زندگينامه مشاهير ايران و جهان جلد 13

مشخصات كتاب

سرشناسه : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1390

عنوان و نام پديدآور : زندگينامه مشاهير ايران و جهان/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان.

مشخصات نشر ديجيتالي: اصفهان: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان - 1390.

مشخصات ظاهري : [9018] ص.: مصور.

يادداشت : عنوان روي جلد: زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

يادداشت : كتابنامه: ص. [9018].

عنوان روي جلد : زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

موضوع : سرگذشتنامه -- مجموعه ها

رده بندي كنگره : CT203 /ف28 و67 1385

رده بندي ديويي : 920/02

فقه

ابرسچي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اصغر ابرسچى شاهرودى از علماء اعلام و دانشمندان بنام معاصر شاهرود است.

در سال 1324 ق در يكى از كوه پايهاى شاهرود بنام ابرسچ بدنيا آمد و از سن هفت سالگى تا پانزده سالگى در مكتب خانهاى آن قريه خواندن و نوشتن را آموخته و در اواخر 1338 در خدمت جدامى خود مرحوم ثقةالاسلام آقاى آقا سيد محمد به مشهد مشرف گرديده و در مدرسه نواب در تحت نظر دائى خود حجةالاسلام آقا سيد رضا به علوم عربى اشتغال پيدا نموده.

و پس از مقدمات عربى بهائى را از مرحوم اديب بزرگ نيشابورى فراگرفت و تا سال 1347 ق از سطوح فارغ شده و در سال 1348 به حوزه قم مشرف و حدود دو سال از محضر آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى استفاده نموده و در سال 1350 قمرى مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدحسين نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى استفاده نموده و يك دوره از

ابحاث اصول و بعض ابحاث فقهى آنها را به رشته تحرير آورده و پس از دوازده سال توقف در نجف با دريافت سه اجازه اجتهاد از مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه شاهرودى و آيت اللَّه حاج شيخ موسى خونسارى در جمادى الاولى 1363 ق به شهر خود مراجعت نموده و در مسجد خيابان فردوسى به انجام وظائف مربوطه اشتغال دارند.

از باقيات الصالحات معظم له است فرزند فاضل و ارجمندش جناب ثقةالاسلام و فخر المتكلمين آقاى آقا شيخ محمدرضا دانش پژوه كه از محصلين جدى و روشنفكر و گويندگان و وعاظ شايسته معاصر است و در منبر بيانى رسا و زبانى گويا و شيرين دارند و در ماه رمضان و محرم و صفر در تهران از راه منبر به خدمات تبليغى پرداخته و در اوقات تحصيل در حوزه علميه قم به تكميل علوم دينى اشتغال دارند.

و جدا جوانى آراسته و فاضلى پيراسته و داماد حضرت آيت اللَّه حاج شيخ عبداللَّه مهدوى شاهرودى كه ترجمه ايشان در جلد چهارم گذشت مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ابطحي اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابطحى شهرت سلسله اى از سادات رفيع الدرجات است و تيره هاى مختلفى هستند كه در اصفهان و كاشان و تهران و قم و خراسان و ساير نقاط ايران و عراق سكونت دارند بعضى از آنها حسينى و بعضى موسوى و برخى رضوى و يا علوى و غيره مى باشند ولى به اين شهرت و صفت هويت خود را معروف ساخته اند مثلا اخ الزوجه نگارنده جناب حجه الاسلام حاج سيد حسن ابطحى خانى نسبا موسوى هستند ولى به ابطحى شهرت يافته اند.

يكى از اين تيره ها ابطحى هاى اصفهان و خمينى شهرند كه در آن سامان و قم و تهران و رى زندگى

مى كنند و تمامى با همبستگى و خويشاوندى دارند و در پشت سوم و چهارم الى دهم يكى مى شوند و از آنهاست جناب حجه الاسلام و محقق فهام و مفسر علام آقاى حاج سيد محمدباقر ابطحى فرزند آيت الله حاج سيد مرتضى ابطحى كه در تاريخ 1349 قمرى در اصفهان متولد و پس از طى مقدمات و متون فقه و اصول در تاريخ 1366 قمرى به قم مهاجرت نموده و از محضر زعيم اعظم آيت الله بروجردى و آيات ديگر حوزه علميه چون آيت الله آقاى خمينى و گلپايگانى و حاج سيد احمد خونسارى و آقاى اراكى و محقق يزدى استفاده كامل نموده و هم علوم عقليه فلسفه و الهيات شفا را از استاد بزرگوار علامه طباطبائى فراگرفته و ضمنا تدريس فقه و اصول را براى عده اى از محصلين مى نمايند.

آثار علمى معظم له عبارت است از: 1- الدور اللامعه فى الاحاديث الجامعه 2- المدخل للتفسير الموضوعى للقرآن الكريم پنج مجلد كه جلد اول آن مطبوع و بقيه آماده براى طبع است.

3- ترتيب اساتيد الوسائل و مصادرها و تحقيق رجالها على اسلوب منهجى دراسى

آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمدباقر موحد ابطحى اولين فرزند حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد مرتضى موحد ابطحى و سبط مرحوم آيت اللَّه متقى حاج سيد محمد تقى فقيه احمدآبادى در سال 1346 قمرى در شب دوم ماه مبارك رمضان در بيت علم و تقوا متولد شده و مقدمات و متون فقه و اصول را در حوزه علميه (مدرسه صدر اصفهان) نزد والد ماجدش و اساتيد مشهور اصفهان از جمله آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ محمود مفيد فراگرفته و در ربيع الاول سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده

و در مدرسه حجتيه اقامت و از دراسات و ابحاث مرحوم آيت اللَّه حجت و نيز محضر و درس زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس سره حاضر و با اينكه در آن موقع سنش از بيست تجاوز نكرده بود كاملا با ايراد و نقد و صحبت كردن در درس معظم له جلب نظر ايشان را نموده و پاسخ مى گرفت و كتاب قضاء و شهادات را در محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى استفاده نموده و در سال 1370 ق- ه به قصد استفاده از حوزه علميه نجف مسافرت به آن سامان و از محضر آيات عظام و اساتيد بزرگ آميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه شاهرودى و خوئى مستفيض و بهره مند شده ليكن به علت گرماى طاقت فرساى نجف مجبور به مراجعت به قم گرديده و پيوسته تحقيق راه و روش تعاليم فقه و اصول و رجال و حديث و تفسير را از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و نائب الامام آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آقاى شريعتمدارى و آقاى حاج شيخ محمد على اراكى و مرحوم آقاى محقق يزدى و فلسفه و اسفار و شفاء را از فيلسوف بزرگ علامه طباطبائى و قانون بوعلى را از والد ماجدش و علامه حاج ميرزا محمد طبيب زاده فراگرفته و ضمناً به تدريس سطوح عاليه فقه و اصول پرداخته و اكنون داراى حوزه درسى تحقيقى و استدلالى فقه و اصول كه جمعى از فضلا و محصلين با استداد از محضر و بياشان استفاده مى كنند. مى باشند.

داراى تاليفات و آثار علمى چندى مى باشند كه از ديدگاه دانش پژوهان مى گذرانم. 1- كتاب زكوة و خمس و صوم و اعتكاف از

كتاب جامع الاحاديث آيت اللَّه العظمى بروجردى كه با شركت و معاونت چند تن از فضلاء چون حجةالاسلام حاج آقا جواد خندق آبادى و حاج آقا جلال گلپايگانى و آقاى حاج سيد محمدعلى موحد ابطحى (برادر گرامى خود) تاليف نموده و به آن مرحوم تحويل كه بعد از رحلتش با تجديد نظر و مقابله با حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى به طبع رسيد.

2- الدرر العلامه فى الاحاديث الجامعه للاحكام الفقهيه... كه آن مقدمه اى است براى كتاب جامع الاحاديث كه اخبار طولانى در آن تقطيع شده است.

3- المدخل الى (التفسير الموضوعى) للقرآن الحكيم پنج جلد كه جلد اول در دو جزء به چاپ رسيده است.

4- جامع الاثار فى تفسير القرآن كه به اسلوب جديد تمام اخبار مصادر و جوامع احاديث اهلبيت عليهم السلام بررسى (به كمك فضلاء لجنه تحقيق).

5- معجم اسناد روايات كه از تمام احاديث موجوده در مصادر اوليه و جوامع بزرگ حديث چون بحارالانوار و عوالم و وسايل اتخاذ و به اسلوب جدولى منظم و با كمك فضلاء لجنه تحقيق در شرف اتمام است.

6- توحيدالروايات كه در تمام اخبار مصادر و جوامع حديث در هر موضوع با استقصاء وحدت روايت از نظر سند و متن (با كمك فضلاء لجنه انجام گرفته).

7- فقه جامع الاحاديث كه از نظر تفسير و دلالت بر حديث و جمع دلالات احاديث و بررسى معارضات و كيفيت علاج و جمع آن (با كمك فضلاء لجنه تحقيق).

اما باقيات الصالحات و آثار تاريخى معظم له.

1- مدرسه الامام المهدى در قم 2- مدرسه علمى در شهرستان اقليد 3- مساجد بسيارى در منطقه وسيع اقليد و سرحد چهار دانگه ييلاق تمام عشاير فارس 4- مراكز تبليغ در شهرستان اقليد و سرحد چهار دانگه

5- درمانگاه ولى عصر (ع) در حومه اقليد 6- بيمارستان ولى عصر (ع) در شهرستان اقليد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ابطحي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ابطحي

محل تولد : كاشان

شهرت : ابطحي كاشاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

آية الله ابطحي كاشاني در سال 1309 در كاشان به دنيا آمد. خانواده او خانواده اي مذهبي و از دوستداران خاندان پاك پيامبر (ص ) بود و پدرش نيز در كسوت مقدس روحانيت بود كه دو سال پس از تولد ايشان دارفاني را وداع گفت .

آية الله ابطحي با به پايان رساندن دوره دبستان ، در 14 سالگي وارد حوزه علميه كاشان شد. او بخشي از دروس دوره مقدمات را در كاشان فرا گرفت و سپس به حوزه علميه قم عزيمت كرد. ادامه مقدمات را نزد اساتيد اين حوزه به پايان رسانيد. او معالم را نزد امام موسي صدر فرا گرفت بعد از چندي به علت نداشتن شهريه به كاشان مراجعت نمود و از جلسات درس علماي كاشان بهره مند گرديد. مطول و شرح لمعه را نزد شيخ عبدالله مدني آموخت پس از آن مجدداً به قم آمد و رسائل و مكاسب را نزد استادان سلطاني، طباطبايي ، شهيد صدوقي ، فكور يزدي و سيد محمد صادق روحاني آموخت. براي فراگيري كفايه نيز به درس حضرات آيات مجاهدي، تبريزي ، شيخ عبدالجواد اصفهاني و سلطاني طباطبايي رفت . او با به پايان بردن دوره سطح ، به درس خارج حضرات آيات عظام بروجردي (ره )، محقق داماد (ره ) و امام خميني (ره ) راه يافت .

آية الله ابطحي در سالهاي تحصيل خود با بسياري از فضلاي روزگار خود رابطه دوستي داشت كه از جمله آنها، آية الله شهيد

سيد مصطفي خميني (ره) را مي توان نام برد. آيت الله ابطحي در عرصه علم و فرهنگ، فعاليت هاي بسياري از خود بر جا نهاده است . او بسياري از دروس حوزه را تدريس نموده و از اين رهگذر طلاب بسياري را تربيت كرده است . او تقريرات درس استادان خود را نگاشته و در مجله نور علم ، مقالات بسياري تأليف كرده است .

آية الله ابطحي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در بسياري از فعاليتهاي جمعي آن شركت داشته است . او مدتي در معيّت حضرات آيات سيد جعفر كريمي و محمدي گيلاني و حجة الاسلام والمسلمين قاضي خرم آبادي به نمايندگي از امام (ره ) به امور زندانها در قوه قضائيه مي پرداخته است.

ابطحي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برادر معظم له حجه الاسلام ذخر العلماء الاعلام آقاى آقاسيد محمدعلى ابطحى در سال 1350 قمرى در اصفهان متولد و پس از طى مقدمات و سطوح عاليه در سال 1368 به قم مهاجرت نموده و از محضر آيات عظام و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده، و در سال 1378 قمرى مهاجرت به نجف نموده و در آنجا از محضر درس مرحوم آيت الله العظمى حكيم و آيت الله العظمى خوئى و مرحوم آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده نموده، و ضمنا اشتغال به تدريس فقه و اصول دارند از تاليفات ايشانست تهذيب المقال فى تنفيح الرجال للشيخ النجاشى كه جلد اول و دوم آن به طبع رسيده است.

حاج سيد محمد على فرزند دوم حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد مرتضى حفيد آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى فقيه احمدآبادى صاحب (مكيال المكارم) معظم له كه از فقهاء و جامع معقول و منقول و از اساتيد حوزه علميه نجف اشرف و اصفهان

مى باشد.

در شهر اصفهان سال در 1349 ق روز 26 صفرالمظفر متولد گرديد و پس از تحصيلات فارسى به علوم عربى اشتغال پيدا كرد و اكثر كتب نحو و صرف و منطق را نزد پدر بزرگوارش تلمذ نمود و منظومه منطق حاج سبزوارى را نزد استاد بزرگوار آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا كلباسى و شرح نفيسى و شرح اسباب را نزد پدر خود و مقدارى از قانون را نزد اساتيد معروف آيت اللَّه حاج ميرزا على آقا شيرازى قدس سره و سطح اصول و فقه تا كفايه و مكاسب شيخ را نزد اساتيد عالى قدر حوزه اصفهان از جمله آيت اللَّه ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ محمود مفيد استفاده كرد.

در سال 1364 به حوزه مقدسه (قم) مشرف و اكثر تحصيلات فلسفه را فيلسوف بزرگ علامه بزرگوار آيت اللَّه حاج سيد محمدحسين طباطبائى صاحب (الميزان) دام ظله بود.

و به درس اسفار و شفاء ابن سينا و ساير دروس و ابحاث معظم له حاضر شده و در فقه و اصول به درس آيات عظام حوزه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى آقاى حجت و ساير آيات و اساتيد حوزه حاضر و از مبرزين فضلاء و مؤلفين و مدرسين حوزه به شمار مى رفت و در درس آيت اللَّه بروجردى ره اشكالات او مورد توجه بود و آن مرحوم اظهار علاقه به وى مى نمود و از مؤلفين كتاب نفيس (جامع الحاديث) مى باشد.

و در ربيع الاول سال 1374 به نجف اشرف تشرف پيدا كرده و به درس آيات عظام آيت اللَّه حكيم، و آيت اللَّه سيد عبدالهادى و آيت اللَّه خوئى حاضر و پس از وفات استاد بزرگوارش آيت اللَّه بروجردى به تدريس اصول و فقه خارج و تاليف منحصراً پرداخته و

جماعتى از فضلاء به درس وى حاضر مى شدند.

و پس از حادثه اسف بار بيرون كردن حوزه علميه نجف اشرف و ايرانيان به مدتى در دهم جمادى الثانى 1394 به علت كسالت قلبى به ايران آمدند و تاكنون در اصفهان استاد خارج فقه و اصول و تفسير و رجال در اصفهان و مورد استفاده حوزه علميه اصفهان و مردم اين شهر مى باشند.

مترجم گرامى ما از دانشمندان پركار و جدى چه در تحصيل و چه در تدريس و چه در تاليف مى باشند و از روز ورود به تحصيل تا حال حاضر همواره اشتغال به مطالعه و تاليف كتب قيمه و مفيده داشته و هرگز بيكار نبوده و لذا تاليفات بسيارى در قم و نجف نموده اند كه فهرست آن را غير از تقريرات بحث اساتيد از نظر اهل ادب مى گذرانيم. و اكثراً تاكنون طبع نشده و از مطبوعات آن است. 1- تهذيب المقال اول، و دوم كه در نجف اشرف و اخيراً در بيروت- تجديد طبع شده.

2- شرح رساله ابى غالب زرارى ره.

3- تاريخ آل زراره.

و از غير مطبوع - مؤلفات معظم له:

1- الطبقات الكبرى، در احوال و تراجم اصحاب پيغمبر اكرم (ص) و ائمه طاهرين (ع) 36 مجلد.

2- شرح رجال نجاشى 6 مجلد.

3- شرح رجال كشى 2 مجلد.

4- شرح فهرست شيخ طوسى 2 مجلد بزرگ.

5- اخبارالرواة در شناسائى رواة شيعه از طريق رواياتى كه در مدح و ذم آنان رسيده و يا از طريق رواياتى كه او روايت نموده.

6- شرح كفايةالاصول 3 مجلد دوره اصول تحقيقى استدلالى.

7- شرح (عروةالوثقى فقه استدلالى، كتاب طهارت، و صلوات و صوم، و خمس، و حج و اجاره و مضاربه و نكاح و وصيت آن تاليف

شده.

8- الجهاد فى الاسلام فقه استدلالى.

9- الخمس فى الاسلام.

10- شرح وسايل الشيعه شرح تحقيقى كامل از نظر سند، و دلالة و ساير جهات فقهيه آنها و قسمتى از كتب آن تاليف شده مثل كتاب طهارت، صلواة، صوم، حج، جهاد، نكاح.

11- كتاب الامام اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب (ع) 2 مجلد.

12- علوم القرآن 2 مجلد.

13- المعراج- بحث استدلالى مبسوط در معراج.

14- التوحيد بحث استدلالى مبسوط در الهيات.

15- النبوه.

16- النهضة.

17- الحكومة الاسلاميه بحث استدلالى مبسوط در انحاء حكومات و حكومت اسلامى. 18- المالكية فى الاسلام.

19- رسالة فى الرضاع.

20- رسالة فى صلواة الجمعه.

21- رسالة فى النيابه.

22- رسالة فى صلة الرحم.

23- رسالة فى الشفاعه.

24- رسالة فى الذباحه.

25- شرح الوسيله.

26- نخبة الاثر فى رجال المعتبر.

27- مصادر تراجم رواة الشيعه.

28- مواليد النبى الاكرم و الائمه (ع) و وفياتهم.

29- تاريخ اصبهان.

30- الزهراء عليهاسلام.

31- على (ع) فى القرآن.

32- النبى و عايشه.

33- على و عايشه.

34- ازواج النبى و عايشه.

35- تاريخ عايشه.

36- ابوهريره.

37- مراسيل ابن ابى عمير و اصحاب الاجماع.

38- الموعودالمنتظر (ع).

39- اخبارالزمان و وفيات الاعيان.

40- شرح كتاب طهارت و صلوة وافى فيض، شرح استدلالى و غير از اين رسائل ديگرى كه تاليف آن كامل نشده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ابن ابي جيد قمي، ابوالحسين، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، فقيه امامى. او از جماعت بسيارى از محدثين از جمله محمد بن حسن بن وليد قمى روايت كرده است. نجاشى و شيخ طوسى از شاگردان وى بودند و شيخ طوسى در «استبصار» احاديث بسيارى از او نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (283 /4)، رياض العلماء (352 -349 /3)، ريحانه (332 /7)، الفهرست للطوسى (36 ،26 ،14).

ابن ابي حاتم رازي، ابومحمد عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 327 -240 ق)، متكلم، مفسر، فقيه، رجال شناس، حافظ و محدث. در رى متولد شد و در همانجا نشو و نما يافت. وى در محله ى درب حنظله ى رى ساكن، و خانه و مسجدش در آن محل واقع بود. به همراه پدر به حج رفت و سفرهاى بسيارى نيز به شهرهاى مختلف اسلامى، همچون شام و مصر و اصفهان داشت. قرآن را نزد فضل بن شاذان آموخت و پس از آن به فراگيرى حديث روى آورد، زيرا پدرش اجازه نداده بود كه قبل از قرائت قرآن به حديث بپردازد. در فراگيرى حديث از محضر استادان بسيارى از جمله پدرش، ابوحاتم رازى، و ابوسعيد اشج و يونس بن عبدالاعلى و على بن مُنذر طريقى و احمد بن سِنان و مسلم بن حجاج و حجّاج بن شاعر و ابراهيم مُزنى و بحر بن نصر و محمد بن عبدالملك بن زَنجويه و ابوزرعه رازى و ابن وارة بهره جست و از آنها حديث شنيد. ابن عدى، حسين بن على حسينك تميمى، على بن عبدالعزيز بن مَردك، حَمد اصفهانى، ابواحمد حاكم، احمد بن محمد بصير رازى، ابراهيم بن محمد بن يَزداد، احمد بن محمد بن يزداد، ابراهيم بن محمد نصرآبادى، ابوسعيد عبدالوهاب رازى و ديگران

از وى حديث نقل كرده اند و او را ثقه دانسته اند. چون ابن ابى حاتم، اميرالمؤمنين على (ع) را مقدم بر عثمان مى داند، سليمانى وى را شيعه به حساب آورده است. پدرش ابوحاتم، عبادت و ورع وى را ستوده ست. از آثار وى: «الجرح والتعديل». «تقدمة المعرفة للجرح والتعديل»؛ «التفسير»؛ «الردعلى الجهميه»؛ «العلل» يا «علل الحديث»؛ «المسند»؛ «الفوائد الكبير»؛ «ثواب الاعمال»؛ «المراسيل»؛ «فوائد الرازيين» يا «فوائد اهل الرى»؛ «الكنى»؛ «الزهد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (99 /4)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (32)، تهذيب التهذيب (29 /9)، الجرح والتعديل (مقدمه/ د- ط)، ريحانه (286 /2)، سير النبلاء (269 -263 /13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 147 /4)، كشف الظنون (1840 ،1458 ،1440 ،583 -582 ،436)، لسان الميزان (300 -299 /4)، لغت نامه (ذيل/ رازى)، معجم المؤلفين (171 -170 /5)، هدية العارفين (513 /1).

ابن ابي ربيع، عمادالدين، ابوطاهر عبدالسلام

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 661 ق)، محدث و فقيه حنفى. در شيراز متولد شد. براى استماع حديث به شهرهاى گوناگون سفر مى كرد و آنچه مى شنيد و مى خواند و نيز اجازه هايى كه مى گرفت در كتابى جمع مى كرد. مدتى در بغداد اقامت كرد. روزگارى مصاحب شهاب الدين سهروردى بود. پس از بازگشت به شيراز به تدريس پرداخت. ابوالفتوح عجلى، ابوالمكارم لبان و معمر قرشى از او حديث شنيده و روايت مى كردند. بسيارى از طالبان علم در خدمت وى علم و ادب آموختند. در شيراز درگذشت و در جوار شيخ كبير دفن شد. از آثار وى: كتاب «صنوان الرواية و قنوان الدراية»، كه همه مسموعات و مقروءات و مستجازات خود را در اين كتاب ضبط كرده؛ «الاطراف»؛ «الدررالمنثوره فى السنن المأثوره»؛ «ذخيرة العبادليوم المعاد»؛ «فضل الساجد و شرف المساجد»؛ «المعلى»؛ «الوسائل لنيل الفضائل».

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى هزار مزار (99 -98)، شيرازنامه (170)، معجم المؤلفين (232 -231 /5).

ابن ابي مريم مروزي، ابوعصمة نوح

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 173 ق)، فقيه و قاضى مرجئى. مشهور به جامع. وى چون عالمى ذوفنون بود به جامع شهرت يافت. پدرش زرتشتى بود. در مرو مى زيست و عهده دار منصب قضاى آن شهر بو. وى به ارجاء اعتقاد داشت. روايتهاى او را سست و احاديث وى را عيبناك مى دانند. او «فقه ابوحنيفه» را گرد آورد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (28 /9)، التاريخ الكبير (111 /8)، تهذيب التهذيب (435 -433 /10)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 485 /1)، معجم المؤلفين (119 /13).

ابن الرضا، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا ميرزا محمود ابن الرضا از اجله علماء خوانسار و در علم و تقوا و زهد و حسن اخلاق در عصر خود كم نظير بوده اند.

اين عالم بزرگوار مردم را به محاسن اخلاق خود به سوى خدا دعوت و افعال و اقوالش براى آنان موعظه بود و رفتارش جامعه را به ياد خدا مى آورد و به آخرت راغب مى نمود گفتارش بر علم آنها ميفزود.

وى از عموزادگان مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ميرزا آقاى دولت آبادى است كه از مشاهير شاگردان و خواص اصحاب مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى معروف مى باشند.

آقاى آقا ميرزا محمود ابن الرضا در سال 1285 قمرى متولد و از همان اوائل زندگى اشتياق به تحصيل علوم و فضائل داشته از محاضر علماء اعلام معاصر خويش ادبيات و منطق و فقه و اصول را فراگرفت و سپس براى تكميل معلومات به اصفهان مهاجرت و حدود شش سال از محاضر آيات مرحوم آخوند كاشى و علامه جهانگير خان و آيت اللَّه آقا نجفى مسجد شاهى و آيت اللَّه ميرزا محمدهاشم چهارسوقى خوانسارى و غيرهم استفاده نموده و به خوانسار مراجعت و به تدريس پرداخته آنگاه براى عتبات عاليات حركت

و در نجف اشرف به منزل مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ميرزا آقاى دولت آبادى وارد و مدت شش سال از محضر و درس آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم يزدى و علامه آخوند خراسانى و شريعت اصفهانى و آقا سيد اسماعيل صدر و غيرهم استفاده كامل نموده و از بعض آنان به دريافت اجازه نائل و در خلال اين مدت به تهذيب نفس و فراگرفتن اخلاق و سير و سلوك نزد آقا سيد ميرزا آقاى مذكور و ملا فتحعلى اشتغال داشته آنگاه مراجعت به خوانسار و در اثر موقعيت خاص محل و اختلافات داخلى و هرج و مرج و حكومت خوانين و متنفذين انزوا و گوشه گيرى اختيار و به تدريس و ترويج و نشر احكام و اقامه جماعت و تهذيب اخلاق جامعه پرداخته و علاوه بر تدريس فقه و اصول درس اخلاق نيز داشتند و در اواخر عمر بيشتر اوقاتش مستغرق در عبادت و دعا بود و در هفتاد سالگى به عالم بقا رحلت فرمودند.

وى داراى دو پسر 1- حجةالاسلام ميرزا رضا بود كه در علم و عمل و ذكاوت و اخلاق حميده همچون والد ماجد خود از همگنان گوى سبقت را مى ربود. او از محضر والد ماجدش علوم ادبى و منطقى و فقه و اصول را استفاده كرده و بعد به قم آمده و از حوزه درس علماء قم مخصوصاً مرحوم آيت اللَّه حايرى مؤسس حوزه بهره مند شده ولى متأسفانه در سن 27 سالگى از دنيا رفته است.

2- حجةالاسلام والمسلمين آقاى ميرزا محمدعلى ابن الرضا كه از علماء معاصر خوانسار است. وى در ربيع المولود 1331 قمرى متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از

سطوح در خوانسار به قم مهاجرت نموده و از حدود سال 1349 قمرى از محضر آيات و مدرسين حوزه علميه بهره مند شده آنگاه در سال 1356 قمرى به خونسار مراجعت و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

اساتيد آنجناب سطحاً و خارجاً به قرار ذيل است:

1- حضرت آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى

2- حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خوانسارى.

3- حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد شهاب الدين نجفى مرعشى.

4- حضرت آيت اللَّه مرحوم آقا ميرزا محمد همدانى.

فرزند ارجمند و برومند آنجناب جناب حجةالاسلام آقاى آقا سيد مهدى ابن الرضا در خوانسار متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و در ذى الحجه سال 1371 قمرى مهاجرت به قم نموده و ادبيات و سطوح را از مدرسين فراگرفته آنگاه به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى اراكى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده و قسمتى از معقول و تفسير را هم از علامه طباطبائى بهره مند گرديده و در حال حاضر تابستانها را و تعطيلات حوزه را در خوانسار و بقيه را در قم اشتغال روحى و دينى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ابن بابويه ابوجعفر، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن على ابن حسين فرزند مهتر ابوالحسن على بن حسين قمى و ملقب به صدوق (ف. 381. ه.ق.). او از اساتيد بسيار از جمله پدر خود و محمد بن حسن ابن الوليد ادب و فقه را فراگرفت.

وى با سلاطين و اعاظم شيعه زمان خود آميزش داشت. كتاب من لا يحضره الفقيه خود را كه از كتب معتبر شيعه و يكى از كتب اربعه است

به نام الوليد نوشته است. مدتى نيز در بغداد تدريس مى كرده در اواخر عمر در رى متوطن شد و وزير ركن الدوله، صاحب بن عباد او را گرامى مى داشت. ابن بابويه كتاب عيون الاخبار الرضا را به نام صاحب بن عباد نوشت. از كتب ديگر اوست: اكمال الدين، امالى، معانى، الاخبار، كتاب التوحيد، ثواب الاعمال، علل الشرائع، كتاب الخصال، و كتاب الاعتقاد كه همه به طبع رسيده.

محمد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى. كنيه وى ابوجعفر و لقبش (صدوق) است و او چنانكه شيخ گويد: به جلالت قدر معروف و به قوه حافظه موصوف در مضمار فقاهت يكه سوار و در ميدان احاديث و اخبار و بصيرت به احوال رجال علمدار، او را كتابهاى بسيار و مصنفات بيشمارى است و آنها را در فهرست ذكر كرده ايم.

نجاشى و علامه فرموده اند: او پيشواى ما شيعه و فقيه ماست. و در خراسان رئيس طايفه بوده.

در سنه ى 355 وارد بغداد شد و با حداثت سن شيوخ طائفه بسماع حديث مستفيض و بهره مند شدند و علامه نيز پس از اين سخن او را به جلالت قدر و حفظ و بصيرت به احوال رجال و ناقديت اخبار ستايش كرده و گفته است در قميين مانند او در قوه حافظه و حفظ حديث و كثرت علم ديده نشده قريب سيصد كتاب تصنيف كرده و آنها را در كتاب كبير خود ذكر كرده ايم و به موافقت نجاشى گفته وفات وى در رى سنه ى 381 بوده.

وحيد بهبهانى قدس سره الشريف در تعليقه از محقق بحرانى نقل كرده كه در حاشيه كتاب بلغه كه در علم رجال است چنين گفته: مشايخ ما يكى از ديگرى

از شيخ بهائى رحمةاللَّه عليه روايت كرده اند كه: كسى از وى از حال اين شيخ بزرگوار سؤال كرد. پس از تعديل و توثيق و ثنا و ستايش او فرمود كه در قديم الايام كسى از من سؤال كرد كه زكريا بن آدم و شيخ صدوق محمد بن على بن بابويه كدام يك افضل و در مرتبه جلالت اكملند گفتم زكريا بن آدم، چه اخبار بسيار و احاديث بى شمار از ائمه اطهار عليهم صلوات اللَّه الملك الغفار در مدح او وارد شده. پس از اين جواب در خواب خدمت شيخ صدوق (ره) رسيدم آن جناب به من عتاب كرده فرمود، از كجا دانستى كه زكريا بن آدم از من افضل است و روى از من برگردانيد.

اين بزرگوار در السنه اهل علم ملقب به ريئس المحدثين و صدوق مطلق است و گفتيم كه او با برادرش (حسين بن بابويه) بدعاء حضرت صاحب الامر عجل اللَّه فرجه متولد شده اند و مدح ايشان قبل از ولادتش به زبان آن لسان اللَّه جارى شده.

بالجمله جلالت او پيدا و آشكار و عدالت او كالشمس فى رايعة النهار است كتب و مصنفات وى بتفصيل در كتاب رجال شيخ و نجاشى (ره) مذكور است و حضرتش را در مجلس ركن الدوله ديلمى با علماى مخالفين در اثبات خلافت بلافصل حضرت اميرالمؤمنين و حقانيت مذهب شيعه مناظره ايست كه قاضى نوراللَّه شوشترى نوراللَّه مرقده الشريف در (مجالس المؤمنين) آن را نقل كرده از خوف اطناب از درجش اجتناب شد.

قبر شريفش در شهر رى نزديكى قبر منور حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام در وسط باغ مستوفى با بقعه و قبه عالى زيارتگاه عامه مردم است، اين نويسنده ترجمه او را مفصلا با تراجم دانشمندان و

رجال علمى كه در اطراف مزار او مدفون اند در كتاب «تذكرة المقابر» فى «احوال المفاخر» خود نگاشته ام من جمله كرامات آن بزرگوار كه جماعتى از اعلام در كتب خود ثبت نموده اند در زمان فتحعليشاه خواستند قبر شريفش را تعمير نمايند ناگزير به نبش شدند ديدند جسد مطهرش بحال خود باقيست و نپوسيده است و بر نوك ناخن و محاسن او رنگ حنا باقى است.

مرحوم حاج شيخ عبداللَّه مامقانى در رجال خود (تنقيح المقال) مى گويد و از چيزهائى كه گواهى به جلالت او مى دهد اضافه بر آنچه گذشت كه براى من نقل كرده اند بسند صحيح متجاوز از چهل سال قبل، از عدل ثقه امين سيد ابراهيم لواسانى تهرانى (جد سادات لواسانى) قدس سره كه در اواخر صده سوم بعد از هزار (1300) سيل قبر او را خراب كرد و جسد شريفش نمودار شد، سيد لواسانى از اشخاصى بوده كه داخل قبر شده و ديده كه جسد شريفش صحيح و سالم است و تغيير نكرده گويا روح او الآن از جسدش مفارقت نموده و رنگ حنا بر محاسن و زردى حنا در پاى او موجود است.

نگارنده گويد- اين حكايت را شنيدم از سيد استادم علامه بزرگوار فقيه و محدث اهل البيت عليهم السلام آيةاللَّه نجفى مرعشى مدظله كه فرمودند مرحوم پدرم علامه ورع حاج سيد محمود مرعشى در سفر مشهدش در تهران با عده اى از علماء مركز به زيارت بدن شريف مرحوم صدوق موفق شده و دست او را بوسيده كه نرم بود و ناخن يك دستش را گرفته و دست ديگرش را نگرفته بود (گويا دست راست را روز پنجشنبه گرفته و دست چپ را براى روز

جمعه گذارده كه در شب جمعه وفات نموده).

و اين مطلب از متواتراتست و افرادى كه به اين فيض رسيده اند نامبردگان زيراند:

1- سيد ابراهيم لواسانى 2- ميرزا ابوالحسن جلوه حكيم و فيلسوف آن عصر 3- سيد محمود مرعشى 4- حاج آقا محمد آل آقا سبط وحيد بهبهانى 5- آخوند ملا محمد اندرمانى و بعضى ديگر.

از تصنيفات و تأليفات آن بزرگوار قدس سره كه مطبوع و در كتابخانه نگارنده موجود است نامبرده هاى زير است: 1- كتاب من لا يحضره الفقيه 2- كتاب علل الشرايع 3- كتاب معانى الاخبار 4- كتاب الامالى 5- كتاب التوحيد 6- كتاب خصال 7- كتاب المقنع 8- كتاب ثواب الاعمال 9- كتاب عقاب الاعمال 10- كتاب عيون اخبارالرضا 11- كتاب الاعتقادات 12- كتاب حقوق الاخوان 13- كتاب صفات الشيعه 14- كتاب اكمال الدين و اتمام النعمه كه به امر حضرت صاحب الامر روحى له الفداء نوشته است و از كتابهاى بسيار ارزنده او كتاب مدينةالعلم است كه متأسفانه از قرن ششم به بعد مفقود شده و اثرى از او نيست و به گفته بعضى از بزرگان اگر مفقود نشده بود ما را از كتب اربعه مستغنى مى كرد.

اين بزرگوار دانشمندى نابغه و متحرك بوده و فكرى مواج داشته است. او در روزگار سلطنت ركن الدوله ديلمى و وزارت صاحب بن عباد كه هر دو شيعى مذهب و شخصيتى ممتاز داشته اند به منظور معرفى شيعه، دست به يك سلسله مسافرتهاى طولانى زد و همه جا با استقبال شايان اهل فضل و رجال حديث روبرو شد، اين مسافرتها از رى كه مقر وى بود شروع و به رى نيز پايان يافت، به طورى كه از تأليفات او استفاده مى شود صدوق در

سال 352 هجرى در نيشابور بود كه آن روز مركز علمى بزرگ اهل تسنن بود توقف داشت و همانسال به بغداد و از بغداد به كوفه رفته و تا سال 354 در كوفه بوده سپس در 355 به بغداد مراجعت كرده و در 367 به خراسان سفر كرد و تا سال 368 در نيشابور ماند و همان سال عازم ماوراءالنهر و بخارا شد و در سال 372 كتاب با عظمت «من لا يحضره الفقيه» را در قصبه «ايلاف» از توابع شهر تاريخى «بلخ» تأليف كرد.

رجال و دانشمندانى كه افتخار مجاورت اين بزرگوار را يافته اند بسيار و از معاريف و مشاهير آنان نامبردگان زير مى باشند.

1- مرحوم علامه عاليقدر و حكيم ربانى حاج شيخ على مدرس نورى (ره)

2- مرحوم سيد المتالهين فيلسوف و حكيم اماميه علامه بزرگ ميرزا ابوالحسن جلوه.

3- مرحوم شيخ الحكماء والفقهاء ميرزا طاهر تنكابنى.

4- مرحوم عالم جليل القدر ميرزا مسيح طالقانى استاد و مدرس مدرسه مروى كه ماده تاريخ فوتش اين آيه: (لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للَّه) است

5- مرحوم حجةالاسلام و شيخ الاعلام حاج شيخ محمد آملى والد ماجد آيةاللَّه آملى معاصر ما.

6- عالم بزرگوار حاج شيخ احمد خندق آبادى پدر بزرگوار شيخ المحدثين حاج شيخ جعفر خندق آبادى معاصر.

7- دانشمند جليل القدر حاج شيخ محمد خندق آبادى فرزند آن مرحوم.

و بسيارى ديگر كه ذكر آنها موجب اطناب و طالبين مراجعه به كتاب تذكرةالمقابر نويسنده كنند.

(وف 381 ق)، محدث، مفسر، فقيه، اصولى، حافظ قرآن و رجال شناس شيعى. مشهور به شيخ صدوق. وى يكى از برجسته ترين فقها و محدثان شيعه است. اهل قم بود و در خانواده اى فقيه و دانشور به دنيا آمد. پدرش، ابوالحسن على بن حسين،

شيخ قمى ها در زمان خويش، نيز محدث و فقيه والايى بود. در قم از پدرش و محمد بن حسين بن وليد و محمد بن على ماجيلويه و احمد بن على بن ابراهيم قمى و ديگران، فقه و حديث آموخت. استادان شناخته شده ى او را در قم و ديگر شهرها متجاوز از دويست نفر مى دانند. سپس راهى سفرى دراز گرديد و در رى، نيشابور، مشهد، بلخ، بخارا، مدينه، كوفه، بغداد و همدان، نزد عالمان بزرگ آن عصر به تحصيل علم پرداخت و از سرآمدان شيعه ى آن روزگار شد. شيخ مفيد و حسين بن عبيداللَّه غضائرى و حسين بن على بن بابويه از شاگردان معروف او بودند. دانش، حافظه قوى و استوارى او در معارف شيعى، آثارش را به لحاظ اهميت در صدر قرار مى دهد. در آخرين سالهاى زندگى به درخواست شيعيان رى در آن شهر ساكن شد و در همان جا درگذشت. تأليف حدود سيصد اثر را به وى نسبت مى دهند و نجاشى از يكصد و هشتاد كتاب او نام مى برد. مهم ترين اثار وى عبارت اند از: «من لا يحضره الفقيه»، يكى از كتب چهارگانه ى شيعه؛ «الاعتقادات»؛ «مدينة العلم»؛ «عيون اخبار الرضا (ع)»، كه به درخواست صاحب بن عباد نوشت؛ «الخصال» «اثبات الخلافة»؛ «فضائل الشيعة»؛.«علل الشرايع»؛ «دعائم الاسلام»؛ «ثواب الاعمال»؛ «كتاب الامالى»، معروف به «مجالس»؛ «معانى الاخبار»؛ «اثبات الوصية»؛ كتاب «التوحيد»؛ «صفات الشيعة»؛ «نصوص الائمة».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (159 / 7)، اعيان الشيعه (25 -24 / 10)، ايضاح المكنون (584 ،505 ،491 ،490 ،456 ،350 ،342 ،316 ،315 ،297 ،261 ،196 ،103 / 2 ،477 ،473 ،348 ،123 / 1)، تاريخ

ادبى ايران (548 -547 / 1)، تاريخ بغداد (89 / 3)، خاتمة مستدرك الوسائل (265 -257 ،240 / 3)، دانشنامه (432 -431 / 3)، دايرة المعارف فارسى (17 -16 / 1)، الذريعه (179 / 24 ،232 / 22 ،204 / 21 ،260 / 16 ،375 ،313 ،45 / 15 ،162 / 7 ،482 / 4 ،315 ،226 / 2)، رجال الطوسى (495)، رجال النجاشى (316 -311 / 2)، روضات الجنات (135 -123 / 6)، رجال ابن داود (قسم 325 -324 / 1)، رياض العلماء (122 -119 / 5)، رى باستان (422 / 2 ،426 -424 / 1)، ريحانه (439 -434 / 3)، سير النبلاء (304 -303 / 16)، الفهرست لابن النديم (363)، الفهرست للطوسى (305 -304)، فوائد الرضويه (564 -560)، كشف الظنون (1174)، الكنى والالقاب (223 -221 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ابن بابويه)، مؤلفين كتب چاپى (617 -612 / 5)، مجالس المؤمنين (463 -454 / 1)، معجم المؤلفين (3 / 11)، معجم رجال الحديث (326 -316 / 16)، هدية الاحباب (50 -49)، هدية العارفين (53 -52 / 2).

ابن بشر مرورودي، ابوحامد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 362 ق)، فقيه شافعى. نزد ابواسحاق مروزى فقه آموخت. وى از مرو به بصره رفت و در آنجا ساكن شد، و به تدريس پرداخت. مقام افتاء و قضاى آن شهر را نيز عهده دار شد. فقهاى بصره از محضرش بهره گرفتند. ابوحيان توحيدى از شاگردان خاص وى بود. از آثارش: «الجامع»، در فقه شافعى، حدود هزر برگ؛ شرح «مختصر» مزن؛ «الاشراف على اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (139 ،99 /1)، روضات الجنات (178 /1)، ريحانه (295 -294 /5)، سير النبلاء (167 -166 /16)، الفهرست

ابن نديم، ترجمه (394)، كشف الظنون (1635 ،575)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (258 /1)، الوافى بالوفيات (10 /7)، وفيات الاعيان (70 -69 /1)، هدية العارفين (66 /1).

ابن خضرشاه اصفهاني، عيسي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1074 -1034 ق)، فقيه و محدث شيعى. پدرش از كارگزاران دربار شاه عباس بود. 20 سال از زندگى خود را به فراگيرى دانش پرداخت و در مجلس درس استادانى چون ميرزا على اصفهانى، محمدتقى مجلسى، رفيع الدين نايينى، علاءالدين محمد گلستانه و محمدصادق كرباسى حاضر شد و در انواع علوم عقلى، نقلى، ادبى، رياضى و پزشكى مهارت يافت. وى در تقوا و پرهيزكارى و زهد و بى اعتنايى به دنيا تا بدان پايه بود كه گرچه او را مكلف به منصب قضاوت و شيخ الاسلامى اصفهان كردند اما او نپذيرفت و با اينكه ثروت فراوان داشت به دست خود به استنساخ كتب مى پرداخت. به گفته ى پسرش ميرزا عبداللَّه افندى، مؤلف «رياض العلماء» كتب بسيارى را استنساخ كرد. ابن خضرشاه خوشنويسى چيره دست بود و با وجود سرعت كتابت انواع خط را به زيبايى مى نوشت. به بركت او بيشتر خويشاوندان و خدمتگزاران و ياران و اهالى محل او موفق به كسب دانش شدند. از آثار وى: «رسالة فى كيفية تحليف اهل الذمه و سائر الكفار»؛ «رسالة فى رؤية الهلال قبل الزوال»؛ «رسالة فى صلاة الجمعة»؛ تعليقاتى بر «كلام اللَّه مجيد»، و «كتب اربعه» حديثى، و كتب فقهى و اصولى، و كتب ادبيات عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (309 /11)، رياض العلماء (310 -306 /4)، معجم المؤلفين (32 /8).

ابن شهرآشوب سروي مازندراني، رشيدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(588 -488 ق)، عالم، متكلم، محدث، فقيه، مفسر، اديب و شاعر شيعى. در سارى متولد شد. نياى وى شهرآشوب از شاگردان شيخ طوسى بود و ابن شهرآشوب به واسطه ى پدر خود از او روايت مى كرد. در هشت سالگى قرآن را حفظ مى خواند. از زمخشرى و احمد و محمد

غزالى و خطيب خوارزمى اجازه ى روايت داشت. بنا به دلايل مذهبى به حلب كه در آن زمان در پرتو حمايت حمدانيها پيشرفته ترين مركز علمى تشيع و پناهگاه شيعيان بود، رفت. مدتى نيز در بغداد اقامت داشت. به دليل اينكه بلاغتش در خطبه مورد پسند مقتفى، خليفه ى عباسى، واقع شد و مواعظش در وى مؤثر افتاد، منصب تدريس در بغداد و لقب رشيدالدين گرفت. پدرش شيخ على بن شهرآشوب، ابومنصور احمد طبرسى، امين الدين طبرسى، ابوالفتوح رازى، قطب راوندى، وفتال نيشابورى، از جمله ى استادان وى بودند. شاگردان زيادى نزد وى تربيت شدند. محقق حلى خود را به يك واسطه شاگرد او مى دانسته است. شهرت و مقبوليت وى چندان بود كه على رغم اعتقادات شيعى، مورد احترام و قبول اهل تسنن نيز بود و وى را از محدثين ثقه مى دانند. مقبره ى ابن شهرآشوب در جبل جوشن نزديك مشهد حسينى قرار دارد. از آثار وى: «معالم العلما»، كه فصلى از آن درباره ى شعراى شيعه است؛ «مناقب آل ابى طالب»؛ «متشابه القرآن»؛ «بيان التنزيل»؛ «اعلام الطرائق فى الحدود والحقائق»؛ «انساب آل ابيطالب»؛ «الاسباب والنزول على مذهب آل رسول (ص)»؛ «الحاوى»؛ «الاوصاف»؛ «المنهاج»؛ «المخزون المكنون فى عيون الفنون».[1]

سارى قديم الايام معدن رجال و دانشمندان بزرگ علمى بوده و بزرگان از قبيل علامه جليل القدر جناب محمد بن على بن شهرآشوب ساروى مازندرانى منسوب به آن مى باشد.

اين بزرگوار از علماء قرن ششم هجرى و صاحب تأليفات عديده مانند مناقب آل ابيطالب و متشابهات القرآن و معالم العلماء و غيره مى باشد.

علماء علم رجال وى را چنين ستوده اند.

محمد بن على بن آشوب السروى نوراللَّه مرقده السنى فخر الشيعه و تاج الشريعه محى آثار المناقب والفضائل والبحر المتلاطم الزخار الذى ليس له ساحل قطب

المحدثين و شيخ مشايخهم رئيس العلماء و فقيههم رشيد الملة والدين شمس الاسلام والمسلمين فقيه وجيه و محدث مفسر محقق اديب اريب شاعر منشى بليغ جامع فنون فضائل و محاسن عالم ربانى شيخ رشيد بن ابن شهر آشوب المازندرانى صاحب 1- مناقب آل ابيطالب 2- والمعالم 3- و مثالب النواصب 4- والمخزون المكنون فى عيون الفنون 5- و اعلام الطرائق فى الحدود 6- والحقايق 7- والاوصاف 8- و مائدة الفايده 9- والمثال فى الامثال والاسباب 10- والنزول على مذهب آل الرسول 11- والحاوى 12- والانصاف 13- والمنهاج الى غير ذلك مما ذكره فى رجاله المسمى بمعالم العلماء.

وى در شب جمعه 22 شعبان سنه 588 ق ه وفات يافته و در بيرون حلب در بالاى كوه معروف به جبل جوشن در جوار مشهدالسقط (محسن بن حسين الشهيد (ع)) و قبر احمد بن منير و ابن زهره.

و ما به خواست خدا عده اى از رجال گذشته و معاصر اين شهر را به نظر ارباب فضل و دانش مى آوريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (167 /7)، اعيان الشيعه (17 /10)، ايضاح المكنون (452 ،427 ،421 /2 ،103 ،69 /1)، خاتمة مستدرك الوسائل (60 -56 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (663 -662 /5)، الذريعه (233 ،154 /23 ،319 -318 /22 ،201 ،99 -98 /21 ،231 /20 ،76 ،73 ،63 -62 ،11 -10 /19 ،178 -177 /3 ،477 ،476 ،378 ،239 ،12 /2)، روضات الجنات (272 -269 /6)، رياض العلماء (128 -124 /5)، ريحانه (60 -58 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274 -273 /6)، فوائد الرضويه (571 -568)، قصص العلماء (429 -428)، كشف الظنون (1584 ،1269 ،77)، الكنى والالقاب (333 -332

/1)، لسان الميزان (395 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن شهرآشوب)، مؤلفين كتب چاپى (625 -624 /5)، معجم المؤلفين (17 -16 /11)، نامه ى دانشوران (46 -45 /5)، الوافى بالوفيات (164 /4)، هدية الاحباب (69)، هدية العارفين (102 /2).

ابن فاذِشاه اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 381 ق)، متلكم و فقيه شافعى اشعرى. وى اهل اصفهان بود كه به بصره مهاجرت كرد. او آثار زيادى در فقه و اصول و احكام داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (227 /7)، معجم المؤلفين (136 -135 /11).

ابن قاآني خوارزمي، ابومحمد منصور

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 775 /705 ق)، عالم اصولى و فقيه حنبلى. وى از مردم خوارزم بود، اما در مكه اقامت داشت و در همان جا درگذشت. از آثار وى: شرح «المغنى» خبازى، در اصول فقه؛ «حاشية على المنتخب فى شرح المنتخب»، در اصول مذهب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (234 /8)، ايضاح المكنون (569 /2)، كشف الظنون (1749)، معجم المؤلفين (10 /13)، هدية العارفين (475 -474 /2).

ابن نقيب بلخي، جمال الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(698 -611 ق)، مفسر و فقيه حنفى. پدرانش از مردم بلخ بودند. در قدس به دنيا آمد. به مصر رفت و در مدرسه عاشوريه آنجا مشغول تدريس شد. سپس به قدس مراجعت كرد و در همان جا درگذشت. از آثارش: تفسيرى است به نام «التحرير والتحبير لاقوال ائمة التفسير فى معانى كلام السميع البصير»، شامل اسباب نزول و قراآت و اعراب و لغات و علم باطن و حقايق آن در پنجاه يا هفتاد يا نود و نه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (21 /7)، دائرةالمعارف البستانى (724 /1)، ريحانه (256 /8)، كشف الظنون (358)، الكنى والالقاب (441 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن نقيب)، معجم المؤلفين (50 -49 /10)، الوافى بالوفيات (137 -136 /3)، هدية العارفين (139 /2).

ابن ورقاء اودني، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 385 ق)، فقيه و محدث شافعى. از مردم اودنه ى بخارا بود و در فقه شافعى آوازه اى بلند داشت، و امام شافعيان ماوراءالنهر، در زمان خود بود. از يعقوب يوسف عاصمى و هيثم بن كليب شاشى و گروهى ديگر روايت مى كرد. حاكم و ابوعبداللَّه حليمى و ابوعبداللَّه غُنْجار و جعفر بن محمد مستغفرى از شاگردان او بودند. ابن ورقاء هرگونه ربا را حرام مى دانست و فروش كالا را در قبال كالا، مگر متساوى، مجاز نمى دانست. پس از زيارت خانه ى خدا مدتى در نيشابور مسكن گزيد، سپس به بخارا بازگشت و در همان شهر درگذشت و در محله كلاباذ دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (739 /1)، سير النبلاء (466 -465 /16)، لغت نامه (ذيل/ ابن ورقاء)، معجم البلدان (329 /1)، الوافى بالوفيات (316 /3)، وفيات الاعيان (211 -209 /4).

ابن بابويه قمي، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 ق)، فقيه شيعى. شيخ قميون و پيشتاز آنان در عصر خود بود. وى دوران امام عسكرى (ع) را دريافت و آن امام نامه اى برايش فرستادند و در آن وى را شيخ و مورد اعتماد خود خطاب كردند. در دوره غيبت صغرى وى به عراق رفت و با ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى، سومين نايب امام زمان (عج) ديدار كرد. از ابوالعباس عبداللَّه بن جعفر حميرى، عبداللَّه بن حسن مؤدب، محمد بن احمد هشام و ابوخلف عجلى كه از اصحاب امام عسكرى (ع) است روايت كرده است. وى پدر شيخ صدوق ست. از او به جز دو فرزندش، حسين و محمدصدوق، عباس كلوذانى و تلعكبرى و جعفر بن محمد بن قولويه و احمد بن داود قمى، مشهور به صاحب «نوادر» و سلامة

بن محمد روايت كرده اند. در قم درگذشت و در همان جا دفن شد. قبر وى هنوز زيارتگاه است. فرزندش صدوق دويست كتاب را به وى نسبت داده. از آثار وى: «التوحيد»؛ الامامة والتبصرة من الحيرة»؛ «الاملاء»؛ «المنطق»؛ «قرب الاسناد»؛ «كتاب الوضوء»؛ «كتاب الصلاة»؛ «كتاب الجنائز»؛ «كتاب الاخوان»؛ «كتاب التسليم والتمييز»؛ «التفسير»؛ «الطب»؛ «الشرائع»، رساله اى كه براى فرزندش نگاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (87 /5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (430 /3)، الذريعه (298 /24 ،58 /15 ،180 /4 ،383 -382 /1)، رجال الطوسى (482)، رجال النجاشى (90 -89 /2)، روضات الجنات (272 -264 /4)، ريحانه (402 -401 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 185 /4)، فوائد الرضويه (282 -280)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (363)، الفهرست للطوسى (218)، مجالس المؤمنين (454 -453 /1)، معجم رجال الحديث (370 -368 /11)، معجم المؤلفين (18 /7)، نامه ى دانشوران (6 -1 /1)، هدية الاحباب (50 -49)، هدية العارفين (678 /1).

ابن بابويه، ابوعبداللَّه حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 378 ق)، فقيه و محدث امامى. برادر شيخ صدوق. در خاندانى از اهل علم نشو و نما كرد. نزد پدرش و برادرش و حسين بن احمد بن ادريس و علويه صفار حديث آموخت. كثرت محفوظات و قدرت حافظه اش حيرت آور بود. از او روايات بسيارى نقل شده. شريف مرتضى، شريف محمد بن حمزه مرعشى، خزاز، و ابن غضائرى از وى روايت كرده اند. صاحب بن عباد او را بسيار گرامى مى داشت و چون به حضور صاحب مى آمد و او را در صدر مى نشاند. فرزندش، ثقةالدين حسن بن حسين، و فرزندزادگانشان تا زمان شيخ منتجب الدين جملگى از بزرگان علما و فقها و محدثين بوده اد. از آثارش: كتاب «التوحيد و نفى التشبيه»؛ كتاب

«الردعلى الواقفة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (117 -116 /6)، الذريعه (235 -234 /10 ،487 /4)، روضات الجنات (304 -303 /2)، رياض العلماء (150 -148 /2)، ريحانه (400 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 115 /4)، لسان الميزان (566 /2)، مجالس المؤمنين (429 /1)، معجم رجال الحديث (45 -44 ،42 /6)، معجم المؤلفين (30 /4).

ابن جنگ سجزي، ابوسعيد، خليل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(378 -289 ق)، فقيه و اديب حنفى مذهب. در سيستان به دنيا آمد. به شهرهاى بسيارى سفر كرد و در دمشق و نيشابور از ابوالقاسم بغوى و يحيى بن صاعد و ابوالعباس سراج حديث شنيد و الحاكم و ابوذر هروى و عبدالوهاب بن محمد خطابى از وى روايت كرده اند. او معاصر ملك مظفر صالح بن نوح سامانى، و در فقه بى نظير بود. در 320 ق امير ابوجعفر، فرمانرواى صفارى سيستان وى را به قضاوت سيستان گماشت. چندى نيز قاضى سمرقند بود. در فرغانه درگذشت. ابوبكر خوارزمى در رثاى او شعر گفته است. از آثار وى: «الدعوات والآداب والمواعظ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (363 /2)، ايضاح المكنون (295 /2)، تاريخ سيستان (327 ،313 ،20)، سير النبلاء (439 -437 /16)، معجم الادباء (80 -77 /11)، معجم المؤلفين (113 /4).

ابن حاتم قزويني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 350 ق)، محدث و فقيه شيعى. از محمد بن ابى عبداللَّه اسدى حديث شنيد و از وى نيز روايت مى كرد. شيخ طوسى او را محدثى ثقه مى داند، و كتب او را مورد اعتماد توصيف كرده است. ابن حاتم از مشايخ شيخ صدوق بود و صدوق و تلعكبرى از وى اجازه ى روايت گرفتند. ابوعبداللَّه حسين بن على بن شيبان قزوينى در 350 ق از وى حديث شنيده است و جعفر بن محمد قولويه و تلعكبرى نيز از وى روايت كرده اند. ابوعبداللَّه بن شاذان كه از مشايخ نجاشى است از راويان اوست. از آثار وى: حدود سى كتاب به ترتيب كتب فقه، از جمله: كتاب «الوضوء»؛ كتاب «الاذان»؛ كتاب «القبلة»؛ كتاب «الوقت»؛ كتاب «الصلاة»؛ كتاب «الصوم» يا «الصيام»؛ كتاب «الحج» از ديگر آثار وى: كتاب «التوحيد والمعرفة»؛ كتاب

«العلل»؛ كتاب «الصفوة فى اسماء اميرالمؤمنين (ع)؛ كتاب «صفات الانبياء»؛ كتاب «الردّ على القرامطه»؛ كتاب «الردّ على اهل البدع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305 ،111 /25 ،92 /21 ،41 /17 ،146 /16 ،312 ،102 ،58 ،47 ،44 /15 ،265 /12 ،251 /6 ،487 /4 ،405 /1)، رجال ابن داود (قسم 239 /1 و قسم 479 /2)، رجال الطوسى (482)، معجم رجال الحديث (236 -235 /11)، الفهرست للطوسى (213).

ابن حِبّان تَميمي بُستي، ابوحاتم محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 354 -270 ق)، محدّث، مورخ و فقيه شافعى. در خانواده اى عرب تبار در بُست، بين سجستان و هرات، متولد شد. در خراسان، عراق، شام، حجاز، و مصر حديث شنيد، و استادان بسيارى ديد، ولى از ابن خزيمه بيشترين تأثير را پذيرفت. در بازگشت به زادگاهش با حنبليان به ستيزه پرداخت و به علت نگرش مخالفى كه در توحيد و نبوت داشت به زندقه متهم شد؛ لذا به سمرقند رفت و در آنجا به واسطه احاطه به حديث و فقه، منصب قضاوت را به وى سپردند. در سفر به نيشابور خانقاهى در آنجا ساخت. در 340 ق به زادگاهش بازگشت و تا پايان عمر در آنجا ماند. ابوحاتم خانه و كتابخانه خود را وقف دانش پژوهان كرد. از آثار وى: «المُسند الصحيح»، در حديث كه برخى آن را از «سنن ابن ماجه» صحيح تر مى دانند؛ «روضة العقلاء»، در ادبيات؛ كتاب«الانواع والتقاسيم» يا «التقاسيم والانواع»، در حديث؛ «معرفة المجروحين من المحدثين»؛ «وصف العلوم و انواعها»؛ «علل اوهام اصحاب التواريخ»؛ «تاريخ ابن حبان»؛ كتاب «الثقات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (307 -306 /6)، تاريخ اسلام (حوادث 114 -112 /380 -351)، دانشنامه ى ايران و اسلام (489 -488 /3)، دائرةالمعارف البستانى (439

/1)، ريحانه (464 -463 /7)، سير النبلاء (104 -92 /16)، كشف الظنون (1400 ،1087 ،1075 ،522 -521 ،463 ،277)، لسان الميزان (9 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن حبان)، معجم البلدان (498 -493 /1)، معجم المؤلفين (174 -173 /9)، نامه ى دانشوران (375 -371 /2)، الوافى بالوفيات (318 -317 /2)، هدية العارفين (45 -44 /2).

ابن حمزه ي طوسي، عمادالدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 560 ق)، فقيه، متلكم و واعظ شيعى. مشهور به صاحب «وسيله»، عماد طوسى، ابوجعفر ثانى و ابوجعفر متأخر. از مردم طوس بود. به دليل تأخر وى از شيخ طوسى كه در اسم و كنيه و نسبت با او مشترك است، وى را ابوجعفر ثانى و ابوجعفر متأخر نام نهادند. وى معاصر شيخ منتجب الدين رازى و از مشايخ ابن شهرآشوب بود. ابن حمزه در كربلا وفات يافت و همان جا در بيرون دروازه نجف دفن شد. از آثار وى: «الرايع فى الشرايع»؛ «ثاقب المناقب»، در ذكر معجزات پيغمبر (ص)، و ائمه (ع)؛ «الوسيلة الى نيل الفضيلة» و «الواسطة»، كه هر دو از متون فقهى اند. برخى از رجال شناسان، همچون نظام الدين ساوجى و به تبع او سيد صدرالدين عاملى، ابويعلى محمد بن حسن بن حمزه ى جعفرى را به اشتباه مؤلف «الوسيلة» دانسته اند، در حالى كه نجاشى در شرح حالى ابويعلى نامى از «الوسيلة» نمى برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (264 -263 /2)، ايضاح المكنون (349 ،331 /2)، بحارالانوار (38 ،19 /1)، تنقيح المقال (156 -155 ،101 /3)، الذريعه (76 -75 ،11 /25 ،66 /10 ،5 /5)، رجال النجاشى (334 -333 /2)، روضات الجنات (254 -243 /6)، رياض العلماء (17 -16 /6 ،124 -122 /5)، ريحانه (203 -202 /4)، فقهاى نامدار شيعه (106

-103)، فوائد الرضويه (566 -564)، فهرست منتجب الدين (164)، الكنى والالقاب (268 -267 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن حمزه)، مؤلفين كتب چاپى (620 -619 /5)، معجم رجال الحديث (327 /16)، معجم المؤلفين (4 /11).

ابن حمزه ي طوسي، نصيرالدين، عبداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 578 ق)، فقيه شيعى. معروف به نصيرالدين طوسى. با شيخ منتجب الدين رازى معاصر بود و شيخ در فهرست خود او را فقيهى ثقه خوانده است. وى از مشايخ خواجه نصيرالدين طوسى و دايى پدر خواجه است. نياى او عبداللَّه بن حمزه پسر عم شيخ طوسى بود. ابوالفتوح رازى از جمله استادان ابن حمزه بود. قطب الدين كيدرى در 573 ق در سبزوار نزد او درس خوانده و وى را مدح بليغ كرده است. علامه حلّى با دو واسطه از وى روايت مى كرد. به دليل لقب نصيرالدين طوسى، برخى وى را با خواجه نصيرالدين طوسى و به دليل كنيه، بعضى او را با عمادالدين محمد بن على بن حمزه ى طوسى اشتباه گرفته اند. از آثار وى: «الوافى بكلام المثبت والنافى»، يا به گفته ى صاحب «رياض العلماء»، «الشافى للمثبت والنافى والواسطة بينهما»، كه از كتب معتبر در حكمت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (16 /25 ،10 /13)، ريحانه (480 /7)، رياض العلماء (216 -214 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 164 -163 /6)، فوائد الرضويه (249)، فهرست منتجب الدين (125)، الكنى والالقاب (267 /1 پانوشت)، لغت نامه (ذيل/ ابن حمزه)، معجم رجال الحديث (177 /10).

ابن حمّويه جويني سرخسي، تاج الدين، ابومحمد عبداللَّه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(642 -573 /572 -566 ق)، مورخ، رياضيدان، پزشك، محدث و فقيه شافعى. اصل وى از خراسان بود و در دمشق به دنيا آمد. در 593 ق به مغرب رفت و به منصور يعقوب بن يوسف، سومين فرمانرواى موحدى پيوست. و تا 600 ق در آنجا ماند آنگاه از راه مصر به دمشق بازگشت. از ابومحمد بن عبداللَّه بن سليمان بن حوط اللَّه انصارى و ابوالقاسم بن عساكر حديث شنيد منذرى و زين الدين فارقى از

وى روايت كردند. وى در دمشق فوت كرد. از آثار: «المسالك والممالك»؛ «السياسة الملوكيه»؛ «المونس فى اصول الاشياء»، در هشت مجلد؛ «الامالى»؛ «رحلة المغربية» يا «رحلة الى المغرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248 /4)، ايضاح المكنون (473 ،102 ،32 /2 ،55 /1)، دائرةالمعارف البستانى (449 -448 /1)، سير النبلاء (97 -96 /23)، معجم المؤلفين (96 /6)، هدية العارفين (461 /1).

ابن حَيّ همداني، ابوعبداللَّه حسن

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 100- وف 169 -167 ق)، فقيه و متكلم شيعى. اصل او از نواحى همدان است. خروج مسلحانه بر زمامداران ظالم را روا مى دانست. مهدى عباسى در طلب او و عيسى بن زيد بود. و وى از بيم اسارت در كوفه پنهانى مى زيست و هفت سال با عيسى بن زيد در يك خانه پنهان بود. او فقيهى پرهيزكار و عابدى والا بود. وكيع او را امام مى داند و در بيان عبادت او گويد: حسن با برادرش على و مادرشان شب را به سه بخش تقسيم كرده بودند و هر كدام در يك سوم آن به عبادت برمى خواستند. وقتى مادرشان مرد، دو برادر شب را بين خود به دو نيم تقسيم كردند؛ و آنگاه كه على مرد، حسن تمام شب را بيدار ماند و به عبادت مشغول بود. به گفته ابوزرعه، راستى، درستى، فقه، عبادت و زهد در او جمع بود. ابن حَىّ از اقران سفيان ثورى، بلكه مقدم بر او، و از محدثان بزرگ و مورد اعتماد است كه از پدرش و برادرش، على بن صالح، و عبداللَّه بن دينار و على بن اَقمر و ابواسحاق سبيعى روايت مى كرد. ابن مبارك و وَكيع و ابونعيم و على بن جَعد و بسيارى ديگر از وى

روايت كرده اند. در پنج «صحيح» از «صحاح ششگانه» حديث او آورده شده است. احمد حنبل گويد كه او و برادرش على هر دو از محدثان مورد اعتمادند. در كوفه، در حال اختفا، شش ماه پس از درگذشت عيسى بن زيد، درگذشت. از كلمات اوست كه گويد: گاه شيطان 99 در خير بر انسان مى گشايد تا بتواند درى از شر باز كند. از آثار وى: «التوحيد»؛ «امامة ولد علىّ من فاطمه»؛ «الجامع»، در فقه. به گفته ى شيخ طوسى او داراى «اصل» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 136 -131 /170 -161)، التاريخ الكبير (295 /2)، تهذيب التهذيب (264 -261 /2)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 18 /2)، حلية الاولياء (335 -327 /7)، رجال الطوسى (166)، سير النبلاء (371 -361 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (333)، الفهرست للطوسى (90)، لسان الميزان (269 /8)، المعارف (222)، معجم المؤلفين (231 /3)، ميزان الاعتدال (499 -496 /1)، الوافى بالوفيات (60 -59 /12).

ابن حيدر قزويني، ابوالقاسم عبداللَّه، عبيداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 582 ق)، فقيه و محدث شافعى. در قزوين متولد شد. به خراسان مهاجرت و در محضر پيشگامان فقه شافعى آنجا تلمذ كرد. وى از زاهر شحّامى و فُراوى و يوسف همدانى حديث شنيد. سپس به همدان رفت و در آنجا مسكن گزيد و همان جا درگذشت. كتابى به نام «المشيخة»، در شرح زندگى استادانش نوشت. از ديگر آثارش: «اربعون حديثاً»؛ «تصنيف فى الاصلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (214 /4)، لسان الميزان (765 -764 /3)، معجم المؤلفين (52 /6)، هدية العارفين (457 /1).

ابن خاتون طوسي، شمس الدين، ابوالمعالي محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1055 ق)، فقيه امامى و اديب. از پيشوايان و برجستگان علماى اماميه و شاگرد شيخ بهايى و در علوم و فنون مختلف سرآمد بود. پس از فراغت از تحصيل مدتى در حيدرآباد دكن مسكن گزيد، و از آنجا به مشهد مقدس رفت و پس از چندى به هندوستان بازگشت و در آن ديار وزارت سلاطين قطب شاهيه را در حيدرآباد عهده دار شد. در 1038 ق سلطان عبداللَّه قطب شاه كه به جاى سلطان محمد قطب شاه نشسته بود، منصب صدارت عظمى را به وى داد و او را به لقب پيشوا ملقب ساخت. وى شيخ اجازه سيد حسين فرزند حيدر كركى است. در حيدرآباد دكن از دنيا رفت. از آثار وى: ترجمه ى «اربعين» استادش شيخ بهايى كه به امر سلطان محمد قطب شاه از سلاطين قطب شاهيه ى هند نوشت و به نام ترجمه ى «قطب شاهى» ناميد و در سفرى كه به عنوان سفير حيدرآباد به ايران آمد ترجمه ى قطب شاهى را به استادش شيخ بهائى نشان داد، و شيخ در 1028 ق تقريظى لطيف بر آن نوشت؛ «شرح الارشاد»

علامه ى حلى؛ «شرح جامع عباسى» شيخ بهائى؛ «توضيح اخلاق عبداللَّه شاهى»، به فارسى، در شرح كتاب «اخلاق ناصرى» خواجه نصير طوسى، به درخواست عبداللَّه قطب شاه؛ كتابى در «امامت»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (11 -10 /10)، الذريعه (172 ،80 -79 /13 ،76 /4)، روضات الجنات (87 /1)، رياض العلماء (135 -134 /5)، ريحانه (490 -489 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 513 -512 /11)، فوائد الرضويه (567)، الكنى والالقاب (272 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن خاتون)، معجم المؤلفين (6 /11)، هدية الاحباب (56).

ابن خُزَيمه، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(311 -223 ق)، فقيه و محدث شافعى. اهل نيشابور و در آنجا پيشواى دينى بود. به عراق، شام، عربستان و مصر سفر كرد. از اسحاق بن راهويه و محمد بن حميد و عتبه مروزى و على بن حُجر و اسحاق بن شاهين و ديگران حديث شنيد و استادان بسيارى ديد و خود استاد محمد بن اسماعيل بخارى و مسلم بن حجاج نيشابورى و ابوحاتم بُستى و اسحاق نَسوى و ابن بالويه و ابواحمد حاكم و ابوالحسن آبرى و بسيارى ديگر بود. آثارش را بيش از 140 مجلد دانسته اند، از آن جمله: كتاب «صحيح ابن خزيمه» يا «مختصر المختصر من المسند الصحيح عن النبى (ص)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (253 /6)، تاريخ نيشابور (120 -119)، الجرح والتعديل (ج 3، ق 196 /2)، دائرةالمعارف البستانى (459 /1)، ريحانه (499 /7)، سير النبلاء (382 -365 /14)، كشف الظنون (1406 ،1075)، الكنى والالقاب (276 /1)، معجم المؤلفين (40 -39 /9)، الوافى بالوفيات (196 /2)، هدية العارفين (29 /2).

ابن داوود قمي، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 368 ق)، فقيه امامى و محدث. وى از فقها و مشايخ حديث اماميه در قم بود. از قم به بغداد رفت و در آنجا به نشر حديث پرداخت. ابن داوود ممدوح نجاشى و علامه و ديگر علماى رجال بود. شيخ مفيد و احمد بن عبدون و ابوعبداللَّه غضائرى و ابن نوح سيرافى از وى روايت كرده اند. ابن غضائرى مى گويد: «افقه و احفظ از ابن داوود و اعرف نسبت به حديث از او نديدم». وى در بغداد درگذشت و در مقابر قريش دفن شد. از آثار وى: «كتاب البيان عن حقيقة الصيام»؛ «الحديثين المختلفين»؛ «الذخائر»؛ كتاب بزرگ «المزار»؛ «الممدوحين والمذمومين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (202 /6)، اعيان الشيعه (65 /9)، ايضاح المكنون (205 /1)، رجال الطوسى (511)، رجال النجاشى (305 -304 /2)، ريحانه (514 /7)، الذريعه (224 /22 ،320 /20 ،5 /10 ،171 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 236 /4)، فوائد الرضويه (388)، الفهرست للطوسى (270)، الكنى والالقاب (283 -282 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن داوود)، معجم المؤلفين (259 /8)، هدية العارفين (48 /2).

ابن رازي، ابومحمد جعفر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و محدث امامى. ساكن رى بود. پدرش محدثى ثقه بود و از مشايخ ابن رازى محسوب مى شود. از ديگر استادان او محمد حميرى، سهل ديباجى، محمد بن همام اسكافى و محمد بن مظفر مصرى مى باشند. وى از مشايخ روايت شيخ صدوق است، و به نوبه ى خود، تفسير امام حسن عسكرى (ع) را از صدوق روايت كرده است. به گفته ى صاحب «روضات»، از كتب ابن رازى استفاده مى شود كه نامبرده از صاحب بن عباد روايت مى كرده و ممكن است پاره اى از مقامات علمى را از او بهره مند شده باشد. ابن داوود او را دانشمندى ثقه مى داند و شيخ طوسى او را در رديف كسانى آورده است كه مستقيماً از معصوم روايت نكرده اند. در «رجال الطوسى» و «رجال ابن داود» تحت نام جعفر بن على بن احمد آورده شده است. محدث نورى معتقد است كه شرح حال نويسان در مورد ابومحمد جعفر بن احمد قمى اهمال كرده اند و در «نَفِس الرحمان» از علماى رجال گذشته و حال تعجب مى كند كه چگونه به شرح حال او نپرداخته و از اين مهم غفلت كرده اند. او را تصانيف بسيارى است. سيد بن طاووس در «الدروع الواقيه» و شيخ ورام در «تنبيه الخواطر» و ابن فهد در «التحصين» و «عدة الداعى» از

كتب او نقل كرده اند، و كراجكى در كتاب «الفهرس» ذكر كرده كه وى در قم و رى 220 كتاب تصنيف كرده است. از جمله آثار وى: «ادب الامام والمأموم»؛ «المانعات من دخول الجنة» يا «الاعمال المانعة من دخول الجنة»؛ «جامع الاحاديث النبوية»، مشتمل بر هزار حديث نبوى به ترتيب حروف هجا؛ «المنبى عن زهد النبى (ص)»؛ «الغايات»؛ «المسلسلات» يا «مسلسلات الاخبار»، شامل كليه ى وقايعى است كه در تمام طبقات اسنادش نامعصوم، لفظ خاص تكرار شده؛ «العروس»، در فضل و آداب روز جمعه؛ «نوادر الاثر فى على (ع) خيرالبشر»، كه در آن حديث نبوى «علىُّ خَيُر البَشَر» را از، بيش از، 70 طريق آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (83 -82 /4)، الذريعه (21 /21 ،31 -30 /19 ،31 /5 ،386 /1)، رجال ابن داود (قسم 86 /1)، رجال الطوسى (457)، روضات الجنات (170 -168 /2)، ريحانه (528 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 69 -68 /4)، فوائد الرضويه (61 -59)، لغت نامه (ذيل/ جعفر)، معجم رجال الحديث (83 -82 /4)، معجم المؤلفين (133 -132 /3)، نفس الرحمان (90 -88).

ابن راهويه، ابويعقوب اسحاق

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 238 /237 -161 ق)، حافظ، محدث و فقيه شافعى. اهل مرو بود. وجه تسميه ى اسم او بدان سبب است كه پدر ابن راهويه، ابراهيم، در راه مكه متولد شده بود. وى به عراق، حجاز، يمن و شام سفر كرد. احمد بن حنبل او را ستوده و گفته كه براى اسحاق در جهان نظيرى نيست. احمد حنبل و يحيى بن معين و صاحبان «صحاح»: بخارى، مسلم، ترمذى، ابوداوود و نسائى از او حديث نقل كرده اند. وى به همراه عده اى از محدثان در نيشابور با امام رضا

(ع) ديدار كرد و از امام حديث «سلسلة الذهب» را شنيد. در مكه با شافعى مناظره كرد. وى حافظه ى شگفت انگيزى در حفظ حديث داشت، چنانكه گويند هفتاد هزار حديث حفظ بود و درباره ى يك صد هزار حديث مذاكره كرد، لذا ذهبى از او به عنوان «سيد الحفّاظ» نام مى برد. وى در پايان عمر در نيشابور ماندگار شد و در همان جا درگذشت. در تاريخ تولد و وفات او اختلافاتى هست، ابن خلكان تاريخ تولد وى را بين 161 تا 163 ق و وفاتش را ميان 237 و 238 ق مى داند؛ در «طبقات الحنابله» تولد وى در 166 و وفاتش در 243 ق ذكر شده است. از آثار او: كتاب «التفسير»؛ كتاب «المسند»؛ كتاب «السنن»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (284 /1)، تاريخ اسلام (حوادث 90 -80 /240 -231)، تاريخ بغداد (355 -345 /6)، تاريخ الكبير (380 -379 /1)، تهذيب التهذيب (198 -197 /1)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 210 -209 /1)، حليه الاولياء (238 -234 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (573 /4)، دائرةالمعارف البستانى (486 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن راهويه)، روضات الجنات (7 -5 /2)، ريحانه (531 -530 /7)، سير النبلاء (383 -358 /11)، الفهرست لابن النديم (418)، كشف الظنون (1685 -1678 ،442)، الكنى والالقاب (290 /1)، لسان الميزان (205 /8)، معجم المؤلفين (228 /2)، نامه ى دانشوران (382 -375 /2)، الوافى بالوفيات (388 - 386 /8)، وفيات الاعيان (201 -199 /1)، هدية الاحباب (60 -59).

ابن رستم، عبدالرحمان

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 171 ق)، فقه اباضى. تبارش ايرانى و از خوارج اباضى است. وى مؤسس شهر تاهرت در الجزاير و اولين پادشاه رستميان از فقهاى اباضيه افريقا بود. جدش بهرام

از موالى عثمان عفان بود. از آثار وى كتاب «التفسير» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (78 /4)، الكامل (32 /5).

ابن زياد نيشابوري، ابوبكر عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(324 -238 ق)، فقيه، حافظ و محدث شافعى. در نيشابور به دنيا آمد. مسافرتهاى بسيار به مصر و شام و عراق كرد و در بغداد اقامت گزيد. نزد مزنى و ربيع و ابن عبدالحكم فقه آموخت. از محمد بن يحيى ذُهْلى و احمد بن يوسف سلمى و احمد بن ازهر نيشابورى، و عبداللَّه بن هاشم طوسى و ابوزرعه رازى و ابن حاتم و ابن واره و بسيارى ديگر حديث شنيد. وى پيشواى شافعيان عراق در زمان خود بود. ابن عقده، ابوعمر بن حيويه، ابن شاهين و دارقطنى و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. دارقطنى از او به عنوان افقه المشايخ نام مى برد. در نيشابور درگذشت. از آثار وى: «كتاب الربا»؛ افزوده هايى بر «مختصر» مزنى، در فروع فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (263 /4)، تاريخ بغداد (122 -120 /10)، سير النبلاء (68 -65 /15)، كشف الظنون (1636)، معجم المؤلفين (119 /6)، هدية العارفين (445 /1).

ابن زَيله، ابومنصور حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 440 ق)، حكيم، رياضيدان، فيلسوف و موسيقدان. اهل اصفهان و از شاگردان برجسته ى ابن سينا بود. در ادبيات نيز دست داشت. شرحى بر رساله «حىّ بن يقظان» ابن سينا نوشت كه شارحان پس از وى از آن بسيار بهره بردند. از آثارش: «النفس»؛ كتاب «الكافى فى الموسيقى»؛ «الاختصار من طبيعيات الشفاء» ابن سينا است. ابن ابى اصيبعة در «طبقات الاطباء» نام او را به صورت ابن زيلا آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :استادان موسيقى (33)، الاعلام (278 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (319 /1)، تاريخ طب (865 ،514 ،498 /2)، تاريخ موسيقى (154 -153 /1)، تاريخ هنرهاى ملى (745 -744 /2)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (58)، دانشنامه ى ايران و اسلام (619 -618

/4)، كشف الظنون (862)، معجم المؤلفين (13 /4).

ابن سرهنگ طبري، ابوالحسن مهدي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، فقيه. از ابوجعفر احمد بن محمد حديث شنيد و محمد بن عثمان و مَيدانى و ابوالقاسم محمد بن جعفر القَؤول از او روايت كرده اند. به گفته ى شيرويه ابن سرهنگ در 440 ق به همدان رفت. وى محدثى راستگو بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم البلدان (53 /5).

ابن سُرَيج، ابوالعباس احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(306 /305 -249 ق)، متكلّم، محدث و فقيه شافعى. معروف به باز اشهب. از مردم شيراز و پس از اصحاب خاص شافعى، بزرگ ترين عالم فرقه ى شافعى بود. در جوانى مدتى در شيراز منصب قضاء داشت. نزد عثمان بن سعيد انماطى درس خواند. با محمد بن داوود بن خلف در محضر على بن عيسى وزير مناظره و مباحثه داشت. على بن عيسى خواست كه وى را قاضى بغداد كند و او نپذيرفت. مدتى در درسهاى جنيد حاضر شد، ولى به تصوف گرايشى نشان نداد. در قضيه ى منصور حلاج بى طرف ماند و از دادن فتوا خوددارى كرد. در بغداد تدريس مى كرد. و همان جا درگذشت. بيش از چهار صد اثر به او نسبت مى دهند كه ظاهراً تعداد كمى از آنها باقى مانده است. از آن جمله: كتاب «الانتصار»؛ كتاب «الزيادات»؛ كتاب «الودايع»، در امانات؛ كتاب «المختصر فى الفقه»؛ كتاب «العين والدين»؛ كتاب «الرد على محمد بن حسن»؛ كتاب «الرد على عيسى بن ابان» عالم حنفى، كتاب «جواب كاشانى». در ترجمه ى «الفهرست» ابن نديم، و نه در اصل كتاب به عربى، و همچنين در «كشف الظنون» ذيل كتاب «العين والدين» و نيز در متن و پانوشت «فارسنامه» از او به عنوان ابن شريح ياد شده است كه با توجه به ديگر منابع، ضبط ابن سريج صحيح تر به نظر مى آيد.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (179 -178 /1)، تاريخ بغداد (290 -287 /4)، تاريخ نجوم اسلامى (286)، دائرةالمعارف البستانى (216 -215 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (627 -626 /4)، روضات الجنات (218 -216 /1)، ريحانه (220 /1)، سير النبلاء (204 -201 /14)، فارسنامه ى ناصرى (1136)، الفهرست لابن النديم (300 -299)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (392)، الكنى والالقاب (306 /1)، كشف الظنون (2005 ،1444 ،1258 -1257 ،705)، لغت نامه (ذيل/ ابن سريج)، معجم المؤلفين (32 -31 /2)، نامه ى دانشوران (209 -196 /1)، الوافى بالوفيات (261 -260 /7)، وفيات الاعيان (67 -66 /1)، هدية العارفين (57 /1).

ابن سمناني، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 499 ق)، مورّخ و فقيه حنفى. در رحبه، نزديك حلب، متولد شد. در فقه و تاريخ كتبى نگاشت. از آثار وى: «روضة القضاة و طريق النجاة» در آداب قضا؛ «العروة الوثقى»، در شروط.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149 -148 /5)، ايضاح المكنون (99 /2 ،596 /1)، كشف الظنون (1133)، معجم المؤلفين (180 /7)، هدية العارفين (694 /1).

ابن سيّار مروزي، ابوالحسن احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(268 -198 ق)، فقيه، محدث شافعى و مورّخ. در مرو متولد شد. براى استماع حديث بسيار سفر كرد و از اسحاق بن راهويه و عَبدان بن عثمان مروزى و عفان بن مسلم و از همطبقه آنان در خراسان و عراق و حجاز و شام و مصر حديث شنيد. ابن سيار در علم و پارسايى بلند آوازه بود و در روزگار خود با ابن مبارك مقايسه مى شد و در ميان معاصران خود حرمت و احترام فراوانى داشت. نسايى در «صحيح» خود و نيز محمد بن اسماعيل يخارى و محمد بن نصر مروزى و ابن خُزيمه و محمد بن عقيل بلخى و حاجب طوسى و ديگر خراسانيان از وى روايت كرده اند. رجال شناسان او را ثقه توصيف كرده اند. وى يكى از كسانى است كه فقه شافعى را در خراسان پراكنده كرد. از آثار وى: كتابى در «اخبار مرو» يا «تاريخ مرو»؛ «فتوح خراسان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح والتعديل (ج 1، ق 53 /1)، تاريخ بغداد (189 -187 /4)، تهذيب التهذيب (34 -33 /1)، سير النبلاء (611 -609 /12)، كشف الظنون (303)، معجم المؤلفين (241 /1).

ابن شاذان قمّي، ابوالحسن محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 420 ق)، فقيه و محدث امامى. ابن قولويه دايى او يا دايى پدر اوست. وى از راويان ابن بابويه صدوق و از مشايخ علامه ابوالفتح كراجكى و نجاشى است. كراجكى در 412 ق در مكه معظمه، در مسجدالحرام، كتاب «مناقب» را بر او خواند. آثار وى: «ايضاح دفائن النواصب»؛ «كتاب المناقب» يا «المأة منقبة» يا «مناقب اميرالمؤمنين (ع)»، حاوى صد منقبت از طريق عامه، معروف به «مناقب ابن شاذان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (102 -101 /9)، الذريعه (316 /22 ،3

-2 /19 ،494 /2)، روضات الجنات (177 -167 /6)، رياض العلماء (27 -26 /5)، ريحانه (42 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 151 -150 /5)، فوائد الرضويه (391 -390)، الكنى والالقاب (323 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاذان)، هدية الاحباب (68).

ابن شاذان قمّي، ابوالعباس احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، فقيه امامى. وى نزد ابن تمام دهقان درس خواند و از وى و محمد بن حسن بن احمد حديث شنيد. پسرش، ابوالحسن محمد، و ديگران از او روايت كرده اند. وى در روزگار خود از مراجع بزرگ تشيع به شمار مى رفت. در برخى منابع از او به نام ابن شاذان كوفى ياد كرده اند كه پسوند كوفى شايد نشانه ى آن باشد كه نياكانش از كوفه به قم كوچيده بودند. از آثار وى: «امالى» و «زادالمسافر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (40 -39 /3)، الذريعه (8 -7 /12)، رجال النجاشى (223 -222 /1)، رياض العلماء (52 -51 /1)، ريحانه (42 /8)، فوائد الرضويه (21)، الكنى والالقاب (323 /1)، لسان الميزان (353 -352 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاذان)، معجم رجال الحديث (166 /2).

ابن شاذان نيشابوري، ابومحمد فضل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 260 ق)، محدث، كلامى و فقيه شيعى. نياكانش از قبيله ى ازد يمن بودند و پس از فتح خراسان به آنجا آمدند. پدرش نيز از فقهاى شيعه و از ياران يونس بن عبدالرحمان بود. خود وى از اصحاب امام جواد، امام هادى و امام حسن عسكرى (ع) بود. برخى از محدثين وى را از اصحاب امام رضا (ع) نيز دانسته اند. يك بار زمانى كه پوشنجى در محضر امام حسن عسكرى (ع) در حال خارج شدن بود، يكى از كتابهاى فضل بن شاذان را كه با خود داشت از دستش بر زمين افتاد. امام وقتى كتاب را مشاهده مى كند از آن تعريف و نويسنده ى آن را دعا مى كند. عبداللَّه بن طاهر ذواليمينين امير خراسان فضل را به جرم تشيع به بيهق تبعيد كرد، اما پس از چندى از او دلجويى كرد. ابن داوود

و كشّى و نجاشى و طوسى او را از ثقه ترين محدثان عصر مى دانند و ابن نديم از او به عنوان يكى از پيشوايان در قرآن و روايات نام مى برد. فضل به هنگام حمله ى خوارج به بيهق از آنجا بيرون رفت و در راه بيهق به نيشابور درگذشت. آرامگاه وى در يك فرسنگى نيشابور است. على بن محمد بن قتيبه نيشابورى، محمد بن اسماعيل بندقى نيشابورى، سهل بن بحر فارسى و برادرانش على و محمد از شاگردان وى بودند. شمار آثار وى را بيش از 180 تصنيف و تأليف دانسته اند، و نجاشى چهل و هشت اثر وى را نام برده است. از آن جمله: «اثبات الرجعة»؛ «التوحيد»؛ «تبيان اصل الُضلالة» كه نجاشى از آن به نام «تبيان اهل الضلالة» ياد كرده؛ «حذو النعل بالنعل»؛ «فرائض الكبير»؛ «فرائض الاوسط»؛ «فرائض الصغير»؛ «فضائل اميرالمؤمنين (ع)»؛ «كتاب الاعراض والجوهر»؛ «كتاب الايمان»؛ «ايضاح»، در رد فرق مختلف و يكى از كتب مهم و تقريباً كامل ترين اثر به جا مانده از فضل بن شاذان؛ «كتاب الطلاق»؛ «كتاب الملاحم»؛ «كتاب النجاح»؛ «كتاب التفسير»؛ «كتاب القراآت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (355 /5)، ايضاح المكنون (675 ،513 ،474 ،445 ،342 ،336 ،334 ،325 ،321 ،315 ،313 ،312 ،303 ،292 ،284 ،282 ،277 ،269 ،197 ،185 ،184 /2 ،400 ،223 ،23 /1)، الذريعه (290 ،288 ،285 ،145 ،64 -63 /24 ،373 ،359 ،356 ،343 ،339 ،336 /20 ،67 /19 ،325 /18 ،52 ،1 /17 ،147 ،78 /16 ،510 ،491 -490 /2 ،93 /1)، رجال ابن داود (قسم 273 -272 /1)، رجال الطوسى (434 ،420)، رجال الكشّى (545 -537)، رجال النجاشى (169 -168 /2)، ريحانه

(42 -41 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (421 -420 ،61 ،45 ،44)، الفهرست للطوسى (255 -254)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاذان)، الملل والنحل (151)، مجالس المؤمنين (404 -400 /1)، معجم المؤلفين (69 /8)، معجم رجال الحديث (301 -289 /3)، مفاخر اسلام (164 -127 /1)، هدية العارفين (818 -817 /1).

ابن شاه، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(376 -313 ق)، شاعر، اديب، صوفى و فقيه حنفى. اصل وى از خوارزم بود و خود از اهالى بخارا. ابن سينا از شاگردان او بود. به گفته ى ذهبى او از پيشگامان بود و تصانيف زيبائى داشت. از آثارش: «ديوان» اشعار، كه ابن ماكولا آن را ديده كه اكثرش به خط ابن سينا بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (202 /1)، ايضاح المكنون (485 /1)، معجم المؤلفين (77 /2).

ابن شاهويه، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 362 ق)، فقيه شافعى. از مردم فارس بود. سفرى به نيشابور كرد و مدتى در آنجا اقامت گزيد و سپس به بخارا رفت و باز به فارس مراجعت كرد و در آنجا متصدى منصب قضا شد. او در فقه شافعى اقوالى مخالف ديگر فقهاى آن مذهب دارد. در نيشابور درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (539 /1)، ريحانه (44 -43 /8)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاهويه)، وفيات الاعيان (211 /4).

ابن شيرويه ي نيشابوري، ابومحمد عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 305 ق)، فقيه، محدث و حافظ. از نوادگان رُكامه، صحابى مشهور، بود. از اصحاق بن راهويه و احمد بن مَنيع و عمرو بن زُراره حديث شنيد، و كتاب سفيان بن عيينه را در حجاز از عدنى فراگرفت. ابن خزيمه و ابوعبداللَّه بن اَخْرم و ابوحامد بن شرقى از او روايت كرده اند. حاكم نيشابورى گويد «ابن شيرويه از بزرگان نيشابور بود. در تصنيفات بسيار او عدالت و استقامتش آشكار است. حفّاظ شهر ما از وى روايت مى كنند و به اين روايات احتجاج مى نمايند». مصنّفات بسيارى به جاى گذاشت كه از آن جمله: «محاسن الشرائع والاسلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (168 -166 /14)، معجم المؤلفين (125 /6)، هدية العارفين (443 /1).

ابن شيره كاشاني، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، محدث و فقيه شيعى. شيخ طوسى وى را در شمار اصحاب امام هادى (ع) نام مى برد. محمد بن حسن صفار از وى روايت كرده است. از آثار وى: «كتاب التأديب»؛ «كتاب الجامع الكبير»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (68 /5 ،211 -210 /3)، رجال ابن داود (قسم 486 /2)، رجال للطوسى (417)، رجال النجاشى (79 /2)، الفهرست للطوسى (160)، معجم رجال الحديث (151 -149 /12).

ابن عاصم اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 299 ق)، فقيه شافعى. وى كاتب قاضى اصفهان بود. به مصر رفت و نزد شافعيان آنجا به تحصيل پرداخت. ابواحمد عسال و ابوالقاسم طبرانى از وى روايت كرده اند. به گفته سبكى او كتابهاى بسيارى تأليف كرده است كه از جمله ى آنها كتابى است در مذهب شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (50 /7)، تهذيب التهذيب (207 /9)، معجم المؤلفين (116 /10).

ابن عَبدان همداني، ابوالفضل عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 433 ق)، فقيه شافعى. او پيشواى دينى و مفتى همدان بود. از آثار وى: «شرائط الاحكام»، در فقه؛ «شرح العبادات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (229 /4)، كشف الظنون (1030)، معجم المؤلفين (80 /6)، هدية العارفين (450 /1).

ابن عبدك گرگاني

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 340 ق)، مفسر، اديب، فقيه و متكلم امامى. معروف به عبدكى. عبدك اختصار عبدالكريم است. اهل گرگان بود و پيشواى شيعيان آنجا. مدتى در نيشابور توطن كرد. از عمران بن موسى جرجانى و همطبقه او حديث شنيد. حاكم نيشابورى از وى روايت كرده است. او سرانجام در گرگان درگذشت. از آثار وى: «التفسير» يا «تفسير ابن عبدك»؛ «شرح الجامع الصغير» و «شرح الجامع الكبير» محمد بن حسن شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ «الاقتداء بعلى»؛ «الرد على الاسماعيليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (159 /7)، اعيان الشيعه (438 -437 /9)، الذريعه (183 /10 ،244 /4)، رجال ابن داود (قسم 325 /1)، رجال النجاشى (301 -300 /2)، ريحانه (103 /8)، الفهرست للطوسى (368 ،306)، كشف الظنون (568 ،562)، معجم رجال الحديث (331 /16)، معجم المؤلفين (26 /11).

ابن عربشاه اسفرايني، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1007 ق)، اديب و فقيه شافعى. معروف به عصامى و همچنين حفيد يا حفيد عصام. در مكه ى معظمه به دنيا آمد. و در همان جا نشو و نما يافت. از رجال بلاغت محسوب مى شد. وى در زادگاه خويش منصب قضاوت داشت و سرانجام در همان شهر درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «شرح الاستعارات» جدش عصام الدين بر «سمرقنديه»، در بلاغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (70 /5)، معجم المؤلفين (34 /7)، هدية العارفين (751 /1).

ابن عربشاه، شهاب الدين، ابومحمد، ابوالعباس احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(854 -791 ق)، مورخ، اديب، لغوى، فقيه و محدث حنفى. معروف به عربى و گاهى به عجمى. در دمشق متولد شد و همان جا نشو و نما كرد. در لشكركشى تيمور، در 803 ق به همراه او به سمرقند انتقال يافت و نزد جرجانى، جزرى و بسيارى ديگر، به تحصيل علم پرداخت و زبانهاى فارسى، تركى و مغولى را فراگرفت. در مغولستان، نزد شِرامى حديث آموخت. از سفرهايى به خوارزم، كريمه و ادرنه داشت و در ادرنه معتمد سلطان عثمان محمد اول شد و براى او كتابهاى بسيارى به تركى ترجمه كرد و به عنوان كاتب السر مسؤول نامه نگاريهاى سلان به زبانهاى عربى، تركى، فارسى و مغولى شد. در 824 ق به حلب و سال بعد به دمشق رفت و نزد دوست خود، ابوعبداللَّه محمد بخارى به تحصيل حديث پرداخت. درطى سفر حج در قاهره با ابوالمحاسن ابن تغرى بردى و ديگران روابط دوستى ايجاد كرد. سرانجام در مصر درگذشت. از آثار وى: «عجائب المقدور فى نوائب (اخبار) تيمور»؛ «فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء» كه تقليدى است از «مرزبان نامه»؛ «الترجمان المترجم بمنتهى الارب فى لغة الترك والعجم»؛ «برهان

الفارض بقول المعارض»؛ «العقد الفريد فى علم التوحيد»؛ «عنقود النصيحة»؛ «غرة السير فى دول الترك والتتر»؛ ترجمه «جامع الحكايات»؛ «مرآت الادب فى المعانى والبيان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (218 /1)، ايضاح المكنون (228 /2 ،178 /1)، تاريخ ادبيات زبان عربى (635)، دائرةالمعارف اسلاميه (231 -230 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (707 -706 /5)، الذريعه (220 /15)، ريحانه (111 -110 /8)، كشف الظنون (1646 ،1216 ،1198 ،1174 ،1152 ،1128 ،714 ،397)، الكنى والالقاب (355 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (122 /2)، هدية العارفين (130 /1).

ابن فارسي، ابوعبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، فقيه. علامه حلّى در «خلاصه» گويد كه او از مشايخ شيخ طوسى بود. رجال نويسان شيعى وى را از علماى خاصه مى دانند. از زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (378 /2)، رياض العلماء (476 /5).

ابن فورك اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 406 -330 ق)، متكلم، محدث و فقيه شافعى. در اصفهان متولد شد. همراه باقلانى واسفراينى نزد ابوالحسن باهلى كلام خواند. براى تكميل كلام و شنيدن حديث به بصره، بغداد، رى و نيشابور سفر كرد. در كنار خانقاه پوشنجى، در نيشابور به تدريس پرداخت. در 406 ق محمود غزنوى او را به غزنين فراخواند تا با كراميه آن شهر يعنى پيروان ابوعبداللَّه محمد بن كرام كه معتقد به جسميت و فرق بين صفات و ذات الهى بودند، مناظره كند. وى به آسانى در مناظره پيروز شد، اما گويند كه در راه بازگشت وى را به زهر كشتند. ابن فورك براى بسط كلام اشعرى در خراسان بسيار كوشيد. ابوالقاسم قشيرى از برجسته ترين شاگردان او بود. ابوبكر بيهقى و قشيرى از وى روايت كرده اند. مدفن وى محله ى حيره نيشابور مشهور است. ابن عساكر تصنيفات وى را در اصول دين و اصول فقه و معانى قرآن بالغ بر صد اثر مى داند. از آثار او: «مشكل الحديث و غريبه»؛ «النظامى»؛ «الحدود»؛ «اسماء الرجال»؛ «التفسير»؛ «حل آيات المتشابهات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (313 /6)، ايضاح المكنون (489 /2 ،475 /1)، تاريخ نيشابور (226 -225)، دانشنامه ى ايران و اسلام (768 -767 /6)، ريحانه (143 -142 /8)، سير النبلاء (216 -214 /17)، كشف الظنون (1960 ،1106 ،439 ،200)، الكنى والالقاب (380 /1)، معجم المؤلفين (208

/9)، الوافى بالوفيات (344 /2)، وفيات الاعيان (273 -272 /4)، هدية الاحباب (81)، هدية العارفين (60 /2).

ابن قاصّ طبري، ابوالعباس احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 335 ق)، قاضى و فقيه شافعى. پدرش- قاص- قصه پردازى از مردم طبرستان بود كه با سپاهيان مسلمان به روم شرقى رفت تا با رجزهايش سپاهيان را به جنگ برانگيزد. ابن قاص در زادگاهش بزرگ شد، سپس به بغداد رفت و نزد ابن سريج فقه آموخت. پس از چندى به زادگاهش بازگشت و به قضاوت و تدريس پرداخت. ابن قاص از ابوخليفه جُمَحى و ديگران روايت كرد. او در عصر خود پيشواى مذهبى طبرستان بود و اهل علم در حوزه ى وى فقه مى آموختند، در سفرى به طرسوس، در جنوب تركيه و شمال عراق و سوريه، مجلس وعظى برايش آراستند، كه در اثناى موعظه او را رقت و خشيت فراگرفت. بيهوش افتاد و از دنيا رفت. از آثار وى: «المفتاح»، در مذهب شافعى؛ «ادب القاضى»؛ «المواقيت»؛ «التلخيص»، در فروع فقه شافعى؛ «دلائل القبله»؛ «فتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (86 /1)، دائرةالمعارف البستانى (622 /1)، ريحانه (149 -148 /8)، سير النبلاء (372 -371 /15)، كشف الظنون (1769 ،1636 ،1465 ،1219 ،760 ،479 ،47)، الكنى والالقاب (382 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (149 /1)، الوافى بالوفيات (227 /6)، وفيات الاعيان (69 -68 /1).

ابن قبه ي رازي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و متكلم شيعى. با كلينى معاصر بود. نزد ابوالقاسم كعبى بلخى، متكلم معتزلى، درس خواند. نخست معتزلى بود، اما پس از مدتى شيعه شد. ابن بطه و ابوالحسن سوسنجردى از شاگردان وى بودند. ابن ابى الحديد، شيخ مفيد و سيد مرتضى از كتاب «الانصاف فى الامامة» روايت كرده اند. سوسنجردى در ملاقاتى كه با ابوالقاسم بلخى داشت، كتاب «الانصاف» ابن قبه را به وى تسليم كرد، بلخى ردّى بر آن نوشت به نام «المسترشد». سوسنجردى

«المسترشد» را نزد ابن قبه آورد. ابن قبه نيز ردّى بر آن نوشت به نام «المستثبت» سوسنجردى ديگر بار به نزد بلخى رفت و «المستثبت» را به وى داد. بلخى نيز ردّى بر آن نوشت، اما ابن قبه قبل از آنكه اين رديه را دريافت كند، وفات كرد. از ديگر آثارش: «الامامة»؛ «الرد على الزيديه»؛ «الرد على ابى على الجبائى»؛ «المسألة المفردة فى الامامة»؛ «التعريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (380 /9)، الذريعه (2 -1 /21 ،394 /20 ،200 /10 ،216 /4 ،397 -396 ،335 /2) رجال النجاشى (289 -288 /2)، رى باستان (369 /2)، ريحانه (150 -149 /8)، الفهرست للطوسى (298 -297)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (330)، الكنى والالقاب (383 -382 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن قبه)، معجم المؤلفين (149 -148 /10)، نامه ى دانشوران (310 -282 /4)، هدية العارفين (106 /2).

ابن قولويه قمي، ابوالقاسم جعفر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 369 /368 ق)، فقيه و محدث شيعى. از پدرش، ابن قولويه قمى ابوجعفر محمد بن جعفر معروف به مَسلَمه متوفى (301 /299 ق)، و مدفون در قم نزديك بقعه على بن بابويه قمى، و نيز از احمد بن حسين زعفرانى، ابوالفضل صابونى، كلينى، ابن وليد قمى، ابن مهزيار اهوازى، ابن بابويه پدر صدوق، ابن عُفدَه و احمد بن اصفهبد و گروهى ديگر حديث شنيد. شيخ مفيد شاگرد او بود و وى را شيخ صدوق توصيف مى كرد. ابن غضائرى نيز از شاگردان اوست. همگى وى را محدثى ثقه دانسته اند. برادرش ابوالحسين على بن محمد نيز از محدثان شيعه و از مشايخ اوست. در 339 ق عازم سفر حج شد، اما، در بغداد بيمار شد و نتوانست به حج برود و در همان جا درگذشت و در كاظمين دفن شد. از آثار وى: «كامل الزيارات»؛

«الجمعة والجماعة»؛ «تاريخ الشهور والحدوث»؛ «النوادر»؛ «الصلوة»؛ «الرضاع»؛ «الصداق»؛ «مداواة الجسد لحياة الابد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (156 -154 /4)، تاريخ الاسلام (حوادث 394 ،393 /380 -351)، دانشنامه ى ايران و اسلام (801 -800 /6)، الذريعه (255 /17)، رجال النجاشى (306 -305 /1)، روضات الجنات (168 -167 /2)، ريحانه (162 /8)، الفهرست للطوسى (78 -77)، لسان الميزان (224 -223 /2)، فوائد الرضويه (80 -78)، مفاخر اسلام (152 -132 /3)، معجم المؤلفين (146 /3)، معجم رجال الحديث (116 /4)، نامه ى دانشوران (364 -361 /2)، الوافى بالوفيات (151 /11).

ابن كَبَن، جمال الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(842 -776 ق)، شاعر، نويسنده، فقيه و قاضى. نياكانش از مردم طبرستان بودند. وى در عدن متولد شد و در آنجا نشو و نما يافت و پس از اتمام تحصيلات به تدريس پرداخت، پس از آن مفتى شده و عهده دار قضاى عدن گرديد، و حدود 40 سال به قضاوت مشغول بود. با مردم به مدارا رفتار مى كرد و به داشتن فروتنى، نرم خويى و مايل به اصلاح ميان مردم مشهور بود. سرانجام در عدن درگذشت. از آثارش: «الدرالنظيم فى الكلام على بسم اللَّه الرحمن الرحيم» يا «شرح البسملة»؛ «مفتاح الحاوى المبين عن النصوص والفحاوى»، شرح گونه اى بر «الحاوى المبين عن النصوص والفحاوى»، شرح گونه اى بر «الحاوى الصغير» نجم الدين قزوينى؛ «الرقم الجمالى فى شرح الآلى» يا «شرح قصيده جعبريه»، در فرائض.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (523 /2 ،454 /1)، كشف الظنون (1035)، معجم المؤلفين (33 /10)، هدية العارفين (191 /2).

ابن لال همداني، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(398 /392 -308 /307 ق)، محدث و فقيه شافعى. مفتى همدان بود. وى از عبدالرحمان جلّاب و اسماعيل صفار و ابن حمدويه مروزى و حفص بن عمر اردبيلى و ديگران حديث شنيد. چندين بار به بغداد سفر كرد و در آنجا به روايت حديث پرداخت و املاى حديث كرد و افرادى همچون دارقطنى از وى حديث شنيدند. جعفر ابهرى و محمد بن عيسى صوفى و حميد بن مامون نيز از وى روايت كرده اند. از آثار او: «كتاب السنن»؛ «مالا يسع المكلف جهله من العبادات»؛ «ماآت القرآن على ترتيب السور»؛ «معجم الصحابه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (319 -318 /4)، ريحانه (178 /8)، سير النبلاء (77 -75 /17)، الكامل (242 /7)، كشف

الظنون (1736 ،1575)، معجم المؤلفين (318 /1)، الوافى بالوفيات (217 /7)، هدية العارفين (69 /1).

ابن لبان اصفهاني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 446 ق)، عالم و فقيه شافعى. در اصفهان به دنيا آمد و در بغداد و مكه اقامت گزيد. در اصفهان از مشايخى چون ابن مقرى و ابراهيم بن عبداللَّه بن خرشيد قوله و در بغداد از ابوطاهر مخلص حديث شنيد. در فقه شافعى از اصحاب ابوحامد اسفراينى و از مشايخ خطيب بغدادى بود. چندى نيز قاضى ايذه شد. قرآن را در پنج سالگى حفظ و به چندين روايت قرائت مى كرد. در اصفهان درگذشت. از آثار وى: «الروضة»؛ «دررالغواص فى علوم الخواص»؛ ويرايش «ادب القضاء» خصاف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (266 /4)، تاريخ بغداد (145 -144 /10)، ريحانه (179 -178 /8)، دائرةالمعارف البستانى (669 /1)، سير النبلاء (654 -653 /17)، الكامل (69 /8)، كشف الظنون (931)، معجم المؤلفين (125 /6)، هدية العارفين (451 /1).

ابن محسد شيرازي، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 766 ق)، فقيه شيعى. از بزرگان و نام آوران علماى اماميه ى روزگار خود بود كه در دمشق اقامت داشت و در مدرسه ى ابى عمر آن شهر بود. وى در جنبش ضد شيعى كه در شام روى داد، به همراه تعداد بسيارى از شيعيان شام كشته شد. ابتدا قاضى حنبلى چهل روز وى را زندانى كرد. پس از آن او را نزد قاضى القضات مالكى حاضر كردند و او دستور ضرب داد. سپس نزد نائب السلطنه بردند و عليه او شهادت دادند و قاضى حكم به ريختن خون او كرد. پس او را به بيرون شهر برده و گردنش را زدند و او را سوزاندند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (101 /10)، شهيدان راه فضيلت (154)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 210 -209 /8).

ابن مرزبان اصفهاني، ابواحمد عبدالرحيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 396 ق)، پزشك، فقيه و قاضى. از مردم اصفهان بود و در روزگار آل بويه در بغداد به كار پزشكى مى پرداخت. چندى نيز قاضى شوشتر و خوزستان بود. در شوشتر درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (121 -120 /4)، الكامل (229 /7).

ابن مشهدي حائري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، محدث و فقيه شيعى. از ابن بطريق، ورّام بن ابى فراس، ابن زهره، هبة اللَّه بن نما و ابن شاذان بن جبرئيل قمى حديث شنيد و از همگى آنان اجازه ى حديث گرفت. محدث نورى او را در شمار مشايخ نجيب الدين بن نما آورده است. از آثارش: «بغية الطالب و ايضاح المناسك لمن هو راغب فى الحج»؛ «مزار كبير»، معروف به «مزار محمد بن المشهدى»؛ «المصباح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (202 /9)، خاتمة مستدرك الوسائل (20 -19 /3)، الذريعه (325 -324 /20 ،135 -134 /3)، رياض العلماء (49 /5)، ريحانه (209 -208 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 253 -252 /6)، فوائد الرضويه (449)، الكنى والالقاب (409 /1)، مشاهير دانشمندان اسلام (337 -336 /2)، معجم المؤلفين (153 /9)، معجم رجال الحديث (260 -259 /17 ،159 /15).

ابن مَكّي رازي، حسام الدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 598 /593 ق)، فقيه حنفى. چندى در حلب مى زيست، سپس به دمشق رفت و تا پايان زندگى در آن شهر ماند. پيكر وى را پس از مرگ در بيرون باب الفراديس به خاك سپردند. از آثار وى: «سلوة الهموم»؛ «خلاصة الدلائل فى تنقيح المسائل»، كه تكمله و شرحى است بر «مختصر القدورى»، در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (61 /5)، كشف الظنون (1633 ،1632 ،999)، معجم المؤلفين (30 /7)، هدية العارفين (703 /1)، رى باستان (329 /2).

ابن مهزيار اهوازي، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 254 ق)، محدث امامى و فقيه شيعى. وى از ياران امام رضا (ع) و امام محمدتقى (ع) و امام على النقى (ع) بود. در اهواز به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. پدرش از مردم دورق خوزستان بود كه نخست آيين مسيحى داشت. به واسطه ى حسن بن سعيد اهوازى، وى و پسرش، على، نزد امام رضا (ع) رفتند و به دست امام اسلام آوردند. ابن مهزيار از جانب امام محمدتقى (ع) و امام على النقى (ع) وكالت داشت و اين دو امام درباره ى خوبيهاى وى توقيعاتى صادر كرده اند. ابن مهزيار از محمد بن ابى عمير، على بن فضال، حسن بن على بن فضال و ابان بن عثمان و حسن بن محبوب و حسين بن سعيد اهوازى و ابراهيم بن محمد همدانى و احمد بن اسحاق ابهرى و جمعى ديگر كه شمار آنها به 55 تن مى رسد، روايت كرده است. وى شاگردان بسيارى تربيت كرده است كه ابوعبداللَّه برقى و برادرش، ابراهيم بن مهزيار، و ابراهيم بن هاشم قمى و پسرش، حسن بن على بن مهزيار، از آن دسته اند. بسيارى از رجال نويسان

شيعه او را محدثى ثقه مى دانند و حدود 33 كتاب از وى برمى شمارند. از آثار وى: «كتاب الوضوء»؛ «كتاب الصلاة»؛ «كتاب الزكاة»؛ «كتاب الصوم»؛ «كتاب الحج»؛ «كتاب الانبياء»؛ «كتاب المثالب»؛ «كتاب البشارات»؛ «المواريث»؛ «الملاحم»؛ «التقيّه»؛ «الرد على الغلاة»؛ «تفسير ابن مهزيار»؛ «التجمل والمروءة»؛ «المكاسب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (178 /5)، ايضاح المكنون (349 ،346 ،336 ،328 ،321 ،319 ،301 ،293 ،289 ،283 ،280 ،278 ،273 ،198 /2 ،304 /1)، الذريعه (336 /24 ،214 /10 ،249 ،248 /4)، رجال الطوسى (417 ،403 ،381)، رجال النجاشى (76 -74 /2)، ريحانه (239 /8)، الفهرست للطوسى (231)، الكنى والالقاب (433 -432 /1)، لغت نامه (ذيل / على اهوازى)، مجالس المؤمنين (423 -421 /1)، معجم المؤلفين (247 /7)، مفاخر اسلام (126 ،107 /1)، هدية العارفين (674 /1).

ابن نصير انبردواني، ابوكامل احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 449 ق)، عالم و فقيه حنفى. از مردم روستاى انبردوان در بخارا بود. وى در مذهب حنفى تعصب مى ورزيد و دشمن سرسخت شافعيان به شمار مى آمد. از عالمان به انساب به شمار مى رفت. از آثار وى: «المضاهاة والمضافات فى الاسماء والانساب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (207 /1)، كشف الظنون (1712)، معجم المؤلفين (136 /2).

ابن وليد قمي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 343 ق)، فقيه، محدث و رجال شناس شيعى. از محمد بن صفار و سعد بن عبداللَّه اشعرى و ديگران علم آموخت. وى به دقت در شنيدن حديث شهرت داشت. نجاشى او را ثقه خوانده است. شيخ صدوق، تلعكبرى، ابوالحسين بن ابى جيدوعلى بن حسين بن بابويه از شاگردان وى بودند و از او روايت كرده اند. فرزندش، احمد بن محمد استاد شيخ مفيد و از مشايخ اجازه اوست. از آثارش: «التفسير القرآن»؛ «الجامع»؛ و فهرستى در رجال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رجال ابن داود (قسم 308 /1)، رجال الطوسى (495)، رجال النجاشى (302 -301 /2 ،123 /1)، ريحانه (265 /8)، الفهرست للطوسى (285 -284)، الكنى والالقاب (446 /1)، معجم رجال الحديث (208 -206 /15).

ابن هارون دشت ميشاني، ابوعمرو سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 215 ق)، حكيم، شاعر، نحوى و لغوى. معروف به بزرگمهر اسلام. وى از مردم دشت ميشان بود كه به بصره نقل مكان كرد و در آنجا شهره گشت. و به خدمت هارون الرشيد درآمد و تا آنجا اوج گرفت كه به جاى يحيى برمكى برگزيده شد. او همچنين از خادمان خاص مأمون گرديد و متصدى خزانةالحكمة و كتابدار مأمون شد. ابن هارون از شعوبيان بود و عجم را بر عرب برترى مى داد. و در اين باره كتابها و رسايل مختلفى نگاشته است. جاحظ شيفته اوست و در وصفش گويد كه او خطيب، شاعر و نويسنده قطعات بلند و كوتاه و كتب بزرگ است. گويند كه وى بخيل و خسيس بود، به طورى كه رساله اى در «بخل» نوشت و در آن خساست و بخل را ستود، و آن را به نام حسن بن سهل وزير كرد. از جمله آثارش: كتاب «ادب اسل بن اسل»؛

كتاب «اسباسيوس فى اتحاد الاخوان»؛ «تدبير الملك والسياسة»؛ كتاب «ديوان الرسائل»؛ «ثعلة و عفراء»، كه بر اساس «كليله و دمنه» براى مأمون نوشت؛ «المسائل»؛ «ندود و ودود و لدود»؛ «النّمر والثعلب»؛ «الوامق والعذراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (211 /3)، اعيان الشيعه (323 /7)، ايضاح المكنون (41 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (187 /1)، ريحانه (266 /8)، الفهرست لابن النديم (174)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم الادباء (267 -266 /1)، معجم المؤلفين (286 /4).

ابن هندويه فارسي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(507 -440 ق)، فقيه، محدث و مصنف. در بغداد به شهرت رسيد و همان جا مى زيست تا درگذشت و در كنار آرامگاه ابن سريج به خاك سپرده شد. وى داراى تأليفات و مجموعاتى بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248 /7)، معجم المؤلفين (206 /11).

ابن يزداد قمي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 305 ق)، فقيه، محدث و مفسر حنفى. از مردم رى بود. اما مدتى در نيشابور نيز زندگى كرد. از محمد بن شجاع ثَلْجى فقه آموخت و از محمد بن حميد رازى حديث شنيد. ابوبكر احمد بن سعد بن نصر و احمد كاغَدى از او روايت مى كردند. چندى در نيشابور به املاى حديث مى پرداخت. ابن يزداد در فقه دستى توانا داشت و از مشاهير فقهاى حنفى روزگار خويش بود. با انديشه هاى شافعى مخالفت مى ورزيد و بر كتابهاى او خرده مى گرفت و بر اصحاب شافعى ردّيه مى نوشت. از آثار وى: «احكام القرآن»؛ «اثبات القياس والاجتهاد و خبر الواحد»؛ شرح «الجامع الكبير» شيبانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (178 /5)، سير النبلاء (237 -236 /14)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (384)، كشف الظنون (20)، معجم المؤلفين (251 -250 /7)، هدية العارفين (675 /1).

ابواسحاق، ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابواسحق ابراهيم صاحب مقامات عاليه بوده گويند هنوز به حد بلوغ نرسيده جامع علوم شرعى و دينى گشته چهل و چهار كتاب تصنيف كرده از جمله كتابى در فقه مسمى به مهذب در چهار مجلد. در سال 479 ق در عصر خلافت المقتدى بامر اللَّه به بغداد آمده و در آنجا وفات و مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابوالسعادات

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد اصفهانى

از اجلّه ي علما و فقهاى قرن هفتم هجرى، و از مشايخ روايت سيد رضى الدين على بن طاوس است.

كتب زير از اوست:

1- اكسير السعادتين 2- توجيه السؤالات 3- جامع الدلائل و مجمع الفضائل، در امامت كه آن را منبع الدلائل نيز نوشته اند 4- رشح الولاء (رشح الوفاء) در شرح دعاى صنمى قريش، و آن را جهت شاه سلطان حسين صفوى ترجمه كردند. (نام مترجم ذكر نشده است) 5- مجمع البحرين، مجموعه ي مواعظ و حكم منقول از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و امير المؤمنين عليه السلام؛ و غيره.

وفاتش را در 635 نوشته اند.

در اعيان الشيعه خواجه نصير الدين طوسى و ميثم بن على بحرانى را از اساتيد او معرفى مى كند. و در روضات (: 28) صاحب عنوان از مشايخ اين دو نفر است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابوترابي علوي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ابوترابى علوى فرزند آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر بن العالم الجليل آسيد ابوتراب قزوينى از علماء و ائمه جماعت معاصر قزوين بودند

تولد ايشان در سال 1316 قمرى در دارالسلطنه قزوين واقع شده و پس از دو سال در خدمت والد خود به عتبات عاليات مشرف و مدت 15 سال در تحت مراقبت چنان پدرى كه مظهر قدس و ورع و تقوا بودند تربيت و در سال 1331 ق مراجعت به ايران و قزوين نموده و در آنجا شروع به مقدمات و سطوح را خدمت والد خود و ساير علماء خوانده و در سال 1342 ق مهاجرت به قم و خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير و آيت اللَّه آميرزا سيد على يثربى كاشانى

و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و مراتب دانش و اجتهادشان مورد تصديق آن مرحوم و مشحون به دست خط مباركشان گرديده و از مرحوم محدث قمى و والدشان هم اجازه روايتى داشته و بعد به امر مرحوم آيت اللَّه حايرى به قزوين آمده و تا آخر عمر به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج دين اشتغال داشته تا بعد از 1380 وفات و به صالحين نياكانش ملحق گرديده است چنانچه در ذيل ترجمه والدشان اشاره نمودم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابوترابي، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

و اما والد ماجدشان مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوتراب ابوترابى فرزند مرلَّه آقا سيد حسين فرزند آقا سيد ابوتراب كه از جمله مبرزين شاگردان مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى انصارى رضوان اللَّه عليهم بوده و ترجمه وى در تراجم مربوطه مضبوط است نامبرده در قزوين در سال يك هزار و سيصد و نه هجرى متولد شده در دوران رضا ع پدر خود را از دست داده و در سن شباب شروع به تحصيل به امر مادر خود در شهر مزبور كرد كه آن روز يكى از مراكز علمى و فقه اصول بوده به تحصيل علوم دينى همت گماشت دوره سطح را در محضر اساتيد از جمله مرحوم حاج على اكبر يزدى كه از شاگردان مرحوم شيخ انصارى بوده است به پايان رسانيد تا مرتبه قريب الاجتهاد به نجف اشرف منتقل در مدتى بيش از ده سال از محضر مراجع عاليمقام مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى استفاده كرده به مرتبه عاليه اى از اجتهاد نائل آمد و از هر يك از علماء نامبرده گواهى صريح بر نيل مشاراليه به مرتبه اجتهاد صادر چنانچه تأليفات

وى اين حقيقت را گواه است سپس چهل و شش سال قبل از فوت به درخواست جمعى از محترمين قزوين به وطن مألوف مراجعت با فضائل اخلاقى به امر تدريس و پرورش طلاب علوم دينى و ساير امور شرعى كه در عهده وظيفه يك عالم روحانى است همت گماشت و به آيه مباركه نفر عمل كرد تا آنگاه كه در سال 1393 هجرى در سن 84 سالگى دعوت حق را لبيك گفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابوترابي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس بن آيت اللَّه حاج سيد ابوتراب بن العالم الجليل السيد بن آيت اللَّه حاج سيد ابوتراب ابوترابى از علماء معاصر شهرستان قزوين است. تولدش در قزوين واقع شده و بعد از دريافت گواهينامه ششم ابتدائى به امر پدرش در شهرستان قزوين شروع به تحصيل علوم دينى نموده بعد از تكميل ادبيات و اشتغال به فقه و اصول با كسب اجازه از پدرش به قم رهسپار شده و در پرتو و مراحم مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر قزوينى عم والامقام پدرش كه بعداً نسبت مصاهرت به ايشان را يافت به تحصيل ادامه داد بعد از تكميل سطح دوره خارج فقه و اصول را از محضر درس آيات عظام مراجع عاليمقام به ترتيب مرحوم آقاى حجت و كوه كمره اى و مرحوم طباطبائى بروجردى اعلى اللَّه مقامهما تا پايان حيات اين دو مرجع عاليقدر و آقاى موسوى ادام اللَّه ظله و مرحوم حاج آسيد محمد محقق معروف به داماد استفاده كرده و بحمداللَّه با كوشش و سعى بليغ بيشتر نتايج حاصله را به قيد كتابت اندوخته است و از آن همه تقريرات خمس مرحوم آيت اللَّه بروجردى قبل از فوت مشاراليه مقارن

با فوت به طبع رسيد و در طى اين سير از محضر استاد عاليمقام علامه طباطبائى آقاى حاج سيد محمدحسين ادام الله ظله بكسب فلسفه و عرفان اشتغال داشته اين استاد بزرگوار بر اثر لطف و عنايات بيشترى كه با بعضى از شاگردان خود داشتند خلطه و آميزش با فضايل اخلاقى و صفات نفسانى كه از مزاياى مشاراليه معظم است عملا آنان را به تهذيب و تربيت اخلاقى هدايت مى فرمودند و به درخواست پدرش و جمعى از محترمين به قصد مراجعت به شهرستان قزوين حركت كرده و تاكنون هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابوحنيفه صغير، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 362 ق)، فقيه حنفى. وى در هندوان بلخ به دنيا آمد. از محمد بن عقيل بلخى حديث شنيد و از ابوبكر محمد بن ابى سعيد فقه آموخت. ابوجعفر از اكابر فقهاى حنفيه است. وى را به دليل تبحرى كه در فقاهت داشت ابوحنيفه صغير مى گفتند. در بلخ به نقل حديث مى پرداخت و مشكلات فقهى را به مرحله ى بيان مى آورد. وى در بخارا درگذشت. از آثار وى: شرح «ادب القاضى على مذهب ابى حنيفه» ابويوسف قاضى؛ «الفوائد الفقهيه»؛ «كشف الغوامض»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (75/7)، سير النبلاء (131/216)، كشف الظنون (1493 ،1300 ،46)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه صغير)، معجم المؤلفين (244/10)، الوافى بالوفيات (347/3)، هدية العارفين (47/2).

ابوحنيفه نعمان

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(150 -80 ق)، فقيه، محدث، مؤسس مذهب حنفيه و متكلم. مشهور به امام اصحاب راى و امام اعظم. نژاد ايرانى داشت. جدّ وى از موالى تيم بود كه از كابل به كوفه آورده شده بود. ابوحنيفه در كوفه متولد شد، و مدتى به تجارت خز مشغول بود. وى از شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و حّماد بن ابى سليمان و عطاء بن ابى رباح بود. ابوحنيفه پس از مرگ حمّاد مرجع عمده ى مكتب فقهى كوفه گرديد. ابوحنيفه خود كتابى در فقه ننوشته است ولى آراء و بحثهايش از سوى شاگردان وى جمع آورى شده و به همين جهت بعضى از تأليفات شاگردان او بايد به عنوان منابع اصلى مذهب حنفى تلّقى شود. فقه ابوحنيفه داراى چنان مطالب تازه و صريحى است كه قسمت مهمّى از آن را شاگردانش محكوم و مردود شناخته اند. آراى فقهى او، در مقايسه با موارد اصولى آراى معاصرانش، مشروح تر و دورانديشانه تر است.

فقه او به طور كلى از جهت استدلال عالى و غالباً قاطع است و كمتر جنبه ى عملى را در نظر مى آورد. او علاوه بر به كارگيرى رأى و قياس كمتر حاضر است كه مانند ارباب مذاهب ديگر از سنّت در برابر احاديث آحاد دست بكشد. ابوحنيفه در كلام نيز دست داشته است. وى مدتى زندانى شد و سرانجام در زندان وفات كرد. مقبره ى وى در اعظميه ى بغداد است. او شاگردان زيادى داشت از جمله: زفر بن هذيل، داوود طائى، ابويوسف قاضى، ابومطيع بلخى، محمد بن حسين شيبانى، اسد بن عمرو بجلى، حسن بن زياد لؤلؤى و پسرش حمّاد بن ابى حنيفه و عبداللَّه بن مبارك و جارود نيشابورى و عبدالكريم جرجانى و ابونعيم و وكيع. از آثار او: كتاب «مسند»، در حديث كه جمع آورى شاگردان اوست؛ «المخارج»، در فقه كه روايت ابويوسف از اوست. برخى به غلط كتابهايى را به او نسبت داده اند از جمله: «فقه الاكبر»، كه عقايد اصيل ابوحنيفه را نشان مى دهد؛ «العالم والمتعلّم»؛ «فقه الاَبسَط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (5 -4 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (77 -76 /1)، تاريخ ادبى ايران (402/1)، تاريخ بغداد (454 -323 /13)، التاريخ الكبير (81/8)، تعليقات اسرار التوحيد (654)، تهذيب التهذيب (403 -401 /10)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 450 -449 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1029 -1027 /8)، دائرةالمعارف الاسلاميه (322 -330 /1)، روضات الجنات (162 -153 /8)، سير النبلاء (403 -390 /6)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (375 -373)، الكامل (30/5)، كشف الظنون (1680 ،1437 ،1287)، كشف المحجوب (112)، الكنى والالقاب (56 -53 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 80 و 150)،

معجم المؤلفين (105 -104 /13)، وفيات الاعيان (415 -405 /5)، هدية العارفين (495/2).

ابويعقوب همداني، يوسف

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(535 -466 /440 ق)، صوفى، فقيه و محدث. ملقب به شيخ الاسلام. در بوزنجرد نزديك همدان متولد شد. وى شخصيت برجسته اى در تاريخ تصوف ايران و آسياى مركزى بود. ابويعقوب نخستين كس از خواجگان، يعنى سلسله اى از مشايخ ماوراء النهر است، كه طريقت نقشبندى و يسوى از ميان آنان برخاست. در 18 سالگى به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل فقه و حديث در محضر استادان بزرگى چون ابواسحاق شيرازى پرداخت. از ابوبكر خطيب و ابوجعفر سلمه و ابن هزار مرد حديث شنيد و به خدمت جمعى از مشايخ از جمله حسن سمنانى و عبداللَّه جوينى رسيد. در ضمن تحصيلات خود به شهرهاى دور دست چون سمرقند سفر كرد. در حدود سى سالگى به تصوف متمايل شد. و مربى اصلى وى ابوعلى فارمدى بود. همدانى در مرو خانقاهى تأسيس كرد كه به نام كعبه ى خراسان شهرت يافت، وى پيوسته در خانقاه نمى ماند، دوبار به هرات سفر كرد و سى و هشت بار به حج رفت و مدتى در بخارا و سمرقند به سر برد، در همين دو شهر بود كه برجسته ترين پيروان خود كه بعدها جانشينان وى شدند به دست آورد. ابويعقوب در هرات وفات يافت و در مرو دفن شد. شرح «منازل السائرين» خواجه عبداللَّه انصارى از جمله آثار وى است كه مفقود شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اوراد الاحباب (74 -72)، تذكرة الشعراء (109)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1131 /9)، رشحات عين الحياة (مقدمه/ 36 -13 ،43 -40)، سير النبلاء (69 -66 /20)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى

466 و 535)، نفحات الانس (380)، وفيات الاعيان (81 -78 /7)، هدية العارفين (552 /2).

ابهري عماد الدين، عبدالعزيز

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 895 / 843 ق)، محدث و فقيه. در علم حديث و فقه حنفى و شافعى مهارت داشت. سالها در مدرسه ى شاهرخ ميرزا و مدرسه ى سلطانى و خانقا اخلاصيه به تدريس اشتغال داشت. در اواخر عمر به هند رفت و در ولايات سند از دنيا رفت. ابهرى محدثى برجسته بود و كتابهايى در موضوعات مختلف نگاشت. او همچنين بر بسيارى از كتب حواشى نوشت. از آثار وى: «منهاج المشكاه»، شرح و تفسيرى «مشكاه المصابيح» خطيب تبريزى، در حديث، كه آن را به نام امير عليشر نوايى تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (263 -262)، حبيب السير (349 / 4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1142 / 9)، رجال حبيب السير (199)، كشف الظنون (1700)، هديه العارفين (582 / 1).

ابهري، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(375 -289 /287 ق)، قاضى، قارى، محدث و فقيه مالكى. در ابهر تولد يافت و ساكن بغداد شد و در آنجا از ابوعمر محمد بن يوسف قاضى و فرزندش ابوالحسين فقه آموخت. و از ابوبكر باغندى و ابوالقاسم بغوى و عبداللَّه بجلى و ابن تمّام بهرانى و محمد اشنانى و ديگران در عراق و شام و جزيره حديث شنيد. دارقطنى از او حديث نقل كرده و او را ستوده و گفته كه او امام مالكيان در عصر خود بود و از اندلس و مغرب و گوشه و كنار دنيا به سويش مى شتافتند. از وى آثارى بر جاى مانده است كه به گفته ى قاضى عياض تصانيف از در شرح مذهب مالكى و ردّ مخالفين است. از جمله آثار وى : «الاصول»، در فقه؛ «الرد على المزنى»؛ «شرح كتاب ابن عبدالحكم الصغير» و

«شرح كتاب ابن عبدالحكم الكبير»؛ «فضل المدينه على مكة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (98 /7)، تاريخ الاسلام (حوادث 582 -580 /380 -351)، تاريخ بغداد (463 -462 /5)، ريحانه (72 /1)، سير النبلاء (334 -332 /16)، الفهرست لابن النديم (283)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 375)، معجم البلدان (106 /1)، معجم المؤلفين (241 /10)، الوافى بالوفيات (308 /3)، هدية العارفين (50 /2).

ابهري، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد شمس الدين بن السيد الجليل السيد اسدالله موسوى ابهرى كه از ذرارى حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام و از علماء مبرز معاصرين بوده است در تهران وى در سال 1324 قمرى در ابهر متولد شده پس از تحصيل سطوح در قزوين در سال 1349 قمرى ببلده طيبه قم عزيمت نموده و در حوزه درس اساتيد بزرگ بالاخص مرحوم آيه الله حايرى و مرحومين آيتين آقاى حجت و آقاى حاج سيد محمد تقى خونسارى قدس الله انفسهم استفاده نموده و از آن بزرگواران مفتخر به اخذ تصديق اجتهاد شده و پس از فوت مرحوم آيه الله حايرى بنجف اشرف مشرف گرديده و در حوزه درس مرحوم آيه الله اصفهانى حاضر و از آن بزرگوار هم به اخذ تصديق اجتهاد نائل و در اثر تأكيد و تقاضاى اهالى ابهر بامر مرحوم آيه الله اصفهانى به ابهر مراجعت نموده و در مسجد جامع ابهر باقامه جماعت و وظائف دينى پرداخته و مورد توجه عموم قرار گرفته و بواسطه حسن عمل و اخلاق حسنه محبوبيت بسزائى تحصيل كرده تا در سال 1362 قمرى و غائله توده اى هاى آذربايجان كه مجبور بمهاجرت به تهران گرديده و مورد اقبال و توجه جمعى از علاقمندان گشته و آنان از مقام فضل و دانش و

محامد آداب ايشان استفاده نموده و چند سالى در مسجد سليمى خيابان ناصر خسرو اقامه جماعت و بعد در مسجد باب الحوائج خيابان صفا شهباز به اداء وظيفه دينى و روحى اشتغال يافته تا در ايام فاطميه كه در سال 1392 قمرى كه در منزلش مجلس سوگوارى منعقد بود بسكته قلبى بدرود حيات گفته و با تشييع مجلّلى حمل بقم و در جنب وادى السلام قم مدفون گرديده است.

از آثار ايشانست تعمير ماسجد خاصه تجديد بناء مسجد جامع ابهر كه از آثار قديمه ميباشد كه توسط آنمرحوم آباد گرديده و نيز مدرسه براى طلاّب علوم دينى احداث و بنا نموده و چندين طلبه را تكفل و تشويق بتحصيل علوم دينى نموده كه از فضلاء امروز ابهر و حوميه آن در قم ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ابيوردي، حسام الدين، ابومحمد حسن

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(816 -761 ق)، دانشمند، فقيه و خطيب شافعى. اصل وى از سرخس بود ولى در ابيورد تولد يافت و همان جا نشو و نما كرد. وى شاگرد ملا سعدالدين تفتازانى بود. به بغداد رفت و بعد از ان به اصفهان، و در اين شهر به تحصيل علوم رياضى پرداخت. ابيوردى در مكه سكومت گزيد و در آخر عمر راهى يمن شد و در آنجا مجلس درس داير كرد. وى از زاهدان زمان، و بر مذهب غلاة و اهل تفويض بود. از آثار وى: «ربيع الجنان فى المعانى و البيان»؛ حاشيه بر شرح قطب الدين رازى بر «مطالع الانوار» سراج الدين ارموى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (1147 -1146 /9)، روضات الجنات (38 -37 /4)، ريحانه (42 /2)، كشف الظنون (1716 ،833)، معجم المؤلفين (251

-250 /3)، هدية العارفين (287 /1).

احدي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كاظم بن العالم الجليل آقا سيد محمد احدى رشتى از علماء ابرار و ائمه جماعت اخيار معاصر رشت مى باشند.

وى در سال 1327 قمرى در رشت متولد شده و در حجر تربيت والد ماجدش كه از علماء بزرگ رشت بودند پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح در زمان مرحوم آيت اللَّه حايرى به قم آمده و از محضر آيات و مدرسين حوزه كسب فيض علم و كمال نموده ولى به واسطه ى جهاتى زياد توقف ننموده و بنابر امر والد مبرورش به رشت برگشته و پس از فوت معظم له بجاى ايشان نشسته و در مسجدشان اقامه جماعت نموده و تاكنون به اين سمت و خدمات ديگر دينى اشتغال دارد.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند ارجمندش حجةالاسلام آقاى آسيد على اصغر احدى كه از فضلاء مهذب و بارع گيلانى حوزه علميه قم مى باشند. وى در رشت متولد شده و در بيت تقوا و ورع تربيت يافته و پس از فراگرفتن دروس جديد و مقدمات به قم مهاجرت نموده و سطوح را از مدرسين حوزه به پايان رسانيده سپس به درس خارج آيات عظام شركت نموده و اكنون به تدريس متون فقه و اصول و مباحثات خصوصى اشتغال دارند.

از تأليفات ايشانست كتابى بنام (همه به سوى خدا) كه در سال 1382 قمرى بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

احمدي شاهرودي، احمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1305(1346 ق.)، ميامى (در نزديكى شاهرود).

درگذشت: 25 شعبان 1417 ق.

آيت الله احمدعلى احمدى شاهرودى، فرزند آيت الله محمدحسن احمدى، يكى از علماى بنام و مشهور منطقه و جدش آيت الله آقا شيخ احمد نيز از علما و زهاد بود. ايشان به تحصيل علوم دينى

روى آورد و مقدمات را نزد پدر بزرگوارش فراگرفت. پس از چند سالى، به حوزه علميه مشهد شتافت و ادبيات را نزد اديب نيشابورى و سطوح عاليه را نزد حضرات آيات حاج هاشم قزوينى، حاج شيخ مجتبى قزوينى، ميرزا كاظم محقق دامغانى و حاج ميرزا احمد مدرس يزدى آموخت. سپس براى تكميل معلومات و فراگيرى دوره عالى دورس فقه واصول به حوزه ى علميه ى قم آمد و در محضر آيات عظام بروجردى، سيد محمدتقى خوانسارى، حجت كوه كمره اى، صدرالدين صدر و امام خمينى زانوى ادب به زمين زد و از خرمن فيض آنان توشه ها برگرفت. آنگاه براى مدت كوتاهى به نجف اشرف كوچيد و در درسهاى آيات عظام سيد عبدالهادى شيرازى، حكيم و خويى حاضر شد. سپس به قم بازگشت و براى تبليغ دين و راهنمايى مردم مسلمان به نمايندگى آيت الله العظمى بروجردى به شهرهاى آباده، فيروزكوه، چهارمحال بختيارى و كاشان رفت و مبارزه اى پيگير با منحرفان و اهل بدعت را آغاز كرد و در اين راستا بسيارى از آنان را توبه داد و به اسلام بازگردانيد.

ايشان پس از مدتى به قم بازگشت و به تدريس سطوح عاليه، ترويج شعائر دينى، اقامه جماعت، ارشاد و راهنمايى مؤمنان و تأليف كتابهاى علمى دست يازيد. او همزمان به تدريس معارف اسلامى در دانشگاه آزاد اسلامى اشتغال ورزيد و در سالهاى نبرد عليه متجاوزين بعثى، ماه ها در كنار رزمندگان اسلام به سر برد و در تقويت روحيه آنان، سخنرانى هاى فراوان ايراد كرد.

برخى از تأليفات چاپ شده آن فقيد عبارت است از:

تقليد الاعلم؛ سيرى درعقايد (بررسى آراء و نظريات صوفيه)؛ به سوى خدا برويد؛ مجموعه مقالات در پيرامون باب و

بهاء؛ انگيزه حق (درباره مناقب اميرالمومنين- ع)، جنگ خيبر؛ تفسير موضوعى. تأليفات چاپ نشده ايشان عبارتند از: تقريرات درس فقه آيت الله بروجردى (درباره لباس مشكوك)، رساله در مسئله ى بداء؛ ترجمه جامع السعادات ملا مهدى نراقى؛ روحانيت در عصر انقلاب.

آيت الله احمدى شاهرودى در تاريخ بيست و پنجم شعبان 1417 ق.، در هفتاد سالگى در جوار بيت الله بدرود حيات گفت.

احمدعلى احمدى فرزند آقا شيخ محمدحسن احمدى ميامئى شاهرودى در ساله 1305 شمسى در ميامى كه در ده فرسنگى شاهرود در طريق خراسان واقع شده به دنيا آمده و در مهد پرورش والدش كه از علماء برجسته آن منطقه بوده نشو و نما نموده است.

مرحوم شيخ محمدحسن پدر مترجم ما در علوم مختلفه بالاخص علم طب اطلاعاتى داشتند و مردم آن بخش از وجودش استفاده مى كردند. و پدر ايشان آقا شيخ احمد نيز از اوتاد و زهاد زمان خود و داراى تأليفات بوده اند و همينطور پدران او تا چند پشت روحانى بوده اند.

وى پس از پايان تحصيلات ابتدائى براى تحصيلات مذهبى خود به مشهد مشرف شده و تحت سرپرستى رئيس حوزه علميه مرحوم آيت اللَّه احمد كفائى قرار و دوره مقدمات و ادبيات را خدمت اديب نيشابورى به پايان رسانيده سپس دوره سطح را از محضر اساتيد بزرگ مانند مرحوم حاج ميرزا احمد يزدى و حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى تكميل و اصول و معارف الهى را در خدمت حاج شيخ مجتبى قزوينى كه از شاگردان بزرگ ميرزا مهدى غروى اصفهانى بوده و نيز مقدارى از فلسفه و كلام را از آن مرحوم استفاده كرده و بعد از پايان دوره سطح در حوزه مشهد به اتفاق

بعضى از فضلاء مشهد هجرت به قم نموده و از درس خارج مكاسب و اسفار آقاى خمينى و آقاى حجت كوهكمرى و حاج سيدمحمدتقى خونسارى و حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و بالاخص حاج آقا حسين بروجردى استفاده نموده و مدت كوتاهى هم در نجف اشرف از اساتيد بزرگ حوزه نجف چون آقاى حكيم و آقاى شاهرودى و حاج سيد ابوالقاسم خوئى و مرحوم ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده كرده سپس به قم مراجعت و از طرف آقاى بروجردى اعزام به حومه فارس شهر آباده گرديده و حدود دو سال در آن سامان به خدمات دينى اشتغال داشته و كتاب اسلام و عقايد را بر رد مذاهب باطله مخصوصا صوفيه در آنجا تأليف نموده و پس از برگشت از استان فارس اعزام به فيروز كوه شده و مدتى هم در آنجا مشغول ارشاد بوده و پس از چندى كه مبارزه با فرقه ضاله بهائيه آغاز گرديد به اتفاق چند نفر ديگر به امر معظم له به منطقه فريدون و چهار محال رفته و با آنان مبارزه نموده كه به نابودى برخى از رهبران گمراه آنها منتهى شده و پس از آن از طرف آن مرحوم به قراء اطراف كاشان كه مركز بهائيه بوده رفته تا عده اى از آنها توبه نموده و به دامن اسلام برگشتند و برخى هم مانند دكتر برجيس كه مبلغ آنها بود در كاشان كشته شده و آن گروهك تضعيف و نابود شدند.

و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى از طرف حوزه علميه قم در تهران انجام وظيفه نمود سپس به قم مراجعت و تا حال تحرير اين كتاب اشتغال به تدريس سطوح عالى

و اقامه جماعت در مسجد امام رضا عليه السلام در سالاريه اشتغال دارند.

داراى تأليفات چندى مى باشند.

1- اسلام و عقايد كه مكرر به طبع رسيده.

2- رساله تقليد اعلم عربى.

3- كتاب سوى خدا برويد.

4- انگيزه حق در مناقب اميرالمؤمنين.

5- رساله در بداء و روحانيت در عصر انقلاب و قبل از انقلاب.

6- كتابى در احكام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

احمدي شاهرودي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد: 1342 ه.ق

متوفى: 1411 ه.ق

على اصغر شهيد احمدى شاهرودى فرزند آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى احمدى مغزى شاهرودى از افاضل دانشمندان معاصر نجف اشرف بوده اند.

ايشان در سال 1342 قمرى برابر 1302 شمسى در يكى از مضافات شاهرود به نام مغز به دنيا آمده و در بيت علم و دانش و دامن پدرى چون حاج شيخ محمدتقى شاهرودى (مغزى) كه از شاگردان علامه خراسانى آخوند ملا محمدكاظم صاحب كفايه بودند پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در سال 1358 قمرى به قم آمده و به اتفاق مرحوم استاد مرتضى مطهرى و آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى كفايه را از محضر آيت اللَّه محقق داماد استفاده كرده و حتى تابستان و ايام تعطيل ماه رمضان و عاشوراء كه آقايان براى تبليغ مسافرت مى كردند ايشان دروس را تعطيل نكرده و ادامه مى دادند و پس از پايان سطوح به درس خارج آيت اللَّه حجت قدس اللَّه سره شركت و استفاده نموده و با نامبردگان فوق مباحثه و مذاكره علمى داشتند و آن مرحوم از آن عده و چند نفرى بودند كه امام راحل آيت اللَّه خمينى را وادار به گفتن درس اصول كردند و خود شركت مى نمودند.

مرحوم احمدى به اتفاق دو نفر رفيق و شريك بحث خود تابستانى مسافرت به بروجرد كرده و در آنجا

از محضر و مبانى مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و از معظم له تقاضاى عزيمت به قم را نمودند. و پس از ورود ايشان به قم مهاجرت به نجف اشرف نموده و رحل اقامت افكنده و از درس فقه آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم استفاده نموده ولى عمده تحصيلات ايشان در فقه و اصول و تفسير و رجال از محضر انور آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله الوارف بوده و كم كم اختصاص و انقطاع با ايشان داشته و مورد توجه خاص و عنايت مخصوص آن مرجع اعلاى دينى قرار گرفته تا جائى كه در برخى از مسائل ارجاع به ايشان مى نمودند و از او تعبير به آقاى ميرزا مى فرمودند و به نظريات ايشان توجه داشتند زيرا آن مرحوم در علوم مختلفه اسلامى فقه و اصول و تفسير و تاريخ و حديث احاطه كامل داشتند.

روحيات و ملكات فاضله اخلاقى آن مرحوم:

نگارنده در اوائل طلبگى در مدرسه فيضيه با ايشان مدتى هم حجره و هم غذا بودم هرگز مكروهى از او نديده و نشنيدم. همواره سبقت سلام داشتند و به هر كس از پير و جوان و ميان سال ابتدا به سلام مى كردند. بسيار متواضع و خوش برخورد و اخلاقى و داراى ملكات فاضله اخلاقى بودند و اهتمام خاص به شركت در مجالس عزادارى و سوگوارى خاندان رسالت بالاخص حضرت ابى عبداللَّه داشتند و به مجالس دور هم براى فوز به اجر بيشتر پياده مى رفتند و براى درك فيض عظيم بارها و بارها از نجف پاى پياده به كربلا مشرف مى شدند و به مجاورت حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلوه والسلام علاقه شديد تامى داشتند و با اينكه مواجه با شدت فشار

و سختگيريهاى بعثيهاى عراق بودند كه ناچار به فرستادن خانواده خود به قم شدند خود اقامت با ناراحتى ها و خطرات را بر مهاجرت به ايران ترجيح داده و به تنهائى باقى ماندند زيرا معتقد بود حفظ حوزه علميه هزار ساله نجف اشرف بر هر فرد بخصوص روحانيون و دانشمندان فرض و لازم است مضافا در جواب نامه فرزندش كه اصرار داشتند ايشان به ايران بيايند تا از شر حكومت ظالمانه صدام و بعثيها مصون باشند. مرقوم داشتند كه نبى اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمودند اكثر اعمار امتى بين سنين و سبعين و من در اين حدود هستم و مى خواهم در جوار مولايم از دنيا بروم و من آرزوئى جز اين ندارم. سرانجام در موقع تشرف به حرم مطهر در روز هفتم رمضان 1411 ه.ق در نزديكى صحن مطهر مورد حمله ناجوانمردانه بعثى ها قرار گرفته و با وضع فجيع و دلخراشى شهيد گرديده و سه روز جنازه اش روى زمين افتاده و كسى نبود و يا جرات نمى كردند كه به آن نزديك شوند تا شبانه برخى از فضلاء با لباس مبدل جنازه اش را حمل نموده و به خاك سپردند رحمه اللَّه عليه عاش سعيدا و مات سعيدا شهيدا حشره اللَّه مع الشهداء و الصالحين آمين يا رب العالمين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

احمديان، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1300(1340 ق.)، نجف آباد.

درگذشت: 18 فروردين 1367(28 ذيقعدة 1417 ق.).

آيت الله حاج شيخ محمدعلى احمديان نجف آبادى پس از گذران دوران كودكى به فراگيرى قرآن مجيد، ادبيات فارسى و حساب و هندسه پرداخت. در پانزده سالگى به اصفهان رفت و در محضر اساتيد وقت به آموختن ادبيات (سيوطى، مغنى، مطول) و حاشيه و

معالم همت برگماشت.

سپس به حوزه ى علميه ى قم مشرف شد و سطوح را در محضر حضرات آيات شيخ عبدالرزاق قاينى (قوانين)، آيت الله نجفى مرعشى، ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و حاج سيد مرتضى علوى (شرح لمعه)، آيت الله گلپايگانى و حاج سيد محمدباقر قزوينى (مكاسب و تفسير) را فراگرفت و اين همه چهار سال به طول انجاميد. آنگاه در سال 1320 پس از سقوط رضاخان، عازم بيت الله الحرام و زيارت عتبات گرديد و در بازگشت، حوزه ى علميه ى نجف اشرف رحل اقامت افكند و باقى مانده سطوح مكاسب و رسائل و كفاية الاصول را نزد آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى به پايان رساند. پس از آن به درس خارج حضرات آيات عظام سيد عبدالهادى شيرازى (فقه و اصول)، سيد جمال الدين گلپايگانى (در فقه)، ميرزا باقر زنجانى و سيد ابوالقاسم خويى (اصول) و سرانجام به درس آقاى حكيم حاضر شد و از محضر آنان توشه برگرفت و در كنار آن به تدريس سطوح و تأليفات و تحقيق دست يازيد.

ايشان در سال 1393 ق. به ايران آمد و اقامت در قم و تدريس و تأليف را برگزيد و آن كار تا پايان زندگى اش ادامه يافت.

از آثار وى مى توان اين عنوان ها را نام برد:

رسالة فى المكاسب المحرمة؛ رسالة فى الاستصحاب (هر دو رساله از تقريرات درس آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى است)؛ قاعدة الضرر؛ الصحابة الكرام (سه جلد)؛ رسالة فى الخمس؛ رسالة فى القضاء؛ رسالة فى الديات؛ المعمرون (حدود 550 نفر)؛ الاربعون حديثا؛ شرح كتاب نقد الرجال مير مصطفى تفرشى؛ طبقات مفسرين شيعه (از صدر اسلام تاكنون)؛ كشكول (اين كتاب بسيار مفصل بوده و شامل مطالب: تفسير، منتخب اشعار فارسى و عربى، حل

مشكلات بعضى از احاديث، تاريخ، جغرافيا، شرح حال بزرگان و علما و شعراى عرب و عجم و در 1500 صفحه مى باشد)، حاشيه بر كتاب مسالك الافهام؛ تحقيق و حاشيه بر زبدة التفاسير ملا فتح الله كاشانى؛ تعليقه بر كتاب هاى شيخ صدوق؛ فهرست امالى شيخ؛ فهرست حاشيه مكاسب كمپانى و فهرست اصول سنة عشر.

آيت الله احمديان نجف آبادى سرانجام در تاريخ دوشنبه هيجدهم فروردين 1367(28 ذيقعده 1417 ق.) در هفتاد و هفت سالگى بدرود حيات گفت و پس از تشييع، در قبرستان شيخان در خاك آرميد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اخباري نيشابوري اكبرآبادي، جمال الدين، ابواحمد محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1178- مقتول 1232 ق)، متكلم، فقيه، محدث و شاعر. مشهور به محدث اخبارى و به خاطر پدر نيشابورى اش مشهور به محدث نيشابورى است. در اكبرآباد هند به دنيا آمد. در 1198 ق از هند به زبارت خانه خدا رفت و در بازگشت در نجف و كربلا و كاظمين براى تحصيل علوم دينى اقامت گزيد و در كلام و الهيات و فقه و ديگر علوم تبحر يافت. در عهد فتحعلى شاه براى مدتى به ايران آمد. وى به فارسى و عربى شعر مى سرود. ملا عبدالحسين و ملافتحعلى خان شيرازى، از نوادگان كريم خان زند، مولف «الفوائد الشيرازيه»، و ملا محمد باقر لارى دشتى، شارح رساله ى «البرهانيه»، و ملا عبدالصاحب دوانى، مولف «الفوائد الذهبيه»، و سيد محمد جواد سياه پوش از شاگردان وى هستند در علوم عقلى و نقلى داراى هشتاد تأليف است. از جمله آثار وى: «تسلية القلوب الحزينة»، به سبك و سياق كشكول در 10 مجلد، «الكتاب المبين»، در اثبات امامت طاهرين؛ «آيينه ى عباسى» يا «امالى عباسى»؛ «دوائر العلوم» يا «تحفه الخاقان»؛ «التحفه»، در فقه، از طهارت تا ديات؛ «الدرّ الفريد

و معراج التوحيد»؛ «البرهان فى التكليف و البيان» يا «البرهانيه»، در تقويت مسلك اخبارى؛ «قلع الاساس»، در نقض «اساس الاصول» سيد دلدار على هندى؛ «الدمدمة الكبرى»، در ردّ زنارقه صغرى، كه به گفته ى شاگردش ملافتحعلى در رّد اصوليين است؛ «قبسه العجول فى الاخبار و الاصول» كه ميرزاى قمى كتاب «عين العين» را در رّد آن نوشت و ميرزامحمد اخبارى در ردّ كتاب ميرزاى قمى كتاب «انسان العين فى ردّ كتاب عين العين» را نگاشت؛ «مصادر الانوار فى الاجتهاد و الاخبار»؛ «كوثر الاسرار فى شرح معضلات الاخبار»؛ «فصل الخطاب فى نقض مقاله ابن عبدالوهاب»؛ «كليات الرجال»؛ «ذخيرة الالباب»؛ رساله «الاعتذار»؛ «ديوان» بزرگ شعر فارسى و «ديوان» شعر به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (392 /9)، ايضاح المكنون (663 ،597 ،490 ،430 ،392 ،380 ،327 ،239 ،220 ،191 ،159 ،89 ،72 ،62 ،60 ،55 ،49 /2 ،559 541 ،481 ،447 ،412 ،411 ،403 ،400 ،315 287 ،255 ،242 ،137 ،132 ،124 /1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (244 -243 /4)، الذريعه (373/19 ،182 ،129 /18 ،180 /17 ،344 ،229 /16 ،104 /15 ،252 /14 ،14 /10 ،968 ،61 -60 /9 ،267 ،263 ،69 ،67 /8 ،53 /1) روضات الجنات (138 -121 /7)، ريحانه (86 -85 /1)، فرهنگ سخنوران (47)، لغت نامه (ذيل/ محمد اخبارى)، مكارم الآثار (944 -925 /3).

اخباري، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(حاج ميرزا...) (و. 1198 ف. 1232 ه.ق در كاظمين.) يكى از علماى بزرگ و به فرقه ى اخباريه منتسب است، از اهالى نيشابور و عالمى بزرگ بود، وى فرزند عبدالنبى نيشابورى است. ميرزا محمد چون در مذهب به طريقه ى اخباريه رفتار مى كرده معاصرينش كه عموماً پيرو طريقه ى

اصوليه بوده اند با وى مخالف بودند. داستان چله نشستن او به منظور كشته شدن سردار روسى معروف است: اشپختر.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

اخسيكشي، ابوالوفاء محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 644 ق)، فقيه و اصولى حنفى. معروف به ابن ابى المناقب ملقب به حسام الدين. از اهالى اخسيكث از شهرهاى فرغانه ماوراءالنهر بود. از آثارش: «منتخب فى اصول المذهب»، كه به «منتخب حسامى» معروف است و عده اى از جمله عبدالعزيز بن احمد نجارى بر آن شرح نوشته اند؛ «مفتاح الاصول»؛ «غاية التحقيق» و «دقائق الاصول و التبيين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (256 -255 /7)، ريحانه (367 /7)، كشف الظنون (1848)،لغت نامه (ذيل/ اخسيكتى)، معجم المؤلفين (253 /11)، هدية العارفين (123 /2).

اخوان مرعشي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جنابان حجتى الاسلام و المسلمين و سيدى الاعلام و المعاصرين حاج سيد كاظم و حاج سيد مهدى آقا مشهوران باخوان المرعشى فرزندان عالم جليل آيت الله مرحوم حاج سيد محمدرضا رفسنجانى مرعشى از علماء اعلام و اكابر فضلاء و مدرسين حوزه قم و نجف اشرف مى باشند.

اين دو برادر در پانزدهم شعبان المعظم 1337 قمرى كه مصادف با يكهزار و هشتاد و دومين سال ولادت حضرت ولى الله اعظم حجه بن الحسن العسكرى ارواحنا له الفداء مى باشد در باب طوسى نجف اشرف با هم از يك مادر عفيفه فاضله علويه از بيت مرحوم آيت الله العظمى مجدد شيرازى متولد و از جهت شباهت چنان با يكديگر شباهت دارند كه گاهى تشخيص و تميز آنان از يكديگر مشكل است و آنها تا سال 1347 قمرى در نجف بود، آنگاه به رفسنجان آمده و تا سال 1353 قمرى در بلوك كشكوئيه رفسنجان كه علاقه ملكى داشتند تكميل دروس فارسى نموده و پس از آن در اثر اهتمام والده ماجده به قم آمده در ايامى كه به واسطه پاره اى از جهات نوعا از روحانيت و طلبگى فرار مى كردند شوق مفرطى به

تحصيل علم و كمال نموده و در مقابل سختيها استقامت ورزيده و ادبيات و سطوح را تكميل و حاضر به درس خارج اساتيد بزرگ كه حوزه چون مرحوم آيت الله حجت كوهكمرى و آيت الله مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت الله صدر و بالاخص مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شده تا جائى كه موفق به اكتساب جميع مبانى اصوليه و فقهيه از نظر اجتهاد و حصول راى شده و گاهى در مباحثات و مناقشات علمى موجب تغيير راى اساتيد مى شدند.

و پس از تكميل مراتب عاليه در سال 1370 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در محضر بحث استفتائى مرحوم آيت الله العظمى آقاى آميرزا عبدالهادى شيرازى (والد معظم همسران خود) شده و چهارسال هم به بحث خارج آن مرحوم شركت نموده و مدت بيست و دو سال در حوزه نجف اشتغال به بحثهاى خصوصى و تدريس سطوح سپس خارج فقه و اصول داشته تا در سال 1392 قمرى كه جناب آقاى حاج سيد كاظم آقا به ايران آمدند و در قم ساكن گشتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اخوان مرعشي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جنابان حجتى الاسلام و المسلمين و سيدى الاعلام و المعاصرين حاج سيد كاظم و حاج سيد مهدى آقا مشهوران باخوان المرعشى فرزندان عالم جليل آيت الله مرحوم حاج سيد محمدرضا رفسنجانى مرعشى از علماء اعلام و اكابر فضلاء و مدرسين حوزه قم و نجف اشرف مى باشند.

اين دو برادر در پانزدهم شعبان المعظم 1337 قمرى كه مصادف با يكهزار و هشتاد و دومين سال ولادت حضرت ولى الله اعظم حجه بن الحسن العسكرى ارواحنا له الفداء مى باشد در باب طوسى نجف اشرف با هم از يك مادر عفيفه فاضله علويه از بيت

مرحوم آيت الله العظمى مجدد شيرازى متولد و از جهت شباهت چنان با يكديگر شباهت دارند كه گاهى تشخيص و تميز آنان از يكديگر مشكل است و آنها تا سال 1347 قمرى در نجف بود، آنگاه به رفسنجان آمده و تا سال 1353 قمرى در بلوك كشكوئيه رفسنجان كه علاقه ملكى داشتند تكميل دروس فارسى نموده و پس از آن در اثر اهتمام والده ماجده به قم آمده در ايامى كه به واسطه پاره اى از جهات نوعا از روحانيت و طلبگى فرار مى كردند شوق مفرطى به تحصيل علم و كمال نموده و در مقابل سختيها استقامت ورزيده و ادبيات و سطوح را تكميل و حاضر به درس خارج اساتيد بزرگ كه حوزه چون مرحوم آيت الله حجت كوهكمرى و آيت الله مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت الله صدر و بالاخص مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شده تا جائى كه موفق به اكتساب جميع مبانى اصوليه و فقهيه از نظر اجتهاد و حصول راى شده و گاهى در مباحثات و مناقشات علمى موجب تغيير راى اساتيد مى شدند.

و پس از تكميل مراتب عاليه در سال 1370 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در محضر بحث استفتائى مرحوم آيت الله العظمى آقاى آميرزا عبدالهادى شيرازى (والد معظم همسران خود) شده و چهارسال هم به بحث خارج آن مرحوم شركت نموده و مدت بيست و دو سال در حوزه نجف اشتغال به بحثهاى خصوصى و تدريس سطوح سپس خارج فقه و اصول داشته تا در سال 1392 قمرى كه جناب آقاى حاج سيد كاظم آقا به ايران آمدند و در قم ساكن گشتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اديب اصفهاني، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ملا عباسعلى

اديب حبيب آبادى اصفهانى يكى از علماء به نام و مدرسين كرام و ائمه جماعات عالى مقام معاصر اصفهانى است.

ايشان در حدود 1320 قمرى هجرى در حبيب آباد به دنيا آمده و پس از پرورش صحيح و گذرانيدن دوران كودكى و خواندن دروس ابتدائى و مقدماتى در زادگاه خود به اصفهان آمده و سطوح فقه و اصول را در خدمت مدرسين بزرگ آموخته و از محضر و دراسات علماء بزرگ اصفهان استفاده كامل نموده و چندى به محل اوليه خود مراجعت و اقامت فرموده سپس هجرت به اصفهان و در مدرسه صدر و بعضى از مدارس ديگر به تدريس سطوح و در بعضى از مساجد هم به اقامه جماعت و ترويجات دينى تاكنون اشتغال دارند داراى آثار علمى مطبوع و غيره مى باشند.

تاليفات جناب آقاى اديب اصفهانى.

1- ارث الشيعه.

2- مناسك.

3- زيارت مدينه.

4- وظيفه الشيعه (شرح دعاء ندبه).

5- هديه العباد در احوال صاحب ابن عباد.

6- قطبيه در اوقات شهرهاى قطب.

7- تطبيق در تطبيق سالهاى شمسى به قمرى و برعكس.

8- احسن التقويم در اوقات شبانه روزى اصفهان و شهرهاى در عرض آن.

9- احسن التقويم براى كاشان و شهرهاى در عرض آن.

10- احسن التقويم براى تهران و شهرهاى در عرض آن.

11- ملحقات قضاياى اميرالمومنين (ع).

12- معرفه القبله در تعين قبله هاى ايران از روى آفتاب در تمام سال.

نويسنده كرارا براى معظم له نامه نوشته و به وسيله دوستان اصفهانى پيام داده كه شمه اى از ترجمه و زندگينامه فهرست آثار خود را ارسال تا زينت گنجينه گردانم ولى متاسفانه ما را از اين فيض محروم داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

اراكي نجفي، عبدالنبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1378 -1308 ق)، فقيه و مجتهد. وى در اراك متولد شد. براى تحصيل به همدان رفت و

پس از آن به اراك بازگشت و حدود چهار سال به تحصيل سطوح پرداخت و دو سال از حوزه ى درس آيت اللَّه آقانورالدين عراقى بهره جست. در 1327 ق به نجف رفت و از درس اصول آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و چند سالى از درس فقه علامه ى يزدى استفاده كرد. وى همچنين شاگرد شريعت اصفهانى، آقا ضياءالدين عراقى، آقا شيخ على قوچانى و آقا شيخ مهدى مازندرانى بود و در فقه و اصول از محضر آيت اللَّه نايينى نيز استفاده كرد. و مدتى در نجف، در مسجد هندى و مسجد شيخ مرتضى، تدريس كرد. بعد از آن براى مدت كمى به ايران آمد و پس از بازگشت به نجف، به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. آيت اللَّه اراكى در سال 1368 ق به ايران بازگشت و در اراك ساكن شد و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت تا سرانجام در شهر رى وفات يافت و در مسجد بالا سر قم به خاك سپرده شد. وى داراى 65 جلد تأليفات ارزنده است از جمله: «كنز مخفى»؛ «الغوالى اللآلى فى فروع العلم الاجمالى»؛ «روح الايمان»، در لزوم شناختن حقيقت انسان؛ «ارشاد الامة»؛ «اعلام الامامية»؛ «ايقاظ البشر»؛ «ذخيرة العباد ليوم المعاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (165 /18)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (113 -112 /1)، گنجينه ى دانشمندان (197 -196 /2)، مؤلفين كتب چاپى (20 -18 /4).

اراكي، فتحعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1317 ق)، فقيه، عارف و استاد اخلاق. از شاگردان آقا سيد محمد سلطان آبادى بود. در جوانى به نجف رفت و اواخر ايام شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» را درك كرد و نزد شيخ انصارى ميرزاى شيرازى تلمذ نمود.

با ميرزاى شيرازى به سامرا رفت و تا مرگ ميرزاى شيرازى در سال 1312 ق در سامرا بود. سپس به كربلا مهاجرت نمود و در همان جا درگذشت. شاگردان بسيارى داشت كه از آن جمله اند: علامه نورى صاحب «مستدرك الوسائل»، سيد ابوالقاسم دهكردى، سيد اسداللَّه قزوينى و آقا بزرگ ساوجى. علامه نورى درباره ى وى چنين نوشته است«...از هر مكرمتى اعلاى آن و از هر فضيلتى ارفعش و از هر خصلتى اشرفش و از هر خيرى پايه بلندش و از هر علم شريفى جوهر و حقيقتش در وى جمع است، سالها با وى در سفر و حضر و شب و روز و شدت و رخاء مصاحبت و معاشرت نمودم زلتى در مكروهى و لغزشى در مرجوحى نديدم و در يك خصلتى از آن خصال كريمه ى كه حضرت امير صلوات اللَّه عليه از براى همام بن عباده در صفات شيعه خود برشمرده شريكى و نظيرى بر وى نيافتم...» آقا سيد محمد سلطان آبادى و حاج ملاعلى تهرانى مشايخ سلوك او بوده اند و ميان او و آخوند ملا حسينقلى همدانى همدلى و دوستى نزديك برقرار بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (392 /8)، فوائد الرضويه (344 -343)، علماء معاصرين (338)، گنجينه ى دانشمندان (51 /3)، المآثر والآثار (149).

اراكي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتهد، محقق.

تولد: 1273(24 جمادى الثانى 1312 ق.)، اراك.

درگذشت: 8 آذر 1373، تهران.

آيت الله العظمى محمدعلى اراكى از سن يازده سالگى به فراگيرى علوم ادبى و دروس مقدماتى سطح نزد اساتيد مختلف (شوهر خواهرش، عماد، سيد جعفر شيئى، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى)، پرداخت. همزمان با شركت در درس آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، نزد آيت الله شيخ محمد سلطان العلماء

اراكى شرح منظومه ملا هادى سبزوارى را در حكمت متعاليه تحصيل كرد. از اساتيد ديگر ايشان آيت الله آقا سيد نورالدين اراكى بود.

در پى وفات آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى در سال 1371 ق.، ايشان به قم مهاجرت نمود و به تدريس خارج فقه پرداخت و طى بيش از سى سال مباحث نكاح، مكاسب محرمه، بيع، خيارات (دو دوره)، طهارت و حج در علم فقه و سه دوره كامل علم اصول را تدريس كرد. محل تدريس او مدرسه زير كتابخانه مدرسه فيضيه قم بود و صبح ها به تدريس خارج اصول اشتغال داشت. وى در مسجد امام حسن عسگرى قم نماز جمعه اقامت مى كرد. ضمنا حدود چهل سال در مدرسه فيضيه و حرم حضرت معصومه (س) اقامه جماعت مى نمود.

فهرست تأليفات آيت الله العظمى اراكى به شرح زير است: تقريرات بحث آيت الله شيخ محمد سلطان العلماء اراكى؛ تقريرات درس فقه آيت الله حائرى شامل: الف: كتاب الطهارة، ب: رسالة فى الاجتهاد و التقليد (كه در ضمن كتاب درر الفوائد آيت الله حائرى چاپ شده است)، ج: رسالة فى الولاية، (كه به ضميمه جلد اول كتاب القرآن و العقل به چاپ رسيده است)، د: الارث، ه. نفقه زوجه (كه همراه كتاب ارث به نام رسالتان فى الارث و فى نفقه الزوجه به چاپ رسيده است) و: مكاسب المحرمه، ز: كتاب البيع،، ح: كتاب الخيارات (اين سه عنوان آخر هر سه به چاپ رسيده است)؛ تقريرات درس اصول فقه آيت الله العظمى حائرى (سه دوره)؛ حاشيه بر درر الاصول آيت الله العظمى حائرى (كه در پاورقى آن كتاب چاپ شده است)، تقرير درس فقه آيت الله خوانسارى (كتاب الطهارة): حاشيه ى عروة الوثقى؛ شرح مفصل عروة الوثقى- باب

طهارت؛ توضيح المسائل (كه مكرر به چاپ رسيده)؛ مناسك حج؛ رساله استفتائات؛ مقدمه بر تفسير القرآن و العقل آيت الله سيد نورالدين اراكى (اين تفسير به اهتمام ايشان به چاپ رسيده است)؛ كتاب النكاح و الطلاق.

آيت الله محمدعلى اراكى به سبب يك ضايعه عروقى در بيمارستان شهيد رجائى تهران درگذشت. پيكر ايشان در صحن حرم معصومه (س) در كنار مدفن آيات عظام عبدالكريم حائرى و سيد محمدتقى خوانسارى به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ارباب قمي، ميرزامحمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا محمد ارباب قمي در سال 1273 ق، در بيت علم و فضل - در عين حال كشاورز - در شهر قم چشم به جهان گشود.حاج ميرزا محمد ارباب، به سامراء و سپس نجف مهاجرت كردو ساليان بسيار در درسهاي آيات عظام، ميرزا حبيب رشيتي وآخوند ملا محمدكاظم خراساني حضور يافت، تا آنكه پس از تحصيل و تكميل علوم ديني، به درجه رفيع اجتهاد نائل آمد.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

والدين و انساب : پدر بزرگوارش، مرحوم محمد تقي بيك ارباب - معروف به جان بابا - از فاضلان و اديبان و شاعران قم به شمار مي رفت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مرحوم ميرزا محمد ارباب قمي ، پس از پشت سر نهادن دوران نوجواني به تحصيل ادبيات همت گمارد و پس از آن به تهران رفت و نزد اساتيد هر فن از هنر علمي توشه اي و از هر خرمن خوشه اي برچيد تا مشار بالبنان گرديد. مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب، به همراه دوستان گرانقدرش مرحوم آيت اللّه حاج ملا آقا حسين قمي (م 1327 ق) و آيت اللّه مولي عبداللّه قمي به سامراء مهاجرت كردند

و چندي در درسهاي آيت اللّه العظمي ميرزاي شيرازي شركت نمود. پس از آن به همراه ملا عبداللّه قمي به نجف كوچيد.و ساليان بسيار در درسهاي آيات عظام، ميرزاحبيب اللّه رشتي و آخوند ملا محمد كاظم خراساني حضور يافت، تا آنكه پس از تحصيل و تكميل علوم ديني، به درجه رفيع اجتهاد نائل آمد و با اخذ اجازات متعدد روايي (از آيات عظام: محدث نوري و شريعت اصفهاني و حاج ميرزا حسين خليلي تهراني) و اجتهادي (از آخوند خراساني و ميرزا حبيب اللّه رشتي) به زادگاهش بازگشت.

استادان و مربيان : از استادان ميرزا محمد ارباب قمي مي توان به آيات عظام زير اشاره كرد: ميرزاحبيب اللّه رشتي آخوند ملا محمد كاظم خراساني آيت اللّه العظمي ميرزاي شيخ عبدالرحيم نهاوندي ميرزا ابوالحسن جلوه آقا محمد رضا قمشه اي

هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي ميرزا محمد ارباب قمي مي توان به موارد زير اشاره كرد: مرحوم آيت اللّه حاج ملا آقا حسين قمي (م 1327 ق) آيت اللّه مولي عبداللّه قمي

همسر و فرزندان : از آن فقيه بزرگ ميرزا محمد ارباب قمي ، فرزنداني والامقام بر جاي مانده كه عبارتند از:مرحوم حجة الاسلام ميرزا محمد باقر رباني و ميرزا محسن اشراقي و در حال حاضر آقاي حاج آقا سعيد اشراقي از جمله فرزندان معظم له به شمارند. اما از همه معروفتر استاد سخن و خطيب شيرين شكّرشكن مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج ميرزا محمد تقي اشراقي است.

زمان و علت فوت : سرانجام آن فقيه بزرگ ميرزا محمد ارباب قمي، پس از عمري تلاش و كوشش در ترويج دين و بزرگداشت شعاير الهي، در سال 1341 ق در 68 سالگي چشم از جهان

فرو بست و به مواليان طاهرينش پيوست. در وفات ايشان، مردم و حوزه علميه قم يكپارچه عزادار شدند و به خصوص مرحوم آيت اللّه حايري، بسيار متأثر و نگران شده و در تسليت مرحوم اشراقي و برادران او فرمود:«نه تنها شما يتيم شديد، بلكه برادري هم از دست من رفته است.»مردم حق شناس قم، پيكر پاكش را پس از يك تشييع باشكوه، در قبرستان شيخان - در جوار مرقد ميرزاي قمي - به خاك سپردند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرحوم ميرزا محمد ارباب قمي ، پس از مراجعت به تدريس و تاليف و اقامه جماعت و موعظه و حلّ و فصل دعاوي و رفع مخاصمات اشتغال داشت. وي در اين زمان رياستي عام و شهرتي تام پيدا كرد و آوازه فقاهت و فضيلت او به همه جا رسيد و مجلس درس و بحث او، يكي از پررونق ترين مجالس درسي حوزه بود. منبري داشت شيرين و متين و محضري بس نمكين، در نهي از منكر و منع اهل فجور قلبي قوي و قدمي راسخ داشت و در حفظ حدود شرعيه دقيقه اي فرو نگذاشت... جماعت علما در محضر وي، خود را كوچك مي شمردند و بزرگان دين و دنيا نام مباركش را به حرمت تمام مي بردند.

فعاليتهاي آموزشي : ميرزا محمد ارباب قمي، همه روز به تدريس فقه و حديث اشتغال داشت و از مجلس درس وي گروهي بسيار به مدارج عاليه نائل آمدند.

شاگردان : آن فقيه بزرگ، همه روز به تدريس فقه و حديث اشتغال داشت و از مجلس درس وي گروهي بسيار به مدارج عاليه نائل آمدند. برخي از آنان عبارتند از:1 - آيت اللّه حاج شيخ عباس

محدث قمي (1294 - 1359 ق) نويسنده «سفينةالبحار» و «الكني و الالقاب»2 - آيت اللّه حاج ميرزا محمد فيض قمي (1293 - 1370 ق) نويسنده «كتاب الفيض» و «ذخيرةالعباد»3 - آيت اللّه حاج ميرزا محمد كبير قمي (1290 - 1369 ق) نويسنده «مطالع الشموس» در علم اصول 4 - آيت اللّه حاج شيخ حسن نويسي قمي (1291 - 1371 ق)5 - مرحوم حاج شيخ علي محمد باغ پنبه اي قمي6 - مرحوم حاج سيد علي اكبر برقعي قمي (1317 - 1407 ق) نويسنده «راهنماي دانشوران» و «كانون احساسات»7 - مرحوم حاج شيخ ابوالحسن فقيهي قمي 8 - مرحوم ميرزا محمد تقي اشراقي (1313 - 1368 ق) نويسنده «تفسير سوره يوسف» و «تفسير سوره قلم»9 - حاج سيد محمد صادق طاهري 10 - حاج شيخ محمد صادق فقيهي قمي11 - حاج شيخ احمد فقيهي قمي12 - آقا ميرزا محمد باقر رباني - فرزند معظم له -13 - مرحوم آقا سيد ناصرالدين قمي

آرا و گرايشهاي خاص : ميرزا محمد ارباب قمي آن فقيه بزرگ داراي سجايا و صفاتي بود كه از ديگران، متمايزش ساخته بود. از جمله ويژگيهايش دستگيري از مستمندان و كمك به مردم بود. جود و احسان شيوه او بود.

چگونگي عرضه آثار : در سبب تأليف الاربعين الحسينيه كتاب، آورده اند:از مرحوم محدث نوري مي خواهند كه بحارالانوار را براي چاپ، مقابله و تصحيح نمايد و ايشان، اين كار را به مرحوم ميرزا محمد ارباب قمي حواله مي دهد. معظم له نيز مي پذيرد، اما در اثر انجام اين كار سنگين و طاقت فرسا، نور چشم خود را از دست مي دهد و كم ديد مي شود لذا نذر مي كند كه اگر خداوند او را شفا دهد كتاب اربعين را

بنويسد. و خداوند متعال او را شفا داد و او هم اين كتاب را در سال 1328 ق نگاشت و در سال 1330 به چاپ رسيد.(13)مؤلف محترم، در آغاز سلسله سند خويش را به ائمه اطهار (ع) از طريق محدث نوري، و در حديث 40، از طريق آيات عظام: حاج ميرزا حسين خليلي تهراني، سيد محمد هندي نجفي، شيخ الشريعه اصفهاني و محدث نوري بازگو كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 الاربعين الحسينيه

ويژگي اثر : .اين كتاب، معروفترين نوشتار وي است. مؤلف، در اين كتاب شريف چهل حديث درباره امام حسين (ع) را شرح نموده و در آن از مطالب بسيار در فنون حديث، تفسير، تاريخ، كلام، شعر عربي و فارسي، لغت و فقه سخن گفته است.(11)اين كتاب، آكنده از فوائد گوناگون و مطالب خواندني بوده و نوشته اي توسط نگارنده پيرامون آن به چاپ رسيده است.(12) مؤلف بزرگوار، بسياري از اشعار عربي و فارسي خود را در اين كتاب - به تناسب مقام - ذكر نموده و چيره دستي خود را در فنّ قصيده سرايي نشان داده است.

2 تصحيح و مقابله و چاپ كتاب اثبات الوصية مسعودي

3 تصحيح و مقابله و چاپ كتاب غيبت نعماني

4 تصحيح و مقابله و چاپ كتاب كنزالعرفان فاضل مقداد و منهاج النجاة فيض كاشاني

5 تصحيح و مقابله و طبع كتاب شريف «بحارالانوار»

6 حاشيه بر كتاب «جواهر الكلام»

7

حاشيه بر كتابهاي بسيار، مانند: اسفار

8 ديوان اشعار

ويژگي اثر : (مجموعه اي از اشعار عربي و فارسي، كه برخي از آنها بسيار معروف است و اگر گردآوري شود، ديواني بزرگ خواهد شد.)

9 رجوم الشياطين، در ردّ بر فرقه ضاله بابي و بهايي

10 شرح قصيده عينيه سيد حميري (لامّ عمرو باللوي مربع)

11 شرح كتاب «بيان» شهيد اول - دوره فقه

منابع زندگينامه :

سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

ارباب، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى از مشاهير علماء اسلامى و اكابر دانشمندان و اكبر و اعظم علماء معاصر اصفهانست و از جهت سن و شيخوخيت از تمام علماء و مجتهدين اماميه مسن تر و بيش از يكصد سال از عمر مباركش ميگذرد و از بركات روحانيت است.

ولادتش در اصفهان و نشو و نمايش نيز در آن سامان بوده در خانواده ثروتمندى اصيل و نجيب و شريف تربيت شده و مقدمات و سطوح را از مدرسين اصفهان فرا گرفته و دروس فقه و اصول را از اكابر دانشمندان چون حجه الاسلام والمسلمين آقاى ابوالمعالى كلباسى و حجه الاسلام آخوند ملا محمد كاشى و آيه الله مير سيد محمد تقى مدرس و آيه الله حاج سيد محمد باقر درچه اى و بالاخص مرحوم ميرزا جهانگيرخان قشقائى علم حكمت و فلسفه را فرا گرفته و با مرحوم آيه الله العظمى بروجردى در هنگاميكه در اصفهان تحصيل ميكردند شريك درس و مباحثه بوده اند و چون بحكيم قشقائى اتصال و ارتباط زيادى داشتند بآن بزرگوار تأسى

نموده و جز در هنگام اقامه جمعه و جماعت عمامه نميگذارند بلكه با كلاه كه در تمثالشان ديده ميشود بسر برده اند.

تأليفات و تصنيفاتى در فقه و اصول و حكمت دارند رحمه الله عليه رحمه واسعه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ارباب، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1341 ق)، عالم، مجتهد و شاعر. در جوانى به تهران آمد و از اساتيد هرفن بهره جست. سپس به نجف رفت و در حوزه ى درس آخوند ملامحمد كاظم خراسانى شركت نمود. پس از رسيدن به اجتهاد، به قم بازگشت و به تدريس و ترويج مذهب پرداخت و تا قبل از ورود آيت اللَّه حائرى به قم رياست و مرجعيت با او بود. وى به عربى و فارسى شعر مى سرود. پس از مرگ او را در گورستان شيخان بزرگ به خاك سپردند. از آثارش: «اربعين الحسينيه».[1]

فرزند مرحوم محمدتقى بيك مشهور به ارباب از اجله علماء و محدثين و حكماء و متكلمين بود در ابتداء جوانى به تهران مهاجرت نموده و در آن سامان نزد اساتيد هر فن از هر علمى توشه اى و از هر خرمن خوشه اى چيد تا مشار بالبنان و مغبوط اماثل و اقران گردد، آنگاه مسافرت به نجف اشرف نموده و در آن مهد علم و معرفت خدمت اساتيد بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه كفائى ملا محمدكاظم و ديگران تلمذ نمود تا به مقام منيع اجتهاد نائل گرديد و مجازا به وطن مألوف خود دارالعلم والايمان قم مراجعت و به تدريس و افاضه و موعظه و اقامت جماعت مشغول گرديد و تا قبل از تأسيس حوزه و ورود مرحوم آيت اللَّه حايرى رياستى بزرگ و مرجعيتى تمام پيدا نمود تا در سنه 1341 در قم مرحوم

و در شيخان بزرگ مدفون گرديد از آثار و تأليفات اوست كتاب اربعين الحسينيه كه به طبع رسيده است.

و نيز از باقيات الصالحات اوست فرزندان برومند روحانى كه هر كدام در موقع خود از خدمتگذاران دين و مروجين شرع مبين بوده و هستند و ترجمه هر كدام در جاى خود مذكور مى گردد و فرزندان آن مرحوم بدين قرار است 1- مرحوم حاج ميرزا محمدتقى اشراقى بزرگ خاندان اشراقى قم.

2- مرحوم آقا ميرزا محمدباقر اشراقى مقيم تهران و متوفى در آن.

3- مرحوم ميرزا محسن اشراقى.

4- آقاى آقا ميرزا سعيد اشراقى.

5- آقاى آقا محمد اشرقى.

نگارنده: گويد يكى از باقيات الصالحات آن مرحوم همين دانشگاه جعفرى و حوزه علميه قم است زيرا چنانچه در كتاب آثارالحجه ج 1 ص 220 نگاشته ام آن بزرگوار هم در تشكيل اين حوزه سهم بسزائى دارد براى اينكه با مرحوم آيت اللَّه حايرى همكارى شايانى نموده و حقاً مى توان گفت از كسانى است كه در اين مؤسسه علمى و دينى تا قيامت سهيم و شريك است و معروف است كه در فوت ايشان آيت اللَّه حايرى بسيار متأثر شده و در تسليت فرزندان آن مرحوم فرمودند نه تنها شما يتيم شديد بلكه برادرى هم از دست من رفته است.

شاگردان بسيارى مانند مرحوم آيت اللَّه فيض كه خود از مجتهدين بزرگ قم بود و بسيارى از علماء قم از وجودش استفاده هاى علمى نمودند داراى طبعى سرشار و ذوقى سليم بود و به عربى و فارسى اشعارى دارد كه بعضى از آن را به نظر خوانندگان مى رسانم.

در توسل به حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه گويد

چه خوش باشد كه بعد از انتظارى

به اميدى رسند اميدواران

جمال اللَّه شود از غيب طالع

پديدار

آيد اندر بزم ياران

دمد از قرن قدرت نفخه صور

ببارد ابر رحمت آب باران

اگر اسكندر دوران بيايد

چشند آب حياتى تشنه كامان

به آواز (اناالحق) مرغ توحيد

كند پرواز اندر شاخساران

همى گويد منم آدم منم نوح

خليل و داودم قربان جانان

منم موسى منم عيسى بن مريم

منم پيغمبر آخر زمانان

جهان شد تيره چون شبهاى تاريك

خدايا در رسان خورشيد تابان

تو اى جام جهان رخساره بنما

كه خستند از تعب آئينه داران

جهان ويران ز جور جوفروشان

ز سالوسى اين گندم نمايان

تو اى مرات نيكوى خدائى

خدا را سوى ما رو كن شتابان

ببين ما را اسير بند كفار

گرفتار شكنج روزگاران

تو موسى وار شمشير خدائى

بكش وانگه بكش فرعون و هامان

تو اى عدل خدا كن دادخواهى

ز جا خيز اى پناه بى پناهان

برون كن ز آستين دست خدا را

به خونخواهى و از خون نياكان

قدم در كربلا بگذار و بستان

سر پر خون ز دست نيزه داران

تو اى دست خدا از شصت قدرت

بكش تير از گلوى شيرخواران

خبر دارى كه از سم ستوران

دگر جسمى نماند از شه سواران

شنيدستى چسان دست خدا را

جدا كردند از تن ساربانان

در ج 1 كتاب تحفةالفاطميين درباره وى گويد: مرحوم ميرزا محمد ارباب صاحب كتاب (اربعين الحسينيه) از آيات الهيه و از براهين قاطعه طريقه حقه جعفريه در فقاهت و اجتهاد مقامى بسيار بلند و رتبه اى بس ارجمند داشت به مقام بزرگوارى و بسط يد و انفاذ حكم و قبول عامه كه داشت كمتر كسى رسيده است در حفظ و حمايت شريعت مصطفوى دقيقه اى فرونگذاشت و در اين باب اقدام و اهتمام او را ديگرى نداشت، در اوائل جوانى از اين بلد شريف رخت به عتبات عاليات كشيده و در محضر حجةالاسلام حاج ميرزا محمدحسن شيرازى استفاده و استفاضه نموده و عمده تلمذ وى در

فقه و اصول در خدمت حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ملا كاظم خراسانى بوده تا آنكه بعد از تحصيل و تكميل علوم دينيه به قوه قدسيه اجتهاد فائز آمده و مجاز شده و به وطن مراجعت نموده رياستى عامه و شهرتى تامه پيدا كرد صيت فقاهت و فضيلت او به همه جا رسيده و مقروع خاص و عام گرديد.

مجلس درس و افادت و افاضتش دائر و برقرار بود منبرى داشت شيرين و متين و محضرى بس نمكين در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه دقيقه اى فرونگذاشت مادام الحيات به تدريس و ترويج و افاضت و امامت و حكومات شرعيه اشتغال داشت و ساحت مقدس آن بزرگوار به هيچ توهم مشوب نشد و دامن اصحاب و اتباعش هرگز به تهمتى نيالود جماعت علماء در حضرت وى خويشتن را خورد مى شمردند و بزرگان دين و دنيا نام مباركش را به حرمت تمام مى بردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (125 -124 /1)، گنجينه ى دانشمندان (151 -150 /1).

اردبيلي اصفهاني، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، در مقدمات و سطوح از شاگردان حاج سيد مهدى نحوى، و در فقه و اصول از تلاميذ حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى بوده.

در سلخ صفر سال 1327 وفات يافته، در تخت فولاد مقابل تكيه ى ميرزا ابوالمعالى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

از جنان آمد يكى و از پى تاريخ او

گفت حيدر روز ميزان شافع حيدر على

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اردبيلي، جمال الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 647 ق)، مفسر، فقيه و نحوى. از اهالى اردبيل بود. وى مؤلف كتاب «شرح انموذج» زمخشرى است كه از قرن هفتم تاكنون از كتب درسى حوزوى بوده و در مجموعه ى «جامع المقدمات» براى تعليم مبتديان علوم عربى آمده است. از ديگر آثار وى: حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى، در تفسير؛ «الانوار»، در فقه شافعى. صاحب «هدية العارفين» اردبيلى را با نادرى رومى، معروف به غنى زاده، شاعر ترك زبان قرن دهم و يازدهم، اشتباه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (80 /7)، تاريخ ادبيات در ايران (290 /3)، ريحانه (425 /1)، كشف الظنون (185)، معجم المؤلفين (178 /10)، هدية العارفين (275 /2).

اردبيلي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين اردبيلى از اجله و مبرزين شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و علماء معاصر است در شهر گنبد.

ايشان در سال 1326 قمرى تقريباً در اردبيل ديده به جهان گشوده و در سن صبا يك سالى در بازار به كسب و كار اشتغال داشته و در سال 1341 ق براى تحصيل به زنجان آمده و در حدود 5 سال از اساتيد زنجان علوم ادبيت و سطوح اوليه را خوانده و مخصوص در آن موقع علوم رياضيات را از مرحوم ميرزا ابراهيم رياضى شاگرد مرحوم ميرزاء جلوه فراگرفته و در سن بيست و يك سالگى سال 1346 ق ه به قم مهاجرت نموده و بقيه سطوح وسطى را از آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مدظله و آيت اللَّه آقا كاظم گلپايگانى خوانده و سطوح عالى را خدمت مرحوم آيت اللَّه حجت و ميرزاء همدانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى متقن نموده و هم حكمت را از مرحوم آيت اللَّه شاه آبادى تحصيل كرده

و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى حاضر و پس از ايشان از مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد حجت كوه كمرى تا پايان عمر آن جناب استفاده نموده و مقدارى هم از ابحاث مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر بهره مند شده و نيز به درس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت نموده تا سال 1373 قمرى كه بنا به امريه آن مرحوم براى ارشاد و هدايت و پيشوائى مردم گنبد قابوس به آنجا عزيمت و تا حال تحرير كه بيش از بيست و دو سالست به انجام وظائف دينى و روحى خود اشتغال دارند.

آثار آنجناب جناب آقاى اردبيلى در مدت اقامتشان در اين شهر منشاء آثار و خدمات بزرگى از بناء مسجدى بنام ائمه معصومين عليهم السلام و تعمير حرم و صحن امامزاده يحيى و مدرسه علوم دينيه و غيره گرديده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اردبيلي، محمدطاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج ميرزا محمدطاهر اردبيلى نجفى از شيوخ علماء و اكابر اساتيد و مدرسين حوزه علميه قم بوده اند وى فرزند مرحوم حاج ملا عبدالظاهر مدرس اردبيلى كه از علماء آذربايجان و ادباء بى بديل آن سامان بوده است در ذى حجه 1308 قمرى در اردبيل متولد شده و ادبيات را از والد مبرورش استفاده و بعد دو سالى در مشهد از محضر مرحوم اديب نيشابورى استفاده كرده و بعد منتقل به اصفهان شده و ده سال در اين شهر باستانى اقامت نموده و از محضر مدرسين بزرگ چون مرحوم آخوند گزى و آيت الله درچه اى و ديگران استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آخوند ملامحمد كاشى استاد مرحوم آيت الله بروجردى و آقاى حاج ميرزا رحيم ارباب بهره هاى وافى برده

و بعد مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر دروس آيات بزرگ اسفهانى و نائينى و عراقى استفاضه نموده و بعد به قم آمده و به امر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى اقامت را اختيار و به تدريس فقه و اصول و هيئت و نجوم پرداخته تا اينكه داعى حق را در اواخر رياست مرحوم آيت الله بروجردى اجابت و در ارض پاك قم مدفون گرديده است.

از آثار ايشانست 1- ايما آت در نجوم 2- شرح صمديه 3- اين الهيئه والاسلام 4- حويشه الكفايه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اردبيلي، محي الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محى الدين يونسى مجتهد اردبيلى بن آيت اللَّه آقاى سيد يونس اردبيلى از احفاد مرحوم خاتم المجتهدين عالم ربانى مولانا سيد حسين مجتهد كركى متوفى 1001 ق.ه كه شيخ الاسلام اردبيل بوده مى باشد. آن مرحوم از اكابر علماء زمان خود حاوى فروع و اصول و عالمى محقق و مدقق از مراجع عصر خود در منطقه اردبيل بوده و مضافا بر مقامات علمى در زهد و ورع و كمالات نفسانى كم نظير و موصوف به كمالات معنوى و صفاء باطن و مقام اجتهاد و فقاهت وى مورد قبول معاصرين او بوده در سال 1281 ق در اردبيل متولد و در وطن خويش مقدمات و ادبيات و سطوح مقدارى از علوم جديده را فرا گرفته و در نزد اساتيدى مانند مرحوم علامه ميرزا محسن اردبيلى و مرحوم حجت الاسلام آقا شيخ عبدالستار سطوح عاليه را به اتمام رسانيده و در سال 1303 قمرى مهاجرت به نجف اشرف و در درس علامه بزرگوار ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مرحوم علامه شريبانى و علامه كبير آخوند خراسانى و علامه آقا سيد محمد كاظم يزدى رضوان اللَّه عليهم

حاضر و از آيات عظام مذكوره به دريافت اجازه اجتهاد نائل و در سال 1324 قمرى به اردبيل بازگشته و تا آخر عمر به تاليف و تدريس و تبليغ احكام و ترويج دين اشتغال داشته تا در سال 1355 ق كه به رحمت حق پيوسته است.

از آثار او حاشيه بر رسائل و حاشيه بر مكاسب و حاشيه اى بر عروه الوثقى است. وى داراى دو فرزند عالم و صالح برومند است.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يونس يونسى اردبيلى كه ترجمه اش در جلد سوم در باب اردبيل گذشت.

2- سلاله الاطياب آقاى حاج سيد هاشم يونسى كه از اصناف محترم شهرستان مذهبى قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

اردبيلي، يونس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله العظمى فى العالمين حاج سيد يونس موسوى بن العالم الجليل السيد تقى الموسوى بن العلامه الكبرى السيد فتحعلى الموسوى الفريق اردبيلى انارالله برهانه از مراجع بزرگ معاصر بودند در مشهد مقدس وى در سال 1293 قمرى در اردبيل متولد شده و پس از پرورش و تحصيل مقدمات و خواندن سطوح در اردبيل مهاجرت بزنجان نموده و مدت دو سال از محضر مرحوم آيه الله آخوند ملا قربانعلى زنجانى استفاده و دروس عقليه را از حكيم معروف آخوند ملا سبز على فرا گرفته و بعد از آن در سن 17 سالگى مهاجرت بنجف اشرف نموده و مدت 36 سال اقامت و از محضر علمين آيتين آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و علامه طباطبائى حاج سيد محمد كاظم يزدى (صاحب عروه) حدود 14 سال بهره مند شده و بتدريس فقه و اصول و غيره پرداخته تا سال 1346 قمرى مراجعت بايران و اردبيل نموده و از آنجا بقصد اقامت منتقل بمشهد مقدس شده

و بتدريس و اقامه جماعت و خدمات دينى گرديده تا سال 1353 قمرى در غائله مسجد گوهر شاد باردبيل تبعيد و مدت هشت سال در آنجا توقف قهرى نموده تا سال 1362 قمرى كه ثانيا بازگشت بمشهد نموده و تا سال 1377 قمرى بتدريس فقه و اصول و اقامه جماعت در مسجد بالا سر حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه والسلام نموده تا سال مزبور كه مبتلا بكسالت قلبى گرديده و براى معالجه بتهران عزيمت و در آنجا بدرود حيات گفته و جنازه اش با تجليل و تعظيم عجيب بوسيله هواپيما حمل بمشهد گرديده و پس از تشييع كم نظيرى بآستانه مقدسه نقل و در جوار امام هشتم عليه السلام مدفون گرديده است.

مؤلف گويد: مرحوم آيه الله اردبيلى از مراجع بسيار متعصب و غيور زمان ما بودند و در امر بمعروف و نهى از منكر مسامحه و كوتاهى نداشتند. بسيارى از مردم آذربايجان و اردبيل و خراسان و تهران و غيره از آنجناب تقليد مينمودند.

داراى آثار علمى ارزنده اى ميباشند كه اشاره بآنها مينمائيم.

1- دوره كامله فقه مخطوط.

2- صلوه المسافره.

3- قاعده لاضرر.

4- فروعات اجمالى مطبوع.

5- معتقدات القاصر در اصول عقايد مطبوع.

6- رساله اى در ترتب.

7- حاشيه بر عروه الوثقى.

8- رساله عمليه بنام وجيزه المسائل.

(1377 -1296 / 1293 ق)، فقيه، مجتهد و مرجع تقليد. وى پس از تحصيل مقدمات و سطوح در اردبيل، به زنجان رفت و فقه و اصول را از آخوند ملاقربانعلى زنجانى و علوم معقول را از آخوند ملاسبزعلى حكيم آموخت و براى تكميل تحصيلات مذهبى به نجف رفت. در آنجا از حوزه ى درس شريعت اصفهانى، فاضل شربيانى، آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و علامه يزدى استفاده كرد و سپس به كربلا

رفت و از محضر آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى بهره جست. در 1346 ق به ايران بازگشت و در اردبيل عهده دار امور مذهبى شد. و سپس به مشهد رفت و به تدريس و ترويج و خدمات دينى پرداخت. پس از كشتار مسجد گوهرشاد به همراه عده ى ديگرى از روحانيون دستگير و زندانى و به تهران و سپس به اردبيل تبعيد شد. در سال 1361 ق به مشهد بازگشت و حوزه ى درسى تشكيل داد. در پايان عمر راهى كربلا و نجف شد و قصد داشت در نجف بماند ولى بيمار شد و به تهران آمد و در اين شهر درگذشت. پيكر وى در مشهد به خاك سپرده شد. برخى از تأليفاتش در فقه و اصول: رساله ى عمليه، به نام «وجيزة المسائل»؛ «القاصر فى صلوة المسافر»؛ «دوره ى كامل فقه»؛ «رساله در قاعده ى لاضرر»؛ «رساله در فروع علم اجمالى»؛ «رساله در ترتب»؛ «معتقدات القاصر»، در اصول عقايد؛ «حاشيه ى عروة الوثقى».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (128 -127 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (153 / 7 ،62 -61 / 3).

اردكاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1302 ق)، مجتهد شيعه. مشهور به فاضل اردكانى و اردكانى حائرى. وى از اهالى اردكان بود. پس از آنكه خواندن و نوشتن و قسمتى از مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت، به يزد رفت و عمويش، ملامحمد تقى اردكانى، تربيت وى را به عهده گرفت و مقدمات را تا سطوح عالى شخصا به او آموخت. سپس به قزوين رفت و مدارج عالى اجتهاد را نزد شهيد ثالث و ملامحمد صالح برغانى طى كرد و حكمت و فلسفه را از مجلس درس ملاآقا حكمى

آموخت. سپس كربلا را مسكن دائمى خويش قرار دارد و به حوزه ى درس شريف العلما ملحق گشت و «تقريرات» درس وى را در مبحث بيع فضولى و تجارت نگاشت. پس از فوت شريف العلما به حلقه ى درس سيد ابراهيم قزوينى، صاحب، «ضوابط» پيوست. اردكانى از مراجع تقليد زمان خود بود و جمع كثيرى از علماى اماميه در حوزه ى درس وى تربيت يافتند، از آن جمله: ميرزا محمدتقى شيرازى و سيد محمد اصفهانى و سيد حسن كشميرى و ميرزا مهدى شيرازى و ديگران. او در كربلا درگذشت و در مقبره ى استادش صاحب «ضوابط الاصول» دفن شد. از آثار وى: «تقريرات اصول» از درس عموى خود؛ كتاب «متاجر» و تقريرات استادش شريف العلماء؛ شرح «نتايج الافكار» استادش، سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط»؛ تعليقات حواشى بر كتاب «الرياض»؛ «الطهاره»؛ «كتاب «الصلاة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (143 -142 /6)، الذريعه (59 /19 ،185 ،56 /15 ،99 -98 /14 ،179 /1)، ريحانه (105 /1)، الكنى و الالقاب (22 -21 /2)، لغت نامه (ذيل/ فاضل اردكانى)، المآثر و الآثار (145 -144)، معجم المؤلفين (46 /4).

اردكاني، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد رضا مجتهد بزرگ اردكانى از علماء بزرگ و مراجع بنام اين سامان داراى تأليفات و تصنيفات بسياريست در فقه و اصول و از اسباط اوست حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ مرتضى اردكانى اصفهانى كه از علماء بزرگ معاصر اصفهان و داراى تأليفات ارزنده ايست كه در ضمن تراجم علماء اصفهان ذكر خواهد گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اردكاني، محمدباقر شريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1275 ق)، عالم و فقيه شيعى. وى فقه و اصول را از سيد على طباطبائى حائرى و سيد مهدى بحرالعلوم فراگرفت و از علماى معاصر شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» بود. از آثار وى: «جامع الشواهد»، به زبان فارسى كه كرارا چاپ شده و در آن كتابهاى «امثله»؛ «تصريف»؛ «عوامل»؛ «الانموذج»؛ «الهداية»؛ «الكافيه»؛ «سيوطى»؛ «مغنى» و «مطول» و غيره شرح شده و از كتب درسى رايج حوزه هاى علمى شيعه است؛ كتاب «شواهد كبرى»، كه آن نيز مكررا به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (190 /9)، الذريعه (244 /14 ،61 /5)، ريحانه (105 /1)، مؤلفين كتب چاپى (64 /2)، معجم المؤلفين (88 /9).

اردكاني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مرتضى بن العلامه ميرزا محمد مجتهدبن العالم العابد الحاج على رضا و سبط العلامه الكبرى الحاج الشيخ محمدرضا المجتهد الاردكانى از علماء اعلام و آيات عظام معاصر اصفهان ميباشند. در روز دوشنبه 17 ربيع الاول 1326 قمرى در اردكان متولد شده و در سن 15 سالگى مهاجرت باصفهان نموده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح نزد مدرسين بزرگ دروس تحليلى خارج فقه و اصول را از آيات عظام مرحوم آيه الله آقا سيد محمد نجف آبادى و مرحوم آيه الله سيد على نجف آبادى و آيه الله حاج ميرزا محمد صادق يزدآبادى اصفهانى استفاده نموده و دروس عقلى و فلسفه را از مرحوم شيخ المتألّهين آشيخ محمد خراسانى فرا گرفته و از همان اوان بوظائف دينى و روحى و اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول اشتغال داشته است.

داراى تأليفات ارزنده علمى ميباشد كه ذيلا مينگارم:

1- غنيه الطالب تعليقه بر مكاسب شيخنا الانصارى ره در پنج

مجلد كه دو جلد آن در قم بطبع رسيده و سه مجلد آماده طبع ميباشد. 2- رساله فى الكر 3- تقريرات فقه و اصول مرحوم آيه الله آقا سيد محمد نجف آبادى 4- شرح خلاصه الاصول مرحوم آيه الله صدرالدين صدر ره 5- رساله فى الجماعه 6- رساله قول فصل در ردسى فصل ميرزا محمد كريم خان كرمانى فارسى. 7- داور داورى يا كسر كسروى در رد كسروى 8- حاشيه بر عروه الوثقى علامه يزدى.

معظم له داراى اجازات عديده از مراجع بزرگ چون: 1- آيت الله العظمى اصفهانى 2- آيه الله الكبرى آقا ضياءالدين عراقى 3- مرحوم آيه الله السيد محمد نجف آبادى 4- آيه الله حاج شيخ محمد حسين فشاركى ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اردوبادي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1274 ق)، فقيه، اصولى و متكلم. در تبريز متولد شد. در چهار سالگى همراه پدر به نجف رفت، و در آنجا شروع به تحصيل علم و كمال كرد. وى نزد ملامحمد ايروانى و ملاعلى نهاوندى و شيخ محمد حسين كاظمى درس خواند و از محضر فاضل اردكانى و ميرزاى شيرازى بهره مند شد. او از شيخ محمد طه نجف اجازه روايت و از فاضل شربيانى و شيخ زين العابدين و شيخ لطف اللَّه مازندرانى و ميرزاى شيرازى اجازه ى اجتهاد گرفت. پس از رسيدن به مقامات عاليه به تبريز بازگشت و به تدريس و نشر احكام در آن ديار مشغول شد و از مراجع تقليد آن سامان گشت. مجددا به نجف رفت و در آن شهر زيست و به تدريس مشغول شد. تا اينكه در راه سفر به خراسان در همدان درگذشت. و پس از چند سال جنازه اش به نجف منتقل شد. در «اعيان الشيعه» پنجاه و دو اثر به وى

نسبت داده شده است. از آثار وى: « القبسات فى اصول الدين»؛ «مناهج اليقين فى الرد على النصارى»؛ «الشهاب المبين فى اعجاز القرآن»؛ «اصول الدين»؛ «الدّرة البيضاء»؛ «النجم الثاقب فى نفائس المناقب»؛ رساله اى در «احتكار»؛ رساله اى در «اوزان و مقادير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (411 -410 /2)، الذريعه (187 /15 ،93 /8 -182 /2)، ريحانه (205 -204 /1)، الكنى و الالقاب (21 /2)، معجم المؤلفين (116 /8).

ارسنجاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم بن العلامة آقا سيد محمدرضا فقيه ارسنجانى از مشاهير دانشمند معاصر شيراز است.

آنجناب در سال 1318 ق در ارسنجان فارس متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات در محل خود در سال 1333 ق به شيراز آمده و مدت سه سال در مدرسه حكيم شيراز تحصيل نمود.

و در سال 1336 ق مهاجرت به نجف اشرف و از درس و بحث مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه اصطهباناتى و آيت اللَّه ميرزا محمود شيرازى استفاده و تكميل سطوح نموده و پس از آن مدت شش سال از درس خارج مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى با معيت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله استفاده نمود.

در سال 1342 ق پس از تبعيد حضرات آيات عظام نجف به قم با مصاحبت آيت اللَّه مرعشى نجفى مذكور عزيمت به قم نموده و در اين شهر ايمانى و علمى از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى استفاده و ضمناً تدريس سطوح عالى فقه و اصول نموده و در اواخر عمر مرحوم آيت اللَّه حايرى به شيراز مراجعت و در مسجد شيخ على خان و مسجد جامع وكيل اقامه جماعت و ترويج دين و

تبليغ احكام و تدريس فقه و اصول نموده و در حال حاضر كه هفتاد و شش سال از سن مباركش مى گذرد در شيراز به خدمات مذكوره اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ارغياني، ابوالفتح سهل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(499 -426 ق)، فقيه شافعى. اصل وى از ارغيان نيشابور بود. براى تحصيل به مرو رفت و در نزد شيخ ابوعلى حسين بن شعيب سنجى و قاضى حسين بن محمد مرورودى به فراگيرى فقه و دانش پرداخت. سپس به نيشابور بازگشت و اصول فقه را نزد امام الحرمين ابوالمعالى جوينى فراگرفت و آنگاه به ارغيان آمد و چندين سال عهده دار قضاى آن ناحيه بود. پس از مدتى به زيارت خانه ى خدا رفت و در ضمن سفر، در حجاز و عراق و جبال بسيارى از مشايخ را زيارت كرد و از آنان حديث شنيد. وى از ابوبكر بيهقى و ناصر مروزى و عبدالغافر فارسى صاحب «مجمع الغرائب» حديث شنيده است. در راه بازگشت به نيشابور به خدمت شيخ حسن سمنانى رسيد و تحت تأثير سخنان وى ترك مناظره كرد و در اواخر عمر از كارهاى جارى دست شست و به زد و تصوف گرايش پيدا كرد و از مال خود سرائى محقر براى صوفيان بنا كرد و پايان عمر را به عبادت و تأليف گذرانيد. از آثار وى: «الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209 /3)، روضات الجنات (94 -93 /4)، ريحانه (107 /1)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم البلدان (183 /1)، معجم المؤلفين (283 /4)، نامه ى دانشوران (419 -418 /4)، وفيات الاعيان (434 -433 /2)، هدية العارفين (413 /1).

ارموي، سراج الدين، ابوالثنا محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(682 -594 ق)، فقيه، اصولى و متكلم شافعى. اصل وى از اروميه بود. در موصل تحصيل كرد و در دمشق ساكن شد و عهده دار قضا آنجا گرديد. سپس به آسياى صغير رفت و در قونيه مقيم شد و در همان جا درگذشت. معروفترين اثرش كتاب

«مطالع الانوار» در منطق و كلام است، شرحهاى متعدد بر آن نوشته شده كه مشهورترين آنها كتاب «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار» قطب الدين رازى است كه به «شرح مطالع» معروف و از كتابهاى رايج تعليمى است. برخى ديگر از آثارش: «بيان الحق»؛ «المناهج»؛ «شرح الوجيز» غزالى، در فروع فقه شافعى؛ «تلخيص اربعين» يا «مختصر الاربعين»، «التحصيل» مختصر «المحصول» فخررازى در اصول فقه؛ «لطائف الحكمة»، در حكمت به زبان فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (42 -41 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (244 -243 /3)، تاريخ نظم و نثر (151 -150)، روضات الجنات (108 /8)، ريحانه (108 /1)، كشف الظنون (2002 ،1846 ،1715 ،1615 ،1567 ،902 ،848 ،261 ،95 ،92 ،61)، الكنى و الالقاب (22 /2)، معجم المؤلفين (155 /12)، نام آوران فرهنگ (5 -4)، هدية العارفين (406 /2).

ازهري هروي، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(371 /370 -282 ق)، اديب، نحوى، لغوى، فقيه و محدث شافعى. در هرات به دنيا آمد. از شاگردان نفطويه و ابن السراج و ربيع بن سليمان بود و با زجاج و ابن الانبارى نيز ملاقات كرد و از محمد بن ابى جعفر مندرى و به يك واسطه از ابوالعباس ثعلب روايت مى كرد و از شاگردان وى بود. ابن دريد را درك كرده اما از وى روايت ننموده است. وى در فنون علم حديث نيز مهارت داشت. مدتى در عراق و جزيرةالعرب به جمع لغت مشغول بود. چندى هم به دست قرامطه باديه نشين اسير شد، و در آنجا بر اثر معاشرت با اعراب هوازن بسيارى از لغات و اصطلاحات حقيقى زبان عرب را فراگرفت. ابوعبيد هروى مولف «غريبين» و ابويعقوب قراب و حسين بن محمد باشانى و ديگران از شاگردان

ازهرى هستند. ابومنصور در هرات درگذشت. از آثار وى: «تهذيب اللغة» در ده مجلد كه ابن منظور صاحب كتاب « لسان العرب» در مقدمه ى كتاب خود آن را از مهتمرين كتاب لغت شمرده است؛ «الادوات»؛ «تفسير اصلاح المنطق»؛ «تفسير الفاظ مختصر» مزنى؛ «تفسير السبع الطوال»؛ «التقريب فى التفسير»؛ «تفسير شعر ابى تّمام»؛ «شرح غرائب الفاظ مستعمل فقها» يا «الزاهر فى غرائب الالفاظ»؛ «معرفة الصبح»؛ «كتاب علل القراءات»؛ «تفسير القرآن»؛ «معانى شواهد غريب الحديث»؛ «ردّ على الليث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (202 /6)، ايضاح المكنون (608 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (354 /1)، روضات الجنات (322 -320 /7)، ريحانه (113 -112 /1)، سرآمدان فرهنگ (138 /1)، سير النبلاء (317 -315 /16)، كشف الظنون (1636 ،1414 ،1207 ،117 ،515 ،465 ،448 ،289 ،108 ،31)، الكنى و الالقاب (25 -24 /2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 370 ،282)، معجم الادباء (167 -164 /17)، معجم المؤلفين (231 -230 /8)، الوافى بالوفيات (46 -45 /2)، وفيات الاعيان (336 -334 /4)، هدية العارفين (49 /1).

اژه اي، علي اكبر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در نيمه دوم قرن دوازدهم هجري ستاره اي در آسمان علمِ و فقاهت تشيع درخشيد كه تلألو درخشش آن تا ابد روشنگر راه مشتاقان علم و حقيقت خواهد بود و او كسي نيست جزملا علي اكبر اژه اي از چهره هاي درخشان علمي و فرهنگي اصفهان در قرن سيزدهم هجري، وي در روستاي اژه از توابع رويدشت در دامان خانواده اي اهل فضل و تقوي پاي به عرصه گيتي نهاد و پرورش يافت.

نياكانش همه از علما و بزرگان عرصه علم و فقاهت بوده اند. ملا علي اكبر مرحوم محمد شريف بن شمس الدين محمد مشهور به

مولانا شريفا (آقاي شريفاي اژه اي اصفهاني) از علماي صاحب نام عصر صفوي بود كه شاگردي شيخ بهايي را نموده و از استادان عالم و محقق بزرگ شيعه مرحوم ملا محمد باقر مجلسي به شمار مي رفت و به سال 1087ق درگذشت و در رويدشت به خاك سپرده شد اينك مزارش زيارتگاه اهل دل است. همچنين آخوند ملا اكبر از نوادگان دختري علامه فاضل اصفهاني (فاضل هندي) به شمار مي رود. آخوند ملا علي اكبر قدم در راه نيكان گذاشت و براي كسب معرفت به اصفهان آمد و از محضر بزرگاني همچون ميرزا ابوالقاسم مدرس خاتون آبادي از چهره هاي درخشان و مدرسين برجسته مدرس چهارباغ و آقا محمد بيدآبادي عالم و فاضل متأله و عارف برجسته قرن دوازدهم بهره مند شد و خود چشمة خودشان علم و حكمت گرديد و به مقام اجتهاد نائل آمد در زمينه هاي فقه، اصول و حكمت جامع علوم گرديد. وي از جمله علماي اصولي است كه با عقايد شيخ احمد احسائي زعيم فرقة شيخيه و ميرزا محمد اخباري سخت مخالف بود و در رد عقايد آنها رسالاتي نوشت. از جمله اين رديه ها: رساله اي در رد پادري نصراني كه شبهاتي به دين اسلام وارد آورده است و رديّه بر برخي رسائل شيخ احمد احسايي ورديّه اي بر حاج ميرزا محمد اخباري كه منكر اساس اجتهاد در احكام شرعي بوده است.

وي داراي شخصيتي با ويژگيهاي بارز اخلاقي بود و صاحب روضات او را فقيهي متكلم و واعظي متبحر عنوان مي كند و از فصاحت و بلاغت، زهد و تقوي و مقام بلند عرفاني اش

بسيار ياد مي كند. مرحوم عبدالكريم گزي هم در بيان شخصيت او مي نويسد: « اين بزرگوار از اهل زهد و تقوي و رياضات شاقّه و قناعت و تهجّد و نماز شب و حالت خوش بوده....»

ملا علي اكبر اژه اي كلامي دلنشين داشت و مواعظ و نصايحش كه با حلاوت خاص بيان شده دل را جلا مي دهد:« اگركسي ديده بگشايد و ساعتي سر برگريبان تفكر فرو برد ودر احوال خود تفكر نمايد خواهد يافت كه اين عمر مانند كشتي بر روي دريا در گذراست ومردم مسافرند. اول منزل گهواره و وقت تولد و آخر منزل لحد و قبر و وطن يا بهشت است يا جهنم»

اين عارف انديشمند اندوخته هاي علمي خود را در قالب كتب و رسالات متعددي براي آيندگان به يادگار گذارده و آثار ارزشمندي در علوم مختلف از وي به جا مانده است. از جمله :

- رساله نماز شب كه دربارة چگونگي نماز شب و آداب و ثواب آن بوده و به نوعي بيانگر شخصيت مؤلف است.

- رساله سير آسماني در معراج،- ارشاد الواعظين وانحاج الطالبين در اجتهاد و...

اين استاد فرزانه شاگردان بسياري تربيت نمود از جمله از آنها حاج ميرزا زين العابدين خوانساري پدر صاحب روضات ملا علي اكبر در محله جوباره سكونت داشت و در مسجد علي در محله هارونيه امامت جماعت را داشت و در همين مدرسه هم تدريس مي نمود . وي در كسوت فقر و درويشي روزگار مي گذرانيد در تهجد و شب زنده داري بسيار استوار بود.

سرانجام مرغ

جان اين عالم رباني در يازدهم شوال 1232 ق از قفس خاكي تن رها شد و به افلاك پرگشود و پيكرش را در تخت فولاد در جوار قبر مرحوم ملا اسماعيل خواجويي به خاك سپردند.

استاد ولي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين استاد ولي در سال 1331 ، در تهران متولد گرديد. با به پايان بردن تحصيلات مقدماتي ، وارد دوره ي متوسطه دبيرستان شد ، و در سال 1348 هم زمان با تحصيل در دوره ي متوسطه ، شب ها پس از نماز مغرب و عشاء به مسجد مرحوم حاج ملا محمد جعفر معروف به حوزه ي علميه ي حضرت آقاي شيخ احمد مجتهدي تهراني مي رفت و به فراگيري علوم ادبي و ديني مي پرداخت ، او تا سطح لمعه را در آنجا فراگرفت. استاد ولي فراگيري علوم ديني را هم چنان پس از اين دوره ادامه داد و توانست در اين مدت محضر درس اساتيد بزرگي را درك نمايد. استادولي كار ترجمه و تصحيح را از سال 1354 نزد استاد غفاري آغاز نمود و در اين مدت آثار زيادي به چاپ رساند. تصحيح كتاب «الامالي» حسين استاد ولي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

والدين و انساب : پدر حسين استاد ولي ، مرحوم عباسعلي ، معروف به آقاي شيخ عباس از كسبه ي متدين و اهل تهران بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين استاد ولي با به پايان بردن تحصيلات مقدماتي ، وارد دوره ي متوسطه دبيرستان شد ، و در سال

1348 هم زمان با تحصيل در دوره ي متوسطه ، شب ها پس از نماز مغرب و عشاء به مسجد مرحوم حاج ملا محمد جعفر معروف به حوزه ي علميه ي حضرت آقاي شيخ احمد مجتهدي تهراني مي رفت و به فراگيري علوم ادبي و ديني مي پرداخت ، او تا سطح لمعه را در آنجا فراگرفت. استاد ولي فراگيري علوم ديني را هم چنان پس از اين دوره ادامه داد و توانست در اين مدت محضر درس اساتيد بزرگي را درك نمايد.

استادان و مربيان : حسين استاد ولي از سال 1348 تا سال 1354 در محضر درس شيخ احمد مجتهدي تهراني حاضر گرديد. در سال 1354 در اثر علاقه ي وافر به علم حديث ( با توسل به ذيل عنايت شيخ صدوق ) محضر درس ميرزا علي اكبر غفاري را درك نمود. و در فاصله ي سال هاي 48 تا 57 همزمان با تحصيل در مدرسه ي آقا ، در محضر درس حاج سيدهاشم حسيني حاضر گرديد. استاد ولي همچنين در سال 1362 به حوزه ي درس آيت الله حاج سيخ محمدتقي شريعتمداري راه يافت و شرح لمعه و بخشي از مكاسب شيخ و چندي نيز خارج المدارك آيت الله حاج سيد احمد خوانساري را نزد اين استاد فراگرفت.

هم دوره اي ها و همكاران : حسين استاد ولي در سال 1345 با دانشمند گرانمايه آقاي ميرزا علي اكبر غفاري آشنا شد كه ثمرۀ اين آشنايي فراگيري روش تصحيح فني متون اسلامي از آقاي غفاري بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسين استادولي كار ترجمه و تصحيح را از سال 1354 نزد استاد غفاري

آغاز نمود و در اين مدت آثار زيادي به چاپ رساند.

جوائز و نشانها : تصحيح كتاب «الامالي» حسين استاد ولي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اعراب گذاري كتابهاي توحيد صدوق، ثواب الاعمال، غيبت نعماني

2 الامالي

ويژگي اثر : تصحيح كتاب - برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره دوم كتاب سال-يكي از پايه هاي معارف اسلامي سخنان و سيره ائم? اطهار عليهم السلام است، ثقل اصغري كه پيامبر اكرم بارها و بارها در حيات خويش به تمسك و پيروي از آن فرمان داده بود. بدين سبب در طول دوران حيات ائم? اطهار محدثين شيعه با دقت و وسواس بي نظير خود به گردآوري و ضبط احاديث آن بزرگواران پرداختند و حاصل تلاش آنان مجموعه هاي روايي بود كه به آيندگان به ارث رسيد. علماي اسلامي كه پس از عصر ائمه و دوران غيبت كبري به سر مي بردند در استمرار اين سنت حسنه به نقل روايات ائمه عليهم السلام پرداختند. علاوه بر تأليف كتابهاي روايي، اين بزرگواران با تشكيل مجالس هفتگي و يا ماهانه به نقل حديث مي نشستند و شاگردان ايشان با كتابت اين احاديث مجموعه هايي را مي پرداختند كه در اصطلاح «امالي» ناميده مي شود. يكي از علمان بزرگ شيعي كه چنين مجالسي را برپا مي داشت فخرالشيعه ابوعبدالله محمدبن النعمان العكبري الغدادي، معروف به شيخ مفيد (متوفي به سال 413 ه_.ق) مي باشد. شيخ

مفيد از دانشمندان بزرگي است كه در فنون مختلف اسلامي تبحر فراواني داشته و در دفاع از حريم اهل بيت عليهم السلام با قدرت بي نظيري به بحث و مناظره مي پرداخته است. كتاب «الامالي» دربرگيرند? 42 جلس? نقل روايت است كه اولين آن در ماه مبارك رمضان سال 404 هجري و آخرين آن در روز شنبه 27 ماه مبارك رمضان سال 411 هجري برگزار شده است و در مجموع حاوي 387 حديث در مسائل مختلف مي باشد. در تصحيح كتاب، مصحح محترم با مراجعه به نسخ مختلف و نيز افزودن تعاليق مفيد، در مجموع كار ارزنده اي را به انجام رسانده كه سبب احياي مجدد اين كتاب شده است. فهارس تفصيلي اعلام، بيوتات قبايل و اماكن نيز به اين كتاب ارزش افزونتري بخشيده است

3 الامام علي بن ابي طالب (ع)

4 الامام مهدي

ويژگي اثر : ترجمه

5 امالي مفيد

6 بحرالمعارف

7 ترجمه مستقلي از قرآن كريم

8 دعاهاي مفتاح الفلاح

9 علم اليقين

10 قصه هاي طاقديس

11 قصه هاي عارفان

منابع زندگينامه : 1www.ketabesal.ir2دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي ، به كوشش: بهاءالدين خرمشاهي ، تهران: انتشارات دوستان و ناهيد، ص 196

استادي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا استادى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم است. كه در سال 1316 شمسى در تهران به دنيا

آمده و در دامان والدشان حاج خداداد استادى كه از مردان نيك و خير تهران است پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى به تحصيل علوم دينى پرداخته و در خدمت حاج شيخ عبدالكريم حقشناسى و حاج شيخ احمد مجتهدى و حاج شيخ هادى مقدس واعظ و مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى و ديگران مقدمات و سطوح را خوانده و سپس عزيمت به قم نموده و سطوح وسطحى و نهائى را از اساتيد بزرگ آيات حوزه چون حاج شيخ محمدتقى ستوده و حاج ميرزا حسين نورى و حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى و حاج ميرزا محمدشاه آبادى و حاج شيخ جعفر سبحانى و آقاى منتظرى و حاج آقاى مكارم و آقاى آذرى و حاج سيد محمدباقر سلطانى و جوادى آملى استفاده نموده سپس حدود 12 سال از دروس خارج فقه و اصول آقايان مراجع و اساتيد بزرگ چون حاج آقا حسن فريد محسنى اراكى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و حاج شيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم تبريزى و حاج آقا موسى شبيرى زنجانى استفاده كرده و در خلال اين سالها عزيمت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات آنجا چون آيت اللَّه خوئى و آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر صدر شهيد استفاده نموده و در طول بيست سال غالبا شريك بحث آيت اللَّه سيد محسن خرازى بوده.

آقاى استادى در خلال تحصيل اشتغال به تدريس سطوح فقه و اصول شرح لمعه و اصول مظفر و رسائل و مكاسب و كفايه و اصول عقايد داشته و دارند.

آثار و تأليفات استادى

آقاى استادى در طول پانزده سال است كه در كنار تدريس

اشتغال به تأليف و تصنيف و ترجمه و تصحيح دارند و از خود آثار به جاى گذارده كه اغلب به طبع رسيده است و آنها از اين قرار است:

1- فهرست كتابهاى خطى كتابخانه مدرسه فيضيه قم در دو مجلد كه به چاپ رسيده است- چاپ قم.

2- فهرست كتابهاى خطى كتابخانه عمومى آيت اللَّه گلپايگانى جلد دوم و سوم.

3- فهرست كتب خطى مدرسه حجتيه.

4- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مسجد جامع چهل ستون تهران.

5- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه حسينيه شوشتريهاى نجف اشرف ج 12 -11.

6- فهرست صد و شصت نسخه خطى چاپ قم.

7- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه حجت (ره).

8- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه طبسى حايرى.

9- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه حاج شيخ على خونسارى.

10- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مسجد اعظم.

11- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه زنجانى.

12- كتابنامه نهج البلاغه چاپ بنياد نهج البلاغه.

13- كتابنامه امام صادق عليه السلام چاپ موسسه راه حق قم.

14- كتابنامه امام حسين عليه السلام.

15- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه سيد مهدى روحانى.

16- اصول دين براى همه چاپ دارالفكر.

17- شورى در قرآن و حديث.

18- مدارك نهج البلاغه.

19- تحقيق در يك مسئله فقهى.

20- بررسى قسمتى از كتاب شهيد جاويد.

21- خاتميت از ديدگاه عقل و قرآن و حديث.

22- شفاعت در قرآن و حديث.

23- چهل داستان چاپ كتابفروشى علامه.

24- تحقيق درباره دعاء ندبه.

25- توضيحى در پيرامون آيه خمس.

26- امامت در چند درس.

27- تحقيق در پيرامون فقه الرضا و چندين مقاله و جزوه هاى ديگر كه به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

استرآبادي ، ملا جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ملاجعفر بن ملاسيف الدين استرآبادي

حاج ملاجعفر بن ملاسيف الدين استرآبادي معروف به شريعتمدار تهراني از فقها و مجتهدين اماميه ي قرن سيزدهم هجري، صاحب تحقيقات و تاليفات متعدد، بسيار متقي

و محتاط و پرهيزكار بود. بيشتر ايام جواني را به تحصيل علم و دانش سپري كرد و از محضر اساتيد برجسته ي زمان بهره برد. ملاجعفر شريعتمدار تهراني علاوه بر منصب قضاوت، در ادبيات عرب و سرودن شعر نيز مهارتي بسيار داشت اما شهرت او بيشتر به خاطر تاليفات متعدد وي در زمينه هاي فقه، اصول فقه، حكمت، كلام و اخلاق است. مهم ترين آثار به جا مانده از وي، كتب مصابيح در اصول فقه، الشَّارِعُ الكبير، سفينةُ النجاة و البراهينُ القاطِعَه در حكمت و كلام مي باشد. ملاجعفر شريعتمدار در 66 سالگي وفات يافت و بدن وي را در نجف اشرف، در كنار مزار علامه ي حلي به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :تقويم تاريخ

استرآبادي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1323 ق)، فقيه و اصولى. پس از طى مقدمات و سطوح نزد پدرش و آقا سيد محمد وحيد در تهران، به قم رفت و در حوزه ى درس حاج شيخ حسن فاضل و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه حائرى يزدى حاضر شد تا مقام اجتهاد يافت و به دريافت اجازه از آيات عظام حائرى و اصفهانى و خوانسارى و حكيم نايل شد. پس از درگذشت آيت اللَّه حائرى مشغول تدريس متون فقه و اصول گرديد و پس از فوت پدرش به تهران آمد و به جاى او به ترويج دين پرداخت و مديريت مدرسه علميه محمديه را متعهد و به سرپرستى طلاب اشتغال يافت. از آثار وى: «تقريرات مباحثات فقه و اصول استدلالى» استادانش؛ «رسالة العقائد الامامية»؛ «رساله اى در خمس»؛ «رساله اى در زكوة»؛ «رساله اى در تجرّد بقاء روح»؛ «حواشى بر عروه الوثقى».[1]

سيد ضياءالدين فرزند مرحوم مغفور حاج سيد محمد استرآبادى عالمى جامع

و دانشمندى كامل و فقيهى ورع محلى بلباس تقوا و قدس ميباشد. معظم له از احفاد امام زاده عظيم الشان سيد عمادالدين حسينى علوى كه به چند واسطه بحضرت سيدالساجدين و زين العابدين على ابن الحسين عليهماالسلام از فرزندش جناب عبداللَّه الاصغر منتهى ميشود. جناب سيد عمادالدين در يكى از مضافات هزار جريب مدفون و زيارتگاه مردم آن سامان ميباشد.

مترجم عزيز ما در حدود سال 1323 ق متولد و پس از طى مقدمات و سطوح نزد مرحوم والد و آقا سيد محمد وحيد در تهران به قم مشرف و بحوزه تدريس مرحوم حاج شيخ حسن فاضل و بعد آيه اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه موسس حاج شيخ عبدالكريم حايرى- ره- حاضر تا بمقام منيع اجتهاد و اصل و مجاز از آيات عظام حايرى و اصفهانى و خونسارى و حكيم و ديگران گرديده و در آن اجازات كه بنظر حقير رسيده تصريح باجتهاد آن جناب نموده اند. پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى مشغول تدريس متون فقه و اصول گرديده تا سال 1365 ق بعد از فوت مرحوم والدش به تهران آمده و بجاى مرحوم پدر در مسجد جمعه باقامت جماعت و ترويج دين و تفسير آيات مبين و نيز مديريت مدرسه علميه محمديه را متعهد و در آنجا بتدريس و سرپرستى چهل نفر از طلاب و محصلين اشتغال دارد.

آثار علمى آن جناب از اين قرار است:

1- تقريرات مباحثات فقه و اصول استدلالى اساتيد قم. 2- رساله العقائد الاماميه. 3- رساله اى در خمس. 4- رساله اى در زكوه. 5- رساله اى در صلوه الليل. 6- رساله اى در تجرد بقاء روح. 7- سؤال و جواب عروه الحج در

مناسك حج مطبوع. 8- حواشى توضيح المسائل مرحوم بروجردى. 9- حواشى بر عروه الوثقى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (374 -373 /4).

استرآبادي، محمد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه ى فقيه آخوند ملا محمد على بن احمد استرآبادى يكى از دامادهاى چهار گانه ى مجلسى اول بوده، و خود عالمى محقق، و فقيهى جامع بوده، در 5 شنبه اول رجب 1010 متولد شده، و در () وفات يافته، قبرش در بقعه ى مجلسى در ايوانچه ى پايين پا قبر مرمر بلند بسته اى دارد، و در همين قبر مرحوم آقا ميرزا جعفر امام جمعه مدفون مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

استرآبادي، محمدامين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1036 -1030 ق)، فقيه و محدث اخبارى. در استرآباد متولد شد. به مكه معظمه مهاجرت كرد و در آنجا مقيم شد. ابتدا در سلك اصوليان بود و از صاحب «مدارك» و صاحب «معالم» و ميرزا محمد استرآبادى، صاحب «رجال»، اجازه ى روايت داشت. وى پس از آن، از طريقه ى اصولى به اخبارى روى آورد و كتابى هم به نام «فوائد المدينة»، در رد اصولى ها نوشت. سرانجام در مكه درگذشت. ديگر آثار وى: «حاشية على شرح المدارك»؛ «شرح التهذيب»؛ «شرح الاستبصار»؛ حاشيه بر «انموذج العلوم» جلال الدين دوانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (137 /9)، خاتمه مستدرك الوسائل (193 -189 /2)، الذريعه (358 /16 ،181 ،26 /6 ،217 /5)، روضات الجنات (148 -129 /1)، ريحانه (115 -114 /1)، فوائد الرضويه (399 -398)، معجم المؤلفين (79 /9)، هدية العارفين (274 /2).

استرآبادي، محمدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى بن ملا محمد اسماعيل استرآبادى از علماء اعلام عصر خود و از شاگردان شيخ محمدحسن صاحب (الجواهر) و علامه سيد ابراهيم قزوينى صاحب (الضوابط) بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اسراري، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا هادى بن حاج مهدى عالمى عامل و حكيمى كامل از اعاظم فلاسفه و حكماى اسلامى اواخر قرن سيزدهم هجرى بوده است.

وى صدر متألهين اسلام و قدوه متبحرين در حكمت و كلام و در احاطه حقايق حكمت بى نظير و در استكشاف اسرار و دقايق فلسفه بى عديل بوده.

اگر افلاطون عصرش بخوانيم روا و اگر ارسطوى دهرش بگوئيم بجاست.

و در عصر ناصرالدين شاه قاجار چنان بود كه ملا صدرا در زمان شاه عباس كبير و در فنون شعريه نيز بسيار ماهر بوده و خود را متخلص به اسرار مى نموده و گاهى در اصطلاح اهل فضل به حاجى يا حاجى سبزوارى تعبيرش نمايند و خلاصه ادوار زندگانى آن فيلسوف ربانى موافق آنچه از خط خودش نقل شده.

آنگه در حدود هفت و هشت سالگى شروع به نحو و صرف كرده و در حدود ده سالگى وى، پدرش به مكه رفته و در مراجعت در شيراز وفات يافته پس عمه زاده اش حاج ملا حسين سبزوارى كه سالها مقيم مشهد مقدس بوده و در انزوا و تقليل غذا و اجتناب از محرمات و مكروهات و مواظبت بر فرائض و نوافل مراقبت تمام داشت

وى او را به ارض اقدس برده و در تمام اخلاق فاضله مساهم و مشاركش نموده و او نيز اصول و فقه و عربيات و علوم عقليه را از حاج ملاحسين مذكور فراگرفته و تا ده سال ديگر بدين منوال گذرانيده و بحظوط و افره علمى و

اخلاقى نايل پس به قصد تحصيل معقول و حكمت به اصفهان رفته و هشت سال ديگر در حوزه درس ملا اسماعيل اصفهانى و ملا على نورى به تحصيل فلسفه پرداخته و اساس حكمت اشراق را استوار داشته پس پنج سال ديگر در خراسان به تدريس فقه و اصول و حكمت پرداخته سپس به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف و بعد از مراجعت در سبزوار مشغول تدريس حكمت گرديده است.

تولد ايشان در 1212 ق برابر حساب (غريب) واقع شده و در سال 1289 ق وفات نموده است.

آثار علمى وى بسيار و از آنهاست كتب زير

1- اسرارالحكم فارسى و مكرر چاپ شده

2- اسرارالعباده در فقه

3- اصول الدين

4- الجبر والاختيار

5- ديوان شعر فارسى

6- شرح الاسماء الحسنى كه دعاء جوشن كبير است

7- شرح دعاء صباح حضرت امير (ع)

8- شرح غررالفوائد

9- شرح لالى المنتظمه

10- غررالفرائد

11- محاكمات در رد شيخيه

12- مقياس در فقه

13- نبراس نيز در فقه

14- هداية المسترشدين و حواشى بسيارى در اسفار ملا صدرا و كتب ديگر. ملا كاظم سبزوارى كه از تلامذه وى بوده در ماده تاريخش گفته است.

اسرار چو از جهان بدر شد

از فرش بعرش ناله بر شد

تاريخ وفاتش ار به پرسند

گويم كه نمرد زنده تر شد

از اشعار حكيم سبزوارى اشعار زير است

شورش عشق تو در هيچ سرى نيست كه نيست

منظر روى تو زيب نظرى نيست كه نيست

ز فغانم ز فراق رخ و زلفت به فغان

سگ كويت همه شب تا سحرى نيست كه نيست

نه همين از غم او سينه ما صد چاك است

داغ او لاله صفت بر جگرى نيست كه نيست

موسى نيست كه دعوى اناالحق شنود

ورنه اين زمزمه اندر شجرى نيست كه نيست

چشم ما ديده خفاش بود ورنه ترا

پرتو حسن به

ديوار و درى نيست كه نيست

گوش اسرار شنو نيست وگرنه اسرار

برش از عالم معنى خبرى نيست كه نيست

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اسفرايني طوسي، ابوالمظفر شاهفور، طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 471 ق)، فقيه، اصولى، مفسر و متكلم شافعى. از بزرگان عصر خويش بود و در فنون مختلف دست داشت. وى داماد استاد ابومنصور بغدادى بود. او از ابن مَحمِش و اصحاب اصم نقل حديث كرده و زاهر شحّامى از شاگردان او بوده است. در «طبقات الشافعية» و به تبع آن «الاعلام» و «تاريخ نظم و نثر» و همچنين در جلد چهارم «معجم المؤلفين» از وى به عنوان فرزند طاهر ياد شده است. ابوالمظفر در طوس درگذشت. از آثار وى: «التبصير فى الدين و تمييز الفرقة الناجية عن الفرق الهالكين»؛ «تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم»، تفسيرى از قرآن به زبان فارسى؛ «الاوسط» در ملل و نحل؛ كتابى در «اصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (260 /3)، تاريخ نظم و نثر (117)، سير النبلاء (402 -401 /18)، كشف الظنون (1820 ،442 ،340 ،268)، لغت نامه (ذيل/ اسفراينى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 471)، معجم المؤلفين (38 /5 ،310 /4)، هدية العارفين (430 /1).

اسفرايني، ابواسحاق ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى. ملقب به ركن الدين و مشهور به استاد. او در اسفراين نشو و نما يافت و نزد ابوبكر اسماعيلى در خراسان و ابومحمد دعلج اسفراينى سجزى در عراق تحصيل كرد. وى از معاصران صاحب بن عباد، شيخ مفيد و سيد مرتضى بود. اكثر علماى عصر و شيوخ نيشابور كلام و اصول را نزد وى آموختند و جمله ى علماى عراق و خراسان به فضل و علم او اقرار كرده و او را مجتهد و پيرايه ملك خاور خوانده اند. صاحب بن عباد در حقش گويد كه او آتشى است سوزنده. قاضى ابوالطيب طبرى هنگامى كه در اسفراين

بود اصول فقه را از وى آموخت. و ابوبكر بيهقى و ابوالقاسم قشيرى از وى حديث روايت كردند. زمانى كه اسفراين در نيشابور اقامت داشت مدرسه ى بنامى براى تدريس او بنا كردند. او در اصول اشعرى بود و با معتزليان از جمله قاضى عبدالجبار معتزلى مناظراتى داشت. به گفته ابوالقاسم قشيرى او كرامات اولياء را منكر بود. وى در روز عاشورا در نيشابور درگذشت و همان طور كه آرزو داشت مردم آن شهر بر جنازه ى او نماز گزاردند؛ سپس جنازه او را به اسفراين انتقال دادند. از آثار وى: «الجامع»، در «اصول الدين و الرد على الملحدين»؛ «العقيدة»؛ شرح «الفروغ» ابن حداد؛ «معالم الاسلام»؛ «نورالعين فى مشهد الحسين»؛ «ادب الجدل»؛ «تعليقه»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (59 /1)، تاريخ نيشابور (156)، تعليقات اسرار التوحيد (642 /2)، روضات الجنات (176 -175 /1)، ريحانه (119 -118 /1)، سير النبلاء (356 -353 /17)، كشف الظنون (1725 ،1418 ،1257 ،1157 ،572 ،539 ،45)، الكنى و الالقاب (26 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابواسحاق اسفراينى و اسفراينى)، معجم البلدان (211 /1)، معجم المؤلفين (83 /1)، نامه ى دانشوران (234 -232 /2)، الوافى بالوفيات (105 -104 /6)، وفيات الاعيان (28 /1)، هدية الاحباب (98)، هدية العارفين (8 /1).

اسفرايني، ابوحامد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(406 -344 ق)، فقيه شافعى. معروف به ابن ابى طاهر. وى پيرو محمد بن ادريس شافعى بود. در 364 /363 ق وارد بغداد شد و علم فقه را از ابوالحسن بن مرزبان و ابوالقاسم داركى فراگرفت و از عبداللَّه بن عدى و ابى بكر اسماعيلى و ابراهيم بن محمد اسفراينى حديث شنيد و «السنن» را از دارقطنى استماع كرد. رياست دارالسلام بغداد در بحبوبه ى

رواج علم به او واگذار شد. در مسجد عبداللَّه بن مبارك در حوزه فقها بيش از سى سال درس مى گفت. در مجلس درس او بيش از سيصد و به قولى تا هفتصد فقيه حضور داشتند. قاضى ابوالحسن ماوردى و سليم رازى و ابوعلى سنجى و ابوالحسن محاملى از شاگردان وى بودند. ابوحامد در بغدا وفات يافت، پيكر او را به خارج از بغداد حمل كردند. در تشييع جنازه وى انبوه عظيمى از مردم دارالسلام شركت داشتند. پس از تغسيل، به امامت ابوعبداللَّه بن مهتدى، خطيب جامع منصور، بر وى نماز گزاردند و جنازه او را به شهر آوردند و در سرايش به خاك سپردند. در سال 416 ق قبر او را شكافتند و جثه ى او را بيرون آوردند و در باب حرب دفن كردند. از جمله آثار وى: «بستان فى النوادر و الغرائب»؛ «التعليقة الكبرى فى الفروع»، تعليقات بر «شرح المزنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (203 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (278 /1)، تاريخ بغداد (370 -368 /4)، ريحانه (120 -119 /1)، سير النبلاء (197 -193 /17)، الكامل (281 -280 /7)، كشف الظنون (424 -443 ،244)، الكنى و الالقاب (26 -25 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوحامد اسفراينى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 344 و 406)، معجم البلدان (212 /1)، معجم المؤلفين (65 /2)، نامه ى دانشوران (73 -65 /2)، الوافى بالوفيات (358 -357 /7)، وفيات الاعيان (74 -72 /1)، هدية العارفين (71 /1).

اسفرنجاني، محمدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدى اسفرنجانى (والد ماجد حاج ميرزا ابوالقاسم محمدى در سال) در سال 1300 قمرى در قمرى در قريه اسفرنجان گلپايگان به دنيا آمده و بعد از رسيدن به مراحل امكان كسب فضيلت

مقدمات را در گلپايگان فراگرفت

و سپس به منظور تحصيل علم و دانش به اصفهان عزيمت نمود و چند سالى را در خدمت اساتيد با فضيلت آن شهر تلمذ نمود و بعد از طى مراحلى به گلپايگان مراجعت و سپس به عزم زيارت بيت اللَّه به مكه معظمه مشرف شد و در مراجعت از مكه در نجف اشرف رحل اقامت افكند و در خدمت استاد كل مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و ساير اساتيد آن مهد علم و فضيلت اشتغال به تحصيل داشت تا اينكه به مقام شامخ اجتهاد مطلق نائل گرديد و با اخذ اجازه اجتهاد از محضر آن آيت اللَّه بزرگوار به ايران مراجعت فرموده و يكى دو سال با عموى بزرگوارش مرحوم حاج ميرزا عبدالكريم كه در آن موقع مرجعيت عامه داشت در قسمت انجام خدمات اجتماعى و مجاهدات دينى همكارى فرمود و بعد از رحلت ايشان زمام امور را به دست گرفت و با قصد قربت و خلوص نيت در انجام وظائف مرجعيت دينى كوشا و ساعى بود و چون از نظر معيشت در رفاه بود و احتياج به كسى نداشت و عموم مردم هم مى دانستند كه او در كار خود هدفى جز تحصيل رضاى خدا ندارد. در بين طبقات مردم محبوبيت خاصى داشت و عمرى را با حسن نيت و محبوبيت و نفوذ معنوى گذراند و در اثر همين نيت پاك و خلوصى كه در كارها داشت صرفا به نيت تقرب به خدا انجام وظيفه مى نمود بعد از رحلتش يكى از صلحاء با فضيلت او را در خواب ديد و بدون توجه به اينكه او مرحوم شده است از او احوال پرسى نمود. و

ايشان در جواب پرسش او فرموده بود (يا ليت قومى يعلمون بما غفرلى ربى و جعلنى من المكرمين)- اى كاش نزديكان من مى دانستند كه چگونه خدا مرا آمرزيد و مورد مرحمت خود قرارم داد (آية 25 سور يس)

رشته تحصيلات او علوم قديمه بود ولى در دوران مرجعيتش با همه گرفتاريهائى كه داشت و با كسالتى كه هميشه دامن گيرش بود مطالعات دامنه دارى در رشته هاى گوناگون از علوم جديده داشت و توانسته بود كه در اين قسمت هم در رديف يكى از دانشمندان فرهنگ روز به شمار بيايد

شاهد اين مدعى مقالات ارزنده ايست كه در مجلات دعوت اسلامى و غيره از او منتشر شده و جلب نظر دانشمندان آن عصر را نموده و در اثر همين نبوغ علمى آثارى از خود باقى گذاشت كه در رأس آنها كتابى بنام توحيد محمدى است و كتب در رد منحرفين نوشته و مقالات گوناگونى در رشته هاى مختلف از خود به يادگار گذاشته كه متاسفانه هيچ يك به طبع نرسيده است بالاخره عمرى را با تقوى و حسن نيت و اخلاص عمل گذرانيده و در سن شصت و يك سالگى در ماه رمضان 1361 هجرى در تهران مرحوم شده و در ارض اقدس قم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اسكافي مروزي، ابوحنيفه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 451 ق)، فقيه، حكيم و شاعر. او را بعضى اهل مرو و برخى اهل غزنين مى دانند. لقب اسكافى وى به اين دليل بود كه پدر يا اجداد وى كفشگر بودند، البته در بعضى از منابع شغل خودش را نيز كفشگر نوشته اند. در زمان سلطنت سلطان مسعود غزنوى مى زيست، و علاوه بر شاعرى مسند تدريس نيز داشت، و مردمان را

رايگان علم و ادب مى آموخت. او داراى «ديوان» شعر نيز بود و ابوالفضل بيهقى اشعار وى را در تاريخ خود آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (655/2)، تاريخ ادبيات در ايران (403 -398 /2)، تاريخ بيهقى (274 و 381 ،380 ،275)، تاريخ نظم و نثر (44)، چهارمقاله (9)، دايرةالمعارف فارسى (29/1)، الذريعه (40/9)، ريحانه (76 -75 /7)، سخن و سخنوران (198)، شاعران بى ديوان (596 -587)، لباب الالباب (175/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه ى اسكافى)، مجمع الفصحا (216 -208 /1)، هفت اقليم (332/1).

اسماعيل پور، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي اسماعيل پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

شروع به علوم قديمه از سال 1335 شمسي در شهرضا و بعد از طي مقدمات و قسمتي از سطوح عالي و فراگيري فلسفه و كلام و مقداري طب قديم و مقداري هيئت در سال 1339 وارد حوزه علميه قم شدم.

بعد از تكميل سطح عالي حوزه در دروس خارج فقه و اصول شركت نموده و مباحث فلسفي را نيز تكميل و در طول خواندن درس خارج به مباحثات علمي و تدريس سطح عالي و علوم اعتقادي مشغول بوده ام و بعد از دوره هائي از تدريس كفاية الاصول از سال 1357 شمسي به تدريس خارج فقه و اصول مشغول بوده كه هم اكنون هم ادامه دارد و فعلاً دوره سوم تدريس خارج اصول برقرار مي باشد.

در سخنراني بعد از نماز جماعت چه در قم و چه در شهرضا (قمشه) در ايام مناسب و تعطيلات حوزه مثل ماه مبارك رمضان و تابستان با توفيق الهي يكدوره تفسير كامل قرآن براي مردم گفته شده است و دوره

دوم نيز تاكنون به سوره يونس رسيده است.

اشتهاردي، علي پناه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على پناه اشتهاردى عالمى عامل و فاضلى كامل و باتقواى حوزه علميه قم و داراى قدس و متانت و زهد و معنويت مى باشد در سال 1339 قمرى در قصبه اشتهارد متولد شده و در سنين كودكى به تحصيل علوم پرداخته و در سال 1360 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح را از حاج شيخ يحيى اشتهاردى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم اديب تهرانى خوانده و قوانين الاصول را از آيت الله حاج شيخ مرتضى حايرى و آقاى حاج شيخ عبدالرزاق قائينى استفاده نموده و سطوح را از مرحوم آيت الله حاج شيخ محمدعلى كرمانى و حاج سيد صادق شريعتمدارى و آيت الله العظمى گلپايگانى و آيت الله زنجانى و علامه طباطبائى فراگرفته و 18 سال تمام در درس خارج فقه و اصول علامه كبرى آيت الله العظمى بروجردى و نيز چندى از مرحوم آيت الله صدر استفاده نموده و پس از فوت مرحوم بروجردى از محضر زعماء و مراجع حاضر استفاده كرده و مى نمايد.

آثار علمى ايشان از مخطوط و مطبوع به قرار زير است:

1- تقرير بحث صلوه جمعه مرحوم آيت الله بروجردى به ضميمه بعضى از مطالب مستفاده از بحث آيت الله گلپايگانى به انضمام نظر شخصى خود مخطوط.

2- تقرير بحث آيت الله بروجردى كتاب ضمان و غصب وارث الزوجه و منجزات المريض و بيشتر از صلوه و كفايه تا آخر بحث حجيه الاجماع.

3- تقرير بحث آن مرحوم از مباحث الفاظ

4- مدارك العروة در 25 جلد مشتمل بر شرح جميع مسائل عروه سه جلد مطبوع و بقيه مخطوط.

5- كتاب هفت ساله چرا صدا درآورد.

6- تعليمات اخلاقى برحسب درخواست بعضى از علماء بزرگ

ناحيه اصفهان.

7- مقاله اى به نام يك جزوه از تعليمات اخلاقى در حكومت انبياء و ائمه عليهم السلام.

8- شركت در كتاب جامع الاحاديث مرحوم آيت الله بروجردى.

9- شركت در بعضى تعليقات و پاورقى ايضاح الفوائد فخر المحققين در 4 جلد مطبوع.

10- تعليقه بر عروه الوثقى از مبحث اجتهاد و تقليد.

11- تعليقه بر وسيله النجاه مرحوم آيت الله اصفهانى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اشراقي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1313 ق)، عالم، مفسر، خطيب و شاعر. حجت الاسلام اشراقى در قم متولد شد. مقدمات و سطوح را نزد پدرش و ساير مدرسين مانند حاج شيخ ابوالقاسم كبير فراگرفت و عمده ى تحصيلات خود را نزد آيت اللَّه حائرى به پايان برد و از برجسته ترين شاگردان وى بود. او سرانجام به مقام اجتهاد نايل آمد و در فقه و اصول و حكمت و فلسفه و منطق و عرفان صاحب نظر گرديد. در حيات آيت اللَّه حائرى به تدريس فقه و اصول و حكمت و كلام پرداخت. اشراقى طبع شاعرى نيز داشت. در تهران درگذشت و در قم در مسجد بالا سر دفن شد. از آثار وى: «تفسير سوره ى يوسف» و «تفسير سوره ى اعلى و ن والقلم». آثار ديگرى از او بجا مانده كه به چاپ نرسيده از جمله: «اربعين»؛ تقريرات فقه «مكاسب» آيت اللَّه حائرى؛ و تعليقاتى بركتب فقهى و اصولى.[1]

ميرزا شهاب الدين بن العالم الجليل و الخطيب الجميل ميرزا محمدتقى اشراقى يكى از افاضل حوزه و حفيد مرحوم آيت الله ارباب مى باشد.

در سال 1302 شمسى در شهر مذهبى قم به دنيا آمده و اوان كودكى را در مهد تربيت والد ماجد خود گذرانيده و تحصيلات جديد را تا دريافت ديپلم موفق شده و به زبان فرانسه مسلط گرديده و ضمنا علوم قديمه

ادبيات و منطق را نزد والد خود خوانده و پس از آن در سال 1321 شمسى رسما در سلك روحانيت درآمده و در مدت سه سال سطوح فقه و اصول را نزد اساتيد حوزه تمام نموده و درس خارج را نزد مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق يزدى شروع كرده و در سن بيست و پنج سالگى پدر را از دست داده و يكسال پس از آن با وصلت كردن با مرجع عاليقدر آيت الله العظمى... پدر روحانى بزرگى خداوند تعالى نصيبش فرموده كه از محضر درس و جلسات خصوصى وى بهره هاى وافرى برده و هم به درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و مدت دوازده سال تمام از محضر آيت الله... (ابوالزوجه) خود خوشه چينى كرده و در ضمن در رشته معقول از اساتيد فن استفاده نموده و در فن تفسير از محضر درس پدر و زحمات فراوانى كه خود متحمل گشته مهارت تامى پيدا نموده و هم به تدريس فقه و اصول اشتغال دارد از تاليفات ارزنده مطبوع ايشان كتب زير مى باشد:

1- پاسداران وحى كه در بحث امامت كتاب كم نظيريست كه با معيت آقاى محمد فاضل نوشته است.

2- چهره هاى درخشان بحث در آيه تطهير 3- سخن حق در تفسير در 20 مجلد كه دو مجلد آن به چاپ رسيده است اما كتب چاپ نشده ايشان 1- دانستنيهائى از اسلام 2- شرح بر عروةالوثقى كه كتاب طهارت آن تكميل است و در نظر دارد دماء ثلاثه را كه كتاب مستدل نفيسى است عليحده چاپ نمايد 3- فى الاحوط والاقوى كه فتاوى مراجع را بر حاشيه عروه مورد بحث قرار داده است.

ميرزا محمدتقى اشراقى فرزند مرحوم

آيت الله آقا ميرزا محمد ارباب يكى از علماء و دانشمندان بنام حوزه علميه قم بوده اند كه در سال 1313 ق در قم متولد شده و در مهد تربيت پدرى چون مرحوم علامه ارباب نشو و نما نموده و مقدمات و سطوح را از والد خود و ساير اساتيد و آيات عظام قم مثل مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم كبير و ديگران آموخته تا در سلك شاگردان مبرز مرحوم آيت الله حايرى درآمده و عمده تحصيلات را از آن بزرگوار تحصيل نموده و از برجسته ترين شاگردان آن مرحوم به شمار مى رفته است

مرحوم علامه اشراقى داراى مقام اجتهاد و حقا در هر علم و فنى از فقه و اصول و حكمت و فلسفه و منطق و عرفان حايز آن مقام منيع بود و از زمان مرحوم آيت الله حايرى تدريس فقه و اصول و كلام و حكمت و تفسير را با بيانى شيرين مى نمود و مخصوص در فن خطابه و ابتكارات منبرى و تحقيق در مطالب در عصر خود كم نظير بود علم خود را به زيور حلم و وقار و تواضع و حسن اخلاق آراسته و در اين فضائل گوى سبقت از بسيارى از اقران خود ربوده بود به قدرى مهارت و استادى در تطبيق مطالب داشت و حق مطلب را اداء كرده و داد سخن مى داد كه عقول مات و خردها حيران مى ماند، در 25 ماه رمضان 1368 در تهران سكته قلبى نموده و جنازه اش با احترام فوق العاده اى حمل به قم و در مسجد بالاسر نزديكى قبر مرحوم آيت الله حايرى مدفون گرديد.

تاليفات ايشان كه مطبوع شده تفسير سوره يوسف و سوره ن والقلم و غير مطبوع اربعين در حدوث

و تقريرات فقه مكاسب مرحوم آيت الله حايرى و تعليقاتى بر كتب فقيه و اصوليه و حكمت و فلسفه مى باشد مانند مرحوم والدش داراى طبع روان و ذوق فراوان بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (219/26)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (184 -183 /1)، گنجينه ى دانشمندان (338 -337 /2)، مؤلفين كتب چاپى (246 -245 /2).

اشرفي استرآبادي، نظام الدين، عبدالحي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 959 ق)، فقيه، متكلم و اديب. در استرآباد متولد شد ولى، اصل وى از جرجان بود. او از شاگردان محقق كركى بود و همواره پى گير تحصيل معقول و منقول. از استرآباد به هرات رفت و به خاطر مهارتش در علوم مختلف مورد توجه سلطان حسين بايقرا قرار گرفت و از سوى وى به تدريس در مدرسه ى گوهرشادبيگم اشتغال يافت. پس از تسلط شاه اسماعيل صفوى بر خراسان، امير غياث الدين محمد بن يوسف به قضاوت خراسان منصوب گشت و پس از استعفاى او عبدالحى استرآبادى به جاى او نشست و تا سال 930 ق در كمال احترام در هرات قضاوت كرد و به نشر علوم دينى و معارف اسلامى مشغول بود. سرانجام وى از ترس دشمنان به قصبه ى كوهبنان كرمان پناه برد و در آنجا به تأليف پاره اى از كتب خويش به درخواست عده اى از شاگردانش پرداخت. از جمله شاگردان وى ابن قمر شجاع الدين محمود كركى است. وى در كرمان درگذشت. از جمله آثار وى: شرح كبير «الفيه» شهيد اول و شرح متوسط «الفيه» كه در كرمان تأليف كرده است؛ ترجمه ى «الفيه ى شهيد»؛ حاشيه بر «شرح شمسيه»؛ حاشيه بر حاشيه ى سيد شريف بر «شرح شمسيه»؛ «الخطب»؛ حاشيه بر «شرح الهدايه الاثيريه» ميبدى؛ حاشيه بر «فرائض النصيريه»؛ رساله اى در علوم

مختلف مانند منطق و كلام و فقه كه در 959 ق تأليف نموده است؛ «لسان الالهام»؛ «معراج الخيال»، منظومه ى فارسى؛ «المعضلات»، در مشكلات علوم فقهى و حكمى كه در عهد شاه طهماسب صفوى به سال 959 ق تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (615 -614 /4)، الذريعه (139 ،89 /6 ،81 /4 ،189 /2)، روضات الجنات (189 -187 /4)، رياض العلماء (90 -87 /3)، ريحانه (202 -201 /6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 120 -119 /10)، معجم المؤلفين (108 /5)، هديه العارفين (508 /1).

اشرفي اصفهاني، عطاالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه، مجتهد.

تولد: 1279، سده اصفهان (خمينى شهر).

شهادت: 23 مهر 1361، كرمانشاه.

آيت الله ميرزا عطاءالله اشرفى اصفهانى پس از آموختن مقدمات در خمينى شهر در سن دوازده سالگى رهسپار حوزه ى علميه ى اصفهان گرديد و پس از ورود به اصفهان در مدرسه ى نوريه واقع در بازار عتيق سكونت كرد. ادبيات و سطح را نزد اساتيد حوزه ى علميه اصفهان، حضرات آيات عظام محمد حسين فشاركى و سيد مهدى درچه اى تلمذ نمود. پس از پايان تحصيلات سطح فقطه و اصول، براى ادامه تحصيل و كسب علوم اسلامى در سن بيست سالگى رهسپار حوزه علميه قم گرديد و در سال 1350 ق. در آن شهر اقامت گزيد و مدت يك سال از آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى ، مؤسس حوزه ى علميه ى قم، كسب علم نمود. پس از فوت آيت الله العظمى حائرى، نزد آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد حسن صدر مدت ده سال به كسب علم مشغول بود. همچنين مدتى از آيت الله فيض كسب دانش نمود. ايشان تمامى دروس آيت الله حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى

را نوشته اند. آيت الله اشرفى منظومه حكمت و اسفار را نزد حضرت امام خمينى (ره) فراگرفتند. پس از ورود آيت الله سيد حسين بروجردى به حورزه ى علميه ى قم و اقامت در قم، آيت الله اشرفى مدت دوازده سال از محضر درس ايشان بهره گرفت و تمامى دروس فقه آن فقيه را نوشت.

آيت الله اشرفى اصفهانى سپس به تدريس دروس سطح رسائل و مكاسب در حوزه اشتغال ورزيد و شاگردانى تربيت كرد. ايشان از مراجع تقليد آيات عظام اصفهانى، خوانسارى، كوه كمره اى، صدر بروجردى، شيرازى و شاهرودى اجازه در امور حسبيه گرفتند و در سن چهل سالگى توسط آيت الله العظمى خوانسارى براى ايشان اجازه اجتهاد صادر شد. در سال 1342 نيز از حضرت امام خمينى (ره) وكالت مطلق و نمايندگى در سال 1342 براى وى صادر شد. ايشان وكالت مطلق از آيت الله گلپايگانى نيز داشتند.

از جمله خدمات آيت الله اشرفى مى توان به اين موارد اشاره نمود: تجديد بناى مسجد ولى عصر (ع) در خمينى شهر، ساختمان مسجد امام حسين (ع) در خمينى شهر، ساختمان مكتب الزهرا، تأسيس حوزه ى علميه ى امام خمينى در كرمانشاه، مسئوليت امور تبليغى روحانيون تسنن استان كرمانشاه (كه از سوى امام به عهده ايشان واگذار شده بود).

پس از تأسيس مدرسه ى علميه در شهر كرمانشاه در سال 1334 توسط آيت الله سيد حسين بروجردى ايشان به همراه مدرس هاى ديگر از قم به كرمانشاه رفتند. پس از فوت آيت الله بروجردى ايشان در همان جا باقى ماندند. وى از جمله كسانى بود كه پس از شهادت فرزند امام، آيت الله سيد مصطفى خمينى، مجلس بزرگداشت همراه با اعلاميه ى چاپ شده برگزار كرد. آيت الله اشرفى چندين بار مورد تهديد رژيم پهلوى قرار گرفت اما به

واسطه نفوذ مردمى اش، نتوانستند تبعيدش كنند. زمانى كه رژيم عراق امام خمينى (ره) را از عراق اخراج كرد، آيت الله اشرفى ساعت سه نيمه شب در منزل دستگير و پس از يك ساعت توقف در ساواك به اتفاق حجت الاسلام بهاءالدين عراقى به تهران برده و در كميته ى شهربانى در سلولى بازداشت كردند.ولى وى بر اثر فشار مراجع تقليد پس از چند روز آزاد شد. در هنگام اوج گيرى انقلاب، در تمام راهپيمايى ها شركت مى كرد و مردم را به شركت در كليه ى راهپيمايى ها و اعتصابات دعوت مى نمود. اولين راهپيمايى كه همزمان با راهپيمايى تهران بود و درعيد فطر سال 1357 رخ داد، به دعوت ايشان پس از انجام نماز عيد از مسجد آيت الله بروجردى تا مجسد آيت الله جامع انجام شد. آيت الله اشرفى امام جماعت مسجد آيت الله بروجردى بود. همچنين پس از انقلاب، در ذى العقده 1391 ق. (1385) از سوى بينانگذار انقلاب، به امامت جمعه شهر كرمانشاه منصوب شدند كه تا پايان عمر امام جمعه همين شهر بودند.

آيت الله اشرفى اصفهانى در بيست و سوم مهر 1361 در كرمانشاه به شهادت رسيد.

عطاء اصفهانى از علماء مبرز و ممتاز معاصر كرمانشاه است.

معظم له در حدود 1338 قمرى در سه ده (خمينى شهر) اصفهان متولد شده و پس از رشد و خواندن ادبيات و قسمتى از سطوح در اصفهان به قم مهاجرت نموده و پس از پايان و تكميل سطوح عالى از مدرسين بزرگ حوزه چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و بعد مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه صدر و پس از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى از محضر و ابحاث آنجناب

استفاده وافى و كافى و ضمناً تدريس سطح فقه و اصول نموده تا هنگام تأسيس حوزه علميه كرمانشاه و بناء مدرسه آن مرحوم به امر معظم له به اتفاق چند نفر از علماء و مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى و بعضى از اعلام ديگر به كرمانشاه عزيمت و تا حال بيش از بيست سالست كه در مسجد مدرسه مزبور به اقامه جماعت و تدريس و ارشاد مردم اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج آقا عطاء اصفهانى از دانشمندان موصوف به فضل و كمال و تقوا و متانت و بيش از سى سالست كه افتخار شناسائى معظم له را دارم عالمى متقى و متصف به اوصاف جميله و محامد اخلاق و ملكات فاضله مى باشد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اشرفي بارفروشي مازندراني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1215 ق)، مجتهد و عالم شيعى. معروف به حجت يا حاجى اشرفى. وى در بهشهر و بارفروش به تصحيل پرداخت و در خدمت استادان عهد خويش از جمله سعيدالعلماى مازندرانى بارفروشى تلمذ كرد. سپس به عتبات رفت و در محضر شيخ مرتضى انصارى درس خواند. پس از بازگشت، در بارفروش اقامت گزيد و در ميان مردم نفوذ فراوان يافت، چنان كه نسبت كرامت به او دادند. وى معاصر تنكابنى صاحب «قصص العلماء» است. از آثارش: «اسرار الشهاده»، به زبان فارسى ؛ «شعائر الاسلام»، در مسائل حلال و حرام؛ و رساله اى در عبادات و برخى معاملات.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (191 /14 ،46 /2)، ريحانه (129 -128 /1)، طرائق الحقائق (652 /3)، قصص العلماء (124 -123)، گنجينه ى دانشمندان (161 -160 /3)، لغت نامه (ذيل/ اشرفى)، المآثر الآثار (144 -143)، مكارم الآثار (679

-678 /3).

اشرفي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى معروف به حاج شيخ آقا بزرگ اشرفى بن العالم الجليل الشيخ علينقى بن الفاضل البارع شيخ محمدعلى بن العالم الكامل حاج ملا عباس شاهرودى از مجتهدين عاليمقام و شخصيت هاى برجسته علمى معاصر مقيم شاهرود بودند.

معظم له در سال 1307 ق در دهكده (پرو) به دنيا آمده و در كودكى پدر را از دست داده و پس از تحصيل مقدمات و ادبيات در سال 1328 ق براى كسب فيض و كمال رهسپار مشهد مقدس گرديده و از محضر اساتيد و شخصيتهاى برجسته اى ماند آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و حاج ميرزا محمد آقازاده كفائى و اساتيد بزرگ بهره مند شده و به مراتب علميه اى نائل گشته.

به طورى كه مشار بالبنان و به تدريس فقه و اصول پرداخته و حوزه درسش مجمع فضلاء و طلاب گرديده تا در سال 1340 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر اساتين علم چون مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده كامل نموده و مبانى علمى و استقامت رأى و خوش فكرى او مورد اعجاب حضرات آيات واقع شده و در مقام شهادت درباره مقام علمى ايشان مرحوم آيت اللَّه نائينى در تاريخ ذى حجه 1349 ق چنين مرقوم دارند.

(جناب العالم العامل والفاضل الكامل صاحب الفكرة القويه والسليقة المستقيمه عمدة المجتهدين العظام المؤيد المسدد التقى الزكى الشيخ آقا بزرگ الاشرفى الشاهرودى ادام اللَّه تعالى تأييده و افضاله... ادرك مناه و نال مبتغاه فهو بحمداللَّه تعالى من المجتهدين المبرزين العظام و له العمل بما استنبطه و يستنبطه من الاحكام...)

و مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى چنين مرقوم فرمودند (جناب العالم الفاضل التقى قدوة

الانام ركن الاسلام آقا بزرگ الشاهرودى قد هاجر الى النجف الاشرف لتحصيل العلوم الشرعيه فنال بحمداللَّه و منه ما هو فوق المراد و فاز الملكة القدسية و صار بحمداللَّه مجتهدا ذكيا صفيا يحرم عليه التقليد و وجب عليه العمل بما استقر به رأيه).

پس آن بزرگوار با دريافت اجازات اجتهاد در سال 1353 قمرى بواسطه كسالت و معالجه به ايران برگشته.

و پس از چند ماهى توقف در شاهرود به مشهد مقدس مسافرت و علماء و فضلاء حوزه مشهد تقاضاى اقامت و تشكيل حوزه درس نموده.

و ايشان هم براى مدتى اجابت و شروع به تدريس و افاضل خراسان مانند علامه وحيدى خراسانى و علامه شاهرودى و ديگران از محضر و درسش كسب فيض نموده و در اثر پيش آمد حادثه مسجد گوهرشاد ناچار به مراجعت به شاهرود و به اقامه جماعت و تدريس و رتق و فتق امور شرعى و اداره حوزه علميه شاهرود گرديده تا در روز جمعه دوم شوال المكرم 1394 قمرى كه در اثر سكته قلبى بدرود حيات گفته و مردم شاهرود و حوزه هاى علمى قم و نجف و مشهد را قرين سوك و ماتم خود نمودند.

آثار علمى مغفور له از اينقرار است.

1- دوره كامل تقريرات مرحوم آقا ضياءالدين عراقى 2- دوره كامل تقريرات نائينى قدس سره 3- الروائع الفقهيه كه سه جلد آن بطبع رسيده است 4- رسالة فى التقية والعدالة وارث الزوجه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اشعري قمي، ابوجعفر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، عالم و فقيه امامى. از فرزندان جماهر بن اشعر بود كه در قم مى زيست. از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) و امام هادى (ع) است، و درك فيض محضر آنان

را نموده است. شيخ طوسى او را محدثى ثقه خوانده است. وى شيخ قمييون و فقيه برجسته آنان به حساب مى آمد. حاكم قم در امور شهرى همواره جوياى نظر و راى او بود. از آثارش: كتاب «التوحيد»؛ كتاب «فضل النبى (ص)»؛ كتاب «المتعه»؛ كتاب «النوادر»؛ «الاظله»؛ «الناسخ و المنسوخ»؛ «فضائل العرب». كتاب «الطب الكبير»؛ كتاب «الطب الصغير»؛ كتاب «المكاسب»، كه اين سه كتاب اخير در «هديه العارفين» به ابوجعفر احمد بن محمد بن حسين بن حسن بن عيسى قمى (م 350 ق) نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (146 -144 /3)، الذريعه (275 ،261 /16 ،477 /4)، رجال ابن داود (قسم 43 /1)، رجال الطوسى (397 ،366)، رجال النجاشى (218 -216 /1)، ريحانه (130 /1)، الفهرست لابن النديم (312)، الفهرست للطوسى (47 -46)، لسان الميزان (393 /1)، لغت نامه (ذيل/ اشعرى)، معجم رجال الحديث (318 -317 ،317 -295 /2)، معجم المؤلفين (142 /2)، هديه العارفين (63 /1).

اشكوري، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1325 -1322 ق)، فقيه اصولى امامى. در جوانى به اتفاق برادرانش سيد جعفر و سيد مرتضى به نجف رفت و در محضر استادانى چون ميرزاى و ميرزا حبيب الله رشتى حاضر شد. سپس خود مقام مرجعيت يافت و به تربيت شاگردان پرداخت. در اواخر عمر به بيمارى دماغى مبتلا شد و دچار نسيان گشت و از مقلدان خود خواست كه فتاوى وى را به كار نبندند و از مجتهد ديگرى تقليد كنند. در نجف درگذشت و همان جا دفن شد. آثار وى: «بغيه الطالب فى حاشيه المكاسب» كه شرح «مكاسب» شيخ مرتضى انصارى است؛ «جواهر العقول فى شرح فرائد الاصول» كه شرح «رسائل» شيخ

مرتضى انصارى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (416 /2)، الذريعه (272 /5 ،133 /3)، ريحانه (135 -134 /1)، علماء معاصرين (86)، لغت نامه (ذيل/ اشكورى)، معجم المؤلفين (125 /8).

اشكوري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1349 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در اشكور گيلان به دنيا آمد. پس از فراگيرى خواندن و نوشتن و يادگيرى قرآن، در چهارده سالگى به قزوين رفت و مقدمات علوم متداوله را نزد فضلاى مدرسين مدرسه ى صالحيه آموخت. فقه و اصول را نزد سيد على قزوينى- صاحب حاشيه بر «قوانين» و «معالم»- و حكمت و فلسفه را از ميرزا عبدالوهاب برغانى فراگرفت. سپس به نجف رفت و مدارج عالى اجتهاد را در حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى و شيخ عبدالله مازندرانى و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و سيد كاظم يزدى و شيخ محمد حسن ممقانى پيمود. و آن گاه به تدريس پرداخت. جمعى از طلاب در حوزه ى درس وى تربيت شدند. پس از فوت برادرش سيد اسدالله اشكورى در سال 1333 ق به جاى وى، در حرم حضرت اميرالمومنين (ع) به امامت پرداخت. در كاظمين درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: «الادله العقليه»؛ حاشيه بر «رسائل و مكاسب» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه بر «كفايه ى» آخوند خراسانى؛ «القضاء و الصوم و البيع»؛ «مباحث الالفاظ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (458 /5)، ريحانه (135 /1)، لغت نامه (ذيل/ اشكورى).

اشكوري، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى اشكورى موسوى از علماء بزرگ گيلان و مقيم شهرستان لنگرود و از شاگردان مبرز مرحومين علمين آيتين آقاى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و آقاى آقا سيد محمدكاظم يزدى و ديگران بوده و در لنگرود و حومه آن مرجعيت تامه و عامه داشتند و در حدود سال 1370 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

اشگوري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى حسينى اشگورى از علماء اعلام معاصر تهران است.

وى در حدود سال 1334 ق متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را از مدرسين نجف آموخته و پس از تكميل متون فقه و اصول از محضر آيات عظام و مراجع اعلام چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقاى حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا ابوالحسن مشگينى و آيةاللَّه كمپانى اصفهانى و ديگران استفاده نموده و بعد به ايران مهاجرات و در تهران رحل اقامت افكنده و تاكنون در مسجد حاج محمد اسمعيل حورى واقع در كوچه مشاور تهران به اقامه جماعت و گفتن تفسير قرآن و ترويج دين و تبليغ احكام و خدمات ديگر اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى اشگورى عالمى متين و دانشمندى جليل و بزرگوار و موصوف بفضل و تقوا و مورد توجه مردم تهران و بالاخص خيابان خراسان و غيره ميباشد.

فرزند ارجمندش جناب حجه الاسلام آقاى آقا سيد ضياءالدين اشگورى از افاضل حوزه علميه قم ميباشد. وى تولدش در نجف واقع شده و در خدمت والد به تهران و پس از خواندن اوليات به قم مهاجرت و ادبيات و سطوح را از مدرسين حوزه خوانده و سالها از محضر

مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده و دراسات برخى از آنان را برشته تحرير درآورده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

اشني قودجاني، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد حسين اشني

وى فرزند حاج ملاّ محمّد قودجانى است كه در حدود سال 1285 ق. در قودجان گلپايگان ديده به جهان گشود. شيخ محمّدحسين كه آوازه ى حوزه ى علمى اصفهان و پيشينه ى كهن آن را بارها شنيده بود راهى اصفهان شد و از محضر رجال علمى و دانشمندان نامى اين شهر بهره هاى فراوان برد. از جمله اساتيد وى در دارالعلم اصفهان مي توان به حضرات آيات عظام: ميرزا ابوالمعالى كلباسى، مير سيّد محمدتقى مدرّس ، آقا شيخ محمدتقى نجفى و سيّد محمدباقر درچه اى اشاره كرد. مرحوم قودجانى كه از دوستان صميمى و هم مباحثه اى هاى نزديك آيت اللّه بروجردى و آيت اللّه ارباب بوده است، ازمحضر آخوند كاشى و احتمالاً جهانگيرخان قشقايي نيز استفاده كرده است.مرحوم حاج شيخ محمدحسين پس از استفاده از محضر فقيهان و حكيمان نامي اصفهان، راهى عتبات عاليات شد و با نظرات و ديدگاه هاي فقها و دانشمندان آن ديار نيز آشنا گشت. مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمدحسين قودجانى پس از بازگشت از نجف، به خواهش يار و دوست صميمى اش زعيم اعظم مرحوم آيت اللّه بروجردى، راهى روستاى أشن در شمال غربى نجف آباد شد تا به تبليغ و ترويج احكام آيين اسلام بپردازد. ايشان ساليان سال در قريه ى أشن سكونت اختيار نمود و از همين رو به «أشنى» نيز شهرت يافت. حاج شيخ محمدحسين قودجانى پس از سال ها اقامت در أشن، سرانجام در ده سال

آخر عمر خود، به اصرار برخى از علما به اصفهان بازگشت و در مدرسه درب كوشك، به تدريس خارج فقه و اصول همّت گمارد و عدّه اى از فضلا، از محضرش بهره مند مى شدند. از جمله بزرگانى كه به درس ايشان حاضر مى شده مرحوم آيت اللّه علاّ مه مير سيّد حسن مدرّس هاشمى اصفهانى و فرزند خودشان مرحوم آيت اللّه حاج شيخ نورالدين قودجانى أشنى بوده اند. به گفته مرحوم مدرس درس ايشان عميق و تحقيقى بود و افاضل وقت در درس معظم له شركت مى كرده اند. آيت اللّه قودجانى، مهارت بسزايى در فقه و اصول داشت و بعضى از علما، وى را اعلم فقهاى اصفهان ومجتهد طراز اول شهر مى دانستند. مرحوم حاج آقا صدر كوهپايى به فقاهت ايشان معترف بود و مرحوم مدرس، بارها، از مراتب علمى و فضايل اخلاقى آيت اللّه قودجانى سخن مى گفت و سلامت نفس و پاكى روح او را مى ستود. حاج شيخ محمد حسين قودجانى فقيهى پرهيزكار و عالمى عابد و زاهد و مجتهدى بزرگ بود و زهد و وارستگى او زبانزد همگان بود و خواص علما و بزرگان اصفهان به وى ارادت مى ورزيدند. به ويژه مرحوم آيت اللّه ارباب كه تقوى و خداترسى مرحوم قودجانى و اعراض او از هواى نفسانى را بسيار مى ستوده است. آيت اللّه قودجانى با اينكه از علماى طراز اول اصفهان بود و محل عنايت و توجه خاص زعيم اعظم آيت اللّه بروجردى داشت، امّا به خاطر سال ها گوشه گيرى و انزوا و نيز بواسطه ى اينكه امام جماعت نبود، اغلب مردم او را نمى شناختند و جز خواص،

كسى با او مراوده نداشت.

حاج شيخ محمدحسين قودجانى در چهارم ماه مبارك رمضان سال 1375 قمرى جهان فانى را بدرود گفت و در داخل بقعه ى استادش ميرزا ابوالمعالى كلباسى مدفون گرديد.

روز وفات ايشان در اصفهان غوغايى برپا بود و مراسم تشييع باشكوهى در تجليل از مقام شامخ علمى و معنوى اين عالم ربّانى برگزار شد. مرحوم حاج آقا رحيم ارباب در روز وفات اين دوست و يار صميمى اش، مسجد خود را تعطيل نمود و به جمع مؤمنين تشييع كننده پيوست و نماز را بر پيكرِ ايشان خواند

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصطخري، ابوسعيد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(328 -224 ق)، فقيه عراق و قاضى. دوست و همرديف ابن سريج بود. مدتى قاضى قم و زمانى سرپرست امور حسبيه بغداد بود. مقتدر عباسى او را عهده دار منصب قضاوت سيستان كرد. سعدان بن صنر و حفص ربالى و احمد رمادى و عباس دورى از مشايخ او؛ و دارقطنى و ابن شاهين و محمد بن مظفر و ابن جندى از شاگردان وى بودند. ابواسحاق مروزى گويد كه چون به بغداد رسيدم جز ابن سريج و ابوسعيد اصطخرى كسى را شايسته استادى خود نديدم. او در بغداد درگذشت و در مقابرالدير (مقبره معروف كرخى) دفن شد. اصطخرى كتابى در قضا تأليف كرده كه حاكى از سعه ى انديشه و شناخت اوست و به گفته ى خطيب بغدادى هيچ كس تا آن زمان همانند اين كتاب تأليف نكرده است. برخى از آثار وى عبارت اند از: «ادب القضاء» يا «ادب القاضى»، بر اساس مذهب شافعى؛ كتاب «الاقضيه»؛ «الفرائض الكبير»؛ كتاب «الشروط و الوثاق و المحاضر و السجلات»؛ شرح «المستعمل»، در فروع فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (192 /2)، تاريخ بغداد (270 -268 /7)، ريحانه (142 /1)، سير النبلاء (252 -250 /15)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (392)، الفهرست لابن النديم (300)، كشف الظنون (1674 ،1395 ،47)، الكنى و الالقاب (37 -36 /2)، لغت نامه (ذيل/ اصطخرى و حسن استخرى)، معجم المؤلفين (204 /3)، نامه ى دانشوران (259 -258 /8)، وفيات الاعيان (75 -74 /2)، هديه العارفين (269 /1).

اصطهباناتي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1339 -1258 ش)، فقيه و مجتهد. مشهور به ميرزا آقا مجتهد. وى در اصطهبانات فارس متولد شد و تحصيلات خود را در نجف در محضر ميرزا محمد تقى مجتهد شيرزاى و ساير علماى نجف به پايان رساند و به اخذ اجازه ى اجتهاد نائل شد و مرجع تقليد گشت و در نجف اقامت گزيد. برخى آثار وى عبارت است از: «حاشيه على العروه الوثقى»؛ «ذخيره العباد»؛ «صراط النجاه»، ترجمه فارسى «وسيله النجاه»؛ «طريق النجاه»؛ «وسيله النجاه» و «مناسك».[1]

حاج سيد ابراهيم معروف بحاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى شيرازى از مراجع تقليد نجف پس از فوت مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى بودند كه بسيارى از مردم فارس از ايشان تقليد ميكردند.

محدث محلاتى در كتاب اختران تابناك گويد وى مردى محقق مدقق متكلم (در علم كلام) فقيه و دانشمند جامع علم معقول و منقول بود او در نجف اشرف يكى از معلمين فقه و اصول حقير بود.

بنده در نجف اشرف رسائل شيخ مرتضى انصارى رضوان الله عليه را در مسجد هندى نزد او خواندم بجان خودم قسم در اين مدتى كه من باوى معاشرت داشتى لغزشى از او نديدم و نشنيدم. وى مردى خوش اخلاق، بخشنده خوش بيان، كثيرالعلم، باذكاوت، كشنده نفس، زاهد و از زخارف دنيوى بيزار بود.

بسيارى از

دانشمندان و مراجع من جمله حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى مدظله نزد وى تلمذ نموده و سطوح را از وى فرا گرفته نسبت بحقير مؤلف اين گنجينه عنايتى داشت و اجازه جامعى برايم مرقوم فرمودند در نجف از دنيا رفته و در يكى از حجرات صحن مطهر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (47 -46 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (102 /3)، مؤلفين كتب چاپى (34 -33 /1).

اصطهباناتي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله الشيخ محمد باقر بن عبدالمحسن بن سراج الدين اصطهباناتى شيرازى عالمى بزرگ و حكيمى جليل بوده است.

در اصفهان از محضر علامه شيخ محمد باقر بن محشى (معالم) استفاده نموده و از آنجناب نائل بدريافت اجازه گرديده و مراجعت بشيراز نموده و مرجع تدريس و امور شرعى گشته و تنافرى بين او و حاكم شيراز شده و از آنجا بسامرا مشرف و و در درس آيه الله مجدد شيرازى شركت و پس از فوت آن بزرگوار بنجف اشرف مهاجرت و بتدريس و اقامه جماعت پرداخته تا سال 1319 ق كه بشيراز مراجعت و مقبول عام و خاص گرديده و زعامت عامه و رياست تامه يافته تا در انقلاب مشروطه در سال 1326 ق با سيد احمد معين و غيره بشهادت رسيده و عالم جليل القدر سيد محمد شفيع كازرونى بوشهرى در رثاء و ماده تاريخ فوتش سرود (تاريخ فوت الشيخ مغفوراتى).

داراى تأليفات ارزنده اى مانند رساله حدوث العالم و رساله مبسوطى در احكام الدين و غيره بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصفهاني ، سيد ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج سيد ابو الحسن اصفهاني رحمة الله عليه يكي از بزرگترين علما و مراجع شيعه در قرن اخير است كه متجاوز از سي سال در رأس حوزه نجف از اساتيد بزرگ فقه و اصول بود و بعد از فوت مرحوم حائري و مرحوم نائيني زعامت و مرجعيت جهان تشيع به معظم له منتهي شد. در سال 1284 در يكي از قصبات اصفهان متولد شد و ابتدا چند سال در اصفهان مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را به پايان برد و سپس وارد حوزه عراق شد و سالها از كرسي درس

آيات عظام: مرحوم سيد استاد، آخوند خراساني، علامه يزدي، مجاهد شيرازي، و آقا شريعت اصفهاني به خوبي بهره مند بود و خود به درجه اجتهاد و استادي ارتقاء يافت. آيت الله اصفهاني يكي از مدرسين بزرگ حوزه نجف بود كه پس ازفوت علامه يزدي حوزه درس او محل استفاده اعلام بزرگ و فضلاي متعدد قرار گرفت. آيت الله اصفهاني مجتهدي اصولي، محققي مدبر، استادي كامل و دانشمندي جامع علوم فقهي بود. او عمري در حوزه نجف در كوران بحثهاي مختلف علمي و فقهي قرار داشت و خود سرآمد اقران گرديد. مرحوم اصفهاني دانشمندي متقي و مجسمه اي از فضائل انساني و معالم ديني و اخلاقي بود. اين پيكر تقوي و صبر و استقامت، از مسير علم و عبادت چنان پيشرفتي نمود كه مورد توجه خاص اولياي خدا قرار گرفت و از امدادهاي غيبي و توجهات خاصه بقية الله الاعظم ارواحنا فداه برخوردار گشت، و از او در دوران زعامت و سرپرستي كرامات و عجايبي مشاهده شد كه مسلما مورد توجهات باري تعالي و ولي امر او بوده است. نوشته اند معظم له در موارد لزوم ضمن تماس با سرور انس و جان نارسائيهاي حوزه و حوايج ضروري جهان تشيع را مرتفع مي ساخت. مرحوم آيت الله اصفهاني را دولت انگليس با مبالغي زياد قصد داشت استعمار كند. سفير آنها به اتفاق نوري سعيد تقاضاي ملاقاتي درخلوت به او پيشنهاد نمود نپذيرفت.آخر الامر سفير به اتفاق نوري سعيد وارد جلسه عمومي كه آيات و شيعيان در حضور آقا بودند به خدمت رسيد و ضمن سخناني مزورانه چكي سنگين از طرف دولت متبوع خود تقديم آقا نمود.

مرحوم اصفهاني آن چك را با مبالغي زيادتر (جهت هزينه مسلمانان و شيعيان مستضعف و مستمنداني كه همه توان خويش را به اضافه عزيزان خود در جنگهاي بين الملل از دست داده بودند) به سفير و نوري سعيد مسترد داشت و فرمود اگر داشتيم (مبسوط اليد بوديم) خيلي بيش از اينها در راه اسلام و مسلمين مصرف مي نموديم. سفير در مراجعت از خانه آقا، گفته بود ما خواستيم او و پيروان او را بخريم! اما او ما و دولت انگليس را خريد!! جهانيان زعما و سران مختلف ممالك و مذاهب را با زعماي شيعه مقايسه نمايند و خود قضاوت كنند!! آنگاه پي به حقانيت اسلام و تشيع سرخ علوي كه در رأس آن پيامبر بزرگ اسلام و علي و اولادش عليهم السلام بازو به بازو با اقيانوس علوم تشريعي (و تكويني) ايستاده و خونها داده اند خوب بنگرند! و قضاوت نمايند!! و سپس به حقيقت و روح اسلام پي ببرند. مرحوم آيت الله اصفهاني عمري طولاني در راه خدمت به اسلام و مسلمين به خوبي پيش رفت و خود وسيله نجات بود و وسيلة النجاتي نيز جهت عمل مقلدين به رشته تحرير برد و فضلا و دانشمنداني به جهان تشيع تحويل داد. فرزند عالم و مجتهد او سيد حسن موسوي اصفهاني را بعد از نماز مغرب در حضور آقا به دستور استعمارگران و نوكران ابله سربريدند و او كه در مقابل خدا بود خم به ابرو نياورد. معظم له كه خواستار رضاي خداي متعال و بقاي اسلام عزيز بود بعد از مدتي قاتل ابله را نيز پيامبر گونه بخشيد. مرحوم آيت الله اصفهاني سالها

از دست استعمارگران و نوكران داخلي آنها در رنج بود و مدتي تبعيدي كشيد و از دست ددمنشان منافق ناراحتيها و آزارهاي روحي ديد ولي تحمل مي فرمود. و در عين حال كه از رنج مسلمين و شيعيان غافل نبود، خود عمري ايستاد و در راه انجام وظائف و ابلاغ رسالت خويش كوتاهي ننمود، و سرانجام در ششم ذيحجه سال 1365 روانش از زندان تن آزاد شد و به لقاي حق نائل گرديد و در كنار صحن مرتضوي مدفون شد. با مرگ او همانگونه كه به ياد داريد جهان اسلام و تشيع به ماتم عظيمي فرو رفت كه فقدان اين گونه افراد ثلمه ايست بر پيكر اسلام كه لايسدها شيء. يادآوري: بعد از مرحوم آيت الله العظمي اصفهاني رحمة الله عليه، با آنكه به مراجع و آياتي بزرگ بر مي خوريم، اما سرانجام زعامت و مرجعيت جهان تشيع به مرحوم آيت الله بروجردي منتهي شد. روان همگان شادتر باد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

اصفهاني آل محمد، علي نقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، شارح، مجتهد.

تولد: 1284.

درگذشت: 24 ارديبهشت 1364.

سيد على نقى اصفهانى آل محمد ديباج معروف به «فيض الاسلام» ناظم و شارح قرآن مجيد، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه. ايشان از آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، ضياءالدين عراقى، محمد كاظم شيرازى اجازه اجتهاد داشتند و نيز صاحب اجازه روايتى از آيت الله على اكبر نهاوندى و محدث قمى بودند. فيض الاسلام براى نخستين بار نهج البلاغه را به فارسى زبان ها معرفى كردند و به ترجمه و شرح و چاپ اين كتاب در شش جلد (جلد اول آن در سال 1325 منتشر شد) همت ورزيدند. اثر دوم ايشان، ترجمه و شرح صحيفه سجاديه است كه در جمادى الاولى 1375 ق. منتشر شد. وى در

ترجمه صحيفه مطالب و نكاتى از علمايى مانند شيخ بهاءالدين ميرداماد، سيد على خان هندى، سيد جزايرى و ديگران كه در نشرهاى خود بيان نموداند و مطالبى از كتاب هاى تاريخ، اخبار، فقه لغت، حكمت و كلام به اختصار و ساده آورده است. ترجمه و خلاصه تفسيرش به نام قرآن عظيم در سه مجلد و به خط ميرزا طاهر خوشنويس تبريزى است و پس از چهارده سال تحقيق به چاپ رسيد، از آثار ديگر اوست: ترجمه خاتون دو سرا: شرح حال زينب كبرى (س) (تهران، 1366) الثقلان فى تفسير القرآن: سوره مباركه فاتحة الكتاب (تهران، 1366).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اصفهاني قهدريجاني، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اجله ى فضلا و فقهاء، و از شاگردان آخوند خراسانى بوده كه پس از وفات استاد، به سامرا رفته، و دو سال به درس ميرزا محمد تقى شيرازى حاضر شده، سپس به ايران جهت زيارت حضرت رضا عليه السلام مشرف شده، و پس از برگشتن، در كربلا در 7 شعبان 1334 وفات يافته، در ايوان بزرگ معروف به مقبره ى ميرزا موسى دفن شده. عالمى خليق و مهربان بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني مسجد شاهي، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مهدى معروف به حاج آقا نور اللَّه فرزند حاج شيخ محمّد باقر، عالم سياسى، و مجتهد عاليقدر. در اصفهان متولّد شده، و در اصفهان و نجف نزد علما تحصيل نموده، پس از مراجعت به ايران در عداد علماى سياسى و متنفّذ قرار گرفته، در جنگ بين الملل اوّل در اثر سوء سياست و اغواى جمعى، به نفع آلمانها اقداماتى نمود و خود و ديگران را رسوا نموده و در مجلس موسسان اول، و خلع سلطنت از خاندان قاجار، از اعضاى مؤثر بوده، و در 15 ربيع الاول سال 1346 به پاره اى جهات با جمعى از علماى اصفهان به قم مهاجرت نموده، و سرانجام پس از مدّتى توقّف در آنجا و نتيجه نگرفتن از مهاجرت و تفرقه علما، در شب غرّه رجب سال مزبور در قم وفات يافته، جنازه به نجف اشرف منتقل گرديد.

انصارى درباره او گويد: حاج شيخ نور اللَّه داراى خلالى خوب و خصالى نامطلوب بود. در حيا، و تواضع، و حلم، و علم، و شجاعت، و شهامت، و عدم خديعت، و لطف مجاورت، و حسن بيان در معاشرت عين القلاده آقايان مسجد شاه مى نمود، كه

از پاره اى حركات ديگران و تكفير و تفسيق مردم برائت داشت، ولى در سخاوت و صرف اوقات را به تدريس يا به رسيدگى حال ارباب حاجات، كوتاهى مى آمد. سياستش همه حبّ رياست بود! و پيشرفت انديشه خود، و مقيّد به نيك و بد در سرانجام امر نبود. بختى بلند، و ثروتى گرامند داشت.

مادّه تاريخ وفاتش را انصارى گويد:

بدا فى وجهه نور و غابا

لذا ارّخت (غاب مهبط النور)

كتب زير از آثار اوست:

1- خصال الشيعه 2- ديوان اشعار عربى و فارسى 3- شرح حال شيخ محمد حسين برادر خود؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، ابوالسعادات اسعد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 635 ق)، فقيه امامى. مشهور به ابن سفر و يا ابوالسعادات اصفهانى. وى از شاگردان على بن قطب الدين راوندى و از اساتيد و مشايخ خواجه نصيرالدين طوسى، ميثم بن على بحرانى و سيد رضى الدين على بن موسى بن طاووس بود. از آثار وى: كتاب «اكسير السعادتين»، كه حاوى كلمات قصار حضرت اميرالمؤمنين (ع) است و احتمالا همان كتاب «مجمع البحرين و مطلع السعادتين» است كه جمع بين كلمات قصار پيامبر (ص) به نقل از «الشهاب» و كلمات قصار اميرالمؤمنين (ع) به نقل از «نهج البلاغه» مى باشد؛ «توجيه السؤالات فى حلّ الاشكالات»؛ «جامع الدلائل و مجمع الفضائل»، در امامت؛ «رشح الولاء فى شرح الدعاء»، درباره ى دعاء صنمى قريش؛ «الفائق على الاربعين فى مناقب اميرالمؤمنين (ع)»، در اثبات امامت حضرت اميرالمؤمنين (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (298 -297 /3)، ايضاح المكنون (573 ،353 ،336 /1)، الذريعه (22 /20 ،91 -90 /16 ،236 /11 ،52 /5 ،476 /4 ،278 /2)، روضات الجنات (110 /1)، رياض العلماء (82 -81

/1)، ريحانه (124 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 17 /7)، لغت نامه (ذيل/ اسعد)، معجم المؤلفين (247 /2).

اصفهاني، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين عالم متقى آقاى حاج شيخ ابوالفضل اصفهانى نجفى از علماء محترم و دانشمندان معظم حوزه علميه قم مى باشد. در تاريخ 9 ذى الحجه 1334 ق در محله بيدآباد اصفهان متولد شده و تا 1354 در اصفهان مشغول به تحصيل مقدمات بوده و پس از آن حركت به نجف اشرف نموده و سطوح عاليه را نزد اساتيد عظام چون آيت الله خوئى و آقاميرزا محمدباقر زنجانى خوانده و بعد از آن سه سال از محضر علامه مرحوم حاج شيخ محمدحسين اصفهانى استفاده اصول نمود، و بعد از فوت آن مرحوم از محضر آيات عظام آن سامان چون آيت الله خوئى و كاظمينى و آيت الله آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيت الله حكيم و آقا سيد جمال گلپايگانى استفاده نموده و در سال 1370 به واسطه ابتلاء به كسالت سل ريوى ناچار به مراجعت از نجف به ايران شده و تا حدود دو سال در تهران به معالجه پرداخته و پس از آن براى عدم تمكن به معاودت به نجف براى كسالت مزبور به قم المحميه مشرف و از محضر علامه المتاخرين آيت الله العظمى بروجردى استفاده و ضمنا به تدريس متون فقه و اصول مشغول و تاكنون كه يكى از مدرسين محترم حوزه مى باشند و در مسجد امام براى عده اى تدريس مى كنند.

از تاليفات و آثار ايشانست 1- حاشيه اى بر مكاسب 2- دوره اصول مستقل 3- رساله اى در جمع بين حكم ظاهرى و واقعى 4- رساله اى در قاعده فراغ و تجاوز 5- مختصرى در طهارت و صلوه 6- كتابى در جمع احاديث مربوط

به مواعظ و فضل و مصائب اهل بيت عليهم السلام 7- جوهر النضيد فى شرح فروع التقليد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اصفهاني، ابوالمجد شيخ محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1287 ق)، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، رياضيدان و شاعر. مشهور به آقا رضا اصفهانى. وى پيش از سن بلوغ، مقدمات علوم را از سيد ابراهيم قزوينى فراگرفت و سپس به تحصيل فقه و اصول و تفسير در محضر پدر و شريعت اصفهانى پرداخت. علوم معقول و رياضى را نزد ميرزا حبيب اللَّه ذوالفنون آموخت و براى تكميل فقه و اصول وارد حوزه ى درس آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى شد. پس از بازگشت سيد محمد فشاركى از سامرا به نجف، نزد وى شاگردى كرد. در هفتاد و پنج سالگى به علت جنگ جهانى اول از نجف اشرف به اصفهان كوچيد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «تنبيهات دليل الانسداد» يا «اثبات حجيت ظن طريقى»؛ «ذخائر المجتهدين»، در شرح كتاب «معالم الدين فى فقه آل طه و يس»؛ «سمط اللآل فى معرفة الوضع و الاستعمال» يا «جلية الحال»؛ «السيف الصنيع لرقاب منكرى علم البديع»؛ «نقد فلسفه ى داروين»؛ «وقاية الاذهان»؛ «الايراد و الاصدار»؛ تعريب «السيرو السلوك» منسوب به آيةاللَّه بحرالعلوم؛ «ديوان» شعر، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (133 /25 ،277 /24 ،287 /12 ،363 /9 ،79 /7 ،127 /5 ،452 ،213 /4 ،488 /2)، ريحانه (253 -252 /7).

اصفهاني، ابوالمجد محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1287 ق)، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، رياضيدان و شاعر. وى پيش از سن بلوغ، مقدمات علوم را فراگرفت و در پانزده سالگى به نجف رفت و به تحصيل فقه و اصول و تفسير در محضر پدر و سيد ابراهيم قزوينى پرداخت. علوم معقول و رياضى را نزد ميرزا حبيب الله ذوالفنون آموخت و براى تكميل فقه و اصول وارد حوزه درس

آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى شد. پس از بازگشت سيد محمد فشاركى از سامرا به نجف، نزد وى شاگردى كرد و در هفتاد و پنج سالگى به علت جنگ جهانى اول به اصفهان كوچيد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «تنبيهات دليل الانسداد»؛ «ذخائر المجتهدين»، در شرح كتاب معالم الدين فى فقه آل طه و يس؛ «سمط اللآل فى الوضع و الاستعمال»؛ «السيف الصنيع لرقاب منكرى علم البديع»؛ «نقد فلسفه ى داروين و دحض شبهات المبطلين»؛«وقايه الاذهان»؛ «اداء المفروض فى شرح ارجوزه العروض»؛ «استيضاح المراد من قول الفاضل الجواد» و «الامجديه» در اعمال ماه رمضان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (127 /5 ،452 /4)، ريحانه (253 -252 /7).

اصفهاني، ابوشجاع احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 434- وف ح 500 ق)، فقيه شافعى. اصل خاندان او از اصفهان بود، و پدر وى در آبادان و خود او در بصره متولد شد. او در بصره بيش از چهل سال به تدريس فقه اشتغال داشت. زمانى هم منصب قضا يافت. وى كتابى مختصر در فروع فقه شافعى به نام «الغاية فى الاختصار» يا «المختصر» يا «التقريب» دارد، كه منشأ يك رشته آثار در فقه شافعى گرديد و از سده هفتم تا سيزدهم شروح فراوان بر آن نوشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران اسلام (1057 /8)، كشف الظنون (1625)، معجم المؤلفين (199 /1)، هدية العارفين (82 -81 /1).

اصفهاني، جمال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج شيخ جمال الدين بن حاج شيخ محمدباقر اصفهانى برادر مرحوم حاج آقا نوراللَّه كه پس از فوت برادرش به قم آمده و منبرهاى داغ و با حرارت و پرسوز و گدازى رفت و سر و صدائى بلند كرد آن عالم جليل از رؤساء علماى اصفهان بود در سال 1284 متولد شده در خدمت پدر خود در اصفهان تحصيل كرده آنگاه مهاجرت به نجف و در درس مرحوم ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى تلمذ نموده و سپس به اصفهان مراجعت كرده در جنگ بين الملل اول در سال 1332 روسها به تهرانش بردند و تا آخر عمر در آنجا ساكن و از مراجع عاليقدر به شمار مى رفت يكى دو سال قبل از فوتش تبعيد به اصفهان شده و در شب يكشنبه 25 جمادى الاولى 1354 وفات يافته و در بقعه تكيه مادر شاهزاده مدفون گرديد معظم له از علماء متنفذ و محبوب القلوب عندالخواص والعوام بود شبهاى جمعه در جوار حضرت عبدالعظيم عليه السلام

و هم در موقعى كه در اصفهان بود در تخت فولاد در تكيه ميرزا رفيعا احياء مى گرفت و جمع كثيرى در آن شركت مى نمودند در اصفهان در مسجد شيخ لطف اللَّه و در تهران در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه بازار امامت مى فرمود.

ماده تاريخ وفاتش را دانشمند بزرگوار آقاى معلم حبيب آبادى ضمن قطعه اى گفته است:

بماه و سال و تاريخ وفاتش

بگفت اين شعر با حالى مرفه

جماداى يكم در بيست و پنجم

(جمال الدين بجنت رفت ناگه)

والده ماجده اش از سادات اخوى تهران دختر عموى داماد گرامى نگارنده آقاى سيد حسين تقوى تهرانى (سادات اخوى) و زوجه اوليه اش دختر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن عراقى متولد 1325 و متوفى 1347 مى باشد.

(1354 -1284 ق)، فقيه و امام جمعه. در خدمت پدر خود در اصفهان تحصيل كرد. آن گاه به نجف رفت و در محضر ميرزا حبيب الله رشتى و آخوند خراسانى تلمذ كرد، سپس به اصفهان بازگشت. در اوايل جنگ جهانى اول به علت مخالفت با روسيه ى تزارى از اصفهان به تهران تبعيد شد. وى از علماى طراز اول تهران و ياران مدرس و مدتى نيز امام جمعه ى تهران بود. حاج آقا جمال از هنگامى كه رضاخان مى خواست جمهوريت را پى ريزى كند با او به مخالفت برخاست و سرانجام به اصفهان تبعيد شد. وى در همان جا درگذشت و شايع شد كه توسط عوامل رضاخان مسموم شد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره القبور (237 -236)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (191 -189 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (236 -235 / 1).

اصفهاني، حاجي ابو تراب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از صلحاى دهر، و از مصاحبين مولى محمّد باقر مجلسى بوده، و به افاده فقه و حديث مشغول، و اقوالش در شرعيّات معتمد عليه،

و روزگارى به آسايش داشته، در سال 1110 وفات يافته است.

پسرش حاجى ابوطالب نيز از محدّثين بوده و پس از پدر، به چند سال فاصله وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، عبدالجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى از علماء مبرز و محترم حوزه و شاگردان برجسته مرحوم آيت الله خونسارى و آيت الله آقاى حاج شيخ محمدعلى عراقى و آيت الله العظمى بروجرديست كه به فضل و دانش موصوف و مشهور است تولدش در حدود 1323 قمرى در خمينى شهر اصفهان واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات به قم هجرت نموده و از محاضر معظم لهم و بعض اساتيد ديگر استفاده نموده و چند سالى هم از طرف مرحوم آيت الله بروجردى براى تدريس و اداره مدرسه علميه كرمانشاه به آن سامان مهاجرت ولى دوام نياورده و به قم مراجعت و تاكنون به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارد و مورد توجه مخصوص آيت الله العظمى گلپايگانى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالله بن حسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم عامل، و فقيه كامل، متوفى در سال 1184 بوده، قبرش نزديك قبر خواجوئى در تخت فولاد.

ماده تاريخ وفاتش را صهبا گويد:

از جهان رفت آه عبدالله

زان در اخلاق و فضل كامل حيف

كلك صهبا نوشت تاريخش

حيف زان زبده ى افاضل حيف

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، محمد رضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل فقيه مجتهد و عادل، از دانشمندان گمنامي است كه در اصفهان در قرن 13 مي زيسته، و مانند هزاران عالم ديگر بدون اسم و رسم زندگي نموده و بدرود حيات گفته است. از آثارش اجازه اجتهادي است كه به نام آقا سيد محمد حسن مجتهد موسوي بعد از سال 1244 نوشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمدصادق مدرس خاتون آبادى فرزند حاج ميرزا حسين نايب الصدر عالمى جليل و محققى كامل و بى نظير از رؤساء علماء اصفهان و مدرسين بزرگ آن سامان بود در اصفهان مقدمات علوم را تحصيل نموده و جهت تكميل به نجف اشرف مهاجرت كرده در خدمت جمعى از اساتيد بزرگ آنجا مانند آقاى آخوند خراسانى و علامه ى يزدى تلمذ فرموده و از خواص شاگردان مرحوم آخوند گرديد و در تصنيف كتاب كفايةالاصول يار و معين استاد بوده و حتى برخى از اهل اطلاع قسمتى از تحقيقات كفايه را از ايشان مى دانند. پس از مراجعت به اصفهان مرجعيت كلى در تدريس و فتوى يافت جمعى كثير از فضلاء اين شهر از شاگردان ايشان محسوب مى شوند در سال 1345 باتفاق مرحوم آيت اللَّه حاج آقا نوراللَّه و علماء ديگر به قم آمده و تا چند ماه تشكيل جلسه درس و مباحثه داده و فضلاء برجسته از محضرش برخوردار مى شدند تا بعد از فوت مرحوم حاج آقا نوراللَّه به اصفهان مراجعت و به وظائف مقرره روحانى خود پرداخت تا در جمعه هفتم جمادى الاولى سال 1348 وفات نموده و در بقعه ى سيدالعراقين مدفون گرديد.

جزواتى در فقه و اصول نوشته و تقريرات فقهى و اصولى اساتيد خود را به رشته ى تحرير

درآورده لكن متأسفانه به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

اصفهاني، منير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا منير اصفهانى عالمى فاضل و زاهدى جليل از بزرگان فقهاء و مجتهدين و از روساء علماء و محققين. در 21 رجب 1269 در بروجرد متولد گرديده و مقدمات علوم را آموخته و جهت تكميل علوم به اصفهان مهاجرت و به درس حاج شيخ محمدباقر مسجد شاهى حاضر شده و مدتى در سامرا درس آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى را درك نموده و سپس به اصفهان مراجعت و با كمال عزت و احترام و قدرت و نفوذ بين الخواص و العوام مى زيسته و در مسجد ايلچى اقامه جماعت و در منزل تدريس مى نموده و خصوصاً در علم رجال و درايه احاطه كامل داشته و كتب چندى تاليف نموده از آن جمله است.

1- الفيه در شرح حال علماء و اساتيد خود 2- تتميم منظومه بحرالعلوم در فقه 3- ترجمه حال عده اى از رواة 4- رساله در فرق بين نافله و فريضه 5- منظومه اى در اصحاب اجماع 6- منظومه در اصول 7- رساله مستقله اى در شرح حال رواة 8- جوابات مسائل استدلالى به طريق جامع الشتات و غيره ايشان از حاج شيخ محمدباقر و شيخ زين العابدين مازندرانى روايت احاديث نموده و عده اى نيز از او اجازه روايت دارند آن بزرگوار در ظهر روز دوشنبه 17 ربيع الثانى 1342 وفات و در تكيه ملك مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

اصفهاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم مبرور علم الفقهاء و الاعلام آيت اللَّه العظمى فى الانام آقا ميرزا محمدمهدى اصفهانى غروى ابن المرحوم حجةالاسلام ميرزا اسمعيل اصفهانى از مشاهير علماء عظام و مدرسين گرام مشهد مقدس بوده اند تولد آن بزرگوار در سال 1303 قمرى هجرى در شهر اسفهان واقع شده و

در مهد پرورش والد ماجدش كه از صلحاء و اخيار ملاكين اصفهان بوده اند تربيت يافته و تحصيلات ادبى و مقدمات و اندكى از اصول و فقه را در اصفهان خدمت اساتيد آن زمان خوانده و پس از فوت مرحوم والدشان زير نظر حجةالاسلام آيت اللَّه آقاى حاج آقا رحيم ارباب تحت سرپرستى ايشان بوده اند و با نظر ايشان براى ادامه تحصيل به عتبات عاليات مشرف شده و بر حسب توصيه و سفارش آقاى ارباب خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد اسمعيل صدر رضوان اللَّه عليه مشرف شده و تحت سرپرستى علمى و سلوك روحانى آن بزرگوار واقع گرديده و علاوه بر تحصيلات فقه و اصول با مبانى معنوى و عوالمى روحانى مرحوم صدر كه از خواص اصحاب اسرار مرحوم آخوند حاج ملا فتحعلى اراكى بوده اند آشنا شده و از عوالم معنويات و اخلاقيات و سير و سلوكهاى شرعى و حتى آن بزرگواران بهره مند گرديده سپس به امر مرحوم آيت اللَّه صدر مذكور به نجف اشرف مشرف و در مرحوم آخوند ملا كاظم خراسانى شركت و در عين اشتغال به تحصيل فقه و اصول با مرحوم آيت اللَّه آقا سيد احمد كربلائى و مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمد بهارى كه دو شاگرد ممتاز مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى رضوان اللَّه عليهم بوده اند مخالطه و موانست كامل پيدا نموده و در وادى سير شرعى روحانى و سلوك ايمانى اين جمع وارد شده و مقدارى خود را از آب و گل بيرون كشيده و با معاشرين ديگرى از اصحاب سلوك از قبيل مرحوم حاج سيد على قاضى و مرحوم آيت اللَّه عالم ربانى حاج سيد جمال الدين گلپايگانى و غيرهم آميزش داشته تا در

اوان جار و جنجال و انقلاب امر مشروطه به اتفاق آيت اللَّه آقاى سيد جمال مزبور و چند نفر معدود ديگر خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاميرزا حسين نائينى قدس اللَّه سره مشغول به تحصيل فقه و اصول سامره و شيخ مى شوند و كليه مطالب شيخ انصارى را كه مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا حسن شيرازى تنظيم و تهذيب نموده بودند و به توسط مرحوم سيد استاد محمد فشاركى به ميرزاى نائينى و اصل شده بود تماما را در مدت چهار و پنج سال تشرف خدمت مرحوم ميرزاى نائينى ثبت و ضبط نموده و در نتيجه به همه مبانى سامره ايها و مبانى نجفيها احاطه كامل حاصل فرمود و در عين حال مراحل سير نفسى را هم بهايه تجريد و خلع بدن رسانيده و كاملا خود را از آب و گل بيرون مى كشد و از اقيانوس معارف صاحب علم جمعى قدس اللَّه اسراره شطوط و انهارى جارى مى سازد.

شطى در اصول آل الرسول و نهرى در فقه اكبر اهل البيت كه شامل معارف مبدئى و معادى و انفسى و آفائى كتاب و سنت است و خلاصه پيش از تشرف حضور مقدس حضرت بقيةاللَّه ارواحناه فداه در وادى السلام سر قبر حضرت هود و صالح موفق به تحصيل كمالات مذكوره مى گردد و در حدود سنه 1345 قمرى هجرى مشرف به ارض اقدس رضوى شده و مجاورت مشهد مقدس را اختيار و به تدريس و تعليم و تربيت طلاب و مدرسين حوزه مشهد پرداخته و علاوه بر تعليم علوم نقليه و القاء معارف اهل بيت عليهم السلام پيوند ولايت بسيارى از اهل علم را با شجره ملكوتيه ولى عصر حضرت بقيةاللَّه ارواحنا فداه محكم و مستحكم

فرموده و آنان را به ثمرات ولايتى بارور نموده و اين خدمت ادامه داشت تا در آخرين انخلاع و تجريدى كه براى آن بزرگوار دست داد درخواست نقل از اين نشانه از دربار احديت كرده و مستجاب شده به فاصله چند روز از اين درخواست روز پنجشنبه 19 ذى الحجه سال 1365 هجرى قمرى نداى غيبى را لبيك اجابت گفته و بر اثر سكته از دنيا رحلت فرمود و در تاريخ فوت ايشان علامه محقق جناب حاج شيخ محمود حلبى كه از تلامذه و ارادتمندان ايشان بود سرود.

يوم الخميس تلوعيد الغدير

نال الى لقاء حى قدير

قلت لعام فقد هادينا

غاب من الاعين مهدينا

مرقد شريفش در وسط دار الضيافه آسنانه مباركه رضويه است. دانشمند معظم جناب آقاى غروى فرزند آن مرحوم در مقدمه كتاب دين و فطرت مى نويسد: حضرت آيت اللَّه عالم عامل فقيه اهل البيت آقاى آقا ميرزا مهدى اصفهانى اعلى اللَّه مقامه الشريف متولد سال 1303 هجرى قمرى فرزند مرحوم مبرور حجةالاسلام آقاى حاج شيخ اسماعيل طاب ثراه مى باشد.

مرحوم ميرزا پس از دوران كودكى مقدمات و سطوح عاليه را نزد اساتيد اصفهان منجمله نزد پدر بزرگوارش به اتمام رسانيده سپس به نجف اشرف رهسپار مى شوند. مدت كمى از محضر مقدس حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه العظمى ملا محمدكاظم خراسانى استفاده مى كند و بعد از فوت مرحوم آخوند خراسانى و حسب الامر مرحوم آيت اللَّه العظمى صدر اصفهانى به محضر مقدس محقق كامل علامه محترم آقاى ميرزا محمدحسين نائينى قدس اللَّه سره حاضر مى شوند.

بنابر فرموده خود آن مرحوم در شبانه روز سه درس در مبانى فقه و اصول در خدمت ايشان اشتغال داشتند اول كسى كه در درس خصوصى

ايشان شركت مى كند مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد جمال گلپايگانى بودند و تا هنگام ختم درس تلامذه مرحوم ميرزاى نائينى به هفت نفر رسيدند و تا چهارده سال از محضر درس مرحوم نائينى استفاده نموده و در سن سى و پنج سالگى موفق به دريافت اجازه اجتهاد از مراجع بزرگ نجف مى شوند بالاخص اجازه مرحوم ميرزاى نائينى كه در موقع حركت به ايران به ايشان داده شده كم نظير مى باشد.

بعد از دوران فقه و اصول نزد اساتيد فن به اشتغال پرداختند و به فرموده خودشان چون قواعد فلسفى را كافى براى نيل به حقايق نديدند ناچار متوجه مطالب عرفان شدند و در خدمت مرحوم آقا سيد احمد استاد اخلاق معروف به كربلائى كه از افاضل درس عارف كامل آقاى ملا حسينعلى همدانى بودند به تحصيل معارف و اخلاق و تهذيب نفس اشتغال ورزيدند، بعد از چندى استاد محترمشان تصديق نامه نيل به معارف و وصول به مقام معرفه النفس را به ايشان عنايت كردند

مرحوم ميرزاى والد در يكى از جلسات به بعضى از افاضل اين موضوع را متذكر شدند و فرمودند به اينكه به مطالب فلسفه و عرفان كاملا آشنا و وارد بودم.

نفس خود را قانع به اين معارف نمى ديدم به علاوه آنچه بر من گران مى آمد عدم مطابقت بين قرآن و روايات مباركات با مطالب فلسفه و عرفان بود كه آموخته بودم و اين امر مشكلى بود و براى من ناچار متوسل به حضرت بقيه اللَّه حجة بن الحسن العسكرى عليه السلام شدم و در مواقع متعدد به مسجد سهله مى رفتم و استغاثه والتجاء و تضرع به حضرتش داشتم و از آن حضرت استمداد مى طلبيدم آخرالامر عنايات و

الطاف خاصه آن حضرت شامل حالم شد طريق و اصول به معارف قرآن براى من آشكار گرديد چون به بركت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف حقيقت مطلب بر من ظاهر گشت تمام جزواتى كه در مدت اشتغال به فلسفه و عرفان نوشته بودم از همه آنها اعراض كرده در شط كوفه انداختم و با خود عهد كردم در معارف قرآن غير از كلمات عترت طاهره كه مفسرين قرآن هستند نظريه احدى را قبول نكنم و دست از آيات و روايات برندارم و متشابهات آنها را بر محكمات حل نمايم و مانند كسانى نباشم كه مطالبى را به راى و قياس مى پردازند و چون خود را منتسب به شرح مى دانند براى بافته هاى فكر خود به متشابهات آيات و روايات متمسك مى شوند و با نظر خود آن را تاويل و توجيه مى كنند

مرحوم والد چون به مشهد مقدس مشرف شدند متوسل به حضرت ثامن الائمه (ع) شدند به تعليم و تدريس مشغول مى شوند پس از اندك زمانى فضلاء حوزه علميه خراسان پروانه وار اطراف شمع وجودشان جمع گشته از سرمايه علم و معرفتش بهره مند مى شوند.

مرحوم ميرزاى والد حدود 28 سال به افاضه و افاده اشتغال داشتند و حوزه درسشان در بين حوزه ها ممتاز و تلامذه ايشان مشار بالبنان بوده و به فوائد و فيوضات بسيار نائل شدند.

مرحوم فقيد سعيد به قدرى در نشر معارف قرآن و علوم اهل بيت رسالت (ع) كوشا بودند كه در ايام تعطيلى حوزه هم به تدريس معارف و اصول اخلاق اشتغال داشتند كسانى كه از درس اخلاق و معارف آن مرحوم مستفيض شده اند الحق در اخلاق و تقوا امتياز بخصوصى دارا هستند.

مرحوم ميرزا مباحث اصول

را در سه دوره بيان فرمودند دوره اول مفصل و مسبوط مطابق معمول و مرحوم بين فقهاء و اصوليين قدس اللَّه اسرار هم دوره دوم مطالب خود را با بيان و تحقيق كامل اثبات مى فرمودند.

دوره سوم قواعد مهمه اصولى را كه براى استدلال احكام فقهى لازم است بطور اختصار بيان فرموده و تقديرات آن نزد افاضل شاگردان آن مرحوم موجود است.

عده اى از افاضل تلامذه مرحوم ميرزا معارف ايشان را به اندازه اى كه مقتضى ميدانستند در جلسات درس خود و در نوشتجاتشان افاده فرموده اند.

نگارنده گويد در سال 1364 قمرى كه در مشهد اقامت داشتم به مباحثه حج ايشان شركت نموده و استفاده ميكردم و با بيان مخصوص بخود كه از هيچ مدرسى در مشهد و قم و نجف نديدم درس گفته و با بيان مطلب مى فرمودند و خاطرم هست كه در معناى حج فرمودند الحج فى اللغة القصد و فى اصطلاحنا قصد العاشق نحو بيت معشوقه شاگردان و تلامذه آن بزرگوار از مفاخر دانشمندان حوزه مشهد مقدسند.

معظم آنهايى كه به خاطر دارم افراد زيرند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ غلامحسين مهامى.

2- آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى.

3- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى قزوينى.

4- آيت اللَّه حاج كاظم دامغانى.

5- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين مازندرانى.

6- آيت اللَّه حاج ميرزا جواد تهرانى.

7- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد جلال مدرس.

8- آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى مرواريد.

9- مرحوم آيت اللَّه حاح شيخ محمود كلباسى.

10- آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر صدرزاده.

11- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين قاضى طباطبايى.

12- حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمود حلبى واعظ.

13- حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ على نمازى.

14- حجةالاسلام حاج شيخ عباسعلى اسلامى.

و ده ها نفر ديگر كه هر كدام از دانشمندان طراز اول ايران مى باشند.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

اطروش، ناصرالحق، ابومحمدحسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(304/302 -230/225 ق)، مفسر، متكلم، فقيه، محدث، اديب و شاعر شيعى. مشهور به ناصر كبير. جد مادرى شريف رضى و شريف مرتضى است. شيخ طوسى او را در شمار اصحاب امام هادى (ع) آورده است. حاكم طبرستان بود و از اين رو كه بر اثر اصابت شمشيرى در نبردگاه كر شده بود به اطروش خوانده مى شد. وى در فقه و دين علامه بود و در شعر توانا. ابن ابى الحديد گويد كه او صاحب سيف و قلم و از بزرگان فقهاى اماميه و شيخ طالبيين و عالم و زاهد و اديب و شاعر ايشان بود. او اسلام را در ميان ساكنان ساحل درياى خزر نشر داد و در حدود دويست هزار ديلمى و گيلانى به دست وى ايمان آوردند، و او را در شهرهاى آنان مساجدى بنا كرد. به گفته ى طبرى و ابن اثير او حاكمى عادل و نيك سيرت بود و مردم همانند او را در عدل و برپايى حق و حسن روش نديدند. وى سرانجام در آمل طبرستان درگذشت و مزارش در همان شهر زيارتگاه عموم است. تاليفات و آثار وى بيش از سيصد كتاب بوده است. از جمله آثارش: «اصول الدين»؛ «الامالى»؛ «الامامه الصغير»؛ «الامامه الكبير»؛ «امهات الاولاد»؛ «البساط»، در علم كلام؛ «تفسير الاطروش»، در دو مجلد كه در آن به 1000 بيت از 1000 قصيده احتجاج كرده؛ «الفقه الناصريه» كه شريف مرتضى علم الهدى آن را شرح و تصحيح كرد و «المسائل الناصريات» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (216/2)، اعيان الشيعه (184 -179 /5)، الذريعه (299/16 ،261/4 ،315 ،308 /2)، رجال الطوسى (412)، رجال النجاشى

(171 -170 /1)، روضات الجنات (253 -251 /2)، ريحانه (98/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 92/4)، الكامل (148/6)، الكنى و الالقاب (232/3)، لغت نامه (ذيل/ اطروش)، مروج الذهب، ترجمه (690/2)، معجم المولفين (252/3).

اعتمادي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس اعتمادى بن حجةالاسلام عالم فاضل آقا سيد محمود بن حجةالاسلام آقا سيد رضى بن العالم الجليل آقا سيد مهدى كاشانى از علماء و فضلاء معاصر كاشانست پدرانش همگى از سلسله سادات و علماء كاشان بوده اند- وى در 29 ماه ذى الحجه 1348 قمرى در كاشان متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و بعد از خواندن دروس جديد به ارشاد والدش به تحصيل علوم عربى پرداخته و مدت دو سال ابتداءاً در حوزه مرحوم آيت اللَّه يثربى و آيت اللَّه حاج شيخ محمود نجفى اشتغال داشته.

و در سال 1326 شمسى به قم مهاجرت نموده و تا سال 1334 شمسى اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه مجاهدى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مدظله و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد استفاده نموده و نيز از ابحاث مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى اراكى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى عراقى بهره مند شده و مدت چهار سال از دروس خارج آيات عظام مذكور كامياب گرديده آنگاه به مشهد مقدس رضوى مشرف و دروس حكمت و فلسفه را در آنجا از مرحوم كلباسى و استاد فيض استفاده كرده سپس مشرف به نجف و در مدرسه آيت اللَّه بروجردى اقامت و از اول ورود به حوزه درس آيت اللَّه العظمى خوئى مدظلله حاضر و نزديك دو دوره از اصول آن بزرگوار و نيز در بحث فقه آن استاد بزرگ تا پايان توقف در نجف شركت

نموده و هم از محضر مرحوم آيت اللَّه سبحانى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرس يزدى و آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و بالاخص بحث خصوصى مرحوم آيت اللَّه حاج سيد جواد طباطبائى تبريزى (قالب مثالى آيت اللَّه بروجردى در شباهت) استفاده نموده تا در ماه شعبان 1381 قمرى از نجف مراجعت و به امر والده اش به كاشان رحل اقامت افكنده و تاكنون به وظائف دينى و روحى از اقامه جماعت در مسجد اعظم (كرسى) و ارشاد انام و تبليغ احكام و خدمات ديگر اشتغال دارند

از آثار ايشانست در اين شهرستان ساختمان (دارالعلم اسلامى) كه مركز مطالعه عمومى و داراى كتابخانه معظم و مدرسه علميه است و نگارنده از نزديك آن را ديده و شاهد خدمات معظم له گشته ام

ديگر از آثار خالده معظم له- از اين قرار است 1- مسجد اعظم كرسى با سقف آئينه كه در ايران كم نظير است 2- مسجد النبى (ص) كه از مساجد آبرومند كاشانست 3- مسجد خاتم الانبياء كه بهترين مسجد مدرن شهر است 4- مسجد جامع حضرت اميرالمؤمنين (ع) كه بسيار مجلل است 5- مسجد مهديه كه در خارج شهر بنا نموده اند 6- مسجد الحسين (ع) در همان محل 7- مدرسه علميه و كتابخانه عمومى كه در مركز شهر بنام (دارالعلم) اسلامى كاشان كه اشاره نمودم- و اما آثار قلمى 1- ديوان اشعار در دو جلد 2- كتاب كشكول اعتمادى به نام (ويترين) 3- حقيقت مرام در اجتماع يا يك ايده لوژى صحيح- معظم له داراى اجازه عديده از مراجع نجف و قم مى باشند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اعرجي كاظميني، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن بن حسن الحسينى

الاعرجى الكاظمى مكنى بابى الفضائل عالمى محقق و مدقق و فقيهى نبيه صاحب كتاب وسائل در فقه و محصول در اصول و وافى در شرح وافيه ملا عبداللَّه تونى و سلالة الاجتهاد و شرح مقدمات حدائق و منظومه در جميع اشعار و نظاير و اشعار جيده و مراثى فاخره براى اهل بيت عليهم السلام و غيره مى باشد.

آن بزرگوار در زهد و ورع نادره عصر و وحيد زمان خود بوده و از زهد آنجناب نقل شده كه چيزى نداشت كه چراغش را بر روى آن بگذارد لاجرم آجرى يا كلوخى در نزد خود مى گذاشت و چراغ خود را روى آن مى نهاد و در سنه 1240 رحلت فرمود و قبر شريفش در كاظمين در كوچه قريب به صحن مطهر در طرف شمال آن مزار و مشهور است.

مرحوم محدث نورى در خاتمه مستدرك از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سلماسى حكايت كرده كه در عالم خواب ديدم منزل بسيار رفيع و عالى و جليلى كه درب بسيار بزرگ و وسيعى داشت و بر ديوارهاى آن ميخهاى طلا كه هر بيننده را مسرور مى نمود نصب بود پرسيدم اين خانه از كيست گفتند از سيد محسن كاظمى. تعجب كردم و گفتم آقا سيد محسن خانه اش در كاظمين بسيار كوچك و ناچيز و درب كوچك و فضاء كوچكى داشت. پس اين منزل شاهانه را از كجا آورده گفتند از همين منزل كوچك چون در دنيا قناعت كرد به آن منزل حقير خداوند منان اين خانه وسيع و عالى را به او مرحمت كرد.

احفاد و اولاد آن بزرگوار از علماء و دانشمندان و اخيار بوده و مى باشند و در عصر ما جناب آيت اللَّه حاج

سيد طاهر كاظمينى در بروجرد و فرزند برومندش جناب حجةالاسلام والمسلمين حج سيد محمدعلى كاظمينى در تهران از احفاد ايشانند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اعلمي، سليمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت مستطاب شيخنا الجليل الكبير المتتبع حجه الاسلام والمسلمين الحاج شيخ محمدحسين بن الشيخ سليمان الاعلمى المهرجانى اصلا والنجفى تحصيلا و الحايرى مسكنا والقمى خاتمه در سال 1320 در مهرجان از مضافات جندق و بيابانك متولد شده و پس از برهه اى از زمان مشرف به خراسان شده و مدتى در آنجا اقامت نموده و به تحصيل پرداخته آنگاه در سال 1340 ق مهاجرت به نجف اشرف و اعتاب عاليات نموده و با جدى تمام سطوح را در مدت ده سال نزد اساتيد نجف خوانده و مسافرتى هم به زيارت مشهد نموده و بعد به اتفاق مادر و دو برادر مراجعت به نجف كرد و از محضر مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله اصفهانى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله كمپانى اصفهانى و حاج شيخ على زاهد قمى استفاده نموده و مسافرتى به مكه كرده و با عده اى از علماء اهل سنت ملاقات و مباحثاتى در امور دينيه نموده و بعد از مراجعت در سال 1368 ق مهاجرت به كربلا نموده و به درس مرحوم آيت الله ميرزا مهدى شيرازى و آيت الله ميلانى حاضر شده و مشغول به تاليف كتاب مقتبس الاثر و مجدد مادثر فى تاريخ البشر در علوم مختلفه در علم رجال از صحابه و تابعين و رواة و علماء و غيرهم نموده و در سال 1374 مشرف به ارض اقدس شده و بعد مراجعت به تهران و پس از چندى توقف در آنجا منتقل به قم در عصر زعامت

آيت الله العظمى بروجردى منتقل به قم و در مدرسه فيضيه اقامت و از محضر معظم له استفاده و در خلال مشغول به طبع كتاب نفيس خود گرديده و تاكنون كه ربيع الثانى 1393 قمريست بيست و هشت مجلد آن از طبع خارج شده است.

مرحوم علامه آيت الله حاج شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء درباره كتاب معظم له گويد بسم الله الرحمن الرحيم و له الحمد نظرت فى اجزاء هذه الموسوعه القيمه نظره عابره و هى وانكان عجلى لكن قد ظهرلى ان جناب المولف العالم العلامه الجليل المويد من الاله الاجل الشيخ محمدحسين بن الشيخ سليمان الاعلمى ادام الله تاييده قد بذل جهده و استفرغ وسعه و احسن فى ما جمع و اصاب فيما وضع و رفع فشكر الله مساعيه و زاد معارفه و معاليه و رفقه لاتمامه فانه اذاتم يكون من جلائل المولفات النافعه والله ينفعه و ينفع به صدر من كربلاء المشرفه 16 شعبان 1369 قمرى

و مرحوم آيت الله الحاج السيد يونس اردبيلى رحمه الله درباره كتاب ارزنده وى گويد بعد البسمله هذا هو الكلام الفحل و القول الجزل وفقه الله راقمه الاحقر يونس الموسوى الاردبيلى كتبه فى جمادى الاولى 1374 قال الشاعر:

هذا كتاب نافع للبشر

سطوره منظومه كالدرر

مبرهن احوال ما قد غبر

جاء اسمه مقتبس للاثر

اكثر اعلام عصر تقاريظى بر اين اثر ارزنده و نفيس نوشته اند كه در جلد اول و دوم و سوم آن مندرج مى باشد فرزندان فاضل و عالمى به نام شيخ محمدحسن و شيخ محمدحسين و شيخ محمدمحسن دارد كه در سلك روحانيت به خدمات دينى اشتغال دارند داماد معظم ايشان خطيب توانا آقا سيد حسين شهرستانى است ادام الله توفيقاتهم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

افجه اي، جمال الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم

ق)، فقيه. از دوره ى اوليه ى زندگانى وى اطلاعى در دست نيست. در زمان شيخ مرتضى انصارى به نجف رفت و در محضر وى شاگردى كرد. او همچنين در مجلس شيخ راضى نجفى و ميرزا حسين خليلى حاضر شد. در حدود 1290 ق به تهران بازگشت و به تدريس و ترويج مذهب پرداخت. وى از سران مشروطيت و از علماى طراز اول ايران آن زمان بود و شايسته مرجعيت امور شرعى، و گرچه در ابتدا از فرط پرهيزكارى حاضر به قبول اين مقام نبود اما، سرانجام بر اثر اصرار عامه قبول مرجعيت كرد. تا پايان عمر حوزه درسش برقرار بود. در تهران درگذشت، جنازه اش به نجف منتقل، و در آنجا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ انقلاب مشروطيت (749 ،277 ،271).

الهي طباطبايي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسن الهي طباطبايي

ولادت:1325ق.

محل ولادت: تبريز

وفات:1388ق

محل دفن :قم

محل تحصيل: تبريز ، نجف

اساتيد: حضرات سيد ابوالحسن اصفهاني، ميرزا محمد حسين نائيني ، سيد حسين بادكوبه اي و ....

شاگردان: حسن حسن زاده آملي ، ميرزا محمد علي ارتقايي، ميزرا موسي تبريزي و ....

تاليفات: رساله اي در علم موسيقي و روابط معنوي روح با صداها ( كه خود آن را از بين برد).

او از شاگردان مبرز مرحوم سيد علي قاضي بود. در سعه صدر و پاكي و حسن خلق زبانزد بود. سير و سلوك را يك دوران خاص و با اعمال خاصي نيم دانست بلكه آن را در متن همين زندگي عادي تعريف مي كرد و زندگي رسول الله (ص) را شاهد اين مطلب مي آورد. مي فرمود: مراقبه يعني آدم در همين زندگي روزمره غفلت را از خودش دور كند.

ايشان پس

از يازده سال اقامت در شهر ساقي كوثر، به دليل وضع نامناسب معيشتي مجبور شد همراه برادر خويش، علامه طباطبايي ، به تبريز باز گردد. در تبريز به تدريس فلسفه و تربيت جويندگان كمال پرداخت. ارتباط ايشان با مرحوم قاضي از طريق نامه برقرار بود، عباراتي چون " جعلت فداك " و " عزيز دلم " كه آيت الله قاضي در اين نامه ها خطاب به آقاي الهي به كار مي برد گوياي عظمت شان ايشان نزد استاد است . استاد سيد محمد حسين قاضي مي فرمايد : با اينكه خود آقا به علامه و بردارش گفته بود كه به ايران برگردند اما دوري آن ها برايشان بسيار ناگوار بود و هر وقت ياد آن ها مي افتاد گريه مي كرد.

زماني كه آيت الله الهي در قم بود ، در مجلس روضه اي كه در منزل ميرزا تقي زرگري تشكيل مي شد ، شركت مي كرد. يك بار بعد از اتمام روضه در سيني مسي برايش چاي آورند. او انگشت خود را بر لب گذارد و بعد به سيني مسي زد . سيني تبديل به طلا شد . بعد فرمود: " ما طلا را مي خواهيم چه كنيم"؟ دوباره انگشت بر لب گذاشت و به سيني زد و سيني به حالت اول برگشت ! با وجود چنين قدرت روحي ، زماني براي پرداخت قرضش به دو هزار تومان احتياج پيدا كردو چون اين مبلغ را نداشت مدتي زنداني شد!

اين گفتار علامه طباطبايي مشهور است كه مي فرمود: من خودم از اخوي استفاده مي كنم توصيه هميشگي ايشان هنوز در خاطر اطرافيان است : از حسنات

اعمالتان كه خيال مي كنيد حسنه است توبه كنيد ، تا چه رسد به معاصي!

سيد محمد حسن الهي در سال 1388 هجري قمري درگذشت.

شرح احوال ايشان دركتاب الهيه از انتشارات موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس آمده است .

الهي قمشه اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ربانى و حكيم متاله استاد ميرزا مهدى الهى قمشه اى فرزند حكيم و عارف بزرگ ميرزا ابوالحسن از دانشمندان به نام و حكماء والامقام و اساتيد عظام معاصر تهران بوده اند تولد ايشان در حدود 1322 در قمشه اصفهان (شهرضا) واقع شده و در بيت علم و تقوا پرورش و دروس ابتدائى و سطوح نهائى را در فقه و اصول از علماء بزرگ و حكماء قمشه و اصفهان فراگرفته و از آنجا مسافرت به مشهد مقدس نموده و از اساتيد خراسان چون مرحوم آقا بزرگ حكيم و آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و ميرزا مهدى اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه برسى و ديگران استفاده نموده آنگاه به تهران عزيمت نموده و در دانشكده الهيات و دانشگاه به تدريس فلسفه و حكمت و ساير علوم پرداخته تا در ربيع الثانى 1393 قمرى بدرود حيات گفته و جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت معصومه (ع) مدفون شده است.

استاد الهى داراى تأليفات ارزنده مرحوم استاد الهى قمشه اى در فلسفه و حكمت و ديوان بزرگ هزار صفحه اى مى باشد كه شرح حال خود را در صفحه 395 ديوانش به نظم آورده كه نويسنده عين آن را با بعضى از غزلياتش تقديم اهل ذوق و معرفت و پژوهش مى نمايم باشد كه روح پرفتوح آن حكيم ربانى و عارف صمدانى اين گنهكار را ياد و دوستانش دعا فرمايند.

آثار گرانقدر مرحوم استاد الهى قمشه اى.

1-

ترجمه آزاد و خلاصه التفسير قرآن كريم.

2- ترجمه آزاد مفاتيح الجنان مرحوم حاج شيخ عباس قمى طاب ثراه.

3- ترجمه و شرح صحيفه سجاديه.

4- حكمت الهى جلد اول (يك دوره حكمت از امور عامه و طبيعيات و الهيات خاص و بيان نبوت و امامت عامه و خاصه و معاد).

5- حكمت الهى جلد سوم شرح خصوص حكيم فارابى و شرح خطبه توحيده مولا اميرالمؤمنين و اخلاق علمى و عرفانى صد كلمه از كلمات مولا على عليه السلام.

6- كليات ديوان الهى (نغمه الهى - نغمه حسينى- نغمه عشاق).

7- توحيد هوشمندان ترجمه و شرح خصوص فارابى.

(1392 -1320 ق)، حكيم، عالم و شاعر، متخلص به الهى. در شهرضا (قمشه) متولد شد. مقدمات علوم فقه و اصول و حكمت را از شيخ هادى قمشه اى و ديگران آموخت و جهت تكميل آن به اصفهان رفت و در خدمت آقا شيخ محمدحكيم خراسانى و پس از آن در خراسان در محضر مرحوم آقابزرگ حكيم مشهدى و آقا شيخ اسداللَّه يزدى مشغول شد تا در حكمت و فلسفه صاحب نظر شد. مدتى نيز در حوزه ى درس آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و ميرزامهدى اصفهانى حاضر گشت. سپس به تهران آمد و در مدرسه ى عالى سپهسالار به تدريس حكمت و فلسفه پرداخت. همچنين به سمت استاد زبان عربى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران و استاد فلسفه در دانشكده ى الهيات (معقول و منقول)، تدريس كرد. وى در تهران وفات يافت و در قم، در جوار حضرت معصومه (ع)، به خاك سپرده شد. از آثار منثور وى: «رساله اى در فلسفه ى كلى»؛ «شرح رساله ى حكيم فارابى»؛ «رساله اى در سير و سلوك»؛ حاشيه اى بر «مبدأ و معاد» ملاصدرا؛ «رساله اى در مراتب ادراك»؛ «رساله اى در مراتب

عشق». و از آثار منظوم وى: «نغمه ى عشاق»؛ «ديوان» شعر؛ «نغمه ى حسينى»، كه تاريخ بزرگترين شهيد اسلام است؛ «نغمه ى الهى». و از ديگر آثار او: «ترجمه ى قرآن مجيد»؛ «ترجمه صحيفه ى سجاديه»؛ «ترجمه مفاتيح الجنان»؛ و «تصحيح و تحشيه ى تفسير ابوالفتوح رازى».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (55 -53)، الذريعه (1135 ،92 / 9)، سخنوران نامى معاصر (339 -334 / 1)، فرهنگ سخنوران (85)، گلزار معانى (458 -451)، گنجينه ى دانشمندان (116 -108 / 8)، مؤلفين كتب چاپى (370 -368 / 6).

امام الحرمين، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1305 -1302 ق)، عالم شيعى، فقيه، اديب، لغوى، نحوى و شاعر. داراى حافظه اى قوى و خط نيكو بود. در كاظمين ادبيات را آموخت و در علوم مختلف كامل شد. از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. و از بزرگان علماى اعلام همچون شيخ انصارى و مير سيد على شوشترى داراى اجازه بود. ميرزامحمد در كاظمين به قضاوت منصوب و از جانب ناصرالدين شاه ملقب به امام الحرمين شد ولى به روايت آقاشيخ آقابزرگ تهرانى اين لقب از طرف سلطان روم (ترك) به وى داده شد. وى در كاظمين درگذشت. از آثار وى: «فصوص اليواقيت فى علم المواقيت»، شعر عربى؛ «عصمة الاذهان فى علم الميزان»، منظومه اى در منطق؛ «غنيمة السفر»، در شرح حال شيخ جعفر شوشترى؛ «المحاسن»، در انشاآت و مراسلات؛ «المشكاة فى مسائل الخمس والزكاة»؛ «كتاب الاجازات»؛ «المجلة الزاهرة فى امر الخلافة والمشاورة فى جواب دعوت العلماء القاهرة من منشآت العاجله والمؤلفات الباجلة»؛ «الأسنة»؛ «المواعظ البالغه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (395 -394 /9)، بزرگان و سخن سرايان همدان (50 -49 /2)، الذريعه (226 -225 /23

،52 /21 ،124 /20 ،236 ،70 /16 ،274 -273 /15 ،186 /13 ،70 /2 ،130 -129 /1)، ريحانه (171 /1)، فوائد الرضويه (553)، مؤلفين كتب چاپى (590 -589 /5)، معجم المؤلفين (268 /10).

امام جمعه تهراني، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1263 -1185 ق)، فقيه. اولين امام جمعه تهران و از نوادگان علامه ى مجلسى است. فتحعلى شاه پس از بناى مسجد سلطانى، ميرمحمد مهدى را كه از بزرگان خاندان امام جمعه اصفهان بود، به تهران دعوت كرد و با احترام كامل او را امام جمعه تهران و متولى مسجد سلطانى قرار داد. در برخى منابع وى را رييس العلماى تهران نيز ناميده اند. در تهران درگذشت و در مزارى در جنوب تهران كه بعدها به نام خود وى معروف شد (سر قبر آقا) دفن گرديد. از آثارش: «تكملة الحيات»، در امامت؛ «شرح فارسى نهج البلاغه»، در پنج مجلد كه برخى از عبارات آن ترجمه ى عينى عبارات «شرح ابن عتائفى» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (512)، شرح حال رجال (55 /1)، المآثر والآثار (141).

امام جمعه خويي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1276 ق)، فقيه و مجتهد. تحت نظارت و مراقبت دائى اش حاج ميرزا ابراهيم آقا دنبلى تحصيلات خود را در خوى و تبريز و نجف به پايان رسانيد. در دوره ى اول مجلس از طرف علماى آذربايجان به نمايندگى انتخاب گرديد. در مجلس از تندرويها جلوگيرى كرد و از طرفى از مجلس در مقابل محمدعلى شاه مخلوع دفاع مى كرد. پس از به توپ بستن مجلس و جريان پارك امين الدوله در پارك دستگير شد. پس از فتح تهران در دوره ى دوم، سال 1326 ق، جزو پنج نفر روحانى طراز اول از طرف مراجع تقليد مقيم نجف به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. در دوره ى سوم نيز نماينده ى تهران شد. با قرارداد 1919 م وثوق الدوله مخالفت كرد و خانه اش را در اختيار مخالفين وثوق الدوله قرار داد. پس از كودتاى 1299 ش نيروهاى كودتاچى به خانه اش

ريختند اما موفق به فرار شد و در حرم حضرت عبدالعظيم بست نشست. پس از آنكه در سال 1306 ش حاج آقا نوراللَّه اصفهانى به ضديت با قانون نظام اجبارى به قم مهاجرت كرد و روحانيون ديگر نيز به تأسى از او به قم رفتند، رضاخان از امام جمعه خويى خواست تا به او در آرام كردن اين شورش كمك نمايد ولى او نپذيرفت. به مدرس علاقه داشت و مواضع سياسى مدرس مطلوب او بود. در سال 1322 ش قانونى از تصويب مجلس گذشت كه بر اساس آن مقرراتى براى تربيت واعظان روشنفكر و روحانيان متجدد و واقف به اوضاع عصر، وضع شده بود و در هيجدهم بهمن همين سال، شورايى به نام شوراى علوم دينى طى جلسه اى با حضور سهيلى نخست وزير وقت به همين منظور تشكيل شد كه امام جمعه خويى نيز عضو اين شورا بود. وى در تهران درگذشت و در نجف دفن شد.[1]

حاج ميرزا يحيى امام جمعه خوئى، فرزند حاج ميرزا اسداللَّه امام جمعه، متولد 1240 در خوى. به سيره ى خانوادگى تحصيلات خود را در رشته ى ادبيات فارسى و عرب و معارف اسلامى در خوى و تبريز تا حدى به اتمام رسانيد و براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و به درجه ى اجتهاد نائل آمد. پس از مراجعت به زادگاه خود از روحانيون متنفذ آذربايجان شد. بعد از نهضت مشروطيت از طرف علماء آذربايجان به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و در مجلس اول با آزادى خواهان همكارى نزديك داشت. پس از توپ بستن مجلس از طرف عمال محمدعلى شاه بازداشت شد و مدتى در باغشاه توقيف بود تا سرانجام آزاد

گرديد. در ادوار دوم و سوم نيز نمايندگى مجلس شوراى ملى را عهده دار بود و يكى از عوامل مؤثر روحانيت و سياست به شمار مى رفت. از دوره ى سوم به بعد وكالت را نپذيرفت، ولى همچنان در مسائل سياسى روز صاحبنظر بود و مورد مشورت قرار مى گرفت. با قرارداد 1919 كه وثوق الدوله با انگليس ها منعقد نمود شديداً مخالفت كرد. نيم قرن در آذربايجان و تهران مرد اول روحانيت و سياست محسوب مى شد. در 1324 درگذشت.

چند تن از فرزندان وى در صحنه ى سياست پيشرفت كردند. او مجتهدى روشنفكر و بذال بود. همه روزه عده ى زيادى در منزلش گرد آمده و حاجت خود را در ميان مى نهادند. پس از فوت در آذربايجان و تهران تجليل فراوانى از وى به عمل آمد. وى از دو همسر خود فرزندان متعددى داشت. جواد، جمال و نورالدين به مقامات سياسى رسيدند.

ابراهيم شغل وكالت دادگسترى داشت. كوچكترين فرزند وى به نام حسن كه آجودان شاه بود به رياست بانك كشاورزى و مديرعاملى كانون بانك ها رسيد. وى در دوره دوم مجلس جزو پنج نفر علماى طراز اول بود. وى در 1378 درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ انقلاب مشروطيت (784 ،771 ،681 ،567 ،396)، دايرةالمعارف فارسى (234 /1)، زندگى نامه ى رجال و مشاهير (261 -254 /1)، شرح حال رجال (433 /4).

امام جمعه خوئي، محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمد امين امام جمعه خوئى ساكن تهران كه از شخصيتهاى برجسته روحانيت تهران بوده است در عصر مرحوم آيت اللَّه حايرى و نيز بعد از فوت آن مرحوم به قم مشرف شده و علماء و زعماى حوزه از وى ديدن و تجليل كرده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد

اول)

امام جمعه زنجاني، عزالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا عزالدين بن آيت اللَّه حاج سيد محمود امام جمعه زنجانى از علماء بزرگوار و دانشمندان عاليمقدار معاصر و مقيم مشهد مقدس مى باشند.

وى در سال 1338 قمرى هجرى در شهر زنجان متولد و بعد از فراگرفتن دروس و تعليمات ابتدائى مقدمات علوم دينى و ادبيات عرب يعنى سيوطى و جامى و مغنى و مطول را در نزد اساتيد ادبيات آن دوره بالاخص مرحوم مبرور آقاى ميرزا على اصغر فصاحتى طاب ثراه معروف (به مطول گو) فراگرفته.

و با مرحوم والدش شرح شمسيه منطق را كه از حاشيه ملا عبداللَّه نافع تر مى دانستند نزد يكى از افاضل زنجان خوانده و با معيت مرحوم دانشمند متقى آقاى روزبه منطق حكمت الاشراق و معيارالعلم غزالى را نزد مرحوم والدش تحصيل نموده و بعد از اتمام آنها كتاب مبدء و معاد و مقدار كمى از اسفار را هم شبها بعد از فراغت از نماز جماعت تدريس مى فرمودند.

بعد از فراغت از مقدمات كتابهاى سطح عالى مانند رسائل و مكاسب و قسمت عمده از طهارت شيخ اعظم انصارى را در نزد آيت اللَّه مرحوم مبرور آقا شيخ حسين كه از مجتهدين و تلامذه مرحوم آخوند خراسانى بودند خوانده و كفايةالاصول را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم خوئينى زنجانى فراگرفته و بعد از دو سال تحصيل در آن كتب به درس خارج اصول مرحوم والدش آيت اللَّه امام جمعه كه عنوانش تقريرات مرحوم كاظمينى بود حاضر شده تا اينكه مقارن شهريور بيست شمسى براى تكميل تحصيلات به قم مشرف شده و به درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه حجت حاضر گرديده.

و يك دوره كامل اصول با قسمت اعظم خارج مكاسب شيخ و صلوة را

در نزد آن مرحوم تلمذ نموده و شبها به درس خارج اصول مرحوم آيت اللَّه صدر و آيت اللَّه حاج سيد احمد خوانسارى مدظله شركت نموده و خارج مقالات مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و جلد دوم تقريرات كاظمينى را در نزد ايشان خوانده و در معقول اسفار و غيره آن را از محضر آيت اللَّه العظمى موسوى مصطفوى دام ظله به اتفاق عده اى از فضلاء دانشمندان عصر چون آقاى مطهرى و آيت اللَّه حاج سيد محمدعلى طباطبائى تبريزى استفاده نموده.

و چون آيت اللَّه حاج سيد محمدحسين علامه طباطبائى صاحب تفسير (الميزان) به قم مشرف شدند مجدداً اسفار را با معيت بعضى از آن آقايان از آنجناب بهره مند شده تا اينكه آيت اللَّه بروجردى به قم آمدند فقهاً و اصولا در درس ايشان حاضر و تقريرات معظم له را به رشته تحرير آورده.

آنگاه مسافرت به نجف اشرف نموده و در حوزه درس مرحوم آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه آقا سيد عبدالهادى طاب ثراه حاضر شده.

ولى به مناسبت كسالت شديد مزاج به امر والدش به ايران مراجعت و به زنجان وارد شده و از آن تاريخ به خدمات دينى از قبيل بحث و تدريس و اقامه نماز جماعت و نماز جمعه و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام پرداخته است. آقاى امام جمعه سلمه اللَّه داراى آثار و باقيات الصالحاتى مى باشند كه ذيلا مى نگارم.

1- تأسيس كتابخانه مهم به سبك معمارى جديد موسوم به كتابخانه حسينى در مدخل و جلوخان مسجد جامع و مدرسه (جدشان) كه سالهاست مورد استفاده محصلين علوم دينى و غيره مى باشد و بالغ بر شش هزار كتاب از فنون مختلفه دارد. و قسمتى از آن كتب مربوط به مرحوم دانشمند محترم استاد

دانشگاه تهران آقاى محمد نجمى است كه حسب الوصيه تمام كتب خود را به كتابخانه مزبور وقف نمودند.

2- ساختمان مساجد متعدده در شهر و قراء اطراف مانند مسجد در جنب انبار غله زنجان موسوم به مسجد قمر بنى هاشم صلوات اللَّه عليه و مسجد ديگر.

3- تشكيل انجمن هاى تبليغى بالخصوص بر عليه فرقه ضاله و مضله بهائى ها خذلهم اللَّه با همكارى عده اى از دانشمندان فعال و جوان كه مشتمل بر دبيران و دانش آموزان است كه بدين وسيله موفق شدند عده اى از آن فرقه مستبصر گرديده و برگشتند و بالاخص در قريه يد بلاغ كه مركز تبليغات آن فرقه بود بحمداللَّه ريشه كن شدند و در همان قريه مسجد بسيار خوبى به سبك جديد بنا نمودند.

4- بناء مسجد ديگر با سبك جديد در قريه ديگر كه هم مرز آن قريه است.

5- تشكيل جشن باشكوهى همه ساله در پانزدهم ماه شعبان و دعوت مبلغ برجسته براى افاضه و بيان اسلام خصوص فلسفه غيبت و معرفى حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف.

اما تأليفات و آثار قلمى ايشان.

1- تقريرات اصول آيت اللَّه بروجردى

2- شرح قسمت مهمى از وسيله كه در ضمن تدريس خارج فقه تأليف نموده اند

3- حواشى متفرقه در منظومه حكمت

4- تحرير كفايةالاصول

5- كتابى در تصوف

6- تحريرات زيادى در زمينه تبليغ

7- رساله عمليه متوسط

8- تحرير الوسيط فى الفقه كه با سبك استدلالى متوسط نوشته اند كه مباحث عمده طهارت تمام شده

9- تحرير كتاب خمس.

نگارنده گويد: آيت اللَّه امام جمعه معاصر زنجان كه روى جهاتى مدت يكسالست مهاجرت به ارض اقدس نموده و در جوار سلطان سرير ارتضا عليه آلاف التحية والثناء با بعضى از علماء بزرگ مشهد مباحثه كمپانى دارند از دانشمندان باتقوا و مهذب و موصوف به

فضل و كمال و محامد آداب و محاسن اخلاق مى باشند كه افتخار آشنائى و رفاقت با وى را دارم از خداوند توفيق و عزت امثال آنجناب را مسئلت مى نمايم

57- حجةالاسلام مرحوم سيد محمدباقر سجاسى متوفى سال 1301 قمرى.

58- حجةالاسلام مرحوم شيخ باقر قروه ابهرى

59- حجةالاسلام مرحوم آقا سيد باقر صائين قلعه ابهرى متوفى سال 1304 ق

60- حجةالاسلام مرحوم آقا سيد باقر خرم دره اى

61- حجةالاسلام مرحوم علامه آقا سيد باقر حسينى هيدجى متوفى سال 1332 ق

62- حجةالاسلام مرحوم آقا سيد محمدباقر زنجانى

63- آيت اللَّه مرحوم آقاى آقا شيخ حسين قاتوقى زنجانى متوفى سال 1360 ق

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

امام جمعه، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله آقاى حاج سيد محمد مهدى امام جمعه شهرستان اصفهان از احفاد و اسباط علامه مجلسى اول رضوان الله عليه و دانشمندان بنام و متنفذ آن سامان ميباشد و منصب امام جمعه اى از صدها سال قبل در خاندان اين سلسله بوده كه در مسجد جامع اصفهان و مسجد شاه تهران اقامه نماز جمعه نموده و مينمايند.

مرحوم فتحعلى شاه قاجار بعد از بناء مسجد سلطانى تهران از يكى از اعمام معظم له دعوت نمود كه بتهران آمده در مسجد شاه مزبور اقامه نماز جمعه و جماعت نمايند و منصب مزبور در خاندان وى تاكنون باقى و امام جمعه تهران با امام جمعه اصفهان پسر عمو و از يك سلسله و بيت ميباشند.

معظم له در بيت علم و سيادت در حدود سال 1310 قمرى تولد يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح بدرس مرحومين علمين آيتين آيه الله حاج سيد ابوالقاسم ده كردى و آيه الله حاج شيخ محمد حسين فشاركى حاضر شده آقا بمدارج عاليه علم رسيده و از

آن بزرگوار بدريافت اجازه ى اجتهاد و روايتى مفتخر گرديده است.

و ايشان حدود بيست و پنج سال است كه امام جمعه و جماعت مسجد جامع شهرستان اصفهان ميباشند.

از آثار ايشان است رساله اى در ميراث زوجه كه مستدلا مرقوم داشته و مورد تحسين و تجليل استادش مرحوم آيه الله دهكرى قرار گرفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

امام جمعه، محمدكاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كه در السنه مشهور است به آمير محمدكاظم عالمى جليل بوده و ايشان برادر كوچك امام جمعه بزرگ آقا ميرمحمد صادق است مجلس درس داشته و در شمس التواريخ تعبير از او به سيد المجتهدين و قدوة المدققين شده در دوم شهر ربيع الثانى 1329 به رحمت ايزدى پيوسته و در جنب مسجدش در حجره مدفون گرديده .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امام سده اي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بن آيت اللَّه ميرزا سيد على امام سدهى (خمينى شهرى) فروشانى متولد 1320 ق هجرى پس از پرورش تحصيلات مقدمات را از مرحوم حاج آخوند زهره اى فراگرفته و سطوح اوليه را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا محمد فيض و آيت اللَّه حاج آقا احمد اخوى آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى در قم آموخته و بعدا به مشهد مقدس عزيمت و در آنجا از مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس شاهرودى كه از شاگردان شيخ بوده و آسيد حسن كه از تلامذه مرحوم آخوند خراسانى بوده سطوح عاليه را فراگرفته و به اصفهان مراجعت و در حوزه درس آيت اللَّه آقا ميرزا محمدصادق و آخوند گزى و آيت اللَّه آقا شيخ محمدرضا مسجد شاهى شركت و چند سالى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين كمپانى استفاده كامل نموده و به علت كسالت مزاج به اصفهان برگشته و بعد از بيست سال اقامت در اصفهان بار ديگر به نجف مشرف و تا آخر عمر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى از دروس و محضرشان بهره مند و نيز از محضر مرحوم

آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى در مدت هفت سال استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده و در سال 1367 قمرى به قم منتقل و به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى با معيت آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد و آيت اللَّه حاج آقا عطا به كرمانشاه عزيمت و تأسيس حوزه علميه كرمانشاه نموده و بعد از چند سال مراجعت به قم و مدتى به مذاكره علمى و مطالعه اشتغال داشته و پس از آن منتقل به زادگاه خود خمينى شهر گرديده و تا حال حاضر به اقامه جماعت و تدريس خارج فقه اشتغال دارند.

معظم له دانشمندى اديب و فقيهى اصولى و حكيمى شاعر اشعارى به عربى دارند كه از آنهاست قصيده اى در مرثيه فوت آيت اللَّه صدر كه در ذيل احوال آن مرحوم مذكور نموديم و مطلع آن اين است.

بكت باسماء المجد يا فلك الفخر

عليك شموس العلم بالانجم الزهر

فيا عجبا والشمس بالفجر طالع

و نحن فقدنا الشمس فى مطلع الفجر

تحملت اعباء الهدايه طال ما

تجرعت من كاس امر من الصبر

از تأليفات ايشان است يك دوره فقه كه مخطوط مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امام نجف آبادي، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصراللَّه قضائى نجف آبادى اين مرحوم حاج ميرزا جعفر از علماء محترم معاصر نجف آبادندوى در تاريخ 1310 هجرى در نجف آباد به دنيا آمده و پس از رشد و بلوغ در مقدمات را در مدرسه حاج ميرزا حسن و چهارباغ وم عربان اصفهان در خدمت شيخ محمود مفيد و آسيد آقاجان تحصيل نموده در همان اوقات از مبرزين طلاب بوده و سطوح را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا مسجد شاهى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسن نجف آبادى فراگرفته خارج

فقه اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه سيد محمد مدرس نجف آبادى و آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على نجف آبادى استفاده نموده و بعد از فوت استادش مرحوم آقاى سيد على مدت شش سال در اصفهان به تدريس فقه و اصول و غيره اشتغال داشته و بعد به تقاضا و اصرار مردم نجف آباد به وطن خود برگشته و در مدرسه (الحجه) رياضى به تدريس فقه و اصول و تفسير پرداخته و اقامه نماز جماعت و حل و فصل مشكلات مردم مشغول بوده و بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه رياضى رياست روحانيت و حوزه علميه نجف آباد به ايشان منتهى گرديده تا بعد از چند سالى به عللى كه از آنها كسالت و خستگى روحى بوده از رياست كناره گيرى و به وظائف ديگر روحى از تدريس و اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام تا حال تحرير موفق مى باشند.

از آثار ايشانست رساله اى در متفرقات و حاشيه اى بر نجاه العباد. وى داراى هيجده فرزند مى باشند كه دوازده نفر آنها ذكور و در ميان آنان جنابان ثقتى الاسلام آقاشيخ مجتبى قضائى و آقا شيخ عباس قضائى از معاودين اهل علم نجف اشرفند كه اكنون در قم از دروس خارج آيات عظام قم استفاده مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امامت، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فخرالدين بن العلامة الزاهد السيد محمدمهدى امامت حسينى كاشانى از آيات عظام و علماء بزرگ معاصر كاشان (داماد مرحوم آيت اللَّه ملا حبيب اللَّه كاشانى) بودند.

وى در حدود 1292 قمرى در كاشان متولد شده و در بيت علم و عمل پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات متون فقه و اصول را از دو عموى گرامش آيت اللَّه آقا سيد محمدحسين

امام (متوفى حدود 1311) و آيت اللَّه آقا سيد محمدحسن امام (متوفى حدود 1330) و مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمدحسين نطنزى و ميرزا محمدحسين نراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين نراقى (متوفى 1325 قمرى) و حاج ميرزا ابوالقاسم نراقى سبط فاضل نراقى و پس از آن مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى (متوفى 1340) صاحب مقامات عاليه و تأليفات كثيره استفاده نموده و در اوائل تأسيس حوزه علميه به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى بهره مند شته و پس از مدتى به كاشان مراجعت و اشتغال به تدريس و تأليف و ارشاد مردم و اقامه جماعت در مدرسه سلطانيه نموده تا در سال 1392 قمرى كه در سن صد سالگى بدرود حيات گفته و در جنب ميدان و فلكه بزرگ كاشان (كامل الملك) در مقبره شخصى مدفون گرديد.

نگارنده گويد: مرحوم آيت اللَّه امامت از بركات شهرستان كاشان و مفاخر علمى و قدسى اين شهرستان و از مشايخ اجازه عصر ما بودند و جماعتى از اعلام و آيات عظام كه ذكرشان موجب اطنابست از ايشان اجازه روايتى داشتند و براى اين حقير هم در اواخر عمرشان اجازه مبسوطى صادر فرمودند تأليفات و آثار عديده دارند كه ذيلا مى نگارم.

تأليفات مرحوم امامت

1- هدايةالعوام فى مهمات الاحكام (رساله عمليه) مطبوع

2- راه نجات او تنبيهات الغافلين منظومات بالفارسيه مطبوع

3- راه خداشناسى فى اصول العقايد بالفارسى مطبوع

4- وسيلة النجاة فى فضائل السادات بالفارسى مطبوع

5- ثواب الزيارات بالفارسى مطبوع

6- رسالة فى احكام الارث فارسى

7- رسالة فى حكم الجلود واللحوم مشتبهين عربى.

8- رسالة فى منجزات المريض عربى

9- رساله در حكم آب قليل متنجس متمم

10- رسالة فى عقد الفضولى عربى

11-

شرح بر منظومه استادش در اصول موسوم (به منيةالاصول).

12- مرآت الحقيقه در حالات صوفيه فارسى

13- كشكول در مواعظ در چند جلد فارسى.

14- حاشيه بر شوايع

15- حاشيه بر مكاسب

16- رساله در مصرف سهم الامام (ع)

17- در متفرقات از حواشى و غيره.

ادباء و بعضى از دانشمندان كاشان اشعارى بسيار در رثاء آن مرحوم سروده اند از جمله آيت اللَّه العلام آقاى حاج آقا رضا مدنى دام ظله در ماده تاريخ وفاتش سروده.

سيد اهل العلم فخرالدين

نجم الامامه و بدرالدين

يا لهف قد مضى فقل مورخا

(الى الجنان رام فخرالدين)

و در روز وفاتش گفته اند.

يا لهف مات سيد جليل

فخرالهدى مجتهد نبيل

للدين فخر كامل لبيب

عدل زكى عالم اديب

(1392 -1292 ق)، عالم، فقيه و مدرس. در كاشان متولد شد. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، متون فقه و اصول را از دو عموى خود، آيت اللَّه آقاسيد محمدحسين امام و آيت اللَّه آقاسيد محمدحسن امام، فراگرفت. وى همچنين از حوزه هاى درس آيت اللَّه حاج ملا محمدحسين نظنزى، ميرزا محمدحسين نراقى، آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين نراقى، حاج ميرزا ابوالقاسم نراقى و آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى، پدر همسرش، استفاده كرد. در اوايل تأسيس حوزه ى علميه به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى بهره مند شد. پس از مدتى به كاشان بازگشت و به تدريس و تأليف و وعظ و اقامه ى جماعت در مدرسه ى سلطانيه اشتغال ورزيد. وى از مشايخ اجازه عصر حاضر بود و بسيارى از علما از ايشان اجازه روايتى داشتند. او در كاشان درگذشت. از آثار وى: «هداية العوام فى مهمات الاحكام»، رساله ى علميه؛ «راه نجات»؛ «تنبيه الغافلين»، شعر فارسى؛ «راه خداشناسى»، در اصول عقايد، به فارسى؛ «ثواب الزيارات»، به فارسى؛ «رسالة فى حكم الجلود واللحوم

مشتبهين»، به عربى؛ «رسالة فى منجزات المريض»، به عربى؛ «رسالة فى عقد الفضولى»، به عربى؛ «وسيلة النجاة»، در فضائل سادات.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگى نامه ى رجال و مشاهير (252 -251 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (264 -262 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (784 / 4).

امامت، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فضل اللَّه بن العلامة المرحوم حاج سيد فخرالدين امامت حسينى كاشانى از علماء محترم معاصر كاشانست. وى در سال 1333 قمرى در بيت فضل و فضيلت به دنيا آمده و در كودكى ادبيات را خوانده و به تحصيل فقه و اصول پرداخته و از محضر والدش وجدامى خود مرحوم آيت اللَّه ملا حبيب اللَّه شريف كاشانى و آيت اللَّه آقا سيد محمد علوى بروجردى استفاده نموده آنگاه به قم مهاجرت و از درس و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت و آيت اللَّه صدر و غيرهم بهره مند شده آنگاه در شهر خود به امامت و انجام وظائف دينى پرداخته و تاكنون اشتغال دارد.

داراى آثاريست كه از آنها تحفةالطالبين به طبع رسيده است و تأليفات ديگر ايشان در صرف و نحو و فقه و اصول تاكنون مخطوط مانده است.

(تو 1333 ق)، فقيه اصولى. در نوجوانى ادبيات را آموخت و در محضر پدر و جد مادرى اش آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى و نيز آقاسيد محمدعلوى بروجردى به تحصيل فقه و اصول پرداخت. سپس به قم مهاجرت كرد و از حوزه ى درس آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه سيد محمد حجت و آيت اللَّه صدر بهره مند شد. در بازگشت به كاشان به ترويج مذهب و تأليف كتاب پرداخت و آثارى در صرف

و نحو و فقه نگاشت. از آثار وى: «تحفة الطالبين».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (264 / 6).

امامي اصفهاني، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم و فقيه. او را به خاطر نسبتش به امام زاده زين العابدين از فرزندان امام صادق (ع)، مدفون در محله درب امام اصفهان، امامى مى گفتند. وى از شاگردان آقاحسين خوانسارى و علامه مجلسى و معاصر افندى مؤلف «رياض العلماء» بود. پدرش مستوفى موقوفات عامه اصفهان بود. مدتى با پدرش به هند مسافرت كرد و سپس به اصفهان بازگشت و همان جا درگذشت. هشت مجلد كتاب در حديث ترجمه كرد و آن را «هشت بهشت» ناميد كه عبارتند از: ترجمه «اشارات» خواجه طوسى؛ ترجمه ى «اكمال الدين»؛ ترجمه ى «امالى» صدوق؛ ترجمه «خصال» صدوق؛ ترجمه ى «مصابح المتهجد» شيخ طوسى؛ ترجمه ى «مصباح» كفعمى؛ ترجمه ى «مهج الدعوات» ابن طاووس. از ديگران آثار وى: «التراجيح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (313 /8)، تذكرة القبور (436)، الذريعه (141 ،137 ،136 ،121 ،110 ،99 ،81 ،80 ،79 -78 ،63 -62 /4)، روضات الجنات (208 /4)، رياض العلماء (187 -186 /4)، ريحانه (173 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 502 -500 /12)، فوائد الرضويه (370)، الكنى والالقاب (56 /2)، لغت نامه (ذيل/ امامى)، معجم المؤلفين (183 /7).

امامي سدهي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على فروشانى (سدهى) متوفى حدود 1355 كه آباء گرامش تا جناب سيد محمد ديباج فرزند امام صادق عليه الصلوه والسلام همگى از علماء و دانشمندان بزرگ بوده اند. از مفاخر علماء معاصر سده (خمينى شهر) بوده اند.

وى جامع علوم عقلى و نقلى و مضافا داراى علوم غريبه جفر و اعداد و رياضيات و بسيار مبارز بر عليه منكرات و مجاهد با فرقه ضاله مضله بهائيه و غيره بوده و از بركات مجاهدات آن بزرگوار تاكنون بحمداللَّه پاى احدى از آن فرقه مردود در آن منطقه باز نشده است.

وى داراى مقامات معنوى و صاحب كرامت و نفس بوده كه با دعاها و تعليم ختومات خويش بيماران را شفا و معالجه مى نموده است.

و نيز در راه مراجعت از مشهد به فيض زيارت و ملاقات حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امامي كاشاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين امام كاشانى فرزند عالم جليل آقا حسام الدين امامى در شهرستان كاشان به دنيا آمده و در بيت دانش پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در آنجا خوانده پس از آن به قم آمده و در دوره اول امتحان طلاب كه شركت نموده با نمره ممتاز و رتبه اول پذيرفته شده و در درس و مباحثه مرحوم آيت اللَّه بروجردى كه صحبت و اشكال مى كرد و مورد توجه آيت اللَّه قرار گرفته و با عنايات مخصوص به ايشان نگريسته و تعبير به عالم عصر من مى فرمودند و پس از ديدن يك دوره خارج و اصول مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدرسه مرحوم علامه يزدى معروف به مدرسه سيد سكنى گزيده و به مباحثات ادامه داده و حاشيه كامل بر عروه الوثقى زده سپس مراجعت به كاشان نموده و به انجام وظائف دينى و روحى از اقامه جماعت در مسجد بازار كاشان و تدريس فقه و اصول اشتغال دارند و جمع كثيرى از محصلين و صلاب كاشان از محضرشان استفاده مى نمايند داراى تأليفاتى در فقه و اصول مى باشند. و در چند سال قبل كتابى به نام اصول الاماميه تأليف نمودند كه با آنكه مختصرترين كتب اصولى است بسيار ساده و آسان و قابل استفاده است و با اين ابتكارشان زحمات طلاب را براى فهم كفايه الاصول علامه خراسانى كم نموده

است.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج شيخ حسين امامى كاشانى سلمه اللَّه از افاضل مجتهدين معاصر است كه اجتهادش از حدود سى و پنج سال قبل مورد تاييد و تصديق آيات عظام نجف اشرف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم قدس اللَّه سره و ديگران و نيز مراجع بزرگ و زعماء حوزه علميه قم مانند آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب اللَّه ثراه و ديگران بوده.

آثار علمى ايشان مطبوعا و مخطوطا

1- اصل اصول الاماميه يكدوره اصول كه به طبع رسيده است.

2- دراسات الاصول آماده طبع است.

3- فقه الاماميه- سه جلد كه آماده طبع است.

4- حاشيه كامل بر عروه كه در سال 1375 هجرى قمرى شروع و در سال 1410 هجرى قمرى پايان يافته.

5- متفردات الاماميه مانند تقيه يا خبرئيت بسيم اللَّه از سور قرآنيه.

6- قاعده- لاضرر چاپ شده.

7- قاعده- تقيه چاپ شده.

8- قاعده- اعلميت چاپ شده.

9- ترجمه عروه كه رساله عمليه فارسى است.

و ايشان داماد گرامى حضرت آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى كاشانيست كه سبط مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند ملا حبيب اللَّه شريف كاشانى صاحب تأليفات و تصنيفات كثيره مطبوع و غيره مى باشند.

از آثار خير معظم له تعمير برخى از مساجد است كه از آنهاست تعمير اساسى مسجد ميرعماد كاشان و بنياد مدرسه اماميه براى طلاب خودشان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

امامي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسين بن العالم الجليل آقا حسام الدين امامى كاشانى از دانشمندان نامى و علماء سامى معاصر كاشانست وى در كاشان متولد شده و مقدمات و سطوح را در آنجا خوانده و پس از آن به قم آمده و در امتحانات حوزه شركت و رتبه اول و نمره عالى را دريافت و مكرر مكالمات علميه با حضرت آيت اللَّه

العظمى بروجردى نموده و مورد توجه معظم له واقع شده به طورى كه بعضى از اوقات از ايشان تعبير به عالم هم عصر مى فرمودند و هر يك از طلاب و محصلين كاشانى و غيره را كه توصيه و توثيق مى نمودند آن مرحوم پذيرفته و بر ايشان حقوق و شهريه برقرار مى كردند

آقاى امامى پس از يك دوره تحصيلات و ديدن دروس خارج قم به نجف اشرف عزيمت نموده در حالى كه در آن موقع بر عروةالوثقى علامه يزدى حاشيه شروع نموده و در اقامتشان در (باب مدينه علم) تا باب خمس به اتمام رسانيدند

معظم له پس از چندى توقف در نجف و شركت در دروس آيات عظام آنجا بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و ديگران مراجعت به كاشان نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى باز به قم آمده و به تدريس خارج پرداخته و صدها نفر از طلاب در درسشان شركت مى نمودند. ولى متأسفانه روى بعضى از جهات دوباره به كاشان برگشته او تا حال تحرير و تأليف اين كتاب (سال 1395 قمرى) به اقامه جماعت و تدريس و تأليف اشتغال دارند از آثار گرانقدر آنجناب كتاب (اصول الاماميه) است كه زحمات فضلاء را آسان و راهى را كه بايد سالها در مبانى اصول فقه طى نمايند به چند ماه رسانيده است

نگارنده گويد مترجم محترم ما از مجتهدين جوان عصر حاضر است آثار نبوغ و بزرگى در چهره و سيمايش نمايان است و اميد است كه بخواست خدا و عنايت صاحب ولايت در آينده از مراجع عاليقدر بوده باشند زيرا از سى سال قبل كه ايشان را شناخته ام همواره چه

در قم و چه در كاشان و چه در نجف اشرف با كمال سادگى و دور از تظاهرات مجدانه اشتغال به تحصيل و تدريس و تصنيف داشتند و بحمد اللَّه آثار علمى ارزنده اى مانند (اصول الاماميه) و حواشى بر عروةالوثقى و غيره دارند و ايشان داماد ارجمند حضرت آيت اللَّه والعالم العلام آقاى حاج آقا رضاى مدنى كاشانى كه از مجتهدين و مراجع عصر حاضرند در كاشان مى باشند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امامي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد امامى اراكى از علماء محترم معاصر شهرستان اراك مى باشند. والد ماجش مرحوم علامه آيت اللَّه آخوند ملا محمدعلى امامى خوانسارى از دانشمندان به نام و بزرگ عصر خود در نجف اشرف بوده است.

مترجم گرامى ما در بيت علم و تقوا و ورع ب دنيا آمده و در دامن پاك چنان پدر بزرگوارى پرورش يافته و پس از خوان اوليات و ادبيات و سطوح كه اكثرا با استعدا سرشار فوق العاده اى كه داشتند خود با مطالعه اتقان نموده و چند سالى در بحث خارج فقهى و اصولى مرحوم آيت اللَّه نائينى قدس سره حاضر گشتند و مفتخر به اجازه اجتهاد از ايشان گرديده است.

آيت اللَّه امامى به واسطه نبوغ فكرى وجودت ذهن استقامت فهم و سرعت انتقال كه در ترقيات علمى ايشان تاثير بسيار قوى داشته به مرتبه اى كه در سطوح نهائى چون مكاسب و رسائل و كفايه بيش از چند ورقى استاد نديده به نحو اكمل و وافى تدريس كتب مذكور نموده است.

آيت اللَّه امامى در شب سه شنبه بيست و پنجم جمادى الثانى 1399 قمرى برابر سى و يكم ارديبهشت 1358 شمسى در اراك از دنيا رفت و با تشيع و تجليل زيادى در همان شهر

در مقبره خصوصى مدفون گرديد.

تاليفات و آثار علمى ايشان.

1- منهاج الاحرام لزائر بيت اللَّه الحرام كتاب استدلالى در احكام حج مشتمل بر هزارها مسائل حج.

2- بغيه الطالب درحاشيه مكاسب شيخ انصارى.

3- تسديد القواعد فى حاشيه الفرائد حاشيه مبسوطى بر رسائل شيخ.

4- صحيفه الحج در اسرار و فلسفه حج.

5- ترجمه صحيفه الحج به فارسى.

6- كلمات قصار انشاء خود ايشان موسوم الكلم الفائقه و الحكم البالغه.

7- رساله اى به نام الرحمه السابقه و الهدايه البارغه.

8- رساله اى مبسوطى در انفعال ماء قليل.

9- رساله اى مبسوطى در علل اختلاف حديث.

10- رساله اى در جميع مسائل مبحث تعادل و تراجيح.

11- رساله اى در مسائل اصاله الصحه و مسائل قرعه.

12- دو رساله د رجميع حكم ظاهرى و و اقعى.

13- رساله اى در اينكه صيغه امر موضوع است براى مطلق طلب و اينكه اطلاقش افاده وجوب دارد.

14- شرح دعاء صباح حضرت امير عليه السلام.

15- حاشيه برنجاه العباد.

16- حاشيه بر عروه الوثقى.

17- حاشيه بر رسائل پنجگانه و نفقات و قبله و رضاعيه و ربائيه حاج ملا هاشم خراسانى.

18- حاشيه بر توضيح المسائل مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى.

محمد امامى نجفى از علماء و ائمه جماعت معاصر اراك مى باشند. وى در خونسار متولد شده و در بيت علم و فضيلت پرورش يافته و براى تحصيل به اصفهان عزيمت و پس از خواندن مقدمات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت و از محضر آيات عظام آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه عراقى آقا ضياءالدين و ديگران استفاده نموده و بعد از پايان مراتب علمى به اراك آمده تا حال حاضر اشتغال به خدمات دينى از قبيل امامت در مسجد آيت اللَّه سلطان و تبليغ احكام و ترويج دين دارند. ادام اللَّه توفيقه و عزه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

امامي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر امامى اول عالم موجه معاصر

كاشمر است.

وى در آن سامان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و اوليات و قسمتى از سطوح به مشهد عزيمت نموده و در آنجا به تكميل متون فقه و اصول پرداخته و از دروس خارج آيات عظام آنجا و ديگران استفاده نموده و پس از وصول به مقام رفيع فضل و دانش به كاشمر مراجعت و تا حال حاضر به انجام وظائف دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امامي، نوراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نوراللَّه بن مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا سيد على فروشانى (برادر بزرگ آيت اللَّه حاج سيد حسن امام) در 1317 قمرى در فروشان سده متولد شده و پس از نشو و نما و تربيت در بيت علم مقدمات را در محل خود خوانده و بعضى از علوم غريبه را از مرحوم والدش استفاده نموده و سطوح و خارج را از علماء بزرگ و مدرسين بنام و آيات عظام اصفهان بهره مند گرديده آنگاه در زادگاه خويش به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و غيره پرداخته و تا حال حاضر اشتغال دارند.

داراى دو فرزند دانشمند و بزرگوارى بنام 1- حجةالاسلام والمسلمين حاج آقا مهدى امامى 2- حجةالاسلام آقا سيد محمدباقر امامى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امين، نصرت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1405 -1308 ق)، عالم و مجتهد. آمنه بيگم حاجيه نصرت خانم، فرزند حاج سيد محمدعلى امين التجار اصفهانى، در اصفهان متولد شد. دايى اش آيت اللَّه شريعت اصفهانى بود. از كودكى به تحصيل پرداخت و پس از فراگيرى مقدمات در محضر حاج آخوند زفره اى، فقه و اصول و علوم معقول و منقول و حكمت و كلام را نزد آيت اللَّه آقاسيد على مجتهد نجف آبادى و آقاسيد ابوالقاسم دهكردى تكميل كرد و به مرتبه ى استنباط رسيد. پس از امتحانات كتبى به دريافت اجازه ى اجتهاد از آقاميرزا ابراهيم اصطهباناتى شيرازى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه حائرى يزدى و آيت اللَّه نجفى مرعشى؛ و اجازه ى روايت از آقاشيخ محمدرضا نجفى مسجدشاهى نائل آمد. تمام عمر را به تأليف و تدريس گذراند و مدرسه اى به نام مكتب فاطمه (س) تأسيس كرد كه در آن زنان و دختران ايرانى به تحصيل و كسب علوم و معارف اسلامى مى پرداختند. آيت اللَّه

ميرزاآقاى شيرازى در اجازه نامه اش به وى، او را با اين اشعار توصيف كرده است.

فلَوُ كُنّ النّساء بِمثلِ هذى

لَفضّلت النّساءِ عَلى الرّجال

فلا التَأنيث لاسم الشمس عار

و لا التّذكير فخر للهِلال

وى آثار خود را تحت نام «يك بانوى ايرانى» منتشر مى كرد از جمله آثارش: «الاربعين الهاشميه»، «شرح چهل حديث»؛ «اخلاق و راه سعادت بشر»، كه ترجمه و اقتباسى است از «طهارة الاعراق فى تصحيل الاخلاق» ابن مسكويه؛ «روش خوشبختى و توصيه به خواهران»؛ «سير و سلوك»، در روش اولياءِاللَّه؛ «مخزن العرفان» و «كنز العرفان»، در علوم قرآن؛ «تفسير قرآن»، در پانزده جلد؛ «معاد يا آخرين سير بشر»؛ «النفخات الرحمانية فى الواردات القلبية»، حاوى كشفيات و مشاهدات معارف؛ «مخزن اللئالى فى فضايل مولى الموالى».[1]

1308 ق- 1362 ش، حاجيه نصرت خانم از زنان دانشمند معاصر. پدرش حاج سيد محمدعلى بن حسن حسينى مشهور به امين التجار اصفهانى و مادرش دختر حاج سيد مهدى جناب و دائى اش مرحوم شريعت اصفهانى بود. از اوان كودكى در اصفهان به تحصيل پرداخت و پس از آموزش مقدمات در محضر حاج آخوند زفره اى، ساليانى دراز در فقه و اصول فرائد و فصول و كفاية و خارج صلات و طهارت، و در كلام دو جلد شوارق، و در فلسفه از ابتدا تا الهيات اسفار را در خدمت آقا مير سيد على نجف آبادى آموخت و هر چند كه در اين ضمن به عقد ازدواج پسر عم خويش حاج ميرزا آقا معين التجار درآمده بود و تعهد وظائف خانه دارى مى كرد، كمال سعى در تحصيل مبذول مى داشت.

بر اثر اين گونه استقامت و بذل سعى به مراقب علمى والائى رسيد و از پى امتحان كتبى به دريافت اجازه ى اجتهاد از آقا ميرزا

آقاى اصطهباناتى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه نجفى مرعشى و همچنين اجازه ى روايت از آقا شيخ محمدرضا مسجد شاهى نائل آمد. خانم امين عمر خود را يكسره به تاليف و تدريس گذراند. مدرسه اى به نام «مكتب فاطمه» تاسيس كرد كه زنان و دختران در آن به كسب علوم و معارف اسلامى مى پرداختند. آثار بسيارى تأليف كرد كه از آن جمله اند، الاربعين الهاشمية (1328 ش) كه ترجمه و اقتباسى است از اخلاق ابن مسكويه؛ روش خوشبختى و اقتباسى است از اخلاق ابن مسكويه؛ روش خوشبختى و توصيه به خواهران (1371 ق)؛ سير و سلوك در روش اولياء (1323 ش)؛ مخزن العرفان (1326 ش به بعد)؛ تفسير كامل قرآن در 15 جلد؛ معاد يا آخرين سير بشر (1326 ش)، النفحات الرحمانية فى الواردات القلبية (1369 ق) حاوى كشفيات و مشاهدات معارف؛ مخزن اللئالى در فضل مولى الموالى. خانم امين آثار خود را تحت نام «يك بانوى ايرانى» منتشر مى كرد.[2]

مجتهد، فقيه، مدرس.

تولد: 1265، اصفهان.

درگذشت: 23 خرداد 1362، اصفهان.

حجت الاسلام سيده نصرت بيگم امين (معروف به بانوى ايران) فرزند سيد محمدعلى امين التجار اصفهانى، در چهار سالگى براى آموزش قرآن و فراگيرى خواندن و نوشتن راهى مكتب شد.

بانو امين همچنان به تحصيل ادامه مى داد تا اينكه در پانزده سالگى با پسر عموى خود حاج ميرزا ملقب به معين التجار كه از بازرگانان سرشناس و معتبر اصفهان بود ازدواج نمود و به خانه دارى و تربيت فرزندان مشغول شد. اما اين امر مانع ادامه تحصيل و مطالعه و تحقيق وى در معارف اسلامى نشد و به تحصيل صرف، نحو، بلاغت، تفسير، علم حديث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان پرداخت و با وجود مشكلاتى كه در فضارى حاكم

بر آن ايام براى زنان در امر تحصيل وجود داشت، طلبگى و تحصيل خود را در سطوح عاليه نيز ادامه داد تا اينكه در چهل سالگى مرتبت و تسلط علمى ايشان مورد تأييد مراجع تقليد وقت قرار گرفت و به دريافت درجه ى اجتهاد و روايت نايل شد. بانو امين از چهل سالگى تا پايان عمر به تأليف كتب، تدريس، پاسخگويى به پرسش هاى دينى و ارشاد دختران و زنان پرداخت.

آثار ايشان عبارتند از: اربعين الهاشميه (به زبان عربى، 1356 ق.)؛ جامع الشتات (زبان عربى) معاد يا آخرين سير بشر (تهران، 1326، تبريز چاپ دوم، 1334)؛ نفحات الرحمانية فى الواردات القلبية (به زبان عربى، اصفهان، 1369)؛ اخلاق (ترجمه كتاب ابن مسكويه)؛ مخزن العرفان (تفسير قرآن در پانزده جلد)؛ روش خوشبختى و توصيه به خواهران ايمانى (تهران، 1331، اين كتاب در تبريز و اصفهان نيز به چاپ رسيده است)؛ مخزن اللئالى در مناقب مولى الموالى اميرالمؤمنين على (ع)؛ سير و سلوك؛ در روش اولياء و طريق سير سعداء (اصفهان 1323).

حجت الاسلام امين در سال 1344 با سرمايه خود مكتبى به نام «فاطمه سلام الله عليها» و نيز دبيرستانى دخترانه تأسيس كرد تا فضايى براى ادامه تحصيل بانوان فراهم آيد. ايشان همچنين در كانون تبليغات و تعليمات دينى بانوان اصفهان به تدريس معارف و تفسير قرآن مى پرداخت.

مزار بانو امين در اصفهان قرار دارد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] تذكرة القبور (445)، الذريعه (248/24 ،229/20)، علماء معاصرين (325 -311)، گنجينه ى دانشمندان (116 -114 /3)، مؤلفين كتب چاپى (559 -557 /6).

[2] منبع: دايرةالمعارف تشيع، 527 /2.

اميني تبريزي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1320 ق)، عالم، فقيه و محدث. در تبريز متولد و چون

جدّ او ملا نجف على امين شرع بوده، به امينى شهرت يافته است. ابتدا تحت تربيت پدرش كه از علماى بزرگ تبريز بود پرورش يافت و در مدارس تبريز مقدمات و ادبيات را فراگرفت. سپس از محضر حاج سيد محمد مولانا و حاج سيد مرتضى خسروشاهى صاحب كتاب «اهداء الحقير در معنى حديث الغدير» و آقا شيخ حسين مؤلف كتاب «هداية الانام» سطوح عاليه را آموخت. بعد به نجف اشرف مهاجرت كرد و در محضر حاج سيد ابوتراب خوانسارى، آقا سيد محمد فيروزآبادى، تلمذ كرد و از آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، علامه نائينى، حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى، محمدحسين غروى اصفهانى و ميرزا على آقا شيرازى و ديگران استفاده نمود و به دريافت اجازه اجتهاد از ايشان نايل گرديد. او بعد از فراغت از تحصيل به تبريز بازگشت و در آنجا به وظائف شرعى پرداخت. سرانجام به قصد اقامت دائم به نجف بازگشت. علامه امينى فقيهى بزرگ و مؤلفى پركار و خطيبى دانشمند بود و از ابتدا بزرگان نجف او را اميد اسلام و تشيع پيش بينى مى كردند. وى در تأليف اثر گرانقدرش «الغدير» كتابخانه هاى ايران و عراق و ديگر كشورهاى اسلامى را جستجو كرد. و بيش از چند هزار كتاب را ديد. وى با سفر به شهرهاى حيدرآباد دكن و عليگره و بمبئى و لكهنو و كانپور و پتنه و رامپور و جلالى هند و نيز بيروت و دمشق و معره و نبل و حلب و مكه و مدينه و شهرهاى بسيار ديگر همگام با تهيه مآخذ و مطالعه و استنساخ كتب در ملاقات با استادان و دانش پژوهان و شركت در محافل عمومى به نشر

مفاهيم اصيل و صحيح ولايت مى پرداخت. كتابخانه ى اميرالمؤمنين (ع) در نجف با همت وى تأسيس شده كه از نفايس جهان علم و ادب به شمار مى رود و حدود 40000 كتاب از جمله صدها كتاب خطى در آن گردآورى شده است. وى در تهران درگذشت؛ پيكر او را به نجف بردند و در كتابخانه اش دفن كردند. از وى آثارى بر جاى مانده است كه عبارت اند از: «الغدير فى الكتاب والسنة والادب»، دايرةالمعارف شيعه كه در آن احاديث و اشعار مربوط به روز عيد غدير را آورده است؛ «اعلام الانام فى معرفة الملك العلام»؛ «ثمرات الاسفار»، در دو جلد كه شرح سفرهاى اوست؛ «شهداء الفضيله»؛ «رياض الانس»، در دو جلد؛ «سيرتنا و سنّتنا سيرة نبيّنا و سنته»؛ «حاشيه بر رسائل شيخ مرتضى انصارى»؛ «حاشيه بر مكاسب شيخ مرتضى انصارى»؛ «تفسير سوره ى حمد»؛ «تفسير آياتى از قرآن»؛ «ادب الزائر»؛ «العترة الطاهرة فى الكتاب».[1]

حاج شيخ عبدالحسين امينى تبريزى ابن عالم الجليل ميرزا احمد بن المولى نجفعلى مشهور به امين الشرع تبريزى از اعاظم علماء و اكابر دانشمندان معاصر و داراى معنويت و مقامات عاليه بودند.

در سال 1320 ق در تبريز متولد شده و در تحت تربيت و رعايت مرحوم والدش كه از علماء بزرگ تبريز بودند پرورش يافته و در مدارس تبريز مقدمات و ادبيات را فرا گرفته و از همان اوان صغر آثار نبوغ و كثرت حافظه و سرعت انتقال از وى ظاهر و بارز بوده است. پس از پايان اوليات، سطوح عاليه را از محضر مرحوم آيةاللَّه حاج سيد محمد مولانا و آيةاللَّه حاج سيد مرتضى خسرو شاهى و آيه اللَّه آقا شيخ حسين مولف كتاب (هدايه

الانام) استفاده نموده و به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحوم آيةاللَّه حاج سيد ابوتراب خونسارى متوفى 1346 ق و آيةاللَّه آقا سيد محمد فيروز آبادى متوفى 1345 ق و مرحوم آيةاللَّه نائينى و آيةاللَّه ميرزا على آقا شيرازى و بعضى ديگر بهره مند شده تا بمدارج علم و كمال رسيده و مبادرت بتأليف و تصنيف كتب مفيد نموده و از اين راه خدمات بسيار ارزنده اى بعالم اسلام مخصوصا تشيع نموده است.

نگارنده گويد: مرحوم علامه مجاهد امينى حقا از نوادر علماء معاصر ما بودند كه در راه خدمت بدين و ولايت تحمل شدائدى نموده و به كشورهاى هند و پاكستان و سوريا و حلب و غيره مسافرتها كرده و كتابخانه هاى مهم آنجا را با دقت مطالعه و بررسى و بيش از چند هزار كتاب را ديده و دائره المعارفى بنام (الغدير) در موضوع ولايت حضرت اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام و مثالب غاصبين حقش از كتب اهل سنت نوشته كه در فن خود بى نظير و موجب استبصار بسيارى از اهل سنت كه تقليد كوركورانه ستمكاران به اهل بيت عليهم السلام مى نمودند گرويده اند.

علامه امينى چندين سال بود كه در تهران رحل اقامت افكنده، و در آخر ماه ربيع الاول 1390 ق در تهران وفات و پس از تشييع و تجليل با شكوهى حمل به نجف و در كتابخانه اش مدفون گرديده است.

آثار خالده ى او كه بزرگترين اثر جاودانى او مى باشد تاسيس كتابخانه وزين اميرالمومنين عليه السلام نجف اشرف است كه بيش از چهل هزار جلد كتاب مطبوع و محفوظ دارد و از نفايس جهان علم و ادب بشمار مى رود.

و آثار علمى او از اين قرار است:

1- دائره المعارف شيعه بنام الغدير

كه بيست و دو مجلد است يازده جلد آن مطبوع و بقيه مخطوط است و مطبوع آن مكرر در نجف و بيروت و تهران بطبع رسيده است.

2- شهداء الفضيله كه در نجف چاپ شده. 3- كتاب سيرتنا و سنتنا كه بچاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] حماسه ى غدير (احوال و آثار علامه امين)، الذريعه (26/16 ،259/1482/2)، الغدير، ترجمه (163 -154 /1)، گنجينه ى دانشمندان (379 -377 /4)، مؤلفين كتب چاپى (723 -722 /3)، مستدركات اعيان (82/1).

اميني دروازه اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى امينى بن العالم الجليل والفقيه النبيل آيت اللَّه حاج سيد ابراهيم (دروازه اى) تبريزى از علماء معاصر تهرانست.

وى در سال 1353 ق در شهر تبريز ديده به جهان گشوده و در يك خانواده روحانى و علمى كه اباً عن جد همه ارباب فضل و كمال و مردان برجسته و وارسته اى بودند بزرگ شده و دوران طفوليت را گذرانيده و بعد از فراگرفتن مقدمات علمى در حوزه هاى درسى بزرگان علماء و مدرسين شهر تبريز از جمله مرحوم والدش و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مهدى انگجى و مرحوم آيت اللَّه مفيد و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد بادكوبه اى شركت نموده و پس از فراغ از متون درسى در رشته هاى ادبى و فقه و اصول و فلسفه در سال هزار و سيصد و هفتاد و سه به قم مهاجرت و حدود ده سال از محضر فحول علماء و اكابر فقهاء و دانشمندان دينى حظهاى وافر و استفاده هاى شايانى نموده فقه و اصول نظرى را از مرحوم آيت اللَّه العظمى والفقيه الاعظم بروجردى قدس اللَّه سره الشريف و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى موسوى و علوم منظرى و فلسفه عاليه و

از آيت اللَّه العلامة الطباطبائى دام اللَّه ظلالهم على رؤس الانام اخذ نموده و بحمداللَّه از خرمنهاى علم و دانش آنها خوشه هاى فراوانى كسب و به اخذ اجازه اجتهاد از چند نفر از فقهاء نائل آمده و طى مدت اشتغال در حوزه مقدسه قم- تقريرات اساتيد بزرگ را به رشته تحرير درآورده كه متجاوز از پنج مجلد مى باشد.

در سال 1382 قمرى يك سال پس از فوت مرحوم والدش به تبريز مراجعت و پنج سال در آنجا به شئون و وظائف روحانيت از امامت در مسجد و تدريس و ارشاد مردم قيام و اقدام نموده و در سال 1387 ق روى جهات و پيش آمدهائى اجباراً موطن عزيز خود تبريز را ترك و به تهران مهاجرت و اكنون قريب هشت سال است كه در گوشه اى از اين شهر بزرگ و پرغوغا اختيار مسكن نموده و گرچه مشغوليتهائى از امامت در مسجد و تدريس و غيره دارند.

ليكن بيشتر در منزل به مطالعه و نوشتن گذرانيده و كمتر در اجتماع كنونى كه هوا و هوس و ريا و تظاهرات و آلودگيهاى ديگر اخلاقى به همه شئونات زندگى سايه افكنده و از حق پرستى و حقيقت جوئى و وفا و صفا نامى بيشتر باقى نمانده شركت مى كند و البته هر قدر انسان از اين جار و جنجالهاى بى معنى و خفه كننده كنار باشد راحت تر و سالم تر خواهد بود.

آرى به فرمايش امام صادق (ع) فسدالزمان و تغير الاخوان فرأيت الانفراد اسكن للفوأد.

معظم له داراى آثار علمى چندى در موضوعات مختلف از قبيل تفسير موضوعى شرح پاره اى از احادث، زندگى يك مسلمان از ولادت تا مرگ، زن و زناشوئى در اسلام، ديوان شعر. ترجمه چند كتاب

نفسى عربى به فارسى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اميني، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابراهيم امينى (حاج امينى) نجف آبادى يكى از مدرسين و دانشمندان حوزه علميه قم مى باشد. در سال 1304 شمسى برابر 1345 قمرى در نجف آباد به دنيا آمده و در سال 1330 شمسى براى تحصيل علوم دينيه وارد اصفهان شده مقدمات و ادبيات زبان عرب را در حوزه اصفهان مانند مرحوم حاج آقا رحيم ارباب و حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادى و حاج شيخ محمدرضا جرقويه و حاج شيخ هبه اللَّه اعلميان هرندى و حاج سيد على اصغر مدرس نجف آبادى و بعضى اساتيد ديگر خوانده و در سال 1326 شمسى به منظور ادامه تحصيلات وارد حوزه علميه قم شده و مقدارى از سطوح را نزد اساتيد بزرگ و علماء اعلام و آقايان حاج آقا رضا صفى و حاج سيد محمد باقر سلطانى خوانده و سطح كفايه را نزد آيت اللَّه العظمى گلپايگانى به اتمام رسانيده سپس در درس خارج فقه و اصول آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى شركت ولى بيشتراز محضر و درس نايب الامام خمينى استفاده نموده و از شاگردان قديمى معظم له محسوب مى شود. از سال 1329 شمسى تا هنگامى كه به خارج ايران تبعيد شدند مرتب در درس خارج ايشان حاضر و كسب فيض مى نمودند.

آقاى امينى علاوه بر فقه و اصول در علم حكمت و فلسفه نيز وارد منظومه سبزوارى و اسفار و شفاء را نزد آيت اللَّه علامه طباطبائى خوانده و از همان اوائل در جلسه تحقيقى پربركت علامه طباطبائى كه گروهى از دانشمندان حوزه علميه قم به منظور بررسى و تجزيه و تحليل مطالب فلسفى و تطبيق آن با فلسفه هاى جديد

تأسيس گرديده بود شركت و از محضر استاد بزرگ استفاده مى نمودند- كه بخشى از تحقيقات آن جلسه بعدا به صورت كتاب اصول فلسفه با روش رئاليسم منتشر شد.

آقاى امينى در حوزه علميه قم به تدريس و تأليف اشتغال دارد ولى اكثرا اوقاتشان صرف تحقيقات علمى و تأليف كتابهاى سودمند مى شود و تاكنون كتابهاى ارزنده اى از ايشان به چاپ رسيده كه غالباً مورد استقبال عمومى قرار گرفته است. مانند:

1- دادگستر جهان.

2- بررسى مسائل كلى امامت.

3- بانوى نمونه اسلام.

4- آئين همسردارى.

5- همه بايد بدانند.

6- اسلام و تمدن جديد.

7- آموزش دين درپنج جلد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

انجمي بازانه اي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى انجمى بازانه اى (معروف به حاج آخوند) وى مقدمات را در اراك خوانده و بعد به اصفهان عزيمت نموده و پس از پايان سطوح مهاجرت به نجف اشرف و از محاضر آيات عظام نجف استفاده نموده و با دريافت اجازات اجتهاد مراجعت به وطن و تا آخر عمر اشتغال به تبليغ دين و ترويج مذهب مقدس داشته تا در سال 1330 شمسى كه از دنيا رفته است.

آن مرحوم دانشمندى متقى و عالمى پرهيزگار و اهل تجهد و با معنويت بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

انجوي حسيني شيرازي، ابوالولي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، فقيه امامى و متكلم. معروف به صدر كبير. در تشيع غيرتمند و از علماى دولت شاه طهماسب صفوى بود. در اول متولى روضه مقدسه رضويه شد. پس از عزل، به مشاركت برادر خود، امير شاه ابومحمد، متولى اوقاف غازانى شد، و سپس در اواخر سلطنت شاه طهماسب متولى بقعه صفى الدين اردبيلى شد. در زمان سلطان محمد خدابنده منصب سپاه به او داده شد و در اوايل سلطنت شاه عباس اول به منصب صدارت ارتقاء يافت. شيخ بهائى درنامه اى كه به او نوشت از او تبجيل و تكريم كرد. وى از خواجه جمال الدين شيرازى و سيد صفى الدين استرآبادى حديث نقل كرد و به واسطه پدر خود از شيخ ابراهيم قطيفى روايت مى كند. سيد حسين كركى از شاگردان شيخ بهائى، و سيد نعمة اللَّه جزائرى و شيخ ابراهيم حرفوشى از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (443 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (118 /1)، روضات الجنات (165 /8)، رياض العلماء (528 -527 /5)، ريحانه (293 /7)، عالم آراى عباسى (148 /1)، الكنى

و الالقاب (174 -173 /1).

اندرماني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام والمسلمين آخوند ملا محمد مجتهد اندرمانى از مشاهير علماء رى مقيم تهران و مدرس مدرسه مروى داراى مقام علم و كمال و فضل و جلال و مورد توجه دولت و ملت و صاحب نفوذ و موقعيت بوده و از وى منقولست كه برياست دينى و دنيوى نرسيدم مگر بواسطه مداومت بزيارت امامزاده ابوالحسن اندرمان رى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

انصاري اراكي، محمد ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم انصارى اراكى از افاضل دانشمندان و مدرسين سطوح عالى حوزه علميه قم مى باشند.

وى فرزند مرحوم آقاى شيخ موسى فرزند مرحوم آخوند ملا على اصغر فرزند مرحوم آخوند حاج ملا على اكبر كرهرودى اراكى است كه در تاريخ 1315 شمسى در اراك متولد شده و پس از سپرى كردن دوران كودكى و خواندن درس فارسى و مقدمات و ادبيات به قم آمده و سطوح وسطى و عالى را در قم از مدرسين حوزه فراگرفته و در سن بيست و يك سالگى در سال 1336 شمسى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت پانزده سال در آنجا اقامت و از محاضر و دراسات آيات عظام آنجا چون مرحوم شهيد آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر صدر و آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و بالاخص آيت اللَّه خوئى مدظله فقها و اصولا استفاده نموده و از معظم لهم موفق به دريافت اجازات جامعى كه نزد حقير موجود است شده و در سال 1350 شمسى برابر 1392 قمرى به ايران مراجعت و اقامت در قم و حوزه علميه را اختيار و تا حال حاضر به تدريس فقه و اصول و مباحثات علمى اشتغال دارند. آنجناب به واسطه مراتب فضل و دانش مورد توجه افاضل حوزه و جامعه

مدرسيين و آيات عظام مى باشند.

نگارنده گويد: آقاى انصارى اراكى از خاندان روحانى اراك و پدرانش تا چندين پشت روحانى و از مروجين دين و خدام شرع مبين بوده و خود متصف به صفات حميده و ملكات پسنديده مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

انصاري اهوازي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله الشيخ منصور بن العلامه الشيخ محمد سبط الشيخ الانصارى از فضلاء متبحر و علماء متتبع حوزه علميه قم است، وى در اهواز در بيت علم و كمال متولد و پرورش يافته و بعد از خواندن سطوح به قم مهاجرت نموده و از ابحاث مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و مرحوم والدشان و آيت الله صدر استفاده نموده تا به اعلا مقام علم نائل گرديده و اكنون به تدريس و تاليف اشتغال دارند.

آثار ايشان چنانچه در پشت مناسك حج ايشان مذكور است بدين قراراست:

1- رساله الادله الاجتهاديه والفقاهيه) 2- رساله در علم حديث 3- رساله اى در منجزات مريض 4- رساله ى (الدلائل و المسائل).

5- حواشى رسائل و مكاسب و كفايه 6- خلاصه الاصول و شرح الخلاصه

7- تهذيب الالفيه و تهذيب المنطق 8- حاشيه استدلالى بر عروه الوثقى.

9- حاشيه عروه الوثقى عربى 10- حاشيه توضيح المسائل 11- وصيتنامه در احكام وصيت فارسى 12- النجاح فى طب الارواح عربى 13- خواص الادويه عربى و فارسى.

14- الروضه فارسى 15- نجاه و شرح نجاه فارسى 16- اقتباس از فقه آل محمد صلى الله عليه و آله.

17- الحجه من فقه آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم.

18- توضيح الاحكام.

19- حاشيه مناسك شيخ مرتضى انصارى.

20- ادله المستحدثات.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

انصاري محلاتي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1289.

درگذشت: 1375، قم.

آيت الله ميرزا حسن انصارى محلاتى در حوزه ى علميه ى قم و در محضر آيت الله العظمى حائرى يزدى به تحصيل پرداخت. در ادامه تحصيلات خود، از حوزه فقه و اصول حضرات آيات عظام خوانسارى، كوه كمره اى و بروجردى بهره گرفته و به مدارج عالى فقاهت دست يافت و مدت ها در درس فلسفه حضرات امام خمينى (ره) حاضر شد و شرح منظومه و

بخشى از اسفار را در خدمت ايشان تلمذ نمود.

آيت الله انصارى محلاتى در شهر قم درگذشت و پيكر ايشان در حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

آقاميرزا حسن انصارى از علماء ابرار و فضلاء اخيار و قدماء با فضل و تقواى حوزه علميه قم است.

وى در قصبه محلات (وطن مادرى نگارنده) كه در هجده فرسخى قم واقع است متولد شده و براى تحصيل علوم و تكميل فضائل به قم مهاجرت نموده و اكنون بيش از چهل سال است كه در اين شهر اقامت دارند. ايشان پس از فراغت از سطوح چندين سال از درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى خونسارى و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى قدس الله اسرارهم استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و دانش رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

انصاري هروي، عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(481 -396 ق)، عارف، محدث، فقيه و شاعر. معروف به پير هرات و پير انصار و شيخ الاسلام. وى از اعقاب ابوايوب انصارى صاحب رحل پيغمبر بود، كه در قهندز هرات متولد شد. از كودكى زبانى گويا و توانا داشت چنانكه به عربى و فارسى شعر مى سرود و اشعار عربى بسيار در خاطر داشت. خواجه در تصوف و حديث و كلام و فقه سرآمد زمان خود بود. او در تصوف از شيخ ابوالحسن خرقانى تعليم گرفت و جانشين او شد و علاوه بر او از مشاهير متصوفه ى عهد خود مانند شيخ ابوسعيد ابوالخير نيز بهره جست. وى از عبدالجبار جراحى، قاضى ابومنصور ازدى، ابوسعيد سرخسى، ابوالفوارس پوشنجى، احمد بن منجويه اصفهانى و محمد بن عبداللَّه شيرازى و بسيارى ديگر حديث شنيد. و مؤتمن ساجى و عبداللَّه

سمرقندى و عبدالصبور هروى و حنبل بخارى و ابوالوقت، خادمش، و ديگران از وى روايت كرده اند. او در فقه پيرو روش احمد بن حنبل بود. خواجه بيشتر اوقات در هرات به ارشاد و تعليم مشغول بود. در همان جا درگذشت و در گازرگاه دفن شد. مزار او امروز زيارتگاه است. از آثار وى: «منازل السائرين»، «در عرفان و سلوك»؛ «انوارالتحقيق»؛ «رحل الرسول»؛ «رساله ى اربعين»؛ «طبقات الصوفيه»، به گويش هروى در شرح احوال عرفا؛ تفسيرى كه بر قرآن نوشت و اساس كار ميبدى در تأليف «كشف الاسرار وعدةالابرار»، معروف به «تفسير خواجه عبداللَّه»؛ «زاد العارفين»؛ «كنز السالكين»؛ «قلندرنامه»؛ «محبت نامه»؛ «الهى نامه»؛ «رساله ى واردات»؛ «ذم الكلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (741 -739 /2)، الاعلام (267/4)، ايضاح المكنون (118/2 ،310/1)، تاريخ ادبيات در ايران (915 -911 /2)، تاريخ نظم و نثر (58 -57)، الذريعه (306/9 و 368/2 و 241 -240 /22)، رياض العارفين (31 -30)، ريحانه (170 -168 /2)، سير النبلاء (518 -503 /18)، صبح گلشن (44)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 109/5)، فرهنگ سخنوران (102)، الكامل (148/8)، كشف الظنون (1836 ،1828 ،828 ،420 ،56)، الكنى والالقاب (201/2)، لغت نامه (ذيل/ انصارى هروى)، مجمع الفصحا (135/1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 481)، معجم طبقات الحفّاظ (120)، نفحات الانس (339 -336)، هدية العارفين (453 -452 /1).

انصاري، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ رضا انصارى از علماء معاصر شهرستان همدانست:

وى در سال 1340 قمرى در يكى از قراء همدان متولد و پس از فراگرفتن قسمتى از علوم ادبى از پدر عاليقدرش حجةالاسلام حاج شيخ قربانعلى كه يكى از علماء مشهور و محترم آن سامان و 95 سال از سن مباركش مى گذرد به همدان منتقل و

چند سالى در آنجا از علماء اعلام استفاده نموده و در سال 1355 قمرى مهاجرت به قم و سطوح عالى را از محضر آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد محقق داماد استفاده نموده.

سپص به درس خارج حضرات آيات آقاى حجت و آقاى صدر و آقاى حاج سيد محمدتقى خونسارى اعلى اللَّه مقامهم الشريف حاضر شده و استفاده وافر نموده و ضمنا خود تدريس شرح لمعه و غيره نموده.

و عده اى از طلاب را تربيت و حدود 21 سال در قم اشتغال داشته بعدا در سال 1367 قمرى به امر حضرت آيت اللَّه آقاى آخوند ملاعلى مدظله رحل اقامت در همدان انداخته و در مدرسه معظم له به تدريس سطوح عالى و به درس آن جناب نيز شركت و تا هم اكنون به اقامه جماعت و ارشاد مردم و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

از آثار ايشانست 1- رساله در قاعده لاضرر 2- مباحثى در اصول 3- رساله اى در اخلاق 4- كتابى در توحيد كه تاكنون مخطوط مانده است.

داراى اجازات از مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حجت و ديگران مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

انصاري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس بن ثقه الاسلام آقا شيخ محمد انصارى همدانى كه مانند مرحوم شيخ بزرگوار عالمه كبير شيخ مرتضى انصارى منتسب بجناب جابر بن عبداللَّه انصارى صحابى از علماء معاصر تهران بوده اند. در يكى از قراء سر درود همدان متولد شده و مقدمات را از پدر خود فراگرفته و سطوح اوليه را خدمت مرحوم آخوند ملا تقى و مرحوم ميرزا محمد دره جزينى خوانده و در سال 1333 ق به همدان آمده و سطوح را از مرحوم حجه الاسلام آقاى آقا شيخ

على دامغانى و حجه الاسلام آقا شيخ على گنبدى و ديگران فرا گرفته و بعد از آن به اراك آمده و از محضر مرحوم آيه اللَّه حايرى و آيه اللَّه آقا شيخ محمد سلطان و آقاى حاج ميرزا محمدعلى خان دو سالى استفاده و در سنه ى 1340 ق با آيةاللَّه حايرى مهاجرت به قم نموده و علاوه از آن بزرگوار از حضور مبارك مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير و حاج شيخ حسن فاضل و آيةاللَّه حاج ميرزا محمد كبير و آيت اللَّه ميرزا محمد فيض مدت هفت سال استفاده ها برده و بعد از آن به امر مبارك آيت اللَّه حايرى به تهران منتقل و در يكى از محلات آن به اقامه جماعت و بيان مسائل حلال و حرام و در ضمن بتدريس پرداخته و چندين سال در مدرسه عبداللَّه خان واقع در بازار بزازها اشتغال بتدريس فقه و اصول (كفايه و رسائل و غيره) داشته تا باجل محتوم از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

انگجي تبريزي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1357 -1282 ق)، عالم، مجتهد و فقيه اصولى. در انگج، يكى از محلات تبريز، متولد شد. ادبيات فارسى و عربى و نجوم و حساب و فقه و اصول را در تبريز خواند و از محضر درس استادانى همچون آقامير فتاح سرابى و ميرزا محمود اصولى بهره گرفت. سپس در 1304 ق براى ادامه ى تحصيلات به نجف رفت. در آنجا از حوزه ى درس استدلالى فقهى و اصولى آقاشيخ محمدحسن مامقانى، فاضل ايروانى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى بهره جست. وى از همان هنگام كه آيرم، امير لشكر رضاخان در تبريز شئونات اسلامى را زير پا نهاد با مردم تبريز همصدا شد و

نسبت به عمل آيرم اعتراض كرد. در قضيه ى تغيير لباس نيز عليه رضاخان موضعگيرى كرد كه منجر به دستگيرى و تبعيد او به سمنان شد. پس از بازگشت از تبعيد به حوزه ى درس خود پرداخت و كتاب هايى نيز در زمينه ى فقه و اصول تأليف كرد. از جمله آثار وى: «ازاحة الالتباس عن حكم المشكوك فيه من اللباس»؛ «رساله ى سؤال و جواب»؛ حاشيه ى «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه ى «رياض»؛ حاشيه ى «مكاسب» شيخ انصارى؛ «كتاب الارث»؛ «كتاب حج شرايع»؛ «كتاب الصلوة»؛ «كتاب الطهارة».[1]

مرحوم مغفور آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا ابوالحسن انگجى تبريزى از مجتهدين طراز اول ايران و يكى از مراجع احكام آذربايجان بوده كه در سال 1347 قمرى به واسطه انقلاب تبريز مسافرت به قم نموده و مدتى در آنجا توقف آنگاه به مشهد مقدس مشرف و حدود يك سال توقف سپس به خواهش دولت به تبريز مراجعت نمود مرحوم انگجى بنا به نقل علماء معاصرين و ديگران مردى محقق و مدقق و فقيهى اصولى و صاحب وقار و تمكين و متانت و ابهت كثيرالعلم و قليل الكلام بود.

تولدش در سال 1282 قمرى در تبريز واقع شد و پس از بلوغ بتحصيل علوم عربيه و ادبيه و حساب و نجوم موفن گشته و فقه و اصول را از مرحوم حاج ميرفتاح سرابى و ميرزا محمود اصولى اخذ كرده و از خودش نقل است كه تمام قوانين الاصول ميرزاى قمى را نزد مرحوم اصولى خوانده و در سال 1304 قمرى به نجف مشرف و تا دو سال از محضر مرحوم فاضل ايروانى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و علامه مامقانى استفاده نموده آنگاه مراجعت به وطن كرده و به

خدمات دينى از قبيل امر به معروف و نهى از منكر و اقامه جماعت و تدريس پرداخته و در امور دينى بسيار متصلب و خشن در ذات اللَّه بود و به هيچوجه در اداء وظائف شرعيه و حفظ حدود الهيه و ردع بدع مستحدثه مداهنه و مسامحه نداشت.

از آثار آن مرحوم است كتاب ازاحة الالتباس عن حكم المشكوك من اللباس كه در سال 1316 تأليف و طبع شده و نيز شرح كتاب حج شرايع و حاشيه بر كتاب رياض، مرحوم علامه تهرانى در الذريعه ج 1 ص 526 كتاب آن مرحوم را ذكر كرده است.

داراى شش فرزند برومندند كه سه نفر آنان در سلك روحانيت و از علماء و فضلاء حوزه علميه قم بوده اند كه ترجمه آنان خواهد آمد و سه نفر هم در رشته طب و از اطباء معروف تهران مى باشند.

وفاتش در سال 18 ذى القعده سال 1357 واقع شد و استان آذربايجان و اكثر بلاد ديگر غريق بحر ماتم و سوك آن بزرگوار شدند والد ماجدشان مرحوم حاج ميرزا محمد آقا معروف به شيخ الشريعه از اجلاء علماء و اشراف تبريز بودند و اين لقب را مرحوم مظفرالدين شاه قاجار با اعطاء يك حلقه انگشتر الماس به ايشان اهداء نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (314 -313)، الذريعه (249 ،99/6 ،526/1)، ريحانه (60 -59 /7)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (303 -301 /1)، علماء معاصرين (179 -178)، مؤلفين كتب چاپى (142 -141 /1).

انواري، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين بن العالم الجليل ميرزا على بن العلم العلام ملا عبدالرزاق همدانى انوارى از علماء معاصر همدان و برادر ارجمند مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمود سابق الذكر است.

وى در سال 1315

قمر در قريه انوار كه در 12 فرسخى همدان كه جزو در جزين است متولد شده و فقط تا 16 سالگى در همان قريه زندگى و مقدارى از علوم صرف و نحو و منطق را نزد مرحوم والد خوانده.

و در اواخر سال 1332 قمرى به همدان آمده و در مدرسه زنگنه معروف به مدرسه بزرگ ادامه به تحصيل داده و سطوح عالى را از اساتيد بزرگ و معروف آن زمان تكميل و در اواخر سال 1339 قمرى به شهرستان قم مهاجرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه آق شيخ ابوالقاسم كبير قمى استفاده پس از آمدن مرحوم آيت اللَّه حايرى و تشكيل حوزه به درس ايشان رفته و از ابحاث آن مرحوم و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى بهره مند شده و در زمان تبعيد آيات عظام نجف به قم از مباحث مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آقاسيد ابوالحسن اصفهانى استفاضه نموده و از آنان نائل به دريافت اجازه اجتهاد و غيره گرديده است.

و در سال 1351 قمرى مراجعت به همدان و به تدريس فقه و اصول و اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخته و تا هم اكنون كه نزديك هشتاد سال از عمرش مى گذرد و به واسطه ابتلاء و گرفتارى فرزند ارجمندش جناب حجةالاسلام آقا شيخ محى الدين انوارى كه از افاضل و ائمه جماعت تهرانست بسيار شكسته و خسته شده در همدان به خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

انواري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود انوارى از مشاهير علماء معاصر همدان بوده اند.

محمود بن ميرزا على ملقب به جناب ابن آخوند ملا عبدالرزاق بن ملاميرزا بن ملا آقا در سال 1306 قمرى به دنيا آمده و پس از پرورش مقدارى

از ادبيات را در خدمت والدش خوانده و در سال 1324 قمرى در مدرسه زنگنه به تحصيل پرداخته و در سال 1337 ق به تهران آمده و ابتدا در مدرسه نصرالدين و بعد از چند ماهى به مدرسه سپهسالار جديد منتقل و علوم عقليه و نقليه را آموخته و در سال 1441 قمرى مهاجرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم كبير و آيت اللَّه فيض استفاده نموده و در سال 1349 قمرى بارى پاره اى از گرفتاريهاى شخصى به همدان برگشته و در مسجد امامزاده يحيى و مسجد پيغمبر به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى پرداخته تا اينكه به اصرار جماعتى از وجوه اهالى امزاجرد همدان و تاكيد بعضى از آقايان براى ارشاد مردم جلوگيرى از تبليغات مسمومانه فرقه ضاله بهايبة به آن محل منتقل گرديده و تبليغ و اقامه جماعت و رفع شبهات مشغول گرديده.

و عده بسيارى از آنان را هدايت به اسلام نموده و از انحراف نجات داده اند تا در پنجم ذيقعده الحرام 1384 قمرى كه در همان محل از دنيا رفته و با تشييع جنازه عجيبى در جنب مسجد بزرگ امزاجرد كه از آثار ايشانست بنا بر وصيتش مدفون و مزار مردم قريه و قراء ديگر گرديده!

آثار قلمى و علمى آن مرحوم به قرار زير است

1- هدايت المسترشدين در نجاست اهل كتاب 2- اختيارات الايام در بيان سعد و نحس ايام از كتب معتبره اخذ و ترجمه شده 3- تير شهاب در رد بهاء و باب 4- كتاب شيطان و سركشى كه كتابى است علمى و تاريخى و ديانتى مشتمل بر مواعظ و نصايح

5- شمع هدايت در شناسائى 6- حجت كه نسبتا مبسوط و انفع است. 7- تحفه الواعظين كه داراى هفتاد مجلس منبريست 8- تذكره الصائب فى مقتل الاطائب چهل مجلس منبرى و در آخر آن چهل حديث منبريست از باقيات الصالحات ايشانست جناب ثقةالاسلام والمسلمين آقا ميرزا يوسف انوارى كه اكنون در امزاجرد به جاى آن مرحوم اقامه جماعت مى كند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

انواري، محي الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محى الدين بن العالم الكامل آيت اللَّه الحاج الشيخ زين العابدين انوارى همدانى از افاضل علماء مجاهدين معاصر تهران است وى در حدود سال 1350 قمرى در همدان در بيت علم و تقوى به دنيا آمده و پس از پرورش و خواندن اوليات و دروس ابتدائى قسمتى از مقدمات و ادبيات را در همدان فراگرفته سپس عزيمت به تهران و پس از تكميل سطوح مكاسب و فرائد و كفايه از محضر علمين آتين مرحوم حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمد تقى آملى و بعضى ديگر از آيات و مدرسين بزرگ مدرسه مروى معقولا و منقولا استفاده و ضمناً خود به تدريس سطوح و در يكى از مساجد بازار به اقامه جماعت و گفتن تفسير و نشر معارف حقه اثناعشريه پرداخته تا در سال 1384 قمرى كه به اتهام توطئه در قتل حسينعلى منصور نخست وزير دولت طاغوتى محمدرضا پهلوى با عده اى از جوانان متدين و مبارز از طرف سازمان ساواك بازداشت و مدت سيزده سال در زندان قصر و اوين به سر برده تا در سال 1397 قمرى آزاد و مجددا مشغول خدمات گرديده و چند ماهى هم از طرف قائد عظيم الشان آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى مدظله العالى براى ارشاد

و خدمات دينى به پاكستان و كراچى مسافرت و بعدا به تهران مراجعت و اكنون از طرف رهبر انقلاب در مسجد جامع نارمك تهران به اقامه نماز جمعه و جماعات و تبليغات دينى اشتغال دارند.

نويسنده گويد:

جناب آقاى انوارى هم يكى از فضلاء مبارز است كه در پيروزى انقلاب و حكومت جمهورى اسلامى خدماتى نموده است و در اين مسير تحمل مصائب و شدائدى از زندان و شكنجه و غيره نموده است. در ميان علماء و اقران طهران خود محبوبيت خاصى دارند و مورد توجه مخصوص رهبر عزيزمان امام خمينى بودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

اهوازي، حسن، ابومحمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، فقيه و محدث امامى. حسن در مكتب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) پرورش يافت و در صف اصحاب آن بزرگان قرار گرفت. وى على بن مهزيار، اسحاق بن ابراهيم و عبداللَّه بن محمد را به محضر امام رضا (ع) برد و ايشان را با مقام ولايت و انجام خدمت آشنا ساخت. او با مشاركت برادرش، حسين بن سعيد، سى كتاب در بيان احكام اسلام و شرح مسايل حلال و حرام تاليف كرد كه البته آن كتابها بيشتر به نام برادرش است، تا وى. از آثار او: «الصلاه»؛ «الطلاق»؛ «النكاح»؛ «الوصايا»؛ «المثالب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفه الرجال (551)، رجال ابن داود (قسم 552 -551 /1)، رجال النجاشى (176 -171 /1)، الفهرست للطوسى (53)، معجم رجال الحديث (349 -342 /4).

اهوازي، حسين

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 300 ق)، فقيه و محدث امامى. نياى وى از موالى امام سجاد (ع) بود. به قول شيخ طوسى وى و برادرش، حسن، از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) و امام هادى (ع) بودند. حسين با برادرش كتابهاى سى گانه ى مشتركى تاليف كردند. به قم رفت و در آنجا در منزل حسن بن ابان سكنى گزيد. حسين از امام رضا (ع) و جواد (ع) و هادى (ع) و نيز محدثان بسيارى كه شمار آنها را تا صد و يازده تن ياد كرده اند، روايت كرده است. ابراهيم بن مهزيار، احمد بن محمد بن خالد برقى، محمد بن جعفر بن بطه ى قمى و حسين بن حسن بن ابان قمى و بسيارى ديگر از اهوازى حديث شنيدند و از او روايت كردند. وى در قم درگذشت. از جمله كتابهاى

سى گانه ى حسين و حسن عبارت اند از: «الوضوء»؛ «الصلاه»؛ «النكاح»؛ «الطلاق»؛ «الوصايا»؛ «الفرائض»؛ «التجارات»؛ «الاجارات»؛ «الشهادت»؛ «الزهد»؛ «التقيه»؛ «المثال»؛ «الملاحم»؛ «المومن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفه الرجال (552 -551 ،508)، اعيان الشيعه (27/6)، الذريعه (279 -278 /23 ،73/19)، رجال الطوسى (412 ،399 ،372)، رجال النجاشى (176 -171 /1)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (406)، الفهرست للطوسى (105 -104)، لسان الميزان (525 -542 /2)، مجالس المومنين (423/1)، معجم رجال الحديث (244 -243 /5)، معجم المولفين (10/4).

ايجي، قاضي عضدالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(708/701- ح 756 ق)، متكلم، اصولى، فقيه شافعى و نحوى. از معاصران حافظ است كه در ايج از توابع اصطهبانات متولد شد. صوفى مشرب بود و شاگردان بسيارى داشت، شمس الدين كرمانى و سيف الدين ابهرى و سعدالدين تفتازانى از شاگردان وى بودند. در زمان سلطنت آل مظفر در شيراز به قضاوت اشتغال داشت. حافظ او را در زمره ى يكى از مفاخر علمى پنجگانه ى فارس ستايش كرده است. كتب بسيارى در فلسفه و كلام و اصول دين و اخلاق به زبان عربى دارد. آنگاه كه از سوى شيخ ابواسحاق نزد امير مبارزالدين براى انصراف وى از حمله به شيراز رفت مورد احترام فوق العاده وى قرار گرفت و امير از او درخواست كرد كه كتاب «المفصل» زمخشرى را كه در نحو است به فرزندش شاه شجاع تعليم دهد. در مذهب خود بسيار متعصب و با اماميه شديداً مخالفت مى ورزيد. كار او به سختى رسيد و توسط والى كرمان زندانى شد و در زندان قلعيه دريميان كرمان درگذشت. از تأليفات او: «المواقف»، در علم كلام، كه به نام خواجه غياث الدين محمد بن رشيدالدين وزير تأليف كرده و ميرشريف جرجانى نيز شرحى بر آن نوشته

است؛ شرح «مختصر الاصول» ابن حاجب؛ «الفوائد الغياثيه»، كه اختصارى است از قسمت سوم «مفتاح العلوم»؛ «تحقيق التفسير فى تكثير التنوير»؛ «الرسالة العضدية»، در وضع؛ «المدخل فى علم المعانى والبيان والبديع»؛ «العقائد العضديه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (482 -480)، الاعلام (66/4)، ايضاح المكنون (565 ،378 /1)، بزرگان شيراز (292)، تاريخ ادبيات در ايران (295/3)، تاريخ گزيده (699)، حبيب السير (221/3)، دايرةالمعارف فارسى (323/1)، روضات الجنات (51 -47 /5)، ريحانه (144 -142 /4)، فارسنامه ى ناصرى (1146/2)، كشف الظنون (1891 ،1764 ،1299 ،1144 ،898 ،104 ،41 ،37)، الكنى والالقاب (472/2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمن)، معجم المؤلفين (119/5)، هدية العارفين (527/1)، هفت اقليم (169 -168 /1).

ايرواني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا على آقا صاحب حاشيه (مكاسب) ابن العالم الجليل الشيخ عبدالحسين ابن على اصغر بن محمد باقر ايروانى نجفى از افاضل علماء معاصر تهران بود.

آن مرحوم از مراجع و مدرسين بزرگ حوزه علميه نجف بوده اند كه در سال 1301 ق تولد يافته و مقدمات علوم را از بعضى افاضل فراگرفته، آنگاه حاضر حوزه درس علامه خراسانى صاحب (كفايه) و علامه يزدى صاحب (عروه الوثقى) و در كربلا بدرس مرحوم آيةاللَّه التقى ميرزا محمد تقى شيرازى شده و بمقام بلندى از فقه و اصول رسيده و بعد از فوت مرحوم ميرزا به نجف مراجعت و متصدى تدريس خارج گرديده و بسيارى از فضلاء كه از مراجع علمى و تقليدى معاصرند از محضرش استفاده نموده تا در عصر روز دوازدهم ربيع المولود 1354 ق از دنيا رفته و در حجره كازرونى واقع در صحن شريف به خاك رفته است.

از تأليفات ارزنده ى علمى اوست كتاب (بشرى المجتهدين) در اصول و

حاشيه بر مكاسب مطبوع و كتاب الطهاره و كتاب صلوه و كتاب حج و كتاب خمس و رساله اى در فروع علم اجمالى و الذهب المسكوك فى لباس المشكوك و خير الزاد الى يوم المعاد.

(1354 -1301 ق)، عالم، فقيه و مدرس. از چهارده سالگى، بعد از وفات پدرش، به تصحيل علوم دينى روى آورد. پس از تحصيل مقدمات در اندك مدتى سطوح را به پايان رساند. آنگاه معقول را نزد شيخ على محمد نجف آبادى خواند و در حوزه ى درس اصول آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و حوزه درس فقه آيت اللَّه يزدى در نجف شركت جست. سپس به كربلا رفت و در درس آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى حاضر شد و به مقام بلندى از فقه و اصول رسيد. پس از فوت آيت اللَّه شيرازى به نجف بازگشت و عهده دار تدريس خارج فقه و اصول گرديد و بسيارى از علماى وقت از محضرش استفاده كردند. وى در نجف درگذشت و در حجره ى كازرونى واقع در صحن شريف علوى دفن شد. از آثار وى: «كتاب بشرى المجتهدين»، در اصول؛ «تحرير الاصول»، در دو مجلد؛ «كتاب طهارة»؛ «كتاب صلاة»؛ «كتاب الحج»؛ «كتاب خمس»؛ «الذهب المسكوك فى اللباس المشكوك»؛ «خيرالزاد الى يوم المعاد»؛ «عقد اللئالى فى فروع العلم الاجمالى»؛ «نهاية النهاية فى شرح الكفاية»؛ حاشيه ى «مكاسب» و «هدية الصبيان».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (261/ 8)، الذريعه (408/ 24 ،45/ 10 ،220 ،188/ 6)، ريحانه (65 -64/ 6)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (319/ 1)، شهيدان راه فضيلت (مقدمه/ 9 -8)، گنجينه ى دانشمندان (383/ 4)، لغت نامه (ذيل/ على حائرى)، مؤلفين كتب چاپى (309 -308/ 4)، معجم المؤلفين (118 -117/

8).

ايرواني، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ يوسف ايروانى از افاضل علماء معاصر تهران، در سال 1329 ق در نجف متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح از محضر بزرگان نجف مرحوم آيةاللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيةاللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيةاللَّه العظمى خوئى و مقدارى از آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى در سال 1366 ق به تهران مهاجرت و در مسجد (قندى) خيابان خانى آباد به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

آثار معظم له از اين قرار است: 1- مستند الفتوى فى شرح عروةالوثقى 2- تقريرات و دراسات اساتيد نجف اشرف مرحوم والدش علامه ايروانى و اساتيد ديگر.

داراى اجازات اجتهاد و رواياتى از آيات عظام نجف آيةاللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و مرحوم علامه كاشف الغطاء و علامه تهرانى صاحب الذريعه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

آبي رازي، موفق الدين، حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه و محدث. مشهور به خواجه آبى. وى در قريه راشدة شنست رى ساكن بود. وى بر فقيه عاليمقام اميركيا فرزند ابوالجيم مصدرى قرائت كرد. خواجه آبى فقيهى صالح و مورد اعتماد بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 /2)، رى باستان (298 /2)، رياض العلماء (338 /1)، شهيدان راه فضيلت (133)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 66 /6)، فهرست منتجب الدين (55 -54).

آبي، ابوسعد، ابوسعيد منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 432 /422 /421 ق)، فقيه، اديب، شاعر و مورخ امامى. در آبه يا آوه از توابع ساوه متولد شد. و پس از كسب معلومات متداول زمان در رى به وزارت ابوطالب مجدالدوله ى ديلمى رسيد، و با صاحب بن عباد دوستى داشت. به گفته ى منتجب الدين از شاگردان شيخ طوسى بود. عبدالرحمان نيشابورى از او روايت مى كرد. برادر او، ابومنصور محمد بن حسن آبى، نيز از اديبان و دانشمندان قرن پنجم است كه در خدمت ملوك طبرستان داراى منصب وزارت بود. آثار ابوسعد عبارت اند از: «نزهة الادب»؛ «نثر الدرر»؛ «تاريخ رى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (237 /8)، اعيان الشيعه (252 /9 ،85 /2)، دائرةالمعارف البستانى (26 -25 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (12 /1)، الذريعه (108 ،52 -51 /24 ،254 /3)، رى باستان (394 /2)، رياض العلماء (219 /5)، ريجانه (136 -135 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196 -195 /5)، فهرست منتجب الدين (161)، فوائد الرضويه (668 -667)، كشف الظنون (1939 ،1927 ،295)، الكنى والالقاب (4 /2)، معجم الادباء (238 /6)، معجم البلدان (69 /1)، معجم المؤلفين (12 /13)، نشر دانش (س 13، ش 6، ص 28)، هدية الاحباب (96)، هدية العارفين (473 /2).

آبي، تاج الدين علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه. قاضى تاج الدين، به آورده منتجب الدين در «فهرست»، از فقيهان عصر خويش بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 188 /6)، فهرست منتجب الدين (134)، معجم رجال الحديث (32 /12).

آبي، عزّالدين، زين الدين، ابومحمد حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، فقيه امامى. وى معروف به فاضل آبى و ابن زينب يا ابن زبيب يا ابن ربيب و از شاگردان محقق حلّى بود كه با استاد خود مباحثاتى داشته و در بسيارى موارد با وى مخالفت كرده است. از آثار او «كشف الرموز» است، در شرح «مختصر نافع» كه در رمضان سال 672 ق از كتابت آن فارغ شده است. آبه روستايى در بخش جعفر آباد ساوه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 ،85 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (12 /1)، الذريعه (35 /18)، رياض العلماء (15 ،11 /7 ،147 -146 /1)، ريحانه (39 -38 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 38 /7)، فوائد الرضويه (64 ،95)، الكنى والالقاب (155 /3 ،4 /2)، هدية الاحباب (96).

آبي، مجدالدين، صاعد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه و واعظ. وى از فقيهان و واعظان شيعى قرن ششم ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 137 /6)، فهرست منتجب الدين (100).

آتشي شيرازي، محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1208 ق)، فقيه و مجتهد. دائى نگارنده ى «فارسنامه ى ناصرى» است. سالها تحصيل مراتب علميه كرد تا به دريافت درجه اجتهاد نايل گشت. در 1245 ق از شيراز به كرمان رفت و در آنجا ساكن شد و سالها به نشر معارف اسلامى پرداخت و عهده دار امامت مسجد گنجعلى خان بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فارسنامه ى ناصرى (958 /2).

آتشي مراغه اي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه، اديب و شاعر. در عهد فتحعلى شاه شيخ الاسلام مراغه و از شعراى معروف آن شهر و متخلص به آتشى بوده است. وى كتب زيادى تأليف كرده است، ديوانى هم دارد كه اكثر اشعار آن به زبان تركى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (2)، الذريعه (2 /9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 69 /13)، فرهنگ سخنوران (2)، مستدركات اعيان (3 /3).

آجِنْگاني، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و متكلم. در آجنگان، از روستاهاى سرخس، متولد شد. از بزرگان اهل مناظره و از استادان فقه و كلام بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (60 /1)، دائرةالمعارف البستانى (40 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (22 /1)، معجم البلدان (130 /1)، نام آوران فرهنگ (91).

آخري، ابوالفضل خُزيمة

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه و متكلم معتزلى، اديب و لغوى. نامش محمد و به خزيمه معروف بود. اهل آخُر، قصبه اى در دهستان، ميان گرگان و خوارزم، بود. در ناحيه ى دهستان از كسانى چون ابوالفتيان عمر بن عبدالكريم روّاسى و بندار بن عبدالواحد دهستانى و ديگران حديث شنيد. در مرو به روايت حديث اشتغال داشت و در همان جا نيز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (61 /1)، دانشنامه ى ايران اسلام (38 /1)، معجم البلدان (559 /2 ،70 /1).

آخري، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و محدث. در آخُر، قصبه اى در ناحيه دهستان ميان گرگان و خوارزم، متولد شد و به مصر سفر كرد. وى از احمد بن بهزاد سيرافى و ابوالفوارس صابونى و ديگران حديث روايت مى كرد. ابوالقاسم حمزه بن يوسف سهمى نيز از او روايت كرده و «اصول» او را ستوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (61 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (38 /1)، لسان الميزان (67 /8 ،605 -604 /1)، معجم البلدان (559 /2 ،70 /1).

آخوند خراساني، ملا محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329 -1255 ق)، فقيه، اصولى، مجتهد بزرگ تشيع و از بنيانگذاران انقلاب مشروطيت. پدرش ملا حسين اهل هرات و ساكن مشهد بود. وى مقدمات علوم را در مشهد آموخت و از آنجا به سبزوار رفت و مدتى در محضر درس حاج ملاهادى سبزوارى حاضر گشت. در بيست و دو سالگى به تهران آمد و علوم عقلى را نزد ميرزا ابوالحسن جلوه و ديگران فراگرفت و در سال 1278 ق به نجف رفت و به حوزه درس شيخ مرتضى انصارى پيوست. مدتى نيز در درس شيخ راضى، سيد مهدى قزوينى و سيد على شوشترى شركت جست و پس از وفات شيخ انصارى به خدمت ميرزاى شيرازى درآمد. آخوند اسلام است كه شاگردان بسيارى را تربيت كرده است. وى يكى از سه تن روحانى نجف بود كه از مشروطيت حمايت كرد و اين عمل او منجر به موفقيت آزاديخواهان در انقلاب مشروطيت شد. در سال 1329 ق زمانى كه روسها بر آزاديخواهان ايران با ارسال اولتيماتوم هاى پشت سر هم سخت گرفته بودند، به قصد آمدن به ايران حركت كرد، ولى در راه ناگهان درگذشت، شايع

شد كه او را مسموم كرده اند. وى در مقبره ى حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى مدفون گرديد. آثار او عبارت اند از «كفاية الاصول»، دو جلد، از مراجع معتبر علم اصول، «حاشيه بر رسائل» و «حاشيه بر مكاسب» كه نقدى است بر آثار شيخ مرتضى انصارى؛ «حاشيه بر اسفار»؛ «حاشيه بر شرح منظومه»؛ «رسالاتى در مشتق، رضاع،...»؛ «الاجارة»؛ «الاجتهاد والتقليد»؛ «الفوائد الاصولية» و «تكملة التبصرة». از آثار خير آخوند احداث سه مدرسه ى بزرگ و متوسط و كوچك در نجف است. وى ضمناً به انتشار چهار مجله ى «اخوت»، در «درةالنجف»، «العلم» و «نجف اشرف» كمك بسيار كرد. وى در نزد فقها و دانشمندان علوم دينى به «صاحب الكفايه» شهرت دارد. و فرزندان او كلمه «كفائى» را براى نام خانوادگى خويش انتخاب كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (234 /7)، اعيان الشيعه (6 -5 /9)، تاريخ برگزيدگان (43 /42)، خدمات متقابل اسلام و ايران (500 -499)، الذريعه (88 /18 ،324 /16 ،220 /6 ،412 /4 ،122 /1)، ريحانه (42 -41 /1)، شرح حال رجال (1 /4)، گنجينه ى دانشمندان (93 -92 /7)، معجم المؤلفين (155 /11)، مؤلفين كتب چاپى (16 -14 /5).

آدم بن يونس نسفي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، فقيه امامى. شيخ فقيه و ثقه ى عادل كه تصنيفات شيخ ابوجعفر طوسى را بر وى قرائت كرد. ابن حجر در «لسان الميزان» تحت عنوان رجال شيعه ى اماميه از او نام مى برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (86 /2)، فوائد الرضويه (41)، فهرست منتجب الدين (11)، لسان الميزان (512 /1)، معجم رجال الحديث (124 /1).

آدمي استرآبادي، ابوالقاسم علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و محدث. او را آدمى اسدآبادى و همچنين آدمى همدانى نيز ناميده اند. او در طلب حخديث مسافرت كرد و از فاروق خَطّابى و ابوبكر قطيعى و برخى ديگر حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (1/ ح 61)، دانشنامه ى ايران و اسلام (45 /1).

آدمي چاچي، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و محدث. آدمى در چاچ (ناحيه اى در شمال شرقى سير دريا، ظاهراً مطابق ناحيه ى تاشكند) و نواحى اطراف آن زندگى مى كرد و به روايت حديث اشتغال داشت. وى به عراق و حجاز سفر كرد و از حبيب بن مغيره چاچى، حامد بن داوود چاچى، عبيداللَّه بن واصل بخارى، ابوحاتم محمد بن ادريس رازى و محمد بن عبداللَّه بن يزدى مُقْرى و ديگران حديث شنيد. ابوالفضل محمد بن محمد چاچى، و ابوجعفر محمد بن على غزال و همطبقه ايشان از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (61 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (45 /1).

آدينه اصفهاني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1339 ق)، حكيم، فقيه و زاهد. از مبرزين شاگردان جهانگيرخان قشقائى بود. وى از مدرسين حكمت در مدرسه صدر و مسجد ذوالفقار اصفهان بود و متون معقول و منقول را تدريس مى كرد. خط او نيز پخته و شيرين بود. همچنين از نجوم و هيئت سر رشته داشت. استاد جلال همايى و آقاميرزا محمود مفيد اصفهانى از شاگردان نامور وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (242 -241)، همايى نامه (22).

آذري قمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ احمد آذرى قمى يكى از ستارگان... آسمان فضيلت حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم است كه در حدود 1342 قمرى در قم چشم به جهان گشوده و پس از پرورش و خواندن اوليات و ادبيات سطوح را از مدرسين حوزه علميه فراگرفته و آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آن سامان از محضر آيات عظام آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده نموده و پس از چند سال اقامت به وطن مراجعت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه نايب الامام آقاى خمينى و آيت اللَّه محقق داماد بهره مند شده و در ضمن در مواقع مقتضى ماه رمضان و محرم و صفر براى ارشاد و تبليغ اسلام و تنوير افكار به تهران مسافرت نموده ولى چند ساليست كه به واسطه مشاغل زياد آن برنامه را تعطيل و از طرف حجةالاسلام والمسلمين آقاى آذرى ديگر به خدمات دينى و مبارزات بر عليه امپرياليسم و رژيم منفور شاه مخلوع ادامه و براى همين هم چند سالى از طرف عمال كثيف و جنايتكار طاغوتى تبعيد به اردستان و بعضى از نواحى ديگر شده كه سر

اين جان چند تن از عزيزانش در اثر تصادم از دست رفته است بالجمله جناب آقاى آذرى از افراد بسيار شايسته و لايق و پرهيزكار و مراتب فضل و تقوايش مورد تاييد مراجع بزرگ بالاخص حضرت آيه اللَّه العظمى امام خمينى است و از طرف معظم له به اتفاق بعضى ديگر منصوب به سرپرستى آستانه مقدسه حضرت معصومه (ع) و هم نظارت در دادگاه انقلابى ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

آراني كاشاني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1244 ق)، فقيه. معروف به ملا على آرانى. از اهالى ده آران از توابع كاشان بود. پس از كسب فيض از محضر علما و كسب اجازه از ملا احمد نراقى در 1217 ق به گلپايگان رفت و سپس در 1242 ق به تهران آمد، پس از آن در قم اقامت گزيد. آثار او عبارت اند از: «الدّرة البهية»، منظومه در اصول فقه كه در 1242 ق، منطبق بر تعداد ابيات كتاب، سرودن آن را به پايان برده؛ «الغرة الجلّية فى شرح الدرة البهية»؛ «المقاصد المهمة»؛ «مطلع الانوار»، در سه جلد، كه جلد يكم آن در دسترس نيست، جلد دوم آن درباره ى پادشاهان ايران از كيومرث تا روزگار نويسنده (1239 ق) است، و جلد سوم در سرگذشت دانشمندان و سرايندگان معاصر نويسنده تا سال 1226 ق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (385 ،151 /21 ،34 /16 ،91 /8 ،424 /4)، فوائد الرضويه (577)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (657 -656 /1).

آراني كاشاني، ملا محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1250 ق)، فقيه. در آران كاشان متولد شد. مقدمات را نزد پدرش فراگرفت و در تهران نزد سيد حسين كاشانى تحصيل كرد. پس از آن به عراق رفت و از محضر فاضل ايروانى و شيخ زين العابدين مازندرانى بهره جست و اجازه يافت. سپس به ايران بازگشت و در زادگاهش متوطن شد و به ترويج معارف اسلامى پرداخت. از آثارش: «عرائس الاحكام»، در شرح «الفيه»؛ «حاشية القوانين»؛ «حاشية الرسائل»؛ شرح «الدرة» سيد بحرالعلوم؛ رساله اى در «اجتهاد و تقليد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (242 /15 ،272 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1541 -1540 /14).

آزاد قزويني، ميرآزاد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مجتهد اصولى، فيلسوف، حكيم و شاعر. برادر كوچك مير سيد على قزوينى و از سادات قزوين بود. او نزد شيخ محمدتقى شهيد ثالث و برادرش ملا محمدصالح برغانى فقه و اصول خواند و در حوزه ى درس آخوند ملا آقا حكمى قزوينى حكمت آموخت، سپس عازم هندوستان شد و ساكن آن سامان گشت. طبعى موزن داشت و اشعار لطيفى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (7)، فرهنگ سخنوران (5)، مستدركات اعيان (3 /3)، مينو در (356 /2).

آزادواري جويني، ابوموسي هارون

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، اديب و فقيه. در نيشابور از ابوعبداللَّه محمد بن ابراهيم پوشَنجى و ابراهيم بن عبدالرحمان بن سهل آزادوارى حديث شنيد. حاكم ابوعبداللَّه حافظ از او روايت كرده و او را فقيه و اديب شمرده و گفت است كه وى پيش از سال 310 ق در رى و بغداد به جمع آورى احاديث اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (85 /1).

آستارايي، اسحاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1391 ق)، فقيه و مدرس. در قصبه ارچوان آستارا متولد شد. پس از تحصيل ادبيت در زادگاهش، به لنكران رفت و از آنجا به اردبيل مهاجرت كرد. وى نزد افتخارالعلما و شيخ عبداللَّه تحصيل علوم كرد و در سال 1340 ق به خراسان مسافرت كرد و از محضر درس آقا شيخ حسن برسى و ميرزا ابوالقاسم حكمى و آقا بزرگ حكيم و اديب نيشابورى و ميرزا هاشم بهره برد و در 1345 ق به قم رفت و در حوزه درس آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى حاضر شد. از ابتداى تأسيس مدرسه حجتيه قم عهده دار امور مدرسه بود. در قم درگذشت و در مقبره ابوالحسن در بقعةالعلماء دفن شد. از آثار وى: «تقريرات» درس آيت اللَّه حائرى و «تقريرات» درس آيت اللَّه حجت در كفايه و فقه و مكاسب.[1]

مرحوم مبرور حجه الاسلام آقاى آميرزا اسحق آستارائى از افاضل حوزه و مبرزين اصحاب و خواص رفقاء مرحوم آيت الله حجت به فضل و دانش معروف و به متانت و حسن افعال موصوف بوده است والدش مرحوم آقاعباس تاجر قفقازيست در قصبه ارچوان نزديك شهر آستارا متولد شده و پس از گذرانيدن.

ايام كودكى در همانجا به تحصيل ادبيات پرداخته و در سال 1336 ق به لنكران آمده و از آنجا به اردبيل مهاجرت كرده و نزد مرحومين افتخار العلماء و شيخ عبدالله تحصيل مقدمات نموده و در سال 1340 ق به خراسان مسافرت و از محضر درس مرحوم آقاشيخ حسن برسى و ميرزا ابوالقاسم حكمى و آقابزرگ حكيم و اديب نيشابورى و ميرزا هاشم استفاده نموده و در سال 1345 ق مهاجره به قم و از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و خونسارى استفاده كامل نموده و هم به درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و از اول تاسيس مدرسه حجتيه تصدى امور مربوط به مدرسه از تمام جهات از طرف مرحوم آيت الله حجت به ايشان محول بوده است.

از آثار اوست مقدارى از تقريرات درس مرحوم آيت الله حايرى و تقريرات درس مرحوم آيت الله حجت در كفايه وقفه و مكاسب اجازاتى هم از آيات عظام گذشته داشته است در ماه ذى الحجه 1391 قمرى از دنيا رفته و در مقبره ابوحسين در بقعه العلماء مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (42 /2)، گنجينه ى دانشمندان (55 -54 /2).

آشتياني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمدحسن آشتيانى (ف. تهران 1319 ه.ق.) از اعيان علما و مجتهدان با فضل و ديانت و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. وى به تهران آمد و حوزه درس او مرجع استفاده بسيارى بوده است. كتاب «بحرالفوائد فى شرح الفرائد و التقريرات» وى در سال 1315 ه.ق. در تهران چاپ سنگى شده و كتاب «ازاحة الشكوك» نيز به چاپ سنگى رسيده است. آشتيانى در تهران وفات يافت و جنازه او

را به نجف بردند و در مقبره شيخ جعفر شوشترى دفن كردند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

آشتياني، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا باقر بن العلامه المتبحر حاج ميرزا احمد آشتيانى دام ظله از علماء معاصر تهران و افاضل خاندان آشتيانى ميباشند. تولد ايشان در آخر 1323 ق در تهران واقع شده و پس از فراغت از سطوح اوليه در سال 1340 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه مشكينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه نائينى فقها و اصولا استفاده نموده آنگاه به تهران مراجعت و در مدرسه مروى بتدريس معقول و منقول اشتغال يافت.

از تأليفات ايشان است كتب زير:

1- كتاب النكاح 2- كتاب الطلاق 3- كتاب الصوم 4- كتاب القضاء 5- تعليقاتى بر فرائد 6- شرح مبسوطى بر كفايه 7- تعليقاتى بر متاجر شيخ 8- تعليقاتى بر خمس و زكوه مرحوم حاج آقا رضا همدانى 9- تعليقاتى بر صلوه آن مرحوم 10- تعليقاتى بر حج جواهر 11- رساله اى در لباس مشكوك 12- رساله اى در زكوه الفطر 13- رساله اى در ميراث الزوجه 14- رساله اى در حبوه 15- رساله اى در قضاء احكام 16- رساله اى در مسالك وحدت وجود 17- رساله اى در جبر و تفويض و امر بين الامرين 18- رساله ى مختصرى در صلوه جمعه 19- رساله اى در اجتهاد و تقليد 20- رساله اى در احكام و اقسام آبها 21- رساله اى در نجاسات و احكام آنها 22- رساله اى در احكام مساجد 23- رساله ى مفصلى در احياء موات 25- رساله اى در خلع و مبارات 26- رساله اى در تصوير مالكيت يا عدم مالكيت بعضى عناوين كليه 27- رساله اى در قاعده يد 28-

رساله اى در قاعده من ملك 29- رساله اى در شروط 30- رساله اى در كفو 31- رساله اى در جواب تحيت 32- حواشى بر شرح اللمعه 33- حواشى بر قوانين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

آشتياني، حسن، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1248 /1243 ق)، عالم اصولى و مجتهد. در آشتيان متولد شد و در نجف تحصيل كرد و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. پس از اتمام تحصيلات و رسيدن به مقام اجتهاد، به تهران آمد و به تشكيل حوزه و تدريس مشغول شد. شهرت ميرزاى آشتيانى به سبب مخالفتش با اعطاى امتياز توتون و تنباكو به بيگانگان، معروف به قرارداد رژى، و كوشش او در لغو اين امتياز بود كه سرانجام با ارشاد و حمايت قاطع ميرزاى شيرازى منجر به لغو قرارداد گرديد. وى سفرى نيز به ديدار ميرزاى شيرازى در سامرا رفت و مورد استقبال قرار گرفت. وى در تهران درگذشت و پس از تشييع جنازه با شكوه پيكرش به نجف حمل و در مقبره شيخ جعفر شوشترى مدفون گشت. حاج شيخ مرتضى آشتيانى، شيخ مصطفى آشتيانى، ميرزا هاشم آشتيانى و ميرزا احمد آشتيانى از فرزندان او هستند. از آثار ميرزاى آشتيانى: «بحرالفوائد فى شرح الفرائد»، كه حاشيه ى مفصلى است بر رسائل شيخ انصارى؛ «مباحث الالفاظ»، در اصول؛ «ازاحةالشكوك فى حكم اللباس المشكوك»؛ «كتاب القضاء»؛ «كتاب الاوانى الذهب والفضه»؛ «كتاب الوقف» و «احياء الموات»؛ «رسالة فى نكاح المريض»؛ «الاجزاء»؛ «كتاب الاجاره»؛ «الخلل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (38 -37 /5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (98 -97 /1)، دايرةالمعارف فارسى (155 /1)، الذريعه (139 /25 ،301 /24 ،248 /7 ،137 /5 ،44 /3 ،527 ،39 ،274 ،122 /1).

ريحانه (49 /1)، شرح حال رجال (317 -316 /1)، علماء معاصرى (71 -70)، فوائد الرضويه (451 ،68)، گنجينه ى دانشمندان (364 -363 /4)، لغت نامه (ذيل/ محمدحسن)، المآثر والآثار (151)، مؤلفين كتب چاپى (539 -537 /2)، معجم المولفين (186 /9)، يادگار (س 3، ش 4، ص 16).

آشتياني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمدحسن بن ميرزا جعفر بن ميرزا محمد آشتيانى از اعيان علماء و مجتهدين عصر گذشته ما كه با فضل و ديانت و وثاقت معروف و از شاگردان مبرز و ممتاز شيخ الطائفه علامه انصارى بوده و بعد از وفات استادش در سال 1282 ق به تهران مهاجرت نموده و حوزه درس او مورد توجه و مرجع استفاده بسيارى از اطباء عصر بوده تا در سال 1319 ق كه بدرود حيات گفته و جنازه اش پس از يكسال حمل به نجف اشرف و در مقبره شيخ جعفر شوشترى بخاك رفته است. آثار علمى او از اينقرار است:

1- بحر الفوائد فى شرح الفرائد 2- كتاب اجاره 3- كتاب اجزاء احكام الاوانى 4- كتاب احياء الموات- ازاحه الشكوك عن حكم لباس المشكوك 5- كتاب الوقف 6- قضا و شهادات و كتب ديگرى كه طبع نشده است.

آن مرحوم داراى چهار فرزند عالم و دانشمند بوده است: 1- مرحوم آيه اللَّه العظمى حاج شيخ مرتضى آشتيانى كه ترجمه و شرح احوالش در ضمن علماء مشهد خواهد آمد.

2- مرحوم آيه اللَّه حاج آقا ميرزا آشتيانى معروف بافتخار از علماء و دانشمندان بنام اين خاندان بوده و در قضاياى مشروطيت ايران در يكى از منازل شهر رى مقتول و در مقبره صحن مطهر در جنب كفش كن زنانه كه بنام مقبره افتخار آشتيانى معروف است مدفون گرديد داراى تاليفاتى

بوده كه يكى از آنها بنام: افتخار نامه در غزوات حضرت ولايت ماب مولى الكونين اميرالمؤمنين بنهج فردوسى بطبع رسيده است.

3- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آشتيانى غالبا وارد در امور سياست بودند و تاليفاتى در ادعيه و زيارت از ايشان بيادگار مانده و در سن 92 سالگى برحمت ايزدى پيوسته و در ارض اقدس رضوى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

آشتياني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى ابن العلامه الجليل آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا محمدحسن بن العالم العامل ميرزا جعفر آشتيانى از مشاهير علماء و مجتهدين و روسا حوزه علميه مشهد مقدس بوده لند.

تولدش در سال 1281 قمرى روز وفات علامه انصارى شيخنا المرتضى ره صاحب فرائد و مكاسب بوده و مرحوم والدش به واسطه كثرت علاقه به استادش مرحوم شيخ وى را به نام او موسوم نموده و همت بر تربيت او گماشت تا اوليات و سطوح را فراگرفت و از محضر مرحوم والدش استفاده كافى نمود و در خدمت آن مرحوم به مكه مشرف و پس از مراجعت در نجف اشرف اقامت و از مجالس ابحاث مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين حاج ميرزا خليل و مرحوم آخوند خراسانى بهره مند شده تا به مدارج عاليه اجتهاد و فقاهت رسيده و به ايران مراجعت و در تهران به تدريس و اقامه جماعت مشغول تا در سال 1340 قمرى به ارض اقدس رضوى مشرف و در آنجا به تدريس و اقامه جماعت و اصلاح امور مردم موفق و در سال 1353 قمرى به حكم اجبار به تهران و چند سالى در زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) مجاور تا سال 1360 ق كه

مشرف به اعتاب عاليات و دو سال در كربلا به تدريس مشغول و به واسطه كسالت مزاج مراجعت به ايران و ثانيا به مشهد مقدس مشرف و به وظائف شرعى قيام تا در 24 ذى حجه 1365 قمرى كه به رحمت ايزدى پيوستند و در پائين مبارك حضرت رضا (ع) درب حرم مطهر مدفون گرديدند.

نگارنده گويد مرحوم علامه آشتيانى عالمى بود ربانى و فقيهى بود سبحانى و اخلاص بسيارى به اهل بيت عصمت عليهم السلام داشت و در تمام مواليد ائمه و اعباد مذهبى در منزلش مجلس جشن منعقد و در وفيات آنان مجلس سوگوارى مى گذاشت و خود با آن كبر سن از مردم پذيرائى كرده و گاهى مديحه خوانى مى نمود توسلش بسيار و به زيارت جامعه كبيره مداومت داشت براى او منامات و مكاشفات و نوادر آموزنده بود يكى از مناماتش مربوط به مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن صدرالعلماء بود كه در ترجمه او نگاشتم و يكى ديگر هم مربوط به خود ايشانست كه بسيار جالب است.

مكاشفه آيت اللَّه آشتيانى

در شهر رى در ايام اقامتش براى اين بنده فرمود در مشهد مقدس كه بودم روزى حمام رفتم و خضاب كرده و خوابيدم كه خضابم رنگ بگيرد پس ديدم ملك الموت آمد و مرا قبض روح كرد و مردم از مردنم خبردار شدند اجتماع كرده و پس از تغسيل و تشييع آورده و دفن كردند شخصى به من گفت بيا نزد اين غريب برويم من گفتم من مى ترسم در زير خاك و ميان قبر نمى روم گفت نه بايد برويم پس مرا به قبر وارد نمود و لحد گذارده شد چنان وحشت مرا گرفت ناگاه ديدم قبرم وسيع شد و درى از

بالاى سرم باز و به من گفته شد حضرت رسول و ائمه عليهم السلام تشريف مى آورند و ديدم آن جناب و حضرت زهرا و دوازده امام عليهم السلام آمدند و در عقب سر آنان چهارده نفر از علماء بزرگ كه آخرين آنها مرحوم پدرم بود آمدند ناگاه ديدم درى از پائين گشوده و دو نفر با قيافه هولناكى وارد و به حضرت رسول (ص) عرض كردند اجازه مى فرمائيد از او سؤال كنيم فرمود نه از من بپرسيد عرض كردند سمعا و طاعه.

يا رسول اللَّه من ربك فرمود اللَّه جل جلاله ربى من نبيك فرمود انا نبى نفسى تا آخر عقايد.

پس گفتند حال اجازه مى فرمائيد از او بپرسيم فرمود نه از پسر عمويم على سوال كنيد پرسيدند پس از پايان باز كسب اجازه كردند فرمود نه از دخترم بپرسيد، پرسيدند و هر كدام جواب مى دادند مى گفتند نه از حسن و از حسين تا آخر حضرت مهدى بپرسيد و آنها مى پرسيدند و حضرات جواب مى دادند تا بعد از جوابهاى چهارده معصوم عليهم السلام معروض داشتند حالا بپرسيم فرمودند آرى و ارفقابه با وى مدارا كنيد. مرحوم آشتيانى فرمود از تلقين حضرت رسول (ص) و ائمه عليهم السلام من روان شده و عقايدى كه از هول و ترس از يادم رفته بود به يادم آمد پس تا پرسيدند من ربك فورا گفتم اللَّه جل جلاله ربى گفتند من نبيك گفتم هذا محمد بن عبداللَّه (ص) نبيى.

من امامك گفتم هذا على بن ابى طالب امامى و هر جوابى كه مى دادم پيغمبر (ص) من علماء مخصوص پدرم خوشحال و خندان مى شوند تا پس از پايان سؤال و جواب پيغمبر (ص) حركت نموده و از همان

در كه آمده رفتند و در اثر آن حضرت حضرات ائمه عليهم السلام يكى بعد از ديگرى رفته و قبر تاريك مى شد گفتم لابد علماء و پدرم آمده اند كه من تنها نباشم ديدم آنها هم بعد از ائمه عليهم السلام رفتند و چنان قبر تاريك و وحشتناك شده و از خواب بيدار شدم.

برادر ارجمندشان جناب مستطاب حجه الاسلام والمسلمين آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا احمد آشتيانى كه ترجمه شان در ص 364 جلد چهارم گذشت در روز چهارشنبه پانزدهم جمادى الثانى 1395 وفات نموده و با تجليل و تشييع فراوان از تهران حمل به شهر رى و در جوار حضرت عبدالعظيم در مقبره برادرش مرحوم آقا ميرزا مصطفى افتخار آشتيانى مدفون گرديدند.

از يادگارهاى ايشان گذشته از كتب و تاليفات دو فرزند دانشمند به نام آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر آشتيانى و حجةالاسلام آقاميرزا محمدصادق آشتيانى مى باشد.

(ح 1365 -1281 ق)، فقيه و اصولى. او از محضر پدر بهره كافى برد و همراه وى به مكه رفت. در بازگشت در نجف ماند و از مجالس درس ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و ديگران سود جست. وى از بزرگ ترين فقهاى زمان خود به شمار مى آمد و از علماى بانفوذ ايران بود. در جنبش مشروطيت شركت داشت و در قضيه ى بانك روس و حوادثى كه منتهى به لغو امتياز آن گرديد، نيز دخالت بسزايى داشت. مدتى كه در مشهد اقامت داشت (1353 -1340 ق)، رياست و سرپرستى حوزه ى علميه ى مشهد را برعهده داشت. در سال 1360 ق به عراق رفت و دو سال مقيم كربلا بود. و سپس به ايران آمد و تا پايان عمر در مشهد زيست. كتابى در باب «اجاره»، بر مبناى تقريرات

او، باقى است. ميرزا محمود آشتيانى و اسماعيل آشتيانى فرزندان او هستند.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (37 -35 / 1)، شرح حال رجال (260 / 6)، گلزار معانى (20 -16)، گنجينه ى دانشمندان (96 -95 / 7).

آصف قزويني

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1136 ق)، فقيه. در قزوين متولد شد. مراتب علمى را تا تحصيل اجتهاد در اصفهان طى كرد. سپس به قزوين و از آنجا به تفليس رفت و به تدريس فقه و اصول پرداخت. چند سال بعد دوباره به اصفهان رفت و دچار فتنه ى افغان و محاصره ى اصفهان و قحط و غلا گرديد و كمر همت به يارى برادران دينى بست و مواسات بسيارى با آنان كرد. از آثار او است: شرح «خطبه همّام» از خطب اميرالمؤمنين (ع)، كه برخى آن را ستوده اند و بهترين شرح دانسته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87 /2)، تذكرة القبور (11)، الذريعه (226 /13 ،113 /7)، ريحانه (448 -447 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1 /12)، فوائد الرضويه (53)، مينو در (763 /2).

آفُراني، ابواحمد، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 422 ق)، فقيه و محدث. از ليث بن نصر كاجَرى نَسفَى حديث شنيد و كتاب «موَّطا» را از او روايت كرد. آفُران قريه اى است نزديك نَسَف و ابواحمد در آنجا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1)، معجم البلدان (74 /1).

آفُراني، ابوالطيب، عبدالملك

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 338 ق)، فقيه، اديب و شاعر. ابوالطيب از مردم آفُران، قريه اى در نزديكى نسف، بود. از احمد بن حامد مقرى نسفى و ابوالفوارس احمد بن محمد بن جمعه و ليث بن نصر كاجَرى نَسفَى حديث شنيد و به مرو رفت و در آنجا فقه آموخت و از ابوالعباس معدانى و ابوالحسن محمودى و ابوزيد فقيه مروزى حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1).

آفُراني، ابوبكر، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 413 ق)، فقيه و محدث. در بخارا اقامت داشت و از ابوصالح خلف بن محمد خيام و برخى ديگر حديث شنيد. او در سن هشتاد سالگى در بخارا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1)، نام آوران فرهنگ (95).

آفراني، ابوتَمام، عبدالسلام

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 400 ق)، اديب، شاعر و فقيه. برادر ابوالطيب آفُرانى و از مردم آفُران، دهى در نزديكى نَسَف بود. در فقه پيرو مذهب شافعى بود و از اصحاب شافعى نيز آموخته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1).

آقا ميري دزفولي، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ق) فقيه. وى از نوادگان سيد عبدالباقى معروف به سيد آقا مير است. در دزفول متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتى در دزفول در 1260 ق به نجف رفت و نزد شيخ مرتضى انصارى تلمذ كرد و سرانجام داماد وى گشت. و در همان جا درگذشت. از آثار وى: تحرير «تقارير» شيخ انصارى در اصول؛ «خلل و مواريث»؛ حاشيه اى مفصل بر «شرح لمعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (144 -143 /5).

آقا نجفي اصفهاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1332 /1331 -1262 ق)، عالم شيعى و مجتهد. معروف به آقانجفى. وى نوه ى شيخ محمدتقى رازى اصفهانى صاحب «هداية المسترشدين» بود. در اصفهان متولد شد و مقدمات را از پدرش شيخ محمدباقر اصفهانى فراگرفت. در نجف در محضر ميرزا محمدحسن شيرازى، حاج شيخ مهدى نجفى و حاج سيد على شوشترى به تكميل تحصيل پرداخت و به مقام اجتهاد رسيد و به اصفهان بازگشت در زمان پدر مرجعيت تام يافت. وى در كمك به مدرم و تأمين وسايل آسايش ايشان كوشا بود، حدود شرعى را اجرا مى كرد و نسبت به حسن جريان زندگى و تحصيل طلاب علوم دينى اهتمام مى ورزيد. وى در جنبش تنباكو از آغازگران مبارزه بود. مخالفتش با مظالم ظل السلطان و مأمورن انگليسى سبب تبعيد وى به تهران شد. اما در تهران نيز همچنان به فعاليت سياسى خود ادامه داد و دوباره او را به اصفهان باز گرداندند. سرانجام در اصفهان درگذشت و در جوار مرقد امامزاده احمد نواده ى امام محمدباقر (ع) به خاك سپرده شد. آثار او را بيش از صد دانسته اند، از آن جمله: «آداب العارفين»؛ «الاجتهاد والتقليد»؛ «اسرار الآيات»؛ «اسرار الاحكام»؛ «اصول الدين»؛ «انوار العارفين»؛ «تأويل

الآيات الباهرة فى العترة الطاهرة»؛ «بحر الحقائق»؛ «جامع الانوار»؛ «المتاجر»؛ «مفتاح السعادة».[1]

ا آقا نجفى (و. 22 ربيع الثانى 1262 ه.ق- ف. 11 شعبان 1332 ه.ق) شيخ محمدتقى بن حاج شيخ محمدتقى بن عبدالرحيم، از علماى بزرگ و متنفذ اصفهان و داراى تأليفات متعددى است در فقه و اصول فقه و كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (288 /6)، اعيان الشيعه (196 /9)، تذكرة القبور (18 -16)، دانشنامه ى ايران و اسلام (119 /1)، الذريعه (332 ،74 /21 ،59 /19 ،43 /5 ،431 ،255 ،46 ،45 ،40 ،38 /2 ،270 ،380 ،24 ،21 /1)، ريحانه (58 -57 /1)، شرح حال رجال (327 -326 /3)، علماء معاصرين (102 -101)، فوائد الرضويه (438)، الكنى والالقاب (6 /2)، مؤلفين كتب چاپى (203 -198 /2)، مصفى المقال (95)، معجم المؤلفين (134 -133 /9)، مكارم الآثار (1666 -1662 /5).

آقابزرگ تهراني، محمدمحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1293 ق)، كتاب شناس، محقق، فقيه و محدث شيعى. آقا بزرگ تحصيلات مقدماتى خود را در تهران در مدارس دانگى و پامنار و فخريه آغاز كرد و ادبيات و فقه و اصول و منطق آموخت و در 1315 ق عازم نجف شد و نزد حاج ميرزا حسين محدث نورى تحصيل علم حديث كرد. و در حوزه درس آخوند ملا كاظم خراسانى، شريعت اصفهانى، سيد محمدكاظم يزدى و ميرزا محمدتقى شيرازى به تكميل فقه و اصول پرداخت. در سال 1329 ق به كاظمين رفت تا مقدمات تدوين بزرگ ترين دايرةالمعارف كتاب شناسى شيعه، يعني«الذريعة الى تصانيف الشيعة» را آماده سازد. اين دايرةالمعارف در واقع جوابى به جرجى زيدان، اديب مسيحى عرب بود كه مدعى شده وبد كه نقش شيعه در فرهنگ اسلامى

بسيار اندك است. آقابزرگ براى تهيه ى «فهرست الذريعه» در نجف چاپخانه اى به نام مطبعةالسعادة داير كرد. ولى دولت عراق مانع كار وى شد. وى براى تكميل «الذريعه» سفرهاى بسيار كرد و از بيشتر كتابخانه هاى عمومى عراق و ايران و سوريه و فلسطين و مصر و حجاز و بسيارى از كتابخانه هاى خصوصى بازديد كرد. حاج آقا بزرگ از بسيارى از محدثين فرق و مذاهب گوناگون اجازه ى نقل حديث داشت، از جمله: ميرزا حسين نورى، سيد محمدعلى شاه عبدالعظيمى، شيخ على خاقانى، شيخ على كاشف الغطاء، سيد حسن صدر، شيخ محمدعلى ازهرى مالكى، شيخ عبدالوهاب شافعى، شيخ ابراهيم الاحمدى، شيخ عبدالقادر طرابلسى، شيخ عبدالرحمن حنفى. بسيارى از بزرگان نيز از او اجازه ى نقل حديث گرفته اند، مانند: حاج آقا حسين بروجردى، سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى، شيخ عبدالحسين امينى، سيد عبدالهادى شيرازى، شيخ محمدرضا آل ياسين، سيد محمدصادق بحرالعلوم، سيد شهاب الدين مرعشى. وى پس از يك بيمارى طولانى در نجف درگذشت و طبق وصيتش، در كتابخانه خود كه آن را وقف علما كرده بود به خاك سپرده شد. مهمترين آثار وى عبارت اند از: «الذريعة الى تصانيف الشيعة» در 26 جلد؛ «طبقات اعلام الشيعه»، از سده ى چهارم تا چهاردهم ق. در يازده جزء كه ادامه كتاب «وفيات الاعلام» سيد حسن صدر در سه قرن اول بود؛ «مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال»؛ «هدية الرازى الى المجدد شيرازى»؛ «النقد اللطيف فى نفى التحريف عن القرآن الشريف»؛ «توضيح الرشاد فى تاريخ حصر الاجتهاد»؛ «المشيخة»؛ «ضياء المفازات فى طريق مشايخ الاجازات»؛ «مستدرك كشف الظنون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 6، ش 4 -3، ص 253 -247 و ش 8 -7، ص 596 -588)،

الذريعه (1/ مقدمه و 20/ مقدمه)، ريحانه (54 -52 /1)، سرآمدان فرهنگ (19 -18 /1)، سواد و بياض (589 -587)، گنجينه ى دانشمندان (280 -279 /1)، مؤلفين كتب چاپى (235 -232 /5)، نام آوران فرهنگ (353).

آقاجاني، عليرضا

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1016 ق)، فقيه و محدث شيعى. وى از شاگردان ميرزا محمد استرآبادى بود كه در مكه پس از قرائت كتاب «تهذيب الاحكام» بر او، به دريافت اجازه روايت نايل شد. وى پدر محمد بن عليرضا آقاجانى، حكيم و فيلسوف بزرگ عصر خويش است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 398 /11).

آقاكوچك بروجردي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1279 ق)، عالم، فقيه و محدث. از اهالى قميشه و در اصفهان ساكن بود. پس از كسب مقدمات سالها در تحصيل نحو و صرف و معانى و بيان و حديث و رجال و علوم دينى و معارف صرف اوقات كرد تا به درجه ى اجتهاد رسيد. از آثار وى «رساله در استصحاب» كه تحرير تقريرات پدرش بود و به انضمام «قواعد الشريفيه ى» پدرش به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (423 -422 /2)، تذكرة القبور (14)، ريحانه (57 -56 /1)، المآثر والآثار (162).

آقاميري دزفولي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد اسدالله معروف بامام بن سيد نورالله بن سيد اسدالله بن سيد محمد حسين بن العلامه سيد عبدالباقى مشهور بسيد آقا مير دزفولى يكى از فضلاء نامدار خوزستان و فقهاء عظام اهواز بوده است.

وى در دزفول متولد شده و پس از فراغت از مبادى علوم مهاجرت بنجف اشرف نموده و از محضر علمين آخوند خراسانى و علامه يزدى استفاده كامل نموده و چند سالى هم در تهران بتحصيل پرداخته و از درس علماء آن سامان بهره مند شده آنگاه باهواز منتثل و رحل اقامت افكنده و بوظائف دينى قيام و مورد احترام و تجليل قرار گرفت و در مسجد جامع آن شهر باقامه جماعت و تدريس پرداخت تا در سال 1357 ق وفات نموده و جنازه اش حمل بنجف و در وادى السلام مدفون گرديد.

فرزند ارشدش حجه الاسلام آقاى حاج سيد هبه الله امام از علماء محترم و متصف بفضائل اخلاق و تا هم اكنون در مسجد جامع اهواز بجاى والدش بامامت اشتغال دارد.

(وف 1357 ق)، فقيه. معروف به امام. وى از نوادگان سيد عبدالباقى معروف به سيد آقا مير است.

در دزفول به دنيا آمد. پس از فراغت از خواندن علوم مقدماتى عازم نجف اشرف شد و در حوزه درس آخوند خراسانى و علامه يزدى شركت كرد و از آنان استفاده كامل برد. چند سالى هم در تهران به تحصيل پرداخت. سپس به اهواز منتقل شد و در آنجا عهده دار وظايف دينى گشت. در همان جا درگذشت. پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (141 / 3).

آقانجفي قوچاني، سيد حسن، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1295 ق)، فقيه، حكيم و اديب. در خسرويه ى قوچان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در قوچان، سبزوار و مشهد به پايان رسانيد و در بيست سالگى به اصفهان رفت و نزد آخوند كاشانى و ميرزا جهانگيرخان قشقايى حكمت و فلسفه و نزد آخوند شيخ عبدالكريم گزى، و سيد محمدباقر درچه اى فقه و اصول خواند. سپس از اصفهان به نجف رفت و نزد آخوند محمدكاظم خراسانى، شريعت اصفهانى، محمدباقر اصطهباناتى تلمذ كرد و در سى سالگى به اجتهاد رسيد و پس از بيست سال توقف در نجف به قوچان بازگشت و متجاور از بيست و پنج سال در قوچان مقام فقاهت و رتق و فتق امو مذهبى مردم و اداره ى حوزه ى علوم دينى را برعهده داشت. وى در قوچان درگذشت و آرامگاهش از زيارتگاه هاى قوچان است. از آثار وى: «شرح دعاى صباح»؛ «عذر بدتر از گناه»، درباره ى مشروطيت؛ «سفرى كوتاه به آباديهاى قوچان»؛ «سياحت غرب»؛ در كيفيت عالم برزخ و سير ارواح؛ «سياحت شرق» كه مهمترين اثر آقا نجفى و شرح حال خود او از كودكى تا مقام اجتهاد است؛ «حيوة الاسلام فى احوال آيةاللَّه الملك العلام»،

در شرح زندگى آخوند خراسانى؛ «شرح كفايةالاصول».[1]

حسن بن سيد محمد نجفى صاحب (كتاب سياحت شرق و سياحت غرب) از علماء بنام شهرستان قوچان بوده است. وى در سال 1295 قمرى در قريه (خروه) از توابع قوچان متولد شده و پس از رشد به مكتب رفته و شروع به دروس فارسى نموده و آن را تكميل و بعد با عدم رغبت و ميلى كه به ادامه درس داشت ولى روى اصرار پدرش به تحصيل ادامه داده و مدتى در مدرسه قوچان مقدمات را كاملا خوانده و بعد در سن 20 سالگى از راه كوير لوت به يزد و از آنجا به اصفهان آمده و در يكى از حجرات مسجد شاه و مسجد عربون اقامت و منظومه سبزوارى را در خدمت مرحوم آخوند كاشى و رسائل را از شيخ عبدالكريم كزى و حكمت و فلسفه را از ميرزا جهانگير خان قشقائى و فقه را از مرحوم آقا نجفى مسجد شاهى فراگرفته و در درس خارج حاج سيد محمدباقر درچه اى شركت و با مشقات بسيارى مواجه شده و به مراقبت و تزكيه نفس خويش پرداخته و بعد از چهار سال توقف در اصفهان در سال 1318 قمرى در سن 23 سالگى پياده به نجف اشرف مشرف شده و به درس مرحوم آخوند خراسانى و حاج سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى حاضر شده و هم از محضر مرحوم آقا شيخ محمدباقر اصطهباناتى در فلسفه استفاده نموده تا در سن سى سالگى به مقام فقاهت و اجتهاد رسيده و بعد از بيست سال اقامت در عتبات عاليات در سال 1338 قمرى به قوچان مراجعت و به ارشاد مردم و

رتق و فتق امور دينى مردم و حوزه علوم دينى قوچان اشتغال داشته تا بعد از بيست و پنج سال خدمات شايسته در قوچان در شب جمعه 26 ربيع الثانى 1363 قمرى در سن 68 سالگى وفات نموده و در منزل خودش مدفون و تاكنون قبرش مزار و مورد احترام مردم قوچان است. مرحوم آقا نجفى قوچانى كه افتخار اين شهرستان بلكه استان خراسان است داراى آثار نفيس و ارزنده اى مى باشد كه بعضى طبع و برخى غيره مطبوع مانده است و آنها از اينقرار است.

1- سفر غرب (سياحت غرب) 2- سياحت شرق 3- شرح ترجمه رساله تفاحيه ارسطو 4- كتاب عذر بدتر از گناه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (221 -220 /6)، نشر دانش (س 4، ش 2، ص 27 -18).

آقانجفي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1324 ق)، عالم دينى، فقيه و مفسر. در نجف اشرف به دنيا آمد. پس از پرورش در محضر پدر كه از علماى همدان بود و خواندن مقدمات و سطرح به حوزه درس علماى بزرگ نجف چون آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه غروى اصفهانى راه يافت و از آنان بهره ى كامل گرفت. پس از نيل به مقامات عاليه به همدان مهاجرت كرد و به ترويج مذهب و تأليف و تصنيف پرداخت. از آثار وى: تفسير شريف «انوار درخشان» است كه در پانزده جلد عرضه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (244 /2)، گنجينه ى دانشمندان (416 -415 /7).

آل آقا، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوتراب بن العالم الجليل آقاى آقا شمس الدين بن العلامه آقا محمدهادى بن آقا محمدصالح آل آقا (حفيد آيت اللَّه العظمى وحيد بهبهانى) از علماء بزرگ معاصر كرمانشاه است

معظم له در حدود سال 1319 قمرى در كرمانشاه متولد شده و در بيت اصيل آل آقا پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول مهاجرت به نجف اشرف نموده و ساليان دراز در باب مدينه علم اقامت و از محاضر آيات عظام نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و اعلام ديگر استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و در اين اواخر به حكم ضرورت به كرمانشاه وطن خود مراجعت و به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

آل بحرالعلوم، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1320 /1319 -1248 ق)، فقيه، اديب و شاعر. در نجف به دنيا آمد. تفسير و فقه و اصول و كلام و ادبيات را از پدر آموخت. از او به عنوان شاعر كبير آل بحرالعلوم ياد شده است. مناعت طبع او مورد ستايش همگان بود. شيخ محمد سماوى نجفى صاحب كتاب «الطليعة» و شيخ عبدالمحسن كاظمى و شيخ عبدالحسين خياط نجفى از شاگردان وى در ادبيات و شعر مى باشند. از آثارش «ديوان» شعرى است كه با اجازه در فرزندش سيد حسن و سيد محمد در صيداء به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (29 /1)، اعيان الشيعه (133 -129 /2)، الذريعه (644 /9)، معجم المؤلفين (24 -23 /1)، مكارم الآثار (1333 /4).

آل بحرالعلوم، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1377 -1281 ق)، فقيه، اصولى، رجالى و محدث. در نجف به دنيا آمد. در كودكى پدر را از دست داد و تحت سرپرستى جدش، سيد على، قرار گرفت. پس از فراگيرى مقدمات علوم سطوح عالى فقه و اصول را نزد سيد محمدكاظم يزدى و سيد محمد بحرالعلوم و آخوند خراسانى خواند و به دريافت اجازه نايل شد. او در تاريخ و رجال و درايه چيره دست بود. از آثار وى: «تقريرات يزدى و خراسانى»، در مباحث فقهى و اصولى؛ «تحفة العالم فى شرح خطبة المعالم»، در دو مجلد، جلد اول در شرح خود خطبه كه تواريخ معصومين عليهم السلام و مشاهد آنان است و جلد دوم در شرح سى و نه حديث كه در صدر كتاب معالم بعد از خطبه در فضل علم و علما نگاشته شده؛ «تحفة الطالب»؛ «اسرار العارفين»، در شرح دعاى كميل؛ «بغيه الطالب»؛ «حدائق العارفين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (451 ،448 /3 ،51 /2)، علماء معاصرين (276 -271)، مؤلفين كتب چاپى (299 -298 /2)، معجم المؤلفين (145 /3).

آل بحرالعلوم، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1221 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. در نجف زاده شد و همان جا نشو و نما يافت و مراحل علمى را پيمود. فقه و اصول و كلام را نزد شيخ حسن فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء و شريف العلماء مازندرانى و شيخ مرتضى انصارى و شيخ محمدحسن نجفى صاحب «جواهر» آموخت. وى از صاحب «جواهر» به دريافت اجازه نايل شد. كتاب ارزشمند «جواهر الكلام» محصول همكارى وى با استادش مى باشد. عالمانى چون سيد ميرزا جعفر حايرى و سيد محمد موسوى ساروى و شيخ فضل اللَّه مازندرانى و ميرزا صادق تبريزى و ميرزا محمد همدانى از شاگردان وى هستند. در سفرى كه براى مداواى چشم به ايران آمد پس از زيارت مشهد حدود دو سال در بروجرد نزد اقوامش ماند. پس از وفات برادرش، سيد على، از سوى خاص و عام به رياست حوزه ى نجف و مرجعيت شيعه برگزيده شد. سيد حسين در شعر و ادب نيز شهرت بسزايى دارد، و «ديوان» اشعارى از او باقى مانده كه به ترتيب حروف تهجى است و در آن اشعار جدش سيد بحرالعلوم را نيز تخميس كرده است. در فقه و اصول نيز كتابهائى از وى به جا مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (20 -18 /6)، الذريعه (126 /9)، شهيدان راه فضيلت (496)، فوائد الرضويه (156 -155)، معجم المؤلفين (50 /4)، مكارم الآثار (725 -723 /3).

آل بحرالعلوم، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1318 -1247 ق)، فقيه، اصولى و اديب. نزد پدرش و عمويش، سيد على صاحب «البرهان القاطع»، و شيخ مرتضى انصارى و ميرزا حسن شيرازى فقه و اصول خواند. او داراى دقت نظر بود. او را آثارى

در فقه و اصول است و چندين رساله تصنيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (47 /9)، شهيدان راه فضيلت (496)، علماء معاصرين (70 -69)، فوائد الرضويه (374)، معجم المؤلفين (183 /8).

آل بحرالعلوم، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1326 -1261 ق)، فقيه، اصولى و حكيم. در نجف به دنيا آمد. فقه را نزد عمويش، سيد على، و شيخ راضى نجفى و سيد حسين ترك كوه كمرى و اصول را نزد ميرزا عبدالرحيم نهاوندى و فلسفه را نزد ميرزا محمدباقر نجفى آموخت. وى از عمويش، سيد على، به دريافت اجازه نايل گشت و پس از درگذشت او در سطح عالى به تدريس پرداخت و سرانجام عهده دار رياست حوزه ى نجف گرديد. او به امور اجتماعى و سياسى حوزه و رفع مشكلات مردم اهتمام مى ورزيد. شوق او به تحقيق و تأليف تا بدانجا بود كه بينائى خود را نيز در اين راه از دست داد. وى كتابخانه بزرگى در زمينه فقهى و اصولى و روايى بنياد نهاد. او پس از نشستن به سوگ دو فرزند عالم و فاضل خود، سيد مهدى و سيد ميرعلى، در نجف از دنيا رفت. از آثارش: «بلغة الفقيه»، شامل 16 رساله فقهى؛ «مصباح العباد»، رساله عمليه مبسوط؛ «الوجيزه»، مختصر «مصباح العباد»؛ «مواقف حاسمة فى تاريخ التضحية والفداء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (409 -408 /9)، الذريعه (51 /25 ،114 /21 ،148 /3)، شهيدان راه فضيلت (497)، علماء معاصرين (94 -93)، المآثر والآثار (183)، مؤلفين كتب چاپى (779 /5)، مكارم الآثار (1637 -1636 /5).

آل بحرالعلوم، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1219 ق)، فقيه اصولى. از فقيهان نامى آل بحرالعلوم بود. در نجف به دنيا آمد. نزد پدر مقدمات علوم را فراگرفت. و فقه و اصول را نزد شيخ محمدحسن نجفى صاحب «جواهر» طى كرد. موقعيت علمى وى به گونه اى بود كه پس از مرگ پدر به رهبرى دينى و اجتماعى عراق دست يافت.

وى داماد سيد على طباطبائى صاحب «رياض»، و پدر سيد على نقى معروف به آقاكوچك است كه در شعر و ادب دست داشت و در كربلا كشته شد. سيد محمدتقى در كربلا درگذشت و در نجف به خاك سپرده است. از آثارش كتاب «قواعد الاصول» است در «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (288 /6)، اعيان الشيعه (197 -196 /9)، الذريعه (178 /17 ،204/2)، شهيدان راه فضيلت (495)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 218 -217 /13)، فوائد الرضويه (432 -431)، معجم المؤلفين (130 -129 /9)، مكارم الآثار (662 -661 /3).

آل بحرالعلوم، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1253 -1189 ق)، فقيه، اصولى، محدث و رجالى. در نجف به دنيا آمد. مقدمات علوم و ادبيات را نزد پدر خواند. فقه و اصول ر نزد عالمانى چون شيخ جعفر كاشف الغطاء و شيخ محمد سعيد دينورى و شيخ محمدتقى ملاكتاب تكميل كرد و از ايشان به دريافت اجازه نايل شد. او پس از پدر عهده دار سرپرستى حوزه ى نجف و مرجعيت دينى شد. از آثارش: «اصول الفقه»؛ «شرح الشرايع»؛ «شرح اللمعه»؛ «كشف القناع فى اصحاب الاجماع»؛ «الفقه الاستدلالى»؛ «الفوائد الرجالية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 /9 ،19 /7)، الذريعه (338 ،286 /16 ،205 -204 ،120 /2)، شهيدان راه فضيلت (496 -495)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 573 -571 /13)، فوائد الرضويه (182)، مكارم الآثار (1446 -1445 /4).

آل بحرالعلوم، محمدصادق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه، اصولى، اديب و شاعر. در نجف متولد شد. تحت نظارت پدر مقدمات علوم را فراگرفت. و سطوح عالى فقه و اصول را نزد ميرزاى نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و سيد محسن قزوينى، و تفسير را نزد بلاغى و علم حديث و درايه را نزد شيخ ابوتراب خوانسارى آموخت. و از نايينى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و سيد محسن امين و سيد حسن صدر اجازه روايت گرفت. وى كتابخانه اى بنياد نهاد كه در آن كتابهاى خطى نفيسى گردآورى شد. او آثار بسيارى در فقه و اصول و شعر و ادب پديد آورد. از جمله: «دليل القضاء الشرعى، اصول و فروعه»؛ «السلاسل الذهبية»، كشكولى ادبى و تاريخى و رجالى؛ «المجموع الرائق من ازهار الحداق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (55 /20 ،211 /12 ،259 /8).

آل بحرالعلوم، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335 -1302 ق)، فقيه اصولى. از عالمان بنام آل بحرالعلوم بود. در نجف به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، سطوح عالى فقه و اصول را در حوزه ى درس سيد محمد بحرالعلوم، صاحب «بلغة»، و شيخ عبدالهادى همدانى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى آموخت. شاگردان بسيارى در حوزه ى درس او تربيت شدند. او عالمى پركار و اهل نقد و نظر و تأليف بود. وى در نجف درگذشت. از آثار او: حاشيه اى بر «معالم الاصول» و «منظومه»اى در اصول است كه شرحى بر آن نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (156 /10)، علماء معاصرين (70 -69)، معجم المؤلفين (30 /13).

آل بحرالعلوم، ميرعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ق)، فقيه و نحوى. در علم و تقوا به درجه كمال رسيد. در زمان حيات پدرش از دنيا رفت. پدرش در آخر رساله ولايت در كتاب «بلغة الفقيه» از او تمجيد نموده و او را غواص درياى فقه خوانده است. از آثارش: كتاب «كشف الاسرار فى شرح الاظهار»، درنحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (313 -312 /8)، الذريعه (17 /18)، شهيدان راه فضيلت (497)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1530 -1529 /14).

آل بحرالعلوم، هاشم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1284 -1255 ق)، فقيه اصولى. در نجف زاده شد. نزد پدر خود، سيد على صاحب «برهان»، و ميرزاى شيرازى مقدمات و سطوح عالى فقه و اصول را آموخت. از آثار وى: «التقريرات» استادش ميرزاى شيرازى در اصول است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (497)، الذريعه (387 -386 /4)، مكارم الآثار (1515 /5).

آل طالقاني، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1248 ق)، اديب، فقيه و عارف. در نجف به دنيا آمد. مقدمات را در خدمت برادر خويش، سيد هاشم، فراگرفت و ادبيات را در محضر شيخ احمد قفطان خواند. سپس به مجالس درس شيخ انصارى و شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و ميرزاى شيرازى حاضر شد، تا در فقه و اصول به اجتهاد رسيد. در اخلاق نيز مدتى نزد ملا حسينقلى همدانى رفت و از محضرش بهره ها گرفت. بيشترين شهرت وى در زمينه ادبيات است بدان پايه كه او را سيبويه ملقب كردند. جماعتى از ادباء از شاگردان وى به حساب مى آيند، از جمله: شيخ جعفر بديرى. در نجف وفات كرد و در صحن علوى دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مكارم الآثار (1340 -1339 /4).

آل طيب شوشتري، عبدالسلام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، عالم دينى، فقيه و واعظ. در شوشتر به دنيا آمد. در خدمت برادرش آقا سيد محمد مهدى آل طيب و آقا شيخ محمد كاظم ابن الشيخ تلمذ نمود تا به درجه اجتهاد رسيد و از اين دو عالم بزرگ اجازه اجتهاد گرفت. او از ديگر آيات نيز بهره گرفت. چون حاوى كمالات نفسانى بود و در پارسايى و تقوا پيشتاز، مواعظ و نصايح وى بسيار مؤثر بود.او را تأليفات و تصنيفات چندى در فقه است، از جمله: حاشيه استدلالى بر «عروة الوثقى» طباطبائى يزدى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (415 /5).

آل طيب شوشتري، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1311 ق)، فقيه، محقق، واعظ و زاهد. از خاندان سيد نعمت اللَّه جزايرى است. در شوشتر به دنيا آمد. تحصيلات سطوح نهايى را نزد عم خويش آقا سيد بزرگ آل طيب و حاج شيخ محمدكاظم شوشترى به پايان رساند و از محضر حاج شيخ محمد رضاى دزفولى نيز بهره برد و از او اجازه اجتهاد دريافت كرد. وى در زهد و پارسايى و موعظه و خطابه يگانه دوران خود بود. او عهده دار مرجعيت اهالى شوشتر بود. در شوشتر از دنيا رفت و همان جا دفن شد. آثار بسيارى از او به يادگار ماند كه از جمله آنها: شرحى بر «كفاية الاصول»؛ شرحى بر «معالم الاصول»؛ «معالى الاخلاق»؛ «الوسيلة الكبرى فيما يعم به البلوى»، فارسى، در اصول دين و فروع از طهارت تا آخر عبادات و نيز معاملات؛ شرحى بر وصيت نامه حضرت اميرالمؤمنين (ع) به فرزندش امام حسن (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (82 /25)، گنجينه ى دانشمندان (415 -414 /5).

آل طيب، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى فرزند سيد جليل و عالم زاهد آقا سيد على محمد آل طيب جزايرى شوشترى از افاضل سادات و احفاد علامه بزرگوار و محدث عالى مقدار سيد نعمت اللَّه جزايرى است.

وى در سال 1329 قمرى در شوشتر متولد شده و در بيت فضل و دانش پرورش يافته و مقدمات را در خدمت مرحوم والدش خوانده و قسمتى از سطوح را نزد علامه آقا سيد بزرگ آل طيب خوانده و از اساتيد ديگر آن زمان استفاده كرده و پس از آن به دزفول عزيمت نموده و از محضر علامه بزرگوار حاج شيخ محمدرضا معزى بهره مند شده و از شاگردان خاص آن مرحوم گرديدند و ايشان

علاقه مخصوص به ايشان داشتند و اجازه اجتهاد بر ايشان نوشتند كه عين آن نزد برادر عزيزش حاج سيد كاظم آل طيب موجود است و در ايام تابستان كه شيخ به بروجرد مى رفتند براى گرمى هواى دزفول ايشان را همراه خود مى بردند و ايشان هم از اين فرصت استفاده كرده از محضر و درس آيت اللَّه العظمى بروجردى (ره) كه در آن موقع در بروجرد بودند استفاده كرده و كسب فيض مى نمودند و مدتى هم در قم از محضر مرحوم آيت اللَّه حجت بهره مند شده و بعد از وفات شيخ به شوشتر آمده و بعد از چندى به اهواز رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و تدريس و خدمات دينى پرداخته تا در روز پنجشنبه دهم ماه رمضان هزار و سيصد و شصت و پنج قمرى سال فوت آيت اللَّه العظمى اصفهانى از دنيا رفته و جنازه اش حمل به نجف اشرف و در وادى السلام در جوار جدش حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلوه والسلام مدفون شده است.

خدايش رحمت كند كه در استقامت راى و بودن فهم از ابناء ممتاز و در بيت شريف آل طيب مشار بالبنان بوده ولى متاسفانه كه عمرش كوتاه و در سن 36 سالگى از دنيا رفته ولى خوشبختانه به مضمون آيه شريفه «ما ننسخ من آيه او ننسها ناتى بخير منها او مثلها» ما هيچ آيه را منسوخ نكرده يا واپس نكرديم مگر اينكه بهتر از آن يا مانند آن را آورديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

آل طيب، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين شوشترى مشهور به آقا سيد بزرگ آل طيب طاب ثراه از اعاظم علماء خوزستان جامع علوم مختلفه و صاحب ملكات فاضله و مكارم اخلاق و

متعبد و زاهد بوده اند

در سال 1275 قمرى در شوشتر متولد شده و سلسله نسبش به اين كيفيت به علامه جزايرى منتهى مى شود.

السيد محمدحسين بن السيد محمدجعفر بن السيد محمدحسين بن السيد جعفر بن السيد طيب بن السيد محمد بن السيد نورالدين بن العلامه المحدث السيد نعمت اللَّه جزايرى قدس اللَّه اسرارهم.

وى علوم ادبيات را در شوشتر از مرحوم حجةالاسلام آقا سيد محمدعلى شيخ الاسلام و آسيد محمد معلم آموخته و در فقه و اصول از محضر آيات عظام حاج سيد عبدالصمد جزايرى و حاج شيخ عبدالكريم شوشترى كه از اجله تلامذه شيخ انصارى بوده و بعضى علماء ديگر در (رياضيات و هيئت و نجوم) از عالمان جليلان حاج سيد محمد بنى هاشمى و حاج سيد حسن منجم و در علم طب از دو عالم بزرگوار حاج سيد حسين حكيم بن العالم الزاهد آيت اللَّه حاج سيد على شوشترى وصى علامه انصارى و سيد جعفر سيد الاطباء همدانى استفاده كامل نموده و در علوم ديگر نيز حظى وافر داشتند و خط ثلث و نسخ و كتبه را بسيار خوب و زيبا مى نوشت و در اين فن استادش مير اسداللَّه قاضى مرعشى كه از شاگردان مرحوم ميرزاى وصال شيرازى است بوده.

و آنجناب جمع نموده بود بين حدت ذهن و قوت حافظه را لذا با قلت مراجعه به كتاب به واسطه ضعف چشم مستحضر از مطالب فنون كثيره متنوعه بوده و غوامض آنها را به آسانى حل مى نمود و مى فرمود تحرير اقليدس را درس نخواندم.

ولى به فكر و ذهن خودم عباراتش را حل و مطالبش را فراگرفته ام و اوقات خود را به تدريس و عبادت صرف مى نمود و قليل المعاشره با مردم

بود و غالب علماء شوشتر رشته تحصيلاتشان بلاواسطه يا با واسطه به آن بزرگوار منتهى مى شود يك سال استخراج نجومى نموده و تقويم نوشته است.

در كثرت عبادت قليل النظير بلكه يگانه عصر خود بشمار مى رود نوافل مرتبه از او فوت نمى شد مداومت به زيارت عاشوراء به طريق احتياط و نماز حضرت جعفر طيار و زيارت جامعه و بعضى صلوات مستحبه داشت در هفته يك ختم قرآن مى نمود و روزى هزار صلوات مى فرستاد و ايام البيض هر ماه را تا آخر عمرش روزه مى گرفت عمل استفتاح را بجا مى آورد و چند سال ماه رجب و شعبان را روزه گرفته و وصل به ماه صيام مى نمود.

اول شب را كمى مى خوابيد و زود برمى خواست و به عبادت مى پرداخت.

و داراى مقامات معنوى و الهامات غيبى بود و با قرآن استخاره نموده و غالباً مراد شخص را بيان مى كرد و صلاح و فساد آن كار را توضيح مى داد.

در معالى اخلاق ممتاز در عصر خويش بود و هيچگاه سائلى را محروم نمى كرد و با او با ملاطفت حرف مى زد و در صورت عجز از قضاء حاجت او از وى عذرخواهى مى كرد.

با مناعت طبع و عزت نفس زندگى مى كرد و در امر معاش قانع و شاكر بود و از حقوق شرعى كمتر تصرف مى كرد و در امر به معروف و نهى از منكر در مواقع مقتضيه قلبى قوى داشت و از رياست عامه كناره مى گرفت و متصدى مرافعات و فصل خصومات نمى شد و از فتوا دادن نيز خوددارى مى كرد و در اواخر عمر منزوى گرديد.

و تمام اوقات را مصروف به عبادت مى كرد و بالجمله فضائل و كمالات نفسانيه و مكارم اخلاق و محاسن اطوار

آن بزرگوار و جديت او در عبادات و التزام او به مستحبات مهمه و اعراض او از زخارف دنيويه به اندازه اى است كه سزاوار است كتاب مستقلى در اين خصوص نوشته شود و آنچه در اينجا نوشته شده گذشته از اينكه مبالغه نيست به نحو ايجاز تحرير گرديده است.

در شب پانزدهم شوال 1150 قمرى در حالى كه مشغول ذكر پروردگار بود از اين سراى فانى به دار باقى ارتحال نمود.

داراى فرزندانى بنام سيد عبداللَّه و سيد ابوالحسن و سيد نعمت اللَّه بوده كه هر سه وفات نموده و يك فرزند بنام آقا سيد محمدحسن از او مانده كه ترجمه اش خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آل عصفور، احمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1131 -1084 ق)، فقيه، متكلم، محقق و نويسنده. در شاخوره به دنيا آمد و علوم مقدماتى را در آنجا فراگرفت. آنگاه نزد استادان بزرگ آن عصر مراتب عالى فقه و اصول را به پايان رساند و به درجه ى اجتهاد نايل آمد. وى از برجسته ترين شاگردان شيخ سليمان ماحوزى بود كه فقه و اصول و حكمت را نزد وى آموخت. رياضيات را نزد شيخ محمد بن يوسف بحرانى فراگرفت. در بسيارى از داشنهاى روزگار خود مهارت داشت. على رغم ديگر عالمان آل عصفور كه اخبارى بودند وى به عقل گرايى تمايل داشت و كتابهايى در زمينه ى علوم عقلى تأليف كرد. همچنين در فصاحت زبان و بلاغت سخن و حاضرجوابى مشهور بود. در آشوب بحرين، و تاخت و تاز اعراب هوله، به قطيف مهاجرت كرد. اما بر اثر شنيدن خبر به تاراج رفتن كتابخانه اش بيمار شد و در 47 سالگى در قطيف درگذشت. گفته اند كه 23 تأليف معتبر داشته است كه همگى با كتابخانه ى

وى، على رغم تلاشهاى پسرش شيخ يوسف صاحب «حدائق» كه براى حفظ كتابخانه كرد، در فتنه ى بحرين از بين رفت. كتاب «اثبات الجزءالذى لايتجزاء» و «الجزءالذى لايتجزى» از جمله كتابهاى او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (464 -463 /2)، الذريعه (104 ،7 /5 ،90 ،88 -87 /1)، ريحانه (230 /1)، شهيدان راه فضيلت (463 -462)، فوائد الرضويه (13).

آل عصفور، خلف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1280 ق)، عالم، نويسنده، فقيه و محدث. در بوشهر متولد شد و پس از آموزشهاى مقدماتى در 1306 ق به نجف مهاجرت كرد و در حوزه ى علميه ى آنجا به آموختن سطوح عالى دانشهاى متداول روزگار پرداخت. او در درس عالمان و فقيهان بلندپايه چون آخوند ملا محمدكاظم خراسانى شركت كرد و در 1314 ق به بوشهر بازگشت. پس از درگذشت پدرش، در 1315 ق، به امامت جماعت و ديگر امور شرعى پرداخت. صاحب آثارى در فقه و كلام است، از آن جمله: «الانوار الجعفريه»؛ «قصد السبيل»؛ «منتخب الفوائد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (329 -328 /6)، الذريعه (419 /22 ،99 /17 ،423 /2)، معجم المؤلفين (104 /4).

آل علي شاهرودي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين آل على شاهرودى والد ماجد آيت اللَّه حاج سيد جواد آل على شاهرودى از علماء بزرگوار و دانشمندان خدمتگزار شاهرود بوده است كه از خدمات معروف ايشان تأسيس حوزه علميه سامرى بوده كه بعد از رحلت آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى و انقراض حوزه علميه سامره در سال 1353 ه.ق تا سال 1365 ه.ق دائر نموده و حدود دويست طلبه در آن اشتغال داشتند تا سال 1373 قمرى كه از دنيا رفته و در صحن مبارك علوى در حجره شمال غربى دفن شده اند.

آن بزرگوار داراى چهار فرزند پسر و سه دختر بوده است، فرزند بزرگ ايشان حاج آقا ضياءالدين آل على حسينى شاهرودى بود كه در زمان آن مرحوم و بعد از او در مسجد جامع شاهرود و مسجد نخل اقامه جماعت داشته و مؤمنين از مواعظ حسنه ايشان بهره مند مى شدند و يك سال بعد از فوت والدش در نجف اشرف ايامى كه

براى زيارت عتبات عاليات آمده بودند واقع شده و در مقبره والدش مدفون شده است.

فرزند دوم ايشان حضرت آيت اللَّه حاج سيد جواد آل على است كه ترجمه و آثارش را در صفحات بعد خواهيد خواند.

فرزند سوم ايشان مرحوم حجةالاسلام حاج آقا على آل على است كه در طهران اقامت داشتند و چندين سال راهنماى صدها نفر حجاج طهرانى بوده و در سال 1358 شمسى برابر سال 1398 قمرى در مدينه طيبه بدرود حيات گفته و در بقيع شريف نزديك قبور ائمه بقيع عليهم السلام به خاك رفته. در سال 1389 قمرى كه نگارنده در هند بودم ايشان از مكه به هند آمده و حدود يك ماه در بمبئى و حيدرآباد و ديگر شهرها با ايشان بوده و خاطراتى شيرين از آن سفر دارم.

فرزند چهارم ايشان آقاى دكتر نورالدين آل على است، كه نيز در نجف متولد شده و خلاصه اى از بيوگرافى ايشان را كه به دستم رسيده است در ذيل مى خوانيد: دكتر سيد نورالدين آل على

متولد: 1320

سال 1343 فارغ التحصيل رتبه اول رشته زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران.

سال 1965 فوق ليسانس از دانشگاه قديس يوسف لبنان و سال 1969 دكتراى خود را با درجه بسيار عالى از دانشگاه الجزائر دريافت داشته است.

از سال 1970 -1966 به سمت استاديارى در دانشگاه ادبيات و علوم انسانى دانشگاه الجزاير به تدريس مشغول شده و از سال 1970 تا 1972 با سمت وابسته فرهنگى ايران در الجزاير انجام وظيفه نموده است. در سال 1976 -1973 رايزن فرهنگى ايران در كشورهاى اسلامى شمال افريقا (الجزائر، مراكش و تونس) بوده و از سال 1979 -1976 رايزن فرهنگى ايران در مصر، او

مؤسس مركز فرهنگى ايران در قاهره، و ناشر بيش از 20 اثر و تأليف از مخطوطات و تاليفهاى دانشمندان مصرى در ارتباط با فرهنگ و تاريخ ايران در مدت سه سال در مصر است.

در دانشگاههاى الازهر، قاهره و عين شمس زبان و ادبيات فارسى و ادبيات تطبيقى تدريس نموده است از سال 1983 تا به حال در دانشكده علوم و مطالعات بين الملل در شهر مونتره در ولايت كاليفرنيا به تدريس عربى و تاريخ اسلام مشغول است. او داراى دو فرزند پسر با نامهاى امين و هادى است. تأليفات زير از آثار چاپ شده او است:

1- فارابى موطنه وثقافته، مجله البحث العلمى جامعه محمد الخامس الرباط عدد 26 نوامبر 1976.

2- از زردشت تا زرياب (به فرانسه) مجله المجاهد نوامبر 1971- الجزائر.

3- الصحافه الفارسيه مصر (عربى)- مجله المنتدى شماره هاى يكم و دوم سال 1978 قاهره.

4- ايران و مصر در گذرگاه تاريخ- مجله المنتدى شماره يكم سال 1978 و شماره 2 سال 1979 قاره.

5- هنرهاى ايرانى در شمال افريقا- مجله هنر و مردم شماره 157 سال 1355 تهران- ايران.

6- الامام الصادق كما عرفه علماء الغرب (عربى)، چاپ موسسه الوفاء بيروت- لبنان 1988.

7- فضائل الانام من رسائل حجه الاسلام الغزالى (عربى و فرانسه)- چاپ الدار التونسيه للنشر- تونس 1972.

8- التعريب و اثره فى الثقافتين الفارسيه والعربيه با مقدمه اى از رئيس مجمع لغت عرب قاهره. چاپ: دارالثقافه للطباعه والنشر قاهره 1978.

9- معربات الرشيديه (قاموس كلمات فارسى تعريب شده) ترجمه و تحقيق با اشتراك دكتر امين عبدالمجيد بدوى. چاپ: درالثقافه للطباعه والنشر قاهره 1978.

10- دروس اللغه والادب الفارسى (2 ج) چاپ: الشركه التونسيه للتوزيع تونس 1972.

11- الصلات الثقافيه بين ايران و

العرب- چاپ: مطبعه الآنجلو المصريه قاهره 1975.

12- جوانب من الصلات الثقافيه بين ايران و مصر جمع و تقديم- چاپ: درالثقافه للطباعه والنشر قاهره چاپ اول 1975 چاپ دوم 1978.

13- اسلام در غرب (تاريخ اسلام در اروپاى غربى)- چاپ دانشگاه تهران 1370.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

آل گداعلي بيگ، محمدصالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1288 -1187 ق)، فقيه، اصولى، مرجع دينى و خطاط. جدش اميرفضل على خان مشهور به گداعلى بيگ نورى از خوانين بزرگ بروجرد و سلطان آباد بود كه در روزگار دولت صفوى به عراق مهاجرت كرد و در كربلا ساكن شد و با خواهر سيد ميرزا صالح شهرستانى ازدواج كرد. شيخ محمدصالح از شاگردان برجسته ى سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط» بود كه در فقه و اصول شهره ى عام و خاص شد و از مراجع بنام كربلا گشت. از آثار وى: كتيبه ى داخل گنبد حضرت سيدالشهداء (ع) به خط ثلث بوده كه در آيينه كارى از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 664 -663 /13).

آل احمد طالقاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى (آل احمد) طالقانى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد طالقانى كه به امر زعيم اعظم آيت اللَّه بروجردى رهبرى شيعيان مدينه را به عهده داشتند تولد ايشان در 1325 ق واقع شده و چند سالى در قم تحصيل نموده و بعد به نجف اشرف مهاجرت و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و ديگران بهره مند شده و بر حسب امريه، مرحوم آيت اللَّه بروجردى به مدينه طيبه عزيمت نموده و به خدمات دينى و روحى و ارشاد شيعيان مدينه و راهنمائى حجاج بيت اللَّه الحرام اشتغال داشته تا در 14 شعبان 1372 ق وفات و در قبرستان بقيع به خاك رفته است.

(1372 -1325 ق)، عالم دينى و مرجع شيعيان مدينه. در تهران به دنيا آمد. پس از طى مقدمات و سطوح اوليه در اوايل تشكيل حوزه علميه به قم رفت و پس از پايان سطوح به نجف اشرف مهاجرت كرد و از حوزه ى درس و بحث آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه عراقى استفاده

كرد. وى داماد آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى بود. در سال 1370 ق به امر آيت اللَّه بروجردى رهبرى شيعيان مدينه را عهده دار شد و در آنجا به نشر احكام جعفرى پرداخت و راهنماى حجاج بيت اللَّه الحرام گشت. آل احمد بطور ناگهانى در مدينه درگذشت و در قبرستان بقيع دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (349 -378 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (66 / 7).

آلاشتي سوادكوهي، عباسعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه اصولى. از علماى عصر آقا محمدخان قاجار بود. در جوانى از آلاشت به تهران آمد. بعد از سه سال اقامت در تهران به قزوين رفت و هفت سال در آنجا به درس و بحث پرداخت. آنگاه به عراق رفت و در محضر درس آقا سيد على طباطبائى صاحب «رياض» پانزده سال به تحصيل و تكميل علم فقه و اصول پرداخت. سرانجام به دريافت اجازه اجتهاد از وى نايل گشت. آقا سيد على طباطبائى او را به بازگشت به ايران مكلف كرد و وى در امتثال امر استاد به تهران آمد ولى پانزده روز بعد از ورود، وقت صبح در سن چهل و پنج سالگى بطور ناگهانى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التدوين فى احوال جبال شروين (278)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 695 -694 ،694 -693 /13).

آلاشتي سوادكوهي، عبدالباقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1311 ق)، فقيه، قاضى و عالم دينى. از بزرگان سوادكوه بود و از جمله عالمان پرهيزكار آن سامان به حساب مى آمد. در محضر ملا محمد اشرفى شاگردى كرد. وى عهده دار منصب قضا در ديار خود و مرجع دينى مردم سوادكوه بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التدوين فى احوال جبال شروين (282)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1021 /14).

آل آقا تهراني، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1317 ق)، فقيه و عالم دينى. از احفاد وحيد بهبهانى است. در تهران به دنيا آمد. در سال 1344 ق به قم رفت و در خدمت اديب تهرانى و ميرزاى همدانى درس خواند. وى دروس خارج فقه و اصول تحليلى را از محضر آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت استفاده برد. او از طرف آيت اللَّه حايرى سرپرستى بيمارستان سهامى را كه بيمارستان طلاب بود به عهده داشت. وى سرانجام براى انجام خدمات دينى به تهران عزيمت كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجة (259 -258 /2)، گنجينه ى دانشمندان (370 /4).

آل آقا كرمانشاهي، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1319 ق)، فقيه. در كرمانشاه متولد شد. در خاندان اصيل آل آقا پرورش يافت. پس از خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول به نجف مهاجرت كرد و در محضر آيت اللَّه اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى تلمذ كرد تا به مدارج عالى رسيد. سپس به كرمانشاه بازگشت و به ترويج امور دينى پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (359 -358 /6).

آل طاهر، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم آل طاهر، پس از تكميل مقدمات و حفظ تمامى قرآن در خونسار نزد اساتيد محل به امر مرحوم والد خود به نجف اشرف مهاجرت نموده و چند سالى از محضر علماء و رجال علمى كسب علم و دانش نموده تا به مرتبه اجتهاد رسيده و پس از آن به خونسار مراجعت و به خدمات دينى از ارشاد مردم پرداخته و براى اصلاح دو طائفه بزرگ بختيار به منطقه بختيار مسافرت و ميان آنها التيام داده و صفا و دوستى كامل ايجاد و با اصرار مردم آن سامان و احساس وظيفه دينى در دولت آباد توقف و خدمات ارزنده اى نموده و در آن محل دورافتاده و نبودن امكانات كمال مراقبت را در تربيت فرزندان خود مبذول داشته و آنها را به تحصيل وامى دارد.

و چون آن مرحوم علاقه و استعداد در فرزند ارشد خود حاج شيخ احمد مشاهده مى كند ايشان را براى ادامه تحصيل به اراك فرستاده و مدت چهار سال از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مصطفى محسنى اراكى كسب دانش نموده سپس با كسب اجازه از پدر به اصفهان رفته و مدت 14 سال از محضر اساتيد و آيات اصفهان مانند مرحوم آيت اللَّه آقانجفى اصفهانى و مرحوم آخوند ملا

محمد كاشى بهره مند شده و پس از فوت مرحوم والدش كه حوادث ناگوارى براى جامعه روحانيت انفاق افتاد روحانيون با مشكلات سختى مواجه شدنى براى اينكه بتواند در گوشه و كنار به خدمات روحانى خود انجام وظيفه نمايد.

مدت چند سال در يكى از قراء خمين در ملك شخصى خود رحل اقامت افكند. و با اخلاق ملكوتى خود موفق مى شود قتل و غارت و دزدى را در قسمتى از طوايف بختيارى برانداخته و خدمات ارزنده اش در تمام آن نواحى زبانزد خاص و عام قرار گيرد تا عده اى از تجار محترم خمين با معيت حضرت آيت اللَّه حاج شيخ محمد امامى اراكى به ايشان مراجعه و تقاضاى آمدن به شهر خمين را از آن مرحوم مى نمايند.

و ايشان پس از موافقت استخاره قبول و با تجليل و احترام زياد وارد خمين و در مسجد جامع به انجام وظائف دينى و روحانى مشغول و به حسن اخلاق و رفتار نيك موفق مى شود چهل نفر از مسيحيان و يهود آنجا را به دين اسلام هدايت و وارد نمايند تا در سال 1374 قمرى از دنيا رفته و در مقبره شخصى دفن شدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

آل طيب شوشتري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، فقيه، مجتهد و اديب. در شوشتر متولد شد. در محضر عموى خود سيد محمدباقر آل طيب علوم مقدماتى را خواند، و نزد پدرش و شيخ محمدكاظم ابن الشيخ سطوح عالى فراگرفت. سپس به دزفول مهاجرت كرد و از محضر شيخ محمدرضا دزفولى در زمينه فقه و اصول و حديث بهره برد. آنگاه به قم رفت و چند سال در محضر آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى تلمذ كرد و

پس از دريافت درجه اجتهاد به زادگاهش بازگشت و به ترويج مذهب و نشر معارف اسلامى پرداخت. وى از آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى نيز داراى اجازه بود. او در علم هيئت و علوم عقلى مهارت داشت و در فلسفه از شاگردان مبرز ميرزا مهدى آشتيانى بود. از او آثار زيادى در فقه و اصول و حكمت و ادبيات باقى مانده، از جمله آثار وى: منظومه «رياض المرضيه» كه متضمن «الفيه» ابن مالك نحوى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (307 -306 /26)، گنجينه ى دانشمندان (414 -412 /5).

آل طيب شوشتري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1275 ق)، فقيه اصولى، منجم، رياضيدان و طبيب. مشهور به آقا سيد بزرگ. از فرزندزادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى است. در شوشتر متولد شد و در محضر آقا سيد محمدعلى شيخ الاسلام و آقا سيد محمدعلى معلم ادبيات و در نزد آقا سيد عبدالصمد جزايرى و شيخ عبدالرحيم شوشترى، از شاگردان شيخ مرتضى انصارى، فقه و اصول را آموخت و در نزد سيد جعفر سيد الاطباء همدانى طب را فراگرفت. وى در نجوم و رياضى و خوشنويسى مهارت كامل داشت. او عمر خويش را در رياضت و عبادت و تدريس بسر برد. از آثار وى تقويمى است كه خودش استخراج كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (412 -410 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 465 -463 /14).

آل طيب، عبدالسلام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالسلام آل طيب از علماء اعلام معاصر شوشتر است كه در سال 1330 قمرى در شوشتر متولد شده و پس از پرورش در خدمت والد ماجدش به تحصيل پرداخته و مدتها در خدمت برادر معظم له آيت اللَّه آقا سيد محمدمهدى آل طيب طابت تربته و مرحوم آيت اللَّه فى العالمين آقاى حاج شيخ محمدكاظم طاب ثراه تلمذ نموده تا به درجه اجتهاد رسيده و آن دو بزرگوار اجازه اجتهاد او را به خط مبارك خود مرقوم فرمودند و در خلال اين مدت از محاضر ديگران از آيات عظام و مراجع تقليد انام استفاده نموده.

و پس از فراغ از تحصيل به تأليف و تصنيف و حاشيه استدلالى بر عروةالوثقى علامه طباطبائى نوشتهو به نظر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حجت كوه كمرى رسانيده و آن مرحوم تقريظى كه اثبات و تصديق اجتهاد ايشان را مى كند مرقوم فرموده و تمجيد وافرى از

تحقيقات ايشان مى نمايد.

بالجمله معظم له حاوى كمالات نفسانيه از علم و عمل و تقوى و ورع و جامع بين فن فقاهت و وعظ و صاحب تأليفات در فقه و غيره مى باشند.

بيانات و نصايح و مواعظ منبرى ايشان همه دلنشين و جالب قلوب مستمعين است و در ماه رمضان و شبهاى ايام عاشوراء مسجد ايشان به آن وسعت بسيار كه دارد پر مى شود و هزارها نفر در خارج و اطراف مسجد از اهالى شهر و اطراف آن براى استفاده حاضر مى شوند و صداى ضجه و ناله از مردم بلند مى شود از اين جهت بسيار كم نظير است حقا منابرش منابر مرحوم حاج شيخ جعفر شوشترى را مجسم مى كند.

مكاشفات و منامات عجيب و غريبى براى ايشان و منابرشان ديده شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آل طيب، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 29 ذيقعده 1329 ق.، شوشتر.

درگذشت: 25 تير 1373(6 صفر 1415 ق.)، شوشتر.

آيت الله محمدحسن آل طيب، فرزند آيت الله آقا سيد محمد حسين آل طيب معروف به آقا سيد بزرگ، پيش از هفت سالگى خواندن و نوشتن را آموخت. سپس تحصيل علوم دينى را آغاز كرد. وى ادبيات و مقدمات را نزد عمويش، آيت الله سيد محمدباقر آل طيب فراگرفت. رياضيات، هيئت، علوم نجوم و بخشى از طب را نزد پدر خود كسب كرد و براى تحصيل علوم فقه، اصول و حديث به دزفول رفت و از محضر آيت الله محمدرضا معزى دزفولى استفاده كرد. سپس به شوشتر برگشت و از محضر آيت الله محمدكاظم شيخ شوشترى بهره ها گرفت. آنگاه به حوزه هاى علميه ى قم و تهران هجرت كرد و از مراجع آن عصر همچون آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى، آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى

خوانسارى، به تكميل علوم دينى پرداخت و از محضر ميرزا مهدى آشتيانى حكمت و فلسفه را آموخت. همچنين در رياضيات، خوشنويسى و ادبيات عرب تبحر داشت. وى سپس به تدريس علوم دينى روى آورد.

آيت الله آل طيب از مراجعى چون آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، آيت الله محمد كاظم شيرازى، آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد محمدهادى ميلانى و آيت الله سيد محمود شاهرودى اجازه اجتهاد داشت.

از جمله تأليفات ايشان مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تضمين اشعار الفيه ابن مالك كه بيش از 600 شعر است كه در آنها به بررسى علوم گوناگون اسلامى مى پردازد، قاعده لاتعاد، تحرير عروة الوثقى، نوشتارهايى در علم اصول، فقه، رياضيات و نجوم، منظومه اى در حكمت.

آيت الله محمدحسن آل طيب در هشتاد و شش سالگى جان سپرد و در بقعه ى مقام صاحب الزمان (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

آل طيب، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسن آل طيب بن العالم الجليل السيد محمدمهدى آل طيب از علماء بزرگوار معاصر در شوشتر است.

وى در ماه ذى العقدة الحرام 1329 قمرى در شوشتر متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و دروس مقدماتى را از عموى معظم خود مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدباقر آل طيب خوانده.

و سطوح عاليه را از والد بزرگوارش و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم ابن الشيخ فراگرفته سپس به دزفول مهاجرت و از محضر آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضاى دزفولى كه از مراجع تقليد بوده اند در فقه و اصول و علم الحديث استفاده نمود.

آنگاه به قم آمده و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد احمد خونسارى بهره مند شده و با دريافت اجازات اجتهاد و روايتى و غيره به وطن مراجعت

و تا هم اكنون به وظائف دينى و روحى از اقامت جماعت و ارشاد مردم و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام و تربيت محصلين علوم دينيه و سرپرستى حوزه علميه شوشتر اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم معظم عالمى جامع و فقيهى كامل و در فروع مختلفه فقهيه استحضارى وافر دارد و در مكارم اخلاق و محامد آداب و سرعت انتقال و سلامت نفس و خفض جناح قليل النظير است در شوشتر و نواحى آن مرجع و ملجأ مردم و طلاب و فضلاء و در نهى از منكر و امر به معروف و مبارزه با فساد سعى بليغ و اهتمامى عجيب دارند.

از آثر ايشانست منظومه رياض المرضيه كه تضمين الفيه ابن مالك نحوى نموده اند در علم كلام و اخلاق و بعضى از مباحث فقهيه كه آن را نگارنده شرح مزجى نموده و بنام (بستان الرازى) منتشر ساختم و از ابيات آن كه در قدح غاصبين حق آل محمد (ع) گفته ابيات زير است:

يا سيدى ارواحنا فدا كا

لقد بغى و اعتد يا عبد اكا

عن رتبة الخلافة احذف جاز ما

ثلاثهن تقض حكم لازما

و الاول النفاق فيه قدرا

جميعه و هو الذى قد قصرا

والثانى منقوص و نصبه ظهر

و هو الى الناكذا ايضاً يجر

و ما لاول علمت مطلقا

للثانى والثالث ايضا حققا

الى آخر

داراى اجازاتى جامع و كاملى از نامبردگان ذيل مى باشند.

1- آيت اللَّه العظمى اصفهانى

2- آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى

3- آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيرازى

4- آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى ميلانى

5- آيت اللَّه حاج شيخ آغا بزرگ تهرانى.

معظم له در علم هيئت و مباحث عقليه هم مهارت تامى دارند و هيئت را از والد خود فراگرفته و علم فلسفه و حكمت را از مرحوم حكيم ربانى علامه ميرزا

مهدى آشتيانى آموخته اند و تأليفاتى هم در فقه و اصول و مباحث متفرقه دارند و هم منظومه اى در بعض حكمت الهيه و رساله اى در حديث لاتعاد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آل عصفور، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1261 ق)، فقيه. شيخ حسن امامى اخبارى بوشهرى، پس از فوت پدر از بحرين به بوشهر و شيراز رفت و چندى در آنجا بود و سپس به بوشهر بازگشت و در آنجا متوطن شد. وى مرجع اخبارى ها و امام جماعت و قاضى و مفتى بود و در همان جا نيز فوت كرد. و در خانه اش مدفون گشت. از آثارش: «الفوائد»؛ «رساله ى عمليه»، در عبادات؛ شرح منظومه ى پدرش كه «شارحة الصدور» نام داشت؛ «مناسك الحج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (57 /5)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (248 -247 /2)، الذريعه (214 /11).

آل عصفور، حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 1216 ق)، فقيه، محدث، متكلم و شاعر. از سوى مادر نوه ى شيخ حسين ماحوزى بود. نزد عمويش يوسف آل عصفور درس خواند. و از او و عموى ديگرش عبدعلى آل عصفور روايت مى كرد. او در شاخوره اقامت داشت و به تدريس و مرجعيت دينى و تحقيق و تأليف اشتغال يافت. از بزرگ ترين فقهاى اخبارى زمان خود بود، اين كه برخى او را مجدد دين در آغاز سده ى سيزدهم قمرى دانسته اند گوياى موقعيت علمى و فقهى و نقش وى در ترويج ديانت است. بر بيشتر دانشهاى متداول روزگار خود احاطه ى كافى داشت طالبان علوم دينى از همه جا به ويژه از قطيف و احساء به حوزه ى درس او مى آمدند. از اين رو شاگردان بسيارى در اين حوزه پرورش يافتند و خود از عالمان بنام دين شدند. شيخ احمد احسائى از او روايت مى كند. او در پارسايى شهره بود و بويژه در عرض اخلاص به امام حسين (ع) و شهيدان كربلا كوشش بسيار داشت و اشعار بسيارى در رثاى آن حضرت مى سرود و داراى

«ديوان» است. وى را شهيد نيز ناميده اند چون توسط يكى از خوارج كشته شد. كتابهاى بسيارى در موضوعات مختلف روايى، كلامى و فقهى نوشته است. تأليفات او را بيش از پنجحاه كتاب دانسته اند كه جز معدودى در دست نيست. از جمله: «اجازة»؛ «الاشراف»؛ «انوار اللوامع»؛ «باهرة العقول»؛ «مصابيح اللوامع»؛ «الحدق الناظرة» يا «عيون الحقائق الناظرة»، در تتميم «الحدائق الناظرة»؛ «منظومة فى ظن و اخواتها»؛ «منظومة فى الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (358)، الذريعه (127 ،122 /23 ،91 /21 ،379 ،360 /15 ،292 /6 ،404 /4 ،15 /3 ،439 /2 ،102 /2 ،188 /1)، ريحانه (417 -470 /8 ،59 /1)، شهيدان راه فضيلت (461 -456)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 429 -427 /13)، فوائد الرضويه (149 -148)، مؤلفين كتب چاپى (864 /2)، مكارم الآثار (573 -569 /2).

آل عصفور، خلف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1208 ق)، فقيه، محدث، متكلم، نويسنده و از عالمان اخبارى. در بحرين متولد شد. پس از فراگيرى علوم به قطيف مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد. پس از چندى به بوشهر رفت. وى نزد عمويش يوسف آل عصفور درس خواند. به پيروى از انديشه هاى اخباريان، تنها سنت (حديث) را قابل استناد مى دانست و معتقد بود كه قرآن به دليل اين كه فقط معصومان (ع) مى توانند آن را دريابند، نمى تواند مورد استناد باشد. وى در بوشهر درگذشت. اثر وى شرحى مفصل بر «بحارالانوار» است. او حاشيه هايى بر جلد چهارم «بحارالانوار» دارد. از او «مجموعه ى رسائل» نيز باقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (330 /6)، شهيدان راه فضيلت (465)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 501 -500 /13).

آل عصفور، سلمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد 1261 ق)، عالم و فقيه. ساكن شيراز بود و در آنجا از مراجع مردم فارس به حساب مى آمد. وى پس از درگذشت عمويش شيخ حسن بن حسين در 1261 ق از دنيا رفت. تصانيف بسيارى از وى باقى مانده كه از جمله آنها: «مصارع الشهداء» و مقاتل السعداء، در وفيات ائمه (ع)، در ده هزار بيت؛ «كتاب الزيارات»؛ «وفاة اميرالمؤمنين (ع)»، كه در 1436 ق به طبع رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (118 -117 /25 ،98 /21)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 603 /13).

آل عصفور، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1186 -1112 ق)، عالم، فقيه و محدث. پدر شيخ حسين آل عصفور و برادر شيخ يوسف آل عصفور در ماحوز متولد شد و در بحرين مى زيست. در علم و تقوا مشهور، و در آن سامان عهده دار امور شرعى و فقهى بود. از شيخ حسين ماحوزى اجازه ى روايت داشت. وى قبل از برادرش يوسف آل عصفور در همان سال وفات وى درگذشت. از جمله آثار وى: «مرآت الاخبار فى احكام الاسفار»؛ «اصول الدين»؛ رساله اى در نماز.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (262 -261 /20 ،192 /2)، ريحانه (471 /8 ،232 /1)، شهيدان راه فضيلت (462 -461)، فوائد الرضويه (385).

آل عصفور، يوسف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1186 -1107 ق)، فقيه، متكلم، محدث، محقق، نويسنده و رجال شناس. از فرزندان احمد بن ابراهيم از شخصيتهاى معروف روحانى و علمى اين خاندان بود. وى در شاخوره ى بحرين زاده شد و در مكتب خانه و نزد پدر خواندن و نوشتن و مقدمات علوم را آموخت. هنگام فتنه خوارج در بحرين، و مهاجرت پدرش احمد به قطيف، در شاخوره ماند و پس از چندى به آنان پيوست. در آنجا نزد شيخ حسين ماحوزى و شيح احمد بن عبداللَّه بلادى و شيخ احمد بن على به آموختن علوم دينى مشغول شد. فوت پدر و سنگينى معيشت خانواده مانع ادامه ى تحصيل وى شد. پس به بحرين و سپس به مكه رفت و يكبار ديگر نزد شيح حسين ماحوزى بازگشت. از آنجا به بحرين، كرمان و شيراز رفت. و چون شيراز دچار خشم و غضب نادرشاه گشت به فسا رفت. در فسا براى تأمين نيازهاى زندگى به كشاورزى پرداخت و با فراغت نسبى به كار تدريس و تحقيق مشغول گشت و تأليف

مشهورترين اثر فقهى خود «حدائق» را آغاز كرد. اما پس از آشوب خونينى كه در فسا رخ داد و ميرزا محمدعلى، حاكم وقت فسا، كه به وى التفات داشت كشته شد و دارايى و كتابهاى خود وى نيز به غارت رفت به اصطهبانات و سپس به عراق رفت و در كربلا اقامت گزيد و در اين شهر به آرامش و امنيت و رفاه دست يافت و كتاب «حدائق» و چندين كتاب ديگر را تمام كرد. وى تا پايان عمر در آنجا زندگى كرد و حيات خود را صرف تدريس و تعليم و تحقيق و تأليف كتاباى فقهى، روايى و كلامى و عبادى كرد. او استاد سيد على طباطبائى صاحب «رياض» و از مشايخ روائى علامه بحرالعلوم است. در كربلا بر اثر طاعون درگذشت. بنابر وصيتش استاد وحيد بهبهانى بر وى نماز گزارد و در كنار تربت امام حسين (ع) به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «اعلام القاصدين»؛ «الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة»، در فقه استدلالى؛ «سلاسل الحديد فى تقييد ابن ابى الحديد»؛ «الدررالنجفية من الملتقطات اليوسفية»؛ «انيس المسافر و جليس الخواطر»؛ «لؤلؤة البحرين فى الاجازة لقرتى العين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (286 /9) ايضاح المكنون (20 /2 ،103 /1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (229 /4)، الذريعه (380 -379 /18 ،211 -210 /12 ،140 /8 ،290 -289 /6 ،466 -465 ،239 /2)، روضات الجنات (190 -186 /8)، ريحانه، (472 /8) ،(361 -360 /3) ،(234 /1)، شهيدان راه فضيلت (466)، طرائق الحقائق (186 -180 /1)، فارسنامه ى ناصرى (1407 -1406 /2)، فوائد الرضويه (716 -713)، گنجينه ى دانشمندان (324 /6)، مؤلفين كتب چاپى (879

-876 /6)، مصفى المقال (505)، معجم المؤلفين (269 -268 /13)، هدية الاحباب (172)، هدية العارفين (569 /2).

آملي اصفهاني، ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1098 ق)، محدث، فقيه، اصولى، متكلم و شاعر. نزد پدرش، خليفه سلطان، كه از علما و دانشمندان بنام عهد خويش بود تلمذ كرد. وى تعليقات و حواشى بسيارى بر كتابهاى فقهى و كلامى و اصولى نوشت كه بهترين آنها حاشيه اى بر «شرح لمعه»، تا كتاب طهارت، است. او همچنين حواشى متفرقه اى بر كتاب «المدارك» نوشته كه از آنها گستره ى فكر و انديشه و دقت نظر و حسن سليقه او پديدار است. وى با اينكه در سه سالگى بينايى خود را از دست داده بود با پشتكار و جديت به دنبال دانش رفت و بر بسيارى از صاحبان ديده تفوق يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (136 -135 /2)، رياض العلماء (53 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 2 -1 /11)، معجم المؤلفين (24 /1).

آملي، ابوالحسين احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(421 -333 ق)، فقيه، اديب، شاعر و محدث. در آمل به دنيا آمد. وى برادر يحيى ملقب به ناطق بالحق و از پيشوايان زيديه ى طبرستان و معاصر صاحب بن عباد بود. و با برادر كوچك تر خود به برادران هارونى معروف بودند. پدر وى شيعه ى اثنى عشرى بود و خود او و برادرش نيز نخست داراى اين مذهب بودند و بعد از فرقه ى زيديه ى پيوستند. آملى در پى كسب دانش به بغداد رفت و نزد دايى خود ابوالعباس احمد بن ابراهيم درس خواند. بعد به همدان رفت و نزد قاضى القضاة عبدالجبار همدانى درس خود را به پايان رساند و در فقه و اصول و نحو و لغت عربى و حديث و درايت تبحر يافت و آراء فقهى او از سوى زيديان ايران و كوفه و حجاز و يمن پذيرفته شد. وى

در فصاحت شهره بود، چنانكه نثر وى را در كتابى كه در پاسخ قابوس وشمگير درباره ى فضايل اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) نوشت معجزه مانند دانسته اند. در ديلمستان با او به خلافت بيعت كردند و مدت حكومتش بيست سال طول كشيد. آثار او عبارتند از: «التجريد»، و شرح آن؛ «ديوان» اشعار؛ «سياسة المريدين»؛ «كتاب الافادة»؛ «كتاب البلغه»؛ «كتاب النصرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112 /1)، اعيان الشيعه (570 /2)، تاريخ طبرستان (101 ،98)، تاريخ گيلان و ديلمستان (27)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 16 -15 /5)، معجم المؤلفين (209 /1).

آملي، حيدر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(720- وف بعد از 782 ق) فقيه و عارف شيعى امامى. وى از نوادگان علويان مازندران بود و به صوفى شهرت داشت. در طلب علم از آمل كه زادگاه وى بود به استرآباد و خراسان و اصفهان رفت. پس از 20 سال به آمل بازگشت و وزير فخرالدوله پادشاه مازندران شد و به جاه و جلال فراوان رسيد. در سى سالگى شور حقيقت جويى در وى پديد آمد و براى تزكيه ى نفس، عيال و فرزند و مال و مكنت را گذارده و به قصد حج و زيارت بارگاه پيامبر (ص) از آمل خارج شد، به اصفهان رفت و مدتى به تصفيه ى باطن پرداخت و به نورالدين اصفهانى دست ارادت داد و از انفاس او بهره مند گرديد. سپس آهنگ حج كرد و قصد مجاورت داشت امّا به علت نابسامانى حال جسمى اش به عراق سفر كرد و پس از زيارت نجف و كربلا در بغداد رحل اقامت افكند و از محضر مولانا نصيرالدين كاشانى مشهور به حلّى و ديگر علما و عرفاى شيعه ى اماميّه استفاده برد

و در 761 ق فخرالمحققين، پسر علامه حلّى، به وى اجازه داد. سيد تا پايان عمر به تزكيه ى نفس و تصنيف كتب پرداخت. از آثار وى: «التأويلات»، در تفسير قرآن؛ «جامع الاسرار و منبع الانوار»؛ «نص النصوص»، كه شرحى بر «فصوص الحكم» ابن عربى است؛ «الاركان فى فروع شرايع اهل الايمان»؛ «اسرار الشريعة و اطوار الطريقة و انوار الحقيقة»؛ «امثلة التوحيد و ابنية التجريد»؛ «رافعة الخلاف عن وجه سكوت اميرالمؤمنين عن الاختلاف»؛ «محيط الاعظم»؛ «الكشكول فيما جرى لآل الرسلول»؛ «رسالة فى العلوم العاليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (273 -271 /6)، ايضاح المكنون (192 /2)، جامع الاسرار و منبع الانوار (مقدمه)، دنباله ى جستجو در تصوف (41 -138)، الذريعه (281 -280 /24 ،162 -161 /20 ،82 /18 ،327 -326 /15 ،39 -38 /5 ،73 -72 /2)، روضات الجنات (368 -365 /2)، رياض العلماء (225 -218 /2)، ريحانه (104 /4 ،475 /3 ،64 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 70 -66 /8)، الكنى والالقاب (9 /2)، مجالس المؤمنين (54 -51 /2)، معجم المؤلفين (91 /4).

آملي، ركن الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(860 -800 ق)، رياضيدان، منجم، فقيه و محدث. سيد ركن الدين در آمل متولد شد. چندى در فارس و كرمان و هند به سر برد. وى گذشته از رياضى و نجوم در فقه و حديث نيز دست داشت و چون به خاندان مرعشى مازندران پيوسته بود كتابى در شرح احوال دانشمندان اين خاندان نوشت. تأليفات ديگر او عبارت اند از: «زيج جامع سعيدى»، در تنقيح «زيج ايلخانى» خواجه نصيرالدين طوسى، به نام سلطان ابوسعيد تيمورى؛ و «پنجاه باب سلطانى» به اسم بابرخان بهادر در هرات.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه

(35 /7)، تاريخ ادبيات ايران، براون (108 -107 /4)، تاريخ نظم و نثر (271)، الذريعه (198 /3)، ريحانه (64 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 70 -66 /8)، فوائدالرضويه (166 -165)، كارنامه ى بزرگان (324)، نام آوران فرهنگ (567 -566).

آملي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1304 ق)، عارف، حكيم، فقيه و اصولى. در تهران متولد شد. پس از آموختن صرف و نحو و منطق، سطوح فقه و اصول را نزد پدرش و شيخ رضا نورى آموخت. درس «شوارق» شيخ على نورى را نيز دريافت. حكمت و فلسفه را نزد ميرزا حسن كرمانشاهى تحصيل كرد و چهار سال از حوزه درس معقول و منقول شيخ عبدالنبى نورى استفاده برد. در 1340 به عراق رفت و محضر آقاضياء عراقى، علامه نائينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى را دريافت. وى پس از نيل به اجتهاد در 1353 ق به تهران بازگشت و حوزه ى درس حكمت و فقه و اصول داير كرد. او از اصحاب بزرگ آقا سيد على قاضى طباطبائى بود. آقا شيخ محمدتقى آملى در تهران درگذشت. آثار او عبارت اند از: «اثبات صانع از ماترياليسم تا ايدئاليسم»؛ «تقريرات اصول نائينى»؛ «حيات جاويد»، در اخلاق؛ «خداشناسى»؛ «دررالفوائد»؛ تعليقه اى بر «شرح منظومه ى» سبزوارى؛ «رسالة فى الرضاع»؛ «رسالة فى قاعدة لاضرر»؛ «كتاب الصلوة»؛ «مصباح الهدى فى شرح عروة الوثقى»؛ «تعليقة على المكاسب والبيع»؛ حاشيه بر «شرح اشارات» بوعلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خدمات متقابل اسلام و ايران (618)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (52 /1)، گنجينه ى دانشمندان (372 -371 /4)، مؤلفين كتب چاپى (245 -243 /2).

آملي، ملا محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1263 ق)، فقيه و اصولى. از خاندان بنى جوان (جوان ظاهراً نام يكى از شعراى دوره ى صفويه است). در آمل به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در زادگاهش در هفده سالگى به تهران آمد و نزد ميرزا حسن آشتيانى، ميرزا ابوالقاسم كلانترى و سيد صادق طباطبايى به تحصيل فقه و اصول پرداخت. حكمت و فلسفه را نيز نزد

ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا على مدرس آموخت. آنگاه خود حوزه ى درس داير كرد. در 1320 ق امامت مسجد مجد در تهران به وى محول شد. ملا محمد آملى از مخالفان مشروطه بود و پس از پيروزى مشورطه خواهان زندانى و سپس به آمل تبعيد شد و چند سال بعد به تهران آمد و به تدريس پرداخت. آثار او عبارت اند از: «تلخيص الفرائض»؛ حاشيه بر «شمسيه»؛ «اخبارالاسرار فى مراحل الابرار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (424 /4)، مؤلفين كتب چاپى (631 /5).

آملي، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1292 ش)، عالم و مدرس. مراحل ابتدايى تحصيلات را در شهر خويش و سطوح را در مدرسه سپهسالار (مدرسه عالى شهيد مطهرى كنونى) تهران فراگرفت. براى تكميل تحصيلات عاليه به قم رفت و نزد آيت اللَّه حائرى، آيت اللَّه حاج مير سيد على يثربى، حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى و حاج سيد محمد حجت كوه كمرى تلمذ كرد. سپس به نجف رفت و نزد استادانى چون آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، ميرزاى نائينى و آقا ضياءالدين عراقى فقه و اصول را فراگرفت. سپس به تدريس پرداخت. در سال 1381 ق به قصد معالجه و ديدار بستگان و دوستان و دعوت جمعى از استادان به قم عزيمت نمود و به تدريس فقه و اصول پرداخت آثار وى: «كشف الحقايق»؛ «المعالم المأثوره»؛ «مجمع الافكار»؛ «منتهى الافكار»؛ «بدايع الافكار فى الاصول».[1]

فقيه.

تولد: 1322(1282 ق.)، توابع لاريجان آمل.

درگذشت: 7 اسفند 1371.

آيت الله العظمى هاشم آملى پس از طى تحصيلات ابتدايى براى كسب علوم دينى به تهران رفت و مورد توجه آيت الله سيد حسن مدرس واقع شد. ايشان در فرصت كوتاهى ادبيات، منطق و سطوح عاليه را به پايان رسانيد. اساتيد وى

در اين برهه، آيت الله سيد محمد تنكابنى و آيت الله يدالله نظرپاك بوده اند.

در همين ايام كه حوزه ى علميه ى قم با استقرار آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى شكل گرفته بود، ايشان براى تحصيلات عاليه به قم عزيمت كرد و به فراگيرى علوم اسلامى پرداخت. در اين دوران علاوه بر حضور در محفل درس آيت الله مؤسس، در جلسات درس اساتيد ديگر از جمله آيت الله سيد على يثربى كاشانى و آيت الله شاه آبادى و آيت الله كوه كمره اى نيز شركت كرد.

پس از پنج سال تحصيل و تدريس در حوزه ى علميه ى قم با اخذ درجه اجتهاد از آيت الله العظمى حائرى و آيت الله حجت كوه كمره اى براى ادامه تحصيل عازم نجف شد و در درس آيات عظام محمد حسين نايينى، ضياءالدين عراقى و سيد ابوالحسن اصفهانى شركت كرد.

ايشان توانست در اين دوره كليه ى مطالب دروس اساتيد خود را تقرير نمايد و در مدت كوتاهى با توصيه اساتيد خود پس از چندين سال تدريس سطوح عاليه به تدريس خارج پرداخت. همچنين در سال 1381 ق. عازم قم شد و در آنجا به تدريس فقه و اصول پرداخت.

از جمله آثار ايشان كه به رشته تقرير درآمده و به طبع رسيده به شرح زير هستند: كشف الحقايق عن الفقه الجعفرى فى المكاسب كه تقرير درس بيع و خيارات ايشان است كه بعضى از مجلدهاى آن به چاپ رسيده است (جلد چهارم به تحرير سيد جعفر حسينى طبرسى در نجف در سال 1380 ق. به چاپ رسيده است)، العالم المأثوره در طهارت؛ منتهى الافكار حاوى مباحث الفاظ اصول فقه (به عربى، جلد دوم، نجف، 1380 ق.) همچنين برخى از آثار قلمى ايشان به شرح زير است، بدايع

الافكار فى الاصول يك دوره مباحث اصول فقه تقرير درس آيت الله العظمى ضياءالدين عراقى (به زبان عربى) است. از اين دوره مبحث الفاظ به طبع رسيده است. كتاب الرهن؛ كتاب الاجاره؛ كتاب الصوم؛ رسالة النية؛ رساله الخلل فى الصلاة؛ حاشيه اى بر التحصيل بهمنيار كه در زمان تلمذ ايشان نزد استاد نظرپاك تأليف شده است، تعليقة عروة الوثقى.

آيت الله العظمى ميرزا هاشم آملى به دنبال يك بيمارى طولانى در هفتم اسفند ماه 1371 درگذشت.

يكى از مدرسين عالى قدر و علماء بزرگ حوزه علميه جناب حجه الاسلام والمسلين آيت الله آقاى آقاميرزا هاشم آملى است وى در حدود 1323 قمرى در يكى از قراء لاريجان آمل به دنيا آمده و تحصيلات مقدماتى را در آمل از جناب ثقه الاسلام آقا شيخ احمد آملى و ثقه الاسلام آقا سيد تاج فراگرفته سپس به تهران آمده و كتب فلسفه شوارق و منظومه. و اشارات و امور عامه و الهيات اسفار را از استاد اين فنون مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى و ميرزا يدالله نظرپاك آموخته و سطوح وسطى شرح لمعه و قوانين را از حجه الاسلام آقا شيخ حسين آملى و حاج شيخ محمدعلى لواسانى و ميرزا عبدالله غروى آملى و سطوح عالى را از مرحوم حجت الاسلام آقاى ميرزا محمدرضا فقيه لاريجانى و حجت الاسلام آقاى آقا سيد محمد تنكابنى فراگرفته آنگاه عزيمت قم نموده و چند سالى از محضر و ابحاث فقه و اصول مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و مدت سى سال از محضر وحيد عصر مرحوم آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله ميرزا حسين نائينى و آيت الله العظمى اصفهانى استفاده كافى و وافى

نموده تا به درجه اعلاء اجتهاد ارتقاء يافته و ضمنا در همان حوزه مقدسه براى جماعتى از محصلين و فضلاء تدريس فقه و اصول را مى نمود در مدت بيست سال چهارده دوره اصول و چهارده دوره مكاسب شيخ انصارى را تدريس نموده تا بعد از فوت مرحوم آيت الله اصفهانى در عهد رياست آيت الله العظمى بروجردى به قم مراجعت نموده و تشكيل حوزه تدريس داده و در مدت دوازده سال دو دوره اصول و خيارات مكاسب را تا آخر و طهاره را از عروه در قم تدريس نموده و اكنون نيز در مسجد اعظم حوزه درس را دارند و عده اى از فضلاء شمال و غيره به درسشان حاضر شده و از بياناتشان استفاده مى كنند از آثار ايشانست 1- كتابى در اصول 2- كتابى در فقه از صلوه، زكاه، قضا، اجاره، غصب، رهن، بيع در پنج مجلد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 10، ش 1، ص 59)، گنجينه ى دانشمندان (54 -53 /2)، مؤلفين كتب چاپى (745 -744 /6).

آوي، ابوالفتوح، احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 705 ق)، فقيه، محدث و كاتب. وى از شاگردان علامه حلى و فرزندش فخرالمحققين بود و از هر دوى آنان اجازه داشت. علامه حلى در اجازه نامه اش از او تمجيد بسيار كرده است. از آثارش استنساخ از نسخه «نهج البلاغه» سيد ابوالرضا فضل اللَّه راوندى و نگارش حواشى بر آن است. از ديگر آثارش شرح «قصيدة العينية السينائية» است. او مجموعه اى از «نهج المسترشدين» و «مبادى ء الاصول» حلى را نوشت و نوشته ها را بر فخرالمحققين خواند و از او اجازه گرفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 26 /7، قرن 5 /8).

آيةاللهي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن آيت اللَّه العظمى مير عبدالباقى معروف به (حاج عالم) از دانشمندان معاصر شيراز است.

وى در بيستم ماه شعبان 1322 ق در شهرستان لار متولد شده و پس از خواندن مقدمات در سال 1333 ق منتقل به شيراز و تحصيلات اوليه را تمام و به سطوح پرداخته و پس از تكميل آن مقدارى از درس خارج مرحوم والدش و نيز آيت اللَّه حاج شيخ على ابيوردى و آيت اللَّه آشيخ محمد محلاتى و آيت اللَّه ميرزا محمدصادق شيرازى رحمهم اللَّه استفاده نمود.

در سال 1346 ق مهاجرت به نجف و مدتى از محضر آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه مشكينى بهره مند شد. و به واسطه عروض كسالت مراجعت به شيراز نمود.

پس از بهبودى به اصفهان مسافرت و مدت يك سال از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدصادق احمدآبادى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد خراسانى و آيت اللَّه حاج ميرزا رحيم ارباب استفاده نمود.

در سال 1349 ق به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى

مستفيض و در تابستان همانسال به مشهد مقدس مشرف و از درس و محضر آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد كفائى درك فيض كرده و در سال 1351 ق به شيراز بازگشت و تاكنون كه هفتاد و دو سال از عمر شريفش مى گذرد در شيراز به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تدريس و غيره اشتغال دارد.

داراى اجازات عديده اجتهادى و روايتى از آيات عظام و مراجع بزرگ گذشته مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آيةاللهي، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدكاظم بن آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالباقى آيةاللهى شيرازى برادر مترجم مذكور از علماء متقى معاصر شيراز است.

وى در سال 1332 ق در شيراز متولد و ايام كودكى را در تحت تربيت و پرورش مرحوم والدش گذرانيده و بعد از آن به تحصيل پرداخته و متون فقه و اصول را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخعلى ابيوردى صاحب كتاب (يزبگيا) و آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى فراگرفت.

در سال 1364 ق به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه صدر استفاده نموده و آنگاه به شيراز مراجعت و تا حال به وظائف دينى از اقامه جماعت و تدريس و تبليغ احكام اشتغال دارند.

داراى آثار عديده علمى و غيره مى باشد كه فهرست آن را مى نگارم: 1- تقريرات درس آيت اللَّه حجت 2- تقريرات مرحوم آيت اللَّه خوانسارى 3- تقريرات درس مرحوم آيت اللَّه بروجردى 4- رساله اى در اجازه 5- رساله اى در غصب 6- رساله اى در شركت 7- رساله اى در ارث زوجه 8- رساله در وصيت 9- رساله اى در منجزات مريض 10- رساله اى در اقرار

مريض 11- رساله در صلوة الجمعه 12- كتاب الصلوة بياناتى.

داراى اجازه عديد از مراجع گذشته و معاصر مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آيت نجف آبادي، مير سيد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم مجاهد آيت اللَّه ميرسيد علي آيت نجف آبادي در سال 1247ش (1287ق) در نجف آباد اصفهان به دنيا آمد. ايشان بعد از سن بيست سالگي در اثر حادثه اي، به علم و دانش علاقه مند شد و وارد حوزه علميه اصفهان گرديد. وي در اصفهان از محضر استاداني همچون: سيد محمد فشاركي، سيد ابوالحسن جلوه و سيد مهدي نحوي استفاده برد و پس از آن رهسپار نجف اشرف گرديد. آيت اللَّه نجف آبادي در نجف از محضر استادان بزرگي همچون: سيد اسماعيل صدر، ميرزا محمد تقي شيرازي، حاج آقا رضا همداني، آخوند ملا محمد كاظم خراساني و سيد محمد كاظم يزدي كسب فيض كرد و در مدت كوتاهي با طي مراحل رشد، در فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق به مقام تبحّر و استادي رسيد. وي از آن پس عازم اصفهان گرديد و حلقه درس خود را تشكيل داد. آيت اللَّه نجف آبادي يكي از مشهورترين استادان حوزه اصفهان در دوره سركوب اين پايگاه ديني توسط رضاخان بوده است. ايشان به فريضه امر به معروف و نهي از منكر اهميت خاصي مي داد و با حاكمان مستبد محلي و خوانين زورگو مبارزه مي كرد. همچنين در مقطعي كه ايران توسط بيگانگان اشغال شد، آيت اللَّه نجف آبادي با خودكامگي روس ها مجاهده و مبارزه زيادي كرد؛ در نتيجه خانه اش توسط اوباشِ تحريك شده و مزدوران و مأمورانشان غارت شد و خودش نيز در كنسولگري شوروي در اصفهان زنداني گرديد. در آن ايام كه در اثر حضور متفقين در

ايران، قحطي و گراني بيداد مي كرد، ايشان و عالم ديگر اصفهان، ميرسيد حسن چهارسوقي، ابتكاري به خرج داده و مشتركاً طي اعلاميه اي از مردم مسلمان و بازاريان متمكن خواستند در نقاط مختلف شهر، انجمن هاي خيريه تشكيل داده و از بينوايان، بيكاران و گرسنگان، حمايتِ برنامه ريزي شده كنند. اين برنامه در بين مردم بسيار مؤثر واقع شد؛ به گونه اي كه اغلب انجمن هاي خيريه فعلي اصفهان نيز از بقاياي همان انجمن ها هستند. در كنار فعاليت هاي سياسي و اجتماعي، حلقه درس آيت اللَّه نجف آبادي، محفل فضلا و فرهيختگان بود و شاگردان نامداري در آن پرورش يافتند كه حضرات آيات ابوالقاسم رفيعي مهرآبادي، شيخ احمد فياض، حيدرعلي صلواتي، سيد روح اللَّه خاتمي، سيد علي علامه فاني و سيد مرتضي پسنديده از آن جمله اند. ايشان مسائل فقه و اصول را به خوبي تجزيه و تحليل مي كرد و در كلام نيز تبحّر وافي داشت. آيت اللَّه ميرسيد علي آيت نجف آبادي سرانجام در 30 بهمن 1321 ش برابر سيزدهم صفر 1362 ق در 74 سالگي در اصفهان وفات يافت و پس از تشييعي باشكوه، در قبرستان تخت فولاد مدفون گشت. اين عالم مجاهد و فقيه سترگ، جدّ مادري شهيد دكتر حسن آيت، نماينده مجلس شوراي اسلامي در دوره اول و عضو حزب جمهوري اسلامي است كه در چهاردهم مرداد 1360 ش توسط منافقين كوردل به شهادت رسيد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

آيت اللَّه زاده مازنداراني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1263 ش) حاكم شرع و شاعر. وى فرزند شيخ محمد مازندرانى و نواده ى شيخ زين العابدين مازندرانى بود كه هر دو از مراجع تقليد بوده اند. در كربلا متولد شد. پس از گذراندن مقدمات، تحصيلات عاليه را در خدمت آخوند ملا محمدكاظم

خراسانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى تكميل كرد و موفق به دريافت درجه ى اجتهاد گرديد. در تشكيلات نوين دادگسترى ايران در زمان داور، حاكم شرع خراسان و تهران بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهارصد شاعر برگزيده پارسى گوى (109).

آيت اللهي لاري، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1381 -1314 ق)، مجتهد و پيشواى دينى. وى از اهالى جهرم بود و ابتدا نزد برادر بزرگتر خويش، آقا سيد محمد، و سپس نزد سيد عبدالباقى شاگردى كرد، آنگاه از اين دو مجتهد و سپس از مراجعى همچون آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا ضياى عراقى و حاج آقا حسين قمى اجازه ى اجتهاد گرفت. بعد از پدر جانشين وى شد. سالهاى دراز به ترويج دين مبين و نشر معارف اسلامى و كمك به فقرا و دستگيرى از پاافتادگان و يتيمان گذرانيد. رياضت پيشه و مستجاب الدعوه و زاهد و متقى بود كه با سادگى تمام زندگى مى كرد. او از مردان مبارز و شجاع بود. چند روز پيش از رحلتش اصحاب خود را از مرگ خويش آگاه ساخت. وى در شهر جهرم بدرود حيات گفت، و در بقعه «قبر آقا» كنار پدر و برادرش مدفون گشت.[1]

مرحوم حاج سيد على اكبر بن آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين بن العالم الجليل السيد عبداللَّه ابن سيد عبدالرحيم بن السيد محمد آيةاللهى مجتهد لارى جهرمى از علماء معروف اين ناحيه است.

وى در جهرم متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح وسطى و نهائى در جهرم و شيراز علوم تحليلى و اجتهادى را از آيات عظام و مدرسين بزرگ معاصر خود فراگرفته تا به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده و پس از فوت مرحوم والدش بجاى او نشسته و سالهاى متمادى در جهرم به خدمات

دينى و ترويجات مذهبى و نشر معارف اسلامى و مساعدت به فقراء و دستگيرى از پاافتادگان و سرپرستى يتيمان و معاشرت با تهى دستان و بينوايان گذرانيده است.

معظم له عالمى مرتاض و مستجاب الدعوه و زاهد و متقى و بى اعتنا به مال بود و با سادگى تمام زندگى مى كرد و در خانه وى بر روى عموم باز بود و در عين حال دائم الذكر بود و جز به هنگام ضرورت سخن نمى گفت و چون بر فراز منبر مى نشست و لب به موعظه مى گشود دل از عارف و عامى مى ربود و داد سخن مى داد چند روز قبل از مرگش دوستانش را از مرگ خويش خبر داد و در تيرماه هزار و سيصد و چهل (ماه صفر 1381) در شهر جهرم لبيك حق را اجابت گفت و رخت به سراى باقى كشيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] بزرگان جهرم (142 -141 ،133)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (903 -902 /5)، گنجينه ى دانشمندان (7 ،5 -4 /5).

آيتي قائني، ضياءالدين محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1397 -1310 ق)، فقيه، متكلم، اديب و شاعر، متخلص به آيتى. در روستاى مهموئى از توابع قاين متولد شد. مقدمات علوم را در بيرجند آموخت. سپس به مشهد رفت و به تحصيل در حوزه علميه آنجا پرداخت علوم ادبى را نزد شيخ عبدالجواد نيشابورى و مقدارى فقه و اصول را از پدر خود آموخت. در سال 1331 ق به مكه رفت و در اين سفر از قفقاز، سوريه، تركيه و عراق ديدن كرد. در بازگشت به اصفهان رفت و مدت دو سال در حوزه ى اين شهر درسهاى فقه و اصول را آموخت و از محضر اساتيدى چون سيد على نجف آبادى و شيخ

محمد الهى گنابادى استفاده كرد، سپس به نجف رفت و مدت پنج سال نزد آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياء عراقى دروس خارج فقه و اصول را آموخت. در سال 1343 ق به بيرجند بازگشت و به اقامه جماعت و تدريس و تأليف پرداخت. علاوه بر بهره كافى در زمينه دانشهاى مختلف طبع شاعرانه اى هم داشت و حدود بيست هزار بيت شعر سروده است. آثار وى: شرح «كفاية الاصول» علامه خراسانى؛ «درّالفريد فيماروى عن السبط الشهيد»، در خطب و مواعظ و اشعار سيدالشهداء (ع)؛ «مقامات معنوى»؛ «مقامات الابرار»؛ «بهارستان»، شرح حال رجال قاينات و قهستان؛ «تتميم بهارستان»؛ «ديوان درّ غلطان»؛ «فوائد العقول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (377 -367 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (488 -486 /2)، الذريعه (13 /22)، صد سال شعر خراسان (55 -54)، گنجينه ى دانشمندان (268 -266 /3)، مؤلفين كتب چاپى (688 -687 /2).

آيتي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بافقي يزدي ( 1288 ق _ 13741 ق / 1332 ش ) معروف به آيتي و متخلص به « ضيايي » ، « آواره » و « آيتي » ، از شعرا ، محققان ، نويسندگان و قرآن پژوهان معاصر كه پس از ورود و درنگ 18 _ 20 ساله ي او در سلك بهائيت و طي مدارج تبليغ در آن مسلك و دريافت لقب رئيس المبلغين و القاب ديگر و الواح تشويقي از عباس افندي و شوقي افندي و به سر بردن چند سالي با آنها ، با ديدن كژيها و ناراستيها ، دوباره به اسلام و تشيع بازگشت و شرح حال اين دوران سرگشتگي فكري و به تعبير خود فريب خوردگي

را در كتاب كشف الحيل ( 3 جلد ، تهران ، 1370 _ 1310 ش با تجديد چاپهاي مكرر ) نوشته و اين زندگي پرتلاطم از او شخصيت پرآوازه و حقيقت جو ساخته است . او فرزند حاج ملا محمد بن محمد بن حاج بزرگ ، در خانواده ي علم و عرفان به دنيا آمد . پدرش حاج ( ملا ) آخوند تفتي از ائمه ي جماعت و خطباي فرهيخته ي يزد ، و در زادگاه خويش نيز امام جماعت و مرجع حل و فصل امور شرعي مردم بود . زادگاهش قصبه ي تفت از نواحي يزد بود . تحصيلات مقدماتي را در مكتب خانه ي زادگاهش آغاز كرد و اولين معلمش پدرش بود . در سال 1303 ق به يزد رفت و پس از فراگيري صرف و نحو و علم بلاغت و منطق در 1305 ق به قصد ادامه ي تحصيلات ، سفر به عتبات عاليات كرد ، و به فراگيري فقه و اصول پرداخت . يك سال بعد پدرش درگذشت و او به درخواست مادر به زادگاهش بازگشت و نظر به ابراز علاقه ي هم ولايتي ها مسند پدر را كه امامت جماعت و وعظ و خطابه بود عهده دار شد . در سي و سه سالگي كه امامت جماعت مسجد تفت و تصدي امور شرعيه را عهده دار بود ، بعضي از مبلغان بهايي كتابهاي اين فرقه را به ترفند ، به تعبير خودش ، به مطالعه ي او رساندند و چون مطالعه ي اين كتابها آشكار شد ، يكي از رقباي روحاني ، او را به بد ديني و انحراف عقيده

متهم كرد و آزار و ايذاء و بدنامي و رنجهاي روحي همراه آن ، او را به دامان بهائيت سوق داد . خود در اين مورد مي گويد : « ... دستار از سر برافكندم و ريش خود را از بن بركندم و به جهانگردي پرداختم . چون محرم اسرار شدم و مقام عالي يافته بودم رئيس المبلغين شدم » .

ابتدا مدتي در تهران و رشت و اردستان و كاشان به كارهاي فرهنگي و تاسيس مدارس و تبليغ بهائيت پرداخت و سپس چند بار به عكّا ( مقرّ سران بهائيت ) مسافرت كرد و از طرف عباس افندي ( عبدالبهاء ) به « آواره » مشهورگرديد و به دستور يا درخواست او و ساير روساي مركز به تاليف كتاب مآثر البهائيه پرداخت ( نام كامل آن الكواكب الدريه في مآثر البهائيه ) كه در تاريخ ظهور و تشكيل بهائيت است . خود در مورد اين كتاب مي گويد : « چون خواستم طبع كنم عباس افندي نسخه ي آن را طلبيد و دستوراتي داد . ناچار بسياري از آن را تغيير دادم و بنده سه دفعه در تحت نفوذ حضرات به تحريفات و جعليات مبتلا شد و اينك مي گويم آن كتاب كه بعداً به كواكب الدريه موسوم شده ، در دو جلد ، به كلي از درجه ي اعتبار ساقط است .... » اما چون تغييرات دلخواه سران بهائيت در آن وارد شده طبيعي است چنانكه در مقاله ي دانشنامه ي ايرانيكا ( به انگليسي ، جلد سوم ، ذيل « آيتي » آمده است « اين كتاب هنوز اثر عمده اي در

موضوع خود به شمار مي آيد » .

به نوشته ي دايره المعارف تشيع : « ... پس از فوت عباس افندي ( 1340 ق ) ، شوقي افندي جانشين او آواره را به عكا احضار نمود و آواره از طريق بادكوبه و اسلامبول به عكا و از آنجا به دستور شوقي و براي تبليغ ، مسافرتي به انگلستان و فرانسه نمود . آواره در اواخر عمر عباس افندي و سپس در اوايل شوقي افندي به ميزان زيادي از سوء اخلاق و فساد روسا و مبلغين فرقه ي بهائيت اطلاع حاصل نمود و از كرده ي خود پشيمان شد ؛ و در مسافرت به اروپا و در مراجعت هنگام اقامت در مصر ، در احوالات آنها و مخصوصاً در علل و جهات انصراف ميرزا ابوالفضل گلپايگاني و ميرزا نعيم و ميرزا علي اكبر رفسنجاني [ با رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام ، در اين عصر ، اشتباه نشود ] كه از بهائيان اصلي و از مبلغين به نام آنها بودند ، از فرقه ي بهائيت تحقيق و تفحص بسيار نمود و يقين حاصل كرد كه آن سه تن با وجود تحمل زحمات و مشقات در طريق بهائيت و انجام تبليغات فراوان براي اين فرقه اخيراً از آن تبري جسته و از عمل خود نادم گشته بودند . آواره نيز هنگام اقامت در مصر زمزمه ي مخالفت آغاز و به جمع آوري اسناد و تصاوير و تهيه ي يادداشتهاي لازم عليه بهائيت مبادرت نمود و با ورود به تهران مخالفت خود را آشكار كرد و به تاليف كتاب كشف الحيل اقدام نمود . اين

كتاب در سه جلد [ و گاه چاپ شده در يك مجلد ، چاپ تهران 1307 _ 1310 ] و حاوي شرح و تفصيل كافي راجع به حيله ها و نيرنگهاي بهائيان تدوين گرديده و ... سند ارزنده و گوهر گرانبهايي است ... » ( داريه المعارف تشيع ، ج 1 ، ص 242 )

به نوشته ي دايره المعارف بزرگ اسلامي او در سال 1348 ق / 1929 م در تهران اقامت گزيد و به خدمت وزارت معارف ( آموزش و پرورش ) درآمد ، و به عنوان دبير به تدريس در دوره ي متوسطه پرداخت . با طبع و ذوق سخنوري كه داشت ، به پژوهشهاي ادبي روي آورد و نشريه اي ادبي / انتقادي به نام نمكدان [ كه بعضي منابع برآنند كه مقالات مختلف اغلب يا تمامي 61 شماره ي آن را خود او با اسامي مستعار گوناگون نوشته است ] در سال 1308 ش منتشر كرد كه در واقع گاهنامه بود و انتشارنامنظم آن چند سالي دوام آورد . مجموعه ي آثار او مشتمل بر 17 كتاب است كه عمده ترين آنها ترجمه ي تفسير آميز قرآن كريم است كه به كتاب نبي ( به ضم نون ) يا قرآن فارسي [ يا به قول خود آيتي ، به نقل از يكي از فضلا كه در مقدمه ي ترجمه اش آورده فارسي قرآن، كه دقيق تر و به ادب شرعي نزديك تر از قرآن فارسي است ] مشهور است . از دو كتاب الكوكب الدريه و كشف الحيل نيز نام برديم . كتابي نيز به نام تكميل كتاب كشف الحيل

و بيان الحق و نيز جزوه اي به نام ضميمه ي كشف الحيل دارد و آتشكده ي يزدان ( تاريخ يزد ) ، و تاريخ فلاسفه ، و فرهنگ آيتي و اثر قرآني ديگري به نام قصيده ي قرآنيه و ترانه ي روحي ( كه چون تاريخ نشر آن در منابع شرح حال او نيامده نميتوان راجع به صحت كلي آنكه در كدام مرحله ي حياتش نوشته / سروده است ، قضاوت كرد ) .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

باخرزي، ابوالحسن، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 467 ق)، اديب، شاعر و فقيه شافعى. مشهور به رييس على حسن خان و ملقب به تاج الرؤسا. در باخرز و نيشابور به فراگيرى علم پرداخت و سفرى دور و دراز به شهرهاى ايران و عراق كرد. وى در جوانى كاتب طغرل بيگ و شاگرد شيخ ابومحمد جوينى بود. اما به ميل خود از دربار بيرون رفت و در سلك عارفان درآمد. وى در مجلس شادخوارى به دست والى باخرز كشته شد. باخرزى به زبان فارسى و عربى «ديوان» شعر داشته كه «ديوان» فارسى او از ميان رفته است و همچنين در شعر فارسى مجموعه ى رباعياتى به نام «طرب خانه» داشته كه ظاهرا آن هم در ميان نيست. از شعر فارسى او جز يك قصيده و چند قطعه چيز ديگرى در دست نيست. از ديگر آثار او كتاب «دمية القصر و عمرة اهل العصر» كه از كتابهاى معروف ادبيات عرب و ذيلى است بر «يتيمة الدهر» ثعالبى. گويند على بن زيد بيهقى بر آن ذيلى تحت عنوان «وشاح الدمية» نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (81/5)، تاريخ

ادبيات در ايران (1038 -1037 /2)، تاريخ نظم و نثر (53 -52)، دايرةالمعارف فارسى (362/1)، الذريعه (118/9)، رباعى و رباعى سرايان (107 -106) ريحانه (219 -218 /1)، سيرالنبلاء (364 -363 /18)، فرهنگ ادبيات فارسى (83 -82)، فرهنگ سخنوران (401)، كشف الظنون (2049 ،1103 ،778 ،761)، الكنى و الالقاب (63/2)، لغت نامه (ذيل/ باخرزى)، معجم الادباء (48 -33 /13)، معجم البلدان (376/1)، معجم المؤلفين (65/7)، وفيات الاعيان (389 -387 /3)، هدية العارفين (692/1).

باخرزي، سيف الدين، ابوالمعالي سعيد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 659 -629 ق)، فقيه، شاعر، صوفى. ملقب به شيخ الاسلام. وى را از مشايخ صوفيه و مريدان و اصحاب عارف مشهور، نجم الدين كبرى، (618 -540 ق) دانسته و گفته اند كه نجم الدين او را بعد از اعطاء خرقه به بخارا فرستاد. باخرزى در بخارا زيست و طريقه كبرويه را نشر داد و در همان جا وفات يافت. وى با عده اى از اصحاب شيخ نجم الدين مانند: شيخ مجدالدين بغدادى، فريدالدين عطار و شيخ سعدالدين حمويه و نجم الدين ابوبكر عبدالله بن محمد، معروف به دايه و رضى الدين على لالاى غزنوى معاصر بوده. سيف الدين در نظم و نثر صاحب اثر است و «ديوان» شعر دارد. پاره اى از رباعيات وى ضمن مجموعه رباعيات ابوسعيد ابوالخير در تهران به چاپ رسيده است. از وى رساله اى به فارسى در معنى عشق و اشعار متوسطى بازمانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اوراد الاحباب (303 -300 و صفحات ديگر)، تاريخ ادبيات در ايران (858 -856 /2)، تاريخ گزيده، (672 -671)، حبيب السير (61/3)، دنباله جستجو در تصوف (112 -108)، الذريعه (486 -485 /9)، رباعى و رباعى سرايان (155 -154)، سفرنامه ى ابن بطوطه (446 -445 /1)، فرهنگ سخنوران (481)، لغت نامه (ذيل- باخرزى)، مجمل فصيحى

(ذيل/ سالهاى 658 ،576)، نفحات الانس (434 -433)، هفت اقليم (166 -165 /2).

بادكوبه اي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1293 ق)، فقيه، فيلسوف و دانشمند. وى نوه ى سيد موسى حسينى لاهيجى بود و در قريه ى خوددلان بادكوبه متولد شد. سيد حسين مقدمات و ادبيات را نزد پدرش آموخت و پس از فوت پدر به تهران آمد و در مدرسه ى صدر اقامت كرد و در مجلس درس ابوالحسن جلوه، فيلسوف مشهور شركت جست و رياضى و فلسفه را از وى و ميرزا هاشم اشكورى آموخت. او بعد از هفت سال تحصيل به نجف رفت و در كلاس درس آخوند خراسانى شركت كرد و فقه را از حوزه ى آيت الله آقا شيخ محمد حسن مامقانى فرا گرفت. وى تا آخر عمر نيز در نجف به تدريس پرداخت و در همان جا درگذشت و در جوار مرقد حضرت اميرالمؤمنين (ع) به خاك سپرده شد. فرزندش سيد محمد بادكوبه اى از علماى بزرگ شمال و مقيم در غازيان بندر انزلى و مروج مذهب در آن ناحيه بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (9/2)، گنجينه ى دانشمندان (227/3).

بادكوبه اي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمد بادكوبه اى فرزند علامه العلام والحكيم القمقام آيه الله آقاى آقا سيد حسين بادكوبه اى بن العالم الجليل السيد رضا بن السيد موسى الحسينى الباد كوبه اى اللاهيجى از علماء اعلام معاصر شمال و مقيم در غازيان بندر پهلوى ميباشد.

معظم له در خاندان فضيلت متولد و تربيت يافته و از مرحوم والد مذكورش و آيات و مراجع ديگر استفاده نموده آنگاه بايران مراجعت و در غازيان رحل اقامت افكنده و اكنون بيش از بيست سال است كه در آن ناحيه باقامه جماعت و ترويجات دينى اشتغال دارد.

والد ماجدش مرحوم آيه الله آقا سيد حسين بادكوبه اى در قريه (خود دلان) از قراى

بادكوبه در سال 1293 ق متولد شده و در نزد والد عالمش تربيت يافته و مقدمات و ادبيات را فرا گرفته و پس از فوت والدش مهاجرت بطهران و در مدرسه صدر اقامت نموده و رياضيات و فلسفه را از فيلسوف بزرگ مرحوم آقا سيد ابوالحسن جلوه و ميرزا هاشم اشكورى فرا گرفته و كلام را از اساتيد اين علم در مدت هفت سال با جديت تمام فرا گرفته آنگاه مسافرت بنجف كرده و در درس آيه الله العظمى آقاى آخوند خراسانى در اوائل تأليف كفايه اش حاضر شده و فقه را از محضر آيه الله آقا شيخ محمد حسن مامقانى استفاده نموده و در علم و حكمت مشار بالبنان گشته و جماعت بسيارى از فضلاء گردش جمع شده و از تحقيقات و نظرياتش استفاده مينمودند تا آنكه در شب 28 شوال المكرم 1358 ق در حمام حضرتى نجف وفات نموده و در جوار جد گرامش حضرت على عليه السلام مدفون گرديدند.

معظم له داراى چهار فرزند عالم و دانشمند ميباشند كه اسامى آنها را مينگارم: 1- آيه الله آقا سيد محمد مذكور 2- آيه الله آقا سيد حسن ساكن نجف 3- آقا سيد احمد عليل 4- آيه الله آقا سيد محمد باقر مقيم آبادان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بارفروشي سمناني، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بن ملا بابا بارفروشى سمنانى عالمى فقيه از شاگردان شريف العلماء مازندرانى بوده و بعد از وى به سمنان آمده و به وظائف دينى و روحى قيام نموده تا حدود 1280 ق از دنيا رفته و جنازه اش را به كربلا حمل و در رواق شريف مدفون شده است.

و ايشانست والد عالم جليل معمر مرحوم آقا شيخ ميرزا هادى سمنانى متوفى 1328 ق.

برگرفته از

كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

باغ نوي شيرازي، شمس الدين حبيب الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 995 /994 ق)، فقيه، متكلم، شاعر و اديب. معروف به ميرزاجان. چون در محله باغ نو شيراز مى زيست به باغ نوى معروف بود. او شاگرد جمال الدين محمود از دانشمندان زمان خود و از معاصران علامه جلال الدين دوانى بود. شمس الدين در علوم زمان بخصوص در حكمت و منطق دست داشته است و يكى از آخرين حكماى بزرگ ايران است كه پيرو طريقه ى اشعريان و از شافعيان متعصب بود و در كلام و اصول نيز دست داشت. وى چند سالى قبل از وفات به هندوستان رفت و همان جا درگذشت. از تأليفات او: «انموذج الفنون»؛ «تعليقات بر شرح «مختصر العضدى»؛ «حاشيه بر شرح جديد قديم؛ «تجريد الكلام»؛ «حاشيه بر شرح مطالع»؛ «حاشيه ى بر حاشيه ى شرح مطالع»؛ «حاشيه بر اثبات الواجب دوانى»؛ «حاشيه بر محاكمات قطب الدين شيرازى بر شرح اشارات»؛ «حاشيه بر شرح اشارات خواجه نصيرالدين طوسى» و «حاشيه بر مطول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (172/2)، بزرگان شيراز (336)، تاريخ ادبيات در ايران (305/5)، تاريخ نظم و نثر (389)، الذريعه (10/6)، روضات الجنات (12/3)، ريحانه (63/6)، صبح گلشن (482)، فارسنامه ى ناصرى (960 -959 /2)، فرهنگ سخنوران (900)، كشف الظنون (1853 ،1716 ،842 ،685 ،476 ،475 ،185 ،95)، الكنى و الالقاب (221/3)، لغت نامه (ذيل/ حبيب)، معجم المؤلفين (188/3)، هدية الاحباب (252)، هدية العارفين (263 -262 /1).

بافقي يزدي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1244 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث و رجالى. از شاگردان علامه وحيد بهبهانى و سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، است. بافقى در جنگ روس و ايران شركت داشت. از آثارش: «الوجيزة فى الدراية»، مرتب بر مقدمه و شش فصل است كه به گفته ى شيخ آقا بزرگ تهرانى از

اين كتاب مهارت علمى مؤلف در حديث و رجال و ديگر علوم آشكار مى شود. وى از تأليف اين كتاب در 1237 ق فراغت يافته است. در نسخه اى از اين كتاب كه در 1244 ق كتابت شد به وفات مؤلف قبل از 1244 ق تصريح شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (48/25)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 34/13).

بافقي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1292 ق)، عالم دينى و فقيه. در بافق به دنيا آمد و در خانواده اى با تقوا تربيت يافت. براى تحصيل به يزد رفت و در مدرسه مصلى، ادبيات و سطوح را نزد حاج ميرزا سيد على مدرس لب خندقى و ديگران فراگرفت. بافقى از ترس حكومت مستبد آن روز يزد گريخت و به نجف رفت و مورد توجه و تشويق آيت الله طباطبايى يزدى قرار گرفت و مدت 19 سال در نجف اقامت كرد و از محضر آيت الله يزدى و آيت الله كفايى خراسانى و حاج سيد احمد كربلايى استفاده برد. آن گاه به ايران مراجعت و در قم سكنى گزيد. وى در قم اقدام به تأسيس حوزه ى علميه كرد و از آيت الله حايرى كه آن روز در اراك بودند تقاضا كرد كه حتما قم را مركز قرار دهند و براى انجام اين كار قدمهاى مؤثرى برداشت، و با ايشان همه گونه مساعدت، و طلاب و واردين را همه گونه تشويق و ترغيب مى نمود. وى در 1346 ق به واسطه امر به معروف و نهى از منكر به تهران تبعيد شد و رحل اقامت در رى افكند و تا پايان عمر در شهر رى ماند. مؤلف «گنجينه ى دانشمندان» كتابى در شرح حال وى

به نام «التقوى و ما ادريك ما التقوى» نگاشته كه به چاپ رسيده و به زبان اردو نيز ترجمه و نشر يافته است.[1]

مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه مجاهد و عالم متقى حاج شيخ محمدتقى بن حاج محمدباقر تاجر بافقى يزدى از علماء بزرگوار و مجاهدين پرهيزكار زمان معاصر ما و مربى و پدر روحانى نگارنده و از افرادى بودند كه حقيقه حق عظيمى بر حوزه علميه قم و مردم ايران دارند زيرا اگر اصرار آن مرحوم بمرحوم آيت اللَّه حايرى موسس حوزه و همكاريهاى ايشان نبود حوزه تأسيس نميشد و آن مرحوم يگانه مشوق و غمخوار طلاب و محصلين علوم دينيه و وحيد زمان در امر بمعروف و نهى از منكر و فريد دهر در قدس و ورع و ربيع الايام در حال و حقيقت و اويس اليمان در صفا و معنويت و سلمان عصر در زهد و ولايت و بوذر اوان در شجاعت قلب و رشادت و ترويج و حمايت از امام زمانش بود.

شرح احوال و مقامات معنوى او در اين مختصر نگنجد رساله ى مستقلى بنام (التقوى و ما ادريك ما التقوى) نوشته و منتشر نموده ام. در اينجا هم بطور اجمال مى نگارم.

وى در سال هزار و سيصد و نود و دو قمرى در بافق يزد متولد شده و در دامن مادر علويه و پدر متدين خود پرورش يافته و از همان اوقات با كمال پاكى و پرهيزكارى زنده گانى نموده و از زادگاه خود براى تحصيل به يزد و پس از چند سال بواسطه ابراز حريت و شجاعت و ابلاغ اعلان مرحوم آيت اللَّه طباطبائى يزدى بر عليه عالم مفتون بدنيا و حب جاه مورد تعقيب دولتيان

واقع و بناچار با پاى پياده شبانه مهاجرت به نجف نموده و در آن سرزمين هم كسب روزى حلال و هم تحصيل تا بمقام منيع اجتهاد و معنويت رسيده و چند سالى از اصول مرحوم علامه خراسانى و چندين سال از فقه مرحوم علامه يزدى استفاده كرده و در سال 1337 قمرى مهاجرت به قم و نقشه ى تأسيس حوزه علميه را طرح تا ورود مرحوم آيت اللَّه حايرى كه موجب شد آن مرحوم تصميم بماندن در قم و انتقال حوزه اراك را باين سرزمين مقدس نمايد و با ايشان همه گونه مساعدت و از طلاب و واردين از محصلين تشويق و ترغيب نموده تا سال 1346 قمرى كه بواسطه امر بمعروف و نهى از منكر تبعيد به تهران و رحل اقامت قهرى برى افكند و بخدمات دينى پرداخته تا در دوازدهم جمادى الاولى سال 1365 قمرى كه در اثر عمل جراحى در بيمارستان فيروزآبادى با پيش بينى قبلى خودش از دنيا رفته و با تشييع مفصلى حمل به قم و در مقبره آيت اللَّه حايرى مدفون گرديد.

از كلمات اوست كه مى فرمود على بن مهزيار اهوازى بيست سال از اهواز بمكه رفت تا حضرت ولى عصر امام زمان عليه السلام را زيارت كند چرا يك مرتبه و يا شب نيمه ماه شعبان بكربلا نيامد تا حضرتش را در كنار قبر جدش حضرت امام حسين عليه السلام ملاقات كند، و آن مرحوم از متشرفين زمان بود كه كرارا اين توفيق نصيبش گرديده بود چنانچه حقير در آثار الحجه والتقوى و بستان الرازى نگاشته ام.

حاج شيخ محمدتقى بافقى يزدى اباذر زمان خود بود كه حوزه علميه قم را به امر و اشاره حضرت ولى عصر عجل

اللَّه فرجه الشريف با دعوت از مرحوم آيت اللَّه حائرى يزدى به اقامت در قم بنيان گذارى كرد و خود از سال 1340 تا 1346 قمرى هجرى معاون مرحوم حائرى و پدر مهربانى براى طلاب و محصلين آن زمان و آن دوره بود و آقايان طلاب تمام نيازمنديهاى خود را به ايشان مراجعه و رفع نيازشان مى شد.

مرحوم بافقى گذشته از مقام علمى و فقاهت و زهد و پارسائى مردى مجاهد بر عليه بيدادگران و مبارز با منكرات و متظاهرين گناه بود و از ملامت هيچ ملامت كننده از شاه و روحانى و اقشار ديگر كمترين خوف و هراسى نداشت و با ستمگران و طاغوتان و رژيم پليد دولت رضاخان (زنديق) سرسختانه مبارزه مى كرد و تنها كسى بود علنا جنايات و مظالم شاه را اعلان و براى وى پيامها و نامه هاى داغ سوزنده تر از هر آتشى مى فرستاد.

امام خمينى كه بسيار مورد علاقه مرحوم بافقى مجاهد بود از اصحاب و مريدان خاص آن مرحوم بود و غالبا در مدرسه فيضيه يا نقاط ديگر كه آن مرحوم اقامه جماعت مى كرد به ايشان اقتدا مى نمود و در شبهاى جمعه كه آن مرحوم به مسجد جمكران مى رفت با ايشان همراهى مى نمود.

مرحوم مجاهد بافقى براى امام بهترين مربى و آموزنده ترين مدرسين اخلاقى بود كه درس شهامت و شجاعت و صبر و استقامت را در حوادث و رويدادهاى مبارزه از زندان و تبعيد و شكنجه و آزار مى آموخت.

اين نويسنده در خاطر دارم كه امام در عصرهاى پنجشنبه و جمعه در مدرسه فيضيه درس اخلاق يعنى درس انسان سازى مى فرمود و عنوان درسش آيه كريمه (يا ايها الذين آمنو اتقواللَّه و لتنظر نفس ما قدمت لغد

اتقواللَّه ان اللَّه خبير بما تعلمون) بود

اى گرويدگان پرهيز كنيد و بايد هر انسانى بيانديشد كه براى آتيه اش چه پيش فرستاده و پرهيز كنيد كه خداوند آگاه است كه چه مى كنيد.

امام غالبا وقتى مى خواست يك انسان كا مل و مؤمن حقيقى و مجاهد واقعى را بعنوان الگو و نمونه زمان معرفى كند كه شياطين تسليم او شده و به او ايمان مى آورند مى فرمود سفرى به شهر رى زاويه مقدسه (حضرت عبدالعظيم عليه السلام) نموده و او را زيارت كنيد. و خودشان در هر ماه يك يا دو بار براى زيارت و ديدار مرحوم بافقى مجاهد كه در آنوقت در آنجا تبعيد بودند راهى رى مى شدند در خاطر دارم كه بعضى از روشندلان و اهل معنى در آن زمان كه از دور يا نزديك به شهر رى مى رفتند به زبان حال و قال مى سرودند.

چه خوش بود كه برايد بيك كرشمه دو كار

زيارت شه عبدالعظيم (ع) و ديدن يار

(يعنى اباذر زمان و مسلمان دوران حجةالاسلام مجاهد حاج شيخ محمدتقى بافقى)

امام در مدت شش سالى كه مرحوم بافقى در قم با رژيم كثيف شاه و عمال خائن و ستمگران او در شهرستان علمى و مذهبى قم (فرماندار و رئيس شهربانى و..) مبارزه و امر به معروف و نهى از منكر مى كرد از نزديك به ايشان مراوده و از كردار و گفتار او تمامى درس شهامت و مجاهده با ستمگرى و مبارزه با گناه بود سرمشق مى گرفت و خود را آماده براى قيام و نهضت بزرگ مى نمود.

و مرحوم بافقى هم چون مؤمن پاكدل و يكى از مصاديق حقيقى (المؤمن ينظر بنوراللَّه) در سيما و چهره درخشان امام آثار نبوغ با

طاغوتيان و مجاهده در راه حق مشاهده مى كرد و در موقع اقامتش در قم عنايت مخصوص به امام داشت و در پاره اى از امور سفارش وى را به مرحوم آيت اللَّه حائرى مى كرد و بعد از گرفتارى و تبعيدش به شهر رى به محصلين و ديگران توصيه آن بزرگوار را مى نمود و حتى خود اين نويسنده را كه به ارشاد و رهنموئى معظم له براى تحصيل به قم آمدم به آشنائى و مراوده با امام تاكيد فرمود. و به همين سبب اين حقير از اوائل ورودم به قم در سال 1357 قمرى با آن بزرگوار آشنا و مورد تشويق و محبتشان قرار گرفته و تا اين زمان كه حدود چهل سال است افتخار ارادت به ساحت قدسشان را دارا و يكى از جان نثارانشان مى باشم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (281 -280 /2)، گنجينه ى دانشمندان (621 -619 /4 ،178 -177 /3).

بافي خوارزمي، ابومحمد عبدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 398 ق)، اديب، نحوى، شاعر و فقيه شافعى. نسبتش به باف از توابع خوارزم مى رسد. خطيب بغدادى گويد كه اصل وى از بخارا است، لذا، به وى بافى بخارى نيز مى گويند. او شاگرد ابوعلى بن ابى هريره مروزى و ابواسحاق مروزى است. بافى شاعرى ماهر بود و در فنون ادب مهارت داشت و فصيح، بديهه گو و نيكو محضر نيز بود. وى متصدى منصب تدريس در بغداد بود و كتب شافعى را درس مى گفت و شاگردان از دور و نزديك براى استفاده به محضرش مى آمدند. به گفته ى خطيب او در زمان خود فقيه ترين مردم در مذهب شافعى بود. وى در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (265 -264 /4)، تاريخ

الاسلام (حوادث 358 -357 /400 -381)، تاريخ بغداد (140 -139 /10)، ريحانه (222/1)، سير النبلاء (69 -68 /17)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد)، معجم البلدان (388/1).

باقري بنابي، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. در بناب به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات قسمت عمده ى سطوح را نيز در شهر بناب و حوزه ى علميه تبريز خواند. وى بقيه سطوح را در نجف در محضر آيت الله مشكينى و آيت الله اهرى فراگرفت. آن گاه در درس خارج علامه نايينى و آقا ضياءالدين عراقى و حاج شيخ عبدالله مامقانى حاضر شد تا به مدارج عاليه رسيد و به اجازه اجتهاد نايل شد. آن گاه وى به زادگاهش بازگشت و بر اثر اصرار اهالى در آنجا اقامت گزيد و مرجع امور مردم و دعاوى ايشان گشت. آيت الله باقرى بنابى براى تربيت طلاب و محصلين مدرسه اى بزرگ تأسيس كرد و خود عهده دار تدريس علوم مختلفه در حوزه شد چنانكه اكثر علماى بزرگ بناب و حومه در خدمت ايشان تلمذ كرده اند. از آثارش: «ثمرات الفؤاد»، شرح «تفسير» فرات كوفى، در چند مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (224 -221 /3).

باقري نجف آبادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ غلامرضا بن حاج ابوالقاسم بن حاج حسين بن حاج محمدعلى بن حاج يوسف كه از شيراز به نجف آباد منتقل شده و تا به حال اولاد و احفادش در نجف آباد و غير آن موجود مى باشند.

والد اين دانشمند مرحوم حاج ابوالقاسم در اواخر عمرش از نجف آباد به حاجى آباد منتقل شده و اولاد و احفادش در آنجا پراكنده شده اند در سال 1340 قمرى در حاجى آباد مذكور متولد شده و در سن پنج سالگى پدر را از دست داده و تا سن 16 سالگى در تحت تربيت مادر و برادر دروس فارسى را خوانده آنگاه به قم آمده و مقدمات و

سطوح اولى را از جناب آقاى شيخ حيدرعلى و حاج شيخ ابوالقاسم نجف آبادى و حجه الاسلام حاج سيد مرتضى علوى و حاج شيخ محسن الهى لاهيجى و ديگران خوانده سپس در سال 1364 ق به نجف مشرف و سطوح نهائى را در خدمت آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصغرخانى و مرحوم آيت الله حاج سيد يحيى يزدى و آيت الله مرحوم حاج شيخ عبدالحسين رشتى و معقول را از مرحوم آيت الله حاج شيخ صدرا بادكوبه اى فراگرفته و به درس خارج مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت الله العظمى خوئى و آيت الله آملى مدظلهما و مرحوم آيت الله آقا شيخ محمدعلى كاظمينى و مرحوم آيت الله العظمى آقاسيد عبدالهادى شيرازى و مرحوم آيت الله العظمى حكيم قدس الله اسرارهم شركت كرده و از خرمنهاى علم و دانش آنان استفاده ها برده تا به مدارج علم و كمال رسيده و به تدريس متون فقه و اصول از لمعه و مكاسب و كفايه پرداخته و هر كدام را از دو دوره تا ده دوره تدريس نموده و از سال 1391 قمرى تاكنون منحصرا به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند.

معظم له تا اواخر سال 1391 قمرى در نجف به وظائف علمى مشغول بودند تا در آن اوقات مانند هزاران نفر ديگر از دانشمندان و غيره از طرف دولت شوم بعثى عراق اخراج به ايران و در قم رحل اقامت افكنده به تدريس و مباحثات علمى اشتغال يافته اند.

آثار و تاليفات علمى ارزنده اى دارند كه از نظر فضلاء مى گذرانم.

1- يك دوره كامل اصول از تقريرات بحث آيت الله خوئى 2- اكثر ابواب فقه 3- شرح عروه الوثقى. 4- رساله اى در ارث زوجه 5- رساله در اعتقادات 6- مقالاتى در

عدالت اسلامى 7- داستان كاروان كربلا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

باقري همداني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على اصغر بن كربلائى شعبان باقرى همدانى در تاريخ 1343 هجرى قمرى در يكى از مضافات دره جزين از توابع همدان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در سال 1358 قمرى والى به سلك روحانيت گشته و پس از اكمال سطوح عالى از محضر آيات عظام حوزه چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله حاج شيخ عبدالنبى عراقى و آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى مرعشى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله داماد و بعضى ديگر استفاده نموده و بالاخص اختصاصى و انقطاع فوق العاده اى به مرحوم آيت الله عراقى مذكور داشت و در تمام جلسات دروس معظم له شركت مى نمود و مورد توجه و علاقه شديد آن مرحوم بود و از وى به دريافت اجازه اجتهاد مفتخر گرديده است.

ايشان اجازات ديگرى از مراجع بزرگ نجف اشرف و قم چون مرحوم آيت الله حكيم و آيت الله گلپايگانى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله مرعشى نجفى و مرحوم آيت الله آملى طهرانى و ديگران دارد.

آثار علمى ايشان عبارت است از جزواتى در اصول عقايد و مطالب منبرى و نيز قسمتى از دراسات اساتيد غير منظم دارد.

وى از راه منبر خدماتى انجام داده و جلسات تفسير و موعظه در قم و خارج از قم داشته و دارد و همه ساله مانند صدها نفر ديگر از فضلاء در ماه رمضان و محرم براى تبليغ احكام دين و ترويج مذهب به اطراف مسافرت نموده و وظائف دينى و روحى خود را انجام مى دهد ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بالا مجتهد دينوري، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا ميرزا محمد آقا مجتهد معروف به بالا مجتهد بودند شاگرد مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و جامع معقول و

منقول و رياضيات و فلكيات و بعضى علوم غريبه و داراى تصانيف نفيسه كه بعضى از آنها در انقلاب مشروطيت در تبريز از بين رفته و كتابى كه در رياضيات تأليف كرده بود (مرحوم ناصرالدين شاه از ايشان مى گيرند براى طبع و نشر ديگر بدست نمى آيد) و آنچه از آثار ايشان وجود دارد كتاب (الفصول المهمه) در حكمت و كتاب معقول ديگر بنام (التيقضات) موجود است و بطبع نرسيده و بعضى حواشى بر شفاء شيخ الرئيس و بعضى نوشتجات ديگر و باقى آنچه نوشته در فقه و اصول از بين رفته اين شخص داراى رساله عمليه و مرجع تقليد جمعى بوده و شخصى با ورع و متقى و مرتاض و كراماتى از او مشاهده مى شده شرحش موجب اطناب است رضوان اللَّه عليه. والد ماجدش مرحوم آقا ميرزا محمدعلى آقا مجتهد يكى از علماى معروف و مشهور شهر تبريز داماد حاج ميرزا على اصغر شيخ الاسلام تبريز بود فقيه و متقى و با ورع و در مسجد بزرگى نزديك مدرسه طالبيه مخصوص محصلين علوم دينى اقامه نماز جماعت مى فرمود داراى تأليفات من جمله شرح تبصره علامه است:

اكنون از اين خانواده جليله روحانيت دو نفر باقى كه هر دو برادرند فرزندان مرحوم آقاى حاج ميرزا احمد آقا مجتهدند برادر بزرگ حضرت آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا كاظم آقا دينورى در تبريز مقام عالى روحانى دارند و ديگرى حقير علاءالدين دينورى زادگاهم تبريز پس از طى دوره مقدماتى از مجلس درس مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمد آقا مولانا و مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد مرتضى خسرو شاهى و اساتيد ديگر استفاده كرده ام و در سفر مشهد مقدس رضوى كه مدتى آنجا ماندم

يكى از اساتيد مرحوم مغفور آقا شيخ آقا محلاتى رضوان اللَّه عليه بود كه از درسشان بهره مند بودم شرح زندگانى خودم را در اثرى بنام: (الشاب و الحياه) بطور مبسوط نوشته ام و (خدمات گزيده) در محاكمه و بررسيهاى تاريخى اثر فارسى و (على معلم العربيه و مصلح البشريه) مشتمل بحث هاى علمى و انتقادى موجود است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

بجنوردي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1395 -1316 ق)، فقيه، اديب و نويسنده. در شهرستان بجنورد به دنيا آمد و همان جا تحصيلات مقدماتى كرد و سپس به مشهد رفت و در آنجا علوم عقلى و نقلى را نزد حاج فاضل خراسانى و آقا بزرگ حكيم و آقازاده ى خراسانى و آيت الله قمى، و ادبيات را نزد اديب نيشابورى اول فراگرفت. سپس به نجف رفت و در محضر آيت الله اصفهانى و ميرزاى نايينى و آقا ضياءالدين عراقى به تكميل تحصيلات خود پرداخت، و در شمار مدرسان نجف درآمد. وى تا آخر عمر به تحقيق و تأليف و تدريس مشغول بود. ميرزا حسن با شعر آشنايى كامل داشت و خود نيز شاعر بود. تأليفاتى در فقه و اصول از وى به جاى مانده است، از آثارش: «منتهى الاصول»؛ «القواعد الفقهيه»؛ «حاشية العروة الوثقى»؛ «ذخيرة المعاد»؛ «رسالة فى اجتماع الامر و النهى»؛ «كتاب فى الحكمة» كه شرحى است بر «الاسفار الاربعة» صدر المتألهين.[1]

آيه الله آقاى حاج ميرزا حسن بن السيد آقا بزرگ ابن السيد على اصغر بن السيد فتحعلى بن السيد اسماعيل موسوى بجنوردى داماد معظم مرحوم آيه الله حاج سيد حسين اصفهانى (داماد آيه الله العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى) از علماء طراز اول معاصر حوزه علميه نجف و داراى مقام علم

و عمل و دقت نظر ميباشد.

معظم له عالمى محقق و فقيهى مدقق و جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول ميباشد تولدش در سال 1316 قمرى در بجنورد و از آنجا بمشهد و مدت 13 سال از محضر مرحوم آقا زاده كفائى و آيه الله قمى و حاج فاضل و ديگران استفاده كرده آنگاه مهاجرت بنجف اشرف نموده و در حوزه درس مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله عراقى و مخصوصا آيه الله العظمى اصفهانى شركت كرده تا به اعلى درجه فقاهت و اجتهاد رسيده است.

تأليفاتى در فقه و اصول دارد كه بطبع رسيده و مورد استفاده فضلاء حوزه نجف و قم ميباشد و آنها از اين قرار است:

1- منتهى الاصول 2- القواعد الفقهيه 3- حاشيه بر عروه الوثقى 4- حاشيه بر وسائل 5- رساله اجتماع امر و نهى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (275/7 ،184/3).

بجنوردي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج شيخ محمد تقى بجنوردى و فرزندش مرحوم آيه الله حاج شيخ مرتضى بجنوردى كه هر دو از علماء بزرگوار مشهد و مخصوصا مرحوم حاج شيخ محمد تقى صاحب حسينيه كه اكنون در كوچه آنمرحوم در بالا خيابان واقع و در ايام عاشورا روضه خوانى ميشود در آن صاحب كرامات باهرارت و مقامات معنوى بوده است. مآثر و آثار ص 158 گويد: شيخ محمد تقى بجنوردى مجاور مشهد مقدس رضوى در عدالت مسلم مردم آن ولايت است بل و غيرها شرح مقامات عاليه وى را از تاريخ علماء خراسان تأليف صدرالافاضل و فخرالاماثل آقا ميرزا عبدالرحمن مدرس آستانه رضويه دام علاه بايد خواند و در جلد اوسط مطلع الشمس شيرازى ذكر اين بزرگوار بر سبيل اختصار كرديم.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بحر العلوم، محمد مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1212 -1155 ق)، فقيه، محدث، مفسر و مجتهد. وى در كربلا به دنيا آمد. هنوز به هفت سالگى نرسيده بود كه خواندن و نوشتن را فراگرفت و سطوح اوليه را در مدت سه يا چهار سال تمام كرد و هنوز، به دوازده سالگى نرسيده بود كه در محضر والدش به تحصيل خارج اصول پرداخت و از محضر وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى نيز استفاده كرد. بحرالعلوم به پانزده سالگى نرسيده بود كه به درجه ى اجتهاد نائل شد و استادانش به اجتهاد او شهادت دادند. سپس به نجف رفت و در درس علماء نجف حضور يافت و مشهور شد. پس از چندى به بروجرد رفت. در اواخر سال 1193 ق مجددا به نجف اشرف مراجعت كرد. وى چنان بر احكام آن مذاهب تسلط علمى داشت كه اهل سنت او را از خود مى دانستند. درباره ى وى گفته اند كه از كسانى كه به آخرين مرحله ى ترقى رسيده و در فضايل ادبى و علوم عقلى و نقلى بر همگان فائق آمده است. او در شعر و ادب نيز گوى سبقت را از ديگران ربوده، منظومه ى فقهى او شاهد زنده است. برخى از آثار وى: «مصابيح»، در فقه؛ «تحفة الكرام»، در تاريخ مكه و بيت الحرام؛ «رساله در عصير عنبى»؛ «الفوائد الرجاليه»؛ «شرح باب حقيقة و مجاز»؛ «فوائد اصوليه»؛ «رساله در مناسك حج و عمره»؛ «رساله در قواعد احكام مشكوك»؛ «رساله در انفعال آب قليل»؛ «الدرة البهية»، در نظم بعضى مسائل اصوليه؛ «ديوان» شعر، در مدح و رثاء اهل البيت. بحرالعلوم علاوه بر آثار علميه و تأليفات نفيسه، آثار بنايى و خدمات مذهبى

و اجتماعى نيز دارد كه برخى از آنها عبارتند از: تعيين مشاعر حج و مواقيت احرام، بنا سور مسجد كوفه، بناء حجرات در اطراف مسجد كوفه، بناء مأذنه ى صحن علوى؛ تجديد ساختمان مسجد شيخ طوسى در نجف، تعيين مقام امام زمان (عج) در مسجد سهله و...

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (334/7)، ايضاح المكنون (242 ،206/2 ،461/1)، تاريخ بروجرد (250 -172 /2)، دايرةالمعارف فارسى (390/1)، الذريعه (83 -82 /21 ،127/9 ،463 -462 /3)، ريحانه (235 -234 /1)، شرح حال رجال (6/4)، الكنى و الالقاب (71 -67 /2)، گنجينه ى دانشمندان (187/3)، معجم المؤلفين (61/12)، هدية العارفين (351/2).

بحرالعلوم رشتي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بن العالم الجليل السيد حسين الملقب به بحرالعلوم معروف به حاج آقا مير مقتول در سال 1327 ق بن العلامة الكبرى والاية العظمى السيد عبدالباقى رشتى (متوفى حدود 1308 قمرى) از علماء مشهور معاصر رشت مى باشند.

وى در حدود سال 1314 قمرى در رشت متولد شده و در اوائل بلوغ والد ماجدش آيت اللَّه حاج سيد حسين بحرالعلوم را كه سبط آيت اللَّه علامه آسيد على آل بحرالعلوم طباطبائى صاحب كتاب (البرهان القاطع) بودند و در فتنه مشروطه با فرزند جوانش آقا سيد جواد در قزوين شهيد شدند.

از دست داده و خود با شوق فراوان مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را در رشت و غيره خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از تكميل سطوح از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ شعبان رشتى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و ديگران استفاده كامل نموده تا به

مقام منيع علم و اجتهاد رسيده آنگاه مراجعت به وطن و تا حال حاضر در مسجد (گلشن) واقع در بازار رشت به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه بحرالعلوم عالمى ظريف و خوش مجلس و محاوره و غيور و متعصب در دين مى باشند و حقير در حادثه اى چند شبانه روز در (قزل قلعه) تهران در خدمت ايشان و علماء ديگر مركز و شهرستانها بوده و از مطايبات و ظرافات معظم له استفاده نموده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

بحرالعلوم رشتي، عبدالباقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالباقى جد آيت اللَّه بحرالعلوم معاصر از علماء بزرگ رشت و شاگردان صاحب جواهر و ديگران بوده و بعد از سال 1306 ق درگذشته و در كتاب (المآثر و الاثار) وى را از مراجع عصر ناصرالدين شاه قاجار شمرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

بحرالعلوم رفيع، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه حاج ميرزا على بحرالعلوم رفيع گيلانى (يكى از دامادهاى مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى) ابن المرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى رفيع (برادر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا رفيع مذكور) مى باشد.

وى در سال 1300 ق در رشت متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح به نجف اشرف عزيمت نموده و از محاضر و دروس آيات عظام آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و علامه طباطبائى يزدى استفاده نموده آنگاه برشت برگشته و بخدمات دينى مخصوصا قضاء حوائج مؤمنين و حل و فصل بسيارى از معضلات اجتماعى مردم پرداخته و همواره محضرش در تهران و رشت مورد استفاده عالى و دانى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

بحرالعلوم، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محمد تقى بحرالعلوم از علماء بنام نجف و در مسجد شيخ طوسى اقامه جماعت مينمود و در نجف اشرف و بالاخص حوزه علميه محبوبيت خاصى داشت و مورد احترام و تجليل تمام مقامات بود.

خبر فوتش كه بقم رسيد از طرف زعيم بزرگوار و مرجع اعلى حضرت آيت الله العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله در شب اول ماه رجب در حسينيه معظم له مجلس فاتحه عظيمى برقرار و عموم مراجع و آيات و علماء معاودين و مقيمين حوزه شركت نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بحرالعلوم، مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الحاج السيد مهدى بحرالعلوم بن العلامه السيد مرتضى بروجردى قدس الله سره اشهر مشاهير رجال اين سلسله و عموى جد آيه الله بروجردى است.

آن بزرگوار علامه دهر و وحيد عصر مردمك چشم علماء روزگار و اعجوبه چرخ كج مدار و داراى فنون بسيار و جامع معقول و منقول و مرجع استفاده جمع كثيرى از اكابر عصر خود بوده و صاحب كرامات ظاهره ميباشد كه در كتب مبسوطه دارالسلام و نجم الثاقب و مستدرك حاجى نورى و دارالسلام عراقى و ساير كتب مسطور است.

گروهى انبوهى از يهود در اثر اخلاق فاضله و كرامات باهره اش مذهب شيعه را قبول كردند و فيض يابى او بحضور مبارك حضرت ناموس دهر امام عصر عجل الله فرجه و جعلنا من اعوانه و انصاره متواتر ميباشد و بالجمله جلالت قدر و بلندى مقام آن يگانه ى زمان برتر از آنستكه زبان را قدرت تقرير و يا خامه را نيروى تحرير باشد.

شيخ جعفر كاشف الغطاء با آن همه جلالت و نبالت و رياست و فقاهت مطلقه كه داشته از راه تبرك خاك نعلين رسيد را با گوشه عمامه خود پاك كردى.

از محقق

قمى صاحب قوانين كه خود از آيات باهرات است منقولست كه گفت وقتى بسيد عرض كردم كه اين تبحر عجيب را در فقه و ساير فنون از كجا آوردى و حال آنكه هردوى ما شاگرد آقا باقر وحيد بهبهانى هستيم در جواب فرمود اين فيض از مولايم حضرت صاحب عجل الله فرجه الشريف رسيده (و كيف لا اكون كذلك وقد ضمنى الى صدره الشريف) و كيفيت تشرفش را در مسجد كوفه براى ميرزاى قمى نقل ميكند.

ولادت اين بزرگوار در شب جمعه ماه شوال 1154 يا 1155 در كربلا واقع شده و مرحوم والدش سيد مرتضى گويد شب ولادتش در خواب ديدم كه حضرت رضا عليه السلام بتوسط محمد بن اسمعيل بن بزيع شمعى فرستاده و محمد هم آن شمع را در پشت بام منزلم افروخت كه نور آن بهمه جا رسيد وفات آن بزرگوار در سال 1212 قمرى در پنجاه و هفت سالگى در نجف الاشرف واقع و قبر شريفش در مسجد شيخ طوسى نزديك قبر شيخ زيارتگاه است و عدد لفظ غريب (1212) ماده تاريخ وفات اوست و در نخبه المقال گويد:

والسيد المهدى الطباطبائى

بحرالعلوم صفوه الصفاء

والمرتضى والده سعيد

مات غريبا عمره مجيد

يعنى مدت عمر او عدد لفظ مجيد (57) و سال وفات او هم عدد لفظ غريب (1212) است تأليفات آن بزرگوار از اين قرار است 1- الاثنى عشريات در مراثى كه دوازده قصيده و هر قصيده دوازده بيت است 2- الاجازات 3- الاجتماع الامر والنهى 4- ارجوزه فى الجمل والعقود 5- اصاله البرائه 6- تاريخ مكه و مسجد الحرام موسوم به تحفه الكرام 7- الفوائد الرجاليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بحراني، ابوالحسن سليمان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1121 -1075 ق)،

فقيه، محقق، محدث، خطيب و شاعر امامى. معروف به محقق بحرانى. در ماحوز بحرين به دنيا آمد. در هفت سالگى «قرآن» را حفظ كرد. او در محضر درس علماى بحرين حاضر شد. شيخ سليمان بن على بن سليمان بحرانى و شيخ سليمان بن على شاخورى و شيخ صالح بن عبدالكريم در تكوين حيات علمى وى نقش بسزايى داشتند. وى از شاگردان علامه مجلسى بود و از او و ديگر علماى معاصرش همچون علامه سيد هاشم بحرانى، صاحب «البرهان فى تفسير القرآن» و شيخ احمد بن محمد بن يوسف بحرانى و سيد محمد بن ماجد بحرانى ماحوزى حديث نقل كرده است. او در حفظ و دقت و سرعت انتقال در جواب و مناظره مشهور، و حوزه ى درسش انتقال در جواب و مناظره مشهور، و حوزه ى درسش مرجع استفاده ى دانشمندان بود. ابوالحسن در روز جمعه نيز بعد از نماز، صحيفه ى سجاديه را تدريس مى كرد. شيخ عبدالله بن حاج صالح سماهيجى و شيخ احمد بحرانى پدر صاحب «حدائق» از شاگردان وى بودند. در دونج، يكى از روستاهاى ماحوز درگذشت و در مقبره ى شيخ ميثم، جد ابن ميثم، شارح نهج البلاغه، دفن شد. وى متجاوز از شصت تأليف دارد كه از آن جمله: «بلغة» يا «بلغة المحدثين»، در رجال؛ «جواهر البحرين»، تاريخ علماى بحرين؛ حاشيه «تهذيب الاحكام» شيخ طوسى؛ حاشيه «خلاصة الاقوال» علامه حلى؛ حاشيه «مشرق الشمسين» شيخ بهائى؛ «سر المكتوم فى حكمة تعلم علم النجوم»؛ «الشفاء فى الحكمة النظريه»؛ «معراج اهل الكمال الى معرفة الرجال» يا «المعراج»، در شرح «الفهرست» شيخ طوسى؛ «هداية القاصدين الى عقائدالدين»؛ شرح «الباب الحادى عشر»؛ «النكت البديعة فى فرق الشيعة»؛ «اربعون حديثا فى الامامة من

طرق العامة»؛ كشكول «ازهار الرياض»، در ادب، در سه جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (191/3)، اعيان الشيعه (307 -302 /7)، ايضاح المكنون (721 ،676 ،669 ،616 ،191 ،71 ،12 /2 ،159 ،110 ،104 ،66 /1)، تلامذة العلامة المجلسى (29 -28)، الذريعه (33/25 ،466/9 ،182 -181 /5 ،174/4 ،148 ،147 -146 /3)، روضات الجنات (22 -17 /4)، ريحانه (238 -237 /5 ،231/1)، لغت نامه (ذيل/ سليمان)، معجم المؤلفين (267/4)، هدية العارفين (405 -404 /1).

بحراني، احمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1102 ق)، فقيه، محدث، اديب و شاعر امامى. به جهت انتساب به دو تأليف گرانسنگ خويش «خمائل» و «رياض الدلائل» او را گاهى فاضل الخمائل و زمانى فاضل الدلائل نيز گفته اند. وى در روستاى مقابى بحرين به دنيا آمد. او براى پيمودن مدارج عالى اجتهاد به اصفهان رفت، و در سلك شاگردان مجلسى درآمد. مجلسى در اجازه ى خود او را بسيار ستوده است. ملا محمد باقر سبزوارى صاحب «ذخيره» براى استفاده از مراتب علمى او هفته اى دو روز با وى مصاحبت داشته است. شيخ سليمان بن عبدالله ماحوزى، صاحب «بلغة الرجال»، و ملا ابوالحسن شريف عاملى فتونى از شاگردان او بودند. وى به مرض طاعون درگذشت و در كاظمين به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاستقلاليه»؛ رساله «البداء»؛ «الحسن و القبح العقليان»؛ «الخمائل»، در فقه؛ «رياض الدلائل و حياض المسائل»، در فقه؛ «الرموز الخفية فى المسائل المنطقية»؛ «المشكاة المضيئة فى العلوم المنطقية»؛ «عينية صلاة الجمعة»، اثرى فقهى كه در آن ثابت كرده نماز جمعه در عصر غيبت واجب عينى است. از ديگر آثارش «ديوان» شعر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (229/1)، اعيان الشيعه (173 -172 /3)،

ايضاح المكنون (488/2 ،601 ،584 /1)، تلامذة العلامة المجلسى (18 -16) الذريعه (325 -324 ،252 /11)، ريحانه (142 -141 /2 ،230 /1)، روضات الجنات (190/8 ،97 -95 ،39 /1)، رياض العلماء (69 -68 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (169/2)، هدية العارفين (166/1).

بحراني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 1319 ق)، فقيه امامى. در بحرين به دنيا آمد. نخست شاگرد پدر دانشمند خويش بود. وى به مطرح منتقل شد و در آن شهر رهبر دينى مردم گشت و طائفه حيدرآباديه را تحت ارشاد خود قرار داد. سپس به بندر لنگه رفت و مقيم اين شهر شد، تا آنكه او را زهر دادند و شهيد كردند. از آثار وى: «لسان الصدق»؛ در رد «ميزان الحق»، يك كشيش مسيحى؛ «منار الهدى فى اثبات امامة ائمة الهدى (ع)» يا «الامامة»، در امامت؛ «قامعة اهل الباطل»؛ رساله اى در «التوحيد»؛ رساله اى در «التقية»؛ «الاجوبة العلمية للمسائل المسقطية» كه خواهرزاده و شاگردش، شيخ احمد بن محمد بن سرحان بحرانى آن را جمع آورى كرده و به ترتيب كتاب فقه درآورده است، و آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى فتاواى خود را بر اين كتاب تعليق كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (123/5)، الذريعه (244/22 ،305/18 ،15/17 ،330/2 ،277/1)، شهيدان راه فضيلت (505 -504).

بحراني، ماجد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1097 ق)، متكلم، فقيه، اديب و شاعر امامى. پس از فراگيرى مقدمات علوم و ادبيات عربى و فارسى، مدارج عالى تر را نزد پدر خود كه جامع علوم و شيخ الاسلام شيراز بود فراگرفت و به درجه اجتهاد نايل شد. بحرانى پس از كناره گيرى پدرش، مدتى قاضى و شيخ الاسلام شيراز بود. سپس به اصفهان رفت و در آنجا نيز به كار قضاوت پرداخت. وى از معاصران شيخ حر عاملى بود و با او مكاتبه داشت. شيخ حر در رثاى وى قطعه اى سروده است. از آثار او: شرحى بر «نهج البلاغه» كه ناتمام مانده؛ «التحفه السليمانيه»، ترجمه عهدنامه مالك اشتر، به فارسى، كه به اسم

شاه سليمان صفوى تأليف و در 1301 ق چاپ شده؛ «فصوص سليمانيه»، شرح فارسى، «دعاى بيت المعمور»، كه به نام شاه سليمان صفوى نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (236 -235 /16 ،145 -144 /14 ،442 -441 /3)، ريحانه (232 -231 /1).

بحراني، هاشم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1109 /1107 ق)، فقيه، مفسر، محدث و رجالى امامى. معروف به علامة البحرين. در كتكان از توابع بحرين به دنيا آمد. نسب او را به سيد مرتضى علم الهدى و از او به امام موسى كاظم (ع) مى رسانند. او محدثى متتبع بود و در كثرت تتبع او را ثانى مجلسى مى دانند. دامنه مرجعيت او از بحرين فراتر رفت و در بيشتر شهرهاى شيعه نشين از وى تقليد مى كردند. صاحب «جواهر» او و مقدس اردبيلى را، به عنوان نمونه ياد مى كند و واجد ملكه عدالت مى داند. سيد هاشم بحرانى از كسانى چون شيخ فخرالدين طريحى نجفى و سيد عبدالعظيم استرآبادى نقل روايت كرده و علمايى همچون شيخ حر عاملى از وى روايت كرده اند. او داراى بيش از هفتاد و پنج تأليف بزرگ و كوچك دارد كه صاحب «رياض العلماء» اكثر اين كتابها را در نزد فرزندش، سيد محسن ديده است. از جمله آثار وى: «اثبات الوصية»؛ «ارشاد المسترشدين»؛ «البرهان فى تفسير القرآن»، در شش مجلد، گردآورى خبرهايى در زمينه تفسير از كتابهاى ناشناخته كهن؛ «معالم الزلفى فى معارف النشأة الاولى و الاخرى»؛ «مدينة المعجزات» يا «مدينة المعاجز»؛ ترتيب كتاب «تهذيب» شيخ طوسى؛ «البهجة المرضية فى اثبات الخلافة و الوصية»؛ «نزهة الابرار و منار الافكار فى الجنة و النار»؛ «روضة العارفين»؛ «غاية المرام و حجة الخصام فى تعيين الامام من طريق

الخاص و العام»؛ «الدر النضيد فى فضائل الحسين الشهيد»؛ «تنبيه الاريب»، در رجال «تهذيب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (48/9)، اعيان الشيعه (250 -249 /10)، ايضاح المكنون (716 ،689 ،634 ،505 ،456 ،442 ،141 ،125 /2 ،595 ،453 ،421 ،419 ،323 ،279 ،203 ،179 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (249/5)، الذريعه (48/7 ،93/3 ،398/2)، روضات الجنات (169 -166 /8)، رياض العلماء (304 -298 /5)، ريحانه (233/1)، فوائد الرضويه (706 -705)، الكنى و الالقاب (108 -107 /3)، معجم المؤلفين (132/13).

بخاري

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 483 ق)، نحوى و فقيه حنفى. وى در بخارا متولد شد. خواهرزاده قاضى محمد بخارى بود. در بخارا از دنيا رفت. از آثارش: «المبسوط» در فروع؛ «المختصر»؛ «التجنيس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332/6)، ريحانه (192/2)، كشف الظنون (1580 ،1223 ،569)، لغت نامه (ذيل/ خواهرزاده)، معجم المولفين (253/9)، هديه العارفين (76/2).

بخاري، ابو عبدالله محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره بن بردزبه، يزدبه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(256 -194 ق)، حافظ، محدث، فقيه و مورخ. وى ثقه ترين محدث اهل سنت است. بردزبه زرتشتيى بود كه اسلام آورد. ابو عبدالله در بخارا به دنيا آمد و در طلب حديث به خراسان و عراق و مصر و شام سفر كرد، و از بسيارى مشايخ چون، ابوعاصم و انصارى و مكى بن ابراهيم و عبيدالله بن موسى و ابوالمغيرة حديث شنيد. او از حدود يك هزار شيخ احاديث بسيارى جمع آورى كرد كه از آن ميان هر چه را به راويان آنها اعتقاد داشت در صحيح خويش ثبت كرد و كتاب خود يعنى اولين كتاب «صحيح» را عرضه كرد كه محمد بن يوسف فربرى از راويان آن است. بخارى از حافظه اى شگرف برخوردار بود. ابوعيسى ترمذى، ابوحاتم رازى، صالح جزره، ابراهيم نسفى، ابن خزيمه، ابو زرعه رازى، و مسلم بن حجاج نيشابورى از جمله راويان و شاگردان وى هستند. وى در آخر عمر به واسطه اختلافات فرقه اى مذهبى نتوانست در بخارا بماند لذا، به يكى از قراء سمرقند -خر تنگ- رفت و همان جا درگذشت. از آثار وى: «الادب المفرد»؛ «الاسماء و الكنى»؛ «تاريخ اوسط»، «تاريخ صغير» و «تاريخ كبير»؛ «ثلاثيات البخارى»؛ «الجامع الصحيح»؛ مشهور به «صحيح بخارى»؛ «خلق افعال العباد»؛ «السنن»، در فقه؛ «الضعفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام

(258/6)، تاريخ بغداد (34 -4 /2)، تهذيب التهذيب (55 -47 /9)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 191/2)، دايرةالمعارف فارسى (239 -238 /1)، روضات الجنات (269 -264 /7)، ريحانه (238 -237 /1)، سير النبلاء (471 -391 /12)، الفهرست لابن النديم (322 -321)، كشف الظنون (1684 ،1581 ،1471 ،1469 ،1453 ،1449 ،1448 ،1420 ،1402 ،1392 ،1087 ،722 ،571 ،564 ،541 ،522 ،287 ،238 ،227 ،133 ،89 ،49 ،48)، الكنى و الالقاب (71/2) لغت نامه (ذيل/ بخارى)، معجم المؤلفين (54 -52 /9)، معجم البلدان (422/1)، الوافى بالوفيات (209 -206 /2)، وفيات الاعيان (191 -188 /4)هدية العارفين (16/2).

بخاري، افتخارالدين، طاهر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(542 -482 ق)، فقيه حنفى. در بخارا به دنيا آمد و در سرخس از دنيا رفت. از آثار وى: «خلاصة الفتاوى» كه خلاصه ى «خزانة الواقعات» و «النصاب» خودش است؛ «خزانة الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (318/3)، كشف الظنون (718 ،703 ،702)، معجم المؤلفين (33 -32 /5).

بخاري، ظهيرالدين، ابوبكر محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 619 ق)، فقيه و قاضى حنفى. در بخارا قاضى و محتسب بود و از بزرگان مذهب حنفى. از آثارش: «الفتاوى الظهيرية»؛ «فوائد على الجامع الصغير الحسامى»، در فقه، كه به نام «الفوائد الظهيرية» مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (215 -214 /6)، ريحانه (77/4)، كشف الظنون (1298 ،1226)، معجم المؤلفين (303/8).

بخاري، علاءالدين، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(841 -779 ق)، فقيه حنفى. در خراسان به دنيا آمد و در بخارا نشو و نما يافت. فقه را نزد پدر و عمويش آموخت و ادبيات و علوم عقلى را از سعد تفتازانى و ديگران فراگرفت. سپس به هند سفر كرد و از آنجا به مكه رفت و سرانجام در مصر اقامت گزيد و پرآوازه گشت. در اواخر عمر به دمشق رفت و تا پايان عمر در آنجا ماند و در مزه از توابع دمشق از دنيا رفت. به گفته ى ابن طولون او امام عصر خويش بود. از آثارش: رساله اى در رد ابن عربى به نام» فاضحة الملحدين و ناصحة الموحدين»، و به دنبال آن «الملجمة للمجسمه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (276/7)، كشف الظنون (1215)، معجم المؤلفين (294/11)، هدية العارفين (191/2).

بختياري، يعقوب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ابراهيم بن جمال الدين بن ابراهيم بختيارى حويزى اصفهانى.

از شاگردان سيد نعمت الله جزائرى، و خود عالم فقيه محدث بوده، و در حدود سال 1148 به طورى كه سيد عبدالله جزائرى در تذكره ى خود فرمايد وفات يافته است.

كتب زير از او است:

1- الاعتبار فى اختصار الاستبصار 2- شرح شرايع 3- شرح صحيفه ى سجاديه 4- صوافى الصافى، در تفسير؛ در غره ى ذى قعده ى سال 1140 هجرى از تأليف آن فراغت يافته است؛ و چندين رساله ى ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بدلاء قمي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

داراى مقام فضل و دانش و متانت و اخلاق فاضله است والدش مرحوم آقا سيد محمد قمى از خانواده هاى علم و شرافت بوده است و آنجناب از احفاد جناب امامزاده شاه بدلا مى باشد كه در بلوك و بخش جاپلق مدفون و داراى مزار و قبه و مورد توجه مردم آن ناحيه است.

تولد وى در پنج شنبه چهارم جمادى الاول 1326 قمرى در قم واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات سطوح از مرحوم اديب تهرانى و ميرزا على يزدى فراگرفته و پس از آن از دروس مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و هم مرحوم آيت الله بروجردى و آيات ديگر استفاده كامل نموده و به تدريس فقه و اصول و هم اقامه جماعت اشتغال دارند.

از آثار ايشانست كتابى در دعا و شرايط دعا و اماكن دعا و منتخبى از ادعيه ماثوره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بديع اصفهاني، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ق)، عالم، فقيه، مدرس، اديب و شاعر. به مناسبت سكونت در محله درب امام، به درب امامى مشهور بود. پدرانش عموما از دانشمندان اصفهان به حساب مى آمدند. او نزد حاج ملاحسينعلى تويسركانى و ميرسيد محمد شهشهانى و آقا ميرزا محمد باقر چهارسوقى و حاج شيخ محمد باقر نجفى درس خواند و اجازه اجتهاد گرفت. حاج سيد ميرزا بديع در مدرسه نيماورد درس مى گفت و متجاوز از يكصد دانشمند در محضرش تلمذ مى كردند و عوام و خواص در وقت نماز بدو اقتدا مى كردند. او علاوه بر كمالات علمى در هنر خط نيز شهرت داشت و در ادب و شعر توانا بود. از آثار وى: حاشيه بر «رياض»؛ حاشيه بر «قوانين»؛ رساله اى در «خراج»؛ رساله اى در «استصحاب»؛ «ديوان»

اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (201 -200)، حديقة الشعراء (226 -225 /1)، الذريعه (175/6)، معجم المؤلفين (40/3).

بديع الزمان هرندي قهپايي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، فقيه و محدث. شيخ الاسلام يزد در عصر شاه عباس صفوى بود. از آثارش: «رياض العابدين فى شرح صحيفة سيد الساجدين»، به فارسى است، شرحى ترجمه وار و ترجمه اى شرح گونه است كه به نام شاه صفى تصنيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (550/3)، الذريعه (348/13 ،329/11)، ريحانه (243/1)، الكنى و الالقاب (76/2).

برزاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل [مجتهد] زاهد، فوت 1369، قبرش در بقعه ى وسط تكيه.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

برغاني علوي قزويني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1290 ق)، فقيه و حكيم. در قزوين به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. پس از فراگيرى مقدمات، فقه و اصول را نزد پدرش ملاعلى برغانى و عمويش، شهيد ثالث و عموى ديگرش ملا محمد صالح برغانى آموخت. حكمت و فلسفه را نيز در محضر ملا آقا حكمى و آخوند ملا يوسف حكمى و آخوند ملاصفر على لاهيجى تلمذ كرد. سپس به عتبات عراق رفت و در درس سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» حاضر شد و از حوزه ى درس سيد محمد مجاهد و شريف العلماى مازندرانى استفاده كرد. در كربلا عهده دار مقام زعامت امور شرعى و فتوا و تدريس بود. سپس به قزوين بازگشت و از مدرسان مدرسه صالحيه شد و پس از وفات پدرش از مراجع تقليد گشت. او داماد عمويش، ملا صالح برغانى، و شوهر قرةالعين بود. فرزندش، شيخ رضا، شيخ الاسلام قزوين و متولى اوقاف برغانى ها بود. از جمله آثارش: «نفحات الالهام»، در شرح «شرايع الاسلام»؛ شرح «القواعد» علامه ى حلى؛ از اول «طهارت» تا «كتاب المتاجر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (247/24 ،19/14 ،77/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 713 -712 /13)، مستدركات اعيان (303/2)، مكارم الآثار (1709/5)، مينودر (749/2).

برغاني قزويني، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1294 ق)، فقيه، مجتهد، متكلم، حكيم، واعظ و شاعر. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، فقه و اصول را از پدرش و عمويش شهيد ثالث فراگرفت. آن گاه به اصفهان رفت و حكمت و فلسفه را در حوزه ى درس آخوند ملاعلى نورى آموخت و پس از وفات ملاعلى نورى به حوزه درس ملاآقا حكمى قزوينى پيوست و از شاگردان درجه اول او به حساب مى آمد.

برغانى سپس به عراق رفت و در محضر درس سيد محمد مجاهد و شريف العلماى مازندرانى و شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» تلمذ كرد و به درجه اجتهاد نايل شد. وى با استادش سيد محمد مجاهد در جنگ روسيه و ايران شركت كرد. او چندى در كربلا به تدريس مشغول بود و چون پدرش درگذشت در قزوين و سپس در تهران اقامت گزيد. او مرجع تقليد و فتوا و مدرس طلاب علوم دينى بود و تدريس فلسفه و عرفان بعد از فوت ملا آقا حكمى كاملا بر عهده ى او قرار گرفت. از مشهورترين شاگردانش، سيد جمال الدين اسدآبادى است كه در مدرسه صالحيه فلسفه و عرفان را از او اخذ كرد. به گفته ى صاحب «المآثر و الآثار»، در طلاقت زبان و ملاحت بيان و حلاوت لهجه و حسن تفهيم عموما و در منبر خصوصا در تمام ايران يگانه بود. از آثار وى: «خصائص الاعلام فى شرح شرائع الاسلام»، به عربى، در پانزده مجلد؛ «مخازن الاصول»، به عربى، در اصول فقه، در بيست مجلد؛ شرح بر «عرشيه ى» ملاصدرا؛ «ديوان» شعر؛ كتاب «سوز و گداز»، در قالب مثنوى در واقعه كربلا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 808/13)، المآثر و الآثار (163)، مستدركات اعيان (304/2).

برغاني قزويني، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1264/1263 -1184 ق)، فقيه و عالم امامى. مشهور به شهيد ثالث. در برغان كرج به دنيا آمد. در آغاز در قزوين به تحصيل مقدمات و ادبيات مشغول شد و پس از آن به قم رفت و در مجلس درس ميرزاى قمى، صاحب «قوانين»، حاضر شد. سپس به اصفهان رفت و در محضر علمايى آن شهر به ادامه تحصيل

پرداخت. او از آنجا به عتبات مشرف شد و در حوزه ى درس شيخ جعفر كاشف الغطاء و آقا سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» و پسرش سيد مجاهد حاضر شد و علوم دينى را اخذ كرد. برغانى از شيخ جعفر نجفى، صاحب «كشف الغطاء»، و از سيد محمد مجاهد، فرزند صاحب «رياض»، و ميرزاى قمى، صاحب «قوانين»، به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل آمد. او در نتيجه ى مخالفت با پيروان شيخ احمد احسايى و به تحريك فرقه ى بابيه در محراب مسجد جامع الصغير در حال سجده مجروح و به شهادت رسيد و در جوار شاهزاده حسين دفن شد. از آثارش: «عيون الاصول»، در اصول فقه، در دو مجلد؛ «منهج الاجتهاد فى شرح شرايع الاسلام»، فقه استدلالى، در بيست و چهار مجلد؛ شرح بر «لمعتين»؛ رساله اى در «نماز جمعه»؛ «رسالة الديات»، به فارسى؛ «ملحض العقائد»، در علم كلام؛ «مجالس المتقين»، به فارسى، در مواعظ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (288 -287 /6)، اعيان الشيعه (197/9)، الذريعه (183 -182 /23 ،208 /22 ،364 /19 ،190 ،68 /15 -285 /8)، روضات الجنات (387 -386 /4)، ريحانه (247/1)، شهيدان راه فضيلت (479 -476)، فوائد الرضويه (439)، قصص العلماء (66 -19)، الكنى و الالقاب (64/3)، گنجينه ى دانشمندان (163 -162 /6)، المآثر و الآثار (144)، معجم المؤلفين (134/9)، مكارم الآثار (1716 -1707 /5)، مينودر (894/2).

برغاني قزويني، محمد صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1283 -1270 ق)، فقيه اصولى و مفسر. وى برادر شهيد ثالث بود. در برغان كرج به دنيا آمد. مقدمات علم و ادب را نزد پدرش در برغان خواند و «قرآن» و «نهج البلاغه» را از حفظ كرد و سپس به قزوين رفت. فقه و اصول را

نزد علماى قزوين و علوم عقلى را نزد آخوند ملا آقا محمد بيدآبادى فراگرفت. آنگاه به عتبات عراق رفت و در كربلا به حوزه ى درس علامه وحيد بهبهانى پيوست. بعد از مدتى به زادگاهش بازگشت و از محضر پدر استفاده بيشتر برد. سپس به قم رفت و از حوزه ى درس ميرزاى قمى بهره مند شد و پس از آن به اصفهان سفر كرد و در محضر ملاعلى نورى علوم عقلى را تكميل كرد و بعد در مشهد از حوزه ى درس شهيد ميرزا مهدى خراسانى استفاده برد. وى مجددا به سوى عراق رهسپار شد و در نجف از شيخ جعفر كاشف الغطاء و در كربلا از سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، بهره ها گرفت و به درجه اجتهاد رسيد. در حدود سال 1220 ق به ايران بازگشت و در تهران سكنى گزيد و عهده دار كرسى تدريس و فتوا شد و طلاب علوم دينى گرد او جمع شدند. خاندان برغانى با جريان شيخيه و بابيه برخوردى جدى داشتند. وى در كربلا در حال دعا در بالاى سر مبارك حضرت سيدالشهدا (ع) از دنيا رفت. از برغانى حدود سيصد كتاب و رساله و حاشيه باقى مانده است كه از آن جمله: تفسير «معدن الانوار و مشكاة الاسرار»، در يك مجلد؛ تفسير «مفتاح الجنان»، در هشت مجلد؛ تفسير «بحر العرفان و معدن الايمان»، در هفده مجلد؛ تفسير «كنز العرفان»؛ «غنيمة المعاد فى شرح الارشاد»، در چهارده مجلد، در فقه؛ «مسالك»؛ «اعمال السنة»، به فارسى؛ «الدرة الثمينة»، در مواعظ؛ «منبع البكاء»، به عربى، مقتل؛ «معدن البكاء»، به فارسى، مقتل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (34/7)، اعيان الشيعه (369/9)، ايضاح المكنون

(148/2 -304/1)، الذريعه (325 ،220 /21 ،159 /18 ،71 /16 ،77 /13 ،96 -95 /8 ،42 -41 /3 ،245 /2)، روضات الجنات (387 -386 /4)، ريحانه (248/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 661 -660 /13)، الكنى و الالقاب (64/3)، گنجينه ى دانشمندان (162/6)، المآثر و الآثار (183 ،144)، معجم المؤلفين (86/10)، مينودر (845/2).

برغاني قزويني، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1175- ح 1269 ق)، عالم دينى، فقيه و عارف. معروف به حاج ملا على برغانى. در برغان كرج به دنيا آمد و نزد پدر مقدمات علوم را آموخت و «قرآن» و «نهج البلاغه» را حفظ كرد. سپس به قزوين رفت و سطوح را نزد دو برادر بزرگتر خود، شهيد ثالث و ملا محمد صالح برغانى، تلمذ كرد. آن گاه به اصفهان رفت و فلسفه را از ملا على نورى اخذ كرد. سپس به عتبات عراق رفت و در كربلا مقيم شد و محضر علامه وحيد بهبهانى را درك كرد و بعد از آن در نجف نزد سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، و شيخ جعفر كاشف الغطاء مدارج عالى را پيمود و به درجه اجتهاد نايل شد. آن گاه به ايران بازگشت و در تهران مسكن گزيد. و يكى از عالمان نام آور عهد قاجارى شد. بر اثر مخالفت با فتحعلى شاه به عراق تبعيد شد و در كاظمين اقامت كرد و از خواص ميرزا محمد اخبارى شد. پس از قتل استادش به كربلا رفت و با شيخ احمد احسايى برخورد كرد و تحت تأثير افكار او قرار گرفت و سالها ملازم وى شد، و از وى نيز اجازه دريافت كرد. وى سالها در كربلا و نجف و كرمانشاه و قزوين به تدريس و فتوا اشتغال

داشت. وى بنيانگذار مكتب جديدى بين شيخيه و متشرعه مى باشد.

از مشهورترين شاگردان وى در عرفان و اخلاق ملا حسينقلى همدانى بود. مصنفات بسيارى در تفسير و عرفان و فقه و حديث از او باقى است كه از آن جمله: «الاعتقادات»؛ «تذكرة العارفين»؛ «حياة الايمان فى العرفان»؛ «رموزات العارفين»؛ «رياض الاحزان» كه جلد پنجم آن به نام «جنة النعيم» و جلد هشتم آن به نام «جنة الرضوان» است؛ «الصراط المستقيم»؛ «ضوابط الاصول»؛ «غنائم العارفين فى تفسير القرآن المبين»؛ «فردوس العارفين فى بيان اسرار آل طاها و ياسين»؛ «لسان العارفين»؛ «مشكاة العارفين فى معرفة اصول الدين»؛ «معراج العارفين»؛ «هموم العارفين و اكسير الصادقين»؛ «مجمع الرسائل»، در شرح «المختصر النافع» محقق حلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (244 /25 ،232 -231 ،58 /21 ،307 -306 /18 ،166 ،64 /16 ،317 ،253 /11 ،117 /7)، ريحانه (248/1)، گنجينه ى دانشمندان (162/6)، المآثر و الآثار (144)، مستدركات اعيان (299/2)، مكارم الآثار (1709 -1707 /5).

برغاني، ام كلثوم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1224- پس از 1268 ق، از زنان فاضل و فقيه. پدرش شيخ محمدتقى برغانى (1264 ق) معروف به شهيد ثالث بود كه به دستور برادرزاده اش قرةالعين كه از سران فرقه بابيه بود به شهادت رسيد. وى مقدمات علوم اسلامى و ادبيات عرب را نزد عمه پدرش ماه شرف آموخت، سپس فقه و اصول را از پدر و عمويش شيخ محمدصالح برغانى فراگرفت و در حكمت و فلسفه در درس ملا آغا حكمى قزوينى حاضر شد. ام كلثوم با پسر بزرگ عمويش شيخ عبدالوهاب برغانى ازدواج كرد. او در قزوين، تهران و كربلا براى زنان حوزه درس داشت. در سال 1268 ق كتابخانه اش را براى همه طلاب

علوم دينى وقف كرد و توليت آن را به دست همسرش و پس از وفات او به دست برادر همسرش شيخ حسن قرار داد. از تاليفات او تغيير سوره ى فاتحةالكتاب است. بسيارى از مردان و زنان اين خانواده اهل علم و فضل و تقوا بودند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 68 / 2؛ دايرةالمعارف تشيع، 508 / 2.

برقاني خوارزمي، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(425 -336 ق)، فقيه، محدث، قرآن پژوه، نحوى. معروف به حافظ كبير. از اهالى خوارزم بود كه در بغداد سكنى گزيد. در خوارزم ابوالعباس حيرى نيشابورى و در هرات از ابوالفضل بن خميرويه و در جرجان از ابوبكر اسماعيلى و در بغداد از ابوعلى صواف و محمد بن جعفر بندار و در نيشابور از ابوعمرو بن حمدان و ابواحمد حاكم و در دمشق از ابوبكر بن ابى الحديد و در مصر از حافظ عبدالغنى حديث شنيد. ابو عبدالله صورى و ابوبكر بيهقى و ابوبكر خطيب بغدادى و ابواسحاق شيرازى و ابوطاهر احمد كرجى و بسيارى ديگر از شاگردان وى بودند. خطيب بغدادى او را ثقه، پرهيزكار و داناى فقه و حديث توصيف كرده است. ابوبكر تا زمان مرگ خويش از تأليف و تصنيف باز نايستاد. او در بغداد درگذشت. از آثار وى «مسند» ى است كه جامع تمامى احاديث «صحيح» بخارى و «صحيح» مسلم است. او احاديث سفيان ثورى و شعبه و ايوب و ديگران را نيز جمع آورى كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (205/1)، تاريخ بغداد (376 -373 /4)، ريحانه (249 -248 /1)، سير النبلاء (468 -464 /17)، كشف الظنون (1682)، لكنى و الالقاب (78/2)، معجم المؤلفين (74/2)،

الوافى بالوفيات (331/7)، هدية العارفين (74/1).

برقعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهرت سلسله اى از سادات رضويست كه منسوب به جناب موسى المبرقع بن الامام ابى جعفر محمد التقى عليه السلامند كه قبرش در بلده طيبه قم در محل چهل اختران زيارتگاه عالى و دانى و از امامزاده گان مسلم و بلافصل مدفون در قم مى باشد شرح احوال آن جناب و آمدنش از مدينه به سامره و از آنجا به قم در كتب تواريخ و انساب مذكور است و چون آن بزرگوار در موقع ورودش به قم برقعى به روى مبارك انداخته بود از آنجا شهرت به مبرقع و اولاد او را برقعى خواندند و اكنون اكثر سادات قم منسوب به وى و به اين لقب و يا رضوى و مبرقع و غيره معروف مى باشند و عده اى از آنها هم به تهران و ساير نقاط منتقل و ساكن گرديده اند.

يكى از معاريف اين سلسله در عصر ما مرحوم مبرور آيت الله حاج ميرزا سيد حسين برقعى بودند كه در صحن مطهر اقامه جماعت داشتند وى سومين فرزند مرحوم آيت الله آقاسيد عبدالله قمى است كه ترجمه اش در جلد اول با ترجمه برادر ارجمندش آيت الله آقا سيد محمد بن عبدالله برقعى گذشت. معظم له در سال 1306 در قم متولد شده و مقدمات و سطوح را نزد اساتيد قم آيت الله آقا شيخ ابوالقاسم كبير ديده و پس از آن مسافرت به نجف اشرف نموده و از محضر اساتيد معروف مانند مرحوم آيت الله نائينى استفاده و پس از آن مراجعت به وطن خود كرده و سالها از محضر و درس آيت الله حايرى و بعد از ورود آيت الله بروجردى چند سال هم از محضر آن مرحوم استفاده و در صحن مطهر

اقامه جماعت داشتند و هم تدريس فقه و اصول مى نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

برقعي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1303، قم.

درگذشت: 6 ارديبهشت 1375.

آيت الله سيد رضا برقعى پس از طى دوران طفوليت، به فراگيرى سواد و تحصيل علم در مدرسه هاى باقريه و حكيم نظامى پرداخت. در سال 1320 پس از فراغت از تحصيل مدرسه حكيم نظامى وارد حوزه ى علميه قم شد و با استفاده از دورس آيت الله سيد حسين بروجردى و امام خمينى (ره)، درس خارج را در محضر استادان حوزه ى علميه ى قم به پايان برد. سپس راهى نجف شد و چند سالى در آنجا در درس آقايان سيد يحيى و سيد احمد يزدى و ديگران حاضر شد. پس از بازگشت به ايران، در وزارت آموزش و پرورش به شكل دهى و تأليف و تدوين كتابهاى درسى دينى دبستان و دبيرستان پرداخت. در اين راه آقايان گلزاده ى غفورى، حجت الاسلام محمدجواد باهنر و آيت الله دكتر بهشتى در كنار وى فعاليت مى كردند. در سال 1354 دفتر نشر فرهنگ اسلامى تأسيس كرد.

از جمله فعاليت هاى اجتماعى ايشان، مى توان به تأسيس كارگاه قالى بافى، مدرسه راهنمايى، درمانگاه و احداث راه ارتباطى آسفالته اشاره كرد.

تأليف خودآموز قرآن از جمله آثار اوست. وى همچنين با همكارى دكتر باهنر، رساله خداشناسى و كتاب تعاليم قرآن (اين كتاب به زبان هاى اردو، انگليسى و فرانسوى ترجمه شده است) و كتاب اصول دين و احكام را منتشر كردند. كتابچه ى ديگر معلم قرآن است كه به زبان فارسى و عربى منتشر شده است. رساله احكام دين نيز از آثار ايشان است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

برقعي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا سيد على بن آيةاللَّه حاج سيد عبداللَّه برقعى رضوى قمى از علماء محترم معاصر تهران بوده و در مسجد امامزاده سيد ولى تهران اقامه جماعت مى نمودند وى سومين

فرزند مرحوم آيةاللَّه حاج سيد عبداللَّه برقعى مى باشند كه ترجمه اش در جلد اول گذشت. در حدود 1298 قمرى در قم متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و ادبيات و سطوح را از علماء آن زمان قم خوانده از محضر مرحوم آيةاللَّه حاج ميرزا محمد ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم كبير و آيت اللَّه العظمى حايرى و مقدارى از آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه علامه نائينى و ديگران فقها و اصولا استفاده نموده و معقول را از مرحوم حاج ميرزا على اكبر حكيم و بعض ديگران فراگرفته و در اواخر مرحوم آيت اللَّه حايرى منتقل به تهران و بخدمات دينى پرداخته و از اكثر معاشرتها و مجالس اجتناب نموده و در منزل خود به تزكيه و تكميل نفس و تهذيب اخلاق اشتغال و داراى صفا و معنويت گرديده تا در 27 ماه صفر 1394 قمرى كه بدرود حيات گفته و با تجليل حمل به قم و در جوار عمه گرامى خود حضرت معصومه عليهاالسلام مدفون گرديده است.

(1394 -1298 ق)، فقيه، نويسنده و شاعر. مقدمات و سطح را در قم فراگرفت و به حوزه ى درسى آيت الله محمد ارباب، آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير، آيت الله حائرى، آيت الله اصفهانى و آيت الله نايينى راه يافت، و فلسفه را از حاج ميرزا على اكبر حكيم و ديگران آموخت و در اواخر عمر آيت الله حايرى به تهران آمد و به درس و بحث پرداخت. او شعر نيز مى سرود. برخى آثار وى عبارتند از: «الهى نامه»؛ «بطون خسمه»؛ «بطون سته»، شعر؛ «فلسفه ى شهادت»؛ «كمال الانسان و ميزان الايمان»؛ «مثالى نامه»، شعر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:[1]زندگينامه رجال و مشاهير (58 -56/ 2)، فرهنگ سخنوران (131)، گنجينه ى دانشمندان (388 -385/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (141/ 4).

برقعي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اكبر بن السيد الجليل السيد رضى برقعى از علماء فضلاء و نويسندگان ادباء معاصر تهران است. وى در شب يازدهم ماه مبارك رمضان سال يكهزار و سيصد و هفده قمرى ه در شهرستان دينى و دارالعلم والايمان قم ديده بجهان گشوده و در مكتب قديم الفباء را آموخته سپس به تركيب كلمات فارسى كه تركيبى از زبان فارسى و عربى بود چنانكه هم هست پرداخته و از آن پس به فراگرفتن علوم ادبيه و فقه و اصول و منطق و كلام و فلسفه و هيئت همت گماشته و از علوم جديد كه در ايران تازه پا مى نهاد طرفى بسته است.

اساتيد معظم له در رشته هاى مختلف غير از اساتيد علوم ادبى بدين نامها مى باشند.

1- عالم جليل و فقيه نبيه آيت اللَّه حاج ميرزا محمد معروف به ارباب كه علاوه بر معلومات عقلى و نقلى محضرى دوست داشتنى و بيانى دلنشين داشت.

2- عالم اصولى خبير آقاى شيخ ابوالقاسم معروف بصغير

3- عالم بسيار مدقق و متفكر آقاى آقا شيخ ابوالقاسم كبير

4- فاضل فكور كه هم اديب بود و هم فقيه آقاى شيخ حسن فاضل

5- فقيه متبحر و اصولى محقق آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى (موسس حوزه علميه قم) كه 15 سال در حلقات درس ايشان شركت نموده و استفاده كرده است.

6- آيةاللَّه حاج ميرزا حسين نائينى كه حقيقتا احاطه عجيبى به چندين علم داشت.

7- آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (البته از اين دو بزرگوار فقط در موقع توقفشان در قم كه بعنوان تبعيد بسر مى بردند

استفاده نموده است)

8- در منطق و فلسفه و هيئت استاد يگانه و حكيم فرزانه آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى.

مشايخ اجازات ايشان چهار نفرند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب كه در سال 1337 قمرى مرقوم داشته اند.

2- مرحوم ثقةالاسلام محدث جليل حاج شيخ عباس قمى در سال 1342 قمرى نوشته اند.

3- مرحوم آيةاللَّه آقا ميرزا محمد تهرانى سامرائى در سال 1352 قمرى نوشته اند.

4- مرحوم علامه تهرانى آقا شيخ محسن معروف به آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه كه در تاريخ مزبور مرقوم داشته اند.

آثار و تأليفات ارزنده ى ايشان كه بطبع رسيده است باين شرح است:

1- راهنماى دانشوران در ضبط و تقييد نامها و نسبتها در سه مجلد.

2- كاخ دلاويز در تاريخ شريف رضى.

3- كانون احساسات در رستاخيز شگفت انگيز امام حسين عليه السلام.

4- مهر تابان در سيرت مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السلام

5- جلوه حق

6- تذكره مبتكران در بنيان گذاران علوم و فنون.

7- بامداد روشن در اسرار صلح امام حسن.

8- راهنماى دينداران پيرامون چندين بحث جالب دينى.

9- درج گهر در متن سخنان كوتاه پيغمبر و ترجمه فارسى آن.

10- راهنماى قم در تاريخ قم و تاريخ اماكن مقدسه.

11- چرا از مرگ بترسم، پيرامون واقعيت مرگ و اثبات روح

12- ترجمه كتاب الشيعه و فنون الاسلام تأليف علامه سيد حسن صدر. بنام شيعه يا بنيان گذاران فنون و علوم اسلام.

13- مقالات بسيار در موضوع هاى مختلف.

و اما آنچه را كه تاكنون بطبع نرسيده است بسيار و از آنها كتب زير است:

1- هدايا العقول فى الحكم المأثوره عن العتره و الرسول. اين كتاب را بفارسى ترجمه نموده بنام گنجينه ى حكمت.

2- كتاب الروض المنى در دو مجلد فى الحكمه و الادب.

3- كتاب السراج الوهاج فى اسرار المعراج بعربى.

4- رساله

الناهيه عن الفحشاء در اسرار نماز بعربى

5- رهبر دانشوران در شناخته شدگان بكنيه و لقب و ترجمه خطبه حضرت فاطمه عليهاالسلام و شرح آن و نام اين كتاب جزو تاليفاتشان در پشت جلد كتاب كاخ دلاويز مذكور است.

(1366 -1278 ش)، فقيه، نويسنده و شاعر، متخلص به كاشف. در شهر قم متولد شد. وى نسبتش به موسى مبرقع، فرزند امام محمد تقى (ع)، مى رسد. آموزش مقدماتى را در مكتب فراگرفت و از آن پس به تحصيل علوم عربى، دينى و ادبى پرداخت. از بزرگترين استادان وى در رشته هاى مختلف، مى توان از حاج ميرزا حسين نايينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى نام برد. برقعى نزد آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى منطق، فلسفه و هيئت را فراگرفت. آيت الله ارباب و محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى از مشايخ اجازه ى وى بودند. برقعى مشاور آيت الله حايرى در برخى از مسائل حوزه ى علميه ى قم بود. او در سال 1313 ش يك دبستان و در سال 1315 ش يك دبيرستان در قم بنا كرد. وى به منظور شركت در كنگره ى جهانى صلح به پاريس و وين دعوت شد و در آنجا سخنرانى كرد كه پس از بازگشت به ايران، به شيراز و بعد به يزد تبعيد شد. از اشعار وى تنها دو هزار بيت باقى مانده است. از آثار او مى توان از «راهنماى دانشوران» در سه مجلد؛ «جلوه ى حق» و «مهر تابان»، در سيرت اميرالمؤمنين (ع)؛ «كاخ دلاويز»، در تاريخ شريف رضى؛ «تذكره ى مبتكران»؛ «درج گهر»، در سخنان سيد بشر؛ «كانون احساسات»، پيرامون جنبش امام حسين (ع)؛ «بامداد روشن»، در اسرار

صلح امام حسن (ع)؛ «چرا از مرگ بترسم»، پيرامون واقعيت مرگ؛ «هدايا العقول»؛ «تبصره ى معلمان»، در نحو؛ «السراج الوهاج»؛ «روض المنى فى المختار من قصار الكلمات اميرالمؤمنين (ع)»؛ «سياست نامه حضرت على (ع)»؛ «راهنماى قم»؛ «ديوان» شعر نام برد.[1]

فقيه، محقق، شاعر.

تولد: 1278(1317 ق.)، قم.

وفات: 13 مرداد 1366.

آيت الله سيد على اكبر برقعى قمى متخلص به «كاشف»، فرزند سيد رضى، پس از تحصيلات علوم عقلى و نقلى نزد استادان، شروع به تدريس نمود. حوزه ى درسى به وجود آورد و به دانش پژوهى و دانش پرورى پرداخت.

در بيست سالگى از مراجع زمان اجازه اجتهاد كسب كرد. اساتيد او در ادب شيخ جعفر غفرانى و شيخ ابوالقاسم نحوى و در منقول آقايان محمد ارباب و حسن فاضل و شيخ ابوالقاسم ملا محمد كريم و در خارج از سطح آيات عظام حائرى يزدى و حسن نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و در مقدمات معقول محمد ارباب و در تحصيلات عاليه معقول شيخ على اكبر حكمى يزدى بودند.

در سال 1313 يك دبستان و سال 1315 يك دبيرستان تأسيس كرد و هر دو را به نام سنايى موسوم ساخت. پس از ورود آيت الله العظمى حائرى يزدى به قم و تأسيس حوزه ى علميه ى، آيت الله برقعى يكى از مشاروان او بود و درباره مشكلات روحانيت و وضع تحصيلى طلاب با او تبادل نظر مى كرد. آيت الله برقعى در زمان جنگ جهانى دوم ياور مردم بود و به تشكيل انجمن خيريه همت گماشت و از متمكنين تهران و قم كمك گرفت و در منطقه اى كه سكونت داشت نانوايى ايجاد كرد. بدين طريق به بينوايان كمك و مساعدت مى نمود.

در سال 1329 كه در ايران جمعيت هواداران صلح به رياست ملك الشعراى بهار تشكيل

شد، از آيت الله برقعى خواستند كه به جمعيت صلح در ايران كمك كند و او نيز اولين سخنرانى خود را در مسجد امام خمينى (ره) (شاه سابق) تهران تحت عنون «صلح و نيروى نگهبان آن» ايراد كرد. شعار «به عدل سوگند، صلح پيروز است» به واسطه ايشان رايج شد. به همين منظور به كنگره ى جهانى صلح دعوت شد كه يك بار در پاريس و بار ديگر در وين تشكيل شد و به عنوان يك پيشواى روحانى مسلمان سخنرانى كرد. پس از مراجعت از سفر اروپا از قم به شيراز و بعد به يزد تبيد شد و اين تبعيد مدت چهارده سال به طول كشيد.

آيت الله برقعى به شعر و شاعرى علاقمند بود و شعر هم مى گفت. قسمتى از اشعار وى از بين رفته است و فقط حدود دو هزار بيت آن گردآورى شده است.

فهرست آثار ايشان به شرح زير است: راهنماى دانشوران (سه جلد؛ 1329 -1328)؛ راهنماى قم (در تاريخ قم و آثار تاريخى آن؛ با مقدمه رسيد ياسمى، 1317)؛ راهنماى دينداران (1324)؛ كانون احساسات (در واقعه كربلا)؛ كاخ دلاويز (يا تاريخ شريف رضى؛ 138)؛ مهر تابان (در سيرت على (ع)؛ 1317)؛ جلوه حق (در سيرت على بن ابى طالب؛ 1319)؛ بامداد روشن (در اسرار واگذارى خلافت حضرت امام حسن (ع) به معاويه؛ 1320)؛ ترجمه شيعه يا پديدآورندگان فنون اسلام (اثر سيد حسن صدر؛ 1319)؛ تذكره مبتكران، درج گهر (در سخنان حضرت سيد البشر؛ 1366 ق.)؛ چرا از مرگ بترسم (اثر ابن مسكويه، ترجمه لماذا اخاف الموت، قم، چاپ دوم، 1327)، راه نو در جهان شناسى؛ دررالكلم در كلمات قصار على (ع)؛ سياست نامه حضرت على (ع).

برگرفته از كتاب

:گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (2931 -2924/ 5)، فرهنگ سخنوران (755)، الذريعه (229/ 17 ،64/ 10 ،899/ 9). گنجينه ى دانشمندان (393 -389/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (493 -491/ 4).

برقي قمي، ابوعبدالله محمد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 183 ق)، اديب، فقيه و محدث امامى. وى منسوب به برق رود از نواحى قم بود. ابن نديم او را از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) شمرده است. شيخ طوسى وى را از اصحاب امام كاظم (ع) و امام رضا (ع) و امام جواد (ع) برشمرده است. او در علوم عربى مشهور و به چيرگى در اخبار معروف بود. وى پدر شيخ اجل احمد بن محمد برقى، صاحب «المحاسن»، است. پسرش، احمد بن محمد، از راويان او است. از آثارش: «البلدان و المساحة»؛ «التأويل و التعبير»؛ «التبصرة»؛ «التفسير»؛ «التنزيل»؛ «الرجال»، شامل نام كسانى كه از اميرالمؤمنين (ع) روايت كرده اند؛ «فضائل القرآن»؛ «العويص»؛ «النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (273/9)، تاريخ ادبيات در ايران (80/1)، الذريعه (362/15 ،315/3)، رجال الطوسى (404 ،386)، رجال النجاشى (221 -220 /2)، ريحانه (251/1)، الفهرست لابن النديم (309)، الفهرست للطوسى (292 -291)، الكنى و الالقاب (78/2)، لغت نامه (ذيل/ برقى)، معجم المؤلفين (277/9).

بركلي حنفي، تقي الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(981 -929/926 ق)، صوفى، واعظ نحوى، فقيه، مفسر و محدث. وى ايرانى الاصل و از دانشمندان نامى عثمانى بود. ظاهرا چون حنفى مذهب بود، از ترس صفويه به آن سرزمين رفت. از جزئيات احوالش اطلاعى در دست نيست. وى مؤلف كتابهاى بسيارى به زبان عربى و فارسى است كه در فنون مختلف نوشته شده است و معلوم مى شود كه در همه ى علوم زمان دست داشته است. از آثار وى: تعليقه بر «اصلاح الوقاية فى فروع» ابن كمال پاشا؛ «اظهار الاسرار»، در نحو؛ «انقاذ الهالكين»، كه در سال 967 ق تأليف كرده است؛ «ايقاظ النائمين»، كه در سال 972 به پايان رسانيده؛ «رسالة فى عدم

جواز اخذ الاجرة للقراءة و عدم جواز وقف النقود»؛ «جلاء القلوب»، كه در سال 971 ق به پايان رسانيده است؛ «صحاح عجميه»، به فارسى؛ «فرائض» و شرح آن؛ «كفاية المبتدى»، در صرف؛ شرح «لب الالباب فى علم الاعراب» يا شرح «مختصر الكافيه» بيضاوى، معروف به «امتحان الاذكياء»؛ حاشيه بر «شرح الوقاية» صدر الشريعه ثانى. «دامغة المبتدعين و كاشفة بطلان الملحدين»؛ «آداب البركوى»، «الاربعون»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (287 -286 /6)، ايضاح المكنون (442/1) تاريخ نظم و نثر (395)، الذريعه (125/5)، كشف الظنون (2022 -2020 ،1500 ،1246 ،1074 ،592 ،215 -214 ،184 -183 ،117 ،109 ،54)، معجم المؤلفين (124 -123 /9)، هدية العارفين (252/2).

بروجردي اصفهاني، منيرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1342 -1269 ق)، محدث و فقيه. اصلا اصفهانى بود و از نوادگان دخترى ميرزا ابوالقاسم قمى، صاحب «قوانين»، و از شاگردان شيخ محمد باقر مسجد شاهى، فرزند شيخ محمدتقى اصفهانى صاحب «هداية المسترشدين»، بود و از او اجازه ى روايت داشت. بعد از مدتى به عراق و سامرا رفت و مدتى در محضر درس ميرزاى شيرازى حاضر شد. سپس به اصفهان مراجعت كرد. منيرالدين از استاد خود، شيخ محمد باقر اصفهانى، و از دائى خويش، شيخ حسن كاشف الغطا، صاحب «انوار الفقاهه»، و شيخ زين العابدين مازندرانى و ديگران روايت كرده است. شيخ ابوالقاسم بن محمد تقى قمى و ميرزا فخرالدين شيخ الاسلام قمى، سبط صاحب «قوانين»، از او روايت كرده اند. وى در هفتاد سالگى در اصفهان درگذشت و در تخت پولاد به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «الفروق بين الفريضة و النافلة»، كه در آن بيشتر از دويست فرق ذكر شده؛ «المحاكمات بين صاحبى القوانين و

الفصول»؛ «منظومه ى اصحاب الاجماع»؛ «منظومه فى تتميم الدرة البحر العلومية»؛ «منظومة فى الرجال»؛ و «الالفيه فى تراجم اساتذه و سيرالعماء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (142/10)، تاريخ بروجرد (398 -395 /2)، الذريعه (109 ،91 ،76 /23 ،134 -133 /20 ،177 /16)، ريحانه (57/1)، علماء معاصرين (134)، معجم المؤلفين (25/13)، مكارم الآثار (1922 -1921 /6).

بروجردي، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فقيه زاهد، در محلّه شمس آباد ساكن بوده، و در مسجد آنجا امامت مى نموده، در شب يكشنبه 15 شوال سال 1328 وفات يافته، در تخت فولاد بيرون بقعه مادر شاهزاده مدفون شده است.

وى داراى چندين پسر بوده كه از آن جمله است:

1- حاج ميرزا حسن بروجردى كه بعداً شرح حال او نوشته مى شود.

2- ميرزا على واعظ، از وعّاظ معروف، و محدّثين محترم اصفهان بود. در 25 ربيع الثانى 1358 وفات يافته، در صحن تكيه بروجردى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بروجردي، ابوتمام ابراهيم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(532 -440 ق)، فقيه، محدث و مدرس. در بروجرد به دنيا آمد. اصل او از صيمره ى خوزستان است. پس از فراگيرى مقدمات در زادگاهش، براى تكميل تحصيلات به بغداد و مكه مسافرت كرد. ابوتمام از شاگردان يوسف بن محمد خطيب همدانى و ابواسحاق ابراهيم بن احمد رازى است. وى مدتى در همدان ساكن بود و به همين جهت به همدانى نيز مشهور است. سپس به بروجرد بازگشت و به رياست ظاهرى و باطنى شهر رسيد. او در بروجرد به تدريس مشغول شد و شاگردان بسيارى از جمله ابوسعد عبدالكريم سمعانى و ابراهيم بن حسن آدمى را تربيت كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (64 -63 /2)، معجم البلدان (499/3).

بروجردي، اسد الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1271 ق)، عالم، فقيه و اصولى. مشهور به حجة الاسلام و معروف به مجتهد بروجردى. در زادگاهش پرورش يافت و در خدمت استادانى همچون ميرزاى قمى، صاحب «قوانين» و سيد محمد مجاهد، صاحب «مناهل»، تلمذ كرد. او مدعى برترى خويش بر تمامى علماى عصرش بود. در عهد وى بروجرد مركز تحصيل علوم شرعى و مجمع افاضل ايران شد، بطورى كه، شيخ انصارى در حوزه ى درس وى حاضر شد و چون خود به مقام رياست و اعلميت رسيد در مجالس خويش از اين استاد نقل قول مى كرد. در «تاريخ بروجرد» نام بيست و دو تن ديگر از علماى بزرگ شيعه، تحت عنوان شاگردان حجة الاسلام آمده است. وى در زادگاهش درگذشت و همان جا دفن شد. سه تن از فرزندان وى به نامهاى فخرالدين محمد و جمال الدين محمد و نورالدين محمد كه جد مادرى آنان ميرزاى قمى بود، در زمره ى علماى دين و

از مجتهدان بزرگ عصر خويش بودند و حجة الاسلام خود براى آنان اجازه ى اجتهادى مبسوط نوشت. از آثار وى حاشيه يا تعليقه بر «قواعد الاحكام» علامه حلى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (286/3)، تاريخ بروجرد (344 -318 /2)، الذريعه (170/6)، روضات الجنات (110 -109 /1)، ريحانه (26 -25 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 128/13)، فوائد الرضويه (43 -42)، گنجينه ى دانشمندان (192 -191 /3)، لغت نامه (ذيل/ اسدالله)، المآثر و الآثار (140)، معجم المؤلفين (242/2)، مكارم الآثار (1952/6).

بروجردي، جمال الدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1302 ق)، فقيه، محدث و مفسر. مشهور به مجتهد بروجردى. وى نوه ى دخترى ميرزاى قمى، صاحب «قوانين»، و خلف حاج ملا اسدالله حجة الاسلام بود كه مقام فقاهت و تبحرش در حديث و تفسير مسلم بود. وى از پدرش حجة الاسلام اجازه ى اجتهاد داشت. جمال الدين در اواخر عمر به مشهد مشرف شد و از آنجا به تهران آمد و چندين سال به ترويج شريعت و ارشاد مردم مشغول بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (330 -327 /2)، علماء معاصرين (336 -335)، گنجينه ى دانشمندان (192/3)، المآثر و الآثار (143 -142).

بروجردي، حسين، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1320/1306 ق)، عالم دينى، فقيه و مجتهد. علوم خويش را در محضر اساتيدى همچون حاج ملا اسدالله حجة الاسلام بروجردى فراگرفت، و از جميع كثيرى از علما به دريافت اجازه نايل آمد. در كلام متبحر و در تفسير محقق و در فقه ماهر و در حديث مورد اعتماد بود. از آثار وى: «النص الجلى»، در امامت اميرالمؤمنين (ع)؛ «تفسير قرآن»، مبسوط و مفصل؛ «اسرار التنزيل»؛ «لب الاصول»، در علم اصول فقه؛ «منهاج الولادة» در «اسرار الصلاة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (490 -489 /2)، الذريعه (271/4 ،43/2)، المآثر و الآثار (173)، معجم المؤلفين (253/9).

بروجردي، ريحان الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1328 ق)، عالم دينى، فقيه و مجتهد. وى علوم مقدماتى را در بروجرد فراگرفت. سپس براى تكميل تحصيلات به اصفهان و پس از استفاده از محضر عالمان اين شهر به نجف رفت. پس از مدتى به بروجرد بازگشت و چندى نيز در همدان ساكن شد. وى علاوه بر علوم فقه و اصول و حديث در ادبيات و رجال و تراجم نيز احاطه كامل داشت. او در اواخر از رؤساى مذهبى تهران به شمار مى رفت و «رساله عمليه» او مورد رجوع مردم بود. از شاگردان وى مى توان شيخ محمد صادق بروجردى و سيد شمس الدين محمود مرعشى و شيخ هادى مقدس جعفرى و سيد عبدالحسين بن سيد على آل كمونه را نام برد از او كتابخانه اى به جا ماند كه چه از نظر كميت و چه از نظر كيفيت از بزرگترين كتابخانه هاى تهران به شمار مى رفت. از آثار وى: «ريحان القلوب»، در اخلاق؛ «فواكه الفقهاء»، در فقه؛ ترجمه ى «خلاصة الاذكار»؛ «شموس الطالعة»، در شرح زيارت جامعه.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (508 -503 /2)، الذريعه (365/16 ،234/14 ،341/11)، المآثر و الآثار (156)، يادگار (س 3، ش 10، ص 24 -22).

بروجردي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1277 ق)، فقيه و عالم دينى. علوم و معارف را از استادان بزرگ عصر در بروجرد فراگرفت و سپس براى تكميل تحصيلات به نجف رفت. از جمله استادان وى حاج ملا اسدالله حجة الاسلام و شيخ محمد شريف بيغشى و شيخ حسن كاشف الغطاء و شيخ موسى كاشف الغطاء و شيخ على كاشف الغطاء و شيخ محمد حسن نجفى صاحب «الجواهر» و شيخ محمد حسين صاحب «فصول» بودند و در محضر ايشان به درجه اجتهاد نايل شد. سپس به تهران آمد و در اين شهر اقامت گزيد. حاج شيخ عبدالرحيم بروجردى در تهران به تدريس مشغول شد و حوزه ى درسش از حوزه هاى مهم به شمار مى رفت. جمعى از بزرگان از محضرش استفاده كردند كه از جمله ايشان محدث نورى و ملا محمد على محلاتى و شيخ محمد حسن مامقانى بودند. محدث نورى علاوه بر شاگردى داماد وى نيز بود. شيخ محمد حسن مامقانى در 1263 ق تقرير بحث «الصوم» استادش شيخ عبدالرحيم بروجردى را نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (382 -372 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 725 -724 /13)، المآثر و الآثار (159).

بروجردي، عبدالله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمد رحيم، عالم فاضل مصنف، از اكابر فقها و دانشمندان قرن دوازدهم در اصفهان است.

در ربيع الاول سال 1191 وفات يافته، در تكيه ى مجلسى جنب مسجد جامع مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بروجردي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329 -1256 ق)، عالم، فقيه، اصولى و زاهد. در بروجرد به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، در محضر پدر خويش و حاج ملا اسداللَّه حجةالاسلام تحصيل كرد. سپس براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و به حوزه درس شيخ محمد باقر اصفهانى فرزند شيخ محمد تقى صاحب «هداية المسترشدين» وارد شد و از او بهره ها گرفت. پس از فراغت از تحصيل به بروجرد بازگشت و تا پايان عمر در آنجا به تدريس پرداخت. آيت اللَّه بروجردى از شاگردان او است. از آثار وى: رساله اى در «اجماع»؛ رساله اى در «مقدمه ى واجب»؛ رساله اى در «اجتماع امر و نهى»؛ رساله اى در «قطع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (512 -510 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1202 -1201 /14).

بروجردي، فخرالدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه، اديب و شاعر. همچون دو برادرش از نوادگان دخترى ميرزاى قمى، صاحب «قوانين» بودند كه از طرف پدرشان، حجة الاسلام، مجاز به اجازه ى اجتهاد شدند. او در بروجرد و حدود آن رياست داشت. ميرزا فخرالدين علاوه بر جنبه ى فقاهت از شعر و شاعرى نيز بهره ى وافرى داشت، و «مثنوى» او به نظر اعتماد السلطنه، صاحب «المآثر و الآثار» رسيده است. قصايد و غزليات او بسيارند كه چند غزل از او در «تاريخ بروجرد» در بخش شعراى بروجرد آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (333 -330 /2)، گنجينه ى دانشمندان (192/3)، المآثر و الآثار (161).

بروجردي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد تقى بروجردى مقيم و متوفى در تهران از علماء محققين و مجتهدين مسلمين معاصر داراى مقام علم و فقاهت و از تلامذه مبرز مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله العظمى اصفهانى و ديگران بوده تقريرات استادش مرحوم نائينى را برشته تحرير درآورده و بطبع رسانيده و مورد استفاده فضلاء قم و نجف ميباشد.

وى بعد از فوت مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى بايران آمده و در قم بملاقات زعيم اعظم آيه الله بروجردى رسيده و بنابر امر و اصرار معظم له در قم اقامت و بتدريس خارج فقه و اصول پرداخته ولى پس از چند سال بنابر دعوت مرحوم آيه الله مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى قدس الله سره كه نسبت بايشان محبت و عنايت خاصى داشت بتهران مسافرت و رحل اقامت افكنده و در مسجد شيشه خيابان حاج شيخ هادى باقامه جماعت و وظائف ديگر روحانى پرداخته و براى عده اى از فضلاء و محصلين حوزه تهران تدريس نموده تا در ماه

ذى الحجه 1391 قمرى هجرى در روز فوت مرحوم آيه الله حاج ميرزا عبدالله سعيد تهرانى فوت نموده و جنازه اش را حمل بقم و با تشييع باشكوهى در جوار دختر والاگهر موسى بن جعفر عليهماالسلام حضرت فاطمه معصومه دفن نمودند جناب حجه الاسلام و خطيب والامقام آقاى حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى كه از مشاهير مدرسين و خطباء بنام است برادرزاده ى ايشانست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بروجردي، محمد رحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1224 ق)، فقيه اصولى و مجتهد. معروف به بالاخيابانى. در آغاز كودكى به تحصيل ادب و زبان عرب مشغول گشت و به خاطر استعداد و مهارتى كه در ادبيات عرب داشت، كتابى در همان اوان كودكى در نحو تصنيف كرد كه مورد قبول طلاب شد. سپس در محضر علما و فقها حاضر شد و از سيد بزرگوار سيد شفيع جاپلقى و حاج ملا اسد الله بروجردى استفاضه كرده است. در سال 1241 ق به نجف اشرف رفت و از محضر شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» بهره ها برد و در همان اوقات شرحى محققانه بر «مختصر نافع» در فقه تأليف كرد كه مورد تحسين و تقدير صاحب «جواهر» گرديد و از او اجازه ى اجتهاد گرفت. مدتى در نجف به تحصيل پرداخت و سپس در كربلا مقيم شد. در سال 1258 ق به اصرار دانشمندان مشهد و بزرگان خراسان و امر صاحب «جواهر» به مشهد رفت و به ترويج علوم و نشر احكام اشتغال ورزيد و شاگردان زيادى از محضرش استفاده كردند. وى دو بار به سفر حج رفت و در سال 1266 ق پس از فتنه ى سالار در خراسان، اميركبير او را به توليت آستان قدس رضوى منصوب كرد. وى

بر اثر بيمارى وبا در سن 85 سالگى دار فانى را وداع گفت و در جوار مرقد امام رضا (ع) دفن گرديد. از آثار وى: «كتابى در نحو» كه در كودكى نوشت، «تقريرات دروس فقه و اصول حاج سيد شفيع جاپلقى و حاج ملا اسدالله بروجردى»؛ «شرح المختصر النافع»، «الهداية الرضويه»، «رساله در اثبات سيادت»؛ «رساله در بيع فضولى»؛ «جوامع الكلام» در شرح «قواعد الاحكام» علامه حلى؛ «رساله در اعمال سال»؛ «رساله در اجازه ى شيخ ميرزا محمد همدانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (256/9)، تاريخ بروجرد (480 -474 /2) الذريعه (176/25 ،59/14 ،252/5)، شرح حال رجال (247/5)، معجم المؤلفين (308/9).

بروجردي، محمد رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ش)، فقيه، اصولى و مدرس. از سادات نوربخشى، و از طرف مادر منسوب به سادات طباطبايى بروجردى است. در بروجرد به دنيا آمد. پس از خواندن مقدمات و سطوح به مشهد رفت و در حدود بيست سال از محضر آيت الله حاج آقا حسين قمى و آيت الله آقازاده كفايى بهره برد. پس از آن به عراق مهاجرت كرد و مدت دوازده سال در نجف اقامت داشت و از حوزه درس آيت الله نايينى و آيت الله آقا ضياء عراقى و آيت الله اصفهانى استفاده كرد، و همزمان براى عده اى فقه و اصول تدريس مى كرد. وى از آيت الله اصفهانى و آيت الله عراقى اجازه اجتهاد دريافت كرد. سپس به مشهد بازگشت و به تدريس فقه و اصول و ترويج احكام مشغول شد. از آثار وى: رساله اى در «اجتهاد و تقليد و عدالت»، كه به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (120 -119

/7).

بروجردي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن السيد الجليل فخرالدين الموسوى بروجردى از علماء معاصر مشهد و از سادات نوربخشى از طرف مادر منسوب و به سلسله طباطبايى بروجرد كه از آنهاست آيت اللَّه العظمى آقاى حاج آقاحسين بروجردى اعلى اللَّه مقامه الشريف مى باشد.

معظم له پس از تولد در بروجرد و پرورش در بيت علم و فضيلت و خواندن مقدمات و سطوح به مشهد رضوى مشرف شده و قريب بيست سال از محضر آيت اللَّه العظمى حاج آقاحسين قمى طباطبائى قدس اللَّه سره و آيت اللَّه ميرزا محمد آقازاده كفائى رئيس حوزه علميه مشهد در عصرش استفاده نموده و بعد مهاجرت به عراق و مدت دوازده سال در نجف اشرف اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بهره مند گرديده و ضمنا براى عده اى از طلاب تدريس فقه و اصول داشته تا مبتلا به خونريزى گلو گرديده و براى استشفاء به كربلا مشرف فقه و اصول داشته تا مبتلا به خونريزى گلو گرديده و براى استشفاء به كربلا مشرف و توسل به حضرت سيدالشهداء عليه صلوات اللَّه پيدا نموده و در شب نيمه شعبان المعظم در عالم رويا مى بيند كه حضرت امام حسين (ع) در رواق مطهر تشريف دارند و فرمودند منبر برو منبر برو عرض مى كند از كتاب جلاء العيون علامه مجلسى بخوانم فرمودند دو مرتبه بخوان بخوان.

پس به موجب مساعدت استخاره به مشهد برگشته و تاكنون حدود بيست سال است كه به تدريس فقه و اصول و اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام اشتغال دارند.

از آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه عراقى اجازه اجتهاد و غيره دارند از آثار ايشانست

رساله اى در اجتهاد و تقليد و عدالت كه براى استفاده اهل علم نشته و به طبع رسيده است.

ايشان چندين سال در مسجد جامع گوهرشاد در شبستان بزرگ اقامه جماعت داشتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بروجردي، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه بزرگوار حاج سيد مرتضى معروف بعلم الهدى بروجردى متوفى 1204 يكى از اجداد آيه الله بروجردى از مشاهير اين خاندانست كه در عصر خود رياست علمى و دينى و اجتماعى بروجرد باوى بوده و حكام و فرمانداران و زمامداران آنزمان بديدن او آمده و دست ارادت ميدادند. و آن بزرگوار والد ماجد آيه الله على الاطلاق حاج سيد مهدى بحرالعلوم است. معروف است روزى آنجناب با اقران خود در حياط بيرونى مشغول بحث و گفتگو بود و هنوز بسن بلوغ نرسيده و يا در همان حدود بود كه فرماندار بديدن والدش ميآيد و در ورود و يا خروجش ويرا ديده و ميپرسيد اين آقازاده كيست ميگويند فرزند برومند آيه الله علم الهدى است.

پس فرماندار نزديك آمده و دست ويرا ميفشرد و ابراز علاقه ميكند و ميرود پس از رفتن او آقا سيد مهدى خدمت والد آمده و عرض ميكند آقاجان بمن اجازه دهيد مهاجرت بنجف اشرف و عتبات عاليات كنم پدرش ميفرمايد براى چه پسرم باين فكر افتادى ميگويد چون فرماندار بمن ابراز علاقه كرد ميترسم كم كم بين من و او الفت پيدا شود و نميخواهم با اولياء دولت و حكام ارتباط و آشنائى پيدا كنم. پس اجازه گرفت و مهاجرت نمود و رسيد بآنجائيكه بايد برسد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بروجردي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1389 -1300 ق)، مجتهد و نويسنده. در بروجرد متولد شد و دوران مقدماتى تحصيل را در زادگاهش گذراند، سپس به اراك رفت و از محضر آيت الله آقا نور عراقى و آيت الله حايرى بهره گرفت. به همراه آيت الله حايرى در قم ساكن شد و در تأسيس حوزه ى دينى همكار وى گرديد. در پايان عمر

انزوا اختيار كرد و به تأليف اشتغال ورزيد. از آثار وى: «بيان حقيقت»؛ «درد بى درمان يا بدبختى هاى اجتماع»؛ «اسلام و مستمندان»؛ «برهان روشن»؛ «تيره بخت»؛ «اسرار مقبره ى سبز»؛ «اسرار نامه ى زرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه رجال و مشاهير (60/2)، گنجينه ى دانشمندان (86/2)، مؤلفين كتب چاپى (435/6).

بروجردي، نورالدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم و فقيه. وى برادر ميرزا فخرالدين و آقا جمال الدين و هر سه نوه ى دخترى ميرزاى قمى، صاحب «قوانين» و مجاز به اجازه ى اجتهاد از طرف پدرشان ملا اسدالله حجة الاسلام بروجردى بودند. او از شاگردان مخصوص شيخ انصارى بود و مدتها از حوزه ى فقه و اصول وى بهره گرفت. ولى در عنفوان شباب در عتبات عراق قبل از به پايان رساندن تحصيلات درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (330/2)، گنجينه ى دانشمندان (193 -192 /3)، المآثر و الآثار (161).

بروجي، صبغة الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1015 ق)، مفسر و فقيه متصوف. اصل او از اصفهان بود. در بروج هند متولد شد، و در مدينه ساكن شد و تا پايان عمر در آنجا ماند. از آثار وى: «اراءة الدقائق فى شرح مرآة الحقائق»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ «باب الوحدة»؛ «مالا يسع المريد تركه كل يوم من سنن القوم»؛ و چند رساله ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (287/3)، ايضاح المكنون (420/2 ،161 ،53 /1)، لغت نامه (ذيل/ بروجى)، معجم المؤلفين (17 -16 /5)، هدية العارفين (425/1).

برهان بلخي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه حنفى. مشهور به برهان بلخى. در بلخ زاده شد و در همان شهر برآمد. وى در بخارا از برهان بن مازه حديث آموخت و زيارت خانه خدا كرد و پس از بازگشت به بلخ، خانه امير ترخان را براى او مدرسه قرار دادند و او در آنجا به تدريس و وعظ پرداخت اما، بر اثر شورش حنابله ى آن شهر مجبور به كناره گيرى شد، و مدتى نيز در مدرسه خاتونيه برانيه تدريس كرد و سرانجام به دمشق رفت و در مدرسه صادريه به تدريس پرداخت و در همان شهر درگذشت. وى اصحاب بسيارى داشت. مدرسه بلخيه در باب البريد بدو منسوب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (254/1)، سير النبلاء (276/20).

برهان، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر برهان از علماء عاليقدر و مروجين عظيم الشأن تهران بوده كه بحسن عمل و ديانت و سعى در قضاء حوائج مومنين و دستگيرى از ضعفا و فقراء و بينوايان معروف و بتهذيب اخلاق و سلوك و ترويج و تشويق طلاب و محصلين موصوف بوده است. وى در سال 1324 قمرى در تهران متولد شده و مقدمات و قسمتى از سطوح اوليه را نزد مرحوم آقا سيد محمد قصير و آقا شيخ على رشتى و مرحوم آيةاللَّه حاج سيد محمد استرآبادى خوانده و مشرف به نجف اشرف گرديده و خدمت مرحوم آقا ميرزا محمد عراقى و حجةالاسلام عالم ربانى مرحوم حاج شيخ مرتضى طالقانى تلمذ نموده و پس از سه سال به تهران مراجعت و بعد از يكسال مشرف به قم شده و كفايه و مكاسب را خدمت مرحوم آيةاللَّه آقا شيخ محمد على حايرى قمى و مرحوم آيةاللَّه خونسارى

خوانده و مدتى هم از محضر مرحوم آيةاللَّه حايرى يزدى استفاده كرده و بعد از آن به نجف مشرف و از محضر مرحوم آيةاللَّه العظمى اصفهانى و آيةاللَّه العظمى خوئى مد ظله بهره مند شده و بعد از سه سال در سال 1358 قمرى مراجعت به تهران و به تبليغات و خدمات دينى پرداخته و با داشتن وكالت مطلقه از مرحوم آيةاللَّه اصفهانى و مراجع ديگر نجف و مرحوم آيةاللَّه العظمى حجت كوهكمرى خدمات بسيارى نموده به طورى كه مورد رقابت و غبطه بعضى از اقران خود واقع گرديدند.

آثار ايشان در تهران و شهر رى و دماوند و نقاط ديگر بسيار است كه ذيلا مى نگارم.

1- مسجد و مدرسه علميه لرزاده كه از مساجد معموره تهران واقع در خيابان لرزاده است كه در حال حاضر جناب حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج ميرزا عباسعلى عميد زنجانى داماد معظم آيةاللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظلهما در آن امامت مى كنند.

2- دبستان و دبيرستان پسرانه و دخترانه برهان براى پرورش و آموزش پسران و دختران مسلمين.

3- مدرسه علميه ى برهانيه حضرت عبدالعظيم جنب صحن و مسجد جامع رى كه با سبكى نوين داراى 34 حجره فوقانى و تحتانى و مدرس و ساير لوازم با مساعدت نگارنده بپايان رسيده و سالها دائر و در حال حاضر هم جمعى از محصلين در آن سكونت دارند. و آن مرحوم در حالى كه شب و روز مشغول ترويج و تبليغ بود و ساعتى فراغت و لحظه اى بيكار نبود آثار قلمى چندى از خود بيادگار گذارد كه در اينجا مى نگارم،

1- رساله اى در عدالت 2- تعليقه اى بر مكاسب 3- تفسير سوره يوسف موسوم با حسن المجالس 4- بشائر

النبويه 5- رساله در حديث ايام 6- ربيع الابرار 7- پريشان نامه

مرحوم برهان اخلاص فوق العاده اى باهل بيت عصمت عليهم السلام داشتند و در تمام ايام مواليد و اعياد و وفيات ائمه عليهم السلام مجلس جشن و سوگوارى با شكوهى تشكيل مى دادند و خود در مدح آنان اشعارى مى سرودند.

آن مرحوم از مردن و مدفون شدن در رى وحشت داشت چنانچه در بيت چهارم شعرش گفته و بالاخره بمقصودش رسيد در نيمه ماه ذى الحجةالحرام سال 1378 قمرى پس از انجام مناسك حج در مكه معظمه وفات نموده و در جده نزديك مدينه الحاج مدفون گرديد و در مرگش مردم خيابان خراسان و لرزاده و ديگر نقاط تهران چنان گريستند كه كمتر مثلش ديده شد، قصائد بسيارى در فقدانش سروده شد و نگارنده جزوه اى بنام (برهان ما) نوشته و در آن ترجمه و آثار او را نگاشتم كه در هزار نسخه بطبع رسيده.

(1378 -1324 ق)، فقيه، و مجتهد و شاعر. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى نزد آقا سيد محمد قصير و آقا شيخ على رشتى و حاج سيد محمد استرآبادى، به نجف اشرف رفت و مدت سه سال در محضر آقا ميرزا محمد عراقى و حاج شيخ مرتضى طالقانى به تحصيل پرداخت. وى پس از بازگشت به تهران، به قم رفت و به تحصيل «كفايه» و «مكاسب» خدمت آقا شيخ محمد على حايرى و آيت الله خوانسارى مشغول شد، تا اينكه مجددا براى ادامه تحصيلات به نجف رفت و از حوزه ى درس آيت الله اصفهانى و آيت الله خويى بهره مند شد، و با اخذ وكالت مطلقه از حاج سيد ابوالحسن اصفهانى به تهران بازگشت. وى

داراى اجازه ى اجتهاد و روايت بود و در مسجد لرزاده در جنوب تهران به اقامت نماز جماعت اشتغال داشت. مسجد و مدرسه علميه ى لرزاده در تهران و دبستان و دبيرستان پسرانه و دخترانه برهان و مدرسه ى علميه ى برهانيه شهر رى، جنب مسجد جامع رى، از مآثار برهان به حساب مى آيند. از آثار علمى وى: «حديث الايام»، در ادعيه؛ «ربيع الآثار»؛ «تفسير سوره يوسف» موسوم به «احسن المجالس»؛ تعليقه اى بر «مكاسب»؛ «رساله اى در عدالت»؛ «بشائر النبوية»؛ «پريشان نامه» در شعر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (61/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (494 -493/ 4).

بزدوي، صدر الاسلام، ابواليسر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(493 -421 ق)، قاضى و فقيه حنفى. مشهور به قاضى صدر. وى بعد از برادرش، فخرالاسلام، شيخ حنفيان ماوراءالنهر به حساب مى آمد و پيشواى آنان بود و از ديگر نقاط نيز براى امور شرعى به نزد او مى آمدند. صدر الاسلام مدتى املاء حديث مى كرد و عهده دار منصب قضاى سمرقند بود. عثمان بن على بيكندى و احمد بن نصر بخارى و محمد بن ابى بكر سنجى و ديگران از وى روايت كرده اند. در بخارا درگذشت. او در اصول و فروع فقه داراى تصانيفى بود، از جمله آنها: «المبسوط»، در فروع فقه، در چند مجلد؛ «واقعات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (247/7)، سير النبلاء (49/1)، كشف الظنون (1581)، معجم المؤلفين (210/11)، هدية العارفين (77/2).

بزدوي، فخر الاسلام، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(482 -400 ق)، فقيه اصولى، محدث و مفسر حنفى. مشهور به ابى العسر. نسبتش به بزده، قلعه اى در نزديك نسف، مى رسد از بزرگان سمرقند و پيشواى اصحاب ماوراءالنهر و خود صاحب طريقه اى در مذهب حنفى بود. سمعانى گويد كه دوستش ابوالمعالى محمد بن نصر، خطيب سمرقند، تنها راوى اوست. وى در سمرقند به خاك سپرده شد. او را تصانيف بسيارى است، از آن جمله: «كنز الوصول الى معرفة الاصول» يا «اصول بزدوى»، در اصول فقه، كه به همراه شرح آن به نام «كشف الاسرار» علاءالدين بخارى چاپ شده است؛ «المبسوط»، يازده مجلد؛ شرح «الجامع الكبير» شيبانى؛ شرح «الجامع الصغير» شيبانى؛ شرح «الجامع الصحيح» بخارى؛ «غناء الفقها»، در فقه؛ «كشف الاستار» يا «تفسير القرآن»، در يك صد و بيست جزء.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (148/5)، ايضاح المكنون (388 ،34 /2)، سير النبلاء (603 -602 /18)، كشف الظنون (1581 ،1485 ،1016 ،568

،563 ،553 ،467 ،113 -112)، معجم البلدان (487 -486 /1)، معجم المؤلفين (192/7)، الوافى بالوفيات (430/21)، و هدية العارفين (693/1).

بسطامي، مطلب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1274 ق)، فقيه، فيلسوف و عارف. در بسطام به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در بسطام و شاهرود براى ادامه تحصيل رهسپار مشهد شد و پس از دو سال استفاده از محضر فقها و فلاسفه آنجا، به تهران آمد و يك سال به فلسفه پرداخت و نزد آقا سيد عبدالحميد گروسى و آقا صادق همدانى و آقا سيد محمد اصفهانى و ميرزا محمد تقى گرگانى تحصيل كرد. سپس به عتبات مهاجرت كرد و مدت چهار سال در سامرا از محضر ميرزاى بزرگ شيرازى استفاده كرد. بعد به نجف رفت و هشت سال از حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى و آخوند خراسانى بهره برد. سپس به ايران بازگشت و در مشهد به تدريس پرداخت. در اواخر عمر به شاهرود آمد و در آنجا مشغول ارشاد و تدريس شد. از آثار وى: يك دوره «اصول» آخوند خراسانى؛ «مشاهد سبع» يا «رياض العقول» كه مشتمل بر فلسفه علمى و عملى و شرح سفر نفس است.[1]

ميرمطلب بسطامى از علماء بزرگ و معروف گذشته شاهرود بوده اند. وى در سال 1274 ق در قصبه بسطام متولد شده و پس از تكميل تحصيلات مقدماتى در بسطام و شاهرود جهت ادامه تحصيل رهسپار مشهد مقدس گشته و در آنجا دو سالى توقف و از علماء بزرگ آنجا كسب علوم فقه و فلسفه نموده سپس عزيمت به تهران و يكسال هم در آنجا به درس فلسفه اشتغال ورزيده و نزد مرحوم آقاسيد عبدالحميد گروسى و آقا صادق همدانى و مرحوم آقا

سيد محمد اصفهانى و ميرزا محمدتقى گرگانى تحصيل كرده و سپس به عتبات عاليات مهاجرت و مدت چهارسال در سامرا از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا بزرگ شيرازى استفاده نموده و بعد به نجف آمده و از درس مرحوم ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مرحوم آخوند خراسانى مدت هشت سال استفاده نموده و پس از آن مراجعت به ايران و در مشهد مقدس رضوى به افاضه و تدريس پرداخته تا اواخر عمر كه مجددا به وطن خود شاهرود برگشته و مشغول افاضه و وعظ و ارشاد و تدريس گرديده تا اينكه در سال 1359 قمرى به رحمت ايزدى پيوستند.

معظم له گذشته از مقامات علمى داراى نفس زكيه و صاحب كشف و كرامت بودند از جمله در يك ماه رمضانى كه در مسجد خودشان مشغول وعظ و ارشاد بودند سرائر و به وطن مردم پاى منبر به ايشان كشف شد و مردم را به صورتهاى مختلف ديدند و پس از آن به مسجد و منبر نرفتند و در كنج خلوت و انزوا مشغول به خود شدند تا از دنيا رفتند و ديگر از قضاياى منقوله از ايشان اين بود كه قبل از مرگ خود خبر دادند كه در چه وقت خواهند مرد و كجا دفن خواهند شد و گفتند كه قبرستان شاهرود به هم خواهد خورد و تفريحگاه خواهد شود و اين خبر چند سال قبل به وقوع پيوست ولى هنوز مقبره ايشان دست نخورده و زيارتگاه مردم است و مردم از نذورات براى او و زيارت قبرش نتيجه ها گرفتند. از آثاره او يكدوره اصول مرحوم آخوند است كه ظاهرا قبل از كفايه نوشته شده و ديگر كتاب

مشاهد سبع يا رياض العقول كه مشتمل بر فلسفه علمى و عملى و شرح سفر نفس است كه تاكنون مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (131 -130 /7).

بشارت، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه

تولد: 1324، در دهاقان شهررضا.

شهادت: 14 مرداد 1360، تهران.

حجت الاسلام محمدتقى بشارت، فرزند حاجى بابا، تا خارج فقه و اصول تحصيلات حوزوى داشت پيش از پيروزى انقلاب اسلامى به كار تدريس مشغول بود و از طرف حضرت امام خمينى (ره) و جامعه مدرسين حوزه ى عليمه، در امور تبليغ فعاليت داشت. پس از پيروزى انقلاب اسلامى، نمايندگى امام در گچساران و نيز جهاد سازندگى را به عهده داشت. همچنين مدتى سرپرست بنياد شهيد و كميته كهكيلويه و بويراحمد بود. وى از سوى مردم شهر سميرم به نمايندگى مجلس خبرگان و سپس اولين دوره مجلس شوراى اسلامى رسيد.

علاوه بر مقاله هاى ايشان در جرايد، كتاب خوارج از ديدگاه نهج البلاغه را تنظيم نمود و همچنين در ترجمه بخشى از مجموعه ورام نيز سهم داشت.

حجت الاسلام بشارت در چهاردهم مرداد 1360 به دست منافقين در جلوى درب منزلش به شهادت رسيد. پيكرش در سميرم به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بغدادي اسفرايني، ابومنصور عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 429 ق)، فقيه اصولى، متكلم و اديب شافعى. در بغداد به دنيا آمد و همان جا نشو و نما كرد. سپس همراه پدر ساكن نيشابور شد و در اثر فتنه غز مدتى نيشابور را ترك كرد. وى در هفده رشته علمى مدرس بود، بخصوص در زمينه ى علم حساب از صاحبنظران بود. او شعر نيز مى گفت و اشعار زيادى به جاى گذاشت. دستى گشاده داشت و آنچه از مال و ثروت داشت بر جويندگان علم و حديث انفاق مى كرد. ابومنصور در فقه شاگرد ابواسحاق اسفراينى بود و بعد از او بر مسند استادش نشست و در مجسد عقيل به املا پرداخت. ابوبكر بيهقى، ناصر مروزى، زين الاسلام ابوالقاسم قشيرى و

عبدالغفار شيرويى از جمله شاگردان وى بودند. ابومنصور در اسفراين از دنيا رفت و در جوار استادش ابواسحاق دفن شد. از آثارش: «بلوغ المدى فى اصول الهدى»، در اصول فقه؛ «التحصيل»، در اصول فقه؛ «تفسير القرآن»؛ «تأويل متشابه الاخبار»؛ «التكمله»؛ در علم حساب؛ «الفرق بين الفرق»؛ «الملل و النحل»؛ «مشارق النور»، در كلام؛ «معيار النظر»، در عقليات؛ «ناسخ القرآن و منسوخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (173/4)، ايضاح المكنون (485 ،375 ،234 /2)، ريحانه (278 -277 /7)، سيرالنبلاء (573 -572 /17)، كشف الظنون (1970 ،1921 ،1839 ،1820 ،1769 ،1432 ،1418 ،1401 ،1392 ،1274 ،1252 ،1039 ،471 ،463 -462 ،441 ،398 ،335 ،254)، وفيات الاعيان (203/3)، هدية العارفين (606/1).

بغوي، ظهيرالدين، ابومحمد حسين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(516/510 -436 ق)، فقيه شافعى، مفسر، محدث و عارف. ملقب به محيى السنه و مشهور به ابن فراء، يا فراء. منسوب به بغ يا بغشور، از قريه هاى ميان سرخس و هرات در فقه شاگرد قاضى حسين بن محمد مرورودى و در عرفان شاگرد شبلى، ابومحمد مرتعش و عبداللَّه منازل بود. بغوى چون مجلس درس آراست هيچ گاه بى طهارت به تدريس آغاز نكرد. از جمله شاگردان وى در حديث ابوالفتوح محمد بن محمد طايى و ابومنصور محمد عطارى و ابوالمكارم فضل اللَّه بن محمد نوقانى بوده اند. او با غزالى معاصر بود. وى در مرورود، درگذشت و در كنار شيخش، قاضى حسين مرورودى در مقبره ى طالقان دفن شد. از جمله ى آثار وى: «التهذيب»، در فروع فقه شافعى؛ «شرح السنه»، در حديث؛ «معالم التنزيل»، در تفسير؛ «مصابيح السنه»؛ «الجمع بين الصحيحين»؛ «شمائل النبى المختار»؛ «الكفايه فى فروغ الشافعيه»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (284/2)، تاريخ ادبيات در

ايران (929 -928 ،260 /2)، تاريخ نظم و نثر (126)، حبيب السير (319/2)، دائره المعارف الاسلاميه (27/4)، روضات الجنات (181 -175 /3)، ريحانه (272 -271 /1)، سرآمدان فرهنگ (179/1)، سير النبلاء (443 -439 /19)، كشف الظنون (1499)، الكنى و الالقاب (88/2)، لغت نامه (ذيل/ بغوى)، معجم البلدان (554 -553 /1)، معجم المؤلفين (61/4)، نامه ى دانشوران (259 -257 /7)، الوافى بالوفيات (63/13)، وفيات الاعيان (137 -136 /2)، هدية العارفين (312/1).

بفروئي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم شيخ محمد على بن احمد بفروئى يزدى حايرى عالمى بزرگ و فقيهى فاضل و مدرسى جليل بوده اند.

اين بزرگوار اصلا از بفرو و از معمّرين و مجتهدين بزرگ و رجال علم بوده است در كربلا از محضر علامه شيخ محمد حسين يزدى مشهور بپاشنه طلائى حايرى صاحب كتاب (المقاليد) و علامه مولى محمد حسين فاضل اردكانى و در نجف از محضر علامه جليل شيخنا الانصارى و ديگران استفاده نموده تا از بزرگان عصر خود گرديده و حوزه تدريس تشكيل داده و بسيارى از فضلاء بدرسش حاضر و همگى از تبحر علمى و ورع او تمجيد و تجليل نموده اند. در حرم مطهر حسينى عليه السلام اقامه جماعت مينمود تا در حدود سال 1324 قمرى وفات نموده و در جوار سالار شهيدان مدفون گرديده است.

وى از استادش علامه اردكانى روايت نموده و جماعتى از شاگردان او مانند شيخ على بن غلامعلى بهبهانى كه از علماء بزرگ خرمشهر بوده از او روايت نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بلادي بوشهري، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله فى الارضين آقاى آقا سيد عبدالله بوشهرى بلادى صاحب تأليفات چند بوده و از آنها كشكول بلاديست وى در بوشهر اقامت داشته و اصلا بحرينى و بلاديست كه مهاجرت بايران و بوشهر نموده و در آنجا باقامه جماعت و ترويجات دينى و تبليغ احكام پرداخته تا از دنيا رفته است.

علامه رازى در كرام البرره ص 784 گويد: اوست سيد عبدالله بن سيد على ابن سيد محمد بن سيد عبدالله بلادى عالمى بزرگ از اجلاد علماء و مشاهير عصر خود و استاد شيخ يوسف بحرينى صاحب (حدائق) و ساكن بوشهر بوده كه حفيدش در (الغيث الزابد) نقل كرده و گفته

او در سال 1233 بدنيا آمده و در 1282 وفات نموده و كتابى در ادله اصول الفقه دارد. اولاد او تمامى بنام: آقا سيد محمد مهدى و آقا سيد مرتضى و آقا سيد ابوالقاسم و آقا سيد هاشم از علماء بوده و احفادش در بهبهان و خوزستان و تهران و نقاط ديگر ميباشند.

شيخ عبدالله بوشهرى او فرزند حسن بن محمد على آل عبدالجبار بوشهرى عالمى فقيه بوده منظومه اى در اصول فقه بنام (زهره ارض الغرى) دارد. آن مرحوم نزد علماء نجف تلمذ نموده تا بدريافت اجازه نائل و عزيمت بسمت وطن نموده ولى قبل از رسيدن به بوشهر در سال 1292 در راه فوت نموده است.

(1282 -1233 ق)، عالم. اصلا بحرينى و بلادى است. جدش از بزرگان علما و مشاهير عصر خويش بود. سيد عبداللَّه بن بوشهر مهاجرت كرد و در آنجا تا پايان عمر ماندگار شد. وى استاد شيخ يوسف بحرينى، صاحب «حدائق» است، نوه ى او در كتاب «الغيث الزابد» شرح حال سيد عبداللَّه بوشهرى را آورده و گويد كه: فرزندان وى جملگى از علما بوده اند و احفادش در بهبهان و خوزستان و تهران و ديگر نقاط هستند. از آثار وى كتابى در «ادله من اصول الفقه» است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 784/ 13)، گنجينه ى دانشمندان (237/ 3).

بلادي بهبهاني بوشهري، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292- ح 1370 ق)، فقيه، مجتهد و اديب. در بوشهر متولد شد پس از تحصيل مقدمات به نجف اشرف رفت و سالها در نجف تحصيل علوم دينى كرد و به مقام اجتهاد رسيد و سپس به بوشهر بازگشت. سيد عبداللَّه علاوه بر مقام اجتهاد، در زبان و ادبيات عرب

نيز تبحر داشت. او از آزاديخواهان و وطن دوستان حافظان استقلال ايران بود. از آثار او: «السحاب اللئالى فى المطالب العوالى»، كشكول، به عربى، در دو جلد؛ «توضيح المآرب»؛ «بصر الحديد فى معرفه الهيئه على الطرز الجديد»، در هيئت؛ «رحله الحرمين»؛ «الردود السته»؛ «ضياء المستضيئين»، مجموعه اى فارسى؛ «محفظه الانوار»، ترجمه كلمات قصار اميرالمؤمنين (ع)؛ «المسائل الاربعه»؛ «المقالات العشر»، در سياست اسلامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (600 -598 /3)، الذريعه (392/21 ،152/20 ،130/15 ،150/12 ،238 ،168/10 ،495/4 ،126/3)، زندگينامه رجال و مشاهير (104/2)، مؤلفين كتب چاپى (937/3).

بلاغي ناييني، صدرالدين، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، فقيه، مترجم، نويسنده، خطيب و شاعر. معروف به سيد صدرالدين و مشهور به صدر بلاغى. وى در نايين متولد شد. در سيزده سالگى به اصفهان رفت و مدت شش سال در حوزه درس استادان آن ديار مشغول به تحصيل ادب و منطق و فقه و اصول شد. سپس به شيراز رفت و يازده سال در آن جا به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در 1318 ش به خراسان رفت و دو سال بعد به تهران آمد و در اين شهر مقيم شد. بلاغى در سرودن انواع شعر مهارت داشت و اشعارش از مضامين نو و تازه آكنده بود. از آثار وى: «سخنرانيهاى بلاغى در راديو»؛ ترجمه ى «صحيفه ى سجاديه»؛ «قصص قرآن» و «فرهنگ قصص قرآن»؛ «برهان قرآن»، رد مهمترين شبهات پيروان كمونيسم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (441 -432)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (92 -91)، سخنوران نامى معاصر (549 -543 /1)، فرهنگ سخنوران (140)، مؤلفين كتب چاپى (534 -533 /3).

بلاغي، شيخ حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه شيخ حسن بلاغي

در روز چهارشنبه اي از ماه رجب ، در يكي از محله ها نجف (محله براق ) در خانه دانشمند عامل و روحاني فاضل ، علامه شيخ حسن بلاغي ، ستاره اي چشم به جهان گشود كه اميد آن مي رفت تا گمشدگان وادي شب گون ناداني را به كرانه هاي صبح اميد رساند. اين نورسيده را محمد جواد نام نهادند. و بدين سان در سال 1282 ق .(80) خداوند نعمتي ديگر به جامعه شيعه عنايت كرد.

آل بلاغي يكي از خاندانهاي نجيب ، شريف و قديمي شهر نجف بوده اند. اين دودمان پاك بسان چشمه اي پربركت

همواره جوشيده و طراوت بخشيده اند و تشنگان را سيراب كرده و همگي به جلال و بزرگي در علم و ادب شهرت داشته اند.

جرعه نوش علم و معرفت .

محمد جواد پس از آنكه نشو و نما يافت و دوران كودكي را پشت سر گذاشت در بوستان هميشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردي آن مكتب گرديد. علوم مقدماتي را در حضور نوراني علماي نجف فراگرفت و تا 24 سالگي از اساتيد بزرگ آن حوزه عظيم ، استفاده هاي علمي و معنوي فراواني برد.

روان پاك بلاغي كه شيفته كسب معارف و درك فضايل بود او را در سال 1306 ق . مجبور به ترك زادگاهش كرد و او با دلي مالامال از عشق و علاقه به فراگيري دانش و خودسازي ، وارد شهر مقدس كاظمين شد تا بتواند در سايه انديشه هاي بلند آن ديار، به اهداف عاليه اش نايل آيد.

ايشان شش سال از عمر مباركش را در اين شهر صرف تحصيل و تهذيب نمود و تا سال 1312 ق . در كاظمين ماند. او در همان شهر با خانواده شريف عالم بزرگوار سيد موسي جزايري وصلت نمود.

در سي سالگي به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترين استوانه هاي علمي و عملي عصر خويش حاضر شد و سرزمين سبز فكرش را با زلال آبهاي با صفاي آن حوزه طراوت بخشيد و مدت 14 سال در اين دانشگاه بزرگ اسلامي ماند و از باغ و بوستانهاي نجف خوشه هاي فراوان علم و معنويت چيد.

شيخ محمد جواد بلاغي كه سالهاي متمادي را در پي علم و عمل گذرانده بود در سال 1326 ق . وارد

شهر مقدس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابي ، ميرزا محمد تقي شيرازي شركت جست و ده سال بر سفره علمي اين مجتهد سترگ و بيدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاي روحي و معنوي آن بزرگوار، خويشتن را تقويت كرد.

اين دانشمند وارسته آنچنان شيفته دانش و ياد گرفتن بود كه تا 54 سالگي در درس ميرزاي شيرازي شركت نمود.

راهنمايان رهرو خوبيها

انديشمندان و فرزانگاني كه علامه بلاغي در حضور نوراني آنان نشست و آموخت عبارت اند از:

1. فقيه بزرگوار شيخ محمد طه نجف (متوفي 1323 ق .)

2. فقيه محقق حاج آقا رضا همداني (متوفي 1322 ق .)

3. عالم و اصولي مدقق شيخ محمد كاظم خراساني (متوفي 1329 ق .)

4. علامه فقيه سيد حسن صدرالدين كاظمي (متوفي 1354 ق .)

5. فقيه بزرگ شيخ محمد حسين مامقاني (متوفي 1323 ق .)

6. علامه محدث ميرزا حسين نوري (متوفي 1320 ق .)

7. فقيه عاليمقام سيد محمد حسن هاشم هندي غروي (متوفي 1323 ق .)

8. مرجع مجاهد ميرزا محمد تقي شيرازي (متوفي 1338 ق .)(81)

پيوند دانش و مبارزه

اين متعهد وظيفه شناس از تبار روحانيتي بيدار و آگاه بود كه در پي استقلال طلبي كشور عراق از يوغ استعمار انگليس در سال 1336 ق . - براي بار دوم - آهنگ شهر كاظمين كرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامي حضور يافت و به صف مجاهدان پيوست .

آينده ساز دلسوز

اينك نام تني چند از پروردگان آن فقيه آينده ساز را ذكر مي نماييم .

1. آية الله العظمي آقاي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (متوفي 1411 ق .)

2. آية الله العظمي حاج سيد

ابوالقاسم خويي (متوفي 1414 ق .)

3. آية الله العظمي آقاي حاج سيد هادي ميلاني (متوفي 1395 ق .)

4. علامه اديب آقاي ميرزا محمد علي اردوباي نجفي (متوفي 1380 ق .)

5. علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم (متوفي 1390 ق .)

6. آية الله شيخ محمد رضا آل فرج الله نجفي (متوفي 1386 ق .)

7. آية الله شيخ محمد مهدوي لاهيجي (متوفي 1403 ق .)

8. آية الله شيخ نجم الدين جعفر عسكري تهراني (متوفي 1395 ق .)

9. حاج شيخ ذبيح الله محلاتي (متوفي 1405 ق .)

10. آية الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي (متوفق 1405 ق .)

11. ميرزا محمد علي مدرس خياباني

12. استاد اديب علي خاقاني

13. آية الله شيخ علي محمد بروجردي (متوفي 1395 ق .)

14. شيخ مهدي بن داوودالحجار (متوفي 1358 ق .)

15. علامه محقق حاج شيخ مجتبي لنكراني نجفي

16. آية الله سيد صدرالدين جزايري (متوفي 1388 ق .)

17. شيخ ابراهيم بن شيخ مهدي قريشي

18. شيخ مرتضي مظاهري نجفي

19. آية الله سيد مرتضي لنگرودي (متوفي 1383 ق .)

20. علامه ميرزا محمد علي ادبي تهراني

تراوش قلم

آثار سبز او در زمينه هاي فقه ، تفسير، تاريخ ، اصول فقه ، عقايد و رد يهود و نصارا و ماديون و بابيت و بهائيت تدوين يافته است .

نشانه هاي ماندگار ايشان عبارت است از:

1. تفسير آلاءالرحمن 2. رساله اي در پاسخ به پرسشهايي كه از جبل عامل براي ايشان فرستاده و در آن شبهاتي درباره قرآن نموده بودند 3. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة 4. الهدي الي يدن المصطفي 5. التوحيد والتثليت 6. اعاجيب الاكاذيب 7. انوارالهدي 8. البلاغ المبين 9. نصايح الهدي 10. المسيح و الانجيل 11. نسمات الهدي

12. المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر 13. مصباح الهدي 14. مسئلة في البداء 15. نورالهدي 16. اجوية المسائل البغدادية 17. داعي الاسلام و داعي النصرانية

18. تا 45. مجموعه از تعليقه ، حاشيه و رساله هاي فقهي ، در اين ميان رساله اي در احكام وضو به چشم مي خورد كه علامه خود آن را به زبان انگليسي ترجمه كرده است 46. رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول 47. رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب 48. رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام 49. رد بر كتاب ((تعليم العلماء)) نوشته غلام احمد قادياني 50 رد بر كتاب ((حياة المسيح )) نووشته غلام احمد قادياني 51 رد بر كتاب ((ينابيع الكلام )) 52. رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي (اين چهار رساله در رد شبه هاي مخالفان اسلام بويژه مبلغان مسيحي نوشته است .)

53. رساله اي در رد حسيون (رد بر فرقه قاديانيه است .) 54. داروين و اصحابه .(82)

مهتاب ادب

يكي از ويژگيهاي شخصيت علمي علامه بلاغي ، جنبه ادبي ايشان است . او دانشمندي اديب و اديبي دانشمند بود. نوشته هايش را با قلم و سبكي ابتكاري و جديد و در قالبهاي ادبي و شعر، داستان ، رمان و مناظره به رشته تحرير در آورده و برخي از مسائل عقيدتي و فلسفي را در قالب شعر سروده و شعرش حامل پيام بوده است .

ايشان در ثنا و رثاي اهل بيت عليهم السلام چكامه هايي چند سروده است . يكي از آنها را كه

مرثيه اي براي امام حسين عليه السلام است مرور مي كنيم :

يا تريب الخد في رمض الطفوف

ليتني دونك نهبا للسيوف

يا نصيرالدين اذ عزالنصير

و حمي الجار اذ عزالمجير

و شديد الباءس واليوم العسير

و ثمال الوفد في العام العسوف

كيف يا خامس اصحاب الكسا

و ابن خيرالمرسلين المصطفي

و ابن ساقي الحوض في يوم الظماء

و شفيع الخلق في اليوم المخوف

يا صريعا ثاويا فوق الصعيد

و خضب الشيب من فيض الوريد

كيف تقضي بين اجناد يزيد

ضاميا تسقي بكاسات الحتوف (83)

- اي كسي كه گونه هايت در سرزمين كربلا بر خاك گرم افتاد! اي كاش من به جاي تو، جايگاه ضربه هاي شمشير مي شدم .

- اي ياور دين هنگامي كه ياران اندك شدند! و اي اميد بي پناهان هنگامي كه پناه دهندگان كم شدند.

- اي كسي كه در روز جنگ و سختي صبر بسيار داري و اي ملجاء وارد شدگان در سالهاي خشكي و سخت .

- چه سان است اي پنجمين اصحاب كساء و اي فرزند بهترن رسولان (حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم )

- اي فرزند ساقي حوض (حضرت علي عليه السلام ) در روز تشنگي ، شفاعت كننده مردم در روز ترسناك .

- اي كشته افتاده روي زمين و اي كسي كه محاسنت با خون گلويت خضاب است .

- چگونه تشنه ماندي بين لشكر يزيد، در حالي كه سيرابت مي كردند از جام مرگها.

چكاد تلاش

آموختن زبانهاي خارجي با امكانات محدود آن روز، كاري بسيار مشكل بوده است . علامه بلاغي علاوه بر زبان عربي ، زبانهاي عبري ، انگليسي و فارسي (84) را خوب

مي دانست و به آنها تسلط داشت و فراگيري آنها به شخصيت علمي ايشان برجستگي ويژه اي بخشيده بود.

درباره چگونگي آموختن زبان عبري چنين نگاشته اند: ((زبان عبري را از يهود دوره گرد آموخته است . در آن روزگار گروهي يهودي در شهرهاي عراق بودند كه مقداري جنس ، پارچه و امثال آن ، بر دوش داشتند و در كوچه و بازار مي گشتند و مي فروختند. بلاغي از اين فرصت استفاده مي كرد و درباره مفردات و جمله بندي زبان عبري از آنان چيزهايي مي پرسيد. گاه مجبور مي شد همه اجناس يك يهودي دوره گرد را بخرد تا از او درباره يك واژه يا تركيب سخني بشنود. چون يهوديان در آموختن لغت خود به ديگران بسيار بخل مي ورزيدند. بلاغي گاه شيريني و شكلات مي خريد تا اگر بچه اي يهودي ببيند به او بدهد و چيزي از او بپرسد.))(85)

شكوه گمنامي

گمنام زيست و بي هياهو، ولي نامش در گمنامي اوست و هنرش در اخلاص والايش ...

شكوه گمنامي و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلي كرده كه مي فرمود:

((اني لا اقصد الا الدفاع من الحق لا فرق عندي بين ان يكون باسمي او اسم غيري .))(86): من جز دفاع از حق انگيزه اي نداشتم . بنابراين هيچ فرقي نيست كه كتاب به نام من يا نام ديگري منتشر شود.

اسوه زهد

درباره ساده زيستي اش گويند:

((اتاقي كوچك داشت و محقر. در آن جز بوريايي و روفرشي يي كه بر آن مي نشست هيچ چيز نبود. در زمستان وسايل گرم كردن و در تابستان وسايل سرد كردن نداشت ؛ با اينكه مزاجي ضعيف داشت و

بيمار بود. با اين احوال ، هيچ گاه از اين اتاق بيرون نمي رفت مگر براي نيازهاي ضروري .))(87)

بحقيقت كه ايشان با بي پيرايگي اش اسوه برجسته زهد و پارسايي بود.

خنياگر بيداري

حياتش تركيبي از دو عنصر عقيده و جهاد بود و حركتش بر مبناي اين دو عنصر هيچ گاه گوشه نشيني را نگزيد و آرام نگرفت و پيوسته حريت آميخته با حيات را بر سر و روي جامعه اسلامي مي پاشيد و خوابهاي گران را بر مي آشفت گويند:

((برخي از بهائيان جاسوس استعمار در محله اي در بغداد، مكاني را به نام حظيره براي اجتماع خود بنا نهادند. بلاغي با شنيدن اين خبر ديگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترك آن محل واداشت و پس از مدتي آنجا را به مسجدي تبديل كرد و در آن نماز و شعاير حسيني اقامه مي شد.))(88)

اين روحاني آگاه ، مرز و بوم را همواره نگهبان بود و براي بيدار ساختن جامعه دل مي سوزاند و تمام هستي خود را فداي خدمت به حق و خلق كرد.

وي براي چاپ كتاب ((الهدي )) (در رسوا سازي خدعه ها و توطئه هاي مبلغان مسيحي ) پولي نداشت . بناچار هر چه در خانه داشت به قيمت ارزان فروخت و كتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند اندك اندك اثاثيه خانه و زندگاني وي را فراهم ساخت .(89)

آخرين هجرت

آسمان شهر غم رنگ بود و اندوهبار. اشك هجران بر گونه هاي شهر جاري بود. زيرا خورشيد انديشه اي رو به غروب بود كه هفتاد سال در آسمان علمي شيعه

نور بخشيده بود. تقويم عمري رو به پايان مي شد كه برگ برگ وجودش را وقف خدمت كرده بود.

باد خزان بر باغ پرشكوفه رادمردي وزيدن گرفته بود كه سراسر عمرش بهار بود و بيداري فصل فراق در گوش جان علامه آهنگ وداع مي نواخت و نسيم ((ارجعي ))(90) جانان در بوستان جانش وزيدن داشت و در حياط ((حياتش )) مي رفت كه با قفل مرگ بسته شود. او كه عمري در وادي رضاي حق قدم و قلم زد اكنون مجنون صفت مشتاق نوشيدن جام وصال بود.

سرانجام اين چكاد تعبد و تخصص ، فقيه و اديب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بيست و دوم شعبان 1352 ق .(91) نداي حضرت دوست را لبيك گفت و مرغ جانش با كوله باري از خدمت و خوبي و افتخار به سراي ابدي پر كشيد و در آستان دوست جاي گرفت . خاكيان را در سوگ و عرشيان را در سرور نشاند. حوزه هاي علميه - بويژه طلاب نجف - در اين فقدان ، غرق در ماتم شد. پس از تجليل و تشييع ، پيكر پاكش را در حجره جنوبي سوم در سمت غربي صحن مبارك حضرت علي عليه السلام ، در كنار آرامگاه جواد بن محمد حسيني (مؤ لف كتاب مفتاح الكرامه ) به خاك سپردند.

روحش شاد، راهش سبز و پر رهرو و تربتش از شمع رضاي جانان نوراني باد.

آثار:

تفسير آلاءالرحمن

الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة

الهدي الي يدن المصطفي

التوحيد والتثليت

اعاجيب الاكاذيب

انوارالهدي

البلاغ المبين

نصايح الهدي

المسيح و الانجيل

نسمات الهدي

المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر

مصباح الهدي

مسئلة في البداء

نورالهدي

اجوية

المسائل البغدادية

داعي الاسلام و داعي النصرانية

رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول

رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب

رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام

رد بر كتاب ((تعليم العلماء))

رد بر كتاب ((حياة المسيح ))

رد بر كتاب ((ينابيع الكلام ))

رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي

رساله اي در رد حسيون

بلاغي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در روز چهارشنبه اي از ماه رجب ، در يكي از محله ها نجف (محله براق ) در خانه دانشمند عامل و روحاني فاضل ، علامه شيخ حسن بلاغي ، ستاره اي چشم به جهان گشود كه اميد آن مي رفت تا گمشدگان وادي شب گون ناداني را به كرانه هاي صبح اميد رساند. اين نورسيده را محمد جواد نام نهادند. و بدين سان در سال 1282 ق . خداوند نعمتي ديگر به جامعه شيعه عنايت كرد.

آل بلاغي يكي از خاندانهاي نجيب ، شريف و قديمي شهر نجف بوده اند. اين دودمان پاك بسان چشمه اي پربركت همواره جوشيده و طراوت بخشيده اند و تشنگان را سيراب كرده و همگي به جلال و بزرگي در علم و ادب شهرت داشته اند.

جرعه نوش علم و معرفت .

محمد جواد پس از آنكه نشو و نما يافت و دوران كودكي را پشت سر گذاشت در بوستان هميشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردي آن مكتب گرديد. علوم مقدماتي را در حضور نوراني علماي نجف فراگرفت و تا 24 سالگي از اساتيد بزرگ آن حوزه عظيم ، استفاده هاي علمي و معنوي فراواني برد.

روان پاك بلاغي كه شيفته كسب معارف و درك فضايل

بود او را در سال 1306 ق . مجبور به ترك زادگاهش كرد و او با دلي مالامال از عشق و علاقه به فراگيري دانش و خودسازي ، وارد شهر مقدس كاظمين شد تا بتواند در سايه انديشه هاي بلند آن ديار، به اهداف عاليه اش نايل آيد.

ايشان شش سال از عمر مباركش را در اين شهر صرف تحصيل و تهذيب نمود و تا سال 1312 ق . در كاظمين ماند. او در همان شهر با خانواده شريف عالم بزرگوار سيد موسي جزايري وصلت نمود.

در سي سالگي به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترين استوانه هاي علمي و عملي عصر خويش حاضر شد و سرزمين سبز فكرش را با زلال آبهاي با صفاي آن حوزه طراوت بخشيد و مدت 14 سال در اين دانشگاه بزرگ اسلامي ماند و از باغ و بوستانهاي نجف خوشه هاي فراوان علم و معنويت چيد.

شيخ محمد جواد بلاغي كه سالهاي متمادي را در پي علم و عمل گذرانده بود در سال 1326 ق . وارد شهر مقدس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابي ، ميرزا محمد تقي شيرازي شركت جست و ده سال بر سفره علمي اين مجتهد سترگ و بيدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاي روحي و معنوي آن بزرگوار، خويشتن را تقويت كرد.

اين دانشمند وارسته آنچنان شيفته دانش و ياد گرفتن بود كه تا 54 سالگي در درس ميرزاي شيرازي شركت نمود.

راهنمايان رهرو خوبيها

انديشمندان و فرزانگاني كه علامه بلاغي در حضور نوراني آنان نشست و آموخت عبارت اند از:

1. فقيه بزرگوار شيخ محمد طه نجف (متوفي 1323 ق

.)

2. فقيه محقق حاج آقا رضا همداني (متوفي 1322 ق .)

3. عالم و اصولي مدقق شيخ محمد كاظم خراساني (متوفي 1329 ق .)

4. علامه فقيه سيد حسن صدرالدين كاظمي (متوفي 1354 ق .)

5. فقيه بزرگ شيخ محمد حسين مامقاني (متوفي 1323 ق .)

6. علامه محدث ميرزا حسين نوري (متوفي 1320 ق .)

7. فقيه عاليمقام سيد محمد حسن هاشم هندي غروي (متوفي 1323 ق .)

8. مرجع مجاهد ميرزا محمد تقي شيرازي (متوفي 1338 ق .)

پيوند دانش و مبارزه

اين متعهد وظيفه شناس از تبار روحانيتي بيدار و آگاه بود كه در پي استقلال طلبي كشور عراق از يوغ استعمار انگليس در سال 1336 ق . - براي بار دوم - آهنگ شهر كاظمين كرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامي حضور يافت و به صف مجاهدان پيوست .

آينده ساز دلسوز

اينك نام تني چند از پروردگان آن فقيه آينده ساز را ذكر مي نماييم .

1. آية الله العظمي آقاي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (متوفي 1411 ق .)

2. آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي (متوفي 1414 ق .)

3. آية الله العظمي آقاي حاج سيد هادي ميلاني (متوفي 1395 ق .)

4. علامه اديب آقاي ميرزا محمد علي اردوباي نجفي (متوفي 1380 ق .)

5. علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم (متوفي 1390 ق .)

6. آية الله شيخ محمد رضا آل فرج الله نجفي (متوفي 1386 ق .)

7. آية الله شيخ محمد مهدوي لاهيجي (متوفي 1403 ق .)

8. آية الله شيخ نجم الدين جعفر عسكري تهراني (متوفي 1395 ق .)

9. حاج شيخ ذبيح الله محلاتي (متوفي 1405 ق .)

10. آية الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي (متوفق

1405 ق .)

11. ميرزا محمد علي مدرس خياباني

12. استاد اديب علي خاقاني

13. آية الله شيخ علي محمد بروجردي (متوفي 1395 ق .)

14. شيخ مهدي بن داوودالحجار (متوفي 1358 ق .)

15. علامه محقق حاج شيخ مجتبي لنكراني نجفي

16. آية الله سيد صدرالدين جزايري (متوفي 1388 ق .)

17. شيخ ابراهيم بن شيخ مهدي قريشي

18. شيخ مرتضي مظاهري نجفي

19. آية الله سيد مرتضي لنگرودي (متوفي 1383 ق .)

20. علامه ميرزا محمد علي ادبي تهراني

تراوش قلم

آثار سبز او در زمينه هاي فقه ، تفسير، تاريخ ، اصول فقه ، عقايد و رد يهود و نصارا و ماديون و بابيت و بهائيت تدوين يافته است .

نشانه هاي ماندگار ايشان عبارت است از:

1. تفسير آلاءالرحمن 2. رساله اي در پاسخ به پرسشهايي كه از جبل عامل براي ايشان فرستاده و در آن شبهاتي درباره قرآن نموده بودند 3. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة 4. الهدي الي يدن المصطفي 5. التوحيد والتثليت 6. اعاجيب الاكاذيب 7. انوارالهدي 8. البلاغ المبين 9. نصايح الهدي 10. المسيح و الانجيل 11. نسمات الهدي 12. المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر 13. مصباح الهدي 14. مسئلة في البداء 15. نورالهدي 16. اجوية المسائل البغدادية 17. داعي الاسلام و داعي النصرانية

18. مجموعه از تعليقه ، حاشيه و رساله هاي فقهي ، در اين ميان رساله اي در احكام وضو به چشم مي خورد كه علامه خود آن را به زبان انگليسي ترجمه كرده است . رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول . رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب . رساله اي درباره عدم

اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام . رد بر كتاب ((تعليم العلماء)) نوشته غلام احمد قادياني رد بر كتاب ((حياة المسيح )) نووشته غلام احمد قادياني رد بر كتاب ((ينابيع الكلام )) . رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي (اين چهار رساله در رد شبه هاي مخالفان اسلام بويژه مبلغان مسيحي نوشته است .)

. رساله اي در رد حسيون (رد بر فرقه قاديانيه است .) داروين و اصحابه .

مهتاب ادب

يكي از ويژگيهاي شخصيت علمي علامه بلاغي ، جنبه ادبي ايشان است . او دانشمندي اديب و اديبي دانشمند بود. نوشته هايش را با قلم و سبكي ابتكاري و جديد و در قالبهاي ادبي و شعر، داستان ، رمان و مناظره به رشته تحرير در آورده و برخي از مسائل عقيدتي و فلسفي را در قالب شعر سروده و شعرش حامل پيام بوده است .

ايشان در ثنا و رثاي اهل بيت عليهم السلام چكامه هايي چند سروده است . يكي از آنها را كه مرثيه اي براي امام حسين عليه السلام است مرور مي كنيم :

يا تريب الخد في رمض الطفوف

ليتني دونك نهبا للسيوف

يا نصيرالدين اذ عزالنصير

و حمي الجار اذ عزالمجير

و شديد الباءس واليوم العسير

و ثمال الوفد في العام العسوف

كيف يا خامس اصحاب الكسا

و ابن خيرالمرسلين المصطفي

و ابن ساقي الحوض في يوم الظماء

و شفيع الخلق في اليوم المخوف

يا صريعا ثاويا فوق الصعيد

و خضب الشيب من فيض الوريد

كيف تقضي بين اجناد يزيد

ضاميا تسقي بكاسات الحتوف

- اي كسي كه گونه هايت در سرزمين كربلا بر خاك گرم افتاد! اي كاش من به جاي تو، جايگاه ضربه هاي شمشير مي شدم .

-

اي ياور دين هنگامي كه ياران اندك شدند! و اي اميد بي پناهان هنگامي كه پناه دهندگان كم شدند.

- اي كسي كه در روز جنگ و سختي صبر بسيار داري و اي ملجاء وارد شدگان در سالهاي خشكي و سخت .

- چه سان است اي پنجمين اصحاب كساء و اي فرزند بهترن رسولان (حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم )

- اي فرزند ساقي حوض (حضرت علي عليه السلام ) در روز تشنگي ، شفاعت كننده مردم در روز ترسناك .

- اي كشته افتاده روي زمين و اي كسي كه محاسنت با خون گلويت خضاب است .

- چگونه تشنه ماندي بين لشكر يزيد، در حالي كه سيرابت مي كردند از جام مرگها.

چكاد تلاش

آموختن زبانهاي خارجي با امكانات محدود آن روز، كاري بسيار مشكل بوده است . علامه بلاغي علاوه بر زبان عربي ، زبانهاي عبري ، انگليسي و فارسي را خوب مي دانست و به آنها تسلط داشت و فراگيري آنها به شخصيت علمي ايشان برجستگي ويژه اي بخشيده بود.

درباره چگونگي آموختن زبان عبري چنين نگاشته اند: ((زبان عبري را از يهود دوره گرد آموخته است . در آن روزگار گروهي يهودي در شهرهاي عراق بودند كه مقداري جنس ، پارچه و امثال آن ، بر دوش داشتند و در كوچه و بازار مي گشتند و مي فروختند. بلاغي از اين فرصت استفاده مي كرد و درباره مفردات و جمله بندي زبان عبري از آنان چيزهايي مي پرسيد. گاه مجبور مي شد همه اجناس يك يهودي دوره گرد را بخرد تا از او درباره يك واژه يا تركيب سخني بشنود. چون يهوديان

در آموختن لغت خود به ديگران بسيار بخل مي ورزيدند. بلاغي گاه شيريني و شكلات مي خريد تا اگر بچه اي يهودي ببيند به او بدهد و چيزي از او بپرسد.))

شكوه گمنامي

گمنام زيست و بي هياهو، ولي نامش در گمنامي اوست و هنرش در اخلاص والايش ...

شكوه گمنامي و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلي كرده كه مي فرمود:

((اني لا اقصد الا الدفاع من الحق لا فرق عندي بين ان يكون باسمي او اسم غيري .)): من جز دفاع از حق انگيزه اي نداشتم . بنابراين هيچ فرقي نيست كه كتاب به نام من يا نام ديگري منتشر شود.

اسوه زهد

درباره ساده زيستي اش گويند:

((اتاقي كوچك داشت و محقر. در آن جز بوريايي و روفرشي يي كه بر آن مي نشست هيچ چيز نبود. در زمستان وسايل گرم كردن و در تابستان وسايل سرد كردن نداشت ؛ با اينكه مزاجي ضعيف داشت و بيمار بود. با اين احوال ، هيچ گاه از اين اتاق بيرون نمي رفت مگر براي نيازهاي ضروري .))

بحقيقت كه ايشان با بي پيرايگي اش اسوه برجسته زهد و پارسايي بود.

خنياگر بيداري

حياتش تركيبي از دو عنصر عقيده و جهاد بود و حركتش بر مبناي اين دو عنصر هيچ گاه گوشه نشيني را نگزيد و آرام نگرفت و پيوسته حريت آميخته با حيات را بر سر و روي جامعه اسلامي مي پاشيد و خوابهاي گران را بر مي آشفت گويند:

((برخي از بهائيان جاسوس استعمار در محله اي در بغداد، مكاني را به نام حظيره براي اجتماع خود بنا نهادند. بلاغي با شنيدن اين خبر ديگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود

روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترك آن محل واداشت و پس از مدتي آنجا را به مسجدي تبديل كرد و در آن نماز و شعاير حسيني اقامه مي شد.))

اين روحاني آگاه ، مرز و بوم را همواره نگهبان بود و براي بيدار ساختن جامعه دل مي سوزاند و تمام هستي خود را فداي خدمت به حق و خلق كرد.

وي براي چاپ كتاب ((الهدي )) (در رسوا سازي خدعه ها و توطئه هاي مبلغان مسيحي ) پولي نداشت . بناچار هر چه در خانه داشت به قيمت ارزان فروخت و كتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند اندك اندك اثاثيه خانه و زندگاني وي را فراهم ساخت .

آخرين هجرت

آسمان شهر غم رنگ بود و اندوهبار. اشك هجران بر گونه هاي شهر جاري بود. زيرا خورشيد انديشه اي رو به غروب بود كه هفتاد سال در آسمان علمي شيعه نور بخشيده بود. تقويم عمري رو به پايان مي شد كه برگ برگ وجودش را وقف خدمت كرده بود.

باد خزان بر باغ پرشكوفه رادمردي وزيدن گرفته بود كه سراسر عمرش بهار بود و بيداري فصل فراق در گوش جان علامه آهنگ وداع مي نواخت و نسيم ((ارجعي )) جانان در بوستان جانش وزيدن داشت و در حياط ((حياتش )) مي رفت كه با قفل مرگ بسته شود. او كه عمري در وادي رضاي حق قدم و قلم زد اكنون مجنون صفت مشتاق نوشيدن جام وصال بود.

سرانجام اين چكاد تعبد و تخصص ، فقيه و اديب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بيست و دوم شعبان 1352 ق . نداي حضرت دوست

را لبيك گفت و مرغ جانش با كوله باري از خدمت و خوبي و افتخار به سراي ابدي پر كشيد و در آستان دوست جاي گرفت . خاكيان را در سوگ و عرشيان را در سرور نشاند. حوزه هاي علميه - بويژه طلاب نجف - در اين فقدان ، غرق در ماتم شد. پس از تجليل و تشييع ، پيكر پاكش را در حجره جنوبي سوم در سمت غربي صحن مبارك حضرت علي عليه السلام ، در كنار آرامگاه جواد بن محمد حسيني (مؤ لف كتاب مفتاح الكرامه ) به خاك سپردند.

روحش شاد، راهش سبز و پر رهرو و تربتش از شمع رضاي جانان نوراني باد.

آثار:

1. تفسير آلاءالرحمن

2. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة

3. الهدي الي يدن المصطفي

4. التوحيد والتثليت

5. اعاجيب الاكاذيب

6. انوارالهدي

7. البلاغ المبين

8. نصايح الهدي

9. المسيح و الانجيل

10. نسمات الهدي

11. المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر

12. مصباح الهدي

13. مسئلة في البداء

14. نورالهدي

15. اجوية المسائل البغدادية

16. داعي الاسلام و داعي النصرانية

17. رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول

18. رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب

19. رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام

20. رد بر كتاب ((تعليم العلماء))

21. رد بر كتاب ((حياة المسيح ))

22. رد بر

كتاب ((ينابيع الكلام ))

23. رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي

24. رساله اي در رد حسيون

بنابي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله مرحوم آقا شيخ على بنابى از علماء متبحر و بزرگان فقهاء و مجتهدين بزرگوار و مرجع در احكام و قضاء و زعيمى در امور دين و مجاهدى فى سبيل الله بوده و در فتنه شيخ عبيدالله فداكاريها نموده و يد بيضائى داشته و به (سيف العلماء) ملقب شده و بقاضى مجتهد شهرت يافته و قيام بكارهاى بزرگ نموده و در سال 1305 ق در مشهد رضوى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بنابي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محمد بنايى از تلامذه مبرز و با فضل مرحوم آيت الله خونسارى و آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله حجت و آيت الله العظمى بروجرديست تولدش در بناب كه از مضافات مراغه است اتفاق افتاده و در تبريز مقدمات را خوانده آنگاه به قم مهاجرت از محضر اساتيد حوزه و چندى هم از مرحوم آيت الله حايرى استفاده كرده و در زمان زعامت آيت الله بروجردى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از درس بحث مرحوم آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله حكيم و آيت الله شاهرودى استفاده و حدود بيست سال اقامت نموده تا در اين حادثه اخير اخراج ايرانيان مقيم عراق به ايران آمده و اقامت در قم اختيار نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بنابي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ يوسف باقرى بنابى از دانشمندان مجاهد و فداكار بنام آذربايجان و مرجع و ملجاء مردم بناب و حومه آنست.

معظم له در يك خانواده پرصفا و معنويت بدنيا آمده و پس از نشو و نما علوم مقدمات و قسمت عمده سطوح را در شهر بناب و حوزه علميه تبريز خوانده و بقيه سطوح را در حوزه مقدسه نجف اشرف از محضر آيه الله مشكينى و آيه الله حاج شيخ احمد اهرى استفاده كرده آنگاه در درس خارج آيه الله العظمى نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله حاج شيخ عبدالله مامقانى حاضر و بهره مند گرديده تا بمدارج عاليه علم رسيده و از آيات عظام نجف مفتخر باجازه اجتهاد و غيره شده ولى بواسطه بروز كسالت مزاج بايران و مسقط الرأس خود بناب مراجعت كرده و بنابر اصرار زياد اهالى بناب و حومه آن مجبور باقامت در آنجا شده و

در اثر افكار عاليه و روشنى كه داشت در آن محل نفوذ عجيب پيدا نمود كه مدتها مقامات مربوطه دولتى از رسيدگى بشكايات و خصومات مردم بيكار مانده زيرا آن بزرگوار به احسن وجه رفع خصومات و داورى عادلانه نموده و آنها را خشنود روانه ميكرد.

آيه الله باقرى بنابى عالمى فعال و خدمتگزار و واقعا مجاهد است براى تربيت طلاب و محصلين مدرسه با عظمتى تأسيس نمود و خود تدريس علوم مختلفه را در حوزه متعهد شده چنانچه اكثر علماء بزرگ بناب و حومه در خدمت ايشان تلمذ كرده اند.

معظم له داراى منطقى شيرين و بيانى جذاب و حافظه اى قوى ميباشند و روى همين امتيازات و فضائل علمى و معنوى بود كه همواره موفق و پيروز ميشدند. يكى از مبارزات ايشان منكوب كردن فرقه توده بود كه در اكثر اهالى بناب و حومه نفوذ كرده و معتقدات دور از منطق خود را بمردم تزريق ميكردند.

2- مبارزه با حزب پوشالى سياسى باب و بهاء بوده و تا اندازه اى جلوى فعاليت ايشان را گرفت و با انحاء مختلفه آنها را در مضيقه قرار دادند تا مجبور شدند يا از آن محيط فرار يا بتوبه و انابه بگرايند.

3- مبارزه با فساد بانوان دور از عفت و نجابت. در سال 1324 -1320 يك عده از زنان بدبخت كه در اثر فقر و تنگدستى از راه اعمال منافى عفت ارتزاق مينمودند آنها را در يك منزل با ترتيب خاصى جمع نموده و تحت كنترل شديد قرار داد و تا مدتى معيشت آنها را كفالت و بعد از مدتى تدريجا تمامى آنها را باستثناء يكى كه فرار كرده بود شوهر دادند و طرز ترويج

آنها هم خيلى جالب بود يك عده از كسانى كه فقير و بى بضاعت بوده و در اثر تنگدستى بى همه چيز بودند بهر يكى سرمايه و وسائل ازدواج داده و هريك از زنها را بيكى تزويج و با اين طريق صحيح خدمت بزرگى بعفت اجتماع مسلمين انجام دادند.

4- در عصر تسلط و تهاجم حزب توده منحله (كمونيسم) به آذربايجان معظم له با تمام قوا و نيرو و نفوذ خود مبارزات پيگيرى با آنها شروع كردند عاقبت در اثر نفوذ تبليغات ضدكمونيستى ايشان در اهالى بناب و حومه تحت تعقيب مقامات و نيروهاى آنان واقع و باتفاق آراء قضات دادگاه آنها با چند نفر از افراد وابسته محكوم باعدام شدند ولى تقدير و تأييدات خداوندى تدابير و تصميمات شيطانى آنها را نقش برآب كرد و آنها شكست خورده و منحل گرديده و اين روحانى مجاهد از خطر مرگ نجات يافتند.

5- مبارزه با يك فرد روحانى نما و گرگى بلباس ميش و دزد و راه زنى در ماسك و كسوه رهبر كه سرلوحه تبليغات او مبارزه با حوزه هاى علميه بزرگ جهان شيعه و زعماء مراجع عاليقدر و تحقير و تخريب مقام با عظمت آسمانى ولايت كليه الهيه حضرت على بن ابى طالب عليه الصلوه و عليه السلام ولى الله اعظم است.

اين عالم فداكار و مجاهد بزرگوار حدود بيست و سه سال است با اين اموى مسلك وهابى مذهب مبارزه دارد و چون سد سكندر جلو اشاعه و نشر تبليغات ضد توحيد و ولايت حقيقى او را گرفته و ميگيرند.

آيه الله باقرى بنابى مورد تأييد تمام مراجع عظام نجف و قم و مشهد و بالاخص حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف ميباشد.

آثار و باقيات الصالحاتى

در بناب و حومه آن تأسيس نموده اند كه از نظرتان ميگذرانم:

1- قبرستان نو 2- غسالخانه عمومى 3- توالتهاى عمومى 4- كمك بساختمان شير و خورشيد 5- مساعد تبليغى باسفالت كوچه ها و خيابانهاى بناب. و هم اكنون در مسجد خودشان اقامه جماعت مينمايند. و آثار علمى ايشان از اينقرار است: 1- ثمرات الفؤاد شرح تفسير فرات كوفى در چند مجلد كه ناتمام است.

فرزندان ارجمندى در سلك روحانيت دارند كه سه نفر آنها در تبريز بتدريس و تبليغ اشتغال دارند و يكى هم جزو فضلاء محصلين نجف اشرف در آنجا اقامت دارند و يكى هم در لباس كسب و تجارت و از جوانان متدين با احساسات ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بنت المجلسي

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم و فقيه. از ارباب كمال و از علماى روزگار خود به حساب مى آمد. از آثار وى: «رسائلى در مسائل فقيهه»؛ «حاشيه من لا يحضره الفقيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (607/3)، تذكرةالقبور (29)، رياحين الشريعه (225/4)، ريحانه (366/8).

بنت المنشار

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز- 1031 ق)، عالم، فقيه، محدث و مدرس. او همسر شيخ بهايى بود. فقه و حديث و علوم ديگر را به زنان تدريس مى كرد. چون تنها دختر خانواده بود، چهار هزار جلد كتاب از پدر به وى به ارث رسيد. و شيخ بهايى تمام كتابهاى خود و همسرش را وقف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (607/3)، تذكرةالقبور (30)، رياحين الشريعه (225/4)، رياض العلماء (94/5)، ريحانه (366/8)، فوائد الرضويه (510).

بني صدر، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نصراللَّه بنى صدر فرزند مرحوم صدرالعلماء همدانى از علماء معروف و محترم معاصر شهرستان همدان بوده اند.

وى در آن سامان متولد شده و در بيت سيادت و فضيلت پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در همدان و تهران خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ديگران استفاده نموده و پس از آن مراجعت به همدان و به خدمات روحى و اجتماعى و خدمت به مردم كه از اهم مهمات است پرداخته و از بسيارى از بارافتادگان و مستمندان دستگيرى نموده تا حدود سال 1391 قمرى كه در بيروت به رحمت حق پيوسته و به جوار اسلاف پاك خويش شتافته و جنازه اش حمل به نجف اشرف و در جوار جد گرامش مدفون شده است.

نگارنده گويد: مرحوم آيت اللَّه بنى صدر از علماء متمكن و متنفذ همدان بودند و از غالب مراجع و دانشمندان عراق كه به همدان وارد مى شدند ضيافت نموده و پذيرائى گرم به عمل مى آوردند منزل وسيع اشرافى كه درش به روى همه باز بود داشتند سفرى كه مرحوم آيت اللَّه مجاهد علامه امينى صاحب (الغدير)

به همدان نمودند به ايشان وارد و مورد استقبال معظم له و مردم عالم دوست همدان واقع و ده شب در مسجد جامع در پيرامون ولايت مطلقه مولى الموحدين اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه الصلوه والسلام با شركت تمام علماء و ده ها هزار از مردم على دوست همدان سخنرانى نموده و تاثير و نفوذ عجيبى در مردم نمودند كه پس از گذشت ده ها سال هرگز خاطره آن فراموش نشود.

خاطره اى از آيت اللَّه بنى صدر

مرحوم آيت اللَّه بنى صدر داراى حكايات نادره و خاطره هاى عجيبه بودند كه يكى از آن را مى نگارم.

در سفرى كه در محرم سال 1369 ق به همدان رفتم چند شبى را در ضيافت آن مرحوم به سر برده و از ملكات فاضله و سجاياى كريمانه ايشان استفاده نمودم شبى براى حقير و بعضى از دوستان كه بودند حكايتى غريب نقل كردند كه عين آن را مى نويسم.

فرمودند: چند سال قبل سفرى براى زيارت به عتبارت عاليات نموده و در كربلا معلى مشرف و خواستم براى زيارت به حرم مطهر حضرت ابى عبداللَّه الحسين (ع) مشرف شوم در ايوان حرم به يكى از دوستانم مرحوم آيت اللَّه آقاسيد محمد طباطبائى كه از ائمه جماعت صحن مقدس حسينى بود برخورد كرده و پس از تجديد عهد و احوال پرسى گفتم آقا خبر تازه چه داريد.

گفتند حكايت عجيبى دارم كه اخيرا واقع شده و هرگز از خاطرم محو نمى شود. گفتم آن چيست. گفت چند روز پيش در اينجا نشسته و انتظار ظهر را مى كشيدم كه وقت داخل شده نماز ظهر را بخوانم كه ديدم مردى غريب نورانى كه لباس متوسطى در برداشت نزد من آمده و سلام كرد و گفت آقاى طباطبايى يك اطاق سراغ دارى

كه چند شبى در آن بمانم.

من تعجب كردم كه اين شخص كه هيچ وقت او را نديده و نمى شناسم چطور از من منزل مى خواهد باز گفتم ممكن است از مردم اسم مرا شنيده و يا ديده كه من امام جماعت صحن و حرم مطهر هستم.

پس فكر كردم به خاطرم آمد كه در نزديكى منزل ما پيرزنى منزل كوچكى دارد كه يك اطاق آن را به مسافرين و زائرين كرايه مى دهد گفتم يك اطاق سراغ دارم اگر خالى باشد پس به آنجا رفته ديدم اتفاقا آن اطاق خاليست.

پس آن مرد را معرفى كرده و در آنجا منزل دادم و چون خواستم بروم. به من گفت آقا اگر عصر كار نداشتيد سرى به من بزنيد. پس رفتم و بعد از ظهر كه روز چهارشنبه بود آمدم به سراغ او كه ببينم كيست و چه كاره است.

و چون ساعتى نزد او نشستم هيبتى از او ديدم كه مانع شد بپرسم شما كيستيد. پس گفت آيا ميل داريد برويم جناب حر شهيد را زيارت كنيم گفتم بى ميل نيستم.

پس حركت نموده و از ميان نخلستانها كه راه قديم حر بود رفتيم در وسط نخلستان صداى مهيبى شنيده متوجه شدم كه يك افعى بزرگ به سوى ما مى آيد ترسيدم كه ممكن است آن حيوان خطرناك جهيده و ما را بكشد با نيش زهرآگين خود .

پس آن مرد نورانى گفت: آقا ترسيدى؟ گفتم: بلى زيرا مار است ممكنست حمله كند و ما را بكشد گفت مى خواهى الان آن را بكشم. گفتم چطور اولا اينجا سنگ نيست كه بر سر او بزنى علاوه اين مار را كه تاكنون مثلش را نديده ام با

سنگ و چوب كشته نمى شود. گفت با هيچكدام بلكه به اذن و اراده خدائى.

پس رو به مار كرده و گفت بمير به اذن خدا تا اين جمله را گفت ديدم آن مار مانند چوب خشك از حركت افتاده و مرد. تعب كردم. پس گذشته و طولى نكشيد به حر رسيديم و در آن حدود نهر آبى بود كه از فرات منشعب مى شد و آب پائين بود به من گفت وضو دارى گفتم آرى. گفت تجديد نمى كنى گفتم آب پائين و اطراف اين نهر گل است. پس خودش ديدم قدم بر سر آب گذارد و روى آب نشسته و وضو گرفت بدون اينكه فرو رود و يا آلوده به گل شود و آمد پس به حرم جناب حر رفته و زيارت نموده و فاتحه اى نثار كرده و به سوى شهر برگشتيم اول مغرب بود در صحن او خداحافظى كرده و رفت و من هم آمدم براى نماز ولى از اول نماز مغرب به ياد آن مرد بودم و در اطراف او فكر مى كردم كه آيا شعبده باز و يا جادوگر و يا واقعا از اوتاد و مردان حق است.

پس در نماز عشاء فكرم به اينجا منتهى شد كه بعد از نماز به سراغ افعى بروم ناگر وجود خارجى نداشت معلوم مى شود كه آن مرد چشم بندى و شعبده كرده است.

پس از نماز عشا به اتفاق نوكرم به آنجا رفته و در وسط نخلستان كه شب مهتابى بود ديدم كلاغهاى زيادى سرو صدا مى كنند و چون نزديك شديم آنها پرواز كرده و بالاى نخلها رفتند. پس ديدم نصفى از آن مار را خورده اند برگشتم و به منزل رفته و

تا صبح در اطراف آن مرد فكر مى كردم صبح شد پس مشرف به حرم شده و بعد از نماز در اول و روز به منزل آن شخص رفتم و تا وارد شدم گفت شكر خدا را كه ديشب رفتى و لاشه مار را كه كلاغها نصف آن را خورده بودند ديدى تا از شك درآئى.

پس تعجبم زياد شد و ساعتى نزد او نشستم. و بعد گفت روز پنجشنبه زيارت اهل قبور مستحب است مايليد به قبرستان كربلا (وادى ايمن) برويم گفتم بفرمائيد پس با او به قبرستان رفته و فاتحه خوانديم. پس از آن گفت آقاى طباطبائى برادران ما كه در قبرستان وادى السلام نجف آرميده اند حق دارند.

برويم آنها را زيارت گنيم گفتم آقا تا نجف چهارده فرسخ است دو روز بايد در راه باشيم. فرمود آقا ما انشاءاللَّه زودتر مى رويم دست خود را به من بده و چشم خود را هم بگذار و يك صلوات بفرست. من همين كار را كردم و تا چشم گشودم ديدم در وادى السلام هستيم. پس فاتحه خوانديم.

پس از آن گفت آقا تا اينجا آمديم خلاف ادب است كه جدت حضرت على (ع) را زيارت نكنيم. گفتم آرى ولى من فكر مى كردم چون علماء و طلاب نجف كه غالبا شب جمعه كربلا مشرف مى شوند مرا مى شناسند ممكن است مرا ديده و بپرسند كى آمده و كجا هستيد و كار ما ناتمام بماند.

پس گفت آقا كسى از آشنايان و دوستان شما برخورد نخواهد كرد و يا شما را نخواهد ديد. پس مشرف به حرم مطهر على (ع) شده و زيارت دوره به جا آورده و بيرون آمديم و هيچكس از دوستان را

نديدم و چون به وادى برگشتيم گفت آقا دستت را به من ده و چشمت را هم بگذار و صلوات بفرست چنان كردم و چشم باز نمودم و ديدم كربلا هستم. نزديك ظهر بود در راه طاقت نياورده گفتم تو را به آن خدائى كه اين مقام را به تو داده كيستى و از كجا به اين مقام رسيده اى.

گفت آقا من يك بنده خدا هستم كه اطاعت خدا نموده و اوامر و نواهى او را عمل كرده و به فرامين اجداد بزرگوار شما عمل كرده ام. اين را گفت و از من جدا شد و من رفتم به نماز و ديگر آن روز و فرداى آن كه جمعه بود به واسطه گرفتاريها نتوانستم از آن مرد احوال پرسى كنم پس دو روز بعد به سراغ او رفتم و ديدم از دنيا رفته و صاحب خانه او آن پيرزن امور عجيبى از او نقل نمود و پس آمدم رفقا را خبر كرده و جريان احوال او را تعريف و او را با احترام در صحن مطهر دفن نموديم.

نگارنده گويد نظير اين حكايات بسيار از اوتاد و اخيار و ابدال ديده و شنيده ام كه براى اختصار از ذكر آن مى گذرم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بني فضل، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مرتضى فرزند آقاى حاج يوسف على بنى فضل تبريزى از چهره هاى درخشان فضلاء و مدرسين حوزه علميه قم مى باشد در سال 1352 قمرى هجرى در تبريز متولد شد و بعد از پرورش مقدمات را در تبريز تكميل و در سال 1371 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطح عالى را در محضر اساتيد معروف منجمله مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد مجاهدى تلمذ

نمود و مدت سه سال از درس خارج فقه صلوه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مدت 8 سال از درس خارج (مكاسب محرمه و بيع) و خارج اصول (دوره كامل مباحث الفاظ و اصول علميه) مرجع عاليقدر حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى خمينى مدظله بهره مند شده و بعد از تبعيد معظم له از ايران به تركيه و عراق حدود شش سال خارج فقه طهارت حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى گلپايگانى مدظله و صلوت مرحوم آيت اللَّه محقق داماد حاضر شده و ضمنا به تدريس سطوح عالى پرداخته و اكنون مدت 20 سال است كه در حوزه اشتغال به تدريس دارند و تاكنون سه دوره تدريس سطح مكاسب و كفايه را نموده و حدود دويست نفر از طلاب و محصلين از محضر درسش استفاده مى كنند و اكنون قسمتى از كارهاى مربوط به آذربايجان در طرف رهبر انقلاب امام خمينى محول به ايشان و سرگرم رسيدگى به امور مذكور هستند.

تاليفات ايشان از اين قرار است:

1- تقريات كامل خارج فقه و اصول آيت اللَّه العظمى آقاى خمينى مدظله العالى.

2- شرح بر كفايةالاصول قسمت مباحث الفاظ.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

بوشهري، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1328 ق)، فقيه، نويسنده و مدرس. وى بيشتر ايام عمر را در شيراز گذرانده و به تأليف و تدريس اشتغال داشته است. سيد محمدتقى شفيع، فقيه كازرونى، از شاگردان او بوده است. وى در بوشهر وفات يافت. از تأليفات او: شرح قصيده «بآل محمد عرف الصواب»؛ شرح «دعاء الاحتجاب»، به روايت «مهج الدعوات» از پيامبر (ص)؛ شرح «دعاء الاحتجاب»، از اميرالمؤمنين (ع)»؛ شرح «دعاء الاحتجاب»، از امام حسن (ع)، شرح «دعاء الاحتجاب» از سيدالشهداء (ع)، شرح «دعاء الجوشن الصغير»؛ شرح «دعاء الصباح».

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (266/1)، الذريعه (252 ،247 -246 /13).

بوشهري، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1251 ق)، عالم دينى و فقيه. در بوشهر به دنيا آمد. وى در نجف خدمت علماى بزرگوارى همچون شيخ انصارى و علامه كوه كمرى تحصيل كرد تا اينكه به دريافت اجازه ى اجتهاد از ايشان نايل آمد. وى در راه بازگشت به بوشهر از دنيا رفت. جنازه اش به نجف حمل و در آنجا دفن شد. از آثارش: منظومه اى در اصول فقه به نام «زهرة ارض الغرى» است.[1]

وى شيخ عبدالله بن حسن بن محمد على آل عبدالجبار بوشهرى عالمى فقيه و دانشمندى نبيه و داراى منظومه اى در اصول فقه بوده و نام او را (زهره ارض الغرى) گذارده بود تحصيلاتش در نجف خدمت علماء بزرگوار آن مانند شيخنا الانصارى و علامه كوهكمرى و غيره بوده و پيش از رسيدن ببوشهر در سال 1292 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (72/12)، طبقات الاعلام الشيعه (قرن 775 -774 /13)، گنجينه ى دانشمندان (239 ،238 -237 /3).

بوشهري، محمد شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329 -1270 ق)، عالم دينى، فقيه و طبيب. در كازرون به دنيا آمد و در محضر پدر تربيت يافت. آنگاه با پدرش در سال 1291 ق به بوشهر منتقل شد و از آنجا به عراق رفت و به همراه آيت اللَّه ميرزاى شيرازى به سامرا مهاجرت كرد و ده سال از محضر وى حداكثر استفاده را نمود تا در فقه و اصول به پايه ى بلندى رسيد. وى همزمان به تحصيل طب پرداخت تا آنجا كه معالجات غريبه اى مى كرد. در سال 1310 ق به بوشهر مراجعت كرد و عهده دار مقام مرجعيت و تدريس شد. در سال آخر عمر سفرى به عتبات كرد و در نجف پس از كسالتى از دنيا رفت

و همان جا دفن شد. وى تأليفاتى در فقه و اصول دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (238/3).

بهاءالديني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 9 فروردين 1267 (عيد غدير خم 1327 ق.)، قم.

درگذشت: 28 تير 1376(13 ربيع الاول 1418 ق.)، قم.

آيت الله سيد رضا بهاءالدينى، فرزند صفى الدين خدمتگزار آستانه حضرت معصومه و حافظ بسيارى از سوره هاى قرآن مجيد و معروف به «كشف الايات» بود. وى پس از پشت سر نهادن دوران كودكى، در شش سالگى به مكتبخانه رفت و به فراگيرى نصاب، گلستان، خواندن و نوشتن پرداخت و پس از آن به آموختن علوم دينى روى آورد، و توانست مغنى را نزد ميرزا محمدعلى اديب تهرانى، شرح لمعه و فرائد الاصول را در محضر آخوند ميرزا محمد همدانى، قوانين الاصول را نزد آيت الله آخوند ملا على همدانى و مكاسب را در مجلس درس آيت الله سيد صدرالدين صدر بياموزد.

سپس در نوزده سالگى در درس خارج فقه و اصول آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى حاضر شد. پس از وفات ايشان به درس حضرات آيات عظام: سيد صدرالدين صدر، سيد محمد حجت، سيد محمدتقى خوانسارى و حاج آقا حسين بروجردى حاضر شد و مبانى فقهى و اصولى اش را استوار ساخت و در بيست و پنج سالگى از آيت الله خوانسارى اجازه اجتهاد دريافت نمود.

ايشان در كنار تحصيل به تدريس مقدمات و سطوح روى آورد و سيوطى، مغنى، حاشيه، مطول، قوانين (پنج دوره) رسايل، مكاسب و كفايه را تدريس كرد و شاگردان فراوانى را تربيت نمود. سپس خارج فقه و اصول را آغاز كرد و در مدت بيست سال، چند كتاب فقهى و چند دوره اصول را تدريس نمود و مجموع

سالهاى تدريس وى، شصت سال به طول انجاميد.

آيت الله بهاءالدينى در جنب تحصيل و تدريس به اقامه جماعت و تأليف نيز پرداخت و نوشتارهايى پيرامون قرآن مجيد، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه از او به يادگار ماند و اين همه خميرمايه درسهاى اخلاقى وى در حوزه ى علميه ى قم را تشكيل داد.

در اسفند 1375 سمينارى در تحليل از وى در حوزه ى علميه ى قم برپا شد و از شخصيت وى تجليل گرديد و كتابى با نام آيت بصيرت در شرح زندگى او منتشر شد.

آيت الله بهاءالدينى در سن نود سالگى در روز شنبه بيست و هشتم تير 1376 (سيزدهم ربيع الاول 1418 ق.) بدرود حيات گفت و پيكرش پس از تشييع و نماز آيت الله فاضل لنكرانى بر آن در مسجد بالا سر حضرت فاطمه معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهاري همداني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1277 ق)، عارف، فقيه، عالم، محدث و رجالى. در بهار از توابع همدان متولد شد و همان جا نزد پدر خود درس خواند. پس از آن به همدان و بروجرد رفت و به ترتيب نزد محمد اسماعيل همدانى و ميرزا محمود طباطبايى بروجردى تلمذ كرد پس از پايان سطوح و قرائت درس خارج به نجف رهسپار شد، و نزد ملا حسينقلى همدانى تحصيلات خود را ادامه داد و از خواص اصحاب او شد. پس از مرگ استادش، ملا حسينقلى همدانى، و بعد از مدت بيست سال توقف در نجف به همدان بازگشت و تا پايان عمر در آنجا زيست و در همان شهر دفن شد. در «اعيان الشيعه» چهل و چهار تأليف او نام برده شده است. از آثار وى: «ابهى الدرر فى تكملة عقد الدرر»؛ «البيان

فى حقيقه الايمان»؛ «السلاح الحازم لدفع الظالم»، رد ابن حجر در منع ذم معاويه»؛ «نثار اللباب»؛ «الدرة الغروية والتحفة الحسينيه»؛ «تسديد المكارم و تفضيح المظالم»؛ «الطلع النضيد فى ابطال المنع عن لعن يزيد»؛ «رسالة فى احوال أخطب خوارزم»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول»؛ «ايضاح الخطاء»، در نكوهش استبداد؛ رساله اى در «عدالت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (538 -537 /3)، الذريعه (51/24 ،179 -178 /15 ،208/12 ،104/8 ،175 -174 /6 ،173/3 ،494/2 ،79/1)، فوائد الرضويه (418)، مؤلفين كتب چاپى (46 -45 /2)، معجم المؤلفين (37 -36 /3).

بهاري، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1320 ق)، عالم دينى و فقيه. در روستاى بهار در دو فرسنگى همدان به دنيا آمد. در سال 1336 ق به تهران آمد و نزد آخوند ملاعلى همدانى و شيخ باقر اصفهانى و آقا سيد على ورامينى به تحصيل پرداخت. در سال 1341 ق به قم رفت و نزد آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى سطوح نهايى فقه و اصول به پايان برد و معقول را در خدمت آقا ميرزا على اكبر حكيم يزدى فراگرفت و از محضر آيت اللَّه يثربى كاشانى و آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت استفاده كافى برد. در سال 1360 ق به تهران آمد و به ترويج دين و تفسير قرآن و تدريس فقه و اصول پرداخت. وى در تهران درگذشت و جنازه اش به قم حمل و در جنب مقبره آيت اللَّه حايرى دفن شد. از آثارش: شرح بر «بيع مكاسب» شيخ انصارى؛ شرح بر جلد اول «كفاية»؛ سه رساله در «لباس مشكوك».[1]

حاج اسمعيل بن العالم الجليل آقا شيخ محمد رضا بهارى از علماء مبرز تهران و تلامذه با فضل و تقوى مرحوم آيةاللَّه العظمى حايرى و

آيةاللَّه آقاى حجت كوهكمرى رحمهمااللَّه بوده اند.

وى در سال 1320 قمرى در قريه بهار كه در دو فرسخى همدان محل و زادگاه عالم ربانى و سالك سجادى حجةالاسلام و المسلمين آيةاللَّه آقا شيخ محمد بهارى صاحب كتاب (تذكره المتقين) كه از اوتاد عصر خود بوده بدنيا آمد و در سال 1336 قمرى عزيمت به تهران نموده و نزد آخوند ملا على همدانى و شيخ محمدباقر اصفهانى و آقا سيد على ورامينى بتحصيل پرداخته و در سال 1341 قمرى به قم آمده و خدمت علمين مرحومين آيةاللَّه خونسارى و آيةاللَّه ميرزا محمد همدانى سطوح نهائى فقه و اصول را بپايان رسانيده و هم معقول را در خدمت مرحوم آقا ميرزا على اكبر حكيم يزدى خوانده و از محضر مرحوم آيةاللَّه آقاى ميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيةاللَّه حايرى و آيةاللَّه حجت و مخصوصا مرحوم آيةاللَّه العظمى حايرى استفاده كافى نموده و در سال 1360 قمرى رحل اقامت به تهران افكنده و در مسجد بازار آهنگرها به اقامه جماعت و تفسير كلام اللَّه و ترويج دين و نشر احكام مبين و تدريس متون فقه و اصول پرداخته تا در سال 1390 قمرى كه دعوت حق را لبيك اجابت گفته و جنازه اش حمل به قم و در جنب مقبره آيةاللَّه حايرى بخاك رفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (244 -243 /2)، گنجينه ى دانشمندان (401 -400 /4).

بهاري، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بن جعفر بن محمد معروف به (كافى) ابن محمديوسف بهارى همدانى عالمى جامع و فقيهى بزرگ و متفنن و متتبع بوده است.

وى در بهار همدان متولد شده و پس از پرورش و فراگرفتن مقدمات و سطوح مهاجرت

به نجف اشرف نموده و از محضر علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج ميرزا حسين خليلى و ملا محمدكاظم خراسانى استفاده نموده و كتب بسيارى از تقريرات آنان نوشته و علم سلوك و اخلاق را از علامه شهير آخوند ملاحسينقلى همدانى آموخته و از جماعتى كه از آنهاست خاتم المحدثين ثالث مجلسين حاج ميرزا حسين نورى روايت نموده و در سال 1316 ق به همدان مراجعت و بدون هيچ مسامحه و فتور قيام به انجام وظائف دينى و روحى نموده تا در سال 1333 ق به رحمت حق پيوسته.

آن مرحوم فقيه و مجتهدى متقى و پارسا و شديد در امر به معروف و نهى از منكر و عارفى سالك و مهذبى بارع و داراى تأليفات و تصنيفات ارجدارى بوده كه ذيلا مى نگارم.

1- حاشيه بر شرح الفيه در نحو 2- حاشيه بر شرح قطر 3- الدره الغروبيه مربوط به حضرت ابى عبداللَّه الحسين (ع) 4- مستدرك الدرة 5- بدرالامه (در جفر الائمه) 6- الطلع النضيد در ابطال منع از لعن يزيد 7- فضائل حمزه و جعفر 8- فضل عمار 9- التقيه 10- ابهى الدرر 11- عقدالدرر در امام منتظر 12- البيان در حقيقة ايمان 13- سلاح الحازم در دفع مظالم جواب ابن حجر هيثمى بر منع از ذم معاويه 14- الدعوه الحسينيه در استحباب گريه بر حسين (ع) 15- اعلان الدعوه 16- نثاب اللباب 17- تنريه المشاهد 18- تلخيص الرسائل الرجاليه 19- رساله در عثمان بن عيسى 20- روح الجوامع در رجال 21- كتاب النور در امام مستور 22- القوانين 23- الفوائد الاصوليه 24- الصحيح و الاعم 25- الحاشيه الجديده بر فوائد الاصول شيخ انصارى 26- حاشيه بر

مكاسب انصارى 27- حاشيه بر رضاعيه شيخ 28- كتاب الصوم 29- كتاب وفاه النبى صلى اللَّه عليه و آله 30- كتاب العلائم در علامات ظهور حضرت حجه قائم 31- دعوه الرشاد 32- ايضاح المرام 33- اثبات مذهب الاسلام 34- اصول الدين 35- بعث الاموات قبل ظهور الحجه 36- رساله العصمه 37- حاشيه على المقاصد العليه 38- مفارقه الاجزاء للقبول 39- تزويج الصغيره 40- المولود من الزنا و ده ها كتاب و رساله ديگر كه اكثرا مخطوط مى باشد.

آن بزرگوار را در سال 1333 قمرى بدرود حيات گفته و به رحمت حق پيوستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بهبهاني آل آقا، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اما آقا محمدجعفر در شب چهارشنبه 26 جمادى الاولى 1178 در كربلاء متولد شده و با والدش به ايران آمده و مدتى در دارالمؤمنين قم از محضر پرفيض و اثر جناب ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب (قوانين الاصول) استفاده نموده و در كرمانشاه بجاى والد ماجدش قرار و رياست تامه و مرجعيت عامه داشته است.

وى تأليفات عديده به اين اسامى داشته است 1- انيس الطلاب 2- رساله اصول الدين فارسى بنام نهج الرشاد فى ارشادالعباد 3- تكمله در شرح تبصره 4- الجواهر البهيه 5- منتخب الاصول 6- مصابيح شرح مفاتيح فيض 7- حاشيه بر معالم الاصول 8- شرح مختصر نافع 9- شرح عميدى بر تهذيب الاصول 10- حاشيه بر وافيةالاصول 11- مفتاح الجامع 12- كتاب مقتل عربى 13- كتاب ارث 14- تحفةالابرار در سه مجلد در تاريخ.

فرزندان آقا محمدجعفر بنامهاى زير مى باشند 1- محمدصادق 2- محمدكاظم 3- آقا عبداللَّه 4- آقا محمدتقى مرحوم آقا عبداللَّه آل آقا از مفاخر علماء خاندان آقا محمدعلى است.

در المآثر والاثار است كه آقا عبداللَّه مجتهد كرمانشاهى از اجله سلاله وحيد

بهبهانى بوده است. در سال 1289 وفات نموده و در كربلا در صحن باب السدره دفن شده است.

از آثار علمى او كتاب (تحفةالجعفريه) است كه بنام پدرش نوشته است. وى داراى سه فرزند عالم بنام آقا عبدالمحمد كه از شاگردان شيخ زين العابدين مازندرانى و به سال 1303 وفات نموده و در مقبره جدش آقا محمدعلى مدفون گرديده است.

آقا عبدالمحمد داراى دو فرزند بنام 1- حاج آقا عبداللَّه متوفى 1349 ق كه از شاگردان حاج ميرزا حسين خليلى و آخوند خراسانى و علامه يزدى بوده است 2- حاج آقا علاءالدين آل آقا كه از علماء محترم اين فاميل در كرمانشاه است.

نگارنده گويد: احوال و مآثر و آثار خاندان آقا محمدعلى (و آل آقا) را كه فرزند ارجمندش آقا احمد در (مرآت الاحوال) و آقاى شيخ على دوانى در (زندگانى وحيد) ذكر كرده از عهده اين كتاب خارج و ما عده اى از آنها را فهرسة ذكر نموده و تفصيل آن را ارجاع به كتب مذكوره و غيره داده و مى پردازيم بذكر معاصرين خود از اين سلسله و دانشمندان ديگر كرمانشاه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بهبهاني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1295 -1229 ق)، عالم دينى و فقيه. نياكانش از بحرين بودند. در بهبهان به دنيا آمد. وى پس از آموختن مقدمات در زادگاهش رهسپار نجف اشرف شد و در مجلس درس استادانى چون صاحب «جواهر» و شيخ انصارى و شيخ حسن آل كاشف الغطاء حاضر شد. مدتى نيز در كربلا در محضر سيدابراهيم قزوينى، مؤلف «ضوابط»، حضور يافت. پس از دريافت اجازه روايت و اجازه ى اجتهاد به زادگاهش بازگشت و به تعليم و تربيت شاگردان پرداخت. پس از چندى مجدداً راهى نجف شد و

در سال 1287 ق به درخواست ناصرالدين شاه به تهران آمد و عهده دار منصب تدريس و امامت و صدور حكم و فتوا شد. در تهران درگذشت و جنازه اش به نجف حمل و در صحن علوى دفن شد. وى پدر سيد عبداللَّه بهبهانى، شهيد انقلاب مشروطه، است. از آثار وى: «الرسالة العملية»، به فارسى، كه براى استفاده مقلدانش نگاشت و در تهران به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (213/11)، شهيدان راه فضيلت (531 -530)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 147 -146 /13)، المآثر والآثار (141 ،140)، مكارم الآثار (865 -863 /3).

بهبهاني، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم بن شيخ هادى بن شيخ صالح بن شيخ محمد اسماعيل بن العلامه آقا محمدعلى بهبهانى از بزرگان علماء و افاضل دانشمندان و مشاهير اين سلسله بوده و در سال 1340 وفات نموده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بهبهاني، سعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1251 ق)، فقيه. ولادت و نشو و نماى او در كربلا بود. پس از تحصيل مقدمات علوم اسلامى، فقه و اصول را از محضر سيدمحمد مجاهد، متوفى 1242 ق اخذ كرد. به پيروى از حكم جهاد استادش به هنگام حمله روسيه تزارى به سر حدات ايران رفت و در جنگ شركت جست. در بازگشت از جبهه در قزوين ساكن شد و مدارج اجتهاد را نزد ملا محمدصالح برغانى و شهيد ثالث پيمود، و علوم عقلى و عرفان را در محضر ملا آقا حكمى قزوينى تلمذ كرد. سپس به كربلا بازگشت و به تدريس و فتوى اشتغال يافت. او مواعظ استادش، سيدمحمد مجاهد، را در متجاوز از پنجاه مجلس از مجالسى كه او به فارسى املاء كرده بود در كتابى به نام «مصباح المجالس»، در تاريخ 1251 ق گردآورى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (119/21)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 600/13).

بهبهاني، شمس الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1247 ق)، عالم دينى و فقيه. او از شاگردان علامه وحيد بهبهانى و علامه سيدمهدى بحرالعلوم و سيدعلى طباطبايى، صاحب «رياض» و ميرزا مهدى شهرستانى و ديگران بود. ملا نوروز على بسطامى در «فردوس التواريخ» تصريح كرده كه بهبهانى استاد وى بوده است و شرح حال استاد را در كتاب خود آورده است. او در مشهد ساكن بود و در مشهد نيز درگذشت و در صحن رضوى در ايروان حجره اى كه وى نزديك به پنجاه سال در آن ساكن بود دفن شد. از آثار وى: شرح يا حاشيه بر «معالم الاصول»، در پنج مجلد، در حدود يكصد و سى هزار سطر؛ حاشيه «قوانين الاصول»، در دو مجلد؛ حاشيه «المطول»؛ «جواهر الكلام فى

اصول عقائد الاسلام، نظير «گوهر مراد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (277/14 ،207 ،176 /6 ،277/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 627/13).

بهبهاني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1245/1224 ق)، فقيه اصولى، مجتهد و عالم علوم نقلى و عقلى. متولد كربلا و ساكن همدان بود. وى نزد پدر و برادرش، آقا محمدعلى، سيدمهدى شهرستانى و سيدعلى صاحب «رياض» درس خواند. در قضيه ى وهابيون از عراق به ايران آمد و در كرمانشاه ساكن شد، سپس به مشهد رفت و از آنجا راهى همدان شد و بنا به اصرار علماى آن ديار مدتى در آنجا ماند. سپس به اصفهان و مجددا به مشهد و يزد رفت. او سالهاى پايان عمر خود را در همدان گذراند و همان جا درگذشت. اثر وى: «حاشيه معالم الاصول» است كه مفصل ترين حواشى تحقيقاتى بود كه تا آن زمان بر «معالم» نوشته شده بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (208 -207 /6)، روضات الجنات (96/2)، ريحانه (399/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 708 -707 /13)، الكنى والالقاب (110/2)، مرآت الاحوال (169 -168).

بهبهاني، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللَّه بهبهانى روحانى و سياستمدار و يكى از دو زعيم روحانى صدر مشروطيت است. وى فرزند سيد اسماعيل مجتهد بهبهانى و متولد سال 1260 ه.ق. است. از كودكى تحصيلات خود را به سيره ى خانوادگى در مقدمات عربى و فقه و اصول آغاز نمود و در سن 20 سالگى قريب الاجتهاد گرديد. سپس براى ادامه ى تحصيل عازم نجف شد و در حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى شيرازى حضور يافت و به مقام اجتهاد رسيد. در سال 1295 به ايران بازگشت و تدريجاً مقام و موقعيت خاصى در دولت و دربار ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه پيدا كرد. از اواخر دوران سلطنت مظفرالدين شاه كه وى مجتهدى متنفذ بود وارد مسائل سياسى گرديد و در كليه مسائل

سياسى آن روز مداخله مى نمود. در جريان مشروطيت و صدور فرمان آن سيد عبداللَّه نقش اساسى داشت. پس از فرمان مشروطيت، وى از طرف اقليت يهود روانه ى مجلس شد و در مجلس به اوج قدرت و جلال رسيد. بعد از آنكه محمدعلى شاه مجلس را به توپ بست، سيد عبداللَّه بهبهانى به وسيله ى سربازان سيلاخورى و قزاق ها توقيف و به باغشاه برده شد. به دنبال توقيف نامبرده، انجمن هاى شهرستان ها نسبت به توقيف او اعتراض كردند و تلگرافات زيادى به تهران مخابره شد و محمدعلى شاه ناگزير شد او را به حضور پذيرفته و عذرخواهى كند و با پرداخت دوازده هزار تومان، وى را وادار كرد كه از ايران خارج شود. وى نزديك به هشت ماه در عتبات اقامت داشت و سپس با اجازه ى دولت به ايران بازگشت. پس از خلع محمدعلى شاه و تشكيل مشروطيت دوم، بهبهانى به نمايندگى رسيد و نفوذش در جامعه و محافل سياسى ايران چند برابر شد. حزب اعتداليون كه اكثريت را تشكيل مى داد، از بهبهانى تبعيت مى كرد ولى دموكرات ها كه تندرو و انقلابى بودند، با بهبهانى مخالفت مى كردند. در آنجا اختلاف دو دسته بالا گرفت و در روز جمعه هشتم رجب 1328 ه.ق او را در منزلش به ضرب سه گلوله كشتند. بهبهانى ملائى تيزهوش و متهور بود. در سخنورى و خطابت نظير نداشت و به همين دليل در بين مردم موقعيت خاصى داشت.

سيد عبداللَّه (آيةاللَّه) از روحانيون طراز اول تهران (مقت. 1288 ه.ش.) و رهبر شجاع آزاديخواهان در انقلاب مشروطيت. وى رهبرى مشروطه طلبان را بر عهده داشت و با همكارى سيد محمد طباطبائى با نيروهاى استبداد مبارزه كرد

و پس از پيروزى انقلاب و استقرار حكومت مشروطه در تيرماه 1288 ه.ش. به وسيله چند تن تروريست درخانه خود به قتل رسيد.

محمد تقى بهار «ملك الشعرا» به سال 1265 خورشيدى در شهر مقدس مشهد ديده به جهان باز كرد. او فرزند حاجى ميرزا محمدكاظم صبورى «ملك الشعراى آستان قدس رضوى» است.

محمدتقى بهار ابتدا در محضر پدر خود با علم و دانش آشنايى پيدا كرد و آن را نزد او آموخت و پس از فوت وى به محضر اديب نيشابورى شاعر و اديب زمان خود رفت و سال ها از محضر آن مرد فاضل بهره ور گرديد، سپس به مدرسه نواب رفت و علوم عربى را در اين مدرسه به پايان برد.

محمدتقى بهار، پس از چندى به تهران آمد و وارد كارهاى سياسى شد با انتشار مقالات سياسى واشعار مهيج و حماسى و ترانه هاى ملى، هرچه بيشتر به بيدارى مردم كمك كرد و چون علاقه و ذوق سرشار در موسيقى داشت، شروع به ساختن تصانيف و ترانه هاى ملى كرد كه مى شود گفت كليه تصنيف هاى وى جنبه ملى و وطنى و آزاديخواهى دارد.

روى تصنيف هاى ملك الشعراء بهار، درويش خان، حسام السلطنه، ركن الدين خان و مرتضى خان نى داود آهنگ گذارده اند.

محمدتقى بهار را بنا به قولى بعد از جامى، بزرگترين سخنور و شاعر پارسى گوى زبان ايران مى گويند. از آثار برجسته او، غير از ديوان اشعار سبك شناسى تا تاريخ تطور نثر فارسى در سه جلد كه گواهى وى بر احاطه و تسلط به فرهنگ و ادبيات و شعر پارسى است مى كند.

ملك الشعرا بهار، چندين دوره به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و ساليان متمادى استاد دانشگاه تهران و يك بار هم در كابينه احمد قوام (قوام السلطنه) وزير فرهنگ

شد.

محمدتقى بهار (ملك الشعرا)، پس از آن همه خدمات پربار علمى و فرهنگى به ميهن خود ايران، عاقبت در سال 1330 خورشيدى در سن شصت سالگى چشم از جهان فانى فروبست، روانش شاد.

«مرغ سحر»

مرغ سحر ناله سر كن

داغ مرا تازه تر كن

ز آه شرربار اين قفس را

برشكن و زير و زير كن

بلبل پربسته ز كنج قفس درآ

نغمه ى آزادى نوع بشر سرا

وز نفسى عرصه ى اين خاك توده را

پر شرر كن

ظلم ظالم، جور صياد

آشيانم داده بر باد

اى خدا اى فلك اى طبيعت

شام تاريك ما را سحر كن

نوبهار است گل ببار است

ابر چشمم ژاله بار است

اين فقس چون دلم تنگ و تار است

شعله فكن در قفس اى آه آتشين

دست طبيعت گل عمر مرا مچين

جانب عاشق نگه، اى تازه گل، ازين بيشتر كن

مرغ بى دل، شرح هجران مختصر مختصر مختصر كن

«در طواف شمع»

دل طواف شمع مى گفت اين سخن پروانه اى

سوختم زين آشنايان اى خوشا بيگانه اى

بلبل از شوق گل و پروانه از سوداى شمع

هر كسى سوزد بنوعى در غم جانانه اى

گر اسير خط و خالى شد دلم، عيبم مكن

مرغ جايى مى رود كانجاست آب و دانه اى

تا نفرمايى كه بى پروانه اى در راه عشق

شمع وش پيش تو سوزم گر دهى پروانه اى

پادشه را غرفه آبادان و دل خرم چه باك

گر گدايى جان دهد در گوشه ويرانه اى

كى غم بنيايد ويران دارد آن كس خانه نيست

رو خبر گير اين معانى را ز صاحب خانه اى

عاقلانش باز زنجيرى دگر بر پا نهند

روزى از زنجير از هم بگسلد ديوانه اى

اين جنون تنها نه مجنون را مسلم شد بهار

باش كز ما هم فتد اندر جهان افسانه اى

شاعر، مورخ، محقق، روزنامه نگار، سياستمدار و استاد برجسته ى دانشگاه، معروف به ملك الشعرا، فرزند ميراز محمدكاظم صبورى، متولد 1304 ه.ق در خراسان. پدرش ملك الشعراى

آستان قدس رضوى بود. بهار مقدمات ادبيات را نزد پدر آموخت و تحصيلات ادبى و عربى را نزد استاد اديب نيشابورى كه از ادباء و شعراى مشهور بود دنبال كرد و اصول ادبيات فارسى و عربى را در مدرسه ى نواب در خدمت اساتيد فن زمان تكميل نمود. هنوز سنش به بيست نرسيده بود كه پدر خود را از دست داد و به جاى پدر به خدمت آستان قدس رضوى درآمد. چون در شعر و شاعرى با وجود كمى سن تبحر داشت، از طرف مظفرالدين شاه لقب ملك الشعرائى آستان قدس رضوى به او داده شد.

از 1323 ه.ق كه آوازه ى مشروطيت و آزادى خواهى در سراسر ايران طنين انداز شد، به سلك آزاديخواهان پيوست و براى برچيدن رژيم ديكتاتورى و حكومت مشروطه با ساير آزاديخواهان همداستان شد و اشعارى در اين زمينه سرود كه در جرايد معتبر آن روز انتشار يافت. در 1328 ه.ق پس از خلع محمدعلى شاه از سلطنت، با كمك ساير دوستان خود حزب دموكرات را در خراسان تأسيس كرد و خود عضو كميته ى مركزى آن شد و روزنامه ى نوبهار را با اعتبار و مسئوليت خويش و به عنوان ناشر افكار حزب دموكرات در مشهد انتشار داد. به اقتضاى جوانى و به اعتقاد آزاديخواهى در روزنامه ى نوبهار مقالات تندى عليه بيگانگان و دخالت آنان در امور ايران انتشار مى داد؛ مخصوصاً پس از اولتيماتوم روسيه ى تزارى و اخراج شوستر مستشار آمريكائى و خزانه دار كل ايران، لحن اين مقالات شديدتر شد و سرانجام منجر به توقيف روزنامه ى نوبهار گرديد، ولى پس از مدتى كوتاه به جاى آن تازه بهار انتشار يافت كه جنبه ى انتقادى آن بيش از روزنامه ى قبلى

بود. تازه بهار نيز توقيف شد و مدير جوان و پرشور آن به كلات تبعيد گرديد. هشت ماه اين تبعيد به طول انجاميد. پس از مدتى دوباره نوبهار منتشر گرديد.

در انتخابات دوره ى سوم قانونگذارى مردم در گز و كلات و سرخس، بهار را روانه ى مجلس نمودند. در مجلس اعتبارنامه ى او با مخالفت اعتداليون مواجه شد، ولى سرانجام به تصويب رسيد. جنگ جهانگير اول مجلس را تعطيل نمود و قضيه ى مهاجرت را پيش آورد. بهار هم جزء مهاجران بود، ولى از قم به تهران بازگشت و روزنامه ى نوبهار را انتشار داد و براى بار دوم تبعيد گرديد و اين بار بجنورد تبعيدگاه او شد.

در دوره ى چهارم مردم بجنورد او را به نمايندگى مجلس فرستادند. در دوره ى پنجم نماينده ى مردم كاشمر بود و در مجلس جزء اقليتى بود كه با سلطنت رضاشاه مخالفت مى كرد. دوست و يار نزديك مدرس بود. در دوره ى ششم از تهران انتخاب گرديد. پس از پايان دوره ى ششم از كارهاى سياسى كنار رفت و به خدمات فرهنگى پرداخت و در دارالمعلمين عالى به تدريس ادبيات ايران قبل از اسلام مشغول شد و تا شهريور 1320 دور از كارهاى سياسى به تأليف و تدريس پرداخت و مدتى نيز در زندان، و تبعيد در اصفهان به سر برد.

از 1320 مجدداً كارهاى سياسى را از سر گرفت و روزنامه ى نوبهار را انتشار داد. در 1324 در كابينه ى قوام السلطنه به وزارت فرهنگ رسيد، ولى عمر وزارتش چندان نپائيد و خيلى زود جاى خود را به ديگرى داد. در تشكيل حزب دموكرات ايران كه قوام السلطنه آن را بنيان نهاد، نقش اساسى داشت و در اين زمينه فعاليت بسيار نمود.

در انتخابات دوره ى پانزدهم از تهران وكيل شد و رياست فراكسيون حزب دموكرات ايران در مجلس با او بود. عده اى از نمايندگان به رياست او تمايل داشتند، ولى حال مزاجى اش اجازه ى فعاليت بيشتر به او نمى داد. در اواخر دوره ى پانزدهم بيمار شد و براى معالجه به سويس رفت. معالجاتى نمود، ولى مؤثر نيفتاد و به ايران بازگشت. سرانجام در 1330 به مرض سل درگذشت.

شخصيت ملك الشعرا از جهات مختلف قابل بحث و مداقه است. او شاعرى توانا، نويسنده و محققى دانشمند، روزنامه نگارى سرسخت، سياستمدارى بى باك و استادى مبرز بود. مجموعاً پنج دوره نماينده ى مجلس شوراى ملى بود. جز در دوره ى پانزدهم كه سنش مقتضى فعاليت هاى شديد نبود، در ادوار ديگر مجلس از متوليان و منقدان امور اجتماعى به شمار مى رفت. نطق ها و خطابه هايش در مجلس دولت ها را دگرگون مى كرد. در دوره ى پنجم و ششم رسماً جزو فراكسيون اقليت بود و با سيد حسن مدرس ليدر اقليت، نزديكى و همفكرى داشت. در دوره ى چهارم اكثريت را اداره مى كرد و روى كار آمدن قوام السلطنه در 1301 در نتيجه تلاش او و مدرس بود.

شاعرى توانا بود. گرچه بيشتر قصيده سرا بود، ولى در غزل و رباعى نيز دست داشت. از اين گذشته، افكار تازه را او در شعر فارسى وارد كرد و مضامين غيرايرانى را در شعر فارسى آورد. بهار محقق و نويسنده نيز بود. نثرش كمتر از نظم او نيست. شيوه ى نويسندگى اش مخلوطى از سنت قديم و روش جديد ايران است. با آنكه به ساده انديشى بيشتر گرايش داشت، ولى استحكام جملات و استعمال لغات فارسى و عربى در جاى مناسب خود، شيرينى خاصى به نوشته هايش داد. نمونه ى سبك شيرين

او كتاب سبك شناسى است كه در سه مجلد است. او در رونق بخشيدن به ادبيات نوين ايران سهم بسزائى دارد. گذشته از تأسيس مجله ى دانشكده به تأسيس و تشكيل انجمن ادبى ايران همت گماشت و عده اى از محققين و مؤلفين بزرگ ايران مانند عباس اقبال آشتيانى، غلامرضا رشيد ياسمى، سعيد نفيسى و بديع ازمان فروزانفر از تربيت يافتگان مكتب او مى باشند. مدت ها در دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات در دوره ى ليسانس و دكترا تدريس مى نمود. تأليفات بسيارى دارد كه به صورت هاى مختلف به چاپ رسيده است. غير از مقالات متعدد كه در روزنامه هاى نوبهار و تازه بهار و مجله ى دانشكده انتشار داده است. در جرايد مختلف نيز مقالاتى دارد. از آثار برجسته ى او تاريخ احزاب سياسى در دو جلد است. سبك شناسى درباره ى تحول نثر فارسى از آغاز تا عصر حاضر است. علاوه بر تأليف كتب، در تصحيح و تحشيه ى كتب زير نيز دست داشت: تاريخ سيستان، مجمل التواريخ والقصص، جوامع الحكايات و لوامع الروايات عوفى و ترجمه ى تاريخ طبرى.

علاوه بر اينها در تأليف و نگارش كتب دبيرستانى نيز مشاركت داشت. در اواخر عمر به فعاليت هاى صلح جويانه ميل زيادى نشان مى داد و به همين دليل رياست جمعيت هواداران صلح را پذيرفت.

(1330 -1266 ش)، انديشمند، نويسنده محقق، روزنامه نگار، استاد دانشگاه و شاعر، متخلص به بهار و ملقب به ملك الشعراء. در مشهد متولد شد، پدر وى ملك الشعراى آستان قدس رضوى بود. بهار تحصيلات مقدماتى را نزد پدر خود آموخت و علوم ادبى و عربى متداول زمان خود را از استادان مشهور خراسان چون اديب نيشابورى فراگرفت. در نوجوانى پدر خود را از دست داد و از همان اوان شعر مى سرود. بعد

از مرگ پدر، به فرمان مظفرالدين شاه، لقب ملك الشعرايى آستان قدس رضوى را يافت. وى در نهضت مشروطه طلبان مجاهدتها كرد. در سال 1328 ق «روزنامه ى نوبهار» و در سال 1329 ق «هفته نامه ى تازه بهار» را نشر داد. در سال 1333 ق از طرف مردم مشهد به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و رهسپار تهران گرديد. در سال 1336 ق انجمن ادبى دانشكده را با «مجله ى دانشكده» كه منتسب به همان انجمن بود، تأسيس كرد و در همان سال به تجديد انتشار «روزنامه ى نوبهار» همت گماشت. در سال 1338 ق مديريت روزنامه ى «ايران»، كه نيمه رسمى بود، به وى محول گرديد. از طرف مردم تهران دو بار به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و در سال 1324 ش به وزارت فرهنگ برگزيده شد. در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران تدريس مى كرد. و تا پايان عمر در اين خدمت باقى ماند. به منظور مداوا به سويس رفت و پس از چندى اقامت در آنجا، به تهران بازگشت و به تأليف و تحقيق و تصنيف پرداخت. وى واپسين قصيده سراى بزرگ فارسى است. در تهران وفات يافت و در گورستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. از او آثار بسيارى به جاى مانده است، از جمله: تصحيح «تاريخ سيستان»؛ «مجمل التواريخ والقصص» و «سبك شناسى»، در سه مجلد؛ «تاريخ احزاب سياسى»؛ «چهار خطابه ى منظوم»؛ «ترجمه ى احوال محمد بن جرير طبرى»؛ «رساله ى زندگى مانى»؛ «بهار و ادب فارسى»، مجموعه ى مقالات؛ تصحيح «جوامع الحكايات عوفى» و «تاريخ بلعمى»؛ «ديوان» اشعار، در دو مجلد.[1]

(تو 1262/ 1260- شهادت 1328 ق)، مجتهد. اصلا از اهالى بحرين بود، و در نجف متولد شد. از شاگردان حوزه ى

درس ميرزاى شيرازى و آيت اللَّه كوه كمرى بود. به درجه اجتهاد نايل شد. او در تهران از روحانيون بزرگ و در فقه از سرآمدان روزگار به شمار مى آمد. در زمان مظفرالدين شاه به مخالفت با عين الدوله برخاست. وى در مقاصد خويش آقا سيدمحمد طباطبايى را كه مورد اعتماد و احترام عامه بود، با خود موافق و همراه گردانيد و بعد از به توپ بستن مجلس او و عده اى ديگر از سران نهضت به همراه چند تن از بستگان وى دستگير و به كرمانشاه تبعيد شدند و تا پايان سلطنت محمدعلى شاه در تبعيد بودند. بعد از استعفاى محمدعلى شاه، سيد و همراهان وى به تهران بازگشتند، و به مبارزات خود ادامه دادند. سيد به مخالفت با تقى زاده برخاست و مبارزه بين اين دو شروع شد. سيد به عدالت و آزادى معتقد بود، و حتى براى تربيت جوانان مدرسه اى هم تأسيسى كرد و با تحصيل دختران نيز مخالف نبود و براى ارشاد بزرگسالان نيز به تأسيس انجمن مقدس اسلامى مبادرت كرد. در استبداد صغير به امر دولت به مشهد رفت و در آنجا هر كميته اى سرى تشكيل داد و مشروطه خواهى را ترويج كرد. آيت اللَّه بهبهانى در تنظيم مواد متمم قانون اساسى، از جنبه ى دينى، سهيم و شريك بود. وى در تهران در منزلش به ضرب گلوله شهيد شد و جنازه اش به سال 1332 ق به نجف حمل و در صحن علوى دفن شد. از آثار وى «رسائل و مسائل»، در فقه، مجموعه اى مشتمل بر 25 رساله كه در هر رساله به يكى از مسائل فقهى پرداخته است.[2]

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد سوم)

منابع

زندگينامه :[1] از بهار تا شهريار (139 -116)، از نيما تا روزگار ما (487 -473)، با كاروان حله (384 -373)، تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (242 -240/ 2)، تاريخ برگزيدگان (452 -449)، تاريخ جرايد (316 -311/ 4 ،272 -170/ 3 ،98/ 2)، چشمه ى روشن (459 -449)، چون سبوى تشنه (40 -31)، الذريعه (146 -145/ 9)، سخنوران نامى معاصر (594 -585/ 1)، شرح حال رجال (350/ 4)، صد سال شعر خراسان (155 -133)، فرهنگ ادبيات فارسى (95 -93)، گلزار معانى (169 -161) گنج و گنجينه (720 -710).

[2] الاعلام (199/ 4)، تاريخ برگزيدگان (141)، تاريخ بروجرد (384)، تاريخ بيدارى ايرانيان (صفحات متعدد)، دانشنامه ى ايران و اسلام (259/ 1)، دايرةالمعارف فارسى (476/ 1)، شرح حال رجال (289 -284/ 2)، شهيدان راه فضيلت (531 -528)، علماء معاصرين (346 -345 ،228)، فارسنامه ناصرى (1478/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (403/ 4)، المآثر والآثار (141).

بهبهاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بهبهانى حايرى از علماء محترم معاصر تهران بودند و در سال 1391 قمرى عزيمت به حج نموده و در مدينه طيبه به رحمت حق و جوار اسلاف طاهرين خود پيوسته و در بقيع شريف مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بهبهاني، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1216 -1144 ق)، فقيه، متكلم و رجال شناس امامى. در كربلا رفت و چندين سال در آنجا با پدر خود به تدريس اشتغال داشت. بعد از ورود به عراق به علت شيوع طاعون و به جهت اصرار اهالى كرمانشاه به ايران آمد و بقيه ايام عمر را در آن ولايت به سر برد، چندان كه به آقا محمدعلى كرمانشاهى معروف شد و اعقابش نيز به آن منسوب شدند. بهبهانى از سرآمدان علماى معقول و منقول و محققى بى نظير در متون فروع و اصول و معارف و ادبيات عرب بود تا آنجا كه پدرش او را بهاءالدين روزگار خود مى دانست. آقا محمدعلى، پس از پدر، از مراجع بزرگ ايران بود و تا زنده بود فقيهى به شهرت و بزرگوارى وى در ايران وجود نداشت. او در اجراى حدود و احكام، شخصاً اقدام مى كرد. آقا محمدعلى با صوفيه سخت مخالف بود و در رد آنها «رساله ى خيراتيه» را نوشت. در سال 1192 ق به رشت رفت و با هدايت اللَّه خان رشتى مصاحب شد و كتاب «مقامع» را به نام او تأليف كرد. آقا محمدعلى در كرمانشاه درگذشت، مقبره ى وى به نام سر قبر آقا معروف است. از آثار وى: «مقامع الفضل»، شامل هزار و دويست مسأله و حاوى مطالب مشكله بسيارى از فقه و تاريخ كه حاكى از جامعيت و آگاهى بهبهانى در

اكثر علوم و فنون متداول مى باشد و هر يك از مطالب طرح شده در خور آن است كه كتابى مستقل شود؛ «انتخاب الزاد»؛ «تاريخ الحرمين»؛ «سنة الهداية لهداية السنة»؛ «سهوالاقلام»؛ «الفائدة فى مصرف رد المظالم»؛ «الفذالك فى شرح المدارك»؛ «رسالة فى الفيض الالهى»؛ «قطع القال والقيل فى انفعال القليل»؛ «قطع المقال فى رد اهل الضلال»، در رد صوفيه؛ «مساحة البلاد»؛ «مشكاةالعارفين»؛ «مظهر المختار»؛ «معترك الاقوال»؛ «معرفةالائمة»؛ «مفتاح/فتاح المجامع بمفاتيح الشرايع»؛ «خوان الاخوان».[1]

دوانى در زندگانى وحيد ص 362 گويد: آقا محمدعلى آئينه تمام نماى پدر عاليقدرش وحيد بهبهانى و نابغه عظيم الشأنى است كه تاريخ رجال اسلام مانند او را كمتر بياد دارد

كليه تراجم نويسان و تاريخ نگاران قرن 13 و 14 وى را به عظمت و جلالت و نبوغ علمى و فكرى ستوده و ياد نموده اند.

او اول فرديست كه از فرزندان وحيد از كربلاء به كرمانشاه روى فرمان والد ماجدش مهاجرت و عزيمت نمود و بيت آل آقا از او شروع گرديد

معظم له در كرمانشاه خدمات بسيارى نموده از جمله مبارزه با فرقه صوفيه و دراويش (نعمت اللهى) و كشتن معصوم عليشاه قطب آن فرقه و غير از آن كه شرحش موكول بكتاب مبسوطى خواهد بود طالبين را ارجاع به كتاب وحيد بهبهانى دوانى و مرآت الاحوال آقا احمد و غيره مى نمايم

خلاصه آن بزرگوار با يك جهان عظمت و رياست و مرجعيت و آقائى بتمام معنى در آخر عمر مبتلا به كسالت (اسهال) شده و در روز جمعه كه مصادف با مبعث نبى اكرم صلى اللَّه عليه و آله سال 1216 قمرى بود در اثناى نماز ظهرين برحمت ايزدى پيوست

تأليفات و آثار علمى آن رادمرد از اينقرار است

1- منع المنع در حليت

جمع بين دوزن فاطمى رد بر شيخ يوسف بحرانى كه قائل به حرمت بوده است (نگارنده گويد و حق با شيخ يوسف است زيرا قطعاً و قهراً هر دو و يا يكى از آنها ناراضى و ناراحت خواهد شد و از ناراحتى آنها مادرشان حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها اذيت خواهند شد و ايذاء آن مكرمه هم حرام خواهد بود) 2- پنج رساله به فارسى در مناسك حج 3- مظهر المختار فى حكم النكاح مع الاعسار 4- مقامع الفضل 5- فتاح المجامع شرح مفاتيح الشرايع 6- رساله در امامت 7- فذالك حاشيه بر مدارك و مسالك 8- (خوان الاخوان اخوا لكشكول والمخلات و رياض الجنان) 4 مجلد 9- قطع المقال 10- ملتقط الدر فى تحقيق الكر 11- معترك المقال فى علم الرجال 12- رساله عليه علويه در پاسخ مسائل جبليه 13- الرغايب در فوائد غريبه 14- رساله تفضيليه 15- رساله خياريه 16- رساله خيراتية در رد صوفيه 17- تاريخ حرمين شريفين مكه و مدينه در دو جلد بنام ام القرى 18- الفوائد در اصول عقايد 19- شرح تجريد و ده ها رساله ديگر

فرزندان آقا محمدعلى

آن مرحوم داراى 9 فرزند چهار دختر و پنج پسر به اسامى 1- آقا محمدجعفر 2- آقا احمد 3- آقا اسماعيل 4- آقا محمود 5- آقا محمد بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (26 -25 /10)، ايضاح المكنون (507/2). تاريخ بروجرد (151 -145 /1)، الذريعه (177/25 ،14/22 ،348 ،347 ،246 ،209 ،170 -169 ،59 /21 ،375/20 ،158/17 ،405 ،130 ،101 ،89 /16 ،266 ،234 /12 ،95/6 ،249/3 ،359/2)، روضات الجنات (145 -142 /7)، ريحانه (399 -198 /3)، شرح حال رجال (423/3)، طرائق الحقائق (185 -184

/1)، فوائد الرضويه (576 -574)، الكنى والالقاب (110 -109 /2)، گنجينه ى دانشمندان (356 -355 /6)، مرآت الاحوال (مقدمه)، معجم المؤلفين (44 -43 /11)، مكارم الآثار (567 -561 /2)، هديةالاحباب (183 -182)، هديةالعارفين (368/2).

بهبهاني، وحيد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ الفقهاء والمجتهدين قطب العلماء والمحققين آيت اللَّه العظمى فى العالمين العلامة الكبرى و استاد الاكبر آقا محمدباقر بن العلامة محمد اكمل معروف به آقا و مشهور به (وحيد) بهبهانى چنانچه در (فوائد البهبهانيه) مخطوط خود در سال 1369 ق گفتم.

و ان من مدائن الايران

به قرب بحر الفرس بهبهانى

قد قام منها علماء الاهل

كآية اللَّه (وحيد) الفحل

مجددالدين بعون الاكبر

فى مأة الثانية والعشر

آن بزرگوار را مجدد دين در قرن دوازدهم گفته اند چنانچه آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى مجدد قرن سيزدهم بوده است.

ترجمه و شرح زندگانى آن بزرگوار و آثار و خدماتش در خور كتاب بزرگى است و بحمداللَّه والمنه اين كار را يكى از فضلاء بنام جناب حجةالاسلام و خطيب و نويسنده عاليمقام آقاى حاج شيخ على دوانى صاحب (تأليفات عديده كه ترجمه اش در ج 2 ص 361 گذشت انجام داده و كتاب نسبتاً بزرگى بنام (وحيد بهبهانى) تأليف و طبع و نشر نموده اند).

و اجمالا ولادت آن بزرگوار در سال 1117 و يا 1118 در اصفهان واقع شده و در سال 1205 ق در سن نود سالگى تقريباً از دنيا رفت و در رواق شريف حسينى قسمت پائين مبارك متصل به حرم مطهر مدفون و داراى صندوق بزرگيست كه مورد توجه دانشمندان مى باشد. و يكى از شعراء آن عصر بنام (شهاب) در رثاء وى كه بر قبرش نوشته گفته است.

ندانم باز اين شور و مصيبت چيست در عالم

كه افغان خلايق از ثرى تا بر ثريا رفت

همانا ماتم سر خيل

اهل اجتهاد است اين

كه اهل علم را طاقت ز دل و ز جا شكيبا رفت

جهان فضل و علم آقا محمد با قرآن كاخر

جهان را در عزايش خون ز چشم اشك بالا رفت

هزار افسوس از آن مهر سپهر دانش و عرفان

كه سوى مغرب ظلمت چو مهر عالم آرا رفت

غرض آن (باقر) علم و سمى قبله پنجم

شهاب از دار دنيا چون به سوى ملك عقبا رفت

جناب اكبر اولاد امجادش

كه يا رب هم عدد اسم شريف او ز اسما رفت

ز كلك فطرت خود در وفات والد ماجد

بلوح دل رقم زد (باقر علمى ز دنيا رفت)

(تو 1118 -1116 وف 1208 -1205 ق)، عالم و فقيه امامى. وى به وحيد بهبهانى، آقاى بهبهانى، استاد اكبر، معلم البشر و علامه ى ثانى و محقق بهبهانى معروف است. در خانواده اى مذهبى و دانشمند در اصفهان به دنيا آمد. او از نوادگان دخترى مجلسى اول است. مادرش دختر آقا نورالدين، فرزند ملا محمد صالح مازندرانى، است و جده پدرى مادرش آمنه بيگم، دختر مجلسى اول است، و لذا محقق بهبهانى از مجلسى اول به جد و از مجلسى دوم به دايى تعبير مى كند. پدرش از عالم بزرگ زمان خود و از شاگردان محقق شروانى و علامه ى مجلسى و شيخ جعفر قاضى و آقا جمال خوانسارى و سيدصدرالدين رضوى قمى و شيخ جعفر كمره اى بروجردى بود. آقا محمدباقر با جديت تمام به تحصيل علوم پرداخت، تا آنكه سرآمد معصران خويش شد. از استادانش فقط نام پدرش ذكر شده است. وى به همراه پدر از اصفهان به بهبهان رفت و مدتى در آنجا زندگى كرد، سپس راهى عتبات شد و در كربلا سكنى گزيد. و تا

پايان عمر در آنجا زيست و همان جا درگذشت و در رواق مطهر حضرت سيدالشهداء دفن شد. وحيد بهبهانى مجدد مكتب اجتهاد، فقه و اصول شيعه بود و به همين جهت او را استاد اكبر و استاد اساتيد فقهاى شيعه در دويست سال اخير دانسته اند. عده ى زيادى از شيوخ و بزرگان فقهاى شيعه از شاگردان او بودند، از جمله: سيدمهدى بحرالعلوم، سيدعلى طباطبايى، صاحب «رياض»، ميرزا مهدى شهرستانى، ملا محمد مهدى نراقى، حاجى ابراهيم كلباسى، ميرزا مهدى خراسانى، شيخ ابوعلى حايرى و سيداحمد طالقانى. محقق بهبهانى حدود شصت كتاب تصنيف كرد كه برخى از آنها عبارتند از: «شرح المفاتيح»؛ «الاجتهاد والاخبار»، در رد اخباريان؛ «اثبات التحسين والتقبيح العقليين»؛ «احكام العقود»؛ «اصالة البراءة»؛ «الاستحصاب»؛ « مصابيح الظلام»، «تعليقات على منهج المقال»؛ «ابطال القياس»؛ «آداب التجارة»؛ رساله اى در «الجبر والاختيار»؛ «الفوائد الحائرية»، در فقه؛ «شرح الوافى»؛ حاشيه بر «شرح الارشاد» محقق اردبيلى؛ حاشيه بر «تهذيب»؛ حاشيه بر «شرح القواعد»؛ حاشيه بر «مسالك»؛ حاشيه بر «مدارك»؛ حاشيه بر «معالم الاصول». گويند كه بيست مرتبه «المعالم» را درس گفت و در هر مرتبه يك حاشيه جديد بر آن نگاشت.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (273/ 6)، اعيان الشيعه (182/ 9) تاريخ بروجرد (419 ،217 ،211 ،206 ،201 ،176 ،116/ 2)، تذكرةالقبور (12)، الذريعه (103/ 18 ،165 ،75/ 14 ،254/ 7 ،229 ،213 ،205/ 6 ،223/ 4 ،300 ،270 ،269 ،86 ،70/ 1)، روضات الجنات (96 -91/ 2)، ريحانه (52 -51/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 74/ 12، قرن 174 -171/ 13)، فوائد الرضويه (408 -404)، كارنامه ى بزرگان (364 -363)، الكنى والالقاب (110 -109/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (19

-17/ 2)، معجم المؤلفين (90/ 9)، مكارم الآثار (235 -220/ 2)، موادالتواريخ (217)، هديةالاحباب (110 ،100)، هديةالعارفين (351 -350/ 2).

بهجت، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولادت:

آيت الله العظمي محمد بهجت فومني در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده اي ديندار و تقوا پيشه، در شهر مذهبي فومن واقع دراستان گيلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد و از اوان كودكي طعم تلخ يتيمي را چشيد.

درباره نام آيت الله بهجت خاطره اي شيرين از يكي از نزديكان آقا نقل شده است كه ذكر آن در اينجا جالب مي نمايد، و آن اينكه:

پدر آيت الله بهجت در سن 16-17 سالگي بر اثر بيماري وبا در بستر بيماري مي افتد و حالش بد مي شود به گونه اي كه اميد زنده ماندن او از بين مي رود وي مي گفت: در آن حال ناگهان صدايي شنيدم كه گفت:

« با ايشان كاري نداشته باشيد، زيرا ايشان پدر محمد تقي است. »

تا اينكه با آن حالت خوابش مي برد و مادرش كه در بالين او نشسته بود گمان مي كند وي از دنيا رفته، اما بعد از مدتي پدر آقاي بهجت از خواب بيدار مي شود و حالش رو به بهبودي مي رود و بالاخره كاملاً شفا مي يابد.

چند سال پس از اين ماجرا تصميم به ازدواج مي گيرد و سخني را كه در حال بيماري به او گفته شده بود كاملاً از ياد مي برد.

بعد از ازدواج نام اولين فرزند خود را به نام پدرش مهدي مي گذارد، فرزند دومي دختر بوده، وقتي فرزند سومين را خدا به او مي

دهد، اسمش را « محمد حسين» مي گذارد، و هنگامي كه خداوند چهارمين فرزند را به او عنايت مي كند به ياد آن سخن كه در دوران بيماري اش شنيده بود مي افتد، و وي را « محمد تقي » نام مي نهد، ولي وي در كودكي در حوض آب مي افتد و از دنيا مي رود، تا اينكه سرانجام پنجمين فرزند را دوباره « محمد تقي » نام مي گذارد، و بدينسان نام آيت الله بهجت مشخص مي گردد.

كربلايي محمود بهجت، پدر آيت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به كسب و كار، به رتق و فتق امور مردم مي پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهي ايشان مي رسيد. وي اهل ادب و از ذوق سرشاري برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثي اهل بيت عليهم السلام به ويژه حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام شعر مي سرود، مرثيه هاي جانگدازي كه اكنون پس از نيم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.

باري آيت الله بهجت در كودكي تحت تربيت پدري چنين كه دلسوخته اهل بيت عليهم السلام به ويژه سيد الشهداء عليه السلام بود، و نيز با شركت در مجالس حسيني و بهره مندي از انوار آن بار آمد. از همان كودكي از بازيهاي كودكانه پرهيز مي كرد و آثار نبوغ و انوار ايمان در چهره اش نمايان بود، و عشق فوق العاده به كسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.

تحصيلات :

تحصيلات ابتدايي را در مكتب خانه فومن به پايان برد، و پس از آن در همان شهر به تحصيل

علوم ديني پرداخت. به هر حال، روح كمال جو و جان تشنه او تاب نيآ ورد و پس از طي دوران مقدماتي تحصيلات ديني در شهر فومن، به سال 1348 ه.ق. هنگامي كه تقريباً 14 سال از عمر شريفش مي گذشت به عراق مشرّف شد و در كربلاي معلّي اقامت گزيد.

بنا به گفته يكي از شاگردان نزديك ايشان، معظّم له خود به مناسبتي فرمودند:

« بيش از يك سال از اقامتم در كربلا گذشته بود كه مكلّف شدم. »

آري، دست تربيت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شايسته را از اوان كودكي و نوجواني تحت نظر جهان بين خود گرفته و فيوضاتش را شامل حال آنان گردانيده و پيوسته مي پايد، تا در بزرگي مشعل راهبري راه پويان طريق الي الله را به دستشان بسپارد. بدين سان، آيت الله بهجت حدود چهار سال در كربلاي معلّي مي ماند و از فيوضات سيد الشهداء عليه السلام استفاده نموده و به تهذيب نفس مي پردازد و در طي اين مدت بخش معظمي از كتابهاي فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن ديار مطهّر مي خواند.

در سال 1352ه.ق. براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مشرّف مي گردد و قسمتهاي پاياني سطح را در محضر آيات عظام از آن جمله مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني به پايان مي رساند. با اين همه، همّت او تنها مصروف علوم ديني نبوده، بلكه عشق به كمالات والاي انساني هماره جان ناآرام او را به جستجوي مردان الهي و اولياء برجسته وا مي داشته است.

يكي از شاگردان آيت الله بهجت مي گويد: در سالهاي متمادي كه در درس

ايشان شركت مي جويم هرگز نشنيده ام كه جز در موارد نادر درباره خود مطلبي فرموده باشد. از جمله سخناني كه از زبان مباركش درباره خود فرمود، اين است كه در ضمن سخني به مناسبت تجليل از مقام معنوي استاد خود حضرت آيت الله نائيني(رحمت الله عليه) فرمود:

« من در ايام نوجاني در نماز جماعت ايشان شركت مي نمودم، و از حالات ايشان چيزهايي را درك مي كردم. »

استادان بر جسته فقه و اصول :

آيت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درك محضر استادان بزرگي چون آيات عظام: آقا سيد ابوالحسن اصفهاني(رحمت الله عليه) ، آقا ضياء عراقي(رحمت الله عليه) ، و ميرزاي نائيني(رحمت الله عليه) ، به حوزه گرانقدر و پر محتواي آيتِ حقّ حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني (رحمت الله عليه)، معروف به كمپاني وارد شد و در محضر آن علامه كبير به تكميل نظريات فقهي و اصولي خويش پرداخت، و به ياري استعداد درخشان و تأييدات الهي از تفكرات عميق و ظريف و دقيق مرحوم علامه كمپاني، كه داراي فكري سريع و جوّال و متحرك و همراه با تيز بيني بوده، بهره ها برد.

آيت الله محمد تقي مصباح درباره استفاده آيت الله بهجت از استادان خود مي گويد:

« در فقه بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد كاظم شيرازي- كه شاگردان مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي و از استادان بسيار برجسته نجف اشرف بود- استفاده كرده، و در اصول از مرحوم آقاي نائيني، و سپس بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد حسين كمپاني اصفهاني فايده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهاني بيشتر

بود و هم استفاده هاي جنبي ديگر. »

سير و سلوك وعرفان :

آيت الله بهجت، در ضمن تحصيل و پيش از دوران بلوغ، به تهذيب نفس و استكما ل معنوي همّت گمارده، و در كربلا در تفحّص استاد و مربي اخلاقي بر آمده و به وجود آقاي قاضي كه در نجف بوده پي مي برد. و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خويش آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني كمپاني استفاده هاي اخلاقي مي نمايد.

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« پيدا بود كه از نظر رفتار هم خيلي تحت تأثير مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني بودند، چون گاهي مطالبي را از ايشان با اعجابي خاص نقل مي كردند، و بعد نمونه هايش را ما در رفتار خود ايشان مي ديديم. پيدا بود كه اين استاد در شكل گرفتن شخصيت معنوي ايشان تأثير بسزايي داشته است. »

همچنين در درسهاي اخلاقي آقا سيد عبدالغفار در نجف اشرف شركت جسته و از آن استفاده مي نموده، تا اينكه در سلك شاگردان حضرت آيت الله سيد علي قاضي(ره) در آمده و در صدد كسب معرفت از ايشان بر مي آيد، و در سن 18 سالگي به محضر پر فيض عارف كامل حضرت آيت الله سيد علي آقاي قاضي بار مي يابد، و مورد ملاطفت و عنايات ويژه آن استاد معظّم قرار مي گيرد و در عنفوان جواني چندان مراحل عرفان را سپري مي كند كه غبطه ديگران را بر مي انگيزد.

آيت الله مصباح مي گويد:

« ايشان از مرحوم حاج ميرزا علي آقاي قاضي مستقيماً در جهت

اخلاقي و معنوي بهره برده و سالها شاگردي ايشان را كرده بودند. آيت الله قاضي از كساني بودند كه مُمَحَّضِ در تربيت افراد از جهات معنوي و عرفاني بودند، مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم آيت الله آقا شيخ محمد تقي آملي و مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي و عده زيادي از بزرگان و حتي مراجع در جنبه هاي اخلاقي و عرفاني از وجود آقاي قاضي بهره برده بودند. آيت الله بهجت از اشخاص ديگري نيز گهگاه نكاتي نقل مي كردند مثل مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني و ديگران...

خود آقاي بهجت نقل مي كردند: شخصي در آن زمان در صدد بر آمده بود كه ببيند چه كساني سحر ماه مبارك رمضان در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي مي خوانند، آن طور كه خاطرم هست اگر اشتباه نكنم كساني را كه مقيد بودند اين عمل را هر شب در حرم حضرت امير عليه السلام انجام بدهند شمرده بود و بيش از هفتاد نفر شده بودند.

به هر حال، بزرگاني كه تقيد به جهات عبادي و معنوي داشتند در آن عصرها زياد بودند. متأسفانه در عصر ما كمتر اين نمونه ها را مشاهده مي كنيم. البته علم غيب نداريم، شايد آن كساني كه پيشتر در حرمها اين عبادتها را انجام مي دادند حالا در خانه هايشان انجام مي دهند، ولي مي شود اطمينان پيدا كرد كه تقيد به اعمال عبادي و معنوي سير نزولي داشته و اين بسيار جاي تأسف است.»

يكي ديگر از شاگردان آقا ( حجّة الاسلام و المسلمين آقاي تهراني ) جريان فوق

را به صورت ذيل از حضرت آيت الله بهجت نقل مي كند:

« شخصي در آن زمان شنيده بود كه در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي را مي خواندند، آن شخص تصميم گرفته بود ببيند در زمان خودش چند نفر اين كار را انجام مي دهند، رفته بود و شمارش كرده و ديده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقليل پيدا كرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور كه بنده «تهراني» به ياد دارم) در حرم ( اعّم از نزديك ضريح مطهّر، و رواقهاي اطراف) دعاي ابوحمزه را در دعاي نماز وتر خود قرائت مي كنند. »

فلسفه :

آيت الله بهجت، اشارات ابن سينا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آيت الله سيد حسن بادكوبه اي فرا گرفته است.

مرجعيت :

با اينكه ايشان فقيهي شناخته شده اند و بيش از سي سال است كه اشتغال به تدريس خارج فقه واصول دارند، ولي هماره از پذيرش مرجعيت سرباز زده اند.

آقاي مصباح درباره علت پذيرش مرجعيت از سوي ايشان و نيز پيرامون عدم تغيير وضعيت آيت الله بهجت بعد از مرجعيت مي گويد:

« بعد از مرجعيت منزل آايت الله بهجت هيچ تغييري نكرده است، ملاقات و پذيرايي از بازديد كنندگان در منزل امكان ندارد لذا در اعياد و ايام سوگواري، در مسجد فاطميه از ملاقات كنندگان پذيرايي مي شود. اصولاً قبول مرجعيت ايشان به نظر من يكي از كرامات ايشان است، يعني شرايط زندگي ايشان آن هم در سن هشتاد سالگي به هيچ وجه ايجاب نمي كرد كه زير بار

چنين مسؤليتي برود، و كساني كه با ايشان آشنايي داشتند هيچ وقت حدس نمي زدند كه امكان داشته باشد آقا يك وقتي حاضر بشوند پرچم مرجعيت را به دوش بكشند و مسوليتش را قبول بكنند. و بدون شك جز احساس يك وظيفه متعين چيزي باعث نشد كه ايشان اين مسؤليت را بپذيرند. و بايد گفت كه رفتار ايشان در اين زمان با اين وارستگي و پارسايي، حجت را بر ديگران تمام مي كند كه مي شود در عين مرجعيت با سادگي زندگي كرد، بدون اينكه تغييري در لباس، خوراك، مسكن، خانه و شرايط زندگي پيش بيايد. »

تا اينكه بعد از فوت مرحوم آقاي سيد احمد خوانساري(ره) جلد اول و دوم كتاب «ذخيره العباد» (جامع المسائل كنوني) را به قلم خود تصحيح و در اختيار خواص گذاشتند، و پيش از فوت مرجع عاليقدر حضرت آيه الله العظمي اراكي(ره) اجازه نشر رساله عمليه خويش را دادند، سرانجام وقتي جامعه مدرسين با انتشار اطلاعيه اي هفت نفر از آن جمله حضرت آيه الله العظمي بهجت را به عنوان مرجع تقليد معرفي كرد و عده اي از علماي ديگر از جمله آيت الله مشكيني و آيت الله جوادي آملي و ... مرجعيت ايشان را اعلام كردند، به دنبال در خواستهاي مصرانه و مكرر راضي شدند تا رساله عمليه ايشان در تيراژ وسيع به چاپ برسد، با اين حال از نوشتن نام خويش بر روي جلد كتاب دريغ ورزيدند.

در همين ارتباط يكي از مرتبطين ايشان مي گويد: ايشان پيش از در گذشت آيت الله العظمي اراكي چون مطلع شدند جامعه مدرسين نظر به معرفي ايشان را دارند پيغام

دادند كه راضي نيستم اسمي از بنده برده شود.

و بعد از فوت مرحوم اراكي و پيام جامعه مدرسين و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: « فتاواي بنده را در اختيار كسي قرار ندهيد. از ايشان توضيح خواسته شد فرمودند: صبر كنيد، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر كسي ماند و از ديگران تقليد نكرد و فقط خواست از ما تقليد كند آن وقت فتاوي را منتشر كنيد » چندين ماه پس از اين رخداد رساله ايشان توسط بعضي از اهل لبنان به چاپ رسيد.

هجرت:

ايشان بعد از تكميل دروس، در سال 1363 ه.ق. موافق با 1324 ه.ش. به ايران مراجعت كرده و چند ماهي در موطن خود فومن اقامت گزيد و بعداً در حالي كه آماده بازگشت به حوزه علميه نجف اشرف بود، قصد زيارت حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام و اطّلاع يافتن از وضعيت حوزه قم را كرد، ولي در طول چند ماهي كه در قم توقف كرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، يكي پس از ديگري شنيده مي شد، لذا ايشان تصميم گرفت كه در شهر مقدس قم اقامت كند.

در قم از محضر آيت الله العضمي حجت كوه كمره اي استفاده كرده و در بين شاگردان آن فقيد سعيد درخشيد. چند ماهي از اقامت حضرت آيه الله العظمي بروجردي در قم نگذشته بود كه آيت الله بهجت وارد قم شد، و همچون حضرات آيات عظام امام خميني، گلپايگاني و ... به درس فقيد سعيد مرحوم بروجردي حاضر شد.

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« آيت الله بهجت از همان زماني كه مرحوم آيت الله بروجردي(ره)

در قم درس شروع كرده بودند از شاگردان برجسته واز مُستَشكِلين معروف و مبرّز درس ايشان بودند. معمولاً استاداني كه درس خارج مي گويند، در ميان شاگردانشان يكي دو سه نفر هستند كه ضمن اينكه بيش از همه مطالب را ضبط مي كنند احياناً اشكالاتي به نظرشان مي رسد كه مطرح و پي گيري مي كنند تا مسائل كاملاً حل شود، اينان از ديگران دقيق ترند، و اشكالاتشان علمي تر و نياز به غور و بررسي بيشتري دارد، و ايشان در آن زمان چنين موقعيتي را در درس مرحوم آيت الله بروجردي داشتند. »

تدريس :

آيت الله بهجت در همان ايام كه در درس آيات عظام اصفهاني، كمپاني و شيرازي حضور مي يافت، ضمن تهذيب نفس و تعلم، به تعليم هم مي پرداخت و سطوح عاليه را در نجف اشرف تدريس مي كرد. پس از هجرت به قم نيز پيوسته اين روال را ادامه مي دادند. در رابطه با تدريس خارج فقه توسط ايشان نيز در مجموع مي توا ن گفت كه ايشان بيش از چهل سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گريزي غالباً در منزل تدريس كرده است، و فضلاي گرانقدري ساليان دراز از محضر پر فيض ايشان بهره برده اند.

شيوه تدريس :

آيت الله مصباح در مورد روش تدريس ايشان مي گويد:

« ايشان در بيان مطالب سعي مي كردند ابتدا مسأله را از روي كتاب شيخ انصاري قدس سره مطرح كنند، و بعد هر كجا مطلب قابل توجهي از ديگران مخصوصاً از صاحب جواهر قدس سره در طهارت، و از مرحوم حاج

آقا رضا همداني و ديگران مطالب برجسته اي داشتند آن را نقل مي كردند، و بعد هر جا خود ايشان نظر خاصي داشتند آن را بيان مي كردند. اين شيوه از يك طرف باعث اين مي شد كه انسان از نظر استادان بزرگ در يك موضوع آگاه بشود و در عين حال صرفه جويي در وقت مي شد. استادان ديگر هم براي تدريس شيوه هاي جالبي داشتند كه شايد براي مبتدي مفيدتر بود كه هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح مي كردند، ولي خوب اين باعث مي شد كه وقت بيشتري گرفته بشود و احياناً مطالبي تكرار بشود.

در ضمن تدريس، در ميان نكته هايي كه از خود ايشان ما استفاده مي كرديم و طبعاً بعضي از اين نكته ها چيزهايي بود كه ايشان از استادانشان شفاهاً دريافت كرده بودند، به مطالب بسيار ارزنده و عميق و داراي دقتهاي كم نظيري بر مي خورديم. »

آيت الله مسعودي كه خود سالها از درس آيت الله العظمي بهجت بهره برده اند درباره ويژگي تدريس ايشان مي گويد:

« سبك درس ايشان سبك خاصي است. معمولاً آقايان مراجع و بزرگان در درس خارج يك مسأله اي را مطرح مي كنند و اقوال ديگران را يكي يكي ذكر مي كنند، سپس يكي را نقد مي كنند و ديگري را تأييد، و سرانجام يكي از آن نظرات را مي پذيرند، يا نظريه ديگري را انتخاب مي كنند. ولي ايشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمي كنند بلكه ابتدا مسأله را مطرح مي كنند و بعد روند استدلالش را بيان مي كنند. اگر شاگرد آراء علماء را ديده

و مطالعه كرده باشد، مي فهمد كه دليلي را كه استاد ذكر مي كند چه كسي گفته است، و اشكال يا تأييدي را كه مي كند مي فهمد به سخن چه كسي اشكال يا قول چه كسي را تأييد مي كند. لذا هر كس بخواهد در درس ايشان شركت كند بايد مباني و نظرات آقايان ديگر را ديده باشد. »

آيت الله محمد حسين احمدي فقيه يزدي درباره شيوه درس ايشان مي گويد:

« نوعاً ايشان چند مسئله اصلي يا فرعي را كه عنوان مي فرمودند بعد از توجه به ظرافتهاي حديث و روايت و يا آيه شريفه اي كه دلالت بر موضوع بحث داشت، مقايسه اي بين موضوع بحث و ساير بحثهاي مشابه مي نمودند و دقت عقلي و فكري خاصي در تعادل آن دو انجام مي دادند، آنگاه نتيجه مي گرفتند كه انصافاً نتيجه علمي و جديد بود. و حقيقتاً مطلبي را كه ذكر مي كردند ناشي از اوج و عظمت ديد و فكرشان بود كه از ائمه عليهم السلام و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحيح نيز هم اين گونه بحث و تجزيه و تحليل كردن است. »

موعظه در درس :

حجة السلام والمسلمين قدس، امام جمعه كلاچاي كه خود سالها در درس ايشان حضور داشته است مي گويد:

« روال آيت الله العظمي بهجت اين بود كه پيش از شروعِ درس، حدود ده دقيقه موعظه مي كرد، ولي نه به عنوان موعظه بلكه به عنوان حكايت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود كه منظور اصلي آيت الله مصباح يزدي كه سالها در درس خارج فقه ايشان شركت مي كردند (15سال)،

علاوه بر استفاده علمي، استفاده از روحيه ملكوتي آقا بوده است. »

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« آيت الله بهجت گاهي داستاني را يا حديثي را نقل مي كردند كه براي ما تعجب آور بود ايشان چه اصراري دارند كه بر مطالب معلوم و روشن تكيه مي كنند، از جمله مطلبي كه ايشان در تذكّرات پيش از درس اصرار مي كردند امامت امير المؤمنين عليه السلام بود، ما تعجب مي كرديم كه ما مگر در آن حضرت شك داريم كه ايشان اين قدر اصرار دارند كه دلائل امامت حضرت علي عليه السلام را براي ما بيان كنند. يك خورده ته دلمان گله مند بوديم كه چرا به جاي اين مطالب يك چيز هايي كه بيشتر حاجت ماست ( در امور اخلاقي و معنوي ) مطالبي را نمي گويند. اما بعد از اين كه به پنجاه- شصت سالگي رسيديم، در بسياري از مباحث ديديم كه آن نكته هايي كه ايشان چهل سال پيشتر در درسشان درباره امامت علي عليه السلام مي فرمودند به دردمان مي خورد. گويا ايشان آن روز مي ديد كه يك مسائلي بناست در آينده مورد غفلت و تشكيك قرار بگيرد.

شايد اگر توجه هاي ايشان نبود ما انگيزه اي نداشتيم درباره اين مسائل مطالعه اي داشته باشيم، حتي از نكته هايي كه ايشان چهل سال پيش بيان مي كردند امروز بنده در نوشته هايم در مورد مسائل اعتقادي يا جاهاي ديگر استفاده كرده ام. »

جايگاه علمي :

گواهي استادان و هم دوره ايها و نيز شاگردان برجسته كه بخشي از آن در ذيل مي آيد نمايانگر دقت نظر

و نبوغ برجستگي علمي ايشان است:

از آن جمله گويند:

روزي ايشان در درس كفايه يكي از شاگردانِ مرحوم آخوند خراساني به نحوه تقرير مطالب آخوند خراساني توسط استاد اعتراض مي كند، ولي با توجه به اينكه از همه طلاب شركت كننده در درس كم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدي پيش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شديد شاگردان ديگر قرار مي گيرد، ولي در آن هنگام ناگهان استاد وارد مي شود و متوجه اعتراض شاگردان به ايشان مي گردد. سپس خطاب به آنان مي فرمايد: « با آقاي بهجت كاري نداشته باشيد. » همه ساكت مي شوند آنگاه استاد ادامه مي دهد: « ديشب كه تقريرات درس مرحوم آخوند را مطالعه مي كردم متوجه شدم كه حقّ با ايشان است » و پس از اين سخن، از جديت و نبوغ آيت الله بهجت تمجيد مي نمايد.

يكي از دانشمندان نجف مي گويد:

« ايشان در درس، به مرحوم آيت الله كمپاني امان نمي داد، و پيوسته بحثها را مورد نقد قرار مي داد. »

مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري نيز مي گويد:

« ايشان با اظهار نظرهاي دقيق و اشكالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب كرده بود كه چند روزي مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ايرادها براي ما هم مفيد بود؛ ولي آقاي بهجت براي گريز از شهرت ديگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه مي دادند معلوم مي شد اگر بالاتر از ديگران نباشند بي شك كمتر از آنان نيستند. »

مرحوم علامه محمد تقي جعفري مي گويد:

« آن هنگام كه در

خدمت آقا شيخ كاظم شيرازي مكاسب مي خوانديم، آيت الله بهجت نيز كه اينك در قم اقامت دارند، در درس ايشان شركت مي نمودند، خوب يادم هست كه وقتي ايشان اشكال مي كردند آقا شيخ كاظم با تمام قوا متوجه مي شد، يعني خيلي دقيق و عميق به اشكالات آقاي بهجت توجه مي كرد، و همان موقع ايشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود. »

آيت الله سيد محمد حسين طهراني در كتاب انوارالملكوت مي نويسد:

« آيت الله حاج شيخ عباس قوچاني، وصيّ سيد علي آقاي قاضي مي فرمودند: آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني حاضر مي شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سيّد باز مي گشتند بعضي از طلابي كه در درس براي آنها اشكالاتي باقي مانده بود به حجره ايشان مي رفتند و اشكالشان را رفع مي نمودند. و چه بسا ايشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ايشان مي پرسيدند و ايشان هم مانند بيداري جواب مي دادند جواب كافي وشافي، و چون از خواب بر مي خاستند و از قضايا و پرسشهاي در حال خواب با ايشان سخن به ميان مي آمد ابداً اطلاع نداشتند و مي گفتند: هيچ به نظرم نمي رسد و از آنچه مي گوييد در خاطرم چيزي نيست. »

آيت الله مشكيني مي گويد:

« ايشان از جهت علمي ( هم در فقه و هم در اصول ) در يك مرتبه خيلي بالايي در ميان فقهاي شيعه قرار دارند.

»

حجة السلام و المسلمين امجد مي گويد:

« ايشان در علميت در افق اعلي است. فقيهي است بسيار بزرگ، و معتقدم كه بايد مجتهدين پاي درسشان باشند تا نكته بگيرند و بفهمند، و حق اين است كه درس خارج را بايد امثال آيت الله بهجت بگويند نه آنهايي كه به نقل اقوال بسنده مي كنند. »

تشويق بزرگان به شركت در درس ايشان :

آيت الله مصباح مي گويد:

« اولين چيزي كه ما را جذب كرد آن جاذبه معنوي و روحاني ايشان بود. ولي تدريجاً متوجه شديم كه ايشان از لحاظ مقامات علمي و فقاهت هم در درجه بسيار عالي قرار دارد. اين بود كه سعي كرديم خدمت ايشان درسي داشته باشيم تا وسيله اي باشد هم از معلومات ايشان بهره اي ببريم، و هم بهانه اي باشد كه هر روز خدمت ايشان برسيم و از كمالات روحي و معنوي آقا بهره مند شويم. كتاب طهارت را در خدمت ايشان شروع كرديم، ابتدا در يكي از حجرات مدرسه فيضيه چند نفر از دوستان شركت مي كردند، و بعد از گذشت يك سال، يكي دو سالي هم در حجره اي در مدرسه خان (مدرسه مرحوم آيت الله بروجردي) خدمت ايشان درس داشتيم، و بعدها كه ضعف مزاج ايشان بيشتر شد از آن به بعد در منزل، خدمتشان مي رفتيم كه يك دوره طهارت را خدمت ايشان خوانديم، و بعد يك دوره هم مكاسب و خيارات را كه تقريباً حدود 15 سال ادامه پيدا كرد. ما در درس ايشان استفاده هايي مي برديم كه در بسياري از درسها كمتر يافت مي شد. »

شهيد بزرگوار

استاد مطهري(ره) نيز به درس ايشان عنايت خاصّي داشتند. آيت الله محمد حسين احمدي يزدي در اين رابطه مي گويد:

« آيت الله شهيد مطهري درباره درس آيت الله بهجت به ما خيلي سفارش مي كرد و مي فرمود: حتماً در درس ايشان شركت كنيد مخصوصاً در اصول، چون آقاي بهجت درس آقا شيخ محمد حسين اصفهاني را ديده حتماً در درس ايشان شركت كنيد.»

استاد خسرو شاهي مي گويد:

« بنده در درس فقه خارج خيارات آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري شركت مي كردم. ايشان اواخر عمر مريض بودند و درسشان تعطيل شد. يك روز وقتي كه آيت الله حايري از حرم بيرون مي آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض كردم: ان شاء الله درس را شروع مي فرماييد؟

فرمودند: نه. بعد فرمودند:

« شما كه جوان هستيد من يك ضابطه اي را در اختيار شما قرار بدهم، و آن اينكه درس كساني شركت بكنيد كه فقط نقل اقوال نكنند، بلكه اقوال را بررسي كرده و نكاتي را در درس بيان كنند كه در فعليت رساندن ملكه اجتهاد خيلي سودمند باشد. چون درسي براي شما مفيد است كه اين ملكه اجتهاد را از قوه به فعليت برساند، و تنها به نقل اقوال كفايت نكند. »

من همان جا به ايشان عرض كردم: جناب عالي كسي را با اسم براي ما معرفي بفرماييد. فرمودند: « من از اسم بردن معذورم. » عرض كردم: من در درس آيت الله العظمي بهجت شركت مي كنم. ايشان اظهار رضايت نمود و تبسم كردند و فرمودند: « درس ايشان از نظر دقت و محتوا همين قاعده

و ضابطه اي را كه به شما گفتم دارد، خوب است كه در درس ايشان شركت مي كنيد. درس ايشان از هر جهت سازنده است هم از جهت علمي هم از جهت اخلاقي، اين درس را ادامه بدهيد. »

تأليفات :

حضرت آيت الله بهجت داراي تأليفات متعددي در فقه و اصول هستند كه خود براي چاپ اكثر آنها اقدام نكرده اند، و گاه به كساني كه مي خواهند آنها را حتي با غير وجوه شرعيه چاپ كنند، اجازه نمي دهند و مي فرمايند: هنوز بسياري از كتابهاي علماي بزرگ سالهاست كه به گونه خطي مانده است، آنها را چاپ كنيد نوبت اينها دير نشده است.

فهرست عمده تأليفات ايشان كه برخي نيز با اصرار و پشتكاري برخي از شاگردانشان به چاپ رسيده، عبارتند از:

الف) كتابهاي چاپ شده:

1. رساله توضيح المسائل ( فارسي و عربي )

2. مناسك حجّ

دو كتاب فوق توسط برخي از فضلا بر اساس فتاوي ايشان تأليف و پس از تأييد آقا به چاپ رسيده است.

3. وسيله النجاة

اين كتاب در بردارنده نظرات فقهي ايشان در اكثر ابواب فقه است كه در متن وسيله النجاه آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) گنجانده شده و نهايتاً جلد نخست آن با تأييد ايشان به چاپ رسيده است.

4. جامع المسائل

اين كتاب مجموعه حواشي ايشان بر كتاب « ذخيره العباد» استادش آيت الله العظمي محمد حسين غروي اصفهاني، و نيز تكميل آن تا آخر فقه مي باشد، كه قسمتهايي از آن ابتدا با نام « ذخيره العباد» با حروفچيني نه چندان زيبا و در تعداد نسخه اندك در اختيار برخي از شاگردان

و خواصّ ايشان قرار گرفت، و بعداً جلد اول از اين مجموعه كه قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به خاطر كثرت فروع فقهي كه توسط حضرت آيت الله بهجت بر اصل كتاب افزوده شده و جامعيت آن « جامعُ المسائل » نام گرفته و به همت برخي از شاگردان ايشان به چاپ رسيد.

ب) تأليفات آماده چاپ و نشر:

1. جلد اول از كتاب صلوة

آيت الله بهجت در اين كتاب با سبكي ويژه و تلخيص مطالب به ترتيب مباحث

« جواهر الكلام» به بيان نظريات نو و ابتكاري خويش پرداخته اند.

2. جلد اول از دوره اصول

اين كتاب تقريبا" به ترتيب « كفايه الاصول» نگارش يافته است، و بارها توسط ايشان مورد مداقّه و تجديد نظر قرار گرفته، و نظرياتي نو در بسياري از مباحث اصول را در بردارد.

3. تعليقه بر مناسك شيخ انصاري

اين كتاب در بردارنده نظرات ايشان درباره مناسك حجّ مي باشد.

ج) تأليفاتي كه هنوز اقدام به چاپ آنها نشده است:

1. بقيه مجلّدات دوره اصول

2. حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري

كه به ترتيب مكاسب شيخ انصاري(ره) از اول تا انجام، و پس از اتمام آن ادامه مباحثي كه در مكاسب مطرح نشده بر اساس متن « شرائع الاسلام » نگارش يافته است، ايشان در اين دوره از مباحث فقهي نظرات جديدي را ارائه داده اند.

3. دوره طهارت

در اين كتاب نيز آيت الله بهجت بسان دوره « كتاب الصلوة » به ترتيب مباحث

« جواهر الكلام» با تلخيص و نو آوري نظرات خويش را مطرح نموده اند.

4. بقيه مجلّدات دوره كتاب الصلوة

همچنين ايشان در

تأليف سفينة البحار با مرحوم حاج شيخ عباس قمي (ره) همكاري داشته اند، و قسمت زيادي از سفينة البحار خطي، به خط ايشان نوشته شده است.

شاگردان :

با توجه به اينكه ايشان به خاطر شهرت گريزي عمدتاً در منزل خود تدريس مي كردند، با وجود اين افراد بسياري از محضر آن جناب استفاده كرده و مي كنند. كه برخي از آنان خود صاحب رساله و فتوي مي باشند، اينك نام بعضي ديگر از آنان را با حذف القاب ذكر مي كنيم:

1. محمد تقي مصباح يزدي.

2. عبدالمجيد رشيد پور.

3. سيد مهدي روحاني.

4. علي پهلواني تهراني.

5. مختار امينيان.

6. محمدهادي فقهي.

7. هادي قدس.

8. محمود امجد.

9. محمد ايماني.

10. محمد حسن احمدي فقيه يزدي.

11. محمد حسين احمدي فقيه يزدي.

12- مسعودي خميني

13- سيد رضا خسروشاهي.

14- حسن لاهوتي

15- عزيز علياري

16- سيد محمد مؤمني

17- حسين مفيدي

18- جواد محمد زاده تهراني

19- سيد صابر مازندراني

20- شهيد نمازي شيرازي

اين عارف برجسته و فقيه ارزشمند در ساعت پانزده و ده دقيقه عصر 27 ارديبهشت 1388 مطابق با 22 جمادي الاولي 1430 قمري دار فاني را وداع گفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بهجتي اردكاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا شيخ محمد حسين بهجتى اردكانى از افاضل برجسته و علماء شايسته حوزه ى قم است كه سالها از محضر آيات عظام مرحوم آيه الله العظمى حجت و آيه الله العظمى بروجردى و ساير آيات استفاده كامل نموده و بمدارج عاليه علم و كمال رسيده است داراى طبع شعر ميباشد.

(س چهارم ق)، فقيه، اديب و شاعر. از علماى شايسته حوزه علميه قم بود كه سالها از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه بروجردى

و ساير آيات استفاده كامل كرد و به مدارج عاليه علمى رسيد. وى داراى طبع شعر بود و قصيده ى مخمسى از وى در «گنجينه ى دانشمندان» آورده شده است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (67/ 3).

بهشتي رشتي، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1230 ق)، عالم دينى و فقيه. از علماى قرن سيزدهم و از شاگردان سيدعلى طباطبايى، صاحب «رياض» بود كه در كربلا نزد استاد تلمذ مى كرد. او فتواهاى استادش را از تصانيف وى جمع آورى كرد تا مقلدانش بتوانند به رساله ى عمليه ى او دسترسى پيدا كنند. بهشتى از ميان مسايل گردآورى شده استاد، رساله اى فارسى به نام «راه نجات»، با فصولى مرتب در طهارت و نماز و روزه، در سال 1230 ق نگاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (64/10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 827/13).

بهشتي، سيدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1354 ق)، عالم، اديب، لغوى، مفسر، فقيه و محدث. معروف به مفسر. در كربلا متولد شد و همان جا نشو و نما يافت. وى در تهران ساكن و از اعلام معاصر تهران بود. بهشتى در زهد و تقوى كم نظير بود. او متجاوز از بيست و دو سال پى درپى در مسجد جامع تهران تفسير قرآن مى گفت. در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه شهر رى دفن شد. از آثار وى تفسير «مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر»، به عربى، در دوازده مجلد است كه در تهران به طبع رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (179 -178 /4)، مقنيات الدرر (ج 1/ مقدمه مؤلف).

بهشتي، محمدحسيني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1307، اصفهان.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

آيت الله سيد محمدحسين بهشتى در محله ى لومبان اصفهان چشم به جهان گشود. پدربزرگ وى، آيت الله مير محمدصادق مدرس خاتون آبادى، از مراجع عصر خود بود. آيت الله بهشتى تحصيلات خود را تا سال دوم دبيرستان در اصفهان گذراند و سپس در سال 1325 به قم رفت. حدود شش ماه در قم بقيه سطح مكاسب و كفايه را تكميل نمود و از اوايل سال 1326 به درس خارج فقه و اصول در محضر آيت الله محقق داماد وارد شد. از اساتيد ديگر وى آيات عظام بروجردى، خوانسارى، كوه كمره اى و امام خمينى (ره) بودند.

براى پيگيرى تحصيلات دانشگاهى، در سال 1327 با گرفتن ديپلم وارد دانشگاه معقول و منقول شد و تا سطح دكترى ادامه تحصيل داد. در فسلفه نيز پنج سال مستمر (1335 -1330) در درس علامه ى طباطبائى حضور يافت و علاوه بر بحث هاى اصول فسلفه و روش رئاليسم، اسفار و شفا را نيز فراگرفت.

در همان سالها به

سبب آشنايى با زبان انگليسى به عنوان دبير به تعليم اين زبان در دبيرستان ها پرداخت.

در سال هاى 1329 و 1330 وارد عرصه ى فعاليت هاى سياسى شد. تأسيس مدرسه ى منتظريه ى با همت آيت الله قدوسى و با نظارت ايشان از فعاليت هاى ديگرى بود كه از سال 1339 آغاز شد. از سال 1341 نيز در جريان هاى سياسى حضور داشت. از جمله اقدامات وى همكارى در ايجاد «كانون دانش آموزان قم» بود كه بعدها آيت الله دكتر محمد مفتح مسئوليت آن را پذيرفت. در زمستان سال 1342 او را مجبور كردند كه از قم خارج شده و به تهران برود.

با ورود به تهران با جمعيت هاى مؤتلفه ى اسلامى رابطه سازمان يافته اى داشت. در همين جمعيت ها بود كه به پيشنهاد شوراى مركزى، امام خمينى (ره) يك گروه چهار نفرى را به عنوان شوراى سياسى و فقهى تعيين نمود كه يكى از آنها آيت الله بهشتى بود. بعدها برنامه تغيير كتاب هاى تعلميات دينى مدارس در رأس فعاليت هاى آنها قرار گرفت.

با دستگيرى اغلب رهبران سياسى نظامى جمعيت هاى مؤتلفه، آيت الله بهشتى در اوايل سال 1344 براى راهنمايى مسلمانان آلمان، از ايران به آن كشور رفت و در هامبورگ مستقر شد. در آنجا زبان آلمانى را ياد گرفت. اما فعاليت وى فقط منحصر به آلمان نبود و كشورهاى آلمانى زبان (به ويژه اتريش) را نيز در برگرفت. آيت الله در اين مدت در تشكيل اتحاديه ى انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا و نشريه «اسلام مكتب مبارز» همكارى كرد و از ايشان در اين دوره، سخنرانيها و جزوات چندى به زبان هاى فارسى، انگليسى، عربى و آلمانى باقى مانده است. يك دوره تفسير قرآن از آغاز تا سوره نساء نيز حاصل همين ايام است.

در

سال 1349 به ايران بازگشت و با همكارى آيت الله مهدوى كنى، آيت الله موسوى اردبيلى و آيت الله محمد مفتح به تشكيل جامعه روحانيت مبارز نمود. در سال 1355 هسته هايى براى امور تشكيلاتى به وجود آمد و در سال 1356 روحانيت مبارز شكل گرفت.

در كنار فعاليت هاى ديگرش، از همان سال بازگشت به ايران (1349) كار تحقيقاتى و علمى را آغاز كرد كه تا سالهاى انقلاب با همكارى آيت الله موسوى اردبيلى و دكتر محمد مفتح ادامه يافت و اهميت اين كار تحقيقاتى به حدى بود كه حتى در سال 1353 در برگه يادداشت كارهاى جارى، پنجاه درصد از وقت خويش را فقط به آن اختصاص داده اند و بقيه را به بيش از پانزده كار فرهنگى، تحقيقى و اجرائى ديگر. در سالهاى 1355 تا 1357 نيز، جلسه اى در روزهاى دوشنبه در منزل ايشان برقرار بود كه در آن با حضور چند تن از محققان و فارغ التحصيلان رشته ى اقتصاد، كتاب كاپيتال (سرمايه) كارل ماركس مورد بررسى قرار گرفت.

با عزيمت امام خمينى (ره) به پاريس، آيت الله دكتر بهشتى به حضور ايشان رفت و هسته ى شوراى انقلاب تشكيل شد كه وى يكى از اعضاى آن بود.

علاوه بر مقاله ها و سخنرانى ها، تأليفات وى به شرح زير است: بانكدارى و قوانين مالى اسلام؛ عادت (ترجمه از انگليسى)؛ قانون عليت در جامعه ما؛ نقش ايمان در زندگى انسان؛ كدام مسلك ؟؛ صداى اسلام در اروپا (به پنج زبان)؛ روحانيت در اسلام و در قرآن؛ يك قشر جديد در جامعه ما؛ حكومت در اسلام (حكومت از نظر اسلام) (1367)؛ نماز چيست؟ (1366)؛ اسلام و مكتب هاى معاصر؛ مباحث شناخت در اسلام (1369)؛ شناخت از ديدگاه قرآن؛ امر

به معروف و نهى از منكر، آزادى از ديدگاه اسلام؛ مالكيت از نظر اسلام؛ تكامل از نظر اسلام؛ تخريب در انديشه اسلامى؛ حقيقت و عرفان؛ اسلام دين واقع بين؛ قضاى اسلامى؛ اقتصاد اسلامى (فارسى و عربى، 1362)؛ توحيد در قرآن؛ حج در قرآن (1365)؛ نقش قيامتى انقلاب اسلامى (مجموعه مقالات؛ با همكارى محمدجواد باهنر).

از آثار ديگر ايشان كه چاپ نشده اند: ترجمه كامل تاريخ قرآن نولد؛ ترجمه بخشى از كتاب دانش منطق اثر هگل؛ تحقيق گسترده اى پيرامون وحى؛ تفسير قرآن (نوار).

ضمنا تعداد معدودى نوار از جلسات درس دكتر بهشتى با عنوان (فلسفه ى هگل) كه از سال 1355 براى طلاب آغاز كرد و نيز يادداشتهاى آن به جا مانده است.

آيت الله دكتر بهشتى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكرش در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

استاد دكتر سيد محمد حسينى بهشتى اصفهانى از افاضل دانشمندان و اكابر مدرسين و اساتيد معاصر و مستخرجين با كمال حوزه علميه قم است آقاى دكتر بهشتى در حدود 1345 قمرى در شهر اصفهان به دنيا آمده و پس از خواندن اوليات و قسمتى از سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه فراگرفته و آنگاه به دروس خارج فقه واصول آيات عظام مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى و آيت اللَّه العظمى آقاى شريعتمدارى حاضر و از دراسات آنان استفاده كامل نموده و معقول را هم از محضر علامه آيت اللَّه طباطبائى آموخته و در رشته هاى مختلف علمى عقلى و نقلى يكى از ستارگان درخشنده حوزه علميه گرديده و چند سالى از طرف مراجع بزرگ براى ارشاد و وظائف روحى و دينى

به آلمان مهاجرت و در آنجا رهبرى- مسلمين شيعى را نموده و خدمات چشمگيرى انجام داده تا در اين چند ساله اخير كه مراجعت به ايران و در تهران به تدريس و خدمات دينى پرداخته و هم براى تدريس و سخنرانى در دارالتبليغ اسلامى قم به دعوت موسس بزرگوار آن حضرت آيت العظمى آقاى شريعتمدارى به قم آمده و ايفاء وظيفه نموده است.

معظم له نيز از مجاهدين به نام و مبارزين عيه امپرياليسم و رژيم منفور طاغوتى است كه با تمام سخنرانيهايش مظالم و جرائم دولت را بيان و از اعمال ضد خلقى و مردمى و توحيدى آنان انتقاد نموده است.

استاد بهشتى در انقلاب ايران و پيروزى آن سهم ويژه اى دارند و هم اكنون يكى از علماء دولت موقت جمهورى اسلام و از نزديكان و همكاران جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان نخست وزير مى باشد سخنرانيها و اعلاميه هاى ايشان جالب و مجموع آن خود كتابى خواهد بود.

آثار و تاليفات عديده علمى دارند كه بعضى از آن مطبوع و برخى هم مخطوط مانده است از تاليفات مطبوع ايشان كتب زير است.

1- خدا از ديدگاه قرآن كه در 27 شهريور 1352 برابر 25 شعبان 1393 ق به طبع رسيده است.

2- نماز چيست.

3- شناخت اسلام كه به اتفاق دو نفر از افاضل آقاى على آقاى گلزار غفورى- محمدجواد باهنر نوشته اند كتابهاى ديگرى كه متاسفانه نام آنها را ياد ندارم.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهلول گنابادي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1320 ق)، شاعر. معروف به بهلول. اصل وى بجستان گناباد است. وى در سبزوار متولد شد و همان جا تحصيل علوم قديمى كرد. سپس بيشتر به وعظ و روضه خوانى و مسافرت در ايران و عراق مشغول بود. وى

براى مخالفت با قانون اتحاد شكل و تبديل لباسهاى مختلف و معمولى ايرانى به لباس واحد نيم تنه و شاپو، در مشهد سخنرانيهايى كرد كه منجر به شورشى در آنجا شد كه در نهايت وى را به افغانستان بازگشت و در سال 1349 ق به ايران بازگشت. بهلول حافظه اى نيرومند داشت. او را منظومه اى است در حدود هزار و دويست بيت كه خود از آن تعبير به «مجموعه ى دينى» كرده و در آن شرح حال خود و بعضى وقايع زمان خود را به تصوير كشيده است. مجموعه ى شعرش به نام «بهلول» به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (149 -148 /9)، سخنوران نامى معاصر (634 -631 /1)، صد سال شعر خراسان (157 -155)، مؤلفين كتب چاپى (262/2).

بيارجمندي خاخوريني خراساني، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1328 ق)، دانشمند، محدث و فقيه. در كودكى از زادگاه خود به مشهد رفت و در آنجا به تحصيل پرداخت، پس از چندى جهت تكميل تحصيلات خود به نجف سفر كرد و نزد نايينى به فراگيرى اصول و فقه پرداخت. سپس از محضر شيخ محمدحسين غروى و سيدابوالحسن اصفهانى فيض برد و اجازه ى اجتهاد يافت. همچنين در كربلا از محضر ايت الله قمى فيض برد. وى از محدث قمى اجازه ى حديث گرفت. چند دوره «رسائل» و «مكاسب» و «كفايه» را تدريس كرد. پس از آن درس خارج را شروع كرد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. برخى از آثار وى عبارت اند از: «شرح كفايه»، تقريرات نايينى» در فقه و اصول؛ «تقريرات كمپانى»؛ «حاشيه بر مكاسب»؛ «رساله ى عمليه»؛ «زبدةالمسائل»؛ «مدارك العروة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (136/3)، مؤلفين كتب

چاپى (889 -887 /6).

بيدآبادي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن حاج سيد محمّد باقر. عالم فاضل، از رؤساى علما و متنفّذين. در محلّه بيدآباد عنوان كلّى داشته، و پس از فوت حاج سيد اسداللَّه مرجع شرعيّات و متولّى مسجد سيّد بوده، و در زمان توليت او اقداماتى در تكميل ساختمان مسجد شده، در سال 1320 در مسافرت عتبات وفات يافته، جنب برادر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيدآبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا محمد در محله بيدآباد اصفهان چشم به جهان گشود و در اين شهرمراتب رشد و كمال را پيمود. دوران زندگي وي مصادف با سقوط صفويه و انتقال قدرت به افشاريه و پس از آن زنديه بود و او در دوران انحطاط زنديه درگذشت .

بيدآبادي علوم نقلي و عقلي را در محضر ملا اسماعيل خواجويي (متوفي 1172 ق)و ميرزا محمدتقي الماسي (متوفي 1195 ق)فرا گرفت. اما از زماني كه علم رسمي را سر به سرقيل و قال ديد و عطش دروني خود را همچنان در اشتداد يافت دست در دامن استاد عرفان و اخلاق سيد قطب ا لدين نيريزي شيرازي نهاد.

آقا محمد بيدآبادي مردي بسيار متواضع و مهربان بود.در فقه مجتهد مسلم و در فلسفه تسلط كامل داشت.در عرفان علمي و عملي بسيار متبحر بود، در زندگي شخصي اش با كمال قناعت و زهد زندگي مي كرد.چنانكه نقل است در روزگاري وي در اصفهان قحطي سختي روي داد و مردم را به زحمت انداخت در صورتي كه آقا محمد هيچ شكايتي از اوضاع نداشت. وقتي علت را جويا شدند دريافتند كه وي و خانواده اش شش ماه تمام با هويج پخته يا خام روزگار گذرانده اند.

از ديگر صفات بارز

وي بي اعتنايي و عدم توجه اش به حكام زمانه بود . مي گويند كريم خان زند و عليمردان خان زند همواره مايل به ديدار و نشست و برخاست با وي بودند ولي آقا محمد بيدآبادي با قناعت و زهدش هيچ توجهي به آنان نمي كرد.

يكي از تربيت يافتگان بيد آبادي، حاج محمد ابراهيم كرباسي است كه به حق يكي از ستارگان جهان تشيع است. حاجي كلباسي كه ده سال بيشتر از عمرش نمي گذشت بنا بر وصيت پدرش به خانه آقا محمد بيدآبادي رفت و تحت تربيت و كفالت اين عالم رباني قرار گرفت.

اما اهميت ويژه بيدآبادي در انتقال فلسفه غني اصفهان عصر صفوي به روزگار بعد از خودش بود.زيرا با انقراض سلسله صفويه،فلسفه در حوزه اصفهان دستخوش نابودي فراموشي بود ولي آقا محمد بيدآبادي با تربيت شاگردان بزرگي چون ملاعلي نوري توانست علم حكمت را به نسل بعد منتقل كند.

بيدآبادي همچنين در علم كيميا مهارت داشت و تبديل فلزات پست به طلا را عملاً در اصفهان انجام مي داد و چندين رساله و كتاب در اين خصوص از خود بجاي گذاشته است. در رستم التواريخ آمده است كه:«آن مرحوم نزديك وفات خود به ديدن جناب قدسي آداب،ميرزا محمد علي ولد ميرزا مظفر خليفه سلطاني آمد و خواست علم كيميا را تعليمش نمايد،آن كروبي قريحه قبول ننمود و فرمود اين بار بسيار گران است و مرا تاب و طاقت و توانايي برداشتن اين بار گران نيست و اگر متحمل اين بار گران بشوم تكليف بر من شاق مي شود و در اين باب صلاح خود را نمي دانم پس مرحوم آقا محمد

چون غير آن پاك فطرت از براي اين علم شريف سزاوار با اهليتي نيافت، چه از اولاد خود چه از ديگران،پس ناچار اين امانت خدايي را مانند درّ مكنون در گنجينه دل به خاك برد و آن را به هيچ كس نسپرد.»

بيدآبادي پس از عمري تلاش و مجاهده در طريق حق و تربيت شاگردان زياد،عاقبت در سال 1198 در اصفهان دار فاني را وداع گفت.

او قبل از مرگش خوابي در جلالت و منزلت مير معصوم خاتون آبادي(متوفي 1151 ق) ديده بود و به همين اساس وصيت نموده بود او را بعد از مرگ در كنار قبر وي دفن نمايند.همچنين بيدآبادي وصيت كرده بود كه بر بالاي قبر وي گنبد و بارگاهي ساخته نشود.و بر طبق همين وصيت قبر وي تا حدود 120 سال بعد از وفاتش بدون گنبد و بارگاه بوده است.تا اينكه مرحوم ميرزا سليمان خان ركن الملك كه نايب الحكومه اصفهان و از اولاد خلف بيك بود،عمارت چهار طاقي بر بالاي قبر وي ايجاد نمود.بر مزار وي سنگي بسيار نفيس و ارزشمند قرار دارد كه اشعار آقا محمد كاظم واله به خط بسيار زيباي نستعليق بر روي آن حك شده است. يكي از كرامات مشاهده شده در تخت فولاد مربوط به ايشان است . مرحوم مهدوي نقل مي كنند كه هنگام دفن ميرزا حسين ناييني در كنار قبر آقا محمد بيدآبادي ، به قبر ايشان راهي باز شد و جسد مطهر آقا محمد بيدآبادي سالم بود و هيچگونه تغييري نكرده بود در حالي كه 127 سال از فوت ايشان مي گذشت.

بيرجندي، غلامرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 1270 ق)، عالم و فقيه. در توابع بيرجند به دنيا

آمد. در جوانى در خراسان به تحصيل پرداخت و سپس به اصفهان رفت و در آنجا تحصيلاتش را تكميل كرد. پس از مدتى به بيرجند رفت و با استقبال عمومى مواجه گشت و عهده دار مقام مرجعيت منطقه و رهبرى و تدريس و قضا و فتوا شد. در فتنه ى بابيگرى او و علامه سيد ابوطالب بيرجندى به مقابله برخاستند. در همان اوقات يكى از بابيان در شيرى كه او مى خواست بياشامد زهر ريخت و او را شهيد كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (481 -480).

بيرجندي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1276 ق)، عالم دينى، مجتهد و شاعر، متخلص به صافى، و صافى قاينى. در قريه ى گازار بيرجند متولد شد. تحصيلات خود را در قاين، مشهد و نجف به پايان برد و از حوزه هاى درسى استادانى چون ميرزا على رضا مدرس سبزوارى، حاج ميرزا هدايت الله مجتهد ابهرى و حاج شيخ محمد تقى بجنوردى و سيد مرتضى يزدى قاينى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى و فاضل ايروانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و سرانجام ميرزاى شيرازى بهره گرفت. وى پس از كسب اجازه ى اجتهاد و روايت به بيرجند مراجعت كرد. در بيرجند با آخوند ملا ابراهيم حنفى از افاضل اهل سنت در مسأله ى امامت مباحثه كرد و اين جلسات سبب شهرت وى شد. او از مشايخ اجازه ى آيت الله مرعشى نجفى بود. محمد باقر بيرجندى در بيرجند وفات كرد. از آثار وى: «اكفاء المكائد و اصلاح المفاسد»؛ «زهر الرياض»؛ «فصل الخطاب»؛ «وثيقة الفقهاء»، در شرح «الارشاد»؛ «نور المعرفة»، در عقايد؛ «رساله رجبيه»؛ «ايضاح الطريق»؛ «فوائد الطوسيه»، در رجال؛ «وقايع الايام»؛ «كبريت الاحمر»؛ «عوائد الغرويه»؛ «فاكهة

الذاكرين»؛ «ذخيرة المعاد»؛ «ازاحة الريبة»؛ «مفتاح الفردوس»، در مواعظ و اخلاق.[1]

حاج شيخ محمد باقر مجتهد بيرجندى اعلى الله مقامه الشريف، از معاريف علماء اعلام و فقهاء اسلام بود كه صيت فقاهتش در اقطار و بلدان پيچيده و مقام درايتش در علوم اسلامى بهمه جا رسيده بود مصنفات و مؤلفات ايشان مطبوع خواص و عوام و محررات ايشان مورد توجه فضلاء عظام است. تبحرش در فقه برتبه اى بود كه ميفرمود از براى من ميسر است بدون مراجعه به كتب مهمات فقه را از طهارت تاديات با اشاره بفتاوى معظم فقهاء در هر مسئله بنويسم.

در وقوف بر اقاويل ارباب ملل و نحل و كتب مذاهب عالمى بى بديل بود پيوسته در مسائل دينى طائفه شيعه و فرقه حنفيه بايشان رجوع داشتند و در مرقومات دولتى هرات از آن جناب بمفتى الفريقين تعبير ميشد و نماز جمعه را در زمان غيبت واجب ميدانست بوجهى كه ترك نمينمود و غالبا بتدريس فقه و اصول و مطالعه كتب معقول و منقول و اقامه جمعه و جماعت و موعظه و جواب مسائل حلال و حرام عمر عزيز خود را گذرانيد.

مؤلفات و مصنفات عديده برشته تأليف و تصنيف آورد كه از آنجمله است:

(نورالمعرفه) در معارف خمسه و در آن جمع كرده است مابين اخبار وارده از ائمه

1- كتاب معصومين و كلمات محققين از حكماء و متكلمين

2- كتاب صمصام مهدوى در رد رساله شمس الدين هروى در اثبات عقايد شيعه و رد عامه بهترين كتابيست كه تأليف شده.

3- كتاب اكفاءالمكائد در رد عقايد باطله بعضى از مشايخ صوفيه.

4- كتاب زهرالرياض حواشى بر رياض فقه است.

5- كتاب فصل الخطاب در اثبات نبوت خاصه از كتاب سماويه.

6- ذخيره المعاد جامع طرق

و اجازات.

7- كتاب بغيه الطالب دراثبات وجود امام غايب عليه السلام.

8- رساله رجبيه شرح زيارت رجبيه مشاهد مقدسه.

9- كتاب وثيقه الفقهاء در فقه استدلالى بر طريقه مدارك، عبادات آن تمام است.

10- فوائد الكاظميه در علم رجال.

11- كتاب ايضاح الطريق در محاكمه بين اصوليين و اخباريين از فقها.

12- فوائد الطوسيه در علوم رجال.

13- عوائد الغرويه در شرح فوائد الغرويه مرحوم آقا سيد ابوطالب قاينى در علم درايه الحديث.

14- كتاب ازاحه الريبه در وجوب صلوه الجمعه فى زمن الغيبه.

15- نصح الاستغاثه در حرمت افيون و شراب و حشيش كه از آن بملاعين ثلاثه تعبير فرموده.

16- كتاب كبريت الاحمر فى شرايط المنبر در سه مجلد كه يكى از آنها بنام مكين الاساس در احوال حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام.

17- كتاب مفتاح الفردوس در اخبار فضائل و مصائب ائمه طاهرين بر نهج كبريت الاحمر.

18- وقايع الايام.

19- فاكهه الذاكرين در ادعيه و زيارات.

20- رساله اى در سير و سلوك.

21- سفينه القماش حاوى لطائف بسيار نظير كشكول شيخنا البهائى و غير از اينها و از اين كتب هفت مجلد بطبع رسيده بقيه مخطوط مانده است.

مرحوم آيه الله بيرجندى طبعى روان و ذوقى فراوان داشته و بصافى تخلص مينموده و حدود دو هزار بيت از اشعار ايشان جمع آورى شده ولى بطبع نرسيده است.

آن جناب در سال 1276 ق در بيرجند متولد و در 12 سالگى در تحت تربيت برادر بزرگش حاج ملا محمد على براى تحصيل بقاين رفته و در مدرسه جعفريه مشغول تحصيل شده و در آنوقت چنان اتفاق افتاد كه مرحوم خانلرخان اعتصام الملك كه از براى تعديل ماليات قاينات و سيستان از طرف دولت مأمور بود بمدرسه ى قائن رفته و از فضلاء و طلاب مدرسه سئوالاتى كرده و جماعت

فضلاء از جواب عاجز مشاراليه با صغر سن از عهده ى جواب برآمده و جوابهاى شافى و كافى داد كه مرحوم خانلرخان ايشان را اعزام بمشهد مقدس نموده و در اثر مساعدت آن مرحوم در مدرسه ميرزا جعفر در مدرس مرحوم شيخ الرئيس شاهزاده ابوالحسن ميرزاى قاجار ساكن گرديد و چند سالى در آنجا اقامت داشت تا از سطوح فقه و اصول فراغت يافت و در خلال اين احوال بدرس حكمت و معقول مرحوم ميرزا على رضا مدرس سبزوارى نيز حاضر و امور عامه و طبيعيات و الهيات نزد آن مرحوم تلمذ كرده و نيز از محضر مرحوم حاج ميرزا هدايت الله مجتهد ابهرى و مدرس معروف خراسان استفاده نموده و آن مرحوم مكرر ميفرمود كه من فقط درس را از براى ايشان ميگويم زيرا كه شيخ بهائى در عالم خواب توصيه او را بمن فرمود، پس از مشهد مهاجرت بنجف اشرف نموده و بدرس مرحوم حاج ميرزا حبيب الله رشتى و ملا محمد ايروانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى حاضر شده و بعد منتقل بسر من راى گرديده و بدرس مرحوم آيه الله العظمى ميرزاى شيرازى شركت نموده و علم حديث را از مرحوم حاج ميرزا حسين نورى تكميل كرده و در سال 1305 ق بعد از تشرف بمكه معظمه بايران مراجعت و در شهر بيرجند اقامت و تأهل اختيار كرده و در اوائل ورودش در مجلس امير علم خان حكومت وقت با آخوند ملا ابراهيم حنفى كه از افاضل نامى اهل سنت بوده در مسئله امامت و ديگر مسائل خلافيه مذهبى در جلسات عديده مباحثه كرده و در تمام جلسات غلبه و پيروزى با ايشان بوده و

اين خود وسيله شهرت مقامات علمى ايشان گرديده و در آن شهرستان بوظائف دينى و روحانى قيام نموده تا در سال 1352 ق در شب جمعه 14 ذى الحجه الحرام در وقت سحر داعى حق را اجابت گفته و در تشييع جنازه ايشان تجليلى بعمل آمد كه نظير آن كمتر ديده شده است.

مقارن فوت ايشان كرامات عديده بظهور پيوست و منامات عديده ديده شد كه بالجمله كاشف از علو- مقام و درجات اوست. معظم له از آيات عظام نجف چون حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و حاج ميرزا حسين نورى و آيه الله صدر اصفهانى و آيه الله سيد حسن صدر كاظمينى و ديگر اعلام اجارات جامع اجتهاد و روايتى دارند.

نگارنده اين سطور هم بيك واسطه از آن جناب اجازه دارم اعلى الله مقامه و رفع الله درجاته.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (181/9)، بهارستان آيتى (318 -305)، الذريعه (127/25 ،377/24 ،97/16 ،59/3)، ريحانه (304/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (145 ،144 /2)، علماء معاصرين (168 -166)، فرهنگ سخنوران (541)، فوائد الرضويه (418)، گنجينه ى دانشمندان (266 -263 /3)، مؤلفين كتب چاپى (49 -48 /2)، معجم المؤلفين (93 -92 /9)، مكارم الآثار (2104/6).

بيضاوي، ابوعبدالله محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 424 ق)، فقيه، محدث، مدرس و قاضى. قاضى بيضاوى ساكن بغداد بود. و در آنجا تدريس فقه مى كرد و مطابق مذهب شافعى فتوا مى داد مدتى نيز عهده دار منصب قضاوت بود. قاضى بيضاوى از ابوبكر بن مالك قطيعى و حين بن محمد عسكرى نقل روايت كرده است. خطيب بغدادى از شاگردان او است و از وى استماع حديث كرده و مورد اعتماد بودن و راستگويى وى را ستوده است. بيضاوى به مرگ ناگهانى در بغداد از

دنيا رفت و در مقبره ى باب حرب دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (476/5)، ريحانه (307 -306 /1)، الكنى و الالقاب (113/2).

بيغشي، محمد شريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم، فقيه و مدرس. ملقب به شريف العلماء. اصل او از بيغش، از توابع ملاير است. او از همنامش شريف العلماى مازندرانى متأخر است. ملا محمد شريف شاگرد ملا اسدالله بروجردى، ملقب به حجة الاسلام بود و در تهران سكنى گزيد. در «المآثر و الآثار» آمده كه گروهى از بزرگان علماى عهد قاجار به شاگردى وى مفتخرند، از جمله: شيخ عبدالرحيم بروجردى كه در تهران بود و شيخ محمد رحيم بروجردى و سيد محمد باقر عراقى و حاج آقا محسن عراقى و ملا شيخ على بروجردى و آخوند ملاحسين آقا باقر و شيخ محمود عراقى كه در تهران بوده و ميرزا ضياءالدين قلعه اى و ملا احمد خوانسارى كه ساكن ملاير بوده و ملا محمد على محلاتى ساكن شيراز و ملامحمد تقى گلپايگانى و حاج سيد على بروجردى و ديگران.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (373 -372 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 619 -618 /13)، المآثر و الآثار (171).

بينواي مشهدي، داوود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1241 -1191 ق)، رياضيدان، فقيه و شاعر، متخلص به بينوا. وى در مشهد زاده شد و دانش مقدماتى را نزد پدر و محمد تقى اصفهانى فراگرفت. او علم هيأت و نجوم مى دانست و از رياضيدانان نامى خراسان و صاحب كتابخانه اى بسيار بزرگ و ممتازى بود كه در آن زمان در خراسان خيلى شهرت داشت. وى در مشهد درگذشت. از اوست:

چشم بيمار تو شد باعث بيمارى دل

باز دارم من از آن چشم پرستارى دل

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سفينة المحمود (579 -577 /2)، شرح حال رجال (99 -98 /6)، فرهنگ سخنوران (161)، مجمع الفصحا (182/4)، مصطبه ى خراب (22 -21)، نگارستان دارا

(62 -61).

بيهقي خسروجردي، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(458 /454 -384 ق)، فقيه شافعى، حافظ، محدث، مفسر و متكلم اصولى. ملقب به فخرالزمان. در خسروجرد بيهق متولد شد، و در همان جا نشو و نما يافت. وى به بغداد و كوفه و مكه سفر كرد و در نيشابور رحل اقامت افكند، در همان جا درگذشت و در بيهق دفن شد. ابوبكر در علوم گوناگون داراى دستى توانا بود. امام الحرمين گويد كه: شافعى بر گردن تمام شافعيان حق دارد جز بيهقى، و اين بيهقى است كه با كثرت تصنيفاتش در حمايت مذهب شافعى بر او منت دارد. ذهبى گويد كه اگر بيهقى مى خواست قادر به تأسيس مذهب جديد بود. بيهقى از شاگردان ابو عبدالله حاكم نيشابورى و ابوالفتح ناصر مروزى و ابن فورك و ابو على رودبارى و عبدالله بن يوسف بن نامويه است. شيخ الاسلام ابو على انصارى و ابو عبدالله فزارى و ابوالقاسم سحامى و ابوالمعالى محمد فارسى از شاگردان وى بوده اند. به خاطر گستردگى دانش و معرفتش به اختلاف، در حدود يكهزار ساله تصنيف كرد. از جمله ى آثار او: «السنن كبير»، ده مجلد و «السنن صغير»، دو مجلد، در حديث؛ «دلايل النبوة»، در سه مجلد؛ «الجامع المصنف فى شعب الايمان»؛ «المبسوط فى نصوص الشافعى»، در ده مجلد؛ «الاسماء و الصفات»؛ «المعارف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (113/1)، اعيان الشيعه (569 -568 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (274/1)، دائرةالمعارف اسلامية (430 -429 /4)، روضات الجنات (264 -260 /1)، ريحانه (308/1)، سرآمدان فرهنگ (93/1)، سيرالنبلاء (170 -163 /18)، الكامل (104/8)، كشف الظنون (2051 ،1957، 1836 ،1739 ،1726 ،1621 ،1582 ،1455 ،1393 ،1391 ،1047 ،1007 ،760 ،721 ،574 ،400

،261 ،175 ،53 ،9)، لغت نامه (ذيل/ احمد بن حسين)، معجم البلدان (424/2)، معجم المؤلفين (207 -206 /1)، الوافى بالوفيات (354/6)، وفيات الاعيان (76 -75 /1)، هدية العارفين (78/1).

بيهقي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 565 -490 ق)، مورخ، اديب، محدث، فقيه، متكلم، رياضيدان و حكيم. مشهور به ابن فندق و فريد خراسان. در سبزوار به دنيا آمد، اما آنچنان كه خود بيان مى كند اصلش به خزيمة بن ثابت كه از مشاهير اصحاب پيامبر (ص) بوده، مى رسد. ابوالحسن ابتدا فقه و ادب آموخت و سپس به فراگيرى علوم حكمت و حساب و نجوم پرداخت. بسيارى از استادان بزرگ عهد خود را در بيهق و نيشابور و مرو و سرخس و ديگر بلاد خراسان ديده و از محضر آنان استفاده كرده است، از آن جمله حكيم عمر بن ابراهيم خيام كه وى شرحى از ملاقات خود را با وى در كتاب «تتمة صوان الحكمة» آورده است. او از مشايخ ابن شهرآشوب بود. وى كتب بسيارى تأليف كرده و نخستين كسى است كه كتاب «نهج البلاغه» را شرح كرده است. ياقوت در «معجم الادباء» در ترجمه ى حال او از هفتاد و چهار تأليف وى با اسم و رسم نام مى برد ولى متأسفانه از آثار فارسى او جز «تاريخ بيهق» و كتابى مختصر در احكام نجومى موسوم به «جوامع الاحكام» و از آثار عربى او: شرحى بر «نهج البلاغه» موسوم به «معارج النهج»؛ جلد اول از «لباب الانساب» و «تتمة صوان الحكمة»، در تاريخ حكما كه ذيلى است بر «صوان الحكمة» سجستانى. مهمترين كتاب فارسى بيهقى «تاريخ بيهق» است؛ اين كتاب در تاريخ و جغرافياى ناحيه ى بيهق و ذكر رجال علم و ادب، كتاب، سادات و خاندانهاى

مشهور آن ولايت است و مشحون به فوايد تاريخى است.[1]

ابوالحسن على ابن زيد مشهور به ابن فندق و فريد خراسان (ف. 565 ه.ق.)، حكيم و اديب و رياضى دان معروف قرن ششم از جمله آثار اوست: تاريخ بيهق (ه.م.)، لباب الانساب، تفسير نهج البلاغه، جوامع احكام النجوم (ه.م.)، معرفةالكرة و ذات الحلق و الاصطرلاب، قواعد علوم الطب، مناهج الدرجات فى شرح كتاب النجات، تنبيه العلماء على تمويه المتشبهين بالحكماء، عرائس النفايس فى اصناف العلوم، امثلة الاعمال النجومية.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (101/5)، ايضاح المكنون (714 ،563 ،552 ،503 ،486 ،469 ،450 ،430 ،398 ،303 ،234 ،222 ،184 ،144 ،115 ،98 ،83 ،60 /2 ،599 ،566 ،548 ،466 ،462 ،406 ،373 ،363 ،326 ،300 ،250 ،232 ،192 ،180 ،154 ،130 ،125 ،123 ،107 ،97 ،92 ،83 ،74 ،66 ،65 ،53 ،36 ،3 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (996 -993 ،312 -311 /2)، تاريخ بيهق (مقدمه)، تاريخ در ايران (17 -16)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمة (مقدمه و 72 -71)، دائرةالمعارف الاسلامية (431/4)، الذريعه (184 /21 ،114 -113 /7 ،149 /4)، رياض العلماء (38/7)، ريحانه (335 -334 /4)، سبك شناسى (366 -364 /2)، سرآمدان فرهنگ (62 -61 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 190 -189 /6)، كارنامه ى بزرگان (119 -118)، كشف الظنون (2050 ،2011 ،2007 ،1895 ،1686 ،1514 ،1438 ،1361 ،1200 ،1101 ،1100 ،821 ،747 ،634 ،609 ،289)، لغت نامه (ذيل/ على بيهقى)، مؤلفين كتب چاپى (258 -257 /4)، معجم الادباء (240 -219 /13)، معجم المؤلفين (97 -96/7)، هدية العارفين (700 -699).

بيهقي، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، لغوى، نحوى، فقيه و قارى. معروف به شمس بيهقى. ملقب به شمس الائمه.

او جامع علوم و فنون بود و در مرو مسكن داشت. از آثارش: «نقض الاصطلام»؛ «سمط الثريا»، در معانى غرائب حديث؛ كتابى در «لغت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (675/2)، معجم الادباء (141 -140 /6)، معجم المؤلفين (264/2).

بيهقي، ابوالقاسم زيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 517 ق)، فقيه و متكلم امامى. او پدر على بن زيد بيهقى، ابن فندق، صاحب «تاريخ بيهق»، شارح «النهج» است. ابوالقاسم بيهقى از مشايخ ابن شهرآشوب مازندرانى بوده است. از آثارش: «حلية الاشراف»؛ «لباب الالباب»؛ «حدائق الحدائق»؛ «مفتاح باب الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (127 -126 /7)، تاريخ بيهق (2)، الذريعه (280/18 ،80/7 ،283/6)، ريحانه (309/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 -113 /6)، فهرست منتجب الدين (81).

بيهقي، ابوالقاسم، ابومحمد اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(402 -328 ق)، فقيه حنفى. او در اصول و فروع حنفى مقتداى زمان خود بود. از آثار وى: «المجرد فى فروع الحنفية» به نام «الشامل»، در فروع فقه حنفى، در دو جزء؛ «الكفاية الفقهاء»، مختصر شرح القدورى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (308/1)، كشف الظنون (1593 ،1498 ،1024)، هدية العارفين (209/1).

بيهقي، ابوجعفر احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 544 -470 ق)، محدث، فقيه، مفسر و اديب. معروف به بوجعفرك. وى اهل نيشابور بود. گروهى از نجبا همصحبت وى بودند و جماعتى نزد وى دانش فراگرفتند. او از ابونصر احمد بن محمد بن صاعد قاضى و ابوالحسن على بن حسن بن عباس صندلى واعظ و ديگران سماع حديث داشت. تاج الدين محمود بن ابى المعالى خوارى، در مقدمه ى كتاب «ضالة الاديب» مى آورد كه احمد بن على بيهقى در ادب و قرائت امام بود و كتاب «صحاح» جوهرى، در لغت را، پس از قرائت بر ابوالفضل احمد بن محمد ميدانى، حفظ كرد. از جمله ى تأليفات او: «المحيط»، در لغات قرآن؛ «ينابيع اللغة»؛ «تاج المصادر»، در لغت عرب؛ كتاب «المحيط بعلم القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (321 -320 /2)، دايرةالمعارف فارسى (497/1)، روضات الجنات (270/1)، سير النبلاء (208/20)، كشف الظنون (2052 -1619 ،269)، لغت نامه (ذيل/ احمد بن على)، معجم الادباء (51 -49 /4)، معجم المؤلفين (4/2)، الوافى بالوفيات (215 -214 /7)، هدية العارفين (84/1).

پارسا، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 822 ق)، مفسر، فقيه، نويسنده و صوفى. وى اهل بخارا و از اصحاب درجه ى اول خواجه بهاءالدين نقشبند و از اولاد عبدالله بن جعفر طيار بود. او نسبتش به حافظالدين كبير، محمد بخارى مى رسد. از مشاهير عرفاى سلسله ى نقشبنديه است. چون مردى پارسا و دانشمند بود، بهاءالدين وى را پارسا لقب داد. پارسا، كتب بسيارى در تصوف دارد كه به شيوه ى تفكر و تحليل ابن عربى از مسائل عرفانى، نزديك است. وى همچنين در نقل حديث نيز دست داشت و كرامات بسيارى را به او نسبت داده اند. در هنگام بازگشت از سفر حج، در مدينه

درگذشت و او را در جوار مزار حضرت عباس (ع) به خاك سپردند. وى پسرى داشت به نام خواجه حافظالدين ابونصر پارسا كه او هم از مشايخ معروف نقشبنديه به شمار مى رود. از آثارش: «فصل الخطاب لوصل الاحباب»، در محاضرات؛ «الفصول الستة»؛ «اربعون حديثا»؛ «تفسير القرآن العظيم»، در يكصد مجلد؛ «رساله ى قدسيه»؛ «عقايد حكيم ابوالقاسم اسحق بن محمد بن اسمعيل بن ابراهيم بن زيد سمرقندى»؛ «انيس الطالبين و عدة السالكين»؛ «تفسير سوره ى فاتحة الكتاب»؛ «رساله ى كشفيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (273/7)، ايضاح المكنون (191/2)، تاريخ ادبيات در ايران (483 -482 /4)، تاريخ نظم و نثر (281 -280 ،221 -220)، تذكرة الشعراء (379)، حبيب السير (5 -4 /4)، الذريعه (50 /17 ،233-232 /16)، رشحات عين الحيات (مقدمه 111 -101 ،88 ،44)، ريحانه (310/1)، طرائق الحقائق (62/3)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 823)، معجم المؤلفين (300/11)، نفحات الانس (400 -397)، هدية العارفين (183/2).

پاياني اردبيلي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عمده الفضلاء الفخام و العلماء الاعلام آقاى حاج شيخ احمد پايانى در سال 1346 قمرى در شهرستان اردبيل متولد شده و بعد از اتمام فارسى و طى مقدمات در مدرسه ملا ابراهيم اردبيل در سال 1366 به قم آمده و سطوح عاليه را نزد اساتيد معظم قم خوانده و خارج مكاسب را از مرجع عاليقدر مرحوم آيت الله العظمى آقاى حجت قدس الله سره استفاده نموده و پس از فوت آن مرحوم به درس آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و يك دوره درس خارج اصول مرحوم آيت الله آقا سيد محمد محقق يزدى معروف به داماد را فراگرفته و اكنون به تدريس فقه و اصول و مباحثات خصوصى اشتغال دارند.

وى از فضلاء متين و مدرسين

خليق و باتقواى حوزه علميه است كه علم خود را با حلم و ورع قرين ساخته است.

عالم علوم دينى.

تولد: 1296(5 رمضان 1346 ق.)، اردبيل.

درگذشت: 6 اسفند 1375، قم.

آيت الله احمد پايانى اردبيلى در حدود پنج سالگى به مكتبخانه رفت و خواندن قرآن مجيد و فنون تجويد و قرائت و متون فارسى چون گلستان و نصاب الصبيان را فراگرفت و پس از آن در مدارس دولتى تحصيلات ابتدايى را آموخت. در سن چهارده سالگى به مدرسه علميه ى ملا ابراهيم شتافت و به خواندن ادبيات عرب پرداخت و به لباس روحانيت ملبس شد. در اوايل سال 1366 ق. به مقصد ادامه ى تحصيل به حوزه ى علميه ى قم آمد و به تحصيل سطوح فقه و اصول پرداخت و مكاسب را نزد آيت الله مجاهدى و رسائل را در محضر آيت الله سلطانى طباطبايى و كفاية الاصول را هم در درس آيت الله العظمى نجفى مرعشى فراگرفت.

آيت الله پايانى اردبيلى همزمان با ادامه ى تحصيل، به تدريس كتابهاى حاشيه ملا عبدالله و معاصم الاصول پرداخت. وى در سال 1370 ق. به درس فقه آيت الله حاج سيد محمد حجت كوه كمره اى حاضر شد و پس از آن در درسهاى فقه و اصول آيت الله العظمى بروجردى و سپس در درسهاى فقه و اصول آيت الله سيد محقق داماد شركت جست و مبانى عملى خويش را استوار ساخت. استاد حدود پنجاه سال به تدريس كتابهاى مهم فقه و اصول پرداخت.

آيت الله پايانى اردبيلى از بدو شروع مبارزات مرجعيت و روحانيت به رهبرى امام خمينى (ره) عليه رژيم ستم شاهى، به پيكار با نظام پهلوى پرداخت. پس از انقلاب اسلامى نيز از تأييد و پشتيبانى مواضع حضرت امام دريغ نكرد. از اشتغالات ديگر ايشان

شركت مستمر در جلسه ديرين تفسير قرآن كريم بود كه با حضور جمعى از بزرگان و دانشمندان تشكيل مى شدند.

آيت الله پايانى به غير از تدريس متوالى، در ايام تعطيلى حوزه ى علميه ى قم رخت سفر برمى بست و براى تبليغ شعاير دين به نقاط ديگر هجرت مى كرد و به راهنمائى مردم و اقامه جماعت مى پرداخت و اين تا ساليان پايان عمرش ادامه داشت. او داراى اجازه ى نقل حديث و امور حسبيه از استادش آيت الله حجت بود.

تأليفات ايشان عبارتند از: تقريرات درس فقه آيت الله حجت كوه كمره اى (بحث بيع)؛ تقريرات درس فقه آيت الله العظمى بروجردى؛ فهرست جامع الشتات ميرزاى قمى؛ شرح مكاسب به نام «ارشاد الطالى الى حقايق المكاسب» از اول مكاسب محرمه تا اواسط خيارات؛ حاشيه كفاية الاوصل؛ حاشيه ى مكاسب (كه حاشيه بر مكاسب محرمه (در يك جلد) و حاشيه بر بيع در دو جلد به چاپ رسيده است)؛ «رسالة فى احكام الاراضى و اقسام ها» كه در مجموعه ى مقالات كنگره ى شيخ انصارى به چاپ رسيده؛ «رسالة فى بيع الفضولى» كه در مجموعه مقالات كنگره ى محقق اردبيلى به چاپ رسيد. آنچه از تقريرات ايشان به چاپ رسيده است، عبارتند از: در كلاس درس مكاسب (شرح قسمتى از مكاسب محرمه در سه جلد، نوشته آقاى رضا محمودى)؛ در محضر شيخ انصارى (نوشته جواد فخار طوسى؛ در اين كتاب مكاسب محرمه در نه جلد، و نيمى از بيع در هشت جلد و اكثر خيارات در نه جلد شرح گشته و همه آنها نيز به چاپ رسيده است.)

آيت الله پايانى اردبيلى سرانجام در تاريخ يك شنبه ششم اسفند ماه 1375 در هفتاد سالگى جان سپرد. پيكرش پس از تشييع و نماز آيت الله شبيرى زنجانى

بر آن، در جوار مرقد استادش آيت الله سيد محقق داماد- كه در صحن حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

پائين شهري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدحسين پائين شهرى- از مجتهدين بزرگ و با تقواى قم بوده و در بقعه جناب على بن جعفر مدفون مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

پسنديده، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1274(17 شوال 1313 ق.)، خمين.

درگذشت: 25 آبان 1375، قم.

آيت الله سيد مرتضى پسنديده به تحصيل علوم اسلامى پرداخت. ادبيات، منطق، كلام، فقه اصول و هيئت و نجوم را نزد عالمان اصفهان از جمله آيت الله رحيم ارباب، شيخ على يزدى، آيت الله محمدعلى تويسركانى آموخت و سالها در محضر آيت الله محمدصادق خاتون آبادى درس هاى سطح و خارج و فقه و اصول را گذراند. پس از طى دوره هاى سطح و خارج دروس حوزوى به خمين بازگشت و حوزه ى دروس فقه و اصول كلام و منطق و نحو را در آن ديار برپا كرد. حضرت امام خمينى (ره) برادر ايشان، نيز در اين دروس از زمره ى حاضران به شمار مى رفتند. مراودات آيت الله پسنديده با سران مخالف حكومت رضاشاه و ايستادگى ايشان در برابر خوانين و سرسپردگان حكومت باعث شد تا در زمان اشغال خاك ايران از سوى نيروهاى متفق، به اتهام مخالفت و جلوگيرى از تأمين نان و خوراك نيروهاى اشغالگر، با حكم وزير كشور رژيم رضا پهلوى به تبعيد محكوم شود. وى همراه با عالمان اصفهان در زمان جنگ جهانى اول براى ايستادگى در برابر نيروهاى انگليسى آموزش هاى نظامى را فراگرفت و در اردوى نظامى روحانيون منطقه شركت كرد. زمانى نيز به اتهام مخالفت با برنامه كشف حجاب محاكمه شد. او همچنين از محضر آيت الله سيد حسن مدرس نيز فيض برده بود و در مبارزات ملى شدن نفت با آيت الله سيد ابوالقاسم كاشانى و سران نهضت ملى ديدار و مشاركت داشتند. ايشان

همواره در مبارزان سده ى اخير شركت داشت و پس از خيزش خونين پانزدهم خرداد سال 1342 كه منجر به دستگيرى امام خمينى (ره) گرديد، همراه با مراجع ديگر به تهران آمد و در اعتراض گروهى علما شركت كرد. وى بارها به دادگاه نظامى احضار شد و تحت محاكمه گرفت.

آيت الله مرتضى پسنديده در سال 1357 درگذشت. پيكرش روز جمعه بيست و پنجم آبان در قم تشييع شد و همان جا به خاك سپرده شد.

آيت الله آقاى حاج سيد مرتضى بن العلامه السيد مصطفى بن السيد احمد معروف به پسنديده برادر بزرگوار امام خمينى عالمى با متانت و دانشمندى با فطانت است در سال 1313 قمرى در خمين متولد شده و مقدمات را در آنجا خوانده آنگاه مهاجرت به اصفهان نموده و سطوح را از مرحوم مبرور آيت الله العظمى آقاسيد على نجف آبادى و ديگران فراگرفته و به درس خارج آيت الله العظمى آقاميرمحمدصادق خاتون آبادى و بعضى از مدرسين بزرگ ديگر اصفهان حاضر شده سپس مراجعت به وطن نموده و به وظائف مقرره دينى و روحى پرداخته تا سال 1358 قمرى به قم مهاجرت نموده اند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پشت مشهدي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى بن سيد عبدالحى بن سيد ابراهيم بن سيد ماجد بن سيد ابراهيم حسينى پشت مشهدى كاشانى از بزرگان علماء عصر و معاصر علامه جليل القدر ملا احمد (فاضل نراقى) بوده و در سال 1258 وفات نموده.

داراى آثارى مانند (تنقيح الاصول) و غيره بوده است.

نگارنده گويد: مرحوم آقا سيد محمدتقى پشت مشهدى كه قبرش در مقبره صحن جناب حبيب بن موسى (ع) در پشت مشهد كاشان مزار است از علماء ربانى و آيات سبحانى زمان خود و از متشرفين خدمت حضرت ولى

عصر عجل اللَّه فرجه الشريف بوده چنانچه مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمود ميثمى در (دارالسلام) خود در ضمن حكايت شيخ قاسم واعظ گيلانى نقل نموده است.

بعضى از معاصرين درباره وى فرموده اند- سيدالفقهاء والمجتهدين و سند الاتقياء والزاهدين الحاج سيد محمدتقى بن مير عبدالحى ابن ابراهيم بن السيد ماجدين السيد ابراهيم كاشانى عليهم رحمة البارى جامع علوم ظاهرى و باطنى و صاحب كرامات و خوارق عادات و محل وثوق عامه ناس از خواص و عوام بوده.

مزار كثيرالانوارش در پشت مشهد كاشان در جنب شمالى صحن سلطان حبيب بن موسى (ع) داراى بقعه و ضريح مطاف كافه مردم و زيارتگاه ارباب نياز مى باشد.

علامه محدث ملا حبيب اللَّه شريف در (لباب الالقاب) فرموده: كان عالماً كاملا فاضلا فقيهاً اصوليا جامعاً بين العلم والظاهر والباطن مرتاضا عابداً زاهدا موثوقاً به عند الخواص والافاضل من تلامذة (صاحب الرياض).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

پوشنگي، ابوعبدالله محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(291 -204 ق)، فقيه مالكى، محدث، لغوى و اديب. از پيشگامان حديث، در نيشابور، بود. براى كسب علم و دانش سفرها كرد، و ره آوردش تصنيف ها بود. او در لغت و كلام عرب پيشتاز بود. از يحيى بن عبدالله بن بكير و روح بن صلاح و احمد بن حنبل و اميه بن بسطام و بسيارى ديگر حديث شنيد. محمد بن اسماعيل بخارى با اينكه از او مسن تر بود در «صحيح» خود از وى نقل حديث كرده است. محمد بن اسحاق صاغانى (چغانى) و ابوحامد بن شرقى و ابن خزيمه و يحيى بن محمد عنبرى و على بن حمشاد و خلق بسيارى از او حديث روايت كرده اند. گفته اند كه در محرم سال 291 ق و يا در آخر ذيحجه 290 ق درگذشت

و ابن خزيمه بر او نماز گذاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184/6)، تهذيب التهذيب (10 -8 /9)، الجرح و التعديل (ج 3، ق 187/2)، سيرالنبلاء (589 -581 /13)، الوافى بالوفيات (342/1).

پويا، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مهدى پوياى يزدى از علماء معاصر كراچى بودند.

وى در يزد و يا يكى از مضافات آن متولد شده و علوم عربيه و ادبيه را در مدرسه مصلاى يزد خوانده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسين نائينى و مرحوم آيت اللَّه العظمى شريعت اصفهانى و ديگران استفاده نموده و از خواص اصحاب و شاگردان مرحوم ميرزاء نائينى گرديده و در اواخر آن مرحوم مهاجرت به هندوستان نموده و مدتى در مدارس به خدمات دينى و روحى پرداخته و در تقسيم هندوستان و پاكستان از روى ضرورت به كراچى عزيمت و رحل اقامت افكنده و به ترويج دين مشغول تا در اوائل سال 1394 ق كه در همانجا وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

پيش نماز، محمد باقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پيشنماز مسجد شاه. از علماى ازكيا، عالم فاضل متقّى، كتب بسيارى از فقه و اصول و اخبار و غير آن بر طلاّب وقف نموده كه اكثر از حالت موقوفه خارج شده، لكن هنوز كم و بيش در دست طلاّب باقى است.

در سال 1123 وفات يافته، در بقعه تكيه آقا رضى مدفون شد.

مشاراليه جد سادات عاملي ساكن رنان و خوارسگان مي باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

پيشوايي يزدي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ق)، عالم و فقيه. وى در قريه ى عزآباد يزد متولد شد. دروس دينى را در يزد در حوزه ى درسى آيت الله ميرزا سيدعلى مدرس و سيديحيى و حاج ملا ابراهيم لارى و سيد ابراهيم مهريزى فراگرفت. در سال 1317 ق به مشهد رفت و از حوزه ى درس سيدعلى حائرى يزدى بهره جست. سپس به سبزوار رفت و از حوزه ى درسى حاج ميرزا حسين بزرگ و ميرزا اسماعيل تهرانى، از شاگردان حكيم سبزوارى، استفاده كرد. در سال 1324 ق به عتبات رفت و از حوزه ى درسى علامه يزدى و علامه خراسانى بهره مند شد و سالها مقسم شهريه آيت الله يزدى بود. در سال 1341 ق به قم آمد و در تاسيس حوزه علميه ى قم با آيت الله حائرى همكارى كرد و به ترويج دين و تدريس مشغول شد. پيشوايى در اواخر دوره ى رياست آيت الله بروجردى در قم درگذشت.[1]

آيت الله حاج سيد على اكبر يزدى از علماء اعلام و فقهاء عظام حوزه علميه قم و فرزند حاج سيد رضاى عزآبادى يزديست در سال 1288 قمرى در قريه عزآباد كه در شش فرسخى يزد است تولد يافته و براى تحصيل به يزد آمده و از محضر علماء بزرگ مانند آيت الله ميرزا سيد على

مدرس و سيد يحيى و حاج ملاابراهيم لارى و سيد ابراهيم مهريزى و ديگران استفاده نموده و در سال 1317 به مشهد رضوى مشرف و از محضر سيد على حايرى يزدى استفاضه كرده آنگاه به سبزوار آمده و از حضرت حاج ميرزا حسين بزرگ و ميرزا اسماعيل طهرانى كه از شاگردان حكيم سبزوارى صاحب منظومه بوده اند استفاده كرده و در سال 1324 به عتبات مشرف و از محضر علامه يزدى و علامه خراسانى و بعضى ديگر بهره مند شده و سالها مقسم شهريه مرحوم آيت الله سيد يزدى بوده و در سال 1341 به قم مهاجرت و در تاسيس حوزه با مرحوم آيت الله حايرى همكارى داشته و ضمنا به ترويج دين و اقامه جماعت در مسجد امام و تدريس هم اشتغال داشته تا در اواخر كه به واسطه مرگ ناگهانى فرزند برومندش سيد مهدى غريق منكسر شده و در اواخر رياست آيت الله بروجردى بدرود حيات گفته و در جوار حضرت معصومه عليهاالسلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (227/2)، گنجينه ى دانشمندان (97/2).

پيشوائي يزدي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج حسن بن آيت الله حاج سيد على اكبر مذكور از علماء با ورع و تقواى حوزه است كه تمام تحصيلاتش را در قم نزد والد خود و اساتيد ديگر ديده و سالها به درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و به امر آن جناب براى ترويج احكام و تبليغ مردم نورآباد و خرم آباد لرستان به آنجا مسافرت و چندين سال در آن سامان اين خدمت را به خوبى انجام داده و اكنون در قم مشغول عبادت و بندگى خداست.

نگارنده در سال 1367 ق همسفر مكه وى

بودم و تا آنجناب را ديده و شناخته ام اهل تعبد و تهجد و توسل يافته ام بسيار متواضع و بى آلايش و با حزم و احتياط و مقيد به آداب و سنن است ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

پيشوائي، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله آقاى حاج سيد ابو طالب پيشوائى در سال 1332 ق در شهرستان رشت شروع بتحصيلات علوم دينيه نموده و دوره مقدمات و مقدارى از سطوح را نزد اساتيد وقت مرحوم آقا شيخ عبدالرحيم رشاد و مرحوم حاج شيخ اسماعيل شفتى صرفى باتمام رسانيدند و در سال 1337 هجرى براى ادامه تحصيلات عازم عتبات عاليات شدند و در كاظمين محضر مرحوم آيه الله آقاى حاج سيد اسمعيل صدر قدس سره مشرف شده و در باب توقف در حوزه نجف اشرف و سامرا با ايشان مشورت نمودند فرمودند لازم است شما بعد از زيارت عتبات نجف اشرف را انتخاب نمائيد، زيرا از زمين نجف علم ميجوشد.

بعد از تشرف بنجف سطوح عاليه را نزد اساتيد وقت مرحوم آقاى آقا شيخ اسمعيل تنكابنى و آقا شيخ زين العابدين مازندرانى و آقا ميرزا مجيد گنجه اى و آقا شيخ على اكبر خونسارى و آقا شيخ نعمت الله دامغانى و آيه الله ميرزا احمد آشتيانى و مرحوم آيه الله آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى قدس سره باتمام رسانيده سپس در درس خارج فقه و اصول مراجع و علماء وقت مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله العظمى آقا ضياءالدين عراقى حاضر شده و در سال 1350 ق به بندر پهلوى بازگشت نموده و تا حال حاضر باقامه جماعت در مسجد جامع پهلوى و گفتن تفسير قرآن و ترويج دين مبين اسلام و اقامه نماز جمعه و تربيت طلاب علوم

دينيه در مدرسه قائميه بندر پهلوى اشتغال دارند.

آثار معظم له در پهلوى و حومه آن از اين قرار است: 1- مسجد قريه بشمن 2- مسجد قريه قلم گوده 3- مسجد ميان پشته 4- مسجد سجاد 5- مسجد قريه سنگاچين 6- مسجد رضويه 7- مسجد آذربايجانيهاى غازيان 8- مدرسه علميه قائميه كه با مرحوم آيه الله العظمى بروجردى قدس سره و تحت نظر ايشان بنيان گرديد كه اكنون عده اى از طلاب در اين مدرسه اشتغال بتحصيلات علوم دينيه دارند و در ضمن محلى است مناسب براى سكونت آقايان مبلغين كه در ايام تبليغ باين شهر وارد ميشوند كه از طرف ايشان پذيرائى كامل شده و باطراف اعزام ميشوند و اكنون يكى از فرزندان معظم له بنام آقاى آقا سيد محمد جواد پيشوائى كه جوان فاضل و نجيب و بسيار متدين و عفيف است در حوزه علميه قم اشتغال بتحصيل دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

پيكاني، محمد صادق

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا احمد، از افاضل شاگردان شيخ انصارى بوده، و پس از وصول به مقام اجتهاد به اصفهان مراجعت نموده، به تدريس و تأليف اشغال جسته، اميد ترقيات زيادى درباره ى او مى رفته، لكن در جوانى وفات يافته، در ايوانچه ى بيرون بقعه ى تكيه ى آقا حسين خوانسارى مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تألهي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1280، همدان.

درگذشت: 1375، همدان.

آيت الله حاج شيخ هادى تألهى، فرزند آيت الله حاج شيخ مرتضى تألهى (ره) سالها در محضر پدرشان به فراگيرى علوم دينى پرداخت. مدرسه ى زنگنه همدان پايگاه تحقيق و تدريس ايشان بود. ايشان همچنين از محضر علمائى چون آيت الله ميرزا على آقا خلخالى، آيت الله شيخ محمد بهارى، آيت الله حاج سيد على عرب و آيت الله حيدر كسب فيض نمود. حواشى بر قواعد انصارى، حواشى به متاجر شيخ و شرحى بر مجموعه حاج ملا هادى سبزوارى از جمله تأليفات ايشان است.

آيت الله تألهى در سن نود و پنج سالگى به علت كهولت سن درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تبريزي نجفي، راضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ راضى نجفى تبريزى به حجه الاسلام و العلامه المحقق حاج شيخ محمدحسين بن العالم الجليل الحاج شيخ محمدرضا بن وحيد عصره (در احسان) الحاج على تبريزى از علماء اعلام و دانشمندان عظام حوزه علميه قم مى باشند در سال 1315 قمرى در نجف اشرف متولد شده و پس از چند سال با والد ماجد به تبريز آمده و در شهر تبريز علوم مقدمات و ادبيات عاليه را از اساتيد اين فنون مانند مرحوم آقا شيخ حسن نحوى و حجه الاسلام والمسلمين آقاى اهرى و سطوح اصوليه و فقهيه را در خدمت والدشان تكميل نموده آنگاه در سال 1347 هجرى به قم آمده و از چهار استاد بزرگ استفاده كامل نموده و سطوح عاليه را از مرحوم ميرزا محمد همدانى فراگرفته و از جلسات درس مرحوم آيت الله خونسارى و هم آيت الله الموسس الحايرى استفاده كرده و دروس عقليه را از مرحوم ميرزا محمدعلى شاه آبادى آموخته و در سال 1355 قمرى پس از فوت مرحوم حايرى به تبريز مراجعت و

چند سالى اقامت نموده و به تدريس متون فقه و اصول اشتغال و بنابر دعوت مرحوم استادش آيت الله خونسارى به قم مراجعت و در سال 1359 مشرف به نجف و حدود پنج سال به درس مرحوم آيت الله اصفهانى و اندكى آيت الله عراقى شركت و هم تدريس اصول و خارج فقه اشتغال تا در سال 1365 ق براى زيارت ارض اقدس مراجعت به ايران و سرانجام قم را محل اقامت خود قرار داده و به تدريس تحليلى فقه و اصول مى پردازند.

والد ماجدش علامه محقق صاحب افكار بديعه الحاج شيخ محمدحسين از جمله تلامذه بارزه مرحوم علامه يزدى صاحب عروه و مرحوم شريعت اصفهانى بوده است.

جد بزرگوارش مرحوم عالم متقى حاج شيخ محمدرضا بن تاجر با سخاوت و كثيرالاحسان حاج على بن عبدالنبى بن خليل تبريزيست.

آقاى آيت الله حاج ميرزا عبدالله مجتهدسرايى از بنى اعمام ايشانند و در عبدالنبى بوى متصل مى شوند و مرحوم حاج على نجفى الاصل و تبريزى المسكن داراى مضيف خانه اى بود براى نائى و وارد.

مرحوم آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجى كه ترجمه اش در جلد اول گذشت دائى زاده والد آن جناب است و جد مادرى ايشان مرحوم آيت الله حاج سيد كاظم خلخالى سر سلسله جليله طائفه خلخاليه كه از تلامذه ميرزاى رشتى بوده مى باشد.

كنيه مترجم ما ابومحمدون است فرزندان محصل و فاضلى به اسامى زير دارد:

1- محمد محمود 2- محمد مسعود 3- محمدرضا كه مشغول تحصيل مى باشند.

آثار معظم له به قرار زير است:

1- المحاورات الاصوليه الضروريه (الجزء الاول) تحت طبع است 2- تحليل العروة- الاجتهاد والتقليد 3- قضاء الفطره يا داورى وجدان در توحيد 4- الفرقان فى تفسير القرآن 5- الفوائد المنتخبه ناتمام 6- خلاصه الكلام فى

فقه الكلام تا باب وضوء 7- قضاء الفطره فى التمسك امامه العتره 8- عقد اللقاح فى عقد النكاح 9- المسائل التداخليه 10- شرح شرايع باب طهاره و نجاسات و تيمم ناتمام 11- ديوان مختصر غديريه و مراثى و اندرز و توحيد بهاريه 12- الوجيزه فى الاجازه 13- غراف البحر از وسائل الشيعه 14- طبرق الجنه 15- نتايج الافكار كشكول 16- طلوع الفجر در قيام حسينى- مخفى نماند كه علامه رازى رحمه الله حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى اكثر اين كتب را در الذريعه خود ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تبريزي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1290 ق)، فقيه اصولى شيعى. در زادگاهش رشد و نمو كرد و مقدمات علوم را در آنجا آموخت. سپس رهسپار عتبات عراق شد و مدت ده سال نزد استادانى چون شيخ محمدحسن مامقانى، فاضل شربيانى، شيخ الشريعه اصفهانى و آخوند خراسانى به تكميل تحصيلات پرداخت. در سال 1324 ق به تبريز بازگشت و به ارشاد مردم و تاليف كتاب روى آورد. از آثار وى: «الاجزاء»؛ «البيع»؛ «تذكره العباد لزاد المعاد»، به فارسى، در عبادت و ادعيه؛ «استصحاب»؛ «دلائل الخيرات»، در زكات؛ «روائع الاصول»؛ «كتاب الطهاره»؛ «كتاب الصلاه»؛ «كتاب المستبين»، در اصول دين، به فارسى؛ «مبانى الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (45/19 ،255/11 ،250 -249 /8 ،40/4)، معجم المولفين (149/3).

تبريزي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ جواد تبريزى از علماى محترم و مدرسين معظم درس خارج حوزه علميه قم مى باشند... تولد ايشان در حدود سال 1345 قمرى در تبريز واقع شد و پس از پرورش و خواندن اوليات و مقدمات سطوح مهاجرت به قم نموده و از محاضر مدرسين بزرگ آيت اللَّه العظمى حجت استفاده و در سال 1370 قمرى مهاجرت به نجف و از دراسات و ابحاث آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى بهره هاى كافى و وافى برده تا به مدارج عالى علم و اجتهاد رسيده و خود تشكيل حوزه تدريس داده و عده اى از فضلاء مانند حجت الاسلام حاج سيد عبدالعلى تقوى شيرازى معاصر تهران از محضر و دروسش استفاده نموده تا در سال 1392 هجرى كه بنا بر فشار دولت بعث عراق به ايرانيان مقيم عراق ناچار به مهاجرت به ايران شده و در شهرستان قم رحل اقامت افكنده و به تدريس

خارج فقه و اصول پرداخته و جماعتى از فضلاء از محضرش استفاده نموده و مى نمايند. ادامه اللَّه توفيقه.

نويسنده مكرر از ايشان خواستم ترجمه اى از خود در اختيار ما گذارد متاسفانه اجابت نفرمودند از باب وظيفه وجدانى سطور فوق را نگاشتم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

تبريزي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى ديگر از وافدين اين شهرستان حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه فى العالمين آقاى حاج ميرزا صادق تبريزى است معظم له از اكابر علماء ايران و يكى از مراجع اماميه در زمان خود بوده رياست تامه و مرجعيت تقليد در آذربايجان داشت و او را اعلم وافقه وادق نظراً مى گفتند جميل الخلق و حسن الخلق حليم و كريم و حكيم وقور و شديدالعزم والقلب و بصير در امور و صبور در شدايد و متصلب در دين و شرعيات و طيب المحاوره و محاضره و اديب و منشى و شاعر مجيد و خوش خط بود.

وى فرزند عالم فقيه و مجتهد و متكلم علامه حجةالاسلام ميرزا محمد بن عالم مجتهد ميرزا محمدعلى قراجه داغى شارح تبصره علامه حلى رضوان اللَّه عليهم بود آباء كرامش تا پشت هفتم و اخوان بزرگوارش تمامى علماء و فقهاء و مجتهدين طراز اول آذربايجان بودند.

در سال 1274 ق در تبريز متولد و پس از طى مقدمات فقه و اصول در زمان قليل به امثال و اقران فايق آمده و چون سن شريفش به نوزده سالگى رسيد در مصاحبت برادر اكبرش حاج ميرزا محسن آقا مجتهد در سال 1488 مسافرت به نجف اشرف و مدت اقامتش در آن مكان شريف 24 سال بود و در آنجا يكى از مشايخ عظام و اساتيد كرام بوده كه فضلاء طلاب به بحث او حاضر مى شدند در سال 1311

عزيمت مراجعت به تبريز نموده و پس از ورودش به آن سامان و انتشار فضل و علم و تقوا و اخلاق فاضله اش محبوب و مطلوب عموم قرار گرفته و رياست تامه يافته و هم به تدريس فقه و اصول پرداخته و هم در منبر افاده با بيانى شيوا افاضه فيض نموده تا در واقعه مرحوم آيت اللَّه بافقى با علماء ديگر تبريز براى استخلاص آن مرحوم قيام و بعد از آزادى وى مسافرتى به كردستان و سنندج كرده و در آنجا مورد تجليل و تبجيل علماء اهل سنت قرار گرفت و بعد از بيست روز توقف از راه همدان مهاجرت به قم نموده و توطن را اختيار فرمود و در شب جمعه ششم ذى القعده 1351 قمرى به روح و ريحان و جنت رضوان خداوند رحمان شتافت.

در صبح جمعه در آن زمان سخت و خفقان آور كه عموم تظاهرات مذهبى موقوف بود بالغ بر پانزده هزار نفر از مردم قم و تهران تشييع جنازه اش نموده و مرحوم آيت اللَّه عالم ربانى حاج شيخ ابوالقاسم كبير بر جنازه اش نماز خوانده و در رواق حضرت معصومه عليهاالسلام در قبرى كه آماده بود از قديم الايام مدفون گرديد، ماده تاريخش به عربى اين جمله است: (قد انجاه اللَّه تعالى من ايدى الظلمه) و در فارسى اين بيت است: (قوام ملت و دين بوده مقتداء انام)

قصايد و آثار ارزنده دارد كه ما تبركاً بعضى از ابيات آن مرحوم را كه درباره مرثيه حضرت على اكبر عليه السلام سروده مى نگاريم:

أيا غافلا والموت ليس بغافل

و سهم المنايا عنك ليس يحول

تروم بطاق العز تبرم عقده

و كل بطاق العز لابد محلول

و من شاهد الدنيا اراها مقيمة

مآتم منها فى السماء عويل

كقتل

على بن الحسين الذى له

لايات نعت الاطهرين شمول

بدى كوكبا من آية النور ساطعاً

له فى ذرا بيت النبوة تعديل

هوالكوكب الدرى سيماء احمد

به لمعت فانسد فيه الاقاويل

شبيه رسول اللَّه خلقا و منطقاً

له من على فى الشجاعة تأويل

و شاهده يوم الطفوف الذى به

خيول المنايا فى البسيط يحول

فقام يحامى عن ابيه و اهله

على موقف قد حار فيه عقول

يخوض المنايا والمنايا تطيعه

الى حيث مال العزم عنه تميل

فيبدوا كليث داميات اظافره

و فى يده ماضى الغرار صقيل

سقى غلة السيف المهند و انثنى

على ظلماء لم يرومنه غليل

يريد لقاء من ابيه لعلمه

بان البقا من بعد ذاك قليل

فجاء لتوديع الامام و نفسه

لاعظم سر فى اللقاء حمول

فقام اليه ابن النبى مبادرا

كان الذى يأتى اليه رسول

و من خلفه للفاطميات مشية

تلوى على اقدامهن ذيول

مشين اليه صارخات فتارة

قيام و اخرى للقعود تميل

فعانقه والدمع ملاء جفونه

افى الدمع من عظم المصاب بديل

الى ان يقول

فقال حسين والدموع بوادر

و من حوله للباكيات عويل

اذا لم تجد بدا الى ما ترومه

فصبرك يابن الاطيبين جميل

فعاد اليهم حاسرا عن ذراعه

كحيدرة الكرار حين يصول

تا آخر قصيده اش.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

تبريزي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين تبريزى از علماء اعلام و دانشمندان گرام مشهد مقدس و ائمه جماعت جامعه گوهرشادندورى در سال 1353 قمرى در تبريز متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و ادبيات سطوح متوسط و عالى را از محضر مدرسين و حجج اسلام تبريز مانند مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى و غيره استفاده نموده و هم مدتى از درس خارج معظم له بهره مند شده و براى تكميل مبانى علميه مهاجرت به نجف اشرف نموده و چندى از درس مرحوم علامه آخوند ملاكاظم خراسانى (صاحب كفايه) و مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و مقدارى از مرحوم علامه يزدى صاحب

عروه مستفيض گرديده تا به درجه عاليه اجتهاد رسيده آنگاه به تبريز مراجعت و مشغول به وظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج احكام و امر به معروف و نهى از منكر و غيره گرديد و براى همين جهت مورد تعقيب مقامات دولتى آن روز قرار گرفته و مدت هشت ماه در اختفاء به سر برده تا سال 1350 قمرى كه مهاجرت قهرى به آستان قدس رضوى عليه آلاف التحيه والثناء نموده و تاكنون كه بالغ بر نود سال از عمر مباركشان مى گذرد در مسجد جامع گوهرشاد به اقامه نماز جمعه و جماعت اشتغال دارند و ضمنا تدريس فقه و اصول و غيره مى نمايند.

مولف گويد: حجةالاسلام تبريزى عالمى عابد و متعصب در دين و داراى معنويت و صفاء مى باشد آثار مطبوع و مخطوط عديده اى دارند كه قسمتى از آن را مى نگارم.

1- اصول مهذبه در مسائل مهمه اصول فقه.

2- الدروس الدينيه ج 1 مطبوع.

3- الدروس الدينيه ج 2 مطبوع.

4- الدروس الدينيه ج 3 مطبوع.

5- الدروس الدينيه ج 4 مطبوع.

6- گوهرهاى درخشان مطبوع.

7- دروس دينيه ج 7 مطبوع.

8- دروس دينيه ج 9 مطبوع.

9- انوار لامعه مطبوع.

10- الدررالثمينه مطبوع.

11- مقالات بنام تذاكرات ديانتى در معارف اسلامى.

12- مقالات در حقانيت تشيع و رد كسروى.

13- ترجمه اعتقادات مفيد.

14- ترجمه وجوه اعجاز قرآن علامه بلاغى.

15- نداى راستى در جواب مردوخ در سه مجلد.

و از آثار خير معظم له مدرسه علميه دينيه است كه در آن عده اى از طلاب و محصلين اقامت و به تحصيل علوم دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

تبريزي، لطفعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1262 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. نزد پدرش ميرزا احمد مجتهد تبريزى اخذ مراتب علمى نمود

و در كربلا با پدر خود در خدمت آقا سيد على كربلايى درس خواند، و از محضر صاحب «رياض» بهره برد تا به مقامات شايسته ى علمى ارتقاء يافت. آن گاه به تبريز بازگشت و در حيات پدر، امام جمعه آن شهر شد. وى در وباى عمومى، سه سال پيش از وفات پدرش، با دو برادر ديگرش ميرزا رضا و ميرزا جعفر درگذشت. از آثار وى: «اوثق الوسائل»، در شرح «رياض المسائل» استادش آقا سيد على طباطبائى، «تفسير»ى بزرگ در دو جلد؛ كتابى در «زكوه»؛ كتاب «ملاذ الداعى»، در اخلاق و مواعظ به فارسى؛ شرح قصيده ى «بانت سعاد» كعب بن زهير، در مدح پيامبر (ص)؛ شرح قصيده ى «برده» بوصيرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه 353 / 3 ،32 / 10)، الذريعه (312 -311 / 4 ،473 / 2)، شهديان راه فضيلت (547)، علماء معاصرين (333)، مكارم الآثار (1689 -1688 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (129 -128 / 5).

تبريزي، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد جواد بن السيد العلام السيد محمد تقى بن السيد الجليل الميرزا ابى القاسم بن العالم الكبير على اصغر شيخ الاسلام الطباطبائى تبريزى از علماء بزرگ معاصر تبريزى بودند در نجف اشرف.

وى در سال 1315 قمرى در تبريز متولد شده و در بيت شرف خود پرورش يافته و اوليات و مقدمات علوم را نزد افاضل تبريز خوانده آنگاه در سال 1337 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله ميرزا على آقاى ايروانى و آيت الله آقا شيخ اسماعيل محلاتى و آيت الله ميرزا احمد آشتيانى و آيت الله سيد ابوتراب خونسارى و غير آنها استفاده كامل نموده

و به مقام منيع اجتهاد رسيده و اشتغال به تدريس در فقه و اصول و حكمت يافته و يكى از مدرسين بزرگ و اعلام نجف و ائمه جماعت آن سامان گرديده است تا در سال 1387 هجرى كه مسافرت به ايران و تبريز و تهران نموده و در تهران بعروض سكته بدرود حيات گفته و جنازه اش با تجليل شايان حمل به نجف و در جوار جد بزرگوارش به خاك رفته است.

از آثار علمى اوست كتب زير:

1- اصول مباحث الالفاظ 2- المباحث العقليه 3- تقريرات المكاسب 4- كتاب ماء و سراب در جواب شبهات وارده بر قرآن كريم 5- كتابى در مقالات روحيه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تبريزي، محمدابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1149 -1140 ق)، فقيه و اديب امامى. نسبش حسينى و مسكنش قزوين بود. مقدمات علوم را در خدمت پدرش فراگرفت، سپس به اصفهان رفت و از مجلس درس آقاجمال خوانسارى. علامه محمدباقر مجلسى، شيخ جعفر قاضى اصفهانى و ميرزا قوام الدين محمد سيفى قزوينى بهره مند گرديد. پس از چندى به قزوين رفت. وى از علامه مجلسى و آقاجمال خوانسارى اجازه ى حديث داشت. وى گذشته از علوم دينى در شعر و ادب نيز استاد و به هر دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود و اشعارش بيشتر مدايح و مراثى بود. محمد قطب ذهبى و شيخ عبدالنبى قزوينى، مولف «تتميم امل الآمل» از شاگردان او بودند. وى پدر بزرگوار آقاسيد حسين قزوينى و نياى خاندان حاج سيد جوادى است. او سرانجام در شهر قزوين درگذشت. برخى منابع جاى درگذشت وى را در تبريز و محدث قمى به تصريح قبر وى را در قزوين مى داند. او را علامه اى جامع انواع

فنون و عالمى زاهد و با ورع و اديبى شاعر به هر زبان فارسى و عربى دانسته و نوشته اند كه كتابخانه اى بيش از هزار و پانصد جلد كتاب داشته كه اكثر آنها را مقابله كرده يا بر آنها حاشيه نوشته است. هفتاد مجلد كتاب به خط خود نوشته كه بعضى از آنها از تاليفات خود ايشان است. از جمله آثار وى: «البداء»؛ «تحصيل الاطمينان»، در شرح «زبده البيان» كه حاشيه اى بر «آيات الاحكام» مقدس اردبيلى است؛ «سلاح المومنين»، در دعا؛ «العلم الالهى»؛ «مجموعه الفوائد» متفرقه، مثل «كشكول»؛ «تحقيق الصغيره و الكبيره من الذنوب»؛ «مقامات»، همچون «مقامات حريرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (228 -227 /2)، تلامذه ى العلامه المجلسى (9 -8)، الذريعه (94/20 ،317/15 ،209/12 ،396 ،53 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 17 -15 /12)، فوائد الرضويه (13 -12)، معجم المولفين (114/1).

تبريزي، محمدزمان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1127 ق)، عالم، فقيه و شاعر امامى. وى پس از اخذ مقدمات و فنون ادب، وارد مدرسه ى شيخ لطف الله اصفهان شد و از مدرسان آنجا بهره مند شد. سپس مدارج على اجتهاد را نزد علماى اصفهان پيمود. فقه و حديث را از علامه محمدباقر مجلسى و شيخ جعفر بن عبدالله بن ابراهيم قاضى حويزى فراگرفت و علوم عقلى را در حوزه ى درس آقاحسين خوانسارى تلمذ كرد. صاحب «روضات الجنات» مى نويسد: بعيد نيست نزد سيد اميرقاسم قهپايى و مجلسى اول كه از آنان داراى اجازه مى باشد، تلمذ نموده باشد. مجلسى دوم در پايان «بحارالانوار» اجازه ى صاحب عنوان را به ملا مهرعلى جرفادقانى ذكر كرده كه وى از قهپايى و مجلسى اول روايت مى كند. از جمله آثار وى: «فرائد الفوائد» در احوال مدارس

و مساجد، كه صاحب «روضات الجنات» اين كتاب را يكى از منابع خود دانسته؛ شرح «زبده الاصول»؛ «كتاب الجنه»، داراى فوائد متفرقه مانند «كشكول»؛ «كتاب المسعار فى الاسعار»، به فارسى و منظوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (19/21 ،142/16)، روضات الجنات (337 -335 /3).

تبريزي، موسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1307 ق)، فقيه، مفسر و زاهد. از شاگردان شيخ انصارى و آيت الله كوه كمرى بود. از آثار وى «اوثق الوسائل»، در شرح «رسائل» شيخ انصارى معروف به «حاشيه ى ميرزا موسى» است كه در 1295 ق از تأليف آن فارغ شده و اين كتاب به عنوان بهترين شرح «رسائل» مورد استفاده ى خواص مى باشد. از ديگر آثار وى: حاشيه اى بر «قوانين الاصول» كه پسر خواهرش، ميرزا لطفعلى بن ميراز على، آن را تدوين نمود و محتمل است كه همان «غايه المأمول»، در كشف معضلات اصول فقه باشد؛ «تفسير ميرزا موسى»، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (178 / 10)، الذريعه (16 / 16 ،179 / 6 ،473 / 2)، ريحانه (353 / 3،325 / 1)، شهيدان راه فضيلت (549)، مؤلفين كتب چاپى (333 -332 / 6).

تبريزي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ هادى تبريزى از علماء ابرار شهر رى بوده است.

وى در سال 1291 قمرى در آذربايجان متولد شده و مقدمات و سطوح را در تبريز خوانده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و سالها از محاضر آيات بزرگ نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن علامه مامقانى و آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و علامه طباطبائى يزدى و مرحوم آقاى شريعت اصفهانى و اعلام ديگر استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده.

و در مصاحبت علامه بزرگوار مامقانى به ايران براى زيارت ارض اقدس رضوى عليه الصلوه والسلام در زمان (مظفر الدين شاه قاجار) به ايران آمده و مورد تجليل دولت و ملت قرار گرفته ميفرمود مرحوم مامقانى مشرف بزيارت حضرت عبدالعظيم عليه السلام گرديده و نماز مغرب و عشاء را در صحن مطهر

بجماعت خوانده جماعتى كه نظيرش را نديدم زيرا سجاده آن مرحوم را نزديك كفشن كن مردانه گذارده و تمام صحن و مسجد و بازار مردم ايستاده و به آن مرحوم در جماعت اقتدا نمودند و من چون آن روحانيت و منظره را ديدم از خدا خواستم مجاورت زاويه مقدسه را نصيب من فرمايد و بعد از تشرف بزيارت حضرت رضا عليه الصلوه و السلام مراجعت به نجف نموده و پس از فوت مرحوم علامه مامقانى و مرحوم آخوند خراسانى به تبريز آمده و چون در اسكو و ميلان شيخى ها نفوذ كرده بودند براى هدايت و ارشاد مردم به آنجا رفته و مدتى به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و مبارزه با آن منحرفين نموده تا در سال 1361 قمرى و غائله پيشورى و توده ئى ها كه وى را مورد حمله اهانت قرار دادند مجبور به مهاجرت از آذربايجان و مجاورت زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام را اختيار و در صحن مطهر به اقامه نماز جماعت و خدمات دينى پرداخته و حتى براى اين كه از وجوه شرعيه اعاشه نكند با يكى از اخيار شريك و مغازه اى گرفته تا در ماه مبارك رمضان سال 1371 قمرى در سن هشتاد سالگى وفات و در صحن مطهر در محل نمازش مدفون و تاكنون قبرش مزار خواص و مؤمنين مى باشد.

نگارنده گويد: مرحوم حاج شيخ هادى جدا عالمى ربانى و آيتى سبحانى و عبادى زاهد و مجتهدى متعبد و دانشمندى متواضع و خليق و در شهر رى محبوبيت تامه داشت.

داماد ارجمندش جناب ثقةالاسلام والمحدثين آقاى حاج ميرزا ابوطالب حايرى خوئى از افاضل اهل منبر رى مى باشد كه

در اين ناحيه به خدمات دينى و ترويجى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

تجلي حسيني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كه خود از شاگردان مرحوم آيت اللّه مدرّس اسفه اى در مدرسه جدّه كوچك، كاسه گران و نيماورد اصفهان بوده و به علت داشتن تحصيلات عاليه حوزوى و درجه اجتهاد و نيز گواهى مرحوم آيت اللّه مدرس، سردفتر اسناد رسمى و ازدواج و طلاق در قريه محمودآباد برخوار بوده است. وى با صدور حكم و مجوز از وزارت عدليه، داور وزير دادگسترى وقت در زمان سلطنت رضاخان پهلوى به اجراى امور شرعى مردم مشغول گرديد و پس از وفات در قبرستان امامزاده ابراهيم دستگرد مدفون گشت. او از اولاد سيّد حسين ابن سيّد محمّد ابن اقل الطلبه ميرسيّد محمد اسماعيل الحسينى صاحب دست نوشته هاى جامع المواعظ در سنه 1286 ه.ق (مدفون به امامزاده واقع در سين برخوار) ابن مير علاءالدين محمّد ابن مير بدرالدين محمّد از احفاد مير غياث الدين محمود الحسينى ابن شاه طاهر ابن شاه محمّد ابن شاه جعفر ابن مير ابوالقاسم ابن مير مهدى ابن سيّد زين الدين ابن شاه نعيم ابن شاه نعمت اللّه عمدة القضاة و المتشرعين و خادم شرعِ سيّد المرسلين مدفون به قريه جز برخوار بوده است.

همسرش مرحوم مغفوره بيگم آغا تجلى الحسينى از سادات گز برخوار و دختر مرحوم آقا سيّد كاظم ابن آقا مير هدايت اللّه ابن آقا مير محمّدباقر ابن آقا مير عبدالكريم ابن آقا مير على اكبر ابن آقا مير محمّد ابن آقا سيّد ابوالحسن الحسينى از سادات امامى الحسينى گز است كه نسبش با 27 واسطه به امام همام جعفر ابن محمّدالصادق (ع) مى رسد. از اولاد سيّد محمّدعلى دو فرزند به نامهاى حاج سيّد محمّدحسين تجلى حسينى محمودآبادى كه در قيد

حيات و از كارمندان بازنشسته آموزش و پرورش و خانم زهرا بيگم تجلى حسينى متعلقه مرحوم حاج منصور سجادى جزى فرزند سيّد حسين مى باشند. در حال حاضر از آقاى سيّد محمّد حسين تجلى حسينى سه فرزند به نامهاى سيّد محمّدعلى مهندس آرشيتكت و سيّد محمّدحسين و سيّد محمّدجعفر تجلى حسينى محمودآبادى و از خانم زهرا بيگم چهار فرزند دختر باقى مانده كه در قيد حيات هستند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

تجليل، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا ابوطالب فرزند مرحوم حاج ميرزا على اكبر تجليل (كه از عباد و صلحاء زمان خود و به قوت ايمان و كمالات نفسانيه ممتاز و در شعبان 1391 ق به رحمت ايزدى پيوسته است) از افاضل دانشمندان و مبرزين تلامذه آيت الله العظمى نجفى مرعشى است كه پس از فوت مرحوم آيت الله بروجردى جز معظم له به درس ديگرى حاضر نشده مى باشد داراى مقام علم و تقوا و متانت و فضائل نفسانى است.

در سال 1345 ق در تبريز متولد شده و با تشويق والد بزرگوارش در سلك روحانيت وارد و پس از خواندن مقدمات ادبيه و منطق و كلام و مقدارى از سطوح در تبريز در سال 1364 ق به قم مهاجرت نموده و پس از فراغت از سطوح نهائى در سال 1365 ق به درس علامه بزرگوار آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى حجت تا زمان فوتشان حاضر گرديده و نيز در فلسفه از مرحوم آيت الله آقا سيد حسن الهى و ميرزا مهدى آشتيانى و زعيم مجاهد آيت الله العظمى امام خمينى و علامه و فيلسوف بزرگوار طباطبائى استفاده نموده است.

آقاى تجليل در خلال تحصيل نيز به تدريس مكاسب و كفايه از سال 1366 تا سال

1390 مشغول و از سال 1391 به تدريس خارج عروه و كفايه اشتغال دارد.

از موفقيت آن جناب شركت (در لجنه ضبط مدارك شيعه) است كه حضرت علامه ذوفنون مرجع عاليقدر آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله براى معاونت ايشان در جمع فضائل اميرالمومنين و ائمه طاهرين عليهم السلام و سائر مدارك شيعه از كتب عامه تشكيل داده و با اطلاع وسيعى كه مخصوص معظم له است انجام مى گيرد و انصافا اين اقدام ايشان مايه فخر قرن حاضر و آن مقدار مداركى كه تاكنون جمع و مجلدات آن به طور فشرده و اسقاط مكررات اسانيد و متون به عنوان ملحقات احقاق الحق منتشر مى شود بى نظير است.

اما آثار آقاى تجليل از مطبوع و مخطوط به قرار زير است:

1- كتاب البيع مشتمل بر دو قسمت (1) تقريرات مرحوم آيت الله الكبرى حجت ره 2- و نظريات خودشان كه به طبع رسيده است.

2- رساله حجيه الشهره (مطبوع) كه در آن حجيه شهره قدما را در فقه با شرايط خاصى اثبات شده و 18 حجت فقهى در آن مورد بحث قرار گرفته است.

3- معجم الثقات و ترتيب الطبقات (مطبوع) كه در آن 1588 نفر موثق بالخصوص و 1009 موثق بالعموم از اسانيد استخراج و 1008 ممدوح از كتب شيعه جمع آورى شده است.

4- مدارك الحج (مخلوط) مشتمل بر احاديث هر يك از احكام حج و تقسيم آن بر حسب دلالت كه با مرحوم آيت الله بروجردى تاليف شده است.

5- صلوه المسافر (مخطوط) تقريرات مرحوم آيت الله حجت كه آن مرحوم بر آن تفريظ نوشته اند كه طبع شود.

6- تقريرات مرحوم آيت الله بروجردى در صلوه 7- تقريرات آن مرحوم در وصيت 8- دراسات الاصول تقريرات مرحوم آيت الله بروجردى مخطوط 9-

تحريرالاصول تقريرات مرحوم آيت الله حجت مخطوط.

10- رساله فى الاستصحاب (مخطوط) 11- فوائد نفيسه فى الاصول (مخطوط) 12- آنچه حجاج بايد بدانند (مطبوع) 13- حواشى على مختصر المحقق (مخطوط) 14- حواشى على العروه (مخطوط) 15- رساله فى الاجتهاد و التقليد 16- حواشى على كتب الرجال 17- رساله فى ميزان الاستدلال على الاعتبارات 18- فلسفه حقوق اسلامى و تطبيق آن با حقوق ملل ديگر كه بسيار مبسوط است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تجويدي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ضياءالدين بن العلامه حاج سيد علينقى بن حاج سيد اسماعيل بن مير محمدعلى تجويدى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و مدرسين كبار معاصر اصفهان است. در سال 1320 قمرى در اصفهان در بيت علم و تقوا به دنيا آمده و پس از پرورش و خواندن ادبيات و مقدمات و متون فقه و اصول از محضر و تدريس مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مهدى درچه اى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على مدرس نجف آبادى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا خراسانى استفاده نموده و هيئت از مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا هدى كرباسى حفيد علامه كبير آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدابراهيم كرباسى معاصر و شريك درس و بحث آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدباقر شفتى) فراگرفته و ضمنا خود به تدريس متون فقه پرداخته است.

معظم له اكنون ظهرها در مسجد مرحوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب و شبها در مسجد شيخ الاسلام به امامت و خدمات دينى اشتغال و در مدرسه صدر (مركز حوزه علميه اصفهان) به تدريس صلوة حاج آقا رضا همدانى و شرح رياض مشغول و با علماء بزرگ و مدرسين سترك اصفهان مباحثه كمپانى دارند و در ميان دانشمندان اصفهان و مردم با ايمان

آن سامان به فضل و پارسائى و تقوى موصوف و مورد توجه عموم مى باشند.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزند برومندش جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا فضل اللَّه تجويدى مقيم تهران. وى در سال 1345 قمرى در اصفهان به دنيا آمده در بيت فضل و ورع پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و سطوح متوسطه از محضر و تدريس مرحوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسن نجف آبادى استفاده نموده و حكمت را از مرحوم حاج شيخ محمود مفيد فراگرفته و بعد مهاجرت به تهران و از درس و محضر حضرت آيت اللَّه العظمى حاج احمد خونسارى و شوارق را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سرخه اى آموخته و در حال حاضر در مسجد جامع محمدى خيابان دولت شميران تهران به امامت و ترويج دين و تبليغ احكام و ساير خدمات و وظائف دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

تربتي، اسحاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1237 -1157 ق)، فقيه و متكلم امامى. وى در تربت حيدريه به دنيا آمد و در آن شهر و مشهد رضوى تحصيل كرد تا در فقه و اصول و معقول و منقول استادى يافت. پس از آن به تدريس و ارشاد شاگردان پرداخت. تا سالها در آن شهر ساكن بود، در اواخر عمر به سفر حج رفت، اندكى پس از بازگشت از سفر حج از دنيا رفت. از جمله آثارش: حاشيه بر «الروضه البهيه فى شرح اللمعه الدمشقيه» شهيد ثانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (91/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 122 -121 /13)، فوائد الرضويه (42)، مكارم الآثار (1042/4)، منتخب التواريخ (625 -624).

تربتي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1300 ق)، فقيه امامى. وى از اهالى تربت حيدريه بود اما در سبزوار ساكن بود. در ميان مردم شهر زعامت و مرجعيت تام داشت. فرزندش، محمدتقى نيز از بزرگان علماى شيعه و از شاگردان ميرزاى شيرازى بود. از جمله آثار وى: «الاجتهاد و التقليد»، به عربى؛ «الرد على من ادعى قطعيه صدور الاحاديث المرويه فى الكتب الاربعه»؛ شرح «الروضه البهيه» شهيد ثانى، كه خودشرحى بر « اللمعه الدمشقيه» شهيد اول است؛ شرح «دعاء الندبه» كه در آن به رد فرقه هاى بابى و بهايى پرداخته؛ «المحاكمات بين المحققين الاصوليين» كه در آن به داورى ميان ميرزاى قمى، شيخ محمدحسين اصفهانى، صاحب «فصول» و برادرش شيخ محمدتقى اصفهانى پرداخته است؛ «النكاح»؛ «الرضاع»؛ «الواقف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (93/6 -271/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 498 ،239 /14).

تربتي، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ عباسعلى تربتى عالمى ناسك و دانشمندى زاهد و موصوف بتقوا و ورع و ضرب المثل مردم خراسان و براى او كرامات و مقاماتى حكايت كنند.

وى عمرى را بپاكى و قدس واقعى گذرانيده و تبليغ قولى و عملى و ايفاء وظيفه كرده و باجل موعود بمواليان طاهرين خود ملحق و در جوار حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه والسلام در صحن جديد (نادرى) مدفون گرديده است.

واعظ نامى و استاد گرامى آقاى حاج شيخ حسينعلى راشد فرزند ارجند اوست كه شهرتش او را مستغنى از تعريف و ذكر ما نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تربتي، محمد صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1246 ق)، مدرس و فقيه امامى. وى در مشهد رضوى و عتبات تحصيل كرد. پس از پايان تحصيلات در عراق، به مشهد بازگشت و تا پايان زندگى در آن شهر به سر برد. وى در مشهد به تدريس و امامت جماعت مى پرداخت و در ترويج مذهب شيعه مى كوشيد و مردم آن سامان وى را به رياست و مرجعيت مى شناختند. پيكرش را پس از مرگ در گورستان قتلگاه به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (370/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 650/13).

ترشيزي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ اسماعيل ترشيزى (كاشمرى) از بزرگان علماء و رؤساء روحانيون عصر از شاگردان آيت اللَّه العظمى ميرزاء مجدد شيرازى در سامرا و از رفقاء و اصدقاء مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى (مقيم مشهد) بوده و در مشهد مقدس اقامه جماعت در جامعه گوهرشاد داشته و نيز حوزه تدريس تا در حدود 1320 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ترشيزي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اكبر ترشيزى (كاشمرى) در اوائل 1300 قمرى مشرف به سامرا شده و از محضر آيت اللَّه مجدد شيرازى استفاده نموده تا در آنجا وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ترشيزي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدباقر ترشيزى (كاشمرى) از اجلاء علماء تهران و از شاگردان علامه حجةالاسلام حاج سيد محمدباقر شفتى اصفهانى و مرجعى بزرگوار در تهران بوده و در حدود 1275 قمرى وفات و دو فرزند بنام شيخ محمد معروف به سرخهى و شيخ حسين والد عالم جليل معاصر آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سرخهى از خود باقى گذارد كه آنان را مرحوم ملا عباسعلى سرخهى از تلامذه شيخ انصارى تربيت نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

تركابادي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1269 ق)، فقيه امامى. وى ابتدا در كاشان در خدمت ملااحمد نراقى و حاج سيد محمدتقى پشت مشهدى و ميرزا ابوالحسن مجتهد و حاج ملا ابوالقاسم تركابادى درس خواند. سپس رهسپار عراق گرديد و در نجف در مجلس درس شريف العلماى مازندرانى آقا سيد محمد كربلايى حضور يافت. پس از گرفتن اجازه ى اجتهاد از سيد محمد كربلايى به زادگاهش بازگشت و در كاشان به امامت نماز و ارشاد مردم پرداخت. از جمله آثار وى: «زبده الاصلاح» كه مختصر «صلاح العمل» سيد محمد كربلايى است؛ شرح «زبده الاصلاح»؛ «الرساله الجعفريه»، در ديات؛ «معتمد الانام»، فقه مبسوط؛ «هلال الاحكام»؛ «محبوب القلوب»، در احوال انبياء و حكما؛ «مجمع الفوايد» كه در آن «جامع الشتات» ميرزاى قمى را گرد آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (212/ 21)، مكارم الاثار (1940 -1939/ 6).

تركستاني قمي، فخرالدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1065 ق)، متكلم، فقيه، اديب و شاعر امامى. وى از اهالى تركستان ماوراءالنهر و سنى مذهب بود. سپس به مشهد مقدس هجرت نمود و پس از اخذ مقدمات و فنون ادب نزد علماى مشهد در اوايل جوانى به تشيع گرويد. سپس در قم ساكن شد و مدارج عالى علمى را تا اجتهاد گذرانيد و از ائمه فتوى در قم شد. از جمله آثار وى: ترجمه ى «توحيد المفضل»، به فارسى؛ شرح «حديث البساط» يا شرح «حديث الغمامه»، شامل معجزات اميرالمومنين على (ع)؛ شرح «حديث الاحتجاج و منهاج الكرامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (192 -191 /13 ،91/4)، رياض العلماء (332 -331 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 433/11).

تقوي شيرازي، محمدشريف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدشريف بن العالم الجليل سيد محمدحسن بن الفقيه النبيه سيد حسين بن السيد الجليل سيد على ابن الشريف الجميل سيد محسن بن سيد شاه حسين بن سيد زبير تقوى برقعى رضوى مجتهد ونكى شيرازى نسبش با بيست و چهار واسطه بوسيله جناب موسى مبرقع به حضرت جوادالائمه امام محمدتقى (ع) منتهى مى شود.

وى در سال 1270 ق در ونك متولد شد و در 5 سالگى به مكتب رفت و در 9 سالگى در محضر پدرش به تحصيل مقدمات عربى مشغول شد و در دوازده سالگى براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و با مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى (صاحب عروة) كه به اصفهان آمده بود دوستى پيدا كرد و متحدا در محضر درس اساتيد اصفهان به تحصيل فقه و اصول و ساير علوم متداوله عصر مشغول شده تا آنكه سطوح را تمام كرده و سپس به درس خارج حاج شيخ محمدباقر اصفهانى حاضر

و در 17 سالگى مهاجرت به نجف نموده و از محضر درس مرحومين علمين حاج شيخ لطف اللَّه و حاج شيخ زين العابدين مازندرانى و فاضل ايروانى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى مدت دوازده سال تكميل علوم نقلى و عقلى نموده و خود به اصرار طلاب و محصلين حوزه نجف به تدريس پرداخته و جمع كثيرى از فضلاء از محضرش استفاده نموده تا اينكه به مرض قلبى مبتلا و ناچار مراجعت به ايران و شيراز نموده و مورد توجه و احترام و تجليل شايان علماء و اهالى شيراز قرار گرفته و پس از ورود و پذيرائى علماء او را به مسجد برده و عموم مردم از وى درخواست مجلس بحث و فحص و تدريس نموده و حوزه علمى تشكيل داده و قريب چهل سال به رتق و فتق امور شرعى و امر به معروف و نهى از منكر اشتغال داشت و نيز كتب عديده اى تأليف و تصنيف نمود كه اسامى آنها را يادآور خواهيم شد.

مرحوم آيت اللَّه تقوى مزبور از مخالفين سرسخت مشروطه بود و از اينجهت در شيراز تحت فشار مشروطه خواهان قرار گرفت و به اصفهان و تهران رفت و پس از شهادت مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ فضل اللَّه شهيد نورى مسافرت به عراق نموده و با مرحوم علامه خراسانى آخوند ملا محمدكاظم مباحثه و گفتگو نموده و بعد از چندى به شيراز برگشت و بار ديگر مجلس درس تشكيل و در سال 1342 ق به قصد زيارت مشهد مقدس حركت و در اصفهان مريض و پس از معالجه چندى در مدرسه صدر مجلس درس و بحث قرار داده و پس

از دو سال اقامت براى زيارت ارض اقدس به تهران آمده و در آنجا مرضش شدت تا در بيست و هشتم ماه رمضان 1352 ق وفات و جنازه اش را با تشييع عظيمى حمل به قم و به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى تعطيل عمومى و تجليل فراوان از جنازه اش نموده و آن مرحوم بر وى نماز خوانده و حسب الوصيه اش در رواق جدش حضرت موسى مبرقع دفنش نمودند.

آثار علمى آن مرحوم از اينقرار است 1- تبصرة الناظرين (در دواعى مسيحى) 2- كشف المرام فى قانون الاسلام (راجع به مشروطه و معايب آن) 3- كشف البيان فى تربية الانسان 4- تذكرة المسلمين فى تهيج العامه (در امر به معروف و نهى از منكر) 5- رساله نفليه (در نوافل) 6- رساله در رد طائفه وهابيه 7- مرآةالاصول (در اصول دين اسلام) 8- رساله عمليه محشى به حاشيه خود آن مرحوم 9- يك دوره فقه فارسى از عبادات تاديات (كه در شيراز و اصفهان و تهران چاپ شده) 10- قانون الهى كه در شيراز به طبع رسيده است.

آن مرحوم فرزندان عديده اى داشتند كه تمامى از ارباب دانش و ادب و زبان و قلم بوده اند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عنايت اللَّه تقوى.

2- آقا سيد عبدالحميد تقوى مدير روزنامه آرين از نويسندگان معاصر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

تقوي شيرازي، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد هدايت اللَّه تقوى شيرازى بن آيةاللَّه سيد محمد شريف مجتهد ونكى بن العالم الجليل سيد محمد حسن بن السيد الزكى السيد حسين بن العالم العلام السيد على از مشاهير علماء معاصر تهران و داراى وجاهت تامه و مرجعيت عامه و در امر بمعروف و نهى از منكر جدى (ولا يخافه فى اللَّه لومه

لائم) بوده و با مرحوم مبرور آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى قدس اللَّه سره رفاقت تام و صداقت مخصوص و در اهداف مقدس دينى و اجتماعى وى هم آهنگى داشتند.

در حدود هزار و سيصد و بيست (1320 ق) در شيراز متولد شده و مقدمات را در محضر پدر بزرگوارش آموخته و از علماء عصر شيراز نيز استفاده كرده و آنگاه به قم مشرف شده و چندى در درس مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى (موسس) حوزه شركت نموده و مورد توجه و عنايت استاد واقع شده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و در خدمت مرحومين آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى و سايرين علوم دينى خود را تكميل نموده و بدريافت اجازه اجتهاد و روايتى از اساتيد مذكور نائل شده آنگاه بشيراز مراجعت و پس از فوت مرحوم والدش سال (1352 ق) بر حسب دعوت بعضى از علماء مركز به تهران آمده و رحل اقامت افكنده و تا آخر عمر سال 1390 ق به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام پرداخته و چندين نفر از صاحبان اديان مختلفه كليمى و مسيحى و بهائى در اثر بيانات سودمند ايشان مشرف به اسلام گرديده اند. مسجدش در خيابان اديب الممالك (خيابان رى) معروف بمسجد سنگى، از مساجد معروفه تهران و از مراكز حساس تبليغى دينى مى باشد.

وى در سال 1390 ق در تهران در سن هفتاد سالگى رحلت نموده و با تجليل فراوان حمل به نجف و در دارالسياده (مقبره علماء) مدفون گرديده است.

داراى سه فرزند برومند بنام حجةالاسلام آقاى آقا سيد عبدالعلى و آقا سيد غلامرضا و آقا سيد

عبدالحسين مى باشند و در ميان آنان جناب آقا سيد عبدالعلى تقوى شيرازى سالها در قم اقامت و اشتغال بتحصيل داشته و از محضر آيات عظام و مدرسين گرام استفاده نموده و پس از فوت والدش به تهران برگشته و اكنون در مسجد والدش بجاى آن مرحوم به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

تميمي نيشابوري، علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 533 ق)، محدث و فقيه شيعى. فقه و حديث را از پدرش و پدرش از ابوعلى بن شيخ و ابوالوفاء عبدالجبار و ديگران آموخت. او به مقام عالى اجتهاد نايل آمد و در سلسله ى مشايخ حديث شيعه حلقه ى واسطى شد. وى از سلسله هاى علمى مشهور بنى تميمى در نيشابور است. خاندان و اجداد و پدرانش همگى از شيوخ علماى حديث و فقهاى عصر خويش بوده اند. از جمله آثار وى: «ذخيره الاخره» در ادعيه و اعمال، در چهار فصل، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياض العلماء (236/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204/6)، معجم رجال الحديث (156/12).

تنكابني قزويني، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1324 /1323 ق)، نحوى، اصولى، فقيه و عالم شيعى. از نوادگان ميرمحمد صالح تنكابنى بود كه در قزوين متولد شد. وى پس از كسب مقدمات علوم اوليه، سطوح عالى را از حوزه ى درس پدرش و ديگران فراگرفت. سپس در مدرسه صالحيه، علوم عقلى و اصول و فقه را از حوزه ى درس شيخ ميرزا عبدالوهاب برغانى قزوينى كسب كرد. پس از آن راهى عتبات مقدسه عراق شد و در نجف اشرف ساكن. تنكابنى نخست، به حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى و پس از وفات وى، به حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى پيوست و در كربلا از محضر درس شيخ زين العابدين مازندرانى بهره مند شد. حكمت و فلسفه را در حوزه ى درس علامه ى برغانى آل صالحى تكميل كرد و به مقام اجتهاد نايل آمد، پس از آن به موطن خويش بازگشت و كرسى تدريس و رهبرى و فتوى را به خود اختصاص داد. وى آثار و مآثرى از خود باقى گذاشت از جمله: مدرسه علوم دينى، موسوم به مدرسه ى تنكابنى

يا مدرسه ى آقا و جنب آن مسجدى به همين نام كه موقوفات بسيارى براى آنها تعيين كرد. از آثار قلمى وى: «شرح رسائل»، در چهار مجلد؛ «شرح مكاسب»؛ «شرح مدارك» «تقريرات استادش برغانى» و «رساله اى در اخلاق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (115/2)، دايره المعارف الاسلاميه (267/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 7/14).

تنكابني، سليمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1250 ق)، فقيه، اديب، متكلم و پزشك ايرانى. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. در جوانى به همراه برادرش، ملا عبدالمطلب، رهسپار عتبات عراق گرديد و چندى در شهرهاى مقدس آن سرزمين به تكميل تحصيلات خود پرداخت. سپس راهى اصفهان شد و بيست و دو سال در خدمت آخوند ملاعلى نورى مازندرانى شاگردى كرد و كتب ملاصدرا را نزد وى فراگرفت. «شرح لمعه» را نزد ملا محمدعلى نورى آموخت. پس از آن خود به تدريس روى آورد و در اصفهان «تجريد الكلام»؛ «شوارق»؛ «شرح لمعه» و «تفسير قاضى بيضاوى» را درس مى گفت. ميرزا سليمان به آموختن دانش پزشكى پرداخت و در رشته ى پزشكى شاگرد ميرزا اسماعيل اعرج اصفهانى بود. ميرزا اسماعيل به تنكابنى طب آموخت و خود نيز نزد او شرح «تجريد الكلام» فرا مى گرفت. ميرزا سليمان در اصفهان به ملامحراب، عارف گيلانى، دست ارادت داد. ميرزا سليمان تنكابنى پدر ميرزا محمد تنكابنى، مولف «قصص العلماء»، است. از جمله آثار وى: حاشيه بر «مطول» تفتازانى؛ حاشيه بر «مفاتيح الشرائع» ملامحسن فيض كاشانى؛ حاشيه بر «الفوائد الضيائيه» جامى، حاشيه بر «شرح الاسباب»، در پزشكى؛ حاشيه بر «حكمه العين»؛ حاشيه بر «حيوه القلوب»؛ حاشيه بر «تذكره الائمه»؛ رساله اى در وبا و طرز معالجه ى آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:قصص العلماء (73 -71)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 609/13).

تنكابني، محمد بن عبدالفتاح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى محمد بن عبدالفتاح تنكابنى، معروف به فاضل سراب.

از علماى كاملين، و فقها و مجتهدين، عالم فاضل محقق زاهد عابد، از شاگردان محقق سبزوارى و علامه ى مجلسى بوده.

در شرح حال او حكايات [حكايت] غريبى نقل شده است كه جهت اطلاع بايد به رجال اصفهان و روضات و ديگر مواضع مراجعه نمود. كتب زير از اوست:

1- اثبات الصانع القديم 2- حاشيه بر آيات الاحكام اردبيلى 3- حاشيه بر ذخيره ى سبزوارى 4- حاشيه بر شرح لمعه 5- حاشيه بر مدارك 6- حاشيه بر معالم 7- حجية الاجماع و خبر الواحد - حجية الاخبار 8- رساله در حكم رؤيت هلال قبل از ظهر 9- رساله در وجوب عينى نماز جمعه، به فارسى 10- رساله در نماز جمعه، به عربى 11- رساله در رد آخوند ملا عبدالله تونى كه نماز جمعه را حرام دانسته 12- سفينة النجاة، در اصول دين [مطبوع] 13- ضياء القلوب در امامت؛ و غيره.

مشاراليه در روز عيد غدير سال 1124 وفات يافته، در اول تخت فولاد مدفون گرديد.

مقبره ى او به تكيه ى فاضل سراب و جويباره اى ها معروف است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تنكابني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1285 ق)، عالم، مجتهد و فقيه اصولى. در تنكابن متولد شد. در كودكى به همراه برادرش آيت الله محمدرضا تنكابنى به قزوين رفت و نزد استادان و علماى آن سامان به تكميل سطوح پرداخت. بعد از مدتى، به نجف مهاجرت كرد، و از محضر علمايى چون: ميرزا حبيب الله رشتى و علامه طباطبايى يزدى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و علامه ى مامقانى بهره ها برد، و در فقه و اصول به بالاترين درجه نايل شد. وى با مقام اجتهاد مطلق از نجف

به ايران بازگشت و در تهران ساكن شد و به تدريس فقه و اصول و ترويج مذهب پرداخت. در تهران درگذشت. پيكر وى با تجليل به شهر رى منتقل و در جوار حضرت عبدالعظيم حسنى دفن شد.[1]

الشيخ محمدحسين الفقيه الزاهد التنكابنى رحمه اللَّه بن العالم النبيل الشيخ محمد الواعظ التنكابنى برادر ارجمند آيةاللَّه تنكابنى مذكور از علماء اعلام و حجج اسلام عموى گرامى علامه فلسفى واعظ مى باشد در حدود سال 1285 قمرى در تنكابن متولد شده و با معيت برادر بزرگوارش به قزوين مسافرت نموده و نزد اساتيد و علماء آنجا تكميل سطوح كرده و بعد از مدتى كه بوطن بازگشته، مهاجرت ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مرحوم علامه طباطبائى يزدى و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و مرحوم علامه مامقانى قدس اللَّه اسرارهم استفاده كامل نمود و در فقه و اصول بمرتبه اقصى نائل گرديده و با مقام اجتهاد مطلق از نجف مراجعت به ايران كرده و سكونت در طهران را اختيار و به اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول و ترويجات دينى اشتغال يافته تا در سال 1368 ق دنيا را وداع و با تشييع مجللى بشهر رى منتقل و در مقبره ناصرالدين شاه قاجار در جوار سيدالكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام مدفون گرديده است و اين نويسنده ترجمه آن مغفور له را در تذكره المقابر فى احوال المفاخر نوشته ام.

فرزند ارجمندش جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى آقا شيخ محمد تنكابنى از ائمه جماعت معاصر تهران است و در مسجد آن مرحوم اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (292/2)، گنجينه ى دانشمندان (410 -409 /4).

تنكابني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1385 -1283

ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. در تنكابن به دنيا آمد. مقدمات را در زادگاهش فراگرفت و به قزوين رفت و سطوح را تكميل كرد. سپس به نجف اشرف مهاجرت كرد و از محضر علماى بزرگى چون آيت الله ميرزا حبيب الله رشتى، آيت الله ملا محمدكاظم خراسانى، علامه طباطبايى يزدى، و ملاعلى نهاوندى حدود بيست سال استفاده كرد و مجتهد جامع الشرايط شد. از آن پس، به ايران مراجعت كرد و در تهران ساكن شد، و در مدرسه ى فيلسوف الدوله به تدريس خارج فقه و اصول و ترويج دينى پرداخت. او از علما و مجتهدان بزرگ تهران به حساب مى آمد. پيكر وى پس از مرگ با تجليل به نجف اشرف منتقل، و در جوار اميرالمومنين (ع) دفن شد. در فقه و اصول آثارى از وى باقى است.[1]

حاج شيخ محمدرضا بن العلامه المرحوم الشيخ محمد تنكابنى معروف بواعظ رحمهمااللَّه از علماء اعلام و مجتهدين كرام تهران بوده كه در عصر خود اعلم و اتقى و ازهد و اورع دانشمندان مركز بوده است.

در سال 1383 قمرى هجرى در تنكابن از بلاد شمال ايران و كناره درياى شمال در آخوند محله رامسر ديده بجهان گشوده و در خاندان علم و فضيلت تربيت يافته و مقدمات را در محل خوانده آنگاه بقزوين آمده و سطوح را در آنجا در خدمت علماء آن شهر تكميل نموده و مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آيت اللَّه خراسانى صاحب كفايه و علامه يزدى صاحب غروه و آخوند ملا على نهاوندى حدود بيست سال استفاده و مجتهد جامع الشرايط گرديده و مراجعت به ايران نموده و رحل

اقامت به طهران عاصمه تشيع و پايتخت كشور افكنده و در مدرسه فيلسوف الدوله واقع در جنب امامزاده سيد اسمعيل خيابان سيروس بتدريس خارج فقه و اصول و اقامه جماعت و ترويجات دينى و روحى پرداخته است تا در هيجده ذى الحجه 1385 ق در سن يكصد و دو سالگى بدرود حيات گفته و جنازه اش با تشييع كم سابقه حمل به نجف اشرف و در جوار مولى الكونين ابن الحسنين اميرالمؤمنين عليه السلام مدفون گرديد و در رثاء و ماده تاريخش شعراء عصر مخصوصا على اكبر خوشدل شاعر معاصر قصيده اى سروده كه از نظر اهل ادب مى گذرانم:

و مخفى نباشد كه علامه تهرانى صاحب الذريعه ترجمه اجمالى ايشان را در قسم دوم از جزء اول طبقات اعلام الشيعه ص 768 ذكر كرده است.

آيت اللَّه تنكابنى داراى شش فرزند ذكور كه از مفاخر دانشمندانند به اسامى زير مى باشند:

1- استاد بزرگ و خطيب توانا آقاى حاج شيخ محمدتقى فلسفى واعظ معروف كه ترجمه اش در جلد دوم ص 387 گذشت.

2- حجةالاسلام حاج ميرزا ابوالقاسم تنكابنى كه ترجمه اش بعد از اين خواهد آمد.

3- حجةالاسلام و المسلمين علامه فقيه حاج ميرزا على آقا تنكابنى نزيل مشهد مقدس.

4- آقاى مرتضى فريد.

5- آقاى دكتر احمد فلسفى.

6- آقاى مهدى فلسفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (293/2)، گنجينه ى دانشمندان (409 -406 /4).

توتونچي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1290 ق)، فقيه و متكلم شيعى. وى در تبريز به دنيا آمد و مقدمات علوم را همان جا فراگرفت. در سال 1314 ق به نجف كوچ كرد و در خدمت استادانى چون محمدحسن مامقانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى به تكميل دانشهاى دينى خود پرداخت. در سال 1324 ق به زادگاهش بازگشت و به

تدريس و تصنيف و امامت و ارشاد مردم روى آورد. توتونچى از بزرگان علماى تبريز بود. از جمله آثار وى: «ازاله الوساوس و الاوهام عن قدس ساحه الاسلام»، در رد نصارا و ابطال؛ «بحر الفوائد»، به فارسى؛ «الادله العقليه»، در اصول؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ مرتضى انصارى؛ «هدايه الانام الى حقيقه الايمان و الاسلام»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (173 -172 /25 ،44/3 ،530/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 597/14)، معجم المولفين (18/4).

توحيدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محمدعلى توحيدى تبريزى بن على بن آغا بن حسن التبريزى از علماء عظام و مدرسين عالى مقام امروزه حوزه علميه است در سال 1344 ق در تبريز متولد شده و مقدمات را در آنجا ديده آنگاه به قم مشرف و سطوح را در خدمت اسانيد قم خوانده و در سال 1365 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و بالغ بر بيست و هشت سال توقف و از محاضر آيات عظام مرحوم حاج شيخ محمد كاظم شيرازى و آيت الله حكيم و آيت الله العظمى ميلانى و آيت الله العظمى خوئى استفاده و تقريرات درس فقه ايشان را به نام مصباح الفقاهه در شش مجلد به رشته تحرير آورده.

و سه جلد آن را به طبع رسانيده و مورد استفاده فضلاء نجف و قم مى باشد و معظم درس ايشان در محضر استاد بزرگوار و علامه عصر آيت الله خوئى مدظله العالى بوده تا ماه رجب سال 1391 قمرى كه از نجف هجرت به قم نموده و به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند.

آثار علمى آن جناب از اين قرار است 1- مصباح الفقاهه در 6 جلد كه 3 جلد آن مطبوع

و سه جلد ديگر آماده طبع است 2- دوره حاشيه بر كفايه 3- شرح عروه تا آخر صلوه 4- رساله فى مناسب الفقيه 5- رساله فى البدايه الطهاره 6- تفسير القرآن الكريم 7- رساله فى الخمس 8- رساله فى العلم الاجمالى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

توحيدي بسطامي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على توحيدى بسطامى از علماء مبرز و معروف معاصر شاهرود است. وى در سال 1316 ق در بسطام ديده به جهان گشوده و تحصيلات مقدماتى را در بسطام و شاهرود از علماء زمان فراگرفته و سپس براى ادامه تحصيلات به مشهد مقدس عزيمت نموده و مدت هفت سال از حوزه درس مرحوم آقازاده بزرگ آخوند و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى استفاده كرده سپس به قم آمده و مدت يكسال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و مدت 16 ساله در آنجا از محضر آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده و پس از نائل شدن به اعلى درجات اجتهاد با دريافت اجازات عديده اجتهادى از معظم لهم به ايران مراجعت و در شاهرود رحل اقامت افكنده و در مدرسه قلعه شاهرود به تدريس خارج و در مسجد آن مدرسه به اقامه جماعت و افاضه منبرى و وعظ و ارشاد اشتغال دارند ادام اللَّه عمره و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

توحيدي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1332 ق.، تبريز.

درگذشت: 1366.

آيت الله رضا توحيدى مقدمات را در مدرسه ى ملى كه زير نظر علما اداره مى شد تا كلاس هشتم گذرانيد و قسمتى از سطوح عاليه را (رسائل مكاسب) در تبريز طى نمود. در سال 1363 ق. براى تكميل تحصيلات به نجف رفت و مدت بيست و پنج سال در نجف مشغول تحصيل و تدريس شد. در آنجا از محضر اساتيدى چون آيت الله سيد محمود شاهرودى و آيت الله العظمى خويى و آيت الله آقا شيخ حسن

حلى و آيت الله حكيم و آيت الله حسن حمامى و آيت الله سيد ابراهيم اصطهباناتى معروف به آقا سيد ميرزا آقا و علماى ديگر در چندين دوره اصول را پشت سر گذاشت و خارج صلوة آقا رضا همدانى را از اول تا آخر و اجاره و حج عروه را از محضر آيت الله شاهرودى استفاده نمود و هم قسمت زيادى از فقه و اصول و اخلاق را از محضر آيت الله سيد محمدهادى ميلانى (در موقعى كه در كربلا و نجف بود) بهره مند شد و نيز تقريرات علامه نايينى اعم از مباحث الفاظ و عطيه را در محضر علامه حلى استفاده نمود. شانزده سال نيز در يكى از مساجد نجف به اقامه نماز جماعت و تبليغات دينى پرداخت و به بعد از مدتى به تبريز درآمد و در مسجد توحيد به اقامه جماعت و خدمات روحى و دينى اشتغال پيدا نمود.

مشايخ اجازه ايشان عبارتند از آيت الله سيد محمدهادى ميلانى، آيت الله شاهرودى، آيت الله خويى، آيت الله ميرزا سيد عبدالهادى شيرازى، آيت الله حكيم، آيت الله شريعمتدارى.

آثار علمى آيت الله توحيدى به شرح زير است: تفسير قرآنى به نام اللئالى المنضودة فى تفسير الايات المأثوره؛ نفخة القدير فى شرح خطبة الغدير؛ القرآن والحجة؛ اربعينات؛ الدراسات الدينيه؛ تقريرات دروس فقه و اصول از آيت الله شاهرودى، آيت الله خويى و علامه حلى، شرح حديث اهليلجه به قلم روز.

رضا بن محمد على بن عبدالحسين بن محمد حسين معروف بتوحيدى از علماء اعلام و دانمشندان بنام معاصر تبريز است.

وى در سال 1332 قمرى در بلده تبريز متولد شده و در خاندان عفيف و پاكدامنى پرورش يافته است.

دروان صباوت را در مدرسه ملى كه به نظارت علماء اداره مى شد تا كلاس

هشتم گذرانيده و قسمتى از سطوح عاليه (رسائل و مكاسب) را در تبريز طى نموده و در سال 1363 هجرى قمرى براى تكميل تحصيلات از هر گونه علائق مادى دست كشيده به آستان بوسى باب مدينه العلم نجف اشرف على مشرفها و ساكنها آلاف التحيه و الشرف مشرف شده و مدت 25 سال در محضر پر بركت مولاى متقيان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مشغول تحصيل و تدريس و از محاضر آيات عظام و اساتيد كرام آيت الله العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت الله العظمى خوئى و آيت الله آقا شيخ حسين حلى و آيه الله حكيم و آيت الله سيد حسين حمامى و آيت الله حاج سيد ابراهيم اصطهباناتى معروف به آقا سيد ميرزا آقا و ساير بزرگان در چندين دوره اصول آقايان نامبرده را ديده و خارج صلوه حاج آقا رضا همدانى را از اول تا آخر و اجاره و حج عروه را از محضر آيت الله شاهرودى استفاده نموده و هم قسمت زيادى از فقه و اصول و اخلاق را از محضر آيت الله العظمى ميلانى (در موقعى كه در كربلا و نجف بودند) بهره مند شده و نيز تقريرات نائينى اعم از مباحث الفاظ و عقليه را در محضر آقاى حلى كامياب شده و در مدت شانزده سال هم در يكى از مساجد نجف اشرف اقامه نماز جماعت و ضمنا مشغول تبليغات دينى از مسائل و اصول عقائد و احكام نموده تا چند سال قبل كه به وطن مراجعت و در خيابان نادر تبريز در مسجد «توحيد» باقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

از آثار قلمى و علمى ايشان كتب

زير است كه به آن اشاره مى شود:

1- تفسير قرآن بنام «اللئالى المنضوده فى تفسير الايات المأثوره» از اول فاتحه الكتاب تا آخر سوره بقره و سوره الرحمن و سوره الواقعه و سوره الحديد و مجادله و سوره فجر را تمام نموده اند.

2- نفحه القدير فى شرح الخطبه الغدير حاوى يك مقدمه و پنج اصل «توحيد، نبوت، عدل، امامت، معاد» و خاتمه در دو مجلد.

3- القرآن و الحجه، كتابى است معادله و موازنه مى كند حضرت حجت (عج) را با قرآن از حيث آثار و خصايص.

4- اربعينيات كتابى است حاوى چهل حديث آنهائى كه متضمن عدد چهل و مطالبى است.

5- الدراسات الدينيه. كتابيست علمى، اخلاقى، دينى، انتقادى، اجتماعى، فلسفى، در حدود پانصد صفحه.

6- تقريرات دروس فقهيه و اصوليه از آقاى شاهرودى و آقاى خوئى و آقاى حلى.

7- شرح حديث اهليلجه بقلم امروز.

مشايخ اجازه مترجم معظم:

1- آيت الله العظمى ميلانى. 2- آيت الله العظمى شاهرودى 3- آيت الله العظمى خوئى 4- آيت الله العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى 5- آيت الله العظمى حكيم طاب ثراه 6- آيه الله العظمى شريعتمدارى.

نگارنده گويد آيت الله توحيدى از علماء متين و دانشمندان موصوف به تقوا و داراى صفات جميله و خصال حميده و محاسن اخلاق و محامد آداب و اهل سلوك و معنويت است در محرم و صفر سال 1391 قمرى كه باعتاب عاليات مشرف بودند چند روزى در كاظمين و سامرا درك مصاحبت ايشان را نموده و از حالات و روحيات ايشان استفاده نمودم، در مشاهد مشرفه توجه مخصوص و حال خاصى دارند ادام الله توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

توسلي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على توسلى نجفى از علماء فعال معاصر است

در تربت جام. وى در حدود 1295 شمسى در حومه ميانجام متولد شده و دروس ابتدائى را در محل خوانده سپس بمشهد مقدس آمده و ادبيات و سطوح وسطى را نزد اساتيد فن تلمذ نموده و ضمنا موفق بدريافت ديپلم گرديده و در حدود سال 1314 شمسى مهاجرت بنجف اشرف نموده و سطح مكاسب را خدمت آيه الله العظمى خوئى مدظله و كفايه را نزد آيه الله ميرزا باقر زنجانى و رسائل را از آيه الله آقا سيد ابوالقاسم رشتى فرا گرفته و يكدوره خارج اصول را نزد آيه الله خوئى و فقه (خارج صلوه حاج آقا رضا) را از آيه الله ميرزا باقر زنجانى و قسمتى را از مرحوم آيه الله حاج شيخ موسى خونسارى استفاده كرده و مدتى هم در حوزه درس آيه الله آقا ضياءالدين عراقى استاد المتاخرين والمعاصرين و آيه الله العظمى اصفهانى شركت و بهره كافى برده و موفق باجازه اجتهاد از آن مرحوم گرديده حدود 15 سال در نجف اشرف با كمال متانت و تقوا بسر برده و مورد الطاف و توجهات مخصوصه آيات عظام و بالاخص آيه الله اصفهانى و نيز آيه الله العظمى بروجردى رضوان الله عليهما بودند و در حدود بيست سال قبل كه از نجف عازم خراسان بودند بر حسب اصرار و اوامر مؤكد آيه الله بروجردى رهسپار تربت جام شدند و بى نهايت مورد توجه و تقدير و تشويق آن مرحوم بودند.

و پوشيده نماند كه شهر جام در آن اوقات شش هزار نفر كه فقط يك پنجم آن شيعه بودند و محيط جام بسيار ظلمانى و ظاهرا از صدر اسلام تا آن تاريخ هيچ عالم جعفرى نداشته و حتى مسجدى هم شيعيان آنجا نداشتند و تمام مراسم

مذهبى بوسيله ى ديگران انجام ميشد و بزرگترين جرم و ذنب لايغفر شهادت بولايت بوده و حوادث ناگوارى داشته كه بيان آن موجب تأثر است و اكنون با حسن تدبير و فداكارى و شهامت معظّم له و روش خاصّى كه ايشان دارند رشته الفت و اخوّت در ميان عامّه و خاصّه برقرار و عدهّ اى مستبصر و شهر كه اكنون سى و پنجهزار جمعيت دارد و اكثر آن شيعه هستند و بشيعه عزّتى داده شده و بحمدالله در كمال سرافرازى ميباشند و گاهى در قسمتى از مسائل حضرات تسنّن و علماء عامّه بايشان مراجعه مينمايند و بر حسب مشورت و اشاره مرحوم آيه الله بروجردى مدرسه علميه اى بنام مدرسه مهديه طباطبائى بسيار وسيع و در نهايت زيبائى تأسيس نموده اند كه سالهاست عدهّ اى از طلاب مشغول بتحصيل ميباشند نان و شهريّه بآنها ميپردازند و نهايت مراقبت را بتعليم و تربيت آنان دارند و متصل بآن مدرسه مسجدى ساخته شده بسيار مجلل و باشكوه بنام جامع ثقلين كه خارج آن مزيّن بكاشى كارى و متّصل بآن كتابخانه بسيار آبرومندى بهمان نام تأسيس كه در حدود چهار صد جلد كتاب تا بحال تهيه شده است و نيز تاكنون موفق بتأسيس مساجدى در قراء اطراف و خاصّه دهاتيكه شيعيان آن در اقليت و قادر به بناء مسجد نبودند و هم چنين چند دستگاه حمّام براى همين سنخ اشخاص تأسيس نموده اند.

خلاصه جناب آقاى توسّلى عالمى دلسوز و مهربان و بخصوص اگر كسى از اهل سنت كار مشروعى را بايشان ارجاع نمايد بهر وسيله است حتّى المقدور انجام ميدهند. در امور دينى و دفاع از حريم دين و ولايت و روحانيّت متصلّب ميباشند.

ايادى مرموز و

قلمهاى مسموم كه بحمايت از مسلك ننگين وهابيّت و كوبيدن مقام شامخ ولايت و روحانيّت از سنندج و تهران و جاهاى ديگر بدين منطقه بسيار حساس شخصا يا قلما براى تبليغ سرازير شده نتوانسته اند حتى يكنفر را گمراه نمايند و گاهى كه شنيده اند يكى دو نفر از جوانان يا غير آنان در نتيجه تبليغات شوم انحرافى پيدا نموده اند آرام نگرفته تا آنها را براه آورده اند. در بعضى از قراء عده اى در حدود 35 نفر خانوار از ملاحده در نتيجه مجاهدات و خدمات ايشان مستبصر و هدايت و اثنى عشرى شده اند.

آثار قلمى ايشان عبارت است از قسمتى از تقريرات اساتيدشان كه بطبع نرسيده است و نيز كتابى در بحث ولايت در دست تأليف دارند. و در مسجد جامع ثقلين اقامه جماعت نموده و تبليغ احكام و نشر آثار اهلبيت عليهم السلام مينمايند اطال الله عمره و ادام الله توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

توكل، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رحيم توكل

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم تجربي درسال 49 _ 48 در سال 51 شمسي وارد حوزه علميه قم شدم و در زمان پيروزي انقلاب اسلامي دروس سطح و كفايتين باتمام رسيد و در سال 60 _ 59 وارد دروس خارج شدم.دو دوره اصول را خدمت حضرت آيت الله العظمي مظاهري (دام عزه) گذراندم و حدود 4 سال هم در خدمت حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملي بحث اصول و فقه معظم له شركت مي كردم و درسال 68 موفق باخذ اجتهاد از آن دو بزرگوار شدم البته چند سالي هم بعد از اتمام دو دوره اصول در

درس اصول حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي شركت مي كردم تا از مباني معظم له هم مطلع شوم.از سال 77 به فضل الهي به تدريس خارج فقه مشغول هستم و تا الان (سال 84 _ 83) هفت سال خارج فقه را تدريس كرده ام با توجه به اين نكته در مياحث فقهي هر كجا بحث اصول لازم بود ، بحث اصول آن را مطرح مي كردم تا كاربرد اصولي در مسائل فقهي كار بردي تر انجام شود.

توني، عبدالله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1071 ق)، عالم، زاهد و فقيه. معروف به فاضل تونى. از پارساترين علماى زمان خود و ثانى مقدس اردبيلى بود. وى از مردم بشرويه خراسان بود. نخست در مدرسه ى ملاعبدالله شوشترى اصفهان و سپس در مشهد اقامت گزيد. پس از آن با برادرش ملا احمد تونى در مسير زيارت عتبات عراق مدتى در قزوين به خواهش ملاخليل قزوينى ماندگار شدند. او معاصر صاحب «امل الامل» است. سرانجام در راه زيارت در شهر كرمانشاهان وفات يافت و نزديك پل شاه دفن شد. از تاليفات او: حاشيه بر «معالم»؛ حاشيه بر «مدارك»؛ شرح بر «الارشاد» علامه؛ «الوافيه»، در اصول؛ فهرست «تهذيب» طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (70/8)، الذريعه (17/25 ،230/6)، روضات الجنات (240 -237 /4)، رياض العلماء (239 -237 /3)، ريحانه (356/1)، فوائد الرضويه (255)، الكنى و الالقاب (128 -127 /2)، لغت نامه (ذيل/ فاضل تونى)، معجم المولفين (114 -113 /6)، هديه الاحباب (185 -184).

تويسركاني، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مآثر و الاثار) ص 162 گويد: ميرزا جعفر از فضلاء فقها و به درجه اجتهاد نايل بود فرزند هنرمندش شيخ محمد نيز از علماء معتبر آن حدود معدود است.

جعفر از علماء و فقهاء اين منطقه بوده كه در عصر خود قيام به وظائف دينى نموده چنانچه فاضل مراغى در (مآثر و الاثار) ص 162 ذكر كرده و بعد از وى فرزند برومندش آقا شيخ محمد از علماء بزرگوار بوده كه به جاى والدش انجام وظيفه داده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تويسركاني، عبدالغفار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالغفار حسيني تويسركاني فرزند محمد حسين عالم و محقق جليل، فقيه و مجتهد عالي مقام. كه از محضر بزرگاني همچون آقا سيد محمد شهشهاني وملا حسينعلي تويسركاني و....كسب علم نمود.

وي مدتي در شهر همدان به تزكيه وكسب معارف پرداخت وآنگاه در سال 1266 ق براي تحصيل مدارج عاليه به اصفهان هجرت نمود وتا آخر عمر در در اين شهر زيست .

اين عالم بزرگوار در فقه واصول از شاگردان عالم برجسته مدّرس مطلق ( مير سيد حسن) ودر معقول از محضر درس حكيم آقا محمد رضا قمشه اي كسب علم نمود. وي در مراتب علم چنان بود كه خواص وعوام به او ارادت مي ورزيدند. و به نماز ايشان در مسجد حاج محمد جعفر آباده اي حاضر مي شدند.

همچنين وي يكي از مشوّقين صاحب روضات در تأليف كتاب ارزشمند خويش«روضات الجنات» بوده وخود نيز صاحب آثار ارزشمند همچون:

1- حواشي بر اسفار

2- حاشيه بر شرح اشارات

3- حاشيه بر شرايع و... مي باشد.

فرزندان اين عالم بزرگوار نيز مانند

پدر اهل علم وفضل بودند. از جمله فرزندش حاج ميرزا محمد باقر تويسركاني از فقهاء وعلماي پرهيزگار زمان خود كه صاحب آثار ارزشمند بوده و فرزند ديگرش حاج ميرزا ابوالحسن تويسركاني عالم فاضل جليل را مي توان نام برد ( هر دوي آنان كنار پدر بزرگوارشان مدفون مي باشند.)

سرانجام اين عالم بزرگوار در سال 1319 ق وفات يافت ودر تخت فولاداصفهان در تكيه اي كه هم اكنون به نام او مشهور است مدفون گرديد . ماده تاريخ فوت وي چنين است.

كه مداح شوشتر زغفّار ذنب مرا سال تاريخ شد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى القبور (415 -414)، الذريعه (94/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1148 -1147 /13).

تويسركاني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على تويسركانى فقيهى بزرگوار و عالمى جليل بود از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و سيد محمد حسن مجدد شيرازى و غير ايشان از فحول علماء و بزرگان محققين و از محضر آنان به مقام بلندى از علم با كمال صلاح و تقوا رسيده آنگاه به وطن خود برگشته و به وظائف دينى قيام نموده تا بعد از سال 1300 قمرى در تويسركان از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تويسركاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن تويسركانى از علماء بزرگ و مجتهدين مسلم الاجتهاد يكى از علماء دينى در بروجرد بوده است، علامه رجالى جاپلقى وى را در روضه البهيه خود ياد كرده است و درباره وى در كتاب مزبورش گفته است: (عالم ربانى و محقق صمدانى و الزاهد التارك لنعيم الدنيا الفانى و المحقق الذى ليس له ثانى) و فاضل مراغى او را در مآثر و آثار ياد كرده كه وى در بروجرد و در سال 1325 هجرى وفات نموده و جنازه اش حمل به نجف گرديده و در جوار حضرت على عليه السلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تويسركاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه زاهد، از شاگردان حاج شيخ محمد باقر نجفى و ديگران، از مدّرسين مدرسه نيم آورد.

در 1329 وفات يافته، در بقعه مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

تويسركاني، محمد نبي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1320 ق)، فقيه شيعى. در اصفهان و تهران در خدمت استادانى چون محمد جعفرآباده اى، ملاحسين على تويسركانى، ملا عبدالرحيم اصفهانى، ملا على كنى، سيد اسماعيل موسوى بهبهانى و عده ى ديگرى از علما درس خواند و از همه ى آنها اجازه ى اجتهاد گرفت. وى پس از فراغت از تحصيل در تهران ساكن شد و سرانجام همان جا درگذشت. از جمله آثار وى: «جامع المسائل»، در فقه، «لالى الاخبار و الاثار»، در اخلاق؛ «مقداريه»، رساله اى به فارسى، درباره ى اوزان شرعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (79/10)، الذريعه (35/22 ،258 -257 /18 ،70/5).

تويسركاني، محمدشريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1242 ق)، فقيه و مجتهد شيعه. وى پس از تكميل مقدمات علوم و سطوح نزد افاضل تويسركان، به عتبات هجرت كرد. در كربلا به حوزه ى درس شيخ زين العابدين مازندرانى حايرى رفت و بعد در نجف از حوزه ى درس شيخ ملاعلى خليلى و سيد على آل بحرالعلوم و شيخ محمدحسين كاظمى و سيد حسين كوه كمرى كسب فيض كرد. تويسركانى از همه ى مشايخ مذكور اجازه ى اجتهاد دريافت داشت و همگى آنها به علو مرتبه ى علمى وى تصريح نموده اند. سيد محمدشريف سالها عهده دار تدريس در كربلا و سامراء بود تا اينكه سرانجام در روز عيد قربان در سامراء درگذشت و پيكرش در رواق پايين پاى امام حسن عسگرى (ع) به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: كتاب «الفقه الاستدلالى»، در چند جلد؛ حاشيه بر «رسائل» انصارى؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى.

السيد محمد شريف بن السيد محمد طاهر الحسينى تويسركانى عالمى جليل و فقيهى فاضل بوده است.

پس از پرورش در مهد علم و سيادت به نجف اشرف مهاجرت نموده و مدتها از

محضر بزرگان آنجا مانند شيخ ملا على خليلى و السيد على آل بحرالعلوم و شيخ محمد حسين كاظمى و آيه الله سيد حسين كوهكمرى و شيخ زين العابدين مازندرانى و غير آنها استفاده كرده و از ايشان نائل به دريافت اجازه اجتهاد و غيره گرديده تا در روز عيد قربان 1322 قمرى در سامرا در سن هشتاد سالگى وفات نموده و در رواق عسكريين عليهماالسلام بخاك رفته است.

از آثار اوست فقه استدلالى از طهاره و صلوه و زكوه و الصوم و حج و متاجر نكاح و رضاع و ميراث و غيره و نيز حاشيه بر رسائل و رساله اى در (مايضمن بصحيه يضمن بفاسده) و غير اينها.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزندان دانشمندى بنام 1- حجه الاسلام آقاى سيد ضياء الدين 2- حجه الاسلام السيد على نقى 3- حجه الاسلام السيد مهدى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (84/18 ،12/17 ،287/16 ،157/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 836/14)، معجم المولفين (68/10).

تهامي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1385 -1314 ق)، مجتهد و فقيه. يكى از مراجع بزرگ عالم تشيع در منطقه بيرجند و قاينات و قهستان بود. او از برجسته ترين مفاخر حوزه ى علميه ى نجف و نخبه ى شاگردان آيت الله نايينى بود. وى از آيت الله نايينى و ساير آيات و حجج آن زمان به دريافت بهترين تصديق نايل آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (301/2)، يغما (س 18، ش 4، ص 13، ش 5، ص 273 -272).

تهجدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على تهجدى بن آيت اللَّه حاج سيد محمد بن العالم الجليل حاج سيد اسماعيل بن حاج سيد كوچك بن حاج سيد رضى ساوه اى عالمى زاهد و متقى و دانشمندى فقيه و متعبد از علماء ساوه بودند و پدرانش جملگى از دانشمندان عظام و حجج اسلام بوده اند.

وى در سال 1265 شمسى در ساوه متولد شده و پس از پرورش در بيت علم مهاجرت به نجف اشرف نموده و تحصيلات سطوح خود را به پايان رسانيده و در حوزه مرحوم آيت اللَّه نائينى و مراجع معاصر ديگرشان شركت نموده و در عداد تلامذه برجسته آنان آمده و پس از آن مراجعت به ايران نموده و در قم با مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى در تأسيس حوزه علميه همكارى نموده.

و بالاخره اهالى شهرستان ساوه با درخواست زيادى ايشان را به ساوه طلبيده و آن مرحوم چون اصرار مردم ساوه را مشاهده نمودند ناگزير تقبل نموده و تا موقعى كه در قيد حيات بودند مصدر امور و رتق و فتق و مورد توجه كامل اهالى قرار داشتند تا در سال 1329 شمسى كه براى تحصيلات يگانه فرزند خود دانشمند معظم آتى الذكر حاج سيد محمدصالح تهجدى عزم نجف

نموده.

و مدت دو سال در نجف اشرف اقامت و سپس مجدداً به ايران مراجعت و در سال 1335 قمرى كه براى زيارت عتبات عاليات و ديدار فرزند خود به نجف مشرف شدند در آنجا مبتلا به زخم سياه در ناحيه شصت پا شده كه منجر به قطع پا شده و بعد از دو سال در سن 72 سالگى در سال 1337 شمسى دار فانى را وداع نمودند و از ايشان يك پسر و چهار دختر باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تهراني عسكري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1361 هجرى بود كه مرحوم مبرور حجةالاسلام والبحر الزاخر القمقام فخر الفرقة المحقه و ذخرالشيعه الاماميه استاد اساطين العصر و استاد فضلاء الدهر العالم المحقق الامجد والفاضل الفقيه الاوحد مولينا الاجل العلامة الميرزا محمد العسكرى التهرانى به قصد زيارت حضرت ثامن الحجج عليه الصلوة والسلام به ايران آمده و در شهر رى چند روزى ميهمان مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت كوه كمرى كه براى معالجه و گذرانيدن تابستان به آنجا آمده بودند شده و پس از تشرف به ارض اقدس به قم آمده و چند روزى اقامت نمودند و با حضرت آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مراوده داشته و اغلب با وى مصاحبت داشتند.

معظم له از شاگردان مبرز آيت اللَّه سيد محمد فشاركى و محقق خراسانى و آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى بوده و از آن مرحوم اجازه اجتهاد مطلق داشته اند. تأليفات ارزنده اى دارد كه از آنست مستدرك البحار در شش مجلد بزرگ در مستدرك اجازات بحارالانوار و از آنهاست صحيفة المهديه در ادعيه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف.

نگارنده گويد آن مرحوم شيخ المشايخ اجازه عصر ما بودند كه غالباً فقهاء و مجتهدين

و محدثين از ايشان اجازه حديث داشتند و براى اين حقير هم اجازه اى در سال 1362 قمرى مرقوم فرمودند كه در كتاب خلاصة الاجازات خود ذكر كرده ام.

فرزندان برومندى دارد كه از آنهاست حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج ميرزا نجم الدين الشريف عسكرى كه سالها در سامرا در حرم مطهر عسكريين عليهماالسلام اقامه جماعت داشتند ولى اكنون چندين سالست كه حسب الامر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم قدس اللَّه سره در مدينة الهادى بغداد به ترويج دين و امامت جماعت اشتغال دارند تأليفات مفيده دارند.

و ديگر جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا ابوالحسن الشريف العسكرى كه در تهران مقيم و ترجمه اش را در ضمن تراجم علماء تهران خواهم نگاشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

تهراني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1283 ش)، عالم دينى. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در تهران، در عصر آيت الله حايرى رهسپار قم شد و سطوح نهايى «مكاسب» و «كفايه» را در محضر آيت الله مرعشى نجفى و مدرسان ديگر فراگرفت. به نجف رفت و در آنجا از محضر آيت الله حاج شيخ مرتضى طالقانى و آيت الله حاج شيخ محمدتقى آملى بهره مند شد، و به تهران بازگشت و پس از اقامتى كوتاه به مشهد رفت، و در آنجا از محضر حاج شيخ هاشم قزوينى بهره ها برد. از آن پس در حوزه درس خارج آيت الله ميرزا مهدى غروى اصفهانى حاضر شد و به مدت ده سال تا پايان عمر اين استاد در نزد وى بود. بعد از فوت آن مرحوم خود رسماً حوزه ى درس خارج تشكيل داد و عده ى بسيارى از مبانى علمى و اخلاقى و معارف وى استفاده نمودند. او يكى از مروجان مبانى تفكيك

و اصول مكتب تفكيك بود. از آثار وى: «فلسفه بشرى و اسلامى»؛ «عارف و صوفى چه مى گويد»؛ «ميزان المطالب».[1]

مدرس، فقيه

تولد: 1283، تهران.

درگذشت: دوم آبان 1368.

آيت الله جوادآقا تهرانى خراسانى، فرزند محمدتقى، در خانواده اى مذهبى به دنيا آمد. پس از تحصيل دوره ابتدايى و اخذ گواهى سيكل از مدرسه ى ثروت تهران، براى فراگيرى علوم دينى راهى قم شد و پس از چند سال سكونت در آن شهر و گذراندن مقدمات و بخشى از سطوح، به نجف اشرف رفت و از محضر آيت الله مرتضى طالقانى و آيت الله محمدتقى آملى (صاحب دررالفوائد، تعليقه بر شرح منظومه سبزوارى) كسب فيض كرد. آنگاه به امر مادرش به تهران بازگشت و پس از مدتى اقامتى كوتاه در تهران، در سن سى سالگى (سال 1313) به مشهد رفت. نخست از حضور آيت الله هاشم قزوينى بهره گرفت. از آن پس به حوزه درس خارج فقه و اصول و معارف آيت الله ميرزا مهدى غروى اصفهانى حاضر گشت و تا پايان عمر ايشان (19 ذيحجه 1365 ق.) يعنى نزديك به ده سال از محضر ايشان استفاده كرد و مبانى اصولى ميرزاى نايينى را، و همچنين فقه و معارف اهل بيت (ع) را فراگرفت. اين دوره ى طولانى باعث شد كه ميرزاى اصفهانى تأثير فوق العاده اى بر وى بگذارد، چنانكه تا پايان عمر، در تبيين و ترويج مبانى و خط مشى علمى ايشان كوشش داشت و در كتابها و درسهاى خود همواره به تفسير و تقرير معارف براساس آرا و انديشه هاى استاد مى پرداخت و بدين گونه يكى از مروجان مبانى «تفكيك» و اصول «مكتب تفكيك» به حساب مى آمد.

آيت الله تهرانى خراسانى پس از اين دوره فراگيرى، به تدريس و تأليف پرداخت.

ساليانى دراز (حدود چهل سال) به حوزه ى علميه ى مشهد خدمت كرد و خارج فقه و اصول درس و معارف تدريس مى كرد و به درخواست طلاب و يكى دو دوره به تدريس شرح منظومه ى سبزوراى پرداخت. سپس به تفسير قرآن همت گماشت. محل تدريس ايشان غالبا مدرس فوقانى مدرسه ى ميرزا جعفر بود. پس از بسته شدن مدرسه در مسجد حاج ملا حيدر درس مى گفت.

از جمله فعاليتهاى اجتماعى او مى توان به تأسيس اولين خيريه ى درمانى مشهد، به نام «درمانگاه خيريه بينوايان» بنا به اشارت و مساعدت ايشان و جمعى از دوستان پزشكى وى، در سال 1334 اشاره نمود. هر هفته يك شب در جلسه ى هيئت ى مديره ى آن شركت مى كرد تأسيس نخستين صندوق قرض الحسنه ايران نيز كه در سال 1342 در مشهد آغاز به كار كرد تا با تأييد و مساعدت ايشان صورت گرفت؛ اين مؤسسه بعدها به صورت مجموعه اى شامل صندوق قرض الحسنه، فروشگاه تعاونى و كتابخانه درآمد. ايشان پس از پيروزى انقلاب اسلامى به دفعات براى ديدار با امام خمينى (ره) در فرصت هاى مختلف، به صورت انفرادى يا با هيئت هايى از علما و روحانيون به قم و تهران آمد. ضمنا با وجود كهولت، چندين بار به جبهه هاى دفاع مقدس نيز رفت.

در امر تأليف و نوشتن تلاش داشت براى خود عنوانى قائل نشود و به تعبيرهايى نظير (ج- زراع) يا «ج» يا «جواد» بسنده مى كرد و بعدها تحت نام «جواد تهرانى» مى نوشت. از جمله آثار چاپ شده ايشان اين كتاب هاست: فلسفه بشرى و اسلامى؛ عارف و صوفى چه مى گويند؟ (تهران، 1367)؛ ميزان الطالب (در دو جلد)؛ آيين زندگى و درسهاى اخلاق اسلامى؛ بررسى پيرامون اسلام (رد بر

كسروى)؛ اصول و عقايد؛ بهايى چه مى گويد؛ آئين زندگى در اخلاق اسلامى.

آيت الله جواد آقا تهرانى خراسانى در سن هشتاد و پنج سالگى درگذشت.

حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا جواد تهرانى از علماء ربانى و آيات صمدانى و مدرسين برجسته معاصر مشهد مقدسند (كرارا به معظم له مراجعه نمودم كه بيوگرافى خود را مرحمت نمايند ولى اجابت نفرمودند) اما وجدان نگارنده اجازه نداد كه از ذكر معظم له صرف نظر كنم و قطعا ارباب فضل و دانش و شاگردان آن جناب هم به اين امر راضى نيستند كه كتاب ما خالى از نام ايشان باشد.

اجمالا آن بزرگوار در حدود سال 1330 قمرى در تهران چشم به جهان گشوده و در بيت ديانت و تقوا پرورش يافته و پس از خواندن دروس فارسى و جديد و اوليات و ادنيات در عصر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى رهسپار قم شده و سطوح نهائى مكاسب و كفايه را از محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله و مدرسين ديگر حوزه استفاده نموده.

آنگاه مهاجرت به مشهد و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحيه و الثناء رحل اقامت افكنده و از درس و محضر مرحوم مبرور عالم ربانى و آيت سبحانى آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا مهدى غروى اصفانى تا آخر عمر آن مرحوم استفاده فقه و معارف اهل بيت عصمت عليهم السلام نموده.

و ضمنا به تدريس فقه و اصول پرداخته تا بعد از فوت آن مرحوم كه خود رسما حوزه درس خارج تشكيل و عده زيادى از افاضل دانشمندان از مبانى علمى و اخلاقى و معارف آن جناب استفاده نموده و مى نمايند.

نگارنده گويد: جناب آقاى تهرانى از جهت تواضع و محاسن اخلاق

و محانمد آداب نسخه اول استادش مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى مى باشند و جدا از نوادر دانشمندان عصر محسوب مى شوند.

آثار و تاليفات علمى چندى دارند كه بعضى از آنها مانند كتاب عارف و صوفى چه مى گويد به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 40 -39)، گنجينه ى دانشمندان (127 -126 /7).

تهراني، حسنعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسنعلى تهرانى (جد حجةالاسلام حاج آقاى مرواريد معاصر) و او فرزند حاج محمود تاجر تبريزى الاصل تهرانى المسكن صاحب كرامات باهره و مقامات باطنه و ظاهر از بزرگان علماء و مجتهدين عصر خود بوده است.

وى در تهران متولد شده و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از متون فقه و اصول مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را تكميل و از محضر بزرگان استفاده نموده آنگاه در معيت استادش علامه ملاعلى نهاوندى و شريك به حسش حجةالاسلام حاج سيد عزيزاللَّه تهرانى هجرت به سامرا نموده و به امر آن بزرگوار قبل از درس آن جناب مقدارى از نهج البلاغه را براى تلامذه ميرزا خوانده و علماء را به سخنان مبارك كلام على (ع) (على الكلام) متذكر و متوجه مى ساخت. و حقا از اتقياء ابرار و صالحين اخيار بود و از كثرت احتياط چيزى از حقوق شرعيه مصرف نمى كرد و در عصر مرحوم ميرزاء بزرگ شيرازى از مدرسين سامرا بود و جمع زيادى از افاضل طلاب از محضرش استفاده و در مواقع نبودن سيد به جاى ايشان اقامه جماعت مى نمود و تمام ثقات به وى اقتدا مى كردند و سال بعد از فوت مجدد شيرازى در سال 1314 قمرى به تهران برگشته و بعد از توقف كمى مشرف

به مشهد مقدس گرديده و رحل اقامت انداختند.

جناب آقاى قطب المحدثين خراسانى از مرحوم حاج ملاهاشم خراسانى صاحب (منتخب التواريخ) براى نگارنده نقل نمود كه وقتى آن مرحوم از اعتاب عاليات مراجعت به تهران كردند همه علماء و رجال دولت و ملت از ايشان ديدن كردند من جمله على اصغرخان اتابك صدر اعظم ناصرالدين شاه و پس از ملاقات در موقع رفتن يك چك ده هزار تومانى (كه چند صدهزار تومان امروز بوده) به برادر ايشان مرحوم حلاج ميرزا حسينعلى كه از تجار تهران بودند مى دهد براى ايشان ولى آن بزرگوار نارات شده و چك را برگردانيده و مى فرمايد از همه بازديد خواهم كرد جز صدراعظم و شايد براى همين هم از تهران به مشهد مهاجرت نمود كه مبادا رجال دولت با او مراوده نمايند و مهاجرت به ارض اقدس نمودند.

وى در مشهد موقعيت عجيبى پيدا نموده و مورد توجه عموم طبقات و بالاخص روحانيت خراسان قرار گرفت و در مسجد جامع گوهرشاد اقامه جماعت مى نمود و صلحاء و اتقياء مشهد كه با غير او نماز نمى خواندند به وى اقتدا مى كردند و بسيارى از فضلاء و علماء مشهد به مجلس درسش شركت نموده و استفاده مى كردند و آن بزرگوار با اين اشتغالات كثير البكاء و دائم المراقبه بود تا در چهاردهم ماه رمضان 1325 قمرى در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه و على آبائه و ابنائه آلاف التحيه و الثناء رحلت نموده و در نزديكى حرم مطهر مدفون گرديد در روزى كه قرين او در علم و تقوا مرحوم عالم ربانى و آيه سبحانى آقا شيخ محمد بهارى همدانى در بهار وفات

نمود.

از آثار علمى آن جناب است تقريرات بحث استادش ميرزاء بزرگ شيرازى از اول بيع تا آخر خيارات كه علامه تهرانى در ج 4 كتاب الذريعه ص 376 ذكر نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

تهراني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن على تهرانى متوفى ماه رمضان 1284 ق و مدفون در كربلا معلى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تهراني، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالعلى ابن التقى الزكى ملا غلامحسين شهيد از علماء مبرز و با تقوا و ورع تهران بوده است.

تولدش در تهران واقع و در دوران كودكى مرحوم والد را از دست داده و در خاندان مسجد جامعى هاى تهران پرورش يافته و پس از فراغت از اوليات و سطوح به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آيةاللَّه حايرى و رجال علم ديگر استفاده نموده و پس از آن مراجعت به تهران و به تربيت و تهذيب مردم و اقامه جماعت در مسجد بازار و درس اخلاق اشتغال و غالبا بانزوا و دورى از اجتماعات به تزكيه نفس و تصفيه قلب و محاسبه نفس خود پرداخته تا در سال 1371 ق كه بقصد مجاورت آستان قدس رضوى عزيمت به مشهد مقدس نموده و چند سال در آنجا اقامت و بتدريس فقه و اخلاق و اقامه جماعت در مسجد بالا سر حضرت رضا عليه السلام موفق تا روى بعض جهات مراجعت به تهران و در مسجد مرحوم ميرزا موسى معروف بمسجد بزازها بامامت و ترويج دين و نشر معارف اسلامى پرداخته تا هنگامى كه در چند سال قبل اجلش رسيده و بسراى ديگر شتافته است.

از يادگارهاى ايشانست دو فرزند فاضل و دانشمند بنام حجت الاسلام حاج آقا مجتبى تهرانى و حاج آقا مرتضى تهرانى كه هر دو سالهاى متمادى در قم و نجف اشتغال بتحصيل علم و كمال داشته و از محضر آيات بزرگ مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حاج آقا حسين فريد محسنى اراكى و آيت اللَّه اراكى

و ديگران استفاده كافى در فقه و اصول نموده تا بمدارج عاليه فقه و اصول رسيده و تقريرات بعضى از اساتيد بزرگوار خود را برشته تحرير و طبع درآورده و اكنون بجاى مرحوم والد در تهران به اقامه ى جماعت و ترويج دين و مباحثات علمى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

تهراني، عزيزاللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد الجليل الحاج سيد عزيزاللَّه تهرانى از شاگردان ميرزاء شيرازى بوده و در سامرا وفات و حمل به نجف اشرف گرديده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تهراني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1376 قمرى بود كه مرحوم مبرور شيخ العلماء والمحدثين العلامة المتتبع الحاج الشيخ محمدحسن الرازى مشهور به حاج شيخ آقا بزرگ التهرانى صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه و نقباء البشر و طبقات اعلام الشيعه و غيرها وارد به قم و مورد تجليل و تكريم آيت اللَّه العظمى بروجردى و قاطبه علماء قرار گرفت. اين بزرگوار كه استاد اجازه و شيخ و جازه متاخرين و معاصرين بوده است، از علماء ابراريست كه در حدود هشتاد سال از عمر شريف خود را مصروف تأليف و تصنيف نموده و ساعتى فارغ نبوده است حق عظيمى بر اسلام و مسلمين خاصه بر شيعيان و بالاخص بر روحانيون جهان دارد در يازدهم ربيع الاول 1293 متولد و در 1389 قمرى بدرود حيات گفته است.

تولدش در تهران واقع و پس از رشد و طى مقدمات در سال 1313 ق از ايران به عراق مسافرت نموده و از محضر محقق خراسانى كفائى و شريعت اصفهانى و آيت اللَّه يزدى اخذ علوم نموده و تقريرات فقه و اصول آنان را به رشته تحرير آورده و در سامرا از محضر آيت اللَّه مجاهد ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده نموده و بعد به تأليف و تصنيف كتب پرداخته و الحق تأليفات مفيده و ارزنده اى از خود به يادگار گذاشت و خدمت شايسته اى به مسلمين نمود. نسبت به اين نگارنده محبت و توجهى مخصوص داشت و اجازه جامعى برايم به طرق عديده اش مرقوم فرمود در سال 1378 كه مشرف به زيارت روضه مرتضويه

شدم به زيارتش رفتم وقتى وارد به كتابخانه اش شدم ديدم مشغول مطالعه و نوشتن است تا مرا ديد و شناخت از جا برخاست و مرا در آغوش گرفت و معانقه گرمى نمود و فرمود كتابخانه مرا مى بينى كه همه گونه كتاب دارد ولى انيس من كتاب آثار الحجه تو مى باشد كه از آن بسيار استفاده كرده و مى كنم.

معظم له دو سفر به ايران آمد براى زيارت مشهد مقدس و در هر سفر چند ماه در قم و تهران و مشهد توقف نموده و از كتابخانه هاى عمومى آستان قدس رضوى و كتابخانه ملك تهران و غيره و كتابخانه خصوصى آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مدظله استفاده نموده و مواد كتاب ارزنده الذريعه الى تصانيف الشيعه خود را تحصيل آنگاه مراجعت به نجف نمودند. بسيار بى آلايش و ساده و باصفا و زودباور بود و از اين سادگى وى برخى از مغرضين و منحرفين از ولايت سوء استفاده كرده و در بعضى از تأليفات او دست برده و تحريف كرده و نسبت به بعضى از اعاظم روى اغراض نفسانى اسائه ادب نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

ثابتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن العالم الزاهد المتقى آخوند ملامحمدتقى ثابتى همدانى از اكابر علماء و اعاظم اساتيد و مفاخر مدرسين حوزه علميه قم و مشاهير دانشمندان معاصر همدان بوده اند.

وى در سال 1315 ق در قريه (وهنده) دوازده فرسخى همدان متولد شده و در سن 7 سالگى در خدمت پدر خود به تحصيل علوم پرداخته و با داشتن استعداد فوق العاده در مدت چهل روز قرآن را ختم و تا حدود قوانين را از محضر ايشان استفاده نموده و براى ادامه تحصيل به همدان آمده

و نزد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على گنبدى و آيت اللَّه حاج شيخ على دامغانى درس خوانده و پس از آن به تهران مسافرت و در مدرسه سيد نصرالدين (واقع در خيابان خيام) اقامت و نزد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على مدرس و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالنبى نورى تلمذ نموده. و معقول را از حاج ملا محمد هيدجى (معروف به حاج آخوند) استفاده نموده و در سال 1341 ق به ولايت خود برگشته و از آنجا مهاجرت به قم نموده و از محضر و دروس آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى استفاده نموده تا جائى كه يكى از بزرگترين شاگردان آن مرحوم به شمار آمده و خود به تدريس سطوح عالى (وسائل و مكاسب و كفايه) پرداخته و بسيار از فضلاء آن روز كه از مراجع و دانشمندان معاصر قم و شهرهاى ديگر ايرانند از بحث و درس ايشان استفاده نموده اند.

آن مرحوم به واسطه داشتن فضل و تقوا مورد توجه مخصوص آيت اللَّه حايرى بودند و گاهى در غياب آن مرحوم به جاى ايشان نيابت و اقامه جماعت نموده و وجوه اهل علم و ديگران در نمازش شركت مى كردند تا سال 1356 ق كه بنابر تقاضا و دعوت مردم همدان به آنجا منتقل و در مسجد جامعه امامت نموده و مورد توجه و اقبال اهالى واقع شدند تا سال 1364 ق كه مسافرت به قم و مشهد نموده و در اين سفر چندين بار از حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى ملاقات و مباحثه نموده و توجه آن مرحوم را به خود جلب كه پس از مراجعت از مشهد آيت اللَّه بروجردى نامه اى براى ايشان مرقوم كه (به

نظر من توقف و اقامت شما در قم اصلح است).

بعد از وصول نامه مرحوم بروجردى، بنا را بر حركت به سوى قم گذاردند لكن اجل مهلتش نداده و در جمعه 22 محرم 1365 ق در سن پنجاه و يك سالگى پس از انجام غسل جمعه و خواندن سوره (والصافات) و فرستادن پانصد صلوات كه معمول هر روزشان بود از دنيا رفته و جنازه ايشان با تجليل بسيار حمل به قم و از مسجد امام با شركت عموم مراجع و اهل علم حوزه و شهرستان قم و طبقات ديگر تشييع و بعد از طواف حرم مطهر در قبرستان مرحوم حاج شيخ حائرى در مقبره خصوصى مدفون و تا چند روز از طرف زعماء حوزه مجالس ختم منعقد و مرحوم اشراقى واعظ بزرگ در پيرامون شخصيت ايشان داد سخن مى دادند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ثعلبي، ابواسحاق، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 437/427/426 ق)، قارى، مفسر، حافظ، مورخ، فقيه، اديب و محدث. از اهالى نيشابور بود. وى از ابوطاهر بن خزيمه و ابوبكر بن مهران مقرى و ابومحمد مخلدى و همطبقه ى آنان روايت كرده است. استادان بسيار ديده و احاديث بسيار شنيده است. ابوالحسن واحدى تفسير را از او روايت كرده است. در علم قرآن او را يگانه ى زمان خود مى دانستند. از آثار وى: «عرايس المجالس فى قصص الانبياء»؛ «الكشف و البيان فى تفسير القرآن» معروف به «تفسير كبير» يا «تفسير ثعلبى»؛ «تاج العرايس»؛ «ربيع المذكرين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206 -205 /1)، دايره المعارف فارسى (713/1)، الذريعه (67 -66 /18 ،243 -242 /15)، روضات الجنات (257 -255 /1)، ريحانه (368 -367 /1)، سيرالنبلاء (437 -435 /17)، كشف الظنون (1496

،1131)، الكنى و الالقاب (131/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (38 -36 /5)، الوافى بالوفيات (308 -307 /7)، وفيات الاعيان (80 -79 /1)، هديه العارفين (75/1).

ثقةالاسلام، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ محمّد باقر بن شيخ محمّد تقى رازى اصفهانى.

عالم زاهد فقيه مجتهد اصولى، از مشاهير علما و فقها و مدّرسين اصفهان. مادرش دختر سيد صدر الدين عاملى بوده، به دين جهت از طرف پدر و مادر هر دو، نواده شيخ جعفر كبير است.

در ربيع الاول سال 1271 در اصفهان متولّد شده، و در اصفهان و نجف نزد: پدر بزرگوار خود، و آقا شيخ مهدى نجفى، وحاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و ميرزاى بزرگ شيرازى، و شيخ راضى نجفى تحصيل نموده تا به مقامات عاليه اجتهاد نايل شده، در اصفهان به درس و بحث و اقامه جماعت و تدريس پرداخته.

سرانجام در روز 3 شنبه چهارم شعبان المعظم سال 1318 وفات يافته، در نجف اشرف در جنب برادر خود آقا شيخ محمّد حسين مدفون گرديد.

در تاريخ اصفهان و رى (:335) درباره او گويد: عقل اكمل آقايان مسجد شاه بوده، و به كارهاى خوب اقدام نمود، يكى: دادن سالى هزار تومان به دولت، عوض ماليات قهوه خانه هاى اصفهان و بستن آن انجمن مفاسد و كارخانه اتلاف مال و جان و حال و وقت و شرافت و آسايش مردم را. دوّم: جلوگيرى از خيالات سطحى برادرش آقاى حاج شيخ نور اللَّه.

تاريخ فوتش «ثقة الاسلام آوى بالجنان» است.

ديگر از آثار او احداث مدرسه اى به نام خودش در محّله حسن آباد اصفهان كه ظاهراً محلّ مدرسه ساروتقى بوده و در طول زمان خراب شده، ايشان در سال 1317 تجديد بنا كردند.

كتب زير از

تأليفات اوست:

1- حواشى بر كتاب ارشاد الاذهان، كه آن را فرزندش حاج شيخ مهدى به دستور او ترجمه كرده و وى حاشيه كرده است 2- رساله در آداب نماز شب و استخاره، مطبوع 3- رساله در اصول دين، مطبوع 4- كتابى در معاصى كبيره، مطبوع 5- كتابى در ولايت به عربى 6- رساله عمليّه كه در آن هزار مسأله از مسائل نماز را ذكر فرموده است. 7- مناسك حج؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقفي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1405 -1313 ق)، فقيه، مفسر و شاعر امامى. وى در تهران به دنيا آمد و در آن شهر نشو و نما يافت. مقدمات علوم را در خدمت استادانى چون آقاميرزا كوچك، آقا شيخ آقا بزرگ اخوان ساوجيان فراگرفت. در سال 1341 ق رهسپار قم شد و به مجلس درس شيخ عبدالكريم حايرى يزدى پيوست. نزديك هفت سال كه در قم بود يك دوره معقول و منقول از سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى آموخت و چندى نيز از مباحث شيخ محمدرضاى اصفهانى مسجد شاهى بهره مند شد. وى از دو استادش، حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و سيد ابوالحسن رفيعى اجازه ى روايت و اجتهاد داشت. پس از گرفتن اجازه ى اجتهاد به تهران بازگشت و تا پايان زندگى به تاليف كتاب، ارشاد مردم انجام وظايف شرعى پرداخت. چون درگذشت، پيكرش را به مشهد رضوى بردند و در آنجا به خاك سپردند. وى پدر زن امام خمينى (ره) بود. از آثار وى: «تقريرات» بحث نكاح آيت الله حايرى؛ «غرر العوائد» در حواشى بر «درر الفوائد» آيت الله حايرى؛ حواشى بر «تقريرات منظومه ى» سيد ابوالحسن رفيعى؛ «ديوان» اشعار؛ «روان جاويد» در تفسير «قرآن مجيد».[1]

ميرزا

محمد بن العلامه المتبحر و البحاثه المتتبع صاحب شفاء الصدور فى شرح زيارة العاشور الحاج ميرزا ابوالفضل بن العلامه الكبير صاحب التقريرات و التأليفات الحاج ميرزا ابوالقاسم الكلانتر النورى التهرانى معروف به آيت اللَّه ثقفى از مفاخر علماء معاصر و افاضل فقهاء عصر حاضر و ساكن خيابان پامنار تهرانست كه در همان ناحيه بوظائف دينى و روحى و اقامه جماعت و تبليغات اشتغال دارند.

والد مرحوم ايشان علامه ى شهير حاج ميرزا ابوالفضل فرزند عالم محقق حاج ميرزا ابوالقاسم تهرانى است كه نام نامى آن دو بزرگوار زينت بخش كتب تراجم است در جمادى الثانيه سال 1313 ق- ه در تهران ولادت يافته و از بدو عمر اشتغال بتحصيل علوم دينيه داشته مقدمات و ادبيات و سطوح فقه و اصول را غالبا در نزد دو عالم كامل آقا ميرزا كوچك و آقا شيخ آقا بزرگ اخوان ساوجيان تاب ثراهما بپايان رسانده و در سنه 1341 ق- ه براى تكميل مدارج علم به بلده مقدسه قم هجرت نموده و قريب هفت سال در آن شهر اقامت داشته و در اين مدت يكدوره معقول را در نزد سيد الحكماء و المجتهدين آقاى حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى دامت افاداته فراگرفته و جنابش تصديق كمال ايشان را در علوم عقليه و نقليه نموده است و دو دوره اصول خارج و عمده مباحث فقهيه را از بحث رئيس الشيعه مرحوم حاح شيخ عبدالكريم حايرى يزدى رضوان اللَّه عليه استفاده نموده و حضرتش بخط شريف تصريح بمقام اجتهاد و اعتماد او فرموده و در خلال اين احوال چندى از بحث شيخ الفقهاء و المحدثين مرحوم شيخ محمد رضاى اصفهانى مسجد شاهى اعلى اللَّه مقامه

مستفيض بوده و از ايشان بتحصيل اجازه عامه بليغه مشتمل بر سه طريق متصل بامام عليه السلام با تصريح به اهليت فتوى فائز گشته است.

مترجم محترم داراى تأليفات و آثار گرانقدرى است كه ذيلا از نظرتان ميگذرد:

1- غرر العوائد در حواشى بر درر الفوائد مرحوم حايرى.

2- حواشى بر تقريرات منظومه حاج سيد ابوالحسن قزوينى.

3- رساله در عدم جواز رجوع بحكام جور.

4- روان جاويد در تفسير قرآن در 5 جلد كه مطبوع ميباشد.

5- حواشى بر سيوطى.

6- تقريرات نكاح مرحوم آيت اللَّه حائرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (419 -412 /4)، مكارم الآثار (2045/6).

ثقه الاسلام، شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1301 -1218 ق)، مدرس و مجتهد. در تبريززاده شد. در سال 1342 ق براى تكميل معلومات خويش به عراق رفت، و در نجف، از حوزه ى درس شيخ محمدحسن اصفهانى، صاحب «جواهر الكلام»، و شيخ على، نواده ى شيخ جعفر، فقه و اصول را آموخت، سپس در پاى درس سيد كاظم رشتى، پيشواى شيخيه، علوم حديث و تفسير را تحصيل و تكميل كرد و از آنان اجازه ى اجتهاد گرفت و بعد به طريقه ى شيخيه گرويد. پس از بازگشت به وطن، به تدريس اشتغال ورزيد و از پيشوايان شيخيه در آذربايجان و صاحب محراب و منبر شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (117 -116 /5).

ثقه الاسلامي، محمدهاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1280 ق)، فقيه و مورخ امامى. وى در مشهد به دنيا آمد و پس از فراگرفتن مقدمات علوم رهسپار نجف شد و در آن شهر از مجلس درس استادانى چون آخوند خراسانى و سيد اسماعيل صدر اصفهانى بهره مند گرديد. پس از بازگشت به مشهد به حوزه ى درس آيت الله سيد على حايرى يزدى پيوست. وى در مشهد درگذشت. از آثار وى: «رساله ى ربا»؛ «رساله ى رضاع»؛ «رساله ى معاملات»؛ «حسن العاقبه فى سعاده الخاتمه»، به فارسى؛ «غايه الامال فى حسن خواتيم الاعمال»؛ «منتخب التواريخ» در تاريخ معصومان (ع) و برخى امامزادگان؛ «وسيله الامان من تسويلات الشيطان» كه خلاصه «حسن العاقبه» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (76/25 ،15/7)، منتخب التواريخ (مقدمه).

ثقه الاسلام اصفهاني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1271 ق)، فقيه امامى. وى در خانواده اى كه بيشتر آنها عالم دينى بودند به دنيا آمد. نياى او صاحب «هدايه المسترشدين» بود. ثقه الاسلام مقدمات علوم و بخشى از سطح و خارج را در خدمت پدرش و برخى علماى اصفهان فراگرفت. حدود سال 1288 ق رهسپار عراق شد و در نجف و سامراء در خدمت استادانى چون ميرزا حبيب الله رشتى، ميرزاى شيرازى و ديگران به تكميل تحصيلات خود پرداخت. سپس به زادگاهش بازگشت و در مسجد شاه و مدرسه ى عربان به تدريس و تربيت شاگردان پرداخت. پس از درگذشت پدر اقامه ى نماز جماعت را نيز به عهده گرفت. از شاگردان او سيد محمدجعفر ميردامادى سدهى و سيد جمال الدين گلپايگانى و شيخ محمدجواد صافى گلپايگانى و عده اى ديگر را مى توان ياد كرد. در جنبش تنباكو به همراه برادرش آقانجفى به حمايت از فتواى ميرزاى شيرازى برخاست. پس از درگذشت پيكرش را به نجف بردند و

در بارگاه حضرت على (ع) به خاك سپردند. از آثار وى: «رساله اى در اصول دين و اخلاق»، به فارسى؛ «لسان الصدق»، در مواعظ و اخلاق، به فارسى؛ «حاشيه ى مجمع المسائل»؛ رساله ى عمليه براى عمل مقلدان؛ «رساله اى در معاصى كبيره» به فارسى؛ «رساله اى در ولايات» به عربى؛ «رساله در كيفيت نماز شب و استخاره و نماز جعفر طيار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305/18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1348/14)، مكارم الاثار (1973/6).

ثقه الاسلام تبريزي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1277- شهيد 1330 ق)، عالم امامى، مجتهد و شاعر. اصل وى خراسانى بود اما در تبريز در خانواده اى اهل علم متولد شد. او در ايران و كربلا و نجف كسب علم كرد و در فقه و اصول و حكمت سرآمد شد. وى به زبانهاى فارسى، عربى، تركى و فرانسه مسلط بود. از جمله استادانش فاضل اردكانى و شيخ مازندرانى و شيخ على يزيدى بفرويى بوده اند. وى پس از فوت پدرش، حاج ميرزا موسى، عنوان ثقه الاسلام را يافت. در هنگام حكومت ملى در تبريز فعال بود و عاقبت به امر صاحب منصب روس در ميدان مشق تبريز به دار آويخته شد. از آثارش: «ايضاح الانباء فى تعيين مولد خاتم الانبياء (ص)، و مقتل سيدالشهداء (ع)»؛ «رساله ى بث الشكوى»؛ «رساله ى لالان»؛ «ترجمه ى عتبى»، به درخواست حسنعلى خان اميرنظام؛ حواشى «الغيبه» شيخ طوسى، كه تبحر ثقه الاسلام را در ادب و مهارتش را در علم رجال نشان مى دهد؛ «مرآت الكتب»، در اسامى مولفات شيعه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (358/8)، تذكره ى شعراى آذربايجان (124 -117 /2)، دانشمندان آذربايجان (92 -91)، ريحانه (370 -369 /1)، سخنوران آذربايجان (280 -274)، شرح حال رجال (374 -373

/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 579/13، قرن 1547 -1546 /14)، فرهنگ سخنوران (200)، لغت نامه (ذيل/ على)، مولفين كتب چاپى (420 -419 /4)، مكارم الاثار (2137 -2135 /6)، يادداشتهاى قزوينى (163/8)، يادگار (س 3، ش 4، ص 12)، يغما (س 5، ص 217، س 7، ص 232 -224).

جاپلقي، عبدعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، فقيه. پدر وى از شاگردان برجسته ى محقق كركى بود. عبدعلى از ايران به هند رفت و در آنجا ساكن شد. وى مدتى در خدمت سلطان سليمان ميرزا بود و متولى آستان قدس رضوى. محمدباقر داماد از وى روايت كرده است. از جمله آثار وى شرح بر «الفيه» شهيد است كه آن را به درخواست سليمان ميرزا، فرزند شاه طهماسب صفوى، سلطان حيدرآباد، براى خواهرش پرى خانم نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (31/8)، الذريعه (112 -111 /13)، روضات الجنات (215 -214 /4)، ريحانه (375/1)، رياض العلماء (151/3)، فوائد الرضويه (238).

جاپلقي، علي اصغر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1231 ق)، فقيه، مدرس و محدث امامى. در روستاى جاپلق به دنيا آمد و چون پدرش از دانشمندان بزرگ دينى حوزه ى علمى بروجرد بود، مقدمات علوم را در جاپلق آموخت، سپس به بروجرد رفت و در آن شهر فقه و اصول و حديث و رجال و تفسير و منطق و كلام و حكمت و درايه را نزد پدر و حجه الاسلام بروجردى و شيخ مرتضى انصارى فراگرفت و از پدر و برادرش اجازه ى روايت يافت. سيد على اصغر پس از چندى اقامت در بروجرد به شهر قم رفت و به تحقيق و تاليف و تدريس پرداخت و درين شهر درگذشت و در جوار حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شد. از آثار وى: «حج استدلالى»؛ «جامع المقاصد» در اصول فقه استدلالى؛ «طبقات الرواه»، در دو جزء؛ «طرائف المقال»، در علم رجال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (422/2)، الذريعه (73/5)، چهل سال تاريخ ايران (773 ،218)،« المآثر و الاثار (162).

جاپلقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد اسمعيل بن المرحوم آقا محمد صادق صادقى جاپلقى از علماء و دانشمندان مبرز و مشهور بفضل و تقواى تهران ميباشد. وى در سال 1313 ق در يكى از قراء جاپلق كه از مضافات اراك است بدنيا آمده و پس از رشد و طى مقدمات به اراك مسافرت نموده و از ابتداء با حضرت آيت اللَّه آقاى حاج شيخ محمد على اراكى رفيق بحث و شريك تحصيل بوده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى خان و آيت اللَّه حاج شيخ محمد سلطان العلماء استفاده سطوح نهائى نموده و از اول ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى در اراك حاضر جلسات درس فقه و

سطوح آنجناب شده و پس از مهاجرت و انتقال ايشان به قم مهاجرت بحوزه علميه نموده و تا سال 1354 ق از مرحوم آيت اللَّه موسس استفاده و هم چند ماهى از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى (در موقع تبعيدشان به قم) بهره مند شده و در سال مزبور منتقل به تهران و در خيابان صفارى رحل اقامت افكنده و تا حال حاضر كه هشتاد سال از سن شريفش مى گذرد به اقامه جماعت در مسجد (صفارى) و ترويج دين و خدمات مذهبى و تدريس فقه و اصول اشتغال دارد. از آثار ايشان است تقريرات درس فقه و اصول كاملى مرحوم آيت اللَّه حايرى.

فرزند برومند ايشان جناب ثقةالاسلام آقا شيخ خليل اللَّه صادقى جاپلقى تهرانى از فضلاء محصلين حوزه علميه قم است كه مدت ده سال در مشهد مقدس بتحصيل اشتغال داشته از محضر مدرسين بزرگ استفاده نموده آنگاه به قم مشرف و چندين سال است كه از محضر آيات عظام و مدرسين والا مقام حوزه كسب فيض و كمال مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جاپلقي، محمدحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، فقيه امامى. وى از مردم شفت گيلان بود. در جوانى به اصفهان رفت و در خدمت بعضى از استادان اين شهر چون ميرزا حبيب الله و ميرزا هدايت الله به تكميل تحصيلات پرداخت. پس از چندى كه استادان وى به فرمان نادرشاه متصدى امور شرعى جاپلق شدند، او نيز در روستاى دره باغ مسكن گزيد. محمدحسن در جاپلق با دختر هدايت الله ازدواج كرد و نتيجه اين ازدواج پسرى شد به نام ابوالقاسم كه بعدها به ميرزاى قمى شهرت يافت. محمدحسن گذشته از علوم دينى در علوم ادبى نيز مهارت داشت و از نخستين

استادان فرزندش بود. ملا محمدحسن به دليل اقامت طولانى در جاپلق به جاپلقى مشهور شد. از جمله آثار وى: «كاس السائلين» كه به تقليد از «كشكول» شيخ بهائى نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (232/17)، قصص العلماء (180)، مكارم الاثار (912/3).

جاربردي، فخرالدين، ابوالمكارم احمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 746 ق)، فقيه و اديب شافعى. وى از فضلاى شاگردان قاضى بيضاوى و از داناترين دانشمندان تبريز بود و اوقات خود را بيشتر به تدريس و تاليف در زمينه علوم عقلى و نقلى صرف مى كرد. بين جاربردى و قاضى عضدى ايجى مشاجرات بسيارى در علوم بود. وى در تبريز درگذشت. از تاليفات او: «الحواشى على الكشاف» زمخشرى؛ شرح «المنهاج» بيضاوى؛ حاشيه بر «شرح المفصل» ابن حاجب، در نحو؛ «شرح اصول البزدوى»؛ «شرح الحاوى الصغير» قزوينى، و فروع فقه شافعى؛ «شرح الشافيه»، ابن حاجب، در صرف؛ «شرح الهدايه للمرغينانى» در فروع حنفيه؛ «المغنى»، در نحو.[1]

(منسوب به جاربرد) ابوالمكارم فخرالدين احمد ابن حسن بن يوسف، دانشمند معروف قرن هشتم (ف. تبريز 746 ه.ق.) وى پيوسته موظبت بر تحصيل علوم مى كرد و به افاده طالبان علم ممارست داشت.

او ساكن تبريز بود و در همانجا درگذشت. جاربردى نزد قاضى بيضاوى صاحب تفسير معروف تلمذ كرده و با قاضى عضدالدنى ايجى معارضات و مناقضات داشته. وى تأليفات بسيار دارد از جمله: شرح شافيه ابن الحاجب در علم صرف، كتاب السراج الوهاج كه شرح بر كتاب منهاج استادش قاضى ناصرالدين بيضاوى است در علم اصول، تعليقات بر كشاف. المغنى كه رساله ايست در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (107/1)، حبيب السير (232/3)، روضات الجنات (347 -345 /1)، ريحانه (380/1)، كشف الظنون (626 ،1021 ،1478

،1879 ،2036 ،222)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، الكنى و الالقاب (137/2)، معجم المولفين (199 -198 /1)، هديه العارفين (108/1).

جراذيني رازي، علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، متكلم، فقيه و محدث امامى. وى از مردم خراذين يا جراذين رى بود. از زندگى وى و روزگارى كه در آن بوده، چيزى نمى دانيم. نجاشى (م 450 ق)، با چهار واسطه از وى روايت مى كند. بيشتر رجال نويسان شيعه وى را به غلو متهم و نكوهش كرده اند و احاديثى را كه از وى روايت شده ضعيف دانسته اند. علامه حلى نام وى را خراذينى آورده و در ديگر كتب رجال تحت عنوان خرادينى نيز آمده. وى در رى مقيم بود و در همان جا درگذشت. از جمله آثار وى: «آداب و المروات»؛ «الرد على سلمانيه» يا «سليمانيه» كه يكى از فرق غالى شيعه است. اين كتاب كه ردى بر غلات شيعه است غالى بودن وى را نفى مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (201/10 ،12/1)، رجال ابن داود (قسم 484 /2)، رجال النجاشى (79 -78 /2)، ريحانه (123/2 -399/1)، رى باستان (331/2)، الفهرست للطوسى (223)، لغت نامه (ذيل/ جراذينى)، معجم رجال الحديث (68/12).

جرجاني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(366 /362 -290 ق)، اديب، شاعر، خطاط، مورخ، مفسر و فقيه شافعى. از جرجان به همراه برادرش ابوبكر محمد به نيشابور آمد و در اين شهر حديث شنيد و دانشهاى مختلف را آموخت، تا آنجا كه نعالبى او را در خوشنويسى و شعر و نثر با ابن مقله و بحترى و جاحظ برابر دانسته است و ابن خلكان نيز شعر وى را ستوده. ابتدا قاضى جرجان بود و بعد قاضى القضاة رى و از نزديكان خاص صاحب بن عباد شد. در هفتاد سالگى در رى درگذشت. جنازه اش به جرجان منتقل شد. ياقوت حموى و ذهبى وفات وى را در دهه آخر قرن

چهارم ذكر كرده اند. از آثار او: «الوساطة بين المتنبّى و خُصومه»؛ «تفسير القرآن»؛ «تهذيب التاريخ»، كه گويا همان كتاب «صفة التاريخ» است؛ «مجموعه ى رسائل»؛ «كتاب الوكالة»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (114 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (644 -355 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 273 -271 /400 -381)، تاريخ نيشابور (171)، دانشنامه ى ايران و اسلام (946 /7)، ريحانه (402 /1)، سير النبلاء (21 -19 /17)، الكامل (88 /7)، كشف الظنون (1471 ،782)، الكنى والالقاب (144 /2)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (123 /7)، معجم الادباء (35 -14 /14)، هدية العارفين (684 /1)، وفيات الاعيان (281 -278 /3).

جرجاني، اسماعيل، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(371 -277 ق)، فقيه، حافظ و محدث شافعى. يگانه زمان خود و شيخ شافعيان جرجان بود. از دوازده سالگى به دنبال حديث رفت. از ابراهيم حلوانى و يوسف بن يعقوب قاضى، صاحب «سنن»، و ابن خزيمه و احمد بن محمد بن مسروق و محمد بن يحيى مروزى و جعفر فريابى و عمران سختيانى و سراج و بَغَوى و همطبقه آنان در خراسان و حجاز و عراق و ديگر نقاط حديث شنيد. حاكم و ابوبكر بَرقانى و حسين باشانى و ابوسعيد نقاش و ابوالحسن طبرى و ابوبكر جَرجَرائى و ديگران از وى حديث شنيدند. از اسماعيلى تصانيفى به جا مانده كه نشانگر تبحر او در فقه و حديث است. در جرجان درگذشت. از آثار وى: «الصحيح»، منطبق با اصول بخارى، در چهار مجلد؛ «معجم الشيوخ»؛ «مسند عمر»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (83/1)، تاريخ الاسلام (حوادث 492 -489 /380 -351)، سير النبلاء (296 -292/ 16)، الكامل (111/7)، كشف الظنون (1735)، معجم المؤلفين

(135/1)، الوافى بالوفيات (213/6)، هدية العارفين (66/1).

جرجاني، تاج الدين حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 935 ق)، عالم و فقيه امامى. ملقب به تاج الدين. وى پس از اخذ فنون ادب و علوم متداول، مدارج عالى اجتهاد را نزد محقق كركى پيمود. در كاشان مى زيست و به تدريس و فتوا اشتغال داشت. از مشهورترين شاگردان جرجانى، مولى شاه على يزدى است كه داراى اجازه روايت از وى بود. صاحب «رياض العلماء» وى را از افاضل عصر خويش و اكابر علماى شيعه خوانده است. از جمله آثار وى كتاب «الفقه الفارسى» كه يك دوره فقه از طهارت تا ديات است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (294/16)، رياض العلماء (295/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 49 -48 /10).

جرجاني، جمال الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 929 ق)، دانشمند، فقيه، متكلم، اديب و محدث امامى. وى در استرآباد به دنيا آمد و مقدمات علوم را در اين شهر فراگرفت، سپس به هرات رفت و نزد ملاحسن حسابى به تحصيل علوم دينى پرداخت و شرح «اللوامع» و كتابهاى ديگرى را در محضر درس او فراگرفت. وى چندى به وزارت رسيد، گويا با امير غياث الدين منصور دشتكى شيرازى مجادله و درگيرى داشت، گويند وى با محقق كركى مجالست و موانست داشت و از محقق كركى «شرح قوشچى» را آموخت. از جمله آثار وى، شرح «تهذيب الاصول» علامه مى باشد كه در 929 ق از تاليف آن فراغت يافت. اين شرح در ميان اصوليان شيعه بسيار معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (166/13)، روضات الجنات (211/2)، فوائد الرضويه (84).

جرقويه اي اصفهاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدرضا جرقويه اى اصفهانى حايرى از علماء مبرز و مجتهدين بزرگ معاصر كربلاء بودند. تولد آنجناب در جرقويه اصفهان واقع شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و اوليات به اصفهان آمده و سطوح و متون فقه و اصول را در آنجا از مدرسين بزرگ آموخته سپس مهاجرت به نجف اشرف نموده و به درس آيات بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه العظمى شريعت اصفهانى و آيت اللَّه محقق ميرزا محمدحسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و ديگران شركت و استفاده نموده آنگاه به كربلا منتقل و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى بهره مند و از خواص اصحاب معظم له گرديده و خود ضمناً شروع به تدريس فقه و اصول و معقول و كلام نموده و عده اى از افاضل كربلا از جلسات و دراساتش

كسب علم و فيض كرده تا در سال 1392 قمرى كه دعوت حق را لبيك اجابت گفته و در جوار مولى الكونين ابى عبداللَّه الحسين (ع) مدفون گرديده است.

آثار و تأليفات عديده علمى دارد كه بعضى به طبع رسيده و برخى هم مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

جرموقي خراساني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1279 ق)، فقيه، اصولى، اديب و شاعر. به جرموق از روستاهاى خراسان انتساب دارد. وى از علماى بزرگ كاظمين به حساب مى آيد. او در علوم عربيت و در فنون عقلى و در قواعد فقهى و اصولى ماهر بود. سيد محمدمهدى صاحب «احسن الوديعه» از شاگردان جرموقى است. در كاظمين درگذشت و طى تشييع باشكوهى در نجف دفن شد. از آثار وى: شرح «كفايه الاصول»، در فقه؛ رساله اى در «متنجّس»؛ «الاسئله الكاظميه»؛ «ديوان» شعر؛ حواشى غير مدون بر كتب علميه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255/8)، الذريعه (188/6 ،91 -90 /2)، علماء معاصرين (126 -125).

جزايري شوشتري نجفي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1307 ق)، فقيه اصولى. در شوشتر به دنيا آمد. مقدمات را در زادگاهش فراگرفت، سپس به نجف رفت و نزد فضلاى آنجا تحصيل سطوح كرد و پس از آن در محضر ميرزا محمدحسين نايينى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى حاضر شد و تقريرات آنان را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورد. پس از مدتى به علت كسالت به تهران آمد و تا آخر عمر در اين شهر ساكن شد. وى در تهران درگذشت و در ابن بابويه دفن شد. از آثار او: «تنبيه الجاهلين»، در اصول دين؛ «منهج اليقين»، عربى منظوم در اصول و فروع دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (10/3)، الذريعه (200/23 ،442 -441 /4)، مؤلفين كتب چاپى (381/1).

جزايري شوشتري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1384 -1291 ق)، عالم دينى و فقيه شيعى. معروف به سيد آقا. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد. پدرش مرجع دينى مردم شوشتر بود. سيد احمد پس از تحصيل مقدمات به نجف رفت و در حوزه ى درس آخوند خراسانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى به تكميل تحصيلات خود پرداخت. از مشايخ روايت او كمال الدين دولت آبادى، معروف به ميرزاآقا، و سيد عبدالصمد شوشترى و ثقةالاسلام مازندرانى و محمدرضا دزفولى بودند. آيت اللَّه مرعشى نجفى و محمدجعفر شوشترى و شيخ احمد محلاتى شوشترى از وى اجازه حديث داشتند. از آثار وى: «الاجازات»؛ «تعويد اللسان»، در تجويد قرآن؛ «تقويم المعرفة»؛ حاشيه بر «الروضة البهية» شهيد ثانى؛ «الرجال»؛ «العجالة»؛ «الفوز العظيم»، در شرح حال جد بزرگش سيد حسين بن عبدالكريم؛ كتابى در شرح احوال و آثار جدش سيد نعمت اللَّه جزايرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (371/16 ،221/15 ،95/10 ،90/6 ،403 ،227 /4 ،123/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 648 ،96 /14).

جزايري شوشتري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1291 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد، همان جا نشو و نما كرد و سپس به نجف مهاجرت كرد و در نزد شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر» و سيد على شوشترى درس خواند و با شيخ مرتضى انصارى مصاحبت داشت. قبرش در مقبره ى استادش سيد على شوشترى است. از او فرزندانى به جاى ماند كه همگى از علماى دينى بودند. از آثار وى: «فواكه الاحكام»، در فقه، در هشت مجلد؛ «فواكه الاصول»، در اصول، در دو مجلد؛ «فوز العباد»، در فقه، كه رساله ى عمليه او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (18/6)، الذريعه (370 -369 ،365 /16)، فوائد الرضويه (135)، معجم المؤلفين (8/4).

جزايري شوشتري، عبدالصمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1243 ق)، فقيه اصولى و محدث. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت، سپس به عراق رفت و در نجف به مجلس درس شيخ انصارى و ميرزاى شيرازى پيوست. از بزرگانى چون ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج شيخ جعفر شوشترى و حاج ملاعلى ميرزا خليلى اجازه گرفت. پس از چندى به شوشتر بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم شد. وى در نجف به خاك سپرده شد. شوشترى در اغلب زمينه هاى علوم اسلامى كتابهايى نوشته است. از جمله آثار وى: «الاجازات»؛ نظم «كافيه ى» ابن حاجب، در نحو؛ «التحفة النظامية»؛ تعليقه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «فصل الخطاب»، در تفسير آيه «ان اللَّه اشترى...»؛ حاشيه ى «الروضة البهية» در شرح «اللمعة الدمشقية»؛ «شرح نتيجة الأنظار»، منظومه عبدالرحيم شوشترى؛ «المحاكمات» ميان صاحب «قوانين» و صاحب «فصول»؛ «نقد البيان و بناء

التبيان»؛ «رسالة المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (17/8)، الذريعه (274 -273 /24 ،133/20 ،229 -228 /16 ،99/14 ،95/6 ،478/3 ،217 ،164 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1133 -1132 /14)، گنجينه ى دانشمندان (408 -407 /5)، مكارم الآثار (1206 -1205 /4).

جزايري شوشتري، عبدالكريم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1215 ق)، فقيه عارف و شاعر. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در كودكى نزد جدش، سيد عبداللَّه، درس خواند و پس از مرگ او از عموهاى خود بهره جست. سيد عبدالكريم از علامه وحيد بهبهانى و علامه بحرالعلوم اجازه ى عامه داشت. وى در سفرش به مشهد از ميرزا مهدى شهيد خراسانى نيز استفاده حكميات نمود و اجازه گرفت. جزايرى پس از بهره جوئى از مجالس درس استادان خود به شوشتر بازگشت. او در نجف درگذشت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «كشف الغطاء عن حال الغناء»؛ «الدرر المنثوره فى احكام المأثوره»؛ «مفتاح الجنة»، در اصول و فروع؛ «مفتاح الايمان»، به فارسى؛ «تنبيه الغافل فى حكم الجاهل»؛ «گرز آتشى بر فرق مرتشى»، در حردمت رشوه؛ «هداية الانام الى ما يستخرج من الاجسام»؛ «نهاية الكفاية»، در شرح مقدمه «بداية الهداية»؛ شرح «الفيه ى ابن مالك؛ «الجنة العاصمة للصوارم القاصمة»؛ «هشت بهشت»، به فارسى، در آداب زيارت، قصائد بسيارى در مدح ائمه معصومين (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (32/8)، الذريعه (172/25 ،405/24 ،325 ،319/21 ،44/18 ،136/8 ،443/4 ،255/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 760/13)، مكارم الآثار (553 -552 /2).

جزايري شوشتري، عبداللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1173 ق)، اديب، محدث، مورخ و فقيه شيعى. يكسر مذهب اخبارى داشت و منكر طريقه ى اجتهاد بود. وى از مشايخ اجازه ى روايت سيد نصراللَّه مدرس بود و خودش نيز از پدرش و سيد امير محمدحسين خاتون آبادى روايت مى كرد. از آثار وى: «الاجازة الكبيرة»؛ «اجوبة مسائل السيد على نهاوندى»؛ «الانوار الجلية»؛ «التذكرة فى التاريخ تستر»؛ «تاريخ شوشتر»؛ «حاشيه رياض السالكين»؛ «حاشيه نقد الرجال»؛ «شرح مفاتيح الحكام»، ملا محسن فيض؛ «شرح نخبه ى» فيض؛ «الذخيرة الباقية»؛

«الحاشية على اربعين البهايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87/8)، الذريعه (382 -381 /21 ،254/20 ،102/14 ،15/10 ،842 ،694 /9 ،25 ،13/6 ،89/4 ،245 -243 /3 ،424 -423 /2)، روضات الجنات (372 ،253 -249 /4)، ريحانه (115/3)، فرهنگ سخنوران (716 -715)، فوائد الرضويه (257 -256)، الكنى والالقاب (332/2)، لغت نامه (ذيل/ جزايرى)، معجم المؤلفين (160/6).

جزايري شوشتري، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348 /1342 ق)، عالم دينى، فقيه و نويسنده. معروف به حكيم. جدش سيد على يار دمساز و وصى شيخ انصارى بود بطورى كه از او به مراد شيخ تعبير مى كردند. سيد على اصغر از مروجين دين و از نويسندگان اسلامى بود. آثار بسيارى دارد كه از آن جمله: «مختصر مغنى اللبيب»؛ شرح «عيون الاخبار» شيخ صدوق؛ ترجمه ى «لآلى الاخبار» شيخ محمد نبى تويسركانى؛ مجموعه اى در ادعيه و زيارات؛ «الدر الثمين فى مقدمة التضمين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (375/13 ،66/8 ،201 -200 ،131 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1574/14)، گنجينه ى دانشمندان (410/5).

جزايري شوشتري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1392 -1319 ق)، عالم دينى و فقيه امامى. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. پدرش محمدمهدى و جدش ملا عبدالصمد هر دو از علماى شيعه بودند. سيد محمدحسن در شوشتر به دنيا آمد و مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. سپس رهسپار قم شد و به مجلس درس آيت اللَّه حائرى يزدى راه يافت. سرانجام به خوزستان بازگشت و در اهواز ساكن شد و عهده دار مرجعيت امور شرعى مردم شد. وى در بارگاه على بن مهزيار مدفون است. از آثارش: «نويد اسلام»، در علائم ظهور، ترجمه «بشارة الاسلام» سيد مصطفى كاظمى؛ «فلسفه ى غيبت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (391/24 ،309/16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 444/14)، مؤلفين كتب چاپى (657 -656 /2)، مكارم الآثار (1206/4).

جزايري شوشتري، محمدشفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1274 -1211 ق)، عالم دينى، فقيه و رجال شناس امامى. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد و پس از نشو و نما به اصفهان رفت و در محضر استادانى چون محمدابراهيم كلباسى به تكميل تحصيلات خود پرداخت و سرانجام از وى اجازه اجتهاد گرفت. سيد محمدشفيع گذشته از فقه در علم رجال نيز مهارت داشت. پيكر وى در تخت پولاد اصفهان مدفون است. از آثارش: «كشف الرياض» كه حاشيه اى است بر «رياض المسائل» سيد على طباطبائى؛ حاشيه ى «نقد الرجال» ميرمصطفى تفرشى؛ «رساله اى در منجزات مريض»؛ تحقيقات متفرقه در نحو و فقه و رجال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (371 -370)، الذريعه (36/18)، معجم المؤلفين (392/13 ،70/10)، مكارم الآثار (2062/6 ،411 -408 /2).

جزايري شوشتري، محمدعباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1224 ق)، عالم دينى، فقيه اماى و شاعر. معروف به علامه مفتى يا مفتى ميرعباس، مفتى ديار هند. وى از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. جد وى محمدجعفر از شوشتر به هند مهاجرت كرد و در لكهنو ساكن شد. محمدعباس در لكهنو به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. وى در كلام از شاگردان سلطان العلماء سيد محمد بن دلدار على نصيرآبادى و در فقه شاگرد سيد حسين بن دلدار على بود و از ايشان اجازه گرفت. پس از دريافت اجازه به تأليف و تدريس روى آورد و شاگردان بسيارى تربيت كرد كه شمارى از آنها از مراجع دينى مردم در هند شدند. علامه مير حامد حسين، صاحب «عبقات» از شاگردان او است. جزايرى به زبان فارسى و عربى و اردو كتاب مى نوشت و در شعر فارسى و عربى دستى توانا داشت.

از جمله آثار وى: «الشريعة الغراء»، در فقه؛ «الدرة البهية فى اثبات حقيقة التقية»؛ «رشحة الافكار فى تحديد الأكرار» در فقه؛ «ظل ممدود و طلح منضود»، مكاتبات و اشعارش به عربى و فارسى؛ «اوراق الذهب»، در شرح حال استادش سيد العلماء؛ «روايح القرآن فى فضائل أمناه الرحمن»؛ «شمع المجالس»، در مراثى سيدالشهداء (ع)، به عربى و فارسى؛ «الجواهر العبقرية»؛ ترجمه ى جلد دهم «بحار» (قديم)؛ «تعليقة الروضة البهية»؛ «المنّ والسلوى»، در زهد و تقوى؛ «اجناس الجناس»؛ «رطب العرب»، ديوان شعر عربى؛ «بنياد اعتقاد»، منظومه يى به زبان اردو؛ مثنوى «نان جو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (413 -411 /7)، ايضاح المكنون (377/1)، الذريعه (232 -231 ،187 /14 ،236/11 ،91/8 ،476 -475 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1012 -1010 /14)، فوائد الرضويه (549 -548)، مستدركات اعيان (298/2)، معجم المؤلفين (120/10)، مكارم الآثار (778 -777 /3)، هدية العارفين (390/2).

جزايري شوشتري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1298 ق)، فقيه، اديب و شاعر امامى. وى از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. جد بزرگش محمدجعفر از شوشتر به هند مهاجرت كرد و در لكهنو سكنى گزيد. سيد محمدعلى نيز در آنجا به دنيا آمد و مقدمات علوم را در آن شهر فراگرفت. در سال 1325 ق رهسپار عتبات عراق شد و در نجف نزد استادانى چون آخوند خراسانى، آقا سيد محمدكاظم يزدى، آقا ضياءالدين عراقى تحصيل كرد. پس از شش سال به زادگاهش بازگشت و در بنياد علمى شعبه ى عربى كالج به تدريس پرداخت و شاگردانى چون سيد علينقى نقوى، ميرزا يوسف حسين، شيخ محمدبشير انصارى و سيد ثمرحسن را مى توان نام برد. در سال 1355 ق به عراق رفت با شيخ آقابزرگ تهرانى

ديدار كرد. وى در شعر دست توانايى داشت و به سه زبان فارسى و عربى و اردو شعر مى سرود. از جمله آثار وى: «الافادات المحمديه»؛ «تخميس قصيده ى علويه» به عربى كه سروده ى پدرش بود؛ شرح «يوان امرى ء القيس»، به اردو؛ شرح «رنات الطرب فى قصائد العرب»، به اردو؛ «مزاعم العرب فى الجاهلية»؛ «ديوان» شعر به عربى؛ «ضبط الغريب من لغة العرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (114/15 ،292 ،165 /13 ،254/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1462 -1460 /14)، مستدركات اعيان (298/2 ،188/1).

جزايري شوشتري، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1384/1283 -1321 ق)، فقيه و نسّابه. معروف به امام زاده. وى در دو سالگى با پدرش به شوشتر كوچ كردند. درين شهرنشو و نما كرد و مقدمات علوم را نزد كسانى چون پدر و پسر عمويش، سيد محمدعلى، فرزند سيد بزرگ و ديگران فراگرفت. در سال 1344 ق به نجف رفت و به مجلس درس شيخ نعمت اللَّه دامغانى و ديگر عالمان پيوست. پس از چندى به شوشتر بازگشت و به انجام خدمات دينى مشغول شد. چندى به كشورهاى افريقايى سفر كرد. پس از بازگشت، چون پدرش به اهواز رفته بود، به آنجا مهاجرت كرد. اندكى پس از درگذشت پدر، به نجف رفت و از مجلس درس آقا ضياءالدين عراقى و حاج سيد ابوالقاسم خويى بهره ها برد و چندى نيز از محضر درس آق سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كرد. سپس براى بار دوم و اين بار به نمايندگى از طرف آيت اللَّه بروجردى براى تبليغ اسلام راهى آفريقا شد. پس از چندى به نجف بازگشت و در اين شهر درگذشت. از جمله آثار وى: «بوستان پيغمبر» يا «خاندان سادات جزايرى»، كه زندگينامه ى سادات جزايرى

است؛ «گلستان پيغمبر» كه زندگينامه ى سادات مرعشى شوشتر است؛ «تفسير آيات بينات النازلة»، در فضايل اهل بيت سيد كاينات؛ «تقريرات» برخى از دروس خودش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (220/18 ،236/4).

جزايري شيرازي، محمد مؤمن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1130 -1074 ق)، عالم، محقق، متكلم، محدث، فقيه و شاعر امامى. وى در شيراز به دنيا آمد و در آن شهر به كسب علم و تحصيل معارف پرداخت، سپس به ديگر شهرها سفر كرد و از محضر بزرگانى چون مولى شاه محمد شيرازى و مولى مسيح الزمان فسوى و حكيم محمدهادى بهره گرفت و از علامه مجلسى و شيخ حر عاملى و امثال آنها به دريافت اجازه نايل شد. سيد عبدالحىّ در «نزهة الخواطر» استادان وى را در هر رشته به تفصيل آورده است. محمدمحسن شيرازى از شاگردان او است. تأليفات و آثار وى بالغ بر سى و نه كتاب و رساله است كه برخى از آنها به چاپ رسيده. از جمله: «مجالس الاخبار و مجالس الاخيار» در هفت جلد؛ «خزانة الخيال المشحونة من طرق المعانى والالفاظ الموزونة بامثال اللال»، در سه مجلد؛ «طيف الخيال فى مناظره بين العلم والمال»، و شرح آن «تعبير طيف الخيال»؛ «تميمه لفوائد»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (45/10)، ايضاح المكنون (536 ،429 /2 ،428 ،347 -322 /1)، الذريعه (358 -357 /19 ،196/15 ،156/7 ،435 ،210 -208 /4)، فوائد الرضويه (600 -599)، معجم المؤلفين (69/12)، هديه العارفين (310/2).

جزايري نجفي، احمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1151 -1149 ق)، عالم، فقيه، محقق و نويسنده ى امامى. وى منسوب به «جزاير» خوزستان است. وى پس از فراگيرى مقدمات در زادگاه خود، روانه ى عتبات شد و در نجف به تحصيلات خود ادامه داد. در اين شهر نزد علماى بزرگ شيعه درس خواند و از آنها اجازه گرفت. بسيارى از بزرگان وى را ستوده اند. از جمله يوسف بن احمد بحرانى در «لؤلؤ البحرين» وى را فافضلى محقق

و باريك بين خوانده و سيد عبداللَّه بن نورالدين بن نعمت اللَّه جزايرى در اجازه اى كه براى وى نوشته از وى به عنوان «خاتمه المجتهدين» ياد كرده است. از آثار وى: «الارتداديه»، كتابى فقهى درباره ى برگشتن از ديانت اسلام و ارتداد؛ «تبصرة المبتدئين»، در احكام طهارت و نماز؛ «الشافيه»، در نماز؛ حاشيه بر «كافى»؛ «قلائد الدرر فى بيان آيات الاحكام بالاثر» كه كتابى تفسيرى و فقهى استدلالى درباره ى بيان و تفسير آياتى از قرآن مجيد؛ «ميزان المقادير» كه كتابى فقهى استدلالى همراه محاسبات رياضى كه اوزان و مقادير شرعى در زكوة را با واحد اندازه گيرى بيان كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (480 -479 /2)، تلامذه العلامه المجلسى (119 ،111 ،106)، الذريعه (318 -317 /23 ،162 -161/17 ،11/13 ،181/6 ،321 -320 /3 ،437 ،140 /1).

جزايري، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد صدرالدين جزايزى شوشترى ابن العلامه الجليل السيد حسين بن العالم النبيل السيد محمد على بن العلامه السيد عبداللَّه بن العالم العلام السيد على اكبر بن العلامه المحدث (صاحب كتاب الاجازه) السيد عبداللَّه بن العالم الجليل السيد نورالدين بن العلامه الكبرى و الايه العظمى السيد نعمت اللَّه جزايرى موسويست.

معظم له از مشاهير علماء مبرز معاصر تهران است كه بعلم و فقاهت و فضل و وجاهت موصوف و متصف ميباشد.

تولدش در هفتم ذى الحجه 1313 ق در نجف اشرف واقع شده و در حدود چهار سالگى در مدرسه مروى رفته و ادبيات و سطوح را تقريبا تا 12 سال در تهران خدمت مرحوم والدش و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه حاج شيخ محمد رضا نورى و آيت اللَّه آقا ميرزا احمد آشتيانى بپايان رسانيده و در ماه

شعباه 1325 ق به مشهد مقدس مشرف و قريب هفت سال خدمت جمعى از علماء آنجا مثل مرحوم حاج فاضل و مرحوم آيت اللَّه آقا محمد آقا زاده كفائى و مرحوم آيت اللَّه العظمى قمى و ديگران تلمذ نموده و از آنجا بعتبات عاليات مشرف و مدت ده سال در نجف اشرف خدمت مرحوم آيت اللَّه نائينى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى تلمذ نموده و غالبا از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالغفار مازندرانى كسب فيض نموده و از كلمات نفيسه و شريفه ايشان كه نوعا استفادات معارف و اخلاقيات از كتاب ايشان بود استفاده نموده و پنجسال هم در كربلا از محضر مرحوم آيت اللَّه قمى فقها و اصولا بهره مند شده آنگاه براى زيارت والد ماجدش به تهران آمده و بالضروره رحل اقامت افكنده به اقامه جماعت در مسجد عباس آباد بازار و تدريس فقه و اصول و ساير وظائف دينى و روحى تا حال حاضر اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم گرامى از مدرسين و اساتيد مبرز و ماهر مدرسه مروى مى باشند و حوزه درس فقه و اصولشان مورد استفاده ى فضلاء و محصلين تهران بوده و ميباشد ادام اللَّه توفيقه و ظله.

(1386 -1313 ق)، عالم دينى و فقيه امامى. سيد صدرالدين در نجف به دنيا آمد و در چهار سالگى همراه پدر به تهران آمد و از همان سال در مدرسه مروى به تحصيل ادبيات و سطوح، در نزد پدرش و آيت اللَّه سيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه شيخ محمدرضا نورى پرداخت و «شرح اشارات» را در محضر آيت اللَّه ميرزا احمد آشتيانى فراگرفت. 1325 ق به مشهد رفت و از حوزه ى درس آقازاده و آيت اللَّه حاج

آقا حسين قمى مدت هفت سال بهره گرفت و سپس به عتبات رفت و مدت ده سال در نزد علامه نايينى و حاج شيخ محمدحسين اصفهانى به فراگيرى فقه و اصول پرداخت. وى پس از آن مدت پنج سال نيز نزد آيت اللَّه قمى در كربلا به تحصيل فقه و اصول ادامه داد. آنگاه به تهران آمد و از مدرسان و استادان فقه و اصول مدرسه مروى شد. از آثار وى «يادداشتهايى در عقايد و مساله ولايت اهل بيت (ع)» را مى توان نام برد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 1472/ 14)، علماء معاصرين (230 -229)، گنجينه ى دانشمندان (422 -421/ 4).

جزايري، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اصغر بن السيد الجليل و العالم النبيل حاج سيد محمد حسين بن العلم العلام حاج سيد محمدكاظم بن العلامه آيت اللَّه آقا سيد محمد على موسوى جزايرى از علماء اعلام معاصر تهران و مشاهير احفاد علامه جزايرى است.

وى در 22 جمادى الثانى 1314 ق در نجف اشرف متولد شده و پس از دوران صبا در معيت مرحوم والدش به تهران آمده و از محضر مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ مسيح طالقانى مدرس مدرسه مروى متوفى 1327 ق كه ماده تاريخ فوتش كريمه ى (لن يستنكف المسيح ان يكون عبداللَّه) و آيت اللَّه حاج صيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى نورى استفاده نموده و در اوائل تاسيس حوزه علميه به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و بعد مقدارى از آيت اللَّه العظمى بروجردى بهره مند گرديده و مسافرتى هم به نجف اشرف نموده و مدت كوتاهى از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و

آيت اللَّه العظمى اصفهانى مستفيض گشته و در تهران بوظائف دينى از اقامه جماعت در مسجد (حاج ميرزا شفيع) در اول خيابان جنوبى خيام و ترويج دين اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جزايري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوى جزايرى از اجله علماء و مجتهدين شوشتر است كه در سال 1334 قمرى در شهر شوشتر به دنيا آمده اند.

معظم له در بحث و تدريس و تأليف يدى طولا دارند و از ارباب نظر و تحقيق مى باشند.

اكثر اوقات خود را صرف اشتغالات علميه نموده و فضلاء محل از ابحاث علميه و افادات عاليه فقهيه و اصوليه ايشان مستفيذ هستند و در شوشتر مرجع مردم مى باشند.

تأليفات آنجناب شرحى بر عروةالوثقى و رساله مستقلى در فروع علم اجمالى بنام الجواهر الغوالى مطبوع دارند و نيز رساله اى در قاعده لاضرر نوشته اند.

تبصرة الاحباب در نحو اجازات اجتهاد و روايت از اعاظم علماء و مراجع تقليد داشته اند.

معظم له سطوح عاليه را از مرحوم آيت اللَّه آقا سيد مهدى آل طيب و آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيخ و دروس خارج را از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم خوئى استفاده نموده اند.

حاج شيخ هادى امينى در كتاب معجم و رجال الفكر والادب اجمالى از ترجمه وى را در تحت عنوان جزايرى موسوى نوشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزائري، نعمت اللَّه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(قس. نعمةاللَّه): جزائرى. سيد نعمت اللَّه بن عبداللَّه جزائرى شوشترى (ف. 1112 ه.ق)، از اكابر متأخرين علماى اماميه كه در فقه و حديث و تفسير و ادب و علوم عربى متبحر و استاد بود. وى از شاگردان علامه ى مجلسى و ملامحسن فيض كاشانى است و از تأليفات او: انس الوحيد، حاشيه ى استبصار، حاشيه ى شرح جامى، شرح روضه كافى، شرح كبير، نورالانوار و هديةالمؤمنين است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

جزمه اي قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد جزمه اى از علماء مبرز و معروف شهرستان قزوين بوده اند. آن مرحوم در قزوين متولد شده و پس از رشد و خواندن اوليات و ادبيات و سطوح در زادگاهش به نجف اشرف مهاجرت نموده و چندين سال در آن سامان از محضر آيتين علمين علامتين آيت اللَّه آخوند خراسانى صاحب كفايه و آيت اللَّه آقا سيد كاظم يزدى صاحب عروه استفاده نموده تا به درجه رفيعه اجتهاد و دريافت اجازه اجتهادى از معظم لهما شده كه نسخه هر دو نزد نگارنده موجود است.

سپس به قزوين مراجعت كرده و به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و امر به معروف و نهى از منكر پرداخته و سرسختانه با منكرات و فحشاء و عاملين آن مبازره كرده و تا پاى ريشه كن كردن فساد و مفسدين چه يهود و چه غير آن مقاومت مى نمود و در موضوع كشف حجاب نيز در برابر رضاخان و عمالش مبارزه منفى نموده و از شهر مهاجرت و تا مدتى به شهر نيامده تا اين موضوع نسبتا راكد و متوقف شد.

و آن بزرگوار در اثر تقوا و پرهيزكارى و پارسائى در نزد مردم محبوبيت داشت و او را مستجاب الدعوه

مى دانستند. زيرا سالى در قزوين باران نيامد باغات و كشتها خشكيد و مردم و كشاورزان به وحشت و هول و هراس قحطى و كمبود افتادند پس آن مرحوم بنا بر دستور والد ماجدشان مرحوم حاج سيد ابوالقاسم جزمه اى به نماز استسقاء و باران رفته و دعا نموده و باران مفيد و سودمندى باريد و مردم بخصوص كشاورزان از نگرانى درآمدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جعفري تبريزي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى جعفرى تبريزى يكى از چهره هاى درخشان علم و فضيلت و اساتيد فلسفه و حكمت معاصر طهرانست. وى در حدود شصت و شش سال قبل يعنى در سال 1365 قمرى برابر هزار و سيصد و چهار شمسى در تبريز به دنيا آمده و در دامن پدر و مادر متدين و با صداقت پرورش يافته، و با آنكه آنها اهل سواد نبودند ولى داراى صفاى قلب و پاكى طينت بودند و توان و بنيه مالى نداشتند كه وسائل تحصيل ايشان را فراهم كنند زيرا به شغل نانوائى اشتغال و با عفت اداره عائله خويش را مى نمودند.

ايشان پس از خواندن دوره ابتدائى وارد مدرسه طالبيه تبريز شده و به خواندن ادبيات مشغول و چون بنيه مالى پدرش ضعيف بود با برادر بزرگترش ميرزا محمد جعفر نصف روز را كار و نصف ديگر در مدرسه طالبيه درس خوانده و ادبيات را از مرحوم آقاى اهرى آموخته. سپس به طهران عزيمت نموده و از درس و بحث مرحوم آقا ميرزا مهدى آشتيانى و حاج شيخ محمدرضا تنكابنى سطوح عالى را به پايان رسانيده و پس از آن به قم آمده و در مدرسه دارالشفا اقامت و از محضر آيات آن زمان چون آيت اللَّه

حجت و حاج سيد محمدتقى خونسارى و ديگران استفاده كرده و پس از يكسال چون پدرش وفات كرده بود به تبريز آمده و پس از چند ماه به امر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فتاح شهيدى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و دراسات مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و غير آنها استفاده نموده و حدود يكسال و نيم از محضر عالم ربانى و حكيم متاله حاج شيخ مرتضى طالقانى بهره مند شده است.

خاطره عجيب آقاى جعفرى از استادش شيخ مرتضى طالقانى

استاد جعفرى در مجله 7 كيهان فرهنگى به خبرنگار مجله چنين گويد: من روزى كه آخرين روزهاى ذيحجه بود براى درس به خدمتشان رسيدم همينكه وارد شدم و روبروى معظم له نشستم فرمودند براى چه آمدى آقا؟

عرض كردم آمدم كه درس را ادامه دهيد فرمود برو آقا درس تمام شد. چون ماه محرم رسيده بود من خيال كردم ايشان مى فرمايند كه تعطيلات (14 روزه محرم) رسيده است لذا درس را تعطيل كرده اند و به ذهنم نمى آيد كه ايشان خبر از مرگ خود مى دهد و همه آقايان كه در نجف بودند مى دانستند ايشان كسالتى ندارند. پس عرض كردم دو روز به محرم مانده است و هنوز درسها تعطيل نشده است. فرمودند اللَّه اكبر مى دانم آقا مى دانم به شما مى گويم درس تمام شد (خر طالقان رفته پالانش مانده) روح رفته جسدش مانده.

پس متوجه شدم كه ايشان خبر از مرگ خود مى دهد سخت منقلب شدم و عرض كردم چيزى بفرمائيد براى يادگار اول كلمه لا اله الا اللَّه را با يك قيافه روحانى و رويه ابديت گفت و اشك از ديدگان مباركش به

محاسن شريفش جارى شد و اين بيت را سرود.

تا رسد دستت به خود شو كارگر

چون فتد از كار خواهى زد به سر

بار ديگر كلمه لا اله الا اللَّه را با حالتى عالى تر گفت من برخاستم و هرچه كردم دستش را كشيد پس خم شد پيشانى و محاسن مباركش را بوسيدم چند بار واثر قطرات اشك مقدس آن مسافر ابديت را در صورتم احساس كردم و رفتم و روز بعد در مدرسه صدر كه من در آنجا درس مى خواندم و محرم 1364 وارد شده بود به ياد سالار شهيدان امام حسين عليه السلام نشسته بودم كه مرحوم (حجةالاسلام) حاج شيخ محمدعلى واعظ خراسانى آمد و خبر محنت اثر فقدان و رحلت آن عالم بزرگ ربانى را داد پس همگى به مدرسه سيد شتافتيم و ديديم تمام مراجع بزرگ و مدرسين و فضلاء حاضر و آن مرحوم را از آنجا تشييع كرديم.

نگارنده گويد: صريح تر از ايشان در اخبار از مرگش مرحوم آيت اللَّه استاد المتاخرين حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى معروف به كمپانى بودند كه در كتاب خاطرات شريف خود نقل نموده و اينجا هم مناسب ديدم بازگو كنم.

براى نگارنده حكايت كرد آقا حاج سيد محمدرضا ميبدى يزدى مقيم گرگان كه از علماء بنام معاصر آن سامانست كه استاد ما مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسه يزدى فرمودند كه چون استاد ما مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى درگذشت و سه روز برايش درسها تعطيل شد روز چهارم به منزل مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى (كمپانى) رفته و عرض كردم آقا سه روز است درسها تعطيل شده خواهش داريم كه فردا درس را شروع نمائيد كه بيكار نباشيد.

فرمودند: آسيد

يحيى خودم هم تصميم داشتم فردا شروع كنم ولى امروز صبح داشتم تعقيب نماز صبح مى خواندم و بيدار بودم ناگاه ديدم آقا ضياء آمد درب اطاق و فرمودند شيخ محمدحسين آماده باش آخر اين هفته نزد ما خواهى آمد و من تا آخر هفته بيشتر زنده نيستم و چنين شد و با آنكه سالم بود آخر هفته شب جمعه درگذشت و از دنيا رفت. و نيز استاد ما مرحوم آيت اللَّه حجت كه در آثارالحجه مفصلا نقل كردم از مرگ خود خبر داد.

خلاصه استاد جعفرى حدود ده سال در نجف اقامت نموده و از محضر و ابحاث آيات عظام و مدرسين بزرگ چون حاج شيخ كاظم شيرازى و حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و ديگران استفاده نموده و با مرحوم شهيد آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر صدر روابط نزديك و دوستانه و اشتراك درسى و عقيدتى داشته و در ضمن تحصيلات فقهى و اصولى و فلسفى با فرهنگ غرب هم آشنا شده و كتب آنان را مطالعه و بررسى نموده و در آنجا تقريرات درس استادش آقاى خوئى را در طلب و اراده و جبر و اختيار والامر بين الامرين را عربى به رشته تحرير آورده و به چاپ رسانيده سپس در عصر آيت اللَّه العظمى بروجردى به ايران و قم آمده و پس از رسيدن محضر آن مرحوم و اصرارشان در اقامت در حوزه و تدريس كردن براى عدم مساعدت آب و هواى قم با موافقت ايشان به مشهد عزيمت نموده و حدود يكسال در آنجا اقامت و به تدريس پرداخته و پس از آن به تهران مهاجرت و رحل اقامت افكنده و به تأليف و تدريس

در دانشگاه و مدرسه مروى و غيره اشتغال و تا حال تحرير موفق به وظائف روحى و علمى خود مى باشند.

تأليفات استاد جعفرى

در عصر حاضر كمتر كسى به تأليفات و تصنيفات استاد جعفرى مى رسد و گذشته از تأليفاتى كه از ديد خوانندگان مى گذرد. مكاتبات و مراسلاتى با پروفسور راسل استاد و فيلسوف فرانسوى دارد و نيز مصاحبات با پرفسور يانگ امريكائى و ديگر علال فارسى مراكشى و دكتر حسووانى در مه ايتاليائى و دكتر كلاوز آلمانى و دكتر بيدفورد آلمانى و چارليز ادامز امريكائى و برخى ديگر داشته است.

اما تأليفات چاپ شده ايشان

1-الامر بين الامرين كه در نجف به طبع رسيده.

2- الرضاع.

3- تعاون الدين و العلم. چاپ تهران.

4- وجدان چاپ تهران

5- جبر و اختيار چاپ تهران

6- آفرينش انسان چاپ تهران

7- علم در خدمت انسان چاپ تهران

8- اخلاق و مذهب چاپ تهران

9- فيزيك و متافيزيك

10- رابطه علم و حقيقت چاپ تهران

11- توضيح و بررسى مصاحبه با فراند راسل- انتشارات تهران.

12- نقد و بررسى برگزيده افكار راسل، چاپ تهران.

13- بينش حضرت حسين عليه السلام- انتشارات تهران.

14- منابع فقه، مشتمل بر امارت اهل كتاب و مواد زكوه و غيره.

15- ارتباط انسان و جهان در سه جلد

16- انسان از ديدگاه قرآن چاپ اصفهان.

17- ايده آل زندگى و زندگانى ايده آل چاپ تحقيقات تهران.

18- نگاهى به امام على عليه السلام مشتمل بر مباحث على (ع) و سياست على (ع) و... چاپ تهران.

19- تفسير نقد و تحليل مثنوى در 15 جلد چاپ حيدرى.

20- مجموعه مقالات به نام... انتشارات تهران.

21- مولوى و جهان بينى ها انتشارات تهران.

22- فلسفه و هدف زندگى انتشارات صدر تهران.

23- تفسير نهج البلاغه 14 جلد آن به طبع رسيده و بقيه در دست طبع است.

24- طرحهائى

در انقلاب فرهنگى، انتشارات پيشوا تهران.

25- علم از ديدگاه اسلام، انتشار سازمان پژوهشهاى علمى و فلسفى.

26- حيات معقول.

27- زيبائى از نظر اسلام.

28- شرحى بر احتجاج حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام با عمران صابى در الهيات چاپ تهران.

29- حيات نقطه اسلامى فلسفه و علم و احساسات و مذهب، چاپ تهران.

30- عليت و اختيار از ديدگاه علامه طباطبائى.

و حدود بيست جلد تأليف مخطوط ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

(الهيكل قسط من الثمن بل تمام الثمن)

اين دانشمند فرزانه با اين همه آثار و فضائل بسيار ساده و بى آلايش و پيرايه است عمامه اى كوچك و جثه اى متوسط بلكه ضعيف و لباسى مقتصد دارد و اگر كسى قبلا او را نديده باشد و براى اولين بار ببيند براى او ارج و ارزشى تصور نمى كند چون نمى داند كه اين مرد با اين هيكل متوسط و قد كوتاه داراى اين همه آثار بزرگ است و چه افكار روشنى دارد چنانچه خود ايشان مسافرت خود را به سمنان بنا بر دعوت علامه حايرى سمنانى نقل و به اين موضوع اشاره نموده است.

در مصاحبه اى كه با كيهان فرهنگى با معظم له شده فرمودند روزى نامه اى به توسط يكى از دوستان از مرحوم علامه حايرى رسيد به دستم كه مرا دعوت به سمنان كرده بودند براى ديدار و ملاقات با ايشان.

پس به اتفاق يكى از رفقا عازم سمنان شده با قطار به آنجا رفتم وقتى در ايستگاه سمنان پياده شدم جمعيت بسيارى را ديدم كه گويا به استقبال آمده اند و در همانحال كه پياده شديم آقاى روحانى ديگرى كه داراى هيكل بزرگ و لباس جالبى بود از واگن پياده مردم به سوى او

هجوم آوردند و گفتند براى سلامتى علامه استاد جعفرى صلوات پس من به رفيقم گفتم خوب شد نزديك بود بلائى به سرم بريزد. پس آمدم در ميدان ايستگاه به هر درشكه و وسيله نقليه كه گفتم ما را ببر منزل علامه حايرى گفت نمى توانم چون ما بايد ميهمانهاى علامه حايرى را ببريم.

پس به يك درشكه كه كرايه اش يك تومان بود گفتم ده تومان مى دهيم ما را ببر به خانه علامه پس با چند نفر ديگر سوار كرد و چون قدرى راه رفتيم ديدم خود علامه حايرى عصازنان به طرف ايستگاه مى آيد پس به درشكه چى گفتم آقاى علامه ايشانست. گفت آرى، گفتم همين جا ما را پياده كن و خدمت ايشان رسيدم فرمودند مردم چه شدند گفتم چه مردمى فرمودند مردم را به استقبال شما فرستادم گفتم الان مى آيند خدمت شما. پس آن مرحوم با كياست و فراست دريافتند و فرمودند پس تقصير قيافه و هيكل و لباس شماست و حتما مردم عوضى گرفته اند اين چه قيافه ايست حتما به خودتان برسيد و يك مقدارى خودت و لباست را جمع و جور كن و مردمى كه به استقبال آمده بودند قيافه و لباس ما را ديده احساس كرده بودند كه حتما پيشواز آن آقاى خوش هيكل آمده اند.

پس به سوى او هجوم آوردند كه حضرت آقاى جعفرى بفرمائيد منزل آقا علامه كه در انتظار شماست و آن آقا متحير مانده و گفتند جعفرى كيست و علامه كدام است؟

پس مردم متوجه شدند كه اشتباه كرده اند و عوضى گرفته اند. پس مانند لشكر شكست خورده پراكنده و به منزل علامه كه تهيه نهار ديده بودند آمدند و خلاصه چند روزى كه

در خدمتشان بوديم بسيار لذت روحانى برديم و از ايام خوش زندگانى من بود.

پس از مسائلى كه با آن مرحوم مورد بحث قرار گرفت موضوع قصيده هبوطيه و عينيه ابن سينا كه بيت بيت و مطلعش اينست:

هبطت اليك من المكان الارفع

ورقاء ذات تعزز و تمنع

و من در استقبال آن ابيات گفتم به هشتاد و هفت بيت مى رسد و از نظر آن علامه نقاد و صراف ادبيات فارسى و عربى گذرانيده كه مورد تحسين و تصديق ايشان قرار گرفت كه از نظر عزيزان مى گذرانم.

طلعت اليك النفس احسن مطلع

مشعوفه و هو ذات تلوع

غابت و لم تعرى حصولا انما

عرفت حضوريا و لم تتبرقع

ان العويصه فى حديث النفس من

تعريفها بالاسطقس الارفع

و به تعالى النفس حتى جاوزت

عن كل قيد للكمال الابدع

بل ان قد تمنوا ان استعل كل ما

فى الكون غامض سره المتنوع

فتعود عالمه بكل خفيه

فى العالمين فخرقها لم يرقع

منحوا لها فوق الكمال فاصبحت

كالواجب الاعلى الغنى الامنع

فيقول ما معنى الحراك من الحمى

العالى الى قعر الحضيض الاوضع

قد انشا و اشعرا بلاجبر و لا

كره فحاروا فر الروى الامنع

واظن ان صعودها و هبوطها

لم يعرفا عند اللبيب الالمعى

واستهون الصلصال زعما انه

شبه المعالم و الطلول الخضع

فيخال ما وصلت اليه حضيضها

فيقول منكسرا بغير ترفع

هبطت اليك من المحل الارفع

ورقاء ذات نعزز و تمنع

لو حقق الشيخ ابن سينا حقه

و جرى بفكرته و عقل اروع

لراى التكامل فى صميم تعلق

الفس البسيطه بالحسوم الخضع

تا آخر ابيات او كه براى اختصار از نقل تمام آن خوددارى كرديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جلالي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محسن جلالى بن آيت اللَّه آقا سيد على جلالى از مشاهير علماء و ائمه جماعات كربلاء معلى بوده اند. معظم له در سامرى به دنيا آمده و در بيت علم وتقوى

پرورش يافته و به اتفاق والد ماجدش مهاجت به كربلاء در عصر زعامت و مرجعيت مجاهد بزرگوار عالم ربانى آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا محمد تقى شيرازى نموده و پس از تكميل مقدمات و سطوح وسطى و نهائى در رشته هاى معقول و منقول مشرف به نجف اشرف شده و از محضر و دراسات آيت اللَّه محقق ميرزا حسين نائينى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى فقها و اصولا استفاده نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده آنگاه به كربلا مراجعت و در سال 1361 در جلسات بحث خصوصى مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا هادى خراسانى كه (ابوالزوجه)ايشان بودند شركت نموده و در ضمن به تدريس و اقامه جماعت در حرم مطهر حسينى (صبحها) و صحن و حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام (شبهاو ظهرها) پرداخته تا روز اربعين (20 صفر) 1391 قمرى از دنيا رفته و طبق وصيتش جنازه اش را بعد از تجليل و تشيع فراوان حمل به نجف اشرف و در جوار اميرالمومنين عليه السلام به خاك سپردند.

مترجم گويد: مرحوم آيت اللَّه جلالى عالمى مهذب و پارسا و متحلى به اخلاق حسنه و در زهد و ورع در عصر خود كم نظير و نسبت به مستمندان رحيم و دلسوز و حتى المقدور در مساعدت به ايشان كوتاهى نمى كرد. داراى آثار ارزنده بوده كه فهرست آنها را مى نگارم.

1- حاشيه بركفايه.

2- تنبيه الامه الى احاديث الائمه.

3- المنتخب من الاحاديث و الخطب.

4- مصباح الهدى فى اصول دين المصطفى.

5- حقيقه التناسخ وابطاله فى الفلسفه.

6- تقريرات دروس اساتيدش در فقه و اصول.

گذشته از آثار علمى داراى پنج فرزند فاضل و صالح مى باشند كه اسامى آنان را ياد مى نمايم.

1- حجت الاسلام آقا سيد محمد تقى جلالى.

2-

حجت الاسلام آقا سيد محمد حسين جلالى.

3- حجت الاسلام آقا سيد محمدرضا جلالى.

4- حجت الاسلام آقا سيد محمد جلالى.

5- آقا سيد محمد جواد جلالى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

جليلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ مصطفى بن العالم الجليل آقا شيخ مرتضى جليلى كرمانشاهى از علماء اعلام و حجج اسلام و دانشمندان با متانت و وقار حوزه علميه قم است كه صبحها در مسجد موزه آستانه مقدسه فاطميه عليهاسلام اقامه جماعت دارند و در هنگام مسافرت آيت الله العظمى شريعتمدارى به جاى ايشان در همان محل امامت و نيابت مى نمايند. در ذى القعده الحرام در سال 1319 ق در كرمانشاه متولد و در مهد تربيت والد ماجد نشو و نما يافته و مقدمات و سطوح اوليه را در كرمانشاه ديده و در سن بيست سالگى مشرف به نجف اشرف و مدت ده سالى تقريبا توقف نموده و سطوح عالى را از مدرسين نجف آموخته و در سال 1348 ق به قم مهاجرت و مدت هفت سالى از مجلس درس آن مرحوم و ساير علماء استفاده نموده و هم مدت بيست سال از ابحاث فقه و اصول مرحوم آيت الله حجت و پانزده سال از دروس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى بهره مند شده و هم ضمنا تدريس فقه و اصول نموده است.

آيات عظام گذشته قم و نجف اشرف مراتب علمى و اجتهاد معظم له را تصديق نموده و اجازاتى كه به نظر اين مؤلف رسيده است براى آن جناب صادر فرموده اند و حقا ايشان واجد مقام علم و كمالات نفسانى و ملكات معنوى و از افراد موفق مى باشد .

آثار علمى ايشان كه حقير ديده ام به قرار زير است:

1- رساله قاعده لاضرر كه تقريرات درس

مرحوم آيت الله حجت است.

2- حواشى بر كفايه الاصول 3- حواشى بر جواهر الكلام 4- حواشى بر عروه الوثقى . 4- حواشى بر منظومه سبزوارى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

جليلي، شجاع الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شجاع الدين ابن حجةالاسلام حاج شيخ بهاءالدين (معروف به نظام العلماء) بن مرحوم آيت حاج شيخ محمدصالح جليلى كرمانشاهى از علماء اعيان و مشهور استان كرمانشاه و عالمى متين و باوقار و اخلاقى بودند.

تولدشان در سال 1318 ق در شهر كرمانشاه واقع شده و پس از گذرانيدن دوران كودكى در دامن والد ماجدش خدمت مرحوم آقا شيخ حسن كربلايى و آقا شيخ احمد نجفى كرمانشاهى مقدمات و سطوح را به پايان رسانيده و در سال 1339 عزيمت به نجف اشرف نموده و از دراسات فقه آيت اللَّه العظمى اصفهانى و اصول آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و حكمت و معقول را خدمت عالم جليل مرحوم آقا شيخ مرتضى طالقانى كه يكى از اوتاد و زهاد عصر خود بود استفاده نموده اند.

و بعد از پنج سال اقامت و مجاورت به واسطه اغتشاش اوضاع عراق و تبعيد آيات عظام نجف به ايران اجبارا به وطن خود برگشته و مدت يكسال توقف و در خلال آن مشرف به مكه شده و بعد از مراجعت به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيت اللَّه يثربى و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم اصفهانى مدت يك سال بهره مند گرديده.

و در سال 1346 مجددا به نجف مهاجرت تا سال 1350 توقف و از محضر آيتين اصفهانى و عراقى مستفيض شده و پس از رسيدن به مقام شامخ اجتهاد و دريافت اجازه به كرمانشاه بازگشته و به انجام وظايف دينى و روحى از قبيل اقامه جماعت

و تعليم و تربيت عده اى از محصلين كرمانشاه نموده و در سال 1385 ق اقدام به تأسيس مدرسه علميه (عمادالدوله) كه تا هم اكنون از مدارس دائر كرمانشاه و در تحت سرپرستى فرزند برومندش حاج آقا حسام الدين اداره مى گردد.

وى در روز يكشنبه دوم ربيع الثانى 1393 ق دار فانى را وداع گفته و با تجليل فراوان تشييع و حمل به قم گرديده و در آنجا نيز عموم مراجع و آيات عظام و حوزه علميه تشييع نموده و در مقبره فاطميه بين مسجد اعظم و صحن عتيق مدفون گرديدند.

داراى آثار قلمى چنديست كه به آن اشاره مى گردد.

1- تقريرات دوره كامل فقه آيت اللَّه اصفهانى به نام (دررالفقهيه) 2- دوره كامل اصول آقا ضياءالدين عراقى بنام (دررالنجفيه) 3- رساله اى در لاضرر 4- كتابى در توحيد 5- كتابى در اثبات امامت و ولايت 6- مجموعه اى در تمام مجالس منبر آن مرحوم در ماه مبارك رمضان و دهه عاشوراء

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

جليلي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالرحيم بن عبدالرحمن بن عبدالاحد بن عبدالجليل معروفترين شخصيتهاى خانواده جليلى مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالرحيم كرمانشاهى است وى از اعاظم فقها و مراجع تقليد دوره ناصرى محسوب بوده و در سال 1232 هجرى قمرى در كرمانشاه متولد شده علوم مقدماتى و سطوح را در كرمانشاه فراگرفته و مدتى در بروجرد از محضر فقيه ملا اسداللَّه بروجردى كسب فيض كرده سپس براى تكميل تحصيل به نجف اشرف مشرف گرديده مرحوم شيخ عبدالرحيم غالب تحصيلات عاليه خود را در خدمت مرحوم شيخ حسن بن شيخ جعفر كاشف الغطاء مؤلف كتاب انوارالفقاهة انجام داده پس از مرحوم شيخ حسن از محضر درس مرحوم صاحب جواهر مستفيض گرديده و از بزرگان

اساتيد مانند صاحب جواهر و شيخ على كاشف الغطاء و سيد علينقلى كربلائى و سيد على صاحب برهان قاطع باخذ اجازه اجتهاد نائل آمده مرحوم حاج شيخ عبدالرحيم مرجع تقليد مردم كرمانشاه بوده و منصب قضاء و حل و فصل دعاوى اهالى را به عهده داشته حدود سى جلد كتاب و رسائل مختلف در فقه و اصول از خود به يادگار گذاشته كه مهمترين آنها عبارتند از: كشف الاسرار در شرح دره بحرالعلوم- لمعات الانوار در مقدمات صلوة- كتاب البيع- كتاب الاجارة- مجمع المسائل- دقايق الاصول- رساله درر با رساله در استعمال اوانى ذهب و فضه- اثنى عشريه در حل مشكلات اخبار و احاديث- رساله در كيفيت زيارت عاشورا- كتاب سرالاسرار در وقايع جانگداز طف مرحوم علامه سيد محسن عاملى در كتاب اعيان الشيعه در جزو 37 صفحه 127 شرح احوالات حاج شيخ عبدالرحيم مفصلا اشاره نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

جليلي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن عبدالجليل در معقول و منقول صاحب نظر بوده و داراى تأليفاتى چون شرح اصول كافى است حاج آقا محمد شكسته نستعليق را خوش مى نوشته و كتب بسيارى به خط خوش خود استكتاب كرده است حاج آقا محمد به عربى و فارسى شعر مى سروده و بارق تخلص مى كرده در سال 1281 قمرى در كرمانشاه فوت نموده و جنازه او را به نجف اشرف برده و در وادى السلام مدفون شد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

جليلي، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدهادى بن شيخ عبدالرحيم- حاج شيخ محمدهادى جليلى كرمانشاهى در سال 1288 قمرى در كرمانشاه ديده به جهان گشوده تحصيلات مقدماتى و سطوح را طبق معمول آن زمان در زادگاه خود فراگرفت و در سال 1308 ق براى تكميل تحصيلات خود به نجف اشرف عزيمت نمود و در نجف اشرف به حلقه درس غالب بزرگان عصر چون ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج شيخ هادى تهرانى و سيد محمد بحرالعلوم صاحب بلعةالفقيه راه يافت و سرانجام در ملازم درس مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى گرديد مرحوم حاج شيخ محمدهادى پس از نيل به مقام منيع مرجعيت و دريافت اجازات متعدد از اساتيد خود به زادگاه اصلى خويش كرمانشاه مراجعت نموده و تا قبل از تشكيل دادگسترى به قضاوت شرعى و حل و فصل امور مردم اشتغال داشت مرحوم آيت اللَّه جليلى بر حسب تقاضاى مرحوم آيت اللَّه اصفهانى حوزه علميه كرمانشاه را تأسيس نمود و به تربيت طلاب علوم دينيه همت گماشت تدريس بحث خارج و اداره امور طلاب را بعهده گرفت تا اواخر عمر شريف خود به تدريس و تأليف كتب فقهى و اصولى اشتغال داشت تأليفات مغفور له بالغ

بر بيست مجلد كتاب و رساله است كه مهمترين آنها عبارتند از تتميم كشف الاسرار: در اين كتاب مرحوم والد ماجدشان دره بحرالعلوم را شرح نموده و قبل از اتمام فوت نموده مرحوم حاج شيخ محمدهادى از مصرع (و سن فيها لحد موسع) تا آخر منظومه را شرح نموده و فصولى در احكام نماز جماعت بر آن افزود.

ديگر از تأليفات ايشان كتاب الطهاره- كتاب القضاء- رساله در مزارعه و مساقات- كتاب الطلاق- رساله در مشتق- رساله در برائت- رساله در حجيت ظن- رساله در ميراث زوجه- رساله در اجتماع امر و نهى- رساله در تعادل و تراجيح رساله در مسئله ضد- كتاب القضاء- مى باشد مرحوم شيخ محمدهادى رئيس مطاع و داراى محبوبيتى خاص در بين اهالى كرمانشاه و اطراف آن بود، نه تنها مورد اعتماد و احترام مسلمانان بودند بلكه اقليت هاى مذهبى هم به ايشان ارادت مى ورزيدند مرحوم آيت اللَّه جليلى در سال 1375 قمرى در ماه مبارك رمضان در حال اداء فريضه ظهر در نجف اشرف به رحمت ايزدى پيوستند و در وادى السلام دفن شدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

جناب حسيني اصفهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1287 ق)، فقيه، حكيم، نويسنده و روزنامه نگار. وى از سادات و معاريف رجال ادبى و رياضى اصفهانى بود. در نزد علماء اين سامان در فقه و اصول و طب و بخصوص رياضى و در هيأت جديد و قديم سرآمد معاصران شد، و تمام عمر خود را صرف تحصيل علوم و اشاعه آن از راه روزنامه و كتاب كرد. مير سيد على در سال 1324 ق روزنامه «الجناب» را با چاپ سنگى در اصفهان منتشر كرد. سرانجام در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه دفن

شد. از جمله آثار او: «الاصفهان»؛ «راهبر براى مسافرين اصفهان»؛ و «فعاليتهاى فرهنگى بنادر جنوب (بوشهر) در شيخ نشين دوبى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (248 -245 /1)، تذكرة القبور (241 -240)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (103/3)، مؤلفين كتب چاپى (173 -171 /4)، يادگار (س 4 ش 4، ص 56).

جنتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد جنتي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/12/3

زندگينامه علمي

آية الله احمد جنّتي در سوم اسفند 1305 هجري شمسي در روستاي لادان از بلوك ماربين ، واقع در سه كيلومتري غرب شهرستان اصفهان ، چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم ملا هاشم از روحانيون وارسته و بزرگي بود كه از شنبه تا چهارشنبه در شهر اصفهان حضور داشت و به تدريس علوم حوزوي مي پرداخت و روزهاي پاياني هفته را در روستا به سر مي برد. مردم روستاي او كه بيشتر كشاورز و دامدار بودند و عمدتاً از نظر اخلاقي در جايگاه مناسبي قرار داشتند، اگر دچار اختلافي مي شدند براي حل و فصل مسائل خود به او مراجعه مي كردند، وي تا پايان عمر رابطه اش را با حوزه علميه اصفهان قطع نكرد و از محضر عالمان بزرگي همچون حاج آقا رحيم ارباب و حاج سيد علي نجف آبادي بهره برده بود در آمدش منحصر به وجوه شرعي و يا از طريق وعظ و خطابه بود. او يك فرزند بيشتر نداشت . مادر آية الله احمد جنّتي نيز زني پاك و صبور بود و علاوه بر خانه داري ، قرآن و برخي از كتب ديني را تدريس و بعضي از جلسات مذهبي را نيز اداره مي كرد و با صبر و

قناعت ، زندگي مي گذارند. در زادگاه آية الله جنّتي و كل آن منطقه مدرسه اي وجود نداشت ؛ از اين رو او به مكتب خانه رفت و خود، اندكي از دروس جديد را خواند و بعدها در قم ، مقداري زبان انگليسي فرا گرفت . او دورة ادبيات عرب و مقدمات سطح را تا سال 1324 در حوزه علميه اصفهان خواند. دوران نوجواني او با اختناق رضاخاني همراه بود: پوشيدن لباس روحاني براي بسياري از طلاب ممنوع شده بود؛ آنها مي بايست براي پوشيدن آن لباس ، مجوّز دريافت كنند و تنها به تعداد كمي از آنان مجوز داده مي شد. عمامه ها را از سر طلاب برمي داشتند؛ كلاههاي نمدي را پاره مي كردند؛ از سر زنان چادر بر مي داشتند؛ مجالس روضه به تعطيلي كشيده شده بود و مساجد به خلوتي مي گراييد و ... آية الله جنّتي خود، از نزديك شاهد چنين روزگاري بود. او پس از تكميل مقدمات و طي كردن برخي از دروس سطح ، به حوزه علميه قم آمد تا از محضر عالمان و فرزانگان آن ديار نيز بهره ببرد. با ورود به قم به تكميل دروس دورة سطح پرداخت و در درس خارج بزرگاني همچون آية الله العظمي بروجردي (ره ) و امام خميني (ره ) شركت مي جست . در اين مدت از شركت در بحث هاي اخلاق و تفسير نيز غافل نماند. او در اين مدت در مدرسه فيضيه و حجتيه حجره داشت . آية الله جنّتي بخشي از دروس مقدمات را نزد پدرش و بخشي را نزد مرحوم سيد ابوالقاسم هرندي خواند. او بخشي از معاني و بيان را نزد مرحوم سيد محمد باقر ابطحي و بخشي ديگر را نزد حاج شيخ احمد فياض فرا گرفت

و معالم را نزد مرحوم حاج شيخ علي مشكاتي آموخت . در قم شرح لمعه را نزد مرحوم شهيد صدوقي آموخت و براي آموختن بخشي از رسائل و قوانين به نزد مرحوم آية الله بهاءالديني رفت . بخشي از كتاب مكاسب را نزد مرحوم حاج سيد محمد باقر طباطبايي بروجردي فرا گرفت . و براي آموختن كفايه به نزد مرحوم حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني و مرحوم مجاهدي رفت . بخشي از مكاسب را نيز نزد مرحوم حاج آقا روح الله كمالوند آموخت .با تكميل دورة سطح به درس خارج بزرگاني چون آية الله العظمي بروجردي (ره )، آية الله العظمي گلپايگاني ، آيت الله العظمي حجّت كوه كمره اي (ره ) و آية الله العظمي امام خميني (ره ) رفت و سالها در درس فقه و اصول ايشان به طور جدي شركت كرد. او در طي اين سالها در بعضي از درسهاي اخلاق نيز شركت مي نمود،تا علاوه بر آموختن علم ، عمل به آنها را نيز فراگيرد. آية الله احمد جنتي در دوران تحصيل خود با فضلائي چون شهيد سعيدي ، شيخ محسن حرم پناهي ، شهيد مفتح ، سيد كرامت الله ملك حسيني ، شيخ ابوالقاسم خزعلي و شيخ محمد علي موحدي كرماني به مباحثه درس مي پرداخت و با بزرگاني چون شهيد بهشتي ، شهيد قدوسي ، آية الله مصباح يزدي ، آية الله سبحاني ، آية الله مشكيني و آية الله اميني رابطة دوستانه و مصاحبت داشت . آية الله جنتي تا كنون آثار علمي و فرهنگي فراواني از خود بر جاي نهاده است . او مدت چهارده سال در مدرسة علميه حقاني به تدريس دروس دورة مقدمات و سطح پرداخته است . مدرسه علمية حقاني ، مدرسه اي بود كه با هزينة يكي از تاجران با تقواي زنجان و با مديريت

شهيد قدوسي آغاز به كار كرد. اين مدرسه كه بسياري از بزرگان كنوني حوزه ، در ادارة آن شركت داشتند، با ابتكار شهيد بهشتي و با طرحي نو و شيوه اي تازه در تدريس و تحصيل و با برنامه اي منسجم و امروزي ، به تربيت و آموزش طلاب از مقدمات تا سطح مي پرداخت كه بسياري از مديران و متصديان امور قضايي و اصحاب فرهنگ و پژوهشگران امروز جامعه در آن پرورش يافتند. طلاب اين مدرسه در بسياري از فعاليتهاي علمي و سياسي دورة طاغوت و پس از آن ، در اداره و برنامه ريزي علمي و فرهنگي سياسي انقلاب اسلامي شركت كردند و اين حاصل تلاش استادان اين مجموعه ، از جمله آية الله احمد جنتي بود. آية الله جنتي به ترجمة برخي از كتب حديث پيشينيان ، از جمله «اثبات الهداة »، «ايقاظ الهجعه »، «تحف العقول » و «المواعظ العددية » پرداخته است .فعاليتهاي علمي و فرهنگي و تحصيل فقه و اصول مانع فعاليتهاي سياسي آية الله جنتي نگرديد. فعاليتهاي سياسي در پروندة زندگاني او گاه بيشتر و بهتر مي درخشد. آية الله احمد جنتي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ، در سخنرانيها، اجتماعات عمومي و جلسات خصوصي همواره به افشاي ماهيت پليد حكومت پهلوي و ضرورت براندازي اين حكومت وابسته مي پرداخت . او كه خود سالها شاگرد مرجع عالي قدر شيعه ، امام خميني (ره ) بود، همواره ديگران را به پيروي از راه امام (ره ) دعوت مي كرد. از سوي ديگر در درون حوزه ، ضمن ملاقات با علما و مراجع ، آنها را از آخرين اخبار حركت انقلابي امام و مردم با خبر مي ساخت . او با عضويت در جامعة مدرسين حوزه علميه قم ، به برنامه ريزي هماهنگ براي برپايي راهپيمايي ها، نوشتن اعلاميه ها و

ارتباط با ديگر مراكز مرتبط با نهضت امام خميني (ره ) _ همانند جامعه روحانيّت مبارز _ مي پرداخت . آية الله جنتي همواره ارتباط خود را با امام (ره ) حفظ مي كرد تا با الهام گيري از ايشان ، از آخرين فعاليتهاي مبارزاتي در قم ، نجف و ديگر شهرها اطلاع پيدا كند. او بارها در قم ، رفسنجان و جزيرة خارك مورد تهديد و تعقيب رژيم شاه قرار گرفت و چند بار در قم بازداشت شد. او سه نوبت به زندان رفت و مجموعاً سه ماه زنداني شد و يك بار هم دستگير و به مدت سه سال به اسدآباد همدان تبعيد شد. فعاليتهاي وي پس از انقلاب نيز ادامه يافت . با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357، آية الله جنتي در مسؤوليتها و سنگرهاي گوناگوني به ايفاي نقش پرداخت . نخستين مسؤوليت او پس از پيروزي انقلاب ، قضاوت در دادگاه هاي انقلاب با حكم امام خميني (ره ) بود. بر كناري و گاه اعدام قضات دوران حكومت شاه ، فقدان قوانين و آيين نامه هاي اجرايي در دادگاهها، عدم آشنايي افرادِ مؤمن و انقلابي با سير اجرايي كار قضاوت و مشكلات متعدد ديگر، كار در دستگاه قضايي سالهاي نخستين انقلاب را دشوار ساخته بود. با وجوداين مشكلات ، بزرگاني چون شهيد قدوسي ، شهيد بهشتي و آية الله جنتي در اين عرصه پاي نهادند به تدوين و اصلاح ساختار قضايي كشور پرداختند. دستگاه قضايي منسجم امروز كشور ما، حاصل تلاش اين عزيزان در آن سالهاست . از مسؤوليتهاي مهم آية الله جنتي عضويت در شوراي نگهبان قانون اساسي ، از نخستين روزهاي تشكيل اين نهاد مقدس است . شوراي نگهبان از نهادهاي مهم انقلاب به شمار مي آيد كه با وجود آن ، مي توان گفت

توطئه هايي چون داستان مشروطه تكرار نخواهد شد و همواره ، مصوّبات مجلس ، از صافي فقه اسلام و قانون اساسي خواهد گذشت . اين نهاد همواره مورد هجمة دشمنان انقلاب قرار گرفته است . آية الله جنتي در طول عمر 24 ساله اين نهاد، بارها با عنوان عضو فقيه اين شوري ، به دفاع از اين نهاد و مباني انقلاب اسلامي پرداخته است .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جوادي آملي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرزانه و حكيم متأله، حضرت آيت اللَّه جوادى آملى در سال 1312 (ه.ش) در خانواده اى روحانى در شهرستان آمل متولد شدند. پدر ايشان از علما، وعاظ و زهاد مشهور آمل بودند. پس از گذران تحصيلات دوران ابتدايى در سال 1324 (ه.ش) شوق پدر و فرزند به دروس دينى موجب شد تا ايشان در حوزه ى علميه آمل مشغول تحصيل شوند. وى در مدت پنج سال نزد اساتيد مبرز و متقى كه بعضاً شاگرد مرحوم آخوند خراسانى بودند تا حدى سطوح عاليه ى مقدمات، فقه، اصول و حديث را فراگرفتند. سپس در سال 1330 (ه.ش) از آمل به تهران هجرت نموده و با راهنمايى پدر بزرگوارشان به حضور آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) كه از اعاظم عصر بود، رسيدند و از آن طريق به مدرسى مروى راهنمايى گرديدند و سطوح عاليه و معقول را در آن محضر شريف فراگرفتند. اين سير علمى تا سال 1335 (ه.ش) ادامه يافت و در آن دوره، كتابهاى منظومه، اشارات و بعضى از اسفار را نزد اساتيد مبرزى همچون آيت اللَّه شعرانى (ره) و آيت اللَّه الهى قمشه اى (ره) فراگرفتند و نيز مقدارى از خارج فقه و اصول را نزد استاد والامقام، آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) تلمذ كردند و در

سال 1335 (ه.ش) به دليل جامعيت حوزه ى علميه قم، وارد قم، شهر كريمه ى اهل بيت، حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) شدند و در آنجا از محضر آيت اللَّه العظمى السيد محمدحسين البروجردى بهره بردند و نيز از درس فقه فقيه نامدار، آيت اللَّه محقق داماد (ره) به مدت سيزده سال، و از محضر استاد، امام خمينى (ره) يك دوره ى اصول به مدت هفت سال را درك كردند. همچنين ايشان به حضور استاد مسلم، علامه طباطبايى (ره) رسيدند و مباحث تكميلى اسفار، خارج حكمت متعاليه عرفان اسلامى و مباحث عاليه ى تفسير حديث و قرآن را در جلسات خصوصى از محضر آن استاد گرانقدر فراگرفتند. ايشان از اوان حضور در تهران و نيز پس از هجرت به قم و تاكنون كه حدود چهل سال مى باشد، انواع دروس معقول و منقول را تدريس كرده اند؛ به گونه اى كه اكنون از بزرگترين رهبران فكرى جهان اسلام، در ابعاد مختلف اسلامى به شمار مى آيند و شاگردان فراوانى در علوم مختلف اسلامى براى عالم اسلام تربيت نموده اند.

از توفيقات الهى ايشان، مداومت با معارف الهى خصوصاً قرآن مجيد است كه انواع حقايق دينى را از طريق تفسير قرآن در جهان اسلام منتشر كرده اند.

آيت الله جوادي آملي و وقف :

واقف بزرگوار، حكيم متأله و انديشمند گرانقدر استاد آيت اللّه جوادي آملي است كه نامشان ما را از هرگونه تعريف و توصيفي در ابعاد شخصيتي ايشان بي نياز مي كند و چهره معنوي و علمي ايشان در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامي درخشان تر از آن است كه اين قلم را توان تصوير باشد. ديدگاهها، مقاصد و منويات واقف محترم كه در قالب عبارات بليغ و مشرب عميق عرفاني در وقف نامه مطرح شده

است قابل توجه و تعمق است. بويژه توجه دادن خواننده گرامي به اين نكته مفيد و لازم به نظر مي رسد كه در اين وقف نامه يكبار ديگر آيين و سنت نيكوي وقف نامه نويسي كه به عنوان يك سند فقهي، حقوقي و تاريخي همواره در گذشته مورد توجه واقع مي شده است مدّنظر قرار گرفته و علاوه بر آن به ظرايف وقف و اهميت آن در شريعت نبوي (ص) و نيات واقف و خصوصيات عين موقوفه و تكليف آينده و ساير موارد فقهي و حقوقي آن به سبكي آموزنده اشاره شده است؛ اموري كه متأسفانه در وقف نامه هاي جديد يا متروك مانده و يا به صورت ناقص بدان پرداخته مي شود. در هر صورت اصل وقف نامه خود مشكي است عطرافشان و از بيان عطار بي نياز. سردبير وقف نامه حضرت آيت الله جوادي آملي بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين الحمدللّه الّذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي اللّه ُ علي رسولهِ الّذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَكّيها بها، و علي اهل بيته الذين استنّوا بسنته (ص) فيها، واللعن علي اعدائهم الّذين نَبَذوُها وراء ظهورها. بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد، عبد محض خدايي كه حق مطلق و هستي صرف است: هيچ موجود امكاني مالك چيزي نبوده. ذاتا، وصفا و فعلاً بلكه اثرا، فاني در ذات، صفت، فعل و اثرخداوند مي باشد، اسناد هر گونه هستي به غير خداوند مجاز است؛ و اگر اسناد شأني از شؤون هستي به غير خدا صحيحا بررسي شود، سبك مجاز از مجاز مي باشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شؤون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب

عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي (ص) حلّ شد، قل لااملك لنفسي نفعا ولا ضرّا،... ليس لك من الامر شي ءٌ...، و براي ديگران در معاد، روشن مي گردد، يوم لاتملك نفس لنفسٍ شيئا. زيرا، قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است، نه وعائي براي حدوث آن. البته، در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور، به غير خدا اسناد مالكانه داده مي شود، و بر همين اساس، اشخاصي مالك، و اشيائي مملوك، و عقود و ايقاعاتي، ممضي، و عهودي ايفاء مي گردد. انسان مؤمن كه به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شؤون مجازي خود را به خداوند بيع كرد، بعد از آن هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شؤون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي داند، و از خود چيزي ندارد، تا آن را مورد معامله قرار دهد، و اگر چنين كرد، حتما به عنوان امتثال فرمان مالك حقيقي خواهد بود. لذا اينجانب عبداللّه واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالك و وليّ، و نه به عنوان خليفه مالك يا وكيل و نائب او، بلكه به عنوان عبد آبق كه به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، درباره خانه ملكي و متصرّفي شهر قم، عهد و قراري با مولاي غيب و شهودم بستم كه ذيلاً بعد از فصول دهگانه، مشروح مي شود. 1_ مهم ترين هدف بعثت، تزكيه نفوس و تعليم كتاب آسماني و حكمت است، نمونه هاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن

مجيد بيان شد، يكي از بارزترين مصداق تزكيه همانا تأديه صدقه مي باشد، و كاملترين مصداق صدقه، وقف است كه اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود، و هيچ صدقه اي چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سكني، عمري، رقبي، و نيز بر زكات مال و زكات فطر و نظائر آن براي آن است كه امور مزبور، نشانه صداقت ايمان و صدق متصدّق و واقف مي باشد. 2_ فضيلت صدقه كه وقف مصداق بارز آن است، در اين است كه خداوند شخصا او را مي پذيرد، و دريافت مي نمايد چنانكه فرمود: اَلَم يَعلَموُا اَنّ اللّه َ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ، بنابراين دريافت رسول اكرم (ص)، مَظهر اَخذ خدا خواهد بود، و جمع بين آيه مزبور و آيه خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقةً تُطهّرهُم وَ تُزكّيهِم بها، آن خواهد شد كه، و ما اَخَذتَ اِذ اَخَذتَ، ولكنّ اللّه َ اَخَذَ. 3_ چون صدقه كه، وقف، فرد كامل آن مي باشد، مُطَهّر نَفس از اوساخ، و مُزَكّي روح از ادناس و اقذار است، اميد آن خواهد بود كه چنين روح طاهر از دَرَن و رَين، تواناي ادراك صحيح وحي الهي باشد، زيرا، سروش غيب را جز طاهران طائر باغ ملكوت و طائران طاهر از دَنَس مُلك، مسّ نمي كنند،... لايمسّه الا المطهّرون. 4_ از آن جهت كه صدقه و وقف، كه مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف مي باشد، با اندك غبار گردِ منّت و اذيّت، غبارين و متوسخ شده، و شايسته صعود به بارگاهي كه جز، كلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمي يابد، اليه يصعد الكلم

الطيّب، نخواهد بود، لذا نداي قرآن مجيد چنين است: يا ايّها الّذين آمنوا لاتبطلوا صَدَقاتِكم بالمنّ و الاَذَي. 5 _ چون صدقه جاري همانند سنّت ساري از آثار سودمند مي باشد، و تا برقرار است، روح صاحب آن در دارالقرار قريرالعين خواهد بود، و خداوند، قادم را چون غابر مي نگارد، نَكتُبُ ماقَدَّموا و آثارَهم، و جزء اَعمال برّ متوفي محسوب مي گردد، اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كاملاً بيان شد،... والمتصدّقين والمتصدّقات... اَعَدّ اللّه ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجرا عَظيما_... يُضاعَف لَهُم و لَهُم اَجرُ كَريم _ ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر، الاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته، فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنَّها، فهي يعمل بها بعد موته، او ولد صالح يدعو له _ و چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذكر امور سه گانه در اين حديث يا امور شش گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است، نه تعيين، لذا علم صائب، فرزند صالح، سنّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه روح و ريحانِ روح رائح الي اللّه خواهد بود. 6 _ چون اثر نافع صدقه كه وقف مصداق روشن آن مي باشد، همانند ديگر واقعيت هاي ديني، هنگام احتضار ظاهر مي شود، محرومان از چنين فيض فوزآوري، درخواست ارتجاع به دنيا را بجاي تسريع رجوع الي اللّه ، و رجعت به وطن اصلي، مطرح مي كنند، و به شيوه نكوهيده اَتَستَبدِلوُن الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرُ، انّا للّه ِ وَ انّا اِلَيهِ راجِعوُنَ را، به، رَبِّ ارجِعوُنِ...، مبدّل ساخته، و تمنّي كاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و

گمان و وهم نشانده، آنگاه چنين مي گويند:... فَاَصَّدَّقَ وَ اَكُن مِنَ الصّالِحينَ _ و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت كبري، حضرت علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلّين فرمود: الصَّدقةُ والحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما. 7_ از آن جهت كه اهل بيت طهارت و عصمت صلوات اللّه عليهم اجمعين، قرآن ناطق اند، و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند، و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و به حِكَم آن معتقد، و به احكام آن عامل اند، لذا رسول گرامي (ص) و اهل بيت معصوم (ع) آن حضرت (ص) اقدام به وقف كرده اند، درباره پيامبر گرامي (ص) چنين آمده است: تصدّق رسول اللّه (ص) باموالٍ جَعَلَها وقفا، وَ كانَ يُنفِق مِنها عَلي اَضيافِهِ، وَ اَوقَفَها عَلي فاطِمةَ عَليهَاالسلام... _ و درباره حضرت اميرالمؤمنين، عليه السلام، آمده است: كان عبدا للّه ، قد اَوجَبَ اللّه ُ له الجنة، عمد الي ماله فَجَعَله صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم انما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهي عن النار، و حضرت صدّيقه كبري، فاطمه زهرا صلوات اللّه عليها، اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت اميرالمؤمنين (ع)، آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي عليهماالسلام، سپس به سيّد شهدا حضرت حسين بن علي عليهماالسلام، روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگ تر كه علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض، سپرد، و همچنين از سائر معصومين عليهم السلام رسيده است كه مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده اند، حتي درباره حضرت سيد شهدا (ع) رسيده است كه نواحي قبر شريف خود را از اهل

نينوي و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود، و آن را بر ايشان تصدق نمود. 8 _ چون اصحاب متعهد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره، به آن ذوات مقدّس اتّساء داشته اند، لذا هر صحابي متمكن، اقدام به وقف مي نمود، چه اينكه از جابر روايت شده لم يكن من الصحابة ذو مقدرةٍ الاّ وقف وقفا. 9 _ همان طوري كه وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه كردن، ارث بردن و مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درباره وقف چشمه يَنبُع چنين فرمود:... هي صدقة، بتةً بتلاً، في حجيج بيت اللّه و عابري سبيلٍ، لاتُباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين، لايقبل اللّه منه صرفا و لا عدلاً. 10 _ شرح صدر، سعه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي نمايد كه جهاني بينديشد، و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار دهد چنانكه رسول گراميِ چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد. لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و كافر، ذمّي و حربي مادامي كه اعانت بر عصيان و تعاون بر اثم نباشد، جايز است و آيه مبارك و كريم، لاينهاكم اللّه عن الّذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليه_م انّ اللّه يحبّ المقسطين، گ_واه آن مي باشد. اكنون كه خطوط كلّي صدقه جاري، طي ده فصل بيان شد، به اصل مطلب مي پردازم، و آن اينكه وقف صحيح شرعي _ جامع همه شرايط واقف، موقوف عليه، موقوف و وقف _ نمودم خانه ابتياعي، ملكي و متصرفي خودم را كه

واقع است در: قم، خيابان ارم (آية اللّه نجفي مرعشي) پشت مسجد آية اللّه گلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محقّقان، مؤلّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند تفسير، فلسفه الهي، كلام، فقه، اصول و سائر دانش هاي ديني، الي ان يرث اللّه الارض و من عليها. توليت آن مادامت الحيوة، در اختيارم مي باشد، و بعد از توّفي و ادراك لقاء اللّه ، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است، چنانكه توليت مدرسه علميه سعادت را كه در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي باشد، بعد از وفاتم، در اختيار مشاراليه خواهد بود، و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي باشد، و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان، كسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود. تمام كتاب ها و سائر لوازم كتابخانه و تلفن، در اختيار مركز تحقيقاتي اسراء است. ايجاب و قبول، اقباض و قبض، حاصل، و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم اعم از مرقوم و غير آن جاري شد، ربّنا تقبل منّا و خذه منّا و طهّرنا به والحمدللّه ربّ العالمين، الّذي يرث الارض و من عليها. منبع:ميراث جاويدان

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

جوادي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالله جوادى دامت بركاته در سال 1341 ق بقم المحميه مهاجرت نموده و مدت هفت سال از محضر مرحوم آيه الله العظمى حايرى حاج شيخ عبدالكريم طاب الله ثراه و آيات ديگر استفاده نموده تا بدرجه اجتهاد رسيده و با دريافت اجازات در سال 1348 ق بابهر مراجعت و اقامت دائمى نموده و تا حال

حاضر باقامه جماعت و وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

تأليفات و نوشته هاى ايشان از اين قرار است:

1- رساله اى در لباس مشكوك.

2- رساله در قاعده يد كه از محضر درس مرحوم آيه الله نائينى استفاده نموده.

3- رساله اى در قاعده لاضرر.

4- جزواتى بعنوان حاشيه بر مكاسب و حواشى بر دررالفوائد آيه الله حايرى.

5- رساله مستقلى در ارث.

6- رساله اى در رد مسلك باب و بهاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

جواهري، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1387 -1301 ق)، فقيه اصولى. نياى وى شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، بود. وى از پارسايان معروف نجف بود كه پس از طى دوره هاى مقدماتى، دروس عالى فقه و اصول را از محضر شيخ محمدكاظم خراسانى، سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى و عده اى از ديگر استادان و رجال حديث را از محضر سيد ابوتراب خوانسارى و معقول را از محضر شيخ عبدالهادى شليله ى بغدادى فراگرفت. سپس به تدريس فقه و اصول پرداخت و دانشمندان زيادى از محضر او استفاده كردند. در مقبره ى صاحب «جواهر» در نجف به خاك سپرده شد. از آثار وى: ترجمه ى «انيس الموحدين» كلباسى از فارسى به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (82/4)، مستدركات اعيان (131/3).

جويني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 438 /437 /434 ق)، نحوى، مفسر، فقيه شافعى. ملقب به ركن الاسلام. وى پدر امام الحرمين بود. عبداللَّه در جوين متولد شد. ادبيات را نزد پدر در زادگاهش آموخت. سه بار به نيشابور رفت و فقه و اصول را نزد سهل بن محمد صُعلوكى فراگرفت، و سپس در مرو از محضر قفّال مروزى استفاده برد. و از ابونهيم اسفراينى نيز بهره گرفت. ركن الاسلام در بغداد در محضر ابوحسين بن بشران حاضر شد. وى در سال 407 ق به نيشابور بازگشت و به تدريس و فتوى مشغول شد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «التبصرة»؛ «التذكرة»؛ «التفسير الكبير» يا «تفسير الجوينى» مشتمل بر انواع علوم؛ «الفرق والجمع» يا «الجمع والفرق»؛ «الفروق والسلسلة»؛ «مختصر المختصر» يا «مختصر الجوينى»؛ «موقف الامام والمأموم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (290 -291 /4)، دايرةالمعارف فارسى (776/1)، روضات الجنات (158 -160 /5)، ريحانه (444/1)، سيرالنبلاء (618 -617

/17)، كشف الظنون (1910 ،1626 ،1621 ،1258 ،996 ،601 ،446 -445 ،385 ،339)، معجم البلدان (224 -223 /2)، معجم المؤلفين (165/6)، وفيات الاعيان (48 -47 /3)، هدية العارفين (451/1).

جهرمي، عبدالجبار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالجبار مجتهد جهرمى از دانشمندان بزرگ اين شهرستان بوده مرحوم والدش كه از تجار و بازماندگان بود به عراق عرب رفته و در آنجا مجاور اماكن مشرفه شد. وى در عراق تحصيل علوم دينيه نموده تا به مدارج اجتهاد رسيده آنگاه به شيراز مراجعت و در محله سرباغ شيراز سكونت نموده و در مسجد ميرزا محمد تاجر به امامت پرداخته و در مسجد حسينيه حاج قوام الملك به تدريس اشتغال داشت تا بعد از 1313 قمرى كه وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جيلاني اصفهاني ، محمد رفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و فقيه جامع، در متولد شده، پس از تحصيل مقدمات به اصفهان مهاجرت نموده، و سال ها به تكميل فضايل و معلومات خود گذرانيده. در نجف به درس سيد بحر العلوم و ديگران حاضر شده.

كتب زير از اوست:

1- اصل الاصول، در شرح معالم، مفصل 2- جواهر الاصول، حاشيه بر معالم تا آخر تعادل و تراجيح 3- حواشى بر دره ى بحرالعلوم 4- رساله در جمعه 5- كشف المدارك، تعليقه بر مدارك، مطبوع 6- اللثالى الثمنية در شرح نهج البلاغه؛ و غيره.

صاحب عنوان در حدود سال 1245 به بعد در نجف وفات يافته.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

چهاردهي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1252 ق)، فقيه امامى. در چهارده از روستاهاى لاهيجان به دنيا آمد و مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. در قزوين به تكميل تحصيلات پرداخت و پس از چندى به عتبات مهاجرت كرد، در نجف از مجلس سيد حسين كوهكمرى بهره برد. وى از ملا على خليلى تهرانى روايت مى كرد. شيخ آقابزرگ تهرانى از چهاردهى اجازه ى روايت داشت. وى از مشايخ آيت اللَّه شهاب الدين مرعشى نجفى بود. از جمله آثار وى: «الادعيه والاذكار»؛ «التذكرة الغرويه»، در نمازهاى مستحبى و ادعيه؛ ترجمه ى «صحيفه سجاديه»، به فارسى؛ «تعقيبات الصلوة»؛ ترجمه ى «نواقض الروافض»؛ حاشيه بر «خلاصة الحساب»؛ حاشيه بر «روضة البهيه»؛ حاشيه بر «رياض المسائل» سيد على طباطبائى؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «قوانين الاصول» ميرزاى قمى؛ حاشيه بر «منهج المقال» ميرزا محمدعلى استرآبادى؛ «ذريعة العباد»، در اصول و فروع و ادعيه؛ «الرسالة الغرويه فى جواب الطبريه»، در اصول دين؛ شرح «قصيده مطالع الانوار» كه منظومه اى است در مدح آل عبا؛ شرح «نهج البلاغه» به فارسى؛ شرح «قواعد

الاحكام»؛ «زبدة العبادات» كه رساله ى عمليه او به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (444 -443 /9)، الذريعه (45/16 ،141/14 ،30 ،29 /12 ،220/11 ،31/10 ،96 ،84 /6 ،219 ،143 ،112 /4 ،392/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1549 -1548 /14)، معجم المؤلفين (67/11)، مكارم الآثار (1407 -1406 /4).

چهارسوقي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي اصفهاني مشهور به « صاحب روضات » عالم فاضل مجتهد، اديب و محقق رجالي برجسته از علماي بزرگ شيعه در قرن سيزدهم فرزند عالم برجسته حاج ميرزا زين العابدين موسوي خوانساري ( مدفون در تكيه شيخ محمد تقي رازي ) مي¬باشد.

اين عالم بزرگوار در خوانسار متولد شد و تحصيلات خود را در اصفهان نزد علماي بزرگي چون سيد محمد شهشهاني، سيد صدرالدين عاملي ، شيخ محمد تقي رازي ( صاحب حاشيه)، سيد محمد باقر حجت الاسلام، حاج محمد ابراهيم كلباسي و ... انجام داد. در نجف اشرف از بزرگاني چون سيد ابراهيم قزويني كسب علم نمود و از بزرگاني چون شيخ محمد كاشف الغطاء و ... اجازه دريافت نمود. پس از بازگشت به اصفهان به تدريس ، تحقيق ، تأليف و عبادت روزگار سپري نمود.

در عهد خود مرجعيت قضا و فتوي را داشت و در مسجدي كه در محله چهارسوق به نام وي نام گذاري شد امام جماعت بود. در تقوي و ديانت مورد تأييد تمامي علما و مردم زمانش بود. در مقامات عرفاني او آورده اند ظل السلطان مي خواست مالي را به آقا ميرزا محمد باقر واگذار كند، صاحب روضات گفته بود قريه توكل آباد من براي كفاف مخارج خود و خاندانم كافي است. ظل

السلطان ابتدا تصور مي¬كرد كه واقعا توكل آباد يكي از روستاهاي آباد اصفهان است وقتي پرس و جو كرد فهميد كه مقصود او توكل به خداوند است.

ايشان در شب دوشنبه 9 جمادي الاول 1313 ه_ . ق در گذشت و بنا بر وصيتش در تخت فولاد در جوار قبر ميرزا حسين خان كشيكچي به خاك سپرده شد.

به جهت احترام و تجليل از مقام برجسته وي به همت ميرزا سليمان خان ركن الملك و فرزندان اين عالم بزرگوار بعقه اي بر سر قبرش بنا گرديد.

تأليفات ايشان عبارتند از: احسن العطيه يا شرح برالفيه ، تسليه الاخوان، حاشيه بر شرح لعمه، حاشيه بر قوانين، رساله در ضروريات دين، رساله در شرح حديث حي ، رساله در امر به معروف و نهي از منكر، رساله عمليه، قصايد عربي و فارسي در مدح و فضيلت اهلبيت پيغمبر، مجالسي در مصائب حضرت سيد الشهداء و كتابهاي ارزشمند بسيار ديگر.

او تاليفات چندى در فقه، اصول و كلام دارد. از جمله: «روضات الجنات»، در احوال علما و سادات؛ «احسن العطيه» در شرح «الالفيه» شهيد اول؛ «تسليه الاحزان» فارسى، در مصيبت؛ حاشيه بر «شرح لمعه »؛ «ارجوزه»، در اصول فقه؛ «اقسام اسباب البلايا النازله فى هذه الدنيا على الشقى و السعيد»؛ «تفصيل ضروريات الدين و المذهب»؛ «حاشيه ى قوانين الاصول»؛ «قرةالعين و سرور النشاتين»؛ «رساله عمليه»؛ «رساله فى الامر بالمعروف و نهى عن المنكر».

مشهورترين كتاب ايشان « روضات الجنات في احوال العلماء و السادات » به عربي است كه بيش از ده سال از عمر خويش را مشغول تحقيق و تأليف اين كتاب ارزشمند نموده است. اين كتاب از كتاب هاي رجال

شناسي بسيار محققانه و عميق بوده و مورد استفاده بسياري از محققين و رجال شناسان قرار گرفته و بسياري ازبزرگان حواشي و فهرست ها بر اين كتاب نموده اند. شهرت اين كتاب به حدي بود كه پس از درگذشت اين عالم بزرگوار به مرور زمان اين خاندان به « صاحب روضات » و فرزندان بزرگوارش به « سادات روضاتي» معروف گشتند.

چهارسوقي، محمدهاشم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1235 ق)، مجتهد و نويسنده. وى برادر كوچكتر ميرزا محمدباقر خوانسارى، مؤلف «روضات الجنات»، بود. وى پس از مدتى از زادگاه خويش، خوانسار، براى كسب تحصيل به اصفهان آمد و در زمره ى علماى طراز اول اصفهان قرار گرفت. بسيارى از علماى روحانى اصفهان از شاگردان او بودند. وى در سن 81 سالگى در نجف درگذشت و در وادى السالم به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الاحكام الايمان»؛ «رساله ى عمليه»؛ «مجمع الفوائد، معدن الفوائد، مخزن الفوائد»؛ «مجموعة الرسائل»؛ «ميزان الانساب»؛ «اصول الدين»؛ «التجويد»؛ «اصول آل الرسول»، در اصول فقه؛ «حاشيه رياض»؛ «حاشيه قوانين» و چند اثر ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (353/7)، اعيان الشيعه (83/10)، الذريعه (275/22 ،45/19 ،102/6 ،148/4 ،196 ،177 /2 ،296/1)، ريحانه (192 -191 /2)، شرح حال رجال (254 -253 /6)، علماء معاصرين (67)، گنجينه ى دانشمندان (49/5)، المآثر والآثار (145)، مؤلفين كتب چاپى (753 -752 /6)، معجم المؤلفين (86/12).

چيذري، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على (مدرس) نهاوندى از علماء اعلام و مدرسين عظام تهران بودند.

وى از شاگردان مبرز مرحوم علامه خراسانى صاحب كفايه الاصول و علامه طباطبائى يزدى صاحب عروه و بعد از آنان از تلامذه و شاگردان و اصحاب خاص مرحوم آيت اللَّه العظمى و المجاهد ميرزا محمدتقى شيرازى بودند كه پس از فوت آن بزرگوار به تهران آمده و در مدرسه سپهسالار و مروى بتدريس فقه و اصول اشتغال داشتند تا در قضاياى اتحاد شكل و كشف حجاب كه از تهران به شميران منتقل و چندى در تجريش اقامت و در مسجد همت واقع در بازار به اقامه جماعت و تربيت افراد پرداخته و چون آنجا هم از مفاسد عمومى

مصون نماند در چيذر كه نسبتا از مظاهر فساد بر كنار بود رحل اقامت افكنده و حوزه علميه تشكيل و افراد صالحى تربيت نمود تا از دنيا رفت و در جنب امامزاده آنجا مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: آيت اللَّه چيذرى عالمى ربانى و آيتى سبحانى خالى از هوا و تظاهرات و داراى نفس قدسى و ملكات فاضله اخلاقى و خصال حميده و صفات پسنديده و سيمائى ملكوتى بود كرارا از محضرش استفاده نموده و از بياناتش بهره مند شده ام.

از جمله مطالبى كه از ايشان شنيدم اين بود كه فرمودند يكى از شاگردان و اصحاب حضرت امام صادق عليه السلام به آن حضرت عرض كرد وقتى من بمحل خود مى روم اهل قربه من مى گويند براى ما امامت كن شما اجازه مى فرمائيد. حضرت فرمود (ان لم يكن نظرك بالوراك فتامم) اگر نظرت به پشت سرت نيست. يعنى قلت و كثرت و كم و كيف مأمومين در تو تأثير نمى كند امامت كن.

و اين عجيب حديثى است بايد تمام ائمه جماعت اين حديث شريف را نصب العين قرار داده و درباره آن فكر نمايند.

فرمودند: اين حديث را براى مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى كه مجسمه زهد و تقوا بود خواندم رنگ ايشان پريد و مدت هيجده شبانه روز از منزل بيرون نيامده و كسى را نزد خود نپذيرفت و مشغول باصلاح خود بود.

از آثار آن بزرگوار كه بطبع رسيده است.

كتاب تنبيه الغافلين است كه در شهريور 1312 شمسى منتشر گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حاتمي لنكراني، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1330 ق.، اصفهان.

درگذشت: 23 فروردين 1365.

آيت الله مجتبى حاتمى لنكرانى در اوايل جوانى به نجف مهاجرت نمود و در آنجا از محضر آيت الله محمد حسين نايينى و

آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله محمدحسين غررى و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و علامه محمدجواد بلاغى و ديگران استفاده نمود. وى سپس به تدريس در حوزه پرداخت.

ايشان مدتى در سامره اقامت داشت تا در ذى القعده 1391 ق. به اجبار دولت عراق ، آنجا را ترك گفت و به اصفهان آمد و تا پايان عمر به تدريس علوم مذهبى مشغول بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حاج مجتهد، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ملا احمد معروف به حاج مجتهد بن عباس اصفهانى قائنى ترشيزى عالمى كبير و متقى از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى بوده و در سامرا از محضر آيت اللَّه مجدد شيرازى استفاده نموده آنگاه به ترشيز (كاشمر) مراجعت و از بزرگان علماء آن سامان گرديده و خدمات شايسته به شرع مقدس نموده تا در سال 1323 قمرى وفات و بجاى او فرزند بزرگوارش مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدرضا قرار گرفته و در آن سامان مرجعيت دينى يافته تا در سال 1340 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حاج مجتهد، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن معروف به حاج مجتهد از شاگردان ميرزاء رشتى بوده و بعد 1310 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حاج آخوند، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمدجواد بن العلامه حاج ملا غلامرضا مجتهد قمى از اكابر علماء و اعاظم مجتهدين شهرستان قم معروف به حاج آخوند در سال 1295 قمرى در نجف متولد و در 7 سالگى به قم آمده و مقدمات را نزد مرحوم سيد ميرزاى اصفهانى و سيد محسن قمى خوانده و فقه و اصول را نزد والد خود آيت الله حاج ملا غلامرضا و آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى تحصيل نموده و در سن 20 سالگى به تهران آمده و از محضر مرحوم ميرزا آشتيانى و حاج شيخ على نورى و ميرزا محمود حكمى و شيخ عبدالحكيم سبزوارى فراگرفته و بعد از سه سال به قم مراجعت و پس از يكسال توقف در سال 1319 قمرى به نجف اشرف مسافرت و از علامه يزدى و آخوند خراسانى استفاده كافى و وافى نموده و بعد از چهارده سال توقف در سال 1333 به قم معاودت نموده و به جاى والد ماجدش به امامت و خدمات دينى پرداخته تا در اوائل رياست آيت الله بروجردى كه دعوت حق را اجابت گفته و در خاك مقدس قم و قبرستان شيخان مدفون شده است.

آثار و تاليفات مطبوع و مخطوط آن مرحوم از اين قرار است:

1- صراط المستقيم جلد اول در اثبات صانع و توحيد. 2- جلد دوم در فروع دين 3- در معاملات 4- عدم جواز تقليد ميت بدوا و استمرارا 5- سعادت بشر در اثبات نبوت مطلقه و خاصه 6- آئينه حق در ولايت مطلقه و خاصه 7- كيميا در

معاد جسمانى 8- توحيد قمى در اصول عقايد در دو جلد 9- ياقوت در رد ماديين و طبيعين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حاجي، غلامرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشهور به حاجى آخوند از علماء بزرگ و فقهاء سترك اين سرزمين است كه در عصر خود در اولين صف علماء قم بود علاوه بر فضل ظاهر قدس باطن نيز داشت در ابتداى جوانى به اتفاق مرحوم حاج سيد صادق مسافرت به نجف اشرف نموده و در آنجا در محضر آيةاللَّه مجدد شيرازى مرحوم ميرزا محمدحسن و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى قدس سرهما مشغول تحصيل شده و از مباحث فقه و اصول آن دو بزرگوار استفاده نمود تا به مقام منيع اجتهاد رسيد آنگاه با مصاحبت همان دوست مذكورش در سال 1298 ق روى به وطن آورد و در اين شهرستان دينى مشغول تدريس و افاضه و ترويج دين و اقامه جماعت بود تا در سال 1332 وفات نمود و در ايوان آئينه صحن اتابكى قم مدفون گرديد از آثار آن مرحوم است حاشيه اى بر فرائد شخينا الانصارى رحمةاللَّه عليه كه به طبع رسيده و مورد مراجعه فضلاء مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

حارثي عاملي، عزالدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(984 -918 ق)، فقيه امامى، مفسر، محدث، متكلم و محقق. پدر شيخ بهايى بود. اصلاً از جبل عامل و ساكن اصفهان و قزوين بود. نسبت او به حارث اعور هَمْدانى، از خواص اميرالمؤمنين على (ع) مى رسد. حارثى با خانواده خود به دعوت شاه طهماسب صفوى از موطن اصلى به اصفهان آمد و مدتى در آن شهر به تدريس و افادات علمى مشغول شد و بعد به درخواست شاه صفوى در قزوين متوطن شد. عزالدين در پايان عمر به بحرين رفت و در آنجا مسكن اختيار كرد و همان جا درگذشت و در ديه مصلى، از توابع هجر بحرين، دفن شد.

وى از شاگردان برتر شهيد ثانى و سيد حسن بن جعفر كركى بود و در اكثر علوم اسلامى روزگار خود توانا و يگانه دهر بود. فرزندش شيخ بهايى و شيخ حسن بن شهيد ثانى، صاحب «المعالم»، و سيد حسن بن على بن شدقم حسينى و شيخ رشيدالدين اصفهانى و بسيارى ديگر از شاگردان شيخ حسين مى باشند. از آثار وى: شرح «الفيه» الشهيد؛ «مناظرة مع بعض علماء حلب»، در امامت؛ «ديوان» شعر؛ شرح «قواعد الاحكام» علامه، «دراية الحديث» يا «وصول الاخيار الى اصول الاخبار»؛ «تحفة اهل الايمان»، در قبله؛ كتاب «الاربعين»، در اخلاق؛ رساله ى «الوسواسية»؛ رساله ى «الرضاعية»؛ «الغرر والدرر»؛ «جوابات الاعتراضات العشره»؛ «رساله فى الاعتقادات حقة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (260/2)، اعيان الشيعه (56/6)، ايضاح المكنون (516 ،346 /1)، تكمله امل الآمل (186 -182)، الذريعه (70/15 ،38/11 ،249/9 ،163 -162 /6 ،175/5 ،414/1)، روضات الجنات (336 -392 /2)، ريحانه (130 -126 /4)، فوائد الرضويه (140 -138)، الكنى والالقاب (105 -102 /2)، لغت نامه (ذيل/ حسين)، معجم المؤلفين (17/4)، هدية العارفين (320/1).

حافظي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(984 -930 ق)، فقيه و شاعر، متخلص به حافظى. شاعر عهد شاه طهماسب صفوى بود. كتاب «التحفه الطهماسبيه» را كه منظومه اى 200 بيتى است به فارسى در اصول دين به امر آن پادشاه به نظم درآورد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (380/4)، الذريعه (450/3)، ريحانه (16/2)، لغت نامه (ذيل/ حافظى).

حاكم حسكاني، ابوالقاسم، عبيداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 470 ق)، متكلم، فقيه، محدث و قاضى. مشهور به ابن حداد يا ابن حذاء. او از نوادگان عبداللَّه بن عامر، فاتح خراسان، بود. برخى وى را حنفى پنداشته اند، اما بيشتر رجال نويسان شيعى بر تشيع وى حكم كرده اند. او معاصر صدوق دوريستى بود و از جد خود و از ابوالحسن علوى و ابوعبداللَّه حاكم و ابوطاهر بن محمش و ابن فنجويه دينورى و همطبقه ى آنان روايت مى كرد. وى از ملازمان ابوبكر بن حارث اصفهانى نحوى بود و از احمد بن على بن منجويه نيز بهره گرفت، اما فقه را از قاضى ابوالعلاء صاعد بن محمد آموخت. ابن شهرآشوب در «معالم العلماء» به شرح حال او پرداخته است. از آثار وى: «تصحيح خبر ردالشمس لعلى (ع)»؛ «خصايص على بن ابى طالب (ع) فى القرآن» و «شواهد التنزيل لقواعد التفضيل»؛ «دعاء الهداة الى اداء حق الموالات»، ذكر حديث غدير خم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (137 -136 /8)، الذريعه (243 -242 /14 ،196/8 ،166/7 ،195 -194 /4)، رياض العلماء (257 -256 /3)، سير النبلاء (269 -268 /18)، الغدير (146/1)، معجم رجال الحديث (75 -74 /11)، هدية الاحباب (116).

حاكم نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(405 -321 ق)، حافظ، محدّث، فقيه و عارف. معروف به ابن البيّع و مشهور به شيخ المحدثين. در نيشابور متولد شد. از همان دوران كودكى به تحصيل علم و دانش پرداخت. وى در طلب علوم عصر بويژه دانش حديث كه پرجاذبه ترين دانشهاى آن روزگار بود به نقاط مختلف عالم اسلامى از نيشابور تا عراق و حجاز و مارواءالنهر و ديگر بلاد خراسان سفر كرد، و در نيشابور و ديگر بلاد از حدود دو هزار تن از مشايخ

سماع حديث داشته است. در شناختن و نقد حديث در آن روزگار كسى همتاى او نبود. يكى از استادان وى حاكم ابواحمد نيشابورى است. ابوعبداللَّه در تصوف نيز از محضر ابوالحسن پوشنجى و جعفر بن نصير و ابوعمر و زجاجى و ابوعثمان مغربى كسب فيض كرد. وى در عصر سامانيان به روزگار وزارت عُتبى در سال 359 ق چندى قضاوت نيشابور را عهده دار بود. برخى نويسندگان يادآور شده اند كه وى نقش ميانجى سياسى ميان سامانيان و آل بويه را نيز عهده ار بوده است. مشهورترين عنوانى كه وى بدان شناخته مى شود «الحاكم» است. بنا به گفته ى ابن خلكان، اين عنوان به اعتبار مقامى است كه در قضاوت داشته است و به گفته ى محدث قمى در «الكنى والالقاب»، حاكم در اصطلاح محدثان به كسى اطلاق مى شود كه احاطه به جميع احاديث داشته باشد. بسيارى از محدثان عامه چون او را متشيع دانسته اند، نقل حديث- غدير- «من كنت مولاه...» و حديث «طير» و نگارش كتاب «فضايل حضرت زهرا (س) را از نقاط ضعف او شمرده اند. آنه مسلم است اين كه وى اگر چه در باطن شيعى مذهب بود، اما در ظاهر مسلمانى سنى و بر مذهب امام شافعى بوده و مانند اغلب شافعيان به اهل بيت رسول و اميرالمؤمنين على (ع) ارادتى خاص داشته است. او بر اثر سكته در نيشابور درگذشت. از آثار او: «تاريخ نيشابور»؛ «المستدرك على الصحيحين»؛ «معرفة علوم الحديث»؛ «مُزَكّى الاخبار»؛ «المدخل الى الاكليل»؛ «فضايل فاطمة الزهرا»؛ «فضايل الشافعى»؛ «المدخل الى الصحيح»؛ «مفاخر الرضا»؛ «فوائد الشيوخ»؛ «الامالى».[1]

عبدالمجيد طالقانى. خطاط معروف ايرانى (ف. 1185 ه.ق.). وى از مردم طالقان بود و در آغاز جوانى به اصفهان رفت

و چندى در كسوت فقر گذرانيد. سپس به مشق خط پرداخت و از نستعليق شروع كرد. پس از اندك زمانى به خط شكسته مشغول شد و در اين هنر استاد مسلم گرديد. خط شكسته را درويش كامل كرد، قواعد اين خط را استوار نمود و زيبايى و شيوايى آن را به حد اعلى رسانيد. از گرانبهاترين آثار او جز مقطعات و مرقعات متعدد نسخه «كليات سعدى» است كه در كتابخانه سلطنتى ايران موجود است. وى شاعر بود و در شعر «خموش» و «درويش» تخلص مى كرد و ديوان غزلياتش موجود است. وى در جوانى (سى و پنج سالگى) درگذشت و از معروفترين شاگردانش ميرزا كوچك است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (101/7)، اعيان الشيعه (391/9)، تاريخ بغداد (474 -473 /5)، تاريخ نيشابور (مقدمه/42 -30)، دايرةالمعارف فارسى (828/1)، الذريعه (199/2)، روضات الجنات (266/7)، ريحانه (427/7)، سيرالنبلاء (177 -162 /17)، كشف الظنون (144)، الكنى والالقاب (170 -172 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابن بيع)، مؤلفين كتب چاپى (583 -582 /5)، معجم المؤلفين (238 -239 /1)، الوافى بالوفيات (321 -320 /3)، وفيات الاعيان (280 -281 /4).

حامد حسين، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1246 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، مفسر، محدث، متكلم و اديب. وى را با نسبتهاى موسوى نيشابورى، كنتورى، هندى و كلهنوى نوشته اند. حامد حسين در لكهنو به دنيا آمد. وى از اركان علماى اماميه بوده است. كلام را در محضر پدرش، مفتى سيد محمدقلى، و فقه و اصول را نزد سيد حسين بن دلدار على نقوى، و معقول را در خدمت سيد مرتضى بن سيد محمد و ادب را در حوزه ى مفتى سيد محمد عباس فراگرفت. او تصنيفات فراوانى دارد با

مراجعه به كتاب «عبقات» وى معلوم مى شود كه كسى به پايه او در فن كلام بخصوص در باب امامت بدان منوال كار نكرده است. كتابخانه ى ارزشمند ميرحامد حسين يكى از خزاين گرانبهاى شرقى در دوران اخير است. اين كتابخانه حاوى هزاران جلد كتاب است كه برخى از آنها از دستنويسهاى قديمى است. از آثار وى: «عبقات الانوار فى امامة الائمه الاطهار»؛ «اسفار الانوار عن وقايع افضل الاسفار»؛ «استقصاء الافحام و استيفاء الانتقام فى رد المنتهى الكلام»؛ «الشريعة الغراء»، در فقه: «الشعلة الجوالة»؛ «شمع المجالس»، قصايد عربى و فارسى در مراثى؛ مثنوى «شمع و دمع»، به اردو؛ «الظلل الممدود والطلح المنضود»؛ «افحام اهل اليمن فى رد ازالة الغين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/4)، ايضاح مكنون (92/2)، الذريعه (215 -214 /15 ،23/10 ،257 ،31 /2)، ريحانه (379 -377 /3)، فوائد الرضويه (92 -91)، لغت نامه (ذيل/ حامد حسين)، معجم المؤلفين (717/3).

حاير، محمدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدتقى بن رمضانعلى حايرى عالمى فاضل بود و بعد 1228 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري تهراني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370/1360 -1298 ق)، فقيه و نويسنده. وى در تهران متولد شد. تا دوازده سالگى تحصيلات مقدماتى را نزد پدر فراگرفت و سپس در مدرسه ى مروى تهرن به فراگيرى علوم دينى و ادبى پرداخت. پس از چندى به نجف رفت و در خدمت مراجع بزرگ آنجا تكميل مبانى علمى كرد، در سى سالگى به اجتهاد رسيد. در كربلا و عراق به ترويج دين و تبليغ احكام پرداخت و به ايران بازگشت و در قم اقامت كرد. در تاسيس حوزه ى علميه ى قم با آيت اللَّه حايرى همكارى داشت و به تقاضاى جمعى از مولفين به تهران عزيمت كرد و در اين شهر درگذشت. پيكرش را به كربلا حمل، و در جنب در قاضى الحاجات دفن كردند. از آثار وى: «شرح اصول كافى، جزء اول»؛ «رساله ى رضاع»؛ «موائد الكريم لزوار عبدالعظيم حسنى (ع)»؛ «رساله ى ادائيه»؛ «شرحى بر حاشيه ى ملا عبداللَّه»؛ «كتاب الصلوه» و «مباحث الفاظ».[1]

آيت اللَّه مرحوم حاج شيخ عباس بن التقى الزكى حاج ملا حاجى حايرى تهرانى از علماء عظام تهران بودند و در اوائل تاسيس حوزه علميه در قم اقامت داشتند و در تشييد حوزه و تشويق طلاب كوتاهى نمى كردند مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى موسس حوزه هم بايشان عنايت و نظر مخصوصى داشتند و در موقع كسالت و مواقع ديگر ايشان را بجاى خود براى نماز مى فرستادند.

تولدش در سال هزار و دويست و نود و هشت در تهران واقع شده و تا سن 12 سالگى در مهد تربيت والد ماجدش مرحوم حاج ملا حاجى كه از اخيار و اتقياء تجار

تهران بودند تربيت شده سپس در مدرسه مروى به فراگرفتن علوم دينى و ادبى پرداخته و در سلك اهل علم و ادب درآمده و پس از چندى به نجف مشرف و در خدمت مراجع بزرگ آنجا تكميل مبانى علمى نموده و در سن سى سالگى بحد كمال علمى و درجه علياى اجتهاد رسيده و در كربلا و عراق به ترويج دين و تبليغ احكام پرداخته و بعد از چندى به ايران آمده و در قم سكونت نموده و بخدمات دينى و روحى مشغول تا به تقاضاى جمعى از مومنين تهران عزيمت به آن سامان نموده تا سال 1370 ق كه از دنيا رحلت و بسراى ابد خراميد. بازار تهران در مرگش تعطيل و جنازه او را بسر دوش گرفته و از بازار با گريه و زارى عجيبى تا حضرت عبدالعظيم آورده و بعنوان امانت گذاردند و پس از چندى حمل بكربلا و در جنب درب قاضى الحاجات در مقبره شخصى خودش بخاك سپردند.

نگارنده گويد: خاطرم هست كه آن مرحوم در شبهاى شنبه بحضرت عبدالعظيم عليه السلام آمده و در مسجد بالاى سر و يا رواق مطهر اقامه نماز جماعت مى كردند و جماعت بسيارى از وجوه مردم تهران و رى به نماز ايشان آمده و استفاده مى كردند.

مرحوم آيت اللَّه حايرى تهرانى تأليفات عديده اى داشتند كه ذيلا مى نگارم:

1- شرح اصول كافى كه جزو اول آن به طبع رسيده. 2- رساله رضاع. 3- موائد الكريم و الزوار عبدالعظيم حسنى عليه السلام 4- رساله ترتيبيه. 5- رساله در وصيت 6- اسرار الصلوه 7- رساله ادائيه 8- رساله در اسلام ابوطالب 9- اصول و فروع دين مختصر و مفصل 10- كتاب الصلوه و بسيارى

از ابواب فقه 11- شرح زيارت عاشورا 12- شرح زيارت جمامعه كبيره 13- شرحى بر حاشيه ملا عبداللَّه 14- شرح صمديه 15- مباحث الغاط.

از باقيات الصالحات آن مرحوم است فرزند فاضل برومندش حجت الاسلام حاج آقا مهدى حايرى تهرانى كه ترجمه اش در جلد دوم خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (98/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 991 -990 /14)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (67 -66 /3)، گنجينه ى دانشمندان (427 -426 /4)، معجم المولفين (59/5).

حايري سمناني، محمد صالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1297 ق)، عالم، مجتهد، نويسنده و شاعر. در كربلا متولد شد. و مقدمات علوم دينى را نزد آخوند، ملاعباس اخفش و ملاعلى سيبويه آموخت. سپس به نجف رفت و در حوزه هاى درسى آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين جليل تهرانى، به فراگيرى فقه و اصول پرداخت، و فلسفه را نيز نزد حاج ملا اسماعيل بروجردى حايرى فراگرفت و در جوانى به اجتهاد رسيد. براى معالجه ى چشم به ايران آمد و مدتى در تهران ماند، سپس به بابل رفت و در آنجا اقامت كرد و مرجع تقليد مردم شد. پس از چندى از بابل به سمنان تبعيد شد و در آن شهر به اقامه ى نماز جماعت و تدريس مشغول شد. پس از رحلت، جنازه اش به مشهد حمل و در جوار امام رضا (ع) دفن شد. او در سرودن انواع شعر دست داشت، خصوصا در قصايد عربى و غزليات و قصايد فارسى و انشاء مدايح و مراثى اهل بيت (ع). وى حدود سيصد تاليف و رساله دارد كه برخى از آنها عبارت اند از: «سبيكه الذهب»، كه «كفايه الاصول» علامه خراسانى را به نظم درآورده؛ «ديوان الادب»؛ «تاريخ معارف اماميه متضمن مذاهب

اسلاميه»، در ترجمه ى كتاب «ظلامه العتره الطاهره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (135/12)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (69 -68 /3)، گنجينه ى دانشمندان (338 -335 /5).

حايري طباطبايي، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. معروف به حاجى آقا. از نوادگان سيد على طباطبايى صاحب «رياض» بود. در كربلا ولادت يافت و در همان شهر تحصيلات خود را به انجام رسانيد و به رياست عمليه آنجا منصوب شد. سيد علنيقى در كربلا درگذشت و در مقبره ى پدرش در بازار حضرت ابوالفضل (ع) دفن شد. از آثار وى: «الدره فى العام و الخاص»؛ «الدره الحائريه»؛ در شرح «الشرائع»؛ كتاب «البيع»، كتابى مبسوط همراه «الخيارات»؛ «رساله فى طهاره و الصلاه و الصوم و الحج»؛ «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (182/5)، اعيان الشيعه (367/8)، الذريعه (192/15 ،97/8 ،192/3 ،208/2)، ريحانه (6/2)، لغت نامه (ذيل/ علينقى)، معجم المولفين (69/7).

حايري طبرسي مازندراني، ابوعلي محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1215 -1159 ق)، مورخ و فقيه اصولى امامى. معروف به ابى على. اصل وى از طبرستان و زادگاهش كربلا بود. ابوعلى از شاگردان محمد باقر وحيد بهبهانى، سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» و سيد محسن كاظمى اعرجى بود. وى در عراق درگذشت. از آثار او: «زهر/ ازهار الرياض»؛ «عقداللالى البهيه»، در رد اخبارى ها؛ «منتهى المقال»، در رجال؛ «العذاب الواصب» يا «نقض نواقض الروافض».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (124/9)، الذريعه (291/24 ،14 -13 /23 ،240/15 ،71/12)، ريحانه (210/7)، الكنى و الالقاب (124/1)، معجم المولفين (58 -57 /9).

حايري كرماني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله مرحوم حاج شيخ محمدعلى حايرى از علماء حوزه علميه و اصحاب خاص مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله بودند كه در سال 1308 در كرمان متولد و مقدمات و ادبيات را در آن سامان ديده و قبل سنه 1335 ق از راه شيراز عازم نجف اشرف شده و به واسطه كسالت مزاج يكسال در آنجا توقف و سطوح وسطى را خوانده آنگاه به كرمان مراجعت و بعد از چند سال اقامت و تمام كردن سطوح عالى در سال 1335 به مشهد مشرف و از تدريس فقه و اصول مرحومين علمين آيت الله قمى و آقازاده خراسانى استفاده نموده و پس از يكسال مراجعت به كرمان و در سال 1339 باز از راه قم مشرف به نجف و از حين ورود تا هشت سال از فقه و اصول مرحوم آقا ضياء و فقه مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله اصفهانى استفاده برده و در سال 1347 مراجعت به كرمان و به وظائف و خدمات دينى و تدريس و امامت در مسجد جامع كرمان پرداخته و در سال 1356

به واسطه محذورات اعراض از كرمان و پس از ديدن اوضاع مشهد و بلاد ديگر پناه به قم حرم اهل بيت عليهم السلام آورده و شروع به تدريس نموده و با مرحوم آيت الله صدر و آيت الله زنجانى و آيت الله صادقى قمى مباحثه كمپانى و خصوصى گذارده و بعد از ورود آيت الله العظمى بروجردى به ايشان پيوسته تا در اواخر رياست آن مرحوم به رحمت حق و اصل و در جوار حضرت معصومه عليهاسلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حايري گلپايگاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام و المسلمين آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمد بن السيد الجليل و العالم النبيل آيت اللَّه حاج ميرزا هدايت اللَّه حايرى گلپايگانى از علماء محترم و مبرز معاصر تهران است. وى در سال 1322 قمرى در گلپايگان متولد شده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و ادبيات در محل خود به اراك آمده و پس از انتقال حوزه به شهرستان قم مهاجرت ببلده طيبه قم نموده و حدود چهار سال از محضر آيات عظام و مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى و ديگران استفاده نموده و از آنجا مهاجرت به نجف اشرف و از محضر آيات بزرگ مانند آيت اللَّه محقق نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند گرديده و در سال 1353 قمرى به ايران و شهرستان گلپايگان مراجعت كرده و مدت بسيت سال توقف و بخدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تاسيس مدرسه علميه و تربيت طلاب و محصلين و غيره پرداخته تا سال 1373 ق به تهران منتقل و تاكنون بوظائف مقرره شرعى از اقامه نماز جماعت

در مسجد (فخر الحاجيه) خيابان راه آهن و تدريس و مباحثات كمپانى با اقران خود اشتغال دارد.

داراى دو فرزند فاضل و دانشمندى مى باشند كه اجمالا به آنها اشاره مى شود:

1- مرحوم مغفور حجت الاسلام آقا سيد جمال الدين حايرى كه از فضلاء حوزه علميه ى قم بودند و پس از فراغت از تحصيل در تهران اشتغال بخدمات دينى و روحى داشتند و در ماه شعبان 1386 ق در سن جوانى بدرود حيات گفته و در مقبره شيخان قم مدفون گرديدند.

2- جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد مرتضى حايرى كه نيز تحصيلات خود را در قم تكميل و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران استفاده و به تهران منتقل و اكنون در مسجد مرحوم برادرش در سلسبيل تهران خيابان هاشمى (مسجد رضوى) بجاى آن مرحوم به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

مرحوم مترجم معظم ما نيز از آيات عظام و علماء اعلام گلپايگان بوده اند كه شرح احوال و آثارش در جلد چهارم گنجينه در باب گلپايگان خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حايري گلپايگاني، هدايةاللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هدايةاللَّه فرزند آيت اللَّه آقا ميرعباس (كه از علماء بزرگ و شاگردان مرحوم آيت اللَّه انصارى بوده و تقريرات فقه و اصول معظم له را تحرير و اكنون موجود است).

در سال 1274 قمرى در بيت علم و تقوا چشم به دنيا گشوده و در تحت تربيت چنان پدرى (كه مكرر مى فرموده من در بين چهارده فرزند ذكورم نور ايمان و شوق به تحصيل را در ميرزا هدايت اللَّه مشاهده كردم) پرورش يافته و حتى شبها نزد خودش مى خوابانيد تا هنگام سحر با كمال رغبت براى تهجد برمى خواست.

تحصيلات مقدمات

و سطوح را نزد والد محترمش و ساير اساتيد انجام داده و در سال 1295 مهاجرت بنجف اشرف نموده و از محضر آيت اللَّه طباطبائى يزدى و آيت اللَّه خراسانى قدس سرهما حداكثر استفاده را نموده و در بين فضلاء معاصر علماً و عملا مشار بالبنان بوده است.

جناب آيت اللَّه حاج سيد كاظم گلپايگانى از استادشان مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدصادق اصفهانى كه از فحول علماء عصر خود بودند نقل نمودند كه ايشان مى فرمودند مرحوم آميرزا هدايةاللَّه در هر جلسه از فضلاء كه شركت مى كرد از حيث تقوى و فضيلت وزنه اى بشمار مى رفت و در موقع مراجعت به ايران اجازاتى به ايشان داده شده كه در آنها مخصوصاً در اجازه مرحوم آيت اللَّه العظمى سيد اعلى اللَّه مقامه ترغيب به تقليد از ايشان شده بود و لذا در همان اوان معظم له اجازات را خواسته و ملاحظه نمودند كه در مقام تصديق اجتهاد ايشان تعبير (بل فوق رتبة الاجتهاد) شده و باز پس از جمله (و بحرم على التقليد و على العوام الرجوع اليه) و امثال اين تعبيرات گرديده.

مرحوم آيت اللَّه آقا سيد جمال الدين گلپايگانى قدس سره به فرزند ارجمندش جناب آقاى حاج سيد محمد حايرى مذكور در اوائل تشرفش به نجف اشرف براى تحصيل در مقام نصيحت و تشويق فرموده بودند كه مرحوم پدرت مردى بود كه در بين فضلاء معاصرش مخصوصاً از جهت تقوى و ورع شخصيت ممتازى داشت و در موقع حركت به ايران مرحوم سيد اظهار تأسف مى كرده و مى فرموده كه من در بين شاگردانم افقه از ميرزا هدايت اللَّه سراغ ندارم و به اين شاگرد ارادت دارم.

اجمالا آن مرحوم در سال 1305 به واسطه ابتلا به

تب لازم به حكم اجبار مراجعت به ايران كه پس از معالجه باز مشرف شوند لكن مقدرات ايشان را پاى بند و ديگر وسيله مراجعت بر ايشان فراهم نشده و باقى عمر را در گلپايگان اقامت و در حدود امكانات محل به تدريس علوم و ارشاد و هدايت مردم بسر بردند و با اصرار زيادى كه حتى بزرگان از علماء معاصرشان داشتند زير بار قضاوت نرفتند و تا اواخر عمرشان مى فرمودند شكر خدا را مى كنم كه من به الكفايه هست و من ملتزم نيستم كه زير اين بار سنگين بروم.

از سياست بكلى بر كنار و منزوى و تارك معاشرت هم نبودند با خواص علماء معاصرشان كه اكثراً از شخصيتهاى بزرگ علمى و در طراز مراجع وقت بودند بعنوان افاده و استفاده و با عوام با كمال حلم و تواضع براى انجام حوائج دينى و دنيوى آنها معاشرت مى كردند تا صبح روز بيست و يكم شعبان المعظم 1337 قمرى هجرى كه در اثر بيمارى حصبه بدرود حيات گفته و دعوت حق را اجابت نمودند

و قبرشان در نزديك امامزاده احمد بن عمران واقع و بقعه برايشان بنا كردند كه مورد توجه و مزار عمومى گلپايگان و حومه آنست. و چون بناى قديمى مندرس و گنجايش براى اجتماعات زياد نداشت در سال 1390 ق تجديد بناء وسيعى گرديد كه جوابگوى اجتماعات مذهبى و حتى اقامه جماعت در ماه مبارك رمضان براى اهالى محل و مجاور مى باشد

آن مرحوم در گلپايگان و حومه آن رياست عجيبى داشته و نافذالكلمه بوده تا از دنيا رفته و قبرش اكنون يكى از مزارات مهم گلپايگان است و اخيراً صندوقى براى قبر او از تهران

برده و در روى قبرش نصب نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري لاهيجي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1296 ق)، فقيه. وى پس از اخذ مقدمات علوم اسلامى، مدارج عالى اجتهاد را نزد سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» و فرزند وى، سيد مجاهد، و محمد صالح برغانى گذرانيد. او داراى اجازه از استاد خود سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، بود. وى در جهاد عليه روسيه با استادش، محمد مجاهد همراه بود. سالها كرسى تدريس را در كربلا به خود اختصاص داد. از آثار وى: «رياض المومنين فى احوال المعصومين (ع)»؛ «رساله فى صلاه الجمعه»؛ «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (404/2)، الذريعه (339 -338 /11 ،219/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 48 -47 /13).

حايري مازندراني، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1227 ق)، عالم و فقيه امامى. در بارفروش (بابل) مازندران ولادت يافت و در همان شهر نزد سعيد العلماء مازندرانى درس خواند. وى پس از آن به كربلا رفت و در آنجا نزد سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط» و شيخ محمد حسين اصفهانى، صاحب «فصول»، به تحصيل فقه و اصول پرداخت و سپس در محضر شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر» و شيخ انصارى اين علوم را تكميل كرد. شيخ زين العابدين علاوه بر مرجعيت تقليد بسيارى از مردم هند و ايران و عراق، به تدريس و فتوى نيز مشغول بود. زين العابدين در كربلا وفات يافت و در صحن مطهر دفن شد. از آثار وى: «رساله فى الصلاه»؛ «مناسك الحج»؛ «ذخيره المعاد»، به فارسى معروف به «سؤال و جواب»؛ «زينه العباد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (106/3)، اعيان الشيعه (168 -167 /7)، الذريعه (56/15 ،93/12 ،20/10)، ريحانه (146 -145 /5)، لغت نامه (ذيل/ مازندرانى)، المآثر و الاثار (150)، معجم المولفين (198/4)، مكارم الاثار

(844/3).

حايري يزدي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1276 ق)، مجتهد، مرجع و بنيانگذار حوزه علميه قم. حايرى در قريه ى مهرجرد/ ميجرد ميبد، از توابع اردكانى يزد متولد شد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در زادگاه خود، نزد مجدالعلماء اردكانى و آقا سيد يحيى مجتهد يزدى به عراق رفت و از محضر سيد محمد طباطبايى فشاركى و آيت اللَّه شيرازى درس آموخت و در نجف از محضر ملامحمد كاظم خراسانى و آيت اللَّه يزدى بهره برد و به درجه ى اجتهاد نايل آمد، سپس به ايران بازگشت و در اراك حوزه ى عليمه دايره كرد و به تدريس مشغول شد. سپس به علت عدم تمايل در درگيريهاى سياسى زمان مشروطيت، چند سالى به نجف و كربلا رفت و به تدريس پرداخت. در سال 1331 ق به دعوت حاج سيد اسماعيل اراكى به اراك رفت و به تدريس علوم دينى، فقه و اصول پرداخت. حايرى بعد از پنج سال به قصد زيارت به مشهد رفت و در راه بازگشت در قم توقف كوتاهى كرد و علماى شهر با ايشان ملاقات كردند. بنا به اصرار و دعوت علماى آن شهر در آنجا اقامت كردند. بنا به اصرار و دعوت علماى آن شهر در آنجا اقامت كرد و حوزه ى علميه قم را بنيان گذارد. امام خمينى، آيت اللَّه گلپايگانى، آيت اللَّه مرعشى نجفى، آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه شريعتمدارى از شاگردان وى بودند. او در قم درگذشت و در جوار حرم حضرت معصومه دفن شد. از جمله ى تاسيسات و آثار خيريه ى او: «بيمارستان قم»؛ «قبرستان تازه و غسالخانه ى شهر قم» و «احداث كتابخانه مدرسه ى فيضيه» و «تاسيس قلعه ى مبارك آباد و سد رودخانه ى قم». آثار علمى او عبارتند از: «تقريرات»؛ «

درر الفوائد فى الاصول» يا «درر الاصول»؛ «كتاب الرضا (ع)»؛ «كتاب الصلوه»؛ «كتاب المواريث»؛ «كتاب النكاح»؛ «حاشيه ى انيس التجار»؛ «حاشيه ى عروه الوثقى»؛ «ذخيره ى المعاد»؛ «مناسك حج»؛ «وسيله النجاه»؛ «منتخب الرسائل»، شامل فتاوى فقهى ايشان.[1]

آيةاللَّه حاج شيخ عبدالكريم بن محمد جعفر مهرجردى يزدى، مرجع تقليد شيعيان (و. مهرجرد يزد 1376 ه.ق.- ف. قم 1355 ه.ق./ 1315 ه.ش.) وى در عتبات نزد حاج ميرزا محمدحسن شيرازى، ميرزا محمد تقى شيرازى، شيخ فضل اللَّه نورى، آخوند ملا كاظم خراسانى و سيد كاظم يزدى تلمذ كرد و از محضر سيد محمد فشاركى استفاده نمود. پس از بازگشت به ايران حوزه علميه قم را تشكيل داد. از آثار اوست: 1- تقريرات، و آن تحرير تقريرات سيد محمد فشاركى است، 2- درر الفوائد فى الاصول، 3- كتاب الرضاء 4- كتاب الصلوة، 5- كتاب المواريث، 6- كتاب النكاح.

مرحوم حاج شيخ عبدالكريم بن محمد جعفر در سال 1276 قمرى در قريه مهرجرد از مضافات ميبد كه از توابع اردكان يزد است متولد شده و تحصيلات مقدمات خود را در اردكان يزد خدمت مجدالعلماء اردكانى و ديگران نموده و بعد از آن به يزد آمده و در مدرسه خان سكونت و در نزد مرحوم حاج ميرزا سيد حسين وامق و آقا سيد يحيى مجتهد يزدى تحصيل سطوح نموده آنگاه در اوان شباب و جوانى مهاجرت به عراق و سر من راى كه به زعامت و رياست على الاطلاق مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدحسن شيرازى اداره مى شد وارد شده و رحل اقامت افكنده و در نزد جماعتى كه از آنها بود استاد مرحوم آقا سيد محمد طباطبائى فشاركى اصفهانى تلمذ نموده و هم از محضر آيت اللَّه مجدد استفاده

و بعد از فوت آن دو بزرگوار به نجف اشرف آمده و از مرحومين علمين خراسانى صاحب كفايه و يزدى صاحب عروة استفاده كافى كرده تا به مقام رفيع اجتهاد ارتقاء يافته سپس به كربلاء معلى توطن نموده و به تدريس و تربيت عده اى از فضلاء پرداخت تا آنگاه كه به دعوت مرحوم حاج سيد اسماعيل عراقى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج آقا محسن عراقى در سال 1332 قمرى به اراك آمده و حوزه درس تشكيل و جماعتى از فضلاء بلاد و شهرستان اراك به محضرش شتافته و از دروس فقه و اصولش استفاده مى كردند و بيش از هشت سال اين حوزه به گرمى دائر و گذشته از آن مرحوم رجال بزرگى چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد سلطان العلماء و آيت اللَّه آقا نورالدين عراقى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد عليخان و آيت اللَّه حاج آقا مصطفى فريد محسنى و ديگران تدريس مى نمودند.

آيت اللَّه حايرى پس از پنج سال توقف در اراك به قصد زيارت حضرت ثامن الحجج عليه الصلوة والسلام به جانب مشهد عزيمت و در اياب و ذهاب چند روزى در قم توقف نموده و علماء قم به زيارتشان نائل شده و از محضرشان بهره مند گرديده و دانستند چه شخصيت ارزنده اى در نزديكى آنها وجود دارد.

آيت اللَّه حايرى مراجعت به اراك نمودند و تا سال 1340 توقف و تدريس و رسيدگى به امور مسلمين نمودند تا سال مزبور كه براى زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام و گذرانيدن ايام نوروز به سوى قم حركت كردند.

آمدن آيت اللَّه به قم

موقعى كه خبر حركت مرحوم حايرى به قم رسيد مردم به تشويق و تحريك مرحوم بافقى و علماء ديگر، اكثر علماء قم

و طبقات ديگر به استقبال آن مرحوم رفته و تا امامزاده شاه جمال كه در 4 كيلومترى قم در مسير راه اراك واقع است استقبال نموده و پس از رسيدن آن مرحوم خير مقدم گفته و در همان يك ساعتى كه براى استراحت در آنجا توقف فرمودند اولين زمزمه اقامت ايشان را در قم نموده و از آنجا با تجليل فراوان حركت و در منزل مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى پائين شهرى نزول نمودند و چنانچه سابقاً هم اشاره كردم ماده تاريخ ورود ايشان به قم نام شريف آن جناب (الشيخ عبدالكريم الحايرى اليزدى) 1340 مى باشد به اين كيفيت: الف (1) ل (30) ش (300) ى (10) خ (600) ع (70) ب (2) و (4) ل (30) ك (20) ر (200) ى (10) م (40) الحايرى (260) الف (1) ل (30) ى (10) ز (7) د (4) ى (10) جمع اين اعداد حروف هزار و سيصد و چهل، قال عليه السلام (الاسماء تنزل من السماء)

حركت از اراك روز بيست و دوم ماه رجب المبارك و ورودشان به قم روز بيست و چهارم ماه مزبور بوده است و در آن هنگام كه بسيارى از مردم ايران از تهران و اصفهان و كاشان و اراك و نقاط ديگر براى تحويل حمل به قم آمده بودند و جمعى از علماء و خطباء نامى هم به همين عنوان مشرف بودند به زيارت و دست بوسى ايشان آمده و ضمناً تقاضاى اقامت در قم را از معظم له نمودند كه اين شهر مذهبى را مركز و محل توقف خود قرار داده و تشكيل حوزه دهند و مخصوص چندين نفر از خطباء و وعاظ

نامى تهران مانند مرحوم مبرور حاج شيخ محمد سلطان الواعظين تهرانى كه سمت رياست گويندگان تهران را داشت به زيارت آمده بودند چون اصرار مردم را ديدند به توقف آن مرحوم در منبرهائى كه در صحن مطهر و حرم منور مى رفتند بيشتر مردم را تشويق نموده و تحريك به نگه داشتن آن مرحوم در قم نموده و در آن ايام در اغلب محافل و مجالس قم سخن از آيت اللَّه حايرى و اقامت در قم بود و از تمام علماء و خطباء جدى تر بر اين موضوع مرحوم حاج شيخ محمدتقى بافقى بود كه از نجف سوابق درخشان آن مرحوم را داشت و با آن ديدگان ملكوتى حق بين و آتيه بين خود مى ديد كه اگر آن مرحوم در قم اقامت كند يكى از علائم فرج آل محمد عليهم السلام كه ظهور علم و تشكيل حوزه علميه است در قم بارز و واقع خواهد شد پس بيش از ديگران اصرار بر اين امر داشت.

در خاطر دارم كه مرحوم بافقى براى اين نگارنده و جمعى ديگر مى فرمود كه مرحوم آيت اللَّه حايرى با اينكه در سفر مشهدشان وضع مدارس مهجور ويران قم را از فيضيه و دارالشفا ديده كه چگونه دانشگاه روحانى و محل تدريس و افاضات مرحوم محدث بزرگوار ملا محسن فيض و ملا عبدالرزاق فياض لاهيجى و صدرالمتالهين شيرازى و ديگران به مركز گدايان و فقراء و ديوانه گان و بيماران تبديل شده و ابراز تاسف نموده و مى گفتند كه چه مى شد اگر اين مدارس هم از غربت بيرون مى آمد، ولى به نظر مباركشان مشكل و گران مى آمد كه ممكن باشد حوزه را از اراك به قم منتقل نمايند.

فرمودند وقتى به

ايشان اصرار كردم براى توقف موانعى ذكر كردند جواب آنها را دادم و آخر ايشان را به اين كلمه قانع نموده و منصرف از مراجعت به اراك كردم.

گفتم شما اين اخبارى را كه از حضرات معصومين عليهم السلام راجع به آخرالزمان كه «قم مركز علم و دانش خواهد شد (و منها تفيض العلم الى سائر البلدان) و اينكه در آن زمان علم در نجف چون مارى به زمين فرورفته و از قم بيرون خواهد آمد» ديده ايد فرمودند: آرى گفتم آيا قبول داريد و يا شبهه مى كنيد فرمودند: قبول دارم.

گفتم نمى خواهيد كه تأسيس اين اساس به دست شما گردد و براى هميشه اين سكه به نام شما زده شود و باقيات الصالحات شما باشد فرمودند چرا گفتم تصميم به توقف بگذاريد و به اراك پيام دهيد هركس مايل باشد به قم بيايد.

و گذشته از مرحوم بافقى عده ديگرى از بزرگان قم چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضاى ساوه اى و مرحوم حاج سيد حسن متولى باشى آستانه مباركه فاطميه و حاج ميرزا محمود روحانى و ديگران از افراد مؤثر و علاقه اى كه عموم مردم قم و زوار آن سال ابراز داشتند مرحوم حايرى را به حال ترديد درآورده و فرمودند استخاره خواهيم كرد كه آيا صلاح است در قم مانده و به فضلاء و محصلين حوزه اراك كه انتظار بازگشت را دارند بنويسيم به قم بيايند.

پس با اينكه كمتر به قرآن مجيد تفأل زده و استخاره مى نمودند صبحگاهى كه به حرم مطهر مشرف شدند با قرآن شريف استخاره كردند آيه 29 سوره مباركه يوسف عليه السلام آمد (إذهبوا بقميصى هذا و القوه على وجه

أبى يأت بصيرا و أتونى باهلكم أجمعين) و اول جمله اى كه در اول صفحه قرآن بود ذيل آيه و أتونى باهلكم اجمعين بود پس با عزمى راسخ و قلبى مطمئن بنا را بر توقف گذارده و به منزل مرحوم حاج سيد على مصطفوى تاجر قمى كه علماء و طبقات تجار و اصناف ديگر مجتمع و انتظار نتيجه و تصميم نهائى آنجناب را داشتند آمده و اظهار مطلب فرمودند، مردم بى اندازه مسرور شده و يكى از بزرگان دانشمند گفت:

و ترتجيه من الرحمن سائلة

حتى استجيب لما ترجوه داعيها

مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين صاحب الدارى بروجردى كه مقسم مرحوم حايرى بود در اراك براى نگارنده گفت كه: چون پيام ايشان به اراك رسيد اول كسى كه به اتفاق آقاى حاج ميرزا هدايت اللَّه وحيد گلپايگانى به ايشان پيوست بنده بودم كه بعد از دو ماه كه شهريه محصلين حوزه اراك را پرداختم به قم آمده و خدمتشان رسيدم فرمودند: ما ماندنى شديم اگر شما هم بخواهيد بمانيد خدا كريم است برويد خانواده خود را بياوريد.

پس آقاى حاج ميرزا هدايت اللَّه به اراك رفته و رفقا و أصحاب آيت اللَّه را از قضيه اطلاع داده و خانواده خود و مرا به قم آورد و كم كم رفقاى اراك به قم آمده و رفته رفته حوزه علميه قم تأسيس گرديد و پيش بينى ها و پيش گوئيهاى حضرات أئمه معصومين عليهم السلام مصداق يافت.

خدمات و آثار مرحوم آيت اللَّه حايرى پس از توقف در قم با همت والا و سجاياى حسنه و اخلاق فاضله خود، فضلاء اراك و تهران و شهرستانهاى ديگر را دور خود جمع نموده و كم كم حوزه علميه رو به افزايش گذاشت تا بيش از

هزار نفر طلبه و محصل جدى جمع شده و از محضر آيت اللَّه و مدرسين ديگر استفاده مى نمودند و اما آثار آن مرحوم به شرح زير است:

1- حوزه رسمى علميه قم كه تا آمدن وجود ذيجود حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف باقى خواهد بود.

2- بيمارستان سهامى و فاطمى كه از ثلث مرحوم حاج سيد محمد فاطمى براى طلاب تأسيس شد.

3- سد رودخانه قم پس از آمدن سيل و خرابى بسيار از منازل كوچه حرم و غيره.

4- بناء قلعه مبارك آباد كه امروز به نام كوچه رهبر معروف است براى افرادى كه منازلشان در سيل ويران شد.

5- تعمير مدارس فيضيه و دارالشفا كه رو به ويرانى گذارده بود چنانچه در جلد اول اشاره كرديم.

6- كتاب دررالفوائد در علم اصول فقه كه غالباً در درس اصولشان عنوان مى فرمودند.

7- كتاب صلوة كه مطبوع و مورد نظر فقهاء مى باشد.

8- كتابخانه مدرسه فيضيه كه تفصيل آن در جلد اول گذشت.

9- غسالخانه در جنب رودخانه قم.

10- قبرستان آيت اللَّه حايرى معروف به قبرستان حاج شيخ و قبرستان نو.

11- معظم تلامذه و اصحاب برجسته آيت اللَّه حايرى.

بزرگترين آثار و ثمرات حوزه علميه و مكتب و مؤسسه مرحوم آيت اللَّه حايرى رجال علمى قم و ايرانست زيرا هر كدام داراى مقام فضل و دانش و كمال و تقوا و غالباً حائز اجتهاد مطلق و يا مجتهد متجزى و نويسنده نامى و گويندگان سامى مى باشند و تمام آنان از درس و بحث آن فقيد معظم حيازت آن مقام شامخ را نموده اند:

مرحوم حايرى رحمه اللَّه از نوابغ و فحول علمى چنانيست كه از حوزه او مجسمه هاى فضيلت و استوانه هاى شرافت و مجتهدين جامع الشرايط و علماء عاليقدر و مدرسين كرام

و اساتيد عظام بيرون آمده است.

و حوزه او مانند حوزه وحيد بهبهانى و شيخنا الانصارى و ميرزاى شيرازى و شيخنا الاستاد الخراسانى و استاد المعاصرين آقا ضياءالدين عراقى قدس اللَّه اسرارهم رادمردان بزرگ و دانشمندان ستركى برخاسته اند.

اين نگارنده در اينجا فهرست اسامى معظم آنها را با محل سكونتشان نگاشته و ترجمه احوال و مآثر و آثارشان را در اين جلد و جلد دوم مى نگارم انشاءاللَّه تعالى، و مخفى نباشد كه بسيارى از آنان دار فانى را وداع و جماعتى هم در قيد حيات و از زعماء و مراجع بزرگ معاصر مى باشند.

شماره، اسم و شهرت، محل اقامت

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقاى ترابى، دامغان

2- آيت اللَّه حاج سيد ابراهيم علوى خوئى، تهران

3- آقا شيخ ابراهيم رياضى، نجف آباد

4- آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى، تهران

5- حاج سيد ابوالحسن اسلامبولچى، تهران

6- مرحوم حاج سيد ابوالحسن روحانى قمى، نجف

7- حاج ميرزا ابوالفضل خراسانى، تهران

8- آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى، قم

9- حاج سيد ابوالقاسم فقيه ارسنجانى، شيراز

10- مرحوم شيخ ابوالقاسم اصفهانى، قم

11- آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل جاپلقى، تهران

12- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل بهارى، تهران

13- آيت اللَّه حاج سيد احمد خونسارى، تهران

14- آيت اللَّه حاج سيد احمد زنجانى، قم

15- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى، تهران

16- آيت اللَّه حاج آقا بزرگ، كنگاور

17- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد جعفر شاهرودى، تهران

18- مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى، قم

19- مرحوم آيت اللَّه حاج آقا ميرزا حسن يزدى، نجف

20- آيت اللَّه حاج ميرزا حسن معينى، شهر رى

21- آيت اللَّه حاج سيد حسن اصفهانى، تهران

22- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حيدر طاهرى، خرم آباد

23- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوتراب طاهرى، خرم آباد

24- آيت اللَّه حاج ميرزا خليل كمره اى، تهران

25- آيت اللَّه حاج شيخ راضى تبريزى، تهران

26-

آيت اللَّه حاج آقا رضا زنجانى، تهران

27- آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى كاشانى، تهران

28- آيت اللَّه العظمى آقاى حاج روح اللَّه خمينى، نجف

29- مرحوم آيت اللَّه حاج روح اللَّه كمالوند، خرم آباد

30- آيت اللَّه حاج روح اللَّه خاتمى، اردگان

31- آيت اللَّه حاج ريحان اللَّه گلپايگانى، تهران

32- آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى، گرگان

33- آيت اللَّه العظمى آقاى سيد شهاب الدين نجفى مرعشى، قم

34- مرحوم حاج ميرزا شهاب همدانى، ملاير

35- مرحوم حاج سيد شمس الدين ابهرى، تهران

36- مرحوم آيت اللَّه صدرالدين صدر، قم

37- مرحوم آقا ضياءالدين خونسارى، قم

38- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى، قم

39- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباس تهرانى، قم

40- آيت اللَّه آقا شيخ عباس حايرى، تهران

41- آيت اللَّه آقا شيخ عباس انصارى همدانى، تهران

42- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه تهرانى، تهران

43- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه مجتهدى، تبريز

44- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه سرابى، تبريز

45- مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين صاحب الدارى، قم

46- مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى، تهران

47- آيت اللَّه حاج ميرزا سيد على يثربى، كاشان

48- آيت اللَّه آقاى آخوند ملاعلى همدانى، همدان

49- آيت اللَّه حاج على محمد مزلقانى، همدان

50- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اصغر صالحى، كرمان

51- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا على مهرابى، كرمان

52- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على اكبر برقعى، تهران

53- آيت اللَّه آقاى فضلعلى، قزوين

54- مرحوم آيت اللَّه فاضل لنكرانى، قم

55- آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين جزايرى، تهران

56- آيت اللَّه حاج سيد كاظم شريعتمدارى، قم

57- آيت اللَّه آقا سيد كاظم گلپايگانى، نجف

58- آيت اللَّه حاج آقا مجتبى عراقى، قم

59- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت، قم

60- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد داماد يزدى، قم

61- مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى، همدان

62- آقا شيخ محمد غروى، سنقر

63- آقا آيت اللَّه سيد محمد صدرالعلماء، قم

64- آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ثقفى، تهران

65- آيت اللَّه ميرزا محمد ثابتى، همدان

66- آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر مهاجرانى، همدان

67- ميرزا محمدتقى

اشراقى، قم

68- آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى، قم

69- آيت اللَّه حاج سيد محمد جلالى، مشهد

70- آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن يزدى، قم

71- حاج شيخ محمد حسن فريد گلپايگانى، تهران

72- آيت اللَّه، حاج شيخ محمدحسين شريعتمدار، ساوه

73- آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى، قم

74- آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدرضا طبسى، قم

75- آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى عراقى، قم

76- آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود روحانى، قم

77- آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا مصطفى صادق، قم

78- آيت اللَّه العظمى حاج سيد مصطفى خونسارى، قم

79- مرحوم حاج سيد محى الدين طالقانى، تهران

80- حاج سيد محمدرضاى طالقانى، قم

81- حاج ميرزا مهدى بروجردى، قم

82- آيت اللَّه حاج سيد مهدى كشفى، تهران

83- آيت اللَّه حاج سيد مهدى انكجى، تهران

84- آيت اللَّه آقا شيخ مهدى كوچه حرمى، قم

85- آيت اللَّه حاج سيد هادى روحانى، رودسر

86- آيت اللَّه ميرزا هاشم آملى، قم

87- حاج ميرزا هدايت اللَّه وحيد، تهران

88- حاج سيد يحيى يزدى، نجف

89- حاج سيد يحيى بفروئى، بفروى يزد

90- آقا سيد يحى اسلمبولچى، تهران

و صدها نفر ديگر كه ذكرشان موجب اطنابست و انشاءاللَّه ترجمه هر يك در اين كتاب و جلد دوم خواهد آمد.

رحلت مرحوم آيت اللَّه حايرى

مرحوم آيت اللَّه حايرى از اوائل ورودش به قم تا آخر عمرش كه حدود پانزده سال بوده است مواجه با حوادث سهمگين و ناملايمات فراوانى بوده است كه در جلد اول آثارالحجه نگاشته ام ولى در اينجا براى بعضى از محذورات از شرح آن معذورم و اين نوائب ضربات بسيارى در روح و قلب آن بزرگوار وارد نموده كه در اواخر او را از پا درآورده و بسيار ضعيف نموده بود تا جائى كه گاهى تمناى مرگ نموده و مى فرمود ديگر مردن سرقفلى دارد (فياموت زرنى ان الحياة ذميمة) اى مرگ بيا

كه زندگى مرا كشت و در اواخر عمرش بسيار خلوت و اعراض و انزوا را دوست مى داشت و غالباً در غير وقت درس و تحصيل طلاب در سالاريه مرحوم متولى بزرگ پدر جناب آقاى مصباح التوليه متولى معزول كه به ايشان نهايت ارادت و اخلاص را داشت به سر مى برد و روز به روز بر ضعف و كسالتش افزوده مى شد زيرا ديگر براى مرد غيور و متدين با دين آن حملات و تهاجم به قرآن مقدس و نواميس مسلمين و حوزه روحانيت جاى تحمل و صبر و طاقت نبود و به گفته يكى از مراجع و اساتيد بزرگ حوزه آن مرحوم به مرض دق از دنيا رفت خلاصه ضعف بالاى ضعف و غصه بر غصه ايشان اضافه مى شد تا در شب هفدهم ذى القعده هزار و سيصد و پنجاه و پنج قمرى از دنياى فانى فارغ و از ناملايمات آن راحت گرديد (در سن هشتاد و سه سالگى).

مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد صدرالدين صدر رضوان اللَّه عليه قصيده اى در مرثيه و تاريخ فوتش سروده اند كه در ميان قصائد و مراثى بسيارى كه در ضايعه فوت ايشان گفته شده بيشتر مرضى خدا و مورد توجه آن مرحوم واقع گرديده است.

عبدالكريم آيت اللَّه قضى

وانحل من سلك العلوم عقده

اجدب ربع العلم بعد خصبيه

و هد اركان المعالى فقده

كان لاهل العلم خير والد

و بعده امست يتامى ولده

كوكب سعد سدالعلم به

دهرا و غاب اليوم عنه سعده

فى شهر ذى القعدة غاله الردى

بسهمه ياليت شلت يده

فى حرم الائمة الاطهار فى

شهر الحرام كيف حل صيده

دعاه مولاه فقل مورخا

لدى الكريم حل ضيفا عبده

فرمود پس از انشاد اين قصيده در عالم رؤيا ديدم در باغى هستم كه فوق العاده از حيث

اشجار و اثمار و ازهار و انهار جاريه و خيابانها زيبا و بى نظير بود و من در خيابانها قد مى زدم شخصى از مقابل به من رسيده و گفت ميل داريد آقاى حاج شيخ را ملاقات نمائيد گفتم كدام حاج شيخ گفت حاج شيخ عبدالكريم حايرى گفتم كمال ميل را دارم.

آن شخص جلو افتاد و گفت بفرمائيد سه چهار خيابانى طى كرديم رسيديم به فضائى كه وسط باغ بود و به حوضى برخورديم كه اطراف آن گل كارى بود و در سمت راست آن فضا عمارتى بود كه سه چهار پله از زمين باغ بالا بود و درهاى چندى به طرف باغ داشت نگاه كردم ديدم در آخر اطاق گوشه دست راست حاج شيخ را ديدم تكيه به در داده و به باغ نگاه مى كند من سلام كردم و با عجله بالا رفتم و وارد اطاق شدم ثانياً سلام كردم جواب دادند و بعد از پذيرائى من احوال پرسى كردم فرمودند حالم خوبست و احوال آقايان و حوزه را پرسيدند گفتم الحمدللَّه خوبست خوشحال شدند و در اين حال پيشخدمت وارد شد و براى ايشان چائى آورد فرمودند براى آقا هم بياور، رفت و يك استكان چائى براى من آورد و در تمام اين جريانات من تصور مى كردم حاج شيخ زنده است و به باغ آمده اند گفتم تنها تشريف آورده ايد ميل مبارك باشد من هم خدمت شما باشم فرمودند خير شما كار داريد و با شما كار دارند و بايد برويد و بعد هر دو دست را بلند كرده فرمودند من تنها نيستم خير تنها نيستم در آن وقت متوجه شدم كه فوت كرده اند باز احوال پرسى كردم و

ايشان هم احوال پرسى نمودند و بعد توجهى به باغ انداختم و ايشان همچون فهميدند كه من به منظره باغ مجذوب شده و از نزاهت و طراوت آن استعجاب مى كنم. كمى بلند شده و هر دو دست را بلند و به طرف من اشاره كردند فرمودند (لدى الكريم حل ضيفاً عبده).

منظره اى از تشييع جنازه ى مرحوم آيت اللَّه حايرى

و يكى ديگر از قصائد و ماده تاريخ هاى خالص كه با صدق نيت گفته شد در فوت آن مرحوم ابيات زير است

عجب از سيرت بى ارزش دنياى دنى

صلح ناكرده ز اول دل دانا با او

زهد و دنياطلبى ساز نيايند به هم

نشده يك قدمى سازش دنيا با او

بى مكارم نرسد فايده علم بكس

گرچه علم و هنرش بوده چو دريا با او

گشت از حوزه علميه روان سوى جنان

آنكه شد ماحصل دانش و تقوا با او

نشنيديم در اين ملك چو او مردى راد

همه اسباب شرف بوده مهيا با او

خود اگر داشت كسى ديده بينا مى ديد

رسم و آئين تدين كه هويدا با او

همه كس را نرسد رتبه همپائى وى

«فيض روح القدسى بود به پيدا با او»

گفتم اين چامه كه داور بكشد روز پسين

خط بطلان بخط جرم خطاها با او

اثر عميق فوت مرحوم حايرى

قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: اذامات العالم ثلم فى الاسلام ثلمة لا يسدها شيى ء وقتى عالمى از دنيا رود رخنه اى در ديوار اسلام واقع شود كه چيزى آن را مسدود نكند.

و قال صلى اللَّه عليه و آله و سلم: اذا مات العالم بكت عليه السموات والارضون اربعين صباحا وقتى عالمى از دنيا رود آسمانها و زمين ها بر او چهل صبح گريه مى كند در كتب اخبار و احاديث و تفسيرهاى فريقين وارد شده است

كه مرگ عالم ربانى و مرجع با تقوى تأثر عميقى در جامعه و جهان هستى دارد به طورى كه آسمانها و زمين ها و هوام و حشرات و وحوش و طيور و درندگان براى فقدان او متأثر شده و گريه مى كنند.

اى بسا كس مرد و كس آگه نشد

از عيانش مبدئى و مختمى

ليك اندر مرگ مردان بزرگ

عالمى گريد براى آدمى

عالمى گردد قرين درد و رنج

گر بميرد برگزيده عالمى

آيتى چون حايرى رفت از جهان

يك جهان گردد غريق ماتمى

رحلت و فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى در چنان بحران و كوران عصر تاريكى كه تمام دست ها و قواى مرموز استعمارگران و دشمنان دين و استقلال كشور بر عليه قرآن و اسلام فعاليت مى كرد و روزى نبود كه بدعت تازه و منكرى بر مردم ضعيف الايمان تحميل نشود بزرگترين ضايعه بود زيرا كه تمام علماء و دانشمندان بزرگ و فعال و متعصب و متنفذ را يا تبعيد و يا زندانى و يا خانه نشين و يا از بين برده بودند و تنها مرد ميدان مجاهده بود كه با مبارزات منفى و مثبت خود دشمنان و بيگانه پرستان را عقب رانده و از تهاجم و حمله اساسى آنها جلوگيرى مى كرد.

آيت اللَّه حايرى با آن متانت و بردبارى و تقيه و محافظه كارى كه مشروحاً بيان شد دشمن را كه همواره مى گفت همه را از ميان بردم اگر اين يكى را هم مى بردم از اسلام و دين آسوده شده و از حدود و قيود آئين و مذهب آزاد و راحت مى شدم به زانو درآورده و مجذوب خود گردانيده بود.

در صبح هفدهم ذى القعده 1355 قمرى كه اين خبر در قم و وسيله تلگراف و تلفون در تهران و ساير بلاد

منتشر شد عموم مردم متأثر شده و جهان در نظر ملت متدين و شيعيان متعصب تاريك شده و انتظار بليات و مصائب ديگر را احساس نمودند كه اين نگارنده آن را در جلد اول آثار الحجة مشروحاً نگاشتم طالبين به آنجا مراجعه كنند.

تشييع جنازه در آن موقع موقوف و كليه تظاهرات و مظاهر دينى و شعائر مذهبى تعطيل بود لكن مردم قم عموماً زن و مردم عالم و جاهل و طبقات مختلف مردم دولتى و غيره چنان آشفته و پريشان بودند و به سر و صورت مى زدند و فرياد مى كشيدند كه گويا صاعقه اى از آسمان آمده و تمامى را سوزانيده است در آن خفقان عجيب و شرايط سخت تشييعى از جنازه آن مرحوم شد كه كم نظير بوده و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين شيخ الاسلام قم بر ايشان نماز خوانده و در جوار حضرت معصومه سلام اللَّه عليها در مسجد بالا سر همانجائى كه خود نماز مى خواندند و درس مى گفتند مدفون شده و اشعار مرحوم آيت اللَّه صدر را كه ذكر شد بر روى سنگ قبرش منقوش نمودند (لدى الكريم حل ضيفا عبده).

رجال علم و تقوائى كه در اطراف قبرش مدفون مى باشند

يكى از مزارات و قبورى كه بعد از حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام در قم زيارت مى شود قبر مرحوم آيت اللَّه حايرى است و كمتر كسى مشرف به قم براى زيارت مى شود كه قبر آن مرحوم را زيارت نكند در شبانه روز هزارها نفر به زيارت قبر او مى روند، در اطراف قبرش شخصيتهاى برجسته علمى و مردان با فضيلت و تقوا بسيارى مدفون مى باشند كه غير از دو قبر مرحومين آيتين خونسارى و صدر قبور ديگران اثر و مظهرى ندارد

و ما فهرست آنها را در اينجا مى نگاريم و ترجمه و آثارشان را در جاى خود آورده و خواهيم آورد:

1- آيت اللَّه آقا سيد محمد بن آيت اللَّه آقا سيد عبداللَّه برقعى متوفى 20 ربيع الثانى 1350 قمرى ترجمه اش قبلا گذشت.

2- آيت اللَّه آقا شيخ محمد بن آيت اللَّه شيخ زين العابدين مازندرانى متوفى. 23 ج 1350 /2.

3- آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير متوفى اواسط ماه جمادى الثانى 1353 قمرى

4- آيت اللَّه حاج سيد احمد عراقى بن آيت اللَّه حاج آقا محسن عراقى متوفى 10 ذى الحجه 1356 قمرى.

5- آيت اللَّه حاج سيد حسين كوچه حرمى متوفى 15 ذى القعده 1357 قمرى.

6- آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى متوفى دوشنبه 22 ربيع الثانى 1358 قمرى.

7- آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بهبهانى متوفى دوم ربيع الثانى 1360 قمرى.

8- آيت اللَّه حاج شيخ مهدى پائين شهرى متوفى جمعه نوزدهم شعبان 1360 قمرى.

9- آيت اللَّه حاج سيد حسين شوشترى متوفى 18 محرم 1362 قمرى.

10- آيت اللَّه حاج سيد فخرالدين سبط ميرزاى قمى متوفى سوم شعبان 1362 قمرى.

11- آيت اللَّه حاج شيخ عيسى لواسانى متوفى دوم صفر 1364 قمرى.

12- آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر قزوينى متوفى 28 صفر 1364 قمرى.

13- آيت اللَّه سيد محمدصادق بهبهانى متوفى ذى القعده 1364 قمرى.

14- آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بافقى متوفى 12 جمادى الاولى 1365 قمرى.

15- آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى متوفى 7 ذى الحجه 1371 قمرى.

16- آيت اللَّه حاج سيد صدرالدين صدر متوفى 19 ربيع الثانى 1373.

17- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى.

18- آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى بروجردى.

19- آيت اللَّه حاج آقا روح اللَّه كمالوند

20- آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى

21- آيت اللَّه حاج شيخ عباس تهرانى

22- آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسن طالقانى

23- آيت اللَّه حاج ميرزا رضى تبريزى

24- آيت اللَّه حاج سيد مهدى كشفى بروجردى

25- مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدتقى اشراقى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد

ارباب متوفى 25 ماه رمضان 1368 قمرى

26- مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا عبداللَّه متوفى 1357 قمرى

27- آيت اللَّه حاج ميرزا سيد حسن برقعى رحمه اللَّه

28- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد صافى گلپايگانى

29- آيت اللَّه حاج ميرزا محمود اصولى تبريزى

و ده ها نفر ديگر كه نزديكى قبر آن مرحوم مدفونند و گذشته از علماء مردان صالح و نيكوكارى چون مرحومين اخوان سلامت حاج شيخ على اصغر و حاج شيخ على اكبر سلامت رضوان اللَّه عليهم اجمعين.

كرامت حضرت امام حسين عليه السلام نسبت به مرحوم حايرى

از خصايص و امتيازات مرحوم آيت اللَّه حايرى قدس اللَّه سره كثرت توسلش بود به خداندان جليل عصمت و طهارت بالاخص بمولينا الكونين نورالثقلين امام المشرقين حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوة والسلام حتى در مجلس درس فقه اش مرثيه خوانى چون مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب الزمانى تبريزى را كه از اوتاد زمان بود تعيين كرده بود كه هر روز قبل از درسش ذكر مصيبتى كند و بعد از آن خودش به منبر رفته و تدريس مى نمود در ايام عاشوراء روضه خوانى داشت و روز عاشوراء خود در جلوى هيئت اهل علم پا برهنه و گل به پيشانى و صورت ماليده حركت مى كرد وقتى بعضى از نزديكانش از علت اين توسل و تمسكش به سفينةالنجاة امت حضرت سيدالشهداء عليه السلام پرسيد جواب مى فرمايند من هرچه دارم از آن حضرت دارم و بعد قصه كرامت حضرتش را درباره خودش شرح مى دهد كه اين نگارنده در سفرم به اراك از دو نفر مرد موثق و عادل شنيدم كه عيناً آن را در ج 2 كتاب آثارالحجه ص 208 نگاشته و اينجا هم كه جاى آنست مى نگارم.

آقاى حاج دفترى مباشر كارهاى آيت اللَّه حاج مصطفى محسنى كه مرد موثق و متدينى است با تأييد

مرحوم مبرور آقاى آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى كه مرحوم آيت اللَّه حايرى در منزل مرحوم آيت اللَّه حاج آقا مصطفى در اراك هنگامى كه سرپرستى حوزه عراق را داشتند پس از نقل خواب آن مرحوم كه در آثارالحجه نوشته ام فرمودند هنگامى كه من در كربلا بودم شبى در عالم خواب ديدم كه شخصى به من گفت شيخ عبدالكريم كارهايت را بكن كه تا سه روز ديگر خواهى مرد. من از خواب بيدار شدم متحير بودم گفتم البته خوابست تعبير ندارد اتفاقاش شب سه شنبه بود روز سه شنبه و چهارشنبه را مشغول به درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنجشنبه تعطيلى دروس با بعضى از رفقا به ناحيه باغ مرحوم سيد جواد رفتيم در آنجا قدرى گردش و مذاكره علمى نموده تا ظهر نهار را صرف و ساعتى خوابيديم در آن موقع لرز شديدى به من عارض شد رفقا آنچه عبا و روانداز بود بر من انداختند باز مى لرزيدم پس از ساعتى تب بسيار سوزانى كردم و كم كم حس كردم كه حالم بسيار خراب است به رفقا گفتم مرا زودتر به منزلم برسانيد.

رفقا وسيله اى فراهم كرده و مرا به شهر آورده و به منزلم رسانيدند در آنجا بى حال و حس افتادم كم كم حواس ظاهره ام از كار افتاد يك مرتبه به ياد خواب سه شب قبل افتادم علائم مرگ را در خود مشاهده كردم و ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شده و از راست و چپ من نشستند و به هم نگاه كردند و گفتند اجل او رسيده مشغول قبض روح او شويم.

من در آن حال مرگ را معاينه كردم از راه

قلب توجهى به ساحت مقدس حضرت سيدالشهداء امام حسين عليه الصلوة والسلام نموده عرض كردم مولاى من از مرگ هراس و ترس ندارم ولكن از اين مى ترسم كه دستم خاليست كارى نكرده و زادى تهيه ننموده ام شما را به حق مادرتان حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام شفاعت كنيد كه خدا مرگ مرا تأخير اندازد تا فكرى به حال خود نمايم.

و تا از راه دل اين توسل را نمودم ديدم شخصى وارد شد و نزد آن دو آمده و گفت حضرت سيدالشهداء فرمودند شيخ عبدالكريم به ما توسل نمود و ما هم نزد خدا شفاعت كرديم كه عمر او را دراز و اجل او را تأخير اندازد و خداوند تعالى اجابت فرمود شما روح او را قبض نكنيد.

پس آن دو به هم نگاه كرده و رو به آن شخص نموده و گفتند سمعاً و طاعه و از جا حركت كردند و سه نفرى صعود نمودند.

پس در آن هنگام احساس كردم كه حالم بهتر شده صداى گريه و زارى و ناله خانواده خود را شنيدم كه به سر و صورت خود مى زدند آهسته دست خود را حركت دادم و چشم خود را گشودم ديدم چشم مرا بسته و رويم چيزى كشيده اند، خواستم پايم را جمع كنم ملتفت شدم كه شصت مرا هم بسته اند.

پس دستم را بلند كردم براى برداشتن چيزى كه رويم بود شنيدم مى گويند ساكت شويد گريه نكنيد كه حركت دارد و آرام شدند و روى مرا برداشتند و چشمم را گشودند و پايم را فوراً باز كردند با دست اشاره به دهانم كردم كه آبم دهيد. پس آب به دهانم ريختند و كم كم از جا

برخاسته و نشستم و تا پانزده روز ضعف مفرط و كسالت داشتم، از آن حالت الحمدللَّه به كلى رفع نقاهتم شده و بهبودى يافتم و اين از بركت مولايم حضرت حسين عليه السلام بود. آرى به خدا قسم.

مرا بغير حسين ملجأ و پناهى نيست

در اين عقيده يقينم كه اشتباهى نيست

ره نجات حسين است و دوستى حسين

به سوى حق به جز از اين طريق راهى نيست

اگر تو حكم غلامى من كنى امضا

به هيچ محكمه خوفم ز دادگاهى نيست

بيت آيت اللَّه حايرى

بيت و خانواده آن مرحوم بيت علم و تقوا و فضيلت است داراى دو پسر و سه دختر بوده اند پسران جناب آيت اللَّه آقاى حاج آقا مرتضى حايرى و جناب حجةالاسلام آقاى حاج آقا مهدى حايرى كه ترجمه هر يك خواهد آمد و اما دختران

1- همسر مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمد توسركانى

2- همسر مرحوم حاج شيخ احمد همدانى

3- همسر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد محقق داماد يزدى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (17 -13 /1)، الذريعه (132/8 -378/4)، ريحانه (68 -66 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (63 -59 /3)، مولفين كتب چاپى (917 -915 /3).

حايري يزدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بن ميرزا محمدرضا بن ميرزا ابى الحسن بن ميرزا محمدعلى جعفرى يزدى حايرى بزرگ فقيهى متبحر و مجتهدى جامع بوده است.

وى در يزد متولد و در اصفهان از محضر علامه آقا شيخ محمدتقى اصفهانى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به كربلا و از محضر فاضل اردكانى تا وصول به مقام اجتهاد بهره مند شده و پس از آن به ايران مراجعت و مجاورت مشهد مقدس را اختيار و به تدريس و اقامه جماعت و وظائف شرعيه اشتغال

داشته تا هنگام وقعه توپ بستن روسها آستان قدس را كه نتوانسته اين منظره را مشاهده نمايد ناچار به يزد منتقل و در بعضى از نواحى شهر ساكن تا در سال 1330 قمرى بدرود حيات گفته و در حرم جدش امامزاده جعفر عريضى مدفون شده و فرزند صالحى چون حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد عليرضا متولد 1304 قمرى مجموعه كمالات را بجا گذارد.

معظم له نيز سطوح را در ايران به پايان رسانيده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف در سال 1330 ق نموده تا سال 1336 توقف و از محضر علماء بزرگ چون آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم يزدى و ديگران استفاده و پس از آن به يزد مراجعت و به انجام وظائف شرعى و روحى مشغول تا در چند سال اخير كه بدرود حيات گفتند.

وى داراى طبعى سرشار بود و به عربى و فارسى اشعارى سروده كه از آن است اين بيت:

فانهض و شمر للمعالى مسرعا

اذليس للانسان الا ما سعى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حايري، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم حايرى از علماء ماهر كربلا بوده و بعد 1284 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، احمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ احمد بن شيخ محمدعلى سلطان الحايرى فاضلى جليل بود و بعد از 1214 در كربلا وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ جواد بن شيخ راضى بن شيخ محسن سلطان حايرى عالمى فاضل بود و بعد از 1253 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد طاهر بن ميرزا مهدى بن سيد محمدباقر موسوى قزوينى حايرى فقيهى متقى از علماء جليل كربلا بوده و در سال 1329 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1253 ش)، مجتهد، نويسنده و شاعر. در شهر كربلا در خاندانى با فضيلت متولد شد. تحصيلات مقدماتى را در حوزه ى علميه ى كربلا طى كرد و در آنجا از محضر استادانى چون: شيخ زين العابدين، ملا اسماعيل بروجردى و ميرزا محمد هاشم خوانسارى اصفهانى كسب فيض كرد. در هفده سالگى كتابهاى زيادى نوشت و موفق به دريافت بيش از سى اجازه ى روايتى و اجتهادى شد. سفرى به مكه داشت و در طول راه با علماى اهل تسنن ملاقات و بحث كرده است. در تهران و ديگر شهرها، چون قم، اراك و مشهد، جامعه ى اخوان اسلامى را بر اساس اخوت اسلامى تاسيس كرد. وى يكى از پيشنهاد كنندگان ملى كردن صنعت نفت به رضاخان بود. حايرى به فارسى و عربى شعر مى سرود. از جمله آثار او: «هدايه العامه فى اثبات الامامه»؛ «منظومه ى موجز المقال»، در علم درايه؛ «منظومه اى در علم رجال»؛ «منظومه اى در بيع فضولى»؛ «ودايع الاسرار و بدايع الاخبار»؛ «ديوان قصايد و غزليات»؛ «حكم تشريع احكام دين»، در تصوف؛ و «غنائم التبيان در تفسير قرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (155 -151)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 2، ص 53 -52).

حايري، محمدسعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد سعيد حايرى بن شيخ محمدحسين عالمى جليل و مدرسى فاضل و مدير (مدرسه هندى) بود و حدود 1350 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آيت الله آقاى شيخ مرتضى بن آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى مؤسس حوزه علميه قم از اكابر علماء فعلى و آيات عظام حوزه علميه و شهرستان قم مى باشد كه به زيور علم و حلم و متانت و صفا آراسته است وى در ماه ذى الحجه 1334 ق در اراك متولد شده و فنون ادب و صرف و معانى و بيان را از مرحوم حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و آقا شيخ ابوالقاسم نحوى فراگرفته و مقدارى از سطوح و متون فقهيه و اصوليه را در خدمت آيت الله العظمى نجفى مرعشى و آيت الله صالحى كرمانى خوانده و چندى هم از محضر والد معظم بهره مند شده و پس از آن حدود 15 سال از دروس فقه و اصول آيت الله العظمى حجت و آيت الله خونسارى استفاده نموده و هم چند سالى به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و ضمنا به تدريس سطوح عالى و اكنون خارج فقه و اصول اشتغال دارند و در مسجد امام قم اقامه جماعت مى نمايند. از آثار و تاليفات ايشانست 1- رساله اى در حديث رفع 2- رساله اى در مسئله تعاقب ايادى 3- كتاب ابتغاء الفضيله.

اين كتاب شرح بر وسيله مرحوم آيت الله اصفهانى كه ملفقى از چند كتاب فقهى قدماء، تذكره، شرايع، لمعه، قواعد و غير آن مى باشد و آن 6 جلد است كه جلد اول به نام ابتغاء الفضيله به طبع رسيده است.

4- شرح بر عروه الوثقى تا مبحث اغسال سه جلد 5-

دوره اصول به نام مبانى الاحكام فى اصول شرايع الاسلام سه جلد 6- حاشيه بر كفايه 7- حاشيه بر مكاسب ناتمام 8- رساله مبسوطى در صلوه جمعه نظير ابتغاء الفضيله.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حايري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج آقا مهدى بن العلامه الورع حاج شيخ عباس بن الزكى الصالح التقى حاج ملا حاجى تهرانى حايرى از علماء اعلام و افاضل كرام حوزه علميه قم داراى فضل و دانش و اخلاق حميده و صفات پسنديده است.

در سال 1304 شمسى در كربلاء معلى متولد شده و در معيت والد مبرورش به ايران آمده و پس از طى مقدمات ادبيات در تهران خدمت حاج شيخ محمدحسين زاهد خوانده و قسمتى از سطوح را خدمت حاج سيد صدرالدين جزايرى ديده و در سال 1327 شمسى مهاجرت به قم نموده و بعد از تكميل سطح به درس آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله امام خمينى و آيت الله شريعتمدارى و مرحوم آيت الله محقق داماد و آيت الله اراكى حاضر شده و از خرمن علمشان استفاده نموده و نيز اصول و فلسفه و كلام را خدمت علامه طباطبائى تلمذ نموده.

جناب آقاى حايرى از مراجع بزرگ نجف اجازات اجتهاد و غيره دارد، داراى پشتكار عجيب و همتى بلند مى باشد. نوشته هايى از دراسات و تقريرات دروس اساتيد خود مخصوص علامه ى طباطبائى دارد، مضافا يك سلسله مقالات دارند كه در مكتب تشيع و مكتب اسلام و معارف جعفرى به چاپ رسيده است و آنها به شرح زير است:

1- كتابى در سير قرآن و تفسير كه بعضى مقالات آن در مكتب تشيع به چاپ رسيده است.

2- كتابى در سيره عقايد و مذاهب كه قسمتى از آن در مكتب

تشيع به چاپ رسيده است.

3- كتابى در سير كتابخانه در اسلام.

4- كتابى در روش تبليغات اسلامى كه قسمتى از آن در مكتب اسلام به چاپ رسيده است.

5- كتابى در اخلاق و كليد خوشبختى كه قسمتى از آن در معارف جعفرى به چاپ رسيده است.

6- اخلاق از نظر قرآن و دستورات اجتماعى اسلام.

مترجم معظم چون تهرانى الاصل و ريشه دار و از خاندان فضل و شرافت است فكرى عميق دارد در خدمات اجتماعى و باقيات الصالحات نيز سعى بليغ و كوششى فراوان نموده تا از خود آثارى نيز در موضوع گذارده است.

1- كتابخانه مدرسه حجتيه كه در سال 1330 شمسى به همت ايشان تاسيس گرديد كه در ضمن كتابخانه هاى حوزه اشاره شد.

2- در تحت نظر آيت الله العظمى ميلانى در سال 1341 شمسى و بعضى مدرسين ديگر اقدام به تاسيس مدرسه حقانى (منتظريه) كه در باب مدارس فعلى قم مشروحا گذشت.

3- در عصر زعامت آيت الله العظمى بروجردى مدت سه سال در مدرسه فيضيه برنامه غذاخورى به كمترين قيمتى...

4- تاسيس دبستان نمونه براى دختران در خيابان بهروز قم تا فرزندان روحانيين با برنامه هاى دينى و تعليم و تربيت صحيح پرورش يابند.

5- اداره و سرپرستى دبيرستان دين و دانش قم.

6- تاسيس يك كتابخانه سيار اسلامى حايرى تهرانى.

7- اعزام مبلغين در شبهاى جمعه و پنجشنبه به اطراف و نواحى قراء و قصبات تهران و قم.

8- ساختمان يك مدرسه علميه براى آقايان طلاب واقعه در خيابان آذر جنب شاهزاده زيد.

9- ساختمان طبقه دوم مدرسه رضويه.

10- چاپ و نشر كتب دينى و اخلاقى و عقايد براى نشر معارف اسلامى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حائري شيرازي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدتقى بن ميرزا محب على بن ابى الحسن ميرزا

محمدعلى گلشن حايرى شيرازى زعيم ثوره عراق كه مجسمه علم و تقوا و فضيلت بوده و در سال 1338 در كربلا وفات نموده است شرح آن بزرگوار محتاج به كتاب مستقل و مجال بيشتريست و اين وجيزه ظرفيت و قابليت ترجمه آن بزرگوار را ندارد.

ميرزا محمدتقى بن ميرزا محبعلى بن ابى الحسن ميرزا محمدعلى (متخلص به گلشن) حايرى شيرازى زعيم نهضت و ثوره عراق از اشهر مشاهير عصر خود در علم و تقوى و غيرت دينى بوده است.

تولد آن بزرگوار در شيراز ولى نشو و پرورش او در كربلا بوده و اوليات و مقدمات را در آنجا خوانده و به درس علامه شهير فاضل اردكانى شركت نموده و پس از مهارت و تبحر در علوم عقلى و نقلى با شريك و رفيق درسش مرحوم سيد استاد آيت اللَّه علامه آقا سيد محمد فشاركى اصفهانى مهاجرت به سامره و از محضر آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى استفاده و ضمناً براى عده اى از فضلاء شاگردان ميرزا تدريس و تقرير درس استاد را نموده تا بعد از فوت آن مرحوم كه براى مرجعيت و زعامت و تدريس و فتوا معين گرديده و عده بسيارى از بزرگان مراجع تقليد از محضرش استفاده و كسب علم و اجتهاد نمودند.

پس آن بزرگوار از سامره به كربلا منتقل و تشكيل حوزه علميه داده و جماعتى از اكابر و اعاظم وقت اطرافش را گرفته و از تحقيقات و دقت نظر و تعمق فكر و اصابت رأى او بهره مند شده تا در سال 1338 ق كه دعوت حق را لبيك اجابت گفته و در صحن شريف حسينى (ع) مدفون و اكنون قبر پاكش مزار اهل

فضل و ايمان و مشهور همگانست.

آثار علمى آن بزرگوار از اينقرار است.

1- حاشيه مكاسب 2- رسالة صلوة الجمعه 3- رسالة الخلل 4- المنظومة الرضاعيه 5- ديوان اشعار فارسى در مدائح و مراثى اهل بيت عليهم السلام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حائري، آمنه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1243 ق، از زنان فاضل و مجتهد. دختر آقا محمدباقر بن محمد اكمل اصفهانى، معروف به وحيد بهبهانى. وى شاگرد پدر خويش و همسر سيد على طباطبايى صاحب رياض و مادر سيد محمد مجاهد و سيد مهدى طباطبايى بود. از تاليفات او مبحث حيض از كتاب رياض همسر خويش است. وى در كربلا درگذشت و نزد فرزندش سيد محمد مجاهد دفن شد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه، 155 / 10 ،443/ 9؛ دايرةالمعارف تشيع، 235 / 1؛ وحيد بهبهانى، 259.

حائري، آمنه بيگم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(وف 1243 ق)، فاضل و مجتهد. دختر آقا محمدباقر بن محمد اكمل اصفهانى معروف به وحيد بهبهانى. وى شاگرد پدر خويش بود و همسر سيد على طباطبائى صاحب «رياض» و مادر سيد محمد طباطبائى مجاهد و سيد مهدى طباطبائى. از تأليفات او مبحث «حيض» از كتاب «رياض» همسر خويش است. وى در كربلا درگذشت و در همان جا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (155 /10 ،443 /9)، مشاهير زنان (8 -7).

حائري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه

تولد: ذى الحجه 1334 ق.، اراك.

درگذشت: اسفند 1364.

آيت الله مرتضى حائرى، فرزند آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى، مؤسس حوزه ى علميه ى قم، متون ادب و صرف و معانى و بيان را از ابوالقاسم نحوى فراگرفت و مقدارى از سطوح و متون فقهيه و اصوليه را در خدمت آيت الله سيد شهاب الدين نجفى مرعشى و آيت الله صالحى كرمانى خواند و چندى هم از محضر والد خود بهره مند شد. بعد از طى مراحل سطح، مدت پانزده سال از دروس خارج فقه و اصول آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و نيز از درس خارج آيت الله سيد حسين بروجردى استفاده كرد و سپس در حوزه ى علميه ى قم به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. وى در مسجد امام قم اقامه ى جماعت مى نمود. ضمنا ايشان داراى طبع شعر بود و اشعارى در توحيد و مدح اهل بيت عصمت و طهارت از او به جا مانده است.

از آثار ايشان مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: رساله اى در حديث رفع؛ رساله اى در تعاقب ايادى؛ كتاب ابتغاء الفضليه (اين كتاب شرحى است بر وسيله نجاة آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى كه تلفيقى از چند كتاب قدماء، تذكره؛ شرايع؛

لمعه؛ قواعد و غير آن ميباشد و آن شش جلد است كه جلد اول به نام ابتغاء الفضليه به طبع رسيده است)؛ شرتح بر عروة الوثقى تا مبحث اغسال؛ سه جلد؛ دوره اصول به نام مبانى الاحكام فى اصول شرايع الاسلام؛ سه جلد؛ حاشيه بر كفايه؛ حاشيه بر مكاسب (ناتمام)؛ رساله مبسوطى در صلوة جمعه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حبلرودي رازي، نجم الدين خضر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 850 ق)، متكلم و فقيه امامى. در حبلرود رى متولد شد و در نجف ساكن. وى از شاگردان شمس الدين محمد بن سيد شريف جرجانى بود و معاصر با علامه دوانى و شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوى. از آثار وى: «التحقيق المبين فى شرح نهج المسترشدين»، در اصول؛ «جامع الاصول»، در شرح كتاب «الفصول فى الاصول»؛ «حقايق العرفان فى خلاصه الاصول و الميزان»؛ «توضيح الانور»؛ «تحفه المتقين فى اصول الدين»؛ «جامع الدقائق»، در منطق؛ «القوانين»؛ «جامع الدرر»، در شرح «الباب الحادى عشر» علامه، خلاصه ى آن: «مفتاح الغرر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (323/6)، الذريعه (337 -336 /21 ،41/5 ،491/4 ،484/3)، روضات الجنات (251/3)، رياض العلماء (239 -236 /2)، ريحانه (138 -137 /6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 56 -55 /9)، لغت نامه (ذيل/ خضر)، معجم المولفين (102/4).

حبيب خراساني، حبيب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1266 ق)، فقيه، مجتهد، عارف و شاعر، متخلص به حبيب. مشهور به شهيدى و آقا. وى از خاندان شهيد ثالث بود كه در مشهد متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتى و فراگيرى زبان فرانسه، جهت تكميل تحصيلات به عراق رفت. در سامرا شاگردى ميرزا حسن شيرازى كرد و در نجف به محر حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى رسيد. در عراق توسط ميرزا مهدى گيلانى، معروف به خديو، به جمع مريدان غلامعلى خان هندى پيوست و بعد از مرگ مرشدش، مريد ميرزا خديو شد. ميرزا حبيب پس از بازگشت به مولد خويش، راه عراق را پيش گرفت و به ارشاد مردم پرداخت و در ميان مردم محبوبيتى خاص پيدا كرد. سيد حسن مشكان طبسى از شاگردان وى بود. ميرزا حبيب در مشهد درگذشت و در صفه شاه

طهماسب دفن شد. وى طبع و ذوق شاعرى داشت و به زبان فرانسه، مسلط بود. از آثار او: «ديوان» شعر و «گنج گهر».[1]

حبيب خراسانى (حاج ميرزا) ابن حاج ميرزا هاشم بن ميرزا هدايت اللَّه بن ميرزا مهدى خراسانى شهيد، عالم و شاعر خراسانى (و. مشهد 1266 ه.ق.- ف. 1327 ه.ق.). وى پس از طى دوره كودكى در دامان علم و ادب و فضل تربيت يافت و سرآمد اقران گرديد و صاحب ملكات فاضله بود و از عرفان وقوفى تام داشت. ديوان كامل اشعارش به طبع رسيده. غزلبات وى شور و حالى مخصوص دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (562 -561 /9)، سخنوران نامى معاصر (1080 -1074 /2)، سرآمدان فرهنگ (288 -287 /1)، شرح حال رجال (77 -76 /6)، مولفين كتب چاپى (495/2).

حجازي خميني شهري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدمهدى بن سيد محمدحسن بن سيد محمدعلى بن سيد حسنعلى بن سيد محمد بن سيد محمدرضا بن سيد محمدعلى بن سيد مهدى بن سيد تراب بن حيدر بن كاظم بن سيد هدايت اللَّه بن سيد مهدى بن سيد ابراهيم بن سيد زين العابدين بن سيد ابراهيم بن سيد كريم الدين بن سيد ركن الدين بن سيد زين الدين بن سيد صالح بن سيد محمد بن سيد محمود بن سيد حسين بن سيد حسن بن سيد احمد بن سيد ابراهيم بن سيد عيسى بن سيد حسن بن سيد يحيى بن سيد ابراهيم بن سيد حسن بن سيد عبداللَّه بن الامام موسى الكاظم عليه الصلوه والسلام.

معظم له كه بسى واسطه به حضرت باب الحوائج الى اللَّه امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليهاالسلام منتهى مى شود از علماء مبرز و محترم اصفهانست.

شجره نامه ايشان كه به امضاء و تصحيح آيات عظام اصفهان

و غيره توشيح گرديده به نظر حقير رسيد. و نسب فوق از آن اتخاذ شده است.

وى در سال 1320 قمرى هجرى در سده به دنيا آمده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و خدمت مرحوم والدش مقدمات را خوانده و قبل از پانزده سالگى از آن و شرايع الاسلام فارغ شده و سطوح را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على يزدى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا احمد اصفهانى و آيت اللَّه حاج ميرزا رحيم ارباب خوانده و سطوح عالى را از مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدحسين فشاركى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكرمى كزى و حساب و هندسه را از آقاى حاج آقا رحيم ارباب آموخته و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقاشيخ محمدرضا مسجدشاهى و آخوند گزى و آقاى فشاركى استفاده نموده و بعدا قريب هفده سال در درس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدصادق خاتون آبادى شركت و دو دوره اصول و طهاره و صلوه و مكاسب و غيره را به ترتيب تكميل نموده تا به مرحله اجتهاد رسيده اند.

حكمت و فلسفه را هم از مرحوم حاج ميرزا جواد آدينه اى و حاج شيخ محمد خراسانى و حاج شيخ اسداللَّه قمشه اى فراگرفته تا بعد از فوت استادش مرحوم خاتون آباد به تدريس سطح و خارج فقه و اصول اشتغال يافته و در حال حاضر در خمينى شهر به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و بيان احكام موفق مى باشند.

داراى 9 فرزند ذكور كه اكثريت در سلك روحانيت و مشغول به تحصيل فقه و اصول و علوم اسلامى به اسامى ذيل مى باشند.

1- جناب حجةالاسلام آقا سيد محمدتقى حجازى 2- حجةالاسلام آقا سيد محمدحسن حجازى 3- حجةالاسلام

آقا سيد محمد 4- آقا سيد محمدعلى 5- آقا سيد احمد 6- آقا سيد محمدرضا.

از تأليفات معظم له 1- دوره اصول الفقه 2- اكثر كتب فقهيه 3- رسالاتى در متفرقات.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حجازي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي حجازي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/1/1

زندگينامه علمي

نا به ساماني هاي واپسين روزهاي حكومت قاجار در كام زمانه شراره مي ريخت ، سال 1303 هجري بود . در كانون كهن علم و فلسفه شهر باستاني قمشه (شهرضا) و در خانه عالم بزرگ شهر «حاج سيد فضل الله حجازي» لبخندها مي شكفت و تولد سيد مهدي حجازي را با شادي مي آميخت ، او دوران كودكي را در خانواده اي كه در علم و تقوا سابقه ديرين داشت سپري كرد و از تربيت هاي علمي و اخلاق پدر و نياكان خويش پرتو گرفت.در آغاز جواني براي تحصيل علوم ديني رهسپار اصفهان گرديد. سالها در اصفهان با تلاش پيگير ، ساده زيستي ، خودسازي و باور پولادين ، رشته هاي ختلف فرهنگ اسلامي را فرا گرفت ، استادان او در اصفهان عبارت بودند از :آيت الله حاج شيخ عباسعلي اديب اصفهاني ، آيت الله ميرزا علي آقاي شيرازي ، آيت الله حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي ، آيت الله طيب ، آيت الله خادمي ، آيت الله حاج آقا صدر كوهپايه اي ، آيت الله حاج شيخ احمد فياض .آيت الله حجازي در سال 1370 هجري براي تعالي بيشتر علمي و كسب تخصص فراتر فرهنگي و نيل به درجه عالي اجتهاد رهسپار نجف اشرف شد .وي علي رغم تنگناهاي

مادي در طول 17 سال سكونت در نجف اشرف به فراگيري پيگير علوم اسلامي پرداخت و از محضر مراجعي چون:حضرت امام خميني ، آيت الله العظمي حكيم، آيت الله العظمي خويي، آيت الله العظمي سيد عبدالهادي شيرازي، آيت الله العظمي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري، آيت الله العظمي حاج سيد جواد تبريزي، آيت الله العظمي حاج سيد يحيي يزدي رحمه الله عليهم اجمعين بهره كافي گرفت.دستيابي به درجه اجتهاد يكي از فرازمندترين فله هاي ارتقاي علمي و فقهي در حوزه هاي علميه رسيدن به رتبه اجتهاد و گرفتن اجازه اجتهاد از مراجع بزرگي كه به ايشان اجازه اجتهاد داده اند عبارتند از :آيت الله العظمي سيد يحيي حسيني يزدي نجفي، آيت الله العظمي حاج سيد محمد جواد طباطبائي تبريزي نامبرده در اول نوشته خويش آيت الله حجازي را اين گونه وصف مي كند:سيد مهدي حجازي، دانشمند فاضل ، تقوا پيشه پيراسته، برگزيده بزرگان، پشتوانه دانشمندان اسلام، رهرو راه استوار صاحب ذوق آراسته به مرتبه اجتهاد رسيده اند.آيت الله العظمي سيد ابوالمعالي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري، ايشان نيز در مرقومه خويش درباره آيت الله حجازي مي نويسد:حجه الاسلام حجازي با آراستگي اخلاق معارف اسلامي را فرا گرفته است، مباني احكام را استوار ساخته و به درجه اجتهاد رسيده است.

حجت حايري طباطبايي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1242 ق)، عالم و فقيه اصولى امامى. معروف به حجت در كاظمين به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود و در كربلا فقه و اصول تدريس مى كرد. وى با ميرزا محمد حسن مولى على عليارى تبريزى و سيد ابراهيم بن سيد محمد تقى معاصر بود و

چند تن از علماى هند و تبريز از وى اجازه گرفتند. ميرزا ابوالقاسم فردى زاهد و خوش خلق بود. در كاظمين وفات يافت و در بقعه ى سيد مجاهد در كربلا دفن شد. از آثارش: «اجازه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (404 -403 /2)، الذريعه (139/1)، ريحانه (22/2)، لغت نامه (ذيل/ حجت طباطبايى).

حجت حايري، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالحسين بن السيد على بن السيد ابى القاسم ملقب (بالحجة) ابن سيد حسن معروف (بالحاج آقا) ابن سيد محمد مجاهد حايرى فقيهى فاضل و عالمى جليل و مرجعى معروف در كربلا بود

و در سال 1363 وفات نمود و مخفى نماند كه (آل طبائى) از بيوتات علمى معروفه كربلا بودند و زعامت و رياست و مرجعيت عامه آنها از عصر جد گرامشان علامه بزرگ آقا سيد على صاحب رياض متوفى 1231 و بعد از او فرزندش علامه مجاهد آقا سيد محمد متوفى 1242 و پس از وى فرزندش علامه سيد حسن سپس فرزند وى علامه آقا سيد ابوالقاسم ملقب (به حجت) و متوفى 1309 ق ثابت بوده است.

و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالقاسم حجت داراى دو فرزند بودند 1- بنام آيت اللَّه آقا سيد محمدباقر حجت 2- آيت اللَّه آقا سيد على والد مترجم ما.

سيد استاد ما آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله مى فرمودند يكى از خطباء بنام كربلا در خواب ديد حضرت صديقه طاهره سلام اللَّه عليها را كه فرمودند برو به پسرم سيد محمدباقر حجت بگو كسى كه مادرى چون من دارد ديگر به عايشه مادر نمى گويد آن عالم خطيب از خواب بيدار شده و صبح اول وقت به خانه آقا سيد محمدباقر مذكور آمده و مى گويد آقا جان آيا تازگى شعرى گفته اى مى گويد

آرى قصيده اى در مدح حضرت صديقه سلام اللَّه عليها و طعن به عايشه گفته ام مى گويد بخوانيد سيد قرائت مى كند تا مى رسد به اين بيت كه خطاب به عايشه نموده است

يا امنا فسبك محرم

لاجل عين الف عين تكرم

پس آن خطيب خواب خود را بيان كرده و مى گويد فورا شعرت را عوض كن پس آن بيت را تغيير داده و مى گويد (فيا حمير اسبك محرم)...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حجت، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسداللَّه بن المرحوم العلامه الايه الميرزا محمد حجت از مشاهير علماء و اعاظم دانشمندان معاصر همدانست.

وى در دوم شهر رمضان المبارك 1313 ق در همدان متولد شده و تا سن نوزده سالگى در تحت سرپرستى و تربيت والد ماجدش پرورش يافته و از آن بزرگوار استفاده نموده و در سال 1332 قمرى به اصفهان مسافرت و متجاوز از چهار سال از بحث خارج مرحومين حجتين آيت اللَّه آقا سيد محمدباقر درچه اى و آيت اللَّه آقا شيخ عبدالكريم گزى استفاضه فرموده و به تصديق آيات عظام درجه اجتهاد نائل شده و به همدان مراجعت و مدت دو سال توقف و به بحث و استفاده پرداخته آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و حدود سه سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى نائينى و زعيم اعظم شيعه آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ساير آيات عظام بهره مند گرديده سپس به همدان بازگشت و از آنجا به قم مشرف و مدت يكسال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاعج شيخ عبدالكريم يزدى مؤسس حوزه استفاده نموده و پس از آن به همدان برگشته و به مباحثه در محضر مرحوم آيت اللَّه والدش و تدريس طلاب علوم دينيه اشتغال ورزيده تا سال 1361 قمرى كه والدش به

رحمت ايزدى پيوسته و از آن تاريخ تاكنون به جاى آن مرحوم به اقامه نماز جماعت و تدريس علوم شرعيه و ساير وظائف دينيه اشتغال دارند.

از آثار ايشان چند رساله در فقه و اصول مى باشد كه هنوز به طبع نرسيده است و ديگر حواشى بر رساله عمليه مرحوم والد مبرورش.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حجت، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى سيد محسن بن العلامه الكبرى والايه العظمى السيد محمد بن العلامه السيد على كوه كمرى عالمى كامل و فاضلى بارع و در اخلاق و وقار ثانى آن پدر بزرگوار است در حدود سال 1335 ق در نجف متولد و با والد معظم به تبريز آمده و بعد از چند سال توقف به قم مهاجرت نموده و مقدمات و سطوح را از اساتيد مبرز حوزه فراگرفته و به درس والد خود شركت نموده و با اجازه و امر آن جناب به نجف مسافرت و چند سالى از دروس فقه و اصول آيات عظام خوئى و حاج شيخ كاظم شيرازى و ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله حاج سيد محسن حكيم و ديگران استفاده كامل نموده و در سال 1370 ق سفرى به عزم زيارت والد و معالجه كسالت به ايران و قم آمده و مورد استقبال اهل علم و حوزه علميه قرار گرفته و پس از آمدن در خدمت والد به شهر رى و توقف سه ماه مراجعت به نجف و تا چند سال بعد از فوت پدر توقف آنگاه به قم مراجعت و تاكنون به تدريس فقه و اصول و تاليف و اقامه جماعت در مسجد حجتيه اشتغال دارد.

و اما آثار و تاليفات علمى مطبوع و مخطوط ايشان

از اين قرار است:

1- الجزءالاول من نهج الطالب مطبوعه.

2- الجزءالثانى من نهج الطالب مطبوعه.

3- كلمه موجزه مطبوعه.

4- كلمه ثانيه مطبوعه.

5- كلمه التقه مطبوعه.

6- الرساله العلميه مطبوعه.

و تاليفات مخطوط از اين قرار است:

1- تبصره فى كفايد الاصول.

2- تبيان فى فرائد الاصول.

3- ولايه الفقيه.

4- مباحث الالفاظ.

5- لبس اللباس السواد فى ايام شهادت امام الشهيد ابى عبدالله الحسين عليه السلام

6- قاعده لاضرر 7- حقيقه التجرشى 8- المعنى الحرفى.

9- الحكم فى اللباس المشكوك 10- الاستصحاب 11- العلم الاجمالى و فروعه.

12- قاعده اليد 13- مكاتبات الائمه عليهم السلام.

14- صحابه النبى الاكرم و ائمه الدين عليهم السلام.

15- سلمان الفارسى 16- ثقاه الرواه.

17- الاربعين فى حياه سلمان الفارسى.

18- فاطمه بنت الامام الكاظم عليهماالسلام.

19- قصار الكلمات فى الاحكام 20- تعليقه على العروه الوثقى.

21- تفسير اوائل سور القرآن المجيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حجت، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولينا الامجد و سيدنا الممجد و الحبر المعتمد العلامة الكبرى آيةاللَّه العظمى السيد محمد بن العالم الكامل السيد على بن السيد الاعلام السيد علينقى بن السيد محمد الحسينى الكوه كمرى.

اصلا از قريه كوه كمر كه يكى از قراء تبريز است مى باشد منشاء و تولدش تبريز مركز استان آذربايجان از سادات و خانواده هاى اصيل و نجيب كوه كمر تبريز است كه به گفته نقيب السادات و نسابه كبرى عصر حاضر علامه فقيه آيت اللَّه نجفى مرعشى سادات كوه كمر بخصوص سادات حسينى آن كه آيت اللَّه حجت از آنهاست و از طرف مادر منسوب به آنها هستم به صحت نسب و شرافت حسب در غايت شهرت و در هر عصرى مورد توجه عامه و خاصه مردم بوده اند.

نسب عالى ايشان به سيد اجل سيد محمد مصرى ملقب به حجازى از فرزندان على اصغر بن الامام زين العابدين على بن الحسين عليهماالسلام موصول

و تا آن بزرگوار بيست و پنج واسطه دارد.

آن جناب حاوى فروع و اصول و جامع معقول و منقول و عالم عامل و فقيه كامل و محدث فاضل و حكيم ماهر و اصولى محقق و رجالى مدقق و عابد زاهد جليل القدر عظيم الشأن داراى كمالات نفسانيه عاليه و حايز مقامات معنويه ساميه كه در مضمار مسابقه حاوى قدح معلى بوده و گوى سبقت از اكابر وقت ربوده و از مراجع تقليد و رؤساء فرقه محقه اثنا عشريه و مدير و مدبر حوزه علميه قم صانه اللَّه عن الحدثان گرديده بود.

در ماه شعبان 1310 هجرى در شهر تبريز متولد و در مهد تربيت پدر و حجر مادر عفيفه اى نشو و نما نموده تا وقت تحصيل و از آن استعداد سرشار و هوش و ذكاوت و ادراك و سرعت انتقال و فهم و قوة دراكه فوق العاده به سرعت زياد و مدت كوتاهى تحصيلات مقدماتى لازمه و ادبيات معموله را مدتى در همان شهر خوانده و پس از آن فقه و اصول و رياضيات و معقول و طب قديم و تجريد و مقدار وافى از علوم جديد فيزيك و شيمى و ساير فنون متنوعه را از اجلاء علماء و اكابر دانشمندان فضلاء آن شهر ديده و اغلب تحصيلات فقهى و اصولى سطوح او نزد والدش مرحوم سيد على آقاى كوه كمرى بوده است.

خود اين نگارنده از آن جناب شنيدم كه مى فرمود شرح كبير موسوم به رياض را به تمامه نزد پدرم خواندم و جلدين شرح لمعه را با مطالعه تنها درست كردم و دو دوره آن را در تبريز درس گفتم و پس از تكميل سطوح به نجف اشرف عزيمت

نمودم.

مرحوم آيت اللَّه حجت پس از تكميل مقدمات سطوح و فنون ادبيات و متون متداوله سنه 1330 پس از گذشتن بيست سال از عمرش به نجف اشرف مهاجرت نموده و در حوزه درس علامه يزدى صاحب عروه حاضر شده و رجال و حديث را از عالم رجالى مرحوم آقا سيد ابوتراب خونسارى فراگرفته هم از محضر مرحوم آيةاللَّه شريعت اصفهانى استفاده كامل فرموده و هم از مرحوم حاج شيخ على قوچانى و حاج شيخ على گنابادى و آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه فيروزآبادى و وحيد عصر آقاى آقا ضياءالدين عراقى و اجلاء ديگر بهره مند شده تا در سال 1349 كه به قم آمده و يكى از اعاظم علماء و مدرسين آن حوزه مقدسه بود، آيت اللَّه مؤسس مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى توجهى مخصوص به آن عالم و فقيه كامل نمود و در تكريم و بزرگداشت وى سعى بليغ مبذول داشت. تا بعد از رحلت آن مرحوم آيت اللَّه حجت در جاى وى تدريس مى كرد و ساير فقهاء و علماء حوزه نيز تقدمش را مراعات نموده و بدينگونه آوازه علم و فضيلتش شايع و همان موقع از مراجع بزرگ تقليد و زعماى عاليقدر حوزه محسوب گشت، و در حفظ حوزه و اداره امور طلاب و امتحانات آنان كوششى فراوان داشت.

و آن مرحوم با اينكه از نجف مبتلا به چندين كسالت، درد سينه و ضعف قلب و فشار خون و سوء هضم بود و پيوسته از سوزش بيمارى مى سوخت و فوق العاده در ناراحتى به سر مى برد و چندين مرتبه براى معالجه به شهر رى و بيمارستان فيروزآبادى مسافرت كرد مع ذلك تا آخر ايام زندگانى به تدريس و جواب

استفتاآت و رسيدگى به امور مسلمين و پرداخت نان حوزه علميه كه آن مرحوم به عهده داشت و مخصوصاً امر ساختمان مدرسه بزرگ (حجتيه) و غيره را رها نكرد.

آثار و باقيات الصالحات و معنويت آن مرحوم

تاليفات ذيقيمتى در فقه و اصول و رجال و حديث بخصوص مستدرك البحار در چند مجلد از خود به يادگار گذاشت ولى متاسفانه هنوز هيچكدام چاپ و منتشر نشده است. آثار ارزنده و ارجدار آن بزرگ مرد دين و فضيلت گذشته از تأليفات سودمند، تربيت علماء و دانشمندان بسيار و از آنهاست مدرسه عالى حجتيه كه بهترين يادگار آن مرحوم و نشانه علو همت و نيت پاك آن رادمرد بزرگ است.

اما معنويت آن بزرگوار به اندازه ئيست كه در اين كتاب گنجايش ندارد، شمه اى از آن را در جلد اول آثارالحجه نگارش داده ام و به طور اجمال در زمان ما بسيار كم نظير و بى عديل از هواها عارى و از تظاهرات فرارى و جداً مصداق حقيقى «مخالفاً لهواه مطيعاً لامر مولاه صائنا لنفسه حافظاً لدينه» بود در اين خصايص هرچه بيشتر گشتم مثل او را كمتر يافتم و چون بسيار كتوم و تودار بود نزديكترين افراد به او هم آن طور كه بايد وى را نشناختند و آن جناب در زمان ما از افرادى بود كه به فيض تشرف و لقاء حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف نائل آمده بود و بعد از وفاتش معلوم شد كه آن بزرگوار چه نابغه اى در علم و تقوا و چه نادره اى در صفا و معنويت بودند.

فوت مرحوم آيت اللَّه حجت و ضايعه جبران ناپذير

حوزه علميه قم و دانشگاه روحانى تشيع از اول تأسيس آن تا سال 1372

كه 33 سال از عمرش مى گذشت ناظر حوادث مؤثر و وقايع عالم سوزى بوده لكن هيچكدام از اين حوادث و ضايعات پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى مؤثرتر از دو حادثه ناگوار، فقدان آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى حجت نبوده است.

اولا خودش اين پيش بينى را نموده و كراراً از روز فوتش كه دوشنبه سوم جمادى الاولى است خبر مى داد و حتى در روز مذكور از ظهر مى پرسيد و دو ساعت قبل از حادثه فوتش جمعى از علماء حوزه را طلبيد و دستور داد مهر مخصوص ايشان را بشكنند و فرمود اين مهر ديگر لزومى ندارد و تربت پاك حسينى عليه السلام خواست و بر زبان گذارد و گفت آخر زادى من الدنيا تربة الحسين عليه السلام و بعضى از آقايان كه اين مناظر را ديدند روى مقدسى يا جهات ديگر در شكستن مهر ايشان گفتند آقا استخاره بفرمائيد خود با قرآن شريف استخاره كرده و با صداى بلند انا للَّه و انا اليه راجعون گفتند آقايان تعجب كردند مگر چه آيه اى آمده، آقا قرآن را به دست آيت اللَّه زنجانى دادند ديدند اول سطر قرآن اين آيه است «له دعوة الحق» پس قرآن را همه آقايان نگريسته و از فراست و كياست آن جناب متحير شدند و غافل از اين بودند كه آن مرحوم محدث است و مصداق اين حديث شريف است كه حضرت صادق عليه السلام در ذيل حديثى كه در رجال كشى مسطور است و سابقاً هم تمام آن را نوشتم فرمودند «فانا لانعد الفقيه منهم فقيها حتى يكون محدثا قيل له يابن رسول اللَّه او يكون المؤمن محدثاً قال بلى يكون مفهما والمفهم محدث».

نه تنها آن مرحوم از

مرگ خود خبر داد و مى دانست كه در آن روز بايد به اجداد طاهرين خود ملحق شود بلكه عده اى از اهل معنى و معنويت هم چه در قم و چه در تهران و چه در نقاط ديگر در شب و روز حادثه قبل از انتشار به وسيله اطلاعات و راديو و غيره فهميده بودند كه بعضى از آن را در آثارالحجه نقل كردم و منجمله جناب حجةالاسلام والمسلمين علامه متتبع آقاى حاج سيد محمدحسن ميرجهانى سلمه اللَّه فرمودند در روز دوشنبه سوم جمادى الاولى يعنى همان روز حادثه ساعت يازده قبل از ظهر در مشهد مقدس در حجره اى كه در صحن جديد داشتم خواب قيلوله بودم ناگاه ديدم حضرت ثامن الحجج عليه الصلوة والسلام با حالى پريشان از حرم مطهر بيرون آمده و عازم است كه به جائى رود عرض كردم بعد از تقديم سلام و اخلاص آقاجان چرا مضطربى و كجا تشريف مى بريد فرمودند به قم مى روم گفتم براى چه فرمودند سيد محمد حجت از دنيا رفته است. پس از خواب پريدم و يك ساعت بعد راديو فوت آن مرحوم را خبر داد.

مرگ آن بزرگوار اثر عميقى در مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى داشت و اصحاب جرئت نمى كردند كه ناگهان اين خبر موحش را به ايشان بدهند تا خود آن مرحوم از وضع آقايان احساس بليه كردند پرسيدند چه خبر است اين سر و صدا براى چيست كم كم به عرض رسانيدند و ايشان فرموده بودند كمرم شكست. آقاى حجت براى من كمك و پشتيبانى بود و ديگر بارهاى ايشان هم برعهده من آمد و گريستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

حجتي كرماني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالحسين كرمانى در خانواده

زرتشتى قدم به عرصه وجود گذارده و در اوان بلوغ تحت تأثير شكوه و سازندگى و حقانيت تعاليم اسلام قرار گرفته و در محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على عالم بزرگ آن روز (عموى مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدرضا كرمانى) به آئين مقدس اسلام مشرف گرديد و پس از چندى به امر مرحوم حاج شيخ على به نجف اشرف رهسپار شده و بيش از بيست سال اقامت در عتبات عاليات و فراگرفتن علوم اسلامى و كسب كمالات معنوى در زمان مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى (مؤسس حوزه علميه قم) رهسپار به قم گرديده و ساليان درازى در قم اقامت داشت تا به درخواست اهالى كرمان و امريه آيت اللَّه حايرى بوطن اصلى خود شهر كرمان برگشته و در مسجد تاريخى ملك به اقامه جماعت و ترويج احكام اسلام پرداخت

نكته قابل توجه در زندگانى اين عالم بزرگ اين بود كه به مصداق (كونوا دعاة الناس بغير السنتكم) مشى و روش و برنامه زندگى. توكل و بى هوائى تقوا و پاكى و دستگيرى از بيچارگان و مستمندان و بالاخره پيروى عملى وى از تعاليم عاليه اسلام مبغلى عملى و عينى براى اسلام بود

مردم كرمان به او علاقه و عشق فراوانى داشتند و او را به عنوان (سلمان زمان) مى خواندند و هنگامى كه پس از عمرى پاكى و قداست و عبادت خالق و خدمت به خلق در هفتم ذى قعده 1377 ق دار فانى را وداع گفت شهر كرمان يك پارچه عزا و ماتم شد و مدت يك ماه مجالس ختم و عزادارى برقرار بود و در آن هنگام دكتر ناظرزاده كرمانى كه از شاگردان آن مرحوم بود در يكى از روزنامه هاى

معروف كشور تحت عنوان (سلمان زمان در گوشه كرمان از دنيا رفت) مقاله مبسوطى در پيرامون خصايص اخلاقى و معنوى مرحوم حجتى كرمانى نوشت

معظم له داراى چهار پسر و پنج دختر بودند كه دو نفر از پسران آن مرحوم از پدر پيروى نموده و در سلك روحانيت درآمدند و بحمداللَّه هر دو از زبدگان و برجستگان فضلاء عصر حوزه علميه قم روحانيت كرمان مى باشند.

(وف 1377 ق)، عالم و مدرس. در كرمان در خانواده ى زرتشتى متولد شد. در جوانى تحت تاثير تعاليم اسلام قرار گرفت و در محضر آيت اللَّه حاج شيخ على به آيين اسلام گرويد. پس از چندى به نجف رفت و مدت بيست سال در عتبات به فراگيرى علوم اسلامى پرداخت. ميرزا عبدالحسين پس از بازگشت به ايران ساليان طولانى در قم اقامت داشت تا اينكه به درخواست اهالى كرمان و پيشنهاد آيت اللَّه حايرى به كرمان رفت. وى در مسجد تاريخى ملك به اقامه ى نماز جماعت و ترويج احكام اسلام پرداخت و آنچنان به زهد و پرهيزكارى معروف شد كه وى را «سلمان زمان» لقب دادند. حجتى در كرمان درگذشت.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (83/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (346 -345/ 6).

حجتي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام حاج شيخ ابوالقاسم حجتى رشتى ابن العلامه شيخ محمدحسين از علماء محترم رشت بودند كه مهاجرت به قم نموده داراى كمالات نفسانى و معنوى بوده اند تولدش در قريه (لشت نشارد) رشت واقع شده و بعد از تحصيل مقدمات در سن 17 سالگى به نجف اشرف مهاجرت نموده و سطوح را در خدمت اساتيد وقت مانند آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى و آيت الله اصطهباناتى و مرحوم شيخ

فتاح نموده آنگاه به درس مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله اصفهانى و آيت الله حاج شيخ شعبان رشتى حاضر و بعد از دوازده سال اقامت به درجه اجتهاد رسيده و مراجعت به گيلان نموده و به ترويج دين و اقامه جماعت و احياء مساجدى در رشت پرداخته و بعد از بيست سال توقف مهاجرت به قم و به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت و هم به تدريس سطوح فقه و اصول پرداخت تا 23 محرم در سال 1388 ق كه به داغ فرزند برومندش مرحوم حاج شيخ حسن حجتى واعظ توانا و خطيب زبردست گيلان كه در راه اصفهان در اثر تصادف ماشين با فرزندش بدرود حيات گفته مبتلا و اين داغ او را چنان شكست كه ديگر نتوانست قد راست كند به فاصله چندى او هم بدرود حيات گفته و در جوار فرزند مذكورش در قبرستان شيخان قم مدفون گرديد از آثار قلمى ايشانست 1- تفسير سوره يوسف 2- شرح احوال ائمه عليهم السلام كه مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حججي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد حججى بن ملاحسين بن ملا محمد عالمى جليل القدر و عظيم الشان و كثيرالعلم و العمل بوده اند.

وى در خاندانى كه بسيار علاقمند به علم و روحانيت بود در شهرستان نجف آباد متولد شده و بعد از رسيدن به حد بلوغ و رشد و اتمام تحصيلات ابتدائى خود عازم به نجف اشرف گرديده و پس از مدتى اقامت در جوار ائمه اطهار (ع) و درك درس اساتيد بزرگ حوزه علميه نجف اشرف به واسطه اخلاص و محبت به خاندان عصمت و طهارت و ايمان راسخ و جديت در تحصيل به مقام اجتهاد رسيده و مورد

توجه معاصرين خود قرار گرفته.

ولى به واسطه كسالت و فوت والدش حسب الامر و وصيت پدرش براى سرپرستى عائله والدش به نجف آباد آمده و در اصفهان از مجلس درس عالم جليل حاج ميرزا محمدصادق اصفهانى و مرحوم فشاركى استفاده نموده و مورد توجه مخصوص ايشان قرار گرفته و ضمنا خود به تدريس پرداخته و هم در مدرسه تحريريه اقامه جماعت و در نجف آباد جلسات تبليغى تشكيل داده و صدها نفر را به مبانى اسلامى آشنا نموده است.

از آثار بزرگ آن مرحوم تأسيس حوزه علميه نجف آباد است كه در اثر زحمتهاى پى درپى و طاقت فرسا شبانه روزى آن مرحوم دائر و غالب علماء و مروجين آن ناحيه مانند مرحوم آقا شيخ ابراهيم رياضى و حاج سيد محمود سجادى و مرحوم منصور و غيره از آثار حوزه علميه ايشانست و اين هم از بركت خوابى است كه ديده بودند و آن چنان بود كه فرمود خواب ديدم شبى كه باز به نجف اشرف برگشته ام و پس از زيارت حضرت على (ع)به ايوان آمده و ديدم جمعى از روحانيون در زاويه ايوان در اطراف منبرى نشسته و انتظار دارند پرسيدم از علت اجتماع آنها گفتند حضرت اميرالمومنين على (ع) براى گفتن درس تشريف مى آوردند.

پس رفتم كنار منبر نشستم كه خوب بيانات حضرت را بشنوم پس ديدم حضرت از حرم بيرون آمده و به طرف منبر تشريف آوردند و من برخاستم بازوى حضرت را گرفته تا بر منبر بالا رفتند و بعد از اتمام منبر هم باز بازوى مباركش را گرفته تا پائين آمدند و از خواب بيدار شدم ديگر از آثار آن مرحوم قبله نجف آباد بود كه تا آن زمان

مردم مستقيم نماز مى خواندند و حال آنكه (تيامن) و انحراف داشت و ايشان با تبليغات بسيارى مردم را متوجه به قبله واقعى نمود.

سوم از آثار ايشان مسجديست به نام ايشان كه اكنون معروف و مشهور مى باشد داراى هشت فرزند بودند كه از آنها سه نفر ذكور مى باشند.

وى در ماه صفر سال... در نجف آباد از دنيا رفته و در همانجا مدفون و اكنون قبرش مزار و مورد توجه عموم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حدائق، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1322، ق.شيراز.

درگذشت: 30 بهمن 1366.

ضياءالدين حدائق معروف به «ابن يوسف»، فرزند آيت الله يوسف حدائق، پس از تحصيل مقدمات علوم در مدارس جديد و مدرسه ى علميه ى منصوريه، به سال 1345 ق. براى تكميل علوم معقول و منقول به اصفهان، قم، تهران و مشهد رفت و مدت پانزده سال در تهران اقامت گزيد و با گرفتن ليسانس دانشكده ى معقول و منقول، در مدرسه ى على سپهسالار و مدرسه خان مروى به تدريس پرداخت. او از علماى تهران اجازه گرفت، سپس به عتبات عاليات رفت و از علماى آنجا نيز موفق به اخذ اجازه ى اجتهاد شد. سپس به شيراز مراجعت كرد. وى در جلسات كانون دانش پارس و انجمن صدر شركت مى جست. آثار چاپ شده او عبارتند از: رساله اى درباره نهج البلاغه؛ رساله صدرالدين شيرازى؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى مجلس شوراى ملى (يك جلد)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى مدرسه ى عالى سپهسالار (دو جلد)؛ كتاب النظائر و المقتبسات، گمشده ها در «مصاريعى كه مثل سائر شد».

ضياءالدين بن حاج شيخ يوسف مذكور مشهور به ابن يوسف از نويسندگان و دانشمندان بنام و مؤلفين عظام شيراز است.

وى در 1323 ق متولد شده و در بيت علم پرورش يافته

و پس از خواندن مقدمات و ادبيات به تحصيل سطوح منقول و معقول پرداخت و مدت پانزده سال در تهران از محضر درس فحول علماء استفاده نموده و جامع معقول و منقول شد و مدتى در مدرسه عالى سپهسالار و مدرسه خان مروى بتدريس و افاده اشتغال داشت و پس از آن مسافرتى به نجف اشرف نموده و با مذاكرات علمى كه با مراجع بزرگ تقليد و آيات عظام نمود موفق به دريافت اجازه اجتهاد گرديده و به شيراز مراجعت و به تدريس و تاليف و ارشاد و هدايت مردم پرداخت تاليفات عديده ارزنده دارد كه آنها را متذكر مى شوم.

1- رساله نهج البلاغه چيست (چاپ شده)

2- فهرست كتب خطى مدرسه عالى سپهسالار در دو جلد (چاپ شده)

3- فهرست كتب خطى ادبى كتابخانه مجلس شوراى ملى (چاپ شده)

4- گمشده ها

5- النظائر والمقتبسات.

از رباعيات ايشانست اين دو رباعى.

ديدار تو اى دوست مرا جان بخشد

گفتار روانبخش تو ايمان بخشد

شايسته ز چون توئى بود آيت حسن

كايمان و روان ز رويت احسان بخشد

من از دل و جان طالب ديدار توام

آشفته و مدهوش ز رفتار توام

با اينهمه بندگى و عجزى كه مراست

از چيست كه محروم ز ديدار توام

(تو 1323 ق)، مجتهد، نويسنده، شاعر و فهرست نگار. در شيراز به دنيا آمد و تا بيست و سه سالگى در شيراز، مقدمات علوم و ادبيات فارسى و عربى را در مدارس رحمت، شعاعيه و منصوريه و نزد پدر آموخت. در سال 1345 ق براى تكميل تحصيلات علوم معقول و منقول به اصفهان، قم، مشهد و تهران سفر كرد. مدت پانزده سال در تهران اقامت گزيد. وى در رشته ى علوم معقول ليسانس گرفت و به مقام مدرسى

رسيد. پس از سى اين مراحل در مدارس سپهسالار و مروى به تدريس پرداخت. پس از آن به عراق رفت و بعد از گذراندن امتحان به كسب اجازه ى اجتهاد نايل شد و به شيراز بازگشت و مقيم آن شهر گرديد. وى گهگاهى شعر نيز مى سرود. آثار به جاى مانده از او: «رساله ى صدرالدين شيرازى»؛ «فهرست كتابخانه ى مجلس شوراى اسلامى»؛ «فهرست كتابخانه ى مدرسه ى سپهسالار»؛ «نهج البلاغه چيست؟»؛ «گمشده ها»؛ «النظائر و المقتبسات».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (240 -238/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (84/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (442 -441/ 5)، مولفين كتب چاپى (561 -560/ 3).

حر عاملي، احمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد ابن حسن بن على مشغرى، از دانشمندان شيعه عهد صفوى (و. 1040 ه.ق.- ف. پس از 1120 ه.ق.) وى برادر محمد شيخ الاسلام مشهور است. او پس از مرگ برادر در 1104 به مقام شيخ الاسلامى رسيد و در 1115 به دستور شاه سلطان حسين صفوى به اصفهان رفت.

از آثار او: تاريح صغير، تاريخ كبير، تفسير قرآن، جواهر كلام، حاشيه بر مختصر نافع را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حرم پناهي قمي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله مرحوم شيخ مهدى بن العلامه آقاحسن حفيد آيت الله حاج ملا آقاحسين قمى از علماء ابرار قم بوده اند در دهم ماه شعبان 1319 ق در قم متولد شده و ادبيات و سطوح را از والد خود و مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير فراگرفته و فقه و اصول خارج را از مرحوم آيت الله حايرى و هم مقدارى از آيت الله اصفهانى استفاده نموده و در سن 27 سالگى به درجه رفيعه اجتهاد رسيده ولى غالبا از اجتماعات كناره گيرى نموده و به عبادت و بندگى خدا پرداخته تا در جمادى الثانى 1374 دعوت حق را اجابت و در جوار حضرت معصومه عليهاالسلام به خاك رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حرم پناهي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت آيت الله حاج شيخ محسن حرم پناهي در سال 1308 هجري شمسي در يك خانواده روحاني در قم متولد شد.

تحصيلات :

از چهار سالگي به آموختن قرآن ، و تا دوازده سالگي در كنار قرآن ، فارسي و رياضي را فرا گرفت و از سيزده سالگي به آموختن علوم ديني پرداخت .

دروس مقدماتي و سطح حوزه را نزد اساتيد معظمي مانند حضرات آيات آقايان فرهادي ، فاضل كاشاني ، بدلا، حاج شيخ يوسف احمدي همداني ، حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني سده اي ، شهيد صدوقي ، حاج شيخ محمد علي كرماني و مجاهدي تلمذ كرد.

پس از اتمام سطح ، درس خارج را از محضر آيات عظام مرحوم بروجردي ؛ (14 سال ) مرحوم گلپايگاني ؛ ، مرحوم حجت ؛ ، مرحوم حاج سيد محمد تقي خوانساري ؛ ، مرحوم اراكي ؛ ، مرحوم امام خميني 1 بهره برد.

تدريس :

وي تدريس را از زماني كه در درس سيوطي شركت مي كرد با تدريس عوامل ملامحسن آغاز

و در ادامه كليه سطوح حوزه را از مقدمات ، سطح و درس خارج تدريس كردند و تا آخر عمر شريفشان به تدريس اشتغال داشتند.

تاليفات :

آثار تأليفي ايشان را مي توان در كتاب «معالم جامع احاديث شيعه » و در مجلة «نورعلم » مشاهده كرد، تأليفات ديگري از آن حضرت در زمينه تقيه ، ولايت فقيه و... موجود است كه هنوز به چاپ نرسيده است .

مبارزات :

وي از همان زماني كه امام خميني 1 مبارزه را آغاز كرد با توجه به افكار ضدطاغوتي كه داشت به هيأت سياسيون پيوست و در جلساتي كه اعضاء جامعه مدرسين قبل از انقلاب تشكيل مي دادند شركت مي كرد.

از فعاليتهاي قبل از انقلاب ايشان مي توان به سفرهاي تبليغي ايشان به ورامين _ آشتيان و تهران اشاره كرد كه در ورامين به علت سخنراني هاي روشنگرانه به شهرباني وقت احضار شدند كه با تدبير و پشتيباني مردم شهرباني نتوانست وي را جلب كند بلكه به جلسات خود ادامه داد.

حضرت آيت الله حرم پناهي مدرس حوزه علميه قم و از اعضاء موسس و عضو جامعه محترم مدرسين در شانزدهم ماه رجب 1423 برابر با دوم مهرماه 1381 در ساعت شش بعداز ظهر بعلت عارضه قلبي دعوت حق را لبيك گفت و به ملكوت اعلي پيوست .

روحش شاد و يادش گرامي باد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حسن زاده آملي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والعلم الاعلام آقا شيخ حسن حسن زاده آملى متولد 1307 شمسي از افاضل ممتاز حوزه علميه صاحب تقويم رسمى و تأليفات ارزنده است.

تولدش در آمل واقع شده و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و دروس مقدماتى را تا متوسطه خوانده و بدروس علميه عربى پرداخته و

سپس بتهران عزيمت نموده و از اساتيد بزرگ تهران چون مرحوم آيه الله آملى و آيه الله شعرانى و آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيه الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و ديگران در رشته هاى علوم عقلى و نقلى استفاده نموده آنگاه بقم مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از محضر آيات عظام حوزه علميه چون آيه الله آملى حاج ميرزا هاشم و ديگران بهره مند گرديده و در مدرسه علميه سعادت بتدريس فقه و اصول اشتغال دارد.

داراى تأليفات عديده اى مانند تقويم حسن زاده و 5 جلد شرح نهج البلاغه مرحوم ميرزا حبيب الله هاشمى خوئى از جلد 15 تا جلد 19 ميباشد. و كتابى در ولايت و غيره دارند كه 15 مجلد آن بطبع رسيده و بقيه آماده براى طبع ميباشد.

مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى تقريظ مفصلى براى شرح ايشان مرقوم كه در اول جلد 15 شرح نهج البلاغه خوئى مذكور ميباشد و در آخر جلد 14 شرح مزبور درباره ى معظم له چنين نوشته اند:

(ثم ان حضره الفاضل الاديب العالم الاريب الجامع بين العلوم العقليه والنقليه والحائز للملكه العلميه والعمليه الشيخ المؤتمن الشيخ حسن الاملى ضاعف الله قدره و اجزل اجر له تصدى لشرح باقى كتاب نهج البلاغه و هوالحرى به والمتوقع منه و هو كما قال بعض الانصار كما قيل عذيقها المرجب و جذيلها المحكل فقد جربته سنوات عند قرائه مختلف العلوم على حاز الرتبه القصوى و فاز بالقدح المعلى و نرجو من الله له التوفيق و لنا.

العبد ابوالحسن الشعرانى

تأليفات و تصحيحات

آثار عرفاني و اخلاقي

لقاء الله

وحدت از ديدگاه عارف و حكيم

انه الحق

ولايت تكويني

عرفان و حكمت متعاليه

الهي نامه متن الهي نامه

انسان در عرف عرفان

كلمه عليا در توقيفيت اسماء

اصول و امّهات حكمي و عرفاني

تصحيح رساله

مكاتبات

تصحيح و تعليق تمهيد القواعد

تصحيح . تعليق شرح فصوص قيصري

تصحيح و تحشيه رساله تحفة الملوك في السير و السلوك

مفاتيح المخازن

شرح فصوص الحكم

مشكاة القدس علي مصباح الأنس

شرح طايفه اي از اشعار و غزليات حافظ

نور علي نور در ذكر و ذاكر و مذكور

باب رحمت

نامه ها برنامه ها

قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارند

آثار فلسفي و منطقي

اتحاد عاقل به معقول

نصوص الحكم بر فصوص الحكم

رساله جعل

صد كلمه

تصحيح اسفار اربعه

تصحيح و تعليق كتاب نفس شفاء

رساله اي در تضاد

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله اي در حركت جوهري

ممدّ الهِمَم في شرح فصوص الحِكَم

رساله نفس الأمر

نهج الولايه

درر القلائد علي غررِ الفَرائد

النور المتَجَلّي في الظّهور الظِّلّي

مفاتيح الاَسرار لسلّاك الأسفار

سرح العيون في شرح العيون

گشتي در حركت

الحجج البالغة علي تجرد النفس الناطقة

گنجينه گوهر روان

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله مُثُل

تصحيح و تعليق شرح اشارات

ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات

تصحيح و تعليق شفا

ترجمه و تعليقِ الجمع بين الرَّأيَين

رساله اعتقادات

الأصول الحكميّة

رساله رؤيا

من كيستم

رسالة في التضاد

دروس معرفت نفس

نثر الدراري علي نظم اللئالي

آثار فقهي

رساله اي در مسائل متفرقه فقهي

تعليقات علي العروة الوثقي في الفقه

وجيزه اي در مناسك حج

آثار تفسيري

تصحيح خلاصة المنهج

انسان و قرآن

آثار كلامي

خير الأثر در رد جبر و قدر

تقديم و تصحيح و تعليق رساله قضا و قدر محمد دهدار

ليلةالقدر و فاطمه عليها السلام

رسالة في الإمامة

رساله اي در كسب كلامي

فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب ربّ الأرباب

رسالة حول الرؤيا

آثار روايي

تصحيح نهج البلاغه

تصحيح سه كتاب (ابي الجعد ، نثر اللئالي ، طب الأئمّة)

تكملة منهاج البراعة

مصادر و مأاخذ نهج البلاغه

انسان كامل از ديدگاه نهج اليلاغه

شرح چهل حديث در معرفت نفس

رساله اي در اربعين

آثار رياضي و هيوي

دروس معرفة الوقت و القبلة

رساله كلّ في فلك يسبحون

رساله اي در تناهي ابعاد

تصحيح

كتاب الإستيعاب في صنعة الأصطرلاب للبيروني

تعيين سمت قبله مدينه

الصحيفة العسجديّة في آلاتٍ رصديّة

الكوكب الدرّي في مطلع التّاريخ الهجري

رساله سي فصل

تعليق تحفة الأجِلَّة في معرفة القبلة

رساله قطب نما و قبله نما

تعليقه بر رساله مولا مظفر

رساله ميل كلّي

رساله ظِلّ

رساله تكسير دايره

تصحيح كتاب المناظر في كيفيّة الابصار

رساله اي در اختلاف منظر و انكسار نور

رسالة في تعيين البُعد بين المركزين و الأوج

رسالة في الصّبح و الشّفق

رساله اي پيرامون فنون رياضي

رساله اي در مطالب رياضي

دروس هيأت و ديگر رشته هاي رياضي

تصحيح و تعليق شرح جغميني

تصحيح و تعليق تحرير اصول اقليدس

تصحيح و تعليق اُكَرِ مانالاؤس

تصحيح و تعليق تحرير اُكَرِ ثاوذوسيوس

شرح زيج بهادري

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بر زيج الغ بيك

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بربيست باب

تصحيح و تعليق تحرير مجسطي

استخراج جداول تقويم

تصحيح و تعليق الدّرّ المَكنون و الجوهر المَصون

دروس معرفت اوفاق

شرح قصيده كُنوز الأسماء

آثار ادبي

تقديم و تصحيح و تعليق نصاب الصِّبيان

تصحيح كليله و دمنه

تصحيح و اعراب اصول كافي

ديوان اشعار

قصيده يَنبوع الحياة

مصادر اشعار ديوان منصوب به امير المؤمنين

تعليقه بر باب توحيد حديقة الحقيقة

تصحيح گلستان سعدي

تعليقه بر قسمت معاني مطوَّل

امثال طبري

آثار متفرقه

تقديم و تصحيح و تعليق خزائن

هزار و يك نكته

هزار و يك كلمه

مجموعه مقالات

ده رساله فارسي

كشيكل

مصاحبات

مناجات علامه حسن زاده

- الهي، تا تو لبيك نگويي من كجا الهي گويم؟

- الهي، همه گويند: بده و حسن گويد: بگير

- الهي، همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد

- الهي، همه، حيوانات را در كوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده

- الهي، عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه

در بساط ندارم

- الهي، شكرت كه دنيايم آخرتم شد

- الهي، من در ذات خود متحيرم چه رسد به ذات تو

- الهي، شيدايي جانان را با حور و غلامان چه كار

- الهي، روزم را چون شبم روحاني بگردان و شبم را چون روز نوراني

- الهي، در جواني شكستم كه پيري، خود شكستگي است

- الهي، آن كه تو را دوست دارد، چگونه با خلق ات مهربان نيست؟

- الهي، اگر من بنده تو نيستم، تو كه مولاي من هستي!

- الهي، گرگ و پلنگ را مي توان رام كرد با نفس سركش چه كنم؟

- الهي، اگر ستارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه مي كرديم؟!

- الهي، قربان لب و دهانم بروم كه به ذكر تو گويايند

توصيه هايى از علامه حسن زاده آملى

دهان روح و تن

انسان دو دهان دارد: يكى گوش كه دهان روح او است و ديگر دهان كه دهان تن او است. اين دو دهان خيلى محترم اند. انسان بايد خيلى مواظب آن ها باشد. يعنى بايد صادرات و واردات اين دهنها را خيلى مراقب باشد. آن هايى كه هرزه خوراك مى شوند، هرزه كار مى گردند. كسانى كه هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند.

وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و كثيف مى شود. يعنى قلم او هرزه و نوشته هايش زهرآگين خواهد داشت. حضرت وصى، اميرالمؤمنين، عليه السلام فرمود: عمل نبات است و هيچ نبات

از آب بى نياز نيست و آب ها گوناگون اند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و ميوه اش شيرين خواهد بود; و هر آبى كه پليد است، آن نبات هم پليد و ميوه او تلخ است.*

خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روييده شده است.

وقت اندك و كار بسيار

بدان كه بايد تخم و ريشه سعادت را در اين نشأ، در مزرعه دلت بكارى و غرس كنى. اين جا را درياب، اين جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خيلى كم است. وقت خيلى كم است و ابد در پيش داريم. اين جمله را از اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهيم العطاش » ; يعنى شتران تشنه را مى بينيد كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى كوشند و مى شتابند و از يكديگر سبقت مى گيرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پيغمبر و جوامع روايى كه گنج هاى رحمان اند اين چنين باشيد. بياييد به سوى اين منبع آب حيات كه قرآن و عترت است. وقت خيلى كم است و ما خيلى كار داريم. امروز و فردا نكنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببينيد، خواهيد ديد اكثر مردم به علت تسويف، به كيفر اعمال بد اين جاى خودشان مبتلا شده اند .» تسويف يعنى سوف سوف كردن، يعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال ديگر كردن.

وقت نيست، و بايد به جد بكوشيم تا خودمان را درست بسازيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسني خوئي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى فقيه و دانشمند بزرگوار بود در خوى متولد شد و

در تبريز رحل اقامت افكند و سادات خوئى در تبريز از اولاد او هستند اين عالم جليل از شاگردان صاحب جواهر و شيخ محسن خنضر و شيخ انصارى مى باشد از تأليفات او حاشيه بر قوانين ميرزا و قواعد علامه است در تبريز از دنيا رفت و جنازه او حمل به نجف اشرف و در وادى السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسني كاظمي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن سيد حيدر بن ابراهيم الحسنى الكاظمى عالمى فقيه از بزرگان عصر خود بوده وى در 222 ق متولد و در 1295 ق وفات نموده و والد او سيد حيدر جد سلسله (آل حيدر) است در كاظمين شيخ صالح حريرى در آخر قصيده رثائيه خود كه درباره او سروده ماده تاريخ وفاتش را چنين گفته.

فان دعوتم فتاريخى مجيبكم

فعيش احمد فى دارالنعيم صفا

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حسين آبادي، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا شيخ محمّد جواد از علماى اعلام، و فقهاى اسلام، و از شاگردان شيخ محمّد حسن صاحب جواهر، و مجاز از ايشان بوده، تاريخ اجازه: 1265، و مجاز از شيخ مرتضى انصارى مى باشد.

وى را تأليفات چندى است كه از آن جمله است:

1- بحر البكاء، فارسى 2- بساتين الرياحين، در اصول فقه 3- ترجمه ي رساله ي نجاة العباد 4- ترتيب و تلخيص خلاصه (الاقوال) علاّمه حلّى كه به طبع رسيده است. 5- الرسالة الاحمديّة، به نام فرزندش آقا شيخ احمد صاحب عنوان 6- الرياحين، در فقه استدلالى 7- سراج الوهّاج، در شرح نتايج الاصول تأليف سيد ابراهيم قزوينى 8- كنوز اللئالى، در اصول فقه 9- النتايج، در اصول فقه [تقريرات سيد ابراهيم قزويني].

در ذى قعده سال 1312 وفات يافته، و در تكيه ي آقا حسين خوانسارى، در قبرى كه حاج شيخ محمد باقراصفهانى جهت خود تهيّه نموده بود مدفون گرديد (قبر در زير ديوار مابين تكيه آقا حسين و مادر شاهزاده در سردابه واقع است).

مشاراليه مدّت چهارده سال در طهران ساكن بوده، و در مسجد سراج الملك امامت و تدريس مى نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسيني تهراني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305.

درگذشت: 1374.

از آثار اوست: امام شناسى: بحثهاى تفسيرى، فلسفى، روانى (تهران، 1362)؛ ترجمه رساله بديعه در تفسر آيه الرجال قوامون على النساء (ترجمه توسط چند تن از فضلاء؛ تهران، 1363)؛ داستان هاى عبرت انگيز (جمع آورى و تنظيم مهدى شمس الدين، قم، 1373)؛ رساله بديعه فى تفسير آيه ى الرجال قوامون على النساء (تهران، 1366 ،1360)؛ رساله حول مسئله رويه الهلال، موسوعه علميه ى فقهيه فى لزوم اشتراك... (1371)؛ مقدمه و شرح رساله سير و سلوك (منسوب به بحرالعلوم

مهدى بن مرتضى الطباطبائى نجفى، تهران، 1372)؛ روح مجرد: يادنامه موحد عظيم شأن و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد (تهران، 1373)؛ مقدمه و تذييل هديه غديريه: دو نامه سياه و سپيد (تأليف محمد رفيع بن عبدالواحد طبسى، مشهد، 1374)؛ رساله نوين درباره ى بناء اسلام، سال و ماه قمرى و تفسير آيه ى ان عده الشهور عند الله اثنا عشر شهدا فى كتاب الله يوم خلق السموات و الارض منها اربعه حرم ذلك الذين القيم: بحث تفسيرى، روائى، فقهى و تاريخى (تهران، 1364)؛ رساله فكاحيه: كاهش جمعيت ضربه اى سهمگين بر پيكر مسلمين (تهران، 1373)؛ رساله لب اللباب در سير و السلوك اولى الالباب (تهران، 1366)؛ مكاتيب حكمى و عرفانى ميان آيتين علمين: حضرت آيه الحق و التوحيد حاج سيد احمد كربلائى و حضرت آشيخ المحقق حاج شيخ محمدحسين اصفهانى... (تهران، 1373)؛ معادشناسى (تهران، 1361)؛ لمعات الحسين: برخى از كلمات و مواعظ و خطب حضرت سيدالشهداء ابى عبدالله الحسين (ع) (تهران، 1371)؛ ولايت فقيه در حكومت اسلامى (از منشات محمدحسين حسينى تهرانى، تنظيم و گردآورى از محسن سعيديان و محمدحسين راجى، تهران، 1373)، نور ملكوت قرآن (مشهد، 1368)؛ نگرشى بر مقاله بسط و قبض تئوريك شريعت دكتر عبدالكريم سروش (تهران، 1374)؛ مهر تابان: يادنامه و مصاحبات تلميذ و علامه محمدحسين طاطبايى تبريزى (تهران، 1375).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني دركه اي، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1370 ق)، مجتهد و دانشمند. تحصيلات مقدماتى را در مدرسه پامنار تهران به پايان رساند و در سال 1316 ق راهى نجف شد و از محضر آخوند خراسانى و حاج سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى و ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده كرد و به مرتبه ى والايى از

علم رسيد و درجه اجتهاد دريافت كرد. وى به امر ميرزا محمدتقى شيرازى به تهران مراجعت كرد و از رؤساى روحانيت شد و در تهران به امامت جماعت و بحث و درس مشغول شد. مقبره ى وى در نجف اشراف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (107/3)، گنجينه ى دانشمندان (452 -451 /4).

حسيني زنجاني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بن سيد حبيب اللَّه حسينى زنجانى متوفى حدود 1250 ق عالمى فاضل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني سبزواري، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداسماعيل بن سيد اسداللَّه مذكور در اصفهان عالمى فقيه از شاگردان علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و در سال 1322 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شاهرودي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسينى شاهرودى در جمادى الثانى 1344 هجرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و ورع پرورش يافته.

و پس از فراگرفتن اوليات مقدمات را خدمت علامه شيخ على شهر بابكى و شيخ شمس زنجانى خوانده و سطوح وسطى و عالى را از مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ عبدالحسين رشتى و والد ماجدش فراگرفته و پس از آن در درس خارج مرحوم والدش آيت اللَّه العظمى شاهرودى فقهاً و اصولا در سنين 16 سالگى حاضر شده و تقرير درس آن مرحوم را نموده.

و ضمناً به تدريس سطوح و بعد به درس خارج فقه و اصول پرداخته و تا حال تحرير اشتغال دارد و عده اى از افاضل از محضرش استفاده مى كنند تأليفات علمى او عبارت است از «تقريرات الاصول» والدش و كتاب صلوة الجمعه و كتابهاى ديگر و مخفى نيست كه جناب مستطاب آيت اللَّه زاده شاهرودى گذشته از مقامات علمى و اجازه اجتهادى كه از مرحوم والد مبرورش دارد موصوف به اخلاق حسنه و ملكات فاضله و محامد آداب و محاسن اخلاق و در واقع ثانى پدر بزرگوار خود مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شهرستاني، عبدالرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1339 ق.، كربلا.

درگذشت: 11 مرداد 1376، مشهد.

آيت الله حاج سيد عبدالرضا حسينى شهرستانى، فرزند حجت الاسلام سيد زين العابدين شهرستانى، بود. وى پس از پست سر نهادن دوران كودكى به سال 1346 ق. وارد مدرسه ى جعفريه شد و به يادگيرى خواندن و نوشتن و علوم ابتدايى پرداخت و پس از آن به تحصيل علوم دينى روى آورد و مقدمات و سطوح را نزد حضرات آيات شيخ على اكبر سيبويه و شيخ جعفر رشتى فراگرفت. سپس به يادگيرى رسائل و مكاسب و

كفاية و علوم هيئت و رياضيات نزد حضرات آيات شيخ محمد رضا اصفهانى و سيد محمد طاهر بحرانى پرداخت و خارج فقه و اصول را نيز در محضر آيات عظام سيد محمدهادى ميلانى، ميرزا مهدى شيرازى، سيد عبدالحسين حجت و شيخ مرتضى آشتيانى آموخت. اياشن در كنار تحصيل به تدريس سطوح عاليه پرداخت و پس از ساليان فراوان تدريس سطح، در سال 1392 ق. تدريس خارج فقه را آغاز كرد. سپس به مشهد هجرت كرد.

آيت الله حسينى شهرستانى علاوه بر تحصيل و تدريس، به اقامه ى جماعت در صحن حسينى (ع) پاسخگويى به مسائل دينى پرداخت. وى در برابر نفوذ و تبليغات فكرى و سياسى و ايجاد شبهات دينى از سوى كمونيست و چپگرايان عراق سخت ايستادگى كرد و به منظور استحكام بنيان هاى فكرى جوانان، اقدام به تأسيس مجله ى «اجوبة المسائل الدينيه» كرد و در آن- با هميارى و همكارى حضرات آيات سيد محمدباقر صدر، سيد حسن شيرازى، سيد عبدالصاحب حكيم و استاد احمد امين- به صدها پرسش فكرى و اعتقادى جامعه پاسخ داد و حوزه ى خوانندگان خود را به فراسوى مرزهاى عراق گسترانيد. دامنه نفوذ اين مجله در آن سال هاى پر اختناق عراق باعث شد تا رژيم بعث، پس از آزار و اذيت هاى فراوان و زندانى ساختن فرزندش جلو انتشار آن را بگيرد و او را هم از عراق بيرون نمايد.

ايشان به جز تدريس، تأليف، اقامه ى جماعت و تبليغ شعائر دينى، با هميارى و مساعدت گروهى از علماى بزرگ و تجار كربلا دست به بنياد مؤسسات خيريه و عام المنفعه اى زد كه برخى از آنها عبارتند از مدرسة الامام الصادق. (اين مدرسه براى دانش آموزان بر مبناى تعاليم

اسلامى در سال 1371 ق. تأسيس شد و تا سال 1395 ق. ادامه يافت)؛ مدرسة اسلاميه (در اين مدرسه به دانش آموزان دروس فقه؛ حديث تفسير و عقايد آموزش داده مى شد)؛ درمانگاه كودكان؛ الجمعية الهرية الاسلامية؛ المكتبة الجعفرية (اين كتابخانه با پنج هزار كتاب چاپى و خطى در مدرسه هندى گشايش يافت)؛ لجنة الثقافة الدينية (كه پاسخگويى به شبهات و پرسشهاى دينى را بر عهده داشت و در خلال پانزده سال فعاليت خويش، توانست صدها سئوال را پاسخ دهد).

از تأليفات آيت الله حسينى شهرستانى مى توان اين آثار را نام برد: مقاليد الهدى فى شرح العروة الوثقى (هفت جلد، كه سه جلد آن به چاپ رسيده است)؛ حياة الامام الحسين بن على (ع)، الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، السجود على التربة الحسينية؛ صلاة الجمعة فى عصر الغيبة؛ النوروز فى السلام نوروز در تاريخ و دين؛ اجوبة المسائل الدينية (چهارده جلد كه دو جلد آن به نام اميد جوان ترجمه و چاپ شده است)؛ اجوبة المسائل فى التفسير (دو جلد)؛ اجوبة المسائل فى العقائد؛ تقويم هجرى (از سال 1363 تا 1463 ق.). تأليفات مخلوط ايشان عبارت است از: المهدى الموعود و دفع الشبهات عنه؛ الطريق القويم الى جنة النعيم (پيرامون امامت)؛ دفع الشبهات و حل المشكلات؛ غاية التقرب فى شرح منظومة التهذيب؛ حاشبه بر مكاسب؛ حاشيه بر رسائل؛ حاشيهبر معالم؛ حاشيه بر قوانين؛ حاشيه بر شرح لمعه؛ الطريق المستقيم فى بيان اصول الدين؛ عقايد المؤمنين فى اصول الدين.

در سال 1397 ق. به علت فشارهاى رژيم بعثى، وى عراق را به قصد ايران ترك كرد و در مشهد اقامت گزيد و به تدريس سطوح عاليه و عقايد، امامت جماعت (در

مسجد الحميد) و تأسيس مجله «الارشاد»- كه از آن هفت شماره منتشر گرديد پرداخت. اما در سال 1400 ق. به دنبال سكته اى ناقص توان كار و كوشش از او سلب شد و تا پايان عمر خانه نشين شد.

آيت الله حسينى شهرستانى سرانجام پس از هفتاد و هفت سال زندگى در يازدهم مرداد 1376(27 ربيع الاول 1418 ق.) چشم از جهان فروبست و پيكرش در روز سه شنبه بيست و هشتم ربيع الاول، پس از تشييع و نماز آيت الله شيخ حسنعلى مرواريد بر آن، در صحن آزادى حرم امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني شيرازي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا آقا بن احمد المستوفى بن محمود الحسينى الشيرازى فاضلى متقى و زاهد داماد آيت اللَّه العظمى ميرزاى شيرازى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شيرازي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل بن سيد رضى بن سيد اسماعيل الحسينى الشيرازى عالمى جليل و فقيهى بارع و اديبى مشهور والد آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و پسرعموى ميرزاى بزرگ مجدد شيرازى بوده ولادتش 1258 وفاتش در 1305 واقع شده است و اوست صاحب مولوديه اميرالمؤمنين (ع) كه در جلد اول در ضمن ترجمه والد مبرورش ذكر نمودم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شيرازي، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى روز 20 ذى حجه 1360ق در كربلاى معلا ديده به جهان گشود.

وى دروس دينى و حوزوى را از بزرگان علما و مراجع در حوزه ى علميه فرا گرفت وبه درجات عالى اجتهاد نائل شد.

عالمان اسلامى ايشان را فقيهى جامع، اصولىِ مبرز وآشنا به علوم معقول ومنقول مى شناسند و به پرهيزكارى و زهد و ورع و فضايل اخلاقى ايشان اعتراف دارند.

ايشان در بيت مجدد شيرازى رحمة الله عليه كه خاندان علم وفضيلت و پرهيزكارى واجتهاد است رشد يافت.

نگارش آثار متعدد و گوناگون براى سطوح مختلف مردم از خصوصيات ايشان مى باشد كه در ادامه فهرست آنها خواهد آمد. ايشان همچنين براى فقها و مجتهدان درس ها و مباحثى را در فقه و اصول با استدلال علمى و دقيق و با روشى متين و زيبا و علمى به رشته تحرير در آورده اند.

بيش از 30 سال است كه در بحث خارج فقه و اصول ايشان جمعى از علما و دانشمندان و فضلا حاضر مى شوند و برخى از مدرسان خارج در حوزه علميه قم و سوريه وشمارى از مبلغان نقاط مختلف دنيا از شاگردان اين عالم فرزانه مى باشند.

خاندان آيت الله العظمى شيرازى

آيت

الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى از فرزندان زيد بن على بن الحسين بن على اميرالمؤمنين سلام الله عليهم است و در خاندانى پرورش يافته كه در طول يكصد و پنجاه سال اخير در فقاهت ومرجعيت معروف وشاخص بوده اند. در زير به نام برخى از اين اختران تابناك اشاره مى نماييم:

1. بزرگ مرجع آيت الله العظمى حاج سيد محمد حسن شيرازى قدس سره معروف به مجدد شيرازى صاحب نهضت مشهور تنباكو در ايران (وفات وى در سال 1312ق مى باشد)؛

2. بزرگ مرجع آيت الله العظمى ميرزا محمد تقى شيرازى قدس سره رهبر انقلاب 1920م در عراق (وفات وى در سال 1338ق مى باشد)؛

3. بزرگ مرجع آيت الله العظمى حاج سيد على شيرازى قدس سره فرزند مجدد شيرازى از بزرگان ومراجع شيعه در نجف اشرف (وفات وى در سال 1355ق مى باشد)؛

4. آيت الله العظمى آقا سيد اسماعيل شيرازى قدس سره (وفات وى در سال 1305ق مى باشد)؛

5. بزرگ مرجع حضرت آيت الله العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى (وفات وى در 11 صفر 1382ق مى باشد)؛

6. بزرگ مرجع آيت الله العظمى سيد ميرزا مهدى شيرازى قدس سره (پدر ايشان) از بزرگان مراجع شيعه در كربلاى معلا (وفات وى در 28 شعبان 1380ق مى باشد)؛

7. بزرگ مرجع آيت الله العظمى سيد محمد حسينى شيرازى اعلى الله درجاته (برادر معظم له) كه در 2 شوال 1422ق به رحمت ايزدى پيوست؛

8. آيت الله شهيد سيد حسن شيرازى اعلى الله مقامه (يكى ديگر از برادران معظم له) بنيانگذار حوزه علميه در كنار حرم مطهر حضرت زينب كبرى سلام الله عليها كه در 6 جمادى الثانى 1400ق در بيروت با

ترور ناجوانمردانه دژخيمان بعث عراق به شهادت رسيد.

استادان

ايشان مراحل مختلف دروس علمى را زير نظر بزرگان علما و مراجع در حوزه علميه كربلا دنبال كردند و به درجات بالاى اجتهاد دست يافتند. برخى از استادان ايشان عبارتند از:

1. پدر بزرگوارشان حضرت آيت الله العظمى ميرزا مهدى حسينى شيرازى قدس سره .

2. برادر بزرگوارشان حضرت آيت الله العظمى حاج سيد محمد حسينى شيرازى قدس سره .

3. آيت الله العظمى آقا سيد هادى ميلانى قدس سره .

4. آيت الله العظمى آقا شيخ محمد رضا اصفهانى قدس سره .

5. آيت الله شيخ محمد شاهرودى قدس سره .

6. آيت الله حاج شيخ محمد صدقى مازندرانى قدس سره .

7. آيت الله حاج شيخ جعفر رشتى قدس سره .

8. آيت الله سيد كاظم مدرسى قدس سره .

مؤسسات

از جمله اهتمامات خاص ايشان توجه به امر مؤسسات دينى، فرهنگى، خيريه و خدماتى است. صدها مؤسسه دينى وفرهنگى، مساجد، حسينيه ها، شبكه هاى تلويزيونى، شبكه هاى ماهواره اى، راديو ، حوزه ها، زائرسرا، سايت هاى اينترنتى، مدارس، كتابخانه ها، مراكز انتشاراتى و درمانگاه ها تحت عنايات و ارشادات ايشان مشغول به فعاليت مى باشند.

توجه به اخلاق وتهذيب

اين بزرگ مرد علم و اخلاق نسبت به تربيت علمى و اخلاقىِ طلاب و فضلا اهميت شايانى قائل است. دروس اخلاق ايشان كه در كشورهاى عراق، كويت و ايران ايراد شده است زبانزد همه علاقه مندان مكتب اخلاقى اسلام مى باشد و از محضر مباركش شمار فراوانى از فضلا و علما استفاده كرده اند. شايان ذكر است كه درس هاى اخلاق ايشان به صورت جزوه و كتاب چندين مرحله به چاپ رسيده

است. اخلاق اسلامى و نمونه ايشان زينت بخش شخصيت والاى علمى معظم له مى باشد وهر شخصى كه با ايشان معاشرت داشته باشد خلق نيك و فضايل انسانى و خوشرويى معظم له، اولين چيزى است كه توجه او را جلب خواهد كرد.

دورى از مظاهر دنيا در كنار تقوا و ورع، توكل بر خدا، تواضع فراوان در برابر مردم، اخلاق نيكو، احترام به كوچك و بزرگ، صبر، پايدارى و ثبات قدم، تحمل مشكلات در راه اِعلاى كلمه حق، نشر ومعرفى فرهنگ اهل بيت عصمت وطهارت سلام الله عليهم، دوستى براى خدا و در راه خدا، خدمت به مردم و مدارا با آنان و محاسبه نفس شعار اين بزرگوار مى باشد كه خود، قبل از ديگران به اين امور عمل مى نمايد.

تأليفات

ايشان تأليف وتصنيف را در سن جوانى آغاز كرده و تاكنون نيز آن را دنبال مى كند. همچنين در موضوعات وابواب مختلف فقهى، اصولى، اعتقادى، فرهنگى و تاريخى تأليفاتى دارند كه در اين جا به برخى از آثار ايشان اشاره مى شود:

_ بيان الفقه:

در چند مجلد كه جلد اول آن در باب اجتهاد و تقليد مى باشد و 72 مسأله از كتاب اجتهاد و تقليد را شامل مى شود و داراى 700 صفحه مى باشد. اين كتاب در لبنان به چاپ رسيده و از تأليفات آن مرجع بزرگوار در كربلاى معلاست.

_ بيان الأصول «10جلد»:

6 جلد آن (مجلدات مربوط به قاعده «لاضرر ولا ضرار» و استصحاب «قطع ظن» «تعادل و ترجيح») به چاپ رسيده است. اين كتاب شامل مباحث علمى، دقيق، استدلالى و مفصل در علم اصول بوده، از تأليفات ايشان

در شهر مقدس قم مى باشد وتاكنون چندين مرتبه به چاپ رسيده است.

_ توضيح شرائع الاسلام «4 جلد»:

شرح توضيحى بر كتاب شرائع الاسلام تأليف محقق حلى قدس سره شامل هزاران تعليق و توضيح در ابواب مختلف فقهى نظير عبادات و معاملات و ايقاعات و غيره مى باشد. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا بوده و مورد توجه بسيار حوزه هاى علميه ومجامع علمى ودانشگاهى قرار گرفته و حتى به عنوان كتاب درسى و مرجعى مهم تعيين گرديده است.

_ شرح تبصرة المتعلمين «2جلد»:

شرحى بر كتاب تبصرة المتعلمين في أحكام الدين مرحوم علامه حلى رحمة الله عليه بوده و ابواب مختلف فقه از طهارت تا ديات را مورد بررسى قرار مى دهد. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1382ق مى باشد وتاكنون چندين بار تجديد چاپ گرديده و اولين بار در نجف اشرف در سال 1382ق به چاپ رسيده است.

_ شرح بر كتاب سيوطى «2جلد»:

شرح تعليقى است بر كتاب البهجة المرضية في شرح الألفية تأليف جلال الدين سيوطى. اين كتاب از كتب علمى و درسىِ حوزه هاى علميه و از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1386ق مى باشد. در پى استقبال فراوان طلاب سطوح حوزه چندين بار تجديد چاپ شده است.

_ شرح اللمعة الدمشقية «10جلد»:

شرح تعليقى جامع و كامل بر كتاب شرح اللمع_ة الدمشقية تأليف شهيد ثانى قدس سره كه از مهم ترين كتب درسى در حوزه علميه مى باشد و ان شاء الله به زودى چاپ خواهد شد.

_ موجز در منطق:

در اين اثر اصول علم منطق به روشى آسان و روشن

براى نوآموزان حوزه نوشته شده و در بعضى از حوزه ها جزء برنامه درسى قرار گرفته است. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1384ق مى باشد.

● كتاب هاى اعتقادى:

از جمله كتب مهم در دفاع از مذهب اهل بيت عليهم السلام مى توان به مجموعه كتاب هايى اشاره كرد كه اين عالم ربانى ومرجع بزرگوار تحرير نموده است.

_ على سلام الله عليه در قرآن «2 جلد»:

در اين كتاب 711 آيه شريفه از قرآن كريم كه در بيان فضيلت و عظمت حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب سلام الله عليه ودر شأن ايشان نازل شده مورد بررسى قرار گرفته است. تمامى اين فضايل برگرفته از مصادر و كتب معتبر عامه مى باشد و بر اساس ترتيب سوره هاى قرآنى، از سوره حمد تا سوره اخلاص مى باشد. جمع آورى و تدوين آن در كربلاى معلا انجام شده است.

_ فاطمه زهرا سلام الله عليها در قرآن:

شامل آياتى است كه پيرامون حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نازل شده است. اين كتاب بنابر مصادر و كتب عامه و در شهر مقدس قم در سال 1408ق تأليف شده است. تعداد صفحات اين كتاب 360 صفحه مى باشد وچندين بار تجديد چاپ شده است.

_ اهل البيت سلام الله عليهم در قرآن:

اين كتاب نيز شامل آياتى است كه در شأن و مقام باعظمت اهل بيت عليهم السلام نازل شده و از مصادر و كتب معتبر عامه جمع آورى گرديده واز سوره فاتحه تا كوثر را شامل مى شود و از تأليفات ايشان در كويت است و شامل 407 صفحه مى باشد.

_ شيعه در قرآن:

موضوع

اين اثر آيات شريفه اى از قرآن كريم است كه درباره شيعيان حضرت على بن ابى طالب سلام الله عليهما نازل شده. در اين كتاب تمامى شأن نزول ها، تأويل ها و تفسيرهاى آيات از كتب و مصادر عامه آورده شده است.

_ حضرت مهدى سلام الله عليه در كتب اهل سنت:

اين كتاب شامل مجموعه زيادى از روايات نبوى پيرامون حضرت حجّت عجل الله تعالى فرجه الشريف است و تمامى مصادر آن از كتاب هاى عامه مى باشد. اين اثر ارزشمند از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست و در 126 صفحه چندين بار چاپ شده كه نخستين چاپ آن مربوط به سال 1400ق در مؤسسة الوفاى لبنان مى باشد.

_ حقائق عن الشيعة: (شيعه و اتهامات ناروا)

اين كتاب در اثبات عقايد و رد برخى شبهاتى است كه از طرف دشمنان مذهب مطرح شده و ايشان در اين كتاب با بيانى روشن، زيبا و آسان به اين شبهات پاسخ داده اند. كتاب مذكور از تأليفات آن بزرگوار در كربلاى معلاست كه در 80 صفحه چندين مرتبه به چاپ رسيده است.

● كتاب هاى فرهنگى:

در اين بخش به معرفى آثار فكرى و ارشادى معظم له مى پردازيم:

_ قياس در شريعت اسلامى:

اين كتاب مسأله مهم قياس و احكام آن را در شريعت و دين اسلام مورد بحث وبررسى قرار مى دهد و از تأليفات ايشان در شهر مقدس كربلاست.

_ منزلت نماز جماعت در اسلام:

اين كتاب شامل مجموعه اى از احاديث شريفه در فضيلت نماز جماعت و بيان فلسفه و احكام آن است و ايشان در سن جوانى در كويت تأليف كرده اند.

_ روزه:

فلسفه روزه و احكام آن

كه به صورتى ساده و روان در كربلا تأليف شده و در نجف اشرف به چاپ رسيده است.

_ حج

شامل احكام و مسائل مربوط به حج به صورت ساده و روان كه در كربلاى معلا تأليف شده است.

_ مقدماتى در اقتصاد اسلامى:

در اين كتاب كه در كويت و ايران به چاپ رسيده ويژگيهاى مهم اقتصاد اسلامى بررسى شده و تفاوت آن با ديگر مكاتب اقتصادى به روشنى نمايان شده است.

_ اقتصاد و مشكل ربا:

بيانگر زيان هاى ربا در اقتصاد جهانى و راه حل آن مى باشد كه از تأليفات ايشان در سن جوانى است كه در كويت و ايران به چاپ رسيده است.

_ اسلام و سياست: (السياسة من واقع الإسلام)

در اين كتاب ديدگاه اسلام درباره سياست وسيره رسول خدا، اميرالمؤمنين وائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين در زمينه مسائل سياسى شرح و توضيح داده شده است. اين اثر از تأليفات ايشان در كربلاست و شامل 414 صفحه مى باشد و ترجمه آن به نام اسلام و سياست در ايران به رشته چاپ در آمده است.

_ شراب و جامعه:

زيان ها و مفاسد شراب در جامعه موضوع اين كتاب است كه ايشان در كربلاى معلا در سن جوانى تأليف كرده اند و چندين بار در نجف و قم تجديد چاپ شده است.

_ زشتى هاى بى حجابى:

شامل بحثى درباره ضرورت حجاب و مفاسد بى حجابى مى باشد كه از تأليفات ايشان در سن جوانى در كربلاى معلاست.

_ داستان هاى آموزنده:

شامل مجموعه اى از داستان هاى آموزنده و از نوشته هاى ايشان در سن جوانى در كربلاى معلاست كه در نجف اشرف

در سال 1378ق به چاپ رسيده است.

_ حدود در اسلام:

اين كتاب درباره فلسفه حدود در اسلام و بيان شروط و احكام آن مى باشد و از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست كه در بيروت به چاپ رسيده است.

_ راهى به سوى بانك اسلامى:

اين كتاب ديدگاه كاملى درباره بانكدارى اسلامى ارائه مى دهد و مسائل و اشكالات برطرف شدن قانون ربا را در نظام بانكى بررسى مى نمايد و مسائل و وظايف مهم بانك هاى اسلامى را با توجه به آخرين نظريات موجود در قانون اقتصاد جهانى روشن و بيان مى كند. اين اثر 104 صفحه دارد و در سال 1392ق در كربلاى معلا تأليف شده و در سال 1972م در دارالصادق لبنان به چاپ رسيده است.

• رجال و شخصيت ها

_ مالك اشتر نخعى:

شرح حال شخصيت وسردار بزرگ اسلام مالك اشتر نخعى رضوان الله تعالى عليه است كه در كربلا تأليف شده و در سال 1387ق در چاپخانه الغرى الحديثة در نجف اشرف به چاپ رسيده است.

_ شهيد اول:

شرح حال و بيان زندگى مختصرى از شهيد اول شيخ شمس الدين ابو عبد الله محمد بن جمال الدين مكى فرزند شمس الدين محمد مطلبى دمشقى عاملى جزينى همدانى است. اين اثر از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست وضمن سلسله كتاب هايى تحت عنوان «بزرگان شيعه» مى باشد كه در نجف اشرف چاپ شده است.

_ شهيد ثانى:

شرح حال مختصر شهيد ثانى شيخ زين الدين على بن احمد الجبل عاملى مى باشد. اين اثر از نوشته هاى آن بزرگ مرجع در كربلاى معلا و جزء سلسله كتاب هاى «بزرگان شيعه» است كه در نجف

اشرف به چاپ رسيده است.

_ پدر:

اين كتاب شامل بخش هاى آموزنده اى از زندگى مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد ميرزا مهدى شيرازى قدس سره مى باشد كه به مناسبت چهلمين سالگرد رحلت آن مرجع عظيم به رشته تحرير درآمده است.

شايان ذكر است تعدادى از كتاب هاى يادشده به زبان هاى فارسى، انگليسى، اردو، آذرى، كُردى، بنگالى، سواحلى، هندى و ديگر زبان ها ترجمه شده و به چاپ رسيده است.

اجازه مرحوم آيت الله العظمى سيد محمد شيرازى قدس سره

متن اجازه اجتهاد و ارجاع از طرف مرحوم حضرت آيت الله العمظى حاج سيد محمد حسينى شيرازى اعلى الله درجاته به حضرت آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى دام ظله العالى در امور تقليد.

« ترجمه متن »

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرين

اما بعد، همان گونه كه از نزديك مشاهده كردم، حضرت آيت الله حاج سيد صادق شيرازى دامت تأييداته به مرتبه بالايى از مقام اجتهاد و همچنين مقام والايى از تقوا و عدالت رسيده است و ايشان را شايسته مقام فتوا و تقليد و هر آنچه يك فقيه عادل عهده دار مى شود، مى دانم.

بنابراين رجوع به ايشان در كليه مسائل، مشروط به اجازه مرجع عادل وتقليد از ايشان جايز مى باشد، و او را به تقواى بيشتر و احتياط در كليه احوال كه راه نجات است توصيه مى كنم، همان گونه كه برادران ايمانى را سفارش مى كنم تا به گِرد ايشان جمع شده، از وجودشان در كليه زمينه ها استفاده كنند. خداى متعال توفيق دهنده وهدايتگر مى باشد و تنها او يارى

دهنده است.

محمد الشيرازى

حسيني شيرازي، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على محمد بن ميرزا سيد ابوالقاسم حسينى شيرازى عالمى متقى و داماد آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى بوده و فرزندان دانشمندى بنام آسيد ميرزا احمد و آميرزا سيد مهدى و آميرزا سيد تقى داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني صادقي بحراني، ابوعلي ماجد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1028 ق)، فقيه، محدث و شاعر امامى. در بحرين متولد شد و همان جا نشو و نما يافت. در شيراز اقامت اختيار كرد و در آنجا به نشر علم حديث پرداخت. با شيخ بهايى رابطه ى دوستى داشت و از او نقل حديث كرده است. او استاد ملامحسن فيض كاشانى و شيخ سليمان ماحوزى بود. وى مدتى نيز در بحرين منصب قضا داشت. گويند اول كسى بود كه علم حديث را در شيراز نشر داد. فيض كاشانى براى فراگيرى علم حديث به شيراز رفت و در محضرش حضور يافت. او در شيراز درگذشت و در شاهچراغ دفن شد. از آثار وى: «التعليقات عى خلاصه الاقوال فى الرجال»؛ «سلاسل الحديد فى تقييد اهل التقليد»؛ «رساله اليوسفيه»، در اصول؛ رساله در «مقدمه الواجب»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (120/6)، الذريعه (301 -300 /25 ،210/12)، روضات الجنات (87 ،84 ،74 ،72 -67 /6)، ريحانه (374 -373 /3 ،232/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 483 -482 /11)، معجم المولفين (163/8)، هديه العارفين (1/2).

حسيني طباطبايي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1307، زابل.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام سيد محمدتقى حسينى طباطبايى، فرزند سيد على، تا سطح اجتهاد به تحصيل پرداخت و موفق شد كه همچنين فوق ليسانس خود را در رشته ى فلسفه اسلامى از دانشكده الهيات اخذ نمايد. پيش از انقلاب اسلامى معلم بود و در حوزه ى علميه ى زابل نيز تدريس مى كرد. بعد از انقلاب اسلامى در ادامه كار تدريس خود، مسئول كميته انقلاب اسلامى زابل بود. ايشان در اولين دوره ى مجلس شوراى اسلامى به نمايندگى از مردم زابل انتخاب شد. تأليفات وى عبارتند از منطق و منظوم؛ منتهى الميزان؛ احسن البيان و

جزوه اى به عربى در مدح حضرت على (ع).

حجت الاسلام حسينى طباطبائى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكر وى در زابل به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني فيروزآبادي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1289.

درگذشت: 1368.

مرتضى سيد محمد حسينى فيروزآبادى نجفى صاحب كتب زير است: السبعه من السلف: ابوبكر، عمر،... (قم، 1371)؛ شناسايى هفت تن در صدر اسلام (ترجمه كتاب السبعه من السلف...، مترجم عباس راسخى نجفى، قم، 1373)عناية الاصول فى شرح كفاية الاصول ]آخوند خراسانى[ (قم)؛ فضائل الخمسه من الصحاح السنه و غيرها من الكتب المعتبره عند اهل السنه و الجماعه (قم، 1372)؛ فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت (ترجمه ى كتاب فضائل الخمسه... (ترجمه محمدباقر ساعدى، قم، 1374).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني كاشاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدمهدى طاب ثراه فرزند فقيه محقق آيت اللَّه حاج سيد محمدصادق حسينى كه از اجله علماء بيت شريف سادات حسينى كاشانى بوده اند.

وى عالمى عامل و فقيهى جامع و زاهدى ناسك و متعبدى باورع و متهجد و مدرسى تحرير و در جامعيت معقول و منقول ممتاز بوده و عمده تلمذش نزد فقيه اعظم مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين كوهكمرى و آيت اللَّه العظمى ميرزاء بزرگ شيرازى و غيرهما بوده و جمعى نزد وى تلمذ نموده و از وى مجاز مى باشند.

مؤلفات ارزنده و نفيسى در علوم متفرقه از قبيل فقه و اصول و حكمت و رياضى و ادب و غيرها دارد كه در كتابخانه نجل جليلش مرحوم علامه بزرگوار آقاى حاج سيد على اكبر حسينى و اكنون نزد حفيد معظمش آيت اللَّه حاج سيد عباس كاشانى حايرى دام ظله مى باشد كه انشاءاللَّه به سعى ايشان- به طبع خواهد رسيد- مترجم معظم در اواخر عمرش در نجف اشرف اقامت نموده و به تدريس اشتغال داشته و همانجا بدرود حيات گفته و روز وفاتش تجليل و احترام باشكوهى از جنازه به عمل آمده و بازار نجف اشرف و حوزه هاى

درس تعطيل و حسب الوصيتش در بقعه اختصاصى خود در وادى السلام مدفون گرديده است و بقعه او در آنجا معروف و مورد احترام علماء و ساير مؤمنين است.

و يكى از نياكان اين بزرگوار كه از چهره هاى درخشان علمى اين سلسله است ولى گمنام مانده در حالى كه در عصر خود از اكابر علماء و اعاظم مجتهدين شيعه عصر خود و از نوابغ و فطاحل دوران و علامه دهر خود بشمار مى رفته آيت اللَّه العظمى آقاى آقا مير سيد عبدالباقى مى باشد كه در زمان خود شبهه اعلميت را حايز بوده ولى در اثر كثرت زهد و تقوى و پرهيزكارى انزوا را اختيار نموده و به هيچ وجه متصدى امر فتوى و تقليد نگرديده- بلكه انس عجيبى به انزوا و گوشه گيرى و تنهائى داشته و وحشت بسيارى از شهرت و رياست مى نموده لذا با يك دنيا شخصيت علمى كه داشته گمنام و در اكثر كتب بلا ذكر است و اين معنى هم آرزوى مترجم معظم بوده است و در سال 1190 ق هجرى در سن متجاوز از صد و بيست سالگى در نجف اشرف وفات نموده و در صحن مطهر حضرت امير مؤمنان على عليه السلام در ايوان پشت پنجره حرم شريف حسب الوصيتش مدفون گرديده است و روز وفاتش با آنكه شهرتى نداشته شورش و غوغائى عجيب برپا گرديده و مجالس فاتحه در اكثر بلاد منعقد گرديده و امروز جمعى از احفاد ايشان از علماء اعاظم و فقهاء گرامى در عراق و ايران و مناطق ديگر مى باشند كه از جمله آنان حضرت آيت اللَّه حاج سيد عباس كاشانى حايرى صاحب المصابيح كه از اجلاء علماء به نام كربلا بوده و اكنون در

شهر مذهبى قم اقامت و مورد تجليل و تبجليل عموم طبقات مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

حسيني مراغي، عبدالفتاح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه، محدث امامى و شاعر، متخلص به اشراق در شعر فارسى و فتاح در شعر تركى. در مراغه تولد يافت و در نجف اقامت اختيار كرد و نزد شيخ موسى و شيخ على، فرزندان كاشف الغطاء، تحصيل كمال كرد. پس از آن به مشهد سفر كرد و در آنجا دست ارادت به ميرمحمد تقى مشهدى داد و بعد از طى مدارج و مراحل سلوك به مراغه بازگشت و به امر شيخ الاسلامى مراغه مشغول شد. مير عبدالفتاح در سرودن شعر به دو زبان فارسى و تركى با مضامين عارفانه استاد بود. او در نجف درگذشت و در همان جا دفن شد. از آثار وى: «عناوين الاصول»؛ «قيامت نامه» به تركى؛ مثنوى «رياض الفتوح»؛ «ديوان» اشعار؛ «ساقى نامه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (258)، الذريعه (83 -82 /22 ،223/17 ،350/15 ،111 -110 /12 ،1046 ،807 ،77 /9)، ريحانه (379/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 442 -441 /12)، مكارم الاثار (1366 -1365 /4).

حسيني مرعشي، محمد خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1220 ق)، فقيه، اديب و شاعر. محمد خليل كه به سلطان ميرزا نيز مشهور بود، از طرف پدر مرعشى، و از طرف مادر صفوى است. جدش، سيد محمد حسين، مدتى در مشهد سلطنت كرد و به شاه سليمان ثانى معروف شد. ميرزا محمد خليل به عتبات رفت و بعد به هندوستان مهاجرت كرد و در آنجا مقيم شد. از آثار او: «مجمع التواريخ»؛ «حاشيه ى تحرير اقليدس»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «مدارك»؛ حاشيه بر «من لا يحضره الفقيه»؛ و «شرح تذكره ى هيئت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (25/20)، ريحانه (292/5)، مولفين كتب چاپى (29 -28 /3).

حسيني ناييني اصفهاني، بهاءالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1133 -1080 ق)، متكلم، محدث، فقيه امامى و اديب. در اصفهان ساكن بود و با فاضل هندى معاصر. او از شيخ حر عاملى اجازه روايت داشت. در اصفهان درگذشت. از آثار وى: «ارتشاف الشافى» و «صفوه الصافى من رغوه الشافى»، تلخيص «الشافى» علم الهدى؛ «اناره الطروس فى شرح عباره الدروس»؛ «تعليقات اشباه و نظاير سيوطى»؛ «رساله فى صيغ العقود»؛ «تفريج القاصد لتوضيح المقاصد»؛ «تعليقات شرح صحيفه ى سيد على خان»؛ «زواهر الجواهر فى نوادر الزواجر»، نظير «مقامات» حريرى؛ شرح «بدايه الهدايه» شيخ حر عاملى؛ «شرح صمديه ى شيخ بهايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (615/1)، تذكره القبور (477)، الذريعه (194/24 ،362/13 ،61/12 ،153/4)، روضات الجنات (116 -115 /7)، ريحانه (390/1)، فوائد الرضويه (601)، معجم المولفين (196/11)، هديه الاحباب (109)، هديه العارفين (316/2).

حسيني ناييني، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1312، سلطان نصير نايين.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

شمس الدين حسينى نايينى، فرزند سيد رضا، تا مقطع سطح به تحصيل حوزوى پرداخت. وى همچنين موفق شد كه دكتراى خود را در رشته ى الهيات اخذ كند. پيش از انقلاب اسلامى تدريس مى كرد. بعد از انقلاب اسلامى كارشناس مسائل دينى در امور تربيتى و سازمان تحقيقات و برنامه ريزى آموزشى بود. در اولين دوره مجلس شوراى اسلامى، نماينده ى مردم نايين مى شود. تأليفات وى عبارتند از مقايسه نيايش شيعه با ساير اديان؛ جهاد در اسلام. از وى مقالات تربيتى در مجلات به چاپ رسيده است.

شمس الدين حسينى نايينى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكر وى در بهشت زهرا به خاك سپرده شده.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني نجفي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1323 ق.، نجف.

درگذشت: 8 مهر 1375، همدان.

آيت الله حاج سيد محمد حسينى نجفى، فرزند آيت الله حاج سيد على عرب، بود. خانواده ى وى در سال 1330 از عراق به ايران آمد و ايشان مدت سيزده سال تحت تربيت علمى و عملى پدر قرار گرفت و پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در سال 1343 ق. براى ادامه تحصيل به نجف اشرف بازگشت و ابتدا نزد آيت الله سيد محمدهادى ميلانى و آيت الله عماد رشتى به فراگيرى علوم دينى پرداخت. سپس در محضر مراجع حوزه ى علميه ى نجف حضرات آيات عظام محمد حسين نايينى، سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ ضياءالدين عراقى، آيت الله محمد حسين غروى و آيت الله سيد على قاضى كسب فيض كرد. سپس به ايران بازگشت و در همدان ساكن شد و به اقامه ى نماز جماعت و خدمات دينى و تأليف و تصنيف پرداخت.

از جمله آثار ايشان تفسير فارسى قرآن كريم با

نام انوار درخشان (هيجده جلد) است.

آيت الله حاج سيد محمد حسينى نجفى سحرگاه يك شنبه هشتم مهر 1375(15 جمادى الاول 1417 ق.) در نود و پنج سالگى بدرود حيات گفت.

پيكرش به مشهد منتقل يافت و در دارالزهد آستان مقدس حضرت امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني، عبدالهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالهادى بن سيد اسماعيل بن سيد رضى الدين بن سيد ميرزا اسماعيل حسينى فقيهى بزرگوار و مجتهدى عاليمقدار و مرجع بزرگ تقليد شيعيان بعد از رحلت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بوده است.

والد ماجدش آيت اللَّه سيد اسماعيل پسرعموى زعيم الشيعه آيت اللَّه مجدد شيرازى بزرگ و متوفى سال 1305 ق صاحب ميلاديه مولى الموحدين اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام است وى در سال 1305 ق سال وفات مرحوم والدش بدنيا آمده و در تحت پرورش آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى تا 7 سالگى تربيت يافته و بعد از رحلت آن بزرگوار در سايه تربيت آيت اللَّه آقا ميرزا على آقا شيرازى فرزند ارجمند مجدد بزرگ شيرازى نشو و نما يافته و اوليات و مقدمات و سطوح را خوانده و در سال 1326 مهاجرت به نجف نموده و از محضر علامه خراسانى و شريعت اصفهانى و شيخ محمدباقر اصطهباناتى و آيت اللَّه ميرزا على آقا شيرازى و ديگران استفاده نموده و در سال 1349 ق به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و يكى از مراجع بزرگ تقليد و اساطين فقه گرديده و صدها نفر از افاضل و علماء از محضرش استفاده نموده تا بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه اكثر مردم به ايشان رجوع نموده تا در 1383 ق كه رحلت نموده و جامعه تشيع را در سوك و ماتم خود

عزادار نمودند.

نگارنده گويد: گرچه آن بزرگوار در سال 1369 ق مبتلا به عارضه چشم گرديد و در بيمارستان فارابى تهران عمل شد ولى نتيجه معكوس شد و معظم له از ديد چشم محروم و نابينا شد ولى به واسطه صفا و معنويت و تقواى عجيبى كه داشت، داراى بصيرت باطنى بود و كرامات از وى مشاهده گرديد من جمله مهم اين نگارنده بود كه براى اصلاح آن عريضه اى خدمت ولى اللَّه اعظم حضرت حجة بن الحسن صاحب الزمان روحى له الفداء و عجل اللَّه فرجه الشريف نوشتم حواله به آن مرحوم فرموده و به دست وى كفايت گرديد.

داراى آثار علمى بسياريست كه از آنها (دارالسلام) در فروع اسلام و رساله در لباس مشكوك و كتاب الصوم و كتاب الزكاة و كتابى در نجاسات و طهارت و كتابى در استصحاب و كتابى در اجتماع امر و نهى و حواله و رضا (ع) نوشته و طبع شده است.

داراى دو فرزند دانشمند بنام جناب حجةالاسلام حاج سيد محمدابراهيم و حجةالاسلام حاج سيد محمدعلى مى باشد كه از فضلاء نجف مى باشند.

و نيز دامادهاى ارجمندى بنام آيت اللَّه حاج سيد كاظم مقيم قم و آيت اللَّه حاج سيد مهدى مقيم نجف اخوان مرعشى و حجةالاسلام حاج شيخ جواد بروجردى كه از معاودين و مقيم تهران مى باشند دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني، محمد جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير محمّد حسين مذكور. از علماى اخيار، نزد پدر در اصفهان تحصيل نموده، و در كربلا به درس ميرزا على نقى طباطبائى، و در نجف به محضر شيخ انصارى حاضر شده، و از آن دو استفاده نموده، يك دوره فقه، و يك دوره اصول از تقريرات اساتيد خود نوشته، سرانجام در

سال 1280 در مراجعت از مكّه معظّمه بين راه وفات يافته، در نجف اشرف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسيني ، محمد رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد صالح حسينى، از [فقهاى عصر خود و] همدرسان ميرزا محمد همدانى معروف به امام الحرمين بوده، و جهت او اجازه اى در سال 1281 مرقوم داشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حسينى موسوى بن السيد الجليل والعالم النبيل السيد ابوالفضائل امام جمعه حفيد مرحوم مبرور آيت اللَّه سيد محمد مجتهد طارمى (مؤلف كتاب انيس الفقهاء كه در الذريعة ذكر شده) و در غائله بابيه زنجان حكم جهاد داده كه شرحى از آن در جلد قاجار ناسخ التواريخ موجود است مى باشد.

مرحوم امام جمعه در سال 1309 قمرى تولد يافته و در سال 1374 ق در سن 65 سالگى در تهران به رحمت ايزدى پيوست. معظم له مقدمات و سطوح اوليه را نزد اساتيد و مجتهدين زنجان مانند مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا سبزعلى و مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ جواد طارمى و منظومه حكمت و اسفار را پيش مرحوم علامه ميرزا مجيد زنجانى تحصيل و سپس از درس خارج مرحوم آقا شيخ غلامحسين فقيه زنجانى و آيت اللَّه آخوند ملا باقربانعلى مجتهد معروف زنجان استفاده كرده و مدتى نيز كفايةالاصول مرحوم خراسانى را كه تازه طبع شده و پيش علماء مورد اهميت بود خدمت مرحوم آقا ميرزا عبداللَّه زنجانى كه از اجله شاگردان و تلامذه مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى بودند تحصيل نموده و در همان اوان به دستور مرحوم آخوند ملا غلامحسين فقيه زنجانى در مسجد سلطانى معروف به مسجد سيد اقامه جماعت مى نمودند و فقيه نامبرده مراجعين خود را به اقتداء و حضور در جماعت ايشان امر مى فرمودند و بالاخره براى تكميل تحصيلات در سن بيست و يك سالگى در سال 1330 به نجف اشرف

مشرف شده و در درس مرحومين آيتين حجتين آقا سيد محمدكاظم يزدى صاحب عروةالوثقى و مرحوم شريعت اصفهانى و همچنين درس مرحوم آيت اللَّه نائينى حاضر شده و اين در هنگامى بود كه تلامذه مرحوم نائينى عده معدودى از بزرگان بودند مانند آيت اللَّه آسيد جمال الدين گلپايگانى و آيت اللَّه آميرزا مهدى اصفهانى و پس از فوت مرحوم والد ماجدشان و پيش آمد كارهاى ضرورى به زنجان مراجعت نموده و مشغول افاضات علمى از معقول و منقول گرديده و در مسجد سلطانى به اقامه جمعه و جماعت پرداختند.

پس از زمانى بنا به اشتياقى كه به حوزه مقدس نجف داشتند مجددا مشرف شده و در حوزه درس مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نائينى حاضر و شركت نمودند. در اين هنگام غائله تبعيد مراجع از عراق به ايران پيش آمد مى كند و حوزه نجف از وجود اساتيد بزرگ خالى و از طرفى شهرت مقام شامخ علمى مرحوم آيت اللَّه كمپانى زبانزد خواص گرديده بود فرصت را مغتنم شمرده با عده معدودى مانند آيت اللَّه خوئى و آيت اللَّه ميلانى و مرحوم اعتماد رشتى به درس خصوصى آن مرحوم حاضر شده و مجذوب مقام علمى و معنويت اين استاد بزرگوار واقع شده و چون حاشيه مرحوم كمپانى بر كفايه هنوز چاپ نشده بود به خط خود از روى نسخه مؤلف استنساخ نمودند كه نزد فرزند ارجمند ايشان موجود است و قسمتى از مكاتيب خصوصى كه بعد از مراجعت از نجف از مرحوم كمپانى بعنوان ايشان ارسال شده كه بعضى از آن مشتمل بر فوائد علمى و دستورالعمل هاى معنويست با خط آن مرحوم باقى مانده است

مرحوم آيت اللَّه امام جمعه در سفر دوم نجف موفق به اخذ اجازات

اجتهاد گرديده و پس از مراجعت به زنجان مشغول افاضه علمى و ترويج شدند و در مدرسه مسجد شاه كه توليت آنجا از طرف مرحوم شاهزاده عبداللَّه ميرزا به خاندان ايشان نسلا بعد نسل واگذار شده بود.

بناء اصلاحات و تنظيم امور طلاب را گذاشته و با تعيين مدرسين براى سطوح متوسطه و عالى و دادن شهريه رونقى بسزا بخشيده و خودشان تدريس خارج طهارت شيخ و مكاسب و كفايه را به عهده گرفته و درس خصوصى نيز از منطق حكمةالاشراق و معيارالعلم غزالى و مبدء و معارف صدرالمتألهين گذارده كه عده اى حاضر شده كه از جمله آنان دانشمند متقى جناب آقاى حاج رضا روزبه و فرزند معظم ايشان آقاى امام جمعه معاصر بوده اند.

از صفات عالى و برجسته ايشان ترويج رشته روحانيت و تشويق محصلين علوم دينى بوده و در مبارزه با منكرات از هيچ اقدامى فروگذارى نمى نمودند.

در حادثه حزب توده و تجزيه آذربايجان از طرف پيشه ورى دست نشانده شوريها و اشغال زنجان يكى از رجال مقتدر خمسه را تشويق به مقاومت و با استمداد از دولت مشاراليه را وادار به دفاع نموده و با جنگهاى چريكى در دهات اطراف زنجان و نقاط تمركز فدائيان توده شهر زنجان را از خطر تجزيه نجات بخشيدند.

از امتيازات ويژه آن مرحوم در وعظ و ارشاد مردم مطالب باز يافته و حقايق علمى كه براى عموم طبقات از روحانى و بازارى و حتى مجددين عصر بسيار سودمند و جالب بود و اثر قابل توجه در افراد باقى مى گذاشته است و به قدرى شيوا بود كه كمتر گوينده اى واجد اين امتياز مى باشد.

در لحاظ ايمان به مقام شامخ ولايت ائمه معصومين عليهم السلام

طورى اخلاص داشت كه در تشرف به حرم ثامن الائمه (ع) با از خود گذشتگى خود را روى آستانه حرم انداخته و مى بوسيد و روى علاقه وافرى كه به عتبات مقدسه داشت بجز از دو دفعه تشرف به نجف اشرف براى تحصيل دو دفعه ديگر به زيارت ائمه عراق مشرف شدند و آخرين دفعه به دعوت مرحوم آيت اللَّه قمى حاج آقا حسين طباطبائى با معيت فرزند ارجمندش امام جمعه معاصر بوده كه آن مرحوم براى شركت در اداره كردن حوزه علميه نجف معرفى و در جوار اميرالمؤمنين (ع) اقامت نمودند.

مرحوم آيت اللَّه امام جمعه بزرگ بعد از مراجعت به زنجان روى علاقه به حوزه علميه و عتبات ائمه عليهم السلام مدتى در قم توقف نمودند در موقعى كه فرزند گرامى ايشان آيت اللَّه حاج آقا عزالدين امام جمعه معاصر از فيوضات درسى مرحوم آيت اللَّه كوه كمرى و مرحوم آيت اللَّه صدر و آيت اللَّه خوانسارى مستفيض بودند معظم له نيز اكثراً در قم توقف نموده و با آيات عظام و مراجع كرام روابط نزديك داشتند تا در سال 1374 قمرى در مراجعت از مشهد مقدس در تهران پس از كسالت و بيمارى ممتدى كه سالها ايشان را رنج مى داد در جمادى الاولى به رحمت ايزدى پيوستند.

و موقعيت خاص ايشان در قلوب مردم به حدى بود كه با شنيدن خبر فوت ايشان از راديو تهران اصناف و طبقات مردم زنجان تا اربعين ايشان مجالس فاتحه گذارده و از صاحبان قريحه اشعارى در مرثيه ايشان سروده شده كه در دفتر مخصوصى ثبت شده است.

محضرشان بسيار قابل استفاده و مورد اشتياق اشخاص دانش دوست بود و هر موقع در تهران مى آمدند رجال روشنفكر و افراد دانشمند ملازم

حضورش بودند و از گفتار باارزش و نفس گرم ايشان مستفيذ مى شدند مانند مرحوم غلامحسين رهنما و حاج محتشم السلطنه اسفنديارى و محمدعلى بامداد و مرحوم ابوالقاسم فيوضات و آقاى سيد مهدى بهشهرى و ديگران و همينطور از بزرگان روحانيان تهران دائماً به محضرشان مى رسيدند.

تأليفات ايشان با داشتن كسالت ممتد مزاجى و اشتغالات مرجعيت محلى و تدريس و وعظ و ارشاد باز مهما امكن از تحرير مطالب علمى و دينى غفلت نمى كردند و نوشتجاتى كه از ايشان باقى منده به اسامى زير است.

1- رساله مختصرى در جبر و تفويض كه در نجف تأليف شده و از نظر مرحوم آيت اللَّه آقاى سيد جمال الدين گلپايگانى گذشته است و در يك مورد به خط خود بر آن حاشيه نوشته اند.

2- ذخرالبشر فى شرح باب حاديعشر كه در اواخر عمر تا مبحث امامت نوشته اند

3- تعليقات بر صحيفه ى مباركه سجاديه صلوات اللَّه عليه.

4- حاشيه بر تقريرات كاظمينى كه موقع مباحثه خارج مرقوم نموده اند.

و آنچه كه بخط خود استنساخ نموده اند 1- صحيفه سجاديه كه براى تيمن و تبرك با خط ثلث نوشته اند 2- قسمتى از قرآن مجيد كه به خط خود مرقوم داشته اند 3- حاشيه مرحوم كمپانى بر كفايه كه در نجف پيش از چاپ شدن نوشته اند 4- متفرقات از مسائل گوناگون دينى و علمى كه جمع آورى شده و به طور پراكنده بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني، ميرهادي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از شخصيت هاى معزّز و روحانى و مورد احترام مردم عصر خويش مرحوم آقا ميرهادى الحسينى است كه نامبرده نيز از سادات و بزرگان و علماى مذهبى عصر خويش در منطقه برخوار و اصفهان بوده و به علت نمايندگى از طرف شيخ بهايى (1083-953 هجرى قمرى)

شيخ الاسلام عصر شاه عباس اوّل براى اداره امور شرعيه و حسبيه مردم و تبليغات دين تشيع و ساير ائمه اطهار- عليهم السلام- در اين منطقه و بلوك برخوار بوده و بعدها نواده اش سيّد ابوالحسن ابن سيّد محمّد ابن مير هادى الحسينى مدفون در بقعه امامزاده شاه نعمت اللّه گز و فرزندانش آقايان مير مهدى، مير هادى، مير محمّد آقا سلطان و آقا سيّد كمال الدين ابن سيّد ابوالحسن كه از سادات حسينى منطقه گز و داراى مرجعيت تام بوده اند و همان طور كه قبلاً نيز يادآورى شده است طبق نمودار ارائه شده با 27 واسطه از اولاد على العريض و فرزندان امام همام جعفر ابن محمّد صادق- عليهما السلام- بوده و به علت امكانات علمى و قومى و نفوذ اجتماعى و حمايت قبلى حكومت صفويه و بخصوص از زمان شاه اسماعيل اوّل صفوى برخوردار بوده اند، همگى در تشكيل شاكله اجتماعى و تاريخى اين منطقه سهيم و قسمتى از تاريخ و تمدن منطقه را پايه گذارى نموده اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

حفيد تفتازاني، سيف الدين، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 916 ق)، فقيه، محدث، مفسر و متكلم شافعى. معروف به شيخ الاسلام. چون از نوادگان محقق تفتازانى بود، به احمد حفيد نيز شهرت داشت. وى مدت سى سال در زمان سلطان حسين بايقرا عهده دار قضاى هرات بود. شاه اسماعيل صفوى، او را با پنج تن از علماء هرات در مرو كشت. وى در بيشتر علوم زمان، بويژه فقه و حديث و تفسير يگانه ى زمان و فريد عصر بود. از آثار وى: «شرحى بر تهذيب المنطق و الكلام»؛ «تعليقه بر شرح عقايد نسفيه»؛ «حاشيه بر مختصر»؛ «حاشيه بر مطول»؛ «الفوائد و الفرائد» و «شرح فرائض السراجيه»؛

«حاشيه بر شرح الوقايه لصدر الشريعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (349/4)، روضات الجنات (353 -352 /1)، كشف الظنون (2023 ،1480 ،1247 ،1144 ،516 ،475)، الكنى و الالقاب (122 -121 /2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المولفين (206 -205 /2)، هديه العارفين (138/1).

حقاني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1320، قم.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام غلامحسين حقانى، فرزند محمد، تا مقطع اجتهاد به تحصيل حوزوى پرداخت. بعد از انقلاب اسلامى، امام جمعه بندرعباس شد. وى همچنين دبير شوراى هماهنگى دفتر تبليغات قم و تهران و دبير شوراى هماهنگى دفتر تحكيم وحدت بود. در اولين دوره مجلس شوراى اسلامى، به نمايندگى از مردم بندرعباس در مجلس حضور داشت. ايشان همچنين در دانشگاه تربيت معلم به تدريس مى پرداخت.

آثار ايشان عبارتند از اسلام پيشرو نهضت ها؛ و برخى از جزوات مؤسسه در راه حق.

حجت الاسلام حقانى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكرش در قم به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حقشناس، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد ابراهيم بن حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد اسداللَّه حقشناس يكى از علماء عاملين معاصر است در شهرستان جهرم. وى در حدود 1322 قمرى در آن شهرستان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح به شيراز آمده و متون فقه و اصول را از اعلام آنجا آموخته و بيشتر، از مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى فاضل شريعتمدارى استفاده نموده است.

آقاى محمدكريم اشراق در كتاب بزرگان جهرم ترجمه آن بزرگوار و والدش را چنين نگاشته است.

پدر حقشناس مرحوم (حاج سيد اسداللَّه) از علماء روشن ضمير و شجاع و آزاده عصر خود بوده فتوت كم نظيرى داشت. در مسجد گازران كه از بناهاى مرحوم حاج محمدعلى بيگ ذوالقدر است نماز مى گذارد. آن مرحوم به روشنفكر مشهور بوده است. مردمان از او به نيكى ياد مى كنند «الا ان اولياء اللَّه لا يموتون بل ينقلون من دار الى دار»

محمد ابراهيم حقشناس (مترجم معظم ما) مانند پدر، انسانى بافضيلت و

راستين مى باشد. مردم جهرم را ملجأ امور روحانى و بخصوص در مورد درماندگان و بيچارگان و يتيمان سرپرستى دلسوز و پناهگاهى مؤتمن است.

پس از درگذشت آقا سيد عبدالحسين حجةالاسلام و شيخ عطاءاللَّه حقدان بنابر اعتماد همگان اداره امور مذهبى مردم را در دست گرفت.

حقشناس علاوه بر امور روحانى و دينى به نيازهاى بيچارگان و درماندگان رسيدگى مى كند و در مسجد گازران نماز برپا مى دارد و متون فقهى و ادبى مى آموزاند. گشاده روى و پرهيزكار و پاكدل است او در اين رهگذر بت هاى خودى را شكسته.

اى خنك آن را كه ذات خود شناخت

اندر امن سرمدى قصرى بساخت

نگارنده گويد: همانطور كه آقاى اشراق درباره حضرت آقاى حقشناس نوشته است حقير هم با هر كدام از علماء شيراز و جهرم و غيره استفسار احوال آنجناب نمودم جز مدح و ثناء و نيكى چيز ديگر نشنيدم و وقتى در مشهد مقدس رضوى بيمار شدم معظم له به عيادتم آمد و هرچه اصرار كردم كه ترجمه و عكس خويش را بدهند كه در اين گنجينه ياد نمايم نپذيرفته و فرمودند من خود را لايق نمى دانم كه در رديف بزرگان نوشته گردم و الحق ايشان عالمى ربانى و آيتى سبحانى و دانشمندى بارع و موصوف به تقوا و ورع مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حق شناس، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالكريم حق شناس تهرانى از علماء مبرز و فضلاء بنام و مدرسين كرام معاصر تهران است.

وى در سال 1338 ق در تهران متولد و پس از خواندن مقدمات و ادبيات سطوح متوسط و عالى را در تهران در خدمت آيت اللَّه حاج شيخ محمد رضا تنكابنى و عرفان و معقول را خدمت مرحوم آيت اللَّه شاه آبادى

خوانده و در سال 1358 كه مرحوم ثقةالاسلام حاج شيخ محمد حسين زاهد تهرانى (امام جماعت مسجد امين الدوله) تهران وفات نمود مومنين مسجد مزبور كه غالبا از مقدسين و متدينين و اخيار تهرانند به قم آمده و از آيت اللَّه بروجردى تقاضا كردند ايشان را بجاى آن مرحوم براى امامت آن مسجد انتصاب و اعزام فرمايد.

پس ايشان حسب الامر آيت اللهى به تهران عزيمت و تا حال حاضر در مسجد مزبور اقامه جماعت و هم بتدريس فقه و اصول و معقول در مدرسه سپهسالار قديم و خدمات دينى ديگر اشتغال دارد و نزديك چهل سال است كه اين نگارنده ايشان را مى شناسم حقا داراى مقام فضل و دانش و تقوا و به پاكدامنى و بى آلايشى موصوف و در تربيت و تهذيب اخلاق جوانان محيط خود بسيار ساعى و تربيت يافتگان مكتب او در بازار و حوزه هاى علمى قم و مشهد بسيار است و از روز آشنائى تاكنون مكروهى از وى نديده ام.

از آثار ايشانست: 1- رساله اى در ارث زوجه. 2- تقريرات فقه مرحوم آيت اللَّه حجت. 3- تقريرات اصول آيت اللَّه خونسارى. 4- تقريرات فقه و اصول آيت اللَّه بروجردى.

شريك بحثى در قم داشتند بنام مرحوم ثقةالاسلام استاد ميرزا حسين نظر لوئى تبريزى كه از افاضل تلامذه مرحوم آيت اللَّه حجه و داماد مرحوم ايه اللَّه قزوينى بوده بفضل و تقوا موصوف و مشار بالبنان بود و ايشان علاقه تام و ارادات كاملى بوى داشت او را دعوت نمود كه به مشهد مقدس ببرد ولى متأسفانه در تهران مرگ ناگهانى او را ربود و در رى در جوار ابن بابويه با همت عالى معظم له دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حكيم طباطبائي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يوسف فرزند بزرگ آيت اللَّه حاج سيدمحسن طباطبائى حكيم قدس اللَّه سرهما از آيات عظام و حجج اسلام نجف اشرف بوده است.

مجله مكتب اسلام (12) سال سى ام مى نويسد روز بيست و هفتم رجب روز بعثت پيامبر گرامى اسلام در حالى كه مردم در صحن مطهر اميرالمؤمنين عليه الصلوه والسلام مشغول راز و نياز و ابراز تهنيت و تبريك بودند ناگهان در سرتاسر شهر منتشر شد كه فرزند ارشد مرجع بزرگوار و فقيه عاليقدر حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم، آيت اللَّه حاج سيديوسف طباطبائى حكيم دعوت حق را لبيك گفت و جان به جان آفرين تسليم كرد.

انتشار اين خبر غم و شادى را به هم آميخت هر چند از دوران تسلط بعثيها عراق و بالاخص قسمت سوافل فرات روز خوش و شادى به خود نديده بودند اما همين شادى كه با فرارسيدن بعثت منجى بشريت دست داده بود با غم و تلخى به هم آميخت و تاثر و تاسف حوزه علميه نجف و علماء بزرگ و بيوت علمى و ديگر طبقات را به خود گرفت.

حاج سيد يوسف حكيم رحمه اللَّه در سال 1322 هجرى قمرى در نجف اشرف ديده به جهان گشود و در دوران جوانى ادبيات و منطق و سطوح عالى را از اساتيد متخصص حوزه علميه نجف فراگرفته آنگاه از دروس خارج آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى ميلانى و حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه حاج آقا ضياءالدين عراقى و والد ماجدش آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله العالى فقها و اصولا استفاده نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده و در رشته سلوك و اخلاقيات از محضر عالم ربانى

آيت اللَّه حاج سيد على قاضى رحمه اللَّه بهره مند شده و به مقام معنويت نائل گرديده بود.

مرحوم حاج سيد يوسف در دوران مرجعيت گسترده والد بزرگوارش قسمتى از زحمات علمى مرجعيت را به دوش داشت و بررسى استفتاآت و پاسخ به اشكالات بر عهده او بود زيرا بر اثر حضور ممتد در درس مرحوم آيت اللَّه حكيم در صحن مقدس و مسجد هندى اقامه جماعت مى كرد و شيفتگان فقه و اصول را با تدريس خود بهره مند مى ساخت.

وقتى والد ماجدش از دنيا رفت او با اصرار مردم بر نشر رساله و قبول مرجعيت روبرو شد ولى زهد و پارسائى او و وجود مرجع بزرگوارى چون حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله العالى (در حوزه علميه نجف) باعث شد كه اين مسئوليت را نپذيرفت.

از بعضى از دانشمندان شنيدم كه چون آيت اللَّه العظمى حكيم رحلت نمود مرحوم حاج سيد يوسف به واسطه داشتن محبوبيت و موقعيت خاص بين مردم عراق بالاخص مقلدين والد بزرگوارش، مواكب عزا و دسته جات و عشاير عرب از اطراف و اكناف كه براى شركت عزاء و تسليت مراجع تقليد نجف و حوزه علميه هزار ساله نجف و به ويژه بيت جليل حكيم به نجف آمده بودند اطراف بيت و دارالعلم آن مرحوم جمع گرديده و پس از عرض تسليت و سوگوارى خطاب به آن مرحوم كرده و فرياد مى زدند و حماسه مى كردند (سيد يوسف قلدناك سيد يوسف قلدناك) يعنى اى آسيد يوسف ما شما را تقليد مى كنيم و پس از پدر بزرگوارت رجوع به شما نموده و رشته تقليد شما را به گردن خود بسته ايم.

پس آن مرحوم براى قداست نفس و تزكيه روح و پاكى طينت و

تهذيب اخلاقى كه ذاتا داشت و از استادش مرحوم آيت اللَّه قاضى آموخته بود. از آنان تشكر نموده و فرمودند اما با بودن مجتهد و مرجع تقليدى چون آيت اللَّه العظمى حاج ابوالقاسم خوئى دامت بركاته مرجعيت به مانند من نمى رسد همه بايد به ايشان رجوع كنيم.

مصائب وارده بر آن مرحوم

نگارنده گويد: بزرگى روح و عظمت نفس و معنويت آن بزرگوار از صبر و ثبات و استقامت و پايدارى آن مرحوم در برابر مصائب وارده و آزار و شكنجه هاى روحى كه از ناحيه بعثيها و صدام تكريتى لعنهم اللَّه معلوم مى شود زيرا اگر يكى از آنها بر كوه وارد مى شد آن را متلاشى كرده و از پاى درمى آورد اما بنابر فرمايش حضرت امام محمدباقر صلوات اللَّه عليه «الكمال كل الكمال، التفقه فى الدين و تقدير المعيشه والصبر على النائبه» چون به كمال و تمام كمال نائل شده بود به گفته بيانيه مكتب اسلام. در دوران زندگى خود فشارهاى سختى از جانب حكومت بعث عراق متحمل شد حتى در بيست و هفتم ماه رجب 1403 قمرى همه خاندان آيت اللَّه حكيم را از پير و جوان با وضع فجيعى دستگير كردند و به بغداد فرستادند و پس از مدتها بازداشت گروهى از آنان از جمله مرحوم حاج سيد يوسف آزاد شده و در بيمارستان بسترى شد و از آن به بعد ماموران امنيتى لحظه اى اطراف بيت او را ترك نكردند و حتى نزديكترين افراد به ايشان نمى توانستند با وى تماس بگيرند.

داغهاى جانفزاء آن مرحوم

مرحوم حاج سيد يوسف قدس اللَّه سره پس از بازگشت از بغداد و محصور شدن بعثيها مصائب و داغهاى پياپى ديده و تحمل نموده اند كه از آنهاست

شهادت دو تن از فرزندان جوان و فاضلش بنام 1- حاج سيد كمال حكيم 2- حاج سيد وهاب حكيم و شهادت چند تن از برادران گراميش كه در يك روز در بغداد خراب از طرف حكومت ظالمانه بعث به فيض شهادت رسيدند به نامهاى ياد شده:

1- آيت اللَّه حاج سيد عبدالصاحب حكيم.

2- حجةالاسلام حاج سيد علاء حكيم.

3- حجةالاسلام حاج سيد محمدحسين حكيم قدس اللَّه اسرارهم و لعن اللَّه اعدائهم و قاتليهم.

و پس از چند سال برادر مبارز ديگرش مرحوم آيت اللَّه زاده حاج سيد مهدى حكيم را كه همواره مورد تعقيب بعثيها و از وطن و زادگاهش آواره بود در يكى از كشورهاى آفريقائى (سودان) ترور و شهيد كردند كه جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت معصومه عليهاسلام در مسجد بالاسر مدفون گرديد.

و آن مرحوم همواره تحت نظر مامورين بعث بوده و چند بار مى خواستند كه ايشان را به بغداد منتقل كنند كه با اعتراض شديد آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله مواجه شده و منصرف از انتقال ايشان شدند.

رحلت آن بزرگوار

سرانجام آن فقيه نبيه و شخصيت بزرگ علمى و دينى در روز بيست و هفتم رجب 1411 قمرى در سن هشتاد و چهار سالگى در نجف اشرف در حاليكه شهرهاى عراق زير بمباران نيروهاى چند مليتى به سركردگى امريكا بودند و هزاران زن و كودك و پير و جوان بر اثر اين بمبارانها جان مى باختند. با دلى پر از غصه و اندوه از دنيا رفته و به نياكان پاكش پيوست.

آثار علمى آن مرحوم

1- بحث حول علم الاجمالى

2- خيارات

3- ابحاث فى التفسير

اين آثار را برخى از ارباب فضل از شاگردان ايشان به نام حاج سيد محمدصادق حكيم و

آقا سيدطاهر احسائى به رشته تحرير آورده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

حكيم كازروني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حكيم متخلص به رحمت فرزند حاج سيد عباس مجتهد طباطبائى كازرونى معروف به حاج مجتهد از فقهاء و مجتهدين و عرفاء و حكماء اشراق و شعراء دانشمند معاصر است.

معظم له در ذى حجه 1278 متولد شده و پس از پرورش در سن 7 سالگى سال 1285 قمرى از كازرون به شيراز آمده و مقدمات و ادبيات عربى را در خدمت مرحوم حاج سيد محمدعلى كازرونى فراگرفته و حكمت را در محضر درس حاج شيخ احمد معروف به شانه ساز و فقه و اصول را نزد آقا شيخ محمدحسين مجتهد شيرازى آموخته و در سال 1303 قمرى به نجف مشرف شده و مدت دوازده سال از محضر مرحوم آخوند ملا كاظم خراسانى و علامه يزدى صاحب (عروه) و ديگران استفاده نموده و در سال 1315 قمرى به موطن و مولد خود كازرون برگشته و اهالى آن شهر مقدم او را گرامى داشته و بنابر اصرار اهالى تا سال 1319 در آنجا اقامت نموده و بعد از آن به شيراز آمده و در شاه چراغ به اقامه جماعت و در مدرسه مقيميه و منزل خود و مسجد نو به تدريس اسفار اربعه و فصوص الحكم و فقه و اصول پرداخته تا در روز پنجشنبه هيجدهم رجب سال 1343 ق در شيراز به رحمت ايزدى پيوست و در تكيه حافظيه مدفون شد.

از آثار علمى او كتب زير است.

1- دوره اصول 2- ديوان اشعار فارسى و عربى (در شيراز چاپ شده) 3- دو رساله ديگر كه چاپ شده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حكيم يزدي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، فقيه اصولى و متكلم. در يزد و تهران درس خواند، در معقول شاگرد

آقا محمدرضا قمشه اى در منقول شاگرد ميرزا ابوالقاسم كلانترى و ميرزا محمد حسن آشتيانى بود و از ميرزاى آشتيانى اجازه اجتهاد داشت. پس از پايان تحصيلات در قم ساكن شد و به تدريس پرداخت. بيشتر آوازه ى شهرت او به خاطر مهارت او در حكمت بود. شيخ محمد على، فرزند محمد جعفر قمى، از شاگردان اوست كه «رسائل» شيخ مرتضى انصارى را در خدمت وى فراگرفت. حكمى در قم درگذشت و پيكرش در مقبره ى شيخان به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الرساله الرضاعيه» يا «الرضاعيات»، به فارسى؛ شرح «الشواهد الربوبيه» ملاصدرا؛ شرح «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه بر «بدايع الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (176/8)، خدمات متقابل اسلام و ايران (611)، الذريعه (192/11)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1607/14).

حكيم، حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حكيم عالم فاضل، و فقيه كامل، از حكماى الهى در قرن دهم بوده، در سال 1004 وفات يافته، قبرش نزديك مسجد مصلى در تخت فولاد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حكيم، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1306 ق)، فقيه، مجتهد و مرجع تقليد. در نجف متولد شد. در شش سالگى پدرش را از دست داد و برادرش سرپرستى او را بر عهده گرفت. وى مقدمات را تا قوانين نزد برادر بزرگ خود و بقيه ى علوم را نزد ساير فضلا فراگرفت. پس از اتمام درس سطح، محضر ملا محمدكاظم خراسانى رسيد، و از وى بهره گرفت. آنگاه به تدريس فقه و اصول پرداخت، و مدتى در صحن نجف و مسجد هندى به اقامه ى نماز جماعت پرداخت. وى پس از فوت آيت اللَّه حاج آقا حسين بروجردى، مرجعيت تام در ميان شيعيان دوازده امامى پيدا كرد. آيت اللَّه حكيم در هشتاد و چهار سالگى در كاظمين درگذشت و در نجف به خاك سپرده شد. آثار او عبارت اند از: «رساله ى عمليه»؛ «حاشيه على العروة الوثقى»؛ «حقايق الاصول تعليقه على كفاية الاصول»؛ «دليل الناسك» يا «راهنماى مناسك حج»؛ «منهاج السالكين» و «منهاج الناسكين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (163/23 -149/6)، شرح حال رجال (192 -190 /5)، مولفين كتب چاپى (220 -217 /5).

حكيمي - محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد حكيمى در چهاردهم فروردين 1354 (1314 ق) (استاد، تاريخ درگذشت خويش را به اصحاب سرش گفته است (و «سر اهل السر مما لا يباح»)؛ اما اميد است كه با دعاى همان اصحاب سر، آن تاريخ به تأخير افتد و استاد ديرتر بزيد. ان ذلك على الله يسير.)، در مشهد زاده شد. پدرش، حاج عبدالوهاب حكيمى (م 1369 ش)، كه از يزد به آستان امام رضا - ع - پناه برده بود، از محترمين بازار مشهد و متشرع و اهل مراقبه بود و از شبهات مى گريخت. حكيمى در سال 1320 به مكتب

و سپس به مدرسه رفت. پس از فرا گرفتن قرآن و صد كلمه (از كلمات قصار اميرالمؤمنين على -ع- با ترجمه ى منظوم)، و نيز مقدارى از ديوان حافظ، درسهاى دوره ى ابتدايى را در مدرسه فرا گرفت. درسال 1326 به حوزه ى علميه ى مشهد وارد شد و بيست سال در آنجا به علم اندوزى و خود سازى پرداخت. هشت سال به درسهاى مقدمات و سطح و دوازده سال به درس خارج اشتغال داشت و در جنب آن، پانزده سال به تحصيل فلسفه و كلام پرداخت.

ادبيات عرب را نخست در نزد چند تن از طلاب فاضل، و بار ديگر در نزد شيخ محمد تقى اديب نيشابورى، معروف به اديب ثانى (م 1355 ش)، فرا گرفت و تقريرات همه ى دروس او را نوشت. اصول فقه و فقه را در محضر آيت الله ميرزا احمد مدرس يزدى (م 1350 ش)، كه خويشاوندش بود، و آيت الله على نمازى شاهرودى (م 1364 ش)، و ديگر دروس سطح و مقدارى از خارج را، از جمله خارج كفايه، در محضر آيت الله شيخ هاشم قزوينى (م 1339 ش)، آموخت. همچنين دوازده سال از افاضات آيت الله شيخ مجتبى قزوينى (م 1346 ش)، بهره برد و جلدين كفايه و خارج فقه و نيز درس معارف اعتقادى و اجتهادى و فلسفه (شرح اشارات و اسفار) و نقد فلسفه را از محضر او فرا گرفت و ضمن تماشاى رواق اشراق، همراه مشائيان تمشى كرد. ده سال نيز در درس خارج فقه واصول آيت الله العظمى سيد محمد هادى ميلانى (م 1354 ش)، حاضر شد و تقريرات درس اصول وى را بتفصيل و تقريرات برخى از دروس

فقه را باختصار نوشت.

شرح باب حادى عشر را از بعضى از فضلا، و شرح تجريد را در محضر شيخ عبدالنبى كجورى (م 1419 ق)، و شرح منظومه را از شيخ غلامحسين محامى بادكوبه اى (م 1333 ش)، آموخت، در پى آموختن علوم مرسوم حوزه، در سرى هم در علوم ديگر كشيد كه مبادا چيزى را فروهشته باشد: نجوم و تقويم را در نزد حاج شيخ اسماعيل نجوميان (م 1356 ش)، و اوفاق و رمل را از محضر حاج سيد ابوالحسن حافظيان (م 1360 ش)، و حاجى خان مخيرى (م ح 1350 ش)، و شيخ مجتبى قزوينى فرا گرفت.

گزافه نيست اگر بگويم از كوچكى آثار بزرگى در مشى حكيمى نمايان بود و: بالاى سرش ز هوشمندى مى تافت ستاره ى بلندى. شاهد اينكه در نوزده سالگى، هنگامى كه درسهايش در نزد اديب ثانى پايان يافته بود، قصيده اى به عربى، در بيش از چهل بيت، پاس مقام استاد را، سرود و در شب نوروز 1333، به وى پيشكش كرد. آنكه كه آن اديب اريب، آن قصيده ى عربى را، از آن طلبه ى نوجوان ديد، انگشت تعجب به دهان گرفت و او را، على رؤوس الاشهاد، بركشيد و «متنبى جوان» خواند. (شرح اين موضوع خواهد آمد.).

نيز گفتنى است كه استاد حكيمى دو جلد كفايه را در طى يك سال تحصيلى در نزد شيخ مجتبى قزوينى فرا گرفت. شيخ استاد چندان از ذكاوت وسرعت انتقال وى شگفت زده شده بود كه گفت: «تاكنون كسى با اين استعداد نديدم كه جلدين كفايه را در يك سال بخواند». (معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 402.).

اين را هم بگوييم چندى پس از آنكه حكيمى شرح منظومه

را به صورت اجتهادى و انتقادى، در نزد محامى بادكوبه اى فرا گرفت، وى ديگر او را نه «حكيمى»، كه «حكيم» مى خواند و مى گفت: «يا»ى نسبت را از نام حكيمى برداريد؛ او ديگر نه «حكيمى»، كه «حكيم» است.

همچنين روزى آيت الله ميلانى، در هنگام درس اصول، پس از اينكه بسمله گفت و خطبه خواند، چشم چرخاند و شاگرد جوانش را، كه در گوشه اى نشسته بود و در ديدگاه استاد نبود، نديد. سكوت كرد و سكوت مجلس را فرا گرفت كه مگر چه شده آقا درس را متوقف كرده است! آنگاه فرمود: آقاى حكيمى نيستند. افلاطون تا ارسطو حاضر نمى شد درس را شروع نمى كرد؛ مى گفت عقل در مجلس درس حاضر نيست.

آرى، آن «متنبى جوان»، در نزد اديب ثانى، و آن «حكيم»، در نظر محامى بادكوبه اى، «ارسطوى دوم» و «عقل مجلس درس»، در نزد آيت الله ميلانى بود. و دانستنى است كه حكيمى جوانترين فرد در درس ميلانى بود و همگان از او پيشنه ى علمى و حوزوى ديرينه ترى داشتند. حتى در آن جمع، فاضلانى بودند كه حكيمى برخى از متون مقدمات و سطح را نزد آنان خوانده بود.

اين را نيز بگويم كه استاد حكيمى قدم در سى سالگى نگذاشته بود كه علامه شيخ عبدالحسين امينى (م 1349 ش)، در نامه اى كه از نجف برايش نوشت، وى را با عنوان «العلامة الجليل» مورد خطاب قرار داد. در اين نامه، كه با عبارت «با هزاران شوق ديدار» آغاز شده، استاد حكيمى به همكارى مطبوعاتى دعوت گرديده و در آن آمده است:

زياد از حد مايلم كه از قلم و قدم شما خدمات شايانى نسبت به مولا بوده باشد و شما شريك

اين اعمال گرديد كه تحقيقا موجب توفيق است. لذا اين زحمت را به عهده ى جناب عالى مى گذارم؛ والا رفقاى زيادى در تهران هست كه با جان و دل حاضرند كه اين خدمات را عهده دار شوند. و اين تصديع، رمز محبت حقير است نسبت به شما. (اين نامه ى بدون تاريخ در حدود 1341 نوشته شده و تصويرى از آن در نزد اينجانب هست.).

در همين سالها بود كه شيخ آقا بزرگ تهرانى (م 1348 ش)، در ضمن اجازه ى روايى به استاد حكيمى، از وى با القاب «الفاضل الكامل البارع الاريب والاستاد المحقق الماهر الاديب» ياد كرد. (شيخ آقا بزرگ تهرانى، ص 67. تاريخ ابن اجازه رجب 1382، برابر با آذر 1342 است.) و اين اجازه كتبى، پس از اجازه ى شفاهى اى بود كه شيخ در حرم مطهر امام رضا -ع- در جمادى الاول 1382 به استاد حكيمى داده بود.

هيچگاه استاد حكيمى از زندگى آموزشى خود حكايت نكرده است؛ فقط در يك - دو جا، آن هم جايى كه مى خواسته است خاطر نشان كند كه با علم اصول مخالف نيست، بناچار، از تحصيلاتش، آن هم فقط تحصيلات اصولى خويش، سخن گفته است:

در ايام تحصيل، كفايه و مقدارى از درس خارج را نزد آيت الله حاج شيخ مجتبى قزوينى خواندم، و مقدارى خارج كفايه را نزد آيت الله حاج شيخ هاشم قزوينى. و هفت سال در درس خارج اصول آيت الله العظمى حاج سيد محمد هادى ميلانى (1313 ق - 1395 ق)، حاضر مى شدم و همه ى درس را با دقت مى نوشتم؛ به طورى كه هيچيك از شاگردان ايشان در آن دوره به اين تفصيل نمى نوشتند. سپس مقدارى از مطالب را

(از باب «اوامر»)، به عربى برگردانم و در صدد تنظيم و تأليلف تقريرات اصول ايشان بر آمدم. بخشى از مقدار عربى شده را نزد ايشان بردم، ديدند و پسنديدند و بسيار تشويق و ترغيب كردند كه همه، به همان صورت، آماده شود تا به چاپ برسد. و خود اظهار مى داشتند كه اگر اين تقريرات تدوين يابد و تعريب گردد و به چاپ برسد، در شمار بهترين و مهمترين كتب علم اصول جاى خواهد گرفت...

بارى، اين امور بود، ليكن اينجانب پس از تأمل در اينكه در علم اصول فقه كتابهاى بسيارى نوشته شده است، و اصول آيت الله ميلانى نيز مفصل است، و همچنين پس از اينكه استاد ديگر، مرحوم حاج شيخ مجتبى قزوينى، به چاپ كتابهايى در اصول و تقريرات اصولى، افزون بر آنچه هست، رضايت خاطرى ندارند، از ترجمه ى كامل و چاپ و عرضه ى آن تقريرات منصرف گشتيم. (مكتب تفكيك، ص 369-368. همچنين استاد در همين باره مرقوم داشته اند: «كتاب اصولى را كه از افاضات مرحوم آيت الله العظمى ميلانى (م 1395 ق)، با تحريراتى از خودم، شروع به نوشتن كردم و مقدارى را خدمتشان بردم، پس از ملاحظه فرمودند: «اگر اين كتاب را تكميل كنيد و چاپ شود كفايه را نسخ مى كند.» معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 403.).

استاد حكيمى سالها در لباس روحانيت بود، (حكيمى تا سال 1345، كه در حوزه ى مشهد بود، كسوت روحانيت داشت، اما لباسش را سنگين نكرده بود. به جاى قبا يك پالتوى ساده مى پوشيد و عمامه اش به دستار شبيه بود.) اما هرگز روحانيت را حرفه ى خود نكرد. زيرا پس از آنكه لباس روحانيت به تن كند، لباس

زهد و اعراض به تن كرده بود. سرانجام در سال 1345، با رضايت استادش، شيخ مجتبى قزوينى، از حوزه و لباس روحانيت بيرون آمد، اما هموازه نگاهش به حوزه است و مخاطبش، نسلهاى جوان.

حكيمى جوان، در حوزه علميه ى خراسان، در محضر استادانى زانو زد كه، همه و همه، پروا پيشه بودند و از دنيا رسته و پشت كرده به جاه و مقام. هر يك، جهانى در گوشه اى بودند و همنشين خدا (گفته اند: «رسد آدمى به جاى كه بجز خدا نبيند»، اما از اين برتر هم در امكان است و مى توان گفت رسد آدمى به جايى كه همنشين خدا شود. اين، ادعايى از جانب انسان نيست، بلكه ارتقايى است كه خداوند به آدمى ارزانى داشته و فرموده است: انا جليس من ذكرنى.) و خدازى («خدازى»، از ساخته هاى استاد حكيمى است و آن را معادل كلمه ى «متأله» نهاده و در توضيح آن نوشته است: «انسانى كه در شناخت خدا و توجه به خدا و عبادت خدا غرق است؛ براى خدا هست و براى خدا زندگى مى كند...» خورشيد مغرب، ص 192. به عبارت ديگر، خدازى كسى است كه ترجمه ى اين آيه باشد: قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين. سوره ى انعام (6)، آيه ى 162.) و به دور از تعلقات دنيوى و مريد بازى و آقا منشى و اشرافيگرى علمى. استاد حكيمى، حكايتهايى از مشى و منش ساده و مردمى آنان نقل مى كند كه امروزه افسانه و مثل شده است و مانند آنها را در كتابهاى گذشتگان مى توان يافت. (شرح حال شمارى از اين استادان در كتاب مكتب تفكيك آمده است.).

از ميان آن استادان،

آنكه بيش از همه بر حكيمى تأثير گذاشت و در معمارى شخصيت علميش نقش داشت، شيخ مجتبى قزوينى بود. وى، به گفته ى استاد حكيمى، يكى از سه ركن مكتب تفكيك (مكتب تفكيك به نظريه اى گفته مى شود كه قائل به تفكيك دين از فلسفه و عرفان است. شرح آن بيايد.) در قرن چهاردهم هجرى بود و صاحب كشف و كرامات و مشرف شده به آستان حضرت ولى عصر - عج - و دارى اخلاق باطنى و اهل عبادات و رياضات و مسغرق در خلسات. (براى تحقيق بيشتر درباره ى وى رجوع شود به: محمد على رحيميان، متأله قرآنى شيخ مجتبى قزوينى خراسانى، مقدمه ى محمد رضا حكيمى (چاپ اول: قم، انتشارات دليل ما، 1382).) حكيمى دوازده سال از محضر او درس آموخت، اما چهل سال است كه به مكارم اخلاى او رطب اللسان است و هنوز خود را مريد وى مى داند.

استاد حكيمى در كتاب خورشيد مغرب، از چهار تن از متقدمان و چهار تن از معاصران ياد كرده است كه به محضر آن حضرت مشرف شدند. چهار فرد اخير عبارتند از: سيد موسى زر آبادى (م 1353 ق)، ميرزا مهدى اصفهانى (م 1365 ق)، شيخ على اكبر الهيان (م 1380 ق) و شيخ مجتبى قزوينى (م 1386 ق). (ر.ك: خورشيد مغرب:، ص 205.) از اين چهار تن، دو فرد اخير، استاد حكيمى بودند و دو فرد نخست، استاد استادان او.

به هر رو، حكيمى در محصر استادانى زانوى ادب زد كه، به يافت او، به محضر حضرت ولى عصر - عج - حضور يافته بودند. از اين روست كه وى، شاهكار خويش را (جلد سوم تا ششم الحياة (كتاب

مزبور، تأليف استاد حكيمى و محمد حكيمى و على حكيمى، از دانشوران حوزه ى علميه ى خراسان، است. اين كتاب همواره به استاد نسبت داده مى شود و ما نيز در كتاب حاضر، براى رعايت اختصار، گاه چنين كرده ايم؛ اما به گفته ى استاد، الحياة «تأليف مشترك» است.)، به اين چهار چهره تقديم و از آنان چنين ياد كرده است: «عالمان بزرگ ربانى»، «متألهان سترگ قرآنى»، «سره سازان معارف وحيانى»، «پيرايندگان بنيادهاى تعقل قرآنى»، «متعقلان ژرفكاو» و «مربيان تأثير آفرين». (ر.ك: ترجمه ى الحياة، ج 3، ص 4-3. گفتنى است از آنجا كه ترجمه ى الحياة را استاد حكيمى، با دقت بسيار، ويراسته و با متن آن تطبيق داده، در سراسر اين كتاب بدان ارجاع داده شده است. به هر حال، ترجمه ى الحياة، اعتبار اصل كتاب را دارد و، مضافا اينكه، گاه مطالبى افزون بر اصل، به خامه ى استاد حكيمى، در آن آمده است.).

هنگامى كه حكيمى مدارج عالى علمى را در حوزه ى علميه ى مشهد گذراند، دو راه در پيش داشت: يا مانند ديگر همدرسان خود در حوزه بماند و به تدريس فقه و اصول بپردازد و، النهايه، سر از مرجعيت در آورد، و يا اينكه پلى از حوزه به جامعه و جوانان بزند و خوراك فكرى براى آنان فراهم آورد و، النهايه، به آنجا برسد كه اينك رسيده است.

گذشت كه استاد حكيمى، مانند همدرسان خود، در حوزه نماند و پلى از حوزه به جامعه زد و، به عبارت خويش، «هجرت الى التكليف» كرد. وى در خرداد 1345، هنگامى كه از سى سالگى گذشته بود، از حوزه ى علميه ى مشهد به تهران آمد، و در واقع، از همه ى القاب و مقامات و مزايا

و عناوين حوزه چشم پوشيد.

استاد حكيمى از سال 1345 تا 1357 در چند مؤسسه ى فرهنگى انتشاراتى در تهران، از جمله بنياد فرهنگ ايران، شركت سهامى انتشار و مؤسسه ى انتشارات فرانكلين، اشتغال داشت. (برخى از همكاران حكيمى در انتشارات فرانكلين عبارت بودند از: احمد آرام، احمد سميعى گيلانى، ابوالحسن نجفى، نجف دريابندرى، جهانگير افكارى، اسماعيل سعادت، عبدالمحمد آيتى، غلامعلى حداد عادل و عبدالحسين آذرنگ. كريم امامى، از مسؤولان اين انتشارات، در مصاحبه اى گفته است: برخى از كاركنان فرانكلين كسانى بودند كه به علت فعاليتهاى سياسى به زندان رفته بودند و در سازمانهاى دولتى نمى توانستند شاغل شوند. مؤسسه ى فرانكلين اين افراد را مى پذيرفت و ساواك هم تقريبا راضى بود كه اينها در فرانكلين مشغول به كار شوند. زيرا مى خواست در جايى كار كنند كه آمد و رفت و روابطشان زير نظر باشد. يكى از كسانى كه تحت نظر ساواك بود، آقاى محمدرضا حكيمى بود. عبدالحسين آذرنگ و على دهباشى (به كوشش)، «سلسله گفت و گوها پيرامون نشر ئو فرهنگ»، بخارا (شماره ى 22-21، آذر ذ اسفند 1380)، ص 157.) او، بدرستى و از سر اجتهاد، تشخيص داده بود كه بايد در مؤسسه هاى فرهنگى داخل شد و تا آنجا كه مى توان «تعالى انديشه ى اسلامى را روشن ساخت.» همچنين محض احتياط و براى اطمينان بيشتر، از دو مرجع تقليد (آيت الله خمينى و آيت الله خوئى)، اجازه گرفت. پس از چند سال فعاليت هم كه مى خواست كناره بگيرد، با استاد مطهرى مشورت كرد و او نه تنها كناره گيرى را صلاح ندانست، بلكه «حرام» شمرد. بدين ترتيب با اطمينان بيشتر به كار مشغول شد و در آن مدت با صتحيح محتوايى

شمارى آثار و تعليقه نگارى بر چند كتاب مهم، ضمن كار ادارى، «تعالى انديشه ى اسلامى را روشن ساخت.»

همكاران حكيمى در آن مؤسسه ها، او را يك روحانى بى عمامه مى دانستند كه بر نمى تابد كتابى منتشر شود و كلمه اى خلاف دين در آن باشد. به گفته ى يكى از همكاران او در انتشارات فرانكلين: «محمدرضا حكيمى همه ى دانش و تجربه ى خود را معطوف به اين مى كرد كه هيچ اصلى از اصول اسلام نقض نشود و نكته اى خلاف واقع در نوشته نباشد.»

در خود ذكر است كه تدريس استاد حكيمى در دانشگاه تهران، در دوره ى دكتراى ادبيات، از سال 1355 تا 1357، و بنا به دعوات دكتر عبدالحسين زرين كوب بود. در آغاز در حدود سى نفر در اين دوره ثبت نام كردند؛ اما ديرى نگذشت كه بيش از سيصد نفر در كلاسهاى استاد حضور مى يافتند. وى براى نخستين بار به جاى متونى چون تاريخ ابن خلكان، كه رايج بود، نهج البلاغه را متن درسى قرار داد. استقبال دانشجويان از اين كلاس و مرعوبيت ساواك از اين ازدحام، منجر بدان شد كه با دخالت پليس و ساواك، تعطيل شود.

همچنين گفتنى است كه استاد حكيمى، در پى هجرت تكليفى از حوزه ى علميه ى مشهد، به جرم فعاليت عليه رژيم شاه، در سال 1345، چند بار در وى و مرند و سلماس و اروميه بازداشت و زندانى شد. وى آخرين بار در سال 1357 دستگير و در كميته ى تهران زندانى گرديد.

در آثار حكيمى، تا سال 1357 (پيروزى انقلاب اسلامى ايران)، بيشتر از قيام و پيكار سخن رفته و از موضوعات ديگرى هم كه سخن گفته شده، قيام و پيكار نتيجه گيرى و بدان

دعوت شده است. (از جمله رجوع شود به: فرياد روزها، سرود جهشها، بيدارگران اقاليم قبله و امام در عينيت جامعه.) آهنگ و جهت كلى كتابهاى او، تا آن تاريخ، «قيام» است و گفته ها و نوشته هاى ديگر مقدمه و زمينه و براى آن است. اما از سال 1357 بدين سو، آهنگ و جهت كتابهاى حكيمى تغيير كرد و به «قسط» تبديل شد. (از جمله رجوع شود به: كلام جاودانه، قيام جاودانه، جامعه سازى قرآنى و الحياة (بويژه جلد سوم تا ششم).) وى از آن هنگام همواره از قسط سخن گفته و سخنهاى ديگر را همچون مقدمه ى آن قرار داده و، در واقع، قسط را ترجيع بند سخنان خود ساخته است. بنابراين چكيده ى همه ى نوشته هاى حكيمى و آهنگ و پيام آن، در يك عبارت، عبارت است از: «قيام به قسط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

حلي، ابوالقاسم، نجم الدين جعفر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(علامه) ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن حسن بن يحيى معروف به محقق اول يا محقق حلى، از بزرگان فقيهان شيعه (ف. 676 ه.ق.). وى معاصر نصيرالدين طوسى بود و از او و پدر خويش اجازه گرفت. از تأليفات او شرايع الاسلام، نافع، معتبر، مسالك (در اصول دين)، نكت النهاية (شرح نهايه شيخ طوسى)، معارج (اصول فقه)، تنبيه (منطق)، و نهج الاصول را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حمامي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدحسين بن سيدعلى بن سيدهاشم متولد 1298 و متوفى 1379 قمرى از آيات باهرات و كبار علماء معاصر نجف و اهل فضل و كمال و تدقيق و از بزرگان دانشمندان و مراجع عراق و موصوف به طهاره ضمير و صفاء قلب و معنويت و حسن سريره از شاگردان مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و غيره بوده است.

داراى آثار علمى به اسامى زير مى باشد.

1- المسائل النجفيه 2- تقريرات در فقه 3- تقريرات در اصول 4- حاشيه بر وسيله النجاه 5- هديه المسترشدين.

از باقيات الصالحات ايشان دو فرزند عالم و فاضل برومند است كه ذيلا مى نگارم.

1- حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد محمدعلى متولد 1340 ق كه عالمى فاضل و نويسنده ى مورخ از ائمه جماعت نجف اشرف و مانند والد ماجدش متصف به خصال حميده و اخلاق جميل و از مدرسين فقه و اصول حوزه علميه است. از تاليفات او:1- تاريخ خلافه الاسلاميه 2- المطالعات فى مختلف المولفات 3- ديوان شعر مى باشد.

2- حجةالاسلام والفاضل العلام آقاسيد محسن متولد 1350 فاضلى جليل و شاعر دقيق الطبع و اشعار زيادى از او در مجلات نجف به طبع رسيده از آثار اوست تقريرات

دروس فقه و اصولش و ديوان شعر كه از آنست.

دعونى احباء الفواد و مابيا

لعلى استوقى الشعور تناجيا

دعونى على رسلى اثير عواطفى

وخلوا اغاديدى تهزالنواديا

فانى قد ذويت و جدا حشاشتى

فارسلتها دفعا من العين قانيا

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حمدي، برهان الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، شاعر، محقق.

تولد: 24 ذيقعده سال 1323 ق. (1282)؛ سنندج.

درگذشت: 12 آذر 1366.

شيخ برهان الدين حمدى فرزند حاج شيخ عبدالمجيد عرفان پس از ختم قرآن و خواندن كتاب هاى اخلاقى، دينى و ادبى فارسى، مقدمات علوم (صرف و نحو) را نزد پدر فراگرفت و سپس در محضر اساتيدى چون ملا صادق منبرى، شيخ حبيب الله كاشترى (ادبيات عرب) و ملا عبدالعظيم مجتهد (علم حكمت و كلام) به تحصيل علوم پرداخت و سرانجام در سال 1312 به دريافت اجازه ى فتوا و اجتهاد و تدريس علوم اسلامى نايل گرديد (اين اجازه از طرف ملا محمد صادق نيرى صادر شد و دو استاد ديگرش ملا عبدالعظيم كاشترى و شيخ حبيب الله كاشترى آن را تأييد كردند .) وى ابتدا در مسجد رشيد قلعه بيگى (نزديك بازار والى سنندج) به تدريس آموزش و پرورش درآمد و پس از سى و سه سال خدمت به سال 1348 بازنشسته شد. در اين مدت ايشان در دبيرستان ها و دانشسراها مدرس ادبيات فارسى و عربى بودند. مدتى نيز رياست دبيرستان شاهپور سنندج (شهيد قصرى فعلى) را كه در آن زمان تنها دبيرستان شش كلاسه سنندج بود بر عهده داشت. وى همچنين اصول كلامى چون مواقف قاضى عضدالدين ايجى و شرح مير سيد شريف جرجانى و بحث در تفسير جلالين و بيضاوى را تدريس مى كرد. بعدها قريب سه سال به رياست اداره ى اوقاف كردستان منصوب شد. پس از رسيدن به

بازنشستگى به دعوت هيئت امناى دانشگاه رازى در دانشكده ى تربيت دبير سنندج به عنوان استاد فارسى برگزيده و مشغول گرديد. ايشان كتابخانه ى خود را كه شامل تعداد بسيارى از كتب نفيس خطى و چاپى بود به كتابخانه ى شهر سنندج واگذار نمايد. ترجمه ها و تأليفات ايشان به شرح زير هستند: ترجمه مشكوةالانوار امام محمد غزالى، ترجمه رسالة الطير ابن سينا شامل رسالات «فلسفه نماز» و كتاب مرآت الفلسفه در يك جلد به نام فلاسفه و خداشناسى؛ مرآت الفلسفه طنطاوى؛ ترجمه ى رساله ى حى بن يقضان ابن سينا؛ شيخ اشراق و ابن طفيل؛ ترجمه ى عقايد نسفى؛ ترجمه ى متسطاب الاربعين فى اصول الدين امام محمد غزالى. آثار چاپ نشده ى وى عبارتند از: ترجمه ى قصائد سه گانه: لاميه ى العرب شنفرى و لامية العجم طغرايى و لامية الكرد عرفان از: حاج شيخ عبدالحميد (پدر برهان الدين حمدى)؛ ترجمه ى قصيده ى «بانت سعاد كعب ابن زهير» و چند رساله ديگر.

شيخ برهان الدين حمدى روز دوشنبه دوازدهم آذر 1366 به سبب بيمارى معده و روده و ضيق النفس جان سپرد.

جنازه ى وى در قبرستان تايله سنندج در جوار اقوامش دفن گرديده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حويزي اصفهاني، قوام الدين جعفر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1115 ق)، فقيه امامى، مفسر اخبارى و متكلم. اصلا از حويزه بود و در كمره مولد شد و در اصفهان مسكن گزيد. علم حديث و اخبار را از محمدتقى مجلس فراگرفت و در علوم معقول و منقول از شاگردان آقا حسين محقق خوانسارى و محقق سبزوارى بود. سيد صدر قمى شارح «وافيه» و محمد اكمل بهبهانى، پدر علامه وحيد بهبهانى، نيز از شاگردان صاحب عنوان بودند. وى در تمامى عمر شيخ الاسلام و قاضى اصفهان بود به همين جهت در ميان علماء

به شيخ جعفر قاضى شهرت يافت. او داماد محقق خوانسارى بود. از آثار وى: «اصول الدين»؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «الروضه البهيه»؛ «ذخائر العقبى»، در تعقيبات نماز؛ حاشيه بر «كفايه» محقق سبزوارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (115 -114 /4)، الذريعه (6/10 ،93 -92 /6)، روضات الجنات (192 -188 /2)، ريحانه (87 -85 /2)، معجم المولفين (141 -140 /3).

حويزي، عبدالعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1065 ق)، فقيه، محدث، مفسر، اديب و شاعر امامى. معروف به عبدالعلى عروسى. در حويزه متولد شد و در شيراز ساكن. وى استاد سيد نعمت اللَّه جزايرى و معاصر شيخ حر، عاملى و علامه مجلسى است. از آثار وى: شرح «لاميه العجم» طغرايى؛ «نورالثقلين»، تفسيرى روايى از قرآن، در چهار مجلد؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (366 -365 /24 ،690/9)، روضات الجنات (27 -25 /5)، ريحانه (124/4 ،89/2)، فوائد الرضويه (237)، معجم المولفين (265/5).

حويزي، كرم اللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1154 ق)، فقيه، عالم و نويسنده امامى. اصل وى از حويزه يا هويزه خوزستان بود. علم را در خدمت عمو و پدرزنش، عبداللَّه بن كرم اللَّه، آموخت. وى عالمى ارجمند و از بزرگوارترين پرهيزكاران و گرامى ترين هوشمندان بود. كرم اللَّه شيخ الاسلام شهر خود بود. او در نزديكى خرم آباد درگذشت و در حويزه به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (29/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 614/12)، مكارم الاثار (53/1).

خاتمي اردكاني، روح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا روح الله خاتمى اردكانى از علماء عصر اردكان داراى مقام علم و عمل و تقوا ميباشد، معظم له در اردكان متولد شده و پس از خواندن ادبيات در يزد و اردكان باصفهان آمده و سطوح عالى و مسائل و مكاسب و غيره را نزد علماء اصفهان خوانده و مهاجرت بقم نموده و چندين سال از محضر مؤسس حوزه آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى طاب الله ثراه استفاده نموده آنگاه باردكان مراجعت و باقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام سيدالمرسلين عليه و على آله صلوات المصلين و وظائف دينى و روحى پرداخت. وى والد حجه الاسلام والمسلمين خاتمى رئيس جمهور اسلامى ايران است.

مؤسس حوزه ى علميه ى اردكان.

تولد: 10 رمضان 1324 ق.، اردكان.

درگذشت: 10 آبان 1367.

آيت الله سيد روح الله خاتمى دوران طفوليت در اردكان طى كرد، همان جا به مكتب رفت و تا سيزده سالگى فارسى و عربى را آموخت. سپس در سال 12342 ق. به اصفهان رفت و در حوزه ى علميه ى آن شهر به تحصيل مشغول شد. از جمله اساتيد ايشان در اين مرحله حاج ميرزا على آقاى شيرازى و شيخ محمد خراسانى و در فقه و اصول به ترتيب آيت الله

سيد محمد نجف آبادى، آقا سيد على نجف آبادى و ايت الله رحيم ارباب بودند. در سال 1354 ق. از اصفهان به اردكان بازگشت. آيت الله خاتمى قصد داشت به نجف برود كه مقدور نگرديد. با شروع جنگ جهانى دوم، ايشان به همراه عده اى طلبه ديگر مدرسه اى را در اردكان ترميم كردند كه به تدريج به حوزه ى علميه ى اردكان تبديل شد.

(ح 1367 -1285 ق)، عالم دينى. در خانواده اى روحانى در اردكان به دنيا آمد. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت، پس از آن براى تكميل تحصيلات خود به اصفهان رفت و از محضر اساتيدى چون حاج ميرزا على آقا شيرازى، حاج رحيم ارباب، حاج سيد على نجف آبادى و سيد محمد نجف آبادى بهره ها گرفت و چندين سال در حوزه ى درس آيت اللَّه حايرى يزدى در قم كسب فيض كرد. سپس به اردكان بازگشت و به ترويج دين و تبليغ احكام پرداخت و در اين شهر تشكيل حوزه ى علميه داد. از آثار وى «آيينه ى مكارم» است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (25 -24)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 9، ص 63)، گنجينه ى دانشمندان (67 -66/ 3 ،291/ 1).

خاتمي بروجردي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدرضا بن العالم الجليل و الزاهد النبيل حاج شيخ حسن خاتمى بروجردى از علماء مبرز معاصر شهر رى و اصدقاء اين نويسنده است. وى در سال 1341 قمرى در بروجرد متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و اوليات و مقدمات را در بروجرد خوانده و به قم آمده و با آشنائى و رفاقت با مرحوم والدش حدود دو سالى در قم با اين نويسنده محشور و مأنوس بوده و قسمتى از سطوح وسطى

را نزد حقير و ديگران خوانده و در ماه ذى القعده الحرام 1361 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت شش سال اقامت و از محضر اساتيد بزرگ چون آيت اللَّه حاج شيخ غلامحسين اردبيلى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى (صاحب تقريرات) استفاده نموده و در مدت كوتاهى در اثر استعداد ذاتى و مطالعه و زحمت گوى سبقت از اقران ربوده و بدرجه ساميه اجتهاد رسيده و از آيات عظام نجف و قم چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حجت مفتخر به اجازه اجتهاد گرديده و در سال 1365 قمرى مراجعت به ايران و قم نموده و مدت سه سالى در قم بتدريس فقه و اصول پرداخته و در سال 1370 قمرى بنابر استدعاء اين حقير براى تدريس مدرسه علميه برهانيه شهر رى منتقل باين شهر شده و تا هم اكنون بتدريس و اقامه جماعت و تبليغات دينى اشتغال دارد.

مرحوم والدش حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ حسن كمره اى خاتمى از علماء محترم بروجرد و دوستان خالص حقير بود و محبت تامى نسبت به اين كمترين داشت ذكرش در علماء بروجرد گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خاتون آبادي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برادر ايشان: مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل خاتون آبادى، عالم زاهد مقدس، و فقيه جامع، مدرس مدرسه ى ملا عبدالله، و امام جماعت در آن مدرسه و مسجد ساروتقى در بازار، و مورد وثوق و اعتماد قاطبه ى اهالى اصفهان بود، و در شب دوشنبه 11 رمضان المبارك 1388 در طهران وفات يافته، جنازه با احترامات لازمه به قم منتقل شده، در آن ارض اقدس مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان

و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتون آبادي اصفهاني، محمدحسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1151 ق)، فقيه، محدث، مفسر، شاعر و خطاط. وى دخترزاده ى علامه مجلسى است و از پدر خود كه شاگرد خاص ميرعماد بود و نيز از آقاجمال خوانسارى كسب علوم كرد. او منشى زبردستى بود، و انواع خطوط را نيكو مى نوشت. سرانجام در اصفهان درگذشت و جنازه اش را به مشهد منتقل كردند. در «تاريخ اصفهان» تاليفات چندى از جمله «نجم الثاقب» بدو نسبت داده شده در حالى كه در «الذريعه» اين كتاب از جمله كتب پدر وى قلمداد شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (678/3)، الذريعه (69/24).

خاجويي اصفهاني، اسماعيل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1173 ق)، فقيه امامى. اصل وى از مازندران بود و در محله ى خاجو از محلات اصفهان سكونت داشت. ملا اسماعيل عالمى جامع و حكيمى بارع، كه به اخلاق حميده موصوف بود. خاجويى با نادرشاه افشار معاصر و از شاگردان ملا مهدى نراقى، آقا محمد بيدآبادى و ميرزا ابوالقاسم مدرس اصفهانى بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى تخت فولاد دفن شد. از آثار وى: «ابطال الزمان الموهوم»؛ «الامامه»؛ «بشارات الشيعه»؛ «تحقيق الغناء و عظم اثمه»؛ «تحقيق ما لايتم فيه الصلوه»؛ «تعيين عيدالنوروز»؛ «جامع الشتات فى النوادر و المتفرقات»؛ «الجبرو التفويض»؛ حاشيه بر «آيات الاحكام» اردبيلى؛ حاشيه بر «اربعين» شيخ بهايى؛ «رد صوفيه»؛ «فوائد الرجاليه»؛ «هدايه الفواد الى احوال العباد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (325/1)، اعيان الشيعه (403 -402 /3)، الذريعه (186/25 ،60/5 ،112/3 ،70 -69 /1)، روضات الجنات (128 -123 /1)، ريحانه (105/2)، الكنى و الالقاب (200/2)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم المولفين (391/2)، هديه العارفين (221/1).

خادم الشريعه دزفولي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدحسين دزفولى از علماء اعلام و دانشمندان كرام حوزه علميه عالمى عادل و زاهدى فاضل و از قدماء حوزه علميه است كه در حدود سال 1325 قمرى در دزفول مسقط الراس شيخنا الانصارى تولد يافته و پس از رشد و طى مقدمات و پايان سطوح چندى از محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ محمدرضاى معزى دزفولى استفاده نموده و در زمان مرحوم آيت الله حايرى به قم مهاجرت و به درس آن مرحوم حاضر شده و پس از فوت وى به حوزه درس مرحوم آيت الله حجت رحمه الله شركت نموده.

و اعتقاد مخصوصى مانند مولف به مقام علمى و تحقيقات معظم له دارد كه غالبا

وى را به عظمت ياد مى كند و از محاضر آيات ديگر چون آيت الله خونسارى و آيت الله صدر هم كسب فيض نموده و بالغ بر 18 سال هم از محضر آيت الله بروجردى استفاده كرده و اكنون به مباحثات و مطالعات و توسل به اهل بيت عليهم السلام و دوام ذكر اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خادمي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1319 ق.، اصفهان.

درگذشت: 1363، اصفهان.

آيت الله سيد حسين خادمى پس از فراگيرى مقدمات، براى تكميل تحصيلات به نجف رهسپار و سالى چند در حوزه ى علميه ى آنجا به تحصيل پرداخت و بعدا به اصفهان مراجعت نمود. ايشان رئيس حوزه ى علميه ى اصفهان بود. از آثار اوست: رهبر سعادت يا دين محمد (ص) (تهران، 1318).

حاج آقا حسين خادمى يكى از مراجع بزرگ علمى اصفهانست كه در روز جمعه سوم شعبان 1319 قمرى متولد شده و تا 13 سالگى دوره ابتدائى را فرا گرفته و سپس بتحصيل علوم دينى پرداخته و كتب مقدمات را نزد مرحوم حاج شيخ على يزدى و آقا ميرزا اردستانى و آقا ميرزا احمد اصفهانى و رسائل محقق انصارى را نزد مرحوم آخوند ملا عبدالكريم جزى و حاج ميرزا سيد على نجف آبادى و سطح كفايه را خدمت مرحوم آيه الله سيد محمد نجف آبادى خوانده و دروس عالى و رشته خارج فقه و اصول را از مرحوم آيه الله حاج ميرزا محمد صادق يزدآبادى استفاده كرده آنگاه بنجف اشرف مهاجرت نموده و از محضر درس مرحوم آيه الله آقا ميرزا حسين نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى بهره بردارى كافى نموده و در فن كلام و بحث مذاهب از آيه الله آقا شيخ جواد بلاغى استفاده كرده و رجال و درايه

را از مرحوم آيه الله آقا سيد ابوتراب خونسارى بهره مند شده و بمراتب عاليه علمى ارتقاء يافته و بوطن خود مراجعت و تا حال حاضر بافاده و افاضه تدريس خارج فقه و اصول در مدرسه صدر اصفهان و اقامه جماعت پرداخته است.

آثار قلمى ايشان از اين قرار است:

1- بحث خاتمه برائت و استصحاب و تعادل و تراجيح و از اول مباحث الفاظ تا مقدمه واجب در اصول.

2- لباس مشكوك تا قواطع صلوه.

3- رساله در عدم ارث زوجه مطلقا از غيرمنقول.

4- حواشى متفرقه در فقه كتاب طهاره و صلوه و زكوه مرحوم محقق همدانى و نيز حواشى بر كتب اصول.

5- رهبر سعادت (جلد اول).

6- رهبر سعادت جلد دوم.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خادمي، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد شمس الدين خادمى اصفهانى ملقب به ابوالمعالى برادر ارجمند آيت اللَّه عالم ربانى آقاى حاج آقا حسين خادمى رئيس حوزه علميه اصفهان و يكى از علماء و ائمه جماعت معاصر اصفهان مى باشند والد اين دو بزرگوار مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوجعفر خادم الشريعه از علماء طراز اول عصر خود فرزند آيت اللَّه آقا سيد صدرالدين موسوى است كه در منتهى الآمال محدث قمى مذكور و با 34 واسطه به حضرت موسى بن جعفر عليهاالسلام منتهى مى شود.

مترجم ما در سال 1316 قمرى متولد شده و در هفت سالگى پدر را از دست داده و در حمايت و كفايت والده ماجده اش پرورش يافته و دروس فارسى و مقدماتى عربى را در مدرسه علميه اصفهان تحصيل نموده و به مدرسه صدر وارد گرديده و شرح لعمه و قوانين را نزد مرحوم آقا شيخ على يزدى و مرحوم آقا سيد احمد اصفهانى در مدرسه نيم آور تحصيل نموده فرائد و جواهر را

از مرحوم آيت اللَّه حاج مير محمدصادق ميرعمادى استفاده نموده و كفايه را نزد مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد نجف آبادى تلمذ نموده و قسمتى از حكمت را نزد مرحوم آق سيد محمدعلى تويسركانى خوانده و هم از مرحوم آيت اللَّه آق شيخ عبدالكريم جزى و آيت اللَّه ملاحسين فشاركى بهره مند شده سپس مهاجرت به نجف و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى استفاده نموده و بعد مراجعت به اصفهان و به واسطه عارضه كسالت درد چشم از ادامه تحصيل مانده و به اقامه جماعت و خدمات دينى تا كنون اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

خارزنجي نيشابوري، يوسف

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 445 ق)، فقيه شافعى. وى اهل خارزنج از روستاهاى نيشابور بود. در نيشابور كلام و اصول فقه را از اصحاب ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى آموخت سپس به درس جوينى رفت و آمد كرد. پس از آن از زادگاهش به مرو سفر كرد و در آنجا نزد ابوالمظفر سمعانى و ابومحمد عبداللَّه بن على صفار دانش آموخت، سپس به نيشابور بازگشت و كتابى در بيست قسم از علوم تاليف كرد، خارزنجى به بغداد نيز رفت و در آنجا از ابواسحاق شيرازى حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم البلدان (385/2)، معجم المولفين (293/13)، هديه العارفين (551/2).

خاقاني، سلمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق.

تولد: 1332 ق، سوق الشيوخ (از شهرهاى ناصريه عراق).

درگذشت: 24 بهمن 1366، قم.

آيت الله شيخ سلمان خاقانى، فرزند شيخ عبدالحسين آل خاقانى، پس از طى دوران كودكى در زادگاه خود در سال 1345 ق. جهت تحصيل به نجف اشرف هجرت نمود و در حوزه ى آن شهر تحصيلات خود را شروع كرد. نخست درسهاى مقدماتى نظير صرف و نحو منطق، معانى و بيان و سطوح اصول را نزد برادر بزرگ خود شيخ عبدالمنعم خاقانى فراگرفت. سپس مراحل عاليه ى تحصيلات خود را آغاز نمود و از محضر اساتيدى چون آيت الله محمدحسين اصفهانى، آيت الله محمدجواد بلاغى، آيت الله محمدعلى كاظمينى، آيت الله باقر زنجانى و آيت الله سيد ابوالقاسم خويى استفاده نمود.

آيت الله خاقانى فعاليت هاى فرهنگى- ادبى خود را از سنين جوانى آغاز كرد. در آغاز اين فعاليت ها از حركت هايى مانند تأسيس انجمن «منتدى النشر) و انجمن «رابطة الادبيه» و بالاخره «كليه الفقه» و تأسيس مجله هاى اجتماعى، سياسى و ادبى مانند «البيان» «النجف» و غيره بود كه توسط افرادى مانند سيد هبةالدين شهرستانى و شيخ

محمدرضا مظفر و ديگر نويسندگان و متفكران آن روز نجف تشكيل شده بود. آيت الله خاقانى در بسيارى از اين امور شركت مى جست.

هنگامى كه آيت الله امين عاملى حركت اصلاح طلبانه خود را براى تنزيه عزادارى ها و مجالس سوگوارى اباعبدالله الحسين (ع) از شوائب وارده و زوائد منافى با شرع و دين اعلان نمود، ايشان به همراه دوستان خود به دفاع از اين حركت پرداخت.

آيت الله خاقانى در سال 1375 ق. پس از درگذشت پدرش كه از علما و ائمه ى جماعت خرمشهر بود در اين شهر سكونت گزيد و نزديك به سى سال به ارشاد و هدايت مردم و دستگيرى از مستمندان پرداخت. شهرت و آوازه او از ايران به عراق به شيخ نشين هاى خليج فارس رسيد و در آنجا نيز مريدانى داشت.

آيت الله خاقانى در طرفدارى از وحدت اسلامى كوشا بود و فعاليت هايى در اين زمينه از سخنرانى و پشتيبانى و فعاليت هايى در اين زمينه از سخنرانى و پشتيبانى از دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه در قاهره انجام داد. ليكن در عين حال از مدافعان تشيع و مذهب اهل بيت (ع) بود و همواره با قلم خود از اين مكتب دفاع نمود.

كتاب هايى كه از ايشان بر جاى مانده عبارتند از: طريق المعرفة، در اعتقادات كه مكررا در عراق و بيروت به چاپ رسيده است، مع الخطوط العريضة لمحب الدين الخطيب؛ بين الحق و الباطل؛ السنة و الشيعه فى الميزان كتابى در رد گفته هاى احسان ظهيرالهى؛ ديوان شعر (گفته مى شود اين كتاب در جربان دفاع مقدس از ميان رفت).

خانه ى وى در اين خرمشهر قرار داشت. در روزهايى كه اين شهر مورد تجاوز عراق قرار گرفت، خانه او پناهگاه آورگان بود. در آن روزها مردم

را به مقاومت دعوت مى نمود ليكن بعدها كه خانه ى او هدف مستقيم توپ ها و خمپاره هاى عراق قرار گرفت مجبور به ترك ديار گشته و چندى در اهواز و سپس در قم مستقر شد. در گيراگير جنگ نه تنها خانه ى او را غارت شد بلكه اموال مسجد او را نيز به تاراج بردند. قسمتى از كتابخانه ى نفيس او به يغما رفت و در بصره به حراج گذاشتند و قسمت ديگر آن، مدت ها در زير خاك ها مدفون بود و پس از آزادى خرمشهر به قم منتقل گشت. در اين جريان قسمتى از دست نوشته ى او از جمله ديوان اشعارش از ميان رفت.

آيت الله خاقانى به عربى شعر مى سرود، به ويژه در مدح پيامبر (ص) يا معصومين (ع).

آيت الله پس از هفتاد و شش سال زندگى، بالاخره در شب بيست و چهارم بهمن 1366 (برابر با بيست و پنجم رجب 1408 ق.) درگذشت و پس از مراسم تشييع، در يكى از حجره هاى صحن اتابكى حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خالدي نقشبندي، فاطمه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1286 -1241 ق، از زنان فقيه، اديب و شاعر. وى دختر مولانا خالد ذوالجناحين شهر زورى است و در هوش و استعداد كم نظير بوده است. او با ادبيات فارسى، عربى و كردى آشنا و داراى طبع شعر و فن نويسندگى و متمايل به طريقت نقشبندى بود. بسياى از زنان در دمشق از محضر او استفاده شريعت و طريقت كردند. فاطمه در سال 1280 ق به ازدواج يكى از بزرگان دمشق كه از مريدان پدرش بود درآمد. در سال 1286 ق به سفر حج رفت و در همان سفر بود كه در منى درگذشت جنازه اش

را به مكه حمل كردند و در معلاه به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 432 / 1.

خالصي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم مغفور آيت اللَّه حاج شيخ مهدى خالصى بن الشيخ حسن خالصى اصلا كاظمى مسكنا والخراسانى مدفناً از اكابر علماء و مجتهدين و افضال فقهاء بارعين و ناصرين دين مبين بود.

در ايام حكومت عثمانيه با جمعى از علماء مجتهدين مجاهده و از بين امثال و اقران به وظائف اسلاميه و شئون دينيه قيام و نهضت ها با حكومت عراقيه نمود و بدين واسطه كدورت شديده بين آنان واقع و در شب سه شنبه دهم ذى القعده الحرام 1341 وى را گرفته و تبعيد به حجاز نمودند و بعد از حج و زيارت حضرت رسول و ائمه بقيع عليهم السلام والصلوات بنابر دعوت دولت ايران به طرف بندر بوشهر متوجه و اهالى آن سامان باصنافهم استقبال و پذيرائى شايسته نموده و پس از ايامى به اصفهان و بعد به دارالعلم قم وارد و به علامتين اصفهانى و نائينى ملحق گرديده و پس از چندى از قم به خراسان عزيمت و در همه جا مورد استقبال و تجليل دولت و ملت قرار گرفته و پس از ورود به مشهد قصد توطن نموده و به وظائف دينيه از اقامه جماعت و تدريس و افتاء و ساير شئون مرجعيت تا آخر عمر اشتغال داشت.

تولدش در پانزدهم ذى الحجة الحرام 1277 در كاظميه واقع شده و در آنجا و نجف و سامرى نزد اكابر فقهاء مانند ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ محمدحسين كاظمى تلمذ نموده زندگانى را بر خود حقير و دنيا را موهون و در آن زهد اختيار فرمود

حتى وجوهى كه خدمتش مى آوردند قبول نمى كرد اذن مى داد كه ببريد به مستحقين برسانيد بالجمله مجسمه اخلاق فاضله قليل الكلام و در اغلب اوقات متبسم «بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه» بود.

مؤلفات ارزنده اى دارد كه بعضى از آن مطبوع و برخى هم مخطوط مانده است فوت ايشان در روز دوازدهم شهر رمضان 1343 قمرى در مشهد مقدس واقع گرديد و بعد از تشييع عظيمى در جوار حضرت ثامن الحجج عليه السلام مدفون گرديد.

پسرى داشت برخلاف آن پدر بزرگوار به نام شيخ محمد خالصى زاده كه عاق آن مرحوم و ائمه مرحوم عليهم السلام بود به توسلات و امور معنوى و معجزات ايمان نداشت نسبت به بسيارى از بزرگان فقهاء شيعه و مراجع و كسانى كه با عقايد و مبانى وى توافق نداشتند اهانت مى كرد نماز جمع را واجب عينى مى دانست و تكفير مى كرد مخالفين آنرا.

نگارنده در كاشان با او مناظراتى داشتم و صريحاً به وى گفتم كه وهابى مسلكى نفى نكرد گفت من شفاعت را قبول دارم ولى اين توسلات را شرك مى دانم گفتم وهابى معتزلى هستى، خلاصه نه شيعه شيعه نه سنى سنى، در كاظمين و ايران مرام مخصوصى در ميان عده اى گذارد و بعضى را از اهل بيت پيغمبر صلى اللَّه عليهم اجمعين منحرف نمود و ائمه معصومين عليهم السلام را در نظر آنان كوچك كرد و جداً نسبت به ذوات مقدسه آن اوصياء كرام و امامان واجب الاحترام عليهم صلوات الملك العلام مقصر بوده از مصاديق اين مأثوره بود كه (والمقصر فى حقكم زاهق) محمد بن ادريس شافعى كه از ائمه ضلال است درباره اين خاندان گويد:

يا اهل بيت رسول اللَّه حبكم

فرض من اللَّه فى القرآن انزله

يكفيكم فى عظيم القدر

انكم

من لم يصل عليكم لا صلوة له

و نگارنده بدين ابيات متمثل گشته و مى گويم يا اهل بيت النبوه صلى اللَّه عليه و آله و سلم

الذ حيوتى وصلكم و لقاكم

و لست الذ العيش حتى اراكم

و ما استحسنت عينى من الناس غيركم

و لا لذ قلبى يا حبيب سواكم

على الراس والعينين جملة سعيكم

و من ذاالذى من فعلكم قد عصاكم

و ما انا مجنون عليكم باجمعى

و روحى و مالى يا حبيب فداكم

و ما غير كم فى الحب يسكن مهجتى

و ان شئتم تفتيش قلبى فهاكم

مهدى بن العالم الجليل شيخ حسن خالصى از اكابر مراجع تقليد و اعاظم فقهاء و مجتهدين مجاهد عصر خويش بوده.

وى در پانزدهم ذى الحجةالحرام 1277 در كاظمين متولد شده و در ذى قعده 1341 در مشهد وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

خامنه اي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على فرزند برومند عالم ربانى و آيت سبحانى حاج سيد جواد خامنه اى و سبط عالم زاهد و مفسر عابد آيت اللَّه حاج سيدهاشم ميردامادى نجف آبادى و رهبر انقلاب اسلامى پس از رحلت امام راحل آيت اللَّه العظمى خمينى.

از افاضل دانشمندان حوزه علميه مشهد مقدس و حوزه علميه قم مى باشند. معظم له در حدود سال 1350 قمرى هجرى در مشهد مقدس رضوى به دنيا آمده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و دروس جديد را ابتداء خوانده آنگاه به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات را نزد مرحوم اديب نيشابورى مدرس بزرگ مشهد آموخته و سطوح وسطى و نهائى را از اساتيد حوزه علميه مشهد فراگرفته و پس از پايان كفايه و مكاسب به درس خارج آيت اللَّه العظمى ميلانى شركت نموده و پس از آن به قم آمده و چندى از محضر آيت اللَّه العظمى خمينى

و آقاى آيت اللَّه محقق داماد و علامه طباطبائى استفاده نموده و در واقعه 15 خرداد چهل و دو در مشهد مقدس در اثر سخنرانيها بر عليه رژيم منفور طاغوتى دستگير و زندانى شد و بعد از آن تبعيد به زهدان و زابل گرديد و مكرر گرفتار ساواك رژيم گذشته بوده است. معظم له در انقلاب جمهورى اسلامى به اتفاق دو هم سنگرش 1- مرحوم حاج سيد عبدالكريم هاشمى نژاد شهيد (باجناق نگارنده) 2- حاج شيخ عباس واعظ طبسى توليت آستان قدس رضوى نقش موثرى در انقلاب استان خراسان بالاخص مشهد مقدس داشته است.

از مهرماه 1360 شمسى كه به رياست جمهورى اسلامى از طرف ملت غيور و انقلابى ايران انتخاب گرديد تا بعد از رحلت امام (ره) در مدت هشت سال به خوبى از عهده اين مسئوليت برآمده و خدماتى به انقلاب نمود.

در خاطر دارم يك هفته قبل از ارتحال امام با يكى از دانشمندان كه سالها در هندوستان اشتغال به خدمات دينى و فرهنگ اسلامى و نشر معارف اهل البيت عليهم السلام مى نمود و از مرتاضين هند خاطراتى داشت كه حوادث و رويدادهاى كشور عزيز ما را پيشگوئى كرده بود من جمله گفته بود كه پس از درگذشت و رحلت رهبر كبير انقلاب (سيد على) نامى از خراسان به جاى ايشان خواهد نشست و رهبرى انقلاب را پس از ايشان متعهد خواهد بود و شد آنچه پيش گوئى كرده بود.

جناب آقاى خامنه اى بيانى شيوا و حاد و انقلابى دارد و مجموعه سخنرانيهاى و خطابات ايشان چه در دوران رياست جمهورى و چه در دوران رهبرى جمع و تدوين گرديده و در روزنامه هاى كثيرالانتشار جمهورى اسلامى و اطلاعات

و كيهان و رسالت و غيره منتشر شده و مى شود.

آثار و تأليفاتى دارند كه در اينجا يادآور مى شوم:

1- نقش مسلمانان در آزادى هندوستان.

2- صلح امام حسن (ترجمه صلح امام حسن آل ياسين).

3- آينده در قلمرو اسلام (ترجمه المستقبل لهذا الدين سيد قطب).

4- ادعاء نامه عليه تمدن غرب.

5- طرح كلى انديشه اسلامى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خان برومند، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از افراد صاحب نام ديگر اين خاندان در گز و منطقه اصفهان دانشمند محترم مرحوم حاج حيدر على خان برومند المفتقر الى الله متولد به سال 1293 و متوفى به 1379 ه. ش است كه نامبرده كوچكترين فرزند مرحوم حاج عبدالغفار خان برومند جزى معروف به حاج نايب و نواده پسرى مرحوم حاج محمدحسين خان برومند معروف به حاج سلطان جزى و نواده دخترى مرحوم محمدرضاخان برومند (سرتيپ گزى) بوده كه تحصيلات اوليه خود را در سن 6-8 سالگى در محل ودر مكتب مرحوم ملامهدى بكائى جزى و سايرين در حدود سالهاى 1300 تا 1305 هجرى شمسى و در محل مسجد جامع گز برخوار آموخته و بعداً جهت ادامه تحصيلات به اصفهان مدرسه قدسيه وارد شده و مقدمات حساب وهندسه و رياضيات را نزد مرحوم ميرزا عبدالحسين قدسى مدير مدرسه مزبور فرا گرفته و جهت ادامه تحصيلات حوزوى در مدارس صدر بازار و نيم آورد كه در آنزمان از مراكز علمى حوزوى و علوم قديمى بوده وارد و مشغول فراگيرى بطوريكه دروس صرف و نحو- انموزج و صمديه- سيوطى و شرح نظام را در محضر ميرزا حسن قدسى و ادامه سيوطى را در كلاس درس مرحوم آخوند ملامحمد على حبيب آبادى و بعدها مغنى و مُطَوَل و شرح لمعه

را نزد مرحوم آقا شيخ على مدرس يزدى و معالم و قوانين از تقريرات شيخ مرتضى انصارى را نزد حاج ملا حسن دولت آبادى و متاجر را نزد مرحوم سيد مهدى درچه اى و تشريح الاصول را نزد سيد مرتضى خوانسارى و كفايةالاصول و قسمتى از متاجر را نزد سيد محمد نجف آبادى و فلسفه و معقول و قسمتهائى از درس خارج فقه را نزد حاج سيد على نجف آبادى و شيخ محمدرضا نجفى غروى و اصول فقه را نزد محمد صادق يزدآبادى و فلسفه را نزد مرحوم شيخ محمد حكيم خراسانى كه همگى از جمله فقيهان و مدرسان مبرز علوم و معارف اسلامى عصر خويش بوده اند آموخته و خود معلم و مدرسى گرانقدر گرديده است.

و از تاليفات ايشان تبيين و شرح فارسى كتاب طريق الرشاد فى شرح تجريدالاعتقاد خواجه نصيرالدين طوسى قدس سره كه در فن كلام تحرير گرديده و هم چنين شرح كتاب كشف المراد العلامه حلى فى شرح التجريد كه توأمان توسط كتابفروشى دين و دانش اصفهان در زمان حيات ايشان چاپ و در اختيار طلاب و علم پژوهان مشتاق قرار گرفته بوده است و بدين ترتيب آن مرحوم خوداز مدرسين و دانشمندان و معاريف فقهاى مقبول القول و معتمد و در زمره محققان و مدرسان و مؤلفان اخير حوزه هاى علميه اصفهان در مدرسه صدر بازار و مدرسه سلطانى چهارباغ بوده و در گسترش مبانى علوم و معارف اسلامى سعى و جهد بليغ مى فرموده و از اكابر علماى معاصر محسوب مى شود.

آن مرحوم در سال 1379 در سن 86 سالگى بعلت كسالت و كهولت سن و استراحت در بستر دار فانى را وداع و به جوار رحمت حق پيوسته

كه اميد است خداوند تعالى ايشان را مورد لطف و رحمت واسعه خويش قرار داده و در زمره خدمتگزاران دين حنيف و جامعه اسلامى اصفهان و ايران بپذيرد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

خجندي، ابوبكر، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 483 ق)، فقيه شافعى. وى از خاندان مشهور خجنديان بود كه در مرو مسكن داشت. خواجه نظام الملك او را به خاطر فضل و بلاغتش جهت تدريس در نظاميه ى اصفهان بدان شهر برد و خاندانش در آنجا شهرت و رياست يافتند. خجندى در اصفهان جاه و مكنت عظيمى يافت. از آثار وى: «روضه المناظر و زواهر الدر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دايرةالمعارف فارسى (28/1)، سرآمدان فرهنگ (176/1)، كشف الظنون (932)، لباب الالباب (354)، لغت نامه (ذيل/ خجندى).

خرازي تهراني، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن خرازى تهرانى فرزند مرحوم حاج سيد مهدى خرازى، از فضلاء حوزه علميه قم و مدرسين و مروجين معارف اسلامى و مؤسس مؤسسه راه حق حوزه علميه قم مى باشند.

در سال 1316 شمسى برابر سال 1357 قمرى (سال هجرت نويسنده اين كتاب از تهران به قم) در تهران به دنيا آمده و در بيت سيادت و شرافت و فضيلت پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد در سال 1375 قمرى برابر 1334 شمسى به تحصيل علوم دينى پرداخته و مقدمات و ادبيات و دروس اخلاقى را در تهران از مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى و حاج شيخ احمد مجتهدى و آقا ميردامادى و حاج ميرزا على آقاى فلسفى خوانده سپس مهاجرت به قم نموده و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين حوزه چون حاج شيخ رحمت اللَّه فشاركى و حاج شيخ مصطفى اعتمادى و حاج شيخ محمدتقى ستوده و حاج شيخ محمدشاه آبادى و حاج ميرزا على مشكينى و حاج شيخ على اصغر فقيهى و حاج شيخ محمد كاظم معزى و حاج سيد محمدباقر سلطانى به پايان رسانيده و دروس خارج فقه و اصول را از

محضر آيات عظام مرحوم محقق داماد و حاج آقاحسن فريد محسنى و حاج سيدمحمدرضا گلپايگانى و حاج شيخ محمدعلى اراكى مخصوصا استفاده نموده و مورد توجه خاص معظم له گرديده است.

آثار علمى آقاى خرازى

الف:

1- كتاب احياء الموات فى شرح شرايع الاسلام كه در سال 1396 قمرى به طبع رسيده است.

2- حكمه حول نقض حكم الحاكم كه در سال 1366 شمسى كه در سه شماره نور علم چاپ شده.

3- حكمه حول العرف نيز در مجله التوحيد شماره 34 چاپ شده است.

4- ولايت فقيه در زمان غيبت كه در مجله كنگره آستان قدس به طبع رسيده است.

5- حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى از اول بيع تا خيارات.

6- حاشيه بر دو جلد كفايه الاصول.

7- تعليقه بر نكاح مستمسك العروه.

8- تعليقه كتاب الهادى فى شرح شرايع الاسلام.

9- كتاب الربا فى شرح ملحقات العروه الوثقى.

10- كتاب الخمس فى شرح خمس العروه الوثقى.

11- كتاب الضمان فى شرح ضمان العروه الوثقى.

12- انواع و اشكال كه خلاصه از آن در كتاب بازشناسى خبرهاى تجاوز و دفاع به چاپ رسيده است.

13- انواع تشريح و احكام آن.

14- كتاب الاجتهاد و التقليد.

15- تعليقه بر تعليقه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى بر مكاسب و كفايه.

16- تعليقه بر چند جلد از جامع المدارك.

17- شركت در تدوين كتاب الحكومه الاسلاميه كه توسط مؤسسه راه حق با همكارى گروهى از حجج و آيات جمع آورى و تأليف شده است.

18- پذيرش و تولى از ولى فقيه.

ب: اصول عقايد

91- بدايه المعارف الالهيه فى شرح عقايد الاماميه تأليف شيخ محمدرضا مظفر در دو جلد كه توسط شوراء مديريت حوزه به چاپ رسيده است.

20- نمونه اى از اصول حكمى عقلى- اعتقادى مستفاد از روايات امام كاظم عليه السلام

21- معاد

اين رساله فارسى براى دبيران استان مركزى تهيه و تدوين شده و در سال 1362 شمسى به چاپ رسيده است.

22- تعليقه بر شرح تجريد الاعتقاد قسمت الالهيات بالمعنى الاخص.

23- تعليقه بر شرح باب الحادى عشر.

24- شركت در تدوين و تنظيم كتاب اصول دين كه توسط مؤسسه در راه حق با همكارى چند نفر از اساتيد و فضلاء به چند زبان فارسى عربى- اردو- انگليسى و غيره به چاپ رسيده است.

25- شركت در تدوين كتاب بيان عقيدتى اسلامى كه توسط جامعه مدرسين حوزه علميه قم با همكارى جمعى از اعضاء جامعه براى تدريس در دانشگاههاى كشور جمهورى اسلامى ايران تأليف گرديد و توسط مركز نشر دانشگاهى چند بار به چاپ رسيده است.

26- تعليقه بر الهيات بمعنى الاخص منظومه حاجى سبزوارى.

27- حاشيه بر قسمتى از درر الفوائد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى.

د: اخلاق

28- چند مقاله درباره موضوع علم اخلاق كه توسط مجله نور علم به چاپ رسيده است.

29- شرح خطبه المتقين به زبان عربى.

30- شرح رساله الحقوق امام سجاد عليه السلام.

ه: اقتصاد

31- اقتصاد، حاشيه بر جلد دوم كتاب اقتصادنا مرحوم آيت اللَّه شهيد صدر.

32- شركت در بحث و جمع آورى كتاب التوازن فى الاقتصاد الاسلاميه كه توسط مؤسسه راه حق و همكارى گروهى از حجج و آيات جمع آورى و تأليف شده است.

33- تأسيس مؤسسه در راه حق در سال 1344 -45 با همكارى عده اى از اساتيد و فضلاء حوزه علميه قم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خراساني، ابوغانم بشر

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم و سوم ق)، فقيه. در خراسان متولد شد. از تأليفات وى كتاب «المدوّنة» است كه قديمى ترين كتاب فقه عمومى اباضى بنا بر مذهب ابوعبيده مسلم تميمى است كه توسط شاگرد

وى نقل شده است. نسخه ى «مدونه» كه عمروس بن فتح استنساخ كرد مشتمل بر دوازده جزء بود. عناوين آنها در فهرست كتب اباضى تأليف ابوالقاسم برّادى آمده است. نسخه هاى اين كتاب بسيار نادر است. نسخه ى منحصر به فردى از آن در تصرف شيخى اباضى در گرّاره بود. در فهرست كتب اباضى تصرف شيخى اباضى در گرّاره بود. در فهرست كتب اباضى برادى نام كتاب فقهى ديگرى نيز از ابوغانم آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (1085 -1084 /8).

خراساني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج سيد محمدرضا خراسانى از مشاهير علماء و معاريف مراجع و مدرسين معاصر اصفهانست. وى در حدود سال 1302 قمرى بدنيا آمده و پس از خواندن مقدمات و سطوح از محضر مدرسين بزرگ چون مرحوم آيه الله حاج سيدابوالقاسم ده كردى و آيه الله حاج ميرزا محمد صادق يزدآبادى و آيات ديگر اصفهان استفاده نموده تا بمدارج عاليه فقاهت و اجتهاد ارتقاء يافته و از مدرسين و مراجع بنام اصفهان گرديده و همه روزه قبل از ظهر در مدرسه صدر و بعدازظهرها در مدرسه چهارباغ تدريس خارج فقه و اصول مينمايند.

و در مسجد فلكه شاه عباس اقامه جماعت نموده و وظائف دينى را انجام ميدهند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

خراساني، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدهادى بن العالم الجليل السيد على بن العلامه السيد محمد البجستانى الخراسانى النجفى الحايرى از علماء مبرز و جليل كربلاء بوده اند.

وى در شب جمعه اول ذى الحجه 1297 ق در كربلا متولد شده و با مرحوم والدش به مشهد مقدس آمده و قرآن را قبل از ده سالگى ختم نموده و به دروس مقدمات و ادبيات خدمت مرحوم والدش و ديگران پرداخته و پس از آن در سال 1315 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از تكميل سطوح به درس خارج محقق خراسانى مرحوم آخوند ملا محمدكاظم صاحب كفايه و محقق يزدى آقا سيد محمدكاظم صاحب عروه و مرحوم علامه شريعت اصفهانى حاضر و استفاده سرشار نموده آنگاه در سال 1320 ق به سامرا منتقل و به درس آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى شركت نموده و در سال 1336 در خدمت استاد مذكورش به كربلا آمده و به امر آن مرحوم در (ثوره)

عراق بر عليه انگليسها شركت نموده و پس از فوت مرحوم ميرزاء به تدريس و اقامه جماعت و تأليف و تصنيف پرداخته تا در دوازدهم ربيع الاول 1368 ق كه در كربلا به رحمت حق پيوسته و در مقبره ميرزاء موسى وزير در صحن مقدس حسينى (ع) مدفون گرديده و در ماده تاريخ وفاتش گفته شد.

اروع فى تاريخه (ماجد

هادى البرايا قر فى الخلد)

اما آثار و تأليفات ارزنده آن مرحوم از اينقرار است.

1- الفتن فى دين المصطفين 2- اصول الشيعه و فروع الشيعه 3- الباقيات الصالحات 4- سراج الحاج 5- ذخيرةالمعاد 6- دعوة الحق الى ائمة الخلق 7- رسالة فى الشعائر الحسينيه 8- السبع الثانى 9- المسائل النفيسه 10- المعجزة والاسلام 11- كراسة فى صلوة الجمعه 12- لله الحجة البالغه 13- معجزات و كرامات 14- المغرقة فى المعرفه 15- القول السديد بشأن الحر الشهيد تمام كتب و رسالات مذكوره مطبوع و منتشر مى باشد.

نگارنده گويد: آن مرحوم در سال 1365 قمرى به قصد زيارت حضرت رضا عليه الصلوة والسلام به ايران مسافرت نموده و در شهر رى به عيادت مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى سيد محمد حجت قدس سره و زيارت حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) آمده و توفيق زيارت و ملاقاتشان را پيدا نمودم و فرمودند رفتم به زيارت قبر امامزاده داود تهران و واقعاً اگر نباشد كرامتى براى آن امامزاده مگر همين كه اين راه سخت و دشوار خطرناك را هزارها نفر پير و جوان، كوچك و بزرگ شب و روز مى روند و به سلامت به مقصود نائل شده و برمى گردند هر آينه كافى مى باشد براى كرامت و بزرگوارى آن.

و گذشته از آثار خالده مذكوره آن مرحوم از باقيات الصالحات

است فرزند دانشمند جناب مستطاب ركن الاسلام و عمادالاعلام آقاى حاج سيد مهدى خراسانى حايرى كه سالها از طرف مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيات ديگر نجف در لندن رهبرى جمعى از شيعيان مقيم آنجا را داشتند و اكنون نزديك يك سال است كه به امريكا مهاجرت و به خدمات روحى و هدايت جوانان و محصلين ايرانى و غيره امريكا اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

خراساني ، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ثقه ى جليل، و فقيه مجتهد عادل عامل، از اجله ى علما و فقها و مدرسين و ائمه ى جماعت اصفهان بوده، عمرى به زهد و عبادت گذرانيده، در 1357 وفات يافته، در بقعه ى تكيه ى كازرونى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خزاز قمي، علي بن محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكي از دانشوران فرزانه و محدّثان و فقيهان قم، عليّ بن محمد خزّاز قمي است. اين دانشمند نامدار، در حدود نيمه دوّم سده چهارم و اوائل سده پنجم هجري مي زيست. به هنگام تولّد، نامش را علي نهادند. تاريخ دقيق طلوع اين ستاره تابناك شيعه، در هاله اي از ابهام قرار دارد.امّا با نظر به دوران حيات استادان وي، همانند شيخ صدوق متوفاي 381 قمري، و ابن عيّاش جوهري متوفي 401 قمري و ابوالمفضّل شيباني متوفاي 387 قمري، مي توان گفت كه اين محدّث فرزانه، تقريباً در نيمه دوم سده چهارم هجري قمري پا به عرصه وجود نهاده است.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : يكي از محكمترين باورهاي شيعه، در مبحث امامت و رهبري معصومين، بعد از رحلت رسول اكرم (ص) اين انديشه ژرف است كه از جانب رسول اكرم (ص)، حضرت اميرالمؤمنين (ع) و يازده فرزند او، به عنوان رهبران و امامان امّت تعيين شدند. پيامبر اكرم (ص) در مكه و مدينه، به دستور خداوند متعال، بارها و بارها مسئله جانشيني علي و فرزندان او را با امّت مطرح فرمود، به ويژه در حادثه شكوهمند غديرخم، كه رسماً در حضور جمعيّت انبوهي علي را به عنوان خليفه و امام بعد از خود به مردم معرفي كرد ؛ ولي با كمال تأسف اين

توصيه ها و دستورات رسول اكرم، نه تنها مقبول كوردلان رياست طلب و تشنگان قدرت قرار نگرفت، بلكه آنها به خاندان علي (ع) نيز پشت كردند و زمام خلافت را به نا اهلان سپردند. با گذشت زمان آن دلائل روشني را كه شيعه بر حقانيت رهبري حضرت علي (ع) مطرح مي كرد، مورد بي مهري قرار دادند.يكي از گروه هاي اهل سنّت بنام معتزله ضمن اينكه به ظاهر بر اين باور است كه: حضرت علي (ع) از تمام صحابه پيامبر (ص) با فضيلت تر است، فضل هيچ يك از آنها به پايه شأن و منزلت حضرت علي (ع) نمي رسد ؛ اما دلائل و نصوصي كه از رسول اللّه (ص) بر خلافت علي (ع) نقل شده بود را نيز پذيرفت و آنها را تفسير و توجيه كرد كه معناي اين نصوص اين نيست كه خلافت و امامت جامعه اسلامي بعد از رسول اكرم (ص) مختص علي (ع) و حق مسلم اوست ؛ بلكه به اين معنا است كه علي بن ابي طالب از ديگران براي بر عهده گرفتن رهبري جامعه، شايسته تر است .اينان با طرح مسئله «افضل و مفضول» گفتند: آري ما هم قبول داريم علي (ع) افضل و بهتر از تمام صحابي است؛ ولي براي مصحلتي غير افضل - ابوبكر - رهبري را به دست گرفت.طرح اين مسائل از يك سو و از سوي ديگر چون حكومت ها در دست مخالفين شيعه بود، و آنان تبليغات گسترده اي را عليه باورهاي شيعه راه انداخته بودند. هاي و هوي تبليغات آنها به حدّي شد كه جمعي از معتقدان به امامت را كه اطلاع درستي از تاريخ اسلام نداشتند، دچار لغزش كرد.در اين موقعيّت خزّازقمي به

عنوان يك عالم روشن ضمير، متعهّد و پاسدار مرز عقايد شيعه، دست به سلاح قلم زد و با تأليف كفاية الاثر از باورهاي شيعه به دفاع برخاست او در اين كتاب به نقل از جمع زيادي از صحابه رسول اللّه، حقانيت حضرت علي و امامان بعد از او را به زيبايي اثبات كرد، و راه را بر توجيه و تفسيرهاي خود خواهانه ارباب اعتزال فرو بست.او با اين كتاب جلو انحرافات و شبهات مخالفين را سدّ كرد.استادان و مربيان : علي بن محمّد خرازقمي، توفيق زيستن در روزگاري را داشت كه در جاي جاي جهان اسلام، دانشوران برجسته اي را در دامن خود پرورده بود، و پايه هاي دين به وجود آنان ثبات و استقرار مي يافت. عطش حكمت و دانش، دل و جان اين بزرگوار را گداخته بود، و او براي اين كه جان خويش را از جام آن زلال معرفت سيراب كند، در نزد استادان برجسته حديث و فقه حاضر شد و از خرمن انبوه دانش آنان توشه ها برگرفت. آن طور كه از بررسي اثر گرانسنگ او به دست مي آيد، وي از استادان زيادي كسب فيض كرده است. در اينجا به شاخص ترين و برجسته ترين اساتيد ايشان اشاره مي كنيم.1 - مشهورترين استادش، محمّد بن علي بن بابويه قمي، 2 - محمّد بن عبداللّه، معروف به ابوالمفضّل شيباني،3 - احمد بن محمد بن حسن جوهري، مشهور به «ابن عيّاش» ،4 - محمد بن وهبان بصري،5 - حسين بن محمد بن سعيد خزاعي،6 - علي بن حسين بن مندهزمان و علت فوت : علي بن محمّد خزّاز قمي بعد از تلاش مستمر، در راه استوار ساختن باورهاي عميق ولايتي

خويش، و به جاي نهادن ميراث مكتوبي ارزشمند، در نهايت جان به پيك جان آفرين پاك تسليم كرد و به ديار اولياء دين بال در كشيد.سال رحلت اين شخصيّت سترگ، اطلاع دقيقي در دست نيست. شايد بتوان حدس زد كه اين بزرگوار در نيمه اول سده پنجم هجري قمري چشم از جهان فرو بسته باشد،مبناي اين سخن اين است كه استاد او، ابن عياش جوهري در سال 401 قمري از دنيا رفت. و نيز علامه تهراني در اثر ارزشمند خويش، خزّاز قمي را از بزرگان سده پنجم قمري بشمار آورده است، به لحاظ اينكه وي بيشتر حيات علمي خود را در اين سده سپري كرد. او در شهر ري وفات يافت و شايد هم در همين شهر سر بر بالين خاك نهاده باشد.شاگردان : با اين كه علي بن محمد خزاز قمي از نخبگان عالمان شيعه است، و طبعاً بايد گروه زيادي از سرچشمه دانش او بهره برده باشند ؛ ولي در كتاب هاي تراجم تنها به نام اندكي از شاگردان حديثي وي اشاره شده است: ابوالبركات علي بن حسين جوزي ؛ محمد بن حسين بن سعيد قمي كه در شهر بغداد مي زيست؛ و محمد بن ابي الحسن بن عبدالصمد القمي.آثار : nbsp1 الاحكام الشرعية علي مذهب الامامية ويژگي اثر : در مسائل فقهي.گويا اين كتاب نيز همانند الايضاح - همچون بسياري از كتاب هاي ديگري كه عالمان شيعه تأليف كردند - در كشاكش مبارزات سياسي عليه مذهب اهل بيت (ع) از بين رفته است و اثري از آنها در دست نيست.2 الايضاح في اصول الدي

ويژگي اثر : البته امروزه ما، از سرنوشت اين كتاب اطلاعي در دست نداريم.در دانش استدلالي حكام3 كفاية الاثر في النص علي ائمة الاثني عشر ويژگي اثر : كتاب كفاية الاثر از او، كتابي است كه مانند آن در زمينه امامت تأليف نشده، و اين اثر بهترين نشانه برفضل و كمال و وثاقت و ديانت مؤلف اوست.اين اثر از بهترين و مهمترين تأليفات خزاز قمي است، كتابي كه به مدرك و مأخذ عمده دو كتاب معروف شيعه تبديل شده است:بحارالانوار و وسائل الشيعه .(29) پيش از اين سخن علامه مجلسي را در اين باره آورديم كه: «همانند اين كتاب درزمينه امامت تا كنون تأليف نشده است.»(30)وي در اين كتاب تلاش مي كند تا با دلائل روشن و غير قابل انكار حقانيت امامت امامان شيعه از بعد از رحلت رسول اكرم (ص) را اثبات كند و البته در اين هدف والاي خويش نيز نردبان توفيق را تا اوج پيموده است. او در مطلع كتابش، راز و رمز اين تلاش مقّدس را چنين مي نگارد: آنچه انگيزه شد تا من در جهت نوشتن اين كتاب گام بردارم، اين بود كه مشاهده كردم گروهي از عوامّ بلكه خواصّ شيعه، در مسئله نصّ و دليل قطعي بر امامت امامان معصوم، دچار نوعي تحيّرند و شبهه افكني هاي گروه معتزله از اهل سنّت، آنها را سر در گم كرده است و كار به جائي رسيده كه بعضي از علاقه مندان به خاندان پيامبر اكرم (ص) مي گويند از صحابه پيامبر، و حتي از خود امامان (ع) نيز دليلي بر اين باور شيعه نداريم. چون چنين انحراف

و كتمان حقيقت را ديديم، دامن همت به كمر بستم تا حقايق را روشن و شك و شبهه مخالفين را بر طرف كنم. اين اقدام را فقط براي خشنودي پروردگار عالم و تقرّب به رسول اللّه (ص) و امامان (ع) انجام دادم.در مبحث مهم رهبري معصوم (ع) در جامعه ديني.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

خزعلي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم خزعلي

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1304/1/1

آية الله ابوالقاسم خزعلي ، در سال 1304 هجري شمسي در بروجرد، از توابع استان لرستان چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم غلامرضا، به شغل ندافي روزگار مي گذراند و بسيار شيفته خاندان پيامبر (ص ) بود؛ به گونه اي كه شبها فرزند خود را به روضه هاي مخفي و منبرهاي استادان با سواد آن روزگار مي برد تا بذر عشق و محبت به قرآن و اهل بيت : در دل و جان فرزندش شكوفه بزند. اوضاع اقتصادي خانوادة آية الله خزعلي نابسامان بود تا آنجا كه مادرش ، مرحوم ربابه ، مجبور بود محصولات غذايي خانگي ، از قبيل ترشي تهيه كند و آن را بفروشد تا كمكي براي مخارج خانواده باشد. آقاي خزعلي ده ساله بود كه به همراه خانواده و برخي از بستگان به مشهد مقدس مهاجرت كرد و در آنجا روزگار گذرانيد. دوران تحصيل آية الله خزعلي ، در 6 يا 7 سالگي به مكتب خانة محلة «سرسوزني » در بروجرد رفت . معلّم او فردي بود به نام «سيد جعفر شيرازي » كه در مسجد محلّه درس مي گفت . با هجرت به مشهد به دبستان رفت و پس از قبولي در امتحان ، در كلاس

چهارم ابتدايي مشغول به تحصيل شد و همواره از شاگردان نمونة كلاس بود. پس از پايان رساندن كلاس ششم ابتدايي ، به دبيرستان رفت . در آن زمان در مدارس ، زبان فرانسوي تدريس مي شد؛ وي نيز به فراگيري زبان فرانسه مشغول بود كه بعدها آن را رها كرد. در سن 17 سالگي _ هم زمان با سقوط حكومت رضاشاه و اشغال ايران از سوي متفقين _ به كار نوشتن دخل و خرج مغازه اي و توزيع جنسها بين كسبه سرگرم بود تا از اين راه ، به امرار معاش خانواده كمك كند كه ناگهان ، بارقه هاي اشتياق به علوم حوزوي و تحصيل حوزة علمية مشهد دل و جانش را شعله ور ساخت ؛ به گونه اي كه كار و كسب را وانهاد، به تحصيل علوم ديني روي آورد. مقدمات را در حوزه مشهد فرا گرفت و براي تحصيل سطوح به سراغ استادان ممتاز آن ديار رفت . دو سال قبل از ازدواج راهي قم شد تا از محضر بزرگان آن شهر مقدس نيز بهره گيرد و براي نخستين بار در درس خارج فقه آية الله بروجردي (ره ) و خارج اصول امام خميني (ره ) حاضر شد كه اين مسأله تا سالها ادامه داشت . همچنين وي در زمينة فلسفه و تفسير نيز از استادان بسياري در حوزه علميه قم بهره برد. استادان و دوستان آية الله خزعلي در طول دوران تحصيل خود از محضر استادان ممتاز و وارستة بسياري بهره برده است . نخستين استاد وي ، مرحوم سيد جعفر شيرازي بود كه در مكتب خانه به ايشان قرآن و مسائل مذهبي را آموخت . وي از اينكه نخستين استادش يكي از فرزندان پاك حضرت زهرا 3 بوده اظهار

خرسندي مي كند و آن را به فال نيك مي گيرد. با شروع به تحصيل در حوزة مشهد، صرف و نحو را نزد شيخ علي اكبر دامغاني فرا گرفت و كتاب مغني اللبيب را نزد محقق قوچاني خواند. معالم و لمعه و قوانين را نزد سيد احمد يزدي آموخت . رسائل ، مكاسب و كفايه را نزد مرحوم شيخ هاشم قزويني و بخشي از كفايه را نزد شيخ مجتبي قزويني فراگرفت . اين دو، از استادان ممتاز حوزه علميه مشهد در علم و عمل بودند كه آثار علمي و معنوي ايشان ، هنوز در ميان شاگردانشان و در رشد و تعالي حوزه علميه مشهد باقي است . آية الله خزعلي در قم ، در درس خارج فقه آية الله بروجردي (ره ) و درس خارج فقه حضرت امام خميني (ره ) شركت كرد. وي همچنين مدتي در درس آية الله بهجت حاضر شد و از محضر اين مرد بزرگ نيز كسب فيض كرد. در بخش فلسفه ، اشارات را نزد مرحوم حاج شيخ جواد خندق آبادي تهراني خواند و در درس منظومه و اسفار علامه طباطبايي حاضر شد. آية الله خزعلي در دوران تحصيل و مبارزه با طلاب و فضلاي بسياري همراه بود كه از ميان آنان مي توان به شهيد آية الله مطهري ، شهيد آية الله بهشتي و آية الله رباني شيرازي اشاره كرد.فعاليتهاي علمي و فرهنگي آية الله خزعلي در سالهاي تحصيل و مبارزه خدمات فرهنگي و علمي شاياني به جامعه اسلامي ارزاني داشته است . مهم ترين خدمت فرهنگي ايشان در دورة طاغوت ، تنوير افكار عمومي و آگاه كردن جوانان مستعدّ و انقلابي از خطرهاي موجود، همچون جريانهاي التقاطي و تز اسلام منهاي روحانيت و مبارزه با

جريان روشنفكري غير متعهّد بود. وي در سخنرانيهاي خود همواره بر اسلام ناب و اصيل پاي مي فشرد و جوانان را به اُنس با علما روحانيّت شيعه و پرهيز از فراگيري اسلام از دست ديگران دعوت مي كرد. در زمينة فعاليتهاي علمي ، تنها اثري كه از وي به چاپ رسيده ، تفسير سورة فاتحة الكتاب است . همچنين او بر شعرهاي عينيّه ابن ابي الحديد دربارة اميرمؤمنان 7 شرحي نگاشته است و در زمينه هاي قرآني نيز تلاشهايي انجام داده است . بيشتر مطالعات و فعاليتهاي ايشان دربارة قرآن و نهج البلاغه است . بخش زيادي از زندگي آية الله خزعلي به مبارزه با رژيم طاغوت مصروف شده است . او در فاجعه مسجد گوهرشاد در مشهد، نوجواني ده ساله بود كه فرداي حادثه ، با پدرش در محل حاضر شده بود و خود مي گويد فجايع رژيم پهلوي چنان بود كه بر من تأثير گذاشت و آن شب ، تب كردم ! از آغازين حركتهاي ايشان در مبارزه بر ضد رژيم شاه ، تبليغ در رفسنجان و افشاي ماهيت شاه بر سر منبر بود كه به دست گيري ايشان و تبعيد به گناباد انجاميد. در ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي ، آية الله خزعلي همواره در كنار امام (ره ) بود و از جمله ، حامل پيام ايشان براي علماي نجف آباد شد. همچنين وي در هيجدهم فروردين ماه 1343 به ديدار امام رفت . امام (ره ) به تازگي آزاد شده بود و روزنامه اطلاعات در آن زمان مطلبي نوشته بود مبني بر اينكه امام با دستگاه شاه كنار آمده و آزاد شد. اين مطلب باعث تأثر امام شده بود در جلسه اي كه چند روز بعد در فيضيه تشكيل شده بود، آية

الله خزعلي به دستور امام بر سر منبر رفت و ماهيّت كذب مطلب روزنامه اطلاعات را افشا كرد. اين سخنراني ، در آن روزگار، به دليل حماسي و مستحكم بودن ، مشهور شد. آية الله خزعلي در طول دوران رژيم شاه ، يك بار در زندان قزل قلعه زنداني شد و سه بار تبعيد شد. تبعيد نخست ايشان به گناوه و دامغان بود كه سه سال به طول انجاميد. تبعيد دوم به زابل بود و در تبعيد سوم پنهان شد و روي نشان نداد. در اين زمان بود كه حضرت آيت الله خامنه اي در مخفيگاه به ديدار ايشان رفته و با هم از نزديك آشنا شدند. آية الله خزعلي در گزارشهاي ساواك ، روحاني افراطي ، اخلال گر طرفدار خميني ناميده شده بود. در تبعيد سوم وي پنهان شده بود تا ساواك نتواند او را دستگير كند. در اين هنگام خبر شهادت فرزندش در قم به دست او مي رسد. آية الله خزعلي در تشييع جنازة فرزندش شركت مي كند. او هرگز در تشييع فرزندش ، اشك نريخت و خدا را در آن مصيبت سپاس مي گفت . امضاي آية الله خزعلي در بسياري از بيانيه ها در مرجعيت امام (ره ) و لزوم مبارزه با رژيم شاه به چشم مي خورد. همچنين وي در دوره طاغوت ، همكاري نزديكي با جامعة مدرسين حوزة علميه قم و اعضاي آن داشته است و در مبارزات آن مركز با رژيم شاه به طور جدي شركت مي كرده است . از ديگر فعاليتهاي او در پيش از انقلاب اسلامي ، حمل پيامهاي امام (ره ) به آية الله سيد كاظم شريعتمداري و همچنين دريافت پاسخ آية الله شريعتمداري به امام (ره ) بوده است . حضرت آية الله خزعلي

پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز فعاليتهاي گسترده اي براي پيشبرد انقلاب انجام داده است . وي در اين سالها، همواره يار صديق امام خميني (ره ) و رهبر معظم انقلاب اسلامي ، حضرت آية الله خامنه اي بوده و همواره مردم را به پيروي از ولايت مطلقة فقيه ، و شناخت هوشمندانة توطئه هاي دشمن و نيز مبارزه با خط نفاق تشويق مي كرده است . آية الله در طول دوران جنگ تحميلي بارها در جبهه ها حضور يافت و همواره ماية دلگرمي رزمندگان اسلام بوده است .

خسروشاهي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى بن العالم الجليل السيد احمد بن العلم العلام و الحجه الاسلام محمد بن العلامه السيد على ابن آيه الله السيد ابوالحسن خسروشاهى از علماء اعلام و مجتهدين عظام آذربايجان و تبريز بوده اند، معظم له در تاريخ 14 شوال 1299 قمرى در نجف الاشرف متولد شده و سپس باتفاق والد ماجدش به تبريز آمده و مشغول تحصيل گرديده و مقدمات و قسمتى از فقه و اصول را در تبريز فراگرفته و در سن بيست سالگى براى ادامه تحصيلات عزيمت به نجف نموده و پس از تكميل تحصيل و نيل به مقام عالى اجتهاد دوباره به تبريز برگشته و دهها سال مشغول انجام وظائف علمى و معنوى از قبيل تدريس طلاب و وعظ و ارشاد در مسجد خود و امر به معروف و نهى از منكر شدند.

در سال 1313 شمسى آن جناب به اتفاق جمعى ديگر از علماء تبريز به علت مخالفت با بعضى از بدعتها به سمنان تبعيد و زندانى شده و بعد از چندى آزاد و به همراهى جمعى از علماء كه با وى بودند به مشهد مقدس مشرف و عده اى از آنها اقامت

و معظم له پس از چندين ماه اقامت بنابر تقاضا و اصرار مردم آذربايجان به تبريز مراجعت نموده و در مسجد بزرگ خود به مبارزه با دشمنان اسلام پرداخته مخصوصا در زمان فتنه پيشه ورى ها بدون ترس و واهمه با خطابه هاى آتشين خود وظيفه خود را در برابر خائنان و دشمنان بدين مقدس انجام دادند و اين مبارزات ايشان تا اندازه اى توده اى ها را عصبانى و ناراحت نمود كه تصميم قتل ايشان را گرفتند كه در روز (عيد خون) كه بنا داشتند عده اى از علماء و رجال آذربايجان را بكشند ايشان را هم بقتل آورند كه شب معهود بلطف پروردگار پيشه ورى و يارانش فرار و آن فرقه مضمحل گرديده و آقايان مذكور از خطر آزاد شدند.

سيد مرتضى متولد 1299 ق بن العالم الجليل حاج سيد احمد آقا از علماء طراز اول و فقهاء طبقه اولاى تبريز عالمى تقى نقى و فاضل و فقيهى بارع و جامع و در امر بمعروف و نهى از منكر متصلب و در حفظ قوانين دينيه و نواميس شرعيه و حرمات الهيه متعصب و خشن بوده اند، آن جناب در ششم ماه رجب 1372 ق بدرود حيات گفت و از خود آثار چندى از تأليفات و پسران دانشمندى بجاى گذارد.

تأليفات آن جناب

1- فوائد الافهام فى شرح قواعد الاحكام كه جلد طهارتش تمام شد.

2- نثارات الكواكب على خيارات المكاسب.

3- اهداء الحقير معنى حديث الغدير كه به طبع رسيده است و چندين رساله ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

خضري شيرازي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللَّه بن سيد جعفر بن اسماعيل موسوى خضرى شيرازى عالمى فاضل و كامل و متقى از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا حسين خليلى و

شيخ عبداللَّه مازندرانى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خطيب اسكافي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421/420 ق)، فقيه، اديب و لغوى. در اصفهان متولد شد. وى نزد ابوبكر قفال مروزى فقه آموخت و در اين فن سرآمد و همچنين در نحو و لغت و ادب نيز مشتهر. به گفته سمعانى، ابتدا از اصحاب راى بود و پس از آن اصحاب حديث شد. خطيب از ابوبكر قفال و ابونصر محمودى حديث شنيد و ابومنصور سمعانى از وى روايت مى كرد. از آثارش: «مبادى اللغه العربيه»؛ «نقد الشعر»؛ «لطف التدبير فى سياسه الملوك»؛ «دره التنزيل و غره التاويل فى الايات المتشابهه»؛ «شواهد سيبويه»؛ «غلط كتاب العين»؛ «العزه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102/7)، ريحانه (144 -143 /2)، كشف الظنون (1973 ،1579 ،1555 ،1428 -691)، لغت نامه (ذيل/ خطيب)، معجم الادباء (215 -214 /18)، معجم المولفين (211/10)، الوافى بالوفيات (337/3)، هديه العارفين (64/2).

خطيب قزويني، جلال الدين، ابوالمعالي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(739 -666 ق)، اديب و فقيه شافعى. معروف به خطيب دمشقى. اصل او از قزوين است. وى به روم و مصر و شام سفر كرد. مدتها قاضى القضاه آناتولى، قاضى بلاد مصر و قاضى خطيب دمشق بود. وى اقوال اوقاف را صرف نيازمندان و درويشان مى كرد. خطيب قزوينى شيرين سخن بود و به ادبيات عربى و تركى و فارسى كاملا مسلط بود. در دمشق درگذشت و در مقابر صوفيه دفن شد. از آثار وى: «الايضاح»، در شرح «التلخيص»، در معانى و بيان؛ تلخيص «مفتاح العلوم» سكاكى؛ «السور/ الشذر المرجانى من شعر الارجانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (66/7)، تاريخ ادبيات در ايران (295 -293 /3)، روضات الجنات (81 -80 /8)، ريحانه (148/2)، كشف الظنون (210)، الكنى و الالقاب (216 -215 /2)، معجم المولفين (146 -145 /10)، مينو در

(243 ،120 /2)، الوافى بالوفيات (243 -242 /3)، هديه الاحباب (132).

خلخالي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و مدرس گرامى آقاى حاج صادق خلخالى از فضلاء و اساتيد بنام حوزه علميه قم مى باشند ولادتش در خلخال واقع شده و پس از نشو و نما و طى دوران ابتدائى و مقدمات به قم مهاجرت نموده و سطوح را نزد مدرسين بزرگ خوانده و سالها از محضر آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله العظمى شريعتمدارى و مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و بعض ديگر استفاده كامل نموده و در ميان اقران مشار بالبنان گرديده و اكنون به تدريس فقه و اصول اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خلخالي، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمد كاظم در سن شانزده سالگى از خلخال براى تحصيل علوم دينى مهاجرت به شهرستان رشت و سپس به قزوين آمده و در مدرسه علمى قزوين دو سالى توقف نموده و شخص تاجرى ماهى سه تومان جهت مخارج ايشان مقرر داشت تا بعد از دو سال عزيمت به نجف اشرف نموده و پس از تكميل متون فقه و اصول از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا حبيب اللَّه رشتى استفاده نموده و تقريرات و دراسات فقه و اصول آن مرحوم را با نظريات دقيق علمى خود برشته تحرير در آورده (كه آماده براى طبع مى باشد)

آن مرحوم در مدت اقامت نجفش چند مسافرت به ايران نموده و از رشت و خلخال و اردبيل ديدن كرده و در همه جا مورد استقبال و احترام علماء و مردم شهرستانها بودند مخصوصا در شهرستان رشت مرحوم آيت اللَّه حاج مجتهد كه از علماء بزرگ رشت بودند مسجد خود را كه اكنون در كنار خيابان دائر و به مسجد حاج مجتهد معروف است بمعظم له تفويض نمودند كه تا مدت

اقامتشان در رشت مردم را از نماز جماعت و منبر خود بهره مند فرمايند.

در سال 1319 ق بر حسب تقاضاى جمعى مخصوصا فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا جواد آقاى مجتهدى براى اقامه جماعت و غيره به تبريز آمده و تا سال 1332 قمرى مرجع عالى روحانى بوده و بامامت و تدريس و حل و فصل امور قضائى و شرعى اهالى آذربايجان مشغول بودند. و در ابتداء مشروطه و انقلاب داخلى ايران در تبريز بودند و براى اصلاح امور مسلمين به طهران و شهر رى آمده و با مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ فضل اللَّه شهيد نورى ملاقات نموده سپس به نجف اشرف براى مذاكره با مراجع عاليقدر شيعه بالاخص مرحوم آيت اللَّه طباطبائى يزدى و آيت اللَّه آخوند خراسانى مسافرت نموده آنگاه به تبريز مراجعت و در سال 1332 ق مجددا با عائله خود از تبريز به نجف اشرف هجرت نموده بتدريس و مباحثات علمى پرداخته و منزلش مجمع فضلاء نجف گرديده و از كثرت علاقه اش بمذاكرات علمى در هر مجلسى كه شركت مى كردند مباحثه علمى در ميان آورده و فروعى را مطرح و بتحقيق آن مى پرداختند تا در سال 1336 ق در سن شصت و هفت سالگى وفات نموده و در صحن مقدس علوى مدفون گرديدند.

مخفى نباشد كه آن مرحوم بزرگترين خاندان خلخالى بودند كه در ايران و عراق شهرت علمى و تقوائى داشتند و يكى از علماء موفق و متهجد و دائم الذكر بودند كه از اوائل بلوغ و تكليف شرعى باين فيض و توفيق نائل و فائز بودند.

برادران آن مرحوم از آيات عظام و علماء اعلام نجف اشرف و تبريز و گيلان بودند كه ترجمه هر

يك در محل خود خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خلخالي، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد مهدى بن المرحوم آيت اللَّه آقاى آقا سيد فاضل موسوى خلخالى (متوفى سال 1346 ق در تبريز) از علماء محترم معاصر تهران است وى پس از فوت مرحوم والدش در سن چهار سالگى باتفاق والده ماجده اش از رشت مهاجرت به نجف اشرف نموده و در بيت علم و فضيلت مرحوم عم گرامش آيت اللَّه آقاى آقا سيد محمد خلخالى «قده» پرورش يافته و علوم مقدماتى را فراگرفته و سطوح را از محضر مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى فراگرفته و دروس خارج را چندى از محضر استاد بزرگ آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيد محسن حكيم فراگرفته و سپس از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى فقها و اصولا استفاده نموده و تمحض بدروس ايشان يافته و مورد عنايت مخصوص آيت اللَّه خوئى مد ظله العالى از جهت فراگرفتن دقائق علمى و مبانى رشيقه معظم له قرار گرفته و مدت چهارده سال تمام از سال 1370 ق تا سال 1384 ق از بحثهاى عمومى و خصوصى آن جناب برخوردار شده و در سال مزبور به تهران مسافرت نموده و بنا به تقاضاى جمعى از اهالى تهران در مركز كشور عاصمه جهان تشيع توقف نموده و اقامت ايشان در تهران موجب تاثر عميق استاد معظم آيت اللَّه خوئى دام ظله گرديد و در ضمن نامه تأثرات خود را بمعظم له ابلاغ داشتند زيرا وجود ايشان را در حوزه علميه نجف اشرف لازم مى دانستند و اكنون در تهران نيز به بحثهاى

علمى اشتغال داشته و در مسجد صدريه واقع در خيابان رسام ميدان خراسان اشتغال به اقامه نماز جماعت و انجام خدمات دينى دارند.

داراى آثار و تأليفات ارزنده اى بشرح زير مى باشند.

1- يك دوره حاشيه كفايه در اصول غير مطبوع.

2- تقريرات درس آيت اللَّه العظمى خوئى در مكاسب.

3- تقريرات دوره كامل اصول معظم له.

4- تقريرات درس طهارت شرح بر عروةالوثقى بنام فقه الشيعه كه دو جلد آن بطبع رسيده و بقيه اجزاء آن آماده طبع است.

5- شرح عروةالوثقى كتاب الحج.

6- رساله اى در رضاع و تقيه تقريرات آيت اللَّه خوئى.

و اما والد معظم ايشان حضرت آيت اللَّه آقاى آقا سيد فاضل موسوى خلخالى از اجله علماء و مشهور بتقوى و از شاگردان مبرز مرحوم آيت اللَّه طباطبائى يزدى و شريعت اصفهانى بودند و در سال 1337 ق پس از نيل بدرجه رفيعه اجتهاد از نجف اشرف به شهرستان رشت عزيمت نموده و مورد علاقه و توجه عموم گيلانيها واقع گرديده و در مسجد معروف حاج سميع بامامت جماعت و تدريس اشتغال داشتند و پس از چند سال اقامت در رشت اخيراً كسالتى عارض شد و براى معالجه به تهران و سپس براى تغيير هوا به تبريز حركت نموده و در آنجا دار فانى را در سال 1346 ق وداع گفته و مدفن معظم له در شهر تبريز در امام زاده معروف به سيد ابراهيم قرار دارد.

و آثارى از فقه و اصول تقرير اساتيد بزرگ و يا تأليف خود ايشان غير مطبوع باقى گذارده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خلخالي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدباقر خلخالى فاضلى جليل و خطيبى بارع بود و در سال (1333) قمرى در مشهد مقدس رضوى وفات نموده و در آن

آستان به خاك رفته است

تأليفاتى دارد كه از آنهاست (النجات الثمان) در تواريخ مشاهد ثمانيه على مشرفيهاالسلام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خليفه سلطان، علاءالدين حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1066/1064 -1001 ق)، فقيه، محقق و دانشمند. ملقب به سلطان العلماء. وى از دانشمندان محقق و فقهاى موجه بود. وى علاوه بر تقدم در علم به سمت وزارت و صدارت شاه عباس اول در اصفهان منصوب شد و پس از مرگ شاه عباس اول در اصفهان منصوب شد و پس از مرگ شاه به قم رفت و به امور علمى و تحقيق و مطالعه پرداخت. سپس در عهد شاه عباس ثانى به صدارت رسيد و تا پايان عمر در آن منصب باقى ماند. وى در هنگام مراجعت از فتح قندهار در آستانه ى اشرفيه درگذشت. پيكرش را به نجف بردند و در آنجا به خاك سپردند. از اساتيد وى مى توان به پدرش سيد رفيع الدين محمد و مولى حاج محمود رنانى و شيخ بهايى اشاره كرد. از جمله آثار وى: حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «معالم الاصول» در اصول فقه؛ حواشى بر بعضى ابواب «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه بر «الكافى» در حديث؛ حاشيه بر «كشاف» در تفسير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (166/6)، فوائد الرضويه (159)، معجم رجال الحديث (123/6)، معجم المولفين (58 -57 /4).

خليفه سلطاني، ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد علاء الدين حسين خليفه سلطان است. مادرش دختر شاه عباس صفوى است. در سال 1038 متولّد، و در 1098 وفات يافته است.

مشاراليه در سنّ سه سالگى (سال سوّم سلطنت شاه صفى) به دستور شاه صفى كور شد، و با وجود اين، تحصيل علم و دانش نموده و در جميع علوم و فضائل بر امثال و اقران خويش فائق گرديده است.

در كتاب مقتبس الاثر(299:2) گويد: به ابن الخليفه مشهور است.

در هر صورت، عالم فاضل و

فقيه محدّث اصولى بوده، كتب زير از تأليفات اوست:

1- حاشيه بر كتاب روضه [البهيّة] تا مبحث تيمم 2- حاشيه اى بر مدارك - حاشيه بر شرح لمعه تا آخر طهارت

در كتاب الذريعه(90:6 و 196) پس از آن كه نام تأليفات او را ذكر مى كند از قول قزوينى در تتيمم امل الآمل فرمايد: يظهر منه قوة فكره و دقة نظره

صاحب عنوان هفت فرزند پسر داشته كه عبارتند از: 1- ميرزا جمال الدين محمّد 2- ميرزا معين الدين محمّد 3- ميرزا معزالدين محمّد 4- ميرزا سيّد محمد 5- ميرزا كمال الدين حسين 6- ميرزا محمّد حسين 7- ميرزا فضل اللَّه.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خميني، روح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، فقيه، عارف.

تولد: 30 شهريور 1281(20 جمادى الثانى 1320 ق. 24 سپتامبر 1902)، خمين.

درگذشت: 14 خرداد 1368، تهران، بيمارستان قلب.

روح الله مصطفوى مشهور به موسوى خمينى، فرزند سيد مصطفى موسوى از علماى آن زمان، در پنج ماهگى پدرش را از دست داد. خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت پدرش را در مسير خمين به اراك به شهادت رساندند. بستگان وى براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران (دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.

دوران كودكى را تحت سرپرستى مادرش (بانو هاجر) از نوادگان آيت الله خوانسارى (صاحب زبدة التصانيف)، و نزد عمه اش (صاحبه خانم) سپرى كرد، ولى در پانزده سالگى هم مادر و همه عمه اش را از دست داد.

از نوجوانى به تحصيل معارف روز و علوم مقدماتى و سطح حوزه هاى دينيه و از جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول پرداخت و نزد معلمين و علماى منطقه (نظير ميرزا محمود

افتخارالعلماء حاج ميرزا نجفى خمينى، آيت الله شيخ على محمد بروجردى، آيت الله شيخ محمد گلپايگانى و آيت الله عباس اراكى و بيش از همه نزد برادر بزرگترش آيت الله سيد مرتضى پسنديده) فراگرفت و در سال 1298 عازم حوزه ى علميه ى اراك شد. پس از تحصيلات بسيارى از دروس در اراك، عازم حوزه ى علميه ى قم شد. در قم در علوم فلسفه و اخلاق استادان او آيت الله محمدعلى شاه آبادى و آقا سيد ابوالحسن حكيم قزوينى و حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى بودند و علم منقول و فقه و اصول را از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آقا مير سيد على كاشانى فراگرفت. ايشان در همان اوان در دروس فقه و اصول آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آيت الله يثربى حضور و به مراتب فقه و اصول احاطه يافت و به اجتهاد رسيد.

در سال 1339 ق. كه آيت الله عبدالكريم حائى يزدى درگذشت، آيت الله العظمى خمينى ديگر خود يكى از فضلاى و مدرسين حوزه علميه قم به ويژه در رشته فلسفه، تهذيب نفس و اخلاق گرديده بود كه بعدها در تدريس فقه و اصول فقه نيز نام آور شد. ايشان كه در همان زمان با محافل و شخصيت هاى ضد دربارى ارتباط كامل داشت، در مبارزه عليه حكومت رضاخان در حد اقتضاى سن خود كوشش نمود. ايشان عليه رژيم فرزند رضاخان نيز مبارزه و افشاگرى مى كرد و بعد از رحلت آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله حسن بروجردى را در حد امور و مسائل يارى رساند. بعد از درگذشت آيت الله بروجردى حوزه علميه قم و محافل روحانى ديگر او را به عنوان «آيت الله خمينى» شناختند.

درسال 1340 با تشكيل انجمن هاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح

شش گانه شاه، امام خمينى مخالفت قاطع خود را عليه رژيم آغاز كرد. با پيش آمدن واقعه خونين 15 خرداد ايشان به دنبال نطقى كه عليه رژيم ايراد نمود، دستگير و به پادگان عشرت آباد تهران منتقل شد. يك سال پس از آزادى، مجددا در مخالفت با «كاپيتولاسيون» سخنرانى ايراد كرد كه منجر به تبعيد ايشان در سيزده آبان سال 1344 به تركيه شد. پانزده سال به حالت تبعيد در نجف اشرف به سر برد. سرانجام پس از شهادت پسرشان- آيت الله سيد مصطفى خمينى- به دست رژيم و پس از آن كه از عراق به پاريس رفت و با فرار شاه، در 12 بهمن 1357 با ورودشان به خاك ميهن، استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى را براى مردم ايران به ارمغان آوردند و در 22 بهمن ماه 1357 با حمايت توده هاى ميليونى مردم رژيم شاهنشاهى در ايران را سرنگون ساخت و براى نخستين بار در ايران حكومت جمهورى اسلامى را برقرار ساخت و به عنوان «امام» همه مسلمانان جهان به رسميت شناخته شد. امام خمينى ده سال پس از تأسيس جمهورى اسلامى در ايران و هدايت انقلاب اسلامى در اين مدت در چهاردهم خرداد سال 1368 در تهران درگذشت.

از آثار ايشان ميتوان به اين عنوان ها اشاره نمود: شرح دعاى سحر (به عربى، ترجمه سيد احمد فهرى)، شرح حديث رأس الجالوت (تأليف 1348)، حاشيه امام بر شرح حديث رأس الجالوت، حاشيه بر شرح فوائد الرضويه، شرح حديث جنود عقل و جهل، مصباح الهداية الى الخلافة والولاية، حاشيه بر شرح فصوص الحكم، حاشيه بر مصباح الانس، شرح چهل حديث (اربعين حديث)، سر الصلوة (صلاة العارفين و معراج السالكين)، آداب

نماز (يا آداب الصلوة)، رسالة لقاءالله، حاشيه بر اسفار، كشف الاسرار (در اسرار هزار ساله حكمى زاده، چاپ سوم 1363 ق.)، انوار الهداية فى التعليقة على الكفاية، بدايع الدرر فى قاعدة نفى الضرر، رسالة الاستصحاب، رسالة فى التعادل و التراجيع، رسالة الاجتهاد و التقليد، مناهج الوصول الى علم الاصول (دو جلد)، رسالة فى الطلب و الارادة، رسالة فى التقية، رسالة فى قاعدة من ملك، رسالة فى تعيين الفجر فى اليالى المقمره، كتاب الطهارة (چهار جلد)، تعليقه على العروة الوثقى، مكاسب محرمه (دو جلد) تعليقة على وسيلة النجاة، رسالة نجاةالعباد)، حاشيه بر رساله ارث، تقريرات درس اصول آيت الله العظمى بروجردى، توضيح المسائل (رساله عملية)، مناسك حج، تحرير الوسيله (دو جلد)، كتاب البيع (پنج جلد)، تقريرات دروس امام خمينى، كتاب الخلل فى الصلوة، حكومت اسلامى يا ولايت فقيه، جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، تفسير سوره حمد، استفتائات، ديوان شعر، نامه هاى عرفانى، پيامها، سخنرانيها، مصاحبه ها و احكام و نامه ها (بيست و دو جلد)، وصيت نامه ى سياسى الهى، المكاسب المحرمة (عربى، 1381 ق.)، تهذيب الاصول (عربى، دو جلد تقرير امام و تحرير جعفر سبحانى، 1380 -1375 ق.).

حضرت آيةاللَّه العظمى امام سيد روح اللَّه موسوى خمينى 20 جمادى الثانى 1320 (ه.ق.) در خمين در يك خانواده روحانى به دنيا آمد. والدايشان- آيةاللَّه سيد مصطفى خمينى- در اواخر 1320 در سن 47 سالگى به وسيله فئودالها شهيد شد.

امام، تحت تربيت عمه و مادر دلسوز و مراقبت هاى برادر بزرگوارش آيةاللَّه پسنديده رشد كرد. و پس از تحصيلات مقدماتى در خمين در 1339 عازم حوزه علميه اراك شد و سپس در 1340 در محضر آيةاللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائى به قم عزيمت كرد. او

در 1345 ه.ق. سطوح عاليه را طى كرده و در محضر درس مؤسس حوزه- آيةاللَّه حائرى حضور يافت. پس از رحلت مرحوم حائرى در 1355، به عنوان استادى گرانقدر و مجتهدى عالم در حوزه درخشيد. وى در كنار فقه و اصول به تحصيل پرداخت و از محضر آيةاللَّه شيخ محمد على شاه آبادى عارف كامل، بهره هاى روحى فراوانى برد. آوازه شهرت وى به عنوان يك استاد مسلم و صاحب شيوه تدريس و تعليم، طلاب بيشمارى را گرد او جمع كرد. درس اخلاق و روش تدريس و تعليم وى كه موجد روح فداكارى و شجاعت و تعهد و تقوى در طلاب ميشد، موجب تحول عظيمى در حوزه و منجر به تعطيلى درسش از طرف ديكتاتور وقت- رضاخان- گرديد. پس از سقوط رضاخان، اين درس مجددا در فيضيه آغاز گشت.

در سال 1364 ه.ق. همزمان با ورود آيت اللَّه بروجردى، بزرگترين كرسى تدريس حوزه علميه به وى اختصاص يافت. مسجد سلماسى و مدرسه فيضيه شاهد حضور انبوهى از مشتاقان معرفت و دهها مجتهد اصولى، اديب و مفسر در محضرش گشت. او در مسند اجتهاد و فتوى نشست و ميليونها تن به عنوان مقلد و پيرو، سر به فرمانش نهادند و در انتظار صدور حكم و فتوايش نشستند.

در سال 1340 ه.ش. با تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح ششگانه شاه- كه خود وسيله اى براى تثبيت حكومت امريكا در ايران بود- مخالفت جدى و قاطع نمود. حادثه 15 خرداد 1341 پيش آمد كه هزاران نفر از مسلمانان انقلابى آماج گلوله هاى سفاكان پهلوى گشتند و خود ايشان به دنبال نطقى كوبنده در مدرسه فيضيه به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد.

ولى پس از يك سال آزاد و هنگام بازگشت به قم در مخالفت با كاپيتولاسيون سخنرانى رسوا كننده اى در مسجد اعظم ايراد كرد كه منجر به تبعيدش در 13 آبان 1342 به تركيه گرديد. پس از مدتى به نجف منتقل و قريب 15 سال اجبارا در حوزه نجف اقامت گزيد. و از همانجا عهده دار رهبرى فكرى و ارشادى مردم بود و در فرصت هاى مناسب اعلاميه هاى لازم را صادر مى كرد. در 1356 ه.ش. به مناسبت شهادت فرزند برومندش آيةاللَّه مصطفى خمينى مجالس ترحيم باشكوه و خونينى برپا گشت كه شخصيت امام را بيشتر مطرح و موجب انتقال ايشان به پاريس گرديد. و اين در حالى بود كه احساسات مذهبى مردم به اوج خود رسيده و كنترل از دست رژيم خارج گشته بود و شاه از ايران خارج شده و اساس حكومت اسلامى به رهبرى امام و فداكارى مردم مسلمان در ايران پايه ريزى شده بود.

آثار و تأليفات گرانبهايى از معظم له در اختيار محافل علمى است كه از آن ميان مى توان از «تحرير الوسيله كتاب الصلوة، كتاب المكاسب، كتاب الطهاره، كتاب الخلل، كتاب البيع (در 5 جلد)، مصباح الهداية (شرح دعاى سحر)، چهل حديث برگزيده در اخلاق و عرفان و...» را نام برد و اكنون دعاى ميليونها تن از مسلمانان و مستضعفين جهان اين است:

خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار!

(1410 -1320 ق)، عالم، فقيه، مرجع تقليد، بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، عارف و شاعر. در خانواده اى روحانى در شهر خمين متولد شد. پدرش در چهل و هفت سالگى به دست مالكين محلى كشته شد و امام تحت سرپرستى و حضانت عمه و مادر و برادرش آيت اللَّه

پسنديده قرار گرفت. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش آموخت و در سال 1339 ق براى ادامه تحصيل رهسپار اراك شد. پنج سال در آنجا اقامت كرد و تا سطوح عاليه را خواند. با عزيمت آيت اللَّه حائرى يزدى در سال 1340 ق به قم و بنا نهادن حوزه ى علميه، در ساذل 1345 ق به قم رفت و به تحصيل فلسفه و حكمت مشغول شد. فلسفه را از آيت اللَّه شيخ محمدعلى شاه آبادى فراگفت. سپس به تحصيل دروس خارج از سطح پرداخت و از محضر آيت اللَّه حائرى كسب فيض كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. وى از محضر مى رسيد على يثربى و حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى و حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و حاج شيخ محمدرضا نجفى مسجد شاهى و آقاميرزا محمدعلى اديب تهرانى و حاجى سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى و حاج سيد محسن امين و حاج شيخ عباس محدث قمى و سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى و حاج شيخ محمدتقى بافقى بهره مند گشت و اينان از مشايخ وى بودند. امام خمينى از سال 1368 ق به تدريس «كفايه» و «منظومه» و «اسفار» و فقه و اصول پرداخت. وى علاوه بر علوم عقلى و نقلى، تحصيل علم اخلاق را جزو دروس تحصيلى طلاب خود قرار داده بود، و از ديرباز به تدريس اخلاق مشغول بود. در دوره ى رضاخان درس اخلاق ايشان مدتى تعطيل شد و پس از سقوط رضاخان، اين درس مجدداً در مدرسه ى فيضيه داير گشت. وى علاوه بر مدرسه ى فيضيه، در مسجد سلماسى نيز تدريس مى نمود. در سال 1340 ش كه تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و لوايح

ششگانه شاه مطرح شد، با مخالفت جدى امام روبه رو گرديد و در نتيجه حادثه ى پانزده خرداد 1342 ش پيش آمد. امام به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد و پس از چندى آزاد گرديد و به قم مراجعت كرد. مخالفت ايشان با مسئله كاپيتولاسيون و سخنرانى وى در مسجد اعظم سبب شد كه معظم له به تركيه تبعيد شود. پس از مدتى به نجف منتقل گشت و قريب پانزده سال در نجف اقامت گزيد. از همين زمان عهده دار رهبرى مبارزات سياسى شد و در هر فرصتى با صدور اعلاميه هايى مردم را به مبارزه ى تهييج مى كرد. با درگذشت ناگهانى فرزند ايشان حاج سيد مصطفى خمينى در سال 1356 ش و برگزارى مراسم سوگوارى، تبليغات عليه دستگاه هيئت حاكمه را دنبال كرد. به تدريج دامنه ى تظاهرات به خيابانها كشيده شد. در اين زمان امام از نجف به پاريس رفت و مبارزات عليه شاه اوج گرفت و شاه مجبور به ترك كشور شد و امام به ايران بازگشت و جمهورى اسلامى را بنا نهاد و رهبرى حكومت اسلامى ايران را تا 14 خرداد ماه سال 1368 ش كه جان به جان آفرين تسليم كرد، خردمندانه عهده دار بود. پيكر پاك وى با مراسم با شكوهى در محلى كه اكنون به نام مرقد مطهر معروف است دفن گرديد. امام خمينى از آغاز جوانى به شعر و شاعرى پرداخت. از آثار وى: «كشف الاسرار»؛ «تحرير الوسيله»؛ «كتاب الصلوة»؛ «كتاب المكاسب»؛ «تهذيب الاصول»؛ «كتاب الطهارة»؛ «كتاب الخلل»؛ «كتاب البيع»، در پنج مجلد؛ «مصباح الهداية»؛ «چهل حديث برگزيده در اخلاق»؛ «آداب نماز»؛ «مجموعه ى اشعار»، كه پس از رحلت ايشان در دسترس عموم قرار گرفت.[1]

برگرفته

از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (187 -185)، الذريعه (52 / 22 ،123 / 21 ،13 / 18 ،69 / 13)، سخنوران نامى معاصر (347 -340 / 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 3، ص 15 -1)، گنجينه ى دانشمندان (29 -12 / 8)، مؤلفين كتب چاپى (232 -231 / 3).

خميني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج آقا مصطفى خمينى فرزند ارجمند زعيم الشيعه آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى مدظله العالى يكى از افاضل بنام و مدرسين والامقام حوزه علميه نجف اشرف و حوزه قم بوده اند كه در سن جوانى به مرگ مشكوك و اجل غير غير طبيعى از دنيا رفت و جهان علم و فضل را در سوگ خود نشانيد معظم له در دوازدهم ماه رجب المرجب 1349 قمرى در شهرستان علمى و مذهبى قم به دنيا آمد و در بيت علم و تقوى پرورش يافته و پس از دوران كودكى و خواندن دروس ابتدائى به خواندن مقدمات و ادبيات پرداخته و دروس سطوح را از محضر آيات و مدرسين بزرگوارى چون آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه صدوقى و آيت اللَّه سلطانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى استفاده نمود و با آن قريحه سرشار و هوش و استعداد فطرى كه مخصوص بيت جليل اوست در مدت كوتاهى از سطوح فارغ شده و در سن بيست و يك سالگى به درس خارج فقه آيت اللَّه العظمى بروجردى و درس اصول والد ماجدش و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد شركت و از خرمن علوم آنان بهره هاى وافى برده و كم كم مشاربالبنان گرديده و خود حوزه درس مستقلى تشكيل و عده چشمگيرى به حوزه درس معقول و منقولش حاظر و از بيانات ايشان

استفاده نموده تا در روز سيزدهم آبانماه 1343 برابر سوم ماه رجب 1384 قمرى ايشان را عمال سفاك رژيم منحوس پهلوى و عوامل سازمان امنيت (به قول خودشان) در منزل حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله غفلتا دستگير و به شهربانى برده و از آنجا به تهران و به زندان (قزل قلعه) منتقل نمودند.

اما داستان دستگيرى ايشان برخلاف تفسير بعضى از مغرضين از اين قرار است. چون در نيمه شب مزبور نايب الامام والد معظم ايشان را از قم مأمورين ساواك به امر مستقيم دربار و اربابانشان به تهران و يكسره به تركيه تبعيد نمودند فرزند برومند مذكورش صبح آنروز براى مذاكره و مشاوره به منزل حضرت آيت اللَّه مرعشى نجفى مدظله آمدند و چون منزل نايب الامام در محاصره مأمورين ساواك بود و آن مرحوم هم تحت مراقبت شديد آنها بودند به مجرد ورودشان به منزل آقاى مرعشى منزل در محاصره عمال دولت از پليس و سازمانيها و غيره قرار گرفت و آيت اللَّه مرعشى ميهمان عزيز خود را به اندرون برده و هنوز چند لحظه اى نگذشته و مذاكره اى نشده كه دژخيمان و جلادان بدتر از لشكر چنگيز بدون در زدن از ديوار و بام منزل هجوم آورده كه آقازاده را دستگير كنند آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى روحى فداه پيش آمده و فرياد زدند چه مى خواهيد گفتند فلانى پسر فلانى را فرمودند ايشان ميهمان من است و من نمى گذارم ميهمان مرا ببريد گفتند دستور بردن شما را نداريم وگرنه مى برديم. پس خواستند به اطاق مخصوص آقا وارد شوند. آقا جلوى آنها را گرفت پس آن بيشرفها از خدا و پيامبر (ص) شرم نكرده و از آن پيرمرد نورانى

و مرجع بزرگوارى كه مبتلا به چندين كسالت قلب و فشار خون و قند و اعصاب بودند و هنوز هستند (عافاه اللَّه) از پله هاى اطاق به ميان حيات منزل انداخته و آقازاده عزيز را در حالى كه ميزبانش بيهوش افتاده بود جلب نموده و به شهربانى برده و از آنجا به تهران و زندان قزل قلعه برده و مدت پنجاه و هفت روز در آنجا بازداشت و سپس در روز سه شنبه 24 ماه شعبان مطابق هشتم دى ماه 1332 شمسى آزاد و به قم آمده و پس از يك روز مجددا جلب و تبعيد به تركيه خدمت والد بزرگوارشان شدند.

اما از آن طرف ميزبان گرامى ايشان آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى كه چند ساعتى بيهوش بودند چندين روز به واسطه اين حادثه فشار خونشان بالا رفته و به خطر افتاده و از طرف پزشكان ممنوع الملاقات شدند و ايشان پس از اندكى بهبودى كرارا مى فرمودند دوست داشتم مرا ببرند و ميهمان مرا نبرند.

آيت اللَّه زاده خمينى حدود ده ماه در خدمت والدشان در تبعيدگاه تركيه بسر برده و از ابحاث خصوصى علمى والدش استفاده مى نموده تا در تاريخ نهم جمادى الثانى 1385 قمرى از تركيه به عراق تبعيد و با استقبال گرم حوزه علميه نجف اشرف وارد به حرم اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام باب مدينه علم گرديده و رحل اقامت افكند و به تدريس فقه و اصول پرداخته و جمع كثيرى از فضلاء نجف اشرف از محضرش استفاده نموده تا در هفتم ذى قعده 1397 به مرگ مشكوكى از دنيا رفته و جهان فضل را غرق ماتم نموده و در حوزه هاى علمى نجف و قم را در سوك خود نشانيد.

نويسنده كه از قديم افتخار دوستى و ارادت و علاقه به آن شهيد بزرگوار را داشتم و در محرم و صفر 1390 قمرى كه از راه قطر به سوريه و از آنجا به عراق و نجف مشرف شدم مكرر توفيق ديدارشان را يافته و از ضيافت گرم ايشان برخوردار شدم بعد از نماز مغرب و عشاء شب هشتم ذى قعده كه عازم منزل بودم از جائى خبر نداشتم درب صحن مطهر به يكى از دوستانم برخورد كرده خبر ناگهانى اين ضايعه اسفناك را داد پايم لغزيده و حال شوكى دست داد و هرگز باور نمى كردم كه نخل شكوفاى علم و فضل و صداقت و اخلاق و محاسن آدابى چون آيت اللَّه حاج آقا مصطفى خمينى عزيز در بهار زندگى به زمين افتاد و ستاره درخشان و چراغ فروزانى مانند او به اين زودى غروب و يك جهان فضل و دانش را با خود به گور برد.

يا كوكباً ما كان اقصر عمره

و كذا تكون كواكب الاسحار

در مرگ و شهادت اين بزرگوار موج عجيبى سراسر ايران و بالخصوص در نجف و قم و تهران برخاست و طليعه انقلاب ايران گرديد و در واقع شهادت ناگهانى ايشان موجب حيات و نجات ايران و ملت محروم و مستضعف ايران از زير بار استعمار و رژيم شاهنشاهى و دربدر و آواره شدن پهلوى گرديد.

به مجرد شيوع اين فاجعه بازارها و كليه دكاكين قم و تهران و ساير بلاد بسته و حوزه هاى علمى تعطيل و مجالس سوگوارى و فاتحه تشكيل و عموم مردم با دل سوزان و ديدگان اشك آلود شركت و صداى گريه و ناله مردم به خصوص علماء و فضلا و محصلين

علوم دينيه بلند و همه مى گفتند خدا به داد دل نايب الامام رسيده و صبر جزيل و اجر جميل مرحمت فرمايد.

شرح اثر اين حادثه بسيار و در كتاب (شهيدى ديگر از روحانيت) منعكس و ثبت مى باشد خلاصه در تمام ايران مجالس عديده منعقد و به ياد آن بزرگوار اشك مى ريختند. در آن هنگام سيل تلگرافات تسليت از همه طبقات حتى از ياسر عرفات رهبر انقلابى فلسطينى محضر امام مخابره شده مراتب همدردى و تاثر عميق خود را ابلاغ نمودند.

آثار علمى آنجناب:

1- يكدوره كامل بيع در ده مجلد

2- كتابى در مبحث اجاره- اين كتاب در يورش مأمورين شاه به منزل نايب الامام (خمينى) در قم به ضميمه صدها كتاب خطى ديگر از تاليفات امام و غيره به يغما برده شد.

3- كتابى در مبحث نكاح

4- حاشيه بر عروه الوثقى مرحوم علامه طباطبائى سيد محمدكاظم يزدى

5- كتاب اصول از اول تا مبحث استصحاب

6- تفسير قرآن در حدود چهار هزار صفحه ناتمام

7- حاشيه اى بر اسفار

مبارزات فقيد سعيد و قربانيهاى آن

مرحوم آيت اللَّه حاج آقا مصطفى رحمه اللَّه. در مبازرات ايران از سال 1341 شمسى يكى از افراد فعال و پركار و متحرك روحانيون يود و در به حركت درآوردن نيروهاى اصيل و فعاليت و كوششهاى طاقت فرسائى داشت.

در سال 1342 شمسى بعد از دستگيرى والد بزرگوارش در اثر هجوم وحشيانه جلادان شاه يكى از فرزندانش را از دست داد و نيز در حمله ديگرى كه دژخيمان دربار در سيزدهم آبانماه 1343 به منزل ايشان نمودند فرزند خردسال ديگرش كشته شد.

آن مرحوم بارها مى فرمود كه در راه آزادى كشته هاى بسيار خواهيم داد و بالاخره پيروزى ثمره پايدارى است.

مزار آن شهيد مجاهد

چون آن فقيد دانشمند به مرگ

غير مترقبه ناگهانى مشكوكى از دنيا رفت و جنازه اش با يك دنيا تاثر از نجف براى تغسيل و تجديد عهد با جدش حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام حمل به كربلا و پس از غسل با آب فرات و طواف در حرمين شريفين حضرت حسين و حضرت عباس عليهماالسلام با بيش از هفتاد اتوبوس تشيع و به نجف اشرف برگردانيده و با تجليل كم سابقه اى از عموم طبقات و تعطيل بازار كليه دكاكين نجف در معيت حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و تمام مراجع و آيات عظام نجف جز والد ماجدش كه اندكى تشيع نمودند (به اندازه تشيع هايى كه از ديگران مى كرد) به حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين (ع) آورده و پس از نماز خواندن آيت اللَّه خوئى و طواف حرم مطهر در ميان انبوه اشك و ناله در ايوان مطهر در مقبره علامه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى (كمپانى) در جنب مقبره علامه حلى به خاك رفت عاش سعيدا و مات سعيدا حشره اللَّه مع السعداء والصالحين

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

خواجوي، ملا محمد اسماعيل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمد اسماعيل خواجوئي، يكي از بزرگترين دانشوران قرن دوازدهم هجري است. وي مازندراني بود اما در اصفهان به تحصيل پرداخت. از اساتيد او اطلاع دقيقي در دست نيست او ظاهراً نزد بهاء الدين محمد اصفهاني مشهور به " فاضل هندي" و ملا محمد تنكابني مشهور به " فاضل سراب" تحصيل مي كرده است. اواسط زندگي خواجوئي مقارن با حمله افغانها و محاصره اصفهان است. دراين سالها (1134–1137) ه_. ق بسياري از مردم در اثر قحطي جان سپردند و عده ديگري به دست مهاجمان افغان كشته شدند. سقوط سلسله صفويه و بروز قحطي و

هرج و مرج و آشفتگي اوضاع و نابساماني وضع معيشتي مردم موجب از هم گسيختگي حوزه بزرگ علمي، ادبي و هنري اصفهان شد. پس از فرار افغانها از ايران و فروكش كردن آتش فتنه ، آنچه باقي ماند خرابي و ويراني شهر و از دست رفتن هزاران دانشمند و نابودي صدها كتابخانه و مركز علمي بود. ملا اسماعيل خواجوئي از معدود كساني بود كه با همت والاي خود كمر به احياي حوزه علمي اصفهان زد و با رونق بخشيدن به مدارس علميه و برپايي جلسات درس و تاليفات بسيار، بار ديگر از نابودي حتمي حوزه علمي اصفهان جلوگيري كرد. خواجوئي در فقه ، اصول، كلام، حكمت، رياضي ، هيات و ادبيات ، مهارت به سزايي داشت و از كساني بود كه فلسفه صدرايي (حكمت متعاليه) را به نسل هاي بعد انتقال داد.از او آثار علمي بسياري به جاي مانده است كه از همه مهمتر" مفتاح الفلاح" در شرح دعاي صباح، "جامع الشتات " ، " ابطال الزمان الموهوم" و " حاشيه بر اربعين" شيخ بهائي را مي توان نام برد. "ملا محمد مهدي نراقي"، "آقا محمد بيد آبادي"، "ميرزا ابوالقاسم مدرس" و "ملا محراب گيلاني" مشهورترين شاگردان خواجوئي به شمار مي روند. سرانجام اين دانشمند عاليقدر به سال 1173 ه_ ق به ديار باقي شتافت و در تخت فولاد اصفهان نزديك قبرستان فاضلان به خاك سپرده شد.در سالهاي اخير مجموعه تاريخي فرهنگي و مذهبي تخت فولاد بقعه اي بر سرمزار او بنياد نهاده است.

خوارزمي، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 442 ق)، فقيه، اديب و شاعر شيعى. ملقب به ضرير. پدرش از مردم نيشابور بود كه به خوارزم مهاجرت

كرد. حسن در اين شهر نشو و نما يافت. از جمله آثار وى: «تهذيب ديوان الادب»؛ «تهذيب اصلاح المنطق»؛ «زيادات اخبار خوارزم»؛ «محاسن من اسمه الحسن»؛ «ديوان» شعر، دو مجلد؛ «ديوان رسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (313 -312 /5)، الغدير (30/4)، كشف الظنون (108)، معجم الادباء (191/9)، معجم المولفين (296/3)، الوافى بالوفيات (272 -271 /12)، هديه العارفين (275/1).

خوانساري نجفي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ موسى خوانسارى از مشاهير مراجع و اكابر دانشمندان اين شهرستان بودند و در نجف اشرف. وى در حدود 1293 قمرى در خوانسار متولد شده و پس از بلوغ به اصفهان مسافرت و چند سالى در آنجا تحصيل نموده سپس به نجف مهاجرت و چندى از محضر مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى و مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و بالاخص آيت اللَّه محقق نائينى استفاده نموده و ضمناً خود به تدريس فقه و اصول استدلالى پرداخته تا در 26 ذى الحجه 1363 قمرى در سن هفتاد سالگى در نجف اشرف وفات و در مقبره مرحوم استادش مدفون گرديده است.

از آثار علمى او كتب زير است كه بطبع رسيده است:

1- حاشيه بر مكاسب

2- تقريرات اصول مرحوم آيت اللَّه نائينى

3- كتاب صلوة.

آنجناب داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى خوانسارى و عديل حضرت آيت اللَّه حاج سيد احمد خوانسارى مدظله مقيم معاصر تهران بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خوانساري، ابوتراب عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346 -1271 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و رجالى. وى عالم در علوم عقلى و نقلى بود. در خوانسار متولد شد و در اصفهان تحصيل كرد. در علوم شرعيه و حساب و جغرافيا و رياضيات و هندسه به مقام بلندى رسيد. او از شاگردان سيد حسين كوه كمرى بود كه بعد از وفات او مشغول به تدريس شد و در احكام و فتاوى مرجع خاص و عام گرديد. محمدمهدى اصفهانى درباره ى وى رساله اى به نام «مواهب البارى فى ترجمه العلامه الخوانسارى» نگاشته است. پيكر وى را پس از مرگ در وادى السلام نجف دفن كردند. از آثار وى: «الاحكام الوضيعه»؛ «اصاله العدم»؛ «اصول الفقه»؛ «البيان»، در تفسير قرآن؛ «الصراح فى الاحاديث

الحسان و الصحاح»؛ «سبيل الرشاد فى شرح نجاه العباد»، در ده مجلد؛ «النجوم الزاهرات»، در اثبات امامت ائمه (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (156/4)، الذريعه (238/23 ،172/3 ،117/2 ،303/1)، ريحانه (189 -187 /2)، علماء معاصرين (143 -139)، معجم المولفين (90/3).

خوانساري، جمال، جمال الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1125/1121 ق)، فقيه، اصولى، حكيم، محقق، محدث و متكلم. معروف به جمال المحققين. معاصر ملاميرزا شيروانى و علامه مجلسى بود. به همراه برادرش، آقا رضى، نزد پدرش، محقق خوانسارى، و دايى اش ملا محمدباقر محقق سبزوارى در حوزه ى علميه ى اصفهان تحصيل كرد و همانند پدرش صاحب تاليفات بسيارى شد، با اين تفاوت كه تاليفات وى بيشتر نقلى و تاليفات پدرش بيشتر عقلى است. از پدرش محقق خوانسارى و سيد ابرهيم بن مير معصوم حسينى قزوينى روايت مى كرد و از ملا محمدتقى مجلسى اجازه ى نقل حديث داشت. علماى بسيارى از وى اجازه روايت داشتند كه از آن جمله: محمد اكمل بهبهانى و محمد رفيع گيلانى. وى صاحب طبعى ظريف و نكته سنجى دقيق و باهوش، بخصوص در فهم ظواهر حديث كم نظير بود. چنانكه تيزهوشى وى را از روى ترجمه ى «مفتاح الفلاح» و تعليقاتى كه بر آن نگاشته است و كتاب مزارى كه براى شاه سلطان حسين هنگام زيارت امام رضا (ع) و توضيحاتى كه براى الفاظ زيارات آورده است، مى توان فهميد. وى كه عالمى متكلم بود، مذاهب چهار گانه ى اهل سنت را نقد كرد. او در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد اصفهان مدفون گرديد. اغلب منابع تاريخ وفات وى را سال 1125 ق نقل كرده اند و آقا بزرگ تهرانى با استناد به ماده تاريخ زير تاريخ وفات وى را سال 1121 ق مى داند:

«فوتش را بفاتح هاتفى از غيب گفت: كرد ايزد با حسين بن على حشر جمال يعنى 1121». از آثار وى: ترجمه ى «قرآن مجيد»؛ ترجمه ى «صحيفه ى سجاديه»؛ شرح فارسى «غرر و درر»؛ شرح فارسى «مفتاح الفلاح»؛ حاشيه بر «شرح عضدى»؛ حاشيه بر «تهذيب الاحكام»؛ حاشيه بر «بر من لا يحضره الفقيه»؛ «شرح اللمعه ش الشرائع»؛ شرح «الشفاء»؛ شرح «اشارات»؛ «شرح حديث البساط»؛ «النيه»؛ «اختيارات الايام»؛ «اصول الدين»، در امامت؛ حاشيه بر «شرح مختصر الاصول»؛ «جبر و اختيار»؛ شرح بر «حديث الطينه»؛ در جبر؛ «كلثوم ننه» يا «عقائد النساء» كه در آن رسوم و پندارهاى معمول ميان زنان آن روزگار ايران به نقد كشيده. از ديگر آثار او ترجمه «الفصول المختاره من العيون و المحاسن» معروف به «مجالس» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (231/9)، تاريخ ادبيات در ايران (316/5)، تذكره القبور (238)، الذريعه (440/24 ،192/13 ،82/14 ،53/6 ،506 ،122 /4 ،367/1)، روضات الجنات (210 -208 /2)، رياض العلماء (11/7 ،114/1)، ريحانه (54/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 148 -146 /12)، فوائد الرضويه (84 -83)، لغت نامه (ذيل/ جمال)، مولفين كتب چاپى (383 -381 /2)، معجم المولفين (255/9 ،154/3)، هديه الاحباب (120)، هديه العارفين (321/2).

خوانساري، رضي الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1113 ق)، عالم، فقيه، متكلم و شاعر. برادر كهتر آقا جمال خوانسارى است و هر دو به نام محمد ناميده شده اند و هر دو در اصفهان نشو و نما يافتند، و هر دو محضر پدر بزرگوارشان، محقق خوانسارى و دايى دانشمندشان، ملا محمدباقر سبزوارى، علم آموختند. وى قبل از برادرش در جوانى درگذشت. او از كسانى است كه حكم شاه سلطان حسين را در نهى از منكرات امضاء كرد. آقا

خليل اصفهانى قاينى از شاگردان اوست. از آثار وى: «المائده السماويه» يا «الاطعمه و الاشربه» كه براى شاه سليمان صفوى به زبان فارسى تاليف كرد، اين كتاب متمم «مشارق الشموس فى شرح الدورس» پدرش آقا حسين خوانسارى است؛ «شرح حديث البيضه»، كه در «كافى» آمده است، در احوال سفرا و كيفيت غيبت به زبان فارسى، كه آن را به نام شاه سلطان حسين صفوى نوشت؛ «شرح كتاب الصوم و الاعتكاف» از «شرح الدورس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (36/21 ،193/13 ،218/2)، ريحانه (230/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274 -273 /12)، فوائد الرضويه (183 -182)، لغت نامه (ذيل/ رضى الدين).

خوانساري، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يكي از روزهاي ارديبهشت سال 1267 ق . كه بهار با ماه رمضان تواءمان گشته بود و غنچه هاي ياد در آن مي شكفتند، در خوانسار شهري كه جاي جايش چشمه اي سر به بيرون آورده و چون نگيني سبز و بلند با دستهايي گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ مي كشد، در خانه سيد اسدالله ، عالم بزرگ شهر، نورسيده اي پاي در حيات نهاد كه نام او را محمد تقي گزاردند.

سيد محمد تقي جوانه اي بود روييده بر شاخه سار تباري كه در عرصه علم و زندگي درخت تناوري را شكل داده بودند و اين طليعه نيكويي براي او به شمار مي آمد. سلسله نسب او چنين بود سيد محمد تقي خوانساري فرزند علامه سيد اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سيد حسين و او فرزند عالم بزرگوار سيد ابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد

حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ... .

و در پايان سلسله نيز سرچشمه دانش و عصمت امام موسي بن جعفر عليه السلام قرار داشت .

ايام مكتب آمد، سيد محمد تقي در تيزهوشي گوي سبقت از همگنان ربود. او در اين سنين كم هم جذبه هاي معنوي را در خود احساس مي كرد. او كه در مكتب خط را بخوبي آموخت و قرآني را به خط خود نشوت و آن را وقف مسجد كرد.

حوزه خوانسار كه در آن زمان به بركت پدران سيد محمد تقي و ديگر فرزانه هاي علمي اش رونقي داشت ، دومين جايي بود كه سيد محمد تقي در دامنش استواري يافت و قامت راست كرد. سرعت فراگيري سيد محمد تقي چنان بود كه به هفده سالگي نرسيده ، ادبيات عرب و ديگر پايه هاي مقدماتي علوم اسلامي را فراگرفت . او در همين مدت قسمتهايي هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.

پاي درس بزرگان

خوانساري جوان پس از مشورتهايي كه با پدر كرد براي تكميل اندوخته ها رهسپار حوزه ديرپاي نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حركت او افزود .او در نجف پس از تكميل درسهاي ناتمام ، در درس محققان بزرگ اين رشته ها حاضر شد تا جوانه هاي اجتهاد كه از توانايي در تحقيق ريشه مي گيرد در او برويند. خوانساري جوان چهار سال در درس فقه و محقق بزرگ اصولي آية الله آخوند خراساني شركت كرد. در كنار اين آدرس به درس فقيه برجسته آية الله سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي هم حاضر گشت . بعد از ارتحال اين دو او از درسهاي اصول

آية الله نائيني ، آية اللله آقا ضياء عراقي و از درس فقه آية الله در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتيدش كوشش نكرد. اما آقا ضياء عراقي - كه بارها مقام اين شاگردش را ارج نهاده و گفته بود ((و حفظ مقام و نگهداري شؤ ونات آقاي خوانساري را مانند علماي متاءخر بر خود فرض مي دانم )) هنگامي كه او بعدها به ايران بازگشته بود، اجتهادنامه وي را از نجف برايش فرستاد. افزون بر اين آقاي خوانساري از اين استاد خود اجازه روايي نيز يافته بود.

بر بلنداي حماسه

با شروع جنگ جهاني اول كه حكومت عثماني به نفع آلمان درگير اين جنگ شد و در صف متحدين قرار گرفت ، قمرو عثمانيها در حيطه جنگ واقع گرديد. در 28 آبان 1293 ق . بصره و حوالي آن به تصرف قواي انگليس درآمد. موقعيتي حساس بود، دولت عثماني از روحانيون كمك طلبيد علماي شيعه با آنكه استبداد گسترده از طرف آن دولت بر جامعه اكثريت شيعي عراق روبرو بودند، نتوانستند در چنين هنگامه اي ناظر پايمال شدن سرزمين مقدس عراق شوند. اين بود كه جمع بسياري از مراجع فتواي جهاد دادند و چون خود در سنين پيري بودند فرزندانشان را به نيابت خويش رهسپار نبرد كردند و گروه ديگري از مجتهدان نيز خود راهي صحنه جهاد گشتند. در ايام محرم فتواهاي شورانگيز جهاد شراره حماسه را بويژه در جان طلايه داران دانش برانگيخت و در اين ميان آقاي خوانساري نيز كرسي درس و تحقيق را رها كرد و در صف رهسپاران جهاد قرار گرفت . او به گروه مجاهداني كه به همراه آية

الله سيد مصطفي كاشاني عازم نبرد بودند، پيوست . اين گروه سوار بر كشتي در رود دجله و فرات پيش تاختند و خود را به صفوف مقدم جبهه در حوالي بصره رسانيدند.

آقاي خوانساري در سنگرهاي جلو جبهه همراه با همدرسان خود آقاي سيد ابوالقاسم كاشاني و آقاي بختياري زاده مستقر گشت . او در نبرد با هزار تيري كه داشت و با مهارتي كه در تيراندازي يافته بود سينه سپاهيان دشمن را آماج خشم ساخت و آنگاه كه دشمن براي درهم شكستن مقاومت جنوب هجومي سخت را آغاز كرد او پر نشاط برود و خنده هاي بلندش تعجب دوستان را برمي انگيخت و وقتي هم كه سايه رخوت بر گروهي از جنگاوران افتاد باز فرياد او كه حرام بودن عقب نشيني در برابر دشمن را اعلام مي كرد، پرطنين بود، و شگفت تر زماني بود كه با تنگ تر شدن حلقه محاصره دشمن مجاهدان مهياي مرگ مي شدند و او شور نماز داشت و همگان را به آن مي خواند. گويي نماز عاشورايي حسين عليه السلام در ذهنش زندگي يافته بود.

قواي دشمن پيروزيهاي شاياني در جبهه فرات به دست آورد. ولي شكست در كوت العماره پاي رفتن را از آنان گرفت و به ناچار جبهه جنگ از جنوب به شرق تغيير يافت .

با اشغال بغداد كه مقارن با پيروزيهاي ديگر متفقين بود، پايان جهاد فرارسيد. از آن سو اشغالگران در تعقيب نيروهاي مقاومت برآمدند. دستگيريهاي وسيعي آغاز گشت و سرانجام خوانساري جوان هم كه در نبرد از قسمت پا مجروح شده بود، دستگير شد. مجاهدان عرب تنها با سپردن تعهدي آزاد گشتند اما برخورد

با مجاهدان ديگر متفاوت بود. انگليسي ها از آزادي آنان اجتناب ورزيدند. در اين ميان وساطتهايي نيز براي آزادي آقاي خوانساري صورت گرفت ولي بي ثمر بود. اشغالگران اسراي جنگي را در بندر بصره جمع نموده ، آنجا يا كشتي هايي به اسرارتگاههاي خود در مستعمراتشان فرستادند و آقاي خوانساري و قريب چهارصد تن ديگر از اسراء به جزيره سنگاپور برده شدند. چهار ماه طول كشيد تا كشتي آنان در آن سرزمين پهلو گرفت . در سنگاپور، اسرا در زنداني صحرايي قرار داده شدند. در اين زندان گروهي از مردمان وحشي جزيره نيز به نام كوكا به چشم مي خوردند. آنها به آدمخواري معروف بودند از آن رو هر روز صبح كه شيفت زندانبان عوض مي شد اسرا سرشماري مي شدند. در آن محيط خش آقاي خوانساري به تلاش علمي روي آورد. او علاوه بر تدريس منطق و حكمت ، خود نيز به آموختن پرداخت و توانست زبان انگليسي را از يك راجه هندي بياموزد. رئيس زندان كه متوجه مقام علمي او شده بود با توجه به آشنايي او به زبان انگليسي از او خواست كتابي گمراه ساز را ترجمه كند. او با آنكه روزهاي سختي را پيش روي خود داشت با اين درخواست مخالفت نمود. و شايد هم براي انتقام از اين سرسختي بود كه زندانبانان قصد جان او را كردند. او خود در اين باره گفته است :

((روزي همه به بيرون رفته بودند و من تنها بودم . زندانبانان حيواني وحشي را از آن دم در بر درون زندان ول كردند. حيوان جستي زد و بسرعت به طرف من آمد. خيلي نزديك

شد اما كاري به من نداشت . به دم در رفت و دو مرتبه برگشت . چند دفعه اين كار را انجام داد ولي كاري با من نكرد.))

بعدها كه راجه هندي آزاد شد در آزادي آقاي خوانساري كوشيد. در نتيجه آقاي خوانساري نيز پس از گذشت چهار سال تحمل رنج اسارت ، آزاد گشت .

مرجعيت

آية الله خوانساري بعد از رهايي از اسارت به زادگاهش خوانسار بازگشت . پس از آن ، آوازه حوزه نوبنياد سلطان آباد اراك ، در او شيفتگي نخستين را زنده ساخت و از همين رو در حوزه سلطان آباد به احترام آية الله حائري در درسشان شركت جست و خود نيز جداگانه به تدريس فقه ، اصول و حكمت پرداخت . ديري نگذشت كه او توجه آية الله حائري را به خود برانگيخت . آقاي خوانساري در سلك ياران نزديك و مشاوران برجسته (هياءت استفتايي ) آية الله حائري قرار گرفت . وي در پي اين نزديكيها نقش برجسته اي در شكل گيري حوزه علميه قم ايفا كرد و مشوقي در هجرت آية الله حائري به قم بود. در سال 1315 ش . حوزه قم در ماتم از دست دادن بنيانگذارش به سوگ نشست . در آن موقعيت خطير آية الله صدر و آية الله حجت و همچنين آية الله خوانساري كه سه تن از شاگردان و ياران برجسته آية الله حائري بودند، براي تصدي مسؤ وليت حوزه و عهده داري رهبري ديني مردم مورد توجه قرار گرفتند. در اين ميان آية الله خوانساري با شايستگي هاي فراوان اخلاقي و علمي كه داشت پيشگام نگشت ، اما شيخ محمد صدوقي

و شيخ مجتبي عراقي و تني چند از دوستانشان در پاگيري مرجعيت ايشان تلاش ورزيدند. درس خارج براي ايشان تدارك گرديد و قرار شد ادامه درس استادش حائري را بگويد. رفته رفته اين شخصيت برجسته مورد اقبال جامعه ايراني قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتياطي به ايشان از طرف آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني دامنه مرجعيت او گسترش يافت . اما با اين همه او آية الله صدر و آية الله حجت براي حاكم نمودن وحدت رهبري ديني مردم و زدودن شائبه هاي تفرقه ، آية الله بروجردي را به قم خواندند و با اصرار زياد او را بر اين سمند نشاندند.

سالهاي طولاني تدريس آية الله خانساري كه از حوزه نجف آغاز گشت ، جمع زيادي از آموختگان فضل او را همراه داشت . در سالهاي آخر تدريس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مي شد كه تنها شايستگاني چند ياراي حضور در آن را يافتند. آثار علمي ايشان غير از آن رساله هاي فتوايي كه نظريات فقهي ايشان را در بر داشت ، تقريرات درسهاي خارجي بود كه شاگردانش جمع آوري كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ايشان بود كه به همت شاگرد برجسته اش آية الله محمد علي اراكي و درس صلوة كه از سوي شاگرد فرزانه ديگرشان آقا مجتبي عراقي نگارش يافت .

نماز

نماز آية الله خوانساري حديث شگفتي داشت . در او چنان باور خدا تجلي كرده بود كه در نماز حجاب برمي كشيد و روحش به بهشت ياد درمي آمد. او خود در اين باره چنين گفته بود: در نماز كه

مي ايستم مثل اين كه است كه با خدا شفاهي صحبت مي كنم و انگار رخ به رخ هستم . در پي نماياندن اين چهره معنوي او بود كه با درخواست جمعي از دل باوران ، آية الله سيد احمد خوانساري ، برقراري نماز جماعت فيضيه را به او واگذاشت . در اين نماز پرشكوه حتي مقدساني كه ترديدشان در عدالت امامان جماعت بسيار بود و به هر كس اقتدا نمي كردند، بي هيچ واهمه اي با او به نماز مي ايستادند. بعضي از شبها هم كه آقاي خوانساري نمي آمد آية الله (امام ) خميني كه از اساتيد بنام حوزه بود اقامه نماز مي كرد. از آن رو كه نماز جمعه در نظرگاه فقهي آية الله خوانساري واجب احتياطي بود در حوالي سال 1320 بعد از ساليان سال اين نماز متروك و مهجور مانده بود، از سوي آن فقيه بزرگ در مدرسه فيضيه بپا شد. بعدها فيضيه هم گنجايش خيل آن همه مشتاقان نداشت . براي همين ، مكان نماز به مسجد امام حسن عسكري عليه السلام انتقال يافت . برگزاري اين نماز چنان پرتاءثير شد كه به دنبال آن در بيشتر شهرها نماز جمعه جاني تازه گرفت .

نماز باران

يكي از حوادث مهم كه از آثار شهودي آقاي خوانساري از نگاه ديني ، نماز باراني است كه او آن را اقامه نمود تا تجلي دعا و نماز را در زندگي به گونه اي ملموس آشكار كند. در شهريور 1320 كه متفقين در ايران به طور انبوه حضور يافتند. در آن موقع موجي از قحطي و نابساماني در كشور به راه افتاد. قسمتي از سپاه

متفقين در منطقه خاكفرج قم استقرار يافت و بعد از مدتي كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت . اشغال هنوز ادامه داشت كه زمينهاي مساعد و وسيع شهر قم - كه به صورت ديم كشت مي شد - با گذشت دو ماه بهاري از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز اين خشكسالي موقعيت غذايي مردم بحراني شد. اهالي قم ، چاره در خواندن نماز باران ديدند. آنان به جستجوي امامي برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفايش خواستن را معني بخشيد. مردم راهي خانه هاي آقايان صدر، حجت و خوانساري شدند. آقايان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظيفه هاي شرعي خود را بجا آوريد، آسمان و زمين دستهايشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاي خوانساري نتوانست جواب نه بگويد و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است . به همين علت اطلاعيه هايي در سطح شهر نصب گرديد كه آقاي خوانساري در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهي ايشان را از پايان بد كار بيم دادند اما او گفت حالا كه چنين شده ، خواندن اين نماز بر من تكليفي است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزديك شدن لحظه موعود بهائيان شهر، متفقين را به انگيزه هاي اين حركت بدبين نمودند تا جايي كه اين نيروها در پوششي دفاعي رفتند. در روز موعود، جمعيت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراي خاكفرج كه در نيم كيلومتري شهر قرار داشت و مصلاي آن محسوب مي شد بروند. آية الله خوانساري

هم با طماءنينه و آرامش مخصوص و در حالي كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده اي از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعيت افزون بر بيست هزار نفر بود و 3/2 ساكنان شهر را در بر مي گرفت . با عبور آرام مردم از كنار پادگان ، شائبه هاي ترديد زدوده شد و توطئه بهائيان بي اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثري از اجابت ديده نشد. آية الله خوانساري كه بارها عطوفت و مهرباني پايان ناپذير خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبي مي دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمي است . او بعد از پايان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاي او باز به كوي خواهش روند و نماز باراني ديگر بخوانند. اين بار نماز در باغهاي پشت قبرستان نوبپاگشت . غروب يكشنبه فرا رسيد و آسمان بي تكه ابري سرخ گونگي خورشيد را به نظاره نشست . گزارش هواشناسان غربي كه در پادگان خاكفرج بودند گوياي اين بود كه بارشي روي نخواهد داد.

دين ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولي در خاطره خود مي گويد: ((آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آية الله خوانساري در مدرسه فيضيه رفتيم . اكنون يادم نيست كه به چه مناسبتي شبها در مدرسه فيضيه بعد از نماز جلسه روضه خواني و سخنراني بود. مرحوم حاج محمد تقي اشرافي به منبر رفت و هنوز اوايل سخنراني ايشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلي آمد.))

اين باران چنان

گسترده و بي امان بود كه تا آن وقت چنين بارشي را كسي سراغ نداشت . بي سيم هاي پادگان خاكفرج به كار افتاد و خبر اين حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتي كوتاه پس از تاءييد آن از طرف مقامهاي رسمي لندن و آمريكا، از طريق راديو انعكاس جهاني يافت .

حج نمونه

تا شهريور 1328 ش هفت سال مي گذشت كه ايران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانيان كه تشنه تر از همه مي نمودند در اين حج ، حضوري پرجلوه بود. حضوري آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما ناميدند. روحانيان بزرگي چون آية الله ميرزا محمد فيض و تني چند از علماي برجسته در اين حركت به چشم مي خوردند. آية الله خوانساري هم به دعوت يكي از بازاريان تهران به اين كاروان پيوست . در همان روزهاي نخست ورود ايشان به مكه او وحدت آفرين گشت و با اعلام ثبوت رؤ يت ماه از طرف ايشان اختلاف رخت بربست و وقتي هم كه جمعي از شيعيان از او تقاضاي برپايي جماعت نمودند، او بي اعتنا به درخواست ايشان ، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت . چه آنكه اين حج براي همبستگي بود و دلبستگي و دميدن روح برادري ، تا در سايه وحدتي ظاهري روحها به وحدت رسند در مدينه نحل اقامت آية الله خوانساري جاي آمد و شد هياءت ها و كاروانهاي مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هياءت علماي مصر به سرپرستي شيخ حسن البناء، مرشد عام جمعيت اخوان المسلمين بود. گفتگوهاي دوستانه اش آغاز گشت و تلاش آية الله خوانساري در

نزديكي و ايجاد تفاهم هر چه بيشتر بود. در پاسخ به اين خبر اخوان وحدت ، خطباي مصري هم با او، همصدا گرديدند.

فتواهاي شورآفرين

آية الله خوانساري همگام با آية الله حاج آقا حسين قمي ، پيشگام مبارزه عليه كشف حجاب ، در اين مبارزه شركت نمود. او در آن جو پراختناق در فتواي روشنگرانه بر زروري بودن حجاب پاي فشرد.

با شروع شكل گيري توطئه اشغال فلسطين ، آية الله خوانساري با فرياد آية الله كاشاني همنوا بود. او در فتوايي فداكاري و كمك مسلمانان را در قضيه فلسطين و جنگ صهيونيسم واجب شمرد سرانجام فريادها كارساز شد و هزاران فدايي اسلام آماده عزيمت به فلسطين گرديدند اما با سنگ اندازي هاي دولت وقت اين اعزام چشمگير انجام نپذيرفت .

همگامي آية الله خوانساري با آية الله كاشاني مرزهاي فراتري پيموده است . او با فتوايي سرنوشت ساز ملي شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از اين سرمايه خداداد خواهان گرديد. در هنگام برگزاري انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پيروزي نهضت ملي انجام گرفت ، ايشان بار ديگر به ياري رهبري نهضت آية الله كاشاني شتافت و در فتوايي مهم شركت در انتخابات را اداي وظيفه شرعي دانست و سستي در اين راه را عملي مسؤ وليت آفرين در پيشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار اين فتوا، تاءثير بسزايي در انتخابات مزبور گذاشت . و در تهران تاءثير آن شگفت آورتر بود.

پاييز حزن

سال 1331 ش علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آية الله خوانساري با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هواي ييلاقي همدان سپري كند. با قبول

اين درخواست ، آية الله خوانساري با همراهانش آية الله اراكي ، آية الله آخوند ملاعلي همداني ، آية الله خميني و فرزند بزرگشان سيد محمد باقر، مؤ لف محترم آقاي مجتبي عراقي راهي آنجا گرديد.

آية الله خوانساري در استقبالي پرشور وارد شهر شد. در پي اغتنام از انفاس قدسي او مردم شهر از وي تقاضاي اقامه جماعت در مسجد جامع كردند. در يكي از آن روزها كه او براي برپايي نماز به مسجد مي رفت ، در بين راه دچار حمله قلبي گشت و سرانجام نزديكيهاي ظهر هفتم ذيحجه 1371 ق به احرام جانان در آمد و لبيك گويان به سراي او شتافت كه حج چهره اي از زندگي هر روز است . و چنين شد كه رؤ ياي آية الله بروجردي نيز تعبير گشت . او در رؤ ياي در همان شبهاي قبل از وفات آن فقيه نامدار ديده بود كه سيد مرتضي رحلت كرده و او را به شهر قم مي آوردند. قبر او اينك در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام هم آغوش استادش آية الله حائري قرار دارد.

خوزاني، محمد ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن غياث الدين از علماى قرن دوازده هجرى در اصفهان است. عالم فاضل كامل، متبحّر در فقه و اصول و حكمت بوده، اوايل قاضى اصفهان بوده، و سپس قاضى عسكر نادر شاه گرديد.

از شاگردان و مجازين از امير محمّد حسين خاتون آبادى و مير محمّد باقر خليفه سلطانى است، و جمعى كثير از او اجازه روايت يافته اند.

در سال 1160 در اصفهان وفات يافته، در مقبره آب بخشان مدفون گرديد.

در فوائد الرضوية(9:1) درباره او گويد: متمهّر در اصول فقه، و

حاذق در حكمت و معقول، دقيق الذهن، عميق الفكر، كامل العلم، شيرين كلام و عذب البيان.

كتب زير از تأليفات اوست:

- امان الحثيث فى دراية الحديث 1- تفسير آيه و اذا قرى ء القرآن 2- تفسير قرآن 3- حواشى بر كتب اربعه 4- رساله در تحريم غنا 5- رساله در اين كه درهم و دينار مانند هم است يا قيمت در آنها معتبر مى باشد؛ 6- رساله در مشروعيّت تلقين ميّت جهت اطفال؛ و غيره.

در كتاب روضات الجنات(:652) در ضمن شرح حال حاج شيخ محمد [بن محمد زمان] كاشانى از او نامى برده شده است.

در كتاب راهنماى دانشوران(259:1) گويد: خوزانى (با ضمّ و سكون) منسوب است به خوزان، و آن نام چندين موضع است، و از جمله قريه خوزان ماربين اصفهان است، و از منسوبين بدانجاست: قاضى محمّد ابراهيم خوزانى... و احمد بن محمد خوزانى اصفهانى، در طبقه شعرا.

از اشعار اوست:

خذفى الشباب من الهوى بنصيب

إنّ المشيب إليه غير حبيب

ودع اغترارك بالخضاب و عاره

فالشيب احسن من سواد خضيب

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خونساري، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن موسوى خونسارى رحمةاللَّه از علماء بنام همدان بوده اند.

وى از اصحاب و خصصيين و شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى سيد محمدكاظم يزدى بوده و مدت يازده سال تمام در نجف اشرف مشغول تحصيل و از اساتيد وقت مثل مرحوم حاج آقا رضاى همدانى و آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده نموده و چند سالى هم اواخر مرحوم ميرزاى بزرگ «آيت اللَّه مجدد شيرازى» را درك نموده و كراماتى هم نقل كرده اند تا آنكه اهالى همدان مسجدى مخصوص او بنا كردند پس در زمان مرحوم آيت اللَّه طباطبايى يزدى صاحب عروةالوثقى از نجف اشرف

حركت با تجليل زيادى وارد همدان و مورد توجه قاطبه مردم همدان به طبقات مختلف گرديده و در زمان خود معروف به زهد و تقوى و در اقامه جماعت اول روحانى محسوب بودند و پس از شصت سال خدمت و ترويج شرع در سن نود و دوسالگى در اول ماه شعبان 1337 شمسى به رحمت ايزدى پيوسته و با تجليل فوق العاده جناره آن مرحوم حمل به نجف اشرف گرديده و در جوار مولى الموحدين اميرالمومنين عليه صلوات المصلين مدفون گرديده است داراى پنج پسر مى باشد كه ترجمه دو نفر از آنها را مى نگارم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

خونساري، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام سيد ضياءالدين خونسارى از علماء اعلام و افاضل كرام حوزه علميه و مبرزين شاگردان مرحوم آيت الله حايرى بودند كه از اراك به قم هجرت نموده و تا آخر عمر مرحوم حايرى از دروس فقه و اصول وى استفاده كرده اند.

تولد او در سال 1312 ق- در خونسار واقع شده و پس از طى مقدمات و سطوح به اراك رفته و بعد با انتقال حوزه به قم آمده تا سال 1358 قمرى كه از دنيا رفته و در جوار امامزاده معروف به شاه محمدقاسم مدفون شده است.

در تقوا و علم و فضيلت و جودت ذهن مشار بالبنان بوده و مرحوم آيت الله حايرى توجه مخصوصى به ايشان داشت در عيد فطر 1352 قمرى مرحوم آيت الله نماز عيد را به وى واگذار نموده كه در صحن به جماعت انجام دادند.

نفوذى در خونسار و حومه آن داشت و در تابستانها كه آنجا مى رفتند فصل دعاوى و خصومات با ايشان بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خونساري، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آخوند ملا محمدعلى خونسارى قدس اللَّه سره متوفى 1332 قمرى از علماء برجسته و مجتهدين حوزه علميه نجف اشرف از شاگردان بزرگ مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و اكابر مراجع و آيات عظام نجف اشرف و مدرسين به نام آن سامان و داراى دامادهاى بزرگوارى مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ موسى خونسارى متولد 1293 متوفى 1363.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

خونساري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم مبرور سيدالفقهاء والمجتهدين و سند العلماء والمتقين الورع الزكى والمجاهد الصفى والتقى النقى الحاج السيد محمدتقى بن سيد الاعلام السيد اسداللَّه الموسوى الخونسارى قدس اللَّه نفسه الزكيه ابن العلامة الاوحد السيد محمد بن المحقق السيد حسين بن العلامة الافضل السيد ابوالقاسم بن الامام الاكبر العلامة الاجل الحاج السيد حسن بن مولا العلامة الحاج ميرزا ابوالقاسم (جعفر) ابن السيد حسين بن السيد قاسم ابن السيد محب اللَّه بن السيد قاسم ابن السيد مهدى بن السيد زين العابدين بن السيد ابراهيم ابن السيد كريم الدين بن السيد ركن الدين بن السيد زين العابدين ابن السيد صالح (العالم الجليل الشهير بالقصير) ابن السيد محمد بن السيد محمود بن السيد حسين بن السيد حسن بن السيد احمد بن السيد ابراهيم بن السيد المجاهد السيد عيسى بن السيد حسن بن السيد يحيى ابن السيد ابراهيم بن السيد حسن بن السيد عبداللَّه ابن الامام الهمام موسى بن جعفر عليهماالسلام

ساروا و قد بعدت عنا منازلهم

هذه المنازل والاثار والطلل

مخبرات بان القوم قد رحلوا

فالان لا عوض عنهم و لا بدل

فسرت شرقا و غربا فى تطلبهم

و كلما جئت ربعاً قيل لى رحلوا

ولادت اين بزرگوار در سال 1305 قمرى در قصبه خونسار واقع و وفاتش در هفتم ذى الحجه 1371 قمرى در همدان اتفاق افتاد و

از آنجا با تشييع كم نظيرى حمل به تهران و از آنجا به قم و در مسجد بالاسر كنار در قبله و قبر مرحوم آيت اللَّه حايرى مدفون گرديد.

نگارنده ترجمه معظم له را درج اول آثار الحجه از ص 142 تا ص 161 نگاشته و نيز در ص 384 ج 4 كتاب مشاهير دانشمندان اسلام متذكر شده در اينجا به طور متوسط مى نگارم. آن جناب پس از طى مقدمات در خونسار در سال 1322 قمرى مشرف به عتبات عاليات شده و در درس مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى شركت نموده و پس از فوت آنان در درس بزرگانى مانند مرحوم شريعت اصفهانى و آقاى آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ على قوچانى حضور يافته و در هنگام ثوره عراق با مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و مرحوم آيت اللَّه كاشانى به جنگ انگليس و استعمارگران رفته تا در سال 1333 تبعيد به هندوستان شده و بعد از چهار سال گرفتارى به ايران و وطن خود خونسار مراجعت و بعد از اندكى توقف به اراك رفته و در درس مرحوم آيت اللَّه حايرى حاضر و با معيت آن مرحوم به قم مهاجرت نموده و در تشكيل حوزه قم و حفظ آن تشريك مساعى داشته و بعد از فوت آن مرحوم به اتفاق دو قرين عزيز خود مرحومين آيتين حجت و صدر تا آمدن مرحوم آيت اللَّه بروجردى از نگهدارى حوزه و سرپرستى و تربيت طلاب و محصلين لحظه اى مسامحه ننمودند و چه بسيار از افاضل بلكه مراجعى كه از حوزه آن مرحوم بيرون آمده اند.

نياكان و اسلاف آيت اللَّه خونسارى

در ميان آن سلسله جليله ستارگان درخشانى در آسمان علم و دانش و

چراغهاى فروزانى در طريق هدايت و خداپرستى و گلهاى زينت بخشى در مجالس زهد و تقوا يافت شده كه هر يك به نوبه خود علم اسلام و پرچم دين را به دوش كشيده و هزاران نفر را از گمراهى جهل و نادانى به شاهراه مستقيم ديانت هدايت نموده و نامهاى نيك و يادگارهاى ارزنده اى از خود به جاى گذارده اند و جامعه علم و روحانيت را مرهون زحمات و مشقتهاى طاقت فرساى خويش ساخته اند يكى از آن رجال برجسته دانشمند متقى آقا سيد ابوالقاسم فرزند آيت اللَّه حاج سيد حسين است كه در سال 1161 در قصبه خونسار متولد شده و در اعلا درجه زهد و تقوا و علم و دانش بوده و به علت شدت احتياط در دين و اجتناب از پيروى هوا و دنيا سراسر زندگى از اقامه جماعت و رياست و حكم و فتوا كناره گيرى نموده و به تمام قوا كوشش در انجام مهمات و قضاء حوائج اخوان مى فرمود داراى نفسى عجيب و دعائى مجرب كه در زمره كراماتش شمرده مى شد چنانچه مشهور است كه به مجرد خواندن يا نوشتن دعاء بيماران شفا مى يافتند.

در اواسط ماه مبارك رمضان در سال 1240 در قصبه خونسار به رحمت حق واصل شده (از روضات الجنات ص 126- الكنى والالقاب ج 1 ص 135).

ديگر از اعاظم اين خانواده آيت اللَّه العلام الحاج سيد حسين است كه از اكابر محققين اعلام و عظام علماء اسلام داراى اخلاق نيكو و در اعلا درجه زهد و تقوا و دين در زمان خود بوده زاويه خونسار را به جهت خود اختيار و كمتر از آن قصبه بيرون آمده از مسافرت خوددارى مى فرمود و از اين رو

نامش بر بسيارى از علماء و دانشمندان مخفى و پوشيده گشته در روز يكشنبه هشتم رجب سال 1291 در قصبه نامبرده رحلت و در جوار منزلش مدفون و قرش مزار مردم خونسار است.

و ديگر ابوالقاسم جعفر بن الحسين است كه در ماه صفر روز اربعين سال 1090 در اصفهان متولد مقدمات و سطح را در نزد علماء و دانشمندان اصفهانى تحصيل و در قسمت دروس نهائى خدمت علامه مجلسى تلمذ نموده است و لذا از ايشان در كتب و مصنفاتش تعبير مى نمايد (شيخى الاعظم و استادى الافخم).

داراى تاليفات و تصنيفات چنديست در كلام و فقه و ادعيه و غير ذلك و يكى از شاهكارهاى ادبى ايشان منظومه عربى ميمى كه خالى از همزه و الف و متجاوز از سه هزار بيت كه در حكم و آداب شرعيه نوشته است.

در حدود سال 1130 به واسطه فتنه افاغنه در اصفهان حركت نموده و به موجب تقاضاى اهالى خونسار را محل اقامت خود قرار داده و در آنجا قيام و اقدام به امورات شرعيه نمود تا در سيزدهم ذى القعده سال 1157 در قريه قودجان كه از قراء خونسار است رحلت و به رحمت حق واصل و در همان قريه مدفون و قبرش مزار هر خاص و عام است و در رحلتش اشعارى سرودند كه از آن جمله است.

مير ابوالقاسم اعلم ز جهان رحلت كرد

از ميان نسخه آداب مسلمانى رفت

سال تاريخ وفاتش ز خرد پرسيدم

گفت داناى ادب عالم ربانى رفت

و در شرح نوابغ و بزرگان اين سلسله به تراجم رجال و مشجرات آل الرسول مراجعه شود زيرا كه اين كتاب را گنجايش آن نيست.

يكى از آثار و كرامات باهرات

مترجم معظم ما نماز استسقاء اوست كه در آثار الحجه مشروحاً ذكر كردم و در جرائد و مجلات آن روز هم مسطور گرديده و حتى به كشورهاى ديگر هم مخابره شده است و آن در سال 1363 قمرى بود همان سالى كه متفقين ايران را اشغال كرده بودند و در قم باران نباريد و باغات و مزارع خشكيده و خطر قحطى و خشكسالى مردم قم را تهديد مى كرد آن مرحوم دو روز متواليا براى نماز باران به صحرا رفتند و در روز دوم چنان باران آمد كه سيلها روان و جويبارها به راه افتاد و اين از انفاس قدسيه آن مجسمه تقوا و پيكره فضيلت بود.

اشعار دانشمندان درباره نماز باران آن مرحوم

ادباء و فضلاء قم و ساير بلاد در فوت و مدح آن مرحوم بسيار داد سخن داده كه براى اختصار چند قصيده آن را مى نگارم. آقاى نبوى قمى كه از فضلاء و خطباء به نام حوزه علميه قم است گويد:

مخزن علم و كمالى مصدر زهد و ورع

زهره افلاك زهدى بهتر از هر اخترى

ياور دين را تو يارى خصم او را دشمنى

بى نوايان را نوائى بى كسان را ياورى

قهرمان عرصه ميدان علم و دانشى

علم و تقوا را سراسر كشور پهناورى

از محمد وز تقى شد نا ناميت تمام

زين دو نور حق عيان گرديده اينك انورى

اى مجاهد كز سر صدق و صفا كردى قيام

الحق الحق در زمانه مظهر يا قاهرى

بايد اينسان معدن علم و هنر آيد برون

از دبستانى كه او آموخت علم و سرورى

مايه فخر و مباهاتى تو بر اسلاميان

دشمنان دين و آئين را فروزان آذرى

بر سر اسلاميان جاويد بادا سايه ات

بخت خصمت تيره گون گردد جهان كافرى

عقل عاجز گردد

از وصف تو اى يكتاپرست

يكه خواه و يكه جوى و يك نواى يك سرى

علامه اديب آقاى كرمى اهوازى گويد

لهفى على رجل الحقيقة والتقى

الاية العظمى محمد التقى

بطل اقام عماد دين المصطفى

بجهاده و تعليمه المتدفق

القت له الدنيا مقاليد الورى

فهو الزعيم بمغرب و بمشرق

خونسار مولده و فى النجف استقى

من فيض حيدرة السعادة والرقى

كمعاهد الكفار حتى حل من

كيد العدى بمحيط اسر ضيق

مازال منتصبا تؤم جماعة

و يشيد فى الجمعات احسن منطق

شحت بوابلها السماء فما انثنى

من ورده و صلوته حتى سقى

ارخه ماظلت بنوحك امه (1371)

لهوى التقى الا لانك متقى

مرحوم حجةالاسلام حاج سيد هادى روحانى رودسرى گويد

بهر بهار گل از گل شكفته مالامال

گل شريعت ايمان شده است محوالحال

گلى فروشده در گل كه تا به يوم قيام

گلاب اوست كه هر دم ز ديدگان سيال

برفت آيت عظماى عصر خونسارى

فقيه آل محمد همان ستوده خصال

جهاد كرد و اسارت برفت و حبس نشست

كه تا ستون ديانت بيابد استقلال

بحفظ حوزه و در تربيت نموده قيام

در آن زمان كه شدى بدر حوزه همچو هلال

نماز جمعه بپا كرد نفس قدسى او

به تشنگان حقيقت چشاند آب زلال

هزار و سيصد و هفتاد و يك پس از هجرت

بروز هفتم ذى الحجه با شكوه و جلال

برفت آن تقى متقى و زاهد دهر

به نزد جد گرامش كشيده رخت وصال

نمود ختم بگفتار خويش روحانى

كه پيش از اين ز تأسف نداشت حال مقام

در شب فوت آن مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى در خواب مى بيند كه سيد بزرگوار علم الهدى سيد مرتضى موسوى شاگرد مبرز شيخ مفيد رحمه اللَّه از دنيا رفته و جنازه او را به قم مى آورند بسيار متأثر شده و با وحشت از خواب بيدار و انتظار وقوع حادثه اى را مى برد كه از همدان تلفوناً اطلاع ضايعه فوت معظم له را مى دهند

پس تعبير خواب خود را يافته و عموم علماء و محصلين حوزه و مردم متدين قم را براى استقبال از جنازه و تشييع آن اعزام مى فرمايند نگارنده هم در مشهد مقدس بودم كه آنشب خواب عجيبى ديدم كه در حرم مطهر ايستاده ام ولى ضريح و صندوق قبر شريف نيست بسيار نگران بودم از خواب بيدار شده و با يكى از علماء و مراجع مشهد خواب را گفته و گفتم گمانم اينست كه يكى از علماء بزرگ از دنيا رفته است تا دو ساعت بعد راديو خبر اين حادثه را داد. فرزندان برومندى دارد كه در ميان آنان جنابان حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمدباقر و آقاى حاج سيد محمدعلى به فضل و دانش موصوف و ترجمه آنان در ج 3 مذكور خواهد گرديد.

(1371 -1305 ق)، مجتهد، مدرس حوزه و مرجع. در خوانسار متولد شد. پس از تحصيل مقدمات در خوانسار به عتبات رفت و از محضر آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و علامه يزدى بهره جست. سپس در حوزه ى درس بزرگانى چون شريعت اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ على قوچانى حضور يافت. وى هنگام انقلاب عراق همراه با آيت اللَّه محمد تقى شيرازى و آيت اللَّه كاشانى، با انگليس و استعمارگران به مبارزه پرداخت و در پى آن به هندوستان تبعيد شد. آيت اللَّه خوانسارى بعد از چهار سال گرفتارى به ايران بازگشت و پس از مدت كوتاهى توقف در خوانسار، به اراك رفت و از حوزه ى درسى آيت اللَّه حايرى بهره مند شد. پس از مدتى همراه وى به قم مهاجرت كرد و در تشكيل حوزه ى قم سعى بسيار كرد. بعد از فوت آيت اللَّه ميرزا عبدالكريم حايرى به

اتفاق آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه صدر، تا آمدن آيت اللَّه بروجردى، به نگهدارى از حوزه و سرپرستى و تربيت طلاب مشغول شد. نماز باران وى در سال 1363 ق در قم بسيار مشهور است. وى سرانجام در همدان درگذشت و در مسجد بالا سر قم دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (157/ 3)، الكنى و الالقاب، ترجمه (385 -384/ 4)، گنجينه ى دانشمندان (322 -321/ 1).

خونساري، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج سيد مصطفى بن العلامه حاج سيد احمد موسوى خونسارى از علماء اعلام و آيات عظام حوزه علميه قم است داراى مقامات علمى و كمالات نفسانى حسبى و نسبى است.

تولدش در ربيع المولود سال 1321 قمرى در خونسار واقع شده و پس از رشد و تميز مقدمات را از مرحوم آقا سيد على خونسارى دائى خويش خوانده و سطوح را از والد ماجدش فراگرفته و در سال 1340 هجرى به قم مشرف و از اول ورود به قم به حوزه درس مرحوم آيت الله حايرى حاضر و چندين دوره فقه و اصول را نزد آن جناب استفاده نموده تا حائز مقام اجتهاد و استنباط و مورد تصديق معظم له واقع شده و حدود ده ماه هم از مرحومين علمين اصفهانى و نائينى در قم بهره مند گرديده و هم مدت كوتاهى از مرحوم آيت الله قمى و آقازاده خراسانى و آيت الله ميرزا محمدصادق اصفهانى و آقا رضاى مسجد شاهى اصفهانى استفاده كرده اند و از هر خرمنى از علوم آنها خوشه ها چيده و بهره ها برده تا ورود آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله كه به ايشان پيوسته و از اصحاب استفتاء و خواص حواريين معظم له گرديده و هم تدريس فقه

و اصول داشته و دارد.

تاليفات چندى دارد كه فهرست آنها را مى نگارم 1- الديانه الاسلاميه در اصول اعتقادات مى باشد 2- تقريرات درس مرحوم آيت الله حايرى در اصول و صلوه و نكاح و مكاسب.

3- الجواهر المودعه كه كتاب نفيسى است ولى هيچكدام آنها تاكنون به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خويي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1247- شهادت 1325 ق)، عالم و فقيه امامى. مشهور به علامه خويى. وى از طايفه دنبلى بود كه در شهر خوى متولد شد و در همان جا ساكن بود. او در بيشتر علوم دينى اعلم از فقه، اصول و حديث تبحر داشت و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى به شمار مى رفت، و از شيخ محمد حسين كاظمى و شيخ مهدى نجفى كاشف الغطاء روايت مى كرد. عمر وى به بخشش و داد و دهش و تحكيم اساس دين گذاشت. حاج ميرزا ابراهيم در طى حوادث مشروطه در منزل خود در خوى شهيد شد و جنازه اش مدتى بعد به نجف انتقال يافت. از آثار وى: حاشيه بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى؛ «ملخص المقال فى تحقيق احوال الرجال»؛ «شرح چهل حديث»؛ «الدره النجفيه»؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «الدعوات»؛ «رساله اى در اصول».[1]

مرحوم اوردبادى رحمه اللَّه گويد العلامة الاكبر حاج ميرزا ابراهيم خوئى شهيد الانقلاب خوى سال 1325 قمرى از تلاميذ شيخ الطائفه حجة الحق شيخ انصارى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد حسين كوه كمريست.

از تأليفات او 1- حاشيه بر رسائل شيخ مخطوط كه نسخه آن در كتابخانه رضويه موجود است 2- شرح نهج البلاغه 3- كتاب الاربعين حديث 4- كتاب الرجال 5- كتاب فى الدعوات و اين چهار كتاب مطبوع است.

مرحوم آيت اللَّه امينى در ص 342 شهداء

الفضيلة گويد مرحوم حاج ميرزا ابراهيم خوئى متولد 1247 قمرى از طراز اول راسخين در علم و منضلعين مشاركين در فنون فقه و اصول و كلام و حديث و حكمت و عرفان و رجال بود و اما اخلاق: پس او قدوه ارباب اخلاق بوده و مردم بايد به وى اقتدا و تبعيت بنمايند داراى جود و كرم و علو طبع و مناعت نفس و انفاق فى سبيل اللَّه مقامات و مواقفى بود كه تاريخ ناطق و تشكر بر آنها ابديست چنانچه فوائد علميش مدى الدهر باقى و سرمديست او را ثروتى مهم بود و در محلى كه خدا راضى و دوست مى داشت صرف مى كرد.

كسى بر چشمه احسانش وارد نمى شد مگر آنكه سيراب برمى گشت واحدى به اميدى حضرتش را قصد نمى نمود الا آنكه روضه آرزويش با ابر جودش سبز و خرم مى گشت و از عايدات خود با كثرت آن صرف نمى كرد بر نفس خود مگر نصف عشر آن را و همين طور بذل و عطا مى كرد و اقامه عمود دين و تعظيم شعائر اللَّه مى نمود. تا اينكه در صبح ششم ماه شعبان 1325 در سن هفتاد و هشت سالگى در صحن خانه خود بضرب گلوله در راه دين با رشد و عقل و مجد و شرف طاهر از دنس به درجه شهادت فايض گشت و فقدا و طامه كبرى گشت كه چشمه ها خون گريست و دلها از عظم خطب فادح و كرب شديد متفطر گرديد سوگند با خداى كه آن مصيبتى بود كه خسارت بر اسلام وارد آورد كه به هيچ چيز جبران آن نمى شود و بر اساس دين ثلمه اى رسيد كه سد و التيام نمى پذيرد.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (30/1)، اعيان الشيعه (135/2)، ايضاح المكنون (553/2)، الذريعه (214/22 ،113/14 ،200 ،199/8 ،152/6 ،428/4 ،409/1)، لغت نامه (ذيل/ دنبلى).

خويي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 ق- 1371 ش)، مجتهد، فقيه، اصولى، مفسر، مدرس و مرجع بزرگ شيعه. آيت اللَّه خويى در خوى متولد شد. در سال 1330 به نجف رفت و پس از تحصيل علوم ادبى و منطق و اصول فقه و كلام و فلسفه، بحث عالى خارج را نزد مجتهدان بزرگى چون آيت اللَّه شيخ الشريعه ى اصفهانى، شيخ مهدى مازندرانى، شيخ ضياءالدين عراقى، شيخ محمد حسين غروى، شيخ محمد حسين نايينى، شيخ محمد جواد بلاغى و آيت اللَّه سيد حسن بادكوبه اى، فراگرفت و به درجه ى اجتهاد رسيد. آيت اللَّه خويى مدتى در مسجد الخضراء نزديك حرم اميرالمومنين (ع) به تدريس بحث خارج «مكاسب» شيخ انصارى، كتاب «صلاه» و بحث خارج «عروه»، و همچنين تفسير قرآن پرداخت. در حوزه ى درس ايشان هزاران شاگرد تربيت يافتند كه هر يك به عنوان مرجعى در سراسر بلاد اسلامى منتشرند. در عراق درگذشت و در نجف دفن شد. او تاليفات متعددى دارد كه برخى از آنها عبارت است از: «اجود التقريرات»؛ «الامر بين الامرين»؛ «البيان فى تفسير القرآن»؛ «التنبيه على حكم اللباس المشكوك عليه»؛ «التنقيح فى شرح العروه الوثقى»؛ «مدارك العروه»؛ «الدراسات فى الاصول»؛ «مصباح الفقاهه»؛ «تكمله منهاج الصالحين»؛ «مبانى تكمله ى منهاج الصالحين»؛ «تهذيب و تتميم منهاج الصالحين»؛ «مستحدثات المسائل»؛ «منتخب الرسائل»؛ «مناسك الحج»؛ «المسائل المنتخبه»؛ «فقه القرآن على المذاهب الخمس»؛ «المحاضرات فى الفقه الجعفرى»؛ «معجم رجال الحديث» در بيست و سه جلد و برخى كتب ديگر كه هنوز طبع نشده.[1]

فقيه مرجع مدرس.

تولد: 15(1278 رجب 1317 ق.)، خوى.

درگذشت: 17 مرداد 1371،

كوفه.

آيت الله سيد ابوالقاسم خويى، فرزند على اكبر فرزند هاشم موسوى خويى نجفى، در شهر خوى به تحصيل برخى مقدمات پرداخت. در سال 1330 ق. به نجف اشرف رفت و در حوزه ى علميه ى نجف به فراگرفتن علوم ادبى و منطق پرداخت. پس از فراگيرى كتاب هاى درسى اصولى و فقهى و از جمله نزد پدرش، به تحصيل خارج نزد استادان مختلف و از جمله آيت الله شيخ فتح الله معروف به شيخ الشريعه اصفهانى، آيت الله شيخ مهدى مازندرانى، آيت الله شيخ ضياءالدين عراقى، آيت الله محمدحسين اصفهانى، آيت الله محمدحسين نايينى، آيت الله شيخ محمدجواد بلاغى، آيت الله سيد محمدحسين بادكوبى پرداخت. بعد با اجازه آيت الله محمدحسين نايينى به تدريس كتب اماميه و غير اماميه، كتب اربعه (كافى، فقه، تهذيب، استبصار) و جوامع (وسايل بحار، وافى) پرداخت.

در سال 1352 ق. بسيارى از علما مانند آيت الله نايينى، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، آيت الله عراقى و آيت الله بلاغى به مقام علمى و اجتهاد ايشان شهادت دادند. در اين زمان بود كه آيت الله العظمى خويى مجلس بحث خارج خود را در مسجدالخضراء نزديك حرم حضرت امير (ع) تشكيل داد و سال ها به تدريس بحث خارج مكاسب آيت الله شيخ مرتضى انصارى، كتاب صلاة و بحث خارج عروة از سيد محمدكاظم يزدى از كتاب طهارت وبعدها نيز به تفسير قرآن كريم پرداخت.

از جمله آيار ايشان مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: البيان فى تفسير القرآن؛ اجود التقريرات (دو جلد)؛ تكمله منهاج الصالحين؛ مبانى تكمله منهاج الصالحين (دو جلد) المسائل منتخبه، مستحدثات المسائل؛ تعليقه على العروة الوثقى؛ رسالة فى اللباس المشكوك؛ نفحات الاعجاز فى الرد على حسن الايجاز؛ منتخب الرسائل؛ تعليقه على المسائل الفقيه؛ منتخب توضيح المسائل؛ تلخيص المنتخب؛ مناسك الحج (به

عربى و نيز به فارسى)؛ تعليقه المنهج الاحكام الحج؛ معجم رجال الحديث (بيست و سه جلد).

تقريرات آيت الله العظمى خويى به شرح زير هستند: تنقيح العروة الوثقى، شش جلد در علم و فقه، دروس فى فقه الشيعه چهار جلد در علم فقه، مستند العروة سه جلد در علم فقه، فقه العترة، دو جلد در علم فقه، تحرير العروة يك جلد در علم فقه، مصباح الفقاهه، سه جلد در علم فقه، محاضرات فى الفقه الجعفرى، دو جلد در علم فقه، الدر الغوالى فى فروع العلم الاجمالى، يك جلد در علم فقه، محاضرات فى اصول الفقه، پنج جلد در علم اصول، مصباح الاصول، دو جلد در علم اصول؛ مبانى الاستنباط، دو جلد در علم اصول؛ دراسات فى الاصول، مصابيح الاصول يك جلد در علم اصول، جواهر الاصول، يك جلد در علم اصول؛ الامر بين الامرين، يك جلد در علم اصول؛ الرأى السديد فى الاجتهاد و التقليد، يك جلد در علم فقه؛ رسالة فى التحقيق الكر، يك جلد در علم فقه؛ رسالة فى حكم اوانى الذهب، يك جلد در علم فقه.

از كتاب هاى طبع نشده وى ميتوان به عنوان هاى زير اشاره كرد: اضاةالقلوب؛ فقه القرآن على المذاهب الخمس؛ فهرست جامع الشتات؛ ازالة المحاده عن ملك المنافع المتضادة؛ آثارة العقول؛ قاعدة التحاوز؛ تعارض.

آيت الله العظمى خويى در پى يك بيمارى قلبى در بيمارستان ابن النفيس بغداد بسترى و پس از يك هفته به نجف اشرف بازگشت و پس از گذشت چند روز به علت كهولت سن در ساعت سه بعدازظهر به وقت بغداد در روز هفدهم مرداد 1371 (مطابق با هشتم صفر 1413 ق.) در كوفه چشم از جهان فروبست. پيكر ايشان صبح

يك شنبه در نجف اشرف تشييع شد و در مسجد الخضراء (صحن مطهر علوى) به خاك سپرده شد.

منابع: معجم رجال الحديث، جلد 22، ص. 17. آيت الله العظمى خويى به رحمت ايزدى پيوست»، كيهان فرهنگى س. 9 ش. 6 (شهريور 1371)، ص. 55. «چهره درخشان علوم مختلف اسلامى، حاج سيد ابوالقاسم خويى (ره)»، كيهان، ش. 14575(25 شهريور 1371)، ص. 18 ص. گنجينه دانشمندان، جلد پنجم/ شيخ محمد شريف رازى، ص. 65 -64 مجلس نشين قدس، يادوراه پيشگام شهداى محراب، آيت الله قاضى طباطبائى/ شعر دوست، با مقدمه اى از حجت الاسلام سدى حسين موسوى تبريزى گنجنيه دانشمندان، جلد دوم/ شيخ محمد شريف رازى، ص. 9 -3.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 6، ص 55)، مولفين كتب چاپى (242 -240 /1).

خويي، ابوعبداللَّه، شهاب الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(693 -626 ق)، فقيه شافعى و قاضى. وى در دمشق به دنيا آمد و در آنجا نشو و نما يافت. وى متولى قضاوت در قدس، سپس در حلب و مصر بود. از جمله آثار وى: «اقاليم التعاليم»؛ «الجبرو المقابله»؛ «البيان»؛ «العروض».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (219/6)، روضات الجنات (78 -77 /8)، لغت نامه (ذيل/ ابن خويى)، معجم المولفين (258/8).

خويي، شمس الدين، ابوالعباس احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(639/637 -583 ق)، قاضى و فقيه شافعى. معروف به قاضى القضاه خويى. از مشاهير حكما و فقهاى شافعى مذهب بود كه در آذربايجان تولد يافت. علوم عقلى را نزد فخرالدين رازى فراگرفت و ديگر استادانش على طوسى، ابن الزبيدى و ابن الصلاح بودند. در زمان الملك معظم عيسى به شام سفر كرد و در دمشق اقامت گزيد و به منصب قاضى القضاتى آنجا رسيد. وى در علوم شرعى و حكمى دست داشت و به اصول طب و علوم ديگر نيز آشنا بود و در مدرسه ى عادليه، مجلس درس فقه داشت. در دمشق درگذشت. از آثار وى: تكميل تفسير كبير «مفاتيح الغيب» استادش فخر رازى كه موفق نشده بود آنرا به پايان رساند؛ «ينابيع العلوم»؛ شرح «الارشاد» محمد عميدى، در علم خلاف و جدل؛ مختصر «النفائس» محمد عميدى، در جدول به نام «عرائس النفائس»؛ كتابى در «نحو»؛ كتابى در «عروض». خويى منظوماتى نيز داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (588/1)، تاريخ ادبيات در ايران (236/3)، ريحانه (195/2)، سيرالنبلاء (65 -64 /23)، كشف الظنون (2051 ،1966 ،1113 ،918 ،69)، الكنى و الالقاب (222 -221 /2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المولفين (216/1)، الوافى بالوفيات (376 -375 /6)، هديه الاحباب (133)، هديه العارفين (93 -92

/1).

خوييني قزويني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1307 -1247 ق)، فقيه، محقق و محدث شيعى. معروف به حاج ملا آقا. وى در خويين متولد شد. پس از تحصيل علوم اوليه به قزوين رفت و چندى در آنجا تحصيل كرد، آنگاه به اصفهان رفت و در نزد مشايخ آن شهر درس خواند سپس به عتبات عاليه رفت و پس از بازگشت در قزوين مسكن گزيد و به امر تدريس و فتوى اشتغال يافت. از آثار وى: «الارث»؛ «مرآت المراد»، در رجال؛ «منظومه ديات»؛ «معراج الوصول الى علم الاصول»؛ در دو جلد؛ «اللوامع»، در فقه، در سه مجلد؛ رساله ى «الجبر و التفويض»؛ حاشيه بر «تفسير الصافى»، تا پايان سوره ى بقره؛ حاشيه بر «صيغ العقود» زنجانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (175/3)، الذريعه (286 -285/20 ،84 -83 /5 ،441/1)، ريحانه (196 -195 ،8 /2)، المآثر و الآثار (143)، معجم المولفين (176/2)، مكارم الآثار (1297 -1296 /4).

خوييني قزويني، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1372 -1289 ق)، مجتهد، فقيه و نويسنده. در خويين متولد شد. مقدمات را در قزوين فراگرفت، سپس به عراق رفت و نزد علماى آنجا تلمذ كرد. شيخ عبدالكريم پس از پايان تحصيلات به ايران بازگشت و تا سال 1320 ش سمت رياست حوزه ى علميه ى زنجان را بر عهده داشت. در سال 1325 ش به قم رفت و در همان جا درگذشت. و در قبرستان شيخان قم دفن شد. آثار وى: «خودآموز كفايه يا تقريرات آخوند خراسانى»، در دو جلد؛ «رساله ى عمليه»؛ «حاشيه بر عروه الوثقى»، ناتمام؛ «كتاب الفوائد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (226/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (161/3)، مولفين كتب چاپى (910/3).

خوئي زنجاني، اسحاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسحق بن المولى ابراهيم الخوئى الزنجانى متوفى حدود 1324 ق عالمى فاضل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خوئي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولدش در نيمه ماه رجب سنه هزار و سيصد و هفده در شهر خوى واقع شده و والد ماجدش مرحوم حجه الاسلام حاج سيد على اكبر موسوى خوئى در سال 1364 قمرى در مشهد مقدس براى نگارنده گفت قبل از ولادتش يكى از فضلاء خوى از شاگردان من كه طلبه باتقوا و متدينى بود نزد من آمد و گفت حضرت اميرالمومنين عليه السلام را در خواب ديدم و چند پيام براى شما داده و گفت فرمودند به سيد على اكبر بگو نماز و روزه استيجارى را بده و آن خانه را هم مال ايتام نيست مال مدعى است به صاحبش بگذار و حملى كه همسرت دارد پسر است نامش را ابوالقاسم بگذار.

آن بزرگوار پس از تولد و نشو و نما در خاندان علم و دانش در سال 1330 با مرحوم والدش به نجف مشرف شده و به ادامه تحصيل پرداخته تا در مدت كوتاهى حاضر درس مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله عراقى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى گرديده و گوى سبقت از همگنان ربوده و تقريرات استادش مرحوم نائينى را به نام (اجود التقريرات) به رشته تحرير و طبع آورده و شهرت علميش مخصوص در علم اصول زبانزد همه گرديده و حوزه درس مستقلى تشكيل و فضلاء بلاد از همه جا به درسش حاضر و كسب افتخار مى نمودند.

از مزاياى درس معظم له عربى تدريس كردن بود زيرا با اينكه ايرانى و آذربايجانى بود درس فقه و اصول خود را در مسجد الخضراء عربى سليس و كتابى و فصيح بدون

هيچ وقفه و لكنتى بيان مى كرد كه عرب و عجم از او استفاده و كامياب مى شدند.

مرحوم والدش حجه الاسلام حاج سيد على اكبر موسوى خوئى كه از علماء مشهد و ائمه جماعت مسجد جامع گوهرشاد بودند سيدى بسيار جليل و بزرگوار و به خود مى باليد و افتخار مى كرد با داشتن چنين فرزند برومندى كه از مبرزين علماء و مراجع و مجتهدين شيعه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خوئي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن خوئى بن آيه الله حاج سيد ابوالقاسم بن آيه الله حاج سيد مهدى بن حجه الاسلام سيد صادق حسينى خوئى قدس سره دائى معظم آيه الله العظمى فقيه اهل بيت عصمت عليهم السلام فى عصره و جامع العلوم و الفنون فى دهره العلامه الكبرى ابوالمعالى سيد شهاب الدين النجفى مرعشى مدظله العالى از علماء بنام تبريز بوده اند.

سلسله نسب آن بزرگوار با نسب مرحوم آيه الله حاج سيد حسين كوهكمرى و آيه الله حجت كوهكمرى يكى مى شوند و منتهى مى شوند بسيد حسن كه در زنوز نزديك شهر مرند قبرش مزار مؤمنين مى باشد و نسب سيد حسن هم منتهى به حضرت على اصغر فرزند حضرت امام زين العابدين عليه السلام منتهى مى گردد. و آيه الله سيد مهدى جد آقا سيد حسن از اعاظم تلامذه شيخنا الانصارى بوده و آيه الله آقا سيد ابوالقاسم والدشان از تلامذه فاضل شربيانى و آيه الله حاج شيخ محمد حسن مامقانى بوده است.

مترجم معظم در سال 1289 در شهر تبريز متولد شده والده ايشان مخدره صالحه بانو حاجيه هماى خانم صبيه مرحوم حاج منجم بانى پل معروف به پل منجم در شهر مذكور مى باشد.

اساتيد ايشان والدشان و عموى مكرمشان آيه الله آقاى حاج سيد رضا خوئى

و ساير علماء تبريز بوده و بعد به نجف اشرف مهاجرت و سالهاى متمادى در درس مرحوم آيه الله حاج سيد كاظم يزدى صاحب عروه و آيه الله شريعت تلمذ نموده و پس از وفات آن دو بزرگوار به تبريز آمده و به تدريس و اقامه جماعت و بيان عقايد و احكام دينيه پرداخته.

اجتهاد و روايتى

داراى اجازات عديده از آيه الله يزدى و آيه الله شريعت و آيه الله فيروزآبادى و آيه الله آقا شيخ زين العابدين مرندى و آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى مى باشد:

آثار قلمى ايشان از اين قرار است:

1- مجالس المواعظ كتابى است به نحو مجلس مجلس 2- شرح زيارت عاشورا 3- شرح صحيفه سجاديه 4- شرح دعاء سمات 5- حاشيه بر عروه الوثقى 6- غايه القصوى.

در سال 1379 قمرى وفات نموده و پس از مدتى كه در مزار سيد ابراهيم امانت سپرده شده بود حمل به نجف اشرف و در وادى السلام در قبرستان خانوادگى مدفون گرديد. داراى دو پسر به نام آقا سيد باقر كه از تجار و ساكن مشهد مقدس است 2- آقا سيد عبدالكريم ساكن تبريز و داماد مرحوم آيه الله حاج ميرزا مهدى انگجى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

خوئي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق بن المرحوم كربلائى على خوئى از علماء معروف معاصر شهرستان خوى مى باشد.

وى در سال هزار دويست و هفتاد و هشت شمسى در خوى متولد شده و پس از رشد و خواندن دروس جديد و تدريس در مدارس جديد موفق به تحصيل علوم دينيه گرديده و مقدمات و سطوح وسطى را در مدت سه سال در خوى خوانده و پس از آن مهاجرت به قم نموده

و سطوح نهائى را از مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى رحمةاللَّه فراگرفته و خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حجت رضوان اللَّه تعالى عليه در مدت بيست و سه سال استفاده كامل نموده تا به مدارج علم كمال رسيد و به تدريس فقه و اصول پرداخته اما جمع كثيرى از اهالى خوى از حضرت آيت اللَّه حجت ره تقاضا نمودند كه ايشان را براى هدايت و ارشاد مردم اعزام به خوى فرمايند پس به امر معظم له به وطن برگشته و تاكنون به اقامه جماعت و ترويج دين و نشر احكام مبين و تدريس علوم دينى فقهاً و اصولا اشتغال دارند. آثار علمى ايشان از اينقرار است:

1- دوره اصول من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

2- كتاب طهارة من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

3- كتاب صلوة من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

4- لباس مشكوك من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

5- كتاب صوم من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

6- كتاب خمس من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خوئي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماء طراز اول و از شاگردان مبرز شيخنا الانصارى كاتب تقريرات او بود كه برخى احتمال مى دادند كه بعد از شيخ جانشين او گردد در سال 1309 قمرى از دنيا رفت از تأليفات او حاشيه بر رسائل مى باشد اعيان الشيعه جزء 41 ص 253 درباره وى گويد الشيخ على الخوئى النجفى توفى فى النجف اول المحرم 1309 و دفن به

وادى السلام من كبار تلاميذ الشيخ مرتضى الانصارى كان محققا مدققا عميق النظر فى علم الاصول والفقه كان يدرس بعد استاده الرسائل و يحضر درسه افاضل طلبة العرب و كان و رعاً تقيا موثوقاً به عند اهل العلم و قوراً قليل الكلام حسن التقرير له رسائل فى حجية الظن.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خوئي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد على اصغر بن المرحوم العالم الجليل السيد مجتبى بن العلامه آيت اللَّه آقا سيد صادق حسينى صادقى خوئى از علماء محترم و معروف معاصر تهران مى باشند.

وى در تاريخ 13 محرم الحرام 1312 ق در خوى متولد شده و پس از پرورش در حجر والد ماجد و خواندن مقدمات و ادبيات از مرحوم آخوند حاج ملا على مدد بدل آبادى (يكى از مضافات شهرستان خوى) و مقدارى از سطوح فقه و اصول را از مرحوم حاج شيخ محمد خوئى معروف به ساكن كوچه (درق) و مقدارى از پسر عم گرام خود آيت اللَّه آقا سيد باقر مرحوم استفاده كرده و در تاريخ 1341 ق- ه مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت يكسال رسائل و خيارات مكاسب را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين رشتى خوانده و بعد از درس خارج (صلوه) مرحوم آيت اللَّه حجت كوهكمرى و مدتى از ابحاث متاجر مرحوم آيت اللَّه ايروانى و ضمنا از محضر و دراسات مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين اصفهانى (كمپانى) و مرحوم آيت اللَّه محقق آقا ميرزا حسين نائينى رحمهم اللَّه فقها و اصولا و مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند گرديده آنگاه در سال 1350 ق به ايران مراجعت و بواسطه دعوت رسمى اهالى محترم شهرستان خوى و امريه مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به شهرستان خوى عزيمت نموده

و قريب پنجسال در آن سامان بوظائف روحى و دينى از اقامه جماعت و غيره پرداخته و پس از آن بواسطه عدم امنيت به نجف بازگشت و حدود سه سال و اندى بتدريس اشتغال داشته و در سال 1358 ق باز بخوى آمده و مدرسه مخروبه (نمازى) خوى را تعمير اساسى و بجمع و تربيت طلاب و محصلين از شهر و حومه آن مبادرت نموده و عده كثيرى كه اكنون در خوى و حومه آن بوظائف مقرره روحانيت اشتغال دارند و از علماء مبرز بشمار مى روند از محصلين دوره اول (مدرسه نمازى) معظم له (پس از تعمير آن) مى باشند و معاريف آنها عبارتند از:

1- حجةالاسلام آقاى حاج سيد جعفر مرقانى (داماد معظم له)

2- حجةالاسلام حاج شيخ ابوطالب فاضلى مقيم تهران.

3- حجةالاسلام آقاى حاج ميرزا خليل قبله اى مقيم فعلى تهران.

4- حجةالاسلام حاج شيخ حسن بصيرى ساكن خوى.

5- حجةالاسلام آقاى حاج سيد محمد مصرى ساكن خوى.

6- حجةالاسلام ميرزا محمدعلى ديلمقانى ساكن تبريز.

7- حجةالاسلام آقاى ميرزا حسين رائى ساكن تهران.

8- حجةالاسلام ميرزا محمود صميمى ساكن (مكان خوى) و غير آنها

و در سال 1361 ق به جهت پاره ى از محذورات و ناامنى محل به تهران مهاجرت و تاكنون به اقامه جماعت و تدريس و ساير وظائف روحى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه خوئى مذكور كه در حال حاضر هشتاد و دو سال از سن مباركش مى گذرد از آيات عظام و علماء اعلام آذربايجان مقيم تهرانند عالمى متين و موصوف بفضل و تقوا و با مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت (استاد معظم ما) صداقت تام و ارادت تمام داشتند و مورد توجه مخصوص آن مرحوم بودند.

از آثار ايشان است:

1- تعمير و بنيان

اساسى مدرسه نمازى خوى كه خود مخارج اوليه آن را مرحوم مبرور حاج يحيى سلماسى مقيم قم دادند و مابقى را مردم متدين ديگر مساعدت نمودند. 2- تأسيس كتابخانه مدرسه نمازى. 3- اهداء مقدارى از كتب به آن كتابخانه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خوئي ، محمد شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد. در خوى از شهرهاى آذربايجان متولد گرديده، و در تبريز و خوى تحصيل نموده تا به درجه ى اجتهاد رسيده، پس از جنگ ايران و روس جزو علماى مجاهد وارد شده، و به ميدان جنگ شتافته، پس از آن مجبورا ترك آن حدود نموده، و به جهت اشتهار و قدرت سيد حجة الاسلام به اصفهان آمده، نزد ايشان در كمال احترام مى زيسته، و پس از آن كه مسجد سيد ساخته مى شود مرحوم حجة الاسلام امامت يك وقت مسجد ميرزا باقر را به ايشان واگذار نموده، و در كمال زهد و قناعت زندگى نموده، در سال 1265 وفات يافته، در مقبره ى كوچك مسجد سيد مدفون مى شود. ظاهرا وى را تأليفاتى بوده كه از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خوئيني، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم بن العلامه حاج ملا ابراهيم خوئينى زنجانى عالمى با ورع و مجتهدى باكمال بوده كه از مسقط الراس خود به زنجان آمده و پس از پايان سطوح به نجف مشرف و از محضر مرحوم آيت الله كفائى استفاده نموده و از اجلاء تلامذه آن بزرگوار گرديده و هم از آيات ديگر آنجا بهره مند شده و پس از مراجعت به زنجان و خوئين در سال 1366 ق مهاجرت به قم نموده و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته تا سال 1372 كه داعى حق را اجابت نموده و در زمين پاك قم به خاك رفته است.

تاليفات و آثارى دارد از جمله: 1- رساله عمليه 2- حاشيه بر عروه الوثقى.

3- شرح بر كفايه الاصول فارسى به نام خودآموز كفايه در دو مجلد كه به طبع رسيده است 4-

كتاب الفوائد در مطالب متفرقه.

فرزندان فاضل و صالح و برومندى دارد مانند 1- جناب آقا شيخ عبدالرحيم خوئينى كه از فضلاء حوزه علميه و شاگردان مبرز آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى و آيات حاضر ديگر مى باشند و داراى مقام علم و عمل و تقوايند.

2- آقاى آقاشيخ احمد 3- آقاى آقاشيخ محمد 4- آقاى آقاشيخ محمود 5- آقاى آقاشيخ هادى 6- آقاى آقاشيخ اسمعيل 7- آقاى آقاشيخ على 8- آقاى آقاشيخ على اصغر كه تمامى از علماء و فضلاء معاصر قم و نجف و تهرانند و تفصيل ترجمه ايشان و مرحوم والدشان را جناب حجه الاسلام آقاى حاج سيد ابراهيم موسوى زنجانى در تاريخ علماء زنجان از ص 358 تا 366 نوشته و به طبع رسانيده است بدانجا مراجعه شود...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خياباني سبحاني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1392 -1299 ق)، عالم، مجتهد و محدث. محمدحسين در تبريز متولد شد. مادرش شهربانو نوه ى فتحعلى شاه بود. پس از فراگيرى مقدمات، نجوم و حساب استدلالى را نزد ميرزا على منجم و سطوح عالى فقه و اصول را نزد آيت اللَّه انگجى و شرح «اشارات» را نزد شيخ حسين قراچه داغى فراگرفت. در سال 1327 ق به نجف رفت و حدود يازده سال از محضر آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى، آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى بهره مند شد، و با كسب اجازه ى اجتهاد و روايت در سال 1339 ق به تبريز بازگشت و به تدريس علوم دينى پرداخت. پس از فوت در جوار حضرت معصومه (ع) در قم دفن شد. از آثار وى: حاشيه بر «كفايه الاصول»؛ يك دوره «صلاه استدلالى»؛ «خيارات»؛ حايه بر «رسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و

مشاهير (162/3)، گنجينه ى دانشمندان (315 -314 /3).

خيارجي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد از مجتهدين مبرز زمان خود و به زهد و ورع و تقوا موصوف و معروف و در سال 1343 وفات نموده مرحوم والدش آقا شيخ علينقى از اجلاء شاگردان شيخنا الانصارى و صاحب رساله عمليه بوده و در قزوين در عصر خود مرجعيت مطلقه داشته و قريب سيصد نفر از فضلاء به درسش حاضر مى شدند تا در سال 1302 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

خيارجي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى فرزند شيخ محمد است وى در قزوين در بيت علم و تقوا در سال 1289 شمسى متولد شد و در حجر فضيلت و دانش پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح وسطى مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ آنجا تكميل آنگاه از محضر و دراسات خارج آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى استفاده نموده و به دريافت اجازات از آنان نائل شده آنگاه به وطن خود مراجعت و به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته و تا هم اكنون اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده در رشته هاى مختلف مانند رد بر صوفيه و غيره مى باشد كه هنوز به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

دارابي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر بن ابى اسحاق العلوى الموسوى الدارابى المعروف به كشفى از بزرگان علماء اماميه در قرن سيزدهم و عالمى محقق و متبحر و دانشمندى جامع و مصنفى بزرگوار بوده است. تولد وى در سال 1189 قمرى واقع شده و بر حب علم و دانش پرورش يافته و در درياى علوم و فنون شناور گرديده تا جمع نمود بين علم و ارتعان و ذوق و عرفان را و در عصر خود ممتاز و رياست عامه و مرجعيت تامه پيدا نمود و او يكى از اعاجيب روزگار و نوابغ دوران و يگانه در فنون تفسير و عرفان بود و آثار ارزنده و آموزنده كه از آنها كتاب شريف (تحفةالملوك) است در سير و سلوك و عقل و

جهل و تعديل قواى عقلانى و جهلانى به فارسى نوشت كه مانند آن تأليف نگرديده است علامه رازى در كتاب (الذريعه) ج 3 ص 471 آن را ياد و تعريف بسيار نموده است و ديگر كتاب (اجابة المضطرين) به فارسى در اصول دين كه نيز در ج 2 كتاب الذريعه ص 120 مذكور شده است و ديگر كتاب (البلدالامين) در اصول دين منظوم بيش از هزار بيت كه در ج 3 ص 144 كتاب مذكور ياد شده و ديگر كتاب (ميزان الملوك) در عدالت سلطان در بين رعيت و ديگر منظومه در علم كلام و كتاب (كفايةالايتام) سه جلد در فقه و كتاب (برق و شرق) در شرح بعضى از احاديث و كتاب (سنابرق) در شرح دعاء ماه رجب دعاء ناحيه مقدسه (اللهم انى اسئلك بمعانى جميع ما يدعوك) كه در آن نسب خويش را ذكر كرده است.

آن بزرگوار در سال 1267 قمرى در بروجرد وفات نمود.

ترجمه او را فاضل مراغى در (المآثر والاثار) و ميرزا فرصت شيرازى در آثار العجم و ديگران ذكر كرده اند وى داراى اولاد عديده بوده كه نوعاً از علماء و دانشمندان فارس و بروجرد و تهران بوده اند بدين شرح:

1- سيد اسحق 2- سيد صبغةاللَّه 3- سيد يعقوب از يك مادر نجفيه 4- سيد مصطفى كه مادرش اهل اصطهبانات بوده 5- سيد سينا 6- سيد عيسى مادرشان اهل اصفهان بوده 7- سيد حسن 8- سيد على 9- سيد يحيى مادرشان يزدى بوده 10- سيد موسى 11- سيد روح 12- آيت اللَّه سيد ريحان اللَّه كه مادرشان بروجردى بوده و آيت اللَّه سيد ريحان اللَّه پدر مرحوم حجةالاسلام حاج سيد مهدى كشفى در عصر خود يكى

از رؤساء روحانى و علمى تهران بوده است.

مرحوم حجةالاسلام آسيد يحيى كشفى دارابى يكى از فرزندان آن بزرگوار در سال 1266 قمرى در موقع رياست آنجناب در فتنه بابيه به شهادت رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دارابي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، فقيه، اصولى، عالم و فيلسوف. وى از عالمان بزرگ و فيلسوفان برجسته بود. در معقول و منقول سرآمد و در فقه و اصول نابغه بود. وى در اكثر علوم به مرتبه ى بلندى رسيده بود. حكمت را از ملا هادى سبزوارى صاحب «منظومه» فراگرفت. وى كتاب «الاسفار» را به خط خود نوشت و حواشى بر آن نگاشت. اين حواشى بر تبحر و تحقيق او دلالت مى كند. از شاگردانش شيخ احمد شيرازى نجفى معروف به شانه ساز و ميرزا ابراهيم نيريزى مى باشند. از ديگر آثارش: شرح «دعاء كميل»، به شيوه ى استادش در شرح «دعاء الصباح» و «دعاء جوشن»؛ شرح «قصيده ى ميرفندرسكى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (15/14 ،259/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 984 -983 /14)، گنجينه ى دانشمندان (106/5).

داركي اصفهاني، ابوالقاسم عبدالعزيز

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 375 ق)، فقيه شافعى. دارك از روستاهاى اصفهان است. پدرش در زمان خود محدث برجسته ى اصفهان بود. داركى در 353 ق به نيشابور، و پس از چندى به بغداد رفت و تا پايان عمر در آنجا ساكن شد. وى فقه را از ابواسحاق مروزى و حديث را از جد مادرى خود، حسن بن محمد داركى، فرا گرفت. او در مسجد دعلج بغداد درس مى گفت و در جامع بغداد حلقه ى فتوى و نظر داشت. وى در مذهب شافعى سرآمد بود. گرچه متهم به اعتزال بود، اما او را در حديث ثقه اى امين مى دانستند. بيشتر اوقات به استناد حديث نبوى، برخلاف دو مذهب شافعى و حنفى، فتوى مى داد و در پاسخ اعتراض مى گفت: «حديث شريف مقدم بر فتواى آن دو اما است» و ذهبى در «سير» گويد كه اين كلام صحيح است اما به شرط صحت

سند. شيخ ابوحامد اسفراينى و جمعى ديگر از شيوخ بغداد و ديگر شهرها همچون ابوطالب فقيه، ابوالقاسم تنوخى از شاگردان وى بودند. ابوحامد اسفراينى او را ستوده و گويد كه فقيه تر از او نديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 576 -575/ 380 -351)، تاريخ بغداد (465 -463 /10)، ريحانه (205/2)، سير النبلاء (406 -404 /16)، الكنى و الالقاب (483/2)، وفيات الاعيان (189 -188 /3).

دارمي سرخسي، ابوجعفر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 253 ق)، محدث و فقيه اهل سنت. در سرخس متولد شد. و در نيشابور نشو و نما يافت. اكثر اوقات زندگى وى در طلب حديث گذشت. جهت استماع حديث به بغداد رفت. وى مدتى در سرخس متولى امور قضا بود. پس از چندى به نيشابور بازگشت و در همان جا زيست تا درگذشت. از نضر بن شميل و على بن حسين بن واقد و جعفر بن عون و ابوعاصم نبيل حديث شنيد. وى در حديث ثقه بود و بخارى و مسلم در «صحيح»هاى خود و عمرو بن على فلاس و محمد بن المثنى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. احمد حنبل او را زبده ترين فقيه خراسانى مى داند كه ديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (169 -166/4)، تهذيب التهذيب (31 -30/1)، ريحانه (205/2)، الكنى و الالقاب (225/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، الوافى بالوفيات (390/6).

دارمي سمرقندي، ابومحمد عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(255 -181 ق)، مفسر، فقيه و محدث. در سمرقند به دنيا آمد و در همان شهر ساكن بود. به اصرار سلطان، منصب قضاوت سمرقند را پذيرفت، اما پس از اولين مرافعه استعفا داد. در طلب حديث سفرهاى بسيارى كرد و در حجاز و شام و مصر و عراق و خراسان استماع حديث نمود. از يحيى بن حسان و ابوعلى عبيداللَّه بن عبدالمجيد و يزيد بن هارون و يعلى بن عبيد و جعفر بن عون و وهب بن جرير و نضر بن شميل و بشر زهرانى حديث شنيد. مسلم و ابوداود و ترمذى، سه تن از صاحبان «صحاح» ششگانه، و نيز ابوزرعه و ابوحاتم رازى و محمد بن بشار بندار و عيسى بن عمر سمرقندى و ديگران

از او استماع حديث كرده اند و همگان به فضل و كمال او اقرار داشتند. در شهر مرو درگذشت و در همان جا دفن شد. از آثار وى: «مسند»، در حديث؛ «التفسر»؛ «الجامع الصحيح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (230/4)، تاريخ بغداد (32 -29/10)، تهذيب التهذيب (262 -261/5)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 99/2)، ريحانه (206/2)، سير النبلاء (232 -224/12)، الكنى و الالقاب (225/2)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد)، معجم المولفين (71/6).

داماد يزدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم مبرور آيت الله حاج سيد محمد داماد معروف به محقق يزدى كه به واسطه مصاهرت با مرحوم آيت الله العظمى حايرى موسس حوزه مشهور به داماد گرديده از آيات عظام و مدرسين كرام حوزه علميه قم بوده است تولدش در سال 1321 در احمدآباد يزد واقع شده و از مسقط الراس خود به بلده يزد آمده و در نزد مرحوم سيد احمد مدرس و حاج سيد يحيى واعظ و آقاسيد حسين باغ گندمى و آقا سيد محمدرضا حايرى درس خوانده و در سال 1341 به قم مهاجرت نموده و در خدمت آيات عظام يثربى كاشانى و مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى و ميرزا محمد همدانى و حاج شيخ محمود اردكانى و آقا سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيت الله حجت و بالاخص مرحوم آيت الله العظمى حايرى تلمذ نموده و معقول و منقول را از نامبردگان فراگرفته و آنگاه به تدريس فقه و اصول سطحا و خارجا پرداخته و بعد از ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى نيز شركت در درس و بحث آن مرحوم نموده و ضمنا عده اى از فضلاء برجسته را تربيت و در مسجد بازار مسكرها هم به اقامه جماعت و ترويج دين

اشتغال داشته تا در ماه ذى الحجه 1388 قمرى كه به كسالت سكته قلبى در سن 67 سالگى بدرود حيات نموده و با تشييع بسيار مجللى در صحن مطهر فاطميه عليهاسلام در مقبره اى از مقابر شرقى صحن مقابل ايوان آئينه مدفون گرديد.

فرزندان برومند و فاضل و بسيار متين به نام حاج آقا على و آقاسيد مصطفى دارد كه از اسباط مرحوم آيت الله حايراى و باقيات الصالحات معظم له و چشم و چراغ حوزه علميه مى باشند.

جناب حجه الاسلام آقاى حاج آقا على داماد آيت الله آقا ميرزا هاشم آملى مى باشند و بسيار آراسته اند و در مسجد بازار به جاى مرحوم والد اقامه جماعت مى نمايند ادام الله توفيقاتهما و جعلهماالله و ايانا من العلماء العاملين الصالحين الذين لاخوف عليهم و لاهم يحزنون آمين يا رب العالمين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دامغاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478 -398 ق)، فقيه و قاضى حنفى. وى در دامغان به دنيا آمد. در دامغان و نيشابور و بغداد فقه آموخت. و از ابوحسين قدورى بهره گرفت. وى از قاضى ابوعبداللَّه صيمرى و محمد بن على صورى حديث شنيد. عبدالوهاب انماطى و على بن طراد زينبى و حسين مقدسى از وى روايت كرده اند. اصحاب وى كه در شهرها پراكنده شدند، عبارت اند از: ابوسعد ابن بابشاذ مصرى و نور الهدى حسين زينبى و ابوطاهر الياس ديلمى و ابن سمنانى. وى مدت سى سال پس از ابن ماكولا عهده دار امر قضاوت بغداد بود، و مانند قاضى ابويوسف حشمت و جاه و آقايى داشت. دامغانى در بغداد درگذشت. و در جنب ابوحنيفه دفن شد. از جمله آثار وى: «مختصر الحاكم»، در فروع فقه؛ «مسائل الحيطان و الطريق»؛ «الزوائد و النضائر فى غريب القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (163/7)، تاريخ بغداد (109/3)، سير النبلاء (486 -485 /18)، الكامل (129/8)، معجم البلدان (27/4)، معجم المولفين (49 -48 /11)، الوافى بالوفيات (139/4)، هديه العارفين (74/2).

دامغاني، نعمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نعمت اللَّه دامغانى از علماء اعلام و مدرسين عظام نجف اشرف بوده اند وى در حدود سال 1291 قمرى در دامغان متولد گرديده و پس از فراگرفتن مقدمات به مشهد مقدس مشرف و مدت بيست و يك سال توقف و سطوح عالى فقه و اصول و حكمت و دروس خارج را از آيات بزرگ حوزه مشهد چون مرحوم آيت اللَّه زاده كفائى و مرحوم حاج فاضل (حدود بيست سال) استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و هم در دروس اخلاق و سلوك و عرفان از محضر عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى كامياب گرديده و در سال 1335 قمرى مجتهداً مستغنياً مهاجرت به نجف اشرف نموده و در حوزه ى درس آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه عراقى شركت و در عداد خواص اصحاب و معاونين مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى درآمده و مورد توجه و اعتماد و وثوق كامل معظم له گشته كه قسمتى از كارهاى مهمه را محول به ايشان فرمودند.

حوزه تدريس فقه و اصول و فلسفه داشتند و جماعتى از علماء و فضلاء معاصر نجف و ايران از محضرش استفاده و تلمذ نموده اند تا در سال 1361 قمرى كه در نجف اشرف بدرود حيات گفته و در ارض مقدس غرى در جوار مولى الموحدين مدفون گرديده اند.

(1361 -1291 ق)، عالم و مدرس. در دامغان متولد شد. پس از فراگرفتن مقدمات به مشهد رفت و مدت بيست و يك سال

سطوح عالى فقه و اصول و حكمت و خارج را از آيات بزرگ حوزه ى مشهد همچون آيت اللَّه زاده كفائى و حاج فاضل آموخت تا به مدارج عاليه علوم دينى رسيد. اخلاق سلوك و عرفان را نيز در محضر حاج شيخ حسنعلى اصفهانى آموخت. در 1335 ق در حالى كه مجتهد بود به نجف رفت و در حوزه ى درس آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى شركت كرد و به زودى يكى از اصحاب و از معاونان آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى شد. وى در نجف حوزه ى تدريس فقه و اصول و فلسفه داير كرد. به تعليم علوم دينى همت گماشت. او در نجف در گذشت و در جوار اميرالمومنين (ع) به خاك سپرده شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (175/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (117/ 5).

دامغاني زاده، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن العالم الجليل حاج شيخ على دامغانى از علماء مبرز و معروف معاصر همدان است.

وى در روز بيست و يكم شهر ذيقعده الحرام 1324 ق در شهر همدان متولد و در حجر تربيت پدر بزرگوار خود مرحوم (حجةالاسلام والمسلمين) حاج شيخ على دامغانى قدس سره كه از تلامذه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين تهرانى و به آيت اللَّه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى بوده و به امر حاجى مزبور به همدان مهاجرت نموده و مدت چهل و دو سال تقريبا در آن حدود به ترويج و تدريس اشتغال و غالب فضلاء فعلى همدان از آن مرحوم استفاده نموده اند قريب بيست سال بوده و ده سال را در زنگنه معروف به مدرسه بزرگ اشتغال به ادبيات و سطوح داشته و مقدارى از سطوح را خدمت حجةالاسلام آقا ميرزا

ابراهيم خليلى و مرحوم آقا شيخ حسين شورمينى خوانده و در سال 1348 ق مهاجرت به قم نموده و بقيه سطوح فقه را از محضر مرحوم آيت اللَّه صدر و اصول را از محضر آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى استفاده نموده است.

و پس از آن در درس فقه مرحوم آيت اللَّه حائرى حاضر گرديد و در فقه خصوصى و اصول عمومى مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى قمى شركت كرده و مورد عنايت و توجه مخصوص آن مرحوم قرار گرفته و از فقه مرحوم آيت اللَّه فيض هم استفاده نموده.

و پس از فوت مرحوم آقا شيخ محمدعلى قمى درس مرحوم علمين آيتين حجت و خونسارى حاضر و استفاده نموده و قريب ده سال در حوزه مقدسه اقامت و همه سال در موقع تعطيل براى زيارت والد ماجد به همدان آمده و در سفر اخير آن مرحوم فرمودند ديگر به قم نرويد.

اجازه خواستند كه چندى براى ادامه تحصيل به مراكز علم نجف و كربلا بروند فرمودند مقصود از درس خواندن ترويج است.

وقت آن شده كه به ترويج و خدمات دينى بپردازد.

پس بنابر امر مرحوم والدش در همدان توقف و در مسجد حاج كلبعلى كه جنبه مدرسه هم دارد به تدريس فقه و اصول پرداخته تا در سال 1362 ق كه والدش به رحمت ايزدى پيوستند.

پس از يكسال از فوت آن مرحوم با كمك جمعى از اهل خير اطراف مقبره آن مرحوم را خريدارى نموده و به نام مدرسه دامغانى بنا كه فعلا از مدارس معروف علمى شهر همدان و بيش از پنجاه طلبه در آن اشتغال به تحصيل دارند.

و چون نماز جمعه را افضل الافراد واجب تخييرى مى دانند در همان مسجد

حاج كلبعلى اقامه جمعه مى نمايد.

آثار قلمى ايشان مختصرى از درس اصول آيت اللَّه شيخ محمدعلى حايرى قمى مى باشد. و ضمنا ناگفته نماند كه معظم له در استخاره يد طولائى دارند و استخاره بسيار عجيب و در اين موضوع مبتلا به الناس و حتى از خارج همدان، تهران و غيره در حوائج مهمه به ايشان مراجعه مى شود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

دانش تبريزي، نجفعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم، اديب و روزنامه نگار. وى در فقه و اصول و احاديث و اخبار و علوم ادبى اطلاع كامل داشت. دانش معاصر با ناصرالدين شاه قاجار بود و در 1273 ق از آذربايجان به استانبول رفت و با ميرزاى سنگلاخ همنشين شده و اشعارى را كه شعراى آن عهد در مدح سنگلاخ گفته بودند جمع آورى و به عنوان «مجمع الاوصاف» چاپ كرد. در آن جا تا 1303 ق كنسول ايران بود. وى در اين مدت از 1292 ق اقدام به تاسيس روزنامه ى هفتگى «اختر» كرده و مدت بيست و يك سال آن را انتشار داد، تا اينكه پس از كشته شدن ناصرالدين شاه، روزنامه ى مزبور از طرف دولت عثمانى توقيف شد. در 1303 ق منصب سرتيپى گرفت و نايب و مترجم اول گرديد و يك سال بعد سمت سر كنسولى ايران در مصر را عهده دار شد تا اين كه در 1308 ق به تهران آمد و جزو صاحب منصبان وزارت خارجه گرديد و تا پايان عمر در همين سمت باقى ماند تا درگذشت. آثار وى: «مجمع الاوصاف»؛ «مشكوه الحيات فى تفسير الايات»، «تفسير آيه ذوالقرنين»؛ «ميزان الموازين فى امر الدين»، در رد «ميزان لحق» هانرى مارتن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان

آذربايجان (144 -143)، الذريعه (328 -327/23 ،20/20 ،315/9)، شرح حال رجال (330/4)، المآثر الآثار (198 -197)، مؤلفين كتب چاپى (543 -542 /6).

دانش شوشتري، حسنعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1075 ق)، فقيه و شاعر. از دانشمند بنام روزگار خود بود كه در هر دو عرصه علوم عقلى و نقلى يگانه گوهر و مثل خورشيد مشهور و معروف بود. وى در اصفهان مى زيست و علاوه بر كارهاى علمى و دينى چون از جودت طبع و حدت ذهن و طلاقت لسان و حاضر جوابى بهره مند بود و همچنين به تتبع اشعار قدما رغبت تمام داشت به سرودن اشعار نيز مى پرداخت. ابياتى چند از او در تذكره ها نقل شده است. از آثار وى: «التبيان فى الفقه» و «حواشى بر قواعد شهيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (256)، تذكره ى نصرآبادى (155 -154)، الذريعه (316 ،243 /9)، صبح گلشن (132).

دانش، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1318، دزفول.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام سيد محمدكاظم دانش، فرزند سيد محمود، تا مقطع خارج فقه و اصول به تحصيل حوزوى پرداخت. پيش از انقلاب اسلامى، به معلمى اشتغال داشت و عضو هيئت تحريريه ى «مكتب اسلام» بود. بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، امام جمعه و مسئول كميته انقلاب اسلامى شوش شد. در اولين دوره ى مجلس شوراى اسلامى، نماينده ى مردم شوش و انديمشك بود.

از آثار اوست: سيماى فداكاران (در دو جلد)، قورباغه ها و غازهاى مهاجر. مقالاتى از وى نيز در «مكتب اسلام» به چاپ رسيده است.

حجت الاسلام دانش در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد و پيكرش دربهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

دانش آشتياني، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1309، آشتيان.

شهادت 7 تير 1630، تهران.

حجت الاسلام غلامرضا دانش آشتيانى، فرزند ابوالفضل، تا مقطع خارج فقه و اصول به تحصيل حوزوى پرداخت. ايشان همچنين داراى دكتراى حقوق اسلامى بود. پيش از انقلاب اسلامى، به تدريس در دبيرستان ها مى پرداخت. وى همچنين مسئوليت يك گروه فرهنگى را داشت. بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، بازرس ويژه ى وزارت آموزش و پرورش و در اولين ى دوره مجلس شوراى اسلامى، نماينده مردم تفرش و آشتيان شد.

از آثار ايشان است: سنت در زمينه فقه و اصول. حجت الاسلام آشتيانى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكر وى در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

داور شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1251 ق)، فقيه، عارف، حكيم، تذكره نويس، شاعر، متخلص به داور. در شيراز متولد شد. در زادگاهش علوم ادبى و عربى، فقه و اصول و رياضيات را فراگرفت و در عين حال مشغول رياضت نيز بود. به كرمان رفت و در آنجا هم چله نشينى كرد و هم رياضيات را تكميل كرد و در شيراز مدتى به تدريس فقه و اصول و تفسسير كلام پرداخت. داور مدتى امام جماعت شاهچراغ بود و در شاعرى استاد فرصت شيرازى و قدسى مشهدى. از آثار وى: «اصلاح الفاظ»؛ «حاشيه ى تفسير صافى»؛ شرح «زيارت عاشورا»؛ «ضياء القلوب»؛ «نور اليقين فى شرح الاربعين»؛ «ديوان» اشعار؛ «مرآت الفصاحه»؛ «اساس الكمال»؛ «گنج گوهر»؛ «العشره الكامله»؛ «الاربعين»، در شرح چهل حديث.[1]

(شيخ) محمد مفيد بن محمد نبى بن محمد كاظم بن عبدالنبى شيرازى، امام جماعت شاه چراغ در شيراز و مردى فاضل (و. 1251- ف. شيراز 1325 ه.ق.). وى استاد فرصت بود افادات او در باب اشعار حافظ در

حواشى ديوان حافظ چاپ قدسى مندرج است. قبرش در قبرستان «درسلم» در جنوب شيراز است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار العجم (33 -26)، ايضاح المكنون (688 ،461 ،265 ،101 /2 ،90 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (263 -247 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (517 -493/ 2)، الذريعه (268 -267 ،127/ 15 ،1088 -1087 ،319 /9)، ريحانه (360 -359 /5)، مرآت الفصاحه (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (271 -270 /6)، هديه العارفين (469/2).

دبوسي، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 482 ق)، اديب، فقيه و مدرس و عالم شافعى. دبوسيه شهرى بين سمرقند و بخارا است. وى از شاگردان محمد بن عبدالعزيز قنطرى و ابوسهل ابيوردى و ابومسعود بجلى است. در 479 ق براى تدريس در نظاميه وارد بغداد گشت و مجلس آراست و عهده دار تعليم شد. از او تعبير به امام و شيخ شافعيه كرده اند. گذشته از قرائت و فقه و حديث و اصول و لغت، در كلام و مناظره نيز پيشگام بود. هبه اللَّه سقطى و ابوالعز قلانسى و عبدالوهاب انماطى از شاگردان وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (93 -91 /19)، الكامل (152/8)، لغت نامه (ذيل/ دبوسى)، مدارس نظاميه (141 ،129)، معجم البلدان (499/2).

دبوسي، ابوزيد عبداللَّه، عبيداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 430 -367)، فقيه، اصولى و قاضى حنفى. اصل وى از دبوسيه، بين بخارا و سمرقند، است. وى از مشايخ و بزرگان فقه حنفى است كه در فقاهت ضرب المثل بود. او پايه گذار علم خلاف است. دبوسى قاضى سمرقند بود و در بخارا درگذشت. در «معجم البلدان» سال مرگ وى 432 ق ذكر شده است. از آثار وى: «الاسرار»، در اصول و فروع حنفيه؛ «الامد الاقصى»؛ «تاسيس النظر»، در جدل و اختلاف بين ابوحنيفه و دو پيشواى ديگر: مالك و شافعى؛ «تقويم الادله»، در اصول؛ «الانوار»، در اصول فقه؛ «خزانه الهدى»، در فتاوى؛ «شرح جامع الكبير» شيبانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248/4)، ريحانه (213/2)، سير النبلاء (521/17)، كشف الظنون (703 ،568 ،467 ،352 ،334 ،196 ،168 ،84)، الكنى و الالقاب (228/2) لغت نامه (ذيل/ عبداللَّه)، معجم المؤلفين (96/6)، معجم البلدان (499/2)، وفيات الاعيان (48/3)، هديه العارفين (648/1).

درب امامي، بديع

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد مصطفى بن مير عبدالحميد بن مير سيد محمّد موسوى.

عالم جليل، و فاضل اديب مجتهد فقيه، از مشاهير علما و مدّرسين اصفهان.

به مناسبت سكونت در محّه درب امام بدين لقب مشهور گرديد. پدرانش عموماً از فضلا و دانشمندان اصفهان بوده و قبر آنها (پدر و جدّش) در صحن درب امام مى باشد.

مرحوم حاج ميزا بديع كه [به گفته آخوند گزي:] واقعاً بديع الزمان بوده در مدرسه نيم آورد، تدريس و در مسجد جنب بازارچه وزير، املامت مي نمود، و عمري، به زهد و تقوى و فقر و استغنا گذرانيد، و علاوه بر كمالات مذكوره، در حسن خطّ و ادب شعر نيز شهرت داشته.

در نزد حاج ملا حسين على تويسركانى، و مير سيد محمّد شهشهانى، و آقا

ميرزا محمّد باقر چهار سوقى، و حاج شيخ محمّد باقر نجفى درس خوانده و از هر سه نفر اجازه داشته.

كتب زير از اوست:

1- حاشيه بر رياض المسائل 2- حاشيه بر قوانين 3- ديوان اشعار 4- رساله در حجّيّت استصحاب به اخبار 5- رسال در خراج و مقاسمه؛ و غيره.

مشاراليه در عصر روز جمعه 21 شعبان سال 1318 به سنّ شصت و هفت سالگى وفات يافته، در تكيه مير سيد محمّد شهشهانى در بقعه مدفون گرديد.

مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه نيّر در تاريخ وفاتش گويد:

فيا نيّر اكتب لتاريخ فوته

بفردوس خلّد رواح البديع

و مرحوم سيد عبدالوّهاب مستشار دفتر، در تاريخ وفاتش گويد:

«بديع هم به مكان رفيع جاى گرفت»

از اشعار اوست:

جام و جانان، شمع و من جمعيم در يك انجمن

جام خندان است و جانان، شمع گريان است و من

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

درب امامي، فتح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا فتح الله عالم زاهد، از علماى اخيار، و فضلاى ابرار، در چهارشنبه 17 ربيع الاول سال 1301 متولّد، و در صبح شنبه 11 رجب سال سال 1377 وفات يافته، و در بقعه تكيه شهشهانى مدفون شد.

در نزد پدر خود، و مرحوم جهانگير خان، و مير محمّد تقى مدّرس، و آخوند كاشى، و حاج ملاّ جواد آدينه اى، و آخوند گزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آقا ميرزا احمد مدّرس در فقه و اصول و حكمت و ادبيّات تحصيل نموده، و از مرحوم فشاركى اجازه روايت داشت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دربندي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1286/1285 ق)، فقيه اصولى و رجالى امامى. مشهور به فاضل دربندى. متولد و بزرگ شده ى دربند ايران. مدتى در كربلا زيست. دربندى از شاگردان شريف العلماى مازندرانى بود و از معاصران شيخ مرتضى انصارى. در بلاغت و فصاحت عرب و عجم و علوم عربى و رجالى و كلام و حكمت بى نظير بود. ميرزا محمد تنكابنى، صاحب «قصص العلماء»، و ميرزا سيد محمدرضا موسوى هندى، ملقب به ميرزا على جاه بهادرخان، از شاگردان وى بودند. در تهران درگذشت و در كربلا به خاك سپرده شد. از آثار وى: «اسرار الشهاده» يا «اكسير العبادات فى اسرار الشهادات»، و ترجمه قسمتى از آن به نام «سعادات ناصرى»؛ «جواهر الايقان»؛ «الجوهره» يا «جوهر الصناعه»، در اسطرلاب؛ «خزائن الاحكام»؛ «خزائن الاصول»؛ «قواميس القواعد»، در رجال؛ «قواميس الصناعه فى فنون الاخبار»، در اخبار و تراجم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (18 -17 /1)، اعيان الشيعه (88 -87 /2)، الذريعه (153 ،152 /7 ،291 ،289 /5 ،279 ،46 /2)، ريحانه (216/2)،

شرح حال رجال (138 -137 /4)، قصص العلماء (113 -107)، الكنى و الالقاب (229 -228 /2)، لغت نامه (ذيل/ فاضل)، المآثر و الآثار (139)، معجم المؤلفين (309 ،304 /2)، هديه الاحباب (135 -134).

درچه اي اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1342 -1264 ق)، عالم دين و فقيه. در اصفهان ولادت يافت. وى در نجف در محضر استادانى چون شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و حاح ميرزا حبيب اللَّه رشتى تلمذ كرد. پس از بازگشت به اصفهان به امر تدريس اشتغال يافت، و در آنجا مدرس منحصر به فرد فقه و اصول به حساب مى آمد. آيت اللَّه حاج آقا حسين بروجردى، مرجع بزرگ شيعه، از شاگردان وى بود. او پس از فوت آيت اللَّه سيد اسماعيل صدر مرجعيت يافت و جزء مراجع تقليد شد. درچه اى روحانى متقى و وارسته اى بود. در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. از آثا وى: حاشيه بر «مكاسب»؛ حاشيه بر «رسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (203/3)، شرح حال رجال (218/5 ،302/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 225 -224 /14)، معجم المؤلفين (96/9).

دركه اي، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد عزيزاللَّه حسينى دركه اى ابن السيد حسين تهرانى عالمى متقى و زاهدى پارسا بود.

وى در دركه دو فرسخى تهران متولد شده و در اوائل در مدرسه پامنار بتحصيل پرداخته و در حدود سال 1316 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم علامه خراسانى و علامه حاج سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى و ميرزا محمد تقى شيرازى استفاده نموده و بدرجه ساميه علم رسيده و در نزد اساتيد گرامش به مقامى عالى ارتقاء يافته و بامر مرحوم آيت اللَّه مجاهد ميرزا محمد تقى شيرازى در سال 1336 ق به تهران مراجعت و قيام بوظائف دينى از اقامه جماعت و خدمات ديگر روحى نموده و يكى از زعماء روحانيت تهران گرديده و در مسجد (چهارسوق بزرگ) بازار بوظائف شرعى از اقامه جماعت

و غيره پرداخته تا در روز بيست و پنجم محرم الحرام 1370 ق كه روز شهادت حضرت سجاد عليه السلام است وفات نموده و با تشييع كم نظيرى حمل به نجف اشرف گرديده و در آنجا با احترامات عجيب در يكى از حجرات صحن شريف علوى بخاك رفته است.

علامه تهرانى صاحب الذريعه درباره وى گويد: (صار رئيسا مبجلا و زعيما مطاعا له نفوذه و كان من رجال اللَّه الابدال و الاتقياء الصالحين البرره منذ شبابه و اوائل عمره و نمت ملكاته النفيسه فى النجف على يد الاوتادين من عمد الشريعه و اركان الدين و الخلق والورع.

داراى دو فرزند روحانى بودند كه ذيلاً ياد مى گردند:

1- حجةالاسلام والمسلمين مرحوم حاج سيد حسين دركه اى از علماء ابرار معاصر ما بودند در تهران و در مسجد چهارسوق بجاى مرحوم والدش به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشتند. عالمى بود متين و مانند والدش متقى و عابد و داراى مقام فضل و تقوا و موصوف بورع و قدس و مورد توجه مردم تهران بخصوص تجار و اصناف بازار بودند.

وى از سال 1370 ق كه والدش رحلت نمود بجاى ايشان بوظائف دينى پرداخته تا سال 1395 ق كه بدرود حيات گفته و به آباء گرامش ملحق گرديد.

2- ثقه الاسلام آقاى حاج سيد حسن دركه اى كه سالها در رشته تبليغات دينى اشتغال و از طريق منبر ترويج مى نمودند و بعد از فوت مرحوم برادرش به اصرار مردم متدين بجاى آن مرحوم اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دروازه اي تبريزي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم تبريزى مشهور به (دروازه اى) ابن المرحوم آيت اللَّه العلامه السيد مهدى قدس سرهما از مشاهير و بزرگان علماء تبريز بوده كه در زهد

و جلالت شان و مكارم اخلاق و كرم اعراق نادره دوران و از لحاظ علم و قدرت و حلاوت بيان و تربيت صدها تن افراد فاضل و دانشمند مشار اليه بالبيان و در حسن اخلاق و معاشرت و سلوك و رفتار فايق بر اقران.

معظم له در 1313 ق در يكى از بيوتات سيادت و علم و روحانيت متولد و بعد از فراگرفتن مقدمات علمى در جلسات درس مشاهير علماء تبريز از جمله مرحوم والدش آيت اللَّه حاج سيد محمد مولانا شركت نموده سپس مدتها در حوزه درس بزرگان فقهاء و دانشمندان اسلامى تبريز از جمله مرحوم علامه بزرگوار و فقيه عاليقدر آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى حاضر و به دريافت مدرك كتبى اجتهاد از معظم له نائل بعدا مجتهدا به نجف اشرف عزيمت نموده و در حوزه هاى علمى و درسى بزرگان فقهاء از جمله مرحوم آيت اللَّه علامه كمپانى اصفهانى و علامه آقا ضياءالدين عراقى شركت نموده ولى به جهت فوت والدش و استدعا اهالى تبريز نتوانسته زياد در نجف بماند لذا به وطن مراجعت و مشغول خدمات دينى و تدريس در قسمتهاى مختلفه علمى مانند ادبيات و تفسير و كلام و فقه و اصول بوده است.

مرحوم دروازه اى علاوه بر مهارت در رشته هاى فقه و اصول در ادبيات عربى نيز يد طولائى داشته و تدريس كتابهاى معروف ادبى مانند مغنى و مطول و مقامات حريرى را از حفظ مى خواند و از اشعار و كلمات بزرگان اين فن به قدرى استادانه استشهاد مى كرد و تمثل مى جست كه شنونده را به اعجاب و تحير وامى داشت.

وى در حلاوت بيان و قدرت و شيوائى منطق اعجوبه دهر بود در جلسه تفسير

افاضل و اهل علم شركت مى كردند و هم افراد عامى و تحصيل نكرده و عجب است كه مطالب متنوع تفسير را طورى القا مى نمود كه همه استفاده مى كردند و از خرمن علمش خوشه چينى مى نمودند.

از آن مرحوم نوشته جات زيادى در رشته هاى مختلف علمى به يادگار مانده كه متأسفانه تا حال اقدام به طبع و نشر آن نشده از جمله حواشى بر لمعتين مرحوم شهيد و حاشيه مكاسب و حواشى بر مغنى و مطول والتفسير الوجيز و اللطائف الادبيه و تحفة الاخيار فى علائم آخر الاعصار و رساله فى الصلوة (كه كتابى است عربى علمى و استدلالى) و ديوان شعر عربى.

آن مرحوم در اواخر عمر به جهت كسالت مزاج و ابتلاء به مرض قلب و اعصاب به قصد معالجه به تهران مهاجرت نمود ولكن معالجه ها مؤثر واقع نگرديد بالاخره نهم ماه رجب 1381 ق با يك سكته قلبى دعوت حق را لبيك گفته و جنازه اش را با تشييع و تجليل كم نظير حمل به قم و در مقبره اتفاق در قبرستان نو به خاك سپردند و مجالس عديده در قم و تهران و تبريز از طرف مراجع و علماء براى بزرگداشت ايشان برقرار شده و شعراء اشعار نغز و جالبى در سوكش سرودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

درود آبادي همداني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1280 ق)، عالم دينى. وى پس از تحصيلات مقدماتى به نجف اشرف مهاجرت نموده و درس ملا حسينقلى همدانى را در آنجا درك نمود. سپس به موطن خود بازگشت. از آثارش: «در المنضود فى اجوبه مسائل اليهود»؛ «شرح اسماء الحسنى»، عربى؛ «الشموس الطالعه فى مشارق زيارت الجامعه»، عربى.[1]

سيد حسين بن سيد محمدتقى درودآبادى همدانى متوفى 1344 عالمى جليل

و فقيهى فاضل و اخلاقى كامل از شاگردان ميرزا بزرگ شيرازى در سامره و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند ملا حسينقلى همدانى و ميرزا حسين خليلى در نجف اشرف و داماد عالمه سيد محمدشاه عبدالعظيمى و داراى مقامات معنوى و سير و سلوكم و حسن باطن و تقوا و صلاح بوده و در حدود 1319 ق به همدان مراجعت و به خدمات دينى و وظائف شرعى پرداخته تا در سال 1344 ق وفات و در مقبره شخصى مدفون شده است.

آثار و تأليفات او از اين قرار است 1- تنبيه الراقدين و جمال الوافدين در اخلاق 2- ملخص الاصول 3- الشموس الطالعه در شرح زياره الجامعه 4- القسطاس المستقيم 5- الرد على التثليث 6- الدر المنضود 7- التحفه الرضويه 8- تفسير القرآن ناتمام 8- شرح اسماء الحسنى وى داراى دو فرزند دانشمندان به نام آقا سيد فخرالدين و آقا سيد ابوالفضل عارفى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (89/13 ،78/8)، مؤلفين كتب چاپى (713/2).

دري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند رجب على اصلاً از اهالى جوشقان است، پدرش به قصبه در منتقل گرديده و صاحب عنوان در آنجا متولّد گرديده.

عالم فاضل، و فقيه جامع و حكيم زاهد بوده، در اصفهان تحصيل نموده تا به مقام اجتهاد رسيده، عمرى به عزّت و قناعت و زهد گذرانيده، و تا اواخر عمر، لباس دهاتى خود را عوض ننموده و با كلاه بوده است، لكن در سالهاى آخر عمر به اصرار جمعى از علما معمّم شده است.

در مدرسه نيم آورد تدريس و در مسجد نو بازار حجره داشته.

كتاب هاى چندى تأليف نموده است كه از آن جمله است: 1- يك دوره

فقه استدلالى فارسى 2- مناسك حج، عربى استدلالى و مفصّل.

در ربيع الاول سال 1336 وفات يافته، در تكيه ملك مدفون گرديد.

مرحوم انصارى در تاريخ وفاتش گويد:

فقيه در حسن آن درّ يكتا

كه زندى گفت بر ابر و به مرّيخ

صدف بشكست و جست و جابرى گفت

(غياب الكوكب الدرّى) به تاريخ

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دري، فرج الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ عباس (عالم و فاضل و مجتهد بوده، و انواع خطوط را نيكو مى نوشته) فرزند آقا صبور (شاعر و اديب بوده، ديوان اشعارى دارد) فرزند محمد سعيدبن محمد زكى.

عالم فاضل محقق زاهد، از شاگردان آقا سيد محمدباقر درچه اى و آخوند كاشى، و از مخصوصين و اصحاب سر ايشان بوده، ضمنا خدمت جانگيرخان قشقائى و جمعى ديگر از علماى اصفهان تحصيل نموده، سال ها در مدرسه ى عربها ساكن، و جمعى كثير از طلاب در خدمت او مستفيض مى شدند.

سرانجام در 29 ربيع الاول سال 1382 به سن قريب نود سال وفات يافته، در تكيه ى حاج آقا باقر قزوينى كه به تكيه ى خليليان معروف است مدفون گرديد.

استاد جلال الدين همايى در تايخ وفات او قطعه اى سروده، از آن جمله است:

واحسرتا كه كوكب درى افول كرد

در حالتى كه نادره ى بى مثال بود

شيخ جليل مافرج الله درى آنك

اندر زمانه قدوه ى ارباب حال بود

فرزانه طبع، شيخ پسنديده روزگار

آزاده خوى، مرد ستوده خصال بود

رفت از جهان و داشت به وقت فراق مرگ

حالى چنان كه گفتى عيد وصال بود

تاريخ را سنا به ميان پا نهاد و گفت

درى درى ز مخزن علم و كمال بود

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

دزفولي كاظمي، اسداللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1234 -1186 ق)، عالم دينى و فقيه محقق. در نوجوانى در محضر پدر مقامات علوم را فراگرفت سپس به جزوه درس استاد وحيد بهبهانى و علامه سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و سيد على طباطبائى، صاحب «رياض»، و سيد ميرزا مهدى شهرستانى راه يافت و بهره ها گرفت و از تمامى ايشان به دريافت اجازه اجتهاد نايل آمد. آنگاه كه استاد و پدر همسرش، شيخ جعفر كاشف الغطاء، از دنيا

رفت مردم بر گرد وى جمع شدند و او در كنار قيام به وظائف مرجعيت به تدريس و تصنيف پرداخت و شاگردانى همچون سيد عبداللَّه شبر و شيخ موسى بن جعفر كاشف الغطاء و برادرش شيخ على كاشف الغطاء تربيت كرد. وى از پيشروان نظريه حجيت اجماع است. در نجف از دنيا رفت و در كنار مقبره ى استادش كاشف الغطاء دفن شد. از آثار وى: «مقابس الانوار و نفائس الابرار فى احكام النبى المختار و عترته الاطهار»؛ «كشف القناع عن وجوه حجيه الاجماع»؛ «منهج التحقيق»؛ «مستطرفات من الكلام»؛ «اللولو المسجور فى معنى الطهور».[1]

اسداللَّه بن العلامة الشيخ اسماعيل دزفولى كاظمى از مجتهدين و محققين طراز اول شيعه و از بزرگان فقهاء معروف اماميه در عصر خويش بوده.

وى در حدود 1186 قمرى در دزفول تولد يافته و مقدمات علوم را نزد پدرش فراگرفته آنگاه مهاجرت به عراق نموده و از محضر علامه بزرگ وحيد بهبهانى استفاده كرده و بعد از وفات آن بزرگوار از درس علامه بحرالعلوم و علامه شيخ جعفر كاشف الغطاء و صاحب رياض و آيت اللَّه ميرزا مهدى شهرستانى تكميل نموده و شاگردان بزرگى چون علامه سيد عبداللَّه شبر و علامه شيخ موسى كاشف الغطاء و برادرش شيخ على و نظاير اينان از حوزه اش برخاسته است.

شيخ اسداللَّه داراى ذهنى وقاد و فهمى سرشار و دقت نظر و تحقيقاتش بين علماء مشهور و در تأسيس قواعد فقهى و اصولى تقدمش بر سايرين متفق عليه همه اعلام است.

مرحوم شيخ انصارى ره در اواخر اجماع رسائل قبل از نقل كلامش از (كشف القناع) او را ستوده است از وى نقل شده كه 12 سال لذت خواب را نبرد و تمام

اوقاتش مستغرق تأليف بوده آرى اين زحمات و مشقتها و رنج ها در راه كسب علوم و فضائل سبب شد كه علماء و نويسندگان او را در رديف بزرگترين علماء اين مذهب بشمار آرند.

وى بعد از فوت پدر همسرش (علامه شيخ جعفر كاشف الغطا) به مرجعيت رسيد و تأليفات سودمندى از خود گذاشت كه معروفترين آنها كتاب مقابس الانوار و منهج التحقيق و مناهج الاعمال در اصول و كشف القناع و البحر المسجور و نظم زبدةالاصول شيخ بهائى و حاشيه بر نخبة الطالب شيخ جعفر كاشف الغطاء مى باشد

وى در سال 1234 قمرى در نجف اشرف رحلت نموده و در مقبره خويش نزديك مقبره شيخ جعفر مدفون گرديد و از آن بزرگوار شش فرزند دانشمند و فقيه بنامهاى زير ماند كه تمام از اجله و بزرگان بوده اند و آل اسداللَّه كه فاميل معروفى در كاظمين مى باشند از احفاد وى هستند.

اما فرزندان او از اينقرارند:

1- حجةالاسلام شيخ مهدى 2- حجةالاسلام شيخ اسماعيل 3- حجةالاسلام شيخ باقر 4- حجةالاسلام شيخ تقى 5- حجةالاسلام شيخ حسن 6- حجةالاسلام شيخ كاظم.

اسداللَّه بن شيخ اسماعيل دزفولى كاظمينى صاحب (مقابس الانوار) متولد 1186 و متوفى 1224 از مشاهير علماء عصر و اكابر فقهاء زمان خود بوده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان ا لشيعه (285 -283 /3)، تاريخ بروجرد (201 -200 /2)، الذريعه (184/23 ،375/21 ،54/18)، روضات الجنات (99/1)، ريحانه (398 -397 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 135 -134 ،124 -122 /13)، گنجينه ى دانشمندان (141 -410 /5)، لغت نامه (ذيل/ اسداللَّه)، معجم المؤلفين (241/2)، مكارم الاثار (978/3).

دزفولي كاظمي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1247/1246 ق)، عالم دينى و فقيه. در محض پدر نشو و نما يافت و مقدمات علوم را فراگرفت. وى از

شاگردان سيد عبداللَّه شبر بود. اجتهاد وى مورد تصديق اغلب علماى زمانش قرار گرفت. او بسيار مراقب حال بينوايان و فقرا بود. وى بر اثر طاعون در حدود سى سالگى از دنيا رفت. از آثارش: «المنهاج»، در اصول فقه؛ رساله اى در «اصول الدين»؛ «رساله ى علميه»، براى مقلدين؛ «مناسك الحج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (313/3)، ريحانه (398/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 138/13).

دزفولي كاظمي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1298 ق)، عالم دينى، فقيه و نويسنده. فرزند شيخ اسداللَّه دزفولى صاحب «مقابس» و پدر شيخ محدتقى دزفولى فقيه معروف است. وى در محضر پدر و سپس در نزد علمايى چون دائى خود، شيخ حسن كاشف الغطاء، صاحب «انوار الفقاهه»، و شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ مرتضى انصارى به تكميل تحصيلات خويش پرداخت. ظاهرا وى به سبب طاعون درگذشت. از آثارش: «انوار مشارق الاقمار من احكام النبى المختار»، فقه مبسوط، در چند مجلد، كه بر اولين آنها استادش، شيخ انصارى، تقريظى مشتمل بر تصديق اجتهاد وى با خط خويش نگاشته و بر پايان آن مهر نهاده است؛ «مسلك النجاه»، در زكات استدلالى، كه در صفحه پشت اين كتاب نيز تقريظى لطيف مشتمل بر تصديق اجتهاد وى به خط علامه انصارى و مهر او به چشم مى خورد؛ «كتاب النكاح» شرحى بر «الشرايع». از ديگر آثار فقهى او «كتاب الوقف» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (20/5)،الذريعه (298/24 ،24/21 ،319/13 ،440/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 307 -306 /13).

دزفولي كاظمي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1255 ق)، عالم دينى، فقيه، اديب و شاعر. وى در نجف از محضر ميرزاى شيرازى (قبل از هجرتش به سامراء) و شيخ محمدحسن كاظمى بهره برد و اجازه روايت گرفت. آنگاه به كاظمين بازگشت و در راس امور قضاء و حكم و تدريس قرار گرفت. از آثارش: «منتهى الامل»، در شرح «القواعد» حلى، در لفقه؛ «وسيله النجاه»؛ رساله ى عمليه براى مقلدين؛ شرح «الكافيه» ابن حاجب، در نحو، به نام «شقائق المطالب»؛ «اشعار»ى در مواعظ و اخلاق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (195 -194 /9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 250/14)،

علماء معاصرين (96 -95)، فوائد الرضويه (431)، معجم المؤلفين (128/9)، هديه العارفين (390/2).

دزفولي معزالديني، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1249/1245 ق)، فقيه اصولى. وى از شاگردان حجةالاسلام شفتى و داماد سيد صدرالدين عاملى بود. در شهرهاى خوزستان فقيه و مرجع دينى بود و از كرباسى و بحرالعلوم و صاحب «رياض» و صاحب «كشف الغطاء» روايت مى كرد. در دزفول بدرود جهان گفت و در سرداب مسجدى كه در آن امامت مى كرد دفن شد. از آثارش: «حاشيه المعالم»؛ «شرح الارشاد»؛ رساله فارسى در «اصول دين»؛ و رساله در «طهاره» و «صلاه»؛ چند رساله ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (46/9)، گنجينه ى دانشمندان (146 -145 /5).

دزفولي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1265 ق)، عالم دينى و فقيه. اصل وى از دزفول بود، در كرمانشاه متولد شد و در كربلا مسكن گزيد. به گفته ى شيخ حسن گوهر، وى از شاگردان شيخ احمد احسائى و سيد كاظم رشتى بود. و از سيد كاظم رشتى اجازه داشته است. وى گويا پدر سيد احمد بن ابراهيم دزفولى موسوى حائرى، صاحب «قسطاس الاوزان»، است. از آثارش: تعليقه بر «الحدائق»؛ رساله اى در «عقايد»؛ تقريراتى فراوان از مباحث فقهى كه اكثر آنها ناقص مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (224/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 22/13).

دزفولي، بشير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1270 ق)، فقيه. وى گويا از شاگردان شيخ انصارى بوده و از فتاوى شيخ خود گزينشى كرده و آن را «المنتخب المسائل» نام نهاده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (434/22)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 199/13)، معجم المؤلفين (47/3).

دزفولي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه امامى. معروف به قاضى. از آثارش «فاروق الحق»، در موارد فرق بين مجتهدين و اخباريون، كه در آن هشتاد و شش مساله از مسائل دينى مورد خلاف طرفين آورده شده است، و در 1280 ق در نجف از تاليف آن فراغت يافته است. اين كتاب يك بار در حاشيه «الحق المبين فى تصويب المجتهدين» شيخ جعفر جناجى نجفى، در تهران، در 1316 ق، به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (36/10)، الذريعه (95/16 ،38 -37 /7).

دزفولي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1352 -1273 ق)، عالم دينى، فقيه، اديب و شاعر. در محضر عمويش شيخ محمد طاهر، شاگرد شيخ انصارى، و ديگر علماى بزرگ چون آخوند خراسانى شاگردى كرد تا به درجه والائى دست يافت. آيت اللَّه شهاب الدين نجفى مرعشى از وى روايت كرده است. در بروجرد درگذشت و در جوار امامزاده ابوالحسن دفن شد. از آثارش: «جهد المقل»، در پاسخ سوالها، فقه استدلالى ملمع؛ «فيض البارى» شرح «مكاسب» محقق انصارى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ حاشيه «فصول» در علم اصول؛ «كلمه التقوى»، رساله فتوائيه؛ رساله ى عمليه اى فارسى كه منتخب «منهج الرشاد» است؛ قسمتى از «اشعار» وى به همراه «مخزن الدرر» در بمبئى چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (280/9)، تاريخ بروجرد (551 -549 /2)، الذريعه (124/18 ،406/16 ،157 -156 /6 ،302/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 744/14).

دزفولي، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدطاهر بن العلامه آشيخ محسن بن الفقيه شيخ اسماعيل از بزرگان حمله دين و اكابر فقهاء و از مراجع معروف خوزستان و در قدس و زهد و صلاح و تقوى يگانه عصر خود بوده است.

وى به سال 1230 قمرى در دزفول تولد يافت و پس از فراغ از مقدمات در اصفهان از محضر حجةالاسلام حاج سيد محمدباقر شفتى و حجةالاسلام حاج ملا محمد ابراهيم كلباسى تلمذ نموده و در نجف اشرف از صاحب جواهر و شيخنا الانصارى نيز استفاده نموده تا به درجه اجتهاد رسيده آنگاه به دزفول مراجعت و بناى تدريس گذاشته و مورد توجه عموم طبقات گرديده و شاگردان مبرزى تربيت نموده و رياست و مرجعيت تقليد در خوزستان بدو منتهى شده است.

در تكمله. گويد: محمدطاهر بن محسن بن اسماعيل دزفولى

از اجله علماء عصر ما در خوزستان و در آن نواحى مرجعيت عامه دارد و آوازه زهد و پارسائى و پرهيزكارى و قدس و فقاهت او در تمام ايران و عراق رفته و مردم عربستان و خوزستان در تقليد به او رجوع كرده اند و از برجستگان شيعه از خاندان علمى قديمى است

عموى او شيخ اسداللَّه صاحب مقابيس و پدر او شيخ فقيه و نوادگانى اهل فضل و علم دارند و او در فقه و اصول تأليفاتى دارد

وى در اوائل سال 1315 قمرى در دزفول داعى حق را اجابت نمود و در مقبره اختصاصى خود مدفون گرديد فرزند ارجمندش آشيخ عبدالحسين در تاريخ فوتش سرود.

سال فوت او ز قرآن مبين

آمدان العاقبة للمتقين

عاقبت را تا عدد دان چارصد

برخلاف راى اصحاب عدد

از آثار علمى اوست. گذشته از رساله عمليه 1- شرحى بر شرايع محقق بنام (مشارع الاحكام)

پدر بزرگوارش آقا شيخ محسن هم از بزرگان علماء اماميه و داماد علامه سيد صدرالدين عاملى فقيه اصولى و متكلم و از شاگردان حجةالاسلام شفتى اصفهانى بوده و به سال 1245 قمرى در دزفول بدرود جهان گفت و در سرداب مسجدى كه در آن امامت مى نمود مدفون شد

تأليفات او عبارت است از: 1- حاشيه مفصلى بر معالم 2- رساله فارسى در اصول دين 3- رساله در طهارة و صلوة 4- رساله در صحت عبادت تارك طريق تقليد و اجتهاد 5- رساله در جواز بقاء تقليد ميت و غيره.

در بيت اين بزرگوار مردان فضيلت و رجال علم بسيار بوده و تا حال هم مى باشد و اكنون شخصيت علمى اين سلسله در عصر حاضر آيت اللَّه ميرزا محمدعلى معزى بن آيت اللَّه آشيخ عبدالحسين است كه

يكى از فقهاء و مراجع دزفول مى باشد

(1315 -1230 ق)، فقيه اصولى. وى از بزرگان دينى روزگار خود است كه در ايران و عراق به فقاهت شهره بود. شيخ محمدطاهر از شاگردان حاج محمد ابراهيم كلباسى، و شيخ مرتضى انصارى اجازه روايت داشت. وى يكى از مشايخ حديث سيد عبدالصمد شوشترى بوده است. صاحب عنوان در خوزستان به ارشاد و هدايت مردم مشغول بود تا به جوار رحمت حق شتافت. از آثار وى: «مشارع الاحكام»، در شرح «الشرايع» محقق؛ « رساله ى عمليه».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (376/ 9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 976 -974/ 14)، المآثر الآثار (152 -151).

دستغيب شيرازي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1260 ق)، حكيم، مجتهد و شاعر، متخلص به دستغيب. در شيراز به دنيا آمد و در آنجا علوم فقه و اصول و منطق و حكمت را فراگرفت. توليت بقعه ى امامزاده ى سيد ميرمحمد بن امام موسى بن جعفر (ع)، با او بود و مدتى توليت مسجد نصيرالملك ار نيز بر عهده داشت نصيرالدين فرصت از شاگردان وى مى باشد كه در محضرش حكمت الهى را فراگرفته است. از آثار وى: حواشى بر «اسفار اربعه» صدرالمتالهين؛ شرحى بر «كلمات قصار» اميرالمومنين (ع)؛ اشعار و خطب عربى و فارسى.[1]

ميرزا ابوالحسن دستغيب مجتهد و حكيم شيرازى بن ميرزا احمد بن ميرزا مهدى متولد حدود 1260 ق.

سيد ابوالحسن دستغيب شيرازى از افاضل علماء و در علوم معقول و رياضيات مهارت بسزائى داشته و بعد از 1300 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (450)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (529/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 32/14)، طرائق الحقائق (332/3)، فارسنامه ى ناصرى (915

-914 /2)، فرهنگ سخنوران (340)، گنجينه ى دانشمندان (443/5).

دستغيب شيرازي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم، خطيب.

تولد: 1290 (عاشوارى 1322 ق.) شيراز.

شهادت: 20 آذر 1360، شيراز.

آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب شيرازى تحصيلات مقدماتى خود را در شيراز به پايان برد و تحصيلات عالى و خارج را نزد اساتيد آن زمان در نجف اشرف مانند آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله شيخ محمدكاظم اصفهانى و نيز آيت الله ميرزا آقا اصفهانى گذراند. پس از گرفتن گواهى هاى متعدد اجتهاد از مراجع نجف اشرف به شيراز مراجعت نمود و به فعاليت در امور دينى و اجتماعى پرداخت.

آيت الله دستغيب مسجد جامع عتيق شيراز را كه مخروبه شده بود با همكارى مردم تجديد بنا كرد و آنگاه اسباب تجديد حيات حوزه ى علميه ى شيراز را مهيا نمود.

سابقه مبارزاتى آيت الله دستغيب به زمان حاكميت رضاشاه برمى گردد. همچنين ايشان در قيام خونين و تاريخى پانزده مرداد 1342، در انسجام مردم و حوزه ى علميه ى شيراز نقش به سزايى بر عهده داشت. ايشان در مسير اين مبارزات چندين بار دستگير و محبوس يا تبعيد شد.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت الله دستغيب به عنوان نماينده ى اول استان فارس، به عضويت مجلس خبرگان درآمد و در تدوين قانون اساسى نقش مؤثرى داشت. آنگاه به درخواست مردم فارس طى حكمى از سوى حضرت امام خمينى (ره)، به عنوان امام جمعه شيراز منصوب شد. وى همچنين رياست حوزه علميه ى فارس و نمايندگى امام خمينى (ره) را در آن استان به عهده داشت.

آيت الله دستغيب خطيب و نويسنده اى توانا بود. شيوه بيان او بسيار روان و بى تكلف بود. در همه آثار آيت الله دستغيب آيات و روايات بسيار ديده مى شود. فهرست آثار ايشان به اين شرح است: قلب سليم (متمم گناهان

كبيره، 1351)؛ حقايقى از قرآن (در تفسير سوره شريفه قمر، 1354)؛ معراج؛ ماه خدا؛ صديقه كبرى؛ داستان هاى شگفت؛ هشتاد و دو پرسش (1337)؛ گناهان گبيره (دو جلد، 1360)؛ تفسير سوره شريفه نجم؛ سيد الشهداء (ع)؛ معاد؛ قلب قرآن؛ صلوة الخاشعين؛ گناهان كبيره (دو جلد 1360)؛ استعاذه؛ شرح حاشيه بر رسائل شيخ مرتضى مخطوط؛ ازدواج اسلامى و تعداد زيادى از كتب تفسير و در علوم اسلامى. و آثارى كه برخى از آنها چاپ نشده، از جمله شرح و حاشيه بر كفايه و رسائل و مكاسب و تفسير سوره هاى متعددى از قرآن مجيد.

آيت الله دستغيب در بيستم آذر 1360 بر اثر توطئه منافقين در شيراز به شهادت رسيد.

حاج سيد عبدالحسين بن آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى مجتهد بن آيت اللَّه العظمى هدايةاللَّه دستغيب شيرازى از دانشمندان و آيات بنام معاصر شيراز است.

وى در حدود سال 1328 قمرى متولد شده و پس از پرورش صحيح و خواندن ادبيات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت نموده و در آنجا از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه العظمى حاج سيدميرزا آقا اصطهباناتى استفاده كامل نموده و با دريافت اجازات عديده اجتهاد و غيره به شيراز مراجعت و در مسجد جامع (عتيق) به اقامه جماعت و تبليغ دين و تنوير افكار پرداخته و خدمات شايان ارزنده اى نموده است.

نگارنده گويد آيت اللَّه دستغيب از علماء با معنويت و خدمتگذار عصر حاضر است زهد و تقواى معظم له زبانزد خاص و عام و مورد علاقه همگانند از آثار و خدمات اجتماعى ايشان ساختمان و تعمير اساسى مسجد جامع شيراز كه از بناهاى عمرو ليث صفار و بيش از

هزار سال از تاريخ بنياد آن مى گذرد و به واسطه مرور و دهور سال رو به ويرانى گذارده و مسكن مار و مور و حشرات گرديده كه معظم له اقدام به تعمير آن نموده و به طور اساسى آن را مرمت نموده كه گويا تازه بنا شده است.

1- كتاب قلب سليم كه كتاب قطور و بزرگى است در رشته اخلاق و بسيار نفيس و ارزنده مى باشد و در قم بطبع رسيده است.

2- حقايقى از قرآن 3- معراج 4- ماه خدا 5- صديقه كبرا عليهاالسلام 6- كتاب داستانهاى شگفت 7- هشتاد و دو پرسش 8- گناهان كبيره (مطبوع) 9- سوره نجم 10- سيدالشهداء 11- معاد 12- صلوة الخاشعين مطبوع 13- شرح و حاشيه بر كفايةالاصول 14- حاشيه بر رسائل شيخ مخطوط مى باشد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه دستغيب از روحانيون فعال و همواره وجودشان موجب ترويج احكام بوده و علاوه بر تدريس فقه و اصول بحث تفسيرش سالهاست كه ادامه داشته و گروه كثيرى هر شب از فرمايشاتشان بهره مند مى گردند.

(ح 1328 ق- شهادت 1360 ش)، عالم دينى و مجتهد. در شيراز نشو و نما يافت و پس از فراگيرى ادبيات و سطوح به نجف رفت و از محضر آيات عظام حاج شيخ كاظم شيرازى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاح سيد ميرزا آقا اصطهباناتى استفاده كامل برد و به دريافت اجازات اجتهاد نايل شد. سپس به شيراز بازگشت و مسجد جامع عتيق را كه از بناهاى عمرو ليث صفارى است مرمت كامل كرد و در آنجا به اقامت جماعت و تبليغ دين و خدمات مذهبى پرداخت. از آثار وى: «قلب سليم»؛ «حقايقى از قرآن»؛ «هشتاد و دو پرسش»؛

«گناهان كبيره»؛ «معاد».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (533/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (444 -443/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (729/ 3).

دستغيب شيرازي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1262 ش)، مجتهد و واعظ شيعى. در شيراز متولد شد و همان جا نشو و نما يافت. پدرش روحانى بود و او نيز بعد از اتمام تحصيلات به وعظ و منبر پرداخت. وى در دوره هاى چهارم و پنجم از طرف مردم بندرعباس به مجلس راه يافت. و به مبارزه با استبداد و ظلم پرداخت. در اواخر عمر به شيراز بازگشت و در همان شهر درگذشت و در امامزاده سيد ميرمحمد دفن شد. از وى كتابخانه اى مشتمل بر يك هزار جلد كتاب در جوار مزارش به جاى مانده است. از آثار قلمى وى «التوسل الحسينى» است كه نظير «اللهوف» است.[1]

حاج سيد محمدباقر بن ميرزا هدايت اللَّه مجتهد دستغيب متوفى 1336 شمسى هجرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (531 -529 /2)، الذريعه (488/4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (217/3)، گنجينه ى دانشمندان (443/5)، مؤلفين كتب چاپى (84/2).

دستغيب شيرازي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1294 ق)، فقيه و مجتهد. در نجف به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در خدمت پدر به شيراز رفت و مدتى در محضر علماى شيراز به تحصيل علوم گوناگون مشغول شد تا اينكه سرانجام به درجه ى اجتهاد رسيد و در مسجد حاج على به امامت و ارشاد مردم مشغول شد. وى دو سال توليت موقوفات شاه چراغ را بر عهده داشت. در شيراز از دنيا رفت و پيكرش در نجف دفن شد.[1]

سيد محمدرضا بن ميرزا هدايةاللَّه مجتهد دستغيب متولد 1294 و متوفى 1369 ق.

آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى مجتهد دستغيب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (533 -532 /2)، گنجينه ى دانشمندان (443/5).

دستغيب شيرازي، هدايت اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1240- ح 1320 ق)، فقيه، مجتهد و مدرس. معروف به مجتهد شيرازى. در شيراز به دنيا آمد. پس از تحصيل مراتب علمى در خدمت علماى شيراز به عراق رفت و فقه و اصول را در محضر علماى آنجا به تكميل رساند. سپس به شيراز بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم گشت و در مسجد نصيرالملك در محله اسحاق بيگ شيراز امامت نمود و به نشر علوم دينى پرداخت.[1]

هدايت اللَّه بن ميرزا اسماعيل بن ميرزا مهدى دستغيب مجتهد شيرازى در حدود 1240 به دنيا آمده و در حدود 1320 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (438)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (528/2)، فارسنامه ى ناصرى (914/2)، گنجينه ى دانشمندان (445/5).

دشتكي شيرازي، صدرالدين، ابوالمعالي محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(828- شهادت 903 ق)، حكيم و فقيه امامى. معروف به صدرالدين كبير و ملقب به صدرالعلماء، صدر الحكماء، صدر الحقيقه و سيد الحكماء. نسب وى به زيد شهيد فرزند حضرت سجاد (ع) مى رسد. او پدر امير غياث الدين منصور دشتكى است. در شيراز به دنيا آمد. علوم دينى را نزد پدر و و امير نظام الدين احمد بن اسحاق فراگرفت و علوم ادبى را از پسر عمه اش امير حبيب اللَّه آموخت و علوم عقلى را نزد سيد دانشمند مسلم فارسى ياد گرفت. با قوام الدين كرمانى كه از شاگردان برجسته ى شريف جرجانى است مباحثات و مناظراتى داشت. وى در فن مناظره يگاه عصر خويش بود و مناظرات او با علامه دوانى مشهور است. از شاگردان وى مى توان به حاج محمود نيريزى و شيخ تقى الدين ابوالخير اشاره كرد. در عهد شاه طهماسب صفوى مدتى منصب صدارت داشت و سرانجام به دست تركمانان در شيراز شهيد شد و

در مدرسه منصوريه به خاك سپرده شد. از آثار وى: «اثبات الواجب تعالى»؛ «الحقايق المحمديه»؛ «الجذر الاصم»، در تحقيق مغالطه معروف به جذر اصم؛ حاشيه بر «تيسير الوصول الى جامع الاصول»، در فقه شافعى؛ حاشيه بر «شرح تجريد» قوشچى؛ حاشيه «شرح مختصر الاصول» عضدى؛ حاشيه «شرح مطالع»؛ حاشيه «كشاف» زمخشرى؛ حاشيه «مطول»؛ رساله اى در علم كشاورزى و چندين رساله ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (192/6)، اعيان الشيعه (60/9)، تاريخ ادبيات در ايران (99 ،83 /4)، تاريخ نظم و نثر (385)، الذريعه (37/25 ،36 -35 /7 ،135/6 ،92/5 ،108/1)، ريحانه (426/3)، شهيدان راه فضيلت (188 -185)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 219 -218 /10)، الكنى و الالقاب (411/2)، لغت نامه (ذيل/ صدرالدين)، معجم المؤلفين (215/8)، هديه الاحباب (186)، يادداشتهاى قزوينى (251/5).

دشتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا احمد بن العلامه آيت الله آخوند ملاحسن الدشتى النجفى از علماء اعلام و فقهاء عظام و مجتهدين كرام نجف اشرفند كه در حادثه شوم دولت بعثى عراق اخراج به ايران و سرانجام رحل اقامت به قم انداخته اند.

تولد معظم له در يكى از محال فارس دشتى از نواحى شيراز واقع شده و در مهد تربيت والد مجاهدش (كه يكى از مراجع عالى مقام فارس و از مجاهدين تاريخ 1335 قمرى تقريبا بوده كه با مساعدت و همكارى جمعى از آقايان آيات مخصوصا آيت الله حاج شيخ جعفر محلاتى قيام نموده و در مقام دفاع با اردوى انگليس كه در بندر بوشهر پياده شده بودند جنگيده و با كشته شدن جماعتى از مسلمين و مهاجمين و اسارت بعضى دشمن را خارج كردند) تربيت يافته و مقدمات را نزد والد ماجد و بعضى ديگر از علماء تلمذ

نموده و بعد از فوت والدين در تاريخ 1350 قمرى به نجف اشرف مهاجرت و بعد از فراغت از سطوح در محضر آيات عظام و اساتيد والامقام ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله ضياءالدين اراكى و آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى و بالاخص آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده كرده تا به مدارج عاليه اجتهاد و فقاهت نائل و آيات نامبرده مقام علم و كمال و اجتهاد ايشان را گواهى كرده و اجازاتى مرقوم نمودند كه نگارنده آنها را ديده ام و آثار علمى آن جناب در اسات و تقريرات ابحاث اساتيد مذكور است كه مخطوط مانده فقط شرح شرح لمعه دمشقيه ايشان به همت حجه الاسلام حاج سيد محمد كلانتر به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دعويدار قمي، ركن الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، فقيه و شاعر، متخلص به دعوى. معروف به ملك الشعراء، نسب وى به سه پشت به دعويدار قمى مى رسد. در قم متولد شد و در بدايت حال تصدى مقام شرعى در همان شهر داشت وى از مفتيان زمان خود بوده و به شاعرى و ستايشگرى بزرگان زمان خود مشغول بود. وى علاوه بر مدح آخرين پادشاه باوندى در تبريز مدتى مدح اتابكان آن سامان گفت. ركن الدين با كمال الدين اسماعيل رابطه ادبى داشته و قصيده لاميه را در سى و شش بيت در مدح او سروده و بدو فرستاده، كمال نيز پاسخ گفته، همچنين نوشته اند كه با اثيرالدين اومانى نيز مكاتبه و مشاعره داشته است. دعوى شاعرى ذو لسانين بود كه در نظم و نثر عربى و فارسى قدرتى تمام داشت. آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:آتشكده ى آذر (1253 -1250 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (352 -346 /3)، تاريخ نظم و نثر (172)، تذكره ى روز روشن (261)، ديوان ركن الدين دعويدار قمى (مقدمه/ 39 -7)، الذريعه (383 -382 ،327 /9)، رياض العلماء (106/5)، سرآمدان فرهنگ (400 -399 /1)، فرهنگ سخنوران (394)، فهرست منتجب الدين (185)، مجمع الفصحا (680/2).

دغولي سرخسي، ابوالعباس محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 325 ق)، لغوى، فقيه و محدث. از پيشوايان فقه و لغت و روايت در سرزمين خراسان بود. مدتى در نيشابور اقامت گزيد و از محمد بن يحيى ذهلى و عبدالرحمان بن بشر و اقران آنها بهره ها برد و در عراق و حجاز از محمد بن اسماعيل احمسى خديث نوشت و از زعفرانى و سعدان بن نصر و احمد بن سيار و محمد بن عبداللَّه قهزاد و محمد بن مشكان و محمد بن مهلب سرخسى و عبداللَّه بن هاشم طوسى و ابوزرعه رازى حديث روايت كرد. ابوحاتم بن حبان و ابواحمد بن عدى و يحيى بن عمرو بستى و ابوبكر جوزقى وابوعلى نيشابورى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. ابن خزيمه گويد كه چون ابوالعباس دغولى دانشمندى نديده است. از آثار وى: كتاب «الاداب»؛ «فضائل الصحابه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (562 -557 /14)، الوافى بالوفيات (226/3).

دلوي استوايي، ابوحامد احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(434 -358 ق)، اديب و فقيه شافعى اشعرى. اصل وى از استواء، از نواحى نيشابور، است. از ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوالعباس احمد انماطى و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى حديث شنيد، سپس وارد بغداد شد و از دارقطنى و همطبقه ى او حديث روايت كرد و در آن شهر مسكن گزيد. دلوى از جانب قاضى ابوبكر باقلانى، مدتى در عكبرا قضاوت كرد. در فقه شافعى مذهب، و در اصول اشعرى مذهب بود. به گفته ى خطيب بغدادى، وى ادب شناس بود و از ادبيبت و رعبيت حظى تمام داشت، اما حديث اندكى روايت كرده است. ياقوت حموى گويد كه بسيارى از كتابهاى ادبى موجود، به خط اوست. در بغداد درگذشت و در قبرستان شونيزيه دفن شد.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (378 -377 /4)، ريحانه (227/2)، سير النبلاء (582/17)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (39 -38 /5)، الوافى بالوفيات (351/7).

دماوندي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا على دماوندى از بزرگان علماء و فقهاء معاصر ناصرى بوده است وى در عصر شيخ انصارى مشرف به نجف اشرف گرديده و از محضر علامه كوه كمرى استفاده نموده و تقريرات درس او را نوشته آنگاه مهاجرت به سامره نموده و از محضر ميرزاء بزرگ شيرازى بهره مند گرديده تا يكى از رجال فضل و مبرزين تلامذه سيد گشته است و آنجناب گذشته از مقام علم از اجلاء علماء اخلاق و مشاهير اهل سلوك و عرفان و بسيار متقى و پارسا و زاهد بوده است در سامره حوزه تدريس داشته و جمع زيادى مانند عالم ربانى حاج شيخ حسنعلى تهرانى و آسيد عزيزاللَّه تهرانى از محضر و درسش استفاده مى نمودند و همواره شاگردان خود را توصيه به تهذيب اخلاق و تزكيه نفس مى نمود و اكثر از شاگردان او از اتقيا و پرهيزكاران بوده اند و در جماعت بسيارى از صلحاء و ابرار شركت مى كردند تا در 25 ذى قعده سال 1304 قمرى در كاظمين از دنيا رفته و در يكى از حجرات صحن شريف مدفون گرديده است.

(وف 1304 ق)، فقيه و عالم دينى. از علما و فقهاى بزرگ عصر ناصرى است كه در زمان شيخ انصارى به نجف رفت و از محضر علامه كوهكمرى استفاده ى بسيار برد و «تقريرات» درس وى را نگاشت، آنگاه به سامراء رفت و از محضر ميرزاى بزرگ شيرازى نيز بهره مند شد تا به حدى كه او را از شاگردان برجسته ى سيد شمردند. وى گذشته از مقام

علم در زمينه ى اخلاق و تقوى نيز مبرز بود. سرانجام در سامراء حوزه ى تدريس برقرار كرد و جمع زيادى، مانند حاج شيخ حسن على تهرانى و آقا سيد عزيزاللَّه تهرانى، از محضرش استفاده نمودند. او همواره شاگردان خود را به تهذيب اخلاق و تزكيه ى نفس توصيه مى كرد؛ لذا اكثر شاگردانش از پرهيزكاران بنام زمان خود بودند. وى در كاظمين از دنيا رفت و در يكى از مقابر صحن شريف دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 1302 -1301/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (158 -157/ 5).

دماوندي، غلامرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا دماوندى عالمى جليل و فقيهى متقى و ملقب (به مقتدى) و از روساء روحانى و مراجع دينى دماوند و مورد وثوق عموم مردم و بسيار ساعى در قضاء حوائج ايشان بوده و از اتصال و ارتباط به دولت موقت احتراز و اجتناب مى نمود تا در سال 1307 قمرى وفات نموده و برادرش مرحوم آقا شيخ حسين مقتدى بجاى او قرار گرفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دماوندي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1307 ق)، عالم دينى، فقيه، حكيم، رياضى دان و زاهد. او در نجف در محضر شيخ انصارى و سيد حسين كوهكمرى به مقامات عاليه ى علمى رسيد، تا جايى كه علامه ى كوهكمرى وى را بر ميرزاى بزرگ شيرازى برترى مى داده است. گذشته از فقه و اصول، دماوندى در علم طب و حكمت و رياضيات ماهر بود و بر تاريخ و سير احاطه ى بسيارى داشت، و از حافظه ى قوى و عجيبى نيز برخوردار بود به طورى كه بيشتر متون ادبى و فقهى را در حافظه داشت. در عصر علامه كوهكمرى به دماوند بازگشت و در آن نواحى مرجع امور دينى مردم شد. او از مكارم والاى اخلاقى برخوردار بود.[1]

محمدباقر بن حسن سارانى عالمى بزرگ و دانشمندى متقى و پارسا بوده است وى از دماوند هجرت به نجف اشرف نموده و از محضر علامتين شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى استفاده نموده و در عصر علامه كوه كمرى به دماوند برگشته و به وظائف دينى پرداخته است داراى كمالات و مقامات عاليه علم و عمل بوده تا جائى كه علامه كوه كمرى وى را بر ميرزاء بزرگ مجدد شيرازى تفضيل مى داده است مخصوص در علم طب و حكمت و رياضيات يد

طولائى داشته و به تواريخ و حكايات اطلاع زياد و حافظه اش نيز عجيب و بيشتر متون ادبيه و فقهيه را محفوظ بوده و در دماوند و حومه آن رياست تامه داشته و حتى در بعضى از قضايا علامه كنى ره با وى معارضه مى نموده است و آن مرحوم عالمى ثروتمند و ميهمان دوست و كريم النفس و منيع الطبع و بخشنده بوده است در سال 1307 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 206 -205 /14)، گنجينه ى دانشمندان (157 -156 /5).

دواني، جلال الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(830- ح 918/908 ق)، حيكم، فيلسوف، فقيه، متكلم، مفسر، قاضى و شاعر، متخلص به جلال و دوانى نيز فانى. معروف به علامه دوانى و مشهور به محقق دوانى. نسبش به محمد بن ابى بكر مى رسد. در دوان از قراى كازرون فارس متولد شد. ابدا نزد پدر دانش آموخت و سپس براى تكميل معلومات خود به شيراز رفت و در خدمت ملا محى الدين انصارى (از اولاد سعد بن عباده صحابى) درآمد. دوانى مسافرتهايى به گيلان، كاشان، تبريز، عراق، مدينه و مكه داشت. در شيراز اقامت گزيد و سالها در مدرسه ى بيگم به تدريس مشغول بود.بين او و امير صدرالدين دشتكى شيرازى مناظرات و مباحثات حضورى و غيابى بسيار، در زمينه ى حكمت و كلام، جريان داشت و شاگردان وى بيشتر از شاگردان امير صدرالدين دشتكى بودند. در دوران آق قويونلوها منصب قاضى القضاتى فارس را بر عهده داشت. علامه ى دوانى در همه ى علوم زمان خود تبحر داشت و شعر فارسى را نيز به خوبى مى سرود. وى ابتدا شافعى مذهب بود و بعد مذهب شيعه را برگزيد، و سپس رساله اى به نام «نور

الهدايه» نگاشت كه بر تشيع او تصريح دارد، و نيز حاشيه ى او بر «تجريد»، در جواب مير صدرالدين شيرازى در تفضيل ابوبكر بر على (ع)، مويد تشيع اوست. او در اين رباطه اشعارى نيز سروده است. دوانى صاحب بيش از صد تاليف به زبان عربى و فارسى در علوم مختلف بود كه برخى از آنها عبارت اند از: «انموذج العلوم»، محتوى مسايلى از هر علم؛ «اثبات الواجب القديم»؛ «اثبات الواجب الجديد»؛ رساله در «افعال العباد»؛ شرح بر متن «تهذيب المنطق» تفتازانى؛ شرح بر «العقائد العضديه»؛ حاشيه ى قديمه و جديده و اجد بر «شرح التجريد» فاضل قوشچى يا «طبقات الجلاليه»؛ «لوامع الاشراق فى مكارم الاخلاق» يا «اخلاق جلالى»؛ «التوحيد»؛ تعليقه بر «الانوار لعمل الابرار» اردبيلى، در فقه شافعى؛ «الجبر و الاختيار» يا «خلق الاعمال»؛ «التصوف و العرفان»؛ «تحفه ى روحانى»؛ تفسير چندين آيه و سوره ى قرآن از جمله سوره ى «اخلاق» و «كافرون».[1]

(منسوب به دوان) جلال الدين محمد بن سعد (يا سعدالدين) اسعد كازرونى، دانشمند و قاضى معروف. (و. دوان 830 ف. 908 ه.ق.). پدرش قاضى كازرون بود و دوانى بخش اول عمر خود را در آن شهر گذرانيد و در مدرسه دارالايتام به تعليم پرداخت. وى حكيمى متكلم و محقق است. از آثار اوست: اخلاق جلالى (علم اخلاق) اثبات الواجب الجديد، اثبات الواجب القديم، افعال اللَّه تعالى انموذج علوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (325 -309)، احقاق الحق (124 -122 /3)، الاعلام (257/6)، اعيان الشعيه (12/9)، تاريخ ادبيات در ايران (100 -99 /4)، تاريخ نظم و نثر (267 -265)، تذكره ى روز روشن (175 -167)، الذريعه (57/25 ،147/15 ،199/9 ،82/5 ،206/2)، روضات الجنات (548 -541 /2)،

ريحانه (236 -232 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 222 -220 /10)، كشف الظنون (2048 ،1893 ،1567 ،1144 ،1096 ،863 ،847 ،842 ،516 ،457 ،449 ،349 ،195 ،184)، لغت نامه (ذيل/ دوانى)، مجالس المومنين (229 -221 /2)، معجم المؤلفين (47/9)، هديه الاحباب (136).

دوريستي، نجم الدين، ابومحمد عبداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 600 ق)، فقيه امامى. اهل رى بود و نسب خود را به حذيفه بن يمان منتسب مى داشت. از جدش روايت مى كرد. در سال 566 ق به بغداد رفت و به نشر احاديث اماميه پرداخت و از شيخ صدوق به سه واسطه و نيز از شيخ مفيد و سيد رضى و سيد مرتضى و شيخ طوسى و از جدش، محمد بن موسى دوريستى، روايت كرد. وى سرانجام به شهر خود بازگشت و در همان جا وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (49/8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 93 -92 /7)، رياض العلماء (190 -187 /3)، رى باستان (545/2)، ريحانه (238/2)، الكنى و الالقاب (234/2)، معجم البلدن (551 -550 /2).

دوزدوزاني تبريزي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1312 ق)، فقيه اصولى. در دوزدوزان از توابع سراب به دنيا آمد و در تبريز از محضر آقا ميرزا محمدصادق آقا استفاده برد و سپس به نجف رفت و مدت دوازده سال در خدمت شيخ احمد كاشف الغطاء و شيخ على اصغر ختائى و شيخ مهدى مازندرانى به تكميل تحصيلات خويش پرداخت، و از آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه آقا شيخ احمد كاشف الغطاء اجازه اجتهاد گرفت و به موطن خويش بازگشت و به انجام وظايف دينى پرداخت. از آثار وى: «لب الاصول»، در مباحث الفاظ و اصول علميه؛ «كتاب الطهاره»؛ «منجزات المريض»؛ حاشيه بر «العروه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :علماء معاصرين (284).

دوست گيلاني، عبدالسلام

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، عالم و زاهد. در بغداد مى زيست و از خاندان تصوف و زهد بود. در روزگار الناصر لدين اللَّه عباسى به جهت حسادت عده اى و علاقه وافرى كه به علوم علقلى داشت او را به الحاد متهم كردند و كتابخانه عظيمى را كه در اين زمينه فراهم كرده بود بيشتر كتابهاى آن را در حضور مردم سوزانيدند و خودش را به زندان افكندند پس از چندى آزاد شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كارنامه بزرگان (33).

دولت آبادي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عبّاس (دولت آباد از بلوك برخوار، و در دو فرسنگى اصفهان است) عالم فاضل زاهد، در اصفهان خدمت آقا ميرزا احمد مدّرس، و آقا سيد ابوالقاسم دهكردى، و ملاّ عبدالكريم گزى، و حاج مير محمّد صادق (خاتون آبادى) و غيره تلمّذ فرموده، و در نجف اشرف از محضر آخوند خراسانى، و شيخ الشريعه ي اصفهانى، و ميرزا محمّد حسين نائينى و ديگران استفاده نموده تا خود فقيهى جامع، و مجتهدى كامل گرديد، و در سال 1337 به ايران مراجعت فرموده، گاهى در شهر، و زمانى در ده ساكن بود، و به تدريس و ترويج اشتغال داشته.

بالاخره در 26 ذى حجّة الحرام سال 1366 به سنّ متجاوز از هفتاد سال وفات يافته در امامزاده شاهزاده محمود، قريه ي دولت آباد مدفون گرديد.

كتب و رسائلى در فقه و اصول نوشته، و پس از فوت مرحوم آية اللَّه اصفهانى رساله ذخيره العباد ايشان را حاشيه نوشته و به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دهاقاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمدباقر معروف به شريعت دهاقانى از علماء مبرز حوزه علميه نجف است كه در سال 1301 قمرى برحسب ايذاء و اجبار دولت بعث عراق به قم مهاجرت نموده است.

تولد ايشان در حومه ى اصفهان واقع شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام آن سامان چون مرحوم آيت الله حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله العظمى اصفهانى و ديگران استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و به تدريس فقه و اصول پرداخته تا

در اوائل ذى الحجه سال مزبور كه اخراج به ايران و رحل اقامت به قم انداخته است.

نگارنده گويد آقاى دهاقانى عالمى ظريف و خوش مجلس و اخلاقى مى باشد،

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ده سرخي اصفهاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمود بن العلامه السيد مهدى بن سيد اسدالله موسوى ده سرخى نجفى از علماء فاضل و فضلاء كامل معاودين حوزه نجف اشرف است كه در قم رحل اقامت انداخته است.

اصلا از شهرك سه كيلومترى شهركرد اصفهان بوده و مرحوم جدشان بده سرخ لنجان كه شش فرسخى اصفهانست هجرت نموده و ايشان در سال 1345 قمرى در آنجا به دنيا آمده و والدش در روز شنبه دهم رجب 1354 قمرى در اصفهان فوت نموده و در تخت فولاد مدفون شده است.

وى در سال 1366 ق به تحصيل علوم دينى پرداخته و در سال 1368 قمرى هجرت به قم و بعد از چند ماهى عزيمت به نجف نموده و سطوح عالى را به پايان رسانيده و دروس عالى را از آيت الله آقا سيد على فانى اصفهانى و مرحوم آيت الله حاج ميرزا حسن يزدى و مرحوم آيت الله العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيت الله حكيم و بيشتر آيت الله العظمى خوئى مدظله آموخته تا به مدارج عاليه علم رسيده و مفتخر به دريافت اجازات از اساتيد و آيات عظام نجف شده و پس از 24 سال اقامت در نجف به حكم اجبار دولت شوم بعث عراق به ايران مراجعت و در قم رحل اقامت انداخته است آثار ارزنده اى دارد كه ذيلا مى نگارم.

1- سراج المبتدئين در شرح منيه المريد شهيد ثانى كه در سال 1376 در اصفهان به طبع رسيده.

2- كتاب هدايه الطالبين شرح آداب المتعلمين

در سال 1376 در نجف چاپ شده.

3- كتاب مفاتيح الصحه فى طب النبى و الائمه عليهم السلام فارسى در سال 1379 در نجف چاپ شده.

4- كتاب رمز الصحه عربى در سال 1381 در نجف طبع شده.

5- كتاب الجمان الحسان فى احكام القران در سال 1382 در تهران چاپ افست شده است.

6- مفتاح الكتب الاربعه فهرست كافى و تهذيب و استصبار و من لايحضره الفقيه درسى مجلد كه تاكنون پنج جلد آن طبع شده است.

7- حظ الشباب در خلاصه و ترجمه خصال مرحوم شيخ صدوق كه به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دهكردي اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1272 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در دهكرد (شهركرد) متولد شد. پدرش و پدر مادرش هر دو از علماى دهكرد بودند. چند سال در اصفهان نزد آقا ميرزا ابوالمعالى كلباسى و حاج شيخ محمدباقر مسجد شاهى و ديگران تحصيل نمود، سپس در عراق خدمت چند نفر از اجله ى علما و فقها تحصيلات خود را تكميل كرد. وى از شاگردان ميرزا محمدحسن شيرزاى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ زين العابدين مازندرانى و حاج ميرزا حسين نورى و از مشايخ روايت آقا سيد شهاب الدين نجفى مرعشى بود. پس از بازگشت، در اصفهان به تدريس و تاليف و تبليغ مشغول شد. متجاوز از سيصد تن از فضلا در مجلس درس او، در مدرسه ى صدر، حاضر مى شدند. وى مركز فتوى و مراجع مردم بود. در اصفهان درگذشت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «الوسيله» يا «وسيه النجاه» يا «وسيله المنابر» يا «منبر الوسيله» يا «وسيله المعاد»، در دو قسمت: بخش اول در توحيد و عدل و بخش دوم در نبوت و

امامت، حاشيه بر «تفسير صافى»؛ حاشيه بر «وافى» فيض كاشانى؛ حاشيه بر «متاجر» شيخ مرتضى انصارى؛ رساله اى در «قبض»؛ شرح بر «شرايع»، در دو مجلد؛ شرح فارسى بر «من لا يحضره الفيه» صدوق.[1]

سيد ابوالقاسم بن سيد محمدباقر دهكردى اصفهانى دانشمندى بزرگوار و خطيبى عاليقدر از شاگردان علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و معاصرين وى بوده كه پس از تكميل مبانى علمى به اصفهان برگشته و به انجام وظائف دينى از تدريس و وعظ و ارشاد و اقامه جماعت پرداخته و در مدرسه صدر اصفهان عده زيادى به درسش حاضر شده و استفاده مى نمودند و در ماه رمضان جمعيت زيادى براى درك فيض پاى منبرش حاضر مى شدند بسيارى از اعلام معاصر اصفهان از تلامذه و شاگردان ايشانند.

وى در يكشنبه هفتم شوال 1353 ه در سن 81 سالگى وفات نموده تاريخ ولادتش 1272 هجرى بوده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (417/2)، تذكره القبور (94 -93)، الذريعه (85 ،84 /25 ،356/22)، ريحانه (244/2)، علماء معاصرين (169 -168)، مؤلفين كتب چاپى (246 -245 /1)، معجم المؤلفين (115/8)، مكارم الاثار (2011 -2007 /6).

دهكردي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر دهكردى والد مترجم مذكور از علماء منسوب شهركرد و از شاگردان مرحوم علامه كلباسى و حجةالاسلام سيد محمدباقر كشفى بوده تأليفاتى دارد كه از آنهاست.

1- منبر الوسيله.

2- اللمعات فى شرح دعاء سمات.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ديزجي زنجاني، فياض

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فياض بن العالم الجليل ملا محمد مدرس ديزجى زنجانى متولد 1285 ق و متوفى 1360 ق از اكابر فقهاء اماميه و مراجع تقليد گذشته و جامع معقول و منقول بوده است.

وى پس از تولد و پرورش در بيت علم و تقوا و خواندن متون فقه و اصول به تهران مهاجرت نموده و معقول را از سيد الفلاسفة المتالهين ميرزا ابوالحسن جلوه اصفهانى فراگرفته و فقه و اصول را از محضر آيت اللَّه والعلامة الكبرى ميرزا محمدحسن آشتيانى و ديگران استفاده نموده تا به رتبه اجتهاد رسيده و عزيمت به عراق نموده و در نجف اشرف على من تشرفها آلاف التحية والثناء به حوزه درس علامه تهرانى حاج شيخ هادى پيوسته و از بحث آن نابغه علمى استفاده نموده و بعد از فوت آن مرحوم در سال 1326 قمرى به زنجان مراجعت كرده و مورد استقبال و توجه مردم قرار گرفته و عده اى از مردم آن استان به وى تقليد نموده تا در روز جمعه 18 ذى الحجه (عيد سعيد غدير) 1360 قمرى وفات و نزديك مقبره آخوند ملا على قارپوزآبادى مدفون گرديده است.

آثار علمى و باقيات الصالحات آن مرحوم.

1- كتاب الخمس

2- ذخاير الامه

3- كتاب الاجاره

4- كتاب الزكاة

5- رساله در ماهية وجود (تقرير بحث استادش علامه تهرانى)

6- رساله حجائيه.

و اما باقيات الصالحات ايشان فرزند ارجمندش.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ديلمي طبرستاني، سلار، سالار، ابويعلي حمزه عبدالعزيز

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، فقيه، اصولى، اديب و محدث امامى. ملقب به سلار يا سالار. در فقه و ادب پيشگام بود. سيوطى در «طبقات» خود او را از جمله ى اديبان بنام برشمرده است. ساكن بغداد بود و مورد اعتماد و احترام. شيخ مفيد و سيد مرتضى از مشايخ

او مى باشند. شيخ ابوعلى طوسى، فرزند شيخ الطائفه، و شيخ منتجب الدين و ابوالمكرم مبارك بن فاخر نحوى و ابوالفتح عثمان نحوى و ابوالصلاح حلبى و ابوالفتح كراجكى از شاگردان وى بودند. سلار گاهى به جانشينى سيد مرتضى درس مى گفت. وى در قريه خسرو شاه تبريز درگذشت. سيوطى به نقل از صفدى سال مرگ وى را 448 ق مى داند. از آثارش: «المقنع فى المذهب»؛ «التقريب»، در اصول فقه؛ «المراسم العلويه»، در احكام نبويه، در فقه؛ «الرد على ابى الحسين البصرى فى نقض الشافعى»؛ «التذكره فى حقيقه الجوهره»؛ «الابواب و الفصول»، در فقه؛ «المسائل السلاريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (309/2)، اعيان الشيعه (172 -170 /7)، ايضاح المكنون (553 ،275 /1)، الذريعه (124/22 ،352 ،298/20 ،180 -179 /10 ،365 ،24/4)، رياض العلماء (444 -438 /2)، ريحانه (51 -50 /3)، فهرست منتجب الدين (84)، الكنى و الالقاب (238/2)، لغت نامه (ذيل/ سلار الديلمى)، معجم المؤلفين (235 ،79 /4)، هديه العارفين (380/1).

ديلمي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1281 -1229 ق)، عالم دينى، حكيم و فقيه زيدى. وى در اكثر علوم دست داشت. در شهر ذمار يمن به دنيا آمد و در همان شهر نشو و نما يافت. در مكه از دنيا رفت. از آثارش: «تحفه الحبيب بنظم مسائل التهذيب»، در منطق؛ «نزهه الطرف فى احكام الصرف»؛ «الابريز المذاب فى قواعد الاعراب»؛ «الطراز المذهب فى المختار لاهل المذهب»، در فقه؛ «مختصر الاتقان فى علوم القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (213/2)، معجم المؤلفين (243/3).

ديلمي، حسن بن الحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى حسن بن الحسن الديلمى عالم فاضل، و حكيم بارع و فقيه. به اتفّاق پدر خود از گيلان به اصفهان مهاجرت نموده، و از معاشرين و مصاحبين و همدرسان افندى مؤلف رياض العلماء مى باشد. تأليفاتى دارد از آن جمله شرح صحيفه سجّاديّه است. در 26 رمضان المبارك سال 1119 وفات يافته است.

مؤلّف تاريخ علما و شعراى گيلان را در نام صاحب عنوان اشتباهى روى داده، زيرا كه مؤلّف شرح صحيفه سجاديه نامش: مولى حسين بن حسن است. گويند: شرح صحيفه او انتحال از شرح سيد على خان مدنى است. علاّمه جليل القدر مؤلّف الذريعه (350:13) فرمايد: من شرح سيّد على خان را ديدم كه به خط خود در حواشى آن، مواضع انتحال را تعيين نموده بود.

مولى حسين گيلانى دايى سيد ابوالقاسم بن حسين موسوى خوانسارى جدّ صاحب روضات است، و قبرش در بقعه مشاراليه قرار دارد، و آقا ميرزا محمّد باقر به مناسبت بودن قبر او در اين محل وصيّت به دفن در اينجا نموده است. در اسامى حسين مجدّداً از او نامى برده خواهد شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دين پرور دربندي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جعفر بن العالم الجليل آيت اللَّه السيد ابوتراب بن العلامه الورع سيد مهدى دربندى تهرانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار تهران بوده و در سال 1263 شمسى در نجف اشرف متولد گرديده و در تحت مراقبت و تربيت والد معظمش پرورش يافته و پس از انقلاب عراق عليه انگليسها و اخراج آنان باتفاق والدش به ايران آمده و مورد استقبال و اقبال مردم تهران و شميرانات قرار گرفته و بخدمات دينى و علمى پرداخته والد ماجدشان آيت اللَّه دربندى علاوه

بر داشتن حوزه درس، در مجالس معمولى و مهمانيها به نشر حقايق اسلام و اخبار ائمه اطهار اهتمامى بليغ داشت و در مجالسش غير از اخبار و احاديث اهلبيت عليهم السلام سخن ديگرى نمى فرمود.

مترجم ما پس از مراجعت از عراق تحصيلات خود را در نزد والد خود ادامه داده و علاوه بر استفاده هاى علمى تقوا و فضائل و ملكات نفسانى را از آن بزرگوار فراگرفته و با لباس كرباس وطنى و كمال زهد و قناعت و مناعت طبع بخدمات دينى پرداخته و نشر حقايق و معارف اسلام مينمود. نماز جماعتش در شميرانات و دربند بسيار باشكوه و مخصوصا ماه رمضان پر جمعيت بود و مردم از اطراف براى درك فيض از نماز و محضرش بدربند مى شتافتند تا هشتم ماه رجب سال 1343 شمسى وفات نموده و با تجليل زياد جنازه اش حمل بشهر رى و در ابن بابويه مقبره شخصى خانواده گيش مدفون گرديد.

نگارنده گويد: آن مرحوم ارادت مخصوصى بمرحوم آيت اللَّه العظمى و مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى داشت خودم ناظر بودم كه با آن كهولت و كبر سن با پاى برهنه از تهران تا بشهر رى در تشييع جنازه آن مرحوم شركت داشته و اظهار تأثر و تأسف از فقدان آن مرحوم مى نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دينوري، ابوالقاسم يوسف

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 405 ق)، فقيه و قاضى شافعى. معروف به ابن كج. وى از شاگردان ابوالحسين بن قطان بود، و در مجلس درس داركى حاضر مى شد. عده اى او را بر شيخ ابوحامد اسفراينى مقدم مى دانند بطورى كه يكى از شاگردانش روزى به وى گفت: اى استاد، گرچه ابوحامد صاحب نام است، اما علم نزد توست. دينورى مردى محتشم بود

و مردم از اطراف به سويش مى آمدند. وى در ماه رمضان به دست حراميان كشته شد. دينروى دارى تصانيف بسيارى است از كه از آن جمله كتاب «التجريد» را مى توان نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (184 -183/ 17)، معجم المؤلفين (273/13).

دينوري، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 333 ق)، قاضى، محدث و فقيه مالكى. ابتدا عهده دار منصب قضاى قلزم و سپس چندين سال در اسوان مصر اقامت گزيد و مدتى مقام قضاوت آنجا را بر عهده گرفت. از كسانى مثل ابوبكر بن ابى الدنيا و ابوقلابه الرقاشى و ابن قتيبه دينورى و محمد بن يونس كديمى و عباس بن محمد دورى و محمد بن عبدالعزيز دينورى روايت كرده است و از راويان كتب ابن قتيبه به شمار مى آيد. قاضى ابوبكر ابهرى و ابوبكر ابن شاذان و ابوبكر ابن مهندس و ابراهيم بن على تمار مصرى و حسن بن اسماعيل ضراب از وى روايت كرده اند دارقطنى او را از محدثان مورد اعتماد نمى داند و در «غرائب مالك» او را به وضع حديث متهم كرده است. دينورى در مذهب مالك صاحب نظر بود. كتابى در «مناقب مالك» و كتابى در «رد شافعى» تاليف كرده است. وى همچنين صاحب كتاب «المجالسه» است كه بوصيرى از آن روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (241/1)، سير النبلاء (428 -427 /15)، كشف الظنون (1841 ،1591)، لسان الميزان (469 -468 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (175 -174 /2).

دينوري، ابوبكر مكي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 468 ق)، حافظ، محدث و فقيه. وى مذهب سفيانى داشت. از عبدالغنى بن سعيد و خلف بن محمد واسطى و صدقه بن دلم حديث شنيد. عبدالعزيز كتانى و ابوطاهر حنايى و غيث ارمنازى از او روايت كرده اند. گويند به معرفت رجال توجه خاصى داشت و حديث كم مى گفت و ابوبكر خطيب در پى آن بود كه از وى حديث بشنود. و دينورى رغبت چندانى نشان نمى داد. او مدتى منصب قضاوت دميره را عهده دار بود.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (413 -412 /18).

دينوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا احمد آقا مجتهد شخصى فقيه و اصولى و داراى علوم غريبه و مردى با ورع و متقى و اغلب اشتغال بتحرير مطالب علمى و عملى داشت و منزوى از مردم و عابد و شب زنده دار و اوضاع و عوالم عجيب و غريبى داشت رضوان اللَّه عليه. كتابى موسوم به (نظام العالم) دارد بسيار نفيس و عالى ولى بطبع نرسيده و تأليفاتى در علوم غريبه دارد و اشعارى شيوا گفته و در تاريخ 1347 در اثر مبارزه با بدع با برادر كوچكش مرحوم آقاى حاج ميرزا عبدالعلى آقا مجتهد به سمنان تبعيد و مدتى در آنجا حبس نظرى بودند بعد بارض اقدس رضوى برده و در تحت مراقبت بودند پس از طى مدت يكسال و نيم دوره ى نفى به تبريز مراجعت بعد از فوت برادر بزرگش آيت اللَّه آقا ميرزا صادق آقا مرحوم در مسجد آن مرحوم اقامه نماز جماعت كرده مقتداى مردم بود در سال 1283 در تبريز متولد شب دوشنبه 23 شهر ذى القعده 1359 بدار بقاء رحلت و در وادى السلام نجف اشرف در مقبره مخصوص خودشان مدفون است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دينوري، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت اللَّه ميرزا صادق آقا مرجع تقليد اهالى آذربايجان بود و مردم فريفته تقوى و عمل و علميت اين مرد برجسته بودند طورى كه با تحرير و تقرير پايان نيابد شاگر آخوند ايروانى و آيت اللَّه فاضل شربيانى و آيت اللَّه آقا شيخ هادى تهرانى بود در فقه و اصول متبحر و شخصى داراى دقت نظر و تحقيق و صاحب تأليفات زياد در فقه و اصول بود منجمله (مقالات غرويه) مربوط به مباحث الفاظ در تبريز بطبع رسيده و كتاب

(مشتقات) اينهم در تبريز بچاپ رسيده و (كتاب فوائد) در مطالب مختلف از فقه و اصول و تفسير مطبوع تهران كه دوره تبعيد خود در قم نوشته شده و كتابهاى مفصله استدلالى در طهارت و صلوه و غيره دارد كه بطبع نرسيده اين شخص قريب سى سال در نجف مشغول تحصيل و تدريس بوده نزديك پنجاه سال رياست روحانيت آذربايجان را در دست داشت در اثر مبارزه با بدع سال 1347 به قم تبعيد و در سال 1351 شانزدهم شهر ذى القعده الحرام شب جمعه برحمت ايزدى رفته و در رواق حضرت معصومه سلام اللَّه عليها در مقبره مخصوص مدفون است اشعار عالى عربى در مدائح و مراثى زير دارد رضوان اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دينوري، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا عبدالعلى آقا مجتهد است مرد فقيه و اصولى و شخصى اجتماعى و خليق بود كه مردم فريفته حسن خلق و رفتار نيك او بودند مشغول قضاوت و تدريس طلاب بود شاگردهاى برجسته تحويل داده و فرزندانى براى آينده تربيت نموده و از اساتيد متن نگارنده بوده استفاده هاى فراوانى از ايشان نموده ام كتابى مركب از اصول و فروع جمع و حواشى نوشته و مجموعه اى مانند كشكول شيخ بهاء دارد در دويم ماه محرم وفات نموده و در وادى السلام نجف اشرف در مقبره مخصوصه خودشان مدفون است رضوان اللَّه عليه.

اين پنج برادر هر كدام عالم و عامل و فاضل و با ورع و متقى و محبوب عند العامه و داراى كمالات سرشار بودند و اكنون هم اهالى تبريز اسامى اينها را به خير و خوبى ياد مى كنند و از فقدان اين راد مردان عالم ديانت اظهار

تأسف و تأثر مى نمايند قريب پنجاه سال مبارزاتى با معاندين دين و مخالفين قوانين حقه اسلامى نموده و متحمل هر گونه شدائد و با همواريها شده و مكرر خانه شان به يغما و غارت رفته و به مدلول آيه شريفه ان تنصروا اللَّه ينصركم و يثبت اقدامكم خداوند نجات داده و عزت شأن را حفظ نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دينوري، علاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا علاءالدين دينورى بن آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا احمد مجتهد از علماء محترم معاصر تهرانست. معظم له شمه اى از ترجمه و بيوگرافى بيت جليل و خاندان اصيل خويش را بشرح زير مرقوم داشته اند:

راقم علاءالدين دينورى پسر مرحوم آقاى حاج ميرزا احمد آقا مجتهد دينورى از اولاد محمد دينورى كه از اصحاب حضرت على ابن موسى الرضا عليه السلام بوده وى را بجهت تبليغ مذهب حق به آذربايجان اعزام نموده اند در قريه (پير كندى) از قراء حسن آباد از محال قراجه داغ وفات نموده و در همان قريه بخاك سپرده ميشود او را مزارى است كه اهالى بزيارتش ميروند و نذوراتى به مرقدش ميبرند. والد مرحوم پنج برادر بودند بزرگترين اين پنج برادر مرحوم آقاى حاج ميرزا محسن آقا مجتهد صاحب كتاب (تبيين المحجه الى تعيين الحجه) در تبريز بطبع رسيده توان گفت يگانه تأليفى است در اثبات حجه در سال 1267 هجرى اين شخص در تبريز متولد و در سال 1288 براى تكميل معارف دينى به نجف اشرف مشرف و بعد به تبريز مراجعت و به حج بيت اللَّه الحرام موفق و در سال 1344 مبتلا بدرد چشم بود در اثر شدت مرض چهارم محرم الحرام 1352 دار فانى را وداع و جنازه اش به نجف اشرف

حمل و جنب قبر والد ماجدش در وادى السلام دفن ميشود. اين شخصيت بزرگ فقيه و اصولى و درستكار و عاقل و مسيس و مورد شور رجال و عقلاء بوده رياست روحانيت شهر تبريز را داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ذره ي اصفهاني، عبداللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1137 ق)، مجتهد اماميه و شاعر، متخلص به ذره. در ابتدا توجهى به علم نداشت ولى در اندك مدتى علاقه مند گرديد. شروع به فراگيرى آن كرد. در محاصره ى اصفهان توسط افغانها به خرم آباد مهاجرت كرد و در آنجا درگذشت. اين رباعى از اوست:

آرايشى به هر خس و خاك از بهار ماند

نخل حيات ماست كه بى برگ و بار ماند

چون شاخ خشك دستم از آغوش گل جداست

داغى بدل ز لاله رخى يادگار ماند

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (338/9)، ريحانه (257/2)، صبح گلشن (166)، فرهنگ سخنوران (352).

راز شيرازي ذهبي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286 -1202 ق)، فقيه، عارف و شاعر، متخلص به راز. مشهور به ميرزا بابا. وى در شيراز متولد شد و به اقتضاى حال خانوادگى و محيط زندگى به تصحيل علوم زمان خود همت گماشت و در امور مذهبى به درجه ى اجتهاد رسيد. او از مريدان پدر خود، كه قطب سلسله ى ذهبيه بود، شد و پس از مرگ او، به ارشاد آن سلسله پرداخت و توليت آستانه ى شاهچراغ شيراز بدو محول گرديد. وى به قصد زيارت مشهدالرضا به مشهد رفت و در مراجعت سه سال در تهران ماند از جانب ناصرالدين شاه لقب مجدالاشراقى يافت. در سال 1286 ق، به هنگام مراجعت از تهران در مورچه خورت اصفهان وفات يفات. پيكرش را به مشهد منتقل كردند و در ايوان طلا به خاك سپردند. وى داراى تاليفات و تصانيف بسيار است از آن جمله: «آيات الولايه»؛ «اسرار التوحيد و النبوه و الولايه و المعاد»؛ «اسرار الولايه»؛ «انوار الشموس المطالعه»، در عقايد ذهبيه؛ «اقطاب سلسله ى ذهبيه»؛ «براهين الامامه»؛ «تنبيه المريد»؛ «تباشير الحكمه» و «مجموعه ى اشعار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:اعيان الشيعه (416/2)، حديقه الشعراء (652 -650 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (565 -559 /2)، الذريعه (346/9 ،49/1)، رياض العارفين (259 -258)، ريحانه (284 -283 /2)، طرائق الحقائق (456/3)، فارس نامه ى ناصرى (948 -946 /2)، فرهنگ سخنوران (361)، لغت نامه (ذيل/ راز شيرازى)، مؤلفين كتب چاپى (250 -247 /1)، مرآت الفصاحه (226 -223).

رازي اصفهاني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1301 ق)، عالم و فقيه. معروف به حاج شيخ محمدباقر نجفى مسجد شاهى. پدرش صاحب «هدايه المسترشدين» و پدر مادرش، شيخ جعفر كاشف الغطاء است. در زمان وفات پدرش خردسال بود اما به كوشش مادرش به درجات عالى رسيد. وى پس از بهره گيرى از محضر شاگردان برگزيده ى پدرش و ازدواج با دختر خاله اش كه از نوادگان سيد صدرالدين موسوى عاملى بود، به نجف رفت و در آنجا در سلك شاگردان شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ مرتضى انصارى و دائى خويش، شيخ حسن كاشف الغطاء، درآمد تا خود عالمى جليل گشت. آنگاه به وطن خويش بازگشت و به ترويج دين و تاليف و تصنيف و دادرسى مظلومين پرداخت. در اواخر عمر رياست شرعيات اصفهان به او اختصاص يافت. در پايان عمر مجددا به نجف رفت. در آنجا بيمار شد و از دنيا رفت و در مقبره ى جدش، كاشف الغطاء دفن شد. فرزند وى آقا نجفى اصفهانى است. از آثار وى: شرح رساله «حجيت مظنه» پدرش؛ «لب الاصول»؛ «لب الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (160)، روضات الجنات (123/2)، ريحانه (404/3)، المآثر و الآثار (142)، هديه الاحباب (185).

رازي اصفهاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1248 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و مجتهد. اصلا تهرانى و ايوان كيفى بود. به همراه پدر به عراق مهاجرت كرد و در كاظمين از محسن اعرجى كسب علم كرد و به كربلا رفت و از محقق بهبهانى استفاده برد. در نجف نزد سيد مهدى بحرالعلوم و سيد على طباطبائى صاحب «رياض»، و سيد محسن كاظمينى و پدر زن خود، شيخ جعفر كاشف الغطاء، تلمذ كرد. از كاشف الغطاء اجازه روايت و

فتوا داشت. در فتنه وهابيه به ايران بازگشت و در اصفهان سكنى گزيد و مجلس درس برقرار كرد و حدود سيصد عالم و فاضل بر او اجتماع كردند كه از جمله ى آنها، سيد محمدباقر خوانسارى، صاحب «روضات الجنات» بود. وى در اصفهان درگذشت و حاج سيد محمدباقر حجةالاسلام بر او نماز گزارد و در تحت فولاد نزديك قبر محقق خوانسارى دفن شد. از آثار وى: «حاشيه المعالم» به نام «هدايه المسترشدين»، در شرح اصول «معالم الدين»؛ شرح «طهاره الوافى» يا «تقريرات» استادش بحرالعلوم؛ «الفقه استدلالى»؛ «حجيه المظنه»؛ «شرح الاسماء الحسنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (287/6)، اعيان الشيعه (198/9)، ايضاح المكنون (723/2)، تذكره القبور (215 -212)، الذريعه (195/25 ،284 -283 /16 ،165/14 ،366/13 ،205/6)، روضات الجنات (123 -119 /2)، ريحانه (404 -403 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 -215 /13)، فوايد الرضويه (435 -434)، لغت نامه (ذيل/ محمدتقى)، معجم المؤلفين (131 -130 /9)، هديه الاحباب (185)، هديه العارفين (364/2).

رازي اصفهاني، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1261 ق)، فقيه، اصولى و عالم امامى. اصلا تهرانى بود كه در ايوان كيف متولد شد و همان جا برآمد. وى مشهور به صاحب «الفصول فى علم الاصول»، و برادر شيخ محمدتقى رازى اصفهانى، صاحب «هدايه المسترشدين» است. از برادرش و همچنين شيخ على بن جعفر، كسب علم كرد. كتاب وى در اصول فقه، حاكى از نقطه نظرات تحقيقى و فكر عميق او مى باشد. در كربلا اقامت گزيد و به تدريس فقه و اصول مشغول شد و جماعتى از علما در محضرش تلمذ كردند. از شاگردان وى مى توان حاج ميرزا علينقى و ميرزا زين العابدين طباطبايى را نام برد. او آشكارا و شديدا از

عقايد فرقه ى شيخيه اظهار تبرى مى كرد. در كربلا درگذشت و در صحن صغير در بقعه ى سيد مهدى طباطبائى دفن شد. سال وفات وى را 1254 ق نيز نوشته اند. از آثار وى: «الفصول الغرويه فى الاصول الفقهيه»، معروف به «فصول»، در اصول فقه؛ رساله اى در طهارت و نماز و روزه دارى؛ «رساله ى عمليه»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (337/6)، ايضاح المكنون (319/2)، تذكره القبور (214)، الذريعه (242 -241 /16)، روضات الجنات (123 -122 /2)، ريحانه (380/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 391 -390 /13)، فوائد الرضويه (591)، لغت نامه (ذيل/ محمدحسين)، معجم المؤلفين (256 ،242/9/16/4)، مكارم الآثار (1485 -1484 /5)، هديه الاحباب (177)، هديه العارفين (371/2).

رازي تهراني، عزالدين يوسف

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 773 ق)، فقيه حنفى. وى از طبقه ى فقها بود. از آثارش كتاب «شرح كنز الدقائق فى فروع الفقه الحنفى»، كه به سال 773 ق در قاهره تاليف آن را به پايان رسانيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (406/2)، كشف الظنون (1516)، معجم المؤلفين (335 -334 /12)، هديه العارفين (558/2).

رازي كردري، احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 642 ق)، فقيه حنفى. ملقب به شمس الائمه. از آثارش: «كتاب فى مشكلات مختصر القدورى»، در فروع فقه حنفى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1790 ،1632)، معجم المؤلفين (180/2).

رازي، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 400 ق)، فقيه شافعى. او را پيشگام شافعيان خوانده اند. وى از ابن ابى حاتم و از احمد كاغدى و احمد بن خاله حزورى و ابن سماك روايت كرده است. خليلى كه از شاگردان بنام وى به شمار مى آيد، درباره ى استادش گفته: او عالمى بزرگ بود كه از هر رشته ى علمى حظى وافر داشت و در حدود يك قرن در فقه امام بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (62 -61 /17).

رازي، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 338 ق)، فقيه، شافعى، حافظ، محدث و قاضى. معروف به ابن حيكويه. پدرش، حيكويه، محدثى مورد اعتماد بود كه از شاگردان يحيى بن عبدك به شمار مى آمد. قاضى ابوالحسن رازى از سهل بن سعد و على بن ابى طاهر و ابوشعيب حرانى و محمد بن ييحى مروزى و ابوخليفه و ابويعلى فقه و حديث آموخت. او تا پايان عمر ملازم ابن سريج بود. چهار سال در قزوين و همچنين مدتى در همدان عهده دار امور قضاوت بود. به گفته ى ذهبى او سنى متعصبى بود. وى داراى تصانيفى در اصول و فروع فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (379/15)، معجم المؤلفين (102/12).

رازي، ابوالفتح سليم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 447 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، اديب شافعى و محدث. وى در آغاز فنون ادب را به كمال آموخت و پس از چهل سالگى به تدريس پرداخت. او در فقه شاگرد ابوحامد اسفراينى بود و از احمد بن محمد بن بصير و احمد بن فارس لغوى و محمد بن جعفر تميمى و ابى حامد اسفراينى و احمد بن محمد بن صلت مجبر و ابواحمد فرضى روايت مى كرد. وى به بغداد رفت و به فقه پرداخت و به نشر علم در سواحل شام و صور همت گماشت. ابوبكر خطبى و ابومحمد كتانى و سهل بن بشر اسفراينى و فقيه نصر بن ابراهيم مقدسى و ابوالقاسم نسيب از وى روايت كردند. گويند: وقتى كه در بغداد بود نامه هايى را كه برايش مى آمد باز نمى كرد و همه را جمع مى كرد، تا موقعى كه از تحصيل علم فراغ حاصل كرد، سپس همه ى نامه ها را گشود و خواند و به اخبار دردناك مندرج در آنها- كه اگر قبلا خوانده

بود از كار علم باز مى ماند همانند مرگ كسان و خويشان- وقوف يافت. سليم در سفر مكه پس از انجام اعمال حج در ساحل جده در درياى قلزم غرق شد. از آثارش: «التقريب» در فروع؛ «روح المسائل»، در فروع؛ «ضياء القلوب»، در تفسير قرآن؛ «غريب الحديث»؛ «الكافى»، در فروع؛ «المجرد»، در فروع؛ «الاشاره»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1630 ،1593 ،1378 ،1205 ،1091 ،915 ،466 ،98)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (128 -127)، معجم المؤلفين (243/4)، الوافى بالوفيات (334/15)، وفيات الاعيان (399 -397 /2)، هديه العارفين (409/1).

رازي، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 387 ق)، محدث و فقيه شافعى. ملقب به دود. در رى از عبدالرحمان بن ابى حاتم رازى و در دمشق از احمد بن ابراهيم بن عبادل و محمد بن يوسف هروى حديث شنيد. وى در مصر سكنى گزيد. عبدالكريم بن عبدالواحد حسن آبادى و عبدالوهاب بن محمد مصرى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 140/ 400 -381)، الوافى بالوفيات (496/17).

رازي، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 615 ق)، فقيه و اصولى. وى شيخ حنفيان و مدرس ايشان در موصل بوده و به اربل نيز ترددى داشته است. در موصل درگذشت. از آثارش: «الفرائض» يا «فرائض الرازى»؛ «النورى فى مختصر القدورى»، كتابى در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (185/2)، رى باستان (345/2)، كشف الظنون (1632 -1631)، معجم المؤلفين (218/8)، هديه العارفين (109/2).

رازي، ابوسهل موسي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 188 ق)، فقيه و محدث حنفى. وى از اصحاب محمد بن حسن شيبانى و از راويان جرير بن عبدالحميد رازى (م 188 ق) است. او را از عقلاى اهل رى از محدثان مورد اعتماد شمرده اند. ذهبى در «تاريخ الاسلام» و ابن حجر در «لسان الميزان» سال مرگ وى را پس از 260 ق ذكر كرده اند. از آثارش: «كتاب الشفعه»؛ «كتاب المخارج»؛ «كتاب الخراج»؛ «مختصر»ى در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (395/2)، كشف الظنون (1456 ،1430)، لسان الميزان (137/7)، معجم المؤلفين (49/13)، هديه العارفين (477/2).

رازي، ابويعلي معلي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 211 ق)، حافظ، محدث و فقيه حنفى. وى در بغداد ساكن بود و در آنجا از مالك بن انس وليث بن سعد و ابويوسف قاضى و ديگران حديث روايت مى كرد. على بن مدينى و ابوبكر بن ابى شبيه و ابوخيثمه و احمد رمادى و عباس دورى و محمد جوهرى و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند او از اصحاب ابويوسف قاضى و محمد بن حسن شيبانى، دو شاگرد ابوحنيفه، به شمار مى رفت و از فقهاى اصحاب راى شمرده مى شد. چند بار از او خواستند كه عهده دار امور قضاوت شود اما نپذيرفت. ابن حبان او را از محدثان مورد اعتماد مى داند. او از كسانى بود كه مجموعه هايى از شنيده هايى خود تصنيف كرد. از آثارش: «كتاب الصلاه»؛ «النوادر»؛ «الامالى»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (189/8)، تاريخ بغداد (188/13)، رى باستان (392/2)، كشف الظنون (1433)، معجم المؤلفين (309/12)، هديه العارفين (466/2).

رازي، زين الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 666 ق)، فقيه، مفسر، لغوى، اديب و صوفى حنفى. اصل وى از رى است. طى سفرى از مصر و شام ديدار كرد و در پايان عمر، در سال 666 ق، در قونيه بود. او در تفسير قرآن مشهور است. صاحب «ريحانه الادب» و به تبع آن دهخدا در «لغت نامه» رازى را از علماى قرن هشتم و متوفاى بعد از سال 768 ق دانسته اند. از آثار وى: «انموذج جليل فى اسئله و اجوبه من غرائب آى التنزيل»؛ «الذهب الابريز فى تفسير الكتاب العزيز»؛ «روضه الفصاحه»، در علم بيان؛ «كنوز البراعه فى شرح المقامات الحريريه»؛ «مختار الصحاح»، در لغت كه تلخيص «صحاح» جوهرى است و در 660 ق خاتمه يافته؛ «حدائق الحقائق»،

در مواعظ؛ «دقائق الحقايق»، در تصوف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (279/6)، ايضاح المكنون (389/2 ،475/1)، تاريخ ادبيات در ايران (287 -286 /3)، رى باستان (346/2)، ريحانه (405 ،288 /2)، كشف الظنون (1073 -1072 ،633 ،92)، لغت نامه (ذيل/ رازى، زين الدين)، معجم المؤلفين (112/9)، هديه العارفين (127/2).

رازي، سراج الدين عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(717 -645 ق)، فقيه حنفى. از آثار وى: «جزء فى منع الاستبدال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (338/2)، معجم المؤلفين (319/7).

رازي، عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 707 ق)، فقيه شافعى. از آثارش كتاب «جامع الفتاوى فى اقوال الائمه الاربعه» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (336/2)، معجم المؤلفين (273/7).

رازي، مجدالدين اسماعيل

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 750 ق)، ففيه و قاضى. وى از فقهاى عصر خويش بود كه سمت قضاوت را نيز برعهده داشت. از آثار وى: «القرائن الركنيه»، در فروع فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (288/2)، كشف الظنون (1324)، معجم المؤلفين (262/2).

راستگوي شيرازي، منصور

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم و فقيه امامى. در شيراز اقامت داشت. با غياث الدين منصور بن امير صدرالدين معاصر بود. وى همطبقه ى شهيد ثانى (م 966 ق) است. شيخ تاج الدين حسين بن شمس الدين صاعدى از شاگردان اوست. از آثار وى: حاشيه بر «شرح مختصر الاصول ابن حاجب» سيد شريف جرجانى؛ شرح «تهذيب الاصول» علامه ى حلى به نام «الفصول» يا «الفوائد المنصوريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (360 ،243 /16 ،129 -128 /6 ،514/4)، ريحانه (290/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 257/10)، لغت نامه (ذيل/ راستگو).

راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 502 ق)، اديب، لغوى، شاعر، مفسر، محدث، متكلم، حكيم و فقيه شافعى/ معتزلى. اهل اصفهان و ساكن بغداد بود. وى را همتا و قرين امام محمد غزالى مى دانند. به گفته ى كاتب چلبى، غزالى كتاب «الذريعه» او را از خود جدا نمى كرد و آن را به خاطر نفاستش مى ستود. بعضى از علما به استناد اينكه او از اهل بيت (ع) بسيار روايت كرده و از اميرالمومنين على بن ابيطالب (ع) فقط با عبارت اميرالمومنين (ع) تعبير مى كند، او را شيعه خوانده اند، ولى فخر رازى در «تاسيس التقديس» او را از ائمه اهل سنت مى شمارد. صاحب «روضات الجنات» به نقل از «تاريخ اخبار البشر» سال وفات وى را 565 ق ذكر كرده است. از آثار وى: «تحقيق البيان فى تاويل القرآن»؛ «تفسير القرآن»، معروف به «جامع التفاسير» يا «جامع التفسير» كه بيضاوى تفسير خويش را از آن اخذ كرده؛ «الذريعه الى مكارم الشريعه»، در علوم اخلاق و پندهاى نيكو؛ «المفردات فى غريب القرآن» يا «مفردات الفاظ القرآن»؛ «افانين البلاغه»؛ «اخلاق الراغب»؛ «رساله فى فوائد القرآن»؛ «المعانى الاكبر»؛ «الايمان و الكفر»؛ «تفصيل النشأتين

و تحصيل السعادتين»، در معرفت نفس؛ «درة التاويل فى متشابه التنزيل»؛ «محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء» در نوادر حكم و حكايات كه محمدصالح قزوينى آن را با عنوان «النوادر» به فارسى ترجمه كرده است.[1]

(بخش 1) اصفهانى، ابوالقاسم حسين بن محمد (ف. 502 ه.ق.) از ادبا و علماى بزرگ اصفهان و او را است: مفردات الفاظ القرآن، محاضرات الادباء، تفصيل التشأتين، الذريعة الى مكارم الشريعة (ه.م.)، تفسير القرآن، حل متشابهات القرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (279/2)، اعيان الشيعه (162 -160 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (266/2)، تاريخ گزيده (693)، دايرةالمعارف فارسى (1061/1)، الذريعه (364/21 -128/20 ،28/10 ،46 -45 /5)، روضات الجنات (216 -186 /3)، رياض العلماء (101/7 ،172/2)، ريحانه (293 -292 /2)، سرآمدان فرهنگ (371 -370 /1)، سير النبلاء (121 -120 /18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 82 -81 /6)، فرهنگ سخنوران (363)، كشف الظنون (1773 ،1729 ،1609 ،881 ،827 ،739 ،462 ،447 ،377 ،131 ،36)، الكنى و الالقاب (269 -268 /2)، لغت نامه (ذيل/ راغب اصفهانى)، مؤلفين كتب چاپى (862/2)، معجم المؤلفين (59/4)، هديه الاحباب (140 -139)، هديه العارفين (311/1).

رافعي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم عبدالكريم بن محمد قزوينى شافعى فقيه و محدث و مورخ اسلامى (ف. قزوين 623 ه.ق./ 1226 م.). از مؤلفات او «فتح العزيز فى شرح الوجيز» تأليف غزالى در فقه، «التدوين فى علماء قزوين»، «شرح مسند الشافعى»، «الامالى اشارحة لمفردات الفاتحة» و «المحرر» در فقه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

رافعي قزويني، امام الدين، ابوالقاسم عبدالكريم

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 557 -555 وف ح 623 ق)، عالم، شاعر، محدث و فقيه شافعى. وى از شاگردان شيخ منتجب الدين قمى بود. در جامع قزوين حزوه تفسير و حديث داشت. او از حامد بن محمد خطيب رازى و ابوالخير طالقانى و ابوالكرم همدانى و على بن عبيداللَّه رازى و ابوسليمان حسنويه و عبدالعزيز خليلى روايت كرده است. حافظ عبدالعظيم از وى روايت كرده و ابوالثنا محمود طاووسى از وى اجازه روايت گرفته است. ابن صلاح گويد كه در بلاد عجم ذوفنونى يگانه بود و او را از علماى عاملين شمرده اند. رافعى قريحه ى شعرى نيز داشت و اشعارى از او بر جاى مانده است. در قزوين درگذشت و در همان جا دفن شد. صاحب «رياض العارفين» وى را تحت عنوان رافعى قزوينى آورده و سال مرگش را 633 ق ذكر كرده است. از آثار وى: شرحى وسيع بر كتاب «الوجيز» غزالى، به نام «الفتح العزيز»، در فروع، در 16 مجلد، و جزئى از آن به نام «التذنيب»، كه فوائدى بر «الوجيز» است؛ «المحرور»، در فروع فقه شافعى؛ «شرح مسند شافعى»، در دو جلد؛ «التدوين فى ذكر اخبار قزوين» يا «فى ترجمه علماء قزوين»؛ «الامالى الشارحه على مفردات الفاتحه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1169 -1167 /3)، الاعلام (179/4)، تاريخ ادبيات در ايران

(225/3)، دايرةالمعارف فارسى (234/1)، الذريعه (350/9)، روضات الجنات (305/4)، رياض العارفين (195 ،78)، ريحانه (295/2)، سير النبلاء (255 -252 /22)، فرهنگ سخنوران (365 -364)، كشف الظنون (2002 ،1683 ،1613 ،1612 ،930 ،394 ،383 ،382 ،205 ،164)، الكنى و الالقاب (269/2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالكريم)، مجمع الفصحا (654/2)، معجم المؤلفين (3/6)، مينودر (183 -182 /2)، هديه الاحباب (140)، هديه العارفين (610 -609 /1).

راوندي كاشاني، عزالدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. معاصر با شيخ منتجب الدين بود. سيد على خان در «الدرجات الرفيعه» وى را ستوده و گويد: «مدرسه اى بى نظير در كاشان بنا نهاد كه علماء و فضلا و زهاد و حجاج و خلق بسيارى در آن ساكن بودند. از آثار وى: «تفسر القرآن»، كه به «تفسير عزالدين» معروف است و ناتمام؛ «الطراز المذهب فى ابراز المذهب»؛ «مجمع الطائف و منبع الطرائف»؛ كتاب «غمام الغموم»؛ كتاب «مزن الحزن»؛ كتاب «نثر اللآلى لفخر المعالى»؛ كتاب «الحسيب النسيب»؛ «غنيه المتغنى يا المستغنى يا المستفتى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (301/8)، الذريعه (55/24 ،328/20 ،69 ،60 /16 ،159/15 ،21/7 ،282/4)، رياض العماء (178/4 ،313 -312 /3)، ريحانه (11/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 200 -198 /6)، فوائد الرضويه (355 -354)، الكنى و الالقاب (436 -435 /2)، هديه الاحباب (141 -140).

راوندي، ابوالرضا، فضل الله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(منسوب به راوند) ابوالرضا فضل اللَّه بن على حسنى، ضياءالدين، از فضلاى شيعه (ف. 580 ه.ق.) از آثار اوست: ضوء الشهاب، ادعية السر، شرح الرسالة الذهبيه.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

راوندي، قطب الدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متوفى 573 هجرى

و اوست شيخ و امام فاضل متبحر و فقيه محدث شاعر اديب جامع الفضائل والمناقب قطب الدين ابوالحسين سعيد بن هبةاللَّه بن الحسن بن عيسى الراوندى ره كه قبر شريفش در صحن بزرگ فاطميه در محل نماز تابستان آيةاللَّه نجفى مرعشى مدظله سنگ بزرگى دارد و مورد توجه عموم و بالاخص دانشمندان و اهل معرفت است.

ترجمه او را علماء رجال در كتب خويش ذكر كرده و وى را به تمام معنى ستوده و تمجيد كرده اند، شيخ منتجب الدين در تاريخ گويد: وى فاضلى در جميع علوم بوده مصنفات بسيارى در هر نوع دارد و بر مذهب شيعه هم بوده است.

سيد بن طاوس در ص 20 كشف المحجة گويد: الشيخ العالم فى علوم كثيره قطب الدين الراوندى و اسمه سعيد بن هبةاللَّه- رحمه اللَّه.

سماهيجى در اجازه اش گفته عالمى فاضل و متبحر و كامل و فقيهى محدث و ثقه اى معين و علامه و بعض افاضل گفته اند كه او از بزرگترين محدثين شيعه بوده است.

و شيخ اسداللَّه كاظمى در مقابس ص 14 گفته وى فقيهى محدث و فاضلى متبحر و علامه اى كامل و كم نظير بوده است.

و ابن شهر آشوب هم در معالم العلماء او را بسيار تعظيم و تمجيد و تعريف نموده و شيخ منتجب الدين در فهرست و صاحب لسان الميزان در ج 3 ص 48 و ميرزا عبداللَّه در رياض العلماء و شيخ يوسف در لؤلؤة البحرين و محدث نورى در ج 3 مستدرك الوسائل ص 489 و صاحب

روضات در ص 300 روضات و مامقانى در ج 2 ص 22 تنقيح المقال و هم ص 148 منتهى المقال ذكر كرده است صاحب كرامت بوده و از كرامات وى كه كرارا از سيد استادم علامه نجفى مرعشى شنيدم مى فرمود از چند نفر از پيرمردهاى موثق شنيدم كه مى گفتند در موقع ساختن صحن شريف قبر مطهرش خراب و بدن شريفش نمايان شد كه بعد از هفتصد سال تازه كمترين عيبى نكرده كه گويا الان در اينجا خوابيده است.

تاليفات راوندى

تاليفات و تصنيفات ارزنده آن بزرگوار به قرار زير است.

1- الخرائج والجرائح مطبوع 2- قصص الانبياء 3- فقه القرآن 4- منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه در دو جلد 5- اللباب 6- اسباب النزول 7- المغنى فى شرح النهايه ده مجلد 8- سلوة الحزين 9- المعارج فى شرح خطبه من نهج البلاغه 10- احكام الاحكام 11- خلاصه التقاسير ده جلد 12- المستقصى شرح الذريعة سيد مرتضى در سه جلد 13- ضياء الشهاب فى شرح الشهاب 14- حل العقود فى الجمل والعقود 15- الانجاز فى شرح الايجاز 16- نهية النهايه 17- بيان الانفرادات 18- التغريب فى التعريب 19- الاغراب فى الاعراب 20- زهر المباحثه 21- تهافت الفلاسفه 22- جواهر الكلام فى شرح مقدمه الكلام 23- رسالة الفقهاء و غير اينها كه موجب اطناب است اساتيد و مشايخ اجازه و شاگردان بزرگوار وى بسياراند كه از ذكر آنان خوددارى نمودم وفاتش در روز چهارشنبه چهاردهم شوال المكرم 573 قمرى اتفاق افتاده و در مكان مذكور مدفون گرديد علامه معاصر ما آيةاللَّه مرعشى سنگ و لوح قبر شريفش را تجديد و مرمت نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

رباني املشي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم.

درگذشت: 17 تير 1364،

تهران.

آيت الله محمدمهدى ربانى املشى در سمت هايى چون نمايندگى مجلس خبرگان قانون اساسى، رياست شعبه اول دادگاه عالى، عضويت در ستاد انقلاب فرهنگى، عضويت در شوراى عالى قضائى، دادستانى كل كشور، عضويت در شوراى نگهبان، عضويت در مجلس خبرگان رهبرى و نيابت رياست مجلس شوراى اسلامى (نماينده مردم تهران) خدمت كرده است.

آيت الله ربانى املشى از شاگردان حضرت امام خمينى (ره) در حوزه ى علميه ى قم بود. ايشان با تأسيس جامعه مدرسين حوزه ى علميه ى قم، به عنوان يكى از اعضاى فعال اين جامعه سال ها زندان و شكنجه و تبعيد را تحمل كرد. با اين همه از پاى ننشست و در راه به ثمر رسيدن انقلاب اسلامى، بى وقفه تلاش كرد.

آيت الله ربانى املشى در تاريخ هفدهم تيرماه 1364 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رباني شيرازي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى آقا ميرزا عبدالرحيم شيرازى از علماء و فضلاء به نام حوزه علميه است. وى در شيراز متولد شده و پس از طى مقدماتى براى تكميل مبانى علمى و تحصيل كمالات به قم مهاجرت نموده و سطوح و متون فقهى و اصولى را از مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق داماد يزدى و ديگران فراگرفته و دروس فقه و اصول استدلالى و تحليلى را از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى امام خمينى. و نيز بعضى ديگر استفاده نموده و به تاليف و مباحثات خصوصى پرداخته است.

از آثار اوست تعليقات بر وسائل الشيعه از اول طهارت تا آخر ديات كه 16 مجلد آن به طبع رسيده و نيز آثار ديگرى از تعليقات بر بحارالانوار و غيره دارد كه بعضى مطبوع و برخى هم مخطوط مانده است.

عالم.

تولد: 1303، دارالفضيله شيراز.

درگذشت:

17 اسفند 1360، بين راه دليجان- محلات.

آيت الله عبدالرحيم ربانى شيرازى، فرزند حاج مهدى، ايام كودكى را در مكتبخانه ها و جوانى را در مداس علميه ى شيراز به سر آورد. هنوز به بيست سالگى نرسيده بود كه از پدر مستقل شد و حجره اى براى خود دست و پا كرد. در جوانى به حزب «برادران» پيوست كه به رهبرى آيت الله آقا سيد نورالدين حسينى براى مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجى و عمال داخلى آنها به حريم اسلام و روحانيت تأسيس شده بود و رسما به فعاليت هاى حزبى و سياسى پرداخت. همزمان با آن براى تكميل اطلاعات دينى خود به مدرسه ى علميه ى آقا باباخان رفت. سپس در زمان مرجعيت آيت الله سيد حسين بروجردى به قم مشرف شد. در قم، چند سالى در مدرسه ى حجتيه سكنى گزيد تا آن كه ازدواج كرد و به منزلى كه در يكى از محله هاى قديمى قم اجاره كرده بود، نقل مكان نمود. ايشان براى امرار معاش به خريد و فروش مى پرداخت.

شروع مبارزات آيت الله ربانى شيرازى با رضاشاه، ايستادگى در مقابل برنامه كشف حجاب بود. ايشان تصميم گرفت آيات و رواياتى را كه دلالت بر لزوم پوشش براى زن دارد، استخراج نموده و آنها را به صورت اعلاميه اى نوشته و بر معابر عمومى نصب نمايد. براى كسب اجازه به نزد آيت الله آقا سيد نورالدين رفت كه به وى اجازه داده شد. از ديگر فعاليت هاى او در زمان اقامت در حوزه ى علميه ى شيراز، مبارزه با فرقه هاى مذهبى و سياسى نظير بهاييان و صوفيان دراويش و نيز تبليغات حزب توده در سال هاى 1320 بود.

آيت الله ربانى در مدت اقامت خود در شيراز به مرتبه اى از دانش رسيد كه

ديگر ادامه تحصيلش در آن شهر امكان نداشت. از همين روى عليرغم مساعد نبودن شرايط و آماده نبودن زمينه مهاجرت، سرانجام در سال 1327 راهى شهر مقدس قم گرديد و بلافاصله در حوزه ى درس آيت الله بروجردى حاضر شد.

از جمله آثار ايشان به اين شرح هستند: تصحيح و تعليق وسائل الشيعه؛ تصحيح و تعليق بحارالانوار؛ قضاءالحقوق فى ترجمة الصدوق؛ حركت طبيعى از دو ديدگاه؛ رساله در عدم تحريف قرآن مجيد؛ كتاب صلاة و ادعيه و قرآن و ملابس كه به سبك جديدى نوشته شده است؛ مقدمه بر بحارالانوار و وسايل الشيعه؛ مقدمه ى مبانى الاخبار (در 94 صفحه، در ترجمه صدوق عليه الرحمه)؛ رساله ها و جزوه هاى پراكنده و چاپ نشده.

آيت الله ربانى شيرازى براى شركت در جلسات شوراى نگهبان از شيراز عازم تهران بود در بين راه دليجان محلات، اتومبيل حامل ايشان پس از تركيدن لاستيك آن توسط گلوله از جاده منحرف و واژگون شد. كمى پس از واژگون شدن اتومبيل حامل ايشان مينى بوسى از راه رسيد و تنها ايشان را كه حتى به مقدار كمترى از بقيه ى همراهان خود، دچار آسيب ديدگى و جراحت شده بودند با خود به يكى از درمانگاه هاى شهرستان محلات بردند و مصببين بدون آنكه هيچ گونه رد پايى از خود به جا بگذارند، محل را ترك كرده و متوارى شدند. هنوز ساعاتى چند از انتقال به درمانگاه نگذشته بود كه درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ربيعي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد بن العالم الجليل ملا ربيع شاه عبدالعظيمى از علماء محترم زاويه مقدسه بوده كه پس از خواندن مقدمات و سطوح اوليه مسافرت به مشهد مقدس نموده و از علماء حوزه مشهد استفاده كامل نموده آنگاه مراجعت

بوطن و بتدريس و خدمات روحى و دينى پرداخته و در مدرسه مروى تهران بمباحثات علمى پرداخته و از محضر مراجع بزرگ علمى تهران معقولا و منقولا بهره مند شده تا در 1349 قمرى در سن هفتاد سالگى بدرود حيات گفته و در مقبره دربانى آستانه صحن مقدس حضرت عبدالعظيم مدفون گرديده است و ايشان شوهر عمه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسين اثنى عشرى رحمه اللَّه بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رجايي زفره يي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1281 ق)، نويسنده، فيقه اصولى، اديب و شاعر، متخلص به رجا. در زفره به دنيا آمد در اثر سعى و كوشش بسيار در اغلب علوم از قبيل صرف و نحو و رمل و جفر و اعداد سرآمد گرديد. وى در قريه ى زفره به تدريس و وعظ و تحريرات شرعى روزگار مى گذرانيد. سرانجام در زفره وفات يافت و در همان جا دفن شد. از او آثار فراوان به جاى مانده است. از جمله: «اسهل اللغات يا منتخب اللغات»؛ «كتاب الارث»؛ «تجويد و ترتيل قرآن»؛ «دبستان الشعراء»، در عروض و قافيه؛ «قواعد الرمل»؛ «سپهر اللغه»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (209 -207)، تذكره القبور (102 -101)، الذريعه (741 ،355 /9)، فرهنگ سخنوران (369).

رحماني خليلي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم.

تولد: 1302 خليل محله ى بهشهر.

درگذشت: 27 اسفند 1374.

آيت الله ابوالقاسم رحمانى خليلى مازندرانى در حدود هشت يا نه سالگى كسب علم و دانش را آغاز نمود و آموزش را از مكتبخانه هاى قديمى آن روزگاران آغاز كرد و سپس به تحصيل علوم الهى و حوزوى حوزه ى علميه ى كوهستان تحت نظر و آموزش آيت الله شيخ محمد كوهستانى پرداخت. ايشان دوره مقدمات و دوره سطوح را در حوزه ى علميه ى كوهستان فراگرفت و سپس براى تكميل مدارج علمى در سال 1325 در بيست و سه سالگى به حورزه علميه نجف اشرف رفت و از محضر عالمانى همچون حضرات آيات عظام حاج سيد محمود شاهرودى، حاج سيد محسن كريم، سيد ابوالقاسم خويى، حاج ميرزا هاشم آملى، ميرزا حسن يزدى و شيخ صدر بهره هاى فراوان برد. در همان حوزه ى علميه ى نجف به تدريس نيز اشتغال ورزيد.

آيت الله رحمانى خليلى مازندرانى بعد از چهارده سال

اقامت در حوزه ى نجف اشرف به زادگاه خود مراجعت نمود. بعد از مراجعت وى، و پس از يك هفته اقامت نزد آيت الله كوهستانى، ايشان اعلام فرمودند كه «شيخ ابوالقاسم فقيه است، ملاست، عالم است، بايد از ايشان استفاده بشود ».

پس از مدتى در سال 1339 حوزه ى علميه ى «خليل محله» را تأسيس نمود و به اين ترتيب به آموزش طلاب منطقه پرداخت. از جمله فعاليت هاى ديگر ايشان تأسيس مسجد و حسينيه اى با كمك مردم محله بود.

مدتى بعد به تهران رفت و حدود چهارده سال در آن شهر اقامت گزيد، در سال 1364 به قم مهاجرت نمود.

از جمله فعاليت هاى سياسى و اجتماعى ايشان بايد به درستى كميته ى انقلاب اسلامى مسجد شفا اشاره نمود.

تأليفات و آثار قلمى آيت الله رحمانى به اين شرح است: شرحى بر تبصره علامه حلى (ره)؛ شرحى بر عروة الوثقى (رساله فى الاجتهاد والتقليد)؛ تفسيرى بر سوره شريفه حمد؛ رساله در مشتق؛ رساله در طلب و اراده؛ نامه ها و مكتوبات عرفانى و اسرار و اذكار؛ كتابى در نحو.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رحمت كازروني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1278/1277 ق)، مجتهد، عالم، عارف و شاعر، متخلص به رحمت. معروف به مجتهد يا حاج مجتهد. وى در شيراز به دنيا آمد و مقدمات علوم را در آن شهر فراگرفت. به نجف هجرت كرد و در مجلس درس ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ محمدكاظم خراسانى و ديگران حضور يافت. آنگاه به ايران بازگشت و در كازرون و سپس در شيراز امام جمعه و مدرس شد. وى در شيراز درگذشت و در حافظيه به خاك سپرده شد. از آثارش: «تقريرات اصول»؛ «تقريرات» بحث استادانش در «صلاه» و «بيع»؛ «فوائد مشروطيت»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (594 -578 /2)، الذريعه (723 ،356 /9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1460/14)، فرهنگ سخنوران (370)، مؤلفين كتب چاپى (306/4)، مرآت الفصاحه (234 -231).

رحمتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحمتى سيرجانى از افاضل علماء معاصر سيرجان مى باشند.

وى در سن 15 سالگى به مقدمات پرداخته و دو سال در حوزه علميه كرمان در محضر اساتيد آيت اللَّه حاج شيخ على اصغر صالحى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا على آقا محرابى در فقه و اصول مراحل عاليه را طى كرده آنگاه براى تكميل تحصيلات خود در سال 1368 ق مهاجرت به نجف نموده و از محضر اساتيد بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى يزدى مدرسى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه حاج ميرزا حسن بجنوردى كسب فيض نموده و از چند نفر آنان موفق به دريافت اجازه اجتهاد گرديده است.

در سال 1391 ق براى انجام وظائف مذهبى و نشر فضائل اهل بيت به سيرجان مراجعت و در آنجا مدرسه علميه مفيديه را تعمير نموده و سرپرستى امور طلاب آنجا را به عهده گرفته اند. از آثار ديگر ايشان تجديد بناء مسجد حاج سبزعلى كه به صورت مخروبه درآمده بود ترميم نموده و به صورت سبك جديدى درآوردند.

و ديگر كتابخانه آنجا كه اكنون حدود هزار و پانصد جلد كتاب دارد و ديگر بناء مساجد در حومه شهر و نقاط دوردست از قبيل خبر و منطقه شاه ماران كه قبلا فاقد مسجد بودند و ديگر مبارزه با مذاهب مختلفه بهائى گرى و شيخى گرى و آقاخانى و غيره نموده و موفقيتهاى شايانى هم به دست آورده اند از آثار علمى مخطوطه ايشان كتابى در حج

مشروح و مفصل كه در شرف طبع مى باشد و ديگر حاشيه بر منهاج المناسكين آيت اللَّه حكيم و ديگر حاشيه بر عروةالوثقى.

و از معاصر بن علماء ديگر سيرجان جناب حاج حسن خان كرانى از دانشمندان محترم شهر مى باشد.

و ديگر مرحوم حاج آقا محمد ابوجعفرى كه در سنين پيرى درگذشت.

و ديگر مرحوم حاج شيخ حبيب اللَّه اسلامى كه بعد از فراغ از تحصيلات در حوزه علميه نجف اشرف در سن چهل و هفت سالگى فوت گرديد.

و ديگر جناب آقا شيخ حبيب فهيمى سيرجانى كه تحصيل كرده حوزه علميه قم مى باشند به زهد و تقوا معروف مى باشند و فعلا در گوشه انزوا قرار گرفته و به وظائف بندگى اشتغال دارند.

و ديگر جناب آقاى حاج ميرزا محمدحسين برهان ديانى كه از قم در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى به سيرجان مهاجرت نموده و تا آخر عمر به وظائف روحى و دينى و ترويجى اشتغال داشتند و ترجمه ايشان با برادر ارجمندش حجةالاسلام حاج ميرزا محمدرضا برهان در ضمن علماء و دانشمندان رامسر و تنكابن گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رسولي محلاتي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بن السيد عباس محلاتى از علماء و فضلاء حوزه علميه قم بوده اند.

وى در محلات كه در 18 فرسخى قم است متولد شده و پس از خواندن مقدمات به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آقا شيخ محمد گلپايگانى و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى قمى سطوح را فراگرفته و چندى از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و آنگاه بنا بر دعوت مردم امامزاده قاسم شميران و امريه حضرت آيت اللَّه بروجردى عزيمت به آنجا و بوظايف دينى پرداخته تا در

25 جمادى الثانى سال 1386 قمرى كه در سن 59 سالگى بدرود حيات گفته و فرزند صالح و دانشمندى چون مترجم معظم را بجاى گذارده كه تا هم اكنون در مسجد آن محل بجاى مرحوم والدش به اقامه جماعت و وظائف ديگر اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رسولي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا حسن رسولى گاوگانى فرزند مرحوم يوسف از دانشمندان باتقوا و فضيلت آذرشهر است در سال 1392 خورشيدى در قصبه گاوگان از توابع آذرشهر متولد شده و در آنجا نشو و نما يافته و تحصيل مقدمات فارسى و صرف و نحو را انجام داده و از سن چهارده سالگى در شهرستان تبريز در مدرسه صادقيه نزد دانشمندان، فقه و اصول و منطق و ساير علوم متنوع را تحصيل نموده و از طريق فرهنگ نائل باخذ مدرك ليسانس دانشكده معقول و منقول گرديده است.

در سال 1316 شمسى بقم مشرف و از بزرگان اساتيد حوزه چون حضرت آيه الله العظمى نجفى مرعشى و مرحوم آيه الله خمينى و آيه الله العظمى حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله صدر و آيت الله فيض و ساير علماء حكمت و فلسفه علوم عقلى و نقلى را تكميل نموده و در سال 1317 تصديق مدرسى گرفته و در دروس خارج آيات مذكور شركت كرده تا بمدارج عاليه علم و كمال و دريافت اجازات كامل از آيات عظام نجف چون آيه الله العظمى خوئى و آيه الله آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيه الله اصطبهاناتى و هم از آيات عظام قم آيه الله حجت و آيه الله نجفى مرعشى و آيه الله خونسارى و آيه الله صدر و آيه الله ميلانى و غير هم نموده است.

در سال 1325 شمسى بنابر تقاضاى اهالى محل بقصد

گاوگان وارد گرديد و نزديك دو سال در آنجا باقامه جماعت و تبليغات و ساير وظائف دينى و روحانى پرداخته و در عرض آنمدت كم يك نهضت دينى ايجاد نمود و تمام مساجد را از نو آباد و يا تعمير و نوجوانان را اصلاح و جامعه را بسوى تكامل سوق داد و چون اهالى آذرشهر از نزديك فعاليت مشاراليه را مشاهده كردند با اشتياق تمام معظم له را بآذرشهر دعوت نموده و در روز دوم ماه صفر 1327 شمسى رحل اقامت بآذرشهر افكندند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

رشتي حايري، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على رشتى حايرى عالمى فاضل و متقى از شاگردان ميرزاء رشتى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي نجفي كاظمي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348 ق)، فقيه، اصولى، متكم و محدث. او در نجف نزد علامه طباطبائى يزدى فقه، و در نزد محقق خراسانى اصول فراگرفت و بعد از استادان خود مدرس بزرگى شد. به خاطر مشكلات، نجف را به قصد كاظمين ترك كرد و در آنجا مجلس درس تشكيل داد و در كنار آن به انجام ديگر وظائف شرعى مى پرداخت تا اينكه در همان جا درگذشت و در صحن دفن شد. سيد محمدمهدى خوانسارى اصفهانى كاظمى صاحب «احسن الوديعه»، در فقه و اصول، از شاگردان او بود. از آثار وى: «خلاصه الفقه» كه كتاب بزرگى در فقه استدلالى است؛ حاشيه بر «الكفايه»؛ حواشى فتواييه بر بسيارى از رساله هاى عمليه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (231/7)، علماء معاصرين (146 -145)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 599 -598 /14).

رشتي نجفي، شعبان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1348 -1275 ق)، فقيه اصولى و مرجع تقليد. جدش، عبدالوهاب، از خراسان به گيلان مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد. در نزديك رشت به دنيا آمد و براى تحصيل مقدمات و عربيت به لاهيجان رفت و در محضر ميرزا حسين مدرس تصحيل كرد. در 1292 ق براى فراگيرى سطوح به قزوين رفت و در حوزه ى درس سيد على، صاحب حاشيه بر «قوانين»، و حاج ميرزا عبدالوهاب بهشتى حضور يافت. در 1302 ق به نجف رفت و حاضر بحث حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى شد و پس از وفات علامه رشتى نزد علمايى چون ملا محمد شرابيانى و شيخ محمدحسن مامقانى و حاج شيخ عبداللَّه مازندرانى به تكميل تحصيلات خود پرداخت تا آنجا كه مجتهد مطلق شد و حلقه درس تشكيل داد و بسيارى بر گردش جمع

شدند. او در نجف از دنيا رفت و در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: كتاب «صلاله المسافر»؛ «كتاب القضاء»؛ «كتاب فى احكام الخلل»؛ «كتاب المتاجر»؛ مجلدى در «مباحث الالفاظ»؛ مجلدى در «القطع» و «الظن» و «البرائه» و «الاستصحاب» و «التعادل» و «التراجيح»؛ رساله اى در «عدم وجوب الترتيب فى فوائت الميت»؛ رساله اى در «الانعزال و عزل الولاه المنصوبين من الائمه (ع)»؛ رساله اى در «انتقال التركه الى الوارث مع الدين المستغرق للتركه»؛ حواشى بر «العروه الوثقى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :علماء معاصرين (145 -144)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 839 -838 /14).

رشتي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1320 ق)، فقيه اصولى. وى از علماى بزرگ و زهاد نجف بود. در محضر علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى تحصيل علم نمود و بسيارى از «تقريرات» استادش را در فقه و اصول نگاشت، و «تقريرات» اصولى او در مجلدى باقى است. وى در نجف درگذشت.[1]

ابراهيم از شاگردان آيت اللَّه العظمى ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و در حدود 1320 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 3/14)، معجم المؤلفين (31/1).

رشتي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن (شريعتمدار) بن ميرزا مهدى بن ملا رفيع رشتى متوفى 1368 ق از شاگردان علمين خراسانى و يزدى و شريعت اصفهانى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، اسحاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسحاق بن العلامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى عالمى فاضل و مرجعى جليل در تهران و داماد علامه خراسانى صاحب (كفايةالاصول) بوده و در 3 جمادى الثانى سال 1357 ق در تهران وفات و حمل به نجف و در مقبره والدش مدفون گرديده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر بن ملا طاهر رشتى از شاگردان ميرزاى رشتى بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باقر رشتى از شاگردان ميرزاء رشتى بوده و در رشت اقامه جماعت داشت تا درگذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر بن ملا محمدعلى رشتى عالمى فاضل و جليل و اهل قريه خشگبيجار رشت بوده و بعد از 1330 وفات نموده و فرزندش آقا شيخ مهدى بجاى او قرار و به خدمات دينى پرداخت تا وى نيز وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى و اديب. وى از ديارش به نجف سفر كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث و كلام پرداخت. مدت دو سال درك محضر شيخ انصارى نمود و پس از او به شاگردى شيخ راضى نجفى و ميرزاى شيرازى و سيد حسين كوه كمرى درآمد. كسانى چون سيد كاظم يزدى و ميرزا محمدعلى مدرس رشتى چهاردهى از شاگردان وى بودند. وى از مدرسان اصول و فقه و كلام بود كه به حسن تعبير و فصاحت و روشنى بيان شهره بود. او پس از مدتها به رشت بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم شد. وى در امر به معروف و نهى از منكر جدى بود، بحدى كه يك بار توسط ناصرالدين شاه به تهران احضار شد و سرانجام آزاد گشت و به رشت بازگشت. او در رشت درگذشت و پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد. از جمله آثار وى: «كتاب فى الصرف»؛ «كتب ثلاثه فى الكلام و الفقه و الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (277/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 333 -332 /14)، معجم المؤلفين (166/3).

رشتي، حبيب الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى از فقها و علماى نامى زمان خود و در فقه و اصول يگانه بود. از جمله تأليفاتش: 1- الاجاره 2- اجتماع الامر والنهى در اصول فقه. 3- الامامه 4- بدايع الافكار و چند كتاب ديگر است. در سال 1312 ه.ق در نجف اشرف وفات يافت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

رشتي، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا بن العلامه ميرزا حسن رشتى عالمى بزرگ و رئيسى بزرگوار از شاگردان ميرزاء رشتى بوده و در حدود سال 1323 قمرى در رشت وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، رمضانعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رمضانعلى رشتى عالمى بزرگوار و فاضلى جليل و صالح از شاگردان ميرزاء رشتى بوده و در حدود 1325 درگذشته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صادق رشتى از اجلاء علماء رشت و شاگردان ميرزاء رشتى و مراجع بزرگ عصر خود در گيلان بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، صالح

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صالح بن شيخ باقر بن شيخ عبدالعلى رشتى عالمى بارع و فاضلى جليل و صاحب تأليفات علمى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس بن آقا سيد حسين لشنه نشائى رشتى از شاگردان شيخ انصارى و عالمى متقى بوده و در سال 1305 ق درگذشته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن الشيخ عيسى بن يوسف بن على بن عبدالغنى رشتى عالمى بزرگ و فقيهى جليل و فيلسوفى ماهر بوده و در سال 1292 قمرى در كربلا متولد شده و در سن چهار سالگى با مرحوم والدش به رشت آمده و پس از پرورش در مهد علم مقدمات و سطوح را در رشت خوانده و در سال 1312 قمرى به تهران آمده و از محضر علامه آشتيانى فقها و اصولا بهره مند شده و بعد از ده سال تحصيل و تدريس در مدرسه صدر تهران مهاجرت به نجف نموده و از محضر علامتين خراسانى و يزدى و مرحوم شريعت اصفهانى در هر رشته استفاده نموده تا به مقام استادى رسيده و حوزه تدريس تشكيل داده و بسيارى از افاضل از محضرش كسب فيض نموده تا در روز سه شنبه 12 جمادى الثانيه 1373 ق به رحمت ايزدى پيوسته و در وادى السلام در مقبره شخصى مدفون گرديده است. آثار علمى آن بزرگوار بسيار است و از آنهاست شرح (كفايةالاصول) كه در سال 1370 ق بطبع رسيده و حاشيه بر (طهارت علامه انصارى) و تعليقه بر بحث الموضوع (شرح المطالع) و (الثمرات) و حاشيه (اسفار) و ده ها رساله و حواشى ديگر بر كتب علميه.

فرزند ارجمندش مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمد رشتى از خواص اصحاب مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم بودند كه در حادثه حكومت بعث عراق به ايران اخراج و در سال 1394 ق در مشهدالرضا عليه السلام بدرود حيات گفتند.

(1373 -1292 ق)،

عالم دينى، فقيه و فيلسوف. پدرش از علماى بزرگ بود كه اصل وى از قريه ى بجاربند رشت است. شيخ عبدالحسين در كربلا متولد شد و در سن چهار سالگى به همراه پدر به رشت آمد و مقدمات و سطوح را در اين شهر خواند. در 1312 ق به تهران آمد و از محضر شيخ محمدحسن آشتيانى در اصول و فقه بهره گرفت. حكمت و كلام را نيز نزد شيخ على نورى و سيد شهاب الدين تبريزى شيرازى فراگرفت. وى همزمان در مدرسه ى صدر تهران به تدريس ادبيات و سطوح ادبى مشغول بود. پس از ده سال به نجف مهاجرت كرد و در محضر علامه ى خراسانى و علامه ى يزدى و شريعت اصفهانى فقه و اصول و حديث و رجال و فلسفه و اخلاق را به نهايت رسانيد و به دريافت اجازه اجتهاد از استادان خود نائل آمد. آنگاه حوزه ى تدريس تشكيل داد و بسيارى از افاضل را از محضر خويش بهره مند ساخت. او در نجف درگذشت و در وادى السلام در مقبره ى شخصى دفن شد. فرزندش، حاج شيخ محمد رشتى، از شاگردان وى به حساب مى آيد. از آثار علمى او: شرح «كفايه الاصول»؛ حاشيه بر «طهارت» علامه انصارى؛ تعليقه بر بحث «الموضوع من شرح المطالع»؛ «الثمرات»، در تحديد موضوع علوم؛ حاشيه ى «الاسفار» رساله ى «اصول الدين»؛ «الاطوار»، در مباحث مختلف تنفسر آيات؛ رساله اى در «صرف و نحو»؛ رساله در «منطق»؛ تعلقات بر «جواهر الكلام» و «الرسائل» و «المكاسب».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (34/ 14 ،148/ 6 ،12/ 5 ،219 -218/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1067 -1064/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (178/ 5).

رشتي، عبدالرسول

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول رشتى از فضلاء

دانشمندان رشت و شاگردان مبرز ميرزاء رشتى بوده و در حدود 1330 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، عليرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا بن محمدحسن بن محمد سميع بن محمد طالشى رشتى عالمى باتقوا و جليل القدر بوده و در كربلاء از محضر فاضل اردكانى و آيت اللَّه آسيد على نقى طباطبائى استفاده و از ايشان اجازه ى اجتهاد داشته و در كاظمين در سال 1381 ق وفات نموده و در رواق شريف نزديك قبر خواجه نصيرالدين طوسى مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، عيسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عيسى رشتى دانشمندى متبحر و عالمى ماهر از شاگردان علامه شيخ زين العابدين مازندرانى و از وى اجازه ى اجتهاد داشته و در حدود 1296 ق به رشت برگشته و به وظائف شرعى پرداخته تا حدود سال 1325 قمرى وفات نموده است و ايشان والد ماجد آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين رشتى بودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، غلامحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلام حسن رشتى عالمى باورع و فاضلى بزرگوار از شاگردان آخوند ملا حسينقلى همدانى متوفى 1311 ق در رشته اخلاق و تلامذه علامه خراسانى صاحب (كفايه) و شريعت اصفهانى و داراى ملكات فاضله اخلاقى و محاسن آداب و اعمال بوده و در عصر استادش آخوند خراسانى به رشت آمده و به وظائف شرعى پرداخته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1259 -1212 ق)، فقيه و اديب. در رشت متولد شد و در كربلا مسكن گزيد. نزد علماى عصر خويش درس خواند و از شاگردان برجسته و از نزديكان شيخ احمد احسائى بود و تا او به مجلس حاضر نمى شد، شيخ درس را شروع نمى كرد. وى پس از استادش نايب او و پيشواى فرقه ى شيخيه شد و در ترويج مرام احسائى سعى بسيار كرد. سيد كلمات شيخ را در مجلس درس بيان و آنها را تاييد و كلمات مخالفان را رد مى كرد. او از شيخ احمد احسائى و سيد عبداللَّه شبر و ملا على رشتى و شيخ موسى نجفى اجازه ى روايت داشته است. ميرزا ابراهيم شيرازى و ميرزا حسن بن امان اللَّه دهلوى عظيم آبادى در نزد سيد كاظم رشتى درس خوانده اند. از آثار وى: «رسائل الرشتى» يا «الرسائل و جوابات المسائل»؛ شرح «قصيده لاميه ى» عبدالباقى عمرى، در مدح حضرت موسى بن جعفر (ع)؛ «شرح قصيده البائيه»؛ «اسرار الشهاده»؛ «اسرار الحج»؛ «اسرار العباده»؛ «الحجه البالغه»، در رد ملل باطله؛ «دليل المتحرين و ارشاد المسترشدين»؛ «المحجه الدامغه»؛ «اللوامع الحسينيه»؛ «مقامات العارفين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (67/6)، ايضاح المكنون (536 ،457 ،442 ،46 /2 ،479 ،392 ،75 /1)، دايرةالمعارف فارسى (2143/2)، الذريعه (12/22 ،260/10 ،360/8 ،259/6 ،181/5

،192 ،52 ،46 /2)، روضات الجنات (101 -100 /1)، لغت نامه (ذيل/ كاظم)، معجم المؤلفين (157/ 11 ،139 -138 /8)، مكارم الآثار (220 -209 /1)، هديه العارفين (837 -836 /1)، يادگار (س 5، ش 4 و 5، ص 114 -111).

رشتي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بن شيخ مهدى رشتى عالمى فقيه معاصر اوائل دولت ناصرالدين شاه بوده و در حدود 1270 ق درگذشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه. آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» گويد: مجلد اول «جواهر» را در كتابخانه ى شيخ مشكور در نجف ديدم كه صاحب عنوان آن را تصحيح و مقابله ى دقيق و به غايت محققانه كرده بود و در حواشى آن تقريبا حدود هزار بيت از افتادگيهاى كاتب را نگاشته بود. حواشى و تحقيقاتش دلالت بر فضل و برترى و پيشگامى وى در فقه مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 211 -210 /13).

رشتي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن شيخ اسداللَّه رشتى از شاگردان آخوند خراسانى متولد 1305 و متوفى حدود 1356 بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا بن ميرزا كاظم رشتى عالمى فقيه از شاگردان ميرزاء رشتى و رأساء دينى رشت بوده و در حدود 1340 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى رودبارى رشتى متوفى 28 ماه صفر 1365 قمرى از شاگردان علامه كفائى و يزدى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، ميرزا حبيب الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حبيب الله رشتي فرزند ميرزا محمد علي خان فرزند جهانگير خان قوچاني گيلاني ، دانشمند و محقق ژرف نگر، از بزرگترين فقهاي جهان تشيع و يگانه ي دوران خود بود.

پدرانش در اصل اهل قوچان بودند كه در سالهاي آغازين قرن يازده به گيلان كوچانده شده و از آن پس در گيلان ساكن شدند.

ميرزا حبيب الله سال 1234 ق . در املش چشم به جهان گشود و پدر خود را كه مدتها در انتظار بود شاد كرد. آري ميرزا محمد علي خان كه از نيك مردان روزگار و حاكم منطقه بود خوابهايي ديده بود كه اين فرزند را از طلايه داران قرن نشان مي داد.او در سالهاي نخستين زندگي حبيب الله در تكاپوي يافتن معلمي مومن و دانا بود تا فرزندش گامهاي اول ترقي را در زادگاه بپيمايد. چنين بود كه حبيب الله در خانه ، نخستين كلمات را از قرآن آموخت .

دوازده ساله بود كه از املش به لنگرود و سپس به رشت عزيمت نمود تا بر اندوخته اش افزوده و پاسخي درخور پرسشهايش بيابد.

هيجده بهار را ديده بود كه به خواست پدر در ميهماني يكي از خوانين (امين ديوان لاهيجي ) منطقه حضور يافت . خان حاكم با استفاده از قدرت و نفوذش تصميم به پايمالي حق رعيتي داشت كه با مخالفت سر سخت شيخ حبيب الله جوان روبرو شد. چون نصايح روحاني جوان كارگر نيفتاد به نشاني اعتراض مجلس مهماني را ترك كرد و از همان روز تصميم

به ترك ديار گرفت .

در حوزه قزوين

شيخ حبيب الله در پي آرماني بلند راه هجرت پيش گرفت و عازم حوزه ي عمليه ي قزوين شد. پدرش كه او را به دليل شهامت و اراده ي شگفتش مي ستود براي تهيه لوازم زندگي ، او را تا قزوين همراهي نمود.

او در قزوين استادي عاليمقام يافت كه ((شيخ عبدالكريم ايرواني )) نام داشت . استادي كه در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شيخ حبيب الله هفت سال پياپي از محضر ايشان بهره گرفت . و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده ي ارباب وصلت نمود.

مشي زاهدانه ي استاد تاثير شگرفي در او نهاد به گونه اي كه از آن پس خود به زندگي زاهدانه روي كرد و تا پايان عمر بر روش پسنديده ي استاد وفادار ماند.

در 25 سالگي ، سيراب از سرچشمه ي معارف ديني به مقام عالي اجتهاد نائل آمد و با نظر شيخ عبدالكريم ايرواني خود را مهياي سفر به املش نمود.

سال 1259 ق . از قزوين به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور ديني مردم بود. برپايي نماز جماعت ، هدايت و ارشاد مردم ، پاسخگويي به پرسشهاي اعتقادي و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتي عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفري به ديار اهل بيت عليهم السلام نمايد و از اساتيد آن سامان بهره جويد. آري او تصميم گرفت به نجف اشرف رفته و از حوزه ي علميه ي آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب معرفت نوشد.

مردم كه از حضورش غرق محبت بودند، او را با

عواطفي وصف ناپذير بدرقه نمودند و او، همسر و فرزندش محمد را به خداي بي همتا سپردند.

شهر آسماني

شيخ حبيب الله مجتهد املشي در سال 1263 ق . وارد نجف شد و در حلقه ي شاگردان فقيه كبير شيخ محمد حسن نجفي (صاحب جواهر) به كامجويي نشست . او تا سال 1266 ق . كه سال وفات صاحب جواهر بود از كلاسش بهره برد و از آن فقيه نامور اجازه ي اجتهاد دريافت داشت .

پس از آن به درس شيخ اعظم انصاري دل بست و تا پايان زندگي پر افتخار شيخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وي بود. شيخ حبيب الله فرموده بود: ((با آنكه هفت سال پيش از فوت شيخ از درس او مستغني بودم ولي از هنگام ورود در جلسه ي شيخ تا موقع تشييع جنازه اش بحثي از ابحاث او از من فوت نشد.))

اسرار عشق

ويژگيهاي اخلاقي ميرزا حبيب الله رشتي او را به شخصيتي وارسته تبديل كرد كه زهدش زبانزد خاص و عام بود. در اين مختصر تنها به اشاره اي اكتفا كرده تا دوستداران بخوانند و بدانند شخصيتهاي روحاني تاريخ شيعه چگونه زيستند.

1. ميرزا حبيب الله پس از مرگ پدرش كه حاكم منطقه بود براي پاسداشت مقامش به گيلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر ميراث پدري موجب بازگشت او به نجف اشرف شد. او با اينكه زندگي بسيار فقيرانه اي داشت از سهم ارث چشم پوشيد. ميرزاي رشتي پس از رسيدن به نجف ، براي تامين معاش ، بتدريج لوازم زندگي را يكي پس از ديگري فروخت به گونه اي كه در گرماي طاقت فرساي تابستان از خريد آب

نيز عاجز بود.

2. ياد خدا در جان او چنان عجين شده بود كه از هر فرصتي براي ذكر و تسبيح و قرائت قرآن كريم بهره مي جست . حتي هنگامي كه براي تدريس به سوي حرم مطهر مي رفت وضو مي گرفت و سوره ي مباركه ي ((يس )) را در راه از حفظ مي خواند تا به در قبله ي صحن اميرالمومنين عليه السلام مي رسيد، خواندن سوره را در كنار آرامگاه استاد خود شيخ انصاري (ره ) به پايان مي رسانيد.

3. در دقت و احتياط ضرب المثل بود. همين امر وي را از پاسخگويي سريع و بدون تحقيق باز مي داشت .

از ديگر سو مردم را تشويق مي نمود تا استفتائات خود را به ميرزاي شيرازي ارجاع دهند. نوشته اند پس از پايان ماه رمضان براي اثبات اولين روز شوال بيش از 40 نفر شهادت دادند و او فرمود ((نزديك قطع شده است )) كنايه از اينكه هنوز برايم قطعي و يقين نشده است .

4. او در ادب عشق نيز ممتاز بود. آنگاه كه جان به حضرت عزرائيل مي سپرد، هر چه پايش را رو به قبله دراز مي كردند او پاي خود را جمع مي كرد و چيزي نمي گفت . چون چند بار اين كار تكرار شد، از او علت را پرسيدند، به زحمت فرمود: ((چون وضو ندارم پايم را رو به قبله دراز نمي كنم )).

5. هرگز وجوه شرعي را نمي پذيرفت ، با آنكه امري مرسوم و رايج بود. نقل مي كنند: مردي ثروتمند از هند براي پرداخت وجوه شرعي به زيارت ميرزاي رشتي شتافت ، اما او چندان

عصباني شد كه اطرافيان از حالتش متعجب شدند و چون از عصبانيتش پرسيدند فرمود: ((چاره اي جز عصبانيت نبود)). نيز نوشته اند علاءالدوله براي پرداخت پولي به عنوان وجوه شرعي به نجف اشرف مسافرت كرده بود ولي با بي اعتنايي ميرزاي رشتي مواجه شد و محقق رشتي با اين رفتار به آيندگان نشان داد كه مردان بزرگ خدا براي مال دنيا ارزشي قائل نيستند.

6. نوشته اند: چهار نفر از شاگردان شيخ انصاري اركان پايدار اعلميت و رياست بودند ولي مقام علمي و تدريس منحصر به ميرزا حبيب الله رشتي بود. او جز تدريس منظوري نداشت . رياست نمي خواست ، از روي عمد تجاهل مي ورزيد و شاگردان خود را نمي شناخت براي اينكه از او اجازه ي اجتهاد نخواهند و تنها درس بخواهند... در خط مرجعيت هم نبود. كسي از مجتهدين به خوش نيتي و سلامت نفس ميرزاي رشتي نبود. از پرتگاه هاي رياست خود را نجات داد. قناعت پيشه نمود...))

7. محقق رشتي ديانت و سياست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شيخ انصاري بسياري از دانشمندان مردم را براي تقليد به ميرزاي رشتي ارجاع داده بودند. اما او با پيشنهادها مخالفت مي كرد و نيك مي دانست كه دنياي اسلام به مرجعي سياستمدار نيازمند است . او ميرزاي شيرازي را مجتهدي آگاه به مسائل سياسي و چهره هاي سرشناس و محبوب يافته بود.

محقق رشتي بر آن بود تا مرجعيت ميرزاي شيرازي را به علماي نجف پيشنهاد كرده از آن حمايت كند. اين امر موجب شد تا توطئه ي دشمن براي لطمه زدن به وحدت شيعيان نقش بر آب شود.

ژرف انديشي

سياسي ميرزاي رشتي را در گفتارش مي جوييم . وقتي پرسيدند از چه كسي تقليد كنيم ؟ در پاسخ گفت : ((از مرجعي تقليد كنيد كه تقليدش جايز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جليل سيد محمد حسين (شيرازي ) است و همه پيرامون اويند كه پرچم ساقط نشود.))

8. نظم از ديگر ويژگيهاي محقق رشتي بود. او پس از اداي نماز مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار كمي شام ، آنگاه كه آسمان چادر سيه شب را بروي خود مي كشيد و ستاره ها چشمك زنان نمايان مي شدند، اندكي مي خفت تا جان را آماده ي خدمت روح كند و جان خود را در چشمه ي نور بشويد و عاشقانه تر با خداي خويش راز و نياز كند.

9. تواضع و فروتني (از دستورات عالي اسلامي ) در جاي جاي رفتار محقق رشتي نمايان است . او دانشمندان را به ديده ي احترام مي نگريست و با بهره گيري از نظر نيك ، برترين روش را بر مي گزيد. در پي سفر محقق رشتي به ايران ، حوزه ي درس ايشان تعطيل شد و دانشوران از خورشيد وجودش محروم شدند. آنگاه كه به سفري ديگر بار بست ، دانشمندان نجف بر آن شدند تا او را از سفر باز دارند. وي به وساطت شيخ حسن مامقاني برنامه ي سفر را لغو كرد و به او فرمود: ((چون شما مجتهد عادل هستيد، حكمتان را واجب الاطاعه مي دانم )) اين در حالي است كه شيخ حسن مامقاني در رديف شاگردان محقق رشتي بود و نسبت ميان آن

دو مثل استاد و شاگرد بود.

10. اعزام شاگردان برجسته براي تبليغ ، از ديگر ويژگيهاي اين محقق بود. از جمله ي آنان آيت الله سيد علي اكبر فال اسيري از شاگرداني بود كه در پرتو انديشه ي والاي آن استاد پرورش يافت . او به تشويق محقق رشتي و ميرزاي شيرازي به شيراز بازگشت و با كوششي در خور به تبليغ و هدايتگري پرداخت . همچنين در نهضت توتون و تنباكو نيز عهده دار نقشي سترگ در تثبيت فتواي ميرزاي شيرازي بود.

11. سپاسگزاري او در حق پدر و مادر آموختني و بي نظير است و نشانه ي بالندگي او در مراحل عالي شكر به درگاه حضرت ربوبي است . درخشندگي معنوي او مديوين دعاهاي پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشته اند او نمازهاي پدر و مادر خود را سه بار خواند. يك بار به تقليد از مراجع آنان و دو بار به اجتهاد خودش و اين مطلب درباره ي هيچيك از علماي تاريخ ذكر نشده است .

12. او را بايد به حق از حافظان حريم روحانيت در عصر خويش خواند. شخصي در نجف بود كه به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمي داشت و بارها از او پرخاشگري و اهانت نسبت به علماي سابق و معاصر شنيده مي شد.

محقق رشتي در جمعي كه وي نيز حضور داشت دستور داد استكانش را آب بكشند، به گونه اي كه مردم گمان بر تكفير وي برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جايگاه از دست رفته خود را بازيابد.

باري رفتار شديد ميرزاي رشتي و شيوه نهي از منكر او موجب شد تا

آنانكه در پي چنين خيالي بودند از گمان خويش بازگردند.

گنج نامه

آثار ميرزاحبيب الله جلوه گاه تلاش هاي شبانه روزي اوست . وي كاوشگري گنج ياب بود كه هرگاه معدني نوين مي يافت از جواهر آن استخراج مي كرد و بر دانش طلبان ارزاني مي داشت .

آثار او در علم اصول عبارتند از:

رساله في الضد و اقتضاء الامر بشي ء النهي عنه و عدمه ، التعادل و التراجيح ، بدايع الافكار، اجتماع الامر و النهي ، رساله في مقدمه الواجب ، رساله في المشتق ، التقريرات .

در علم فقه :

كتاب الطهاره ، الحاشيه علي المكاسب ، كتاب الزكاه ، كتاب الاجاره ، الالتقاط، كتاب العضب ، كتاب القضاء و الشهادات ، الوقوف و الصدقات ، رساله في اللباس المشكوك ، حاشيه علي منهج الرشاد، حاشيه علي نجاه العباد، حاشيه علي النخبه .

در علم تفسير:

حواشي بر تفسير جلالين ، و علم كلام : الامامه ، كاشف الظلام في حل معضلات الكلام است .

نسخه هاي خطي از آثار محقق رشتي كه مي رفت در غبار زمان به فراموشي سپرده شود اخيرا به كتابخانه آيت الله مرعشي سپرده شد و اكنون در كاروان نسخه هاي خطي آن كتابخانه ماندگار است .

تقريرات

از انبوه شاگردان كوشا و دانشمند محقق رشتي ، بسياري تقريرات درس ايشان را نوشته اند كه در گرامي داشت مقامشان نام برخي از آنان مي آيد:

سيد حاج ميرزا حسن همداني ، سيد صادق قمي ، ميرزا باقر فرزند ميرزا محمد علي ، شيخ حسن تويسركاني ، شيخ محمد باقر فرزند محمد جعفر بهاري همداني ، سيد ابوالقاسم فرزند معصوم حسيني اشكوري ...

اجازات

محقق

رشتي از صدور اجازه ي اجتهاد به شدت پرهيز داشت و تنها براي اندكي از شاگردان برگزيده اجازه ي اجتهاد نگاشت . نام برخي شاگردان ارجمند وي كه مفتخر به اجازه ي نقل روايت و اجتهادند ذكر مي شود. حاج آقا مجتهد رشت (اجتهاد)، سيد عبدالكريم فرزند سيد حسن اعرجي (روايت )، حاج ميرزا احمد ديلارستاقي لاريجاني (اجتهاد)، سيد علي آقا ميري دزفولي (اجتهاد)،...

با كاروان دانش

نظر گاه همه ي انديشمندان حوزه بر شيوه ي نقادانه ي محقق رشتي در تدريس و ديگر پهنه هاي علمي ، پديدآور محفل علمي ، پديدآور محفل علمي شكوهمندي بود كه دلدادگان آن ، پس از كامجويي هر يك چون ستاره اي درخشان ، روشنگر جامعه ي خويش شدند. برخي مرجع ديني شدند و عده اي رهبر حركتهاي سياسي و اجتماعي ديار خويش و دسته اي نيز در عرصه ي تدريس و تحقيق طلايه دار حوزه بودند.

نام مسافران اين كاروان به اختصار مي آيد و شرح حال هر يك در كتب تاريخ آمده است كه دوستداران را بدان حوالت مي دهيم .

آيت الله العظمي سيد محمد كاظم يزدي ، آيت الله العظمي آقا ضياء الدين عراقي ، آيت الله العظمي حاج ميرزا حسين نائيني ، آيت الله شيخ شعبان ديوشلي (لنگرودي )، آيت الله شيخ عبدالله مازاندراني (لنگرودي )، آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري ، آيت الله شهيد حاج آقا مير بحرالعلوم رشتي ، آيت الله شهيد شيخ علي رشتي ، آيت الله شهيد شيخ عبدالغني بادكوبه اي ، آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني ، آيت الله سيد ابوالقاسم اشكوري .

پرواز تا آسمانها

مردم نجف

به چهره نوراني پيرمردي كه سحرگاهان در بارگاه ملكوتي امير المومنين (ع ) به زيارت ، نماز و تضرع مي نشست انس گرفته بودند. چهره اي كه هيبت و شوكتش يادآور پيامبران و لطف و صفا در صورتش نمايان بود. اما شب پنج شنبه چهاردهم جمادي الثاني 1312 ق . فرا رسيد. خبر كسالت محقق رشتي مردم را در نگراني فرو برده بود و آنگاه كه صداي ناله و فغان از منزل وي برخاست همگان يافتند كه دوست خدا، پيش خدا رفته است . او آسوده در بستر خفته بود. تو گويي به خوابي نازنين آسوده كه چنين چهره اش متين است . شهر را گويا با پارچه اي سياه پوشانده بودند و همه جا صداي گريه به گوش مي رسيد. در تهران و مشهد و ديكر شهرها نيز مجالس عزا و سوگواري بپا شد. مردم نوحه كنان مي خواندند:

باز خاكستر غم ريخت فلك بر سر ما

رفت از دار فنا نائب پيغمبر ما

و نجف آماده ي تشييع پيكر مطهر آن فرزانه پارسا بود. جنازه ي پاك او را مشايعت كردند و به بارگاه امام متقين انتقال داده و در يكي از حجره هاي صحن مطهر علوي دفن كردند.

بازماندگان

1. آيت الله محمد رشتي ، فرزند ارشد، كه از معصومه ارباب همسر اول ميرزاي رشتي بود. او در علم و فضل به مراتبي درخور دست يافت و در سال 1316 ق . به ديار باقي شتافت . آرامگاهش در مقبره ي پدر ارجمندش مي باشد.

2. آيت الله شيخ اسماعيل رشتي ، كه از همسر دوم ميرزاي رشتي ولادت يافت .

او در كسب دانش سخت كوشيد و پله هاي ترقي را پيمود و در 1343 ق . به ديدار دوست شتافت .

3. آيت الله شيخ اسحاق رشتي ، او در نجف ولادت يافت . مادرش كلثوم همسر دوم ميرزاي رشتي بود ابتدا نزد پدرش به تحصيل پرداخت و پس از عمري تحقيق ، تاليف و تدريس در سال 1357 ق . ديده از جهان فرو بسته ، رخ در نقاب خاك كشيد.

آثار:

رساله في الضد و اقتضاء الامر بشي ء النهي عنه و عدمه

التعادل و التراجيح

بدايع الافكار

اجتماع الامر و النهي

رساله في مقدمه الواجب

رساله في المشتق

كتاب الطهاره

الحاشيه علي المكاسب

كتاب الزكاه

كتاب الاجاره

الالتقاط، كتاب العضب

كتاب القضاء و الشهادات

الوقوف و الصدقات

حاشيه علي منهج الرشاد

رساله في اللباس المشكوك

حاشيه علي نجاه العباد

حاشيه علي النخبه

حاشيه بر تفسير جلالين

الامامه

كاشف الظلام في حل معضلات الكلام

رضواني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد رضوانى نجفى فرزند مرحوم مبرور ثقه الاسلام والتجار حاج محمد اسمعيل رضوانى از افاضل معاودين نجف و مدرسين بزرگوار معاصر حوزه علميه قم مى باشند.والد ماجدش از اخيار شهر زنجان بودند كه مدتى از عمر خود را صرف تحصيل نموده و بعد مشغول به تجارت گريده روزها اشتغال به كسب و تحصيل روزى حلال و شبها به مطالعه اخبار و تفاسير مى گذارانيدند تا دعوت حق را لبيك اجابت گفتند مترجم در سال 1302 شمسى در زنجان متولد شده و در تحت پرورش چنين پدر با تقوائى تربيت يافته و مقدمات را در آنجا تمام و به شهر قم در سن 17 سالگى مهاجرت و مدت 9 سال اقامت و سطوح و مقدارى از دروس خارج را خدمت

بزرگان حوزه علميه مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم خوئينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد حجت و آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه تعالى عليهما فقها و اصولا استفاده نموده آنگاه در سال 1369 ق مهاجرت به نجف اشرف و مدت بيست و شش سال سكونت و از محاضر آيات عظام آن سامان چون مرحوم آيت اللَّه حكيم و شاهرودى و يك دوره اصول آيت اللَّه خوئى و بالاخص محضر و ابحاث شيخ الفقهاء و المجتهدين آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر مجتهد زنجانى (تغمده اللَّه بغفرانه) استفاده نموده تا در سال 1394 ق كه بنابر فشار دولت بعث عراق مجبور به معاودت ايران و رحل اقامت در حرم اهل بيت عليهم السلام و جوار حضرت فاطمه معصومه سلام اللَّه عليها افكنده و به تدريس پرداخته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

رضوي قمي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1168 ق)، شاعر، عالم، حكيم، مفسر، محدث و فقيه اصولى. اصل وى از قم است، ولى در همدان متولد شد.

در همان جا نشو و نما يافت. او برادر صدرالدين رضوى قمى، شارح «الوافيه»، است ك از وى روايت كرده است. سيد ابراهيم بعد از وفات برادرش به كرمانشاه رفت. وى يكى از مشايخ دوازده گانه سيد شبر حويزى است. حاج محمدجعفر مجذوب (مجذوب عليشاه) نيز از شاگردان وى به حساب مى آيد. سال درگذشت و محل دفنش نامعلوم است. او خطى نيكو داشت. از آثار وى: «شرح مفاتيح الشرايع»؛ «شرح الوافى» فيض كاشانى.[1]

سيد صدرالدين بن سيد محمدباقر الرضوى القمى مجاور نجف اشرف از علماء اواخر دولت صفويه به بعد و از بزرگان محققين اين طايفه عليه مى باشد صاحب روضات در كتابش گويد: در مرحله فضيلت و تدقيق وجودت تصرف و تحقيق فرديست بلاثانى

و تلمذش در بدو امر نزد آقا جمال الدين خونسارى و شيخ جعفر قاضى و مدقق شيروانى و ساير علماء اصفهان بود و پس از فراغ از تحصيل بوطن مألوف معاودت نموده و در آن ارض شريف مشغول تدريس و ارشاد عباد گرديده.

تا زمانى كه در آن جايگاه فتنه افاغنه رخ نمود بناچار به موطن برادر خود سيد ابراهيم رضوى به همدان هجرت فرمود و از آنجا به نجف اشرف على مشرفها آلاف التحية والثناء رفت و در آن ارض مقدس نيز نزد شريف ابوالحسن عاملى و شيخ احمد جزايرى مشغول تحصيل شد تا فارغ التحصيل گرديد سپس در آنجا مشغول تدريس شد.

و از شاگردان اوست سيد عبداللَّه بن سيد نورالدين بن سيد نعمت اللَّه جزايرى صاحب اجازه كبيره و از جمله چيزى كه سيد مذكور در آن اجازه در حق استادش گفته اينست كه او اعلم علمائى است كه من آنها را در عراق عرب ديده ام و اجمع آنها در معقول و منقول نزد اهل عراق و عظيم القدر بوده و زوار از هر ناحيه به ملاقات او مى آمدند و به زيارتش تبرك مى جستند و از وى استفاده مى نمودند و از جمله تلامذه اوست وحيد بهبهانى آقا باقر معروف رحمةاللَّه عليه داراى تأليفاتى مى باشد كه از آنهاست «كتاب طهارت» و كتاب «شرح وافيه ملا عبداللَّه تونى» در سال 1160 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (204/2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (86/2)، الذريعه (165 ،74 /14 ،144 -143 /11 ،229/6)، رياض العارفين (302)، ريحانه (431/3)، الكنى و الالقاب (415/2)، طرائق الحقائق (258/3)، معجم المؤلفين (87/1)، مكارم الآثار (642/3).

رضوي قمي، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا سيد زين العابدين بن

سيد جواد حسينى رضوى قمى عالمى بزرگ و فقيهى صالح از شاگردان حاج ميرزا حسين خليلى و شيخ محمد طاها و شيخ هادى تهرانى و آخوند خراسانى و علامه يزدى بوده و بعد از 1327 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

رضوي قمي، صدرالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1160 ق)، عالم، محدث، فقيه اصولى و مرجع تقليد. اصل وى از قم است و نسبش به امام محمدتقى (ع) مى رسد. در اصفهان نزد آقا جمال خوانسارى و شيخ جعفر قاضى و محقق شيروانى تلمذ كرد. سپس به قم رفت و به تدريس و ارشاد مشغول شد. در فتنه ى افغان به موطن برادرش، همدان و از آنجا به نجف رفت و مراتب علمى خود را به كمال رساند و از ملا شريف ابوالحسن عاملى و شيخ احمد جزائرى بهره گرفت استاد اكبر، محقق بهبهانى، شاگرد اوست و در نوشته هايش از رضوى قمى به سيد سند استاد تعبير مى كند. سيد عبداللَّه جزائرى نيز از وى روايت كرده است. از آثار وى: شرح «الوافيه» ملا عبداللَّه تونى، در اصول فقه، در پانزده هزار سطر؛ «كتاب الطهاره»؛ حاشيه بر «المختلف» علامه حلى؛ «المعراج»؛ رساله اى در «حديث ثقلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (406/9 ،386/7)، الذريعه (226/21 ،185/15 ،166/14 ،121/13 ،194/6 ،325/4)، روضات الجنات (122 -119 /4)، ريحانه (430/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 384 -382 /12)، فوائد الرضويه (213)، الكنى و الالقاب (415 -414 /2)، لغت نامه (ذيل/ صدرالدين)، معجم المؤلفين (197 -196 /11 ،87/9 ،18/5)، مكارم الآثار (642/3)، هديه الاحباب (187).

رضوي مشهدي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1311 ق)، فقيه، زاهد و شاعر. وى در نجف نزد علامه هاى بزرگ شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و شيخ مرتضى انصارى تلمذ كرد و به دريافت اجازه اجتهاد نايل آمد. در اواخر عمر به بيمارى عصبى دچار شده بود و به همين بيمارى از دنيا رفت و در مشهد در دارالضيافه به خاك سپرده شد. صاحب «شجره الطيبه» در شرح حال وى

گويد كه وى حواشى بر كتب متفرقه داشته و اشعارى به عربى و فارسى از وى ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (331/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 44/14)، معجم المؤلفين (281/3).

رضوي نيشابوري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1341 -1261 ق)، فقيه اصولى. پدرش، سيد ابوتراب (م 1285 ق)، از افاضل و بزرگان مجتهدين بود كه از شيخ انصارى اجازه داشت. سيد محمدحسن در نجف نزد شيخ ميرزا حبيب اللَّه رشتى به تحصيل پرداخت و «تقريرات» بحثهاى درس او را نگاشت. آنگاه به سامراء رفت و در مجلس درس ميرزاى شيرازى حاضر شد. پس از چند سال به همدان بازگشت و مرجعيت امور شرعى را بر عهده گرفت. آقابزرگ تهرانى گويد: فرزندش آقا سيد على كبير برايم گفت كه پدرش كتابى بزرگ در «اصول» داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 379/14)، معجم المؤلفين (185/9).

رضوي، قمي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1283 ق)، عالم، فقيه و اديب امامى. در 1313 ق در تهران در بحث و درس علامه سيد عبدالكريم لاهيجى شركت كرد. سپس به نجف مهاجرت و در محضر شيخ الشريعه اصفهانى تلمذ نمود و از ملا محمد كاظم خراسانى بهره گرفت. او در حدود 1326 ق به قم رفت و در 1331 ق به حج مشرف شد و در بازگشت ساكن تهران گرديد و به انجام وظائف شرعى مشغول گشت. از آثارش: «تقريرات» دروس استادانش در فقه و اصول با تصرفات و تحقيقات؛ كتاب «نهايه المأمول»، در شرح «كفايه الاصول» كه شرح مزجى است بر «كفايه» آخوند خراسانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (405 / 24 ،34 / 14 ،877 / 9)، ريحانه (487 -486 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 413 -412 / 14).

رضوي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين ملقب (به علم الهدى) بن سيد هبةاللَّه بن سيد محمد بن سيد عبدالحى بن محمد بن عبدالغفار ابن عبدالرزاق بن ابراهيم رضوى كاشانى عالمى جليل و متقى بوده است.

وى در كاشان متولد و پس از فراگرفتن مقدمات و ادبيات و سطوح از مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه و ديگران در كاشان به نجف مهاجرت و از محضر مرحوم آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى و غير آنان از اعاظم علماء و اكابر مدرسين استفاده نموده و در سال 1352 قمرى به كاشان مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج پرداخته تا سال 1386 قمرى كه بدرود حيات گفته است.

داراى تأليفات عديده مانند بهجةالتنزيل در تفسير و تأويل و (العندبيل) در تميز بين صحيح و عليل و (المائدة العرشيه) و غير

ذلك بوده است.

نگارنده در سال 1364 قمرى كه با جنابان فاضلان باذلان آيتين علامتين آقاى حاج سيد كاظم و آقاى حاج سيد مهدى اخوان مرعشى و دانشمند گرامى حاج شيخ مرتضى مطهرى به كاشان مسافرت كردم از نزديك آن مرحوم را ملاقات كرده ام. آن مرحوم در كاشان مخصوص محله خود بسيار متنفذ و مورد توجه بود و مردم به او علاقه بسيارى داشتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

رضوي، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدصادق رضوى امام جمعه لاهيجان سيد بزرگوار و جليل القدر بودند و در شهرستان لاهيجان سمت امام جمعه اى داشتند و گويا اين منصب در خاندان آن مرحوم موروثى بود. وى داراى محاسن اخلاق و ملكات فاضله و بسيار متين و منيع الطبع بود چند سفرى در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به قم مشرف شدند و توفيق زيارتشان را يافتم در حدود 1380 ق به رحمت حق پيوسته و به اجداد گرامش ملحق گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

رضوي، محمدمهدي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن السيد محسن الرضوى المذكور و از علماء مبرز قم بوده و محقق ثانى شيخ على كركى در سنه 936 هنگام رفتن به كاشان در قم به ايشان اجازه داد و قبر شريفش على الظاهر در جنب تكيه كوچه حرم كه اكنون به صورت مسجد زيبائى درآمده در مقبره كوچكى كه معروف به محمديه است مى باشد املاك بسيارى وقف بر مزار كثيرالانوارش بوده كه حاليه از بين رفته است و از احفاد اوست ميرزا محمدباقر ابن ميرزا محمد ابراهيم بن مير محمدعلى بن مير محمدمهدى بن السيد محسن الرضوى القمى كه از جمله علماء بوده است.

صاحب روضات الجنات گويد: ميرزا محمد نيشابورى در رجالش آورده كه آن سيد جليل شرحى بر اصول كافى نوشته و ساكن همدان بوده و در هيجدهم ماه صفر 1218 در همدان وفات نموده و جنازه او را به قم آورده و در دارالحفاظ دفن نمودند. والد ماجدش ميرمحمد ابراهيم نيز از جمله علماء بوده و او جد سادات همدانست و او راست كتاب «نجات المسلمين» در اصول دين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

رفيع رشتي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1211 ق)، عالم دينى و فقيه امامى. معروف به ملا رفيع و مشهور به شريعتمدار. نسب وى به عمار ياسر صحابى مشهور پيامبر (ص) مى رسد. در نزد شريف العلماء مازندرانى و سيد محمدباقر حجةالاسلام رشتى اصفهانى تحصيل كرد، تا اينكه در فقه و اصول و رجال به درجه ى والايى رسيد و به كسب دو اجازه از استادش حجةالاسلام رشتى نايل شد. علامه شيخ ابوالحسين تهرانى، مشهور به شيخ العراقين، از شاگردان و راويان وى مى باشد. فرزندان او نيز حاج آقا مجتهد و حاج ميرزا مهدى بحرالعلوم (شريعتمدار) و

فرزندزادگانش ميرزا ابوالحسن شريعتمدار و ميرزا على بحرالعلوم و حاج آقا رفيع و حاج آقا نورالدين رفيع، همگى از علماى مشهور زمان خود بودند. از آثار ملا رفيع احداث پل سياه رود و پل سابق منجيل و راههاى ارتباطى ديگر بوده است. از آثار علمى وى: شرح «اصول كافى» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 581 -580 /13)، گنجينه ى دانشمندان (471 -468 /4)، المآثر و الآثار (151).

رفيع، رفيع

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا رفيع رفيع بن المرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا رفيع ابن العلامه الكبرى آيت اللَّه حاج ملا رفيع گيلانى رحمهم اللَّه مى باشد.

وى در سال 1317 ق در شهر رشت تولد يافته اند، سطوح و مقدمات را در رشت و تهران گذرانيده. و براى استفاده از محاضر درس آيات عظام نجف اشرف آيةالعظمى اصفهانى و آيت اللَّه محقق حاج ميرزا حسين نائينى به نجف اشرف عزيمت نموده و پس از كسب درجه اجتهاد برشت بازگشت نموده و چندين سال در آن شهر بامور علمى و شخصى پرداخته سپس به تهران مهاجرت و رحل اقامت افكنده و در مسجد عالى سپهسالار به اقامه جماعت و تدريس پرداخته تا سال 1318 قمرى كه در تهران بدرود حيات گفته و جنازه اش را با تجليل حمل به نجف و در صحن مطهر در مقبره خانوادگى مدفون شده اند.

داراى تأليفاتى مى باشند كه محفوظ مانده است.

نگارنده گويد: بيت رفيع از بيوتات رفيعه و اصيله روحانيت گيلان و تهران است و بزرگ اين خاندان آيت اللَّه العظمى حاج ملا رفيع گيلانى صاحب شرح اصول كافى است كه ترجمه اش در كتاب (مآثر و آثار) مبسوطا ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رفيع، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا نورالدين شريعتمدار رفيع بن آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن شريعتمدار مذكور است وى در سال 1318 ق در شهر رشت تولد يافته و مقدمات را در مدرسه مستوفى آن شهر خوانده آنگاه به تهران آمده و سطوح را از محضر اساتيد فن فراگرفته و حكمت و شرح منظومه را از مرحوم حاج آخوند هيدجى آموخته سپس براى تكميل معلومات مهاجرت به نجف و قريب پانزده سال توقف و از محاضر آيات عظام اصفهانى و نائينى و

آقا ضياءالدين عراقى استفاده كرده و تقريرات آنان را برشته تحرير درآورده پس از آن به تهران مراجعت و در خيابان صفى على شاه سكونت و به خدمات روحى و دينى پرداخته تا در سال 1386 ق رحلت و جنازه اش حمل به نجف و در مقبره خانوادگى در صحن مطهر دفن گرديده است.

داراى آثار و تأليفاتى در فقه و اخلاق مى باشد كه فرزندان ارجمندش به طبع خواهند رسانيد.

نگارنده گويد: آن مرحوم داراى اخلاقى حميده و خصالى پسنديده بود و منزلش محل رفت و آمد و نزول آيات عظام معاصر بوده و خود حقير مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد يونس اردبيلى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد على مدد قائينى را در بيت معظم له ديدن نمودم.

از باقيات الصالحات آن مرحوم فرزند برومند ايشان جناب حجةالاسلام حاج شيخ مرتضى رفيع مى باشد كه در خانه پدر را بازداشته و مانند نياكان و اسلاف خود بوظائف روحى و دينى اشتغال دارد.

(1386 -1318 ق)، عالم دينى. در رشت به دنيا آمد. مقدمات را در مدرسه ى مستوفى رشت خواند و سطوح را نزد استادان تهران آموخت. حكمت و «شرح منظومه» را نزد حاج آخوند هيدجى فراگرفت. سپس براى تكميل تحصيلات به نجف رفت و پانزده سال از محضر آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آقا ضياءالدين عراقى استفاده برد و تقريرات آن را تحرير كرد. با دريافت اجازه ى اجتهاد به تهران بازگشت و به تدريس و تبليغ پرداخت. در تهران درگذشت و جنازه اش به نجف حمل و در صحن علوى دفن شد. وى آثار و تاليفاتى در فقه و اخلاق دارد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير

(337/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (471 -470/ 4).

رفيعا ناييني، رفيع الدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1000- وف 1082 -1080 ق)، حكيم، متكلم و فقيه امامى. وى اصلا نائينى بود ولى در اصفهان اقامت داشت. او از شاگردان ميرفندرسكى، ميرداماد و شيخ بهايى بود و از ملا عبداللَّه شوشترى و شيخ بهايى روايت كرده است. علامه محمدباقر مجلسى و شيخ حر عاملى از شاگردان وى مى باشند. به او رفيعا، آقا رفعيا، ميرزا و رفيع الدين نيز گفته اند. ميرزاى جلوه از نوادگان او است. وى در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. بر مزار وى گنبدى ساخته اند كه اكنون جزء آثار باستانى اصفهان به شمار مى آيد. در «الفيض القدسى» تاريخ وفات او 1099 ق ذكر شده كه صحيح نمى باشد، زيرا شاگرد ملا خليل قزوينى كه در 1089 ق از دنيا رفته در كتاب «منهاج اليقين» خود سال مرگ او را ذكر كرد است. از آثار وى: «اقسام التشكيك و حقيقه»؛ «الثمره»، در تلخيص «الشجره»؛ «شجره الهيه»، به فارسى، در اصول دين كه براى شاه صفى در 1047 ق نوشته شده است؛ «حاشيه اصولى كافى»؛ حاشيه «شرح ارشاد» مقدس اردبيلى؛ حاشيه «شرح اشارات» خواجه نصير؛ حاشيه «شرح حكمه العين» ميرك بخارى؛ حاشيه «مختصر الاصول» عضدى؛ حاشيه «صحيفه سجاديه»؛ حاشيه «مختلف الشيعه» علامه حلى؛ «حاشيه ى مدارك الاحكام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (344 -343)، الذريعه (29 -28 /13 ،195/6 ،13/5)، روضات الجنات (82 -81 /7)، رياض العلماء (106/7)، ريحانه (128/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 226/11)، فوائد الرضويه (532 -531)، الكنى و الالقاب (279/2)، مؤلفين كتب چاپى (447 -446 /5)، هديه الاحباب (143 -142)، هديه العارفين (293/2).

رفيعي قزويني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى مد ظله از مراجع عصر حاضر و اعاظم مجتهدين

معاصر است در تهران. وى در حدود سال 1312 ق در قزوين متولد و مقدمات و سطوح اوليه و متوسط را تا اوائل فرائد در آنجا خوانده و پس از آن به تهران آمده و از مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه حاج شيخ مسيح طالقانى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد رضا نورى استفاده نموده و حكمت و كلام را نزد حكيم ربانى مرحوم ميرزا حسن كرمانشاهى و مرحوم حاج فاضل و مرحوم ميرزا محمود قمى قدس اللَّه اسرارهم تحصيل نموده و فنون رياضى را از مرحوم ميرزا ابراهيم رياضى زنجانى و آقا شيخ على رشتى (از هيئت و هندسه و اسطرلاب و بعضى ديگر از رياضيات را) فراگرفته تا سال 1338 ق كه به قزوين مراجعت و بعد از يكسال معاودت به تهران نموده و فقط به تدريس شرح لمعه و قوانين و شرح منظومه و اشارات در مدرسه عبداللَّه خان پرداخته و طلاب آن عصر تهران را كه از مدارس ديگر بمحضرش مى شتافتند افاده نموده تا سال 1340 ق كه مرحوم رئيس الشيعه آيت اللَّه العظمى علامه استاد حاج شيخ عبدالكريم حايرى به قم رحل اقامت افكندند، به قم مهاجرت و منحصرا از درس و بحث فقه و اصول معظم له استفاده و خود بتدريس كفايه و رسائل و مكاسب شيخ و اسفار اربعه و شرح منظومه اشتغال تا در ماه رمضان 1344 ق به امر مرحوم آيت اللَّه حايرى در مسجد بالا سر به منبر تدريس بالا رفته و قريب دويست و پنجاه نفر از فضلاء و طلاب را كه حاضر مى شدند مستفيد فرموده و در همان اوان حواشى مفصلى بر شرح منظومه سبزوارى

كه معروفست نوشته و هم تعليقات بر رسائل شيخ مرقوم نمودند تا سال 1349 ق با اجازه صريح در اجتهاد و حرمت تقليد مراجعت به قزوين نموده و تا سال 1380 قمرى در آنجا بتدريس خارج كفايه و اسفار و فقه و اقامه نماز جماعت و تفسير كلام اللَّه مجيد اشتغال داشته آنگاه به تهران آمده و تاكنون در مسجد جمعه به تدريس خارج فقه و اصول و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

از تأليفات معظم له است: 1- رساله در رجعت بقواعد عقليه 2- شرح بر دعاء سحر. 3- حاشيه بر وسيله مرحوم آيت اللَّه اصفهانى. 4- رساله عمليه 5- حواشى متفرقه.

سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى از اكابر فقهاء و مجتهدين و اعاظم حكماء متألهين و مراجع تقليد معاصر بوده اند وى حدود دوازده سال بود كه از قزوين زادگاه خويش به تهران منتقل و در مسجد جمعه اقامه جماعت و هم تدريس مى نمودند تا درروز اول محرم 1395 قمرى بعد از كسالت ممتدى از دنيا رفته و جنازه اش حمل به قم و در مسجد بالا سر نزديك قبر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى مدفون گرديدند. نگارنده. گويد آيت اللَّه رفيعى كه بعضى از مراجع معاصر از تلامذه و شاگردان ممتاز او مى باشند از اسطوانه هاى علمى و اساتيد بزرگ و فلاسفه سترك معاصر بودند و شايسته بود كه در حوزه هاى علميه بزرگ به تدريس و رهبرى و اداره آن پرداخته و فضلاء بيشترى تربيت نمايند ولى گويا تقدير آن مرحوم غير از اين بود و المقدر كائن.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رفيعي، قزويني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1395 -1310 ق)، حكيم، فيلسوف، فقيه و مدرس. در قزوين به دنيا

آمد. مقدمات و سطوح اوليه و متوسط را تا اوايل فرائد در قزوين خواند و پس از آن به تهران آمد و از محضر آيت الله آقا سيد محمد تنكابنى و آيت الله حاج شيخ مسيح طالقانى و آيت الله آقا شيخ محمدرضا نورى استفاده نمود. حكمت و كلام را نزد ميرزا حسن كرمانشاهى و ميرزاهاشم اشكورى و حاج فاضل رازى و ميرزا محمود قمى، و فنون رياضى را از ميرزا ابراهيم رياضى زنجانى و آقا شيخ على رشتى فراگرفت. در 1338 ق به قزوين رفت و پس از يكسال به تهران آمد و به تدريس «شرح لمعه» و «قوانين» و «شرح منظومه» و «اشارات» در مدرسه ى عبدالله خان پرداخت. در 1340 ق كه آيت الله حايرى يزدى به قم رفت، وى نيز به قم مهاجرت كرد و از درس و بحث و فقه و اصول ايشان استفاده نمود و خود به تدريس «كفايه»و «رسائل» و «مكاسب» شيخ انصارى و «اسفار اربعه» و «شرح منظومه»، پرداخت. در 1349 ق به دريافت اجازه نايل شد. سپس به قزوين رفت و به تدريس خارج «كفايه» و «اسفار» و فقه، و نيز اقامه جماعت و تفسير قرآن پرداخت. در 1380 ق به تهران آمد و در مسجد جامع به تدريس خارج فقه و اصول و خدمات دينى مشغول شد. امام خمينى قسمتى از «اسفار» و «شرح منظومه» را در نزد وى خواندند. وى در تهران درگذشت و جنازه اش به قم منتقل و در مسجد بالاسر در جوار قبر آيت الله شيخ عبدالكريم حايرى يزدى دفن شد. از آثار وى: تعليقه بر «شرح منظومه سبزوارى»؛ رساله در «مراتب وجود»؛ رساله در «مبدأ و معاد»؛ رساله

در «رجعت به قواعد عقليه»؛ «شرح دعاء سحر»؛ حاشيه بر «وسيله» آيت الله اصفهانى؛ «رساله عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (184 -182)، خدمات متقابل اسلام و ايران (620 -619)، گنجينه ى دانشمندان (156 / 6 ،467 -466 / 4)، نشر دانش (س 3، ش 1، ص 18 -17).

ركعي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمد ركعى جوادى فرزند مرحوم عباسعلى از علماء اعلام و آيات باهرات سبحانى بودند كه در قم رحل اقامت افكنده و به عبادت و بندگى خداى تعالى شب و روز خود را مى گذرانيد وى در سال 1343 قمرى از رضائيه به قم آمده و از محضر و درس و بحث مرحوم آيت الله حايرى استفاده نموده آنگاه به تدريس متون فقه و اصول و تربيت عده اى از محصلين پرداخته تا روز جمعه 23 ذى الحجه 1392 كه بنابر پيش بينى قبلى خود دعوت حق را لبيك اجابت گفته و به سراى جاودان خراميده است.

آن مرحوم بنابر گفته آيت الله العظمى نجفى مرعشى مدظله سلمان عصرش بود در زهد و تقوا و تا آخر عمرش در يك منزل مخروبه اجاره اى سكونت داشت كتب نفيس خطى داشت كه بنا بر وصيتش اهداء و وقف كتابخانه آيت الله العظمى نجفى نموده و نگارنده آنها را ديدم كه متعلق به چهارصد سال قبل بود فرزندان برومندى دارد كه در سلك روحانيت و از سربازان ولى عصر ارواحنا فداه مى باشند كه به اسامى زيراند 1- شيخ محمدتقى 2- شيخ محمدحسين 3- آقاشيخ على ركعى جوادى 4- ميرزا عبدالحسين ركعى كه از اخيارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

روحاني قمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1388 -1322 ق)، عالم دينى، فقيه و واعظ. در قم متولد شد، تا پانزده سالگى در خدمت پدرش به تحصيل مقدمات پرداخت. سطوح معقول را نزد حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى و فقه و اصول را در محضر آيت اللَّه ميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه حائرى يزدى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى فراگرفت. در 1344 ق به عزم تكميل تحصيلات به نجف رهسپار شد

و در حوزه ى درس و بحث آيت اللَّه قمى شركت كرد و بهره ها برد. سپس به تهران و قزوين رفت. احتياج شديد جامعه آن روز به امرتبليغ وى را بر آن داشت كه به وعظ و خطابه روى آورد. او بارها به هندوستان، براى ترويج دين سفر نمود. در تهران درگذشت و در شيخان قم دفن شد. از آثارش: «سر السعاده»، به عربى؛ كتاب «خاطرات»؛ كتاب «تسليه المريض»؛ كتاب «كفايه النحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سرالسعاده (مقدمه)، گنجينه ى دانشمندان (339/1).

روحاني قمي، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1255 ق)، فقيه، اصولى و مرجع. در قم به دنيا آمد تا هجده سالگى تحت نظر پدر مشغول به تحصيل مقدمات بود. سپس دو سال در اصفهان اقامت كرد و چندى هم در تهران نزد حكيم معروف آقا على مدرس به تصحيل حكمت اشتغال داشت. در حدود 1279 ق به نجف رهسپار شد و از محضر درس شيخ مرتضى انصارى دو يا سه سال استفاده كرد. پس از وفات شيخ به درس حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى حاضر شد. او پس از سالها بهره گيرى از محضر علماى نجف به سامراء مهاجرت كرد و از حوزه ى درس آيت اللَّه ميرزا محمدحسن شيرازى استفاده كرد. در 1298 ق به قم بازگشت و مرجع امور شرعى مردم گشت. آيات عظامى چون حاج شيخ حسن فاضل و ميرزا فخرالدين سيدى و حاج آقا محمد كبير و حاج سيد ابوالقاسم مرتضوى و شيخ ابوالقاسم صغير و آخوند ملا على اكبر از شاگردان وى مى باشند. او در قم درگذشت و در شيخان به خاك سپرده شد. از اثار وى بناى مسجد و مدرسه اى در شهر قم است. آثار علمى اش عبارت اند از: «تقريرات»

فقه و اصول استادانش؛ مجلدى در «مباحث الالفاظ»؛ مجلدى در «الادله العقليه»؛ قسمتى از «زكات»، از اول زكات تا اصناف مستحقين، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از «شرايع» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سرالسعاده (مقدمه)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 856 -855 /14).

روحاني قمي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم و فقيه. در قم در خانواده جليل روحانى به دنيا آمد و خدمت آقا شيخ حسين علامه به تحصيل مقدمات پرداخت و نيز در محضر حاج شيخ حسن فاضل و حاج ملا غلامرضا صاحب «حاشيه بر رسائل» و آيت اللَّه حاج آقا احمد طباطبائى درس خواند و در سال 1330 ق به نجف مشرف و از حوزه ى درس آيت اللَّه اصفهانى بهره گرفت. وى مدتى هم در مشهد رضوى از آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى استفاده كرد. او در معقول شاگرد ميرزا على اكبر حكيم يزدى بود. با سعى و كوشش وى مقدمات ورود آيت اللَّه حايرى به قم فراهم شد. او تا پايان عمر به انجام وظائف دينى در زمينه تدريس و ارشاد مشغول بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (73 -72 /2)، آينه ى دانشوران (205 -204)، گنجينه ى دانشمندان (339 -337 /1).

روحاني، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1340 ق)، فقيه، اصولى، مجتهد و مرجع تقليد. وى در خاندانى كه قرنها در شهر قم رياست علمى و دينى داشتند متولد شد. پس از تحصيلات مقدمات در نزد پدر بزرگوارش در سال 1357 ق به اتفاق برادر بزرگش آيت اللَّه حاج سيد محمد روحانى براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و نزد آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه غروى و آيت اللَّه شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه خوئى به تكميل تحصيل پرداخت و در عنفوان جوانى حايز مقام اجتهاد گشت. وى در سال 1368 ق به قم بازگشت و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. او را به داشتن صفاتى چون همت عالى و قلب وسيع و فكر بلند و راى متين و نظر دقيق و خلق حسن ستوده اند. وى

تاليفاتى ارزنده اى در فقه و اصول دارد كه از جمله آثارش: «فقه الصادق»، شرح «تبصره ى» علامه، در بيست و شش مجلد؛ «منهاج الفقاهه»، شرح «مكاسب» شيخ انصارى، در جهار مجلد؛ «مسائل مستحدثه»؛ شرح «كفايه الاصول»؛ رساله اى در «جبر و اختيار»؛ «القواعد الثلاث»؛ رساله «اجتهاد و تقليد»؛ حاشيه «عروه الوثقى»؛ حاشيه ى «رسائل» شيخ انصارى؛ «توضيح المسائل».[1]

آيت الله حاج آقا محمد بن العلامه الحاج ميرزا محمود بن الايه السيد صادق الروحانى الحسينى برادر ارجمند و بزرگ آيت الله روحانى معاصر از علماء اعلام و فضلاء بنام حوزه علميه نجف اشرف است.

تولدش در سال 1336 قمرى در قم واقع شده و پس از تحصيل مقدمات و ادبيات و سطوح در سن بيست سالگى به اتفاق برادر بزرگوارش آيت الله آقا سيد صادق در سال 1355 قمرى سال فوت مرحوم آيت الله حايرى به نجف مهاجرت نموده و از آيات عظام حاج شيخ محمدحسين غروى كمپانى و آيت الله اصفهانى و كاظمينى و اكثرا آيت الله العظمى خوئى مدظله العالى استفاده نموده تا در حوزه هزار ساله نجف مشار با لبنان گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (95/2)، آينه ى دانشوران (207 -206)، الذريعه (135/13)، گنجينه ى دانشمندان (162 -160 /2)، مؤلفين كتب چاپى (490 -489 /3).

روحاني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله السيد محمدصادق الحسينى الروحانى ابن العلم الحاج ميرزا محمود بن العلامه الحجه السيد صادق القمى (صاحب فقه الصادق) مدظله از آيات عظام و اساتيد كرام و مدرسين عالى مقام حوزه علميه شهرستان مذهبى قم مى باشند، و از علماء بزرگوارى كه در اثر مجاهدات نام گراميش به تمام كشور و حتى خارج از ايران رسيده و در راه مبارزه شدائدى را تحمل نموده ايشان است.

ترجمه

معظم له و معالى امور و خاندان جليل روحانى وى كه قرنها در شهر

مذهبى قم رياست علمى و دينى داشتند و خدمات و آثار و متن بيانيه هاى ايشان در خور رساله و كتاب مستقلى است كه نگارنده اجمالى از آن را از نظر خوانندگان محترم مى گذرانم.

در سال 1340 در قم متولد گرديده و در حجر تربيت والد معظم پرورش يافته و از اوائل صباوت دروس مقدمات و ادبيات را خوانده تا سال 1355 قمرى كه به اتفاق برادر ارجمندش آيت الله آقاى حاج آقا محمد روحانى مقيم نجف مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام و مدرسين و مراجع والامقام نجف استفاده كامل نموده تا بذروه علياى علم ارتقاء يافته و از غالب آنها نائل به اخذ اجازه اجتهاد گرديده و در سال 1368 قمرى مراجعت به وطن خود نموده و از همان اوان ورود به تدريس خارج فقه و اصول و افاده پرداخته است.

داراى كمالات نفسانى و ملكات فاضله روحانى و همتى عالى و قلبى وسيع و فكرى بلند و رايى متين و نظرى دقيق و چهره اى گشاده و خلقى حسن مى باشد.

اگر وسائل و اسباب برايش ميسور باشد خدمات بزرگ و اساسى خواهد نمود در ميان حوزه و شهرستان قم و غالب ايران محبوبيت و شهرتى يافته و از مجاهدين شناخته شده است مسافرتهائى قهرا و اختيارا در بلاد شرق كشور چون زايل و زاهدان و يزد و شهرستانهاى غربى چون تبريز و خوى و زنجان نموده كه مورد استقبال و تجليل غالب مردم آن سامان قرار گرفته كه در موقع خود كم نظير بوده است. تاليفات ارزنده اى در فقه و اصول دارد كه

ذيلا توضيح داده مى شود:

1- فقه الصادق در بيست مجلد كه 16 جلد آن به طبع رسيد و باقى آماده طبع است .

2- منهاج الفقاهه در 4 مجلد شرح بر مكاسب شيخنا الانصارى كه چاپ شده است.

3- مسائل مستحدثه جلد كه مكرر چاپ شده و مسائل روز را در آن تشريح كرده و روشن نموده است.

4- شرح بر كفايه الاصول در دو جلد كامل آماده طبع است.

5- رساله اى در جبر و اختيار مكرر به طبع رسيده است.

6- القواعد الثلاث مطبوع مى باشد.

7- رساله اجتهاد و تقليد مطبوع مى باشد.

8- فروع علم اجمالى كه تقريرات درس معظم له است و طبع شده است.

9- القواعد السبعه مخطوط.

10- حاشيه عروه الوثقى مطبوع.

11- حاشيه اى بر رسائل شيخنا الانصارى.

12- توضيح المسائل مكرر به طبع رسيده.

13- توضيح المناسك نيز مكرر به طبع شده.

14- تقريرات و دراسات اساتيد نجف فقها و اصولا كه مخطوط مى باشد.

آثار ديگرى از قبيل مساجد در قم و اطراف دارد و نيز بنا دارند مدرسه بزرگى براى طلاب تهيه نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

روحاني، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدهادى روحانى كه از بيت علم و روحانيت بوده و والد ماجد و اجداد گرامش از علماء عصر خود بوده اند در سال 1324 ق متولد شده و تا سن 17 سالگى در تنكابن ادبيات و قسمتى از فقه و اصول را فراگرفته و بعد در تهران چند سالى به تحصيل معقول و منقول ادامه داده و در سال 1343 قمرى در حوزه علميه قم وارد و از محاضر دروس آيات عظام استفادات كامل نموده و در حوزه درس مرحوم آيت اللَّه حايرى از معاريف فضلاء بشمار رفته و مورد توجه مخصوص آن مرحوم قرار گرفته و در

سنه 1353 قمرى با دريافت اجازه اجتهاد به گيلان مراجعت و براى امر معاش خود به فلاحت و كشاورزى و با تأمين امور مادى به ترويج دين در هر حال پرداخته و براى داشتن بيان و منطق شيوا در موعظه و تبليغ مورد اطمينان و اعتماد مردم گيلان واقع شده و خدمات ارزنده اى نموده است از آثار اوست مدرسه روحانيه رودسر كه مسكن طلاب و واردين اهل علم به رودسر است و اين نگارنده هم در ماه صفر 1382 قمرى شبى را در در آن بيتوته نموده ام

آن مرحوم داراى طبع شعر بوده و اشعار زيادى سروده است كه از آنهاست رثائيه اى كه در فقدان مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى طاب ثراه گفته

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

روحاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه حاج ميرزا محمود روحانى بن العارمة السيد صادق المذكور از مشاهير علماء و اكابر دانشمندان حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم و دومين فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد صادق مى باشد در سال 1307 قمرى در قم متولد شده و خدمت مرحوم شيخ حسين علامه به تحصيل پرداخته و هم خدمت مرحوم حاج شيخ حسن فاضل و آيت اللَّه حاج ملا غلامرضا صاحب حاشيه و مرحوم آيت اللَّه حاج آقا احمد طباطبائى درس خوانده و در سال 1330 قمرى به نجف مشرف و از محضر آيت اللَّه اصفهانى بهره مند شده و مدتى هم در مشهد رضوى از آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى استفاده نموده و معقول را هم از مرحوم ميرزا على اكبر حكيم يزدى به دست آورده و عمده فقه و اصول را از مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى استفاده نموده و نسبت به وى اعتقاد مخصوصى داشت و

از آن جماعتى بود كه براى آوردن آيت اللَّه حايرى به اراك رفته و حدود 9 ماه توقف و با مرحوم حاج شيخ حسين قمى معروف به نجار استقامت ورزيده و جديت نموده تا بالاخره به مقصود نائل شده و آن مرحوم را به قم منتقل نمودند.

مؤلف گويد: آيت اللَّه حاج ميرزا محمود روحانى عالمى ناسك و فقيهى ورع و متعبد بود فرزندانى برومند به يادگار گذارد كه موجب افتخار روحانيت در ايران و عراق و اروپايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

روحاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج سيد مهدى بن العلامه الحاج ميرزا ابوالحسن بن العلامه السيد صادق الحسينى روحانى از افاضل دانشمندان و فضلاء نامى حوزه علميه و شاگردان برجسته آيات عظام مرحوم محقق داماد و آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله العظمى مرحوم بروجردى و اساتيد ديگر مى باشند، در ميان اقران خود به فضل و كمال موصوف و به متانت و فطانت مشهور است و اكنون كه سن شريفش از چهل گذشته و عشره پنجم را مى گذراند به تدريس فقه و اصول و مباحثات كمپانى با چند تن از فضلاء برجسته مشغول و ضمنا اقامه جماعت هم دارند آثار ايشان دراسات و تقريرات اساتيدشان مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

رودباري رانكوهي اشكوري، اسداللّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1276 ق)، عالم، فقيه و نويسنده. از اولاد مير بزرگ مدفون در آمل است. جد بزرگ وى ابتدا در رودبار سكنى گزيد، سپس به رانكوه و بعد از آن به اشكور رفت. سيد اسداللَّه در قزوين نزد سيد على، صاحب حاشيه بر «قوانين»، تلمذ كرد. وى در 1303 ق به عتبات هجرت كرد و نزد علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى به تصحيل پرداخت و «تقريرات» بحث استاد را در يازده مجلد نوشت كه پنج جلد در «اصول» و شش جلد در «فقه» بود. وى در نجف درگذشت. از ديگر آثارش «كتاب الاوانى من الذهب و الفضه» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (286/3)، الذريعه (471 -470 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 138/14)، معجم المؤلفين (241/2).

رودباري، ابوعلي احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 322 ق)، صوفى، اديب و فقيه. در رودبار متولد شد. و در بغداد ساكن گرديد. او از وزيرزادگان سلاله ى كسرى بود و نسبش را به انوشيروان مى رساند. روزى با مريدان جنيد بغدادى صحبت كرد و چون كلماتى از او شنيد در دل وى محبت اهل طريقت جاى گرفت و ترك مال و منال كرد و در سلك مريدان جنيد درآمد. از مسعود رملى حديث روايت كرد. با ابن جلاء و ابوالحسين نورى و ابوحمزه بغدادى صحبت داشت و همنشين بود. فقه را نزد ابوالعباس بن سريج و ادبيات را نزد ثلعب و حديث را از ابراهيم بن سريج و ادبيات را نزد ثلعب و حديث را از ابراهيم حربى آموخت. عاقبت به مصر رفت و خود مرجع استفاده علما شد. سرانجام در همان جا درگذشت. بعضى او را جامع سه علم شريعت و طريقت و حقيقت

مى دانند. فرزند خواهرش، احمد بن عطا رودبارى، محمد بن عبداللَّه رازى، احمد بن على وجيهى و معروف زنجانى از شاگردان وى مى باشند. وى تصانيفى نيكو در تصوف دارد. اشعارى نيز از وى به جاى مانده است. از كلمات او است: «برترين يقين آن است كه حق را در چشمان تو عظمت بخشد و هرچه جز اوست كوچك گرداند، و اميد و ترس را در دلت تثبيت كند».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (333 -329 /1)، تاريخ گزيده (651)، تاريخ نظم و نثر (753)، تذكره الاولياء (288 -285 /2)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (73 -72)، حليه الاولياء (357 -356 /10)، رياض العارفين (40)، سير النبلاء (536 -535 /14)، طبقات الصوفيه سلمى (360 -354)، كشف المحجوب (198 -197)، الكنى و الالقاب (125/1)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى)، معجم البلدن (89/3)، نفحات الانس (207 -205).

رودباري، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن رودبارى از شاگردان علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و در رشت رياست تامه و مرجعيت عامه داشته تا بعد از 1320 قمرى وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رودباري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى رودبارى كه در رشت رياست و مرجعيت دينى و علمى و روحى داشتند و در مسجد (كاسه فروشان) اقامه جماعت مى نمودند و در 28 ماه صفر 1365 فوت نموده و در جنب مسجد مزبور مدفون گرديده اند. از آثار ايشانست مدرسه علمى جنب مسجد مذكور.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

روضاتي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله آقا ميرزا جلال الدين روضاتى بن آيه الله العظمى آقا ميرزا مسيح روضاتى در 21 ماه صفر 1283 در اصفهان متولد شده و در فقه و اصول بدرجه عاليه اجتهاد رسيده و از مشايخ خود اجازه اجتهاد داشت و تمام عمر خود را بمطالعه و تأليف و اقامه جماعت و نشر احكام صرف كرد و كتابخانه بسيار نفيسى داشت كه هميشه در گوشه آن مشغول تأليف بود و در خدمت مرحوم حاج ميرزا بديع و جد خود صاحب روضات و عموى خود صاحب مبانى الاصول تلمذ نموده و از جدش صاحب روضات و عمو و پدرش خود اجازه داشت و در مدت حياتش در مسجد خيابان اقامه جماعت نموده و نشر احكام ميفرمود. از آثار و تأليفات ايشانست كتاب بزرگ (مكائد الشيطان) و نيز شش جلد بزرگ كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است در جنگ متفرقات.

در 16 ماه رمضان 1360 قمرى وفات نموده و در مقبره جدش مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

روضاتي، مسيح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله العظمى آقا ميرزا مسيح ابن العلامه صاحب روضات در 27 شوال 1255 قمرى در اصفهان متولد شده و تحصيلات خود را نزد حاج ملا حسين على تويسركانى و حاج شيخ محمد باقر بن حاج شيخ محمد تقى صاحب حاشيه معالم و مرحوم والدش و عم گرامش بپايان رسانيده تا از مجتهدين بزرگ و بنام اصفهان گرديده و از والد و برادرش اجازه اجتهاد داشت و در اصفهان ملجاء عوام و خواص و پناهگاه مردم و مورد وثوق همگان بود تا در نهم ذى الحجه 1325 قمرى در اصفهان وفات نموده و در مقبره والدش مدفون گرديده و شعراء

در رثاء او قصائدى سروده اند از جمله طرب گويد:

طرب ز شور پى سال رحلتش گفتا

(در آسمان چهارم مسيح يافت مكان)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

روغني قزويني، ام كلثوم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

حدود 1320 -1243 ق، از زنان مجتهد، محدث و نيكوكار. وى دختر شيخ كريم روغنى از فضلا و مدرسين قزوين بود. او علوم اسلامى را از علماى مدرس قسمت زنانه مدرسه صالحيه قزوين فراگرفت و سپس در درس فقه و اصول شيخ محمدصالح برغانى (1275 / 1270 ق) و شهيد ثالث، شيخ محمدتقى برغانى (1264 ق) و پدرش حضور يافت. وى به همراه خانواده اش به كربلا و نجف مهاجرت كرد و در درس علماى بزرگ اين شهر حاضر شد. در جوانى با شيخ ابراهيم زنجانى ازدواج كرد و داراى چهار فرزند شد كه همگى آنها از علما و فضلاى عصر خود بودند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 43 / 3؛ تاريخ زنجان، 358؛ دايرةالمعارف تشيع، 508 / 2.

روياني طبري، فخرالاسلام، ابوالمحاسن عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(415- شهادت 502 ق)، قاضى و فقيه. اصل وى از رويان مازندران است. از عبدالغافر بن محمد فارسى حديث شنيد و از محمد بن بيان كازرونى فقه آموخت. زاهر بن طاهر شحامى يكى از شاگردان او بود رويانى يكى از مشايخ سيد ضياءالدين فضل اللَّه راوندى و قطب راوندى است. وى از نظر اخلاقى و مذهبى از بزرگان عصر خود به شمار مى رفت، موجه بود و حرمت بسيار داشت و نظام الملك وزير او را به خاطر فضلش بسيار احترام مى كرد. او سفرى به بخارا داشت و در اين سفر از غزنه و نيشابور نيز ديدار كرد و با فضلا ملاقات نمود و در مجلس درس ناصر مروزى حاضر گشت. او در آمل مدرسه اى ساخت و در آنجا حديث گفت، سپس به رى آمده و به تدريس پرداخت. سفرى نيز به اصفهان

داشت و در جامع اصفهان حديث گفت. سرانجام در روز جمعه يازدهم محرم در جامع آمل پس از املاء حديث، چون به الحاد اسماعيليه (باطنيه) فتوا داده بود به دست آنها به شهادت رسيد. از آثار وى: «بحر المذهب»، در فروع كه از كتب مفصل شافعى ها است؛ «مناصيص الامام الشافعى» يا «نصوص الشافعى»؛ «الكافى»، در فروع؛ «حليه المومن»؛ «التهذيب فى غريب الحديث»؛ «الفروق»؛ «التحبير»؛ «العوالى»، در حديث؛ «المبتدا»؛ «حقيقه القولين»؛ «الجعفريات»؛ «تكمله السعادات فى تكمله العبادات المسنونات»، به فارسى؛ «جمع الجوامع»؛ «التخليص». وى در اصول و خلاف نيز تصنيفاتى دارد. در «رياض العلماء» وى را شيعه مذهب دانسته كه به تقيه روزگار مى گذرانيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (324/4)، ايضاح المكنون (130/2)، خاتمه مستدرك الوسائل (109/3 ،177 -175 /1)، رياض العلماء (279 -276 /3)، ريحانه (345 -344 /2)، شهيدان راه فضيلت (77 -73)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 168/6)، كشف الظنون (1957 ،1579 ،1456 ،1379 -1378 ،1178 ،691 ،674 ،518 ،355 ،226)، الكنى و الالقاب (152/1)، لغت نامه (ذيل/ عبدالواحد)، وفيات الاعيان (199 -198 /3)، معجم البلدان (118/3)، معجم المؤلفين (207 -206 /6)، هديه العارفين (634/1).

روياني، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 307 ق)، حافظ، محدث، مسند و فقيه. از ابى ربيع زهرانى و اسحاق بن شاهين و محمد بن حميد رازى و ابوزرعه رازى و ابن واره رازى و ابوكريب محمد بن علاء و عمرو بن على فلاس و عده اى ديگر حديث روايت كرد. ابوبكر اسماعيلى و ابراهيم بن احمد قرميسينى (كرمانشاهى) و جعفر بن عبداللَّه بن فناكى و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. وى تصانيفى در فقه است. از ديگر آثارش «السمند»، در حديث است.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (482/2)، سير النبلاء (510 -507 /14)، كشف الظنون (1683)، معجم المؤلفين (85/12)، الوافى بالوفيات (148/5)، هديه العارفين (25/2).

روياني، ابونصر شريح

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 505 ق)، قاضى، فقيه و اصولى شافعى. وى سمت قضاى آمل را بر عهده داشت. از آثارش «روضه الحكام و زينه الاحكام» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (592/1)، كشف الظنون (923)، معجم المؤلفين (298/4)، هديه العارفين (416/1).

رياض همداني، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1268 ق)، خطاط، شاعر و نويسنده. وى در همدان متولد شد. نزد ابوالقاسم ذوالرياستين تحصيل كرد و بعد از مرگ استادش به تهران سفر نمود بعد از مدتى در انزوا زيستن، اميركبير او را شناخت و بركشيد. بعد از مرگ اميركبير مريض شد و در سن جوانى درگذشت. رياض از شاعران و نثرنويسان عهد محمدشاه و ناصرالدين شاه بود. وى صاحب مقالاتى به سبك بديع الزمان و مقامات حميدالدين بلخى است و كتابى نيز به نام «گنج شايگان» دارد كه در آن از «گلستان» سعدى و «پريشان» قاآنى تقليد كرده است. ميرزا جعفر به دو زبان فارسى و عربى شعر مى گفته و در نجوم و هندسه و حساب نيز دست داشته است و به قولى رساله اى در موسيقى نيز داشته و در نگارش خطوط نسخ و شكسته توانا بوده است. از آثار چاپ شده ى وى: «غزليات رياض»؛ «الف ليله»؛ «ديوان شعر».[1]

ابراهيم رياضى از علماء بنام و دانشمندان گرامى نجف آباد بوده اند.

وى در سال 1277 شمسى در نجف آباد در يك خانواده زراعت پيشه اى متولد شده و چون در كودكى پدر خود را از دست داد تا سن 18 سالگى تحت سرپرستى برادر بزرگش به زراعت اشتغال داشت.

ولى در اين سنين علاقه اى كه از مدتها پيش به تحصيل علم داشت او را به سوى حوزه علميه اصفهان كشانيده و پس از فراگرفتن علوم مقدماتى و ادبيات و...

در اصفهان عزيمت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى (مؤسس) حوزه استفاده نموده و به واسطه شدت علاقه اش به تحصيل و تقواى باطنى كه داشت مورد توجه و اعتماد استاد واقع و كم كم جزو معاريف حوزه و نزديكان آن مرحوم گرديد.

خلاصه آن مرحوم مدت دوازده سال در اصفهان و قم تحصيل و كسب علم و كمال نمود و در سن سى سالگى به نجف آباد مراجعت و ازدواج نموده و در آنجا ملازمت فقيه زمانش مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ احمد حججى كه عالمى بى آلايش و مروجى كم نظير بود اختيار و مشغول به تبليغ و ترويج گرديد و در مدت كوتاهى به خدمتگذارى و خيرانديشى معروف و با همت بلند و كوشش صادقانه خود و كمك مردم يك مركز علمى و دينى به نام (مدرسه الحجتيه) تأسيس كه داراى سى حجره و مدرس و كتابخانه مجهز و مسجدى آبرومند مى باشد.

مرحوم رياضى براى تدريس و تربيت طلاب علوم دينى زحمات فراوانى متحمل شده و بر اثر كوشش معظم له در اين مورد بالغ بر سيصد نفر دانشجوى علوم دينى در مقامات مختلف از اين شهر و حومه آن برخاسته كه هر كدام به نوبه خود مشغول انجام وظيفه هستند.

بارى آن مرحوم بر اثر فعاليتهاى خستگى ناپذير و عشق و علاقه اى كه به خاندان رسالت داشت چندين مسجد بنام آن بزرگواران و نيز براى رفاه مردم حمام و حسينيه بنا نموده است.

مرحوم رياضى به واسطه كاردانى و معنويت و تقوائى كه داشت در شهر نجف آباد چنان نفوذ كلام داشت كه حتى دعاوى و اختلافات چندين ساله محاكم قضائى را در يك جلسه فيصل مى داد و مردم شهر به ديده

احترامى بيش از حد به وى مى نگريستند كه اين توجه براى خدمت به خلق و بسندگى خالص خدا و پاكى نيتش بود بارها شده بود كه براى تشويق مردم به امور خير شخصا بيل و كلنگ به دست گرفته و به امور ساختمانى مدرسه و مسجد و... كمك مى كرد.

خلاصه عمرى كوتاه و بابركت داشت به طورى كه اين همه خدمت و فعاليت در اين مدت كوتاه جز به توفيقات الهى ميسر نيست.

آن مرحوم در مهرماه 1333 شمسى در سن پنجاه و شش سالگى بر اثر سكته قلبى درگذشت و در حسينيه اعظم كه از بناهائى است كه به دست آن مرحوم پايه گذارى شد دفن گرديد و فوت آن مرحوم انقلاب عظيمى در استان اصفهان به وجود آورد به طورى كه از فرسخها راه عزاداران به صورت دسته هاى سينه زن و زنجيرزن حركت و به نجف آباد آمده و مورد استقبال گرم مردم نجف آباد شده و اين تظاهرات موجب شد كه عده اى از جوانان علاقمند به تحصيل علوم دينى گرديدند.

آرى مرحوم رياضى حيات و مماتش بركت و تبليغ بود. داراى چندين فرزند مى باشد كه از آنها فرزند ارشدش ثقه الاسلام آقا شيخ حيدرعلى رياضى در لباس مقدس روحانيت اشتغال به انجام وظيفه دينى دارند و مورد احترام طبقات مختلف شهر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (396 -395 /9)، فرهنگ سخنوران (407 -406)، المآثر و الآثار (205)، مؤلفين كتب چاپى (318/2)، مجمع الفصحا (331/4).

رياضي خوانساري، ابوالقاسم جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1380 -1313 ق)، فقيه، حكيم، اديب و رياضيدان. وى در 1328 ق از اصفهان به نجف مهاجرت كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث پرداخت و در رياضيات سرآمد اقران

شد وى به هندوستان سفر كرد و در آنجا به نشر احكام پرداخت. او در گلگيت نزديك كشمير از دنيا رفت. كتابخانه نسبتا غنى از وى باقى ماند. او تاليفاتى چند به نظم و نثر دارد. كه از آن جمله مى توان به «سفائن البحار»، به فارسى، منظوم؛ «بحر الحساب»، به فارسى؛ «اعجاز المهندسين»؛ رساله ى «الجبر و المقابله»؛ رساله «قابليه التقسيم»، در اعداد؛ رد «ابطال الرمل»؛ و «تسهيل القسمه» اشاره كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 64/14)، مؤلفين كتب چاپى (255/1).

ريحان يزدي، عليرضا حسيني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1290 ش)، فقيه، مفسر، مورخ، رجالى، نويسنده و شاعر. در يزد متولد شد. پس از تصحيل مقدمات در بيست و يك سالگى براى تكميل تحصيلات خود به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى و استادان ديگر استفاده برد. سپس به تهران آمد و به انجام وظائف مذهبى و ترويج دين مشغول شد. گاه گاهى شعر مى سرود. و غزلياتى دارد. از آثارش: «آينه ى دانشوران»، دائرةالمعارف گونه اى حاوى بيوگرافى علماى يزد و معاصران نويسنده در قم و تاريخ تاسيس حوزه؛ «درس انشاء يا علم بيان»؛ «تفسير ريحان»؛ ترجمه ى فارسى سره «بلوهر»؛ «كتابهايى كه خوانده ام».[1]

سيد على رضا (ريحان) يزدى كه سالهاست در تهران اقامت دارند و در آنجا در مسجد سجاد يزديها در خيابان ميرفندرسكى اقامه جماعت مى نمايند و هم چند ماهى به هند مسافرت و در حيدرآباد و بمبئى تبليغ دين و ضمنا تتبع در كتابخانه هاى آن سامان مى نمايند.

آقاى ريحان محرم 1330 قمرى در يزد به دنيا آمده و در حال حاضر شصت و پنجسال از عمرش مى گذرد.

وى ترجمه خود را در كتاب دانشمندان گمنام يا آئينه دانشوران خود به

طور مفصل نوشته است طالبين به آنجا مراجعه نمايند.

آثار قلمى ريحان از اين قرار است: 1- آئينه دانشوران 2- درس انشاء يا علم بيان 3- بازرگانى محمد (ص) 4- تفسير ريحان 5- بلوهر ترجمه فارسى سره از عربى 6- كتابهائى كه خوانده ام مشتمل بر دوازده جلد 7- داماد كربلا.

آقاى ريحان سفرهاى عديده به كشور پهناور هندوستان نموده و از بسيارى از شهرهاى مهم آن ديدن و كتابخانه هاى عمومى و خصوصى آنجا را ديده و از هر باغ گلى چيده و از هر خرمن خوشه اى برداشته و به نام (آنچه من ديده و خوانده ام) تدوين نموده است.

نگارنده در دو سفرى كه در سال 1389 و سال 1390 قمرى به هندوستان رفتم دو ماهى در مدينه هتل حيدرآباددكن با معظم له مصاحب و مجاور و ناظر سعى و كوشش ايشان بودم ادام اللَّه توفيقه.

وى داراى ذوق سرشار و طبع روان و موزونى مى باشد و اشعار بسيارى سروده كه شايسته است جمع گردد به صورت ديوان ريحان درآيد.

شاعر، عالم دينى.

تولد: 1330، ق.، يزد.

درگذشت: 1367.

سيد عليرضا مدرس متخلص به «ريحان يزدى». فرزند سيد محمد مدرس، از تربيت شدگان حوزه ى درس عبدالكريم مهرجردى يزدى و يكى از روحانيون يزد بوده است. وى صاحب تأليفاتى چون بازرگانى محمد (ص) و درس انشاء و آينه ى دانشوران است. وى شعر نيز سروده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (263 -262 /2)، آيينه ى دانشوران (مقدمه)، تاريخ تذكره هاى فارسى (822/2)، تذكره سخنوران يزد (545 -541)، الذريعه (19/26)، گنجينه ى دانشمندان (457 ،451 /7)، مؤلفين كتب چاپى (566 -565 /4).

ريزي لنجاني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا عبدالوهاب بن شيخ على. عالم فاضل جليل زاهد، فقيه مجتهد اصولى، از

اكابر علما و مدرسين اصفهان. در قريه ى ريز متولد، لنجان و در نزد پدر و جمعى ديگر از بزرگان در اصفهان تحصيل نموده، به نجف اشرف مهاجرت كرده، و مدت دو سال درس شيخ انصارى را درك نموده، و به درس آقا سيد حسين ترك و جمعى ديگر نيز حاضر شده، و او اول كسى است كه در اصفهان كتاب فرائد استادش را تدريس نمود.

به زهد و عبادت و استجابت دعا و اعراض از مردم دنيا معروف بوده، در مسجد ذكر الله تدريس و امامت مى نموده، و شبهاى جمعه در تخت فولاد به احيا و قرائت دعاى كميل مشغول بوده، و جمعيتى متجاوز از ده هزار نفر پاى منبر حاضر مى شده اند.

سرانجام در شب 17 رمضان المبارك سال 1329 به سن حدود هشتاد وفات يافته، در تكيه اى مخصوص به نام خود مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش را مرحوم حبيب الله نير گويد:

«انهدمت اركان زهد و الرشد»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ريزي، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مرتضي ريزي فرزند شيخ عبدالوهاب از اساتيد مسلم فقه و اصول و از مدرسين جامع و عالي قدر حوزه علمي اصفهان بود. اين عالم بزرگوار نزد پدر و جمعي از بزرگان اصفهان تحصيل نمود و به نجف اشرف مهاجرت كرده و مدت دو سال درس شيخ مرتضي انصاري را درك نموده و در مجالس درس آقا سيد حسين ترك و جمعي ديگر نيز حاضر شده و به درجه اجتهاد رسيد ايشان اولين عالم در اصفهان است كه كتاب فرائد استادش را تدريس مينمود و در زهد پرهيزكاري، عبادت، استجابت دعا و كناره گيري و كم معاشرت نمودن با مردم معروف

بود.

ايشان در مسجد ذكرالله تدريس و امامت مي نمود و شبهاي جمعه در تخت فولاد به احياء و قرائت دعاي كميل مشغول بوده و جمعيتي متجاوز از ده هزار نفر پاي منبر او حاضرمي شدند و چنان «الهي العفو» و يا « نور يا قدوس»مي گفتند كه صدايشان در اصفهان شنيده مي شد. حتي نقل شده كه آخوند كاشي نيز در مجالس دعاي كميل مرحوم ريزي شركت مي نموده و آن مجلس را با شور حال و وصف مي كند.

سرانجام اين عالم جليل در شب هفدهم رمضان المبارك سال 1329 ق در اصفهان در گذشت و در محل محراب عبادت شب هاي جمعه خود در تخت فولاد مدفون گرديد. حاج محمد حسين كازروني از تجار خوش نام اصفهاني بر مزارش تكيه و بقعه اي را بنا نهاد.

رييس شيرازي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1330 ش)، فقيه و شاعر. ملقب به رئيس العلما. وى در شيراز متولد شد. علوم دينى را از پدر آموخت و سالها در آن شهر به رتق و فتق امور شرعى مى پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (570 -567 /2)، فرهنگ سخنوران (367).

رئيسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود رئيسى از علماء مبرز و به نام معاصر شهرستان قزوين است تولدش در سال 1300 قمرى واقع شده و اكنون نود و پنج سال از عمر مباركش مى گذرد و در دارالمؤمنين قزوين به خدمات دينى و امامت در مسجد جامع آنجا اشتغال دارد و روزهاى جمعه براى دعاى سمات به مزار كثير البركات جناب شاهزاده حسين قزوين آمده و با صدها نفر مردم متدين آن شهرستان پس از دعاى مزبور اقامه جماعت مى نمايند.

معظم له پس از خواندن اوليات شرح لمعه و قوانين را در خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا محمد تحصيل كرده و رسائل و مكاسب را از مرحوم آيت اللَّه حاج ملا على طارمى خوانده و خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ملا على اكبر قزوينى كه از مجتهدين بزرگ اين شهرستان بودند استفاده نموده و فنون مختلف ديگر مانند خلاصة الحساب شيخ بهائى و بيست باب ملا مظفر و هيئة فارسى را نزد مرحوم حاج ملا على و مارگووليك تور فرانسه فيزيك و شيمى را نزد دكتر ابوالقاسم خان و قانونچه و شرح نفيس و شرح اسباب را نزد مرحوم حاج ميرزا احمد احسن الحكماء خوانده و ضمناً تدريس مطول و شرح لمعه و قوانين را نموده و در مسجد خويش بعد از اداء فرائض براى مردم مسائل اعتقادى و احكام شرعى و

موعظه مى نمايد.

مرحوم ميرزا فضل اللَّه جد معظم له رئيس جامع معقول و منقول بوده و اهل صنعت در حق او عقيده بزرگى داشتند و مى گفتند كه وى داراى علم كيميا بوده و خودش در يكى از دو بيت اشعارش به اين موضوع اشاره كرده و گفته:

چه فاضل از غم ايام مى سوخت

خداوندش ز صنعت بهرور كرد

و در بيت ديگر گفته:

تو فاضلا نرسيدى به اين مقام بلند

مگر بحب على و مگر بلعن ع م ر

جناب آقاى رئيسى در علم طب نيز زحماتى كشيده و اطلاعاتى در اين فن بدست آورده و درباره چشم و اجزاء آن سروده است.

كرد آفريدگار تعالى بلطف خويش

چشمت به هفت پرده و سه آب منقسم

فلس مشيمه شبكه زجاجى و پس جليه

پس عنكبوت بيض عنبسه قرن ملتئم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زابلي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد رضا بن مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد محمد امين الرعايا زابلى از علماء معروف معاصر شهرستان كرج است، وى در سال 1322 ق در شهر زابل متولد شده و پس از خواندن مقدمات در سن 18 سالگى با معيت برادر بزرگشان مرحوم حجةالاسلام آقا سيد حسن زابلى جهه تحصيل به مشهد مقدس مشرف و در مدرسه باقريه ساكن و به تحصيل ادبيات و سطوح پرداخته و پس از چند سال براى تكميل مبانى علمى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدرسه قوام اقامت و از محضر آيات عظام مرحوم آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ضمناً مباحث اخلاقى و سلوكى جمال السالكين و سيد العارفين آيت اللَّه آقا سيد على آقاى قاضى طباطبائى استفاده نموده آنگاه به امر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى منتقل بسامراى و چندى سرپرستى مدرسه علميه مرحوم

ميرزاء شيرازى را بعهده گرفته و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به قم آمده و مورد لطف و محبت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قرار گرفته و به امر آن بزرگوار براى ارشاد و هدايت مردم كرج به اين شهرستان عزيمت و رحل اقامت افكنده و تا اكنون در مسجد اعظم خيابان كشاورز آنجا به اقامه جماعت و تبليغ احكام مشغول ميباشند.

داراى فرزندان برومندى هستد كه همگى در پستهاى حساس روحانيت اشتغال بخدمات دينى دارند و آنها از اين قرار مى باشند:

1- جناب حجةالاسلام آقا سيد محمد زابلى كه اكنون در مدرسه سپهسالار قديم به تدريس و مباحثات اشتغال دارند.

2- جناب حجةالاسلام آقاى سيد على زابلى مقيم نجف كه از تلامذه و مشتركين مباحث آيت اللَّه العظمى خوئى هستند.

3- جناب حجةالاسلام آقا سيد ابوالحسن زابلى كه در بروجرد سكونت و به اقامه جماعت و تبليغات احكام دين اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

زاز سرخسي مروزي، ابوالفرج عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 494 -432 ق)، فقيه و محدث شافعى. معروف به زاز بود. نزد قاضى حسين فقه آموخت و از استاد ابوالقاسم قشيرى و حسن بن على مطوعى و ابومظفر محمد تميمى و بسيارى ديگر حديث شنيد. احمد بن محمد نيشابورى و ابوطاهر سنجى و عمر بن ابى مطيع و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. از آثار وى: كتاب «الاملاء»، در مذهب شافعى، كه به گفته ياقوت حموى از «الشامل» ابن صباغ بزرگتر است. در «كشف الظنون» اين كتاب تحت عنوان «الامالى»، در فقه، آمده است. از ديگر آثار وى «تعليقه» است كه نووى در «تهذيب الاسماء و اللغات» از آن نام برده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (155

-154 /19)، كشف الظنون (163)، معجم البلدان (235/3)، معجم المؤلفين (122 -121 /5)، هديه العارفين (518/1).

زاغولي مروزي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(559 -472 ق)، حافظ، محدث، مفسر، لغوى و فقيه شافعى. منتسب به زاغول از قراى پنج ده مرو رود بود در انجا به دنيا آمد و در مرو سكنى گزيد و اشتهار يافت. نزد ابوبكر محمد سمعانى و موفق بن عبدالكريم هروى فقه آموخت و از ابوالفتح نصر بن ابراهيم حنفى و ابومحمد بغوى و عيسى بن شعيب سجزى حديث شنيد. وى تمام عمر خويش را در طلب و گردآورى حديث و تاليف و تصنيف به سر آورد. او در لغت صاحب نظر بود. سفرى به هرات كرد و در آنجا شاگردانى تربيت كرد. ابوسعد عبدالكريم سمعانى و پسرش ابوالمظفر عبدالرحيم سمعانى از شاگردان وى مى باشند. زاغولى بيش از چهارصد مجلد مشتمل بر تفسير و حديث و فقه و لغت را گردآورد و آن را «قيد الاوابد» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (333/6)، سير النبلاء (493 -492 /20)، كشف الظنون (1367)، معجم المؤلفين (254/9)، الوافى بالوفيات (373/2)، هديه العارفين (94/2).

زاهد علايي بخاري، ابوعبداللَّه، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 546/545 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، واعظ و متكلم حنفى. معروف به علاء زاهد. در آخر عمرش املاى حديث مى كرد. وى از مشايخ صاحب «الهدايه» بود. از آثارش «تفسير القرآن» يا «تفسير محمد بن عبدالرحمان» يا «تفسير علائى» است كه بيش از هزار جزء مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (458 ،454)، معجم المؤلفين (133/10)، الوافى بالوفيات (232/3)، هديه العارفين (91/2).

زاهد قمي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على بن شيخ ابراهيم بن شيخ محمدعلى قمى نجفى از علماء نامى و زهاد سامى و معروف به (زاهد قمى) معاصر ما بوده است

وى در 27 رمضان در سال 1380 ق در تهران از دختر علامه شيخ مشكور نجفى متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و سطوح اوليه را در تهران خوانده آنگاه به نجف اشرف مهاجرت نموده و از ابحاث ميرزا حبيب اللَّه رشتى و علامه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و علامه حاج ميرزا حسين خليلى و علامه آسيد محمدكاظم يزدى و آشيخ رضا همدانى صاحب (مصباح الفقيه) استفاده نموده و به مدارج علم و كمال رسيده و بيشتر به علم و عبادت و زهد و قناعت پرداخته و در مسجد هندى اقامه جماعت نموده و خود نگارنده مدتها ناظر و شاهد بودم كه وجوه آيات عظام و علماء اعلام و مراجع كرام مانند آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و حاج شيخ محمدحسين كمپانى اصفهانى و حاج شيخ موسى خونسارى و حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و حاج سيد محسن حكيم و آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آسيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى حاج ابوالقاسم خوئى و حاج شيخ كاظم شيرازى و آشيخ عبدالكريم جزايرى و

صدها نفر امثالهم به وى اقتدا نموده و درك جماعت او را فوز و فيض عظيم مى شمردند

آن مرحوم در درس اخلاق ناسك و سالك بزرگ الى اللَّه آخوند ملا حسينقلى همدانى متوفى (1311) شركت و استفاده سرشار نموده و روش آن عالم ربانى را گرفته و علم حديث و درايه را از مرحوم حاج ميرزا حسين نورى بهره مند شده است داراى تأليفات عديده مى باشد كه صاحب الذريعه آن را كتابش ذكر كرده است و از آنهاست كتب زير:

1- شرح التبصره در ده جلد بزرگ 2- صلوة المسافر بحث فقهى استدلالى. 3- تقريرات استادش ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و آخوند خراسانى.

4- الرجال- تراجم اسانيد كافى 5- الاجاره 6- الكشكول در چندين جزء داراى فرزندان صالح و برومنديست كه ذيلا مى نگارم.

1- علامه فاضل مرحوم آقا شيخ حسن قمى داماد شيخ مشكور صغير كه در راه كربلا بدست قطاع الطريق در حياة والدش مقتول گرديد.

2- شيخ شريف كه به مرض سل در زندگى پدرش در تهران وفات و در مقبره ى ابن بابويه مدفون شده است.

3- شيخ محمد نيز در زمان پدرش وفات نمود و او اهل فضل و تقوا بود.

4- حجةالاسلام والعالم العلام حاج شيخ موسى كه از معاودين و اعلام معاصرين قم مى باشد.

5- حاج محمدجعفر كه از اخيار تجار و اصناف مى باشد.

6- يك دختر كه همسر علامه شيخ محمد مؤمنى قوچانى نجفى بوده است.

آن مرحوم در سال 1366 ق مبتلا به كسالت شده و در بغداد و تهران معالجه نموده ولكن مفيد نشده تا در شب چهارشنبه 22 جمادى الاولى 1371 ق وفات نموده و در جوار مولى الموحدين مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد ششم)

زاهدي غزميني خوارزمي، نجم الدين، ابوالرجاء مختار

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 658 ق)، فقيه و اصولى حنفى. معروف به زاهدى. نسبت وى به غزمين از قصبات خوارزم مى رسد. سفرى به بغداد و روم كرد. وى از شاگردان سكاكى بود. از آثارش: «المجتبى» در شرح «المختصر القدورى»، در فقه حنفى، در سه مجلد؛ «الصفوه»، در اصول فقه؛ «فرائض زاهدى»؛ «الجامع فى الحيض»؛ «كتاب فضائل» يا «فضائل شهر رمضان»؛ «رساله الناصريه»، در نبوت و معجزات؛ «قنيه الفتاوى»؛ «قنيه المنيه لتتميم الغنيه»؛ «الحاوى فى الفتاوى»؛ «تفسير قرآن» يا «تفسير زاهدى»؛ «زاد الائمه فى فضائل خصيصه الامه»؛ «فضل التراويح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (72/8)، ريحانه (357/2)، كشف الظنون (1921 ،1631 ،1592 ،1447 -1446 ،1357 ،1278 ،1247 ،1080 ،945 ،897 ،895 ،893 ،866 ،628 ،577)، لغت نامه (ذيل/ مختار)، معجم المؤلفين (211/12)، هديه العارفين (423/2).

زاهدي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1309 ق)، محدث، مفسر، فقيه و مدرس. وى در قم به دنيا آمد. پس از گذراندن مقدمات و سطوح نزد ميرزا سيد محمد برقعى حدود ده سال از محضر حاج شيخ ابوالقاسم كبير استفاده نمود. مدت دو سال در اراك اقامت داشت، سپس به قم مراجعت كرد و در درس فقه و اصول آيت اللَّه حايرى، موسس حوزه ى علميه ى قم، حاضر شد. علم حكمت و فلسفه را نزد ميرزا على اكبر حكمى يزدى فراگرفت. پس از فوت آيت اللَّه حايرى دو سال در تهران در مسجد جامع به گفتن تفسير و احاديث و مواعظ پرداخت. در 1368 ق به قم بازگشت و به گفتن تفسير قرآن در مدرسه ى فيضيه و تدريس فقه و اصول مشغول شد. از آثار عام المنفعه وى، بناء و تعمير قسمت غربى مسجد امام كه در دو طبقه كه به بهترين

اسلوب ساخته شده است. از آثار علمى اش: «رساله الشرط و آثاره»؛ «رساله الضرر»؛ «افعل و ما افعل»؛ «منطق الحسين (ع)»؛ «مقصد الحسين (ع)»؛ «تسهيل الامر فى بحث الامر»؛ «اثبات المعلوم فى نفى المفهوم»؛ «ارغام الكفره فى سوره البقره»، ناتمام؛ «اقسام الدين»، ناتمام؛ حواشى بر «جواهر».[1]

آقاى حاج ميرزا ابوالفضل بن العلامه الناطق حاج ملا محمود الواعظ از آيات عظام و علماء اعلام و حجج اسلام شهرتسان قم و حوزه علميه عالمى عامل و فاضلى كامل و محدثى خبير و مفسرى بصير است و ايشان از طرف مادر منسوب به سادات رضوى و سبط مرحوم حاج سيد عبدالباقى رضوى كه از خدام ذوى الاحترام حضرت معصومه عليهاالسلام بوده مى باشد.

تولدش در 16 شعبان 1309 قمرى در بلده طيبه قم واقع شده و پس از بلوغ و رشد مقدمات و سطوح را خدمت مرحوم علامه ميرزا سيد محمد برقعى بن العلامه حاج سيد عبدالله قمى خوانده و حدود ده سال از محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير استفاده نموده و دوبار در سال 1336 و 1339 به اراك مسافرت كرده و دو سالى در آنجا توقف و در سال 1340 قمرى مراجعت به قم و حاضر به درس فقه و اصول مرحوم آيت الله موسس حايرى گرديده و علم حكمت و فلسفه را نزد مرحوم ميرزا على اكبر يزدى خوانده و پس از فوت مرحوم حايرى چند سال در تهران توقف نموده و به گفتن تفسير و احاديث و مواعظ در منبر مسجد جامع ترويج دين نموده و هم در آنجا اقامه جماعت كرده تا سال 1368 قمرى كه مراجعت به قم و به گفتن تفسير قرآن در مدرسه فيضيه و

درس فقه و اصول براى طلاب و فضلاء حوزه اشتغال و از تاريخ مزبور تاكنون در مسجد امام عليه السلام قم اقامه جماعت دارند و شبها براى مردم تفسير گفته و از اين طريق خدمت به شرع انور مى نمايند. آثار علمى و باقيات الصالحات معظم له از اين قرار است:

1- بناء و تعمير قسمت غربى مسجد امام دو طبقه كه به بهترين اسلوب ساخته و تكميل نموده و براى اين منظور در مقابل نادانان و حسودان ابناء نوع استقامتى عجيب كرده و در راه حق از ملامت ملامت كننده نهراسيده تا به مقصود كه احياء مسجد باشد رسيده است.

و اما آثار علمى از اين قرار است:

1- رساله الشرط و آثاره 2- رساله الضرر 3- افعل و ما افعل 4- منطق الحسين عليه السلام 5- مقصد الحسين عليه السلام 6- تسهيل الامر فى بحث الامر 7- اثبات المعلوم فى نفى المفهوم 8- ارغام الكفره فى سوره البقره ناتمام 9- اقسام الدين ناتمام 10- بعضى حواشى بر جواهر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (166 -165 /2).

زجاجي طبري، ابوعلي حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 400 ق)، محدث و فقيه شافعى. وى متولى قضاوت بود. از آثارش «التهذيب»، در فروع فقه شافعى كه مختصرى مشتمل بر «فروع زائده على المفتاح» است كه به همين مناسبت به نام «زوائد المفتاح» ناميده شده است. از ديگر آثارش تصنيف كتابى در «علل الحديث» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1769 ،1160 ،517)، معجم المؤلفين (284/3).

زرآبادي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى حسينى زرآبادى كه سبط عالم جليل مولى كريم روغنى است فيلسوف متاله و حكيمى الهى و متكلمى توانا و فقيهى اصولى و مبين معارف ائمه معصومين عليهم السلام بود.

در سال 1311 قمرى در بيت علم و تقوا به دنيا آمده و در دوران كودكى مقدمات و ادبيات را خوانده و از محضر اساتيد بزرگ چون حاج مولى على اكبر ايزدى متوفى 1330 فقها و اصولا استفاده نموده و تقريرات درس ايشان را مبسوطا نوشته و به تهران مسافرت كرده و در مدرسه سيد نصرالدين مشغول تكميل علوم عقلى و نقلى و رياضى شده و از محضر ميرزا ابوالحسن جلوه متوفى 1314 قمرى و ميرزا حسن كرمانشاهى متوفى 1336 قمرى و ميرزا شهاب شيرازى و شيخ على نورى متوفى 1335 بهره برده و پس از تكميل مراتب علمى به قزوين مراجعت و به تدريس علوم اسلامى از عرفان و فلسفه و كلام و فقه و اصول و تربيت و ارشاد مشغول و شاگردانى مبرز در علم و تقوى چون مرحوم حاج شيخ على اكبر الهيان و حاج شيخ مجتبى قزوينى و حاج سيدعباس مدرسى و حاج سيد جوادى تربيت نموده است. داراى تأليفاتى نافع در علوم مختلفه مى باشند.

1- اصول دين

2- اعتقادات

3- تعليقه بر رسائل شيخ

انصارى

4- حاشيه بر منظومه سبزوارى

5- حاشيه بر الهيات اشارات

6- حاشيه بر منطق اشارات

و رساله هاى ديگرى در مواعظ و علوم فلسفه و غير اينها.

معظم له در دوم ربيع الثانى 1353 هجرى قمرى از دنيا رفته و در جوار حضرت شاهزاده حسينى قزوين مدفون شده است.

(1353 -1294 ق)، فقيه. وى در قزوين و تهران به تحصيل علوم معقول و منقول پرداخت. حاج ملا على اكبر ايزدى سيادهنى تاكستانى از استادن وى بود كه سيد موسى «تقريرات» درس فقه و اصول ايشان را نگاشته است. وى در تهران در محضر اساتيدى چون ميرزا حسن كرمانشاهى و سيد شهاب الدين شيرازى و شيخ على نورى حكمى و شيخ فضل اللَّه نورى كسب فيض كرد. شيخ على الهيان تنكابنى و شيخ مجتبى قزوينى خراسانى و شيخ هاشم قزوينى و سيد محمدتقى معصومى اشكورى و سيد على محمد حاج سيد جوادى و بسيارى ديگر از شاگردان وى مى باشند. از آثارش: تعليقه بر بخشى از «رسائل»؛ حاشيه بر «مطول»، بخش علم بيان؛ حاشيه بر «كفايه الاصول»؛ شرح «سامان و ابسال» ابن سينا؛ رساله ى «اعتقادات»، به عربى؛ حاشيه بر «منظومه» سبزوارى؛ حاشيه بر «شرح اشارات»، بخش الهيات؛ «اصول الدين»، به فارسى؛ رساله اى درباره ى مشروطيت؛ حاشيه بر منطق «اشارات».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 27 -26 ،5).

زرندي، شمس الدين، جمال الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(693- ح 750 ق)، حافظ، محدث، قاضى و فقيه حنفى. وى در مدينه نبوى به دنيا آمد. پس از پدرش منصب تدريس در آن شهر را بر عهده داشت و محدث آنجا بود. بعد از 742 ق به شيراز رفت و به نشر حديث و تدريس پرداخت. زرندى منصب قضاوت را در آن شهر

تا پايان عمر عهده دار بود. او در شيراز از دنيا رفت. از آثارش: «درر السمطين فى مناقب السبطين (ع)» يا «درر السمطين فى فضائل المصطفى و البتول و السبطين (ع)» يا «فى فضائل المصطفى و المرتضى و السبطين»؛ «بغيه المرتاح»، شامل «چهل حديث» با شروح و اسانيد؛ «مولد النبى (ص)»؛ «معارج الوصول الى معرفه آل الرسول (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (27 -26 /8)، ريحانه (375/2)، كشف الظنون (747 ،250)، الكنى و الالقاب (297/2)، معجم المؤلفين (125 -124 /12)، هديه العارفين (157/2).

زماني، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي زماني درسال 1353هجري قمري درنجف آباد اصفهان درخانوادهاي متديّن و اهل فضل و تقوي بدنيا آمد. وي درپايان تحصيلات مقدماتي به قم رفت و به آموزش علوم ديني و زبان عربي پرداخت. زماني مدت هشت سال ازدروس فقه و اصول حضرت امام(ره) بهرهمند شد و پس ازآشنايي با شهيد دكترمفتح نخستين اثرش را با نام ابراهيم بت شكن يا قهرمان توحيد منتشركرد. مرحوم زماني روحيه ظلم ستيزي داشت؛ ازاين رو چندين بارعوامل رژيم پهلوي وي را دستگيرو زنداني كردند. مرحوم زماني درهريك ازآثارش به نشرحقايق اسلامي و طرح انديشههاي مذهبي دربرخورد با مسائل اجتماعي و اخلاقي ميپردازد. گفتني است كه كتاب« اَلشّيعَةُ وَالحاكِمون » تأليف محمد جواد مغنيه را تحت عنوان «شيعه و زمامداران خودسر» به فارسي ترجمه كرده است.30بهمن ماه سال1369هجري شمسي حجة الاسلام مصطفي زماني نويسنده، محقق و ازمدرسان حوزه علميه قم در58 سالگي بدرود حيات گفت.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

زنجاني نجفي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1296 ق)، فقيه، مجتهد و حكيم. وى در قريه ى دواسب از توابع زنجان متولد شد. مقدمات و متون فقهى را در زنجان خواند پس از آن به نجف مهاجرت نمود. بعد از تكميل تحصيلات در سال 1330 ق به زنجان بازگشت و به انجام وظائف شرعى پرداخت. در زنجان درگذشت و پيكرش را به قم بردند و در جوار مرقد على بن جعفر دفن شد. از آثارش «فلسفه ى اتحاد مسلك» يا «فصل الخطاب و فلسفه ى اتحاد صواب» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305/16)، گنجينه ى دانشمندان (231/5)، مؤلفين كتب چاپى (399 -398 /1).

زنجاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا ابوالقاسم بن سيد محمدباقر زنجانى اصفهانى عالمى جليل بوده و در سال 1336 ق وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، ابوالمكارم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالمكارم بن ابى القاسم زنجانى متولد 1255 و متوفى 1330 ق عالمى فاضل و فقيهى كامل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، ابوالمناقب محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 656 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، محدث و لغوى شافعى. وى در بغداد متوطن بود. مدتى نيز نيابت قاضى القضاتى را بر عهده داشت تا عزل شد. در نظاميه به تحصيل و تدريس پرداخت. وى درايام فتح بغداد به دست هلاكو كشته شد. از آثارش: «السحر الحلال فى غرائب المقال»، در فروع فقه شافعى؛ «ترويح الارواح فى تهذيب الصحاح» جوهرى، در لغت؛ «تفسير القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1073 ،981)، معجم المؤلفين (149 -148 /12)، هديه العارفين (405/2).

زنجاني، امين الدوله، ابوالقاسم محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1224 ق)، عالم، فقيه، اصولى و مجتهد امامى. نسبش به اما موسى كاظم (ع) مى رسد. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد. در زنجان مدتى به تحصيل مقدمات مشغول بود آنگاه به قزوين مسافرت كرد و به محضر درس بزرگانى چون ملا عبدالوهاب و ملا محمدتقى شهيد حاضر شد، سپس به اصفهان رفت و از شاگردان سيد محمدباقر حجةالاسلام رشتى و حاج محمد ابراهيم كلباسى شد. در سى و پنج سالگى پس از تكميل تحصيلات علميه به زنجان مراجعت نمودند. ستيزش با بابيان مشهور و احضارش به تهران به امر محمدشاه قاجار معروف است. او پدر سه دانشمند معروف: ميرزا ابوطالب مجتهد و حاج ميرزا ابوالمكارم و حاج ميرزا ابوعبداللَّه است. وى در زنجان درگذشت و در خارج اين شهر در بقعه ى مخصوصى به خاك سپرده شد. از آثارش: «ايضاح الدلائل فى حساب عقد الانامل»؛ «ناراللَّه الموقده»؛ «فصل الخطاب»، در شرح «علماء امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل»؛ «تخريب الباب»؛ «رد الباب»؛ «قلع الباب»؛ «قمع الباب»؛ «سد الباب» همگى در رد بابيه؛ «الحيوه»؛ «حجه الابرار على فرقه الاشرار فى اثبات

حرمه الخمر فى الشرايع السابقه و جميع الادوار»؛ «قره الابصار فى اثبات امامه الائمه الاطهار (ع)»؛ «شرح الحساب»؛ «المحموديه»، در شرح «طب الرضا (ع)»؛ «المقاصد المهمات فى صيغ العقود و الايقاعات»؛ «مقاليد الابواب»؛ «هدايه المتقين»، در عقايد و اصول و فروع دين؛ «نور العين فى عزاء الحسين (ع)»؛ «قواطع الاوهام»؛ «تسليه الملهوفين و تسكين المغمومين»؛ «كشف الساتر فى شرح كلمات باباطاهر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (15/6) اعيان الشيعه (409/2)، الذريعه (37/18 ،175 -174 ،6/17 ،228/16 ،179/4 ،495/2)، ريحانه (385 -384 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 62 -61 /13)، المآثر و الآثار (149)، معجم المؤلفين (156/11)، مكارم الآثار (782 -780 /3).

زنجاني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد بن احمد زنجانى متوفى حدود 1350 ق اديبى كامل و مدرسى فاضل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1360 ق)، فقيه اصولى. از آثار وى: كتابى در «اصول»؛ رساله اى در «فقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (18/4).

زنجاني، سبزعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سبزعلى بن فتحعلى بن رحيم بن حسين بن نوروز زنجانى متوفى حدود 1322 ق عالمى بزرگوار و فاضلى پرهيزكار از شاگردان ميرزاء آشتيانى و علماء بزرگ عصر خود در زنجان بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، شمس الدين، ابوعبداللّه محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1262 ق)، فقيه، منطقى، عروضى و قاضى. مقدمات را در زنجان فراگرفت. در 1280 ق براى ادامه تحصيل به قزوين رفت. سپس به مشهد مشرف شد و در سبزوار چندى در خدمت حاج ملاهادى سبزوارى درس خواند. در حدود 1285 ق به نجف رفت و نزد علامه سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى نجفى و ميرزاى شيرازى تلمذ كرد، و در آنجا با دختر سيد محمدطاهر بن اسماعيل موسوى شوشترى، داماد علامه انصارى، ازدواج كرد. پس از تكميل تحصيلات در 1294 ق به زنجان بازگشت و مرجعيت امور شرعى و تدريس را در آن شهر بر عهده گرفت. از آثارش: «مطالع الشموس»، در شرح «الدروس»؛ «فن القطع» ئر «حجيت»؛ «الانصاف»، در حسن و قبح عقلى؛ «مصابيح الدجى»، در مواعظ؛ «نور المنابر»، در مقتل، به فارسى؛ «الايقاظات»؛ «المناطق»؛ «اجزاء العلوم»؛ «تقسيم العلم»، به اقسام اوليه و ثانويه؛ «رشحات الملكوت»؛ «الايماضات»، در حكمت اشراقى؛ «نفحات اللاهوت»؛ «الميزان»، در عروض؛ رساله اى در «قوافى»؛ رساله اى در شرح «بعض صفات النبى (ص)»؛ «رساله فى الامانات»؛ «اليواقيت»، در حساب؛ كتابى در «نحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (378/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 51 -50 /14)، معجم المؤلفين (148 ،11 ،104 /6)، مكارم الآثار (1661/5).

زنجاني، ظهيرالدين، ابوالثناء محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(674 -597 ق)، فقيه شافعى و صوفى. وى از اصحاب شهاب الدين سهروردى بود و از او و ابوالمعالى صاعد حديث روايت كرده است. از آثارش «الرساله المقنذه منالجمر فى الحاق الانبذه بالخمر» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (178/12).

زنجاني، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلى زنجانى متوفى 1344 ق از دانشمندان فاضل عصر خود بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1268 ق)، عالم. از آثار وى: شرح «دعاء صباح»؛ حاشيه بر «رسائل».[1]

عبدالعلى بن مولى عبدالصمد بن مولى على اكبر بن محمد سعيد زنجانى متولد 1268 و متوفى 1349 قمرى دانشمندى بزرگوار و فقيهى پرهيزكار از شاگردان ملا قربانعلى زنجانى و علامه شيخ محمدحسن مامقانى و علامه ملامحمد شربيانى و داراى تأليفات و آثار عديده بوده است.

عبدالعلى بن على نقى بن مصطفى سعدآبادى زنجانى متوفى حدود 1357 قمرى عالمى فاضل و دانشمندى بزرگوار و كامل از شاگردان آيت اللَّه آخوند خراسانى و علامه يزدى (صاحب عروه) و شريعت اصفهانى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] معجم المؤلفين (226/5).

زنجاني، عبدالواسع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1291 -1235 ق)، فقيه، اصولى، امام جمعه، مجتهد و واعظ. وى از اكابر علماى اماميه در عصر خود بود. پس از پدرش توليت مجسد فتحعلى شاه قاجار را بر عهده داشت. وى در زنجان وفات يافت و در بقعه ى پدرش به خاك سپرده شد. از آثارش: رساله ى «الاجتهاد و التقليد»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «الرد على رساله التكفير» يا «رساله تكفير الرومى»؛ وى حدود ده جلد كتاب در مواعظ دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (198 -197 /10 ،177 ،100 /6 ،272 /1)، ريحانه (387/2)، طبقات اعلام الشيعه قرن (804/13)، المآثر و الآثار (164)، معجم المؤلفين (215/6).

زنجاني، عزالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1338 ق)، فقيه، اصولى و امام جمعه. در شهر زنجان به دنيا آمد، بعد از فراگرفتن مقدمات و ادبيات عرب نزد استادان ادبيات، چون آقا ميرزا على اصغر فصاحتى، به همراه استاد رضا روزبه، منطق «حكمه الاشراق» و «معيار العلم» غزالى را نزد پدرش تحصيل نمود. بعد از فراغت از كتابهاى سطوح، «رسائل» و «مكاسب» و قسمت عمده اى از «طهاره» شيخ انصارى را نزد آقا شيخ حسين زنجانى كه از مجتهدين زنجان و از شاگردان آخوند خراسانى بود، خواند. «كفايه الاصول» را در خدمت حاج شيخ عبدالكريم خويينى زنجانى فراگرفت و پس از دو سال تحصيل آن كتاب به درس خارج اصول پدرش، سيد محمود امام جمعه، كه تحت عنوان «تقريرات» كاظمينى بود، حاضر شد. در شهريور 1320 به قم رفت و به درس خارج فقه و اصول آيةاللَّه حجت حاضر شد، و شبها به درس خارج اصول آيةاللَّه صدر و آيةاللَّه خوانسارى شركت نمود، و در معقول «اسفار» را به همراه استاد شهيد

مطهرى و آيةاللَّه حاج سيد محمدعلى طباطبايى تبريزى نزد امام خمينى (ره) خواند، و با ورود علامه طباطبايى به قم در نزد ايشان ادامه داد. وى سپس فقه و اصول را در نزد آيةاللَّه بروجردى تكميل كرد و «تقريرات» ايشان را به رشته تحرير درآورد. آنگاه به نجف رفت و در حوزه درس آيةاللَّه حكيم و آيةاللَّه آقا سيد عبدالهادى شيرازى حاضر شد. پس از چندى به زنجان بازگشت و به تبليغ و نشر احكام دينى و تدريس و امامت جماعت پرداخت. از آثار وى: تاسيس كتابخانه به سبك جديد و مساجد گوناگون در زنجان؛ تشكيل انجمنهاى تبليغى. از آثار علمى اش «تقريرات» اصول آيةاللَّه بروجردى؛ شرح قسمت اعظم «وسيله»؛ حواشى متفرقه در «منظومه ى حكمت»؛ تحرير «كفايه الاصول»؛ كتابى در تصوف؛ «رساله ى عمليه»؛ تحرير «الوسيط»، در فقه، به سبك استدلالى؛ تحرير كتاب «خمس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (241 -239 /5).

زنجاني، عزالدين، ابوالفضائل ابراهيم

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 655 ق)، نحوى، صرفى و فقيه شافعى. از آثارش: «الكافيه»، در حساب؛ مختصر شرح رافعى بر كتاب «الوجيز» ابوحامد غزالى كه آن را «نقاوه (فتح) العزيز»، در فروع فقه شافعى، ناميده است؛ «العزى»، در تصريف به نام «تصريف زنجانى»؛ «الكافى» در شرح «الهادى»، در نحو تصريف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (2003 ،1139 -1138 ،412)، معجم المؤلفين (57/1)، هديه العارفين (12/1).

زنجاني، عزيزالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1255 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، رجالى، اديب و شاعر. در زنجان به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در زادگاهش به قزوين رفت و در آنجا به تحصيل ادامه داد. در 1278 ق به عراق رتف و در نجف اشرف نزد شيخ انصارى و علامه سيد حسين ترك كوه كمرى و ميرزاى شيرازى تحصيلات خود را تكميل كرد. در 1288 ق به زنجان بازگشت و پس از وفات پدرش مرجع رياست شرعى شد و منصب قضا و افتاء بدو رسيد. وى داراى تصانيف بسيارى است كه از جمله آثارش: «لطائف الكلام فى الاوانى الذهب و الفضه من الاحكام»؛ «مفتاح الظفر»، در نماز سفر؛ «التحيه المباركه»، در احكام سلام؛ شرح «دعاء كميل»؛ «جواب السوال عن آيات بدء الخلق و آيه رد الشمس لسليمان»؛ «الصبح الصادق»، به فارسى، در مسائل اجتماعى و وظائف سلطان؛ «معارج الرضوان فى مصائب الامام العطشان»؛ تعليقات بر «الرسائل»؛ حواشى بر «الرياض»؛ «رساله فى حرمه الخمر»؛ وى قصايدى به عربى و فارسى نيز داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (63/9)، الذريعه (321/18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81 -80 /14)، علماء معاصرين (340 -339)، المآثر و الآثار (149)، مكارم الآثار (1503 -1502 /5).

زنجاني، علي نقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير محسن جدّ سادات موسوى زنجان و اصفهان است كه نواده او حاج ميرزا على نقى به اصفهان، مهاجرت نموده است و در اين شهر پس از وصول به مقامات عاليه علم و اجتهاد به تدريس و اقامه ي جماعت در مسجد خياطها كه آن را مسجد زنجاني ها نيز گويند اشتغال جسته، داراى تأليف و تصنيف بوده.

در ماه صفر سال 1258 وفات يافته، در تخت

فولاد، جنب فاضلان مدفون گرديد. داراى خطّى نيكو بوده و حواشى بر كتاب ذريعة الضراعه تأليف محقّق فيض كاشانى در سال 1221 نگاشته. نسخه ي آن در كتابخانه آستانه ي رضويّه موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

زنجاني، فتحعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1268 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و شاعر. وى برادرزاده و به آورده ى «الذريعه» (807/9) خواهرزاده ى مجتهد بزرگ آخوند ملا قربانعلى زنجانى، شاگرد شيخ انصارى، است. شيخ فتحعلى در زنجان متولد شد. مقدمات و علوم عربيت را در زادگاه خود به پايان رساند، سپس به قزوين منتقل و «قوانين»، تحصيل كرد و پس از آن به تهران آمد و در بحث خارج فاضل آشتيانى شركت كرد. پس از بازگشت به زنجان، نزد عموى دانشمندش، آخوند ملا قربانعلى زنجانى هشت سال تلمذ كرد و سپس به تهران مراجعت و بعد از انتقال به حضرت عبدالعظيم به نجف اشرف رفت و در حوزه ى درس حاج سيد حسين كوه كمرى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى حضور يافت و در كربلا از محضر اردكانى و مازندرانى بهره گرفت و در سامرا در بحث ميرزاى شيرازى شركت نمود. پس از وفات ميرزاى شيرازى، در خانه نشست و به تاليف پرداخت و تاليفات بسيارى انجام داد. از جمله آثارش: «مفتاح اللباب فى شرح خلاصه الحساب»؛ «تنقيح المسائل فى التعاليق على الرسائل»؛ «حاشيه على الروضه»؛ «حاشيه على المكاسب»؛ «مجمع الانوار و معدن الاسرار»، در تفسير قرآن؛ حواشى «حجيت القطع»؛ منظومه اى در «القطع»؛ «ديوان» اشعار فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (346/21 ،807/9)، علماء معاصرين (359 -358)، معجم المؤلفين (48/4)، مكارم الآثار (1889/6).

زنجاني، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن زنجانى قزوينى الاصل متوفى 1321 قمرى و مدفون در ايوان عسكريين (ع) از تلامذه و شاگردان آيت اللَّه مجدد شيرازى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى زنجانى متوفى حدود 1260 ق از شاگردان حجةالاسلام آسيد محمدباقر شفتى اصفهانى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زند كرماني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمد باقر زند كرماني

آقا شيخ محمد باقر زندكرماني، عالم فاضل جليل، فقيه واعظ فرزند مرحوم حاج آقا رضا، به سال 1313ه_.ق در كرمان به دنيا آمد. نسب او به خاندان زنديه (صادق خان برادر كريم خان زند) مي رسد.

معظم له اولين گامهاي تحصيلي را در مكتب خانه هاي قديمي كرمان برداشت و پس از چندي به محضر درس استاد بهمنيار روي آورد،تحصيل در نزد استاد بهمنيار موقعيت بسيار مساعدي جهت شكوفايي استعدادهايش را به همراه داشت. آيت الله شيخ محمد باقر زند كرماني شش كلاس ابتدايي را در مدرسه سعادت گذراند و سپس به مدرسه شهاب وارد شد. وي ازمرحوم آقا جواد كرماني برادر استاد بهمنيار نيز به عنوان استادي مبرزيادمي كند و تبصره و شرايع و درس فقه را نزد ايشان فرا گرفت همچنين استحضار و تكميل ادبيات عربي و مقامات حريري را هم نزد مرحوم حاج سيد محمد باقر زنوزي فراگرفت.

پس ازگذراندن اين دروس، معظم له، در مدرسه انگليسيها ثبت نام نمود تا از اين طريق علاوه بر فراگيري زبان انگليسي، علوم و فنون جديدي كه در آنجا تدريس مي شد را نيز فرا گيرد. در آنجا به علوم شيمي، فيزيك، طب ، جغرافيا نيز تا حدي آشنا شد و در اين دوران با مسيحيان و پيروان اديان ديگر در اين مدرسه مباحثات مذهبي برپا مي كرد[1].

آيت الله زندكرماني پس از آن جهت تكميل علوم حوزه اي به ا صفهان مهاجرت نمود و در اصفهان از محضر بزرگاني چون آيت الله

العظمي آخوند فشاركي، آيت الله سيد علي نجف آبادي و آيت الله حاج مير محمد صادق مدرس خاتون آبادي استفاده نمود. ارادت وي به مرحوم آيت الله فشاركي به حدي بود كه جزء خواص ايشان قرارگرفت.

آيت الله زندكرماني سفري نيز به عتبات عاليات داشت اما ضعف بنيه و گرماي آن منطقه باعث شد تا به دستور ايت الله سيد ابوالحسن اصفهاني به قم مهاجرت نمايد. با عزيمت به شهرمقدس قم، به محضر درس مرجع عاليقدر جهان شيخ آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري شتافت و حدود هفت سال ازمحضر درس ايشان استفاده نمود همچنين در اين مدت مرحوم زند كرماني هم درس مرحوم حضرت امام خميني (ره) بوده است.[2]

آيت الله زند كرماني در سفر ديگري كه به عتب_ات عاليات داشت مدتي ازمحضر پ__ر فيض ع__الم ف__رزانه آيت الله شيخ حسين آلكاشف الغطا به بهره گيري علمي و اخلاقي پرداخت و ازجانب ايشان تائيدي مبني بر حصول به مراتب والاي اجتهاد دريافت نمود.

مراتب علمي و ايماني آيت الله زند همچنين از جانب علماي بزرگ ديگري چون : آيت سيدجمال الدين گلپايگاني، آيت الله قاضي، آيت الله آقاي شيخ آغا بزرگ تهراني، آقا سيد ابوالحسن شيرازي، تاييد و آن بزرگان اجتهاد وي راتأييد نمودند.[3]

ايشان همچنين سفرهايي به تهران، و مشهد مقدس نمود و سرانجام مجالست با عالم رباني آيت الله آخوند شيخ محمد حسين فشاركي را ترجيح داده ودر اصفهان رحل اقامت هميشگي افكند. و به وعظ و ارشاد در مجالس خصوصي و اقامه جماعت در مسجد جامع و تدريس در مدرسه ذوالفقار مشغول شد.پس از چند سال در يكي از اتاق هاي شمالي مدرسه صدر بازار، «شرايع» يا «شرح لمعه» را تدريس مي نمود.

ايشان نسبت به علماي عاملين فوق العاده ارادت داشتند

از جمله مرحوم حاج آقا صدر كوپايي از حكماي درجه اول اصفهان و با اينكه هيچ اسم و عنواني نداشت آقاي كرماني نسبت به ايشان خيلي ارادت داشتند.

ايشان در طب هم يد طولايي داشت معظم له حداكثر احترام وكوچكي را درمقابل مرحوم حاج ميرسيد علي نجف آبادي انجام مي داد درس را بسيار دقيق و تحقيقي مي گفت. ابتدا متن درس رامي خواند و بعداً آنرا معني مي نمود اگر اين متن شرح و يا شارحي داشت قول آن رانقل مي نمود ايشان در دانش فيزيك و شيمي در سطح بالايي بود لذا در كنگره اتم شناسي از طرف مرحوم دكتر محمود حسابي دعوت شدند و سخنراني نمودند حتي درايام ملي شدن نفت ايران جلسه اي در دانشگاه تهران با شركت شخصيتهاي سياسي متخصص در رشته نفت كه از كشورهاي مختلف به ايران آمدند تشكيل شد و از ايشان دعوت كردند و كه در آن جلسه به زبان انگليسي صحبت كردند و همه مبهوت وحيران مي شوند شايد ازجمله عواملي كه باعث برخوردها و احياناً وارد كردن تهمت به اين مرد بزرگ بود حسادت به ايشان يا غبطة برخي از افراد بود كه مي ديدند آقاي زند كرماني جامعه را به خوبي مي شناسد و حال مردم را بسيار خوب درك مي كند.

از جمله كساني كه درحوزه علميه اصفهان قبل از نهضت پانزده خرداد و پس از آن به حضرت امام(ره) بسيار علاقه مند بود مرحوم آيت الله زند كرماني بود و نظرشان در مورد حضرت امام (ره) اين بود كه آيت الله خميني مردي مستعد و انساني وارسته و به تمام معنا است شما مي دانيد من چندان به ديدن اشخاص نمي روم اما زيارت ايشان

را باتمام وجود لازم مي دانم .ايشان از اولين افرادي بودند كه درمسائلي كه براي حضرت امام پيش آمد اعلاميه داد ودر سال 1342 ش كه امام خميني را دستگير كرده بودند بيانه اي داده واز امام دفاع كرده است.[4] از خدمات ايشان يكي سعي وكوشش در افتتاح مجدد درب مسجد جامع بود كه در دوره پهلوي به روي نمازگزاران بسته شده بود همچنين تاسيس مركز خيريه و بيمارستان امام حسن عسكري در اصفهان مي باشد.

برخي ازآثار وتاليفات ايشان عبارت اند از: الفيوضات الامعه في حال الكتب الاربعه، نبده في كتاب قرب الاسناد، رفع النزاع عن البين في الصلح المقصود منه الفرار عن الدين ، رساله اماره الولايه، كه به نام نشانه هاي ولايت چاپ شده است،[5] رساله در فقه احكام البهار، رساله در رجال، رساله درموضوع نفت كه توسط آقاي موسي نجفي به ضميمه كتاب تعامل دين و سياست تجديد چاپ شده است . [6]

از جمله ويژگيهاي مهم مرحوم زند كرماني در امر تدريس تفسير قرآن بوده كه اشخاص زيادي از جمله مرحوم آيه الله سيد اسماعيل هاشمي وبرادر ايشان شيخ احمد رباني، سيد ابوللفضل صفوي ريزي، شيخ نعمت الله، شيخ نصر الله صالحي و ابراهيم جواهري و افراد ديگر ازتفسير قرآن ايشان استفاده مي كردند، ايشان درميان تفاسير شيعه «مجمع البيان» را تدريس مي كردند و تسلط كاملي برآن داشتند ومتن عربي آن رامثل يك كتاب فارسي راحت و سليس مي خواندند و معني مي كردند وي فرمودند: « درميان تفاسير شيعه « مجمع البيان» مورد قبول شيعه و سني است و در عين حال جامع است»[7]

سرانجام اين عالم غيور در جمادي الثاني 1389 ه_ . ق مطابق 19 شهريور سال 1348 ش در

اثر بيماري در خارج از كشور فوت نمودو پيكر پاكش را با تشييع كم سابقه به تخت فولاد حمل ونزديك تكيه زرگرها در تكيه مخصوص به خاك سپردند.

1- نيك پور، محمد: نام آوران علم و اجتهاد كرمان از قاجاريه تا پهلوي، نشر سازمان اسناد و كتابخانه ملي، 1383 ش.ص391 تا394

2- زاهد نجفي، محمد: فطرت بيدار زمان،جلد اول، نشر بشير،1382ش، ص44 تا 45

3- نيك پور ، محمد، نام آوران علم و اجتهاد كرمان، ص395

4-زاهد نجفي، محمد: فطرت بيدار زمان، جلد اول، ص 84-129

5-نصرالهي، غلامرضا: مشاهيرتكيه زند كرماني، ص 3

6- مهدوي، سيد مصلح الدين: سيري درتاريخ تخت فولاد، نشر انجمن كتاب هاي اصفهان ، 1370 ،ص 177

7- زاهد نجفي ، محمد : فطرت بيدار زمان، جلد اول ، ص 84 و 99 و جواهري ، ابراهيم: علوم و عقايد، چاپخانه گيتي مقدمه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زنوزي تبريزي، رضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1294 ق)، فقيه، مجتهد و عالم دينى. در تبريز متولد شد. پس از خواندن مقدمات و ادبيات نزد آقا جمال شيروانى و ديگران در هفده سالگى به فقه و اصول پرداخت. سپس به نجف رفت و به حوزه درس اساتيدى چون آيت اللَّه شرابيانى، آخوند خراسانى و علامه يزدى و شريعت اصفهانى راه يافت و به درجه ى اجتهاد نائل آمد. مسافرتهاى مكررى به نجف، مشهد و قم كرد و سرانجام در 1366 ق در قم اقامت گزيد و به تدريس طلاب علوم دينى پرداخت. در 1370 ق به تبريز بازگشت و پس از چند سال توقف در آن شهر درگذشت و در مسجد بالا سر حضرت معصومه (ع) در قم مدفون گشت. برخى از آثار وى:

«كتاب قضا و شهادات»؛ «فهرست ترتيب رجال كشى و نجاشى و خلاصه ى علامه»؛ رساله «در كنى و القاب»؛ حاشيه بر «عروه الوثقى»؛ حاشيه بر «نجاه العباد»؛ حاشيه بر «مجمع المسائل»؛ حاشيه بر «رساله ى عمليه» كلباسى؛ زساله عمليه به نام «فلاح العامل»؛ «تقريرات» درس و بحث اساتيدش.[1]

رضى بن العلامه الكبرى و الايه العظمى ميرزا محمد حسن مجتهد زنورى تبريزى. از علماء طراز اول قم و تبريز در عصر خود بود. وى در 14 ذى القعده 1294 در تبريز متولد و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در خدمت آقا جمال شيروانى و غيره در سن 17 سالگى به فقه و اصول پرداخته و تا سال 1317 در تبريز اقامت آنگاه مهاجرت به نجف نموده و در آنجا بدرس مرحوم آيه الله شربيانى و آيه الله آخوند خراسانى و علامه يزدى و شريعت اصفهانى و ديگران شركت كرده تا بدرجه ساميه و اعلى مرتبه اجتهاد مطلق ارتقا يافته و بواسطه ابتلائات و اختلال اوضاع زمان بكرات از نجف به تبريز و از تبريز به نجف مراجعت و در سنه 1342 قمرى بقصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از تبريز حركت و پس از زمانى به قم مراجعت و چندين سفر نيز بين قم و تبريز رفت و آمد نموده تا در سال 1366 قمرى در قم اقامت و بتدريس جمعى از محصلين پرداخته تا در حدود سال 1370 به تبريز مراجعت و پس از چند سال توقف بدورد زندگى گفته و جنازه اش با تشييع و تجليل زياد در مسجد بالاسر قم مدفون گرديد. آثار و تأليفات ايشان از اين قرار است 1- كتاب قضا و شهادات 2- فهرست تربيت

رجال كشى و نجاشى و خلاصه علامه 3- رساله مستقله در ضمنيات كتب رجال 4- رساله در كنى و القاب 5- حاشيه بر رساله عمليه مرحوم كلباسى 6- رساله عمليه مستقلى موسوم بفلاح العامل 7- حاشيه اى بر نجاه العباد و مجمع المسائل 8- حاشيه بر عروه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (368/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 784/14)، گنجينه ى دانشمندان (312/3).

زنوزي تبريزي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و طبيب. وى در نجف از شاگردان شيخ مهدى نجفى و شيخ انصارى و فضال ايروانى بود. به تبريز بازگشت و به انجام وظايف دينى پرداخت. وى پدر ميرزا عبدالحسين، فيلسوف الدوله، و ميرزا رضى و ميرزا ابوالحسن بود. پس از مرگ پيكرش را به نجف بردند و در وادى السلام به خاك سپردند. از آثارش: «كتاب الحج»؛ «مباحث الالفاظ»؛ «اصل البراءه»؛ «استصحاب»؛ «المتين فى الامامه على نمط الالفين»، در امامت؛ شرح مبسوطى بر «تائيه» دعبل خزاعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، ريحانه (392/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 408/14)، معجم المؤلفين (196/9).

زنوزي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على آقا بن العلامه آقا ميرزا رضى ابن العلامه الكبرى آقا ميرزا محمد حسن مجتهد تبريزى زنوزى از علماء اعلام معاصر است در تبريز. وى در بيت علم متولد و پرورش يافته و پس از طى مقدمات و ادبيات و سطوح وسطى فقه و اصول را در محضر مرحوم والدش خوانده و در معيت آن بزرگوار به قم مهاجرت و قريب 16 سال توقف و از محضر آيات عظام مرحوم آيه الله حجت و آيه الله العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده و به مقام عالى از علم و فقاهت رسيده و براى كسالت مرحوم والدش به تبريز برگشته و بعد از رحلت آن مرحوم ناچار باقامت شده و تاكنون بانجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان موصوف به كمال علم و تقوا و فضائل روحى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

زواره اي، ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مفسر، فقيه، محدث و اديب امامى. وى از عالمان بزرگ تفسير، حديث و فقه و ادب بود در عصر شاه اسماعيل اول و شاه طهماسب صفوى در اصفهان مى زيست. وى از اكابر شاگردان محقق كركى، شيخ على بن عبدالعالى، سيد غياث الدين جمشيد زواره اى مفسر و سيد امير عبدالوهاب استرآبادى بود. تفسير را از سيد غياث الدين جمشيد زواره اى اخذ و از مير عبدالوهاب بن على حسينى استرآبادى روايت كرد. زواره اى استاد ملا فتح اللَّه كاشانى مفسر معروف است. از آثار وى: «ترجمه الخواص» يا «تفسير زوارى»، در تفسير قرآن، تاليف شده در سال 946 ق؛ شرح «نهج البلاغه» به فارسى به نام «روضه الابرار»؛ ترجمه ى «كشف الغمه» بهاءالدين عيسى اربلى به نام «ترجمه المناقب»؛ ترجمه ى «مكارم

الاخلاق» رضى الدين طبرسى به نام «مكارم الكرائم»؛ ترجمه ى «عده الداعى» ابن فهد حلى به نام «مفتاح النجاح»؛ ترجمه «الاحتجاج» طبرسى كه به نام شاه طهماسب به پايان رسانيد؛ ترجمه تفسير منسوب به امام عسگرى (ع) به نام «آثار الاخيار»؛ ترجمه «الطرائف» ابن طاووس به نام «طراوه اللطائف»؛ «مرآت الصفا»، در زيارات؛ «مجمع الهدى»، در تاريخ پيامبران، تلخيص «احسن الكبار فى مناقب ائمه الاطهار» ورامينى به نام «لوامع الانوار الى معرفه ائمه الاطهار»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (186/8)، ايضاح المكنون (528 ،459 ،436 ،413 /2 ،281/1)، تاريخ ادبيات در ايران (1626 -1623 /5)، تاريخ نظم و نثر (371)، الذريعه (88/25 ،355/21 ،362 -361 /18 ،159/15/285/11 ،227/7 ،315/5 ،140 -139 ،75 /4)، روضات الجنات (362 -361 /4)، رياض العلماء (396 -394 /3)، ريحانه (393/2)، سبك شناسى (303 -302 /3)،طبقات اعلام الشيعه (قرن 152/10)، الكنى و الالقاب (200/2)، هديه العارفين (745/1).

زوزني، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 370 ق)، فقيه، مفسر، محدث و اديب. وى در نواحى خراسان و ماوراءالنهر منصب قضاوت داشت و در بخارا از دنيا رفت. تصانيفى در «تفسير» و «حديث» و «فقه» و «ادب» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (193/9).

زوزني، ابوعمرو محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعمرو احمد بن محمد بن ابراهيم زوزنى (ف. 374 ه.ق.) وى فقيه به مذهب ابوحنيفه بود. او سالها در باب غدره سكونت داشت و سپس به زوزن رفت و هم بدانجا درگذشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

زيارتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد زيارتى فرزند مرحوم سيد محمدصادق زيارتى سمنانى در سال 1280 شمسى در روستاى زيارت از توابع مهدى شهر سمنان به دنيا آمده و دروس ابتدائى و مقدمات را نزد والد ماجدش و نيز پدر همسرش خوانده و بعد عزيمت به تهران نموده و چند سالى مقدمات و ادبيات و سطوح را از اساتيد و مدرسين آن سامان در مدرسه سيد نصرالدين و مدرسه فخريه (مروى) استفاده كرده و بعد به قم عزيمت نموده و در حوزه علميه مشغول تكميل مبانى علمى فقه و اصول شده و از محضر آيات عظام حوزه چون آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و حاج شيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه العظمى حايرى مؤسس يزدى و ديگران استفاده نموده، تا به مدارج علمى اجتهاد رسيده و به تهران آمده و در مدرسه خان مروى ياد شده به تدريس فقه و اصول و غيره مشغول شده تا در سال 1366 قمرى كه به سنگسر (مهدى شهر) برگشته و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و بالاخص مبارزه با فرقه ضاله (بهائيه) پرداخته و مجاهدات طاقت فرسائى نموده و صدمات و لطمات طاقت فرسائى متحمل شده و از آشنا و بيگانه مصائبى را به جان خريده و مدتى هم از طرف دولت طاغوتى به تحريك منافقين و فرقه گمراه تبعيد به كاشان شده و پس از چندى آزاد و

به تهران آمده سپس به محل خود برگشته و به وظائف خويش مشغول گرديده تا در روز بيست و هفتم ذى حجه سال 1400 قمرى برابر سال 1359 شمسى در سن هفتاد و هشت سالگى در تهران از دنيا رفته و با تشييع و تجليل كم سابقه اى حمل به سنگسر (مهدى شهر) و در حسينيه المهدى (ع) آنجا مدفون گرديده است.

آثار و باقيات الصالحات ايشان

1- حسينيه المهدى (مهدى شهر)

2- غسالخانه قريه زيارت

3- تجديد بناء مسجد پامنار مهدى شهر

4- تجديد بناء مسجد صاحب الزمان

5- حمام ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف

داراى دو فرزند روحانى مى باشند كه به خدمات فرهنگى و علمى و دينى اشتغال دارند.

1- آقاى سيد حميد روحانى زيارتى مؤلف كتاب نهضت امام خمينى در دو مجلد بزرگ .

2- حاج سيد محمدعلى روحانى زيارتى كه در قم اشتغال به تحصيل و تكميل مبانى علمى دارند.

بيوگرافى آقاى زيارتى به قلم يكى از فرزندان ايشان در سالگرد درگذشت ايشان

از درگذشت مجتهد عاليقدر حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيداحمد زيارتى يكسال مى گذرد.

ابر عالمى كه عمر گرانبهاى خود را در خدمت به اسلام، نشر احكام، ترويج دين و هدايت انسانها ارشاد مسلمانها گذراند و از مبارزه با كفر و الحاد، انحراف و گمراهى و سياهى و تباهى هيچگاه باز نايستاد.

آيت اللَّه زيارتى در مورخه 1282 در دهكده ى زيارت چشم به جهان گشود. تقريبا در سن 20 سالگى براى تحصيل علوم اسلامى راهى حوزه علميه ى قم گرديد و از محضر پر ارج علماى عظيم الشان عصر خويش چون حضرات آيات عظام حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى و حاج سيد محمدتقى خوانسارى و حاج فاضلى قمى (اعلى اللَّه مقامهم) به كسب فضائل علمى پرداخت و ديرى نپائيد

كه قوه استنباط و مقام اجتهاد را احراز كرد. در سال 1320 به تهران منتقل و در مدرسه مروى به تشكيل جلسات علمى، اسلامى، برگزارى نماز جماعت و تدريس پرداخت و نيز عهده دار توليت مسجد مروى شد. عليرغم استقبال شايان توجهى كه اهالى تهران به ويژه دانش پژوهان مدرسه دارالفنون از جلسات ارزنده ايشان به عمل مى آورند طبق دستور صريح قرآن كه اعلام مى دارد (فلولا نفر من كل فرقهمنهم طائفه...).

در سال 1322 مهدى شهر سمنان كه به صورت پايگاه مخوف و مركز مرموزى براى حزب صهيونيستى بهائيت درآمده بود مهاجرت كرده و به يارى شهروندان بى پناه خويش كه از هر طرف مورد هجوم دشمنان اسلام و دين سازان بين المللى قرار گرفته بودند شتافت و يك تنه در برابر راهزنان عقيده و ايمان كه با به راه انداختن بساط بهائيگرى و صوفيگرى مى خواستند ريشه اسلام را از بيخ و بن بركنند ايستاد و به روشنگرى پرداخت و چراغ هدايت را فرا راه توده هاى مستضعف مسلمان نهاد و دست آنان را گرفته يكى پس از ديگرى به صراط مستقيم رهبرى نمود و از كجروى، كج انديشى و غلطيدن در سراشيبى انحراف و انحطاط جلوگيرى كرد.

بدخواهان، كج انديشان، زراندوزان، دين سازان و دزدان عقيده و ايمان كه با مبارزه منفى و قاطع آيت اللَّه زيارتى بايكوت. ايزوله و منفور شده بودند به توطئه چينى دست يازيدند و با همكارى مزدوران دولتى به پرونده سازى واهى عليه ايشان پرداخته نقشه تعقيب و محكوميت ايشان را فراهم ساختند كه منجر به مهاجرت ايشان به تهران در سال 1331 گرديد. ليكن از آنجا كه آيت اللَّه زيارتى هماره مشمول الطاف خداوندى و عنايات ويژه حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللَّه

تعالى فرجه الشريف قرار داشتند در اين برهه حساس توانستند با پشتكار و پايدارى و اتكال بر لايزال اين توطئه خائنانه دشمنان اسلام را خنثى سازند و پيروزمندانه و مقضى المرام به مهدى شهر بازگردند و رسالت مقدس خود را در ارشاد توده ها و ريشه كن ساختن كجرويها و كج انديشى ها دنبال كنند و «سنگسر» كفرخيز و فسادانگيز را به «مهدى شهر» اسلام پناه بدل سازند و اهالى محل را هرچه بيشتر از گروه هاى كافر پيشه و منحرف دور داشته به اسلام آشنا و اولياى خدا متوجه كنند و ده ها نفر دانشمند در مسائل دينى تربيت نمايند.

آقاى زيارتى علاوه بر ارشاد و هدايت توده ها به عمران و آبادى شهر نيز اهتمام ويژه اى داشتند و با امكانات محدود و با كمك مردم مستضعف و مستمندى كه با دسترنج خود ايشان در مسائل عمرانى يارى مى كردند توانستند سه باب حمام، دو مسجد، يك حسينيه، يك غسالخانه، و يك داروخانه تأسيس نمايند و بدين وسيله تا حد امكان وسائل رفاه و آسايش اهالى را فراهم سازند.

حزب صهيونيستى بهائيت كه هيچگاه از توطئه و دسيسه عليه اسلام و ايران بازنمى ايستد، در سال 1338 با همدستى بعضى از خوانين محل به منظور ضربه زدن به اسلام در مقام تأسيس كانون فساد و جاسوسى به اسم «مشرق الاذكار» در مرتفع ترين مكان شهر برآمدند كه با همت مردم مسلمان و غيور شهر درهم كوبيده شد و پس از سالها كشمكش سرانجام در سال 1351 بار ديگر عنايت ويژه حضرت امام مهدى منتظر شامل حالى اهالى گرديد و آن مكان حساس در اختيار مسلمانان قرار گرفت كه به اراده آيت اللَّه زيارتى ساختمان حسينيه باشكوهى در

آن مكان به نام آن حضرت تأسيس شد كه اكنون مركز نشر و تبليغ اسلام و محل مراسم هفتگى نماز جمعه مى باشد.

آقاى زيارتى طبق فرامين اسلامى با رژيم ضد اسلامى ايران موضع آشتى ناپذير و استوارى داشت و نه تنها هرگونه مراوده و ارتباط با مقامات دولتى را مردود و محكوم مى شمرد بلكه حتى عقد طلاق در محضرهاى دولتى را جايز نمى دانست و در طول عمر پر افتخار خويش هرگز با مقامات مزدور رژيم پهلوى ارتباط برقرار نكرد در مراسم رسمى دولتى شركت ننمود و عليرغم فشار همه جانبه ى ساواك از دعاگوئى و مديحه سرائى براى رژيم به شدت خوددارى كرد و دست رد بر سينه ى نامحرم زد. اين موضع انعطاف ناپذير و سرسختانه آيت اللَّه زيارتى در برابر رژيم طاغوت و ضربه هاى سنگينى كه بر حزب صهيونيستى بهائيت وارد كرده بود موجب گرديد كه بار ديگر توطئه ننگين و خائنانه اى عليه ايشان به مرحله ى اجرا درآمد و در تاريخ اسفند ماه 1354 بدون محاكمه و اثبات بزه به 2 سال تبعيد در كاشان محكوم گرديد و بر اثر كسالتى كه در تبعيدگاه دچار شد براى هميشه زمين گير و سرانجام در تاريخ 27 ذيحجه 1399 به رحمت ايزدى پيوست.

انا لله و انا اليه راجعون

ذيحجه 1400- آبان 59

باقيات الصالحات مرحوم زيارتى

در سنگسر مكان مناسب و مرتفعى به نام (قلعه) از قرنها پيش براى مسلمانان محل دعا و خيرات و عزادارى ماه محرم بوده در سال 1310 ش منكرين امام زمان عجل اللَّه تعالى فرجه بقصد لطمه به دين مبين اسلام در خفا با نيرنگ و تشبث آنجا را به ثبت رسانيدند و در سال 1338 به عنوان كانون ضد اسلامى

مشغول بنائى شدند كه از جانب عموم مسلمين سنگسر منهدم گرديد و پس از يكسال كشمكش بالاخره شوراى عالى ثبت پرونده ثبتى قلعه را باطل اعلام نموده و كار به دادگسترى كشيد.

چون مبارزه دينى محض بود حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى بروجردى اعلى اللَّه مقامه و حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد احمد خوانسارى ادام اللَّه عزه و حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيد احمد زيارتى ادام اللَّه عزه در امر آن توجهات مخصوصه فرمودند در مدت 14 سال جريان محاكمات كه دوران اضطراب و درماندگى مؤمنين سنگسر بود جز دعا و استغاثه به درگاه پروردگار و توسل به حضرت ولى عصر عجل اللَّه تعالى فرجه كه فريادرسى از شيعيان شيوه آن بزرگوار است راهى نبود پس از سالها تلاش الحمدلله در سال 1351 راى قطعى بر حقانيت مسلمين صادر گرديد و قدرت اعجاز حضرت حجه منتظر (فرزند برومند فاتح قلعه خيبر) در تمام مراحل مشهود بوده است پيروان و دوستداران آن حضرت براى بزرگداشت اين موهبت عظمى و افتخار بى همتا و براى عرض ادب به ساحت مقدس حضرت بقيه اللَّه لازم دانستند ساختمان حسينيه مجلل و باشكوه كه جلوه گر معجزه نمائى آن حضرت باشد بنا نمايند تا آن نور ديده اهل ايمان به آستان تابناك جد گرامى خود حضرت سيدالشهداء عليه السلام اهداء نمايد اميد است اين خدمت ناچيز قبول حضرتشان باشد و به يادگار معجزه امام زمان براى قرون و اعصار بماند.

و سنگسر به نام نامى حضرت مهدى منتظر (ارواحنا فداه) مهدى شهر ناميده شود. «ان شاءاللَّه تعالى».

خاطره نگارنده (از مهدى شهر)

نگارنده گويد: در ماه رمضان 1367 قمرى براى تبليغ به شهميرزاد واقع در يك فرسخى (6 كيلومترى) مهدى شهر كه در آن وقت

معروف به سنگسر بود رفته بودم و در آن موقع هشتاد درصد (80 درصد) مردم آنجا منحرف و پيروى مرام سخيف و كثيف باب و بهاء بودند و در شهميرزاد هم چندين خانواده از آنان بودند پس همه روز بر عليه آنان سخنرانى كرده و بدعتها و انحرافات آنان را فاش نموده و تبليغ مى نمودم و آنها ناچار مبلغى براى مناظره با من از محفل خود خواستند و وى كه مرد سالخورده اى بود و مى گفت كرارا به حيفا وعكا رفته ام بحمداللَّه و فضله در يك مجلس مباحثه و مناظره محكوم شده و عده اى ازآنها برگشته و يا در مرامشان متزلزل شدند و پس از ماه رمضان كه عازم مراجعت گرديدم و عده اى بسيار براى مشايعتم آمدند و چون از شهميرزاد خارج و به سنگسر (مهدى شهر) رسيدم جماعتى به استقبال آمده و مرا به گرمى از ماشين پياده نموده و به منزلى بردند و مى گفتند شما يك ماه در شهميرزاد افاضه نموده يك شب هم به ما مى رسد.

پس از ورود به منزل آنان و وضع آنجا و قيافه آنها ناگهان ملهم شدم كه شايد اينها بهائى و منحرف از اسلام باشند و نقشه اى براى كشتن من داشته باشند وحشت عجيبى به من دست داد تفال به قرآن مجيد زدم تا مطلب برايم روشن گردد پس چون قرآن را گشودم اين آيه آمد «ان الملاء يأتمرون بك ليقتولك» به تحقيق كه اين گروه نسبت به تو سوء قصد دارند و نقشه مى كشند كه تو را بكشند. پس فورا از آن محفل بيرون آمده و فرار را برقرار اختيار نموده و خود را به خدا و حضرت

ولى اللَّه اعظم روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء سپرده و به راه آهن سمنان آمده و با وسيله قطار به مشهد رسانيدم و از حضرت رضا عليه الصلوه والسلام تشرف مكه را خواستم پس من حيث لا يحتسب موفق و مشرف در مراجعت به ايران پايم كه در اثر درد كوتاه و مرحوم دكتر علوى كه طبيب معالجم بود و مى گفت پايت بايد عمل جراحى شود چون استخوان پاى سياه و 70 درصد حتما از ساق بريده و يا سى درصد كوتاه خواهد شد در اثر توسل به باب الحوائج الى اللَّه حضرت موسى ابن جعفر عليهماالسلام شفا يافت.

و داستان سنگسر هم قبل از آمدن مرحوم آيت اللَّه زيارتى بسنگسر (مهدى شهر) بوده است و الحمدلله على العافيه و التوفيق.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

زين الديني اراكي، عطاءالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد عطاءالله زين الدينى بن السيد العلام و الحجه الاسلام حاج سيد عنايت الله زين الدينى موسوى كه سى و چهار پشت فاصله تا حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام دارند از فضلاء دانشمندان اراك داراى حسب و نسب عالى مى باشند در سال 1308 شمسى در شهرستان اراك متولد شده و پس از خواندن دروس ابتدائى و ادبيات را خدمت آشيخ قنبر رفيعى و آقاى حاج سيد اسمعيل به قم مهاجرت نموده و قسمتى از ادبيات را هم از مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم نحوى فراگرفته و سطوح را از مرحوم آيت الله امام خمينى و آيت الله سلطانى و بعض ديگر استفاده نموده و در امتحاناتى كه از طرف آيت الله العظمى بروجردى تشكيل مى شد شركت نموده و مورد قبول و تشويق آيت الله واقع و پس از تكميل سطوح به درس معظم له حاضر شده و از

محضر آيات عظامى چون آيت الله العظمى گلپايگانى و آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى و بعضى ديگر استفاده نموده و به دريافت اجازه روايتى و غيره از آيات عظام نجف و قم گرديده است.

آثار قلمى ايشان دراسات و تقريرات دروس اساتيد قم مى باشد در فقه و اصول و نيز قسمتى از مباحث اخلاقى را به رشته تحرير آورده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ساروي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1351 ق)، فقيه، عالم دينى و زاهد. وى در نجف از شاگردان علامه ملا محمدكاظم خراسانى بود. سپس به زادگاهش بازگشت در سارى رياست و مرجعيت امور دينى را بر عهده داشت. از آثارش: «تقريرات» استادش در فقه و اصول، و از آن جمله «التحفه الغرويه»، در فوائد قرآنيه، تجويد فارسى، مى باشد.[1]

سيد حسن بن سيد محمد بن سيد اسماعيل ساروى عالمى فقيه و فاضلى پرهيزكار از شاگردان علامه خراسانى صاحب (كفايه) بوده و در سارى رياست تامه و مرجعيت عامه داشته و در حدود 1351 ق وفات نموده است داراى آثارى از تقريرات استادش و غيره بنام (التحفة الغرويه) در فوائد قرآنيه بوده است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (458/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 434/14)، گنجينه ى دانشمندان (270 -269 /5).

ساروي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن محمد مازندرانى از بزرگان عصر خود و فحول علماء و اكابر فقهاء از شاگردان سيد ابراهيم قزوينى صاحب (الضوابط) در كربلا بوده و در نجف از محضر صاحب جواهر استفاده نموده و با سيد كاظم رشتى مناظره نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساعاتي، فاطمه

قرن:8

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن هفتم و هشتم هجرى، از زنان فقيه. وى دختر احمد بن على ساعاتى (690 ق) صاحب كتاب البديع در اصول فقه و مجمع البحرين در فقه و از خانواده علم و دانش و اصلا خراسانى بود محمد بن على بن رستم (580 ق) عالم مكانيك و ساعت ساز بود و به همين دليل او و خاندانش به ساعاتى معروف شدند. فاطمه نزد پدرش فقه آموخت و در اين علم مهارت يافت و مجمع البحرين را به خط تعليق خوش نوشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعلام النساء، 29 / 4؛ خيرات حسان، 10 -9 / 4؛ دايرةالمعارف فارسى، 19 / 1.

سامت قزويني، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321- ز 1362 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. وى در قزوين متولد شد. پس از تحصيل مقدمات در قزوين به قم رفت و مدت پنج سال در آن شهر نزد استادانى چون آيت اللَّه شيخ يحيى مفيدى و آيت اللَّه شيخ ميرزا ابوالفضل زاهدى و آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى تلمذ كرد. پس از آن به نجف سفر كرد و حدود ده سال از محضر آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى در فقه و از آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى در اصول و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه شيخ محمدحسين اصفهانى استفاده نمود. در سال 1362 ق به قزوين مراجعت نمود و به خدمات دينى و اقامه نماز جماعت در مسجد ملا باشى و تدريس فقه و اصول پرداخت. وى از آيت اللَّه اصفهانى داراى اجازه ى اجتهاد و روايت بود. از آثارش: «تقريرات» مباحث آيت اللَّه اصفهانى، در طهارت و بيع و حج؛ «تقريرات» اصول آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى يكدوره ى كامل؛ «تقريرات» مباحث

فقه ميرزا ابوالحسن مشكينى در «صلاه» و مباحث اصول در «حجيت ظن» و «اصل برائت»؛ «تقريرات» مباحث فقه آيت اللَّه نايينى، در «خيارات»؛ «تقريرات» آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى، در «غصب» و «قضاء» و «زكوه».[1]

ميرزا عبدالرحيم بن العالم الجليل والفاضل الجميل ميرزا حسن از احفاد ملا محمد رفيع الدين واعظ قزوينى صاحب (كتاب ابواب الجنان) در مواعظ و اخلاق متوفى 1089 ق مى باشد.

معظم له از علماء و ائمه جماعت محترم معاصر قزوين و دانشمندان بنام آن سامانست. وى در ماه ربيع الثانى 1321 ق در شهرستان قزوين متولد شده و پس از رشد مدت پنج سال در قزوين تحصيل و بعد از آن به قم مسافرت نموده و مدت پنج سال در قم توقف و از محاضر آيات و مدرسين حوزه مانند آيت اللَّه آقا شيخ يحيى مفيدى و آيت اللَّه حاج شيخ ميرزا ابوالفضل زاهدى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و حدود ده سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى فقها و آيت اللَّه عراقى آقا ضياءالدين اصولا و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه حاج آقا شيخ محمد حسين اصفهانى استفاده نموده و در سال 1362 قمرى مراجعت به قزوين و تا هم اكنون به خدمات دينى و اقامه نماز جماعت در مسجد سلطانى و مسجد ملاباشى و تدريس فقه و اصول و غير ذلك اشتغال دارد. و داراى اجازات روايتى و اجتهادى و غيره از مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و غيره مى باشد.

آثار علمى ايشان از اين قرار است 1- تقريرات مباحث مرحوم آيت اللَّه اصفهانى در طهارت و بيع و حج 2- تقريرات اصول

مرحوم آقا ضياءالدين عراقى يك دوره كامل 3- تقريرات مباحث فقه مرحوم ميرزا ابوالحسن مشكينى در صلوة و نيز اصول ايشان در حجية ظن و اصل برائت.

4- تقريرات مباحث فقه مرحوم نائينى در خيارات.

5- تقريرات مباحث فقه مرحوم آقا ضياء عراقى در غصب و قضاء و زكوة و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (162 -161 /6).

ساوجي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد ساوجى از مشاهير علماء و فقهاء عصر خود بوده و فاضل مراغى در (المآثر والاثار) ص 163 او را با عظمت ياد كرده و گفته كه او از شاگردان علامه نراقى و ميرزا مسيح تهرانى بوده و در 1305 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساوجي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن ساوجى از علماء اتقياء و افاضل بزرگوار و معروف به شيخ آغا بزرگ ساوجى از تلامذه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج ميرزا حسين خليلى و مدرسين بزرگ مدرسه مروى تهران بوده كه جماعتى از اعلام معاصر تهران خدمت وى تلمذ نموده است وى در 9 شوال 1357 قمرى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساوجي، نظام الدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1038 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، رجالى و رياضيدان. اهل ساوه و از شاگردان شيخ بهائى بود، پس از مرگ پدرش تحت نظر شيخ بهائى تربيت يافت. پس از درگذشت استادش، در دربار صفويه زندگى كرد. در 1033 ق سفرى به عتبات عاليات نمود. ساوجى به امر شاه عباس صفوى كتاب «جامع عباسى» استادش شيخ بهائى را، كه تا باب حج تأليف شده بود، تكميل كرد و «تحفه ى عباسى»، در فضائل و مناقب را در تتميم «جامع عباسى» نگاشت. او پس از عزل ملا خليل قزوينى، از مدرسى حضرت عبدالعظيم (ع)، عهده دار تدريس در بقعه ى عبدالعظيم حسنى شد و اندكى پس از درگذشت شاه عباس (1038 ق)، در شهر رى درگذشت. از ديگر آثارش: «زينةالمجالس»، به شيوه ى «كشكول» استادش شيخ بهائى، «نظام الاقوال»، در شناخت رجال، «الصحيح العباسى»؛ رساله اى در «وجوب نماز جمعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (253 -252/ 9)، الذريعه (191/ 24 ،15/ 15 ،95/ 12 ،452 ،340/ 3)، رياض العلماء (243 -242/ 5)، ريحانه (204 -203/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 618/ 11)، الكنى والالقاب (257/ 3)، لغت نامه (ذيل/ نظام الدين ساوجى)، معجم المؤلفين (250/ 9)، هديةالاحباب (257).

ساوئي، محمدابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدابراهيم بن على اكبر ساوئى عالمى جليل و فقيهى متقى از شاگردان علامه ميرزا محمدحسن آشتيانى در تهران بوده و در ساوه به وظائف روحى و دينى اشتغال داشته تا در سال 1326 قمرى وفات و حمل به قم شده و در قبرستان شيخان مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبحاني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ جعفر بن العلامه الزاهد حاج شيخ محمدحسين سبحانى تبريزى از اساتيد بنام و فضلاء بلا كلام و مدرسين والامقام حوزه علميه قم است كه در فروردين ماه 1308 شمسى در تبريز متولد شده و در مهد علم و فضيلت تربيت يافته و مقدمات و سطوح را در مدت 5 سال در تبريز خوانده و در سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده و در مدت دو سال بقيه سطوح را خوانده و به درس و بحث آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و دراسات و تقريرات آن دو بزرگوار را به رشته تحرير آورده و در خلال آن از آيات عظام ديگر حوزه استفاده نموده و فلسفه و معقول را از علامه طباطبائى فراگرفته و جلد اول اصول فلسفه را به امر استادش علامه به عربى ترجمه و منتشر نموده است.

استاد سبحانى حوزه درس بخصوصى دارند و در تربيت و پرورش طلاب و فضلاء روش مخصوصى دارند و از روز تاسيس دارالتبليغ اسلامى قم در رشته هاى تفسير و عقايد و رجال در آن مهد بزرگ اسلامى به تدريس پرداخته اند و نيز از روز نخستين مجله وزين و ارزنده (درسهائى از مكتب اسلام) از مؤسسين آن و جزو هيئت تحريريه آن بوده و در هر شماره از اين

مجله علمى و دينى (كه ارگان رسمى حوزه علميه قم) است علاوه بر مقاله مخصوصى كه به نام وى چاپ مى شود و مقاله ديگر يكى پيرامون تفسير قرآن و ديگرى پاسخ به سوالات علمى خوانندگان مى نويسد گذشته از مقالات مذكوره آثار علمى ديگرى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

1- اصول فلسفه كه در نجف اشرف طبع شده.

2- تهذيب الاصول در سه مجلد تقريرات يكى از اساتيد عالى مقام خود كه در قم به طبع رسيده.

3- مفاهيم القرآن كه در دست انتشار است.

4- فروغ ابديت در دو جلد در زندگى پيامبر عاليقدر اسلام كه از مدارك صحيح اسلامى با تجزيه و تحليل كامل نوشته شده است.

5- رسالت جهانى پيامبران در نبوت عامه.

6- قرآن و معارف عقلى تفسير سوره حديد.

7- مرزهاى اعجاز، ترجمه بخش اعجاز قرآن تفسير (البيان).

8- تفسير صحيح آيات مشكله قرآن.

9- سيستم اخلاقى اسلام تفسير سوره حجرات.

10- رمز پيروزى به عنوان اخلاق براى جوانان نوشته و مكرر به طبع رسيده است.

11- سرچشمه هستى در توحيد.

12- داروينسم شرح نظريه تكامل انواع (ترانسفورميسم) مكرر چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سبحاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين خيابانى سبحانى از علماء مبرز و معاصر تبريز بودند كه در فضل و دانش و تقوى و پرهيزكارى و خشيت و خداترسى نمونه محيط خود بود.

وى در شب نوزدهم ماه رمضان 1299 ق در شهرستان تبريز بدنيا آمده و والده موسومه به شهر بانو دختر مرحوم (اسماعيل ميرزا) فرزند مرحوم (فتحعلى شاه) قاجار بود. پس از دوران كودكى و آموزش و ادبيات فارسى و قسمتى از مقدمات عربى روى عشق فطرى كه به تحصيل معارف اسلامى داشت تصميم به ادامه تحصيل

گرفت. نجوم و حساب استدلالى را نزد مرحوم (ميرزا على) منجم و سطوح عالى فقه و اصول را نزد مرحوم آيه الله انگجى و شرح (اشارات) مرحوم خواجه را نزد فيلسوف دوران خود مرحوم شيخ حسين قراجه داغى كه بيك واسطه از شاگردان ميرزاى جلوه بود فراگرفت و براى تكميل معارف در سال 1327 ق رهسپار نجف اشرف و 11 سال تمام از محضر اساتيد آن دانشگاه بزرگ شيعه مانند مرحوم آيه الله سيد محمد كاظم يزدى و آيه الله شريعت اصفهانى و محقق عاليقدر آيه الله آقا ضياء الدين عراقى استفاده ها نموده و از هر گلشنى گلى چيده. آنگاه با كسب اجازه از محضر اساتيد و دريافت عاليترين اجازه هاى اجتهاد كه قسمتى از آنها را مرحوم حاج ميرزا على خيابانى در كتاب علماء معاصر آورده است. در سال 1339 ق مراجعت به ايران و تبريز نموده و پس از بازگشت به وطن به امر تدريس و تربيت محصلين و تأليف و تصنيف پرداخته و آثار گرانبهائى كه هر كدام روشنگر مقام عملى و فضلى اوست بيادگار گذارد و ما برخى از آنها را در اينجا يادآور مى شويم:

1- حاشيه بر كفايه الاصول. 2- يكدوره صلوه استدلالى. 3- خيارات. 4- حاشيه بر رسائل و غيره كه همه آنها با خط بسيار زيباى خودش موجود است.

مرحوم آيه الله خيابانى در خلق و حلم و تواضع و فروتنى و زهد و تقوا در ميان علماء و بزرگان شهر تبريز ضرب المثل بود طرز زندگى و نحوه معاشرت شيوه سخن گفتن او انسان را بياد خدا افكنده در افراد مستعد اثر عميق و انقلاب خاصى بوجود مى آورد.

اين عالم ربانى

در روز يازدهم شوال 1392 ق دعوت حق را لبيك گفت و طى مراسم با شكوهى در جوار حضرت فاطمه معصومه بخاك سپرده شد.

تاليفات و آثار ارزنده او را مرحوم علامه تهرانى در الذريعه و مرحوم حاج ميرزا على خيابانى در علماء معاصر ياد كرده است.

از باقيات الصالحات آن بزرگوار فرزند ارجمند ايشان جناب حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ جعفر سبحانى تبريزى است كه از مدرسين بنام حوزه علميه قم مى باشد و ترجمه اش در صفحه 171 از جلد دوم اين گنجينه گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سبذموني بخاري، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(340 -258 ق)، فقيه حنفى، مورخ و محدث. در روستاى سبذمون بخارا متولد شد. در جستجوى حديث به خراسان و عراق و حجاز سفر كرد. ابن اثير او را از محدثان غير ثقه به حساب آورده است. از آثارش: كتاب «مسند ابى حنيفه»؛ و كتاب «كشف الآثار» در مناقب ابى حنيفه كه آن را بر چهارصد نويسنده املا كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (264 -263 /4)، ريحانه (113 /1)، كشف الظنون (1837 ،1485)، معجم المؤلفين (145 /6)، هدية العارفين (445 /1).

سبزواري، محمد ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1291- ح 1360 ق)، عالم دينى، فقيه، رياضيدان و شاعر. وى نوه ى دخترى حكيم سبزوارى است. معقول را نزد جد مادرى خود، ملا محمد سبزوارى، و منقول را از علامه ميرزا حسين سبزوارى و رياضيات و طب را از افتخارالحكماء اسماعيل تهرانى فراگرفت. از آثارش: «اصول الفقه» و شرح آن به نظم؛ «منظومه ى حساب»، و شرح آن؛ شرح «دعاى كميل»، به عربى و فارسى؛ شرح «دعاى سمات»؛ شرح «دعاى ابى حمزه»؛ «ديوان» شعر فارسى، حدود هشت هزار بيت، در عرفان و اخلاق مصائب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (16/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 18 -17 /14)، فرهنگ سخنوران (58)، گنجينه ى دانشمندان (305/5).

سبزواري، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1312 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. او ساكن قوشتنگ، از توابع سبزوار بود. مدتى طولانى در محضر شيخ انصارى تلمذ كرد و «تقريرات» فقه و اصول استادش را در چهار مجلد نگاشت. در زمينه ى اصول، مجلدى كامل، در مباحث «الفاظ» و «اجتهاد» و «تقليد» و «حجيت ظن» و «استصحاب»، و در فقه سه مجلد، اولى در «صلاه» تا آخر «سجود» و «روزه» و دومى در «خلل الصلاه» و «وقف» و «اجاره» و «رهن» و سومى در «احياء موات» و «تجارت» از آثار اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 265/14)، گنجينه ى دانشمندان (307/5).

سبزواري، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدجواد سومين فرزند آيت اللَّه فقيه سبزوارى از فضلاء و علماء معاصر مشهد مى باشند.

وى در بيست و هفتم 1349 ق در شهر مقدس مشهد متولد و پس از دوران طفوليت و كودكى دوره تحصيلات ابتدائى را در مدرسه مباركه محمديه سعادت تكميل و سپس ادبيات را نزد آقاى اديب نيشابورى و سايرين كسب نموده و سطح فقه را از محضر حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا احمد مدرس يزدى رحمه اللَّه فراگرفته و رسائل و مكاسب و دوره كفايه را نزد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى خوانده و حكمت و فلسفه را نزد مرحوم حجةالاسلام آقاى حاج شيخ محمدرضا كلباسى تكميل نموده و دوره خارج فقه و اصول را نزد والدشان به اتمام رسانيده تا به دريافت اجازه اجتهاد از معظم له نائل گرديده و به تدريس فقه و اصول و اقامه جماعت در ظهرها در سالن باغ رضوان در كنار مزار والدشان و شبها در مسجد حاج حكيم خيابان طبرسى اقامه جماعت دارند و فعلا از

مدرسين ممتاز مشهد مى باشند و به تدريس كفايه و مكاسب اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1212 ق)، عالم و شاعر، متخلص به اسرار. پدر و جدش همه در سبزوار اهل ثروت و شهرت و اعتبار و مردمانى خير و نيكوكار بودند. وى در دوران ناصرالدين شاه قاجار، مانند ملاصدرا در عهد شاه عباس بود. صاحب المآثر و الآثار مى گويد: «در اين مائه گذشته حكمت و معقول را اين مرد فرد به همان طور تاسيس كرد كه شيخ مرتضى انصارى فقه و اصول را». در هفت هشت سالگى شروع به خواندن صرف و نحو نمود. پدرش در ايام سفر حج، در شيراز درگذشت. بنا به وصيت پدر حاج ملا حسين سبزوارى كه از بستگان نزديك او بود، تربيتش را به عهده گرفت و او را به مشهد برد. در آنجا ادبيات، فقه، اصول، منطق و فلسفه و رياضيات را آموخت. بعد از ده سال به اصفهان رفت و از آخوند ملا اسمعيل، واحدالعين، حكمت، و نزد آقا محمدعلى نجفى، فقه را فراگرفت. در مدت اقامت در اصفهان به فرائض و نوافل مشغول بود و محاوره و گفتگوهايى باكشيشى مسيحى كرد. سپس به خراسان بازگشت و مدت پنج سال به تدريس حكمت و فقه و اصول در مشهد پرداخت. در 1250 ق در سفر حج همسرش را از دست داد و پس از بازگشت، حدود سه سال، در اطاق يكى از طلاب، به نام ملا محمد عارف، كه خادم مدرسه نيز بود اقامت گزيد، و با دختر وى ازدواج كرد. به سبزوار بازگشت و مجلس درس تشكيل داد. بزودى آوازه علمى او به

نقاط مختلف رسيد و از داخل و خارج كشور طالبان فلسفه و حكمت به محضر درس وى روى آوردند از آن جمله اند: شيخ ابراهيم تهرانى معروف به شيخ معلم، شيخ احمد مياميه ئى، سيد احمد اديب پيشاورى، ميرزا اسداللَّه سبزوارى، ميرزا اسماعيل افتخار الحكماء طالقانى، ملا اسماعيل سبزوارى. حاج ملاهادى، شعر فارسى و عربى را به روانى و نهايت سلامت مى سرود. از ويژگيهاى آثار وى شرح و تفسير آثار ملاصدرا و روشن كردن نكات مبهم عقايد اوست. در سبزوار درگذشت و همان جا دفن شد. آثار به جا مانده از او: «اسرار الحكم»، نيز مى گويند؛ «اسرار العباده»، در فقه؛ «الجبر و الاختيار»؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ حاشيه «زبده الاصول» شيخ بهايى؛ حاشيه «شرح سيوطى» بر «الفيه» ابن مالك؛ حاشيه ى «شواهد الربوبيه ى» ملاصدرا، كه در حواشى خود آن كتاب چاپ شده؛ حاشيه بر «مبدا و معاد» ملاصدرا، كه در حواشى خود آن كتاب چاپ شده است؛ شرح «مثنوى» ملاى رومى؛ حاشيه «مفتاح/ مفاتيح الغيب»، كه در حاشيه خود «مفاتيح» چاپ شده است؛ «ديوان» شعر، به فارسى؛ شرح «غرر الفرائد» و «هدايه المسترشدين».[1]

حاج ملا هادى سبزوارى (و. سبزوار 1212- ف. 1289 ه.ق) متخلص به اسرار پسر حاج محمد سبزوارى از دانشمندان بزرگ و حكماى عصر خود بود. نخست در مشهد و سپس در اصفهان حكمت، فقه، اصول و كلام آموخت. معروف ترين تأليف او منظومه و شرح آن دو منطق و حكمت است در دو قسمت كه قسمت اول آن «اللالى المنتظمه» و قسمت دوم «غررالفرائد» نام دارد و هر دو در يك جلد چاپ شده و به نام شرح منظومه مشهور است. شيخ به فارسى نيز «اسرارالحكم» را نوشته است

كه در حكمت الهى است و همچنين حواشى متعددى بر شواهد الربوبية و ساير مصنفات ملاصدرا تحشيه كرده و ضمناً به تخلص «اسرار» غزليات حكمى و مايل به تصوف سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (38/9)، اعيان الشيعه (234/10)، تاريخ ادبيات ايران، براون (287/4)، تاريخ ادبيات در ايران (322 ،187 /5)، تاريخ فلاسفه ايران (576 -565)، حديقه الشعراء (128 -127 /1)، دايرةالمعارف فارسى (3228/2)، الذريعه (292/26 ،98 ،55/14 ،256 -255 ،179/13 ،72/9 ،214 ،191 ،144/6 ،44/2)، رياض العارفين (241)، ريحانه (427 -422 /2)، شرح حال رجال (326/5)، طرائق الحقائق (466 -465 /3)، فلاسفه ى شيعه (261 -251)، گنجينه ى دانشمندان (310 -308 /5)، لغت نامه (ذيل/ هادى)، المآثر و الآثار (147 -146)، مؤلفين كتب چاپى (737 -731 /6)، معجم المؤلفين (127/13)، مكارم الآثار (469 -450 /2)، يادگار (س 1، ش 3، ص 48 -43).

سبط الشيخ انصاري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در نجف از دخترزاده ى شيخ انصارى به دنيا آمد. سطوح را نزد آيت اللَّه خويى و آيت اللَّه شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه سيد على نورى و ميرزا محمد عراقى و حاج شيخ غلام على قمى فراگرفت. آنگاه به محضر درس آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمدكاظم شيرازى و بويژه آيت اللَّه اصفهانى راه يافت و به مدارج عاليه علم و كمال رسيد و از آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه عراقى و حاج سيد عبدالحسين شرف الدين و حاج شيخ محمدرضا معزى دزفولى و محدث قمى اجازه ى اجتهاد و روايت گرفت. وى داراى تاليفات و حواشى بسيارى بر «مكاسب» شيخ انصارى و غيره مى باشد.[1]

حاج سيد محمدعلى بن العالم الجليل حاج سيد محمد نبى بن

العالم العلام حاج سيد موسى آقا ميرى بن السيد اسمعيل بن العلامه مير عبدالباقى دزفولى معروف بسبط از علماء ابرار و دانشمندان اخيار معاصر تهرانست كه بمكارم اخلاق و محاسن آداب متصف و به بزرگوارى و اصالت معروفست. وى در ربيع الثانى سال 1330 قمرى در نجف اشرف از دختر زاده شيخ انصارى علويه بى بى خديجه متولد گرديد و چون از سطوح نزد آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد على كاظمينى و مرحوم آيت اللَّه سيد على نورى و ميرزا محمد عراقى و حاج شيخ غلامعلى قمى فارغ شد از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد كاظم شيرازى و بالاخص آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و در سال 1357 قمرى مهاجرت به ايران و در تهران رحل اقامت افكنده و در مدرسه علميه مروى بتدريس فقه و اصول پرداخته و هم در مسجد مروى به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارند.

داراى تأليفات و حواشى عديده اى بر مكاسب شيخ و غيره ميباشند و از مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين شرف الدين و آيت اللَّه حاج شيخ محمد رضا معزى دزفولى و مرحوم محدث قمى حاج شيخ عباس اجازات روايتى و اجتهاد دارند.

مرحوم والدش از علماء كرام و شاگردان علامه يزدى بوده چنانچه جدش آيت اللَّه حاج سيد موسى نيز از اجله علماء و پارساى بتمام معنى و وارسته از هر جهت بوده در حدود 1260 قمرى از دزفول مهاجرت به نجف و نزد بزرگان آنجا تلمذ نموده و در سال 1322 قمرى در سن

نود سالگى وفات نموده و در پائين مقبره جد امى خويش جناب شيخنا الانصارى در دالان قبلى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (476 -475 /4).

سبط الشيخ دزفولي نجفي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1280 ق)، فقيه، مدرس و زاهد. در نجف اشرف متولد شد. پس از فراغ از مقدمات چند سالى از محضر پدرش و ميرزاى بزرگ شيرازى استفاده نمود و پس از فوت ايشان از محضر علامه خراسانى بهره مند گرديد تا به مقام اجتهاد رسيد. در 1353 ق به زيارت مشهد رضوى مشرف شد و به سبب اصرار گروهى در آنجا ساكن گرديد و به تدريس پرداخت. وى در همان شهر درگذشت و در جوار مرقد امام رضا (ع) به خاك سپرده شد. از آثارش: حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى، حاشيه بر «مكاسب»؛ حاشيه بر «كفايه الاصول».[1]

سيد احمد بن العلامه الورع حاج سيد محمدطاهر بن السيد العلامه السيد اسماعيل آغا ميرى دزفولى نجفى از اجله علماء و فقهاء اماميه جامع فروع و اصول كه به زهد و تقوا آراسته بوده.

در اواخر سال 1280 قمرى در نجف اشرف متولد شده و پس از فراغ از مقدمات چند سالى از محضر مجدد شيرازى و والد ماجدش استفاده نموده و پس از فوت ايشان از محضر مرحوم علامه خراسانى بهره مند گرديده تا به مقام شامخ اجتهاد رسيده است.

وى در سال 1353 قمرى به زيارت حضرت رضا عليه السلام مشرف شد و به سبب اصرار جمعى در آنجا اقامت و به تدريس پرداخته تا در روز بيست و ششم ربيع الثانى 1355 قمرى بدرود حيات گفته و در جوار حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام مدفون گرديد.

آثار علمى او از اينقرار است:

1-

حاشيه بر رسائل شيخ

2- حاشيه بر مكاسب

3- حاشيه بر كفايةالاصول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (144/5).

سبط الشيخ، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1327 ق)، عالم دينى، فقيه و نويسنده. چون مادرش دخترزاده ى شيخ انصارى است به سبط الشيخ معروف بود. او از سادات آقا ميرى است چون جد بزرگش سيد حسين مشهور به آقا مير بوده است. در نجف متولد شد. پس از فراغت از مقدمات، سطوح را در كربلا نزد آيت اللَّه شيخ يوسف بيارجمندى و آيت اللَّه شيخ محمد بايگى تربتى فراگرفت. آنگاه به تهران آمد و تا پايان عمر در تهران زيست. او به فضل و ادب و كمالات نفسانى متصف بود. وى در كنار فقه، اصول، در زبان انگليسى نيز تسلط كامل داشت و زبان دانى ماهر به حساب مى آمد. از آثار وى كتاب «شيعه در اسلام» است، در مبحث امامت، به فارسى، در دو جلد به چاپ رسيده. از ديگر آثارش: كتاب «الرضا من آل محمد فى حياه الامام الرضا (ع)» است كه در 1377 ق از تاليف آن فارغ شده است؛ پاورقى بر ترجمه «شرح نهج البلاغه».[1]

سيد موسى بن العالم العلام حاج سيد محمد نبى ابن العالم العامل حاج سيد موسى آقا ميرى دزفولى از علماء ابرار تهران و برادر ارجمند مترجم فوق الذكر ما مى باشند. در سال 1327 قمرى در نجف اشرف تولد يافته و پس از فراغت از اوليات سطوح را در كربلا نزد آيت اللَّه حاج شيخ يوسف بيارجمندى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد بايگى تربتى فراگرفته و به ايران مهاجرت و در تهران اقامت و بتأليف و تصنيف پرداخته تا بدرود حيات گفته و برادر گرامى و دوستان خود را براى هميشه

داغدار نموده است.

آثار ارزنده وى از اين قرار است 1- شيعه در اسلام در دو بخش كه بچاپ رسيده

2- الرضا من آل محمد در شرح حالات حضرت امام رضا عليه السلام.

3- پاورقى بر ترجمه شرح نهج البلاغه.

شرح احوال نياكان اين دو برادر در كتاب زندگانى شيخ انصارى و كتب تراجم و رجال ديگر مسطور و مذكور است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (272/14)، گنجينه ى دانشمندان (477 -476 /4)، مؤلفين كتب چاپى (338/6).

ستوده، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1340 ق)، مدرس و عالم. وى در اراك متولد شد و پس از خواندن مقدمات و سطوح، در اراك، به قم مهاجرت كرد و سطوح عالى را از مدرسين قم فراگرفت و در درس آيت اللَّه بروجردى شركت كرده و هم از محضر آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه خوانسارى در مباحث فقهى و كلامى استفاده نمود و به تدريس سطوح نهايى پرداخت. سپس در مسجد رضائى قم اقامه جماعت مى نمود و به خدمات دينى مى پرداخت. از آثار وى: «تقريرات» درس آيت اللَّه بروجردى؛ «تقريرات» بحث آيت اللَّه محقق داماد؛ تنظيم و ترتيب قسمتى از «جامع الاحاديث» آيت اللَّه بروجردى.[1]

آقاى حاج شيخ محمدتقى بن العلم العلام و الحجه الاسلام آقاى قاضى رحمت الله عراقى (كه داراى مكارم اخلاق و فضائل انسانى بوده اند).

از فضلاء بنام و علماء عظام و مدرسين كرام حوزه علميه قم كه به فضل و تقوا موصوف و به علم و كمال معروف مى باشند، ولادتش در سال 1340 قمرى در اراك واقع شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح اولى در اراك در سال 1326 شمسى مهاجرت به قم كرده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگوار قم فراگرفته و در درس تحليلى آيت الله محقق

يزدى و بالغ بر 14 سال در درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و هم از محضر آيت الله العظمى گلپايگانى و آيت الله العظمى خونسارى استفاده مباحث فقه و كلام نموده و به تدريس سطوح نهائى پرداخته و اكنون در مسجد رضائى قم اقامه جماعت نموده و به خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

آثار علمى ايشان از اين قرار است:

1- تقريرات درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى.

2- تقريرات بحث مرحوم آيت الله محقق داماد.

3- تنظيم و ترتيب قسمتى از جامع الاحاديث آيت الله العظمى بروجردى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (173/2).

سجادي جزي،محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم سيد ابوتراب معروف به آقا معلم متولد سال 1275 ه. ش كه پس از طى مراحل تحصيلى اوليه درگز و در محضر مرحوم والد خويش باصفهان به حوزه هاى علمى و تدريسى زمان خويش مراجعه و در مدارس نيم آورد و ملا عبدالله وجده كوچك و كاسه گران از محضراساتيدى هم چون حاج ملاعلى نجف آبادى- حاج مرتضى فشاركى- آقا سيد مهدى درچه اى- و حاج شيخ على اكبر عالم حبيب آبادى دروس مقدمات سطح و خارج فقه و اصول را طى و پس از اخذ اجازه اجتهاد از مرحوم آيت الله سيد حسن مديسه اى به خدمات علمى و اجتماعى و دينى خويش بصورت وعظ- خطابه و اقامه جماعت در مسجد آقا يوسف و جامع گز و مسجد باب الدشت اصفهان مشغول و نسبت به ترويج دين حنيف و تبليغات اسلامى مشغول و در امور حسبيه و امور ثبتى و اجراى احكام اسلامى در منطقه برخوار مشغول و در سال 1344 ه . ش در سن 69 سالگى وفات و در تخت فولاد تكيه

ملك محل گلزار شهداى فعلى در اصفهان با تشييع و بدرقه دوستان و امت مسلمان بخاك سپرده شدند خداوند روح آن مرحوم را شاد و قرين رحمت فرمايد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

سجادي صدرالعلماء، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محسن صدرالعلماء برادر مرحوم حاج آقا يحيى سجادى از علماء اخيار و دانشمندان ابرار تهران و قبل از مرحوم برادرش در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه امامت مى نمودند. عالمى بزرگوار و خدمتگزار و در قضاء حوائج اخوان و سعى در اصلاح امور مسلمين و مردم نادره دوران بود در فتنه مشروطيت مقتول و جنازه اش از تهران حمل به مشهد مقدس و در دارالسياده مدفون گرديد.

مرحوم آيت اللَّه آشتيانى حاج شيخ مرتضى- ره- براى اين نگارنده و جمعى ديگر فرمودند او را بعد از مردنش در خواب ديدم كه از حرم حضرت رضا عليه السلام بيرون آمده بطرف مقبره اش مى رود متوجه مردن او شدم فورا نزديك رفته سلام كرده او را محكم گرفتم و پرسيدم از حال و وضع او گفت مرا رها كن گفتم به صاحب اين قبر تا نگوئى رها نكنم پس تبسم كرده و گفت فى روح و ريحان و جنه و نعيم و رضوان گفتم با اين مقام حاجت ديگر دارى گفت آرى خدا مرا بدنيا آورده و سعى در قضاء حوائج مؤمنين نمايم كه هيچ چيز باندازه اين عمل ارزش و ثواب ندارد گفتم مرا چگونه مى بينى گفت تو هم همين طور و هر كس متمسك بصاحب اين قبر (حضرت رضا عليه السلام) باشد فى روح و ريحان و جنه و نعيم و رضوان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

سجادي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه حاج آقا يحيى ابن العالم الجليل السيد محمدباقر (صدرالعلماء) سجادى از علماء مبرز و معروف معاصر تهران داراى مقام علم و معنويت و مقامات باطنى و قدس واقعى بوده است سالهاى متمادى در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه بازار تهران كه مركز

اجتماع تجار و اصناف است امامت مى نموده و هر شب بعد از نماز عشاء به منبر رفته و با بيانى قاطع و بليغ تفسير قرآن كريم نموده و موعظه مى كرد.

در منبر بسيار آرام و متين و مودب بود هرگز ديده نشد بدن و يا دست خود را حركت دهد. وى در خاندان علم و ادب پرورش يافته بود زيرا پدران و نياكان او تمامى از علماء و مجتهدين مبرز بودند و با سلسله جليله خاتون آباديها و امام جمعه اى هاى تهران و اصفهان انتساب و بستگى داشت. وكيل مطلق زعيم اعظم و مرجع اعلاء عصرش مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بود و وجوهات تهران را به نجف و حوزه علميه قم بامر مرحوم سيد مى رسانيد. حقا عالمى بود ربانى و دانشمندى سبحانى، منطق و منظرش انسانى را بياد خدا مى آورد بسيار ديده شد كه شبهاى تار عبا بسر كشيده و درب منازل ارامل و ايتام و بينوايان رفته و مانند اجداد كرامش به آنها مساعدت مى نمود. به مرحوم حجةالاسلام و المسلمين آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بافقى اخلاص مخصوصى داشت و هر ماه يكى دوبار براى ديدن او بشهر رى آمده و او را ملاقات مى كرد باين نگارنده ميفرمود افسوس كه دير حاج شيخ را شناختم و در مرگ آن مرحوم بتشييع او شركت كرده و اظهار تأثر مى نمود. در هشتم محرم در سال 1370 ق از دنيا رفته و جنازه اش را با شكوه و جلال حمل به نجف اشرف و در جوار جدش بخاك سپردند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

سجاوندي غزنوي، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 560 ق)، مفسر، قارى، فقيه حنفى، رياضيدان و شاعر. وى از

دانشمندان و عالمان بزرگ قرن ششم هجرى است كه با سلطان سنجر سلجوقى معاصر بود و آثار بسيار ارزشمندى در تفسير و علوم دينى تاليف كرد. وى در سرودن شعر نيز توانا بود، اشعار چندى نيز از وى در تذكره ها نقل است. از جمله آثارش: «انسان عين المعانى» در تفسير و مختصر آن «عين المعانى فى تفسير السبع المثانى»؛ «ذخاير الثمار فى اخبار السيد المختار»؛ «التفسير»؛ «الايضاح فى الوقف و الابتداء»، در مجلدى بزرگ كه دليل تبحر سجاوندى در علم قرآن است؛ «علل القراآت»، در چند مجلد؛ «غرائب القران»، در تفسير لغات مشكل آن؛ «السراجيه» «يا فرائض سجاونديه»، كه شرحهاى بسيارى بر آن نوشته شده و مشهورترين آنها «شرح سيد شريف جرجانى» است؛ «التجنيس»، در حساب و رياضيات. در منابع مختلف، كنيه و لقب او چون نام و نام پدرش محل اختلاف است و به صورتهاى مختلف ابوعبداللَّه، ابوطاهر، مجدالدين و سراج الدين ذكر شده است.[1]

ابوالفضل محمد بن ابويزيد طيفور عزنوى، از دانشمندان علم قرائت در قرن ششم (ف. 560 ه.ق.). از آثار معروف وى كتاب وقوف است در شرح موادر وقف در قرآن، كتاب الوقف و الابتداء در شرح انواع وقف، كتاب الموجز در شرح بعض انوع وقف، كتاب انسان عين المعانى در تفسير سبع المثانى، نسخ همه كتابهاى مذكور در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (48/7)، دايرةالمعارف فارسى (1275 -1274 /1)، الذريعه (31/16)، رياض العارفين (174)، ريحانه (443 -442 /2)، كشف الظنون (1182 ،852 ،353)، الكنى و الالقاب (308/2)، لباب الالباب (283 -282 /1)، لغت نامه (ذيل/ سجاوندى و احمد)، معجم المؤلفين (233/11 ،112/10)، الوافى بالوفيات (178/3)، هديه الاحباب

(148)، هديه العارفين (106/2).

سجاوندي، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن عبدالرشيد (يا محمد بن محمد بن عبدالرشيد) حنفى مكنى به ابوطاهر و ملقب به سراج الدين از بزرگان علما و فقهاى قرن پنجم (ف. حدود 470 ه.ق.). از تأليفات اوست: كتاب «فرائض سجادية» كه چند بار در لندن، كلكته و مصر به طبع رسيده و شروح بسيار بر آن نوشته اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

سجزي بغدادي، ابومحمد دعلج

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 351 -259 ق)، فقيه و محدث. اصل او از سيستان است. محدث بغداد در زمان خود بود. به شهرهاى خراسان و رى و حلوان و بغداد و بصره و كوفه و مكه سفر كرد و حديثها شنيد. از محمد بن عمرو قشمرد نيشابورى و عبداللَّه بن محمد شيرويه و جعفر بن محمد ترك و على بن محمد حكانى قزوينى و هشام بن على سيرافى و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و محمد بن ابراهيم بوشنجى و محمد بن ايوب رازى و على بن حسين بن جنيد رازى و عثمان بن سعيد دارمى و ابومسلم كجى و امام الائمه ابن خزيمه و ديگران حديث روايت كرد. دارقطنى و ابوعلى بن شاذان و احمد بن ابى عمران هروى و استاد ابواسحاق اسفراينى و ابن رزقويه و ابن جميع غسانى و ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. او را در روايت به دريا تشبيه كرده اند. مدت زمانى مجاور مكه شد؛ سپس به بغداد رفت و در آنجا ساكن گرديد. از آنجايى كه تاجر پيشه و داراى اموال بسيار بود، صدقات جاريه و وقفهاى بسيارى بر اهل حديث سيستان و بغداد و مكه نمود و حاكم گويد كه گشاده دست تر از وى نبود. از آثارش: «مسند» يا «المسند

الكبير»، در «الاعلام»، «مسند المقلين» نيز به وى نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (18/3)، تاريخ بغداد (392 -387 /8)، سير النبلاء (35 -30 /16)، معجم المؤلفين (145/4)، وفيات الاعيان (272 -271 /2).

سجستاني، ابوداوود سليمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(275 -202 ق)، حافظ، محدث و فقيه اهل سنت. اصل وى از سيستان بود. به دنبال حديث به گرد شهرها گشت و از خراسانيان و عراقيان و شاميان و جزريان و مصريان و ديگران پانصد هزار حديث نوشت و از آن ميان چهار هزار و هشتصد حديث را انتخاب كرد و اين مجموعه را كتاب «السنن»، كه يكى از «صحاح» ششگانه ى اهل سنت است، نام نهاد. وى از سليمان بن عبدالرحمان دمشقى و احمد بن صالح و ابوالوليد طيالسى و اسحاق بن راهويه و احمد بن حنبل و قتيبه بن سعيد بلخى و على بن مدينى و عبدالرحمان بن مبارك و محمد بن صباح دولابى و على بن جعد و يحيى بن معين و بسيارى ديگر حديث شنيد. ترمذى و سنايى، صاحبان «صحاح»، و ابوحامد احمد اشعرى اصفهانى و احمد بن محمد هروى و حرب بن اسماعيل كرمانى و حسين بن ادريس هروى و عبداللَّه بن احمد اهوازى و عبدالرحمان بن خلاد رامهرمزى و ابوبشر دولابى و محمد بن جعفر فريابى و محمد بن خلف بن مرزبان و ابوعوانه يعقوب اسفراينى و عبداللَّه بن محمد رازى و بسيارى ديگر از روى روايت كرده اند. او در بصره ساكن شد و چندين بار به بغداد رفت و كتاب «السنن» خود را روايت مى كرد و يك بار آن را بر احمد حنبل عرضه كرد و به تاييد وى رساند. ابوداوود

در بصره درگذشت. از آثارش: «السنن» يا «سنن ابى داود»، در دو جزء؛ «المراسيل»، در حديث؛ «البعث»؛ «تسميه الاخوه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (182/3)، تاريخ بغداد (59 -55 /9)، تهذيب التهذيب (156 -153 /4)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 102 -101 /1)، روضات الجنات (78 -77 /4)، ريحانه (95 -94 /7)، سير النبلاء (221 -203 /13)، طبقات الحفاظ (266 -265)، كشف الظنون (1739 ،1462 ،1458 ،1423 ،1418 ،1405 ،1402 ،1387 ،1004 ،760)، الكنى و الالقاب (65 -64 /1)، معجم المؤلفين (256 -255 /4)، الوافى بالوفيات (354 -353 /15)، وفيات الاعيان (405 -404 /2)، هديه الاحباب (15).

سراب تنكابني، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1124 -1040 ق)، فقيه، اصولى، فيلسوف و متكلم امامى. معروف به فاضل سراب. وى با شيخ جعفر قاضى معاصر بود و در محضر علامه ى مجلسى و محقق خوانسارى تلمذ كرد. او از شاگردان محقق سبزوارى در فقه بود. از استادانش مجلسى و سبوزارى اجازه ى روايت داشت. ملا محمدعلى استرآبادى و شيخ على عاملى، نوه ى شهيد ثانى، نيز به وى اجازه دادند. فرزندانش ملا محمد صادق و ملا محمدرضا و همچنين ملا محمد شفيع لاهيجى و سيد محم صادق حسينى و شيخ زين الدين خوانسارى از وى اجازه ى روايت كسب كردند. در اصفهان از دنيا رفت و در محل خاجو در اول تخت پولاد دفن شد. از آثارش: «اثبات الصانع القديم بالبرهان القاطع القويم»؛ «اثبات الواجب»؛ «سفينه النجاه»، در كلام؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ رساله اى در «الاجماع»؛ «حجيه الاخبار»؛ چهار رساله در «وجوب الجمعه»؛ «ضياء القلوب»، در امامت؛ حاشيه بر «مدارك الاحكام»، حاشيه بر «معالم الاصول»؛ حاشيه بر «ذخيره المعاد» محقق سبزوارى؛ حاشيه بر «آيات الاحكام» اردبيلى.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/9)، ايضاح المكنون (24/1)، تذكره القبور (455 -454)، تلامذه العلامه المجلسى (66)، الذريعه (203/12 ،269/6 ،96/1)، روضات الجنات (104 -101 /7)، ريحانه (5/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 673 -671 /12)، فوائد الرضويه (553 -550)، معجم المؤلفين (180/10)، هديه العارفين (312/2).

سرابي مجتهدي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله بن العلامه العلام آيه الله حاج ميرزا على اكبر مجتهد سرابى از علماء بنام معاصر تبريز است كه سالها در حوزه علميه قم از محضر اساتيد استفاده كرده و پس از پايان تحصيلات مراجعت به تبريز و به امامت جماعت و تدريس و ساير خدمات دينى و اجتماعى پرداخته است.

معظم له نسبا عرب مى باشند كه از نجف اشرف مهاجرت به زنجان نموده و تشكيل خانواده در شهر زنجان داده و يكى از آنها مهاجرت به تبريز نموده و در آنجا رحل اقامت افكنده و آثار خيريه از خود باقى گذارده اند.

وى از طرف مادر سبط مرحوم آيه الله حاج ميرزا باقر آقا مجتهد رئيس مطلق تبريز بوده بعد از برادر بزرگش حاج ميرزا جواد آقا و نيز بعد از ايشان رياست مطلقه تبريز با فرزند بزرگ حاج ميرزا باقر آقا مرحوم آيه الله حاج ميرزا حسن آقا مستقر گشته و آن مرحوم در انقلاب مشروطيت چند سال بسراب مسافرت نموده و بعدا دو مرتبه به تبريز مراجعت نموده اند.

ايشان سطح را در تبريز پيش اساتيد بزرگ خوانده و در اواخر سال 1344 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح را خدمت مرحوم آيه الله خونسارى و آيه الله حاج سيد احمد خونسارى و مرحوم آيه الله ميرزا محمد همدانى تلمذ نموده و بدرس خارج آيه الله حايرى شركت

و مدت شش سال از محضر آن مرحوم استفاده كرده و به اجازه اجتهاد نائل و مدتى هم از محضر مرحوم آيه الله حجت كوهكمرى كسب فيض نموده و پس از آن مسافرت به نجف اشرف كرده و مقدارى از محضر آيه الله العظمى اصفهانى بهره مند و به دريافت اجازه اجتهاد از آن حضرت مفتخر و مراجعت به تبريز نموده و تا هم اكنون در آنجا به انجام وظائف دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سرايي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، فقيه و مجتهد. وى در قريه ى سراى تبريز در خانواده اى باتقوا و معنوى به دنيا آمد. در 1343 ق براى تحصيل به تبريز رفت و مقدمات علوم را از محضر اساتيد آنجا فراگرفت. سپس به قم رفت و نزد مدرسين بزرگ آنجا همچون آيت اللَّه نجفى مرعشى و آيت اللَّه لنكرانى و آقا شيخ جواد تبريزى و ديگران به فراگيرى علم و تكميل آن پرداخت. آنگاه به نجف اشرف مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه آقا ميرزا باقر زنجانى بهره ها برد تا به مدارج عاليه علمى و اجتهاد دست يافت و از آيات مذكور اجازه اجتهاد گرفت. پس از بازگشت به وطن، به تدريس و ترويج دين و تبليغ احكام پرداخت. از كارها و آثار ارزنده ى وى بناى منازلى براى علماء و اهل علم؛ و احداث حمام براى روستاهاى محروم؛ و همچنين بحث، مناظره و مجادله حسنه با منحرفين اعتقادى؛ و مسافرت به ممالك مختلف اسلامى براى تبليغ و ارشاد؛ و تربيت مبلغ و طلاب علوم دينى را مى توان نام برد.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (317 -315 /3).

سرائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد سرائى ابن المرحوم حاج محمد رضا از مشاهير علماء و اعاظم دانشمندان معاصر تبريز است. وى در سال 1329 ق در قريه سراى از مضافات تبريز در يكى از خانواده هاى با تقوا و معنويت بدنيا آمده و بنابر اقرار والد ماجده اش در سراسر دوران شيرخوارگى او را با طهارت و وضو شير داده و در پرورش وى سعى بليغ نموده و در سال 1343 ق براى تحصيل به شهرستان تبريز آمده و مقدمات علوم را در محضر اساتيد ارجدار فراگرفته سپس به قم مشرف شده و علوم و فنون مختلفه را از مدرسين بزرگ حوزه علميه مانند حضرت آيه الله العظمى آقاى نجفى مرعشى و آيه الله لنكرانى و مرحوم آقا شيخ جواد تبريزى فرزند آيه الله آقا ميرزا صادق آقا و ديگران استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محاضر آيات عظام حوزه نجف چون مرحوم آيت الله العظمى آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله العظمى حكيم و آيت الله العظمى آقا سيد محمود شاهرودى و آيت الله آقا ميرزا باقر زنجانى بهره مند شده تا به مدارج عاليه علم و كمال و اجتهاد ارتقاء يافته و از آيات مذكوره نائل باخذ اجازه اجتهاد گرديده پس از آن مراجعت به وطن و بنابر اصرار بسيارى از مردم متدين تبريز اقامت در دار الايمان تبريز نموده و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تدريس علوم پرداخته و بحمد الله تاكنون موفق به خدمات مذكوره مى باشد. آثار معظم له از اين قرار است:

1- تربيت

مبلغ و طلاب علوم دينيه و تكفل مخارج ضرورى عده اى از آنان كه تربيت شدگان مكتب ايشان از روحانيون فعال و خدمتگزار در نقاط مختلف آذربايجان و غيره مى باشند.

2- دو فرزند برومند و فاضل معظم له بنام: 1- آقا ميرزا عبدالرحيم 2- آقا شيخ اسحق سرائى داماد آيت الله باقرى بنابى كه در حوزه علميه قم بتدريس متون فقه و اصول اشتغال دارند.

3- مسافرت به ممالك مختلف اسلامى براى تبليغ و ارشاد بالاخص مكه معظمه كه چندين بار رهبرى مردم تبريز را داشته و خالصا تعليم مناسك حج را نموده اند.

4- بناء منازلى براى علماء و اهل علم كه در اثر تبليغات و فعاليتهاى ايشان انجام يافته است.

5- نجات بسيارى از مردم مستمند و بينوا در زمان قحطى كه بامر مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى در شهرستان هريس انبار بيت المال تشكيل داده و حقوق واجبه ثروتمندان را از قبيل: زكوه، رد مظالم و غيره در آن جمع و بين بيچارگان و فقراء تقسيم و بدين وسيله آنان را از خطر مرگ و هلاكت بحول و قوه الهى مصونيت دادند.

6- بناء و تأسيس حمام در چندين قريه و آبادى كه فاقد حمام بود و مردم نمى توانستند وظائف تطهير خود را انجام دهند و همچنين لوله كشى و اجراء نهر آب در بعضى از آباديهاى اطراف تبريز و سراى.

7- شهريه بطلاب و محصلين آذربايجانى حوزه علميه قم كه چند سالى موفق باين خدمت بودند.

8- مبارزه با وهابيها و منحرفين ديگر و مجادله حسنه با آنها كه موجب ارشاد و هدايت عده اى از آنها شدند.

نگارنده گويد: آن طورى كه از دانشمندان متدين و بى غرض تبريز و غيره

شنيدم آيت الله سرائى دانشمندى خدوم و متقى و پارسا و موصوف بفضل و كمال و معنويت مى باشد و در ميان مردم آذربايجان و بالاخص تبريز و محل خود محبوبيت خاصى دارند، از خداوند بزرگ توفيق و عزت اين گونه افراد خدمتگزار روحانى حقيقى را مسئلت مى نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سرخسي، رضي الدين، ابوعبداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 571 ق)، عالم و فقيه حنفى. ملقب به برهان الاسلام يا برهان الدين. در سرخس به دنيا آمد. به شام رفت و در حلب ساكن شد و محمود زنكى او را عهده دار تدريس در مدرسه حلاويه آنجا كرد. گروهى از فقهاى حنفى بر او تعصب ورزيدند و سرانجام به سبب سعايت آنان به دمشق رفت و در همان جا و فات يافت. از آثار وى: «المحيط الرضوى» در فقه، در حدود چهل مجلد؛ سه كتاب به نام «المحيط» كه اولى در ده مجلد، و دومى در چهار مجلد، و سومى در دو مجلد، همگى در فروع فقه؛ «الوجيز»، در اصول و فتاوى؛ «الوسيط»؛ «الطريقه الرضويه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (224 -223 /10 ،250 -249 /7)، ايضاح المكنون (514/2)، ريحانه (12/3)، كشف الظنون (2002 ،1620)، لغت نامه (ذيل/ سرخسى)، معجم المؤلفين (279 -278 /11)، هديه العارفين (91/2).

سرخسي، شمس الائمه، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 483 ق)، فقيه اصولى، متكلم جدلى، قاضى و عالم حنفى. در سرخس به دنيا آمد و در آن جا نشو و نما يافت. از مشاهير علماى حنفيه است. به سبب گفتن كلمه اى در پن خاقان در اورجند زندانى گشت و «المبسوط» را در همان زندان در حالى كه هيچ كتابى حاضرش نبود نگاشت. بعد از آزادى از زندان به شهر فرغانه رفت به نشر علوم و معارف همت گماشت و تا پايان عمر در همان جا ماند. از آثار وى: «المبسوط»، در فقه حنفى و تشريع، در سى جزء؛ شرح «الجامع الكبير» امام محمد شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ شرح «السير الكبير» امام محمد سيبانى، در چهار مجلد؛ «الاصول»، در اصول فقه؛ شرح «مختصر الطحاوى»؛ «ادب

القاضى على مذهب ابى حنيفه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208/6)، ريحانه (12/3)، الكنى و الالقاب (313/2)، كشف الظنون (1628 ،1620 ،1580 ،1452 ،1414 ،1079 ،1014 ،963 ،568 ،561 ،112 ،46)، لغت نامه (ذيل/ سرخسى) معجم المؤلفين (268 -267 ،239 /8).

سرخه اي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه آقاى حاج شيخ زين العابدين بن المرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ حسين سرخه ئى از مشاهير علماء و مجتهدين معاصر تهران است. وى در تاريخ 14 ذى الحجه 1307 ق در تهران متولد شده و پس از پرورش در بيت علم اوليات و ادبيات و سطوح را خدمت مرحوم والد و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ باقر معزالدوله و حجةالاسلام حاج شيخ مسيح طالقانى خوانده و كلام را از مرحوم حاج شيخ على مدرس نورى و منطق و حكمت الهى را از حاج شيخ هاشم اشگورى فراگرفته و از محضر مرحوم آيت اللَّه بهبهانى بهره مند گرديده و چندى در مشهد مقدس از درس و بحث آيت اللَّه زاده كفائى مرحوم آقا محمد و مرحوم حاج فاضل استفاده نموده آنگاه مجتهدا به نجف مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه التقى ميرزا محمد تقى شيرازى در كربلا استفاضه نموده آنگاه به ايران مراجعت و در تهران در محله ى امامزاده يحيى عليه السلام اقامت و تاكنون بوظائف دينى از اقامه نماز جماعت و تفسير قرآن و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارد.

داراى آثار علمى و اجتماعى كه ذيلا توضيح مى دهم مى باشد.

1- حاشيه مبوسطى بر كفايةالاصول.

2- حواشى بر شوارق.

3- احياء و تعمير اساسى مزار امامزاده يحيى كه بكلى ويران و از بين برده بودند و ايشان قيام و مقاومت و اقدامات جدى نموده تا آن را برگردانيده و بهتر از

اول تجديد و بناء گنبد و صحن و سراى عالى نمودند كه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه سره بمعظم له فرمودند شما با اين عمل حق عظيمى بر حضرت رسول و اهلبيت عصمت عليهم السلام دارى.

4- تعمير و توسعه مسجد امامزاده يحيى عليه السلام.

(تو 1307 ق)، عالم دينى و فقيه. در تهران به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد پدر خود و سپس نزد حاج شيخ باقر معزالدوله و حاج شيخ مسيح طالقانى خواند و كلام را از آقا شيخ على مدرس نورى و منطق و حكمت الهى را از حاج شيخ هاشم اشكورى فراگرفت و از محضر آيت اللَّه بهبهانى نيز بهره مند گرديد. چندى در مشهد از درس و بحث آيت اللَّه زاده آقا محمد كفايى و حاج فاضل استفاده نمود. آنگاه در حالى كه مجتهد بود به نجف رفت و از محضر ميرزا محمدتقى شيرازى در كربلا بهره ها گرفت. سپس به ايران مراجعت و در تهران در محله ى امامزاده يحيى به انجام وظائف دينى و اجتماعى مشغول شد. از آثار وى احياء و تعمير اساسى مزار امامزاده ى يحيى است. از آثار علمى اش: حاشيه ى مبسوطى بر «كفايه الاصول»؛ حواشى بر «شوارق».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (481 -480/ 4).

سردار كابلي كرمانشاهي، حيدرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1293 ق)، عالم دينى، فيلسوف، فقيه اصولى، محدث، متكلم، رجالى، مورخ و رياضيدان. از علماى بزرگ شيعه در قرن چهاردهم قمرى بود. اصلش از ايران و از قزلباشان است. پدرش ساكن افغانستان بود و سردار در كابل به دنيا آمد. در هشت سالگى به خواندن و نوشتن پرداخت. چون داراى استعداد فوق العاده اى بود به زودى رياضيات و زبان انگليسى را

فراگرفت. در 1304 ق پدرش خانواده خود را به عراق برد و در كاظمين ساكن كرد. معلم وى در رياضيات و انگليسى نيز به همراه آنان مهاجرت كرد و شش سال نيز در عراق به وى آموزش داد و او در حساب و هندسه و هيئت و جغرافى و علوم غريبه صاحب نظر شد. وى همچنين در لغات و ادبيات عربى و فارسى و سانسكريت و هندى و عربى و لاتين دستى توانا داشت. سردار كابلى در اين مدت علاوه بر آموزش علوم جديده به تصحيل علوم قديمه نيز پرداخت و سپس به نجف رفت و فقه و اصول را در محضر علامه ميرزا محمدعلى رشتى چهاردهى و شيخ على اصغر تبريزى و ديگران فراگرفت و فلسفه را نزد استادان بزرگ آن آموخت. در 1310 ق در خدمت پدر عازم ايران شد و در كرمانشاه با شيخ عبدالرحمان شافعى مكى ملاقات كرد و مجذوب كمالات وى گشت و در همان جا ماندگار شد. او از شيخ خود، چهاردهى، و سيد حسن صدر و سيد عباس لارى و محدث قمى و سيد آقا يحى تهرانى و سيد محسين امين و شيخ آقا بزرگ تهرانى داراى اجازه بود. شيخ مرتضى گيلانى نجفى از شاگردان وى مى باشد. سردار كابلى استاد رياضى و هندسه آيت اللَّه حجت بود. پدرش قبل از مرگ سرپرستى خانواده ى خود را به وى سپرد و او را ملقب به سردار كرد. سردار كابلى در كرمانشاه به نشر احكام و تاليف و تصنيف مشغول شد. او به شهرهاى بسيارى سفر كرد و با علماى هر شهر مصاحبت نمود. سرانجام در كرمانشاه درگذشت و جنازه اش به نجف انتقال

يافت و در كنار پدرش در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «الاربعون حديثا»، در فضايل اميرالمومنين (ع) از طرق اهل سنت؛ «تبصره الحر فى تحقيق الكر»، در بيان انطباق تحقيقى بين وزن و مساحت و حجم؛ «تحفه الاحباب»، در بيان آيات قرآن؛ «تحفه الاجله»، در شناخت قبله، كه براى فهم كتاب به دانش جبر و مثلثات و هيئت و جغرافى نياز است؛ «العلم الشاخص فى اسرار ظل الشاخص»، در اعمال فلكى؛ كتابى در «المساحه»، ترجمه از انگليسى؛ ترجمه «انجيل برنابا»، از انگليسى به فارسى؛ «غايه التعديل فى معرفه حقيقه الاوزان و المكاييل»؛ «كشف القناع فى تحقيق الميل و الذراع»؛ «مناهج الوفاق»، در اعداد؛ شرح حديث اميرالمومنين (ع) در بيان قطر و محيط خورشيد و ماه و اختلاف افق خورشيد؛ «ديوان ابوطالب (ع)» و شرح «لاميه ى» آن؛ شرح «تهذيب المنطق»؛ شرح «خطبه ى حضرت زينب (ع)»؛ «مصباح القواعد»، در قواعد علوم رياضى؛ «مثنوى» در نظم «الباب الحادى عشر»؛ «الدرر النثيره»، شبيه به «كشكول»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (340/2 ،200 -197 /1)، اعيان الشيعه (274 -273 /6)، الذريعه (283/22 ،116/21 ،46 ،17 ،11/16 ،139 ،80 -79 /8 ،410 ،317 /3 ،366/2 ،493 ،415 /1)، ريحانه (7 -5 /5 ،15 -13 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 699 -693 /14)، علماء معاصرين (296 -292)، گنجينه ى دانشمندان (227 -225 /6).

سعيد العلماء، محمد سعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1270 ق)، فقيه، اصولى و مجتهد. از بزرگان علماى شيعه در قرن سيزدهم است. مقيم بارفروش بود. پس از تحصيلات مقدماتى براى تكميل اصول فقه به عراق رفت. او شاگرد برجسته شريف العلماى مازندرانى و معاصر شيخ انصارى و سيد شفيع جاپلاقى

و همدرس ملا آقا دربندى است. پس از دريافت اجازه ى اجتهاد از شريف العلماء به بارفروش بازگشت. رياست علمى مذهبى وى مورد توجه همه حتى ناصرالدين شاه بود. خبرگان او را هم سنگ و عده اى وى را بر شيخ انصارى ترجيح مى دادند. خود شيخ با وجود او فتوا نمى داد تا اينكه سعيد العلماء در نامه اى نوشت كه «اگر من در زمان اشتغال علمى اعلم از شيخ بوده ام ليكن اكنون در ايران تارك شده ام ولى شيخ هنوز مشغول علم است و اينك او براى تقليد و فتوا متعين است». حاج ملا محمد اشرفى و حاج شيخ زين العابدين مازندرانى حايرى از شاگردان بنام سعيدالعلماء بودند و دومى از وى روايت نيز كرده است. سيد محمد بن ربيع تسترى در حدود 1246 ق بعضى از «تقريرات» وى را نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (38/3)، شرح حال رجال (71/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 599/13)، الكنى و الالقاب (314/2)، مكارم الآثار (1971 -1970 /6).

سعيد تهراني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1337 ق.، تهران.

درگذشت: 21 دى 1374، قم.

حضرت آيت الله شيخ حسن سعيد تهرانى، فرزند آيت الله ميرزا عبدالله چهل ستونى تهرانى و نوه آيت الله العظمى حاج ميرزا مسيح تهرانى (از مراجع دوران قاجار كه در واقعه قتل گريبادوف مرجع و پناه مردم به حساب مى آمد) بود. ايشان علوم مقدماتى را در حوزه هاى علميه قم و تهران تحت تربيت و نظارت پدرشان فراگرفت.

سپس در بيست و پنج سالگى به دانشگاه رفت و ليسانس معقول و منقول گرفت و سپس در سال 1370 ق. به نجف اشرف رفت و در دورس آيات عظام حاج سيد محسن حكيم، آيت الله خويى به خصوص آيت الله شيخ حسين حلى شركت

جست و تقريرات دروس فقه و اصول آنها را نگاشت (چندين مجلد تقريرات دروس آيت الله حلى به چاپ رسيده است). در سال 1385 ق. به تهران آمد و ضمن امامت جماعت مسجد جامع چهل ستون تهران به تدريس فقه و اصول و تفسير، وعظ و ارشاد، راهنمايى مردم، به خصوص جوانان و دانشجويان، تأليف كتاب هاى دينى چاپ و نشر كتاب هاى مذهبى، تأسيس بناى كتابخانه و مدرسه چهل ستون و گنجينه قرآن كريم پرداخت. اين كتابخانه با بيش از چهل هزار نسخه هاى خطى و چاپى يكى از مهمترين كتابخانه هاى مساجد تهران مى باشد.

آيت الله سعيد براى تبليغ اسلام و تشيع كوشش فراوان كرد و دهها كتاب به زبان هاى مختلف براى بيان انديشه هاى تشيع و عقايد شيعى و ولايت به كشورهاى مختلف فرستاد. از وى در طول عمر خويش دهها كتاب به زبان فارسى و عربى باقى مانده است. مهمرتين آثار ايشان عبارتند از: اسلام از ديدگاه قرآن و عترت؛ اصول دين (آبان 1333)؛ افكار پريشان يا مقالات سعيد (1326)؛ تقريرات علامه حلى؛ ترجمه نورالابرار من حكم انيرالمؤمنين على (ع) (1412 ق.)؛ حسين (ع) ازديدگاه وحى (1396 ق.)؛ حكومت از ديدگاه قرآن و عترت (1399 ق.)؛ حيات يابى (ترجمه احياءالميت به فضايل اهل بيت، 1367)، خدا و رمضان (1391 ق.)؛ خدا و ولى الامر (1392 ق.)؛ خدا و مهدى (1394 ق.)؛ دايرةالمعارف قرآن (12 مجلد، به فارسى و عربى) سيره رسول الله (ص) سنت الهى است (1406 ق.)، غدير پيوند ناگسستنى رسالت و امامت (1361)؛ فاطمه زهرا (س)؛ دژ شكست ناپذير وحى در طول زمان (1361)؛ ما با خدا كار داريم (1406 ق.)؛ مكتب امام حسن (ع) (1402 ق.)؛ مبعث، بيانگر

رسالت و امامت در مكتب تشيع (1412 ق.)؛ مسئوليت (1409 ق.)؛ مهدى (ع) ما راهگشاى عالم غيب (1404 ق.)؛ نگهبان مكتب توحيد (كتابنامه مكتب مهدى عج) (1415 ق.)؛ نگهبان مكتب ما (1410 ق.)؛ نمودارى از حكومت على (ع) (1403 ق.)؛ ولايت فقيه ره آورد غدير (1399 ق.).

آثار عربى وى به اين شرح است: الفقه تشريعه و تنبيه و استنباطه (1380 ق.)؛ الرسول يحدثنا (1394 ق.) الرسول يدعوكم (1398 ق.)؛ الرسول الشيعه (1398 ق.)؛ دليل عروالوثقى (تقريرات بحث هاى آيت الله شيخ حسين حلى، دو جلد: جلد اول 1379 ق. جلد دوم 1382 ق.)؛ شيعتنا (1402 ق.)؛ موسوعة المكاسب (تأليف شيخ مرتضى النصارى، تقرير شيخ حسن حلى، كاتب تقرير شيخ حسن سعيد، چهار جلد با تفريظ).

آيت الله سعيد سرانجام در بيست و يكم دى 1374 (نوزدهم شعبان 1416 ق.) در هشتاد سالگى دار فانى را وداع گفت و در شهر قم در مقبره ى شيخان (ره) به خاك سپرده شد.

حاج حسن آقا سعيد بن العالم الجليل آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه مسيح تهرانى از افاضل علماء معاصر تهرانست.

تولدش در تهران واقع شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را نزد مدرسين آنجا بپايان رسانيده آنگاه از محضر آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و بالاخص آيت اللَّه حلى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و تقريرات استاد حلى را در شرح عروه بنام مدارك العروه برشته تحرير و طبع درآورده و به تهران مراجعت و در مسجد جامعه بجاى والد خود به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تدريس پرداخته است. از آثار ايشان است تأسيس

كتابخانه مسجد جامعه و نشريه هاى آن است.

(1416 -1338 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. او از فرزندزادگان ميرزا مسيح تهرانى است. در تهران به دنيا آمد. پس از خواند دروس كلاسيك و مقدمات و ادبيات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت كرد و سطوح را در آن جا تكميل نمود. سپس به محضر آيت اللَّه حيكم و آيت اللَّه خويى راه يافت. او به ويژه از آيت اللَّه حلى بهره ها برد تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيد. آنگاه به تهران بازگشت و در مسجد جامع تهران به ترويج دين و تدريس پرداخت. در تهران درگذشت و در شيخان قم دفن شد. از آثار ايشان تاسيس كتابخانه مسجد چهلستون جامع تهران در 1380 ق و نيز گنجينه ى قرآن حاوى نسخ گوناگون كهن و جديد قرآن در همان جا. اين كتابخانه هم اكنون با بيش از چهل هزار جلد كتاب يكى از ذخاير گران بهاى كتب اسلامى است. از ديگر اقدامات وى انتشارات وسيع و گسترده به صورت نشريات متعدد به زبانهاى مختلف براى كشورهاى شرق و غرب جهان بود. از آثار علمى وى: «الرسول يحدثنا»؛ «الرسول يدعوكم»؛ «الرسول و الشيعه»؛ «شيعتنا»؛ «الفقه فى تشريعه و تبيينه و استنباطه» «دليل العروه الوثقى»، تقريرات بحثهاى استادش آيت اللَّه حلى؛ نشريه «دائرةالمعارف قرآن كريم»؛ «اسلام از ديدگاه قرآن و عترت»؛ «اصول دين»؛ «حسين از ديدگاه وحى»؛ «خدا و اولوالامر»؛ «فاطمه الزهرا (ع)»؛ «نمودارى از حكومت على (ع)»؛ «مهدى (ع) راهگشارى عالم غيبت».[1]

حاج شيخ حسن فرزند عالم ربانى حجه الاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه سعيد تهرانى (معروف به جهل ستونى) ابن آيت اللَّه حاج ميرزا مسيح كه ترجمه اش اجمالا در جلد چهارم ص 483 گذشت

معظم له در سال 1337 قمرى در تهران متولد شده و پس از پرورش در بيت علم در تهران مقدمات را خوانده وسپس در قم به تحصيل سطوح عاليه پرداخته و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر آيات عظام حوزه علميه نجف مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و شاهرودى و حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه خوئى استفاده نموده و با مدارك عاليه علمى به زادگاه خود تهران مراجعت و در مسجد جامع به خدمات دينى و وظائف روحى و تدريس فقه و اصول و تفسير قرآن و نشر معارف اسلامى و قضاء حوائج محتاجين حتى المقدور پرداخته و تا اين تاريخ 1399 قمرى به فعاليت اشتغال و سرپرستى عده اى از طلاب تهران را به عهده دارند و كتابخانه مسجد جامع كه از تاسيسات معظم له است يكى از مجامع علمى تهران و پايگاه هاى خدمات اسلامى است آثار گرانقدرى دارند كه به آن اشاره مى شود.

1- دليل العروه دو جلد مطبوع.

2- شرح مكاسب سه جلد.

3- اصول دين.

4- افكار پريشان.

5- همه در انتظار اويند چاپ شده.

نويسنده گويد: آيت اللَّه سعيد تهرانى داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و بيانى شيوا مى باشد در منزلش طبق سنت نياكانش همه ساله از اول محرم تا سوم عاشورا مجلس تبليغ و سوگوارى منقد و گويندگان فاضل و دانشمند و آگاه در پيرامون معارف اسلامى و مكتب خاندان رسالت ايراد سخن نموده و طبقات مختلف و بالاخص علماء تهران كه همه روزه شركت مى كنند زيب بخش مجلس ايشانند.

خدمات و فعاليتهاى آقاى سعيد بسيار و اين مختصر ظرفيت شرح آن را ندارد ادام اللَّه توفيقه همه ساله در ايام مواليد ائمه معصوم عليهم السلام مخصوص

حضرت رسول (ص) و حضرت اميرالمومنين عليه السلام و حضرت سيدالشهداء و حضرت بقيه اللَّه عجل اللَّه فرجه جزوه هائى آموزنده به دان مناسبت طبع و نشر مى نمايند جزاه اللَّه عنهم خيرالجزاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار حضرت آيت اللَّه سعيد (ره)، گنجينه ى دانشمندان (483/ 4).

سعيد تهراني، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1305 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در تهران به دنيا آمد. مدتى در تهران نزد علماى دين چون شيخ على نورى و ميرزا سيد محمد تنكابنى و حاج شيخ مسيح تهرانى و ميرزا هاشم شفتى و حاج آقا بزرگ و حاج آقا بزرگ ساوجى و آقا شيخ باقر معزالدوله تحصيل علوم دينى كرد. در 1330 ق در مراجعت از مكه به نجف رفت و در آنجا از محضر آيت اللَّه نايينى و آيةاللَّه شريعت اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و حاج سيد احمد كربلايى استفاده نمود. در 1333 ق به تهران مراجعت و بعد از فوت پدرش چند سالى مسجد جامع تهران را امامت مى كرد. در 1342 ق به قم رفت و از آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه كبير بهره ها گرفت. در 1356 ق به تهران بازگشت و به تدريس و انجام وظائف دينى و اجتماعى مشغول شد. از آثار وى: حاشيه بر «مكاسب»؛ هفت رساله در «مبداء و معاد» و جمع «كتاب و سنت و عقل تفسير»؛ رساله اى در «مشتق»؛ «سنن النبى (ص)».[1]

آيت اللَّه مرحوم حاج ميرزا عبداللَّه ابن آيت اللَّه حاج ميرزا مسيح مشهور بحاج ميرزا بزرگ ايلچى كش از طراز اول علماء معاصر تهران بوده است در سال 1305 ق در تهران متولد شده و نزد علماء تهران چون مرحوم آقاى شيخ على نورى و ميرزا سيد

محمد تنكابنى و حاج شيخ مسيح طالقانى و ميرزا هاشم شفتى و آقاى حاج آقا بزرگ ساوجى و آقا شيخ باقر معزالدوله تلمذ نموده و در سال 1330 ق در مراجعت از مكه معظمه به نجف در آن سامان رحل اقامت افكنده و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه شريعت و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و عالم ربانى حاج سيد احمد كربلائى و غير هم استفاده نموده و در سال 1333 ق مراجعت به تهران و پس از فوت مرحوم والدش (در سال 1334 ق) چند سالى امامت مسجد جامع تهران را نموده تا سال 1342 ق كه آيات بزرگ و مراجع عاليقدر شيعه از عراق تبعيد به ايران شدند وى باستقبال آنان شتافته و در خدمت آنان به قم آمده و بافاضه و استفاضه از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم كبير پرداخته تا سال 1356 ق پس از فوت آيت اللَّه حايرى به تهران مراجعت نموده و تا سال 1391 قمرى به اقامه جماعت و تدريس و وظائف ديگر دينى و اجتماعى اشتغال داشته تا در ذى الحجه سال مزبور در سن 86 سالگى وفات نموده و جنازه اش حمل بشهر رى و در جوار حضرت امامزاده حمزه موسوى بعنوان امانت بخاك سپرده شد تا در شرايط مناسب و رفع موانع به نجف منتقل گردد. از آثار ايشان است:

1- حاشيه بر مكاسب 2- هفت رساله در مبدء و معاد و جمع كتاب و سنه و عقل و تفسير 3- اصول فلسفه 4- رساله اى در مشتق 5- سنن النبى (ص) 6- متفرقات ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (258/2)،

آينه ى دانشوران (209 -208)، زندگينامه رجال و مشاهير (53/4)، گنجينه ى دانشمندان (483 -482 /4).

سعيدالعلماء مازندراني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار ص 150 گويد: سعيدالعلماء از افاضل مجتهدين بود و رياستى معتدبها داشت و بعضى از اهل تحقيق او را با شيخ الطائفه استاد الكل مرتضى الانصارى هم سنگ ميگرفتند. اين بزرگوار بملاحت منطق و فصاحت بيان يگانه ى روزگار بنظر ميآمد.

نگارنده گويد آنجناب مبارزات دامنه دارى با فرقه ضاله بابيه و سران آنها ملاحسين بشروئى و قره العين نمود و نگذارده آنها وارد شهر بابل بشوند و در قلعه اى نزديك بابل آنها را محاصره كرده و نابودنشان نمودند.

در ريحانه الادب گويد ملا محمد سعيد العلماء مازندرانى بارفروشى از اكابر علماء اماميه قرن سيزدهم هجرت كه از افاضل مجتهدين و در فصاحت و نطق و بيان يگانه ى زمان و با شيخ مرتضى انصارى معاصر و از تلامذه شريف العلماء مازندرانى است. رياست علمى مذهبى معتدبه داشته و مورد توجهات ملوكانه ناصرالدين شاه قاجار بوده و بعضى از اهل خبره او را هم سنگ شيخ انصارى دانسته و بلكه گاهى ترجيحش ميدهند و بالجمله فقه و اصول او مسلم اهل عصر خود بوده و شيخ انصارى با آن همه جلالت علمى كه داشته با حضور وى فتوا نميداده تا آنكه نامه اى از خود سعيدالعلماء در رسيد كه اگر من در اوقات اشتغال علمى اعلم از شيخ بوده ام لكن در بلاد عجم تارك شده ام ولى شيخ هنوز مشغول علم بوده اينك براى تقليد و فتوا معين ميباشد.

شاگردان بزرگوارى مانند حاج ملا محمد اشرفى و شيخ زين العابدين مازندرانى دارد وفاتش در سال 1270 قمرى اتفاق افتاد و در شهر در مقبره معروفه اش مدفون و اكنون

قبرش يكى از بقاع متبركه و مزارات مردم بابل است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سلطان العلماء سلطان آبادي اراكي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1382 -1296 ق)، عالم و فقيه. وى در اراك متولد شد و تحصيلات مقدماتى را در همان شهر گذراند سپس به اصفهان رفت و سطح را در آن جا تكميل نمود. سپس به عتبات رفت و نزد ميرزا محمدتقى شيرازى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى تلمذ كرد و به اراك بازگشت، به تدريس و اداره حوزه ى علميه ى آنجا پرداخت. بسيارى از علماء حوزه ى قم و اراك از شاگردان وى بوده اند. او در اراك فوت كرد. اثر به جا مانده از وى: «الحاشيه على كفايه الاصول».[1]

حاج شيخ محمد سلطان العلماء اراكى از شاگردان مبرز مرحوم آخوند خراسانى و داراى تأليفاتى كه از آنها حاشيه بر كفايه مطبوع ميباشد.

وى از علماء مبرز و مدرسين بزرگ و مجتهدين مسلم اراك بوده بسيار از علماء حوزه قم و اراك نزد وى تلمذ نموده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (112/1)، گنجينه ى دانشمندان (54/3).

سلطان آبادي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1320 ق)، عالم، فقيه، مرجع و زاهد. اصل وى از كزاز اراك است. از شاگردان شيخ انصارى شمرده شده. او در محضر ميرزاى بزرگ شيرزاى در نجف و سامراء تحصيل نمود. سرانجام به وطنش بازگشت و به اقامه ى وظائف شرعى و تدريس در مدرسه ى حاج آقا محسن عراقى پرداخت و مرجع مردم اراك شد. در «الذريعه» سال مرگ وى 1329 ق است. وى تصانيفى در فقه و اصول دارد. او شرحى بر «نجاه العباد» نگاشته كه مجلد «طهارت» آن موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (101/14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 47/14).

سلطان آبادي، فتحعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار گويد: آيه الله عالم ربانى ملا فتحعلى سلطان آبادى از مشاهير علماء اين سامان و اساتيد بزرگ علم اخلاق بوده است.

مآثر و آثار در ص 149 گويد: عالم عامل و فقيه فاضل و عارف كامل است مردم در علو درجه و ورع و تقوا و زهد باو مثل ميزنند اصلا از عراق ايران ميباشد... در سر من رأى ملتزم محضر سر كار حجه الحق و سيد الطائفه حاج ميرزا محمد حسن شيرازى دام ظله الممدود است و امامت جماعت را باوى گذارده اند. اكابر علماء مجاورين و غيرهم كه خود هريك يا چندين هزار معتقد و مريد داشته نسبت بآخوند ملافتحعلى مذكور در مقام خلوص و ارادت هستند و از وى بعضى مشاهده كرامت مدعى ميباشند. فقيه اجل حافظ عصر حاج ميرزا حسين نورى طبرسى در دارالسلام و كلمه طيبه از وى بكرات نام برده و خويشتن را نسبت به وى از معتقدين و مريدان شمرده و كفى بذلك حجه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سلطان آبادي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار در ص 165 گويد: ملامحمد على سلطان آبادى عالمى اديب و فاضلى از فرط ذكاء وحدت ذهن و سرعت انتقال كثيرالتصنيف بود نزد حاج سيد شفيع جاپلقى بروجردى تلمذ كرد و بكزاز رفت و آنجا بتدريس علوم و تربيت طلبه اشتغال گرفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سلطان آبادي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1314 ق)، محدث و فقيه اصولى. اصل وى از كره رود، از توابع سلطان آباد بود. او داماد علامه اخلاق ملا فتحعلى سلطان آبادى است. وى در نجف اشرف در بهره بردن از مدرسين و عالمان مواظب و كوشا بود. به سامراء سفر كرد و نزد ميرزاى شيراز به تحصيل پرداخت و تا پايان عمر استادش ملازم وى بود. پس از درگذشت استاد به كاظمين رفت و دو سال بعد در آنجا درگذشت و در يكى از حجره هاى شرقى صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «اجوبه الاجوبه»؛ «الاشارات اللطيفه الحسان»، در احوال ابوحنيفه؛ «اشرف الوسائل»، در فهم «الرسائل»؛ «البحر المحيط»؛ «البيت المعمور»؛ «توضيح الدلائل على ترجيح مسائل الرسائل»؛ «جامع الدين و الدنيا»؛ «حل المعقاد عن وجوه الفرائد» كه حاشيه مبسوطى بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى است؛ «فلك الشمحون»، كشكول مانند، در چهار مجلد كه چون در نجف نگارش يافته به نام «الجاع الغروى» نيز ناميده شد، و مجلد پنجمى در سامراء به نام «الجامع العسگرى» بر آن افزوده شده است؛ رساله اى در «فقه»؛ رساله اى در «كيميا»؛ «سواء الطريق»؛ «الشهاب الثاقب»؛ «الصراط السوى و البرهان الجلى فى تعيين خلافه على بعد النبى (ص)»؛ «الصوامع»؛ «منتهى الوصول الى علم الاصول»؛ «نخبه الادعيه»؛ «هدايه المجاهدين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (254/9)، الذريعه

(313 -312 /16 ،95 ،33 /15 ،76 -75 /7 ،64 ،63 ،53 /5 ،493 /4 ،185 ،45 /3 ،107 ،98 /2 ،276 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 661 -659 /14)، معجم المؤلفين (258/9).

سلطاني طباطبايي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1418 -1332 ق)، فقيه اصولى و مدرس. در بروجرد به دنيا آمد پس از طى مقدمات و فراگيرى سطوح اوليه در 1348 ق به قم رفت از محضر آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه اراكى استفاده كرد. آنگاه به نجف مشرف و حدود دو سال حوزه درس آياتى چون آقا ضياءالدين عراقى و آقا اصفهانى و حاج شيخ محمد حسين اصفهانى استفاده نمود. پس از بازگشت به ايران، نزديك يك سال، در مشهد از مباحثات آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى بره مند شد. در 1359 ق رسما در قم سكنى گزيد و به تدريس فقه و اصول و «كفايه» و «مكاسب» پرداخت. همزمان در درس فقه و اصول آيت اللَّه بروجردى شركت مى كرد. وى معقول را از آيت اللَّه شاه آبادى فراگرفت. از آثارش: رساله اى در «استصحاب»؛ رساله اى در «واجب مطلق و مشروط»؛ «الفوائد الفاطميه»، در اصول؛ رساله اى در شرح «منظومه ى» ميرزا محمد تنكابنى؛ رساله اى در «خيارات»؛ رساله اى در «ادبيات فارسى».[1]

آيت الله آقاى حاج سيد محمدباقر بن العلامه العلام الحاج السيد على اصغر الملقب بسلطان العلماء المتوفى فى 1342 المدفون فى بلده قم ابن العلامه الحاج آقامهدى طباطبائى متوفى 1324 المدفون فى رواق الكاظمين عليهماالسلام عالمى عامل و فاضلى كامل و مدرسى محقق است در سال 1332 در بروجرد متولد شده و پس از رشد و طى مقدمات و سطوح اوليه در سال 1348 ق مهاجرت به قم نموده و تا سال 1355 ق از مرحوم آيت الله

خونسارى و آيت الله فيض و آيت الله حاج شيخ محمدعلى استفاده نموده و در سال فوت مرحوم آيت الله حايرى مؤسس به نجف مشرف و حدود دو سال از محضر آيات عظامى چون آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله اصفهانى و مقدارى آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى استفاده نموده و پس از آن مراجعت به بروجرد و از آنجا به مشهد رضوى مشرف و حدود ده ماهى از مباحثات مرحوم آيت الله ميرزا مهدى اصفهانى بهره مند شده و بعد از آن مراجعت به بروجرد نموده و در سال 1359 هجرى مهاجرت به قم كرده و رسما رحل اقامت افكنده و به تدريس فقه و اصول و سطوح عالى (كفايه و مكاسب) پرداخته و مدتها درس سطح ايشان دائر و جمعيت زيادى از فضلاء محصلين شركت كرده و استفاده مى نمودند ولى دو سه سالى است كه در مسجد امام عليه السلام خارج كفايه و عروه را شروع كرده و جماعتى را از بيانات خود بهره مند مى كنند.

معظم له مضافا بر آن اساتيد مذكوره معقول را از مرحوم آيت الله شاه آبادى خوانده و از اول ورود آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراه هم تا آخر عمر ايشان بالغ بر 18 سال به درس فقه و اصول آن مرحوم شركت كرده و مورد توجه مخصوص ايشان بودند.

ايشان در نسب با مرحوم آيت الله العظمى بروجردى يكى هستند و در مرحوم حاج ميرزا علينقى جد دوم آيت الله به هم مى رسند و از دو جهت با آن مرحوم رحم و خويش بودند يكى از جهت پدرى كه پسرعمو بودند ديگر از جهت مادرى كه مادرشان خواهر مرحوم حاج آقا على پدر آيت الله بودند و آيت الله پسر دائى ايشان مى شدند، خلاصه آن

بزرگوار جمع كرده ميان نسب و حسب را و از طرف ديگر هم داماد مرحوم آيت الله العظمى آقاى صدر مى باشند و برادر خانواده ايشان است صاحب فضيلت و مكرمت علامه العلام و المجاهد الفهام حاج آقا موسى صدر رئيس مجلس اعيان و شيعيان لبنان در بيروت كه امروز افتخارى براى عالم تشيع و اسلامند و خدماتى كرده و مى كنند كه در ترجمه ايشان خواهيم نوشت.

و از طرف ديگر هم جناب سيد الافاضل الكرام آقاى آقا احمد دومين فرزند برومند آيت الله العظمى امام خمينى داماد معظم ايشانست.

اما آثار مفيده و ارزنده مترجم معظم ما از اين قرار است:

1- رساله اى در استصحاب. 2- رساله اى در واجب مطلق و مشروط.

3- كتاب الفوائد الفاطميه فى الاصول (كه به نام فاطمه معصومه عليهاسلام نوشته و موسوم نموده است).

4- رساله اى در شرح منظومه ميرزا محمد تنكابنى 5- رساله اى در خيارات.

6- رساله اى در ادبيات فارسى و رسالات و كتب ديگر.

عالم علوم دينى.

تولد: 1328 ق.، بروجرد.

درگذشت: 31 خرداد 1376، قم.

حضرت آيت الله حاج سيد محمدباقر سلطانى طباطبايى، فرزند آيت الله آقاى حاج سيد على اصغر سلطان العماء بروجردى از علما و بزرگان بروجرد بود. ايشان پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و نوجوانى و فراگرفتن مقدمات و سطوح اوليه در شهر بروجرد، به سال 1348 ق. به حوزه ى علميه ى قم رفت و دانش معقول و منقول را در مدت هفت سال از محضر حضرات آيات عظام حاج سيد صدرالدين صدر، آقا سيد محمدتقى خوانسارى، ميرزا محمد فيض قمى، آقا شيخ محمدعلى حايرى قمى، حاج سيد احمد خوانسارى و ميرزا محمدعلى شاه آبادى فراگرفت. سپس در سال 1355 ق. رهسپار حوزه ى علميه ى نجف اشرف گرديد و حدود

دو سال از محضر آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا ضياء عراقى و شيخ محمدحسين اصفهانى بهره برد و در 1357 ق. به بروجرد بازگشت. در 1358 ق. به مشهد مشرف شد و حدود ده ماه از بحث هاى فقهى، كلامى و تفسيرى آيت الله حاج ميرزا مهدى اصفهانى استفاده كرد و مبانى علمى خويش را استوار ساخت. سال 1359 ق. به قم رفت و به تدريس سطوح عاليه (رسائل، مكاسب و كفايه) پرداخت و در كنار آن در دروس فقه و اصول و جلسات استفتاء آيت الله العظمى بروجردى شركت جست.

ايشان در اولين دوره ى مجلس خبرگان قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران به نمايندگى مردم لرستان برگزيده شد.

برخى از تأليفات آيت الله سيد محمدباقر سلطانى طباطبايى عبارتند از: رسالة فى الاستصحاب؛ رسالة فى المطلق و المقيد؛ رسالة فى الخيارات؛ الفوائد الفاطمية فى الاوصل (كه اين كتاب را به نام حضرت فاطه معصومه نام نهاده است)؛ رساله در شرح منظومه فقهى علامه ميرزا محمد تنكابنى؛ رساله در ادبيات فارسى.

حضرت آيت الله سلطانى طباطبايى پس از هشتاد و پنج سال زندگى در عصر روز شنبه سى و يكم خرداد 1376 (پانزدهم صفر 1418 ق.) بدرود حيات گفت و پيكرش، پس از يك تشييع در قم و نماز آيت الله فاضل لنكرانى بر آن، در جوار مرقد حضرت امام خمينى (ره) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (176 -174 /2).

سلطاني، مسعود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1325 ق)، فقيه و عالم دينى. در قريه ى يالقوز آقاج از توابع ميانه به دنيا آمد. پس از طى مقدمات به تبريز رفت و در مدرسه ى طالبيه به تحصيل پرداخت، پس از چهار سال و خواندن

سطوح در 1353 ق به قم مهاجرت نمود و به خواند فقه و اصول و فلسفه پرداخت. در سال 1360 ق به نجف رفت و از محضر اساتيدى چون آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى كاظمى و آيت اللَّه خويى استفاده ها برد. در 1365 ق به قم بازگشت و در درس آيت اللَّه حجت كوه كمرى شركت جست و پس از فوت استاد به تدريس خارج پرداخت. وى از آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى اجازه ى اجتهاد داشت. از آثارش: «كتاب الاصول»؛ «منهج العارفين»، در فتسير، در چهار جلد؛ «كتاب الصلوه»؛ «ارث الروج و الزوجه»؛ «فقه الحج»، در دو جلد؛ «مستمسك الوسيله» تا زكوه؛ «ذخيره العباد»، كه رساله ى علميه وى مى باشد؛ «منهج السالكين»؛ «واقفى البيان»، در آيات احكام.[1]

آقاى حاج شيخ مسعود بن حيدر بن احمد بن سلطان على بن ولى يكى از علماء اعلام و مدرسين فخام حوزه علميه قم است، در دوم ماه ربيع الثانى 1325 قمرى در قريه يالقوز آقاج دوران كودكى و طى مقدمات در سال 1349 قمرى به تبريز رفته و در مدرسه طالبيه به تحصيل پرداخته و پس از چهار سال و خواندن سطوح در سال 1353 قمرى مهاجرت به قم گرديده و در سال 1360 قمرى مسافرت به نجف نموده و از محضر مرحوم آيت الله آقا شيخ محمدعلى كاظمى و آيت الله العظمى خوئى استفاده كرده و در تاريخ 1365 قمرى مراجعت به قم نموده و به درس حضرت آيت الله العظمى آقاى حجت كوهكمرى قدس الله سره شركت نموده و پس از فوت آن مرحوم از سال 1378 قمرى شروع به تدريس خارج نموده و تاكنون اشتغال دارند و عده اى از

محصلين از درسشان استفاده مى كنند.

معظم له داراى اجازات اجتهاد از مرحوم آيت الله حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت الله حاح شيخ عباسعلى شاهرودى مى باشند.

تاليفات مطبوع و محفوظ ايشان از اين قرار است:

1- كتاب الاصول 2- منهج العارفين در تفسير 4 جلد 3- كتاب الصلوه 4- ارث الزوج و الزوجه 5- فقه الحج در دو جلد مطبوع 6- مستمسك الوسيله تا زكوة 7- ذخيره العباد رساله عمليه 8- منهج السالك 9- واقفى البيان در آيات احكام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (177 -176 /2).

سلطانيه اي، علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، خطاط، اديب و فقيه. وى از علوم متداول مانند فقه و حديث و لغت و تجويد و قرائت و ادب بهره مند و خطشناسى ماهر بود و همگى خطوط را خوش مى نوشت. در كتابت و انشاء رتبه ى اعلى داشت و بعضى از كتابهاى حديث فقه و ادعيه را به خط خود نشوت و تصحيح و تحشيه كرده است. ميرزاعلى بسيارى از فرمانهاى ديوانى و قباله ها را به خود نوشته و امر قضاى سلطانيه به او محول بوده است. به گفته ى صاحب «احوال و آثار خوشنويسان» صاحب عنوان در تاريخ تأليف «گلستان هنر» (ح 1052 ق) زنده بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (469 -468 / 2).

سلفي اصفهاني، صدرالدين، ابوطاهر احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(576 -478 ق)، حافظ، محدث، فقيه، نحوى و لغوى شافعى. شهرت وى به سلفى به خاطر نام نياى بزرگش سلفه- معرب سه لبه- مى باشد. در اصفهان به دنيا آمد. در طلب حديث به شهرهاى بسيارى سفر كرد و اكثر مشايخ حديث را ملاقات كرد. لغت را از خطيب تبريزى فراگرفت و چون به بغداد رفت فقه را نز الكيا هراسى آموخت. وى از ابومطيع صحاف و ابوطالب احمد كندلانى و احمد بن محمد بن ابى بكر بن مردويه و احمد بن محمد بن بشرويه و احمد بن محمد بن قولويه حديث روايت كرده است. او همچنين از زنان بسيارى در اصفهان حديث شنيد. از وى حافظ محمد مقدسى و محدث سعدالخير و ابوالعز محمد ملقابادى و على بن ابراهيم سرقسطى و طيب مروزى و ابوسعد سمعانى و قاضى عياض و عمر ميانشى و حماد حرانى و محمد بن عبدالغفار همدانى

و جعفر بن على همدانى و محمد بن ابراهيم فارسى و حسان مهدوى و بسيارى ديگر حديث روايت كردند. ابوالحسن على بن سلار وزير ملوك فاطميه در مصر مدرسه اى در اسكندريه براى او تاسيس كرد و وى را عهده دار تدريس در آن مدرسه نمود. علماء از دور و نزديك به محضرش شتافتند و از وى بهره بردند. او در سرحد اسكندريه درگذشت. از آثارش: «الاربعين البلدانيه»، در حديث؛ «السداسيات»، در حديث؛ «المشيخه البغداديه» يا «معجم شيوخ بغداد»؛ «معجم مشيخه اصفهان»؛ «السلفيات من اجزاء الاحاديث» يا «اجزاء السلفيات»، انتخابهايى از «اصول» ابن شرف انماطى و «اصول» ابن الطيورى؛ «السلماسيات» يا «مجالس پنچ گانه» از املاهاى ابوطاهر سلى؛ «شرط القراءه على الشيوخ»؛ «معجم السفر»؛ «الفضائل الباهره فى محاسن مصر و القاهره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209/1)، ايضاح المكنون (508/2)، تذكره القبور (125 -124)، روضات الجنات (276/1)، ريحانه (65 -64 /3)، سير النبلاء (39 -5 /21)، الكامل (152/9)، كشف الظنون (1696 ،1044 ،997 ،996 ،982 ،587 ،54)، الكنى و الالقاب (321 -320 /2)، لسان الميزان (451 -450 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (76 -75 /2)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (72 -68 /19)، الوافى بالوفيات (356 -351 /7)، وفيات الاعيان (107 -105 /1)، هديه العارفين (87/1).

سلماسي، ابوالفتح مسعود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 629 ق)، فقيه، اديب و شاعر. اصل وى از سلماس از شهرهاى آذربايجان است. از آثارش: شرح «المقامات»؛ شرح «الجمل»، در نحو؛ وى خطبه ها و نظمى زيبا داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (110/8).

سلماسي، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باقر بن العالم الجليل شيخ زين العابدين سلماسى عالمى جليل و متقى از شاگردان علامه شيخ عبدالحسين شيخ العراقين تهرانى و فقيه كامل شيخ محمدحسن آل يس كاظمى و مباشر بسيارى از تعميرات حرم عسكريين و كاظمين بوده و در هفتم ربيع الثانى 1301 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سماحي حايري، عبدالطيف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالطيف سماحى حايرى معروف به تنكابنى سرآمد علماء و دانشمندان تنكابن است. وى در سال 1330 قمرى در (نارنج بن) رامسر تحصيلات ابتدائيه خود را در مدرسه مرحوم آيت اللَّه شيخ محمد حسين بن ملا حبيب اللَّه سماحى نارنج بن فراگرفت و در سال 1347 به قزوين رهسپار گرديد و در مدرسه التفاتيه جهت تحصيل اقامت گزيده و پس از مدتى به مشهد و بعد به قم آمده و در سال 1350 ق مهاجرت به عتبات عاليات نموده و سالها در نجف و كربلا اقامت و از محضر علماء بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج آغا حسين قمى و آيت اللَّه حاج سيد حسين حمامى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه اصطهباناتى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى استفاده نموده تا به دريافت اجازه اجتهاد از علماء مذكور نائل و از سال 1370 ق هرساله چند ماهى را در رامسر جهت رسيدگى به امورات زندگى و ترويج آمده و از سال 1390 ق كه دولت بعث عراق ايرانيها را تفسير و اخراج نمود رسما اقامت گزيده و در فصول اعتدال هوا و گرما درمسجد جامع بازار رامسر اقامه جماعت و به تدريس عقايد و اخلاق اشتغال دارند.

آيت اللَّه سماحى حايرى

دانشمندى كم نظير و داراى اخلاق حميده و مورد احترام مردم رامسر و علماء شمال و غيره و داراى تاليفاتى امام شناسى و رد تصوف و تقريرات مختلفه در فقه و اصول مى باشند كه تاكنون به طبع نرسيده.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزند برومندش حاج شيخ محمد سماحى حايرى كه در سال 1323 خورشيدى در كربلا متولد شده و پس از طى مقدمات نزد اساتيد بزرگ تا سال 1391 ق در نجف تحصيل نموده و در ضمن به اخذ ليسانس نائل شده تا خطيبى توانا و نويسنده اى فاضل گرديده و تاكنون 17 كتاب در رشته هاى مختلف نوشته كه از آنهاست تاريخ و جغرافياى رامسر و بزرگان تنكابن و غيره مى باشد كه هنوز به طبع نرسيده به جز بعضى از مقالات مختلفه كه در مجلات ايرانى و عراقى چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

سمرقندي، ابوالليث نصر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 375/373 ق)، محدث، متكلم و فقيه حنفى. معروف به امام الهدى. وى از محدثان بنام خراسان بود كه در رشته هاى مختلف علوم اسلامى تاليفات داشت و كتابهاى او از مراكش تا اندونزى رايج بود. در برخى منابع او را با حافظ سمرقندى كه معاصر وى بود و مانند او نام ابولليث نصر داشت اشتباه كرده اند. ابوالليث از محمد بن فضل بخارى و يگران روايت كرد و ابوبكر محمد بن فضل بخارى و ديگران روايت كرد و ابوبكر محمد بن عبدالرحمان ترمذى از وى روايت كرده است. آثار عمده ى وى عبارتند از: «تفسير» كه به وسيله ابن عربشاه به تركى عثمانى ترجمه شده؛ «خزانه الفقه»، در فقه حنفى؛ «مختلف الروايه»، درباره اختلاف تعليمات علماى قديم حنفى؛ «المقدمه فى الصلاه»،

در آداب نماز؛ «تنبيه الغافلين» و «البستان» يا «بستان العارفين»، هر دو در اخلاق و زهد؛ «صحائف الالهيات»؛ «مختصر مقدمات الصلوات»؛ «النوازل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (349 -348 /8)، ايضاح المكنون (474/1)، تاريخ ادبيات در ايران (276/1)، تاريخ نظم و نثر (330)، دانشنامه ايران و اسلام (991/7)، ريحانه (73/3)، سير النبلاء (323 -322 /16)، كشف الظنون (1981 ،1980 ،1795 ،1636 ،1634 ،1580 ،120 ،1187 ،703 ،668 ،568 ،563 ،487 ،441 ،334 ،243)، الكنى و الالقاب (150/1)، لغت نامه (ذيل/ ابوليث)، معجم المؤلفين (91/13)، هديه العارفين (490/2).

سمرقندي، ابومنصور

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 575 ق)، فقيه حنفى. از اهالى سمرقند بود. وى استاد ابوبكر بن مسعود كاشانى است. از آثارش «تحفه الفقهاء»، در فروع است كه شاگردش ابوبكر بن مسعود، شرح عظيمى در سه مجلد بر آن نگاشته است. در «كشف الظنون» و «هديه العارفين» تحت عنوان سمرقندى علاءالدين، ابوبكر محمد بن احمد به كتابهاى «اللباب فى اصول الفقه»؛ «ميزان الاصول فى نتائج العقول» و «ايضاح القواعد» اشاره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (212/6)، كشف الظنون (1917 -1916 ،1542 ،371 ،209)، معجم المؤلفين (267 ،228 /8)، هديه العارفين (90/2).

سمرقندي، ناصرالدين، ابوالقاسم محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 556 ق)، فقيه حنفى، مفسر، محدث و واعظ. اهل سمرقند بود. در 542 ق به مكه رفت و در بازگشت مدتى در بغداد ماند. در سمرقند از دنيا رفت. از آثار وى: «الجامع الكبير» يا «جامع الفتاوى»؛ «الفقه النافع»؛ «بلوغ الارب من تحقيق استعارات العرب»؛ «رياضه الاخلاق»؛ «مصابيح السبل»، در دو مجلد، در فروع فقه حنفى؛ «الملتقط فى الفتاوى الحنفيه» به نام «مال الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (23 -22 /8)، ايضاح المكنون (168/2)، كشف الظنون (1921 ،1813 ،1697 ،1580 ،717 ،571 ،565)، معجم المؤلفين (137/12).

سمعاني مروزي، ابوالمظفر عبدالرحيم

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(537- ح 617 ق)، محدث، فقيه و اديب شافعى. از كودكى تحت تربيت پدر قرار گرفت. پدرش او را در پاره اى از سفرها همراه كرد و تا آنجا كه توانست براى او حديث خواند و او را به فراگيرى فقه و حديث و ادب واداشت تا اينكه از هر خرمن خوشه اى برچيد. او «صحيح بخارى» و «سنن ابى داود» و «جامع ابى عيسى» و «مسند ابى عوانه» و «تاريخ فسوى» و «الحليه» و «مسند الهيثم» و «صحيح مسلم» را سماعى روايت مى كند. او از رييس اسعد مهروى و ابوالبركات عبداللَّه فراوى و ابوسعد عبدالوهاب كرمانى و وجيه شحامى و ابوالفتوح خركوشى و جنيد قاينى و ابوالوقت سجزى و ابوالاسعد ابن القشيرى و محمد بن عبداللَّه شيرازى و حسن بن محمد سنگبستى و سعيد بن على شجاعى و عبدالسلام هروى و بسيارى ديگر در بخارا و سمرقند و هرات و نيشابور و مرو شهرهاى ديگر حديث شنيد. ابوبكر محمد حازمى و برزالى و ابن الصلاح و ابن النجار و ابن هلاله و شرف مرسى و احمد غرافى و گروهى

ديگر از وى حديث شنيدند. او سرانجام شيخ مرو شد و به مقام پيشگامى شافعيان آن شهر رسيد. پدرش «عوالى» را در دو مجلد براى او گفت و «معجم» را در هيجده جزء برايش پرداخت. اين كتابها به نام «العوالى من مسموعات الفراوى» و «معجم الشيوخ» گردآورى شده است.[1]

فخرالدين ابوالمظفر عبدالرحيم بن عبدالكريم فقيه و عالم بزرگ خراسان و از خاندان سمعانى (و. 537- ف. 614 يا 616 ه.ق.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] سرآمدان فرهنگ (483 -482 /1)، سير النبلاء (109 -107 /22)، كشف الظنون (1179)، لسان الميزان (339 -338 /4)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (158 -157 /19)، معجم المؤلفين (207 -206 /5)، الوافى بالوفيات (331/18)، هديه العارفين (560/1).

سمعاني مروزي، تاج الاسلام، ابوبكر محمد بن مصنور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 510 -466 ق)، عالم، فقيه، محدث و واعظ شافعى. در مرو به دنيا آمد. در نيشابور و اصفهان و همدان و كوفه و حجاز و بغداد حديث شنيد. او در مدرسه ى نظاميه بغداد وعظ گفت. سرانجام در مرو اقامت گزيد. وى بسيار املاى حديث مى كرد و صد و چهل مجلس املا در جامع مرو داشت و همراه مواعظ احاديثى كه از اساتيد خود چون پدرش و ابوالخير صفار و ابوالقاسم زاهرى و عبداللَّه طاهرى و ابوالفتح هاشمى و نصراللَّه بن احمد خوشنامى و عبدالواحد قشيرى و ثابت بن بندار و محمد بن عبدالسلام انصارى و ابوغالب عدل و ابوبكر، نوه ى ابن مردويه، و ابوالفتح حداد شنيده بود، بيان مى كرد. سلفى و ابوالفتوح طائى و ابوطاهر سنجى از شاگردان وى مى باشند. او رئيس شافعيان در مرو بود. پيش از وفات اشعار خود را تماما شست و محو كرد. سرانجام در مرو درگذشت او

داراى آثارى در زمينه ى حديث و وعظ مى باشد كه از آن جمه كتاب «الامالى» «امال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332/7)، ريحانه (76/3)، سير النبلاء (373 -371 /19)، الكامل (277/8)، الكنى و الالقاب (323/2)، معجم المؤلفين (53 -52 /12)، الوافى بالوفيات (75/5)، وفيات الاعيان (311 -310 /3).

سمعاني مروزي، قوام الدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(562 -506 ق)، مورخ، حافظ، محدث، فقيه، نسابه و مفسر شافعى. در مرو متولد شد. در چهار سالگى پدرش او را در محضر عبدالغفار شيرويى و عبيد قشيرى و سهل سبعى حاضر كرد. او به اشاره ى پدرش از ابومنصور محمد كراعى و محمد دقاق حديث شنيد. هنوز كودك بود كه پدر را از دست داد و عمو و ديگر خويشان كفالت او را بر عهده گرفتند و او را از همان نوجوانى علاقه مند به علم و دانش نمودند. در 530 ق به نيشابور سفر كرد و براى طلب علم و استماع حديث به شرق و غرب و شمال و جنوب عالم سفر كرد و با علما و محدثين بسيارى ملاقات نمود. شمار مشايخ او را بالغ بر چهار هزار تن دانسته اند كه در «سير النبلاء» و ديگر كتب رجال نام شهرهايى كه وى بدان سفر كرده و مشايخ معروفى كه ملاقات كرده، آمده است. از وى تصانيف نيكوى بسيارى بجاى ماند كه از آن جمله اند: «تذييل تاريخ بغداد»، در پانزده مجلد؛ «تاريخ مرو» يا «تاريخ المراوزه»، متجاوز از بيست مجلد؛ «الانساب» حدود هشت مجلد؛ «طراز الذهب فى ادب الطلب»؛ «معجم البلدان»؛ «الاسفار عن الاسفار»؛ «الاملاء و الاستملاء»؛ «التذكره و التبصره»؛ «الدعوات»؛ «سلوه الاحباب و رحمه الاصحاب»؛ «التحبير فى المعجم الكبير»؛ «الامالى»؛ «وفيات المتاخرين» يا «تاريخ الوفاه،

للمتاخرين من الرواه»؛ «الادب و استعمال الحسب»؛ «المناسك»؛ «فضل يس»؛ «الرسائل و الوسائل»؛ «تبين معادن المعانى»، در لطائف قرآن كريم.[1]

(ع. منسوب به سمعان، بطنى از تميم) ابوسعيد عبدالكريم بن محمد بن منصور تميمى مروزى شافعى فقيه و مورخ و حافظ حديث (و. 562 ه.ق./ 1113 م.- ف. 562 ه.ق./ 1167 م.). وى به شهرهاى دور سفر و با علما و محدثان ملاقات كرد و از آنان علم آموخت و گروهى نيز از او كسب علم كردند. از اوست: كتاب الانساب، كتاب تذييل تاريخ بغداد، تاريخ مرو، فضائل الصحابة معجم المشايخ، تاريخ الاوفاة للمتأخرين من الرواة الامالى، التحبير فى المعجم الكبير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (179/4)، ايضاح المكنون (30/2)، ذيل تاريخ بغداد (16/ مقدمه)، روضات الجنات (96 -95 /5)، ريحانه (7/3)، سير النبلاء (465 -456 /20)، كشف الظنون (1737 ،1735 ،1123 ،1108 ،999 ،998 ،902 ،756 ،729 ،374 ،370 ،303 ،288 ،179 ،169 ،162 ،161 ،131 ،86 ،49 ،35)، الكنى و الالقاب (322/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوسعد)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (173 -172 /19)، معجم المؤلفين (5 -4 /6)، وفيات الاعيان (379 -378 /1)، هديه العارفين (609 -608 /1).

سمناني، ابوجعفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(444 -361 ق)، قاضى و فقيه حنفى. اصل وى از سمنان بود كه در بغداد نشو و نما يافت. از نصر بن احمد مرجى موصلى و ابوالحسن دارقطنى حديث شنيد. وى ملازم ابوبكر باقلانى و از اصحاب برجسته ى او به شمار مى رفت. خطيب بغدادى گويد كه از وى حديث نوشتم زيرا كه مردى دانشمند و راستگو بود. او از پيشگامان اشعريه در زمان خود بود. وى عهده دار منصب قضاى موصل شد و

تا پايان عمر در آن سمت باقى ماند. او داراى تصانيفى در «فقه» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206/6)، تاريخ بغداد (355/1)، سير النبلاء (652 -651 /17)، الكامل (64/8)، الوافى بالوفيات (65/2).

سمويه اصفهاني، ابوبشر اسماعيل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 267 -190 ق)، فقيه و محدث. از ابونعيم ملايى در كوفه، و از ابومسهر غسانى در دمشق، و از على بن عياش در حمص، و از حميدى در مكه، و از عبداللَّه بن يوسف و سعيد بن ابى مريم در مصر، و از بكر بن بكار و حسين بن حفص در اصفهان حديث شنيد. محمد بن يحيى منده و ابوبكر بن ابى داوود و عبداللَّه بن جعفر بن فارس و ابن ابى حاتم از وى حديث شنيدند. ابن ابى حاتم او را محدثى راستگو و مورد اعتماد توصيف كرده است و ابونعيم اصفهانى او را از فقها و حفاظ مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح و التعديل (ج 1، ق 182/1)، سير النبلاء (12 -10 /13)، طبقات الحفاظ (247).

سنجاري، محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(721 -675 ق)، فقيه حنفى. اصل وى از سمرقند است. در سمرقند يا سنجار، از نواحى جزيره و نزديك موصل، به دنيا آمد. او از بزرگان علماى حنفيه بود. در شهرهاى مختلف سياحت كرد و عاقبت در ماردين از توابع جزيره اقامت گزيد و در آنجا به تدريس و تصنيف و فتوا اشتغال يافت و همان جا درگذشت. از آثارش: «عمده الطالب لمعرفه المذاهب»، در بيان اختلاف مابين شيعه و مذاهب چهارگانه ى اهل سنت و بعضى مذاهب ديگر. در «الكنى و الالقاب» و «ريحانه» مولف اين كتاب به جاى سنجارى، سخاوى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65/7)، ريحانه (88/3 ،450/2)، كشف الظنون (1168)، الكنى و الالقاب (311/2)، معجم المؤلفين (155/10).

سنگلجي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1315 ق)، فقيه و استاد. در تهران متولد شد. وى در محضر اساتيدى چون ميرزا خليل طالقانى و ميرزا غلامعلى نايينى ادبيات و علوم عربى را فراگرفت و سير و سلوك و عرفان را در خدمت ملا محمد هيدجى و فلسفه را نزد ميرزا على اكبر يزدى و ميرزا حسن كرمانشاهى آموخت. دوره ى كامل فقه و اصول را نزد شيخ محمدرضا نورى و سيد محمد تنكابنى و سيد محمد يزدى فراگرفت. سنگلجى به همراه برادرش شريعت به نجف رفت و در حوزه ى درس ميزاى نايينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى شركت كرد. پس از بازگشت به ايران در مدرسه حقوق و علوم سياسى و دانشكده ى حقوق فقه و اصول به تدريس مشغول شد از 1326 ش براى تدريس دوره ى دكترا انتخاب شد. از آثارش: «آيين دادرسى در اسلام»؛ «تشريع» يا «قانون گذارى در اسلام»؛ «تفسير سوره حمد

و اخلاص»؛ «دلائل السداد فى قواعد الفقه و الاجتهاد»؛ «الشرايع»؛ «عالم معنى»؛ «قانون رضاع در اسلام»؛ «قضاء در اسلام»؛ «كليات عقود ايقاعات»؛ «مصباح الميزان»، در منطق؛ «مقاصد الاصول»، در اصول فقه، فارسى؛ «الوقايه فى تهذيب الكفايه».[1]

محقق، استاد، عالم علوم دينى.

تولد: 1276.

درگذشت: مهر 1359.

شيخ محمد سنگلجى، فرزند رضاقلى سنگلجى از روحانيون تهران)، سال هاى درازى با سمت استادى در دانشكده ى حقوق و علوم سياسى به تدريس فقه اسلامى اشتغال داشت و متن درسش شرايع الاسلام بود. كانونى هم به نام رواق تأسيس كرد كه در آنجا به تفسير قرآن مى پرداخت. تأليفات عمده ى او عبارتند از: مصباح الميزان در منطق (تهران، 1347)؛ دلائل السداد فى القواعد الفقه و الاجتهاد (تهران، 1313)؛ قانون رضاع در اسلام (تهران، 1315)؛ مقاصد الوصول (1317)؛ كليات عقود و ايقاعات (تهران، 1324)؛ تفسير سوره ى حمد (تهران، 1325)؛ آيين دادرسى در اسلام (تهران، 1329)؛ عالم معنى (تهران، 1331)؛ چهار رساله در وصيت، ميراث، بيع فضولى، جمله اى از قواعد فقه (تهران، 1333)؛ فضا در اسلام (1338)؛ سيرى اجمالى در منطق و فلسفه الهى (تهران، 1355).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (379/21 ،26 ،22/17 ،250/8)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (72 -71 /4)، مؤلفين كتب چاپى (515 -512 /5).

سهروردي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 533 ق)، فقيه و رياضيدان. مشهور به ابن سهروردى و ملقب به جمال الاسلام.وى در فقه اصول و تفسير و علم رياضى از برجستگان روزگار بود كه در نزد غزالى تلمذ كرد و در دمشق درگذشت. اثر وى: «المقدمه الكافيه فى اصول الجبر و المقابله و ما يعرف به قياسه من الامثله».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رياضيدانان (320)، لغت نامه (ذيل/ على سهروردى).

سهروردي، شهاب الدين، ابوحفص عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(632 -539 ق)، حكيم، صوفى، فقيه شافعى و محدث. ملقب به شيخ الاسلام. در سهرورد زنجان به دنيا آمد. نسبش به ابوبكر صديق مى رسد. وى نزد عمويش ابونجيب سهروردى فقه و وعظ و تصوف آموخت. و در بصره با شيخ ابومحمد بن عبد مصاحب بود. وى به بغداد مسافرت كرد و در آنجا سر سلسله ى عرفا شد. به صحبت عبدالقادر گيلانى رسيد. وى پيشوا و موسس سلسله ى عرفانى سهرورديه بود. كمال الدين اسماعيل اصفهانى و سعدى شيرازى از ارادتمندان وى بودند. وى از كسانى مثل هبه اللَّه بن احمد شبلى، ابن بطى، ابوزرعه مقدسى، معمر بن فاخر و يحيى بن ثابت حديث شنيد. و ابن نقطه، ابن نجار، ظهيرالدين محمود زنجانى و ابواسحاق ابن واسطى از وى روايت نقل كرده اند. وى هر سال به سفر مكه و مدينه مى رفت و بيشتر عمرش را به وعظ اشتغال داشت. شهاب الدين با ابن فارض وابن عربى و نجم الدين دايه ملاقات داشته است. وى در بغداد درگذشت و در ورديه اين شهر به خاك سپرده شد. از آثارش: «عوارف المعارف» كه در سفر مكه نوشته و اسماعيل بن عبد مومن و ظهيرالدين بزغش آن را به فارسى ترجمه كرده اند؛ «رشف النصايح الايمانيه و كشف الفايح اليونانيه؛ رساله ى «السير و الطير»؛ «بهجه

الاسرار فى مناقب الغوثيه»؛ «نغبه البيان فى تفسير القرآن»؛ «جذب القلوب الى مواصله المحبوب»؛ رساله ى «اعلام الهدى و عقيده ارباب التقى»؛ «ديوان» اشعار.[1]

ابوحفص عمر، برادرزاده ابوالنجيب عبدالقاهر سهرودى عارف معروف كه نسبت تعليم او به احمد غزالى مى رسد (ف. 632 ه.ق.) از تأليفات او كتاب «عوارف» «رشف النصائح» «اعلام التقى» و «اعلام الهدى» است. وى مؤسس فرقه سهروديه و مرشد سعدى و اوحدالدين كرمانى است (سهرورديه).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1192 -1189 /3)، آثار عجم (71 -70)، الاعلام (223/5)، تاريخ ادبيات در ايران (221/2)، تاريخ نظم و نثر (142 -141)، تذكره ى روز روشن (443 -442)، جستجو در تصوف (178 -172)، دايرةالمعارف فارسى (1384/1)، الذريعه (555 -554 ،478 /9)، رياض العارفين (96 -95)، ريحانه (100 -98 /3)، سير النبلاء (378 -373 /22)، طرائق الحقائق (531 ،530 ،490 ،405 ،304 ،291 /2)، فرهنگ سخنوران (518)، كشف الظنون (1965 ،1832 ،1792 ،1723 ،1697 ،1673 ،1517 ،1492 ،1177 ،1161 ،1157 ،905 ،877 ،872 ،451 ،126 ،90 ،50)، الكنى و الالقاب (326 -325 /2)، لغت نامه (ذيل/ سهروردى)، مؤلفين كتب چاپى (635 -634 /4)، مجالس المومنين (72 -70 /2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 632)، مجمع الفصحا (819/2)، معجم المؤلفين (313/7)، معجم البلدان (329/3)، نحفات الانس (474 -473)، وفيات الاعيان (448 -446 /3)، هديه العارفين (786 -785 /1)، هفت اقليم (201 -199 /3)، يادداشتهاى قزوينى (572/3).

سهروردي، ضياءالدين، ابوالنجيب عبدالقاهر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(563 -490 ق)، فقيه شافعى، صوفى، محدث و مورخ. در سهرورد زنجان به دنيا آمد. در جوانى به بغداد رفت و از علوم رسمى بهره ى بسيار يافت فقه شافعى را از اسعد ميهنى آموخت و كتاب «غريب الحديث» را از

ابوعلى بن نبهان شنيد همچنين از ظاهر شحامى و ابوبكر انصارى نيز حديث شيند. چندى متولى تدريس در نظاميه شد، اما از آن كار نيز منصرف شد و به عزلت و تصوف گرائيد. در اين امر هم از شيخ احمد غزالى ارشاد يافت. در مدت عزلت و مجاهدت از كسب دست خويش مى خورد و چندى نيز سقائى كرد. پس از آن به و عظ پرداخت و شهرت و قبول فوق العاده يافت. مدرسه و رباطى بنا كرد كه وجود او را ملجاء فقراء و درماندگان ساخت و مجالس او را محل توجه عام و خاص. در اواخر عمر به قصد زيارت بيت المقدس به شام رفت، اما به سبب غلبه و تهديد صليبيها موق به زيارت نشد، با اين همه نورالدين زنگى مقدمش را گرامى داشت و او يك چند در دمشق ماند و مجلس وعظ هم برپا كرد. پايان عمرش در بغداد رسيد. از جمله آثارش: «آداب المريدين» كه شروح بسيارى بر آن نوشته شده؛ «شرح اسماء الحسنى»؛ «غريب المصابيح». صاحب «الكامل» نسبت وى را شهرزورى آورده.[1]

(منسوب به سهرورد) ابوالنجيب ضياءالدين عبدالقاهر بن عبداللَّه عارف معروف (و. حدود 409- ف. 563 ه.ق.) از مريدان احمد غزالى (ه.م.) است و مصنفات بسيار بدو نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (174/4)، تاريخ ادبيات در ايران (220/2)، تاريخ نظم و نثر (725)، جستجو در تصوف (172 -171)، دايرةالمعارف فارسى (1385 -1384 /1)، الذريعه (29 -28 /1)، ريحانه (283 -282 /7)، سير النبلاء (478 -475 /20)، الكامل (98/9)، كشف الظنون (1101 ،43)، لغت نامه (ذيل/ ابونجيب)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 563)، معجم البلدان (329/3)، معجم المؤلفين

(311/5)، نحفات الانس (421 -420)، وفيات الاعيان (205 -204 /3)، هديه العارفين (607 -606 /1).

سيادتي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1385 -1299 ق)، عالم دينى و مجتهد. وى از سادات حسينى بود كه در قريه ى ايزى از محال سبزوار در خانواده اى باتقوا به دنيا آمد. قرآن و كتب فارسى و مقدارى صرف و نحو را در همان جا خواند، سپس براى ادامه ى تحصيل به سبزوار رفت و در مدرسه ى فصيحيه تا مدت بيست سال به تصحيل پرداخت. از جمله اساتيدش آيت اللَّه حاج ميرزا حسين علوى سيزوارى و عمويش، آقا ميرزا موسى، پدر آيت اللَّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى، و آقا ميرزا اسماعيل مشهور به افتخارالحكماء شاگرد علامه و حكيم سبزوارى را مى توان نام برد. پس از آن به تدريس پرداخت و دو دوره «رسائل» و «مكاسب» را درس گفت. در 1337 ق به نجف اشرف سفر كرد و مدت شانزده سال در آنجا از محضر آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى استفاده ها برد و «تقريرات» فقه و اصول هر دو استاد را در شش مجلد به رشته تحرير درآورد. از ديگر اساتيد وى، در نجف، مى توان به آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل محلاتى، پدر همسرش، اشاره كرد. در 1353 ق به سبزوار بازگشت و به كارها و امور دينى پرداخت و حوزه ى علميه ى متلاشى شده را حيات جديدى بخشيد. وى در سبزوار درگذشت و در حسينيه كه بنا نهاده بود به خاك سپرده شد.[1]

سيد حسن سيادتى از علماء بزرگ و مجتهدين جليل القدر سبزوار بوده وى در اواخر سال 1299 ق در قريه ايزى (پنج كيلومترى شرقى شهر سبزوار) در خاندان تقوا و سيادت ديده به جهان گشود.

پدرانش

از سادات جليل حسينى در قريه مزبوره مورد احترام بوده اند قرآن شريف و كتب فارسى و مقدارى صرف و نحو را در نزد ملايان قريه آموخته و در اوائل بلوغ به قصد ادامه تحصيل به سبزوار وارد و در مدرسه فصيحيه در سلك طلاب علوم دينيه درآمده و تا مدت بيست سال با كمال جد و جهد به تحصيل و آنگاه به تدريس اشتغال داشته و در اين مدت از محضر علماء آن عصر سبزوار استفادات علميه و ادبيه و فقهيه و اصوليه و حكميه نموده و از مدرسين نامى عصر خود گشته و ضمناً در مسجد جامع سبزوار به امامت جماعت اشتغال داشته است.

پس از تدريس دو دوره رسائل و مكاسب مرحوم شيخ قدس سره در سال 1337 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت 16 سال در آستان ملك پاسبان حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين عليه صلوات المصلين اقامت نموده و از محضر آيات عظام آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى استفاده و تقريرات فقه و اصول هر دو را در 6 مجلد به رشته تحرير آورده كه اكنون نزد فرزند فاضلش موجود است.

در ذيقعده سال 1353 قمرى به سبزوار بازگشته و به امور روحانيت قيام نموده و در سال 1363 قمرى حوزه علميه متلاشى شده آن را حيات جديدى بخشيده به اغلب قراء اطراف نامه ها نوشته و تقاضاى ارسال محصل به مدارس سبزوار و حوزه علميه دائر نموده كه اثر آن اقدام از آن تاريخ تاكنون مشهود است در علم و تقوا مورد قبول عامه و خاصه و در نفوذ كلام و محبوبيت قليل النظير بوده است.

در عصر

يكشنبه 23 ماه رمضان المبارك 1385 قمرى در سن 86 سالگى طى كسالت و نقاهت طولانى ديده از جهان فروبست و در حسينيه اى كه از خالص مال خود در سبزوار ساخته است به خاك رفته است.

اساتيد مشهور آن مرحوم در سبزوار از اينقرار است.

1- مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا حسين علوى سبزوارى

2- مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا ميرزا موسى عموى بزرگوارش والد آيت اللَّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى

3- مرحوم آقا ميرزا اسماعيل مشهور به افتخارالحكماء شاگرد علامه و حكيم سبزوارى

4- مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا اسماعيل مجتهد سبزوارى و در نجف مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل محلاتى بوده است داراى ده فرزند چهار پسر و شش دختر از دختر مرحوم آيت اللَّه محلاتى مذكور مى باشد.

فرزند اكبر و ارشدش حجةالاسلام حاج سيد مصطفى سيادتى است كه تحصيلات خود را در نزد آن مرحوم به پايان رسانيده و اكنون به جاى معظم له به امامت جماعت و وظائف روحانيت مشغول و مورد احترام مردم سبزوار است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (317 -315 /5).

سياري، ابوالعباس قاسم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 343/342/340 ق)، عالم، عارف، فقيه، و محدث. در مرو متولد شد. به جهت انتساب به جد مادرى خود احمد بن سيار، سيارى خوانده مى شد. وى در علوم شريعت و فنون طريقت بصير و نخستين كسى است كه در مرو سخن از حقيقت گفته است. گويند كه پدرش بسيار مالدار بود، بعد از وفات او قاسم آن همه را به بهاى يك تار گيسوى عنبر بوى حضرت رسالت مى داد، سپس به بركت آن موى مبارك موفق به توبه گرديد

و فرقه سياريه از فرق صوفيه نيز منتسب به او مى باشد كه به وسيله خواهرزاده اش عبدالواحد بن على نشر يافت، اساس طريقه وى مبنى بر مساله جمع و تفرقه كه مراد از جمع مشاهده و مراد از تفرقه مجاهدت بوده. سيارى از ابوالموجه و احمد بن عباد حديث شنيد و ابوعبداللَّه الحاكم از وى روايت كرده است. وى در مرو درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الاولياء (306 -304 /2)، جستجو در تصوف (56 -55)، حليه الاولياء (381 -380 /10)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (79 -78)، ريحانه (104 -103 /3)، سير النبلاء (501 -500 /15)، شرح شحطيات (40)، طبقات الصوفيه سلمى (447 -440)، طبقات الصوفيه هروى (365 -364)، كشف المحجوب (199 -198)، لغت نامه (ذيل/ ابوالعباس)، نفحات الانس (148 -147).

سيد العراقين (عبدالحسين)

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين خاتون آبادى فرزند آقا مير محمد مهدى بن حاج مير معصوم بن حاج ميرزا محمد على بن مير ابوالمحسن بن مير محمد اسماعيل [بن مير محمد باقر بن مير محمد اسماعيل] مدرس كبير خاتون آبادى. پدرانش عموما از علماى بزرگ اصفهان، و رؤساى اين شهر بوده، و به مناسبت سكونت در محله ى پاقلعه (از محلات اصفهان) به سادات پاقلعه معروف شده اند.

مرحوم سيد العراقين در سال 1294 در اصفهان متولد شده، و مقدمات علوم را در اين شهر آموخته، سپس جهت تكميل به عراق عرب رفته، سال ها در نجف اشرف از محضر اساتيد بزرگ آنجا در فقه و اصول استفاده نموده، تا به درجه ى اجتهاد نايل گرديده، به اصفهان مراجعت نموده، به درس و بحث و اقامه ى جماعت، و فصل خصومات، و ترويج دين پرداخته.

سرانجام در شب چهارشنبه 10 شوال 1350

وفات يافته، در تكيه اى مخصوص در مجاورت تكيه ى خاتون آبادى ها مدفون گرديد. (پس از آن جمعى كثير از فضلا و علما در مجاورت او در بقعه و خارج آن مدفون شدند كه ذيلا به نام برخى از آنها اشاره مى شود.

مرحوم سيد العراقين آخرين مدرس معروف مدرسه ى چهارباغ به شمار مى رفت كه پس از فوت او، به مناسبت چندى، سال ها مدرسه تعطيل، و خالى از طلبه و محصل بوده، و امورات وقفى آن زير نظر اداره ى اوقاف اداره مى شد، تا پس از وقايع شهريور 1320 مجددا مدرسه به تصرف وقف داده، و حق به من له الحق بازگشت. سپس طلاب در آن ساكن شده و به تحصيل مشغول شدند، و به حمدالله تاكنون داير، و صبح و عصر جلسات تدريس فقه و اصول حكمت و ادب در آنجا داير است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

سيد مجاهد، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد بن العلامة الفقيه السيد على صاحب (رياض) معروف به سيد مجاهد طباطبائى. محدث قمى در فوائد الرضويه گويد. السيد الاجل الاعظم الاكرم الافخم البحر الزاخر والسحاب الماطر الفايق على الاوائل و الاواخر صاحب التحقيقات الرشيقه و التأليفات الانيقه كالمفاتيح والمناهل و غيرهما ولادت و وفات اين بزرگوار در كربلا واقع شده و بعد از مرحوم والدش رياست روحانيت شيعه در كربلا و اكثر بلاد با او بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

سيدالحكماي تبريزي، شرف الدين، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1202 ق)، فقيه، طبيب، فيلسوف، مورخ و رياضيدان.در تبريز متولد شد و پس از تحصيلات ادبى در زادگاهش، رهسپار نجف اشرف شد و در آنجا علوم منقول را نزد صاحب «جواهر» و صاحب «ضوابط» و شيخ مرتضى انصارى فراگرفت و به كسب اجازه اجتهاد نايل شد. پس از بازگشت به زادگاهش به دلايلى از تدريس و ترويج علوم دينى روى برتافت و به اصفهان رفت و در آنجا مدت پانزده سال به فراگيرى طب نزد ميرزا حسن شروانى پرداخت، علوم معقول را نيز نزد ملا على نورى و حاج ملاهادى سبزوارى در سبزوار فراگرفت. پس از آن به تبريز بازگشت و به امر طبابت مشغول بود تا دار فانى را در همان جا وداع گفت. پيكر وى را به نجف اشرف منتقل كردند و در وادى السلام دفن نمودند. از آثار وى: «تاريخ تبريز»؛ «تعيين قبله»؛ حاشيه «جواهر الكلام»، در فقه؛ حاشيه «شرح منظومه» سبزوارى، حاشيه «كليات قانون» شيخ الرئيس؛ حاشيه ى «مكاسب شيخ انصارى؛ شرح «طب الائمه»؛ شرح در «طب النبى»؛ «قانون العلاج»؛ حاشيه «شرح نفيسى»، در طب؛ «طلسمات و مثلثات و مربعات»؛ «كيفيت پر كردن صد اندر صد

عددى»؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهايى؛ «رساله ى تعليم خط كوفى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (10)، الذريعه (23 /17 ،45/12 ،19/8 ،63/5 ،73/4)، ريحانه (117 -115 /3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (203/7)، مكارم الآثار (134 -133 /1).

سيدي، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله آقاى حاج سيد فخرالدين بن آيت الله سيد ابوالقاسم القسمى سبط آيت الله العظمى ميرزا ابوالقاسم صاحب قوانين از معمرين و بزرگان علماء قم و مجتهدين حوزه علميه قم و تلامذه آيت الله ميرزا حبيب الله رشتى بوده اند.

بسيار محترم و مجلل و معظم بود. در تشييد حوزه علميه خدماتى نموده و اوست همان شخصيتى كه مراجع و زعماء حوزه وى را مقدم داشتند كه بر جنازه آيت الله حايرى نماز بخوانند در سال 1363 قمرى در سنين صد سالگى تقريبا از دنيا رفته و در بقعه ى مرحوم حايرى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سيستاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله العظمي سيد علي سيستاني : معظم له در روز 9 ربيع الاول سال 1349 ه_ . ق در شهر مقدس مشهد متولد گرديد و پدرش به ميمنت نام جدّش او را (علي) نام نهاد.

نام پدر گراميشان مرحوم سيد محمد باقر و نام جدّ ايشان كه از بزرگان علم و زهد بوده سيد علي ميباشد. زندگينامه ايشان را مرحوم شيخ آقا بزرگ طهراني در كتاب (طبقات أعلام الشيعه قسمت چهارم ص 1432) ذكر نموده است. گفته شده در نجف از شاگردان مولا علي نهاوندي و در سامرا از شاگردان مجدّد شيرازي و از شاگردان خاص مرحوم سيد اسماعيل صدر گرديد و در سال 1308 ه_ . ق به شهر مقدس مشهد بازگرديد و در آنجا مستقر گشت، و از مهمترين شاگردانش، فقيد بزرگوار شيخ محمد رضا آل ياسين (قدس سره) ميباشد.

خاندان معظم له از سادات حسيني ميباشند كه در عهد صفوي در اصفهان ميزيستند و از طرف سلطان حسين صفوي، جدّ اعلي ايشان سيد محمد را به منصب شيخ الاسلامي

در سيستان منصوب نمود و ايشان به آنجا منتقل شده و با خانواده شان در آنجا سكني گزيدند.

از نوادگان ايشان سيد علي جدّ معظم له، اولين شخصي بود كه به شهر مقدس مشهد مهاجرت نمود و در مدرسه مرحوم ملا محمد باقر سبزواري مستقر گرديد و از آنجا براي تكميل درس خود به نجف اشرف مهاجرت نمود.

حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) در پنج سالگي به تعليم قرآن كريم پرداخت، سپس وارد مدرسه دار التعليم ديني به منظور آموزش علوم ديني شد كه در اين مدت نيز خوشنويسي را از استاد فن آموخت.

در سال 1360 ه_ . ق به امر پدر بزرگوارشان شروع به آموختن مقدمات علوم حوزوي نمود كه مجموعه اي از دروس ادبي همچون (شرح الفيه ابن مالك، مغني ابن هشام، مطول تفتازاني، مقامات حريري و شرح نظام) را نزد مرحوم اديب نيشابوري و بعضي ديگر از اساتيد پرداخت. همچنين (شرح لمعه و قوانين) را نزد مرحوم سيد احمد يزدي فرا گرفت و قسمتي از دروس سطوح مثل (مكاسب، رسائل و كفايه) را نزد عالم جليل شيخ هاشم قزويني خواند.

تعدادي از كتب فلسفي همچون (شرح منظومه سبزواري، شرح الاشراق و اسفار) را نزد مرحوم آيسي خوانده و (شوارق الالهام) را نزد مرحوم شيخ مجتبي قزويني آموخت و از محضر علامه محقق ميرزا مهدي اصفهاني و همچنين از محضر ميرزا مهدي آشتياني و ميرزا هاشم قزويني بهره هاى فراوان برده است.

پس از فراگيري (علوم ابتدائي، مقدمات و سطح) نزد برخي از اساتيد و مدرّسان به فراگيري (علوم عقليه و معارف الهيه) پرداخت. سپس در سال 1368 ه_ .

ق به شهر مقدس قم مهاجرت نموده و از محضر مرجع بزرگ آيت الله بروجردي (قدس سره) در درس فقه و اصول شركت نمود و از دانش و معرفت فقهي او بويژه در علم رجال و حديث استفاده بسياري نمود. وي همچنين در دروس فقيه و عالم فاضل سيد حجت كوه كمره اي (قدس سره) و تعدادي از علماي معروف آن دوره شركت جست.

معظم له در مدت اقامت خود در قم مكاتباتي كه با مرحوم سيد علي بهبهاني (يكي از علماي برجسته اهواز و از تابعين مدرسه محقق شيخ هادي طهراني) درباره بعضي از مسائل (قبله) داشته است، به طوري كه در اين مسائل مناقشات مفصلي حول آراء مرحوم محقق طهراني داشته و مرحوم بهبهاني از آراء استاد خود دفاع مي نمود، پس از مدتي مكاتبه، مرحوم بهبهاني نامه تشكري براي معظم له فرستاده و از ايشان تمجيد و تقدير كاملي نمود، و قرار بر آن شد كه ادامه بحث در موقع تشرّف ايشان به مشهد انجام گيرد.

در سال 1371 ه_ . ق معظم له از قم به نجف اشرف مهاجرت نمود، و در روز اربعين حسيني (عليه السلام) وارد كربلا گرديد، سپس به نجف سفر نمود. به مدرسه بخارائي وارد شده و مستقر گرديدند، كه در محضر اساتيد بزرگي همچون آيت الله خوئي و شيخ حسين حلي (قدس سرهما) در فقه و اصول به مدت طولاني حاضر گرديد و همچنين در اين مدت هم در دروس بزرگاني همچون آيت الله حكيم و آيت الله شاهرودي (قدس سرهما) حاضر گرديد.

در سال 1380 ه_ . ق معظم له تصميم رجوع به موطن خود

مشهد گرفت و با تصور اينكه در آنجا مستقر خواهد شد، لذا اساتيدشان آيت الله خوئي و شيخ حسين حلي (قدس سرهما) درجه اجتهاد وى را مكتوب نمودند. همچنين محدث بزرگ، آقا بزرگ طهراني شهادت ديگري در تبحر ايشان به علم رجال و حديث مكتوب نمود.

معظم له در سال 1381 ه_ . ق بار ديگر از وطن خود به نجف بازگشت و با ورودشان شروع به درس (خارج فقه در باب مكاسب شيخ انصاري) و متعاقب آن (شرح عروه در باب طهارت) و بيشتر (كتاب صلاة) را تدريس نمودند، تا در سال 1418 ه_ . ق بعد از آنكه (كتاب صوم) را به پايان رسانده بود، شروع به (شرح كتاب اعتكاف) نمود.

در اين مدت در موضوعات مختلفي همچون (كتاب قضاء، ابحاث ربا، قاعده الالزام و قاعده تقيه) بحثهاي فقهي داشته اند. همچنين در اين مدت بحثهايي در (علم رجال) كه شامل (حجيت مراسيل ابن ابي عمير، شرح مشيخة التهذيبين و غيره) نيز داشته اند.

همچنين معظم له بحثهايي در علم اصول را در شعبان 1384 ه_ . ق شروع نموده و دوره سوم تدريس را در شعبان 1411 ه_ . ق به پايان رساندند و تمام درسهاي ايشان در بحثهاي فقه و اصول از سال 1397 ه_ . ق تا به حال به صورت كاستهاي صوتي موجود ميباشد. و در اين روزها (1423 ه_) مشغول به تدريس (كتاب زكات از شرح عروة الوثقي) ميباشند.

نبوغ علمي

معظم له همواره در بحوث اساتيد خود استعداد و هوش فوق العاده اي داشته و برجسته تر از همه همشاگردانش بود. وي در كثرت تحقيق و تتبع در مسائل

فقهي و رجال و تداوم فعاليت ع_لمي و آشنائي با بسياري از نظريه ها در ميدانهاي علمي گوناگون در حوزه، مهارت استثنائي نشان دادند.

شايان ذكر است كه ميان معظم له و شهيد صدر (قدس سره) در حوزه نبوغ علمي، رقابت شديد بود. لذا مي توان از گواهي اجتهاد ايشان كه دو تن از اساتيد وي يعني آيت اللّه العظمي سيد ابوالقاسم خوئي (قدس سره) و علامه حسين حلي (قدس سره) نگاشته اند پي برد.

م_عروف است كه آيت اللّه خوئي (قدس سره) به هيچ يك از شاگردان خود، به جز حضرت آيت اللّه ال_ع_ظمي سيستاني (دام ظله) و آيت اللّه شيخ علي فلسفي (يكى از علماي معروف مشهد) گواهي خطي ندادند. و ن_ي_ز علامه آقا بزرگ تهراني (قدس سره) براي معظم له در سال 1380 هجري قمري گواهينامه نوشته است و در آن از مهارت و درايت وي در علم رجال و حديث تمجيد نموده است . ي_ع_ني هنگامي كه ايشان هنوز به سن 31 سالگي نرسيده بودند حائز اين مرتبه والا گرديده اند.

تأليفات و دستاوردهاي فكري

ن_زديك ب_ه 34 سال پيش، ايشان تدريس بحث (خارج فقه، اصول و رجال) را شروع نمودند. و نيز بحثهايي پيرامون (مكاسب، طهارت، نماز، خمس) و برخي از قواعد فقهي مانند (تقيه، و الزام) به انجام رساندند. ايشان ت_دري_س اصول را در سه دوره تمام نموده كه بعضي از بحثهاي اين دوره، مثل بحثهاي (اصول ع_لمي، تعادل و تراجيح) و همچنين بعضي از مباحث فقهي و برخي از (ابواب نماز، قاعده تقيه و الزام) آماده چاپ است.

ع_ده اي از ف_ض_لاي م_عروف كه هم اكنون بعضي از ايشان مدرّس

بحث خارج مي باشند مانند (علامه شيخ م_ه_دي م_رواري_د، علامه سيد مرتضي مهري، علامه سيد حبيب حسينيان، سيد مرتضي اصفهاني، علامه سيد احمد مددي، ع_لامه شيخ باقر ايرواني) و تعدادي از اساتيد حوزه هاي علميه، بحث ايشان را به بررسي گذاشتند. معظم له همزمان با تدريس و بحث، مشغول تأليف و نگاشتن كتابهاي مهم و چند رساله شدند. ه_م_چنين، ايشان كليه تقريرات بحثهاي اساتيد خود را نيز به رشته تأليف درآورده اند.

روش بحث و تدريس

روش ح_ضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) از ديگر روشهاي اساتيد حوزه و ارباب بحث خارج تفاوت دارد. براي مثال: در زمينه بحث (علم اصول) به ويژگيهاي زير اشاره كرد:

الف _ ذكر تاريخ بحث و شناخت اصول و پايه هاي آن:

مانند: سهولت و آس_اني (مشتق) وتركيبات آن باشد، يا عقيدتي _ سياسي ، مانند: بحث تعادل و تراجيح، كه در آن گفته است: (قضيه اختلاف احاديث نتيجه مبارزات و كشمكشهاي فكري و عقيدتي آن زمان و نيز شرايط سياسي زمان امامان عليهم السلام بود. و اندك اطلاعي از تاريخ اين بحث ما را به گوشه و كنار آن مسئله و حقيقت افكار و آراء كه در اين باره مطرح است، مي رساند).

ب _ پيوند ميان فكر حوزوي و فرهنگهاي معاصر ضمن بحث از معني الفاظ:

مؤلف كتاب (الكفاية) عقيده خود درباره معاني الفاظ را بر اساس نظريه فلسفي معاصر، كه به نام (نظريه تكثر ادراكي) در فعاليت ذهن بشري و خلاقيت آن است، ساخته است. ب_ه اي_ن م_ع_ني ك_ه ذه_ن ممكن است يك مطلب را با دو شكل مختلف تصور كند: يكي را با استقلال و دقت

و وضوح ، كه به او (اسم) گفته مي شود و ديگري با انقباض يا گرفتگي ، كه آن (حرف) ناميده مي شود، و وق_تي كه وارد بحث (مشتق) مي شود، ايشان از زمان، با بينش فلسفي جديد كه در غرب رايج است، و اينكه بايد زمان را از مكان به لحاظ تعاقب نور و ظلمت جدا كرد، سخن مي گويد.

و ض_من بحث درباره (صيغه امر) و بحث از (تجري)، نظريه برخي از علماي جامعه شناسي را م_ط_رح مي ك_ن_ند كه بر اين عقيده اند كه سؤال ناشي از تداخل صفت درخواست كننده بايد از حقيقت درخواست او تفكيك شود.

م_لاك اس_ت_ح_ق_اق عقوبت و جزا، ياغي شدن عبد بر عليه مولاي خود است، و اين حالت مبني بر تقسيمات و طبقه بندي جوامع قديم بشري است كه سروران، غلامان، برتر، بدتر، و... داشته است. در واق_ع، اي_ن نظريه از بقاي فرهنگهاي ديرين، كه با زبان رده بندي نه زبان قانوني كه مبني بر مصالح انساني عام است تكلم مي كردند.

ج _ اهتمام نسبت به اصولي كه با فقه ارتباط دارد:

يك طلبه مي تواند اغراق و تفصيل علماء را در ب_ح_ث_هاي فقهي كه هيچ ثمره علمي يا فايده فكري ندارند، ملاحظه كند، مانند بحثهايي كه درباره (وضع) مي كنند، و اينكه آيا (وضع) يك امر اعتباري يا تكويني ، يا امري است كه متعلق ب_ه ت_ع_ه_د ي_ا تخصيص است، يا بحثهايي كه در بيان موضوع (علم) و برخي از عوارض ذاتي در تعريف موضوع (علم) و مانند آن مي كنند.

ام_ا آن_چ_ه ك_ه در دروس حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) مشاهده

مي شود، كوشش فراوان و بذل نهايت زحمت براي به دست آوردن مبناي علمي محكم و استوار در بحثهاي اصولي در رابطه با روشهاي استنباط، نظير مباحث اصول عملي، تعادل و تراجيح، و عام و خاص، مي باشد.

د _ نوآوري:

بسياري از اساتيد ماهر حوزه، روح يا فن نوآوري و تجديد را دارا نيستند، و هميشه س_عي اي_شان بر اين بوده كه تعليقي يا حاشيه اي بر اين كتاب يا آن رساله بنگارند، بدون اينكه به جوهر بحث بپردازند، لذا مي بينيم كه اين نمونه از اساتيد فقط آري موجود را بحث نموده و از بين آن_ها يكي را انتخاب مي كنند، و خود را با عباراتي مانند (فتأمل) يا (فأفهم) يا (در اين اشكال دو اشكال وجود دارد) و (بايد در اين دو اشكال تامل بخرج داد) و... مشغول مي كنند.

ه_ _ ن_ك_اح اهل شرك جايز است:

ايشان اين قاعده را كه (ت_زاح_م) ن_ام دارد، و ف_ق_ه_ا و اصوليين آن را به عنوان يك قاعده عقلي يا عقلائي صرف، مطرح مي ك_ن_ند، ضمن قاعده (اضطرار)، كه يك قاعده شرعي و نصوص فراواني درباره اش ذكر شده ، مثل (هر چيزي را كه خداوند حرام كرده است براي مضطر حلال كرده است)، مي دانند. در واقع ، قاعده (اضطرار) همان قاعده (تزاحم) است . و ي_ا اي_ن_كه فقها و اصوليين قاعده اي را بيهوده طول مي دهند، مانند آنچه در قاعده (لا تعاد) مشاهده مي كنيم، كه فقها آن را، به دليل وجود نص مخصوص نماز مي دانند. در ص_ورتي ك_ه آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) روايت (لا تعاد الصلاة الا من

خمسة) را مصداق كبري ديگري كه شامل نماز و واجبات گوناگون مي باشد، مي شناسند. اي_ن ك_بري در آخر متن روايت موجود است كه عبارت است از (و لا تنقض السنة الفريضة)، پس آن_چ_ه ك_ه مسلم است در نماز و غيره ترجيح فريضه بر سنت است، مانند ترجيح وقت و قبله، زيرا وقت و قبله از فرايض هستند نه سنت.

و _ ديدگاه اجتماعي:

بعضي از فقها متون را تحت اللفظي ترجمه و معني مي كنند. به عبارت ديگر، خودشان را مقيد به حروف متن مي سازند بدون اينكه فراتر از آن بروند و به معاني وسيع آن متن، بپردازند.

ب_ع_ضي دي_گ_ر از ف_ق_ه_ا شرايطي كه متن در آن گفته شده است را مورد بحث و بررسي قرار مي دهند تا با حوادثي كه بر دلالت آن متن تاثير مستقيم مي گذارند، آشنا شوند. ب_ه ط_ور م_ثال، اگر به حديث پيغمبر گرامي، كه در آن خوردن گوشت حمار اهلي را (در جنگ خيبر) حرام كردند بنگريم، مي بينيم كه بعضي از فقها به يكايك حروف اين حديث عمل مي كنند، ب_ه اي_ن معني كه گوشت حمار اهلي را، طبق اين حديث ، حرام مي دانند، در صورتي كه كه اگر به ش_رايط خاصي كه اين حديث در آن گفته شده است توجه كافي مبذول شود، به منظور اصلي و هدف اساسي كه پيغمبر گرامي مي خواستند آن را در اين حديث پياده كنند پي خواهيم برد، و آن اين است كه جنگ با يهوديان خيبر نياز مبرم به سلاح و تجهيزات داشت، و سلاح و تجهيزات، در آن زمان آن هم با آن شرايط سخت

كه مسلمانها در آن بسر مي بردند، به غير از چهارپايان قابل حمل و نقل نبود. پ_س، ب_ه اي_ن نتيجه مي رسيم كه مراد از اين حديث نهي حكومتي بوده يعني بري يك مصلحت خ_ارجي ك_ه ش_راي_ط آن روزها اقتضا مي كرد، چنين دستوري صادر شده است و نبايد به عنوان تشريع يا حرمت و يا كراهت تلقي شود.

ز _ داش_تن علم و درايت در استنباط:

معظم له بر اين عقيده هستند ك_ه يك فقيه بايد از زبان و دستور عرب اطلاع كامل داشته باشد، و با نثر، اشعار و مجازهاي عربي آشنا باشد تا بتواند متون را بر طبق موضوع ، نه ذات ، درك و طبقه بندي كند. و ن_ي_ز ب_ايد بر احاديث اهل بيت (عليهم السلام) و راويان آن، احاطه كامل داشته باشد زيرا معرفت علم رجال براي هر مجتهد واجب و ضروري است. ه_مچنين ، حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) آراي منحصر به فردي دارند كه با آنچه مشهور و معروف است، تفاوت دارد.

م_ث_ل اي_شان در مساله عدم اعتماد به توهين (ابن غضائري) نسبت به ديگران ، يا به خاطر توهين بيش از حد، و يا به خاطر عدم ثبوت نسبت كتاب به او، رأي مغايري دارند، و آن اين است كه ، كتاب مزبور تحقيقا به او برمي گردد، و غضائري بيش از نجاشي، شيخ، و غيره، مورد اعتماد مي باشد. ايشان بر اين عقيده اند كه براي تعيين شخصيت راوي و تاييد كردن او تا اينكه بتوان يك حديث را، ح_دي_ث مسند يا مرسل ناميد، بايد به روش طبقات اعتماد كرد، و اين همان روش

مرحوم آيت اللّه بروجردي (قدس سره) بود.

معظم له باور دارند كه فقيه بايد از كتب حديث و اختلاف نسخه ها با ي_ك_ديگر، و درك موقعيت و حال و احوال مؤلف، از لحاظ ضبط و صحت، و نيز روش تاليف كه اين مؤلف يا آن راوي به كار برده ، اطلاع كافي داشته باشد. به عنوان مثال ايشان اين امر را كه، صدوق در نقل اخبار، روايات و اح_ادي_ث دق_ي_ق_ت_ر از دي_گران مي باشد قبول ندارد، بلكه شيخ را، طبق كتب موجود و بر اساس قرينه، ناقلي امين و قابل اعتماد مي داند. و ح_ال آن_ك_ه معظم له و شهيد صدر در اين باره كوشش و فعاليت بسياري از خود نشان داده اند، و همواره نوآوري و تجديد را پيشه مي گيرند. و وق_تي كه آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) وارد بحث (تعادل) و (تراجيح) مي شوند به اين نتيجه مي رسند كه راز اين بحث، در علت اختلاف احاديث نهفته است. پ_س، اگ_ر م_ا به علل اختلاف متون شرعي بپردازيم، آن مشكل بزرگ و به ظاهر حل نشدني حل خواهد شد. و خواهيم ديد كه، از روايات (ترجيح) و (تغيير) كه صاحب (كفايه) آنها را بر استحباب حمل كرده است، بي نيازيم . ش_هيد صدر همين بحث را بررسي كرده است، لكن بر اساس عقل صرف، نه بر اساس ذكر شواهد تاريخي و حديثي، و ارائه قواعد مهم براي حل اختلاف.

ح _ مقايسه ميان مكتبهاي گوناگون:

همه مي دانيم كه بيشتر اساتيد بحثها را از ديد يك مكتب يا عقيده بررسي و مطالعه مي كنند، ولي معظم له از اين قبيل نيستند.

وي م_ي_ان ح_وزه مشهد، قم و نجف اشرف مقايسه مي كند، و آراي ميرزا مهدي اصفهاني (قدس سره) كه يكي از علماي معروف مشهد بشمار مي رود، آراي آيت اللّه بروجردي (قدس سره) كه سمبل تفكر حوزه علميه قم مي باشد، و نيز آراي سه محقق معروف، آراي آيت اللّه خوئي (قدس س_ره) و شيخ حسين حلي (قدس سره)، به عنوان نمايندگان حوزه علميه نجف اشرف را، همه با هم مطرح مي كند. در حقيقت، اين نوع روش، زوايا و گوشه هاي بحث را به نحو احسن به ما نشان مي دهد.

و اما روش فقهي آن بزرگوار، در واقع چند ويژگي دارد، از جمله :

1 _ م_ق_اي_س_ه ميان فقه شيعه و فقه ديگر مذاهب اسلامي بدون ترديد، آگاه شدن از تفكر ف_قهي اهل تسنن در عصر به وجود آمدن متن، مثل (موطا مالك) و (خراج ابو يوسف) و امثال آن، اي_ن امكان را به ما مي دهد تا از مقاصد ائمه (عليهم السلام) و نظر ايشان هنگام گفتن اين حديث يا آن سخن، مطلع شويم.

2 _ بكارگيري علم حقوق معاصر در بعضي از موارد فقهي، مانند مطالعه قانون دولت عراق، مصر و فرانسه، هنگام بررسي (كتاب بيع و خيارات)، چرا كه شناختن اساليب قانوني معاصر به انسان ت_ج_رب_ي_ات زي_ادي مي بخشد، كه بتواند در تحليل قواعد فقهي و توسعه دادن به طرز تفكر او و موجبات تطبيق آن همه نكات مهم ، فعال باشد.

3 _ ب_ي_ش_تر علماي ما هيچ تغييري روي قواعد فقهي كه از علماي گذشته به آنها رسيده انجام ن_مي ده_ن_د، در ح_اليكه مي بينيم آيت اللّه العظمي سيستاني

(دام ظله) سعي بر اين دارد كه به بعضي از قواعد فقهي تنوع بخشد. مثلا درباره قاعده (الزام) كه بعضي از فقها آن را به عنوان قاعده (مصلحت) مي شناسند كه بر اس_اس آن م_سلماً حق دارند براي بدست آوردن منافع شخصي خود، گاهي از قوانين مذاهب دي_گ_ر اسلامي، ولو اينكه اين قوانين با مذهب اصلي خود آنها سازگار نيست، تبعيت مي كنند، در ص_ورتي ك_ه حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) اين وضع را قبول ندارند، و احترام هر مذهب و قوانين آن مذهب و مذاهب ديگر را، واجبتر و مقدمتر مي دانند، همانند قاعده (لكل قوم نكاح) يعني (هر ملت، نكاح و رسم ازدواج مخصوص به خود را دارد).

خصوصيات و ويژگيها

هر كس كه از نزديك با حضرت آيت اللّه سيستاني (دام ظله) معاشرت و رفت و آمد كند، به زودي به شخصيت ممتاز و روحيه اي ايده آل او پي خواهد برد. اي_ن شخصيت و روحيه اى كه ايشان دارا هستند، وي را به يك الگوي برجسته و عالم رباني مبدل كرده است. اكنون ب_ه ب_ع_ضي از ف_ض_اي_ل و م_كارم اخلاقي آن بزرگوار، كه از نزديك شاهد آن بوده ايم، مي پردازيم:

ال_ف _ ان_صاف و احترام به رأي ديگران:

ايشان عاشق علم هستند، و ارادت خاص نسبت به معرفت و رسيدن به حقايق دارند. همواره به رأي ديگران احترام مي گذارند، هميشه كتاب به دست هستند، و هرگز خواندن، تتبع، بحث و آگاه شدن از آراي ديگر علما را فراموش نكردند. ل_ذا گ_اهي اوقات، ايشان بحثهاي برخي از علما كه شايد هم به آن صورت معروف نباشند، مورد مطالعه و بررسي

قرار مي دهد. و اي_ن خ_ودش ن_شانگر اين است كه، حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) توجه خاصي و احترام فوق العاده نسبت به رأي ديگران دارد.

ب _ ادب و ن_زاك_ت در م_حاوره ها:

همينطور كه همه مي دانند، جلسات بحث و محاوره اى كه بين ط_ل_ب_ه ه_ا يا ميان يك طلبه و استادش ، بخصوص در حوزه علميه نجف اشرف، انجام مي گيرد، بسيار محكم و جدي مي باشند. البته، در بعضي مواقع، اين نوع روش براي طلبه ها مفيد است، ولي در عين حال، هميشه تندي، روش صحيحي براي بحث و گفتگو نيست، و هرگز به هدف علمي مطلوب نمي رساند، و به غير از تلف كردن وقت، و دور ساختن طلبه ها از روح مذاكره، چيز ديگري دربرندارد.

از ج_ه_ت دي_گ_ر، ه_م_يشه درسها و بحثهايي كه حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) با ش_اگ_ردانشان برپا مي كنند، بر اساس ادب و احترام دوجانبه ميان شاگرد و استاد بوده و هست، گرچه حتي بسياري از موضوعات يا بحثهايي كه جلوي ايشان مطرح مي شوند، ضعيف و بي پايه اند. ي_كي ديگر از خصوصيات ايشان اين است كه سعي دارند جوابي را كه به شاگردانشان مي دهند تكرار كنند، تا آنها مسأله مطرح شده را درك كنند. اما، اگ_ر س_ؤال كننده روي نظر خود اصرار كند، ايشان سكوت را ترجيح مي دهند.

ج _ ت_ربيت:

تدريس، يك وسيله براي كسب پول در مقابل آن، يا يك وظيفه رسمي كه استاد را وادار به انجام آن كند، نيست. بلكه سعي يك استاد خوب، مهربان و دلسوز، بايد بر اين باشد كه شاگردانش

را تربيت كند، و آنان را به مقام علمي والا و پيشرفت دائم برساند. لذا محبت، لازمه اين كار مي باشد. گذشته از اينكه، همواره و در همه جا آدم بي خيال و وظيفه نشناس موجود است، ولي در كنار آن، اساتيدي هستند مخلص، دلسوز، رئوف و فهميده، كه هدف اصلي ايشان اداي رسالت تعليم و تعلم به نحو احسن است.

شايان ذكر است كه آيت اللّه حكيم (قدس سره) و آيت اللّه خوئي (قدس سره) هميشه سمبل اخلاق ح_س_ن_ه ب_ودن_د، و آن_چ_ه كه از آيت اللّه سيستاني (دام ظله) ديديم و شاهد آن بوديم ، همان اخلاق اساتيدشان بوده است. ايشان همواره از شاگردانشان تقاضا مي كنند كه بعد از پايان درس، از ايشان سئوال كنند.

ح_ض_رت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) هميشه به شاگردان خود توصيه مي كنند كه به اساتيد و علما اعلام احترام بگذارند، و هنگام سئوال يا بحث هر موضوع با آنان، نهايت ادب را رعايت كنند. وي مدام از اساتيد خود، و روحيه عالي ايشان اخبار و قصه هاي فراواني نقل مي كند.

د _ پارسائي و تقوا:

بعضي از علماي نجف اشرف خود را از دعوا و مرافعه دور مي كنند، اما عده اي آن را گريز و فرار از واقعيت، يا هراس و ضعف در بيان مي دانند. ولي اگر به اين مسأله، از زاويه ديگري بنگريم، خواهيم ديد كه در واقع، اين يك امر مثبت است، بلكه در خيلي از موقع ها، مهم و ضروري است. ح_ال، اگر همان علما احساس كنند كه امت اسلامي يا حوزه، به علت رويداد مهيج و يا ابهامي در

ب_عضي از مفاهيم اسلامي در معرض خطر قرار گرفته است، بدون ترديد، در صحنه خواهند بود، چرا كه آنان خوب مي دانند كه هر عالم بايد، در مواقف سخت و حساس، علم خود را اظهار كند.

ن_كته مهمي كه نبايد اينجا از ياد برد اين است كه ، هميشه ايشان در مواقع ف_ت_ن_ه و آش_وب، سكوت را رعايت مي كردند، همانطوري كه بعد از درگذشت آيت اللّه بروجردي (ق_دس س_ره) و آي_ت اللّه ح_ك_ي_م (قدس سره)، و بروز تعصبات شخصي و رقابت براي رسيدن به م_ن_ص_ب و كرسي، حضرت آيت اللّه سيستاني (دام ظله) همان سياست ثابت خود را دنبال كرد، و هيچگاه هدف خود را، رسيدن به لذتهاي دنيوي، سلطه جوئي، يا مقام قرار نداد.

ه_ _ آث_ار ف_ك_ري:

ح_ض_رت آيت اللّه سيستاني (دام ظله) تنها يك فقيه نيستند، بلكه ايشان يك شخصيت متبحر، دانا و داري يك بينش بالنده در حوزه اقتصادي و سياسي است. ايشان ن_ظرات ارزشمندي درباره اداره و جامعه شناسي دارد، و همواره از اوضاع معاصر كه بر جامعه اسلامي حاكم است، مطلع و آگاه است.

قابل ذكر است كه معظم له در عيادتي كه از استادشان مرحوم آيت الله سيد ابوالقاسم خوئي (قدس سره) در 29 ربيع الثاني 1409 ه_ . ق داشته اند استادشان از ايشان خواستند كه به جاي ايشان در مسجد خضراء امامت نماز جماعت را به عهده بگيرند كه ايشان در بدو امر اين موضوع را قبول ننمودند و ليكن آن مرحوم اصرار زيادي نموده و فرمودند: (اگر ميتوانستم همچنانكه مرحوم حاج آقا حسين قمي (قدس سره) حكم ميكرد شما را مجبور به قبول مينمودم)

اما معظم له چند روز مهلت خواستند و پس از آن در 5 جمادي الاول 1409 ه_ . ق امامت نماز را قبول نموده و اين كار تا آخرين جمعه ماه ذي الحجه سال 1414 ه_ . ق كه مسجد خضراء بسته شد، ادامه داشت.

معظم له جهت اداء فريضه حج در سال 1384 ه_ . ق و دو بار متوالي در سالهاي 1405 ه_ . ق و 1406 به بيت الله الحرام مشرف شده اند.مرجعيت ايشان

ب_ع_د از فوت آيت اللّه سيد نصراللّه مستنبط (قدس سره) عده اي از فضلا و علما از آيت اللّه خوئي (ق_دس س_ره) خواستند شرايطي را براي انتخاب جانشيني كه داراي صلاحيت مرجعيت در حوزه علميه نجف اشرف داشته باشد فراهم كنند. ايشان آي_ت اللّه س_ي_ستاني (دام ظله) را، براي علمشان و پاكي مسلكشان و نيز خط مشي استوارشان انتخاب نمودند.

معظم له اب_ت_دا، نماز جماعت را در محراب آيت اللّه خوئي (قدس سره) برپا نمودند، سپس شروع به بحث و نگاشتن تعليقات بر رساله و مسلك ايشان پرداختند. ب_ع_د از رح_ل_ت آيت الله خوئى (قدس سره) معظم له يكي از تشييع كنندگان جنازه آن مرحوم بوده و نماز ميت نيز را بر او گذاردند. بعد از آن، زم_ام مرجعيت حوزه علميه را بدست گرفتند، و شروع به فرستادن اجازات، تقسيم و پخش حقوق، و تدريس از روي منبر آيت اللّه خوئي (قدس سره) در مسجد (خضرا) نمودند. و به اين صورت، آيت اللّه العظمى سيستاني (دام ظله) شهرت زيادي در عراق، كشورهاي خليج فارس، هند، آفريقا و... مخصوصاً در ميان قشر جوانان پيدا كردند.

هم اكنون حضرت آيت اللّه

العظمى سيستاني (دام ظله) يكي از علماي سرشناس و برجسته اى هستند كه مشهور به اعلميت ه_س_ت_ن_د، و ج_م_ع كثيري از اهل علم و اساتيد حوزه علميه قم و نجف اشرف بر اعلميت ايشان گواهي مي دهند.

شاشي، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 507 ق)، مدرس و فقيه شافعى. معروف به مستظهرى. منسوب به شاش ماوراءالنهر پشت رود سيحون است. در ميافارقين به دنيا آمد و در آنجا نشو و نما كرد و در نزد قاضى آنجا، ابومنصور طوسى، و همچنين نزد محمد بن بيان كازرونى فقه آموخت. آنگاه وارد بغداد شد و ملازم ابواسحاق گشت. او از كازرونى، شيخ خود، و از ثابت بن ابوالقاسم خياط و ابوبكر خطيب و بسيارى ديگر روايت كرده است. ابومعمر ازجى و على بن احمد يزدى و ابوطاهر سلفى و فخرالنساء شهده از شاگردان و راويان وى بودند. او مدتها عهده دار تدريس مدرسه نظاميه بغداد بود. در بغداد درگذشت و در مقبره ى شيخ ابواسحاق شيرازى دفن شد. از آثارش: كتاب «حليه العلماء فى مذاهب الفقهاء»، در دو مجلد، كه براى خليفه المستظهر تصنيف كرده و آن را «المستظهرى» ناميده است؛ كتاب «العمده»، در فروع فقه شافعى است كه براى عمده الدين مسترشد، فرزند مستظهر، خليفه عباسى، نگاشته است؛ «الترغيب»؛ «المعتمد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (394 -393 /19)، كشف الظنون (1733 ،1635 ،1169 ،1025 ،690 ،401)، الكنى و الالقاب (347/2)، معجم المؤلفين (253/8)، الوافى بالوفيات (74 -73 /2)، وفيات الاعيان (221 -219 /4)، هديه العارفين (81/2).

شانه ساز شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1332/1330 ق)، فقيه اصولى، حكيم، خطيب و رياضيدان. به جهت شغل پدر به نام شانه ساز شهرت يافته بود. وى از بزرگان علماى اماميه در عصر خود و از راويان سيد مهدى قزوينى حلى و از شاگردان ميرزاى شيرازى بود. سالها در محضر استاد در سامراء بود و سپس به شيراز بازگشت. پس از چندى از شيراز به نجف رفت و به

تدريس و تعليم پرداخت. وى در مدرسه ى قوام شيرازى تدريس مى كرد، بويژه در تدريس «فصول» شهرتى بسيار داشت. آقا شيخ بزرگ تهرانى از شاگردان او بود. آيت اللَّه مرعشى نجفى از وى روايت كرده است. وى در نجف درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «الفصول»؛ رساله اى در «اللباس المشكوك»؛ «اثبات سياده الشريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (603/2)، الذريعه (294/18 ،164/6)، ريحانه (166/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 85/14)، معجم المؤلفين (242/1).

شاه آبادي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا شيخ محمد على معروف به اديب شاه آبادى عالم فقيه مجتهد اصولى، جامع معقول و منقول، در نزد پدر و برادر سابق الذكر خود تحصيل نموده، و به درس ميرزا محمّد حسن آشتيانى در طهران حاضر شده، و در نجف خدمت آخوند خراسانى، و حاج ميرزا حسين خليلى، و ميرزا محمّد تقى شيرازى، و ميرزا هاشم رشتى و ديگران تحصيل نموده.

در 1292 متولّد، و در عصر پنجشنبه 3 صفر سال 1369 در طهران وفات يافت.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- الانسان و الفطرة 2- الايمان و الرجعة 3- حاشيه بر كفايه ي استادش 4- القرآن و العترة 5- مرام الاسلام 6- منازل السالكين، در عرفان؛ و غير اينها رسائلى در فقه و اصول و عقل و جهل و نبوت و غيره.

چون در اوّل ورود به طهران در محلّه شاه آباد ساكن شده به شاه آبادى شهرت يافته، و در مسجد جامع طهران امامت و تدريس مى نمود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شاه عبدالعظيمي اصفهاني، محمد طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد طاهر بن العالم الجليل الشيخ محمد كاظم اصفهانى دانشمندى جليل و عالمى متبحر بوده. وى از اصفهان مهاجرت به نجف اشرف نموده بعد از آن كه مقدمات علوم را در وطن خود خوانده و در نجف بدرس مرحوم آيت اللَّه فاضل ايروانى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ زين العابدين مازندرانى و غير آنها حاضر شد و از آنان نائل به دريافت اجازه اجتهاد گرديد به ايران بازگشت نموده و در شهر رى جوار حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام رحل اقامت افكند و بانجام وظائف دينى از تدريس و اقامه جماعت و نشر احكام اشتغال يافت و در ترويج دين و

تعظيم شعائر شرع مبين اهتمام بسيار نمود و مورد توجه و اقبال مردم قرار گرفت و مرجعى بزرگوار گرديد تا در سال (1310) قمرى هزار و سيصد و ده وفات نمود.

مرحوم والدش شيخ محمد كاظم نيز از علماء مبرز اصفهان و صاحب تأليفات و تصنيفات بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاه عبدالعظيمي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ حسن از علماء و فقهاء و اصوليين متبحرين زمان خود بوده اكثر تلمذش خدمت مرحوم علامه كبرى آيت اللَّه حاج سيد حسين كوهكمرى بوده و بسيارى از تقريرات او را هم نوشته كه از آنهاست كتاب بزرگى در اصول فقه بنام (الذخيره) و با آن مقام علم و فقاهت حظى از رياست و تدريس و حتى امامت جماعت نداشته و بعد از استادش در سال 1350 قمرى تقريباً وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاه عبدالعظيمي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1258 ق)، عالم دينى، فقيه و زاهد. در شهر رى متولد شد، و در همان جا پرورش يافت. قسمتى از علوم مقدماتى را خواند و در سال 1272 ق به نجف سفر كرد و مقدمات و سطوح را كامل نمود. از محضر شيخ انصارى استفاده برد و سپس به درس فقه و اصول و حديث و رجال آيت اللَّه شيخ ملا على خليلى رفت و مدتى نيز در محضر آيت اللَّه ميرزاى شيرازى در نجف حاضر شد. وى از آيت اللَّه خليلى، كه پدرزنش بود، استفاده ها نمود تا به درجه ى اجتهاد رسيد. پس از فوت استادش، آيت اللَّه خليلى، به سامراء رفت و باز به محضر آيت اللَّه ميرزاى شيرازى رسيد. آنگاه به نجف بازگشت و مورد توجه و اقتداى عموم مردم گشت. وى در حالى كه از زيارت حرم سيدالشهداء (ع) باز مى گشت، در طويرج درگذشت و در نجف در ايوان طلاى علوى، جنب مقبره ى علامه حلى به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «الايقاد»؛ «الايقاظ»؛ «الاربعون حديثا»؛ «موعظه السالكين»؛ «الجوهره»، منتخبات سه گانه از «الكافى» موسوم به «مستند الفقهاء» و از «التهذيب» موسوم به «اتمام المستند»؛ «حليه الزائرين»؛ «حليه

المعاشرين»؛ «منتخب الخلاصه»، در رجال؛ «لب التفسير»؛ «وجيزه» در فضائل ضيافت؛ «غرفه المعجزات»؛ «منتخب كتب الرجال الاربعه»، «رجال الطوسى» و «الفهرست للطوسى» و «رجال النجاشى» و «رجال الكشى». از او آثار خطى بسيارى نيز باقى مانده كه مى توان در «طبقات اعلام الشيعه» از آنها نشانى گرفت.[1]

السيد محمدعلى بن السيد الجليل السيد ميرزا محمد بن ميرزا جان معروف به ميرزا هدايةاللَّه حسينى شاه عبدالعظيمى نجفى قدس اللَّه سره فقيهى پرهيزكار و عالمى بزرگوار بود در 17 جمادى الاولى هزار و دويست و پنجاه و هشت در زاويه مقدسه شهر رى متولد شده و در آنجا پرورش يافته و اوليات و قسمتى از علوم مقدماتى را خوانده و در سال 1272 قمرى در سن 14 سالگى مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را به پايان رسانيده و چند سالى از محضر مرحوم شيخنا الانصارى استفاده كرده آنگاه بدرس فقه و اصول آيت اللَّه آقا شيخ على خليلى و آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى حاضر شده و از اين دو بزرگوار و بالاخص آيت اللَّه خليلى كه ابوالزوجه و جد امى فرزندانش بود استفاده كامل نموده تا بدرجه ساميه علم و اجتهاد و اخلاق رسيده و پس از فوت استادش مهاجرت بسامرى نموده و از محضر آيت اللَّه مجدد شيرازى باز بهره مند شده آنگاه مراجعت به نجف نموده و شهرت بزرگى در علم و كمال و تقوى و مقامات معنوى و موثق در نزد عوام و خواص مردم گرديده و در صحن شريف علوى اقامه جماعت داشته و عموم مردم حتى محتاطين بوى اقتداء نموده و روش او را برنامه عملى خويش قرار مى دهند و آن جناب در ظاهر و باطن

از علماء ربانى و مروجين شريعه اسلامى و در زهد و اعراض از دنيا مافوق توصيف و تعريف و با اين حال به تأليف و تصنيف اشتغال داشت تا در ماه رمضان 1334 قمرى در حالى كه از زيارت مخصوص حضرت سيدالشهداء عليه السلام برمى گشت در طويرج در منزل فرزندش مرحوم آيت اللَّه سيد محمدحسين كه مرجع مردم طويرج بود از دنيا رفته و حمل به نجف و در ايوان طلاى علوى عليه صلوات المصلين مدفون گرديد.

استاد بزرگوارم حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله مى فرمود كه آن بزرگوار داراى كمالات نفسانى و مقامات معنوى بود و ملائكه نقاله كه مرده ها را از مكانى بمكان ديگر مى بردند با چشم خود ديده و قصه ى آن چنين بوده كه ايشان حجره اى در صحن مطهر داشته كه غالب شبها در آن بيتوته مى نموده تا يكى از شبها مشغول عبادت بوده مى بيند اشخاصى آمدند قبرى در صحن نبش كرده و جنازه اى را بيرون آورده و بردند بعد فرداى آنشب تحقيق ميكند معلوم ميشود يكنفر فاسق و ستمكارى بوده است.

تأليفات بسيار ارزنده اى مطبوعا و مخطوطا دارد كه در جزء چهارم اعلام الشيعه ص 1523 مذكور است.

داراى هفت فرزند عالم و دانشمند بزرگوار بنامهاى زير بوده است.

1- آيت اللَّه سيد محمدحسين شاه عبدالعظيمى

2- آيت اللَّه سيد محمد رضا شاه عبدالعظيمى.

3- آيت اللَّه سيد محمدتقى شاه عبدالعظيمى

4- آيت اللَّه سيد محمد كاظم شاه عبدالعظيمى

5- آيت اللَّه زين العابدين شاه عبدالعظيمى

6- آيت اللَّه سيد محمدباقر شاه عبدالعظيمى

7- آقاى آقا سيد احمد كه اهل تقوا بوده است

8- صبيه تقيه كه همسر آيت اللَّه آقا سيد مرتضى كشميرى بوده است و آن مرحوم داراى سه خواهر كريمه بوده كه هر كدام همسر آيتى از آيات عظام

روحانى بوده اند.

1- همسر آيت اللَّه حاج سيد عزيزاللَّه تهرانى

2- همسر آيت اللَّه آقا شيخ محمدباقر قمى

3- همسر آيت اللَّه آقا سيد محمدحسين همدانى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (51/25 ،270/23 ،44/16 ،81/7 ،292/5 ،503/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1534 -1531 /14)، گنجينه ى دانشمندان (627 -625 /4).

شاه آبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقا محمد بن العلامه الكبرى والايه العظمى ميرزا محمدعلى الشاه آبادى از علماء مهذب و فضلاء مسلم و بسيار متدين و با ورع و كمال حوزه علميه قم است داراى جمال ظاهرى و معنوى است و در حدود سال 1339 قمرى متولد شده و در محيط علم و تقوا تربيت يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را از مرحوم والد و علماء تهران فراگرفته و در دروس خارج معقول و منقول پدر شركت كرده و از كمالات پدر استفاده ها نموده و چندين سال در مسجد جامع تهران در شبستانى كه به نام والد اوست اقامه جماعت و ترويج دين نموده و ضمنا حوزه درس و بحث داشته و هم جلسات تفسير براى مردم تهران يك مرتبه اعراض از اين جهات نموده و مهاجرت به قم و مجاورت روضه فاطميه عليهاسلام را بر اقامت و رياست تهران ترجيح و سالهاست كه در اين شهرستان دينى رحل سكونت افكنده و از درس و بحث آيت الله حاج شيخ محمدعلى اراكى و نماز معظم له استفاده مى نمايند و هم مباحثات و تدريس فقهى و اصولى و غيره دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

شاه آبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1292 ق)، عالم امامى، عارف، متكلم و فقيه اصولى. وى از اكابر علماى اماميه در عصر خود بود و حاوى فروع و اصول. در اصفهان متولد شد. ابتدا نزد پدر، كه از اكابر شاگردان صاحب «جواهر» و مسلم الاجتهاد بود، به تحصيل پرداخت. سپس در اصفهان در حوزه ى درس برادر بزرگ خود آقا شيخ احمد مجتهد، معروف به حسين آبادى اصفهانى، كه اجتهادش پيش از بلوغ مورد تصديق بود، و هم در حوزه ى درس

ميرزا محمدهاشم چهارسوقى حاضر شد و به تكميل مراتب علميه خود پرداخت. سپس به تهران آمد و نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى تلمذ نمود. آنگاه به نجف رفت و در حوزه ى درس استدلالى آيات آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمدتقى شيرازى شركت كرد تا آنكه اجتهاد وى مورد تصديق آن بزرگان قرار گرفت. وى علم معقول را از شيخ المتالهين ميرزا هاشم رشتى فراگرفت. از آنجا كه در اول ورود به تهران در خيابان شاه آباد اقامت گزيد، به اين نام شهرت يافت. او در تهران در مسجد جامع، امامت و تدريس مى نمود و در همين شهر نيز از دنيا رفت و در شهر رى در مقبره ى ابوالفتوح رازى به خاك سپرده شد. از آثارش: «الانسان و الفطره»؛ «الايمان و الرجعه»؛ «القرآن و العتره»، همه در يك مجلد؛ حاشيه «كفايه» آخوند خراسانى، در اصول؛ «منازل السالكين»، در عرفان؛ «شذرات المعارف» و «مرام الاسلام»، در دو مجلد؛ «العقل و الجهل».[1]

مرحوم حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى از علماء و مراجع بزرگ و حكماء بنام معاصر تهران بوده و سالها در حوزه علميه قم تدريس فلسفه و حكمت و فقه و اصول نموده است.

صاحب ريحانه الادب گويد: ميرزا محمدعلى شاه آبادى بن ميرزا محمد جواد مجتهد اصفهانى از اكابر علماء اماميه عصر حاضر ما و جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول بوده و در تهران در هر رشته تدريس فرموده و مورد استفاده افاضل و مرجع تقليد جمعى از شيعه بوده است.

وى در سال هزار و دويست و نود و دو قمرى در اصفهان متولد و نخست از والد معظم خود كه از

اكابر تلامذه صاحب جواهر و مسلم الاجتهاد بوده بتحصيلات علمى پرداخته سپس در اصفهان در حوزه درس برادر بزرگ خود آقا شيخ احمد مجتهد معروف بحسين آبادى اصفهانى كه اجتهادش پيش از بلوغ و كبر سن مصدق بوده و هم در حوزه آقاى آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم چهارسوقى حاضر و بتكميل مراتب علميه پرداخته پس در تهران نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا هاشم گيلانى تلمذ نموده سپس در نجف حاضر حوزه درس استدلالى مرحوم آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمد تقى شيرازى شده تا آن كه اجتهاد و داراى قوه مستنبط بودن وى مورد تصديق اكابر وقت گرديده و از نجف مراجعت به ايران و در تهران در خيابان شاه آباد ساكن و از اين رو بشاه آبادى معروف گرديده و در سال 1347 به قم آمده و فضلاء و بعضى از اساتيد امروزه حوزه نجف و مراجع عصر حاضر را از سرچشمه علوم و معارف خويش سيراب و بهره مند نموده تا در سال 1354 ق كه به تهران مراجعت و بناء ترويج دين و تدريس فقه و اصول و فلسفه و معقول را گذارده و نيز مبانى علمى خود را برشته تحرير درآورده و در مسجد جامعه اقامه جماعت نموده تا در 1369 ق برحمت ايزدى پيوسته و با هزاران تجليل در شهر رى در مقبره مرحوم ابوالفتوح رازى صاحب تفسير معروف مدفون گرديده است.

(چنانچه نگارنده در تذكره المنابر خود ياد نموده ام)

از آثار اوست: 1- الانسان و الفطره 2- الايمان و الرجعه 3- القرآن و العتره 4- حاشيه كفايه 5- مرام اسلامى 6- منازل السالكين در عرفان و

غير اينها در فقه و اصول و عقل و جهل و نبوت و موضوعات ديگر.

از باقيات الصالحات ايشان است: فرزندان فاضل و برومند ايشان كه در قم و تهران بوظائف دينى و روحى اشتغال دارند:

1- مرحوم حجةالاسلام آقاى آقا شيخ محمد جواد كه در زمان ايشان در سنين جوانى وفات نموده و در شهر رى مقبره مذكور مدفون گرديده.

2- حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا محمد شاه آبادى كه چندى در تهران بجاى آن مرحوم اقامه جماعت ولى اكنون سالهاست كه در قم بتحصيل و تدريس اشتغال دارند و ترجمه ايشان را در جلد دوم ص 178 ياد نموده ام.

3- حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ نصراللَّه كه سالها در نجف اشتغال بتحصيل داشته ولى چند ساليست معاودت و در مسجد لاريجانى خيابان پامنار اقامت مى كنند.

4- حجةالاسلام آقاى حاج مهدى شاه آبادى كه در تهران امامت دارند و سالها در قم تكميل مبانى علمى و دينى نموده اند.

5- حجةالاسلام آقاى حاج شيخ روح اللَّه شاه آبادى كه سالها در نجف و كربلا بتحصيل فقه و اصول اشتغال داشته اند.

6- حجةالاسلام آقاى حاج نوراللَّه شاه آبادى كه بعد از تحصيلات بخدمات دينى در تهران اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (218 -217 /1)، تذكره القبور (119 -118)، الذريعه (59/17)، ريحانه (168 -167 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1371 -1370 /14)، گنجينه ى دانشمندان (485 -483 /4)، مؤلفين كتب چاپى (174 -173 /4)، معجم المؤلفين (47/11).

شاه چراغي، سيد محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محمدحسين شاه چراغى شيرازى از علماء بزرگوار معاصر تهران بوده و در خيابان مولوى اقامت و در مسجد قمى ها واقع در اول خيابان سيروس اقامه نماز جماعت و ترويج دين و نشر احكام شرع

مبين مى نمودند.

ترجمه آن مرحوم چنانچه در كتاب مجمع السادات فى فضائل السادات نگاشته اند از اين قرار است: سيد محمدحسين موسوى شاه چراغى ابن العالم العلامه الفقيه المرحوم حاج سيد على نهاوندى و سبط حجةالاسلام و المسلمين زبده الفقهاء الراشدين الشيخ على استرآبادى مشهور به شريعتمدار بن العلامه الشهير حاج محمد جعفر استرآبادى كه علماء عصر فتحعلى شاه قاجار صاحب تصانيف و تأليف بوده اند مى باشد.

در سال 1320 ق در تهران متولد و يكسال و نيم پس از ولادت مادرش از دنيا رفته و در حجر والد ماجدش تربيت يافته و پس از تحصيل مقدمات اشتغال به سطوح فقه و اصول داشته تا در سال 1340 ق كه والد ماجدش وفات نموده به قم مشرف و از محضر آيات آنجا استفاده نموده و پس از تكميل اجازات به تهران مراجعت و بحال انزوال و اعتزال از مردم به مصداق (كونوا اجلاس بيوتكم) بعبادت و تأليف كتب مشغول گرديده تا در سال 1387 ق كه بدرود حيات گفتند.

نگارنده گويد: مرحوم شاه چراغى داراى تأليفات و آثار چنديست كه از آنها مجمع السعادات يا فضائل السادات بهمت و دقت فرزندش مرحوم ثقةالاسلام آقا سيد على شاه چراغى بطبع رسيده است و از مفاخر آن بزرگوار است كه داماد ارجمندى چون حجةالاسلام والمسلمين علامه متتبع حاج سيد احمد روضاتى دارد كه ترجمه اش در سابق گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاهرودي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عباسعلى شاهرودى از علماء اعلام و آيات عظام و مدرسين فخام حوزه علميه قم بوده اند كه در سادگى و تواضع و محامد آداب و محاسن اخلاق و زهد و مناعت طبع و ملكات فاضله كم نظير بوده اند و به

اين صفات حميده مخصوصا متانت افعال و تعفف مشهور دانشمندان و معروف بين مردم قم بوده است.

در سال 1320 قمرى در شاهرود متولد و مقدمات و ادبيات را در آنجا خوانده آنگاه به مشهد مشرف و سطوح عالى را از مدرسين ارض اقدس فراگرفته و در سال 1341 قمرى مهاجرت به قم و در درس مرحوم آيت الله حايرى شركت و ضمنا تدريس سطوح عالى نموده و بعد از فوت آن مرحوم به تدريس خارج فقه و اصول در مدرسه فيضيه پرداخته و در مسجد حاج محمدجعفر واقع در بازار قم اقامه جماعت نموده تا 23 ماه رمضان سال 1383 قمرى كه بدرود حيات گفته و در مجاورت روضه حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام در قبرستان شيخان مقبره خصوصى مدفون گرديده است.

تاليفات مطبوع ايشان از اين قرار است:

1- حاشيه بر كفايه كه در نجف طبع شده 2- حاشيه بر وسيله آيت الله اصفهانى 3- برهان الشيعه در اثبات رجعت 4- تقريرات اصول ايشان 5- بحث اجتهاد و تقليد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

شاهرودي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1281 ق)، عالم دينى و فقيه. وى خراسانى الاصل بود. پدرش ملا محمدعلى شاهرودى (م 1293 ق) از جمله شاگردان سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط» بود. شيخ احمد در دامان پدر پرورش يافت. مقدمات را در شاهرود گذراند و براى تكميل تحصيلات، به همراه برادرش، آقا شيخ حسن، به مشهد رفت و پس از بهره گيرى از استادان آنجا در 1346 ق به عتبات رفت و پس از حضور در محضر درس و بحث حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى به وطن بازگشت و به انجام وظايف و خدمات دينى در شهر

شاهرود مشغول گشت و مرجع خاص و عام شد. آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى مرعشى از وى روايت كرده است. از جمله شاگردان وى آيت اللَّه حاج سيد محسن اشرفى است. از آثار وى: «الحق المبين»، در رد بابيه؛ «مراه العارفين»؛ «ازاله الاوهام»، در جواب «ينابيع الاسلام»؛ «ايقاظ النائمين»، در رد بابيه؛ «تنبيه الغافلين»؛ «مدينه الاسلام»؛ «روح التمدن»؛ «راهنماى دين»؛ «تفسير»ى ناتمام در رد بعض كلمت شيخ طنطاوى.[1]

شيخ احمد كه در سال 1281 قمرى (سال فوت علامه شيخ مرتضى انصارى) در شاهرود به دنيا آمده و در 15 محرم 1350 قمرى وفات نموده است.

اين عالم جليل القدر در دامان پدر عاليمقدارش پرورش يافته و فضائل نفسانى و كمالات اخلاقى را از وى آموخت. دوران تحصيلات مقدماتى را در شاهرود گذراند و براى تكميل تحصيلات خود با برادر بزرگوارش مرحوم آقا شيخ حسن به مشهد رفته و در آنجا نزد اساتيد فن سطوح را تكميل نموده.

سپس به نجف اشرف مهاجرت و از محضر و بحث مرحوم علامه بزرگ آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و بعداً آخوند ملا محمدكاظم خراسانى استفاده نموده و در مدتى كوتاه از مبرزين شاگردان ايشان شناخته شده و مشار بالبنان گرديد تا بعد از مدتى به ايران مراجعت و در شاهرود حوزه درسى برقرار كرده و شاگردانى مانند آيت اللَّه حاج سيد محسن اشرفى و ديگران را تربيت نمود.

معظم له در اصول يد طولائى داشت و فقيهى متبحر بود و تأليفات زيادى در هر يك از مباحث فقه و اصول از ايشان باقى مانده كه هنوز بطبع نرسيده و كتابهائى در رد اديان باطله مانند بهائيت و مسيحيت تأليف فرموده اند كه از آنهاست.

1- حق المبين در رد

بابيت و بهائيت كه كتابى است جامع و استدلالى و در سال 1334 ق بطبع رسيده.

2- ازالةالاوهام رد يكى از فضلاء نصارى كه كتابى بنام (ينابيع اسلام) در رد اسلام نوشته.

3- راهنماى دين كه با دلائلى متقن تار و پود بهائيت را بر باد داده است.

4- مدينةالاسلام كه در آن اثبات نموده كه روح مدنيت را بايد در تمدن اسلامى جستجو كنيم.

از باقيات الصالحات آن بزرگوار فرزند ارجمند او جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبداللَّه مهدوى شاهرودى مقيم تهران مى باشد كه ترجمه اش در جلد چهارم گذشت و حفيد گرامى او دانشمند گرانقدر و دوست عزيز ما جناب آقاى آقا دكتر شيخ محمد شريف مهدوى كه گذشته از مقامات علوم دينى واجد علوم روز و مخصوصاً استاد در زبان انگليسى و عربى مى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (136/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 115/14)، علماء معاصرين (387)، گنجينه ى دانشمندان (358 -357 ،354 /5)، مؤلفين كتب چاپى (410 -409 /1).

شاهرودي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جعفر شاهرودى از علماء اعلام تهران بوده اند.

وى در شاهرود متولد شده و پس از خواندن مقدمات به مشهد مقدس رفته و مقدارى سطوح را در آنجا خوانده و از آنجا در سال 1341 ق به قم مهاجرت نموده و سالها از محضر عالم ربانى مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و اساتيد ديگر حوزه قم استفاده نموده آنگاه به نجف اشرف عزيمت كرده و چندين سال از درس و بحث مرحوم آيت اللَّه العظمى نائينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده تا بمدارج علم و اجتهاد رسيده و

صاحب راى و فتوا گرديده و در سال 1364 ق مراجعت و چند ماهى در شهر رى توقف آنگاه به تهران منتقل و بنابر اصرار و تقاضاى مردم سلسبيل تهران رحل اقامت بدانجا انداخته و بخدمات دينى و روحانى و اقامه جماعت در مسجد خيابان شير و خورشيد و تبليغ احكام و نشر معارف اسلامى مشغول گرديده تا در ماه ربيع الاول 1393 ق كه دعوت حق را اجابت گفته و جنازه اش با تجليل فراوان حمل به قم و در قبرستان شيخان مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: آن مرحوم از دانشمندان و مراجعى بود كه بزيور علم و حلم آراسته و داراى معنويت و صفاء قلب و تزكيه نفس و بر كنار از تظاهرات و هواهاى نفسانى بوده است.

خواب و مكاشفه آن مرحوم

براى اين نويسنده فرمودند در اوقاتى كه در شاهرود تحصيل مى كردم شبى حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف را در خواب ديدم كه در صحرائى تشريف دارند و شيخ بزرگوارى در كنار آن حضرت ايستاده است كه مورد لطف و توجه مخصوص آن بزرگوار است قيافه او را در خاطر سپردم و چون از خواب بيدار شدم براى اين كه او را پيدا كنم به مشهد مقدس رفته و چند سالى توقف و جستجوى آن شخص را نمودم او را در مشهد نيافتم پس به قم آمده و در تكاپوى او گرديدم تا روزى در مدرسه فيضيه آمده و لب ايوان يكى از حجرات نشستم و ديدم بعضى از آقايان طلاب به آن حجره مى روند متوجه شدم كه در اينجا جلسه درس است نگاه كردم ببينم مدرس كيست ديدم آقائى كه درس ميگويد و

درسش مفاتيح فيض است قيافه اش بنظرم آشناست چون دقت كردم فهميدم اين همان شخصى است كه در خواب در كنار حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه ديده بودم پرسيدم اين آقا كيست گفتند عالم ربانى آقاى حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزيست پس خدمتش رسيدم و تا مرا ديدند گويا مدتها آشنائى داشته اند مرا با خود بمنزل برده و از وجود ذيجود و بياناتش استفاده كامل نمودم تا شبى در عالم رويا و مكاشفه ديدم درهاى آسمان برايم باز تا در ظل عرش و آقاى حاج ميرزا جواد آقا در آنجا بمناجات و قنوت مى باشند و من از قرب او در تعجب بودم كه ناگاه از صداى درب منزل متنبه شده و برخاستم و آمدم در را گشودم ديدم يكى از دوستانست در حال گريه گفت بيا كه آقا از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاهرودي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس بن السيد على موسوى شاهرودى مشهدى از اجلاء علماء خراسان است.

وى در شاهرود متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و ادبيات به تهران آمده و از محضر مدرسين بزرگ تهران چون مرحوم ميرزا ابوالحسن جلوه متوفى سال 1314 قمرى در فلسفه و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن آشتيانى در فقه و اصول و عده ديگرى استفاده نموده تا به مقام بلندى در معقول و منقول رسيده و متصدى امر تدريس گرديده و بسيارى از علماء و فضلاء خراسان و مشهد از درس و محضرش استفاده نمودند.

او از تهران منتقل به مشهد مقدس گرديده و مورد توجه اهل فضل واقع شده و در جامعه گوهرشاد اقامه جماعت نموده و به واسطه زهد و ورع

و تقواى او نمازش پرجمعيت ترين نمازهاى آنجا گرديد.

از خصايص وى دوام ذكر و كثرت قرائت قرآن بود و جز تدريس و افاده و وعظ و عبادت خود را به چيزى مشغول نمى كرد در سال 1341 قمرى مشرف به عتبات عاليات شده و در مراجعت در هشتم ماه شوال همان سال از دنيا رفته و در دارالسياده در بقعه علماء مدفون گرديده است.

از آثار اوست رساله اى در كلى از بحث جلوه كه در سال 1307 قمرى از تحرير آن فارغ شده است.

و نيز رسائل ديگرى از تقريرات و دراسات استادش ميرزا جلوه.

(وف 1341 ق)، عالم دينى و فقيه. در شاهرود متولد شد و پس از پرورش و خواندن مقدمات و ادبيات به تهران آمد و از محضر مدرسين بزرگ تهران چون ميرزا ابوالحسن جلوه در فلسفه، و آيت اللَّه ميرزا محمدحسن آشتيانى در فقه و اصول، و عده اى ديگر استفاده نمود، تا به مقام بلندى در معقول و منقول رسيد و متصدى امر تدريس شد. بسيارى از علماء و فضلاى خراسان و مشهد از درس و محضرش استفاده ها نمود. وى از تهران به مشهد رضوى رفت و مدتى در مسجد گوهرشاد اقامه ى نماز جماعت كرد. در 1341 ق به عتبات عاليات رفت و در مراجعت به مشهد، در همان سال، از دنيا رفت و در دارالسياده در بقعه ى علماء مدفون شد. وى رسائلى از «تقريرات» و درسهاى استادش: ميرزا ابوالحسن جلوه، را نگاشته بود، و رساله اى در «كلى» از بحث جلوه. رساله ى «نسبه ارتفاع اعظم الجبال الى قطر الارض» شيخ بهايى به خط شاهرودى موجود است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه

(قرن 1005/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (364 -363/ 5)، منتخب التواريخ (626).

شاهرودي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1293 ق)، فقيه، مفسر، عالم و زاهد. در اصفهان به تصحيل اشتغال ورزيد و فلسفه كلام را در آنجا فراگرفت. پس از آن براى ادامه ى تحصيلات به عتبات رفت و در بحث صاحب «ضوابط» حاضر گشت. او نه تنها در فقه و اصول بلكه در فلسفه و حكمت و كلام و حديث و عرفان نيز متبحر بود و بيشتر ايام زندگى خويش را به تكميل نفس و رياضت گذرانيد. از وى در حدود پنجاه اثر در فقه و اصول و حديث و كلام و دعا و زيارت به جاى مانده است كه از آن جمله: «نور الانوار» كه تفسيرى فارسى است؛ «لمعات الانوار»؛ كتاب «القضاء»؛ كتاب «الرد على الاخباريه»؛ كتابى بزرگ در «دعاء»؛ «عصاره الفقاهه فى المهمات الفقهيه»؛ «البوارق الحيدريه فى احوال الائمه»؛ شرح رساله ى «السير و السلوك» محقق طوسى.[1]

والد عاليقدر آن مرحوم علامه محقق جامع المعقول والمنقول آيت اللَّه ملا محمدعلى قدس سره معاصر شيخ انصارى بود.

اين عالم جليل ابتداء در اصفهان به تحصيل اشتغال داشت و فلسفه و كلام را در آنجا فراگرفت و پس از آن براى ادامه تحصيلات به عتبات عاليات مشرف شد و در بحث صاحب ضوابط حاضر گشت.

معظم له نه تنها در فقه و اصول متبحر بود بلكه در فلسفه و حكمت و كلام و حديث و عرفان اطلاعات وسيعى داشت كه تأليفات ايشان در هر يك از اين علوم از مايه علمى اين علامه بزرگوار حكايت دارد.

در دعاء و زيارت نيز تأليفات نفيسى دارد.

و نظر به ارادت كم نظيرى كه به ساحت مقدس مولا اميرالمؤمنين (ع) و زيارت

آن حضرت داشت غالب از ايام عمر خود را در نجف اشرف مى گذرانيد و به عبادت و رياضت و تكميل نفس مشغول بود ادب و احتراماتى را كه نسبت به آن حضرت انجام مى داد از كمتر كسى مشهود شده است.

او مدتها در جوار مولايش زندگى كرد تا به استدعاء اهالى شاهرود و اصرار مراجع بزرگ مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج ميرزا حسن شيرازى قدس سره به شاهرود مراجعت نمود.

ولى با قلبى سوزان و چشمى گريان از مفارقت مولايش و پس از ورود به شاهرود زندگى او به پايان رسيد و بعد از چهل روز در سال 1293 قمرى درگذشت.

از اين بزرگوار سه فرزند برومند باقى ماند كه هر يك به نوبه خود ستاره درخشانى در علم و عمل بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (427/9)، الذريعه (359/24 ،344/18 ،137/17 ،271/15 ،183/10 ،153/3)، گنجينه ى دانشمندان (356/5).

شاهرودي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود بن السيد على بن السيد عبداللَّه حسينى شاهرودى اعلى اللَّه مقامه يكى از مشاهير مراجع تقليد معاصر ما و مفاخر بزرگ شهرستان شاهرود بودند اين فقيد سعيد در سال 1301 قمرى در يكى از قراء و مضافات شاهرود بنام قريه (آقا عبداللَّه) در يك خانواده پاك و فضيلت به دنيا آمده و دروس ابتدائى و مقدمات علوم دينى و سطوح عالى اسلامى را در شهر بسطام كه در آنروز حوزه قابل ملاحظه اى داشت فراگرفت.

و در سال 1328 قمرى براى ادامه تحصيلات عالى به حوزه علميه رهسپار شده يك سالى از محضر مرحوم علامه آخوند خراسانى صاحب كفايه و مرحوم آيت اللَّه محقق نائينى كسب فيض و علم نموده و به زودى در رديف علماء

و مراجع بزرگ قرار گرفت.

نسب شريف آن بزرگوار به حضرت زيد بن على بن الحسين شهيد منتهى مى شود و جد گراميش آقا سيد عبداللَّه از علماء موجه و جليل القدر حومه شاهرود و مبلغ سيار آن منطقه بوده كه براى ترويج دين و ارشاد مردم به قراء مجاور مسافرت نموده و ارشاد مردم مى كرد و به زهد و تقوا و صلاح و سداد معروف به كرامت و به مقامات عاليه موصوف بود.

والد مبرورش مرحوم سيد على حسينى از كشاورزان صالح و پرهيزكار و داراى پنج فرزند ذكور بنامهاى زير بوده است.

1- آيت اللَّه آقا سيد محمود (مترجم معظم ما)

2- آقا سيد صادق كه به جود و سخاوت معروف آن منطقه بود

3- آقا سيد عباس

4- آقا سيد حسين

5- آقا سيد حسن

در ميان فرزندان مرحوم آقا سيد على تنها آقا سيد محمود فارس ميدان علم و فضائل و قهرمان قدس و ورع و زهد و تقوا گرديد تا به ذروه علياى آيت اللهى رسيد.

آيت اللَّه شاهرودى در اوان كودكى پدر را از دست داد ولى با تشويق والده ماجده اش و ميل ذاتى خود اوليات را در قريه (آقا عبداللَّه) زادگاه خود خوانده و بعد به شهر بسطام كه آن روز حوزه علميه اش دائر بود آمده و مقدمات و سطوح را خوانده و از آنجا به مشهد مقدس عزيمت نموده و سطوح عالى را به پايان رسانيده و خود در آنجا به تدريس (كفايةالاصول) پرداخته.

و در سال 1328 قمرى براى وصول به مقامات عاليه و تحكيم مبانى علمى خود به عزم نجف اشرف به زادگاه خود آمده و با كسب اجازه از والده كريمه اش در سن 27 سالگى مهاجرت به عراق و

به باب مدينه علم رحل اقامت افكنده و به درس مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند ملا كاظم خراسانى حاضر و مدت 18 ماه از آن منبع علم استفاده نموده.

و بعد به درس مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق آقا ميرزا حسين نائينى شركت نموده و بيشتر به مرحوم نائينى اختصاص يافته و تقريرات هر دو را در فقه و اصول به رشته تحرير آورده.

و ضمناً خود حوزه تدريس رسائل و مكاسب و كفايه دائر و جمع كثيرى از فضلاء و محصلين از درسش بهره مند تا اواخر مرحوم استادش نائينى كه تشكيل درس خارج داده و حدود پنجاه سال تدريس خارج فقه و اصول نموده و هر كدام را چند دوره فرموده تا شهرت علم و ورعش به گوش شيعيان جهان رسيده.

بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى بسيارى از مردم ايران و بلاد ديگر رجوع به معظم له نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى اكثر مردم خراسان و مازندران و قاطبه مردم شاهرود و دامغان و كثيرى از خواص مردم تهران و افغانستان و مناطق عربى مقلد ايشان گرديدند.

تا در 18 ماه شعبان 1394 قمرى كه در سن 93 سالگى در اثر ناراحتيها و اهانتهائى كه از طرف دولت شوم بعث عراق به آن مجسمه علم و تقوا و پيكره زهد و ورع رسيد از دنيا رفت و جهان شيعه را به مرگ و سوك خود قرين ماتم و عزا نمود

خدمات و آثار خالده آيت اللَّه شاهرودى.

خدمات مغفور له به حوزه علميه هزار ساله نجف اشرف و ساير حوزه هاى خراسان و شاهرود و... از دادن راتبه و شهريه و تقويتهاى ديگر بسيار

شمه اى از آن را استاد اشكورى در كتاب (حياة امام الشاهرودى) مذكور داشته است.

و اما آثار خالده آنجناب بر دو قسم است.

1- تأليفات رشيقه در فقه و اصول بدين طريق.

1- تقريرات بحث آيت اللَّه الشيخ ضياءالدين عراقى.

2- تقريرات بحث آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى در اصول.

3- تقريرات بحث آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى در فقه.

4- كتاب طهارة 5- رساله تيمم 6- رساله وضوء 7- رساله اى در وقت.

8- رساله در لباس مصلى 9- رساله در قواطع نماز 10- رساله در صلوة مسافر.

11- كتاب خمس 12- كتاب الحج 13- رساله اى در مواريث 14- كتابى در زكاة 15- تعريف علم اصول فقه 16- كتاب قضاء 17- رساله اى در ضمان 18- رساله اى در قطع 19- رساله اى در قاعده يد 20- رساله اى در قاعده لاضرر 21- كتاب رجال 22- كتاب فى النحو.

و حواشى ديگرى بر كتب علميه و رسائل علميه عروةالوثقى و وسيلةالنجاة و غيره.

و اما قسم دوم از آثار خالده و باقيات الصالحات معظم له سه فرزند دانشمند و برومند ايشانست.

(1394 -1301 ق)، مخرجع تقليد شيعه و فقيه اصولى. در آقا عبداللَّه از دهات شاهرود به دنيا آمد. در اوان كودكى پدر را از دست داد ولى با تشويق مادرش به تحصيل روى آورد. دروس ابتدايى و مقدمات علوم دينى و سطوح عالى را در شهر بسطام فراگرفت. سپس به مشهد رفت و سطوح عالى را در آنجا آموخت و خود را به تدريس «كفايه» پرداخت. در 1328 ق براى تكميل تحصلات عالى به حوزه ى علميه نجف رهسپار شد و از محضر علامه آخوند خراسانى، صاحب «كفايه» كسب فيض كرد. پس از آن در درس آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق

نايينى شركت نمود و بيشتر به آيت اللَّه نايينى اختصاص يافت و «تقريرات» هر دو را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورد. ضمنا خود نيز حوزه ى تدريس «رسائل» و «مكاسب» و «كفايه» داير كرد و جمع كثيرى از فضلا و محصلين از درسش بهره مند شدند. پس از درگذشت آيت اللَّه اصفهانى، بسيارى از مردم ايران و شهرهاى ديگر و پس از درگذشت آيت اللَّه بروجردى، اكثر مردم خراسان و مازندران و شاهرود و ديگر شهرها مقلد ايشان شدند. از آثارش: «تقريرات» آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى؛ «تقريرات» بحث آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى، در اصول و فقه؛ كتاب «طهاره»؛ رساله ى «تيمم»؛ رساله ى «وضو»؛ رساله اى در «وقت»؛ رساله اى در «قواطع نماز»؛ كتاب «الحج» كتاب «خمس»؛ كتابى در «زكاه»؛ كتاب «قضاء»؛ تعريف علم اصول فقه؛ كتاب «رجال»؛ كتابى در «نحو»؛ رساله اى در «قاعده لاضرر»؛ رساله اى در «مواريث»؛ رساله اى در «قاعده ى يد»؛ رساله اى در «قطع»؛ «جامع المقاصد»؛ «ذخيره المومنين»؛ رساله ى «توضيح المسائل».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (369 -364/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (41 -40/ 6)، مستدركات اعيان (219/ 1).

شاهرودي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ يوسف بيارجمندى شاهرودى از مراجع و اساتيد و مدرسين بزرگ معاصر كربلا مى باشند.

ولادت آن بزرگوار حدود 1312 قمرى در يكى از مضافات شاهرود واقع شده و پس از پرورش و خواندن اوليات و مقدمات و سطوح در شاهرود و مشهد مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر اعاظم نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مراجع ديگر استفاده و بعداً منتقل به كربلا و در جوار حضرت ابى عبداللَّه الحسين (ع) رحل اقامت افكنده و در صحن مطهر به اقامه

جماعت و تدريس خارج فقه و اصول پراخته تا سال 1391 قمرى كه به حكم اجبار و اكراه به ايران و چندى در قم توقف سپس به مشهد مقدس رضوى عزيمت و بنابر اصرار فضلاء و علما آن سامان رحل اقامت افكنده و به تدريس خارج و اقامه جماعت در جامعه گوهرشاد اشتغال يافته است.

فرزند ارجمندش حجةالاسلام و عمادالاعلام حاج شيخ محمد شاهرودى حايرى از افاضل معاصر كربلا مى باشند.

ولادت و پرورش ايشان در كربلا و تحصيلاتش نيز در آنجا در خدمت والد ماجدش و علماء ديگر بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شاهزيدي، غلامحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به (شاه زيدى) از علماء و مقدسين و فقهاء و متدينين شهر قم بود كه در نوشتن مكاتبات و قباله هاى شرعيه ربطى عظيم داشت. در مسجد واقع در صحن شاهزاده زيد به جماعت نماز مى گذاشت و نيز در آنجا براى تحريرات خود حجره اى داشت مسائلى از مرحوم آيت اللَّه آقاى سيد كاظم يزدى صاحب عروةالوثقى پرسش نموده و آن را رساله اى كرده و به طبع رسانيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

شبستري، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا كاظم آقاى شبسترى از علماء و مفاخر بزرگ شهرستان شبستر است.

علماء معاصرين گويند آن بزرگوار عالمى محقق امجد و فاضل مدقق اوحد فخرالشيعه و ركن الشريعه الشيخ الثقة الجليل والفقيه العدل النبيل الواصل عواطفه على الحاضر والبادى والمؤيد بنعم اللَّه و الايادى سناد العلم الشامخ و عماد الفضل الراسخ آن عالم يگانه از دعاة دين و ملت و حماة شرع و سنت و حمله اخبار و حفاظ آثار اهل بيت اطهار عليهم الصلوة والسلام معدود مى گردد.

در كليه موجبات تقدم و اسباب تفوق و وسائل براعت و ادوات رفعت حائز مقام منيع و فائز رتبه رفيع مى باشد نه تنها در كسبيات از قبيل فن كلام و اصول عقايد و مهمات معارف و امهات رياضيات و علم معقول و منقول و قسمت فقه و اصول و معرفت تفسير و ضاعت اعراب و شعب ادب از احاد است بلكه در موهبيات نيز مانند حصافت عقل و حصانت فكر و اصالت راى و اصابت خاطر و مناعت جانب و سعه صدر و ملكه جود از افراد نمومه به شمار مى رود.

در ايام جمعه و وفيات ائمه عليهم الاف الثناء والتحية و مواقف شريفه و اوقات متبركه مردم

از هر طرف و محلات دوردست براى استفاده از بيانات وافيه و تحقيقات كافيه معظم له بپاى منبر ايشان اجتماع مى كنند و منبر و صحبتش جامع و نافع همه طبقات ناس كه هركس بحسب استعداد خود از انوار كلمات شريفه اش اقتباس مى نمايد.

تولد آنجناب در سال 1307 ق واقع شده والد مرحومش آقا ميرزا على اشرف شبسترى از شاگردان مرحوم علامه انصارى و واجد مقامات عاليه علم و فضل و تقوا و حائز ملكه استنباط بوده و مصنفات و مؤلفاتى در فقه و اصول دارد كه بطبع نرسيده و نزد فرزند فاضلش موجود مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شبستري، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330- ز 1392 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. در تبريز متولد شد، مقدمات و سطوح را در زادگاهش خواند. سپس به قم مسافرت كرد و در فقه و اصول شاگردى آيت اللَّه حجت كوهكمرى را نمود. آنگاه به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه شيخ محمدحسين غروى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و پس از آنان از آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه خويى و آيت اللَّه ميرزا باقر زنجانى استفاده ى كامل نمود. دوره ى فلسفه و حكمت را از آقا شيخ صدرا بادكوبه اى فراگرفت و با اجازات عديده اجتهاد و روايت به وطن بازگشت و در تبريز به انجام وظائف دينى و اقامه ى نماز جماعت و تدريس پرداخت. از آثارش: «زندگانى حضرت لقمان حكيم» به نام «در يتيم»؛ «هدايه الاقران الى اخبار لقمان الحكيم» و مختصر آن «الكلمه الطيبه»، در نصايح لقمان حكيم؛ «اللولو النضيد فى شرح زياره مولينا ابى عبداللَّه الشهيد (ع)»؛ مقدمه و تعليقات بر «آداب الصلاه» علامه مجلسى؛ كتاب «وفادار باشيد».

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (170/25 ،125/18)، گنجينه ى دانشمندان (380 -379 /5 ،319 -318 /3)، مؤلفين كتب چاپى (582 -581 /6).

شبلي خراساني، ابوبكر دلف

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(334 -247)، صوفى، فقيه و محدث. اصل وى از شبليه ى اسروشنه ماوراءالنهر بود. در سامراء به دنيا آمد و در بغداد نشو و نما كرد. پدرش از پرده داران خليفه بود. شبلى صحبت جنيد و حلاج و خيرالنساج را درك كرد و يكى از مشايخ بزرگ صوفيه گشت. او فقيه عارفى در مذهب مالك بود، گرچه عده اى او را امامى دانسته اند. وى از محدثين حديث روايت و كتابت مى كرد. شعر مى سرود و الفاظ و حكم و نوادر و حكايات بسيار از او نقل شده است. از او پرسيد كه نشانه ى عارف چيست؟ گفته: سينه اى مشروح، قلبى مجروح و جسمى مطروح. نسبت به تعظيم شرع مطهر سعى بسيار مى نمود. محمد بن عبداللَّه رازى و محمد بن حسن بغدادى و منصور بن عبداللَّه هروى از شاگردان وى مى باشند. در بغداد درگذشت و در مقبره ى خيزران دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (21 -20 /3)، تاريخ بغداد (397 -389 /14)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (349 -348)، ترجمه ى رساله قشيريه (72 -71)، تذكره الاولياء (182 -160 /2)، تعليقات اسرار التوحيد (703)، جستجو در تصوف (158 -151)، حليه الاولياء (375 -366 /10)، دائرةالمعارف الاسلاميه (167 -165 /13)، دائرةالمعارف البستانى (411 -409 /10)، دايرةالمعارف فارسى (1452 -1451 /2)، روضات الجنات (229 -225 /2)، ريحانه (182 -180 /3)، سير النبلاء (369 -367 /15)، طبقات الصوفيه هروى (449 -448)، كارنامه ى بزرگان (60 -59)، الكامل (322/6)، كشف المحجوب (صفخات متعدد)، الكنى و الالقاب (354 -353 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوبكر)،

مبانى عرفان و احوال عارفان (334 -326)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 334)، نفحات الانس (187 -183)، وفيات الاعيان (276 -273 /2)، هديه الاحباب (160).

شبيري زنجاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد شبيرى زنجانى از آيات عظام و اركان حوزه علميه قم و اعوان نزديك استاد ما مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد حجت كوهكمرى بوده كه در روز چهارم ماه صفر 1308 هجرى قمرى در زنجان متولد شده و در شب شنبه 29 ماه رمضان 1393 هجرى قمرى در قم درگذشت و در يكى از حجرات مقبره خودش مدفون گرديده و ترجمه اش در جلد دوم گنجينه صفحه 166 گذشت.

داراى سه فرزند روحانى خدمتگزار مى باشد كه دو نفر آنان بنامهاى:

1- حاج سيد جعفر شبيرى زنجانى در تهران به خدمات دينى از اقامه جماعت در مسجد كانون توحيد در خيابان پرچم و امور قضائى در دادگسترى اشتغال دارند.

2- حاج سيد ابراهيم شبيرى زنجانى كه نيز در تهران اشتغال به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغى وعظ و خطابه دارند.

3- فرزند ارشد معظم له كه از مفاخر مدرسين و حجج اسلام و آيات عظام معاصر حوزه علميه اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

شبيري، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى شبيرى زنجانى فرزند مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد احمد زنجانى مدفون در صحن مطهر حضرت معصومه (س) از افاضل مدرسين و متتبعين و محققين حوزه علميه قم مى باشند كه در تاريخ هشتم ماه مبارك رمضان 1326 قمرى در قم چندماه بعد از مهاجرت مرحوم آيت اللَّه والدشان در اين شهر مقدس متولد شده.

اين بيت را والدشان براى تعيين تاريخ ولادت حقير سروده اند:

سال تاريخ ولادت عجب الهامم شد

از مبارك رمضان هشت كم هنگام سحور

مبارك رمضان كه با 1354 مطابق است بعد از كم كردن هشت با 1346 قمرى كه سال تاريخ ولادت است موافق خواهد شد ضمنا در اين بيت به ماه و روز

و ساعتند نيز اشاره شده است مانند «هنگام زوال رابع شهر صفر» كه براى تاريخ ولادت خودشان سروده اند.

بارى ايشان بعد از گذراندن دروس ابتدائى در مدارس جديده در سال 1359 قمرى به مقدمات علومى دينى اشتغال پيدا كردم و چون دروس مقدماتى چندان جاذبيت نداشت و از طرفى در آن زمان رغبت عمومى به ورود در مدارس دينى نبود و هم بحثى نداشتم حدود يكسال به طور غير جدى به درسها اشتغال داشتم بعد از يكسال در اثر يافتن بعضى از هم بحثى ها كه از مستعدين درجه اول بودند و جاذبيت دروس غير ابتدائى با جديت تمام در مدت نسبتا كوتاهى دروس مقدماتى و سطوح را به پايان برده و در سال 1363 قمرى در درس خارج اصول مرحوم آيت اللَّه صدر حاضر شده و مقدارى از بحث خبر واحد را نوشته سپس بعد از ورود مرحوم آيت اللَّه بروجردى به قم در محرم 1364 در درس خارج فقه و اصول ايشان شركت كرده و همچنين مدتى در درس خارج اصول مرحوم آيت اللَّه حجت و مختصرى در بحث خارج فقه ايشان حاضر گرديدم و مقدارى از تقريرات اصول از اوائل درس را نوشته استاد عمده ايشان مرحوم آيت اللَّه داماد بوده كه حدود بيست سال از بحث فقه و قريب يكدوره از درس اصول آن مرحوم بهره مند گرديده و كتاب طهارت و خمس و زكاه و صوم و حج را به استثناء مقدارى از بحث طهارت كه به مناسبت سفر عراق تعطيل شده از محضرشان استفاده كرده و مقدار بسيار كمى نيز از بحث دوره اول كتاب صلاه را مستفيض شده است.

در سال 1374 قمرى به عتبات عاليات

مشرف شده و در درس فقه آيت اللَّه حاج سيد عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حكيم قدس سرهما و درس اصول آيت اللَّه خوئى مدظله شركت كرده بعد از حدود هفتاد روز به ايران مراجعت كرده و در سال 1375 بار ديگر به عتبات مشرف شده حدود 6 ماه در دروس آيات مزبور حاضر گشته و در رمضان آن سال مقدارى از مبحث رضاع را از بحث تعطيلى آيت اللَّه خوئى استفاده كرده ضمنا مختصرى در قم از منظومه سبزوارى را پيش مرحوم علامه طباطبائى خوانده و كمى هم مباحثه كرده ولى چون به اين علم مانوس نبوده درس و بحث در مدت كوتاهى تعطيل شده همچنين مقدارى جبر و هندسه را با يكى از اعاظم دوستان خود بحث كرده است.

اما اساتيد ايشان قبل از ورود به درس خارج زيادند براى نمونه نام مبارك چند تن از آنان را متذكر مى شويم.

1- مرحوم آيت اللَّه والدشان كه اولين استاد و آخرين اساتيد سطوح عاليه ايشان بودند قسمتى از مقدمات و كمى از كفايه را پيش ايشان خوانده.

2- محقق بزرگوار آقاى سيد مرتضى علوى اصفهانى داماد آيت اللَّه گلپايگانى مدظله كه استاد مطول ايشان بودند و از نظر تعمق و حسن تقرير نظير ايشان را در موضوع مزبور نديده اند.

3- رهبر فقيد انقلاب مرحوم آيت اللَّه خمينى كه قسمت عمده مبحث برائت شيخ انصارى را نزد ايشان خوانده و گاهى به بحثهاى خارج از كتاب نيز مى پرداختند.

4- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حائرى كه قسمتى از بيع مكاسب شيخ و مقدار كمى از بحث ظن و استصحاب فرائد و مختصرى از كفايه را پيش ايشان خوانده درس اگرچه اسماً درس سطح حساب مى شد ولى واقعا

درس خارج بوده است.

تأليفات معظم له

ايشان با اينكه صفحات زيادى را در فقه و اصول و حديث و تراجم و رجال و انساب و غيره نوشته است و تقريرات درس عده اى از اساتيد را نگاشته ولى در اثر كثرت تشكيك و تجديدنظر كه آفت بزرگى است براى حفظ مواريث علمى اين آثار مدون نشده فقط مقدار كمى به عنوان مقاله چاپ شده و متاسفانه قسمت زيادى در اثر عدم اهتمام مفقود گرديده و مقدار موجود هم اغلب مسوده است. از خداوند متعال توفيق تبييض و تكميل آنها را مسئلت مى نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

شرابياني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1322 -1254 ق)، فقيه اصولى و رجالى امامى. معروف به فاضل شرابيانى. در شرابيان به دنيا آمد. و در تبريز برآمد. در حدود 1272 ق به نجف مهاجرت كرد و در محضر شيخ انصارى و آيت اللَّه كوه كمرى و استادان ديگر تلمذ كرد. او از برجسته ترين شاگرد شيخ انصارى به شمار مى آمد. در عهد ميرزاى شيرازى به تدريس اشتغال داشت و مرجع تقليد جمعى بود و بعد از وفات ميرزاى شيرازى مرجعيت عام يافت و تمامى مردم آذربايجان و قفقاز از وى تقليد مى كردند. سيد محسن امين از شاگردان اوست. وى در نجف اشرف از دنيا رفت. از آثارش: حاشيه «رسائل» و «مكاسب» شيخ انصارى؛ «المتاجر»؛ «تقريرات» دروس فقه و اصول استادش سيد حسين كوه كمرى، در نه مجلد؛ كتابى در «صلاه»؛ كتابى در «اصول فقه» بزرگتر از «قوانين»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223/7)، اعيان الشيعه (36/10)، الذريعه (385/4)، ريحانه (184/3)، شرح حال رجال (200/5)، علماء معاصرين (80 -76)، الكنى و الالقاب (354/2)، مؤلفين كتب چاپى

(665 -664 /5)، معجم المؤلفين (129/11)، مكارم الآثار (1258 -1256 /4).

شرر خراساني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289 ق)، فقيه، مدرس، امام جماعت و شاعر. اصل ايشان از اصفهان بود، نياى او به مشهد رفت در آن شهر متوطن شد. وى مردى فاضل و كامل بود كه به تدريس فقه و امامت جمعه ى مشهد اشتغال داشت، نزد سلاطين و حكام با عزت و احترام بوده است. او در اواخر عهد محمدشاه به تهران آمد. گاهى غزل مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (841 -839 /2)، سفينه المحمود (612 -611 /2)، مجمع الفصحا (540/5)، مصطبه ى خراب (95).

شرف شفروه اصفهاني، شرف الدين عبدالمومن، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه، واعظ و شاعر. مشهور به شفروه و شرف اصفهانى. وى از خاندان بسيار معروفى از مردم اصفهان بوده كه همه به مناسبت نام جدشان به شفروه معروف بوده اند. وى در زبان فارسى و عربى مهارت داشت. وى از قران جمال الدين عبدالرزاق و رفيع الدين لنبانى بود. در خدمت اتابك شيرگير لقب ملك الشعراء داشت و مى گويند كه او جمال الدين و مجيرالدين بيلقانى را اهاجى ركيك گفته است. از ممدوحان وى اتابك مشيرگير برادر اتابك ارسلان از سران دولت سلاجقه ى عراق بوده است. از جحمله مولفاتش: «اطباق الذهب فى المواعظ و الخطب». كه به زبان منشيانه فصيح و به زبان عربى نگاشته شده است؛ «ديوان» اشعارش مشتمل بر هشت هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (950 -948 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (743 -740 /2)، تاريخ گزيده (737 -736)، تاريخ نظم و نثر (102)، تذكره الشعراء (172 -170)، دايرةالمعارف فارسى (1464/2)، الذريعه (513/9 ،216/2)، رياض العارفين (213 -212)، ريحانه (193 -192 /3)، فرهنگ سخنوران (499 -498)، كشف الظنون (116)، لباب الالباب (273 -268 /1)، لغت نامه (ذيل/

شفروه) هفت اقليم (366 -361 /2)، يادداشتهاى قزوينى (214 -213 /5).

شرف الاسلام شيرازي، ابوالقاسم عبدالوهاب

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، واعظ، فقيه اصولى، متكلم و محدث حنبلى. معروف به ابن حنبلى واعظ. اصل وى از شيراز است. از پدر فقه آموخت و از ابوطالب بن يوسف، حديث. وى را شيخ حنبليان دمشق گويند. از آثارش وقف مدرسه ى بزرگ شريفيه در كنار جامع دمشق است. از آثار علمى اش: «البرهان»، دراصول دين؛ «رساله فى رد الاشعريه»؛ «المفردات»؛ «المنتخب»، در اصول فقه حنابله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (568 ،529 /2)، سير النبلاء (104 -103 /20)، معجم المؤلفين (224/6).

شرف الدين، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الاسترآبادى معروف به شرف الدين عالمى فقيه شارح كتاب محقق كركى و شاگرد آنجناب بوده و علامه مجلسى در مقدمه بحار فرموده و كتاب تأويل الايات الظاهره فى فضائل العترة الطاهره تأليف سيد فاضل علامه زكى شرف الدين على الحسينى الاسترآبادى مقيم نجف و مؤلف كتاب الغرويه در شرح جعفريه و شاگرد شيخ اجل نورالدين على بن عبدالعالى كركى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شرف الدين، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدى بن العلامه شيخ محمد شرف الدين بن العالم الجليل الشيخ جعفر شرف الدين (متولد حدود 1250 و متوفى 1335 ق) از علماء بزرگ و دانشمندان جليل القدر معاصر شوشتر است.

وى در شب شنبه 16 ربيع المولود 1318 قمرى در شوشتر متولد شده و اوليات و سطوح را در وطن آموخته و بعد مهاجرت به نجف اشرف نموده و از مراجع بزرگ نجف چون مرحوم علامه يزدى و شريعت اصفهانى و مراجع و مدرسين بزرگ ديگر استفاده نمود.

تا به مقام رفيع علم و فقاهت رسيده و به وطن مراجعت و به ترويج دين و اقامه جماعت و تاليف و تصنيف پرداخته است از تاليفات ايشانست آثار جدش بنام (البدايع الجعفريه).

جد گرامى ايشان مرحوم شيخ جعفر بن محمدباقر بن حسن على بن محمدرضا بن عبداللَّه شرف الدين شوشترى عالمى جليل و خطيبى اديب بود.

وى در ماه صفر 1250 ق متولد شده و اوليات و مقدمات را از فضلاء عصر فراگرفته و در فن خطابه و وعظ مهارتى پيدا نموده و تاليفات بسيارى عربى و فارسى نظماً و نثراً داشته كه از آنهاست (شرح الخصايص الحسينيه) شيخ جعفر شوشترى معروف و منظومه اى در تضمين الفيه در مواعظ و اخلاق و مدح الائمه و منظومه الارث و منظومةالرضا (ع)

و نظم حديث الكساء و قصيده اى در غدير دارد كه پنجاه بيت مى شود و نيز مراثى و مدايح ديگر.

وى در نهم ماه صفر 1335 قمرى وفات نموده و در مقبره اى كه جنب مسجد جد اعلايش شرف الدين است، مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريعت اصفهاني، فتح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ الفقهاء والمجتهدين علامه قمقام و محقق عاليمقام مرحوم حاج ملا فتح الله شريعت اصفهانى كه پس از مرحوم آيه الله علامه طباطبائى يزدى رياست حوزه علميه نجف و زعامت كليه شيعه بوى منتهى شد ولى دولت مستعجل بود زيرا بيش از شش ماه نكشيد كه باسلاف صالحين ملحق شد و رياست بآيه الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى رسيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شريعت اصفهاني، فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1266 ق)، مرجع تقليد، فقيه اصولى، مفسر، متكلم و اديب امامى. معروف به شيخ الشريعه اصفهانى. نسب وى به محمدعلى نمازى شيرازى مى رسد. اصل وى از شيراز بود كه در اصفهان به دنيا آمد. در اصفهان از ملا عبدالجواد خراسانى، مدرس كبير، و ملا حيدر على اصفهانى و ملا احمد سبزوارى و ملا محمدصادق تنكابنى و حاج شيخ محمدباقر و ملا محمدتقى هروى اصفهانى درس خواند. سپسى به نجف سفر كرد و چندى از محضر حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمين استفاده كرد. وى از دوستان و نزديكان سيد جمال الدين اسدآبادى بود. در نهضت استقلال، ضد انگليسى، عراق در كنار آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى قرار داشت. در 1313 ق به حج رفت و بعد از مراجعت به درس و تاليف و فتوى پرداخت و مرجع تقليد اغلب شيعه ى اماميه ى گرديد. وى از شيخ محمد طه نجف و سيد مهدى قزوينى و صاحب «روضات الجنات» و برادرش ميرزا محمدهاشم چهارسوقى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمى اجازه ى روايت داشت. محدث قمى از شاگردان وى بود. شيخ فتحعلى بن گل محمد حكيم برادگاهى لنكرانى نيز از خواص شاگردان وى بود كه «تقريرات» او را در چهار مجلد نگاشته است. از آثارش: «ابانه المختار

فى ارث الزوجه من ثمن العقار»؛ «صيانه الابانه عن وصمه الرطانه»؛ «اصاله الصحه»؛ «افاضه القدير فى حل العصير»؛ «اناره الحالك فى قرائه ملك و مالك»؛ حاشيه «فصول»؛ «قاعده ى صدور» يا «قاعده ى الواحد البسيط»؛ قاعده ى «ضرر»؛ قاعده ى «طهارت»؛ رساله اى در «صحاح» ششگانه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (334 -333 /5)، اعيان الشيعه (392 -391 /8)، الذريعه (6/25 ،104 -103 ،44/15 ،188/10 ،195/7 ،59/1)، ريحانه (207 -206 /3)، شرح حال رجال (175/6)، علماء معاصرين (124 -122)، فوائد الرضويه (345)، معجم المؤلفين (53 -52 /8)، مكارم الآثار (1819 -1816 /5).

شريعت سنگلجي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1363 ق)، فقيه. تحصيلات خود را نزد پدر آغاز كرد سپس به مدرسه ى ميرزا زكى در كوى سنگلج تهران وارد شد. دوره ى سطح فقه را نزد حاج شيخ عبدالنبى نورى به اتمام رسانيد. حكمت و فلسفه را در محضر ميرزا حسن كرمانشاهى و عرفان را نزد ميرزا هاشم اشكورى فراگرفت. او همچنين در حوزه ى درس شيخ على نورى و شيخ فضل اللَّه نورى تلمذ كرد. آنگاه به همراه برادرش، شيخ محمد سنگلجى، به نجف رفت و در محضر اساتيدى چون آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى به تكميل تحصيلات خود پرداخت. او مرعوب عقايد وهابيه و بعضى از نويسندگان نوپرداز مصرى گرديد و در تهران در محله سنگلج دارالتبليغى به نام رواق تاسيس نمود و به ترويج عقايد وهابيان پرداخت. از آثارش: «حرمت ربا»؛ «اسلام و موسيقى»؛ «توحيد عبادت» يا «يكتاپرستى»؛ «كليد فهم قرآن»؛ «محو الموهوم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (283/25 ،134/18)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (70 -69 /4)، مؤلفين كتب چاپى (561 -560 /2).

شريعت، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فرزند آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج ملا فتح اللَّه شريعت اصفهانى عالم معاصر كراچى مى باشند.

وى در حدود سال 1325 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در حجر والد ماجدش كه از مراجع بزرگ تقليد و مدرسين و زعماء روحانيت نجف اشرف بودند پرورش يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را از علماء و اساتيد نجف آموخته و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسين نائينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى شركت و استفاده نموده تا حدود سال 1370

قمرى كه بنابر دعوت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى پويا به كراچى مهاجرت و رحل اقامت افكنده و تاكنون شاغل وظائف دينى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شريعتمدار استرآبادي تهراني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1249 ق)، عالم، فقيه اصولى، رجالى و اديب. وى در كربلا متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. به همراه پدر به سفر در شهرهايى همچون كرمانشاه، تهران، استراباد، مشهد رضوى و سرانجام تهران پرداخت. در خلال سفر از پدر علوم عربى و سطوح فقه و اصول را فراگرفت. پس از درگذشت پدر و رسيدن به سن بلوغ به نجف رفت و در محضر درس و بحث شيخ مرتضى انصارى و شيخ مشكور حولاوى و شيخ محسن خنفر و شيخ راضى شركت كرد و فقه و اصول را در نزد ايشان تكميل نمود و در بيست و سه سالگى به دريافت درجه ى اجتهاد نائل شد. وى از شيخ راضى و شيخ مشكور و علامه انصارى داراى اجازه بود. پس از آن به تهران آمد و به مرجعيت عام و خاص رسيد. در عين حال به تدريس و تصنيف نيز پرداخت. از آثار وى: «مظاهر الآثار و حقايق الاسرار»، در پنج مجلد بزرگ؛ «ينابيع العقول»، در علم اصول، در سه مجلد؛ «اساس الاحكام»، در شرح «شرايع الاسلام»، در چهار مجلد؛ «نصره المستبصرين»، در شرح «التبصره»؛ «معراج المومنين»، در شرح «الالفيه» شهيد؛ «النفليه»، در نماز؛ «ادعيه الوباء و الطاعون و جمله من الامراض و بعض العوذات و الاحراز»؛ «تحفه الممالك فى تركيب الفيه ابن مالك»؛ «اثبات الفرقه الناجيه»؛ «رساله فى سند دعاء الخضر»؛ «مجمع الاراء و الادله»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، الذريعه (289/25 ،177/24 ،234 ،162 -161 /21 ،15 -14 /20 ،235/12 ،47/11 ،472/3 ،4/2 ،98/1)، ريحانه (211 -210 /3)، شرح حال رجال (224/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 392 -391 /14)، لغت نامه (ذيل/ شريعتمدار)، معجم المؤلفين (213/9)، مكارم الآثار (1350 -1349 /4).

شريعتمدار دامغاني، رضا، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1346 ق)، عالم دينى، مجتهد و شاعر. مقدمات علوم را در مشهد آموخت پس از آن به نجف مهاجرت كرد و در آنجا تحصيلات خود را ادامه داد. پس از پايان تحصيل به ايران بازگشت و به خدمات دينى و اجتماعى مشغول شد. او داراى طبع شعر و ذوق ادبى و اشعار زيادى به فارسى و عربى سرود كه قطعاتى از اشعار فارسى آن در «گنجينه ى دانشمندان» آورده شده است. وى داراى كتابخانه ى بزرگى بود كه بيشتر اوقات خود را در آن به تاليف كتب مشغول بود. از آثارش: «اصول دين»؛ «انتباه نامه ى اسلامى»؛ ترجمه ى «العقائد الوثنيه فى الديانه النصرانيه»، به نام «بت پرستى و مسيحيت كنونى».[1]

رضا شريعتمدار بن ميرزا حسن مجتهد از علماء بزرگ اخير دامغان بوده است.

وى مقدمات علوم را در مشهد آموخته و پس از آن به نجف اشرف عزيمت نمود و در آنجا تحصيلات خود را ادامه داده و پس از پايان تحصيل به ايران برگشته و به خدمات دينى و اجتماعى و خدمت به مردم پرداخت داراى كتابخانه بزرگى بود و بيشتر اوقات خود را در آن به مطالعه و تأليف كتب مصروف مى داشت تأليفات وى به شرح زير است.

1- اصول دين چاپ 1319 قمرى

2- انتباه نامه اسلامى كه به سال 1320 قمرى تأليف و در سال 1297 شمسى در 224 صفحه به چاپ

رسيده است

3- ترجمه العقايد الوثنيه فى الديانة النصرانيه در سال 1342 قمرى بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (16 -15 /3 ،357/2)، ريحانه (211/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 542 -541 /13، قرن 728/14)، گنجينه ى دانشمندان (115/5)، المآثر و الآثار (170)، مؤلفين كتب چاپى (168 -167 /3).

شريعتمدار رفيع، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوالحسن شريعتمدار رفيع بن المرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى رفيع سابق الذكر مى باشد.

وى در حدود يكهزار و سيصد هجرى در مشهد مقدس متولد گرديده و مقدمات و سطوح را در رشت خوانده و بعد باتفاق برادرش حاج ميرزا على بحرالعلوم به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحومين آيتين حاج سيد محمد كاظم يزدى و آخوند خراسانى استفاده كامل نموده تا بدرجه ى رفيعه اجتهاد نائل گرديده آنگاه به ايران مراجعت و چندى در رشت اقامت و پس از آن مهاجرت به تهران و مورد توجه كليه و احترام مقامات روحانى و علمى و غيره واقع شده و حوزه درس تشكيل و بسيارى از دانشمندان مركز از محضر و بياناتش بهره مند گرديداند.

منزلش مهبط نزول رجال علم و فضيلت و آيات عظام مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن امين و آيت اللَّه العظمى حاج سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى و غيره بوده است. در حل مشكلات و فصل معضلات و قضاء حوائج دستى باز و با حسن خلق از ارباب حوائج پذيرائى و حتى المقدور رفع نياز آنها مى نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شريعتمدار، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل شريعتمدار عالمى جليل و سخى الطبع بوده و از تلامذه مرحوم علامه آقا شيخ هادى تهرانى و از مجتهدين مسلم سبزوار بوده است در سال 1336 ق به رحمت حق واصل و در سبزوار مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريعتمدار، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالوهاب جامع معقول و منقول حاوى فروع و اصول بوده و سطوح را در تهران مخصوصا در خدمت ميرزا ابوالحسن جلوه تكميل نموده و بعدا براى اتقان مبانى فقه و اصول مشرف به نجف اشرف شده و چندين سال در خدمت اساتيد دينى تلمذ نموده تا به اعلا درجه اجتهاد رسيده سپس به وطن مراجعت و به خدمان دينى و ترويج احكام شرعيه نمود و بعد از چند سال مراجعت به عتبات و مجاورت كربلا را اختيار و در آنجا بدرود زندگى گفته و در جوار سالار شهيدان و شفيع عاصيان مدفون گرديده است.

آن مرحوم با آيت اللَّه العظمى آقا سيد اسمعيل صدر موانست و مجالست داشته و مرحوم آيت اللَّه صدر يكى از علماء حوزه علميه قم مى فرمودند من شوارق را در خدمت مرحوم آقا شيخ عبدالوهاب خواندم.

داراى تأليفات زيادى در علوم عقليه و نقليه بوده اند كه متأسفانه به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

شريعتمدار، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1242 ق)، فقيه، اصولى و هيوى. مشهور به مجتهد شريعتمدار. در محضر پدرش و شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ مرتضى انصارى در معقول و منقول تبحر يافت. چون هوش و ذكاوت و حافظه سرشار داشت، جامع انواع علوم و فنون اسلامى و اختراعات انواع صنايع و آلات بود. با وجود علم سرشار و نبوغ بسيار در تواضع و زهد و ساده زيستى ممتاز بود. ناظم الاسلام صاحب «تاريخ بيدارى ايرانيان» از شاگردان اوست. شريعتمدار به گفته خود از دوازده سالگى شروع به نگارش كرده و بيش از هفتاد اثر علمى بر جارى گذاشته است. از آثارش: «البرد اليمانى فى الفاظ المعانى» در لغت؛ «مبدأ الآمال»، در

قواعد علوم الحديث و درايه و رجال؛ «غايه الآمال» در علم رجال؛ «بروج العروج»، در هيئت؛ «بروز الرموز»؛ «البروق اللامعه»، در شرح زيارت جامعه؛ «تحرير الاصول»، در اصول فقه؛ «آيينه ى جهان نما»، در تاريخ كره زمين؛ «درر الاحكام»، در پانزده علم: صرف، نحو، معانى، لغت، ميزان، رجال، درايه، حديث، اصول، تفسير، تجويد، هيئت، حساب، كلام و فقه؛ «جامع ناصرى» به سبك «جامع عباسى»، در فقه عملى كه ناصرالدين شاه مى خواست آن را قانون رسمى و جارى كشور نمايد اما مخالفان استقرار قوانين اسلامى او را منصرف كردند؛ «منهاج الدرايه» رساله فقهى فارسى؛ «الجامعه النحويه و الصرفيه بين التركيب و شرح الالفيه»؛ «مطالع البكور»؛ «رموز الاقوال»؛ «بوستان»، منظومه فارسى، در تجويد؛ «الدرر الايتام»؛ «نثر الدرر الايتام»؛ «انيس الغرباء»؛ «ايضاح التحرير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (309/8)، الذريعه (48/19 ،6 -5 /16 ،251/11 ،119 ،117 /8 ،75/5 ،156 -155 /3 ،493 ،463/2 ،52 -51 /1)، ريحانه (210/3)، شرح حال رجال (224/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1365 -1361 /14)، علماء معاصرين (337)، لغت نامه (ذيل/ على استرآبادى)، المآثر و الآثار (149)، معجم المؤلفين (188/7)، مكارم الآثار (1172 -1169 /4).

شريعتمدار، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن العالم الجليل الحاج الشيخ محمدرضاى مذكور از علماء اعلام معاصر ساوه است. معظم له در ساوه تولد يافته و ادبيات را خدمت والد ماجدش تحصيل نموده و پس از آن هجرت به قم نموده و معقول را خدمت مرحوم آقاى ميرزا على اكبر حكمى يزدى و سطوح نهائى را قسمتى از مرحوم آميرزا محمد همدانى و قسمتى از سطح و خارج را خدمت آيت اللَّه آميرزا سيد على يثربى كاشانى خوانده و چهار دوره تمام از درس

مرحوم آيت اللَّه حايرى استفاده فرموده و هم در موقع مهاجرت آيت اللَّه نائينى لباس مشكوك را از درس آن مرحوم مستفيض شده و در مدت 20 سال توقف و اقامت در قم و حوزه علميه دائماً مشغول تدريس در اوائل ادبيات را و در اواخر كفايه و مكاسب و وسائل را تدريس مى نمودند و پس از نيل به مرتبه اجتهاد به تصديق حضرات آيات عظام حايرى و اصفهانى و حجت و اجازه مفصل حديث از طرف مرحوم محدث قمى به ساوه مراجعت و حوزه علميه در آنجا به امر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى تشكيل و حدود بيست طلبه و محصل تربيت نموده و بسيارى از فضلاء حوزه علميه قم هم در موقعى كه معظم له در قم تدريس مى نمودند از درس و بحث ايشان استفاده نموده اند.

نگارنده در سال 1368 ق سفرى به ساوه رفته و مدت دو هفته در ضيافت ايشان بودم و حوزه علميه ايشان را ديده ام.

آقاى شريعتمدارى بالغ بر چهل سالست كه در ساوه به اقامه جماعت و ترويج دين و اغاثه ملهوفين و دستگيرى ضعفا و بينوايان اشتغال دارند و نه باب دكان براى مصارف مدرسه و مسجد تأسيس و وقف نموده اند كه سه باب دكان به معاونت اهالى و بقيه به خرج شخص خودشان شده است و فقه اللَّه تعالى لمرضاته و خدمةالدين

معظم له داراى طبع شعر و ذوق اديبانه و قصائد عربى و فارسى بسيار در مدح و مراثى و غيره دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريعتمدار، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدرضا معروف به شريعتمدار ساوه اى از علماء اعلام و دانشمندان بنام اين شهرستان بوده است.

معظم له سبط مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا احمد

معروف به حجةالاسلام (كه قبر شريفش در شيخان قم مزار عمومى مردم ساوه است) و پدر مادرش مرحوم آيت اللَّه حاج سيد اسماعيل شيخ الاسلام مدفون در رواق مطهر مولانا اميرالمؤمنين عليه السلام از مفاخر اسلام و مراجع عموم مردم ساوه بوده اند.

آنجناب از علماء دوره اخير و علماء و عملا هنوز ضرب المثل قم و ساوه مى باشند. در فنون ادبيت از عربى و فارسى و تفسير و فقه و اصول سرآمد اقران و كتابى منظومه تأليف فرموده اند در سنن و آداب اسلامى كه سابقه نداشته و چون حتى الامكان عين عبارات ائمه معصومين عليهم السلام است مطلع آن را از نظر خوانندگان معظم مى گذرانيم.

السنن الاداب فيه مستطر

تقديم حضرت الامام المنتظر

جمعتها طبقا على الوسائل

لنلت ما تريد خير نائل

ما امكنت اذكر لفظ الخبر

تبركا بذكر عين الاثر

در زهد و تقوى و قدس و ورع از افراد نادره زمان خود بوده و هم ايشانست كه در ورود مرحوم آيت اللَّه المؤسس حاج شيخ عبدالكريم حايرى در قم بوده و در شبى كه آنجناب در منزل مرحوم آيت اللَّه فيض دعوت داشتند به اتفاق جماعتى از علماء و وعاظ مهم تهران و قم آن مرحوم هم جزو مدعوين بوده و به آن مرحوم مى گويند به چه خيالى قم مشرف شده ايد مى فرمايند شما به چه قصدى آمده ايد.

ايشان مى گويند من به قصد زيارت آمده ام مرحوم آيت اللَّه حايرى مى فرمايند من هم مثل شما آقاى ساوجى عرض مى كنند هيهات مگر اين قميها از نسل آن قميها نباشند كه وقتى دعبل خزاعى جبه حضرت امام هشتم (ع) را به قم آورد اهالى به هر قيمتى كه خواستند بخرند نداد عاقبت وقتى بيرون رفت از قم عده اى از داشها و جوانهاى آن زمان در

راه جبه را به هر قسمى بود از چنگش درآوردند.

آقاى حايرى فرمودند دعبل جبه امام داشت به من چه مربوط است. آقاى ساوجى گفتند شما هم علم امام (ع) را داريد اگر از او جبه گرفتند شما را به هر قيمتى است نگاه مى دارند.

پس اين مذاكره جدى شوخى نما را وعاظ محترم در مجامع عمومى صحن چون فصل عيد بود مطرح كردند و مردم قم نيز علاوه تجار تهران تهييج شدند تا عاقبت حضرت آيت اللَّه حايرى قصد اقامه و مجاورت در قم فرموده و تأسيس حوزه علميه گرديد.

رحلت آن مرحوم

اما قضيه فوت آقاى ساوجى كه در ساوه سابقه نداشته و حقيقة اسباب تنبه و دليل بر جلالت قدر ايشانست اين است كه سالها مى فرمود و غالب اهالى ساوه از ايشان شنيده بودند كه پدرم و عمويم و جدم در سن هفتاد از دنيا رفتند من هم منتظر هفتادم وارد هفتاد شدند و در شب 13 رجب 1363 قمرى از دنيا رفتند طاب اللَّه ثراه و جعل الجنة مأواه و مثواه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريعتمداري تبريزي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1322 ق)، فقيه اصولى و مرجع تقليد. جد وى سيد محمد اصلا اهل بروجرد بود كه به تبريز مهاجرت كرده بود. خود وى در تبريز به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. پس از فراگيرى مقدمات قبل از بلوغ به درس «مكاسب» حاضر شد و در هيجده سالگى به حوزه ى درس خارج آيت اللَّه آقا ميرزا صادق آقا و آيت اللَّه ميرزا ابوالحسن انگجى راه يافت. در 1342 به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى بهره ها برد و چند دوره اصول و عده اى از كتب

فقه را در نزد ايشان استفاده كرد. وى اخلاق را در محضر حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى و علم معقول و كلام و هيئت و اسطرلاب را نزد آقا ميرزا على اكبر يزدى فراگرفت. در خلال تحصيل دو مرتبه به نجف مشرف و به درس آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه شيخ محمد اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى حاضر شد و سرانجام موفق به دريافت اجازه ى اجتهاد از آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه عراقى گشت. پس از آن به زادگاهش مراجعت كرد و ده سال در تبريز اقامت گزيد و به تدريس و ترويج و ارشاد و هدايت پرداخت. آنگاه به قم بازگشت و از مراجع دينى مردم گشت. وى در قبرستان ابوحسين قم مدفون است. از آثار وى تاسيس مراكز تبليغى و مساجد و مدارس در قم و تهران و تبريز و به ويژه دارالتبليغ اسلامى قم بود. از آثار علمى اش: رساله اى در اجتماع «امر و نهى»؛ رساله اى در «نهى»، در معاملات؛ «خلاصه الاحكام»؛ «مناهج التقى»، حاشيه بر «عروه الوثقى»؛ «وسيله العباد ليوم المعاد»؛ «مناسك حج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (61/2)، علماء معاصرين (286 -284)، گنجينه ى دانشمندان (30 -12 /2)، مؤلفين كتب چاپى (23 -22 /5).

شريعتمداري، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1282(1322 ق.)، تبريز.

درگذشت: 1365.

آيت الله سيد كاظم شريعتمدارى پس از طى مقدمات و سطوح نهايى، چندى از مجلس درس آيت الله ميرزا صادق و آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجى استفاده نمود و ضمنا سطوح عالى رسائل و مكاسب را تدريس تا در سال 1343 ق. مهاجرت به قم نمود و در مجلس درس آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى حاضر

شد و حكمت را از آقا شيخ على اكبر يزدى آموخت و دو مرتبه به نجف اشرف مسافرت نمود و از درس آيت الله العظمى محمد حسين نايينى و آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله ضياءالدين عراقى استفاه نمود. دروس اخلاقى و فقهى را نيز نزد آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى آموخت. وى اجازه و تصديق اجتهاد خود را از حضرت آيت الله عراقى و آيت الله اصفهانى و آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى دريافت نمود.

بنا بر دعوت علماى تبريز از عراق به ايران مراجعت و در تبريز به تدريس فقه و اصول پرداخته تا سال 1369 ق. كه به درخواست گروهى از فضلاء تبريزى مقيم قم به حوزه برگشت و مشغول به تدريس فقه و اصول استدلالى شد. برخى از تقريرات دروس وى مكتوب شده و برخى از آنها به چاپ رسيده است.

از جمله فعاليت هاى ايشان قبل از انقلاب اسلامى تأسيس دارالتبليغ اسلامى قم است كه در بسيارى از نقاط مانند تهران و غيره شعبه هايى دارد. هدف از تأسيس داراتبليغ اسلامى تربيت مبلغ با اصول تازه بود. انتشار مجله «الهادى» از فعاليت هاى انتشاراتى اين مؤسسه بود. عملكرد ايشان پس از پيروزى انقلاب اسلامى مشكلاتى در پى داشت و بحث هاى فراوانى برانگيخت.

از آثار اوست: خلاصة الاحكام (1379 ق.، قم، جلد دوم در سال 1382 ق. منتشر شد)؛ مناسك حج؛ مناهج التقى؛ حاشية على عروة الوثقى (دو جلد 1382 ق.)؛ وسيلة العباد ليوم المعاد (1372 ق.).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شريعتمداري، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1325 ق)، عالم دينى و فقيه. در تبريز به دنيا آمد. در كودكى از نعمت پدر محروم شد و در دامن مادرش پرورش يافت. مقدمات و ادبيات و

سطوح را در تبريز خواند سپس به قم مهاجرت كرد. چندى از محضر آيت اللَّه حايرى و پس از وى آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى استفاده كرد. آنگاه به نجف رفت و از محضر درس آيت اللَّه اصفهانى و ديگر اساتيد بهره مند شد. سپس به قم بازگشت و به تدريس فقه و اصول نهايى پرداخت؛ با ورود آيت اللَّه به قم، چند سالى هم در جلسات درس فقه و اصول ايشان شركت كرد. وى در سال 1372 ق به تهران آمد و به خدمات دينى و تدريس پرداخت. چندى هم در مشهد رضوى تدريس فقه و اصول كرد و سرانجام به تهران بازگشت و به انجام وظائف دينى مشغول شد. وى داراى اجازاتى از اساتيد بزرگ همچون آيت اللَّه سيد محمد حجت و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و ديگر اساتيد بود، كه به صحه ى برادرش آيت اللَّه شريعتمدارى رسيده است. از آثار وى حواشى بر «جواهر» و قسمتى از «كفايه» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (53/2)، آينه ى دانشوران (508)، گنجينه ى دانشمندان (491 -490 /4).

شريف زاده نجفي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در خصوص ولادت مرحوم محمد جواد شريف زاده نجفي نتوانستيم به نقطه نظر مطمئني دست يابيم، اما بر اساس قرائن و شواهد، هنگام رحلت، بيش از هشتاد سال از عمر آن مرحوم مي گذشت؛ لذا تاريخ تولد ايشان حدود سال 1278 هجري شمسي و در نجف اشرف مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر - علي محمدشريف زاده نجفي - از روضه خوان هاي نجف اشرف بوده و سال ها قبل از يزد به نجف مهاجرت كرده است. بر اين اساس، اگرچه حاج شيخ محمد جواد شريف

زاده نجفي هيچ دوره از عمر خود را در يزد سپري نكرده، اما به نوعي ريشه در دل اين ديار داشته و شايد اين نكته در انتخاب شهر «ابرقو» از ميان شهرهايي كه از حضرت آيت اللّه بروجردي؛ درخواست روحاني داشته اند، بي تأثير نبوده است.مادر ايشان - بانو سلطان بيگم - علويه باكرامتي بوده كه با حضرت آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدي؛ نسبت داشته و آن مرجع بزرگ به كرامت و بزرگواري اش اذعان داشته و آن بانو مشمول عنايات ايشان بوده است.خاطرات كودكي : مادر محمد جوادشريف زاده نجفي در ايامي كه حاج شيخ محمد جواد، نوزاد و يا طفلي نوپا بوده است، خوابي مي بيند. خواب را براي حضرت آيت اللّه محمد كاظم يزدي بازگو و ايشان هم رؤياي اين بانو را چنين تعبير مي كند كه فرزندش مجتهد مي شود. سپس سجّاده اي به ايشان مي دهد تا فرزندش بر آن نماز بگزارد. حاج شيخ محمد جواد سال ها اين سجّاده را با خود داشت و حتّي پس از آمدن به ابرقو هم بر آن نماز مي خواند. متأسفانه اين سجّاده در يكي از مساجد مفقود گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سنين عمر محمد جواد شريف زاده نجفي ، از دو مرحله عمده تشكيل مي شود: روزگار تفقّه و عصر تبليغ.اول: سال هاي حضور در نجف اشرف و كربلاي معلّا، يعني از تولد تا حدود سال هاي 1325 يا 1326 هجري شمسي، صرف نظر از ايام كودكي، آنچه طي اين سال ها وجهه همت ايشان را تشكيل داده، تلاش براي نيل به كمالات اخلاقي و علمي، و استفاده هر چه بيشتر از معادن معنوي و علمي اين دو شهر مقدس مي باشد. بدون شك تنفس در فضايي كه

معطّر به قبور ائمه طاهرين (ع) باشد، مستلزم توفيق بالايي است. آري، در چنين فضايي مس وجود، كيميا گردد و پربها.علاوه بر اين بهره معنوي، حضور در پاي درس بزرگاني همچون آيات عظام: سيد محمد كاظم يزدي و سيد ابوالحسن اصفهاني و پس از ورود به كربلا استفاده از محضر حضرت آيت اللّه حاج آقا حسين قمي، همچنين اجازه اجتهاد و اخذ وجوهات از همين بزرگواران و بزرگاني ديگر همچون آيات عظام: سيد عبدالهادي شيرازي، سيد محسن حكيم و سيد حسين بروجردي، دستاورد اين دوره از عمر مرحوم حاج شيخ محمد جواد است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حضرت آيت اللّه سيد ابوالحسن اصفهاني، پس از رحلت حضرت آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدي از مرحوم حاج شيخ محمد جواد شريف زاده نجفي خواستند كه ايشان به سامرا برود و در مدرسه اي كه متعلق به مرحوم حاج سيد محمد كاظم يزدي بوده است، تدريس نمايد. حاج شيخ محمد جواد اين درخواست را پذيرفت و به سامرا رفت ولي پس از چهار الي پنج ماه مجدداً به نجف برگشت و بعد از اقامتي كوتاه، به كربلا مهاجرت نمود و تا زمان رحلت حضرت آيت اللّه سيد ابوالحسن اصفهاني، در اين شهر ماند. پس از رحلت اين مرجع بزرگ - كه زمزمه مرجعيت حضرت آيت اللّه حاج آقا حسين قمي به گوش رسيد. - ايشان به نجف برگشت ولي اقامتش چند ماهي بيشتر طول نكشيد كه آن مرحوم قصد مسافرت به مشهد نمود و در قم سرنوشت ديگري براي ايشان رقم خورد كه بدان خواهيم پرداخت.وقايع ميانسالي : چگونگي آمدن حاج شيخ محمد جواد شريف زاده نجفي از نجف به ابرقو، شرح مفصلي دارد

كه اجمال آن، بدين قرار است:مرحوم حاج شيخ محمد جواد در سال 1325 يا 1326 جهت رفتن به زيارت ثامن الائمه - امام رضا (ع) - وارد شهر قم شد و مسافرخانه «قبله» را به عنوان اسكان موقت انتخاب كرد. بزرگواري ايشان توجه صاحب مسافرخانه را به خود جلب كرده، به طوري كه از ايشان درخواست كرد اتاقي در منزل خود - كه به افرادي معدود اختصاص مي داده - در اختيار آن مرحوم و همراهان قرار بدهد.در يكي از اين روزها، برخي طلبه ها كه يا از شاگردان آن مرحوم بوده و يا از مراتب علمي و كمالات اخلاقي ايشان در نجف و كربلا، اطلاع داشته اند، از آمدن ايشان به قم باخبر شده، مراتب را به اطلاع حضرت آيت اللّه بروجردي؛ مي رسانند و ترتيب ديداري ميان اين دو بزرگوار در بيت حضرت آيت اللّه بروجردي داده مي شود.در اين ملاقات، از جمله سؤالات حضرت آيت اللّه بروجردي از مرحوم حاج شيخ محمد جواد، اين بوده است كه آيا شما توان تدريس مكاسب و كفايه را داريد؟ مرحوم حاج شيخ محمد جواد جواب مي دهد: «بحول اللّه؛ (توان تدريس اين دروس را دارم.)»سپس سؤالاتي تخصصي از ايشان پرسيده مي شود و چون آن مرجع بزرگوار به توانمندي مرحوم حاج شيخ محمد جواد در اين زمينه، اطمينان پيدا مي كند، درخواست مردم ابرقو را - مبني بر يك روحاني مجتهد و پرهيزكار كه توان تدريس مكاسب و كفايه را داشته باشد. - خدمت ايشان ارائه مي دهند و مصرانه از آن مرحوم اجابت اين درخواست را مي طلبند. مرحوم حاج شيخ محمد جواد به رغم ميل باطن و در جهت امتثال امر حضرت آيت اللّه بروجردي اعلام آمادگي

كرده و ايشان نيز ظاهراً ذيل همان برگه، مرحوم حاج شيخ محمد جواد را به اهالي ابرقو معرفي مي كنند.در پايان اين ديدار قرار مي شود كه روز بعد، حضرت آيت اللّه بروجردي به ديدار ايشان بروند. مرحوم حاج شيخ محمد جواد صاحب منزل را در جريان مي گذارد و صاحب منزل كه اين تشريف فرمايي را افتخاري بزرگ براي خود مي دانسته، درصدد تدارك پذيرايي برمي آيد و كوچه و منزل را آب و جارو مي كند.روز بعد، آن مرجع بزرگوار با درشكه به محل سكونت ايشان رفته و در واقع ديد و بازديد اين دو مرد الهي تكميل مي گردد. مرحوم حاج شيخ محمد جواد سپس به مشهد رفته و پس از زيارت ثامن الحجج (ع) مجدداً به قم بر مي گردد و بلافاصله عازم ابرقو مي شود و در ابتداي راهي قرار مي گيرد كه مرحله دوم عمر ايشان را رقم مي زند.زمان و علت فوت : نوروز سال 1358 هجري شمسي، آخرين بهار را فراروي ديدگان محمد جواد شريف زاده نجفي قرار داد.علاقه به ثامن الائمه - امام علي بن موسي الرضا (ع) - آن مرحوم را به ارض اقدس طوس كشاند، تا براي آخرين بار ترجيع بند ارادت خود را ارزاني آن آستان كند.همراه ايشان در اين سفر مي گويد:با اين كه هنوز بنا بود در مشهد بمانيم، اما برخلاف انتظار، ايشان گفتند: بايد برگرديم تهران! حاج شيخ محمد جواد در تهران به منزل فرزندش رفت و ما هم در شهر ري به خانه بستگانمان رفتيم.پس از يك روز، بيماري مختصري بر آن مرحوم عارض شد، پيغام داد: بليطي كه براي رفتن از تهران به ابرقو گرفته ايد، خودتان استفاده كنيد، مورد نياز من قرار

نمي گيرد. (نقل به مضمون) و فرمودكه اين ها مورد استفاده ام قرار نمي گيرند. سپس ادامه داد: فردا اذان صبح به اين جا بيايد.ما به شهر ري برگشتيم اما با كلي نگراني. اصرار بر اين كه هر چه زودتر به تهران برويم، بيماري ايشان، عدم ضرورت استفاده از بليط، اين كه فردا وقت اذان صبح ما را ببينند و... اين افكار تا ساعت 12 شب ما را به خود مشغول كرده بود. در اين ساعت فرزند ايشان تلفن كرد كه پدرمان به رحمت خدا رفتند. اين ها نشانه اي بر آگاهي آن مرحوم از نزديك شدن زمان رحلت خود بود.فرزند ايشان مي گويد:حدوداً نيمه شب ملاحظه كردم كه پدرم آهسته چيزي مي خوانند. گوش خود را نزديك دهان ايشان بردم، ديدم مشغول خواندن زيارت عاشورا هستند. پس از چند دقيقه، شهادتين را بر زبان آوردند و ديگر چيزي نگفتند. ما ابتدا فكر كرديم كه ايشان خواب رفته اند، اما پس از چند دقيقه كه سراغشان رفتيم، ملاحظه كرديم در حالي كه رو به قبله خوابيده اند، از دنيا رحلت كرده اند. وقتي با ابرقو تماس تلفني گرفتيم تا اين خبر را به اطلاع مردم برسانيم، ملاحظه كرديم كه برخي از دوستان و مأمومين از رحلت مرحوم پدرم اطلاع دارند!قضيه از اين قرار است كه سيدي از ارادتمندان ايشان در عالم رؤيا مي بيند آجري از زير گلدسته مسجد امامزاده فرو افتاد. آن سيد خواب خود را به رحلت مرحوم پدرم تعبير مي كند و با عده اي نيز اين مطلب را در ميان مي گذارد، لذا وقتي كه با آنان تماس گرفتيم، اين خبر برايشان غير منتظره نبود. پدرم براي دفن خود ما را بين سه مكان مخيّر كرده

بود كه به ترتيب عبارت بودند از: حضرت عبدالعظيم (ع) ، قبرستان بقيع قم و بهشت زهراي تهران، كه با توجه به جوانب قضيه، ايشان را در قبرستان بقيع قم در مسير جمكران به خاك سپرديم. گويي عارف گمنام بر آستان مقدس صاحب الزمان (ع) چشم دوخته و انتظار ديدار با آخرين يادگار پيامبران را دارد.مردان الهي از دنيا نمي روند، بلكه از سراي فرش به عالم عرش نقل مكان مي كنند. كوته نگري است اگر تربت كيميا اثر آنان را در دل زمين بجوييم، بايد به اندرون سينه مردان راه نقبي زد تا اشك ديده از مزار آنان متبرك سازيم.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرحله دوم از عمر مرحوم محمد جواد شريف زاده نجفي ، 32 الي 33 سال پاياني عمر ايشان را رقم مي زند، يعني از سال هاي 1325 يا 1326 لغايت 1358 هجري شمسي و زماني كه از طرف حضرت آيت اللّه بروجردي به ابرقو عزيمت نمود و در اين خطه به تبليغ دين، اقامه جماعت و تشكيل مجالس روضه پرداخت؛ اين دوره از عمر آن مرحوم، فرصت انجام رسالتي است كه خداوند متعال بر دوش عالمان ربّاني نهاده و در روايات «زكات علم» قلمداد شده است.اين دو مرحله، مكمل يكديگرند و مجموعه اي واحد را تشكيل مي دهند، نه اندوختن كمالات علمي و معنوي بدون تبليغ و انذار، ايفاي تام و تمام رسالت عالمان ديني است، و نه تبليغ دين بدون كسب علم و تهذيب نفس، دل و جاني را نشاط معنوي مي بخشد. دو مرحله اي كه عنوان گرديد، در زندگي مرحوم حاج شيخ محمد جواد كاملاً قابل تبيين است.فعاليتهاي آموزشي : اهالي ابرقو، به محض اطلاع از

تصميم مرحوم محمد جواد شريف زاده نجفي ، برنامه استقبال از ايشان را تدارك ديدند، بدين منظور عده اي از ابرقو به شهرستان آباده - در 72 كيلومتري ابرقو - عزيمت كرده و آن مرحوم را با سلام و صلوات به ابرقو آوردند.ايشان پس از ورود به ابرقو، در منزل يكي از اهالي در محله «دروازه ميدان» موقتاً اسكان نمود و تا 4 - 5 روز رفت و آمدها ادامه داشت. پس از اين چند روز، آن مرحوم با توجه به مفاد درخواست، سراغ جلسه درسي و بحث را گرفت و پس از آن كه مشخص شد جلسه در يكي از مساجد شهر است، شخصاً با دو كتاب «مكاسب» و «كفايه» در محل درس حاضر گرديد تا در اولين جلسه، سطح كلاس را ارزيابي و تدريس را آغاز كند. آنچه در همان اوايل به عنوان نتيجه اي نه چندان مطلوب و خوشايند عايد آن مرحوم شد، پايين بودن سطح علمي كلاس درس بود، به طوري كه موجب گله ايشان گرديد. متأسفانه در ادامه، از همان رونق اندك اوليه هم كاسته شد و چندي بعد اين كلاس كلاً تعطيل گرديد. از آن پس، اقدامات ايشان از تشكيل درس و بحث بيرون آمد و به شكلي ادامه يافت كه بدان خواهيم پرداخت.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : تشكيل حوزه درسي در مدرسه «هندي» - در كربلاي معلا - و تربيت شاگردان ديگر دستاورد ارزشمند مرحله اول يعني روزگار تفقه عمر آن مرحوم مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پس از آن كه جلسه درس محمد جواد شريف زاده نجفي منحل گرديد، آنچه بيشتر

ذهن آن مرحوم را به خود مشغول كرد، اين بود كه فعاليت هاي خود را بر محور تبليغ، روضه، اقامه جماعت، محاسبه وجوهات و مواردي اين گونه قرار بدهد. ايشان در ابتدا برنامه نماز جماعت خود را در مسجد جامع ابرقو قرار داد، با بروز برخي موانع، اين برنامه را به مسجد امامزاده و داخل امامزاده و برخي مساجد ديگر منتقل نمود. علت اين تغيير مكان ها را بايد در بروز بعضي موانع دانست، و اين علاوه بر مشكلات جنبي بود كه پيش مي آمد، تا جايي كه ايشان چشم انداز خوبي از موفقيت پيش روي خود نديد!مجموعه اين عوامل، آن مرحوم را وادار نمود با مراجعه به حضرت آيت اللّه بروجردي؛ از معظم له بخواهد كه ايشان را از ماندن و اقامت در ابرقو معذور بدارد!اما مرحوم آيت اللّه بروجردي كسي نبود كه اين ها را دليلي موجه براي خالي كردن ميدان بداند، وانگهي چه كسي بهتر از مرحوم حاج شيخ محمد جواد مي توانست نيازهاي متنوع ديني يك شهر را پاسخگو باشد؟بر همين اساس، درخواست آن مرحوم مقبول واقع نشد و چون بنا را براستخاره گذاشتند، مراجعت ايشان به ابرقو و ماندن در اين شهر، بسيار خوب آمد.مرحوم حاج شيخ محمد جواد، دوباره به ابرقو برگشت، با اين نيت كه اين بار به صورت جدي تر به مجالس وعظ و روضه، اقامه جماعت، حساب و كتاب وجوهات شرعيه و مواردي از اين نمونه بپردازد. پس از بازگشت، حدود دو سال را در برخي از روستاهاي ابرقو از جمله «مهر آباد» و «نصرت آباد» سپري نمود كه دليل آن را بايد بروز همان مسائل و موانعي دانست كه به كليت آن، اشاره

شد.مدتي بعد تني چند از ارادتمندان، از آن مرحوم خواستند تا در مسجد امامزاده اقامه جماعت نمايد و آنها تضمين كردند كه مسأله اي خاص بروز نكند. خوشبختانه اين قضيه مشكل را حل كرد و از آن پس، اين مسجد به صورت ثابت محلّ اقامه جماعت ايشان گرديد. قابل ذكر است كه مرحوم حاج شيخ محمد جواد، در مدت سي و چند سال اقامت در ابرقو، سه، چهار بار به عراق جهت زيارت عزيمت نمود و هر بار در كربلا در مسجدي به نام مسجد «بازار داماد» اقامه جماعت داشت.آرا و گرايشهاي خاص : چيزي كه باور مردم را نسبت به محمد جواد شريف زاده نجفي روز به روز بيش تر و ارادت آنان را به آن مرحوم افزون تر مي ساخت، ويژگي هاي شخصيتي ايشان بود.آنچه مردم در وجود اين عالم پارسا مي ديدند، پرهيزكاري بود و دوري از زر و زيور دنيا؛ عشق و محبت به ثقلين يعني قرآن و عترت (ع) بود و بخشش و سخاوت؛ برخوردهاي بزرگوارانه بود و آزادگي و وارستگي. همين ويژگي هاي ملكوتي، ارادتمندان آن مرحوم را واداشته كه با گذشت بيش از بيست سال از رحلت ايشان، هنوز هم براي شادي روحش صلوات بفرستند. - ايشان به رعايت آداب سفره مقيد بود. در ابتداي هر لقمه غذا «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و در پايان هر لقمه «الحمدللّه ربّ العالمين» مي گفت.- غذا را با دست راست مي خورد.- مقيد بود كه رو به قبله بخوابد.- هرگز با صداي بلند نمي خنديد، خنده ايشان عموماً تبسّم بود.- به نماز اول وقت و رعايت پرهيزكاري توصيه فراوان مي كرد.- هنگام منبر چنان غرق در آيات و روايات مي شد كه مكرر

آستين هاي پيراهن را بالا مي زد و وقت منبر از دستش خارج مي گرديد؛ به طوري كه گاهي وقت ها مستمعين به ايشان تذكر مي دادند كه منبر طولاني شد. البته از آنجا كه ايشان اصولاً آخرين كسي بود كه در مجالس منبر مي رفت، وقت ديگر روضه خوان ها به خاطر طولاني بودن منبر ايشان گرفته نمي شد.- ايشان براي شركت در برخي مراسم از جمله عزاداري عاشورا و رفتن به اقامه نماز عيد فطر، با پاي برهنه اقدام مي نمود.- نسبت به قرائت صحيح خطبه عقد ازدواج، فوق العاده حساس بود.- از آن جا كه ممكن بود كساني از تأييد با دستخط ايشان سوء استفاده كنند، آن مرحوم نسبت به اين كار وسواس عجيبي داشت. يكي از ارادتمندان از ايشان پرسيده بود: «مگر شما قلم نداريد كه كسي را تأييد و توصيه اي فرماييد؟» البته ايشان يك بار مطلبي را تأييد و امضا كرده بود و آن مربوط به «اصلاح ذات البين» بوده است.- ادعيه روزهاي ماه مبارك رمضان را هر سه وعده با معناي فارسي براي مستمعين مي خواند.- نسبت به كتاب «اقبال» مرحوم «سيد بن طاووس» توجه خاصي داشت و مي گفت:«هركس اقبال سيد را ندارد، اقبال ندارد!- يك لحظه ديده نشد كه ايشان بدون ذكر باشد.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/بخش زندگينامه علماwww.hawzeh.net

شريف العلماء مازندراني، ملا محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1245 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. ملقب به شريف الدين و مشهور به شريف العلماء. در كربلا به دنيا آمد و همان جا نشو و نما كرد و در محضر سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، و فرزندش سيد مجاهد شاگردى كرد. پس از چندى با پدر خود به ايران بازگشت، و در قم يك سالى به درس ميرزاى قمى

رفت و مجددا به كربلا مهاجرت كرد. او در كربلا در مدرسه ى حسن خان مجلس درس معظمى پيدا كرد بگونه اى كه زياده بر هزار نفر در محضر درسش زانو مى زدند. سعيدالعلماى بارفروش و شيخ مرتضى انصارى و ملا آقاى دربندى و سيد ابراهيم قزوينى حايرى، صاحب «ضوابط»، و سيد محمد شفيع جاپلقى و ملا اسماعيل يزدى و حاج سيد حسين ترك و شيخ محمد آل ياسين از شاگردان وى در علم اصول بودند. شريف العلماء در كربلا به طاعون درگذشت و در نزديكى صحن مطهر حسينى دفن شد. اشتغال بيش از حد وى به تدريس مانع از آن شد كه آثار قلمى اش بسيار باشد. از آثار او: رساله ى «جواز امرالامر مع العلم بانتفاء الشرط» كه بسيار مبسوط است؛ «النسخ و اينكه آيا عقلا جايز است يا خير؟»؛ «بيع المعاطات و الصرف و الخيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (165 -146 ،24 ،242 /5 ،194/3)، روضات الجنات (48 -47 /1)، ريحانه (220 -229 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 620 -619 /13)، الكنى و الالقاب (361/2)، مكارم الآثار (1272 -1269 /4)، هديه الاحباب (162 -161).

شريفي حسيني، ابوالفتح

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 976 ق)، متكلم، محدث، فقيه و مفسر امامى. معروف به امير ابوالفتح شرقه. از خانواده اى شيرازالاصل و سنى مذهب در ماوراءالنهر متولد شد. وى نزد عصام الدين ابراهيم اسفراينى و جامى تلمذ كرد. امير ابوالفتح چون به مذهب شيعه گرويد به اردبيل رفت و در آنجا به تحقيق در فقه شيعه پرداخت و تا پايان عمر در اين كار بود. از آثار وى: «آيات الاحكام» به نام «تفسير شاهى»؛ «اصول الفقه»؛ «تاريخ الصوفيه»؛ «تحقيق معنى الاقوال الشارحه فى المنطق»؛ «حاشيه الكبرى»؛ حشايه ى

«شرح المطالع»؛ «صفوه الصفاء». استاد نفيسى در «تاريخ نظم و نثر» و دكتر صفا در «تاريخ ادبيات در ايران» وى را از شاگردان موسى بن محمد قاضى زاده ى رومى دانسته و تاريخ وفاتش را 950 ذكر كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (394/2)، تاريخ ادبيات در ايران (252/5)، تاريخ نظم و نثر (374 -373)، دانشنامه ى ايران و اسلام (972/7)، الذريعه (346 -345 ،314 /21 ،49/15 ،133 ،59/6 ،277/4 ،261/3 ،202/2 ،41/1)، ريحانه (220/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 176/10).

شعراني تهراني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1393 -1320 ق)، عالم دينى، مدرس و فقيه. پس از فراگيرى مقدمات در مدرسه ى خان مروى، به يادگيرى معانى و بيان و فقه و اصول و منطق و كلام و حكمت پرداخت. به علاوه در تكميل رياضيات قديم و زيج و طب كليات «قانون» كوشيد. فقه و اصول را از اساتيدى همچون آقا شيخ بزرگ ساوجى و علوم عقلى را از ميرزا محمود قمى، شاگرد ميرزا ابوالحسن جلوه، و شيخ محمدرضا قمشه اى و ميزا طاهر تنكابنى و ميرزا على اكبر يزدى فراگرفت. در 1346 ق كه پدرش درگذشت به نجف رفت و رجال و حديث را از محدث رجالى سيد ابوتراب خوانسارى فراگرفت و از ديگر اساتيد نيز بهره ها برد. سپس به وطن بازگشت و در منزل خويش به تدريس علوم و فنون و ترجمه و تاليف پرداخت. وى در مسجد جدش ملا ابوالحسن، معروف به مسجد حوض تهران، اقامه جماعت مى كرد. او به زبان عبرى، فرانسه و عربى تسلط كامل داشت. شاگردان بزرگى را تربيت كرد كه از آن جمله مى توان به حجةالاسلام حسن زاده ى آملى اشاره كرد. وى در يكى از شهرهاى آلمان بر اثر

عارضه ى قلبى درگذشت و در حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. از آثارش: تعليقات بر «تفسير» ابوالفتوح رازى در دوازده جلد؛ تعليقات بر تفسير «مجمع البيان» طبرسى، در ده جلد؛ تعليقات بر «وافى» فيض كاشانى، در سه جلد؛ تعليقات بر «وسائل الشيعه» شيخ حر عاملى؛ تعليقات و ترجمه ى «تبصره» علامه، در دو جلد؛ تعليقات بر «شرح اصول كافى» ملا صالح مازندرانى، در دوازده جلد؛ «لغات القرآن»؛ «راه سعادت»، در اثبات خدا و بحث نبوت و ولايت و معاد؛ «نداى عدالت»، ترجمه «الامام على (ع)» جرج جرداق؛ تعليقات بر «تفسير صافى»، در دو جلد؛ تعليقات بر تفسير كبير «منهج الصادقين»، در ده جلد؛ تعليقات بر «اسرار الحكم» حكيم سبزوارى؛ ترجمه و شرح «تجريد الاحكام» خواجه نصيرالدين طوسى؛ حاشيه «ارشاد القلوب» ديلمى؛ «فلسفه اولى و ما بعد الطبيعه»؛ ترجمه «صحيفه كامله»؛ «دمع السجوم»، ترجمه «نفس المهموم» محدث قمى.[1]

قدوه العلماء المتتبعين و حجةالاسلام والمسلمين علامه الاستاذ حاج ميرزا ابوالحسن بن العالم الكامل الشيخ محمد بن علم العلام ملا غلامحسين بن العالم الجليل ملا ابوالحسن تهرانى از علماء بزرگوار و مدرسين عالى مقدار معاصر تهرانست و شرح احوال پدران روحانى وى در نامه دانشوران و كتاب مآثر و آثار و غير آنها مذكور است.

وى در حدود سال 1320 قمرى چشم بجهان گشوده و جد مادرى وى عالم بزرگوار آقا محمد ابراهيم نواب صاحب (فيض الدموع) و ترجمه نامه مالك اشتر و منشآت ديگر معروف بفصاحت و عذوبت انشاء بوده و در كتابت يد بيضا مى نموده است. مترجم معظم ما استاد شعرائى در مهد علم و فضائل پرورش يافته و پس از تعليم خط و املاء و مقدمات در مدرسه خان

مروى كه مجمع فضائل بوده بدرس كتب معمول معانى بيان و فقه و اصول و منطق و كلام و حكمت پرداخته و هم تكميل رياضيات قديم و زيج و مقدارى از طب و كليات قانون نموده و فقه و اصول را از اساتيد مختلف بخصوص مرحوم آقا شيخ بزرگ ساوجى و در علوم عقليه از مرحوم ميرزا محمود قمى كه شاگرد ميرزا ابوالحسن جلوه و عارف كامل آقا شيخ محمد رضا قمشه اى و ميرزا طاهر تنكابنى و مرحوم ميرزا على اكبر يزدى (در قم) استفاده نموده و در سال 1346 قمرى كه والدش برحمت ايزدى پيوست مهاجرت به نجف اشرف نموده و رجال و حديث را از مرحوم محدث رجالى حاج سيد ابوتراب خونسارى فراگرفته و از محضر اساتيد ديگر نيز بهره ها برده و بوطن مراجعت و از وضع اجتماع باندازه اى ناراحت گرديده كه تصميم به انزوا و ترك معاشرت با مردم گرفته و در منزل بتدريس علوم و فنون مختلف و تأليف و ترجمه كتب مفيده احاديث و اخبار و تفاسير قرآن اشتغال داشته و در مسجد جد خويش مرحوم ملا ابوالحسن معروف به مسجد حوض واقع در خيابان سيروس نزديك چهار راه سيروس اقامه جماعت مى نمود.

نگارنده گويد علامه شعرائى دانشمندى بسيار متواضع و بى آلايش و وارسته از صفات رذيله و آراسته بفضل و تقوا و متانت روش و مناعت طبع بود.

آثار اين مرد بزرگوار از تراجم كتب دينى و تفاسير بسيار است و در كتب چندى مانند وسائل الشيعه و تفسير منهج و ابوالفتوح رازى و غيره تعليقات ارزنده اى دارد كه ذيلا مى نگارم.

1- تعليقات بر تفسير ابوالفتوح رازى در 12 جلد.

2- تعليقات بر تفسير

مجمع البيان شيخ طبرسى در 10 جلد.

3- تعليقات بر وافى شريف محدث فيض در 3 جلد.

4- تعليقات بر وسائل الشيعه شيخ حر عاملى.

5- تعليقات و ترجمه تبصره علامه در فقه فارسى در دو جلد.

6- تعليقات بر شرح اصول كافى ملا صالح مازندرانى در 12 جلد.

7- لغات القرآن كه از باب الف تا باب ظاء چاپ شده و در موضوع خود كم نظير است. (دنباله آن تا حرف ى تكميل و تحت طبع است).

8- راه سعادت در اثبات خدا و بحث نبوت و ولايت و معاد.

9- ترجمه الامام على جرج جرداق.

10- تعليقات بر تفسير صافى در 2 جلد.

11- تعليقات بر تفسير كبير منهج الصادقين در 10 جلد.

12- تعليقات بر اسرار الحكم حكيم سبزوارى.

13- ترجمه و شرح تجريد الاحكام شيخ نصيرالدين طوسى.

و ده ها تعليقات و حواشى بر كتب مفيده علمى ديگر.

نگارنده گويد علامه شعرائى از نوادر دانشمندان معاصر ما بودند كه در كمال بى آلايشى و ساده گى زندگى كرده و با موقعيتهاى حساسى كه براى او پيش مى آمد دست خود را آلوده بزخارف دنيوى و مادى ننموده و همواره بتأليف و نوشتن تعليقات و حواشى بر كتب علمى و حديثى و تفسيرى و غيره و تدريس علوم مختلف اشتغال داشت و مدتى در شوراى عالى فرهنگ و ناظر شرعايت در وزارت فرهنگ بوده و در مواقع حساس از وجود ايشان در دادگسترى و اوقاف دعوت بعمل آمده و از ايشان در موارد مشكله نظر مى خواستند.

وى بزبان عبرى فرانسه و عربى تسلط و احاطه كاملى داشت و در علوم متنوع استاد و علامه بود و در علم هيئت و نجوم و زيج مهارت تامى داشت و شاگردان برجسته اى تربيت نمود كه

بعضى از آنان مانند جناب حجةالاسلام فخر الاماثل و الاعلام آقاى نجم الدين حسن زاده آملى از فضلاء مبرز قم و داراى تقويم نجومى بوده و بعضى از اساتيد دانشگاه مى باشند.

در روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته چندى از فضلاء قم براى فراگرفتن علوم متنوع روز از قم به تهران آمده و از محضر اين استاد بزرگوار استفاده مى كردند.

معظم له در شب يكشنبه هشتم ماه شوال المكرم 1393 قمرى در اثر كسالت قلبى در آلمان بدرود حيات گفته و هزاران دانشمند و مردم مطلع تهران و قم را در سوك و داغ خود مبتلا و داغدار نموده و سه روز بعد جنازه حمل به تهران و از مسجدش با تجليل و تشييع باشكوهى منتقل برى و در جوار حضرت سيد الكريم عبدالعظيم حسنى عليه السلام در مقبره خسرو خانى (مقبره زمرديان) مدفون گرديد خدايش رحمت كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (239/2)، الذريعه (63/10)، گنجينه ى دانشمندان (493 -491 /4 ،40/3)، مؤلفين كتب چاپى (155 -154 /1).

شفتي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدباقر مشهور (به حجةالاسلام شفتى) صاحب (مسجد سيد) اصفهان بن سيد محمدتقى بن سيد محمد زكى بن محمدتقى بن شاه قاسم بن امير اشرف بن شاه قاسم بن شاه هدايت بن امير هاشم ابن سلطان سيد على قاضى بن سيد على بن محمد بن على بن محمد بن موسى بن جعفر بن اسماعيل بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن ابى القاسم بن حمزة بن الامام موسى الكاظم (ع) از فحول علماء اماميه در قرن دوازدهم هجرى بوده است.

تولد آن بزرگوار در سال 1175 قمرى در نواحى طارم علياء زنجان در قريه اى كه به آن (چرزه) مى گويند

در ده فرسخى شفت واقع شده و در سن هفت سالگى منتقل به شفت شده.

و پس از ده سال در سن 17 سالگى و سال 1192 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و در كربلا به درس وحيد على الاطلاق و استاد اكبر علامه محمدباقر بهبهانى و پس از آن علامه سيد على صاحب رياض استفاده كرده.

و بعد به نجف مشرف و از محضر علامه بزرگ سيد مهدى بحرالعلوم و علامه شيخ جعفر كاشف الغطاء بهره مند شده و مسافرتى به كاظمين نموده و از حضرت علامه سيد محسن اعرجى مستفيض گرديده و پس از هشت سال توقف در عراق در سال 1200 ه به ايران برگشته و در قم از محضر مدقق بزرگوار ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب (قوانين الاصول) استفاده نموده.

و از آنجا به كاشان عزيمت و از محضر و دروس اخلاقى ملا مهدى نراقى صاحب (جامع السعادات) كامياب شده و در سال 1206 ه به اصفهان وارد و رحل اقامت افكنده و افاضل طلاب و علماء در گردش جمع و از درس و بحثش استفاده نموده و شهرت عالمى پيدا و به رياست عامه و مرجعيت تامه رسيده و بسط يدش تا اجراء حدود الهى رسيده و شمشيرى كه با آن ده ها حد الهى را جارى كرده است.

اكنون در بيت آن بزرگوار در دست حفيدش حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد رضا شفتى باقى و موجود است و تاريخ روحانيت شيعه ياد ندارد كه اين موقعيت براى احدى از علماء و مراجع شيعه غير آنجناب پيدا شده باشد و اين نبود مگر حسن باطن و سلامت نفسش (اللَّه اعلم حيث يجعل رسالته).

از خصايص آن بزرگوار سخاوت وجودش بود كه هيچ

صاحب حاجتى به ايشان مراجعه نمى كرد مگر اينكه فوراً حاجتش را روا مى ساخت و هيچ مستحقى نزد او نمى رفت مگر اينكه او را مستغنى و مستطيع و توانگر مى كرد حكاياتى از كرم و عطاء او شنيده ام كه اينجا مجال ذكر آن نيست.

از اقران و اصدقاء خالص او عالم ربانى و آيت سبحانى علامه بزرگ حاج ملا محمدابراهيم كلباسى بود كه با آن همه عظمت سيد را بر خود مقدم مى داشت و حتى حكم او را بدون وضو نمى گرفت.

آن بزرگوار در يكشنبه دوم ربيع الثانى 1260 هجرى از دنيا رفت و در مقبره خودش در زاويه مسجدش (مسجد سيد اصفهان) در محله بيدآباد مدفون گرديد.

آثار خالده سيد

1- مسجد عظيم و زيباى او در در محله بيدآباد خيابان مذكور كه از مساجد مهمه و معروفه اصفهان و بلكه ايرانست.

2- كتاب (مطالع الانوار) در شرح شرايع كه پنج جلد آن بيرون آمده

3- جوابات المسائل در دو مجلد.

4- تحفةالابرار رساله عمليه فارسى

5- قضاء و شهادات.

6- زهرةالباهره در اصول فقه و ده ها رساله و تعليقات ديگر.

داراى 6 فرزند بزرگوار بودند كه تمامى از علماء بزرگ عصر خود بوده اند.

1- حجةالاسلام ثانى علامه جليل القدر آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسداللَّه.

2- آيت اللَّه آسيد ابوالقاسم شفتى

3- آيت اللَّه آسيد محمدعلى

4- آيت اللَّه ميرزا زين العابدين

5- آيت اللَّه آسيد جعفر

6- آيت اللَّه آسيد مؤمن.

در حال حاضر دو نفر از احفاد آن بزرگوار در قيد حياتند و در مسجد او (مسجد سيد) بجاى نياكان خود اقامه جماعت مى نمايند.

(1260 -1175 ق)، علام امامى، فقيه اصولى، اديب نحوى و رجالى. معروف به حجةالاسلام. در قريه اى از قراى رشت از نواحى طارم عليا به دنيا آمد و در هفت سالگى به شفت منتقل شد. وى در اصفهان

سكنى كرد. از شاگردان بهبهانى، بحرالعلوم، صاحب «رياض»، كاشف الغطاء، ملا مهدى نراقى و ميرزاى قمى است. شفتى از بزرگان علماى اماميه بود كه در فقه، اصول، ادبيات، رجال، حديث، درايه، رياضى و هيئت تبحر داشت و در اخلاقيات از نوادر بود. پس از سفر علمى طولانى به شهرهاى مختلف در اصفهان مقيم شد و اهل علم و دانش پژوهان گردش جمع شدند و رياست و زعامت به طور كامل به وى منتقل شد. حاج محمد ابراهيم اصفهانى قزوينى و ميرزا محمد رضوى و ملا محمدعلى محلاتى و سيد فضل اللَّه استرآبادى و شيخ على نخجوانى و سيد محمدتقى زنجانى و ملا محمد رفيع گيلانى و حاج عبدالباقى كاشانى و سيد محمدعلى ابرقويى از شاگردان و راويان وى بودند. وى در اصفهان درگذشت و در مسجدى كه خودش در كوى بيدآباد اصفهان بنا نهاده و به مسجد سيد مشهور است، و داراى مدارس و حجره هايى براى طلاب مى باشد، دفن شد. از آثارش: كتاب «السوال و الجواب»؛ «مطالع الانوار»، در فقه كه شرح «شرايع» محقق است؛ «تحفه الابرار»، به فارسى، در احكام شرعيه؛ رساله اى در «مناسك حج»؛ رسائلى در «فقه» و «رجال» كه بطور تحقيقى نگاشته شده است؛ «الزهره البارقه فى احوال المجاز و الحقيقه»؛ «قضاء و شهادات استدلالى»؛ «وجوب اقامه ى حدود در زمان غيبت بر فقها و مجتهدين»؛ «اصحاب الاجماع»؛ «تمييز مشتركات الرجال»؛ «الاجازات»؛ «آداب الصلاه الليل و فضلها».[1]

شفتى، سيد محمدباقر بن تقى موسوى شفتى از بزرگان علماى اماميه (ف. اصفهان 1260 ه.ق.). وى فقيه اصولى، اديب نحوى، رجالى و رياضى و شاگرد بهبهانى و بحرالعلوم سيد مهدى و كاشف الغطاء شيخ جعفر و ملا مهدى نراقى

و ميرزاى قمى و غيره بود. آثار عمده او عبارتند از: آداب صلوة اليل و فضلها، الاجازات، الاستقبال فى شرح مبحث القبلة من التحفة، اصحاب الاجماع، اصحاب العدة للكينى، تحفة الابرار در احكام شرعى (فارسى)، تمييز مشتركات الرجال و رساله هاى بسيار در تحقيق حال رجال حديث امامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (188/ 9)، الذريعه (149/ 11 ،12/ 2 ،81/ 1)، روضات الجنات (102 -96/ 2)، ريحانه (26/ 2)، شرح حال رجال (305 -304/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196 -192/ 13)، الكنى و الالقاب (174 -173/ 2)، لغت نامه (ذيل/ حجةالاسلام)، معجم المؤلفين (96/ 9)، مكارم الآثار (1614/ 5).

شفيعا ابرو، محمد شفيع

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1161ق)، فقيه شيعى. مشهور به آخوند شفيعا خوش ابرو. اصل وى از طالقان است. در اصفهان سكونت داشت. پدرش ميرزا رفيعا نيز از مخحدثان روزگار خويش بود.

او از اجداد شيخ عبدالحسين محلاتى است. در اصفهان درگذشت و در قبرستان شاه مير حمزه دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 343 /12)، وقايع السنين والاعوام (570).

شفيعي همداني، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1327 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در همدان متولد شد. در همان شهر در مهد تربيت پدرش، آقا شيخ ربيع همدانى، كه از علماى همدان بود به تحصيل مقدمات و اصول پراخت. پس از پايان سطوح به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى حائرى قمى استفاده برد. پس از دوازده سال اقامت در شهر قم و تحصيل علم به زادگاهش بازگشت و به اقامه ى نماز جماعت و تبليغ دين و تدريس فقه و اصول پرداخت. از آثارش: تفسير و شرح «سوره مباركه يس»؛ تفسير «سوره الرحمان و سوره نبا»؛ «اسرار الصلاه»؛ كتابى در «اخلاقيات»؛ حواشى بر «عبادات عروه الوثقى» با ذكر ادله اجماليه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (412 -411 /7).

شليله همداني، ابوالحسن عبدالهادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333/1331 ق)، عالم دينى، منطقى، اديب و فقيه اصولى. در نجف به دنيا آمد. در زادگاه خود به فراگيرى مقدمات و ادبيات پرداخت. نزد شيخ محمدحسين كاظمى و شيخ محمد طه نجف و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و سيد محمد بحرالعلوم فقه و اصول خواند. شليله از شيخ عبدالهادى مازندرانى و سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعه اصفهانى و شيخ احمد مشهدى روايت كرده است. سيد عبداللَّه بهبهانى و سيد مهدى بحرانى از شاگردان و راويان وى مى باشند. با شروع جنگ جهانى اول به همدان رفت و در كرند همان جا درگذشت. با پايان گرفتن جنگ جهانى جنازه ى به امانت گذاشته شده ى وى به عراق منتقل شد و در نزديكى باب طوسى در مقبره ى خانوادگى دفن شد. از آثار وى: «العقد الفريد فى مقاصد المفيد و المستفيد»؛

«لولوه الميزان»، ارجوزه اى در منطق كه در 1317 ق از نظم آن فراغت يافت، و شرح آن به نام «منتقى الجمان»؛ تعليقه بر «حاشيه ملا عبداللَّه»، در منطق؛ «حاشيه القوانين»؛ «غايه المامول»، در فقه و اصول؛ «رساله فى الاجتهاد و التقليد»؛ «منتقى الشيعه فى احكام الشريعه»؛ «فرائض الفقه»، ارجوزه اى در ارث؛ كتابى در «صلاه المسافر»؛ «المختصر الشافى فى العروض و القوافى»؛ «حاشيه الرسائل»؛ «منظومه»، در كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (130/8)، الذريعه (8/23 ،382/18 ،108/8 ،499/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1258 -1255 /14)، معجم المؤلفين (203 -202 /6).

شمس آبادي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد ابوالحسن بن العلامه آيه الله المرحوم ميرزا محمد ابراهيم موسوى شمس آبادى مازندرانى از علماء طراز اول معاصر اصفهان و وكيل مطلق زعيم اعظم آيه الله العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله العالى ميباشد. وى عالمى ناطق و فقيهى جامع و در ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام دانشمندى خالص و كامل ميباشد.

جد اعلاى وى مرحوم سيد محمد لاريجانى فرزند مرحوم حاج سيد عبدالله مازندرانى كه داراى چهل فرزند و همه از اعيان و اشراف و مالكين مزرعه لاريجان بوده اند و او آخرين پسر او بوده و علاقه شديدى بتحصيل علم داشته و حتى شب هفته ى مرحوم پدرش بمطالعه معالم مشغول بوده برادر بزرگترش بوى تندى ميكند كه امشب وقت مطالعه نيست وقت تعارف با مردم است، او از اين عتاب رنجيده و شبانه از محل حركت و با پاى پياده بسمت تهران ميآيد و در تهران با ميرزا شفيع صدر اعظم فتحعلى شاه قاجار برخورد نموده و سؤال مى كند كه آقا سيد محمد كجا بوده و كى آمده اى وى جريانرا بيان ميكند صدر

اعظم مزبور اصرار ميكند بيا برگرد بمحل و من همه گونه وسائل عزت تو را فراهم ميكنم قبول نميكند مى گويد كجا ميخواهى بروى ميگويد بخواست خدا باصفهان خدمت آقاى آقا محمد بيدآبادى ميروم تحصيل كنم صدر اعظم ميگويد من براى شما فكرى كرده ام زمينى در اصفهان دارم بشما ميبخشم و شما در عوض آن چهل ختم قرآن بخوانيد براى پدرم ميگويد معلوم نيست عمر من وفا كند ميگويد مانعى ندارد فرزندان شما بخوانند پس قبول ميكند.

اما جد دوم ايشان مرحوم آيه الله حاج سيد عبدالله عالمى جليل از شاگردان مرحوم آيه الله حاج ميرزا محمد هاشم چهارسوقى خونسارى و مرحوم آيه الله آقاى نجفى مسجد شاهى اصفهان بوده و بعد از فوت مرحوم آيه الله ميرزا محمد على مازندرانى كه عالمى ربانى و داراى مقامات و كرامات باهره بود در مسجد قطبيه كه براى او بنا كرده بودند بنا بر وصيت او اقامه جماعت نموده ولى بعلل و جهاتى ادامه جماعت را تعطيل و آخرالامر تفويض بمرحوم صدرالعلماء فرزند مرحوم حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد عبدالوهاب شمس آبادى نموده و مدتها آنمرحوم اقامه جماعت ميكردند.

معظم له در حدود سال 1326 ق در اصفهان متولد شده و پس از دوران ادبيات و سطوح در خدمت مرحوم حاج ملا ابوالقاسم زفره اى مدت دو سال از درس خارج مرحوم آيه الله حاج ميرزا سيدعلى نجف آبادى و مرحوم آيه الله حاج سيد محمد نجف آبادى استفاده كرده و قسمتى از شرايع را با معيّت اخوى بزرگش جناب فاضل عالم زبده العلماء الاعلام آقاى حاج ميرزا محمد رضا آل رسول دامت بركاته نزد حجه الاسلام والمسلمين فقيه اهل البيت مرحوم آقا شيخ احمد حسين آبادى برادر بزرگ مرحوم آيه الله ميرزا محمدعلى شاه آبادى

خوانده و در سن 25 سالگى بنجف اشرف مهاجرت نموده و قريب ده سال بدرس خارج ملجاء الشيعه آيه الله المطلق فى الارضين مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حدود شش سال بدرس اصول استاد الكل آيه الله آقا ضياءالدين عراقى حاضر شده و بحث آنجناب را براى عده اى از فضلاء تقرير نموده و مدتى هم در درس تعطيلى مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه شركت نموده و مدت دو سال هم از محضر مرحوم آيه الله العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى طاب ثراه استفاده نموده و مدت كمى هم از محضر و درس جمال الفقهاء والمجتهدين آيه الله سيد جمال الدين گلپايگانى بهره مند گرديد و خلاصه پس از توقف مدت دوازده سال در مهد علم و كمال و معنويت نجف اشرف باصفهان مراجعت و باقامه جماعت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد. داراى آثار قلمى ميباشد:

1- شرح بر صحيفه سجاديه 2- موعظه ابراهيم 3- رساله مختصرى در اصول دين 4- اشعارى در مراثى و مصائب اهل بيت عليهم السلام.

حاج سيد ابوالحسن شمس آبادى (شهيد اصفهانى) كه ترجمه - و زندگينامه اش در جلد سوم گنجينه دانشمندان گذشت از علماء صالحين و خدمتگزاران راستين اسلام و مسلمين معاصر بوده است.

معظم له حدود هفتاد سال از عمر شريف خود را در راه تحصيل علم و كمال و خدمت به اسلام و ملت گذرانيده و با خلوص نيت و صداقت كامل اين وظيفه را انجام و آثار و باقيات الصالحات چشمگير و ارزنده اى از قبيل موسسه آموزش (ابابصير) براى نابينايان تاسيس و صدها نابينا را با خواندن ثرآن و ساير تعليمات دينى آشنا بدين وسيله خدمت حيات بخشى نموده است مرحوم شمس آبادى كه در اثر

يك توطئه ناجوانمردانه از طرف دشمنان ولايت و خاندان رسالت در روز چهارشنبه سوم مراجعتش از عمره مفرده در روز هفتم ربيع الثانى 1396 برابر 18 فروردين 1355 شمسى در هنگام طلوع فجر در وقتى كه به قصد اداء فريضه صبح عازم رفتن به مسجدش بود ربوده شد و در نزديكى اصفهان (درچه) به شهادت رسيده و به (شهيد اصفهانى) شهرت يافته است.

و چون خبر اين ضايعه اسفناك و فاجعه دردناك به مردم استان اصفهان و غيره رسيده چنان موجى از جنبش مردم در اصفهان ايجاد شد كه در تاريخ اين شهر باستانى بى نظير بوده است تا يك هفته كليه دكاكين تعطيل و شورى از مردم برخاست كه مانندش ديده نشده بود. نويسنده كه از قم براى شركت در مجلس شب هفت آن مرحوم به اصفهان رفته بودم از نزديك ناظر انقلاب و هيجان مردم بودم مجالس ترحيم و فواتح براى آن مرحوم در سراسر ايران و مخصوص در اصفهان تا چهلم آن شهيد بزرگوار ادامه داشت و نويسنده در چهلم شهادت آن مرحوم نيز در مجلس بزرگى كه در (تخت فولاد) در سر مزار ايشان تشكيل و از سراسر كشور آمده بودند شركت و شور و آشور عجيبى مشاهده كردم كه نظير آن را كمتر ديده بودم و در تمام محافل و مجالس خواسته عموم مردم گذشته از تاثرات عميق مجازات سريع و قاتلين آن شهيد مظلوم بود ولى متاسفانه عده اى كه به اتهام شركت در توطئه و قتل آن مرحوم دستگير و بعضى از آنها هم كه اعتراض كرده بودند به واسطه سهل انگارى و بى تفاوتى هيئت حاكمه طاغوتى در امر قصاص ومجازات متجاسرين به

ويژه كه مربوط به روحانيت و چنين عالم مجاهد بزرگوارى بود به تاخير انداخته تا در انقلاب و جنبش مردم مبارز ايران درهاى زندانهاى كشور شكسته و تمام زندانيهاى سياسى و جنائى و غيره آزاد قاتلين آن شهيد مظلوم هم آزاد و خون- چنين عالم ربانى از بين رفت. شهراء و ادباء بسيارى از اصفهان و قم و تهران و ساير نقاط اين حادثه جبران ناپذير را به نظم و قصايدى در شهادت و رثاء ايشان سروده اند.

پس از انقلاب با دستگيرى مهدى هاشمى معدوم داستان شهادت آيت اللَّه شمس آبادى مشخص شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شوشتري جزايري، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن سيد حسين بن سيد رضا بن سيد على اكبر بن سيد عبداللَّه شوشترى جزايرى عالمى فقيه و صالح بوده است و پدرش از بزرگان علماء و دوستان صادق و خواص اصحاب شيخ مرتضى انصارى و از شاگردان ميرزاء شيرازى بزرگ و بعد شيخ محمدحسين كاظمينى و ميرزا حسين خليلى بوده و در صحن شريف علوى اقامه جماعت مى نمود تا در 17 شعبان 1329 ق وفات و در مقبره سيد على شوشترى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باقر بن غلامعلى شوشترى نجفى عالمى خبير و فقيهى معروف از شاگردان شيخ انصارى و ملا على خليلى و در اواخر از تلامذه حاج ميرزا حسين خليلى بوده و چندين مرتبه به مكه مشرف و چندين سال مجاور خانه خدا گشته و موجب ارشاد و استبصار عده اى از مردم مكه شده و در مراجعت در بمبئى در سال 1327 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بن حسن بن على بن على بن الحسين شوشترى فقيهى فاضل از علماء زمان خود و از شاگردان سيد محمد طباطبائى مجاهد در كربلا و در حدود 1230 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد بن عبدالكريم بن جواد بن عبدالله بن نورالدين علي بن سيد نعمه الله موسوي جزايري.

عالم فاضل، از علماي ازكيا بوده، و در جمله علوم بالاخص فقه و رجال مهارت داشته، و در اصفهان در محله دردشت ساكن، و به درس و مباحثه و اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال داشته.

در 1211 متولد، و در 21 ذي الجحه الحرام سال 1274 وفات يافته، در صحن تكيه آقا حسين خوانساري در تخت فولاد مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- حواشي بر شرح كبير، معروف به «كشف الرياض» 2- فوائد متفرقه اي در رجال، كه اغلب آن را در حواشي كتب رجالي به خط زيباي خوش مرقوم داشته است كه اگر جمع آوري شود كتاب بزرگي خواهد شد. 3- حواشي بر نقد الرجال.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شوشتري، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن محمدرضا شوشترى دانشمندى بزرگ از فقهاء و اصوليين از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و مبرزين تلامذه وى و نزد استاد مقامى والا داشته و اوست همان كسى كه رسائل شيخ را موسوم به (فرائد الاصول فى تمييز المزيف من المقبول) نمود و حواشى بر او زد از آنچه را كه از استادش استفاده نموده بود تاريخ وفاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، غلام حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و مجتهد زاهد، از مدرسين معروف، و فضلاى مشهور بوده. در سال 1222 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

وى از شاگردان شيخ جعفر شوشترى معروف مى باشد، و خود در مجالس خصوصى منبر مى رفته، و عمر خود را به زهد و تقوى به عزلت و انزوا گذرانيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شوشتري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، عالم اسلامى.

تولد: مرداد 1281(1320 ق.) نجف.

درگذشت: 31 ارديبهشت 1374، شوشتر.

علامه حلى تقى شيخ شوشترى، فرزند كاظم، در سال 1281 زمانى كه پدر وى در نجف به كسب علم مشغول بود، در اين شهر ديده به جهان گشود و تا سن هفت سالگى در آن شهر ساكن بود. در اين مدت خواندن و نوشتن فارسى و قرآن را فراگرفت و پس از آن همراه خانواده به شوشتر مراجعت نمود. در شوشتر مقدمات علوم اسلامى را نزد حجت الاسلام سيد حسين نورى و حجت الاسلام سيد محمدعلى امام و سيد على اصغر حكيم فراگرفت و براى دوره سطح نزد اساتيدى چون حجت الاسلام آقا سيد محمدتقى شيخ الاسلام و آيت الله سيد مهدى آل طيب و والدشان تلمذ جست و به درجه عالى اجتهاد نايل آمد. به سال 1314 به علت مخالفت با كشف حجاب جلاى وطن نمود و به عتبات عاليات مهاجرت كرد و در حوزه هاى علميه نجف و كربلا به كسب علوم و معارف اسلامى ادامه داد. در عتبات با آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى همكارى داشت و در سال 1321 پس از سقوط رضاشاه به ايران بازگشت و در شوشتر ساكن شد. از آن پس علاوه بر تدريس علوم دينى و تعليم طلاب، به تحقيق در علوم اسلامى پرداخت. وى صاحب

تأليفاتى است كه از آن جمله اند: قضاء اميرالمؤمين على بن ابى طالب (ع) (نجف، 1369 ق.)؛ بهج الصباغه فى شرح نهج البلاغه (چهارده جلد، 1400 -1390 ق.)؛ قاموس الرجال (تعليقات تنفيح المقال، در چهارده جلد برنده جايزه دهمين دوره كتاب سال جمهورى اسلامى ايران)؛ الاخبار الدخيله و مستدرك آن (در سه مجلد، اين كتاب برنده جايزه نخستين دوره كتاب سال جمهورى اسلامى ايران شد)؛ آيات بينات فى حقيقة بعض المنامات، الاربعون حديثا (1400 ق.)؛ رسالة سهو النبى (ص)؛ الرسالة المبصرة فى احوال الصيرية (شرح احوال افراد مكنى به ابى بصير، 1390 ق.)؛ جوامع احوال المعصومين؛ النجعة فى شرح اللمعة (يازده جلد)؛ الغرر و الدرر؛ رساله در محاكمه بين شيخ صدوق و شيخ مفيد دريك مسأله كلامى (1390 ق.)؛ الاوائل (1405 ق.)؛ البدايع (زير چاپ)؛ رسالة فى تواريخ النبى و آلال؛ مقدمه بر توحيد مفضل (ترجمه علامه محمدباقر مجلسى).

محمدتقى بن شيخ كاظم بن محمدعلى بن العلامه شيخ جعفر شوشترى (معروف) عالمى مصنف و متبحر بوده و در سال 1321 ه در نجف متولد و در بيت علم پرورش يافته و به قانون وراثت بحب علم و فضيلت نشو و نما يافته و در خدمت اعلام و افاضل با جديت و كوشش بسيار اشتغال يافته تا به مقامات عاليه رسيده داراى تأليفات عديده اى كه از آنها كتب زير است مى باشد.

1- تحقيق المسائل شرح بر (روضةالبهية)

2- رسالة المبصرة در احوال ابى بصير

3- (رساله سهو النبى (ص))

4- تعليقات تنقيح المقال

5- قضاء اميرالمؤمنين (ع) مطبوع

6- الاربعينيات الثلاث

7- جوامع احوال الائمه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شوشتري، نوراللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاضى نوراللَّه بن سيد شريف الدين شوشترى مرعشى كه نسب شريفش با بيست و يك واسطه به سيد على مرعشى موصول

و با بيست و شش واسطه به حضرت سيدالساجدين زين العابدين (ع) مى رسد.

از مفاخر عالم تشيع و افتخارات دارالمؤمنين شوشتر و معاصر با عهد صفويه شاه عباس كبير فقيهى اصولى و محدثى رجالى و اديبى رياضى و متكلمى محقق و شاعرى ماهر و با كمالات صورى و معنوى و نفسانى و روحانى معروف بوده است.

در زمان اكبرشاه هندى براى تبليغ اسلام و ارشاد عوام كالانعام هندوستان به هند مسافرت نمود و در لاهور به منصب قضاوت و داورى بين مردم رسيد و مرجع خودى و بيگانه گرديد و اهتمام تمام در انجام وظائف و امر به معروف و نهى از منكر و تبليغات دينيه نمود.

و ضمناً تأليفات نافعه متنوعه بسيارى در فنون مختلفه كه حاكى از تبحر و نبوغ و جامع معقول و منقول بودنش بوده به يادگار گذاشت و جان شريفش را در راه خدمت به مذهب حقه اثنا عشريه تقديم نمود و در راه اين هدف به دست سنيان متعصب به وضع فجيعى شهيد و رغما لانفهم قبرش در آگره هند (اكبرآباد) مزار موافق و مخالف گرديد.

و چندين سالست كه در نيمه ماه شعبان صدها هزار نفر از شيعه و سنى هند و پاكستان و نقاط ديگر به زيارت قبرش شتافته و مراسمى را انجام مى دهند.

كيفيت شهادت

اما چگونگى شهادت او چنانچه در شهداء الفضيله علامه امينى و ريحانةالادب خيابانى و مقدمه شرح احقاق الحق علامه نسابه آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله است.

از اين قرار است كه علماء نواصب اهل سنت بر موقعيت وى حسد بردند و از كتاب احقاق الحق او سعايت كردند نزد سلطان اكبرشاه كه اين سيد رافضى است و دليل بر رفض او

اينست كه در كتابهايش بر على كرم اللَّه وجهه صلوات مى فرستد و صلوات اللَّه عليه مى گويد.

و اين خلاف سنت كرده و مرتكب بدعتى شده است و همگى فتواى قتل او را دادند.

پس شاه گفت همه بنويسند پس نوشتند و امضا كردند و شاه چون امضاها را خواند گفت:

پس چرا فلان عالم امضا نكرده او بايد حتماً امضا كند پس نزد آن عالم رفتند كه از او امضا بگيرند او گفت اين شخص چرا واجب القتل باشد گفتند چون براى على صلوات اللَّه عليه مى نويسد و صلوات مخصوص به پيغمبر است.

در جواب نوشت حديث نبوى (يا على لحمك لحمى و دمك دمى... مسلم اهل قبله است و چون على لحم و دم پيغمبر است پس همچنانكه براى پيغمبر صلى اللَّه عليه مى گوئيم براى على هم بايد (صلوات اللَّه عليه) بگوئيم بنابراين سيد مرتكب بدعت نشده و اين شعر را به هندى نوشت.

گر لحمك لحمى بحديث نبوى هى

بى صلى على نام على بى ادبى هى

پس اكبرشاه اجازه قتل او را نداد تا بعد از او در زمان پسر جوان ساده و مستش شده عالم گير در سال 1019 هجرى علماء حسود ناصبى آن بزرگوار را در راه گرفته و چندان سيم خاردار بر بدن او زدند تا اعضايش را پاره پاره نمودند و وى را شهيد راه حق كردند. از اشعار اوست اين ابيات:

عشق تو نهاليست كه خوارى ثمر اوست

من خارى از آن باديه ام كاين شجر اوست

بر مائده عشق اگر روزه گشائى

هش دار كه صد گونه بلا ما حضر اوست

وه كاين شب هجران تو بر ما چه دراز است

گوئى كه مگر صبح قيامت سحر اوست

فرهاد صفت اين همه جان كندن (نورى)

در كوه ملامت بهواى كمر اوست

تخلص

آن بزرگوار نورى مى باشد و وقتى در هندجان خود را در مخاطره ديد با خويش گفت.

خوش پريشان شده اى با تو نگفتم نورى

آفتى اين سر و سامان تو در پى دارد

صاحب عبقات الانوار علامه مير حامد حسين هندى زحمات بسيارى براى مزار آن بزرگوار كشيد و به فرزندش علامه سيد ناصر حسين وصيت كرد كه در احياء مزار شهيد كوشش و تكميل نمايد و او به فرزندش ناصر سعيد سفارش كرد خلاصه به همت و جديت بيت جليل صاحب عبقات مزار كثيرالبركاتش بنا و همه ساله در ماه شعبان و غير آن مردم از دور و نزديك به زيارتش مى روند.

در سال 1390 هجرى كه مزار و كتابخانه شهيد را افتتاح نمودند از تمام مراجع بزرگ و آيات عظام عراق و ايران و بلاد ديگر رسماً دعوت كردند و نگارنده هم دعوت داشتم لكن موفق نشدم و نمايندگان مراجع آيت اللَّه العظمى ميلانى و آيت اللَّه العظمى مرعشى و آيت اللَّه العظمى شاهرودى و شريعتمدارى و ديگران با شركت صدها هزار نفر آنجا را افتتاح و مراسمى را انجام و پيام آيات عظام را به مردم مسلمان هند رسانيدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوندي در جزيني همداني، حسينقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1239 ق)، فقيه و عالم. در قريه ى شوند متولد شد. در كودكى با پدر به تهران آمد و پس از فراگيرى مقدمات، به تحصيل سطوح در محضر شيخ عبدالحسين تهرانى، معروف به شيخ العراقين، پرداخت و بعد در سبزوار از محضر ملاهادى، فيلسوف معروف، كسب فيض كرد و در نجف از حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى استفاده ى فراوانى برد. ملاحسينقلى به رياست و مرجعيت دل نيست و در خانه ى خود به تدريس درس اخلاق و

سپس فقه و اصول پرداخت، و سرانجام در كربلا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (94/6).

شهابي خراساني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، فقيه.

تولد: 1280(1321 ق.)، تربت حيدريه.

درگذشت: مرداد 1365، استراسبورگ فرانسه.

علامه محمود شهابى خراسانى (نام وى در سواد اجازت وى به اين صورت به كار رفته است: ميرزا محمود تربتى)، فرزند عبدالسلام، تحصيلات مقدماتى را در تربت حيدريه گذراند و پس از آن در مشهد نزد اساتيد زمان، همانند حاج آقا حسين قمى، آقا ميرزا محمد آقازاده خراسانى به آموختن علوم دينى پرداخت. همچنين در مشهد از محضر آيات عظام عبدالجواد اديب نيشابورى (اديب اول) در ادبيات فارسى و عربى، استفاده نمود. سپس در نوجوانى وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شد و به تكميل علوم و معارف اسلامى همت گماشت. در حوزه اصفهان از درس اساتيدى همانند آيت الله محمدحسن فشاركى در فلسفه و عرفان بهره جست و بنا بر قولى نزد آقا بزرگ خراسانى به آموختن دانش رجال پرداخت. استاد شهابى چنانكه در اجازات وى آمده است در سن بيست و پنج سالگى به درجه اجتهاد رسيد. وى داراى جواز اجتهاد و روايت از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، آيت الله محمدحسن فشاركى بود.

پس از طى تحصيلات، به تدريس در مدرسه علميه ى اصفهان پرداخت. از سال 1310 نيز در تهران به تدريس در مدرسه معقول و منقول پرداخت و پس از تأسيس دانشگاه در سال 1313 براى تدريس به دانشكده حقوق و علوم سياسى دعوت شد كه در آن دانشكده به تدريس قواعد و اصول فقه مشغول بود. مدتى نيز در شوراى عالى فرهنگ عضويت داشت و چندى نيز قاضى تجديد نظر در محاكم شرع بود. پس از

بازنشستگى به فرانسه رفت و در حوالى شهر استراسبورگ زندگى مى كرد.

علامه محمود شهابى نزديك به پنجاه اسل در مراكز دانشگاهى به تعليم و تربيت اشتغال داشت. از آثار اوست: ادوار فقه (سه جلد، 1362)؛ رساله بود و نبود (در فلسفه، 1332)؛ رهبر خرد (در منطق، 1313)؛ تقريرات اصول (در علم اصول، 1321)؛ قواعد فقه (1323)؛ الاسلام و الشيعه (الاماميه) فى اسها التاريخى و كيانها (الاعتقادى)؛ تعليق و تحشيه بر بخش العقود و الايقاعات از قسمت متاجر كتاب شرايع الاسلام محقق حلى (1323)؛ ترجمه و تعليق مبدأ و معاد ابوعلى سينا (1332)؛ عظمت محمد (ص) (محمد احمد جاد المولى ترجمه به امضاى م. ش.، 1318)؛ رساله روان شناسى ابن سينا (1315)؛ قاعده لاضرر (1330)؛ فاروق يكم (1313)؛ تصحيح و تعليق لباب الاشارات (1329) امام فخر رازى؛ منطق (1317)؛ رساله وضع الفاظ؛ التنبيهات و الاشارات ابن سينا (به انضام لباب الاشارات فخر رازى، 1339). از جمله آثار وى كه به چاپ نرسيده اند مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: الظل الممدوده فى امهات مباحث الوجود؛ مسرح الفؤاد فى ترجمة السيد الداماد (مقدمه اين كتاب در سير و تطور و چگونگى دانش فسلفه و ترجمه احوال ميرداماد بوده است با خط خود استاد در كتاب گلزار معانى چاپ شده است)، اجراء الفلك فى تفسير سورة الملك (اين تأليفات تماما به عربى است)؛ رساله بيم و اميد (در شرح حديث من سأل عن التوحيد)؛ خرد سنج (اين كتاب جزوه كوچكى است كه در زمينه دانش منطق و به پارسى نگاشته شده است). برخى از آثارش در مجلات به چاپ رسيده اند. «ايمان» كه مؤسس آن خود وى بوده نوشته است. اين مجله

نوزده شماره در سالهاى 1324 تا 1325 منتشر شد. استاد به سبب يك بيمارى جانكاه درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شهده، زينب

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

(574 -485/482 ق)، فقيه، محدث و خطاط. ملقب به فخرالنساء بانويى عالم و هنرمند از ابيورد خراسان و همسر ثقةالدوله ابن انبارى، از خاصان دربار المقتفى عباسى بود كه در بغداد متولد شد و در فصاحت بيان مقامى بلند داشت. وى از محدثان زيادى مانند ابوالخطاب نصر بن احمد بطروانى ابوعبداللَّه حسين بن احمد طلحه نعالى و طراد بن محمد زينبى و فخرالاسلام ابوبكر محمد بن شاشى سماع حديث كرد و همچنين كسانى مانند ابن جوزى و على بن هبه اللَّه شافعى و عبداللَّه بن عمر ابن ابى بكر مقدسى و عبدالرحمان بن عبدالوهاب حنبلى از او روايت و سماع حديث كردند. او را جزو استادن خطوط سبعه، بخصوص ثلث و نسخ نيز آورده اند. زينب شهده قطعات و مرقعات نيكو مى نگاشته و در بغداد چشم از جهان فروبسته است. اينكه وى را استاد ياقوت مستعصمى دانسته اند، به هيچ وجه روا نيست. شهده را به جهت حسن خط و انشاء شهده الكاتبه نيز گفته اند. او از صوتى زيبا نيز برخوردار بود.[1]

13 محرم 574 ق، زينب دختر احمد بن فرج بن عمر ابرى دينورى (يا ابيوردى خراسانى) ملقب به فخرالنساء از زنان دانشمند. وى در بغداد متولد شد و از محدثان بزرگى مانند ابوالخطاب نصر بن احمد بطروانى، ابوعبداللَّه حسين بن احمد طلحه نعالى، طلحة بن محمد زينبى، ابوالحسن على بن حسين بن ايوب، ابوالحسين احمد بن عبدالقادر بن يوسف، فخرالاسلام ابوبكر محمد بن شاشى، طراد بن محمد زينبى و ثابت بن بندار روايت و سماع حديث كرد. همچنين كسانى

مانند ابن جوزى، على بن هبةاللَّه شافعى، عبداللَّه بن عمر بن ابى بكر مقدسى، حسن بن عمر بن نصر، عبدالرحمن بن عبدالوهاب حنبلى و... از او روايت و سماع حديث كردند.

علاوه بر اين وى داراى فضايل و كمالات گوناگون بود. حلاوت بيان و فصاحت لسان داشت و بديهه گو بود و قطعات و مرقعات را نيز نيكو مى نوشت. برخى او را استاد خط ياقوت مستعصمى دانسته اند كه با توجه به تاريخ وفات ياقوت (697 -677 ق)، اين قول درست به نظر نمى رسد. وى در هشتاد سالگى درگذشت.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (1227/4)، الاعلام (259/3)، پيدايش خط و خطاطان (110)، تاريخ مشاهير كرد (49 -48 /1)، خوشنويسان و هنرمندان (23 -22)، ريحانه (270/3)، لغت نامه (ذيل/ شهده الكاتبه)، مشاهير زنان (137)، وفيات الاعيان (478 -477 /2).

[2] منابع: احوال و آثار خوشنويسان، 1227؛ اعلام النساء، 312 -309 /2؛ پيدايش خط و خطاطان، 158؛ تاريخ مشاهير كرد، 49 -48 /1؛ قاموس الاعلام، 2887 /142.

شهرستاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا نجفى شهرستانى بن السيد الجليل السيد محمد بن المرحوم ميرزا مهدى بن المرحوم ميرزا صالح بن العالم الكامل السيد محمدحسين بن العلامه الكبرى ميرزا محمد مهدى موسوى شهرستانى حايرى از علماء مبرز و بنام معاصر تهران است كه در ششم جمادى الاول سنه 1329 ق در نجف اشرف متولد و در دو سالگى در خدمت والدش به مشهد رضوى مشرف و بعد به طهران آمده و دوران مدارس ابتدائى را در ايران خوانده و در سال 1344 ق به نجف اشرف مشرف و شروع بتحصيل و مقدمات علوم قديمه نموده و در اواسط سال 1349 ق به قم

مشرف و مدت دو سال در قم اشتغال بتحصيل داشته و از درس و محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و مرحوم حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و آيت اللَّه حاج شيخ على اصغر صالحى كرمانى استفاده نموده آنگاه به نجف مراجعت و بعد از تكميل سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين كمپانى بهره مند گرديده و بعد از فوت مرحوم كمپانى بدرس مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله حاضر شده و از خرمن علمشان خوشه ها چيده و بهره ها برده تا در سال 1367 ق بقصد مشهد مقدس به قم آمده و مورد لطف و عنايت اللَّه العظمى بروجردى گرديده و بامر معظم له بلرستان عزيمت و مدت شش سال در خرم آباد و اليشتر به ترويج پرداخته و در سال 1373 ق بنابر دعوت جمعى از مردم تهران و شميرانات بتجريش آمده و بعد از چندى اقامت در آنجا به تهران رحل سكونت افكنده در خيابان روحى شهباز و در مسجد آشتيانيهاى مركز واقع در خيابان آشتيان به اقامه جماعت و ترويجات دينى و نشر احكام و ساير وظائف روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آقاى شهرستانى عالمى فعال و جدى در امور و بسيار ظريف و خوش محاوره و خوش مجلس و روشن فكر و بصير باوضاع و سخنورى ماهر و چندين سال بعنوان سرپرست حجاج ايرانى به مكه معظمه مشرف گرديده و اين وظيفه را بخوبى انجام داده است.

وى در مطايبات مهارت كاملى و در مجلسى كه شركت داشته باشد آن مجلس رونق و صفا و ضياء ديگرى دارد. خاطرات شيرين و نوادر آموزنده و ارزنده اى

دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شهرستاني حايري، ضياءالدين محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1315 -1256 ق)، محقق، فقيه، حكيم، اديب و شاعر امامى. مير قوام الدين معروف به مير بزرگ مدفون در آمل از سادات مرعشى مازندرانى نياى بزرگ وى است. او در كرمانشاه متولد شد. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. او از شاگردان شيخ محمدحسين اردكانى در فقه و اصول بود و به دريافت اجازه از از وى نايل گشت. هئيت و نجوم را از ميرزا باقر يزدى و حساب و هندسه و عروض را از ميرزا علام هروى حائرى فراگرفت. در 1305 ق به زيارت مشهد رضوى رفت و چون به تهران آمد مورد استقبال عموم واقع شد و تدريس در مدرسه ى صدر قزوينى به وى تفويض گشت، اما او به كربلا بازگشت و در آنجا مرجعيت جمعى از شيعيان را بر عهده گرفت. شهرستانى در كربلا درگذشت و در رواق حسينى نزديك ديوار شهداء دفن شد. از دوازده سالگى شروع به تاليف نمود، و حدود هشتاد اثر از خود به جاى گذاشت كه از آن جمله اند: «الاستصحاب»؛ «اصول الاصول» در تلخيص «الفصول»؛ «غايه المسول و نهايه المامول»، در علم اصول؛ «العنصر المتين»، كه حاشيه «قوانين الاصول» است؛ «تحقيق الادله»، در اصول فقه؛ «الحجه البالغه و النعمه السابقه»؛ در اثبات حضرت حجت (عج)؛ «جنه النعمى»، در امامت؛ «تاريخ شهرستانى»؛ «تذكره النفس»؛ «تسهيل المشاكل»، در نحو؛ «تقويم الكواكب»؛ «الكوكب الدرى»، در معرفت تقويم؛ «مواقع النجوم»، در هئيت؛ «اللباب فى الاسطرلاب»؛ «زوائد الفوائد»، در متفرقات؛ منظومه ى «تهذيب المنطق» به نام «مهذب التهذيب»؛ «لباب الاجتهاد»؛ «لب اللباب» لب «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ منظومه «خوان نعمت»، در بيان نعمتهاى الهى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (338/6)، اعيان الشيعه (232/9)، الذريعه (290 ،274/18 ،236/14 ،138/12 ،264/8 ،275/7 ،258/6 ،441 ،376 ،183 ،171/4 ،191/25 ،293/23 ،22 ،11/16 ،161/5 ،481/3 ،168 ،19/2 ،46/1)، ريحانه (273 -272 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 631 -627 /14)، الكنى و الالقاب (376/2)، مؤلفين كتب چاپى (871 -870 /2)، معجم المؤلفين (257/9)، مكارم الآثار (1538 -1536 /5)، هديه العارفين (397 -396 /2).

شهرستاني، ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -479/467 ق)، فقيه، فيلسوف و متكلم اشعرى. در شارستان (شهرستان) خراسان، بين نيشابور و خوارزم به دنيا آمد. او عالمى نيكو صفات بود. اما تاييد مذهب فلاسفه و اتهام به گرايش به اسماعيليه او را از درجه امامت و پيشوايى ساقط كرد. مدتى در خوارزم ساكن بود، سپس به خراسان منتقل شد. در نيشابور نزد احمد خوافى و ابونصر قشيرى فقه آموخت و در نزد ابوالقاسم انصارى علم كلام را فراگرفت. او در نيشابور از على بن مدينى و ابوالحسين بن اخرم حديث شنيد. در 510 ق وارد بغداد شد و سه سال در آنجا اقامت گزيد و به تدريس مشغول شد و درس و مجلس وعظش در نظاميه ى بغداد مورد توجه و رغبت عامه واقع شد. از شاگردان بنام او ابوسعد عبدالكريم سمعانى است. شهرستانى در شهرستان خراسان درگذشت. از آثارش: «نهايه الاقدام فى علم الكلام»؛ «الملل و النحل»؛ «المناهج و البينات»؛ «كتاب المضارعه»؛ «تلخيص الاقسام لمذاهب الانام»؛ «الارشاد الى عقايد العباد»؛ «مصارعات الفلاسفه»؛ «تاريخ الحكماء»؛ «المبداء و المعاد»؛ تفسير فلسفى «سوره ى يوسف»؛ «غايه المراد»؛ «دقائق الاوهام».[1]

(شهرستان) ابوالفتح محمد بن ابوالقاسم عبدالكريم فقيه و متكلم و عالم اديان از دانشمدان اشعرى (و. شهرستان 479- ف. 548 ه.ق.)، از شهرستان خراسان.

وى نزد ابوالمظفر خوافى قاضى طوس و ابونصر قشيرى و ابوالقاسم سلمان بن ناصر انصارى و ابوالحسن على بن احمد مدينى علم آموخت، و در بحث و مناظره و وعظ و تذكير از مشاهير عهد گرديد. مدتى در خوارزم به سر برد و سه سال در بغداد زيست، و پس از بازگشت از بغداد باقى عمر را در خراسان گذرانيد، و مدتى ملازم مجدالدين ابوالقاسم على نقيب سادات ترمذ بود و دو كتاب خود الملل و النحل (ه.م.) والمصارعه (ه.م.) را به نام او تأليف كرد، و سپس به خدمت سلطان سنجر پيوست، و آنگاه به مولد خود شهرستان رفت و همانجا بود تا درگذشت. ديگر از آثار او نهايةالاقدام (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (84 -83 /7)، تاريخ ادبيات در ايران (297 -296 ،286 -285 ،270 -269 /2)، تاريخ علم كلام در ايران (266 -246)، روضات الجنات (28 -24 /8)، ريحانه (272/3)، سير النبلاء (288 -286 /20)، الكنى و الالقاب (374/2)، لسان الميزان (306 -304 /6)، لغت نامه (ذيل/ شهرستانى)، مؤلفين كتب چاپى (570 -568 /5)، مدارس نظاميه (173 ،105)، معجم المؤلفين (187/10)، معجم البلدان (428 -427 /3)، الملل و النحل (مقدمه)، الوافى بالوفيات (279 -278 /3)، وفيات الاعيان (275 -273 /4)، هديه الاحباب (165 -164).

شهرستاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1324 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. وى در نجف به دنيا آمد، و در همان شهر نشو و نما يافت. پدرش، سيد على اصغر، از علماى بزرگ نجف و از مشاهير دانشمندان عراق و سلسله ى شهرستانى بود. پس از گذراندن دوران سطوح از محضر آيت اللَّه شيخ ابوالحسين مشكينى و آيت اللَّه نايينى

و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمدحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود تا به مدارج كمال رسيد. وى از همه اساتيدش داراى اجازه اجتهاد بود. وى سالهاى متمادى در مدرسه ى فيروزآبادى تهران به تدريس فقه و اصول اشتغال داشت و در مسجد سنگى مولوى اقامه جماعت مى نموده است. از آثار وى: «تقريرات» درس استادش مشكينى؛ شرح «وقت و قبله لمعه»؛ «تضويح الكفايه»، در شرح «كفايه الاصول»؛ رساله «الصراط الاقوم لبطلان الصلوه فى الخيط من الابريسم»؛ رساله اى در «عدم مشروعيت جمعه و عيدين در غيبت كبرى».[1]

حاج سيد احمد شهرستانى ابن العالم الجليل آيت اللَّه حاج سيد على اصغر شهرستانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و پرهيزكار معاصر تهرانست.

وى در 19 ذيقعده الحرام 1324 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در مهد علم و تقوى پرورش يافته و پس از دوران سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه مشكينى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده تا بمدارج علم و كمال رسيده و از نامبردگان در سال 1350 مفتخر به دريافت اجازه اجتهاد گرديده و موفق بجمله اى از تحريرات و تأليفاتى كه ذيلاً مى نگارم گرديده است و آنها از اين قرار است:

1- شرح وقت و قبله لمعه كه در سال 1346 قمرى فارغ شده 2- توضيح الكفايه شرح بر كفايه الاصول 3- رساله الصراط الاقوم لبطلان الصلوه فى الخيط من الابريسم در سال 1352 قمرى فراغت يافته 4- رساله در عدم مشروعيت جمعه و عيدين در غيبت كبرى در سال 1354 اتمام يافته است.

نگارنده گويد مترجم گرامى

ما آقاى شهرستانى از علماء با تقوا و فضيلت و داراى مكارم اخلاق و محامد آداب است و سالهاى متماديست كه در مدرسه فيروزآبادى در خيابان سيروس بتدريس فقه و اصول اشتغال دارند و در مسجد سنگى واقع در خيابان مولوى اقامه جماعت نموده و بنشر معارف اسلامى و وظائف روحى و دينى موفق مى باشند و بيت جليل معظم له از بيوتات اصيله روحانيت و سر سلسله آنها مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا شهرستانى بزرگ بوده كه بر جنازه مرحوم آيت اللَّه علامه بحرالعلوم نماز خوانده و در سال 1216 وفات و ترجمه اش در اغلب كتب رجالى موجود و اعلام اين طايفه ذكرشان در كتب تراجم منتشر و از آنها مرحوم والد ماجدش حجةالاسلام والمسلمين علم الاعلام آيت اللَّه حاج سيد على اصغر شهرستانى از علماء بزرگ نجف و مشاهير دانشمندان عراق و سلسله شهرستانى بوده و ترجمه اش در اعيان الشيعه آيت اللَّه حاج سيد محسن امين و اعلام الشيعه آيت اللَّه آقا بزرگ تهرانى و ساير كتب مسطور است.

فرزند آن بزرگوار جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد احمد شهرستانى از افاضل اين دودمانست كه سالها در قم از محضر آيات كسب فيض و علم و كمال نموده و اكنون به انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (32/15 ،170/14 ،494/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1572/14)، گنجينه ى دانشمندان (498 -496 /4).

شهرستاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم علامه بزرگوار و مجاهد فداكار آيت اللَّه سيد محمدعلى شهير بهبةالدين شهرستانى كه از نوابغ زمان ما و نوادر دانشمندان و پيكره علم و سياست و بيان و قلم و صاحب تصانيف كثيره مى باشد.

معظم له از اكابر علماء و اعاظم دانشمندان شيعه

و مفاخر اماميه و مسلمين بودند در بغداد و با اينكه دشمنان دين اسلام انگليس ها از دو چشم و بينائى محرومش نمودند كه به گفته يكى از علماء بزرگ مصر دو چشم علم و سياست را كور كردند روزى از تصنيف و تأليف و تدريس غفلت ننموده و شب و روز خود را مصروف اين موضوع مى داشت در حيات مرحوم آيت اللَّه حايرى و بعد از فوت ايشان به قم مشرف شده و مورد تجليل رؤساء و زعماء حوزه قرار گرفت.

روزى در شهر رى براى استراحت به منزل اين نگارنده آمده و تلطف بسيارى نموده و فرمودند شنيده ام كتابى در شرح زندگانى حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام نوشته اى عرض كردم آرى و دو جلد خدمتشان تقديم نمودم فرمودند نه تنها بر سيدالكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام حقى دارى بلكه بر ما آل شهرستانى كه از طرف مادر منسوب به آن حضرت هستيم نيز حقى دارى نسب شريف اين بزرگوار به حضرت حسين بن على عليه السلام مى رسد جد ايشان سيد محمد مهدى بن سيد ابوالقاسم شهرستانى معاصر سمى خود بحرالعلوم متوفى 1216 قمرى از ايران به كربلا مهاجرت كرد و اين خاندان جليل در كربلا و اصفهان و تهران و غير آن منتشر و اغلب ايشان از اشراف و رجال علم و سياستند.

و از اين سلسله طاهره است سيد اسماعيل صدرالدين وزير دولت صفويه در سنه 963 قمرى كه بر علم و دين خدماتى نموده است ولادت مرحوم علامه هبةالدين شهرستانى روز سه شنبه 24 رجب 1301 در سامرا واقع شده و در حجر جد اميش مرحوم سيد حسين و مادرش سيده مريم پرورش يافته و مبادى علوم و

آداب را نزد بعضى از افاضل كربلا تحصيل نمود و بعد از وفات والد ماجدش عالم و محدث مشهور سيد مرتضى كشميرى از نجف اشرف به جهت تعزيت پدر بزرگوارش آمد و هجرت نجف را براى تكميل ترجيح داد و فرمود اگر ترديد دارى استخاره كن. گفت شما استخاره بفرمائيد. مرحوم آيت اللَّه كشميرى استخاره كرد اين آيه آمد (و جعلنا ابن مريم و امه آية و آوينا هما الى ربوة ذات قرار و معين).

پس سيد هبةالدين مهاجرت به نجف را اختيار نمود به او والده كريمه اش به آن بلده طيبه در 21 شعبان سال 1320 قمرى مسافرت فرمود و در نزد اعلامى مانند آخوند خراسانى و شيخ الشريعه و ديگران تلمذ نمود و ضمناً حوزه تدريس تشكيل داده و از مجلس درس او جماعتى كه شهرت و آثار علميه ايشان آفاق عالم را گرفت مانند شيخ جعفر نقدى و شيخ محمدرضا شبيبى و سيد سعيد كمال الدين و بسيارى ديگر بيرون آمدند.

مسافرت مهمى به بلاد هند و درياى عمان نمود و شهرهاى بسيارى را ديدن كرد و حدود هفت سال اين مسافرتش طول كشيد و جماعتى از هند و يهود عنود و ديگران را مسلمان كرد و در بازگشتش در عماره استقبال بى نظيرى از ايشان به عمل آمد و اشعارى در مدح ايشان سروده شد كه مطلع يكى از قصائد اين است:

سريت و سار النصر قبلك والسعد

وابت و آبت خلفك الهند والسند

و لا عجب اذ كنت ترشد مثلهم

فمثلك منه يطلب العلم والرشد

چند سالى بنابر اصرار و دعوت ملك فيصل و الحاح علماء عراق وزير معارف عراق گرديده و در 25 محرم 1340 قمرى به امر ملك فيصل

و اصرار فقهاء آن عصر تشكيل محكمه عليا براى تميز احكام به مذهب جعفرى و رياست محكمه موسومه در مجلس تميز با او بوده و خدمات بسيار به مذهب و شيعيان اهل بيت عصمت نمود خدايش رحمت كند و درجاتش را متعالى گرداند. در سال 1385 رحلت نموده و در صحن مطهر كاظمين در جنب كتابخانه جوادين عليهماالسلام مدفون گرديد. آثار علمى او بسيار مانند الهيئة والاسلام و كتاب نهضة الحسين عليه السلام و ده ها كتاب ديگر كه در الذريعه مذكور است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

شهرستاني، محمد مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد ابوالقاسم موسوى اصفهانى.

از اكابر علماى اماميه، فقيه زاهد عالم كامل مفسر. در حدود سال 1130 در اصفهان متولد گرديد، و در 12 صفر 1216 در كربلا وفات يافته. پس از تحصيل مقدمات در اصفهان با اهل و عيال و خانواده به كربلا مهاجرت نموده، و در آن ارض اقدس سكونت فرمود، و در آنجا نزد: وحيد بهبهانى، و شيخ يوسف بحرانى، و ملا مهدى فتونى تحصيل نموده، و خود حوزه ى درس فقه و اصول و تفسير داشته، و در بين شاگردان بهبهانى از جنبه ى تفسير شهرت داشته، كمتر تأليف مى نموده.

تأليفات او عبارت است از: 1- تفسير برخى از سوره هاى قرآن 2- حاشيه بر مفاتيح 3- فذالك، در شرح مدارك 4- مصابيح، در فقه؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شهرستاني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم آيت اللَّه العظمى مير محمدحسين حسينى مرعشى شهرستانى از مشايخ روايتى سيد استاد ما آيت اللَّه نجفى مرعشى است داراى تأليفات چندى است مانند البيان المبرهن فى عرس القاسم بن الحسن والتبيان فى تفسير غريب القرآن والتحفة العلويه فى الافاق الرضويه و تحفةالمؤمنين مى باشد.

در سال 1341 به اتفاق مراجع مذكور به قم آمده و پس از مدت مذكور مراجعت به كربلا نموده وفاتش در يازدهم رجب هزار و سيصد و چهل و چهار واقع گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

شهرستاني، هبةالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1386 -1301 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، هيوى، مجتهد، مفسر و رجالى. ملقب به هبةالدين و معروف به شهرستانى. نسبش با سى واسطه به زيد بن على بن حسين (ع) مى رسد. او از سادات شهرستانى اصفهان است. در سامرا به دنيا آمد. مقدمات را در محضر پدرش آموخت. وى علاوه بر فراگيرى صرف و نحو، منطق، عروض، بديع، معانى و بيان از تاريخ و حديث و رياضيات نيز بهره مند گشت. در 1319 ق به نجف رفت و در حوزه درس آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى شركت نمود و به درجه ى اجتهاد نايل آمد و خود مستقلا به تدريس پرداخت. شيخ جعفر نقدى و شيخ محمدرضا شبيبى و سيد سعيد كمال الدين از شاگردان او بودند. وى از شيخ محمدباقر اصطهباناتى شيرازى و سيد عبدالصمد موسوى شوشترى و امير سيد محمد آل امير سيد على كبير و سيد حسن بن هادى شرف الدين كاظمى و سيد صدرالدين عاملى اصفهانى و آخوند خراسانى اجازه ى روايت و از سيد مصطفى حجت كاشانى و سيد محمد مجتهد كاشانى و سيد مولوى هندى و سيد محمد مهدى

حكيمى و سيد محمد حجت فيروزآبادى اجازه ى اجتهاد داشت. او در 1328 ق مجله ى «العلم» را منتشر نمود كه نخسين مجله عربى در نجف است و براى پشتيبانى آن كتابخانه اى تأسيس كرد تا علما و ادبا و به ويژه جوانان بتوانند از آن استفاده كامل برند. وى همچنين با مجله «المرشد البغدادية» همكارى داشت، و براى نشر معارف دينى به سوريه، لبنان، مصر، حجاز، يمن، ايران و هند مسافرت نمود. در دوره ى ملك فيصل، پادشاه عراق، عهده دار منصب وزارت معارف گرديد. در 1340 ق از مقام خود استعفا نمود و به امر تأليف پرداخت. در 1342 ق مجدداً به امر حكومت عراق به رياست ديوان عالى تميز (مجلس تميز جعفرى) منصوب گشت. همچنين در 1352 ق از طرف مردم بغداد به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و پس از انحلال مجلس در همان سال، تمامى اوقات خود را صرف تأليف نمود. در اواخر عمر در كاظمين كتابخانه اى به نام مكتبةالجوادين تأسيس نمود و كتابخانه شخصى خود را به آنجا منتقل كرد. او در كاظمين درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آثار علمى اش: «الامامة والامة»؛ «الجامعة الاسلامية و العقائد القرآنية»؛ «الجان والجن»؛ «حكمة الاحكام»؛ «الشريعة والطبيعة»؛ «فغان اسلام» يا «دعوةنامه»؛ «ماهو نهج البلاغة»؛ «المعارف العالية للمدارس الراقية»؛ «ثقاة الرواة»؛ «مواقع النجوم فى تحقيق سماء الدنيا والرجوم»؛ «نقض الفرض فى اثبات حركة الارض»؛ «نهضة الحسين (ع)»؛ «الهية والاسلام»؛ تفسير سوره ى «الواقعة»؛ «توحيد اهل التوحيد»؛ «المرجانية»، در تلخيص «دلائل الخيرات»؛ «تنزيه التنزيل»، در اثبات صيانت مصحف از نسخ و نقص و تحريف؛ «التنبه فى تحريم التشبه بين الرجال والنساء» يا «التنبه فى حرمة التشبه بين

النساء والرجال»؛ «المعجزة الخالدة»، در اعجاز قران؛ «رواشح الفيوض فى علم العروض»؛ «اشاعة النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (261/ 10)، الذريعه (260 -259/ 25 ،430 ،290/ 24 ،243 ،230/ 23 ،302/ 20 ،32/ 19 ،278 ،277 ،106 -105 ،3/ 16 ،183/ 14 ،101 ،38 -37/ 12 ،257 ،139/ 11 ،189 ،44/ 10 ،87/ 8 ،378/ 6 ،77 ،76 ،8/ 5 ،484 ،229/ 4 ،487 -486 ،130 ،63/ 3 ،481 ،214 ،99/ 2)، ريحانه (352 -350/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1418 -1413/ 14)، علماء معاصرين (211 -201)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (762 -761/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (285 -282/ 4).

شهشهاني اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289/1287 ق)، عالم، فقيه، اصولى و شاعر امامى. وى از محله ى شهشهان اصفهان بود به همين جهت به شهشهانى مشهور شده بود. از معاصرين صاحب «جواهر» و شيخ مرتضى انصارى و از شاگردان صاحب «رياض» و فاضل اردكانى و سيد مجاهد و حاجى كلباسى بود. ميرزا محمدحسن شيرازى و سيد محمدباقر خوانسارى، صاحب « روضات الجنات»، و ديگران از شاگردان وى بودند. در عصر خود رياست حوزه ى علميه ى اصفهان را بر عهده داشت و تدريس و فتوى آن شهر منحصر به او بود. وى در تخت فولاد اصفهان مدفون است از آثار وى: «الارجوزه الفقهيه»؛ «انوار الرياض» كه حاشيه ى «رياض المسائل» استادش، در هشت مجلد؛ «جامع السعاده» كه رساله ى عمليه اوست؛ «جنه الماوى» كه منظومه ايست در فقه، «العروه الوثق»، در فقه؛ «الغايه القصوى»، در اصول؛ «انيس المتقين»، در گناهان كبيره؛ حاشيه بر «قوانين» به نام «رضوان الاملين»، در دو مجلد؛ «عيشه الراضيه»، در فقه شيعه، به فارسى؛ «منظومه» عربى در

مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/9)، تذكره القبور (488 -487)، الذريعه (364/15 ،240/11 ،427/2)، ريحانه (275/3)، فوائد الرضويه (550)، الكنى و الالقاب (377 -376 /2)، معجم المؤلفين (172/10)، هديه الاحباب (165).

شهيد ثالث، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد حاج ملا محمدتقى برغانى كه از علماء بزرگ عالم تشيع بوده و در امر فقاهت و بحث يد طولائى داشته.

و بالنتيجه در اثر بحث با مخالفين در سال 1263 قمرى در محراب مسجدى كه خود آن مرحوم در قزوين بنا كرده بود (به نام مسجد جامع صغير) و از مساجد معظم شهرستان قزوين بوده و خودش در آن مسجد اقامه جماعت مى نموده است در موقع اذان صبح به تحريك فرقه ضاله بابيه و پيروان شيخ احمد احسائى به شهادت رسيد در سال 1264 قمرى.

و قبر آن مرحوم در جنب مزار حضرت شاهزاده حسين بن على بن موسى الرضا (ع) مى باشد و روى ارادتى كه مردم قزوين به آن عالم جليل القدر داشتند مقبره مجللى بنا كردند و فعلا هم مزار او مورد توجه عموم اهالى شهرستان قزوين و علاقمندان به فضل و علم و روحانيت مى باشد.

آن بزرگوار داراى ده پسر بوده اند كه تمامى از علماء مبرز و دانشمندان بافضيلت قزوين به اسامى زير بوده اند.

1- حجةالاسلام والمسلمين آقا محمد امام جمعه 2- حجةالاسلام والمسلمين آقا عبداللَّه امام جمعه 3- حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ صادق معروف به حاج مجتهد 4- حجةالاسلام آقا ميرزا ابوالقاسم 5- حجةالاسلام مرحوم آقا شيخ كاظم 6- ثقةالاسلام آقا ميرزا محمود 7- ثقةالاسلام آقا شيخ جعفر 8- ثقةالاسلام مرحوم آقا شيخ باقر 9- ثقةالاسلام آقا تقى 10- حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج شيخ عيسى. اعقاب آن مرحوم در قزوين

و تهران و برغان و كربلا و حله بسيارند آثار خير ايشان در قزوين مسجد آن مرحوم است كه به نام مسجد شهيدى معروف است و مرحوم آقا شيخ مرتضى امام جمعه و مرحوم آقاى حاج شيخ عبدالحسين امام جمعه در آن اقامه نماز جمعه و جماعت مى نمودند و فعلا حفيد آنجناب حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ عبداللَّه امام جمعه در آن اقامه جمعه و جماعت مى نمايند آثار علمى شهيد ثالث از اين قرار است.

1- عيون الاصول 2 جلد 2- منهج الاجتهاد فقه استدلالى دوره كامل 24 جلد 3- شرح بر شرح لمعتين 1 جلد 4- رساله اى در نماز جمعه 5- رساله اى در ديات 6- مجالس المتقين.

مرحوم شهيد اجازات عديده اى از فقهاء مراجع بزرگ خود داشتند كه برخى از آن را مى نگارم 1- اجازه به خط العلامه خريت الفقاهه شيخ جعفر النجفى صاحب كتاب كشف الغطاء 2- اجازه به خط العلامة الفقيه السيد محمد بن العلامة صاحب الرياض و هوالمعروف بالسيد المجاهد.

3- اجازه به خط محقق الشهير به علامة بن مرحوم آقا ميرزا ابوالقاسم صاحب قوانين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شهيدي خراساني، حبيب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حبيب بن آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم شهيدى و نواده مرحوم علامه ميرزا مهدى شهيد از علماء بزرگ و ادباء عاليقدر مشهد مقد است وى در سال 1266 ق متولد شده و مقدمات را در مشهد تكميل و با عتاب عاليات مهاجرت و از محضر ميرزا بزرگ شيرازى و ميرزاء رشتى و فاضل دربندى و ديگران استفاده نموده تا سرآمد اقران گرديده و در حدود 1300 ق با دريافت اجازه اجتهاد به وطن خويش و مراجعت و به ترويج دين و احكام شرع مبين از طريق منبر

و موعظه و درس و بحث پرداخته تا در 27 شعبان 1327 قمرى به رحمت حق پيوست و در حرم مطهر پشت سر مبارك مقبره خانوادگى مدفون گرديد. از آثار او ديوان بزرگى است كه قسمتى از آن به نام گنج گهر به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شهيدي قزويني، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340- ز 1372 ق)، عالم امامى، فقيه و مدرس. در قزوين متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. مقدمات و ادبيات را در قزوين نزد پدرش و ديگران خواند. در 1361 ق به قهم مهاجرت كرد. سطوح عالى را نزد مدرسين و اساتيد حوزه تكميل نمود و از محضر آيت اللَّه حجت استفاده ها برد و پس از ورود آيت اللَّه بروجردى به قم حدود هيجده سال در درس و بحث اين استاد حاضر شد و پس از فوت آن استاد، به محضر آيت اللَّه نجفى مرعشى پيوست و حدود ده سال از اصحاب و نزديكان وى بود. در 1372 ق داماد آيت اللَّه حجت شد و مورد توجه و عنايت خاصه ى وى. شهيدى بعد از فوت پدرش در آستانه ى مباركه ى سلطان محمد، از اولاد امام صادق (ع)، و همچنين در مسجد جدش، مسجد شهيدى، به انجام وظائف دينى مشغول بود. شهيدى در ترميم و بازسازى آستانه ى مباركه امامزاده سلطان محمد كوششها كرد. از آثارش: «تفسير سوره ى يوسف»؛ كتابى درباره ى «معراج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (182 -180 /2).

شهيدي مشهدي، آقابزرگ حكيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1285 ق)، حكيم، فقيه و عالم دينى. وى از احفاد ميرزا مهدى شهيد، معروف به شهيد ثالث، يكى از چهار مهدى از شاگردان مبرز وحيد بهبهانى، است. مقدمات را نزد پدرش و ملا غلامحسين شيخ الاسلام و شيخ موسى منطقى و ميرزا محمد سروقدى در مشهد خواند و بعد به تهران آمد و در محضر حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه و حكيم اشكورى و حكيم كرمانشاهى درس خواند. وى سپس ساليانى در نجف از حوزه ى درس آخوند خراسانى بهره برد. سرانجام در 1333 ق به

مشهد بازگشت و متجاوز از بيست و دو سال به تدريس خارج «شرح لمعه» و «شرح قوشچى» و «اشارات» و «شوراق» و «شرح منظومه» و «اسفار» پرداخت. آقابزرگ و فرزندش، ميرزا مهدى، دو ستاره ى درخشان حكمت و فلسفه خراسان در زمان خود بودند. وارستگى و صراحت لهجه و آزادگى و آزادمنشى آقابزرگ زبانزد خاص و عام بود. در فلسفه پيرو حكمت مشاء ابن سينا و خواجه نصير بود. و شاگردانى همچون آقا شيخ سيف اللَّه ايسى و سيد حسن بجنوردى و حسينعلى راشد و محمود شهابى و مهدى الهى قمشه اى و آقا شيخ هادى كدكنى پرورش داد. درگذشت فرزندش، ميرزا مهدى در 1354 ق توان پدر را گرفت و وى در سال بعد از دنيا رفت. تنها اثر وى: رساله ى «حكومت در اصالت وجود و اصالت ماهيت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (67)، خدمات متقابل اسلام و ايران (615 -614)، گنجينه ى دانشمندان (137 -134 /7).

شهيدي، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جلال شهيدى فرزند مرحوم آسيد محمدعلى محلاتى از علماء معاصر ما بودند در محلات تولد آن جناب در ذى حجةالحرام 1325 قمرى در محلات واقع شده و پس از تحصيلات فارسى به تحصيل عربى پرداخته و قسمتى از نحو و صرف را در محلات خوانده و در ماه شوال المكرم 1343 قمرى مهاجرت به قم نموده و ادبيات را از مرحوم اديب طهرانى فراگرفته و سطوح وسطى و عالى را از آيت اللَّه آخوند ملاعلى همدانى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى به پايان رسانيده و پس از آن از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى استفاده نموده و بعد از فوت آن مرحوم

در سال 1357 قمرى به محلات بازگشت نموده و تا بعد از 1380 قمرى اشتغال به اقامه جماعت و خدماتى دينى و ترويج و تبليغ دين داشته و پس از آن به رحمت حق پيوسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شهيدي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن العالم الجليل المرحوم الحاج سيد هاشم گلپايگانى از علماء اعلام و دانشمندان عظام معاصر است در تهران. وى عالمى فعال و در ترويج دين جدى و صاحب تأليفات عديده مى باشد. ترجمه مفصل آنجناب در اول كتاب (درد و درمان) يا امراض جامعه و علاج آن ترجمه كتاب (الامراض الاجتماعيه و علاجها كه در سال 1377 قمرى در تهران چاپ شده و نيز در اول كتاب (راهنماى سعادت) ترجمه كشف المحجه سيد بن طاوس كه در سال 1382 نيز در تهران منتشر شده است مسطور و اجمال آن اينست.

وى در سال 1318 قمرى در گلپايگان متولد شده و مقدمات را در نزد اساتيد محل خوانده و در سال 1338 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را نزد علماء اعلام آن آستان عرش بنيان مانند مرحوم آيت اللَّه مشكينى فراگرفته و بسامرى مشرف و مدت يكسال و نيم در آنجا اقامت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده نموده و در سال 1342 قمرى كه مرحوم والدش فوت نموده به ايران مراجعت و پس از يكسال توقف در گلپايگان به اصفهان مسافرت و از محضر علماء اعلام بالاخص مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد صادق بهره مند شده و در سال 1345 قمرى مجددا به نجف اشرف مشرف و از محضر مقدس مرجع وقت آيت اللَّه عراقى آقا ضياءالدين

و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا سيد ابوتراب خونسارى متوفى 1346 قمرى استفاده كامل نموده و در ماه رجب 1349 بشهر رنگون عاصمه (برما) (هند و چين) مسافرت نموده تا اول سال 1361 قمرى در آنجا بانجام وظائف دينى و تبليغ احكام اسلامى اشتغال داشته و در اثناء جنگ جهانى دوم و حمله دولت ژاپن به آن ديار پس از متوارى بودن دو ماه در جنگلها بفضل خداوند متعال از آن بليه رهائى يافته و به ايران مراجعت و در شهر اراك بانجام وظائف دينى پرداخته تا در سال 1365 قمرى پس از زيارت عتبات عاليات به تهران آمده و تا حال حاضر بوظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

معظم له در سال 1376 قمرى بمنظور شركت در جشن چهاردهمين قرن ولادت با سعادت حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام كه در پاكستان منعقد شده بود بدعوت انجمن يادگار مرتضوى كراچى باتفاق عده اى از علماء اعلام و وعاظ محترم كه از آنها بود علامه فن وعظ و سخنورى جناب استاد فلسفى واعظ مسافرت به پاكستان نموده و در آن جشن بزرگ و باشكوه كه يك هفته در كراچى برقرار بود و هر شب حدود سى هزار نفر افتخار حضور داشتند و از تمام بلاد اسلامى هم عده اى از علماء و وعاظ و خطباء و محترمين شركت كرده بودند حاضر بوده و پس از شركت در جشن شهر (لاهور) و (حيدرآباد) سند كه بهمين منظور منعقد بود از طريق عراق و توفيق زيارت عتبات عاليات به ايران مراجعت و تا اكنون در غرب تهران ميدان قزوين و خيابان غفارى و مسجد آن به اقامه جماعت

و تبليغ دين و ترويج احكام و نشر آثار اهل بيت عليهم السلام اشتغال دارد.

تأليفات و آثار قلمى ايشان از اين قرار است.

1- كتاب درد و درمان ترجمه كتاب الامراض الاجتماعيه و علاجها.

2- (راهنماى سعادت) ترجمه كتاب كشف المحجه 3- كتاب (نسيم الصباح) ترجمه و شرح دعاء صباح 4- كتاب (ادعيه و تهليلات) من الايات البينات و اين كتب بتمامه بطبع رسيده است.

(تو 1318 ق)، الم دينى، مدرس و فقيه امامى وى در گلپايگان به دنيا آمد. مقدمات را در نزد اساتيد آن شهر فراگرفت. آنگاه به نجف مهاجرت كرد و سطوح را نزد علماى بزرگ آن شهر همچون آيت اللَّه مشكينى آموخت. سپس به سامراء رفت و از محضر آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده نمود. در 1342 ق، كه پدرش درگذشت، به مولدش بازگشت سپس به اصفهان رفت و نزد بزرگانى چون يت اللَّه سيد محمدصادق تلمذ كرد. در 1345 دوباره به نجف بازگشت و از محضر آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا سيد ابوتراب خوانسارى استفاده ها نمود. وى سفرى به هند و چين (برمه) نمود و در آنجا به تبليغ احكام اسلامى پرداخت، سپس به ايران بازگشت. مدتى در اراك به انجام وظائف دينى مشغول بود. پس از سفرى به عتبات به تهران آمد و به وظائف دينى پرداخت. وى به همراه عده اى از علما و خطبا در 1376 ق در كنگره ى چهاردهمين قرن ولادت اميرالمومنين (ع) در كراچى پاكستان شركت كرد. از آثار وى: كتاب «درد و درمان» كه ترجمه ى كتاب «الامراض الاجتماعيه و علاجها»؛ «راهنماى سعادت»، ترجمه ى كتاب «كشف المحجه»؛ كتاب «نسيم الصباح» ترجمه و شرح «دعاء صباح»؛

كتاب «ادعيه و تهليلات من الايات البينات».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (496 -494/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (83/ 2).

شهيدي، هدايت اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هدايت اللَّه بن آيت اللَّه العظمى ميرزا مهدى شهيد متولد 1178 و متوفى 1248 ق صاحب تاريخ علماء خراسان درباره وى گويد. السيد الماجد و العالم العلم العابد المخصوص بعنايت اللَّه مولانا الحاج ميرزا هدايت اللَّه اسكنه اللَّه فى عليين و سلكه مسلك الصالحين از علماء عظام و فضلاء گرام ارض اقدس رياست علميه خراسان در آن عصر منحصر به ايشان بوده از محضر والدش كسب علم و تكميل فنون نموده و در تمام زندگانيش اشتغال به نشر فضائل و ترويج احكام و رفع خصومات داشت و دادرسى مظلومين و حفظ اموال و اعراض مسلمين اهتمام تمام مبذول مى داشت.

از آثار او كتابى در تفسير كلام اللَّه مجيد باقيست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شيخ بهايي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاء الدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي (جباعي) معروف به شيخ بهائي در سال 953 ه.ق 1546 ميلادي در بعلبك متولد شد. او در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي به نام "جبع" يا "جباع" مي زيسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همداني" متوفي به سال 65 هجري از معاريف اسلام بوده است.

ناحيه "جبل عامل" همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده است و پيشوايان و دانشمندان شيعه كه از اين ناحيه برخاسته اند، بسيارند. در هر زمان، حتي امروزه فرق شيعه در جبل عامل به وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري به بعد ياري بسيار كرده و در اين مدت پيشوايان بزرگ از ميان ايشان

برخاسته اند و خاندان بهائي نيز از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است.

بهاءالدين در كودكي به همراه پدرش به ايران آمد و پس از اتمام تحصيلات، شيخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال 991 هجري قمري به قصد حج راه افتاد، به بسياري از سرزمينهاي اسلامي از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از 4 سال در حالي كه حالت درويشي يافته بود، به ايران بازگشت.

وي در علوم فلسفه، منطق، هيئت و رياضيات تبحر داشت، مجموعه تأليفاتي كه از او بر جاي مانده در حدود 88 كتاب و رساله است. وي در سال 1031 ه.ق در اصفهان درگذشت و بنا بر وصيت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام جنب موزه آستان قدس دفن كردند.

شخصيت ادبي شيخ بهايي:

_ بهائي آثار برجسته اي به نثر و نظم پديد آورده است. وي با زبان تركي نيز آشنايي داشته است. عرفات العاشقين (تأليف 1022_ 1024)، اولين تذكره اي است كه در زمان حيات بهائي از او نام

برده است.

بهترين منبع براي گردآوري اشعار بهائي، كشكول است تا جائي كه به عقيده برخي محققان، انتساب اشعاري كه در كشكول نيامده است به بهائي ثابت نيست. از اشعار و آثار فارسي بهائي دو تأليف معروف تدوين شده است؛ يكي به كوشش سعيد نفيسي با مقدّمه اي ممتّع در شرح احوال بهائي، ديگري توسط غلامحسين جواهري وجدي كه مثنوي منحول « رموز اسم اعظم » (ص 94 _ 99) را هم نقل كرده است. با اين همه هر دو تأليف حاوي تمام اشعار

و آثار فارسي شيخ نيست.

اشعار فارسي بهائي عمدتاً شامل مثنويّات، غزليّات و رباعيّات است. وي در غزل به شيوه فخرالدين عراقي و حافظ، در رباعي با نظر به ابو سعيد ابوالخير و خواجه عبدالله انصاري و در مثنوي به شيوه مولوي شعر سروده است. ويژگي مشترك اشعار بهائي ميل شديد به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّيات معروف شيخ مي توان از اينها نام برد: «نان و حلوا يا سوانح سفر الحجاز»، اين مثنوي ملمّع چنانكه از نام آن پيداست در سفر حج و بر وزن مثنوي مولوي سروده شده است و بهائي در آن ابياتي از مثنوي را نيز تضمين كرده است. او اين مثنوي را به طور پراكنده در كشكول نقل كرده و گردآورندگان ديوان فارسي وي ظاهراً به علت عدم مراجعه دقيق به كشكول متن ناقصي از اين مثنوي را ارائه كرده اند.

«نان و پنير»، اين اثر نيز بر وزن و سبك مثنوي مولوي است؛ «طوطي نامه» نفيسي اين مثنوي را كه از نظر محتوا و زبان نزديكترين مثنوي بهائي به مثنوي مولوي است، بهترين اثر ادبي شيخ دانسته و با آنكه آن را در اختيار داشته جز اندكي در ديوان بهائي نياورده و نام آن را نيز خود براساس محتوايش انتخاب كرده است.

«شير و شكر»، اولين منظومه فارسي در بحر خَبَب يا مُتدارك است. در زبان عربي اين بحر شعري پيش از بهائي نيز مورد استفاده بوده است. « شير و شكر » سراسر جذبه و اشتياق است و علي رغم اختصار آن (161 بيت در كليات، چاپ نفيسي، ص 179 _ 188؛ 141 بيت در كشكول، ج

1، ص 247 _ 254) مشحون از معارف و مواعظ حكمي است، لحن حماسي دارد و منظومه اي بدين سبك و سياق در ادب فارسي سروده نشده است؛ مثنويهايي مانند «نان و خرما»، «شيخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نيز منسوب بدو دانسته اند كه مثنوي اخير به گزارش مير جهاني طباطبائي (ص 100) از آنِ سيد محمود دهدار است. شيوه مثنوي سرايي بهائي مورد استقبال ديگر شعرا، كه بيشتر از عالمان اماميّه اند واقع شده است. تنها نثر فارسي بهائي كه در ديوان هاي چاپي آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.

بهائي در عربي نيز شاعري چيره دست و زبان داني صاحب نظر است و آثار نحوي و بديع او در ادبيات عرب جايگاه ويژه اي دارد. مهمترين و دقيقترين اثر او در نحو، « الفوائد الصمديّه » معروف به صمديّه است كه به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو كتب درسي در مرحله متوسط علم نحو در حوزه هاي علميّه است. اشعار عربي بهائي نيز شايان توجه بسيار است. معروفترين و مهمترين قصيده او موسوم به « وسيله الفوزوالامان في مدح صاحب الزّمان عليه السلام » در 63 بيت است كه هر گونه شبهه اي را در اثناعشري بودن وي مردود مي سازد. بهائي در ارجوزه سرايي نيز مهارت داشت و دو ارجوزه شيوا يكي در وصف شهر هرات به نام « هراتيه يا الزّهره » (كشكول، ج1،ص 189 _ 194) و ديگر ارجوزه اي عرفاني موسوم به « رياض الارواح » (كشكول، ج1، ص225 _ 227) از وي باقي مانده

است. دوبيتيهاي عربي شيخ نيز از شهرت و لطافت بسياري برخوردار بوده كه بيشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زيارت روضة مقدّسه معصومين عليه السلام است.

شيخ محمدرضا فرزند شيخ حرّعاملي (متوفي 1110) مجموعه لطيفي از اشعار عربي و فارسي شيخ بهائي را در ديواني فراهم آورده است. اشعار عربي وي اخيراً با تدوين ديگري نيز به چاپ رسيده است. بخش مهمي از اشعار عربي بهائي، لُغَز و معمّاست.

از بررسي شيوه نگارش بهائي در اكثر آثارش، اين نكته هويداست كه وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معمّا آميز مطالب داشته است. وي حتي در آثار فقهي اش اين هنر را به كار برده كه نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّيه »، است. اين سبك نويسندگي در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّديه، تهذيب البيان و الوجيزه في الدرايه » آشكاراتر است. بهائي تبحّر بسياري در صنعت لغز و تعميه داشته و رسائل كوتاه و لغزهاي متعدّد و معروفي به عربي از وي بر جا مانده است. مانند:

« لغزالزبده » ( لغزي است كه كلمه زبده از آن به دست مي آيد )، « لغزالنحو »، « لغزالكشّاف »، « لغزالصمديه »، « لغزالكافيه » و « فائده ». نامدارترين اثر بهائي الكشكول، معروف به «كشكول شيخ بهائي» است كه مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف و آينه معلومات و مشرب بهائي محسوب مي شود.

بهائي در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او كه تماماً موجز و بدون حشو و زوايد است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماري از آنها شروح و حواشي متعدّدي

نگاشته شده است. خود بهائي نيز بر بعضي تصانيف خود حاشيه اي مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترين آثار چاپ شده بهائي مي توان از اينها نام برد: «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين» ( تأليف 1015)، كه ارائه فقه استدلالي شيعه بر مبناي قرآن (آيات الاحكام) و حديث است. اين اثر داراي مقدمه بسيار مهمي در تقسيم احاديث و معاني برخي اصطلاحات حديثي نزد قدما و توجيه تعليل اين تقسيم بندي است. از اثر مذكور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائي در آن از حدود چهارصد حديث صحيح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسي»، از نخستين و معروفترين رساله هاي علميّه به زبان فارسي؛ « حبل المتين في اِحكام احكام الدّين » (تأليف 1007) در فقه كه تا پايان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسير بيش از يكهزار حديث فقهي پرداخته شده است؛ « الاثنا عشريه » در پنج باب طهارت، صلات، زكات، خمس، صوم و حج است. بهائي دراين اثر بديع، مسائل فقهي هر باب را به قسمي ابتكاري بر عدد دوازده تطبيق كرده است، خود وي نيز بر آن شرح نگاشته است.

«زبده الاصول» اين كتاب تا مدتها كتاب درسي حوزه هاي علمي شيعه بود و داراي بيش از چهل شرح و حاشيه و نظم است. « الاربعون حديثاً » (تأليف 995) معروف به اربعين بهائي ؛ « مفتاح الفلاح » (تأليف 1015) در اعمال و اذكار شبانه روز به همراه تفسير سورة حمد. اين اثر كم نظير كه گفته مي شود مورد توجه و تأييد امامان معصوم عليه السّلام قرار گرفته است.

«حدائق

الصالحين» (ناتمام)، شرحي است بر صحيفة سجاديه كه هر يك از ادعية آن با نام مناسبي شرح شده است. از اين اثر تنها الحديقه الهلاليّه در شرح دعاي رؤيت هلال (دعاي چهل و سوم صحيفة سجاديه) در دست است.

«حديقة هلاليّه » شامل تحقيقات و فوائد نجومي ارزنده است كه ساير شارحان صحيفه از جمله سيّد عليخان مدني در شرح خود موسوم رياض السالكين از آن بسيار استفاده كرده اند. همچنين فوائد و نكات ادبي، عرفاني، فقهي و حديثي بسيار در اين اثر موجز به چشم مي خورد. بنا بر ق_ول كلية كس_اني كه در احوال شيخ سخن گفته اند. وي نزد پدر تفسير ، حديث و عربيت و امثال اين ها راآموخت و پس از محضر استادان ديگر از جمله مولانا عبدالله مدرس(1) يزدي حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را نزد ملاعلي مذهّب و ملا افضل قاضي مدرس و ملا محمد باقرين زين العابدين يزدي رياضي را آموخت و در طب از حكيم عماد الدين مسعود كسب فيض نموده ». (نفيسي : 1368 ، ص 17 ) بهاءالدين محمّد عاملي در عصر خود ، چه در دانش و چه در اخلاق از مردان بزرگ جهان به شمار مي رفت .

وي در علوم رياضي و نجوم و هيأت استاد مسلم عصر خود بود وپس از يكصد سال كه اين علم در ايران رواجي نداشت . براي نخستين بار در اواخر قرن دهم و ابتداي قرن يازدهم هجري قمري اين علوم را درهرات آموخته است و بار ديگر در ايران رواج داد .

خدمات شيخ بهائي:

در عرف مردم ايران، شيخ بهائي به مهارت در رياضي

و معماري و مهندسي معروف بوده و هنوز هم به همين صفت معروف است، چنانكه معماري مسجد امام اصفهان و مهندسي حصار نجف را به او نسبت مي دهند. و نيز شاخصي براي تعيين اوقات شبانه روز از روي سايه آفتاب يا به اصطلاح فني، ساعت آفتاب يا صفحه آفتابي و يا ساعت ظلي در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه مي گويند وي ساخته است.

در احاطه وي در مهندسي مساحي ترديد نيست و بهترين نمونه كه هنوز در ميان است، نخست تقسيم آب زاينده رود به محلات اصفهان و قراي مجاور رودخانه است كه معروف است هيئتي در آن زمان از جانب شاه عباس به رياست شيخ بهائي مأمور شده و ترتيب بسيار دقيق و درستي با منتهاي عدالت و دقت علمي در باب حق آب هر ده و آبادي و محله و بردن آب و ساختن ماديها داده اند كه هنوز به همان ترتيب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

ديگر از كارهاي علمي كه به بهائي نسبت مي دهند طرح ريزي كاريز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرين كمر، يكي از بزرگترين كاريزهاي ايران است و از مظهر قنات تا انتهاي آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوي بسيار بزرگ تقسيم مي شود و طرح ريزي اين كاريز را نيز از مرحوم

بهائي مي دانند.

ديگر از كارهاي شيخ بهائي، تعيين سمت قبله مسجد امام به مقياس چهل درجه انحراف غربي از نقطه جنوب و خاتمه دادن به يك سلسله اختلاف نظر بود كه مفتيان ابتداي عهد صفوي راجع به تشخيص قبله

عراقين در مدت يك قرن و نيم اختلاف داشته اند.

يكي ديگر از كارهاي شگفت كه به بهائي نسبت مي دهند، ساختمان گلخن گرمابه اي كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شيخ بهائي يا حمام شيخ معروف است و آن حمام در ميان مسجد جامع و هارونيه در بازار كهنه نزديك بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دير باز همواره عقيده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائي چنان ساخته كه با شمعي گرم مي شد و در زير پاتيل گلخن فضاي تهي تعبيه كرده و شمعي افروخته در ميان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهاي مديد همچنان مي سوخت و آب حمام بدان وسيله گرم مي شد و خود گفته بود كه اگر روزي آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار مي افتد و چون پس از مدتي به تعمير گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و ديگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنين طراحي منار جنبان اصفهان كه هم اكنون نيز پا برجاست به او نسبت داده مي شود.

استادان شيخ بهائي:

آن طور كه مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از اين قرار بوده اند: "تفسير و حديث و عربيت و امثال آن را از پدر و حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس يزدي مؤلف مشهور حاشيه بر تهذيب منطق معروف به حاشيه ملا عبدالله آموخت. رياضي را از ملا علي مذهب ملا افضل قاضي مدرس سركار فيض كاشاني فرا گرفت و

طب را از حكيم عماد الدين محمود آموخت و در اندك زماني در منقول و معقول پيش رفت و به تصنيف كتاب پرداخت."

مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابي الطيف مقدسي مي شمارد و گويد كه صحيح بخاري را نزد او خوانده است. علاوه بر استادان فوق در رياضي، بهائي نزد ملا محمد باقر بن زين العابدين يزدي مؤلف كتاب مطالع الانوار در هيئت و عيون الحساب كه از رياضي دانان عصر خود بوده نيز درس خوانده است.

شاگردان شيخ بهايي :

براى پى بردن به مقام علمى و ميزان دانش شيخ، كافى است بدانيم كه متجاوز از چهل تن از دانشمندان و بزرگان قرن يازدهم هجرى قمرى از وى علم آموخته و بهره برده اند و بعضى از آنان، اشخاص زير هستند:

1- صدرالدين محمد ابراهيم شيرازى، معروف به ملاصدرا، فيلسوف معروف.

2- ملا محمد محسن بن مرتضى بن محمود، معروف به فيض كاشانى، صاحب تفسير صافى.

3- ملا عزالدين فراهانى مشهور به علينقى كمره اى، شاعر معروف قرن يازدهم .

4- ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانى، معروف به محقق شيخ الاسلام.

5- شيخ جواد بغدادى، مشهور به فاضل جواد، صاحب شرح خلاصة الحساب و زبدة في الاصول.

6- ملا محمدتقى بن مقصود على مجلسى، صاحب روضة المتقين(م 1070) .

7- سيد عزالدين حسينى كركى عاملى، مشهور به مجتهد مفتى اصفهانى.

سخنى در تاريخ وفات شيخ

در مورد تاريخ وفات شيخ بهايى اقوال گوناگوني وجود دارد، صاحب «تاريخ عالم آراى عباسى » كه از مآخذ مورد اعتماد است، مى گويد كه در شب چهارم شوال سال 1030 ه.ق بيمار شد و هفت روز رنجور بود، تا اين كه در

شب 11 شوال درگذشت، و چون وى رحلت كرد، شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه اى بود كه در ميدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعه اى منسوب به امام زين العابدين(عليه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصيت خود او در پائين پا، در جايى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى گفت، به خاكش سپردند.

صاحب روضات الجنات مى گويد كه چون شيخ درگذشت، پنجاه هزار نفر بر جنازه وى نماز گزاردند و در تاريخ فوت وى گفته اند: «بى سر و پا گشت و شرع و افسر فضل اوفتاد.» مقصود از «بى سر و پا گشت شرع » اين است كه شين و عين از آغاز و آخر شرع مى افتد، و «راء» مى ماند كه 200 باشد، و «افسر فضل اوفتاد»، يعنى «فاء» از آغاز آن ساقط مى شود و «ضاء» كه 800 و «لام » كه 30 باشد مى ماند و روى هم رفته،1030مى شود.

صاحب كتاب تنبيهات مى گويد كه سال يك هزار و سى هجرى، مريخ در عقرب راجع شد، و شيخ پس از يك هفته مريضى به رحمت ايزدى پيوست.

اعتماد الدوله ميرزا ابو طالب در تاريخ رحلت وى گفته است:

رفت چون شيخ از اين دار فناى گشت ايوان جنانش ماواى دوستى جست ز من تاريخش گفتمش «شيخ بهاء الدين واى » كه از جمله آخر بدون همزه «بهاء»، عدد 1030 به دست مى آيد.

صاحب مطلع الشمس مى گويد كه

در چهارم شوال سال 1030 هجرى شمسى مريض گشت و در سه شنبه دوازدهم رحلت نمود و جسد شريفش به مشهد نقل شد.

صاحب امل الآمل در مورد تاريخ وفات شيخ گويد كه از مشايخ خود شنيدم كه در سال 1030 هجرى قمرى درگذشت.

ولى صاحب قصص العلماء تاريخ درگذشت وى را سال 1031 هجرى قمرى ذكر كرده است.

صاحب سلافة العصر، تاريخ وفات شيخ را دوازده روز مانده از شوال سال 1031 هجرى قمرى نوشته است، و در كتاب ديگر خويش موسوم به حدائق النديه في شرح الفوائد الصمديه در دوازدهم شوال سال 1030 هجرى قمرى ذكر كرده است و ممكن است در چاپ كتاب اول تحريفى شده باشد. به طور كلى آنچه از اين اقوال برمى آيد، وفات شيخ در دوازدهم شوال سال 1030 يا 1031 هجرى قمرى اتفاق افتاده است و چون صاحب تاريخ عالم آراى عباسى كه نظرش معتبرتر از ديگران است، و همچنين كتاب تنبيهات كه تاليف خود را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است، سال 1030 را ذكر كرده اند، از اين رو گفته كسانى كه وفات شيخ را در اين سال نوشته اند، صحيح تر به نظر مى رسد.

در اين صورت وفات شيخ در دوازدهم ماه شوال سال 1030 ه.ق در شهر اصفهان روى داده است.

وقتي شيخ بهايي رحلت كرد، شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه اى بود كه در ميدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعه اى منسوب به امام زين العابدين(عليه

السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصيت خود او در پائين پا، در جايى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى گفت، به خاكش سپردند.

نمونه اشعار :

تا كي به تمناي وصال تو يگانه

اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

خواهد كه سرآيد غم هجران تو يا نه

اي تيره غمت را دل عشاق نشانه

جمعي به تو مشغول و تو غايب زميانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد

ديدم همه را پيش رخت راكع و ساجد

در ميكده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتكف ديرم و گه ساكن مسجد

يعني كه تو را مي طلبم خانه به خانه

روزي كه برفتند حريفان پي هر كار

زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار

من يار طلب كردم و او جلوه گه يار

حاجي به ره كعبه و من طالب ديدار

او خانه همي جويد و من صاحب خانه

هر در كه زنم صاحب آن خانه تويي تو

هر جا كه روم پرتو كاشانه تويي تو

در ميكده و دير كه جانانه تويي تو

مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو

مقصود تويي ...كعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد

پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد

عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد

يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد

ديوانه منم ..من كه روم خانه به خانه

عاقل به قوانين خرد راه تو پويد

ديوانه برون از همه آئين تو جويد

تا غنچهء بشكفتهء اين باغ كه بويد

هر كس به بهاني صفت حمد تو گويد

بلبل به غزل خواني و قمري به ترانه

بيچاره بهايي كه دلش زار غم توست

هر چند كه عاصي است ز خيل خدم

توست

اميد وي از عاطفت دم به دم توست

تقصير "خيالي" به اميد كرم توست

يعني كه گنه را به از اين نيست بهانه

نصايح شيخ بهايي به فرزندش

اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست.

اگر بسيار كار كند، مي گويند احمق است.

اگر كم كار كند، مي گويند تنبل است.

اگر بخشش كند مي گويند افراط مي كند.

اگر ثروت اندوزي كند، مي گويند بخيل است.

اگر ساكت و خاموش باشد مي گويند لال است.

اگر زبان آوري كند، مي گويند وراج و پر روست.

اگر روزه بدارد و شب ها نماز بخواند مي گويند رياكار است.

و اگر نماز نخواند مي گويند كافر و بي دين است.

پس فرزندم نبايد به حمد و ثناي مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نبايد از كسي ترسيد .

منبع :

سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران

سايت مشاهير ، سايت شهيد آويني

كشكول شيخ بهايي

فقهاى نامدار شيعه، عقيقى بخشايشى، ص 211

شيخ الاسلام تبريزي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1240 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، محدث و اديب امامى. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى كتب مقدماتى، عربى و فارسى، براى تكميل تحصيلات خود به نجف رفت و در آنجا در نزد شيخ انصارى و حاج شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و فاضل ايروانى و شيخ محسن خنفر و شيخ مشكور و ديگران درس خواند. پس از نيل به مدارج عالى به زادگاهش بازگشت و مورد توجه خاص و عام گرديد. در 1282 ق پس از وفات برادرش ميرزا شفيع به منصب شيخ الاسلامى رسيد. شيخ الاسلام علاوه بر مراتب علمى قريحه ى شعرى نيكويى داشت و اشعار لطيفى از خود بجاى گذاشت. وى سفرى از تبريز به نجف و از آنجا به مكه كرد و در حال حج گزارى از دنيا رفت و در قبرستان ابوطالب (ع) دفن

شد. از آثار وى: «درايه الحديث»؛ «دكه القضاء»، در شهادت و قضاء؛ «رساله ى مشتقات»؛ «حقايق القوانين» كه حاشيه ى «قوانين الاصول» است؛ «تمييز الصحيح من الجريح»، در تعادل و تراجيح؛ حواشى بر «مجمع البحرين» طريحى؛ «كاشفه الكشاف»، حاشيه بر «كشاف» زمخشرى؛ «مفتاح البسمله»؛ «منتهى المقاصد»، در علم نحو؛ «مواقع النجوم فى مشكلات العلوم» يا «غايه الاملين»، در حل مشكلات آيات؛ «المنهل الصافى»، حاشيه بر «تفسير صافى»؛ رساله اى در «عدم حجيت اصول مثبته»؛ «عجب العاجب»، در مساله اجرت بر واجب؛ «ابداء البداء»، در حقيقت قدر و قضا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (55/8)، اعيان الشيعه (107/10)، دانشمندان آذربايجان (268)، الذريعه (230/23 ،41/21 ،6/16 ،220/5 ،64/1)، ريحانه (298 -296 /3)، علماء معاصرين (44 -40)، معجم المؤلفين (181/12)، مكارم الآثار (1125 -1123 /4).

شيخ الاسلام دامغاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى و شاعر. وى معاصر آيت اللَّه ميرزاى رضاى بزرگ شريعتمدار دامغانى بود و از علماى عصر ناصرى. وى داراى تاليفاتى مى باشد از آن جمله اند: «فرق الملل» يا «بيان المذاهب»؛ رساله اى در بيان «احكام حلال و حرام» و «عبادات».[1]

محمد بن حسين بن باقر معروف به شيخ الاسلام دامغانى معاصر با مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا رضاى بزرگ شريعتمدار دامغانى و ناصرالدين شاه قاجار و بنابر مشهور وظيفه اى از شاه مزبور بنام شيخ الاسلامى داشته و در سال 1271 قمرى مى زيسته است.

داراى تأليفاتى كه از آنهاست (فرق الملل يا بيان المذاهب) و رساله اى در بيان احكام حلال و حرام و عبادات و غيره بوده و آنها را با كتب ديگرش بنام فرزندش عالم جليل ملا عبدالرزاق كه مورد علاقه اش بوده وقف نموده است

آن مرحوم از مردم شهر خود دلتنگ و ناراحت و همواره به غم و افسردگى

روزگار خود را مى گذرانيده چنانكه از اين ابياتش ظاهر است.

محمد بن حسين دامغانيست وليكن

نمانده در دلش از دامغان و فاز كسانى

كنند دعوى علم و عمل وليك ندارند

بغير بخل و حسد از عمل بدهر نشانى

بر اين قياس نظر كن بحال پير و جوانش

چه كوفه است شود كوفه آن بلد بزبانى

ز ناظرين بر اين شرح ممكن است توقع

برند نام شريفم بخير در همه آنى

بعارفان سخن سنج باد رحمت يزدان

كه اوست باقى و جز ذات او بود همه فانى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (121/5).

شيخ الاسلام زنجاني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1303 ق)، فقيه، متكلم، رجالى و حكيم. در زنجان به دنيا آمد. مقدمات و متون را نزد استادان زنجانى فراگرفت و فلسفه را از علامه ميرزا عبدالمجيد آموخت و به درس خارج علامه ميرزا عبداللَّه زنجانى حضور يافت. در 1331 ق به همراه برادرش به نجف مهاجرت كرد و در آنجا نزد آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى و ديگر مدرسان به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در 1339 ق به زنجان بازگشت و به وظائف امور علمى و شرعى مشغول گرديد. او از آيت اللَّه سيد حسن صدر عاملى كاظمى و علامه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى و علامه سيد محمود شكرى علوى آلوسى داراى اجازه بود. از آثارش: حاشيه بر «منطق» شرح «منظومه» سبزوارى؛ رساله اى در رد نظريه ى «واحد بسيط...»؛ «تاريخ علم كلام در اسلام»؛ حاشيه بر «اوائل الشوارق» ملا عبدالرزاق لاهيجى؛ نقد «رساله ى حدوث» ملا صدرا شيرازى؛ «تشيع در تاريخ اعتقادى و سياسى و ادبى شيعه» يا «تاريخ مذهب شيعه»؛ تعليقاتى بر كتاب «اوائل المقالات» شيخ مفيد؛ شرح و حاشيه اى

بر «منهج المقال» استرآبادى؛ «شرح حال رجال زنجان و راويان آن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (390 -389)، علماء معاصرين (228 -224)، مؤلفين كتب چاپى (871 -870 /4).

شيخ العراقين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن شيخ زين العابدين مازندرانى، فقيه و حكيم (ف. عراق عرب 1340 ه.ق.).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

شيخ العراقين تهراني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1286 ق)، مجتهد، عالم و محقق امامى. در نجف نزد شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، تلمذ كرد تا اينكه به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل شد. آنگاه به عنوان پيشواى دينى به تهران بازگشت و مرجعيت عام يافت. او به ترويج دين و امر به معروف و نهى از منكر پرداخت و از ناصرالدين شاه قاجار نهراسيد و، در بسيارى موارد، در مقابل وى ايستادگى كرد. او در دقت، تحقيق، سرعت انتقال، كثرت حافظه از نوادر به شمار مى رفت و در فقه و حديث و رجال و لغت متبحر بود. او از صاحب «جواهر» و سيد شفيع جاپلقى و ملا رفيع رشتى روايت كرده است. پس از تلاش براى بازسازى قبه ى مباركه ى حسينى و قبه ى مباركه عسكريين به كاظمين رفت و در آنجا از دنيا رفت و پيكرش به كربلا منتقل و در صحن مقدس حسينى دفن شد. از آثار وى: احداث مسجد و مدرسه ى بزرگى در تهران به نام مسجد و مدرسه ى شيخ العراقين؛ كتابخانه ى بزرگى حاوى كتب خطى نفيس در كربلا. از آثار علمى وى: كتابى در «طبقات الراوه»، در رجال، كه در جدولى زيبا تنظيم كرده است؛ ترجمه ى «نجاه العباد»؛ «ساله ى عمليه»؛ حواشى و تعليقات بسيار؛ «مصباح النجاه»، در سراسر نماز و سر استغفار بين سجدتين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (439 -438 /7)، الذريعه (122/21 ،142/4 ،126/1)، ريحانه (329/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 715 -713 /13)، الكنى و الالقاب (398 -397 /2).

شيخ بهائي، بهاءالدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1031/1030 -953 ق)، عالم، فقيه، مفسر، محدث، متكلم، رياضيدان، اديب و شاعر امامى، متخلص به بهايى. معروف به شيخ الاسلام والمسلمين و مجدد دين در رأس قرن يازدهم. در

بعلبك به دنيا آمد. در كودكى به همراه پدر، در عهد شاه طهماسب، به ايران وارد شد. وى در محضر پدر خود، شيخ حسين، شاگرد شيهد ثانى، و عبداللَّه بن شهاب الدين يزدى و محمدباقر يزدى و ملا على مذهب و ملا افضل و اعتمادالدين محمود كچايى به فراگيرى علم مشغول شد، تا اينكه در تفسير، فقه، اصول، ادبيات، رجال، تاريخ، حكمت، كلام، طب، رياضيات و ساير علوم سرآمد شد. عهده دار منصب شيخ الاسلامى گشت و امور شرعى يكسره به او محول شد. سپس او از اين شغل كناره گرفت و ساليانى به سياحت شهرها پرداخت، و به هرات و اران و آذربايجان و تبريز و مصر و شام و دمشق و عراق و حلب و فلسطين و بيت المقدس و سرنديب و حجاز و مكه و مدينه و ديگر شهرها مسافرتها كرد، و در اثناء اين سفرها گاه به مباحثات علمى- مذهبى نيز مى پرداخت. سرانجام به ايران بازگشت و همراه شاه عباس پياده از اصفهان به مشهد رضوى رفت. شيخ بهايى احاديث شيعه را از پدرش و ميرداماد روايت كرده و «صحيح بارى» را از استادش، محمد بن محمد بن محمد مقدسى، روايت نموده است، كه مقدسى نيز به واسطه ى دوازده تن محدث محمد نام، پى در پى از محمد بن اسماعيل بخارى نقل كرده است. شيخ بهايى آنى از تعليم و تربيت فروگذار نبود و در حوزه درس خويش شاگردانى همچون، شيخ فاضل جواد بن سعداللَّه، ملا حسنعلى شوشترى، سيد حسين كركى، ملا خليل قزوينى، محمد خليل قاينى، ميرزا رفيع الدين نايينى، شيخ زين الدين بن محمد سبط شهيد ثانى، ابن ابى جامع، شيخ على بحرانى، سيد ماجد بحرانى، ملا محسن

فيض كاشانى، ملاصدرا، محمد بن حسين ساوجى، ميرزا رفيع الدين طباطبايى، ملا شريف الدين محمد رويدشتى، شيخ محمود جزايرى، ابن خاتون، محقق سبزوارى، مجلسى اول، ملا محدصالح مازندرانى تربيت كرده است. وى كتابخانه ى بزرگى گرد آورد كه از جمله چهار هزار كتابى بود كه شيخ على منشار، پدر همسرش، از شهرهاى هند به ايران آورده بود و پس از او به دخترش همسر شيخ بهائى، منتقل شده بود. شيخ بهايى در اصفهان درگذشت. جنازه او به مشهد رضوى منتقل كردند و در جوار حرم مطهر دفن كردند. در «ريحانه الادب» نود و سه اثر وى با شرح مختصر ذكر شده است. از آثار وى: «حبل المتين فى احكام احكام الدين»؛ «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين»، در فقه استدلالى؛ «الاربعين» يا «الاربعون حديثا»؛ «جامع عباسى»، به فارسى، در فقه؛ «الكشكول»؛ «المخلاه»؛ «زيده الاصول» يا «الزبده»، در اصول فقه؛ «فوائد الصمديه»، در نحو؛ «مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليله»؛ رساله «الهلاليه»؛ «اثبات الانوار الالهيه»؛ «الاثنى عشريات»؛ «اسرار البلاغه»؛ «تهذيب البيان» يا «التهذيب»، در نحو؛ حاشيه ى «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه ى «خلاصه الاقوال» علامه حلى؛ حاشيه «كشاف» زمخشرى؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ «خلاصه الحساب»، در رياضيات؛ «تشريح الافلاك»، در علم هيئت؛ «الاسطرلاب»؛ «بحر الحساب»؛ «الوجيزه»، در درايه، به نام «درايه الحديث»؛ مثنوى هاى: «زنان و پنير»، «شير و شكر»، «طوطى نامه»، «نان و حلوا» يا «سوانح الحجاز»، «الزاهره».[1]

(شيخ) محمد بن حسين عاملى (منسوب به جبل عاملى) معروف به شيخ بهائى، دانشمند بنام عهد شاه عباس بزرگ (و. بعلبك 953 ه.ق./ 1546 م.- ف. اصفهان 1031 ه.ق./ 1622 م.) پدرش عزالدين حسين در سال 966 به ايران مهاجرت كدر و بهاءالدين در ايران نشأت يافت و

تأليفاتى به فارسى و عربى پرداخته كه مجموع آنها به 88 كتاب و رساله بالغ مى شود، از آن جمله است:

دو مثنوى فارسى «نان و حلوا» و «شير و شكر»، جامع عباسى (فقه)، خلاصةالحساب، تشريح الافلاك كتاب اربعين (بعربى)، كشكول كه مجوعه ايست از نوادر حكايات و علوم و اخبار و امثله واشعار عربى و فارسى. وى به فارسى و عربى شعر مى سرودده. جنازه او را به مشهد انتقال و در مسجد گوهرشاد دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (927 -926 /3)، الاعلام (334/6)، اعيان الشيعه (234/9)، تاريخ ادبيات ايران، براون (279 -277 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (1047 -1039 /5)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (515 -502)، تذكره ى روز روشن (122 -121)، تذكره ى نصرآبادى (151 -150)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (506 -495)، دايرةالمعارف فارسى (1522/2)، دنباله جستجو در تصوف (259)، الذريعه (77/18 ،983 ،143 /9 ،241 -240 /6 ،225 -224 ،211 ،203 ،195 ،173 ،168 ،103 ،88 ،39 /6 ،302 -301 ،63 -62 /5 ،509 ،498 ،200 ،186 -185 /4 ،425 ،36 -35 /3 ،42/2 ،118 -117 ،115 ،85 /1)، روضات الجنات (80 -54 /7)، رياض العارفين (49 -45)، رياض العلماء (97 -88 /5)، ريحانه (320 -301 /3)، زندگينامه رياضيدانان (172 -170)، سرآمدان فرهنگ (232/1)، سيرى در شعر فارسى (384 -383)، شخصيتهاى نامى (273 -270)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 -85 /11)، عالم آراى عباسى (157 -155 /1)، فرهنگ ادبيات فارسى (311 -310)، فرهنگ سخنوران (147)، فقهاى نامدار شيعه (228 -209)، فوائد الرضويه (521 -502)، فلاسفه ى شيعه (429 -415)، كارنامه بزرگان (325 -324)، الكنى و الالقاب (100/2)، مؤلفين كتب چاپى (432 -421 /5)،

مجمع الخواص (41 -40)، مجمع الفصحا (15 -12 /4)، مطلع الشمس (388 -386 /2)، معجم المؤلفين (242/9)، منظومه هاى فارسى (356 -353)، نتايج الافكار (105 -103)، يغما (س 13، ص 146 -143).

شيرازي، ابومحمد، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1312 -1230 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و مرجع تقليد. مشهور به ميرزاى مجدد، زيرا كه در آغاز قرن سيزدهم قمرى مجدد مذهب جعفرى بوده است. در شيراز به دنيا آمد. در كودكى پدر را از دست داد و تحت سرپرستى دايى خويش ، سيد ميرزا حسين موسوى مجد الاشراف، قرار گرفت. پس از فراگيرى مقدمات به اصفهان رفت و از محضر شيخ محمدتقى رازى، صاحب «حاشيه بر معالم»، و سيد حسن مدرس بيدآبادى و حاج ابراهيم كرباسى استفاده نمود و قبل از بيست سالگى از مدرس بيدآبادى به دريافت اجازه نايل آمد. او مدتى در اصفهان به تدريس پرداخت و جماعتى از مجلس درس او بهره بردند. در 1259 ق به عراق رفت و در نجف در محضر شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ حسن آل كاشف الغطاء، صاحب «انوار الفقاهة»، و در كربلا در محضر سيد ابراهيم، صاحب «ضوابط»، تلمذ نمود. پس از درگذشت استادش، صاحب «جواهر»، در درس شيخ انصارى شركت نمود و مدتها بحثهاى او را در فقه و اصول ملازمت كرد و در بين چند صد نفر از شاگردان شيخ شاخص شد. پس از درگذشت شيخ انصارى در 1281 ق، وى عهده دار مرجعيت دينى گرديد. در 1291 ق به سامرا رفت و در آنجا تشكيل حوزه ى درس داد. ميرزا محمدتقى شيرازى، آخوند خراسانى، علامه سيد محمدكاظم يزدى، حاج سيد اسماعيل صدر، سيد حسن صدر، ميرزا محمدحسين نايينى،

حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، حاج آقا رضا همدانى، حاج سيد اسداللَّه اصفهانى، حاج شيخ فضل اللَّه نورى، حاج ميرزا ابوالفضل كلانترى، حاج شيخ احمد شانه ساز و سيد ميرزا حسين علوى از شاگردان او بودند. در اواخر عمرش، زعامت شيعه در او منحصر گشت و اين امر براى كمتر زعيمى در طول تاريخ شيعه اتفاق افتاده است. وقتى در رجب 1308 ق، ناصرالدين شاه امتياز انحصار تنباكوى ايران را به تالبوت واگذار كرد و به خواسته مردم و رهبران دينى كه خواستار لغو چنين امتيازى بودند وقعى ننهاد، ميرزاى شيرازى طى حكمى در چند كلمه استعمال دخانيات را تحريم كرد. اين واقعه به نهضت تحريم تنباكو معروف گشت. ميرزا در اثر بيمارى سل در سامرا درگذشت و طبق وصيت او، پيكرش را به نجف منتقل و در حرم اميرالمؤمنين (ع) دفن كردند. از آثارش: حاشيه بر «نجات العباد» شيخ محمدحسن نجفى؛ حاشيه بر «النخبة» ملا محمد ابراهيم كرباسى؛ كتابى در «طهارت»؛ رساله در «رضاع»؛ كتابى در «فقه»، از اول مكاسب تا آخر معاملات؛ تلخيص «افادات» شيخ انصارى؛ رساله «اجتماع الامر و النهى».[1]

محمدحسن بن ميرزا محمود بن ميرزا اسماعيل بن السيد فتح اللَّه بن سيد عابد بن لطف اللَّه بن محمد مؤمن الحسينى الشيرازى نجفى اعظم و اشهر و اعلى مرجع اماميه در تمام بلاد اسلاميه در زمان خودش در 15 جمادى الاولى 1230 قمرى در شيراز متولد شد و در آنجا مقدمات و ادبيات و سطوح وسطى را خوانده در سن 17 سالگى به اصفهان آمده و به درس علامه بزرگ شيخ محمدتقى (صاحب حاشيه معالم الاصول) آمده و درين 20 سالگى به درس علامه ورع شيخ محمدابراهيم كلباس شركت نموده

تا يكى از مدرسين فاضل اصفهان گرديده جماعتى از فضلاء از محضرش استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف در سال 1259 ق نموده و به درس صاحب جواهر و شيخ حسن آل كاشف الغطاء مؤلف (انوارالفقاهه) حاضر شده و پس از آنها عمده استفاده اش از علامه شيخ مرتضى انصارى و در ميان تلامذه شيخ موجه و مشار بالبنان بوده است و كراراً شيخ مى فرموده من براى سه نفر مباحثه مى كنم ميرزا محمدحسن شيرازى (مترجم معظم ما) و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آقا حسن تهرانى و بعد از فوت شيخ در سال 1281 ق مردم متوجه به ميرزا شده و همه شاگردان شيخ وى را بر خود مقدم داشته تا زعامت عامه و رياست عامه به آنجناب منتهى شده و در سال 1287 ق در عصر شريف عبداللَّه الحسنى مشرف به مكه گرديده و در خانه موسى بغدادى وارد شده و وقتى شريف مكه يعنى پادشاه حجاز از ورودش مطلع شد وقتى معين كرد كه ميرزا به ملاقات او برود. ميرزا به او جواب داد: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله. (اذا رايتم العلماء على ابواب الملوك فقولوا بئس العلماء و بئس الملوك و اذا رأيتم الملوك على ابواب العلماء فقولوا نعم العلماء و نعم الملوك).

وقتى كه ديديد دانشمندان و علماء را كه به دربار سلاطين رفت و آمد مى كنند. بگوئيد كه چه بد علمائى هستند و چه بد ملوكى مى باشند و بالعكس هنگامى كه ديديد پادشاهان به منزل علماء آمد و شد مى كنند بگوئيد چه خوب علماء و چه خوب سلاطينى هستند. پس وقتى اين جواب به شريف رسيد فوراً به زيارت آن بزرگوار

مشرف شد.

آثار و خدمات آنجناب به عالم تشيع بسيار است يكى از آنها تشكيل حوزه علميه و بناء مدرسه در سامره بود كه اين شهرى كه مدفن دو امام معصوم و خاندان جليلشان مى باشد و زادگاه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف است از ناامنى و خطر نواصب و متعصبين اهل سنت مصون شود و شيعيان با اطمينان خاطر براى زيارت و بيتوته در اين مقام شريف مشرف شوند.

و ديگر از خدمات ايشان تحريم تنباكو و لغو شدن امتيازاتى كه استعمارگران غربى از ناصرالدين شاه قاجار گرفته بودن و اثر اين مسئله كه كتابها در اين موضوع نوشته شده و تفصيل اين مطالب مربوط بكتب مبسوطه ديگر است و علامه تهرانى صاحب الذريعه كتابى بنام (هدية الرازى الى مجدد الشيرازى) نوشته و در آن بسط كلام داده است. آن بزرگوار در شب چهارشنبه 24 شعبان 1312 بكسالت سل از دنيا رفت و جنازه اش را مردم با دوش از سامره به نجف اشرف كه بالغ بر چهل فرسخ است حمل كردند و در صحن شريف مقبره جنب باب طوسى دفن نمودند.

حاج ميرزا محمدحسن بن ميرزا محمود بن محمد اسماعيل حسينى شيرازى (ف. 1312 ه.ق)، از علماى عاليقدر شيعه. ميرزا در اوايل زندگى در سال 1248 ه.ق از مولد خويش شيراز به اصفهان آمد و نزد علماى آن شهر به تحصيل علوم عقليه و نقليه پرداخت و از آنجا در 1259 ه.ق به عتبات رفت و نزد شيخ مرتضى انصارى به تلمذ پرداخت. در سال 1291 ه.ق در سامره اقامت نمود و در آنجا به تدريس و تعليم مشغول بود تا اينكه در 1312 ه.ق بدرود

حيات گفت و جنازه اش را به نجف حمل كرده و به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (310 -304/ 5)، الذريعه (91/ 24 ،227/ 6)، ريحانه (68 -66/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 441 -436/ 14)، كارنامه ى بزرگان (393)، الكنى و الالقاب (223 -222/ 3)، لغت نامه (ذيل/ حسن شيرازى)، معجم المؤلفين (293 -292/ 3)، مكارم الآثار (890 -883/ 3)، ميرزاى شيرازى.

شيرازي، سيد عبدالهادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج سيد عبد الهادي شيرازي فرزند حجت الاسلام حاج ميرزا اسماعيل يكي از علما و مراجع بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است. معظم له فقيهي محقق مجتهدي اصولي و عالم به علم رجال و حديث بود. در سال 1305 در عتبات متولد شد و در طفوليت از فيض پدر مرحوم گرديد. در شهر سامرا منزل ميرزاي بزرگ عموي پدرش نشو و نما نمود و از كودكي با مباني اسلامي آشنا شد. در نوجواني سالها از حضور حاج ميرزا علي فرزند امام مجدد مدارج علمي و معنوي را پيمود و از سن بيست سالگي رهسپار نجف اشرف گرديد و سالها از كرسي درس پر بركت آخوند خراساني، علامه يزدي، آقا شريعت اصفهاني و در سامرا از محضر حاج ميرزا محمد تقي شيرازي استفاده مي نمود وخود به مراتب علمي و عملي و اخلاقي ارتقاء يافت.

مرحوم آيت الله شيرازي حدود سي سال در رأس اساتيد بزرگ حوزه نجف معاصر با مرحوم آيت الله اصفهاني بود كه پس از فوت وي در جمله مراجع و علماي بزرگ قرار داشت و بعد از وفات مرحوم آيت الله بروجردي زعامت ومرجعيت شيعيان جهان و تصدي حوزه چندين ساله

نجف به معظم له منتهي شد. مرحوم آيت الله شيرازي رسائلي در فروع و عبادات و كتابي به نام دار السلام و رساله براي عمل مقلدين خويش به رشته تحرير برد و در سال 1369 جهت معالجه چشم سفري به ايران نمود كه مورد استقبال علما و مراجع قرار گرفت و بعد از يك عمل جراحي مجددا به نجف اشرف مراجعت نمود. معظم له در اواخر عمر به علت مطالعه و تحقيق زياد متأسفانه بينائي خود را از دست داد و بعد از سالها تحقيقات علمي و خدمت به اسلام و مسلمين سرانجام در دهم صفر سال 1382 چند ماه بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردي جهان فاني را وداع نمود.

برگرفته از كتاب :پايگاه شهير

شيرازي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صدرالدين حسينى مجتهد شيرازى فرزند سيد ابوطالب فرزند محمدهاشم شيرازى از علماء اعلام و دانشمندان عظام معاصر شيراز است.

آنجناب در ذى الحجه 1221 ق در شيراز متولد شده و پس از تحصيل مقدمات مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آنجا از محضر مرحوم آيت اللَّه آميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده تا به مقام منيع اجتهاد نائل و با دريافت اجازات اجتهاد و غيره به سوى وطن مراجعت و به وظائف شرعى از اقامه جماعت و تدريس و تبليغ قيام نموده و در طول خدمت خود به سوانح و گرفتاريهائى از قبيل تبعيد و تحت نظر بودن برخورد كرده و خاطرات عجيبى دارد.

در ماه ربيع الثانى 1349 ق پس از چندين ماه تبعيد و مسافرت به ارض اقدس مراجعت به شيراز نمود و مورد استقبال شايان مردم فارس قرار

گرفت و بعد از ورود به خدمات دينى پرداخت تا در سال 1376 كه برادر ارجمندش مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نورالدين (نايت الامام) به رحمت حق پيوست.

وى تشكيل جمعيتى بنام (جمعيت انصار) داد كه تا اكنون برقرار است. لكن معظم له به واسطه ناراحتيهاى روحى از شركت در اكثر اجتماعات خوددارى نموده و بيشتر در كتابخانه شخصى به مطالعه و تأليف و تصنيف اشتغال دارد.

از آثار گرانقدر ايشان يك دوره دائرةالمعارف است در بيست جلد بنام (مجموعه الاشقات) كه در هر علم و فنى كه توانسته اند تأليف كرده اند.

داراى طبعى موزون و ذوق سرشار مى باشند و اشعار بسيارى در مواعظ و مدايح و غيره دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، عبدالجبار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالجبار شيرازى فقيهى بزرگ و عالمى جليل از شاگردان شيخ انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و مراجع بزرگ شرعى شيراز و در سال 1319 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از رجال برجسته علم و دانشى كه شايسته است به مناسبت ورودش در سال 1366 هجرى قمرى به قم از او ياد شود مرحوم مغفور آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازيست كه از فحول علماء و اكابر فقهاء حوزه نجف اشرف در عصر ما بودند كه به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از نجف حركت نموده و در قم به منزل مرحوم آيت اللَّه فيض ورود فرمودند و در روز ورودشان مورد تجليل و استقبال حوزه علميه و قاطبه علماء و زعماء حوزه چون آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه فيض و آيتين خونسارى و صدر و ديگران از علماء و فضلاء و عموم محصلين گرديدند.

صاحب احسن الوديعه در ج 2 ص 131 گويد شيخ كاظم نجفى شيرازى ادام اللَّه بقاه و من كل مكروه وقاه از اكابر علماء و مجتهدين و عظماء و فقهاء متتبعين، جمعى از اصحاب و گروهى از طلاب به بحث او حاضر مى شوند جيد التقرير لطيف التحرير حسن المعاشرة ظريف المحاورة مى باشد ولادتش تقريباً سال 1290 و در سال 1300 به والدين خود از شيراز به عتبات منتقل و در كربلا ساكن و به علوم عربيه مشتغل و تا دو سال با والدين خويش در آن مكان شريف متوقف و پس از آن والدين او به شيراز مراجعت و او در كربلا تنها به علوم ابتدائيه مشغول و پس از چهارده سال او نيز به شيراز

برگشته و مطول و معالم را نزد عالم كامل حاج سيد محمدعلى كازرونى كه در تدريس مطول ماهر بودند خوانده و پس از دو سال اقامت در شيراز به كربلا حركت و پس از فراگرفتن سطوح در سال 1310 به سامراء مهاجرت و وسائل و مكاسب را نزد عامل كامل حاج شيخ حسنعلى تهرانى كه از اجلاء علماء اتقيا بودند خوانده و به بحث مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى حاضر شده و تا روز وفات آن مرحوم ملازم بحث او بود و بعد به كاظمين مشرف و در آنجا به تدريس مشغول و پس از مدتى به نجف مهاجرت و حوزه درس تشكيل داده و غالب استفتاءات مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به نظر آن مرحوم بود كه به امضاء و مهر سيد مى رسيد تا در سال 1367 كه وفات نموده و در يكى از حجرات صحن علوى مدفون گرديد رضوان اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

شيرازي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد شيرازى از اكابر علماء و فقهاء متبحر و عالمى جامع بوده و در حدود 1260 ق وفات نموده آثارى دارد كه از آنهاست (الكواكب المضيه).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابومحمد، محمد حسن بن محمود بن اسماعيل حسيني شيرازي معروف به ميرزاي مجدد، معزّالدين و ميرزاي بزرگ شيرازي، مرجع تقليد شيعيان زمان خود و فقيه امامي بود كه در 15 جمادي الاولي سال 1230 ق در شيراز متولد گرديد. وي قبل از 20 سالگي، صاحب اجازه از سيدمحقق ميرسيد حسن بيدآبادي شد و در اصفهان به تحصيل پرداخت. از جمله استادان وي صاحب جواهر و صاحب انوارُ الفِقاهَه، محمد ابراهيم كلباسي، محمدتقي اصفهاني و علي تُستَري بودند. ميرزاي شيرازي پس از شيخ مرتضي انصاري، مرجع عالم اسلام گرديد و در حدود سي سال اين سمت را به عهده داشت. شاگردان زيادي در مكتب ميرزا كسب علم كرده اند كه از آن ميان حضرات آيات عظام: علامه سيدمحمد كاظم يزدي، آخوند خراساني، شيخ فضل اللّه نوري، ميرزا حسين نوري، سيدحسين صدر، ابراهيم دامغاني، سيد اسماعيل شيرازي و شريف جواهري را مي توان نام برد. از كارهاي بزرگ ميرزاي شيرازي، صدور فتواي تاريخي تحريم تنباكو در زمان ناصرالدين شاه قاجار به عنوان اولين مقاومت منفي مردمي در ايران عليه بيگانگان بود كه باموفقيت انجام شده است. از آثار اين مرجع بزرگ: كتابٌ في الطَّهارَه، نِجاةُ العِباد، رسالةٌ في الرَّضاع و رسالَةٌ في المُشْتَق مي باشد. ميرزا در سال 1312 ق در 82 سالگي در سامرا فوت نمود و در نجف اشرف به خاك سپرده شد.

شيرازي، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نورالدين بن ميرزا ابوطالب بن محمدهاشم حسينى شيرازى از مشاهير دانشمند معاصر شيراز بوده اند.

وى در شيراز متولد و در بيت علم و عزت پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم

يزدى و آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى استفاده نموده و چون در سال 1342 ق مرحوم والدش به رحمت ايزدى پيوست به شيراز مراجعت و در مسجد وكيل بجاى مرحوم والدش به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ و ارشاد مسلمين پرداخته و جمعيتى بنام برادران و حزب نور تشكيل داده و خود بنام نايب الامام شهرت يافته بود.

آيت اللَّه شيرازى مذكور مضافاً بر مقام رفيع اجتهاد به زبانهاى انگليسى و فرانسه آشنا بود و خط زيبائى داشت و شعر هم نيكو مى گفت و در امور اجتماعى يد طولائى داشت.

وى در سال 1367 قمرى مسافرتى به قم و تهران و ارض اقدس با صدها نفر از حزب برادران نموده كه بسيار پرصدا و باهميت بود.

و آن مرحوم با اينكه شب و روزش مستغرق خدمات بود تاليفات ارزنده اى از خود به يادگار گذاشت كه به آنها اشاره مى شود.

1- اسلام و جهان امروز

2- اصل الاصول در دو جلد

3- تفسير قرآن مجيد

4- حاشيه بر عروةالوثقى

5- حكمت الهى

6- سياست اسلام

7- علم خطابه و منبر

8- علم رجال و درايه

9- علم كلام

10- مثنوى و تاليفات ديگر.

در سال 1367 قمرى سال فوت مرحوم حاج شيخ كاظم فوق الذكر شخصيت برجسته اى كه حقاً مجسمه فضائل و كمالات بود از شيراز حركت و با صدها نفر از حزب برادران شيراز وارد شهر دينى و علمى قم گرديد. آيت اللَّه حاج سيد نورالدين كه در فارس و خصوص شيراز مشهور بود (نايب الامام) مى بودند از رجال علم و بيان و قلم و سياست و كياست عصر ما و از علماء طراز اول شيراز و بلكه كليه ايران است.

در سال مزبور به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام

و بعضى اقدامات دينى با حدود پانصد نفر از جمعيت حزب برادران كه در تحت رياست و رهبرى آنجناب بود از فارس حركت و با عظمت بسيارى به اصفهان و از آنجا به قم وارد و به منزل مرحوم آيت اللَّه صدر نزول فرموده و مورد تجليل مراجع عظام حوزه علميه واقع شده و پس از چند روز به تهران و شهر رى عزيمت و از آنجا به مشهد و پس از مدتى مراجعت به شيراز نمودند و در تمام اياب و ذهابش مجللانه وارد و حركت فرمودند در موقع ورود به تهران يكسره به مسجد شاه آمده و باده ها هزار نفر نماز جماعت و پس از آن به منبر رفته و بيانات حاد و پرحرارتى ايراد نموده و بعضى از پيشنهادهاى دينى به دولت وقت نمودند. خود نگارنده، در موقع ورودشان به رى و تهران حاضر و ناظر احساسات مردم شيراز و تهران بودم.

معظم له از اساطين علم و سياست زمان ما بودند از تلامذه مبرز مرحوم شريعت اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه ميرزا على آقاى شيرازى و آيت اللَّه ضياءالدين عراقى و صاحب تأليفات و تصنيفات و جمعيت متجاوز از ده هزار نفر حزب برادران بودند كه در شيراز خدماتى نموده اند در شيراز از دنيا رفته و در مقبره مخصوص خود در مقابل بيت العباس كه از آثار اوست مدفون شده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرزاي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1321 ق)، عالم دينى، مجتهد، فقيه و شاعر. در شيراز متولد شد و پس از طى مقدمات به نجف اشرف مهاجرت كرد و در آنجا از محضر آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى

و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه اصفهانى استفاده نمود، تا به مقام اجتهاد نايل شد و با دريافت اجازه ى اجتهاد به وطنش بازگشت و به وظايف شرعى و تدريس پرداخت. وى در طول زندگى دچار دشواريها و گرفتاريهاى از قبيل تبعيد و تحت نظر بودن و ساير تضييقات شد. او داراى طبعى موزون و ذوقى سرشار بود و اشعار بسيارى در مواعظ و مدايح و غيره دارد. وى جميعتى به نام جمعيت انصار تشكيل داد، اما خود وى بيشتر در كتابخانه شخصى اش به مطالعه و تاليف و تصنيف اشتغال داشت. از آثارش: دايرةالمعارفى است در بيست جلد به نام «مجموعه ى الاشقات»، كه در هر علم و فنى كه توانسته، نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (448 -447/ 5).

شيرواني جزي، محمّد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمّدابراهيم شيروانى جزى، عالم، فاضل، معمّر، مؤلف كتاب «فقهيه» و مدرس مدرسه صدر بازار اصفهان بوده كه در شب دوشنبه 26 رمضان المبارك سال 1326 در دوران سلطنت قاجاريه وفات و در تكيه فاضل هندى در تخت فولاد مدفون گرديده است كه در نظر بوده به نجف اشرف منتقل گردد. از آثار ديگر او كتاب «مجمع الرسايل» است كه در هنگام سفر به سامرا در سال 1306 به تأييد مجدد ميرزا محمّد حسن شيرازى رسيده و در سال 1310 چاپ شده و بعد از وفات او با حواشى بعضى از شاگردان او نظير آيت اللّه محمّدتقى شيرازى و ملّا محمّد كاظم خراسانى مجدداً چاپ شده است. وى از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و ديگران بوده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

شيرواني، محمد بن حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى محمد بن حسن معروف به ملا ميرزا، از اعاظم علما و فقها و مدرسين اصفهان بوده، و كتب عديده در فقه و اصول تأليف فرموده، و در جمعه 29 رمضان 1098 وفات يافته، جنازه ى او به مشهد مقدس نقل شده، در سرداب مدرسه ى ميرزا جعفر مدفون گرديده است.

كتب زير از اوست:

1 - انموزج العلوم 2 - دو حاشيه بر معالم، عربى و فارسى 3 - حاشيه بر حكمة العين 4 - شرح بر شرايع 5 - شرح بر رساله ى اثبات الواجب؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صابوني نيشابوري، شيخ الاسلام، ابوعثمان اسماعيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(449 -373 ق)، محدث، مفسر، فقيه، اصولى، خطيب و واعظ. در بوشنج به دنيا آمد.نه ساله بود كه به دنبال قتل پدرش، كه از وعاظ بزرگ نيشابور بود، اولين مجلس وعظ را برقرار كرد. از ابوسعيد عبدالله بن محمد رازى و ابوبكر بن مهران و ابومحمد مخلدى و زاهر بن احمد فقيه سرخسى و ابوحسين خفاف و ابوالعباس تابوتى و ابوسعيد سمسار و ابوبكر احمد بن ابراهيم بن فرات و ديگران حديث روايت كرد. او در نيشابور و هرات و سرخس و حجاز و شام و جبال حديث شنيد و در خراسان و هند و گرگان و شام و حجاز و فلسطين حديث گفت. صابونى در معره ى نعمان با ابوالعلاء معرى ملاقات كرد. كتانى و على صصرى و بيهقى و محمد فراوى از وى روايت كرده اند. ابوبكر بيهقى او را امام مسلمين تعريف مى كند و ديگران قدرت او در تفسير و حافظه ى سرشارش را تحسين كرده اند. به قول عبدالغافر، در «السياق» هفتاد سال وعظ گفت و بزرگان زمان همچون ابوطيب صعلوكى و

استاد ابواسحاق اسفراينى و استاد ابوبكر بن فورك در مجلس وعظ او حاضر مى شدند. او بيست سال در جامع شهر خطبه خواند و اقامه ى نماز كرد.سرانجام در نيشابور درگذشت. وى تصانيف بسيارى از خود بجاى گذاشته است. از آثارش: «عقيده السلف»، «الفصول فى الاصول»، «الاربعين»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (688)، الاعلام (198 / 7)، الاعلام بوفيات الاعلام (299 / 1)، انساب سمعانى (506 / 3)، ريحانه (198 / 7)، سير النبلاء (44 -40 / 18)، شذرات الذهب (283 -282 / 3)، العبر (294 / 2)، الكامل (81 / 8)، كشف الظنون (53)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم الادباء (19 -16 / 7)، معجم المؤلفين (276 -275 / 2)، النجوم الزاهره (63 / 5)، الوافى بالوفيات (144 -143 / 9)، هديه العارفين (210 / 1).

صاحب رياض، علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1231 -1161 ق)، علامه كبير، فقيه اصولى و عالم دينى. اصلش از اصفهان بود كه در كاظمين به دنيا آمد و در كربلا نشوونما يافت. او خواهرزاده، شاگرد و داماد محقق بهبهانى است و رد كنار وى در كربلا مدفون است. سيد محمد باقر حجه الاسلام و حاجى كرباسى و ملا محمد تقى برغانى و ملا صالح برغانى و شريف العلماى مازندرانى و شيخ احمد احسايى و سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط»، و شيخ ابوعلى رجالى از شاگردان وى بودند. وى در اصول پيشگام بود، ولى كتاب فقه او يعنى «رياض المسائل» معروف به «شرح كبير» كه شرح «مختصر نافع» محقق حلى است، شهرتى همه گير پيدا كرد. از ديگر آثار وى: تكليف الكفار بالفروع»؛ حاشيه ى «حدائق» شيخ يوسف بحرانى، حاشيه ى «مدارك الاحكام»؛ حاشيه ى «معالم

الاصول»؛ شرح «مفاتيح» ملا محسن فيض؛ «حجيت الاجماع و الاستصحاب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (336 / 11 ،269 ،208 ،198 ،81 / 6 ،407 / 4)، ريحانه (372 -370 / 3)، گنجينه ى دانشمندان (324 / 6).

صاحب ضوابط الاصول، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1214- وف 1264 -1262 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در قزوين به دنيا آمد. با پدرش، كه از علماى بنام آن دوره بود، به كرمانشاه رفت و در آنجا مقدمات علوم دينى را آموخت. سپس عازم كربلا شد و نزد سيد على صاحب «رياض» و ملا محم شريف العملاى مازندرانى درس اصول را فرا گرفت. پس از آن به نجف رفت و در محضر شيخ على كاشف الغطاء و شيخ موسى كاشف الغطاء فقه آموخت. آن گاه به كربلا و نزد شريفه العلما بازگشت و علاوه بر حضور در درس ايشان خود نيز به تدريس مشغول شد و گويا بين هفتصد تا هزار نفر در نز او تلمذ مى كردند. از جمله مشهورترين شاگردان ايشان: شيخ زين العابدين بارفروشى مازندرانى و آقا جمال محلاتى و سيد اسدالله شفتى حجه الاسلام اصفهانى و شيخ مهدى كجورى و سيد حسين كوه كمرى و ميرزا محمد تنكابنى، صاحب «قصص العلماء»، و حاج محمد كريم لاهيجى و شيخ عبدالحسين تهرانى و ملا على كنى و ميرزا محمد حسن اردبيلى بوند. او بر اثر وبا درگذشت.قبر وى در نزديكى مشهد شريف حسينى است. از آثار وى: «ضوابط الاصول»، در دو مجلد؛ «نتايج الافكار فى الاصول الفقه»؛ «رساله فى حجيه الظن»؛ «دلائل الاحكام فى شرح شرائع الاسلام»، در فقه از طهارت تا ديات؛ «مناسك الحج»؛ «رساله فى الغيبه»؛ «رساله فى صلاه الجمعه»؛ «رساله فى القواعد

الفقهيه»؛ «رساله ى عمليه»، در طهارت و نماز.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (66/ 1)، اعيان الشيعه (205 -204/ 2)، دايره المعارف فارسى (1605/ 2)، الذريعه (43 -42 / 24 ،119 / 15 ،212 ،188/ 11 ،240 -239/ 8 ،276/ 6)، روضات الجنات (51 -47 / 1)، ريحانه (377 -376 / 3)، طبقات اعلام الشيعه 0 قرن 11 -10/ 13)، لغت نامه (ذيل/ ابراهيم قزوينى)، معجم المؤلفين (87/ 1)، مكارم الآثار (526 -518/ 2)، هديه الاحباب (176)،

صادق اردستاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1323 ق)، عالم دينى، مدرس و نويسنده. در كچو مثقال اردستان به دنيا آمد.پس از پايان تحصيلات مقدماتى، در 1341 ق، به قم مهاجرت نمود. و به تصحيل علوم اسلامى پرداخت و در ضمن تحصيل به انجمنها و محافل ادبى و قلمى نيز مى رفت. از آثار وى: «سلمان فارسى»، اولين اثر تاريخى- اخلاقى او كه در بيست و چهار سالگى تأليف كرد؛ «زندگى قهرمانانه ى مالك اشتر»؛ «حسين پرچمدار آزادى»، ترجمه ى «الحسين اسوه» آيت الله سيد محمد شيرازى؛ «بدنبال نور ظلمت»؛ ترجمه و نگارش؛ «اسلام»، ترجمه اى از «انفقوا لكى تتقدموا» آيت الله سيد محمد شيرازى؛ «طرح ساده اى از زيربناى امور اقتصادى و اجتماعى اسلام»، ترجمه اى از يكى از كتابهاى آقا شيخ محمد ابراهيم جناتى.[1]

سيد محمدباقر تربتى از علماء مبرز و دانشمندان ممتاز معاصر تربت است.

وى تحصيلات مقدمات و ادبيات و سطوح خود را در مشهد مقدس به پايان رسانيده و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا محمد آقازاده كفائى و آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى و اساتيد مشهد استفاده نموده، تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و پس از آن به تربت آمده و به خدمات دينى

از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين تا حال حاضر اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (474 -472 / 7).

صادقي اصفهاني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمد على حسينى صادقى بن السيدالجليل السيد محمد صادقى از علماء و مدرسين معاصر اصفهان است، وى در 11 شوال المكرم 1346 ق متولد شده و در سن 18 سالگى شروع بتحصيل علوم دينيه نموده و ادبيّات و كليه مقدمات علوم باندازه كافى از اساتيد آن علوم فرا گرفته و سطوح فقه و اصول را از غالب علماء اصفهان آن زمان خوانده و پس از تكميل آن در سال 1372 ق مهاجرت باعتاب عاليات نموده و بخارج درس فقه آيه الله العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و اصول آيت الله آقا شيخ حسين حلى قريب يكسال حاضر شده سپس بحضرت آيه الله العظمى قدوه الفقهاء والمجتهدين آقاى آقا مير سيد على علامه فانى دام ظله العالى پيوسته و از مبانى رشيقه فقهى و اصولى معظم له استفاده نموه و تقريرات و دراسارت ايشان را برشته تحرير درآورده است.

تأليفات و آثار علمى ايشان بشرح زير است:

1- تقريرات اصول آيه الله فانى دوره ى كامل در 4 جلد.

2- تقريرات فقه آيه الله فانى در طهارت در 5 جلد.

3- تقريرات فقه آيه الله فانى در صلوه در 7 جلد.

4- تقريرات فقه آيه الله فانى در زكوه و خمس و صوم.

5- تقريرات فقه آيه الله فانى در حج و اجاره و كلام.

6- رساله اى در جبر و اختيار.

7- رساله اى در عدم تحريف قرآن.

8- رساله اى در فرق ميان صغيره و كبيره.

9- تفسير سوره جمعه.

10- جوائز سلطان و احكام بانكها.

از كتب مذكوره دو جلد در طهاره و رساله جبر و اختيار بطبع رسيده است.

وى

تا ماه شعبان 1390 ق در نجف اقامت داشتند و در تاريخ مزبور بعلت كسالت مزاج مراجعت باصفهان نموده و بتدريس خارج فقه و اصول در مدرسه صدر اشتغال دارند و ديگر از آثار ايشان ترجمه رساله علم امام استادش آيت الله فانى و كتابى در معاد و كتابى در امامت ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

صادقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد صادقى فرزند زين الخطباء و المبلغين مرحوم حاج شيخ محمدرضا لسان المحققين تهرانى.

در سال 1307 شمسى هجرى برابر 1348 قمرى در تهران ديده به جهان گشوده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و پس از خواندن دروس فارسى تا متوسطه به تحصيل علوم دينيه پرداخته و مقدمات و قسمتى از سطوح را در تهران خوانده ودر اوائل ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از مدرسين حوزه علميه فراگرفته و به درس خارج آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى مدظله و آيات ديگر شركت و هم معقول و فلسفه را از آيت اللَّه علامه طباطبائى و آيت اللَّه شاه آبادى و ميرزا مهدى آشتيانى و امام خمينى و آقاى رفيعى قزوينى و عرفان را از مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى استفاده نموده تا بعد از رحلت مرحوم بروجردى و زعامت و نهضت نايب الامام بر عليه امپرياليسم شرقى و غربى وارد صحنه مبارزه شده و با سخنرانيهاى آتشين خود در قم و تهران و محكوم كردن رژيم طاغوتى در سال 1384 قمرى مورد تعقيب عوامل ساواك و عمال جنايتكار شاهنشاهى قرار گرفته كه مجبور به بيرون رفتن از كشور شده پس به عراق رفته و در جوار اميرالمومنين عليه السلام

رحل اقامت افكنده و از محضر آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى و برخى آيات عظام ديگر استفاده نموده و خود به تدريس و گفتن تفسير پرداخته تا در سال 1392 هجرى قمرى كه روى فشار وتهديدهاى دولت شوم بعث عراق به لبنان و بيروت عزيمت نموده و پنج سالى نيز در آنحا به فعاليت و خدمات دينى پرداخته تا در سال 1396 قمرى و آشفتگى وضع لبنان مهاجرت به مكه معظمه نموده و دو سالى در جوار بيت اللَّه الحرام رحل اقامت افكنده و تا سال 1398 قمرى در نزديكى مقام ابراهيم عليه السلام كرسى تدريس فقه جعفرى گذارده و به تدريس فقه شيعه و نشر معارف حقه اثنى عشريه پرداخته و در ماه ذى قعده الحرام براى پخش اعلاميه و سخنرانى بر عليه رژيم منفور پهلوى از طرف دولت سعودى زندانى شده و بعد از چند ماه آزاد و پس از سقوط دولت طاغوتى و اعلان حكومت جمهورى اسلامى و آزادى بعد از پنجاه و هفت سال اختناق و استبداد براى ديدار امام و خويشان و دوستان پس از چهارده سال به وطن برگشته و براى ادامه وظائف روحى و دينى رحل اقامت به قم افكنده و مشغول تدريس و گفتن تفسير موضوعى قرآن و اقامه نماز جمعه در مسجد جمكران قم گرديده است جناب دكتر صادقى دو بار به زندان بيدادگران مبتلا گرديده است اول براى سخنرانى در مسجد اعظم قم بر عليه شاه جلاد و عمال جنايتكارش دوم در مكه معظمه از طرف دولت سعودى به اشاره دولت طاغوتى ايران و جمعا مدت هفده سال در خارج كشور به شرح زير ده سال در نجف اشرف

پنج سال در لبنان و بيروت و دو سال در مكه معظمه به سر برده و در طول اين مدت شب و روز به تاليف و تصنيف اشتغال داشته و كتب سودمندى به يادگار گذارده كه فهرست مطبوع مخلوط آن را تقديم مى دارم.

تاليفات عربى مطبوع مترجم محترم.

1- المقارنات العلميه و الكتابيه بين كتب السماويه.

2- على والحاكمون.

3- حواربين الالهين و الماديين.

4- رسول الاسلام فى الكتب السماويه.

5- عقايد نابين كتب السماويه.

6- الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه 20 جلد چهار جلد به طبع رسيده. 7- فتياتنا.

8- حواربين اهل الجنه و النار.

9- على شاطئى الجمعه.

10- لماذا انتصرت اسرائيل و متى تنهزم.

11- المناظرات بين الالهين و المادبين.

12- الفقه على ضوء القرآن.

13- تاليفات فارسى چاپ شده.

14- بشارات عهدين.

15- زمين و آسمان ستارگان از نظر قرآن.

16- آفريدگار و آفريده از نظر مادى و الهى.

17- مسيح از نظر قرآن و انجيل.

18- گفتگوئى در مسجد النبى.

19- دولت مهدى پرچم دار انقلاب جهانى.

20- خاتم پيغمبران از نظر قرآن.

21- حكومت قرآن.

22- اسرار ومناسك و ادله حج.

تاليفات چاپ نشده.

23- تقريرات الفقه عن الاستاد المحقق البروجردى.

24- حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى.

25- حاشيه بر منظومه سبزوارى.

26- حاشيه بر شرح لمعه.

27- المعاد فى نظر القرآن.

28- النبوه فى نظر القرآن.

29- حول آيه التطهير.

30- شذرات الوسائل والوافى.

31- حاشيه تحرير الوسيله.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

صادقي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا مصطفى صادقى ابن علامه الحجة آقاى حاج ميرزا ابوالحسن عالم طراز اول و روحانى عاليقدر بود.

فقيد سعيد از خاندان جليل روحانيت و نواده عالم گرانقدر خاتم المجتهدين مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمدصادق قمى يكى از شخصيتهاى بزرگ و مشهور تاريخ اسلام و تشيع در قرن اخير است.

مرحوم آيت اللَّه صادقى عمر پربركت خود را

در راه علم و فقاهت و تدريس و تعليم و معارف اسلامى در حوزه علميه قم به پايان رسانيد. وى نمونه اى عالى از روحانيت و تربيت درخشان مكتب اسلام بود. علم و عمل و زهد و پارسائى در وجود شريفش جمع و ناصيه بلندش را هاله اى از نور معنويت و قداست فراگرفته بود. آنچنان شخصيتى جذاب و محبوب داشت كه خاطره اش براى هميشه در دل دوستان و ارادتمندانش باقى خواهد ماند.

آيت اللَّه صادقى در سال 1311 قمرى در قم به دنيا آمده و پس از تحصيل و تكميل سطوح مهاجرت به نجف نموده و بعد از انجام تحصيلات عاليه در نجف اشرف در محضر اساتيد بزرگ علمى مانند آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقاى ضياءالدين عراقى و دريافت اجازات عاليه اجتهاد از آيات عظام مذكور به زادگاه خود شهرستان مذهبى قم مراجعت كرده و سپس بيش از نيم قرن، به تربيت علمى و معنوى و اخلاقى طلاب و دانشجويان معارف اسلامى پرداخت و بسيارى از فضلا و دانشمندان از محضر درسش كسب فيض كردند و مشكلات اجتماعى فراوانى از اهالى قم در مجلس او حل و فصل مى شد. و معظم له در طول سى سال مرجع مردم شرافتمند قم بوده و اكثر كارهاى مذهبى و اجتماعى و سمت قضاوت شرعى در مرافعات و دعاوى اهالى قم به دست ايشان جارى مى شد فقد سعيد، تجسم قطعى اخلاق حسنه تربيت مكتب اسلام بود. برخورد ملايم و چهره پيوسته مهربان و متبسم وى جلوه ى صداقت و مظهر پاكى و محبت بود. مقام زهد و كم توجهى او به مظاهر فريبنده مادى و قناعت به

حداقل معيشت و اجتناب از تجمل، از خصوصيات بارز اين روحانى بزرگ است. در طول زندگانى طولانى و سودمندش، هرگز دلى از گفتار و خاطرى از رفتارش نرنجيد و پيوسته زبان نصيحتش بر طبق موازين «موعظه حسنه» نرمى و جاذبه و نفوذ و متانت را يكجا جمع داشت. زندگانى آيت اللَّه فقيد در ده سال اخير در اثر كهولت همراه با كسالت و ناتوانى گشت و همين فرسودگيها بود كه رفت و آمد و فعاليتهاى اجتماعى او را محدود ساخت. ليكن جلسات تحقيق و تدقيق مسائل فقهى به طور مداوم در منزلشان با حضور جمعى از علما و دانشمندان برگزار مى گرديد.

و بالاخره با كمال تاسف در سحرگاه شنبه دوازدهم خرداد ماه 1358 برابر با هفتم رجب المرجب 1399 ق پس از يك دوره بيست روزه بيمارى آپانديس در تهران به جوار رحمت حق تعالى پيوست.

جنازه ى اين روحانى عظيم الشأن در ميان استقبال و تشييع گروه هاى مختلف از اهالى شهرستان قم و با حضور دانشمندان و فضلاء حوزه علميه و با شركت مراجع ارجمند تقليد حضرات آيات عظام گلپايگانى و نجفى مرعشى در گورستان متبرك «شيخان» قم همراه با اندوه فراوان به خاك سپرده شد.

از تاريخ فوت تا چندين روز، جلسات ترحيم از سوى رهبران حوزه علميه و مراجع تقليد در قم و تهران برگزار شده است.

ضمنا مراسم شب هفت فقيد سعيد، ساعت 5 تا 7 بعد از ظهر پنجشنبه دوازدهم رجب مطابق با هفدهم خرداد در مسجد امام قم برگزار گرديده است.

از باقيات الصالحات آن مرحوم يگانه فرزند برومند آن مرحوم جناب حجت الاسلام استاد دكتر على اكبر صادقى است كه در سال 1308 شمسى متولد شده است. معظم له پس

از پرورش در بيت علم و تقوى و طى دوره تحصيلات جديد به تحصيل علوم دينيه پرداخته و از محضر مرحوم آيت اللَّه داماد و آيت اللَّه العظمى صدر (پدر همسر ايشان) و مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده تا به دريافت اجازه اجتهاد نائل و بنابر تشويق آيت اللَّه صدر و آيات ديگر براى خدمت بيشترى در دانشگاه تهران قسمت دانشكده حقوق وارد شده و پس از پايان دوره آن و اخذ گواهى دكترا به عنوان دانشجوى ممتاز در دوره دكترى حقوق فارغ التحصيل شده و هم اكنون استاد دانشكده در دانشگاه و برخى دانشكده هاى ديگر است كه در كنار تدريس برنامه هاى دانشگاهى دانشجويان را با معارف اسلامى و اخلاقى دينى آشنا مى سازند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

صافي اصفهاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمد حسن صافى اصفهانى از علماء و مدرسين و چهره هاى درخشان علمى معاصر اصفهانند. تولد ايشان در اصفهان شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات به قم آمده و چندى اقامت و سطوح را از مدرسين حوزه آموخته آنگاه در عصر آيت اللَّه العظمى بروجردى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آنجا كفايه را سطحا و خارجا از مرحوم آيت اللَّه...حاج شيخ عبدالحسين رشتى شاگرد مبرز مرحوم آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و آيات عظام ديگر استفاده نموده و خود به تدريس سطوح عالى و گفتن درس خارج فقه و اصول پرداخته و عده اى از افاضل مانند حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد عبدالعلى تقوى شيرازى معاصر تهران از دروس سطح و خارجش استفاده نموده تا در حادثه اخير عراق و فشار دولت بعث به ايرانيان مقيم و اتباع خارجه مجبور به مراجعت و در اصفهان رحل اقامت افكند و

به تدريس خارج و اقامه جماعت و نشر معارف و حقايق دينى اشتغال يافت.

شيخ حسن صافى فرزند آقا نصراللَّه متولد 1298 شمسى در قم از آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و آيت اللَّه العظمى خمينى و در نجف از آيات عظام حاج شيخ كاظم شيرازى و حاج شيخ محمدعلى خراسانى و حاج سيد عبدالهادى شيرازى و حاج سيد محسن حكيم و بيشتر آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نمود سپس به اصفهان بازگشت و سالها به تدريج خارج فقه و اصول اشتغال داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

صافي گلپايگاني، لطف الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم و پانزدهم ق)، عالم دينى و نويسنده. در گلپايگان به دنيا آمد و پس از طى مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نمود و از محضر آيت الله بروجردى و آيت الله گلپايگانى در فقه و اصول استفاده نمود. آن گاه به همراه پدر در 1366 ق به نجف مشرف شد. وى از اساتيد حوزه ى علميه قم و داماد آيت الله گلپايگانى است. از آثارش: «منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر»، در اثبات وجود حضرت امام زمان (عج)؛ «شهيد آگاه»، رد بر «كتب شهيد جاويد»؛ «ماه رمضان يا روش تربيت و اخلاق».[1]

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا لطف الله صافى بن العلامه البارع الحاج شيخ محمدجواد گلپايگانى مذكور از افاضل دانشمندان حوزه علميه قم و داماد معظم آيت الله العظمى گلپايگانى است.

تولدش در گلپايگان واقع شده و پس از طى مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نموده و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله گلپايگانى فقها و اصولا استفاده نموده و مانند برادر ارجمندش حجه الاسلام آقاى حاج آقا على صافى به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و مورد

نظر مخصوص مرحوم آيت الله العظمى بروجردى واقع شده و اثرات نفيس و ارزنده اى از خود منتشر نموده است:

1- منتخب الاثر در اثبات وجود حضرت امام ثانى عشر حجه بن الحسن ارواحنا له الفداء و عجل الله فرجه الشريف كه مورد نظر و توجه مخصوص آيت الله بروجردى واقع و به امر آن جناب به طبع رسيده.

2- شهيد آگاه رد بر كتاب شهيد جاويد.

3- ماه رمضان يا روش تربيت و اخلاق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (367 / 22)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 332 -331 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (189 / 2).

صافي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد ملقب به صافى ابن ملا عباس گلپايگانى عالمى فقيه و مصنفى اديب و فاضلى جليل از حسنات معاصر ما بوده اند. ايشان در 1288 در گلپايگان متولد شده و پس از پرورش در سال 1305 قمرى به اصفهان مهاجرت و از محضر حكيم قشقائى ميرزا جهانگير خان و ميرزا بديع درب امامى و ميرزا محمدعلى توسرگانى و سيد محمدباقر درچهى و آقانجفى اصفهانى و غيرهم حدود ده سال استفاده نموده و در سال 1316 ق به گلپايگان مراجعت و به تدريس و تصنيف و ساير امور پرداخته تا به رحمت حق پيوسته است

از آثار اوست (گنجينه گهر) و (گنج عرفان) و (مصباح الفلاح) و (نفايس الوفان) و غيره و از باقيات الصالحات است دو فرزند دانشمند و بزرگوارش بنام آيت اللَّه حاج آقا على صافى كه از مدرسين بزرگ حوزه علميه و 2 حجةالاسلام والمسلمين حاج آقا لطف اللَّه صافى صاحب (منتخب الاثر) و تاليفات ديگر كه در ج 2 ص 188 و 189 گنجينه ايشان را ياد نموديم

حجةالاسلام آشيخ محمدحسن بن ملا محمدحسين گلپايگانى عالمى فقيه و پارسائى متقى

از شاگردان آقا نجفى اصفهانى و غيره بوده و در حدود 1315 وفات نمود

(تو 1368 -1288 ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. در گلپايگان به دنيا آمد و در همان شهر نشوونما يافت. در حدود 1305 ق به اصفهان رفت و در محضر درس حكيم معروف، ميرزا جهانگيرخان قشقايى، و ميرزا بديع درب امامى و ميرزا محمد على تويسركانى و سيد محمد باقر درچه اى و آقا نجفى اصفهانى و برادرانش، آقا نورالله و ثقه الاسلام، حاضر شد و حدود ده سال در آن شهر به كسب علم پرداخت. او همچنين در تهران نزد شيخ فضل الله نورى تلمذ كرد. در 1316 ق به گلپايگان بازگشت و به تدريس و تصنيف و ساير امور دينى پرداخت. وى در قم مدفون است. از آثار منظوم و منثور وى: «گنجينه ى گهر» يا سخنان پيغمبر (ص)، شعر؛ «گنج عرفان» يا سخنان امير مومنان (ع)؛ «مصباح الفلاح و مفتاح النجاح»؛ «نفايس العرفان»؛ «ديوان» شعر، حدود پانزده هزار بيت؛ «صافى نامه» يا «فيض ايزدى»، در پاسخ احمدى؛ «بشارت ميلاديه»؛ «اشعار شيوا»، در رد باب و بها؛ «گنج دانش»، پندنامه، شعر.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (241 / 24 ،116 / 21 ،239 / 18 ،5 / 15 ،585 / 9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 332 -331 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (422 -421 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (421 / 2).

صالحي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اصغر صالحى كرمانى اول عالم و دانشمند متنفذ و نافذالكلمه معاصر كرمان و از شخصيتهاى برجسته و رجال فضيلت و تقواى اسلامست در آن سامان.

ولادت آنجناب در حدود 1318 ق واقع شده و پس از رشد و خواندن مقدمات

سطوح اوليه و متون فقه و اصول را در كرمان تحصيل نموده و براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفته و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد نجف آبادى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمدصادق اصفهانى و آيت اللَّه حاج ميرزا سيد على مدرس نجف آبادى استفاده و سطوح را به پايان رسانيده و در اوائل تأسيس حوزه علميه به قم آمده و در خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى تلمذ نموده و قسمت عمده معقول را از آيت اللَّه حاج ميرزا خليل كمره اى فراگرفته و پس از شش سال و نيم اقامت در قم مراجعت به كرمان و چون اوضاع آن روز كرمان مساعد نبود مجدداً به قم برگشته و حدود سه سال ديگر توقف و بعد از آن بنابر درخواست مردم كرمان و امريه مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى به كرمان عزيمت و از اول ورود به انجام وظائف دينى و تدريس و تربيت طلاب و محصلين اهتمام و سعى بليغ گماشته و با همت رفيق شفيق و مصاحب موافق خود مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا على آقاى مهرابى و بعض ديگر مدرسه معصوميه را دائر و مسكن طلاب قرار داده و عده اى از جوانان مهذب كرمان را تربيت و در سلك محصلين و دانشجويان علوم دينى درآورده كه هر كدام در حال حاضر از علماء بنام و وعاظ گرام و ائمه جماعت مقيم كرمان و تهران و غيره مى باشند.

آيت اللَّه صالحى در كرمان مانند علماء گذشته آن سامان مواجه با فرقه ضاله شيخيه مى باشد و غالباً با آنان مبارزه منفى و

مثبت نموده و از شيوع مرام باطل آنها جلوگيرى و شر آنها را دفع و از تبليغات سوء و افكار موهوم و بدعتهاى آنان بوسيله دعوت كردن از مبلغين و وعاظ توانا چون خطيب شهير جناب آقاى فلسفى و مرحوم حاج شيخ مرتضى انصارى واعظ و غيره جلوگيرى نموده تا حدى كه بحمداللَّه در حال حاضر ساقط گرديده اند.

معظم له از خاندان علمى كرمانست و دو نفر از رجال علم و دانش كرمان يكى مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا على اكبر معروف به مجتهد (كه ذكرش گذشت) عموى ايشان و ديگر مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدصالح كرمانى خال و دائى گرامى ايشانست كه از اينجهت شهرت به صالحى گرفته اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

صانعي، يوسف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية الله العظمى حاج شيخ يوسف صانعى، در سال 1316 ش، در خانواده اى روحانى در روستاى نيك آباد اصفهان ولادت يافتند. جدّ ايشان آية الله حاج ملاّيوسف، از علماى پرهيزكار و وارسته زمان خود بودند. ايشان در فلسفه، از شاگردان ميرزا جهانگيرخان و در فقه، از شاگردان آية الله العظمى ميرزا حبيب الله رشتى بودند. آن بزرگوار به ميرزاى شيرازى بزرگ، رهبر نهضت تنباكو، دلبستگى فراوان داشته و از مروّجان وى بوده است. ايشان از آزادمنشى قابل وصفى برخوردار بودند و همواره در مقابل خوانين و زورمداران آن زمان، ايستادگى مى كردند.

پدرشان مرحوم حجة الاسلام آقاى شيخ محمدعلى صانعى نيز عالمى وارسته و روحانى زاهد و پرهيزكارى بودند و همواره ايشان را به فراگيرى علوم حوزوى فرا مى خواندند.

اين گونه بود كه معظّم له، در سال 1325 ش، وارد حوزه علميه اصفهان شدند و پس از گذراندن دروس مقدمات و كسب فيض

از محضر علماى آن حوزه، در سال 1330 ش، براى ادامه تحصيل، رهسپار حوزه علميه قم شدند. استعداد زياد و جدّيت فراوان ايشان، باعث شد كه از همان زمان، در زمره طلاّب موفّق و مورد توجّه و علاقه بزرگان حوزه در آن زمان قرار گيرند. ايشان در امتحانات سطوح عالى حوزه در سال 1334 ش، رتبه اول را احراز نمودند و مورد تشويق مرحوم آية الله العظمى بروجردى(قدس سره) قرار گرفتند.

از همين سال بود كه با توجّه به ويژگيهاى منحصر به فرد درس خارجِ حضرت امام خمينى سلام الله عليه، در آن شركت نموده، توانستند با نبوغ و جدّيت خود، تا سال 1342 به طور مستمر از حوزه درس اصول و فقه و مبانى مُتقن حضرت امام بهره برده، در زمره شاگردان برجسته ايشان قرار گيرند. حضور فعّال در درس خارج امام سلام الله عليه طى ساليان دراز و ممارست فراوان نسبت به فراگيرى مبانى و تحقيقات آن بزرگوار، اِشراف ايشان را بر ديدگاه هاى فقهى و اصولى امام را به درجه اى رساند كه به تعبير خودشان، در حدّ شعور مبانى بود و از حدّ صِرف دانستن، بالاتر.

آية الله العظمى صانعى با سعى و اهتمام و توفيق الهى توانستند در 22 سالگى به مرحله اجتهاد دست يابند. ايشان علاوه بر سالها تلمّذ در حوزه درس حضرت امام، از محضر اساتيد بزرگى چون: آية الله العظمى بروجردى، آية الله العظمى محقّق داماد و آية الله العظمى اراكى _ رحمهم الله _ نيز بهره برده اند و از سال 1354، رسماً تدريس خارج فقه را با كتاب زكات در مدرسه حقّانى (شهيدين) شروع نمودند و تقريرات

آن درس به قلم دو تن از شاگردانشان، موجود است.

جمع كثيرى از طلاّب و فضلا، با شروع درس خارج فقه ايشان، توانستند از حوزه درس معظّم له استفاده كنند كه اينك بسيارى از آنان، جزو محقّقان و پژوهشگران ارزنده حوزه اند و برخى نيز در حدّ اجتهاد هستند كه در حوزه هاى علميه اشتغال داشته اند و يا در اداره نظام جمهورى اسلامى، ايفاى وظيفه مى كنند. فعّاليتها و مبارزات سياسى

اغلب مبارزات سياسى و فعّاليتهاى انقلابى ايشان در قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، تلاش در ابعاد فرهنگى و تبليغاتى بوده است. اين تلاشهاى ظلم ستيزانه، از طريق تبليغ، سخنرانى، حضور در تظاهرات و راهپيماييها و صدور اعلاميه و بيانيه هاى سياسى انجام مى گرفت.

بر اساس آنچه در جلد سوم كتاب اسناد انقلاب اسلامى منتشر شده است، نام و امضاى آية الله العظمى صانعى، در ذيل حدود سى اعلاميه سياسى و انقلابى به ثبت رسيده است كه اولين آن، نامه اى است كه پس از انتقال حضرت امام خمينى از تركيه به نجف اشرف، از سوى علماى قم، خطاب به رهبر كبير انقلاب نوشته شده است. تاريخ انتشار اين نامه مهر ماه 1344 است. همچنين آخرين بيانيه اى كه نام و امضاى ايشان و ديگر همراهان انقلاب در ذيل آن مى درخشد، اعلاميه اى است كه در مخالفت با دولت بختيار، در تاريخ 17/10/1357 صادر شده است.

البته بديهى است كه تمامى اعلاميه هاى آن دوران، در كتاب مزبور نيامده است. مهم ترين بيانيه شديداللحن علماى قم در قبل از انقلاب، درباره «خلع يد شاه از حكومت» است كه به تأييد جمعى از فضلا و

مدرّسان حوزه علميه قم رسيده است و نام و امضاى آية الله صانعى نيز در ذيل آن به چشم مى خورد.

موضوع اعلاميه مذكور، همچون ساير بيانيه هاى سياسى آن دوران، بسيار حسّاس، خطرناك و به گونه اى بود كه تنها انقلابيان واقعى و ياوران شجاع حضرت امام خمينى، جسارت امضاى آن را داشتند; چه اينكه بسيارى از آن اعلاميه ها، از ديدگاه حكومت پهلوى، جرمى نابخشودنى و مستوجب قتل بود. شايد ترس از همين عواقب خطرناك موجب گرديد تا امضاى افراد معدودى از علما در ذيل اعلاميه «خلع شاه از حكومت» قرار گيرد.

سردمداران حكومت پهلوى، براى جلوگيرى از رشد فزاينده انقلاب اسلامى، همواره مى كوشيدند تا مسئله مرجعيّت امام خمينى را خدشه دار جلوه دهند و از آن طريق، در اذهان عمومى نسبت به صلاحيت علمى، سياسى و مذهبى معظّم له خللى وارد كنند. از اين رو، جمعى از علما و فضلاى حوزه هاى علميه، از جمله حضرت آية الله صانعى، بخشى از تلاش سياسى و علمى خود را در خنثا كردن اين توطئه حكومت پهلوى قرار دادند و در جهت تثبيت مرجعيّت امام خمينى، فعّاليت مى كردند.

صائغ، ابراهيم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) ابراهيم ابن ميمون مكنى به ابواسحاق، از مردم مرو (مقت. 131 ه.ق.). وى فقيهى فاصل و آمر به معروف بود. ابومسلم خراسانى او را بكشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صائن الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن محمد بن محمد تركه اصفهانى دانشمند معروف (ف. 835 ه.ق.). وى ابتدا نزد برادر بزرگ خود كه فقيه و متصوف و متشرع بود به تحصيل علوم پرداخت، سپس به امر برادر، پانزده سال به سياحت بلاد و تحصيل علم گذرانيد، و در علوم معقول و منقول و علوم غريبه (علم نقطه، حروف، اعداد، جفر و غيره) مهارت يافت. امير تيمور پس از فتح اصفهان او و برادرانش را به سمرقند كوچ داد. صائن از نزد برادر بزرگ خويش، به طلب كمال و زيارت كعبه سفر كرد و به شام و مصر و حجاز رفت و در مصر به خدمت شيخ سراج الدين رسيد. پس از بازگشت از عراق خبر مرگ تيمور را شنيد و در اصفهان منزوى گرديد و به افاده و استفاده پرداخت. پير محمد والى فارس در حدود 809 -808 او را به شيراز دعوت كرد و پس از كشته شدن پيرمحمد (813 ه.ق.) و حكومت برادر وى ميرزا اسكندر، صائن در خدمت شخص اخير بود و در اصفهان نزد وى مقرب ميزيست. پس از طغيان اسكندر بر شاهرخ (817) و فتح اصفهان و فارس به دست شاهرخ، صائن بار ديگر انزوا اختيار كرد، و در اين اثنا دو سفر به خراسان رفت و بار دوم منظور نظر شاهرخ گرديد و به قضاوت ولايت يزد منصوب منصوب گرديد. از تأليفات اوست به عربى، شرح فصوص الحكم (814 ه.ق.)،

مفاحص در علم حروف و اعداد مبتنى بر بيان توحيد، رساله بائيه در اعداد و حروف و جفر، رساله انزاليه در نزول كتاب مطابق مشرب متكلمان، رساله محمديه در الفاظ و حكم قرآن و كشف اسم محمد مطابق مشرب حروفيان، رساله مختصر در توضيح تعليقات كشاف، كتاب مناهج در منطق، و از تأليفات فارسى اوست: شرح قصيده تائيه ابن فارض به پارسى و به نثر فنى، اسرار الصلوة مطابق اصول تصوف، رساله در اطوار ثلاثه تصوف، تحفه علائيه در اصول و آداب اسالم بر طبق چهار مذهت سنت، مدارج افهام الافواج فى تفسير ثمانية ازواج، رساله در اعتقاد به نام شاهرخ (براى رد تهمت تصوف)، رساله در شرح لمعات عراقى.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صباغ، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى، حكيم و فقيه. نزد ملا هادى سبزوارى تصحيل علم نمود و از خواص و مشاهير شاگردان وى شد. صاحب «المآثر و الآثار» وى را كاشانى و در فقه و زهد و اخلاق ممتاز توصيف كرده است، ولى شيخ محمد على حبيب آبادى وى را اصفهانى الاصل مى داند. از آثارش شرح «تشريح الافلاك» را مى توان نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 855 -854 / 14)، المآثر و الآثار (160).

صبغي نيشابوري، شيخ الاسلام ابوبكر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(342 -258 ق)، مفتى، محدث، عالم و فقيه شافعى. پدرش، اسحاق بن ايوب، از علماى نيشابور بود. احمد از نيشابور به رى، بصره، بغداد و حجاز سفر كرد. او يحيى بن محمد ذهلى و ابوحاتم رازى را درك كرد و از فضل بن محمد شعرانى و اسمعيل بن قتيبه و يوسف بن يعقوب يا يعقوب بن يوسف قزوينى و حارث بن ابى اسامه و هشام بن على سيرافى و على بن عبدالعزيز بغوى و محمد بن ايوب بجلى و اسماعيل قاضى و همطبقه ى آنان حديث شنيد و آن گاه به جمع آورى و تصنيف پرداخت. صبغى در فقه و شناخت حديث سرآمد بود. در 283 ق به حج رفت. او رئيس شافعيه نيشابور شد و متجاوز از پنجاه سال متصدى منصب افتاء بود و به عقل و راى ضرب المثل. حاكم گويد كه صبغى به احدى اجازه نمى داد كه در مجلسش غيبت كند. حمزه بن محمد زيدى و ابوعلى حافظ نيشابورى و ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوبكر اسماعيلى و محمد بن ابراهيم جرجانى و ابوعبدالله حاكم نيشابورى و بسيارى ديگر از او حديث روايت كرده اند. از وى آثار مبسوطى، در فقه

و حديث، به جاى مانده است كه از آن جمله اند: «الطهاره»؛ «الصلاه»؛ «الزكاه»؛ «المبسوط»؛ «الاسماء و الصفات»؛ كتاب «الايمان»؛ «القدر»؛ كتاب «فضائل الخلفاء الاربعه»؛ كتاب «الرؤيه»؛ كتاب «الاحكام»؛ «الامامه».

در «الوافى بالوفيات» كتاب «الايمان» وى تحت عنوان «الايماء» و سه كتاب «الرؤيه» و «الاحكام» و «الامامه» تحت يك عنوان «الرؤيه و الاحكام و الامامه»آورده شده است. در «شذرات الذهب» و «العبر»، صاحب عنوان به نام ضبعى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (91 / 1)، الاعلام بوفيات الاعلام (234 / 1)، انساب سمعانى (521 / 3)، تاريخ نيشابور (179)، سير النبلاء (489 -483 / 15)، شذرات الذهب (361 / 2)، العبر (63 / 2)، الكامل (345 / 6)، كشف الظنون (1275)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (160 / 1)، النجوم الزاهره (353 / 3)، الوافى بالوفيات (239 / 6)، هديه العارفين (62 / 1).

صبوري قمي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1335 ق)، عالم دينى، فقيه و شاعر. پس از فراغت از مقدمات، در بيست سالگى شروع به تحصيل سطوح عالى در خدمت شيخ حسن فاضل و آيت الله ميرزا محمود روحانى و آيت الله آقا ميرزا محمد همدانى كرد. پس از تكميل سطوح، مدت كوتاهى از درس خارج آيت الله حايرى و پس از فوت آن استاد از درس آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى و آيت الله سيد صدرالدين صدر در فقه و اصول، استفاده ها برد. آن گاه به بروجرد رفت و از درس آيت الله بروجردى بهره برد. وى داراى اجازاتى از آيت الله خويى و آيت الله ميلانى و آيت الله نجفى مرعشى و آيت الله سيد على علامه فانى اصفهانى بود. او در قم به انجام وظائف دينى مشغول بود تا به دعوت بعضى

علماى كاشان در 1346 ق، براى تدريس و رسيدگى به امور محصلين آنجا،به آن شهر رفت و در مدرسه ى سلطانى و مدرسه ى گذر باباولى به تدريس سطوح عالى و خارج پرداخت. از آثارش: «الفيه» موسوم به «سلك الدرر فى نظم الاثر»؛ «الدرر البهيه»، در ترجمه ى وصيت نامه ى اميرالمومنين (ع)، «الحجه القامعه على الكسرويه المبدعه»؛ «انباء الغيب فيما فيه لا ريب».[1]

شيخ جعفر بن حسين بن باقر صبورى قمى از علماء مبرز و دانشمندان متقى معاصر كاشانست.

آنجناب در شهرستان مذهبى و علمى قم كه حرم اهل بيت عليهم السلام است در حدود سال 1335 قمرى به دنيا آمده و بعد از پرورش در اوان بلوغ به تحصيل علوم عربى و ادبى پرداخته و بعد از فراغت از مقدمات در سن بيست سالگى شروع به تحصيل سطوح عالى خدمت مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ حسن فاضل و آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا محمود روحانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى نموده و پس از تكميل آن مدت قليلى از درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى و پس از فوت آن مرحوم از درس خارج آيت اللَّه محقق حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه حاج سيد صدرالدين صدر فقهاً و اصولا استفاده نموده.

آنگاه مهاجرت به شهرستان بروجرد و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب ثراه در مدرسه (نوربخش) كه تدريس مكاسب محرمه مى نمودند مستفيض گرديده سپس به قم مراجعت و به انجام وظائف معموله پرداخته تا در سال 1364 قمرى كه بنابر دعوت بعضى از علماء مقيم كاشان كه حوزه علميه تأسيس و از آيات عظام و زعماء حوزه علميه قم استدعاء مدرسى و مديرى براى اداره سرپرستى حوزه مذكوره

كرده بود و آقايان هم معظم له را انتخاب كردند به كاشان عزيمت و چندى قيام به تدريس و رسيدگى امور محصلين آنجا نموده و بعد به وطن خود برگشته به قصد اينكه در حرم ائمه معصومين عليهم السلام اقامت نمايد كه اهالى كاشان از مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مراجع ديگر استدعاء بازگشت آنجناب را نموده و آن مرحوم هم فرمودند كه معين است معاودت شما به كاشان.

پس قبول نموده و به كاشان منتقل و در مدرسه سلطانى و مدرسه گذربابا ولى به تدريس سطوح عالى و خارج و تا حال تحرير بيش از سى سالست كه در دارالمؤمنين كاشان به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تدريس و تأليف اشتغال دارند.

و از آثار قلمى و علمى آنجناب كتب زير مى باشد.

1- الفيه موسوم به سلك الدرر فى نظم الاثر

(الفية سميتها سلك الدرر

و شحت بالاسناد فى نظم الاثر)

2- الدرر البهيه در ترجمه وصيت نامه اميرالمؤمنين على بن ابيطالب (ع) با فرزندش حضرت امام حسن (ع).

3- الحجة القامعة على الكسروية المبدعه 4- انباء الغيب فيما فيه لا ريب.

آنجناب داراى اجازات عديده روايتى و غيره از آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه العظمى ميلانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و آيت اللَّه حاج سيد على علامه فانى اصفهانى ادام اللَّه ظلالهم على رؤس المسلمين مى باشد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه صبورى عالمى متين و دانشمندى بارع و مانند شهرتش صبور و در مصائب و امور و داراى محامد اخلاق و محاسن اوصاف و عارى از تظاهر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمدان (271 -269 / 6).

صد توماني، محمد سعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1250 ق)، فقيه و عالم. خاندان صد تومانى از

خانواده هاى معروف و قديم نجف است كه علماى بزرگى از ميان آنان برخاسته، اگر چه از كتب رجال بدور افتاده اند. وى از شاگردان بزرگ سيد مهدى بحرالعلوم است كه از وى اجازه داشت.او رساله ى در مناظره ى استادش با علماى يهودى تأليف كرد. وى همچنين از شيخ جعفر كاشف الغطاء و استاد كل وحيد بهبهانى و سيد محمد جواد عاملى، صاحب «مفتاح الكرامه»، با اجازه روايت كرده است. سيد رضا فرزند سيد مهدى بحرالعلوم و ميرزا احمد بن لطفعلى تبريزى و شيخ مرتضى انصارى از وى روايت كرده اند، و شيخ انصارى به روايتش از صد تومانى كه، از مشايخ وى بود، افتخار مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 602 -601 / 13).

صدر الافاضل خوارزمي، ابومحمد، قاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(617 -555 ق)، اديب، نحوى، فقيه حنفى و شاعر. مقلب به مجدالدين. وى در خوارزم به دنيا آمد. از ادباى نامى عصر خود كه در نحو و خطب و فنون شعرى و علوم ادبى و عربى وحيد دهر بود. وى در فتنه ى تاتار كشته شد. از تأليفات وى: «بدايع الملح»؛ «التوضيح»، در شرح «مقامات» حريرى؛ «الزوايا فى الخبايا»، در نحو؛ «شرح الابنيه»؛ شرح «الاحاجى» زمخشرى؛ شرح «مفصل» زمخشرى كه سه گونه است: شرح وسيط و صغير و كبير به نامهاى «سبيكه»، «مجمره» و «تجمير»؛ ««شرح النموذج»؛ «عجائب النحو»؛ «لهجه الشرع»، در شرح الفاظ فقهى؛ «المحصل»، در بيان؛ «ضرام السقط»، در شرح «سقط الزند»، شرح مشكلات «ديوان» ابوالعلاء معرى.[1]

(ع. پيشواى دانشمندان بخش 2) قاسم بن حسين بن احمد خوارزمى نحوى حنفى مكنى به ابومحمد و ملقب به مجدالدين، اديب ايرانى (مقت. 617 ه.ق.). وى در نحو و خطب و فنون

شعر و علوم ادبى عرب كم نظير بود. اوراست: بدايع الملح، التجمير (شرح كبير كتاب مفصل زمخشرى)، التوضيح (در شرح مقامات)، السبيكة (شرح وسيط كتاب مفصل)، (الزوايا فى الخبايا) (نحو)، شرح الابنية، شرح الاحاجى (تأليف زمخشرى)، ضرام السقط (شرح سقط الزند ابوالعلاء معرى) و غيره. وى در فتنه مغول به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (8 / 6)، ريحانه (424 -423 / 3)، كشف الظنون (1790 ،1789 ،1775 ،161 ،993 -992 ،956 ،230)، الكنى و الالقاب (410 / 2)، لغت نامه (ذيل/ صدر الافاضل)، معجم الادباء (253 -238 / 16)، معجم المؤلفين (98 / 8)، هديه الاحباب (185)، هديه العارفين (828 / 1).

صدر جهان طبسي، امير حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم دينى، فقيه و شاعر، متخلص به لسان. از شاگردان شيخ محمود لاهيجى، شاگرد شهيد ثانى، است و از وى در 974 ق موفق به دريافت اجازه شد. او ساكن حيدرآباد دكن بود و در همان شهر نيز وفات يافت. در «رياض العلماء» صاحب عنوان يكبار تحت نام اميرحسين آمده است. از آثارش: «الصيد و الذبائح» ، به فارسى كه براى همايون اعظم قطب شاه نگاتشه و در ان اسامى حيوانات و پرندگان و حشرات را به فارسى و عربى و تركى و دكنى مرتب بر حروف الفبا ذكر كرده و حكم هر يك و فايده ى طبى هر كدام و حكاياتى درباره ى آنها آورده است؛ كتاب «ذخيره الجنه»، در اعمال سال و ادعيه و آداب، كه آن را براى سلطان ابراهيم قطب شاه، ملك دكن، (متوفى 988 ق) تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (105 / 15 ،15 / 10)،

رياض العلماء (91 / 2 ،176/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 108 / 10، قرن 292 / 11)، گنجينه ى دانشمندان (30 / 6).

صدر شهيد، حسام الدين، ابومحمد، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(536 -483 ق)، فقيه حنفى. معروف به ابن مازه. اهل خراسان بود. نزد پدرش، علامه ابوالمفاخر، فقه آموخت و به پايه اى رسيد كه ضرب المثل شد و نزد سلطان جايگاه رفيعى يافت. عده اى از او فقه آموختند. وى از عى بن محمد خدام حديث شنيد و ابوعلى بن وزير دمشقى از وى حديث روايت كرده است. در واقعه قطوان در سمرقند كشته شد و در بخارا دفن شد. از آثارش: «الجامع»، در فقه؛ «الفتاوى الصغرى» و «الفتوى الكبرى»؛ «عمده المفتى و المستفتى»؛ «الواقعات الحساميه»،به نام «الاجناس»، در فروع؛ «اصول حسام الدين»؛ شرح «ادب القاضى» خصاف؛ شرح «الجامع الصغير» شيبانى، در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210 / 5)، ايضاح المكنون (124 / 2)، سر النبلاء (97 / 20)، كشف الظنون (1998 ،1471 ،1435 ،1431 ،1404 ،1403 ،1228 ،1224 ،1222 ،569 ،563 ،113 ،46 ،11)، معجم المؤلفين (291 / 7)، النجوم الزاهراه (262 / 5)، هديه العارفين (783 / 1).

صدر عاملي كاظمي، ابومحمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1272 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، محدث، رجالى و مورخ. در كاظمين، در خانواده اى كه اصلش از جبل عامل و سكونتش در اصفهان و مهاجرتش به عراق بود، به دنيا آمد. وى برادرزاده ى آيت الله سيد صدرالدين عاملى كاظمى بود. در چهارده سالگى صرف و نحو معانى و بيان و بديع و منطق را فرا گرفت و تحصيل فقه را آغاز كرد در هيجده سالگى به نجف رفت و كلام و حكمت را از محمد تقى گلپايگانى آموخت، فقه خارج استدلالى را از شاگردان صاحب «جواهر» و اصول استدلالى را از شاگردان شيخ انصارى و علم حديث و رجال و رياضيات را از بزرگان وقت فراگرفت

و قسمتى از علوم غريبه را نزد شيخ عبدالحسين هندى خواند.در 1297 ق از نجف به سامراء رفت و در حوزه ى درس ميرزاى شرازى به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در پايان 1314 ق به كاظمين بازگشت و به تأليف و تدريس پرداخت. سيد صدر از مشايخ اجازه در زمان خود بود و جمع كثيرى از بزرگان همچون علامه سيد محمد مرتضى جنفورى هندى و شيخ مهدى بن شيخ محمد على ثقه الاسلام اصفهانى و آيت الله سيد صدرالدين صدر و آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى و محدث قمى از وى داراى اجازه بودند. كتابخانه شخصى او يكى از ارزشمندترين كتابخانه هاى عراق بود. سيد حسن صدر بيش از صد اثر از خود به جاى گذاشت و كتاب «تأسيس الشيعه» خويش را مبتكرانه نگاشت و در اين كتاب بر اساس تواريخ و سير مورد اعتماد، ثابت و روشن نمود كه علماى شيعه در تأسيس و تأليف نحو و صرف و عروض و لغت و علوم بلاغت و كلام و فقه و اصول و تفسير و اخلاق پيشگام بوده و پيش از ديگران به تأليف و تصنيف پرداخته اند. مختصر اين كتاب «الشيعه و فنون الاسلام» است. از ديگر آثار وى: «نهايه الدرايه»، شرح و «جيزه ى» شيخ بهائى، در درايه الحديث؛ «ذكرى المحسنين»؛ «نزهه اهل الحرمين»؛ «وفيات الاعلام من الشيعه الكرام»؛ رساله اى در «رد وهابيت»؛ «سبيل الرشاد»، در شرح «نجاه العباد»، در سلوك و بيان طريق عبوديت؛ «سبيل النجاه»، در فقه معاملات؛«تكمله امل الآمل»؛ «جامع اخبار الغيبه»؛ «تبيين الاباحه للمصلين»؛ «تحصيل الفروع الدينيه فى فقه الاماميه»؛ «حدائق الوصول الى علم الاصول»؛ «مجالس المومنين»، در وفيات ائمه معصومين (ع)؛ «مختلف الرجال»؛ «مناقب

آل الرسول من طريق الجمهور»؛ «خلاصه النحو»؛ «آداب الحج واسراره»؛ «انتخاب القريب من التقريب»، گردآورى نام محدثانى كه ابن حجر آنان را شيعه ذكر كرده است؛ «الدرر الموسويه فى شرح العقائد الجعفريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (209 / 1)، الاعلام (240 -239 / 2)، اعيان الشيعه (330 -325 / 5)، تأسيس الشيعه (مقدمه 35 -1)، الذريعه (114 / 24 ،320 / 22 ،137 / 3 ،359 / 2 ،16 / 1)، ريحانه (425 -424 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 449 -445 / 14)، علماء معاصرين (175 -170)، لغت نامه (ذيل/ صدر)، معجم المؤلفين (300 -299 / 3)، مكارم الآثار (2019 -2015 / 6).

صدر، اسدالله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا على نوّاب خليفه سلطانى. عالم فقيه، در اصفهان نزد پدر و ديگران تحصيل نموده، به مقام صدارت در دستگاه صفويّه رسيده، در سال 1114 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صدر، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1258 ق)، عالم دينى، فقيه و مرجع تقليد. معروف به صدر اصفهانى. نسبش به ابراهيم اصغر فرزند امام كاظم (ع) مى رسد. در اصفهان به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت، در شش سالگى پس از فوت پدر تحت تربيت برادرش، حاج سيد محمد على آقا مجتهد، قرار گرفت و مقدمات را نزد او خواند. بعد از فوت آقا مجتهد، تحت تعليم شوهر خواهرش، شيخ محمد باقر اصفهانى، صاحب «هدايه المسترشدين»، قرار گرفت و نزد وى فقه آموخت. در 1281 ق به نجف مهاجرت كرد و ملازم بحث شيخ راضى بن محمد آل خضر نجفى و بحث شيخ مهدى بن على كاشف الغطاء گشت. سپس مدتى در خدمت ميرزاى شيرازى قرار گرفت. و با وى به سامراء مهاجرت كرد و عده اى از شاگردان سطح متوسط ميرزا را درس گفت و بعد از وفات ميرزا يك سال و چند ماه در سامراء ماند و در 1314 ق به كربلا رفت و در انجا به ترويج دين و انجام وظائف مذهبى مشغول شد و مرجع تقليد آن ديار گشت. ميرزاى نايينى، سيد شرف الدين عاملى، حاج سيد حسين فشاركى، شيخ غلامحسين مرندى حائرى و شيخ موسى كرمانشاهى حائرى از شاگردان وى بودند. او در كاظمين از دنيا رفت و همان جا دفن شد. در «ريحانه الادب» سال وفات وى 1337 ق ذكر شده است. از آثارش: «انيس المقلدين»؛

حاشيه «نجاه العباد» شيخ محمد حسن صاحب «جواهر»؛ «مفتاح الهدايه»، رساله عمليه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (208 -201 / 1)، اعيان الشيعه (404 -403 / 3)، الذريعه (138 / 5)، ريحانه (423 -421 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 160 -159 / 14)، لغت نامه (ذيل/ صدر)، مكارم الآثار (1567 -1565 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (601 1600 / 1)، ميرزاى شيرازى (114 -113).

صدر، سيد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1415 -1339 ق)، عالم دينى و فقيه. در مشهد به دنيا آمد و دربيت علم و عزت نشو و نما يافت. او نوه ى دخترى آيت الله حاج آقا حسين طباطبايى قمى است. به همراه پدر به قم مهاجرت كرد. پس از خواندن ادبيات، سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه فرا گرفت. سالها از دروس خارج پدرش، آيت الله صدر، استفاده نمود و معقول را از آيت الله موسوى آموخت. او از محضر درس برخى ديگر از اساتيد بهره مند شد تا خود به تدريس فقه و اصول و حكمت و اقامه ى نماز پرداخت. در 1385 ق بنا به خواسته ى آيت الله شريعتمدارى به تهران آمد و در مسجد حضرت امام حسين (ع) به ترويج دين و اقامه ى نماز و تفسير قرآن پرداخت. آيت الله سيد رضا صدر برادر بزرگ امام موسى صدر، مرجع و رهبر بزرگ لبنان، است. وى در تهران درگذشت، ماده تاريخ وفاتش (اين جهان خرد بود و مرد بزرگ) است. او در جوار حضرت معصومه (س) در قم دفن شد. از جمله آثارش: كتاب «استقامت»؛ كتاب «حسد»؛ كتاب «دروغ»؛ «بانوى كربلا زينب دختر زهراء»، ترجمه ى كتاب «زينب» دكتر عائشه بنت الشاطى.[1]

آقاى حاج سيد رضا بن العلامه الورع آيت اللَّه الحاج سيد

صدرالدين ابن العلامه الكبرى و الايه العظمى الحاج السيد اسمعيل صدر موسوى از فضلاء و دانشمندان معاصر تهران و داراى مقام حسب و نسب و علم و ادب مى باشند. وى در حدود سال 1338 قمرى متولد شده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و در معيت والد ماجدش به قم مهاجرت نموده و پس از خواندن ادبيات سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه خوانده و سالها از دروس خارج مرحوم والدش آيت اللَّه العظمى صدر استفاده نموده و معقول را از آيت اللَّه العظمى امام خمينى آموخته و از محضر بعض آيات ديگر بهره مند شده خود بتدريس فقه و اصول و حكمت و اقامه نماز پرداخته تا در سال 1385 قمرى كه حسب الاراده آيت اللَّه شريعتمدارى به تهران منتقل و در مسجد حضرت امام حسين عليه السلام واقع در ميدان (شهناز) تهران به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تفسير قرآن و درس اخلاق و غيره اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده در اخلاق و غيره مى باشند كه از آنها كتب زير است:

1- كتاب استقامت

2- كتاب حسد

3- كتاب دروغ

و مخفى نيست كه معظم له از طرف پدر موسوى و بحضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام منتهى مى شوند و از طرف مادر طباطبائى و بحضرت امام حسين مجتبى عليه السلام متصل مى گردند. زيرا والده ماجده ايشان صبيه مرحوم مغفور سيدالفقهاء و المجتهدين آيت اللَّه العظمى آقاى حاج آقا حسين طباطبائى قمى كه ترجمه اش در جلد اول ص 264 گذشت مى باشد و ايشان سبط آن بزرگوار هستند ادام اللَّه توفيقه.

برادر ارجمندش جناب استاد و زعيم بزرگوار آقاى حاج سيد امام موسى صدر مرجع و رهبر بزرگ مردم لبنانست كه امروز

صوت وصيتش بتمام جهان رسيده و براى شيعيان دنيا آبروى عظيمى گرديده و بايد ايران و ايرانى فخر كند كه يكى از هم ميهنان او باين پايه قدرت و عظمت رسيد كه زمام دولت و ملت كشور بيگانه را بدست گرفته و با نطق آتشين و بيانات شيرينش بر عليه استعمارگران غربى مبارزه كرد و هم اكنون سرنوشت وى مجهول و نامعلوم است.

فقيه.

تولد: 92 (1300 رمضان 1339 ق.) مشهد.

درگذشت: 11 آبان 1373، قم.

آيت الله سيد رضا صدر دوران كودكى و نوجوانى را تحت تربيت پدر خود پشت سر نهاد. مقدمات و ادبيات را در مشهد فراگرفت. در سال 1354 ق. به همراه پدر به حوزه ى علميه ى قم رفت و سطوح را نزد اساتيدى نظير حضرات آيات عظام سيد شهاب الدين مرعشى نجفى و محقق داماد آموخت. سپس خارج فقه و اصول را در محضر حضرات آيات عظام سيد حسن صدر و سيد محمد حجت كوه كمره اى و سيد حسين بروجردى و فلسفه و عرفان را نزد امام خمينى فراگرفت. ايشان پس از وفات آيت الله العظمى بروجردى به تدريس فقه و اصول و فلسفه و عرفان پرداخت.

در سال 1346 براى تبليغ و ارشاد به تهران آمد و مسجد امام حسين را كانون تبليغات دينى خويش قرار داد و به تدريس، تبليغ و ارشاد، امامت جماعت، اداره ى كلاس هاى معارف دينى، تأليف و پروش شاگردان پرداخت. وى در اين مسجد كلاس درس اخلاق، تفسير و فلسفه نيز برگزار كرد و همچنين به تدريس فقه و اصول هم اشتغال داشت. در سال 1356 به حوزه ى علميه قم بازگشت و به خدمات دينى و مذهبى مشغول شد.

از تأليفات آيت الله صدر مى توان به اين

عنوان ها اشاره نمود: الاجتهاد و التقليد؛ العدالة فى الفقه؛ تفسير سوره حجرات؛ تفسير سوره يوسف (حسن يوسف)؛ استقامت، حسد؛ دروغ؛ فلسفه آزاد؛ الفلسفه العليا؛ محمد فى القرآن؛ المسيح فى القرآن؛ قرآن شناسى؛ بانوى كربلا؛ راه محمد (دو جلد)؛ راه على (ع) پيشواى شهيدان؛ راه قرآن؛ زن و آزادى؛ زيارتنامه حضرت رضا (ع) سخنان سران كمونيزم درباره خدا؛ مرد وفا (زير درختان سدر)؛ نشانه هايى از او (دو جلد)؛ نگاهى به آثار فقهى شيخ طوسى؛ مقدمه بر نهج الحق و نامه دانشوران. از جمله آثار منتشر نشده وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: أربعون و مأتا مسئلة فقهى؛ تعليقة بر عروة الوثقى؛ الفقه على مذهب اهل البيت- كتاب الصلاة؛ القواعد الثلاث؛ تجاو؛ فراغ؛ حيلولة؛ رساله در مقدمه واجب؛ شبهة العبائية حكم نجاسة الباطن؛ نفائس الاصول (دو جلد)؛ حاشيه بر اسفار؛ برهان الصديقين، حاشيه بر منظوم (سه جلد)، ديوان شعر، درست و نادرست، خواجه نصيرالدين طوسى؛ خليفة رسول الله (ص)؛ اسلام ما؛ سبد (كشكول)؛ ترجمه رسالة الحقوق امام سجاد؛ الجهاد و الثورة؛ الكليم فى القرآن.

آيت الله سيد رضا صدر در آبان سال 1373 درگذشت و پيكرش در قم در صحن حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (205 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (504 -503 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (172 -171/ 3).

صدر، صدرالدين، ابوالرضا محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1299 ق)، عالم دينى، فقه، مرجع تقليد و شاعر. در كاظمين به دنيا آمد تحصيلات ابتدايى را در سامراء گذراند و ادبيات و رياضيات را نزد استادان فن فراگرفت و به همراه پدرش به كربلا مهاجرت كرد و در آنجا سطوح را نزد آيت الله شيخ حسن كربلايى و

آيت الله آقا ضياءالدين عراقى خواند. او تحصيلات عاليه را نزد پدرش شروع كرد و در حدود 1328 ق براى تكميل تحصيلات به نجف رفت و در حوزه ى درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و علامه يزدى حاضر و به درس و بحث تحقيقى مشغول شد. سپس به مشهد رفت و چندى در آن شهر توقف كرد و به تدريس و ارشاد و اصلاح حال مسلمانان پرداخت. آن گاه به عراق بازگشت و چندى در آن سامان به تدريس و بحث مشغول شد. در 1349 ق بنا به دعوت آيت الله حايرى به قم رفت و با وى همكارى نمود. پس از وفات آيت الله حايرى و تا ورود آيت الله بروجردى به همراهى آيت الله حجت و آيت الله خوانسارى عهده دار سرپرستى حوزه ى علميه ى قم بود. آيت الله صدر فقيهى اصولى و محدثى رجالى و محققى عميق النظر و اديبى اديب و شاعرى ماهر بود. او در مكارم اخلاق و كمالات نفسانى و معنوى از سرآمدان روزگار بود. وى در قم درگذشت و مابين قبر آيت الله حايرى و آيت الله خوانسارى دفن شد. از آثار اوست: «خلاصه الفصول»، در علم اصول، كتاب «المهدى (عج)»، درباره ى حضرت ولى عصر (عج)؛ «ديوان» شعر مذهبى و اجتماعى، به عربى و فارسى؛ حاشيه «كفايه الاصول»؛ «اصول عقايد»؛ رساله اى در «اصول دين»؛ رساله اى در «رد شبهات وهابيه»؛ رساله اى در «اثبات عدم تحريف كتاب»؛ «مختصر تاريخ الاسلام»، در پنج مجلد؛ «حديث و اخبار»؛ رساله اى در «حقوق زن»؛ «لواء محمد (ص)»، در اخبار خاصه و عامه، در دوازده مجلد، منظومه اى در «حج»؛ منظومه اى در «صوم»؛ رساله اى در «تقيه»؛ رساله اى در امر به معروف و نهى از منكر»؛ «سفينه النجاه»، رساله ى

عمليه؛ «الحقوق»، در بيان شصت دو حق؛ «مدينه العلم»،: در اخبار اهل بيت (ع)، در شش مجلد.[1]

صدرالدين بن (حاج سيد) اسماعيل عاملى الاصل از علماى اماميه و مراجع تقليد (و. كاظمين 1299 ه.ق/ - ف. قم 1332 ه.ش.) نسبت به ابراهيم اصغر فرزند موسى ابن جعفر 4 منتهى ميگرديد صدر فقيه، اصولى، اديب و شاعر و در فنون ادب ماهر بود، ادب عرب و علوم رياضى را از استادان وقت فراگرفت و مدتى در حوزه درس پدر خويش و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و سيد كاظم يزدى تحصيل كرد و به اجازات آنان نايل آمد، و چون به ايران بازگشت مدتى در خراسان اقامت كرد و سپس به قم رفت و به تدريس و رعايت حال طلاب حوزه علميه آن شهر پرداخت. او راست: اصول دين، حاشيه بر كفاية الاصول، خلاصة الفصول، حكم ماءالغساله، المهدى، رد بعض شبهات و هابيه، مختصر تاريخ الاسلام (لغ.)

مرحوم مغفور سيدالفقهاء والمجتهدين و غوث العلماء العاملين حاج سيد صدرالدين بن آيةاللَّه العظمى الحاج سيد اسماعيل صدر الموسوى العاملى يكى از معاضدين مرحوم آيت اللَّه حايرى و زعماء سه گانه بعد از آن مرحوم و يكى از دو وصى معظم له است كه از فوت مرحوم حايرى تا ورود مرحوم آيت اللَّه بروجردى با مساعدت و معاونت دو قرين ديگرش مرحومين آيت اللَّه حجت و خونسارى حوزه علميه قم را در آن شرايط سخت حفظ و نگهدارى نموده و از تشويق و نگهدارى محصلين و فضلاء آنى غفلت و كوتاهى ننمودند و خود اين نگارنده از افرادى هستم كه خود را رهين محبتهاى آن مرحوم مى دانم زيرا در آن موقع جز آن مرحوم كسى از آقايان

به حقير عنايتى نداشت.

تولد آن بزرگوار در ماه رجب 1299 قمرى در كاظمين واقع شده و ادبيات و رياضيات را نزد استادان فن فراگرفته تا در سال 1328 براى تكميل تحصيلات به نجف مهاجرت و در حوزه درس مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى حاضر شده و در سال 1331 به مشهد مسافرت و چندى توقف نموده و در سال 1337 باز به عراق مراجعت و بعد چندى در مشهد توطن گرفته و در سال 1349 بنابر دعوت مرحوم حايرى رحل اقامت به قم انداخته و با آن مرحوم كه توجه خاصى به ايشان داشتند همكارى نموده تا بعد از فوت آن مرحوم كه با همكار گرام سابق الذكرش قيام به حفظ حوزه نموده تا در صبح روز شنبه نوزدهم ربيع الثانى 1373 قمرى كه داعى حق را لبيك اجابت گفته و در بين قبر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه خونسارى ره مدفون گرديد و در شب رحلتش حجةالاسلام آقا ميرزا محمد همدانى كه از فضلاء حوزه علميه است در خواب مى بيند كه وارد مقبره مرحوم حايرى شده و در جلوى قبر ايشان همانجائى كه الان قبر اوست قبرى كنده و آماده است و مى گويند اين قبر آيت اللَّه صدر است گفت آمدم نشستم فاتحه بخوانم ديدم هودجى از آسمان به زمين آمده و از ميان آن يك بانوى مجلله بيرون آمد و از عقب او چند زن ديگر آمد و به طرف آن قبر رفت با خود گفتم حتماً اين بانو حضرت فاطمه زهراء سلام اللَّه عليها است. ديدم آمد سر قبر و فرمود اين قبر صدر من است صدر من هم از دنيا رفت خوب فرزندى بود و

تعريف نمود و فرمود جگر گوشه من هم بود و نشست و بنا كرد به گريه نمودن و من از خواب بيدار شدم و صبح آن شب خبر فوت آن مرحوم منتشر گرديد.

نگارنده صبح همان روز در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى بودم و فرمود آقا شيخ محمد همدانى الان اينجا بود اين خواب را نقل كرد و داشت تعبير مى نمود كه صداى بلندگوى آستانه به تلاوت قرآن بلند شده و اين خبر محنت اثر را به گوش مردم قم رسانيد.

آثار ارزنده اى از خود گذاشت كه از آنهاست 1- خلاصة الفصول در اصول كه به طبع رسيده است 2- كتاب المهدى درباره حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف كه چندين بار به طبع رسيده و در آن از كتب عامه اثبات وجود ذيجود حضرتش را نموده است 3- كتبى در فقه و اصول و غيره كه مخطوط مى باشد داراى طبعى روان و ذوقى سرشار بود و اشعار عربى غرائى سروده است كه يكى از آن در ذيل ترجمه مرحوم آيت اللَّه حايرى گذشت مطلعش (عبدالكريم آيةاللَّه قضى) و آخرش ماده تاريخ عجيب فوت آن مرحوم (لدى الكريم حلّ ضيفاً عبده) بود.

3- ديوان اشعار مذهبى و اجتماعى و نصايح و مدايح و مراثى اهل بيت عليهم السلام 4- حاشيه ى كفايةالاصول 5- اصول عقايد 6- رساله اى در اصول دين 7- رساله اى در رد شبهات وهابيه 8- رساله در اثبات عدم تحريف كتاب 9- تاريخ مختصر اسلام در 5 جلد 10- حديث و اخبار 11- رساله اى در حقوق 12- لواء محمد در اخبار خاصه و عامه 12 جلد- نگارنده گويد كه غالب اين كتب متأسفانه مخطوط مانده است- يكى

از قصائد آن مرحوم كه در مرثيه جده اش حضرت زهراء عليهاالسلام سروده قصيده زير است:

يا خليلى احبسا الجرد مهارا

و ابكيا دارا عليها الدهر جارا

و ربوعا اقفرت من اهلها

و غدت بعدهم قفراً برارا

حكم الدهر على تلك الربى

فانمحت والدهر لا يرعى زمارا

كيف يرجى السلم من دهر على

اهل بيت الوحى قد شن المغارا

لم يخلف احمد الا ابنة

و لكم اوصى الى القوم مرارا

كابدت بعد ابيها المصطفى

غصصاً لومست الطور لمارا

هل تريهم ادركوا من احمد

بعده فى آله الاطهار ثارا

غصبوها حقها جهرا و من

عجب ان تغصب الزهراء جهارا

من لحاها اذ بكت والدها

قائلا فلتبك ليلا او نهارا

ويلهم ما ضرهم لو بكيت

بضعة المختار اياما قصارا

من سعى فى ظلمها من راعها

من على فاطمة الزهراء جارا

من غدا ظلما على الدار التى

اتخذتها الانس والجن مزارا

طالما الاملاك فيها اصبحت

تلثم الاعتاب فيها والجدارا

و من النار بها ينجو الورى

من على اعتابها اضرم نارا

والنبى المصطفى كم جائها

يطلب الاذن من الزهراء مرارا

و عليها هجم القوم و لم

تك لاذت لا و عليها الخمارا

لست انساها و يا لهفى لها

اذوراء الباب لاذت كى توارا

فتك الرجس على الباب و لا

تسئلن عما جرى ثم و صارا

لا تسلنى كيف رضوا ضلعها

و اسئلن الباب عنها والجدارا

و اسئلن اعتابها عن محسن

كيف فيها دمه راح جبارا

و اسئلن لؤلؤ قرطيها لما

انتثرت والعين لم تشكوا حمرارا

و هل المسمار موتور لها

فغدى فى صدرها يدرك ثارا

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (215 -201 / 1)، آينه دانشوران (168 -165)، الذريعه (290 ،184 / 20 ،199 / 12 -230 ،42 / 7 ،232 / 3)، ريحانه (429 -427 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 949 -943 / 14)، علماء معاصرين (217 -216)، گنجينه ى دانشمندان (329 -326 / 1)، لغت نامه (ذيل/ صدر)، معجم المؤلفين

(17 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (538 -537 / 3).

صدر، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن سيد حيدر بن سيد اسماعيل صدر اصفهانى از مدرسين و اعلام معاصر نجف اشرف است.

وى در سال 1350 قمرى در بيت علم و فضيلت چشم به جهان گشوده و در مهد تقوا پرورش يافته و پس از خواندن ادبيات و سطوح متوسط و عالى و تكميل مبانى فقه و اصول از محضر آيات عظام نجف بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله فقها و اصولا استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و استادى رسيده و خود تشكيل حوزه تدريس خارج داده و عده زيادى از افاضل به درسش شركت و استفاده نموده و مى نمايند.

داراى تاليفات ارزنده اى كه ذيلا مى نگارم مى باشند 1- فلسفتناط 2- اقتصادناط 3- المدرسه الاسلاميه ط 4- فدك ط 5- غايه الفكر فى الاصول ط 6- شرح عروه الوثقى كتاب طهاره و خمس 7- تعليقاتى بر اسفار.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

صدر، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى مشهور در همه آفاق به (امام موسى صدر) فرزند برومند آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد صدرالدين ابن العالم الجليل آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسماعيل صدر و سبط آيت اللَّه العظمى ازهد الفقهاء والمجتهدين حاج آقا حسين طباطبائى قمى يكى از ستارگان فروزان و چهره هاى درخشان حوزه علميه قم است كه سالها در مغرب خاورى طلوع نموده و در آسمان لبنان و سوريه و فلسطين نورافشانى مى كند آن جناب در حدود سال 1343 قمرى در مشهد مقدس به دنيا آمده و در سال 1349 در معيت والد خويش به قم مهاجرت و به تحصيل دروس ابتدائى اشتغال يافته و در بيت علم و شرف پرورش يافته و پس از پايان دروس

جديد به تحصيل علوم عربيه منقول و معقول پرداخته و مقدمات و سطوح را از مدرسين حوزه فراگرفته سپس از محضر مرحوم والد ماجد و ديگر آيات چون آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده علوم عقلى و نقلى نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد و اتقان رسيده سپس عزيمت به نجف اشرف و چندى هم از محاضر آيات عظام آنجا بهره مند شده و پس از رحلت آيت اللَّه العظمى حاج سيد عبدالحسين شرف الدين زعيم و مرجع شيعيان لبنان بنابر دعوت رسمى بيت شرف الدين و شيعيان لبنان براى زعامت و سرپرستى شيعيان مهاجرت به لبنان نموده و با آگاهى و كياست و فراست موهبتى از عهده مسئوليت سنگين زعامت به خوبى درآمده و محبوب القلوب مردم عالى و دانى آن سامان گرديد و به اكثريت نزديك به اتفاق به رياست مجلس اعيان (سنا) شيعيان لبنان انتخاب و رهبر بزرگ و قائد اعظم مردم مستضعف در آن منطقه گرديده و خدمات ارزنده چشمگيرى نموده وصيت و صوتش به شرق اقصى و اوسط و بلاد باخترى رسيده و در رديف يكى از سياستمداران به نام معاصر درآمده و محسود حكومت طاغوتى و محمدرضا پهلوى گرديده كه چرا و براى چه يكى از روحانيون و آيت اللَّه زادگان قم به اين پايه عظمت و سياست برسد كه كليه روساء جماهير اسلامى غربى مصر و ليبى و مراكش و تونس و سودان و گينه و سعودى و سوريا و عراق از او دعوتهاى رسمى نموده و مراسم استقبال و تجليل را انجام دهند و اين موقعيت چنان دولت طاغوتى ايران را به وحشت انداخت كه

براى اسقاط او از انظار مردم دست به افتراء به وسيله عوامل ساواك در جرائد و روزنامه ها اكاذيبى جعل كه از موقعيت معظم له بكاهد غافل از آن كه به گفته شاعر:

چراغى را كه ايزد برفروزد

هر آنكس پف كند ريشه اش بسوزد

اين نويسنده كه قسمتى از فعاليتهاى و خدمات ايشان را در جلد سوم گنجينه نوشتم اداره نگارش و عمال روسياه سازمان امنيت (باصطلاح خودشان) كتاب را توقيف كه با شرح حال و ترجمه و عكس آقاى صدر قابل نشر نيست و چند ماهى مرا اسير و بالاخره با حذف شرح زندگينامه و آثار معظم له كتاب را ناقص و اجازه نشر داد. خدا روى همه آنها مخصوصا روحانى نما را سياه و در دادگاه انقلاب به كيفر اعمالشان گرفتار و مجازات نمايد.

بارى امام موسى صدر از مفاخر عالم تشيع معاصر و افتخارات كشور ايران بلكه مسلمين جهان است كه با لباس روحانيت (عمامه و عبا و قبا) در عداد بزرگترين شخصيتهاى سياسى جهان و با چندين زبان زنده از عربى و فارسى و فرانسوى و انگليسى و غيره آشنائى كامل و سخن مى گويد. و داراى مدارك علمى از اجتهاد و دكترا و غيره مى باشد.

آثار و خدمات و باقيات الصالحات اين رادمرد علم و سياست به اندازه اى است كه ذكر آن در اين مختصر نگنجد بلكه كتاب مستقلى لازم دارد و قسمتى از آن رد مجلدهاى لبنانى و غيره ياد شده است. ولى متاسفانه كه دست استعمار امپرياليسم صهيونيستى اسرائيل و آمريكا و جبهه هاى طاغوتى شرقى و غربى - راست گرايان و چپ گرايان خخاورى و غيره اين نادره دوران را به توسط دولت ليبى (سرهنگ قزافى) به عنوان

دعوت رسمى از لبنان به ليبى برده و از ماه رمضان 1398 قمرى برابر 1978 ميلادى تاكنون كه ماه رجب 1399 برابر مه 1979 مسيحى است اثرى از ايشان نيست و هرچند تاكنون از لبنان و سوريا و كشورهاى اسلامى و بالاخص ايران به ليبى و غيره مراجعه شده ردپائى پيدا نشده و دولت ليبى مدعى است كه ايشان به رم رفته اند و حال آن كه كشور ايتاليا و رم از ورودشان به آن كشور تكذيب مى كند. خلاصه جهان تشيع در فقدان و هجران اين عزيز گمشده خود كه براى رياست جمهورى اسلامى ايران برازندگى و شايستگى دارد در سوك و غم فرورفته و همه روز چشم انتظار دوخته تا از ليبى و يا كجا ظاهر و پيدا شود.

نگارنده كه بيش از چهل سال سال است افتخار دوستى و ارادت به بيت جليل صدر و بالاخص ايشان را دارم و آخر عهدم با ايشان را فراموش نمى كنم در شب جمعه هفدهم ذى حجه 1397 قمرى بود در مسجدالحرام نزديكى حجراسمعيل كه مرا در آغوش مهر گرفته و ساعتى با هم سخن گفتيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

صدرا، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1326 ق)، عالم دينى، فقيه و واعظ. در اراك به دنيا آمد و در زادگاه خود مقدمات و قسمت عمده ى سطوح را نزد اساتيد بزرگ فراگرفت. در اوايل تأسيس حوزه،شانزده ساله بود كه به قم رفت و سطوح را در قم تكميل كرد و از اول دوره ى دوم درس اصول آيت الله حايرى و درس فقه ايشان كه «خيارات مكاسب» بود استفاده نمود. همچنين از درس آيت الله يثربى بهره برد و سطح و «كفايه» را در خدمت آيت الله

ميراز محمد ثابتى همدانى خواند و مقدارى از «فرائد» را خدمت آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى و آيت الله ميرزا محمد على شاه آبادى همراه «منظومه ى حكمت» خوانده و همچنين «مكاسب» را خدمت اين دو استاد استفاده كرد و نيز از محضر آيت الله سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى مقدارى از «منظومه ى حكمت» و «رسائل» شيخ را بهره گرفت. وى داراى طبعى موزون و ذوقى كامل بود. از آثارش. تأسيس كتابخانه در مسجد اراكيهاى مقيم تهران و جمع آورى كتب براى آن بود. از آثار علمى او: «الغرائب» يا «مظهر العجائب فى غرائب الامام على بن ابى طالب (ع)»، در چند مجلد؛ «ابوطالب و فرزندانش»، در اثبات ايمان ابى طالب از طرق اهل سنت، دو مجلد؛ «الكعبه و وليدها»؛ «توشه دان گدا»؛ «جهاز عروس و داماد»؛ «ادب گفتار»؛ «ادب كردار»؛ «تناثر النجوم فى ارض الطفوف»؛ «ديوان» شعر؛ «افاضه الحرمين»؛ «سراح الحاج»، منظومه اى در عمل حج؛ «منهاج الحاج»، مختصرى در حج استدلالى، رساله اى در «رد عشره ى مبشره»؛ «انقلاب اسلامى قرن 14»؛ «صراط مستقيم كى و كجاست؟».[1]

حاج شيخ محمدتقى صدراء اراكى از علماء اعلام و مبلغين گرام و وعاظ به نام معاصر است در تهران در حدود سال 1319 ق در اراك متولد شده و در آنجا مقدمات و ادبيات را آموخته و سطوح را در نزد مرحوم سلطان العلماء اراكى و آيت الله آقانور و علماء ديگر حوزه علميه حوزه اراك خوانده و پس از انتقال حوزه علميه از اراك به قم مهاجرت به قم نموده و چندين سال از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيات ديگر استفاده نموده آنگاه به وطن مراجعت و بالغ بر بيست سال اقامت جماعت و ترويج دين و تبليغ

احكام و خدمات دينى و روحى كرده و به واسطه بعضى از جهات و دعوت عده اى از مردم اراك مقيم تهران و ديگران مهاجرت كلى به تهران نموده و در خيابان گرگان در مسجد آبرومندى به اقامه جماعت و در هيئت محترم بنى فاطمه كه از هيئات باعظمت و مجد تهران و مجالس و مسجد ديگر تهران و شهر رى و حومه تهران و روى به منبر رفته و داد سخن داده انجام وظيفه دينى مى نمايند.

مولف گويد: معظم له از وعاظ با فضل و منبرى بسيار آموزنده و مفيد دارد و عموم طبقات از منابر وى استفاده كرده و بهره مند مى شوند. داراى طبع شعر و ذوق سرشاريست و اشعارى در مراثى و مدايح و مواعظ و نصايح دارد و نيز داراى تاليفاتى مى باشد كه هنوز به طبع نرسيده است.

شيخ محمدتقى بن العالم المجاهد المحامى حاج شيخ محمدباقر از علماء مبرز و خطباء نامى و مبلغين سامى اراكى مطهر تهران است.

ايشان در سال 1326 ق در اراك به دنيا آمده و در زادگاه خود مقدمات و قسمت عمده سطوح را نزد اساتيد بزرگ فراگرفته و در سال تاسيس حوزه علميه قم كه آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى مؤسس و بنيان گذار حوزه به اصرار قمين و تهرانين از اراك به قم هجرت كردند و چهل شب تمام ائمه جماعت قم نماز جماعات خود را تعطيل و به ايشان اقتدا نمودند و مواجه با اصرار و ابرام قميين و تهرانيين شدند كه بايد در قم توطن فرموده و حوزه علميه اراك را به قم منتقل فرمائيد. و ايشان مردد بودند و استخاره كردند كه آيا حوزه علميه را به قم

انتقال دهند يا نه پس تفال به قرآن زدند پس باز قرآن مانند هميشه معجزه كرد از آن معجزه هائيكه فراموش شدنى نيست زيرا اين آيه آمد (و اتونى باهلكم اجمعين) كه يوسف به پدر و برادرت پيام داد كه من عزيز مصر شدم و همه با خانواده هايتان نزد من بيائيد و كسى را باقى نگذاريد.

مرحوم آقاى حايرى هم به مفاد همين آيه براى حوزه علميه اراك نوشتند كه همه تان با زن و بچه حركت كنيد.

مترجم ما در آن موقع شانزده ساله بود و والدش راضى به مسافرت نمى شد و از مرحوم آيت اللَّه حايرى سئوال شده بود ايشان ادامه تحصيل را براى مشتغل واجب عينى مى دانستند بنابراين تصميم مى گيرند كه بدون اجازه والدشان به قم بيايند ولى خوشبختانه راضى شده و گريه شوق و رضا نموده پس به قم عزيمت و پس از ورود در سلك مهاجرين الى اللَّه در آمده و سطوح را در قم تكميل و از اول دوره دوم درس اصول آيت اللَّه حايرى و درس فقه شان كه (خيارات مكاسب) بود حاضر و استفاده نموده و پيش از آن صبح ها در درس مرحوم آيت اللَّه يثربى كه از مبرزين شاگردان مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى بوده بهره مند شده و سطح كفايه را در خدمت مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد ثابتى همدانى خوانده مقدارى از فرائد را هم خدمت آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى با منظومه حكمت خوانده و همچنين مكاسب را خدمت اين دو بزرگوار استفاده نموده و نيز از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى مقدارى از منظومه حكمت و رسائل شيخ را استفاده نموده و در

سال 1343 ق كه آيات عظام نجف (مرحوم اصفهانى و نائينى و غيره كه تبعيد به ايران و قم شده و شروع به تدريس نمودند نسبت به مرحوم آيت اللَّه اصفهانى ارادتى شديد داشته اند...

سلطنت غاصبانه طاغوتى رضاخان (زنديق) پيش آمد و با آنكه همه طلاب امتحان داده و داراى جواز بودند مامورين جهنم اهل بهشت را تا (در بهشت) على بن جعفر و حتى خود بهشت (كه فرمودند يك در بهشت در قم باز مى شود) تعقيب مى كردند و چون مامورين كه داخل مدرسه فيضيه مى شدند طلاب از طبقه دوم اطاق ها خود را در رودخانه پرتاب مى كردند.

عوامل جنايتكار رضاخان به دستور وى با بودن آيت اللَّه العظمى حايرى و قمى و اصفهانى و ساير آيات كشف حجاب (يا كشف عورت) نموده و حرم حضرت ثامن الائمه عليه و عليهم السلام را به توپ و تفنگ بسته و هركس از اهل علم كه مأمنى سراغ داشت به آنجا گريخته و مابقى هم در قم در هر دقيقه و ساعتى مواجه با گرگان آدم نماى از عمال جنايت كار دولت مى شدند آقاى صدرا در آن موقع از روى اضطراب به اراك رفته و به جهت اداره يتيمانى كه عهده دار مخارج آنها بود به منبر و وعظ پرداخته و از اين راه هم خدمت به عائله والدش نموده و هم بهترين خدمات را در ارشاد مردم به شرع بنمايد.

سال 1357 شمسى پيش آمد و فرمان اتحاد شكل و پوشيدن كت و شلوار و كلاه پهلوى به سر گذاردن صادر شده و با گذرانيدن از مجلس شوم قانونى كردند و با هزاران دسايس و وسائل عده اى از پوشيدن لباس متحدالشكلى به نام محدث مجتهد - مدرس

طلبه اى واجد يكى از سه رتبه باشد و متصدى امور حسبيه و امام جماعت و هاخام يهود و كشيش نصارى و مريد زردشتى كه تمام آنها هم بايد جواز مخصوص از وزارت معرف و علوم آن روز داشته باشند.

خلاصه شرح زندگينامه معظم له بسيار و در خور كتاب جداگانه اى است و تا جائيكه براى نگارنده امكان داشت فشرده آن را انتخاب و اقتباس نموده و در اختيار عموم قرار دادم مترجم گرامى در شهرستان اراك به اقامه جماعت و تبليغ احكام و تنوير افكار و نشر معارف اسلامى و بالاخص مكتب ولايت پرداخته و خدمات چشمگيرى در شهر و حومه آن نموده و آثار خالده اى از خود به جا گذارده و پس از آن سفرى به تهران نموده و در آنجا روى اصرار و ابرام اراكى هاى مقيم پايتخت اقامت در آن سواد اعظم را اختيار و در مسجد همشهريهاى خود به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و باقيات الصالحاتى از خود مانند تاسيس كتابخانه و جمع آورى كتابهاى مختلف سودمند و مفيد دينى تا حدود نه مغازه كوچك و بزرگ براى تامين مخارج آب و برق و خادم مسجد و مازاد آن براى امام مسجد ساخته و تا كنون از آن بهره بردارى مى شود.

آقاى صدرا داراى بيانى جامع و قاطع و آموزنده هستند و بسيارى از گم گشتگان دينى از مواعظ و اندرزها و خطابه هاى ايشان به راه آمده و متنبه شده و پابند دين و نماز و مبانى دينى گشته اند.

داراى طبعى موزن و ذوقى كامل و جالب و اديبانه و خردمندانه مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (201 -194 / 8 ،380

-379 / 2).

صدرالشريعه بخاري، جمال الدين عبيدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 747 ق)، فقيه حنفى، محدث اصولى مفسر حكيم طبيعيدان، نحوى، لغوى و اديب. مشهور به صدرالشريعه اصغر يا صدرالشريعه ثانى. در خانواده اى دانشور به دنيا آمد. علوم متداول و مجد و بزرگى را از جدش تاج الشريعه و او نيز از پدر خود صدرالشريعه ى اول فرا گرفت. او در حكمت و طبيعيات و اصول فقه و علوم دينى از علماى عصر خويش به حساب مى آمد. در بخارا درگذشت. وى آثار نفيس جدش، تاج الشريعه، را تنقيح كرد. ازآثار اوست: «تعديل العلوم»؛ «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، و شرح آن «التوضيح فى حل غوامض التنقيح»؛ «شرح الوقايه»، شرح كتاب جد خود «وقايه الراويه فى مسائل الهدايه»، در فقه حنفى؛ مختصر «الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»؛ «الوشاح»، در علم معانى و بيان؛ شرح «فصول الخمسين»، در نخو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (354 / 4)، ريحانه (434 -433 / 3)، كشف الظنون (2021 ،2011،1270 ،1047 ،496 ،419)، الكنى و الالقاب (415 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عبيدالله)، معجم المؤلفين (246 / 6)، هديه العارفين (650 -649 / 1).

صدرالشريعه، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1325 ق)، عالم دينى، فقيه و شاعر. معروف به علامه شهريارى. پدرش، صدرالعلماى طالقانى، در زمان خودش از مجتهدين و زهاد، و صاحب حواشى بسيار بركتب ادبى و فقهى و اصولى، و شاگرد مبرز و داماد علامه ميرزا محمد تنكابنى صاحب «قصص العلماء» بود. مادر شيخ محمد صادق، دختر علامه تنكابنى و از زنان دانشمند و صاحب حواشى بر كتب ادبى و «شرح لمعه» بود. محمد صادق در سليمان آباد تنكابن به دنيا آمد. تحصيلات خود را تا «شرح

لمعه» و «قوانين»، در تنكابن فرا گرفت. آن گاه به قم رفت و سطوح را در خدمت مدرسين حوزه تكميل و معقول و ساير علوم را از محضر آيت الله موسوى و آيت الله آقا ميرزا محمد على شاه آبادى و آيت الله شيخ مهدى پائين شهرى استفاده كرد و در درس خارج آيت الله حايرى و آيت الله خوانسارى و آيت الله حجت كسب فيض نمود. وى داراى اجازاتى از اساتيد و بخصوص ثقه المحدثين محدث قمى بود. او براى خدمات دينى و تبليغ احكام در شهريار اقامت گزيد. صدر الشريعه در سرودن اشعار دستى توانا داشت و در هر مقوله اشعارى سروده است. از آثارش: «ديوان» شعر، نزديك به پنج هزار بيت، با تقريظ جامعه و كاملى از آيت الله مرعشى نجفى كه روشنگر مقام علمى و ادبى صاحب عنوان است؛ ترجمه ى «شرح منظومه حديث قدسى»، در ده هزار بيت؛ ترجمه و شرح منظوم «مناجات الهيات» موسوم به «افاضات النجفيه و مناجات العلويه»؛ «مولوى نامه» در رد مولوى؛ رساله ى منظوم در «جبر و تفويض»؛ كتاب «مراثى»؛ قصايدى در جواب بعضى از سائلين در علم ائمه طاهرين، كتاب «صدر الوقايع»، در واقعات هر روزى از روزهاى ماه؛ «تفسير» فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (488 -485 / 7 ،674 / 4).

صدرالعلماء، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه مرحوم سيد محمد بن العلامه حاج سيد نورالدين سبط العلامة المحقق ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانين در سال 1302 قمرى متولد و پس از طى مقدمات و اكمال سطوح سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى استفاده كرده و پس از ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى غالبا در منزل معظم له رفته و در مجالس بحث خصوصى و استفتاءات شركت مى نمود

تا در 23 ماه جمادى الاولى 1372 قمرى بيست روز پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حجت بدرود حيات گفته و در ايوان طلاى حضرت معصومه عليهاالسلام مدفون گرديده است از نفايس كتابخانه آن مرحوم ديوان اشعار عربى و فارسى به خط و امضاء (ابوالقاسم بن الحسن الجيلانى) جدامى آن مرحوم است كه فرزندان وى از اين جهت شهرت به ميرزائى دارند و در آن قصيده اى در رد انكار و مكابره ابن حجر ناصبى عسقلانى است وجود ذيجود حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف را كه طعن بر شيعه زده و مى گويد:

ما آن للسرداب ان يلد الذى

سميتموه بزعمكم انسانا

پس مرحوم ميرزاى قمى جدامى مترجم ما در پاسخ آن مردود فرموده:

اف لكم و لقولكم بتعنت

فى جحد نور انور هذيانا

ان الاله قد اختفى سبحانه

عمن غدا لظهوره عميانا

هل ينكر النور البهى وانه

حرم الوطاوط دركه نقصانا

ام يمنع المزن المهيدب فيضه

لابل يضى ء على الورى لمعانا

فى ترك حق و اقتناء ضلالة

فقضيتم استبعادا استحسانا

انسيتم خضرا و نوحاً والمسيح

و بجهلكم ارضيتم الشيطانا

متم بجهل فى امام زمانكم

عشنا بعلم فيه والايمانا

عشتم و نورالحق خلف ظهوركم

متناوب من نورنا تلقانا

فبقولكم فى الجاهلية بالهدى

انسيتم العنقاء والغيلانا

مولاى روح روحنا بظهوركم

عجل بروحك روحنا مولانا

خلص عبيدك عن اذى العدى

واجعل عنيدك خاسئا لهفانا

يا رب فاملاء ارضنا بالعدل

من بعد ما فيها طغوا عدوانا

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

صدرايي اشكوري، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، فقيه، خطيب و واعظ. سبط سيد محمد صدرايى حسينى است. در نجف به دنيا آمد. در 1345 ق به اتفاق پدرش از نجف به ايران آمد و در شهر لنگرود ساكن شد. بعد از آن به قم رفت و ادبيات را نزد شيخ محمد رضا اعمى و شيخ ابوالقاسم نحوى خواند و سطوح را

از آقا شيخ عباس تهرانى و آقا نور خمينى و اديب تهرانى و آيت الله مرعشى نجفى و آيت الله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى آموخت. معقول را خدمت امام خمينى و سطوح عالى را در خدمت آيت الله گلپايگانى و آيت الله سيد محمد تقى خواسنارى و آيت الله سيد احمد خوانسارى و ميرزا محمد همدانى و «اسفار» و «خلاصه الحساب» را خامت شيخ ابراهيم نجف آبادى و تفسير را نزد اشراقى بزرگ و حاج سيد تقى اصفهانى و رجال و حديث را نزد شيخ عبدالرحيم فصول خواند. سپس به تدريس ادبيات و سطوح پرداخت. دروس خارج را از محضر آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى فرا گرفت و مدت يك سال در حوزه ى درس فقه و اصول آيت الله بروجردى شركت نمود تا به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيد. صدرايى از مراجع بزرگى همچون آيت الله اصفهانى و آيت الله حجت و آيت الله خوانسارى و آيت الله صدر اجازه ى اجتهاد گرفت، آن گاه به موطن خود گيلان بازگشت و به خدمات دينى و تبليغات مذهبى پرداخت. از آثارش: «حقايق اسلام»، مجموعه سخنرانيهاى صدرايى در راديو تهران؛ «وظائف ايرانيان در موقع انتخابات»؛ كتاب «معارف اسلام»؛ «پرتو حق در زندگانى على بن ابى طالب (ع)»؛ رساله اى در «رد مذهب و مرام كمونيسم و عقايد كارل ماركس و لنين ومكتب ديالكتيك مارتياليست»؛ تفسير «سوره ى يس»؛ «روح اسلام»؛ «رساله نبويه»، در رد اعتراضات مسيحيان به دين اسلام؛ «سفر نامه ى مكه»؛ «بوستان اسلامى»؛ «ديوان» شعر به نام «گلزار احمدى»؛ «هفته نامه ى طلوع اسلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (382 -380 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (295 -294 / 4).

صدوقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم اسلامى.

تولد: 1287(1327

ق.)، يزد.

شهادت: 11 تير 1361، يزد.

آيت الله محمد صدوقى، از احفاد شيخ صدوق صاحب من لا يحضره الفقيه، در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستى آيت الله حاج شيخ محمد كرمانشاهى (پسر عموى وى) قرار گرفت. تحصيلات مقدماتى و قسمتى از سطوح را نز اساتيد آن شهر فراگرفت و در سال 1348 ق. به اصفهان رفت و در آنجا مدتى به تحصيل مشغول شد. سرماى تاريخى 1348 ق. اصفهان باعث شد از اصفهان به يزد رود و مجددا در ذى الحجه سال 1349 ق. براى پايان تحصيل با خانواده ى خود به قم حركت نمود. اساتيد سطوح عاليه وى عبارت بودند از آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، آيت الله سيد حسن صدر، آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى. وى پس از اتمام دروس سطح و مقارن با شروع مدارج عاليه و نيل به درجه اجتهاد، شروع به تدريس اصول فقه و ساير دروس پرداخت. همچنين سرپرستى حوزه را از حيث امور مالى حوزه و رتق و فتق امور متفرقه طلاب را به عهده داشت. آيت الله صدوقى در دورانى كه فدائيان اسلام مبارزه خود را آغاز كردند، از آنها حمايت نمود و حتى سيد مجتبى نواب صفوى و سيد عبدالحسين واحدى را در منزل خود پناه داد. در سال 1371 ق. بعد از پايان تحصيل جهت ديدار خانواده خود به يزد عزيمت نمود و همان جا ساكن شد.

از جمله خدمات آيت الله صدوقى ايجاد مراكز فرهنگى و خيريه اى مانند مسجد حظيره، كتابخانه سريزدى مدرسه عبدالرحيم خان، مدرسه صدوقى در مشهد و مؤسسات خيريه در قم و اماكن ديگر است.

مجموعه اطلاعيه ها، پيام ها و سخنرانى هاى ايشان توسط

مركز مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى تحت عنوان مجموعه اطلاعيه هاى سومين شهيد محراب حضرت آيت الله صدوقى از قبل از انقلاب اسلامى تا زمان شهادت در سال 1362 به چاپ رسديده است.

آيت الله صدوقى، در يازدهم تير 1361 (برابر با دهم رمضان 1402 ق.) پس از اداى نماز جمعه در يزد و در ميان مردم به دست منافقين شهيد شد.

آقاى حاج شيخ محمد صدوقى بن العالم الجليل ميرزا ابوطالب بن العلامه ميرزا محمدرضا مجتهد كرمانشاهى اول عالم و دانشمند معاصر يزد مى باشد.

پدران اين عالم بزرگوار كه از احفاد صدوق الطائفه جناب ابى جعفر محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق صاحب من لايحضره الفقيه و صدها كتاب ديگر همگى از دانشمندان مبرز و علماء زبردست شيعه بوده اند.

جد دوم ايشان مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدمهدى فرزند آخوند ملا محمد كرمانشاهى در زمان فتحعليشاه قاجار از كرمانشاه مهاجرت به يزد نموده و خاندان صدوقى يزد را تشكيل داده است.

تاريخ ورود ايشان به يزد در دست نيست ولى سال فوت به موجب لوح قبرى كه در مزار بزرگ يزد معروف به (جوى هرهر) است از اين قرار است.

هذا مغرب شمس الهدايه و الكمال و مغيب بدر الحكمه و الافضال قطب فلك العرفان و نقطه دائره المعرفه و الايقان مجمع الخصوصيات العليه و منبع الافاضات السنيه جامع مراتب الحكمه و الاجتهاد و حاوى مسالك الهدايه و الرشاد افضل الفضلاء السابقين و اعلم العلماء اللاحقين فى بيضه الاسلام والدين و محكم احكام رب العالمين الذى كان فى مقام التحقيق نطوق كيف و هو من نجل الصدوق عمده المحققين و زبده المدققين الواصل الى جوار رحمه اللَّه

الملك الغنى مولانا ملا محمدمهدى الكرمانشاهى اعلى اللَّه مقامه فى شهر جمادى الثانيه من شهور 1236:

و در سفرنامه مرحوم آيت اللَّه آقا محمدعلى بن آيت اللَّه على الاطلاق آقا محمدباقر وحيد بهبهانى اين جمله قيد شده است كه در يزد وارد بر آقاى آخوند ملا محمدمهدى كرمانشاهى شده و شرح مفصلى در خصوص يزد و اخلاق اهالى آن نگاشته است.

خلاصه مترجم معظم ما در هشتم صفر سال 1326 قمرى در يزد متولد و تحصيلات مقدماتى و قسمتى از سطوح را در نزد اساتيد آن شهرستان تلمذ نموده و در سال 1348 به اصفهان عزيمت و چندى در آنجا در خدمت استادان آن سامان درس خوانده و سرماى تاريخى زمستان و طاقت فرساى سال 48 كه در اسفهان و ساير شهرستانهاى ايران حكمفرما شده ايشان را مجبور كرد كه از اصفهان به يزد مراجعت و مجددا در ذى الحجة 1349 ق براى پايان تحصيل با عائله خود به قم حركت نموده و اساتيد سطوح عاليه را درك و از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر و آيت اللَّه حجت قدس اللَّه اسرارهم استفاده نموده و هم سطوح عاليه را تدريس تا در سال 1371 ق براى ديدن ارحام به يزد عزيمت نموده و با استقبال كم نظيرى وارد يزد و پس از چند روزى تصادفا پدر همسر ايشان مرحوم حجةالاسلام آقا ميرزا محمد كرمانشاهى كه از علماء و ائمه جماعت يزد بودند وفات و به درخواست و اصرار مردم يزد عزم رحيلش بدل به اقامت گرديده و تا حال تحرير مرجع بزرگ و مطلق امور دينى مردم يزد و حومه آن مى باشند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه صدوقى از دانشمندان كم نظير

معاصر ما در فضل و اخلاق و علم و عمل و تقوى و ديانت و پاكدامنى و اصالت خانوادگى و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و صفات حميده و فضائل نفسانى مى باشند و اكنون سرپرستى حوزه علميه يزد را به عهده دارند و به عموم محصلين مدارس يزد ماهيانه و شهريه مى پردازند.

آثار و باقيات الصالحات بسيارى در يزد و نقاط ديگر دارند كه به آنها اشاره مى شود.

1- مسجد حظيره كه با طرز جالب و زيبائى تعمير نموده و اكنون در آن در ظهر و شب اقامه جماعت مى نمايند.

2- كتابخانه سريزدى مدرسه عبدالرحيم خان

3- تجديد بناء و تعمير و توسعه مدرسه مزبور كه در شرف ويرانى بود.

4- مدرسه صدوقى در مشهد مقدس رضوى

5- موسسات خيرى در شهرستان قم و اماكن ديگر.

داراى فرزند برومند فاضلى به نام ثقةالاسلام و زبده الفضلاء الكرام آقاى آقا شيخ محمدرضا صدوقى مى باشد كه از جمله محصلين مهذب حوزه علميه قم و در روحيات و فضائل اجتماعى نسخه ثانى آن پدر بزرگوارند.

و نيز دامادهاى دانشمند چندى دارند كه در ميان آنان حضرت مستطاب حجةالاسلام و عمادالاعلام آقاى حاج شيخ محمود جعفرى تبريزى مشهور همگان و در ميان اصحاب و خواص ياران آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى در فضل و تقوا و پاكدامنى مشاراليه بالبنان مى باشند.

نگارنده گويد: جناب آقاى جعفرى كه بيش از سى سالست ايشان را مى شناسم و در زمان حيات و رياست مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت ره از خواص اصحاب و ملازمين آن مرحوم بودند و به درس فقه و اصول ايشان شركت داشتند از همان تاريخ موصوف به تقوا و متانت بودند و هيچ مكروهى از ايشان نديده و نشنيده ام و پس

از فوت مرحوم آيت اللَّه حجت بنابر خواسته آيت اللَّه شريعتمدارى متصدى بعضى از كارهاى معظم له گرديده و تاكنون موفق و مورد توجه و علاقه عموم محصلين و زعماء و مراجع حوزه علميه و بالاخص زعيم روشن و مرجع بزرگوارى چون آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى مدظله العالى مى باشند.

(1361 -1287 ش)، عالم دينى و فقيه. گويند اجدادش از فرزندزادگان شيخ صدوق، محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى بوده اند. در يزد به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى و قسمتى از سطوح را در مدرسه عبدالرحيم خان نزد اساتيد زمان تلمذ نمود. در 1348 ق به اصفهان رفت و چندى در خدمت استادان آن شهر درس خواند. زمستان همان سال از اصفهان به يزد مراجعت كرد و در 1349 ق براى تكميل تحصيلات با خانواده ى خود به قم رفت و اساتيد سطوح عاليه را درك و از محضر درس آيت الله حائرى و آيت الله خوانسارى و آيت الله صدر و آيت الله حجت استفاده نمود و همچنين سطوح عالى را تدريس كرد. ساله مقسم شهريه آيت الله صدر و آيت الله بروجردى بود. از 1371 ق در يزد اقامت گزيد و مرجع امور دينى مردم گشت. وى پس از ايراد خطبه هاى نماز جمعه يزد بر اثر انفجار نارنجك به شهادت رسيد. از آثار وى: تعمير مسجد حظيره، احداث كتابخانه ى مدرسه ى عبدالرحيم خان؛ تجديد بناء و تعمير و توسعه مدرسه ى عبدالرحيم خان، احداث مدرسه ى صدوقى در مشهد مقدس رضوى؛ ايجاد موسسات خيريه در شهرستان قم و اماكن ديگر. از آثار علمى اش: «حديث كساء»؛ «قصد السبيل»، در امر بين الامرين.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (393 -391 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (445 -442 / 7)،

مؤلفين كتب چاپى (537 -536 / 5).

صديق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج شيخ على محمد صديق از فضلاء تلامذه و شاگردان مخصوص آيت الله العظمى مرعشى نجفى داراى مقام فضل و كمال و علم و عدالت است در سال 1343 قمرى متولد گرديده و دروس مقدمات و سطوح عالى را نزد مدرسين بزرگ حوزه مخصوصا آيت الله العظمى بروجردى هم حاضر شده و پس از فوت آن مرحوم منحصرا به درس فقه و اصول آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله و تا هم اكنون حاضر مى شود و مورد وثوق و اعتماد معظم له مى باشند. و از طرف آن جناب سرپرست و متصدى مدرسه مؤمنيه آيت اللهى است كه با اخلاصى وافر اين خدمت را انجام داده و مدرسه را متظم نموده و تربيت محصلين آنجا را مى نمايد ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صديقين، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى آقا شيخ محمدتقى بن المرحوم آقا محمدعلى صديقين اصفهانى از علماء بزرگوار و فضلاء عاليقدر و مبرزين شاگردان مرحوم زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى داراى مقام علم و كمال و واجد مراتب اجتهاد و فقاهت و مورد وثوق مراجع حاضر و گذشته است. وى در تاريخ 1342 خورشيدى در اسفهان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح به قم مهاجرت نموده و از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت الله حاج سيدمحمد محقق داماد و آيت الله العظمى خونسارى و زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى استفاده كامل نموده و در درس آن مرحوم صحبت مى كرد و مرحوم آيت الله توجه كامل به اشكالات و شبهه هاى ايشان نموده و با متانت قبول و يا رد مى كرد و بعد از آن مرحوم به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند.

از آثار علمى معظم له كه

به طبع رسيده است كتب زير مى باشد:

1- الاجماع و الاخبار 2- تفسير آيه جلباب 3- حسين عليه السلام و پذيرش دعوت و اما آثار مخلوط.. 1- كتاب طهارت شرح بر طهارت شرايع 2- رساله اى در امر به معروف و نهى از منكر 3- رساله اى در ولايت فقيه.

معظم له پس از فوت مرحوم آيت الله كمالوند سه سال سرپرستى حوزه علميه خرم آباد را به عهده داشتند و در آن سامان خدماتى علمى و روحى نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صرام هروي، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 399 ق)، حافظ، محدث و فقيه. معروف به ابن ابى عمران. وى شيخ الحرم و مجاور مكه بود. از كسانى همچون خيثمه بن سليمان اطرابلسى و محمد بن احمد محبوبى مروزى و احمد بن بندار و دعجل سچزى و ابوالقاسم طبرانى و ديگران حديث شنيد. او حديث بسيارى در مكه روايت كرد. ابويعقوب قراب و ابونعيم اصفهانى و على بن محمد حنائى و ابوعلى اهوازى و ابوالفضل بن بندار رازى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. بسيارى از مردم مغرب زمين كه بدنبال حديث بودند از او اخذ حديث كرده اند. وى با محمد بن داوود دقى مصاحبت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (112 -111 / 17)، شذرات الذهب (153 / 3)، العبر (195 -194 / 2).

صعلوكي نيشابوري، ابوسهل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(369 -296 ق)، فقه شافعى، مفسر، اديب، نحوى، صوفى و شاعر. شيخ خراسان در زمان خود بود. در اصفهان به دنيا آمد. وى به بصره رفت و چندين سال در آن شهر تدريس نمود و چند سال نيز در اصفهان اقامت داشت. سرانجام در 337 ق به نيشابور آمد و سپس خانواده ى خود را به آنجا منتقل كرد. او بيش از سى سال كرسى درس و فتوى نيشابور را در اختيار داشت. صعلوكى از ابن خزيمه و ابوالعباس سراج و احمد ماسرجسى و احمد محمدآبادى و ابن ابى حاتم و ابن انبارى و محاملى و بسيارى ديگر حديث شنيد. پسرش، ابوطيب، و فقهاى نيشابور در محضر وى فقه آموختند. ابوسهل مصاحب ابواسحقاق مروزى بود و گفته اند كه از وى فقه آموخت. گويند كه او شبيلى را نيز درك كرده بود. نسوى وى را پيشگام علم تصوف مى داند. ابوبكر

صيرفى گويد كه اهل خراسان همچون ابوسهل را هرگز نخواهند ديد و صاحب بن عباد گفت كه ما همچون ابوسهل نديده ايم و خود او نيز مانند خودش را نديده است. به هر حال او در شريعت و طريقت يگانه ى روزگار خود بود. وى در نيشابور درگذشت. ثعالبى اشعار بسيارى را به او نسبت داده است. «الفوائد» روايتهايى از اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (658)، الاعلام (207)، الاعلام بوفيات اعلام (253 / 1)، انساب سمعانى (540 -539 / 3)، ريحانه (446 -445 / 3)، سير النبلاء (239 - 235 / 16)، شذرات الذهب (70 -69 / 3) طبقات الصوفيه هروى (585)، العبر (132 / 2)، الكنى و الالقاب (417 -416 / 2)، لغت نامه (ذيل/ صلعوكى)، النجوم الزاهره (141 -140 / 4)، نفحات الانس (318 -317)، الوافى بالوفيات (125 -124 / 3)، وفيات الاعيان (205 -204 / 4).

صعلوكي نيشابوري، ابوطيب احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 337 ق)، حافظ، محدث، فقيه و لغوى. پدرانش حنفى و خود شافعى و مذهب بود و از بزرگان آنها. از يحيى بن محمد ذهلى و على بن حسن دارابجردى و محمد بن عبدالوهاب فراء و محمد بن ايوب رازى و عبدالله بن احمد بن حنبل و همطبقه ى آنان حديث شنيد. او در نيشابور به تدريس فقه و حديث مشغول بود. برادرزاده اش،ابوسهل صعلوكى، و ابوعبدالله اخرم از وى حديث روايت كرده اند. حاكم نيشابورى گويد كه از وى حديثى شنيدم. او رد فقه و لغت از پيشگامان بود و در حديث صاحب تصنيف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات اعلام (231 / 1)، انساب سمعانى (541 -540/ 3)، سير النبلاء (391 /

15)، معجم المؤلفين (108 / 2)، الوافى بالوفيات (396 / 7).

صعلوكي نيشابوري، ابوطيب سهل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 404 / 387 ق)، محدث، فقيه، متكلم و اديب شافعى. مفتى نيشابور بود و پدرش نيز قبل از او اين سمت را داشت. علم و فضل و ديانت او را ستوده اند و گفته اند كه مرجع فقهاى نيشابور بود. فقه را از پدرش، ابوسهل محمد بن سليمان،و حديث را از ابوالعباس اصم و ابوعلى رفاء آموخت. سپس مجلس درس آراست. در مجلس او افزون بر پانصد دوات براى نگارش بيانات او فراهم مى كردند. حاكم نيشابورى و ابوبكر بيهقى و ابونصر محمد شادياخى از وى روايت كرده اند. از آثارش: «الفوائد» كه گردآورى مسموعات اوست؛ «المذهب فى ذكر شيوخ المذهب»، كه همان طبقات شافعيه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210 / 3)، الاعلام بوفيات الاعلام (273 / 1)، انساب سمعانى (540 / 3)،روضات الجنات (94 / 4)، ريحانه (445 / 3)، سير النبلاء (209 -207 / 17، شذرات الذهب (173 -172 / 3)، طبقات الصوفيه هروى (585)، العبر (208 / 2)، كشف الظنون (1645)، الكنى و الالقاب (417 -416 / 2)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم المؤلفين (284 / 4)، نفخات الانس (318)، الوافى بالوفيات (13 -12 / 16)، وفيات الاعيان (436 -435 / 2)، هديه العارفين (412 / 1).

صغاني، رضي الدين، ابوالفضائل حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(650 -577 ق)، فقيه حنفى، محدث، نحوى و لغوى. اصل وى از صغان يا چغان مرو از ولايات ماوراءالنهر است كه در لاهور به دنيا آمد و در غزنه نشوونما يافت.به بغداد رفت و سفرى به يمن نمود و سرانجام تا پايان عمر در بغداد ماندگار شد. او در مكه از ابوالفتوح نصر بن صحرى و در يمن از قاضى خلف حسن آبادى و در

بغداد از سعيد بن محمد بن رزاز حديث شنيد. او در زبان عربى سرآمد همعصران خود بود، و از مشاهير فقها و محدثين به شمار مى رفت. در اكثر علوم رياست علمى داشت. حوزه ى درس او مرجع استفاده ى افاضل زمان بود. صغانى از مشايخ اجازه ى روايتى سيد احمد بن طاووس و فرزندش سيد عبدالكريم بن طاووس و علامه ى حلى است. از آثار وى: «مجمع البحرين»، در لغت، در چندين مجلد؛ «العباب»، معجمى در لغت كه براى ابن علقمى، وزير مستعصم نگارش كرده است؛ «الشوارد»، درلغت؛ «الاضداد»؛ «مشارق الانوار»، در حديث، كه براى مستنصر عباسى تأليف كرده است، شرح «صحيح» بخارى بطور مختصر؛ «التكمله على الصحاح» يا تكمله الصحاح»؛ «در السحابه فى مواضع وفيات الصحابه»؛ «بيان الاحاديث الموضوعه» يا «الدررالملتقطه فى بيان الاحاديث الموضوعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (232 / 2)، ايضاح المكنون (433 / 2)، روضات الجنات (91 -89 / 3)، ريحانه (409 -407 / 3)، سير النبلاء (284 -282 / 23)، شذرات الذهب (250 / 5)، العبر (265 / 3)، كشف الظنون (1980 ،1832 ،1808 ،1776 ،1705 ،1688 ،1599 ،1461 ،1438 ،1424 ،1394 ،1392 ،1250 ،1121 ،1087،1072 1067 ،1065 ،731 ،553 ،395 ،251 ،116 ،87)، الكنى و الالقاب (318 -417 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادباء (191 -189 / 9)، معجم المؤلفين (279 / 3)، النجوم الزاهره (27 -26 / 7)، الوافى بالوفيات (243 -240 / 12).

صفار بخاري، ابواسحاق ابراهيم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(534 -460 ق)، زاهد، متكلم و فقيه حنفى. معروف به زاهد صفار. وى در خرده گيرى به پادشاهان دلير بود. به همين دليل به فرمان سلطان سنجر از بخارا به مرو تبعيد شد. اما مجددا

به بخارا بازگشت. از آثارش: كتاب «السنه و الجماعه»؛ «صك الجنه»، به فارسى؛ «تخليص الزاهد»؛ «تخليص الادله لقواعد التوحيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (548 / 3)، ايضاح المكنون (270 / 1)، كشف الظنون (1080 ،472)، هديه العارفين (9 / 1)، معجم المؤلفين (13 / 1).

صفار بخاري، ابونصر اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 405 ق)، فقيه، اديب و شاعر. اهل بخارا بود. او در ادبيات عرب، در شناخت نكات و دقائق آن، و همچنين در فقه و حديث يگانه ى زمان خود بود. ابوسعد سمعانى در «تاريخ مرو» و حاكم نيشابورى در «تاريخ نيشابور» و خطيب بغدادى در «تاريخ بغداد» به شرح حال او پرداخته اند. او احاديث بسيارى در انواع علوم فراگرفت و در 405 ق، در سفر حج، در بغداد، از نصر بن احمد بن اسماعيل كنانى، صاحب جبرئيل سمرقندى، حديث روايت كرد. ابوعلى حسن بن على بن مذهب بغدادى از شاگردان و راويان صفار است و استادش را بسيار ستوده است. صفار در اواخر عمر به حجاز رفت و ساكن طايف شد و قبر وى در آنجاست. صفار شعر را نيكو مى سرود. او در لغت و ادبيات تصانيفى دارد كه از آن جمله است: «المدخل الى سيبويه»، در نحو؛ «المدخل الصغير»، در نحو؛ «الرد على حمزه فى حدوث التصحيف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (548 -547 / 3)، تاريخ بغداد (403 / 6)، ريحانه (452 / 3)، لغت نامه (ذيل/ اسحاق)، معجم الادباء (69 -66 / 6)، معجم المؤلفين (230 / 2).

صفار قمي، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 290 ق)، فقيه، محدث و عالم امامى. وى از بزرگان علماء و ثقات محدثين اماميه قم و از مشايخ روايت صدوق، ابن بابويه قمى، بود. حضور حضرت امام حسن عسكرى (ع) را درك كرده و از آن حضرت روايت نموده است. گفته اند كه او بسيار جليل القدر و داراى كمترين لغزش در نقل روايات بوده است. راوى جميع كتب و روايات او شاگردش، محمد بن حسن بن وليد، است. وى در قم

درگذشت. از آثارش: «الاشربه»؛ «الايمان والنذور و الكفارات»؛ «بصائر الدرجات»؛ «الجنائز»؛ «الحدود»؛ «الصلوه»؛ «الوضوء»؛ «فضل القرآن»؛ «الجهاد»؛ «المثالب»؛ «الملاحم»؛ كتاب «المومن»؛ كتاب «الرد على الغلاه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (341 ،337 ،336 ،328 ،309 ،287 ،268 ،199/ 2 ،185 / 1) الذريعه (149 / 5 ،124 / 3 ،516 / 2)، رجال الطوسى (436)، رجال النجاشى (253 -252 / 2)، ريحانه (453 / 3)، الفهرست للطوسى (289 -288)، الكنى و الالقاب (418 / 2)، معجم المؤلفين (208 / 9)، هديه العارفين (24 / 2).

صفار نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 468 ق)، محدث و فقيه شافعى. وى مفتى نيشابور بود. از ابونعيم اسفراينى مهارجانى و ابوالحسن علوى و ابوعبدالله حاكم نيشابورى حديث شنيد. به گفته ابوسعد سمعانى، نزد ابومحمد جوينى فقه آموخت و چون جوينى به حج رفت در حلقه درس جانشين او گشت. ابوعاصم عبادى دقت نظر صفار را در فتوا ستوده است. زاهر شحامى و وجيه شحامى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (438 -437 / 18)، شذرات الذهب (331 / 3)، العبر (325 / 2)، الكامل (123 / 8).

صفار نيشابوري، مجدالدين، ابوسعد عبدالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(600 -508 ق)، اصولى، فقيه و محدث شافعى. از جد مادريش، ابونصر ابن قشيرى، و پدرش، علامه عمر بن احمد، و عمه اش، عائشه، و جده اش، دردانه خواهر عبدالغافر، و هبه الله سيدى و سهل بن ابراهيم مسجدى حديث شنيد. وى «صحيح» مسلم را از فراوى و «سنن» دارقطنى را از فضل بن حمد ابيوردى و «سنن كبير» را از زاهر بن طاهر و «سنن» ابى داوود را از عبدالغافر و «سنن» و «الآثار» را از عبدالجبار خوارى استماع كرد. پسرش، قاسم بن ابى سعد صفار، و بدل تبريزى و نجم الدين خيوقى و ابورشيد غزال و اسماعيل بن ظفر و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. عبدالرحمان بن ابى عمر و ابن بخارى از وى اجازه ى روايت داشتند. او را از پيشگامان فقه و حديث و عالم به اصول به شمار آورده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (404 / 2)، سير النبلاء (404 -403 / 21)، العبر (129 / 3)، النجوم الزاهره (166 / 6).

صفاي تبريزي، فضلعلي مولوي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 / 1337 -1278 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، اديب و شاعر، متخلص به صفا. پدرش ملاباشى آذربايجان بود. وى در تبريز به دنيا آمد. به تحصيل مقدمات و صرف و نحو و معانى و بيان و بديع و عروض و قافيه و تجويد و قرائت و حساب و نجوم نزد آقا مير على زنوزى پرداخت. سپس فقه و اصول را فرا گرفت. استادان وى در فقه و اصول ميرزا محمد حسن زنوزى و حاج ميرزا محمد على ملاباشى آذربايجان، برادرش، بودند. او تفسير و كلام را نزد پدرش آموخت. سپس براى تكميل تحصيلات عاليه به عتبات سفر كرد و در محضر

علماى بزرگ حاضر شد و سرانجام به دريافت اجازه ى اجتهاد از فاضل شرابيانى و فاضل ايروانى و ادركانى و شيخ زين العابدين مازندرانى نائل گرديد. در 1307 ق به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و اصول و تفسير پرداخت. در 1324 ق از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى در 1336 ق براى معالجه به اروپا رفت اما اقامت طولانى وى مفيد واقع نشد و در برلين درگذشت و در گورستان مسلمين آنجا دفن شد. فرزندزادگان وى به نام مولوى مشهورند. از آثارش: «احكام الاراضى الخراجيه»؛ «استصحاب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «حدايق العارفين»، در جمع آيات و اخبار كتب اربعه؛ شرح «قصيده ى عينيه» سيد حميرى؛ «مصباح الهدى فى حقيقه التقيه و البداء»؛ «كليد دانش»، در صرف فارسى؛ «رياض الازهار»؛ «سفرنامه»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى؛ قصيده ى «لاميه السفر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (299 -298)، الذريعه (10 / 14 ،271 / 12 ،608 / 9 ،289 / 6)، ريحانه (451 -448 / 3)، علماء معاصرين (121 -120)، فرهنگ سخنوران (557)، مكارم الآثار (2196 -2192 / 6)، يادگار (س 3، ش 6 و 7، ص 116 -110).

صفايي اعرجي خوانساري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1290- ح 1360 ق)، عالم دينى و فقيه. با بيست و نه واسطه نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در خوانسار به دنيا آمد. نزد علامه شيخ ميرزا حسين خوانسارى علوم ادبى و متون فقهى را تكميل كرد. پس از آن به اصفهان رفت و سطوح عالى را نزد علماى آن شهر خواند و دروس خارج فقه و اصول را خدمت آيت الله هاشم چهارسوقى خوانسارى، مؤلف «اصول آل الرسول»

و «مبانى الاصول» و «رساله ى احكام الايمان»، و آيت الله شيخ محمد تقى نجفى مسجد شاهى و آيت الله سيد محمد باقر درچه اى، استاد آيت الله بروجردى، و علامه آيت الله شيخ ابوالمعالى كلباسى و شيخ محمد على ثقه الاسلام و آقا ميرزا حسن بن آقا ميرزا ابراهيم و آيت الله شيخ ابوالمعالى كلباسى و شيخ محمد على ثقه الاسلام و آقا ميرزا حسن بن آقا ميرزا ابراهيم و آيت الله ميرزا حسن نجفى و آيت الله شيخ محمد باقر فشاركى، صاحب «عنوان الكلام»، فرا گرفت و پس از آن به نجف رفت و در مباحثات مراجع نجف: علامه طباطبايى يزدى و علامه خراسانى و آيت الله ميرزا حسين خليلى و آيت الله شريعت اصفهانى حاضر شد و استفاده ها نمود. پس از نيل به مدارج عالى علم و مرتبه اجتهاد به خوانسار بازگشت و به خدمات دينى پرداخت. در خوانسار از دنيا رفت و در همان شهر به خاك سپرده شد. از آثارش: «كشف الاستار عن وجه الكتب و الاسفار» يا «كشف الحجب عن لاسفار و الكتب»، به ترتيب «كشف الظنون»، در حالات مؤلفين شيعه و مؤلفات آنها؛ كتاب در «الاستصحاب»؛ كتاب «التعادل و التراجيح»؛ كتاب در «حجيه الظن»؛ كتاب در «مساله ى ولايت»؛ كتاب در «معاطاه»؛ كتاب در «بيع الوقف»؛ «تاريخ بلده ى خوانسار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (293 -291 / 2)، الذريعه (27 ،11 / 18)، ريحانه (451 / 3)، علماء معاصرين (184)، گنجينه ى دانشمندان (53 -51 / 5).

صفايي خوانساري، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1321 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در خوانسار به دنيا آمد و همان جا نشوونما يافت و مقدمات را از آقا سيد على خوانسارى، دايى خويش، فرا گرفت. سطوح را نزد

پدرش آموخت. در 1340 ق به قم رفت و در حوزه ى درس آيت الله حايرى حاضر شد و چندين دوره فقه و اصول را نزد ايشان خواند و مقام اجتهاد و استنباط را حائز شد. وى از آيت الله اصفهانى و آيت الله نايينى، آن مدتى كه آن دو در قم بودند، بهره مند گرديد. همچنين مدتى از آيت الله قمى و آقازاده ى خراسانى و آقا رضا مسجد شاهى و ميرزا محمد صادق اصفهانى استفاده كرد. با ورود آيت الله بروجردى به قم از اصحاب استتفاء و خواص حواريون ايشان گشت و به تدريس فقه و اصول اشتغال يافت. او از نوزده تن از مراجع عظام نجف و قم و مشهد و اصفهان و تهران اجازه اجتهاد و روايت داشت. وى در قم درگذشت و در مسجد بالاى سر حضرت معصومه (ص) دفن شد. او داراى تصنيفات و تأليفات بسيارى است كه از آن جمله: «الديانه الاسلاميه و معتقدات الاماميه»، در اصول اعتقادات؛ «تقريرات» درس آيت الله حايرى، رد اصول و صلاه و نكاح و مكاسب؛ «الجواهر المودعه»؛ رساله هايى در تفسير آيات «مبداء و معاد».[1]

عالم علوم دينى.

تولد: ربيع الاول سال 1321.

درگذشت: 24 مهر ماه 1371.

حضرت آيت الله حاج سيد مصطفى صفايى خوانسارى، فرزند آيت الله حاج سيد احمدحسين صفايى صاحب كتاب كشف الاستار عن وجه الكتب و الاسفار، بود. مقدمات و سطوح و مقدارى از فلسفه و حكمت را نزد دايى و پدرش و ديگر اساتيد خوانسار فراگرفت. در سال 1340 ق. به شوق فراگيرى علوم اسلامى به قم آمد و در درس آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى حضور يافت و چندين دوره فقه و اصول را در محضر ايشان فراگرفت. همزمان در محضر حضرت آيت الله

سيد ابوالحسن رفيعى قزوين، كتاب اسفار را و در محضر حضرت آيت الله شاه آبادى، كتاب مصابح الانس و شرح فصوص قيصرى را فراگرفت. از اساتيد ديگر ايشان مى توان از آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى و ميرزا حسين نايينى (كه در توقف هشت ماه آنان در قم از حضورشان بهره برد)، ميرزا محمد آقازاده، حاج شيخ مرتضى آشتيانى، حاج شيخ محمدرضا مسجدشاهى، ميرزا محمدصادق احمدآبادى اصفهانى نام برد.

آيت الله خوانسارى از آيت الله حائرى اجازه اجتهاد و از حضرات آيات عظام، حائرى، اصفهانى، بروجردى، آقا ضياء عراقى، آشتيانى، ابوالمجد مسجدشاهى، شيخ محمدتقى خوانسارى، ميرزا محمد فيض، محدث قمى، ميرزا محمد عسگرى تهرانى، شيخ آقا بزرگ تهرانى، مرعشى نجفى، سيد عبدالحسين شرف الدين و ميرزا رضى تبريزى و برخى ديگر اجازه ى روايات دريافت كرده است. از آثار وجودى ايشان كتابخانه اى بزرگ- كه داراى صدها نسخه خطى است- و بناى مسجدى در خوانسار و مسجدى در قم را مى توان نام برد. تأليفات وى عبارتند از: حاشيه بر وسيلة النجاة، تقريرات درس فقه و اصول آيت الله حائرى، حاشيه بر دررالاصول، رسائل، مكاسب، كفايه، قوانين و شرح لمعه، الديانة الاسلامية (در اصول عقايد)، الجواهر المودعة، تفسير مبدأ و معاد و...

حضرت آيت الله صفايى خوانسارى صبح روز جمعه بيست و چهارم مهر 1371 (هيجدهم ربيع الثانى 1413) در نود و دو سالگى چشم از جهان فرو بست و در مسجد بالا سر حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (293 -291 ،77 -76 / 2)، آينه ى دانشوران (237 -235)، گنجينه ى دانشمندان (139 -138 / 2).

صفايي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1322 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. پدرش آيت الله حاج شيخ محمد

على حايرى قمى صاحب حاشيه بر «كفايه» بود. در سامراء به دنيا آمد و تحصيلات خود را بيشتر در محضر پدر فرا گرفت و در بيست سالگى به درجه اجتهاد رسيد. او همچنين از حوزه ى درس آيت الله حايرى يزدى بهره ها گرفت. بعد از پدر در مسجد نو قم به انجام خدمات دينى مشغول شد و تا آخر عمر به تدرس و تأليف اشتغال داشت. از آثارش: «تاريخ شخصيت و صفات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله»، در دو جلد؛ «تاريخ زندگانى اميرالمومنين على عليه السلام»، در سه جلد: جلد اول در ايام خلفا، جلد دوم از خلافت تا شهادت در دو بخش: جمل و صفين، جلد سوم شرح فضايل و مناقب آن حضرت؛ كتابى درباره «زندگانى امام حسين (ع)»؛ «تاريخ سيدالشهداء»، در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (56 -55 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (190 -189 / 2 ،336 / 1).

صفائي خوانساري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد احمد حسينى صفائى خوانسارى والد ماجد آيت اللَّه حاج سيد مصطفى خوانسارى مقيم قم از علماء ابرار قصبه خوانسار است و نسب شريفش با 29 واسطه به حضرت حسين الاصغر بن امام زين العابدين (ع) مى رسد.

تولدش در حدود 1290 قمرى در خونسار واقع شده و پس از رسيدن به سن هفت سالگى در خونسار نزد مرحوم علامه شيخ ميرزا حسين خونسارى علوم ادبيه و متون فقهيه را تكميل و پس از آن مهاجرت به اصفهان و سطوح عاليه را نزد اساطين و علماء آن شهر به پايان رسانيده و دروس خارج فقه و اصول را خدمت مرحوم آيت اللَّه آميرزا هاشم چهارسوقى خونسارى مؤلف (اصول آل الرسول و مبانى الاصول و رساله احكام

الايمان) و آيت اللَّه آقاى حاج شيخ محمد تقى نجفى مسجد شاهى و آيت اللَّه آقا سيد محمدباقر درچه اى «استاد آيت اللَّه العظمى بروجردى» و علامه زاهد آيت اللَّه الشيخ ابوالمعالى كلباسى و شيخ محمدعلى ثقةالاسلام و آقا ميرزا حسن بن آقا ميرزا ابراهيم و آيت اللَّه ميرزا حسن نجفى و علامه فقيه آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر فشاركى صاحب (عنوان الكلام) تكميل و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و در مباحثات مراجع بزرگ نجف اشرف علامه طباطبائى يزدى و علامه خراسانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى حاضر و استفاده نموده و پس از نيل به مدارج علم و عمل و مرتبه اجتهاد مطلق به وطن مراجعت و به وظائف روحى و دينى پرداخته و در خوانسار و حومه آن مرجعيت عامه و رياست تامه پيدا نموده و در مدت چهل سال اقامت در خوانسار و ضمن خدمات دينى تأليفات نافعه اى از خود به يادگار گذاشته اند كه فهرست آنها را مى نگارم:

1- كشف الاستار عن وجه الكتب والاسفار در حالات مؤلفين شيعه و مؤلفات آنها

2- كتاب فى الاستصحاب

3- كتاب التعادل والتراجيح

4- كتاب فى حجية الظن

5- كتاب فى مسئلة الولايه

6- كتاب فى المعاطاة

7- كتاب فى بيع الوقف.

8- تاريخ بلده خوانسار. و غير اينها از رسائل رجالى و فقهى و اصولى و ادبى و متجاوز از يكصد جلد از كتب فقهى و حديثى و تفسيرى و رجالى شيعه اماميه را به خط شريف خود نوشته اند. و جمع كثيرى از افاضل معاصرين از تلامذه و شاگردان آن مرحوم مى باشند. در سال 1359 قمرى از دنيا رفته و مقبره اش در خوانسار مورد توجه مردم آن حدود است.

از آثار ايشانست

مسجد بزرگ محله پاتخت خوانسار كه در شب و روز در آن اقامه جماعت مى شود فرزند ارجمندش جاب حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج سيد مصطفى خوانسارى از علماء بزرگ حوزه علميه است كه ترجمه اش در جلد دوم ص 138 گذشت داراى تأليفات و حواشى بسيارى بر مكاسب و رسائل و دررالفوائد و كفايه و شرح لمعه و قوانين مى باشد كه بعضى از آنها را در ذيل ترجمه اش ياد كرديم وى از نوزده نفر از مراجع عظام و مشايخ كرام معاصر نجف و قم و مشهد و اصفهان و تهران اجازه اجتهاد و روايتى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

صفوي اصفهاني نجفي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1283 ق)، عالم دينى و فقيه. معروف به محرر. چون در نجف اشراف از خواص آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدى بود و محرر ايشان، مشهور به محرر شد. سيد مهدى بحرانى وى را از مشايخ خود شمرده و يادآور شده كه صفوى از سيد ميرزا محمد هاشم چهار سوقى روايت كرده است. وى در صحن «جامع الرسائل العمليه» است كه فتاواى علامه يزدى و ديگران را در آن جمع كرده است. از ديگر آثارش: «ابواب الجنان»، در اعمال شب و روز، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (74 / 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 59 / 14).

صناري خوارزمي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 539 ق)، فقيه، مفسر، نحوى و لغوى. ادبيات را نزد شيخ ابوعلى ضرير نيشابورى آموخت و فقه را در خوارزم نزد ابوعبدالله وبرى فراگرفت. آن گاه به بخارا رفت و فقه خويش را در محضر فقهاى آن ديار تكميل نمود. سپس به جرحانيه (خوارزم) بازگشت و سرانجام در قريه ى مذانه از قراى خوارزم سكنى گزيد و عهده دار امور مذهبى آنجا گشت و در مسجد جامع آنجا هر صبح جمعه وعظ مى گفت. او لغات غريب و اشعار مشكل بسيارى را در حفظ داشت. وى در مذانه درگذشت. از آثارش كتاب «شماريخ الدرر»، در تفسير قرآن مجيد مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (128 / 5)، ريحانه (470 -469 / 3)، كشف الظنون (1019 ،447)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (64 -63 / 14)، معجم المولفين (149 / 7).

صندلي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 489 / 484 ق)، متكلم، واعظ و فقيه حنفى معتزلى. از اهالى نيشابور بود. با سلطان طغرل بيگ به بغداد رفت، سپس به نيشابور بازگشت و به زهد و سلوك روى آورد و از ديدار سلاطين روى برتابيد. روزى ملك شاه سلجوقى در مسجد جامع نيشابور او را ديد و از او به علت عدم رفت وآمد به دربار گله كرد. صندلى در جواب گفت: عرض ما آن است كه شما با زيارت علماء از اخيار ملوك باشيد نه اين كه ما با زيارت ملوك از اشرار علماء. از آثارش «تفسير القرآن» را مى توان نام برد. در «هديه العارفين» صندلى به صورت صيدلى و در «معجم المولفين» به صورت صنديلى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (707)، الاعلام (82 -81

/ 5)، ريحانه (470 / 3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المولفين (67 / 7)، هديه العارفين (693 / 1).

صنوبري قزويني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر فرزند آخوند ميرزا جانى قزوينى معروف به صنوبرى از علماء مبارز و مجاهد شهرستان قزوين بوده است تولدش در ديال آباد از مضافات قزوين در سال 1290 قمرى اتفاق افتاده و در بيت ورع و تقواى پدر روحانيتش مرحوم آخوند ميرزا جانى پرورش يافته و مقدمات را در قزوين خوانده و نيز سطح فقه و اصول را در اين شهرستان از مدرسين و علماء بزرگ به پايان رسانيده و پس از آن در سال 1318 قمرى عزيمت به نجف اشرف كرده و حدود ده سال تا 1328 هجرى قمرى اقامت فرموده و از محضر آيات عظام آن سامان چون حضرت آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدهادى تهرانى و آيت اللَّه حاج شيخ ملا فتح اللَّه شريعت اصفهانى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به وطن خود قزوين مراجعت و به خدمات دينى از قبيل اقامه نماز جماعت و نشر معارف اسلامى و تبليغ دين و مبارزه با ستمگران و منحرفين از ولايت خاصه مرام كثيف بهائيت و بابيت پرداخته و غالب خود لباس رزم پوشيده و در خط مقدم با آنان جنگيده و مبارزه مى نمود.

آن مرحوم حدود دويست آبادى را در منطقه ساوج بلاغ تا تاكستان قزوين و نيز بخشى از قزوين را در زير پوشش تبليغى خود داشت و امور شرعى مردم اين سامان را به عهده داشت و به خاطر مبارزه با طاغيان زمان و خشونت با دشمنان و شدت در امر به معروف و نهى از منكر مشهور

و زبانزد همه بود و جدا مجاهدى نستوه بود در زمان خود و دائما براى دفاع از حريم اهل بيت عليهم السلام و عوامل حكومت مستبد آن زمان مبارزه مى نمود و با اين اوصاف مردى متعبد و عالمى متهجد و اهل حال و اهل مستحبات و ساعى در قضاء حوائج بندگان خدا بود.

اجازات چندى از آيات عظام نجف اشرف دارند كمه نزد اين نگارنده موجود و عبارات و عنايات آنان را نسبت به آن مرحوم مى نگارم و از نقل تمام آن پوزش و معذرت مى خواهم.

1- آيت اللَّه العظمى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى صاحب كفايه درباره ايشان چنين فرموده چون جناب مستطاب عمده العلماء الاعلام آقاى آقا شيخ محمدباقر قزوينى سلمه اللَّه تعالى كه سالها در نجف اشرف مقيم و مشغول تحصيل علم و كمالات نفسانيه بوده و به كمال صلاح و سداد آراسته و به مدارج علم و كمال نائل مى باشند و سزاوارند كه ترويج دين و شريعت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله نمايند...

2- آيت اللَّه حاج شيخ محمد هادى طهرانى نجفى درباره ايشان گويد: مخفى بر عموم اخوان ايمانى و اخوان روحانى وفقهم اللَّه تعالى نيست كه جناب مستطاب علم الاعلام ركن الفقهاء عين العلماء قدوه المحققين و عمده المدققين العالم العامل و المحقق الكامل سركار شريعتمدار آقاى آقا شيخ محمدباقر سلمه اللَّه تعالى نجل مرحوم مبرور آخوند ملا ميرزاجان طاب ثراه...

3- آيت اللَّه مرحوم شريعت اصفهانى قدس اللَّه سره بعد از حمد و ثناء الهى و درود بر حضرت رسالت پناهى درباره معظم له فرمايد:

و بعد فان العالم العامل و الفاضل الفاصل الباذل اباالفضائل والفواضل صاحب القريحه القويمه و السليقه المستقيمه الورع المهذب الصفى والتقى النقى الزكى المولى محمدباقر القزوينى.

4-

آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى الحسينى القزوينى شهير به سيد آقا قزوينى رحمه اللَّه در شان ايشان فرمايد:

چون جناب مستطاب شريعتمدار عمده العلماء العظام العالم العلام المحجه المسدد زين الفقهاء الكرام آقاى آقا شيخ محمدباقر سلمه اللَّه تعالى بكمال سداد آراسته...

از باقيات الصالحات او فرزند ارجمند و پرهيزكارى وى حاج ميرزا ابوالفضل صنوبرى برادر خوانده اين نگارنده است كه جدا به زيور ورع و تقوا آراسته و به محامد آداب و محاسن اخلاق متصف مى باشد زيرا كه وى سالها از محضر و بيانات حكيمانه عابد صالح مرحوم آقا شيخ رجبعلى خياط استفاده كرده و خاطرات سازنده و آموزنده از آن مرحوم دارد كه براى نمونه يكى از آنها را مى نگارم.

وى براى نگارنده نقل نمود كه مسجد خيابان اكباتان سابق (ملت) امام جماعتى داشت سيد و عالم كه به زيور تقوا و ورع آراسته و بسيار بزرگوار بود كه من گاهى موفق به شركت نماز او شده و به وى اقتدا مى كردم. او مريض شد و از دنيا رفت و من در مجلس فاتحه و يادبود او شركت كردم و چون چند روزى از درگذشت او گذشت روزى در يكى از خيابانهاى آن منطقه (سعدى) ديدم كه او در حاشيه آن خيابان مى آيد تعجب كردم با خودم گفتم اين آقا كه از دنيا رفته بود آيا رجعت كرده و زنده شده پس به سوى او رفتم كه از او سوال كنم از من گذشت ديگر او را نديدم.

پس به منزل آمده و پس از خوردن غذا خوابيدم در عالم خواب به منزل جناب شيخ رجبعلى رحمه اللَّه رفتم و پس از تعارفات به او گفتم فلان سيد را مى شناسيد فرمود

خدا رحمتش كند سيد خوبى بود از دنيا رفت گفتم مى دانم ولى امروز چيز عجيبى ديدم فرمود چه ديدى گفتم او را ديدم در پياده رو فلان خيابان مى آيد رفتم به سوى او كه بپرسم شما رجعت كرده اى به او نرسيدم.

فرمود: ابوالفضل بايد يك سور (يعنى وليمه و غذا) بدهى گفتم چرا گفت آقا امام زمان روحى فداه بوده.

پس از خواب برخاستم و به سوى منزل جناب شيخ رفتم و چون به منزل او رسيدم ديدم آماده است كه به جائى برود. گفتم داداش فلان سيد پيش نماز مسجد اكباتان را مى شناسيد. فرمود خدا رحمتش كند سيد خوبى بود از دنيا رفت گفتم مى دانم ولى امروز چيز عجيبى ديدم فرمود چه ديدى گفتم او را ديدم زنده شده و در فلان خيابان راه مى رفت. گفت ابوالفضل بايد يك سور بدهى گفتم چرا گفت او آقا امام زمان روحى فداه بود بايد به صورت آن آقا ديدى.

پس خواب خود را با بيدارى و گفتار او را در خواب بيدارى مطابق يافتم.

حفيد آن مرحوم آقا حاج اسمعيل صنوبرى در حال حاضر قائم مقام آقاى رى شهرى توليت آستانه مباركه حضرت عبدالعظيم حسنى است كه در حال حاضر افتخار خدمتگذارى به آستانه را دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

صهرشتي، نظام الدين ابوعبدالله، سلمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، فقيه و عالم امامى. فقيهى موجه و متدين از شهرهاى ديلم بود. وى از شاگردان نجاشى و شيخ طوسى (م 460 ق) و سيد مرتضى و ديگر بزرگان بود. شيخ منتجب الدين از طريق پدر و جدش از وى روايت كرده است. رجال نويسان در اسم و كنيه و اسم پدر و اسم جد او اختلاف نظر دارند.

از آثارش: «اصباح الشيعه بمصباح الشريعه»؛ «التبيان فى عمل شهر رمضان»؛ «التنبيه» يت «تنبيه الفقيه»؛«قبس المصباح» كه تلخيص «مصباح المتهجد» شيخ طوسى است و حموى اين كتاب را به ابوالفرج محمد بن حسن صهرجتى نسبت داده است؛ «المتعه»؛ «النفيس»؛ «النوادر»؛ «نهج المسالك الى معرفه المناسك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (397 / 7)، الذريعه (424 ،186 / 24 ،30 / 17 ،332 / 3 ،119 -118 / 2)، روضات الجنات (14 -12 / 4)، ريحانه (481 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 / 5)، فهرست منتجب الدين (86 -85)، الكنى و الالقاب (435 -434 / 2)، لغت نامه (ذيل/ صهرشتى)، معجم البلدان (495 / 3)، معجم المؤلفين (258 / 4)، هديه الاحباب (190)، هديه العارفين (397 / 1).

صيدلاني نيشابوري، ابوصادق محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 ق)، فقيه، مسند و اديب. از نوادگان شاذان نيشابورى است. از ابوالعباس اصم و ابوعبدالله بن اخرم و ابوبكر صبغى حديث شنيد. بيهقى و رييس ابوعبدالله قاسم بن فضل ثقفى و على بن احمد موذن از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (401 / 17).

صيمري، ابوعبدالله حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(436 -351 ق)، محدث، قاضى و فقيه حنفى. اصلش از صيمر خوزستان و شيخ حنفيه در بغداد بود. مدتى قضاوت مدائن و در پايان قضاوت كرخ را بر عهده داشت. از ابن شاهين و هلال بن محمد و ابوبكر مفيد جرجرائى و ابوالفضل زهرى و ابوبكر بن شاذان و ابوحفص كتانى و ابوعبيدالله مرزبانى و عيسى بن على بن عيسى وزير حديث روايت كرده است. خطيب بغدادى و عبدالعزيز كتانى و قاضى ابوعبدالله دامغانى و بسيارى ديگر از وى رويات كرده اند. صيمرى در بغداد درگذشت و در منزلش در درب زرادين به خاك سپرده شد. از آثارش: «اخبار ابى حنيفه و اصحابه»،كه كتابى حجيم است؛ شرح «مختصر الطحاوى»، در فروع حنفيه، در چندين مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (267 / 2)، انساب سمعانى (576 / 3)، تاريخ بغداد (7 -78 / 8)، سير النبلاء (616 -615 / 17)، شذرات الذهب (256 / 3)، العبر (272 / 2)، الكامل (41/ 8)، كشف الظنون (1837 ،1618)، معجم البلدان (499 / 3)، معجم المؤلفين (35 / 4)، النجوم الزاهره (40 / 5)، هديه العارفين (309 / 1).

صيمري، مفلح

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 873 ق)، فقيه و شاعر امامى. نسبتش به صيمر نزديك خوزستان مى رسد. او پدر حسين صيمرى محدث است. با محقق كركى معاصر و از تلامذه ى ابوالعباس احمد بن فهد حلى، صاحب «عده الداعى» بوده و از وى روايت كرده است. شيخ سليمان بحرانى او را با صفت فقيه علامه توصيف نموده است. از آثارش: «غايه المرام فى شرح مختصر شرايع الاسلام »؛ «كشف الالتباس»، در شرح «الموجز» استادش، ابوالعباس احمد بن فهد حلى؛ «التبيينات فى الارث و

التوريثات»؛ «التنبيه على غرائب من لا يحضره الفقيه »؛ «جواهر الكلمات فى العقود و الايقاعات »؛ «مختصر الصحاح »؛ «منتخب الخلاف» يا «تلخيص الخلاف» كه انتخابى از كتاب «خلاف» شيخ طوسى است؛ اجازه اى به ناصر بن ابراهيم بويهى در 873 ق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206 / 8)، اعيان الشيعه (133 / 10)، ايضاح المكنون (379 ،326 / 1)، الذريعه (400/ 22 ،21 -20 / 18 ،20 / 16 ،88 / 11 ،1086 / 9 ،279 / 5 ،438 / 4)، روضات الجنات (161 -159 / 7)، ريحانه (484 -483 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 138 -137 / 9)، فوائد الرضويه (666)، لغت نامه (ذيل/ صيمرى)، معجم المؤلفين (317 -316 / 12)، هديه العارفين (469 / 2).

صيمري، نصيرالدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 933 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه و زاهد. اخلاقى پسنديده داشت و بسيار اهل عبادت بود و بر مستحبات مواظبت مى نمود بطورى كه او را مستجاب الدعوه مى دانستند. نزد پدرش فقه آموخت و از محقق كركى با اجازه حديث روايت مى كرد. شيخ يونس مفتى اصفهان و شيخ يحى بن حسين از شاگردان وى مى باشند. در سنى متجاوز از هشتاد در قريه سلماباد درگذشت و ر همان جا دفن شد. از آثارش: «الايقاظات فى العقود و الايقاعات »؛ «محاسن الكلمات فى معرفه النيات»؛ «المنسك الكبير» يا «النسك الكبير» يا «مناسك كبير» يا «مناسك الحج» كه شامل فوايد بسيارى است؛ «الاسئله الصيمريه»، مسائلى كه براى محقق كركى فرستاده و جواب گرفته است؛ «جواز الحكومه الشرعيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (175 -174 / 6)، ايضاح المكنون (440 ،141 / 2)، الذريعه (128

-127/ 20 ،243 ،204 / 5 ،508 ،89 / 2)، روضات الجنات (161 / 7)، رياض العلماء (180 -178/ 2)، ريحانه (483 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 66 / 10)، فوائد الرضويه (161)، لغت نامه (ذيل/ حسين)، معجم المؤلفين (63 / 4).

ضحاك شيباني، ابوبكر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(287 -206 ق)، حافظ، محدث، فقيه و قاضى. معروف به ابن ابى عاصم. ظاهرى مذهب بود و قياس به كار نمى برد. وى از مشاهير محدثين بود كه به دنبال حديث در كوفه و بصره و بغداد و دمشق و مصر حجاز از محدثين بسيارى چون جد مادرى اش، موسى بن اسماعيل، و ابووليد طيالسى و ابوعمر حوضى و شيبان بن فرخ و ابراهيم بن محمد شافعى و ديگران حديث شنيد. دخترش ام ضحاك عاتكه و قاضى ابواحمد عسال و عبدالرحمان بن محمد بن سياه و احمد بن محمد بن عاصم و احمد بن بندار و ابوعبدالله محمد كسائى از وى حديث روايت كرده اند. ابن ابى عاصم پس از وفات صالح بن احمد بن حنبل به مدت شانزده سال، از 282 -269 ق، در اصفهان قضاوت مى كرد. حدود سيصد تصنيف او، در فتنه ى صاحب الزنج، در بصره به يغما رفت و او از حفظ، پنجاه هزار حديث را بازنوشت. آثار به جا مانده از او: «الديات»، كه در قاهره چاپ شده؛ «المسند الكبير»، شامل پنجاه هزار حديث؛ «الآحاد و المثانى»، شامل بيست هزار حديث؛ «السنه»؛ «الاوائل».[1]

(ع. بخش 1) ابوبكر احمد بن محمد بن عمر شيبانى (ف. 287 ه.ق.). وى 16 سال منصب قضاى اصفهان داشت و كتب او در فتنه زنج به بصره از ميان رفت، ولى مقدار 50000 حديث از حافظه خود نوشت. ضحاك مذهب

ظاهرى داشت و قياس را منكر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (182 -18 / 1)، انساب سمعانى (486 / 3)، تذكره القبوره (392 -391)، الجرح و التعديل (ج 1 ق 67 / 1)، ريحانه (7 / 4)، سير النبلاء (439 -430/ 13)، شذرات الذهب (196 -195 / 2)، العبر (414 -413 / 1)، الكنى و الالقاب (435 / 2)،لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (36 / 2)، النجوم الزاهره (137 / 3)، الوافى بالوفيات (270 -269 / 7).

ضيايي دزفولي، محمد رشيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1247- ح 1332 ق). فقيه. اديب و شاعر. متخلص به ضيايى. تحصيلاتش را در دزفول گذراند. سپسى به نجف رفت و تحصيلات خود را در آنجا در محضر شيخ انصارى و ميرازى شيراى چندين سال ادامه داد. پس از گرفتن اجازه ى اجتهاد به دزفول مراجعت نمود و به تدريس مشغول شد. چندى هم در خرم آباد و بروجرد اقامت كرد. سپس به عراق رفت و بعد از 1300 ق مجددا به دزفول بازگشت و به تدريس و ترويج علوم اسلامى و انجام وظايف شرعى پرداخت. او بسيار زاهد و پرهيزگار بود به حدى كه هيچ گاه از وجوه خيراتى استفاده نكرد و از دست رنج و كسب و كار خود روزگار مى گذراند. ميراز هادى دزفولى از شاگردان اوست. وى در مقبره ى استاد خود سيد حسين بن عبدالكريم گوشه در دزفول دفن شد. از آثار وى: «ديوان» شعر كه به نام «اشعار ضيايى دزفولى». در 1304 ق در بمبئى به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (280 / 9). الذريعه (632 / 9). طبقات اعلام الشيعه (قرن 725-724 / 14). مؤلفين كتب

چاپى (126 / 3).

ضيايي شيرازي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1328 ش). حكيم، فقيه، طبيب و شاعر، متخلص به ضيايى. از سادات حسينى بهبهان بود كه در شيراز سكونت داشت. به آورده ى تذكره ى «شعاعيه» وى از جوانى در تحصيل حكمت الهى كوشيد و در فقه شاگرد آيت الله آقا سيد كاظم يزدى بود و اجازه ى اجتهاد از ايشان داشت. بعدها قاضى دادگسترى شد و سپس به سمت رياست دادگسترى مازندران ارتقاء يافت. اثر وى: «ديوان» شعر كه نسخه اى از آن در كتابخانه ملى ملك موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (562 -561). حديقه الشعراء (1084 -1083 / 2). دانشمندان و سخن سرايان فارس (497 -494 / 3). الذريعه (633 / 9). فرهنگ سخنوران (574). مرآت الفصاحه (366 -365).

طارمي زنجاني، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1263 ق)، عالم، فقيه امامى، اصولى، متكلم و نحوى. در آب بر، از نواحى طارم، به دنيا آمد. وى ابتدا در زنجان به تحصيل پرداخت، سپس به قزوين رفت و در خدمت علامه ى وقت سيد على قزوينى، صاحب حاشيه ى «قوانين». مقدمات و مراتب علمى را فرا گرفت. براى تكميل تحصيلات به عتبات مشرف شد. در حوزه ى درس حاج سيد حسين كوه كمرى و فاضل ايروانى و فاضل مامقانى و ميرزاى شيرازى حاضر شد و از ايشان اجازه اجتهاد دريافت كرد. در حالى كه از بزرگان علماء شده بود. به زنجان بازگشت و به تدريس و تأليف و امامت جماعت پرداخت. وى رد زنجان درگذشت و در جوار سيد ابراهيم به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاصول الجعفريه». در عقايد، به فارسى؛ «افضل المجالس فى المواعظ و المصائب»، كه مقتلى است به فارسى؛ «تكميل الايمان نى اثبات وجود صاحب الزمان». به فارسى؛ حاشيه بر

«رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «ربيع المتهجدين»، در نماز شب؛ «الارث» و «الديات»، به فارسى؛ «شرح الاحتشام»، در شرح «نهج البلاغه»؛ «مشكل الرجال فى منتهى المقال»؛ «شرح الصمديه»؛ «منتخب العلوم». در صرف و نحو؛ شرح «الدره» سيد مهدى بحرالعلوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (279 / 4). الذريعه (285 / 8 .418 / 4 .259 .180 -179 / 2 .443 / 1). ريحانه (386 -385 / 2). طبقات اعلام الشيعه (قرن 339 / 14). علماء معاصرين (89). معجم المؤلفين (168 -167 / 3). مكارم الآثار (1717 / 5).

طارمي زنجاني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1295 ق). فقيه، اصولى و شاعر. اهل طارم سفلى. بين قزوين و زنجان، است. پس از فراگيرى مقدمات در 1317 ق به نجف رفت و از محضر شيخ الشريعه اصفهانى و آخوند خراسانى و علامه يزدى استفاده نمود. تا عالمى فرزانه گشت. آن گاه به زنجان بازگشت و بارى مدتى مرجع امور دينى مردم شد. وى در تهران از دنيا رفت و در جوار حضرت عبدالعظيم حسنى در شهر رى دفن شد. از آثارش: «قاعده لاضرر»؛ كتاب «منجزات المريض»؛ «كتاب فى الاصول»؛ «كتاب الوقف»؛ «نتيجه الحياه»؛ «ديوان» شعر به عربى و فارسى؛ «ذخيره الممات»، در مواعظ و مصائب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1013 -10 / 12 / 14). معجم المؤلفين (62 -61 / 5).

طالقاني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1350 ق)، عالم دينى و فقيه. از فرزندزادگان امامزاده سيد نصرالدين است كه در يكى از روستاهاى طالقان به دنيا آمد. وى پس از خواندن دروس ابتدايى به تهران آمد و مقدمات و سطوح را در تهران خواند. آن گاه به عتبات مهاجرت كرد و در حوزه ى درس ميرزاى شيرازى در سامرا شركت نمود و پس از ايشان نزد آيت الله سيد اسماعيل صدر به تحصيل پرداخت. در 1317 ق به حج رفت و در مراجعت،به تهران آمد و مقيم گشت و تا پايان عمر به انجام وظائف شرعى و دينى مشغول بود. پس از درگذشت، پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد. از آثارش: «كيمياى هستى»؛ «مقاله ى اثنى عشريه»؛ «محاكمه الحجاب»؛ «السياسه الحسينيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (137 / 20 ،202 / 18 ،271 / 12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن

33 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (510 -509 / 4).

طالقاني، ابوالخير، احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(590 -512 ق)، قارى، محدث، واعظ و فقيه شافعى. در قزوين متولد شد. در هفت سالگى قرآن را حفظ كرد. از ملكداد عمركى و محمد بن يحيى نيشابورى و ابوعبداللَّه فراوى و عبدالغافر فارسى و عبدالجبار خوارى و زاهر شحامى و ابن قشيرى و ابن بطى در قزوين و نيشابور و بغداد فقه و حديث آموخت. مدتى ساكن بغداد بود و در نظاميه و جامع قصر تدريس مى كرد. موفق الدين عبداللطيف و ابن القرشى و رافعى از شاگردان وى بودند. با ابن جوزى واعظ مشهور، به نوبت، هر كدام يك روز، مجلس وعظ منعقد مى نمودند. خليفه وقت در مجلس موعظه حاضر و پس پرده مى نشست و جمع زيادى از مردم در مجلسش ازدحام مى كردند. روز عاشورايى بر منبر بود، مردم از وى خواستند كه بر يزيد لعن كند و او امتناع ورزيد، لذا مطرود آنان گشت و به قزوين بازگشت و در همان جا درگذشت. وى تصنيفات مختصر و مفصل بسيارى در تفسير و حديث و فقه دارد. از آثار وى: «التبيان فى مسائل القران»، ردى بر حلوليه و جهميه؛ «خصائص السواك»، كه در «معجم المؤلفين» «خصائص السوال» آمده است؛ «حظائر القدس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (93/1)، ريحانه (93/7)، سير النبلاء (193 -190 /21)، كشف الظنون (705 ،341)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (48 -46 /19)، معجم المؤلفين (168 -167 /1)، نامه ى دانشوران (303 -287 /8)، هديه العارفين (88/1).

طالقاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد احمد بن العلامه السيد محمدتقى بن السيد الجليل السيد احمد بن السيد العلام السيد محمد بن السيد احمد حسينى اوزانى طالقانى تهرانى يكى از مشاهير علماء معاصر و مراجع امور دينى مردم

تهران بودند در گذر قلى خيابان (خيام).

وى در سال 1302 ق در تهران متولد شده و در بيت مجد و شرف پرورش يافته و مقدمات را از فضلاء عصر خود فراگرفته آنگاه از محضر جماعتى از علماء اعلام تهران مانند علامه آقا سيد هادى طالقانى و ديگران از مدرسين مدرسه مروى استفاده نموده و در سال 1325 ق كه والدش آيت اللَّه آقا سيد محمدتقى وفات نمود در مسجد پاچنار بجاى ايشان به اقامه جماعت و مرجعيت امور پرداخته تا سال 1382 قمرى كه بدرود زندگى گفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طالقاني، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1312 -1233 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در نوجوانى به نجف رفت و چند سال در درس و بحث شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، شركت كرد. سپس به زادگاهش بازگشت و پس از چندى براى بار دوم به نجف رفت و در محضر شيخ انصارى و ملا آقاى دربندى و شيخ راضى نجفى حاضر شد تا به مدارج عالى فقه و فقاهت دست يافت و در ايام غيبت شيخ انصارى به جاى او اقامه ى نماز كرد. در 1288 ق به ايران بازگشت و ساكن تهران شد و به تدريس و انجام ساير وظائف دينى پرداخت و تا پايان اين عمر به تدريس و تصنيف مشغول بود. از آثارش «تقريرات» بحث استادانش صاحب «جواهر» و شيخ انصارى مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1619 -1618 / 14).

طالقاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدتقى بن السيد العلامه السيد احمد ابن العلامه الجليل السيد محمدتقى مى باشد.

وى در سال فوت مرحوم جدش علامه سيد محمدتقى 1325 ق در تهران متولد و لذا بنام جدش موسوم گرديده است والده ماجده اش خواهر زاده علامه بزرگوار تهرانى مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ آقا بزرگ صاحب (الذريعه الى تصانيف الشيعه) بوده است.

(وف 1325 ق)، عالم دينى و فقيه. نسبش به امامزاده سيد نصرالدين از فرزندزادگان امام باقر (ع) مى رسد. در نجف از محضر شيخ انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و ديگران استفاده نمود و از جمعى از علماى بزرگ همچون علامه سيد مهدى قزوينى و علامه كوه كمرى و فاضل ايراوانى و علامه شيخ زين العابدين مازندرانى و شيخ محمد حسين كاظمى و علامه سيد على، مؤلف «البرهان» و ديگران

به دريافت اجازه نايل شد. وى در حدود 1300 ق به تهران بازگشت و به انجام وظائف دينى پرداخت تا درگذشت. او در مسجد ماشاءالله شهر رى جنب قبرستان ابن بابويه مدفون شد. از آثار وى «المظاهر العقليه»، در اصول دين و اجتهاد و تقليد و فروع فقهى است. بر اين كتاب اجازه ى فاضل ايروانى و سيد محمد تقى قزوينى، در 1295 ق، مكتوب است.[1]

السيد محمدتقى بن السيد احمد بن السيد محمد بن السيد احمد الحسينى اوزانى طالقانى والد مرحوم سيد احمد آنف الذكر كه نسبش بامامزاده جليل القدر سيد نصيرالدين مدفون در خيابان (خيام) امروز منتهى و از آن بزرگوار بامامزاده واجب التعظيم و لازم التكريم حضرت سلطان على بن الامام الهمام ابى جعفر محمد الباقر عليه السلام مدفون (در اردهال) كاشان و معروف به مشهد قالى منتهى ميشود.

وى در نجف اشرف از محضر شيخ انصارى و علامه سيد حسين كوهكمرى و ديگران استفاده نموده و از جمعى از علماء بزرگ مانند علامه سيد مهدى قزوينى و علامه كوهكمرى و فاضل ايروانى و علامه شيخ زين العابدين مازندرانى و شيخ محمدحسن كاظمى و علامه سيد على مولف (البرهان) و ديگران بدريافت اجازه اجتهاد و غيره نائل شده و حدود 1300 ق به تهران مراجعت و قيام بوظائف دينى نموده تا در محرم سال 1325 ق وفات و در مسجد ماشاءاللَّه شهر رى در جنب قبرستان ابن بابويه مدفون گرديده است.

داراى تأليفات عدديه مبسوطه كه از آنها است (المظاهر العقليه) مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (164 / 21)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 244 -243 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (506 -505 / 4).

طالقاني، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمدجعفر طالقانى از بزرگان

علماء عصر خود بوده است فرزند آن مرحوم ملا محمد معروف به فرشته است كه در برغان مرحوم شده و قبر شريفش جنبه مزاريت دارد.

ملا محمد فرشته داراى سه پسر بوده اند 1- آيت اللَّه حاج ملا محمدتقى 2- آيت اللَّه حاج ملا محمدصالح 3- حجةالاسلام حاج ملا على.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طالقاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدحسن طالقانى بن العالم الجليل آخوند ملا عبداللَّه طالقانى از مشاهير علماء و معاريف دانشمندان تهران بودند. در سال 1287 ق متولد شده و در سن ده سالگى باتفاق والد ماجدش به تهران منتقل و در مدرسه حاج رجبعلى خان مشغول بتحصيل شده و پس از خواندن مقدمات واجبات در سن 16 سالگى باصفهان مسافرت نموده و در آنجا از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه حاج محمدباقر درچه اى (استاد مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى) و آيت اللَّه ابوالمعالى كرباسى و ديگران استفاده نموده و دروس عقلى و فلسفى را از مرحوم ميرزا جهانگيرخان حكيم قشقائى و مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا محمد كاشى بهره مند شده و بعد از بيست سال توقف در آن سامان براى ديدار والدين مسافرتى به تهران نموده سپس مراجعت به اصفهان و بعد از چند سال توقف ثانى و تدريسى و تدرس در اوائل مشروطيت به تهران رحل اقامت افكنده و در مدرسه دارالشفا و محموديه مشغول بتدريس فقه و اصول گرديده و در مسجد سيف الدوله كه اكنون به مسجد طالقانى معروف است در خيابان شاه آباد به اقامه جماعت و ترويجات دينى پرداخته تا در سال 1371 ق كه دعوت حق را در سن 84 سالگى لبيك گفته و جنازه اش با تجليل فراوان حمل بقمر و در مسجد بالا سر

در جوار حضرت معصومه عليهاسلام بخاك سپرده شدند.

نگارنده گويد: مرحوم آيت اللَّه طالقانى مجسمه تقوا و فضيلت و پيكره زهد و پارسائى و داراى ملكات فاضله و اخلاق حسنه و در تهران بالاخص محيط شاه آباد محبوبيت خاصى داشته و مورد توجه و علاقه مردم بودند.

از آثار علمى ايشان رساله اى در لباس مشكوك و رساله اى در غصب بيادگار مانده است.

(1371 -1287 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در ده سالگى به اتفاق پدر به تهران آمد و در مدرسه ى حاج رجبعلى خان مشغول تحصيل شد و پس از خواندن مقدمات،در شانزده سالگى به اصفهان رفت و از محضر درس آيت الله محمد باقر درچه اى، استاد آيت الله بروجردى، و آيت الله ابوالمعالى كرباسى و ديگران استفاده ها نمود. دروس عقلى و فلسفى را از ميرزا جهانگيرخان حكيم قشقايى و حجه الاسلام آخوند ملا محمد كاشى بهره مند شد. بعد از بيست سال توقف در آن سامان، براى ديدار والدين به تهران آمد. سپس به اصفهان مراجعت كرد و بعد از چند سال تدرس و تدرس به تهران بازگشت و در مدرسه ى دارالشفاء و محموديه مشغول به تدريس فقه و اصول گرديد و در مسجد سيف الدوله (طالقانى) نيز به اقامه ى جماعت و ترويجات دينى پرداخت. فضائل اخلاقى وى مورد توجه خاص و عام بود. پس از درگذشت، پيكرش در مسجد بالاسر قم در جوار حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شد. از آثارش: رساله اى در «لباس مشكوك»؛ رساله اى در «غصب».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (507 -506 / 4).

طالقاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1358 -1289 ش)، عالم دينى، مفسر، فقيه، محقق و نويسنده. در قصبه گليرد طالقان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در

تهران گذراند و در 1305 ق به قم مهاجرت كرد و چندين سال از محضر اساتيدى جون آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله خوانسارى بهره برد. او آن گاه در مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) به تدريس پرداخت. در 1318 ش بر اثر مخالفت با دولت پهلوى به شش ماه زندان محكوم گشت. پس از درگذشت استادش، آيت الله حايرى، و پدرش، آيت الله سيد ابوالحسن طالقانى، در تهران مقيم گشت و در مسجد هدايت به تفسير قرآن و ترويج دين و انشتار مقالات مذهبى و ديگر وظايف دينى مشغول شد. در 1320 ش اولين مقاله ى خود را در مجله ى «دانش آموز» پيرامون اوضاع تاريك مسلمين نوشت. پس از جنگ جهانى دوم به طور جدى و ارد فعاليتهاى سياسى شد و تا پايان عمر از زندانى به زندانى رفت و بيش از ده بار زندانى شد. او عالمى روشنفكر و مبارزى بيداردل بود. در 1334 ش با نوشتن ترجمه و شرح كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» علامه نايينى، دروان خفقان پس از كودتاى 28 مرداد را پيش بينى و خاطرنشان كرد كه، با وجود استبداد، رشد علمى و اخلاقى ممكن نيست. آيت الله طالقانى در 1357 ش از طرف امام خمينى به رياست شوراى انقلاب و در 1358 ش به سمت اولين امام جمعه تهران- بعد از انقلاب- منصوب و با رأى مردم به نمايندگى مجلس خبرگان انتخاب شد. آيت الله طالقانى در 19 شهريور از دنيا رفت و در كنار شهداى 17 شهريور در بهشت زهرا (س) اقامت جاويد گزيد. از آثار وى: «اسلام و مالكيت»؛ ترجمه ى «الامام على بن ابى طالب (ع)» عبدالفتاح عبدالمقصود؛ «بسوى خدا مى رويم (با همه

به حج مى رويم)»؛ «پرتوى از قرآن»، تفسير جزء سى ام قرآن و سوره ى حمد و بقره و آل عمران؛ ترجمه و شرحى بر «نهج البلاغه»؛ «مبعث، وحى، غار حرا»؛ «گفتارهاى دينى، اجتماعى، اخلاقى، فلسفى، تربيتى».[1]

آقاى حاج سيد محمود بن العلامه الورع آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن طالقانى از افاضل علماء و مجاهدين دانشمندان عصر حاضر تهرانست تولدش حدود سال 1330 قمرى در تهران واقع شده و در حجر تربيت والد ماجدش پرورش يافته و تحصيلات خود را در تهران شروع و پس از آن مهاجرت به قم و چندين سال از محضر اساتيد حوزه مخصوص مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت كوهكمرى و آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى و والد خود به طهران آمده و در مسجد خيابان اسلامبول (مسجد هدايت) اقامه جماعت و تنوير افكار جوانان و غيره نموده و در راه هدف خود حوادث و بلياتى را تحمل نموده است.

نگارنده گويد: علامه طالقانى معاصر عالمى مبارز و دانشمندى مجاهد است بسهم خود خدمات ارزنده اى نموده و موجب هدايت و ارشاد بسيارى از جوانان و روشن فكران گرديده و نيز آثار عدديه آموزنده اى بطبع رسانيده است كه از آنهاست:

1- پرتوى از قرآن چهار مجلد، دو جلد از اول قرآن و دو جلد از آخر قرآن كه تفسير بسيار زيبائى است از جهت مطلب و قلم 2- ترجمه و مقدمه كتاب عبدالفتاح بنام طلوع خورشيد.

محقق، عالم اسلامى، مجتهد.

تولد: 1282، يكى از روستاهاى اطراف طالقان.

درگذشت: 19 شهريور 1358، تهران.

آيت الله سيد محمود طالقانى تحصيلات خود را در قزوين شروع كرد و دوره سطح را در تهران به پايان رسانيد. اساتيد ايشان

آيت الله محمدحسن اصفهانى، آيت الله ميرزاى شيرازى و آيت الله سيد حسن صدر بودند. در قم نيز استادان وى آيات عظام كوه كمره اى و خوانسارى بودند. پس از سال ها تحصيل در قم از آيت الله العظمى حائرى يزدى بنيانگذار حوزه ى علميه ى قم اجازه ى اجتهاد گرفت.

آيت الله طالقانى در مدرسه ى سپهسالار به آموزش علوم اسلامى پرداخت. در حدود سال 1318 الى 1320 به تفسير قرآن در مسجد قنات آباد پرداخت. اولين بار به سبب دفاع از يك زن محجبه در سال 1318 زندانى شد. بعد از شهريور 1320 دست به تشكيل كانون اسلام در خيابان اميريه زد كه در آن يك سلسله سخنرانى هايى ايراد مى شد. همچنين در اين كانون مجله اى به نام «دانش آموزان» منتشر مى شد. از جله همكاران اين مجله مهندس مهدى بازرگان بود كه اساس دوستى آن دو و همچنين دكتر عزت الله سحابى از همين جا آغاز شد. در همين دوره است كه انجمن اسلامى دانشجويان با همكارى مهندس بازرگان و دكتر سحابى تشكيل مى شود. آيت الله طالقانى در تشكيل و تأسيس اتحاديه مسلمين هم نقش فعالى داشت.

علاوه بر اين فعاليت ها، در ترجمه و تدوين موضوعى نهج البلاغه با آقاى حاج ميرزا خليل كمره اى همكارى نزديك داشت. وى بعد از واقعه آذربايجان در سال 1325، از طرف اتحاديه مسلمين و جامعه روحانيت آن روز براى سركشى به حوادث آذربايجان به آنجا سفر مى كند و گزارشى تهيه مى نمايد.

در دوره ى ملى شدن صنعت نفت در مبارزات مردم شركت داشت و در انتخابات دوره ى هفدهم مجلس شوراى ملى از طرف مردم شمالى نامزد نمايندگى مجلس شد كه مورد پشتيبانى مردمى قرار گرفت ولى انتخابات آن ناحيه مانند بعضى از نواحى ديگر انجام نگرفت و به دستور

دولت براى جلوگيرى از اخلالگرى ها انتخابات آنجا تعطيل شد. بعد از كودتاى بيست و هشت مرداد مبارزه را به صورت پنهانى در نهضت مقاومت ملى ادامه داد و همچنان در منبر و جلسات مسجد هدايت براى مردم سخن مى گفت.

در سال 1334 فدائيان اسلام مدتى در منزل طالقانى پنهان شدند تا اين كه مأموران طنين مى شوند ولى چند ساعت قبل از اينكه مأموران به خانه بريزند، نواب و دوستانش از منزل طالقانى خارج مى شوند و بعد از آن مأموران سر مى رسند و وى را دستگير مى كنند كه مدتى در بازداشت بود ولى چون مدركى عليه او وجود نداشت، آزاد مى شود، مجددا در سال هاى 1324 و 1325 نيز بار ديگر سيد مجتبى نواب صفوى، از اعضاى فداييان اسلام را، در اطراف دهات طالقان مخفى مى كند.

در سال 1336 نيز توسط ساواك دستيگر شد كه بيش از يك سال در زندان به سر برد . با آيت الله مرتضى مطهرى همكارى نزديك داشت و در تابستان سال 1339 در انتخابات دوره بيستم مجلس شوراى ملى به جبهه ملى دوم پيوست، جلسات وى در مسجد هدايت توسط حكومت تعطيل مى شود و بعد از مدت كوتاهى آن جلسات در منزل احمد على بابايى به مدت ده شب در دهه ى آخر ماه صفر ادامه پيدا مى كند و همراه با آيت الله مطهرى به تحليل مسايل اجتماعى و سياسى و روشنگرى و افشاگرى حقايق مى پردازد.

در بيست و دوم خرداد 1342 دوباره دستگير شد. پس از مدتى در شانزدهم دى 1342 او را به ده سال زندان محكوم كردند. فعاليت هاى او در زندان عبارت بود از برقرارى جلسات قرآن، نهج البلاغه و تاريخ اسلام بود. آيت الله طالقانى

همچنين توانست نخستين نماز جماعت در زندان را برپا نمايد.

ايشان در كنفرانس هايى در كشورهاى اسلامى به عنوان نماينده آيت الله كاشانى يا آيت الله بروجردى شركت مى كرد.

در عيد سعيد فطر سال 1348 به مسئله ى فلسطين پرداخت و پس از خطبه ها مردم به پيروى از او گروه گروه به طرف محراب رفتند و فطريه خود را براى كمك به فلسطين هديه كردند. روز عيد فطر 1350 دستگير و به زابل تبعيد شد. آيت الله طالقانى دو سال بدون محاكمه، شكنجه هاى روحى و جسمى را در زندان تحمل كرد. در سال 1356 سه سال را در بدترين شرايط در زندان گذراند. سرانجام در پاييز 1357 همراه با ديگر زندانيان سياسى از زندان آزاد گرديد.

در محرم سال 1357 برابر با يازده آذر پيامى براى مردم ايران فرستاد. ايشان همچنين به پيروى از امام در دهم بهمن 1357 پيامى براى ارتشى هايى كه با ملت همدل بودند فرستاد. در تشكيل مجلس خبرگان به عنوان نماينده اول مردم تهران انتخاب شد. وى همچنين امام جماعت نخستين نماز جمعه در پنج مرداد 1358 بود. ايشان هفت نماز جمعه برگزار كرد كه آخرين آن در بهشت زهرا در شانزده شهريور 1358 بود.

آيت الله طالقانى براى پايان يافتن درگيرى هاى كردستان به همراه آيت الله سيد محمدحسين بهشتى و حجت الاسلام على اكبر هاشمى رفسنجانى به آنجا سفر كردند.

از جمله آثار اوست: پرتوى از قرآن (1342، تنظيم شده در زندان قصر)؛ مقدمه، توضيح و تعليقه بر تنبيه الامة و تنزيه الملة؛ اسلام و مالكيت (1330)؛ ترجمه جلد اول كتاب امام على بن ابيطالب (نوشته عبدالمفتاح عبدالمقصود، 1335)؛ به سوى خدا مى رويم؛ با هم به حج مى رويم (1332)؛ پرتوى از نهج البلاغه؛ آينده ى بشريت

از نظر مكتب ما؛ آزادى و استبداد؛ آيه حجاب؛ مرجعيت و فتوا؛ مبحث وحى؛ غار حرا (1368 ق.)؛ درسى از قرآن؛ درس وحدت؛ گفتارهاى دينى، اجتماعى، اخلاقى، فلسفى، تربيتى (گفتارهاى راديويى وى در سال هاى 1325 و 1327 ،1326)، روزها و خطابه ها، خطبه هاى نماز جمعه، مقدمه اى بر انجيل برنابا (ترجمه سردار كابلى)؛ مقالات منتشره در مجلات مختلف.

آيت الله سيد محمود طالقانى در ساعت يك و چهل و پنج دقيقه بامداد دوشنبه نوزدهم شهريور 1358 جان سپرد و در بهشت زهرا به خاك سپره شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (269 -268 / 2)، آينه ى دانشوران (514 -513)، گنجينه ى دانشمندان (77 -57 / 8)، مستدركات اعيان (219 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (51 -50 / 6).

طالقاني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مرتضى طالقانى قدس اللَّه روحه از علماء ابرار و مدرسين اخبار حوزه علميه نجف و تا آخر عمر به تجرد گذرانيده و مقيم مدرسه سيد يزدى صاحب عروةالوثقى بودند و در همانجا در سال 1364 قمرى دار فانى را وداع گفتند.

وى در حدود 1280 قمرى در طالقان قزوين به دنيا آمده و در محيط آرام و باصفاى كوهستانى طالقان پرورش و پس از خواندن قرآن و فارسى در مكتب خانه آنجا به تهران و بعد از چندى به اصفهان عزيمت نموده و از محضر علماء بزرگ آنجا مانند آيت اللَّه ابوالمعالى كرباسى و حكيم قشقائى و آخوند ملا محمد كاشى و ديگران استفاده نموده سپس مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحوم علامتين آخوند خراسانى و علامه يزدى حاج سيد محمد كاظم مرحوم شريعت اصفهانى و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى و ديگران استفاده نموده و به تهذيب

نفس و به تكميل روح پرداخته و به كمالات معنوى و روحى رسيده و جداً معرض از دنيا گرديده و به تدريس و پرورش عده اى از محصلين مهذب و بارع پرداخته است.

نگارنده گويد: يكى از علماء ربانى را كه در دوره زندگانى خود ملاقات نمودم اين بزرگوار بود.

در سال 1362 قمرى كه در نجف اشرف اقامت داشتم گاه گاهى از محضر وى استفاده نموده و از منظر و سيماى نورانى او كه آخرت را به ياد انسان مى آورد بهره مند مى شدم.

بسيارى از مراجع و دانشمندان بزرگ معاصر از محضر و تدريس او استفاده نموده و عده اى از پرورش يافتگان درس اخلاق و عرفان ايشانند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طالقاني، نظر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1240 ق)، فقيه اصولى، متكلم، حكيم، حافظ، محدث و واعظ. او از شاگردان صاحب «جواهر» و شيخ انصارى بود. پس از تكميل مبانى علمى در نجف به تهران آمد و در مدرسه ى مروى مقيم گشت و به تدريس و تأليف پرداخت و به مواعظ منبرى اشتغال ورزيد. او در كلام و فروع و اصول ماهر و در معقول و منقول صاحب نظر بود. در مشهد رضوى درگذشت و در جوار امام رضا (ع) دفن شد. از وى آثار سودمندى به عربى و فارسى باقى است كه از آن جمله: «كاشف الاسرار»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «مناط الاحكام»، مشتمل بر دو فن: فنى در فروع و ظواهر و فنى در بواطن و سرائر؛ رساله در «حجيت خبر واحد»؛ رساله در «اشتراط الحس فى قبول الشهاده»؛ «اجتماع الامر و النهى»؛ «طراز المصائب»، در مقتل؛ رساله اى در «فنا».[1]

ملا نظرعلى طالقانى عالمى فاضل و فقيهى كامل و حكيمى متكلم

و اصولى متبحر و محققى مدفق و عابدى زاهد و واعظى ناصح و حافظ قرآن. مقيم تهران در عصر ناصرالدين شاه قاجار و مدرس مدرسه مروى و مايه فخر اسلاميان و حاوى فروع و اصول و جامع معقول و منقول از اكابر علماء اماميه و از تلامذه صاحب جواهر و بعد از وى از شاگردان شيخنا الانصارى قدس اللّه اسرارهم بوده است.

وى بعد از تكميلات مبانى علمى به تهران آمده و در مدرسه مروى اقامت و به تدريس و تأليف كتب مفيد پرداخته تا در سال 1306 ق كه در مشهد رضوى از دنيا رفته و در جوار حضرت رضا عليه الصلوة والسلام مدفون گرديده است.

از تأليفات ارزنده ايشان كتب زير است 1- اجتماع الامر والنهى 2- اشتراط الحس فى قبول الشهاده 3- حاشيه بر رسائل شيخ انصارى 4- حجية الخبر الواحد 5- رساله اى در فنا 6- كاشف الاسرار كه مكرر بطبع رسيده است 7- مناط الاحكام.

مرحوم آيةاللّه حاج ميرزا هادى خراسانى كه از علماء مجاورين كربلاء معلى بوده در كتاب (كرامات و معجزات) خود مى نويسد كه مرحوم حاج ملانظر على طالقانى در هنگامى كه در مدرسه خان مروى اقامت و اشتغال به تدريس داشتند وقتى چنان در مضيقه مالى قرار مى گيرد كه حتى چند روزى گرسنه مانده و چيزى كه سد جوع و گرسنگى او را نمايد به وى نمى رسد.

پس شبى با خود فكر مى كند كه صبر كردن با اين فقر و پريشانى و عسرت كارى بس مشكل و به حديث نبوى (كاد ان يكون كفرا) چه كنم نامه ئى به آيةاللّه حاج ملا على كنى مجتهد بزرگ و زعيم اعظم روحانيت تهران بنويسم و

از حال خود اطلاع دهم مناعت طبع او وى را منع نموده و مى گويد او هم نوع تو است نبايد آبرو را نزد هم نوع خود ريخت.

نامه اى به شاه وقت بنويسم باز عقل و تقواى او نهى نموده و مى گويد تو كه آخوند دربارى نيستى مى خواهى حيثيت و ارزش روحانى خود را از دست بدهى و خود را در اختيار دولت و حكومت بگذارى نامه اى براى حضرت على (ع) بنويسم باز با خود مى گويد از حضرت على (ع) بايد علم و معرفت و تقوا و سعادت خواست نه دنيا زيرا خود آن بزرگوار دنيا را سه طلاقه نمود و وقتى برادرش حضرت عقيل چيزى زيادتر از جيره و حق خود طلبيد دستش را با آهن گرم داغ كرد.

بالاخره پس از مدتى فكر مى گويد هيچ بهتر از اين نيست كه نامه اى براى خدا بنويسم كه همه جا حاضر و شاهد و قادر براى رفع حوائج بدون منت مى باشد. پس نامه اى به اين مضمون مى نويسد از بنده گنهكار نظر على طالقانى به پيشگاه حضرت بارى تعالى جلت عظمته.

نامه ى طالقانى به خدا

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

پس از تقديم حمد و سپاس و درود فراوان بر حضرت رسالت و خاندان طاهرين او معروض مى گردد اين بنده مبتلا به فقر و پريشانى گشته و در كمال مضيقه قرار گرفته ام و حوائج و نيازمنديهاى ضروريم از اين قرار است.

1- منزل شخصى آبرومند اعيانى با تمام لوازم و مايحتاج آن.

2- همسر جوان زيبا و قشنگى كه در تهران كم نظير باشد.

3- يك نوكر زرنگ و يك كلفت و آشپز خوب و امين.

4- يك كالسكه عالى و راننده آن براى رفت و آمدم.

5- يك ده شش

دانگى كه تامين مخارج و معاشم را نمايد.

6- يك باغ زيبا در شميران كه در فصل تابستان در آنجا بسر برم.

7- فلان مقدار پول نقد كه قروض خود را ادا و آبروى خويش را حفظ نمايم

آدرس- مدرسه خان مروى دست چپ حياط كوچك طبقه فوقانى.

حجره دوم نظرعلى طالقانى

پس نامه را در هنگام سحر برداشته و مى برد لاى درب مسجد شاه كه در نزديكى مدرسه مروى مى باشد مى گذارد.

و متوكلا على اللّه برگشته و بعد از انجام وظائف دينى خود در حجره به روى خود بسته و مى خوابد اتفاقا همان روز ناصرالدين شاه به عزم شكار از تهران خارج شده و به سوى شكارگاه سلطنتى كه در قسمت شرقى تهران و بالاى قريه (مسگرآباد) واقع است مى رود كه ناگاه باد تندى وزيده و طوفانى برخاسته و مانع حركت كالسكه شاه مى شود پس شاه دستور توقف مى دهد تا باد ساكت و گرد و غبار نشسته و بتواند به مسير خود ادامه دهد كه گرده بادى رسيده به كالسكه شاه مى خورد پس شاه چشم خود را بسته كه خاك در او نرود احساس مى كند چيزى روى دامان او گذارده شده فوراً دست فرابرده آن را مى گيرد و مى بيند كه نامه اى مى باشد.

پس باد ايستاده و گرد و غبار نشسته شاه نامه را مطالعه مى كند و مى بيند كه كسى براى خدا نوشته است فوراً شكر خدا نموده و فرمان برگشت به شهر داده و يكسره به منزل رئيس الوزراء وقت آمده و دستور احضار وزرا را مى دهد.

وزرا در حالى كه همگى ناراحت از انصراف شاه از شكار رفتن بودند به سرعت شرفياب شده و تعجب مى كردند كه چرا شاه از رفتن شكار منصرف

و به شهر برگشته اند پس چون همگى حاضر شدند شاه گفت بحمداللّه به شكارگاه نرسيده به صيد خود رسيديم و به بهتر از آنچه مى خواستيم از شكار عايدمان گردد به فضل پروردگار بزرگ نائل شديم.

پس نامه را از جيب بغل خود درآورده و جريان وزيدن باد تند و آوردن نامه را توضيح مى دهد و مى گويد ندانم بچه زبان و بيانى شكر و حمد خدا را بجا آوردم كه بنده شرمنده خود ناصر را لايق ديد و نامه بنده محتاج خود را به او رسانيد تا رفع حوائج و نيازمنديهاى او را بنمايد.

پس (آجودان) و پيشكار مخصوص خود را با كالسكه سلطنتى به آدرس مزبور به در مدرسه مروى فرستاده و آقاى حاج ملا نظر على طالقانى را مى طلبد.

تمام طلبه ها تعجب نموده و خود شيخ به وحشت افتاده كه شاه مرا براى چه مى خواهد آيا كسى از طلبكاران شكايت مرا بشاه نموده است وقتى اين تشريفات مخصوص را مى بيند قدرى تسكين او مى شود تا بحضور شاه رسيده و در كنار مبل شاه جائى قبلا آماده شده بود به امر شاه مى نشيند.

پس شاه مى گويد اسم شما چيست مى گويد.

- نظر على.

- اهل كجائى.

- طالقان.

آيا نامه اى براى كسى و جائى نوشته اى بعد از مدتى مى گويد آرى براى خدا ديشب نامه اى نوشتم نامه ات را كجا گذاردى مى گويد سحرگاه لاى درب مسجد شاه گذارده ام.

پس شاه نامه را درآورده مى گويد آيا اين است نامه تو مى گويد آرى پس باز شكر خدا نموده و به وزرا مى گويد كيست كه در رفع حوائج ايشان شركت نمايد.

پس يك يك از حوائج مرقومه در نامه را مى خواند.

1- منزل شخصى خود شاه دستور مى دهد يكى از منازل سلطنتى

را با لوازم و آنچه در آنست بنام وى ثبت و مقرر نمايند.

2- همسر جوان زيبا- يكى از وزراء عرض مى كند قبله گاها با كسب اجازه از حضور اعليحضرت اين بنده دخترى با اين صفات دارم به ايشان تزويج نمودم.

3- يك نوكر و يك كلفت يكى ديگر از وزراء معروض مى دارم اين دو را هم من تقبل نمودم.

4- يك كالسكه... سومى مى گويد اين را هم من تقبل نمودم.

5- يك ده شش دانگى... نخست وزير مى گويد اعليحضرتا فلان قريه را كه در شهريار دارم تقديم شيخ نمودم.

6- يك باغ زيبا... يكى از وزراء بعرض مى رساند باغى در شميران دارم اهداء نمودم.

7- فلان مقدار پول نقد... خود شاه فوراً پرداخته و خلاصه آشيخ را كه تا يك ساعت قبل فاقد همه چى بود داراى همه چيز مى كند و مستقيماً از آنجا به منزل عالى سلطنتى مى برند و دختر آن وزير را هم ازدواج مى كند و غير از او چند عيال ديگر اختيار مى نمايد ولكن از هيچ كدام فرزندى نصيبش نمى شود تا در سال 1306 ق در مشهد رضوى از دنيا مى رود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (278 / 22 ،234 / 17 ،159 / 15 ،62 / 16 ،269 / 1)، علماء معاصرين (28 -27)، گنجينه ى دانشمندان (17 -13 / 6)، المآثر و الآثار (174)، مكارم الآثار (1129 / 4).

طاووس يماني، ابوعبدالرحمان طاووس

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(106 -33 ق)، مفسر، قارى، فقيه، محدث، زاهد و صوفى. اصلش ايرانى است، در يمن به دنيا آمد. ابن جوزى اسم او را ذكوان و لقب او را طاووس آورده و گويد از آنجا كه او طاووس القراء بود به طاووس مشهور شد. او از بزرگان تابعين و

از راويان ابن عباس و ابوهريره و فقيهى گرانمايه به شمار مى آيد. مجاهد و عمرو بن دينار از وى حديث روايت كرده اند. در و عظ خلفا و سلاطين بسيار بى باك بود. ابن عيينه گويد: سه تن، از سلاطين به دور بودند: ابوذر، طاووس و ثورى. گفته اند كه او چهل مرتبه حج كرد و چهل سال نماز صبح را با وضوى نماز عشاء خواند. شيخ طوسى او را از جمله اصحاب امام سجاد (ع) ذكر كرده، زيرا كه وى راوى بعضى از ادعيه آن حضرت است. ابن قتيبه در «المعارف» به تشيع وى تصريح كرده و صاحب «روضات الجنات» او را در عداد فقهاى شيعه شمرده، اما محدث نورى در «مستدرك الوسائل» آن را رد كرده و گويد كه از هيچ يك از علما مطلبى دال بر شيعه بودن وى نقل نشده است. طاووس در مراسم حج، روز ترويه، درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (322 / 3)، اعيان الشيعه (396 -395 / 7)، التاريخ الكبير (ج 2 ق 365 / 2)، تهذيب التهذيب (10 -9 / 5)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 501 -500 / 1)، حليه الاولياء (23 -3 / 4)، رجال طوسى (94)، روضات الجنات (139 -136 / 4)، ريحانه (23 -21 / 4)، سير النبلاء (49 -38 / 5)، شذرات الذهب (134 -133 / 1)، طبقات ابن سعد (70 -66 / 6)، العبر (99 / 1)، الكنى و الالقاب (441 -439 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طاووس)، المعارف (268)، النجوم الزاهره (331 / 1)، وفيات الاعيان (511 -509 / 2).

طاهري شاهرودي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن طاهرى محمودى (معروف به شيخ محمدحسن حاجى) در يكى از روستاهاى شاهرود

كه اكنون بخش مهمى است به نام ميامى در بيت علم به دنيا آمده و مرحوم پدرش حاج ملا على اصغر ميامئى روحانى بود كه از راه نماز استجيارى و زراعت و كشاورزى زندگى مى كرد و در شاهرود در يكى از مساجد شهر اقامه جماعت مى نمود و به كثرت عبادت و تلاوت قرآن و ملازمت مستحبات معروف بود و كارهاى شرعى مردم را رسيدگى و اسناد شرعيه اى به امضاء ايشان در دست مردم هست نسبتا متمكن بود و از راه زحمت كشى در ميامى و شاهرود املاكى در ميامى و شاهرود داشت در حدود سن نود سالگى از دنيا رفت و طبق وصيت جنازه اش به نجف اشرف حمل و در وادى السلام در جنب حضرت هود و صالح عليهماالسلام مدفون گرديد.

عموى بزرگ آقاى طاهرى (برادر مرحوم حاج شيخ على اصغر ميامى) نيز ملا و روحانى با نفوذ بوده و در مشهد به نام حاج ملا غلامحسين بوده است و پدران ايشان هم تا چند پشت روحانى بوده اند.

اما مرحوم حاج شيخ محمدحسن طاهرى در كودكى همراه پدرش از ميامى به شاهرود آمدند و در شهر ساكن گرديدند تحصيلات اوليه و سطوح آن زمان را نزد علماء شهر كه از آن جمله مرحوم حاجى مدرس و حاج شيخ محمدتقى مدرس و حاج شيخ احمد شاهرودى بودند انجام داده و پس از سفرى به مشهد به عراق مهاجرت كرده و از محضر مرحومين علمين آيتين آخوند خراسانى و علامه يزدى استفاده نموده و قسمتى از تقريرات مرحوم آخوند را در اصول مباحث الفاظ به رشته تحرير درآورده و با اجازاتى از آن دو بزرگوار به وطن برگشتند و به وظائف

روحانى خود از اقامه جماعت و تدريس ادبيات و رسيدگى به امور شرعيه مردم در عقد و نكاح و معاملات مشغول شدند.

مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ احمد شاهرودى كه رياست روحانيت آن روز شاهرود را داشتند ايشان را مشاور و ملازم خود انتخاب كردند و در امور مردم با ايشان مشورت و كارهاى زيادى را به ايشان واگذار مى كردند. آن مرحوم مدت چند سالى هم در مشهد اقامت داشته و در مدرسه فاضل خان تدريس مى كردند و در ضمن تدريس هم از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج آقا حسين قمى استفاده نموده بودند.

مرحوم طاهرى دانشمندى خوش قريحه و با ذوق و حاضر جواب و حافظ اشعار زيادى بودند و مجالس علماء به وجود ايشان گرم و بانشاط بود. و خلاصه آن مرحوم عالمى مهربان و سخى و منيع الطبع و خوش اخلاق بود و با مناعت طبع و بزرگوارى زندگى مى كرد و درب خانه اش به روى همه و بخصوص اهل علم باز و از آنان به گرمى پذيرائى مى كرد. آن جناب مبارزاتى بر عليه حكام جور قاجار و مامورين رژيم منفور دو پهلوى داشتند و در عصر تحميل مشروطه نيز براى مشروطه مشروعه مبارزاتى نموده و جزو علماء مجاهد مانند مرحوم شهيد نورى حاج شيخ فضل اللَّه در منطقه شاهرود بودند و بعد از ماجراى مسجد گوهرشاد و اتحاد شكل و منزوى شدن روحانيت ايشانهم كم كم منزوى شده و همه املاك خود را فروخته و به زندگى شرافتمندانه خود ادامه دادند. و فرزندان خود را بزرگ كردند تا در سال 1365 قمرى و 25 شمسى كه همسرشان از دنيا رفتند (و او علويه محترمه صبيه مرحوم

آيت اللَّه ميرمطلب بسطامى و تنها يار و ياور ايشان بودند).

پس مترجم محترم ما براى تحصيل به قم آمده و برادرشان آقاى دكتر طاهرى به تهران منتقل شدند و يكى از دخترانشان به همسرى آيت اللَّه حاج سيد محمد حسينى شاهرودى فرزند آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى درآمده و به نجف اشرف هجرت نموده و دو دختر بزرگ ديگر نيز در شاهرود در خانه شوهرانشان بودند و آن مرحوم تك وتنها شدند و در شدت تنگدستى با آن عفت نفس و مناعت طبع زندگى سخت طلبه گى و سخت تر از آن را مى گذراندند و در عين حال قلب ذاكر و لسان شاكر و بدنى بر بلاها صابر داشتند و همواره خدا را شكر مى كردند و ذكر مى گفتند و تهجد داشتند و بالاخره در ايامى كه فرزندانشان در شاهرود نبودند غريبانه در سن 86 سالگى در ماه جمادى الثانيه سال 1374 هجرى قمرى برابر با 1332 شمسى پس از شصت سال خدمت بدين و مردم دنيا را وداع گفته و در مزار شاهرود به خاك رفتند و اغلب مردم شهر شاهرود و بسطام و حومه در تشييع آن مرحوم شركت و تا چندين روز مجالس عزا برپا نموده و ابراز تاسف و تاثر مى كردند و مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى هم سه شب متواليا در نجف اشرف در مدرسه بزرگ آخوند خراسانى مجلس فاتحه برقرار كه عموم آيات و مراجع و روحانيت نجف شركت نمودند رحمه اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

طاهري قمي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، عالم دينى و فقيه. در قم به دنيا آمد و پس از فراغت از تحصيلات مقدماتى در 1304 ش به تصحيل علوم دينى پرداخت

و حدد سيزده سال سطوح وسطى و نهايى را در خدمت آيت الله مرعشى نجفى و آيت الله موسوى و آيت الله شيخ مهدى مازندرانى و اديب تهرانى و آيت الله آقا سيد كاظم گلپايگانى و آيت الله سيد احمد خوانسارى و ديگران به پايان رسانيد. او مدت سه سال از دروس خارج آيت الله حايرى و آيت الله آقا سيد محمد حجت و آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى و آيت الله فيض استفاده ها نمود. در 1320 ش بنا بر دعوت جمعى از مردم ورامين به آن شهر رفت و سالها در مسجد بزرگ ورامين به اقامه جماعت و تبليغ احكام دينى پرداخت. از آثارش: تأسيس مسجد بزرگ در ورامين و تشكيل حوزه ى علميه در آنجا. از آثار علمى اش: «جامع التفاسير»؛ «راهنماى مبلغين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (682 -681 / 4).

طاهري، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا جلال طاهرى اصفهانى از علماء مجاهد و مبرز معاصر اصفهان است تولد ايشان در حدود سال 1347 قمرى در حسين آباد اصفهان كه اكنون جزو شهر شده است واقع شده و دروس فارسى و مقدمات و ادبيات را در اصفهان خوانده و در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگ حوزه فراگرفته و به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى شركت و از محاضر و دراسات نامبردگاه و بعضى ديگر استفاده كامل نموده و چون در ميان اقران خود به ذكاوت و خوش فهمى معروف بوده از بعضى همگنان گوى سبقت ربوده و در حوزه علميه جلسات بحث و تدريس گذارده تا بعد از تبعيد نايب الامام كه به اصفهان مراجعت و

به اقامه جماعت و تدريس و مبارزه با بيدادگران و رژيم طاغوتى پرداخته و چندين بار گرفتار عمال جنايتكار شاه مخلوع و به زندان افتاده و آزاد گرديده تا در سال گذشته (1398 ق) كه منزلش مورد حمله مامورين و سربازان مغولى و چنگيزى (محمدرضا پهلوى) سواللَّه وجهه- گرديده و گرفتار آن جلادان شده كه اين بار مردم اصفهان قيام و دولت را محكوم و پشتيبانى خود را به روحانيت و امام ملت اعلام و آزادى ايشان را خواسته و حتى قربانيها داده و خونهاى جوانان عزيز و رزمندگان خود را اهداء و او را آزاد نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

طاهري، حيدر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد حيدر طاهرى از علماء و ائمه جماعت موجه خرم آباد بوده كه در اوائل تأسيس حوزه علميه به قم آمده بعد از اينكه سالها تحصيلات خود را در اصفهان به پايان رسانيده بودند.

در قم از حواريين و اصحاب و رفقاى خاص مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج شيخ محمدتقى بافقى بوده و از محضر آيت اللَّه العظمى حايرى هم استفاده مى نموده تا پس از چند سالى از تبعيد مرحوم بافقى مراجعت به خرم آباد نموده و به خدمات دينى و اقامه جماعت پرداخته تا سال 1366 قمرى كه از دنيا رفته و در همانجا مدفون گرديده است. آن مرحوم عمده تحصيلاتش در اصفهان بوده و بعد در قم خدمت مرحوم آيت اللَّه حايرى و از آن مرحوم و نيز آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى اجازه اجتهاد داشتند و در خرم آباد در ساختمان و بناء مدرسه كماليه با مرحوم آيت اللَّه كمالوند همكارى و تشريك مساعى نموده است وى داراى اخلاق پسنديده مخصوصاً صفت حلم بوده

و در اين خصلت ضرب المثل بوده است وفاتش در 22 شعبان المعظم هزار و سيصد و شصت و شش (1366) قمرى واقع شده است.

از باقيات الصالحات اوست فرزند ارجمندش جناب ثقةالاسلام و مصباح الظلام نويسنده و گوينده والامقام آقاى حاج سيد حسن طاهرى خرم آبادى كه از فضلاء جوان حوزه علميه و نويسندگان بنام مجله وزين مكتب اسلام و مكتب تشيع و ساير مجلات دينى حوزه علميه قم مى باشند وى بالغ بر بيست سال است كه در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل علم و تكميل مبانى فقه و اصول و موصوف به فضل و تقوا مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

طاهري، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1319 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. در شيراز به دنيا آمد و در بيت علم و عزت پروزش يافت. دروس مقدمات و سطوح را در شيراز خواند، آنگاه به نجف مهاجرت كرد و از محضر آيت الله نايينى و آيت الله عراقى و آيت الله اصفهانى و ديگران استفاده نمود تا به مقام اجتهاد رسيد. وى در نجف پس از چندين مرتبه گفتن درس سطوح عالى «كفايه» و «مكاسب» و «فرائد»، به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. از آثار وى احداث سه مدرسه ى علمى در نجف براى طلاب است. از آثار علمى اش: «عمده الوسائل فى شرح الرسائل»، در مباحث قطع و ظن، در چهار مجلد؛ حاشيه بر «عروه الوثقى»؛ «منجزات المريض»؛ «رفع الحاجب فى الاجره عن الواجب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (342 / 15)، گنجينه ى دانشمندان (275 / 7 ،454 / 5).

طاهري، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللَّه بن العالم النبيل آيت اللَّه آقا سيد محمدطاهر مجتهد شيرازى از مشاهير علماء معاصر نجف اشرف مى باشند.

وى در حدود 1318 ق در شيراز متولد شده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و دروس مقدمات و سطوح را در شيراز خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ديگران استفاده نموده تا به مقام منيع علم و اجتهاد رسيد.

و پس از گفتن چندين بار درس سطوح عالى كفايه و مكاسب و فرائد به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و تا حال تحرير در حوزه علميه هزار ساله نجف اشرف اشتغال به تدريس خارج و يكى از مراجع و مجتهدين بزرگ شيعه محسوب مى شوند.

تأليفات عديده اى

در فقه و اصول و غيره دارند كه بعضى بطبع رسيده و برخى هم مخطوط مانده است و انشاءاللَّه در جلد ششم در ذكر نجف خدمات و آثار معظم له خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

طاهري، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدجعفر بن العالم الجليل آقا سيد محمدطاهر و مجتهد شيرازى از علماء محترم معاصر شيراز است.

وى در سال 1316 ق در شيراز متولد شده و پس از تحصيل مقدمات و سطوح در اوائل تأسيس حوزه علميه به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى (موسس) حوزه استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى در مدت هفت سال فقهاً و اصولا استفاده نموده و پس از تحصيل اجازه به شيراز برگشته و به تاليف و تصنيف كتب علمى و مطالعه پرداخته و مورد توجه غالب مردم شيراز و مرجع و ملجاء آنان گرديده است.

تاليفات ارزنده عديده دارند كه از نظر ارباب فضل مى گذرانم.

1- ازالة الشكوك فى لباس المشكوك كه در سال 1326 شمسى بطبع رسيده است.

2- مجموعه مقالات اجتماعى و دينى (در دو جلد كه در شيراز چاپ شده است)

3- الهدايه در شرح كافيه نيز در شيراز چاپ شده است.

از باقيات الصالحات معظم له فرزندان متقى و دانشمنديست بنام حجتى الاسلام آقاى حاج سيد فخرالدين و حاج سيد نورالدين طاهرى شيرازى كه از افاضل علماء مقيم شميران تهرانند و ترجمه اجمالى آنان در ص 658 ج چهارم گذشت.

(تو 1316 ق)، عالم دينى و فقيه. در شيراز به دنيا آمد و پس از تحصيل مقدمات و سطوح

در اوائل تأسيس حوزه ى علميه به قم رفت و از محضر آيت الله حايرى يزدى استفاده نمود و پس از آن به نجف رفت و از محضر درس آيت الله نايينى و آيت الله عراقى و آيت الله اصفهانى مدت هفت سال در فقه و اصول بهره برد. پس از كسب اجازه به شيراز بازگشت و به تأليف و تصنيف كتب علمى و تحقيقى پرداخت.وى مرجع امور دينى مردم شيراز بود. از آثارش: «ازاله الشكوك فى لباس المشكوك»؛ مجموعه مقالات اجتماعى و دينى، در دو جلد؛ «الهدايه»، در شرح «الكفايه».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (454 -453 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (327 -326 / 2).

طباطبايي بروجردي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در روزهاي پاياني صفر 1292 ق . خانه حجة الاسلام حاج سيد علي بن سيد احمد طباطبايي با تولد نوزادي كه ((حسين )) نام گرفت. غرق درذكر و سپاس پروردگار شد.

سيد حسين اندك اندك باليد، جامع المقدمات ، سيوطي ، منطق و گلستان سعدي را در مكتب آموخت و سپس در مدرسه نوربخش به تكميل اندوخته ها و تهذيب نفس پرداخت . نحو، صرف ، بديع ، عروض ، منطق ، فقه و اصول بخشي از دستاورد سالهاي مدرسه نور بخش شمرده مي شد. سالهايي كه سيد حسين سخت كوشيد و در پناه عنايتهاي ويژه الهي به پيشرفتي چشمگير دست يافت .

آنگاه عزم اصفهان سپاهان كرد و پس از جلب رضايت پدر سمت آن سرزمين دانش خيز به راه افتاد. آقا نوح الدين ، پسر عمو سيد حسين ، در مدرسه صدر روزگار مي گذراند؛ دانشجوي سخت كوش بروجرد يكسره نزد پسر عمويش شتافت و در حجره او

اقامت گزيد. رابطه پسر عموهاي بروجردي بسيار نيك بود. آقا نوح الدين در روزهاي آغازين به سيد حسين گفت : اگر مي خواهي در دانش اندوزي و تدريس كامروا شوي بايد در محافل علمي سخن بگويي و در درس اشكال كني و گرنه تا پايان عمر چون من گمنام مي ماني .

زير باران

سيد حسين نخست در درس استاد گرانقدر آقا سيد محمد باقر درچه اي شركت جست .

دانشور درچه اي ، كه نورالهي در ديدگان داشت ، بزودي گوهر يگانه بروجرد را باز شناخت ، او را به خود نزديك كرد و از عنايات ويژه خويش برخوردار ساخت . حضرت آية الله ملا محمد كاشي ، مجتهد وارسته ميزار ابوالمعاني كلباسي ، دانشور گرانمايه سيد محمد تقي مدرس و حكيم برجسته ميرزا جهانگير قشقايي از ديگر استادان ستاره تابناك بروجرد شمرده مي شدند.

استادان گرانپايه اي كه هر يك به گونه اي سيد حسين را از عنايت خويش بهره مند ساختند و در شكل گيري شخصيت گوهر گرانبهاي خاندان طباطبائي دخالت داشتند. سيد دانش پژوهان بروجردي در بامداد يكي از روزهاي ربيع الاول 1314 سرمست از باده دانش و حكمتي كه استادان نامور حوزه سپاهان در كام روانش مي ريختند، در برابر حجره اش نشسته بود كه پيكي نامه پدر را به وي سپرد.

هر چند نامه پدر سيد حسين را در شادي فرو برد ولي اين سرور ديري نپاييد زيرا پدر او را به وطن فرا خوانده بود. ستاره بروجرد با اين انديشه كه شايد پدر مي خواهد او را به نجف گسيل دارد رنج سفر و بريدن از درس را به جان خريد و

به زادگاهش برگشت ولي پدر انديشه اي ديگر در سر داشت . او با پاي فشاري بر خواسته خويش مقدمات ازدواج فرزند را فراهم آرد. بدين ترتيب دانشجوي جوان بروجردي در 22 سالگي ازدواج كرد. دو يا سه ماه در زادگاهش ماند و سپس با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.

نامه سرنوشت

1319 ق . براي گوهر يگانه بروجرد سال تحول بود. نامه پدر به دستش رسيد و او را آماده سفر ساخت . پدر چنان نوشته بود كه مي خواهد وي را به نجف گسيل دارد. بنابراين پس از نه سال زندگي سراسر تلاش و پژوهش در اصفهان به زادگاهش بازگشت . اندكي در آن سامان توقف كرد و سپس همراه برادر كوچكش ، سيد اسماعيل ، رهسپار نجف شد.

برادران بروجردي در 1320 به حريم پاك امير مومنان عليه السلام گام نهادند. سيد حسين ، كه 28 سال داشت و مجتهدي جوان شمرده مي شد، به درس حضرت آية الله العظمي محمد كاظم خراساني شتافت و خود را در برابر تابش مستقيم آفتاب دانش آن مرجع وارسته جاي داد. بزودي نظرهاي بجا و قابل تاءمل دانشو تازه وارد توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب كرد و ميان آنها پيوندي ناگسستني پديد آورد. به گونه اي كه اگر پس از درس آخوند خراساني ، سخني بر زبان نمي آورد، استاد وي را مخاطب قرار مي داد و مي فرمود: آقا نظري نداريد؟

اندك اندك ارج سيد حسين بر شاگردان محفل آخوند نيز آشكار شد. آنها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل ، درس وي را با شرح و توضيح فزونتر بازگو

كند. بدين ترتيب يكي از برنامه هاي مجتهد بروجردي تقرير درس استاد شد.

آن بزرگمرد هشت سال در حريم حضرت علي عليه السلام اقامت گزيد. علاوه بر آخوند خراساني از بزرگاني چون حضرات آيات شيخ الشريعه اصفهاني و سيد محمد كاظم يزدي بهره كافي برد، گروهي از دانشجويان را از درس فصول (در علم اصول ) خويش كامروا ساخت ، سر انجام در اواخر 1328 به اصرار پدر راه بروجرد پيش گرفت و در 1329 با استقبال پرشور مردم به زادگاهش گام نهاد.

او بر آن بود كه پس از اقامتي كوتاه در وطن ديگر بار سمت نجف بال گشايد و به آستان مقدس علوي پناهنده شود. ولي بيماري و مرگ پدر سفرش را به تاءخير انداخت . در اين سوگ نامه صاحب كفاية الاصول سبب تسلاي خاطرش شد. آخوند خراساني ضمن تسليت وفات حاج سيد علي از اشتياق وافر خويش براي ديدار مجتهد بروجرد پرده برداشته بود.

اين نامه مهرآميز سيد دانشوران بروجرد را بر آن داشت كه امور خانواده را سامان دهد و به نجف شتابد. چند ماه بعد همه چيز براي سفر آماده بود كه خبر رحلت استاد گرانقدرش وي را در اندوه فرو برد. آن بزرگمرد پيوسته مي گفت : مرگ دو پدر در مدت كوتاه كمتر از 6 ماه بسيار بر من سنگين و ناگوار بود.

خبر مرگ استاد اشتياق سفر را در وجودش ميراند. زندگي در نجف بي حضور استاد خراساني برايش دشوار بود. پس انديشه هجرت از سر بردن كرد و در بروجرد بساط تدريس و ارشاد مردم گسترد. اندك اندك مؤ منان شهر ارج ستاره خاندان طباطبايي دانستند و زمام امور

معنوي خود را به وي سپردند. ارادت حضرت آية الله حاج محمد رضا دزفولي به سيد مجتهدان بروجرد بر شهرت و اعتبارش افزود. پس از رحلت فقيه دزفولي انبوه مقلدانش به آن مجتهد وارسته رجوع كردند و مرجعيت آن بزرگمرد در منطقه گسترش يافت .

در برابر شب

در اين سالها تبليغ بهايي گري از سوي برخي از مسؤ ولان شهر و اهانت آشكار آنها مقدمات ديني مردم سرور مجتهدان بروجرد را در نگراني فرو برد. او با تهران تماس گرفت ، وضعيت نامطلوب برخي از ادارات را با پايتخت نشينان در ميان نهاده ، خواستار بركناري مسؤ ولان دين ستيز شد و چون بي اعتنايي سران دولت را مشاهده كرد معترضانه شهر را ترك گفت .

پيروان پاكدل آن مرجع روشن بين در مسجاها گرد آمدند، سخنرانان بر منبرها جاي گرفتند و همه يكصدا به حمايت از مرجع دلاور بروجرد پرداختند. مسؤ ولان شهر كه توان رويارويي با مردم را در خويش نمي ديدند خواسته فقيه طباطبايي را اجابت كردند و آن راهبر توانا در ميان ابراز احساسات پرشور مؤ منان به شهر بازگشت .

سفر سبز

از رخدادهاي مهم ديگر اين سالها وفات دخت گرانقدر مرجع پارساي بروجرد بود. استاد پس از اين حادثه ناگوار راه خراسان پيش گرفت تا در پناه آفتاب توس دمي از رنج هستي بياسايد.

چون توقف آن فقيه فرزانه در مشهد به درازا كشيد نمايندگان مردم بروجرد نزدش شتافتند و او را بدان ديار خواندند. دانشمند فروتن طباطبايي خواسته آنها را اجابت كرد، پس از سيزده ماه رهسپار زادگاهش شد و پس از توقفي كوتاه در قم و تهران در ميان استقبال پر شور

مؤ منان به بروجرد گام نهاد.

او سپس راه عراق پيش گرفت ، مدتي در نجف ماند و با بزرگاني كه به استقبالش شتافته بودند، ديدار كرد. آنگاه رهسپار حجاز شد، پس از به جاي آوردن مراسم حج به عراق بازگشت ، چندي در حريم اميرمؤ منان توقف كرد و سپس روانه ايران شد.

در بند دژخيم

همزمان با اوج گيري اعتراضهاي مؤ منان عليه رضا خان و هجرت اعتراض آميز روحانيان كشور به قم ، سرور فقيهان بروجرد به مرز ايران گام نهاد. مزدوران دربار، كه از پيوستن او به مهاجران و رساندن پيام مراجع نجف به معترضان مي هراسيدند در مرز قصر شيرين وي را دستگير كردند و به پايتخت بردند.

در تهران رضاخان به ديدارش شتافت . او كه در پي يافتن فردي براي رويارويي با شيخ عبدالكريم حائري بود با سيد مهرباني كرده ، گفت : چيزي از من بخواه .

فقيه بروجردي اظهار بي نيازي كرد ولي در برابر پافشاري شاه ناگريز لب گشاده ، فرمود: وقتي در اركان حرب بودم مقدار جيره غذايي سربازان را ناكافي ديدم ، اگر مي خواهيد كاري كنيد فرمان دهيد جيره آنها فزوني يابد.

آنگاه در پاسخ رضا خان ، كه مساءله ناديده گرفتن جايگاه آية الله العظمي حائري و پيروي دولتيان از مجتهد بروجردي را مطرح كرد، فرمود: خير، شما با ايشان تماس بگيريد، من هم اگر كاري داشتم از طريق آن جناب با شما در ميان مي نهم .

آنگاه وي را به همراهي با روحانيت و عمل به دستورات الهي فرا خوانده ، چون مي دانست اجازه سفر به قم و بروجرد به او نمي دهند، فرمود برآنم

به مشهد سفر كنم .

اندكي پس از خروج رضا خان تيمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقيه بروجردي از پذيرش هديه درباره خودداري كرد و بامداد روز بعد راه خراسان پيش گرفت .

ديدار بزرگان

مدتي پس از بازگشت سيد به زادگاهش ، ورود حاج آقا حسين قمي به تهران و پيشنهادهاي وي به دولت بار ديگر آن رادمرد را به عرصه تلاشهاي سياسي آشكار كشاند. او كه چون آية الله العظمي قمي به لزوم پيروي از دستورات الهي مي انديشيد بر آن شد سمت تهران رهسپار شود ولي بستگان ، وي را از اين كار باز داشتند. فقيه روشن بين از رؤ ساي عشاير خواست با تهران تماس گرفته ، حمايت عشاير از پيشنهادهاي حاج آقا حسين قمي را به پايتخت گزارش دهند. البته آن بزرگوار خود نيز به تهران تلگراف زد كه ، اگر دولت سخن آية الله قمي را نپذيرد به پايتخت خواهد رفت و مسؤ وليت فرجام چنين اقدامي تنها به عهده دولت است .

در سايه تلاشهاي آن راهبر سخت كوش سرانجام دربار خواستهاي حاج آقا حسين را پذيرفت و آن بزرگوار سمت عراق رهسپار شد. فقيه بروجردي در ملاير به ديدار آن دانشور برجسته شتافت و يك ساعت با وي گفتگو كرد.

هجرت

بيماري استاد فقيهان بروجرد را بايد در شمار ديگر رخدادهاي مهم سالهاي زندگي آن مرجع وارسته در زادگاهش به شمار آورد. بيماري دشواري كه سرانجام با عمل جراحي و استراحت هفتاد روزه در بيمارستان فيروزآبادي تهران مهار شد.

چون او از بند بيماري رهايي يافت ، با دو پيشنهاد روبرو شد: از يك سو نمايندگان بروجرديان براي بازگرداندنش پياپي

به تهران مي شتافتند و از سوي ديگر دانشوران ساكن قم او را به زندگي در حريم حضرت معصومه عليه السلام فرا مي خواندند. استاد براي اقامت در قم با قرآن به رايزني پرداخت . آية سوره مؤ منون چراغ سبز الهي به اين نيت پاك بود. پس همراه دانشمندان قم راه آن ديار پيش گرفت و در ميان استقبال مردم و بزرگان حوزه بدان سرزمين آسماني گام نهاد.

بدين ترتيب آفتاب رخشان فقاهت در چهاردهم محرم 1364 ق .از افق قم بر آمد و جهان را از نور دانش گرماي معنويت خود سرشار ساخت .

در تابش آفتاب توس

مدتي پس از اقامت در قم ستاره تابناك مرجعيت رهسپار توس شد تا در پناه خورشيد ولايت جام وجودش را از امدادهاي سبز پيشواي هشتم شيعه آكنده سازد. در اين سفر دانشور وارسته حضرت آية الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي جايگاه نماز خويش در مسجد گوهرشاد را به وي سپرد و از آن بزرگمرد خواست ، ماه مبارك رمضان در آن مكان نوراني اقامه جماعت كند.

استاد بزرگ حوزه پس از ماه مبارك رمضان به قم شتافت و ديگر بار به وظايف سنگين خويش روي آورد.

مرجع مويد

با رحلت مرجع بزرگوار حضرت آية الله العظمي سيد الوالحسن اصفهاني مرجعيت گوهر يگانه بروجرد فراگير شد و مؤ منان از هر سو به آن فقيه وارسته مراجعه كردند.

ناگفته پيداست كه عنايات و تاءييدات الهي در رويكرد عمومي به آن فقيه وارسته نقشي سبز داشت . خاطره ها و سخنان بر جاي مانده از دانشوران آن روزگار نشان مي دهد كه آفتاب رخشان سلسله طباطبايي زير باران پيوسته امدادها و عنايتهاي فرامادي

قرار داشت . براي مثال حضرت آية الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي ، كه خود از بزرگان روحانيت شيعه بشمار مي آمد، پس از وا نهادن مجراب خويش به مرجع بروجردي به نجف شتافت .

مرجع شيعيان جهان ، حضرت آية الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني ، كه از بيماري رنج مي برد، جناب نهاوندي را ماءمور اقامه جماعت كرد. شيخ نهاوندي دنباله اين ماجرا را چنين بيان كرده است :

شب اولي كه به جاي ايشان براي خواندن نماز جماعت رفتم ، وقتي بر سجاده قرار گرفتم ، آوايي شنيدم كه گفت ((عظمت ولدي عظمتك )) - فرزندم را بزرگ داشتي من نيز تو را بزرگ داشتم - برگشتم ، به همه سو نگاه كردم ، مردم در صفهاي جماعت نشسته بودند، كسي جز من پيام غيبي را در نيافته بود.

علاوه بر گفتار دانشمند گرانمايه حضرت شيخ علي اكبر نهاوندي كردار آن مرجع وارسته بويژه در سالهاي زندگي قم دليل روشني بر معنويت و همراهي پيوسته تاييد الهي با فقيه فروتن بروجردي است . كرداري كه شاگردانش از آن پرده برداشتند و براي هميشه در سينه تاريخ به يادگار نهادند:

1- همسر يكي از دانشجويان باردار بود. هنگام زايمان او را نزد پزشكي به نام اسماعيل موسوي برد. پس از زايمان ، پزشك به پدر نوزاد گفت : اين پسرت را من نجات دادم ، اگر من نبودم مي مرد، دوست دارم نامش را اسماعيل بگذاري .

دانشجوي جوان نيز نام كودك را اسماعيل نهاد ولي دريغ كه نوزاد از نخستين روز تولد در بيماري و درد فرو رفت . تلاشهاي شبانه روزي پدر و مادر و

مراجعه به پزشكان گوناگون سودمند واقع نشد و كودك ميان دنيا و برزخ سرگردان ماند. دانشجو، كه دستش از همه جا كوتاه مي نمود، نزد استاد وارسته حوزه حضرت آية الله العظمي بروجردي سفره دل گشاد و گفت : آقا، خداوند نوزادي به من داده كه از نخستين روز تولد تا كنون پيوسته بيمار است ، نمي دانم چه كنم :

استاد مهربان فرمود: نامش را عوش كنيد خوب مي شود.

دانشجو، كه هرگز داستان سفارش پزشك و نامگذاري نوزاد را براي استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت ، نام كودك را ((امير)) نهاد و او را براي هميشه از بيماري و رنج رهايي بخشيد.

2- دانشجويي ديگر داستان دلدادگي اش به استاد را چنين باز گفته است :

وقتي تازه به قم آمده بودم ، آقا برايم شهريه فرستاد. من نپذيرفتم و گفتم : زميني در شمال دارم كه در آمدش مراكافي است .

پس از چندي خشك سالي شمال را در بر گرفت . من براي گذران زندگي به قرص روي آوردم . چون ميزان بدهي ها زياد شد، ناگزير فرشهاي خانه را جمع كردم و يكي از بازاريان را به خانه بردم تا آن را بخرد. مرد بازار بهايي اندك براي فرش بر زبان آورده ، بهايي كه براي پرداخت بدهي هايم كافي نبود. بازاري ديگري را به خانه بردم ، اما او بهايي كمتر از اولي پيشنهاد كرد.

من سرگردان و مردد بودم كه ناگهان صداي در مرا به خود آورد، شتابان سمت در دويدم ؛ حاج احمد، خادم استاد، پشت در بود. او پاكتي به من سپرد و گفت : اين را آقا براي

شما فرستاده .

به پاكت نگريستم ، اثري از پول در آن نبود. چون گشودم چكي در آن يافتم . چكي كه مبلغ آن درست به اندازه بدهي ام بود. شگفتي وجودام را فراگرفت زيرا جز من و خداوند هيچ كس از ميزان كامل بدهي ام خبر نداشت .

سالهاي درخشان

حضور فقيهي با چنين معنويت و تاءييد الهي حوزه مقدس قم را كه ، زير ضربات پيوسته عوامل رضاخان ناتوان شده بود، جاني تازه بخشيد. اينك همه چيز براي گسترش حوزه و مستحكم ساختن بنيادهاي علمي و اقتصادي آن آماده بود. پيروان مؤ من فقيه بروجردي انبوه وجوه شرعي و هداياي خويش را نزد مرجع وارسته شان گسيل مي كردند و دانشجويان از گوشه و كنار كشور براي بهره گيري از درياي دانش آن بزرگمرد به قم مي شتافتند.

مرجع پاكدلان با روشن بيني خاص خويش آستين همت بالا زد و در كنار تدريس روزانه به اصلاحات اساسي دست يازيد.

سامان دادن به وضعيت درسي حوزه .

رسيدگي به مسايل مالي دانش پژوهان ، بر قرار ساختن ارتباط با دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه و محافل رسمي برادران اهل سنت براي ايجاد وحدت ميان گروههاي مسلمان ،گسيل كردن نمايندگاني به اروپا و امريكابراي شناساندن اسلام واقعي به مردم آن مناطق بخشي از اقدامات آن آفتاب فروزان به شمار مي رود.

ناگفته پيداست كه فقيه فرزانه اي چون وي هرگز نمي توانست در برابر رويدادهاي داخلي بي تفاوت باشد. او چنان مي انديشيد كه ((اگر مردم عالم شوند و دين هم بطور صحيح و معقول به آنها تعليم گردد، هم دانا خواهند شد و هم متدين )) پس در كنار رسيدگي به وضع

دانشجويان علوم ديني و حوزه ها دبستانها و دبيرستانهاي دولتي را نيز از كمكهاي نقدي خويش بهره مند ساخت و در رونق آنها كوشيد.

او پيوسته مراقب بود تا بيگناهي به زندان اتهام نيفتد و مؤ مني ناخواسته در دام اهريمنان جاي نگيرد. بنابراين چون از مساءله متهم شدن يك مسلمان بي گناه به قتل فردي بهايي آگاه شد در نگراني فرو رفت .

چند بهايي يكي از همكيشان خود را كشته ، با نيرنگ جوانان مؤ من را به قانون سپردند. يكي از اين جوانان به اعدام محكوم شد و حكم بايد درروز نيمه شعبان به اجرا در مي آمد. اين خبر مرجع پارساي قم را در نگراني فرو برد. بي درنگ نامه هايي خطاب به شاه ، نخست وزير و آية الله بهبهاني نوشته ، به تهران گسيل داشت ، سپس به هر كه سودمند مي دانست تلفن زده ، قضيه را دنبال كرد تا سرانجام نيمه شب خبر لغو حكم اعدام را به وي رساندند. با شنيدن اين خبر اشك از ديدگانش روان شد و پروردگار را بسيار سپاس گفت : در اين لحظه يكي از نزديكان به اتاقش آمد و پرسيد: شما هنوز بيداريد؟

مرجع بزرگ شيعه پاسخ داد: خيلي مهم بود ولي به خير گذشت . هر وقت فكر مي كردم خون مسلمان بي گناهي ريخته مي شود، همه بدنم مي لرزيد و متحير مي ماندم كه فرداي قيامت جواب خداوند عالم را چه بگويم .

آنچه گذشت در كنار خدمات رفاهي فقيه بروجردي به مسلمانان سراسر جهان ، كه تاءسيس بيش از هزار مسجد، مدرسه ، بيمارستان ، كتابخانه ، گرمابه و دبستان

در ايران ، عراق ، لبنان ، آفريقا و اروپا، نمونه كوچكي از آن شمرده مي شود، مرجع شيعيان را از محدوده مرزهاي كشور فراتر برد و به شخصيتي جهاني تبديل كرد. شخصيتي كه شاعران و نويسندگان اهل سنت در شعرها و مقاله هاي خويش وي را مي ستودند. شاهان شيعه و سني برايش هديه فرستادند. براي مثال زماني ملك سعود، پادشاه حجاز، يك چمدان بزرگ حاوي پانزده نسخه قرآن كريم ، قطعاتي از پرده خانه خدا و چيزهاي گرانبهاي ديگر نزد آن دانشمند وارسته گسيل داشت .

سرور فقيهان شيعه تنها قرآنها و پرده كعبه را پذيرفت و باقي را همراه نامه اي به ملك سعود بازگرداند و گفت چون هديه نمي پذيرم . اين را نيز نمي توانم قبول كنم ولي ناگزير قرآن و پرده كعبه را مي پذيرم و باقي را به رسم هديه به شما باز مي گردانم تا هنگام دعا به يادم باشيد.

دانشور جامع

يكي از نكات مهم و قابل توجه در شخصيت آية الله العظمي بروجردي جامعيت علمي آن بزرگوار بود. استاد فقيهان شيعه را نمي توان تنها يك فقيه به شمار آورد. او از علوم ديگر روزگار به اندازه اي آگاهي داشت كه موجب شگفتي صاحبنظران مي شد. دو خاطره اي كه تاريخ در اين باره ثبت كرده است مي تواند دليل روشني بر درستي اين سخن باشد:

1. وزير فرهنگ وقت همراه مسعودي ، رئيس روزنامه اطلاعات ، نزد ايشان شتافت . كسي كه آنها را خدمت آقا برده بود دست مباركش را بوسيد، در پي او وزير فرهنگ نيز چنين كرد ولي مسعودي از اين كار سرباز زد. پس

از معرفي ، آقا درباره تاريخچه روزنامه ، نگاري ، اهداف آن ، اولين روزنامه نگار و... سخن گفت .

آنگاه پرسشي جغرافيايي مطرح كرد و چون وزير فرهنگ از پاسخ باز ماند خود به تبيين پاسخ و توضيح آن پرداخت .

هنگام خداحافظي مسعودي پيش از همه دست آقا را بوسيد و پس از بيرون آمدن گفت : آقا چنان پيرامون روزنامه نگاري صحبت كرد كه گويا يك روزنامه نگار است .

2. روزي ديگر سرتيپ رزم آرا خدمت گوهر يگانه درياي فقاهت شتافت تا قبله نماي اختراعي خويش را به وي بنماياند. آقا درباره نجوم و رياضي مطالبي بيان كرد. سرتيپ پس از خروج گفت : من خيال مي كردم آقا تنها در فقه و اصول مجتهد است ولي معلوم مي شود در هر فني تخصص دارد چون مطالبي كه امروز اظهار داشت از مسايل دقيقي است كه حتي بسياري از استادان از آن آگاهي ندارند.

ميراث ماندگار

مرجع روشن بين شعيه در كنار تدريس و كارهاي روزانه به تحقيق نيز مي پرداخت و نتايج پژوهشهاي خويش را ثبت مي كرد. آن بزرگوار در پاسخ علاقه منداني كه در پي بهره گيري از نگاشته هايش بودند فرمود: زياد چيز نوشته ام ... بعضي از آنها بر اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است .

ذكر نام بخشي از آثار علمي آن دانشور وارسته مي تواند نشانه تلاش فراوان وي در اين راه باشد:

1. تجريد اسانيد الكافي

2. تجريد اسانيد التهذيب

3. اسانيد كتاب من لايحضره الفقيه

4. اسانيد رجال كشي

5. اسانيد استبصار

6. اسانيد كتاب خصال شيخ صدوق

7. اسانيد كتاب امالي

8. اسانيد كتاب علل الشرايع شيخ صدوق

9. تجريد فهرست

شيخ طوسي

10. تجريد رجال نجاشي

11. حاشيه بر كفايه الاصول

12. حاشيه بر نهايه شيخ طوسي

13. حاشيه بر عروة الوثقي

14. حواشي و مستدركات فهرست شيخ منتجب الدين رازي

15. حواشي كتاب مبسوط

16. رساله اي درباره سند صحيفه سجاديه

17. اصلاح و مستدرك رجال طوسي

18. بيوت الشيعه

19. جامع احاديث الشيعه

آن بزرگوار از سالهاي زندگي در بروجرد همواره در انديشه نگارش مجموعه اي بود كه فقيهان را در استنباط احكام ياري دهد و آنها را از مراجعه به كتابهاي روايي متعدد بي نياز سازد. چون به قم گام نهاد. و شاگرداني خبره تربيت كرد اين انديشه را با آنها در ميان گذاشت و به ياري گروهي از آنان در مدت هشت سال اثر بيست جلدي ((جامع احاديث الشيعه )) را آماده چاپ ساخت .

فقيه يگانه جهان اسلام در كنار تلاشهاي علمي و اجتماعي فراوان به پاسداري از ميراث دانشوران پيشين نيز ارج مي نهاد در فرصتهاي گوناگون آثار علمي مخطوط و كمياب را به چاپ مي رساند. كتابخانه هاي كوچك و بزرگ بنياد مي نهاد و آثار دانشمندان را از اين راه در اختيار جويندگان دانش مي گذاشت . كتابخانه بزرگ آن فقيه نستوه در كنار مسجد اعظم قم نشانه توجه مرجع شيعه به اين امر خداپسندانه است .

دربار و مرجعيت

دربار از مشكلات پيوسته فقيه پاكراءي بروجرد به شمار مي آمد. تبليغات پر حجم وزنامه ها و مجلات وابسته در راه دين زدايي و دور ساختن مردم از فرهنگ اصيل اسلامي مرجع بيدار شيعه را رنج مي داد. بنابراين گاه بر مي آشفت و خشمگينانه به شاه هشدار مي داد. روزي به اقبال ، نخست وزير وقت ، گفت

: پدرش (رضا خان ) بي سواد بود ولي يك مقدار شعور داشت . اما اين شعور هم ندارد و چيزي ملتفت نمي شود.

گاهي از پذيرش او خودداري مي كرد و مي فرمود: حتما مي خواهد همانطور كه چند تا عكس با زنش در اين مسافرت گرفته است بيايد با من هم عكس بگيرد.

و زماني به شديدترين وجه ممكن در برابر نقشه هاي او مي ايستاد. براي مثال وقتي شاه مساءله تغيير خط ايران از فارسي به لاتين را مطرح كرد. در اين راه تبليغات فراوان انجام داد، مرجع دلاور شيعه چون سدي آهنين در برابر دربار ايستاد و گفت :... من تا زنده ام اجازه نمي دهم اين كار را عملي كنند به هر جا كه مي خواهد منتهي شود.

منابع موجود نشان مي دهد كه آن پيرفرزانه در كنار كمك به انقلابيون مؤ من سياسي بسيار دقيق داشت . او چنان مي انديشيد كه مردم براي تحمل دشواريها آمادگي ندارند و اگر با فشار نيروهاي دولتي روبرو شوند مرجعيت را تنها مي نهند. بنابراين زمان را براي رويارويي مستقيم با دربار مناسب نمي ديد. از سوي ديگر رها كردن شاه و راندن كامل وي را موجب فرو غلتيدن فزونتر او در دامان بيگانگان مي دانست پس گاه با وي مدارا مي كرد تا آن جوان مغرور جاي پاي خود را سست نبيند و براي حفظ خويش به بيگانگان پناه نبرد.

فصل سوگ

اندك اندك شوال 1380 ق . فراسيد و بيماري بر پيكر مرجع نود و سه ساله جهان اسلام پنجه افكند. بيماري دشواري كه با ديگر رنجوريهاي استاد فقيهان تفاوت داشت . در چنين

روزهايي گروهي از ارادتمندان به عيادتش شتافتند.استاد، كه بسيار اندوهگين مي نمود، سربلند كرد و گفت : خلاصه عمر ما گذشت ما رفتيم و نتوانستيم چيزي براي خود از پيش بفرستيم و عمل با ارزشي انجام دهيم . يكي از حاضران گفت : آقا، شما ديگر چرا؟ بحمدالله اين همه آثار نيك از خود بر جاي نهاده ايد شاگردان پرهيزگار تربيت كرده ايد، كتابهاي پرارزش به رشته نگارش كشيده ايد. مسجدها و كتابخانه ها ساخته ايد. ما بايد چنين سخني بر زبان رانيم .

فقيه پارساي شيعه فرمود: خلص العمل فان الناقد بصير بصير. (بايد كردارت را خالصانه براي خدا انجام دهي زيرا او به همه چيز بيناست و از انگيزه هاي بشر آگاه است .)

اين سخن حاضران را بسيار تحت تاءثير قرار داد.

چند روز پس از اين گفتگو پيكر استاد رنجورتر شد و سرانجام در سيزدهم شوال 1380 ه ق برابر با دهم فروردين 1340 ه ش ، براي هميشه چشم از جهان فروبست و در مسجد اعظم قم ، كه خود بنياد نهاده بود، به خاك سپرده شد.

طباطبايي قمي ، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه حاج آقا حسين طباطبايي قمي در سال 1243ش (28 رجب سال 1282 ق) در شهر قم ديده به جهان گشود. ايشان تحصيلات ابتدايي خود را در يكي از مكتب خانه هاي قم شروع كرد و پس از آن، درس هاي مقدماتي از قبيل صرف و نحو و منطق را فراگرفت. حاج آقا حسين قمي پس از آن براي ادامه تحصيل راهي تهران شد و از استاداني همچون ميرزا ابوالحسن جلوه، شيخ فضل اللَّه نوري، ميرزا محمد حسن آشتياني، شيخ علي مدرس يزدي و ميرزا محمود قمي بهره

برد. آيت اللَّه قمي سپس طي دو بار سفر به عتبات عاليات از محضر عالمان نامداري همچون: ميرزا محمد حسن شيرازي، ميرزا حبيب اللَّه رشتي، آخوند خراساني و علامه سيد محمدكاظم يزدي و آخوند ملاعلي نهاوندي استفاده كرد. وي همچنين تهذيبِ اخلاق را در محضر علامه سيد مرتضي كشميري و علم حديث را در محضر علامه ميرزا حسين نوري فراگرفت. ايشان ضمناً به حوزه درس ميرزا محمد تقي شيرازي رفت و عمده شاگردي خود را نزد وي به انجام رساند به طوري كه مورد توجه خاص استاد واقع شد و ميرزا، براي مرجعيت و تقليدِ بعد از خود، او را معين كرد. آيت اللَّه قمي پس از نزديك به بيست سال اقامت در نجف به مشهد بازگشت و حوزه درس خود را تشكيل داد و مرجعيت مردم را نيز عهده دار شد. وي در واقعه قيام خونين مسجد گوهرشاد مشهد در اعتراض به كشف حجاب اعتراض خود را مطرح ساخت كه به تبعيد ايشان به عراق انجاميد. ايشان از مراجع وارسته اي بود كه در مقاطع مختلف به خصوص در دوران خفقان رضاخاني به پا خاست و شجاعانه به ستيز با دشمن پرداخت و دخالت عملي در سياست را با حضور در صحنه هاي مختلف سياسي بخوبي نشان داد كه به حق مي توان او را "قامت قيام" ناميد. آيت اللَّه قمي از مشايخ حديث و اجتهادِ زمان خود بود كه بعد از شيخ الشريعه اصفهاني، رياست و زعامت شيعه به او منتهي شد. از ايشان آثار متعددي بر جاي مانده كه حاشيه بر عروةُالوثقي، حاشيه بر رساله ارث و نَفقات، مختصَرُ الاحكام، طريقُ النجاة، مناسك حج و... از آن جمله اند.

اين فقيه عالي مقام و عالم نستوه سرانجام در هفدهم بهمن 1325 ش برابر با چهاردهم ربيع الاول 1366ق در هشتاد و دو سالگي رحلت كرد و پس از تشييعي باشكوه در صحن امام علي(ع) دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :تقويم تاريخ

طباطبايي يزدي، محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1256/ 1247 ق)، عالم دينى، فقيه، اصلوى، لغوى، شاعر و مرجع بزرگ. در كسنويه از قراء يزد به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را نزد علماى اصفهان فراگرفت و تحصيلات خود را نزد علماى اصفهان فراگرفت و تحصيلات خود را نزد علماى طراز اول آنجا همچون صاحب «روضات الجنات» و شيخ محمد باقر بن محمد تقى اصفهانى نجفى و ميرزا محمد هاشم چهار سوقيان ادامه داد، تا به درجه ى اجتهاد رسيد. سپس براى تكميل معلومات به نجف رفت و در حوزه ى درس شيخ راضى نجفى و ميرزاى بزرگ شيرازى حاضر شد، پس از درگذشت ميراز به تدريس علوم اسلامى پرداخت و سالها حوزه ى درسش از مهمترين حوزه هاى نجف بود. علامه يزدى در سرودن شعر به فارسى و عربى مهارتى تمام داشت. او در نجف درگذشت در جنب در طوسى صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش، احداث ابنيه خيريه و مدارس و مساجد است. مدرسه سيد در نجف از جمله ى آثار او است. از آثار علمى اش: «العروه الوثقى»، كه رساله اى است فتوايى، مشتمل بر سه هزار و دويست و شصت مسأله كه در عراق و ايران و هندوستان به چاپ رسيد و حاج شيخ عباس محدث قمى آن را به فارسى ترجمه نموده و «غايه القصوى» ناميده و بسيارى از مراجع تقليد بر آن حواشى نوشته اند؛ رساله اى در

«اجتماع امر و نهى» و «تعادل و تراجيح»، حاشيه بر «متاجر» يا «مكاسب» شيخ انصارى؛ رساله اى در «احكام ظن»؛ رساله اى در «منجزات المريض»؛ «السؤال و الجواب»، در فقه؛ «الاستصحاب»؛ «الصحيفه الكاظميه»؛ «بستان نياز و گلستان راز»، در مناجات، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (234 / 7)، الذريعه (252 / 15 ،108 / 3 ،25 / 2)، ريحانه (393 -391 / 6)، شرح حال رجال (251 -250 / 6)، علماء معاصرين (114 -113)، فوائد الرضويه (597 -596)، لغت نامه (ذيل/ يزدى)، معجم المؤلفين (156 / 11)، مكارم الآثار (1324 -1321/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (30 -26 / 5).

طباطبايي، آقابيگم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(وف 1323 ق)، فقيه و محدث. از زنان عابد و زاهد و صالح و با تقوى. وى همسر سيد على طباطبايى بروجردى و مادر آيت اللَّه حاج آقا حسين بروجردى بود و در مسائل فقهى تبحر داشت. او فقيه، محدث، عالم و از زنان سخنور عصر خويش بود. وى در بروجرد درگذشت، پيكرش را به نجف اشرف منتقل و در وادى السلام دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاندان آيت اللَّه بروجردى (132)، مشاهير زنان پارسى گوى (5).

طباطبائي

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

1323 ق، از زنان فقيه، محدث، سخنور، عابد و زاهد. مقدمات علوم اسلامى و ادبيات عرب را از علماى آن زمان فراگرفت سپس نزد مردان دانشمند خانواده اش فقه آموخت. زمانى كه به سن رشد رسيد او را به ازدواج سيد على طباطبايى بروجردى درآوردند و از او پسرى آورد به نام سيد حسين (آيت اللَّه عظمى بروجردى مرجع تقليد عصر) (1380 ق/ 1340 ش).

خانواده آغابيگم از خاندان هاى بزرگ علم و فضيلت در بروجرد بود و از ميان آنها مردان و زنان بزرگى برخاستند.

آن مرحومه در بروجرد درگذشت و برحسب وصيتش، پيكرش را به نجف اشرف منتقل كردند و در وادى السلام به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 8 / 4، خاندان آيت اللَّه بروجردى، 132؛ دايرةالمعارف تشيع، 120 / 1.

طباطبائي بروجردي، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1249 -1188 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. از علماى اماميه قرن سيزدهم و از شاگردان محقق قمى بود. فرزندش، سيد ميرزا محمود طباطبائى، در حاشيه ى شرحى كه بر «منظومه ى» بحرالعلوم نگاشته درباره ى پدرش گويد كه او با دانش فراوانى كه داشت هيچ گاه فتوائى نداد و قضاوتى نكرد گر چه پاره اى از علما مردم را به رجوع به او سوق مى دادند. او در بروجرد درگذشت و در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد. از آثار وى: حاشيه بر «زبده الاصول فى اصول الفقه» شيخ بهايى؛ حاشيه بر «قوانين الاصول فى اصول الفقه» ميرزاى قمى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (367 / 8)، الذريعه (178 ،103 / 6)، ريحانه (30 / 4)، لغت نامه (ذيل/ طباطبايى)، معجم المؤلفين (255 / 7)، مكارم الآثار (1342 /

4).

طباطبائي بروجردي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد عبدالكريم بن سيد مراد طباطبائى اصفهانى بروجردى.

علامه ى فقيه زاهد محقق بارع مصنف، خواهرزاده ى علامه ملا محمد باقر مجلسى، و جد پنجم مرحوم آيةالله حاج آقا حسين بروجردى. در اصفهان متولد شده، و در اين شهر و نجف تحصيل نموده، سال ها در كرمانشاه ساكن بوده، و قبرش در بروجرد زيارتگاهى معروف است.

وفاتش بنا به نوشته ى مجله ى المرشد در 1200 روى داده است.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اثبات عصمة الائمة از آيه ى (و اذ ابتلى ابراهيم ربه) 2- الاحباط و التكفير 3- تحفه الغرى، در معنى و تحقيق در اسلام و ايمان 4- رساله ى رضاعيه 5- رساله در رد ايراد وحيد بهبهانى بر شهيد ثانى 6- رساله در اسرار اشكال خاصه به حروف تهجى 7- رساله در رد صدوق و قائلين به سهو النبى صلى الله عليه و اله و سلم 9- رساله در فضل مسجد كوفه 10- رساله در طالع ولادت و زايجه 11- رساله درباره ى شهادت زنان 12- رساله درباره ى روزه ى روز عاشورا 13- رساله در اين كه آيا فجر از روز است يا از شب؟ 14- رساله در امر و بيان از مباحث اصولى 15- شرح زيارت جامعه ى كبيره 16- شرح مفاتيح 17- مواليد النبى و الائمة؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طباطبائي فشاركي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد طباطبائى فشاركى معروف به (سيد استاد) بن امير سيد قاسم طباطبائى از اساتيد بزرگ و اعاظم علماء و مجتهدين و مدرسين عاليمقام و شاگردان برجسته و ميرز مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى و بنابر نقل بزرگان اعلم وافقه و اورع تلامذه ميرزاء بزرگ بوده است.

مراجع بزرگ و آيات عظامى چون

مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا مسجد شاهى اصفهانى و امثالهم از شاگردان او بوده اند.

آن بزرگوار با آن مقام علمى و فقاهت كه داشت معرض از رياست و مرجعيت بود و هرچه از شاگردان و تلامذه او مانند مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا يثربى كاشانى و ديگران به ايشان اصرار مى كردند كه رساله بنويس و فتوا بده قبول نمى كرد.

مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى از مرحوم والدش و آيت اللَّه حايرى نقل كرد كه روزى در خدمت آن مرحوم از درس برمى گشتند و در راه به ايشان مى گفتند چرا رساله نمى نويسيد و چرا خود را در معرض قرار نمى دهيد مگر از اقران خود كمتر هستيد تا رسيدند درب منزلشان آن مرحوم وارد منزل شده و برگشت دو طرف درب منزل را گرفته و گفت شيخ عبدالكريم و سيد محمدرضا و... خودم را از رفقايم اعلم و... مى دانم.

ولى در خود را معرض رياست و مرجعيت قرار نمى دهم زيرا خداوند فرموده (تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علواً فى الارض و لا فساد او العاقبة للمتقين) پس وارد منزل شده و در را بست.

مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى از قول مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمدرضا ازقدانى اراكى نقل كردند كه وقتى مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزاء بزرگ شيرازى در سامره وفات كرد همه يقين داشتند كه سيد استاد بر جنازه ميرزا نماز خواهد خواند و مرجعيت او مسلم خواهد بود.

پس ديدند سيد نيست هرچه تفحص كردند سيد را نيافتند و چند ساعت جنازه را معطل عاقبت مأيوس

شدند و بر جنازه نماز خواندند و حركت دادند براى نجف پس ديدند سيد پيدا شد در حالى كه آنقدر گريسته كه چشمانش سرخ شده گفتند آقا كجا بوديد و چرا نيامديد كه بر جنازه ميرزا نماز بخوانيد و تكليف معلوم شود.

گفت من خود اين حساب را كرده بودم و ديدم دلم هم بدش نميآيد از اينكه من رئيس شوم.

پس رفتم در جائى و به حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه توسل جستم و قسمش دادم كه اين هوا از سرم برداشته شود پس لطف فرمودند و پذيرفتند حالا هر كه مى خواهد مرجع و رئيس باشد باشد.

آثار علمى معظم له وجود شاگردان بزرگوارى مانند آيت اللَّه العظمى حاير يزدى (مؤسس حوزه علميه قم) و آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا يثربى كاشانى و ده ها نفر ديگر است مضافاً داراى دو فرزند دانشمند و متقى.

1- بنام مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على اكبر طباطبائى (داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى).

2- آيت اللَّه حاج سيد عباس طباطبائى (داماد آيت اللَّه حاج ميرزا احمد آشتيانى) مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طباطبائي قمي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى بن آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى از علماء معروف معاصر كربلا و اكنون مقيم لبنان مى باشند.

معظم له در حدود سال 1330 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و پس از پرورش در بيت علم و تقوا به تحصيل علوم عربى و ادبى پرداخته و در مصاحبت والد معظمش از نجف اشرف به مشهد رضوى مسافرت و متون فقه و اصول را از مدرسين عالى خراسان فراگرفته و پس از آن از درس خارج مرحوم والدش و ديگران بهره مند گرديده و در سال 1353 قمرى به اتفاق والد گرامى

و كليه بستگان اخراج به عراق و در كربلاى معلى اقامت نموده و به تكميل مبانى علمى از والدش و ديگران اشتغال يافته تا پس از فوت آن مرحوم در ربيع 1366 قمرى كه بجاى ايشان در صحن مطهر حسينى به اقامه جماعت و تدريس پرداخته تا در چند سال اخير كه به واسطه ضعف مزاج و ناامنى عراق به لبنان عزيمت و مردم آن سامان از وجودش مستفيض مى گردند ادام اللَّه ظله و توفيقه.

داراى فرزندان برومندى مى باشند كه از آنها جناب حجةالاسلام آقاى حاج آقا هادى طباطبائى قمى از دانشمندان و ائمه جماعت معاصر تهرانند و اكنون در مسجد ميدان قزوين به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و معارف اسلامى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طباطبائي يزدي، محمدكاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدكاظم بن سيد عبدالعظيم طباطبائى يزدى اعرف معاريف علماء و اشهر مشاهير فقهاء استان يزد است.

خيابانى در ص 334 ج 4 ريحانه الادب گويد: از فحول و متبحرين علماء اماميه قرن حاضر چهاردهم هجرت كه عالمى است متقى و عامل و محقق مدقق و جامع تمامى علوم دينيه فروعيه و اصوليه و سيدعلماء امت و حامل لواى شريعت و از مفاخر شيعه و رئيس مذهبى فرقه محقه و بالخصوص در فقه جعفرى به نهايت متبحر و داراى فكرى عميق و نظرى دقيق و مرجع تقليد اغلب شيعه و علامه وقت و سرآمد فقهاء عصر و حوزه درس او در نجف اشرف انفع حوزه هاى علميه و مرجع استفاده اكابر و فحول اساتيد بوده و مطالب عاليه فقهيه را با بيانات سهل و ساده و شيوا به سمع حاضرين رسانده و از كثرت احاطه اى كه

داشته غالب مشكلات آن علم شريف را با تقريبات قريب به فهم عموم حل نموده:

بارى سيد در سال 1247 و يا 1256 هجرى در يكى از قراء يزد متولد و بعد از بلوغ به اصفهان رفته و مدتى نزد آقا نجفى شيخ محمدباقر و صاحب روضات الجنات و بعضى اكابر ديگر كه شرح حال هر يك در محل مقتضى از اين كتاب نگارش يافته و از اجلاء فقهاء وقت بوده اند تلمذ كرده تا آنكه اجتهاد او مورد تصديق ايشان بوده.

سپس به نجف اشرف رفته و تمامى اوقات خود را در ادامه تحصيل عاليه علميه مصروف داشته و به ميرزا شيرازى حاج ميرزا محمدحسن (سابق الذكر) و بعضى از اكابر ديگر تلمذ نموده است.

و بعد از وفات استاد معظم خود به تدريس علوم دينيه پرداخته و بسيار محترم و محل توجه عموم بوده تا در موقع نهضت ملى ايران و تبديل اصول سلطنت قتل او تصميم شده ولكن روساء و شيوخ اعراب نجف گرداگرد خانه او را محاصره كرده و در حفظ و حراست وى اهتمام تمام به كار بردند.

تا آنكه كه آن غائله هائله رفع و رياست مذهبى بد و منتهى و مسلم عموم گرديده... تا در شب سه شنبه 27 و يا 28 ماه رجب 1337 قمرى وفات و در مقبره درب طوسى از صحن مقدس مرتضوى مدفون گرديده و از خود آثار علمى و باقيات الصالحات چندى كه ذيلا مى نگارم به يادگار گذاشتند.

1- بستان نياز در مناجات فارسى كه در سال 1336 ق به چاپ رسيده.

2- تعادل و تراجيح كه بسيار مبسوط و در تهران چاپ شده.

3- حاشيه مكاسب شيخ مرتضى انصارى كه بهترين حواشى مكاسب

است

4- حجيه الظن در عدد ركعات و كيفيت صلوه الاحتياط كه هر دو در تهران به طبع رسيده.

5- السئوال و الجواب در نجف چاپ شده.

6- صحيفه كاظميه در بغداد به طبع رسيده.

7- العروه الوثقى كه تاكنون ده ها بار در ايران و عراق و هندوستان و بيروت به طبع رسيده و صدها حاشيه و شرح بر آن خورده و در اين اواخر تعليقاتى و در دو مجلد بزرگ به نام (غايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى) آيت اللَّه العظمى آقا سيد شهاب الدين مرعشى نجفى مدظله بر آن نوشته و به طبع رسانيده اند.

و اين عروه الوثقى به واسطه سلاست متن و عباراتش بيش از پنجاه سال است كه عنوان درس خارج فقه مراجع بزرگ نجف و قم و غيره مى باشد.

8- منجزات مريض كه با حاشيه مكاسب در يكجا طبع شده است.

و اما باقيات الصالحات آن جناب مدرسه علميه بزرگ و زيبائى در نجف اشرف كه احسن مدارس نجف است به نام (مدرسه سيد) و شيخ على مازندرانى از شاگردان او در ماده تاريخ بناء آن گفته.

اسسها بحر العلوم و التقى

محمد الكاظم من نسل طبا

نگارنده... گويد: بيت علامه يزدى از بيوتات اصيله و ريشه دار علمى نجف اشرف است كه در ميان آنان دانشمندان بزرگى- چون آيت اللَّه حاج سيد محمد طباطبائى يزدى و آيت اللَّه حاج سيدعلى طباطبائى يزدى فرزندان سيد يزدى بوده و از هر كدام اين دو فرع بزرگ علماء برجسته و نويسندگان شايسته و بنامى مانند صاحب (بزم ايران)، و غيره بوده اند كه شرح آن در خور كتاب مستقلى خواهد بود و ما را مجال بيش از اين نيست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

طباطبائي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن بن آيت اللَّه العظمى حاج آقا

حسين طباطبائى قمى از فقهاء گرامى معاصر است.

ولادت معظم له در سال 1329 قمرى در نجف اشرف (سال فوت مرحوم علامه آخوند خراسانى) واقع شده و دوران كودكى را در عتبات عاليات گذرانيده و در خدمت والد بزرگوارش به مشهد آمده و اوليات و سطوح معقول و منقول را در آنجا از علماء و مدرسين آستان قدس رضوى فراگرفته و در سال 1347 هجرى به مكه مشرف و و در بازگشت در اثر كسالت مدت شش ماه به اصفهان مسافرت و از محضر مدرسين بزرگ آنجا استفاده نموده و پس از آن در سال 1350 به اتفاق والدش عزيمت به عراق و در نجف از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و بعضى ديگر بهره مند شده و باز به مشهد مراجعت و از محضر والد بزرگوار استفاده نموده و در سانحه مسجد گوهرشاد در سال 1354 ق در معيت والدش تبعيد به كربلا گرديده و در آنجا نيز از آن مرحوم و اساتيد ديگر نجف و كربلا بهره مند و ضمنا خود به تدريس سطوح نهائى (مكاسب و كفايه و...) پرداخته تا سال 1368 قمرى پس از فوت والدش به قصد اقامت مهاجرت به ارض اقدس رضوى و مشهد مقدس نموده و در مسجد گوهرشاد به اقامه جماعت و تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و صدها نفر از فضلاء و علماء آن سامان از محضر و درسش استفاده نموده تا سال 1383 قمرى كه قهرا به كرج آمده و تا حال حاضر در زاويه انزوا اشتغال به عبادت پروردگار دارد.

فرزند ارجمندش محمود طباطبائى از آقازادگان برومند و دانشمند معاصر مى باشند.

برادران بزرگوارش آيت اللَّه حاج آقا مهدى طباطبائى

و مرحوم حاج آقامهدى طباطبائى و مرحوم حاج آقا محمد طباطبائى (صاحب مسجد موزه آستانه فاطميه قم) و حجةالاسلام حاج آقا باقر و حجةالاسلام حاج آقا نقى همه از علماء بزرگ موصوف به فضل و تقوا مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

طباطبائي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس طباطبائى ابن العلامه الاستاذ آيت اللَّه السيد محمد طباطبائى فشاركى الاصفهانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار معاصر و داماد آيت اللَّه حاج ميرزا احمد آشتيانى مى باشد.

تولد اين بزرگوار و مرحوم برادرش حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد على اكبر طباطبائى داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى در سامره بوده و در سنين كودكى پدر بزرگوارى چون علامه فشاركى معروف بسيد استاد را از دست داده و در مهد علم پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و سطوح از محضر مراجع بزرگ استفاده نموده تا بدرجه ساميه علم و كمال ارتقاء يافته و مهاجرت به تهران نموده و بتدريس در مدرسه مروى و انجام وظائف دينى و روحى تا هم اكنون اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه طباطبائى دانشمندى متين و عالمى با معنويت است و در بى هوائى و سادگى و احتراز از سر و صدا و تأسى بمرحوم والدش سيد استاد نموده كه هر چه شاگردان مبرز وى چون مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و ديگران به وى اصرار مى كردند كه رساله عمليه بنويس و فتوا بده زيرا پس از آيت اللَّه مجدد شيرازى متعين است كه شما از ديگران اعلم هستيد در جواب ميفرمود: آرى من خود را مجتهد و از اقرانم افضل مى دانم ولى رساله نمى دهم و هرگز خود را در معرض مرجعيت قرار نمى دهم زيرا خداوند مى فرمايد: تلك الدار

الاخره نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طباطبائي، عبدالجي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد عبدالجى طباطبائى بن سيد ابوالقاسم بن سيد سامع بن سيد حسن بن سيد سامع بن سيد غياث طباطبائى يزدى عالمى متقى و فقيهى شايسته و پارسا از آيات عظام يزد بوده اند.

وى در يزد متولد شده بعد از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح در يزد و غيره مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مراجع بزرگ نجف بالاخص همشهريش آيت اللَّه العظمى آقاسيد محمدكاظم يزدى سالهاى متمادى استفاده نموده تا به مراتب ساميه علم و فقاهت رسيده و در شمار افاضل وقت و اجلاء عصر آمده و در ورع و تقوا و صلاح و سداد و حسن اخلاق و تواضع و كمالات نفسانى از معدودين گرديده .

آنگاه به يزد مراجعت و قيام به وظائف دين و خدمات مذهبى از اقامه جماعت و تدريس و غيره نموده تا در 16 محرم الحرام 1348 ق به اجداد كرام خويش پيوسته و فرزندان برومندى كه از اجلاء و فضلاء نجف و ايرانند و ذيلا مى نگارم از خود يادگار گذراده است.

1- حجةالاسلام مرحوم آقاسيد جعفر طباطبائى يزدى متولد نجف و متوفى در شيراز .

2- حجةالاسلام مرحوم آقاسيد مرتضى طباطبائى يزدى.

3- حجةالاسلام مرحوم آقاسيد هاشم طباطبائى يزدى مقيم يزد و متوفى شعبان 1395 قمرى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

طباطبائي، عبدالعزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالعزيز فرزند مرحوم عالم جليل حاج سيد جواد طباطبائى يزدى (حفيد و نوه آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى صاحب كتاب عروه الوثقى و حاشيه مكاسب و غيره) كه در تاريخ بيست و يكم جمادى الثانى 1348 برابر با چهارم آبانماه 1318 شمسى در نجف اشرف متولد شده و پس از طى مراحل مقدمات علوم اوليه ادبى را نزد

حاج سيد هاشم حسينى تهرانى و حاج سيد جليل طباطبائى يزدى و شرح منظومه را خدمت آيت اللَّه حاج سيد عبداالاعلى سبزوارى و اسفار را خدمت آيت اللَّه حاج شيخ صدراء بادكوبه اى خوانده و سطوح فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ ذبيح اللَّه قوچانى و حاج ميرزا حسين نبوى كاشمرى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على علامه فانى اصفهانى و حاج شيخ على سرابى و حاج شيخ عبدالحسين دشتى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى فراگرفته و خارج علم تفسير و فقه و اصول را از محضر استاذ الاساتيد آيت اللَّه العظمى خوئى دام ظله العالى آموخته و همين طور چند سالى در دروس خارج آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى حاضر شده و استفاده نموده و در اين اثناء مدت بيست و پنج (25) سال از محضر پر فيض دو استاد بزرگ مرحوم علامه مجاهد امينى صاحب الغدير و علامه رازى حاج شيخ آقا بزرگ صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه بهره مند گرديده و از تربيت يافتگان مكتب اين دو بزرگوار بشمار آمده است.

پس به كمك مرحوم علامه امينى در پيشبرد كتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام در نجف اشرف فعاليتهاى موثر و چشمگيرى داشته و نوشتن فهرست نسخه هاى خطى آن كتابخانه نيز به عهده ايشان بوده است.

در اسفند ماه 1349 شمسى و ذى حجه 1389 قمرى براى شركت در كنگره هزاره شيخ طوسى از طرف دانشكده مشهد مقدس دعوت شده و از نجف به ايران آمده و در كنگره شركت كرده و بنابر درخواست كتابخانه آستانه قدس حدود يكسال در مشهد مانده و نسخه هاى خطى فقه و اصول و حديث آنجا را نوشته و باز

به نجف بازگشته و تا سال 1356 برابر 1396 قمرى در نجف به فعاليتهاى علمى و مذهبى خود ادامه داده تا در تاريخ ياد شده به ايران آمده و در قم اقامت نموده و همچنان به فعاليتهاى مذهبى و علمى خود ادامه داده است.

و اكنون در حوزه علميه قم وجود مغتنم و مفيديست و در مسائل كتابشناسى و نسخه شناسى و حديث و رجال و غيره نويسندگان و مولفان كتب و محققان متون و موسسات علمى و بنيادهاى فرهنگى به ايشان مراجعه و از وجودشان استفاده مى برند و نسبت به همه با گشاده روئى و ملاطفت جواب و پاسخ مثبت داده و راهنمائى و كمك مى نمايند و بالاخص موسسه آل البيت قم كه يك موسسه تحقيقاتى معروف است روابط بيشترى با ايشان دارند و آن جناب هم به اين موسسه كمكهاى زيادى مى نمايند.

مسافرتهاى ايشان

مترجم محترم ما به منظور بازديد كتابخانه و استفاده از نسخه هاى خطى و احياء عكسبردارى از بعضى از آنها علاوه از كتابخانه هاى عمومى و شخصى ايران به كشورهاى حجاز و اردن و سوريه و تركيه و لبنان و انگلستان نيز مكرر سفر كرده و از كتابخانه هاى كشورهاى مزبور استفاده هاى شايانى نموده است و در هر يك از مسافرتها خاطراتى را مرقوم داشته اند.

تأليفات ايشان

1- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه اميرالمؤمنين در نجف اشرف.

2- فهرست قسمتى از نسخه هاى خطى كتابخانه آستان قدس رضوى.

3- معجم اعلام الشيعه

4- على ضفاف الغدير

5- تعليقات بر طبقات اعلام الشيعه

6- مستدرك الذريعه

7- تعليقات بر الذريعه

8- تهذيب الذريعه

9- مكتبه العلامه الحلى فهرست تأليفات علامه حلى و نسخه هاى خطى آن.

10- المهدى عليه السلام فى السيره النبويه

11- اهل البيت فى المكتبه العربيه

12- الحسين والسنه

13- نتايج الاسفار

14- قيد الاوايد

تصحيح متون

1-

فهرست شيخ منتجب الدين ابن بابويه قمى

2- فهرست شيخ طوسى

3- مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام احمد بن حنبل

4- الاربعون المنتقى فى فضائل على المرتضى تأليف ابوالخير قزوينى مطبوع در سال 92.

5- ترجمه الحسن و الحسين عليهماالسلام از طبقات ابن سعد

6- مقتل اميرالمؤمنين عليه السلام تأليف ابن ابى الدنيا مطبوع در سال 86.

7- رساله ذهبى در حديث الغدير

شركت در كنگره هاى علمى

1- هزاره شيخ طوسى در مشهد

2- هزاره نهج البلاغه شريف رضى در تهران

3- كنگره جهانى امام رضا عليه السلام در مشهد

4- كنگره حسين (ع) در لندن

5- كنگره و هزاره حادثه غدير خم در لندن

اجازات ايشان

معظم له از مرحوم علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله اجازات روايتى و غيره دارند و خود نيز به چندين نفر اجازه روايتى داده اند.

فقيه.

تولد: 1308(23 جمادى الآخر 1348 ق.)، نجف.

درگذشت: 8 بهمن 1374(7 رمضان 1416 ق.)، قم.

آيت الله عبدالعزيز طباطبايى يزدى، فرزند آيت الله آقا سيد جواد طباطبايى، در اوان جوانى پدر خود را از دست داد اما به طلب علم روى آورد و نزد اساتيد نجف به تحصيل دانش پرداخت. ادبيات را نزد سيد هاشم حسينى تهرانى، منطق را نزد سيد جليل بن سيد عبدالحى طباطبايى يزدى، شرح منظومه را نزد آيت الله سيد عبدالعى سبزوارى و اسفار ملاصدرا را نزد شيخ صدرا بادكوبى مدرس فسلفه در نجف فراگرفت. شرح لمعه را از ميرزا حسن نبوى خراسانى كاشمرى و آقاى حاج شيخ ذبيح الله قوچانى، قوانين را از آيت الله سيد على فانى اصفهانى، سطوح عالى را در محضر آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى و شيخ مجتبى لنكرانى و دروس عالى خارج فقه و اصول را از محضر مدرسان نجف فراگرفت. در فقه نيز از آيت الله العظمى

سيد عبدالهادى شيرازى استفاده نمود. در فقه و اصول و تفسير قرآن از محضر آيت الله العظمى ابوالقاسم خويى سال ها بهره گرفت و در علوم متداول حوزه هاى علميه استاد شد. وى در اين فاصله و پس از آن با دو تن از محققان شيعه يعنى آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه و علامه عبدالحسين امينى صاحب الغدير آشنا و از محضر هر دو استاد بهره برد. وى در تأليف و تدوين موسوعه ى بزرگ شيعى يعنى الذريعه با شيخ آقا بزرگ تهرانى همكارى مستمر داشت. همچنين در كتابخانه ى اميرالمومنين نجف كه توسط علامه ى امينى تأسيس شده بود همكارى داشت و فهرست كتابخانه ى آنجا را تهيه نمود. آيت الله طباطبايى يزدى در تدوين موسوعه ى رجالى شيعه يعنى معجم رجال الحديث آيت الله خويى با وى همكارى داشت. در نجف پس از آيت الله سيد باقر طباطبايى يزدى متصدى مدرسه ى سيد در نجف گرديد و سال ها در آنجا خدمت كرد. استاد علامه در 1396 ق. نجف را به قصد ايران ترك كرد و در قم سكنى گزيد و در قم به تأليف و تحقيق ادامه داد و پس از سوى مدتى مرجع اهل تحقيق شد. مدتى نيز از سوى كتابخانه ى آستان قدس رضوى به همكارى دعوت شد و در آنجا به تأليف فهرستى براى كتب حديثى و فقهى آن كتابخانه پرداخت. در قم همچنين به يارى مؤسسه ى آل البيت (ع) شتافت و به كمك شهرستانى و دوستان ديگرش به تأسيس مجله «تراثنا» اقدام نمود.

مشايخ اجازه ى ايشان عبارت بودند از شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى و حضرت آيت الله العظمى خويى.

كتاب هاى ايشان از اين قرار است: اساتيد و

مشايخ شيخ طوسى؛ اضواء على الذريعة؛ الشيخ المفيد و عطاؤه الفكرى الخالد؛ الشيعه و هجمات الخصوم؛ الغدير فى الثراث الاسلمى (كتابنامه غدير هم، بيروت، 1314 ق.)؛ الفهرس الوصفى للمنتخب من المخطوطات العربة فى مكتبات تركيا؛ المهدى (ع) فى السنة النبوية، انباء السماء برزية كربلا؛ اهل البيت عليهم السلام فى المكتبة العربية (معرفى و توصيف كتاب هاى عربى اهل سنت در فضايل اهل بيت، دو جلد)؛ تعليقات على طبقات اعلام الشيعة (اولين نوشتار استاد در 1377 ق.)؛ حياة الشيخ يوسف البحرانى، على ضفاف الغدير(چاپ نشده)؛ فهرس المختارات من مخطوطات تركيا، فهرس المخطوطات العربية فى مكتبة اميرالمؤمنين (ع) العامة فى النجف الاشرف؛ فهرس المخطوطاعت تبريز؛ فهرس المنتخب من مخطوطات لندن؛ فهرس المنتقى من مخطوطات الحجاز؛ فهرس كتب الحديث فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرس كتب الفقهيه فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرست كتابخانه علامه طباطبايى دانشگاه شيراز؛ فى رحاب نهج البلاغة (كتابنامه نهج البلاغه)؛ قيد الاوابد و جمع الشوارد؛ ما ينبغى نشره من الثرات (معرفى كتاب هاى ارزنده مخطوط)؛ مخطوطات اللغة العربية؛ مستدرك الذريعة، معجم اعلام الشيعة؛ مكتبة العلامة الحلى (كه خلاصه آن در مقدمه ارشاد الذهان به چاپ رسيده است)؛ نتائج الاسفار (چاپ نشده). كتاب هايى كه به قلم ايشان تصحيح شد؛ از اين قرار است: فهرست منتخب الدين رازى؛ الاربعون المنتقى من مناقب المرتضى؛ ترجمة الحسن و الحسين (ع) من كتاب الطبقات لابن سعد؛ مقتل اميرالمؤمنين (ع)؛ الحسين (ع) والسنة (مجموعه سه بخش از آثار اسلامى پيرامون امام حسين (ع)، ترجمة اميرالمؤمنين من تاريخ ابن عساكر، طريق حديث من كنت مولاه فعلى مولاه (حافظ ذهبى)؛ عقدالدرر فى اخبار المهدى المنتظر (سلمى شافعى دمشقى)؛ فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و البتول

و السبطين (حموى جوينى)؛ فهرست تصانيف كراجكى (آماده چاپ)؛ فهرست شيخ طوسى، فهرست شيخ منتخب الدين الاربعون المنتهى من مناقب المرتضى (ابوالخير طالقانى قزوينى)؛ مطالب السئول (زير چاپ)؛ مناقب امير المؤمنين (ع) (احمد بن حنبل).

آيت الله طباطبايى يزدى در شب هفتم ماه رمضان 1374 به سبب مشكل قلبى و ريوى دار فانى را وداع گفت. پيكر ايشان در صحن حرم حضرت معصومه (س) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طباطبائي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(سيد) على بن محمد على بن ابوالمعالى اصفهانى دانشمند بزرگ شيعه (و. كاظمين 1161- ف. 1231 ه.ق.). وى شاگرد علامه بهبهانى بود. اوراست: شرح بر مفاتيح كه كتاب الصلوة آن از مسوده به مبيضه نقل شده و در آن جميع اقوال فقها را گرد آورده، شرح بر نافع به نام «رياض المسائل فى بيان احكام الشرع بالدلائل»، رساله اى مختصر در اصول پنجگانه شريعت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

طباطبائي، فيض الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(امير) فيض اللَّه بن غياث الدين محمد طباطبائى قهپائى از علماى شيعه در قر. 11 ه. وى شاگرد مقدس اردبيلى (ف. 993 ه.ق.) و استاد محمد تقى مجلسى (ف. 1070 ه.ق.) بود. اوراست: حاشيه بر مبحث الهيات شرح تجريد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

طباطبائي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1282 ش)، عالم امامى، حكيم، فيلسوف، مفسر، فقيه اصولى و شاعر. مشهور به علامه طباطبائى و معروف به قاضى طباطبائى. وى در تبريز به دنيا آمد. در پنج سالگى مادر و در نه سالگى پدرش را از دست داد. بعد از درگذشت پدرش به مكتب و پس از آن به مدرسه رفت و مدتى هم زير نظر معلم خصوصى به تحصيل پرداخت و معلومات ابتدايى را كسب نمود. در 1297 ش به تحصيل علم دينى و عربى مشغول شد و مقدمات را فرا گرفت. آن گاه در فقه كتب «شرح لمعه» و «مكاسب»، در اصول كتاب «معالم» «قوانين»، «رسائل» و «كفايه»، در منطق كتب «كبرى»، «حاشيه» و «شرح شمسيه»، در فلسفه كتاب «شرح اشارات» و در كلام كتاب «كشف المراد» را مورد مطالعه قرار داد. وى در 1304 ش براى ادامه ى تحصيلات به نجف رفت و در مجلس درس آيت الله آقاى شيخ محمد حسين اصفهانى حاضر شد و يك دوره خارج اصول و خارج فقه را در نزد وى آموخت و مدتى نيز در مجلس بحث خارج فقه و خارج اصول آيت الله نائينى شركت كرد و همچنين مدتى در بحث خارج فقه آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى حاضر شد. كليات علم رجال را نيز در محضر آيت الله حجت كوه كمرى آموخت و معارف الهيه و اخلاق و فقه الحديث را در نزد

حاج ميراز على آقا قاضى طباطبائى تبريزى فراگرفت. او چندين سال نيز در زمينه ى فلسفه در نزد آقا سيد حسين بادكوبه اى «منظومه ى سبزوارى»، «اسفار»، «مشاعر» ملاصدرا، دوره «شفا»ى بو على سينا، كتاب «اثو لوجيا»، «تمهيد» ابن تركه و «اخلاق» ابن مسكويه را خواند. علامه طباطبائى يك دوره «حساب احتمالى»، يك دوره «هندسه مسطحه و فضايى» و «جبر استدلالى» را در محضر آقا سيد ابوالقاسم خوانسارى گذراند. او در 1314 ش به زادگاهش بازگشت و مدت ده سال در آنجا ماند و در 1325 ش از تبريز به قم مهاجرت كرد و در آنجا به تدريس و تأليف و فعاليتهاى علمى پرداخت. برخى از شاگردان ايشان عبارت اند از:آيت الله شهيد مرتضى مطهرى، آيت الله شهيد بهشتى، امام موسى صدر، شهيد دكتر مفتح، آيت الله شهيد بهشتى، امام موسى صدر، شهيد دكتر مفتح، آيت الله ابراهيم امينى، آيت الله مصباح، آيت الله حسن زاده آملى و آيت الله عبدالله جوادى آملى. پرفسور هانرى كربن، استاد شيعه شناس دانشگاه سربن نيز با ايشان مصاحبه هاى بسيار داشت كه اين مصاحبات به زبانهاى فارسى، عربى، فرانسه و انگليسى انتشار يافت و اولين دوره آن در فارسى تحت عنوان «مكتب تشيع» منشتر شد. علامه طباطبائى در خط نستعليق و شكسته استاد، و در علوم غريبه نيز وارد بود.او همچنين در علم اعداد و حساب جمل مهارت داشت و در شعر نيز توانا بود وى در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) در قم مدفون است. از آثار وى: «تفسير الميزان»، كه ترجمه آن در چهل مجلد آمده است؛ «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ حاشيه بر «كفايه الاصول»؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ «وحى يا شعور مرموز»؛ «شيعه در اسلام»؛ «قرآن در اسلام»، با ترجمه هاى

فارسى، انگليسى و اردو؛ «حكومت در اسلام»، فارسى كه به عربى نيز ترجمه شده؛ «سنن النبى) (ص)»؛ و «اصول عقايد»، براى دبيرستانها پنج جلد «بدايه اللحكمه» و «نهايه الحكمه»، در فلسفه، رسائل بسيارى در «مبدا» و «معاد» و «نبوت» و «ولايت»؛ رساله اى در «عشق»؛ دو رساله در «ولايت و حكومت اسلامى».[1]

صدرالحكماء المتالهين آيت الله الاستاد حاج سيد محمدحسين معروف به علامه طباطبائى از اعاظم علماء و اكابر حكماء و فلاسفه عصر حاضر بود عالمى ربانى و حكيمى سبحانى و آيتى برهانى واجد علم و كمال و جامع كمالات نفسانى و ملكات اخلاقى بود كه بيش از صدها نفر از علماء قم و ساير بلاد افتخار تلمذ و شاگردى وى را دارند.

در آخر ذى الحجه 1321 قمرى در تبريز متولد و در اصيل ترين خانواده هاى علمى آن سامان تربيت يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح در سال 1344 قمرى مهاجرت به نجف نموده و از محضر اساتيد بزرگ چون مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله نائينى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى در مدت ده سال استفاده كافى نموده و دروس معقوليه را از مرحوم علامه حاج سيد حسين بادكوبه اى فراگرفته و در فن فقاهت و حكمت و فلسفه مقام اجتهاد و استادى را حايز گشته تا در سال 1354 قمرى مراجعت به ايران و تبريز نموده و ده سال در آنجا توقف و به تدريس فقه و حكمت و تصنيف كتب پرداخته تا در سال 1365 قمرى كه مهاجرت به مركز علم و دانش قم را اختيار و رحل اقامت افكند.

و به تدريس معقول و منقول اشتغال يافته و فضلاء حوزه را از بيانات و

تحقيقات دقيقه خود در فقه و اصول و تفسير و حكمت بهره مند مى نمايد آثار قلمى ايشان كه هر كدام به مورد خود گرانبهاست از اين قرار است.

1- حاشيه بر كفايه 2- رساله در مبدء و معاد كه جمع بين كتاب و سنت و عقل است 3- تفسيرالميزان كه بيست مجلد است و تاكنون تمام آن طبع و نشر يافته است 4- اصول فلسفه 5- جلد به قلم امروز كه 4 جلد آن مطبوع است 5- رساله اى در عشق 6- سنن النبى 7- شيعه در اسلام 8- قرآن در اسلام فارسى و انگليسى وارد و ترجمه و طبع شده 9- مصاحبات با پرفسور كربن دو جلد يك جلد آن طبع شده 10- وحى يا شعور مرموز 11- اصول عقايد براى دبيرستانها 5 جلد 12- رساله محمد در آئين اسلام به زبان فارسى و فرانسه طبع شده 13- بدايه الحكمه در فسلفه 14- نهايه الحكمه در فلسفه.

15- ترجمه تفسيرالميزان معظم له در چهل مجلد كه بيست و پنج مجلد آن تاكنون به طبع رسيده است و اكثر آن به قلم دانشمند معظم حجه الاسلام آقاى حاج سيد محمد موسوى همدانى است.

عالم.

تولد: 1319(1281 ق.)، تبريز.

درگذشت: 24 آبان 1360، قم.

علامه سيد محمد حسين طباطبائى (قاضى)، فرزند سيد محمد، در تبريز به دنيا آمد. در همان كودكى پدر (در نه سالگى) و مادر خود را در (پنج سالگى) از دست داد و از سن نه سالگى به مدت تقريبى شش سال به فراگرفتن فارسى و تعليمات ابتدايى مشغول شد. در سال 1297 وارد رشته هاى علوم دينيه و علوم عربيه شد و تا سال 1304 به قرائت متون سرگرم بود. در اين سال عازم

حوزه علميه ى نجف گرديد و در مدت ده سال تحصيل، به تدريس و تأليف اشتغال ورزيد. وى در نجف به درجه اجتهاد در فقاهت نايل آمد.

در نجف در حوزه ى درس آيت الله آقا شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت الله محمدحسين نايينى و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى به تكميل تحصيلات خود در فقه و اصول و رجال پرداخت و فلسفه را نزد آيت الله سيد محمدحسين بادكوبى در مدت شش سال فراگرفت. علوم غريبه (مانند جفر) و جبر و مقابله و هندسه فضايى و مسطحه و حساب استدلالى و هيئت و علوم رياضى را در نجف نزد آيت الله سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى تملذ نمود.

در سال 1314 به زادگاه خود تبريز مراجعت كرد و علاوه بر كشاورزى، به تدريس و تصنيف كتاب پرداخت. در سال 1325 نيز متوجه حوزه ى علميه ى قم گرديد و در آنجا جلسات بحث و درس خود را در رشته هاى مختلف داير كرد كه تا آخر عمر وى ادامه داشت.

پيكر علامه در آستانه حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

از تأليفات متعدد ايشان مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: تفسير الميزان (بيست جلد به عربى، چهل جلد به فارسى)؛ اصول فلسفه و رئاليسم (پنج جلد)؛ حاشيه كفاية الاصول؛ حاشيه بر كتاب اسفار ملا صدرا؛ وحى با شعور مرموز؛ شيعه در اسلام (به فارسى)؛ قرآن در اسلام (به فارسى)؛ بداية الحكه و نهاية الحكمه (كتاب بداية الحكمه به ترجمه على شيروانى هرندى و كتاب نهاية الحكمة به ترجمه مهدى تدين منتشر شده است)؛ فرازهايى از اسلام (به فارسى)؛ رسالت تشيع در دنياى امروز؛ حكومت در اسلام (به فارسى)؛ پرسش هاى اسلامى؛ اسلام

و انسان معاصر؛ سنن النبى؛ كتاب سلسله انساب طباطبايى آذربايجان؛ مبداء و معاد؛ رسالة الولاية؛ رسالة النبوه و الامامه؛ رساله در مغالطه؛ رساله در برهان؛ رساله در تحليل؛ رساله در تركيب؛ رساله در اعتباريات؛ توحيد شامل سه رساله (رساله توحيد؛ رساله اسماءالله سبحانه؛ رساله در افعال الله)؛ كتاب الانسان (شامل سه رساله انسان قبل الدنيا؛ انسان فى الدنيا؛ انسان بعدالدنيا)؛ رساله وسائط (مجموعه اين سه رساله بالا و سه رساله انسان و وسائط در يك جلد شامل هفت رساله جمع آورى شده است)؛ رساله در اثبات ذات؛ دو رساله در ولايت حكومت اسلامى (فارسى و عربى)؛ مصاحبه هاى سال هاى 1340 -1338 با هانرى كربن مستشرق فرانسوى، رساله در اعجاز.

علامه خطوط نستعليق و شكسته را به خوبى مى نوشت و اشعارى عرفانى نيز مى سرود. نمونه اشعار ايشان در صفحه 514 و 515 و 516 جلد چهارم و 146 جلد پنجم نگين سخن تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع) به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 646 -645 / 14)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 8، ص 16 -1)، گنجينه ى دانشمدان (227 -226 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (863 / 2)، مهر تابان (يادنامه و مصاحبات علامه طباطبائى تبريزى).

طبرسي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن حمزة بن حسن قمى فاضل جليل و صاحب تأليف است. در كتب فقهى از او زياد نقل شده. شهيد ثانى در حاشيه اش بر ارشاد از فتواى او آورده است. وى به تصريح صاحب رياض العلماء و صاحب روضات الجنات منسوب به تفرش قم است نه طبرستان. سال ولادت و سال وفاتش در دست نيست. (دكتر حسين كريمان).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد

پنجم)

طبرسي، ابومنصور احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم امامى، فقيه، متكلم، محدث و مورخ. از اهالى سارى مازندران و از ثقات محدثين و علماى بزرگ اماميه بود. او معاصر ابوالفتوح رازى و امين الاسلام طبرسى است. وى از مهدى بن ابى حرب حسينى مرعشى، از دوريستى، از شيخ الطايفه، شيخ طوسى، روايت كرده است. شيخ منتجب الدين (م 585 ق) و ابن شهر آشوب (م 588 ق) از شاگردان وى بودند. شهيد اول در «غايه المراد» فتاوا و نظرات وى را بسيار نقل كرده است. وى در مازندران درگذشت و در روستايى نزديك على آباد (امام شهر فعلى) كه امروز نام آن شيخ طبرسى است، دفن شد. از آثار وى: «الاحتجاج عى اهل اللجاج»، معروف به «احتجاج طبرسى» كه سيد ابن طاووس بر اين كتاب و بر مؤلفش درود فرستاده و اكثر متأخرين از آن اخذ كرده و بارها به چاپ رسيده و از آن ترجمه هايى مربوط به قرن دهم باقى است؛ «الكافى»،در فقه؛ «فضائل الزهراء (س)»؛ «مفاخر الطالبيه»؛ «تاريخ الائمه».[1]

احمد ابن على بن ابى طالب از ثقات محدثان و علماى شيعه در قر. 6 ه. وى با ابوالفتح رازى و فضل بن حسن طبرسى معاصر بود. شهيد اول غايةالمراد، فتاوى و اقوال او را بسيار نقل مى كند. اوراست: الكافى در فقه، الاحتجاج (شامل احتجاجاتى كه پيامبر ص و ائمه 4 و يارانشان با مخالفان خود كرده اند)، مفاخرالطالبية، تاريخ الائمة، فضائل الزهراء و غيره. بعض متأخران وى را به سارى منسوب دانسته، شايد منشأ اين شبهه آن باشد كه وى چندى در آن شهر زيسته است. سال وفاتش معلوم نيست (دكتر حسين كريمان).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (169 /

1)، اعيان الشيعه (30 -29 / 3)، ايضاح المكنون (259 ،196/ 2 ،213 ،31 / 1)، بحارالانوار (9 / 1)، تاريخ نظم و نثر (371)، دايره المعارف فارسى (1614 / 2)، الذريعه (311 -310 / 21 ،248 -247 / 17 ،258 / 16 ،236 / 14 ،213 / 3 ،282 -28 / 1)، روضات الجنات (74 -72 / 1)، رياض العلماء (49 -48 / 1)، ريحانه (35 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 12 -11 / 6)، الكنى و الالقاب (445 -444/ 3)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (10 / 2)، هديه الاحباب (194)، هديه العارفين (91 / 1).

طبرسي، امين الدين، امين الاسلام، ابوعلي فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه، محدث، مفسر، محقق و لغوى امامى. معروف به شيخ طبرسى و صاحب «مجمع البيان». او از برجسته ترين پيشوايان مذهب شيعه در قرن ششم هجرى است. خودش و پسرش، حسن بن فضل، صاحب «مكارم الاخلاق»، و نوه اش، على بن حسن، صاحب «مشكاه الانوار» و ديگر نزديكان او همگى از بزرگان علما مى باشند. وى از شيخ ابوعلى، فرزند شيخ طوسى، و شيخ عبدالجبار قارى رازى، فقيه بزرگ شيعه در رى، روايت كرده و «صحيفه الرضا (ع)» از جمله مرويات اوست. طبرسى از مشايخ روايت پسرش، رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، و ابن شهر آشوب مازندرانى و شيخ منتجب الدين و قطب راوندى و شاذان بن جبرييل قمى و شيخ عبدالله دوريستى و برخى ديگر از بزرگان علماى شيعه است. در 523 ق از مشهد رضوى به سبزوار رفت و تا پايان عمر در سبزوار ماند. صاحبان «رياض العلماء» و «روضات الجنات» و نيز محدث نورى در «مستدرك» گفته اند كه وى شهيد گشته است. جنازه اش را به

مشهد انتقال دادند و در محل غسل امام رضا (ع)، مشهور به قتلگاه، دفن كردند. از آثارش: «اعلام الورى باعلام الهدى»، در فضايل ائمه (ع)؛ «الوسيط»، در تفسير؛ «الوجيز» يا «الكافى الشافى» يا «الكاف الشاف من كتاب الكشاف»، ملخص «كشاف» زمخشرى درتفسير؛ «الوافى»، در تفسير؛ «تاج المواليد»؛ «الآداب الدينيه»؛ «مجمع البيان لعلوم القرآن»، كه شيخ شهيد (ره) درباره اش گفته كه اين تفسيرى است كه مثلش نوشته نشده؛ «جوامع الجامع»، در تفسير، كه آن را بعد از «مجمع البيان» تأليف كرده و در آن لطايف «كشاف» و فوايد «مجمع» را جمع نموده است، دكتر گرجى نسخه ى آن را تصحيح و بر آن تعليقاتى نگاشته است؛ «معارج السؤل»؛ «نثر اللئالى»، به سبك «غرر و درر» آمدى؛ «غنيه العابد و منيه الزاهد»؛ «عده السفر و عمده الحضر»؛ «العمده»، در اصول دين و فرائض و نوافل؛ «النور المبين»؛ «الجواهر»، در نحو.[1]

(ع. معر. تفرشى) 1- ابوعلى فضل ابن حسن طبرسى ملقب به امين الدين و امين الاسلام، مفسر و دانشمند معروف شيعه (و. بين 480 -468 ه.ق.- ف. 548 ه. ق.). شهرتش به تصريح على بن زيد بيهقى دانشمند معاصر و هموطن وى در تاريخ بيهق «طبرسى» (به فتح اول و سكون ثانى و كسر ثالث) منسوب به طبرس معرب تفرش است، بنا به نقل افندى شاگرد مجلسى در رياض العلماء علامه مجلسى و نيز عده اى ديگر از علماى همزمان وى طبرسى را به احتمال قوى اهل تفرش ميدانستند. منسوب دانستن وى به طبرستان نه سند قديمى دارد و نه با قانون مى سازد. بارى طبرسى تا سال 523 ه.ق. در مشهد مقدس اقامت داشت و در اين سال به سبزوار رفت و تا

پايان عمر آنجا متوطن بود. مدفنش در مشهد مقدس است. وى از فقه و تفسير و نحو و لغت و شعر و حساب و جبر و مقابله مشاراليه بود. در فقه فتاواى مخصوص دارد. مشاره تأليفاتش بر بيست بالغ مى شود. از آن جمله است: مجمع البيان (ه. م.) در تفسير، جوامع الجامع (ه.م.) در تفسير، الآداب الدينية للخزانة المعينية در حكمت عملى، اعلام الورى به اعلام الهدى در تاريخ ائمه، تاج المواليد در تاريخ و انساب، العمدة در اصول دين و فرائض و نوافل، نثر اللآلى در كلمات قصار على 4 و غيره. 2- رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، فرزند ابوعلى فضل از علماى بزرگ قر. 6 ه. در فضايل و كمالات مرتبه اى بلند داشت و نزد پدرش تلمذ كرد، اوراست: جامع الاخبار (كه بعضى آن را منسوب به محمد بن محمد شعيرى و دسته اى منسوب به جعفر بن محمد دوريستى و عده اى از تأليفات ابوالحسن على حناط دانسته اند)، مكار الاخلاق كه در مصر و ايران به طبع رسيده. اسرارالامامة (درباره مؤلف اين كتاب هم قول بسيار است. سال فوتش به دست نيامده) (دكتر حسين كريمان).

الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسى ره كه دشمنان و دوستان وى اعتراف به فضل او دارند.

اوست مفسر جليل و عالم كامل نبيل و ثقه بزرگوار و فقيه عظيم الشأن صاحب تأليفات كثيره و تصنيفات عديده مانند 1- مجمع البيان در تفسير قرآن 2- الوسيط (تفسير متوسط) 3- الوجيز (تفسير مختصر) 4- جوامع الجامع 5- الاداب الدينيه للخزانة المعنيه 6- غنية العابد 7- منية الزاهد 8- تاج المواليد 9- كنوز النجاح 10- عدة السفر 11- عمدة الحضر 12- النور المبين 13- الفائق 14-

اعلام الورى باعلام الهدى و كتب ديگرى كه در روضات نسبت به او داده است.

بالجمله اين بزرگوار پدر ابونصر حسن بن فضل صاحب مكارم الاخلاق و جد ابوالفضل على بن حسن صاحب مشكوةالانوار در ادعيه است.

بيت او از علماء بزرگ بوده اند در سال 523 قمرى از مشهد رضوى به سبزوار منتقل شد و در سال 548 قمرى از دنيا رفت.

جنازه او را به مشهد مقدس حمل كردند و در قبرستان معروف به قتلگاه كه اكنون در خيابان طبرسى كه بنام او شهرت گرفته مدفون نمودند.

و آنجا را از اين رو قتلگاه گفته اند كه در اواخر دولت صفويه در آنجا به دستور عبداللَّه خان ازبك افغانى قتل عام كردند

صاحب روضات گويد از صاحب رياض العلماء منقولست كه ميان همه طبقات معروف شده كه شيخ طبرسى سكته كرد مردم به گمان اينكه او رحلت نموده او را دفن كردند و چون در قبر بهوش آمد راه بيرون شدن را بر خود مسدود ديد در آن حال نذر كرد كه اگر حق تعالى او را خلاص بفرمايد از آن بليه كتابى در تفسير قرآن تاليف نمايد پس اتفاق افتاد كه يكى از گوركنان بقصد دزديدن كفن شيخ قبر او را نبش كرد و چون خواست كفن از تنش بيرون كند كه ناگاه شيخ دست او را گرفت.

نباش را ترس شديدى عارض شد شيخ شروع كرد با او تكلم كردن وحشت او زيادتر شد شيخ گفت مترس من زنده ام و سكته كرده بودم الحال بهوش آمدم و چون از كثرت ضعف نيروى راه رفتن ندارم مرا بدوش بگير به خانه ببر.

پس نباش او را به خانه برد شيخ او را خلعت

پوشانيد و مال فراوانى داد و نباش توبه كرد بدست شيخ طبرسى و آن كار زشت را ترك نمود به بركت شيخ عليه الرحمه

پس آنجناب شروع كرد به تأليف مجمع البيان بجهت وفاء به نذر خويش و خداوند او را توفيق اتمام داد

فوائد الرضويه ص 352

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (353 -352 / 5)، ايضاح المكنون (433 / 2)، اعيان الشيعه (401 -398 / 8)، تأسيس الشيعه (340)، تاريخ ادبيات در ايران (259 / 2)، الذريعه (24 / 20 ،249 -248 / 5 ،242 ،240/ 2 ،18 / 1)، روضات الجنات (349 -342 / 5)، ريحانه (36 / 4)، شهيدان راه فضيلت (91 -89)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 -216 / 6)، فوائد الرضويه (352 -350)، كشف الظنون (1602 ،126)، الكنى و الالقاب (444 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طبرسى)، معجم المؤلفين (67 -66 / 8)، هديه الاحباب (194-193)، هديه العارفين (820 / 1)، يادداشتهاى قزوينى (280 -277 / 5).

طبرسي، ثقه لاسلام، ابوالفضل علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، عالم و فقيه امامى. او نوه ى امين الاسلام طبرسى صاحب «مجمع البيان» و از فقهاى بزرگ اماميه است. وى صاحب كتاب «مشكاه الانوار فى غرر الاخبار» است، كه به عنوان تتميم كتاب پدرش «مكارم الاخلاق» نگاشته است.او در اين كتاب از سيد جلال الدين ابى على بن حمزه موسوى روايت كرده است. از ديگر آثار وى كتاب «كنوز النجاح»، در ادعيه است، كه سيد ابن طاووس در كتاب «المجتنى» و كفعمى در «المصباح» از اين كتاب نقل كرده اند.[1]

ابوالفضل على بن حسن طبرسى صاحب مشكوةالانوار در ادعيه متوفى بعد از 600 هجرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان

الشيعه (184 / 8)، بحارالانوار (9 / 1)، الذريعه (146 / 22 ،55-54 / 21 ،176 -175 / 18)، رياض العلماء (408 -406 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 183 / 6، قرن 104 / 7) الكنى و الالقاب (444 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (190 / 4).

طبرسي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حسن بن العالم العلام والحجةالاسلام حاج ميرزا محمدتقى مازندرانى قدس اللَّه سره.

فاضل مراغه اى در (المآثر والاثار) ص 155 گويد: حاج ميرزا حسين طبرسى از عظماء علماء مى باشد به جلالت قدر و علو شأن از اقران ممتاز است.

ترويج اصول مذهب جعفرى و تشييد بنيان طريقه اثنى عشرى و نشر اخبار و آثار اهل بيت عصمت عليهم السلام را از معاصرين كمتر بقدر او موفق شده اند.

در علم حديث و تفسير و معرفت احوال رواة و طبقات رجال اسناد و تراجم علماء اسلام همانا امروز نخستين داناى ايرانيان است.

پدر جليل الشأنش ميرزا محمدتقى مازندرانى از فحول مجتهدين و مشاهير رؤساء عهد خاقان مبرور فتحعليشاه رحمه اللّه بود تعرفه نام و اظهار مقام او تحصيل حاصل است مقام تقوى و ورع و عبادت و تقدس اين فرزند هنرمندش مسلم مسلمين مى باشد.

و هم از تبحر نام و تتبع علم در مصنفات علماء اسلام با على مقام رسيده وصيت فضل و وثاقت و درجه استعداد و لياقتش براى هرگونه تعظيم و اكرام و توقير و احترام تا همه جا كشيده است.

تصنيفات سودمند دارد.

منها 1- نفس الرحمن فى ترجمه سلمان 2- دارالسلام فيما يتعلق بالمنام 3- النجم الثاقب فى احوال الامام الغالب 4- الكلمة الطيبه 5- رساله ميزان السماء 6- الصحيفة الرابعه 7- جنةالمأوى 8- مستدرك الوسائل در سه مجلد تا آنجا كه گويد اين عالم عامل

و فقيه فاضل و محدث كامل در حضرت حجةالاسلام ثقة الانام مجدد الاحكام نائب الامام (ع) حاج ميرزا محمدحسن بسيار موثق و معتمد و مؤتمن است.

نگارنده گويد: مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه كه از شاگردان آن مرحوم بوده در قسم دوم از جزء اول طبقات از ص 543 تا ص 555 حدود 12 صفحه ترجمه آن بزرگوار نوشته و وفات او را در شب چهارشنبه 28 جمادى الثانيه 1320 ق ذكر نموده است.

(حاج) ميرزا حسين بن محمد تقى نورى از ثقات علماى شيعه در اوايل قر. 14 ه. (ف. 1320 ه.ق.). وى را ثالث مجلسين دانسته اند، و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج ملا على كنى و حاج ميرزا محمد حسن شيرازى است. تأليفاتش بسيار است، از آن جمله: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل در احاديث و اخبار، فصل الخطاب فى تحريف كتاب رب الارباب، حاشيه منتهى المقال ابوعلى در علم رجال، النجم الثاقب و غيره (دكتر حسين كريمان).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، رضي الدين، ابونصر حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم، فقيه و محدث. از علماى بزرگ قرن ششم هجرى بود كه در مكتب پدرش امين الاسلام طبرسى، صاحب «مجمع البيان»، تربيت يافت. ابونصر طبرسى از راويان پدرش مى باشد و شيخ مهذب الدين حسنى بن ابى الفرج نيلى از ابونصر روايت كرده است. وى صاحب كتاب مشهور «مكارم الاخلاق» است. او در اين كتاب بااستفاده از كتاب پدرش «الآداب الدينيه» و طرح پاره اى ازاداب به سبك محدثين شيعه ان را در دوازده باب مرتب ساخت. اين كتاب در ايران و مصر و لبنان چاپ شده است. از ديرباز از اين كتاب ترجمه هايى به فارسى انجام

شده و باقى مانده است. پسرش شيخ ابوالفضل على بن حسن طبرسى در ابتداى كتاب «مشكاه الانوار» خود گويد: چون پدرم كتاب «مكارم الاخلاق» را نگاشت، مورد تحسين اهل آفاق شد، پس تصنيف كتاب ديگرى كه در برگيرنده ى «ساير اقوال و محاسن احوال» باشد آغاز كرد، گرچه به اتمام آن موفق نشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (223 / 5)، بحارالانوار (9 / 1)، تاريخ نظم و نثر (371)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (420 / 2)، دايره المعارف فارسى (1614 / 2)، الذريعه (149 -146 / 22 ،41 / 2)، ريحانه (400 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 65 / 6)، الكنى و الالقاب (444 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طبرسى)، معجم المؤلفين (269 / 3)، هديه الاحباب (194).

طبرسي، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين بن مسلم بارفروش مازندرانى حايرى از اعاغم علماء و اكابر مجتهدين عصر خود از شاگردان آيت اللَّه سعيد العلماء مازندرانى و صاحب ضوابط و شيخ انصارى و از مراجع تقليد آن زمان بوده و در سال 1309 ق وفات و در مقبره شخصى خود در صحن شريف حسينى نزديك درب قاضى الحاجات مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1345 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، متكلم و رجالى. پدرش از بزرگان و علماى قزوين بود. خود صاحب عنوان از شاگردان علامه ملا محمدتقى هروى اصفهانى بود. وى در بارفروش مرجع امور شرعى مردم بود و تا لحظه ى وفات مرجعيت داشت. در مقبره بارفروش دفن است. او داراى تاليفات و تصنيفات سودمند بسيارى است. از آثارش: «نتيجه المقال»، در علم رجال، كه تلخيص شده ى كتاب «رجال» استادش شيخ محمدتقى هروى است؛ «حديقه الشيعه»، در اخلاق و مواعظ؛ «حديقه العارفين»؛ «سراج الامه»، در شرح «شرح اللمعه»، در چند مجلد؛ شرح التصريف» ملا سعدالدين تفتازانى؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى، در دو مجلد؛ رساله ى عمليه ى «صراط النجاه». حدث قمى در «فوائد الرضويه» او را به عنوان شاگرد صاحب «جواهر» آورده و نظم «تتميم الدره فى صلاه الجمعه» را به وى نسبت داده است.[1]

شيخ محمد حسن بن صفر على بارفروشى مازندرانى معروف به شيخ كبير از اكابر علماء اماميه عصر گذشته ماكه عالم عامل فاضل كامل متبحر محقق مدقق جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول بوده و در فقه و اصول و رجال و كلام و اخلاق و غير آنها تأليفات نافعه بسيارى دارد كه محل استفاده افاضل ميباشد.

1- حاشيه رسائل شيخ مرتضى

انصارى كه در ميان ديگر حواشى آن كتاب ممتاز است 2- حاشيه شرح تصريف ملاسعد تفتازانى 3- حديقه الشيعه در اخلاق و مواعظ فارسى 4- حديقه العارفين در مناقب و مصائب 5- سراج الامه فى شرح اللمعه 6- شرح تصريف ملاسعد 7- نتيجه المقال فى علم الرجال و اكثر آنها در تهران بطبع رسيده غير از دومى و ششمى. در ماه شوال 1345 قمرى وفات نموده و در مقبره خود كه معروف است در وسط شهر بابل مدفون گرديد و در جنب قبر او مقامى بنام حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه ميباشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (159/9)، الذريعه (50/24 ،149/13 ،156/12 ،387 ،156/6)، ريحانه (331/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 404/14)، فوائد الرضويه (452)، المآثر و الآثار (177)، مؤلفين كتب چاپى (583 -582 /2)، معجم المؤلفين (195/9).

طبري آملي، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، عالم امامى، محدث و فقيه. در كتب رجاليه او را ثقه اى جليل القدر و محدث و فقيهى بزرگ توصيف كرده اند. فرزندش، شيخ عمادالدين ابوجعفر طبرى، در كتاب ارزشمند «بشاره المصطفى» از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاتمه مستدرك الوسائل (15 / 3)، الذريعه (117 / 3)، روضات الجنات (232 / 6)، فوائد الرضويه (582).

طبري بصري، ابوعمرو عثمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 282 / 281 ق)، حافظ، محدث و فقيه. وى ساكن انطاكيه بود و عالم آن شهر. از عفان بن مسلم و قره بن حبيب و عمرو بن مرزوق و ابووليد طيالسى و سعيد بن عفير و يحيى بن بكير و يحيى حمانى و ابراهيم بن حجاج سامى و احمد بن جناب احمد بن يونس و اميه بن بسطام و بكار بن محمد سيرينى و حكم بن موسى و سهل بن بكار و شيبان بن فروخ و سليمان بن نبت شرحبيل و ابى معمر مقعد و عبيدالله بن عائشه و عمرو بن عون واسطى و محمد بن سنان عوقى و مسدد حديث شنيد. وى شنيده هاى خويش را جمع آورى و تصنيف و تأليف كرد. نسايى و ابوحاتم رازى و ابوعوانه در «صحيح» خود و محمد بن منذر هروى و حاجب اركين و احمد بن جابر رملى و ابوالحسن بن جوصا و على بن حسن بن عبد بصرى و ابوبكر محمد بن احمد بن محمويه اهوازى و محمد بن اسماعيل فارسى و هشام بن محمد بن جعفر كندى از وى حديث روايت كرده اند. ابوالقاسم طبرانى از او اجازه ى روايت داشت. ابن ابى حاتم رازى گويد كه عثمان بن خرزاد رفيق پدرم در كتابت حديث در جزيره و شام

بود. ابن محمويه اهوازى گويد كه عثمان بن خرزاد پرحافظه ترين فردى است كه ديده ام. همچنين حاكم او را ستوده و مورد اعتماد توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تهذيب التهذيب (117 -116 / 7)، (سير النبلاء (381 -378 / 13)، شذرات الذهب (177/ 2)، طبقات الحفاظ (269)، العبر (404 / 1).

طبري، ابوطيب طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(450 -348 ق)، قاضى، محدث، فقيه، اصولى، اديب و شاعر شافعى. در آمل به دنيا آمد. چهارده ساله بود كه فقه آموخت. در آمل از ابوعلى زجاجى و در گرگان از ابواحمد بن غطريف و در نيشابور از ابوالحسن ماسرجسى و در بغداد از دارقطنى و على سكرى و شيخ ابوحامد اسفراينى حديث شنيد. ساكن بغداد شد و در آنجا به تدريس و افتاء و قضاوت مشغول گرديد. ابواسحاق شيرازى كه از شاگردان اوست گويد كه در تحقيق و اجتهاد و فكر و نظر بالاتر از ابوطيب نديده است و خطيب بغدادى گويد كه استاد ما ابوطيب شخصى پرهيزگار، عارف به اصول و فروع، محقق و خوش برخورد بود. گويند كه او و برادرش فقط يكدست لباس داشتند و هرگاه يكى از آن دو از منزل خارج مى شد ديگرى مجبور مى شد در منزل بماند. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب حرب دفن شد. اغلب اشعارش به طريقه ى فقه و مسائل فقهى مى باشد. وى در اصول و مذهب و علم خلاف و جدل كتابهاى بسيارى تأليف كرد.از آثارش: شرح «مختصر» المزنى، در يازده جزء، در فقه شافعى؛ شرح «فروع» ابن حداد مصرى؛ كتابى در «طبقات الشافعيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (321 / 3)، انساب سمعانى (47 / 4)، تاريخ بعداد (360 -358

/ 9)، دايره المعارف فارسى (1615 / 2)، روضات الجنات (146 -145 / 4)، ريحانه (46 -45 / 4)، سير النبلاء (671 -668 / 17)، العبر (296 / 2)، الكامل (87 / 8)، كشف الظنون (1638 ،1635 ،1257 ،1100 ،424) ، لغت نامه (ذيل/ طاهر)، معجم المؤلفين (37 / 5)، النجوم الزاهره (65 / 5)، الوافى بالوفيات (404 -401 / 16)،وفيات الاعيان (515 -512 / 2)، هديه العارفين (429 / 1).

طبري، ابوعبدالله حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(498 -418 ق)، مفتى، محدث و فقيه شافعى. مفتى و محدث مكه بود. در آمل به دنيا آمد. در 439 ق «صحيح» مسلم را از ابوالحسين فارسى شنيد، و «صحيح» بخارى را از عبدالغافر بن محمد روايت كرد. از ابوحفص بن مسرور و ابوعثمان صابونى و نيز از كريمه مروزى حديث شنيد، و از ناصر بن حسين عمرى مروزى فقه آوخت. مدتى ملازم شيخ ابواسحاق شيرازى بود تا از بزرگان اصحاب وى گشت. قبل از غزالى در نظاميه بغداد درس گفت. اسماعيل تيمى و رزين عبدرى و قاضى ابوبكر بن عربى و وجيه شحامى و احمد بن محمد عباسى و ابوطاهر سلفى و ديگران از وى حديث شنيدند. وى از بزرگان شافعيه بود و او را امام الحرمين مى خواندند، زيرا كه در حدود سى سال مجاور مكه بود و در آنجا به تدريس و فتوا اشتغال داشت. عده اى در مكه نزد وى فقه آموختند. طبرى فقيه در مكه درگذشت. از آثارش: «العده»، در پنج جزء ضخيم؛ شرح «الابانه» عبدالرحمان فورانى مروزى، در فروع فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (204 -203 / 19)، شذرات الذهب (408 / 3)، العبر (377 /

2)، كشف الظنون (1)، معجم المؤلفين (29 / 4)، الوافى بالوفيات (16 / 13).

طبري، ابوعلي حسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 305 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى. در بغداد سكنى گزيد و فقه را نزد ابوعلى بن ابى هريره فراگرفت و پس از استادش به تدريس پرداخت و كتاب «المحرر فى النظر» را كه اولين كتاب در خلاف مجرد است، تصنيف كرد كه در «كشف الظنون»به نام «المجرد فى النظر» نيز آمده است. از ديگر آثارش: كتاب «الافصاح»، در فروع فقه شافعى، كه شرح «مختصر المزنى» است؛ «الايضاح»، در فروع فقه شافعى؛ كتاب «العده»،: در فقه، در ده جزء؛ كتابى در «جدل»؛ كتابى در «اصول الفقه». خطيب بغدادى در «تاريخ» خود نام وى را حسين و تاريخ وفات وى را 350 ق ذكر كرده است، و در «الاعلام» دو مدخل يكى به نام حسن و ديگرى به نام حسين با اشتراكات و اختلافات آورده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (274 ،227 / 2) تاريخ بغداد (87 / 8)، رجال الطوسى (374)، روضات الجنات (56 / 3)، ريحانه (45 / 4)، سير النبلاء (63 -62 / 16)، كشف الظنون (1635 ،1612 ،1593 ،211)، الكنى و الالقاب (446 -445 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم المؤلفين (270 / 3)، الوافى بالوفيات (205 -204 / 12)، وفيات الاعيان (76 / 2)، هديه العارفين (270 / 1).

طبري، عمادالدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 518 ق)، عالم و فقيه امامى. پدرش ابوالقاسم على بن محمد محدثى جليل القدر و مورد اعتماد بود. وى از شاگردان شيخ ابوعلى فرزند شيخ طوسى است. او در كتابش «بشاره المصطفى» كه تأليف آن از 503 تا 518 ق به طول انجاميده از مشايخش پدرش، على بن محمد، و ابوعلى فرزند شيخ طوسى و فقيه حسكا،

حسن بن حسين بن بابويه، و محمد بن احمد بن شهريار خازن و شريف عمر بن ابراهيم علوى زيدى و سعيدى ثقفى و ابوطالب يحيى بن حسن جوانى، صاحب «جريده طبرستان»، و حدقه، ابومحمد جبار بن على، و ابوعبدالله حسين بن احمد بغدادى روايت كرده است. شاذان بن جبرئيل قمى و قطب راوندى (م 573 ق) از وى روايت كرده اند. از آثارش: «بشاره المصطفى لشيعه المرتضى»، در هفده جزء؛ «الفرج فى الاوقات و المخرج بالبينات او النيات»؛ «شرح مسائل الذريعه»؛ كتاب «الزهد و التقوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بحارالانوار (141 / 105)، خاتمه مستدرك الوسائل (17 -13 / 3)، الذريعه (156 / 16 ،66 / 12 ،118 -117/ 13 / 3)، روضات الجنات (234 -231 / 6)، ريحانه (202 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 278 ،242 / 6)، فهرست منتجب الدين (164 -163)، فوائد الرضويه (582)، الكنى و الالقاب (443 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عمادالدين)، معجم المؤلفين (420 -419 / 13).

طبري، عمادالدين، عماد الاسلام حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 698 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه، اصولى و متكلم. معروف به عماد طبرسى با عماد طبرى. از علماى بزگ اماميه در قرن هفتم و از معاصرين محقق حلى و خواجه نصيرالدين طوسى (م 672 ق) است. در فقه و حديث و تحقيق حقايق اصول مذهب و ديگر فنون تصنيفات سودمندى دارد. فتاواى وى در كتب فقهى متأخرين نقل شده است. در 670 ق مناظره اى- در تنزيه خداوند از تشبيه- با اهل بروجرد كرد. در 672 ق به دستور وزير خواجه بهاءالدين محمد از قم به اصفهان رفت و هفت ماه در اصفهان اقامت گزيد و علماى اصفهان و شيراز و

ابرقو و يزد و شهرهاى آذربايجان بر گردش جمع شدند و علوم دينى را نزد وى تكميل كردند. از آثار وى:«الاربعون حديثا فى فضائيل اميرالمومنين (ع) و اثبات امامته» يا «اربعين بهائى »؛ «كامل السقيفه» يا «كامل بهائى»، كه در 675 ق تأليف شده و دوازده سال جمع آورى آن به درازا كشيده است. چون اين دو كتابه به خواهش و نام وزير بهاءالدين محمد بن وزير شمس الدين محمد جوينى معروف به صاحب ديوان تأليف شده بهائى نام گرفته است. از ديگر آثارش: «اسرار الائمه» يا «اسرار الامامه» يا «الاسرار فى امامه الاطهار»، كه در 698 ق تأليف شده؛ «جوامع الدلائل»؛ «الكافيه فى الامامه»؛ «تحفه الابرار»؛ «العمده»، در اصول دين و فروع آن؛ «المنهج»، در فقه عبادات و ادعيه؛ «معارف الحقائق»؛ «نهج الفرقان الى هدايه الايمان »؛ «نقض معالم التنزيل» فخر رازى؛ «عيون المحاسن»؛ «بضاعه الفردوس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (214 -212 / 5)، تاريخ نظم و نثر (734 ،153)، الذريعه (253 -252 / 17 ،333 / 15 ،405 / 3 ،41 -،40 / 2 ،414 / 1)، روضات الجنات (260 -256 / 2)، رياض العلماء (274 -268 / 1)، ريحانه (199 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 41 / 7)، فوائد الرضويه (117 -111)، الكنى و الالقاب (443 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن و حسين طبرى)، معجم المؤلفين (262 -261 / 3)، هديه العارفين (282 / 1).

طبسي واعظ، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1312 ق)، عالم دينى، فقيه و خطيب. معروف به مسأله گو. از مشاهير اهل منبر در تهران و مورد توجه خاص و عام، به ويژه نيكان و اهل تقوى، بود. از آثارش:

ترجمه ى «الطرائف فى مذهب الطوائف» سيد ابن طاووس؛ ترجمه ى «كشف المحجه لثمره المهجه»، سيد ابن طاووس؛ «منهج السداد»، در ترجمه «نجاه العباد» شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، با حواشى شيخ مرتضى انصارى و ميرازى شيرازى و ميرزا محمد حسين شهرستانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (191 / 23 ،130 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 855 / 14)، مؤلفين كتب چاپى (496 -495 / 3).

طبسي، ابوحسين، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 358 ق)، فقيه و محدث. وى شيخ شافعيه و شاگرد امام ابواسحاق مروزى بود. در نيشابور از ابن خزيمه و در عراق از ابومحمد يحيى بن صاعت و ديگران روايت كرده و حاكم نيشابورى از وى روايت كرده است. از آثارش «تعليقه» بزرگى است در مذهب كه حدود هزار جزء دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (50 -94 / 4)، سير النبلاء (112 / 16).

طبسي، عبدالواحد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالواحد و فرزند فقيه او آقا ميرزا محمد رحيم معروف به (آقا ميرزا) كه مردى فقيه و اصولى و حافظ و حكيم و قاضى و بزرگوار و مهربان و نوع دوست بوده و داراى چهار فرزند دانشمند به اسامى زير بوده است.

1- آقا محمدعلى مشهور به (آقا بزرگ) كه فقيهى حكمى و اصولى و حافظ بوده است.

2- آقا محمدرضا مشهور به (آقا ميانه) كه وى نيز مردى فقيه و فيلسوف و متكلم و خطيب سخنورى بوده و در سال 1376 وفات نموده است.

3- شيخ بزرگوار علامه معروف به (آقاى مشارق).

4- عالم فاضل آقا شيخ ذبيح اللَّه مشهور به (آقاى شيرى) بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبسي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدرضا بن عباس بن على بن الحسن بن عبدالله الطبسى الخراسانى از آيات عظام و فقهاء كرام و مصنفين والامقام عالم تشيع و مجتهدين مسلم الاجتهاد حوزه علميه نجف و قم مى باشند عالمى عامل و فاضلى كامل و بسيار خليق و متواضع و داراى ملكات فاضله اخلاقى مى باشند. در 18 شعبان 1324 قمرى در مشهد رضوى على من تشرفها السلام متولد شده و پس از نشو و نما در ميان خانواده متدين و شريف خود و طى مبادى اوليه در طب در سن 18 سالگى سنه 1340 ق به مشهد آمده و سطوح اوليه را از مرحوم اديب نيشابورى و علامتين سيد محمد حسين شهرستانى و سيد محمدباقر مدرس و سيد مرتضى يزدى استفاده نموده و پس از آن مسافرت به قم و فقه و اصول را از علمين آيتين مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى و آميرزا سيدعلى يثربى كاشانى استفاده نموده و حكمت و معقول را

از مرحوم ميرزا على اكبر حكيم يزدى و آيت الله ميرزا محمدعلى شاه آبادى خوانده و مدت 7 سال از محضر آيت الله العظمى حايرى استفاده نموده و خلال اين مدت مسافرتى به عراق و عتبات عاليات نموده و مراجعت به قم كرده و پس از مدتى مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محضر علامه كبير حاج شيخ محمدجواد بلاغى و آيت الله ضياءالدين عراقى و بالاخص آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله نائينى قدس الله اسرارهم فقها و اصولا و تفسيرا و كلاما استفاده كافى و وافى نموده و از خواص اصحاب مرحوم آيت الله اصفهانى و مورد توجه مخصوص آن جناب گرديده و تا فوت آن مرحوم 1365 قمرى از اعضاء رئيسه مجلس استفتاء ايشان بوده تا بعد از رحلت آن جناب كه ملازم منزل خود گرديده و به تدريس و تاليف كتب مفيده اشتغال دارند.

مراتب اجتهاد و مقامات علمى معظم له مورد گواهى و تصديق آيات عظام قم و نجف اشرف است از جمله آيت الله العظمى اصطهباناتى درباره وى مرقوم فرموده لايخفى ان ولدنا الروحانى حجه الاسلام الحاج الشيخ محمدرضا الطبسى النجفى مجتهد عادل يتبع اقواله كثرالله فى العلماء العالمين امثاله 15 شهر ربيع الثانى 1378 ق محل امضاء مبارك- و مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد عبدالهادى شيرازى لايخفى ان جناب الشيخ المعظم له دامت بركاته قد بلغ درجه الاجتهاد والله ولى التوفيق 23 ذى القعده 1378 محل امضاء شريف.

معظم له تا ذى القعده 1391 قمرى در مركز ولايت علوى نجف اشرف به وظائف دينى و روحى اشتغال داشت ولى در تاريخ مزبور روى فشار دولت شويم بعثى عراق با ده ها هزار نفر مردم شرافتمند و نجيب ايرانى مقيم عراق از روحانين محترم و طبقات

ديگر به ايران اخراج و به حكم ضرورت و علاقه به روضه منوره فاطمه معصومه عليهاالسلام رحل اقامت به قم انداخته و به تاليف و تصنيف و مباحثات علمى اشتغال دارند و آيات عظام قم و زعماء حوزه علميه از تجليل و احترام نسبت به مقام شامخ علمى آن جناب كوتاهى نمى نمايند.

و اما تاليفات مطبوع و مخطوط ايشان از اين قرار است.

1- الشيعه و الرجعه دو جزء در احوالات حضرت حجت عجل الله فرجه و رجعت ائمه عليهم السلام كه مكرر طبع شده است.

2- و در الاخبار فيما يتعلق بحال الاحتضار كه در نجف به طبع رسيده است.

3- ذرايع البيان فى عوارض اللسان دو جزء كه در نجف چاپ شده است.

4- المنيه فى حكم الشارب و اللحيه در نجف و بصره به طبع رسيده است.

5- الدر الثمين فى التختم باليمين در بيروت چاپ شده.

(گوهر وزين در ترجمه آن به قلم اين نويسنده كه در قم چاپ شده است).

6- حاشيه طريق النجاة به طبع رسيده است.

7- النجعه فى الرجعه به طبع رسيده است.

8- عقد الفرايد فى اصول العقايد به طبع رسيده است.

9- مصباح الظلام فى هدايه الانام به طبع رسيده است.

10- القول الفصيح فى اصول الدين الصحيح به طبع رسيده است.

11- تبصره المتعلمين فى اصول الدين به طبع رسيده است.

12- ذخيره الصالحين فى شرح تبصره المتعلمين 8 جلد غير مطبوع.

13- حاشيه وسيله النجاه غير مطبوع.

14- حاشيه انيس المقلدين 15- حاشيه اى بر تبصره علامه من اوله الى آخره.

و تاليفات ديگرى كمه به آن اشتغال دارند.

فرزندان برومند و نجبائى دارند كه سرآمد آنان در علم و كمال و قلم مرحوم ثقه الاسلام آقا شيخ محمدعلى مشهور به نورالدين طبسى بودند و

در سنين جوانى در تهران بدرود حيات گفته و در قبرستان وادى السلام قم مدفون و پدر پير خود را براى هميشه داغدار نمود و ديگر آقا عمادالدين طبسى و سوم آقا نجم الدين طبسى كه به درس و بحث دينى اشتغال دارند و نيز فرزندان ديگرى كه بعضى به رشته كار و بعضى به تحصيلات مقدماتى مشغولند و فقهم الله تعالى لمرضاته و جعلهم من عسا كروليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

طبسي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين طبسى فقيهى بزرگوار از مراجع تقليد زمان خود و محور تقوا و علم و مجسمه فضل و علم بوده است.

وى در خدمت مررحوم آيت اللَّه ملا ميرزا محمدابراهيم طبسى تلمذ نمود و بعد از آن مجتهدا مهاجرت به سامرا و از محضر و درس مجدد شيرازى ميرزاء بزرگ استفاده نموده و پس از آن از محضر سيد استاد سيد محمد اصفهانى فشاركى و شيخ محمد كاظم آخوند خراسانى بهره مند شده و بعد از وفات ميرزاء شيرازى به طبس برگشته و به رياست و زعامت و مرجعيت اين سامان رسيده و بسيارى از اعلام كه از ايشان است ملا محمد بن ملا على اكبر طبسى و علامه بزرگوار آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا طبسى نجفى استفاده نموده اند.

وى در 18 شعبان 1359 قمرى بدون اولاد از دنيا رفت داراى كتابخانه نفيس و ارزنده اى در علوم مختلفه بود كه پس از اندكى از دست عيالش بيرون رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طرازي بغدادي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 422 ق)، مسند، محدث، فقيه و اديب حنبلى. مسند خراسان و از بزرگان نيشابور بود. از ابوالعباس اصم و ابوحامد احمد بن على بن حسنويه و ابوبكر محمد بن مؤمل و ابوعمر و بن مطر و ديگران حديث شنيد. ابوبكر خطيب بغدادى و صاعد بن سيار و ابوسعد على بن عبدالله بن ابى صادق و ديگران از وى حديث شنيدند. ابونعيم حافظ از او اجازه روايت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (284 / 1)، سير النبلاء (410 -409 / 17)، شذرات الذهب (225 / 3)، العبر (248 / 2).

طرسوسي اصفهاني، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(595 -502 ق)، مسند، محدث و فقيه حنبلى. وى از ابوعلى حداد و يحيى بن منده و محمد بن طاهر و محمد بن عبدالواحد دقاق و محمود بن اسماعيل اشقر و ابى نهشل عبدالصمد عنبرى حديث شنيد. ابوموسى عبدالله بن عبدالغنى و يوسف بن خليل و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. او به احمد بن ابى الخير اجازه روايت داد. در «العبر»، صاحب عنوان تحت نام طرطوسى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (246 -245 / 21)، شذرات الذهب (321 -320 / 4)، العبر (112 / 3)، النجوم الزاهراه (138 / 6).

طرقي اصفهاني، ابوالعباس احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 521 ق)، فقيه، اصولى، حافظ و محدث. وى از اهالى طرق از روستاهاى اصفهان است. در فقه و اصول و ادب و نويسندگى مهارت داشت. وى در اصفهان از عبدالوهاب بن منده و مطهر بن عبدالواحد بزانى و عثمان بن محمد محمى و در هرات از ابواسماعيل انصارى و در بغداد از ابوالقاسم بن بسرى و در بصره از ابوعلى تسترى و در اهواز ابوسعيد اهوازى و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوالعلاء احمد بن محمد اصفهانى و ابوالفرج عبدالخالق بن احمد از وى حديث شنيدند. او را تصانيف نيكوئى بوده است. سمعانى گويد گه وى در «قدم ورح» تصنيفى داشته است. اين النجار كتاب «اللوامع فى اطراف الصحيحين» را از جمله كتابهاى زيباى وى ذكر كرده است. ابن حجر كتاب «اطراف الكتب الخمسه» را از جمله تصنيفات وى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 / 4)، سير النبلاء (529 -528 / 19)، لسان الميزان (214 -213 / 1)، معجم المؤلفين (181 / 1)، الوافى بالوفيات (282

/ 6).

طسوجي، عبدالنبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1203 -1117 ق)، فقيه، اصولى، رياضيدان، اديب و شاعر. پدر وى بنا به روايتى اوجاق قلى از نوادر عهد شاه سلطان حسين صفوى بود. ملاعبدالنبى در خوى متولد شد. علوم عقليه، فنون عربيه و ادبيه را در لاهيجان نزد سيد محمد لاهيجانى فراگرفت. به مشهد رفت و نزد ملارفيع گيلانى علوم فقه و اصول و رياضى و معقول را تكميل نمود. سپس به نجف رفت و در آنجا ساكن شد. ميرزا حسن در فوت او ماده تاريخى سروده بود. از جمله آثار وى: «تفسير قرآن»؛ «شرح نهج البلاغه»؛ «حاشيه ى تفسير تونى»؛ «شرح معانى الاخبار»؛ «الردعلى نواقض الرافض»؛ «تحفة السالكين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (126 /8)، دانشمندان آذربايجان (267)، الذريعه (134 ،72 /14 ،233 /10 ،281 /4)، ريحانه (57 -56 /4)، گنجينه ى دانشمندان (34 /6)، معجم المؤلفين (201 /6)، مكارم الآثار (151 -150 /1).

طسوجي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على طسوجى از علماء و دانشمندان متقى و پارساى معاصر مقيم مشهد مقدس اند. در حدود 1325 قمرى در يكى از روستاهاى طسوج به نام ديزج متولد شده و پس از پرورش مقدمات را در شهر طسوج خوانده سپس مهاجرت به مشهد رضوى نموده و در آنجا از محضر و درس آقايان كه از آنها مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه ملكى تبريزى استفاده نموده و پس از چند سال به زادگاه خود مراجعت و مدتى در شهر طسوج به اقامه نماز جماعت و ساير خدمات دينى و روحى پرداخته و چندى هم در شهرستان خوى اقامت نموده و بعداً مشرف به نجف اشرف و از آيات عظام آن سامان چون مرحوم آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه خوئى و آيات ديگر استفاده

نموده تا در سال 1394 قمرى كه براى كسالت و پاره اى از جهات به ايران برگشته و اقامت مشهد مقدس را انتخاب و اكنون در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت امام ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام انتخاب و به افاضه و افاده و استفاضه از مراحم رضوى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

طلائي، محمد حسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا محمّد خراسانى. عالم فاضل، و فقيه كامل، در كيميا رنجها كشيده و كتابها تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- شرح رساله جابر بن حيان 2- شرح شذور الذهب 3- شرح مفتاح جلدكى؛ و غيره.

در سال 1129 وفات يافته، در مقبره آب بخشان مدفون گرديد.

پدرش ملاّ احمد خراسانى هندى نيز از فضلا معدود بوده، و در سال 1110 وفات يافته، و در آب بخشان مدفون بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

طوسي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن حسن ملقب به شيخ الطائفه، از بزرگترين علماى دينى شيعه (و. طوس 385- ف. نجف 460 ه.ق.). وى در 408 ه.ق. از طوس به بغداد رفت و چهل سال بعد به نجف شد. تحقيقات او در حديث و تفسير و فقه و رجال و كلام و ادب مرجع علماى شيعه ميباشد. او صاحب تأليفات مهم در مسايل مذهبى شيعه است كه از جمله آنهاست: كتاب تبيان (ه.م.)، استبصار (ه.م.)، تهذيب الاحكام، العدة فى اصول الفقه، كتاب الرجال، كتاب الغيبة، فهرست كتب الشيعة و اسماء المصنفين، النهاية، كتاب الخلاف، كتاب الجمل والعقود، كتاب يوم دليلة، تلخيص شافى، المفصح در امامت، مناسك الحج، مقتل الحسين، اخبار مختار و غيره.

(460 -385 ق)، فقيه، عالم، مولف دو كتاب از كتب اربعه شيعه و بنيانگذار حوزه ى علميه ى نجف. معروف به شيخ الطائفه و امام الفرقه بعد الائمه (ع). در 408 ق در بيست و سه سالگى از خراسان وارد عراق شد. پس از چهل سال از بغداد به علت ترس از فتنه اى كه در آن زمان (448 ق) در بغداد درگرفته بود و كتابهاى شيخ و خانه ى او را طعمه ى آتش

خويش كرده بود، به نجف اشرف مهاجرت كرد. او بر كرسى كلام مى نشست و جوابگوى خاص و عام در تمامى مسائل حتى در امامت بود. آن كرسى از جانب خلفاء به او عرضه شده بود و مخصوص يگانه ى دوران بود. شيخ طوسى بينان گذار حوزه ى علميه ى نجف است كه بيش از هزار سال از عمر آن مى گذرد. وى شاگرد شيخ مفيد و ابن غضائرى و ابن عبدون و ابن ابى جيد قمى و سيد مرتضى و على بن شبل بن راشد و حسين بن قاسم علوى و احمد بن ابراهيم قزوينى و هلال بن محمد حفار و احمد بن محمد اهوازى و جعفر بن حسين قمى و ابوعلى بن شاذان و بسياى ديگر از اساطين علم و دين است. شاگردان دانشمند و مجتهد وى متجاوز بر سيصد تن از شعيه و بى شمارى از عامه بودند. فرزندش شيخ ابوعلى حسن بن شيخ، صاحب كتاب «المجالس»، از شاگردان و راويان او است. در ميان شاگردان او آدم بن يونس نسفى، ابوصلاح حلبى، شيخ الاسلام حسن بن بابويه قمى، محى الدين حسن همدانى، ابومحمد حسن جبهانى، حسين بن فتح واعظ جرجانى، ابوصمصام حسينى، سلمان بن حسن صهرشتى، ابوالصلت محمد بن عبدالقادر، سعدالدين ابن براج، شيخ على سبزوارى، شيخ عبيداللَّه بن بابويه قمى، غازى بن احمد سامانى، كردى بن عكبرى فارسى، ابوالحسن ديباجى، محمد وراق، شيخ ابوجعفر حلبى، ابوسعد منصور آبى، جمال الدين محمد طبرى، ناصرالدين رضى حسينى، محمد بن حسن فتال و بسيارى ديگر را مى توان نام برد. در هفتاد و پنج سالگى در نجف درگذشت و در منزل خويش كه اكنون مزار معروفى است به خاك سپرده شد. خانه اش و مسجدش كه يكى از معروفترين

مساجد نجف است و همچنين آثار باقى مانده از او، تاكنون برجاست. از آثار علمى وى: در تفسير: «التبيان»؛ «الجامع لعلوم القرآن»؛ در حديث: «تهذيب الاحكام» يا «التهذيب»؛ «الاستبصار»؛ در فقه: «المبسوط»؛ «الخلاف»؛ «الايجاز»، در فرائض؛ «الجمل و العقود»، در عبادات؛ «الاقتصاد»، در عقايد و عبادات؛ «النهايه»؛ در علم اصول و رجال: «العده» كه ملا خليل آن را شرح كرده است؛ «الفهرست» كه در آن «اصول» و نگارشهاى اصحاب و تصانيف آنها آورده شده «و شيخ سليمان ماحوزى آن را مرتب و شرح كرده و «معراج الكمال الى معرفه الرجال» ناميده است؛ «الابواب» كه به نام «رجال شيخ» يا «رجال الطوسى» معروف است؛ «اختيار رجال الكشى» يا «اختيار معرفه الرجال». از ديگر آثار او: «التلخيص للشافى» و «المفصح»، هر دو در كلام و امامت؛ «هدايه المسترشد و بصيره المتعبد»؛ «كتاب الغيبه»؛ «مناسك حج»؛ «المجالس»، در اخبار كه «امالى» اوست؛ مقتل الحسين (ع)»؛ «اخبار مختار»؛ «مصباح المتهجد»، در اعمال سال.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (315/ 6)، اعيان الشيعه (167 -159/ 9)، ايضاح المكنون (722 ،573 ،454 ،424 ،335 ،286 ،276 ،266 ،212 ،95/ 2 ،604 ،314 ،318 ،223/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (258/ 2)، تاريخ برگزيدگان (26 -25)، تاسيس شيعه (313)، تاريخ علم كلام در ايران و جمان اسلام (259 -256)، خدمات متقابل اسلام و ايران (485 -483)، دايرةالمعارف الاسلاميه (378 -376/ 15)، دايرةالمعارف فارسى (1634/ 2)، الذريعه (235/ 7 ،145/ 5 ،331 -328/ 3 ،486 ،269 ،14/ 2 ،365/ 1)، رجال ابن داود (قسم 306/ 1)، رجال النجاشى (333 -332/ 2)، روضات الجنات (231 -201/ 6)، ريحانه (328 -325/

3)، سير النبلاء (335 -334/ 18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 162 -161/ 5)، طبقات خلفاء و اصحاب ائمه و علماء و شعرا (394)، فرهنگ ادبيات فارسى (329)، فقهاى نامدار شيعه (79 -67)، فوائد الرضويه (473 -470)، الفهرست للطوسى (161 -159)، قرآن پژوهى (175 -173)، قصص العلماء (416 -414)، الكامل (106/ 8)، كارنامه ى بزرگان (122 -121)، كشف الظنون (1973 ،1581 ،452)، الكنى و الالقاب (397 -394/ 2)، لسان الميزان (52/ 6)، لغت نامه (ذيل/ ابوجعفر طوسى)، مؤلفين كتب چاپى (406 -402/ 5)، مجالس المومنين (482 -480/ 1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 460)، معجم المؤلفين (202/ 9)، معجم رجال الحديث (247 -243/ 15)، منتخب التواريخ (190 -189)، الوافى بالوفيات (394/ 2)، وقايع السنين و الاعوام (268)، هديه الاحباب (9)، هديه العارفين (72/ 2).

طوسي بتاركاني، علاءالدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 877 ق)، حكيم، فقيه حنفى، اصولى و مدرس. در سمرقند به دنيا آمد. علوم عقلى و نقلى را در ايران تكميل كرد و آن گاه به روم شرقى رفت و مدتى در قسطنطنيه ساكن شد و مورد تكريم سلطان عثمانى قرار گرفت. ابتدا از طرف سلطان مرادخان به تدريس در مدرسه بروسه منصوب و پس از آن از طرف سلطان محمد فاتح تدريس مدرسه زيرك بدو تفويض شد. مدتى بعد به تبريز و از آن جا به ماوراءالنهر رفت و از تمامى مشاغل دنيوى منصرف شد و در خدمت مشايخ صوفيه پا به دايره سير و سلوك گذاشت. طوسى در سمرقند درگذشت. برخى از شرح حال نويسان گويند كه وى در خراسان يا در تبريز درگذشت. در سال وفات او نيز از 860 ق تا 887 اختلاف نظر وجود دارد. از آثارش:

«الذخيره»، در محاكمه بين دو كتاب « تهافت الفلاسفه» غزالى و «الحكماء» ابن رشد كه به خواهش سلطان عثمانى نوشت؛ حاشيه بر «التلويح» تفتازانى، در اصول؛ حواشى بر «شرح المواقف»؛ حاشيه بر شر عضد بر «مختصر المنتهى»؛ حواشى بر «حاشيه الكشاف» سيد شريف جرجانى؛ حاشيه بر «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (92 / 4)، ريحانه (160 -159 / 4)، كشف الظنون (1892 ،1856 ،1716 ،1479 ،1144 ،825 ،513 ،497)، لغت نامه (ذيل/ علاءالدين)، معجم المؤلفين (185 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (304 -303 / 4)، هديه العارفين (737 / 1).

طوسي، ابوبكر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 570)، محدث و فقيه شافعى. وى از على بن احمد بن اخرم و نصرالله خشنامى و فضل بن عبدالواحد تاجر حديث شنيد. او «چهل حديث» دارد كه على بن عمر طوسى آن را تخريج كرده است. عثمان بن ابوبكر خبوشانى و محمد بن ابى طاهر عطارى و ابوحامد محمد بن محمد سمنانى و حسن بن عبيدالله قشيرى و حره ناز زينب شعريه و دو فرزند اين خانم، مؤيد و بى بى، و همچنين عبدالقادر رهاوى و چند تن ديگر از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (65 / 21)، النجوم الزاهره (69 / 6).

طوسي، ابونضر، ابونصر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 344 -250 ق)، زاهد، عابد، حافظ، محدث و فقيه شافعى. مفتى خراسان. در طلب حديث به عراق و شام و مصر و حجاز سفر كرد و از عثمان بن سعيد دارمى و حارث بن ابى اسامه و اسماعيل قاضى و على بن عبدالعزيز بغوى و فضل بن عبدالله بن خرم يشكرى هروى و احمد بن موسى كوفى حمار و محمد بن عمرو قشمرد حرشى و محمد بن ايوب بن ضريس و احمد بن سلمه حافظ و حسين بن محمد قبانى و تميم بن محمد حافظ و محمد بن نصر مروزى فقيه و ديگران حديث شنيد. بيشتر ملازم محمد بن نصر مروزى بود و اكثر شنيده هايش از اوست. طوسى شنيده هايش را جمع آورى و تأليف كرد و كتبى به سبك مسلم نگاشت. وى شب را به سه قسمت تقسيم كرده بود: جزئى براى تصنيف، جزئى براى خواب و جزئى براى تلاوت قرآن. او حدود هفتاد سال مرجع امور دينى مردم بود و فتوى مى داد. بيشتر ايام سال را

روزه دار بود و آنچه زياده بر قوت روزانه اش بود صدقه مى داد از امر به معروف و نهى از منكر غفلت نداشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (80 / 4)، تاريخ نيشابور (186)، سير النبلاء (492 -490 / 15)، شذرات الذهب (368 / 2)، طبقات الحفاظ (336)، العبر (68 / 2)، النجوم الزاهراه (358 -357 / 3)، الوافى بالوفيات (210 / 1).

طوسي، شهاب الدين، ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(596 -522 ق)، محدث، فقيه و عالم اشعرى شافعى. معروف به شهاب طوسى. از ابوالوقت سجزى حديث روايت كرده است. سفرى به بغداد كرد و مورد احترام بسيارى قرار گرفت و داماد قاضى القضاه ابوالبركات ابن الثقفى شد. آن گاه حج به جا آورد در 572 ق به مصر رفت و ابتدا در خانقاه سعيد السعداء در قاهره منزل كرد. وى در جامع مصر وعظ گفت و مذهب اشعرى را آشكار كرد. او در منازل العز درس مى گفت، فقهاء و محدثين بر گردش جمع شدند و از محضرش بهره جستند. تقى الدين عمر بن شاهنشاه برايش مدرسه اى در منازل العز بنا كرد او در نزد عام و خاص عزيز و محترم بود. گويند كه وى مدار فتوى در مذهب شافعى در زمان خود بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (389 -387 / 21)، شذرات الذهب (7 /328 -327 / 4) العبر (117 -116 / 3)، النجوم الزاهره (142 / 6)، الوافى بالوفيات (9 / 5).

طوسي، ضياءالدين، ابومحمد عبدالعزيز

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 706 ق)، فقيه شافعى. اصل وى از طوس بود و در دمشق ساكن، و هم در اين شهر در مدرسه نجيبيه تدريس مى نمود و در همين شهر نيز از دنيا رفت و در مقابر صوفيه دفن شد. برزالى و ابن حبيب مراتب فضل و دانش وى را ستوده اند. از آثارش: «مصابح الحاوى و مفتاح الفتاوى»، كه شرح «الحاوى الصغير» عبدالغفار قزوينى است، در فروع فقه شافعى، در چهار مجلد؛ «كاشف الرموز و مظهر الكنوز»،در شرح «منتهى السول و الامل فى علمى الاصول و الجدل» يا «مختصر» ابن حاجب،در اصول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (151 / 4)، شذرات الذهب

(14 / 6)، كشف الظنون (1855 ،1368 ،625)، معجم المؤلفين (260 / 5)، النجوم الزاهره (177 / 8)، الوافى بالوفيات (556 / 18)، هديه العارفين (581 / 1).

طوسي، محقق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد معروف به خواجه نصيرالدين طوسى جهرودى الاصل، شيخ حر عاملى در كتاب امل الامل مى نويسد: وى مردى فاضل و ماهر و عالم و متكلم محقق در عقليات او را كتبى است كه از جمله آنها كتب زير است 1- كتاب «تجريد الاعتقاد» 2- تذكره «در هيئت» 3- تحرير كتاب اقليدس 4- تحرير مجسطى 5- شرح اشارات 6- «فصول نصيريه» 7- «فرائض نصيريه» 8- «آداب المتعلمين» 9- رساله اسطرلاب 10- رساله جواهر 11- نقد المحصل 12- رساله معينيه در هيئت به فارسى 13- شرح آن به فارسى 14- رساله خلق اعمال 15- شرح ساله العلم ميثم بحرانى 16- اخلاق ناصرى 17- اوصاف الاشرف و غير اينها، روايت مى كند از او علامه حلى كه در اجازه بنى زهره نوشته است اين شيخ افضل اهل زمان خود در علوم عقليه و نقليه و از براى اوست مصنفات بسيارى در علوم حكميه و احكام شرعيه بر مذهب اماميه وى بزرگترين كسى است كه ما ديده ايم كه نورانى كند خدا خوابگاه او را. من، الهيات شفاى ابوعلى سينا و بعض كتاب تذكره را در هيئت كه از تصانيف خود اوست نزد وى خواندم سپس درك نمود او را اجل محتوم قدس اللَّه روحه.

نگارنده گويد: خواجه در حمله دوم مفعول موقعى كه هلاكوخان نوه چنگيز بقعله «ميمون دژ» مركز و پناهگاه اسماعيليان واقع در الموت قزوين لشكر كشيد و آنجا را تسخير كرد از حبس آن فرقه ضاله آزاد و همراه هلاكو به بغداد آمد سپس

هلاكو را بعد از قتل آخرين خلفاء بنى عباس و ابن حاجب از جنگ و تخريب بقيه بلاد اسلامى منصرف و به مراغه آذربايجان آورد و به عمران و آبادى و تشويق اهل فضل و احياى علوم عقلى تشويق نمود و خود با تأسيس رصدخانه بزرگ مراغه كه آكادمى علوم عقلى و نقلى بود و با داشتن رياست اوقاف و مقام علمى، جان مردم مسلمان خاصه علماء نامى ما را از خطر نابودى و انهدام حفظ كرد و از اين راه بزرگترين خدمت را به دين اسلام و ملت ايران نمود- و حقاً خواجه يكى از بزرگترين دانشمندان جهان و نابغه عاليقدر شيعه و فيلسوف نامى اسلام است. ولادتش در طوس در ج 1 سال 597 ه.ق واقع و در روز عيد غدير سال 672 در بغداد از دنيا رفت و در قسمت بالا سر حضرت امام همام باب الحوائج موسى بن جعفر عليهماالسلام در مكانى كه براى ناصر عباسى مهيا كرده بودند دفن شد در ماده تاريخ وفات او به فارسى گفته شده:

«نصير ملت و دين پادشاه كشور فضل

يگانه اى كه چه او مادر زمانه نزاد

بسال ششصد و هفتاد و دو بذى الحجه

بروز هيجدهمش درگذشت در بغداد

ابوجعفر نصيرالدين محمد بن حسن طوسى (و. 597- ف. 672 ه.ق) از علماى بزرگ رياضى و نجوم و حكمت ايران در قرن هفتم و نيز از وزراء آن عصر است. مدتى در دستگاه اسماعيليه بود و هنگام حمله ى هلاكوخان مغول به ايران براى نجات مسلمانان از خونريزيهاى آن مرد سفاك به خدمت او درآمد و با تدابير خاصى از خرابى شهرها و كشتار دسته جمعى مردم به دست هلاكو جلوگيرى كرد. اين دانشمند

كه در ضمن يكى از فقهاى مذهب تشيع است هلاكوخان را به ايجاد رصدخانه در مراغه و ترتيب زيج جديدى كه بعداً به زيج ايلخانى مشهور گرديد و خود تصدى اين كار را برعهده گرفت تشويق كرد. گويند تمام اوقاف نيز در سراسر ممالك مفتوحه مغول در تحت نظر او بود. از خواجه تأليفات متعددى در رشته ى علوم رياضى، نجوم، منطق، علوم طبيعى، حكمت الهى، و مجسطى باقى مانده است. او يكى از شارحان و مفسران كتاب «اشارات» ابوعلى سينا است. از مشهورترين تأليف هاى او در عربى شرح اشارات ابن سينا و در فارسى كتاب «اخلاق ناصرى» است كه در غايت نيكويى سخنان افلاطون و ارسطو را در حكمت عملى جمع كرده و آراء متقدمين را شرح و شبهات متأخرين را رد نموده است. ديگر كتاب «تجريدالكلام فى تحرير عقايدالاسلام» و اين تجريد كه در الهيات است طرف توجه عده ى كثيرى از شراح و صاحبان رسائل كلاميه است و نيز «تذكره ى نصيريه» در هيئت و «اساس الاقتباس» در منطق و «اوصاف الاشراف» در عرفان و رسالات و كتبى به زبان عربى در منطق و هيئت و هندسه از او باقى است.

(672 -597 ق)، دانشمند، نويسنده، منجم، فيلسوف، رياضيدان و شاعر. ملقب به استاد البشر و عقل حادى عشر. مشهور به خواجه نصيرالدين و خواجه نصير طوسى. اصل وى از جهرود ساوه يا قم است. در طوس به دنيا آمد و به همين علت به طوسى مشهور شد. پئرش از فقها و علماى طوس بود. نصيرالدين علوم نقلى را نزد پدر و علوم عقلى را نزد دايى خود فراگرفت. در آغاز جوانى براى تكميل معلومات به نيشابور

رفت. در آنجا به محضر فريدالدين عطار نيشابورى رسيد و گويند حكمت مشاء را نزد وى آموخت. رياضيات را از كمال الدين محمد حاسب و فقه را نزد معين الدين سالم بن بدران مصرى و كمال الدين ميثم بحرانى فراگرفت و از محضر درس دانشمندانى چون كمال الدين بن يونس موصلى، ابوالسعادات اصفهانى، اسعد بن عبدالقاهر اصفهانى و نجم الدين محقق حلى استفاده كرد. با صدرالدين قونيوى معاصر و معاشر بوده است. اعتمادالسلطنه در «مطلع الشمس»، سيد غياث الدين عبدالكريم بن طاووس و قطب الدين محمود بن مسعود شيرازى و جمال الدين حسن بن يوسف، ملقب به علامه حلى، را از شاگردان وى مى شمرد. او چند سال پس از واقعه ى حمله ى چنگيز، به قلاع اسماعيليه پناه برد و به خدمت ناصرالدين عبدالرحيم بن ابى منصور، محتشم قهستان رسيد و به خواهش او كتاب «الطهارة» ابوعلى مسكويه را به فارسى ترجمه كرد كه بعدها آن را اساس تأليف «اخلاق ناصرى» قرار داد. سپس به دعوت علاءالدين محمد، فرمانرواى اسماعيليان، به قلعه ى ميمون دژ رفت. وى پس از غلبه ى هلاكوخان به قلاع اسماعيليه در 654 به خدمت او پيوست و همواره در ملازمت وى بود. در مورد تصميم به ساختن رصدخانه، گويند منگوقاآن، كه از پادشاهان مغول است، هنگام فرستادن هلاكو به ايران، دستور داد كه خواجه نصير را به دربار او روانه كند تا در مغولستان اين رصدخانه تأسيس شود، اما هولاكو صلاح ديد كه اين كار به امر او باشد و رصدخانه در ايران بنا شود. بعد از فتح بغداد، خواجه در 657 ق از جانب هلاكو مأموريت يافت تا رصدخانه ى مراغه را ترتيب دهد. او هم جماعتى از رياضيدانان بزرگ مانند: مؤيدالدين عرضى،

از دمشق، و فخرالدين مراغى، از موصل، و فخرالدين اخلاطى، از تفليس، و نجم الدين دبيران قزوينى را گرد آورد و كار احداث رصدخانه ى مراغه را در همان سال آغاز كرد. خواجه با اين كار عالمان بزرگ زمان را كه پراكنده بودند، گرد آورد و همچنين كتابخانه اى عظيم در محل رصدخانه مراغه احداث كرد و كتابهايى را كه از بغداد، شام و الجزيره و اطراف و اكناف ايران فراهم آمده بود و به تصريح الكتبى، بيش از چهارصد هزار مجلد مى شد، در آنجا جمع كرد. عمر خواجه از اين پس در خدمات علمى گذشت. خواجه وزارت هولاكو را نيز به عهده داشت و با تقرب خود در نزد هلاكو، از قتل گروهى از بزرگان عهد خويش پيشگيرى كرد. نصيرالدين يكى از بزرگترين بنيان گذاران كلام شيعه و پيشاهنگ بزرگ فلسفه ى مشاء بود. در حكمت و فلسفه بزرگترين كار او تأييد و تسجيل حكمت ابوعلى سينا است و براى اين كار به شرح مشكلات «اشارات» ابوعلى سينا و اثبات مباحث آن همت گماشت. خواجه اولين دانشمندى بود كه حالات ششگانه را در مثلث كروى قائم الزاويه بيان كرد و آن را در كتاب خود به نام «الشكل القطاع» شرح داد. وى در شانزدهمين سال تأسيس رصدخانه وفات يافت و عمل رصد و زيج ناتمام ماند. اگر چه صدرالدين، پسر بزرگ او و بعد از وى، اصيل الدين عهده دار تكميل آن شدند، اما به تدريج رصدخانه، متروك گشت تا اين زمان كه تنها نامى از آن باقى مانده است. نصيرالدين در بغداد درگذشت و جنازه وى را در كاظمين به خاك سپردند. از ديگر آثار وى: «تجريد الكلام» يا «تجريد العقائد»

يا «تجريد الاعتقاد» يا «تحرير العقايد»، در اصول دين؛ «زيج ايلخانى»، به فارسى؛ «اوصاف الاشراف»، در اخلاق به فارسى؛ «اساس الاقتباس»، در منطق؛ «تحرير اصول اقليدس»، در هندسه؛ «تحرير مجسطى»، در هيئت؛ «تذكره ى نصيريه»، در هيئت؛ شرح «اشارات» ابوعلى سينا؛ «سى فصل»، در نجوم؛ «رسالة فى اثبات الفرقة الناجية»؛ «رسالة فى حصر الحق بمقالة الامامية»، به فارسى؛ «الاثنى عشرية»؛ «تحرير اكرمانالاوس» يا «تحرير كتاب مانالاوس فى الاشكال الكروية»؛ «تجريد المنطق»؛ «البارع فى التقويم و احكام النجوم»؛ «آداب المتعلمين»؛ «التجريد فى الهندسه»؛ «معيار الاشعار»، در عروض فارسى؛ «زبدة الادراك فى هيئت الافلاك»؛ «جامع الحساب فى التخت والتراب» يا «جوامع الحساب بالتخت والتراب»؛ «ظاهرات الفلك»؛ «بيست باب»، در معرفت اسطرلاب؛ «ديوان» شعر. به قول صاحب «زندگينامه ى رياضيدانان دوره ى اسلامى»، بروكلمان فهرست پنجاه و نه عنوان و سارتن فهرست شصت و چهار عنوان از آثار نصيرالدين را آورده و آنها را به چندين رشته ى مختلف تقسيم كرده اند.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (258 -257/ 7)، اعيان الشيعه (420 -414/ 9)، ايضاح المكنون (353 -352/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1205 -1198 ،271 -257 ،254 -252 ،231 -229/ 3)، تاريخ علوم عقلى (صفحات متعدد)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (441 -417)، تاريخ گزيده (706 -705)، تاريخ نجوم اسلامى (246 ،52 ،47 ،45)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (467 -465)، دائرةالمعارف بستانى (359/ 11)، دايرةالمعارف فارسى (3033/ 2)، الذريعه (265/ 13 ،1199 -1198 ،989 ،651 ،306/ 9 ،353 -352 ،8/ 3 ،6 -5 / 2 ،26/ 1)، روضات الجنات (297 -278/ 6)، رياض العارفين (235 -234)، رياض العلما (164 -159/ 5)، ريحانه (182 -171/ 2)، زندگينامه ى رياضيدانان (506 -486)، شرح حال رجال و مشاهير نامى

(357 -342)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 170 -168/ 7)، العبر (326/ 3)، فرهنگ ادبيات فارسى (509 -507)، فرهنگ سخنوران (937)، فلاسفه ى شيعه (523 -490)، فوات الوفيات (252 -246/ 3)، فوايد الرضويه (612 -602)، كشف الظنون (1644 ،1436 ،969 ،950 ،391 ،357 ،352 -351 ،351 -346 ،142 ،139)، الكنى والالقاب (252 -250/ 3)، لغت نامه (ذيل/ نصيرالدين طوسى)، مجالس المؤمنين (210 -201/ 2)، مجمع الفصحا (1407 -1406/ 3)، مطلع الشمس (231 -219/ 1)، معجم المؤلفين (208 -207/ 11)، مؤلفين كتب چاپى (744 -730/ 5)، نتايج الافكار (709 -708)، الوافى بالوفيات (183 -179/ 1)، هديةالاحباب (196 -195)، هديةالعارفين (131/ 2).

طهراني عسكري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1281 ق)، فقيه اصولى و محدث. در تهران به دنيا آمد. بعدها مقيم سامرا گشت و تحت نظر ميرزا محمد حسن شيرازى تربيت يافت. وى اجازه ى اجتهاد خود را از ميرزا محمد تقى شيرازى دريافت كرد و بيش از شصت سال در سامراء به تحصيل و تدرس و تأليف مشغول بود. ابتدا كتاب «مصابيح الانوار» را، در فهرست ابواب مجلدات «بجارالانوار»، نگاشت. سپس به تصنيف «مستدرك بحارالانوار» پرداخت و در بسيارى از ابواب به استدراكاتى دست يافت و تصنيفات خود را در اين زمينه به چنيدن مجلد بزرگ رسانيد. از ديگر آثار وى «الصحيفه المهدويه»، حدود شصت دعاء، از ادعيه حضرت حجت (عج)، كه از انشاآت آن حضرت مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (86 ،4 / 21 ،24 / 15)، علماء معاصرين (283 -277).

طيب اصفهاني، سيد عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1310 ق)، مفسر، فقيه و مدرس. نسب وى به چهل واسطه به اميرالمومنين (ع) مى رسد. در اصفهان به دنيا آمد و پس از پرورش در خانواده علم و تقوا و فراگرفتن ادبيات و متون فقه و اصول، از محضر و درس آيت الله سيد محمد باقر درچه اى و آيات ديگر اصفهان استفاده ى كامل نمود و سپس به تدريس فقه و اصول و تفسير قرآن پرداخت و در مدرسه صدر اصفهان تشكيل حوزه داد و جماعت بسيارى از فضلاء و علماى اصفهان از محضرش استفاده بردند. از آثارش: «كليم الطيب»، در اصول دين، به فارسى، سه جلد؛ «طيب البيان فى تفسير القرآن»، در چندين جلد؛ «العمل الصالح»، در ايمان و تقوا.[1]

حجه الاسلام والمسلمين و سيدالعلماء والمفسرين آقاى حاج سيد عبدالحسين طيب ابن العالم الجليل آيه الله حاج سيد محمد تقى

از علماء و مدرسين ممتاز معاصر مدرسه صدر اصفهانست.

معظم له در حدود سال 1310 قمرى هجرى در اصفهان متولد گرديده و پس از پرورش در بيت علم و تقوا و فرا گرفتن ادبيات و متون فقه و اصول از محضر و درس مرحوم آيه الله حاج سيد محمد باقر درچه اى (استاد مرحوم آيه الله العظمى بروجردى) و آيات ديگر اصفهان استفاده كامل نموده سپس بتدريس فقه و اصول و تفسير كلام الله مجيد پرداخته و در مدرسه صدر تشكيل حوزه داده و جماعت بسيارى از فضلاء و علماء اصفهان از محضرش استفاده نموده و مينمايند.

آثار ارزنده علمى بسيارى دارد كه بعضى از آن مطبوع و از آنها كتب زير است.

1- كلم الطيب در اصول دين فارسى 3 جلد.

2- طيب البيان فى تفسير القرآن فارسى 4 جلد بطبع رسيده و بقيه آماده ى طبع است.

3- العمل الصالح در ايمان و تقوا بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمدان (106 -100 / 3).

ظاهري اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(297 -255 ق)، فقيه، محدث، اديب و شاعر. مذهب ظاهرى بدو و به پدرش منسوب است. پدرش پيشواى دينى بود. اصلش از اصفهان است اما در بغداد به دنيا آمد و در آنجا نشوونما يافت. چون نحيف و رنگ پريده بود به او گنجك لندوك مى گفتند. ابن حزم گويد كه در هفت سالگى قرآن را از بر كرد و در ده سالى قادر به مذاكره ى شعر و ادب بود. با ابوالعباس بن سريج در محضر على بن عيسى وزير مناظره و مشاعره داشت. بعد از پدر متصدى كرسى فتوا شد گر چه عده اى او را براى اين مقام جوان مى دانستند اما او شايستگى خو را اثبات كرد.

در مجلس درس او چهارصد قلمدان مشاهده مى شد. او از پدرش و عباس دورى و ابوقلابه رقاشى و احمد بن ابى خيثمه و محمد بن عيسى مدائنى حديث روايت مى كرد. نفطويه و قاضى ابوعمر محمد بن يوسف از شاگردان وى مى باشند. از آثار وى: «الزهره»، در ادبيات و غرائب و نوادر، كه آن را زير نظر پدرش نگاشت؛ «الانذار»؛ «الاعذار»؛ «التقصى»، در فقه؛ «الوصول الى معرفه الاصول»؛ «الايجاز»؛ «اختلاف مصاحف الصحابه» يا «اختلاف مسائل الصحابه»؛ «الفرائض»؛ «المناسك»؛ «الانتصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (355 / 6)، انساب سمعانى (100 / 4)، ايضاح المكنون (620 / 1)، تاريخ بغداد (263 -256 / 5)، تذكره القبور (317)، دانشنامه ى ايران و اسلام (559 -557 / 3)، ريحانه (71 / 4)، سير النبلاء (116 -109 / 13)، شذرات الذهب (226 / 2)، العبر (433 / 1)، الفهرست لابن النديم (305، الكامل (137 / 6)، كشف الظنون (2014 ،1423 ،1399 ،1394 ،962 ،173)، الكنى و الالقاب (454 / 2)، لغت نامه (ذيل/ ابن داوود)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 297)، مروج الذهب (689 / 2)، معجم المؤلفين (297 -296 / 9)، النجوم الزاهره (190 / 3)، الوافى بالوفيات (61 -58 / 3)، وفيات الاعيان (261 -259 / 4).

ظاهري اصفهاني، ابوسليمان داوود

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 270 -201 ق)، فقيه و محدث. ملقب به ظاهرى. پيشواى اهل ظاهر بود و فرقه ظاهريه بدو منسوب است. اين گروه چون ظاهر كتاب و سنت را اتخاذ و از هر گونه تأويل و رأى و قياس پرهيز مى كردند به ظاهرى معروف شدند، و داوود بن على اولين كسى بود كه اين فكر را علنى كرد. اصل وى از اصفهان بود و

اهل كاشان. در كوفه به دنيا آمد و در بغداد ساكن شد. در ابتدا فقه شافعى آموخت و شديدا نسبت به شافعى تعصب داشت، و دو كتاب در «مناقب» او نوشت، اما ترك مذهب شافعى گفت و خود رد فقه، بر اساس بينش خويش، كتابى نگاشت. او از سليمان بن حرب و ابوثرو فقيه و عمرو بن مرزوق و قعنبى و محمد بن كثير عبدى و مسدد حديث شنيد، آن گاه از بغداد به نيشابور رفت و در محضر اسحاق بن راهويه «المسند» و «التفسير» را استماع كرد. سپس به بغداد بازگشت. رياست علمى بغداد به او منتهى مى گشت گفته اند كه در مجلس او چهارصد قاضى و خطيب رداى سبزپوش حضور داتشند. فرزندش، محمد، و زكريا ساجى و يوسف بن يعقوب داوودى و عباس بن احمد مذكر از شاگردان وى بودند. ظاهرى گردآوريهاى خويش را در قالب كتابهاى بسيارى عرضه كرد. ابن نديم در «فهرست» خويش حدود دو صفحه به اسم كتابهاى وى اخصتاص داده است. از جمله ى آثار وى: «الايضاح»؛ «الافصاح»؛ «الدعوى و البينات»؛ «الاصول»؛ «الحيض»؛ «الطهاره»؛ «الزكوه»؛ «الصيام الفرض»؛ «المناسك»؛ «النكاح»؛ «البيوع»؛ «الجهاد»؛ «الوصايا»؛ «القضاء»؛ «الدعاء»؛ «المسائل الاصفهانيات»؛ «المسائل الخوارزميات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (8 / 3)، الاعلام بوفيات الاعلام (192 / 1)، انساب سمعانى (100 -99 / 4)، تاريخ بغداد (375 -369 / 8)، الجرح و التعديل (ج 1 ق 411 -410 / 2)، روضات الجنات (291 -289 / 3)، ريحانه (71 -70 / 4)، سير النبلاء (108 -97 / 13)، شذرات الذهب (159 -158 / 2)، طبقات الحفاظ (258 -257) العبر (390 -389 / 1)، الفهرست لابن النديم (305 -303)،

الكامل (57 / 6)، كشف الظنون (1839 / 2)، الكنى و الالقاب (454 -453 / 2)، لسان الميزان (27 -23 / 3)، لغت نامه (ذيل/ داوود)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 270)، معجم المؤلفين (139 / 4)، النجوم الزاهره (60 / 3)، الوافى بالوفيات (477 -473 / 13)، وفيات الاعيان (257 -255 / 2)، هزار مزار (144)، هديه العارفين (359 / 1).

ظاهري، خليل

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 893 -872 ق)، فقيه، مفسر، مورخ، اديب و شاعر. ملقب به عرس الدين و معروف به ابن شاهين. پدرش شاهين برده ى سلطان ملك ظاهر سيف الدين بود، لذا ظاهرى نام گرفت. وى در بيت المقدس به دنيا آمد و در قاهره تعليم يافت. وى در بيت المقدس به دنيا آمد و در قاهره تعليم يافت چون به سن رشد رسيد نظارت ضرابخانه ى مصر بدو سپرده شد. در 840 ق اميرالحاج شد. او در طرابلس درگذشت. در حدود سى تأليف و تصنيف از او بجاى ماند. از جمله آثارى وى: «كشف الممالك»و خلاصه آن به نام «زبده كشف الممالك فى بيان الطرق و المسالك» درباره ى مصر، كه در پاريس چاپ شده است؛ «الاشارات فى علم العبارات»، تعبير رويا در دو مجلد؛ «الكوكب المنير فى اصول التعبير»؛ «المواهب فى اختلاف المذاهب»؛ «المنيف فى الانشاء الشريف»؛ «الدره المضيئه فى السيره المرضيه»؛ «ديوان» شعر،در چندين مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (367 / 2)، ايضاح المكنون (596 / 2 ،460 / 1)، ريحانه (44 / 8)، كشف الظنون (1523 ،1496 ،953 ،305 ،97)، معجم المؤلفين (120 / 4).

ظهير

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) حسن بن ظئر مكنى به ابوعلى فارسى، فقيه و لغوى و نحوى (ف. قاهره 598 ه.ق). مولد اودهى به نام نعمانيه بود و از آنجا به شيراز رفت و به فارسى شهرت يافت. وى در فنون علوم و قراات عشره و تفسير قرآن عالم و در فقه و حديث و كلام و منطق و حساب و هيئت و طب مبرز و در لغت و نحو و عروض و قوافى و روايت اشعار عرب چيره دست بود و در هر فنى از اين

فنون كتابى را از برداشت. اوراست: كتابى در شرح الصحيحين، اختلاف الصحابة و التابعين و فقهاء الانصار كه به پايان نرسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ظهير كازروني، علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(611- ح 697 ق)، عالم، فقيه، رياضيدان، مورخ، لغوى و شاعر. از رجال دوران مغول بود كه در عراق زندگى مى كرد. خط نيكويى داشت و متصدى كارهاى بزرگ دولتى بود. كتب بسيارى تأليف و تصنيف كرد كه از آن جمله: «روضه الاريب»، در تاريخ بغداد، در بيست و هفت بخش؛ «كنز الحساب» يا «وكر الحساب»، در حساب؛ «الملاحه فى الفلاحه»؛ «النبراس المضى ء» يا «نبراس المفتى»، در فقه شاعفى؛ «الذروه العليا فى سيره المصطفى (ص)»؛ منظومه «الاسديه»، در لغت؛ «التنزلات» كازرونى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (155 / 5)، ايضاح المكنون (715 714 / 2 ،328 / 1)، ريحانه (76 / 4)، كشف الظنون (1923 ،1013 ،923 ،494)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (232/ 7)، هديه العارفين (715 / 1).

عالم نجف آبادي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد فقيه مجتهد عادل، از مدّرسين و ائّمه جماعت اصفهان، و مورد وثوق و احترام كلّيّه طبقات، از تلامذه حاج ميرزا بديع درب امامى، و آخوند ملا محمّد حسين كرمانى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و جهانگير خان قشقائى و جمعى ديگر بوده، سالها در مدرسه جدّه تدريس مى فرمود و جمعى كثير از مستعدّين از محضرش مستفيد مى شدند.

كتب و رسائلى در فقه و اصول از تقريرات اساتيد خود نوشته، و ضمناً كتابى به نام «فضيلة السيادة» درباره سادات و اهمّيّت مقام آنان، و احاديث وارده در اين موضوع تأليف فرموده و به چاپ رسيده است.

در شب 3 شنبه 18 ربيع الاول سال 1384 به سنّ متجاوز از نود و هفت سالگى وفات يافته، در بقعه تكيه كازرونى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عالمي دامغاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم دامغانى از اعلام علماء گذشته و از تلامذه بزرگ شيخنا الانصارى و شيخ راضى نجفى و علامه شيخ مهدى آل كاشف الغطاء بوده است.

مرحوم استادش شيخ مرتضى انصارى در اجازه اى كه براى ايشان نوشته تعبير فرموده (علامة العلماء و عمدة الفضلاء حاوى الفروع والاصول و لدنا الا عز الشيخ ابوالقاسم الدامغانى...)

آن بزرگوار پس از رسيدن به مقامات عاليه علم و كمال در سال 1280 قمرى به ايران برگشته و چندى در تهران توقف آنگاه به دامغان وطن خويش آمده و به خدمات دينى و انجام وظائف روحى خويش پرداخته تا در ماه شوال 1336 قمرى كه از دنيا رفته و در مقبره (بكير بن اعين) مدفون گرديده است و ماده تاريخ وفات وى (مغفورى) است

داراى تأليفات علمى به نامهاى زير مى باشد

1- ضياء الانوار

2-

رساله در اصول دين

3- حاشيه اى بر معالم

4- تقريرات و غيره.

معظم له داراى چهار فرزند برومند و عالم بوده اند به نامهاى زير.

1- حجةالاسلام آقا شيخ محمد عالمى والد ماجد حاج حسين آقاى عالمى مقيم (شهر رى) متوفى 1319 شمسى.

2- حجةالاسلام آقا شيخ ميرزا عليرضا معروف به حاج ميرزا آقاى عالمى متوفى 1390 قمرى.

3- حجةالاسلام آقا ميرزا خليل عالمى متوفى 1370 قمرى.

4- ثقةالاسلام ميرزا محمدتقى مشهور به مدير عالمى متوفى 1349 قمرى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

عامل تهراني، شرف الدين جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1246 ق)، عالم امامى، فقيه، شاعر و اديب. در نجف به دنيا آمد. در همان جا نشوونما يافت. مبادى و مقدمات را فراگرفت، و در فقه و اصول از محضر شيخ مهدى آل كاشف الغطاء استفاده نمود تا از علماى بزرگ گرديد، و داماد شيخ اسدالله كاظمى شد. آن گاه به تهران آمد و مدتى ماند. سپس به كرمانشاه رفت و در آنجا ساكن شد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «قوانين الاصول»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (196 / 9 ،176 -175 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 243 / 13)، معجم المؤلفين (137 -136 / 3).

عاملي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. منسوب به جبل عاملى) ابوجعفر محمد بن جبل عاملى مشهور به شيخ حر عاملى و معروف به صاحب رسائل، فقيه و محدث مشهور شيعى (و. مشعر) از قراى جبل عامل (1033- ف./ مشهد 1114 ه.ق.). وى نزد عم خود شيخ محمد حر و جد مادرش شيخ عبدالسلام و نيز نزد شيخ زين الدين نوازه شهيد ثانى و گروهى ديگر تحصيل كرد و پس از 40 سالگى به مشهد رفت و مجاور گرديد و چند بار نيز به زيارت كعبه شتافت. مدفن وى در مشهد در صحن عتيق قرب مدرسه ميرزا جعفر است. اوراست: رسائل (كه در آن اخبار كتب اربعه شيعه را گردآورده)، اثبات الهداية، هداية الامة، جواهر السنية (احاديث شيعه)، نزهة السماع (در حكم اجماع)، بداية الهداية، فصول المهمة، (در اصول ائمه)، رساله (رد بر صوفيه)، رساله (در تواتر قرآن)، رساله (در رجال)، رساله (در احوال صحابه)، الآمل (ترجمه احوال علماى جبل عامل). ديوان شعر.

محمد ابن على بن

حسن بن على بن حسن مشغرى (و. مشغر جبل عامل 1033 ه.ق.- ف. مشهد 1104 ه.ق.). وى تا سن چهل سالگى در سوريه و جبل عامل نزد استادان شيعى تعليم يافت و دو بار به حج رفت و سپس به عراق و خراسان رهسپار گرديد و به منصب شيخ الاسلامى و قاضى القضاتى مشهد منصوب شد و دوبار نيز از آنجا به حج رفت. آثار او عبارتند از: اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، الاثنا عشرية فى رد الصوفيه، الاجازات، احوال الصحابة، اربعين حديث، ارجوزة در زكات، ارجوزة در هندسه. پس از وفات او را در صحن آستانه قدس نزديك در مدرسه ميرزا جعفر دفن كردند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عاملي موسوي اصفهاني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1274 -1239 ق)، عالم و فقيه امامى. مادرش جان جان خاتون دختر شيخ جعفر كاشف الغطاء، مجتهد و مرجع بزرگ شيعه بود. آقا سيد محمدعلى از جمله ى نوابغ شمرده مى شد زيرا طبق روايتهاى متعدد دوازده ساله بود كه كتاب «البلاغ المبين فى احكام الصبيان والبالغين» را نوشت و چندان مورد اعجاب و تحسين سيد محمدباقر شفتى قرار گرفت كه بر اجتهاد نويسنده ى آن گواهى داد. و از آن پس به آقا مجتهد معروف شد و شفتى دختر خود را به همسرى وى درآورد. او علاوه بر تبحر در فقه و اصول، به عرفان و تصوف نيز دلبستگى داشت و به زبانهاى فارسى و عربى شعر مى گفت و متخلص به عارف بود. وى در 35 سالگى به علت مسموميت در اصفهان درگذشت و در نجف در يكى از آرامگاه هاى صحن اميرالمومنين (ع) در كنار پدرش مدفون گرديد. آثار وى: «احياء التقوى»، شرح بخشى از «الدروس الشرعيه فى فقه الاماميه»

تأليف شهيد اول؛ «العلائم فى شرح المراسم»، شرح بخشى از «المراسم العلوية والاحكام النبوية» سلّار بن عبدالعزيز ديلمى؛ منظومه اى در وقف؛ منظومه اى ناتمام در ميراث؛ الفيّه اى ناتمام، در نحو؛ «فرائد الفوائد» در اصول؛ «نفائس الفرائد» كه مختصر «فرائد الفوائد» است؛ «ديوان» شعر فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (15)، تكملة امل الامل (388 -385)، الذريعه (139 /23 ،308 /15 ،141 /3 ،308 -307 /1)، ريحانه (57 /1)، معجم المؤلفين (51 -50 /11)، مكارم الآثار (1097 -1095 /4).

عاملي، صدر الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا سيد صدر الدين محمّد بن سيد صالح عاملى از اكابر فقها و مجتهدين شيعه، در فقه و اصول و حديث و رجال و ادب و ديگر علوم از اساتيد به شمار مى رود.

در 1193 متولّد، و در نزد سيد جواد عاملى و حاج سيد مهدى بحر العلوم طباطبائى و شيخ جعفر كاشف الغطاء - پدر زن خود - و بسيارى از علماى زمان تحصيل نموده، و عدّه اى كثير در نزد او درس خوانده و يا اجازه داشته اند كه از آن جمله است مرحوم آقا سيد محمّد حسن مجتهدى موسوى اصفهانى.

مرحوم آقا سيد صدر الدين سالها در اصفهان در محلّه ي آب بخشان ساكن بوده، و مورد احترام قاطبه ي علماى اين سامان بالاخص سيّد حجة الاسلام بوده، و سرانجام در شب جمعه 14 محرّم سال 1262 در نجف وفات يافته، ودر يكى از حجرات مدفون شد.

كتاب هاى زير از اوست:

1- اسرة العتره، در فقه استدلالى 2- حاشيه ي تسهيل ابن مالك 3- حاشيه ي منتهى امل الاديب تأليف ابن ملاّ، در نحو 4- حاشيه ي منتهى المقال 5- حاشيه ي نقد الرجال 6- حجّيّة الظنون 7-

قرّة العين، در نحو [مطبوع] 8- القسطاس المستقيم، دراصول فقه 9- قوت لا يموت، رساله عمليّه 10- مجال الرجال 11- المستطرفات 12- منظومه رضاعيّه [و شرح آن مطبوع].

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عاملي، عبداللطيف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1050 ق)، عالم امامى، فقيه و محقق. بعد از درگذشت پدرش، شيخ على بن احمد، كه از اكابر شاگردان شهيد ثانى است، به خلف آباد رفت. وى از علماى بزرگ قرن يازدهم و از شاگردان شيخ بهايى و شيخ حسن بن شهيد ثانى، صاحب «معالم»، و سيد محمد بن على بن حسين عاملى، صاحب «مدارك الاحكام»، و ديگر بزرگان مى باشد و از آنها اجازه داشته است. در «رياض العلماء» و «امل الآمل» ذكر شده كه وى از بزرگترين شاگردان شيخ بهائى بوده است. سيد على خان حويزى از شاگردان عاملى است. بين او و شيخ على، سبط شهيد ثانى مساءلت (پرسش و پاسخ) بوده است. از آثار وى: «جامع الاخبار فى ايضاح الاستبصار»، كه شرحى است بر «استبصار» شيخ طوسى؛ كتاب «الرجال»، در شش طبقه كه آن را به صورت مقدمه اى بر «جامع الاخبار» تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (45 -44 / 8)، الذريعه (130 -128 / 10 ،38 -37 / 5)، روضات الجنات (222 -220 / 4)، رياض العلماء (256 / 3)، ريحانه (91 / 4)، لغت نامه (ذيل/ عبداللطيف).

عاملي، لطف الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عبدالكريم بن ابراهيم بن على بن عبدالعالى ميسى.

عالم فاضل صالح فقيه متبحر، جليل القدر، عظيم المنزلة، در نزد شاه عباس كبير صفوى در نهايت عزت و احترام، و مورد تكريم و تعظيم علماى زمان بوده، و شاه نامبرده مسجد و مدرسه اى در قسمت شرقى ميدان نقش جهان در ميدان شاه به نام او بنا كرده كه مدرسه از بين رفته، و مسجد از شاهكارهاى معمارى، و از آثار باستانى اصفهان است.

شيخ لطف الله در ميس از قراى شام متولد

شده، در اوايل جوانى به ايران آمده، در خراسان مدتى در خدمت ملا عبدالله شوشترى تحصيل نموده، چندى در قزوين، و اخيرا به اصفهان مهاجرت نموده، به درس و بحث و اقامه ى جماعت پرداخته.

رسائل عديده در مسائل مختلفه نوشته و قائل به وجوب عينى نماز جمعه بوده و در مسجد مرقوم، آن را اقامه مى فرموده.

در اوايل سال 1032 در اصفهان وفات يافته.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

عبادي حويزي، عبدالقاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1100 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى، عالم امامى و شاعر. اصل وى از آبادان بود لذا به عبادى مشهور است و چون ساكن حويزه بوده شهرت حويزى نيز داشته است. او از علماى بزرگ اواخر قرن يازدهم يااوايل قرن دوازدهم است. شيخ حر عاملى در «امل الآمل» چند شعر از او نقل كرده و سپس گويد كه وى را در حدود 1100 ق در مشهد رضوى ملاقات كرده است. از آثار وى: حاشيه بر «تفسير»بيضاوى؛ «الفرائد الصافيه على الفوائد الوافيه»، در نحو، كه حاشيه بر «شرح» جامى است؛ «رياض الجنان و حدائق الغفران»، در فقه؛ «المستمسكات القطعيه اليقينيه»، در كلام؛ «خبر/ خير الزائر المبتلى بالبلاء فى طريق النجف و كربلا»؛ «صفو صفوه الاصول و نفى هفوه الفضول»، در اصول فقه؛ «العقائد الدينيه»، با براهين عقلى؛ «رفع الغوايه لشرح الهدايه»؛ رساله «النيلوفريه»؛«ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (32 / 8)، ايضاح المكنون (183 ،103 ،68 ،26 / 2 ،580 ،441 / 1)، الذريعه (438 / 24 ،14 / 21 ،138 / 16 ،283 ،51 / 15 ،227 / 12 ،321 ،243 / 11 ،692 / 9 ،138 / 7 ،43

/ 6)، روضات الجنات (216 -215 / 4)، ريحانه (93 -92 / 4)، فوائد الرضويه (238)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقاهر)، معجم المؤلفين (310 -309 / 5)، هديه العارفين (607 / 1).

عبادي طالقاني، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، عالم دينى و فقيه. در تهران به دنيا آمد و پس از فراگيرى دروس جديد، اقدام به تحصيل علوم عربى و دينى نمود و مقدمات را در تهران فرا گرفت،سپس براى ادامه ى تحصيل در 1353 ق به امر پدرش به قم رفت و ادبيات را در خدمت ميرزا محمد على اديب تهرانى و سطوح را در محضر آيت الله سيد ميزرا آقاى ترابى دامغانى و آيت الله مرعشى نجفى و آيت الله سيد احمد زنجانى و آيت الله سيد احمد لواسانى تكميل نمود. آن گاه در درس خارج آيت الله حجت و آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى و آيت الله صدر حاضر شد و چند سالى هم از فقه و اصول آيت الله بروجردى بهره برد، تا به درجات بلند علمى رسيد. در 1371 ق به تهران بازگشت. پس از درگذشت پدر در مسجد خيابان ظهيرالاسلام به اقامه جماعت و ترويج امور دينى اشتغال ورزيد. از مآثر وى: تعمير اساسى مسجد طالقان، تعيمر مسجد سراج الملك؛ تكميل مسجد حسين آباد لويزان و تأسيس دبستان در آنجا. از آثار علمى اش: رساله اى در «جبر و تفويض»؛ «اثبات امر بين الامرين»؛ «تقريرات و دراسات» آيت الله حجت: مباحث «الفاظ»، در اصول و «لباس مشكوك»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (509 -508 / 4).

عبادي محبوبي بخاري، جمال الدين، ابوالفضل عبيدالله

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 630 ق)، فقيه حنفى. شيخ حنفيان در زمان خود بود. وى در نزد علامه عمادالدين عمر بن بكر زرنجرى و فخرالدين حسن بن منصور قاضى خان اوزجندى فقه آموخت. او از پدرش، ابراهيم بن احمد، و ابن مازه و نيز از فخرالدين حسن بن منصور قاضى خان و ابوالمظفر ابن سمعانى حديث شنيد. سيف الدين سعيد بن مطهر باخرزى و شرف الدين

محمد بن محمد عدوى و جمال الدين محمد بن محمد حسينى و علامه حافظالدين محمد بن محمد بن نصر بخارى و ديگران در محضر وى فقه آموختند. وى در هشتاد و چهار سالگى در بخارا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (346 -345 / 22)، شذرات الذهب (137 / 5)، العبر (207 / 3).

عبادي مروزي، قطب الدين، ابومنصور مظفر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(547 -491 ق)، واعظ، فقيه و محدث. ملقب به امير و معروف به امير قطب الدين يا قطب عبادى. در روستاى سنج عباد، از قراء مرو، به دنيا آمد و بدين جهت به عبادى مشهور شد. وى از نصرالله خشنامى و عبدالغفار شيروى و عده اى ديگر حديث شنيد. او از طرف سلطان سنجر به بغداد رفت و مدت سه سال در جامع قصر و در دارالسلطنه به وعظ پرداخت و مردم بر گردش ازدحام مى نمودند. او در جامع قصر املاى حديث مى كرد. ابن اخضر و حمزه بن قبيطى و محمد بن مكرم از وى حديث روايت كرده اند. نيكويى و حسن وعظ وى ضرب المثل بود. ابن جوزى گويد كه او زيبا كلام بود و از مواعظ او مجلداتى گردآورى كرده اند. ابوسعد سمعانى گويد كه از او رساله اى در «شرب الخمر» ديده است. عبادى در عسكر خوزستان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (124 -123 / 4)، ريحانه (93 / 4)، سير النبلاء (232 -231 / 20)، لغت نامه (ذيل/ ابومنصور)، معجم المؤلفين (298 -297 / 12)، النجوم الزاهراه (291 / 5)، هديه العارفين (463 / 2).

عبادي هروي، ابوعاصم محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(458 -375 ق)، محدث، فقيه و قاضى شافعى. در هرات به دنيا آمد. وى از احمد بن محمد بن سهل قراب و ديگران حديث شنيد. از قاضى ابومنصور محمد بن محمد ازدى در هرات و از ابوعمر بسطامى در نيشابور فقه آموخت، تا اين كه در فقه پيشگامى صاحب نظر شد. سپس در شهرهاى بسيارى گشت و خلق كثيرى از اساتيد و مشايخ را ملاقات كرد و از هر يك بهره اى گرفت. قاضى ابوسعد هروى از وى فقه آموخت و

اسماعيل بن ابى صالح مؤذن از وى حديث شنيد. پسرش ابوالحسن عبادى نيز در مكتب پدر پرورش يافت. از آثارش: «ادب القضاء» يا «ادب القاضى»؛ «المبسوط»، در فروع فقه شافعى، در حدود سى مجلد؛ «الهادى الى مذهب العلماء»؛ «طبقات الشافعيين» يا «طبقات الفقهاء»؛ كتاب «المياه»؛ كتاب «الاطعمه»؛ كتاب «الزيادات»، در فروع؛ «زيادات الزيادات»؛ «الزيادات على زيادت الزيادات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206 / 6)، انساب سمعانى (123 / 4)، ايضاح المكنون (269 / 2)، سير النبلاء (181 -180 / 18)، شذرات الذهب (306 / 3)، العبر (309 -308 / 2)، كشف الظنون (2026 ،1582 -1581 ،1100 ،964 ،47)، معجم المؤلفين (10 / 9)، الوافى بالوفيات (83 -82 / 2)، وفيات الاعيان (214 / 4)، هديه العارفين (72 -71 / 2).

عبدالعظيمي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى بن آيت اللَّه آقاسيد محمدتقى شاه عبدالعظيمى مقيم طويرج و متوفى حدود 1388 ق.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عبدويي نيشابوري، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 385 ق)، محدث، فقيه و زاهد. پدر ابوحازم عبدويى است. وى از ابوالعباس سراج و ابن خزيمه و حاتم بن محبوب و ديگران حديث شنيد. پسرش ابوحازم و حاكم نيشابورى و ابوسعد كنجرودى و ديگران از وى حديث روايت مى كنند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (134 / 4)، تاريخ الاسلام (حوادث 91 / 400 -381)، سير النبلاء (504 / 16).

عبري فرغاني، برهان الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 743 ق)، متكلم، حكيم، فقيه و قاضى شافعى. در تبريز به دنيا آمد. وى قاضى تبريز بود. چند بار به بغداد سفر كرد و در همان شهر نيز درگذشت. از آثارش شرح اكثر آثار و مصنفات بيضاوى از جمله: «المنهاج الوصول الى علم الاصول» و «الغايه القصوى فى درايه الفتوى» و «المصباح الارواح» و «طوالع الانوار» است. از ديگر آثار وى: «الايضاح»، در كلام؛ «معتمد الخلائق فى علم الوثائق»؛ «شرح «المصباح» مطرزى، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (271 / 4)، ايضاح المكنون (508 / 2)، كشف الظنون (1879 ،1732 ،1709 ،1704 ،1192 ،1116 ،213)، معجم المؤلفين (136 / 6).

عبشمي اصفهاني، مخلص الدين، ابوعبدالله محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(603 -520 ق)، فقيه، محدث، نحوى و اديب. معروف به ابن فاخر. پدرش او را به مضحر فامطه جوزدانيه برد تا از او حديث استماع كند. او همچنان از جعفر بن عبدالواحد ثقفى و اسماعيل اخشيد و ابن ابى ذر صالحانى و اسماعيل مؤذن و زاهر شحامى حديث شنيد. او به مذهب شافعى كاملا آگاه بود و در نحو و حديث دستى قوى داشت و محتشم و مورد احترام مردم بود. به بغداد رفت و در آنجا املاى حديث كرد. ابن خليل و ضياء و ابوموسى ابن حافظ و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. ابن درجى و ابن بخارى از وى داراى اجازه بودند. در شيراز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (406 / 2)، سير النبلاء (429 -428 / 21)، شذرات الذهب (11 / 5)، العبر (135 / 3)، النجوم الزاهره (171 / 6).

عتابي بخاري، زين الدين، أبونصر، أبوالقاسم احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 586 ق)، مفسر و فقيه حنفى. اهل عتاب بخارا بود و در همان جا نيز وفات يافت. عتابى از بزرگان حنفيه بود كه داراى تصنيفات و آثار چندى است. از آثارش: «جوامع الفقه»، معروف به «الفتاوى العتابيه»، در چهار مجلد؛ «تفسير القرآن» يا «تفسير العتابى»؛ شرح «الجامع الكبير» و شرح «الجامع الصغير» و شرح «الزيادات» شيبانى، همگى در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209 / 1)، كشف الظنون (964 ،963 ،611 ،568 ،567 ،563 ،453)، معجم المؤلفين (140 / 2)، الوافى بالوفيات (74 / 8)، هديه العارفين (87 / 1).

عتكي نيشابوري، ابويحيي سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 267 ق)، قاضى، محدث و فقيه حنفى. شيخ اهل رأى در خراسان و قاضى هرات بود، و مدتى نيز قاضى طرسوس. در طلب حديث سفرها نمود و از يزيد بن هارون و شبابه بن سوار و جعفر بن عون و عبدالرحمان بن قيس و واقدى و عبيدالله بن موسى و عده اى ديگر بن محمد بن سفيان فقيه و محمد بن سليمان بن فارس و احمد بن شعيب فقيه و محمد بن على بن عمر مذكر و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.حاكم نيشابورى گويد كه عدالت او براى عده اى زير سوال بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (33 -32 / 13)، لسان الميزان (441 -440 / 3).

عجلي اصفهاني، منتخب الدين، ابوالفتوح اسعد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(600 -515 ق)، زاهد، واعظ و فقيه شافعى. در اصفهان به دنيا آمد و همان جا نشوونما يافت و تا پايان عمر در آنجا باقى ماند. از فاطمه جوزدانيه «معجم صغير» و «معجم كبير» را استماع كرد و نيز از اسماعيل بن محمد حافظ و غانم بن احمد و ابن بطى و گروهى ديگر حديث شنيد. ابونزار ربيعه يمنى و حافظ ضياء و ابن خليل از وى روايت كرده اند.ابن ابى خير و ابن بخارى از وى اجازه ى روايت داشتند. او املاى حديث مى كرد و وعظ مى گفت و شيخ شافعيه در اصفهان و صاحب فتوا بود. وى زاهدى بود كه از دست رنج خويش روزگار مى گذرانيد بدين ترتيب كه به استنساخ كتب مى پرداخت و حاصل كار خويش را به فروش مى رسانيد. زمانى ترك وعظ گفت و به تأليف كتاب پرداخت. از جمله آثارش: «آفات الوعاظ»؛ شرح مشكلات «الوسطى» و «الوجيز» غزالى؛ «تتمه التتمه»، در فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294 / 1)، تذكره القبور (84)، روضات الجنات (9 -7 / 2)، سير النبلاء (403 -402 / 21)، كشف الظنون (2008 ،2002 ،1913 ،131)، معجم المؤلفين (248 / 2)، النجوم الزاهره (166 / 6)، هديه العارفين (204 / 1).

عجلي مروزي، ابوسعد عثمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(526 -435 ق)، محدث و فقيه شافعى. چون پدران وى سازنده ى گارى بودند به عجلى مشهور شده است. وى ملازم قاضى حسين بود. در فقه تبحر يافت و از ابومسعود احمد بجلى و سعيد بن ابى سعيد عيار و قاضى حسين حديث شنيد. ابوسعد سمعانى وى را به زهد و تقوى ستوده است و گويد كه در محضر او احدى قادر به غيبت و پشت سر ديگران صحبت كردن نبود. وى در پنج ده مرورود خراسان درگذشت. از آثار وى «تعليقات» بر «الحاوى» ماوردى، در فروع. در «معجم البلدان» كنيه وى ابوسعيد و نام جدش شرف ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (373 -372 / 4)، انساب سمعانى (160 / 4)، سير النبلاء (633 -632 / 19)،معجم البلدان (124 / 5)، هديه العارفين (653 / 1).

عراقي، ضياء

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1278 ق)، فقيه و مدرس بزرگ امامى. ملقب به ضياءالدين. در سلطان آباد اراك به دنيا آمد. علوم مقدماتى را در زادگاهش نزد پدر و اساتيد ديگر فراگرفت. آنگاه به اصفهان و از آنجا به نجف رفت و در محضر آقا سيد محمد فشاركى حضور يافت. پس از وى نزد حاج ميرزا حسين خليلى و آخوند خراسانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعه ى اصفهانى درس خواند. او از شاگردان فاضل و برجسته ى آخوند خراسانى شمرده مى شد و در تدريس سطوح مقام والايى داشت. پس از وفات آخوند خراسانى حوزه ى درس خارج تشكيل داد و بسيارى از شاگردان آخوند را به مجلس خود جذب كرد. از اين پس او مرجعيت يافت و به عنوان استاد مسلم اصول و مجدّد اين علم به حساب آمد. وسعت

مشرب وى سبب شد كه مجلس درسش پذيراى طلاب فاضلى باشد كه هر يك از آنان از مراجع بنام عالم تشيع شوند. از جمله آنان: سيد محمدتقى خوانسارى و سيد عبدالهادى شيرازى و سيد ابوالقاسم خويى و سيد محسن حكيم و سيد على يثربى كاشانى و شيخ محمدتقى آملى و شيخ عبدالنبى عراقى و ميرزا حسن بجنوردى و شيخ محمدتقى بروجردى و بسيارى ديگر مى باشند. شيخ محمدتقى بروجردى تقريرات درس اصول او را نوشته است. از آقا ضياء عراقى آثارى باقى مانده است كه از جمله ى آنها: «الحاشية على بيع المكاسب»؛ «الحاشية على العروة الوثقى»؛ «مقالات الاصول»؛ «شرح تبصرة المتعلمين» علامه؛ كتاب البيع؛ «رسالة فى استصحاب العدم الازلى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (393 -392 /7)، الذريعه (389 /21 ،135 /13 ،219 /6)، ريحانه (56 -55 /1)، علماء معاصرين (190 -189)، فوائد الرضويه (217).

عراقي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا ضياءالدين عراقى نابغه علم اصول و فقه در عصر اول نگارنده كه صيت و صوتش مستغنى از توصيف و تعريف ماست و بعد از مرحوم استادش آيه الله العظمى آقاى آخوند ملامحمد كاظم خراسانى حوزه درسى مانند حوزه وى نيامده و بلكه قبل از مرحوم آخوند هم يا نبوده يا كم بوده است، در ماه ذى الحجه 1359 ق در نجف اشرف از دنيا رفته و در صحن مطهر مقبره شخصى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

عراقي، عبدالنبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ الفقهاء و المجتهدين مرحوم حاج شيخ عبدالنبى عراقى رحمه الله از آيات عظام و فقهاء كرام حوزه علميه نجف و قم بوده اند ولادتش در روز 27 رجب 1308 ق در اراك واقع شده و پس از رشد به همدان مسافرت و دو سالى توقف و تحصيل نموده و از آنجا مراجعت به اراك و حدود چهار سال تحصيل سطوح را نموده و دو سالى از درس مرحوم آيت الله آقاى آقا نورالدين عراقى بهره مند و در سال 1327 مهاجرت به نجف نموده و دو سالى از اصول مرحوم آخوند و چند سالى از فقه مرحوم علامه يزدى استفاده كرده و پس از ايشان از آيات عظامى چون مرحوم شريعت اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ على قوچانى و آقا شيخ مهدى مازندرانى و هشت سالى از فقه و اصول مرحوم آيت الله نائينى استفاده نموده و در پايان جنگ بين الملل دوم به ايران آمده و 5 ماهى توقف در اراك آنگاه مراجعت به نجف و هيجده سال ديگر توقف و به تدريس خارج فقه و اصول در مسجد هندى و مسجد شيخ مرتضى نموده

تا سال 1368 ق به عزم زيارت حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه والسلام به ايران آمده و بنابر حكم تقدير و تقاضاى جماعتى از فضلاء اراك و غيره رحل اقامت انداخته و به تدريس خارج پرداخته تا سال 1387 كه در سن هشتاد سالگى تقريبا در بيمارستان فيروزآبادى شهر رى وفات نموده و جنازه اش با تجليل فراوان استقبال و تشييع شده و در مسجد بالاسر در قبرى كه حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله براى خود تهيه ديده بودند آن را تفويض به آن مرحوم ننمودند در نزديكى قبر مرحوم آيت الله حايرى مدفون گرديده اند داراى 65 جلد تاليفات مفيد و ارزنده مى باشند كه حدود بيست جلد آن به طبع رسيده و الباقى مخطوط مى باشد.

تشرف آن مرحوم خدمت حضرت ولى عصر ارواحنا فداه

بعضى از ثقات از اهل علم و غير اهل علم حكايت كردند از آن مرحوم كه مى فرمود 14 مسئله در نظرم غامض و مشكل بود مى خواستم از حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف سوال كنم پس يك اربعين شب چهارشنبه بر طبق معمول و متداول در نجف اشرف به مسجد سهله مشرف شده و نماز خوانده و التماس كردم تا شب چهارشنبه چهلم كه از مسجد بيرون آمدم شخصى آمد و گفت: مى خواهى حضرت ولى عصر عليه السلام را ببينى گفتم آرى گفت با من بيا از عقب او رفتم تا درب منزلى رسيد كه درب كوتاهى داشت وارد منزل شد و پس از چند دقيقه آمد و به من گفت داخل شو پس وارد شدم منزل كوچكى بود و ايوانى داشت و تختى در آن ديوان بود ديدم وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عليه السلام را كه روى آن

تخت نشسته اند پس سلام كرده چنان مرعوب و مجذوب حضرتش شدم كه مسائل را فراموش كردم و سوالات ديگر كرده و بيرون آمدم و قدرى كه رفتم به ياد مسائلم افتاده برگشتم درب منزل را زدم همان شخص بيرون آمد و گفت چه مى خواهى گفتم مسائلى دارم كه مى خواهم از آقا سوال كنم گفت آقا تشريف بردند لكن نايب آقا هستند گفتم پس از نايب آقا مى پرسم پس با اجازه وارد شدم ديدم مرحوم آيت الله العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى جاى حضرت روى تخت نشسته اند پس مسائل را سوال كرده جواب دادند و بيرون آمدم و با خود گفتم آيت الله اصفهانى كه نجف بودند چه وقت آمده اند پس شبانه به نجف برگشتم و صبح قبل از آفتاب درب منزل آيت الله رفتم گفتم بگوئيد عبدالنبى عراقى است پس اجازه داده وارد شدم ديدم مشغول نمازند پس از فراغت فرمودند چه مى خواهى ديگر جواب مسائلت را ندادم ثانيا پرسيدم عين همانكه در كوفه داده بودند جواب دادند پس دانستم موقعيت او و اتصال آن مرحوم را به حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

عراقي، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار گويد: حاج آقا محسن عراقى كه جامع ما بين منقول و معقول است برياست و ثروت و مزاياى ديگر بر اقران تقدم دارد و از اين جهت محسود بوده و خواهد بود.

نگارنده گويد: معظم له سرسلسله خاندان جليل محسنى اراكى است، رياست علمى و دينى اراك باوى بوده و فرزندان بسيارى داشته كه در ميان آنها مرحوم آيه الله حاج آقا مصطفى و آيه الله حاج آقا احمد و آقاى حاج آقا اسمعيل از علماء آنسامان بوده اند

و ايشان بودند كه از مرحوم آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى رحمه الله دعوت كردند كه به اراك آمده و تشكيل حوزه دهد و آنمرحوم دعوت آنان را پذيرفته و در سال 1332 قمرى كه از كربلا باراك آمده و تا سال 1340 قمرى در آنجا تدريس و تربيت فضلاء اعلام نموده آنگاه در سال مزبور بقم مهاجرت نموده و تأسيس حوزه علميه قم را فرمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

عراقي، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رياست حوزه علميه اراك قبل از مرحوم آيه الله حايرى باوى بوده و آنمرحوم از بيت مرحوم آيه الله حاج آقا محسن يعنى برادرزاده و داماد آنمرحوم دانشمندى بزرگوار و مرجعى عاليقدر و فقيهى شايسته و بمحاسن اخلاق و ملكات فاضله علم و حسن خلق و تواضع موصوف و معروف بوده است در حدود پنجاه سالگى مرحوم و قبرش مزار مردم عراق ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

عرباني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى معروف به (عربانى) بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

عسال اصفهاني، ابواحمد محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(349 -269 ق)، قاضى، حافظ، محدث، قارى، مفسر، فقيه و مورخ. از شيوخ خود: پدرش و ابومسلم كجى و محمد بن ايوب بن ضريس رازى و ابوبكر بن ابى عاصم و محمد بن اسد مدينى و حسن سرى و ابراهيم حلوانى و بكر بن سهل دمياطى و همچنين از شيوخ شهرهاى اصفهان و همدان و بغداد و كوفه و بصره و حرمين و واسط و رى و خوزستان حديث شنيد. قرآن را بر استاد ابوعبدالله محمد بن على اصفهانى تلاوت كرد. پسرش ابوعامر عبدالوهاب كه از بزرگان اصفهان بود بر پدر خود ابواحمد عسال تلاوت نمود. عسال سفرى به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. فرزندان محدثش به نامهاى: ابوجعفر احمد و ابواسحاق ابراهيم و ابوالحسين عامر و ابوبكر عبدالله از وى حديث روايت كرده اند. ابن عدى و ابن مردويه و ابن منده و ابن مقرى نيز از راويان او هستند. او را يكى از پيشگامان حديث توصيف كرده اند. خودش گفته كه در قراآت قرآن پنچاه هزار حديث در حفظ داشته است. گفته اند كه او «تفسير» بزرگى را از حفظ املا كرد، و همچنين در اردستان چهل هزار حديث را از حفظ املا كرد و چون به شهر خويش بازگشت و مقابله كرد املاى خويش را صحيح يافت. ابن منده گويد كه دوبار دور دنيا را گشته اما مانند عسال نديده است. او مدتى عهده دار منصب قضاى اصفهان بود. از آثارش: «تفسير القرآن»؛ «التاريخ»؛ «المعرفه فى السنه»؛ «الامثال»؛ «مسند الابواب»؛ «الابواب»، در «غريب الحديث»؛ «احاديث مالك»؛ «الرقائق»؛ «كرامات الاولياء»؛«معجم الشيوخ»؛ «غسل الجمعه»؛ «القراآت».

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (201 / 6)، انساب سمعانى (190 -189 / 4)، تاريخ بغداد (270 / 1)، سير النبلاء (15 -6 / 16)، شذرات الذهب (381 -380 / 2)، طبقات الحفاظ (363 -362)، العبر (82 / 2)، معجم المؤلفين (226 / 8)، الوافى بالوفيات (41 / 2)، هديه العارفين (43 / 2).

عسقلاني

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع.) ابن حجر ابوالفضل شهاب الدين احمد بن على عسقلانى (و. 773 ه.ق/ 1372 م.- ف. 852 ه.ق/ 1449 م.). محدث و فقيه و مورخ مصرى شافعى. پدرش از علما و دانشمندان عهد خود بود. ابن حجر در سال 827 منصب قاضى القضاتى يافت و با اين حال پيوسته به تدريس و وعظ اشتغال داشت. بيش از يك صد و پنجاه تأليف داشته و از آن جمله است: الاصابة فى تمييز الصحابة، فتح البارى فى شرح البخارى.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عسكري حسني سمناني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم، فقيه و محدث. معروف به ميرزا عسكرى. از علماى نيك و نيكان صالح بود. در پى دريگرى با حاكم سمنان و اخراجش از شهر، و خوابى كه فتحعلى شاه در اين زمينه ديد، دستور شاه مسجدى بزرگ، مشهور به مسجد شاه سمنان، به جهت تكريم او ساختند، و توليت آن را به او و فرزندانش واگذار كردند. وى داراى تأليفات چندى است كه از جمله آنها: «منهاج العارفين و معراج العابدين»، در اعديه، كه آن را در 1248 ق به اسم شاهزاده بهمن ميرزاى قاجار، فرزند فتحعلى شاه، تأليف كرده است؛ «منير القلوب و كاشف الكروب»، در اصول دين و مذهب و فضائل الائمه (ع)، كه در 1249 ق آن را به خواست بهمن ميرزا و به اسم فتحعلى شاه تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (173 / 9)، الذريعه (212 ،167 / 23)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 333 / 13)، مؤلفين كتب چاپى (634 / 2).

عسكري، ابواحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(382 -293 ق)، فقيه، لغوى، نحوى و اديب. در عسكر مكرم از نواحى اهواز به دنيا آمد. در آنجا نشوونما يافت و سپس به بغداد منتقل شد. او سفرهايى به بصره و اصفهان و ديگر شهرها داشت. از عبدان اهوازى و احمد تسترى و ابوالقاسم بغوى و محمد بن جرير طبرى و ابوبكر بن دريد و ابراهيم نفطويه و عباس بن وليد اصفهانى و همبطقه ى آنان روايت كرده است. بزرگان حديث به سويش مى آمدند تا از او كسب روايت كنند. رياست عاليه ى تحديث و املاء و تدريس در شهرهاى خوزستان در عصر وى بدو منتهى مى شد. وى در عسكر و تستر و شهرهاى

اطراف آن نواحى املاى حديث مى كرد. ابوسعد مالينى و ابوبكر يزدى اصفهانى و ابوالحسن نعيمى و ابوالحسين محمد اهوازى و ابوعلى حسن اهوازى و ابونعيم اصفهانى حافظ و عبدالواحد باطرقانى و احمد بن محمد بن زنجويه و محمد بن منصور تسترى و على بن عمر ايذجى و ابوسعيد حسن بن على تسترى سقطى از وى حديث روايت كرده اند. برخى ابوهلال عسكرى را خواهرزاده و شاگرد ابواحمد عسكرى مى داند. در «رياض العلماء» آمده است كه عسكرى از مشايخ شيخ صدوق است و صاحب «اعيان الشيعه» اين را دليل بر تشيع عسكرى دانسته، و بعلاوه شوق صاحب بن عباد را براى ديار وى و رثاء گفتن صاحب را در مرگ او تاكيدى بر تشيع وى آورده است. عسكرى در علوم مختلف و فنون گوناگون متبحر بود. همگان زيبايى تأليف و تصنيف وى را ستوه اند. از آثارش: «تصحيفات المحديثن»؛ «الحكم و الامثال»؛ «راحه الارواح»؛ «الزواجر و المواعظ»؛ «المختلف و المؤتلف»؛ «التفصيل بين بلاغتى العرب و العجم»؛ «تصحيح الوجوه و النظائر»؛ «المصون»، در ادب؛ «صناعه الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (211 / 2)، الاعلام بوفيات الاعلام (260 / 1)، اعيان الشيعه (148 -145 / 5)، انساب سمعانى (193 / 4)، ايضاح المكنون (332 / 2)، الذريعه (60 / 12)، روضات الجنات (60 -57 / 3)، رياض العلماء (201 -200 / 1)، سير النبلاء (415 -413 / 16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 / 4)، العبر (161 / 2)، كشف الظنون (1637 ،1464 ،1404 ،956 ،801 ،675 ،411 ،233)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادباء (258 -233 / 8)، معجم البلدان (140 -139 / 4)، معجم المؤلفين

(240-239 / 3)، النجوم الزاهره (166 / 4)، الوافى بالوفيات (77 -76 / 12)، وفيات الاعيان (85 -83 / 2)، هديه العارفين (273 -272 / 1).

عسكري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى و نويسنده. مشهور به علامه ى عسكرى. در سامراء نشوونما يافت و ازين جهت به عسكرى مشهور شد. از مضحر بزرگان سامراء و نجف كسب فيض كرد. سالها به امر آيت الله حكيم در بغداد اقامت و وكالت مطلقه از وى داشت و به انور دينى، اقامه جمعت و تأليف مشغول بود. چندين بار مورد حمله و اعتراض دولت بعثى عراق واقع شد، تا در 1391 ق اجبار به ايران مهاجرت كرد و در تهران سكونت گزيد و به تصنيف و تأليف و همچنين نقد و انتقاد كتب عامه اشتغال ورزيد. از آثارش: «عبدالله بن سبا»، دو جلد؛ «احاديث عايشه» به عربى؛ «خمسون و مائه صحابى مختلق» يا «150 صحابى ساختگى»، دو مجلد.[1]

سيد مرتضى عسكرى بن آيت اللَّه حاج سيد محمد شيخ الاسلام ساوجى از علماء مبرز و نويسندگان متبحر و ممتاز معاصر شميران است.

وى در سامرا نشو و نما يافته و از اين جهت به عسكرى شهرت يافته و از محضر آيات عظام سامرا و نجف اشرف استفاده نموده و سالها بامر آيت اللَّه العظمى حكيم در بغداد اقامت و وكالت مطلقه از معظم له داشته و بخدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تأليف كتب مفيده و ارشاد مردم شيعى بغداد نموده و كرارا مورد حمله و اعتراض دولت شوم بعثى عراق واقع شده تا سال 1391 ق كه مجبورا به ايران مهاجرت و در شمال تهران (نزديك تجريش) سكونت و بتأليف و نقد و انتقاد

كتب عامه اشتغال دارند.

از آثار ارزنده آن جناب كه بطبع رسيده كتب زير است:

1- عبداللَّه بن سبا ج 1- اين كتاب در نجف و قاهره و بيروت و تهران و هند و پاكستان طبع شده.

2- عبداللَّه بن سبا ج 2- اين كتاب به (عربى) در تهران چاپ گرديده است.

3- احاديث عايشه ج 1- اين كتاب بعربى در تهران و به (اردو) در پاكستان چاپ شده.

ترجمه فارسى كتاب مزبور، بقلم محمد صادق نجمى و هاشم هريسى در قم و تهران چاپ شده.

4- خمسون و مائه صحابى مختلق ج 1- اين كتاب به (عربى) در بيروت و بغداد چاپ شده.

5- خمسون و مائه صحابى مختلق ج 2- آماده براى طبع ميباشد.

نگارنده گويد: علامه شهير آقاى حاج سيد مرتضى عسكرى شهرت خدمات و آثارش در عراق و ايران باندازه ايست كه دوست و دشمن را بتقدير و تحسين واداشته و شروع خدمات ايشان بيك كتاب يا رساله مستقلى نيازمند است.

نوشته ها و تأليفات معظم له مورد توجه دانشمندان بزرگ مصرى و غيره ميباشد از جمله علامه بزرگ مصرى استاد محقق شيخ محمود ابوريه تقريظ مبسوطى بكتاب احاديث عايشه ايشان نوشته كه شايان اهميت است و ترجمه آن در مقدمه كتاب عايشه در دوران (على عليه السلام) بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (660 -659 / 4).

عصار لواساني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 / 1355 -1264 ق)، فقيه اصولى، مفسر، حكيم و شاعر، متخلص به عصار. در ابتدا آشفته تخلص مى كرد و سپس عصار را برگزيد و لقب شعرى او نظام بود. اصل وى از مازندران و ساكن لواسان تهران بود. پس از فراگيرى سطوح و خارج فقه،

در تهران، در 1289 ق، به عراق رفت و از آن جا سفرى به مكه نمود و در بازگشت،در 1296 ق، به سامراء مهاجرت كرد و تا 1301 ق در آن جا ماند و در اين سال به تهران بازگشت. در اواخر عمر، در 1340 ق، به مشهد مهاجرت كرد و در همان جا ساكن شد. او با كهولت سن و از دست دادن يك چشم و كمى ديد چشم ديگر، غالبا به تأليف اشتغال داشت. عصار در مشهد درگذشت و در ايوان صحن رضوى دفن شد. از آثار وى: «التأمليات»، در بيان وجه تأملات «مكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه ى «القواعد الكليه الاصوليه و الفرعيه»، شهيد اول؛ حاشيه ى «كشف الريبه فى احكام الغيبه» شهيد ثانى؛ «فقاهه الرضويه»، فقه استدلالى، در دو مجلد؛ حاشيه بر «كشف الفوائذ» علامه حلى، در شرح «قواعد العقائد» خواجه نصيرالدين طوسى؛ «ناسخ التفاسير»، در تفسير فارسى، در سه مجلد كه قمستى از آن به خط شاگردش ميرزا احمد بن صالح بادكوبه اى است؛ «رساله ى رجاليه»؛ «توحيد كمالى»؛ «اخلاق كمالى»؛ «الحجج الرضويه فى تأييد الهدايه المهدويه و الرد على البابيه»، به فارسى؛ «المواهب الرضويه فى رفيع الشبهات المقوله و المنويه»، در نبوت خصاه و در جواب تشكيكات مسيحيان، بابيان، بهائيان و قاديانيان، به فارسى؛ «آداب السلوك للرعيه و الملوك»، منظوم، به فارسى؛ «التحفه المدنيه»، در عروض جامع بين عربى و فارسى و قافيه عربى و قافيه فارسى، كه در 1290 ق در مدينه تأليف كرد؛ «بيان الغيب»، ديوان شعر، در استقبال از «ديوان» خواجه حافظ»؛ «لسان الغيب»؛ «نياح الغيب»؛ «ديوان عصار»؛ «منظومه ى خير الرسائل» يا شرح «ديوان گلشن راز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :الاعلام (312 / 7)، اعيان الشيعه (55 / 10)، الذريعه (5 / 24 ،239 ،115 / 23 ،309 / 18 ،270 / 13 ،1000 ،724 / 9 ،186 ،173 / 6 ،485 / 4 ،468 ،302 ،183 / 3 ،377 -376 ،20 / 1)، ريحانه (140 / 4)، فرهنگ سخنوران (637)، معجم المؤلفين (318 / 11)، مكارم الآثار (1766 -1765 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (598 -596 / 5).

عضدالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بازوى كيش و آيين) ايجى، (مولانا) عبدالرحمن بن احمد، دانشمند ايرانى قر. 8 ه. (و. 701- ف. 756 ه.ق./ 1355.م.). وى در قصبه ايج (فارس) پايتخت قديم ولايت شبانكاره متولد شد. او به يك واسطه شاگرد ناصرالدين محسوب مى شد. پس از پايان تحصيلات در فارس مسند قضاوت يافت و او از فقهاى مشهور شافعى است و به قول خواجه حافظ از پنج تنى است كه فارس در عهد شاه شيخ بواسحاق اينجو به وجود آنان مزين بود. عضدالدين داراى مشرب تصوف بود و در حكمت و كلام و مذهب و اخلاق مهارت داشت. مهمترين تأليف او «مواقف» است. او در دستگاه سلطان ابوسعيد و خواجه غياث الدين محمد رشيدى و شاه شيخ ابواسحاق و ملوك فارش و شبانكاره بسيار محترم بود و در عهد ابوسيعد منصب قاضى القضاتى كل ايران را داشت و در سلطانيه مقيم بود. شاه شيخ ابواسحاق اينجو او را سخت احترام مى كرد و در كارهاى ملكى از او مشورت مى نمود چنانكه وى در سال 753 ه.ق. از جانب شاه شيخ به رسالت نزد امير مبارزالدين محمد مظفرى رفت تا او را از حمله به شيراز منصرف سازد، امير قانع نشد ولى

از وى پذيرايى كرد و سه روز در مولد عضدالدين- قصبه ايج- به افتخار وى ضيافتى ترتيب داد و سپس او را مأمور كرد كه كتاب المفصل زمخشرى را- كه در نحو است به فرزندش شاه شجاع بياموزد، سپس عضدالدين را با احترام به شيراز برگرداند. قاضى در ضمن محاصره شيراز از طرف امير مبارزالدين از آنجا خارج شد و به شبانكاره رفت، ولى در آنجا امير شبانكاره با قاضى نساخت و او را در قلاع شبانكاره محبوس كرد و دانشمند مزبور تا سال 756- كه سال فوت اوست- محبوس بود اوراست: مواقف در علم كلام كه متن آن را به نام خواجه غياث الدين محمد تأليف كرده، فوائد غياثيه، شرح مختصر ابن حاجب (هر دو به نام خواجه غياث الدين محمد) منظور از كتاب اخير كتابى است در اصول كه ابن حاجب از كتاب ديگر خود كه منتهى الوصول نام دارد مختصر كرده و اين مخصتر را گروهى شرح كرده اند كه از آن جمله است عضدالدين ايجى (تاريخ مغول. اقبال. چا. 11 -510 :2).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عطاري طوسي، مجدالدين، ابومنصور محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(573 / 571 -486 ق)، فقيه، اصولى و واعظ شافعى. معروف به حفده. اصلش از طوس است و در نيشابور برآمد. از ابوبكر محمد بن منصور سمعانى در مرو و از ابوحامد غزالى در طوس و از محيى السنه ابومحمد حسين بن مسعود بغوى در مرورود فقه آموخت. از بغوى دو كتابش «معالم التنزيل» و «شرح السنه» را شنيد و كتابت كرد. در بخارا نزد علامه برهان الدين عبدالعزيز بن مازه حنفى تحصيل نمود. سپس به مرو بازگشت و در آنجا ملجس وعظ آراست و مدتى

در آنجا مقيم شد تا در فتنه ى غز (548 ق) به عراق و از آنجا به آذربايجان و جزيره سفر نمود و به وعظ و تذكار پرداخت و مورد توجه قرار گرفت و به علت حسن وعظش همه بر گرد او جمع شدند. ابوسعد سمعانى گويد: او فقيه و واعظ و فصيح بود واز عبدالغفار شيروى و حافظ ابى لفتيان رواسى و نصار بن احمد عياضى حديث شنيده بود. من هم در مرو و نيشابور از او حديث نوشتم. ابواحمد بن سكينه و ابن الاخضر و شمس الدين عبدالغفور بن بدل تبريزى بزورى و ابوالمواهب بن صصرى و قاضى بهاءالدين يوسف بن شداد و ابوالمجد محمد بن حسين قزوينى از وى حديث شنيده اند. وى در تبريز درگذشت. در «شذرات الذهب» نام وى به غلط عطاردى ذكر شده است. از آثارش: «اجويه مسائل»، در فقه و تصوف، كه در جواب سؤالهاى يوسف بن مقلد دمشقى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (256 / 6)، سير النبلاء (540 -539 / 20)، شذرات الذهب (240 / 4)، العبر (61 / 3)، معجم المؤلفين (50 / 9)، النجوم الزاهره (71 / 6)، الوافى بالوفيات (203 -202 / 2)، وفيات الاعيان (239 -238 / 4).

عقاب شوشتري خراساني، شهاب الدين عبدالله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 997 ق)، عالم، متكلم و فقيه امامى. معروف به شهيد ثالث. از علماى عهد شاه طهماسب صفوى بود. وى در شوشتر به دنيا آمد. در جوانى در شيراز به تحصيل علوم عقلى پرداخت، سپس به شامات رفت و در نزد عده اى از علماء و فقهاى جبل عامل درس خواند تا به مدارج عالى رسيد. آن گاه به ايران بازگشت و در خراسان سكنى گزيد. شهاب الدين از

ابراهيم بن على بن عبدالعالى ميسى روايت كرده و نظام الدين ابوالفتح عامر بن فياض جزايرى مشهدى و ابومحممد على بن عنايت الله مشهور به بايزيد بسطامى و تاج الدين حسين صاعدى از شاگردان و راويان عقاب مى باشند. مدتى در مشهد به موعظه و امر به معروف و نهى از منكر قيام نمود تا در 997 ق به دستور ازبكان كه در آن زمان بر خراسان استيلا يافته بودند دستگير شد و به بخارا فرستاده شد، تا با علماى عامه مناظره نمايد. او با علماى آنجا بحث نمود و چون از مقابله با وى درماندند به عبدالله خان ازبك گفتند كه بايد از گفتگو با او دورى كرد، مبادا كه عامه ى مردم فريب خورند و بشورند، پس او را با چاقو و خنجر كشتند و جسد پاكش را در ميدان بخارا به آتش كشيدند. از آثارش: كتابى در «امامت»؛ كتاب «الاربعين فى فضائل اميرالمومنين (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (279 / 4)، اعيان الشيعه (50 / 8)، تكمله امل الآمل (82)، الذريعه (421 -420 ،206 ،161/ 1)، روضات الجنات (228 -224 / 4)، رياض العلماء (253 -248 / 3)، ريحانه (152.4)، شهيدان راه فضيلت (281 -279)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 129 -128 / 10)، عالم آراى عباسى (155 -154 / 1)، فوائد الرضويه (256)، معجم المؤلفين (147 -146 / 6).

عقيلي بخاري، شرف الدين، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 576 ق)، متلكم و فقيه حنفى. از آثارش: «منهاج التفاوى»، در فقه؛ «الهادى، در علم كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223 / 5)، كشف الظنون (2027 ،1877)، معجم المؤلفين (316 / 7)، هديه العارفين (784 / 1).

علاء اسمندي سمرقندي، علاءالدين ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(563 / 552 -488 ق)، متكلم و فقيه حنفى. معروف به علاء عالم. در اسمند از نواحى سمرقند به دنيا آمد. او از ابن مازه بخارى حديث روايت كرده و ابوالبركات محمد بن على بن محمد انصارى، قاضى اسيوط، از وى روايت كرده است. اما ابوسعد سمعانى گويد كه چون علاء شرب خمر مى كرد. از وى روايت نكردم. علاء از بزرگان فقه حنفى و از چيره دست ترين متكلمان زمان خود بود. او به بغداد رفت و با علماى آنجا به مناظره نشست، و در «خلاف» تصنيفاتى نمود. از آثار وى: «مختلف الروايه»، در خلاف؛ «التعليقه»، در چند مجلد به نام «العالمى»؛ «بذل النظر»، در اصول؛ «الهدايه»، در كلام؛ شرح «الجامع الكبير» شيبانى، در فروع؛ «حصر المسائل و قصر الدلائل»، در شرح «منظومه» نسفى، در خلاف، و گفته شده كه اين كتاب در شرح «عيون المسائل» ابى ليث سمرقندى است؛ «الفوائد العلائيه»؛ «ميزان الاصول فى نتائج العقول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (58 / 7)، ايضاح المكنون (175 / 1)، كشف الظنون (2040 ،1868 ،1636 ،1187 ،569)، لسان الميران (269 -268 / 6)، معجم المؤلفين 131 -130 / 10)، النجوم الزاهره (359 / 5)، الوافى بالوفيات (218 / 3)، هديه العارفين (92 / 2).

علامه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(علامه دوم) محمد باقر بن محمد اكمل، معروف به آقاى بهبهانى، استاد اكبر، سيد البشر، محقق ثالث، از بزرگان علماى اماميه (و. اصفهان 1116 يا 1117 يا 1118 ه.ق.- ف. 1205 يا 1206 يا 1208 ه.ق.). وى از شاگردان سيد صدرالدين قمى بود، و مدتى در بهبهان سكونت گزيد و اواخر عمر را در كربلا گذرانيد.اوراست: ابطال القياس، الاجتهاد والاخبار در رد اخباريان، احكام

العقود، الاستصحاب، اصالة البراءة اصول الاسلام والايمان، الامامة.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

علامه حايري، محمدصالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدصالح بن العلم العلام الحاج الشيخ ميرزا فضل اللَّه مجتهد حايرى مازندرانى متوفى (1346 ق) از مشاهير علماء و معاريف مجتهدين معاصر ما بوده اند كه در شهر ساكت و آرام سمنان چون يوسف (ع) و چاه كنعان بسر مى بردند.

وى در سال هزار و دويست و نود و هفت قمرى در كربلا متولد شده و در مهد علم و كمال پرورش يافته و مرحوم والدش در ماده تاريخ ولادت اين فرزند برومند گفته (بالخلف الصالح قولوا مرحبا).

علامه حايرى ره در دامن پرمهر مادر عفيفه و صالحه اى كه دختر مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمديوسف استرآبادى صاحب كتاب (صيغ العقود) و كتب ديگر تربيت شده و مقدمات را از محضر آخوند ملا عباس اخفش و آخوند ملا على سيبويه استفاده كرده و در همان اوقات الفيه ى ابن مالك را تخميس نموده و پس از مقدمات به خواندن سطح فقه و اصول پرداخته و به نجف اشرف عزيمت نموده و از سال 1312 تا سال 1324 قمرى در باب مدينه علم از محضر مرحوم علامه خراسانى صاحب كفايه و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى فقه و اصول را استفاده نموده و معقول را از حاج ملا اسماعيل بروجردى حائرى فراگرفته و در اوائل بلوغ بسر حد اجتهاد رسيده و پس از تكميل مبانى فقه و اصول و علوم عقلى در مدت دوازده سال به واسطه كسالت ضعف چشم به ايران آمده و مدتى در تهران به معالجه پرداخته و پس از آن به بارفروش (بابل) فعلى رحل اقامت افكنده و مرجع تقليد جماعتى گرديده

و از آنجا اجباراً به سمنان منتقل و تا سال 1391 قمرى به اقامه جماعت و تدريس و تأليف اشتغال داشتند و در سال مزبور در سن نود و شش سالگى وفات نموده و جنازه اش با تجليل حمل به مشهد مقدس و در جوار سلطان سرير ارتضا عليه آلاف التحية والثناء مدفون گرديده است.

مرحوم علامه سمنانى در قدرت ادبى به عربى و فارسى وحيد عصر و فريد دهر خود بود و تمام بزرگان و ادباء عراق و ايران او را به استادى تعظيم و تكريم نموده و به نبوغ مى ستودند بيش از سيصد مجلد تأليف از كتاب و رساله دارد كه همه در كتابخانه شخصى ايشان آماده براى چاپ مى باشد.

فهرست تأليفات و تصنيفات اين فقيه اصولى و متكلم رجالى و اديب اريب و شاعر ماهر و حكيم ربانى در فنون مختلف در كتب تراجم مانند ريحانةالادب والذريعه و علماء معاصر و غيره مذكور است.

علامه حايرى در فن سرودن قصائد عربى متبنى عصر خود و در سرودن قصائد غزليات فارسى سعدى زمان بود در انشاد مدايح و مراثى اهل بيت (ع) يد طولائى داشت بلكه از جهاتى بى نظير بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علامي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن علامى فرزند آقا محمدصادق تاجر اصفهانى از مشاهير علماء عصر و مجتهدين بزرگ و اساطين علمى معاصر كرمانشاه بوده اند

معظم له در سال 1305 قمرى هجرى در كرمانشاه متولد شده و پس از تحصيل مقدمات و ادبيات در زادگاه خود به نجف اشرف عزيمت نموده و دو سال در درس مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى حضور يافته و بقيه تحصيلات خود را در نزد آيت اللَّه محقق استاد المتأخرين آقاى

آقا ضياءالدين عراقى ادامه داده و در ميان تلامذه آن مرحوم مشار بالبنان گرديده و بعداً به كرمانشاه مراجعت و در حوزه علميه كرمانشاه به تدريس مشغول بوده و در مسجد تركها اقامه جماعت مى نموده تا در محرم 1394 قمرى در سن 90 سالگى به رحمت حق پيوسته و حسب الوصيه اش در يكى از حجرات مسجد تركها مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علم الهدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1312 ق)، عالم امامى. در كربلا به دنيا آمد و در مهد علم و شرافت پرورش يافت. به اتفاق پدرش به ايران آمد و به مشهد رضوى رهسپار شد. مقدمات و مقدارى از سطوح را از محضر معين الغرباء تحصيل نمود و در بعضى از حوزه هاى درس خارج آن روز مشهد شركت كرد و در اثر تتبع و جديت به مقام اجتهاد رسيد و از آيت الله سيد محمد عصار به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل شد. پس از پدر، به اقامه جماعت در جامع گوهرشاد پرداخت. چند سال بعد براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و از محضر آيت الله نايينى و آيت الله سيد محمد فيروزآبادى و آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بهره ها برد و به دريافت اجازه ى اجتهاد از آن بزرگواران نيز نايل شد و به مشهد بازگشت. از آثارش: كتاب «رساله الوضوء»، عربى؛ «رساله المياه»، عربى، در احكام آبها؛ «رايت رهنما»، در چهار جلد، در اصول عقايد، امامت و اثبات آن و نقل معجزات ائمه اطهار (ع)؛ كتاب «عدل و معاد»؛ كتاب «نهج الخطابه» كه جلد اول آن به خطب پيامبر اكرم (ص) و جلد دوم به خطبه هاى حضرت اميرالمؤمنين (ع) و جلد سوم به خطبه هاى ساير ائمه اطهار (ع)به ضميمه خطبه هاى

حضرت فاطمه زهرا (س) و خطبه هاى حضرت زينب (س) پرداخته است؛كتاب «مناظرات».[1]

سيد على بن العالم الجليل السيد محمدحسين نجفى بن السيد الاجله عماد التوليه معروف به علم الهدى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار مشهد مقدس و آستان قدس رضوى عليه آلاف التحيه و الثناء مى باشد.

وى در نهم ماه شعبان المعظم سال 1312 قمرى هزار و سيصد و دوازده قمرى (سال فوت زعيم اعظم و پيشواى معظم شيعيان آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى) در كربلا متولد شده و در مهد علم و شرافت پرورش يافته و به اتفاق مرحوم والدش به ايران و مشهد مقدس آمده و در مسير راه (همدان و غيره) مورد استقبال و احترام مردم واقع گرديده و چندى توقف سپس وارد ارض اقدس شده و پس از گذرانيدن دوران طفوليت وارد مرحله تحصيل و در كسوت مقدس روحانيت درآمده و مقدمات و مقدارى از سطوح را از محضر استاد بزرگ مرحوم معين الغرباء تحصيل نموده و در بعضى از حوزه هاى درس خارج آن روز مشهد شركت و در اثر تتبع و حديت به مقام رفيع اجتهاد رسيده و از مرحوم آيت اللَّه سيد محمد عصار كه از علماء بزرگ ايران بود نائل به اخذ اجتهاد گرديده و در آن اوقات كتابى در مرد استنباط احكام وضوء بنام رساله الوضوء نگاشت.

در سال 1339 قمرى والد معظمش كه از علماء بنام خراسان بود و در خصوص استخاره شهرت بسرائى داشت از دنيا رفت و راتبه اقامه جماعت آن مرحوم در جامع گوهرشاد به ايشان محول گرديد و در عين حال پس از دو سه سال براى ادامه تحصيل مهاجرت به نجف نموده و

از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه حاج سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده و پس از مدتى با دريافت اجتهاد از آن بزرگواران به مشهد مراجعت و تا هم اكنون به ارشاد مردم و تأليف و تصنيف كتاب اشتغال دارند.

آثار قلمى معظم له از اين قرار است.

1- كتاب رساله الوضوء عربى مخطوط 2- رسالت المياه عربى در موضوع احكام آبها 1 مخطوط.

3- رايت رهنماج 1- (فارسى) دو مرتبه طبع شده است اين كتاب در اصول عقايد و اثبات توحيد و دفع شبهات مادبين و طبيعين و گفتگو درباره نبوت عامه و نبوت خاصه.

4- رايت رهنماج 2 در موضوع امامت و اثبات خلافت بلا فصل اميرالمومنين (ع) و امامت امام حسن مجتبى و امامت امام حسين عليه السلام و فلسفه نهضت آنجناب مطبوع.

5- رايت رهنماج 3 و 4 درباره اثبات امامت و نقل معجزات ساير ائمه اطهار عليه السلام و دفع شبهات كيسانيه و واقفيه و مدعيان مهدويت و فرقه ضاله و مضله بهائيت و فلسفه غيبت و رمز طول عمر حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء.

6- كتاب عدل و معاد درباره تشريح جهان آخرت و عالم پس از مرگ و عالم برزخ و سوال نكيرين و سير ارواح و بعث و نشر در روز رستاخيز و بهشت و دوزخ از طريق روايات و آيات و دفع عموم شبهات و اشكالات وارده در اين موارد و نيز درباره اثبات امر بين الامرين جبر و تفويض (مطبوع).

7- كتاب نهج الخطابه در خطب النبى والائمه عليهم السلام فارسى و عربى ج 1 در نقل كليه خطبه هاى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و اخبار

معراجيه و وصاياى آن حضرت به اميرالمؤمنين (ع) و ابوذر به ضميمه ترجمه.

8- نهج الخطابه ج 2- خطبات مولى الموحدين اميرالمؤمنين (ع) كه در نهج البلاغه موجود نيست- مخطوط.

9- نهج الخطابه ج 3- خطبات ساير ائمه اطهار عليهم السلام به ضميمه خطبه هاى حضرت صديقه كبرى فاطمه سلام اللَّه عليهاسلام.

10- كتاب مناظرات درباره نقل برخى از مناظراتى كه خود ايشان با افراد خارج از دين نموده اند به ضميمه نقل چند مورد از مناظرات قدماء و صحابه.

نگارنده گويد آقاى علم الهدى مضافا بر آن آثار فرزندان دانشمندان و مروج چندى دارند كه از باقيات الصالحات ايشانست و آنها از اين قرار است.

1- سيد الاعلام آقاى حاج سيد كاظم علم الهدى مقيم مشهد از وعاظ و محدثين معاصر مشهد مى باشند.

2- حجةالاسلام آقاى حاج آقا محمد علم الهدى مقيم تهران و امام مسجد الزهراء خيابان آب منگل.

3- حجةالاسلام آقاى حاج آقا جواد علم الهدى مقيم تهران و امام جماعت مسجد صاحب الزمان خيابان شاهپور.

4- ثقةالاسلام آقاى آقاسيد احمد علم الهدى مشهد كه از فضلاء و خطباء بليغ اكنون مقيم تهران ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1664 -1663 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (147 -144 / 7).

علم الهدي، قيصر، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قيصر، محمد بن (حاج ميرزا) معصوم رضوى خراسانى مشهور به سيد قيصر، از فقهاى متأخر شيعه (ف. 1255 ه.ق.) اوراست: اعلام الورى، كتاب رجال، حاشيه معلم الاصول، مصابيح الفقه.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

علومي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد علومى فرزند آيت اللَّه آخوند ملاحسين اردكانى از علماء بزرگ و معروف معاصر يزد بوده اند.

وى در ماه رمضان 1319 ق در يزد متولد شده و پس از تحصيل مقدمات و فراغت از سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر اساتيد بزرگ و مراجع عاليقدر آن عصر چون مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه حاج ميرزا سيد آقاى اصطهباناتى و ديگران مدت هشت سال استفاده نموده تا به درجه ى رفيعه اجتهاد نائل و با دريافت گواهى و اجازات به ايران مراجعت و چندى در قم توقف و در زمان مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى به تدريس پرداخته و سپس در اثر انقلابات داخلى و سياسى به وطن اصلى خود يزد بازگشت و اساس حوزه يزد را پى ريزى نموده و با شور و علاقه خاصى در توسعه و گسترش آن كوشش و بر حسب مقدرات الهى در سال 1314 ش به مشهد مقدس مشرف و با خاندان حاج ميرزا عبدالرسول درانيان كه از وعاظ نامى مشهد بودند وصلت و داراى شش فرزند مى شوند كه چهار نفر آنها ذكور و هر يك از آنها در رشته هاى مختلف علمى روحانى پزشكى و اقتصادى و مشاور علمى از فضلاء ممتاز مى باشند.

مرحوم آيت اللَّه علومى پس از سى سال سرپرستى حوزه علميه يزد و تدريس علوم دينى و امامت در سن 74

سالگى دار دنيا را بدرود و دعوت حق را لبيك اجابت گفتند. اما آثار ايشان از اين قرار است:

1- چند رساله مختصر در مسائل فقه در اوقات صلوه و صلوه مسافر و زكوه.

2- حواشى بر قطع فرائدالاصول و مكاسب شيخ مرتضى انصارى.

3- حواشى مختصر بر كفايه الاصول مرحوم آخوند ملا محمدكاظم خراسانى.

4- شرح قصيده شيخ محمد بوصيرى معروف به قصيده برده در مدح حضرت رسول (ص).

5- شرح قصيده بائيه و قصيده عينيه ابن ابى الحديد معتزلى در مدح حضرت امير (ع)

6- المغنى عن المغنى كه تلخيص كتاب مغنى ابن هشام است در علم ادبيات.

(1319- ح 1393 ق)، عالم دينى و فقيه. در يزد به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات و فراعت از سطوح به نجف اشرف سفر كرد و از محضر اساتيد بزرگى همچون آيت الله ميرزا حسين نايينى و آيت الله اصفهانى و آيت الله آقا سيد محمد فيروزآبادى و آيت الله ميرزا سيد آقاى اصطهباناتى و ديگران مدت هشت سال استفاده نمود، تا به درجه ى اجتهاد نايل شد وبا دريافت اجازه به ايران مراجعت كرد. چندى در قم توقف نمود و در زمان آيت الله حايرى يزدى به تدريس پرداخت. سپس به وطن خويش بازگشت، و حوزه ى علوم دينى يزد را پى ريزى نمود. در 1314 ش به مشهد رضوى رفت و با خاندان حاج ميرزا عبدالرسول درانيان وصلت نمود. وى مدت سى سال حوزه ى يزد را سرپرستى و در آن تدريس كرد. از آثارش: چند رساله در مسائل فقه: در «اوقات صلاه»، «صلاه مسافر» و «زكات»؛ حواشى بر «قطع» «فرائد الاصول» و «مكاسب» شيخ مرتضى انصارى؛ حواشى بر «كفايه الاصول» آخوند ملا محمد كاظم خراسانى؛ شرح «قصيده ى» شيخ محمد بوصيرى،

معروف به «قصيده ى برده»، در مدح حضرت رسول اكرم (ص)؛ شرح «قصيده ى بائيه» و «قصيده ى عينيه» ابن ابى الحديد معتزلى در مدح اميرالمؤمنين (ع)؛ «المغنى عن المغنى» كه تلخيص كتاب «مغنى» ابن هشام، در ادبيات است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (441 -440 / 7).

علوي تهراني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محمدباقر بن سيد الاعلام السيد على بن السيد حسين علوى مسجد حوضى تهران از علماء معروف تهران بودند و در مسجد حوض واقع در خيابان سيروس نزديك محله سرپولك اقامه جماعت مى نمودند و در ميان علماء و اهالى تهران بسيار محترم و مكرم و مورد وثوق قاطبه مردم بودند و با مرحوم آيت اللَّه بهبهانى صداقت تام و رفاقت تمامى داشتند.

وى در سال 1305 قمرى هجرى در تهران متولد و در كودكى قرآن و تجويد را از آخوند ملا على فراگرفته و در مدرسه ادب تحصيلات جديد را آموخته و فقه و اصول را نزد آقا ميرزا كوچك ساوجى كه از علماء مشهور عصر و مدرس مدرسه صدر بودند خوانده و معقول را نزد حكيم دوران و فريد زمان آيت اللَّه حاج عبدالنبى نورى طاب ثراه آموخته و پس از فراغ از تحصيل مسافرت به نجف اشرف نموده و مدت يكسال از محضر مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و ديگران استفاده كرده و نائل به درجه اجتهاد شده آنگاه مراجعت به تهران و در مدرسه عبداللَّه خان واقع در بازار بزرگ مشغول تدريس گشته و احكام تجارت و مكاسب را براى تجار بيان نموده و عده اى از بازرگانان از محضرش كسب فقه و معارف اسلامى نموده تا در ماه شعبان المعظم سال 1386 ق در تهران وفات و

جنازه اش حمل به نجف اشرف و در جوار جد گرام خويش حضرت على عليه السلام مدفون گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علوي تهراني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد رضا بن الايه حاج سيد محمدباقر علوى آنف الذكر از علماء محترم معاصر تهران است.

وى در سال 1343 ق در تهران تولد يافته و در مهد علم و سيادت پرورش نموده و پس از خواندن دروس عاليه جديد، ادبيات و سطوح وسطى را در تهران آموخته و در سال 1364 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح نهائى را از مدرسين بزرگ قم فراگرفته و از دروس خارج مرحومين آيتين علمين آقاى حجت و آقاى خونسارى استفاده نموده و پس از رحلت ايشان از محضر آيت اللَّه العظمى زعيم اعظم آقاى بروجردى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه گلپايگانى و علامه معاصر آقاى طباطبائى بهره مند شده و در سال 1386 ق پس از فوت مرحوم والدش به تهران مراجت و در مدرسه سپهسالار قديم و مسجد حضرت امير عليه السلام به اقامه جماعت و در مدرسه ى مزبور بتدريس و ترويج دين پرداخته و هم از محضر مرحوم وحيد عصر آيت اللَّه شعرائى حاج ميرزا ابوالحسن قدس اللَّه سره هيئت و نجوم و رياضيات را آموخته و تا حال حاضر بانجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علوي حسني نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 401 ق)، مسند، محدث و فقيه. وى رييس السادات و شيخ الاشراف و مسند خراسان زمان خود و سيدى بزرگوار و نيكوكار بود. او برادر بزرگتر ابوعلى محمد بن حسين علوى حسنى نيشابورى است. از محمد بن اسماعيل بن اسحاق مروزى و ابوحامد بن شرقى و برادرش عبدالله بن محمد و همچنين محمد بن عمر بن جميل و ابونصر محمد بن حمدويه غازى و ابوبكر بن دلويه دقاق و محمد بن حسين قطان و عبيدالله بن

ابراهيم بن بالويه و ديگران حديث شنيد. حاكم و ابوبكر بيهقى و محمد بن قاسم صفار و ابوعبيد صخر بن محمد و ابوالقاسم اسماعيل بن زاهر و محمد بن عبيدالله صرام و عثمان بن محمد محمى و عمر بن شاه مقرى و شبيب بن احمد بستيغى و احمد بن محمد بن مكرم صيدلانى و موسى بن عمران انصارى و ابوصالح احمد بن عبدالملك مؤذن و فاطمه دختر ابوعلى دقاق و بسيارى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. حاكم گويد: وى صاحب همتى عالى بود و ظاهرى نورانى داشت. پيوسته از او خواسته مى شد تا حديث گويد اما نمى گفت. دست آخر من مجلس املائى برپا ساختم و هزار حديث برايش برگزيدم. در آن مجلس هزار قلمدان شمارش شد و او سه سال املاى حديث كرد. ابوالحسن علوى به سكته درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (271 / 1)، سير النبلاء (99 -98 / 17)، شذرات الذهب (162 / 3)، العبر (199 / 2)، الوافى بالوفيات (373 / 2).

علوي حسيني تبريزي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1381 -1320 ق)، عالم دينى و فقيه. در تبريز به دنيا آمد. پس از خواندن سطوح از محضر آيت الله حاج سيد على مولانا و آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجى استفاده نمود. آن گاه به مشهد رضوى مهاجرت كرد و از محضر آقازاده كفايى و آيت الله آشتيانى بهره برد. پس به انجام وظائف دينى پرداخت، تا در 1381 ق براى معالجه به تهران آمد و در تهران درگذشت. پيكرش در مشهد رضوى در يكى از حجره هاى صحن عتيق به خاك سپرده شد. از آثارش: «الحجاب»؛ «الرباء»؛ «الغناء»؛ «هديه الاخوان»، در اثبات اسلام، به فارسى؛ «هدايه المسترشدين

الى معارف الدين المبين»، در سه مجلد: «توحيد»، «نبوت عامه و خاصه» و «امامت و معاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (205 ،194 / 25 ،456 / 4)، گنجينه ى دانشمندان (143 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (60 -59 / 6).

علوي خوئي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم علوى خوئى بن السيد الجليل حاج سيد مهدى كه در آذربايجان و مقامهاى بزرگ مملكتى خانواده شان معروف به سادات مقبره به خاطر مزار جد اعلى اش عالم تقى المعى صاحب كرامات سيد يعقوب طاب ثراه مى باشند با بيست و دو فاصله آبائى به حضرت سيدالساجدين على بن الحسين بن على بن ابيطالب سلام اللَّه عليهم اجمعين نسبش مى رسد در سال 1333 ق هجرى در دارالمؤمنين خوى متولد و در هشت سالگى به مكتب اعزام و قرآن كريم را پيش آقاى حاج شيخ ابوالفتح واعظ شاهانقى ختم و ادبيات فارسى را از آقاى ميرزا محمدحسين كارگر و آقا غلامرضا كشاورز و آقاى ميرزا يوسف كارگر اخلاق و سياق را از آقاى حاج ميرزا يحيى فرقانى شرعيات و دستور زبان فارسى را از آقاى حاج ميرزا محمدعلى موحد و رسم را از آقاى سيد محسن هدايت و قرائت و تجويد را از آقاى كربلائى تقى و آقاى حاج ميرزا ابراهيم قارى تلمذ نموده است.

ادبيات عربى از علماء اعلام آقاى حاج ملا محمدحسين محصلى و آقاى شيخ محمد حقير چهرقانى و آقاى شيخعلى اسلام پرست و آقاى آخوند ملاحسين محسنى و آقاى حاج ميرزا على زائر و آقاى ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و آقاى حاج سيد مهدى كشفى و منطق را از آقاى حاج مير شفيع تهامى و آقاى شيخ على اكبر محققى و آقاى شيخ محمدحسين تنكابنى

و كلام را از حضرت آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خوانسارى و حكمت مشاء را از حضرت آيت اللَّه فخرالحكماء الهيين آقاى حاج شيخ مهدى مازندرانى و حكمت اشراق و عرفان را از آن معظم له و آيت اللَّه و سيدالحكماء المتأخرين امام خمينى و آقاى حاج ميرزا خليل كمره اى و آقاى حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى و اصول را از حجةالاسلام والمسلمين حاج مير شفيع تهامى و آقاى حاج ميرزا موسى مرجعى و آقاى حاج سيد كاظم گلپايگانى و آقاى ميرزا محمد همدانى و آيات عظام آقاى حاج سيد محمدتقى خوانسارى و آقاى شيخ محمدعلى قمى و آقاى سيد كاظم شريعتمدارى و آقاى سيد محمد حجت و فقه را از حجةالاسلام آقاى شيخ قاسم واعظ مهاجر و آقاى مير شفيع تهامى و آقاى حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى و آيات عظام آقاى حاج سيد كاظم شريعتمدارى و آقاى ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه العظمى آقاى سيد محمد حجت و آقاى حاج شيخ عبدالكريم حايرى تلمذ كرده است

اجازه اجتهاد از آيات عظام و مراجع عاليقدر عالم تشيع از آقاى سيد ابوالحسن اصفهانى و آقاى سيد محمد حجت و آقاى حاج سيد محسن حكيم دارد.

تصديق فلسفه و عرفان از آيت اللَّه العظمى و استاد الفلاسفه والعرفان آقاى امام خمينى دارد.

و در تاريخ 1349 قمرى به بلده طيبه قم براى تكميل تحصيل مشرف گرديده و در سال 1355 موفق به دريافت تصديق مدرسى شده و در سال 1357 با اجازه اجتهاد به خوى عودت نموده است.

مدرسه علوم دينيه نمازى خوى كه از تاريخ 1353 قمرى تا ورود ايشان به خوى خالى از سكنه و به صورت خرابى افتاده بود با اقدام ايشان و

راهنمائى و معاضدت حضرت حجةالاسلام والمسلمين آقا شيخ قاسم واعظ مهاجر از نو اصلاح و تعمير و به جمع آورى طلاب اقدام و در سال 1360 شهريه به طلاب برقرار و امتحان رسمى اعلام و تا تاريخ اين نوشته از اول شعبان شروع و به فضلائى كه به مقام شايستگى لباس روحانيت به تدريج مى رسيدند روز ولادت با سعادت حضرت بقيةاللَّه امام زمان عجل اللَّه تعالى فرجه كه جشن مدرسه و روحانيت است در تحت نظر رئيس روحانيت وقت ملبس به لباس روحانيت مى شوند.

توضيح اينكه آنجا بالخصوص لباس روحانيت را پوشيدن پس از طى مدارج علمى و گواهى اساتيد به شايستگى طرف منوط مى باشد دفتر نمرات دروس و املاء و انشاء و قرائت و تجويد و اخلاق طلاب از تاريخ 1360 قمرى تا حال منظماً دائر در تحت سرپرست طلاب است و به اضافه شهريه برق و آب و وسائل زمستانى و دوا و معالجه از طرف سرپرست روحانيت الى آلان مرتباً دائر است.

لا يخفى اينكه از تاريخ 1316 شمسى كه امتحانات طلاب علوم دينيه از رسميت در مركز ساقط گرديد اولين مدرسه دينيه در آذربايجان پس از غائله بيستم شهريور 1320 شمسى موفق به دريافت اعتبار رسمى بودن تصديق اساتيد و بهره مندى از مزاياى آن شده مدرسه نمازيه خوى با جديت و مساعى معظم له بود در تاريخ 1324 شمسى كه ناچار به مهاجرت به تهران در اثر فشار متجاسرين توده گرديد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علوي سبزواري، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم بن السيد اسماعيل بن سيد عبدالغفور علوى سبزوارى معروف به شريعتمدار عالمى فقيه و مدرسى بزرگ و زعيمى جليل القدر بوده است در سبزوار از آثار

اوست مدرسه شريعتمدار كه مسكن طلاب و محصلين علوم دينيه مى باشد.

وى از شاگردان علامه فقيه حاج شيخ محمدحسن صاحب (جواهر) بوده و در مشهدالرضا (ع) از ميرزا حسن و ملا محمدتقى و ملا على داماد صاحب (قوانين) استفاده كرده آنگاه به اصفهان مسافرت و از محضر حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدابراهيم كلباسى بهره مند شده و پس از آن به نجف مهاجرت نموده و از ابحاث صاحب جواهر و صاحب (انوارالفقاهة) و علامه انصارى و ملازين العابدين گلپايگانى استفاده وافى نموده و بعد به سبزوار مراجعت و به رتق و فتق امور پرداخته و رياست تامه و مرجعيت عامه در آن نواحى پيدا نموده و صاحب ثروت فراوان و نفوذ كلام و قدرت كم نظيرى گرديده و شهرتش به تمام ايران رسيده و با اين ثروت و موقعيت از اولاد عقيم و محروم بوده است تا در سال 1314 و يا 15 وفات يافته و در مقبره اى كه در ضلع جنوبى مدرسه شريعتمدار واقع است مدفون شده و تاكنون قبرش مورد احترام اهالى مى باشد.

وى عالمى مدبر و روشن ضمير و عمرى طولانى را با كمال عزت و جلالت طى نموده است.

آثار خيرى كه از آن مرحوم باقى مانده است از اين قرار است.

1- مدرسه صلوات معروف به مدرسه شريعتمدار در سبزوار كه ظاهراً در سال 1305 قمى از مال شخصى خود ساخته است و مورد استفاده است و مدرس بزرگ و باشكوهى دارد.

2- موقوفاتى كه وقف بر طلاب مدرسه مزبوره و زوار ارض اقدس و اطعام در مجلس تعزيه حضرت سيدالشهداء (ع) نموده است.

3- حمامى در جنب مدرسه مزبوره واقع در بازار قديم سبزوار كه فعلا مخروبه است.

4-

كاروانسراى مشهور به سراى آقا.

5- آثار خيرى در كاشمر و خيرات ديگر.

(وف 1316 -1314 ق)، فقيه، مدرس، مرجع و نيكوكار. معروف به شريعتمدار. در مشهد رضوى از محضر ميرزاحسن و ملا محمدتقى و ملا على، داماد صاحب «قوانين»، استفاده كرد. سپس به اصفهان رفت و از محضر حاج شيخ محمد ابراهيم كلباسى بهره مند شد. آن گاه به نجف مهاجرت كرد و از مجالس بحث صاحب «جواهر» و صاحب «انوار الفقاهه» و علامه انصارى و ملا زين العابدين گلپايگانى استفاده كامل نمود. علوى پس از تكميل علوم و دريافت اجازه ى اجتهاد از صاحب «جواهر» به سبزوار بازگشت و رياست و مرجعيت مردم را بر عهده گرفت و صاحب ثروت و شهرت فراوان گرديد. او در سبزوار درگذشت. و در مقبره اى كه در ضلع جنوبى مدرسه ى شريعتمدار واقع است دفن شد. از آثار وى: مدرسه صلوات، معروف به مدرسه ى شريعتمدار، در سبزوار كه گويا در 1305 ق از اموال شخصى خود هزينه كرده است؛ حمامى در جنب مدرسه شريعتمدار؛ كاروانسراى مشهور به سراى آقا؛ آثار خيرى در كاشمر.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 9 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (305 -304 / 5).

علوي سبزواري، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا ابوالقاسم بن سيد حسن بن اسماعيل بن سيد عبدالغفور علوى سبزوارى عالمى جليل و دانشمندى بزرگوار و مرجعى عاليقدر در سبزوار و برادرزاده مرحوم شريعتمدار و مورد وثوق عموم مردم بوده و در محرم سال 1355 ق در سبزوار وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علوي سبزواري، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا حسن بن سيد اسماعيل بن عبدالغفور علوى عريضى سبزوارى عالمى بزرگ و فقيهى جليل القدر و متقى و مرجعى بزرگوار بوده و در سال 1255 قمرى در سبزوار متولد شده و مهاجرت به نجف اشرف و مدت بيست سال اقامت و از محضر علامه شيخ مرتضى انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به سبزوار مراجعت و در آنجا به رياست تامه و مرجعيت عامه رسيده و دو مرتبه به حج مشرف و در سفر دوم در 4 محرم 1332 قمرى در نزديكى مدينه شهيد و در بقيع مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علوي سبزواري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 / 1352 -1268 ق)، فقيه، محدث، حكيم، متكلم و شاعر. در هفده سالگى با اجازه حاج ملا هادى سبزوارى در مجلس درس آن حكيم حاضر شد و كتاب «اسفار» را نزد آن استاد تحصيل نمود. آن گاه به عراق رفت و در محضر درس فاضل اردكانى و ميرزاى شيرازى حضور يافت. بعد از وفات جلوه چند ماهى در مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) به تدريس رياضى و حكمت پرداخت. پس از آن به سبزوار بازگشت و در آن شهر مرجعيت و رياستى تمام يافت. به او در قبال حاج ميرزاحسين سبزوارى، ميرزا حسين كبير لقب دادند. آيت الله نجفى مرعشى از وى داراى اجازه بود. سيد عبدالله برهان المحققين سبزوارى و حاج ميرزا على اكبر نوقانى از شاگردان وى بودند. در سبزوار درگذشت و در مقبره ى استادش دفن شد. از آثار وى:«الارجوزه فى الفلسفه العاليه»؛ حاشيه بر «فرائد» شيخ انصارى؛ «كتاب الطهاره»؛ «كتاب الصوم»؛ «كتاب النذر»؛ «مشكاه الضياء»، در بداء؛ تفسير «آيه

الخلافه»: (انى جاعل فى لارض خليفه...).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (156 / 6 ،491 / 1)، ريحانه (191 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 570 -569 / 14)، المآثر و الآثار (172)، مكارم الآثار (1897 -1896 / 6).

علوي قزويني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن ابى تراب بن مرتضى الحسينى القزوينى عالمى جليل و دانشمندى متقى و پارسا فقيهى عابد و ناسكى زاهد از علماء محترم حوزه علميه قم بوده است

وى در سال 1291 ق در قزوين متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح در سال 1319 مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيتين علمين كاظمين علامه يزدى صاحب (عروة) و آخوند خراسانى صاحب (كفايه) استفاده نموده و در سال 1332 مراجعت به قزوين نموده و قيام به وظائف دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و غيره داشته تا سال 1342 ق كه به قم منتقل و به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى حائرى (مؤسس) حوزه علميه در نشييد حوزه همكارى و تشويق محصلين علوم دينيه نموده و در مسجد بالاسر حضرت معصومه و مسجد عشقعلى اقامه جماعت داشته و هم تدريس بعضى از متون فقهى نموده تا در 28 صفر 1364 قمرى بعد از كسالت ممتد بدرود حيات گفته و در مسجد بالاسر نزديك قبر مرحوم آيت اللَّه حائرى مدفون شده است.

نگارنده گويد: مرحوم آقاى قزوينى از عباد و زهاد علمائى بودند كه توفيق زيارتشان را يافتم نسبت بحقير محبتى داشته و همواره تشويقم بتحصيل علم و تهذيب اخلاق مى فرمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي گرگاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محمد على علوى حسينى گرگانى : خاندان :

پدر بزرگوار ايشان، آيت اللَّه آقاى حاج سيد سجاد علوى گرگانى - طاب ثراه - نخستين شخصيت علمى منطقه »گرگان و دشت« و از مشهورترين علماى استان مازندران به شمار مى رفت. وى در سال 1322ق در يكى از روستاهاى گرگان - النگ - در خانه

آقا سيد قاسم - كه مردى دائم الذكر و متهجد و مؤمن و متدين بود و پسر دار نمى شد و با توسلات و ادعيه و اذكار فراوان، خداوند اين پسر را در 65 سالگى اش بدو بخشيد و پس از چند سال هم چشم از جهان فرو بست - به دنيا آمد. در حاليكه نوجوان بود، تندباد اجل، گوهر پدر و مادرش را به فاصله سه روز از كَفَش ربود و سرپرستى وى را مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمد هاشم كبير كردكويى به عهده گرفت و مقدمات و ادبيات و بخشى از علوم دينى را از او آموخت. در سال 1344ق، به مشهد مقدس عزيمت نمود و نزد اساتيد بنامِ حوزه علميه آن شهر مانند حضرات آيات: ميرزا مهدى اصفهانى، ملا هاشم خراسانى، فاضل بسطامى و اديب نيشابورى اوّل، سطوح عاليه را فرا گرفت. در 1347ق به حوزه علميه قم مهاجرت كرد و در محضر آيات عظام: حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى، حاج شيخ محمد على حايرى قمى، حاج ميرزا محمد فيض قمى، حاج شيخ ابوالقاسم قمى، ميرزا محمد على شاه آبادى و ميرزا محمد ثابتى همدانى - قدس اللَّه اسرارهم - زانوى ادب به زمين زد و فقه و اصول و حكمت و كلام را فرا گرفت در سال 1353 ق، به توصيه استاد بزرگوارش آيت اللَّه حايرى يزدى به نجف اشرف رفت و مبانى علمى خويش را نزد آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ محمد كاظم شيرازى، محقق اصفهانى و آقا ضياء عراقى استوار ساخت و سخت مورد توجه آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى قرار گرفت و همزمان به تدريس سطوح عاليه پرداخت )كه از جمله

شاگردانش در نجف، حضرات آيات: شيخ محمد ابراهيم و شهيد شيخ مرتضى بروجردى - فرزندان آيت اللَّه العظمى حاج شيخ على محمد بروجردى - ، و حاج ميرزا على محدث زاده و حاج ميرزا محسن محدث زاده - فرزندان محدث بزرگوار حاج شيخ عباس قمى)ره( و مرحوم شهيد نواب صفوى بودند( وى، پس از 12 سال اقامت در نجف، بنا به تقاضاى فراوان مردم گرگان از آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و امر معظم له، در 1365ق رهسپار ايران شد و در حوزه علميه قم رحل اقامت افكند و به تدريس سطوح عاليه فقه و اصول پرداخت )كه از جمله شاگردانش مرحوم آيت اللَّه حاج آقا شهاب اشراقى بوده است(. پس از چندى، با اصرار مردم متدين گرگان و امرِ آيت اللَّه العظمى بروجردى، در 1366ق به گرگان بازگشت و به اقامه جماعت و تبليغ دين )در مسجد جامع(، تدريس علوم دينى )در مدرسه عماديه( - كه از جمله شاگردانش فهرست نگار مشهور مرحوم استاد محمدتقى دانش پژوه، و فرزندان بزرگوارش، و حضرات آيات: طاهرى گرگانى و جناتى شاهرودى بوده اند ، بناى حسينيه ها و مساجد و امامزادگان )كه تعداد آنها به 200 بنا مى رسد(، تفسير قرآن - كه چهار بار آن را به صورت كامل تفسير نمود - و گره گشايى از مشكلات مردم و حلّ و فصل امور عامه پرداخت. وى به واسطه دارا بودن ملكات فاضله اخلاقى و مقام علم و دانش و تقوا، و بيان شيوا در مواعظ و نصايح و تفسير قرآن، مورد توجه علما و مردم آن منطقه - از شيعه و سنّى - قرار گرفته و در فقه و تفسير و اخلاق، گوى سبقت را از همگنان

ربوده بود. او در پنجم ربيع الثانى 1407ق بدرود حيات گفت و جهانى از علم و معرفت را با خود به خاك برد.(1) فرزندان ايشان، به غير از آيت اللَّه العظمى علوى، حجج اسلام آقايان حاج سيد محمدحسن و حاج سيد محمد حسين علوى مى باشند و دامادهاى معظم له نيز حضرات آيات: حاج سيد حبيب اللَّه طاهرى گرگانى و حاج سيد حسن سبط احمدى مى باشد. والده ماجده معظم له، صبيه مرحوم آقا شيخ على اصغر مؤيّد الشريعه شاگرد و محرّر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد حجت كوهكمرى، داماد مرحوم حجةالاسلام ملا محمود زاهد قمى(1325 - 1266) (2ق( نماينده مردم قم در اولين دوره مجلس شوراى ملّى - در زمان مشروطيت - و همشيره زاده مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى قمى بوده است. ابوالزوجه آيت اللَّه العظمى علوى هم، اديب نامى قم، شارح و ناظم نهج البلاغه و شاعر اهلبيت - عليهم السلام - مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد على انصارى قمى(1405 - 1328) (3ق( - صاحب كتابهاى متعدد در دفاع از حريم تشيع - بوده است كه او و برادرانش حضرات آيات: حاج شيخ مرتضى، حاج شيخ احمد و حاج شيخ محمود انصارى، همه از مشاهير علما و خطباى قم و نجف اشرف بوده اند.

ولادت :

آيت اللَّه العظمى علوى، در خجسته ايّام ولادت با سعادت حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها در سال 1359ق )خرداد 1318 ش( در نجف اشرف، در بيت فضيلت و تقوا زاده شد. اين ولادت، موجى از شادى و سرور در دل پدر بزرگوارش برانگيخت، چه تا آن زمان چند پسر براى وى متولد شده بودند امّا همگى در همان كودكى،

از دنيا رفته بودند. لذا وى به ساحت مقدس اميرالمؤمنين عليه السّلام متوسل شد و از آن حضرت، درخواست فرزندى عالم و صالح نمود.

روياي صادقه :

آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى، شبى در عالم خواب به محضر اميرمؤمنان عليه السّلام مشرّف شد و حضرت، بدو مژده ولادت پسرى را در آينده نزديك داد و از او خواست تا فرزندش را به نام »على« نامگذارى نمايد. هنگامى كه اين پسر به دنيا آمد، پدرش براى رعايت استحباب او را بنام »محمد« و براى قولى كه به اميرالمؤمنين عليه السّلام داده بود، او را به »على« نامگذارى كرد. پدرش، بارها بدو مى گفت: محمدعلى! تو با ديگر برادرانت تفاوت خواهى داشت و در آينده به مقامات عاليه خواهى رسيد. چون تو را با توسل به ذيلِ عنايت اميرالمؤمنين، از خدا گرفته ام. معظم له، در دامان پاك پدر و مادرش - رحمةاللَّه عليهما - باليد و پرورش يافت و بسيارى از مسائل دين و خواندن و نوشتن را در محضر پدرش بياموخت.

تحصيلات :

آيت اللَّه العظمى علوى، هفت ساله بود (1365ق( كه همراه پدر بزرگوارش به ايران باز آمد و به قرائت قرآن مجيد و آموختن نصاب و حساب و گلستان و پس از آن به يادگيرى فنون ادب و علوم عرب نزد ايشان پرداخت. نخست، ادبيات و مغنى و مطوّل و بخشى از شرح لمعه را نزد والدش بياموخت و در سنّ شانزده سالگى (1374ق(، همراه با معظم له و گروهى از همشهريانش به زيارت عتبات عاليات، بيت اللَّه الحرام و بيت المقدس و شامات نائل آمد )و در طول مسير به بازگويى مسائل شرعى و خواندن كتابهاى دينى براى كاروانيان

مى پرداخت(، در بازگشت از سفر حج، قصد ماندن و تحصيل در حوزه علميه نجف اشرف را داشت كه مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم)ره( )در زمانى كه به ديدار پدر بزرگوارش آمده بود، و از قصد ايشان آگاه شد( فرمودند: اگر ايشان در حوزه علميه قم به تحصيل بپردازد بهتر است، چون حوزه قم واجد دو ويژگى است: فنّ تدريس و فنّ سخنورى، شخصى كه در آن حوزه تحصيل نمايد هر دو را فرا مى گيرد، هم درس مى خواند و هم درس مى دهد و هم به تبليغ دين مى پردازد، و لذا رهسپار حوزه علميه قم شد و در محضر درس اساتيد بزرگ همانند حضرات آيات: مجاهدى تبريزى، سلطانى طباطبايى و ستوده اراكى، زانوى ادب به زمين زد و باقيمانده سطوح را فرا گرفت و اين همه، 4 سال به طول انجاميد. )كه نشانگر استعداد بسيارش در كسب معلومات و ضبط محفوظات است(.

اساتيد :

معظم له، در خلال تحصيل خويش توفيق يافت از دانش سرشار استوانه هاى علم و فقاهت، توشه ها برگيرد و مبانى علمى اش را استوار سازد. آنان عبارتند از: 1. زعيم بزرگ شيعه آيت اللَّه العظمى بروجردى، كه سه سال از درس فقه ايشان بهره برد. 2. رهبر كبير انقلاب آيت اللَّه العظمى امام خمينى، كه هشت سال از درس اصول ايشان استفاده كرد. 3. آيت اللَّه سيد محمد محقق احمدآبادى يزدى - مشهور به محقق داماد - كه دوازده سال از درس فقه و اصول وى بهره برد. 4. آيت اللَّه العظمى سيد محمدرضا موسوى گلپايگانى. 5. آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى. 6. آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى اراكى. 7. آيت اللَّه حاج آقا مرتضى حايرى يزدى - كه مدّت 15 سال

در درس فقه ايشان شركت جُست و مورد توجه فراوان معظم له بود. همچنين، معظم له در ايام تعطيل حوزه علميه قم در فصل تابستان به مدت هفت سال، به نجف اشرف مى رفت و علاوه بر زيارت عتبات عاليات، به درس علماى بزرگ نجف رفته و از آنان بهره ور مى شد. ايشان عبارتند از آيات عظام: امام خمينى، آقاى خويى، آقاى شاهرودى و ميرزا باقر زنجانى قدّس اللَّه اسرارهم.

تدريس :

استاد معظّم آيت اللَّه العظمى علوى مدظلّه العالى، عمر پر بار خويش را به تأليف و تدريس و تبليغ دين گذرانيده است. ايشان از همان اوانِ تحصيل، به تدريس كتب ادبيات و سطوح پرداخت. (1334ش( بارها سيوطى و مغنى و مطوّل، شرح شمسيه و شرح نظّام را تدريس كرد و در همان زمانِ نوجوانى (16 سالگى( كتاب »كشف الغاشية عن وجه الحاشيه« را تأليف نمود. از سال 1382 ق به تدريس سطوح )معالم، قوانين، شرح لمعه و شرح تجريد( و سطح عالى )رسائل، مكاسب و كفايه و شرح منظومه( پرداخت و گاه روزانه، چهار درس را تدريس مى كرد و درسهايش، در زمره معروفترين و چشمگيرترين درسهاى حوزه علميه قم بود. يكى از مورخين حوزه علميه قم - بيش از 30 سال پيش (1350ش( درباره ايشان، نوشت: معظم له از فضلاء و مدرّسين و اساتيد سطوح عالى حوزه علميه است، كه به زيور علم و تقوا و متانت و بزرگوارى آراسته است.(4) جناب استاد، در سال 1405ق بود كه بنا به تقاضاى گروهى از فضلاء تدريس خارج فقه )بر اساس كتاب شرايع الاسلامِ ابوالقاسم نجم الدين جعفرِ محققِ حلّى( را آغاز كرد و تاكنون كتابهاى: طهارت و

زكات را به پايان برده و هم اكنون شرح كتاب صلاة را ادامه مى دهند و همزمان خارج اصول را نيز بر پايه كفاية الاصول آغاز نمود كه دوره كامل آن 15 سال به طول انجاميد و به پايان رسيد و هم اكنون دومين دوره آن، آغاز شده است. وى در طول 40 سال تدريس خويش، فضلاى بى شمارى را از سرچشمه زلال علوم اهلبيت عليهم السلام، بهره مند ساخته كه بسيارى از آنان، هم اينك در شهرهاى مختلف و سمَتهاى گوناگون مانند: تدريس در حوزه و دانشگاه، امامت جمعه و جماعت، قضاوت و نمايندگى مجلس به خدمت به اسلام و مسلمين اشتغال دارند.

تبيلغ دين :

قرآن مجيد، يكى از وظايف فقيهان و عالمانِ دين را انذار مردمان و تبليغ رسالات خداوند بر مى شمرد. آيه شريفه »نَفْر« وظيفه يكايك انديشمندان را تعيين نموده و آن »ابلاغ تكليف« است. آيت اللَّه العظمى علوى هم بر طبق عمل به وظيفه خويش، از همان اوان طلبگى اش به تبليغ دين پرداخت و ساليان فراوان در ايام ماه مبارك رمضان و محرّم و صفر بر مسند وعظ و ارشاد تكيه زده و هزاران نفر را با بيان شيوا و سخنان زيباى خويش از آبشخور علوم اهلبيت - عليهم السلام - سيراب نموده است و اين شيوه پسنديده، حتى پس از مرجعيت معظم له ادامه دارد. ايشان، به جز اين ايام، ساليان فراوان، قبل از رسيدن به مرجعيت (18 سال متمادى( در گرما و سرما، در تابستان و زمستان هر پنجشنبه و جمعه به تهران مى رفت و پيرامون معارف دين در مسجد فاطميه سخن مى گفت و در همين راستا، هيئت محترم وحدت فاطميه و صندوق قرض الحسنه

آن را هم تأسيس نمود و همزمان به تدريس شرح منظومه و شرح تجريد و اصول اعتقادات به گروهى از اساتيد دانشگاه و دانشجويان محترم مى پرداخت.

شيوه تدريس :

درس معظم له از ملاحت گفتار، تتبع اقوال و دقّت و بررسى آنها، تحقيق مبسوط در روايات )فقه الحديث( و جمع بين اخبار متعارضه و بررسى رجال حديث برخوردار است. ايشان، با نظر افكندن در كتابهاى متداول و غير متداول )همانند: غنائم الايام ميرزاى قمى، وسيلة المعاد ملا اسماعيل عقيلى نورى، جامع المدارك آيت اللَّه خوانسارى( و نقد و بررسى آنها و كاويدن ادلّه، سرانجام قولى را برگزيده، كه گاه اين سخن با سخنِ ديگر فقيهان منطبق بوده و گاه متفرّد است. ايشان، به حضور منظّم و بدون تعطيل در ايّام درسى و سرِ ساعت، بدون اندكى تأخير - مقيّد بوده، و در روزهاى چهارشنبه به شرح و توضيح حديثى از فرمايشات پيامبر اكرم)ص( مى پردازد - و اگر روزى چهارشنبه، تعطيل باشد اين كار را در روز پيشين آن انجام مى دهد - و از اين رهگذر تاكنون به شرح وصاياى رسول خدا)ص( به اميرالمؤمنين عليه السّلام، ابوذر غفارى و عبداللَّه بن مسعود توفيق يافته است. )كه شرح وصاياى پيامبر اكرم)ص( به ابوذر به نام انوار اخلاقى »ره توشه پارسايان« چاپ رسيده است(. معظم له در طول درس، به يكايك پرسشها و اشكالات - هر چند سست و بى پايه - شاگردان خود گوش فرا داده و با خوشرويى و اخلاق حسنه به پاسخ آنها مى پردازد و از شاگردان سخت كوش خويش به شايستگى تقدير به عمل مى آورد و بر فراز منبر تدريس، از آنان احترام مى نمايد. ايشان در خلال درس، نيز به ذكر

مطالب مناسب از تاريخ و تفسير و رجال و مواعظ نيز پرداخته و درسش، آميزه اى از مطالب گرانقيمت و ارزشمند است، كه نتيجه ساليان فراوان مطالعات مختلف و تجربه هاى بسيار معظم له مى باشد.

مرجعيّت :

معظم له، يكى از چهره هاى مشهور علم و تقوا و فقاهت در حوزه علميه قم بوده و در زمان مرجعيت آياتِ عظام و مراجع تقليد پيشين، چشمهاى بسيارى به سويش دوخته شده بود، پس از ضايعه وفات آنان بود كه بسيارى از مردم مؤمن و متدين - به ويژه اهالى مازندران و گيلان - از جنابش تقاضاى رساله عمليه نمودند، كه معظم له در سال 1412ق، فتاواى خويش را در اختيار همگان قرار دادند - كه به زبانهاى عربى و اردو نيز ترجمه شده - و بسيارى از مؤمنان در داخل و خارج كشور تقليد ايشان را پذيرفته و بخشى از شهريه طلّاب حوزه علميه قم، همه ماهه توسط ايشان پرداخت مى گردد

تاليفات :

استاد بزرگوار ما، آيت اللَّه العظمى علوى به جز تدريس منظّم فقه و اصول )كه صدها نوارِ آن موجود است(، تبليغ و ترويج شعائر دينى، پرورش شاگردان فراوان و راهنمايى مردمان و مقلّدان، داراى تأليفات متعدد فقهى، اصولى، حديثى و رجالى است، كه نام آنها عبارتند از: الف. آثار چاپى: 1. توضيح المسائل )به اردو ترجمه شده است(. 2. اجوبة المسائل يا پاسخ به جديدترين استفتائات (2 ج(. 3. مناسك حج. )آداب، اعمال و استفتائات حج(. 4. منهج الصالحين )رساله توضيح المسائل عربى(. 5. منهج الناسكين )مناسك حج عربى(. 6. نورالهدى )تعليقه بر عروة الوثقى(. 7. المناظر الناضرة في احكام العترة الطاهرة )ج 1. بخشى از كتاب الطهارة(.

8 . تعليقه بر تحريرالوسيله (2 ج، چاپ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى)ره((. 9. گلچينى از انوار اخلاقى )برگزيده درس اخلاق روز چهارشنبه(. 10. ره توشه پارسايان، انوار اخلاقى )ج 1، شرح وصاياى پيامبر اكرم به ابوذر غفارى(. 11. توحيد از ديدگاه علم )يكى از سخنرانى هاى معظم له(. ب. آثار غير چاپى: 1. المناظر الناضرة )ج 2 تا 10. شرح مفصّل ابواب طهارت، صلاة و زكات شرايع الاسلام(. 2. لئالى الاصول (10 جلد. از مباحث الفاظ تا پايان استصحاب(. 3. زبدة اللئالى - تلخيص كتاب فوق. 4. القواعد الفقهية )قاعده هاى: ضمان، لا ضرر، تقيه، عدالت، ميسور و اصالة الصحة(. 5. رساله در فروع علم اجمالى. 6. رساله در تعادل و تراجيح. 7. رساله در اجتهاد و تقليد. 8 . تقريرات درس فقه آيت اللَّه العظمى بروجردى )بحث: طهارت و قضا(. 9. تقريرات درس فقه آيت اللَّه محقق داماد )كتاب صلاة وحج(. 10. تقريرات درس فقه آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى )كتاب طهارت(. 11. تقريرات درس فقه آيت اللَّه اراكى )بحث صلاة الجمعة(. 12. تقريرات درس فقه آيت اللَّه حاج آقا مرتضى حايرى )كتاب طهارت و خمس(. 13. تقريرات درس اصول آيت اللَّه العظمى امام خمينى )از بحث مقدمة واجب تا آخر قطع و ظن(. 14. تقريرات درس اصول آيت اللَّه محقق داماد )دوره كامل(. 15. تعليقه بر وسيلة النجاة. 16. تعليقه بر منهاج الصالحين. 17. كشف الغاشية عن وجه الحاشية )توضيح مشكلات حاشيه ملا عبداللَّه، اولين تأليف معظم له(. 18. نورالبيان فى تفسير القرآن. 19. طبقات الرجال. 20. ره توشه پارسايان انوار اخلاقى )ج 2 و 3. شرح وصاياى پيامبر اكرم به اميرالمؤمنين و عبداللَّه بن مسعود(.

بناهاي ماندگار:

آيت اللَّه العظمى علوى،

احداث و بنياد بناهاى خيريه و عام المنفعه را وجهه همّت خويش ساخته و تاكنون در ساختمان - كلّى يا جزئى - چندين بناى خير، نقش اساسى و سهم چشمگير داشته است. معظم له، علاوه بر اجازه مصرف بخشى از وجوه شرعيه براى احداث بناهاى عام المنفعه، خود نيز به بنيادِ مسجد، حسينيه، درمانگاه و صندوق قرض الحسنه در نقاط مختلف اقدام فرموده است. تعمير بخشى از مسجد جامع گرگان، تأسيس و تعمير چند مسجد در گرگان و روستاهاى اطراف، مسجد اعظم(5) و درمانگاه آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى در روستاى النگ، حسينيه سيّدالشهداء در مهدى شهر سمنان، صندوق قرض الحسنه و هيئت محترم »وحدت فاطمية« در خيابان هفده شهريور جنوبى )تهران( - از آن جمله است. همچنين دفتر معظم له در قم و مشهد مقدس، در ايّام ولادت و شهادتِ ائمة اطهار - عليهم السلام - و روزهاى پنجشنبه هر هفته، شاهد برگزارى مجالس معظم و با شكوهى است كه خطبا و وعاظ محترم پيرامون معارف شيعى و احياى امر اهلبيت عليهم السلام، به سخنرانى مى پردازند و نام و ياد اهلبيت عصمت و طهارت را گرامى مى دارند. خداوند بر دوامِ توفيقات و صحّت و خدمات ايشان بيافزايد و به آمال و مقاصدش در اجراى فرامين الهى، جامه عمل بپوشاند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

1) آثار الحجة 342/2؛ گنجينه دانشمندان 415 - 413/6؛ آينه دانشوران /272؛ مجله مسجد، ش 35، ص 87 - 82.

2) رجال قم/162؛ گنجينه دانشوران /203؛ گنجينه آثار قم 371/1؛ اختران تابناك، ج 2، ص 196.

3) گنجينه دانشمندان 343 - 339/2؛ اثرآفرينان 321/1؛ سخنوران نامى معاصر 404 - 401/1؛ مؤلفين كتب چاپى 192/4؛ الذريعه 108/9 و 1000؛ كتابنامه حضرت

زهرا /28 - 23؛ فرهنگ رجال و مشاهير 186-185/2.

4) گنجينه دانشمندان )شريف رازى(، ج 2، ص 206؛ اختران تابناك )محلاتى(، ج 2، ص 196.

5) اين مسجد عظيم - كه در نوع خود بى نظير است و در آن نواحى به سان گوهرى مى درخشد - در سال1350ش ساخته شد. ماده تاريخ ساختمان آن را مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمدعلى انصارى قمى چنين سروده است:

اين مسجد اعظم كه درش بر همه باز است

ستوار چو كعبه كه در مُلك حجاز است

از همت مردان خدا طى شد و تاريخ

تا روز جزا قبله گه اهل نماز است (1390ق(

علوي، سجاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سجاد بن آقا سيد قاسم علوى گرگانى از علماء مبرز و ممتاز معاصر گرگانست.

معظم له در سال 1332 قمرى در قريه (النگ) از قراء كرد كوه گرگان متولد شده و از سن هفت سالگى شروع به تحصيل مقدمات و قرائت قرآن نموده و در سن پانزده سالگى والدين خود را در مدت يك هفته از دست داده و در تحت نظر حجةالاسلام مرحوم ملا محمدهاشم كردكوهى ادامه به تحصيل داده تا سال 1345 قمرى كه به مشهد مقدس رضوى عزيمت و حدود سه سال در آن سامان از مرحوم فاضل بسطامى و اديب بزرگ نيشابورى (ميرزا عبدالجواد) و آيت اللَّه حاج شيخ هاشم و سيد بحرالعلوم و مقدارى مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده و تكميل ادبيات سطوح عالى را نموده.

و در سال 1347 ق مهاجرت به قم و مكاسب و رسائل و كفايه را در خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى به پايان رسانيده و طهارت شيخ را هم از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد فيض قمى فراگرفته

و حكمت و فلسفه را از مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى استفاده و از درس خارج صلوة مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و درس اصول آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى استفاده نموده و در سال 1353 قمرى با توصيه و تصويب مرحوم آيت اللَّه حايرى (مؤسس حوزه) مهاجرت به نجف و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه محقق آقا ضياءالدين عراقى استفاده و هم تدريس سطوح وسطى و عالى نموده تا برحسب تقاضاى اهالى استرآباد و بالخصوص اهل وطن خود و امريه مرحوم آيت اللَّه محقق آقا ضياءالدين عراقى استفاده و هم تدريس سطوح وسطى و عالى نموده تا بر حسب تقاضاى اهالى استرآباد و بالخصوص اهل وطن خود و امريه مرحوم آيت اللَّه اصفهانى مراجعت به ايران و چندى در گرگان و زاده گاه خود اقامت و در سال 1366 ق بقصد توطن به قم عزيمت و در حوزه علميه به تدريس مكاسب و كفايه پرداخته و بعد از چند ماه با اصرار اهالى گرگان و امريه مرحوم آيت العظمى بروجردى به گرگان برگشته و تا حال تحرير در مسجد جامعه به اقامه جماعت و تدريس و خدمات دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه علوى گرگانى به واسطه داشتن ملكات فاضله اخلاقى و مقام علم و دانش و قدس و تقوا و بيان شيوا و جامع در مواعظ و نصايح و ملاحت سخن در تفسير قرآن مورد توجه قاطبه اهالى گرگان و اطراف آن و محبوبيت بخصوص دارد.

داراى فرزندان برومند و دانشمندى مى باشد كه از باقيات الصالحات و مصداق حديث شريف (او ولد صالح يستغفر له) مى باشند و آنها از اين قرار است.

1- جناب حجةالاسلام حاج

سيد محمدعلى علوى كه از مدرسين و افاضل حوزه علميه قم مى باشند و در ج 2 ص 206 ترجمه اجمالى وى گذشت.

2- ثقةالاسلام آقاى آقا سيد حسن علوى كه از محصلين جدى و بارع حوزه علميه و آينده درخشانى دارند.

3- ثقةالاسلام آقاى آقا سيد حسين علوى كه از محصلين جدى و يا برادر مذكورش در حوزه اشتغال بتحصيل و از دانشمندان بزرگ آتيه خواهند بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علويجه اي، عباس علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند غلام رضا. عالم فاضل، و فقيه جامع، در غره ى شعبان 1283 در علويجه از بلوك عربستان اصفهان متولد گرديد، در اصفهان مقدمات علوم را فراگرفته، در 1308 به نجف اشرف مهاجرت نموده، به درس حاج ميرزا حسين خليلى و جمعى ديگر حاضر شده، و به آيةاللاه صفهانى اختصاص يافته؛ در حسن خلق و تقوى و زهد معروف بوده.

سرانجام در 7 شعبان 1355 وفات يافته، در وادى السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

علياري تبريزي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1236 ق)، عالم، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم، رياضيدان، ستاره شناس، اديب و شاعر. وى در روستاى سردرود تبريز به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم و فنون معموله و متداوله در نزد استادانى چون ميرزااحمد آقا مجتهد شبسترى و حاج ميرزا لطفعلى و ميرزا محمد آقاى مجتهد به نجف رفت و در آن جا در نزد پنج تن از مشايخ وقت چون: شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و حاج سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى و شيخ مهدى تلمذ نمود و به اجازه ى اجتهاد و روايت از هريك از ايشان نايل آمد. وى پس از فراگيرى علوم به تبريز بازگشت و بى وقفه به تدريس و تأليف و تصنيف مشغول شد. او رياضيات و «قانون» ابوعلى سينا را علاوه بر درسهاى جارى تدريس مى كرد. شاگردش شيخ محمد حسن سردرودى رساله اى در شرح حال استاد خود در 1333 ق نگاشته است. از آثار وى: «بهجه الآمال فى علم الرجال»، كه شرحى است بر «زبده ى المقال» و «منتهى الآمال»، در علم رجال، در پنج مجلد؛ «ايضاح الغوامض فى تقسيم الفرائض»؛ «مشكاه الوصول فى علم الاصول»، در شش مجلد؛

«مناهج الاحكام فى اصول الفقه»، شرح مزجى بر «معالم»، در پنج مجلد؛ «منهاج المله فى تعيين الوقت و القبله»؛ «دلائل الاحكام فى شرح شرايع الاسلام»، در پنج مجلد؛ «رياض المقاصد»، در شرح قصيده ى حسن بن راشد حلى، در مدح صاحب الزمان (عج)؛

شرح «دعاى سمات»؛ «نهج الاعلان فيما يثبت به دخول رمضان»؛ «الوافيه»، در شرح «لغز الكافيه» شيخ بهايى؛ «هدايه الطالبين»، رساله ى عمليه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 / 8)، الذريعه (17 / 25 ،410 / 24 ،64 / 21 ،250 / 13 ،760 / 9 ،160 -159 / 3 ،496 / 2)، ريحانه (193 -192 / 4)، سخنوران آذربايجان (122 -120)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1479 -1476 / 14)، علماء معاصرين (97 -96)، لغت نامه (ذيل/ على عليارى)، معجم المؤلفين (140 / 7).

عليمراديان، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيزاللَّه بن المرحوم حاج كريم عليمراديان نهاوندى از علماء اعلام معاصر اين شهرستانست.

وى در تاريخ هشتم شوال 1325 قمرى در بلده نهاوند متولد شده و پس از تكميل دروس فارسى و مقدماتى در سال 1343 قمرى به قم مشرف شده در حوزه علميه قم دروس و سطوح اوليه و وسطى و نهائى را در نزد اساتيد بزرگ حجج اسلام و آيات عظام چون مرحوم حجةالاسلام آقا سيد مهدى كشفى و مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسن فاضل و مرحوم آيت اللَّه آقاشيخ محمدعلى حايرى قمى و آيت اللَّه حاج سيداحمد خونسارى و آيت اللَّه آقاشيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا گلپايگانى فراگرفته و 4 سال از درس خارج مرحوم آيت اللَّه مؤسس حاج شيخ عبدالكريم يزدى استفاده نموده.

و پس از

فوت معظم له از درسهاى خارج آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه صدر استفاده و حظ وافر برده و در سال 1362 به نهاوند مراجعت و متصدى امور شرعيه آن شهرستان شده و تاكنون به انجام وظائف امور دينيه و اقامه جماعت و تعمير مساجد و امكنه مقدسه من جمله مدرسه علميه جديد البناء و تربيت عده اى از محصلين علوم دينى گرديده و فعلا حدود سى نفر از آنها در حوزه علميه قم اشتغال به تحصيل دارند و چند نفر از آنها به درجات عاليه علمى نائل و قريب الاجتهاد مى باشند و در علوم رسمى فقه و اصول و غيرها جزواتى به رشته تحرير درآورده اند.

مؤلف گويد مترجم معظم از علماء متين و مبرز مى باشند قريب چهل سالست آشنائى كامل با ايشان دارم از غالب آيات عظام گذشته چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه خونسارى معاصر و گذشته و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و ديگران اجازه اجتهاد و روايتى و غيره دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عماد جويني، شيخ الشيوخ، ابوالفتح عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(636 -581 ق)، محدث، فقيه و مدرس. در دمشق به دنيا آمد و در مصر نشوونما يافت. وى از اثير ابن بنان و شهاب غزنوى حديث شنيد. وى بعد از پدرش عهده دار تدريس در قبه شافعى و مشهد الحسين و مشيخه السعديه يا مشيخه الشيوخ مصر شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (99 -97 / 23)، شذرات الذهب (181 / 5)، العبر (228 / 3)، النجوم الزاهره (278 / 6).

عماد فقيه كرماني، عمادالدين علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 773 ق)، عارف و شاعر، متخلص به عماد. معروف به خواجه عماد فقيه و ملقب به شيخ الاسلام. وى معاصر حافظ و از مداحان آل مظفر و مخصوصا شاه شجاع بود. از جمله آثارش: مثنويهاى: «صحبت نامه»؛ «محبت نامه»؛ «ده نامه»؛ «صفانامه» يا «مونس الابرار»؛ «طريقت نامه». التبه اين مثنويها به همراه قطعات، غزليات و رباعيات عماد در مجموعه ى «كليات» وى جمع شده است.[1]

(خواجه) عمادالدين كرمانى متخلص به عماد، فقيه و زاهد و شاعر معروف (ف. 773 ه.ق.). وى در عهد امير مبارزالدين و شاه شجاع در كرمان محترم مى زيست و هر دو پادشاه نسبت به او اخلاص و ارادت داشتند. عماد در كرمان خانقاهى داشت و به سرودن شعر نيز مى پرداخت. از آثار او ديوان غزل وى و پنج مثنوى (صحبت نامه صاحبدلان، طريقت نامه) را بايد نام برد. بعضى نوشته اند كه وى گربه اى تربيت كرده بود به طورى چون وى نماز مى گذارد وى بدو اقتدا مى كرد و همين مورد توجه خلق و از جمله شاه شجاع و حافظ به تعريض اوست كه مى گويد:

«صوفى نهاد دام و سر حقه باز كرد

آغاز مكر با فلك حقه باز كرد»

«بازى چرخ بشكندش بيضه در كلاه

زيرا كه عرض شعبده با اهل

راز كرد»

«اى كبك خوش خرام كجا مى روى؟ بايست

غره مشو كه گربه عابد نماز كرد».

ولى صحت اين داستان مورد ترديد فاضلانست، چه در مدارك قديم و معتبر اين روايت نيامده، و از سوى ديگر «گربه عابد» و «گربه روزه دار» (يا گربه صائم) مثل بوده است. بعضى غزليات حافظ و عماد نزديك به يكديگر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (632 -624 / 2)، از سعدى تا جامى (344 -340)، بهارستان جامى (119)، تاريخ ادبيات در ايران (995 -985 / 3)، تذكره الشعراء (286 -282)، حبيب السير (315 / 3)، دايره المعارف فارسى (1768 / 2)، الذريعه (767 -766 / 9)،رياض العارفين (110 -109)، شخصيت هاى نامى (344)، طرائق الحقائق (681 -680 / 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (350)، فرهنگ سخنوران (654).

عميد زنجاني، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا عباسعلى عميد زنجانى سبط فيلسوف بزرگ و فقيه جامع آيت اللَّه ميرزا مجيد زنجانى از علماء و نويسندگان معاصر تهران است و در مسجد لرزاده به اقامه جماعت و تدريس و ترويجات دينى اشتغال دارد. وى در سال 1316 شمسى در شهرستان زنجان متولد شده و تحصيلات جديد كلاسيك را با مقدمات علوم دينى در آنجا خوانده و در سال 1370 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح متوسط و عالى را بطرز خصوصى از محضر اساتيد با فضل و كمال حوزه فراگرفته و سپس در حوزه درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده و ضمنا علوم هيئت و كلام و فلسفه را از اساتيد معروف آموخته و در سال 1340 شمسى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آن سامان از محضر دو نابغه علمى آيت اللَّه العظمى

خوئى مدظله و آيت اللَّه آقا ميرزا باقر زنجانى سلمه اللَّه بهره ها برده و دراسات آن دو استاد بزرگ را برشته تحرير و تقرير درآورده و در مراجعت از نجف اشرف در سال 1347 شمسى افتخار مصاهرت با حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مد ظله را پيدا و بار ديگر در قم براى ادامه تحقيق و تدريس توقف و شركت در درس فقه آيت اللَّه العظمى مرعشى نموده تا سال 1391 ق كه بدرخواست جمعى از مومنين تهران براى امامت مسجد لرزاده كه يكى از مساجد حساس و بنام مركز و از آثار مرحوم مبرور آيت اللَّه عالم ربانى حاج شيخ على اكبر برهان است منتقل به تهران شده و تا حال حاضر بانجام وظائف دينى و ارشاد و امامت و تدريس و خدمات اجتماعى اشتغال دارند.

داراى تأليفات ارزنده و آثار آموزنده اى مى باشند كه بقسمتى از آنها اشاره ميشود:

1- تحقيق و بررسى در تاريخ تصوف مطبوع از دارالكتب الاسلاميه

2- اسلام و همزيستى مسالمت آميز مطبوع از دارالكتب الاسلاميه

3- اسلام و حقوق ملل مطبوع از دارالكتب الاسلاميه

4- حقوق اقليتها مطبوع از انتشارات صدر

5- بنيادهاى اصيل مطبوع از كتابخانه بزرگ اسلامى.

6- اسلام و سيستم بيطرفى.

7- مبانى تفسير.

8- رساله اى در نكاح كتابيه.

9- رساله اى در ترتب.

10- المنهاج فى شرح وسيله النجاه.

13 -12 -11- سع جلد در قم برشته تحرير آورده كه با همكارى چند تن از فضلاء تأليف و نشر گرديده است.

14- مقالاتى در نشريات ماهيانه حوزه انتشار داده است.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: حقوق خصوصى و اسلامى، دانشكده: حقوق و علوم سياسى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات حوزوى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

كامپيوترى كردن

علوم اسلامى، كامپيوترى كردن قوانين و مقررات، تكنولوژى جديد انفورماتيك، فقه و علوم حديث، تفسير و علوم قرآنى، فلسفه و عرفان اخلاق، اديان و كلام اسلامى، تاريخ اسلام و سيره، حقوق و قوانين، استاد راهنماى 35 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 20

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

حقوق اسلامى، تفسير و مبانى آن، فقه، فقه سياسى، اقتصاد اسلامى، تاريخ تصوف و عرفان، حقوق اقليتها و مبانى انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 50، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

مباحث مختلف حقوقى، مباحث فقه سياسى، مسئوليت بين المللى ناشى از جريان سلمان رشدى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

عميدي سمرقندي، ركن الدين، ابوحامد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 615 ق)، متكلم، اصولى و فقيه حنفى. وى در علم خلاف و مناظره ماهر بود و در مباحثه روشى مشهور داشت. او يكى از چهار تن شاگردان معروف رضى الدين نيشابورى است كه شهرت بسيار داشتند. نظام الدين احمد ابن شيخ جمال الدين محمود حصيرى از شاگردان و ملازمان اوست. گفته اند كه او داراى حسن اخلاق و تواضع بسيار بود. وى در بخارا درگذشت. از آثارش: «الجست»؛ كتاب «الارشاد»، در علم خلاف و جدل، كه گروهى از جمله: قاضى دمشق، شمس الدين احمد خويى، و بدرالدين مراغى و اوحدالدين دونى و نجم الدين و ابن مرندى به شرح آن پرداخته اند؛ «الطريقه فى الخلاف و الجدل» يا «الطريقه العميديه»؛ «النفائس»،در جدل، كه قاضى شمس الدين خوبى آن را مختصر كرد و «عرائس النفائس» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (98 -97 ،77 -76 / 22)، شذرات الذهب (64 / 5)، العبر (167 / 3)، كشف الظنون (1966

،1113 ،69)، معجم المؤلفين (287 / 11).

عميدي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن حاج غفار عالمى جليل و فقيهى بيعديل بوده از شاگردان مرحوم آيت اللَّه حاج ملاعلى كنى و نسبش به شيخ بهاءالدين عاملى منتهى مى شده و در حدود سال 1327 وفات نموده و از آثار باقيه او مسجدى است در گلپايگان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عميري هروي، ابوعبدالله محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(489 -398 ق)، فقيه، محدث و زاهد. فقه آموخت و در آن پيشگام بود. سماع حديث را از 407 ق آغاز كرد. وى از پدرش، از عباس بن فضل نضروى، و على بن ابى طالب خوارزمى و على بن جعفر قهندزى و عبدالرحمان بن محمد دينارى و ضمام بن محمد شعرانى و عده اى ديگر در هرات و از قاضى ابوبكر حيرى در نيشابور و از ابوعلى بن شاذان و اقرانش در بغداد و از محمد بن حسين صنعانى در مكه حديث شنيد. عميرى حج گزارد و به يمن نيز مسافرت كرد. او روايات بسيارى نقل مى كرد. ابن طاهره و مؤتمن و محمد بن ابى على همدانى و ابوالوقت و على بن حمزه و ابونضر فامى و جنيد قاينى از وى حديث روايت كرده اند. او را به عنوان پيشوايى زاهد و مورد اعتماد در حديث ستوده اند. ابوعبدالله دقاق گويد كه براى عميرى در خراسان نظيرى نبود تا چه رسد به هرات.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (242 / 4)، سير النبلاء (71 -69 / 19)، شذرات الذهب (394 / 3)، العبر (361 / 2)، الوافى بالوفيات (141 / 4).

عنبري اصفهاني، ابونهشل عبدالصمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(517 -427 ق)، فقيه و محدث. پدرش از فضلاى ادبا بود. ابوالحسين بن فاذشاه به وى اجازه داد و عنبرى از او «جزء الزهد» اسد بن موسى و از ابن ريذه «معجم» بزرگ و كوچك طبرانى و ازهارون بن محمد «فضايل القرآن» عبدالرزاق و همچنين «بر الوالدين» ابوالشيخ را شيند. سلفى و ابوموسى مدينى و ابوجعفر محمد بن اسماعيل طرسوسى و مسعود بن ابى مصنور جمال و مسعود بن محمود عجلى و عبدالواحد بن ابى مطهر صيدلانى از وى

حديث روايت كرده اند. ابوسعد سمعانى گويد كه عنبرى به وى اجازه روايت داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (485 -483 / 19).

عنبري اصفهاني، ابوهذيل زفر

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1158 -110 ق)، فقيه حنفى. معروف به ابوهذيل عنبرى. اصل وى از اصفهان بود و در بصره مقيم. ابونعيم حافظ گويد كه پدر عنبرى، هذيل، والى اصفهان بود. شيخ طوسى او را از اصحاب امام صادق (ع) و ابن داوود او را از اصحاب امام صادق (ع)و امام كاظم (ع) شمرده اند. ذهبى او را برجسته ترين شاگرد ابوحنيفه مى داند و مى گويد كه او نزد ابوحنيفه فقه آموخت تا فقيهى كامل گشت. حيدث را بخوبى فهم مى كرد و خود مى گفت كه قادر به غربال حديث است. او از حسان بن ابراهيم كرمانى و اكثم بن محمد و ابونعيم ملائى و نعمان تيمى و مالك بن فديك و اقران آنان حديث روايت كرده است. ابن معين او را محدثى مورد اعتماد توصيف نموده است. او در ابتدا از اصحاب حديث بود اما تحت تربيت ابوحنيفه به اصحاب الرأى مايل شد، گرچه اوتا زمانى كه حديثى مى يافت به رأى نمى پرداخت. وى مدتها متولى قضاى بصره بود، و در همان شهر نيز وفات يافت. عنبرى يكى از كسانى است كه جامع بين علم و عمل و عبادت بود. تصانيفى چند از وى بجاى مانده است كه از آن جمله «المقالات» و «مجرد»، در فروع مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (78 / 3)، اعيان الشيعه (61 / 7)، الجرح و التعديل (ج 1 ق 609 -608 / 2)، رجال ابن داود (قسم 454 / 2)، رجال الطوسى (201)، ريحانه (301 -300 / 7)،سير النبلاء (41

-38 / 8)، شذرات الذهب (243 / 1)، طبقات ابن سعد (361 / 6)، العبر (176 / 1)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (376)، كشف الظنون (1782)، الميزان (136 -134 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالهذيل)، معجم رجال الحديث (266 -265 / 7)، معجم المؤلفين (181 / 4)، النجوم الزاهره (41 / 2)، الوافى بالوفيات (201-200 / 14)، وفيات الاعيان (319 -317 / 2)، هديه العارفين (373 / 1).

عنزي جرجاني، ابوعبدالله حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 398 ق)، فقيه. معروف به وراق جرجانى. وى در بغداد ساكن بود. او به دنبال حديث سفرها كرد و شناخت و فهم درستى از آن يافت. از محمد بن حسن بن سيرونه و اسحاق بن ابراهيم جرجانى و احمد بن محمد جرجانى و محمد بن يعقوب اخرم ينشابورى و محمد بن قاسم عتكى نيشابورى و ابوسعيد بن اعرابى و اسماعيل صفار و خيثمه بن سليمان و ابوالعباس اصم و احمد بن ابى طلحه فارسى و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوعبدالله حاكم و حمزه سهمى و سليم رازى و على بن محسن تنوخى و ابومسعود احمد بن محمد بجلى رازى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. در «تاريخ بغداد» صاحب عنوان تحت نام عنبرى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 356 -400 -381)، تاريخ بغداد (28 -27 / 8)، سير النبلاء (63 -62 / 17).

عيار نيشابوري، ابوعثمان سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 457 ق)، محدث، فقيه، زاهد، و صوفى. چون در ابتدا به مسلك عياران سلوك مى كرد، معروف به عيار شد. در 378 ق براى كسب حديث سفر نمود و «صحيح» بخارى را در مرو، از محمد بن عمر بن شبويه استماع كرد.

او همچنين در نيشابور از ابومحمد مخلدى و ابوطاهر بن خزيمه و ابوالفضل عبيدالله بن محمد فامى و ابوالحسن خفاف و ديگران حديث شنيد، و در دمشق و اصفهان و نيشابور و هرات و غزنه حديث گفت. بزرگانى چون محمد بن فضل فراوى و زاهر شحامى و ابوالمعالى محمد بن فضل فراوى و زاهر شحامى و ابوالمعالى محمد بن اسماعيل فارسى و، در اصفهان، غانم بن احمد جلودى و فاطمه بنت محمد بغدادى

و حسين بن طلحه صالحانى و عتيق بن حسين رويدشتى و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. عيار در غزنه درگذشت. ابوبكر احمد بن حسين بيهقى «فوائد»ى، در بيست جزء، برگرفته و برگزيده از «اصول» وى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (303 / 1)، سير النبلاء (89 -86 / 18)، شذرات الذهب (304 / 3)، العبر (308 -307 / 2)، لسان الميزان (267 -266 ،251 -250 / 3)، الوافى بالوفيات (198 -197 / 15).

عياشي سمرقندي، ابوالنضر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 320 ق)، مفسر، محدث، اديب و فقيه امامى. وى اهل سمرقند از فقهاى بزرگ فرقه ى اثنى عشرى در زمان كلينى مى باشد كه در ابتدا مذهب عامه داشت و احاديث آنا را استماع مى كرد ولى بعد به مذهب شيعه گرويد. او از شاگردان شيخ كلينى بود. او از على بن حسن بن على بن فضال و عبدالله بن محمد خالد طيالسى و جماعتى از شيوخ كوفه و بغداد حديث شنيد. شيخ كشى صاحب «رجال» از شاگردان عياشى است. از ديگر شاگردان عياشى پسرش جعفر بن محمد است كه خود از مشايخ ابومفضل شيبانى است. شاگرد ديگر او حيدر بن محمد بن نعيم سمرقندى است كه راوى جميع مصنفات عياشى است. گفته اند كه وى محدثى مورد اعتماد و يگانه ى زمان خويش بود و از نظر علمى و ادبى و انديشه و ذكاوت در مشرق نظير نداشت. او مجلسى براى خواص و مجلسى براى عامه مردم برپا مى كرد. خانه اش همانند مسجد،مملو از افرادى چون قارى و كاتب و نيز محدثين و علما بود كه در آن عده اى به تأليف و مقابله و گروهى به استسناخ و

گروهى نيز به تعليقه و حاشيه نويسى مشغول بودند. در طب و نجوم و رويا تبحر داشت و در زمينه ى ابواب فقهى و متجاوز از دويست كتاب تأليف كرد كه در نواحى خراسان به اشتهار كامل رسيد. در فهرست ابن النديم صد و پنجاه و هفت جلد از آثار او ذكر شده است. از آثار وى: «تفسير على بن ابراهيم» است؛ «التوحيد الصفه»؛ «الصلاه»؛ «الزكوه»؛ «الصوم»؛ «المناسك»؛ «العالم و المتعلم»؛ «الطب»؛ «التجاره و الكسب»؛ «الضقاء و آداب الحكم»؛ «الملاهى»؛ «الجزيه و الخراج»؛ «الطاعه»؛ «حقوق الاخوان»؛ «محاسن الاخلاق»؛ «دلائل الائمه»؛ «الملاحم»؛ «القول بين القولين»؛ «فضائل القرآن»؛ «الانبياء الائمه»؛ «النجوم»؛ «الرؤيا»؛ «معاريض الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (316 / 7)، اعيان الشيعه (56 / 10)، الذريعه (77 / 24 ،195 / 21 ،125 / 20 ،209 ،140 / 17 ،207 ،139 ،133 ،60 / 15 ،44 / 12 ،307 / 11 ،239 / 8 ،42 / 7 ،105 / 5،295 / 4 ،348 / 3 ،356 / 2)، رجال الطوسى (497)، رجال النجاشى (250 -247 / 2)، روضات الجنات (123 -121 / 6)، ريحانه (221 -220 / 4)، سفينه البحار (301 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 306 -305 / 4)، فوائد الرضويه (642)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (263 -361)، الفهرست للطوسى (371 ،320 -317 ،309 ،120)، الكنى و الالقاب (491 -490 / 2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالنضر)، معجم المؤلفين (20 / 12)، هديه الاحباب (205 -204)، هديه العارفين (33 -32 / 2).

عين القضاه همداني، ابوالمعالي، ابوالفضائل عبدالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(525 -492 ق)، فقيه، حكيم و عارف. مكنى به ابوالفضائل. معروف به قاضى همدانى. در همدان به دنيا آمد، ولى چون پدر و جدش

از ميانه بودند به ميانجى نيز معروف شده است. قاضى در جوانى در زادگاه خويش به كسب علوم متداول پرداخت و به سرعت در ادب و حكمت و كلام مايه ور شد و به سبب مهارتى كه در فقه پيدا كرد، به عنوان قاضى و مدرس منصوب گرديد و با وجود جوانى شهرت و نفوذ فراوان پيدا كرد و همين امر باعث برانگيخته شدن حسد و رشك فقها و متكلمان شد. فلسفه و كلام، طبع حقيقت جوى وى را قانع نساخت و گرفتار بحرانهاى روحى شد و همين امر او را دچار شك و شبهه كرد. پس از آشنايى با آثار امام محمد غزالى تا حدى خاطرش آرام گرفت و چندى بعد با احمد غزالى آشنا شد و به او دست ارادت داد و همانند احمد غزالى در بيان عقايد خود بى پروا بود. همين صراحت در گفتار باعث بدگمانى متشرعه شد. ابوالقاسم درگزينى كه خود اندكى بعد به جرم مذهب اسماعيلى كشته شد، او را دستگير و روانه بغداد نمود. قاضى مدتى در بغداد زندانى بود و در همين زندان رساله ى معروف «شكوى الغريب عن الاوطان الى علماء البلدان» را به زبان عربى، خطاب به علماى عصر نوشت و در آن، كه مشحون از نكات عرفانى و فلسفى است، اتهاماتى را كه به وى نسبت داده بودند رد كرد و به برخى شبهات نيز پاسخ گفت. اما چندى بعد او را به همدان برگرداندند و بر در مدرسه اى كه ظاهراً محل تدريس او بود بر دار كردند و سپس جسدش را با نفت و بوريا آتش زدند. از ديگر آثار وى: «تمهيدات»؛ «زبده الحقايق»؛ «نزهه العشاق و

نهز المشتاق»؛ «نامه هاى عين القضات همدانى»؛ «رساله ى اجمالى».[1]

(ع. چشم داوران) همدانى، ابوالمعالى عبداللَّه بن محمد بن على ميانجى همدانى، از بزرگان مشايخ صوفيه و دانشمندان ربع اول قر. 6 ه. (و. همدان 492 ه.ق/ 1098 م.- مقت. همدان 525 ه.ق.). وى شافعى مذهب و در طريقت شاگرد احمد غزالى بود و همچنين از محضر عين القضاة- از صحبت باباطاهر- كه بعضى نوشته اند- درست نيست، زيرا بابا تا زمان او زنده نبود. وى به تحصيل حكمت و عرفان و كلام و ادب عربى پرداخت و نظر به مطالعه بسيار در آثار امام محمد غزالى مع الواسطه شاگرد او نيز محسوب مى شد. احمد غزالى با آن همه عظمت مقام در مكتوبهاى خود بدو، او را قرة العين خطاب ميكرد. وى بيشتر اطلاعات خود را از راه تحقيق و تتبع شخصى فراهم آورد. افكار و عقايد او در عمر كوتاهش مبين كمال نبوغ اوست. از آثار اوست: يزدان شناخت در مسايل حكمت الهى و علوم طبيعى كه در سه باب به نام عزيزالدين مستوفى نوشته شده، رساله جمالى در بيان مذهب سلف خود كه به نام جمال الدين شرف الدوله از شاهزادگان معاصر خويش تأليف كرده، تمهيدات در تمهيد ده اصل تصوف كه داراى انشايى است مقرون به غلبه شوق و عشق و بسيار گيراست، زبدةالحقائق، رساله اى مختصر راجع به علم ذات و صفات خداوندى و ايمان به نبوت و قيامت، لوايح، رساله اى مشتمل بر 201 فصل در حقايق عشق و احوال و اعراض آن، شكوى الغريب عن الاوطان الى علماء البلدان به زبان عربى (عين القضاة آن را به هنگام حبس خود از بغداد به علماى همدان نوشته) در شكايت

مؤلف از محنتهايى كه براى او پيش آمده و به اتهام بى دينى از همدان دور شده و در بغداد به زندان افتاده. مكاتيب كه شامل نامه هاى اوست (نسخه هاى كتابخانه مرادمنلا (تركيه) و كتابخانه ملى تهران). وى رباعياتى عرفانى هم به زبان فارسى سروده. عزيزالدين از مستوفيان سلاجقه با عين القضاة دوستى كامل داشت از سوى ديگر عزيزالدين به دشمنى با ابوالقاسم درگزينى وزير سلطان محمود ابن محمود و سلطان سنجر برخاست.

وزير اخير كه بسيارى از رجال و بزرگان علم را به حيله و تزوير نابود كرده و خود نيز در پايان به پاداش اعمال زشت خويش به دار كشيده شد، نقشه قتل عين القضاة را طرح كرد و با دسته اى از عوام الناس- كه حسودان و بدخواهان عين القضاة بودند- توطئه چيد و محضرى ترتيب داد وى را به كفر و دعوى الوهيت متهم كرد و فقها نيز به قتل اين جوان دانشمند فتوى دادند. پس وى را مقيد به بغداد فرستادند و از آنجا مجددا به همدان بازگردانيدند و در شب 7 جمادى الاخرى 525 ه.ق. بر دار كشيدند. نوشته هاى فارسى وى مشحون از تعبيرات نغز صوفيانه است. كلام او پرسوز و گداز است. تصنع و تكلف در آثار او ديده نمى شود و در تبيين مسايل عرفانى به تمثيل مى پردازد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار عين القضاه، ايضاح المكنون (453 / 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (282 / 2)، تاريخ ادبيات در ايران (944 -936 / 2)، تاريخ برگزيدگان (581)، تاريخ عرفان و عارفانى ايرانى (426 -425 ،424)، تاريخ نظم و نثر (111)، تصوف اسلامى و رابطه انسان و خدا (201 -192 ،190

،189 ،184 ،176)، تمهيدات (مقدمه/ 107 -1)، جستجو در تصوف (صفحات متعدد)، دانشمندان آذربايجان (285 -283)، دايره المعارف فارسى (1795 -1794 / 2)، دره الاخبار (74 -73)، دستور الوزراء (205)، الذريعه (27 / 24 ،167 / 15 ،24 / 12 ،781 / 9 ،282 / 8)، رياض العارفين (108 -107)، ريحانه (226 -224 / 4)، سلطان العشاق (صفحات متعدد)، شذرات الذهب (75 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 166 / 6)، طرائق الحقائق (572 -568 / 2)، العبر (426 / 2)، عين القضاه و استادان او، فرهنگ سخنوران (662)، كارنامه ى بزرگان (177 -175)، كشف الظنون (951)، گنج و گنجيه (153 -148)، لسان الميزان (399 -398 / 5)، لغت نامه (ذيل/ عين القضاه)، مبانى عرفانى و احوال عارفان (425 -419)، مجمع الفصحا (869 / 2)، معجم المؤلفين (132 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (1012 -1011 / 3)، نتايج الافكار (452)، نسائم الاسحار (76)، نفحات الانس (419 -418)، هديه العارفين (455 / 1)، هفت اقليم (534 -532 / 2).

غانمي هروي، ابوالمحاسن مسعود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(553 -464 / 424 ق)، فقيه، اديب، محدث، عابد و شاعر. در طوس به دنيا آمد و در نيشابور نشوونما يافت. و نيز گفته شده كه در نيشابور به دنيا آمد و در طوس نشوونما يافت. وى از جانب دو صاحب نام: ابوالقاسم قشيرى و ابوصالح مؤذن صاحب اجازه بود. از ابواسحاق ابراهيم بن محمد اصفهانى و گروهى ديگر حديث شنيد و «مسند» هيثم شاشى را از ابوالقاسم احمد بن محمد خليلى استماع كرد. ابن عساكر و سمعانى و تاج مسعودى و عبدالرحيم بن سمعانى از او حديث شنيدند. ابن سمعانى همچنين «مسند» شاشى و «رساله ى» قشرى را از او

استماع كرد. ابوسعد سمعانى گوى كه او بساير عابد و زاهد و پرهيزكار بود. بطورى كه از سفره ى پدرش چون با حاكمان اختلاط داشت پرهيز مى كرد. غانمى شاعرى چيره دست بود و اشعار بديعى مى سرود. از آثار وى نظم ابياتى است به نام «السحريه»، يعنى آنچه كه مربوط به وقت سحر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (279 -278 / 4)، سير النبلاء (360 -359 / 20).

غروي اصفهاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1296 ق)، فقيه اصولى، مرجع تقليد، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به مفتقر. مشهور به كمپانى. اصلش از نخجوان است. نياى او پس از سقوط قفقار در برابر روسها به تبريز و از آنجا به اصفهان هجرت نمود، لذا اين خانواده به اصفهانى مشهور شدند. شيخ محمد حسين در كاظمين به دنيا آمد و مقدمات را در آنجا خواند و آن گاه به نجف رفت و سطوح را نزد شيخ حسن تويسركانى خواند و از محضر آخوند خراسانى بهره ى كامل برد و مدت سيزده سال فقه و اصول را از ايشان و همچنين از آقا سيد محمد فشاركى و آقا رضا همدانى بطور كامل فراگرفت. او علوم معقول و فنون فلسفه را از فيلسوف بزرگ حاج ميرزا محم باقر اصطهباناتى شيرازى اخذ كرد، تا اينكه مرجع تقليد جمعى از شيعه شد. او علاوه بر مراتب علمى داراى ملكات اخلاقى بود. در نحف اشرف درگذشت و در صحن علوى در مقبره ى جنب مناره ايوان طلا دفن شد. از او بيش از بيست كتاب و رساله بر جاى مانده است. از جمله آثار وى: «نهايه الدرايه فى شرح الكفايه» آخوند خراسانى، در دو مجلد؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ

انصارى؛ «اربع قواعد فقهيه»؛ «الحقيقه الشرعيه»؛ ارجوزه اى در «الفلسفه العاليه»؛ ارجوزه اى در «الصوم»؛ دو رساله در «المعاد»؛ «الاجتهاد و التقليد و العداله»؛ «الاصول على منهج الحديث»؛ «الوسيله فى اهم ابواب الفقه» يا «رساله ى عمليه»؛ «انوار القدسيه»، شعر عربى،بيست و چهار قصيده در تاريخ زندگانى پيامبر (ص)، عموهايش و ائمه (ع) و فرزندانشان؛ «تحفه الحكيم»، منظومه اى در فلسفه؛ «ديوان» غزليات حكمت و عرفان؛ «ديوان» شعر، فارسى، در مدائح و مراثى اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (287 -286)، الذريعه (400 / 24 ،1083 - 1081 ،247 / 9 ،187 ،148 / 6 ،483 ،271 / 1)، ريحانه (93 -90 / 5)، سخنوران نامى معاصر ايران (2977 -2972 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 562 -560 / 14)، علماء معاصرين (191 -190)، فرهنگ سخنوران (865)، گنجينه ى دانشمندان (267 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (727-726 / 2).

غروي بروجردي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1275 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مرجع تقليد. در بروجرد به دنيا آمد. مدقمات و سطوح را از استادان همان شهر فراگرفت. بعد از 1300 ق براى تكميل تحصيلات خود به عراق رفت و در سامراء در محضر درس ميرزاى بزرگ شيرازى شركت كرد. او همچنين از بزرگان حوزه ى سامراء به ويژه آيت الله سيد محمد اصفهانى فشاركى و آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى نهايت استفاده را برد. در 1312 ق پس از وفات ميرزاى بزرگ شيرازى به نجف رفت و در بحث آخوند خراسانى شركت كرد، تا اين كه يكى از شاگردان مبرز ايشان شد. او همچنين از آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدى نيز بهره برد. غروى بر اثر كسالت به ايران بازگشت و

مدتى در تهران به معالجه پرداخت. سپس در بروجرد ساكن شد و زعامت امور دينى مردم آنجا را بر عهده گرفت. او مدت يكسال و چند ماه نيز در مشهد رضوى به تدريس مشغول گشت، اما همان بيمارى او را ناچار به بازگشت به تهران و سپس به بروجرد نمود. آقا ابوتراب شيخ الاسلامى و آقا سيد ابوالحسن قدغونى و حاج سيد ابوالفضل مجاهدى و شيخ حسن كمره اى خاتمى و شيخ محمد رضا خاتمى و سيد محسن شريعتمدارى و شيخ محمود جبرئيلى و بسيارى ديگر از شاگردان وى بودند. او در بروجرد درگذشت و جنازه اش به قم منتقل و در قبرستا نو دفن شد.از آثار وى: مجموعه اى در «اخلاق»، در شرح صفات و فضائل يك انسان نمونه و حقيقى، متشمل بر نظرات فلاسفه ى شرق و غرب از عصر افلاطون تا عصر حاضر و كلمات بزرگان و آيات و اخبار وارده؛ مجموعه اى در «فقه استدلالى»، شامل معارف فقهى با ذكر فتاواى علماى مذاهب مختلف؛ مجموعه اى در «شرح مصائب سيدالشهداء (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (576 -561 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 496 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (193 / 3).

غروي تبريزي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328- ز 1363 ق)، فقيه و عالم دينى. در نجف اشرف ب دنيا آمد و تا 1350 ق در آنجا به تحصيل علوم پرداخت و از محضر اساتيدى همچون آيت الله آقا ميرزا باقر زنجانى استفاده كرد، و در همان سال به تبريز و سه سال بعد به قم رفت، و مدت دو سال از محضر آيت الله حايرى و آيت الله حجت در فقه و اصول استفاده نمود. وى داراى اجازاتى از آيت الله اصفهانى

و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله حجت بود. در 1363 ق به تبريز بازگشت و به انجام وظائف دينى و تدريس پرداخت. از آثار وى: «تقريرات» درس آيت الله حجت، در اصول فقه؛ كتاب «اسلام و شيعه»، به فارسى؛ كتابى در «امامت حضرت ولى عصر (عج)»؛ كتابى در «اخلاق».[1]

عبدالحسين غروى تبريزى از افاضل دانشمندان و علماء تبريز است.

وى فرزند ركن العلماء الاعلام آيه الله آقا شيخ مرتضى چهره قانى است كه در سال 1328 قمرى در نجف اشرف تولد يافته و تا سال 1350 در آنجا به تحصيل علوم پرداخته و از محضر اساتيد آيه الله آقا ميرزا باقر زنجانى استفاده كرده و در سال مزبور به تبريز آمده و تا سه سال در آن سامان اقامت و در سال 1353 قمرى مهاجرت به قم نموده و مدت دو سال درك فيض از محضر آيه الله حايرى و آيه الله حجت فقها و اصولا نموده و تا سال 1363 قمرى كه مراجعت به تبريز و اقامت گزيده و به وظائف دينى و روحانى از قبيل تدريس و اقامه جماعت در مسجد جامع و غيره مى باشند.

آثار قلمى آن جناب از اين قرار است: 1- كتاب اسلام و شيعه فارسى مطبوع در تبريز.

2 و 3- تقرير دروس مرحوم آيه الله حجت اصول و فقه 4- كتابى در موضوع امامت حضرت ولى عصر عجل الله فرجه.

5- كتابى در اخلاق. داراى اجازات اجتهاد از مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله محقق آقا ضياءالدين عراقى و سيدنا الاستاد آيه الله حجت قدس الله اسرارهم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (320 -319 / 3).

غروي تبريزي، ميرزا علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد آيةالله العظمي ميرزا علي غروي تبريزي سال 1305شمسي در خانواده اي متدين وتجارت پيشه در شهر پرآوازه تبريز چشم به جهان گشود دو ساله بود كه غبار دردناك يتيمي برسرش فرو نشست وبدين ترتيب اولين جام بلا را درميدان زندگي سركشيد.

در شش سالگي به فرا گيري علوم ديني روي آورد ومقدمات را در آنجاگذراند سپس رحل سفر را در قم افكند تا در اقيانوس بي كران علم ودانش گوهر كمياب اجتهاد را صيد كند ووجود فرشي اش را به عطر دلرباي كلام معصوم عرشي نمايد. چندي بعد باكوله باري از علوم اكتسابي از فقيهاني همچون حضرات آيات بروجردي حجت كوه كمره اي خوانساري وشاهرودي از قم به نجف كوچيد تا بابهره گيري از حلقه هاي درس آيةالله العظمي خوئي وشيخ حسين حلي ومحمد باقر زنجاني روح كمال جويش را كمي آرام كند اما او كه نيلوفر جان را به دور عمود ايستادگي بالا مي برد آنگاه كه ذرات درخشان خورشيد راستي و حقيقت را در حريم اميرالمومنين ع در آغوش كشيد دريافت كه در وادي عشق راحتي نيست. لذا پس از درگذشت استادش آيةالله العظمي خوئي بر كرسي تدريس مي نشيند وبا شوقي وصف ناپذير ونظمي كم نظير به تدريس وتاليف وتحقيق مي پردازد تا اينكه طلاب بي شماري كه از كوثر كلام گهر بارش سيراب شده بودند اوراچون نگيني ارزشمند در برمي گيرند. عالمي كه در نظم وترتيب زبانزد همگان بود وهيچگاه مطالعه وعبادت واقامه نماز در حرم اميرالمومنين ع وپاسخ به استفتائات اورااز رسيدگي به امورمردم غافل نمي كرد. نجواي زيارت عاشورا بر لبهاي حق گويش آن هم درهر صباح شعله هاي

عشق رادر دلش روز به روز فروزان تر مي كرد وبر افروختگي صورتش رازيباوزيباتر مي كرد. او جان رابه زيارت مولا ومقتدايش آقا حسين بن علي ع پرواز داده ودل در كمند گنبد نوراني وحرمي پر حرمت وضريهي كه مهبط پر نشاط ملائك است بسته بود. چه بسيار ليالي جمعه اي كه در جستجوي پرنده زيباي شهادت رهسپار كعبه دلها مي شد تادر قنوتي عارفانه شهادت را به ميهماني دستهايش فرا خواند. سرانجام در شامگاه جمعه 29خرداد 1377ش 24صفر 1419ق دررجوع از زيارت آن حرم باصفا گلوله اي آتشين فراق جانكاه را به وصال دلربا مبدل مي كند وعطر وصال را به مشام جان بيدارش مي رساند وهمراه با داماد وراننده اش باغروري بهت آور به استقبال شهادت مي روند تازنده بودن را براي هميشه تفسير كنند.

غروي تويسركاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329- ز 1391 ق)، عالم دينى و فقيه. جد مادرى اش آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى بود. در 1329 ق در نجف به دنيا آمد. در 1339 ق به اراك عزيمت كرد و از آنجا به دنيا آمد. در 1339 ق به اراك عزيمت كرد و از آن جا در خدمت آيت الله حايرى به قم رفت. در 1343 ق پس از مرگ پدر تحت كفالت آيت الله حايرى درآمد. مقدمات و ادبيات را نزد شيخ ابوالقاسم نحوى خواند و سطوح عالى را از محضر ميرزاى همدانى و آيت الله شيخ محمد على حايرى و آيت الله گلپايگانى بهره بود و سالهاى متمادى از بحثهاى فقه و اصول آيت الله حجت استفاده نمود. پس از ايشان منحصرا در درس و بحث آيت الله بروجردى شركت نمود. او چند سالى متصدى مدرسه ى فيضيه و دارالشفاء

بود. از آثارش: «دراسات» كتاب «طهارت» آيت الله حايرى و «فقه و اصول» آيت الله حجت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (207 / 2).

غروي علياري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 12 رمضان 1319 ق.

درگذشت: 1 ارديبهشت 1367، تبريز.

آيت الله العظمى على غروى عليارى تبريزى، فرزند آيت الله ميرزا محسن از شاگردان آخوند خراسانى و صاحب رساله هاى متعدد اصولى و فقهى بود. ايشان پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و فراگيرى خواندن و نوشتن، به تحصيل علوم دينى روى آورد و نزد جدش آيت الله شيخ محمدحسن به فراگيرى مقدمات و ادبيات و سطوح فقه و اصول و عقايد و كلام پرداخت. پس از تكميل سطوح عاليه، در بيست و دو سالگى عازم حوزه ى علميه ى نجف اشرف شد و در مدرسه بخارايى سكونت ورزيد و ساليان بسيار در محضر آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا ضياءالدين عراقى، ميرزاى نايينى، شيخ اسدالله زنجانى، آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، سيد محمد حجت، سيد ابوتراب خوانسارى، حاج ميرزا على ايروانى، شيخ ابوالحسن مشكينى، ميرزا احمد آشتيانى و جمال السالكين آقا سيد على قاضى به تحصيل فنون، اخلاق، فقه، اصول، كلام، رجال، عرفان، حكمت و فلسفه تا سال 1350 ق. پرداخت. وى در جوانى به دريافت اجازات متعدد روايى و اجتهادى از اساتيد معظمش نايل آمد. ايشان در سال 1350 ق. به درخواست جدش آيت الله شيخ محمد حسن عليارى به تبريز بازگشت و به تحقيق، تدريس، تأليف، اقامه ى جماعت و پرورش شاگردان اشتغال ورزيد.

از آيت الله العظمى غرويى عليارى تبريزى نوشتارهاى فراوانى به جاى مانده است كه عبارتند از: چهارده جلد تقريرات درس فقه آيت الله العظمى آقا ضياءالدين عراقى در منجزات مريض (چاپ شده)، رهن، وصيت،

وقف، رضاع، نكاح، صلح، خيارات، اجاره، قضاء، شروط، مسقطات خيار، غضب، زكات؛ دو جلد تقريرات درس فقه آيت الله العظمى ميرزاى نايينى در صلات، بيع، خيارات؛ دو جلد تقريرات درس فقه آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى در طهارت و صلات؛ دو جلد تقريرات درس آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى در صلات و بيع؛ تقريرات درس فقه آيت الله ميرزا على ايروانى؛ دو جلد تقريرات درس فقه آيت الله شيخ اسدالله زنجانى در خلل صلاة و منجزات مريض؛ توضيح المسائل؛ شرتح عروة الوثقى (از طهارت تا وصيت) در پنج جلد؛ شرح استدلالى ملحقات عروةالوثقى؛ ده جلد رساله هاى فقهى در صلح، عدم شرطيت رجوع در مسافر؛ محاذاةالرجل و المرأة فى الصلاة، جواز نقل الميت بعد الدفن، ربا، نماز جمعه، منجسية المتنجس، لباس مشكوك، حرمان زوجه از عقار، الفروع السنية، فروع تقليد؛ شرح وسيلة النجاة (سه جلد)؛ كتاب الطهارة؛ كتاب الصوم؛ كتاب الحج؛ مناسك حج (دو جلد)؛ شرح تبصرد المتعلمين؛ شرح مبسوط مكاسب؛ علل الشرايع و الاحكام؛ شرح فوائد الاصول؛ شرح كفاية الاصول؛ رساله در ترتب رساله در وضع؛ رساله در ملازمه حكم عقل و شرع؛ قاعده من ملك (و قواعد ديگر)؛ هفت جلد كتاب تقريرات درس اصول آيات عظام: ميرزاى نائينى (مباحث الفاظ)، آقا ضياءالدين عراقى (دوره كامل و قاعده لاضرر)، سيد ابوالحسن اصفهانى، سيد محمد حجت كوه كمره اى (مباحث عقيله و تعادل و تراجيح)؛ شيخ اسدالله زنجانى ميرزا على ايروانى (اجتماع امر و نهى)؛ اصول عقايد؛ رسالة فى الرجعة؛ تفسير قرآن (دوازده جلد)؛ مفردات قرآن؛ شرح دعاى صباح؛ شرح دعاى كميل؛ شرح دعاى سمات؛ شرح دعاى افتتاح؛ شرح دعاى ابوحمزه ثمالى؛ شرح دعاى زيارت جامعه كبيره؛ حل مشكلات الاخبار؛ شرح

اربعين حديث؛ شرح احاديث پيامبر اكرم (ص)؛ شرح احاديث اميرالمومنين در نهج البلاغه؛ منهاج الرشاد؛ المواعظ؛ النهجة فى احوال الحجة (ع)؛ الكواكب الحسينية؛ تقريرات درس آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى؛ حاشيه بر رجال وحيد بهبهانى.

آيت الله العظمى غروى عليارى تبريزى در تاريخ دوشنبه اول ارديبهشت 1367(13 ذيحجة 1417 ق.) در نود و هشت سالگى بدرود حيات گفت و پيكرش پس از تشييع در تبريز، به قم انتقال داده شد و پس از تشييع مجدد و نماز حضرت آيت الله بهجت بر آن، در صحن حضرت فاطمه معصومه (س) (بقعه آيت الله داماد) به خاك سپرده شد.

على بن العلامه الحجه الميرزا محسن بن العلامه الكبرى الحاج ميرزا محمد حسن بن العلامه الكبرى الحاج ميرزا محمد حسن بن العلامه الكبير آيه الله العظمى الحاج ملا على عليارى صاحب كتاب مستطاب (بهجه المقال فى تنقيح الرجال) الغروى العلى يارى از علماء اعلام و مؤلفين كرام معاصر شهرستان تبريز است. وى در صبح جمعه 12 ماه مبارك رمضان سال 1319 قمرى هجرى در تبريز متولد شده و پس از فراغت از مبادى علوم در خدمت جد امجدش مرحوم آيه الله ميرزا محمد حسن سطوح را خوانده و بعد از تكميل آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر آيات عظام چون زعيم الشيعه آيه الله العظمى اصفهانى و مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله آقا شيخ اسدالله رشتى و آيه الله آقا شيخ اسدالله رشتى و آيه الله آقا سيد ابوتراب خونسارى و آيه الله ميرزا ابوالحسن مشگينى و آيه الله حاج ميرزا على آقا ايروانى و آيه الله اصطهباناتى استفاده كامل نموده و دروس عقلى

را از محضر آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى فراگرفته و از آنان به دريافت اجازات اجتهادى و روايتى نائل شده آنگاه به تبريز مراجعت و تا حال حاضر به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و غيره اشتغال دارند.

داراى تأليفات ارزنده عديده اى مى باشند كه بشرح آنها مى پردازم:

1- دوره اصول و نصف تقرير بحث آيه الله محقق عراقى

2- دوره اصول آيه الله ميرزا حسين نائينى

3- اغلب ابواب فقه از تقريرات آيه الله عراقى

4- تقريرات ابحاث آيه الله العظمى اصفهانى

5- تقريرات ابحاث آيه الله العظمى حجت كوه كمرى

6- تقريرات ابحاث آيه الله ايروانى (قده)

7- تقريرات ابحاث آيه الله مشگينى (قده)

8- شرح دعاء سمات 9- شرح دعاء صباح 10- شرح اربعين حديث 11- اصول دين مبسوط فارسى 12- رسائل متفرقه در اصول و فقه 13- رساله در ملازمت 14- رساله در جريان استصحاب در اعدام ازليه 15- رساله در غيبه 16- رساله در خلل، تقرير بحث آيه الله محقق زنجانى 17- رساله در بعض فروع عروه الوثقى 18- رساله در مواكب الحسينيه 19- رساله در رضاع 20- رساله در منجزات مريض 21- رساله در قاعده من ملك و در قواعد ديگر 22- رساله در قاعده لا ضرر 23- رساله در نجاسه متنجس 24- رساله اى در لباس مشكوك و چندين رسائل ديگر.

از باقيات الصالحات ديگر معظم له فرزند ارجمند ايشان جناب حجه الاسلام آقا شيخ محمد جواد غروى على يارى است كه اكنون از علماء و دانشمندان مقيم تهران است. وى در نجف متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح و استفاده از محاضر آيات عظام خوئى و حكيم و ديگران به مشهد رضوى مسافرت و

چندين سال اقامت و از محضر آيه الله العظمى ميلانى مدظله استفاده نموده آنگاه به قم منتقل و چند سالى از ابحاث و محاضر آيات عظام نجفى مرعشى و شريعتمدارى و گلپايگانى استفاده نموده و دو سالى بنابر دعوت عده اى از مؤمنين به تهران عزيمت و رحل اقامت افكنده و در مسجد امام زاده زيد بازار و مسجد ديگر به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى اشتغال دارند. آن جناب ترجمه مفصلى از اسره و خاندان عليارى مرقوم داشته اند ولى چون در كتب رجالى ديگر مانند علماء معاصر و غيره مذكور بود از ذكر آن خوددارى نمودم.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غروي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن العلامة الورع آيت اللَّه آخوند ملا محمدعلى رفسنجانى از علماء معاصر رفسنجان برادر بزرگوار مرحوم آيت اللَّه نجفى سابق الذكر است وى در حدود سال 1308 قمرى در رفسنجان متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را از والدش فراگرفته و مدتى به اصفهان و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام فيروزآبادى و آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ديگران بهره مند گشته آنگاه مراجعت به وطن نموده و به وظائف دينى و روحى پرداخته و تا هم اكنون به اقامه جماعت و ارشاد مردم و تبليغ احكام اشتغال دارد و در علم و تقوى نمونه بارز برادر بزرگوارش مى باشد.

محمدحسين غروى برادر مرحوم مبرور آيت اللَّه نجفى از علماء اعلام معاصر رفسنجانست

وى در سال 1308 قمرى در رفسنجان متولد شده و تا سن 17 سالگى ادبيات و فقه و اصول را از محضر والد ماجدشان كه از نوابغ زمان خود بودند و

در اكثر علوم تبحرى كامل داشتند فراگرفته و سپس عزيمت به اصفهان نموده و در آنجا از محضر اساتيد و فحول علمى چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر درچه اى و آخوند گزى و آيت اللَّه ارباب به تكميل فقه و اصول و حكمت و هيئت پرداخته و در معيت و مصاحبت مرحوم برادرش به نجف اشرف مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج سيد محمد فيروزآبادى و ديگران استفاده نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده و با دريافت اجازات اجتهاد در سال 1346 قمرى به ايران مراجعت و پس از فوت مرحوم والدشان آيت اللَّه آخوند ملا محمدعلى طاب ثراه در رفسنجان توقف نموده و تا حد قدرت و استطاعت مشغول ترويج احكام و تعظيم شعائر مذهبى و پرورش و تربيت طلاب علوم دينى و تأسيس مدرسه علمى به همراهى مرحوم اخوى خود آيت اللَّه نجفى گرديده و در ماه رمضان به موعظه و ارشاد مردم پرداخته و تاكنون بحمداللَّه به اقامه جماعت و انجام وظيفه اشتغال دارند.

آثار علمى ايشان از اينقرار است

1- تقريرات درس مرحوم آيت اللَّه نائينى

2- حكومت عقل در پيرامون خلافت بلافصلى اميرالمؤمنين (ع).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

غروي، يدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا يدالله غروى تبريزى از فضلاء مبرز حوزه و اتقياء اصحاب و تلامذه حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى است، وى از تبريز مهاجرت به قم نموده و پس از تكميل سطوح از محضر آيات عظام مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى استفاده نموده است.

از آثار اوست تعليقات بر من لايحضره الفقيه شيخ بزرگوار صدوق ره كه از ثلث مرحوم حاجى

اصفهانى به طبع رسيده است.

(س چهاردهم ق)، فقيه و مدرس. وى از فضلاى بزرگ و شاگردان آيت الله مرعشى نجفى بود. از تبريز به قم مهاجرت كرد و پس از تكميل سطوح، از محضر آيت الله بروجردى و آيت الله مرعشى نجفى استفاده نمود. از آثارش تعليقاتى بر «من لا يحضره الفقيه» شيخ صدوق است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (320 / 2).

غزالي طوسي، حجه الاسلام، زين الدين، ابوحامد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(505 -450 ق)، فيلسوف، حكيم، عارف و فقيه شافعى. معروف به امام غزالى. در طابران طوس به دنيا آمد و در طوس، جرجان و نيشابور تحصيل كرد. محضر امام الحرمين ابوالمعالى جوينى فقيه و متكلم بزرگ شافعى را دريافت و در بيست و هشت سالگى در بيشتر علوم زمان خود استاد مسلم بود. پس از درگذشت ابوالمعالى به خدمت خواجه نظام الملك طوسى رسيد و بسيار مورد احترام قرار گرفت. از 484 ق در نظاميه ى بغداد به تدريس پرداخت و به وعظ و تصنيف نيز اشتغال داشت. وى در سى و نه سالگى دچار تحول روحى شده از دنيا و مقامات دنيوى بريد و برادرش را به جانشينى خود برگزيد و به قصد سير و سلوك و رياضت به سفر رفت و ده سال در شهرهاى شام و حجاز و جزيره به سر برد و در 498 ق به طوس بازگشت. در 499 ق به درخواست سلطان سنجر به نيشابور به جهت تدريس در مدرسه ى نظاميه رفت. در 500 ق به طوس و خانقاه خود بازگشت و به ارشاد و تعليم پرداخت و ديگر دعوت سلاطين و رجال را نپذيرفت و ر زهد و قناعت عمر را به پايان رسانيد. غزالى در

طوس درگذشت و در همان جا دفن شد. شمار آثار وى بسيار است. اما مشهورترين آثار او عبارتند از: «نصيحه الملوك»؛ «فضاء الانام من رسائل حجه الاسلام»؛ «احياء علوم الدين» يا «احياءالعلوم»؛ «كيمياى سعادت»، كه خلاصه و ترجمه اى فارسى از كتاب «احياءالعلوم» است؛ «تهافت الفلاسفه»؛ «المنقد من الضلال».[1]

(ع.) (حجةالاسلام) محمد بن محمد بن محمد بن احمد طوسى مكنى به ابوحامد و ملقب به حجةالاسلام، دانشمند معروف دوره ى سلجوقى (و. طابران طوس 450 ه.ق/ 1058 م- ف. طابران طوس 505 ه.ق/ 1111 م.). وى در فقه و حكمت و كلام سرآمد عصر بود. پدرش مردى متعبد بود و بافندگى پيشه داشت و لقب «غزالى» به مناسبت پيشه ى اوست. هنگامى كه محمد و برادرش احمد كودك بودند پدرشان درگذشت و آن دو در كنف حمايت ابوحامد احمد بن محمد رادكانى قرار گرفتند و مقدمات علوم دينى را نزد وى آموختند. غزالى پس از مدتى تحصيل در طوس و گرگان به نيشابور رفت و در خدمت امام الحرمين ابوالمعالى جوينى (امام الحرمين) فقيه به تحصيل فقه و كلام پرداخت، و در همه ى علوم دينى عصر خود استاد مسلم گرديد و با اين حال تا سال فوت امام الحرمين همچنان در خدمت وى باقى ماند. سپس در نيشابور به خدمت خواجه نظام الملك وزير رفت و در نتيجه ى مناظره اى كه در مجلس اين وزير ترتيب داده شده بود فضيلت و مقام وى بر خواجه معلوم گرديد. پس از 8 سال- يعنى در سال 484 ه.ق/ 1091 م.- نظام الملك منصب تدريس مدرسه ى نظاميه را به غزالى- كه در آن هنگام 35 ساله بود- تفويض كرد. وى 4 سال (يعنى تا سال 488 ه.ق/

1095 م.) بدين شغل اشتغال داشت كه تحولى در روح وى پديد آمد و منصب مدرسى را به برادرش احمد واگذار كرد و در بلاد شام و حجاز به سير و سلوك پرداخت. پس از 10 سال، به سال 498 ه.ق به طوس بازگشت و سال بعد (499) بنا به درخواست سلطان سنجر و وزيرش- كه فرزند نظام الملك بود- در نظاميه ى نيشابور به تدريس پرداخت. در سال 500 ه.ق به طوس بازگشت و خانقاهى ترتيب داد و به ارشاد خلق مشغول گرديد و ديگر مسند تدريس را قبول نكرد و از كسى نيز مالى نپذيرفت و از آن پس در انزوا بسر مى برد. غزالى با آنكه از مخالفان فلسفه بود، در نتيجه ى سفرها و سير و سلوك مقالات و گفتارش چاشنى عرفان پيدا كرده مورد تكفير فقيهان قرار گرفت و خلقى به آزارش همت گماشتند. وى در طابران (طوس) درگذشت و همانجا مدفون شد. از او آثار متعددى باقى مانده كه مهمترين آنها از اين قرار است: كيمياى سعادت (فارسى)، نصيحةالملوك (فارسى)، احياء علوم الدين (عربى)، تهافت الفلاسفه (در رد بر فيلسوفان، عربى)، مكاتيب، المنقذ من الضلال، جواهرالقرآن، شفاءالعليل، منهاج العابدين، الجام العوام عن علم الكلام، المستصفى من علم الاصول، عقيدة اهل السنة. ضح.- 1- غزالى: ضح.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (248 -247 / 7)، ايضاح المكنون (11 / 2)، تاريخ ادبيات در ايران (926 -920 ،277 ،269 -268 / 2)، تاريخ عرفانى و عارفان ايرانى (422 -407)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (302 -275)، جستجو در تصوف (110 -85)، دايره المعارف فارسى (1806 -1805 / 2)، رياض العارفين (132 -131)، ريحانه (243 -237 / 4)،

سير النبلاء (346 -322 / 19)، شخصيت هاى نامى (358 -357)، شذرات الذهب (13 -10 / 4)، العبر (387 / 2)، فرار از مدرسه، فرهنگ سخنوران (668)، الكامل (264 / 8)، كشف الظنون (1869 ،1534 -1533 ،513 -509)، الكنى و الالقاب (495 -492 / 2)، لغت نامه (ذيل/ ابوحامد غزالى)، مبانى عرفان و احوال عارفان (414 -404)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 505)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (38 -37 / 19)، معجم المؤلفين (269 -266 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (729 -724 / 5)، النجوم الزاهره (200 -199 / 5)، نفحات الانس (379 -376)، الوافى بالوفيات (277 -274 / 1)، وفيات الاعيان (219 -216 / 4)، هديه العارفين (81 -79 / 2)، هفت اقليم (194 / 2).

غزنوي كاشاني، جمال الدين احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 593 ق)، فقيه و اصولى حنفى. از علماى قرن ششم بود كه در حلب درگذشت. از آثارش: «روضه اختلاف العلماء»، در اصول فقه؛ «المقدمه الغزنويه» يا «المقدمه المختصره»، در فروع فقه حنفى؛ «روضه المتكلمين فى اصول الدين»، در كلام؛ «مختصر روضه المتكلمين»؛ «عقائد الغزنوى»؛ كتاب «الاصول»، در فقه؛ «الحاوى القدسى»، در فروع؛ «النتف فى الفتاوى».[1]

(ع. منسوب به غزنه: غزنى: غزنين) احمد بن محمد بن سعيد، فقيه و اصولى (ف. حلب 593 ه.ق/ 1197 م.). او راست: روضة اختلاف الفقهاء، المقدمة المختصرة در فقه، روضةالمتكلمين در اصول دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (209 / 1)، ايضاح المكنون (571 / 2)، كشف الظنون (1838 ،1803 -1802 ،932)، معجم المؤلفين (156 / 2).

غزنوي، سراج الدين عمر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سراج الدين عمر بن اسحاق بن احمد مكنى به ابوحفص، از بزرگان فقهاى حنفى (و. 704- ف. 773 ه.ق). وى دانشمند و استاد در بحث و بسيار هوشيار بود. مؤلفات بسيارى دارد كه از آن جمله است: شرح الهداية، زبدةالاحكام، شرح بديع الاصول، شرح المغنى، المعزة المنيفة فى ترجيح مذهب ابى حنيفة، شرح الزيادات.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

غزنوي، ناصرالدين تاج الشريعه، ابوعلي عالي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 582 / 581 ق)، فقيه و مفسر حنفى. وى در حلب ساكن بود. از آثارش: «تقشير التفسير»، در دو جلد؛ «مشارع الشارع» يا «مشارع الشرائع»، در فروع فقه حنفى،اين كتاب به عمر نسفى نيز منسوب است كه در صورت صحت، شرحش به غزنوى مربوط است؛ «المنابع» در شرح «الشمارع»؛ شرح «مقدمه فى النحو» ابن بابشاد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (15 / 4)، كشف الظنون (1804 ،1687 ،466)، معجم المؤلفين (53 -52 / 5)،هديه العارفين (435 / 1).

غزي سمرقندي، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(441 -365 ق)، محدث و فقيه حنفى. معروف به ابن سختام. در بغداد و شام از پدرش و محمد بن مت اشتيخنى و ابراهيم بن عبدالله رازى بخارى و ابوسعد عبدالرحمان بن محمد ادريسى و منصور بن نصر كاغدى و محمد بن يحيى غياثى و ديگران حديث شنيد. ابوعلى اهوازى و ابوبكر خطيب و منصور بن عبدالجبار سمعانى و فقيه نصر مقدسى و فيد بن عبدالرحمان همدانى و ابوطاهر حنايى و ديگران از وى حديث شنيدند. گويند كه او داراى «ثلاثه اجزاء» در حديث بوده است. در راه بازگشت از بغداد به سوى خراسان درگذشت. در «شذرات الذهب» او را تحت عنوان غزنى و در «تاريخ بغداد» عربى ذكر كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (342 / 11)، سير النبلاء (605 -604 / 17)، شذرات الذهب (266 / 3)، العبر (279 / 2).

غضنفري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335- ز 1391 ق)، عالم دينى و فقيه. در خوانسار به دنيا آمد و پس از پرورش در مهد علم و فراگيرى مقدمات، براى تحصيل و تهذيب اخلاق و تكيمل مبانى علمى در 1352 ق به قم رفت و سطوح وسطى و عالى را در خدمت اديب تهرانى و آيت الله ترابى و آيت الله مرعشى نجفى خواند و پس از تكميل آناز محضر آيت الله خوانسارى و آيت الله صدر استفاده نمود. در 1362 ق به مكه و عتبات رفت. پس از مراجعت چند ماهى از سال در خوانسار و بيشتر آن را در قم مقيم بود. در 1391 ق پس از درگذشت پدرش بنا به تقاضاى مردم خوانسار به جاى پدر نشست و حوزه ى علميه خوانسار را در مدرسه ى ميرباقرى تشيكل داد

و كتابخانه اى به نام مهدويه تأسيس كرد. از ديرگ آثارش: تجديد بناى حسينيه خوانسار؛ تجديد بناى مسجد دو راه خوانسار؛ بناى سقاخانه در خوانسار؛ تجديد مقبره ى ملا مبين؛ احداث دو پل در خوانسار؛ تجديد بناى دو حمام زنانه و مردانه؛ تعمير مقبره ى دهكردى در زينبيه اصفهان؛ تعمير بقعه ى بابا احمد خمين؛ از آثار علمى اش: «جواهر الكلام»؛ «توضيح الكفايه»؛ ترجمه ى «منظومه ى بى الف و همزه» ميرزا ابوالقاسم خوانسارى، شاگرد علامه ى مجلسى؛ خودآموز «لمعه»، در دو جلد؛ شرح؛ «صحيفه الحسينيه».[1]

آقاى حاج سيد مهدى بن آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى غضنفرى از علماء معاصر خوانسار است كه در سال 1335 قمرى در خوانسار متولد شده و پس از پرورش در مهد علم و خواندن مقدمات براى تحصيل و تهذيب اخلاق و تكميل مبانى علمى در سال 1352 قمرى به قم آمده و سطوح وسطى و عالى را در خدمت مرحوم اديب تهرانى و آيت اللَّه ترابى رحمه اللَّه و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله خوانده و پس از تكميل آن از محضر مرحومين آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه صدر استفاده نموده و در سال 1362 قمرى مشرف به مكه معظمه و عتبات عاليات شده و پس از مراجعت چند ماهى از سال را در خوانسار و بيشتر را در قم اقامت نموده تا در 28 محرم الحرام 1391 قمرى كه والدش آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى غضنفرى فوت نمودند برحسب تقاضاى مردم خوانسار بجاى آن مرحوم قرار گرفته و حوزه علميه خوانسار را در مدرسه ميرباقرى تشكيل و كتابخانه اى بنام كتابخانه «مهدويه» تأسيس و براى طلاب آنجا شهريه قرار و به اقامه جماعت و تبليغات دينى و تدريس و تربيت محصلين خوانسار اشتغال دارند.

در فوت

مرحوم والدش انقلاب عجيبى در خوانسار برپا شد كه در سالهاى اخير بى نظير بوده است تشييع جنازه اش بسيار مهم و بى سابقه بوده و حدود 65 مجلس ختم در خوانسار و قم و خمين و گلپايگان و ساير نقاط چون اصفهان و تهران و غيره گرفته شد.

آثار آن مرحوم از اينقرار است:

1- تجديد بناء حسينيه خوانسار

2- تجديد بناء مسجد دو راه خوانسار

3- بناء سقاخانه در خوانسار

4- ضريح امامزاده (يكى از قراء بر برود)

5- تجديد مقبره ملامبين (يكى از اجداد مادرى مترجم ما)

6 و 7- احداث دو پل در خوانسار

8- تجديد بناء دو حمام مردانه و زنانه در محله دو راه خوانسار

9- بناء مقبره براى والدشان آيت اللَّه حاج سيد هاشم

10- تعمير مقبره دهكردى در زينبيه اصفهان

11- تعمير مسجدى در محله سبزى كار خمين

12- تعمير بقعه بابا احمد خمين

13- توسعه مسجدى در گوشه آقا عظيم خمين.

تأليفات مترجم ما به قرار زير است 1- جواهرالكلام 2- توضيح الكفايه 3- ترجمه منظومه بى الف و همزه مرحوم ميرزا ابوالقاسم خوانسارى شاگرد مرحوم مجلسى 4- خودآموز لمعه در دو جلد 5- شرح صحيفةالحسينيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (60 -58 / 5).

غفاري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ حسين غفارى آذر شهرى يكى از فضلاء آذربايجان معاصر در تهران بوده است تولد ايشان در حدود 1338 قمرى در آذرشهر واقع شده و پس از پرورش و خواندن دروس ابتدائى به تبريز آمده و مقدمات و سطوح اوليه را در مدرسه طالبيه كه مركز انجمن علمى تبريز است آموخته سپس راهى قم شده و سطوح نهائى را از مدرسين بزرگ حوزه ى علميه چون آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و ديگران فراگرفته و دروس خارج فقه

را از محضر آيات عظام مرحوم آقاى حجت و آيت اللَّه آقاى شريعتمدارى و بالاخص نايب الامام آقاى خمينى مدظله استفاده و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى بنا بر دعوت عده اى از علاقمندان و دوستان مقيم تهران هجرت به عاصمه تشيع نموده و در يكى از مساجد خيابان تهران به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ارشاد مردم پرداخته و عده اى از جوانان را به سوى حق رهبرى نموده است.

مرحوم غفارى كه نويسنده از نزديك ايشان را مى شناختم مردى جدى و فاضل و قاطع و مبارز بود و در امر به معروف و نهى از منكر و جهاد در راه خدا و مبارزه بر عليه امپرياليسم و رژيم منفور طاغوتى سعى بليغ داشت و از ملامت هيچ ملامت كننده اى ترس و وحشت نداشت و ماه يك مرتبه كه به قم مشرف مى شد و حقير با او ملاقات مى كردم دلى پر خون از اوضاع داشت و غالباً با مراجع و زعماء حوزه از جنايات هيئت حاكمه و مظالم دستگاه جباره شكايت كرده و از نقشه هاى شوم آنها كه ضد خدا و خلق بود هشدارى مى داد..

بالاخص پس از نهضت روحانيت به رهبرى زعيم اعظم نايب الامام آقاى خمينى مدظله بر عليه انجمن ايالتى و ولايتى كه منجر به گرفتارى و تبعيد امام شد آن مرحوم بيشتر به مبارزه پرداخت و در مجالس و محافل تهران و مسجدش انتقاد از اعمال ضد انسانى و دينى دولت و رژيم شاهنشاهى نموده و چندين بار مورد حمله عوامل ساواك قرار گرفته و به شهربانى و زندان افتاده است.

مرحوم غفارى هيچگاه در مراحل گرفتاريش تسليم مأمورين نشده و از سخن خود دست برنداشته

و بدون تقيه حقايق را افشاء و از جنايات شاه و دژخيمانش پرده برداشته و در آن ايامى كه دولت با قراردادهائى با صهيونيست و ديگر اربابانش گوشتهاى يخ زده (كودى) را تحميل بر مردم مستضعف ايرانى نموده و عموم مراجع قم و تهران آن را تحريم و از خريد و فروش آن منع كردند. مرحوم غفارى بر عليه اين عمل ضد ايرانى دولت قيام و در همه مجالسش از حرمت آن سخن گفته و مردم را از خريد و خوردن آن بازداشته تا جائى كه تبليغاتش در محيط تهران نو و نارمك و آن منطقه اثر چشمگيرى گذاشته و دولت ديد با آزاد گذاردن رزمندگانى مانند مرحوم غفارى غفره اللَّه نمى تواند خواسته هاى اربابانش را انجام دهد و همه روز اين گونه مردان آگاه و مبارز مو دماغ آنها هستند پس به منزل آن مرحوم مانند وحشيان مغولى حمله كرده و آن رادمرد فاضل و مجاهد را گرفته و با فرزندانش به كميته شهربانى كه از زندان قرون وسطائى و وحشى هاى مغولى و افريقائى بدتر بود انداخته و هر چه مى خواستند او را از مبارزه بازدارند ديدند به هيچ وجهى نه تطميع و نه تهديد از هدف مقدسش كه پيكار با ستمگران است دست بردار نيست او را در زير شكنجه شهيد كردند و مى خواستند جنازه شريف او را مخفيانه در جاى نامعلومى دفن كنند كه بعضى از مراجع اقدام و آن را از هيئت حاكمه و مأمورين ساواك گرفته و تسليم بازماندگان او نمودند. حادثه شهادت مرحوم غفارى در اوائل سال 1394 قمرى اتفاق افتاد و دوستان آن مرحوم پس از تحويل جنازه آن شهيد

خبر به مراجع و حوزه علميه قم داده و حوزه براى تجليل از آن عالم فاضل مجاهد تعطيل و با شور و هيجان عجيب و شعار بر عليه دولت تشييع با شكوهى انجام داده و در دارالسلام قم به خاك سپردند. و شهرستان قم ناظر يكى از حملات ناجوانمردانه مأمورين شهربانى و ساواك قم بود كه چگونه تشييع كنندگان جنازه آن مرحوم و شهيد از طلاب و مردم دلسوخته ماتم زده را كه در شهادت يكى از بهترين فرزندان ايران و علماء حوزه علميه قم اشك مى ريخت و از دل ناله مى كرد و فرياد مى زد (غفارى غفارى شهادتت مبارك) با باطوم و سرنيزه زده و به رودخانه قم مى ريختند اما به گفته شعر معروف: ديدى كه خون ناحق پروانه شمع را آنقدر امان نداد كه شب را سحر كند.

آثار آن مرحوم كه چشمگير و مورد توجه است.

تعمير و تجديد بناء مسجد مرحوم شهيد آيت اللَّه العظمى حاج شيخ فضل اللَّه نورى در نزديكى گلوبندك كه اوقاف مى خواست به كلى آن را ويران و مدرسه بسازد كه آن مرحوم با فعاليت و كوشش بسيار آن را گرفته و تجديد بنا نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

فارسي نيشابوري، ابوالحسن عبدالغافر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(529 -451 ق)، حافظ، محدث، لغوى، اديب، مورخ و فقيه شافعى. از طرف پدر نوه ى شيخ بزرگ ابوحسين فارسى نيشابورى و از طرف مادر نوه ى شيخ ابوالقاسم قشيرى است. او در نيشابور به دنيا آمد. نزد امام الحرمين جوينى اصول علم حديث و فقه آموخت و از پدرش، اسماعيل، و مادرش، ام رحيم، دختر قشيرى و جدش ابوالقاسم عبدالكريم قشيرى و جده اش، فاطمه دختر ابوعلى دقاق، و دو دايى اش ابوسعد و ابوسعيد، فرزندان

قشيرى، و احمد بن منصور مغربى و احمد بن عبدالرحيم اسماعيلى و احمد بن حسن ازهرى و خلقى كثير، احاديث بسيار استماع كرد، و در علوم مذهبى سرآمد گشت و به غزنه و هند و خوارزم مسافرت كرد و بزرگان را ديدار نمود و از ابومحمد جوهرى و ابوسعد كنجرودى و ابوبكر محمد طبرى اجازه دريافت كرد. ابوسعد عبدالله بن عمر صفار آخرين كسى است كه از وى حديث روايت كرده است. او را فقيهى محقق و فصيحى خوش زبان و اديبى كامل توصيف كرده اند. وى خطيب نيشابور گشت و سرانجام در نيشابور درگذشت. از آثارش: «مجمع الغرائب فى غريب الحديث»؛ «السياق»، در تاريخ نيشابور كه تكمله اى بر كتاب «تاريخ نيشابور» حاكم نيشابورى است؛ «المفهم»، شرح «غرايب صحيح مسلم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 4)، روضات الجنات (22 / 8)، ريحانه (273 -272 / 4)، سير النبلاء (18 -16 / 20)، شذرات الذهب (93 / 4)، العبر (436 -435 / 2)، كشف الظنون (1602 ،1011 ،558 ،308)، الكنى و الالقاب (67 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم المؤلفين (267 / 5)، وفيات الاعيان (225 / 3)، هديه العارفين (587 / 1).

فارسي نيشابوري، ابوالحسين عبدالغافر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 448 -350 ق)، محدث و فقيه. وى از ابواحمد محمد بن عيسى بن عمرويه جلودى در 365 ق «صحيح» مسلم و از ابوسليمان خطابى «غريب الحديث» را استماع كرد و از بشر بن احمد اسفرايينى و چند تن ديگر حديث شنيد و خود حدود پنجاه سال حديث گفت. نصر بن حسن تنكتى شاشى و ابوعبدالله حسين بن على طبرى و عبيدالله بن ابوالقاسم قشيرى و عبدالرحمان بن ابوعثمان صابونى

و محمد بن فضل صاعدى فراوى و اسماعيل بن ابوبكر قارى و فاطمه بنت زعبل و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. «صحيح» مسلم را حسن بن احمد سمرقندى حدود سى مرتبه و ابوسعد بحيرى حدود بيست مرتبه بر او قرائت كرده اند. نوه اش عبدالغافر بن اسماعيل فارسى نيشابورى جد خود را مردى مورد اعتماد، صالح و ديندار معرفى كرده است. شيخ ابوالحسين فارسى در نيشابور درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (298 / 2)، سير النبلاء (21 -19 / 18)، شذرات الذهب (278 -277 / 3)، العبر (292 / 2).

فاضل اردكاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محدث قمى در الكنى والالقاب ج 3 ص 22- گويد: شيخ اجل علامه مولى حسين بن محمد اسماعيل اردكانى حايرى عالم جليل و مرجع تقليد بوده، و جمعى از مجتهدين از محضر او برآمدند چون علامه جليل ميرزا محمد تقى شيرازى و سيد اجل سيد محمد اصفهانى (استاد آيه الله حايرى يزدى) و سيد حسن كشميرى و ميرزا مهدى شيرازى.

از عموى فاضلش مولى محمد تقى اردكانى روايت ميكند كه سال 1267 در تهران كه ساكن بوده فوت كرده در مدرسه خان تهران مدرس بوده و هم روايت كند كه از سيد حجه الاسلام رشتى اصفهانى.

مولاى اردكانى مصنفاتى دارد در طهارت و صلوه و متاجر و غيره و در سال 1305 در كربلا فوت كرده و در مقبره استادش صاحب ضوابط دفن شده است.

علامه شهرستانى حاج ميرزا محمد حسين كه از تلامذه مبرز اوست و بعد از وى رياست اماميه بوى منتهى گرديد در تاريخ وفات او گويد:

و لما ذاب وجدالقلب هما

لموت ولىّ اميرالمؤمنينا

فقم فزعا وارخ بالبكاء

حسين بالثرى امسى رهينا

(1305)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد سوم)

فاضل استرآبادي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن على بن ابراهيم معروف به فاضل استرآبادى استاد علماء كربلا صاحب منهج المقال (رجال كبير) و رجال صغير كه وحيد بهبهانى تعليقاتى بر آن نوشته و معروف است كه در رجال كتابى بهتر از آن نوشته نشده و هم از تصنيفات اوست شرح آيات الاحكام و حاشيه تهذيب و رسائل مفيده ديگر وفات آن بزرگوار در سيزدهم ذى قعده 1028 ق در مكه معظمه واقع و در قبرستان معلى نزديك قبر حضرت خديجه كبرى مدفون گرديد و در نخبه ماده تاريخش را چنين گفته.

والاسترآبادى فاضل سنى

له الرجال فوئه رضى

و اين بزرگوار از افرادى است كه به فيض تشرف و زيارت حضرت ولى عصر روحى له الفداء رسيده چنانكه مجلسى ره در سيزدهم بحار نقل نموده از جماعتى از آن بزرگوار كه فرمود شبى در مسجدالحرام طواف مى كردم بر دور خانه كعبه كه جوان خوشروئى را ديدم كه مشغول به طواف بوده چون به من رسيد دسته گل سرخى به من عطا كرد و اين در غير فصل گل بود پس من از او گرفتم و بوئيدم و پرسيدم كه اى سيد من اين گل از كجاست. فرمود از خرابات اين بفرمود و پنهان شد و ديگر او را نديدم سمعانى در انساب گفته خرابات جزيره اى در مغرب است در درياى محيط كه از آنست جزيره خضراء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فاضل ايرواني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1306 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى و مجتهد. اصلش از ايروان بود. در چهارده سالگى وارد كربلا شد و چهار سال نزد صاحب «ضوابط» تلمذ نمود. سپس به نجف مهاجرت كرد و در محضر صاحبان «جواهر» و «انوار الفقاهه» شاگردى كرد، و

بعدها از محضر شيخ انصارى استفاده بسيار نمود و بعد از ايشان و علامه كوه كمرى در 1299 ق به تدريس و تأليف مشغول شد و مرجع تقليد گشت. رياست دينى و شهرت فراگيرش در ايران و روسيه و تركيه و هند سبب شد تا عالمان بزرگى بر گردش جمع شده و در محضرش شاگردى نمايند. وى در مدرسه ى معروف خودش در نجف اشرف دفن شد. از او تأليفات و رسائل بسيار در فقه و اصول باقى مانده است. از آثار وى: تعليقه بر «رسائل» استادش، علامه انصارى؛ حاشيه بر «قواعد»؛ حاشيه بر «تفسير» بيضاوى؛ «رساله ى عمليه»، فارسى، در جميع فقه، مجلد اول در عبادات و دوم در معاملات؛ رساله اى در «اجتماع الامر و النهى»؛ «المكاسب المحرمه»؛ كتاب «البيع» استدلالى؛ «اصول الفقه»؛ «الاجتهاد و التقليد»؛ «الاجزاء»؛ «الاستصحاب»؛ «اصاله البرائه»؛ «التعادل و التراجيح»؛ «حجيه المظنه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (410 / 9)، الذريعه (151 / 22 ،62 / 15 ،218 ،30 / 11 ،278 ،173 ،43 / 6 ،204 / 4 ،192 / 3 ،209 ،115 ،25 / 2 ،274 ،272 ،268 / 1)، ريحانه (278/ 4)، علماء معاصرين (22 -21)، فوائد الرضويه (601)، الكنى و الالقاب (9-8 / 3)، لغت نامه (ذيل/ فاضل ايروانى)، المآثر و الآثار (152)، معجم المؤلفين (197 / 11).

فاضل بسطامي، نوروز علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث و واعظ. در بسطام به دنيا آمد. در كودكى به مشهد مهاجرت كرد و در خدمت علماى بزرگ آن زمان تحصيل فقه و اصول نمود تا به درجات بالائى از فضل و كمال رسيد. از آثارش: «التحفه الحسينيه»، در بيان حالات حضرت

سيدالشهداء (ع) و اهل بيت او، در دو مجلد؛ «التحفه الرضويه»، در ذكر حالات و معجزات حضرت ثامن الائمه (ع)؛ «سرور العارفين»، در احوال مختار؛ «نجاه لخافقين فى ثواب زياره الحسين (ع)»؛ كتاب «ذخيره المعاد»، در اخلاق و موعظه و ارشاد؛ كتاب «سراج المتهجدين»، منتخبى از «تحفه الابرار» شيخ حسين اصفهانى؛ كتاب «لولوه البحرين فى ذكر مناقب الحسين (ع)».[1]

نوروزعلى معروف به (فاضل بسطامى) متوفى 1309 ق عالمى با عمل و فاضلى بى بدل از روات اخبار و ناقلين آثار ائمه اطهار عليهم سلام اللَّه الملك الغفار بوده وى در بسطام متولد و از كودكى مهاجرت به مشهد نموده و در خدمت علماء بزرگ آن زمان تحصيل فقه و اصول نموده تا به درجات ساميه فضل و كمال رسيده و چندين كتب تأليف كرده كه از آن جمله (تحفه الحسينيه) در دو مجلد در بيان حالات و مراثى حضرت سيدالشهداء و اهل بيت طيبات آن جناب و ديگر كتاب تحفه الرضويه در ذكر حالات و معجزات حضرت ثامن الائمه (ع) و كتاب سرورالعارفين در احوال مختار و نجات الخافقين در فضيلت زيارت حضرت سيد الشهداء و كتاب ذخيره المعاد و كتاب (سراج المتهجدين) و كتاب (لؤلؤة البحرين) و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (58 -57 / 24 ،378 / 18 ،175 ،161 -160 / 12 ،21 / 10 ،436 ،430 / 3)، گنجينه ى دانشمندان (152 -151 / 7).

فاضل قائيني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد المعروف به فاضل قائينى نجفى رحمه اللَّه. وى در يكى از روستاهاى قائن در سال 1305 به دنيا آمده و در دامن والد ماجدش مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ عبدالكريم كه از اهل فضل و دانش بودند پرورش يافته و با تشويق و

تحريص او به تحصيل علم و كمال پرداخته و مقدمات را از يكى از علماء روستاى مجاورش آموخته و بعد از آن مهاجرت به شهر قائن نموده و در مدرسه جعفريه آنجا اشتغال به تحصيل كرده و سطوح عاليه را از علماء قائن فراگرفته و به واسطه اعتراض به حاكم آن سامان كه موقوفات را صرف در غير موردش مى كرده دستگير و به بيرجند كه مركز حكومت بوده برده شده ولى حاكم به سبب ايمانى كه در معظم له ديده عذرخواهى كرده حتى مبلغى زياد پول تقديم ايشان نموده ولى وى نپذيرفته و از آنجا مهاجرت به مشهد مقدس نموده و پس از مدت كوتاهى مسافرت به تهران كرده و بعد از چند ماهى مهاجرت به نجف اشرف كرده و در مدرسه بزرگ آخوند اقامت و پص از چندى با صبيه مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ على همدانى داماد مرحوم علامه بزرگوار حاج آقا رضا همدانى صاحب مصباح الفقيه پيوند همزيستى بسته و مجدا به تحصيل و تكميل مبانى فقه و اصول و غيره گرديده تا به مدارج عاليه علمى ارتقا يافته و به مرتبه ساميه اجتهاد نائل مى گردد.

اساتيد معظم له

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى شيرازى

2- آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى

3- آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا حسين نائينى رحمه اللَّه عليهم اجمعين.

داراى اجازات جامع اجتهادى و غيره از آيات عظام و اساتيد كرام خود بوده و در اجازه اى كه مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى قدس اللَّه سره بر ايشان مرقوم داشته اند چنين آمده:

فان جناب العالم العامل عماد العلماء العالمين و ملاذ الفقهاء الراشدين جامع المعقول و المنقول حاوى الفروع و الاصول علم الاعلام و ركن الاسلام الشيخ الثقه الجليل

السند و الركن الاميد المعتمد الشيخ محمد القائينى المعروف بالفاضل دامت بركاته قد صرف عمره الشريف خصوصا فى ارض الغرى فى تحصيل العلوم الشرعيه حضر لدى الاعلام وجد و اجتهد و وجد ما هو المراده و بلغ درجه الاجتهاد و الاستنباط.

و نيز مرحوم آيت اللَّه اصطباناتى (ره) چنين مرقوم نموده اند:

فلا يخفى ان الشيخ الجليل العالم النبيل الهادى المتقى عمده المحققين و صفوه المجتهدين الشيخ محمد القائينى المعروف بالفاضل دامت بركاته...

و نيز از مرحوم آيت اللَّه الرجالى الكبير معروف به سيدابوتراب خونسارى متولد 1271 متوفى 1346 قمرى داراى اجازه روايتى بوده اند.

از امتيازات مرحوم فاضل قائينى (ره) ممارست و جديت او در حوزه علميه نجف به تدريس اصول و فقه بوده كه در طول ده سال صبح و عصر اشتغال داشته و جمع كثيرى از محضر و بياناتش استفاده نموده اند. و در شبهاى ماه رمضان و شبهاى پنج شنبه و جمعه دوره سال تدريس علم كلام داشته اند چنانچه در مقدمه (مختصر در الثمين) اشاره فرموده اند كه من در زمان گذشته چهل سال قبل كتابى در اصول عقايد به فارسى و مكرر در ماه رمضان و شبهاى پنج شنبه و جمعه دوره سال براى طلاب و مؤمنين مباحثه نموده و آن را بازگو كردم.

بسيارى از صاحبان تراجم مانند علامه تهرانى صاحب الذريعه در طبقات اعلام الشيعه و صاحب معجم رجال الفكر و الادب او غيرهما معظم له را در كتب خود ياد و تجليل نموده اند.

تأليفات و آثار علمى آن مرحوم

1- وجيزه اى در علم اصول كه در سال 1350 هجرى در نجف به طبع رسيده.

2- درر النجفيه در خمس و زكوه در سال 1354 هجرى نيز در نجف منتشر و براى براى دوم در

قم به طبع رسيده.

3- حاشيه بر زاد المقلدين آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين كاشف الغطاء.

4- حاشيه بر تبصره علامه كه در قم طبع شده.

5- گوهر دين در علم كلام در اصول و فروع دين.

6- ناظم الشتات كه در مطبعه حيدرى تهران به چاپ افست رسيده است و براى آن مرحوم تأليفات گرانقدر ديگريست كه هنوز به طبع نرسيده و مخطوط مانده است.

در عصر روز جمعه سيزدهم ربيع الاول 1405 هجرى در قم در منزل فرزند برومندش از دنيا رفته و در باغ بهشت در جوار قبر جناب على بن جعفر عليهماالسلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فاضل قندهاري، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 / 1312 / 1311 -1227 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، محدث، رياضيدان، مدرس و شاعر، متخلص به وصال. اصلش از قندهار و سكونتش در مشهد بود. نزد پدرش ملا نجم الدين كه از علماى معروف افغانستان و از مراجع آن ديار بود، مشغول به تحصيل گرديد و علوم گوناگون از قبيل تفسير، حديث، اصول، فقه، كلام، حكمت و اخبار را در نزد وى آموخت، تا به دريافت اجازه ى اجتهاد از وى نايل شد. سپس در محضر حاج سيد محمد باقر اصفهانى شفتى معروف به حجه الاسلام حاضر شد. پس از آن به نجف رفت و در سلك شاگردان شيخ انصارى درآمد. در بازگشت به ايران در مشهد ساكن شد. او در 1257 ق پس از اشغال قندهار توسط نيروهاى انگليس به كابل رفت و توانست اتحادى بين فرقه هاى شيعه و سنى ساكن آنجا پديد آورد و بر ضد انگليسى ها قيامى تدارك كند. در 1271 ق به مشهد بازگشت و تا آخر عمر در آنجا زيست و به عنوان مرجعى

بزرگ و مدرسى توانا كرسى تدريس فقه و اصول و حديث و تفسير و كلام و عقايد و حكمت و تاريخ و ادبيات را اداره و شاگردان بسيارى را تربيت كرد. نامبرده علاوه بر اين كه جامع معقول و منقول بوده، طبع شعر نيز داشته است. در اوايل مهجور تخلص مى كرد و در اواخر وصال را براى تخلص خويش برگزيد. در ده سال آخر عمر زمين گير شد. او در دارالضيافه آستان رضوى مدفون است. از آثار وى: «حل العقال فى خلق الاعمال»؛ «الفرائد البهيه»،در شرح «العقايد» شيخ بهائى؛ «محل الطرف فى علم الصرف»؛ «الهدايه فى تفسير آيه الولايه»؛ شرح «مشكاه الانوار»؛ «البرهان فى قطع شبه الشيطان» يا رساله ى «برهانيه»، در كلام؛ ترجمه ى «تفسير العسكرى (ع)»؛ «تحرير الاصول»، در اصول فقه؛ «تذكره العلماء»؛ «دلاله السالكين فى قواعد العارفين»؛ «كشف الغطاء عن مسئله البداء»؛ «خوان الوان»، در متفرقات، به سبك كشكول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87 / 8)، الذريعه (187 / 25 ،45 / 18 ،285 / 17 ،134 -133 / 16 ،255/ 8 ،275 -274 ،71 / 7 ،90 -89 / 4 ،379 ،90 / 3)، ريحانه (321 -320 / 6)، شرح حال رجال (146 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1219 -1218 / 14)، مكارم الآثار (850 -846 / 3).

فاضل لنكراني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فاضل لنكراني در سال 1310 شمسى مطابق با 1349 قمرى و 1931 ميلادى در شهر قم ديده به جهان گشود. او تحصيلات حوزوي را در حوزه علميه قم سپري كرد و در سن 25 سالگي به درجه اجتهاد رسيد. وي پس از انقلاب اسلامى به عنوان يكى از اعضاى مجلس

خبرگان رهبرى انتخاب شد و بيش از ده سال رياست عالى شوراى مديريت حوزه علميه قم را عهده دار بود . آيت الله لنكراني در كنار تدريس و تربيت طلاب علوم دينى كتابهاى بسيارى به رشته تحرير در آورده است . ايشان در خرداد ماه سال 1386 دار فاني را وداع گفتند.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اسلاميوالدين و انساب : نام پدر محمد فاضل لنكراني، عبدالله مي باشد.آيت الله عبدالله فاضل لنكراني مجتهد بود.وي با دختر آيت الله سيد عباس فيض برقعي ازدواج كرد كه حاصل آن 4 پسر و 5 دختر بود و محمد فاضل موحدي لنكراني چهارمين فرزند او بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر محمد فاضل لنكراني از اساتيد و علماى حوزه علميه قم به شمار مى آمد. او در حوزه علميه قم تحصيلات ديني را پي گرفت . تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد فاضل لنكراني دوره ي ابتدايي را در قم گذراند. پس از پايان دوره ي ابتدايي به دليل علاقه به دروس ديني به حوزه ي علميه ي قم رفت ودر مدرسه ي فيضيه به تحصيل علوم ديني پرداخت.وي قسمتي از مطوّل و بخشي از شرح لمعه را نزد آيت الله حسنعلي منتظري و قسمتي ديگر را نزد شيخ اسدالله نوراللهي نجف آبادي خواند، رسايل و مكاسب را نزد چند تن از اساتيد حوزه چون، پدرش آيت الله فاضل موحدي، آيت الله آقا شيخ عبدالجواد جبل عاملي سدهي و آيت الله شيخ مرتضي حائري بهره برد. آيت الله لنكراني به دليل شور و علاقه به تحصيل علوم ديني در زمان كوتاهي دوره هاي ادبيات عربي و سطوح را كه معمولاً طلاب ديگردر 8 يا 9 سال به پايان مي رسانند در مدت

6 سال گذراند، لذا در سن 19 سالگي وارد آخرين مرحله ي تحصيلات حوزوي يعني درس خارج فقه گرديد.پس از تشكيل كلاسهاي آيت الله بروجردي در قم، وي در درس خارج فقه ايشان شركت جست و اين درحالي بود كه هنوز قسمتي از كفايه را به اتمام نرسانده بود . به اين دليل صبح ها اول وقت در مسجد عشقعلي دروس كفايه را نزد آقا شيخ عبدالجواد مي خواند و پس از پايان درس همراه استاد در درس خارج فقه آ يت الله بروجردي شركت مي كردو از جوانترين شاگردان استاد بود. پس ازتشكيل كلاسهاي درس اصول امام خميني، آيت الله لنكراني از همان ابتدا در كلاسهاي ايشان حاضر شده و هر روز دو نوبت در درس امام شركت كرده و مباحث اجتهاد و تقليد را به طور كامل با ايشان گذراند. مبحث طهارت در فقه را نيز نزد امام فراگرفت و مطالب دروس امام را نيز تقرير مي كرد. فاضل لنكراني خيلي زود به درجه اجتهاد رسيد. در زمان حيات آيت الله بروجردي و سالهاي مرجعيت ايشان به تقليد از وي پرداخت. در 25 سالگي به اجتهاد رسيد و اين امر مورد تأييد آيت الله بروجردي قرار گرفت. پس از وفات آيت الله بروجردي در 1340 ش. وي در سن 30 سالگي به استنباط خود مسايل ديني را اجتهاد مي كرد. ايشان علاوه بر دروس فقه و اصول، در درسهاي فلسفه و حكمت علامه طباطبايي نيز شركت جسته و قسمتي از مباحث منظومه سبزواري و كتاب اسفار ملاصدراي شيرازي را از ايشان آموخت.استادان و مربيان : از استادان محمدفاضل لنكراني مي توان به موارد زير اشاره كرد: استاد آيت الله عبدالله فاضل موحدي لنكراني( پدرشان) استاد آيت

الله حسنعلي منتظري شيخ اسدالله نوراللهي نجف آبادي علامه طباطبايي شيخ عبدالجواد جبل عاملي آيت الله بروجردي هم دوره اي ها و همكاران : . از هم مباحثه ايهاي محمدفاضل لنكراني در مدرسه فيضيه حاج سيد مصطفي خميني بود كه نقش مهمي در پيشرفت علمي ايشان داشت.زمان و علت فوت : محمد فاضل لنكراني سرانجام پس از مدتي عارضه ي قلبي در روز 26 خرداد 1386 دار فاني را وداع گفت و پيكر آن مرحوم روز 28 خرداد مصادف با شهادت حضرت زهرا (س) طي تشييع جنازه ي باشكوهي در حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد فاضل لنكراني پس از انقلاب اسلامى به عنوان يكى از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى انتخاب شد و بيش از ده سال رياست عالى شوراى مديريت حوزه علميه قم را عهده دار بود . وي از همان ابتداي مبارزات امام خميني در دهه ي 1340 ش از اقدامات ايشان حمايت مي كرد و به عنوان جامعه مدرسين حوزه علميه قم شناخته گرديد. اين تشكل روحانيون سياسي در موارد مختلف به حمايت از امام خميني پرداخت. او درحمايت از نهضت امام خميني در اكثر اعلاميه هايي كه در اين باره منتشر مي شد مشاركت داشت و در اين رابطه چند بار توسط ساواك دستگير و سپس تبعيد شد. ابتدا چهار ماه دوران تبعيد را در بندر لنگه با تحمل رنج و ناراحتي بسيار گذراند، و پس از آن به مدت دو سال و نيم به يزد تبعيد شد. وي در آن شهر با آيت الله صدوقي آشنا گرديد و با كمك آيت الله صدوقي به طور مخفيانه با مردم يزد ديدار داشته

ودر روشنگري مردم نقش فعالي ايفا نمود. فاضل لنكراني پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مدتي مسئوليت دادگاه انقلاب شهرستان قم را به امر امام خميني بر عهده گرفت. سپس به عنوان نماينده ي استان مركزي ر نخستين دوره ي مجلس خبرگان رهبري حضور يافت. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي كمتر به فعاليتهاي سياسي روي آورد و بيشتر هم خود را به تقويت نهاد حوزه پرداخت، لذا در ارتباط با مراجع تقليد به عنوان ارشد شوراي مديريت حوزه علميه قم مطرح شد و به مدت ده سال رياست عالي اين شورا را بر عهده داشت. پس از رحلت آيت الله اراكي به عنوان مرجع اعلم، جامعه روحانيت مبارز او را به عنوان يكي از سه مرجع مسلم تقليد در كنار آيت الله خامنه اي و ميرزا جوادتبريزي معرفي كرد. همچنين جامعه مدرسين حوزه ي علميه ي قم ايشان را در زمره ي هفت مرجع پيشنهادي خود به مردم معرفي كرد. آيت الله لنكراني پس از اين فقط در جايگاه مرجعيت تقليد قرار گرفت و تدريس حوزوي را در فعاليتهاي خود قرار داد و ديگر در مديريت حوزه و فعاليت جامعه مدرسين نقشي ايفا نكرد.فعاليتهاي آموزشي : محمدفاضل لنكراني در نخستين سالهاي تحصيل در حوزه ي علميه قم، در سالهاي سوم و چهارم، زماني كه هنوز شانزده سال نداشت، ضمن تحصيل ، تدريس نيز مي كرد.نخستين تدريس وي مربوط به كتاب حاشيه ي ملاعبدالله و معالم بود. بعدها شرح لمعه را شروع كرد و طلبه هاي بيشتري در درس وي حاضر مي شدند. او لمعه را در دو دوره و كتاب ارث را در سه دوره تدريس كرد. سپس به تدريس رسائل و مكاسب مشغول شد. مكاسب را پنج دوره و

كفاية الاصول را شش دوره تدريس كرد. از آخرين دوره ي درس كفايةالاصول وي، نوار تهيه شد و طلاب در قم و شهرستانهاي ديگر از آن بهره مي بردند. بسياري از شاگردانش از نظر سني بزرگتر از استاد خود بودند و در بيشتر اوقات صدها نفر در كلاسهاي درس ايشان شركت مي جستند. آيت الله لنكراني از سال 1360 ش به تدريس درس خارج فقه و اصول پرداختند و در مدت 25 سال گروه كثيري از طلاب از محضر وي بهره منده شدند. اين درس از راديو معارف نيز پخش مي شد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمد فاضل لنكراني علاه بر تأسيس مركز اعزام مبلغ براي ترويج مكتب تشيع و تربيت فقيهان و مجتهدان، مركز فقهي ائمه اطهار كه مركزي آموزشي و پژوهشي است، را تأسيس كرد كه در اين مركز علاوه بر آموزش محققان و تأليف كتابها، كتابخانه تخصصي فقه را راه اندازي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد فاضل لنكراني در كنار تدريس و تربيت طلاب علوم دينى كتابهاى بسيارى به رشته تحرير در آورده است .

ايشان در 26 خرداد 1386 در قم رحلت نمودند و در جوار كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها آرام گرفتند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (ع ) nbsp2 · ائمه اطها ر( ع ) يا پاسداران وحى در قرآن كريم (اين دو كتاب را به همراهى آية الله اشراقى نگاشته اند) nbsp3 · احكام الحج , حاشيه بر كتاب حج تحرير الوسيلة (عربى )

nbsp4 · احكام عمره nbsp5 · استفتاءات حج nbsp6 · استفتاءات حول الحج nbsp7 · الاحكام الواضحه (فتاواى عربى ) nbsp8 · القواعد الفقهية ( عربى ) nbsp9 · المسائل المستحدثه ( عربى ) nbsp10 · اهل البيت ( ع ) يا چهره هاى درخشان د رآيه تطهير nbsp11 · تبيان الاصول - تقريرات درسى ايشان - در چهار جلد ( عربى ) nbsp12 · تفسير سوره حمد ( عربى ) nbsp13 · تقريرات الاصول - تقريرات درس امام خمينى - در پنج جلد ( عربى ) nbsp14 · تقريرات الاصول -تقريرات درس آية الله بروجردى ( عربى ) nbsp15 · تقريرات درس خارج اصول ايشان در هشت جلد ( فارسى ) nbsp16 · تقيه مداراتى (فارسى ) nbsp17 · جامع المسائل (مجموعه اى از استفتاءات ). nbsp18 · حاشيه بر كتاب الطهارة مصباح الفقيه محقق همدانى ( عربى ) nbsp19 · حاشيه بر كتاب عروة الوثقى ( عربى ) nbsp20 · رساله nbsp21 · رساله اى در حكم نماز در لباس مشكوك ( عربى

) nbsp22 · رساله اى در خلل حج و عمره ( عربى ) nbsp23 · رساله اى در قاعده فراغ و تجاوز ( عربى ) nbsp24 · رساله توضيح المسائل ( فارسى ) nbsp25 · شرح فروع ( الاجتهاد و التقليد ) از كتاب العروة الوثقى ( عربى ) nbsp26 · عصمت انبياء nbsp27 · كتاب الصوم ( عربى ) nbsp28 · كتاب القضاء ( عربى ) nbsp29 · كتاب تفصيل الشريعه (عربى - شرحى است بر كتاب تحرير الوسيله امام خمينى در 13 مجلد) ويژگي اثر : شرحي است عربي بر كتاب تحريرالوسيله ي امام خميني كه 25 جلد آن چاپ شده و 5 جلد ديگر آماده چاپ است. پنج جلد اول اين شرح در زمان تبعيد آيت الله لنكراني در يزد نوشته شده، است. اين كتاب يك دوره ي كامل فقه است و جديدترين آراء فقهي در آن آمده است.30 · مجمع الفهارس - مجموعه فهرستهاى بحارالانوار ء الغدير و الميزان nbsp31 · مختصرالاحكام nbsp32 · مدخل التفسير د رعلوم قرآن (عربى ) nbsp33 · مناسك الحج (عربى ) nbsp34 · مناسك حج ( فارسى ) nbsp35 · نهاية التقريرات درس آية الله بروجردى د ربحث

نماز (عربى - دو جلد)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فاضل مراغي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. مشهور به فاضل و فاضل مراغى. اصل وى از مراغه و ساكن تبريز بود. وى در نجف از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج سيد حسين كوه كمرى و ديگر بزرگان بود، و تقريرات استادش، انصارى، را در فقه نوشت. به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و اصول و كلام پرداخت. در تبريز به بيمارى وبا درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «التحفه المظفريه»، به فارسى، در در رد حاج محمد كريم خان قاجارى كرمانى؛ حاشيه بر «مطول»؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «صيغ العقود»؛ حاشيه بر «تحرير القواعد المنطقيه فى شرح الشمسيه»؛ حاشيه بر «صمديه»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول» ميرزاى قمى؛ «تفسير قرآن»؛ «نكات القرآن و بيان دقائقه»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (51 / 3)، الذريعه (108 / 15 ،115 / 14 ،202 ،174 ،153 ،34 / 6 ،470 -469 / 3)، ريحانه (282 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 / 14)، علماء معاصرين (45)، لغت نامه (ذيل/ فاضل مراغى)، معجم المؤلفين (319 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (430 / 1).

فاضل همداني، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1326 ق)، عالم امامى و فقيه. در روستاى سليمان آباد همدان به دنيا آمد. در 1342 ق به قم مهاجرت نمود و پس از تكميل سطوح در 1349 ق در درس آيت الله حايرى و آيت الله حجت شركت نمود و در تمام دروس آيت الله حجت را به رشته تحرير درآورد. او همچنين از محضر و دروس آيت الله خوانسارى و آيت الله شيخ محمدعلى حايرى قمى استفاده

كرد و حدود هيجده سال هم در درس آيت الله بروجردى و پس از آن دوازده سال در درس آيت الله شريعتمدارى شركت كرد و مورد توجه آن آيات بوده و اغلب نوشته هايش مورد تحسين آيت الله حجت قرار گرفته و براى ايشان استنساخ شده است. از آثار وى: دوره ى «اصول» از اول تا آخر «تقريرات و دراسات» آيت الله حجت، در دو جلد؛ كتاب «بيع» از اول تا آخر، در سه جلد؛ «صلاه» از اول تا آخر، در دو جلد؛ «قاعده ى لا ضرر»؛ «قاعده ى لباس مشكوك».[1]

آقاى حاج شيخ يحيى بن المرحوم الشيخ على اكبر همدانى معروف به فاضل از علماء اعلام و قدماء والامقام حوزه علميه قم است كه آراسته به زيور علم و حلم و فضل و كمال و تقوا و متانت است تولدش در هفتم ربيع الثانى 1326 ق در قريه سليمان آباد سه فرسخى شهر همدان واقع شده و در سن 16 سالگى سال 1342 ق مهاجرت به قم نموده و پس از تكميل سطوح در سال 1349 ق شركت در دروس مرحوم آيت الله حايرى و مرحوم آيت الله حجت شركت نموده و تمام دروس مرحوم سيد استاد را به رشته تحرير درآورده و هم از محضر و دروس مرحومين آيتين خونسارى و حايرى قمى استفاده كرده و بالغ بر 18 سال هم در درس آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و پس از آن مرحوم تا هم اكنون كه 12 سال است به درس آيت الله العظمى شريعتمدارى شركت مى كند و مورد توجه كامل معظم له و آيات عظام ديگر حوزه مى باشد.

آثار علمى ايشان به قرار زير است:

1- دوره اصول از اول تا آخر تقريرات و در اسارت آيت الله حجت- ره-

در دو جلد. 2- كتاب بيع از اول تا آخر در سه جلد

3- صلوه از اول تا آخر در دو جلد.

4- قاعده لاضرر.

5- قاعده لباس مشكوك و كتب و رساله هاى ديگر و غالب جزوات و نوشته هاى ايشان مورد تحسين مرحوم آيت الله حجت بوده كه براى آن مرحوم استنساخ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (130 -129 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (216 -215 / 2).

فاضل هندي، بهاءالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1137 / 1135 -1062 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث و مفسر. معروف به بها و تاج الفقها و فاضل اصفهانى. گاهى به جهت تأليف كتاب «كشف اللثام» به او كاشف اللثام گفته اند. با اين كه اصفهانى است، اما چون در اوايل زندگانى با پدرش، ملا تاج الدين حسن، به هندوستان رفت و مدتى در آنجا اقامت كرد، بعد از مراجعت به اصفهان به فاضل هندى مشهور شد. در دوازده سالگى از فراگيرى علوم عقلى فارغ شد. او از شاگردان ملا محمدباقر مجلسى است. وى به واسطه ى پدرش، ملا تاجا، از ملا حسنعلى بن ملا عبدالله از مشايخ علامه ى مجلسى است، روايت حديث كرد. شيخ احمد حلى و محمدعلى كشميرى از شاگران او هستند كه از وى داراى اجازه بودند. به هنگام فتنه ى افغان در اصفهان درگذشت و در تخت پولاد دفن شد. بعدها حاج ملا محمد نايينى در كنارش به خاك سپرده شد و قبور اين دو تن به فاضلان مشهور گشت. از آثار وى: «تفسير قرآن»؛ «تلخيص الشفا»، در حكمت كه ملخص «شفا»ى ابن سينا است؛ «كشف اللثام و الابهام عن قواعد الاحكام»، در فقه، كه شرح «قواعد» علامه حلى و از مهمترين تأليفات فاضل هندى است

كه صاحب «جواهر» و صاحب «رياض» به آن اعتماد بسيار داشتند و از مدارك كتب ايشان است؛«المناهج السويه النبويه»، در شرح «روضه البهيه»؛ «مناسك الحج»؛ «كليد بهشت»، به فارسى، در اصول دين؛ «النجاه»؛ «احاله النظر»، در قضاء و قدر؛ «التمحيص» يا «ملخص التلخيص»، خلاصه اى از «تلخيص المفتاح» خطيب قزوينى دمشقى،در علم بلاغت؛ «چهار آئينه»، به فارسى، در اثبات امور چهارگانه كه آن را به نام شاه سلطان حسين صفوى تأليف كرده است؛ «جوابات المسائل الفقهيه»، كه بيشتر آن در عبادات است؛ حاشيه بر «شرح المواقف» سيد شريف جرجانى؛ حاشيه بر شرح «الهدايه الاثيريه» ميبدى؛ شرح؛ العقائد النفسيه»؛ «رساله فى الاحتياطات اللازمه العمل»، كه شاگردش شيخ عبدالحسين بن عبدالرحمان بغدادى آن را از املائات او نوشته است؛ «اللالى العبقريه فى شرح العينيه الحميريه»؛«الخور البريعه فى اصول الشريعه» و شرح آن؛ «الزبده»، در اصول دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (138 / 9)، ايضاح المكنون (596 ،564 ،366 / 2 ،583 ،440 ،309 / 1)، تذكره القبور (457 -456)، الذريعه (57 / 24 ،361 ،345 ،272 ،204 / 22 ،260 -259 ،132 ،57 -56 / 18 ،233 / 17 ،361/ 15 ،370 / 13 ،168 ،35 -34/ 11 ،257 / 10 ،277 -276 / 7 ،139 ،137 / 6 ،311 ،229 / 5 ،431 ،423 ،296 ،265 / 4 ،280 / 1)،روضات الجنات (112 -106 / 7)، ريحانه (285 -284 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 577 -575 / 12)، فوائد الرضويه (482 -477)، الكنى و الالقاب (11 / 3)، لغت نامه (ذيل/ فاضل هندى)، معجم المؤلفين (212 / 9)، هديه العارفين (318 /

2).

فاضل، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هوالعالم العامل والفاضل العادل از علماء و مجتهدين است كه تمام تحصيلاتش در قم بوده ولى به واسطه كثرت ممارست و شدت مداومت و مطالعات از فحول رجال علم گرديده. در فقه و اصول و ادبيات مقامى عالى داشت. با عالم فقر و فاقه و تنگدستى رياضات شاقه كشيد و براى يك لقمه نان منت دو نان نكشيد و در اواخر عمر به مرض فلج و رخوه مبتلا و خانه نشين و در سنين بيش از هشتاد سالگى از دنيا رفت. غالب تلمذش در قم نزد همنام خودش شيخ محمدحسن نادى و مرحوم حاج سيد صادق بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

فال اسيري شيرازي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اكبر فال اسيرى شيرازى از فقهاء بزرگ و علماء جليل القدر شيراز از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و در شيراز قيام به وظائف دينى و روحى نموده تا در ذى القعده 1319 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فالي، حسام الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسام الدين فالى بن العالم الجليل السيد محمد بن حاج سيد على اكبر مجتهد فال اسيرى شيرازى از علماء و فقهاء معاصر شيراز و از خاندان علم و دانش است.

در سال 1316 قمرى در شيراز متولد شده و پس از تحصيل مقدمات چندى از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدصادق استفاده فقه و اصول نموده سپس مهاجرت به نجف اشرف و از محضر آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيرازى تحصيل كرده و به درجه رفيع اجتهاد رسيده و در سال 1305 شمسى به شيراز برگشته و در مسجد جامع وكيل به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته و در تعمير و مرمت مسجد مزبور و ساير مساجد شيراز سعى وافى بجاى آورده است.

معظم له اكنون در شيراز به تدريس اشتغال دارد تأليفى بنام «تعليمات قرآن» دارد و از دانشمندان متقى و زاهد و بى اعتناء به امور مادى و دنيوى و با كمال قناعت و مناعت طبع زندگانى مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فامي هروي، ابوصابر عبدالصبور

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(552 -470)، محدث و فقيه. او تاجرى نيكوكار بود كه امين ناميده مى شد. وى «الجامع» ترمذى را از ابى عامر ازدى، در بغداد، استماع كرد و از شيخ الاسلام و نجيب واسطى و الياس بن مضر حديث شنيد. در همدان و بغدد در 539 ق حديث گفت. سمعانى و فرزندش عبدالرحيم و ابوالحسن بن نجاى واعظ و احمد بن حسن عاقولى از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (372 / 2)، سير النبلاء (329 -328 / 20)، شذرات الذهب (162 / 4)، النجوم الزاهره (313 / 5).

فامي شيرازي، ابومحمد عبدالوهاب بن محمد بن عبدالوهاب

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(500 -414 ق)، فقيه، محدث، مدرس و مفتى معتزلى شافعى. از استان فارس و اهل شيراز بود. از طرف خواجه نظام الملك، در 483 ق، براى تدريس در نظاميه به همراهى ابوعبدالله حسين بن محمد طبرى به بغداد رفت، پس هر يك از آنها يك روز در ميان درس مى گفتند، ولى بعد از سالى عزل شدند. فامى از ابوبكر احمد بن حسن بن ليث و عبدالواحد بن يوسف قزاز و لعى بن بندار حنفى و ابوزرعه احمد بن يحيى خطيب شيرازى و حسن بن محمد بن عثمان بن كرامه شيرازى حديث نوشت. وى در جامع قصر املاى حديث مى كرد. عبدالوهاب انماطى و ابن ناصر از وى حديث روايت كرده اند. فامى در شيراز درگذشت. او از بزرگان فرقه شافعى بود كه حدود هفتاد اثر در هيجده شاخه علمى از خود بجاى گذاشته است. از آثارش: «تفسير»ى بزرگ، مضتمن صد هزار بيت؛ «تاريخ الفقهاء»؛ كتاب «الآحاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (336 / 4)، ذيل تاريخ بغداد (399 -390 / 16)، سير النبلاء (252 -248 /

19)، شذرات الذهب (413 / 3)، الكامل (245 / 8)، كشف الظنون (1100 ،451)، لسان الميزان (512 -509 / 4)، مدارس نظاميه (142)، معجم المؤلفين (229 / 6)، هديه العارفين (637 / 1).

فاني اصفهاني،علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1410 -1333 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در اصفهان به دنيا آمد. از 1342 ق شروع به تحصيل مقدمات نمود. سطوح و خارج فقه و اصول را در محضر عده اى از علماء بزرگ اصفهان خواند. «قوانين» را نزد شيخ محمد حكيم خراسانى و «فرائد» شيخ انصارى را در خدمت سيد مرتضى خراسانى و «متاجر» و دو جزء «كفايه» و قسمتى از خارج را نزد آيت الله سيد محمد نجف آبادى و خارج اصول و فقه و فلسفه و كلام و تفسير را در خدمت آيت الله مير سيد على نجف آبادى مدت سيزده سال فراگرفت. بعد از درگذشت استادش، مير سيد على نجف آبادى، در 1362 ق، به نجف مهاجرت كرد و در حوزه ى علميه آنجا به تدريس فقه، اصول، تفسير، كلام، اخلاق و بحث در متن و حواشى «عروه الوثقى» پرداخت. در 1393 ق به ايران بازگشت و در قم مقيم شد و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. آثار باقيمانده از وى متجاوز از هشتاد جلد مى باشد كه عموما در علوم اسلامى چون فقه، اصول، كلام، فلسفه، تفسير و غيره نگاشته شده است، كه از آن جمله اند: «تقريرات»، دوره ى كامل اصولى كه جزئى از آن به نام «المختار فى الجبر و الاختيار» به چاپ رسيده؛ شرح «شرايع»، در فقه، در دوازده جزء؛ «زكوه» و «خمس» و «صوم» و «اجاره» و «وصايا» و «اجرت بر واجبات» و «قرعه» و «منجزات مريض» و «مكاسب» به روش

«مكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «وسيله النجاه» آيت الله اصفهانى؛ «قبسات العقول فى الفروع و الاصول»، به فارسى، در شرح «اربعين حديث»؛ ترجمه ى «نصايح الهدى»؛ رساله «توضيح المسائل»، به فارسى، به عربى و اردو؛ ترجمه ى «تقويم المحسنين» فيض؛ «مناسك حج»؛ تعليقه بر «عروه الوثقى»؛ «ديوان» شعر، در مواعظ، حكم، مدايح و مراثى اهل بيت (ع)»؛ «فوائد رجاليه»، در بيان احوال اصحاب اجماع و جماعتى از روات؛ «معارف العلويه»، در كلام؛ «غايه البيان فى عم تحريف القرآن»؛ رساله اى در «معاصى كبيره»؛ رساله اى در «ذباحه»؛ رساله اى در «معاملات الربويه»؛ رساله اى در «مقدمات التفسير»؛ رساله اى در تفسير «سوره ى جمعه»؛ رساله اى در تفسير «سوره ى فاتحه»؛ رساله اى در «بداء».[1]

عالم دينى.

تولد: 29 ربيع الاول 1333 ق.، اصفهان.

درگذشت: 8 خرداد 1368.

آيت الله سيد على فانى اصفهانى در سال 1342 ق. شروع به تحصيل مقدمات نمود و سطوح و خارج فقه و اصول را در محضر برخى علماى اصفهان بدين ترتيب خوانده است: قوانين را نزد افرادى چون محمد حكيم خراسانى و فرائد شيخنا الانصارى را خدمت آيت الله مرتضى خراسانى و دو جزء كفايه و قسمتى از خارج را خدمت آيت الله سيد محمد نجف آبادى و خارج اصول و فقه و فلسفه و كلام و تفسير را خدمت آيت الله العظمى سيد على نجف آبادى، سپس به نجف مهاجرت كرد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. در ماه رجب 1393 ق. پس از سى و يك سال توقف در نجف اشرف به ايران مراجعت و دارالمؤمنين قم اقامت گزيد و به تدريس خارج فقه و اصول مشغول شد.

از جمله تأليفات ايشان است: تقريرات دوره ى كامله اصول كه جزيى از آن را در جبر و اختيار به نام المختار فى الجبر

و الاختيار در سال 1375 ق. به طبع رسانيد و علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى آن را در الذريعه ذكر كرده است؛ شرح شرايع در فقه (دوازده جزء در طهارت و صلوة كه جزء اول طهارت آن در سال 1382 ق. و جزء دوم آن در سال 1358 ق. به طبع رسيد)؛ زكوة و خمس و صوم و اجاره و وصايا و اجرة بر واجبات و قرعه و منجزات مريض و مكاسب شيخنا الانصارى تا بحث فضولى، حاشيه بر وسيلة النجاة آيت الله العظمى اصفهانى و حاشيه بر صراط النجاة در سال 1380 ق. طبع شد؛ قبسات العقول فارسى در شرح اربعين حديث از اصول و فروع (1375 ق.، علامه تهرانى در الذريعة از آن ياد كرده است)؛ ترجمه نصايح الهدى (آيت الله شيخ محمد جواد بلاغى، 1370 ق.، اصفهان)؛ رساله توضيح المسائل فارسى (1382 ق.)؛ رساله توضيح المسائل عربى (1384 ق.)؛ ترجمه تقويم المحسنين فيض (1368 ق.با قرآن به چاپ رسيد)؛ مناسك حج عربى (1384 ق.)؛ دستور حج و عمره (1385 ق.)؛ تعليقة بر عروة الوثقى (1349، ايران)؛ رساله هاى متعدد ديگر در موضوعات مختلف كه ازآن هاست: رساله در علم امام (ع) ديوانى در مواعظ و حكم و مدايح و مراثى اهل بيت؛ توضيح المسائل به زبان اردو و مناسك حج به زبان اردو؛ فوائد رجاليه؛ رساله اى در كلام به نام بالمعارف العلوية رساله اى در تحقيق عدم تحريف قرآن موسوم به غاية البيان فى عدم تحريف القرآن، رساله اى در امر به معروف و نهى از منكر؛ رساله اى در معاصى كبيره؛ رساله اى در ذباحه؛ رساله اى در جوائز سلطان؛ رساله اى در معاملات الربوبيه؛ رساله اى در احكام خراج؛ رساله اى در تفسير

سوره جمعه، رساله اى در تفسير سوره فاتحه؛ رساله اى در مقدمات التفسير، رساله اى در بداء.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (34 / 17)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 3، ص 48)، گنجينه ى دانشمندان (212 -210 / 2).

فتال نيشابوري، ابوعلي، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه، حافظ، مفسر، محدث و واعظ. معروف به فتال و فارسى و ابن الفارسى. نام و نسب او را گاهى به جهت انتساب به پدرش، محمد بن حسن، و گاهى به مناسبت جدش، محمد بن على، و گاهى به ملاحظه ى جد عالى اش، محمد بن احمد، ذكر كرده اند. او از مشايخ ابن شهرآشوب است. فتال از شيخ طوسى و به واسطه ى پدرش از سيد مرتضى حديث روايت كرده است. با زمخشرى صاحب «كشاف» از علماى عامه و ابوالفتوح رازى و فضل بن حسن طبرسى از مفسران خاصه معاصر و هم طبقه بود. در فقه و حديث استادى توانا بود. دانش و زهد و پارسايى را با هم داشت. سخنرانى با منطق رسا و كوبنده بود و واعظى كه با سخن و عمل پند مى داد. گويش زيباى او باعث شد كه به او فتال يا بلبل گويند. ابن داوود در كتاب «رجال» گويد كه: فتال عقيده شناسى جليل القدر و فقيهى دانشمند و زاهدى پارسا بود، كه عاقبت به دست عبدالرزاق ملقب به شهاب الاسلام، رئيس نيشابور به جرم شيعه بودند شهيد شد. از آثارش: «روضه الواعظين و بصيره المتعظين»؛ «التنوير فى معانى التفسير». ابن شهرآشوب راوى هر دو مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305 / 11 ،470 -469 ،297 -296 / 4)، رجال ابن داود (قسم 295 / 1)، روضات الجحنات (243 -234 / 6)، ريحانه

(294 -291 / 4)، شهيدان راه فضيلت (79 -78)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 275 / 6)، فوائد الرضويه (469)، فهرست منتجب الدين (191 ،166)، الكنى و الالقاب (13 -12 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى، فتال)، معجم المؤلفين (200 / 9).

فتوني عاملي نباطي اصفهاني، ابوالحسن علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1070- ح 1139 ق)، فقيه، اصولى، مفسر و شاعر. معروف به شريف، چون مادرش خواهر ميرمحمد صالح خاتون آبادى بود. پدرانش همگى از علما بودند. وى در محله ى درب امام اصفهان به دنيا آمد. بدين دليل به او امامى نيز مى گفتند. در نجف ساكن بود. او شاگرد علامه مجلسى ثانى و از ايشان و از علماى ديگرى از جمله احمد بن محمد بن يوسف بحرينى و قاسم بن محمد كاظمى و محمد حسين بن حسن ميسى و صفى الدين بن فخرالدين طريحى و عبدالواحد بن محمد بن احمد بورانى و محمد صالح خاتون آبادى و محمود ميبدى صاحب اجازه بود. فرزندش، ملا ابوطالب فتونى، و محمد بن على بن حيدر عاملى و احمد بن اسماعيل جزائرى از شاگردان وى بودند و از او اجازه داشتند. عبدالله ابن كرم الله حويزاوى و نصرالله شهيد حائرى نيز از جانب وى به دريافت اجازه نائل شدند. فتونى جد مادرى شيخ باقر، پدر صاحب «جواهر»، است. از آثار وى: شرح «الكفايه» سبزوارى؛ «شرح الصحيفه»؛ «شريعه الشيعه و دلائل الشريعه»؛ «الفوائد الغرويه و الدرر النجفيه»، در اصول دين و اصول فقه؛ «مرآه الانوار و مشكاه الاسرار فى تفسير القرآن» يا «مشكاه الانوار فى تفسير القرآن»؛ «الرساله الرضاعيه»؛ «الانساب»؛ رساله در «حقيقه مذهب الاماميه»؛ «نصايح الملوك و آداب السلوك»، در شرح «عهدنامه مالك اشتر»؛ «ضياء العالمين»، در امامت؛ «تنزيه القميين»؛ «معراج الكمال»؛ «الكشكول»؛

«ديوان» شعر، در مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (487 ،48 / 2)، اعيان الشيعه (343 -342 / 7)، تلامذه العلامه المجلسى (13 -12)، خاتمه مستدرك الوسائل (56 -54 / 2)، الذريعه (171 / 24 ،233 -232 ،53 / 21 ،265 -264 / 20 ،70 / 18 ،354 -353 / 16 ،124 / 15 ،187 ،36 -35 / 14 ،346 / 13 ،189 -188 / 11 ،50 -49 / 7 ،457 / 4 ،372 -371 / 2 ،249 ،227 -226 ،208،199 ،182 / 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 175 -174 / 12)، معجم المؤلفين (205 -204 / 7)، هديه العارفين (766 / 1).

فخر داعي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(سيد) محمدتقى گيلانى ملقب به فخرالمحققين و داعى الاسلام نويسنده و محقق ايرانى (ف. تهران آذرماه 1343 ه.ش/ شعبان 1384 ه.ق). وى پس از تحصيل نزد شيخ محمد طالقانى، ميرزا حسن كرمانشاهى، ميرزا مسيح سمنانى، فاضل تفرشى عازم عراق عرب شد و از محضر آخوند ملاكاظم خراسانى و شيخ عبداللَّه مازندرانى استفاده كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. در اوايل نهضت مشروطه با آزادى خواهان عراق همكارى كرد. سپس از طرف آخوند ملا كاظم مأمور اداره ى انجمن دعوةالاسلام بمبئى گرديد. وى علاوه بر وظايف دينى كه به عهده داشت به تحقيق و تتبع مشغول بود و زبانهاى انگليسى و اردو را تحصيل كرد و مدت چهار سال در «كالج ايندور» به تدريس ادبيات فارسى و عربى پرداخت. وى پس مراجعت به ايران در وزارت فرهنگ به خدمت مشغول شد و كتب ذيل را ترجمه و منتشر كرد: تمدن اسلام و عرب تأليف گوستاولوبون، تاريخ ايران تأليف سرپرسى سايكس (دو جلد)،

تاريخ عرب و اسلام تأليف اميرعلى، شعرالعجم يا تاريخ منظوم ايران تأليف شبلى نعمانى (پنج جلد)، تفسير قرآن تأليف سيد احمدخان (كه سه جلد آن منتشر شده)، تاريخ علم كلام تأليف شبلى نعمانى، مجموعه ى مقالات شبلى نعمانى، تاريخ هند تأليف اميرعلى. وى در هشتاد و پنج سالگى درگذشت.

(وف 1343 ش)، عالم و مترجم. ملقب به فخرالمحققين و معروف به داعى الاسلام. وى از شاگردان آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و شيخ عبدالله مازندرانى است كه به مقام اجتهاد رسيد. در نهضت مشروطه به پيروى از استادانش به حزب آزاديخواهان ايران مقيم عراق پيوست. وى به دستور آخوند ملا محمد كاظم خراسانى به بمبئى رفت و اداره ى امور انجمن دعوه الاسلام آن شهر را بر عهده گرفت و معروف به داعى الاسلام شد. او به زبان اردو و انلگيسى مسلط بود. آن گونه كه توانست كتابهايى را به زبان فارسى برگرداند. فخر داعى در كالج ايندور به تدريس ادبيات فارسى و عربى پرداخت. در تهران درگذشت و در قم در كنار آرامگاه ميرزايوسف مستوفى و مقابل صحن طلا دفن شد. از آثار وى: «تمدن اسلام وعرب» گوستاولوبون، ترجمه؛ «تاريخ عرب و اسلام» اميرعلى، ترجمه؛ «تاريخ هندوستان»، ترجمه؛ «تاريخ علم كلام» شبلى نعمان، ترجمه؛ «تفسير القرآن و هو الهدى و الفرقان» يا «تفسير قرآن سيد احمدخان»، ترجمه؛ «سوانح مولوى» شبلى نعمان، ترجمه؛ «شعر العجم» يا «تاريخ ادبيات منظوم ايران» شبلى نعمان، ترجمه؛ «تاريخ ايران» سرپرستى سايكس، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2608 ،2032 / 2 ،933 -932 ،768 ،727 -726 ،724 ،673 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (233

-231 / 2)، نامها و نامدارهاى گيلان (371).

فخر رازي، فخرالدين ابوعبدالله، ابوالمعالي، ابوالفضل محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 606 -544 ق)، مفسر، واعظ، مصنف، حكيم، اصولى و عالم اشعرى شافعى. مشهور به امام رازى و فخر رازى و امام فخرالدين، معروف به امام المشككين و موصوف به شيخ الاسلام و ابن خطيب و ابن خطيب رى. اصل وى از طبرستان بود و در رى به دنيا آمد. وى شاگرد پدرش، ضياءالدين عمر، در كلام بود و سلسله ى استادانش را،از طريق پدر، به اشعرى مى رساند. در مرند در مدرسه اى كه قاضى مرند، پدر، پدر محيى الدين بنا كرده بود، فقه و حكمت آموخت. وى در علوم عقلى و نقلى، تاريخ، كلام، فقه، اصول، تفسير، حكمت، علوم ادبى و فنون رياضى يگانه ى عصر خود بود دانشمندان بسيارى از شهرهاى دور حاضر حوزه ى درس او مى شدند، و حتى در موقع سوارى نيز دهها تن از فقهاى شاگردانش به جهت استفاده علمى در ركابش مى رفتند. فخر رازى به دليل ژرف بينى در اقوال حكماى يونان و تعمق در جرح و تعديل آنها شك و شبهه در مطالب عقلى و دينى وارد مى كرد و به گفته ى ابن حجر گاه شبهات سختى وارد مى آورد كه خود از حل آن در مى ماند. وى به خوارزم رفت و به جهت مذاكرات دينى كه با علماى آنجا نمود محكوم به اخراج از آن سرزمين شد،پس به ماورالنهر رفت و باز به همان دليل تبعيد شد. وى به رى موطن خود بازگشت و از آن جا به خراسان رفت و مورد عنايت سلطان محمدخوارزمشاه قرار گرفت. سرانجام در هرات ساكن شد و شيخ الاسلام آنجا گشت و به دو زبان عربى و فارسى وعظ گفت. او در هرات درگذشت و در

دامنه ى كوه مزداخان نزديك هرات دفن شد. از آثار وى: «تفسير الكبير» يا «مفاتيح الغيب»، تفسير قرآن در هشت مجلد؛«تفسير الفاتحه»؛ «اسرار التنزيل و انوار التأويل»؛ «اساس التقديس» يا «تأسيس التقديس»، در علم كلام؛ «تهذيب الدلائل و عيون المسائل»؛ «لباب الاشارات»؛ «لوامع البينات فى شرح اسماء الله و الصفات»؛ «محصل افكار المتقدمين و المتأخرين من العلماء و الحكماء و المتكلمين»؛ «المحصول»؛ شرح «قانون» ابن سينا، در طب؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «نهايه الايجاز فى درايه الاعجاز»، در علم بيان؛ «كتاب الهندسه»؛ دائره المعارف «جامع العلوم» يا «حدائق الانوار فى حقائق الاسرار» يا «ستينى»، به فارسى در پيرامون شصت علم كه در 574 ق به نام علاءالدين تكش خوارزمشاه تأليف كرده است؛ رساله در «اصول عقايد»، به فارسى، در هشت باب در توحيد و نبوت و معاد و امامت و اصول فقه؛ «رساله ى روحيه»، به فارسى، در جواب تعزيت نامه اى كه پادشاه وقت در مرگ پسر فخررازى نوشته بود؛ رساله «الاختيارات العلائيه» يا «الاحكام العلائيه فى الاعلام السماويه»، به فارسى، در اختيارات نجومى، كه به نام سلطان علاءالدين محمد خوارزمشاه در دو مقاله نوشته است؛ «شعر»، به عربى و فارسى.[1]

رازى، ابوعبداللَّه محمد بن عمر بن حسين بن حسن بن على طبرستانى رازى مشهور به امام فخر فقيه شافعى و دانشمند علوم معقول و منقول معروف به ابن الخطيب و فخر رازى (و. رى 543 يا 544- ف. هرات 606 ه.ق). وى در عصر خوارزمشاهيان مى زيست و جاه و منزلت و نفوذ كلام او در نزد سلطان محمد خوارزمشاه بسيار بود. و بين او و بهاءالدين پدر جلال الدين مولوى اختلاف ايجاد شد. وى در علم كلام و معقولات سرآمد عصر بود، و

در فنون مختلف تأليفات مهم دارد. فخر رازى در غالب اصول مسلم فلسفى شك كرده و بر فلاسفه ى مقدم ايراداتى وارد آورده و حكيمانى نظير نصيرالدين طوسى و قطب الدين رازى و ميرداماد و صدرالدين شيرازى مدتها سرگرم جواب دادن به شبهات او بوده اند. به سبب همين قدرت در تشكيك است كه وى را «امام المشككين» لقب داده اند. از آثار اوست: نهايةالعقول، كتاب الاربعين، المطالب العالية، محصل افكارالمتقدمين والمتأخرين (ه.م)، البيان والبرهان فى الرد على اهل الزيغ والطغيان، المباحث العمادية فى المطالب المعادية، تهذيب الدلائل و عيون المسائل، ارشاد النظار الى لطائف الاسرار، تحصيل الحق، الزبدة، المعالم، مفاتيح الغيب (ه.م)، نهايةالاعجاز (ه.م)، المسائل الخمسون (ه.م)، شرح كليات قانون ابن سينا، ستينى (ه.م)، الملخص (ه.م)، شرح الاشارات (در اين كتاب ايراداتى بر ابن سينا وارد كرده كه بعداً نصيرالدين طوسى آنها را جواب داده)، شرح عيون الحكمة، مباحث المشرقيه (ه.م).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (203 / 7)، تاريخ ادبيات در ايران (1017 -1016 / 2)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (413 -382)، دايره المعارف فارسى (1848 -1847 / 2)، روضات الجنات (44 -36 / 8)، ريحانه (301 -297 / 4)، رى باستان (377 -374 / 2)، سير النبلاء (501 -500 / 21)، شخصيت هاى نامى (364 -363)، شذرات الذهب (22 -21 / 5)، فرهنگ ادبيات فارسى (368 -367)، الكامل (302 / 9)، كشف الظنون (2002 ،1988 ،1986 ،1973 ،1905 ،1864 ،1840 ،1819 ،1774 ،1756 ،1727 ،1726 ،1714 ،1697 ،1616 ،1615 ،1614 ،1578 -1577 ،1561 ،1467 ،1445 ،1312 ،1186 ،1141 ،1113 ،1035 ،993 ،989 ،954 ،760 ،739 ،730 ،725 ،633 ،605 ،565 ،515 ،454 ،449 ،359 ،354 ،333 ،262 ،224 ،204

،120 ،94 ،83 ،67 ،61)، الكنى و الالقاب (16 -13 / 3)، لسان الميزان (435 -430 / 5)، لغت نامه (ذيل/ فخر رازى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 606)، معجم المؤلفين (80 -79 / 11)، منتخب التواريخ (409)، مؤلفين كتب چاپى (644 -642 / 5)، النجوم الزاهره (176 -175 / 6)، الوافى بالوفيات (252 -248/ 4)، وفيات الاعيان (252 -248 / 4)، وقايع السنين و الاعوام (335)، يادداشتهاى قزوينى (95 / 6).

فخرالمحققين، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. موجب نازش محققان) محمد بن حسن (علامه ى حلى) ابن يوسف مطهر حلى، مكنى به ابوطالب و ملقب به «فخرالدين» فقيه و متكلم شيعه (ف. 771 ه.ق) كه بعدها لقب «فخرالمحققين» به وى داده شده. پدرش علامه ى حلى در ديباجه ى برخى از تأليفات خود وى را ستوده است. اين پدر و پسر هر دو در دربار خدابنده محترم مى زيسته اند. فخرالمحققين متون بسيارى از تأليفات پدر را شرح و حاشيه كرده است، و تحصيل النجاة والكافية در كلام از خود وى مى باشد. وى در سن 89 سالگى درگذشته است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فدايي آستاني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1262 ق)، عالم، فقيه، محقق و شاعر، متخلص به فدائى. اصل وى از آستان از روستاهاى كزاز است. در زادگاهش، آستان، علوم مقدماتى را فراگرفت. در 1217 ق براى تكميل معلومات ابتدا به بروجرد و سپس به اصفهان و همدان رفت، پس از فراگيرى علوم و مهارت در فقه و اصول به زادگاهش بازگشت و به وظايف دينى و خدمات اجتماعى مشغول گريدد. از آثار وى: «الاشعه البدريه»، در شرح «الجعفريه» محقق كركى؛ «اللآلى»، در اصول و اعتقادات؛ «الفيوضات القدسيه فى شرح الرساله المجلسيه»؛ منظومه «العقيده الوحيده»، ارجوزه اى در كلام؛ «كفايه الطالب»، در شرح «مختصر الاصول» ابن حاجب؛ «معيار التمييز فى شرح الوجيز» يا شرح «وجيزه» مجلسى دوم؛ «ديوان» شعر؛ «كشف الاسرار فى رموز الاشعار»، كه شرحى است بر ديوان شعرش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (278 / 21 ،92 ،16 / 18 ،411 -410 / 16 ،307 -306 / 15 -109 / 2)، مكارم الآثار (1672 -1671 / 5).

فدشكوئي فسائي، كمال

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا كمال الدين محمد بن معين الدين محمد فدشكوئى فسائى معروف به (ميرزا كمالا) از فقهاء و فضلاء قرن يازدهم هجرى داماد علامه ملا محمدتقى مجلسى اول بوده و در حدود 1110 قمرى وفات نموده است از تأليفات اوست (القيودا الوافيه) فى شرح الشافيه در صرف و نيز شرحى منظوم بر قصيده تائيه دعبل خزاعى كه در سال 1103 سروده است و در سال 1307 شمسى در تهران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فدشكوئي فسائي، محمد مسيح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

5- در كتاب دانشمندان و سخن سرايان فارس ج 1 ص 3- گويد مولانا محمد مسيح مشهور به آخوند مسيحا فرزند مولا اسماعيل فدشكوفى فسائى. از فقهاء و شعراء قرن دوازدهم هجريست.

و از شاگردان (علامه) آقا حسين خونسارى بوده كه به درجه اجتهاد رسيده و چندين سال منصب شيخ الاسلامى ايالت فارس را داشت (متوفى 1127).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فراء همداني، ابوعمران موسي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و محدث. وى از محمد بن اسماعيل صائغ و بشير بن موسى و يحيى بن عبدالله كرابيسى و ابن ضريس و عبدالله بن احمد و محمد بن صالح اشج و همطبقه آنان حديث شنيد. در بغداد حديث گفت. صالح بن احمد و عبدالله بن ابى زرعه قزوينى و ابوبكر بن مقرى اصفهانى و ابوالقاسم بن ثلاج (387 -307 ق) و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (59 / 13)، سير النبلاء (306 -305 / 15).

فراهاني كمره اي، علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1100 ق)، متكلم و فقيه شيعى. معروف به آقاشيخ. شاگرد آقاحسين خوانسارى بود و از مجلسى حديث فراگرفت. وى در كاشان سكنى گزيد و در همان جا از دنيا رفت. از آثارش: رساله اى در «اثبات الحدوث الزمانى للعالم»، كه در آن هشتصد حديث از اخبار معصومين (ع) دال بر حدوث آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (89 /1)، رياض العلماء (175 -174 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 549 /12)، معجم المؤلفين (165 /7).

فروشاني سدهي، محمد باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1235 ق)، عالم امامى و فقيه. پس از خواندن متون فقه و اصول در اصفهان، به عتبات رفت و در نجف از آيت الله حاج شيخ زين العابدين مازندرانى و آيت الله آقا ميرزا ابوالقاسم كلانتر نورى استفاده نمود. وى از استادش، مازندرانى، اجازه ى اجتهاد و روايت داشت. بعد از مراجعت به اصفهان به خدمات دينى و اقامه ى جماعت و تدريس و تأليف پرداخت. از آثارش: كتابهاى فقهيه در «طهارت»، «صلوه» و «الصوم»؛ رساله اى در «منجزات مريض»؛ رساله اى در «ارث».[1]

سيد محمدباقر بن مرحوم سلامه السادات آسيد حسنعلى فروشانى متولد 1235 ق از علماء بزرگ سده بوده اند.

آن مرحوم پس از خواندن متون فقه و اصول در اصفهان مهاجرت به عتبات نموده و در نجف از مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ زين العابدين مازندرانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالقاسم كلانتر نورى صاحب تقريرات شيخ استفاده نموده و بعد مراجعت به اصفهان و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج احكام پرداخته تا سال 1325 كه به رحمت حق پيوسته است.

از آثار او است. كتب فقهيه فى الطهاره و الصلوه و الصوم و رساله اى در منجزات مريض و رساله اى در

ارث و غيره.

از استادش مرحوم مازندرانى اجازه اجتهاد و روايتى داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (352 -351 / 7).

فريد گلپايگاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1280.

درگذشت: 1366.

از آثار اوست: اثبات صانع و مراتب توحيد (تهران، 1363)؛ تفسير سور، اسرا، مؤمنون و ملك (1366)؛ تفسير سور: حديد، صف، تغابن و رساله اى در ولايت (تهران، 1364)؛ تفسير سوره مباركه جمعه و تفسير سوره كريمه منافقون (تهران، 1364)؛ رساله فى صلاة الجمعه و ساله فى التقيه (1364)؛ متمم قانون اساسى اسلام (تهران، 1364)؛ مناسك عمره مفرده (تهران، 1364).

حاج شيخ حسن بن العالم الجليل و التقى الزكى حاج ملا محمد مهدى گلپايگانى از علماء معاصر تهرانست كه در جنوب غربى تهران در مسجد علوى واقع در خيابان رباط كريم به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشت.

وى در ماه صفر 1319 ق متولد شده و دوره مقدمات را در گلپايگان خوانده و در سال 1336 ق به شهرستان اراك رفته و دوره سطح را در حوزه علميه آن شهرستان به پايان رسانيده و در سال 1340 ق كه آن حوزه ببلده طيبه قم انتقال يافت جزو مهاجرين آن حوزه به قم مهاجرت نموده و معقول را در نزد مرحوم ميرزا على اكبر حكيم يزدى خوانده و تا پايان سال 1345 ق از محضر مبارك و درس فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى طاب ثراه بهره مند شده آنگاه براى اطلاع بر مبانى اساتيد بزرگ نجف اشرف به آن مركز علمى مهاجرت نموده و سه سال از محضر آيات عظام و مراجع بزرگ چون آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه استاد محقق آقا ضياءالدين عراقى و فقيه اهل

البيت آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى قدس اللَّه اسرارهم استفاده كرده سپس به حوزه علميه بازگشت نموده تا سال 1365 ق كه براى نشر معارف و احكام اسلام باين مركز تبليغى تهران انتقال يافته و تا اين تاريخ بوظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

داراى آثار و تأليفات ارزنده و آموزنده اى مى باشد كه از نظر اهل ادب و دانش مى گذرانم:

1- ترجمه مفتاح الابواب يا تاريخ باب و بهاء كه در سال 1334 بطبع رسيده و تاكنون مكرر چاپ شده است.

2- راه بزرگوارى كه در سال 1336 بچاپ رسيده و براى دومين بار هم بنام روش بزرگوارى منتشر شده است.

3- قانون اساسى اسلام كه چاپ اول آن در تاريخ 1349/5/27 منتشر شد و در تاريخ 1350/5/10 تجديد طبع شده و مورد توجه دانشمندان و محصلين واقع شده است.

4- ارمغان فريد كه در سال 1350 ق منتشر گرديده است.

5- دشمنى خويشاوندان يا عداوت خاندان يزيد با خاندان حسين شهيد عليه السلام.

6- رساله استدلالى در خمس كه هنوز بطبع نرسيده است.

7- ملاحظات الفريد على فوائد الوحيد.

(تو 1319 ق)، عالم دينى و فقيه. دوره ى مقدمات را در گلپايگان خواند و در 1336 ق به شهرستان اراك رفت و دوره سطح را در حوزه ى علميه آنجا به پايان رسانيد. در 1340 ق به قم رفت و معقول را نزد ميرزا على اكبر حكيم يزدى خواند و تا پايان 1345 ق از محضر درس فقه و اصول آيت الله حايرى يزدى بهره مند شد. آن گاه به نجف رفت و سه سال از محضر آيت الله ميرزا حسين نايينى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. سپس به حوزه ى علميه قم بازگشت.

وى در 1365 ق براى نشر معارف و احكام اسلامى به تهران آمد. از آثارش: ترجمه «مفتاح الابواب» يا «تاريخ باب و بهاء»؛ «راه بزرگوارى» يا «روش بزرگوارى»؛ «قانون اساسى اسلام»؛ «ارمغان فريد»؛ «دشمنى خويشاوندان» يا «عداوت خاندان يزيد با خاندان حسين شهيد (ع)»؛ رساله ى استدلالى در «خمس»؛ «ملاحظات الفريد على فوائد الوحيد».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (426 / 6 ،522 -521 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (654 -653 / 2).

فريد محسني نجفي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1315 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. در نجف به دنيا آمد و در مهد علم تربيت يافت. سپس با پدرش به اراك رفت و پس از تحصيل مقدمات و فراگيرى علوم رياضى و طبيعى در محضر برخى از علماء همچون آخوند ملا محمد صابونى و آقا ميرزا ابوالحسن كمره اى، كه از شاگردان برجسته خراسانى بود، و آخوند ملا محمد تقى گلپايگانى استفاده كرد و پس از آن از محضر آيت الله شيخ عبدالكريم حايرى يزدى كه در آن زمان در اراك بودند، در فقه و اصول استفاده ها نمود. سپس با وى به قم مهاجرت نمود و تا 1351 ق از بحثهاى آن بزرگ بهره جست. آن گاه به اراك مراجعت كرد و تا 1375 ق به تدريس فقه و اصول خارج پرداخت و شاگردان فاضلى تربيت نمود. در همان سال براى هميشه به قم رفت و به تدريس استدلالى فقه و اصول پرداخت و عده اى از زبده ترين محصلين به درسش حاضر مى شدند. او به بيمارى سرطان در تهران درگذشت، و پيكرش به نجف منتقل و طبق وصيتش در جوار اميرالمومنين (ع) به خاك سپرده شد. از آثار وى:

«تقريرات و دراسات» آيت الله حايرى؛ تأليفاتى در فقه و اصول و تفسير.[1]

سيد آيت الله مرحوم حاج آقا حسن بن العلامه حاج آقا مصطفى بن العلامه الكبرى والايه الله العظمى حاج آقا محسن عراقى از علماء اعلام و آيات عظام حوزه علميه قم كه به فضل و كمال و قدس و مقام موصوف و به دقت نظر و هم مناعت طبع و متانت نفس معروف عالى و دانى بودند.

ولادتش در سوم جمادى الثانى سال 1315 ق در نجف اشرف واقع شده و در مهد علم و كمال تربيت يافته و با والد مرحومش به اراك آمده و پس از تحصيل مقدمات و مقدارى علوم رياضى و طبيعى به درك فيض محضر بعضى از دانشمندان اراك از قبيل مرحوم آخوند ملا محمد صابونى و مرحوم آميرزا ابوالحسن كمره اى كه از فضلاء تلامذه مرحوم خراسانى بوده و مرحوم آخوند ملا محمدتقى گلپايگانى استفاده كرده و پس از آن از محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم يزدى كه در آن زمان در اراك بودند استفاده نموده و تا مدتى كه در آنجا بودند فقها و اصولا در محضرشان حاضر و پس از مهاجرت آن مرحوم به قم ايشان هم مانند ديگران از اصحاب و شاگردان حايرى به قم آمده و تا سال 1351 ق مدت 11 سال از ابحاث آن مرحوم استفاده نموده آنگاه به اراك مراجعت و تا سال 1375 ق در وطن خود به تدريس فقه و اصول خارج پرداخته و فضلائى تربيت نموده و در سال مزبور براى هميشه به قم مهاجرت و در بلده طيبه رحل اقامت افكنده و به تدريس استدلالى فقه و اصول پرداخته اند.

و عده اى از مبرزين

و زبده ترين محصلين و فضلاء به درسش حاضر شده تا در 1390 ق كه مبتلا به كسالت سرطان و در تهران بدرود زندگى گفته و جنازه اش طبق وصيتش حمل به نجف اشرف و در جوار مولاى متقيان اميرالمومنين عليه السلام مدفون گرديد نوشته هاى ايشان تقريرات و دراسات آيت الله حايرى و هم تاليفات در فقه و اصول و تفسير است كه به طبع نرسيده است.

ظرائف عجيبه و حكايات نادره اى داشت و بسيار بامعنويت و باصفا بود كمتر در اجتماعات مى آمد و غالبا در فراغت به تهذيب نفس و تكميل روح پرداخته و با آفريدگار عزيز راز و نياز مى كرد و هم با مولايمان صاحب الزمان ارواحنا له الفداء سر و سرى داشت و بسيار اين بيت را مى سرود:

به اميد طاعت تو همه عمر زنده باشم

چه نباشد اين سعادت نه من و نه زندگانى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (218 -216 / 2).

فريدني، محمد صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328 -1240 ق)، حكيم، عارف و فقيه. در قريه ى چادگان فريدن اصفهان متولد شد. مقدمات علوم را در اصفهان آموخت. سپس به سبزوار رفت و از محضر حاجى ملاهادى حكيم سبزوارى بهره جست و از شاگردان برجسته ى او گرديد. چون به كمال رسيد به اصفهان بازگشت. وى علاوه بر كمالات علمى در فضايل نفسانى نيز به مقامات والا رسيد، و اين راه را با كمك آقا محمد كاظم سعادت عليشاه اصفهانى پيمود، و با حاج ملا سلطان محمد گنابادى پيمان بست و سالها در موطن خويش منزوى و به عبادت و رياضت مشغول بود. ملك المتكلمين اصفهانى، خطيب دوران مشروطه، از شاگردان او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (384

-383).

فسائي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابراهيم بن ميرزا محمدحسين بن ميرزا مجدالدين محمد بن ميرزا سيد على مدنى دشتكى فسائى مجتهد از بزرگان علماء و اكابر دانشمندان اين شهر است.

وى در فساء متولد شده و پس از رشد در شيراز علوم ادبى را آموخت آنگاه به رياضيات و حكمت الهى پرداخت و به تهران رفته سه سال در آن شهر به تحصيل پرداخته و در 1211 ق به عراق مهاجرت نموده و در محضر درس علامه آقا مير سيد على طباطبائى صاحب (رياض) تحصيل فقه و اصول و ساير علوم دينى كرده تا به درجه اجتهاد رسيده سپس به شيراز مراجعت و بافاده و تدريس مشغول شده و در سال 1223 ق به مكه معظمه مشرف و بعد از بازگشت نيز چند سالى به انجام وظائف اشتغال داشت تا در ماه ربيع الاول 1255 ق در شيراز از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فسوي شيرازي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1255 -1173 ق)، فقيه، عالم و شاعر. از سادات محترم شيراز و از احفاد امير غياث الدين منصور دشتكى بود. در شيراز وفات يافت. از آثار اوست: «بحرالحقايق»، در فقه؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ حاشيه بر «شرح لمعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (70 /1)، فرهنگ سخنوران (17)، مرآت الفصاحه (32 -31).

فشاركي اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 / 1316 -1253 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق و مدرس. او در كلمات بعضى از بزرگان معروف به استاد كبير است. در فشارك از روستاهاى قهپايه اصفهان به دنيا آمد. پس از درگذشت پدرش در يازده سالگى براى فراگيرى علوم به عتبات رفت و در كربلا ساكن شد. وى از شاگردان حاجى آقا حسين بن سيد مجاهد و فاضل اردكانى در فقه و اصول و حاج ميرزا محمد حسن شيرازى بود. در زمان حيات استادش، حاج ميرزا محمد حسن شيرازى، مرجعيت تقليد و تدريس در سامراء را بر عهده داشت. بعد از درگذشت استادش به نجف مهاجرت كرد و مرجعيت آنجا را بر عهده گرفت و به تدريس در حوزه ى علميه نجف مشغول گشت. حاج ميرزا محمد حسين نايينى و حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى و آقا شيخ محمدرضا نجفى و حاج شيخ محمد حسين طبسى و آقا ميرزا سيد على مدرس يزدى از شاگردان وى بودند. او در نجف درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثار وى: «اصاله البارئه»؛ «الاغسال»؛ «الفروع المحمديه»، مجموعه رسالاتى در فقه و غيره؛ شرح «اوائل رساله البرائه» شيخ انصارى؛ رساله اى در «خلل نماز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه دانشوران (137 -136)، اعيان الشيعه (39 / 10)، تذكره القبور

(166 -165)، الذريعه (185 / 16 ،252 ،116 -115 / 2)، ريحانه (342 -341 / 4)، معجم المؤلفين (127 / 11)، مكارم الآثار (1437 -1435 / 4).

فشاركي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله العظمي محمدحسين فشاركي فرزند ملا جعفر و از علماي بنام اصفهان بوده اند.

شرح حال وي به تفصيل در كتب رجال شيعه از جمله اعلام الشيعه و مكارم الاثار و ده ها كتاب ديگر ثبت شده و جمعي كثير از علما عصر از آن مرحوم روايت مي كنند و اجازاتي كه نوشته بسيار است و ضمنا چند رساله فتوايي را تحشيه فرموده است.

و در محضر استادان نامداري همچون: ميرزا حبيب اللَّه رشتي، شيخ زين العابدين مازندراني و ميرزا محمد حسن شيرازي زانوي ادب زد.

ايشان فرزند:محمدجعفر.متوفي 1353ق.عالم فقيه و از مجتهدين صاحب فتوي.در فقه و اصول استاد و در تقوي و زهد نزد مردم مشهور بود.او در اواخر عمر از علماي با نفوذ ومعروف اصفهان گرديد.از شاگردان برجسته ي او مي توان به حاج ميرزا ابوالحسن تويسركاني.شيخ محمد باقر قزويني.شيخ محمود مفيد اشاره نمود.از آثار وي:حاشيه بر رسايل و حاشيه بر طهارت شيخ انصاري است.(مهدوي:دانشمندان وبزرگان اصفهان.ص285)

آخوند ملا محمد حسين بن محمد جعفر فشاركي از اكابر علماي اماميه نيمه اول قرن چهاردهم است تولد او به سال 1266 اتفاق اقتاده ،وي از شاگردان شيخ زين العابدين مازندراني ،حاج ميرزا حبيب الله رشتي ،و حاج ميرزا محمد حسن شيرازي بوده است . پس از مراجعت از نجف به اصفهان آمده و بتدريس و ارشاد اشتغال يافت ،در مسجد سلام امامت مي نمود محضرش مركز فضلا و اهل دانش بود و در اواخر عمر مرجعيت تامه پيدا نمود.

مرحوم فشاركي در فقه و اصول استاد بود

و در اين اواخر مردم اصفهان مسائل خود را از او استفتاء مي نمودند، زهد و تقواي او نيز بين مردم اين سامان مشهور است ، آخوند فشاركي سرانجام در 23 بهمن 1313 ش برابر با 8 ذي قعده 1353 ق در 85 سالگي درگذشت و در تخت فولاد اصفهان مدفون شد.

تاليفات

از تاليفات اوست:

1-حاشيه رسائل .

2- حاشيه طهارت شيخ انصاري

برگرفته از كتاب :پايگاه روستاي فشارك

فشاركي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آخوند ملا محمدباقر فشاركى بن ملا محمدجعفر از علماء بزرگ و فقهاء و مجتهدين معروف و از مدرسين عاليمقام بوده است.

وى در اصفهان متولد شده و نزد حاج شيخ محمدباقر صاحب حاشيه معالم و در نجف خدمت علماء بزرگ تحصيل نموده و پس از مراجعت در مسجد محله نو و مسجد قطبيه اقامه جماعت و تدريس نموده و عده اى كثير از فضلاء بدرس او حاضر شده و از دراساتش استفاده نموده اند.

مرحوم فشاركى اول دانشمندى است كه در اصفهان احياى شب جمعه را در تخت فولاد رسم نمود. كه با جمع زيادى از فضلاء و اصناف در مسجد مصلاى آنجا رفته و شب را بقرائت قرآن و نماز و دعاء كميل و توبه و انابه مى گذارنيد كه پس از وى مرحوم شيخ مرتضى ريزى و پس از ايشان ديگران اين سنت سنيه را تا هم اكنون اجراء مى نمايند.

و آنمرحوم پس از نماز در مسجد خود منبر رفته و مردم را با بيانات كافيه و مواعظ شافيه ارشاد مى فرمودند.

تأليفات عديده اى از خود بيادگار گذارده كه ذيلاً مى نگارم:

1- آداب الشريعه 2- آداب نماز شب 3- اعمال سه ماه (رجب- شعبان- رمضان) 4- اسباب الفقر والغناء والمغفرة 5-

اصول دين 6- اربعين 7- تنزيه المؤمنين 8- حواشى بر شرح لمعه 9- حواشى بر فرائد 10- حواشى بر قوانين 11- حواشى بر متاجر 12- ذخيرة العباد 13- رساله اى در تداخل اسباب 14- رساله در خيار غبن 15- رساله در حيض 16- رساله در رضاع 17- رساله اى در شرط 18- رساله در شهرت 19- رساله در صحت عبادت جاهل 20- رساله در طهارت 21- رساله در عدم جواز حق الرجوع 22- رساله در عدم لزوم تقليد اعلم 23- رساله در غناء 24- رساله در قرعه 25- رساله در منجزات مريض 26- رساله در معرفت اسامى چهارده معصوم 27- رساله در امورى كه سبب طول عمرو حفظ از امراض مى شود 28- رساله عمليه 29- عشرية 30- عنوان الكلام كه مطبوع مى باشد.

آنمرحوم در شب يكشنبه 26 رجب سال 1314 ق وفات و در بقعه تكيه محقق خونسارى آقا حسين در تخت فولاد مدفون گرديد در مآثر و آثارش 184 ذكر او گرديده است.

فرزندش مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدمهدى مشهور به آقا ميرزا عالم فاضل و زاهد و خليق و مهربان و بسيار ساده و با صفا بوده و در دوم جمادى الاول سال 1340 ق وفات و در جنب والد مغفورش به خاك رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فشيد يزجي نسفي بخاري، ابوعلي حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 428 / 425 / 424 ق)، قاضى و فقيه حنفى. نسبت وى به شهر فشيديزه يا فشيديزج بخارا مى رسد. وى قاضى بخارا و پيشواى اهل رى بود. به بغداد رفت و فقه آموخت. از ابن شبويه و جعفر بن فناكى نيز بهره گرفت. شريف سيد مرتضى با او مناظره اى داشت. او از ابوالفضل زهرى در بغداد حديث شنيد.

وى همچنين در بخارا از ابى عمرو محمد بن محمد بن صابر حديث شيند. شاگردانش در هر سو پراكنده شدند. آخرين كسى كه از وى حديث روايت كرده، دخترزاده اش على بن محمد بخارى است. از آثارش: «الفوائد»، در فروع؛ «فتاوى القاضى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (157 / 2)، سير النبلاء (426 -424 / 17)، شذرات الذهب (227 / 3)،كشف الظنون (1294)، معجم المؤلفين (222 / 3)، الوافى بالوفيات (361 / 12)، هديه العارفين (309 / 1).

فضيلي هروي، ابوعاصم فضيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(471 -383 ق)، فقيه، مسند و محدث. وى از عبدالرحمان بن ابى شريح انصارى و ابوعلى منصور بن عبدالله خالدى و ابوالحسين بن بشران معدل و عده اى ديگر حديث روايت كرده است. عبدالسلام بكبره و محمد بن حسين علوى و عبدالاول سجزى و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. او مسند هرات بود، و به گفته ى ابوسعد سمعانى فقيهى وارسته و راستگويى مورد اعتماد كه در طول عمر خود احاديث بسيارى را به آيندگان سپرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (312 / 1)، سير النبلاء (398 -397 / 18)، شذرات الذهب (341 / 3).

فقهي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فقه و اصول

تولد 1309 شمسى (شناسنامه 1312) 5 رجب المرجب 1349 قمرى - در شهر علم و هنر، اصفهان فرزند: سيد جعفر نوه ى مرحوم سيد عبدالكريم خواجوئى.

استاد فرزانه جناب مستطاب آقاى سيد محمود فقهى يكى از برجستگان و مدرسان شهير حوزه علميه ى اصفهان خاصه در فقه و اصول مى باشند معظم له از سالهاى گذشته تاكنون على رغم اصرار شاگردان و ارادتمندان از ارائه زندگينامه و تهيه ى گزارش و مصاحبه دورى جسته اند، تا آنجا كه به فراز شاگردان نزديك ايشان به توليد كنندگان نرم افزار مشاهير ايران، توصيه مى كردند كه: تلاش شماره به جائى نمى برد و ايشان به جهت عدم علاقه به اشتهار دعوت شما را اجابت نمى كنند ولى به لطف استاد در يكى از روزهاى بهار، سال 1385 كه به جهت تفرج رد يكى از باغات اطراف اصفهان در محضر ايشان شرف حضور داشتيم توفيقى حاصل شد و ايشان به سؤالات ما با حوصله و بزرگوارى پاسخ فرمودند و اين موجب خرسندى و مباهات ماست. آنچه

در ادامه خواهد آمد حاصل آن گفتگوى كمتر از يك ساعت است كه قلمى گرديده است.

جد ايشان مرحوم سيد عبدالكريم خواجوئى در عداد شاگردان برجسته مرحوم آخوند ملا محمدباقر فشاركى بودند (مرحوم فشاركى شاگرد شيخ اعظم انصارى بوده و ايشان از تكيه ى خوانسارى در تخت فولاد اصفهان است) هم چنين بسيار مورد احترام مرحوم آقا نجفى بودند و بنابر پدر استاد فقهى مرحوم آقا نجفى در تشييع جنازه ى مرحوم سيد عبدالكريم شركت نموده و بسيار متأثربودند.

مرحوم خواجوئى گر چه عمرى در طلب علم و دانش بود ولى به جهت بى توجهى اهل زمانه به اهل علم و مشكلات شديد مالى چندان رغبتى به طلبه شدن فرزندانش نداشت فلذا پدر استاد فقهى گرچه بسيار متدين بود ولى به كسب و كار مشغول بود و براى فرزندان از مشكلات مالى دوران پدر بسيار گفته بود، مرحوم سيد جعفر در ميان فرزندان به سيد محمود عنايت ويژه اى داشت لذا ابتدا وى را به يكى از مكتبخانه هاى قديمى در محله خواجو، محله ى چهارسوق آجرى به تحصيل گماشت و پس از مدتى وى به مدرسه ى هدايت از مدارس جديد انتقال داد ولى به جهت هوش سرشار و تحصيلات گذشته در مكتبخانه او را در كلاس دوم ثبت نام كرد با اين حال سيد محمود شاگرد برجسته ى كلاس دوم شد درسال 1324 كلاس ششم ابتدائى را به پايان رساند ولى پس از آن تحصيل را ادامه نداد. و سپس وارد بازار كار شد.

در 12 سالگى ابتدا در ميدان امام، در يك مغازه ى خرازى با حقوق روانه 7 ريال مشغول گرديد و پس از چند سالى مستقلا وارد بازار كار

شد و به خريد و فروش سهام مشغول شد در آن مقطع زمانى خريد و فروش سهام كارخانه هاى ريسباف شهرضا، زاينده رود و پشم باف كه از كارخانه هاى ريسندگى و بافندگى اصفهان بودند رايج بود، محل معامله در ابتدايى بازار قيصريه و همچنين قهوه ى خانه محمود در ميدان امام بود - خواننده ى گرامى مستحضر است كه در آن زمان قهوه خانه ها محل گفتگو و معامله بوده و فضاى آن با قهوه خانه هاى دهه هاى به متفاوت. استاد فقهى هنوز به ياد دارد كه شاعر شهير مرحوم صغير اصفهانى به آن قهوه خانه مى آمد و گهگاهى قلم و كاغذ از جيب بيرون آورده و قطعه شعرى انشاء مى كرد.

تا سال 1334 فعاليت ايشان در بازار سهام ادامه داشت و اكنون وى به سن 22 سالگى رسيده بود. در آن زمان عالم ربانى و مرد الهى آيةالله ميرزا على آقا شيرازى كه مورد احترام آيةالله العظمى بروجردى بوده و مرحوم شهيد علامه مطهرى نيز مدتى در اصفهان از محضر ايشان استفاده كرده بودند و اكنون از قبرستان شيخان قم فراز ايشان محل درود و فاتحه ى اهل دل است - در مدرسه ى صدر اصفهان به تدريس و بيان معارف مشغول بوده، يكى از شاگردان يشان مرحوم استاد حسين شفيعى بود كه با سيد محمود آشنائى داشت. استاد شفيعى شرحى بر خطبه ى همام نهج البلاغه نوشته بود و يك نسخه از آن را به سيد محمود داد، ايشان پس از يكبار مطالعه بدون سابقه ى ذهنى و تحصيلات حرف و نحو آن را به حافظه ى خود سپرد روز بعد هنگامى كه استاد شفيعى را ديد، سيد محمود به ايشان گفتند مى خواهم خطبه ى همام را بخوانم - استاد

شفيعى گفت: كتاب كو، سيد محمود گفت: از حفظ مى خوانم و پس خطبه را تمام و كمال قرائت نمود. اين قدرت حافظه استاد شفيعى را متعجب كرد فلذا گفت: تو بايد درس بخوانى و در ابتدا بايد يك جامع المقدمات بخرى و اين ابتداى مسيرى تازه در زندگى سيد محمود بود.

ايشان جامع المقدمات را به قيمت 5 ريال ابتياع نمود و هر روز صبح نزد استاد شفيعى جامع المقدسات را درس گرفت و سپس به بازار مى آمد. رفته رفته بر فراز كتابهاى جامع المقدمات را با استاد شفيعى فرا گرفت و به فراز خود مطالعه مى كرد سپس تحصيل سيوطى را با ايشان شروع كرد و تا اواسط سيطى را با ايشان و مابقى را مطالعه و تدريس كرد. بدينسان به جهت قوه ى تحليل و حافظه ى قوى بسيارى از كتب را بدون آنكه نزد استاد خوانده باشد مطالعه و تدريس مى كرد.

پس معنى در شرح لهمه را از محضر مرحوم حجةالاسلام والهى شيخ مرتضى فقيهى درس گرفت پس از آن فرائد الاصول را از محضر فقيه وارسته و پاك سيرت مرحوم آيت الله سيد على مشكوة فرا گرفت و سپس مكاسب محرمه و كفاية الاصول را نزد عالم ربانى مرحوم آيت الله شيخ احمد فياض (استاد شهيد مظلوم آيت الله بهشتى) آموخت.

در مقطع دروس عالمى فقه و اصول در حوزه ى درس خارج فقه و اصول مرحوم آيةالله سيد حسين خادمى، فقيه مبارز و مجاهد و پيشگام نهضت روحانيت اصفهان در انقلاب اسلامى حاضر گشت و پس از آن به هنگامى كه هر ساله 6 ماه از سال حوزه ى علميه و شهر اصفهان ميزبان فقيه مدقق و محقق

اهل بيت و بنا به فرموده ى امام خمينى (س) ابوالفقهاء با آيةالله العظمى سيد على بهبهانى بود، در محضر ايشان تتلمذ مى نمود كه اين علم اندوزى 9 سال دوام داشت. پس از رحلت آيةالله العظمى بهبهانى رابطه ى ايشان با حوزه ى علميه قطع شده و در پائيز سال 1362 مجددا ايشان به تدريس مشغول گرديدند. استاد فقهى سفرهائى به شهر مقدس قم داشته و ديدارهائى با فراز علماء همچون آيةالله العظمى فاضل لنكرانى، آيةالله مشكينى، و مرحوم آيةالله روحانى داشته اند كه گفتگوى آن جلسات در اين مقال نمى گنجد ولى در جاى خود شنيدنى است.

جناب استاد فقهى اگر چه بنابر روش و منش خاص خود هيچگاه ملبس به لباس روحانيت نشده اند ولى از ديد زمان تا بدعى هنگام شاگردان بسيارى از محضر ايشان كسب علم نموده اند از جمله جنابان مستطاب آقايان: دكتر جواد اژه اى، حجة الاسلام شيخ على اكبر فقيه كه حجةالاسلام و المسلمين محمد عمومى - شيخ سالك، جناب آقاى معصوم زاده، جناب آقاى محسن كاظمى، جناب آقاى سيد اصغر حجازى و...

معظم له تمام مقاطع دروس سطح حوزه از مقدمات، لمعه، رسائل، كفايه را به دفعات تدريس نموده و پس از به تدريس قواعد فقه - متمسك نموده و پرداخته اند و همچنين بنابر درخواست شاگردان به بيان شرح نهج البلاغه و به فراز كتابهايى مربوط به مبانى علمى مرحوم بهبهانى پرداخته اند و هم اكنون نيز على رغم تنهائى و سن پيرى پيوسته به تدريس مشغولند.

محضر ايشان بسيار دوست داشتنى و صراحت لهجه و مطايبه گوئى و بيان تمنيلات خاص، شگفت آور و بى مانند شهره ى حوزويان است و در گذشته ى نه چندان دور به فراز مثالهاى علمى ايشان از

فرط خاص بودن به حوزه ى نجف نيز رسيده است.

از خداوند متعال و ائمه اطهار و حضرت سيدالشهداء كه مورد ارادت و محبت ايشان است عمر با بركت و صحت و سلامت بر اين استاد گرامى و گرانقدر مسئلت داريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

فقيه ايماني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم جامع زاهد و فقيه متبحّر كامل آيت اللّه ميرزا محمدباقر فقيه ايمانى در حدود سال 1290ق. در شهر اصفهان ديده به جهان گشود. پدرش حجت الاسلام والمسلمين شيخ حسين علىشريف، از علمأ و فضلاى تهران، بود كه با توجّه به مركزيت علمى اصفهان به ويژه رونق حوزه ى علميّه ى اين شهر در آن دوران، به اصفهان آمد و

مشغول به تحصيل و تعليم شد. نامبرده خواهر زاده ى دانشمند منجّم مرحوم ميرزا عبدالغفار نجم الدوله،نجم الدوله متوفى 1326ق. بود.

رحلت پدر، همت مادر

ميرزا محمّدباقر فقيه ايمانى در دوران كودكى، پدر دانشمندش را از دست داد ولى با بهره مندى از تربيت مادرى علويه و باتقوى و نيز تلاش هاى بسيار در مطالعه و تحقيق توانست مراحل عالى علمى و معنوى را با موفّقيت طى كند و پشت سر گذارد.

ورود به حوزه اصفهان و استادان

وى در نوجوانى و جوانى به آموختن رشته ى عربى و منطق و ادبيات پرداخت كه از جمله اساتيد ادبى ايشان اديب متبحّر مرحوم سيّد محمود كليشادى معروف به سيّد مغنى گو(متوفى 1324ق.) بود. مرحوم ميرزا محمّدباقر شرح لمعه و قوانين را از محضر عارف ربانى آخوند كاشى، (متوفى 1333ه’.ق.) فرا گرفت. از جمله اساتيد ديگر وى در فقه و اصول مرحوم آيت اللّه العظمى آقاى حاج آقا حسين بروجردىطباطبايى ، بود كه در ايام اقامت ايشان در اصفهان از مجلس درس ايشان بهره برد. وى

فرائد و مكاسب را نزد عالم ربانى و فقيه عاليقدر آخوند ملاّ عبدالكريم گزى فرا گرفت.

حاج شيخ محمدباقر فقيه ايمانى مراحل عاليه فقه و اصول و نيز علم رجال را از محضر آيت اللّه العظمى حاج آقا منيرالدين بروجردى، (1269 - 1342ق.) كه از چهره هاى مبرّز علمى زمان خود و پدر عيالش بود بهره برد. همچنين از دروس فقه، اصول و كلام آيت اللّه محقّق شيخ عبدالحسين محلاّ تى (متوفى 1323ه’.ق.) صاحب«مغتنم الدرر» بهره بردارى نمود. تا اين كه به مقام اجتهاد رسيد و به تأليف و تدريس پرداخت.

خصوصيات عبادى و اخلاقى

از جمله ويژگى هاى ايشان تقيّد به نماز شب و توسّلات به ساحت مقدس ائمه اطهار عليهم السلام به ويژه امام عصر عليه السلام كه ذكر آن خواهد آمد. نسبت به مردم با حُسن خلق و مدارا رفتار مى كرد و با اهل علم و يا عوام متواضع بود.

اقامه ى جماعت در قديمى ترين مسجد اصفهان

مرحوم فقيه ايمانىاز ائمه ى جماعت مشهور اصفهان بود كه در مسجد امامزاده اسماعيل مسجد امامزاده اسماعيل، واقع در خيابان هاتف اقامه ى جماعت مى نمود. بنا به نوشته ى برخى از منابع تاريخى اين مسجد(امامزاده اسماعيل) كه به مسجد شعيا نيز معروف است اوّلين مسجد بزرگى است كه در اصفهان ساخته شده و اين مسجد در زمان خلافت امام على بن ابى طالب عليه السلام بنا شده است. در قرون اوّليه هجرى از مسجد مذكور به جامع خشينان مسجد جامع خشينان، ياد شده است.

عشق به ولايت و اشتياق به ديدار حجت خدا

آنچه بيش از هر چيز قابل ذكر است، توجّه و علاقه خاصى بود كه به اهل بيت عصمت عليهم السلام در رفتار و گفتار ايشان آشكار بود و در

تمام عمرش در انتظار فراق حضرت حجْ بن الحسن العسكرى ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف سوخته و اشكى ريزان داشت و در منابر و مجالس و هر فرصتى در طول سال مردم را به ساحت قدس آن حضرت توجّه و تنبّه مى داد و با آن حال معنوى خاصى كه در ايشان بود تأثير خاصى در حال اشخاص مى گذاشت. مثلاً روزهاى جمعه با حال گريه و شور و اشتياق چند مرتبه دعاى ندبه را در طول روز قرائت مى كرد. عنايت و اهتمام زايدالوصفى به ذكر فضايل و مناقب حضرت بقىْ اللّه الاعظم امام زمان »عجل اللّه تعالى فرجه الشريف» داشت چنان كه تمام منبرهاى او در ايّام مختلف سال چه در مسجد محل اقامه ى نماز جماعتش يا مكان هاى ديگر و يا مجالسى كه در تمام روزهاى سال قبل از ظهر در منزل شخصى خود منعقد مى نمود به وعظ و ارشاد مى پرداخت و منحصر به امام زمان -عجل اللّه تعالى فرجه- بود و آغاز و انجامش در شرح زندگى و ديگر شئون حياتى و امامتى آن حضرت برگزار مى گرديد. و كسانى هم كه براى حل و فصل هرگونه مشكل مادى و معنوى از قبيل شفاى بيمارى، اداى دين و بدهى مالى، پيدا شدن گمشده، رفع ديگر گرفتارى هاى شخصى و اجتماعى به آن مرحوم مراجعه مى نمودند، جنابش قبل از هر چيز او را به نوعى توسّل هاى ذكرى و زيارتى و مالى و نمازى و ديگر طرق مناسب به عنوان توسّل به ساحت قدس حضرت مهدى عليه السلام راهنمايى و تشويق مى كرد وى را با اين طرق رهايى از مشكلات مى داد.

همواره در ياد او

آيت اللّه حاج شيخ محمّدباقر فقيه ايمانى حتّى در سال هاى آخر عمر

كه بخاطر ابتلأ به كسالت و ناتوانى قادر به بيرون رفتن از منزل نبود و يا ايام زمستان كه به دليل سردى هوا خانه نشين مى شد دائماً مشغول ذكر و توسّل به آن حضرت بود و يا اشتغال به نوشتن اوراق و مطالبى به ويژه درباره ى وجود و بركات و آثار امام عصر عليه السلام جست. فرزند ايشان فاضل ارجمند حضرت حجت الاسلام والمسلمين حاج آقا مهدى فقيه ايمانى مى گويد: خاطره جالبى از مرحوم والد بنظرم رسيد كه يكى از اشعار ايشان درباره ى حضرت بقيه اللّه الاعظم عجل اللّه تعالى فرجه الشريف شعرى مندرج در «مطلع الانوار» ص 235 است بدين مضمون:

لا سيّما امامنا الثانى عشرمَن حاضِرٌ فينا و عنّا مُسْتتر

كه بيانگر حاضر بودن امام زمان عليه السلام در بين مردم و در نزديكى آنها است، اما بطور ناديدنى و ناشناختنى كه حاضرين در خدمتش حضرتش را نمى بينند يا نمى شناسند.

يكى از علماى تهران كه دورا دور مرحوم والد را با ويژگى ها و راه و رسم علاقه به آن حضرت و ذكر فضايل و مناقبشان شناخته بود به منزل ايشان در اصفهان وارد شد و با ابراز راه و رسم ايشان درباره آن حضرت، از ملاقات آن بزرگوار سراغ گرفت و با اصرار خواست اگر خاطره ى ملاقاتى دارند توضيح دهند. ايشان(آيت اللّه فقيه ايمانى) گفتند: من ادعاى ملاقات با آن بزرگوار را ندارم امّا خاطره اى براى من پيش آمده كه فكر مى كنم لطف امام شامل حالم شده و بى ارتباط با شعرى كه درباره آن حضرت سروده ام نيست. و قضيه بدين شرح است كه در شبى از شب هاى ماه مبارك رمضان(شب پانزدهم) مشغول سرودن شعر فوق و اشعار قبل و بعد از

آن بودم، پس كم كم دچار خستگى شدم كه ديگر نشاط ادامه دادن به شعر و گفتن نداشتم و تصميم به خوابيدن گرفتم، امّا نتوانستم به خواب بروم، آنگاه متوجه شدم كه در شب هاى ماه رمضان غسلش مستحب است و به نظرم رسيد به حمّام نزديك منزل بروم، غسل شب نيمه ى ماه رمضان را بجا آورم. پس برخواستم به حمّام نو مجاور مسجد خواجه اعلم نزديكى سبزه ميدان(ميدان كهنه) رفتم و چون به سمت خزينه ى معمولى رفتم متوجه شدم آن قدر آب آن كثيف و آلوده است كه نمى توانم رغبت به وارد شدن در آن خزينه نمايم. آن گاه به سراغ خزينه كوچكترى رفتم كه آبش بسيار تميز و زلال بود ولى همين كه پا را در آن خزينه گذاردم آنچنان احساس حرارت شديد از آب خزينه كردم كه ديدم طاقت وارد شدن در آن خزينه و غسل كردن در آن را ندارم. رفتن در آن غير قابل تحمّل]با آب زلال[پس متحيّر شدم چه كنم كه آن خزينه است و چگونه بدون غسل و انجام يك امر مستحب ارزشمند از حمّام خارج شوم. ناگهان متوجّه شدم مرد بزرگوارى وارد گرمخانه شد و بطور عادى مستقيماً وارد

خزينه ى كوچك كه از گرمى شديد برخوردار بود شد بدون آن كه احساس گرمى نمايد. در اين موقع من با حالت فراموشى گرمى شديد آن خزينه به دنبال آن مرد بزرگوار وارد خزينه شدم و با احساس ملايمت آب خزينه مشغول غسل شدم ولى ناگهان آن شخص ناشناس از خزينه خارج شد و همين كه پا از خزينه بيرون نهاد من

مثل قبل از آمدن آن مرد محترم، كه احساس گرمى

غير قابل تحمّل مى نمودم ديگر قوت و توانايى ماندن در خزينه براى تكميل غسل نداشتم و با زحمت و سوختن از خزينه خارج شدم و تازه به فكر افتادم مگر نفهميدى چند لحظه پيش آب خزينه آنقدر گرم و سوزنده بود كه پا بيرون نهادى، و اين مرد كيست كه با وارد شدن در

خزينه آن قدر آبش ملايم شد كه بدنم را حال آورد و با بيرون نهادن او، همانند دفعه ى اوّل كه امتحان نمودم آب خزينه غير قابل تحمّل گرديد. آن گاه به فكر افتادم بروم بيرون گرمخانه، بفهمم آن مرد چه كسى بود، كه آمدنش در خزينه و بيرون رفتنش اين گونه آب را تغيير داد و چون بيرون رفتم، متوجّه شدم فقط متصدّى حمّام در آن جا است و ديگر كسى نيست. پس سراغ آن شخص را گرفتم، پاسخ داد در حال حاضر كسى غير از شما در حمّام نيامده و مثلاً يك ساعت قبل فلان كاسب آمد و رفت. در اين موقع متحيّر شدم كه اين شخص كجا رفت و اين قضيه چگونه پيش آمد، و به ذهنم خطور كرد كه شايد آن بزرگوار، آقا امام زمان عليه السلام بودند كه با آمدن و رفتن اين چنانى خواستند شعرى را كه من سروده بودم عملاً به تجلّى درآورده و نشان دهند كه در محوطه اى كه هستيم حاضر شده اند و من در نزديكى ايشان قرار گرفتم امّا حضرتش را نشناختم و ترتيب اثرى به حضور مباركش ندادم.

آثار قلمى و تأليفات آيت اللّه حاج شيخ محمدباقر فقيه ايمانى بيش از هشتاد مورد است كه تنها چند جلد آنها به همّت فرزند فاضل ايشان(حاج شيخ

مهدى فقيه ايمانى) طبع و منتشر گرديده است.

تأليفات ايشان دو دسته عمده است يكى زمينه هاى مختلف عقيدتى، فقهى، اخلاقى و تاريخى، ديگرى تحقيقات و نوشته هايى در باره ى امام عصر صلوات اللّه عليه -

ارتحال و مدفن

تاريخ وفات اين عالم جليل القدر در سن حدود هشتاد سالگى و در شب جمعه بيستم ماه ذى قعده سال 1370ه’.ق. بوده است، قبر شريفش در اتاق شرقى تكيه ى كازرونى است.

در تاريخ فوتش مرحوم ميرزا حبيب اللّه نيّر، ميرزا نيّر(متوفى 1379ق.) سروده است:

لهفى لفقدان ذى علم و ناشره فقيه مذهب اسلام و ناصره

محمدباقر راوى الاحاديث تأليف سبعين جلداً من مفاخره

زد واحداً ايها النّير تؤرخه توقّف العالم من فقد لباقره(398)

بر سنگ قبر مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمدباقر فقيه ايمانىچنين نگاشته شده است:

قال الصادق عليه السلام خيرالناس من بعدنا من ذاكر بامرنا و دعا الناس الى ذكرنا مرقد شريف عالم جليل و فقيه نبيل، يگانه موالى و مروّج رسم و آثار اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام مؤلف و نويسنده هفتاد و شش جلد كتاب و رساله ى عربى و فارسى بنظم و نثر پيراُمن مسائل علمى و عقيدتى و تاريخى و اخلاقى كه بيست و شش جلد آنها در شئوون مختلف حضرت بقىْ اللّه الاعظم امام مهدى منتظر عجّل اللّه تعالى فرجه اختصاص يافته

مرحوم مغفور جنّت مكان آىْ اللّه شيخ محمّدباقر بن شيخ حسينعلى فقيه ايمانى بتاريخ ذيقعده سال 1370ه’.ق. برابر با شهريور سال 1330 ه’ . ش. دعوت حق را لبيك گفت.

فقيه دزفولي، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسداللَّه بن محمدعلى بن عبداللَّه بن عبدالكريم بن شاه مير بن محمد مهدى بن سيد محمد شفيع بن مرتضى بن سيد حبيب اللَّه ابن سيد ولى الدين ابن محمد بن احمد بن سيد عبداللَّه بن سيد شمس الدين بن محمد بن

سيد تاج الدين ابن سيد شرف الدين بن سيد حسين بن سيد عالى بن سيد صدرالدين بن سيد نظام الدين بن سيد محمود بن سيد جمال الدين بن سيد محمود بن سيد صدرالدين بن سيد مظفرالدين ابن سيد احمد بن سيد عبداللَّه بن امام موسى بن جعفر عليهماالسلام از علماء نجف اشرف بودند و با بيست و هفت واسطه به امام هفتم عليه السلام منتهى مى شوند.

وى در سال 1302 قمرى در دزفول در بيت علم و تقوى و كمال متولد شده و در حجر والد علامه اش تربيت يافته و پس از خواندن اوليات و مقدمات سطوح وسطى و نهائى را از محضر مرحوم والدش و ساير اساتيد و علماء دزفول فراگرفته و سپس چند سالى پيش از جنگ بين المللى اول مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و دراسات آيت اللَّه العظمى مرحوم سيد محمدكاظم يزدى كه پيوسته مورد توجه خاص و جزو اصحاب معظم له بودند و همچنين در محضر دراسات آيت اللَّه العظمى شريعت اصفهانى و ميرزا محمدحسين نائينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى رضوان اللَّه تعالى عليهم اجمعين استفاده نموده و در 21 رجب المرجب 1361 قمرى در نجف اشرف دعوت حق را لبيك گفته و برحسب وصيت آن مرحوم در وادى السلام نجف اشرف مدفون شدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فقيه دزفولي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدرضا فقيه دزفولى از علماء محترم و ائمه جماعت مكرم معاصر تهرانست. وى در دزفول متولد شده (و از بيت واسره سادات گوشه ى دزفول است) و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام آن سامان مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد

ابوالحسن قدس اللَّه اسرارهم و آيات ديگر استفاده كامل نموده و پس از فوت آن مرحوم به تهران آمده و تاكنون در مسجد خيابان جهان پناه به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى فقيه دزفولى عالمى متين و دانشمندى متقى موصوف بفضل و تقوا و محامد اخلاق و مبادى آداب ميباشد. معظم له با حضرت آيت اللَّه فيض دزفولى قرابت و خويشاوندى دارند.

سيد محمدرضا بن آيت اللَّه مرحوم حاج سيد اسداللَّه دزفولى اجمالى آنجناب در سال 1337 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و تقوى پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات سطوح وسطى و نهائى را نزد اساتيد بزرگ مانند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على نورى و خارج را چندى از مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و با دريافت اجازات اجتهاد و روايتى از اساتيد نامبرده و غيره به تهران مهاجرت و تاكنون در مسجد مهدوى خيابان جهان پناه به خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فقيه رضوي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج سيد عباس فقيه مبرقعى رضوى والد ماجد حاج سيد مرتضى فقيه مذكور از علماء اعلام و آيات عظام قم بوده اند كه در خدمت مرحوم حاج ملا غلامرضا معروف به حاج آخوند قمى صاحب حاشيه و مرحوم آقا سيد عبدالله برقعى رضوى تلمذ نموده و در مدرسه مهدى قليخان هم تدريس مى كرده تا در سال 1335 ق وفات نموده و در ايوان آئينه اتابيكى مدفون

شده است، داراى يك پسر به نام حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد مرتضى فقيه مبرقعى و 4 دختر بوده است كه همسر چهار نفر از مفاخر روحانيت عالم تشيع و حوزه علميه قم و شرفاء مى باشند.

1- همسر آيت الله العظمى و العلامه الكبرى آقا سيد شهاب الدين مرعشى نجفى مدظله العالى.

2- همسر آيت الله العظمى مرحوم فاضل لنكرانى.

3- همسر آيت الله آقاى حاج شيخ محمد كرمى اهوازى.

4- همسر آقاى آقا سيد ابوالفضل لاجوردى.

نسب مرحوم آيت الله حاج سيد عباس منتهى مى شود به علامه جليل سيد رشيدالاسلام رضوى قمى كه توليت آستانه بى بى معصومه عليهاالسلام از طرف شاه طهماسب اول صفوى با آن مرحوم بوده است و قبرش در رواق آئينه در مدخل حرم بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فقيه سبزواري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1386 -1309 ق)، عالم دينى و فقيه. در سامرا به دنيا آمد و در خانواده اى اهل علم پرورش يافت. در 1318 ق به همراه پدرش به نجف رهسپار شد و مدت چهار سال در آنجا، تحت نظر پدرش، مقدمات و ادبيات را خواند و در 1322 ق به همراه پدر به سبزوار رفت و چهار سال در آنجا به تحصيل پرداخت. در هفده سالگى با اجازه و امر پدر به مشهد رفت و از محضر اديب بزرگ نيشابورى و شيخ حسن برسى و سيد محمد باقر مدرس استفاده نمود. پس از چندى به خواست پدرش به سبزوار بازگشت و ضمن استفاده از درس خارج پدر و بهره گيرى از افتخار الحكماء، در زمينه ى معقول، خود به تدريس سطوح پرداخت. در 1337 ق پس از درگذشت پدر به نجف مهاجرت نمود و دو سال از محضر آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى و

آيت الله شريعت اصفهانى و آيت الله سيد محمد فيروزآبادى و آيت الله ميرزا حسين نايينى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله اصفهانى استفاده نمود و به مدارج عالى فقه و اجتهاد رسيد و با دريافت اجازات اجتهاد مطلق از اساتيدش، در 1347 ق، به ايران بازگشت و در مشهد مقيم شد و به تدريس خارج فقه و اصول و امامت جماعت در جامع گوهرشاد پرداخت. او در مشهد درگذشت و در مقبره ى باغ رضوان به خاك سپرده شد. از آثار خيرش: بناى كوى طلاب؛ مدرسه ى محمديه؛ تكيه سيدها؛ گورستان و غسالخانه و ديگر آثار خير او در كتاب «خاطرات زندگانى» وى با شرح آثار آمده است.[1]

حسين بن العلامه ميرزا موسى فقيه سبزوارى از آيات عظام و فقهاء فخام معاصر سبزوار (مقيم مشهد مقدس) بوده اند.

ترجمه احوال و آثار آن بزرگوار رساله و كتاب جداگانه اى لازم دارد كه آن هم بحمداللَّه به قلم يكى از دانشمندان بنام خاطرات زندگانى آيت اللَّه فقيه سبزوارى بطبع رسيده است و خلاصه آن را نگارنده در اينجا مى نگارم. وى در سال 1309 قمرى در سامره ديده به جهان گشوده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و در سال 1318 ق به همراه والد ماجدش به نجف اشرف رهسپار شده و مدت چهار سال در آنجا در تحت نظر والدش مقدمات و ادبيات را خوانده و در سال 1322 ق در معيت پدرش به سبزوار آمده و چهار سال در آنجا به تحصيل پرداخته و در سن 17 سالگى با اجازه و امر پدر به مشهد آمده و از محضر مرحوم اديب بزرگ نيشابورى و مرحوم آقا شيخ حسن برسى و حجةالاسلام

آقاى حاج سيد محمدباقر مدرس استفاده نموده. و در همان اوان صحنه دلخراش توپ بستن روسها را به آستان قدس رضوى مشاهده مى كنند و بعد از چندى برحسب امر والدش به سبزوار آمده و ضمن استفاده از درس خارج والدش و استفاده معقول از مرحوم افتخارالحكماء خود به تدريس سطوح پرداخته تا والدش در سال 1337 قمرى به رحمت ايزدى واصل و ايشان به نجف اشرف مهاجرت نموده.

و دو سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى و مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده و به مدارج عاليه فقه و اجتهاد رسيده و با دريافت اجازات اجتهاد مطلق از آيات نام برده در سال 1347 ق به ايران بازگشت و به سبزوار وارد و بعد از سه ماه به مشهد مقدس عزيمت نموده و روى اصرار علماء و مراجع حوزه مشهد رحل اقامت افكنده و به تدريس خارج فقه و اصول و امامت در جامعه گوهرشاد پرداخته و در خلال توقف در مشهد چندين مسافرت مهم به عتبات عاليات و مكه معظمه نموده كه شرح هر يك مفصل خواهد بود.

و در كتاب خاطرات زندگانى وى مذكور مى باشد. معظم له پس از يك عمر خدمت به دين و مسلمين و آستان ملك پاسبان ثامن الائمة المعصومين عليهم صلوات المصلين در شب شنبه 24 شوال 1386 ق شب قبل از شهادت حضرت امام صادق عليه الصلوة والسلام در سن 77 سالگى از دنيا رفت و در مقبره باغ رضوان كه از باقيات الصالحات اوست مدفون گرديد.

آثار خير مرحوم

آيت اللَّه فقيه سبزوارى از اينقرار است.

1- مدرسه كوچك باغ رضوان

2- تكميل بناء درمانگاه رازى

3- خانه هاى سيل زدگان

4- مسجد بهار

5- كوى طلاب

6- مدرسه محمديه و آثار خير ديگر كه در كتاب خاطرات زندگانى ايشان با شرح آثار مذكوره موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (152 / 7 ،323 -321 / 5).

فقيه قمي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1321 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى، در قم به دنيا آمد و در مهد علم و تقوا پرورش يافت. او دخترزاده ى آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى قمى بود. پس از طى مقدمات و ادبيات، سطوح را نزد آقا شيخ حسين علامه و آيت الله آخوند ملا على همدانى و حجت الاسلام شيخ ابوالقاسم قمى صغير و آيت الله ميرزا محمد همدانى خواند و خارج «عروه» را از محضر آيت الله فيض استفاده نمود و همچنين مدتى از محضر آيت الله حايرى بهره مند شد. وى عمده دروس تحليلى خود را از محضر آيت الله حجت استفاده نمود. بعد از ورود آيت الله بروجردى در شمار اصحاب وى درآمد و حدود هيجده سال از محضر بحثهاى فقه و اصول ايشان مستفيض شد و دروس معقول را از محضر آيت الله سيد ابوالحسين رفيعى قزوينى و امام خمينى بهره ها برد. او چندين سال در درس فقه آيت الله مرعشى نجفى نيز شركت كرد. از آثارش: «تقريرات» درس اصول و فقه (مكاسب و خمس) آيت الله حجت.[1]

حاج سيد مرتضى فقيه بن العلامه الورع حاج آقا عباس برقعى رضوى قمى از علماء حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم سبط مرحوم آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى برادر بزرگ مرحوم آيت الله العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى و برادر متعلقه حضرت آيت الله العظمى آقا شهاب الدين مرعشى نجفى

مدظله يكى از سه زعيم معاصر حوزه علميه است.

آن جناب در سال 1321 ق در قم متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و پس از رشد و طى مقدمات و ادبيات سطوح را نزد مرحوم حجه الاسلام آقا شيخ حسين علامه و آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و مرحوم حجه الاسلام شيخ ابوالقاسم قمى معروف (به صغير) و مرحوم آيت الله ميرزا محمد همدانى خوانده و خارج عروه را از محضر مرحوم آيت الله فيض استفاده نموده و نيز مقدارى از محضر مرحوم آيت الله العظمى حايرى بهره مند شده و عمده دروس تحليلى خود را از محضر سيدنا الاستاد مرحوم آيت الله حجت قدس الله سره استفاده نموده و از موقع ورود آيت الله العظمى بروجردى نورالله مضجعه در شمار اصحاب آن جناب درآمده و بالغ بر 18 سال از محضر و ابحاث فقه و اصول آن مرحوم كامياب و مستفيض شده و دروس معقول را از محضر آيت الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيت الله العظمى... موسوى مدظله استفاده نموده و هم چندين سال به درس فقه آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله شركت نموده و در حال حاضر با چند نفر از علماء حوزه حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عباس مستقيم و حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا اسماعيل رحمت خواه تبريزى و حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا حسن غفارى نژاد مباحثه كمپانى دارند و ظهرها هم در حرم مطهر حضرت معصومه عليهاسلام اقامه جماعت دارند.

از نوشته هاى ايشان است: تقريرات درس اصول و فقه (مكاسب و خمس) مرحوم آيت الله العظمى حجه طاب ثراه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (123 -122 / 2)، آينه ى دانشوران (282 -281)، گنيجينه ى دانشمندان (220 -219

/ 2).

فقيه، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن فقيه جد مادرى حجةالاسلام سيد مجدالدين مترجم عزيز ماست، كه از مجتهدين بزرگ شيراز و از شاگردان آيات عظام ميرزا نائينى و آقا ضياءالدين عراقى بوده و از آنان اجازه اجتهاد داشته، مجلس درس اين فقيه گرامى مورد توجه فضلاء بوده است.

مجله الاسلام كه در ايران و كشورهاى اسلامى از اول رژيم پهلوى منتشر مى شد نشانه رشد فكرى اين فقيد بود.

مرحوم حجةالاسلام شيخ جمال الدين اسلامى و شيخ كمال الدين فقيهى فرزندان ذكور اين مرحوم مى باشند و خاندان اسلامى و فقيهى در شيراز از ارحام اين مجتهد بزرگند.

مدفن ايشان در حرم مطهر حضرت على بن حمزه است. فرزندان اين دانشمند بزرگ هم اكنون به خدمات ذى قيمت دينى و اجتماعى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فقيهه، فاطمه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان فقيه و محدث قرن ششم. وى دختر علاءالدين محمد بن احمد سمرقندى (و 540 ق) مؤلف كتاب تحفةالفقهاست. فاطمه نزد عده اى از فقها دانش آموخت و بسيارى نيز از وى كسب دانش كردند. او حلقه درس داشت و گروهى از علما به وى اجازه روايت دادند. علاوه بر علم و فضل، از زهد و پارسايى نيز بهره زياد داشت. فاطمه آثار بسيارى در فقه و حديث تأليف كرد كه بين دانشمندان و اهل فضل انتشار يافت. پدرش به مناسبت شرح محققانه اى كه علاءالدين ابوبكر كاشانى (و 587 ق) بر كتاب تحفةالفقها نوشت، فاطمه را به عقد او درآورد.

علاءالدين نيز كه از فقها و دانشمندان زمان خود بود شب و روزش به حل و فصل مسائل فقهى مصروف مى شد و طرف مراجعه مردم بود. او با تمام حضور ذهن و تبحرى كه داشت وقتى در پاسخ دادن به مسائل

مشكلى مردد مى ماند از همسر دانشمندش استمداد مى طلبيد و او بدون درنگ پاسخ كافى و قانع كننده اى به همسرش مى داد. فاطمه به همراه همسر و پدرش در يك خانه در كاشان سكونت داشتند و پس از مدتى به حلب رفته و در آنجا مقيم شدند. وى با ملك نورالدين شهيد معاصر بود و او مدتها در پاره اى از امور داخلى كشور با اين زن مشورت داشت. و برخى از مسائل فقهى را از او فراگرفت. نورالدين هواره در حق اين زن انعام مى كرد و او را در كوشش هايش يارى مى نمود. فاطمه در شهر حلب درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعلام النساء، 95 -94 / 4؛ از رابعه تا پروين، 17؛ تاريخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى، 371.

فقيهي بروجردي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا عبدالله فقيهى بروجردى فاضلى كامل و عالمى عامل و خير و خدمتگذار و در كارهاى دينى و خدمات اجتماعى روحى فعال و جديت در ماه صفر الخير 1346 قمرى در بروجرد در خانواده اى پرهيزكار به دنيا آمده و پس از طى دوران علوم جديد و مقدارى از ادبيات و سطوح وسطى از بروجرد به قم مهاجرت نموده و پس از تكميل سطوح مدت ده سال از محضر و ابحاث علامه كبرى آيت الله العظمى بروجردى قدس الله سره استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آيت الله خونسارى و آيت الله حاج سيخ عبدالنبى عراقى و مرحوم حاج شيخ مهدى مازندرانى بهره مند شده و ضمنا تدريس فقه و اصول (مكاسب و رسائل و كفايه) و منظومه و شرح تجريد نموده و در سال 1325 شمسى به نجف اشرف مشرف و مدت پنجسال توقف نموده و

از محضر مرحوم آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله سيد جمال الدين گلپايگانى و آيت الله حاج سيد يحيى يزدى و آيت الله ميرزا حسن بجنوردى و آيت الله حاج شيخ على محمد بروجردى و آيت الله ميرزا هاشم آملى و آيت الله ميرزا باقر زنجانى و ديگران استفاده نموده و موفق به دريافت اجازات اجتهاد و روايتى از آيات عظام نجف و قم شده و در سفر مكه با بعضى از علماء اهل سنت مصر و مكه و مدينه و شام و عمان و سامرا و كاظمين ملاقات و درباره تشيع و خلافت بلافصل على بن ابى طالب عليه السلام و اولاد طاهرين آن حضرت بحث و موجب استبصار بعضى از آنان به اصل خلافت و مرام تشيع گرديده است آثار و مولفات ايشان گذشته از تقريرات و دراسات مباحث اساتيد معظم به قرار زير است.

1- رساله اى در حرمت ريش تراشيدن 2- حاشيه اى بر كفايه 3- كتابى به نام گوشه اى از علوم و فنون 4- شناسائى مرد و زن از نظر روانى و فيزيولوژى 5- رسائلى در علوم غريبه 6- رساله اى در حقيقت عشق و محبت 7- كشاف المذاهب العالم او القضاوه بين الملل و النحل در 2 جلد 8- شرح اسماء الحسنى 9- الفقه على المذاهب الخمسه در مباحث طهارت 10- رساله اى در حد كرو تطبيق آن با اوزان دنيا 11- تفسير استعاذه 12- رساله اى در ولايت اهل البيت و علم ائمه عليهم السلام 13- رساله اى در لغز و معما 14- الفوائد المختاره فى علم اصول الفقه 15- رساله اى در تفسير سوره حمد و بقره 16- قواعد الرجال 17- كتابى به سبكى تازه و جديد در علم السند و الحديث 18- زهره العلوم

فى اصول الدين و الكلام و الفقه على نهج الاخبار.

19- رساله اى در مختلف العلوم و الفنون 20- اجوبه مسائل الدينيه 21- رساله اى در تراجم علماء و رواه.

اما آثار ديگر خدمات دينى و موسسات اجتماعى براى روحانيت و ساير كارهاى اجتماعى و دينى.

1- تاسيس دارالشفاء الثقلين (درمانگاه قرآن و عترت) 2- كتابخانه قرآن و عترت عليهم السلام.

3- دارالايتام ثقلين 4- دارالمبلغين الثقلين 5- مسجد صاحب الزمان عليه السلام در سربند دربند شميران 6- حسينيه صاحب الزمان در همان محل 7- حسينيه صاحب الزمان در پست قلعه دربند 8- كتابخانه مسجد صاحب الزمان عليه السلام در سربند 9- تاسيس مكتب التفسير و الاحكام 10- تاسيس غسالخانه به وسيله مبلغين دارالثقلين در دهات قم. 11- حمام در قراء قم و ساوه به وسيله مبلغين مزبور 12- تشكيل هيئت دينى در قصبات قم به وسيله مبلغين مذكور ادام الله توفيقاته و بركاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فقيهي رشتي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 321 ق)، فقيه و عالم دينى. در نجف به دنيا آمد. وى ادبيات را در خدمت آقا ميرزا عبدالحسين قفقازى و مقدمات را در خدمت ميرزا مجيد گنجه اى و سطوح را نزد آقا شيخ حسين رشتى و شيخ محمد على كاظمينى و سيد على كازرونى و شيخ على مازندرانى خواند و دروس فقه و اصول استدلالى را از محضر حاج ميرزا على ايروانى و آيت الله شيخ محمد حسين اصفهانى و آيت الله نائينى و پدر خود، آيت الله شيخ شعبان رشتى، استفاده نمود و علوم اجتماعى را از آيت الله شيخ جواد بلاغى فراگرفت. در حدود 1350 ق به قم رفت و در درس آيت الله حايرى حاضر شد و بعد از ايشان حدود هيجده سال از دروس و بحث آيت الله بروجردى

استفاده كرد و چند سالى از طرف آيت الله بروجردى در موسم حج به مكه و مدينه براى رسيدگى به امور شرعى حجاج ايرانى فرستاده شد. وى براى فضلا به تدريس فقه و اصول نيز مى پرداخت. از آثارش: شرح بر «كفايه»؛ شرح بر «مكاسب».[1]

حاج شيخ عبدالحسين بن العلامه الكبرى والايه العظمى الحاج الشيخ شعبان رشتى نجفى معروف به فقيهى از علماء اعلام و حجج اسلام حوزه علميه عالمى كامل و فقيهى عادل از بيت فضل و كمال جامع حسب و نسب است در سال 1321 قمرى در نجف اشرف متولد و پس از بلوغ و رشد مقدمات را در خدمت مرحوم ميرزا مجيد گنجه اى خوانده و سطوح را نزد مرحوم آقاشيخ حسين رشتى و شيخ محمدعلى كاظمينى و سيد على كازرونى و شيخ على مازندرانى و دروس فقه و اصول استدلالى را از مرحوم حاج ميرزا على ايروانى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت الله نائينى و مرحوم والد ماجد استفاده نموده و در سال 1350 قمرى به قم مهاجرت و حاضر درس آيت الله حايرى گرديده و بعد از آن مرحوم 18 سال از دروس و بحث آيت الله العظمى بروجردى استفاده كرده و چند سالى از طرف معظم له در فصل حج به مكه و مدينه مسافرت براى رسيدگى به امور شرعى حجاج ايرانى نمود و تاكنون همه ساله اين توفيق را داشته و دارد و در حوزه علميه براى عده اى از فضلاء تدريس فقه و اصول مى نمايد داراى تصنيفات چنديست چون شرح بر كفايه و شرح بر مكاسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (56 / 2)، آينه ى دانشوران (229 -228)، گنيجنه ى

دانشمندان (223-222 / 2).

فكور يزدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج ميرزا محمد فكور يزدى از علماء اعلام و حجج اسلام و مدرسين والامقام حوزه علميه عالمى عامل و فاضلى كامل و فقيهى بارع موصوف به فضل و كمال و مشهور به قدس و تقوا مى باشد تولد اين عالم ربانى و دانشمند سبحانى در سال 1324 قمرى واقع شده و پس از طى مقدمات مهاجرت به قم نموده و سطوح را نزد اساتيد حوزه چون مرحوم ميرزاى همدانى و ديگران خوانده و پس از آن حاضر حوزه تدريس آيت الله حايرى و آيت الله حجت گرديده و نيز از محضر آيات ديگر چون آيت الله خونسارى و آيت الله صدر استفاده نموده و حدود 18 سال هم از محضر آيت الله العظمى بروجردى بهره مند شده و اكنون از مدرسين عالى رتبه حوزه است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و در استخاره مهارت كاملى دارند و استخاره قرآن ايشان مجرب و شهرت بسزائى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فگار شيرازي، لطفعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1266 ق)، فقيه، اصولى و شاعر، متخلص به فگار. پس از تحصيل مقدمات در خدمت حاجى محمد حسن قزوينى به تكميل علم فقه و اصول پرداخت و به درجه ى اجتهاد رسيد. وى در خوشنويسى و سرودن انواع شعر مهارت داشت. در شيراز از دنيا رفت. اثر وى «ديوان» شعر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1383 -1381 / 2)، الذريعه (844 / 9)، طرائق الحقائق (348 -347 / 3)، فارسنامه ناصرى (942 / 2)، فرهنگ سخنوران (718)، مرآت الفصاحه (483 -482)، مكارم الآثار (1845 / 5).

فلسفي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا تنكابنى معروف به (فلسفى) از علماء اعلام و مدرسين عظام معاصر مشهدند.

ايشان در حدود 1342 قمرى در تهران چشم به جهان گشوده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و اوليات و سطوح را در تهران در خدمت والد علامه اش و اعلام ديگر به پايان رسانيده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و بالاخص آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و بعضى ديگر فقها و اصولا استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال ارتقا يافته و پس از آن در سال 1370 قمرى به تهران مراجعت و چند سالى در مسجد لرزاده (مسجد مرحوم آقاى برهان) به اقامه جماعت و تدريس و وظائف روحى اشتغال داشته تا سال 1388 قمرى كه عزيمت به مشهد مقدس نموده و در آنجا مورد توجه و استقبال گرم فضلاء مشهد قرار گرفته و حوزه تدريس خارج فقه و اصول قرار داده و تا حال تحرير در آن سامان به تدريس و

انجام وظائف روحى و دينى از قبيل نماز جماعت و غيره اشتغال دارند و ماه رمضان و شبهاى شنبه و جمعه را در مسجدشان منبر رفته و با بيانى قاطع و جامع نشر معارف اسلامى نموده و صدها نفر از عموم طبقات و بالاخص اهل علم و طلاب از محضر و بيانشان استفاده مى نمايند.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج ميرزا على آقاى فلسفى (برادر ارجمند حضرت مستطاب حجةالاسلام والمسلمين لسان الشيعه و سيف الشريعه خطيب شهير و نويسنده بصير آقاى حاج شيخ محمدتقى فلسفى واعظ بزرگ ايران و خاورميانه) كه ده ها بار كتبا و شفاها مراجعه به جنابشان كردم كه عكس و ترجمه خود را مرحمت نمايند ولى پاسخ مثبت ندادند و مرا و ديگران را از اين فيض مرحوم داشتند و بنده اين چند سطر را بدون اطلاع معظم له نوشتم زيرا وجدانم اجازه نمى داد كه (گنجينه) از ذكر مثل چنين دانشمندان مهذب و بارعى خالى باشد و از طرفى هم در جلد دوم ص 387 برادر ارجمند مذكورشان را نگاشته و در جلد چهارم ص 406 هم والد ماجد و برادران ديگرشان را ترجمه و وعده دادم ايشان را هم در ذكر خراسان و مشهد ياد نمايم لذا در اينجا به وعده خويش وفا نموده و اين چند جمله را ياد نمودم و اميد دارم مورد قبول معظم له و دوستان دانش و روحانيت و بالاخص ايشان قرار بگيرد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

فلكي همداني، ابوالفضل علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 427 / 407 ق)، حافظ، محدث، صوفى، رجالى، مصنف و فقيه شافعى. جدش در علم نجوم و حساب سرآمد بود، بدين جهت به فلكى مشهور شد و ابوالفضل

على را گاه ابن فلكى نيز گفته اند. وى براى جمع آورى حديث سفرها كرد و از ابن رزقويه و ابولحسين بن بشران و قاضى ابوبكر حيرى و به قول شيرويه از تمام مشايخ همدان و عراق و خراسان حديث شنيد. خواجه عبدالله انصارى گويد كه بشرى را پرحافظه تر از فلكى نديدم. حسنى و ميدانى از وى حديث روايت كرده اند. او در نيشابور درگذشت. فلكى كتابهايى تصنيف كرد كه از آن جمله طبقاتى است به نام «المنتهفى فى الكمال فى معرفه الرجال» يا «منتهى الكمال فى معرفه الرجال»، در هزار جزء از ديگر آثارش: كتاب «الالقاب» يا «معرفه القاب المحدثين» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (504 -502 / 17)، شذرات الذهب (231 ،185 / 3)، طبقات الحفاظ (431-430)، كشف الظنون (1858 ،1739 ،1397)، معجم المؤلفين (72 -71 / 7)، الوافى بالوفيات (34 -33 / 21)، هديه العارفين (687 / 1).

فوراني مروزي، ابوالقاسم عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(463 / 461 -388 ق)، محدث، فقيه شافعى، اصولى و مصنف. در مرو به دنيا آمد. وى در فقه شاگرد ابوبكر قفال شاشى بود و از او و از على بن عبدالله تيسفونى حديث شنيد. عبدالرحمان بن عمر مروزى و عبدالمنعم بن ابى القاسم قشيرى و زاهر بن طاهر و محيى السنه بغوى و ديگران از وى حديث شنيدند. او پيشواى فقهاى مرو و شيخ شافعيان بود. وى استاد ابوسعد/ ابوسعيد متولى صاحب «التتمه» (يعنى تتمه كتاب «الابانه» كه شرح گونه اى است بر كتاب استادش) بود. امام الحرمين جوينى در كتاب «النهايه» خويش در باب اذان جمله اى در تخفيف فورانى گفته كه تمامى علما اين مطلب را بر امام الحرمين عيب گرفته اند، زيرا كه فورانى از

ستونهاى مذهب به شمار مى آمده است. او در مرو درگذشت. فورانى داراى مصنفات بزرگ و بسيارى در اصول و خلاف و جدل و ملل و نحل مى باشد. از آثار وى: «الابانه»، در فقه شافعى؛ «العمده»، در فقه؛ «اسرار الفقه»؛ «كتاب العمل»؛ شرح «الفروع» ابن حداد، در مذهب شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102 / 4)، انساب سمعانى (405 / 4)، سير النبلاء (265 -264 / 18)، شذرات الذهب (309 / 3)، الكامل 1108)، كشف الظنون (1441 ،1257 ،84 ،1)، لسان الميزان (303 -302 / 4)، معجم المؤلفين (92 / 8 ،169 / 5)، وفيات الاعيان (132 / 3)، هديه العارفين (517 / 1).

فومني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على فومنى عالمى بزرگ و فقيهى بزرگوار از بزرگان اهل فضل و خيار ايشان بود سالهاى متمادى در نجف اشرف خدمت مشاهير مدرسين تلمذ نموده و ملازمت آيت اللَّه العظمى ميرزا حبيب اللَّه رشتى را اختيار و از خواص تلامذه ى ايشان گرديده و بسيارى از تقريرات بحث معظم له را به رشته تحرير آورده و در حدود 1326 ق در قضيه مشروطه و استبداد كشته شده است.

صاحب الذريعه: در طبقات قسم 4 جزء اول مى گويد سبب شهادت و چگونگى آن را متذكر نمى شوم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فياض سرخه ديزجي زنجاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1285 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و مرجع تقليد. در قريه ى سرخه ديزج زنجان به دنيا آمد. مقدمات را نزد پدرش، آخوند ملا محمد سرخه ديزجى، كه از شاگردان آخوند ملا على قارپوزآبادى بود، خواند. سپس به زنجان رفت و متون فقه و اصول را نزد علماى آنجا قرائت كرد، آن گاه به تهران آمد و معقول را در محضر ميرزا ابوالحسن جلوه اصفهانى و فقه و اصول را در محضر آيت الله ميرزا محمد حسن آشتيانى و ديگران فراگرفت، تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. سپس به نجف مهاجرت كرد و نزد علماى آنجا، و به طور عمده در محضر آقا شيخ هادى تهرانى، تلمذ كرد. پس از درگذشت علامه تهرانى در 1326 ق به زنجان بازگشت و به انجام وظائف دينى و تدريس پرداخت، و مرجع تقليد مردم آن ديار شد. وى در زنجان درگذشت و در مقبره ى آخوند ملا على قار پوزآبادى دفن شد.از آثارش: «كتاب الاجاره»؛ كتاب «الخمس»؛ كتاب «الزكاه»؛ «ذخاير الامه»؛ رساله در «ماهيت وجود»؛ تقرير بحث استادش علامه تهرانى؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (122 / 1)، علماء معاصرين (189)، گنجينه ى دانشمندان (251 / 5).

فياض، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ احمد فياض فرزند مرحوم حجت السلام حاج ملا مصطفى فروشانى سده (همايونشهرى) از علماء محترم و مدرسين بزرگ معاصر اصفهانند. معظم له در هفدهم ذى قعدة الحرام 1324 قمرى تولد يافته و در بيت علم پرورش يافته و مقدمات را در محل و زادگاه خويش تا حدود سيوطى خوانده و در سال 1341 قمرى به اصفهان مهاجرت نموده و تا سال 1364 در اصفهان سطوح اوليه و وسطى و دروس خارج فقه و اصول را از اساتيد و مدرسين اصفهان مانند مرحوم آيت اللَّه آقاى سيد على نجف آبادى و آيت اللَّه آقا سيد مهدى درچه اى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد صادق يزدآبادى فراگرفته سپس در سال مزبور مشرف به نجف اشرف شده و حدود پنج سال در حوزه به نجف محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه حاج سيد جمال الدين گلپايگانى فقهاً و اصولاً استفاده نموده و در سال 1369 قمرى مراجعت به اصفهان نموده و تاكنون به اقامه جماعت و به تدريس فقه و اصول و غيره و خدمات دينى اشتغال دارند.

داراى مدارك اجتهادى و روايتى از آيات عظام زير مى باشند.

1- آيت اللَّه اصفهانى.

2- آيت اللَّه آقاى سيد محمد نجف آبادى.

3- آيت اللَّه ملاحسين.

4- آيت اللَّه آقا سيد جمال الدين گلپايگانى.

5- آيت اللَّه آقا سيد عبدالهادى.

6- آيت اللَّه حاج ميرزا احمد آشتيانى.

7- آيت اللَّه حاج آقا بزرگ تهرانى.

8- آيت اللَّه آقا سيد احمد جزايرى معروف به سيد آقا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

فياض، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فياض در سال 1261، در همدان متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود پشت سر نهاد و در شهر قم علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به

اصفهان رفته و سه سال در آن شهر به تحصيل پرداخت. پس از خاتمه تحصيلات در اصفهان، به نجف اشرف عزيمت كرد و سالهاي متمادي در آن ديار به فراگيري علوم مختلف مشغول شد.او پس از بازگشت نجف،در سالهاي اقامت خود در همدان بنا به تقاضاي اداره معارف و اوقاف همدان در مدرسه نصرت كه از مدارس بزرگ آن شهر محسوب مي شد، به تدريس ادبيات و عربي پرداخت. پس از آن در اواسط شهريور ماه 1308 ه.ش. به دعوت وزارت معارف و اوقاف به تهران عزيمت كرد و ابتدا به سمت معلمي و مديريت مدرسه برگزيده شد و پس از تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313، به استادي دانشكده معقول و منقول انتخاب گرديد. پس از آنكه قسمتي از دانشكده معقول و منقول (در سال 1318) به دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي منتقل گرديد براي تدريس به آن دانشكده دعوت شد و مدتي در هر دو دانشكده تدريس كرد،و پس از آنكه دانشكده منقول و معقول ( در سال 1321) از دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي مستقل گرديد، وي در سمت استادي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي باقي ماند. استاد محمد فياض در خرداد ماه 1354 ه.ش دار فاني را بدرود گفته و به رحمت ايزدي پيوست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فياض تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود همدان پشت سر نهاد و در شهر قم علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به اصفهان رفته و سه سال در آن شهر به تحصيل پرداخت. پس از خاتمه تحصيلات در اصفهان، به نجف اشرف عزيمت كرد و سالهاي

متمادي در آن ديار به فراگيري علوم مختلف مشغول شد. فياض پس از اشتغال در دانشگاه تهران ، طبق قانون تاسيس دانشگاه سه رساله عربي در معاني و بيان و بديع و يك رساله در شرح قسمتي از نهج البلاغه به زبان فارسي نگاشت و در نوزدهمين جلسه شوراي دانشگاه ، به عنوان دكتراي ادبيات شناخته شد.

استادان و مربيان : فياض پس از اقامت دراصفهان در محضر ميرزا جهانگير خان قشقايي (عالم معروف و جامع علوم معقول و منقول) و آخوند ملاعبدالكريم گزي (سرپرست امور قضايي شهر اصفهان) ، آقا سيد محمد باقر درچه اي ( از مراجع بزرگ تقليد) به تحصيل مشغول گرديد و ضمن آن در درس آخوند كاشي (آخوند ملا محمد كاشاني، حكيم و فقيه و رياضيدان معروف) و عده ديگري از علماي آن عصر حاضر مي شد. پس از سه سال اقامت در اصفهان و نوشتن دو رساله در فقه و اصول در سال 1282 ه.ش ( 1321 ه.ق) اصفهان را ترك كرد و به موطن خود، همدان، بازگشت. علمايي كه فياض در مجلس درس آنان حاضر مي شده عبارت بودند از: آخوند ملا محمد كاظم خراساني(صاحب كتاب معروف كفايت الاصول)، آقا سيدمحمد كاظم يزدي (صاحب كتاب مشهور عروه الوثقي)، ميرزا فتح الله نمازي شيرازي معروف به شيخ الشريعه يا شريعت اصفهاني، از مشاهير علماي آن عصر نجف، شيخ عبدالله مازندراني از مراجع بزرگ دوره مشروطه، آخوند ملامحمد علي نخجواني، مرجع تقليد شيعيان قفقاز. آخوند ملاعلي امامي خوانساري از مدرسين معروف نجف.

وقايع ميانسالي : فياض در سالهاي آخر تدريس دچار ضعف بينايي شد و با اينكه دانشكده ادبيات در آن ايام

در باغ نگارستان ( شمال ميدان بهارستان) قرار داشت و از محل سكونت ايشان چندان دور نبود، اغلب با كمك فرزندان و دوستان به دانشكده مي رفت .

زمان و علت فوت : محمد فياض در خرداد ماه 1354 ه.ش دار فاني را بدرود گفته، به رحمت ايزدي پيوست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : استاد فياض چندي سرپرست حوزه علمي به نام (مدرسه كوچك) گرديد. همچنين به مدت پانزده سال در همدان به عنوان امامت جماعت مسجد برگزيده شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد فياض در يكي از حوزه هاي علمي همدان به نام مدرسه كوچك به تدريس علوم معقول و منقول پرداخت. در سالهاي اقامت خود در همدان بنا به تقاضاي اداره معارف و اوقاف همدان در مدرسه نصرت كه از مدارس بزرگ آن شهر محسوب مي شد، به تدريس ادبيات و عربي پرداخت. حاج آقا محمد فياض اواسط شهريور ماه 1308 ه.ش. به دعوت وزارت معارف و اوقاف به تهران عزيمت كرد و ابتدا به سمت معلمي و مديريت مدرسه برگزيده شد و پس از تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313، به استادي دانشكده معقول و منقول انتخاب گرديد. پس از آنكه قسمتي از دانشكده معقول و منقول (در سال 1318) به دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي منتقل گرديد براي تدريس به آن دانشكده دعوت شد و مدتي در هر دو دانشكده تدريس مي كرد،و پس از آنكه دانشكده منقول و معقول ( در سال 1321) از دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي مستقل گرديد، وي در سمت استادي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي باقي ماند. فياض در دانشكده هاي ياد شده، نهج البلاغه،بيان و زبان عربي

تدريس مي كرد و در سال 1330 با تصويب شوراي دانشگاه كرسي زبان عربي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي به ايشان تفويض گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد فياض هنگام اقامت در همدان، علاوه بر مسجد و مدرسه ، بنا به دعوت مشاتاقان در منازل آنان حضور يافته، ضمن اقامه نماز در اول وقت، حاضرين را با معارف دين و شرايط بندگي و تكاليف شرعي آشنا و با نصايح خود راهنمايي و هدايت مي كرد، اين دوره ها تا پايان اقامت ايشان در همدان برگزار شد و از آن پس بنا به تقاضا و دعوت مشتقان تهراني، در تهران برگزار گرديد. نام وي در دفاتر انجمن ادبي همدان ذكر شده است و دكتر مهدي درخشان استاد فقيد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، در كتاب ‹‹ بزرگان و سخن سرايان همدان›› در اين خصوص نوشته است: ‹‹ حاج آقا محمد فياض علاوه بر مقام فقاهت و اجتهاد داراي ذوقي سليم وطبعي لطيف است، اشعاري نغز و دلنشين سروده است كه بسياري از آنها از ميان رفته. وي در سال 1307 ه.ش. از اعضاي برجسته انجمن ادبي همدان بود....››

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1فرهنگ همدان،سال دوم، شماره 8،زمستان 1375

فيروزآبادي شيرازي نجفي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. پدرش از مراجع تقليد و فقهاى بزرگ نجف بود، كه بسيارى از مراجع دوره ى بعد از او افتخار شاگردى وى را داشتند. سيد مرتضى در نجف به دنيا آمد و نشوونما يافت. سطوح را از محضر آيت الله ميرزا على ايروانى، صاحب حاشيه بر «مكاسب»، و آيت الله ميرزاابوالحسن مشكينى،صاحب حاشيه بر «كفايه»، و آيت الله شيخ كاظم شيرازى و آيت الله

سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. بعد از فوت آن استاد به تدريس فقه و اصول در سطح و خارج پرداخت و شاگردانى را تربيت نمود.در 1391 ق، به قم مهاجرت و به تدريس خارج فقه و اصول و تأليف و تصنيف كتب علمى اشتغال ورزيد.از آثارش: «فضائل الخمسه من الصحاح السته من الكتب العامه»، در سه مجلد؛ «السبعه من السلف من الكتب العامه»، در مطاعن هفت نفر از صحابه؛ «عنايه الاصول»، در شرح «كفايه»،در شش جلد؛ «الفروع المهمه فى احكام الامه»، در سه مجلد؛ «خلاصه الجواهر مع البيان الظاهر»، متن و شرح «منتخب المسائل» از اول طهارت تا آخر زكوه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه دانشمندان (124 / 6 ،225 -224 / 2).

فيروزآبادي شيرازي، جمال الدين، ابواسحاق ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(476 -393 ق)، فقيه اصولى شافعى، محدث، متكلم، مدرس، عارف و شاعر. در فيروزآباد فارس به دنيا آمد. از ابوعبدالله بيضاوى و عبدالوهاب بن رامين در شيراز و از خزرى در بصره فقه آموخت. در 415 ق به بغداد رفت و در آنجا ساكن و ملازم قاضى ابوطيب طبرى شد و از او بهره ها برد تا در فقه سرآمد شد. او از ابوعلى حسن بن شاذان و ابوبكر احمد برقانى و محمد بن عبيدالله خرجوشى حديث شنيد. آنگاه در بغداد و همدان و نيشابور حديث گفت. او مرجع دانش پژوهان و مفتى امت در زمان خود بود و توانمندى او در جدل و مناظره مشهور همگان. ابوبكر خطيب بغدادى و ابوالوليد باجى و حميدى و اسماعيل ابن سمرقندى و ابوبدر كرخى و زاهد يوسف بن ايوب و ابونصر احمد بن محمد طوسى و ابوالحسن بن عبدالسلام احمد بن سهل مسجدى و

ابوبكر فارمذى و شيب بن حسين بروجردى از وى حديث شنيدند. احمد بن نصر بن حمان همدانى آخرين كسى است كه از وى روايت كرده است. فيروزآبادى معاصر امام الحرمين و ابوالقاسم قشيرى بود. خواجه نظام الملك وزير مدرسه نظاميه ى بغداد را در 459 ق براى وى بنا كرد و او اولين مدرس آنجا بود. وى در بغداد درگذشت و خليفه مقتداى عباسى بر پيكرش نماز خواند و در باب ابرز دفن شد. به روايتى او مدفون در شيراز است. از آثار وى: «التنبيه فى فروع الشافعيه» و «المهذب فى الفروع»، در فقه شافعى كه از كتابهاى مهم در اين زمينه است؛ «طبقات الفقهاء»؛ «اللمع» و «شرح اللمع»، در اصول فقه؛ «المعونه فى الجدل»؛ «التبصره»؛ «الملخص» يا «التلخيص»؛ «النكت فى علم الجدل»؛ «تذكره المسؤلين فى الخلاف بين الحنفى و الشافعى»؛ «الطب الروحانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (45 -44 / 1)، انساب سمعانى (418 -417 / 4)، تاريخ ادبيات در ايران (264 ،238 -237 / 2)، روضات الجنات (181 -179 / 1)، ريحانه (12 -11 / 7)، سير النبلاء (465 -452 / 18)، شذرات الذهب (351 -349 / 3)، صفه الصفوه (280 / 2)، الكامل (134 / 8)، كشف الظنون (1912 ،1818 ،1743 ،1562 ،1105 ،1100 ،489 ،391 ،339)، الكنى و الالقاب (8 -7 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ابواسحاق شيرازى)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (46 -42 / 19)، معجم البلدان (432 / 3)، معجم المؤلفين (69 -68 / 1)، النجوم الزاهره (116 / 5)، الوافى بالوفيات (66 -62 / 6)، وفيات الاعيان (31 -29 / 1)، هديه العارفين (8 / 1).

فيروزآبادي يزدي نجفي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1345

-1275 ق)، عالم، فقيه و مجتهد امامى. در فيروزآباد يزد به دنيا آمد. به نجف رفت و در آنجا ساكن شد. او از شاگردان آخوند خراسانى و سيد كاظم يزدى است. فيروزآبادى در سامراء درگذشت و در نجف دفن گرديد. از آثار وى: «جامع الكلم فى حكم اللباس المشكوك»؛ حاشيه بر «عروه الوثقى» سيد محمد كاظم طباطبايى؛ «مجموعه الاحاديث الاخلاقيه و المواعظ»؛ رساله اى در «مناسك الحج و العمره»؛ كتاب «الطهاره و الصلوه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (62 -61 / 20 ،149 / 6 ،69 / 5)، ريحانه (364 / 4)، علماء معاصرين (138-137)، معجم المؤلفين (134 / 11).

فيروزآبادي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1344 -1251 ش)، عالم امامى و نيكوكار. در فيروزآباد از روستاهاى رى در خانواده اى فلاحت پيشه به دنيا آمد. مقدمات علوم را در تهران فراگرفت و در فقه و اصول از محضر سيد على اكبر تفريشى و سيد ريحان الله كشفى بروجردى و ديگران استفاده برد. سپس به عراق مهاجرت نمود. در نجف از محضر آيت الله ميرزاحسين خليلى تهرانى و آخوند خراسانى و در كربلا از آيت الله سيد اسماعيل صدر بهره ها برد. آن گاه به ايران بازگشت و در زادگاهش به انجام وظائف دينى مشغول شد. از دوران كودكى در انديشه خدمت به خلق خدا بود و حتى المقدور از آنان دستگيرى مى كرد. در اوايل مشروطيت چهار دوره نماينده ى مجلس شوراى ملى بود. حضورش در مجلس تنها براى دفاع از حقوق ملت بود چنان كه يك ريال از حقوق ماهيانه آنجا را تصرف نكرد و حقوق جمع شده ى چندين ساله را با اجازه ى مراجع تقليد به بناى بيمارستانى در شهر رى اختصاص داد. وى تا اواخر عمر از

رسيدگى به وضع بيماران كوتاهى نمى كرد و حتى تا نيمه هاى شب به قسمتهاى مختلف بيمارستان سركشى و از بيماران دردمند بيدار عيادت مى كرد. وى در مقبره اى كه در كنار بيمارستان براى خود بنا كرده بود به خاك سپرده شد. از آثار خيرش: بيمارستان هزار تخت خوابى، زايشگاه و درمانگاه فيروزآبادى؛ پرورشگاه و دارالايتام؛ مسجد جامع فيروزآبادى؛ مقبره ى فيروزآبادى؛ مدرسه ى رضائيه؛ مسجدى در فيروزآباد.[1]

از علماى روحانى معاصر (ف. تهران امرداد 1344 ه.ش). وى از مردان خير عصر بود و بيمارستان فيروزآبادى در شهر رى به همت وى تأسيس شده.

مرحوم حاج سيد رضا بن السيد الجليل السيد هاشم بن السيد عبدالكريم الحسينى فيروزآبادى عالمى جليل و دانشمندى خدوم از مشاهير علماء متقى و خدمتگزار معاصر ما بود كه شب و روز خود را مصروف خدمات اجتماعى بالخصوص طبقات بيچاره گان و بينوايان قرار داده و شهرت اخلاق كريمانه اش بشرق و غرب عالم رفته.

ولادتش در سال 1288 قمرى و يا بنابر نقل صاحب (الذريعه) (در قسم دوم از جزء اول) نقباء البشر (779) در سال 1290 قمرى در قريه فيروزآباد شهر رى واقع شده و در سال 1385 قمرى در سن نود و هشت سالگى در شهر رى از دنيا رفته و در مقبر مخصوص خود جنب مسجد جامع فيروزآبادى و بيمارستانش كه از آثار اوست مدفون و اكنون از مزارات عموم مردم رى و تهران ميباشد.

وى در خانواده متوسط الحال و نجيب و اصيل فلاحت پيشه اى پرورش يافته و از دوران كودكى بفكر خدمت بخلق خدا و بيچاره گان بود و حتى المقدور از آنها دستگيرى مى كرد. مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را در تهران و رى در

خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على اكبر تفريشى مدفون در رى و آيت اللَّه آقا سيد ريحان اللَّه كشفى بروجردى و غيره خوانده آنگاه مهاجرت به عراق نموده و از محضر آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و آخوند خراسانى در نجف و آيت اللَّه حاج سيد اسمعيل صدر در كربلا استفاده نموده سپس مراجعت به ايران و در زادگاه خود (فيروزآباد) به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تعليم احكام نموده و در اوائل مشروطيت چهار دوره از مردم رى و تهران انتخاب براى مجلس شوراء ملى گرديده و ايشان جهت دفاع از حقوق ملت و خدمت به مردم به مجلس مزبور رفته ولى يك ريال از حقوق آنجا را تصرف ننموده تا چندين سال كه حقوقش در صندوق جمع شد باجازه از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بافقى يزدى و بعضى ديگر از مراجع اقدام ببناء بيمارستان در شهر رى نمود و خود تا اواخر عمرش از رسيدگى كردن بوضع بيماران كوتاهى نمى كرد و نيمه شب به قسمتهاى مختلف بيمارستان رفته و از بيماران عيادت نموده و از آنها تفقد مى فرمود. آثار بسيارى از اين عالم بزرگوار مانده كه قسمتى از آنها را مى نگارم:

1- بيمارستان فيروزآبادى كه اكنون بيش از هزار تخت و سه ساختمان سه طبقه بزرگ دارد.

2- زايشگاه كه نيز مجهز به همه گونه وسائل براى آسايش و زايش بانوانست.

3- درمانگاه فيروزآبادى.

4- پرورشگاه و دار الايتام براى اطفال بى پدر و بينوا.

5- مسجد جامع فيروزآبادى كه اكنون فرزند ارجمندش حجةالاسلام حاج سيد محمد فيروزآبادى در آن اقامه جماعت مى كنند.

6- مقبره فيروزآبادى جنب مسجد و بيمارستانش.

7- مسجدى در قريه فيروزآبادى.

8- مدرسه رضائيه در خيابان سيروس

جنب حسينيه و مسجد تكيه رضاقلى خان.

فرزند سيدهاشم فيروزآبادى است. در 1250 در قريه فيروزآباد متولد شد. از سن ده سالگى به تحصيلات قديمه نزد علماى عصر در تهران پرداخت و مدتى نيز در نجف اشرف علوم معقول و منقول را فراگرفت و پس از مراجعت به ايران، به تكاليف شرعى پرداخت و حوزه ى درس دائر نمود. در دوره ى سوم كه انتخابات مجلس مصادف با جنگ بين المللى اول بود، از طرف مردم شهر رى به وكالت مجلس انتخاب گرديد. در ادوار ششم و هفتم نيز وكيل مردم شهر رى در مجلس شوراى ملى بود. آخرين بار در دوره ى چهاردهم وكيل شد. در مجلس به خاطر سن او كه از هفتاد تجاوز نموده بود، سر و صدا شد ولى سرانجام اعتبارنامه ى او به تصويب رسيد. وى در مجلس از وكلاى پر سروصدا شد و با تمام لوايح دولت مخالفت مى نمود. فيروزآبادى مردى خير و نيكنام بود و در تمام مدت نمايندگى دينارى از مجلس حقوق نگرفت و آن را اختصاص به تاسيس بيمارستانى در شهر رى داد. ابتدا باغ حرمت الدوله را در شهر رى با كمك مردم خير خريدارى كرد و يك بيمارستان صدتختخوابى در آنجا احداث نمود، مجددا يك بيمارستان سيصد تختخوابى در جنب آن بنا كرد و سرانجام بيمارستان را به هزار تختخوابى تبديل نمود. همچنين يك دانشگاه بزرگ و مدرن و مسجد معظمى جنب بيمارستان ساخت و يك پرورشگاه و دارالايتام نيز پى ريزى كرد. وفات او در سال 1344 در سن 94 سالگى اتفاق افتاد. روزى كه دار فانى را وداع گفت، از مال دنيا چيزى جز دوازده فرزندش باقى نگذاشت. اين مرد

خير غالبا هزينه ى شخصى خود را صرف بيمارستان مى كرد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] شرح حال رجال (98 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 780 -779 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (632 -631 / 4)، ياد نامه ى آيت الله سيد رضا فيروزآبادى.

فيروزآبادي، مجدالدين، ابوطاهر محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(817 / 816 -729 ق)، عالم لغوى، اديب، مفسر، قاضى و فقيه شافعى. نسبش به شيخ ابواسحاق شيرازى و به روايتى به ابوبكر صديق مى رسيد و لذا او خود را صديقى معرفى مى كرد. اصل وى از فيروزآباد شيراز است، كه در كازرون به دنيا آمد و در آن جا در هفت سالگى قرآن را حفظ كرد. در هشت سالگى به شيراز رفت و از محضر علماى آنجا استفاده نمود، سپس به بغداد، مصر، شام، روم، حجاز، يمن و اغلب سرزمينهاى شرقى مانند هند مسافرت كرد. فقه و تفسير و حديث و علوم مختلف را از اساتيد مكانهاى مختلف فراگرفت. در دمشق در محضر درس ابن قيم و تقى الدين سبكى و فرضى و شيخ خليل مالكى حضور يافت. وى مورد عنايت شاه شجاع مظفرى، حكمران آذربايجان، و امير تيمور گوركانى و سلطان بايزيدخان عثمانى بود، بيشتر از همه در دربار ملك اشرف اسماعيل حكمران يمن تقرب يافت و داماد وى شد. مدت بيست سال قاضى شهر زبيد يمن بود، تا به مقام قاضى القضاتى يمن و درجه ى شيخ الاسلامى رسيد. و وى در زبيد يمن درگذشت و در تربت شيخ اسماعيل جبروتى دفن شد. شيخ رمضان عطيفى كتابى در شرح حال فيروزآبادى نگاشته است. از فيروزآبادى حدود چهل تصنيف ذكر كرده اند. از آثارش: «قاموس المحيط و القابوس الوسيط الجامع لماذهب من كلاما لعرب شماطيط»، كه به

«قاموس اللغه» نيز معروف است، در چهار جزء، كه مهمترين اثر وى مى باشد؛ «اللامع المعلم العجاب الجامع بين المحكم و العباب»، در شصت مجلد كه پس از آن آنها را در دو مجلد خلاصه كرد؛ «بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز»، در دو مجلد؛ «الجليس الانيس فى اسماء الخندريس»؛ «المرقاه الوفيه فى طبقات الحنفيه»؛ «البلغه فى تراجم ائمه النحو و اللغه» يا «البلغه فى تاريخ ائمه اللغه»؛ «سفر السعاده»، در حديث و سيره نبوى؛ «نغبه الرشاف من خطبه الكشاف»؛«نزهه الاذهان فى تاريخ اصفهان»؛ «تحبير الموشين فى مايقال بالسين و الشين»؛«الاسعاد بالاصعاد الى درجه الاجتهاد»؛ «الدرر الغالى/ الدرر الغوالى فى الاحاديث العوالى»؛ «الدرر النظيم المرشد الى مقاصد القرآن العظيم»، در تفسير؛ «النفحه العنبريه فى مولد خير البريه (ص)»؛ «زاد المعاد فى وزن بانت سعاد»؛ شرح «صحيح» بخارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (19 / 8)، ايضاح المكنون (106 ،85 ،80 / 1)، دايره المعارف فارسى (1961 / 2)، روضات الجنات (97 -92 / 8)، ريحانه (368 -365 / 4)، كشف الظنون (2048 ،1939 ،1657 ،1480 ،253 -252 ،149 ،90 ،87 ،85)، الكنى و الالقاب (39 -37 / 3)، قاموس المحيط (مقدمه/ 48 -47)، لغت نامه (ذيل/ فيروزآبادى)، معجم المؤلفين (119 -118 / 12)، هديه الاحباب (213)، هديه العارفين (181 -180 / 2).

فيروزآبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمد فيروزآبادى يزدى نجفى «والد ماجد آيت اللَّه حاج سيد مرتضى فيروزآبادى معاصر و نزيل قم» اين بزرگوار در آخر ربيع الاول سنه 1345 قمرى در سامرا وفات نمود و بدن شريفش را مانند استاد استادش ميرزاء بزرگ شيرازى حمل به نجف اشرف نمودند و وى از شاگردان مبرز علامه يزدى

صاحب عروةالوثقى و از مراجع تقليد آن زمان بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فيروزآبادي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدالعلماء والمجتهدين آيت الله آقاى حاج سيد مرتضى بن العلامه الكبرى والايه العظمى السيد محمد فيروزآبادى الشيرازى النجفى از علماء اعلام و مراجع عظام معاصر است كه در سال 1391 قمرى از طرف حكومت شوم بعثى عراق با ده ها هزار نفر مردم شرافتمند مقيم عراق و صدها نفر دانشمندان كرام اخراج به ايران شده و معظم له قم را كه آشيانه و حرم امن آل محمد عليهم السلام است انتخاب نموده و رحل اقامت افكنده است.

والد ماجدش از مراجع تقليد و فقهاء بزرگ شيعه در نجف اشرف بوده اند و بسيارى از مراجع حاضر افتخار شاگردى وى را داشته و استفاده ها نموده اند.

مترجم ما در سال 1329 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در مهد علم و كمال تربيت يافته و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله حاج ميرزا على ايروانى صاحب حاشيه معروفه بر مكاسب و آيت الله ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه مطبوع بر كفايه و مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى و مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى و مرحوم آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده و بعد از فوت آن مرحوم به تدريس فقه و اصول سطحا و خارجا پرداخته و شاگردانى را تربيت نموده تا در سال مذكور كه قهرا به قم مهاجرت و به تدريس خارج فقه و اصول و تاليف و تصنيف كتب مفيده علمى اشتغال دارند و شبها در رواق مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام اقامه جماعت مى نمايند و عده اى از محصلين معاودين و بعضى ديگر كه عارف به مقام شامخ علمى و اطلاعات عميق ايشان دارند از

درس و بحث و جماعت ايشان استفاده مى كنند.

اما آثار و تاليفات قيمه و مفيده معظم له از اين قرار است.

1- فضائل الخمسه من الصحاح السته من الكتب العامه در سه مجلد كه مكرر در عراق و ايران طبع شده است.

2- السبعه من السلف من الكتب العامه در مطاعن هفت نفر از صحابه.

3- عنايه الاصول در شرح كفايه در 6 جلد كه مكرر به طبع رسيده است.

4- الفروع المهمه در احكام الامه- در سه مجلد مبسوطتر از جواهر در طهاره.

5- خلاصه الجواهر مع البيان الظاهر متن و شرح منتخب المسائل من اول الطهاره الى آخر الزكاه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فيروزكوهي، عبدالرسول

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول فيروزكوهى از فقهاء بزرگ و فضلاء متبحر از يكى از مضافات فيروزكوه و مقيم در تهران و از بزرگان تلامذه علامه ميرزا محمدحسن آشتيانى و داراى تصانيف بسيار و آثار ارزنده اى بوده كه از آنهاست كتب و رساله هاى زير.

1- شرح زيارت عاشوراء 2- رساله اى در حرمت شطرنج 3- رساله اى در عقد صغيره 4- رساله اى در ظروف و اوانى 5- رساله اى در تكليف كفار به قضاء 6- رساله اى در حكم وضوء قبل از وقت 7- رساله اى در اعتبار اخلاص در عبادت كه تمامى در زندگانيش در سال 1321 ق بطبع رسيده و بعضى از آنها را فرزند فاضل و ارجمندش آقا شيخ على ترجمه به فارسى نموده.

و ديگر از آثار وى تصحيح كتاب (روض الجنان در شرح ارشادالاذهان) شهيد ثانى است كه حواشى بسيارى بر آن زده مخصوصاً در باب نيت.

فاضل مراغى در ص 182 كتاب (المآثر والاثار) نيز از او اجمالا ياد كرده و گفته ملا عبدالرسول فيروزكوهى فاضلى كامل و در علوم شرعيه به درجات

عاليه نائل

آن مرحوم در حدود سال 1323 قمرى در تهران وفات نموده است.

(وف ح 1323 ق)، عالم دينى و فقيه. اصل وى از غرفان چاه فيروز كوه، اما در تهران ساكن بود. او از شاگردان بزرگ ميرزا محمدحسن آشتيانى بود. در علوم اسلامى به درجات عاليه رسيد. در تهران درگذشت. وى داراى تصانيف بسيارى است. از آثارش: شرح «زيارت عاشورا»؛ رساله اى در «حرمت شطرنج»؛ رساله اى كه در «عقد صغيره»؛ رساله اى در «ظروف و اوانى»؛ رساله اى در «تكليف الكفار بالقضاء»؛رساله اى در «حكم الوضوء قبل الوقت»؛ رساله اى در «اعتبار الاخلاص فى العباده». تمامى اين كتب در طول حياتش به چاپ رسيد و بعضى از آنها را فرزند دانشمندش دكتر على عبدالرسولى به فارسى ترجمه كرد. از ديگر آثار فيروزكوهى تصحيح كتاب «روض الجنان فى شرح ارشاد الاذهان» شهيد ثانى است و او تعليقات و حواشى بسيارى بر آن نگاشته است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 1115 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (125 -124 / 6)، المآثر و الآثار (182).

فيض دزفولي، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فخرالدين بن محمدعلى بن عبداللَّه بن عبدالكريم بن شاه مير بن محمد مهدى بن سيد محمد شفيع بن مرتضى بن سيد حبيب اللَّه بن سيد ولى الدين (گوشه) ابن محمد بن احمد بن سيد عبداللَّه بن سيد شمس الدين محمد بن سيد تاج الدين بن سيد شرف الدين بن سيد حسين بن سيد عالى بن سيد صدرالدين بن سيد نظام الدين بن سيد محمود بن سيد جمال الدين بن سيد محمود بن سيد محمود بن سيد صدرالدين مظفرالدين بن سيد احمد بن سيد عبداللَّه بن امام موسى بن جعفر عليهماالسلام از علماء ابرار معاصر تهرانست.

وى كه با

بيست و هفت واسطه بامام هفتم منتهى مى شود در حدود سال 1314 قمرى در دزفول متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح، از محضر علماء اعلام دزفول بالاخص آيت اللَّه معزى و ديگران استفاده نموده و در سال 1361 قمرى به تهران مهاجرت نموده و تاكنون در اين عاصمه تشيع به اقامه نماز جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارد.

از باقيات الصالحات معظم له فرزند برومند ايشان جناب حجةالاسلام آقا سيد على فيض از ائمه جماعت معاصر تهرانست. وى در سال 1349 قمرى در شهر و بلده دزفول از مرحومه بى بى زهرا بيكم صبيه مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالقاسم موسوى دزفولى متولد و در معيت والدش به تهران آمده و پس از تحصيلات ابتدائى و خواندن مقدمات عربى به قم مشرف گرديده و از محضر مدرسين حوزه بهره مند گرديده و جهت كسالت مزاج پدر گراميش به تهران برگشته و تاكنون در تهران و حومه آن (و صفنارد) بانجام وظائف دينى اشتغال دارد.

داراى آثار عديده اى مى باشد كه ذيلاً توضيح ميدهم.

1- كتاب كربلا يا كانون انقلاب 2- مقاله اى در بعثت نبى اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم 3- مقاله اى در ارتحال و بزرگداشت مرحوم آيت اللَّه حجت 4- مقاله اى تحت عنوان سعادت واقعى كدام است 5- شرح مرحوم ضيائى دزفولى (مولى محمد رشيد) و چندين مقاله ديگر.

سيد فخرالدين بن العالم الجليل والفقيه النبيل حاج سيد محمدعلى فيض دزفولى ايشان در سال 1311 قمرى از مرحومه علويه بى بى ساره بيگم صبيه مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آسيد محمدصادق دزفولى فرزند آسيد محمدعلى كه برادر عالم عامل عارف آسيد صدرالدين كاشف دزفولى صاحب تاليفات عديده

در اخلاق و سير و سلوك بودند متولد شده و پس از تكميل مقدمات قسمتى از سطوح را در محضر مرحوم آيت اللَّه آشيخ محمدمهدى بيگدلى دزفولى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد عبدالمهدى داعى دزفولى استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا معزى دزفولى و آيت اللَّه آسيد ابوالقاسم موسوى دزفولى پسرعموى خود بهره مند شده و پس از فوت مرحوم والدش آيت اللَّه آقا سيد محمدعلى بن امر و وصيت آن مرحوم به امامت مسجد و تدريس و تسجيل معاملات و خدمات دينى پرداخته و هم فصل دعاوى و خصومات مى نمودند كه شرح و بسط آن بسيار و موجب اطناب است.

آنجناب سفرى به عتبات عاليات جهت زيارت و شركت در درس آيات عظام و مراجع فخام به نجف و ملاقات برادر ارجمند و بزرگتر خود مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج سيد اسداللَّه فقيه دزفولى (پدر عيال فرزند گراميش) كه مقيم نجف اشرف بودند نموده و در درس مرحوم آيت اللَّه فيروزآبادى و مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه اصفهانى قدس اللَّه اسرارهم شركت و با دريافت اجازه اجتهاد به دزفول مراجعت نمودند.

معظم له با چند نفر از علماء ربانى كه صاحب مقامات معنوى بودند مانند مرحوم آيت اللَّه آشيخ حسين آستانه اى (صاحب مدرسه علميه در آستانه لاهيجان) و مرحوم حجةالاسلام عارف و عالم ربانى دائى پدر خود حاج سيد حسين ظهيرالاسلام دزفولى و مرحوم عالم عامل و عابد كامل حجةالاسلام حاج شيخ حسنعلى اصفهانى روابط معنوى داشتند.

آن مرحوم مضافاً از مقامات فقهى اطلاعات بسيارى از طب قديم و گياه شناسى داشت كه آن را از دائى خود مرحوم سيد محمدعلى سيدالحكماء كه قريب پانزده سال در هندوستان به

تحصيل طب و گياه شناسى اشتغال داشت فراگرفته بود. و به اذكار و اوراد و توسلات و تزكيه اخلاق اعتقاد تام و اهتمام تمام داشت.

در سال 1361 قمرى براى امر خير برادرش مرحوم حجةالاسلام آسيد محمدمهدى ضيائيان به تهران آمده و روى جهاتى بنابر توقف و توطن گذارده و قريب ده سال در مسجد حاج ابوالفتح سه راه نايب على وقع در جنب خيابان مولوى به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته سپس آنجا را ترك و در مسجد حجتيه مقابل منزل خود به امامت مشغول و در اين اواخر به واسطه كسالت و ضعف مزاج و ضيق نفس از رفتن مسجد محروم و در زمستان به اهواز مسافرت تا در شب جمعه 12 ذيحجةالحرام 1394 قمرى داعى حق را لبيك گفته و پس از تشييع عظيمى از دزفول وطن و زادگاهش بنابر وصيتش حمل به قم و در وادى السلام در آرامگاه مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمدمهدى ضيائيان دزفولى دفن گرديد

و مجالس عديده اى در قم و تهران و دزفول و اهواز و غيره براى او گذارده شد آن مرحوم از غالب مراجع قم مانند مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و مرحوم و آيت اللَّه صدر و ديگران اجازه روايتى و امور حسبيه داشتند. عاش سعيداً و مات سعيداً حشره اللَّه مع السعداء والشهداء والصالحين و حسن اولئك رفيقا.

از باقيات الصالحات اوست فرزند ارجمندش حجةالاسلام و مروج الاحكام آقاى حاج سيد على فيض دزفولى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيض كاشاني، محسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1091 -1007 ق)، عالم، عارف، محقق، فقيه، محدث، مفسر، حكيم متأله، متكلم، اديب و شاعر. فيض و پدرش، ملا شاه مرتضى، و فرزندش، محمد

علم الهدى، و برادرش، ملا عبدالغفور بن شاه مرتضى، و فرزند برادرش، ملا محمد مومن بن عبدالغفور، و برادر ديگرش، نورالدين كاشانى، و فرزند برادرش، ملا محمدهادى يك خانواده علمى جليل را تشكيل داده اند. فيض در قم نشوونما يافت. آن گاه به شيراز رفت و در محضر سيد ماجد بحرانى علوم شرعى را آموخت و از فليسوف بزرگ ملاصدرا، صدرالمتألهين، علوم عقلى را فراگرفت و با دختر وى ازدواج كرد. فيض از دو استادش و همچنين از شيخ بهائى و ملا محمد صالح مازندرانى و ملا محمد طاهر قمى و ملا خليل قزوينى و شيخ محمد فرزند صاحب «معالم» حديث روايت كرده است. علامه مجلسى و سيد نعمت الله جزايرى از وى اجازه ى حديث گرفتند. گستردگى و احاطه ى علمى او تا بدانجاست كه عده اى نسبت به وى، له و عليه، تعصب ورزيدند و مدح و ذمش نمودند. گرچه عده اى از مخالفان آن گاه كه بر حقيقت مطلع شدند به سويش رفتند و در مقام اعتذار خطاب به او (يا محسن! قد اتاك المسى ء) گفتند. فيض در تمام فنون شعرى مهارت داشت و اشعار زيبايى از خود به جاى گذاشت. او در كاشان درگذشت و قبر و قبه او در آنجا مشهور است. فيض در حدود يكصد و بيست اثر در فنون مختلف دارد، كه از آن جملفه: «الصافى»، تفسير قرآن كريم با احاديث، و ملخص آن به نام «الصفى»، و خلاصه ى «الاصفى» به نام «المصفى»؛ «الوافى»، در حمع و ترتيب احاديث كتب اربعه، با توضيح و بيان مشلكات آنها؛ «الشافى»، كه خلاصه و لباب «وافى» است؛ «مفاتيح الشرايع»، تمامى مهمات احكام و مسائل دوره ى فقه؛ «عم اليقين فى اصول الدين»،

و ملخص آن «المعارف»؛ «عين اليقين فى اصول الدين»؛ «الحق اليقين»؛ «خلاصه الاذكار»؛ «بشاره الشيعه»؛ «المحجه البيضاء فى احياء الاحياء»، در علم اخلاق، كه در آن «احياء العلوم» غزالى را مهذب كرد و مطالب حقى آن را با اخبار و احاديث معصومين (ع) تاييد نمود؛ «الحقائق»، كه لباب و ملخص «محجه» است؛ «نقد الاصول»؛ «نوادر الاخبار»؛ «سفينه النجاه»؛ شرح مختصر «صحيفه سجاديه»؛ «من لا يحضره التقويم»؛ «تشريح العالم»، در هئيت؛ «ديوان» شعر؛ «مثنويات»؛ «گلزار قدس»، در مراثى و قصائد و رباعيات و غزليات.[1]

(فيض) ملا محسن محمد بن شاه ملقب به محسن و معروف به ملا محسن فيض كاشانى از اجله ى علماى اماميه ى قرن يازدهم هجرى قمرى و عهد شاه عباس دوم صفوى است كه در فقه و حديث و تفسير و حكمت و ادب و علوم عقلى و نقلى متبحر و استاد بوده است. وى در قم اقامت داشت ليكن براى تحصيل به شيراز مسافرت نموده علوم شرعى را از سيد ماجد و علوم عقلى را از ملاصدرا و ميرداماد دريافته و با دختر ملاصدرا نيز ازدواج كرد. آثارش متجاوز از 120 مى باشد و از ميان آنها ميتوان: مثنوى آب زلال، ابواب الجنان، الاستقلاليه، اصول العقايد، اصول المعارف، الامالى، انوارالحكمه، الشافى، حاشيه ى صحيفه ى سجاديه، شراب طهور، من لا يحضره التقويم، الوافى، نقدالاصول الفقهيه، نوادرالاخبار، والصافى را نام برد. وفاتش در سال 1091 ه.ق در كاشان اتفاق افتاد و همانجا مدفون است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ايضاح المكنون (701 ،679 ،674 ،613 ،589 ،521 ،508 ،456 ،442 ،400 ،398 ،379 ،378 ،226،225 ،212 ،148 ،132 ،119 ،75 ،63 ،60 ،39 ،19 / 2 ،606 ،559 ،543

،433 ،410،408 ،363 ،335 ،290 ،287 ،183 ،143 ،93 ،91 ،90 ،54 ،32 / 1)، بحارالانوار (124 / 107)، تاريخ ادبيات ايران، براون (260 / 4)، تاريخ ادبيات در ايران (336 -328 / 5)، تاريخ برگزيدگان(38 -37)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (201 -198)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (555 -551)، تاريخ كاشان (278 -277)، تذكره ى روز روشن (641)، تذكره ى نصرآبادى (155)، خاته مستدرك الوسايل (236 -235 / 2)، دايره المعارف فارسى (1971 / 2)، دنباله ى جستجو در تصوف (258 -254)، دويست سخنور (313 -311)، الذريعه (205 ،99 -98 ،74 ،14 -13 / 25 ،348 ،344 ،273 ،103 ،98 -97 / 24 ،317 -316 / 23 ،431 ،418 ،406 ،376 ،322 ،232231 / 22 ،303 ،280 -279 ،210 ،187 / 130 ،68 -67 / 21 ،260 -259 ،146 -145 / 20 ،210 ،143 / 19 ،286 ،282 -281 ،257 ،218 ،120 -119 ،119 ،116 / 18 ،75 / 17 ،393 ،385 ،66 -65 / 16 ،374 ،326 ،127 ،5 / 15 ،252 ،247 / 14 ،359 ،45 ،44 ،10 -9 / 13 ،203 -202 ،124 ،3 -2 / 12 ،245 / 11 ،854 -853 ،699 / 9 ،282 / 8 ،211 ،38 ،28 / 7 ،146 ،90 / 6 ،193 ،172 ،126،125 ،85 ،82 ،17 -16 / 5 ،481 ،471 ،459 ،403 -400 ،234 ،201 ،189 -188 ،182 ،117 ،115 ،114 ،110 -109 ،106 ،96 / 4 ،116 -115 / 3 ،485 -484 ،425 ،403 ،398 ،349 ،312 ،293 ،261 ،244 ،223 ،212 -211 ،198 ،179 -178 ،124 ،33 / 2 ،424 ،406 ،284 ،77 ،53 ،24 ،2

/ 1)، روضات الجنات (97 -73 / 6)، رياض العارفين (226 -225)، رياض العلماء (182 -180 / 5)، ريحانه (379 -369 / 4)، شخصيت هاى نامى (383 -382)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (404 -400)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 492 -491 / 11)، فرهنگ ادبيات فارسى (386 -385)، فرهنگ سخنوران (724)، فلاسفه ى شيعه (560 -556)، فوائد الرضويه (642 -633)، الكنى و الالقاب (42 -39 / 3)، لغت نامه (ذيل/ فيض)، مجمع الفصحا (49 -48 / 4)، مراقد المعارف (405 -404 / 1)، مستدرك اعيان (309 -308 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (808 -799 / 5)، نتايج الافكار (541)، وقايع السنين و الاعوام (536 -535)، هديه الاحباب (233).

قاري هروي، نورالدين علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1016 / 1014 ق) ، فقيه حنفى. معروف به ملا على قارى. در هرات به دنيا آمد. پس از گذراندن قسمتى از مراتب علمى در هرات به مكه رفت و در همان جا ساكن شد و در نزد مشايخ آنجا به تكميل مراتب علمى خود اقدام كرد تا آن كه آوازه اش در همه جا پيچيد. او به هر يك از پيشوايان چهارگانه اهل سنت بويژه شافعى باب اعتراض گشود، و به همين جهت مورد بى مهرى قرار گرفت. قارى در مكه از دنيا رفت. چون خبر درگذشت او به مصر رسيد در جامع الازهر متجاوز از چهار هزار تن به وى نماز در غيبت خواندند. از آثار وى: «تفسير القرآن»، در چند مجلد؛ «انوار القرآن و اسرار الفرقان»؛ «الاحاديث القدسيه و الكلمات الانسيه»، چهل حديث قدسى؛ «الحرز الثمين للحصن الحصين» يا «شرح الحصن الحصين»؛ «الاثمار الجنيه فى اسماء الحنفيه»؛ «الفصول المهمه»، در فقه؛ «بدايه السالك»، در مناسك؛ «مرقاه المفاتيح»،

در شرح «مشكاه المصابيح»، در چهار مجلد، فراگير همه شروح و حواشى؛ «شرح مشكلات الموطأ»؛ «توضيح المبانى»،در شرح «مختصر المنار»، در اصول؛ «ضوء المعالى»، در شرح قصيده ى «بدء الأمالى»، در توحيد؛ «منح الروض الازهر فى شرح الفقه الاكبر»؛ «تذكره الموضوعات»؛ شرح «شمائل النبى (ص)» ترمذى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (167 -166 / 5)، ايضاح المكنون (661 ،644 ،607 ،577 ،555 ،553 ،495 ،494 ،480 ،464 ،448 ،402 ،214 ،191 ،187،184 ،139 -138 ،103 ،87 ،55 ،43 ،21 / 2 ،612 ،578 ،569 ،558 ،541 ،460 ،298 ،264 ،241 ،209 ،145 ،93 ،90 ،21 / 1)، تاريخ نظم و نثر (395 -394)، ريحانه (398 -397 / 4)، كشف الظنون (2034 ،1972 ،1901 ،1897 ،1802 ،1700 ،1545 ،1364 ،1360 ،1350 ،1335 ، 1287 ،1264،1232 ،1159 ،1149 ،1060 ،1050 ،883 ،743 ،671 ،670 ،660 ،558 ،454 ،445 ،60 ،24)، لغت نامه (ذيل/ قارى)، معجم المؤلفين (101 -100 / 7)، هديه العارفين (753 -751 / 1).

قاضي اصفهاني، ابوطالب محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 585 ق)، مدرس، خطيب، محدث و فقيه شافعى. نزد محيى الدين محمد بن يحيى شهيد فقه آموخت، و در خلاف نامى شد، و در اين طريقه «تعليقه»اى نگاشت كه گوياى فضل و برترى وى بر بسيارى از همگنان اوست. او بين فقه و تحقيق جمع كرد. در تدريس يكى از اعجوبه ها به شمار مى آمد. او مدتى در اصفهان تدريس كرد.در وعظ و خطابه نيز چيره دست بود. از آثارش «تعليقه» و «طريقه»، در خلاف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (299 / 1)، سير النبلاء (227 / 21)، شذرات الذهب (284 / 4)، معجم المؤلفين (182 / 12)،

وفايت الاعيان (174 / 5)، هديه العارفين (404 / 2).

قاضي الحرمين نيشابوري، ابوحسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 351 ق)، فقيه و قاضى حنفى. نزد ابوالحسن كرخى و ابوطاهر بن دباس فقه آموخت و در فقه سرآمد شد. ابواسحاق در «طبقات الفقهاء» گويد: كه علماى نيشابور از وى و ابوسهل زجاجى فقه آموختند. ابوبكر ابهرى كه خود شيخ الفقهاء بود گويد: كه فقيه تر از ابوحسين نيشابورى در خراسان وجود ندارد. او شيخ حنفيان در زما خود بود. بيش از ده سال متولى قضاوت حرمين بود. سپس به نيشابور رفت و به قضاوت در آن شهر پرداخت. او از ابوخليفه جمحى و حسن بن سفيان و گروه ديگرى حديث شنيد. مدتى نيز متولى قضاى موصل و رمله بود. حاكم نيشابورى از وى حديث روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (151)، سير النبلاء (26 -25 / 16)، شذرات الذهب (8 -7 / 3)، العبر (87 / 2).

قاضي القضاه همداني اسدآبادي، ابوالحسن، ابوالحسين عبدالجبار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 / 414 ق)، عالم امامى، قاضى، متكلم، مفسر، فقيه شافعى و اصولى معتزلى. وى شيخ معتزليان در روزگار خود بود و آنان وى را به لقب قاضى القضات ملقب ساخته بودند. از على بن ابراهيم بن سلمه قطان قزوينى و از عبدالله بن جعفر بن فارس اصفهانى در اصفهان استماع حديث كرد و همچنين از زيبر بن عبدالواحد اسدآبادى حفاظ و عبدالرحمن بن حمدان حديث شنيد. در بازگشت از حج به بغداد رفت و در آن جا حديث گفت. ابوالقاسم تنوخى و حسن بن على صيمرى فقيه و ابويوسف عبدالسلام قزوينى مفسر و جماعتى ديگر از وى حديث شنيدند. او از استادان سيدرضى و با يك واسطه از مشايخ روايت خطيب بغدادى است. مناظره ى شيخ مفيد با او در موضوع

حديث غدير و اصحاب جمل مشهور است كه در پايان مفيد را به جاى خود بر مسند نشاند و گفت حقا كه تو مفيدى. او به دعوت صاحب بن عباد و وزير از بغداد به رى آمد و به تدريس مشغول شد و همچنين عهده دار مقام قضاوت رى و تمام توابع آن بود و در همان جا نيز درگذشت. مصنفات بسيارى در مذهب اعتزال بدو منسوب است و گويند كه هزاران ورق بوده است. از آثار وى: «تنزيه القرآن عن المطاعن»؛ «علم الكيميا»؛ «العمده فى اصول الفقه»؛ «تفسير القرآن»؛ «دلائل النبوه»؛ «امال» يا «الامالى»، در حديث؛«طبقات المعتزله»؛ «المجتبى فى القراآت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (47 / 4)، انساب سمعانى (137 -136 / 1)، ايضاح المكنون (430 / 2 ،478 ،329 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (349 ،279 / 1)، تاريخ بغداد (115 -113 / 11)،روضات الجنات (18 -16 / 5)، ريحانه (416 -415 / 4)، سير النبلاء (245 -244 / 17)، شذرات الذهب (203 -202 / 3)، العبر (229 / 2)، الكامل (315 / 7)، كشف الظنون (1107)، الكنى و الالقاب (53 / 3)، لسان الميزان (213 -211 / 4)، لغت نامه (ذيل/ عبدالجبار)، معجم المؤلفين (79 -78 / 5)، الوافى بالوفيات (34 -31/ 18)، هديه العارفين (499 -498 / 1).

قاضي تبريزي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى آقا سيد حسين بن العلام حاج سيد احمد قاضى طباطبائى تبريزى از علماء بزرگوار قم و افاضل اصحاب و مبرزين تلامذه مرحوم آيت الله حجت مى باشند. در سال 1317 قمرى در تبريز متولد شده و مدتى از محضر مرحوم حاج ميرزا على اصغر ملكى و آيت الله انگجى استفاده نموده

و بعد به نجف مشرف و از مباحثات مرحوم حاج شيخ احمد كاشف الغطاء و مرحوم ايروانى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوتراب خونسارى استفاده كرده آنگاه به مشهد رضوى مشرف و به دروس مرحوم آيت الله قمى و آقازاده خراسانى و ميرزا مهدى اصفهانى حاضر شده و در تاريخ 1354 قمرى به قم مشرف و يكسال از مرحوم آيت الله حايرى بهره مند گرديد و پس از آن مرحوم منحصرا از مرحوم آيت الله حجت استفاده و تاكنون كه به تدريس فقه و اصول اشتغال دارند آثار علمى ايشان رساله هاى زير است.

1- رساله اى در رباء 2- رساله اى در جمع اخبار طينت و خلقت از ارواح و ابدان آن جناب در شب سه شنبه 26 ربيع الثانى 1393 وفات نموده و در قبرستان حايرى در مقبره مرحوم والدش به خاك رفت حشره الله مع اوليائه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

قاضي حسين مرورودي، ابوعلي حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 462 ق)، فقيه شافعى. معروف به قاضى. از ابوبكر قفال مروزى فقه آموخت و از ابونعيم سبط ابى عواه حديث روايت كرد. عبدالرزاق منيعى و ابومحمد حسين بن مسعود فراء بغوى از وى حديث روايت كرده اند. او چهره اى شناخته شده در مذهب شافعى است و از پيشگامان اين مذهب به شمار مى آيد. عده اى به او لقب حبرالامه داده اند. او پيوسته به تدريس، افتاء و قضاوت بين مردم مشغول بود. گويند كه امام الحرمين از قاضى حسين فقه آموخت. در مرورود از دنيا رفت. وى در اصول و فروع و خلاف داراى تصانيفى است. از آثار وى: «التعليقه الكبرى»، در فقه؛ «الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (278 / 2)، سير النبلاء (262 -260 / 18)، شذرات الذهب

(310 / 3)، العبر (313 -312 / 2)، كشف الظنون (517 -424)، وفيات الاعيان (135 -134 / 2).

قاضي رئيس نسوي، ابوعمرو، ابوعمر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478 -378 ق)، قاضى، فقيه، محدث، مفسر، مدرس، مفتى، اديب و شاعر. در نساى خراسان به دنيا آمد و در آنجا نشوونما يافت، و از قاضى حسن دامانى نسوى فقه آموخت. سپس به عراق و مصر و شام و مكه مسافرت كرد و تحصيل علم نمود و از ابو بكر حيرى و ابواسحاق اسفراينى در نيشابور و ابوذر هروى در مكه و ابن نظيف در مصر و ابوالحسن على بن موسى سمسار در دمشق و ابومعمر اسماعيلى در گركان حديث شنيد.او مجالس املاى حديث برپا كرد و درباره ى احاديث سخن گفت.ابوعبدالله فراوى و عبدالمنعم قشيرى و ديگران از وى روايت كردند. وى مورد اعتماد سلجوقيان بود و در رسالت هاى مهم از وى استفاده مى كردند. امير طغرل بيگ او را به دارالخلافه ى بغداد فرستاد و وى از جانب ملك شاه سلجوقى مأموريت يافت تا دختر خليفه را خواستگارى كند. القائم بامرالله او را عهده دار امر قضاوت خوارزم كرد و به وى لقب أقضى القضات بخشيد. اهل خوارزم از وى حديث روايت كرده اند. او داراى آثارى در زمينه ى «فقه» و «تفسير» بود. وى در ادبيات نيز مهارت داشت و شعر مى گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (64 / 7)، سير النبلاء (478 -477 / 18)، طبقات المفسرين الداوودى (181 -178 / 2).

قاضي زاهدي، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عباسعلى قاضى زاهدى ابن علامه متبحر آيت اللَّه آقاى آخوند ملا على قاضى زاهدى گلپايگانى اعلى اللَّه مقامهما به شرح زير مى باشد معظم له درسال 1285 هجرى قمرى در شهر مذهبى گلپايگان قدم به عرصه وجود نهاده و تا سن بلوغ در نزد والد معظم خود كه يكى از اوتاد و مجتهدين تراز اول عصر

خود بوده و معمرين كرامتهاى زيادى از ايشان نقل نموده و مى نمايند مقدمات و اوليات را فراگرفته و پس از رحلمت اب معظم خود به اصفهان مهاجرت و در نزد علماء و اساتيد وقت همچون آيت اللَّه حاج آقا نوراللَّه اصفهانى و مرحوم درچه اى و ديگران تلمذ نموده و مدت هشت سال هم خود مستقيماً در مدرسه صدر به تدريس علوم شرعيه اشتغال داشته اند و سپس به اتفاق جمعى از علماء اعلام مخصوصاً حضرت آيت اللَّه آقا سيد جمال الدين گلپايگانى كه يكى از مراجع بزرگ عالم تشيع بوده اند به نجف اشرف مهاجرت و از محضر علماء عالى قدر چون علامه خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى و ديگران استفاده هاى علمى شايان نموده و به درجه رفيعه اجتهاد و اخذ آن از مرحومين آيتين علامه خراسانى و ميرزا محمدحسين نائينى نائل و مدت چند سالى هم در حوزه نجف اشرف به تدريس طلاب علوم دينه اشتغال داشته اند تا اينكه در سال 1312 هجرى طبق فرموده خودشان به مرض حصبه مبتلا و تا مدت سه روز در حال اغماء و بيهوشى بوده اند و پس از بيهوشى جريان عالم رؤياى خود را در مدت نقاهت چنين بيان فرموده اند.

پس از مبتلا به حصبه رختخواب خود را در روى درياى آب مشاهده و مدتى

در حال تحير بسر بردم و در اطراف خود جز درياى مواج آب چيزى نمى ديدم ناگاه احساس ترشح آبى به گوش رسيد تا اندازه اى به خود آمده و شبهى را به فاصله اى در كنار خود مشاهده نمودم كه با عجله به سويم مى آيد در او خيره بودم تا به من نزديك شد سلام كرد و گفت مامورم و سه تقاضا

از شما مى پذيرم ملهم شدم كه او حضرت عزرائيل است و جعبه اى آهنين همراه داشت اداى احترام نمودم و گفتم شهر شيراز و رفقاى خود را كه در آنجا اشتغال به تدريس و تعليم دارند مايلم ملاقات نمايم فوراً جريان آب معدوم و شهر زيباى شيراز آشكار و در سر پشتبام يكى از حوزه هاى علميه قرار گفته و بعضى از رفقا كه مشغول مطالعه و مباحثه بودند زيارت كردم حاجت دوم اين بود كه شهر اصفهان و رفقاى آنجا را نيز مايل به زيارتشان هستم فوراً سر پشتبام صدر اصفهان قرار گرفتم و اكثر رفقا كه مشغول درس و بحث بودند نيز ملاقات نمودم عرض كردم كه گلپايگان خودمان را هم مايلم ببينم تبسمى كردند و مانند وحله اول رختخواب خواب خود را بر روى درياى آب ديدم و در اين موقع دوازده درخت سبز و بسيار زيبا كه سر به فلك كشيده بود در نظرم رسيد كه در هر دقيقه يكى از آنها در آب سقوط مى كرد تا دوازدهمين آن و منزلى كه در آن بسترى بودم در نزديكى حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين (ع) واقع بود و ساعت صحن مطهر ساعت 12 ظهر را اعلام مى نمود و آنگاه به خود آمدم و صداى زنگ ساعت را استماع نمودم و متوسل به ذيل عنايت مولاى خود حضرت اميرالمؤمنين (ع) شدم و تقاضاى تجديد حيات نمودم ناگاه حضرت قابض الارواح دست خود را در جعبه اى كه همراه داشت برده و موى بسيار نازكى را به من ارائه نمود و فرمود فاصله عمر تو از اين موهم نازكتر و كوتاهتر بود لكن به واسطه توسلى كه نمودى و

شفاعتى كه حضرت مولا از شما نموده از اين تاريخ تا چهل سال ديگر در اين دنيا خواهى بود ناگاه

به هوش آمدم و جمع كثيرى از علماء اعلام را در اطاق خود حاضر و ناظر ديدم كه به قرائت سوره مباركه انعام و از اذكار مشغول بودند و از به هوش آمدنم مشعوف و خرسند گرديده ديگر احساس هيچگونه كسالت و مرض در خود ننمودم و همان موقع جريان ماوقع را يادداشت نمودم و پس از مدتى اندك به تقاضاى اهالى شهر گلپايگان و خوانسار در معيت جمعى از رفقاى روحانى كه به عنوان مشايعت ملازم بودند به گلپايگان موطن اصلى عزيمت و بقيه عمر را در راه ترويج و تبليغ احكام مقدس شرع نبوى (ص) و اجراى حدود الهى حتى الامكان به سر برده اين مطالب و وقايع را معظم له در دوران تجديد حيات خود به كسى اظهار نفرمودند تا يك هفته قبل از فوتشان به اين كيفيت كه روزى جناب مستطاب عمده الواعظين ثقةالاسلام آقاى آقا شيخ محمدحسن مثنوى كه يكى از روحانيون محترم خونسار (قريه تيدجان) مى باشند و براى عيادت فقيد سعيد از خوانسار آمده بود هنگام خداحافظى آقا به ايشان و جمعى از بستگان نزديك مكاشفات خود را عيناً نقل فرمودند و گفتند بنابراين شما چند صباحى ديگر نزد من بمانيد و شما در روز جمعه آينده تا نزديكى ظهر از اعمال تغسيل و تكفين و تجهيز بنده فارغ خواهيد شد آقاى آقا شيخ حسن مثنوى كه اكنون در قيد حيات مى باشند و ناظر جريان ماوقع مى باشند در آن ماندند و حتى در شب فوت به وسيله ايشان براى داروئى استخاره

و آيه شريفه اين بود كه (اليس الصبح بقريب) تا اينكه در صبح جمعه اول ماه رمضان 1364 هجرى قمرى داعى حق را لبيك اجابت گفته و به دار باقى رحلت نمودند و با تشييع جنازه بى نظير در معيت حضرت آيت اللَّه آقاى آخوند ملا محمد جواد صافى رضوان اللَّه عليه و ساير علماء اعلام در يكى از حجرات شرقى امام زاده هاى واجب التعظيم (هفده تن) گلپايگان مدفون و مضجع معظم له زيارتگاه انام است- آيت اللَّه قاضى زاهدى گذشته از معنويت و روحانيت در ميان همكنان خود به حسن خطوط مختلفه از نسخ و نستعليق و رقاع و ثلث و شكسته مشهور و آثار ايشان در اكثر خانه هاى اهالى موجود است و مشمول اين حديث شريف نبوى (ص) مى باشند كه خط حسن جمال مرء ان كان لعالم فاحسن- معظم له تا زمانى كه در شهر گلپايگان مقيم بودند تا آنجا كه قدور و ميسور بود اجراى حدودات الهى را مى نمودند و متصدى امورات شرعيه بوده اند مقررات و كتابهاى خطى و آثار ايشان كه از فقيد سعيد باقيمانده بود در سال 1365 هجرى بوسيله اولاد ذكور منحصر به فرد ايشان جناب آقاى آقا محمد قاضى زاهدى كه خود يكى از خدمتگزاران و مروجين مذهب جعفرى در تهران مى باشند و در اين راه از هيچگونه فداكارى و خدمتى دريغ ندارند و نيز به حسن خط و معروف هستند كه به قم منتقل و به طور رايگان در اختيار آقايان علماء و فضلاء حوزه علميه قم (مدرسه فيضيه) گذارده شده - شعراء زيادى در رثاء ايشان شعر سروده اند رحمه اللَّه عليه و على والديه و على جميع المؤمنين و المؤمنات

اجمالى

از ترجمه ايشان و خاندانش را در ج 6 ص 514 گذشت ولى چون در اين تفصيل فايده اى بود ذكر شد.

عباسعلى بن آخوند ملاعلى سالها در اصفهان اشتغال به تحصيل داشته و از اساتيد بزرگ آنجا استفاده نموده و پس از آن به نجف اشرف هجرت و سالها مشغول به تدريس و تحصيل بوده و پس از پايان تحصيلات به وطن بازگشته و اقامت گزيده و پس از فوت برادرش در مسجد قاضى زاهدى و مساجد ديگر امامت مى نمود و متصدى امورات شرعيه بوده تا در اوائل ماه رمضان 1362 قمرى دار فانى را بدرود گفته و در يكى از حجرات شرقى اطراف صحن امامزاده هاى هفده تن به خاك سپرده شد و آن مرحوم پدر عيال حاج آقا على قاضى زاهدى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

قاضي صاعد استوايي نيشابوري، ابوالعلاء صاعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(432 / 431 -343 ق)، قاضى، فقيه حنفى، محدث و شاعر. ملقب به عمادالاسلام. در استوا، يكى از روستاهاى نيشابور، به دنيا آمد. شيخ حنفيان و رئيس آنان و قاضى نيشابور بود و رياست اصحاب رأى خراسان به وى منتهى مى شد. چون چهره اى زيبا داشت به ماه نيشابور ملقب شد. علوم ادبى را در نزد پدر آموخت، سپس از محضر ابوبكر خوارزمى استفاده نمود. فقه و حديث را از ابوعمرو اسماعيل بن نجيد نيشابورى و بشر بن احمد اسفراينى و عبدالله بن محمد بن على زياد نيشابورى شنيد. در جوانى حج گزارد و به عراق رفت و در كوفه از على بن عبدالرحمان بكائى حديث شنيد. خطيب بغدادى و قاضى صاعد بن سيار و ابوالحسن على بن محمد شعرى از وى حديث شنيدند. قاضى صاعد مقام فقاهتى و

قضايى والايى داشت و در حوزه ى درس او اغلب علماى عصر شركت مى كردند. او افزون بر فقه و حديث در شعر و ادب نيز تبحر داشت و در اين رشته جانشين ابوبكر محمد عباسى خوارزمى بود. به آورده ى بيهقى وى استاد مسعود و محمد غزنونى است و بعدها پس از به حكومت رسيدن مسعود بسيار مورد توجه او قرار گرفت. در نيشابور درگذشت. از آثار وى كتاب «الاعتقاد» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (706 -705)، الاعلام (272 / 3)، انساب سمعانى (135 -134 / 1)، تاريخ بغداد (345 -344 / 9)، سير النبلاء (508 -507 / 17)، شذرات الذهب (248 / 3)، العبر (264 / 2)، كشف الظنون (1393)، معجم المؤلفين (319-318 / 4)، هديه العارفين (421 / 1).

قاضي طباطبايي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1366 -1285 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و مجتهد امامى. در تبريز به دنيا آمد و مقدمات و مبادى فقه و اصول و كلام و معقول را از علماى زادگاهش همچون آقا ميرزا محمود اصولى و حاج ميرزا محمدعلى قراجه داغى و آقا سيد على يزدى تحصيل كرد. در 1308 ق براى تكميل تحصيلات به عتبات عاليات رفت و در محضر ميرزاى بزرگ شيرازى در سامراء حضور يافت، سپس وارد نجف شد و در حوزه ى درس آيت الله حاج ميرزا حبيب الله رشتى و فاضل شرابيانى و آقا شيخ محمد باقر اصطهباناتى و آخوند ملا اسماعيل قراباغى شركت كرد. درس اخلاق را نزد آخوند ملا حسينقلى همدانى فراگرفت. سرانجام به تبريز بازگشت و بعد از چند سال اقامت به نجف عودت نمود و از درس و بحث آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدى و

شريعت اصفهانى استفاده كرد، تا در 1324 ق به تبريز مراجعت نمود. به مدت چهل سال در نهايت عزت و احترام به خدمات دينى مشغول بود. قاضى طباطبائى از آيت الله علامه ى يزدى و فاضل شرابيانى اجازه ى اجتهاد داشت و از آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى روايت مى كرد. وى در تبريز وفات يافت و در قم دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى، به نام «مخزن الفوائد فى حاشيه الفرائد»؛ «الدرر الغرويه فى الفوائد العلميه»؛ حاشيه بر «فصول الاصول»؛ «التقريرات» اساتيدش: ميرزاى رشتى، سيد يزدى طباطبائى و شيخ الشريعه اصفهانى؛حواشى بر «مكاسب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (534 -533 / 3)، الذريعه (228 / 20 ،128 / 8 ،165 / 6 ،371 / 4)، ريحانه (405 -404 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 / 14)، علماء المعاصرين (240)، گنجينه ى دانشمندان (326 -325 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى)، معجم المؤلفين (36 / 3).

قاضي طباطبايي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ربانى.

تولد: 1289(1331 ق.)، تبريز.

شهادت: 10 آبان 1358، تبريز.

آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى، فرزند سيد باقر از علماى آذربايجان، تحصيلات مقدماتى علوم دينى در مدرسه ى طالبيه تبريز و نيز پدر و عمويش اسدالله قاضى طباطبايى گذراند.

ايشان در سال 1347 ق. مقارن با قيام مردم تبريز به سبب شركت در مبارزات به دستور رضاشاه به همراه پدرش از تبريز اخراج گرديد، مدت دو ماه در تهران سكنى گزيد و پس از آن محل تبعيد آنها به مشهد تعويض گرديد و پس از يك سال اقامت در مشهد به آذربايجان مراجمعت نمود و به بحث و خدمات دينى ديگر مشغول شد. وى در سال 1359 ق.

براى تكميل درس خود به قم رفت و از محضر اساتيد حوزه ى علميه ى قم استفاده برد از جمله فلسفه و خارج علل اصول را از امام خمينى (ره) فراگرفت. پس از آن تكميل متون فقه و اصول و علم و علم درايه و رجال را نزد آيت الله سيد محمدرضا گلپايگانى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى فراگرفت. در همين زمان مدتى نزد آيت الله سيد حسن صدر به تحصيل پرداخت.

آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى با تكميل سطوح در قم، در سال 1327 عازم حوزه ى علميه ى نجف گرديد. پس از سه سال تحصيل نزد آيت الله حكيم، آيت الله عبدالحسين رشتى، علامه محمد حسين كاشف الغطاء آيت الله ميرزا باقر زنجانى و آيت الله حسن بجنوردى به ايران بازگشت به تبريز رفت.

در تبريز، در كنار فعاليت تحقيق و تأليف و امامت دو مسجد، به فعاليت سياسى به ويژه در فاصله 1331 تا 1341 در تبريز به فعاليت عليه رژيم پرداخت. فعاليت هاى سياسى وى همزمان با قيام مردم در سال 1342 ابعاد ديگرى يافت. در سيزدهم آبان همان سال به عنوان رهبر نهضت مذهبى در آذربايجان دستگير و ابتدا به پادگان زرهى تهران فرستاده شد و سپس در زندان قزل قلعه ى تهران به مدت دو ماه و نيم زندانى گرديد. پس از آن به سلطنت آباد تهران منتقل شد. پس از چند روز با ضمانت برادرش آزاد شد كه آزاى وى با قيد ممنوع الملاقات توأم بود و مأموران ساواك در اجراى اين امر نظارت داشتند. پس از چهار ماه به قم مى روند تا امام خمينى (ره) را در اين هنگام آزاد شده بود ملاقات كند.

وى پس از ديدار با امام خمينى به مشهد

رفت و از آنجا كه هنوز در تبعيد بود بى اجازه رژيم تهران را ترك گفت و به تبريز رفت در تبريز مورد استقبال مردم قرار گرفت و به همين سبب همان شب در منزلش دستگير و به سلطنت آباد تهران منتقل شد. بعد از مدتى با وساطت آيت الله سيد محمدهادى ميلانى آزاد شد. سپس به تبريز مراجعت كرد اما اين آزادى وى مدت زيادى طول نكشيد زيرا پس از چند روز اقامت در تبريز دستگير شد و به تهران منتقل گرديد. در تهران به سبب كسالت مدت شش ماه در بيمارستان مهر بسترى و در عين حال تحت مراقبت شبانه روزى ساواك بود. پس از مرخصى از بيمارستان در يازدهم آذر 1343 پس از يك سال تبعيد و دستگيرى هاى مكرر به عراق تبعيد شد.

مدت تبعيد در نجف فرصتى پيش آورد تا بيشتر به تحصيل بپردازد و همچنين در اين مدت با امام خمينى كه مدتى قبل از ايشان به عراق تبعيد گرديده بود ارتباط نزديك داشته باشد. آيت الله قاضى طباطبايى پس از يك سال و نيم اقامت اجبارى در عراق به ايران و تبريز مراجعت نمود اما مبارزه خود را عليه نظام پهلوى به ويژه در مساجد مقبره و شعبان تبريز ادامه داد تا اينكه در روز عيد فطر سال 1347، يعنى سى ام آذر، به جرم مخالفت با رژيم و اظهار مطلبى عليه رژيم اشغالگر قدس دستگير و به بافت كرمان به مدت شش ماه تبعيد گرديد. پس از پايان مدت تبعيد از مراجعت آيت الله قاضى جلوگيرى و مجددا در تير 1348 به زنجان تبعيد شد. اما وى بدون توجه به دستور تبعيد به سوى تبريز رفت

كه در روز يازدهم تيز به بوستان آباد در شصت كيلومترى تبريز رسيده بود كه رژيم خبردار شد و ايشان را به زنجان بازگرداند. محل استقرار ايشان در زنجان منزل امام جمعه ى وقت بود. ايشان همچنان در زنجان تحت نظارت ساواك قرار داشت. مدت تبعيد ايشان در زنجان فقط چهار ماه طول كشيد و با وساطت علماى بزرگ از تبعيد آزاد و در تاريخ بيست و نه آبان 1348 به تهران و سپس در تاريخ ششم آذر 1348 به تبريز مراجعت كرد. در تبريز در كنار تدريس و تأليف همچنان به مبارزه ادامه داد و در عين حال دائما تحت نظر ساواك قرار داشت. در اين سال ها منزل وى يكى از محل هاى توزيع بيانيه ها، نوارها و رساله هاى امام بود. در سال 1356 در تظاهراتى در بيست و نه بهمن به مناسبت چهلم شهداى نوزده دى قم برگزار شد كه در آن رهبرى آيت الله قاضى و نفوذ وى در ميان راهپيمايان آشكار بود. ايشان در مدت يك سال پيش از انقلاب فعاليت هاى مستمرى عليه رژيم پهلوى داشت.

با پيروزى انقلاب اسلامى، از سوى رهبر انقلاب به امامت جمعه تبريز منصوب و به عنوان نماينده حضرت امام (ره) در تبريز انتخاب شد.

عنوان هاى برخى از نوشته هاى ايشان به اين شرح است: الاجتهاد و التقليد (عربى و خطى)؛ الفوائد (فقهى و تاريخى)؛ خاندان عبدالوهاب (فارسى، خطى)؛ كتاب فى علم الكلام (عربى، خطى)؛ فصل الخطاب فى تحقيق اهل الكتاب (عربى خطى) ؛ السعاده فى الاهتمام على الزيارة (عربى، خطى)؛ اجوبة الشبهات الواهيه (فارسى، خطى)، رسالة فى اثبات وجود الامام (ع) فى كل زمان (عربى، خطى)؛ سفرنامه بافت (فارسى، خطى)المباحث الاصوليه (عربى، خطى)؛

حاشيه بر رسائل و مكاسب شيخ مرتضى انصارى و كفاية الاصول محمدكاظم بن حسين آخوند خراسانى؛ تقريرات اصول آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى؛ تاريخ قضاء در اسلام؛ صدقات اميرالمؤمنين و صديقه طاهر عليهماالسلام؛ حديقة الصالحين؛ رساله در دلالت آيه تطهير بر اهل بيت (عليهم السلام)، رساله در اوقات نماز؛ رساله در نماز جمعه، رساله در مباهله، رسالة فى مسألة التربت؛ تعليقات بر كتاب فردوس اعلى تأليف شيخ كاشف الغطاء (عربى و مطبوع)؛ تحقيق درباره روز اربعين حضرت سيدالشهداء (ع) (فارسى و مطبوع)؛ تعليقات بر كتاب انوار نعمانية تأليف آيت الله جزايرى (عربى و مطبوع)؛ مقدمه مفصل، تعليقات و مؤخره بر تفسير جوامع الجامع (عربى و مطبوع)؛ تعليقات بر كتاب اسلام صراط المستقيم (فارسى و مطبوع)؛ آثار تاريخى آيت الله طباطبايى حكيم قدس سره (فارسى ومطبوع) تعليقات بر كتاب كنزالعرفان (عربى و خطى)، مقدمه بر كتاب صحائف الابرار كاشف الغطاء (ره)، مقدمه بر تنقيح الاصول مرحوم متوفى، مقدمه بر كتاب مرآت الصلوة، پيشگفتار بر علم امام علامه طباطبايى؛ مقدمه بر كتاب معجزه و شرايط آن تأليف محمد آصفى؛ مقدمه بر كتاب جنة الماوى اثر كاشف الغطاء؛ اللوامع الالهية فى المباحث الكلامية اثر علامه حلى؛ مقدمه، تصحيح و تعليق بر انيس الموحدين اثر علامه حاج مهدى نراقى؛ تحقيق در ارث زن در دارايى شوهر (تنظيم از بيانات ايشان) به كوشش محمد آصفى؛ علم الامام (ع) به زبان عربى (ترجمه به فارسى از محمد آصفى)؛ مقدمه بر العقائد الوثنيه فى الديانة النصرانيه اثر محمد طاهر التنير، چاپ بيروت (اين كتاب در سال 1391 ق. در تهران افست گرديد)؛ ترجمه مسائل قندهارية (اثر شيخ محمد حسين كاشف الغطاء)؛ مقالات متعدد و كثير در مجلات

عربى در صيدا (لبنان).

اجازه روايت ايشان را افراد زير امضا نموده اند: آيت الله مرتضى چهرگانى؛ پدر ايشان، آيت الله محمدباقر طباطبايى؛ بانو علويه هاشميه؛ آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى؛ آيت الله سيد صدرالدين صدر موسوى؛ علامه محمدحسين كاشف الغطاء آيت الله سيد محسن طباطبايى حكيم؛ آيت الله سيد محمد جواد طباطبايى تبريزى؛ آيت الله سيد محمد هادى ميلانى؛ امام خمينى (ره)؛ علامه آيت الله حسن بجنوردى آيت الله العظمى گلپايگانى؛ آيت الله العظمى مرعشى نجفى؛ آيت الله محمد حسينى شاهرودى؛ آيت الله عبدالنبى عراقى؛ علامه سيد محمدحسين طباطبايى تبريزى؛ آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى.

آيت الله قاضى طباطبايى در دهم آبان 1358 توسط گروه فرقان ترور شد و به شهادت رسيد و در مسجد مقبره به خاك سپرده شد.

سيد محمد على قاضى طباطبائى ابن العلامه العلام حاج ميرزا باقر آقاى قاضى بن السيد الجليل و الفقيه النبيل آيه الله حاج ميرزا محمد على بن العلامه الكبرى آقا سيد ميرزا محسن آقاى قاضى طباطبائى كه ابا عن جد از علماء و اساتيد بزرگ تا بحضرت امام حسن مجتبى عليه السلام بوده و شرح سلسله نسب ايشان در كتاب خاندان (عبدالوهاب) مشروحا بيان شده است.

وى در سال 1333 قمرى در تبريز متولد و در مهد علم و شرف نمو يافته و پس از رشد و تربيت در حجر مرحوم والد ماجد خود و استفاده خصوصى از ايشان و عم گرامش مرحوم آيه الله حاج ميرزا اسدالله قاضى طباطبائى متوفى 1348 قمرى وارد مدرسه طالبيه تبريز شده و مقدمات و ادبيات و سطوح اوليه و وسطى را با سطوح عالى نزد مرحوم والد مكرم خوانده و در سال 1357 در موقع انقلاب و شورش اهالى تبريز به اتفاق والدش تبعيد به تهران

و پس از چند ماه توقف در تهران و رى مراجعت به تبريز نموده تا سال 1359 كه براى تكميل مبانى علمى به حوزه قم مشرف شده و از محضر اساتيد بزرگ حوزه چون آيه الله گلپايگانى بقيه متون فقه و اصول را خوانده و معقول را از محضر آيات ديگر فراگرفته و پس از آن از محضر مرحوم آيه الله حجت فقها و اصولا و هم درايه و رجال و غير اين ها را استفاده نموده و هم از محضر آيه الله صدر و پس از ورود آيه الله بروجردى پنج سالى هم از دروس آن جناب بهره مند شده تا سال 1369 قمرى كه مشرف به نجف گرديده و در آنجا از محضر آيه الله حكيم و آيه الله حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء استفاده هاى متنوع از فقه و اصول و حكمت و غيره نموده تا اواخر سال 1372 كه روى بعضى از دسايس دشمنان دين مراجعت به تبريز و به انجام وظائف و خدمات و مجاهدات و مبارزات با بيدادگران و اقامه جماعت و غير آن پرداخته است.

آن جناب از غالب مراجع عظام و مشايخ كرام عصر حاضر از اساتيد و غير هم داراى اجازات جامع روايتى و غيره مى باشد كه براى اختصار از درج آن خوددارى مى نمايم.

تأليفات و آثار قلمى ايشان از مطبوع و غيره بقرار ذيل است:

1- رساله فارسى در ترجمه آخوند ملا عبدالرزاق لاهيجى صاحب گوهر مراد 2- تقريرات اصول آيت الله حجت. 3- تقريرات فقه آن مرحوم. 4- تاريخ قضاء در اسلام بفارسى 5- كتاب صدقات اميرالمؤمنين و صديقه طاهره عليهماالسلام بفارسى 6- حديقه الصالحين كه در ج 6

كتاب الذريعه الى تصانيف الشيعه ص 378 ذكر شد 7- تقريرات دروس اساتيد نجف 8- المقالات مجلديست مشتمل بر مقالات عربى كه تدريجا در مجله (الفرمان) مطبعه صيد المنان منتشر شده. 9- خاندان عبدالوهاب تراجم انساب خود آن جناب. 10- رساله در شرح و تحقيق درباره حديث شريف (من صام يوما فى سبيل الله تعالى كان كعمل سنه يصومها) 11- الاجازات كه مشتمل بر اجازه علماء و فوائد بسياريست 12- ترجمه مسائل قندهاريه از تصانيف آيه الله كاشف الغطام مد ظله رحمه الله.

13- كتابى درباره تحقيق از هر كتاب كه عبادت از كدام طوائف اند و راجع بنجاست اهل كتاب و راجع بانبياء از نظر اسلام.

14- تعليقات بر انوار نعمانيه طبع تبريز در 4 جلد.

15- تعليقات و اضافات بر كتاب انيس الموحدين علامه نراقى كه بطبع رسيده است

16- كتابى درباره تعيين اربعين حضرت سيدالشهداء عليه السلام

17- رساله بسيار لطيفى عربى در اثبات وجود امام عليه السلام در هر زمان.

18 سفرنامه بافت.

19- الفوائد در مطالب علمى و فوائد فقهى و تفسيرى و رجالى و غيره در جلد بزرگى.

(1333- شهادت 1399 ق)، فقيه، عالم امامى و شاعر. نسب وى به حضرت امام حسن (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. از محضر پدرش، ميرزا باقر، و عمويش، حاج ميرزا اسدالله قاضى طباطبايى، استفاده نمود. در مدرسه ى طالبيه ى تبريز مقدمات و ادبيات و سطوح اوليه و وسطى يا سطوح عالى را نزد پدرش خواند. در 1357 ق به هنگام انقلاب و شورش اهالى تبريز به همراه پدرش به تهران تبعيد شد و پس از چند ماه توقف در تهران و رى مجددا به تبريز بازگشت. در 1359 ق براى تكميل مبانى.

علمى به حوزه ى قم رفت و در محضر استاتيدى چون آيت الله گلپايگانى فقه و اصول را خواند و معقول را از محضر آيات ديگر فراگرفت. پس از آن از محضر آيت الله حجت در فقه و اصول و درايه و رجال و از محضر آيت الله صدر و همچنين به مدت پنج سال از محضر آيت الله بروجردى استفاده نمود. در 1369 ق به نجف رفت و از محضر آيت الله حكيم و آيت الله حاج شيخ عبدالحسين رشتى و آيت الله آقا ميرزا باقر زنجانى و آيت الله بجنوردى و آيت الله حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء در فقه و اصول و حكمت و غيره استفاده نمود، و از اساتيدش صاحب اجازه بود. در 1372 ق به تبريز بازگشت، و به وظايف دينى و اقامه جماعت مشغول شد. از آثار وى: «تقريرات اصول» آيت الله حجت؛ «تقريرات فقه» آيت الله حجت؛ «تاريخ قضاء در اسلام»، به فارسى؛ «حديقه الصالحين»؛ «المقالات»، مجلدى مشتمل بر مقالات عربى؛ ترجمه ى «مسائل قندهاريه» آيت الله كاشف الغطاء؛ «الفوائد»، مشتمل بر «مطالب علمى و فوائد فقهى و تفسيرى و رجالى؛ تعليقات و اضافات بر كتاب «انيس الموحدين» علامه نراقى؛ «تحقيق درباره ى روز اربعين حضرت سيدالشهداء (ع)»، كه در تأليف آن از بيش از چهارصد و پنجاه عنوان كتاب استفاده شده است.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (388 -387 / 6)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 8، ص 43)، گنجينه ى دانشمندان (325 -322 / 3).

قاضي عسكر، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به داور پناه. عالم فاضل، و محقق جليل، در خوانسار متولد گرديده، و در محل تولد خود و اصفهان و نجف تحصيل كرد، مجتهدى عالى مقدار، و مدرسى كامل بود. در فقه و

اصول و ادبيات در حدود سطوح و خارج تدريس مى فرمود، و در كشف معضلات علوم، يد بيضا مى نمود. سال ها در مدرسه ى دركوشك، فرائد و متاجر و كفايه مباحثه مى نمود، جمعى از افاضل اين شهر خدمت او تحصيل نموده اند.

از بدو تشكيل مدارس جديد به خدمت فرهنگ وارد شده، و بدين جهت مقامات علمى مشاراليه مجهول ماند، و آن طور كه بايد و شايد از ايشان استفاده نگرديد.

در ارتش سال ها به عنوان قاضى عسكر خدمت مى نمود.

نگارنده مدتى از محضر ايشان در علوم عربيت استفاده نموده است.

در رجب سال 1382 به سن متجاوز از هشتاد وفات يافته، در اين تكيه در بقعه اى مخصوص مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قاضي فضل خنجي اصفهاني

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن روزبهان معروف به باشا و ملقب به امين.

فقيه اديب ناصبى [؟] متعصب. وى را كتب و رسائلى است، از آن جمله است:

1- ابطال الباطل، در رد نهج الحق علامه ى [حلى] و آن را علامه ى فقيه شهيد قاضى نورالله شوشترى رد نموده، و آن را احقاق الحق ناميد 2- المقاصد در علم كلام] 3- شرح صلوات بر چهارده معصوم]؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قاضي كمره اي، جعفر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقق، استاد علماى زمان، و مرجع فتوى و احكام بوده، در خدمت آقا حسين خوانسارى، و ملا محمدباقر سبزوارى، و ملا محمدتقى مجلس تلمذ نموده، و سال ها منصب قضاوت اصفهان را داشته؛ بر بسيارى از كتب حواشى و شرح نوشته، از آن جمله است:

1 - حواشى و تعليقات بر شرح لمعه 2 - حواشى بر كفايه ى سبزوارى 3 - رساله در اصول دين، فارسى 4 - ذخائر العقبى، در تعقيبات 5 - وجيزه، در حكم ولايت وصى بر نكاح صغير؛ و غيره.

وفاتش در 1115 در مسافرت حج در عراق روى داده است، و در نجف مدفون گرديده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قاضي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد باقر بن العالم الجليل آقا ميرزا محمد على متوفى 1312 بن الايه العظمى آقاى حاج ميرزا محسن آقاى قاضى طباطبائى در سال 1285 در تبريز متولد و مقدمات و مبادى فقه و اصول و كلام و معقول را از علماء و فضلاء تبريز مثل آقا ميرزا محمد و اصولى و حاج ميرزا محمد على قراچه داغى و آقا سيد على يزدى صاحب رسائل مظفرى و معاصرين ديگر ايشان تحصيل نموده و در سال 1308 به عتبات عاليات مشرف و بعد از درك حضور امام مجدد شيراز در سامرى وارد نجف و در حوزه درس آيه الله حاج ميرزا حبيب الله رشتى و فاضل شربيانى و آقا شيخ محمد باقر اصطهبانى و صاحب الكرامات آخوند ملا اسمعيل قراباغى و در اخلاق در حوزه آخوند ملا حسينقلى همدانى حاضر بودند و به جهت بعضى دواعى و پيشامدها به تبريز مراجعت و بعد از دو سه سال باز توفيق رفيق

گشته معاودت به نجف نموده و به بحث آيه الله آقا سيد محمد كاظم يزدى و استاد كل شيخ الشريعه اصفهانى حاضر شده تا در سال 1324 ق به تبريز مراجعت فرمودند.

وى اجازاتى از مرحوم آيت الله يزدى و فاضل شربيانى داشته و از بعضى از معاصرين خود چون آيت الله العظيم اصفهانى روايت مى كنند.

تأليفات آن مرحوم عبارت است از حاشيه بر رسائل شيخ انصارى و حاشيه بر فصول و حواشى بر مكاسب و كتابى در اصول آداب تقريرات اساتيدشان مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

قاضي، زاهدي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سرسلسله قاضى زاهديها مردى بزرگوار و فقيهى پرهيزكار و از نامداران روزگار بوده از طرف سلاطين صفويه براى قضاوت شرعى بين مردم گلپايگان و نواحى آن منصوب گرديده و شيخ الاسلام عهد و زمان خود بوده و چون در زهد و علم و ورع و تقوا به پايه اعلى رسيده مشهور به قاضى زاهد گرديده.

بيت چند صدساله او بيت علم و تقوا و فضيلت است و از باقيات الصالحات اوست مقبره و پل قاضى زاهد.

حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى مدظله مى فرمودند معظم له از رجال برجسته علم و فضيلت و داراى مؤلفانى بوده و من شرح احوال او را ديده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قاضي، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن طباطبائى قاضى بن العالم الجليل ميرزا عبدالجبار قاضى از اعاظم علماء تبريز و در زهد و ورع و تقوا و علم و عمل بى نظير و هميشه مشغول عبادت و طاعت و دائم المطالعه و التدريس بوده و با نظر مرحوم محمد على شاه قاجار و وزيرش حاج ميرزا آغاسى اخذ علم از علماء دار الخلافه تهران نموده و در ساير مراكز علم نيز مشغول تحصيل گرديد و به خدمت بسيارى از اعاظم رسيده و با مرحوم حاج ملا هادى حكيم سبزوارى صاحب منظومه ارتباط كامل داشته است.

ولادتش در سال 1236 ق و وفاتش در روز دوشنبه سوم جمادى الاخر 1306 واقع شده و مرحوم اديب ماهر حاج ميرزا كاظم طباطبائى تبريزى ملقب به اعتضاد الممالك و معروف به حاج وكيل در كتاب شجره سادات عبدالوهابيه ساكنين آذربايجان در ترجمه آن مرحوم گويد: حاج ميرزا محسن قاضى شخصى بزرگوار طيب الاعراق حسن الاخلاق بود و فحايل سيادت و بزرگوارى را بر

وجه اتم داشت مخصوصا الى غير النهايه مهمان دوست و بشاش و گشاده ابرو بود و در خانه او ليلا و نهارا بر وارد و صادر باز و محفل ايشان مجمع عمومى بود.

در مقبره جد بزرگوارش حاج ميرزا مهدى قاضى جنب مسجد مقبره روبروى راسته بازار مدفون گرديد و از آثار باقيه آن مرحوم احداث حمامى است در حوالى همين مقبره كه به حمام قاضى اشتهار دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

قاضي خان اوزجندي فرغاني، فخرالدين، ابوالمحاسن حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 592 ق)، فقيه حنفى از ظهيرالدين حسن بن على بن عبدالعزيز و ابراهيم بن عثمان صفارى حديث شنيد. وى مجالس املاى حديث بسيارى داشت. علامه جمال الدين محمود بن احمد حصيرى، يكى از شاگردان قاضى خان است كه از او روايت كرده است. از آثارش: «الفتاوى»، در چند مجلد؛ «الامالى»، در فقه؛ «الواقعات»، در فروع؛«المحاضر»؛ «شرح الزيادات» شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ شرح «الجامع الصغير» و «الجامع الكبير» شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ «شرح ادب القضاء» خصاف؛ كه در «كشف الظنون» تحت عنوان «ادب القاضى على مذهب ابى حنيفه» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (239 -238 / 2)، سير النبلاء (232 -231 / 21)، كشف الظنون (1456 ،1227 ،962 ،562 ،165 ،47)، معجم المؤلفين (297 / 3)، هديه العارفين (280 / 1).

قاضي زاده ي اردبيلي، ظهيرالدين كبير

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 930 ق)، عالم، اديب، فقيه و شاعر. پس از جنگ چالدران سلطان سليم در بازگشت از تبريز وى را به همراه اسيران با خود به روم برد. وى در نزد او مقام و رتبتى يافت و «وفيات الاعيان» ابن خلكان را براى وى به فارسى ترجمه كرد. قاضى زاده در انشاء، شعر و خط توانا بود. چون به عقايد شيعه ى اماميه گرايشى پيدا كرد او را گرفتند و كشتند و سرش را بر دروازه ى زويله قاهره آويختند. از آثارش: ترجمه «وفيات الاعيان»، كه در «معجم المؤلفين»، «مختصر وفيات الاعيان» ذكر شده؛ «تاريخ سلطان سليم»؛ «ديوان» شعر. در «كشف الظنون» اظهرالدين اردبيلى و كبير بن اويس لطيفى، مشهور به قاضى زاده، با احتمال اين كه يكى باشند جدا از هم ذكر شده اند. در «شذرات الذهب» و «معجم المؤلفين» ظهيرالدين قاضى زاده اردبيلى بدون ذكر نام

و نام پدر آمده است.[1]

اردبيلى، ظهيرالدين، دانشمند اوايل قر. 10 ه. (مقت. 930 ه.ق). وى تا هنگام تصرف تبريز توسط سلطان سليم عثمانى در آن شهر به تدريس مشغول بود و همراه سلطان مذكور به استانبول رفت و در آنجا براى وى مقررى تعيين شد. سپس به مصر رفت و در سركشى احمد پاشا به هواداران او پيوست و همراه وى كشته شد. در شعر و انشاء و خوش نويسى دست داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان آذربايجان (250 -249)، الذريعه (870 -869 / 9)، شذرات الذهب (173 / 8)، فرهنگ سخنوران (735)، كشف الظنون (2019)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده اردبيلى)، مجالس النفائس (397 -396)، معجم المؤلفين (48 / 5).

قاضي زاده ي خوارزمي، شمس الدين احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(988 -918 ق)، قاضى، فقيه، اديب، محقق، مدرس، حكيم، متكلم و رياضيدان. در قسطنطنيه به دنيا آمد. وى شاگرد جوى زاده و سعدى جلبى و ملازم ملا قادرى بود.در 963 ق به قضاوت حلب، در 971 ق به قضاوت استانبول و در 974 ق به قضاوت عسكر روم ايلى منصوب شد. سپس به ادرنه رفت و در دارالحديث آنجا به تدريس پرداخت. پس از درگذشت پسرش به استانبول رفت، و در اوايل سلطنت سلطان مرادخان سوم به مقام شيخ الاسلامى رسيد. در 983 ق به صدارت روم ايلى نامزد شد، و در 985 ق مفتى رسمى گرديد. در قسطنطنيه درگذشت و در نزديكى جامع سلطان محمد فاتح دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «الهيات شرح تجريد الكلام» قوشچى؛ حاشيه بر «مفتاح العلوم» سكاكى؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ «نتايج الافكار فى كشف الرموز و الاسرار»، در تكمله ى «فتح القدير» ابن همام، در

فروع فقه؛ حاشيه بر «التلويح»، شرح «تنقيح الاصول» تفتازانى؛ شرح «هدايه الحكمه» شيخ اثيرالدين ابهرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (721 ،620 / 2)، روضات الجنات (378 -375 / 1)، ريحانه (409 -408 / 4)، شذرات الذهب (415 -414 / 8)، كشف الظنون (2034 ،2030 ،2022 ،1766 ،498 ،348)، الكنى و الالقاب (49 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده ى افندى)، معجم المؤلفين (171 / 2)، هديه الاحباب (215).

قايني اصفهاني، خليل، محمد خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1136 ق)، فقيه، فيلسوف، مدرس، متكلم و حكيم. در اصفهان از حوزه ى درس آقا رضا خوانسارى و برادرش، آقا جمال الدين خوانسارى استفاده نمود. وى مدتى در حوزه ى علميه ى اصفهان فلسفه، كلام، كتب ابن سينا و كتب خواجه نصير را تدريس كرد. سيد اسدالله بن على رضا حسينى و سيد نعمه الله جزائرى و اميرمحمد صالح قزوينى از شاگردان وى بودند. پس از فتنه ى افغان در 1134 ق به قزوين مهاجرت كرد و در همان جا درگذشت و كلمه ى الظهر ماده تاريخ وفاتش مى باشد. از آثار وى: «الآلهيه» يا «نور البصر بحل مسأله الجبر و القدر»، شرح رساله «نفى الجبر و التفويض و اثبات الامر بين الامرين» امام هادى (ع) مذكور در «تحف العقول»؛ «شرح حديث عمران الصابى»؛ «الرد على النصارى»؛ «البداء»؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه نصير طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (187 -180)، بهارستان آيتى (253 -252)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (199 / 2)، الذريعه (364 / 24 ،204 -203 / 13 ،232 / 10 ،111 / 6 ،55 -54 / 3 ،285 -284 / 2)، ريحانه (428 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 244 -243 / 12)، فوائد الرضويه (174)،

لغت نامه (ذيل/ قاينى).

قايني خراساني، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1230- شهادت ح 1293 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، رجالى، متكلم و مصنف. در قائن به دنيا آمد. مقدمات و علوم اوليه را همراه ملا محمد حسن قاينى نزد علماى قاين فراگرفت. آن گاه به مشهد رفت و از محضر استادانى چون آيت الله سيد محمد رضوى، معروف به قصير خراسانى، و آيت الله شيخ محمد رحيم بروجردى استفاده برد و به اخذ اجازه ى اجتهاد و افتاء از سوى آنان نائل آمد. سپس به حوزه ى علميه ى اصفهان رفت، و با ملا حمزه قاينى در بحث حجه الاسلام حاج محمد حسن كرباسى شركت كرد. پس از چندى از فرزندش، آيت الله شيخ ابراهيم كرباسى كاخكى، اجازه ى اجتهاد و لقب مصباح الشريعه گرفت. آن گاه به نجف رفت و از محضر فقيه مشهور شيخ محسن خنفر بهره برد و تقريرات درس او را نوشت و مدتها در ملازمت آن استاد بود و از وى نيز اجازه ى اجتهاد گرفت. پس از آن به قائن بازگشت و مرجع خاص و عام گرديد و در ضمن انجام امور شرعى مردم و تدريس در حوزه ى علميه ى قائن، به تصنيف كتب باارزشى همت گماشت. آيت الله شيخ محمد باقر گازارى (قاينى) بيرجندى و ملا محمد بن ملا عبدالحسين قاينى و نجف بن على اكبر بيرجند و محمد حسين قاينى كاخكى از شاگردان او بودند. وى هنگامى كه به حج مشرف شد در كراچى پاكستان توسط افراد امير علم خان، حاكم قاين، به شهادت رسيد و همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «الدره الباهره»، در توحيد؛ «الدره»، در معارف خسمه؛ «ينابيع الولايه»، رساله اى در احكام ولايت قانونى و اقسام آن؛ «الكواكب السبعه» يا «سبه ى سياره»، در

هفت مساله اصولى؛ «فوائد الغرويه»، در درايه و رجال؛ «ماحى الضلاله و الغوايه»، در رد كتاب «شمس الهدايه و قالع الضلاله» خان ملاخان، معروف به ملا شمس مفتى هرات؛ «الدروس»، تقريرات درس استادش شيخ خنفر؛ «المكاسب»؛ «مناسك الحج»؛ «رساله فى صلاه المسافر»؛ «السؤال و الجواب»، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (364 / 2)، بزرگان قائن (91 -73)، بهارستان آيتى (282 -281)، الذريعه (291 -290 / 25 ،254 -253 ،150 / 22 ،288 / 20 ،18 -17 / 19 ،83 / 15 ،242 / 12 ،144 ،90 ،88/ 8)، ريحانه (428 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 42-40 / 13)، فوائد الرضويه (418)، گنجينه ى دانشمندان (133 -132 / 6)، معجم المؤلفين (29 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (183 -182 / 1).

قايني خراساني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1300 ق)، فقيه، عالم امامى، مجتهد، مدرس، نويسنده و محقق. او دوران تحصيلى خود را در قاين و اصفهان و نجف گذراند و با جمعى از بزرگان دوران خود مصاحب بود. وى معاصر و هم دوره ى شيخ مرتضى انصارى بود، و از محضر اساتيدى چون شريف العلماء و سيد شفيع چاپلقى استفاده نمود و از سيد شفيع جاپلقى صاحب اجازه بود. او در قاين حوزه ى درس خوبى داشته و از استادان شايسته ى حوزه ى علميه ى اين شهر بوده است. از شاگردان وى ملا محمد حسن قاينى، پدر شيخ محمد باقر گازارى، و ديگرى محمد حسن بن ملا محمد قاينى كه در 1300 ق نزد وى تلمذ نموده است. از آثارش: «الابداع»، در اصول فقه؛ «القصوى فى المنطق»؛ «الابصار فى أصول الفقه»؛ «وثائق الاصول» يا «الوثائق فى اصول الفقه»، در

فقه استدلالى. در «بزرگان قائن» نام پدر صاحب عنوان سيد احمد بن سيد محمد ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (149 -145)، بهارستان آيتى (282)، الذريعه (26 -25 / 25 ،108 / 17 ،65 ،64/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 354 -353 / 13)، گنجينه ى دانشمندان (133/ 6).

قايني، ابوالحسن محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، عالم امامى، فقيه، محدث و متكلم. از دانشمندان قرن پنجم و ششم هجرى است. او در رجال و حديث مردى مورد اطمينان و وثوق مى باشد و كتاب وى به نام «السابقين فى اعتقاد اهل البيت الطاهرين» مورد قبول علماى شيعه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (500)، الذريعه (99 / 12)، رياض العلماء (156 / 5)، ريحانه (428 / 4)، فهرست منتجب الدين (191).

قايني، ابوالقاسم جنيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(547 -466 ق)، محدث، فقيه و صوفى. پدرش محمد بن على قاينى از بزرگان علم و دانش و يكى از معدود محدثانى است كه به خوبى و دانش زياد شهرت داشته است. وى شيخ صوفيه بود. ايام تحصيل را در اصفهان به سر برد، سپس ساكن هرات شد. در طلب حديث سفرهاى بسيار نمود. از حسن بن اسحاق تونى، در قاين، و از ابوبكر بن ماجه و سليمان حافظ، در اصفهان، و از ابوالفضل محمد بن احمد عارف و ديگران، در طبس، و از محمد بن على عميرى و نجيب بن ميمون، در هرات، و از ابوالمظفر منصور بن محمد سمعانى، در مرو، حديث شنيد و از وى فقه آموخت. پدر جنيد، محمد بن على، بر محمد بن منصور سمعانى سمت استادى داشت، و ابوسعد عبدالكريم بن محمد بن منصور سمعانى از شاگردان جنيد بود. وى همچين از سعد مهينى فقه آموخت. ابن ناصر و ابن عساكر و ابوالمعمر مبارك بن احمد انصارى و ابوبكر مبارك بن كامل خفاف و سعيد بن موفق نيشابورى و حافظ ابوالقاسم على بن حسن بن هبه الله و به گفته ى ذهبى، زنكى مروزى و ابوروح هروى و عبدالرحيم سمعانى از وى

حديث شنيدند. در هرات درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (437 / 4)، بزرگان قائن (110)، سير النبلاء (273 -272 / 20)، الوافى بالوفيات (204 -203 / 11).

قايني، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1328 ق)، فقيه، دانشمند، اديب و شاعر، متخلص به انوار. وى در نجف در محضر آقا سيد حسين كوه كمرى تلمذ نمود. پس از تكميل دروس و رسيدن به درجه ى اجتهاد به قائن بازگشت و در آن جا مرجع امور دينى و سياسى شد. در اواخر عمر به مشهد رضوى رفت و در آنجا درگذشت و در جوار تربت پاك اما هشتم (ع) در دارالسياده دفن شد. وى در سرودن شعر مهارت داشته و اشعار زيادى از او بجاى مانده است. از آثارش: «اسرار التوحيد»، به فارسى، در تفسير سروه توحيد است، كه در 1318 ق، به همراه كتاب «لؤلؤه الغاليه» پدرش، به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (309 / 2)، بزرگان قائن (57 -56)، بهارستان آيتى (322 -319)، الذريعه (218 / 26 ،43 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 458 / 14)، مؤلفين كتب چاپى (119 / 1).

قايني، ابوشريف محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1139 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث، مفسر، مدرس، متكلم، فيلسوف و خوشنويس.چون در مناظرات علمى كسى را ياراى سخن گفتن با او نبود به سلطان العلماء مشهور شد. در چهارده سالگى به تحصيل روى آورد. دوران تحصيلات عاليه خود را در اصفهان به پايان رساند. در حوزه ى علميه ى قاين، به تدريس فقه و فلسفه مى پرداخت و گاه به نقاط ديگر جهت مباحثات علمى سفر مى كرد، كه سفر 1115 ق او به هرات و مباحثه او با علماى اهل سنت از آن جمله است. سرانجام در ماه رمضان درگذشت و (بماه رمضان) ماده تاريخش گشت. سلطان محمد پدر قطب الدين قاينى عالم رياضى است. از آثارش: «تهذيب الامه»، تفسير مفصلى بر قرآن؛

«تطهير الائمه (ع)»؛ «الامامه»؛ «رساله فى الوجود»، شامل مباحث و فوائد فلسفى درباره ى وجود؛ «ام الوسائل فى ام المسائل»، تفسير سوره ى حمد و برگرفته از تفسير مفصل، به زبان عربى؛ حاشيه بر «الشرح الجديد للتجريد»؛ كتابت «ضياء القلوب»، در حديث، به خط نستعليق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزگان قائن (537 -531)، الذريعه (36 / 25 ،116 -115 / 6 ،327 -326 / 2)، ريحانه (60 -59 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 317 -316 / 12).

قايني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1256 ق)، عالم امامى و فقيه. به آورده ى «مكارم الآثار» معروف به مدرس و به آورده ى «بهارستان» آيتى معروف به مجتهد، و ممكن است كه چون پدرش به هر دو لقب ملقب بوده است. وى در امر به معرف و نهى از منكر نهايت تلاش و كوشش را داشت. از آثارش: شرح «اشارات» كلباسى؛ رساله ى «لب المعارف»، در اصول دين،كه اين كتاب را به امر محمد ولى ميرزا، فرزند فتحعلى شاه، تأليف نمود. پس از مرگش سيصد و چهل جلد كتاب او بنابر وصيتش به مدرسه ى بيرجند هديه شد. در «بهارستان» آيتى، اهداى سيصد و چهل جلد كتاب به پدرش نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (41)، بهارستان آيتى (262)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 98 / 13)، گنجينه ى دانشمندان (133 / 6)، مكارم الآثار (1523 / 5).

قايني، جلال الدين جلال

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 838 ق)، عالم دينى، فقيه، واعظ، محدث و مدرس. وى از احفاد نجم الدين عمر نسفى است. به گفته ى مؤلف «بزرگان قائن» نامش را به اشتباه جلال الدين محمد بن ابن عبدالله قاينى، محمد بن محمد قاينى، جلال الدين ابومحمد بن نجم الدين محمد قاينى، جلال الدين محمد بن عبدالله قاينى و غيره ذكر نموده اند. در قاين به دنيا آمد. به بخارا رفت و در آنجا مدتى به تحصيل پرداخت. وى شاگرد شمس الدين ابوالخير محمد بن محمد جزرى و محمد بن جلال عبدى و خواجه عبدالله سمرقندى بود و از آنها اجازه ى روايت داشت. پس از گذراندن دوران تحصيل به هرات رفت و در دانشگاه و در مقصوره ى جامع آنجا به تدريس پرداخت. فصيح الدين محمد بن محمد قاينى و محمد بن شيخ محمد جامى، صاحب «رياض

الناصحين»، و جلال الدين يوسف اهل، مورخ و محدث سده ى نهم هجرى، و حسين ابن جمال قهستانى، صاحب «شرح قصيده ى ابن سينا»، از شاگردان او بودند. وى علاوه بر وعظ و تدريس مدتى نيز منصب احتساب شهر هرات را عهده دار بود. در هرات به بيمارى طاعون درگذشت و در مدرسه ى جغرتان به خاك سپرده شد. از آثار وى: مدرسه ى علميه ى جغرتان، كه امروزه به صورت مسجد درآمده، و به جامع جغرتان معروف است؛ كتابخانه ى بزرگ. از آثار علمى وى: «تبيان الكبائر»؛ «اربعين»، مشتمل بر چهل حديث؛ «مفتاح الفرائض»؛ «شعب الايمان»، در اديان و جامعه شناسى دينى؛ شرح «نصاب»؛ «اجازات»؛ «نصايح شاهرخ شاهى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (120 -113)، بهارستان آيتى (194)، تاريخ نظم و نثر (785)، حبيب السير (13 / 4)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 838)، مزارات هرات (90 -89).

قايني، زين العابدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1231 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث، مدرس، زاهد و نويسنده. وى از مراجع تقليد شهر قاين و از مدرسان مشهور حوزه ى علميه ى آنجا بود. وى از محضر سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، استفاده نمود. محمد حسن قائنى از شاگردان او بود. وى با مير سيد محمد قاينى از علماى قاين همعصر و با وى مراوده داشت. در روستاى درخش درگذشت و در همان جا دفن شد. از آثار وى: «مصباح النجاه» يا «اصول الدين»، به فارسى كه نگارنده در آن وعده كرده كه بخش دوم را در فروع دين بنگارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (195 -194)، الذريعه (188 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 594 / 13).

قايني، سبحانعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1265 / 1260 ق)، فقيه، متكلم، فيلسوف، رياضيدان، طبيب، محقق، نويسنده و شاعر. معروف به فاضل سبحانعلى خان. وى در شهر لكنهو ساكن و از اميران و مراجع علمى، سياسى و اجتماعى اين شهر بود. او علاوه بر امر تدريس به امور سياسى نيز مى پرداخت. مدتى وزير و مشاور حيدر پادشاه بود و ساير حكام هند، همچون يمين الدوله سعادت على خان به او ارادت مى ورزيدند. ميرزا محمدعلى كشميرى (م 1309 ق) وى را از شاگردان شريف العلماء محمد شريف ابن ملا حسنعلى مازندرانى (م 1246 ق) ذكر كرده است. وى در هند درگذشت و طبق وصيتش پيكرش به كربلا منتقل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «شرح حديث الاثره»؛ «شرح حديث الثقلين»؛ «شرح حديث الحوض»؛ «الوجيزه»، در علم كلام و اصول دين به فارسى؛ «لطافه المقال»، كه در رد اعتراضات فاضل رشيد نگاشت و فاضل رشيد اين كتاب را در تحت نام «ايضاح لطافه

المقال» پاسخ گفت و فاضل سبحانعلى خان كتاب «فذلكه الكلام» را در جواب «ايضاح» نوشت. جواب رساله ى «مكاتيب» حيدرعلى فيض آبادى؛ «فيوضات سحبانى»؛ «فضائح البخارى فى صحيحه»، در مورد نويسنده و متن كتاب «صحيح» بخارى و روايات جعلى آن، كه به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (209 -207)، الذريعه (50 -49 / 25 ،323 / 18 ،249 ،130 / 16 ،198 ،195 ،187 -186 / 13 ،211 / 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 597 -596 / 13).

قايني، ضياءالدين، ابومحمد فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه و محدث. وى معاصر بهرام شاه غزنوى (547 -511 ق) بود. پدرش، محمد بن ابراهيم، نيز از بزرگان حديث بود و كتابى درباره ى «خاندان عصمت و طهارت (ع)» به نامن «السابقين» نوشته است. پدر و پسر معاصر حسن بن منصور قاينى وزير سلطان بهرام شاه و از چهره هاى درخشان علمى خراسان بودند. در سلسله ى اجازات محدثين بزرگ از فضل بن محمد قاينى تعبير به شيخ امام اجل ضياءالدين ابومحمد شده است و اجازات و رواياتش در حدود 547 ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (288)، بهارستان آيتى (151 -150)، الذريعه (99 / 12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 219 -218 / 6).

قايني، علي اكبر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1230 -1223 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى و نويسنده. از روستاى آفريز قاين بود، كه پس از فراگيرى مقدمات علوم به تحصيل در حوزه هاى علميه معروف پرداخت و با استعداد و ذوق سرشار به مدارج عالى و فقهى نايل آمد. وى مدتى در كربلا ساكن بود و يكى از آثارش را در آن شهر نگاشت. از آثارش: «كتاب الطهاره»، در فقه استدلالى به سبك «مدارك الاحكام»؛ شرح «معالم الاصول» شيخ حسن عاملى كه جلد اول آن تا مبحث «مجمل و مبين» در كربلا به پايان رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (240 -239)، الذريعه (186 / 15 ،71 / 14)، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه عمومى آيت الله نجفى مرعشى (319 / 10).

قايني، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، عالم دينى و فقيه. از علماى طراز اول قرن خود بود. دوران تحصيلات عاليه را در نجف اشرف گذراند، و از علماى معروف حوزه ى علميه ى نجف همچون شيخ قاسم نجفى (م 1290 ق)، اجازه ى اجتهاد داشت. از آثارش كتابى در امامت به نام «جوامع الامامه» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (264)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1629 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (138 -137 / 6).

قايني، محتشم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، حكيم، دانشمند، فقيه و شاعر. از اكابر قاين و جد مقيم، فرزند ميرزا هادى، بود. وى در شعر و لغز و معما مهارت داشت. از آثارش: «فصول الحق»، در فلسفه و حكمت، به فارسى؛ «هادى المسترشدين»، در حكمت عملى و دعا و عبادات؛ «معميات» كه مجموعه اى رياضى ادبى است؛ «ديوان» شعر. از اوست:

از نظر چون شد رخ او ناپديد

قطره هاى اشك بر دامن چكيد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (366 -363)، تذكره ى نصرآبادى (527 -526)، الذريعه (971/ 9).

قايني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1325 ق)، عالم و فقيه: تحصيلات خود را، بخشى در مشهد و نزد اساتيدى همچون شيخ محمدرحيم بروجردى مشهدى و بخشى در حوزه ى علميه ى اصفهان، گذراند و از محضر اساتيد آن روزگار استفاده برد. وى از مشايخ اصفهان و مشهد، بخصوص از شيخ محمد رحيم بروجردى، اجازه ى اجتهاد و روايت داشته است. او معاصر با سيد ابوطلاب قاينى است. از آثارش: رساله اى در «اصول الدين»، كه به گفته ى معاصرش ملا محمد باقر بيرجندى در «بغيه الطالب»، استخراج اصول دين از قضيه ى شهادت سيدالشهداء (ع) است؛ رساله ى «تجويد القرآن»؛ «تكميل الايمان فى اثبات وجود صاحب الزمان (عج)»، پيرامون غيبت امام زمان (عج).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (575)، الذريعه (232 / 26 ،366 / 3 ،187 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 417 / 14).

قايني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد محسن بن عبدالله بن محسن بن حسين اصفهانى بيرجندى.

عالم عامل و فقيه، سال ها در نجف اشرف ساكن بوده، و درس شيخ انصارى را درك نموده، سپس به درس آقا سيد حسين كوه كمرى حاضر شده، در سامرا مدتى درك محضر ميرزاى شيرازى كرده، و در 1307 وفات يافته، در كربلا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قائم مقامي تبريزي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هادى قائم مقامى از علماء اعلام نجف اشرف و كاظمين بودند كه از طرف دولت منحوس صدام تسفير به ايران و حوزه علميه قم شدند.

وى در ماه صفر 1327 هجرى قمرى در يك خانواده روحانى متولد شده و در مهد پرورش و تربيت مرحوم والدش حجةالاسلام آقا سيد محمد تبريزى پرورش يافته است. و جد گراميش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين قائم مقامى تبريزى نيز از مجتهدين عالى مقام نجف اشرف بوده و نامبرده اولين كسى است از اين سلسله جليله قائم مقاميه كه در حدود سال 1300 قمرى به نجف اشرف مهاجرت كرده است.

وى پس از دوران كودكى و مراحل مقدمات و سطوح عاليه علمى نزد اساتيد بزرگ و مراجع عاليقدر چون مرحوم آيت اللَّه فاضل شريبانى و آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن مامقانى بزرگ استفاده نموده و بعد از وصول به مقام رفيع اجتهاد به تبريز مراجعت نموده و مورد توجه عامه مردم و بالاخص علماء اعلام گرديده و در مسجد محله دشت كلات امامت و مرجع امور دينى مردم بوده است.

و اما آيت اللَّه حاج سيد هادى تبريزى از احفاد مرحوم ميرزا عيسى قائم مقامى فراهانى معروف به ميرزا بزرگ بوده كه در مقبره ابوالفتوح رازى مدفونست.

مرحوم مدرس خيابانى در كتاب ريحانه الادب چنين

مى نگارد:

«ميرزا عيسى پدر ميرزا ابوالقاسم قائم مقام مذكور به ميرزا بزرگ مشهور و از وزراى نامى ايران در عهد فتحعلى شاه قاجار مى باشد كه اديب و منشى و دانشمند فاضل بوده و از آثار قلمى اوست:

1- اثبات النبوه الخاصه- به زبان فارسى.

2- احكام الجهاد و اسباب الرشاد كه رساله اى است فارسى در جهاد كه جهاديه كبرى نيز گويند.

3- الجهاديه الصغرى.

و چنانچه فوقا اشاره شد ديباچه اين دو كتاب جهاديه از ميرزا ابوالقاسم قائم مقام پسر صاحب ترجمه است و او را سه پسر ديگر بنام ميرزا معصوم كه در حيات پدر فوت شده و ميرزا حسن وزير و حاج ميرزا موسى خان متولى شهيد آستان قدس رضوى عليه السلام است.

مرحوم آيت اللَّه حاج سيد هادى تبريزى از احفاد همين ميرزا حسن وزير مى باشد قابل توجه اينكه اين خانواده افتخار مهردارى (خاتم مبارك) حضرت سيدالساجدين امام زين العابدين على بن الحسين عليه السلام را داشته و كما كان اين فضيلت و افتخار نصيب اين بيت جليل مى باشد و بعضى از احفاد بنام (مهردار قائم مقامى) لقب دارند.

تفصيل اين موضوع در بسيارى از كتب مذكور و چند سال قبل بانك ملى ايران يك شماره از مجله خود را به اين اثر نفيس و مقدس اختصاص داده است.

آيت اللَّه حاج سيد هادى تبريزى علاوه بر كمالات صورى و معنوى و عرفانى و زهد و تقوا جامع معقول و منقول بوده و نسبت به مرحوم حاج شيخ مرتضى طالقانى معروف و متوفى سال 1364 قمرى ملازمت و وصى او بوده است.

علوم عقلى و نقلى را از اساتيد بزرگى چون مرحوم طالقانى ياد شده و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسين بادكوبه اى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى

و آيت اللَّه حاج ميرزا على ايروانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا آل ياسين و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و غيره استفاده نموده است.

از بسيارى از اعاظم مانند مرحوم حاج شيخ كاظم شيرازى و حاج سيد جمال الدين گلپايگانى و حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى و ديگران اجازه اجتهاد داشته و نامبردگان مراحل عالى علمى و فضلى و تقواى ايشان را تصريح كرده اند.

از تأليفات ايشانست كتاب امالى الهادى كه چاپ شده و نيز حاشيه استدلالى بر منهاج كه به طبع رسيده و كتب عرفانى وى در حدود 27 سال در كاظمين سرپرستى حوزه علميه كاظمين را داشته كه مورد توجه عموم بوده است. در هشتم ماه صفر 1406 هجرى قمرى در كاظمين پس از سالهائى كه در زير ظلم و جور بعثيها تحمل رنجها و ستمها نمود از دنيا رفته و در جوار امامين همامين عليهماالسلام مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

قائني، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آسيد ابوطالب بن آسيد ابوتراب بن قريش بن ابى طالب بن الميرزا يونس الحسينى قائنى خراسانى عالمى جليل و فقيهى بارع و رجالى متبحر و مصنفى مكثر بوده است.

وى در قائن متولد شده اوليات و مقدمات را در آنجا خدمت فضلاء قائن با ملا محمدحسن قائنى خوانده و پس از آن عزيمت به اصفهان نموده و با ملا حمزه قائنى برادر ملا حسن مذكور از محضر مرحوم حجةالاسلام حاج محمدحسن كلباسى استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف و حاضر به درس فقيه مشهور شيخ محسن خنفر شده و تقريرات درس او را به نام (الدروس) نوشته و مدتها ملازمت آن مرحوم را اختيار تا به دريافت اجازه ى اجتهاد نائل گرديده است.

تأليفات

بسيارى به اسامى كتب زير دارد.

1- الكواكب السبعه ياسبعه سياره در هفت مسئله اصوليه

2- الفوائد الغرويه در درايه و رجال 3- صلاة المسافر 4- المكاسب 5- سؤال و جواب 6- اللؤلوئة الغاليه در اسرار الشهاده 7- مناسك الحج 8- الدرة در معارف خمسه

آن بزرگوار در مراجعت از سفر مكه در ششم شوال سال 1293 قمرى در كراچى از دنيا رفته و در همانجا مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ اسماعيل از بزرگان تلامذه ميرزاء شيرازى و مقيم تهران و يكى از مراجع دينى عصر خود بوده تا در حدود 1300 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالرزاق قائنى از علماء و مجتهدين مبرز و مدرسين عالى قدر معاصر تهرانست. وى در سال 1310 قمرى در قاين متولد و پس از رشد و ديدن قسمتى از ادبيات و مقدمات عزيمت بمشهد نموده و در آنجا سطوح و خارج را نزد اساتيد آن سامان خوانده و پس از آن در سال 1342 قمرى به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و بعض ديگر استفاده نموده و تا سال 1376 قمرى در قم بتدريس فقه و اصول و ضمنا از محضر و دروس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بهره مند گرديده تا سال مزبور كه از طرف آن مرحوم براى اقامه جماعت در مسجد (مهديه) واقع در اوائل خيابان شهر رى نزديك ميدان شوش اعزام و تا اكنون در آنجا باين وظيفه و تدريس در مدرسه مروى تهران اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه قائنى عالمى كامل و مدرسى فاضل و موصوف بورع و تقوا و بسيار ساده و بى آلايش مى باشد.

از باقيات الصالحات معظم له فرزند برومند ايشان جناب حجه السلام و عمده الفضلاء الكرام آقاى حاج شيخ محمدحسين قائينى ميباشد. وى در قم متولد شده و در حجر چنين پدر بزرگوارى پرورش يافته و پس از خواندان مقدمات و سطوح اولى از والد ماجدش و آقايان ديگر سطوح نهائى را به پايان رسانيده و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده آنگاه به نجف اشرف مهاجرت و

چندين سال از دروس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى بهره مند گرديده و خود بتدريس فقه و اصول اشتغال داشته و گاهى براى ملاقات والد بزرگوارش به تهران مسافرت و اكنون از فضلاء بنام حوزه قم و نجف ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

قائني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على مدد بن سيد حسين بن سيد على مدد بن سيد حسين بن مير سيد حسن موسوى قائنى از علماء بزرگ و مراجع معاصر بوده است.

تولد آنجناب در (21 محرم 1301 ه) در قريه (سيددان) قائنات واقع شده و مرحوم والدش بعد از سه سال در سنه 1304 ق وفات نموده و برادرش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد على (متوفى 1342 قمرى) وى را متكفل گرديده پس مقدمات و اوليات را از او فراگرفته و در سال 1316 به قائن آمده و در مدرسه جعفريه اقامت و حدود يكسال توقف نموده و در سال 1317 مهاجرت به مشهد مقدس نموده و از ابحاث شيخ حسن برسى و شيخ حسن كاشى و فاضل سود خروى و فاضل بسطامى و شيخ محمدباقر نوقانى و سيد ميرزا محمدباقر رضوى و ميرزا ابى القاسم معين الغرباء و آيت اللَّه آقا سيد على سيستانى و شيخ اسماعيل كوه سرخهى و آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى و آقا سيد اسداللَّه قزوينى و آيت اللَّه آقا ميرزا محمد آيت اللَّه زاده خراسانى استفاده نموده و در سال 1325 قمرى مراجعت به قائن و با دختر عموى خود ازدواج و به زيارت حضرت رضا (ع) مشرف و به زادگاه خود قريه (سيددان) برگشته و تا سال 1332 به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و وعظ و

ارشاد پرداخته و در سال مزبور به تنهائى مهاجرت به عراق نموده و در نجف اشرف به درس علامه يزدى آقا سيد محمدكاظم صاحب (عروه) و شيخ الشريعه اصفهانى و آقا شيخ ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و بالاخص آيت اللَّه آقا ميرزا محمدحسين نائينى حاضر و استفاده هاى سرشارى نموده و تقريرات وى را به رشته تحرير درآورده و متصدى تدريس سطوح عالى شده تا در سال 1375 قمرى كه به مشهد مقدس معاودت و در مسجد بالاى سر به اقامه جماعت و تدريس خارج فقه و اصول مشغول شده تا در سال 1384 كه به عزم زيارت به عتبات عاليات مشرف و در شب جمعه 18 رمضان سال مزبور وفات و در حجره دوم صحن شريف مرتضوى قسمت شرقى مدفون شده است.

نگارنده گويد: حقير در آنسال مشرف و در تشييع جنازه آن بزرگوار شركت نموده و از مسجد بهبهانى جنب وادى السلام با حضور مراجع بزرگ مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و هزاران نفر ديگر از عموم طبقات و بالاخص فضلاء و طلاب حوزه نجف تا صحن شريف تشييع مجللى نموده و در جوار جد گرامش به خاك سپرده شدند.

آن مرحوم از آيت اللَّه العظمى اصفهانى و نائينى اجازه اجتهاد و از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و علامه سيد حسن صدر و سيد ابى تراب خونسارى و ميرزا محمد تهرانى عسكرى و محدث قمى و سيد محسن امين و علامه سيد عبدالحسين شرف الدين و علامه تهرانى صاحب (الذريعه) اجازه روايتى داشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين قائينى بن محمد حسن بن عبداللَّه بن محسن بن حسين از

شاگردان شيخ انصارى و سيد حسين كوه كمرى و ميرزاء بزرگ شيرازى و حدود 1310 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدعلى بن عبدالصمد قائنى عالمى زاهد و فقيهى كامل از شاگردان ميرزاء بزرگ شيرازى داراى مقام علم و تقوا و فضائل اخلاقى و نفسانى بوده و در حدود 1320 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قدوسي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد قدوسى نهاوندى (معروف به آقاى آخوند) از علماء و مشاهير دانشمدان نهاوند بوده اند، در روز جمعه 16 ربيع الثانى 1282 قمرى در شهر نهاوند متولد شد.

تحصيلات ابتدائى را در نهاوند طى نموده و براى ياد گرفتن سطوح عاليه و خارج عازم نجف اشرف گرديد و 20 سال تمام در آنجا متوقف و در سن 35 سالگى پس از احراز مقامات عاليه تحقيق و اجتهاد به نهاوند مراجعت و در آن شهر مشغول تدريس و ترويج گرديده و مورد توجه عموم مردم بوده تا در سال 1355 قمرى كه به مناسبت جريانى كه در غائله رفع حجاب پيش آمد به كلى بساط معاشرت را برچيده و عزلت اختيار نموده و تتمه عمر را در انزوا به سر برد تا در شب چهارشنبه 24 جمادى الاولى 1374 قمرى در سن 92 سالگى داعى حق را اجابت و جنازه ايشان حمل به قم و پس از آنكه آيت اللَّه العظمى بروجردى بر آن نماز خواندند در قبرستان نو در مقبره خانوادگى به خاك سپرده شد:

آباء و اجداد ايشان غير از پدرش حجةالاسلام والمسلمين آقاى آخوند ملاحسين و عمويش آيت اللَّه آخوند ملاعلى اكبر نهاوندى همه از خوانين و معاريف شهر بوده اند كه حتى گاهى در مقابل پادشاه وقت ايستادگى كرده و دعوى سلطنت داشتند:

ولى از آن ميان جد ايشان مرحوم حاجى آقاخان مردى متقى و خداپرست و به نقل بعضى مستجاب الدعوه

بوده تقواى سرشار مرحوم حاجى آقاخان سبب شد كه مسير زندگى اين فاميل عوض شد لذا دو پسر ايشان به فكر تحصيل علم افتاده و در رشته روحانيت وارد و از آن دو مرحوم آخوند ملا على اكبر نهاوندى سالها در نجف اشرف به تحصيل مشغول و صاحب كمالات عاليه اى گشت.

ولى متأسفانه بعد از برگشت به نهاوند طولى نكشيد كه در سنين جوانى از دنيا رفت و برادر ديگر به همين جهت موفق به تحصيلات عاليه نشد ولى او نيز كه آخوند ملاحسين نام داشت مردى متدين و بانفوذ بود اينان همگى از نظر زندگى مادى احتياج به تصرف وجوه نداشته و كاملا از تصرف سهم مبارك امام (ع) احتراز مى كردند و تا آخر عمر از درآمد موروثى خود زندگى مى كردند.

مرحوم آيت اللَّه قدوسى از شاگردان ممتاز مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج ميرزا حسن شيرازى (ميرزاى بزرگ) و مرحوم آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و در اواخر از محضر درس مرحوم آيت اللَّه آخوند خراسانى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى نيز استفاده داشتند.

معظم له علاوه بر ذوق و استعداد قوى از حافظه سرشار خدادادى نيز بهره مند بود كه حتى در سالهاى كهولت و پيرى كاملا بر محفوظاتش مسلط و گوئى فراموشى در قاموس وجودش مفهومى نداشت.

در رشته اخلاق معلوم نيست كه از محضر چه استادى برخوردار بوده بعضى از هم دوره هايش احتمال استفاده از حضور محترم آخوند ملافتحعلى سلطان بادى را تقويت مى كردند ولى از آنجا كه عمويش مرحوم آخوند ملااكبر مردى اخلاقى بلكه در زبان و افواه مردم نهاوند كراماتى به او نسبت مى دهند شايد مربى اخلاق او عموى بزرگوارش بوده است و به هر تقدير ايشان

به تقوا و پرهيزكارى در همه شهر معروف و مسئله تقيد او و پدر و جدش را به تهجد خصوصا در يك مكان از اطاق مسكونى منزلش را به نحوى نقل مى كنند كه گوئى توصيه اى در اين زمينه از پدر و جد بوده است.

عيالش نقل مى كند كه در تمام مدت 64 سالى كه در خدمت ايشان بودم يكشب نشد كه اذان صبح گفته شود مگر آنكه معظم له را مشغول عبادت در همان محل مخصوص از اطاق ديدم جز اينكه ايشان را به تب شديدى مبتلا بود تا لحظه ادان خواب ماند و با شنيدن صداى موذن سراسيمه بيدار و بلند شدند.

نوشته هاى مدون و منظمى از ايشان جز يك اربعين موجود نيست ولى مسودات زيادى در ميان كتابهاى ايشان و بعضا در اختيار بعضى از شاگردان و فاميلش باقى بوده كه متأسفانه در واقعه سيل 1317 نهاوند به نحوى ضايع شده كه قابل استفاده نيست.

ايشان داراى سه فرزند ذكور است كه يكى از آنها به نام على قدوسى در رشته روحانيت است و ترجمه وى در جلد اول گنجينه دانشمندان در ضمن رجال و مدرسين حوزه علميه گذشت.

(1374 -1282 ق)، عالم امامى و فقيه. معروف به آقاى آخوند. در نهاوند به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در نهاوند گذراند و براى فراگرفتن سطوح عاليه و خارج به همراه عمويش، ملا على اكبر نهاوندى، ابتدا به سامرا و سپس به نجف رفت و بيست سال تمام در آنجا ساكن شد. وى از شاگردان ممتاز ميرزاى بزرگ شيرازى و آيت الله ميرزا حبيب الله رشتى بود. وى همچنين از محضر درس آيت الله آخوند خراسانى و آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدى

نيز استفاده نمود. در سى و پنج سالگى پس از احراز مقامات عاليه تحقيق و اجتهاد به نهاوند مراجعت كرد و در آن شهر به تدريس و ترويج علوم دينى پرداخت. در 1355 ق به دنبال غائله رفع حجاب رو به عزلت آورد و تا پايان عمر در انزوا به سر برد. پيكرش پس از درگذشت به قم منتقل و در قبرستان نو، در مقبره ى خانوادگى، به خاك سپرده شد. مسودات وى در واقعه ى سيل نهاوند در 1317 ق از بين رفته است و تنها اثر باقيمانده ى وى «اربعين» مى باشد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 98 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (332 -330 / 7).

قراب سرخسي هروي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 414 -330 ق)، حافظ، محدث، فقيه، زاهد، مقرى و اديب. وى برادر ابويعقوب اسحاق قراب است. از منصور بن عباس و ابوبكر اسماعيلى و ابواحمد بن غطريفى و ابوعمر بن حمدان و ابواحمد حاكم و مخلد بن جعفر باقرحى و بشر بن احمد اسفراينى و على بن عيسى عاصمى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. در بغداد نزد امام عبدالعزيز داركى فقه آموخت. ابوعطا عبدالاعلى بن عبدالواحد مليحى و شيخ الاسلام عبدالله بن محمد انصارى و ديگران از وى حديث شنيده اند. وى در بسيارى از علوم همچون قرائت و حديث و فقه و معانى قرآن و ادب پيشرو و سردسته زاهدان و متألهان بود. از آثارش: «درجات التائبين و مقامات الصديقين»؛ «الكافى فى علم القرآن»، در قراآت سبع، در چندين مجلد؛ «الجمع بين الصحيحين»، جمع بين «صحيح» بخارى و «صحيح» مسلم؛ كتابى در «مناقب الامام الشافعى»؛ «الشافى» در قراآت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :سير النبلاء (381 -379 / 17)، كشف الظنون (1839 ،1379 ،1023 ،745 ،599)، معجم المؤلفين (256 / 2)، هديه العارفين (209 / 1).

قراب سرخسي هروي، ابويعقوب اسحاق

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(429 -352 ق)، حافظ، محدث، مورخ، فقيه، زاهد و مصنف. محدث هرات بود. ابونضر فامى گويد كه وى بيش از هزار و دويست استاد داشته است. وى از عباس بن فضل نضرويى و جد مادرى اش، محمد بن عمر بن حفصويه، و ابوالفضل محمد بن عبدالله سيارى و عبدالله بن احمدن بن حمويه سرخسى و زاهر بن احمد سرخسى فقيه و خليل بن احمد سجزى و حسين شماخى صفار و ابومنصور محمد بن عبدالله بزاز حديث شنيد.شيخ الاسلام عبدالله انصارى هروى و ابوالفضل احمد بن ابى عاصم صيدلانى و حسين بن محمد بن مت و اهل هرات از وى حديث روايت كردند. خواجه عبدالله انصارى در «جرح و تعديل» به او احتجاج كرده است. از آثارش: «الوفيات» يا «تاريخ السنين» در «وفيات العلماء» از قرن اول تا 429 ق، در دو مجلد؛ «نسيم المهج»؛ كتاب «الأنس و السلوه»؛ «شمائل العباد»؛ «الرمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (285 / 1)، الاعلام بوفيات الاعلام (288 / 1). انساب سمعانى (638 / 4)،ايضاح المكنون (53 / 2)، تذكره الحفاظ (1102 -1100 / 3)، سير النبلاء (572 -570 / 17)، شذرات الذهب (244 / 3)، طبقات الحفاظ (424)، العبر (261 / 2)، كشف الظنون (1059)، العبر (261 / 2)، معجم المؤلفين (228 / 2)، الوافى بالوفيات (394 / 8)، هديه العارفين (200 / 1).

قرني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على بن العالم الجليل مرحوم آقا شيخ محمد ابراهيم قرنى منسوب بتابعى جليل القدر شهيد راه ولايت جناب اويس قرن رضى اللَّه عنه و رزقنا شفاعته مى باشد. وى در سال 1333 ق در قريه گوگد متولد شده و پس از رشد و خواند فارسى

و مقدمات در گلپايگان در سال 1357 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى تكميل نموده و پس از آن مسافرت به نجف اشرف نموده و مدت سه سال از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و سپس مراجعت به قم و از محضر مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و مراجع ديگر استفاده نموده و بمراتب علم و كمال رسيده و حسب الامر مرحوم آيت اللَّه بروجردى قدس اللَّه سره براى ارشاد و هدايت و نشر معارف اسلام و تبليغ احكام به عليشاه عوض شهريار عزيمت نموده و تاكنون به اقامه جماعت در مسجد حاج حسن و خدمات ديگر اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده در فنون مختلفه مى باشد كه آنها را ذيلا مى نگارم:

1- سوقات سفر دو جلد مطبوع

2- اسرار معراج دو جلد مطبوع

3- منهاج الدموع دو جلد مطبوع

4- منهاج السرور 3 جلد دو جلد مطبوع و يك جلد آماده طبع

5- منتهى المقال دو جلد مطبوع

6- در المنظوم دو جلد مطبوع

7- آينه عمر دو جلد مطبوع

8- پيوند دو گل دو جلد مطبوع

9- منهاج الجنان در دعاء دو جلد مطبوع

(تو 1333 ق)، عالم امامى و فقيه. نسب وى به اويس قرنى مى رسد. در روستاى گوگد گلپايگان به دنيا آمد و پس از فراگيرى ادبيات فارسى و مقدمات در گلپايگان در 1357 ق به قم مهاجرت نمود و سطوح را در نزد آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى مرعشى تكميل نمود. پس از آن به نجف رفت و مدت سه سال از محضر آيت الله شيخ محمد على كاظمينى و آيت الله خويى

استفاده نمود. سپس به قم مراجعت كرد و از محضر آيت الله خوانسارى و آيت الله بروجردى و مراجع ديگر استفاده نمود. قرنى به دستور آيت الله بروجردى براى نشر معارف اسلامى به عليشاه عوض شهريار رفت. از آثارش: «سوقات سفر»، در دو جلد؛ «اسرار معراج»؛ «منهاج الدموع»؛ «منهاج السرور»، در چهار جلد؛ «منتهى المقال»؛ «در المنظوم»؛ «آينه عمر»؛ «پيوند دو گل»؛ «منهاج الجنان»، در دعا.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (676 -675 / 4).

قزويني اصفهاني، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فقيه فاضل علاّمه، از شاگردان و مجازين از حاج سيد محمد باقر رشتى بيدآبادى است، و تاريخ اجازه سال 1246 مى باشد. سيّد مرحوم در اين اجازه وى را بسيار ستوده، و تصديق به اجتهادش فرموده.

صاحب عنوان در قزوين متولد شده و در اصفهان تحصيلات خود را به پايان رسانيده است.

انصارى در تاريخ مختصر اصفهان(:89) گويد: مرحوم حاج سيد محمد باقر حجة الاسلام گذشته از ملاحظه مقاماتشان در علم و عمل، توجه خاصى نسبت به ايشان داشته تا جايى كه مرحوم حاج محمد جعفر آباده اى با آن جلالت قدر، و مكانت علم و تقوى، و بستگى به مرحوم سيد، باز غبطه مقام ايشان را مى خورده، كتابخانه اش بعد از هشتاد سال (تا سال تأليف تاريخ كه سال 1332 قمرى باشد) كه همه آكنده ها پراكنده شد به حال خود باقى است، و گرد پنجاه ساله بر آن متلاقى.

صاحب عنوان تا سال 1263 حيات داشته و سپس وفات يافته است.

از تأليفاتش حواشى است بر حديث غمامه كه آن را فرزندش شيخ محمّد حسين، مدّون نموده و به صورت كتابى خاص درآورده است.

وى را دو فرزند برومند و فاضل است:

1- فرزند بزرگش حاج

آقا محمد قزوينى كه از ائمه جماعت اصفهان بوده، و در مسجد آقا نور پس از پدر اقامه جماعت مى نموده، و در شب 28 ذيحجه سال 1304 قمرى وفات يافته است.

فرزند ايشان: مرحوم حاج محمد جواد قزوينى،

و نواده اش: حاج آقا باقر قزويني نيز از علماى اصفهان و ائمه جماعت بودند كه در اين شهر شهرت و نفوذ داشته، و مرحوم حاج آقا باقر در سال 1362 وفات يافته، در تخت فولاد در تكيه اى مخصوص مدفون گرديد كه اخيراً به نام تكيه خليليان معروف شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قزويني آملي، ابوالفرج محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 501 ق)، فقيه و محدث. از پدرش و منصور بن اسحاق و سهل بن ربيعه حديث شنيد. ابن ناصر و شهده و ابن الخل از وى روايت كرده اند. وى در مدينه بر سلفى املاى حديث كرد. ابوالفرح قزوينى در آمل درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (218 -217 / 19)، شذرات الذهب (3 / 4)، العبر (382 / 2).

قزويني حلي نجفي، معزالدين محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1300 -1222 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مفسر، رجالى و شاعر. اصلش از قزوين بود. نسب اين خاندان به محمد بن زيد شهيد فرزند امام زين العابدين (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد و در حله ساكن شد. او را قزوينى كبير نيز ناميده اند، تا در مقابل يكى از فرزندزادگانش به نام مهدى بن هادى بن ميرزا صالح بن محمد مهدى، قزوينى صغير صاحب «ديوان»، مشخص باشد. سيد مهدى در نجف از محضر شيح موسى و شيخ على و شيخ حسن، فرزندان شيخ جعفر صاحب «كاشف الغطاء»، و سيد باقر قزوينى و سيد على قزوينى و سيد محمد تقى قزوينى استفاده كرد و از آنها اجازه ى روايت گرفت. او نزد شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى تلمذ كرد و در بيست سالگى به درجه ى اجتهاد رسيد. وى از مشايخ اجازه ى علامه نورى صاحب «مستدرك الوسائل» بود. او علاوه بر تبحرى كه در فقه و اصول و كلام و حكمت و توحيد و امامت و تفسير و حديث داشت در كمالات نفسانى نيز كم نظير بود. در بازگشت از حج درگذشت و در نجف، در مقبره ى آل قزوين دفن شد. از وى متجاوز از سى اثر باقى مانده است. از آن جمله: «اسماء قبائل العرب»

يا «اسماء القبائل والعشائر»؛ «البحر الزاخر فى اصول الاوائل و الاواخر»؛ «تفسير سوره الاخلاص، الفاتحه و القدر»؛ «فلك النجاه فى احكام الهداه»؛ «التقيه»؛ «آيات الوصول الى علم الاصول»، در مباحث الفاظ از مسائل اصول فقه، به عربى؛ «فرائد الاصول» يا «الفرائد »، در اصول؛ «بصائر المجتهدين»، در شرح «تبصره المتعلمين» علامه حلى؛ «الاقفال»، در نحو و شرح آن به نام «المفاتيح» يا «مفاتيح الاقفال»؛ «مواهب الافهام»، در شرح «شرايع الاسلام»؛ «الصوارم الماضيه لرد الفرقه الهاويه و تحقيق الفرقه الناجيه»، در امامت؛ «آيات المتوسمين»، در حكمت الهى؛ «منظومه تامه» در اصول؛ منظومه در تمام عبادات، متجاوز از پانزده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (335 / 7)، اعيان الشيعه (146 -145 / 10)، خاتمه مستدرك الوسائل (136 -127 / 2)، الذريعه (62 / 25 ،239 / 24 ،292 ،238 ،122 / 23 ،299 ،134 -133 ،33 / 21 ،161 / 17 ،314 -313 ،133 -132 / 16 ،317 ،93 / 15 ،329 / 13 ،83 / 7 ،210 / 6 ،405 ،342 ،341 ،336 / 4 ،125 ،40 / 3 ،389 ،274 ،68 ،34 ،6 / 2 ،485 ،462 ،449 ،49 ،48 / 1)، ريحانه (457 -456 / 4)، علماء معاصرين (11 -6)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (56 / 12)، مينو در (974 ،963 ،951 ،950 ،921 -920 ،918 ،860 -859 ،851،847 ،840 ،821 ،804 ،776 ،311 -310 ،292 ،239 ،232 ،231 ،135 ،114 -113 ،94 ،84 ،81 ،68 ،63 ،10 -8 / 2).

قزويني حلي، ابوالمعز محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335 -1262 ق)، عالم امامى، فقيه و شاعر. اصل وى از قزوين بود. نسبش به محمد بن

زيد فرزند على بن حسين (ع) مى رسد. در حله به دنيا آمد. در سنين بلوغ به همراه دو برادرش، سيد حسين و ميرزا جعفر، به نجف مهاجرت كرد و معقول و منقول را به طور كامل فراگرفت. در 1313 ق به اصرار مردم حله به حله بازگشت. در حله درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در مقبره ى مخصوص آل قزوين دفن شد. از آثار خيرش در حله بازسازى نهر حله و تعمير قبور علماى حله همچون قبر محقق، آل طاووس، ابن ادريس، شيخ ورام و غيره مى باشد. از آثار علمى وى: رساله اى در تجويد؛ «حبوه الفرائض»، يا «ارجوزه فى الارث»، منظومه ى عربى؛ «ارجوزه فى حديث الكساء»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (244 / 6 ،471 -470 ،455 -454 / 1)، ريحانه (456 -455 / 4)، علماء معاصرين (111)، الكنى و الالقاب (64 -63 / 3)، مينودر (65 -62 / 2).

قزويني حلي، ابوموسي، ابوالهادي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 / 1297 -1253 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، كاتب، اديب لغوى و شاعر. در حله به دنيا آمد. جد مادرى اش شيخ على بن جعفر كاشف الغطاء است. در مقدمات شاگرد پدرش، سيد مهدى بود. آن گاه به نجف رفت و فقه را در محضر دايى هايش شيخ مهدى و شيخ جعفر، فرزندان على بن جعفر كاشف الغطاء، و اصول را در محضر شيخ مرتضى انصارى و ملا محمد فاضل ايروانى فراگرفت.. پس از فراگيرى فقه و اصول و فلسفه و حكمت و تاريخ و لغت به حله بازگشت و در كنار پدرش به امور دينى پرداخت و در نزد او به تكميل تحصيلات مشغول شد تا از وى به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل گشت.

او به نوبه ى خود مجلس درسى بنا نهاد و شاگردانى تربيت كرد. در حله درگذشت و پيكرش به نجف منتقل شد و در صحن شريف دفن گشت. در سوك او بيست و دو شاعر بزرگ عرب مرثيه سرودند و سيد حيدر حلى تمام آنها را در كتابى به نام «الاحزان فى خير انسان»، گردآورى كرده است. از آثار وى: كتاب «اشراقات»، در منطق؛ «التلويحات الغرويه»، در اصول فقه، با عنوان مختصر «تلويح- تلويح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشعيه (188 / 4)، الذريعه (430 / 4)، ريحانه (448 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 271 -269 / 13)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (151 / 3)،مكارم الآثار (1427 -1425 / 4).

قزويني قمي، زكريا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سامره خدمت حجةالاسلام حاج ميرزا محمدحسن شيرازى قدس سره تحصيل و تلمذ نموده بود و به طورى كه شنيده ام از معظم له اجازه اجتهاد داشته پس از آن به قم اقامت و مشغول ترويج شرع و امامت جماعت و منبر شد. تا در قم مرحوم و مدفون گرديد. آن مرحوم ابوالزوجه مرحوم آيةاللَّه آقاى حاج آقا حسين طباطبائى قمى بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قزويني قوام الدين، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1150 / 1149 / 1140 ق)، عالم امامى، فقيه، قاضى، اديب و شاعر. مشهور به ميرزا قوام الدين. وى از شاگردان و خواص شيخ جعفر كمره اى اصفهانى قاضى و در 1107 ق از علامه مجلسى به دريافت اجازه نايل شد. او مهارت بسيارى در سرودن شعر داشت و كتابهاى چندى را به نظم كشيد و قصائد و مقطعات در درود بر پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) و اشعار زيادى در مراثى از خود به يادگار گذاشت. او به هنگام بازگشت از مكه درگذشت. از آثار وى: نظم «اللمعه الدمشقيه»، به نام «التحفه القوميه فى فقه الاماميه»؛ «ارجوزه فى الحساب» به نام «نظم الحساب»، نظم «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى الاسطرلاب»، نظم «صحيفه الاسطرلاب» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى اصول الفقه»، نظم «زبده ى» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى الطب»، به نام «مفرح القوام»؛ «منظومه البيان»، ارجوزه اى در علم بيان؛ «ارجوزه فى التجويد»، كه نظم «الشاطبيه» است؛ «ارجوزه فى النحو»، به نام «الصافيه»، كه نظم «الكافيه» ابن حاجب است؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (74 / 10 ،412 / 9)، تاريخ ادبيات در ايران (351 / 5)، تذكره ى روز روشن (666)، تذكره المعاصرين (121 -119 ،46)، الذريعه

(210 -209 / 24 ،487 / 9 ،225 / 7 ،462 / 3 ،504 ،490 ،485 -484 ،482 ،472 -471 ،464 ،461 ،455 ،452 / 1)، ريحانه (493 -492 / 4)، فرهنگ سخنوران (750)، فوائد الرضويه (622-621)، الكنى و الالقاب (90 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قوام الدين)، معجم المؤلفين (304 / 11)، هديه الاحباب (221).

قزويني يزدي، عبدالنبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1125- ز 1197 ق)، فقيه، حكيم، فيلسوف، متكلم، رجالى و عالم امامى. اصل وى از قزوين و ساكن يزد بود. او عالم و حكيم بزرگ امامى و معاصر علامه بحرالعلوم (م 1212 ق) است. در سفر حج در 1175 ق با آقا محمد باقر بهبهانى ملاقات كرد. وى از سيد بحرالعلوم روايت مى كند و آن جناب نيز از وى روايت كرده است، بدين گونه كه هر يك از ايشان با اجازه از ديگرى روايت مى نمايد. بر اين اساس است كه در بعضى از كتب حديث و رجال به وى عنوان شيخ سيد بحرالعلوم داده اند. از آثارش كتاب «تتميم امل الآمل» است كه آن را به امر سيد بحرالعلوم در 1191 ق تأليف نمود، و سيد از اين كتاب مدح بليغى كرده است.قزوينى تقريظى بر «مشكاه الهدايه» سيد مهدى بحرالعلوم دارد كه آن را در 1197 ق نگاشته و در آن تقريظ مشايخ خود چون مير محمد صالح حسينى قزوينى و مير محمد ابراهيم قزوينى و ملا على اصغر مشهدى رضوى را نامبرده و گفته كه ايشان از علامه مجلسى و محقق خوانسارى و محقق سبزوارى روايت كرده اند. قزونيى تعليقاتى بر رساله ى «مطالب النفس و مسائلها» حكيم حمزه گيلانى دارد. او همچنين تقريظى بر «مرآت الازمان» محمد بن محمد زمان

كاشانى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاتمه مستدركات (106 -105 / 2)، الذريعه (64 / 21 ،263 -262 / 20 ،89 / 6 ،339 -337 / 3 ،207 / 1)، ريحانه (453 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 479 -476 / 12)، فوائد الرضويه (259)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (200 / 6)، هديه الاحباب (171).

قزويني، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن بن امير سيد على بن امير عبدالباقى بن محمدهادى بن محمدرضا بن امير محمدعلى مشهور به پير سيد صاحب مزار معروف در تنكابن عالمى فقيه بوده و در حدود 1280 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ميرزا ابوالقاسم بن ملا محمدتقى (شهيد ثالث) برغانى قزوينى عالمى جليل بوده و بعد از 1300 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، ابوتراب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آسيد ابوتراب بن سيد مرتضى قزوينى معروف به سكاكى عالمى جليل و فقيهى نبيه بوده و در سال 1303 هجرى وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم و سيزدهم ق)، فقيه و عالم امامى. اصل وى از قزوين بود. او پدر ملا عباس قزوينى، صاحب «اسرار الصلاه»، مى باشد. از آثار وى «انباء الانبياء فى اثبات النبوه الخاصه من الكتب السماويه»، كه در آن آيات قرآنى و احاديث قدسى و آنچه در ساير كتابهاى آسمانى نازل شده بر انبياء پيشين دلالت بر نبوت خاصه ى حضرت محمد (ص) دارد، را به فارسى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (392 ،376 / 3)، الذريعه (355 -354 / 2)، ريحانه (448 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 143 ،136 / 13)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى).

قزويني، آمنه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1269 -1202 ق، از زنان عالم، عابد، فاضل و مجتهد. وى دختر شيخ محمدعلى قزوينى از علماى قزوين، و نوه ى سيد حسين قزوينى (1208 ق) و سيدمحمد مهدى بحرالعلوم (1212 ق) و مادر ربابه خانم و قرةالعين بود. در حدود هفده سالگى با شيخ محمدصالح برغانى (1275 / 1270 ق) ازدواج كرد. او در آغاز نزد برادرش شيخ عبدالوهاب قزوينى درس خواند و سپس در درس فقه و اصول همسرش حاضر شد و حكمت و فلسفه را از ملا آقا حكمى قزوينى در مدرسه صالحيه فراگرفت و در درس شيخ احمد احسايى در قزوين حضور يافت تا اينكه به درجه بالايى از علم و فضل رسيد. همسرش، ملا محمدصالح، زنان را در احكام و مسائل شرعى به رجوع و عمل به دستورات او سفارش مى كرد. آمنه خانم حوزه درسى براى زنان در كربلا و قزوين داشت. وى از همسر و برادرش و شيخ احمد احسايى اجازات مفصلى داشت.

از آثار او قصيده اى طويل در چهارصد

و هشتاد بيت از زبان حضرت زينب (س) در حوادث كربلا و بعضى رساله هاى ديگر با كمك ابوالثناء محمود آلوسى است در هنگامى كه دخترش قرةالعين در خانه آلوسى در بغداد ساكن بود.

بسيارى از مردان و زنان اين خانواده اهل علم و فضل و تقوا بودند. مادرش فاطمه قزوينى از زنان عالم، فاضل، محدث و سخنور بود.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 7 / 2؛ دايرةالمعارف تشيع، 236 / 1.

قزويني، تاج الدين، ابوالحسن علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 745 ق)، قاضى، محدث، فقيه شافعى، مدرس، اديب و لغوى. اصل وى از قزوين و در بغداد ساكن بود و در مدرسه ى نظاميه بغداد تا پايان عمر تدريس مى نمود. از آثارش: شرح «مصابيح السنه» بغوى؛ «المحيط بفتاوى اقطار البسيط»؛ «الرغاب»، در تصريف؛ «العجاب»، در نحو، و شرح آن؛ «اللطائف»؛ شرح «المقامات الحريرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 5)، معجم المؤلفين (181 / 7)، هديه العارفين (719 / 1).

قزويني، حمزه علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حمزة على قزوينى عالمى جليل و فقيهى فاضل از شاگردان ميرزا حسين خليلى و آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى و غيرهم بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، خليل

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1089 -1001 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه، متكلم و نحوى. اصل وى از قزوين بود. در قزوين به دنيا آمد. وى از شاگردان شيخ بهايى و ميرداماد است. او شريك درس خليفه سلطان وزير در درس حاج محمود رنانى و ملا حسين يزدى بود. وى از معاصران شيخ حر عاملى و ملا محسن فيض كاشانى است. ملا خليل قزوينى استاد علامه مجلسى و آقا رضى الدين قزوينى بود. پيش از سى سالگى عهده دار توليت حضرت عبدالعظيم و تدريس در آنجا بود. پس از چندى به مكه رفت و مجاورت آنجا را برگزيد. سپس به قزوين بازگشت و شروع به تصنيف و تأليف نمود. در قزوين درگذشت و در مدرسه اش دفن شد. از آثار وى: حاشيه بر «مجمع البيان» طبرسى؛ «رموز التفاسير الواقعه فى الكافى و الروضه»؛ «الصافى فى شرح الكافى»، به فارسى؛ «الشافى فى شرح الكافى»، به عربى؛ «المجمل»، در نحو؛ «الرساله النجفيه»؛ «الرساله القميه»؛ شرخ «عده الاصول» شيخ طوسى يا حاشيه بر «العده»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (369 -368 / 2)، اعيان الشيعه (356 -355 / 6)، الذريعه (48 -47 / 20 ،5 -4 / 15 ،368 ،6 -5 / 13 ،251 / 11 ،191 ،148 / 6 ،142 / 5 ،82 / 2)، روضات الجنات (262 -257 / 3)، رياض العلماء (266 -261 / 2)، ريحانه (452 -450 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204 -203 /

11)، لغت نامه (ذيل/ خليل)، معجم المؤلفين (125 / 4)، مينو در (173 / 2)، هديه العارفين (354 / 1).

قزويني، شمس الدين، ابوالرضا، ابوالمظفر حامد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(636 -548 / 546 ق)، مفتى، محدث و فقيه شافعى. در قزوين به دنيا آمد. مصاحب و ملازم قطب نيشابورى بود و خلاف را نزد وى آموخت و به همراه او به دمشق رفت. وى از شهده ى كاتبه، دختر احمد بن فرج دينورى، و خطيب موصل و يحيى ثقفى حديث شنيد. شهاب الدين عبدالحليم بن تيميه و محدالدين ابن عديم و پدرش از وى روايت كردند. قاضى تقى الدين سليمان حنبلى و ابونصر محمد ابن شيرازى از وى اجازه روايت داشتند. وى شيخ شافعيه و عهده دار منصب قضاوت در حمص بود، مدتى نيز در حلب درس و فتوا مى داد. وى پدر عمادالدين قزوينى است كه از مدرسين زمان خود بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (64 -63 / 23)، الوافى بالوفيات (280 / 11).

قزويني، عمادالدين، ابوعبدالله زكريا

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(683 / 682 -605 / 600 ق)، عالم، اديب، قاضى، فقيه، محدث، مورخ، جغرافيدان و خطاط. معروف به عماد قزوينى. نسبش به مالك بن انس انصارى خادم پيامبر (ص) مى رسد. در قزوين به دنيا آمد. در جوانى به شام رفت و پس از تحصيلات به عراق مسافرت كرد. او شاگرد اثيرالدين ابهرى حكيم بزرگ ايرانى بود. ابن طاووس، سيد غياث الدين عبدالكريم بن احمد بن طاووس، مجلس او را درك نموده است. وى در 650 ق قاضى حله و در 652 ق قاضى واسط شد و تا آخر عمر عهده دار آن منصب بود.در واسط درگذشت و پيكرش به بغداد نقل و در مقبره ى شونيزيه دفن شد. از آثار وى: «آثار البلاد و اخابر العباد»، در جغرافى، كه ظاهرا در «كشف الظنون» به نام «عجائب البلدان» نيز آمده است؛ «عجائب المخلوقات و غرائب

الموجودات»، به عربى، در وصف كائنات، در دو مقاله: مقاله نخست در علويات و مقاله دوم در سفليات به نام سلطان معزالدين شاپور. اين دو كتاب گرچه هر كدام كتابى مستقل است اما در حقيقت حكم دائره المعارف واحدى درباره عالم و موجودات و مخلوقات و بلاد و آثار آن دارد و اين كتاب به فارسى و آلمانى و تركى ترجمه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (80 / 3)، تاريخ ادبيات در ايران (281 -279 / 3)، تاريخ نظم و نثر (146)، الذريعه (219 / 15 ،7 / 1)، روضات الجنات (373 / 3)، ريحانه (453 / 4)، كشف الظنون (1128 -1127 ،1126 ،9)، الكنى و الالقاب (62 -61 / 3)، معجم المؤلفين (183 / 4)، مينودر (837 ،5 -3 / 2)، هديه الاحباب (216)، هديه العارفين (373 / 1).

قزويني، فضل علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قزوينى قدس سره متولد 1290 قمرى و متوفى 1367 قمرى است چنانچه در الذريعه ج 2 ص 258 ياد شده است فرزند علامه زاهد بارع ملا ولى محمد قدس سره در قزوين به دنيا آمده و دوره مقدمات را در مدرسه صالحيه تكميل سپس به تهران عزيمت نمود و در آنجا از اساتيد بزرگ بهره مند شده و بعد متوجه حوزه علميه اصفهان گرديده و چندى در آنجا اقامت و بين محصلين مشار بالبنان گرديده و سپس هجرت به نجف اشرف نموده و از محضر علامه خراسانى آخوند ملا محمد كاظم صاحب كفايه الاصول استفاه نموده و مورد توجه خاص ايشان قرار گرفته و پس از چندى حسب الامر معظم له مراجعت به ايران و در وطن مالوف خود مرجع مراجعات عمومى و مرافعات بودند لكن

شدت علاقه به زيارات و بحث و تدريس به طور اغلب در مسافرت بودند. حوزه علميه قم و مشهد مقدس به قدر امكان از ايشان جهت استفاده علمى و ارشادى استقبال مى نمودند خاصه آبتين علمين همدانين آخوند ملا على و ميرزا محمد طالب ثراهما چون در بعضى علوم اطلاعات داشتند. در مشهد مقدس مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى با ايشان ارتباط حسنه ممتده داشتند تا آنكه در قضيه كشف حجاب در منزل آماده پذيرائى بودند ناگاه يكى از دوستان خصوصى به عجله و هراسان وارد شده و مخفيانه و به طور نجوى گفتند فرماندارى بودم نام حضرتعالى و چند نفر از علماء قزوين در مجلس عشرت با همسرشان دعوت خواهيد شد. معظم له با حالت اضطراب شديد چشم از جميع موقعيتها پوشيده و فرار را بر قرار اختيار و خائفا يترقب به اسرع وقت پناه به قبر حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوه والسلام برده و حدود چهارده سال در آنجا اقامت و علاوه بر بحث و تدريس كتب مشروحه ذيل را تأليف نمودند:

1- اصحاب حضرت سيد الشهداء عليه السلام.

2- زندگانى حضرت سيد الشهداء عليه السلام.

3- بانوان و زنانى كه در كربلا بودند.

4- كتاب زندگانى حضرت صادق عليه السلام و روساء مذاهب باطله اهل سنت.

5- شرح خطبه حضرت صديقه كبرى عليهاالسلام.

6- مختصرى در حالات حضرت معصومه (ع).

معظم له پس از چهارده سال اقامت در كربلا به شوق زيارت حضرت رضا عليه السلام به ايران آمده و در قم به منزل مرحوم حاج سيد ابوالقاسم روحانى برادر داماد گراميشان مرحوم حجةالاسلام حاج آقا احمد روحانى واعظ وارد شده و مورد احترام كم سابقه همه علماء خاصه حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى قرار گرفته ولى متاسفانه به

مقصدشان كه زيارت حضرت ثامن الحجج عليه السلام بود نائل نشده و در راه زيارت در جوار خواهر گرامى آن حضرت، حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام از دنيا رفته و با تشييع و تجليل فراوان در شيخان قم در اين معدن مردمى به خاك رفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

قزويني، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبى قزوينى از علماء وارسته و دانشمندان شايسته و مربيان برجسته معاصر مشهد بودند. ولادت ايشان در يكى از مضافات قزوين واقع شده و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح در قزوين و تهران مهاجرت به مشهد نموده و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا محمد كفائى معروف به آقازاده و ديگران و بالاخص مرحوم عالم ربانى آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده نموده تا به درجه كمال از علم و معارف الهى رسيده و خود به تدريس فقه و اخلاق و تربيت جمعى از فضلاء شايسته و مهذب مشهد پرداخته و عده اى از محضر و بيانشان به مقام شامخى از علم و اخلاف رسيدند.

داراى تأليفاتى در معارف و اخلاق و غيره بوده اند كه از آنها بيان الفرقان مسجد مرونيها اقامه جماعت داشتند تا در سال 1387 ق وفات نموده و در آستانه مقدسه رضوى به خاك رفته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قزويني، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مولانا محمدجعفر قزوينى از علماء كربلا در عصر خود بوده و حدود 1280 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين بن على (عباس على) طالقانى قزوينى حايرى متولد 1218 و متوفى 1281 ق از اعاظم فقهاء و اجلاء علماء و از شاگردان شريف العلماء و صاحب جواهر و غيرهما و داراى آثارى چون نتايج البدايع در شرح شرايع و نتيجةالبديعه و غيرها بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدصادق بن العالم الجليل ملا على قارپوزآبادى قزوينى عالمى كامل و فاضلى جليل بوده و بعد از 1333 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد ابراهيم موسوى حايرى قزوينى از مشاهير خطباء و محدثين و مبلغين و مروجين و نويسندگان نامى معاصر و مقيم شهرستان علمى و دينى قم مى باشند.

در سال 1348 هجرى قمرى در كربلاء معلى على من شرفها الصلوه والسلام به دنيا آمده و در مهد فضل و سيادت پرورش يافته و پس از دوران كودكى و خواندن اوليات و ادبيات و سطوح اوليه را در خدمت مرحوم حاج شيخ جعفر رشتى و حاج شيخ محمد خطيب و سيد محمد صالح قزوينى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن قزوينى معروف به حاج آقا و دروس نهائى را از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى شيرازى و آيت اللَّه ميلانى و آيت اللَّه حاج شيخ يوسف شاهرودى و آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن قزوينى صاحب (الامامه الاكبرى) استفاده نموده است.

در سال 1393 هجرى قمرى مهاجرت به كويت و مدت هفت سال اقامت و به خدمات تبليغى و تاليفى اشتغال داشته و در سال 1400 قمرى به قم هجرت و اقامت نموده و چهار مرتبه براى ارشاد و تبليغ دين به استراليا سفر نموده و از راه منبر و خطابه چه در خارج و چه در داخل ايران قم و تهران و غيره نشر معارف اهل بيت عليهم السلام نموده و خدمات ارزنده و چشمگيرى نموده و مى نمايند.

معظم له داماد گرامى آيت اللَّه العظمى ميرزا مهدى شيرازى مى باشند داراى پنج فرزند فاضل و برومندند به اسامى زير كه اسباط مرحوم ميرزا

مهدى شيرازى هستند و همگى در حوزه علميه اشتغال به درس و تدريس سطوح عاليه دارند.

1- حاج سيد محمد ابراهيم موسوى قزوينى

2- حاج سيد محمدعلى موسوى قزوينى

3- حاج سيد مصطفى موسوى قزوينى

4- حاج سيد محسن موسوى قزوينى

5- حاج سيد جعفر موسوى قزوينى

تأليفات ارزنده دارند كه به طبع رسيده و آنها از اين قرار است:

1- شرح نهج البلاغه- سه مجلد

2- على (عليه السلام) من المهد الى اللحد

3- فاطمه الزهراء (عليهاالسلام) من المهد الى اللحد

4- الامام المهدى (عليه السلام) من المهد الى الظهور

5- الامام الجواد (عليه السلام) من المهد الى اللحد

6- الامام الهادى (عليه السلام) من المهد الى اللحد

7- الامام العسكرى (عليه السلام) من المهد الى اللحد

8- سيره الرسول الاعظم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم)

9- فاجعه الطف

10- الاسلام والتعاليم

و در حال حاضر مشغول به تأليف موسوعه اى درباره زندگانى و شخصيت حضرت صادق عليه السلام مى باشند كه به ده ها جلد خواهد رسيد.

تولد: 1308.

درگذشت: 1373.

آيت الله محمدكاظم قزوينى صاحب آثار زير است: اسلام و تعليمات تربيتى (ترجمه ذكرالله احمدى، قم، 1370)؛ الامام المهدى عليه السلام من المهد الى الظهور (بيروت، 1370)؛ الامام الهادى عليه السلام من المهد الى اللحد (قم، 1371)؛ عاشورا غمبارترين روز تاريخ (ترجمه و نگارش عليرضا كرمى، قم، 1374)؛ فاطمه ى زهرا (ع) از ولادت تا شهادت (ترجمه حسين فريدونى، 1371 ،1365)؛ موسوعه الامام الصادق عليه السلام (قم، 1372). همچنين در اولين بزرگداشت سالگرد رحلت آيت الله قزوينى، كتاب زير از سوى ستاد مربوطه منتشر گرديد: صفحاتى از زندگينامه آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى قدس سره (1374).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

قزويني، نجم الدين عبدالغفار

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 665 / 663 ق)، رياضيدان و فقيه شافعى. در قزوين به دنيا آمد. در فقه و حساب و حسن اختصار يد طولانى داشت. از

آثار وى: «اللباب»، در فقه، و «العجاب»، در شرح «اللباب»؛ كتابى در «حساب»؛ «الحاوى الصغير فى الفروع»، كه ابن الوردى آن را در پنج هزار بيت به نظم كشيد و «بهجه الحاوى» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 4)، ريحانه (141 / 6)، كشف الظنون (1543 ،625)، لغت نامه (ذيل/ عبدالغفار)، معجم المؤلفين (268 -267 / 5)، هديه العارفين (587 / 1).

قزويني، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هاشم قزوينى از بزرگان علماء و مدرسين معاصر حوزه مشهد بودند ولادت ايشان در قزوين اتفاق افتاده و مقدمات و قسمتى از سطوح را در قزوين و تهران خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و چندين سال در آنجا از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و عراقى و اصفهانى استفاده نموده و پس از آن به ايران مراجعت و مجاورت آستان قدس رضوى را اختيار و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه كفائى معروف به آقازاده و اعلام ديگر و بالاخص مرحوم مبرور زين العلماء العاملين و قدوه الفقهاء و المجتهدين آيت اللَّه فى العالمين آقاى آقاميرزا مهدى غروى اصفهانى تا آخر عمرش استفاده نموده و خود به تدريس سطوح نهائى و خارج پرداخته و صدها نفر از علماء و دانشمندان معاصر مشهد و نقاط ديگر از محضر و دراساتش بهره مند شده اند.

نگارنده گويد مرحوم قزوينى مذكور از علماء عظام بل آيات كرام عصر ما و از اساتيد حقير بوده اند زيرا جلد اول كفايه را در خدمت ايشان خوانده و در خدمتشان به مباحثه مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى رحمه اللَّه عليه مى رفتم و ايشان نسبت به مرحوم ميرزا اصفهانى اعتقاد و خلوص عجيبى داشت و همواره بر فقاء توصيه مى كرد كه در

بحث ميرزا صحبت نكنيد بلكه سراپا گوش استماع و استفاده نمائيد.

مرحوم آيت اللَّه حاج سيد هاشم ميردامادى نجفى مى فرمودند حاج شيخ هاشم از ميرزا اگر اعلم (ملاتر) نباشد قطعا كمتر نيست ولى چطور است كه آنقدر نسبت به ميرزا تواضع و ابراز اخلاص و علاقه مى كند.

خلاصه بسيار متواضع و فروتن مجتنب از تظاهرات و (مبرء من كل شين) بود.

وى در 1380 قمرى فوات و در جوار حضرت على بن موسى الرضا (ع) مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قسملي خراساني مروزي، ابوزيد عبدالعزيز

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 167 ق)، محدث، فقيه و زاهد. وى از عبدالله بن دينار و مطر الوراق و ايوب و ابوهارون عبدى و حصين بن عبدالرحمان و ابواسحاق همدانى و يحيى بن سعيد انصارى و ابن عجلان و اعمش و مطرف بن طريف و يزيد بن ابى زكرياء و ديگران حديث شنيد. ابن مهدى و عقدى و قعنبى و عبيدالله بن عائشه و حفص بن عمر حوضى و حفص بن عمر ضرير و شيبان بن فروخ و عبدالصمد بن عبدالوارث و علاء بن عبدالجبار و ابوعبيده حداد و عبدالله بن رجاء و عبدالله بن معاويه جمحى و ديگران از وى حديث روايت كردند. بخارى و مسلم و ابوداود و ترمذى و نسائى در «صحاح» خودشان از وى حديث نقل كرده اند. يحيى بن معين و عده اى ديگر وى را ثقه خوانده اند. يحيى بن اسحاق سيلحينى كه از راويان اوست او را از خوبان توصيف كرده است. وى ساكن بصره بود و در همان جا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (107 / 1)، انساب سمعانى (500 / 4)، تهذيب التهذيب (313/ 6)، الجرح و التعديل (ج 2

ق 395 -394 / 2)، سير النبلاء (193 -192 / 8)، شذرات الذهب (264 / 1)، العبر (193 / 1).

قشقايي، جهانگير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328 -1243 ق)، فيلسوف، فقيه، عارف و شاعر. از تيره ى دره شورى ايل قشقايى بود. در چهل سالگى كه براى تكميل هنر به اصفهان آمد ناگهان شوق فراگيرى دانش در او بيدار شد و از زندگى ايلى دست كشيد و در مدرسه ى صدر اصفهان به فراگيرى علوم دينى روى آورد. جهانگيرخان حكمت و فلسفه را نزد محمدرضا حكيم قمشه اى، متخلص به صهبا، و فقه را در خدمت ملا حسين على تويسركانى و شيخ محمدحسين نجفى آموخت و طب را نيز در محضر ملا عبدالجواد، پزشك معروف اصفهان، فراگرفت. او در فقه و اصول و رياضيات و حكمت مهارت يافت و پس از آن در همان مدرسه ى صدر مدت چهل سال دروس فقه و اصول و رياضيات و حكمت را تدريس و شاگردان بسيارى تربيت كرد. آيت اللَّه سيد حسين طباطبايى بروجردى، آقا ضياءالدين عراقى و آقارحيم ارباب از شاگردان وى بودند. جهانگيرخان در اصفهان درگذشت و در تخت پولاد دفن شد. از او اشعار پراكنده اى نيز بر جاى مانده است؛ از آثار وى شرحى بر «نهج البلاغه» است.[1]

(ميرزا) جهانگير (خان)؛ دانشمند ايرانى (ف. اصفهان. 1328 ه.ق) از خوانين قشقايى و از اهالى دره شولى يا كشكولى. وى ساكن دهاقان بختيارى و جامع معقول و منقول بود و بسيارى از بزرگان قرن اخير از محضر او استفاده كرده اند. از شاگردان او آيت اللَّه بروجردى، سيد حسن مدرس، فاضل تونى، وحيد دستگردى هستند. وى در مدرسه ى صدر اصفهان تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكرة القبور (246)،

دانشمندان و سخن سرايان فارس (162 -161 /12)، سرآمدان فرهنگ (266/1)، شرح حال رجال (284/1)، فارسنامه ى ناصرى (1581/2)، فوائد الرضويه (88).

قشيري نيشابوري، ابوالقاسم، زين الاسلام، عبدالكريم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(465 -386 ق)، صوفى، فقيه، محدث و مفسر. مشهور به امام و استاد امام. از نظر اصول اشعرى و از نظر فروع شافعى بود. نسبت وى از جانب پدر به قبيله قشيرين كعب مى رسيد، و از طرف مادر به سلمى منسوب بود. در ناحيه استواء نيشابور (قوچان كنونى) متولد شد. خاندان او از بزرگان دهقانان اين ناحيه بودند. خود او نيز از محدثان بنام اهل تصوف بود. در كودكى پدر خود را از دست داد و در محضر درس ابوالقاسم يمانى، پرورش يافت و مقدمات ادب فارسى و عربى را نزد او فراگرفت، بعدها در نيشابور ساكن شد و از ابوحسين خفّاف و ابونعيم اسفراينى و حاكم نيشابورى و ابوعبدالرحمن سلمى و ديگر ارباب حديث و بزرگان صوفيه حديث شنيد و فقه را از ابوبكر محمد بن بكر طسى و علم كلام را از استاد ابوبكر بن فورك فراگرفت و تصوف را از ابوعلى دقاق نيشابورى آموخت و پس از وفات وى با ابوعبدالرحمن سلمى معاشرت كرد و عاقبت استاد خراسان گرديد. از شاگردان وى مى توان به احمد بن اسماعيل جوهرى كه «رساله ى قشيريه» را بر قشيرى خوانده و سمعانى از وى اجازه گرفته، و سيد اسماعيل جرجانى صاحب «ذخيره ى خوارزمشاهى» و ابوعبداللَّه حسين بن احمد بيهقى، ابوالقاسم فضل بن محمد عطار ابيوردى، ابوالمظفر محمد بن احمد هروى و شعيب بن نوح رازى صوفى اشاره كرد. قشيرى از معاصرين و منكران ابوسعيد ابوالخير بود كه در نهايت به او گرويد. آثار بسيارى از خود

به جاى گذاشته و در سرودن شعر به زبان عربى دست داشته است. طريقه ى او در تصوف به واسطه ى ابوعلى دقاق به جنيد و معروف كرخى مى رسد. وى در نيشابور درگذشت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «الرسالة القشيريه»، درعلم تصوف و بيان روؤس مسائل علم باطن كه مورد مراجعه و استناد بزرگان صوفيه و اهل ذوق است؛ «لطائف الاشارات»؛ «التحبير فى علم التذكير»؛ «آداب الصوفيه»؛ «عيون الاجوبة فى فنون الاسئلة»؛ «الاربعين»؛ «فصل الخطاب فى فضل النطق المستطاب»؛ «حياة الارواح و الدليل الى طريق الصلاح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180 /4)، ايضاح المكنون (194 /2 ،424 ،194 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (257 ،218 /2)، تاريخ بغداد (83 /11)، تاريخ گزيده (659)، تاريخ نيشابور (226 ،225)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (مقدمه)، جستجو در تصوف (67 -64)، روضات الجنات (94 -89 /5)، ريحانه (461 -460 /4)، سير النبلاء (232 -230 /18)، الكامل (118 /8)، كشف الظنون (1935 ،1920 ،1858 ،1640 ،1551 ،1460 ،1260 ،1183 ،882 ،520 ،457 ،354 ،58)، كشف المحجوب (209)، الكنى و الالقاب (67 -65 /3)، لغت نامه (ذيل/ عبدالكريم)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 465)، معجم المؤلفين (6 /6)، نفحات الانس (138)، وفيات الاعيان (208 -205 /3)، هدية الاحباب (217)، هدية العارفين (608 -607 /1).

قصار نيشابوري، ابوصالح حمدون

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 271 ق)، صوفى، عالم و فقيه. اهل نيشابور، شيخ و امام طريقه ى ملامتيه بود. وى مذهب سفيان ثورى داشت و بر طريقت او بود. قصار استاد زاهد معروف عبدالله منازل است و گويا هيچ كس از شاگردان وى به مانند ابن منازل از طريقه ى او خوب پيروى نكرده است. از محمد بن بكار بن ريان و

ابن راهويه و ابومعمر هذلى حديث شنيد و كسانى چون فرزندش و حافظ ابوحامد اعمشى و مكى بن عبدان و ابوجعفر بن حمدان از وى حديث شنيدند. با سلم بن حسن باروسى و ابوتراب نخشبى و على نصرآبادى و ابوحفص نيشابورى دوستى داشته است. وى در نيشابور از دنيا رفت و در حيره به خاك سپرده شد. سلمى جزئى از «حكايت حمدون»را جمع آورى كرده است. از سخنان اوست: از مصيبت كسى بى تاب مى شود كه در خداى خود شك كند و كلام او را باور ننمايد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (508 / 4)، تاريخ گزيده (644)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (49)، جستجو در تصوف (342 -338)، حليه الاولياء (232 -231 / 10)، سير النبلاء (51 -50 / 13)، طبقات الصوفيه سلمى (129 -123)، طبقات الصفويه هروى (122 -121)، كشف المحجوب (157 -156)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 271)، نفحات الانس (59).

قصير رضوي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1255 ق)، فقيه و عالم امامى. معروف به سيد قصير، به جهت تميزش از سيد محمد بن حبيب الله رضوى مشهدى كه معاصر با وى بود، و ملقب به علم الهدى. وى از بزرگترين فقيهان سادات رضوى مشهد و از شاگردان صاحب «رياض» و آيت الله بحرالعلوم و محقق بهبهانى و شيخ جعفر كاشف الغطاء بود. ملا نوروز على بسطامى صاحب «فردوس التواريخ» از شاگردان وى مى باشد، كه به شرح حالش پرداخته است. پيكرش در مشهد مابين دو مسجد بالاسر و پشت سر حضرت رضا (ع) مدفون است. از آثار وى: «اعلام الورى»، در فقه، از اول طهارت تا انتهاى تيمم؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ كتاب «رجال»؛ «مصابيح الفقه»، از اول طهارت تا آخر ديات.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (81 / 21 ،147 / 10 ،210 / 6 ،242 / 2)، ريحانه (463 / 4 ،138 -137 / 3)، الكنى و الالقاب (339 / 2)، هديه الاحباب (156).

قطان قزويني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(345 -254 ق)، حافظ، محدث، فقيه و اديب. محدث و شيخ قزوين بود. به طلب حديث مسافرتهايى به عراق و يمن نمود و به نقل شاگردش، ابن فارس قزوينى، از وى حاصل اين سفرها حفظ يكصد هزار حديث بوده است. او «سنن» ابن ماجه قزوينى را از خود وى استماع كرد و همچنين از محمد بن فرج ازرق و ابوحاتم رازى و ابراهيم بن ديزيل و حارث بن ابى اسامه و قاسم بن محمد دلال و يحيى بن عبدك قزوينى و اسحاق بن ابراهيم دبرى و حسن بن عبدالاعلى بوسى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. وى بر حسن بن على ازرق- به حرف كسائى- قرائت نمود و احمد بن نصر شذائى قارى بر قطان قرائت كرد. زبير بن عبدالواحد حافظ و ابوالحسن نحوى و ابوالحسين احمد بن فارس لغوى و احمد بن على بن لال و ابوسعيد عبدالرحمان بن محمد قزوينى و قاسم بن ابى منذر خطيب از وى حديث شنيده اند. ابويعلى خليلى گويد كه وى شيخى عالم به جميع علوم و تفسير و فقه و نحو و لغت بود. جماعتى از شيوخ قزوين گفتند كه قطان مانند خود در زهد و فضل نديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الحفاظ (857 -856 / 3)، سير النبلاء (465 -463 / 15)، شذرات الذهب (370 / 2)، طبقات الحفاظ (355 -354)، العبر (70 / 2)، معجم الادباء (221 -218 / 12)، النجوم

الزاهره (360 -359 / 3).

قطب رازي، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 / 766 -694 ق)، عالم امامى، فقيه، حكيم و اديب. ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و موصوف به علامه ى رازى. چون در مدرسه اى كه وى تحصيل مى كرد شخص ديگرى كه لقب قطب داشت مشغول تحصيل بود وى به قطب تحتانى اشتهار يافت. در ورامين از نواحى رى به دنيا آمد و چون در آنجا نشوونما پيدا كرد به رازى شهرت يافت. بديهى است چون نسبش به آل بويه مى رسد و موافق فرموده شهيد ثانى از آل بويه قمى است كه جد عالى شيخ صدوق مى باشد. او از بزرگترين شاگردان علامه ى حلى بود. او كتاب «قواعد الاحكام» علامه را به خط خود نوشته و بر او قرائت كرده و علامه نيز در پشت كتاب برايش اجازه نوشته و با عبارات بلندى او را ستوده است. قطب رازى از مشايخ شهيد اول محمد بن مكى است. از ديگر شاگردان او مى توان به ميرسيد شريف جرجانى و سعدالدين تفتازانى اشاره كرد. بيشتر علماى شيعه از جمله محقق ثانى و ميرزا عبدالله، صاحب «رياض العلماء»، و قاضى شوشترى و شيخ حر عاملى او را شيعه دانسته اند، اما صاحب «روضات الجنات» وى را سنى مى داند و در «شذرات الذهب»، شافعى به حساب آمده است. قطب رازى مدتى در خدمت سلطان ابوسعيد و وزيرش خواجه غياث الدين محمد بود و دو كتاب «شرح شمسيه» و «شرح مطالع» را به نام آن وزير نگاشت. پس از درگذشت سلطان ابوسعيد به شام رفت و در دمشق درگذشت. از آثار وى: «المحاكمات بين شرحى الاشارات»، كه محاكمه مابين دو شرح «اشارات» فخر رازى و خواجه نصير طوسى است او اين

كتاب را به خواست استادش، قطب شيرازى، به تحرير كشيد؛ «تحرير القواعد المنطقيه فى شحر الشمسيه»؛ «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار»، در منطق؛ «تحفه الاشراف» و «بحر الاصداف» دو حاشيه بزرگ و كوچك بر «الكشاف»؛ «تحقيق معنى التصور و التصديق»؛ شرح و حاشيه بر «قوعد الاحكام»علامه حلى؛ رساله در «تحقيق الكليات»؛ «تقسيم العلم»؛ «شرح مفتاح العلوم» سكاكى.[1]

رازى، محمد بن محمد بن ابوجعفر ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و علامه رازى و سلطان المحققين دانشمند معروف ايرانى (ف. 776 ه.ق). وى از شاگردان مبرز علامه حلى است و قواعد علامه را به خط خود استنساخ كرده و علامه در پشت همان نسخه به سال 713 ه.ق در قصبه ى ورامين براى او اجازه نوشته است. پس از وفات او را در مقبره ى صالحيه ى دمشق دفن كردند و سپس به موضعى ديگر بردند. او راست: بحرالاصداف حاشيه و شرح تفسير كشاف، تحريرالقواعد المنطقية در شرح شمسية، تحفةالاشراف فى شرح الكشاف كه شرحى است بر كشاف و مفصلتر از بحرالاصداف، تحقيق معنى التصور والتصديق، تقسيم العلم، حاشيه ى قواعد علامه مشهور به حواشى قطبيه، شرح الاشارات، شرح مطالع كه شرحى است بر مطالع الانوار قاضى سراج الدين ارموى در منطق و كلام، المحاكمات بين شرحى الاشارات كه محاكمه اى است بين دو شرح اشارات فخر رازى و نصيرالدين طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (268 / 7)، اعيان الشيعه (413 / 9)، ايضاح المكنون (403 ،56 / 2 ،233 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1089 ،256 ،254 -253 ،246 -244 ،237 ،147 ،47 / 3)، تأسيس الشيعه (401 -400)، حبيب السير (221 / 3)، دايره المعارف فارسى (2059 / 2)، الذريعه

(107 / 20 ،359 / 18 ،156 / 17 ،69 / 14 ،337 / 13 ،199 -198 / 4 ،388 / 3)، روضات ا لجنات (47 -37 / 6)، رياض العلماء (172 -168 ،156 / 5)، ريحانه (467 -465 / 4)، رى باستان (381 -380 / 2)، شذرات الذهب (207 / 6)، شرح و بررسى زندگانى و معرفى آثار علامه قطب الدين رازى ورامينى، طبقات اعلام الشيعه (قرن 202 -200 / 8)، فرهنگ ادبيات فارسى (399 -398)، فوائد الرضويه (618 -616)، كارنامه بزرگان (245)، كشف الظنون (1716-1715 ،886 ،626 ،95)، الكنى و الالقاب (71 -70 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين رازى)، مجالس المؤمنين (213 -12 / 2)، معجم المؤلفين (216 -215 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (719 -716 / 5)، النجوم الزاهره (70 / 11)، هديه الاحباب (218 -217)، هديه العارفين (163 / 2).

قطب راوندي، قطب الدين، ابوالحسن، سعيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 573 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، متكلم، محدث، مفسر و شاعر. خانواده ى وى از جد و پدر و برادر و دو فرزندش عمادالدين على بن سعيد و ظهيرالدين محمد بن سعيد همه از علماى بزرگ شيعه بودند. وى از شيخ ابوعلى طبرسى، صاحب «مجمع البيان»، و عمادالدين طبرى و سيد مرتضى رازى و برادرش، سيد مجتبى رازى،و ابن الشجرى بغدادى و الآمدى و سيد ناصح الدين ابوالبركات مشهدى و پدر خواجه نصير طوسى و گروهى ديگر روايت كرده است. او از طريق شيخ عبدالرحيم بغدادى، معرف به ابن الاخوه، از دختر سيد مرتضى علم الهدى از عموى او سيد رضى روايت مى كند. ابن شهرآشوب و شيخ منتجب الدين رازى از شاگردان وى بودند. در قم وفات يافت و در صحن مطهر حضرت معصومه (س)

دفن شد و قبرش امروزه مزارى معروف است. از آثار وى: «آيات الاحكام» يا «فقه القرآن»، اولين اثر در شرح و تفسير آيات لااحكام؛ «احكام الاحام»؛ «اسباب النزول»؛ «الاعراب/ الاغراب فى الاعراب»؛ «الانجاز فى شرح الايجاز»، در شرح «الايجاز» شيخ طوسى؛ «بيان الانفرادات»؛ «تحفه العليل»، در ادعيه، احراز و آداب؛ «تفسير القرآن»، معروف به «تفسير قطب»؛ «الدعوات» يا «دعوات راوندى» يا «سلوه الحزين»؛ «تهافت الفلاسفه»؛ «جواهر الكلام فى شرح مقدمه الكلام»؛ «الخرايج و الجرايح»،در معجزات معصومين (ع)؛ «خلاصه التفاسير»، در ده مجلد؛ «ضياء الشهاب»، در شرح «شهاب الاخبار»؛ «المغنى»، در شرح «النهايه» شيخ طوسى، در ده مجلد؛ «منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه»؛ «الرايع فى الشرايع»؛ «المستقصى»، در شرح «الذريعه»؛ «قصص الانبياء»؛ «لب اللباب».[1]

راوندى، سعيد بن هبةاللَّه بن حسن مكنى به ابومحسن يا ابوالحسين، محدث و مفسر معروف شيعه (ف. قم. 573 ه.ق). وى از شيخ طبرسى و عمادالدين طبرى و سيد مرتضى سيد مجتبى رازى و پدر نصيرالدين طوسى و جمعى ديگر روايت كرده و خود از مشايخ ابن شهرآشوب و شيخ منتخب الدين است. او راست: آيات الاحكام، احكام الاحكام، الاختلافات الواقعة بين الشيخ المفيد والسيد المرتضى فى بعض المسائل الكلامية، اسباب النزول، ام القرآن، الانجاز فى شرح الايجاز، تفسير القرآن معروف به تفسير قطب، خلاصة التفاسير، المغنى فى شرح النهاية، منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] خاتمه مستدرك الوسائل (90 -79 / 3)، الذريعه (431 ،244 ،14 / 24 ،158 -157 / 23 ،296 ،66 ،13 / 21،289 ،280 / 18 ،105 / 17 ،295 / 16 ،124 -123 / 15 ،126 ،110 ،41 / 14 ،372 ،344 ،277

،116 ،56 -55 / 13 ،223 ،72 -71 / 12 ،66 / 10 ،201 / 8 ،220 ،146 -145 / 7 ،277 / 5 ،502 ،302 -301 ،228 / 4 ،456 ،176 ،29 / 3 ،364 ،303 ،251 ،234 ،12 / 2 ،362 -361 ،291 ،42 / 1)، روضات الجنات (10 -7 / 4)، ريحانه (469 -467 / 4)، فوائد الرضويه (202 -200)، الكنى و الالقاب (73-72 / 3)، هديه الاحباب (219 -218).

قطب نيريزي، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1173 ق)، صوفى و شاعر. ملقب به قطب الدين. معروف به قطب الاقطاب. از سادات حسينى تبريز بود. او با بيست و سه واسطه به امام على بن الحسين (ع) مى رسيد. در شيراز به كسب علوم پرداخت. وى به حكمت علاقه ى خاص داشت و در تفسير، حديث، فقيه و ادب نيز تا حدى تبحر حاصل كرد. او بعد از تكميل علوم، در بقعه شاه داعى الله نزد شيخ على نقى اصطبهاناتى به طى مقامات سلوك پرداخت و بعد از مرشد و شيخ خويش، اصطهباناتى، در فارس مروج طريقه ى ذهبيه و مرشد و مربى سالكان اين طريقت شد. وى سفرهايى به قزوين، قم، كاشان، اصفهان و نجف داشت و در اين سفرها به تدريس و تعليم نيز مى پرداخت. افرادى چون شيخ احمد احسايى، ملا محراب گيلانى، شيخ جعفر نجفى و سيد محمد نجفى از او كسب معرفت كرده اند. وى بعد از بازگشت به شيراز به جزيره ى خارك رفت و در كوه مقبره ى منسوب به محمد حنفيه اعتكاف جست. بعد از مدتى به شيراز بازگشت و در همان جا درگذشت. از آثارش: رساله ى «فصل الخطاب»؛ رساله ى «شمس الحكمه»؛ رساله ى «كنز الحكمه»؛ «انوار الولايه»؛ «نور

الهدايه»؛ قصيده ى «عشقيه»، اشعار فارسى و عربى.[1]

شيرازى، محمد حسينى ذهبى معروف به قطب الاقطاب، از بزرگان مشايخ سلسله ى ذهبيه (ف. 1103 ه.ق) او راست: ارجوزة فى الصرف، ارجوزة فى العوامل النحوية، ارجوزة فى الفقه والاصول والموازين الشرعية، انوارالولاية، شمس الحكمة فصل الخطاب، كنزالحكمة، نورالهداية.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (282 / 5)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (243 -239)، حديقه الشعراء (1434 -1431 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (218 -215 / 4)، دنباله ى جستجو در تصوف (335 -333)، الذريعه (152 / 18 ،120 -119 / 17 ،230 -229 / 16 ،222 / 14 ،884/ 9 ،490 ،488 -486 ،482 ،479 / 1)، رياض العارفين (278 -275)، ريحانه (470 -469 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 602 -598 / 12)، فارسنامه ى ناصرى (1569 -1568 / 2)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين شيرازى)، مرآت الفصاحه (507 -506).

قطب الدين طريثيثي نيشابوري، ابوالمعالي مسعود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(578 -505 ق)، محدث، مدرس، مفسر، اديب، واعظ و فقيه شافعى. اصل وى از طريثيث نيشابور است. وى يگانه پيشواى شافعيان زمان خود بود. نزد پدرش و محمد بن يحيى، شاگرد غزالى، و عمر بن على، معروف به سلطان، و در مرو نزد ابواسحاق ابراهيم بن محمد فقه آموخت و از هبه الله بن سهل سيدى و عبدالجبار خوارى حديث شيند. قطب الدين از پدرش ادبيات را نيز فراگرفت و برآمد و در روزگار اساتيدش وعظ گفت و فتوا داد. وى مدتى نيز در نظاميه ى نيشابور به نيابت از جوينى تدريس كرد. در 538 ق به بغداد رفت و وعظ گفت و مورد توجه قرار گرفت. وى براى سلطان صلاح الدين ايوبى كتاب «عقيده» را تأليف كرد و

در آن جميع مسائل دينى مورد نياز را گردآورى نمود. سپس در دمشق ساكن شد و با ابونصر قشيرى ملاقات كرد. در روزگار فقيه ابوالفتح مصيصى در دشمق مورد توجه قرار گرفت و در مجاهديه درس گفت و پس از مرگ ابوالفتح تدريس در غزاليه را عهده دار شد، سپس راهى حلب شد و در آن جا در دو مدرسه اى كه نورالدين و اسدالدين بنا نهاده بودند درس گفت. سپس به همدان رفت. مدتى در آنجا تدريس كرد. سرانجام به دمشق بازگشت و درس در غزاليه را از سر گرفت و به شاگردانش فقه آموخت. او هچنين در جاروخيه ى دمشق درس گفت، سپس به نمايندگى به بغداد رفت و داماد ابوالفتوح اسفرانيى شد. حافظ ضياء از وى اجازه حديث داشت. ابوالمواهب ابن صصرى و برادرش حسين و تاج ابن حمويه و ديگران از وى روايت كردند. در دمشق درگذشت. در مقبره اى در نزديكى مقبره ى صوفيه ى غربى دفن شد. از ديگر آثار وى كتاب «الهادى» در فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (115 / 8)، سير النبلاء (109 -106 / 21)، شذرات الذهب (263 / 4)، النجوم الزاهره (86 / 6)، وفيات الاعيان (197 -196 / 5).

قطب الدين كيدري نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 576 ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. اصل وى از كيدر از روستاهاى بيهق خراسان است. وى شاگرد فضل بن حسن طبرسى و ابن حمزه عمادالدين طوسى و معاصر با قطب راوندى بود. نقطه نظرات او در فقه مشهور و در كتابهاى «مختلف» و «غايه المراد» و «مسالك» و «كشف اللثام» منقول است. از وى اشعار لطيفى باقى مانده است. از آثار وى: «الحديقه الانيقه»، اشعار منسوب

به اميرالمؤمنين (ع)داير بر آداب و حكم و عبرت و مواعظ؛ «انوار العقول من اشعار وصى الرسول»، كه تمامى اشعار منسوب به اميرالمؤمنين (ع) را گردآورى كرده است؛ «حدائق الحقائق فى تفسير دقائق أحسن الخلائق»، در شرح «نهج البلاعه»، كه آن را در 576 ق تأليف كرده است؛ كتاب «الاصباح» در فقه؛ «كفايه البرايا فى معرفه الانبياء و الاولياء»؛ «مباهج المهج فى مناهج الحجج»؛ «الدرر فى دقائق علم النحو»؛ «البراهين الجليه فى ابطال الذوات الازليه»؛ «لب الالباب»، در مسائل كلام.[1]

كيدرى، محمد بن حسين بن حسن بيهقى مكنى به ابوالحسن، دانشمند معروف (ف. 776 ه.ق) او راست: الاصباح فى فقه الامامية، انوار العقول من اشعار وصى الرسول ص، البراهين الجلية فى ابطال الذوات الازلية، حدائق الحقائق كه شرحى است بر نهج البلاغه، الدرر فى دقائق علم النحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (250 / 9)، الذريعه (101 / 9 ،382 -381 ،285 / 6 ،80 / 3 ،434 -431 ،118 / 2)، روضات الجنات (278 -274 / 6)، ريحانه (473 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 260 -259 / 6)، فوائد الرضويه (494 -493)، الكنى و الالقاب (74 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم المؤلفين (238 -237 / 9).

قطب الدين لاهيجي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1075 ق)، عالم امامى، رياضيدان، عارف و شاعر. وى از علماى شيعه در سده يازدهم و از شاگردان ميرداماد (م 1041 ق) و معاصر با شيخ حر عاملى بود. گذشته از مقام علمى، متألهى كامل و شاعرى ماهر بود. از آثار وى: «ثمره الفؤاد»؛ رساله اى در «عالم المثال»؛ «محبوب القلوب»، ملمع، نظم و نثر؛ «لطائف الحساب»، به فارسى؛ «تفسير»، به فارسى، به نام

«الترجمه الانيقه»، در دو مجلد، و ترجمه «الصحيفه السجاديه»؛ «خير الرجال»، در بيان احوال رجال مذكور در اسانيد كتاب «من لا يحضره الفقيه» شيخ صدوق، كه به آورده ى صاحب «الذريعه» تأليف شيخ بهاءالدين محمد بن شيخ ملا على شريف لاهيجى، در 1075 ق، است و به گمان خود شيخ آقا بزرگ تهرانى، شيخ بهاءالدين محمد همان قطب الدين لاهيجى است.[1]

اشكورى، محمد بن على بن عبدالوهاب شريف اشكورى لاهيجى ديلمى، فقيه و دانشمند، از علماى اماميه ى قر. 11 ه. (ف. حدود 1075 ه.ق) وى شاگرد ميرداماد و معاصر حر عاملى بود. او راست: ثمرةالفواد حاوى اسرار احكام دينى و حقايق اعمال، رساله اى در باب عالم مثال، محبوب القلوب (ه.م).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (192 -191 / 26 ،142 -141 / 20 ،206 / 15 ،283 -282 / 7 ،16 -15 / 5)، رياض العلماء (124 / 5)، ريحانه (476 -475 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 499 -498 / 11، قرن 700 -697 / 12)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين لاهيجى)، هديه الاحباب (217).

قطيفي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1251 ق)، عالم امامى. وى از علماى بزرگ عصر خود و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. در بحرين درگذشت. از آثارش: «التحفه الاحمديه للفرقه الجعفريه فى المنشآت الصادقيه و الدعوات الجعفريه» يا «الصحيفه الصادقيه»؛ رساله اى در «شرح احوال استادش شيخ مرتضى انصارى»؛ «ديوان» شعر.[1]

احمد بن صالع بحرانى، عالم شيعى (ف. 1315 ه.ق) وى از شاگردان شيخ مرتضى انصارى است. او راست: التحفةالاحمدية، ديوان اشعار.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (22 -21 / 15 ،886 / 9 ،413 -411 / 3)، ريحانه (481 / 4).

قفال مروزي خراساني، ابوبكر عبدالله

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(427 / 417 -327 ق)، فقيه شافعى. براى تمييز بين او و قفال شاشى يا قفال كبير به قفال صغير معروف شد. اهل مرو بود و شغلش قفل سازى. چون به سى سالگى رسيد به فراگيرى علوم اسلامى روى آورد. وى فقه را از ابى زيد فاشانى مروزى آموخت و از او، و از خليل بن احمد سجزى حديث شنيد. در فقه و تقوى مشهور زمان خود بود. فتاوا و گفته هاى او در كتب فقهى آمده است. در ترويج مذهب شافعى زحمت بسيارى كشيد و مرجع استفاده بسيارى از بزرگان شد كه هر يك توانستند علوم را در اطراف پراكنده سازند. ابوعبدالله محمد بن عبدالملك مسعودى و ابوعلى حسين بن شعيب سنجى مروزى و ابوالقاسم عبدالرحمان بن محمد بن فوران مروزى از وى فقه آموختند. قفال شيخ شافعى ها در خراسان و صاحب طريقه ى خراسانيين بود. در سجستان درگذشت، و قبرش در آنجا زيارتگاه است. از آثارش: «شرح فروع محمد بن الحداد المصرى»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (190 / 4)، انساب سمعانى

(533 / 4)، ايضاح المكنون (188 / 2)، روضات الجنات (108 -105 / 5)، ريحانه (482 / 4)، سير النبلاء (408 -405 / 17)، شذرات الذهب (208 -207 / 3)، العبر (233 -232 / 2)، الكنى و الالقاب (79 -78 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قفال صغير)، معجم المؤلفين (266 / 6)، النجوم الزاهره (266 / 4)، وفيات الاعيان (46 / 3)، هديه العارفين (450 / 1).

قمشه اي كبير، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن محمدقاسم اصفهانى قمشه اى كبير از بزرگان علماء و اعاظم فقهاء از شاگردان علامه انصارى (مدت پنجسال) و بعد از وى علامه سيد حسين كوه كمرى و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى و علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و غير ايشان بوده تا از مبرزين علماء و معروف به فقاهت تامه در ميان معاصرين خود و متأخرين گرديده و به جنگ انگليسى ها در ثوره عراق با علماء نجف و كاظمين مانند آيت اللَّه العظمى حاج سيد مصطفى كاشانى و فرزند مجاهدش مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم كاشانى رفته تا در محرم 1336 ق در سن 86 سالگى وفات نموده و در ايوان مقبره شيخ الشريعه مدفون شده است.

داراى تأليفات عديده رشيقه اى در فقه و اصول بوده است كه از آنها كتب ذيل است.

1- (ادلةالرشاد) در شرح (نجاةالعباد).

2- عدة طريق التدقيق در 14 مجلد و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

قمشه اي نجفي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ق)، عالم امامى و فقيه. مدت پنج سال در محضر علامه انصارى تلمذ نمود. پس از ايشان از محضر علامه ميرزا حبيب الله رشتى و ديگران استفاده كرد.وى به همراهى علماء نجف و كاظمى در جنگ عراق با انگليس شركت نمود. پس از درگذشت، در ايوان مقبره شيخ الشريعه مدفون شد. از آثارش: «ادله الرشاد»، در شرح «نجاه العباد»؛ «عده طريق التدقيق لسالك سبيل التحقيق» در اصول فقه، در چهارده مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (230 / 15 ،402 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (391 / 5).

قمشه اي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن ابى طالب قمشه اى نجفى عالمى متقى و فاضلى بزرگوار و ثقه اى شايسته و پرهيزكارى معروف بوده است. ايشان ملقب به صغير بود به جهت تميز از استادش كه هم نام او و هم شهرى او كبير بود و اين بزرگوار از علماء و فقهاء و اخيار مجاهدين از شاگردان اخلاقى مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى و علامه آشيخ محمدحسين قمشه اى كبير و ميرزا حسين خليلى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و غير ايشان و معروف به فضل و مشاراليه به تقوى و ورع بود. بعضى از معجزات و كرامات ائمه معصومين عليهم السلام و بعضى از علماء صالحين را با چشم خود ديده و آنها را در مجموعه اى نوشته در روزهاى جمعه در منزلش مجلس سوگوارى برقرار و جمعى از صلحاء و اخيار و متدينين از عوام و خواص در آن شركت مى كردند تا در دوم محرم 1337 ق وفات نموده و در نزديكى مقبره شيخ الشريعه اصفهانى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

قمي طباطبائي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا باقر بن العالم الجليل آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى از علماء اعلام معاصر تهرانست.

وى در ماه ذى الحجه 1335 قمرى در مشهد مقدس متولد شده و در بيت علم و ورع پرورش يافته و دروس مقدماتى و سطوح را نزد اساتيد و علماء مشهد فراگرفته و سپس در سال 1353 قمرى در خدمت والد ماجدش بعتبات عاليات مهاجرت نموده و در كربلاء معلى اقامت و از دروس خارج مرحوم والد و آيت اللَّه العظمى ميلانى (مقيم مشهد) استفاده نموده و بعد از آن مدتى در نجف اشرف از محضر آيت اللَّه العظمى خوئى بهره مند و نيز چندى از ابحاث مرحوم

آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى مستفيض گرديده آنگاه در سال 1366 قمرى بعد از فوت مرحوم والدش آيت اللَّه العظمى قمى به تهران منتقل و تاكنون بخدمات دينى و روحى و اقامه جماعت در مسجد (نوريان) خيابان شميران (باغ صبا) و مباحثات علمى و غيره اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

قمي طباطبائي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين و سيد العلماء والمدرسين حاج آقا تقى بن العلامه الكبرى والايه العظمى الفقيه العابد الناسك الورع الحاج آقاحسين طباطبائى قمى از علماء اعلام و مدرسين كرام حوزه علميه نجف و قم المحميه مى باشد.

در ماه رجب سال 1341 قمرى در مشهد مقدس رضوى متولد گرديده و در خانواده علم و دانش و محيط فضيلت و تقوا و مهد تربيت والد ماجدش نشو و نما يافته و تا سن 14 سالگى در جوار حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه والسلام اقامت نموده و در سال 1354 قمرى به واسطه مبارزات مرحوم آيت الله والدش بر عليه منكرات و بيدادگريها در معيت آن پدر مجاهد مسافرت به عراق نموده و در كربلا رحل اقامت افكنده و به تحصيل مقدمات و سطوح پرداخته و در سال 1365 قمرى به نجف اشرف منتقل شده و چندين سال از محضر آيات عظامى چون مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت الله حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و بالاخص آيت الله العظمى خوئى استفاده كامل نموده و باعلى درجه علم و فقاهت و حكمت و فلسفه و رجال ارتقا يافته و ضمنا به تدريس متون فقه و اصول پرداخته و در نجف اشرف عده اى را تربيت نموده تا در سال 1391 قمرى كه مانند صدها نفر ديگر از دانشمندان

از طرف دولت شوم و پليد بعثى عراق اخراج به ايران و قم را كه حوزه علميه تشيع است مركز اقامت قرار داده و به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

قمي مشهدي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1107 ق)، فقيه، مفسر، محدث، اديب و عالم. وى با علامه محقق سبزوارى و علامه مجلسى صاحب «بحارالانوار» و فيض كاشانى معاصر بود او از شاگردان علامه مجلسى و از ايشان، در 1107 ق، به دريافت اجازه نايل آمد. شيخ حر عاملى در «امل الامل» او را از فضلاى معاصر خود مى شمارد. از آثار وى: «كنز الدقائق و بحر الغرائب» يا «كنز الحقائق و بحر الدقائق»، در تفسير قرآن كه در حدود يكصد و بيست هزار بيت است و استادش علامه مجلسى در پشت اين تفسير تقريظى، در 1102 ق، نگاشته و در آن او را ستوده است؛ «شرح المنظومه» موسوم به «نجاح المطالب» يا «ارجوزه»، منظومه اى در صد بيت، در معانى و بيان، و شرح آن موسوم به «انجاح المطالب فى الفوز بالمارب»؛ رساله در «احكام صيد و ذباحه»، به عربى؛ «التحفه الحسينيه»، در ادعيه؛ «سلم درجات الجنه»؛ «شرح الزياره الرجبيه»؛ «شرح الصحيفه السجاديه»؛ «شرح الترصيف فى علم التصريف»، به نظم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تلامذه العلامه المجلسى (72 -71)، الذريعه (64/ 24 ،154 -153 ،152 -151 / 18 ،92 / 14 ،356 ،307 -306 ،145 / 13 ،220 / 12 ،430 -429 / 3 ،364 -363 / 2 ،496 / 1)، روضات الجنات (106 -105 / 7)، فوائد الرضويه (618 ،534)، گنجينه ى دانشمندان (117 / 1).

قمي، ابوالعباس عبدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 310 ق)، فقيه امامى. از اصحاب مورد اعتماد و ثقه ى امام على النفى (ع) و امام حسن عسكرى (ع) و از شيوخ قم و در بين آنها موجه بود. پس از 290 ق به كوفه رفت و اهل كوفه از او حديث

شنيدند. ابوغالب زرارى و محمد بن يحيى عطار،كه از رجال كلينى هستند، از وى روايت مى كنند. او به پسرش محمد بن عبدالله بن جعفر در 304 ق اجازه داده است. از آثار وى: «الامامه»؛ «العظمه و التوحيد»؛ «التوحيد و البداء و الاراده و الاستطاعه و المعرفه»؛ «فضل العرب»؛ «كتاب الدلائل»؛ «كتاب الطب»؛ «قرب الاسناد»؛ مسائل ابى محمد (ع) و «التوقيعات»؛ «الافاعيل و البداء»؛ «كناب الغيبه و الحيره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (204 / 4)، ايضاح المكنون (474 ،317 ،314 ،311 / 2)، الذريعه (68 / 67 ،270 / 16 ،279 ،137 / 15 ،237 / 8 ،501 ،485 / 4 ،328،256 / 2)، رجال الطوسى (432 ،419)، رجال النجاشى (19 -18 / 2)، ريحانه (82 -81 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 153 / 4)، الفهرست للطوسى (190 -189)، الكنى و الالقاب (199 -198 / 2)، معجم المؤلفين (40 / 6).

قمي، ابوالقاسم سعد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 301 / 300 / 299 / 297 ق)، محدث و فقيه امامى. اهل قم بود. در طلب حديث سفرها نمود و از احاديث عامه بسيار شنيد، و محدثين سرشناس آنها چون حسن بن عرفه و محمد بن عبدالملك دقيقى و ابوحاتم رازى و عباس ترقفى را ملاقات كرد. برخى گفته اند كه او امام حسن عسكرى (ع) را نيز ملاقات كرده است. سعد كتب بسيارى تصنيف نمود. از آثارش: كتاب «الرحمه»؛ «فضل النبى (ص)»؛ «فضل ابى طالب و عبدالمطلب و عبدالله»؛ «مقالات الاماميه»؛ «مناقب رواه الحديث»؛ «مثالب رواه الحديث»؛ «بصائر الدرجات»، در چهار جزء؛ «فضل قم و الكوفه»؛ «المنتخبات»، در حدود يك هزار برگ؛ «مناقب الشيعه»؛ «فضل العرب»؛ «ناسخ القرآن و منسوخه و

محكمه و متشابهه»؛ «الرد على الغلاه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (136 -135 / 3)، الذريعه (362 ،328 ،327 / 22 ،76 ،75 / 19 ،275 ،272 ،270 ،267 / 16 ،121 / 15 ،222 ،214 ،212 -211 / 10 ،283 / 1)، رجال الطوسى (431)، رجال نجاشى (404 -401 / 1)، الفهرست للطوسى (153 -152)، معجم رجال الحديث (87 -74 / 8).

قمي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوالحسن از اجله علماء و سادات بلده طيبه قم و از تلامذه و شاگردان و دامادهاى مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانين است و مرحوم ميرزا نهايت وثوق را به او داشتند چنانكه بسيارى از حكومات شرعيه را به ايشان رجوع مى فرمود و عالمى ثروتمند و متمول بود كه بسيارى از ارامل و ايتام و بينوايان را تكفل مى فرمود و در آن موقع كه مردم قم نيازمند به آب بودند آب انبار بزرگى در قم جنب ميدان كهنه بنا نمود و بعد از حيوة خود ثلث املاك خود را وقف بر مصارف خير كرده و در سال 1249 وفات نمود و در بقعه جناب زكريا بن آدم مدفون گرديد.

مرحوم ميرزا على اكبر فيض در تاريخ خود گويد: ميرزا ابوطالب قمى الاصل است فضلى باهر و قدسى متكاثر داشت و داماد مرحوم ميرزا ابوالقاسم بوده و ايشان پدر و مادر مرحوم آقاى حاج ميرزا سيد حسين متولى باشى (بقعه منوره فاطميه معصومه عليهاالسلام) از همان صبيه مرحوم ميرزا بود كتابى دارد به نام سؤال و جواب.

(وف 1249 ق)، عالم امامى. اصل او از قم و از شاگردان و داماد ميرزاى قمى، صاحب «قوانين»، بود. ميرزاى قمى نسبت به ايشان اعتماد فراوان داشت

و بسيارى از داوريهاى شرعى را به وى واگذار كرده بود. او عالمى ثروتمند بود و بسيارى از ايتام و بينوايان را تكفل مى نمود. در قم آب انبار بزرگى جنب ميدان كهنه بنا نهاد و وصيت كرد كه ثلث املاك او را وقف مصارف خير كنند. وى در بقعه ى زكريا بن آدم دفن شد. از آثارش: كتاب «سؤال و جواب».[1]

ايشان مالك سه روستاي اطراف قم بنام هاي زنبيل آباد ، فرج باد، و علي آباد بوده كه ثلث هر يك يعني دو دانگ از آنها را براي مصارف خيريه (روضه خاني سيد الشهداء ، زوار فقير كربلا و مشهد و فقراي ارحام واقف ) وقف نموده است . زنبيل آباد فعلا جزء شهر قم بنام بلوار شهيد صدوقي حدود 500 قطعه منزل و مغازه گرديده است و حاجي آباد هم بنام شهر قنوات حدود 70 هكتار اراضي كشاورزي و مسكوني وقف مي باشدعلي آباد جنب مبارك آباد نيز حدود 16 و نيم هكتار از اراضي كشاورزي آن از موقوفات ميرزا ابوطالب مي باشد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون به نقل از متولي موقوفه

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 39 / 13)، گنجينه ى دانشمندان (130 / 1).

قمي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در مآثر و آثار مى گويد: حاج سيد جواد قمى مجتهدى مسلم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه از هيچ نكته فرونمى گذاشت مكرر به تهران آمد و صحبت شريفش ادراك شد. در فقه و اصول و رجال تصنيفات دارد در ماه رمضان سال 1303 قمرى هجرى به شهر قم رحلت يافت رفع اللَّه درجته.

فرزند ارجمندش

مرحوم عالم جليل و فاضل كامل نبيل مرحوم حاج ميرزا زين العابدين كه از اجلاء علماء و از طراز اول تلامذه مرحوم آخوند ملا محمدكاظم خراسانى قدس سره بود در حاشيه رجال ابوعلى به خط خود حالات ايشان را از اين قرار نگاشته:

الحاج سيد جواد قمى اعلى اللَّه مقامه ملقب به جواد نام شريفش سيد محمدتقى است تلمذ نمود در عنفوان شباب بر جماعتى از اعلام و كوچ كرد از قم به اصفهان به جهت تلمذ برسيد جليل و عالم نبيل سيد محمدباقر اصفهانى و تلمذ نمود در آن شهر نيز بر جماعتى از اعلام پس كوچ كرد به مشهد مقدس غرى و تلمذ نمود مدت كمى نزد شيخ اجل مرتضى انصارى و رجوع نمود به قم و تصنيف كرد در قم كتاب «مقاليد الاحكام» را در شش جلد و آن كتاب بزرگ پرفائده و پر فرعى است و كتاب «الدرة الباهره فى احكام العترة الطاهره» و آن در دو مجلد است و كتاب «ينابيع» در توحيد و ثبوت و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت و از براى اوست قريب بيست رساله با اينكه مشغول بود به ترويج دين و قمع ظالمين و او را رحمةاللَّه عليه محاسباتى بود با نفس خود در ايام حياتش و مردى ورع و زاهد و كثيرالتهجد والبكاء بود بسيارى از اوقات مناجات ابى حمزه ثمالى را در قنوت نماز وترش قرائت مى نمود و او را كرامات باهراتى است در موقع وفات شصت و سه سال داشت در روز شنبه سوم شهر صفر سنه 1303 رحلت و در دارالايمان قم در بقعه زكريا بن آدم نزد قبر پدر و جدش

مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، سعيد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه خونسارى در باب سين ص 301 روضات الجنات گويد، القاضى سعيد بن محمد مفيد القمى اوست مولا و فاضل حكيم بارع عارف متشرع اديب كامل محقق صمدانى كه در بعضى از نوشته هايش از خود تعبير به بنده ملتجى به درب صاحبان توحيد محمد معروف به سعيد نموده است.

دست بازى در مراتب ولايت و عرفان و روش عالى بر طريقه اهل معرفت و وجدان دارد. وى از بزرگان فضلاء حكمت و ادب و حديث و تأويل و مؤيد به روح القدس در استنباط نكات و دقايق خفيه و اطلاع بر اسرار و ضماير و مكاشفات بوده است.

در عصر شاه صفى صفوى رياست روحانيت و علميت شهرستان قم با وى بوده و در بين مردم قضاوت و داورى مى نموده و در شرعيات نهايت تسلط را داشته است.

بيشتر و عمده تلمذ و شاگرديش در محضر محدث بزرگوار مولانا محمد محسن فيض كاشانى بوده شباهت تامى در مشرب و روش به خواهرزاده اش شيخ نورالدين كه به منزله پيراهن تن او و زبان وى در ظاهر و باطن بوده داشته است.

تأليفات و آثار ارزنده بسيارى دارد در حديث و اخلاق كه بعضى از آن را اشاره مى نمايم:

1- شرح كبيرى بر كتاب توحيد صدوق در چندين مجلد، 2- كتاب اربعينيات كه در او چهل رساله جمع كرده كه از هر كدام چهل باب از بابهاى معارف و تحقيقات باز مى شود و آن از بهترين تصنيفات شيعه است.

قبر شريف اين بزرگوار در نزديك قبر جناب شيخ ابوالحسن على بن بابويه در كنار خيابان ارم مقابل پارك فعلى شهردارى شهرستان قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه

دانشمندان (جلد اول)

قمي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از بزرگان علماء و سادات سلسله جليله رضويه برقعى قم است كه سلسله نسب و اجازه اش را در سنگ قبرش كه در شيخانست نوشته اند.

در ابتداء جوانى مهاجرت به نجف اشرف نمود و در آن شهر بر علماء اعلام مخصوص شيخ راضى عرب و مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى قدس سرهما تلمذ نمود تا به درجه رفيعه اجتهاد نائل گشته و در سال 1288 هجرى مجتهداً به قم مراجعت نمود. و در مسجد امام حسن عليه السلام اقامه جماعت مى كردند در شهر قم رياستى بزرگ داشت. و قريب چهل سال مشغول ترويج شريعت و رفع مرافعه و قضاوت بود تا در شهر ربيع الاول سنه 1333 هجرى در سن هشتاد و چهار سالگى بدار بقا خراميد و در قبرستان شيخان بزرگ در مجاورت قبر ابوجرير اشعرى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، غلامعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ غلامعلى قمى عالمى صالح و متقى و فاضلى جليل و پارسا از افاضل شاگردان آخوند خراسانى و مشار بالبنان مقيم سامرا بوده و در آنجا وفات نموده و جنازه اش حمل بنجف و در جوار حضرت على (ع) مدفون شده است داراى دو فرزند فاضل بنام آشيخ محمود (داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر برهان تهرانى) و آشيخ هادى كه از افاضل نجف مى باشند بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، فيض

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت اللَّه فيض قمى از آيات عظام و فقهاء كرام و مراجع والامقام شهرستان قم عالمى عادل و جامعى كامل و فقيهى بزرگوار بوده اند. تولدش در سال 1393 قمرى در قم واقع شده و مقدمات و سطوح را خوانده و براى تكميل فقه و اصول و حكمت و عرفان به تهران رفته و خدمت آيت اللَّه حاج ميرزا حسن آشتيانى صاحب حاشيه بر وسائل تحصيل فقه و اصول نموده و نزد ميرزا محمود قمى و شيخ على رشتى تحصيل حكمت و عرفان كرده و در سال 1317 به نجف اشرف عزيمت و در حوزه درس مرحوم آخوند خراسانى و علامه طباطبائى يزدى شركت كرده است و پس از استفاده كامل از محضر اين دو بزرگوار براى سير دقايق افكار و تحقيقات رشيقه حضرت آيةاللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى به سامرا هجرت نموده و علاوه از اينكه در شمار اعاظم تلامذه آن بزرگوار درآمدند يكى از مدرسين نامى آنجا محسوب شده فوق العاده مورد عنايت و عقيده و طرف توجه مرحوم شيرازى گشته كه همان زمان در احتياطات مطلق بعضى از مقلدين خود را به ايشان ارجاع مى فرمودند.

چنانچه بعد از مراجعت به قم هركس از اهالى قم

و ساوه و اطراف آن كه از آيت اللَّه مزبور سؤال مى نمودند كه احتياطات مطلق شما را به كدام يك از علماء رجوع كنيم ايشان را در قم تعيين مى كردند.

در سال 1333 قمرى به قم مراجعت كرده و از رؤساى روحانى اين شهر گرديده و براى تربيت طلاب علوم دينيه آن زمان (پيش از ورود مرحوم آيت اللَّه حايرى) كمر همت بسته مدرسه فيضيه كه بسيارى از حجرات آن انبار علافها و بقالها شده بود از دست آن جماعت انتزاع نموده و مسكن طلاب قرار داده و خود در آن مدرسه تدريس مى فرمودند.

و قبل از ورود مرحوم حايرى در مسجد بالاسر حضرت معصومه عليهاالسلام اقامه جماعت داشتند پس از آمدن آن مرحوم محل نماز خود را تفويض و تا چند شب هم به ايشان اقتداء و بعد در مسجد امام عليه السلام مستقلا اقامه جماعت نموده و در همانجا هم تدريس مى كردند.

پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى همت بيشترى براى حفظ جمعى از طلاب و محصلين گماشته و به آنها شهريه خصوصى مى دادند در سال 1367 قمرى كه سال حج العلماء بود با چند نفر از فرزندان و خواص اصحاب خود به مكه مشرف شده كه اين حقير در منى و مكه زيارتشان كردم و از محضر فيضشان درك فيض كردم.

در 25 ماه جمادى الاولى سال 1370 قمرى در هنگام نماز موقع تشهد از دنيا رفت و قم و حوزه علميه و مسلمين را به فقدان خود داغدار نمود قبر شريفش در ايوان طلاى حضرت معصومه عليهاالسلام مورد توجه مردم است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محمد بن رضا

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حر عاملى در كتاب امل الامل گويد: آنجناب از فضلاء معاصرين بوده

و گويد او راست شرح منظومه در معانى و بيان كه يكصد بيت است و آن را «انجاح المطالب» ناميده و صاحب روضات گويد المولى ميرزا محمد بن المولى محمد بن رضا بن المولى اسماعيل ابن جمال الدين المشهدى القمى مردى فاضل و عالمى عامل و جامع و اديب و محدث و فقيه و منسر و نبيه و موثق و وجيه و از علماء زمان علامه سبزوارى (جناب مولى محمدباقر ابن محمد مؤمن سبزوارى اصفهانى) و علامه مجلسى (صاحب بحار) و مرحوم فيض كاشانى است او راست كتاب تفسير كبير موسوم به «كنزالدقايق و بحرالغرائب» كه تقريباً يكصد و بيست هزار بيت است و سبقت نگرفته است او را به اين طرز تفسير احدى از علماء قديماً و جديداً و از براى اوست ايضاً كتاب كبيرى در اعمال سال به فارسى كه خوش طرز و پرفايده است و رساله اى به عربى در احكام صيد و ذباحه با نهايت استدلال و غير اينها از كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1100 / 1098 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، متكلم و محدث. وى شيخ الاسلام و امام جمعه ى رسمى قم و استاد شيخ حر عاملى و علامه ى مجلسى بود و اين دو از وى روايت كرده اند. در قم درگذشت و در پشت مرقد زكريا بن آدم دفن شد. از آثار وى: «الاربعون حديثا دليلا»، در امامت ائمه (ع)، كه در كنار چهل حديث، چهل دليل در اثبات امامت اميرالمومنين (ع) ذكر كرده و عقايد عامه را در اصول و فروع به نقد كشيده و آن را «الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين و امامه الائمه الطاهرين (ع)» ناميده

است؛ «بهجه الدارين»، در جبر و تفويض و امر بين الآمرين؛ «حجه الاسلام»، در شرح «تهذيب الاحكام»؛ «فرحه الدارين»، در تحقيق معنى عدالت بر مذهب اماميه؛ «حكمه العارفين فى رد شبه المخالفين من المتصوفين و المتفلسفين»؛ «مونس الابرار»، قصيده اى به فارسى در مدح اميرالمومنين (ع) و شرح آن به نام «تحفه الابرار» يا «تحفه الاخيار»؛ رساله «الجمعه»؛ رساله «الفوائد الدينيه»؛ رساله در معنى نماز به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (205 / 2 ،414 ،392 ،200 ،55 / 1)، الذريعه (281 -280 ،272 / 23 ،158 / 16 ،278 ،73 -72 / 15 ،157 / 13 ،58 ،41 -40 / 7 ،257 / 6 ،498 / 4 ،417 ،162 / 3 ،419 ،200 / 1)، رياض العلماء (111 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 303 -302 / 11)، فوائد الرضويه (548)، معجم المؤلفين (101 / 10)، هديه العارفين (301 / 2).

قمي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدرضا قمى فقيهى بارع و عالمى جليل از شاگردان ميرزاى شيرازى بوده و در تهران اشتغال به وظائف دينى و روحى داشته تا وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، محمدطاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد حسين الشيرازى ثم النجفى، در كتاب امل الامل است كه وى از اعيان فضلاء معاصرين و مردى عالم و محقق و مدقق و بسيار ثقه و فقيه و متكلم و محدث و جليل القدر و عظيم الشأنست.

او را كتبى است كه از آنهاست «شرح تهذيب الحديث» و كتاب «حكمة العارفين» در رد شبه مخالفين و كتاب «اربعين» در فضائل اميرالمؤمنين و امامت ائمه ى طاهرين و «رساله جمعه» و رساله «فوائد دينيه» در رد حكماء و صوفيه و كتاب «حجةالاسلام» و غير اينها از كتب و رسائل كه ما آنها را از او روايت مى كنيم.

نگارنده گويد: اين بزرگوار كه معاصر با محقق فيض كاشانى و دولت صفويه است در زمان خود شيخ الاسلام قم و امام جمعه بوده در سفرى كه به اصفهان نموده علامه مجلسى صاحب بحارالانوار از وى اجازه گرفته كه در كتاب اجازات بحار آن را ذكر كرده است و در كاشان نيز دانشمند عظيم الشأن مرحوم ملا محسن فيض به ملاقاتش رفت و از اينجا ميزان شخصيت و موفقيت ممتاز اين عالم جليل القدر معلوم مى گردد.

كتاب ديگرى به نام «تحفةالاخيار» كه به فارسى بسيار سليس و متين در رد صوفيه نوشته است كه مرحوم عاملى آن را ذكر نكرده و اين از بهترين كتب رد صوفيه است و اين كتاب مطبوع مى باشد قبر شريف اين بزرگوار در شيخان قم در بقعه جناب زكريا بن آدم است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدابراهيم بن محمدعلى قمى عالمى فقيه و پرهيزكارى مقدس از شاگردان صاحب (الضوابط) و صاحب جواهر و علامه انصارى داماد شيخ مشكور نجفى بوده و در تهران اقامت نموده تا در 28- ج

1301 -2 ق وفات نموده فاضل مراغى در كتاب (المآثر والاثار) ص 179 وى را ياد نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قندوزي بلخي، سليمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1294 / 1293 -1220 ق)، فقيه حنفى و صوفى. ساكن قسطنطنيه بود و در همان جا درگذشت و در مقبره اى مخصوص، در خانقاه مراديه، دفن شد. از آثار وى: «اجمع الفوائد»؛ «مشرق الأكوان»، بشاراتى درباره حضرت حجت (ع)؛ «ينابيع الموده»، در مناقب ذى القربى و اهل بيت نبى (ص) كه در 1301 ق، در عهد دولت عثمانى، در اسلامبول به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (731 / 2)، الذريعه (290 / 25 ،47 / 21)، معجم المؤلفين (252 / 4)، هديه العارفين (408 / 1).

قوام الدين كرماني، ابومحمد، ابوالفتح مسعود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(748 -664 ق)، اديب و فقيه حنفى. در ديارش علوم مقدماتى را فراگرفت و آن گاه در ادبيات عرب و فقه و اصول مهارت پيدا كرد و نظم و نثر نيكويى يافت. پس به دمشق رفت و ساكن آنجا شد. سپس مدتى را در قاهره گذرانيد و سرانجام به دمشق بازگشت و تا پايان عمر در آنجا ماند. از آثارش: شرح «كنز الدقائق» به نام «شرح الكنز»، در فروع فقه حنفى؛ حاشيه بر «الكاشف الذهنى» در شرح «المغنى» خبازى خجندى، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (115 / 8)، شذرات الذهب (158 -157 / 6)، كشف الظنون (1749 ،1516)، هديه العارفين (429 / 2).

قوام الشريعه، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن قوام الشريعه همدانى طاب ثراه در حدود تاريخ 1320 هجرى قمرى در شهر همدان چشم بجهان گشود، پدر ايشان پس از بازگشت از نجف اشرف در همدان و تهران و اصفهان به بيان مناقب آل عصمت عليهم السلام پرداخت و سرانجام در همدان درگذشت و به قم منتقل و در قبرستان آيت اللَّه العظمى حائرى دفن شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

قوچاني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عباس قوچانى از افاضل دانشمندان خراسان و قوچان است در نجف اشرف وى در قوچان متولد شده و مقدمات و سطوح وسطى را در آنجا و مشهد مقدس خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام و بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى و در اخلاق و عرفان از محضر جمال السالكين عالم ربانى و آيت سبحانى حاج ميرزا على آقاى قاضى استفاده نموده تا به مدارج علم و اخلاق رسيده است.

و گذشته از معظم له آقايان آقا شيخ عبداللَّه بلقانى و آقا شيخ عبداللَّه ابراهيمى و آقا شيخ براتعلى حسين زاده و آقا شيخ ذبيح اللَّه سلامى و آقاى صاحب الزمانى از مدرسين مدرسه عوضيه قوچان و ائمه جماعت مساجد اين شهرستان مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قومساني همداني، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(471 -399 ق)، محدث، فقيه و اديب. معروف به ابن زيرك. نسب وى به قومسان همدان مى رسد. شيخ همدان در روزگار خود در فنون علمى يگانه دورانش بود. او از پدرش، ابوالقاسم عثمان، و عمويش، ابومنصور محمد، و دائيش، ابوسعد عبدالغفار و ابن خلنجان و على بن احمد بن عبدان و يوسف بن كج الفقيه و حسين بن فنجويه و ديگران و همچنين با اجازه از ابوالحسن بن رزقويه و ابوعبدالرحمان سلمى حديث روايت كرده است. اكثر مشايخ بغداد با اجازه از وى روايت كرده اند همچون ابوبكر شادان و ابوالحسن رزقويه و ديگران. شيرويه گويد كه وى محدثى صدوق و ثقه و داراى شأن و حشمت بود و در تفسير يد طولانى داشت. او فقيه و اديبى متعبد بود و داراى حسن خط و عبارت.

عمده مشايخ بغداد از وى روايت كرداند. پس از مرگ در رأس كهر دفن شد و قبرش مزار گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الحفاظ (1177 / 3)، سير النبلاء (435 -433 / 18)، شذرات الذهب (341 / 3)،العبر (330 / 2)، معجم البلدان (470 / 4)، الوافى بالوفيات (84 / 4).

قهستاني الاصم، ابوقريش محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 313 ق)، محدث، فقيه، حافظ و مصنف. وى در پى حديث سفرهاى بسيار نمود. از ابومسلم قهستانى و محمد بن حميد رازى و احمد بن منيع بغوى و محمد بن زنبور مكى و اباكريب محمد بن علاء همدانى و يحيى بن حكيم مقوم و محمد بن مثنى عنزى و سلم بن جناده و محمد بن سهل بن عسكر و عبدالجبار بن علاء عطار و سعيد بن عبدالرحمان مخزومى و همطبقه ى آنها در رى و كوفه و بصره و حجاز حديث شنيد. حديثش در خراسان انتشار يافت، به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. ابوبكر شافعى و ابوبكر بن على رازى و ابوالحسين بن يعقوب حجاجى و ابوسهل صعلوكى و ابوعلى نيشابورى و ابوحامد احمد بن سهل انصارى و ابوعمرو بن حمدان و ابوحامد بن شرقى و ابوعبدالله بن يعقوب اخرم از وى حديث شنيدند. در قهستان درگذشت. در «تاريخ حبيب السير» نام پدر وى جعفر ذكر شده است. از آثارش: «المسند»، مرتب به ترتيب ابواب، و مرتب به ترتيب رجال؛ «حديث مالك و سفيان ثورى و شعبه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (301 / 6)، انساب سمعانى (562 / 4)، بزرگان قائن (517 -514)، تاريخ بغداد (170 -169 / 2)، تاريخ نيشابور (122)، حبيب السير (293 /

2)، سير النبلاء (306 -304 / 14)، شذرات الذهب (268 / 2)، طبقات الحفاظ (324)، العبر (468 / 1)، الغدير (147 / 1)، الوافى بالوفيات (310 -309 / 2).

قهستاني، شمس الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 967 ق)، فقيه حنفى، زاهد، عالم، مدرس، اديب و شاعر. ملقب به ابوحنيفه ى ثانى، به جهت تسلطى كه بر فقه حنفى داشت. وى مفتى بخارا بود. مدتى از سوى واليان ازبك به قضاوت بخارا منصوب شد و در آن جا به تدريس و تقرير فقه پرداخت. با ملا عصام الدين، از بزرگان سده ى نهم هجرى، مصاحب بود. تاريخ درگذشتش در مراجع و مآخذ به اختلاف ذكر شده است. او در مزار خواجه بهاءالدين نقشبند دفن شد. از آثارش: «جامع الرموز»، در شرح «النقايه مختصر الوقايه» صدر الشريعه ثانى عبيدالله بن مسعود حنفى، در فقه؛ حاشيه بر حاشيه سيد شريف جرجانى بر «شرح الشمسيه»؛ «مقدمه الصلوه» به نظم؛ «رساله در دلالت»به عربى، در منطق؛ حاشيه بر «شرح آداب البحث»؛ شرح «رساله صلوه»، كه آن را براى فرزندش كمال الدين محمد در 967 ق املا نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (233 / 7)، بزرگان قائن (606 -601)، تاريخ نظم و نثر (619)، حبيب السير (360 -359 / 4)، شذرات الذهب (300 / 8)، كشف الظنون (1971).

كازروني فارسي، ابوعمر عبدالواحد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(410 -318 ق)، فقيه و محدث. مشهور به ابن مهدى، مسند زمان خود بود. از قاضى ابوعبداللَّه حسين محاملى و ابوالعباس بن عقده و محمد بن احمد بن يعقوب بن شيبه و محمد بن مخلد عطار و حسين بن يحيى بن عياش قطان و محمد بن اسماعيل فارسى و اسماعيل بن محمد صفار و محمد بن عمرو رزاز و ابوعمر بن سماك حديث شنيد. خطيب بغدادى و هبة اللَّه بن حسين بزاز و يوسف بن محمد مهروانى و خطيب انبارى و ابوالحسن داوودى و عبدالرحمان بن ابوبكر طبرى و بزرگ

معتزليان ابويوسف عبدالسلام بن محمد قزوينى مفسر از وى روايت كرده اند. ذهبى قسمت هاى عمده اى از «المحامليات» قاضى محاملى را به دست آورده بود كه از ابوعمر كازرونى كه از آخرين اصحاب محاملى است نقل شده بود. در بغداد درگذشت و در گورستان باب الحرب آنجا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (14 -13/ 11)، سير النبلاء (222 -221/ 17)، شذرات الذهب (192/ 3)، العبر (218/ 2)، النجوم الزاهرة (246 -245/ 4).

كازروني، ابوالسعود محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1058 -980 ق)، فقيه شافعى. پيشواى شافعيان مدينه بود. از آثار وى: «التذكرة الكازرونية»، كه هر چيز غريب و نادر را در آن جمع كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (276/ 1)، معجم المؤلفين (98/ 12 ،218/ 4)، هدية العارفين (284/ 2 ،243/ 1).

كازروني، تاج الدين، ابوالبركات محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(843 -757 ق)، محدث و فقيه شافعى. معروف به حاج هراس كازرونى. اصلش از كازرون بود و در مدينه به دنيا آمد. در زادگاهش فقه آموخت و فنون حديث را از عراقى و نحو را از جمال محمد بن شهاب شامى و تج عبدالواحد بن عمر انصارى فراگرفت و از جلال خجندى حنفى بهره برد. او به مصر و شام رفت و در محضر بهاء

ابى البقاء سبكى فقه و عربيت را تكميل كرد و ملازم وى و سراج بلقينى شد و آن دو به او اجازه دادند تا مقام افتاء و تدريس را احراز كند. سپس فقيه مدينه گشت و قضاوت آنجا را عهده دار و نيز متصدى منصب افتاء و تحديث شد. او در مدينه درگذشت. از آثارش: مختصر «المغنى» بارزى، در فروع؛ شرح «التنبيه» ابواسحاق؛ شرح «مختصر التنبيه» عيسى بجلى، در سه سفر؛ شرح بر «شرح التنبيه»؛ «تفسير قرآن»؛ «بحر السعادة»، در اخلاق و ادب، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الضوء اللامع (97 -96/ 7)، كشف الظنون (225 -224)، معجم المؤلفين (17/ 9)، هدية العارفين (194/ 2).

كازروني، عبدالسلام

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالسلام ابومسلم كازرونى بن احمد متوفى ذى حجه 626 ق در شيراز عالمى فقيه و شاعرى نبيه بود و در رباط امينى تدريس مى كرد ابيات ذيل از اوست.

يا من بوجوده فنائى

ما بال هواك فى التنائى

هجرانك والممات عندى

سيان و حرمة الوفاء

قد امرضنى و لست ارجو

الا بوصاله دوائى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كازروني، منصور

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 860 ق)، فقيه شافعى، مفسر، محدث و متكلم. در 858 ق مجاور مكه شد و در همان جا تا پايان عمر در حال گوشه گيرى از مردم باقى ماند. او در مكه درگذشت. تصانيف وى را در حدود صد اثر ذكر كرده اند كه از آن جمله: «لطائف الالطاف فى تحقيق التفسير و نقد الكشاف»؛ شرح «الجامع الصحيح» بخارى؛ «حجة السفرة البررة على المبتدعة الفجرة»، در نقد «الفصوص» ابن عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (236/ 8)، ايضاح المكنون (403/ 2)، شذرات الذهب (297/ 7)، معجم المؤلفين (12 -11 / 13).

كاسني نسفي، ابونصر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 343 ق)، فقيه شافعى، عالم، اديب و شاعر. در ابتدا تنها در ادبيات مهارت داشت. سپس فقه را فراگرفت به طورى كه از برجستگان مذهب شافعى گشت. او از ابوحسين محمد بن طالب نسفى و ابويعلى عبدالمؤمن بن خلف نسفى حديث شنيد. وى در روزگار جوانى در قريه ى كاسن درگذشت. از آثارش تصنيف كتاب «تواتر الحجج» يا «تواتى الحجج»، در فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (17 -16/ 5)، ايضاح المكنون (335/ 1)، معجم المؤلفين (250/ 1).

كاشاني غروي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد الغروى بن العلامه البارع آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين (مجتهد نطنزى) كاشانى از مشاهير دانشمندان كرام و آيات عظام معاصر تهران است.

وى در سال 1313 قمرى هجرى در دار المومنين كاشان متولد شده و در بيت علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات از محضر مرحوم والدش كه از مراجع و مجتهدين بزرگ عصر خود بوده و در كتاب (مآثر و آثار) مذكور ميباشد، و نيز مرحوم مبرور آيت اللَّه آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى صاحب تأليفات كثيره و بزرگان ديگر كاشان استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف و از محضر و دراسات آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه استاد الاساتيد آقا ضياءالدين عراقى رضوان اللَّه عليهم اجمعين استفاده كامل فرموده و تقريرات آنان را برشته تحرير آورده و از آن بزرگواران بدريافت اجازه اجتهاد نائل سپس مراجعت بوطن و چندى بتدريس و وظائف روحى پرداخته، پس از آن عزيمت به تهران و در عاصمه تشيع رحل اقامت افكنده و تاكنون بقضاء حوائج مؤمنين اشتغال دارند.

نگارنده گويد:

آيت اللَّه غروى دانشمندى جامع و عالمى بارع و مجتهدى جامع الشرايط و داراى معقول و منقول و حاوى فروع و اصول و اديبى كامل و از نوادر عصر بشمار مى رود. درب منزلش بروى همگان باز و در سخاوت و عطا ممتاز و در استخاره با قرآن مجيد و فهم مراد مردم از قرآن و توضيح دادن خير و شر مقاصد مشاور بالبنان و همه روزه صدها نفر از عموم طبقات بمنزل معظم له مراجعه و با استخاره و اشاره آن جناب رفع تحير و سرگردانى از خود نموده و مى نمايند.

محضرى شيرين و منطقى نمكين و طبعى روان و ذوقى فراوان و اشعار بسيارى در مواعظ و مدايح و غيره دارد. بسيارى از شعراء كاشان و تهران وى را ستوده و قصائدى در مناقب او سروده اند. از شركت در اجتماعات غالبا خوددارى و از تظاهرات كناره جوئى نموده و معتكف در بيت خويش مى باشد.

روزهاى جمعه در منزلش مجلس تبليغ منعقد و عموم طبقات و بالاخص علماء تهران و غيره شركت نموده و از بيانات گويندگان ماهر و بالاخص مطالب سودمند و علمى معظم له استفاده مى نمايند.

خاطراتى عجيب از فداكاريها و مبارزات آن جناب با منكرات دارم و چند شبانه روز در يكى از حوادث در خدمتشان بوده ام ادام اللَّه عمره و اطال اللَّه بقاه آمين يا اللَّه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كاشاني نجفي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم كاشانى نجفى فرزند احمد حسينى كاشانى در حدود سال 1230 قمرى در كاشان متولد شده و در بيت علم و كمال پرورش يافته و در دوران كودكى را در دامن پدر بزرگوارش كه از علماء و بزرگان دانشمندان كاشان بوده گذرانيده و مقدمات

و قسمتى از سطوح را در آنجا نزد ايشان فراگرفته و بعد به همراه والدش عزيمت به نجف اشرف نموده و تا آخر عمر در آنجا اقامت نمودند تا حدود سال 1318 كه وفات نموده و در وادى السلام مدفون شدند.

آن مرحوم نزد بزرگان نجف اشرف مانند مرحوم شيخ مرتضى انصارى و سيد على بحرالعلوم تلمذ نموده تا به مرتبه اجتهاد نائل شده است.

تأليفات ايشان

1- كشف الاسرار الخفيه فى شرح الدره النجفيه در فقه دو جلد.

2- كشف المهمات والالغاز و المعميات.

3- المشكاة الزاهرة فى احوال الخمسه الطاهره.

(سيد) ابوالقاسم بن (سيد) احمد كاشانى الاصل نجفى المسكن، از افاضل علماى اماميه (ف. 1298 يا 1318 ه.ق) او راست: كشف الاسرار الحنفية فى شرح الدرة النجفية، كه منظومه ى فقهى دره ى نجفيه ى سيد بحرالعلوم را با كمال اتقان شرح كرده و دو مجلد از آن برآمده كه تا باب اغسال است، كشف المهمات فى الالغاز والمعميات به پارسى (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

كاشاني نجفي، احمد فيضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1286 ق)، فقيه و مجتهد. وى از نوادگان فيض كاشانى بود و در كاشان به دنيا آمد. مادرش از سادات لاجوردى كاشان بود. در خاندان فضل و دانش نشو و نما يافت. چون به سن تمييز رسيد پس از فراگيرى قرائت و كتابت و مقدمات علوم نزد علماى شهر خويش به نجف مهاجرت كرد و در بحث شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، حاضر شد و «تقريرات» استاد خويش را نوشت و ملازم وى گرديد تا از وى به دريافت اجازه نايل شد. پس از درگذشت شيخ محمد حسن نجفى، وى ملازم شيخ مرتضى انصارى شد و مدتى طولانى در مجلس درس و بحث او

شركت كرد و «تقريراتش» را نوشت، تا اينكه از برجسته ترين شاگردان شيخ انصارى گرديد و از جانب وى نيز به دريافت اجازه نايل شد. كاشانى همچنين از اساتيد بزرگى چون شيخ محمد قاسم بن محمد نجفى، صاحب «كنز الاحكام فى شرح شرايع الاحكام»، و شيخ زين العابدين مازندرانى حائرى و سيد محمد رضا بن محمد حسين حسينى كاشانى كلهرى صاحب اجازه بود. او تحقيقات وسيعى در معانى الفاظ ادعيه و زيارات داشت و بسيارى از آنها را بر حواشى كتب ادعيه و زيارات نگاشته بود. از ديگر آثار وى كتاب «الفوائد» است كه ملا محمد حسين سلطان آبادى قسمت هايى از آن را در كتاب خود «عجالة الراكب» نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 106 -104/ 13)، معجم المؤلفين (147-146/ 2).

كاشاني نجفي، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337/ 1336 -1268/ 1266 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، مفسر، رياضيدان، اديب و شاعر. در كاشان به دنيا آمد. بعد از گذراندن مقدمات، فقه و اصول و معقول و منقول و رياضيات را در حوزه ى درس پدرش فراگرفت. سپس به اصفهان رفت و از محضر شيخ محمد تقى، صاحب حاشيه «معالم»، بهره گرفت، تا به درجه ى اجتهاد رسيد. در 1292 ق در حالى كه جامع جميع علوم و ماهر در فقه و اصول و تفسير و حكمت و رياضى بود به تهران آمد. در 1296 ق پس از فوت پدرش قائم مقام منصب او گشت و چندين سال رياست علمى و مرجعيت مذهبى مردم را عهده دار بود. در 1313 ق حج گزارد و در بازگشت در نجف سكنى گزيد و از علماى آنجا بهره برد و خود حوزه ى

درس و بحث مستقل تشكيل داد و يكى از علماى بزرگ نجف به شمار آمد. در 1333 ق به همراه علماى مجاهد قيام مردمى ضد انگليس را اداره و رهبرى كرد. او سپس تا پايان عمر در كاظمين ماند و در آنجا درگذشت و همان جا دفن شد. از آثارش: «التجرى»، پيرامون مسائل اصول فقه؛ «الاجزاء»؛ «رسالة فى منجزات المريض»؛ «الاستصحاب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى.[1]

(حاج سيد) مصطفى بن (حاج سيد) حسين كاشانى الاصل تهرانى المسكن، از بزرگان علماى امامى (ف. 1337 ه.ق). وى سالها در تهران رياست علمى و مرجعيت عمومى داشت. او بعد از تحصيل مقدمات متداول، فقه و اصول و معقول و منقول و اخلاق و كلام و رياضيات و رجال را در جوزه ى درس پدر خود تكميل كرد و بعد از وفات او به اصفهان رفت ولى حوزه ى علمى آنجا را فراخور استعداد خود نديد. پس عزيمت نجف كرد و در آنجا يكى از مراجع علمى گرديد و حوزه ى دينى او مرجع استفاده ى افاضل بود. وى قريحه ى شعر نيز داشت و ديوانى هم در مناقب و مراثى معصومين دارد. او در استصحاب و تجزى و تفسير مختصر قرآن و حاشيه ى ارشاد علامه و حاشيه ى شرايع و علامت ظن و قاعده ى لاضرر و منجزات مريض، تأليفاتى داشته ولى اكثر آنها تلف شده (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (133 -132/ 8)، اعيان الشيعه (128 -127/ 10)، الذريعه (19/ 23 ،1055/ 9 ،102/ 6 ،25/ 2 ،350/ 3 ،275 -274/ 1)، ريحانه (21/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (413/ 13)، علماء معاصرين (112 -111)، لغت نامه (ذيل/

مصطفى)، المآثر و الآثار (160)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1031 -1030/ 3)، معجم المؤلفين (248/ 12).

كاشاني، ابوالحسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 966 ق)، عالم دينى، فقيه و متكلم. پدرش ملا احمد، و به آورده ى «ريحانة الادب» ملا محمد، از علماى منطق بود كه حواشى بر كتب منطق نگاشته است. اصل ملا ابوالحسن از ابيورد است. در كاشان سكنى گزيد و به كاشانى منسوب شد. وى از علماى امامى عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) مى باشد كه جامع علوم و حكميات و فضائل و كمالات بود. ملا ابوالحسن از پدرش و از شيخ عبدالعالى بن محقق كركى روايت كرده است. او از اساتيد سيد حسين بن سيد حيدر مجتهد كركى بود. شيخ آقا بزرگ تهرانى از وى به عنوان قاينى، به جاى كاشانى، نام برده است. از آثار وى: «اثبات الواجب و صفاته»، كه در 963 ق از تأليف آن فراغت يافت؛ «اركان الايمان»، در اصول دين و امامت؛ «روض الجنان» يا «روضة الجنان»، در كلام و حكمت؛ «الحسنى»، در حكمت طبيعى كه مختصر «روض الجنان»، مذكور است؛ «التحرير»، شرح «رسالة الفرائض» خواجه نصير طوسى، در ميراث؛ «الشوارق»، در كلام؛ «مقدار الديات و احكامها»؛ «المنطق».[1]

(منسوب به كاشان) ابوالحسن بن محمد ابيوردى الاصل كاشانى المسكن، از علماى اماميه ى قر. 10 ه. و معاصر شاه طهماسب صفوى (ف. 960 ه.ق). وى عالم و فقيه و متكلم و جامع معقول و منقول و استاد مجتهد كركى سيد حسين بن حيدر بود. او راست: اثبات الواجب و صفاته؛ اركان الايمان در امامت؛ الحسنى در حكمت طبيعى؛ روض الجنان (يا روضةالجنان) در كلام و حكمت؛ شرح فرائض خواجه نصير طوسى، الشوارق در

كلام؛ مقدار الايات و احكامها؛ المنطق (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (322/ 2)، الذريعه (274/ 11 ،377 -376/ 3 ،526 -525/ 2 ،102/ 1)، رياض العلماء (437 -435/ 5)، ريحانه (18 -17/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 56/ 10)، لغت نامه (ذيل/ كاشانى).

كاشاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اب_والقاس_م كاشانى در سال 1300 ه_.ق در تهران ديده به جهان گشود. او پس از انجام مناسك حج به عتبات مق_دسه رفته و در نجف اشرف اقامت گزيد و عل_وم مختلف دين_ى را در محضر پدرخود و ساير بزرگان علما فراگرفت و در س_ن 25 سالگى به درجه اجتهاد رسي_د. پس از آن وي با الهام از تعليمات ديني به مبارزه با استبداد و استعمار پرداخت و در اين راه متحمل مشكلات و مصائب بسيار شد. او از جمله كساني بود كه همراه و همدوش دكتر مصدق، نقش خود را در ملي شدن صنعت نفت ايفاء كرد و در راس مبارزات ضد استعماري قرار گرفت. آيت الله كاشاني سرانجام در سح_رگاه سال 1381 ه_.ق مطابق با 23 اسفن_د ماه 1340 ه_.ش چش_م از جهان ف_رو بست.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اسلاميوالدين و انساب : پدرسيد اب_والقاس_م كاشانى ، آية الله حاج سيد مصطفي كاشاني ، از علما و مراجع بزرگ شيعه در عصر خويش بود كه در سال 1280 ش . از ايران به نجف اشراف هجري كرد و به تحقيق و تدريس پرداخت .تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد اب_والقاس_م كاشانى كه در اين هنگام ، جواني شانزده ساله بود - همراه پدر عازم نجف اشرف گرديد و در آنجا علاوه

بر استفاده از حلقه درس پدر و ديگر اساتيد، دوره سطح را به پايان برد و سپس در درس آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي و آية الله آخوند خراساني شركت جست .استادان و مربيان : سيد اب_والقاس_م كاشانى عل_وم مختلف دين_ى را در محضر وال_د معظم خود و آخ_وند ملا محمد كاظم خراسان_ى ، حاج ميرزا حسي_ن ، حاج ميرزا خليل( ره) و آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي بزرگان علما تلمذ نموده است.هم دوره اي ها و همكاران : سيد اب_والقاس_م كاشانى در نهضت مشروطه ، مشاور شخصيتي چون آية الله آخوند خراساني (از رهبران اصلي نهضت ) بود و او را در تصميم گيري ها و تنظيم اعلاميه ها ياري مي داد.وقايع ميانسالي : سيد اب_والقاس_م كاشانى از همان اوان ج_وانى، انسان_ى دور ان_دي_ش و شجاع و با شهامت ب_ود و در كنار تحصيل علوم اسلامى، ت_وجه خاص_ى به اوضاع مسلمي_ن داشته و چهره ك_ريه و زشت استعمار و مخصوصا استعمار بريتانيا را كه دهان ب_راى ف_رو ب_ردن كش_ورهاى اسلامى و اقتصاد آنها باز كرده بود به خوبى شناخته ب_ود. درجنگ جهانى اول در سال 1332 ه_.ق م_وقعى كه انگليسى ها با نيروى عظيم_ى به قص_د تسلط ب_ر عراق و مناطق شرق_ى از راه خليج فارس حمله ور گرديدند، سيد ابوالقاسم كاشانى در كنار پدر بزرگ_وار و جمعى ديگ_ر از علم_اى مج_اه_د شيعه ب_ا بسيج ملت مسلمان عراق دلاورانه پيشروى نيروهاى انگلي_س را سد نموده و حدود 18 ماه در منطقه حساسى از جبهه با استقامت و پا فشارى فوق تص_ور در مقابل آن همه تجهيزات ن_وي_ن اروپايى مقاومت كرده و مانع

تحركات آنها شده اند. در جنگ جهانى دوم با ورود متفقي_ن به ايران، انگليس_ى ها در صدد انتقام ج_ويى از كاشان_ى بر آمده وى را دستگير و به زندان ارت_ش انگلي_س در اراك اعزام م_ى دارند. پ_س از هشت ماه كه كاشانى در اراك زندانى ب_ود، وى را تح_ويل ستاد ارت_ش ش_وروى در رشت م_ى دهند و روسها پس از محاكمه مرحوم كاشانى تصمي_م به آزادى وى م_ى گيرند ول_ى انگليس_ى ها پيشدست_ى كرده وى را دو باره تح_ويل گرفته در اراك زندانى مى نمايند پس از 9 ماه حبس در زندان اراك وى را به زندان انگليسى ها در كرمانشاه منتقل مى كنند وى از همين زندان به ف_رمانده قواى انگلي_س در ايران مى نويسد : اگر در زندان شما بميرم ننگ اب_دى بر شما خ_واهد ب_ود و اگر از زندان شما سال_م بيرون آيم ترتيبى خواهم داد كه انگلستان از نفت اي_ران ب_ى نصيب بمان_د. سيد ابوالقاسم كاشان_ى در يك دادگ_اه انگلي_سى در عراق غياب_ا محك_وم به اعدام ش_د. پ_س از مح_اص_ره نجف و ك_ربلا ت_وسط ارت_ش اشغالگ_ر انگلي_س، ايشان به پيشنهاد روحاني_ون عراق براى جل_وگيرى از گرفتارى ناچار گردي_د مخفيانه و با لباس مب_دل از ط_ريق پشتك_وه به ايران آي_د. سال 1339ه_.ق در تهران م_ورد تجليل و احت_رام مردم پايتخت و اولياء ام_ور وقت واقع گردي_د حك_م اعدام كاشان_ى تا انقلاب 1958 ميلادى عراق كه منج_ر به تغيير رژي_م عراق ش_د داراى اعتبار بود. در دوران ديكتات_ورى رضاخان مرحوم كاشانى ح_وزه علميه تهران را اداره م_ى ك_رد كاشان_ى در دوران ديكت_ات_ورى رضاخان هيچگاه تسلي_م نب_ود و در ج_واب (تيم_ور تاش) وزي_ر در

ب_ار وقت كه به وى پيشنهاد رياست مدرسه عال_ى سپهسالار را مى نمايد م_ى ن_ويس_د : طلاب و علمايى كه من تربيت كنم به كار حكومت شما نخواهد خورد. به هنگام تشكيل مجل_س م_ؤسسان كه زير ب_رق س_ر نيزه و به منظور افزاي_ش قدرت شاه انجام مى شد كاشانى پيام_ى از بيروت به تهران فرستاده و در قسمتى از اي_ن پيام مى گ_ويد : تبعيد اي_ن خادم اسلام و ملت با آن وضع فجيع براى تغيير قانون اساسى و انتخ_اب_ات ف_رمايش_ى و س_وار ك_ردن خيانتكاران به گ_رده ملت و مسأله نفت و تجديد امتياز بانك شاه_ى است. در كشاك_ش مبارزه مردم تهران، مرحوم كاشان_ى را به نماين_دگ_ى دوره شانزده_م انتخاب نم_وده و او پ_س از يك سال و 4 ماه تبعيد با استقبال بى نظيرى به تهران وارد مى شود. مرحوم كاشانى پ_س از باز گشت به اي_ران، رهب_رى م_ردم را در مبارزه با استعمار انگلست_ان ب_ار ديگر به عهده گرفت و پيام_ى به مجل_س شانزده_م كه اساس_ى تري_ن ك_ارش تعيي_ن تكليف لايحه الح_اق_ى نفت ب_ود ف_رستاد. كاشان_ى به محض ص_دور ف_رمان نخست وزي_رى (رزم آرا) ط_ى اعلاميه اى كه عينا توسط دكتر مصدق در جلسه علنى مجل_س قرائت ش_د مخالفت قطعى و ش_دي_د خ_ود را با حك_ومت (رزم آرا) بيان نمود. كاشان_ى ط_ى اعلاميه اى در م_ورد مل_ى شدن صنعت نفت مى نويسد : ملى شدن صنعت نفت در ايران تنها چاره بيچارگ_ى هاى ماست زيرا به اي_ن وسيله اولا: ثروت بيكران_ى كه خ_داوند به ملت ايران عطا فرم_وده از دست دشمنان بشر كه هدفى جز منفعت طلبى و مكيدن خ_ون ملل ضعيف ندارن_د

بيرون آم_ده به صاحبان حقيق_ى و مستحق آن م_ى رس_د و ثانيا : با عملى شدن حاكميت مل_ى ديگر شركت هاى غاصب نم_ى ت_وانند عمال خود را به جان و مال و ناموس مردم مسلط كنند و به اي_ن وسيله مقاص_د پليد خ_ود را انجام دهن_د. زمان و علت فوت : سيد اب_والقاس_م كاشانى در سح_رگاه سال 1381 ه_.ق مطابق با 23 اسفن_د ماه 1340 ه_.ش چش_م از جهان ف_رو بست و پيكرش درميان انبوه مشتاقان تا حرم عبدالعظيم عليه السلام تشيع گرديد و بين مزار آن حضرت و امامزاده حمزه به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدابوالقاسم كاشاني در انقلاب 1920 عراق، آية الله كاشاني به منظور آماده كردن ، مردم و سران عشاير براي مبارزه با سلطه استعمار، از نجف به كاظمين رفت و آنجا را براي شروع يك حركت انقلاب برگزيد.با شروع جنگ جهاني دوم و اشغال ايران توسط نيروهاي متفقين ، استعمار انگليس كه از مبارزات آية الله كاشاني در عراق ضربات سختي خورده بود با شايع كردن همكاري او با آلمانيها، تصميم به دستگيري اش گرفت تا بدون مزاحمت وي بتواند در انتخابات دوره چهاردهم مجلس دخالت كند. به همين منظور در خرداد 1322 چند افسر انگليسي براي دستگيري آن روحاني مجاهد به منزلش هجوم بردند. اما بر اثر هوشياري و فداكاري يارانش تا كام ماندند آية الله كاشاني به ناچار مخفي گردد.كاشاني مدت يك سال ، مخفيانه به مبارزه اش ادامه داد تا اين كه انگليسيها در هنگام انتخابات مجلس از محل اقامتش در تهران (امامزاده قاسم شميران ) با خبر شده و او را دستگير

كردند. با وجود اينكه وي از سوي مردم تهران به عنوان نماينده انتخاب گرديده بود، به دستور فرستاد ارتش متفقين ، از ليست اسامي نمايندگان حذف شد و به زندان روسها در رشت فرستاده شد. او پس از چندي به زندان انگليسيها در اراك و سپس به زنداني در كرمانشاه منتقل گرديد.سرانجام پس از تحمل يك سال و چهار ماه زندان در سخت ترين شرايط، در 24 مرداد 1324 آزاد گشت و روز جمعه ، سي و يكم شهريور، ميان انبوه استقبال كنندگان وارد تهران شد. كاشاني يك سال در تبعيد بسر برد تا اين كه بر اثر فشارهاي سياسي از سوي علما و مردم ، در 21 خرداد 1326 آزاد گرديد و دوباره به تهران برگشت وبعد از آن به مخالفت با عبدالحسين هژير كه در صدد راي اعتماد مردم بود برآمد.فعاليتهاي آموزشي : سيدابوالقاسم كاشاني از همان آغاز جواني به نكته سنجي و دقت نظر مشهور شده و در دانش سر آمد بود؛ بطوري كه در 25 سالگي به درجه اجتهاد دست يافت و بزرگاني مانند آية الله شيخ الشريعه اصفهاني ، آية الله آقا ضياء الدين عراقي و آية الله صدر در نوشته هاي خود، مقام علمي اش را با القابي نظير ((شكافنده درياي علم ))، ((كليد در گنجهاي دقيق )) و... ستودند و آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي ، تقليد از وي را تاءييد مي نمود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : -ساير فعاليتهاي سيد ابوالقاسم كاشاني به شرح زير مي باشد: - تشكيل مجلس موسسان براي تغيير قانون اساسي كه با دستگيري وي صورت گرفت و با

ترور كارگردان تقلب درآرا به نام هژير مجددا كاشاني به وطن بازگشت -مخالفت كاشاني از روي كار آمدن رزم آرا براي جلوگيري از تصويب قرارداد نفت - وي در سي ام ارديبهشت 1327 بار ديگر مردم را به تظاهرات بر ضد اسرائيل فراخواند و خود در اجتماع پر شور تظاهر كنندگان سخنراني نمود و وضع نابسامان مسلمانان را نتيجه دخالت استعمارگران در امور آنها و از بين رفتن روح اتحاد و دوري از احكام اسلام دانست . - كاشاني مسلمانان مصر را نيز در مبارزات استقلال طلبانه آنان ، مورد حمايت قرار و در بحران كانال سوئز، پيام تاءييدي خطاب به جمال عبدالناصر (رئيس جمهور مصر) فرستاد و در مسجد ارك تهران مراسمي براي گرامي داشت ياد شهداي مصر و ارج نهادن به فداكاريهايشان برپا كرد. - او در جريان مبارزه مردم مسلمان تونس براي رهايي از سلطه استعمار فرانسه ، بيانيه اي صادر كرد و تنفر شديد خود را نسبت به بر قراري جو ترور و وحشت توسط فرانسه در خاك تونس ، بيان داشت . - كاشاني در سال 1331 ش . پس از بازگشت از مراسم حج ، نامه اي به تمام كشورهاي اسلامي فرستاد و از آنها خواست براي شركت در كنگره اسلامي و تبادل نظر درباره اتحاد جهان اسلام ، نمايندگاني به ايران بفرستند

كاشاني، ابوبكر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوبكر ابن مسعود بن احمد حنفى كاشانى ملقب به ملك العلماء و علاءالدين؛ از بزرگان فقيهان اهل سنت (ف. حلب 587 ه.ق) وى نزد علاءالدين محمد بن احمد سمرقندى فقه آموخت و اكثر مصنفات او را نزد خود وى فراگرفت و بر كتاب تحفةالفقهاء وى شرحى نيكو

نوشت، و آن شرح را كه شامل سه مجلد است بدائع الصنائع فى ترتيب الشرائع ناميد، و آن را پس از اتمام به نظر استاد خود رسانيد و مورد تحسين او قرار گرفت. استاد دختر خود فاطمه را- كه او نيز فقيه بود- به عقد ازدواج وى درآورد و به همين جهت درباره ى كاشانى گفته اند، شرح تحفته و تزوج ابنته (تحفه ى او را شرح كرد و دخترش را به ازدواج خويش درآورد). از تأليفات ديگر وى كتاب السلطان المبين فى اصول الدين است (ريحانةالادب، لغ.).

(وف 587 ق)، فقيه حنفى. در حلب سكنى گزيد و همان جا از دنيا رفت. از آثار وى: «بدائع الصنائع فى ترتيب الشرائع»، در شرح «تحفة الفقهاء» استادش علاءالدين محمد سمرقندى در چند مجلد، در فقه؛ «السطان المبين فى اصول الدين». در پاره اى از منابع از وى به عنوان كاسانى منسوب به كاسان، شهرى در تركستان وراى نهر جيحون و شاش، ياد كرده اند.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (46/ 2)، كشف الظنون (996 ،371)، معجم المؤلفين (76 -75/ 3)، هدية العارفين (235/ 1).

كاشاني، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد باقر بن اسماعيل كاشانى عالمى اديب بود و در شعرش (مهرى) تخلص مى نمود تولدش 1292 ولى وفاتش بدستم نيامده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، حبيب اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا حبيب اللَّه معروف (به ميرزا بابا) بن سيد رفيع الدين محمد حسينى الكاشانى از افاضل علماء و از شاگردان فاضل نراقى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبداللَّه كاشانى عالمى كامل و فقيهى بارع از شاگردان شيخ انصارى بوده و در خراسان رياست علمى و دينى داشته تا در سال 1303 وفات و در (توحيدخانه) وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، علم الهدي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1107 ق)، فقيه، محدث، مفسر و رياضيدان. از نوادگان صاحب «معالم» بود كه در كاشان مى زيست. از آثارش كتابى در «فقه استدلالى» است كه در 1107 ق از تأليف آن فراغت يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (149 / 8)، الذريعه (288 / 16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 488 / 12)، معجم المؤلفين (294 / 6).

كاشاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1292 ق)، فقيه، مفسر و زاهد. در كاشان به دنيا آمد. نسب وى به سى و چهار واسطه به امام زين العابدين (ع) مى رسد. خانواده ى او از خاندان هاى اصيل كاشان است. از اوايل جوانى به تحصيل نزد علماى بزرگ كاشان همچون آيت اللَّه ملا محمد حسين نطنزى و آيت اللَّه ملا حبيب اللَّه كاشانى پرداخت. او از بسيارى از بزرگان روايت كرد و عده اى بسيار همچون فرزندش، آيت اللَّه سيد عباس كاشانى، از وى روايت كرده اند. در 1340 ق به عتبات رفت و در كربلا مقيم شد و مشغول به تدريس و تأليف گرديد و كتابخانه ى نفيسى را گردآورى كرد. وى داماد آيت اللَّه آقا سيد محمد صادق اصفهانى، از مجتهدين و مراجع زمان خود، بود. در كربلا از دنيا رفت و در صحن مطهر امام حسين (ع) به خاك سپرده شد. در سوك او شعراى بزرگ فارسى گوى و عرب اشعارى سرودند و ماده تاريخ تنظيم كردند. از آثارش: تفسير «سوره ى يوسف»؛ تفسير «سوره ى جمعه»؛ تفسير «سوره ى عم»؛ تفسير «سوره ى يس»؛ «رياض الانس»، در پنج جلد؛ «كشكول كاشانى»؛ «مكارم الآثار»؛ «التحفة العلوية»؛ «مناقب آل محمد (ع)»؛ «الرحلة الحجازية»؛ «النصيحة العالية»؛ «حلية المرتلين»؛ «پرتو نور»، در امامت، به فارسى.[1]

حجه الاسلام والمسلمين عالم ربانى محقق مدقق و عابد زاهد مرحوم حاج سيد

على اكبر حسينى كاشانى حايرى والد معظم مترجم گرامى ما از اجلاء علماء و اعاظم اتقياء عالمى جليل القدر و متعبدى زاهد و منبع فيوضات ربانى بوده تولدش در سال 1292 قمرى در كاشان واقع شده و در خاندان فضيلت و شرف چشم به جهان گشوده و از اوائل جوانى شخصيتى برجسته و مورد توجه و عنايت خاص و عام و منزلش ماواى فقراء و مستمندان و مرجع تهيدستان بوده است بيشتر مشكلات اجتماعى و گرفتاريهاى عجيب به دستش حل مى گشته لياقت عجيب در قضاء و رفع خصومات داشته مدتها نزد اعاظم علماء كاشان مانند مرحوم آيت الله ملامحمد حسين نطنزى و آيت الله ملا حبيب الله كاشانى و غير ايشان تلمذ نموده و از جمع كثيرى از بزرگان روايت مى كند و عده اى از بزرگان و علماء كه از آنهاست نجل جليل مذكورش آيت الله حاج سيد عباس كاشانى از وى روايت مى نمايند.

در سال 1340 قمرى با يك دنيا شخصيت و عظمت كه داشته مقام ارجمند را زيرپا گذارده و به قصد عتبات عاليات مهاجرت و در شهر كربلا اقامت و مشغول به تدريس و تاليف گرديده و مولفات عديده از خود به يادگار گذارده است كه از آن جمله است:

1- تفسير سوره يوسف 2- تفسير سوره عم 3- تفسير سوره جمعه 4- تفسير سوره يس 5- رياض الانس 5 مجلد 6- كشكول كاشانى 7- مكارم الاثار 8- التحفه العلويه 9- مناقب آل محمد 10- الرحله الحجازيه 11- النصيحه العاليه 12- حليه المرتلين و ده ها كتب ديگر كه تمامى آنها نزد نجل زكيش آيت الله حاج سيد عباس موجود و به طبع خواهد رسيد انشاءالله.

جمعى از بزرگان مانند حاج شيخ آقابزرگ تهرانى

ترجمه آن مرحوم را در كتب الذريعه و اعلام الشيعه ذكر نموده است.

معظم له عالمى عابد و زاهدى بى بديل و ورعى بى مثيل بوده و در ترويج احكام و نشر احاديث اهل بيت عليهم السلام سعى بليغ داشته است وى بسى و چهار واسطه به حضرت امام زين العابدين عليه السلام مى رسد و خاندان او از اجل خاندان و بيوتات اصيله كاشان بوده است مضافا بر اين اصالت و نبالت داماد معظم آيت الله العظمى حاج سيد محمدصادق اصفهانى اعلى الله مقامه كه يكى از مجتهدين و مراجع زمان خود بودند مى باشند. وى در روز يكشنبه 24 محرم 1365 قمرى بدرود حيات گفته و روز وفاتش شورش عجيبى در كربلا برپا و تجليل وافرى از تشييع او به عمل آمده و در مقبره شخصى خود در صحن مطهر حضرت امام حسين عليه السلام مدفون گرديد.

از شدت زهد و ورعى كه داشت پيوسته به فرزند جليلش توصيه مى فرمود كه (اياك و التصدى بامر القضاء و المرجعيه و حتى الامامه) و مى فرمود تا مى توانى انزوا را اختيار و از شهرت طلبى و جاه پرستى پرهيز كن و عليك بتقوى الله فى السر و العلانيه وادع الى الله و روج دين اجدادك الطاهرين و لا تقصر عن نصره الدين و اهله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (1608/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (240 -238/ 2).

كاشاني، فتح اللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 988 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، محقق، مفسر، محدث و مورخ. از علماى بزرگ اواخر قرن دهم قمرى و از شاگردان مفسر بزرگ، ابوالحسن على بن حسن زوارى، بود كه به واسطه ى او از محقق كركى روايت كرده است. او همچنين از ضياءالدين محمد بن محمود، از مقدس اردبيلى، روايت

مى كند. در «مشيخه» سيد حسين كركى سال وفاتش 997 ق ذكر شده اما ماده تاريخ وفات وى (ملاذ الفقهاء) برابر با 988 ق مى باشد. از آثار وى: ترجمه قرآن به فارسى؛ «منهج الصادقين فى تفسير القرآن المبين و الزام المخالفين»، به فارسى، در يكصد و هفتاد هزار سطر؛ «خلاصة المنهج»، به فارسى، كه ملخص «تفسير منهج» است، در سه مجلد؛ «زبدة التفاسير»، تفسيرى به عربى، در حدود هشتاد هزار سطر؛ شرح «نهج البلاغه»، به نام «تنبيه الغافلين و تذكرة العارفين»، به فارسى؛ «كشف الاحتجاج»، در ترجمه ى «احتجاج» طبرسى، به فارسى، كه آن را براى شاه طهماسب صفوى تأليف كرده است.[1]

(ملا) فتح اللَّه بن شكراللَّه، فقيه و محقق و متكلم و مفسر امامى (ف. 988 ه.ق). وى شاگرد على بن حسن زوارى بود و به واسطه ى او از محقق كركى روايت دارد. او در همه ى علوم دينى متداول متبحر بود خصوصاً در تفسير، وى راست: ترجمه ى احتجاج طبرسى كه به نام كشف الاحتجاج مذكور است، ترجمه ى قرآن به فارسى (و آن غير از سه فقره تفسير قرآن مذكور در ذيل است)، تنبيه الغافلين و تذكرةالعارفين (شرح فارسى نهج البلاغه)، خلاصةالنهج (ملخص تفسير منهج الصادقين مذكور در ذيل)، زبدةالتفاسير (تفسير قرآن به عربى)، كشف الاحتجاج (ترجمه ى فارسى احتجاج طبرسى كه براى شاه طهماسب تأليف شده)، منهج الصادقين فى الزام المخالفين (تفسير بزرگ به فارسى) (ريحانةالادب، لغ.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (392/ 8)، ايضاح المكنون (592/ 2)، تاريخ كاشان (280 -279)، الذريعه (194 -193/ 23 ،8 -7 / 18 ،23/ 12 ،234 -233/ 7 ،447/ 4)، روضات الجنات (331 -330/ 5)، رياض العلماء (319 -318/ 4)، ريحانه (20/

5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 178 -177/ 10)، فوائد الرضويه (346 -345)، لغت نامه (ذيل/ كاشانى)، معجم المؤلفين (51/ 8)، هدية العارفين (815/ 1).

كاشاني، مجدالدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 555 ق)، فقيه حنفى. از آثارش «قنية العالم و منية فضلاء العالم» مى باشد كه به گفته ى خود در آن «الفتاوى الكبرى» حسام الدين عمر بن عبدالعزيز حنفى (م 536 ق) را تلخيص كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1356)، معجم المؤلفين (18/ 12)، هدية العارفين (93/ 2).

كاشاني، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1303 ق)، عالم دينى، خطيب و مرجع تقليد. در نجف به دنيا آمد. مادرش دختر عالم بزرگ شيخ اسداللَّه شوشترى است. مقدمات و سطوح را فراگرفت. او در كنار پدرش كه از علماى برجسته بود و در بمبئى به وظائف شرعى و تبليغى مى پرداخت، نشو و نما يافت و پس از پدر عهده دار وظائف وى گشت و مرجع تقليد مردم بمبئى شد. وى سرانجام در همان جا درگذشت. سال تولد او در «طبقات اعلام الشيعه»، 1333 و در جاى جاى «الذريعه» 1303 ق قيد شده است. همچنين در چند جاى «الذريعه» و به تبع آن در «مؤلفين كتب چاپى» تحت نام محمد حسين و صاحب كتاب هاى «اسرار الغيبية» و «برق الخاطف» و «التحقيق الجديد» و «چهار مقاله» ذكر شده است. او را تصانيف بسيارى است كه اكثر آنها به زبان گجراتى است. وى «فهرست كتب خزانة الشيخ محمد حسن» را كه مشتمل بر فهرست دو هزار كتاب و تأليف موجود در كتابخانه اش بود تنظيم نموده و در آن به اثرهاى خود كه متجاوز از چهل تصنيف مى باشد، اشاره كرده است. از جمله: «احكام الجمعة»؛ «احكام العيدين»؛ «احكام النيروز»؛ «دين الاسلام»؛ «عقايد النجفى»؛ «فلسفه نماز»؛ «قيد شرق و آزادى غرب»؛ «محرم و عاشورا»؛ «معرفة الامام»؛ «مقدمه ى منطق»؛ «مناسك النجفى»؛ «نجاة الصائمين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (59/ 24 ،277 ،102/ 22 ،247/ 21 ،150/ 20 ،224/ 17 ،390 ،310/ 16 ،286/ 15 ،291/ 8 ،314/ 5 ،481 ،86/ 3 ،53/ 2 ،303 ،300 ،296/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 380/ 14)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1127 ،485 ،206/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (691/ 2).

كاشاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن بن شيخ ابى القاسم بن شيخ عبدالحكيم كاشانى مشهور به (نجفى) عالمى مؤلف و مرجعى بزرگوار و امام مسجد (خوجه ها) بوده است وى در سال 1333 متولد و در سال 1387 در تهران وفات و در قم مدفون شده است.

نگارنده گويد: اين عالم جليل و مرحوم والدش در بمبئى خدمات بسيار نموده و منشاء آثار زيادى شده و ده ها هزار از شيعه هاى اسماعيلى را مستبصر و ارشاد نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن سيد اسماعيل بن سيد عبدالرزاق- (برادر سيد محمدتقى) ابن سيد عبدالحى حسينى پشت مشهدى كاشانى عالمى فقيه از شاگردان ميرزاء بزرگ شيرازى و علامه سيد محمد فشاركى و ميرزا محمدتقى شيرازى بوده و در سال 1316 به كاشان مراجعت و در پشت مشهد اقامت و در مسجد حبيب بن موسى امامت و به خدمات دينى پرداخته تا سال 1350 كه وفات نموده است.

فرزند اين بزرگوار مرحوم سيد استاد ما آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى شريك بحث مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم يزدى حايرى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفى شهيد بن آيت اللَّه حاج سيد حسين كاشانى كاظمينى (والد مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى) از علماء بزرگ و مراجع بنام كاظمين است. خونسارى در احسن الوديعه ج 1 ص 305 گويد عالم عامل و فاضل كامل زبدة المحققين و اسوةالادباء الماهرين مولينا سيد مصطفى بن العالم الفقيه سيد حسين كاشانى مولداً والغروى منشاً و تحصيلا والكاظمى خاتمة و مدفنا از اكابر علماء متتبعين و اعاظم علماء بارعين و افاخم فضلاء ماهرين و بر دين خدا از جمله ناصرين عارف لغة عربية و فقه و رجال و حديث بود و از اشعار لطيفى كه خطاب به مولا اميرالمؤمنين (ع) در (نص غدير خم) مى كند اين دو بيت است.

انت مولى الورى بما نص خير الر

سل يوم الغدير فيك جهارا

ملا الخافقين فضلك حتى

لم يجد منكر له انكارا

معظم له از شاگردان معظم ميرزاء بزرگ شيرازى بوده و در جنگ بين المللى اول يا جماعتى از طلاب و جمله از فضلاء اصحاب براى جهاد به ارض كاظمين (ع) مهاجرت فرموده

و بعد از مراجعت در كاظمين ساكن و مرجع اهالى آنجا گشته اقامه نماز جماعت نمود و اهالى كاظمين اتفاق و اتحاد بر جلالت او نمودند.

وى در حدود 1260 متولد شده و در كاظمين عليهماالسلام در عشر ثانى ماه رمضان سال 1326 ق به رحمت حق پيوست و در يكى از حجرات كشوانيه صحن كاظمين مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشف الغطاء

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. برطرف كننده ى پرده) لقب (شيخ) جعفر بن (شيخ) خضر بن (شيخ) يحيى حلى جناحى الاصل و نجفى المسكن والمدفن معروف به شيخ اكبر و شيخ نجفى، از بزرگان علماى اماميه و فقيه و مجتهد (ف. نجف 1227 يا 1228 ه.ق) وى شاگرد آقاى بهبهانى و سيد مهدى بحرالعلوم و سيد صادق فخام و جز ايشان بود؛ و صاحب جواهر و حجةالاسلام رشتى و شيخ محمدتقى صاحب هداية المسترشدين و سيد صدرالدين موسوى عاملى و سيد جواد صاحب مفتاح الكرامة و شيخ عبدالحسين اعسم و حاجى كلباسى و گروهى ديگر از شاگردان اويند و از او روايت دارند. او راست: اثبات الفرقة الناجية من بين الفرق الاسلامية، احكام الاموات، بغيةالطالب فى معرفة المفروض والواجب (رساله اى است عمليه و مطلب اول آن در اصول عقايد و مطلب دوم در احكام طهارت و نماز است)، الحق المبين فيتصويب المجتهدين و تخطئة جهال الاخباريين (كه در آن حقيقت مذهب طرفين را نگاشته و گويد كه هر دو در اصول دين متحد و در فروع نيز مرجع هر دو فرقه، روايات ايمه 4 است و در حقيقت مجتهد اخبارى و اخبارى نيز مجتهد و فضلاى طرفين ناجى و طعن كنندگان در هلاكتند)، شرح قواعد علامه (كه در آن بعضى از ابواب

مكاسب را تا مبحث خيارات شرح كرده)، العقائد الجعفرية، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء (اين كتاب حاكى از كثرت اطلاع و فهم و جودت فكر و حسن سليقه ى او و حاوى اصول و فروع دينى است. شهرت شيخ جعفر به كاشف الغطاء به مناسبت نام همين كتاب است). وى نزد بزرگان عصر محترم بود و رياست علمى داشت و بسيار حليم و متواضع بود. مدفن او در نجف در محله ى عماره در مقبره ى مخصوص خانواده ى اوست. خاندان او را به نام آل كاشف الغطاء مى نامند و هر يك از آنان را نيز به لقب كاشف الغطاء مى خوانند، از آن جمله كسان ذيل از آن نامبردارند:

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كاشفي سبزواري هروي، معين الدين، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 910 ق)، فقيه، محدث، حافظ، مفسر، واعظ، صوفى، اديب و شاعر. مشهور به ملا حسين كاشفى يا ملاحسين واعظ. در سبزوار به دنيا آمد. دوره ى جوانى را در آن شهر گذراند و در آنجا و نيشابور و هرات نشو و نما يافت. در زمان سلطان حسين ميرزاى بايقرا در هرات و نيشابور به وعظ و ارشاد مى پرداخت و با صوتى خوش آيات قرآن و احاديث نبوى را با عبارات و اشارات مناسب بيان مى كرد. وى از ملازمان امير على شيرنوايى بود. پس از ملاقات مولانا جامى و معاشرت با وى طريقت نقشبنديه را پذيرفت. درباره ى ى مذهب وى اختلاف است، وى را به جهت گرايش به تصوف ملازمت با امير عليشير نوايى و نسبت خانوادگى نزديك به ملا عبدالرحمان جامى سنى مذهب و به جهت نگارش كتاب «روضة الشهداء» و محل رشد و تربيتش سبزوار كه از شهرهاى اهل تشيع بوده، شيعه مذهب دانسته اند. به هر

حال وى در هرات به شيعه بودن و در سبزوار به تسنن اشتهار داشت. كاشفى در هرات درگذشت. از آثار وى: «جواهر التفسير لتحفة الامير»، به نام امير عليشير نوايى؛ «مختصر الجواهر»، تفسيرى ديگر در حدود بيست هزار سطر؛ «جامع الستين»، در تفسير «سوره ى يوسف»؛ «المواهب العلية»، معروف به «تفسير حسينى»، به نام سلطان حسين بايقرا؛ «روضة الشهداء»، در مقاتل و ذكر مصيبت اهل بيت (ع) و واقعه ى كربلا، كه چون اهل منبر از روى اين كتاب مى خواندند به روضه خوان مشهور شدند؛ «الاربعين»، در احاديث موعظه؛ «المرصد الاسنى»، در شرح اسماء اللَّه الحسنى؛ «اخلاق محسنى»؛ «مخزن الانشاء»، در فن ترسل كه براى سلطان حسين بايقرا و امير عليشير نوايى، در 907 ق، تأليف نموده؛ «انوار سهيلى»، در تدابير حكم و آداب از زبان حيوانات، بازنويسى از «كليله و دمنه» نصراللَّه منشى، كه آن را براى امير شيخ احمد سهيلى از امراى عهد سلطان حسين بايقرا نوشت؛ «اسرار قاسمى»، در سحر و طلسمات و كيميا؛ «بدايع الافكار فى صنايع الاشعار»، در ذكر صناعات ادبى؛ شرح «مثنوى» مولوى؛ «لب المثنوى»؛ «لب اللب مثنوى»؛ «اختيارات النجوم»، به نام «الواح القمر»؛ «السبعة الكاشفية»، شامل هفت وسيله در علم نجوم.[1]

(بخش 1: كاشف) حسين بن على بيهقى سبزوارى واعظ ملقب به كمال الدين، دانشمند و واعظ معروف (ف. 906 يا 910 ه.ق) وى در علوم دينى و معارف الهى و فنون غريبه و رياضيات و نجوم دست داشت. او در زمان سلطان حسين بايقرا در هرات و نيشابور به وعظ و ارشاد مشغول بود و با صوتى خوش و آهنگى دلكش آيات قرآنى و احاديث نبوى را با عبارات و اشارات مناسب ايراد

مى كرد. او راست: آيينه ى اسكندرى به فارسى (در استخراج مطلوب و حاوى 8 جدول و 20 دايره) و آن را جام جم نيز گويند، الاختيارات يا اختيارات النجوم (حاوى يك مقدمه و يك خاتمه و دو مقاله)، اخلاق محسنى (ذيل فرهنگ حاضر)، الاربعون حديثاً در مواعظ بنام الرسالة العلية فى الاحاديث النبوية (اين كتاب به فارسى و حاول 40 حديث است)، اسرار قاسمى (ذيل فرهنگ حاضر)، انوار سهيلى (ذيل فرهنگ حاضر)، بدائع الافكار فى صناعةالاشعار، تحفةالصلوات (به پارسى)، جامع الستين (تفسير فارسى عرفانى و ادبى و اخلاقى و تاريخى سوره ى يوسف)، روضةالشهداء (ه.م) سبعه ى كاشفيه (7 رساله در علم نجوم)، شرح مثنوى، جواهرالتفسير لتحفةالامير يا عروس (عروس)، اللباب المعنوى فى انتخاب المثنوى، مختصر الجواهر (مختصر جواهر التفسير يا عروس مذكور)، مخزن الانشاء به پارسى، المرصد الاسنى فى شرح اسماءاللَّه الحسنى، مطلع الانوار، المواهب العلية (مواهب العيله) (لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از سعدى تا جامى (681 ،647 ،646 ،645 ،644 -643 ،641 -639 ،636 ،628 ،329)، اعيان الشيعه (124 -121/ 6)، ايضاح المكنون (674 ،416/ 2 ،76/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (526 -523/ 4)، تاريخ نظم و نثر (248 -245)، حبيب السير (346 -345/ 4)، الذريعه (194 -193/ 20 ،291 -190/ 18 ،1252 ،899/ 9 ،58 -57/ 5 ،455/ 3 ،430/ 2 ،50/ 1)، روضات الجنات (223 -217/ 3)، رياض العارفين (231 -230)، ريحانه (32 -29/ 5)، طرائق الحقائق (114/ 3)، كشف الظنون (1916 ،1896 ،1648 ،1574 ،1305 ،398)، الكنى و الالقاب (105/ 3)، لغت نامه (ذيل/ كاشفى)، مجالس المؤمنين (548 -547/ 1)، مجالس النفائس (93)، معجم المؤلفين (35 -34/ 4)، مؤلفين كتب چاپى

(816 -810/ 2).

كاظمي خوانساري اصفهاني، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1319 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. وى در محله ى قطانه كاظمين به دنيا آمد و پس از نشو و نما به تحصيل پرداخت. مقدمات و ادبيات و منطق و سطوح وسطى و نهايى را از علماى كاظمين، همچون ميرزا ابراهيم سلماسى كاظمى و آيت اللَّه شيخ حسين رشتى كاظمى، فراگرفت. سپس به نجف مهاجرت كرد و چند سالى از محضر آيت اللَّه سيد ابوتراب خواسنارى و آيت اللَّه شيخ على مازندرانى و ديگران بهره ها جست و از سيد ابوتراب خوانسارى و ميرزا ابراهيم سلماسى كاظمى و شيخ على مازندرانى و شيخ اسداللَّه زنجانى و سيد محمد كاشانى حايرى و شيخ على آل كاشف الغطاء نجفى و شيخ على شاهرودى و شيخ ضياءالدين عراقى و سيد محسن عاملى، صاحب «اعيان الشيعه»، و شيخ كاظم شيرازى نجفى و سيد ميرزا هادى خراسانى حايرى اجازه گرفت. آن گاه به كاظمين بازگشت و به وظائف دينى و تأليف و اقامه جماعت پرداخت تا در همان شهر درگذشت و در جوار قبر امام موسى بن جعفر (ع)، به خاك سپرده شد. از آثارش: «احسن الوديعة فى تراجم مشاهير مجتهدى الشيعة» يا «الباقيات الصالحات»، در تتميم «روضات الجنات»؛ «صرف العناية فى حل معضلات الكفاية»؛ «نزهة المرتاض فى شرح طهارة الرياض»؛ «القول المقبول فى مباحث الاصول»؛ «جامع الشتات فى النوادر و المتفرقات»؛ «نفايس الكلام فى شرح اسماء اللَّه العظام»؛ «زبدة الكلام فى المنطق و الكلام»؛ «بغية اللبيب و غنية الاديب فى شرح منطق التهذيب»؛ «الانوار الكاظمية فى احوال السادات الموسوية»؛ «النقد و البيان فيما يتعلق بكتب الاعيان»؛ «مطلع الشمسين فى الدفاع عن السيدين»؛ «البرهان الجلى فى احوال زيد بن على (ع)».

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (242 ،124/ 24 ،31/ 12 ،439/ 2 ،289/ 1)، ريحانه (191 -190/ 2)، علماء معاصرين (244 -242)، گنجينه ى دانشمندان (310 -309/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (367 -365/ 6).

كاظمي، فرج اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرج اللَّه كاظمى هرسينى از علماء بزرگ معاصر كرمانشاه بوده اند آن مرحوم در سال 1304 ق در نورآباد لرستان به دنيا آمده و تا پانزده سالگى در آن سامان به سر برده و پس از ملاقات ميهمان دانشمندى كه با او كتاب (معراج السعادة) مرحوم نراقى بوده وى به ديدن آن كتاب دل از دنيا كنده و بخصوص از وضع خانواده خود كه صدها سال رياست عشايرى و خوانينى آن محيط را داشتند نگران و ناراحت شده و از بستگان و كسان خود فاصله و مدت سه سال با آنها مبارزه و در تحميلات و فشارهاى آنها آيت اللَّه حاج شيخ فرج اللَّه هرسينى صبر نموده تا سال 1322 از آن فضا و مركز جهل و ضلالت كه يك نفر روحانى و اهل علم نداشتند فرار به هرسين نموده و از آنجا به كرمانشاه و پس از بيرون آمدن از لباس خان زادگى و پوشيدن لباس ساده با قافله به سمت عراق رفته و در كربلا ساكن گرديده و حدود سه سال مقدمات را در آنجا تحصيل و پس از آن مشرف به سامرا شده و در شمار ملازمين و خواص اصحاب و تلامذه مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى رضوان اللَّه عليه درآمده و از محضرش استفاده نموده تا موقع جنگ بين المللى كه به كربلاى معلى مهاجرت نمودند ايشان هم در ملازمت معظم له به كربلا آمده و تا بعد از فوت ايشان سال 1338 ق

به نجف اشرف عزيمت و از اساتيد و مدرسين آن زمان چون مرحوم آشيخ احمد كاشف الغطاء و مرحوم آيت اللَّه اصفهانى استفاده نموده تا سال 1351 ق كه به ايران مراجعت و در لرستان و هرسين و اطراف آن و كرمانشاه مشغول تبليغ و ترويج و تشويق طلاب و محصلين گرديده و عده اى طلبه تربيت و اعزام نموده و خود شب و روز با خوانين ظلم و جور لرستان مبارزه و مخصوص با فرقه ضاله علويون و غلات نورآباد و نواحى كرمانشاه مناظره ها نموده و حدود صد هزار نفر را ارشاد و از ضلالت نجات تا سال 1371 ق كه براى معالجه و كسالت به تهران وارد و پس از چند ماه به قم عزيمت و رحل اقامت افكنده و حدود ده سال توقف تا در اواخر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بنابر اصرار و تقاضاى مردم كرمانشاه به آن سامان مهاجرت و تا پايان عمر در يكى از مساجد معروف شهر كه براى ايشان بنا نموده بودند به اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخته تا سال 1382 قمرى كه به رحمت ايزدى واصل گرديد.

آن مرحوم داراى چهار فرزند مذكور و نه فرزند اناث مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظميني بروجردي، طاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1400 -1308 ق)، عالم دينى، فقيه و نويسنده. وى در بروجرد به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات در 1332 ق به نجف رفت و از محضر سيد محمد كاظم يزدى استفاده نمود. ولى به واسطه ى جنگ جهانى اول بيش از سه سال نتوانست در آنجا توقف كند و به بروجرد بازگشت، سطوح را تكميل كرد و پس از فراغت از آن بيست سال تمام در

درس خارج آيت اللَّه حاج آقا حسين بروجردى حاضر شد. پس از مهاجرت آيت الَّله بروجردى به قم، وى در مسجد ناسك الدين بروجرد به امامت و تدريس و بيان مسائل و احكام پرداخت. در 1362 ق به دريافت اجازه ى اجتهاد و روايت از آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى نايل گشت. او در 1376 ق موفق به سفر حج شد و پس از مراجعت به خدمات دينى ادامه داد. از آثارش: كتاب «مضرات المسكرات»؛ جزوه اى در «مسافرت صائم در ماه رمضان»؛ جزوه اى در «جواب از اعتراض به دعاى مبارك ندبه»؛ كتابى در «تجويد»؛ كتابى در «قواعد جفر و اعداد و ختوم و رياضيات»؛ كتاب «تذكرة المتكلمين»، در شرافت علم و مقام علماء؛ «صلاة المسافر»، استدلالى، به عربى.[1]

السيد طاهر بن السيد العلام السيد ابوالقاسم بن السيد الاجله السيد عبدالعزيز بن العلامه السيد محسن الكاظمينى اعلى الله مقامهم اجمعين كه همه از علماء اعلام بوده اند.

مرحوم والدش در حدود سال 1290 قمرى از كاظمين منتقل به بروجرد شده و در آنجا متأهل گرديده و در سال 1320 قمرى وفات نمود. مترجم معظم ما كه يكى از علماء اعلام و مراجع كرام معاصر است در سال 1308 در بروجرد تولد يافته و مدت دوازده سال در بروجرد بعد از تحصيل معاش بكديمين اشتغال بكتب فارسى و مقدمات عربى نموده و در سال 1332 قمرى در عصر آيه الله حاج سيد كاظم يزدى مهاجرت بنجف اشرف نموده ولى بواسطه جنگ بين المللى بيش از سه سال نتوانسته توقف و تحصيل نمايد به بروجرد مراجعت و سطوح را تكميل و پس از فراغت از آن بيست سال تمام در درس خارج آيه الله العظمى حاج آقا حسين بروجردى

حاضر شده و در همان زمان امامت مسجد ناسك الدين را كه محل امامت قبلى خودشان بود بوى واگذار و پس از مهاجرت ايشان بقم بتدريس و بيان مسائل و احكام در مسجد مزبور پرداخته و در سال 1362 قمرى نائل باجازه اجتهاد و روايتى از مرحوم آيه الله العظمى آقاى اصفهانى گرديده و در سال 1376 قمرى موفق بحج خانه خدا و پس از مراجعت تا حال حاضر بخدمات دينى و وظائف روحى اشتغال دارند و ايشانند والد ماجد عالم بزرگوار صديق عزيز نگارنده جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمد على كاظمينى بروجردى مقيم و مهاجر به تهران كه ترجمه و آثار و خدماتش در ضمن علماء تهران خواهد آمد.

آثار و تأليفات آقاى كاظمينى مدظله از اين قرار است:

1- كتاب مضرات المسكرات كه در آن آيات قرآنيه و هفتاد و چهار خبر در موضوع مسكرات از اهل بيت رسالت عليهم السلام ذكر شده و با خط نفيس ايشان كه حقا در ميان علماء از اين جهت كم نظير و داراى اين سعادت بزرگ است كه فرموده اند (و من سعاده المؤمن جوده خطه) افست و منتشر گرديده است و حقا در اين كتاب آياتى از توراه و انجيل در پيرامون حرمت شراب آورده و بيانات نافعه و سودمندى نموده اند.

2- جزوه اى در مسافرت صائم در ماه رمضان پيش از ظهر يا بعدازظهر و مراجعت كند در همان روز پيش از ظهر يا بعدازظهر كه بطبع رسيده و منتشر گرديده است.

3- جزوه اى در جواب از اعتراض بدعاء مبارك ندبه كه در همين سال 1351 شمسى نوشته و بطبع رسيده.

4- كتابى در تجويد كه مخطوط است.

5- كتابى در قواعد جفر و

اعداد و ختوم و رياضيات مخطوط.

6- كتاب تذكره المتكلمين فارسى در موضوع شرافت علم و مقام علماء و سادات.

7- صلوه المسافر استدلالى عربى متجاوز از دويست صفحه كه آماده براى طبع است.

ناگفته نماند كه جد اعلاى آقاى كاظمينى مرحوم علامه زاهد سيد محسن كاظمينى يكى از اوتاد زمان خود بوده و در حدود 1240 قمرى از دنيا رفته و قبرش در كوچه قريب بصحن مطهر است در طرف شمالى آن و معروف است.

و در مستدرك الوسائل از عالم عامل ملا زين العابدين سلماسى نقل كرده كه گفت در خواب ديدم قصر عالى رفيعى كه درب وسيعى داشت و ديدم بدر و ديوارهاى آن ميخهاى طلا زده بودند گفتم صاحب اين قصر كيست گفتند سيد محسن كاظمينى تعجب كردم گفتم منزلش در كاظمين كوچك و درب كوچكى داشت از كجا اين منزل مال او شده گفتند چون داخل شد از اين درب كوچك خداوند باو عطا فرمود اين منزل عالى بزرگ را.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ بروجرد (578/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (198 -196/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1061/ 3).

كاظميني بروجردي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1339 ق)، عالم دينى و فقيه. در بروجرد به دنيا آمد. در هجده سالگى به مدرسه علمى بروجرد وارد شد و به تحصيلات علوم دينى پرداخت. پس از چهار سال به نجف مهاجرت كرد و در مدرسه ى بادكوبه اى ها مشغول به تحصيل شد. ولى به علت كسالت، با اينكه آيت اللَّه اصفهانى به امر درمان ايشان توجهى خاص داشت، به موطن خود بازگشت. آن گاه به قم رفت و حدود چهارده سال در آن شهر اقامت گزيد و از محضر آيت اللَّه

حجت و آيت اللَّه سيد محمد تقى خوانسارى و آيت اللَّه شيخ عبدالنبى عراقى و آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود. در 1375 ق به تهران آمد و در مسجدى در خيابان خراسان به انجام وظايف مذهبى و گفتن تفسير و احكام و معارف اسلام و ترويج دين پرداخت. از آثارش «نهاية المقام لابناء الامام»؛ «نهاية الكلام فى حق رسول الاسلام»؛ «اسلام از نظر ديگران»؛ «منتخب اللآلى»، در سؤال و جواب و داستانهاى اسلامى؛ «گنجينه ى معارف»؛ «منشورات»؛ «جواهر الولاية»، در امام شناسى؛ «منشورات مقدس نور»، راجع به شيعه شناسى در نظر فريقين.[1]

سيد حبيب الله برهانى بن حاج سيد كريم رستمكلائى تاجر معروف مازندران از علماء معاصر شمال بودند. وى مقدمات تحصيلى خود را در حوزه هاى مازندران تكميل و مدتى در جوار حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام اشتغال داشتند و در عصر مرحوم آيه الله حايرى بقم آمده و از محضر آن بزرگوار استفاده نموده آنگاه بنجف اشرف مهاجرت و از محضر علمين آيتين آيه الله نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و ديگران استفاده كرده و سپس بوطن مراجعت و بانجام وظائف دينى و روحى از جماعت و تبليغ دين و احكام پرداخته و در امور سياسى اشتهار پيدا نموده كه در تمام مازندران معروف بود. در سال 1376 ق از دنيا رفته و جنازه اش حمل بمشهد مقدس و در يكى از حجرات غربى باغ رضوان مدفون گرديده است.

مرحوم برهانى داراى صفات حميده و برجسته از قبيل مهمان نوازى و مساعدت بمستمندان و بيچارگان بوده و در سخاوت در حدود خود بسيار كم نظير بوده است.

فرزندان بسيارى از خود گذارد كه بعضى در سلك روحانيت ميباشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى

دانشمندان (531 -530/ 4).

كاظميني خونساري، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدمهدى بن العلامة حاج سيد محمد بن العلامه سيد محمدصادق بن العلامة آيت اللَّه العظمى آسيد زين العابدين خونسارى اصفهانى كاظمينى رحمة اللَّه عليهم اجمعين از علماء معروف و معاصر كاظمين بوده اند آن مرحوم در محله قطانه كاظمين در سوم ماه شعبان 1319 ق متولد شده و پس از پرورش در بيت علم و عزت شروع به تحصيل نموده و مقدمات و ادبيات و منطق و سطوح وسطى و نهائى را از علماء مبرز كاظمين چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسين رشتى كاظمى خوانده سپس به نجف اشرف مهاجرت و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه آسيد ابوتراب خونسارى و آيت اللَّه آشيخ على مازندرانى و غيرهما استفاده نموده آنگاه مراجعت به كاظمين و به وظائف دينى و روحى از اقامت جماعت در صحن و حرم مطهر كاظمين (ع) و ترويج دين و تأليف كتب مفيده پرداخته تا در محرم 1391 قمرى كه رد سن 72 سالگى از دنيا رفته و در جوار جد گرام خود باب الحوائج الى اللَّه حضرت موسى بن جعفر (ع) مدفون گرديده است

داراى تأليفات عديده مى باشد كه ذيلا مى نگارم

1- احسن الوديعه فى تراجم مجتهدى الشيعه 2- صرف العناية فى حل معضلات الكفايه 3- نزهة المرتاض فى شرح طهارة الرياض 4- القول المقبول فى مباحث الاصول 5- جامع الشتات فى النوادر والمتفرقات 6- نفايس الكلام فى شرح اسماء اللَّه العظام 7- زبدة الكلام فى المنطق والكلام 8- بغية اللبيب و غنية الاديب فى شرح منطق التهذيب 9- الانوار الكاظميه فى احوال السادات الموسويه 10- النقد والبيان فيما يتعلق بكتب الاعيان

11- مطلع الشمسين فى الدفاع عن السيدين 12- البرهان الجلى فى

احوال زيد بن على (ع) و چندين كتاب ديگر. آن مرحوم داراى اجازات عديده روايتى و غيره از بزرگان مراجع نجف و كاظمين بوده اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظميني، راضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ راضى بن شيخ محمد كاظمينى از اكابر علماء كاظمين بوده و علماء فريقين به فضل او اقرار نموده و آن بزرگوار در زهد و ورع و علم كم نظير بود. علوم عربيه و منطق و معانى و بيان و فقه و اصول را تدريس مى نمود تا در روز شنبه 17 شوال 1349 وفات و مل به نجف و در جنب والد علامه اش شيخ محمد كه از اكابر علماء كاظمين بودند مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظميني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احسن الوديعه ج 1 ص 25- گويد عالم او حد و فقيه مسدد مولينا سيد محمد بن سيد احمد كاظمينى (آل حيدر) از قاطنين كاظمين عليهماالسلام عالم كامل زاهد عابد عارف باخبار و آثار منطبق متكلم مهاب رئيس مقدم بر اقران بارع در زمان خود بود و در حسينيه كه بعضى از امراء به امر او بنا كرده بود به منبر تشريف مى برد و خطبه مى خواند و موعظه كرده و مردم را به طريق حق و رشاد هدايت و ارشاد مى فرمود و على رؤس الاشهاد حق مى گفت و از كسى باك نمى نمود و بر اهل علم تعظيم و تكريم و در مجالس و محافل براى ايشان قيام و در اين طريقه حسنه تأسى بر گذشتگان مى كرد و در كاظمين عليهماالسلام به كرم و اخلاق او مردم ضرب المثل مى كردند.

وى از شاگردان شيخنا الانصارى و علامه ميرزا محمدحسن شيرازى در ايام اقامت او در سر من راى بود و در حيات ميرزاء به كاظمين برگشته و مشغول به ترويج شرع مبين و نشر سنن سيدالمرسلين گرديد.

از آثار علمى او كتب زير است.

1- كتابى در اخبار 2- حاشيه بر معالم 3- منظومه

در اصول موسوم به در نظيم 4- كتابى در مواليد ائمه اطهار عليهم السلام 5- كتابى در وفيات ايشان ع سفرى در 1280 ق به مشهد مقدس نموده و بعد از چهار سال اقامت در ارض اقدس به كاظمين مراجعت و در محرم 1315 ق به رحمت حق پيوست و در مقبره شخصى خود مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظميني، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى پنجمين فرزند علامه آسيد احمد كاظمينى عالمى محقق و فاضلى مدقق و از بزرگان و مشاهير علماء شيعه و رؤساء روحانيون كاظمين بوده است

علماء بزرگوار كاظمين او را از هر جهت بر برادرش مرحوم آسيد مهدى مذكور مقدم مى داشتند عمده تلمذش خدمت علامتين آيت اللَّه العظمى آشيخ محمد حسن آل يس كاظمى و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى اعلى اللَّه مقامهم. الشريف بوده است.

وفات آنجناب در هشتم ماه رجب 1303 قمرى در كاظمين اتفاق افتاد و با تشييع عظيمى در مقبره خود ايشان كه در حسينيه واقع است مدفون گرديدند

مساجد و حسينيه هاى كراچى

در كراچى كه بيش از يكصد هزار نفر ايرانى يزدى و اصفهانى و خراسانى و شيرازى و غيره سكونت دارند مساجد و حسينيه هاى بسياريست كه همه مجلل و باشكوه و مخصوص حسينيه آقاخانى ها از نظر صنعت معمارى و ريزه كارى كه تمام قرآن كريم در سقف آن به طرز جالب زرين منقوش شده از مهمترين بناهاى پاكستان بلكه دنياى اسلام است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كافي الكفاة طالقاني، اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب اسماعيل بن عباد بن عباس طالقانى معروف به صاحب بن عباد منسوب به اين ناحيه است و اگر نداشت طالقان كسى را جز اين يك نفر براى او كافى بود كه به اكثر مناطق و اماكن فخر و مباهات كند.

محدث قمى در فوائد الرضويه ص 45- گويد: پا به فضل و كمال و معالى و افضال آن قدوه ارباب جلال از آن گذشته است كه زبان بتواند ثناى او گويد چه ظاهرست كه چون جمال بغايت رسد دست مشاطه بيكار ماند و چون بزرگى و جلال بحد كمال رسد بازار وصافان شكسته گردد.

آنجناب از وزراء

آل بويه و ملجاء عوام و خواص و مرجع ملت و دولت و از خانواده شرف و عزت بوده و سالها وزارت فخرالدوله و مجدالدوله ديلمى را داشته و خدمات بسيارى به دين و مذهب نموده است.

ورث الوزراة كابراً عن كابر

موصولة الاسناد بالاسناد

يروى عن العباس عباد و زا

رته و اسماعيل عن عباد

و يگانه عصر خويش در فضل و كمال و علم و ادبيت بود، علويين و سادات و علماء و فضلا نزد او محلى منيع و منزلتى رفيع داشتند. و از علماء ترويج مى كرد و ايشان را به تصنيف و تأليف تشويق مى نمود.

بجهت خاطر او شيخ فاضل خبير ماهر حسن بن محمد قمى تاريخ قم را تأليف كرده و در اول آن برخى از فضائل جناب صاحب را ذكر كرده.

و نيز شيخ صدوق براى او عيون اخبارالرضا (ع) را تأليف نموده و اول آن را به ذكر دو قصيده اى از او در اهداء اسلام به سوى مولانا الرضا (ع) مزين ساخته.

و هم ابن فارس كتاب (الصاحبى) را كه در لغت است به اسم او معنون كرده است و نيز شيخ اجل حسين بن على بن بابويه برادر شيخ صدوق كتابى به اسم او نوشته و ثعالبى كتاب (يتيمة الدهر) را در احوال شعراء براى او تصنيف نمود.

عده اى از علماء اهل سنت هم به مدح و ستايش او كتابهاى خود را زينت داده اند.

ثعالبى در وصف آن جناب گويد. ليست تحضرنى عبارة ارضاها للافصاح عن علو محله فى العلم والادب و جلالة شانه فى الجنود والكرم وتفرده بالغايات فى المحاسن و جمعه اشتات المفاخر لان همة قولى تخفض عن بلوغ ادنى فضايله و معاليه و جهد وصفى يقصر عن

ايسر فواضله و معاليه...

خلاصه وى اعجوبه زمان و ناده دوران و در تشيع و حب اهل بيت عليهم السلام يكتاى عصر بود حتى مردم اصفهان آن روز مذهب تشيع را نسبت به او مى دادند و مى گفتند فلانى بر دين ابن عباد است.

آن بزرگوار تأليفات بسيار دارد از جمله كتاب محيط در لغت كه هفت جلد است و كتاب الكافى در وسائل و كتاب اعياد. و فضائل نوروز و رساله اى در احوال حضرت عبدالعظيم (ع) و نيز كتاب تذكره و كتاب الوزراء و كتاب الانوار و كتاب جوهرة الجمهره و كتاب الشواهد و كتاب القضاء والقدر و كتاب الامامه كه در آن ذكر كرده تفضيل اميرالمؤمنين (ع) و تثبيت امامت آن حضرت را و غير اينها.

اشعار بسيارى در مدح ائمه عليهم السلام و تبرى از دشمنان آنان گفته كه برخى از آن را مى نگارم.

ابيات جناب صاحب

حب على بن ابيطالب

هو الذى يهدى الى الجنة

ان كان تفضيلى له بدعة

فلعنة اللَّه على السنة

و نيز گويد

لو شق عن قلبى يرى وسطه

سطران قد خطا بلا كاتب

العدل والتوحيد فى جانب

و حب اهل البيت فى جانب

و نيز فرموده

قالت تحب معاويه قلت اسكت يازانيه

قالت اسأت جوابيه فاعدت قولى ثانيه

يا زانيه يا زانيه يا بنت الهى زانيه

احب من شتم الوصى علانيه

فعلى يزيد لعنة و على ابيه ثمانيه

آن بزرگوار در سال 326 در طالقان متولد و در 24 صفر 385 در رى وفات و جنازه اش حمل به اصفهان و در خانه خودش او را دفن نمودند صاحب روضات گويد قبر صاحب در اصفهان در محله اى معروف به باب طوقچى در ميدان كهنه است و قبه اى دارد و در زمان ما چون منهدم گرديد شيخ علامه حاج ملا محمد ابراهيم كرباسى

امر به تجديد عمارت آن نمود و به زيارت او مداومتى داشت و عامه مردم تجربه كرده اند كه هركس به زيارت او رود يك هفته نمى گذرد كه خيرى عاجل نصيب او مى شود.

ابوالحسن جوهرى در مدح او گويد.

هلم للخبر المأثور مسنده

فى الطالقان فغرت عين ناقله

فذلك الكنز عباد و قد وضحت

عنه الامامة فى اولى مخايله

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كافي الملك، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ احمد بن المرحوم عباسعلى از علماء اخيار و مدرسين بزرگوار حوزه علميه قم است كه به فضل و كمال موصوف و به قدس و تقوا معروفست. وى در قريه كافى الملك كه در هشت فرسخى تبريز است متولد شده و در سن كودكى به تحصيل فارسى پرداخته و بعد از فراگرفتن آن در شهر تبريز وارد مدرسه طالبيه شده و ادبيات را از علماء آنجا خوانده و مكاسب را از مرحوم آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجى و كفايه را نزد آيت الله شهيدى و قسمتى از معقول را از آيت الله آقا سيد عبدالعظيم رضوان الله عليهم خوانده و در تاريخ 1350 قمرى مهاجرت به قم نموده و مدت پنج سال از محضر آيت الله العظمى حايرى و ضمنا آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى خونسارى طيب الله مضاجعهم و مدت 18 سال هم تقريبا از ابحاث آيت الله العظمى بروجردى استفاده كرده و هم تا حال حاضر به تدريس سطوح عالى فقه و اصول را اشتغال دارند.

مولف گويد: جناب حجه الاسلام آقاى كافى الملكى از علماء برجسته حوزه است و از روزى كه ايشان را شناخته ام به علم و فضيلت شناخته و يافته ام ادام الله عزه و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

كبودرآهنگي، محمدجعفر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجعفر بن صفرخان بن عبداللَّه كبودر آهنگى از علماء فقهاء و عرفاء صلحاء از شاگردان ملا محمدمهدى نراقى و ميرزا ابوالقاسم قمى و غير آنان از بزرگان بوده و در فقه و اصول مقام بلندى داشته و در رديف اتقياء و ابرار بوده و با جلالت قدرش مشهور به عرفان سلوك گرديده و در سال 1239 در تبريز وفات نموده است.

آثار و تأليفات وى بسيار

و از آنها كتب زير است 1- شرح دعاء حضرت امير (ع) (اللهم نور ظاهرى بطاعتك) 2- مراحل السالكين 3- الاعتقادات 4- مرات الحق و غير اينها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

كبير قمي، محمد نجفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1369 -1290 ق)، فقيه، اصولى و مدرس. در قم به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را نزد ملا محمد تقى نحوى و حاج شيخ محمد حسين قمى و معقول را در خدمت حكيم يزدى فراگرفت. آن گاه به تهران آمد و از محضر حاج شيخ فضل اللَّه نورى و آقا سيد عبدالكريم گيلانى و حاج ميرزا حسن آشتيانى و حاج شيخ على نورى و آقا ميرزا محمود قمى بهره گرفت و فقه و اصول و حكمت را تكميل كرد. پس از آن به نجف مهاجرت كرد و از حوزه ى درس آخوند خراسانى و علامه يزدى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى استفاده نمود. در 1338 ق پس از نيل به درجه ى عالى اجتهاد به قم بازگشت و به تدريس و تربيت محصلين و دانشجويان علوم دينى همت گماشت. درس خارج فقه و اصولش مورد استفاده ى گروهى از فضلاء بود. او از طرف آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى مرجع در احتياطات گرديده بود. وى در مناسبت هاى ويژه چون اعياد و سوگوارى ها منبر مى رفت و به موعظه ى مردم مى پرداخت. در قم از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: حاشيه بر «جواهر»؛ حاشيه بر «عروة»؛ «مشارق الشموس»، در اصول، تعليقه اى بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ «منتخب الرسائل».[1]

مرحوم مبرور شيخ الفقهاء والمجتهدين حاج ميرزا محمد كبير قمى از آيات عظام و علماء كرام و مراجع والامقام شهرستان قم و حوزه

علميه بوده است. تولدش در سال 1290 قمرى در قم واقع شده و مقدمات و سطوح وسطى را خدمت مرحوم حاج شيخ محمد حسين قمى و معقول را خدمت مرحوم حكيم يزدى خوانده آنگاه به تهران مسافرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ فضل اللَّه شهيد نورى و آيت اللَّه آقا سيد عبدالكريم گيلانى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحومين علمين آيتين آخوند خراسانى و علامه يزدى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى استفاده نموده و در سال 1338 قمرى به قم مراجعت و به تدريس و تربيت عده اى از محصلين و طلاب و هم اقامه جماعت در مسجد امام عليه السلام پرداخته است.

وى منبرى شيرين داشت و در منزل خود در اعياد و سوگواريها منبر مى رفت و مردم را به موعظه حسنه خود بهره مند مى نمود. درس خارج فقه و اصولش مورد استفاده جمعى از فضلاء بوده و با حكماء و فلاسفه مخالفت علنى داشت و مانند مرحوم آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى مشهد مى فرمود اين فلسفه بافى ها مردم را از آل محمد صلوات اللَّه عليهم اجمعين و اخبار و احاديث اهل بيت دور ساخته است. در سال 1369 قمرى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان جنب مقبره زكريا بن آدم اشعرى در مقبره خصوصى خود مدفون گرديده است.

آثار قلمى ايشان از اين قرار است 1- حاشيه بر جواهر 2- حاشيه بر عروه 3- مطالع الشموس در اصول 4- رساله هاى علميه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (150 -148)، الذريعه (36/ 21)، گنجينه ى دانشمندان (343 -342/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3145/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (691

-690/ 5).

كبير، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم شيخ محمدتقى از اجله علماء و مجتهدين و فقهاء و مدققين عصر خود بود در علوم ادبيه و حسن خط نيز مقامى عالى داشت در قم خدمت مرحومين شيخ محمدحسن نادى و ملا محمدجواد تحصيل نمود و در نجف نزد علامتين خراسانى مرحوم آخوند و مرحوم سيد محمدكاظم يزدى تلمذ نمود.

نگارنده در آثارالحجة ج 1 ص 39 ترجمه وى را به عنوان ششمين حادثه حوزه ى علميه بعد از تأسيس آن چنين نگاشته ام ششمين حادثه اى كه قم و حوزه علميه و عالم تشيع ديده رحلت عالم فاضل محقق مدقق فقيه اصولى تقى زاهد معروف به فضل وسعه اطلاع و دقت نظر آيةاللَّه العظمى آقاى آقا شيخ ابوالقاسم كبير قمى بود كه او را بعضى بر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى مؤسس حوزه ى علميه ترجيح مى دادند. فضلاء اصحاب ايشان از مراجع امروز به شمار مى روند.

نگارنده گويد: گرچه اين حقير آن بزرگوار را درك نكردم و به فيض ملاقات و زيارتش نرسيدم ولى از علماء و مراجع بزرگ امروز حوزه كه آنجناب را ديده اند شنيدم كه آن مرحوم داراى نفس قدسى و ملكوتى بود و مرحوم آيةاللَّه حاج آقا حسين قمى مى فرمود من منكر بودم كه در اين زمان آدم خوب پيدا شود با شرايط فعلى و فساد عمومى تا آنجناب را ديدم در قم و آيت اللَّه آقا سيد مرتضى كشميرى را در نجف اشرف كه يقين كردم در اين عصر هم انسان كامل و مؤمن حقيقى يافت مى شود.

در سال 1353 ه.ق دو سال قبل از فوت مرحوم آيت اللَّه حائرى در سن هفتاد سالگى وفات نمود و در مسجد بالاسر نزديكى قبر حاج شيخ عبدالكريم

مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كتاب فروش، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا مير سيد محمدبن سيد محمد على بن هادى افطسى حسينى نيز عالم و زاهد بوده، و بسيار پيرو معمر شده، و در اصفهان سطوح فقه تدريس مى نموده، پس از فوت در همين بقعه مدفون گرديده است. فرزندانش در اصفهان ساكن، و عموما اهل فضل و كمال مى باشند.

ديگر از معروفين اين خاندان: مرحوم مير محمد حسين كتابفروش فرزند مير على نقى است كه از علما و فضلا بوده، و در 1341 وفات يافته، جنب بقعه ى نام برده مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كتاب فروش، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير سيد محمد. عالم زاهد متقى، شاگرد و داماد سيد حجةالاسلام شفتى، از جمله ى فقهاى ممتازين بوده، و در نزد علماى اين شهر به علم و عمل و فقاهات شهرت داشته، در محله ى خواجو سكونت داشته، و عمر خويش را به تحصيل و تدريس و مطالعه و تأليف گذرانيده. سطوح فقه تدريس مى نموده، و عده ى كثيرى در خدمت ايشان تحصيل نموده اند.

كتب و رسائلى در فقه نوشته اند، شرحى بر شرايع دارد.

در حدود 1210 متولد، و در 5شنبه 12 شعبان 1304 وفات يافته، در بقعه اى مخصوص جنب تكيه ى ميرزا رفيعا مدفون گرديد كه فعلا جزو اراضى فرودگاه مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كرابيسي سمرقندي، ابوالفضل، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 322 ق)، فقيه حنفى. از آثارش: «الفروق»، در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1257)، معجم المؤلفين (85/ 10)، هدية العارفين (33/ 2).

كرابيسي نيشابوري، ابوالمظفر جمال الاسلام اسعد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 570 ق)، فقيه حنفى. به دليل خريد و فروش كرباس به وى كرابيسى گفته اند. در «كشف الظنون» در يك جا سال وفات وى 539 ق و در جاى ديگر 570 ق ذكر شده است. از آثار وى «الفروق فى فروع الحنفية» است كه در «هدية العارفين» تحت عنوان «تلقيح العقود فى الفروق من فروع الحنفية» آمده است. از ديگر آثارش: «الموجز»، شرح «المختصر فى فروع الحنفية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1898 ،1630 ،1257)، لب اللباب (204/ 2)، معجم المؤلفين (247/ 2)، هدية العارفين (204/ 1).

كرباسي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1308 ق)، فقيه، اصولى و عالم دينى. معروف به شيخ العراقين. نوه ى دخترى سيد حجة الاسلام بود. در اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و استفاده از محضر پدرش به نجف مهاجرت كرد و از محضر علامه انصارى و پس از او از شيخ محمد حسين كاظمى بهره برد. آن گاه خود به تدريس پرداخت. او در نهايت احترام در نجف باقى ماند. در آنجا درگذشت و هما جا دفن شد. از آثار وى: «اصول الفقه»، در دو مجلد بزرگ، شرح كتاب «اصول» پدرش، آقا شيخ محمد مهدى كرباسى؛ «كتاب الصلاة»، كه در آن از كتاب «الجواهر» و نيز از استادش شيخ انصارى بسيار نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (417 -416/ 2)، تذكرة القبور (508)، الذريعه (54/ 15 ،203 -202/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 77 -76/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1066/ 3)، معجم المؤلفين (124/ 8)، مكارم الآثار (2199/ 6).

كرباسي، ابوالمعالي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1247 ق)، فقيه اصولى، رجالى، محقق و مجتهد. در اصفهان به دنيا آمد. از محضر سيد محمد بن عبدالصمد شهشهانى و سيد حسن مدرس اصفهانى استفاده نمود. كرباسى عالمى متبحر و داراى تتبع بسيار بود. او استاد آيت اللَّه بروجردى بود. در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الاستخارات»؛ «البشارات»، در اصول فقه؛ «الجبر و التفويض»؛ «الاسرافية»؛ «الاستيجارية»؛ «الاستشفاء بالتربة الحسينية»؛ «شرح زيارة عاشوراء»؛ شرح «الكفاية» سبزوارى، در فقه؛ «حجية المظنة»؛ «تعارض الاستصحاب و اصالة الصحة»؛ «تعارض الاستصحابين». از ديگر آثار وى نگارش كتب مستقلى در شرح حال محدثين بزرگى چون: ابن الغضائرى، ابوبكر حضرمى،

آقا حسين خوانسارى، حفص بن غياث، حماد بن عثمان، سليمان بن داوود، شيخ بهائى، على بن سندى، قاسم بن محمد، محمد بن سنان، محمد بن فضل، محمد بن قيس، نجاشى و جمعى ديگر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (475)، تذكرة القبور (106 -105)، الذريعه (36/ 14 ،308/ 13 ،276/ 6 ،83/ 5 ،110/ 3 ،57 ،35 ،23 ،19 -18/ 2)، ريحانه (270 -269/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 80 -79/ 14)، الكنى و الالقاب (159/ 1)، گنجينه ى دانشمندان (243/ 2).

كرباسي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1350 ق)، فقيه، هيوى و زاهد. در اصفهان ابتدا نزد پدر مقدمات را فراگرفت و پس از تلمذ در خدمت بعضى از علماى شهر به نجف رفت و در محضر آخوند خراسانى حاضر گشت. او از پدرش روايت كرده است. وى در جنب مزار پدرش دفن شد. از آثارش «تلخيص الهيئة»، در مهمات مسائل هيئت قديم و شناخت تقويم و اسطرلاب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (108)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 308/ 14)، معجم المؤلفين (379/ 13).

كرباسي، رضا، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1295 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. در اصفهان به دنيا آمد. از محضر علماى آنجا استفاده نمود. سپس به تهران آمد و در درس علماى تهران شركت كرد. در 1323 ق به نجف مهاجرت كرد و از شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمد كاظم يزدى به دريافت اجازه نايل شد. آن گاه به اصفهان بازگشت و سالها به ترويج دين و نشر احكام و احياى مساجد مخروبه پرداخت. وى سپس به مشهد مهاجرت نمود و در آنجا ساكن گرديد و به انجام وظائف دينى و تدريس پرداخت. او در همان جا درگذشت و به خاك سپرده شد. از آثار وى: «انيس الليل»، در شرح «دعاى كميل»؛ «مكيال اليقين فى اصول الدين»؛ «ايقاظات الاصول»؛ «مقامات العارفين فى بيان منازل السالكين»، به فارسى؛ «هداية السالكين لعموم المؤمنين»، به فارسى؛ «دعوة الحسينية»؛ حواشى بر كتب مختلف فقهى و اصولى؛ «مرآت المصنف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (331)، الذريعه (176/ 25 ،182 ،12/ 22 ،287/ 20 ،464/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 759/ 14).

كرباسي، كمال الدين ابوالهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1356 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، رجالى و زاهد. در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات خود را در محضر پدرش و عده اى ديگر از علما گذراند، سپس براى تكميل تحصيلات در حدود 1320 ق به نجف مهاجرت كرد و در اصول و فقه از محضر آخوند ملا كاظم خراسانى و آقا سيد محمد كاظم يزدى استفاده نمود. پس از رسيدن به مقامات عالى اجتهاد به اصفهان بازگشت و به درس و بحث و تدريس پرداخت و حوزه ى درس فقه و اصول و رجال تشكيل داد. وى از

علماى روزگارش به دريافت اجازه نايل آمده بود و از سيد حسن صدر و ميرزا محمد هاشم خوانسارى چهار سوقى و حاج ملا على محمد نجف آبادى اجازه ى روايت داشت. وى خود نيز از مشايخ اجازه ى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى و سيد حسن خراسانى و شيخ عبدالحسين گروسى بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى خانوادگى در كنار پدرش در تخت فولاد دفن شد. از آثار وى: «البدر التمام و البحر الطمطام»، در شرح حال پدر و جدش؛ «التحفة الى سلالة النبوة»، اجازه ى مبسوطى است براى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ «الدر الثمين فى جملة من المصنفات و المصنفين»؛ «درة البيضاء»، در اجازه ى روايت؛ «زلات الاقدام»، در اشتباهات رجالى؛ «سماء المقال فى تحقيق علم الرجال»؛ «الصراط المستقيم فى التمييز بين الصحيح و السقيم»؛ «القواعد الرجالية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (453/ 2)، تذكرة القبور (107 -106)، الذريعه (337/ 16 ،34/ 15 ،229/ 12 ،64 -63/ 8 ،403 ،67/ 3)، ريحانه (300 -298/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (244/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1068 -1067/ 3)، معجم المؤلفين (146/ 13)، مكارم الآثار (1304/ 4) ، مؤلفين كتب چاپى (308 -307/ 1).

كرباسي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1186/ 1180- وف 1262 -1260 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، زاهد و عابد. اصل او از حوض كرباس هرات است. پدرش از هرات به كاخك خراسان منتقل شد و بدين جهت به كاخى يا كاخكى معروف شد. ابراهيم در اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات به عتبات رفت. او محضر وحيد بهبهانى را درك كرد و فقه

و اصول و علوم دينى را از حوزه ى اساتيدى چون سيد مهدى بحر العلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و آقا سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، و سيد محسن مقدس كاظمى و ديگر علماى وقت فراگرفت. سپس به ايران بازگشت. در قم از محضر محقق قمى، صاحب «القوانين»، و در كاشان از محضرت ملا محمد مهدى نراقى بهره برد. آن گاه به اصفهان بازگشت و در مسجد حكيم آنجا حوزه ى درس تشكيل داد. كرباسى از ميرزاى قمى و شيخ جعفر نجفى و شيخ احمد احسائى و شيخ عبدعلى خطى بحرانى و شيخ حسين ماحوزى و شيخ سليمان بحرانى اجازه داشت و از آنان روايت مى كرد. ميرزا زين العابدين خوانسارى و آقا سيد حسن مدرس و سيد حسن مجتهد موسوى و آقا مير سيد محمد شهشهانى از شاگردان وى بودند. او در اصفهان درگذشت و در جوار مسجد حكيم دفن شد. از آثار وى: «اشارات الاصول»، در دو مجلد بزرگ؛ «الايقاظات»، در اصول فقه؛ «شوارع الهداية»، در شرح «الكفاية» محقق سبزوارى؛ «ارشاد المسترشدين»؛ «منهاج الهداية الى احكام الشريعة و فروع الفقه»؛ «مناسك الحج»، به فارسى؛ «نقد الاصول»؛ «نخبه»، رساله ى عمليه، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (195/ 6)، اعيان الشيعه (207 -206/ 2)، ايضاح المكنون (58/ 2 ،83 ،64/ 1)، تذكرة العلماء (217 -216)، تذكرة القبور (48 -47 ،46)، الذريعه (272/ 24 ،180 -179/ 23 ،253/ 22 ،237/ 14 ،507 ،98 -97/ 2 ،521 -520/ 1)، روضات الجنات (47 -44/ 1)، ريحانه (44 -42/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 15 -14/ 13)، فوائد الرضويه (12 -10)، الكنى و الالقاب (109/ 3)، لغت نامه (ذيل/

ابراهيم كرباسى)، معجم المؤلفين (91/ 1)، مكارم الآثار (1646 -1643/ 5)، هدية العارفين (42/ 1).

كرباسي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1418 -1323 ق)، فقيه، عالم و زاهد. در اصفهان به دنيا آمد و در خاندان علم و فضيلت نشو و نما يافت. نياى بزرگ او شيخ محمد ابراهيم كرباسى، مولف «اشارات الاصول»، است. او مقدمات و ادبيات را نزد علماى اصفهانى آموخت و آن گاه در 1340 ق در هفده سالگى به نجف مهاجرت كرد و فقه و اصول را در محضر آيت اللَّه شيخ عبدالحسين رشتى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه اصطهباناتى و آيت اللَّه شيخ محمد كاظم شيرازى فراگرفت و سپس به اصفهان مراجعت كرد و از محضر آيت اللَّه سيد محمد صادق خاتون آبادى استفاده نمود. پس از آن به نجف بازگشت و از خدمت آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه شيخ حسين حلى بهره مند گشت و در 1360 ق به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف شد. مدتى در مكه و مدينه اقامت كرد. در 1377 ق براى معالجه به تهران آمد و پس از بهبودى در قم سكنى گزيد و به تدريس و مطالعه و تأليف پرداخت. از آثارش: «تقريرات» دروس آيت اللَّه عراقى، يك دوره كامل در اصول؛ «تقريرات» آيت اللَّه اصفهانى، يك دوره كامل در اصول؛ كتاب «الطهارة»، در فقه؛ «صلاة»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 583/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (244 -243/ 2).

كرباسي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1292 ق)، فقيه امامى. از پدرش، علامه حاج محمد ابراهيم كرباسى، به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل آمده بود و پس از پدر جانشين وى گشت. شيخ محمد مهدى كرباسى داماد سيد حجة الاسلام بود. او كتاب «منهاج الهداية» پدرش، در فقه، را شرح كرد و آن را «معراج الشريعة» در

شرح «منهاج الهداية الى احكام الشريعة» ناميد و در 1267 ق از نگارش آن فراغت يافت. از ديگر آثار وى: «الاجتهاد و التقليد»؛ «الاستصحاب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (335 -334/ 7)، الذريعه (231 -230/ 21 ،25/ 2 ،273/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 15/ 13)، فوائد الرضويه (10).

كربلايي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن محمّد رضا بن محسن تسترى اصفهانى.

عالم جليل، و فقيه فاضل، در كربلا متولّد شده و بدين جهت به كربلايى معروف شده، در مدرسه اكبر خان ساكن بوده، به درس ميرزاى شيرازى حاضر شده و از او و جمعى ديگر از علما استفاده كرده، و در موضوع امتياز تنباكو و لغو آن كه از قضاياى سال 1309 مى باشد كتابى جامع تأليف نموه به نام «تاريخ الدخانية». پس از فوت ميرزا به كربلا مراجعت نموده و به خدمت حاج اسماعيل صدر اصفهانى رسيده.

سرانجام در روز 5 شنبه 17 ربيع الاول سال 1322 در كاظمين وفات يافته، و هم در آنجا مدفون شد.

كتب زير از اوست:

1- تاريخ دخانيه 2- تقريرات استادش 3- رساله در قاعده «الناس مسلّطون على اموالهم» در نهايت بسط وجودت؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كردري، تاج الدين، ابوالمفاخر عبدالغفار

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 562 ق)، فقيه حنفى و قاضى. اصلش از كردر، از قراى خوارزم بود. وى عهده دار منصب قضاوت در حلب بود و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «اصول فقه»؛ «المفيد و المزيد»، در شرح «التجريد» كرمانى، در فروع فقه حنفى؛ شرح «الجامع الصغير» و شرح «الجامع الكبير» شيبانى، در فروع؛ «حيرة الفقهاء»، كه در آن مسائلى را كه فقها در حلش حيران بودند جمع كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (158/ 4)، ايضاح المكنون (425/ 1)، كشف الظنون (562 ،346 -345 ،114)، معجم المؤلفين (270 -269/ 5)، هدية العارفين (587/ 1).

كرمانشاهي، حبيب اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب اللَّه بن آقا محمدجعفر آقا محمدعلى كرمانشاهى عالمى فقيه و خطيبى متكلم بوده و در حدود 1314 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرمانشاهي، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1299 ق)، فقيه، اصولى و منطقى. از علماى فاضل دودمان وحيد بهبهانى است. در نجف درگذشت و در يكى از حجرات صحن علوى دفن شد. از او آثارى در فقه و اصول و ادب باقى است. از آثارش: شرح «زبدة الاصول» شيخ بهائى؛ حاشيه بر حاشيه ملا عبداللَّه يزدى بر «شرح التهذيب»، در منطق؛ تعليقه بر «مبادى الاصول» علامه ى حلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (197/ 9)، الذريعه (298/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 210/ 13)، معجم المؤلفين (135/ 9)، وحيد بهبهانى (337).

كرمانشاهي، محمد جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1254 -1178 ق)، فقيه، اصولى، محقق، مجتهد و زاهد. نوه ى وحيد بهبهانى است. برادرش آقا احمد در «مرآت الاحوال» گويد كه او در عراق به دنيا آمد و همراه پدرش به ايران آمد. مدتى در قم از محضر ميرزاى قمى استفاده كرد. سپس از محضر پدرش آقا محمد على بهبهانى بهره برد. او مدتى نيز در حوزه ى درس سيد على طباطبائى، صاحب «رياض»، حضور يافت تا سرآمد اقران شد. آن گاه حج گزارد و به كرمانشاه رفت و در آنجا به انجام وظائف شرعى پرداخت. او در تحقيق اصول فقه معروف بود و در برآوردن حاجات مردم مشهور. از آثارش: «شرح مختصر النافع»؛ «مصابيح»، شرح «مفاتيح» فيض؛ حاشيه شرح عميدى بر «هذيب الاصول»؛ حاشيه «معالم الاصول»؛ «انيس الطلاب»، در مسايل متفرقه از فقه و اصول و غيره، به عربى و فارسى؛ «تكمله»، در شرح «تبصره ى» علامه ى حلى؛ «الجواهر البهية»، در فقه، به فارسى؛ «نهج الرشاد فى ارشاد العباد»، اصول دين؛ «تحفة الابرار»؛ «منتخب الاصول»، در علم اصول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (202/ 9)، الذريعه

(58/ 14 ،205 ،120/ 13 ،405 -404/ 3 ،460 -459/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 264 -263/ 13)، فوائد الرضويه (575 ،449)، مرآت الاحوال (163 -162)، وحيد بهبهانى (337 -334).

كرمانشاهي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1340 ق)، فقيه امامى. در كربلا نشو و نما يافت. او شاگرد حاج ميرزا محمد حسين شهرستانى حائرى بود و از وى اجازه داشت. شيخ آقا بزرگ تهرانى از كرمانشاهى روايت مى كند. وى در كربلا درگذشت. از آثارش «تحقيق الاحكام»، در فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (270/ 8)، الذريعه (481/ 3)، معجم المؤلفين (37/ 13).

كرماني حايري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، فقيه، مدرس و واعظ. وى داماد آيت اللَّه كرمانى از علماى بزرگ قم بود. حدود چهل سال در حوزه ى علميه قم از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و به ويژه هجده سال از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود و پس از ايشان از شركت كنندگان درس آيت اللَّه شريعتمدارى شد. وى در راه نشر و گسترش دين و احكام اسلام تلاش هاى بسيار نمود و مورد توجه آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه مرعشى نجفى بود. از وى آثار علمى فراوانى باقى است، از جمله: «تقريرات» بحث هاى آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه بروجردى؛ تعليقاتى بر «ايضاح الفوائد» فخر المحققين، كه به اتفاق دو نفر از علماء نگاشته است، در چهار مجلد؛ «مجمع الانوار».[1]

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد حسين كرمانى داماد معظم مرحوم آيت الله كرمانى از علماء اعلام و فضلام بنام حوزه علميه قم است كه حدود چهل سال در اين حوزه از محضر آيات عظام مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و بالاخص 18 سال از آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و پس از آن مرحوم هم از شركاء درس آيت الله العظمى شريعتمدارى است و منبرى شيرين و مفيد دارد و در محرم و صفر و ماه رمضان در تهران همه ساله براى منبر و ترويج دين

و تبليغ احكام مى روند و از راه منبر خدماتى نموده و مى نمايند آثار علمى فراوان دارند از قبيل دراسات و تقريرات ابحاث مرحوم آيت الله حجت و آيت الله بروجردى تعليقاتى بر ايضاح الفوائد فخرالمحققين كه به اتفاق دو نفر از فضلاء نوشته اند كه در چهار مجلد به طبع رسيده است 2- مجمع الانوار مطبوع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (243 -242/ 2).

كرماني نجفي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1254 ق)، عالم دينى، محقق، فقيه و زاهد. به عتبات عراق مشرف شد و در نجف به حلقه ى درس شيخ انصارى پيوست و مدت پنج سال از وى بهره گرفت. او همچنين در محضر درس ميرزاى بزرگ شيرازى در سامرا حضور يافت و ساليانى چند ملازم بحث و درس وى گشت. او از بزرگان علم و تقوا به حساب مى آمد و در ادب و شعر و نثر نيز سرآمد بود. در حوزه ى درس او نخبگان شرك مى كردند. در نجف درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: «تنقيح المقاصد»، در شرح «فرائد» شيخ انصارى؛ «خلاصة الاصول»؛ «خلاصة الفقه»؛ «التنبيهات»، در اصول و فقه؛ «قاطع النزاع فى تحقيق حقيقة الاجماع»؛ حاشيه «مكاسب» شيخ انصارى؛ كتابى مبسوط در «اصول»؛ «مدايح الاولياء» و «مصائب الاولياء» كه اين دو «ديوان» شعر او به فارسى مى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (74/ 21 ،242/ 20 ،8/ 17 ،213 -212/ 7 ،220/ 6 ،466 -465 ،450/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1210 -1209/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (342 -341/ 16)، ميرزاى شيرازى (159).

كرماني، تاج الدين، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 807 ق)، فقيه شافعى. مشهور به اصفهيدى. عده اى وى را به جاى كرمانى، شماخى ناميده اند. از آثارش: شرح «الفية» ابن مالك، در نحو؛ «الايجاز»، مختصر «المحرر فى فروع الشافعية» ابوالقاسم رافعى قزوينى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1613)، لغت نامه (ذيل/ اصفهيدى)، معجم المؤلفين (194/ 12)، هدية العارفين (410/ 2).

كرماني، جمال الدين محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 / 1351 -1292 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. وى از دانشمندان برجسته ى قرن چهاردهم قمرى و مؤلف كتاب «أسس الاصول» يا «اصول بى نقطه»، شكل گرفته از حرف مهمله، در 1650 سطر، در مباحث «الفاظ» از علم اصول مى باشد كه در حدود 1318 ق تأليف و در 1319 ق به همراه چند خطبه ى مؤلف چاپ شده است. او در كتاب خود با چهارده حرف بى نقطه مطالب اصوليه را بيان كرده و در آخر نسخه چند خطبه آورده است: اول «خطبه ى حسديه»، كه فقط از حروف مهمله بى نقطه تركيب يافته و دوم «خطبه ى اثنى عشريه» كه فقط از دوازده حرف بى نقطه، غير الف و همزه، تركيب يافته، و سوم «خطبه ى منقوشيه» كه برخلاف خطبه ى پيش فقط از حروف منقوطه تركيب يافته و چهارم «خطبه ى معكوسه» كه هر يك از فقرات آن را از راست به چپ و از چپ به راست به يك نحو مى توان خواند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعلام (217/ 7)، الذريعه (58 -57/ 2)، ريحانه (426/ 1)، لغت نامه (ذيل/ جمال الدين كرمانى)، معجم المؤلفين (112/ 11).

كرماني، حبيب اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام شيخ حبيب اللَّه كرمانى از فقهاء و مجتهدين اين استان بوده و در حدود 1280 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، ركن الدين، ابوالفضل عبدالرحمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(544 / 543 -457 ق)، فقيه و محدث حنفى. وى مفتى خراسان و شيخ حنفيه بود. در كرمان به دنيا آمد و در آنجا نزد پدرش و در مرو نزد قاضى محمد بن حسين ارسابندى و به قولى اردستانى فقه آموخت و برآمد. او از پدرش و استادش، قاضى محمد بن حسين ارسابندى، و نيز ابوالفتح عبداللَّه بن اردشير هشامى حديث شنيد. سمعانى از وى حديث شنيده و او را بسيار ستوده و گفته است كه دانشجويان بسيارى بر گردش جمع شدند و فقهاى زيادى نزدش آمدند و تصانيفش در خراسان و عراق شهرت يافت و علما آن را درس مى گفتند. ابوالفتح محمد بن يوسف بن احمد قنطرى سمرقندى در محضر وى فقه آموخت. در مرو از دنيا رفت. از آثارش: «التجريد»، در فقه؛ «الايضاح»، در شرح «التجريد»، در سه مجلد؛ «نكت الجامع الكبير» يا «اشارات الجامع الكبير» يا «اشارات الاسرار»، در شرح «الجامع الكبير» شيبانى، در فروغ؛ «الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (103/ 4)، انساب سمعانى (57/ 5)، سير النبلاء (206/ 20)، طبقات المفسرين داودى (282 -281/ 1)، الكامل (23/ 9)، كشف الظنون (1414 ،1220 ،569 ،345 ،211 ،96)، معجم المؤلفين (111/ 6 ،172/ 5)، هدية العارفين (519/ 1).

كرماني، ركن الدين، ابوبكر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 565 ق)، فقيه حنفى و محدث. از آثارش: «زهرة الانوار»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (619/ 1)، معجم المؤلفين (166/ 10).

كرماني، زين الدين، ابومنصور محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 975 ق)، فقيه حنفى. در «كشف الظنون» سال وفات وى بعد از 975 ق ذكر شده است. از آثارش: «المسالك فى علم المناسك» يا «مناسك ابى منصور»، در سه بخش سنن و آداب سفر، مناسك حج و فضيلت مجاورت، كه در 975 ق از تأليف آن فراغت يافت. «زلة القراء»؛ «المستعذب»، شرحى بر «مختصر القدورى»، در فروع فقه حنفى؛ كتاب «السجلات»؛ «الحجج الشافية و الدلائل الكافية فى سنن السفر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1830 ،1663)، معجم المؤلفين (46/ 12)، هدية العارفين (250/ 2).

كرماني، شمس الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(786 -717 ق)، فقيه شافعى، اصولى، محدث، مفسر، متكلم و نحوى. اصل وى از كرمان است. مدت سى سال در بغداد به نشر دانش مشغول بود و در آنجا صاحب نام و آوازه گشت. مدتى نيز در مكه اقامت كرد. در راه بازگشت از مكه به بغداد درگذشت. جنازه اش به بغداد منتقل و در آنجا دفن شد. از آثار وى: «الكواكب الدرارى»، در شرح «الجامع الصحيح» بخارى، بيست و پنج مجلد كوچك و يا چهار مجلد بزرگ؛ «ضمائر القرآن»، و مختصر آن؛ «النقود و الردود فى الاصول»؛ شرح «مختصر» ابن حاجب، به نام «السبعة السيارة»، كه در آن هفت شرح جمع آورى شده است؛ شرح «اخلاق» قاضى عضدالدين ايجى؛ در معانى و بيان، كه آن را «تحقيق الفوائد» ناميد؛ شرح «المواقف» قاضى عضدالدين ايجى، در علم كلام؛ حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى، در تفسير، در چهار مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (28 -27/ 8)، كشف الظنون (1891 ،1662 ،1299 ،546 ،189 ،37)، معجم المؤلفين (130 -129/ 12)، هدية العارفين (172/ 2).

كرماني، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر بن شيخ محمدعلى كرمانى و فاضلى خليل از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا شيرازى بوده و حدود 1328 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، مرحوم حاج شيخ محمد على كرمانى از علماى اخيار بوده، در اصفهان خدمت جمعى كثير همچون: حاج ملا جواد آدينه اى، و ميرزا محمد على رنانى اصفهانى، و آقا سيد محمود مغنى، و شيخ محمد حسن حكيم شيرازى، و آخوند كاشى، و جهانگيرخان، و ميرزا محمد على حكيم كاشانى اصفهانى، و آقا سيد محمد باقر درچه اى، و عبدالكريم جزى، و ميرزا حسين همدانى (عالم فاضل اديب، در مدرسه ى نيم آورد تدريس مى نموده، و در سال 1325 وفات يافته، در صحن درب امام مدفون شده) و آيةالله بروجردى (قبل از مهاجرت به نجف) تحصيل نموده؛ سپس در سال 1319 به نجف مهاجرت كرده، در آنجا خدمت: آقا سيد محمد كاظم يزدى، و شيخ الشريعه ى اصفهانى، و آخوند خراسانى تحصيل نموده، و نسبت به اخير، خصوصيت داشته، و از جمعى از اساتيد خود به اخذ اجازه ى روايت و اجتهاد نايل گرديده، در 1330 به اصفهان مراجعت فرموده، و مدتى به درس و بحث اشتغال يافته، سپس ترك مباحثه و تدريس نموده، و تقريبا مدت ده سال آخر عمر به طور تجرد و انزوا مى زيست.

در ذى حجه 1295 متولد، و در شب جمعه 6 جمادى الاولى سال 1380 وفات يافته، در تخت فولاد مقابل تكيه ى ميرزا ابوالمعالى مدفون گرديد.

رسائل عديده اى در مباحث فقه و اصول نوشته، از آن جمله: تقريرات اصولى آخوند خراسانى 1 - رساله در مبحث الفاظ 2 - رساله در استصحاب 3 - رساله در

تعادل و تراجيح 4 - رساله در عدالت 5 - رساله در بيع 6 - رساله در مرجحات 7 - رساله در وضو 8 - رساله در مسح رجلين 9 - رساله در دماء ثلاثه 10 - رساله در تعرض استصحاب و يد 11 - رساله در بيع معاطاة 12 - شرح خطبه ى نهج البلاغه (اول الدين معرفة الله) و حدود بيست رساله و كتاب ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كرماني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا فقيه كرمانى بن العالم الجليل حاج آقا ابوجعفر بن آيت اللَّه حاج آقا احمد كرمانى (كه ذكرشان بمناسبت ورودشان به قم در سال 1343 ق گذشت) از علماء و آيات عظام استان كرمانست

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، نورالدين، ابوالقاسم محمود

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 500 ق)، مقرى، مفسر، فقيه شافعى و نحوى. معروف به تاج القراء. او عالم در قراآت بود. از آثارش: «لباب التأويل و عجائب التاويل»، در دو مجلد؛ «البرهان فى توجيه متشابه القرآن لما فيه من الحجة و البيان»؛ «عجائب القرآن» يا «الغرائب و العجائب فى تفسير القرآن الكريم» يا «العجائب و الغرائب» كه تحت عنوان «لباب التفاسير» مى باشند؛ «الافادة»، در نحو؛ «الايجاز»، مختصر «الايضاح» ابوعلى فارسى نحوى، در نحو؛ شرح «اللمع» ابن جنى ابوالفتح عثمان موصلى، در نحو؛ «العنوان»، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (44/ 8)، كشف الظنون (1562 ،1541 ،1197 ،1177 ،1126 ،241 ،213 ،131)، معجم الادباء (125/ 19)، معجم المؤلفين (161/ 12)، هدية العارفين (402/ 2).

كرمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1340 ق)، عالم دينى، فقيه و شاعر. در نجف به دنيا آمد. وى دخترزاده ى آيت اللَّه شيخ حسن مامقانى است. سطوح را در خدمت مدرسين بزرگ آنجا خواند. در 1341 ق به قم مهاجرت نمود و در حوزه ى درس آيت اللَّه حجت كوه كمرى حاضر شد و تا پايان عمر آن استاد از فقه و اصول وى استفاده نمود و مدت پنج سال هم در درس آيت اللَّه بروجردى شركت كرد و از محضر آيات ديگر نيز بهره مند شد، و ضمنا خود به تدريس فقه و اصول پرداخت تا در اواخر عمر پدرش، به اصرار پدر، به خوزستان مهاجرت كرد و در اهواز اقامت گزيد و به وظائف دينى مشغول شد. وى اشعار زيبايى نيز دارد. از آثار وى: احداث مسجدى در حويزه، حسينه اى در حويزه و مدرسه در اهواز است. وى داراى بيست و شش جلد مؤلفات در علوم مختلف اسلامى

است. از آثار علمى اش: «الحياة الروحية»، در چهار مجلد؛ «التقريب الى حواشى التهذيب»؛ «الوشاح على الشرح المختصر لتلخيص المفتاح»، سه مجلد؛ «نتايج الفكر فى شرح الباب الحادى عشر»، چهار جزء؛ «طريق الوصول الى كفاية الاصول»، چهار جزء؛ «القول الجامع فى تحرير فروع الشرايع»؛ «بحوث و آراء»، دو مجلد؛ «التحفة المحمدية»؛ «عواطف ثائرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجة (109/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (154 -152/ 3).

كرهرودي سلطان آبادي، محمد باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1257 ق)، عالم دينى، فقيه و زاهد. سطوح را نزد سيد عبدالرحمان كرهرودى فراگرفت. آن گاه به ملاير رفت و نزد آخوند ملا احمد ملايرى به شاگردى پرداخت. او همچنين مدتى در نجف در محضر شيخ انصارى تلمذ كرد، سپس به ايران بازگشت و مدتى در تهران به تدريس مشغول شد. سرانجام در كنگاور سكنى گزيد و همان جا درگذشت. قبرش در آنجا به قبر آقا معروف است. از او در فقه و اصول مؤلفاتى باقى است. از آثارش: رساله اى در «قسامه» و احكام آن؛ «رساله عمليه» فارسى، در عبادات؛ شرح «الدرة» سيد مهدى بحرالعلوم طباطبائى؛ شرح «ميمية» ابن الفارض به نام «كشف الرموز»؛ «الاشارات»؛ «فرائد الدرر»، در علم لوح و قدر؛ «المواسعة و المضايقة»؛ رساله «علم الكلام»؛ رساله اى، در اصول، در «مباحث الالفاظ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (190 -189/ 9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 221/ 14)، معجم المؤلفين (95/ 9).

كريمي گلپايگاني، محمدكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمدكريم بن العلام الفهام آخوند ملا محمد جد كريميهاى ساكن رباط ابلولان گلپايگان عالمى بزرگوار بوده كه در بعضى از نوشته جات موجوده تعبير از او به مجتهدالزمان شده قسمتى از تحصيلات ايشان در گلپايگان و بقيه تا رسيدن به مرتبه كمال و اجتهاد در بروجرد و اصفهان در نزد بزرگان علماء و فقهاى وقت و زمان انجام گرفته تأليفاتى داشته كه به چاپ نرسيده و از بين رفته فقط بعضى از اوراق علمى پراكنده از ايشان باقى است.

وى داراى چهار فرزند روحانى بوده كه اكبر ايشان مرحوم حجةالاسلام آميرزا محمد كريمى است كه از شاگردان مرحوم آقا سيد محمد مهدوى بوده دوم علام فهام مرحوم آقا ميرزا على محمد

كه صهر و داماد آقا سيد محمد مذكور بوده و اين دو از ائمه جماعت و مروجين و موجهين بوده اند سوم عمادالاعلام مرحوم آميرزا محمدعلى كريمى و چهارم مرحوم آخوند ملاعلى كريمى وفات مترجم محترم مادر ليله عاشوراى 1311 قمرى اتفاق افتاده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

كزازي قمي، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در «مآثر و آثار» گويد: ملا محمد ابراهيم كزازى قمى خلف مرحوم حاج زين العابدين مازندرانى است كه عالمى فاضل و دانشمندى بزرگوار بود، و از موطن اصلى خويش مازندران به عراق آمده در آستانه توقف اختيار كرده بود و هم عاقبت در آستانه شريفه به خاك سپرده شد، و پسرش ملا محمد ابراهيم كه فقيهى فاضل و عالمى عامل بود از آستانه به قم رخت گشود و هم در آنجا رحلت نمود.

نگارنده گويد آن مرحوم داماد مرحوم حجةالاسلام حاج ملا محمد مجتهد كزازى قمى است كه شرح احوالش خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كزازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى عامل و فقيهى كامل. پدرانش از خوانين و متمولين حومه (كزاز) بودند و خود نيز تا اوائل جوانى در كزاز به همان طريقه آباء و اجداد مشغول امور دنيوى بود تا اينكه محقق قمى صاحب قوانين را سفرى به آن سامان پيش آمد و در آنجا خواهر او را به حباله نكاح درآورد و آن مرحوم از بركات انفاس قدسيه مرحوم ميرزا مشغول تحصيل علوم دينيه و معارف يقينيه شد و به اندك زمانى قابل استفاده از محضر آن بزرگوار گرديد و پس از فوت مرحوم ميرزا مسافرت به كاشان و نراق نموده و از محضر درس مرحوم حاج ملا احمد فاضل نراقى اعلى اللَّه مقامه بهره مند شد و پس از رحلت آن مرحوم به قم مراجعت و مشغول ترويج دين و امامت جماعت و قضاوت و ساير مراسم مذهبى گرديد تا از دنيا رفت و در قبرستان شيخان مدفون گرديد از آثار خير او آب انبار محله عشقعلى و نيز ثلث قريه تجره دستجرد را در كزاز وقف

بر امور و اعمال خيريه نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كسايي همداني، ابوالحسن علي بن عبيد اللَّه بن محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 445 ق)، محدث، فقيه و صوفى. وى ساكن مصر بود. از احمد بن عبدان شيرازى در اهواز و از نصر بن احمد مرجى در موصل و از عبدالوهاب كلابى در دمشق و از ابوالفتح محمد بن احمد نحوى در رمله و از منير بن عطية در قيساريه و از ضراب در مصر حديث شنيد. عبدالمحسن شيحى و سهل بن بشر اسفرايينى و ابوعبداللَّه رازى، صاحب «سداسيات» از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (653 -652/ 17).

كسروي اصفهاني، ابوحسين علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، حافظ، فقيه شافعى، اديب، نحوى و شاعر. اصل وى از اصفهان و ساكن بغداد بود. معلم هارون، فرزند ابوالحسن على بن يحيى بن نديم، بود. او سپس به ابى النجم بدر معتضدى والى اصفهان، در زمان معتضد عباسى، پيوست. وى راوى شعر و تاريخ و سير، و بر كتاب «العين» خليل بن احمد مسلط بود. بين كسروى و ابن المعتز عبداللَّه نامه نگارى و مراجعات بسيار بوده است و اشعار زيادى را سروده به هم ارسال مى كردند. كسروى در عهد خلافت معتضد (289 -279 ق) از دنيا رفت. سال مرگ وى در «كشف الظنون» و «هدية العارفين»، 330 ق ذكر شده است. از آثارش: «الخصال»، مجموعه اى از اشعار و حكم و امثال؛ «الاعياد و النواريز»؛ «تأويل الاحاديث المشكلات الواردة فى الصفات»؛ «مراسلات الاخوان و محاورات الخلان»، كه در «هدية العارفين»، «مجاوبات الخلان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (463/ 2 ،220/ 1)، ريحانه (58/ 5)، الفهرست لابن النديم (214)، كشف الظنون (1394 ،705)، لغت نامه (ذيل/ على كسروى)، معجم الادباء (96-88/ 15)، معجم المؤلفين

(247/ 7)، هدية العارفين (678/ 1).

كشفي بروجردي ، سينا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از فرزندان دوزاده گانه ى سيد جعفر بن اسحاق دارابى بروجردى معروف به كشفى است. عالم و فاضل و جامع بوده، و به تفسير و فقه تخصص داشته، در سال 1325 وفات يافته.

در اواخر عمر در اصفهان ساكن بوده، و در اين شهر وفات يافته است. فرزندان و اعقاب برادرش سيد محمود در اصفهان و نجف آباد ساكن و به كشفى معروفند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كشفي دارابي بروجردي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1267 -1189 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، محدث، مفسر، متكلم، نحوى، عارف، اديب و شاعر. نسب وى با سى و چهار واسطه به حضرت موسى بن جعفر (ع) مى رسد. چون اهل عرفان و رياضت هاى شاق و كشف و شهود بود به سيد كشفى معروف شد. اصل وى از داراب شيراز بود. تحصيلات مقدماتى را در اصطهبانات گذراند. در 1208 ق به نجف رفت و از محضر اساتيد وقت استفاده نمود و در فقه و حديث برآمد. به تدريس و تصنيف پرداخت و مدت ها از مدرسين حوزه ى نجف بود. وى به اصرار محمد تقى ميرزا حسام السلطنه، پسر فتحعلى شاه، حاكم بروجرد به بروجرد رفت و در آنجا به تدريس پرداخت. وى همچنين در شهرهاى اصفهان، يزد و اصطهبانات نيز چند سالى تدريس كرده است. او با صاحب «جواهر» و سيد محمد باقر حجت الاسلام شفتى معاصر بود. سيد حسين بروجردى، صاحب «نخبة المقال» و حاج ميرزا صالح لرستانى و اورنگ زيب ميرزا، فرزند حسام السلطنه محمد تقى ميرزا حاكم بروجرد، و ملا عبداللَّه بروجردى از شاگردان وى بودند. در بروجرد درگذشت. از آثار وى: «اجابة المضطرين»، در اصول دين، حاوى تحقيقات عرفانى؛ «البلد الامين»، منظومه اى به

عربى، در علم كلام و اصول دين؛ «تحفة الملوك»، در سير و سلوك و عقل و جهل و تعديل قوا؛ «جمع الشتات»؛ «الرطب اليابس»؛ «الرق المنشور»؛ «الشريفية»، در منطق؛ «الشموس و العكوس»؛ «صيد البحر»؛ «كفاية الايتام»، در فقه، در سه جلد؛ «ميزان الملوك»، در عدالت سلطان؛ «نخبة العقول فى علم الاصول»؛ «سنابرق فى شرح البارق من الشرق»، در شرح دعاى رجب؛ «برق و شرق» كه به آن «شرق و غرب» نيز گفته اند، در شرح بعضى از احاديث عرفانى؛ «ديوان» شعر.[1]

مرحوم سيّد جعفر كشفى دارابى از اعاظم علماء قرن 13 سيزدهم (1267-1191 هجرى قمرى) و داراى تأليفات متعدد و بسيار مشهور است كه يكى از آنها كتاب معروف «ميزان الملوك و الطوايف و صراط المستقيم فى سلوك الخلايف» در انديشه سياسى اسلام و از نشريات مركز تحقيقات و مطالعات اسلامى قم در سال 1357 مى باشد. كه يكى از آثار بى بديل در روند تحولات انديشه سياسى در حوزه تفكر اسلامى بوده و از ميراث گرانبهاى سياسى دانشوران سلف و به عنوان گنجينه اى پر ارج از دانشوران دوره قاجار تلقى مى گردد.

بايد دانست كه مرحوم علامه سيّد جعفر كشفى تحصيلات مقدماتى را نزد مادر فاضل خويش آموخته و مدتى در يزد به تحصيل مقدمات مشغول و بعداً رهسپار نجف اشرف و در آنجا از محضر اساتيدى نظير مرحوم سيّد محمّدمهدى بحرالعلوم استفاده كرده و رفته رفته به عنوان فقيه اصولى و عارفى سالك و حكيمى آگاه به زمان، شهره آفاق گرديد. از علماى جامعين مابين علم و ايقان و ذوق و عرفان شناخته شده و در اجتهاد و فتاوى شهير و در علم تفسير و حديث بى نظير و در

رديف اعاظم علماى اماميه در قرن 13 هجرى محسوب مى گردد و تا آنجا كه آقا بزرگ تهرانى در اعلام الشيعه او را «هو من اعاجيب الزمان و اغاليط الدهر» خوانده است.

در اواسط سلطنت فتحعلى شاه قاجار در بروجرد مقيم بوده و در سال 1267 در همان جا وفات و مدفون گرديده است. از ساير بزرگان اين سلسله سيّد على عارف كشفى و سيّد موسى نجل مرحوم سيّد جعفر كشفى و حجت الاسلام و المسلمين سيّد حجت كشفى از فقيهان حوزه علميه قم و استاد خط ثلث در قيد حيات مى باشند. از بزرگان ديگر اين خانواده، مرحوم محمّد صالح كشفى خوشنويس قرن 11 هجرى كه در صفحه 71 كتاب خوشنويسان اصفهان به قلم مرحوم منوچهر قدسى از او نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (103)، اعيان الشيعه (85/ 4)، ايضاح المكنون (631 ،58 ،48/ 2 ،259/ 1)، تاريخ بروجرد (306 -303 ،296 -280 ،273 -272/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (90 -88/ 2)، الذريعه (97/ 24 ،327 -326 ،49/ 23 ،225/ 21 ،89 -88/ 18 ،105/ 15 ،259/ 14 ،232/ 12 ،177 -176/ 10 ،911/ 9 ،471 ،87/ 3 ،121 -120/ 1)، ريحانه (61 -60/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 242 -241/ 13)، طرائق الحقائق (455/ 3)، فارسنامه (1260/ 2)، لغت نامه (ذيل/ دارابى)، المآثر و الآثار (156)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1079 -1078/ 3)، مكارم الآثار (1858 -1855/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (333 -332/ 2)، هدية العارفين (256/ 1).

كشميري، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن سيد ابوالحسن محمد بن على شاه رضوى قمى كشميرى ساكن لكنهو مجتهدى بزرگ

و مرجعى عاليقدر از مشاهير علماء عصر خود بوده وى در 1286 متولد و در 1346 ق وفات نموده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كشميهني مروزي، ابوالهيثم محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 389 ق)، فقيه، محدث، اديب و زاهد. اصل وى از كشميهن مرو است به عراق و حجاز سفر كرد و درك محضر شيوخ بسيارى نمود. وى «صحيح» بخارى را در فربر به كرات از ابوعبداللَّه فربرى شنيد و آخرين كسى است كه آن را به عالى ترين اسناد روايت كرد، لذا در شرق و غرب شهرت يافت. او در مرو از عمر بن احمد جوهرى و در سرخس از ابوالعباس محمد بن عبدالرحمان دغولى و در نيشابور از ابوالعباس محمد بن يعقوب اصم و در رى از ابوحاتم و سقندى و در بغداد از ابومحمد جعفر بن محمد خلدى و در كوفه از ابوالحسن على بن محمد شيبانى و در مكه از ابوسعيد احمد بن محمد اعرابى و جماعتى ديگر چون (عبداللَّه بن) محمد بن ابراهيم مروزى داعونى و محمد بن احمد بن عاصم و اسماعيل بن محمد صفار حديث شنيد. ابوذر هروى و ابوعثمان سعيد بن محمد بحيرى و ابوالخير محمد بن ابى عمران صفار و ابوسهل محمد بن احمد حفصى و كريمه مروزيه و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (76/ 5)، تاريخ الاسلام (حوادث 189/ 400-381)، سير النبلاء (492 -491/ 16)، شذرات الذهب (132/ 3)، العبر (178 -177/ 2).

كشي، ابوعمرو محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 340 ق)، فقيه و رجالى بزرگ امامى. نسبتش به كش از شهرهاى ماوراء النهر مى رسد. كشى معاصر عياشى سمرقندى و از شاگردان او بود و از او بهره ها برد و در منزل وى در سمرقند حديث شنيد و بر وى قرائت كرد و در جرح و تعديل بر وى اعتماد نمود. هارون بن موسى

تلعكبرى از او روايت مى كند. كشى استاد ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه است. او همطبقه ثقة الاسلام كلينى است. ابوعمرو كشى به كتاب رجالش معروف است. به آورده ى «معالم العلماء» نام كتاب «معرفة الناقلين عن الأئمة الصادقين» است كه شيخ طوسى آن را در 456 ق ملخص و تصحيح كرد و «اختيار معرفة الرجال»، معروف به «رجال كشى»، ناميد و از عصر علامه تا زمان ما آنچه در دست است همان «اختيار الرجال» طوسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفة الرجال (مقدمه)، الاعلام (201/ 7)، الذريعه (141/ 10)، روضات الجنات (206/ 6)، سفينة البحار (481/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 296 -295/ 4)، فرقه هاى اسلامى (138)، فوائد الرضويه (587 -585)، الكنى و الالقاب (116 -115/ 3)، لسان الميزان (101/ 8)، معجم رجال الحديث (64 -63/ 17)، معجم المؤلفين (85/ 11)، هدية الاحباب (226)، هدية العارفين (22/ 2).

كعبي طبري بخاري، ابوسعيد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 604 ق)، قاضى و فقيه حنفى. از فقهايى بود كه سالها عهده دار منصب قضاوت بود. او در بخارا درگذشت. از آثار وى: الملخص فى الفتاوى»، در فروع؛ «المصباح»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (229 -228/ 8)، هدية العارفين (107/ 2).

كفائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد (كفائى) فرزند آيت اللَّه العظمى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى از مشاهير علماء خراسان بودند.

وى نيز در نجف اشرف متولد و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح از محضر مرحوم والدش و ديگران استفاده نموده و پس از فوت والدش به مشهد مقدس عزيمت و اقامت نموده و يكى از زعماء روحانيت حوزه علميه مشهد گرديده و در مسجد گوهرشاد به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشت تا در اواخر سال 1391 قمرى بدرود حيات گفته و در آستانه مقدسه رضويه مدفون گرديده است.

از آثار ايشان حاشيه ئى بر كفايه الاصول مرحوم والدش مى باشد كه به طبع نرسيده است.

در سال 1366 قمرى پس از فوت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى بود كه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا احمد كفائى نجل ارجمند استاد الكل مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى صاحب كفايه در مراجعت از عتبات عاليات با مصاحبت حجةالاسلام آقاى حاج شيخ محمود حلبى واعظ فداكار و بعضى ديگر به قم مشرف شده و مرحوم آيت اللَّه بروجردى درس خود را براى احترام ايشان تعطيل و بسيار از آنجناب تجليل كردند و دو بار ديگر هم در سال 1369 و سال 1371 در ماه ربيع الثانى به واسطه غائله مشهد و قضاياى سياسى و بازيگريهاى دولت مصدق كه اين نگارنده را هم مبتلا و گرفتار زندان و تبعيد نمود مرحوم كفائى ناچار به مسافرت

شده و براى مدتى مشهد را ترك و به تهران و قم آمد و چند ماهى توقف نمود و پس از آن در اواسط ماه ذى القعده سال مزبور عزيمت به مشهد نمودند.

مرحوم حاج ميرزا احمد كفائى يكى از علماء و زعماء روحانى مشهد مقدس بودند و چندين سال حوزه مشهد را اداره مى كردند و مورد احترام دولت و ملت معتدل و متدين بودند و آبروئى براى حوزه مشهد و خراسان بودند تا در ذى الحجه سال 1390 در سنين هشتاد سالگى بدرود حيات گفته و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام مدفون گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

كفائي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن علامه خراسانى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى معروف به (آقازاده كفائى) از اعلام علماء معاصر خراسان و رئيس حوزه علميه مشهد مقدس بودند.

تولد آن جناب در نجف اشرف واقع شده و در مهد علم پرورش يافته و به تحصيل اوليات و ادبيات و پس از آن متون فقه و اصول پرداخته و بعد از تكميل سطوح از منحصر مرحوم والدش استفاده كامل نموده تا به مدارج اعلاء علم ارتقاء يافته و در زمان حيات مرحوم والدش به مشهد مقدس عزيمت و رحل اقامت افكنده و حوزه تدريس خارج تشكيل و صدها نفر از علماء و فضلاء خراسان به درسش شركت نموده و كم كم داراى رياست تامه و مرجعيت عامه گرديده تا در غائله مسجد گوهرشاد سال 1354 ق به تهران منتقل و بعد از دو سال تقريبا در 13 ذيقعده و در سال 1356 قمرى وفات و در مقبره ناصرالدين شاه قاجار در جوار سيد الكريم عبدالعظيم حسنى عليه السلام مدفون گرديد

ماده تاريخش (قل انه مخلد فى دارالنعيم) و جناب آقاى ساعدى خراسانى گويد.

سال فوتش ساعدى جست از خرد

نغز بيتى كردانشاد آن عظيم

چونكه آخر رفت از حزن او سرود

(آيت اللَّه زاده در جنت مقيم)

در اوائل تأسيس حوزه علميه بود كه مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا محمد كفائى فرزند مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى رياست حوزه علميه مشهد مقدس و زعيم اول آستان خراسان به قم آمده و مورد تجليل روحانيت قرار گرفت و پس از چند روز زيارت و ملاقات مراجع بزرگ قم به خراسان مراجعت و در غائله مسجد گوهرشاد از راه يزد تبعيد به تهران و در آنجا از دنيا رفت و در شهر رى در جوار سيدالكريم عبدالعظيم حسنى عليه السلام در مقبره مرحوم ناصرالدين شاه مدفون گرديد.

محمد كفائى در سال 1347 قمرى به مكه مشرف شده و در مراجعت به قم آمده و مورد احترام آيت اللَّه حايرى و عموم دانشمندان واقع و در مدت توقفش در قم ميان ايشان و مرحوم آيت اللَّه خونسارى مباحثاتى واقع شده كه مورد گفتگوى بعضى از مراجع حاضر است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

كفعمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1328 ق)، عالم دينى و فقيه. در محله عيدگاه مشهد به دنيا آمد و پس از نشو و نما، مقدمات و سطوح را از پدرش و شيخ عبدالجواد اديب بزرگ نيشابورى و اديب ثانى و حاج محقق قوچانى و شم و همچنين از آيت اللَّه شيخ كاظم دامغانى و آيت اللَّه ميرزا احمد مدرس يزدى فراگرفت. در 1350 ق به نجف مهاجرت نموده و در خدمت آيت اللَّه ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه سيد على نورى سطوح را به پايان رسانيد و خارج فقه و

اصول را از آيت اللَّه شيخ موسى خوانسارى و آيت اللَّه ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى فراگرفت. در 1358 ق به ايران مراجعت كرد و در مشهد رضوى سكنى گزيد، پس از دو سال به زابل رفت و مدت شش سال در آنجا اقامت گزيد و به خدمات دينى پرداخت. آن گاه به درخواست مردم زاهدان به آن شهر رفت و به تدريس فقه و اصول و انجام وظائف دينى مشغول شد و تا پايان عمر در آنجا ماند. از آثارش: مدرسه ى علميه زاهدان؛ مسجد جامع؛ كتابخانه ى عمومى مسجد جامع؛ مسجد كفعمى در زابل؛ تعمير حدود هجده مسجد در زابل؛ تأسيس منازلى براى اهل علم و سادات زاهدان در يك محله مخصوص و مساعدت براى ساخت مساجدى در ايرانشهر، چابهار، خاش، ميرجاوه و سراوان. از آثار علمى اش: «ضياء المصابيح فى مستدرك المفاتيح»، در استدراك ادعيه و اعمال عبادى.[1]

محمد كفعمى بن العالم الجليل حاج شيخ رجبعلى محدثى از علماء مبرز معاصر است در زاهدان.

وى در سال 1328 قمرى در محله عيدگاه مشهد متولد شده و پس از رشد و پرورش در مهد علم و تقوا مقدمات و سطوح را از والد معظم و جنابان حاج شيخ عبدالجواد اديب بزرگ نيشابورى و اديب ثانى معاصر و حاج محقق قوچانى و مرحوم شمس و سطوح را نزد آيت اللَّه حاج شيخ كاظم دامغانى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا احمد مدرس يزدى خوانده و در سال 1350 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و بقيه سطوح را خدمت آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على نورى به پايان رسانيده و خارج فقه

و اصول را از آيت اللَّه حاج شيخ موسى خوانسارى و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى رضوان اللَّه تعالى عليهم استفاده كافى نموده.

و در سال 1358 قمرى به ايران و مشهد مراجعت و پس از دو سال توقف در ارض اقدس به زابل رفته و مدت شش سال در آنجا اقامت و خدمات دينى از اقامه جماعت و غيره نموده و بعد بنابر دعوت و اصرار مردم زاهدان منتقل به آن سامان گرديده و تاكنون به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تبليغات و تدريس فقه و اصول و غيره اشتغال دارند.

مؤلف گويد: مترجم معظم از هنگامى كه از مشهد مقدس مهاجرت به زابل و زاهدان نموده اند منشأ آثار و خدمات بسيار ارزنده اى گرديده و باقيات الصالحات زيادى از خود به يادگار گذارده اند كه ذيلاً مى نگارم.

1- مدرسه علميه زاهدان

2- مسجد جامع

3- كتابخانه عمومى مسجد جامع

4- مسجد كفعمى در زابل

5- تعمير حدود هيجده مسجد در زابل

6- تأسيس منازلى براى اهل علم و سادات زاهدان در يك محله مخصوص

7- مساعدت براى تكميل و تعمير مساجد عديده اى در ايرانشهر و چابهار و زاهدان و خاش و ميرجاوه و حسين آباد و سراوان.

از آثار قلمى ايشانست. ضياء المصابيح فى مستدرك المفاتيح مخطوط.

نگارنده گويد: آيت اللَّه كفعمى در زاهدان وجود بسيار مغتنم و مؤثريست و در واقع مرزبان كشور اسلام و تشيع ايرانست زيرا زاهدان در 12 فرسخى ميرجاوه مرز ايران و پاكستان واقع و هر روحانى و مبلغى كه بخواهد به پاكستان و هندوستان از راه زمين برود از زاهدان بايد عبور كند و ناچار از آيت اللَّه كفعمى ديدن خواهد نمود و

ايشان با آغوش باز از واردين پذيرائى نموده و گويندگان و وعاظ را به مناطق مختلف زاهدان و حومه آن هدايت و معرفى خواهند نمود خود نگارنده در مسافرتم به پاكستان و هندوستان در سفر اول اياباً و ذهاباً به آنجناب وارد شده و از نزديك خدمات و آثار ايشان را ديده و از محبتهاى گرم ايشان برخوردار شدم حقاً عالمى عامل و عابدى زاهد و دانشمندى مجاهد و خدمتگذار است در منطقه زاهدان و بلوچستان و سيستان محبوبيت خاصى دارد دامادهاى فاضل و دانشمندى دارند

1- جناب ثقةالاسلام آقاى آقا شيخ على مزارى كه از گويندگان و مبلغين زاهدان مى باشند.

2- جناب حجةالاسلام آقاى آقا سيد مهدى عبادى بيرجندى از فضلاء محترم حوزه علميه قم.

3- جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد محمدتقى مطهرى يزدى از فضلاء يزدى حوزه علميه قم كه در حوزه علميه به تحصيل و تكميل مبانى علمى مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (130/ 15)، گنجينه ى دانشمندان (223 -221/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1088/ 3).

كلابادي بخاري، تاج الاسلام، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 3840/ 380 ق)، فقيه حنفى، محدث و صوفى. نسبتش به كلاباد بخارا مى رسد، ولى اهل بخارا بود. از آثارش: «بحرالفوائد»، مشهور به «معانى الاخبار»، كه در آن پانصد و نود و دو حديث جمع كرده است؛ «الاربعين»، در حديث؛ «الاشفاع و الاوتار»؛ «امالى»، در حديث؛ «التعرف لمذهب التصوف»، كه در «الاعلام» به صورت «التعرف لمذهب اهل التصوف» آمده است؛ «حسن التصرف» در شرح «التعرف» خودش؛ «فصل الخطاب»؛ «معدل الصلاة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184/ 6)، تاريخ ادبيات در ايران (628 ،257/ 1)، جستجو در تصوف (70 -68)،

سرآمدان فرهنگ (94/ 1)، كشف الظنون (420 -419 ،225 ،163 ،105 ،53)، معجم المؤلفين (222 ،213 -212/ 8)، هدية العارفين (54/ 2).

كلابادي بخاري، شمس الدين، ابوالعلاء محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(700 -644 ق)، فقيه حنفى، حافظ و محدث. نسبت وى به كلاباد بخارا مى رسد. در خراسان و بغداد و شام و مصر به فراگريرى علم و دانش پرداخت، تا از عالمان دين و از مفتيان آگاه به حديث شد و تصانيفى در فرائض نگاشت و حلقه درس و اشتغال برقرار كرد. او در ماردين، شمال عراق، درگذشت. از آثار وى: «ضوء السراج» در شرح «الفرائض السراجية»، و مختصر آن «المنهاج المنتخب من ضوء السراج»؛ كتابى در «مشتبه النسبة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (42/ 8)، شذرات الذهب (458 -457/ 5)، كشف الظنون (1249).

كلابادي، ابونصر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(398 / 378 -323 ق)، فقيه حنفى، حافظ و محدث. از كلاباد بخارا بود. از هيثم بن كليب شاشى و عبدالمؤمن بن خلف نسفى و ابوجعفر محمد بن محمد بغدادى الجمال و عبداللَّه بن محمد بن يعقوب استاد و على بن محتاج كشانى و محمد بن محمود بن عنبر نسفى و محمد بن احمد بن خنب و همطبقه ى آنها حديث شنيد. به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. ابوالحسن دار قطنى در كتاب خود «المدبج» و حاكم نيشابورى و جعفر بن محمد مستغفرى و ديگران از وى روايت كرده اند. دار قطنى وى را در حديث ثقه دانسته است و حاكم او را داراى فهم و شناخت عالى معرفى كرده و مستغفرى گويد كه او پرحافظه ترين فرد زمان خود در ماوراء النهر بوده است. ابوسعيد خليل بن احمد سجزى نيز از وى حديثى روايت كرده است. كلابادى در بخارا درگذشت. از آثار وى: تصنيفى در شناخت رجال «صحيح» بخارى به نام «الارشاد فى معرفة رجال البخارى» يا «الهداية و الارشاد

فى معرفة اهل الثقة و السداد» يا «اسماء رجال صحيح بخارى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (114/ 5)، ايضاح المكنون (724/ 2)، تاريخ بغداد (435 -434/ 4)، تاريخ نيشابور (152)، تذكرة الحفاظ (1027/ 3)، سير النبلاء (96 -94/ 17)، شذرات الذهب (151/ 3)، طبقات الحفاظ (423)، العبر (193/ 2)، كشف الظنون (555 ،88)، معجم المؤلفين (95/ 2)، وفيات الاعيان (211 -210/ 4)، هدية العارفين (69/ 1).

كلابي نيشابوري، ابومحمد عمرو

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 238 ق)، فقيه، محدث و قارى. نزد على بن حمزه كسائى تلاوت آموخت و از هشيم بن بشير و عبدالوارث ثقفى و ابوبكر بن عياش و ابوعبيده حداد و قاسم بن مالك مزنى و يحيى بن زكريا بن ابى زائده و عبدالعزيز بن ابى حازم و سفيان بن عيينه و زياد بن عبداللَّه بكائى و ابن عليه و معاذ عنبرى و همطبقه آنان حديث شنيد. نسائى او را مورد اعتماد دانسته و ابن حبان مى گويد كه شيوخ نيشابورى ما از وى تمجيد مى كردند. بخارى و مسلم و نسايى و محمد بن يحيى ذهلى و ابومحمد دارمى و ابراهيم بن ابى طالب و حسن بن سفيان و ابوالعباس سراج و مسدد بن قطن قشيرى نيشابورى و ابوعمار حسين بن حريث مروزى و احمد بن سيار مروزى و احمد بن سلمه نيشابورى و جعفر بن محمد بن حسين نيشابورى معروف به ترك و داوود بن حسين بيهقى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب (117/ 5)، التاريخ الكبير (332/ 6)، تهذيب التهذيب (31 -30/ 8)، تهذيب الكمال (226 -225/ 14)، الثقات (487/ 8)، الجرح و التعديل (ج 233/ 3)، سير النبلاء (407 -406/ 11)،

شذرات الذهب (90/ 2)، العبر (336/ 1).

كلار پوشنجي هروي، ابومنصور عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 477 ق)، مسند، محدث و فقيه. معروف به كلار و كلارى. وى از عبدالرحمان بن ابى شريح حديث شنيد. ابن طاهر و وجيه شحامى و زهير بن على سرخسى و حسن بن محمد بن محمد سنجبستى و فضيل بن اسماعيل و ابوالوقت سجزى و عبدالجليل بن ابوسعد و محمد بن اسماعيل فضيلى و منصور بن على حجرى و ديگران از وى حديث شنيدند. كلار از كبار شيوخ ابى الوقت بود. او در پوشنج درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (315/ 1)، توضيح المشتبه (348/ 7)، سير النبلاء (443 -442/ 18)، العبر (337 -336/ 2).

كلانتري تهراني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1236 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. اصلش از نور مازندران است. به دليل انتساب به دايى خود، محمود خان كلانتر (كلانتر تهران كه در سال قحطى، 1288 ق، به امر ناصرالدين شاه مصلوب گشت)، به كلانترى شهرت يافت. در تهران به دنيا آمد. فراگيرى مقدمات را در تهران آغاز كرد و در خلال سفر چند ساله با عمويش به اصفهان مقدمات را تكميل كرد. در بازگشت به تهران به عراق عزيمت نمود تا دروس عاليه را در آنجا فراگيرد ولى به علت عدم امكانات مالى به تهران بازگشت و در مدرسه مروى معقول را در محضر ملا عبداللَّه زنوزى و فقه و اصول را نزد شيخ جعفر كرمانشاهى خواند. آن گاه براى ادامه تحصيلات به عراق رفت. فقه و اصول را از سيد ابراهيم قزوينى صاحب «ضوابط» و شيخ انصارى به طور كامل فراگرفت. وى مدت بيست سال از حوزه ى شيخ انصارى استفاده نمود و بيانات استاد را تقرير نمود و يكى از اركان حوزه ى شيخ انصارى

و از جانب او به دريافت اجازه اجتهاد نايل شد. در 1277 ق به تهران آمد و به انجام وظائف دينى و افتاء و تدريس فقه و اصول پرداخت. در محضر درس او، فرزندش، علامه ميرزا ابوالفضل تهرانى و امير سيد حسين ابن صدر الحفاظ قمى از شاگردان برجسته به حساب مى آمدند. ملا فتحعلى نهاوندى نيز از شاگردان اوست. وى در تهران درگذشت و در مقبره ى شيخ ابوالفتوح رازى، در شهر رى به خاك سپرده شد. او در فقه و اصول صاحب تأليفات است. از آثارش: «مجموعه رسائل»، در فقه؛ «مطارح الانظار»، در اصول فقه، تقريرات درس شيخ انصارى؛ «الاستصحاب»، از مباحث اصول فقه؛ «الرسالة فى المشتق»؛ رساله اى در «ارث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (19 -18/ 6)، اعيان الشيعه (414 -413/ 2)، الذريعه (136/ 21 ،196/ 10 ،24/ 2 ،403/ 1)، ريحانه (71 -70/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 61 -58/ 13)، الكنى و الالقاب (144/ 1)، لغت نامه (ذيل/ ابوالقاسم)، معجم المؤلفين (120/ 8)، مؤلفين كتب چاپى (285/ 1)، نامه ى دانشوران (368 -364/ 2).

كلباسي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در اصفهان متولد گرديده، و پس از تحصيل مقدمات در اصفهان به نجف مهاجرت كرده، و رياست و مرجعيت يافته، و به شيخ العراقين مشهور گرديد. مادرش دختر حاج سيد محمد باقر بيدآبادى است.

اساتيد او غير از پدرش: علامه [شيخ مرتضى] انصارى و شيخ محمد حسين كاظمينى مى باشند. در 1308 وفات يافته، در نجف مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- شرح كتاب اصول پدرش 2- كتابى در اصول، در دو مجلد 3- كتابى در صلات؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كلباسي، ابوالمعالي محمّد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم [آية الله]حاج محمّد ابراهيم.

عالم فاضل محقّق، مجتهد جامع، فقيه اصولى، جامع معقول و منقول، از اكابر علما و مجتهدين، محقّق مدقّق و دقيق الفكر، كثير التتبّع، در غايت زهد و تقوى؛ درباره زهد و ورع ايشان بين الخواص و العوام حكاياتى منقول است كه همگى دلالت بر عظمت مقام او مى كند.

در شب 4 شبنه 7 شبعان 1247 متولّد، و شب 4 شنبه 27 ماه صفر المظفر سال 1315 وفات يافته، در تخت فولاد، در تكيه اى مخصوص مدفون گرديد.

در تذكرة القبور درباره او فرمايد: مجلس آن مرحوم، مصداق حديث حواريين و عيسى عليه السلام بود كه عرض كردند: مَن نُجالس ّ فرمود: مَن يُذَكر كم الله رويته، و يزيدكم فى العلم منطقه، و يرغبكم فى الآخره عمله.

در اصفهان خدمت آقا مير سيد حسن مدّرس تحصيل نموده. كتب و رسائل زيادى تأليف فرموده كه از آن جمله است:

1- استخارات 2- الاستشفاء بالتربة [مطبوع] 3- الاستجاريّة 4- الاسرافيّة 5- بشارات، در اصول، سه مجلد 6- تعارض استصحاب و اصالة الصحّة 7- جبر و تفويض 8- حجّيّت مظنّه 9- رساله در تزكيه ي

اهل رجال 10- رساله در نيّت 11- رساله در مفطر بودن قليان 12- سند صحيفه ي كامله 13- شرح خطبه ي شقشقيه 14- شرح زيارت عاشورا 15- شرح كفايه سبزوارى، در فقه 16- متجاوز از بيست رساله در شرح حال روات و علما [مطبوع] 17- متجاوز از سى جلد كتاب و رساله ي ديگر در فقه و اصول و رجال 18- شرح زيارت جامعه.

(مجموع كتب و رسائل تأليفى ايشان متجاوز از هشتاد مجلد مى شود).

جمعى كثير از بزرگان علما و مجتهدين از شاگردان ايشان مى باشند كه معروف تر از همه ي آنها مرحوم آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج آقا حسين بروجردى رحمة اللَّه عليه مى باشد.

در شرح زندگانى مرحوم بروجردى چندين مجلّد كتاب، و چند شماره مجلّه نوشته شده است كه از جمله ي آنها كتابى است كه نگارنده تأليف نموده و به ضميمه ي تاريخچه ي شهر سامراء به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كلباسي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا ميرزا ابوالمعالى، از اعاظم علما و مجتهدين، ازهد زهّاد، و عابدترين افراد زمان خود بود.

در اصفهان نزد پدر و ديگران، و در نجف خدمت آخوند خراسانى تلمّذ فرموده؛ مدّت عمر، دقيقه اى از تأليف و تدريس و عبادت غافل نبود. در مسجد جوجو (جوجى) اقامه جماعت مى فرمود، و نماز ايشان از زبده ترين جماعات اصفهان محسوب مى شد.

در شب 17 رمضان المبارك سال 1350 وفات يافته، در جنب پدر مدفون گرديد.

كتاب تلخيص الهيئة، در مهمّات مسائل هيئت قديم، و معرفت تقويم و اسطرلاب از اوست.

مشاراليه بزرگتر از برادر خود مرحوم آقا ميرزا ابوالهدى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كلباسي ، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبدالرحيم بن ميرزا محمدرضا بن العلامة حاج محمد ابراهيم كلباسى.

عالم جليل، فقيه جامع، و مجتهد اصولى كامل، در شب 25 ذى قعدة الحرام 1295 در اصفهان متولد، و در شب 4 شوال 1383 در مشهد مقدس وفات يافته، و در آنجا مدفون گرديد.

در اصفهان و طهران و نجف در نزد علما تحصيل نموده، و سال ها در اصفهان ساكن، و به ترويج دين، و نشر احكام، و احياى مساجد مخروبه قيام نموده، و اخيرا در مشهد مجاور شده، و در اصفهان امامت، و در مدرسه ى صدر تدريس مى نمود، و جمعى از افاضل از محضر او مستفيد مى شدند.

كتب زير از ايشان است:

1- انيس الليل، در شرح دعاى كميل 2- ايقاضات الاصول 3- الدعوة الحسينية 4- رهنماى دين، يا دستور تبليغ 5- مقامات العارفين 6- مكيال اليقين، در اصول دين 7- هدية السالكين لعموم المؤمنين، كه آن را بر حسب خواهش نويسنده ى اين كتاب تأليف فرموده و به طبع رسيده است.8- حواشى عديده بر كتب

مختلفه فقهى و اصولى و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كلباسي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم كلباسي

محمد ابراهيم فرزند محمد حسن كاخكي خراساني مشهور به حاجي كرباسي (كلباسي) يكي از اعلام بزرگ شيعه در شهر اصفهان بود. كرباسي فقيهي جامع و مجتهدي كامل بود. در مواظبت به انجام و آداب و سنن ديني و اسلامي خيلي كوشا بود. كرباسي دانشمندي محتاط بود و با آنكه به مراتب علمي و كمال فقاهت رسيده بود از نوشتن رساله و دادن فتوي بيمناك بود. (كرباسي پدرش به اتفاق خانواده مدتي از خراسان به محله حوض كرباس هرات ساكن بود سپس ساكن اصفهان گرديدند و آنها را كرباسي خواندند.)

مرحوم حاجي كرباسي سالها در عتبات از محضر سيد بحر العلوم، شيخ جعفر كبير، سيد صاحب رياض و محقق اعرجي بهره برد و از محضر آنها توشه ها اندوخت. نوشته اند در نوجواني مدتي كوتاه كنار درس وحيد بزرگ هم زانو زد و خود با مقام فقاهت و اجتهاد وارد اصفهان شد. مرحوم كلباسي با حجة الاسلام اصفهاني معاصر بود و به همديگر صميميتي وافر و خلوصي كامل داشتند. مرحوم كرباسي براي فرامين و دستورات سيد محمد باقر شفتي احترام قائل بود و نوشته سيد را بوسيده به ديده مي سائيد و در بزرگداشت حجة الاسلام كوتاهي نكرد با آنكه شخصيتي در رديف حجة الاسلام بود. حاجي كرباسي در مسجد حكيم اصفهان مركزيتي جامع، مروجي كامل، راهنمائي دائم و امام جماعتي خاشع بود.

«نوشته اند شيخ احمد احسائي كذائي متواضعانه به گوشه مسجد حكيم مي خزيد، و به دنبال حاجي سري به خاك مي سائيد. و به زعم بعضي خود افضلي

زبان آرا بود.»

مرحوم حاجي از خالق خويش خيلي خائف بود. دستورات و موازين شرع اسلام را مو به مو رعايت مي كرد. در انجام فرائض، نوافل و مستحبات جديتي كامل به خرج مي داد. هيچ گاه جماعت او ترك نشد. به فرزندش ابو المعالي مي فرمود: عزيزم راضي نيستم هيچ گاه فرايض خود را فرادي به پا داري (كه اين امر پدر نماز جماعت را به پسر واجب كرد).

نوشته اند براي درك شب قدر سالي را شبها به كلي نخوابيد تا به فيض شب قدر نايل آمد. در انجام حوايج بيچارگان آماده بود دوست داشت آن گاه هزينه سالانه بي نوايان را دهد كه فقر و تهي دستي آنان ثابت گردد و اين اثبات هم بسي دشوار بود. شهادت دادن نزد مرحوم حاجي كاري بسي مشكل بود. نوشته اند وقتي غسالي درباره موضوعي براي دادن شهادت نزد او آمد مسائل مربوط به غسل ميت را از او سؤال كرد و آنچه را لازمه مسائل اول تكليف است از او انتظار داشت و غسال بيچاره او را پاسخگو بود. در اينجا اضافه مي كنند كه غسال به حاجي آقا گفت گذشته از اين مسائل جمله اي نيز به گوش ميت مي خوانيم. پرسيد چه جمله اي؟ غسال جواب داد به ميت مي گوئيم خوشا به حال شما كه مردي و به پاي ميز حاجي آقا براي بيان شهادت حضور نيافتي... مرحوم كرباسي سالها غير از خدمت ديني و رسيدگي به امور مردم، فضلائي چند نيز در اصفهان تربيت نمود كه به مقامات علمي و اخلاقي نايل آمدند. او آثاري هم از خويش به جا

گذاشت. از اهم تأليفات او: كتاب اشارات در اصول، منهاج الهداية در فقه، و شوارع هدايت در شرح كفايه. او كتابي فارسي به نام نخبه و رسائلي در عبادات نوشت. رساله عمليه اي نيز به اصرار جناب ميرزاي قمي تدوين نمود اما آن را با ترس و لرز از آتش جهنم به رشته تحرير برده است. آن جناب سرانجام در سال 1262 در اصفهان وفات نمود و در مسجد حكيم مدفون شد. پس از او آقازاده ها وارث علوم پدر گشتند كه در آينده به شرح برخي انشاءالله مي رسيم.

كلباسي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند علامه حاج محمد ابراهيم. عالم زاهد و ورع متقى، از فحول علما و مجتهدين، محقق مدقق، در اصفهان متولد گرديده، و نزد پدر خود و سيد حجةالاسلام و جمعى ديگر تحصيل نموده، در مسجد حكيم امامت و تدريس مى نموده، و مرجعيت تامه يافته، و مورد وثوق و احترام قاطبه ى طبقات بوده، و بسيار متواضع و در عين حال ساده بوده است. حكايتها از سادگى ايشان نقل مى شود كه ذكر آنها موجب اطاله ى كلام است، و همگى آنها دليل بر خوبى او مى شود. وى هرگز درباره ى مردم گمان بد نمى برده است.

كتب زير از ايشان است:

1- رساله در استصحاب 2- رساله در اراضى مفتوح العنوة 3- رساله در طهارت 4- رسائلى در اصول - شرح طهارت لمعه 5- شرح منهاج الهدايه ى پدرش موسوم به «معراج الشريعة» در 8 مجلد - شرح روضة البهية 6- شرح تصريف 7- شرح بر قسمتى از لمعه در چهار مجلد 8- شفاء الاسقام، در شرح تهذيب المنطق 9- ضياء العوالم، در اصول فقه 10- عيون الاصول، در اصول، مختصر 11-

مشارق الاصول 12- مصابيح الاصول 13- منهج السداد، در شرح ارشاد 14-نور العيون [للمتقين] 15- هداية الطالبين، نام رساله ى عمليه ى ايشان است؛ و غيره.

مشاراليه داماد حاج سيد محمدباقر بيدآبادى و مجاز از ايشان بوده، و در شب 4 جمادى الثانيه سال 1278 وفات يافته، در جنب پدر در مقبره ى مقابل مسجد حكيم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كلباسي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله آقاى حاج شيخ محمدحسين بن العلامه الشيخ محمدرضا بن العلامه الشيخ محمدعلى بن العالم الشيخ محمدجعفر ابن العلامه الكبرى والايه العظمى الحجه الباهره الشيخ محمد ابراهيم كرباسى مشهور بكلباسى مولف (اشارات الاصول النخبه و غيرها) از علماء اعلام و فقهاء كرام حوزه علميه قم عالمى عادل و فاضلى كامل و فقيهى زاهد واجد عنوان حسب و نسب داراى مقام علم و عمل صاحب ملكات فاضله و صفات حميده و از بيت علم و فضيلت است. جد سوم ايشان آيت الله فى الورى حاج ملا محمدابراهيم كلباسى صاحب كرامات باهره معاصر فتحعليشاه قاجار از مفاخر عالم تشيع است كه صاحب روضات الجنات در ص 11 كتاب روضات ترجمه ايشان را نگاشته و عموى معظم والدشان مرحوم علامه بزرگوار ابوالمعالى كلباسى استاد آيت الله العظمى بروجردى و فرزند وى علامه ابوالهدى كلباسى مولف كتاب بدرالتمام از اساتيد علامه معاصر آيت الله العظمى مرعشى نجفى است.

بيت معظم له از بيوتات رفيعه علم و تقوى و اصيل و ريشه دار اصفهان مى باشد و بالغ بر صد سال اين بيت در اصفهان و تهران و مشهد و اعتاب عاليات مصدر امور شرعى و روحى بوده اند.

مترجم محترم ما در 7 شعبان 1323 قمرى در اصفهان متولد شده و در خاندان علم و فضيلت نشو

و نما يافته و مقدمات و ادبيات را نزد علماء اصفهان آموخته آنگاه در سال 1340 قمرى در سن 17 سالگى مهاجرت به نجف اشرف نموده و فقه و اصول را در خدمت مرحوم آيت الله جاج شيخ عبدالحسين دشتى و آيت الله شيخ ضياءالدين عراقى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله اصطهباناتى و آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى تلمذ نموده و بعد مراجعت به اصفهان كرده و از محضر مرحوم آيت الله حاج سيد محمدصادق خواتون آبادى استفاده كرده و مجددا بازگشت به نجف نموده و از خدمت مرحوم آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله حاج شيخ حسين حلى بهره مند جگشته و در سال 1360 قمرى مشرف به زيارت بيت الله الحرام شده و مدت 7 ماه در مكه و 7 ماه در مدينه اقامت نموده و در سال 1377 قمرى براى معالجه به تهران آمده و پس از بهبودى و عافيت نسبتا اطباء از مراجعت به عراق او را منع نموده پس مجبور به اقامت در ايران شده و شهرستان دينى و علمى قم را اختيار كرده و رحل سكونت دراين بلده طيبه كه حرم آل محمد عليهم السلام است انداخته و به تدريس و افاضات و مباحثات و مطالعه اشتغال دارند.

اما آثار علمى ايشان از اين قرار است 1- تقريرات دروس آيت الله عراقى يك دوره در اصول 2- تقريرات اصول مرحوم آيت الله اصفهانى يك دوره 3- مقدارى از فقه مثل كتاب طهارت و صلوه و غيره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

كلوتاتي، شهاب الدين، ابوالفتح احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(835 -762 ق)، فقيه حنفى و محدث. اصلش از كرمان بود. عز بن جماعة به او اجازه نقل فهرست مروياتش را داده و صلاح بن ابى عمرو ابن

اميلة و ديگران به وى اجازه ى روايت داده اند. مناوى و ابن حسان و تغرى برمش الفقيه از وى روايت كرده اند. در قاهره درگذشت و در جوار زين العراقى دفن شد. از آثارش: مختصر «الناسخ و المنسوخ» حازمى؛ مختصرى در «علوم الحديث»؛ مختصر «تهذيب الكمال»؛ «ثبت»، در دو مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الضوء اللامع (380 -378/ 1)، معجم المؤلفين (311/ 1).

كليني رازي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329/ 328 ق)، رئيس المحدثين اماميه، فقيه، مفتى و مرجع. ملقب به ثقة الاسلام، معروف به سلسلى. نسبت وى به روستاى كلين، از قراى فشافويه رى، مى رسد. وى از علماى بزرگ زمان غيبت صغرى و شيخ مشايخ شيعه بود. چون شيعه و سنى در فتاوا بدو مراجعه مى كردند به ثقة الاسلام شهرت يافت و او اولين كسى است كه بدين لقب ناميده شد. كلينى نخستين از محمدهاى ثلاثه، صاحب «كافى» اولين از كتب اربعه مى باشد. ابن اثير در «جامع الاصول» از كلينى به عنوان مجدد مذهب اثنى عشرى در آغاز قرن سوم قمرى نام مى برد. وى از ابوعلى و حسين بن محمد اشعرى و حميد بن زياد نينوائى و عبداللَّه بن جعفر حميرى و على بن ابراهيم قمى و از دايى اش، علان كلينى، و ابوعبداللَّه احمد بن محمد عاصمى و احمد بن مهران و بسيارى ديگر روايت كرد. شيخ ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه و ابوغالب احمد بن محمد زرارى و ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى و ابوالفضل محمد بن عبداللَّه بن مطلب شيبانى و ابوعبداللَّه احمد بن ابراهيم صيمرى، معروف به ابن ابى رافع، و ديگران از وى روايت كرده اند. او در سال تناثر نجوم و اول غيبت كبرى، در بغداد درگذشت

و در باب الكوفه ى بغداد در بازار نزديك جسر دفن شد. از آثار وى: «الكافى»، در سه قسمت: «اصول كافى»، «فروع كافى» و «روضه ى كافى»، شامل شانزده هزار و صد و نود و نه حديث، كه در مدت بيست سال آن را به رشته ى تحرير درآورده؛ «تعبير الرؤيا»؛ «الرد على القرامطة»؛ «رسائل الائمة (ع)»؛ كتاب «الرجال»؛ «ما قيل فى الائمة من الشعر»؛ «فضائل القرآن»؛ «العقل»؛ «العلم»؛ «التوحيد»؛ كتاب «الاشربة»؛ كتاب «الدواجن و الرواجن».[1]

محمد بن يعقوب، ثقةالاسلام، عالم و فقيه معروف شيعى (ف. 329 ه.ق) او راست: «الكافى فى علم الدين»: كافى.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (17/ 8)، اعيان الشيعه (99/ 10)، ايضاح المكنون (295 ،268 ،197/ 2)، دايرة المعارف فارسى (2259/ 2)، الذريعه (246 -245/ 17)، رجال الطوسى (496 -495)، رجال النجاشى (292 -290/ 2)، روضات الجنات (112 -101/ 6)، رياض العلماء (200 -199/ 5)، رى باستان (385 -383/ 2)، ريحانه (82 -79/ 5)، سير النبلاء (280/ 15)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 314/ 4)، فوائد الرضويه (659 -657)، الفهرست للطوسى (327 -326)، كارنامه ى بزرگان (54)، الكامل (274/ 6)، الكنى و الالقاب (121 -120/ 3)، لسان الميزان (637 -636/ 6)، لغت نامه (ذيل/ كلينى)، معجم رجال الحديث (66 -50/ 18)، معجم المؤلفين (117 -116/ 12)، الوافى بالوفيات (226/ 5)، هدية الاحباب (228 -227)، هدية العارفين (35/ 2).

كماري تبريزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1357 -1309 ق)، عالم دينى. در كمار از قراى تبريز به دنيا آمد. ابتدا نزد ميرزا محمد على قراچه داغى و حاج ميرزا مصطفى درس خواند. سپس در اردوباد نزد آقا سيد مرتضى مدرس تلمذ نمود. آن گاه به نجف رفت و خدمت حاج

ميرزا فرج اللَّه تبريزى رسيد و از محضر او و ديگر اساتيد آنجا بهره گرفت. در 1348 ق به قم رفت و از حوزه ى درس آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى استفاده نمود. از آثار وى حاشيه بر «رسائل» است كه به طبع رسيده است.[1]

سيد محمد كمارى از علماء معروف تبريز بودند كه در اواخر عمر در تهران اقامت نموده و بتدريس و مباحث علمى و خدمات ديگر دينى اشتغال تا در چند سال قبل رحلت و در مسجد موزه آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام مدفون گرديده و او از احفاد مرحوم سيد على بن عبدالصمد است كه در سال 604 قمرى از دنيا رفته و قبرش مزار و در يكى از مضافات تبريز واقع و بر روى آن نوشته است (هو الحى الذى لا يموت سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين) هذه الروضه الثمره الشجره النبوه المصطفويه و الولايه المرتضويه سلاله آل طاها و يس المرحوم المغفور الواصل الى رحمه اللَّه الملك الغنى السيد على بن السيد عبدالصمد الحجازى الموسوى طاب ثراهما و جعل الجنه مثواهما فى التاريخ 604 قمرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (222/ 1)، آينه ى دانشوران (189 -188).

كماري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى موسوى ابن العالم الجليل الحاج سيد محمد كمارى كه به بيست و شش واسطه بامام هفتم عليه السلام مى رسد از علماء مبرز و دانشمندان ممتاز معاصر تهرانست.

وى در بيست و ششم ذى الحجه 1323 قمرى در تبريز متولد شده و در مهد علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن اوليات سطوح را در خدمت مرحوم حاج مولينا و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى و حاج سيد موسى خسروشاهى و حاج ميرزا

على اصغر ملكى خوانده و در سال 1346 قمرى به قم آمده و در خدمت مرحوم ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى و آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حجت قدس اللَّه اسرارهم تلمذ نموده و در سال 1350 مهاجرت به نجف و حدود ده سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى رضوان اللَّه عليهم استفاده كافى و وافى نموده و در سال 1360 قمرى با دريافت اجازات اجتهاد از آيات عظام نجف مراجعت به ايران و در تهران رحل اقامت افكنده و تا اكنون بتدريس و امامت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد و در مسجد امامزاده زيد واقع در بازار تهران اقامه جماعت مى نمايند.

از آثار علمى ايشانست كتابهائى كه نگارنده مطالعه كرده ولى متأسفانه بطبع نرسيده و بعضى از آن هم تكميل نشده است و آنها از اين قرار است 1- مباحث الفاظ دو جلد 2- مباحث عقليه 2 جلد 3- رساله اى در اجاره 4- رساله اى در قاعده لاضرر 5- كتابى در حج و مناسك آن علمى و استدلالى 6- شرحى بر وسيله.

(1323- ز 1360 ق)، عالم دينى و فقيه. نسب وى به بيست و شش واسطه به امام هفتم (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. پدرش، آيت اللَّه سيد محمد كمارى از علماى معروف تبريز بود. او ميان خانواده اى اهل كمال پرورش يافت. پس از فراگيرى مقدمات، سطوح را در خدمت حاج مولانا و ميرزا ابوالحسن انگجى و حاج سيد موسى خسروشاهى و حاج ميرزا

على اصغر ملكى خواند. در 1346 ق به قم رفت و در خدمت ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه شيخ محمد على حايرى قمى و آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه حجت تلمذ نمود. در 1350 ق به نجف مهاجرت كرد و حدود ده سال از محضر آيت اللَّه ميرزا محمد حسين نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كافى برد و در 1360 ق با دريافت اجازات اجتهاد از استادانش در نجف، به تهران آمد و به تدريس و امامت و انجام وظائف دينى پرداخت. از آثارش: «مباحث الفاظ»، در دو مجلد؛ «مباحث عقليه»، در دو مجلد؛ رساله اى در «اجاره»؛ رساله اى در «قاعده ى لا ضرر»؛ كتابى علمى و استدلالى در «حج و مناسك»؛ شرحى بر «وسيله».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (535 -533/ 4).

كمالوند خرم آبادي، روح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج روح اللَّه خرم آبادى اول عالم مبرز متنفذ اين شهرستان بوده است.

تولدش در سال 1319 قمرى در خرم آباد واقع شده و تا سال 1336 قمرى در آنجا مشغول به تحصيل بوده آنگاه به بروجرد آمده و دو سال از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و آقايان ديگر استفاده نموده و از آنجا به اراك رفته و از محضر آيت اللَّه حايرى بهره مند شده و پس از انتقال آنجناب به قم با مهاجرين به قم مهاجرت و تا سال 1346 ق در قم از حوزه تدريس معظم له بهره مند شده و دروس عقلى را از ميرزا على اكبر يزدى آموخته سپس به خرم آباد مراجعت و پس از تشرف و اقامت آيت اللَّه بروجردى باز به قم آمده و مدت پنج سال

از محضر آن بزرگوار كامياب شده و در سال 1369 ق به امر مرحوم بروجردى به خرم آباد برگشته و تأسيس حوزه علميه در آنجا نموده و به تعليم و تربيت محصلين و طلاب منطقه لرستان و اقامه جماعت و ترويج دين و رسيدگى به امور مسلمين پرداخته تا در سال 1383 ق كه بدرود حيات گفته و جنازه اش با تجليل بسيار حمل به قم و در نزديكى قبر استادش مرحوم آيت اللَّه حايرى به خاك سپرده شد. مؤلف گويد مرحوم كمالوند از دانشمندان بافضيلت معاصر ما بود و در معاشرت خوش برخورد و رفيق و در امورات دينى متعصب و غيور بود در سفرى كه در خرم آباد حدود يك ماه ميهمان ايشان بودم خاطرات شيرين از ايشان دارم.

از آثار ايشانست مدرسه و مسجد جامع كماليه خرم آباد كه در سبزه ميدان شهر نزديك قلعه رفيع فلك الافلاك واقع و داراى حجرات متعدد و طلاب علوم دينيه مى باشد مدرسه ى با روح و دلگشائى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

كمره اي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1320 ق)، عالم دينى، فقيه، مترجم و نويسنده. در كمره خمين به دنيا آمد و پس از خواندن مقدمات نزد پدر به سلطان آباد (اراك) رفت و پس از انتقال حوزه علميه به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حائرى و مدرسين بزرگ استفاده نمود. او در 1347 ق از آيت اللَّه حايرى اجازه ى اجتهاد يافت. وى فلسفه و رياضيات را نزد اساتيد قم فراگرفت و نزديك دو سال نيز در اصفهان درس خواند، آن گاه به نجف مهاجرت نمود و چند سالى از درس و بحث آيت اللَّه ميرزا محمد حسين نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه

اصفهانى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين كمپانى و ديگران بهره مند شد و به مدارج عاليه علم نايل آمد و از اساتيد خود اجازه ى اجتهاد و روايت گرفت. سپس به تدريس متون فقه همچون «مكاسب» و «كفايه» و رسايل و غيره پرداخت و در حدود 1360 ق به ايران بازگشت و بعد از چند سال به شهر رى رفت و به تأليف و تدريس و ترجمه مشغول شد و كتاب هاى بسيارى شامل ترجمه و تأليف و شرح از خود باقى گذاشت. از آثارش: ترجمه و تنظيم برخى از مجلدات «شرح نهج البلاغه» خويى، و تأليف به سبك آن؛ ترجمه ى «اصول كافى»؛ ترجمه ى «امالى» شيخ صدوق؛ ترجمه «خصال» شيخ صدوق؛ ترجمه «اكمال الدين» شيخ صدوق؛ «رموز الشهادة»، ترجمه ى «نفس المهموم» محدث قمى؛ ترجمه «مفاتيح الجنان» محدث قمى؛ ترجمه جلد چهاردهم «بحارالانوار»، در ده جلد، به نام «آسمان و جهان»؛ «الدين فى طور الاجتماع»؛ «روحانيت و اسلام»؛ «انتخابات اساسى حكومت ملى، اصلاح مجلس شوراى ملى»؛ «فصل الخصومة فى الورود و الحكومة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (518 -517)، گنجينه ى دانشمندان (44 -43/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (11/ 2).

كمره اي فراهاني، عزالدين، زين الدين علينقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1060 ق)، عالم امامى، فقيه، متكلم و محدث. از محضر سيد ماجد بحرانى و عده اى از فضلاى شيراز استفاده نمود. در عهد شاه صفى مدتى در شيراز عهده دار نصب قضاوت بود. لذا به شيرازى نيز معروف است. سپس در دوران شاه عباس دوم شيخ الاسلام اصفهان گرديد و به اصفهانى نيز شهرت يافت. وى معاصر با ميرداماد و شيخ بهائى و ملا محسن فيض كاشانى بود. در فقه و اصول و تفسير و ادب تبحر داشت. در

اصفهان درگذشت و در تكيه ى آقا رضى شيرازى دفن شد. از آثار وى: «مسار الشيعة»، در امامت، در رد نوح افندى حنفى، مفتى روم، كه حكم به كفر شيعه كرده و جان و مال و ناموس ايشان را حلال و قتل و اسير كردن و كنيز و بنده نمودن زنان و فرزندان ايشان را مباح دانسته بود؛ «المقاصد العالية فى الحكمة اليمانية»، در كلام و حكمت، در چند مقصد كه نهمين آن به صورت مستقل و به نام «حدوث العالم» تصنيف يافت؛ «مناسك حج»؛ «همم الثواقب»؛ «حرمت دخانيات»، رساله اى در تحريم توتون؛ «نماز جمعه در زمان غيبت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (182/ 5)، ايضاح المكنون (532/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (1020 -1019/ 5)، تاريخ نظم و نثر (509)، تذكرة القبور (443)، الذريعه (243/ 25 ،381/ 21 ،376/ 20 ،1223 -1222 ،922/ 9 ،295 -294/ 6)، روضات الجنات (374 -366/ 4)، رياض العلماء (276 -271/ 4)، ريحانه (235 -234/ 6)، لغت نامه (ذيل/ علينقى شيرازى)، معجم المؤلفين (255/ 7)، هدية العارفين (757/ 1).

كمره اي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1405 -1317 ق)، فقيه، اصولى و استاد. در كمره، از توابع خمين، به دنيا آمد. پس از كسب علوم مقدماتى در جاپلق، به خوانسار رفت و در محضر آخوند ملا محمد بيدهندى و سيد على اكبر بيد هندى و آقا سيد احمد جاده اى تلمذ كرد. در 1337 ق به سلطان آباد (اراك) رفت و از شاگردان نخست آيت اللَّه حايرى گشت و علم فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ عبدالغنى و حاج شيخ عباس ادريس آبادى آموخت، و نزد ساير اساتيد علوم عقلى و رياضى و اخلاق را فراگرفت. در

1340 ق ساكن قم شد. و به افاده و استفاده مشغول گشت، و از درس ميرزا على اكبر حكمى يزدى بهره گرفت و «اسفار» را نزد آيت اللَّه رفيعى قزوينى و حديث را از محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه شيخ محمد رضا مسجد شاهى اصفهانى و آيت اللَّه سيد محسن جبل عاملى و اخلاق و عرفان را نزد آيت اللَّه حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى تكميل كرد و اجازه ى اجتهاد و نقل حديث از استادان خود گرفت. از اين زمان به حاج ميرزا خليل مجتهد معرف شد و خود به تدريس «كفايه» و «مكاسب» و اصول فقه و معقول و هيئت و هندسه پرداخت. او از مدرسين معقول و منقول حوزه و دانشگاه بود و مدت ها به تدريس «تفسير» ى كه بر قرآن نوشته بود اشتغال داشت. دكتر خزائلى، آيت اللَّه طالقانى، آيت اللَّه كاظم گلپايگانى، حجةالاسلام انصارى قمى و حجه الاسلام تربتى از شاگردان وى بودند. در 1354 ق در رابطه با مسأله كشف حجاب دستگير و زندانى و پس از يك ماه آزاد شد. آيت اللَّه كمره اى در 1371 ق، به همراه آيت اللَّه سيد محمود طالقانى و آيت اللَّه سيد رضا زنجانى و سيد صدرالدين بلاغى به پاكستان دعوت و در كراچى، به رياست مؤتمر عالم اسلامى انتخاب شد. در 1379 ق با همين سمت به بيت المقدس رفت و به دستور آيت اللَّه بروجردى با شيخ محمد شلتوت، رئيس دانشگاه الازهر، درباره ى اتحاد اسلامى ديدار و گفتگو كرد. در 1395 ق، پاپ پل ششم، پيشواى كاتوليكهاى جهان، توسط سفارت واتيكان در تهران، دوازده مشكل كلامى را از وى استعلام نمود و پاسخ ايشان به فرانسه ترجمه و

ارسال شد. از آيت اللَّه كمره اى در حدود هفتاد اثر به جاى مانده است از جمله: شرح «نهج البلاغه»، در بيست و سه جلد؛ «عنصر شجاعت»، در هفت مجلد؛ «افق وحى»؛ «افق اعلى»؛ «ملكه اسلام»؛ «على و الزهراء»؛ «قبله اسلام»؛ تفسير «سوره ى نور»؛ «آثار مقدس، احاديث و اخبار اسلام»؛ «علم الحديث و طبقة الكبرى»؛ «اسرار حج»؛ «بيت المقدس و تحول قبله»؛ «مادر، وظائف زن در اسلام».[1]

حاج ميرزا خليل كمره اى دامت بركاته از علماء و حكماء و دانشمندان و نويسندگان طراز اول تهرانست كه در خيابان زرين نعل ساكن و در مسجد معروف فخرالدوله واقع در دروازه شميران اقامه جماعت و ترويج دين و تفسير قرآن مبين نموده و تنوير افكار و قلوب ارادتمندان و دانش جويان و حقيقت طلبان را مى نمايند.

در سال 1317 قمرى برابر 1276 شمسى در جنوب جلگه كمره كه بسيار حاصلخيز و پر بركت و از قديم مسكن شيعيان خالص بوده در بلد كوهستانى و سرچشمه رودخانه ها چشم بجهان باز كرده و پس از پرورش در آن هواى آزاد و تحصيل علوم ابتدائى و مقدماتى براى كسب علوم عاليتر مجبور به هجرت از وطن شده و براى ادامه تحصيلات خونسار را كه يكى از زيباترين مناطق كوهسارى بشمار مى رود انتخاب نموده و در آنجا از محضر يكى از اوتاد زمان بنام آخوند ملا محمد بيد هندى علاوه بر تحصيل مقدمات و فنون علم و قرائت قرآن از پارسائى و وارستگى محضر آن مرد روحانى بيش از پيش استفاده نموده و در سال 1337 قمرى با فوت مرحوم آخوند بيد هندى براى ادامه تحصيلات نزد مجتهد بزرگوار حاج سيد على اكبر بيدهندى و آسيد احمد جاده اى

رهسپار شده و از محضر آن دو عالم ربانى استفاده شايان نموده و در نوروز همان سال بكمره برگشته و در سن بيست سالگى تأهل اختيار كرده و براى تحصيلات بيشترى به شهرستان اراك كه مركز علم و دانش بوده آمده و مشغول ادامه تحصيل شده و سه سال تمام در اراك علوم فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ عبدالغنى و حاج شيخ عباس ادريس آبادى و مقدارى حكمت و فلسفه را نزد آقاى سيد محمد بروجردى و هم چنين درس خارج را در سال 1340 قمرى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم يزدى تلمذ نموده و در نوروز آنسال كه آن مرحوم به قم مهاجرت و تشكيل حوزه دادند بنا بر دعوت آن مرحوم با قافله اى از طلاب كاروانى تشكيل و با وسائل آن روز به قم رهسپار شده و اقامت نمودند.

در آن موقع استاد فسلفه و حكمت قم مرحوم حاج ميرزا على اكبر يزدى مدرس و همدرس مرحوم فيلسوف شهير ميرزا جهانگير خان قشقائى كه در عصر خود بى نظير بوده، دوره فلسفه و حكمت حاجى سبزوارى و فلسفه عالى صدر المتألهين و دوره رياضيات را نزد حكيم مزبور فراگرفته و نيز دو دوره درس اصول و يكدوره درس خارج فقه را در حوزه مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى تلمذ نموده و اين دروس بالغ بر چهارده سال كه در قم اقامت داشتند ادامه داشت و طرز اصول اصحاب سامرا را بوسيله آيت اللَّه حايرى و اصول اصحاب نجف را بوسيله ديگران مانند آيت اللَّه ميرزا سيد على يثربى كاشانى فراگرفته و از مقايسه بين دو طرز اصول و تكميل فلسفه و معقول

و غور در مباحث عقلى كه پيش آمده بود لذت وافرى مى بردند.

متعاقب آن بتدريس كفايه و مكاسب و اصول فقه و معقول و همچنين بتدريس هيئت و هندسه مشغول بودند.

در سال 1354 ق كه غائله تغيير لباس پيش آمد ايشان تبعيد به تهران شده و حدود يك ماه زندانى شده آنگاه بقيد توقف در تهران آزاد گرديده و تاكنون چهل سال است كه در عاصمه تشيع بخدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

در سال 1367 ق بمكه معظمه مشرف شده و در سال 1371 ق بدعوت شعوب المسلمين پاكستان بكراچى رفته و در آن حفله و كنفرانس بزرگ اسلامى بياناتى ايراد نموده كه موجب اعجاب همگى گرديده و نيز سفرى به بيت المقدس نموده و در مؤتمره اسلامى آنجا شركت كرده و هم در كنگره اسلامى حجاز و مكه معظه دعوت شده در تمام اين مراحل نداء شيعه را كه مغز و لب و حقيقت اسلام است ظاهر نموده و اثرات عميقى در روح دانشمندان مسلمين گذارده است.

نگارنده گويد: علامه كمره اى از دانشمندان بزرگواريست كه بسهم خود خدمات بسيار ارزنده از راه بيان و قلم بعالم اسلام نموده است. تأليفات و تصنيفات آموزنده اى شاهد اين گفتار و گواه اين مدعا است و فهرست آن در رساله ى جداگانه اى بطبع رسيده با شرحى از كتب مفيده آنجناب كه اسامى آنها را مى نگارم:

1- كتاب افق وحى 2- كتاب افق اعلى نگاهى بچهره محمد و على عليهماالسلام 3- على و الزهراء- سرچمشه آب حيات 4- ملكه اسلام فاطمه زهراء عليهاسلام 5- ترجمه قصيده النبى محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم 6- نهج البلاغه السماء و العالم آسمان و جهان

7- نهج البلاغه و جنگ 8- پيام ميلاد اميرالمومنين عليه السلام بسلاطين اهل قبله 9- كتابى بقلم اميرالمؤمنين عليه السلام 10- نامه كودك در مسجد 11- محنت اسلام 12- عنصر شجاعت يا هفتاد و دو تن و يك تن جلد اول 13- جلد دوم عنصر شجاعت 14- جلد سوم عنصر شجاعت 15- جلد چهارم عنصر شجاعت (مسلم بن عقيل) 16- چند مرحله از زندگانى امام حسين 17- تاج مأمون الرشيد 18- مجلس مباحثه امام رضا عليه السلام با عمران صابى 19- فلسفه غيبت امام زمان عجل اللَّه فرجه 20- امامزاده عبداللَّه عليه السلام در رى 21- شرح حال محمد بن ابى بكر 22- پيام ايران بنجد و حجاز و مصر 23- امناء الهى در كتاب سلمان فارسى و ابوذر غفارى 24- خواب ديدن ائمه اطهار عليهم السلام 25- قبله اسلام كعبه يا مسجدالحرام 26 - بيت المقدس و تحول قبله 27- آفاق كعبه 28- پنج رساله در حج و قبله 29- نهيب پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله بملوك و امراء و فقهاء علماء از خيف منى 30- كليد امن جهان 31- كليد امن دنيا 32- رساله مناسك و مسائل حج و عمره 33- ندائى از سرزمين بيت المقدس 34- اجتماع پيرامون خانه تقديس 35- اسرار حج 36- تفسير سوره نور 37- نداى اذان و ثواب آن بفارسى 38- دروس متون احاديث 39- الحديث عند الشيعه تا تاريخ تدوين حديث 40- تصحيح تفسير دانشگاه (بفارسى) 41- غروب آفتاب در اندلس 42- كتاب مادر 43- مقدمه مواقع النجوم 44- تحشيه رساله لقاء اللَّه 45- تصحيح و تحشيه مراقبات السنه 46- من روح الفرج بعد الشده (بعربى) 47- مقاله در سالنامه نور دانش سال 1326

تحت عنوان اسرار موت و حيات 48- آثار مقدس احاديث و اخبار اسلام 49- على عليه السلام و آل محمد صلى اللَّه عليه و آله 50- آل رسول اللَّه 51- رابطه عالم اسلامى بزبان فارسى در جواب علماء كردستان 52- رابطه عالم اسلامى قبس من ولاء على عليه السلام بزبان عربى 53- آراء ائمه الشعيه الاماميه فى الغلاه.

آثارى كه آماده طبع است

1- جلد پنجم عنصر شجاعت 2- جلد دوم قبله اسلام 3- جلد دوم افق اعلى 4- تفسير تعدادى از سور قرآن 5- جلد دوم سرچشمه آب حيات 6- جلد دوم افق وحى 7- جلد دوم دروس متون احاديث 8- پيام بلال حبشى مولاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم از با كعبه بسياهان جهان 9- ترجمه كتاب الاسلام على مفترق الطرق.

معظم له داراى فرزندان برومندى مى باشند كه در ميان آنان دانشمند معظم و فاضل برومند جناب آقاى حاج ميرزا محمدحسن ناصر آقاى كمره اى بفضل و تقوا و اطلاعات عميقى موصوف و بيشتر امور والد ماجدش بدست با كفايت و نظر صائب او انجام مى گيرد.

علم ربانى.

تولد: 1317(1276 ق.)، كمره از توابع اراك.

درگذشت: 19 مهر 1363، تهران.

آيت الله خليل كمره اى بعد از تحصيل علوم ابتدايى و مقدماتى براى كسب علوم عالى تر به خوانسار رفت و نزد آخوند ملا محمد بيدهندى مقدمات و متون علم قرائت قرآن را فراگرفت. با فوت ملا محمد بيدهندى به نزد سيد على اكبر بيدهندى و سيد احمد جاده اى رفت و به تحصيل علوم پرداخت شد.

در سال 1337 ق. به حوزه ى علميه ى اراك (مدرسه ى سپهدار) كه توسط آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى تأسيس گرديده بود ملحق شد و جزو اولين شاگردان حوزه ى علميه ى وى بود.

سه سال تمام فقه و اصول را نزد شيخ عبدالغنى و شيخ عباس ادريس آبادى و مقدارى حكمت و فلسفه را نزد سيد محمد بروجردى و درس خارج را در سال 1340 ق. نزد آيت الله حائرى يزدى تلمذ نمود.

در سال 1339 ق. از حوزه ى علميه ى اراك به همراه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى مؤسس حوزه ى علميه ى قم، به قم منتقل شد و در آنجا ساكن شد و به تحصيل سطوح و فقه و اصول پرداخت در درس خارج آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى نيز حاضر مى شد و معقول را نيز نزد آقا ميرزا على اكبر يزدى معروف به «حكيم» تلمذ مى نمود پس از وفات آقا ميرزا على اكبر حكيم الهيات به معنى اخص اسفار را با حضرت امام خمينى (ره) مذاكره ى بينابين داشتند و همچنين مقدارى خارج فقه جواهر را با حضرت امام (ره) و آيت الله ميرزا عبدالله تبريزى مذاكره مى نمود.

اساتيد ديگر وى عبارتند از: آيت الله ملكى تبريزى و آيت الله اصفهانى و آيت الله محدث قمى و علامه عاملى. آيت الله كمره اى سپس در قم به تدريس سطوح و تفسير و فسلفه پرداخت.

آيت الله كمره اى در سال 1341 ق.، به سبب مخالفت با كشف حجاب، به دستور رضاشاه دستگير و زندانى شد و سپس در تهران نفى بلد گرديد. در سال 1371 ق. در كراچى به رياست مؤتمر اسلامى انتخاب گرديد و بار ديگر در سال 1379 ق. در مؤتمر اسلامى اردن شركت كرد. در پايان مؤتمر به اشاره ى آيت الله سيد حسين بروجردى همراه آيت الله مرتضى طالقانى براى تشكر از شيخ محمود شلتوت، مفتى اهل سنت و رييس جامع الازهر، درباره ى فتواى ايشان در به رسميت شناختن مذهب تششيع، به قاهره رفت

و با شيخ شلتوت ديدار و گفتگو كرد. در سال 1385 ق. در مكه در مؤتمر عالم اسلامى شركت كرد و به رياست مؤتمر برگزيده شد.

آيت الله كمره اى در سال 1349 در هزاره ى شيخ طوسى درباره مقام علمى شيخ طوسى ايراد كرد.

آيت الله كمره اى در شروع انقلاب اسلامى همگام با مردم حركت نمود و در راهمپيمايى تاسوعاى 1375 به اتفاق آيت الله طالقانى شركت جست. پس از حمله عراق به ايران با نوشتن مقاله «عرب اين ننگ را به كجا مى برى؟»، در روزنامه ى، «اطلاعات» به حمايت از موضع به حق ايران برخاست.

آيت الله كمره اى در دوره ى دكتراى دانشكده الهيات دانشگاه تهران تدريس مى نمود.

از آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: تفسير سوره ى نور (در دو مجلد)؛ عنصر شجاعت يا هفتاد و دو تن و يك تن (در تراجم شهداى كربلا، چهار جلد)؛ شرح نهج البلاغه؛ نهج البلاغه السماء و العالم آسمان و جهان؛ نهج البلاغه و جنگ؛ ملكه اسلام فاطمه زهرا؛ نويد اسلام؛ نداى اذان و احاديث استحباب آن؛ مادر و وظيفه زن در اسلام؛ فتح مكه غروب آفتاب در اندلس؛ اسرار حج؛ قبله اسلام كعبه يا مسجدالحرام؛ يك دوره كامل تفسير قرآن؛ افق وحى؛ افق اعلى؛ نگاهى به چهره محمد (ص) و على (ع)؛ على و الزهزاء سرچشمه ى آب حيات؛ ترجمه قصيدةالنبى (ص) پيام اميرالمؤمنين به سلطان اهل قبله؛ كتابى به قلم اميرالمومنين (ع) نامه ى كودك در مسجد، محنت اسلام؛ چند مرحله اسلام؛ چند مرحله از زندگانى امام حسين (ع)؛ تاج مأمون الرشيد؛ مجلس مباحثه ى امام رضا (ع) با عمران صايى؛ فلسفه غيبت امام زمان (ع) (عج) امامزاده عبدالله (ع) در رى؛ شرح حال محمد بن بكر؛ پيام ايران

به نجد و حجاز و مصر؛ امناءالهى در كتاب سلمان فارسى و ابوذر غفارى؛ خواب ديدن ائمه اطهار (ع)؛ بيت المقدس و تحول قبله؛ پنج رساله در حج و قبله؛ كليد امن جهان؛ كليد امن دنيا؛ رساله مناسك و مسائل و حج و عمره؛ ندايى از سرزمين بيت المقدس؛ اجتماع پيرامون خانه مقدس دروس متون احاديث؛ الحديث؛ تصحيح تفسير دانشگاه (به فارسى)؛ كتاب مادر؛ مقدمه مواقع النجوم؛ تحشيه رساله لقاءالله؛ تصحيح و تحشيه مراقبات السنه، من روح الفرج بعد الشدة (به عربى)؛ آثار مقدس احاديث و اخبار اسلام؛ على (ع) و آل محمد؛ آل محمد رسول الله؛ رابطه اسلامى (به زبان فارسى)؛ در جواب علماى كردستان؛ رابطه ى عالم اسلامى قبس من ولاء على (ع) به زبان عربى؛ آراء ائمه الشيعه فى الغلاة نهيب پيغمبر (ص) به ملوك و امراء و فقهاء از خيف منى. آثارى كه آماده طبع است: جلد پنجم عنصر شجاع؛ جلد دوم قبله اسلام؛ جلد دوم افق اعلى؛ تفسير تعدادى از سوره هاى قرآن؛ جلد دوم سرچشمه آب حيات؛ جلد دوم افق وحى جلد دوم دروس متون احاديث؛ پيام بلال حبشى مولاى رسول خدا (ص) از بام كعبه به سياهان جهان؛ ترجمه كتاب على مفترق الطرق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه دانشوران (493 -491 ،188 -187)، الذريعه (219/ 22 ،44/ 17 ،352/ 15 ،126 -125/ 14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 705 -704/ 13)، عنصر تلاش و كوشش، گلزار معانى (582 -566)، گنجينه ى دانشمندان (43/ 5 ،540 -535/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (35 -32/ 3).

كمونه بروجردي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1268 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در بروجرد به دنيا آمد. پس

از فراگيرى مقدمات نزد پدر، از محضر سيد ريحان اللَّه موسوى بروجردى و ديگران استفاده نمود و به تقليد از ملا على كنى، به شرح بعضى از ابواب «الدرة» پرداخت. در 1298 ق به نجف رفت و از حوزه ى درس شيخ محمد حسين كاظمى بهره برد و ملتزم وى گشت. كمونه از استادش كاظمى بهره برد و ملتزم وى گشت. كمونه از استادش كاظمى و ملا لطف اللَّه مازندرانى و شيخ زين العابدين مازندرانى و ميرزا حسين نورى حديث روايت مى كند. او از فقيهانى بود كه عمرش در تأليف و تصنيف سپرى شد. جايگاه علمى اش نزد خواص و علما رفيع بود. او در نجف درگذشت و در صحن شريف مرتضوى به خاك سپرده شد. آثار علمى بسيارى در زمينه هاى گوناگون از وى باقى ماند. از آثارش: «اصول الفقه»، در دو مجلد؛ «حواش الرياض»، حاشيه بر «الرياض»؛ «نور الهداية»، در تفسير آيه ى نور؛ «شرح خطب الحسين (ع) و كلماته القصيرة و اشعاره»؛ «الرسالة الكعبية»، در تحقيق معنى كعبين؛ « رسالة فى قاعدة اليد»؛ «رسالة فى تحقيق المكاسب المحرمة»؛ «رسالة فى ماهية المحرمات»؛ «رسالة فى اصالة الصحة»؛ «رسالة فى حمل فعل المسلم على الصحة»؛ «الرسالة فى المعاملات»؛ «رسالة فى نسب آل كمونة بالنجف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (442/ 7)، تاريخ بروجرد (521 -519/ 2)، الذريعه (136/ 24 ،287/ 16 ،206 -205/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1056 -1053/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1095 -1094/ 3)، معجم المؤلفين (88/ 5)، مكارم الآثار (1909 -1908/ 6).

كناني هروي، جمال الاسلام، ابوالعلاء صاعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 495 / 494 ق)، فقيه، مفتى، محدث و قاضى. قاضى القضاة هرات بود. از ابوسعيد محمد بن

موسى صيرفى و على بن محمد طرازى و نيز از جدش، قاضى ابونصر يحيى بن محمد، و قاضى ابوالعلاء صاعد بن محمد حنفى و ابوبشر حسن بن احمد مزكى و سعيد بن عباس قرشى و ديگران حديث شنيد. محمد بن طاهر و نصر بن سيار بن صاعد، نوه اش، از وى حديث نقل كرده اند. از راويان او مى توان از نوه اش، شهاب بن سيار، و على بن سهل شاشى، و عبدالواسع بن عطاء، و محمد بن فضل دهان و مسرور بن عبداللَّه حنفى نيز نام برد. در «شذرات الذهب»، نام كنانى تحت عنوان كتانى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (183 -182/ 19)، شذرات الذهب (402/ 3)، العبر (371/ 2)، النجوم الزاهرة (167/ 5).

كنتوري، اعجاز حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286 -1240 ق)، محدث، فقيه امامى، اصولى، مورخ و متكلم. وى يكى از سه فرزند عالم و فضال سيد محمدقلى بن محمدحسين و برادر علامه ميرحامد حسين صاحب «عبقات الانوار» است. وى علوم مختلف را از پدر و برادر خود فراگرفت. او در تمام علوم متداول زمان آگاه و از بزرگان علماى شيعه بود. از آثار وى: «شذور العقيان فى تراجم الاعيان»، در چند مجلد؛ «كشف الحجب و الاستار عن وجه الكتب و الاسفار»، فهرست مصنفات شيعه؛ «القول السديد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (338/1)، اعيان الشيعه (467/3)، الذريعه (28 -27 /18 ،43/13)، ريحانه (356/5)، فوائد الرضويه (596 -595)، لغت نامه (ذيل/ اعجاز)، معجم المولفين (303/2).

كني، آقا بزرگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ آقا بزرگ كنى سبط مرحوم علامه كبرى آيت اللَّه العظمى حاج ملا على كنى اعلى اللَّه مقامه از علماء مبرز و با تقواى شهر رى بودند و در مسجد صحن اقامه جماعت مى نمودند و عمر خود را بوظائف دينى و روحى مشغول داشته تا از دنيا رفته و در ايوان آئينه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام بخاك رفته است.

مرحوم علامه تهرانى صاحب (الذريعه) در جزء اول نقباء البشر ص 232 گويد: الشيخ آغا بزرگ ابن شيخ مهدى لاريجانى شاه عبدالعظيمى عالمى فاضل بوده و در نجف خدمت آيت اللَّه شيخ ميرزا حسين خليلى تلمذ نموده و در سال 1322 قمرى بزاويه عبدالعظيم حسنى عليه السلام مراجعت و در اوائل سال 1344 قمرى بعد از مراجعت از حج وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كني، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ عبدالرحيم بن العالم الجليل حاج آغا بزرگ بن العلم العلام حاج شيخ مهدى بن ملا رجبعلى لاريجانى يكى از اسباط علامه كنى و علماء معاصر و بنام شهر رى ميباشند.

وى در سال 1323 ق در زاويه مقدسه شهر رى و جوار سيد الكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام متولد شده و در بيت اصيل و ريشه دار و محيط علم و روحانيت پرورش و دروس جديده را طبق معمول خوانده تا آنگاه بتحصيل علوم دينى پرداخته و مقدمات و ادبيات را نزد والد ماجد خود شروع نموده و پس از اتمام آن مهاجرت به قم كرده و سطوح را از محضر آيت اللَّه آخوند ملا على همدانى و آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى استفاده و سطوح عالى را از مرحومين آيتين آقا ميرزا محمد فيض و آقا ميرزا محمد كبير بهره مند

شده سپس از حوزه درس مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى مؤسس حوزه استفاضه نموده و در طول سالها با رشته هاى علوم اسلامى آشنا و باخذ دانشنامه مدرسى در رشته معقول و منقول و نيز موفق و مسافرتى باعتاب عاليات نموده و از محضر آيات عظام نجف مانند مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى بهره مند و بدريافت اجازه نائل آنگاه بوطن برگشته و در مسجد صحن مطهر به اقامه جماعت و ترويجات دينى و انجام وظائف مذهبى و روحى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان متين و با صفاست و در كمال سادگى و بى آلايشى زندگانى نموده و مى نمايد ادام اللَّه عزه و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كني، ملا علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الحاج ملا على كنى عطراللَّه مرقده، تولدش در سال 1220 ق در قصبه كن در شمال غربى تهران واقع شده و با اين كه پدرش باغ دار و غير روحانى بوده خود علاقه مفرط و شوق بسيارى به تحصيل علوم و فنون داشته و در كودكى مخفى از پدر دروس مقدماتى را خوانده و با استعداد ذاتى و نبوغ فطرى كه داشته از كتب سطحى فقه و اصول فارغ شده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و در درس مرحوم علامه فقيه شيخ محمدحسن نجفى صاحب جواهر و آيت اللَّه العظمى شيخنا الانصارى شركت كرده و در نزد اين دو فحل بزرگ باوج كمال علم و فقاهت رسيده و در فقه و اصول و حديث و رجال و غيره مهارت تامى پيدا كرده و بتصنيف اصول شروع نموده و جمله از مباحث الفاظ آن

را نوشته تا در سال 1224 ق كه طاعون عظيم واقع گرديد ناچار مانند ديگران از اهل فضل حركت باين طرف و آن طرف نموده تا خداوند منان توفيق داده و ثانيا مراجعت و مجاورت عتبات عاليات را موفق گشته و در نزد فحول و ارباب معقول و منقول بتكميل فقه و اصول مشغول شد تا بمنتهاى كمال و مبلغ رجال فايز و نايل آمده و به تهران مراجعت و در جميع بلاد با نهايت بزرگوارى و جلالت اشتهار معروف و مشهور گشت و بمقامى رسيد كه روحانيون بزرگ كمتر به آن پايه و مقام رسيدند تا جائى كه شاه مقتدر وقت مرحوم ناصرالدين شاه قاجار با تمام قدرت و عظمت همواره از وى خائف و ترسناك بود و مى گفت اگر آيت اللَّه كنى مرا از سلطنت خلع كند چه مى توانم بكنم، در سال چندين بار با كسب اجازه قبلى بمنزل آن مرحوم شرفياب شده و دست آن بزرگوار را بوسيده و اظهار انقياد و اطاعت مى كرد.

مآثر و آثار ص 138 گويد: حاج ملا على مجتهد كنى ساكن دار الخلافه از عظماء علماء اسلام است بعزت نفس و مناعت جانب از ابناء جنس امتياز داشت اهل ديوان وى را رئيس المجتهدين مى نوشتند و حق تعالى آن عالم و فقيه كامل را بفرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشيده بود.

اكثر علماء و رؤساء تهران بتربيت و ترويج او اعتبار و بمقامات رسيدند، عمده تلمذ او بر شيخ الطائفه انصارى و صاحب جواهر بوده و در فقه و اصول و رجال و غيره ها تصنيفات فرموده و جامع تافقى را كه در علم درايه و حديث پرداخته

است بطبع رسيده اشتهار و اعتبار اين بزرگوار در دين و دولت و ملك و ملت باعلا درجه كمال بود وصيت بزرگى و عظمت شأنش از آسيا بقسمتهاى كره ارض نيز رفته و همه جا را فراگرفته بود احترام و اكرامى كه اين پادشاه (ناصرالدين شاه) باين عالم عامل و فقيه كامل مى فرمود كمترى از مجتهدين را نصيب افتاد الحق وجودش مذهب جعفرى را قوتى و قوامى بود و شرع شريف را استظهارى و استحكامى.

احسن الوديعه (ج 1- ص 101) گويد شيخنا و مولانا حاج ملا على كنى تهرانى از اعاجيب دهر و اكابر علماء خود بود ماهر بر علوم عربيه و لغت و قرائت جامع بين روايت و درايت عالم تفسير و مناعت حديث حافظ رجال و انساب عارف معقول و مجتهد در فروع و اصول واسع المعرفه غزير العلم صاحب اختراعات و استنباط و تحقيقات رايقات محبوب خاص و عام مرجع فتاوى و احكام معظم در عيون اعاظم و حكام غيور در امر بمعروف و نهى از منكر لا تاخذه فى اللَّه لومه لائم و بالجمله فهو آيت اللَّه العظمى بلا كلام و النائب المرضى عن الامام عليه السلام بوده... تا در صبح روز پنجشنبه بيست و هفتم محرم الحرام 1306 در سن هشتاد و شش سالگى در تهران از دنيا رفته و سه روز جنازه اش براى تشييع و تجليل و غيره مانده و روز يكشنبه غره صفر سال مذكور حمل بشهر رى و جوار حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام با ازدحام عام و احترام تمام گرديده و در مسجد عتيق بين الحرمين كه اكنون مقبره ناصرالدين شاه معروف است دفن گرديد و در رثاء او

شعراء عرب و عجم قصائدى سروده و ماده تاريخ مناسبى سرودند منجمله مجد الادباء ميرزا حيدر على تهرانى سرود

سرود مرتجلا مجد بهر تاريخش

على بنزد محمد بخلد كرد مقام

و ديگرى گفت:

ز جنت شد يكى حورا برون با جلوه و گفتا

على در جنه الماوى على را ميهمان دارد

آثار علمى آن بزرگوار از اين قرار است:

1- رساله اى در اوامر و نواهى و مفاهيم و استصحاب 2- كتاب طهاره 3- كتاب صلوه 4- كتاب بيع 5- كتاب قضاء و شهادت كه در 1404 ق در تهران چاپ سنگى شده 6- توضيح المقال فى علم الرجال كه در پشت منتهى المقال شيخ ابوعلى رجالى مشهور كرارا بطبع رسيده 7- تحقيقات الوسائل فى شرح تلخيص المسائل.

نگارنده گويد: شرح احوال محامد خصال آن نادره دوران و آثار و خدماتش در خور كتاب بزرگى خواهد بود ولى براى اختصار اين اندازه قناعت. فهرستى از خاطرات عجيبه آن بزرگوار نگاشته و اشاره بخاندان علمى و روحى او مى نمائيم.

نوادر خاطرات حاجى كنى- ره-

1- تشرف آن مرحوم با ميرزا شيرازى بزيارت حضرت زينب عليهاالسلام در شام و نظافت كردن وى و ميرزا آن حرم مطهر را و توجه مخصوص حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه باين عمل آن دو عالم ربانى و آن قصه از اين قرار است:

حكايت كرد براى نگارنده مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ ابراهيم شريفى اسدآبادى همدانى كه در نجف اشرف خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا على آقا شيرازى فرزند مرحوم آيت اللَّه على الاطلاق ميرزاء بزرگ (مجدد) شيرازى قدس اللَّه اسرارهم شرفياب شدم و از محضرشان استفاده ها نمودم و از نوادر خاطرات مرحوم والدشان قضايائى نقل كردند كه از آنها اين بود:

مردى تهرانى

مشرف به نجف خدمت مرحوم والدم شد (قبل از هجرتش بسامرا و گفت من مكه مشرف بودم و در آنجا زاد و خرج خود را تمام و يا گم كردم. و در مسجدالحرام بحق تعالى متوسل و التماس مى كردم و حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف را واسطه مى نمودم كه فرجى برايم بشود كه در مكه ويلان و معطل نمانم.

پس رزوى كه پرده خانه را گرفته و تضرع مى نمودم دستى بشانه ام خورد و گفت چه حاجت دارى مطلب و نيازم را گفتم چند ليره بمن داد و گفت با اين وجه خود را به نجف رسانيده و در آنجا خدمت ميرزا محمدحسن شيرازى برو و بگو سيد مهدى گفت باين نشانى كه باتفاق حاج ملا على كنى در مراجعت از مكه بشام بزيارت حضرت زينب عليهاسلام رفتيد و ديديد حرم را گرد و غبار گرفته مشغول نظافت شديد و با گوشه ى عباء خود خاك و خاشاك را بيرون برديد بيست اشرفى بتو بدهد.

و تا آن مرد اين نشانى را به مرحوم والدم گفت ديدم بسيار متغير شد و برخاست مبلغ بيست اشرفى به آن مرد داد.

نگارنده گويد: كه از بعضى شنيدم كه آن شخص وقتى به تهران آمد خدمت مرحوم آيت اللَّه علامه كنى رسيد جريان را گفت آن مرحوم فرمودند آيا حواله اى آن آقا بمن نداد. گفت: خير. پس آن مرحوم بسيار گريسته و فرمودند: چون مرحوم ميرزا بسيار در تنظيف حرم حضرت زينب عليهاسلام كوشش مى كرد و اين عملش توجه آن حضرت قرار گرفته است.

2- مكاشفه آن مرحوم براى فتحعلى شاه قاجار در حرم منور حضرت سيدالشهداء عليه السلام و وفات شاه مزبور در

همان روز و همان ساعت.

3- مداومت ايشان بزيارت حضرت امامزاده ابوالحسن شهر رى و اين كه برياست و ثروت كذائى نرسيده مگر براى اين عمل.

44- توسل مخصوص در حرم مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام براى قضاء حوايج و كيفيت آن باين طريق است.

حكايت كرد براى اين نگارنده جناب حجةالاسلام حاج سيد مصطفى علوى الارى در دوحه قطر از بعضى از ثقات آن مرحوم علامه كنى- ره- كه مجرب است براى قضاء حوائج دو ركعت نماز حاجت خواندن در حرم حضرت عبدالعظيم عليه السلام و بعد چهارصد صلوات هديه گفتن و هديه نمودن به حضرت امام على النقى عليه السلام استاد حضرت عبدالعظيم عليه السلام باين طريق بعد از آن نماز صد صلوات در قسمت شمالى غربى حرم فرستادن و بعد جلو رفتن و صد مرتبه صلوات در جنوبى غربى حرم گفتن و بعد بسمت شرق حرم رفتن و صد مرتبه صلوات در جنوب شرقى حرم گفتن و بطرف عقب برگشتن و صد مرتبه در قسمت شمال شرقى حرم فرستادن.

نگارنده گويد: التبه در جائى نرسيده اگر كسى بخواهد بجا آورده رجاء اين عمل را بجا مى آورد انشاءاللَّه حاجتش برآورده خواهد شد انشاءاللَّه.

(1306 -1220 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، رجالى، محدث، اديب و مرجع تقليد. اصلش از آمل مازندران است. جدش در قريه كن از توابع تهران سكنى كرد و ملا على در آنجا به دنيا آمد. پس از طى مراحل مقدماتى و فراگيرى ادبيات به عتبات رفت و در حوزه ى درس صاحب «جواهر» و صاحب «ضوابط» و سيد اسداللَّه بن سيد محمد باقر و شيخ مشكور حولاوى حاضر شد و در لغت، فقه، اصول، حديث، رجال و تفسير متبحر گشت.

سپس به تهران بازگشت و به تدريس و زعامت امور دينى پرداخت. ميرزا حسين نايب الصدر و ملا محمد على خوانسارى از شاگردان وى بودند. در تهران درگذشت و در بين الحرمين، در جوار حضرت عبدالعظيم (ع)، دفن شد. از آثارش: «الاستصحاب»؛ «الاوامر»؛ «ايضاح المشتبهات فى تفسير الكلمات المشكلة القرآنية»؛ «توضيح المقال فى علم الدراية و الرجال»؛ «تلخيص المسائل»، در فقه؛ «تحقيق الدلائل فى شرح تلخيص المسائل»؛ «القضاء و الشهادات»؛ «احكام العقود و الخيارات»؛ «البيع»؛ «الطهارة»؛ «الصلوة»؛ رساله «ارشاد الامة»، رساله ى عمليه، به فارسى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (138/ 5)، اعيان الشيعه (302/ 8)، الذريعه (57/ 11 ،499 -498 ،427/ 4 ،483 -482/ 3 ،499/ 2)، ريحانه (98 -97/ 5)، شرح حال رجال (352 -349/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1507 -1504/ 14)، علماء معاصرين (27 -25)، فوائد الرضويه (299 -298)، قصص العلماء (122)، المآثر و الآثار (138)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1098/ 3)، معجم المؤلفين (171/ 7)، مكارم الآثار (699 -697/ 3)، يادداشتهاى قزوينى (213/ 8).

كوپائي هاطلي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد حسن بن سيد جعفر حسينى.

عالم زاهد فقيه حكيم مفسر زاهد، در شب اربعين سال 1301 در قريه ى كوپا از بلوك كوهپايه ى اصفهان متولد گرديده، در اصفهان و نجف نزد علماى معروف تحصيل نموده، خصوصا در اصفهان از محضر آخوند كاشى و جهانگير خان قشقائى، و در نجف از: شيخ الشريعه ى اصفهانى، و شيخ ابراهيم اردبيلى، و شيخ احمد شانه ساز شيرازى، و شيخ عبدالصمد سبزوارى، و آقا سيد محمد فيروزآبادى، و آقا سيد محمد كاظم يزدى، و آخوند خراسانى استفاده برده، قبل از فوت استاد به اصفهان مراجعت نموده، و

به آقايان مسجد شاهى اختصاص يافت. مردى وارسته، و جامع جميع ملكات و فضايل انسانى بود، و الحق ملكى بود به صورت بشر. در عين فقر و تهيدستى نسبت به متمولين و اغنيا بى اعتنا، فقط متوجه حضرت بارى تعالى بود.

در مدرسه ى صدر حكمت و فلسفه تدريس مى نموده، و در محافل خصوصى تفسير مى گفت.

در شب شنبه پنجم جمادى الاولى سال 1372 به عارضه ى سكته وفات يافته، در بقعه ى تكيه ى در كوشكى مدفون گرديد.

و قابل توجه آن كه روز قبل، در مجلس ختم علامه ى فقيه مرحوم آقا سيد محمد [حجت] كوه كمرى در مدرسه ى صدر، در حضور جمعى فرمود: فردا نوبت من است، و به همان كيفيت فردا وفات يافته، در همان محل، مجلس ختم جهت او گرفتند.

از آثارش: كتاب شروق الحكمة است، در حل معضلات اسفار و منظومه، كه آن را در دوره ى اشتغال خود در نجف مرقوم داشته، و كتاب بزرگى است؛ ديگر: شرح مطالب كفايه است.

پدرش از فضلاى اصفهان بوده، و قبل از 1323 فوت شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كوثر همداني، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1247 ق)، عالم دينى، فقيه، عارف و شاعر، متخلص به كوثر. ملقب به كوثر عليشاه. وى از فرزند زادگان شيخ اشراق، شهاب الدين سهروردى، است. تحصيلات مقدماتى را در همدان گذراند و مدتى از محضر حسين عليشاه اصفهانى عارف استفاده نمود. وى از كودكى مصاحب مجذوب عليشاه، حاج محمد جعفر همدانى، بود و همراه او به تحصيل علوم عقلى و نقلى پرداخت و در فقه و اصول و حكمت و فن مناظره و مباحثه تبحر يافت. او با مجذوب عليشاه به سفر حج رفت. پس از بازگشت چون فضاى

اجتماعى همدان را بر خود تنگ يافت، از همدان به تبريز رفت و مورد توجه عباس ميرزاى نايب السلطنه قرار گرفت و به همراه وى به كرمان رفت و همان جا درگذشت و در مشتاقيه، در خارج كرمان به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الدر النظيم فى تفسير القرآن الكريم»، تفسيرى فارسى كه در آن آيات اصول و فروع و مواعظ را آورده است؛ «مفتاح النبوة فى اثبات النبوة الخاصة»، و منتخب آن «ارشاد المضلين فى نبوت خاتم النبيين»، در رد هانرى مارتن انگليسى، ملقب به پادرى، مبلغ مسيحى؛ مثنوى «آتش پاره»، مشتمل بر هشت هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (84 -81/ 2)، حديقة الشعراء (1464 -1462/ 2)، الذريعه (353 -352/ 21 ،923/ 9 ،83/ 8 ،522/ 1)، رياض العارفين (279 -278)، ريحانه (101 -100/ 5)، سفينة المحمود (277 -274/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 549/ 13)، طرائق الحقائق (266 -264/ 3)، فرهنگ سخنوران (771)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3073/ 2 ،1400 -1399/ 1)، قصص العلماء (130 -129)، مكارم الاثار (1301 -1300/ 4)، نگارستان دارا (123 -122).

كوسج مروزي، ابويعقوب اسحاق

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 251 ق)، حافظ، محدث و فقيه حنبلى. در مرو به دنيا آمد و در نيشابور نشو و نما يافت. براى فراگيرى فقه و حديث به عراق و حجاز و شام سفر كرد و از سفيان بن عيينه و يحيى بن سعيد قطان و عبدالرحمان بن مهدى و وكيع بن جراح و محمد بن يوسف فريابى و ابواسامه و نضر بن شميل و ابويمان حكم بن نافع حديث شنيد. او از احمد بن حنبل و اسحاق بن راهويه و يحيى بن

معين مسائل فقهى آموخت و آموخته هاى خود را مدون ساخت و در خراسان آنها را روايت كرد و چون در آن مسائل تشكيك كردند به بغداد رفت و صحت آنها را از احمد اعتراف گرفت. اسحاق بن منصور در بغداد حديث گفت. بخارى و مسلم و نسائى و ترمذى و ابن ماجه قزوينى و ابوزرعه رازى و ابوبكر بن خزيمه و ابوالعباس سراج و مؤمل بن حسن ماسرجسى و احمد بن حمدون اعمشى و محمد بن احمد بن زهير و ابراهيم بن اسحاق حربى و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. سرانجام در نيشابور سكنى گزيد و همان جا از دنيا رفت و در كنار اسحاق بن راهويه و محمد بن رافع به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (364 -362/ 6)، التاريخ الكبير (404/ 1)، تذكرة الحفاظ (525 -524/ 2)، تهذيب التهذيب (227 -226/ 1)، تهذيب الكمال (77 -74/ 2)، الثقات (118/ 8)، الجرح و التعديل (ج 1 ق 234/ 1)، سير النبلاء (260 -258/ 12)، شذرات الذهب (123/ 2)، طبقات الحنابله (115 -113/ 1)، طبقات الحفاظ (253)، العبر (360/ 1)، الكامل (330/ 5)، معجم المؤلفين (239/ 2)، النجوم الزاهرة (398/ 2)، الوافى بالوفيات (426/ 8).

كوشكي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا ابراهيم. عالم فاضل، و فقيه كامل [؟]، از ائمه ى جماعت، در ماه محرم سال 1317 در اصفهان وفات يافته، جنب فاضلان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كوكبي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد ابوالقاسم كوكبى بن السيد الجليل والعالم النبيل السيد على اصغر كوكبى تبريزى از فضلاء مدرسين حوزه علميه قم است. وى در سال 1304 شمسى در تبريز متولد شده و پس از رشد و پرورش در حجر علم و تقوا و خواندن مقدمات و سطوح اوليه به قم آمده و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين بزرگ حوزه به پايان رسانيده و چندى از محضر مرحوم آيت الله العظمى حجت كوهكمرى و آيت الله العظمى بروجردى اعلى الله مقامهما استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محضر زعيم اعظم والمرجع الاعلى الخوئى مدظله و بعض آيات عظام ديگر بهره مند شده و به تدريس فقه و اصول پرداخته تا سال 1391 قمرى كه به ايران مراجعت و اقامت در قم را اختيار و به گفتن درس خارج فقها و اصولا مشغول و عده اى از فضلاء از بيانات دقيقه اش مستفيض مى شوند.

از آثار ايشانست تقريرات در اسات و ابحاث استاد بزرگوارش علامه خوئى در فقه اصول نگارنده گويد: مترجم معظم از افاضل بنام تبريز و حوزه علميه قم و نجف مى باشد كه به زيور علم و كمال آراسته و به تقوا و ورع موصوف و به محامد اخلاق و آداب معروف است.

برادر گرامى ايشانست جناب حجه الاسلام آقاى حاج سيد موسى كوكبى كه از اصحاب و تلامذه مخصوص آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله العاليست.

سيد ابوالقاسم كوكبى فرزند عالم جليل و سيد

نبيل حاج سيد على اصغر باغميشه اى تبريزى از افاضل دانشمندان و اكابر مدرسين حوزه علميه قم و نجف مى باشند.

ايشان در سال 1304 شمسى برابر 1345 قمرى در تبريز متولد شده و در حجر فضل و دانش پرورش يافته و دروس جديد را در تبريز خوانده و در مدرسه طالبيه تبريز مقدمات و ادبيات را خوانده و در سال 1320 شمسى سال گريختن رضاخان از ايران و تبعيد او به موريس به قم آمده و سطوح عالى مكاسب و كفايه را از مرحوم محقق داماد يزدى آموخته و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت كوهكمرى كه سمت كفالت ايشان را داشت شركت نموده و تا سال 1370 قمرى از فيض درس و محضر آن بزرگوار استفاده نموده و از ابحاث مرحوم آيت اللَّه بروجردى هم بهره مند شد.

تا سال مزبور كه والد ماجدش به رحمت ايزدى پيوست. جنازه اش را حمل به نجف نموده و مدت شش ماه اقامت و پس از آن به قم برگشت و بعد از فوت استادش مرحوم آقاى حجت مهاجرت به عراق نموده و براى تكميل مبانى علمى رحل اقامت افكنده و از درس و بحث مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و بالاخص آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله الوارف فقها و اصولا استفاده نموده و دراسات اصول معظم له را به نام مبانى الاستنباط در چهار جلد تأليف كه دو جلد مطبوع و دو جلد مخطوط مى باشد.

معظم له حدود سى سال در نجف اقامت و به درس و تدريس اشتغال داشته تا سال 1400 قمرى كه به ايران آمده و بنا بر استخاره و خواست خداوند متعال به قم آمده و اقامت در اين بلده طيبه را انتخاب و

تا حال تحرير به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال و جمعى از محصلين از محضرش استفاده مى نمايند.

مرحوم والدش حجةالاسلام حاج سيد على اصغر باغميشه اى نيز از علماء ابرار و دانشمندان اخيار آذربايجان و تبريز بوده اند. و آن مرحوم در قم با مرحوم آيت اللَّه حجت قدس اللَّه سرهما اختلاط و آميزش داشتند و حدود نه سال به اتفاق آن مرحوم به درس مرحوم آيت اللَّه حاير يزدى مؤسس حوزه شركت كرده و استفاده مى نمودند و پس از فوت آن مرحوم به تبريز برگشته و به وظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج و تبليغ اشتغال داشت تا در سال 1366 قمرى كه از دنيا رفت و حسب الوصيتش جنازه اش را بعد از چهار سال تر و تازه مانند روزى كه از دنيا رفته حمل به نجف اشرف نموده و در جوار جد گراميش حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به خاك سپردند.

آن مرحوم داراى خصايص روحى و معنوى و فضائل اخلاقى بوده اند. وقتى به مشهد مشرف شده و در مراجعت به تبريز با فرزندان و خانواده اش كه با ماشين مى رفتند هنگام عصر و نماز به راننده مى گويند نگهدار نماز بخوانيم راننده لاابالى مى گويد جلوجلو و نگه نمى دارد كه به آب روانى در كنار راه مى رسند و هر چه آقا مى گويد نگه دار او به سرعت به راه ادامه داده و جلو جلو مى گويد كه آقا مى بيند نزديك است آن آب روان از دست برود و نماز هم قضا شود كه فرياد مى زند به تو مى گويم نگه دار كه ماشين چهار چرخش پنجر شده و از كار مى افتد و آقا و مسافرين پياده شده نمازشان را مى خوانند و آن راننده هم به

دست و پاى آقا افتاده و بوسه زند و عذرخواهى مى كند. و بدن شريفش هم پس از چهار سال تازه و بدون هيچ تغييرى حمل به نجف مى شود كه مورد اعجاب ماموران مرز و گمرك منذريه قصر شيرين مى گردد.

برادر آقاى كوكبى آقاى حاج سيد موسى كوكبى از ائمه جماعت تهران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

كوه كمري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1299 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. معروف به سيد حسين ترك. در ارونق تبريز به دنيا آمد. نسبش با بيست و چهار واسطه به امام حسين (ع) مى رسد. پس از تحصيل مقدمات، در تبريز نزد ميرزا احمد مجتهد تبريزى و پسرش حاج ميرزا لطفعلى امام جمعه و در عراق در محضر صاحب «فصول» و صاحب «ضوابط» و صاحب «جواهر» و شريف العلماى مازندرانى و شيخ على كاشف الغطاء و شيخ مرتضى انصارى تلمذ نمود تا به درجات عالى علمى رسيد و بعد از وفات استادش، شيخ انصارى، مرجعيت يافت و به تدريس پرداخت. حوزه ى درس وى از پررونق ترين حوزه هاى زمانش بود. حاج ميرزا موسى تبريزى، صاحب «اوثق الوسائل»، و شيخ حسن مامقانى و ملا محمد شرابيانى و ملا احمد شبسترى از شاگردان وى بودند كه بحث استاد را تقرير مى كردند. از ديگر شاگردان وى سيد عبدالمجيد گروسى، سيد عزيزاللَّه تهرانى، ملا على دماوندى، ملا على عليارى تبريزى، ميرزا جواد آقا تبريزى، شيخ عبداللَّه مازندرانى، سيد حسن طالقانى، ميرزا محمد على چهاردهى و بسيارى ديگر را مى توان نام برد. در نجف درگذشت و در مقابل مقبره ى صاحب «جواهر» به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الاستصحاب»؛ «المواريث»؛ «القضاء»؛ «الصلاة»؛ «الزكوة»؛ «الاجارة»، «تقريرات» درس استادش صاحب «ضوابط»؛ رساله

در «مقدمة الواجب».[1]

عموى بزرگوار مرحوم حجت است كه در ج 4 مشاهير دانشمندان ص 146 (ترجمه الكنى والالقاب محدث قمى) اين نگارنده ترجمه نمود و در ذيل آن از مترجم عظيم الشأن خود هم ذكر كرده ام.

مرحوم علامه سيد حسين كوه كمره اى فرزند سيد محمد بن سيد حسين است كه با بيست و پنج پشت به اميرالمؤمنين عليه السلام منتهى مى شود وى برادر مرحوم سيد علينقى پدر سيد على كوه كمره اى سابق الذكر است و آنجناب از نوابغ و نوادر زمان خود بوده و به گفته صاحب مجله المرشد در ج 4 ص 24 در اواخر قرن سيزدهم هجرى چند تن از علماء اعلام و مجتهدين عظام طلوع كردند كه عالم به نور هدايت ايشان روشن گرديد ولى دو نفر مجد و بزرگوارى و مساعى جميله خود را حيازت كردند و ايشان آيت اللَّه العظمى سيد حسين كوه كمره اى و رئيس الامه آيةاللَّه ميرزا محمدحسن شيرازى اعلى اللَّه مقامهما بودند.

در قريه ارونق تبريز متولد شده و پس از نشو و نما در دامن والده ماجده و صالحه اش در تبريز شاگردى ميرزا احمد مجتهد و پسرش حاج ميرزا لطفعلى امام جمعه دو شاگرد صاحب رياض و در كربلا بر جنابان صاحب ضوابط و صاحب فصول و مرحوم شريف العلماء و در نجف الاشرف بر شرفاء آن عصر شيخ على آل كاشف الغطا و صاحب جواهر و شيخ الطائفه انصارى رضوان اللَّه عليهم اجمعين تلمذ نموده و بحث شيخ را براى شاگردان شيخ تقرير مى فرمود و افاضل براى حضور پاى منبر از يكديگر سبقت مى گرفتند كه عدد آنها چهارصد نفر فاضل مى شد.

داراى كتب علميه بسياريست لكن آنها براى نقصان خط او و نبودن روابط در ذيل

صفحات تدوين آنها بسيار مشكل بود و براى همين باد حوادث بر آنها وزيد و ضايع نمود تنها رساله هائى كه مانده به شرح زير است:

1- رساله در استصحاب 2- رساله اى در مقدمه واجب 3- رساله اى در خلل 4- رساله در حج 5- اجاره 6- ارث 7- قضاء 8- نماز 9- زكوة و از تقرير بحث او در اصول اوثق الوسائل حاشيه بر رسائل شيخ انصارى و بشرى الوصول الى علم الاصول مانده است، و تمام كتب و مؤلفات او بالارث منتقل به مرحوم آيت اللَّه حجت برادرزاده گرامش گرديد.

در 23 ماه رجب 1299 وفات نمود و در بقعه معروفه در نجف مدفون گرديد و ادباء زمان كه از آنهاست سيد محمد سعيد حبوبى (استاد مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم) و شيخ كاظم سبتى و غير آنها درباره او مرثيه گفتند:

و ما كان قيس هلكه هلك واحد

ولكنه بنيان قوم تهدما

و به فارسى برايش گفته اند:

مقدار آفتاب ندانند مردمان

تا نور او نگردد از چشمها جدا

تفصيل ترجمه معظم له را در ج 1 ص 95 تا ص 98 كتاب آثارالحجه نگارش داده ام رجوع به آنجا شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (147 -146/ 6)، ريحانه (106 -105/ 5)، شرح حال رجال (405/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 423 -420/ 13)، علماء معاصرين (6 -3)، الكنى و الالقاب (127 -126/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (309 -307/ 1)، لغت نامه (ذيل/ حسين ترك)، المآثر و الآثار (148)، معجم المؤلفين (47/ 4).

كوه كمري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

والد ماجد مرحوم آيت اللَّه حجت از اجلاء علماء و دانشمندان بزرگ و از تلامذه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى و فاضل شربيانى قدس اللَّه اسرارهم بوده

و پس از آنكه در نجف اشرف فارغ التحصيل شده و عازم مراجعت به ايران گرديد مورد تجليل و تبجيل فوق العاده استاد خود فاضل شربيانى قدس سره واقع شده چنانچه با جمعى از طلاب و اكابر علماء نجف تا كوفه مشايعتش فرموده و با جمعى بيشمار به او اقتداء كرده و پشت سرش نماز خواندند.

بارى پس از ورود به تبريز مورد استقبال و اقبال عموم مردم آن سامان شده و مشغول همه گونه وظائف لازمه و خدمات دينيه بوده و بسيار مجلل و بزرگوار زندگى نمود و بس در عظمت و شخصيت وى كه گذشته از مقامات شامخه و فضائل عظيمه فرزندى چون آيت اللَّه حجة منسوب به اوست، در بيست و نهم محرم الحرام 1360 هجرى در تبريز وفات نمود و جنازه اش را با تجليل فراوان با شرايط سخت آن زمان از تبريز نقل به قم و در قم از مسجد امام تا به صحن شريف تشييع باشكوهى گرديد و در راهرو صحن عتيق مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كوه كمري، محمد حجت

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1310 ق)، فقيه، اصولى، محدث، رجالى، مجتهد و مرجع تقليد. پدرش آقا سيد على كوه كمرى از علماى بزرگ تبريز و از شاگردان حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى و فاضل شرابيانى بود. اصل وى از كوه كمر تبريز بود. نسبش به سيد محمد مصرى ملقب به حجازى از اولاد على اصغر بن امام سجاد (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى ادبيات و مقدمات، از درس فقه و اصول و رياضيات و معقول و طب قديم و جديد و فيزيك و شيمى از اساتيد وقت استفاده نمود. او قسمت عمده ى

تحصيلات فقهى و اصولى خود را در خدمت پدرش فراگرفت. سپس در 1330 ق به نجف مهاجرت نمود و فقه را در محضر آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و رجال و حديث را در محضر آقا سيد ابوتراب خوانسارى فراگرفت . وى همچنين از محضر آيت اللَّه شريعت اصفهانى و حاج شيخ على قوچانى و حاج شيخ على گنابادى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و ديگر بزرگان استفاده نمود. تا آنكه در نجف مريض شد و به خواست پدرش به تبريز بازگشت و پس از درگذشت آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى به نجف مراجعت كرد و سالها از محضر اساتيد آنجا استفاده نمود تا آنكه خود به تدريس در مسجد شيخ مرتضى انصارى و مقبره ى ميرزاى شيرازى و تصنيف مشغول شد. در 1349 ق به ايران آمد و در قم سكنى گزيد و به تدريس خارج فقه و اصول استدلالى پرداخت و پس از درگذشت شيخ عبدالكريم حايرى، بر حسب سفارش ايشان به انجام امور مذهبى و اقامه حوزه ى علميه مشغول گرديد. آقا شيخ عبداللَّه مامقانى، شريعت اصفهانى، سيد حسن صدر كاظمى، سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ محمد باقر بيرجندى و پدرش، سيد على كوه كمرى، از مشايخ روايت وى و حاج ميرزا حسين نايينى، سيد محمد فيروزآبادى، آقا ضياءالدين عراقى، حاج شيخ عبدالكريم حايرى و شريعت اصفهانى از مشايخ اجتهاد و روايت او بودند. در قم درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آثار وى بناى مسجد و مدرسه ى حجتيه است و از آثار علمى وى: «الاستصحاب»؛ «كتاب البيع»؛ «تنقيح

المطالب المبهمة فى حكم عمل الصور المجسمة»؛ «جامع الاحاديث و الاصول»؛ حاشيه بر «الكفاية»؛ «الصلوة»؛ «الوقف»؛ «لوامع الانوار الغروية فى مرسلات الآثار النبوية»؛ «مستدرك المستدرك فى استدراك مافات عن صاحب المستدرك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (465/ 4 ،193/ 3 ،25/ 2)، ريحانه (25 -23/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (82 -81/ 3)، علماء معاصرين (216 -214 ،187)، گنجينه ى دانشمندان (320 -309 ،306 -305/ 1)، لغت نامه (ذيل/ حجت كوه كمرى)، معجم المؤلفين (177/ 9).

كوهستاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله فى الارضين مرحوم حاج شيخ محمد كوهستانى بهشهرى عالمى ربانى و فقيهى سبحانى و زاهدى عابد از مشاهير علماء معاصر بهشهر ساكن در كوهستان يكفرسخى شهر داراى كرامات باهره و معنويت فوق العاده و در عصر ما بى نظير بودند.

معظم له در قريه كوهستان متولد شده و پس از طى مقدمات و سطوح در مازندران بمشهد مشرف شده و چند سالى در آنجا كسب فيض كرده آنگاه بنجف اشرف مهاجرت نموده و در درس مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و ديگران حاضر شده و پس از وصول بمقام اجتهاد مراجعت بوطن نموده و هرچه مردم بهشهر و سارى و گرگان خواستار شد كه شهر را محل سكونت خود قرار دهند نپذيرفته و نشستن در آن قريه دور از مفاسد شهر را اختيار و قلوب چندين ميليون مردم شمال و غيره را مسخر زهد و ورع خويش ساخته و همه وى را بنام (آقا جان) خوانده و از تقديم مال و جان حتى قربانى كردن فرزندانشان را در مقدم او مضايقه نميكردند.

نگارنده گويد مرحوم آيه الله كوهستانى واقعا از مصاديق حقيقى علماء ربانى بود منظرش انسانى را بياد اولياء و

امامان معصوم عليهم السلام آورده و منطقش آدمى را بياد خدا و قيامت ميآورد در آن محل كوچك چندين مدرسه بنام هاى زير تأسيس كرد.

1- مدرسه فضل 2- مدرسه رحمت 3- مدرسه فرح 4- مدرسه خير 5- مدرسه جمع. البته مدارس مزبور در كمال سادگى است و در آنها تربيت طلاب و محصلين مبتدى مينمود و از حوزه علمى او صدها نفر مجتهد و فاضل و نويسنده و واعظ نامى چون مبلغ شهير و نويسنده ارجمند دانشمند گرانمايه آقاى حاج سيد عبدالكريم هاشمى نژاد صاحب تأليفات و تصنيفات ارزنده كه ترجمه اش در ضمن مشاهير خطباء گذشت برخاسته اند.

با نگارنده الفت و محبت تامى داشت و چند شبى را در كوهستان از فيض حضور و بياناتش در پيرامون حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف و اولياء خدا استفاده نمودم. وقتى از وجه تسميه مدارس پرسيدم فرمود چون تصميم گرفتم كه در كوهستان حوزه اى تأسيس و مدارسى براى سكونت طلاب بنا كنم با خدا مشورت كرده و استخاره نمودم اين آيه آمد (قل بفضل الله و رحمته و بذالك فليفرحوا هو خير مما يجمعون) پس پنج مدرسه و هر كدام را بنام يكى از جملات آيه گذاردم. بسيارى از علماء و دانشمندان مازندران، بهشهر، هزار جريب نكا، رستم كلا و غيره و نيز فضلاء شمالى حوزه علميه قم از حوزه آن بزرگوار و شاگردان آنجنابند.

كرامات زيادى از قبيل طى الارض و اطعام خلق كثير با غذاى قليل و قضاياى ديگر از آن بزرگوار مشهور و معروف است كه ضبط و نگارش آن كتاب مستقلى ميخواهد و بحمدالله دو كتاب در شرح زندگانى آن جناب دو نفر از افاضل شمال نوشته و منتشر نموده اند.

در

ماه ذى القعده 1391 قمرى مبتلا بكسالت تنگ نفس و قلب شده و براى معالجه و استشفعاء بقم آمده و در بيمارستان آيه الله العظمى گلپايگانى بسترى و مورد تجليل و تعظيم عموم مراجع و زعماء قم گرديده و پس از تخفيف كسالت مراجعت بوطن و بعد از چند ماه در اثر ضعف و همان كسالت در ماه ربيع المولود 1392 قمرى از دنيا رفته و جنازه اش را با هزاران تجليل و تشييع بى نظير حمل بمشهد نموده و در جوار حضرت ثامن الحجج عليه السلام در دارالسياده بخاك رفته و در مشهد و قم و چهل روز تمام در مازندران براى او مجالس ترحيم و عزا برپا بود حشره الله مع اوليائه المعصومين عليهم السلام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

كياهراسي طبري، شمس الاسلام عمادالدين، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(504 -450 ق)، فقيه شافعى، محدث، مفسر و مدرس. مشهور به عماد طبرى يا عمادالدين طبرى يا عمادكيا يا عمادالدين كيا و معروف به كياهراسى. اهل طبرستان بود و در آنجا به دنيا آمد. وى را تالى و ثانى ابوحامد غزالى بلكه شايسته تر از وى مى دانند. در نيشابور از امام الحرمين، ابوالمعالى جوينى، فقه آموخت و در مذهب و اصول برآمد. او در نظاميه نيشابور پس از اتمام درس توسط استاد، درس او را براى شاگردان حوزه تقرير و اعاده مى نمود. سپس در بيهق به تدريس اشتغال يافت. آن گاه به بغداد رفت و تا پايان عمر در نظاميه تدريس كرد. وى شيخ الشافعيه بغداد بود. او از زيد بن صالح آملى و جماعتى ديگر حديث روايت كرد. سعد الخير و عبداللَّه بن محمد بن غالب و ابوطاهر سلفى از وى روايت كرده اند. او لعن به يزيد بن معاويه

را به صراحت جايز مى دانست. ابن اثير گويد كه جهال به او اتهام عقيده و مذهب باطنى (اسماعيليه) بستند و سلطان محمد او را دستگير و زندانى كرد و آن گاه كه جمعى از علما بر برائتش گواهى دادند آزاد شد. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب ابرز در كنار ابواسحاق شيرازى به خاك سپرده شد. از او آثار نيكويى بجا ماند. از آثارش: «احكام القرآن»، در چهار مجلد؛ «شفاء المسترشدين فى مباحث المجتهدين»، در خلافيات؛ «لوامع الدلائل فى زوايا المسائل»؛ «تعليق فى اصول الفقه»؛ نقض و ردى بر «مفردات الامم احمد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149/ 5)، التفسير و المفسرون (447 -444/ 2)، ريحانه (359/ 6 -107 -106/ 5)، سير النبلاء (352 -350/ 19)، شذرات الذهب (10 -8 / 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (294 -292/ 2)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (288/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (234 -231/ 7)، العبر (386/ 2)، الكامل (262/ 8)، كشف الظنون (1569 ،1056 ،423 ،20)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (197/ 19)، معجم المؤلفين (220/ 7)، المنتظم (111 -110/ 10)، النجوم الزاهرة (199 -198/ 5)، الوافى بالوفيات (84 -82/ 22)، وفيات الاعيان (290 -286/ 3)، هدية العارفين (694/ 1).

كيوان قزويني، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1357 -1277 ق)، مفسر، واعظ، صوفى و شاعر، متخلص به كيوان. ملقب به منصور عليشاه. در قزوين به دنيا آمد. براى تكميل تحصيلات به عراق رفت و از محضر شيخ حبيب اللَّه رشتى استفاده كرد تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. پس از بازگشت در 1313 ق به گناباد و خراسان رفت و به فرقه ى دراويش گنابادى پيوست. آن گاه به تهران آمد و به وعظ و ارشاد

پرداخت و به شهرت فراوانى دست يافت اما به دلايلى به فقط از سلسله ى گناباديه بريد بلكه بر ضد آنها به تبليغ پرداخت. وى در رشت درگذشت و در سليمان داراب به خاك سپرده شد. از آثارش: «كنوز الفوائد»؛ «رازگشا»؛ «تفسير كيوان»؛ «استوارنامه»؛ «بهين سخن»؛ «ديوان» شعر.[1]

عباس ابن اسماعيل بن على بن معصوم قزوينى مشهور به حاج ملا عباسعلى كيوان، از علماى دينى و عارف و واعظ (و. قزوين 1277- ف. 1377 ه.ش). وى پس از تحصيل در نجف و كربلا و سامره اجازه ى اجتهاد گرفت و به خراسان رفت. در آنجا نزد حاج ملا سلطانعلى به تحصيل عرفان و تصوف پرداخت. در اواخر عمر از تصوف بيزار گرديد و كتابهايى در رد آن نوشت. وى مفسر قرآن به عربى و فارسى است كه چند مجلد آن بطبع رسيده، اشعار خيام را شرح كرده و از جمله تأليفات وى از: «كيوان نامه»، «استوار»، «راز گشا»، «حج نامه»، «عرفان»، «ميوه ى زندگانى»، «فرياد بشر» را بايد نام برد. كيوان معتقد است كه بزرگترين عارف و صوفى خيام و بزرگترين حكيم بوعلى سيناست. وى عرفان را به عرفان علمى و عرفان عملى تقسيم نمود و سلوك و درويشى را عرفان عملى مى داند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (174/ 18 ،58/ 10 ،928/ 9)، شرح حال رجال (130/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1618/ 2 ،934 ،546/ 1)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 8، ص 5 -4)، لغت نامه (ذيل/ كيوان قزوينى)، مولفين كتب چاپى (694 -693/ 3)، يادداشتهاى قزوينى (227/ 8).

گرجي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، فقيه اصولى، محقق، مدرس، استاد دانشگاه و نويسنده. در تهران به

دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى، در ادبيات از محضر سيد محمد قصير و آقا شيخ محمد حسين بروجردى، در فلسفه از محضر آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه آقا شيخ ابراهيم امامزاده زيدى و در فقه و اصول از محضر آيت اللَّه آقا شيخ محمد رضا تنكابنى استفاده نمود. در 1322 ش براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه آقا شيخ محمد على جمالى كاظمينى و آيت اللَّه آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد كاظم شيرازى و آيت اللَّه خوئى بهره برد و از بعضى از آنان و از آيت اللَّه آقا شيخ محمد حسين كاشف الغطاء اجازه ى اجتهاد گرفت. وى در نجف به موازات تحصيل به تدريس «رسايل»، «مكاسب» و «كفايه» نيز اشتغال داشت. در 1330 ش به تهران آمد و در مدرسه ى حاج ابوالفتح فيروزآبادى و مدرسه ى مروى به تدريس پرداخت. در 1332 ش وارد دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى شد. در 1335 ش ليسانس منقول و در 1338 ش دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى را به پايان رساند. وى تا 1347 ش در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تهران به تدريس ادبيات عرب و از 1348 ش به بعد در دانشكده ى حقوق و علوم سياسى تهران به تدريس حقوق اسلامى پرداخت. از آثارش: تجديد نظر و اضافات بر «تاريخ پيامبر اسلام (ص)» دكتر محمد ابراهيم آيتى؛ « مسائل حامة من مسائل الخلاف»؛ «نگاهى به تحول علم اصول»؛ تصحيح و تعليق « الذريعه الى اصول الشريعه» سيد مرتضى علم الهدى؛ تصحيح و تعليق «تفسير جوامع الجامع» امين الدين طبرسى؛ «تأثير منطق در علم اصول»؛ «صرف و نحو»؛ مقالات حقوقى متعدد.[1]

سال تولد:-،

مرتبه علمى: استاد، رشته: فلسفه و حكمت اسلامى، دانشكده: حقوق و علوم سياسى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 1، ش 12، ص 16 -5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1108/ 3).

گرگاني، ابوالمحاسن علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، عالم، فقيه و محدث. از علماى بزرگ شيعه و معاصر علامه حلى بود. او مؤلف كتاب «تكملة السعادات فى كيفيّه العبادات المسنونات»، به فارسى است، كه در سال 702 ق از تأليف آن فراغت يافت. صاحب «رياض العلماء» يك نسخه از اين كتاب را كه به خط مولى ابوسعيد حسن شيعى سبزوارى است ديده كه تاريخ 747 ق دارد، لذا احتمال داده كه ابوسعيد از شاگردان ابوالمحاسن باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (422 /2)، الذريعه (415 -414 /4)، رياض العلماء (509 /5 ،176 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 174 /8).

گرگاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين گرگانى (استرآبادى) از علماء و فقهاء عصر خود در گرگان و داراى رياست عامه بوده و در كتاب (الماثر والاثار) ص 153 بعنوان (آقا ميرزا حسين مجتهد استرآبادى) از دانشمندان معاصر ناصرالدين شاه قاجار بوده و در حدود 1310 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گرگاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1261 در گنبد كاووس. پدرش آقا جيق باى رئيس ايل تركمن و از طايفه جعفر باى يموت بود و املاك زيادى داشت. محمد پس از تحصيلات مقدماتى عازم نجف شد و سالها به تحصيل علوم عقلى و نقلى پرداخت و درجه ى اجتهاد گرفت. پس از مراجعت به تركمن صحرا پيشوائى مذهبى آن منطقه را عهده دار شد. بعد از استبداد صغير با آنكه كمتر از سى سال داشت از گنبد كاووس و ايل تراكمه به وكالت مجلس دوم انتخاب شد. از دوره ى ششم به بعد متواليا ده دوره وكالت مجلس داشت. در پارلمان كوچكترين تحركى از او به ظهور نمى رسيد. با تمام دولت ها موافقت مى كرد و به تمام لوايح رأى موافق مى داد. پس از انقضاى دوره ى شانزدهم چون سنش از هفتاد تجاوز نموده بود ديگر به مجلس نرفت و در گنبد به امور املاك وسيعش رسيدگى مى نمود. با اين حال، مردى دانشمند و فرهنگ دوست بود. قريب نود سال عمر كرد. چندين همسر انتخاب كرد و فرزندان متعددى داشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

گزي اصفهاني، محمّدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به ملّا تقيا از مقدسين و پيشوايان و علماء قرن دوازدهم هجرى در اصفهان و از مجازين از فاضل هندى و ملّا حسين ابن ملّا حسن جيلى اصفهانى است. تاريخ اجازه فاضل هندى به او 1118 هجرى قمرى مى باشد. فقيه، زاهد، و از معاريف علماء عصر صفويه بوده و در رمضان 1126 هجرى قمرى وفات يافته و در تخت فولاد اصفهان دفن گرديده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

گزي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عبدالكريم معروف به آقا گزى (متوفى حدود 50 سال قبل) فاضل، اديب، فقيه وارسته از شاگردان و مجازين علامه شيخ محمد رضا مسجد شاهى (متولد 1287 و متوفى 1362 هجرى قمرى در سن 75 سالگى) كه در مسجد نو و مدرسه صدر بازار و از شاگردان ممتاز مرحوم علامه نجفى محسوب مى شده تا آنجا كه در مجلس درس خصوصى علامه نجفى در دوره اختناق رضاخانى نيز كه در منزل استاد تشكيل مى شده شركت داشته و از معاصرين مرحومان حيدرعلى خان برومند و حاج شيخ عباسعلى اديب حبيب آبادى و حاج آقا عطاء الدوله فقيه امامى و حاج شيخ احمد فياض سدهى فروشانى بوده و در گز و اصفهان در معارف اسلامى جهد و سعى بليغ داشته و مورد احترام و از بزرگان علوم دينى عصر خويش محسوب و پس از وفات در تخت فولاد، تكيه كازرونى به خاك سپرده شده است. نامبرده در زهد و تقوا و ورع مورد احترام بوده و از فرزندان و احفاد ايشان آقاى رضا كريميان جزى بازنشسته آموزش و پرورش در گز و در قيد حيات مى باشد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

گزي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالكريم گزي سال 1260 ه_ .ق در قريه ي گز و برخوار متولد شد. عبدالكريم بعد از طي مراحل مقدماتي و فراگيري برخي علوم و دانش هاي رايج در منطقه ي برخوار و گز راهي حوزه علميه اصفهان شد كه در آن زمان رونق ويژه اي داشت. آخوند ملا عبدالكريم گزي از محضر اساتيد مبرزي مانند ميرزا محمد حسن نجفي( شاگرد صاحب جواهر كه ازطرف ميرزاي شيرازي به قضاوت و رفع اختلافات مي پرداخت و

نيز جزو مراجع تقليد به حساب مي آمد) ، مير محمد صادق كتاب فروش (از شاگردان سيد حجت الاسلام و صاحب جواهر) ، آيت الله ميرزا ابوالمعالي كلباسي و آيت الله حاج شيخ محمد باقر نجفي مسجد شاهي سود جست.پس از آن براي ادامه ي تحصيل و وصول درجات عالي علمي و معنوي راهي عتبات شد و در حوزه علميه نجف مستقر شد و در آنجا از محضر استادان بزرگي مانند مرحوم حاج سيد حسن ترك ( كوه كمري ) ، آيت الله حاج ميرزا حسين خليلي و آقا ميرزا حبيب الله رشتي كه همه از علماي بزرگ بودند استفاده كرد و سرانجام در سال 1298 ه_ . ق در سن سي و هشت سالگي به اخذ درجه اجتهاد نائل آمد و در همان سال به اصفهان بازگشت و در يكي از حجره هاي مدرسه نيم آورد ساكن شد و مجالس درس وي در همان نهاد آموزشي ( نيم آورد ) داير گرديد . زندگي آخوند گزي در اصفهان بدون هرگونه تجمل و عاري از هر نوع تكلف بود، مجالس درس او جالب، دلنشين و پر محتوا بود و طلاب زيادي از محضر او سود مي جستند.

آخوند گزي از نظر اخلاقي بسيار برجسته بود و از حسن اخلاق و مباشرت نيكويش با مردم بسيار ياد شده است. وي بيشتر با اقشار محروم جامعه نشست و برخاست مي كرد . كلاس درس وي نيز خالي از لطف نبود و گاهاً حكايت هايي شيرين نيز نقل مي كرد. بسياري از افراد معاصر و مخاطب او حكايات و شوخي هاي ظريف و لطيف از وي نقل مي كنند.

ايشان

علاوه بر تدريس، مسؤوليت قضاوت و حل و فصل دعاوي مردم را بر عهده داشت. آخوند گزي شبها در مدرسه نيم آورد اقامه نماز داشت و بعد از مرگ شيخ محمد علي نجفي بنابر تقاضاي اهل محل در مسجد ذوالفقار به اقامه نماز جماعت پرداخت و شب هاي پنج شنبه به گز مي رفت و پنج شنبه و جمعه را در آنجا به سر مي برد و به امور آن منطقه رسيدگي مي كرد.

تأليفات آخوند گزي متعدد و در موضوعات گوناگون بوده است. از جمله مي توان :

1- رساله اي در اصول دين 2- ديوان اشعار و مثنويات 3- رساله ي حاشيه به طهارت شيخ مرتضي انصاري يا رساله علميه

سرانجام آخوند ملاعبدالكريم گزي در سن 79 سالگي در شب پنج شنبه سيزدهم ذي حجه 1339 برابر با 26 خرداد 1300 شمسي دار فاني را وداع گفت و دربقعه تكيه ي كازروني به خاك سپرده شد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (420 -418)، الذريعه (44 /4)، سرآمدان فرهنگ (5 /1)، شرح حال رجال (147 /5)، مصفى المقال (233)، همايى نامه (20 -19).

گلپايگاني نجفي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1285 ق)، عالم دينى و فقيه. مقدمات را در اصفهان فراگرفت. سپس به نجف رفت. او از خواص شاگردان آخوند ملا محمد كاظم خراسانى، صاحب «كفاية الاصول»، بود كه از محضر استاد بهره ها برد و بحث استاد را براى شاگردان تقرير مى كرد. او خود مستقلا حوزه ى درسى داشت كه عده اى از فضلا در آن شركت مى كردند. وى در نجف به بيمارى سل درگذشت و در وادى السلام دفن شد. از آثارش: «التبر المسكوك فى حكم اللباس المشكوك»؛ «فصل القضاء لانتصار

الرضا»، در انكار معانى مجازى؛ «تقريرات» استادش، در فقه و اصول.[1]

شيخ عبداللَّه گلپايگانى متولد 1285 و متوفى 1327 ق عالمى جليل و فقيهى متجر و محققى فاضل از شاگردان بزرگ و مخصوص علامه خراسانى آخوند ملا محمدكاظم صاحب (كفايه الاصول) و مقررين درس او و صاحب آثار گرانقدرى مانند (التبر المسكوك فى حكم اللباس المشكوك) و (فصل القضاء الانتصار الرضا) در انكار معانى مجازيه بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (234/ 16 ،314/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1188 -1187/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (426/ 6)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1111/ 3).

گلپايگاني، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1337 ق)، عالم دينى و فقيه. اصل وى از روستاى سعيدآباد گلپايگان است. او از خواص شاگردان و ملازمان آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه رشتى در نجف بود. پس از درگذشت استادش، وى در 1314 ق، به تهران آمد و سالها به انجام وظايف دينى مشغول بود. او در اواخر عمر در مشهد مجاور گرديد و در همان جا درگذشت. از آثارش شرح «نجاة العباد» مى باشد.[1]

شيخ جعفر گلپايگانى از اجلاء علماء آن سامان از قريه سعيدآباد و شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مجاورين آستان قدس رضوى بوده و در سال 1337 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 277/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى نجف (1110/ 3)، معجم المؤلفين (143/ 3).

گلپايگاني، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1295 ق)، عالم دينى، فقيه، مرجع تقليد و شاعر. در قريه سعيد آباد گلپايگان به دنيا آمد و پس از فراگرفتن مقدمات به اصفهان رفت و سطوح را در آنجا خواند. آن گاه در 1319 ق به نجف مهاجرت نمود و از محضر علامه خراسانى و علامه يزدى و حاج آقا رضاى همدانى، صاحب «مصباح الفقيه»، و نيز آيت اللَّه ميرزا محمد تقى شيرازى، در سامرا، استفاده كرد. سپس از خواص اصحاب و شاگردان ميرزاى نايينى شد. در اخلاق از شاگردان حاج سيد احمد كربلايى و از دوستان و نزديكان حاج سيد على آقا قاضى بود. ملكات فاضله اخلاقى و مقامات معنوى و حالات باطنى عجيب او به گونه اى بود كه او را جمال السالكين لقب داده اند. او در مدح ائمه اطهار (ع) و به خصوص حضرت ولى عصر (عج) اشعار بسيارى به فارسى و عربى

سروده است. وى در كنار «تقريرات» بسيارى از اساتيد خود، كتاب هاى مستقلى نيز در فقه مانند: «طهارت» و «صلاة» و «وصايا» و «اجاره» و «مكاسب» و چندين راسله عمليه از خود به جاى گذاشته است. از ديگر آثار وى: رساله اى در «غيبت»؛ «رسالة فى الترتب»؛ «اجتهاد و تقليد»؛ «اجتماع امر و نهى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (206/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 309/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (272/ 7 ،421 -420/ 6)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1110 -1109/ 3).

گلپايگاني، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب اللَّه گلپايگانى تحصيلات خود را در اصفهان به پايان رسانيده و سپس مجاور مشهد مقدس رضوى گرديده و از ائمه جماعت مسجد گوهرشاد بوده تا آخر كار در مدرسه خيرات خان حجره داشت كه در آن حجره تدريس فقه و حديث و تفسير و درس اخلاق مى نمود و در ماه جمادى الثانى 1384 بدرود حيات گفت و در يكى از رواقهاى حرم مطهر به خاك سپرده شد عاش سعيدا و مات سعيدا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

گلپايگاني، ذوالفقار

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير ذوالفقار گلپايگانى معاصر شيخ بهاءالدين عاملى و شركاء بحث او بوده چنانچه مجلسى اول آن جناب را با شيخ ديده كه مشغول مقابله صحيفه كامله بوده و ارجع به سند آن بحث مى كردند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

گلپايگاني، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

و نيز از علماء بزرگ كه از آنجا برخاسته مرحوم آقا ميرزا رضا بوده كه ارجوزه در شرح دره مرحوم بحرالعلوم نگاشته و در 1280 وفات نموده و فرزندش آقا ميرزا هدايت اللَّه نيز از فقهاء و علماء بزرگ آن سامان بوده و مجلس مرافعه و قضاوت داشته.

(وف ح 1280 ق)، عالم دينى و مرجع. او پدر ميرزا هدايت اللَّه گلپايگانى و از معاصران ميرزا زين العابدين گلپايگانى بود. او در زادگاهش مرجع امور دينى مردم و داراى نفوذ تام بود. از آثارش شرح منظوم بر «الدرة» سيد مهدى بحرالعلوم، در فقه، مى باشد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (15/ 7)، الذريعه (237/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 545 -544/ 13)، معجم المؤلفين (163/ 4).

گلپايگاني، ضياءالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ضياءالدين بن ميرزا هدايةاللَّه بن ميرزا رضا گلپايگانى فقيهى بارع و عالمى كامل بوده و پدر و جدش نيز از علماء بزرگ آن سامان بوده اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گلپايگاني، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالكريم بن حاج آقا رضا گلپايگانى عالمى ورع و فقيهى بارع (داماد علامه آميرزا رضا گلپايگانى) و مروجين و خدمتگذاران بزرگ دينى بوده تا در حدود 1330 ق به رحمت حق پيوسته

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گلپايگاني، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد كاظم موسوى گلپايگانى از علماء اعلام و دانشمندان عظام معاصر است در تهران. وى در روز ششم سال 1324 قمرى هجرى در گلپايگان متولد شده و در سن 13 سالگى در سال 1338 قمرى براى تحصيل به اراك آمده و بعد از مهاجرت مرحوم آيت اللَّه حايرى به قم باتفاق بعضى از اعاظم حوزه مهاجرت به قم نموده و چون مشغول بخواندن سطح بوده و در سال اول تأسيس حوزه دروس سطحى قم مورد پسند ايشان نبوده مرحوم والدش ايشان را باصفهان فرستاده و سطوح عاليه را در اصفهان از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد صادق اصفهانى و مرحومين آيتين آقا سيد محمد و آقا سيد على نجف آبادى خوانده و در سنه 1344 قمرى مراجعت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه يثربى كاشانى مدت هفت سال استفاده نموده و در سال 1351 قمرى به اراك هجرت نموده و تا سال 1382 قمرى بالغ بر سى و يكسال توقف و بخدمات دينى پرداخته تا سال مزبور كه منتقل به تهران و در مختارى خيابان شاهپور سكونت و به اقامه جماعت و تفسير قرآن مجيد در مسجد (مختارى) و تدريس و مباحثات اشتغال دارد.

نگارنده گويد: معظم له عالمى منيع الطبع و بزرگوار مى باشد در مدت توقفش در اراك خدمات شايانى نموده و عده زيادى از محصلين اراكى را تربيت نموده است و

پرورش يافته گان حوزه ايشان از ائمه جماعت و نويسندگان برجسته اراك و قم و تهران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

گلپايگاني، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298/ 1292 -1218 ق)، عالم دينى، فقيه، حكيم، طبيب، فيلسوف، مجتهد، عارف و زاهد. در 1258 ق به نجف رفت و در محضر شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ على كاشف الغطاء و سيد ابراهيم قزوينى و شيخ مرتضى انصارى و حجت الاسلام بروجردى تلمذ نمود. در زمان خودش، در نجف، كسى در حكمت و رشته هاى متنوع آن، برتر از او نبود. وى استاد صاحب «التكمله» در علم الهى است. در نجف درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. او كتاب هاى بسيارى در حكمت، طب و فقه تصنيف كرد. از آثارش: شرح «اصول الكافى»؛ شرح «الرسالة الذهبية»؛ منتخب «احياء العلوم»؛ منتخب «امل الآمل»؛ منتخب «جامع السعادات»؛ منتخب «شرح الهداية»؛ منتخب كتاب «السماء و العالم»؛ منتخب «الكشكول»؛ منتخب «الملل و النحل»؛ مختصر «مسكن الشجون»؛ رساله اى در علم كلام؛ رساله در علم كيميا؛ «حاشيه»، در طب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (193/ 9)، الذريعه (369/ 22 ،209 ،107 -106 ،96/ 20 ،271 -270/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 205/ 13)، فوائد الرضويه (438 -437)، گنجينه ى دانشمندان (499/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1112/ 3)، معجم المؤلفين (133 -132/ 9).

گلپايگاني، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1414 -1316 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و مرجع تقليد. در روستاى گوگد گلپايگان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و مقدارى از سطوح نزد علماى آنجا در 1336 ق به اراك رفت. پس از تكميل سطوح در 1337 ق در درس فقه و اصول آيت اللَّه حايرى حاضر شد. در 1340 ق به همراه استادش به قم رفت و از محضر ايشان و آيت اللَّه شيخ محمد رضا نجفى

استفاده نمود و خود به تدريس سطوح پرداخت. با درگذشت آيت اللَّه حايرى او تدريس خارج فقه و اصول را شروع نمود. پس از درگذشت آيت اللَّه بروجردى بخش عمده اى از اداره ى حوزه ى علميه قم به او واگذار شد. از اقدامات مهم وى: اعزام مبلغ به خارج از كشور و نيز در داخل به شهرستان ها و روستاها، اهتمام به تأليف كتب دينى به زبان هاى مختلف و نشر آن در كشورهاى خارجى به طور رايگان، ايجاد زمينه و تشويق براى حفظ قرآن كريم در حوزه ى علميه قم. از آثارش: احداث ساختمان وضوخانه، حمام، رختشويخانه و سالن قرائت براى مدرسه ى فيضيه؛ تأسيس بيمارستانى در قم؛ تأسيس مدارسى در قم؛ تأسيس حوزه ى علميه در سنقر؛ تأسيس حسينيه و مركز نشر معارف اسلامى در سنندج؛ ساختمان حسينيه و مركز نشر معارف اسلامى در سنندج؛ ساختمان حسينيه در مريوان؛ ساختمان مسجد و مدرسه علميه و خانه علم در قروه كردستان؛ ساختمان مسجد جامع و مدرسه علميه در اليگودرز؛ ساختمان مسجد و تأسيس كتابخانه در فريدونكنار. از آثار علمى وى: «بلغة الطالب فى التعليق على المكاسب»؛ كتاب «القضاء»؛ كتاب «الشهادات»؛ كتاب «الحج»، تقريرات خارج فقه در مسأله ولايت فقيه؛ كتاب «الطهارة»؛ «نائج الافكار فى نجاسة الكفار»؛ «لدر المنصود فى احكام الحدود»؛ حاشيه بر «درر الفوائد»؛ حاشيه بر «عروة الوثقى»؛ حاشيه بر «وسائل»؛ «توضيح المسائل»؛ «مناسك حج».[1]

مرجع تقليد، فقيه، عالم روحانى.

تولد: 1277(8 ذى القعده 1316 ق.) قريه گوگد گلپايگان.

درگذشت: 18 آذر 1372 (24 جمادى الثانى 1414 ق.).

آيت الله العظمى سيد محمدرضا گلپايگانى، فرزند سيد محمدباقر از علماى گلپايگان بود. نه ساله بود كه پدرش از دنيا رفت. وى پس از فوت پدر به تحصيل علوم متداوله و

به ويژه علوم دينى پرداخت و پس از تحصيلات مقدماتى و تكميل مقدارى از سطوح را نزد علماى آن ديار، در اوايل سال 1336 ق. به شهر اراك كه به مناسبت اقامت آيت الله العظمى حائرى يزدى در آن شهر مركزيت يافته بود، مهاجرت كرد و پس از تكميل سطوح در سال 1337 ق. در كلاس هاى فقه واصول آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى شركت كرد. در شعبان 1340 ق. آيت الله العظمى حائرى به قم رفت و به تأسيس حوزه ى علميه مبادرت كرد و شخصا از آيت الله گلپايگانى دعوت نمود و ايشان در شوال همان سال به قم عزيمت و تدريس سطوح را آغاز كردند. پس از فوت آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله گلپايگانى به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. در سال هاى آخر عمرش كه درس خارج وى در مسجد اعظم قم تشكيل مى شد، نزديك به هشتصد تن از فضلاء علما و طلاب در آن كلاس شركت مى جستند.

بعد از فوت آيت الله سيد حسين بروجردى كه سرپرستى حوزه ى علميه به عهده آيت الله العظمى گلپايگانى و علماى ديگر قرار گرفت و جمعيت طلاب رو به افزايش گذارد. وى مدارس خيابان تهران، خيابان چهارمندان و خيابان صفائيه را تأسيس نمود كه در اين مدارس گذشته از دورس قديمه عربى و نحو و منطق و غيره دروس جديد ادبيات فارسى و علوم روز هم به انظمام دروس اخلاق و عقايد و تفسير تدريس مى شد.

آثار به جاى مانده از وى همچون مساجد و مدارس و بيمارستان ها و درمانگاه ها و مراكز تبليغى خارج از كشور بسيار بوده است. مهم ترين آنها مدرسه عظيم و مجهز به دستگاه كامپيوتر در قم، مركز تبليغى لندن، مسجد

جامع گلپايگان و بيمارستان در قم بوده است.

از جمله كتاب ها و مكتوبات برگرفته از تقريرات درسى وى، مى توان از كتاب هاى زير نام برد: مختصر الاحكام؛ مناسك؛ بلغة الطالب فى التعليق على المكاسب (تقريرات درس خارج فقه براساس بيع مكاسب شيخ (انصارى) كه فقط بخشى اندكى از آن تقرير شده است؛ كتاب القضاء (دو جلد تقريرات درس خارج فقه در باب قضاء) كتاب الشهادات (تقريرات درس خارج فقط در باب شهادات)؛ كتاب الحج (دو جلد تقريرات درس خارج فقه در مسأله ولايت فقيه)؛ الدر المنضود فى احكام الحدود (تقرير درس خارج فقه در باب حدود)؛ نائج الافكار فى نجاسة الكفار (تقرير درس خارج فقه در مسأله نجاست كفار)؛ كتاب الطهار (تقرير درس خارج فقه و باب طهارت).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (198 -197 ،89 -88)، الذريعه (267/ 26)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 742/ 14)، كلك (س 4، ش 45 و 46، ص 314)، كيهان فرهنگى (س 10، ش 9، ص 4)، گنجينه ى دانشمندان (36 -31/ 2 ،62 -61/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (196 -195/ 3).

گلپايگاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در فوائدالرضويه است: عالم ربانى زاهد استاد صاحب التكمله فى العلم الهى قال سلمه اللَّه لم يكن فى النجف الاشرف افضل منه فى الحكمه بجميع اقسامها حتى علم الطب كان تاركا للدنيا ساكنا احد حجر الصحن الفوقانية و لم يتزوج حتى توفى سنه 1292 و دفن بالنجف كان من تلامذه حجةالاسلام البروجردى صنف كتبا كثيره فى الحكمه و الطب و الفقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

گنبدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1287 ق)، فقيه، عارف و خطاط. در قريه ى گنبد از توابع ملاير چهار فرسنگى همدان متولد شد. پس از تحصيل مقدمات به اصفهان رفت و پس از 12 سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف عزيمت و در محضر درس آخوند خراسانى و آقا سيد محمد كاظم يزدى حضور يافت و پس از فراغت از درس به وطن بازگشت و بقيه ى عمر را در همان گنبد ماند. استاد اخلاقى او آخوند ملا حسينقلى همدانى و حاج شيخ محمد بهارى است. كراماتى نيز از وى نقل مى كنند. يكى از هنرهاى آخوند گنبدى حسن خط بود، خود نيز خطى خاص اختراع كرده. از شاگردان وى مى توان ملا على همدانى و آقاميرزا محمد ثابتى را نام برد. آثار او عبارت اند از: «حاشيه بر تبصره ى علامه»؛ «تحرير تقارير آخوند خراسانى و سيد يزدى»، در اصول و فقه؛ «شرح مشكلات ديوان سيدرضى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (228 ،241 /2)، گنجينه ى دانشمندان (387 -384 /7).

گنجرودي نيشابوري، ابوسعيد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 453 -360 ق)، فقيه، مسند، نحوى، اديب، طبيب و شاعر. اهل نيشابور و مسند خراسان بود. در بغداد بزرگان علم نحو را درك كرد. او از ابوعمرو محمد بن احمد بن حمدان و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى و حسينك بن على تميمى و شافع بن محمد اسفراينى و ابوبكر بن مهران مقرى و حافظ ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوحسين بن دهثم و محمد بن بشر بصرى و ابوبكر محمد بن محمد طرازى و احمد بن محمد بالوى و احمد بن حسين مروانى و همطبقه ى آنها حديث شنيد. او گذشته از علوم اسلامى در طب و

سواركارى و به كار بردن سلاح مهارت داشت و به نيكويى شعر مى سرود. اسماعيل بن عبدالغافر و ابوعبداللَّه محمد بن فضل فراوى و هبة اللَّه بن سهل سيدى و تميم بن ابوسعيد جرجانى و زاهر بن طاهر حامى و عبدالمنعم بن ابوالقاسم قشيرى و ابوسعد بن ابوصادق متطيب و ابوبكر احمد بن حسين بيهقى در نيشابور، مرو و اصفهان از وى حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (101 -100/ 5)، سير النبلاء (102 -101/ 18)، شذرات الذهب (292 -291/ 3)، العبر (301/ 2)، معجم البلدان (394/ 5)، الوافى بالوفيات (231/ 3).

گوگدي گلپايگاني، محمد باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1332 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. اصل وى از گوگد گلپايگان بود. از شاگردان برجسته ى آخوند خراسانى بود. بعد از تكميل مراتب علمى به تهذيب نفس و عبادت و رياضت مشغول شد. سيد صادق بن سيد عباس لشت نشائى رشتى از شاگردان وى بود، كه كتب وى را در اختيار داشت. در كربلا از دنيا رفت و در آنجا دفن شد. از آثارش: كتابى در اصول، در دو مجلد، فراگير: «الاستصحاب»، «التعادل و التراجيع»؛ كتابى در «فقه»، در دو مجلد، به ضميمه ى بحث «الخلل»، در نماز و «الخيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (279 ،247/ 7 ،203/ 4 ،24/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 190/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (420/ 6)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1112 -1111/ 3)، معجم المؤلفين (90 -89/ 9).

گوگدي گلپايگاني، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1302 ق)، عالم دينى و فقيه. معروف به حاج آخوند گوگدى و يا حاج آخوند گلپايگانى. از بزرگان علماى گوگد و برادر بزرگ ملا زين العابدين گلپايگانى بود. او در روستاى گوگد درگذشت. از آثار وى: «سراج النجاة فى كشف المقامات لتحصيل السعادات»، در مواعظ و اخلاق، در دو مجلد، كه مجلد اول آن در 1271 ق در اصفهان پايان پذيرفته است. به آورده ى شيخ آقا بزرگ تهرانى در «الذريعه» و «طبقات اعلام الشيعه»، در حاشيه ى نسخه ى موجودى از اين كتاب، به خط مؤلف، تاريخ 1302 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (163/ 12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 256 -255/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (425 ،420 -419/ 6).

گيلاني استرآبادي، عبدالوحيد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، فقيه، مفسر، متكلم و عارف. معاصر شيخ بهائى (م ح 1030 ق) و از شاگردان وى به حساب مى آمد. در «رياض العلماء» نزديك به شصت اثر به وى نسبت داده شده است. از آثار وى: «الآيات البينات فى خلق اللَّه الارض و السماوات»؛ «اسرار القرآن فى تفسير الفرقان»؛ «الحبل المتين فى آداب الدعاء و الداعى»؛ «اثبات الشوق»؛ رساله «اعلى عليين»، در معنى عبادت؛ «آينه ى غيب نما»، در اسرار و احوال قلب، به فارسى؛ «اسرار التوحيد»، در شرح اسم اعظم؛ «انيس الواعظين» صغير و وسيط و كبير؛ «طب القلوب»، در معالجه امراض روحى؛ «كشف الغطاء فى اسباب الضلال و الغرور»؛ «ميزان العدالة»، در فقه؛ «تهذيب الاخلاق فى تزكية النفس»؛ «نثار السماع»، در تصوف؛ «البرزخ الجامع»؛ «الجنة النعيم»؛ «معراج السماء»، در وصف علم و علماء؛ «معيار الصلاة»، در اسرار نماز.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (131/ 8)، الذريعه (315/

23 ،46/ 18 ،143/ 15 ،239/ 6 ،243 ،54 43/ 2 ،96 ،54 -53 ،47 -46/ 1)، رياض العلماء (286 -284/ 3)، ريحانه (117/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 363 -361/ 11)، فوائد الرضويه (260).

گيلاني رشتي، شعبان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شعبان بن مهدى بن عبدالوهاب گيلانى رشتى نجفى از اعلام فقهاء و مراجع تقليد در عصر خود بوده.

جد آن بزرگوار ميرزا عبدالوهاب از خراسان هجرت به گيلان نموده و در آنجا رحل اقامت افكنده و وى در نيمه ماه شعبان 1275 ق متولد شده و پس از رشد و فراگرفتن اوليات و ادبيات از اهل فضل رشت مانند حجةالاسلام آميرزا حسين مدرس به قزوين آمده و خدمت شيخ عبدالوهاب بهشتى و آيت اللَّه آسيد على مؤلف حاشيه (قوانين الاصول) متون فقه و اصول را خوانده و در سال 1302 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و ملازمت علامه كبير آيت اللَّه العظمى ميرزا حبيب اللَّه رشتى و علامه ملا محمد فاضل ايروانى و علامه جليل شيخ حسن مامقانى و علامه شيخ محمد فاضل شربيانى و آيت اللَّه شيخ عبداللَّه مازندرانى و ديگران را اختيار نموده و از محاضر آنان استفاده كرده

و در سال 1318 ق با علامه شيخ هاشم بن ابراهيم ابن عبدالوهاب انصارى متوفى 1311 قمرى وصلت نموده و از خواص شاگردان و اصحاب علامه مازندرانى گرديده و در ميان اهل علم به فضل و تقوا و دقت نظر مشهور گشته و عده زيادى از فضلاء رشت و غيره اطرافش را گرفته و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و جمع كثيرى از علماء و مجتهدين از محضرش استفاده و به مقام عالى علم و كمال رسيدند.

و همين موجب شد كه هزاران

نفر در تقليد به وى رجوع نموده و رساله علميه اش هشت مرتبه بطبع رسيد غالب مردم گيلان و رشت از ايشان تقليد مى نمودند و معظم له گذشته از مقامات علمى داراى مقامات عاليه معنوى و اهل باطن و پرهيزكار و كثيرالعباد بود و چندين سال به وظائف شرعى از تدريس و امامت و تأليف اشتغال داشت تا در صبح روز سه شنبه 24 شوال 1348 قمرى وفات نموده و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على زاهد قمى بر وى نماز خواند و در وادى السلام نزديك قبر جناب هود و صالح پيغمبر عليهماالسلام مدفون گرديد و تاريخ وفات او را علامه شيخ محمد سماوى چنين گفت:

يالهفة الاسلام من فقد امرء

كان له من اعظم الاركان

قد زال اقصى اللب حين ارخوا

انهدم الاسلام فى شعبان

داراى آثار علمى زير مى باشد

1- صلوة المسافر 2- القضاء 3- احكام الخلل 4- المتاجر 5- مباحث الالفاظ 7- اصول العمليه والقطع والظن والتعادل والتراجيح و چندين رسائل علمى ديگر

سه فرزند دانشمند و فاضل دارد 1- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين فقيهى متولد 1321 ق كه ترجمه اش در ج 2 گنجينه ص 222 گذشت

2- حاج شيخ ابوالحسن خطيب گيلانى مؤلف (تفسير سوره يوسف) متولد 1321 ق كه بالغ بر بيست تأليف دارد

3- آشيخ مرتضى گيلانى متولد 1335 قمرى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

گيلاني نجفي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و شاعر. در نجف به دنيا آمد. سطوح را در محضر شيخ محمد على چهاردهى گيلانى فراگرفت. او همچنين مدتى در محضر ميرزاى شيرازى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و نيز آيت اللَّه شريعت اصفهانى تلمذ نمود. پس از اتمام تحصلات به رشت رفت و در آنجا به تدريس و

تحقيق پرداخت. از آثارش: «آيات البينات» يا «بيان الآيات بالزبر و البينات»؛ «اصول العقائد الدينية»؛ «حل العقود»؛ «مختصر المجمل»؛ «تذكرة المؤمنين»، در فضايل علماى عاملين؛ «كار در اسلام»؛ «لايحه ى مليه ى اسلاميه»، در رد فرقه ى بابيه و بهائيه؛ «وسيلة العفايف» يا «طومار عفت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (80/ 25 ،183/ 15 ،72/ 7 ،49/ 4 ،175/ 3 ،47/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1117/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (902 -901/ 6).

گيلاني، بشير

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه آقا سيد بشير گيلانى رشتى عالمى فقيه و حكيمى نحرير معاصر با اوائل فتحعلى شاه قاجار بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

لاجوردي حسيني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاسيد مهدى بن سيد الاجله سيد ابوالفضل بن سيد الاعلام السيد عباس بن السيد الجليل سيد محمدطاهر حسينى كاشانى الاصل قمى الولاده والمسكن در سال 1305 قمرى متولد شده و پس از طى دروس جديده و ديدن مقدمات و ادبيات سطح را نزد دائى معظم خود آيت الله حاج سيد مرتضى فقيه بن العلامه حاج سيد عباس فقيه قمى و آيت الله فاضل قفقازى دام ظله فراگرفته و بعد از آن از دروس آيات عظامى چون آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله فيض و آيت الله صدر و آيت الله حاج سيد احمد خونسارى و بالاخص حدود 18 سال از محضر آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و علوم معقول و فلسفه را نزد حكماء معروف زمان ميرزا مهدى آشتيانى و حاج شيخ مهدى مازندرانى و علامه طباطبائى خوانده و به تدريس فقه و اصول پرداخته و اكنون به گفتن درس خارج اشتغال دارد كه عده اى از محصلين شركت مى كنند.

و مخفى نماند كه علامه لاجوردى از بيت مجد و شرف و فضيلت مى باشد كه در ميان آنها رجال و نوابغى چون مرحوم حكيم شفائى و عالم جليل سيد حسين بن سيد رضى الله محمد كاشانى الحسينى و والد ماجدش سيد رضى الدين و جماعتى ديگر همه از علماء اعلام و آيات عظام ملك العلام بوده اند.

و معظم له از طرف مادر هم طباطبائى و ايشان سبط آيت الله العظمى آقاى حاج آقا احمد طباطبائى قمى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

لاري، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1342 -1264 ق)، فقيه و عالم دينى. نسبش با بيست واسطه به امام موسى كاظم (ع) مى رسد. اصلش از دزفول است. در نجف به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، از محضر

ميرزاى بزرگ شيرازى و شيخ محمد حسين كاظمى و ملا لطف اللَّه مازندرانى و ملا حسينقلى همدانى و ملا محمد فاضل ايروانى و ديگران استفاده نمود، تا در فقه و اصول برآمد و از تمام اساتيدش به دريافت اجازه نايل شد. وى از شاگردان برجسته ى ميرزاى بزرگ شيرازى بود. ميرزا او را به شهرستان لار فرستاد و از آن زمان به لارى مشهور شد. سيد عبدالحسين در لار به تدريس و انجام وظايف دينى مشغول شد و مدرسه اى تأسيس كرد و حوزه ى علميه اى تشكيل داد. طلاب زيادى از شهرستان هاى داراب و سيرجان و جهرم و اصطهبانات و شيراز و غيره در حوزه ى درسش شركت نمودند. وى مدت بيست و پنج سال مرجع مذهبى مردم فارس بود. او از علماى مبارز دوره ى مشروطه بود. در جنگ جهانى اول آن گاه كه انگليسى ها آهنگ تصرف لار كردند حكم جهاد داد. در اواخر عمر به جهرم نقل مكان كرد و در آنجا درگذشت. از آثارش: «الآيات النازلة»، در ذم ظلم و جور؛ «اكسير السعادة فى اسرار الشهادة»؛ «تشريع الخيرة»، در استخارات؛ «تقريرات الاصول»؛ «تقريرات الفقه»؛ حواشى بر «الرياض»؛ حواشى بر «القوانين»؛ حواشى بر «فرائد الاصول»؛ حواشى بر «المكاسب»؛ «الخلافيات»؛ حاشيه كتاب «القضاء» از «جواهر»؛ رساله ى «الاستصحاب»؛ رساله ى «عقوبة حب الدنيا»؛ رساله ى «المحكم و المتشابه»؛ «التنزيل فى بعض المتشابهات»؛ «الوجيزه»، در كيفيت و كميت علم امام؛ «المحكمات فى قطع المشاجرات»؛ «قانون ملى»، به فارسى؛ «معارف السلمانى بمراتب الخلفاء الرحمانى»، در علم امام و پيامبر (ص)؛ منظومه اى در مصائب اهل بيت (ع) و استغاثه به حضرت حجت (عج).[1]

حاج سيد عبدالحسين مجتهد لارى بن سيد عبداللَّه بن سيد عبدالرحيم بن سيد آقا ابن

سيد محمد بن سيد اسداللَّه بن سيد نعمت اللَّه بن سيد اسداللَّه بن سيد خلف مجتهد لارى موسوى كه تقريباً با بيست واسطه به حضرت امام موسى بن جعفر عليه السلام مى رسد.

تولد آنجناب در شب جمعه سوم ماه صفر 1264 قمرى در نجف اشرف واقع شده و پس از دوران مقدمات و سطوح، از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى (مجدد) و مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدحسين كاظمى و آيت اللَّه شيخ لطف اللَّه مازندرانى و آيت اللَّه شيخ محمد ايروانى و عالم ربانى آقا شيخ حسنعلى، فقه و اصول و علم اخلاق را تحصيل نموده تا به درجه ساميه اجتهاد رسيده است.

آن مرحوم اصلا دزفولى است ولى چون عده اى از اعيان و بازرگانان لار شيراز از مرحوم ميرزاى شيرازى عالمى خواستند به اشاره مرحوم آيت اللَّه ربانى آقا سيد مرتضى كشميرى ايشان را تعيين و به لار اعزام نمودند و سالها آنجناب در آنجا اقامت داشتند به لارى معروف شدند ولى آخر كار كه ايشان به مبارزه و جهاد عليه استبدادگران برخاستند و مدتى در شيراز و فيروزآباد و قريه (قير) رفتند اهالى جهرم معظم له را به جهرم برده و مدت شش سال در آنجا به خدمات دينى اشتغال داشتند تا در چهارم شوال المكرم 1342 قمرى در سن 77 سالگى وفات نمودند.

تاريخ زندگانى آنجناب عجيب و سوانح و خاطراتش غريب. قسمتى از آن در كتاب (گلشن حسينى) و پاره اى از آن در كتاب دانشمندان فارس و غيره مسطور است.

تاليفات و آثار علمى آنجناب مطبوعاً و مخطوطاً از اينقرار است.

1- آيات الظالمين (مطبوع)

2- استخاره نامه (مطبوع)

3- اكسيرالسعاده (مطبوع)

4- رساله اى در عقوبت حب دنيا (مطبوع)

5- رساله اى در علم امام (مطبوع)

6-

معارف السلمانى

7- حاشيه بر فرائد انصارى مخطوط 2 جلد

8- حاشيه بر مكاسب 2 ج مخطوط

9- حاشيه بر شرح كبير مخطوط

10- حاشيه بر قوانين مخطوط

11- تقريرات فقه

12- خلافيات فقه

13- رساله اى در شكوك مخطوط

14- رساله اى در خلل صلوة مخطوط

15- رساله در علم مناظره مخطوط

16- رساله اى در محكم و متشابه مخطوط

17- كتاب التنزيل الذى نزل به جبرائيل

18- منظومه در مهمات رجال و ده ها ده ها رساله و كتاب ديگر در موضوعات مختلفه.

آن مرحوم داراى سه پسر مجتهد و دانشمند در شيراز و لار و جهرم بودند.

1- مرحوم آيت اللَّه سيد عبدالمحمد مجتهد لارى

2- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد على اكبر مجتهد سالف الذكر

3- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد على اصغر آيةاللهى مقيم لار

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (585 -578/ 3)، الذريعه (192/ 21 ،28/ 17 ،189/ 4 ،278/ 2 ،49 -48/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1050 -1048/ 14)، شرح حال رجال (258 -257/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1119 -1118/ 3)، معجم المؤلفين (87/ 5)، ميرزاى شيرازى (153).

لاري، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اكبر آيةاللهى مجتهد لارى جهرمى بن آيت اللَّه العظمى حاج سيد عبدالحسين مجتهد لارى بن سيد عبداللَّه ابن سيد عبدالرحيم بن سيد محمد از پيشوايان دينى و مجتهدين متقى معاصر است.

وى پس از مرحوم والدش به جاى او نشسته و سالهاى دراز به ترويج دين مبين و نشر معارف اسلامى و كمك به ضعفاء و فقراء و دستگيرى از پا افتادگان و سرپرستى يتيمان و معاشرت با تهيدستان و بينوايان گذرانيد.

معظم له دانشمندى مرتاض و مستجاب الدعوه و زاهد و متقى و بى اعتنا به مال دنيا بود با سادگى تمام زندگى مى كرد و چون همواره در ذكر

و فكر بود لاجرم جز به هنگام ضرورت لب به سخن نمى گشود و بسيار كم حرف بود مگر بر فراز منبر كه گاه وعظ دل از عارف و عامى مى ربود و داد سخن مى داد چند روز قبل از رحلتش از مرگ خود خبر داد و در ماه صفر 1371 ق در جهرم از دنيا رفت و فرزند ارجمندش حجه الاسلام آقا سيد عبدالحسين آيه اللهى بجاى او بر مسند ارشاد و خدمت نشست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاري، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر مجتهد لارى متوفى 1288 ق در منطقه لار رياست دينى داشته و رتق و فتق امور به دست وى بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاري، مصلح الدين، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 979 ق)، فقيه شافعى، منطقى و منجم. در لار فارس به دنيا آمد. ادبيات و علوم مقدماتى را در زادگاهش از شاگردان ملا جلال الدين دوانى فراگرفت. او همچنين از مير غياث الدين دشتكى شيرازى بهره برد. در عهد همايون شاه (963 -937 ق) به هندوستان رفت. بعد از فوت وى در 964 ق به حلب و از آنجا به حج رفت و سپس به حلب بازگشت. پس از آن سفرى به آمد كرد و در شهرهاى آناطولى شرقى شهرت بسيار يافت. سرانجام در ديار بكر معلم اسكندر پاشا و فرزندان او گشت و در همان جا وفات يافت. در «شذرات الذهب» سال وفات وى حدود 967 ق ذكر شده است. از آثار وى: شرح «الشمائل» ترمذى؛ شرح «الاربعين النووية»، در حديث؛ شرح «الفرائض السراجية» سجاوندى؛ شرح «الارشاد»، در فروع فقه شافعى؛ حاشيه بر قسمتهايى از «مطول»؛ «اثبات المعاد الجسمانى»؛ حاشيه بر شرح دوانى بر «تهذيب المنطق و الكلام» تفتازانى؛ حاشيه بر «شرح طوالع» اصفهانى؛ حاشيه بر «شرح الكافية» جامى؛ تعليقه بر شرح «المواقف» عضدى؛ حاشيه بر «شرح الهداية» ميبدى؛ شرح «هيئت فارسى» قوشچى؛ «مرآة الادوار و مرقاة الاخبار»، در تاريخ از اول تا 974 ق، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (39/ 7)، تاريخ ادبيات در ايران (1669 -1663/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (777 -775 ،536/ 2)، تاريخ نظم و نثر (355)، الذريعه (100/ 1)، ريحانه (119 -118/ 5)، شذرات الذهب (350/ 8)، كشف

الظنون (1893 ،1646 ،1372 ،1247 ،1116 ،1060 ،1039 ،516 ،475 ،191 ،69 ،60)، معجم المؤلفين (293/ 12 ،93/ 10)، هدية العارفين (251/ 2).

لاريجاني مازندراني، لطف اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1311 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى و مدرس. اهل اسك لاريجان است، لذا به ملا لطف اللَّه اسكى لاريجانى نيز مشهور است. وى از شاگردان شيخ محمد حسن، صاحب «جواهر»، و شيخ مرتضى انصارى بود. در نجف مستقلا به تدريس فقه و اصول پرداخت و بسيارى از افاضل به درسش حاضر شدند. او از مشايخ روايتى علامه سيد ابوتراب خوانسارى بود. وى در صحن غروى به اقامه ى جماعت مى پرداخت. در نجف درگذشت و در صحن غروى به خاك سپرده شد. از آثارش: «ايضاح المضامين»، حاشيه بر «قوانين الاصول»، كه به «ايضاح القوانين» نيز معروف است؛ «ذريعة الاعتماد»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» استادش علامه انصارى؛ رساله در «بطلان دليل الانسداد»؛ شرح «قواعد الاحكام» علامه حلى، در چهار مجلد؛ حاشيه بر «حجية الظن» علامه انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (22/ 14 ،29/ 10 ،160/ 6 ،500 ،497/ 2)، علماء معاصرين (46 -45)، فوائد الرضويه (368 -367)، المآثر و الآثار (154)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1142/ 3)، معجم المؤلفين (155/ 8).

لاكاني رشتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1331 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. در نجف به دنيا آمد. در 1341 ق به همراه پدرش به ايران آمد و در رشت سكنى گزيد. پس از فراگيرى مقدمات و نيز تحصيلات جديد، سطوح را نزد پدرش و شيخ حسن رشاد و شيخ ابوطالب شفتى و شيخ احمد طاهرى فراگرفت. سپس به قم رفت و از محضر آيت اللَّه سيد احمد خوانسارى و آيت اللَّه شيخ مهدى مازندرانى و آيت اللَّه سيد محمد حجت و آيت اللَّه سيد صدرالدين صدر استفاده نمود. در 1363 ق به قصد زيارت به عراق رفت و

در نجف از محضر آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى بهره برد و از آنها به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل شد. سپس به قم بازگشت و به تدريس و تأليف پرداخت و خود از مباحث آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود. در 1370 ق به قصد زيارت به مكه و مدينه و عتبات رفت و در بازگشت از سفر به علت بيمارى پدرش در رشت سكنى گزيد و به اقامه ى جماعت، تدريس و انجام امور دينى اشتغال يافت. از آثار وى: شرح مباحث «الفاظ» و «برائت» از «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ شرح «رسائل» شيخ انصارى؛ شرح «مكاسب» شيخ انصارى؛ رساله اى در «استصحاب»؛ رساله اى در «اعتقادات»؛ رساله اى در «علم اخلاق»؛ رساله اى در «علم درايه»؛ رساله اى در «نفس»؛ رساله اى در «قاعده ى لا ضرر»؛ رساله اى در «قواعد فقهيه و اصوليه»؛ رساله اى در «اقتباسات آخوند خراسانى از ديگران»؛ رساله اى در «جمع بين الرأيين» (اصالة الماهية و الوجود).[1]

سيد محمود ضيابرى فرزند عالم جليل آقا سيد مهدى موسوى از علماء معاصر رشت است كه در سال 1307 ق در قريه ضياءبر كه در چهل و هشت كيلومترى رشت قرار دارد تولد يافته و در تحت تربيت مرحوم والدش پرورش و در سال 1314 ق در سن 7 سالگى نزد ملا كاظم مكتب دار محل قرائت قرآن و خواندن را آموخته و در همان محل صرف مير و تصريف را از آخوند ملاعلى فراگرفته و براى ادامه تحصيل به رشت و دو سالى در مدرسه حاج سميع و پس از آن در مدرسه مستوفى ادبيات را نزد فضل اللَّه در مدرسه خوانده و سطوح وسطى را در خدمت مرحوم حاج شيخ حسن كوچصفهانى

و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد زاهد استفاده نموده و در سال 1338 قمرى به نجف اشرف مهاجرت و سطوح عالى را از فضلاء گيلانى مقيم نجف تعليم گرفته و از درس خارج مرحوم آيت اللَّه شيخ الفقهاء آقاى شريعت اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه نائينى قدس اللَّه اسرارهم استفاده نموده و در سال 1313 شمسى براى زيارت حضرت ثامن الائمه عليهم السلام به ايران وارد و پس از تشرف به مشهد مقدس به رشت عزيمت نموده و چند ماهى در قريه ضيابر توقف و به تبليغ پرداخته و بعد از آن مراجعت به نجف و به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف و پس از بازگشت در مدرسه قزوينى هاى نجف به تدريس سطوح وسطى پرداخته و در سال 1320 شمسى براى گذرانيدن ايام تابستان به همدان آمده و چون مصادف با جنگ جهانى دوم بود ناگزير به گيلان عزيمت و رحل اقامت به رشت انداخته و بدواً در مسجد خميران و مسجد چهل تن و مسجد مرحوم حاج محمدكريم به اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال تا در سال 1328 شمسى پس از فوت مرحوم عالم ربانى آيت اللَّه حاج سيد مهدى رودبارى براى اداره امور حوزه علميه رشت و تربيت طلاب و محصلين به مسجد جامع كاسه فروشان و مدرسه مهدويه منتقل و به وظائف دينى و روحى از اقامه نماز جمعه و جماعت و تدريس و قضاء حوائج و رفع خصومات و حل و فصل قضايا و توجه و دستگيرى از مساكين و عجزه و تأسيس مساجد و تعمير مدارس و ايجاد كتابخانه و ابنيه خيريه و غيره اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (191 -189/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1120/ 3).

لاكاني رشتي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى لاكانى رشتى متوفى سال 1370 قمرى والد آيت اللَّه لاكانى معاصر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

لاكاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين لاكانى از فقهاء بزرگ و ثقات علماء و شاگردان ميرزاء رشتى و در سال 1310 ق وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

لالكائي، ابوالقاسم هبة اللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 ق)، فقيه شافعى، محدث، مفتى و حافظ. اصل وى از طبرستان بود. به بغداد رفت و از شيخ ابوحامد اسفرايينى فقه آموخت. از ابوالقاسم عيسى بن على وزير و ابوطاهر مخلص و ابوالحسن بن جندى و جعفر بن عبداللَّه فناكى رازى و على بن محمد قصار و علاء بن محمد رويانى و ابواحمد فرضى و عده اى ديگر حديث شنيد. ابوبكر خطيب و پسر او محمد بن هبة اللَّه و ابوبكر احمد بن على طريثيثى و مكى كرجى سلار و ديگران از وى روايت كردند. در دينور درگذشت. از وى تصنيفاتى بر جاى مانده است، از جمله: «السنن»، شرح اصول اعتقادى اهل تسنن بر اساس كتاب (قرآن)، سنت و اجماع صحابه؛ شرح «السنة» بغوى؛ «معرفة اسماء من فى الصحيحين» يا «رجال الصحيحين» يا «اسماء رجال الصحيحين» بخارى و مسلم؛ «المسائل المنثورة»، در نحو و تفسير و غيره؛ «كرامات اولياء اللَّه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (57/ 9)، انساب سمعانى (669/ 5)، تاريخ بغداد (71 -70/ 14)، تذكرة الحفاظ (1085 -1083/ 3)، سير النبلاء (420 -419/ 17)، شذرات الذهب (211/ 3)، طبقات الحفاظ (438)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (191/ 2)، العبر (236/ 2)، الكامل (330/ 7)، كشف الظنون (1040 ،835 ،88)، معجم المولفين (136/ 13)، المنتظم (214/ 9)، هدية العارفين (504/ 2).

لاله زاري تهراني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدتقى تهرانى از علماء اعلام معاصر تهرانست. وى در حدود 1312 قمرى در سامرا متولد شده و با مرحوم والدش آيت اللَّه آقا سيد ابراهيم به تهران آمده و پس از طى دوران صبا و خواندن مقدمات در سال اول تاسيس حوزه علميه قم 1340 قمرى به قم آمده و از

محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه يثربى و آيات ديگرى استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آيتين اصفهانى و نائينى در موقع توقفشان در قم بهره مند گرديده تا به درجه رفيعه علم و اجتهاد نائل آنگاه به تهران مراجعت و بيش از پنجاه سالست كه بخدمات دينى اشتغال و چندين سالست كه در مسجد (اباذر غفارى) در پل چوبى خيابان شاهرضا به اقامه جماعت و تبليغ احكام موفق ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لاله زاري، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدصادق بن العالم الجليل السيد ابراهيم بن السيد على اصغر الحسينى تهرانى عالمى فاضل و كاملى عامل و پدرش از علماء بزرگوار دركه تهران بوده.

وى در سال 1300 قمرى در سامره متولد و در تحت مراقبت و تربيت والدش پرورش يافته و مقدمات و قسمتى از سطوح را نزد وى و بعضى از فضلاء سامره خوانده و در حدود سال 1320 قمرى باتفاق مرحوم والدش مسافرت به تهران نموده و فقه و اصول و بعضى از معقول را نزد علماء تهران تكميل نموده و چون والدش در سال 1332 قمرى وفات نمود حمل به قم و در ايوان آئينه حضرت معصومه عليهاالسلام دفن و به تهران مراجعت و بجاى والدش در مسجدى كه در خيابان لاله زار تهران تأسيس نموده به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و تحول عجيبى در كسبه و اصناف خيابان مزبور ايجاد كرده كه اغلب آنان در مواقع نماز به مسجدش حاضر و از نماز و بياناتش استفاده مى كردند تا در 16 صفر 1370 قمرى وفات نموده و جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت معصومه عليهاالسلام بخاك سپرده شده است.

داراى فرزندان برومند و

دانشمندى است كه از علماء اعلام معاصر تهران و رى مى باشند.

1- جناب آيت اللَّه حاج سيد مهدى حسينى لاله زارى كه ترجمه اش را بعد از اين خواهد آمد.

2- جناب حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد محمدحسين لاله زارى دومين فرزند آن جناب است كه در تهران تولد يافته و پس از خواندن مقدمات به قم مسافرت و در مدرسه حجتيه اقامت و بتكميل سطوح پرداخته و چند سالى از محضر مرحوم آيه اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر بهره مند شده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و چندين سال از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله و ديگران استفاده نموده تا بمدارج علم و كمال رسيده آنگاه مراجعت به تهران و در مسجد قائم واقع در خيابان سعدى به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و ضمناً تدريس و مباحثات اشتغال دارند.

3- جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد عبدالصاحب لاله زارى از فضلاء و علماء معاصر مى باشند كه چندين سال در قم و سالها در نجف اشرف كسب علم و كمال كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لاله زاري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد مهدى لاله زارى ابن العالم النبيل و آيت اللَّه الجليل مرحوم حاج سيد محمد صادق لاله زارى از علماء مبرز و معروف معاصر تهران مقيم در زاويه مقدسه شهر رى مى باشند معظم له در سال 1324 قمرى در تهران متولد شده و سطوح را خدمت مرحوم شيخ مهدى نورى و ميرزا طاهر تنكابنى خوانده و در عصر آيت اللَّه العظمى مرحوم ميرزا محمدتقى شيرازى مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از چندى

مراجعت به ايران و در سال 1342 ق دوباره معاودت به نجف نموده و اصول را از مرحوم آيت اللَّه مشكينى تكميل و مدت 12 سال از درس و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى استفاده نموده و در سال 1360 ق مراجعت به ايران و در تهران رحل اقامت افكنده و بخدمات دينى و وظائف روحى پرداخته و در سال 1370 مشرف به نجف و دو سال توقف و در سال 1372 ق بوطن بازگشت نموده و مجاورت حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام را در شهر رى بر سكونت در تهران ترجيح و اختيار نموده و بانجام وظايف دينى و روحى مشتغل گشته و از آن تاريخ تاكنون خدمات ارزنده و آثار خالده اى از خود گذارده است.

نگارنده گويد: آيت اللَّه لاله زارى عالمى عامل و فاضلى كامل و فقيهى ناطق و در ايجاد و بناء مساجد و مدارس سمى بليغ و همتى عالى و بلند دارد. بيانش بسيار جذاب و شيرين و منبرش بى اندازه مؤثر و نافذ است، اول عالم و روحانى متنفذ شهر رى ميباشد بسيارى از مردم رى و تهران دست ارادت به وى داده و دلباخته بيانات سودمند و مفيد ويند.

آثار خالده و باقيات و صالحات وى در رى و تهران از اين قرار است:

1- مدرسه آيت اللَّه لاله زارى در شهر رى كه با همت خود بنام مرحوم آيت اللَّه بروجردى بنا ولى مردم بنام ايشان مى خوانند.

2- حوزه علميه شهر رى كه بهمت عالى وى اداره ميشود.

3- مسجد خاتم النبيين در خيابان مظفرى شهر رى كه از مساجد بسيار زيباى رى و تهران است.

4- مسجد لاله زارى جنب مدرسه

علميه اش.

5- مسجد لاله زارى در خيابان لاله زار.

6- مسجد قائم.

7- مسجد بى بى در سر سه راه سپهسالار.

8- مسجد سلمان در خيابان شهباز.

9- مسجد حاج محمدحسن قبنرى. مسجد اباذر و مساجد ديگر در تهران و حومه آن.

آثار علمى ايشان:

1- تقريرات اصول مشكينى.

2- تقريرات اصول آقا ضياء.

3- تقريرات نائينى مباحث الفاظ.

4- تقريرات فقه آيت اللَّه اصفهانى.

5- رساله عمليه و تمام كتب مذكوره مخطوط ميباشد.

(تو 1324 ق)، عالم دينى، فقيه و نيكوكار. در تهران به دنيا آمد و سطوح را در خدمت شيخ مهدى نورى و ميرزا طاهر تنكابنى فراگرفت. در عصر ميرزا محمد تقى شيرازى به نجف رفت و پس از مدتى به ايران بازگشت. در 1342 ق براى بار دوم به نجف رفت و اصول را از محضر آيت اللَّه مشكينى فراگرفت و مدت دوازده سال نيز از درس و بحث آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ كاظم شيرازى استفاده نمود. در 1360 ق به تهران آمد و در شهر رى ساكن گرديد و به انجام وظايف دينى پرداخت. از آثارش: مدرسه ى آيت اللَّه لاله زارى در شهر رى؛ حوزه ى علميه و مسجد لاله زارى در شهر رى؛ مسجد خاتم النبيين (ص) در شهر رى؛ مسجد لاله زارى در خيابان لاله زار؛ مسجد بى بى در سپهسالار؛ مسجد سلمان در خيابان هفده شهريور؛ مسجد قائم، مسجد حاج محمد حسن قنبرى، مسجد اباذر و مساجد ديگر در تهران و حومه. از آثار علمى: «تقريرات» اصول آيت اللَّه مشكينى؛ «تقريرات» اصول آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى؛ «تقريرات» آيت اللَّه نايينى، مباحث الفاظ؛ «تقريرات» فقه آيت اللَّه اصفهانى؛ «رساله ى عمليه».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (641 -640/ 4).

لاهيجاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم

لاهيجانى صاحب (رياض المؤمنين) عالمى جليل و فاضلى فقيه از شاگردان صاحب رياض بوده و در سال 1269 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، خليل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل لاهيجانى از علماء وقت و فقهاء گيلان و مورد توجه عموم مردم بوده و در سال 1330 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، عبدالرسول

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول لاهيجانى فقيهى بارع و عالمى متقى از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عالم دينى، فقيه و اديب. وى از شاگردان علامه محمد باقر مجلسى (م 1110 ق) است. او در اثر معروف خود «نظم اللآلى» خود را شاگرد علامه مجلسى خوانده است. «نظم اللآلى» جواب سؤالات فقهى است كه علامه مجلسى از او نموده و او آنها را جواب گفته سپس بر استادش عرضه داشته و آنها را به تأييد رسانده است. او اين كتاب را به اسم شاه سليمان صفوى تأليف كرده و در 1103 ق از تأليف آن فراغت يافته است. از ديگر آثارش: «فهرست الكتب المأخوذ منها البحار»، كه در آن اسامى مآخذ «بحارالانوار» به ترتيب در بيست و هفت باب (غير از حرف ظ) آمده و در 1127 ق به اتمام رسيده است؛ «صلاة الجمعة»؛ «حلية النسوان»؛ «تحفة المصلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تلامذة العلامه المجلسى (59 -58)، الذريعه (227 -266/ 24 ،391/ 16)، رياض العلماء (24/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 696/ 12).

لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن الحسين اللاهيجى قمى از بزرگان حكماء و متكلمين و ادباء محققين ملقب به فياض لاهيجى است هم داماد (باجناق) مرحوم علامه ملا محسن فيض كاشانيست كه هر دو شاگرد و داماد صدرالمتألهين شيرازى بودند و لقب فيض و فياض را از او دريافته اند. صاحب روضات گويد در مدرسه معصومه قم (يعنى مدرسه فيضيه) تدريس مى نمود تأليفات ارزنده دارد كه از آنهاست «كتاب گوهر مراد» و رساله (سرمايه ايمان) و شرح تجريد الكلام موسوم «به مشارق الالهام» و «شوارق» كتاب «شرح هياكل» و رساله ى در حدوث عالم، و غير اينها از كتب و رسائل و حواشى. شاگردان بزرگوارى دارد كه از آن

جمله است فرزند ارجمندش جناب ميرزا حسن صاحب كتاب «جمال الصالحين» در سنن و آداب «و كتاب شمع اليقين» در اصول دين به فارسى و غير آن كه قبر شريفش در حاشيه خيابان ارم مقابل شيخان بزرگ سنگ بلندى بر آن نصب است.

(ملا) عبدالرزاق بن على بن حسين گيلانى ملقب به فيض و فياض، متكلم منطقى، اديب و شاعر ايرانى (و.؟- ف. 1051 يا 1072 ه.) وى شاگرد ملاصدرا و ملا محسن فيض بود و در قم تدريس كرده. تأليفات بسيارى دارد كه حاكى از تبحر وى هستند از جمله ى آنهاست: 1- «شوارق الالهام»، شرح بر «تجريدالكلام» خواجه نصيرالدين طوسى. 2- «گوهر مراد» در حكمت و منطق به فارسى كه براى شاه عباس ثانى نوشته. 3- «حدوث العالم». 4- «ديوان شعر» پارسى شامل حدود پنج هزار بيت. 5- «كلمات الطيبة» در اصالت ماهيت وجود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

لاهيجي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين لاهيجى علامه محقق و فقيهى متبحر و مدرسى جليل از شاگردان سيد محمد مجاهد و صاحب جواهر و شيخنا الانصارى بود و در سال 1306 ق به رحمت حق پيوسته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجي، صفرعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، حكيم و فقيه. در لاهيجان متولد شد مدتى ساكن قزوين بود و علوم معقول را در حوزه ى آخوند ملا على نورى و علوم منقول را در حوزه آقا سيد محمد مجاهد آموخت و به دريافت اجازه از حجت الاسلام شفتى نائل شد. مدتى در اصفهان به تدريس متون فلسفى پرداخت. سپس مقيم قزوين شد و در آنجا به تدريس فقه و اصول پرداخت. يكى از شاگردان او ميرزا محمد تنكابنى است. برخى از آثار او عبارت اند از: «شرح معالم»؛ «رساله در درايه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (71 /14)، فوائد الرضويه (219)، قصص العلماء (94 -93)، مصفى المقال (204).

لاهيجي، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالكريم لاهيجى متوفى حدود 1323 قمرى از اعاظم علماء و بزرگان فقهاء و دانشمندان و از آيات باهرات و مدرسين محققين و عرفاء اخيار و اصحاب رأى و مبنى بلكه به گفته صاحب (الذريعه) قدوه ارباب التدقيق و قطب فلك التحقيق و جامع معقول و منقول و مسلط و متبحر در فروع و اصول و از شاگردان اول بزرگ شيخنا الانصارى و علامه آسيد حسين كوه كمرى و غير آنها بوده و بعد از وصول به مقام عالى علم و اجتهاد و فقه و سداد بدون توديع و خداحافظى با استادش شيخ انصارى به تهران آمده و به طور ناشناس درب حجره يكى از تجار خير و پرهيزگار بازار به نام مرحوم حاج ملا حاجى والد مبرور آيت اللَّه حاج شيخ عباس حايرى تهرانى رفته و به عنوان شاگردى مشغول كار مى شود.

رفقاء وى خدمت مرحوم علامه بزرگوار شيخ مرتضى انصارى رفته و از عزيمت او به تهران خبر مى دهند مرحوم شيخ از اينكه

او بدون ملاقات با وى به ايران آمده ناراحت فوراً نامه اى به علامه حاج ملاعلى كنى نوشته و از مقامات علمى و ورع ايشان خبر داده و توصيه و تأكيد مى كند كه حتماً او را يافته و از وجودش تقدير و استفاده كنند

بعد از وصول نامه به مرحوم علامه كنى در انتظار آمدن او شده و در صدد يافتن او مى شود و عده اى از فضلاء و غيره را مأمور مى كند كه در مدارس و يا مسافرخانه ها و غيره ايشان را پيدا كنند حدود شش ماه مى گذرد و از او خبرى نمى رسد.

پس از شش ماه روزى مرحوم حاج ملا حاجى مذكور به آقا سيد عبدالكريم مى گويد به منزل حجةالاسلام حاج ملا على كنى رفته و مى گوئى چند استخاره نمايند و جواب آن را فوراً مى آورى.

آقاى لاهيجى به منزل مرحوم حاج ملاعلى آمده در موقعى كه حاجى بالاى منبر مشغول تدريس هستند و جمع كثيرى از علماء و فضلاء تهران سر تا پا گوش به بيانات حاجى مى دهند.

پس دم در نشسته و گوش به درس حاجى مى دهد ناگاه اشكالى به نظرش رسيده ايراد مى كند بعضى مى گويند آقا سيد ساكت شو اينجا جاى حرف زدن نيست.

مرحوم حاج ملاعلى مى بيند اشكال وارد است مى فرمايد آقا ايرادش به موقع ما بايد جوابى درست كنيم مباحثه بين حاج ملاعلى و آقا سيد عبدالكريم ادامه پيدا نموده ناچار درس را حاجى تعطيل و فكر مى كند. اين آقا بايد شخص بزرگ و عالم جليلى باشد.

پس مى گويد: آقا اهل كجا هستى. مى گويد: لاهيجان نام شما چيست. مى گويد: سيد عبدالكريم. مرحوم حاجى متوجه مى شود كه گم شده خود را يافته فوراً از جا برخاسته و

او را در آغوش گرفته و معانقه مى كند و به جاى خود مى نشاند. و مى گويد. آقاجان نزديك شش ماه است كه در انتظار شمايم. و استفسار كامل از او مى كند.

مرحوم حاج ملا حاجى مى بيند كه شاگردش آقا سيد عبدالكريم نيامد تعجب مى كند زيرا در اين مدت سابقه نداشت كه او كارى را زود انجام ندهد. بگمان اينكه شايد منزل حاج ملاعلى را پيدا نكرده يا اتفاق ديگر روى داده. خود به منزل مرحوم حاجى مى آيد و مى بيند آقا سيد عبدالكريم بالادست حاجى نشسته ناراحت مى شود و با خود مى گويد عجب سيد بى ادبى است كه بالادست حاجى نشسته است پس اشاره به او مى كند كه بيا پائين آنجا جاى تو نيست.

حاجى ملاعلى مرحوم متوجه شده مى گويد حاج ملا حاجى چى به آقا اشاره مى كنى. مى گويد. چون بالادست شما نشسته است آخر اين شاگرد حجره من است.

مرحوم حاجى مى فرمايند. حاج ملا حاجى اين آقا مخدوم من و سيد من و آقاى منست. پس حاج ملا حاجى عذرخواهى نموده و دست آقا سيد عبدالكريم و حاج ملاعلى را بوسيده و عقب كار خود مى رود.

مرحوم حاج ملاعلى دختر خود را به او ترويج نموده و تدريس (مدرسه مروى) را كه آن روز مركز حوزه علميه تهران بود با امامت مسجد آنها را به عهده معظم له مى گذارد مرحوم آقا سيد عبدالكريم بيش از بيست سال متصدى درس و امامت مسجد و مدرسه مروى بودند و صدها نفر از علماء بزرگ تهران مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا تنكابنى والد خطيب شهير جناب آقاى فلسفى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى تهرانى و آيت اللَّه آقا شيخ آقا بزرگ (هفت تنى) و آيت اللَّه

آقا شيخ بزرگ صاحب (الذريعه) و آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر معزالدوله والد آيت اللَّه حاج شيخ مهدى معزى معاصر و آيت اللَّه حاج شيخ احمد خندق آبادى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى زاهد (حمام گلشنى) و غيرهم از محضر و دراسات استفاده و استضائه نموده اند.

آثار عديده از جمله حواشى بسيارى بر متون فقهى درسى مانند (الروضةالبهيه) شهيد و رياض و قوانين و فصول و غيرها دارد.

وى در حدود سال 1323 قمرى در تهران وفات و در قبرستان شيخان معروف به چهارده معصوم واقع در اوائل خيابان (رزم آراء) جاده شاه عبدالعظيم كه امروز (كوى شاه) مى گويند دفن نمودند و بواسطه كرامت و جلالت شأن و مقام او علماء بزرگ مانند آيت اللَّه حاج شيخ باقر معزالدوله اى و آيت اللَّه حاج شيخ احمد خندق آبادى (والد حجةالاسلام حاج شيخ جعفر خندق آبادى واعظ معاصر) و ده ها نفر ديگر را بنابر وصيتشان در جنب و جوار او دفن نمودند.

بعضى از علماء و ثقات آن بزرگوار را از متشرفين خدمت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف مى دانستند.

آمدن حضرت صاحب الزمان (عج) بر سر قبر او

جناب حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج شيخ محمود ياسرى تهرانى در روز چهارشنبه بيست و سوم محرم 1394 قمرى حكايت كرد براى بنده (مؤلف) كه مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ مرتضى زاهد (حمام گلشنى) فرمود: آقاى آسيد كريم محمودى (والد حاج سيد على محمودى مداح معروف به جورابى معاصر) كه از متشرفين خدمت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف بود گفت شب جمعه اى در صحن شريف حضرت عبدالعظيم (ع) خدمت حضرت رسيدم فرمود سيد كريم بيا برويم به زيارت جدم حضرت رضا عليه السلام.

پس چند قدم برداشته و خود را در صحن حضرت رضا

(ع) ديدم پس به حرم مشرف و زيارت كرده و با همان كيفيت يعنى (بطى الارض) به تهران آمديم حضرت فرمود بيا برويم به زيارت قبر سيد عبدالكريم پس تا به قبر سيد رسيديم ديدم آقا سيد عبدالكريم از قبر بيرون آمده و به استقبال حضرت ولى عصر امام زمان روحى له الفداء شتافت و پس از عرض ارادت و اخلاص به من فرمود آسيد كريم سلام مرا به حاج شيخ مرتضى زاهد رسانيده و بگو شرط رفاقت همين است كه مرا ياد نكنى و به ديدن من نيائى پس حضرت ولى عصر عجل اللَّه تعالى فرجه فرمود: آسيد عبدالكريم حاج شيخ مرتضى را معذور دار چون گرفتار و مريض احوالست و نمى تواند بيايد من به جاى او به ديدن تو خواهم آمد.

نگارنده گويد: تعجب نكنيد عزيزان من از اين حكايت و استبعاد و انكار ننمائيد. اولا مقام مؤمن حقيقى و متقى واقعى و عالم ربانى و سيد صالح مانند آيت اللَّه آقا سيد عبدالكريم لاهيجى مزبور بالاتر از اينهاست امام صادق عليه السلام فرمود اگر به درختى كه ريشه آن در اعماق زمين فرورفته است فرمان دهد اطاعت او مى نمايد.

و ثانياً قدم مبارك همايونى حضرت ولى عصر حجة بن الحسن المهدى عجل اللَّه فرجه الشريف اين اثر و بركت را دارد كه به تن مرده جان مى دهد چنانكه گفته شده

همچون مسيح جان به تن مردگان دمد

گر بگذرد نسيم سحرگه ز كوى تو

(وف ح 1323 ق)، عالم دينى، فقيه، عارف، محقق و مدرس. در نجف از شاگردان برجسته ى شيخ مرتضى انصارى بود و از محضر علامه سيد حسين كوه كمرى نيز استفاده نمود. پس از اينكه در فقه

و اجتهاد به مقامات عالى رسيد به تهران آمد. حاج ملا على كنى با توجه به مقام علمى ايشان، منصب تدريس مدرسه ى مروى و امامت مسجد آنجا را به وى تفويض نمود. او بيش از بيست سال متصدى درس و امامت مسجد و مدرسه مروى بود. آيت اللَّه شيخ محمد رضا تنكابنى و آيت اللَّه سيد محمد تقى تهرانى و آيت اللَّه شيخ آقا بزرگ هفت تنى و آيت اللَّه شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه شيخ على اصغر هزار جريبى و آيت اللَّه شيخ محمد باقر معزالدوله اى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين قزوينى تهرانى و آيت اللَّه سيد صادق تنكابنى و آيت اللَّه شيخ احمد خندق آبادى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى زاهد (حمام گلشنى) از شاگردان وى بودند. فرزند ارشدش سيد مهدى لاهيجى نيز از شاگردان پدر بود و در حيات پدر درگذشت. همچنين شيخ ابراهيم رشتى و شيخ عباس لاهيجى در سطوح فقه و اصول شاگرد وى بودند. سيد عبدالكريم لاهيجى مابين سالهاى 1313 -1310 ق به نجف رفت و از محضر آخوند ملا محمد كاظم خراسانى استفاده نمود. در تهران درگذشت و در قبرستان شيخان تهران، معروف به چهارده معصوم (ع)، دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «الروضة البهية»؛ حاشيه بر «الرياض»؛ حاشيه بر «القوانين»؛ حاشيه بر «الفصول فى علم الاصول».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (43/ 8)، الذريعه (166/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1154 -1153/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (65 -62/ 6).

لاهيجي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبداللَّه لاهيجى عالمى بارع و كاملى جليل از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مراجع امور دينى لاهيجان بوده و حدود 1330 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى لاهيجى فقيهى ورع و عالمى جليل از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و غير او از بزرگان بوده و در سال 1332 ق در تهران از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لب خندقي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بن ميرزا محمدصادق بن ميرزا محمد بن نصيرالدين الثالث بن صدرالدين الثانى بن نصيرالدين الثانى بن صدرالدين بن نصيرالدين بن ميرصالح الحسينى اليزدى المدرسى معروف به (لب خندقى) عالمى كامل و مرجعى جليل از بيت علم و فضل و تقوا و شرف از عصر جدش ميرصالح مدرس بوده و لقب (مدرسى) براى او و كليه سادات مدرسى يزد و قم و نجف به واسطه انتساب به اوست.

وى در سوم شعبان 1284 قمرى شب ولادت حضرت سيدالشهداء (ع) به دنيا آمد و در شب دهم محرم (عاشورا) سال 1364 قمرى شب شهادت جدش سالار شهيدان عليه الصلوة والسلام بدرود زندگى گفته و در امامزاده جعفر يزد مدفون شده است.

اين بزرگوار پس از پرورش در بيت علم چندى از محضر آيت اللَّه آقاميرزا سيدعلى مدرس بزرگ و آقا سيد مرتضى مدرس معروف به (شيخ) و حاج ميرزا ابراهيم استفاده نموده آنگاه مهاجرت به سامرا و مدت شش سال از محضر ميرزا بزرگ شيرازى و بعد چندى با معيت مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى در خدمت مرحوم سيد استاد آقا سيد محمد طباطبايى فشاركى و پس از وى در خدمت مرحوم علامه خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى تلمذ نموده سپس در عصر آخوند خراسانى به ايران و وطن خود شهر يزد مراجعت و به اقامه جماعت و تدريس در مدرسه مصلى پرداخته و از طريق مختصر زراعتى امرار معيشت نموده

تا در سال 1364 وفات كرده است.

نگارنده گويد: درباره نبوغ و تبحر و مقام علمى او به يك واسطه از مرحوم آيت اللَّه حايرى شنيدم كه مى فرمود: اگر وى در نجف مانده بود نوبت رياست به سيد و ديگران نمى رسيد.

مرحوم مبرور سيد الفقهاء والمجتهدين آيت اللَّه العظمى آقاى حاج ميرزا سيد على مدرس يزدى معروف به لب خندقى كه در سفر مشهد به قم مشرف و مورد تجليل و تكريم آيت اللَّه حايرى و حوزه علميه واقع گرديده است.

معظم له از اكابر مجتهدين و اعاظم فقهاء و مجسمه تقوا و فضيلت و ديانت و از شاگردان طراز اول و تلامذه مبرز مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد فشاركى اصفهانى و آخوند خراسانى و علامه يزدى بوده و در عظمت آن بزرگوار اين بس كه اگر در نجف مانده بود رياست به ديگران نمى رسيد زيرا كه ايشان مقدم بر ديگران بودند.

مرحوم آيت اللَّه يثربى كاشانى مى فرمود وقتى خواستم از نجف به ايران بيايم استادم مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى با جمله اصحاب و شاگردانش تا وادى السلام مرا بدرقه كرده و موقع توديع فرمودند در درس استاد ما آخوند خراسانى يك ميرزا سيد على يزدى بود كه وقتى خواست به ايران برود استاد ما به اتفاق اصحاب تا همين جا بدرقه اش كرده و از فراق و رفتن ايشان ناراحت بود و مى فرمود در ميان شاگردان من كسى مانند او در فهم و دقت نظر و اطلاع و جامعيت نيست و منهم اكنون همين جمله را درباره تو مى گويم و به من سفارش كرد كه ميرزا سيد على يزدى را ببين ولو به رفتن به يزد باشد و من پس از آمدن زياد

به فكر ايشان افتادم و دوست داشتم ايشان را ملاقات كنم و ببينم كيست كه آنقدر آقا ضياء از او تجليل مى كند و گاهى به فكر رفتن يزد مى افتادم ولى موانع و كثرت كار نمى گذاشت تا روزى يكى از دوستان و فضلاء كاشان به منزلم آمده و گفت يك ماشين از يزد آمده و يك سيد بزرگوارى با عده اى از اهل علم و مريدان او در گاراژ منزل كرده اند فوراً از جا برخاسته و به گاراژ رفتم ديدم عالمى با وقار و سيدى عاليمقدار است پس از سلام و تعارفات سؤال كردم از هويت آقا گفتند آيت اللَّه ميرزا سيد على مدرس يزديست. مقصود خود را يافتم خودم را معرفى كردم مرا شناخت و در آغوش گرفت پس فروعى عنوان كردم و وارد بحث شدم ديدم حقاً همانطور و فوق آنست كه آقاى آقا ضياء گفته اند ايشان را تا آماده شدن ماشين كه خراب شده بود به منزل آورده و از بيانات علمى و تحقيقات و دقت نظر او استفاده كردم. ولادت اين بزرگوار در شب سوم شعبان هزار و دويست و هشتاد و چهار (1284) وفاتش در شب دهم محرم هزار و سيصد و هشتاد و چهار (1364) واقع شد والسلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لنجاني، عبدالعظيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن على رضا حسينى لنجانى، از شاگردان ميرزاى قمى، و سيد محمد مجاهد كربلايى، و آقا سيد على طباطبائى صاحب رياض بوده، و خود عالمى جليل، و فقيهى بارع بوده. كتب زير از اوست:

1 - تحفة الاصحاب، رساله ى عمليه به صورت سؤال و جواب، و در آن از فتاواى

ميرزاى قمى و آقا سيد على استاد خود نقل نموده.

2- ضياء اللامع در شرح مختصر الشرايع.

پس از سال 1231 [در هندوستان] وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لنكراني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1280 ق) فقيه اصولى، عالم دينى، مجتهد و مدرس. وى در نجف از بحث درس اساتيد زمانش استفاده نمود و تقريرات آنها در فقه و اصول را نگاشت و خود از اساتيد و پيشوايان تقليد و اجتهاد گشت. او از ميرزا حسين خليلى و سيد محمد على شاه عبدالعظيمى و سيد حسن صدر روايت كرد. شيخ محمد على اردوبادى از وى روايت كرده است. از آثارش: حاشيه بر رساله شرابيانى؛ حاشيه بر «طهاره» كتاب «الرياض» حاشيه بر «نجاه العباد»؛ «نتائج الافكار»، در فهم كلمات ائمه اطهار (ع)؛ «الملهمات الغرويه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (45/ 24)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 465/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1130 -1129/ 3)، معجم المؤلفين (230/ 3).

لنكراني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن المرحوم ابراهيم لنكرانى از علماء معاصر مقيم شهرستان سمنانست.

آنجناب در سال 1327 قمرى در يكى از قراء لنكران بنام بلاقاجى متولد شده و تا ده سالگى در زايشگاه خود مشغول كارهاى خانگى و دام چرانى بوده است.

سپس قصد تحصيل نموده و در حضور جناب حجةالاسلام و ملاذالانام مرحوم شيخ على لنكرانى دائى محترم خود مشغول خواندن قرآن بوده و در مدت شش ماه از خواندن آن فارغ شده و به تحصيل علوم ادبى و فارسى پرداخته و در سال دوم از تحصيلش دائى معظم خود را از دست داده پس مدتى دروس مقدمات عربى را نزد چند نفر از علماء لنكران آموخته و در سال 1340 قمرى به اتفاق پسر عمه اش شيخ كامل كاملى در اثر فشار دولت شوروى و غدغن شدن علوم دينى عازم اردبيل شده.

و مدت ده سال تمام در اردبيل در مدرسه

مرحوم ميرزا ابراهيم سطوح اوليه را تا سطوح عاليه نزد علماء بزرگ آنجا خوانده و ضمناً يك جلسه دينى براى يك عده از جوانان تشكيل داده و انجام وظيفه دينى نموده و از نظر معاشرت با مردم اردبيل بسيار مأنوس و مورد توجه آنان تا جائى كه مورد غبطه دوستان و بعضى از اساتيد بزرگ گرديده تا در اوائل 1355 قمرى در ماه صفر ايام اربعين بدون جهت معلوم و مشخصى با يك عده اى از طلاب لنكران از اردبيل به سمنان تبعيد شده و مدت سه سال در تبعيدگاه سمنان با هزاران رنج و ملال و ناراحتيهاى روحى و جسمى بسر برده و در سال سوم قدرى با مردم سمنان مأنوس و توسعه نسبى حاصل شده بود.

تا در سال 1357 قمرى از سمنان به زنجان تبعيد شده و مدت چهار سال در آنجا اقامت قهرى داشته و رنجهاى فراوان و شكنجه هاى گوناگون ديده و در اواخر در اثر محبت علماء زنجان و بالاخص مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمود امام جمعه جا باز كرده مخصوصاً اينكه آن مرحوم مسجد خويش را در ظهر و عصر به ايشان محول فرموده و در مواقع مساعد نبودن حال ايشان و يا در مسافرت بودنشان شبها هم نيز بجاى ايشان امامت نموده و اين موضوع وسيله رشد و نمو و تقويت اجتماعى ايشان گرديد.

و بالاخره در سال 1320 شمسى بعد از بيستم شهريور از زنجان به قم مشرف شده و از محضر آيات ثلاثه حجت و خوانسارى و صدر و نيز آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خوانسارى مدظله استفاده نموده.

ولى بيشتر از درس و بحث آيت اللَّه العظمى حجت بهره مند

گرديد و مورد توجه مخصوص آن مرحوم قرار گرفته و در اكثر جلسات خصوصى معظم له شركت مى كرده و تا اواخر فوت آن مرحوم در درس فقه و اصول وى شركت كرده و دوره كامل آن دو رشته را خدمت ايشان ديده و پس از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به درسشان حاضر و مورد توجه مخصوص آن بزرگوار گرديده تا بعد از رحلت آن مرحوم كه منتقل به شهرستان سمنان گرديده و اكنون در رأس روحانيت اين شهر قرار دارد.

داراى آثار قلمى چنديست كه مى نگارم.

1- تقريرات فقه آيت اللَّه حجت

2- تقريرات اصول آن مرحوم

3- مقدارى از دراسات آيت اللَّه العظمى بروجردى

4- انديشه ما

5- خطب نماز جمعه و مقدمه وجوب بر نماز جمعه

6- حاشيه بر توضيح المسائل آيت اللَّه بروجردى

7- ترجمه تفسير صافى.

در شهرستان سمنان غير از نامبردگان بعضى ديگر از دانشمندان متقى مانند حجةالاسلام حاج آقاى نجات و جناب حجةالاسلام سبزوارى كه ترجمه اش در ذكر سبزوار گذشت هستند كه در مساجد اقامه جماعت نموده و به تبليغ دين و ارشاد مردم اشتغال دارند.

(تو 1327 ق)، عالم دينى. در بلاقاجى از قراى لنكران به دنيا آمد. در ده سالگى قرآن را از دايى خود شيخ على لنكرانى فراگرفت. مقدمات را نزد علماى لنكران آموخت. سپس بر اثر فشار دولت شوروى در ممنوعيت علوم دينى به همراه پسر عمه اش، شيخ كامل كاملى، در 1340 ق به اردبيل رفت. در مدرسه ى ميرزا ابراهيم سطوح اوليه تا سطوح عاليه را به مدت ده سال نزد علماى بزرگ آنجا فراگرفت. در 1355 ق به همراه عده اى از علما به سمنان تبعيد شد. پس از سه سال در 1357 ق از آنجا به زنجان

تبعيد شد. در زنجان تحت حمايت آيت اللَّه سيد محمود امام جمعه به امامت جماعت پرداخت. وى در 1361 ق به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى استفاده نمود. او بيشتر از درس و بحث آيت اللَّه حجت بهره گرفت. پس از ورود آيت اللَّه بروجردى به قم در درس ايشان حاضر شد و بعد از درگذشت آيت اللَّه بروجردى به سمنان رفت و به وظائف دينى مشغول گرديد. از آثارش: «تقريرات فقه» و «تقريرات اصول» آيت اللَّه حجت؛ بخشى از «دراسات آيت اللَّه بروجردى»؛ حاشيه بر «توضيح المسائل» آيت اللَّه بروجردى؛ ترجمه ى «تفسير صافى»؛ «انديشه ما»؛ «نماز جمعه»، خطب و مقدمه وجوب.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (341 -340/ 5).

لنكراني، عبدالعزيز

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعزيز لنكرانى (عموى پدر آيت اللَّه شيخ حسين لنكرانى معاصر) از شاگردان شيخ انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و داراى تاليفات و آثار علمى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لنكراني، فاضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله مرحوم فاضل موحدى لنكرانى از علماء اعلام و مجتهدين عظام حوزه علميه قم و خواص اصحاب مرحوم آيت الله العظمى بروجردى بودند در سال 1314 قمرى در لنكران متولد شده و پس از بلوغ به اردبيل آمده و مدت 4 سال مقدمات و ادبيات را فراگرفته و بعد از آن به زنجان آمده و مدت سه سال در آنجا اقامت نموده و پس از آن مهاجرت به مشهد مقدس نموده و مدت... سال از محضر مرحوم آيت الله آقازاده كفائى و مرحوم آيت الله آشتيانى و هم آيت الله العظمى قمى افتاده كرده و تدر سال 1342 ق مهاجرت به بلده طيبه قم نموده و به درس مرحوم آيت الله العظمى حايرى شركت نموده و ضمنا تدريس متون فقه و اصول را كرده تا ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله كه به ايشان پيوسته و هم در مسجد تكيه سيد حسن اقامه جماعت نموده تا در چهاردهم صفرالخير 1392 ق كه بدرود گفته و در جوار فاطمه معصومه عليهاسلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

لنكراني، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج شيخ مجتبى لنكرانى از مجتهدين و مبرز و ممتاز معاصر حوزه علميه نجف است (در اصفهان)، وى در حدود سال 1320 ق متولد شده و در اوائل جوانى مهاجرت بنجف نموده و از محضر آيات عظام چون مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله حاج شيخ محمد حسين غروى كمپانى و آيه الله العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم علامه حاج شيخ محمد جواد بلاغى و ديگران استفاده نموده و بمقام منيعى از علم در معقول و منقول و تفسير و رجال و كلام رسيده و

حوزه تدريس تشكيل داده و بسيارى از علماء و فضلاء معاصر از درس و محضرش كسب فيض نموده و به رتبه اجتهاد رسيده اند.

استاد لنكرانى مدتى هم در سامره اقامت داشته تا در ذى القعده الحرام 1391 قمرى كه مانند هزاران نفر ديگر از علماء و غيره از طرف دولت بعثى عراق رانده به ايران و بواسطه دعوت و اصرار حوزه علميه اصفهان و دانشمندان اين سامان اصفهان را محل سكونت فعلى خود قرار داده و بتدريس فقه و اصول و غيره پرداخته اند.

نگارنده گويد: آقاى لنكرانى عالمى محقق و فاضلى مدقق و فقيهى متبحر است يكى از شاگردان معظم له كه از علماء مبرز خوزستانست در نامه ايكه براى حقير نوشته از آنجناب تعبير (با عجوبه لنكران) نموده است.

ايشان گذشته از مقام علم و فضل عالمى پارسا و موصوف بتقوا و داراى ملكات فاضله اخلاقى و محامد آداب و محاسن اخلاق و مبرا از تظاهرات و بسيار متواضع و خليق ميباشد. و از امامت و تعينات روحى دورى مينمايد، و در اصفهان هر چند علماء اعلام و متدينين اصرار براى نماز جماعت و اداره مسجدى نمودند نپذيرفتند و خود را با آن مقام شامخ علمى لايق اين سمت ندانسته و بنماز ديگران شركت مينمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

لنكراني، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1285 ق)، فقيه، مجتهد و عالم دينى. فقه و اصول را، چندين سال، در قزوين نزد عده اى از علماى آنجا خواند. در 1248 ق به عراق رفت و در كربلا نزد سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «الضوابط»، و سيد مهدى طباطبايى، فرزند سيد على طباطبايى صاحب «الرياض»، تلمذ نمود و از مجالس و بحث علماى كربلا و نجف استفاده

نمود تا در فقه و اصول برآمد. سپس به قفقاز بازگشت و به انجام امور مذهبى پرداخت و در آنجا مورد احترام مردم قرارگرفت و مرجع دينى آنان گشت. وى در همان جا درگذشت. از آثارش: «ابتلاء الاولياء»؛ «اتمام الحجة»، در اثبات وجود حضرت قائم (عج)؛ «افتخار الشيعة»، در احكام شريعت؛ «الحائريات»، در مسائل فقهى؛ «درر الغرر» يا «الدرر و الغرر» يا «الغرر و الدرر»؛ «الدرة الفاخرة فى زيارات العترة الطاهرة»؛ «المراسم الشرعية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (366/ 9)، الذريعه (298/ 20 ،43/ 16 ،141 -140 ،127 ،106/ 8 ،3/ 6 ،256/ 2 ،88 ،84 -83 ،61/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (646 -645/ 13)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1131 -1130/ 3)، معجم المؤلفين (77/ 10).

لنكراني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ آغا بن محمدعلى لنكرانى عالمى فقيه از شاگردان علامه سيد حسين كوه كمرى بوده و بعد از 1289 ق از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لنگرودي، حسين علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين على لنگرودى عالمى جليل و رئيسى مطاع از مراجع امور دينى لنگرود معروف به (آقا نجفى) بوده و در حدود 1298 وفات نموده و در حرم (امامزاده سيد محمد) لنگرود مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لنگرودي، عبدالصاحب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب آقاى آقاسيد محمد فهدى ملقب به عبدالصاحب مرتضوى لنگرودى از قضلاء بنام و نويسندگان كرام حوزه علميه است كه مانند دو برادر مذكورش در خاندان فضيلت به دنيا آمده و در حجر علم و كمال تربيت يافته و سطوح و دروس نهائى و عالى فقه و اصول را از اساتيد و مدرسين و آيات عظام حوزه فراگرفته و به تاليف و تصنيف كتب مفيده كه بعضى مطبوع و برخى مخطوط است پرداخته است و آثار مطبوع ايشان به قرار زير است:

1- بازار دانش دو مجلد كه به طبع رسيده است.

2- داستان پشيمان شدگان كه به طبع رسيده است.

3- امشى به حشرات بهائيت كه به طبع رسيده است.

4- پاسخ به كتاب شهيد جاويد كه به طبع رسيده است.

5- گفتگوى عالم و صوفى

6- اعجاز اسلام از نظر اخبار.

7- مناجات مرتضوى- دوازده بند مرتضوى.

8- پاسخ ما به گفته ها يا بررسى از بررسى دعاء ندبه.

9- گوهرهاى گران در علم معانى و بيان جزء اول.

10- توحيد مرتضوى.

اما ترجمه مفصل آن جناب كه در علم و حلم و متانت و ديانت و تقوا مانند برادران ديگرش مرآت آن پدر بزرگوار است از اين قرار است: در دهم ماه ذى الحجه 1352 ق در نجف اشرف به دنيا آمده و در دوران كودكى با معيت مرحوم والدش علامه مرتضوى لنگرودى به ايران آمده و در تهران رحل اقامت افكنده و پس از دروس

جديد و مقدمات سطوح اوليه و وسطى را در مدرسه حاج ابوالفتح به اتمام رسانيده و در معيت مرحوم والد به قم مهاجرت نموده و بعد از مدت كوتاهى در درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و پس از آن مرحوم به درس آيتين گلپايگانى و امام خمينى حاضر شده و هم مدتى در درس آيت الله شريعتمدارى و آيت الله آملى حاضر شده.

دروس معقول و فلسفه را هم از اساتيد حكمت حوزه بالاخص علامه طباطبائى فراگرفته است و در حال حاضر به تدريس سطوح عالى و نهائى اشتغال دارد.

معظم له در امور دينى و خدمات روحانى بسيار ساعى و جدى و براى همين منظور ايجاد كانونهائى نموده اند در شبهاى پنج شنبه و جمعه كه بسيارى از جوانان و دبيران و آموزگاران شركت مى كنند آثار مخطوط ايشان به قرار زير است.

1- جزوات تقرير در صلوه و خمس از بحث آيت الله بروجردى.

2- جزوات تقريرات آيت الله گلپايگانى در طهارت و حج.

3- جزوات تقريرات آيت الله امام خمينى در طهارت و حج.

4- جزوات تقريرات آيت الله آملى در طهارت و حج.

5- قواعد العلم در علم صرف نحو منطق معانى بيان.

6- لغات الوسائل ناتمام 7- دو علم و يك فن در علم روح و بدن و فن تعبير.

8- صندوق حسنات 9- محشر شعراء 10- ارمغان رمضان 11- معالجات روحى در اخلاق.

12- قدمهاى به آن سرا در قيامت 13- عبرتى از شناسنامه 14- سلاسل مرتضوى كشكول 15- ديوان مرتضوى در چهار بخش.

16- مسائل الاحكام 17- سؤال و جواب درباره حجاب 18- واعظان تكوينى 19- كتابى در رد يهود 20- كتابى در رد نصارى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

لنگرودي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1306 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى

و مجتهد. در يكى از روستاهاى لنگرود به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات در 1323 ق به رشت رفت. پس از چند سال به قزوين رفت و سطوح اوليه را در خدمت آقا شيخ يونس و ملا على طارمى فراگرفت. بعد از چندى به تهران آمد و سطوح وسطى و نهايى را از آيت اللَّه سيد محمد تنكابنى و شيخ محمد رضا نورى و معقول را از شيخ على نورى و ميرزا هاشم اشكورى و ميرزا حسن كرمانشاهى فراگرفت. در 1338 ق به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و علامه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه شيخ مهدى مازندرانى بهره برد و در تفسير از محضر آيت اللَّه شيخ جواد بلاغى استفاده نمود. در 1342 ق به ايران آمد و مجددا در 1344 ق به نجف بازگشت و به تدريس و شركت در بحث اساتيد و آيات عظام آنجا مشغول شد. در 1361 ق به علت بيمارى به ايران مراجعت نمود و تا 1372 ق در مسجد و مدرسه ى حاج ابوالفتح به اقامه ى جماعت و تدريس پرداخت. در 1372 ق به زيارت عتبات رفت. پس از بازگشت در قم اقامت گزيد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. وى در قم درگذشت و در يكى از ايوانهاى شمالى صحن عتيق حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شد. از آثارش: «تقريرات» درس آيت اللَّه نايينى، در اصول؛ «المتاجر» و «الصلوة» و «الطهارة» تقريرات درس آيت اللَّه نايينى؛ «الخمس»؛ «منجزات المريض»؛ شرح بر «طهارت عروة الوثقى»؛ «حدوث العالم»؛ رساله در «فضاء»؛ رساله در مبحث «اجتهاد»؛ حاشيه بر «المكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ رساله

در اثبات «اصول و عقايد»؛ رساله در تفكيك بين اراده استعمالى و جدى».[1]

آيت الله فى العالمين حاج سيد مرتضى بن سيد حسين بن ميرسعيد قاضى محله ى مرتضوى لنگرودى از آيات عظام و علماء اعلام شهرستان قم و حوزه علميه بوده اند.

در سال 1306 قمرى در يكى از قراء لنگرود متولد شده و پس از نشو و نما و فراگرفتن فارسى به مدرسه جامع لنگرود رفته و پس از مدتى از آنجا در حدود سال 1323 قمرى به رشت و پس از چند سالى به قزوين و در آنجا در خدمت آشيخ يونس و ملاعلى طارمى سطوح اوليه را ديده و بعد از چندى به طهران آمده و سطوح وسطى و نهائى را نزد مرحوم آيت الله سيد محمد تنكابنى و آقا شيخ محمدرضا نورى و معقول را خدمت مرحوم حاج شيخ على نورى و مرحوم ميرزا هاشم اشكورى و ميرزا حسن كرمانشاهى خوانده و در سال 1338 قمرى مهاجرت به نجف نموده و از محاضر آيات عظام اصفهانى و نائينى و عراقى و حاج شيخ مهدى مازندرانى و تفسير را از مرحوم حاج شيخ جواد بلاغى استفاده كرده و در سال 1342 قمرى مسافرت به ايران و در سال 1344 قمرى براى بار دوم به نجف مهاجرت و مدت ده سال توقف و به تدريس و شركت در ابحاث آيات عظام و مراجع بزرگ نجف اشتغال داشته تا در سال 1354 قمرى مراجعت به ايران و مدت 13 ماه در قم توقف و در سال 1355 ق باز مشرف و مدت شش سال ديگر به تدريس مشغول گشته و در سال 1361 به واسطه كسالت به ايران بازگشت

نموده و بنابر تقدير پروردگار تا سال 1372 قمرى در تهران اقامت و در مسجد و مدرسه حاج ابوالفتح واقع در ميدانشاه تهران به اقامه جماعت و تدريس و تربيت عده اى از محصلين پرداخته و در آن سال به زيارت اعتباب عاليات مشرف و در مراجعت رجل اقامت به قم انداخته و به تاليف و تدريس فقه و اصول مشغول گرديده تا در روز پنج شنبه 19 صفر الخير 1383 قمرى دعوت حق را اجابت گفته و با تشييع كم نظيرى در يكى از ايوانهاى شمالى صحن عتين حضرت معصومه عليهاسلام به خاك سپردند.

ترجمه مفصل و مبسوط آن عالم بزرگوار و مرجع عاليمقدار را يكى از افاضل شاگردان و تلامذه آن مرحوم به نام جناب آقاى شيخ محمد واصف نوينده محترم كه ترجمه اش خواهد آمد در يك رساله مستقلى به نام چهره اى از زندگانى آيت الله لنگرودى تاليف و منتشر نموده كه اين حقير خلاصه آن را با آنچه كه در ص 74 ج 2 كتاب آثارالحجه نگاشته ام در اينجا آوردم.

1- تقريرات در اصول مرحوم آيت الله نائينى دوره كامل.

2- كتاب المتاجر تقرير درس آيت الله نائينى.

3- كتاب الصلوه تقرير درس آيت الله نائينى.

4- كتاب الطهاره تقرير درس آيت الله نائينى.

5- كتاب الخمس.

6- رساله اى در منجزات مريض

7- شرح مبسوطى بر طهارت عروةالوثقى

8- رساله اى در توسط ارض غصبيه.

9- رساله اى در حدوث عالم

10- رساله اى در فضاء ناتمام

11- رساله ى در اثبات اصول و عقايد.

12- رساله اى در تفكيك بين اراده استعمالى و جدى

13- كتاب الصوم تقرير درس، ناقص است.

14- رساله اى در مبحث كر چاپ شده.

15- رساله اى در مبحث اجتهاد چاپ شده.

16- رساله اى در حرمان زوجه از بعض ارث.

17- حاشيه اى بر مكاسب شيخ، انصارى، ناتمام.

18- حاشيه اى بر

رسائل شيخ، ناتمام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (250 -248/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1132/ 3).

لواساني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم بن سيد محمد بن سيد ابراهيم حسينى لواسانى از علماء ابرار تهران بوده. وى در حدود 1276 قمرى در تهران به دنيا آمده و در بيت علم و سياتت پرورش يافته و تحصيلات مقدمات و سطوح را از دانشمندان و علماء آن زمان فراگرفته سپس به اعتاب عاليات و نجف اشرف مهاجرت و از محضر و ابحاث آيات عظام حوزه علميه نجف چون حاج ميرزا حسين، حاج ميرزا خليل تهرانى و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آقا سيد محمد كاظم يزدى استفاده نموده تا به درجه اجتهاد نائل و موفق به دريافت اجازه اجتهاد از آنان شده و ضمنا از دروس اخلاق و عرفان شاگردان مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى چون حاج شيخ محمد بهارى و حاج سيد احمد تهرانى كربلائى بهره ها برده و در اين رشته نيز به مدارج عاليه اخلاقى ارتقا يافته و پس از آن به سوى ايران و وطن خود مراجعت ولى در همدان مورد توجه و استقبال مردم آن سامان شده و بنابر درخواست آنها رحل اقامت افكنده و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و وظائف ديگر روحى پرداخته و پس از چندى به تهران آمده و در آنجا هم قيام به وظائف دينى و روحى نموده تا در عصر جمعه بيست و هشت (28) ماه رمضان المبارك سال 1363 قمرى از دنيا رفته و پس از تشييع و تجليل فراوان حمل به نجف اشرف شده و در جوار حضرت

اميرالمؤمنين على عليه الصلوه والسلام مدفون گرديده است . داراى فرزندان برومندى بوده اند كه اغلب آنها از علماء و دانشمندان معاصرند و آنان از اين قرارند:

1- حاج سيد احمد لواسانى كه در مسجد بالاسر قم مدفون مى باشند.

2- حاج سيد محمدصادق لواسانى متوفى ربيع الاول 1411 قمرى مدفون در مسجد بالا سر قم.

3- حاج سيد على لواسانى.

4- حاج سيد زين العابدين لواسانى.

5- حاج سيد محمود لواسانى.

6- حاج سيد رضا لواسانى.

7- حاج سيد يحيى لواسانى.

8- حاج سيد حسين لواسانى.

9- حاج سيد حسن لواسانى.

10- حاج سيد محسن لواسانى.

عموى آن بزرگوار حاج سيد عبدالكريم لواسانى از فضلاء و اعلامى بودند كه حدود يكصد و ده سال زندگانى كرده و سرانجام در 1397 قمرى از دنيا رفته و در جوار شيخ صدوق مدفون است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

لواساني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1400 -1308 ق)، عالم دينى، مجتهد و مورخ. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات را نزد علماى نجف فراگرفت. وى از شاگردان آيت اللَّه شيخ محمد كاظم خراسانى و آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ على گنابادى و آيت اللَّه شيخ على قوچانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه شيخ على قوچانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه ميرزا محمد تقى شيرازى و آيت اللَّه سيد اسماعيل صدر بود و نزد آنان در نجف، سامرا و كربلا مراحل علمى را طى كرد. آن گاه مشغول به تدريس و تأليف شد. در 1333 ق به تهران آمد و به تدريس پرداخت، سپس به مشهد رفت و از محضر آيت اللَّه آقا محمد آقازاده ى كفايى استفاده نمود. در 1344 ق به نجف بازگشت و از محضر

اساتيد وقت، آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين غروى، استفاده نمود تا به مراتب عاليه ى اجتهاد رسيد و به دريافت اجازه هاى اجتهاد نايل شد. در 1348 ق براى ارشاد و سرپرستى شيعيان به لبنان رفت و در 1370 ق به تهران بازگشت و به امور علمى و دينى پرداخت. وى در مسجد محموديه سرچشمه به انجام امور مذهبى مشغول بود. لواسانى از دوستان نزديك علامه امينى بود. در تهران درگذشت. از آثارش: «الدروس البهية»، در مختصرى از تاريخ پيامبر (ص) و ائمه (ع)؛ «مرقاة جنان الزهر»؛ «نور الافهام» شرح منظومه ى «مصباح الظلام»، در علم كلام؛ «الشريعة السماحاء»، در اصول دين و احكام شرعيه مطابق عمل به احتياط؛ «تاريخ النبى احمد (ص)»، در دو مجلد؛ «تواريخ الانبياء» از حضرات آدم تا حضرت خاتم؛ «نقض الهفوات و تكذيب المفتريات»، ردى بر دعاوى بهائيت و تكذيب على محمد باب؛ «فضيحة الكذابين»، در رد قاديانى؛ «الكشكول».[1]

حاج ميرزا حسن بن السيد العلامه آيت اللَّه حاج سيد محمد لواسانى از مشاهير علماء معاصر تهران مى باشد. وى در ماه رمضان سال 1308 قمرى در نجف اشرف متولد شده و چون در سن نه سالگى اوان كودكى در سال 1317 قمرى مرحونم والد را از دست داده با نهايت جديت و اشتياق در نجف اشرف در محضر طلاب علوم شرعيه و فضلاء مقدمات و ادبيات را خوانده و سطوح نهائى را بپايان رسانيده و در سن بيست سالگى بدرس خارج آيات عظام و مراجع تقليد چون مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و علامه يزدى و پس از فوت آنان مرحومين آيتين حاج شيخ على گنابادى

و حاج شيخ على قوچانى و بعد از فوت آن دو بزرگوار از درس و محضر آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و در سامرا از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى و در كربلا آيت اللَّه حاج سيد اسمعيل صدر استفاده نموده تا در سال 1331 قمرى كه جنگ بين المللى پيش آمد و اوضاع دنيا در آن جنگ متشتت و در هم ريخته شد خصوصا عراق عرب كه از همه جا سخت گرديد كه هر كس به هر وسيله كه برايش ممكن ميشد فرار را بر قرار اختيار نموده و باطراف بلاد منتشر ميشد و همه روزه زندگى و ناامنى بدتر ميشد ناچار معظم له باتفاق مرحومه علويه والده اش و عيال و اولاد و والدين عيال با نهايت دست تنگى و قلت زاد از نجف اشرف در اواسط 1333 قمرى بعزم هجرت به ايران حركت نموده و در كاظمين متوقف و در مدت دو ماه هفت نفر از بستگانش چون مرحومه والده و عيال و سه نفر از اولادش و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على قوچانى همسر خواهرش با فرزندش بمرض وبا و غيره از دنيا رفته و بالاخره خودش باتفاق خواهرش با نهايت صعوبت و سختى وارد تهران و باقارب و احارم خود ملحق و با ابتلاء بامراض عدديه و مراجعه بصفوف اطباء تا بفضل پروردگار بهبودى يافته و در ماه رمضان 1334 قمرى همشيره همسر مرحومه سابقش را كه صبيه مرحوم آقا سيد محمد واعظ لواسانى بود تزويج و مهاجرت به مشهد نموده و مدت شش سال اقامت و از محضر آيات و مدرسين آن عصر چون

مرحوم آيت اللَّه آقا محمد آقا زاده كفائى و ديگران استفاده و در سال 1340 قمرى بحج مشرف و چند ماهى متوقف و موجب استبصار يكى از دانشمندان اهل سنت كه رئيس بعضى از دوائر دولتى صعودى بوده گرديده و بيش از بيست مرتبه از لبنان و عراق و ايران بحج مشرف شده و باين فيض بزرگ رسيده است.

نگارنده گويد: علامه لواسانى در طول تاريخ عمر خود موفقيتهاى بزرگى پيدا كرده كه موجب غبطه و حسرت ميباشد از جمله اختلاف بين شيعيان مقيم مدينه و ارجاع بمراجع تقليد دادند بعد از آن كه مدتها آنها بر طريقه اخباريين بودند.

ديگر راه يافتن ايشان به كتابخانه مدينه منوره و استفاده از كتب حضرات تسنن در بطلان اجماع امت بر خلافت شيخين و ديگران.

و خلاصه پس از مدت اقامت در مدينه منوره بمكه معظمه براى اداء حج تمتع مشرف و بعد از آن مراجعت به عراق و از آنجا به ايران و قم آمده در هنگامى كه مراجع بزرگ نجف چون آيت اللَّه اصفهانى و نائينى و خالصى و ديگران تبعيد از عراق بودند و در آنجا بفيض ملاقات و زيارات آنان رسيده و از آنجا به مشهد مشرف و موفق بوظائف دينى و شرعى خود از امامت در مسجد تركها و تدريس فقه و اصول گرديد تا در نيمه ماه رجب 1344 قمرى باتفاق عيال و فرزندان مراجعت به نجف اشرف نموده و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و نائينى و آيت اللَّه كمپانى و آيت اللَّه عراقى استفاده نموده در مدت پنجسال آنگاه بامر بعضى از آيات مذكوره براى تبليغات احكام شرعيه به لبنان مسافرت كرده و خدمات زيادى در آن

سامان انجام داده و مورد توجه و علاقه شديد مردم جبل عامل گرديده و تقاضاى اقامت ايشان را نموده و به آيت اللَّه اصفهانى متوسل تا بامر آن مرحوم بيش از بيست و دو سال در آن بلاد با نهايت عزت و عفت نفس اقامت نموده و مردم بى خبر آن حدود را ارشاد و هدايت نموده تا در سال 1370 قمرى كه جنگ اسرائيل با اعراب فلسطين شروع شد و مردم فلسطين مغلوب و آواره گرديدند ناچار به مهاجرت به ايران گرديده و در تهران مقيم و تا حال حاضر در مسجد محموديه سرچشمه به اقامه جماعت و ترويجات دينى و خدمات اشتغال دارند.

تأليفات و آثار عديده اى دارند كه فهرست آنها را مى نگارم.

1- الدروس البهيه در مختصرى از احوال النبى و الائمه 2- نور الافهام شرح منظومه مصباح الظلام فى علم الكلام 3- الشريعه السمحاء فى الاحكام الشرعيه الفرعيه على طبق العمل بالاحتياط. 4- تاريخ النبى احمد صلى اللَّه عليه و آله در دو مجلد از مبدء خلقت نور آن بزرگوار تا آخر عمر حضرتش 5- تواريخ الانبياء از حضرت آدم تا حضرت خاتم صلى اللَّه عليه و آله در دو مجلد 6- فضيحه الكونين رد بر قاديانى كذاب هندى. 7- نقض الهفوات رد بر دعادى بهائيه و تكذيب على محمد باب 8- كشكول لطيف كه تمام اينها بطبع رسيده و اما آثار مخطوط آن جناب عبارتست از فقه و اصول و تقريرات مباحث اساتيد عظام و حواشى بعضى مسائل متفرقه و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (358 ،292/ 24 ،313/ 20 ،275/ 16 ،186/ 14 ،144/ 8 ،290/ 3)، گنجينه ى

دانشمندان (549 -546/ 4)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1135 -1133/ 3).

لواساني، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1277 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مدرس. از محضر پدرش و ميرزا محمد حسن آشتيانى استفاده نمود. سپس به نجف رفت و نزد شيخ محمد كاظم خراسانى و ميرزا حسين خليلى و شيخ الرشيعه اصفهانى تلمذ نمود و يكى از برجستگان علم و فقاهت شد و خود مستقلا به تدريس و تأليف پرداخت. سپس به تهران بازگشت و به تدريس فقه و اصول و انجام وظايف دينى مشغول گرديد. او در تهران درگذشت. از آثارش: «انيس العارفين»؛ «جلاء الابصار»؛ «تحفة الاحباب»؛ «ميزان الاخوة»؛ «الشيخ و الشيخة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (35/ 23 ،266/ 14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1643/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1136/ 3).

لواساني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1267 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و مجتهد. در تهران به دنيا آمد. پدرش از علماى تهران بود كه در مسجد سرپولك اقامه جماعت مى كرد. پس از فراگيرى مقدمات و تكميل سطوح در خدمت پدرش و آشتيانى و ميرزا عبدالرحيم نهاوندى به نجف رفت و در خدمت ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ ميرزا حسين خليلى شاگردى نمود. پس از رسيدن به مرتبه ى اجتهاد به بحث و تدريس پرداخت. در نجف درگذشت و در مقبره ى خودش در وادى السلام دفن شد. از آثارش: «اجتماع الامر و النهى»؛ «تقريرات» استادانش، در فقه و اصول؛ «الفقه الاستدلالى»، در سه مجلد، در «متاجر»؛ مجلدى در «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (59/ 9)، الذريعه (290/ 16 ،384/ 4 ،268/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1133/ 3)، معجم المؤلفين (213/ 8).

لواساني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدصادق بن العالم الجليل آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم بن العالم العلام حاج سيد محمد لواسانى از علماء بزرگوار معاصر تهرانست.

وى در ماه صفر 1324 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در ربيع الاول 1339 قمرى در خدمت مرحوم والدش به ايران و همدان آمده و در آنجا اقامت نموده وى با معيت مرحوم برادرش حجةالاسلام حاج سيد احمد در ربيع الاول 1340 قمرى به اراك آمده و شروع به مقدمات نموده و در ماه رمضان 1341 قمرى مهاجرت به قم و پس از تكميل مقدمات و مقدارى از سطوح در سال 1348 قمرى عزيمت به نجف نموده و سطوح را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن مشكينى خوانده و هم از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى استفاده

كرده و در اثر كسالت و عدم رضايت والدش مراجعت به قم نموده و تا سال 1352 قمرى از ابحاث مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حجت بهره مند گرديده و در سال مذكوره با مرحوم برادرش به نجف مشرف و در 1353 قمرى به ايران بازگشت و به مشهد مقدس رفته و چند ماهى از محضر آيت اللَّه العظمى قمى و آيت اللَّه آشتيانى و آيت اللَّه آقازاده كفائى مستفيض ولى بواسطه حوادث ناگوار مسجد گوهرشاد و تعطيل حوزه مشهد به قم مراجعت و بدرس مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت حاضر شده و در سال 1356 قمرى به تهران آمده و حدود يكسال توقف تا حسب الامر آيات ثلاثه قم بحوزه برگشته و بتوليت و اداره مدارس فيضيه و دارالشفاء از طرف مراجع حوزه علميه منصوب تا سال 1364 قمرى كه در اثر كسالت و امريه والدش به تهران منتقل و تاكنون در مسجد و مدرسه ميرزا ابوالحسن معمار واقع در محله امامزاده يحيى عليه السلام به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برادران دانشمند و با تقوائى دارند كه اجمالا آنها را مينگارم:

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى كه قبلا ياد نمودم.

2- حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد على لواسانى كه از علماء اعلام و افاضل دانشمندان تهران و سالها مقيم نجف بوده و چندين سال است كه به ايران مراجعت و در تهران به وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

3- حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد زين العابدين لواسانى كه وى نيز از علماء ابرار معاصر تهرانست و ايشان هم سالها در اعتاب عاليات تحصيل علم و كمال نموده و بعد به ايران مراجعت و در تهران

بخدمات روحى خود مشغول و مانند برادرانش وارسته و بعلم و تقوا آراسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لؤلؤي بخلي، يحيي زكريا

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 232/ 230 ق)، فقيه، محدث و حافظ. از ابومطيع حكم بن عبداللَّه بلخى، مفتى بلخ، و عبداللَّه بن نمير و وكيع و حكم بن مبارك و ابواسامه و قاسم بن حكم عرنى و همطبقه ى آنها روايت كرد. بخارى و ترمذى و ابوسعد يحيى بن منصور هروى زاهد و جعفر فريابى و احمد بن سيار مروزى و اسماعيل بن محمد بن ابى كثير قاضى و عبدالصمد بن سليمان بلخى از وى روايت كردند. از آثارش كتاب «الايمان» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (277/ 2)، تذكرة الحفاظ (518 -517/ 2)، تهذيب التهذيب (298 -297/ 3)، تهذيب الكمال (321 -320/ 6)، الثقات (254/ 8)، معجم المؤلفين (184/ 4).

ليثي سمرقندي، ابوالقاسم بن بكر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 888 ق)، فقيه حنفى. از علماى عامه قرن نهم قمرى بود. از آثارش: «رياضة الاخلاق»؛ حاشيه بر شرح «مفتاح العلوم» سكاكى؛ شرح «رساله وضعيه ى عضديه»، كه در 888 ق تأليف نمود؛ «رساله ى سمرقنديه»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»، به نام «حاشيه سمرقندى»؛ شرح «كنز الدقائق» حافظالدين نسفى؛ حاشيه بر «مطول»، كه به نام امير عليشير نوايى در 875 ق تأليف نمود؛ «بلوغ الارب من تحقيق استعارات العرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (194 ،140/ 1)، ريحانه (72 -71/ 3)، كشف الظنون (1767 ،938 ،898)، لغت نامه (ذيل/ ابوالقاسم)، معجم المولفين (103/ 8).

ماتريدي سمرقندي، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 333 ق)، فقيه حنفى، اصولى و متكلم. مشهور به امام المتكلمين. نسبتش به ماتريد مى رسد كه به گفته ى سمعانى ماتريد يا ماتريت از محلات سمرقند بوده است. ماتريدى از پيشگامان علم كلام بود. وى با سه واسطه از ابوحنيفه روايت كرده است. در سمرقند درگذشت. از آثارش: «تأويلات اهل السنة»؛ كتاب «التوحيد و اثبات الصفات»؛ «اوهام المعتزلة»؛ «الرد على القرامطة»؛ «الدرر فى اصول الدين»؛ «مأخذ الشرائع»، در اصول فقه؛ «تأويلات القرآن»؛ شرح «الفقه الاكبر» ابوحنيفه؛ «كتاب الجدل»؛ ردى بر «تهذيب» كعبى، در «الجدل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (242/ 7)، انساب سمعانى (155/ 5)، ريحانه (142/ 5)، كشف الظنون (1782 ،1573 ،1408 ،1406 ،751 ،518 ،336 -335 ،262)، لباب الالباب (292 ،18/ 1)، لغت نامه (ذيل/ ماتريدى)، معجم المؤلفين (300/ 11)، هدية العارفين (37 -36/ 2).

ماجشون، ابوعبداللَّه، ابوالاصبغ عبدالعزيز

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 164 ق)، فقيه و محدث. ماجشون را معرب ماه گون دانسته اند. اصل وى از اصفهان و اهل مدينه ى نبوى و از فقهاى آنجا بود و مدتى نيز در بغداد سكنى گزيد. از زهرى و محمد بن منكدر و عبداللَّه بن دينار و سلمة بن دينار و سعد بن ابراهيم و محمد بن ابى بكر ثقفى و حميد طويل و عمرو بن يحيى و صالح بن كيسان و وهب بن كيسان و هشام بن عروه و عبداللَّه بن فضل هاشمى و عبيد اللَّه بن عمر و عبدالرحمان بن قاسم حديث شنيد. فرزندش، عبدالملك بن عبدالعزيز، و ليث بن سعد و ابراهيم بن طهمان و زهير بن معاويه و ابن مهدى و وكيع بن جراح و هاشم بن قاسم و حجين بن مثنى و عبدالعزيز اويسى و موسى بن داوود

ضبى و عبدالرحمان بن مهدى و سريج بن نعمان و ابووليد طيالسى و على بن جعد و بشر بن وليد كندى و حجاج بن منهال و صالح بن مالك خوارزمى و غسان بن ربيع و جماعتى ديگر از او روايت كرده اند. در بغداد در دوران خلافت مهدى عباسى درگذشت و در قبرستان قريش دفن شد. در «الثقات» سال وفات وى 166 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (146 -145/ 4)، الاعلام بوفيات الاعلام (104/ 1)، انساب سمعانى (157/ 5)، تاريخ بغداد (439 -436/ 10)، التاريخ الكبير (13/ 6)، تذكرة الحفاظ (223 -222/ 1)، تهذيب التهذيب (302 -301/ 6)، تهذيب الكمال (507 -504/ 11)، الثقات (111 -110/ 7)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 386/ 2)، ريحانه (143 -142/ 5)، سير النبلاء (312 -309/ 7)، شذرات الذهب (259/ 1)، طبقات ابن سعد (234/ 7)، طبقات الحفاظ (110 -109)، طبقات المحدثين باصبهان (412/ 1)، العبر (187/ 1)، معجم المؤلفين (251/ 5).

ماجيلويه قمي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، عالم امامى، فقيه و اديب. از بزرگان علماى اماميه قم و عارف به ادب و شعر و جامع كمالات بود. وى از شاگردان و داماد احمد بن ابى عبداللَّه محمد برقى (م ح 280 ق) است كه علم و ادب را از او فراگرفت. در فنون شعر و ادب متبحر بود. شيخ صدوق با واسطه از وى روايت كرده است. از آثارش: تفسير «حماسه ى ابى تمام»؛ «المشارب»؛ كتاب «الطب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (382/ 9)، الذريعه (30/ 21)، رجال النجاشى (251/ 2)، ريحانه (144 -143/ 5)، الكنى و الالقاب (130/ 3)، هدية الاحباب (228).

مازندراني، حسام الدين، ابوالفضايل محمد صالح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1086/ 1081/ 1080 ق)، عالم دينى، عابد، زاهد و محقق. معروف به ملا صالح مازندرانى. وى از شاگردان ملا محمد تقى مجلسى و شوهر آمنه بيگم، دختر دانشمند و فاضل و مجتهد مجلسى اول، بود. ملا صالح در محضر شيخ بهائى و ملا عبداللَّه شوشترى و ملا حسنعلى شوشترى نيز تلمذ نمود. وى جامع معقول و منقول و در اصول و فروع متبحر و داراى اخلاق فاضله و صفات حميده بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى مجلسى دفن شد. از آثارش: شرح «اصول كافى»؛ شرح «روضه كافى»؛ شرح «روضه كافى»؛ شرح «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «شرح مختصر الاصول» عضدى؛ حاشيه و شرح بر «معالم»؛ شرح «زبدة الاصول» شيخ بهائى؛ شرح «قصيده ى برده».[1]

محمدصالح بن احمد ساروى مازندرانى داماد علامه ملا محمدتقى مجلسى اول و صاحب شرح اصول كافى از مفاخر اين شهرستانست تأليفات عديده داشته و در سال 1080 ق هجرى در اصفهان فوت نموده و ماده تاريخش اين

بيت است (صالح دين محمد شده فوت) قبرش در مقبره علامه مجلسى زيارتگاه عموم مردم اصفهانست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (369/ 7)، تذكرة القبور (385 -384)، الذريعه (71 ،27 ،6/ 14 ،300 ،98 -97/ 13 ،207 ،94/ 6)، روضات الجنات (117 -115/ 4)، ريحانه (147 -146/ 5)، فوائد الرضويه (545 -542)، لغت نامه (ذيل/ مازندرانى)، مفاخر اسلام (347 -343/ 8).

مازندراني، زين الدين عبدالجبار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 500 ق)، فقيه حنفى و مفتى. وى عهده دار منصب افتاء در مازندران بود و در همان جا درگذشت. از آثارش «الخلاصة فى الفرائض»، در مجلدى ضخيم مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (720)، معجم المؤلفين (79/ 5)، هدية العارفين (499/ 1).

مازندراني، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين بن مسلم بارفروش مازندرانى حايرى از اعاظم علماء و اكابر فقهاء و مراجع تقليد عصر از شاگردان علامه سعيد العلماء مازندرانى و شيخ مرتضى انصارى و صاحب ضوابط و غيرهم بوده و در سال 1309 ق در كربلا از دنيا رفته و در مقبره شخصى در صحن شريف مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، عبدالجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالجواد بن ملا ابى الحسن بن شاه محمد بن عبدالهادى مازندرانى حايرى فقيهى متقى و عالمى جليل بوده و در سال 1361 به رحمت حق پيوسته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، عبدالصمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالصمد بن ملا على بارفروش مازندرانى عالمى بارع از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و غيره بوده و در بابل (بارفروش) مرجعيت و رياست داشته تا حدود 1337 وفات نموده.

از آثار اوست 1- (زادالمتقين در احوال معصومين (ع) 2- كتابى در اخلاق 3- كتابى در مقتل.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، عبدالغفار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد عبدالغفار بن السيد الجليل السيد يوسف از مشاهير علماء اخلاق و اخيار نجف اشرف بوده اند. وى در قريه درزى كلاى كه در چهار كيلومترى جنوبى بابل واقع است متولد شده و در خاندان اصيل و نجيب پرورش يافته و تحصيلات مقدماتى را در همان شهرستان خوانده آنگاه با اجازه والد ماجده خود مهاجرت بنجف اشرف نموده و در نزد اساتيد بزرگ تلمذ نموده تا بمقامات علم و كمال رسيده و در عداد دانشمندان و علماء برجسته نجف آمده حتى در علم اخلاق و سلوك الى الله مشار بالبنان گرديده و در مسجد هندى در مواقع مسافرت مرحوم علامه زاهد حاج شيخ على قمى بجاى ايشان امامت نموده و ضمنا حوزه تدريس داشته و بعضى از مراجع حاضر محضر مقدس او را درك نموده و از خرمن علم و تقواى او بهره ها برده اند.

معظم له عالمى بى هوا و زاهدى دور از ريا و بسيار متواضع و معرض از دنيا بوده و جدا يكى از مصاديق (من كان من الفقهاء حافظا لدينه صائنا لنفسه مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه) بود تا آخر عمرش خانه شخصى نداشت و مستاجر بود با اينكه در هندوستان و افريقا و غيره مقلدينى داشت حتى براى او منزل تهيه كردند قبول نكرد.

مكررا اهالى بابل و استان مازندران از ايشان تقاضا كردند

و دعوت نمودند كه براى اقامت در مازندران بايران آيند قبول نكردند تا پس از شصت سال در سال 1356 قمرى رحلت نموده و در يكى از حجرات صحن مبارك علوى مدفون گرديدند.

داراى چهار پسر و دو دختر بوده اند. يك دختر ايشان همسر حجه الاسلام والمسلمين عالم ربانى آقاى حاج سيد احمد مستنبط است كه از علماء مشهور نجف و صبحها در حرم مطهر علوى اقامه جماعت مينمايند و ديگرى همسر حجه الاسلام والمسلمين عالم متقى حاج سيد احمد نخجوانى مقيم تهران است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مازندراني، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1256 ق)، عالم دينى، مدرس و مرجع تقليد. در بارفروش مازندران به دنيا آمد. مقدمات را در زادگاهش فراگرفت. سپس به عراق مهاجرت كرد و در كربلا از محضر شيخ زين العابدين مازندرانى استفاده نمود. از آنجا به نجف رفت و نزد شيخ مهدى كاشف الغطاء و ملا محمد فاضل ايروانى و شيخ حبيب اللَّه رشتى و ديگران تلمذ نمود. شيخ شعبان رشتى و ميرزا محمد رضا كرباسى از شاگردان او بودند و شيخ اسماعيل تبريزى و ميرزا هادى خراسانى از وى روايت كرده اند. او مرجع تقليد مردم مازندران بود. شيخ عبداللَّه مازندرانى از علما و مدرسين بزرگ نجف و يكى از پيشگامانى بود كه حركت حوزه ى علميه نجف را سرپرستى مى كرد. وى از اركان سه گانه ى نهضت ملى ايران (آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و شيخ عبداللَّه مازندرانى) و طرفدار حكومت مشروطه بود. در نجف درگذشت و در مقبره ى شيخ جعفر شوشترى در صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «اهبة العباد فى يوم المعاد»، رساله ى عمليه؛ حاشيه بر «المكاسب»؛ رساله ى «الوقف»؛ شرح «الشرائع»؛ كتاب «التجارة»،

«الرهن» و «الطلاق»؛ حاشيه بر «نجاة العباد»؛ حاشيه بر «النخبة» كرباسى؛ حاشيه بر «جامع عباسى».[1]

شيخ عبداللَّه بن محمد نصير مازندرانى از اكابر علماء از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و در 1330 وفات نموده.

وى يكى از اركان سه گانه نهضت ملى ايران و مشروطه بوده است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (482/ 2)، ريحانه (146/ 5)، شرح حال رجال (276/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1220 -1219/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1139 -1138/ 3)، مكارم الآثار (1531 -1530/ 5)، يادگار (س 5، ش 8 و 9، ص 71).

مازندراني، محمد بن جهانبخش

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقق حكيم فيلسوف، از اجله ى علما و فقها بوده، و در 13 شعبان سال 1120 وفات يافته، در قبرستان آب بخشان مدفون گرديد.

وى ظاهرا سال ها در هندوستان ساكن بوده، و در سال 1080 در داجرم از قراى دكن كتاب «منهاج الصلاح» علامه ى حلى را استنساخ نموده، نسخه ى آن در كتابخانه ى مباركه ى مدرسه ى فيضيه ى قم موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مازندراني، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد موسى بن العالم الجليل ثقةالاسلام آسيد مهدى مازندرانى از علماء ابرار معاصر تهران مقيم خيابان آبشار مى باشند. در سال 1324 قمرى در كاظمين عليهماالسلام (هنگام بازگشت مرحوم والدش از نجف اشرف) متولد شده و در بابل مازندران پرورش يافته و بعد از فراغت از دروس مقدماتى نزد علماء آن سامان مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد صالح علامه و آيت اللَّه مرحوم آسيد محمد باقر حجتى و والد ماجد خود بتحصيل فقه و اصول و كلام پرداخته و پس از تكميل سطوح در سال 1342 قمرى به تهران مسافرت و چند سالى نزد مرحومين آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا مهدى آشتيانى به حكمت و عرفان اشتغال داشته و سپس به قم مهاجرت و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه يزدى و اعاظم ديگر كسب فيض نموده و در اواخر 1350 قمرى به نجف مشرف و از محضر آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره ها برده و يكسال قبل از فوت آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه قمى حسب الامرشان براى تقاضاى جمعى از بازرگانان تهران به ايران عزيمت و در تهران رحل اقامت افكنده و بتدريس علوم دينيه و تبليغ احكام شرعيه مشغول و

در مسجد خيابان آبشار به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى اشتغال دارند.

داراى آثار و تأليفات ارزنده اى مى باشند كه فهرست آن در پشت كتاب (العقد المنير) ايشان چاپ شده:

1- كتاب (العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير) عربى و در نجف بطبع رسيده و در موضوع خود كم نظير است بضميمه رساله اى در اوزان و مكائيل 2- رساله اى در طهاره 3- رساله در معاطاه و بعضى از مسائل بيع 4- رساله اى در مواسعه و مضايقه و اعتبار ترتيب در قضاء فائته و عدم آن 5- رساله در صوم 6- رساله اى در غصب 7- رساله اى در رضاع 8- رساله اى در جمله اى از احكام خلل و قواطع 9- تقريرات در اصول دوره كامل 10- بديع الادب فى ودايع العرب در فنون ادبى و ترجمه عده اى از بزرگان ادب 11- ديوان فارسى در مدايح و مراثى 12- نامه ارشاد يا صحيفه اعتقاد دو جلد در بعضى از مذاهب باطله 13- رساله ضيائيه در لزوم حجاب در تهران بطبع رسيده 14- بيوگرافى رجال بزرگ اسلام كه از محمد بن يعقوب كلينى قدس اللَّه سره تا رجال قرن هشتم در نامه پرچم اسلام منتشر شده است.

حاج سيد موسى مازندرانى عالمى بزرگوار و صاحب نظر از علماء معاصر تهران مى باشند تاليفات گرانقدرى دارند از جمله العقد المنير فيما يتعلق (بالدراهم والدنا ينر) در بيست مجلد كه تاكنون چهار جلد آن به طبع رسيده است و در ميان دانشمندان و علماء تهران مجهول القدر مى باشند و مانند آنجناب بايد در حوزه علميه قم و نجف اشرف حوزه تدريس داشته باشند كه فضلاء از بيانات و دراساتشان استفاده كامل ببرند. حقير در سال

1399 قمرى و اول سال 1358 شمسى كه در خدمتشان در عتبات عاليات بودم ناظر تجليل حوزه علميه نجف اشرف مخصوصاً زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله العالى بودم كه تا چه جد از معظم له احترام و اصرار به اينكه نجف بمانيد كه اين حوزه هزار ساله به وجود امثال شما نيازمند است و تقاضاى عده اى از فضلاء ديگر هم اقامت ايشان بود.

(1399 -1324 ق)، عالم دينى، متكلم، مجتهد، مدرس و شاعر. در كاظمين به دنيا آمد و در بابل مازندران نشو و نما يافت. مقدمات را در محضر پدرش و آيت اللَّه شيخ محمد صالح علامه و آيت اللَّه سيد محمد باقر حجتى فراگرفت. آن گاه به تحصيل فقه و اصول و كلام و سطوح پرداخت. در 1342 ق به تهران آمد و چندين سال حكمت و عرفان را در محضر آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا مهدى آشتيانى آموخت. سپس به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حايرى يزدى و علماى ديگر كسب فيض نمود. در اواخر 1350 ق به نجف عزيمت كرد و از محضر آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. آن گاه به امر آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و به تقاضاى مردم تهران، به تهران آمد و به تدريس، اقامه جماعت و انجام امور دينى پرداخت. او در اواخر عمر به قصد زيارت به نجف مسافرت كرد و در همان جا درگذشت. از آثارش: «العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير»؛ «نامه ى ارشاد» يا «صحيفه ى اعتقاد»، در دو مجلد؛ «بديع الادب فى ودائع العرب»،

در فنون ادبى و شرح حال عده اى از بزرگان ادب؛ «تقريرات» در فقه و اصول؛ رساله اى در «رضاع»؛ رساله اى در «غصب»؛ «رساله ى ضيائيه»؛ رساله اى در «طهارة»؛ رساله اى در «احكام خلل»؛ رساله اى در «صوم»؛ رساله اى در «معاطاة و بيع»؛ «ديوان» شعر در مدايح و مراثى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (299/ 15)، گنجينه ى دانشمندان (554 -553/ 4)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1141/ 3).

مازندراني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه محقق و حكيم موفق حاج شيخ مهدى مازندرانى از علماء اعلام و مدرسين عظام و مجتهدين بلا كلام حوزه علميه بوده كه در سال 1302 ق در يكى از مضافات بابل مازندران متولد شده و مقدمات را در بابل خوانده و آنگاه به تهران آمده و از محضر و ابحاث مرحوم آيت الله نورى حاج شيخ فضل الله شهيد و آقا سيد على اكبر لاهيجى و آخوند ملا محمد صاحب حواشى بر شرح شمسيه سطحا و خارجا درس خوانده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر علامه طباطبائى يزدى و مرحوم آيت الله شريعت اصفهانى استفاده كرده و مراجعت به وطن خود نموده و در سال 1348 ق از مسقط الراس خود كه امير كلا بابل باشد مهاجرت به قم نموده و تا آخر عمر در اين ارض اقدس به تدريس فقه و اصول و تفسير و فلسفه اشتغال داشت و شاگردان برجسته اى در علوم مذكوره تربيت نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ماسرجسي نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 384 ق)، فقيه شافعى و محدث. دخترزاده ى محدث حسن بن عيسى بن ماسرجس بود. نزد ابواسحاق مروزى فقه آموخت و تا مصر مصاحب او بود. او در نيشابور درس مى گفت. قاضى ابوالطيب طبرى و جماعتى ديگر از وى فقه آموختند. او از دايى اش، مؤمل بن حسن، و ابوحامد بن شرقى و ابوسعيد بن اعرابى و مكى بن عبدان و اسماعيل صفار و ابوطاهر مدينى و ابوالحسن بن حذلم و جماعتى ديگر حديث نقل كرد. حاكم نيشابورى و ابونعيم و ابوطالب يحيى بن على دسكرى و ابوعثمان صابونى و ابوسعد كنجرودى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :سير النبلاء (447 -446/ 16)، شذرات الذهب (111 -110/ 3)، العبر (165/ 2)، الكنى و الالقاب (133/ 3)، الوافى بالوفيات (116 -115/ 4)، وفيات الاعيان (202/ 4).

مامقاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1285 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در نجف به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، از حوزه ى درس پدرش و ملا محمد كاظم خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى بهره برد. سپس خود مستقلا به بحث و تدريس پرداخت. او در اخلاق از محضر ملا اسماعيل قره باغى استفاده كرد. او در نجف درگذشت و در صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «غاية المأمول فى علم الاصول»، از مباحث الفاظ تا آخر تعادل و تراجيح؛ شرح «دعاى كميل»؛ «مقباس الكرامة»، در شرح «التبصرة» علامه حلى، در فقه. اين كتاب در «معجم رجال الفكر» تحت نام «مصباح الكرامة» ذكر شده است.[1]

ابوالقاسم بن آيت اللَّه العظمى آقا شيخ محمدحسن مامقانى نجفى متولد 1285 و متوفى 1351 ق عالمى موثق و مقدسى بزرگوار از شاگردان والد ماجدش و علامه خراسانى و مرحوم شريعت اصفهانى و در اخلاق ملا اسماعيل قره باغى بوده و داراى تأليفاتى در فقه بنام (مقباس الكرامه) در شرح تبصره بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (16/ 22 ،16 -15/ 16 ،258/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 65/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1144 -1143/ 3)، معجم المؤلفين (117/ 8).

مامقاني، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1290 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، رجالى، محدث و اديب. معروف به علامه مامقانى و فاضل مامقانى. از بزرگان علماى اماميه و حاوى فروع و اصول بود. اصلش از مامقان آذربايجان است. در نجف به دنيا آمد. در پنج سالگى شروع به فراگيرى قرآن كرد. صرف و نحو و مقدمات و سطوح فقه و اصول را در محضر پدرش و شيخ هاشم ارونقى

ملكى و شيخ غلامحسين دربندى و شيخ حسن ميرزا (م 1313 ق) فراگرفت تا در فقه و اصول سرآمد شد. در 1308 ق به حوزه ى درس اصول استدلالى و در 1309 ق به حوزه ى درس فقه استدلالى پدر بزرگوارش راه يافت و «تقريرات» هر دو درس خارج را نگاشت. قوه ى استنباط و اجتهاد وى بارها از طرف پدرش تأييد شد و او را به دريافت اجازه مفتخر كرد. آن گاه وى خود به تدريس و تحقيق و تأليف پرداخت و شاگردان بسيارى بر گردش جمع شدند. او از پدرش روايت كرده و شيخ محمد حرز نيز از وى روايت كرده است. او مرجع تقليد بسيارى از مردم آذربايجان بود. در نجف درگذشت و در كنار پدرش، در مقبره ى خانوادگى در منزلشان، دفن گرديد. از آثارش: «اجابة السئوال»؛ «ارشاد المستبصرين»؛ «ازاحة الوسوسة»؛ «تحفة الصفوة»؛ «تحفة الخيرة»؛ «تنقيح المقال فى علم الرجال»، در سه مجلد بزرگ، كه مشهورترين و مهم ترين تأليف اوست؛ جوابات «المسائل البصرية»؛ جوابات «المسائل البغدادية»؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ «الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود»؛ «مرآة الكمال فى الآداب و السنن» و ترجمه ى فارسى آن؛ «سراج الشيعة فى آداب الشريعة»؛ «الفوائد الطبية»؛ «كشف الاستار فى تكليف الكفار بالفروغ»؛ «هداية الانام فى حكم مال الامام»؛ «مجمع الدرر» معروف به «اثنى عشريه»؛ «مناهج اليقين»؛ «منتهى مقاصد الانام فى نكت شرايع الاسلام»؛ «مقباس الهداية فى علم الدراية»؛ «مطارح الافهام فى مبانى الاحكام».[1]

عبداللَّه بن العلامة الكبرى حاج شيخ محمدحسن از اكابر و فحول علماء اماميه و عالمى عامل و فقيهى كامل محدثى رجالى و اديبى اريب حاوى فروع و اصول و داراى كمالات نفسانيه و اخلاق فاضله

و مرجع تقليد جمعى وافر از شيعه بوده و گوى سبقت از افاضل وقت ربوده و در بعضى از علوم غريبه نيز حظى داشته است.

آن جناب در ربيع الاول 1290 قمرى در نجف متولد و در 16 شوال 1351 قمرى در جوار على (ع) به رحمت حق پيوسته در مقبره والدش كه داراى گنبد و قبه عالى است مدفون گرديده است.

تاليفات و آثار علمى معظم له از اينقرار است.

1- ارشاد المستبصرين 2- تحفة الخيره 3- تحفة الصفوة فى الحيوة 4- تنقيح المقال فى احوال الرجال 5- الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود 6- سراج الشيعه 7- السيف البتار 8- مرآت الرشاد 9- مرآت الكمال 10- مطارح الافهام 11- مقباس الهدايه 12- مناهج المتقين 13- منتهى مقاصد الانام 14- نتايج التنقيح 15- نهاية المقال و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (173/ 25 ،159/ 23 ،349 ،18/ 22 ،339 ،338 ،336 ،284 -283 ،272 ،230 ،229 ،27/ 20 ،36 ،12 -11 / 18 ،161/ 17 ،346 ،22 ،13/ 16 ،286 ،157/ 12 ،137 ،78 -77/ 8 ،149/ 6 ،216 ،215/ 5 ،467 -466/ 4 ،447 ،432/ 3 ،528 ،520 ،120 ،118/ 1)، ريحانه (159 -157/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1199 -1196/ 14)، علماء معاصرين (159 -158)، الكنى و الالقاب (134/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1146 -1145/ 3)، معجم المؤلفين (116/ 6).

مامقاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1238 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، لغوى و اديب. در مامقان آذربايجان به دنيا آمد و در كربلا نشو و نما يافت و در نجف ساكن گرديد. در محضر ملا على خليلى و شيخ مرتضى

انصارى و سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى نجفى و شيخ مهدى كاشف الغطاء تلمذ نمود. پس از درگذشت سيد حسين كوه كمرى به تدريس و تصنيف پرداخت. وى در صحن حيدرى به اقامه ى جماعت مى پرداخت. پس از وفات ميرزاى شيرازى در 1312 ق مرجعيت مردم آذربايجان را در امور مذهبى عهده دار شد. مامقانى در نهايت پرهيزكارى زندگى مى كرد و عملا مروج دين بود. فرزندش، شيخ عبدالله، و شيخ ابراهيم سليمانى و سيد مصطفى نخجوانى و ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و شيخ محمد على گنجى و سيد على نخجوانى و ميرزا فرج الله تبريزى و سيد ميرزا ابوالحسن تبريزى از شاگردان وى بودند. در نجف درگذشت و در مقبره ى مخصوص خود به خاك سپرده شد. از آثارش: «بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول»، در هشت مجلد؛ «ذرائع الاحلام فى شرح شرايع الاسلام»؛ «غاية الآمال»، در شرح «المكاسب» شيخ انصارى؛ «اصالة البرائة»؛ «الرسالة العملية».[1]

محمدحسن بن ملا عبدالله بن محمدباقر مامقانى الاصل از متبحرين علماء اماميه و از اعاظم فقهاء عصر و اكابر مراجع تقليد متولد 1238 و متوفى 29 محرم 1323 قمرى عالمى ربانى و فقيه كامل صمدانى از شاگردان بزرگ علامه شيخ مرتضى انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و بعض اكابر ديگر و صاحب تأليفات عديده بنام 1- بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول 8 مجلد 2- ذرايع الاحلام فى شرح شرايع الاسلام 3- غاية الامال حاشيه بر مكاسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (324/ 6)، اعيان الشيعه (151 -150/ 5)، الذريعه (408/ 24 ،5/ 16 ،214/ 11 ،24/ 10 ،121 -120/ 3 ،114/ 2)، ريحانه (160 -159/ 5)، طبقات اعلام الشيعه

(قرن 411 -409/ 14)، علماء معاصرين (83 -80)، الكنى و الالقاب (134 -133/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1144/ 3)، معجم المؤلفين (198 -197/ 9)، مكارم الآثار (1058 -1056/ 4).

ماهابادي، افضل الدين حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم دينى، فقيه و اديب. در ادب سرآمد بود و در فقه، صالحى مورد اعتماد و متبحر. وى از مشايخ شيخ منتجب الدين بود و شيخ منتجب الدين تمام تأليفات و تصنيفات او را روايت مى كند و بنا بر نقلى افضل الدين حسن بن قادر (وفادار) قمى واسطه ى اين روايت است. از آثارش: «الاعراب»؛ «شرح النهج»، شرح «نهج البلاغه»؛ «شرح الشهاب»؛ كتابى در «رد التنجيم»؛ «شرح اللمع»؛ «ديوان النثر»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (160/ 5)، الذريعه (123 ،47/ 14 ،343/ 13 ،1170 ،239/ 9 ،234 -233/ 2)، روضات الجنات (261 -260/ 2)، رياض العلماء (222 -221/ 1)، ريحانه (162 -161/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 62 -61/ 6)، فهرست منتجب الدين (50)، لغت نامه (ذيل/ حسن ماهابادى).

مترجم اصفهاني، محمد هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1120/ بعد از 1135 ق)، عالم دينى، فقيه و خطاط. به دليل ترجمه ى قرآن و همچنين كثرت ترجمه هايش به فارسى، ملقب به مترجم و مشهور به آقا هادى مترجم شد. وى دخترزاده ى ملا محمد تقى مجلسى است. در دامن مادر دانشمندش، آمنه بيگم، تربيت يافت و در زمره ى علما و زهاد بنام زمان خود قرار گرفت. او از معاصران و در خطاطى، از پيروان شيوه ى آقا محمد ابراهيم قمى بود و در خط نسخ به خوشنويسى معروف. در اصفهان درگذشت و در كنار پدرش در بقعه مجلسى به خاك سپرده شد. بر سنگ قبرش تاريخ وفات وى 1120 ق ذكر شده اما از آنجايى كه صاحب «روضات الجنات» او را تا زمان فتنه ى افغان زنده دانسته، وفات وى پس از 1135 ق صحيح تر به نظر مى رسد. از آثارش: ترجمه ى قرآن مجيد، به فارسى؛ حاشيه

بر «تفسير بيضاوى»؛ ترجمه و شرح «صحيفه ى سجاديه»؛ «شرح القواعد» يا شرح «قواعد الاحكام» علامه حلى؛ شرح «فروع الكافى»؛ «الحدود و الديات»، به فارسى؛ ترجمه و شرح «شافية» و «كافية» ابن حاجب، به فارسى؛ شرح بر «شرح شمسيه» سيد شريف جرجانى، به فارسى؛ شرح «تلخيص المفتاح»، به فارسى؛ ترجمه و شرح «معالم الاصول»، به فارسى؛ «انوار البلاغة»، در معانى و بيان؛ «الرسالة الرضاعية»؛ رساله ى «رسم الخط». از ديگر آثارش: ترجمه و شرح «دعاى صباح»، به قطع نيم ربعى، متن به خط نسخ و شرح، شكسته ى نستعليق كتابت خفى متوسط، با رقم: «محمد هادى بن محمد صالح مازندرانى در قريه ى شريف آباد، سنه ى 1108».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1202/ 4)، اطلس خط (355)، تاريخ ادبيات در ايران (414 -413/ 5)، تذكرة القبور (385)، الذريعه (31 ،28 ،23/ 14 ،359 ،335 ،314 ،152/ 13 ،231 ،194/ 11 ،298 ،44/ 6 ،137 ،129 ،128 -127 ،108/ 4 ،420/ 2)، روضات الجنات (117 -116/ 4)، ريحانه (149 -148/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 806 -805/ 12).

متولي نيشابوري، ابوسعد عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478-427/ 426 ق)، عالم اصولى، فقيه شافعى و متكلم. او شيخ شافعيان بود. در نيشابور به دنيا آمد و در خراسان علوم اسلامى را فراگرفت. وى فقه را در مرو از ابوالقاسم عبدالرحمان فورانى و در مرورود از قاضى حسين بن محمد مروزى و در بخارا از ابوسهل احمد بن على ابيوردى فراگرفت و در فقه و اصول و خلاف برآمد و سرآمد اقران خود شد. او از ابوالقاسم قشيرى و ابوعثمان صابونى و ابوحسين عبدالغافر بن محمد فارسى و ابوعبداللَّه طبرى و ابوعمرو محمد بن عبدالعزيز قنطرى

و ديگران حديث شنيد. در نظاميه بغداد پس از درگذشت ابواسحاق شيرازى تدريس كرد تا اينكه در 476 ق عزل گرديد و ابن صباغ، صاحب «الشامل»، جاى او را گرفت. در 477 ق با عزل ابن صباغ مجددا منصوب گرديد و تا زمان وفات به تدريس در آنجا مشغول بود. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب ابرز دفن شد. از آثارش: «الغنية فى الاصول»؛ «تتمة الابانة»، در تكميل «الابانة» استادش، ابوالقاسم فورانى؛ كتابى مختصر در فرائض، به نام «فرائض المتولى»؛ كتابى بزرگ در «خلاف»؛ كتابى مختصر در «اصول الدين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (98/ 4)، ايضاح المكنون (150/ 2)، ريحانه (175 -174/ 5)، سير النبلاء (586 -585/ 18)، شذرات الذهب (358/ 3)، طبقات الشافعيه ى سبكى (108 -106/ 5)، العبر (338/ 2)، الكامل (139/ 8)، كشف الظنون (1251 ،1)، الكنى و الالقاب (145/ 3)، معجم المؤلفين (166/ 5)، المنتظم (589/ 9)، الوافى بالوفيات (225 -224/ 18)، وفيات الاعيان (277/ 1)، هدية العارفين (518/ 1).

مجاهد تبريزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج ميرزا محمد مجاهد تبريزى فرزند حجه الاسلام والمسلمين آقاى ميرزا على اكبر مجاهد تبريزى از علماء و مدرسين حوزه و از تلامذه مبرز مرحوم آيت الله آقاى حجت بودند بسيار متين و باتقوا و داراى مقام علم و عمل بودند سالها در حوزه تدريس كفايه و مكاسب مى نمودند و در ميان فضلاء و محصلين حوزه و مخصوصا مراجع و زعماء وجاهت تامى داشتند در زمان رياست آيت الله العظمى بروجردى فوت نموده و در قم مدفون گشته اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مجاهد، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1242-1180 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى و متكلم. معروف به آقا سيد محمد مجاهد (به جهت صادر كردن حكم جهاد در جنگ ايران و روس، در زمان فتحعلى شاه قاجار) و مشهور به صاحب «مناهل». او دخترزاده ى وحيد بهبهانى است. در كربلا به دنيا آمد. وى از محضر پدرش، سيد على صاحب «رياض»، و سيد مهدى بحرالعلوم استفاده نمود. او داماد سيد بحرالعلوم بود. در زمان حيات پدرش به اصفهان رفت و به تدريس فقه و اصول پرداخت. چون خبر وفات پدرش رسيد عازم عراق شد و در كاظمين مقيم گشت و به انجام وظائف علمى پرداخت. در جنگ ايران و روس همراه با محقق نراقى به ايران آمد و مورد عنايت عام و خاص قرار گرفت. وى در قزوين به هنگام مراجعت از جنگ روس درگذشت و پيكرش به كربلا منتقل و در آنجا دفن شد. مؤلفات وى متجاوز از هفتصد هزار سطر است. از آثارش: «المناهل»، در فقه؛ «مفاتيح الاصول»؛ «الوسائل الى النجاة» يا «وسائل الاصول»، در اصول فقه؛ «المقلاد»، رساله اى در «حجية الظن المطلق»؛ «اصلاح العمل»، در فقه عبادات؛ «الجهادية»؛ «المصابيح»،

در فقه؛ «عمدة المقال فى تحقيق احوال الرجال»، در حدود يكصد شرح حال؛ «جامع العبائر»، در فقه؛ «جامع المسائل»، سؤال و جواب فقهى؛ كتاب بيان «اغلاط مشهوره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (443/ 9)، الذريعه (70 -69/ 25 ،353 -352 ،119 -118/ 22 ،300 ،80/ 21 ،341 -340/ 15 ،279 ،272 ،208/ 6 ،297 ،70/ 5 ،253 ،171 -170 ،25/ 2)، روضات الجنات (140 -138/ 7)، ريحانه (176/ 5 ،402 -401/ 3)، فوائد الرضويه (582 -579)، معجم المؤلفين (56/ 11)، هدية العارفين (363/ 2).

مجتهد اصفهاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمّد تقى مستجاب الدعوة، عالم فاضل جليل، و محقّق كامل بى بديل، مجتهد فقيه اصولى، جامع معقول و منقول بوده، در حدود سال 1207 متولّد، و در جمادى الاولى سال 1263 وفات يافته، در تخت فولاد جنب پدر مدفون گرديد.

در اصفهان نزد: پدر خود، و آخوند ملا على نورى، و ميرزا ابوطالب صاحب حاشيه [برسيوطي]، و حاجى كلباسى، تحصيل نموده، و از جمعى از علما به اخذ اجازه روايت و اجتهاد مفتخر شده كه از آن جمله است:

1- آقا رضا بن سيد مهدى بحرالعلوم، تاريخ آن 1251. 2- آقا محمّد رضى اصفهانى 3- آقا سيد صدرالدين عاملى 4- آقا سيد محمّد كاظم رشتى (احتمالا) 5- ملا مهدى قمبوانى 6- ميرزا محمّد مهدى نايب الصدر اصفهانى. تا به مقامات عاليه علم و اجتهاد رسيده، و حوزه درس و بحث تشكيل داده، و به مناسباتى به طهران مهاجرت كرده، و دو سال در آنجا ساكن بوده، و به تدريس اشتغال جسته.

كتب زيادى نوشته از آن جمله است:

1- حواشى غير مدوّنه بر كتب زير:

حاشيه ميرزا ابى طالب بر سيوطى؛

و شرح لمعه؛ و شوارع الهدايه حاجى كلباسى؛ و شوارق لاهيجى؛ و قوانين ميرزاى قمى؛ و رساله عدم جواز تقليد ميّت حاجى كلباسى؛ و رساله در حجّيّت مظنّه سيد مجاهد؛ و صمديّه شيخ بهائى؛ و غيره.

2- رساله جبتيّه، در تطبيق جبت و طاغوت بر اوّلى و دوّمى 3- رساله در اختلاف معانى الفاظ شرعيّه 4- رساله در شيربها 5- رساله در جنايت امّ ولد 6- رساله در ردّ مظالم 7- رساله در حكم زنى كه خود را بلامانع معرّفى كند 8- رساله در احياى موات 9- رساله در شرط ضمن العقد 10- رساله در جواز تسامح در ادلّه سنن 12- رساله در معرفت خدا و پيغمبر و امام عليهم السلام 13- رساله در انفراد طلاق به عوض خلع 14- رساله در اعجاز قرآن، مطبوع 15- سؤال و جواب در ارث 16- شرح مبحث شكوك كتاب منهاج استادش كلباسى 17- شرح كتاب مراح الارواح، در صرف 18- شرح تهذيب منطق تفتازاتى 19- يك دوره فقه كامل در 6 مجلّد 20- مهجة الفؤاد در شرح ارشاد علاّمه در چهارده مجلّد 21- نصايح العلماء، در نصيحت خطاب به فرزندش حاج سيد مهدى نحوى 22- مناسك حج، ناتمام 23- رساله در اصالت برائه، ناتمام 24- شرح بر شرح رضى بر شافيه؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مجتهد بروجردي، اسدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار ص 140 گويد: حاج مولى اسدالله مجتهد بروجردى مشهور بحجه الاسلام كه در اواخر حيات دعوى اعلميت و تقدم بر عموم مجتهدين عصر ميفرمود و باب علم را مفتوح ميدانست و در فقاهت مشربى مكاشفانه داشت هنگام استدلال و احتجاج بدرياى متلاطم مواج شبيه ميافتاد اشتهار

علم وصيت فقاهت و انتشار بزرگ منشى او همه ديار شيعه را محيط بود بعهد اين عالم عظيم الشأن شهر بروجرد مركز تحصيل علوم شرعيه و مجمع افاضل ايران گرديد شيخ الطائفه استاد الكل مرتضى الانصارى چندى در ايام تكمل بمدرس اين بزرگوار حاضر شده است و در مجالس عامه زمان رياست خويشتن اقوال از وى نقل ميكرده و اجماعات منقوله از او را محصل ميگرفته است.

علاوه بر جلالت شأن و عظمت مقدار اين بزرگوار در ملك و ثروت و اموال مستقلات نيز از معاصرين ابناء سلسله كمتر با وى برابر بودند جماعتى در حق او بصدور خوارق عادات معتقدند.

عبادت و تقوا و رياضيات شاقه مشروعه اش مشهور است از اولاد ذكورش بعضى بدرجه اجتهاد رسيدند از آنجمله اجازه مبسوطه كه بخط خود براى سه فرزند دانشمندش 1- فخرالدين محمد 2- جمال الدين محمد 3- نورالدين محمد رحمه الله عليهم، از بطن صبيه محقق قمى صاحب قوانين رضى الله عنه بودند نوشته و باجتهاد هر سه تصريح نموده عينا در دارالخلافه زيارت شد.

نگارنده گويد: اولاد آن بزرگوار تاكنون در بروجرد و قم و تهران و نقاط ديگر در سلك روحانيت و بقوانينى شهرت دارند.

ريحانه الادب ج 1 ص 314 گويد: حجه الاسلام حاج ملا اسدالله مجتهد بروجردى مشهور بحجه الاسلام فرزند حاج عبدالله از اكابر علماء اماميه تا آخر آنچه را كه مآثر و آثار گفته و گويد وى در اواخر سال 1270 و يا اوائل سال 1271 وفات نموده و در آنجا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مجتهد بروجردي، جمال الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار گويد: وى خلف حاج مولى اسدالله مشهور بحجه الاسلام مقام فقاهت و تبحرش در حديث و تفسير و

درجه فضل و تتبعش در جميع علوم شرعيه و فنون اسلاميه مسلم بود و در اواخر بمشهد رضوى مشرف شد و از آنجا بدارالخلافه آمد و چندين سال بترويج شريعت و ارشاد عباد اشتغال داشت نظير لسان او را در منبر كمتر نشان داده اند و سرعت قبول عامه كه براى او در تهران افتاد در حق كسى شنيده نشده است فوتش در سال 1312 ق بوقوع پيوست چنانكه در جريده ايران نگاشته ايم و تمام مناصب و مراتب وى حسب الارث والاستحقاق بفرزند دانشمندش شريعتمدار زين الائمه نجم الدين آقا على اكبر انتقال يافت و اختصاص يافت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مجتهد تبريزي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1265 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى، مرجع تقليد و شاعر. چون پدرش در اواخر عهد زنديه از كارگزاران و نزديكان دربار بود، وى در ابتدا كارمند دولت شد، سپس از مقام رسمى انصراف داد و براى تحصيل علوم دينى ابتدا به اصفهان و از آنجا به عتبات رفت و در كربلا از محضر سيد على طباطبائى، صاحب «رياض»، استفاده نمود. پس از رسيدن به درجه ى اجتهاد به تبريز بازگشت و به انجام امور دينى پرداخت و مرجع مذهبى مردم گشت و عهده دار حكومت شرعيه سراسر آذربايجان شد. ميرزا احمد تبريزى از صاحب «رياض» و ملا محمد سعيد دينورى قراچه داغى روايت كرده است. او شاعر ماهرى بود و به عربى شعر مى گفت. فرزندانش: ميرزا لطفعلى، ميرزا محمدجعفر و ميرزا محمدباقر همگى از علماى برجسته بودند و وى «اجازه ى» مبسوطى در 1253 ق به آنان داد. در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در مقبره ى مخصوص خود، مقابل مرقد شيخ طوسى، دفن شد. از آثارش:

كتاب «منهج الرشاد فى شرح الارشاد»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (69/ 3)، دانشمندان آذربايجان (35)، الذريعه (188 -187/ 23 ،142/ 1)، ريحانه (177 -176/ 5)، شهيدان راه فضيلت (547 -546)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 103 -102/ 13)، علماء معاصرين (345)، المآثر و الآثار (174 -173)، مكارم الآثار (1791 -1790/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (292/ 1)، معجم المؤلفين (54/ 2).

مجتهد تبريزي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1268 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و اديب. در خانواده ى علم و تقوا در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به نجف رفت. گفته اند كه او چون به نجف وارد شد محضر علامه شيخ انصارى را درك كرد. او همچنين از محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ملا محمد شرابيانى و ملا محمد ايروانى و سيد حسين كوه كمرى و ميرزا محمدحسن شيرازى و ملا على نهاوندى استفاده نمود و به دريافت اجازه از آنان نايل آمد، اخذ اجازه از استادش ملا على نهاوندى نيز پس از پنج سال ملازمت حاصل شد. آن گاه به آذربايجان بازگشت و چندين سال در تبريز به تدريس پرداخت و منصب اجدادش را عهده دار گرديد و مرجع دينى مردم آن ديار شد. او در همان جا درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «تشريح الاصول»، كه اين نام برگرفته از نام كتاب استادش نهاوندى است؛ رساله اى در «مقدمة الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (27/ 5)، الذريعه (185/ 4)، ريحانه (178 -177/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 388 -387/ 14)، لغت نامه (ذيل/ حسن

مجتهد)، معجم المؤلفين (276 ،209 -208/ 3).

مجتهد تبريزي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1388 -1320 ق)، عالم دينى و فقيه. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و سطح را نزد پدر، و دروس دينى، علمى، فقه و اصول و ادبيات را نزد ميرزا يوسف آقا و حاج ميرزا عبدالعلى فراگرفت. در قم درگذشت و همن جا دفن شد. از آثار وى: شرح «ايقان» حاج شيخ هادى علامه تهرانى؛ «محاكمات بين شيخ الانصارى و آقا شيخ هادى»؛ شرح «بيع» آقا شيخ هادى؛ شرح «خلاصة الحساب»؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهائى؛ حاشيه بر «صلاة» آقا شيخ هادى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال مشاهير (253/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (107/ 2).

مجتهد تبريزي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1274/ 1269 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مرجع تقليد و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات در نوزده سالگى به همراه برادرش، ميرزا محسن مجتهد، به نجف رفت و از محضر ملا محمد فاضل ايروانى و شيخ محمدحسن مامقانى و ملا محمد فاضل شرابيانى و شيخ هادى تهرانى و در كربلا از محضر ملا حسين فاضل اردكانى استفاده نمود. تا در فقه و اصول برآمد. در 1311 ق به تبريز بازگشت و مرجعيت دينى مردم را عهده دار شد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. در اواخر عمر پس از كوشش بسيار براى رهايى شيخ محمدتقى بافقى از زندان رضا شاه مسافرتى به سنندج كرد و مورد تكريم بيش از حد عام و خاص اهل سنت قرار گرفت. بعد از اقامت كوتاهى در آنجا به قم رفت و چند سالى در آنجا ماند و در همان جا درگذشت. آيت اللَّه كبير بر وى نماز خواند و در رواق حضرت معصومه (ع) دفن شد. از

آثارش: «المقالات الغرويه» يا «المقالات الغرية»، در مباحث الفاظ، در اصول؛ «كتاب الصلاة»؛ شرح «تبصره» علامه حلى؛ «الفوائد»، در مسائل متفرقه فقه؛ «طريق النجاة»؛ «رسالة فى المشتق»؛ رساله اى در «شرائط العوضين»؛ حاشيه بر «وسيلة النجاة»؛ حاشيه بر «منهج الرشاد»؛ «واجبات الاحكام»، رساله عمليه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (367 -366/ 7)، الذريعه (392 ،41/ 21 ،320/ 16 ،135 ،45/ 13)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (251 -250/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 874 -873/ 14)، علماء معاصرين (157 ،153)، گنجينه ى دانشمندان (238 -236/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (291/ 1)، مكارم الآثار (2065/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (482 -481/ 3).

مجتهد تبريزي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1340 ق)، عالم دينى، مجتهد، متكلم، حكيم، مدرس و شاعر. پس از فراگيرى مقدمات از تبريز به نجف رفت و پس از استفاده از محضر اساتيد و رسيدن به مرتبه ى اجتهاد و دريافت اجازه به تبريز بازگشت و مدتى در آنجا ساكن گرديد. سپس به مشهد رفت و در آنجا به تدريس و انجام امور دينى مشغول گرديد. وى در علم كلام و حكمت متبحر بود و در سرودن اشعار عربى و فارسى قريحه ى خوبى داشت. تخميس هايى از او باقى است. وى در مشهد درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش «ذخيرة المحشر فى شرح الباب الحادى عشر»، در علم كلام و حكمت است كه تبحر مؤلف را در اين دو علم مى رساند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (122/ 13 ،18/ 10 ،6/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1567 -1566/ 14)، علماء معاصرين (127 -126)، مستدركات اعيان الشيعه (150/ 3).

مجتهد تبريزي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1267 ق)، عالم دينى، فقيه و مجتهد. وى برادر ميرزا صادق آقا تبريزى بود. در تبريز به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى را در زادگاه خود به پايان رساند. سپس براى ادامه ى تحصيلات به نجف رفت. وى پس از اخذ اجازه ى اجتهاد به تبريز بازگشت و به انجام امور دينى پرداخت. در اواخر عمر به ضعف بينايى و شنوايى مبتلا شد. او در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام در مقبره ى پدرش دفن شد. از آثار وى: «احاديث خمسه فى فضائل الائمه (ع)»؛ «تبيين المحجة الى تعيين الحجة»، چهل حديث؛ كتاب ايمان ابى طالب»، شرح حال و اشعار حضرت ابوطالب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (334/ 3 ،513/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (254/ 2)، علماء معاصرين (161 -159)، مؤلفين كتب چاپى (242 -241/ 5).

مجتهد تبريزي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1310 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، متكلم، مفسر، عروضى و زاهد. اصلش از قره داغ تبريز (ارسباران فعلى) بود. به نجف رفت و در محضر شيخ مرتضى انصارى اصول و در محضر شيخ مهدى كاشف الغطاء فقه را تلمذ نمود و به درجه اى عالى در اجتهاد رسيد و با اجازه از استادش شيخ مهدى كاشف الغطاء، روايت كرد. سپس به تبريز بازگشت و متصدى بحث و تأليف و تدريس و افتاء گرديد. او در فقه و اصول و حديث و رجال و علوم عربى و فنون ادبى متبحر بود و تأليفاتش گوياى مراتب علمى اوست. از آثارش: «اللمعة البيضاء»، در شرح «خطبة الزهراء (ع)»، و اين شرح گستردگى اطلاعات و مهارت وى را در علوم عربى مى رساند؛ «الاربعين»؛ «اسرار الحج»؛ «الاصول المهمة»، در اصول دين؛ «الامر بين الامرين»؛ «البداء»؛ تفسير «سوره ى يس» يا «تفسير قراچه داغى»؛ «تفسير الكبير»؛ «التنقيحات الاصولية»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ حاشيه بر «الفصول»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول»، به نام «حديقة البساتين فى شرح القوانين»؛ حاشيه بر «الروضة البهية»، به نام «حديقة الروضة»، كه حاشيه ى «شرح لمعه» است؛ شرح «اخبار الطينة»؛ «صيغ العقود و الايقاعات»؛ «الفتوحات الرضوية»، در احكام فقهى؛ رساله اى در علم «العروض و القافية»؛ «التحفة المحمدية»، در عربيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (5/ 10)، الذريعه (350/ 18 ،273/ 16 ،259 ،197 ،36/ 15 ،363/ 13 ،382 ،177 ،166 ،159 ،101 ،95 ،61/ 6 ،468 ،344 ،301/ 4 ،213/

2 ،422/ 1)، ريحانه (439 -438/ 4)، علماء معاصرين (345 -343)، المآثر و الآثار (176 -175)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (286/ 1)، معجم المؤلفين (35/ 11).

مجتهد تبريزي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1297/ 1295 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و فقه و اصول را در تبريز در محضر پدرش و علماء ديگر فراگرفت. سپس براى ادامه ى تحصيلات به عتبات عاليات رفت و از حوزه ى درس آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى و ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و محقق نهاوندى و ديگر علما استفاده نمود و چون عالمى برجسته شد به تبريز بازگشت. مراسلات و مكاتباتى منظوم و منثور بين او و شيخ آقا محمدرضا اصفهانى و شيخ جواد شبيبى وجود داشت. در اواخر عمر به بيمارى فلج مبتلا شد. در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. او رسائلى گوناگون در فلكيات و رياضيات و موضوعات مختلف فقهى نگاشت. از آثارش: «ارجوزه»، در عروض و قافيه، به عربى؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» استادش ملا محمدكاظم آخوند خراسانى؛ حاشيه بر «لسان الخواص» علامه رضى الدين قزوينى؛ «العروض»؛ «قاعدة الخطائن»؛ «اللباس المشكوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (127 -126/ 10)، الذريعه (486/ 1)، ريحانه (179 -178/ 5)، علماء معاصرين (118 -117)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (290/ 1).

مجتهد تبريزي، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1279 ق)، عالم دينى، فقيه، عابد و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى علوم عربى و منطق و ادبيات و قسمتى از اصول، در 1299 ق به نجف رفت و از محضر ملا محمدفاضل ايروانى و شيخ محمدهادى تهرانى استفاده نمود. در 1311 ق به تبريز بازگشت و به نشر احكام اسلامى و تدريس و تأليف پرداخت. در پايان عمر،

وى به قصد زيارت، به عتبات رفت و پس از ورود به كاظمين درگذشت و در رواق شريف كاظمى دفن شد. در «الذريعه» و به تبع آن در «فرهنگ سخنوران» نام پدر صاحب عنوان، ميرزا زين العابدين ذكر شده است. از آثارش: «لسان الحق» يا «مظالم المسيحيين»، در رد نصارا و تثليث؛ «كشف بعض ما يعتقده الكرامخة»؛ كتابى در اينكه ترجمه ى واقعى قرآن مجيد به زبان هاى ديگر مقدور نيست؛ كتابى در «ابتلاء الائمة»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (302/ 18 ،1318/ 9)، علماء معاصرين (116 -114)، فرهنگ سخنوران (1018)، مستدركات اعيان الشيعه (329/ 3).

مجتهد حسيني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمدعلى حسينى مجتهد جهرمى از علماء بزرگ و بنام اين شهرستانست وى در جهرم متولد و پس از فراگرفتن مقدمات به نجف اشرف رهسپار شده و از محضر علامه بزرگوار شيخ مرتضى انصارى استفاده نموده و در اندك مدتى مورد توجه خصوص استاد قرار گرفته و حسب الامر مرحوم شيخ به جهرم برگشته و به خدمات دينى پرداخته و در استان فارس شهرت بسزائى يافته و مورد علاقه مرحوم فرهاد ميرزا معتمدالدوله واقع شده تا در 1307 قمرى وفات نموده است.

داراى چند فرزند عالم و مجتهد بوده است.

1- حجةالاسلام آقا سيد مرتضى محقق كه در سال 1349 قمرى از دنيا رفته است.

2- حجةالاسلام مرحوم سيد على مجتهد جد خاندان حجتى جهرم است.

3- حجةالاسلام مرحوم سيد احمد كه از علماء حوزه نجف اشرف بوده و در همانجا بدرود حيات گفته است.

4- حجةالاسلام مرحوم سيد حسين كه از علماء حوزه نجف اشرف بوده و در همانجا بدرود حيات گفته است.

5- حجةالاسلام مرحوم سيد محمد كه مقيم عراق و نجف

اشرف بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مجتهد زنجاني، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم مجتهد متولد سال 1282 قمرى اصلا طارمى و در ماهان طارم سفلى متولد شده و مرحوم والدش ملا محمد از فضلاء آن حدود بوده است كه رساله اى راجع به اختيارات و خواص ايام به قلم وى موجود است.

مرحوم ميرزا عبداللَّه دومين فرزند ايشان در اوائل بلوغ براى تكميل ادبيات عربى و خط بهيدج كه دهى در هشت فرسخى زنجانست و آن روز عده اى رجال علمى و مخصوصاً ادبى داشته مسافرت نموده و پيش مرحوم آقا ميرزا على اصغر كه از فضلاء بوده تلمذ نموده و با تكميل رشته ادبيات و خط و متون متوسطه در سن 18 سالگى به نجف اشرف عزيمت نموده و مدتى در درس مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسن ممقانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى حاضر شده

و سپس به سامره رفته و در مجلس درس مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى استفاده كرده اند و در واقعه توتون و تنباكو در سامرا حضور داشته.

و چون به واسطه رياست عمومى و بى نظير ميرزاى مرحوم حوزه درسشان نامنظم شده بود. و از طرفى آوازه و شهرت علمى مرحوم آخوند خراسانى در افواه افتاده دوباره به نجف مراجعت و تا پايان اقامتشان در نجف منحصراً به درس آن مرحوم حاضر شده و با مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و قمى و آيت اللَّه حايرى يزدى و عراقى هم دوره و رابطه نزديك داشته و تقريرات درس اصول مرحوم آخوند خراسانى را پيش از تأليف كفايةالاصول نوشته و نظريات خود را نيز اضافه كرده بودند كه هنگام عزيمت به طرف ايران مرحوم آقا ضياءالدين عراقى كه از نظريات و افكار و منقح

بودن مطالب آن اعجاب داشته گرفته و به نظر مرحوم خراسانى رسانده بود و استاد بزرگوار پس از مطالعه مباحث آن تحسين و توصيف اجازه اجتهاد بنام ايشان با خط خود نوشته و تاريخ آن كه 1312 قمريست موجود مى باشد.

معظم له در سال 1314 قمرى به ايران مراجعت و در زنجان اقامت نموده و موقعيت محلى و درس و بحث و قضاوت اوقات ايشان را مى گيرد

و پس از چندى كه مشروطيت پيش بيايد و آيات بزرگ حوزه مقدسه نجف حكم به لزوم انعقاد مجلس شوراء ملى و تشكيل حكومت مشروطه مى كنند ايشان به خاطر تأييد فرمان مراجع بزرگ و جلوگيرى از تعديات و مفاسد استبداد وارد مبارزه مى شوند و جبهه طرفداران مشروطيت با ورود و موقعيت ايشان مستحكم مى گردد.

و ايشان در عين حال اشتغال به درس و بحث فقه و اصول و اقامه جماعت و قضاوت شرعيه داشته و نسبت به قضاوت در زنجان تعين داشتند.

و داراى حافظه قوى و تقريرى جامع و كامل بودند كه در سنين هفتاد سالگى تمام قواعد ادبى از نحو و صرف را كه مقارن بلوغ به آنها اشتغال داشته و بعداً متاركه شده بود همه را در صفحه ذهن و ضمير خود حاضر داشت و محاكماتى كه در زمانهاى قبل اتفاق افتاده بود از اظهارات متداعيين و حكم صادره از نظرشان محو نمى شد.

تقرير ايشان طورى بود كه وقتى مطلبى را بيان مى كردند واقعيت آن در نظر مستمع مجسم مى گرديد از اين رو موعظه ايشان بسيار بليغ و خطابه ايشان كه هر سال در ماه مبارك رمضان منبر مى رفتند بسيار رسا و گيرنده بود ايشان گاهى در نجف اشرف نيز

هنگام تحصيل منبر مى رفتند كه ميانه طلاب افصح فصحاء ناميده شده بودند و بالاخره مرحوم مامقانى بزرگ ايشان را از منبر فتن منع نموده و امر كرده بودند كه چون امارات وصول به مراتب عاليه علم و فقاهت از شما نمايانست اشتغال شما به منبر فعلا حرام مى باشد.

مطالب منبرشان كه مخصوص ماه رمضان بود نوعاً اصول اعتقادات به مبانى كلامى بوده كه عده اى از فضلا يادداشت مى كردند مباحثى را از مسائل توحيد و نبوت و امامت استدلالى نوشته كه قسمتى باقى و برخى مفقود شده است.

آثار علمى ايشان در فقه از اينقرار است.

1- كتاب قضا و شهادات.

2- شرحى بر صلوة از منظومه مرحوم علامه بحرالعلوم.

3- تقريرات اصول مرحوم آخوند خراسانى كه مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله عقليه.

4- حواشى بر رساله عمليه مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى تا باب خمس از آثار قلمى ايشان حاشيه مرحوم آخوند خراسانى بر رسائل كه آن موقع چاپ نشده بود و تعادل و تراجيح آن را با خط خود از روى نسخه مؤلف استنساخ نموده اند.

آن مرحوم به واسطه تعينى كه ميانه فضلاء نجف داشتند عده اى از معاريف پيش ايشان تلمذ نموده اند از جمله مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبداللَّه مامقانى (صاحب رجال) و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين برادر كوچك آيت اللَّه حاج آقا نجفى اصفهانى و خواب عجيبى كه مرحوم شيخ محمدحسين ديده بوسيله ايشان تعبير و بعدها تحقق پيدا كرده است.

به طورى كه ايشان نقل نمودند كه مرحوم شيخ محمدحسين مزبور روزى سر درس حاضر شده و اظهار مى دارند كه ديشب من خواب عجيبى ديدم و مى خواهم آن را تعبير كنى.

من مدتى به مولاى متقيان على (ع) متوسل بودم

كه توجه فرمايند زودتر به رتبه اجتهاد به رسم ديشب آن حضرت را در خواب ديدم و باز حاجت خود را به حضورش عرضه داشتم به من فرمود (شيخ برو آدم شو) پس از بيدار شدن كلام امام (ع) مرا مأيوس ساخت و چنان پندارم كه درس برايم فايده ندارد گفتم نه بلكه مطلب بعكس است اگر تو صلاحيت نداشتى امام تو را امر نمى فرمود به آدم شدن. معلوم مى شود تو صلاحيت دارى و حائز رتبه آدميت خواهى شد.

حقيقت اينست اجتهاد كه عبارت از تحقيق و استنباط احكام فرعيه از ادله است منهاى معنويت تفاوتى با تحقيق در علوم طبيعى ندارد و احكام استنباط شده جز به خاطر عمل و كسب تقوى و معنويت نيست و مايه انسانيت حقيقى همان معنويت مى باشد پس مقصود امام (ع) اين بوده كه از من مطالبه مقدمه را نموده و از ذى المقدمه غفلت دارى.

عجب اينست كه اين تعبير موافق بواقع تحقق يافت و مرحوم شيخ به طورى كه در ترجمه حالش ضبط كرده اند به مراتب كمالات معنوى و زهد و عرفان نائل آمده و حائز مقاماتى گرديده است.

بارى آن مرحوم پنجاه و يكسال در زنجان به درس و بحث و افتاو مراجعات مردم و قضاوت اشتغال داشت و نسبت به عظمت جامعه اسلام و تشيع بسيار علاقه داشت و دو دفعه از ايشان درخواست شده كه رساله عمليه به چاپ دهند كه عده اى علاقمند به تقليد ايشان مى باشند در جواب گفته بودند كه من اگر چه در نجف با مراجع زمان خود در مرتبه علمى برابر بودم و استاد آنها را به من ترجيح نمى داد اما بعداً آنها در

حوزه باقى ماندند و من به زنجان آمده و تا حدى متاركه نمودم اضافه بر اين حوزه نجف را نبايد از مركزيت انداخت.

تاريخ وفات ايشان ماه صفر سال 1365 ق است كه در آن وقت آذربايجان و زنجان تحت اشغال قواى شوروى بود و حكومت توده پيشه ورى در تبريز برقرار شده بود و قواى روس و فدائيان توده زنجان را در تصرف داشتند و با وفات ايشان كه قهرا انبوه جمعيت به سوى منزل ايشان در خيابان پهلوى زنجان هجوم نمود روسها گمان كرده بودند كه اهالى قصد قيام و اغتشاش دارند و مى خواهند بر عليه فدائيان حكومت پوشالى اقداماتى نمايند لذا دستور داده بودند ستونهاى موجود از ارتش در اطراف شهر مستقر شده و شهر را در محاصره گرفته بودند بعداً به آنان فهمانيده بودند كه سوء قصدى در كار نيست و ازدحام جمعيت براى تشيع يك روحانى بزرگ است كه وفات نموده اند

الحاصل ايشان در سن هشتاد و سه سالگى داعى حق را لبيك گفتند. و آن مرحوم در بعضى از علوم غريبه از جمله جفر جامع اطلاع كامل داشتند و يكى دو مورد از اوضاع آينده استفسار و بجواب نائل كه صورت عمل به طور مجمل موجود است. و نيز نسبت به امام غايب عجل اللَّه فرجه اخلاص فوق العاده داشته و از دعاء ندبه در روزهاى جمعه غفلت نمى كردند. در مرض موت ايشان اطرافيان كه از ايشان پرستارى مى كردند چندين دفعه حالت عجيبى مشاهده نمودند كه ايشان با كبر سن و شدت بيمارى كه غالباً در حال بيهوشى بودند و قادر به حركت نبودند گاهى به خود آمده و به پرستار خود دستور مى داد كه

مرا بلند كنيد با زحمت بلندش مى كردند و به قبله ايستاده و لباسهاى خود را مرتب مى كرد و پس از يك دقيقه يا كمتر مى گفتند بخوابانيد و در حال قيام مثل اينكه در حضور شخص بزرگوارى از اولياء هستند.

و اين حال از دو روز قبل از وفاتشان چندين دفعه تكرار شد و در سن هفتاد و سه سالگى كه مبتلا به مرض تيفوئيته گرديده بودند درست ده سال پيش از وفات در حال ميان خواب و بيدارى شخصى را ديده بودند كه از اطاق داخلى وارد اطاق ايشان گرديد و نشست و خيار نوبرى از جيب خود بيرون آورد و با چاقو خطى بخيار كشيد و خط دوم را بر آن عمود كرد كه قدرى خط اولى را بريده و تجاوز نمود و گفت اين عمر شماست و شما در سن 83 سالگى فوت خواهيد كرد و اين مكاشفه تحقق پيدا كرد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مجتهد عراقي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310/ 1308 -1240 ق)، عالم دينى و مجتهد. معروف به صاحب «قوامع». اصل وى از عراق عجم (اراك، آشتيان، فراهان و تفرش امروزى) است. نسبش به ميثم تمار، صحابى اميرالمؤمنين (ع)، مى رسد. در نه سالگى ادبيات را فراگرفت و در 1255 ق به بروجرد رفت. وى فقه و اصول را از محضر ملا اسداللَّه بروجردى و سيد محمد شفيع جاپلقى آموخت. آن گاه به مدت ده سال به سلطان آباد و تهران و خراسان و آذربايجان مسافرتها كرد. سرانجام به نجف رفت و سالها از محضر شيخ انصارى استفاده نمود و تقريرات فقه و اصول استادش را ضبط و تدوين كرد. پس از درگذشت استادش به ايران بازگشت و

مدتى در همدان اقامت نمود، سپس در تهران ساكن گرديد و از مجتهدان و مراجع بنام اين شهر شد. وى در تهران درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در خانه ى كوچك خودش در نجف، نزديك صحن علوى، دفن شد. از آثارش: «دارالسلام»، در احوال حضرت قائم (عج)، به فارسى كه در 1305 ق تأليف نمود؛ «مشكاة النيرين»، در مناقب و مصائب معصومين (ع)، در بيست هزار سطر؛ «جوامع الشتات»، در اصول، تقريرات استادش شيخ انصارى؛ «لوامع النكات» يا «لوامع الاحكام»، در فقه، تقريرات استادش شيخ انصارى؛ «قوامع الفضول عن وجوه حقائق علم الاصول»؛ «كفاية الراشدين»، در رد جماعتى از مبدعين؛ «خزائن الكلام»، در شرح «قواعد الاحكام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (103/ 10)، ايضاح المكنون (441/ 1)، الذريعه (63/ 21 ،371 ،358 ،92 -91/ 18 ،199/ 17 ،21 -20/ 8 ،156 -155/ 7 ،251 ،248/ 5)، ريحانه (382/ 3)، علماء معاصرين (332 -326)، المآثر و الآثار (167 -166)، معجم المؤلفين (179/ 12)، مكارم الآثار (1117 -1114/ 4)، هدية العارفين (422 -421/ 2).

مجتهد قوچاني، ذبيح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ذبيح اللَّه بن العالم الجليل حاج شيخ محمدصادق بن حاج ملا مهدى بن ملا احمد (خبوشانى) مجتهد قوچانى از علماء بزرگ قوچان بوده است. وى حدود سال 1309 قمرى پس از تكميل تحصيلات عاليه و رسيدن به مقام اجتهاد از نجف به قوچان وارد شده و پس از يكسال توقف به مشهد عزيمت نموده و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت اباالحسن الرضا عليه الصلوة والسلام رحل اقامت افكنده و در مدرسه ميرزا جعفر به تدريس فقه و اصول پرداخته و بعد از بيست و سه سال توقف و

خدمات دينى و روحى اجتماعى در سال 1335 قمرى وفات و در دارالسياده مدفون شده است.

وى از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و غيرهما از اعاظم آن عصر بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مجتهد كركي، ابوعبداللَّه حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1001 ق)، عالم امامى، فقيه و متكلم. معروف به امير سيد حسين مجتهد. دخترزاده ى محقق كركى بود. در عصر شاه طهماسب صفوى از جبل عامل به ايران آمد و مدتى در قزوين سكونت داشت. به دستور شاه عباس اول به اردبيل رفت و شيخ الاسلام آنجا گرديد. شيخ شمس الدين محمد بحرانى از شاگردان او مى باشد. در اردبيل به بيمارى طاعون درگذشت. پيكرش به عتبات حمل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «دفع المناواة»؛ «ايمان ابى طالب»؛ «رفع البدعة»؛ «سياده الاشراف» يا «السيد و السيادة» يا «تحقيق معنى السيادة»؛ «تبصرة المؤمنين»؛ «تذكرة الموقنين»، در اصول دين و عقايد؛ «تفسير آية احل لكم الطيبات»؛ حاشيه بر «صحيفه» و شرح آن؛ حاشيه بر «عيون اخبار الرضا»؛ «دعامة الخلاف»؛ شرح «روضه» كافى؛ «التوحيد»؛ «النية»؛ «النفحات القدسية»؛ «النفحات الصمدية»؛ «الرسالة الطهماسبية»، در امامت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (253/ 2)، اعيان الشيعه (474 -473/ 5)، الذريعه (287 ،248/ 24 ،276 -275 ،270 -269/ 12 ،242/ 11 ،232 ،199/ 8 ،49/ 4 ،325 -324 ،315/ 3 ،182/ 1)، روضات الجنات (318 -312/ 2)، رياض العلماء (1217 ،75 -62/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 72 -71/ 10)، عالم آراى عباسى (145 ،124 -123/ 1).

مجتهد همداني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1263- شهادت 1314 ق)، فقيه، عالم دينى و مجتهد. در همدان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به اصفهان رفت و در محضر عالم بزرگ ملا حسينعلى تويسركانى تلمذ نمود تا به مرتبه ى اجتهاد رسيد. سپس به همدان بازگشت. پس از مدتى به قصد زيارت عتبات عاليات به نجف رفت و در مجلس شيخ انصارى شركت كرد و مدتها در محضر وى شاگردى نمود. او

سومين استادى بود كه بحثهاى شيخ انصارى را براى طلاب تقرير مى كرد. سرانجام به همدان بازگشت و به تدريس و بحث و تأليف و نشر احكام پرداخت. او بنا به دعوت عده اى از شيعيان ساكن كردستان، به آنجا رفت و به نشر مذهب جعفرى پرداخت تا اينكه قاضى و شيخ الاسلام اهل تسنن فرمان قتلش را صادر كرد و او به طرز فجيعى كشته شد و خانه و تأليفات و كتابهايش به غارت رفت و از آثارش جز «رسالة فى الرضاع» باقى نماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (218 -216/ 6)، شهيدان راه فضيلت (503 -501)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 243 -242/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1339 -1338/ 3).

مجتهدقمي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در مآثر و آثار گويد: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد و مرحوم ميرزاى فيض گويد: ملا آقا حسين عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزة و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى صلوات اللَّه عليها است.

تحصيل مقدمات و سطوح را در خدمت حاج سيد اسماعيل كه از تلامذه مرحوم ميرزاى قمى بود تكميل نموده به جانب عتبات عاليه رخت كشيدند. و در حوزه حجةالاسلام حاج شيخ مرتضى انصارى حاضر شده چهارده سال زمان توقفشان طول كشيده تا از حضيض تقليد به اوج اجتهاد ارتقاء جست و به وطن روى آورد و حكومات شرعيه قم منوط به رأى رزين ايشان شد در سال 1327 هجرى مرحوم و در صحن جديد مقابل مقبره شهيد نورى مدفون و سنگ بزرگى بر روى قبرش

منصوب است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

مجتهدي تهراني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ احمد مجتهدى تهرانى از علماء با تقوا و موصوف بفضل و اخلاق تهرانست.

وى در سال نهم مهرماه سال 1302 شمسي برابر 1343 قمرى هجرى در تهران متولد شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح در سال 1363 قمرى به قم مهاجرت نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين بزرگ حوزه علميه چون آيت اللَّه صدوقى يزدى و آيت اللَّه سلطانى و آيت اللَّه حاج سيد صادق شريعتمدارى به پايان رسانيده و از محضر مرحوم زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب ثراه و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن در سال 1370 قمرى به تهران مراجعت و در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه تهران بتدريس و تربيت عده اى از جوانان با ايمان و ضمنا استفاده از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى ادام اللَّه ظله و مرحوم آيت اللَّه تنكابنى نموده و كم كم مورد توجه معظم له و مردم متدين تهران و بالاخص تجار و اصناف بازار قرار گرفته و حوزه اى تشكيل داده و براى اين خدمت دعوت به مسجد و مدرسه حاج ملا محمد جعفر معروف به مسجد (آقا) گرديده و در آنجا به اقامه نماز جماعت و پرورش محصلين و جوانان متقى و پرهيزگار نموده و عده بسيارى تربيت و بحوزه هاى علمى قم و مشهد اعزام نموده است.

آيت الله مجتهدي در سال 1362 قمري و در سن 19 سالگي به كسوت روحانيت درآمد و قبل از آن در بازار تهران مشغول به كار بود و پدر ايشان يعني مرحوم محمد باقر

راضي نبود كه فرزندش طلبه شود ولي بر اثر عشق و علاقه زيادي كه جناب استاد به علم و دانش داشت به سوي طلبگي روي آورد.

با توجه به مخالفت پدر، سال ها با عسرت و سختي زيادي، در لباس روحانيت به تحصيل علم پرداخت و بعد از سال ها نه تنها پدر راضي شد بلكه بر وجود چنين فرزندي در نزد خويشان و نزديكان و در اجتماع افتخار مي كرد.

وي پنج سال بعد يعني در سال 1367 قمري و در سن 24 سالگي ازدواج كرد و در همين سال دروس رسائل و مكاسب را نزد آيات و حجج اسلام آقايان فاضل (پدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني) و سيد حسين قاضي و آقا شيخ قاسم نحوي امتحان داد و با موفقيت به اتمام رساند. بعد از قريب دو سال در سن 26 سالگي و در سال 1369 قمري امتحان كفايه و قسمتي از درس خارج را با موفقيت گذراند.

آيت الله مجتهدي در ضمن تحصيل، به تدريس كتب حوزوي هم مي پرداخت و وقتي كه از قم به تهران آمد شب ها در مسجد امين الدوله كه مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد در آنجا مشغول به تدرس و اقامه نماز بود، استاد هم، صبح و عصر به امر تدريس اشتغال داشت و چون مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد در اواخر عمر و با وجود كهولت سن به سختي مشغول تعليم و تربيت طلاب بود، لذا از آيت الله مجتهدي تقاضا كرد كه علاوه بر تدريس، شب ها هم منبر برود و آيت الله مجتهدي در طول دو سال، شش جزء از اول قرآن را با استفاده از تفسير برهان كه مبناي تفسيري ايشان

بود براي مستمعين آيات قرآن را تفسير مي كرد.

آيت الله احمد مجتهدي تهراني صبح ها در مسجد مرحوم حاج سيد عزيزالله بازار جهت طلاب به تدريس كتب ادبيات و فقه مشغول بود و بعد از ظهر ها هم براي كساني كه روزها شاغل بودند و بعد از ظهرها درس مي خواندند به تدريس كتب حوزوي از قبيل مطول، سيوطي، مغني، منطق و غيره مي پرداخت.

دو سال بعد يعني در 21 محرم سال 1372 قمري، ثلمه اي در اسلام به وجود آمد و آن رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق حاج شيخ محمدحسين زاهد رحمة الله عليه بود.

آيت الله احمد مجتهدي تهراني پس از گذشت سه سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدريس در مسجد مرحوم حاج سيد عزيز الله واقع در بازار تهران مشغول بود تا آنكه به درخواست عده اي از علماء و مردم متدين، از حضرت استاد تقاضا كردند كه حوزه علميه را به مسجد مرحوم حاج ملا جعفر منتقل كنند كه در آن زمان مسجد، انبار خاك ذغال و خمره ترشي كسبه محل بود، و تجار و مردم متدين با علماء مشورت كردند و به اين نتيجه رسيدند كه آيه الله مجتهدي به دلايلي نسبت به علماء ديگر جهت ادامه راه مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد ارجحيت دارد.

بنابراين با همت تجار و مردم متدين، آيت الله مجتهدي توانست حوزه علميه فعلي را كه در تهران خيابان 15 خرداد شرقي، كوچه شهيد مرتضي كياني، كوچه مسجد آقا واقع است تأسيس كند.

نگارنده گويد: جناب آقاى مجتهدى از دانشمندان و مربيان با حقيقت و معنويت معاصر است و از سى سال قبل كه ايشان را شناخته ام با تقوا و

ورع يافته و مكروهى از وى نديده ام جدا از افراديست كه علم خود را مقرون بعمل و قدس خويش را توام با اخلاص قرار داده است.

آثار قلمى چندى دارد كه از آنها چند رساله بطبع رسيده است.

1- رساله اى در احكام الغيبه.

2- رساله اى در گناهان كبيره.

از خدمات ارزنده ايشان تشكيل حوزه علميه مدرسه و مسجد آقاى مزبور است كه در حال حاضر بيش از يكصد طلبه و محصل دارد كه عموم آنان را شهريه (ماهيانه) از سيصد ريال الى يكهزار و پانصد ريال ميدهد. معظم له از عموم مراجع نجف اشرف و قم و تهران و غيره وكالت و اجازه دارد.

آيت الله مجتهدي تهراني كه در سالهاي آخر عمر از مشكلات تنفسي و قلبي رنج مي برد در 23 دي 1386 در سن 85 سالگي در بيمارستان بازرگانان تهران دار فاني را وداع گقت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجتهدي شبستري، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محسن بن مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا كاظم شبسترى از فضلاء و ائمه جماعت معاصر تهرانند. وى در سال 1315 شمسى در شبستر كه در هشت فرسخى تبريز است متولد شده و تحصيلات ابتدائى و متوسطه و مقدمات عربى را در شبستر و تبريز به پايان رسانيده و در سال 1331 قمرى وارد حوزه علميه قم گرديده و بتحصيل علوم دينيه پرداخته و پس از تمام شدن سطوح از محضر اساتيد بزرگ و عاليقدرى مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه امام خمينى و آيت اللَّه علامه طباطبائى ادام اللَّه ظلهم على رؤس الانام استفاده و ضمنا تدريس سطوح از مطول و شرح لمعه و رسائل و مكاسب نموده تا

در سال 1392 قمرى كه بنابر تقاضا و اصرار عده اى از مؤمنين ساكنين شمال تهران منتقل به آن سامان گرديده و در مسجد طلاچيان واقع در خيابان فرح جنوبى به اقامه جماعت و ترويج دين و تفسير كلام مبين و ساير خدمات از تدريس علوم دينى و غيره اشتغال دارند.

مرحوم والدش آيت اللَّه حاج ميرزا كاظم مجتهد شبسترى از علماء و مراجع طراز اول و معروف آذربايجان بودند. وى در سال 1306 قمرى در شبستر متولد و پس از بلوغ و خواندن اوليات و سطوح به نجف اشرف هجرت و بعد از مراجعت دوازده سال مقيم وطن (شبستر) بوده و سپس به شهرستان تبريز منتقل و ده سال در آنجا بخدمات مذهبى و مرجعيت دينى موفق و در سن شصت سالگى برحمت ايزدى پيوسته و از تبريز حمل به قم و در قبرستان مرحوم آيت اللَّه حايرى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجتهدي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله بن العلامه آيه الله حاج ميرزا مصطفى مجتهدى تبريزى از علماء معاصر تبريز است. وى در هشتم ربيع الثانى 1320 در نجف اشرف متولد شده و مرحوم والدش كه در سال 1317 ق مهاجرت به نجف نموده بود بعد از هشت سال توقف و استفاده از محضر علامه خراسانى و علامه طباطبائى يزدى و ديگران بواسطه كسالت در سال 1325 ق باتفاق عائله و برادر گرامش آيه الله حاج ميرزا خليل مجتهد به ايران مراجعت و در موقع ورود كه مصادف با انقلاب مشروطه بود از رفتن به تبريز خوددارى و در ميانه و اطراف تبريز اقامت نموده و در سال 1326 ق براى معالجه در معشيت برادر بزرگش آيه

الله حاج ميرزا مسعود آقا و خانواده اش به تهران آمده و مدت دو سال توقف و در سال 1328 قمرى به تبريز برگشته و به وظائف دينى پرداخته است.

وى در مهد پرورش آن والد بزرگوار تربيت يافته و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را نزد والدش و ديگران خوانده و در سال 1337 ق كه والدش فوت نموده نزد علماء تبريز مانند آيه الله حاج ميرزا خليل آقا مجتهد و آيه الله ميرزا رضى تكميل نموده و در سال 1344 ق مهاجرت به قم و از محضر آيت الله العظمى حايرى و آيه الله يثربى كاشانى و آيه الله حاج شيخ محمد رضا اصفهانى استفاده نموده و در سال 1350 ق مراجعت به تبريز نموده و تا هم اكنون به اقامه جماعت و تدريس و تبليغ احكام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مجذوب عليشاه همداني، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1239 ق)، عالم دينى، فقيه، عارف، صوفى و شاعر، متخلص به مجذوب. ملقب به مجذوب عليشاه و معروف به كبو در آهنگى. وى از طايفه ى قراگوزلو از طوايف همدان بود. در محضر ملا محمدمهدى نراقى و ميرزاى قمى تلمذ نمود و فقه و اصول را فراگرفت. او از ميرزاى قمى اجازه ى اجتهاد داشت گرچه هيچ گاه به اجتهاد نپرداخت. وى همزمان با تحصيل فقه و اصول به مطالعه ى آثار بزرگانى چون: ابن طاوس، خواجه نصير، ابن فهد حلى، شيخ بهائى، ابن ميثم، ميرداماد، مير فندرسكى، فيض كاشانى و ديگران كه روح عرفانى داشتند مى پرداخت و اوقات خود را به عبادت و رياضت مى گذراند. فضلاى روزگارش او را سلمان زمان مى خواندند و ملا حسنقلى همدانى، قطب عرفاى روحانى او را بسيار مى ستوده

است. در تبريز درگذشت و در نزديكى مقبره ى سيد حمزه دفن شد. از آثارش: «اثبات النبوة الخاصة»، به فارسى؛ «مرآة الحق»، تحقيقى در تصوف، حلول، اتحاد و تناسخ؛ «مراحل السالكين»؛ شرح «دعاء الامير (ع)»؛ «الاعتقادات»؛ حواشى بر «كفاية» محقق سبزوارى و «مدارك» و «شرح لمعه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (295 ،270 -268/ 20 ،247/ 13 ،964/ 9 ،101/ 1)، رياض العارفين (304 -302)، ريحانه (189 -188/ 5)، سرآمدان فرهنگ (277/ 1)، شرح حال رجال (328/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 259 -258/ 13)، فرهنگ سخنوران (801)، لغت نامه (ذيل/ مجذوب همدانى)، مجمع الفصحا (944 -943/ 5)، معجم المؤلفين (152/ 9)، مكارم الآثار (1060 -1059/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (325 -324/ 2).

مجلسي

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن يازدهم و (احتمالاً) دوازدهم هجرى، از زنان محدث و فقيه. وى نوه علامه مجلسى اول (ملا محمدتقى) و برادرزاده مجلسى دوم (ملا محمدباقر) بوده است. اين بانو در خاندان علم و فضيلت و تقوا پرورش يافت و فقه و حديث را نيز فراگرفت. مولف ريحانةالادب، او را «از ارباب كمال بلكه در عداد علماء معدود و (صاحب) رساله هاى متعدد در مسائل فقهيه» دانسته و يك حاشيه بر كتاب من لا يحضره الفقيه به او نسبت داده است.

به نوشته آقا احمد بهبهانى، وى مانند خواهرش بلا ولد (بدون فرزند) از دنيا رفت. برخى مقبره اى را كه در بقعه علامه مجلسى به آمنه بيگم منسوب است و اشعارى بر روى آن حكاكى شده بود متعلق به وى يا زينب بيگم، دختر مولى محمد سعيد اشرف مى دانند نه از آمنه بيگم.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه

:منابع: اعيان الشيعه، 607 / 3؛ تذكرةالقبور، 29 دايرةالمعارف تشيع، 424 / 3؛ دست نوشته هاى على دوانى (پدر نگارنده) رياحين الشريعه، 225 / 4؛ ريحانةالادب، 262 / 6؛ النساءالمومنات، 268؛ مرآت الاحوال جهان نما، 71.

مجلسي، آمنه بيگم

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم، محدث و فقيه. وى بزرگ ترين دختر از چهار دختر ملا محمدتقى مجلسى و خواهر ملا محمدباقر مجلسى بود. آمنه بيگم هم صاحب جمال بود و هم نمونه كمال. از آنجا كه در خانواده اى عالم و فاضل پرورش يافته بود و مدارج ترقى را تا درجه ى اجتهاد به سرعت پيمود. با ملا محمدصالح مازندرانى وصلت كرد. ميرزا عبداللَّه افندى در «رياض العلماء» نقل مى كند كه شنيده ايم همسرش با همه ى فضل و دانشى كه دارد از او استفسار مى كند». از آن جمله در حل مشكلات «قواعد الاحكام» علامه حلى با شوهرش همكارى داشت. در «رياحين الشريعه» به استناد يك نسخه ى خطى «رياض العلماء» دو اثر به آمنه بيگم نسبت مى دهد: «شرح الفيه ى ابن مالك» و «شرح شواهد سيوطى» كه در ريحانه نيز به اين دو كتاب اشاره شده است. مؤلف «رياض الجنه» نيز مى نويسد كه وى كتابى بسيار خوب در فقه، تا باب عبادت، تأليف كرده است؛ علاوه بر اين در گردآورى اخبار بعضى از مجلدات «بحارالانوار» به برادرش نيز كمك مى كرده است. وى مادر فرزندان عالمى است كه از خاندان آنها تاكنون دهها مجتهد مرجع تقليد و دانشمند بلند آوازه ى دينى برخاسته است. تاريخ فوت آمنه بيگم مشخص نيست. به نوشته ى مؤلف «ريحانه» مرقد وى در تخت فولاد اصفهان است، ولى برخى احتمال مى دهند كه يكى از قبرهاى واقع در بقعه ى علامه مجلسى كه اشعارى هم بر روى آن نوشته شده متعلق به

آمنه بيگم است. در برخى منابع نام او آمنه خاتون آمده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (607 /3 ،95 /2)، تذكرة القبور (28 -27)، دانشنامه ى ايران و اسلام (187 -186 /1)، رياحين الشريعه (329 /3)، رياض العلماء (407 /5)، ريحانه (366 -365 /8 ،148 /5)، فوائد الرضويه (544 -543)، قصص العلماء (228)، مرآت الاحوال جهان نما (129 -128 /1)، مستدركات الاعيان (8 /4)، مشاهير زان (9 -8).

مجلسي، محمدباقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1111/ 1110 -1038/ 1037 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، متكلم و شاعر، متخلص به مشتاق. مشهور به علامه مجلسى. شيخ الاسلام اصفهان بود. وى از دانشمندان بزرگ اواخر خكومت صفوى است كه با پشتكار فوق العاده و تصنيف و تأليف كتب و تدريس علوم اسلامى و تربيت شاگردان بسيار، بزرگترين خدمات را به جامعه اسلامى عرضه نمود. ملا محمدباقر در آخرين سال سلطنت شاه عباس و در عصر مرجعيت مير داماد در اصفهان به دنيا آمد. او دروه ى چهار تن از سلاطين صفوى: شاه صفى، شاه عباس دوم، شاه سليمان و شاه سلطان حسين را درك نموده است. نسبش از جانب پدر به حافظ ابونعيم اصفهانى مى رسد و جد مادريش كمال الدين درويش محمد عاملى اصفهانى است. او بيشتر تحصيلاتش را در حوزه ى پدرش، علامه مجلسى اول، گذراند و بارها از وى اجازه گرفت و در علوم معقول و منقول از محضر استادانى چون ملا حسنعلى شوشترى و آقا حسين محقق خوانسارى و ميرزا رفيع الدين محمد طباطبايى نايينى و ملا محمد شريف رويدشتى اصفهانى و شيخ عبداللَّه بن جابر عاملى و شيخ على بن شيخ محمد بن حسن بن شهيد ثانى و مير محمد قاسم طباطبايى قهپايى و ملا محسن فيض

كاشانى و ملا محمدصالح مازندرانى و مير شرف الدين على شولستانى و سيد محمد مشهور به سيد ميرزا جزايرى و مير فيض اللَّه طباطبايى قهپايى و مير محمد مؤمن استرآبادى و ملا محمدمحسن استرآبادى و سيد نورالدين على عاملى و ملا محمدطاهر قمى و ملا خليل قزوينى و سيد على خان شيرازى و شيخ حر عاملى استفاده نمود و از جانب آنها به دريافت اجازه نايل شد. او جامع معقول و منقول و در فقه و تفسير و حديث و درايه و رجال و اصول فقه و كلام و ديگر علوم دينى متبحر بود. ميرزا عبداللَّه اصفهانى، صاحب «رياض العلماء» و سيد نعمت اللَّه جزايرى و مير محمدصالح خاتون آبادى و ملا ابوالحسن شريف عاملى فتونى و ملا محمد بن على اردبيلى و ملا محمد سراب تنكابنى و مير محمدحسين خاتون آبادى و ملا رفيعا گيلانى و سيد ابوالقاسم خوانسارى و ميرزا علاءالدين محمد گلستانه و مولانا جمشيد گسكرى و ملا محمدقاسم بن محمدرضا هزار جريبى و سلطان محمود طبسى و مير ابوطالب فندرسكى و شيخ احمد بن محمد بن يوسف بحرانى و ملا ابراهيم گيلانى و ملا محمد فاضل مشهدى و بسيارى ديگر از بزرگان در محضرش تلمذ نمودند و از حوزه ى درسش بهره بردند. شاگردان مسلم او را متجاوز از دويست نفر مى دانند. صاحب «رياض العلماء» آنها را در حدود يكهزار نفر و سيد نعمت اللَّه جزايرى آنان را بيش از هزار نفر مى داند. او در اصفهان درگذشت و در جنب جامع عتيق، در بقعه ى پدرش، ملا محمدتقى مجلسى، به خاك سپرده شد. گفته شده كه آثار او تنها به فارسى در حدود پنجاه تأليف و تصنيف است. از

آثارش: «بحارالانوار»، جامع ترين كتاب حديث، در يكصد و ده مجلد؛ «مرآة العقول»، در شرح اخبار آل رسول (ع)، شرح «اصول، فروع و روضه ى كافى»؛ «ملاذ الاخيار فى شرح التهذيب الاخبار»، حاشيه بر «تهذيب الاحكام» شيخ طوسى؛ «الفوائد الطريفة فى شرح الصحيفة»؛ «الوجيزة»، در رجال؛ «زاد المعاد»؛ «تحفة الزائر»؛ «حق اليقين»؛ «عين الحياة»، در شرح وصايا و مواعظ پيامبر (ص) به ابوذر و مختصر آن، در سه هزار سطر؛ «مشكاة الانوار»، در فضيلت قرائت قرآن؛ «اختيارات الايام و الساعات»؛ «مفاتيح الغيب فى الاستخارة»؛ «حيات القلوب»؛ رساله ى «الاعتقادات»؛ «آداب الحج»؛ «الاربعون حديثا»؛ «الاجازات»؛ «جلاء العيون»؛ «تفسير آية النور»؛ «ميزان المقادير»؛ حاشيه بر «امل الآمل»؛ «حلية المتقين»؛ شرح «دعاء جوشن كبير»؛ ترجمه ى «الزيارة الجامعة»؛ «صراط النجاة»؛ شرح «الاسماء الحسنى»؛ «مقياس المصابيح».[1]

ملا محمدباقر، فرزند ملا محمدتقى مجلسى (ه.م) از اجله ى علماى شيعه ى عهد صفويه است كه به سال 1037 هجرى قمرى (يك سال قبل از مرگ شاه عباس كبير) متولد و در روز بيست و هفت رمضان سال 1110 و يا 1111 هجرى قمرى وفات يافته است. و در جامع عتيق اصفهان مدفون است. تعداد تأليفات وى از شصت مجلد متجاوز است و بحارالانوار فى اخبارالائمة الاطهار از همه معروفتر است. اين كتاب به زبان عربى نوشته شده و شامل 26 جلد مى باشد و متضمن اخبار و احاديث متنوع مى باشد. عين الحيات (مشتمل بر مواعظ راجع به ترك دنيا)- مشكوةالانوار- حليةالمتقين (در اخلاق و اعمال)- حيوةالقلوب- تحفةالزائر- جلاءالعيون- مقياس المصابيح در تعقيبات نمازهاى يوميه- ربيع الاسابيع- زادالمعاد- حق اليقين را به زبان فارسى تحرير كرد و به علاوه رسالات كوچك بسيار از او باقى است؛ مجلسى دوم، مجلسى پسر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (273/ 6)، اعيان الشيعه (184 -182/ 9)، ايضاح المكنون (521 ،460 ،284 ،207/ 2 ،607 ،548 ،421 ،410 ،399 ،374 ،363 ،249 ،163/ 1)، بحارالانوار (67 -37/ 0)، تاريخ ادبيات ايران، براون (263 ،258 -257/ 4)، تاريخ ادبيات در ايران (173/ 5)، تذكرة العلماء (164 -159)، تذكرة القبور (164 -162)، تذكرة المعاصرين (321)، تلامذة العلامة المجلسى، خاتمه ى مستدرك الوسائل (58 ،51 ،49/ 2)، خدمات متقابل اسلام و ايران (474 ،473)، الذريعه (47/ 25 ،320 -318/ 23 ،192 -191/ 22 ،304 ،54/ 21 ،280 -279/ 20 ،347 ،176/ 16 ،370 ،95 ،38 ،37/ 15 ،247 ،156 ،90/ 13 ،11/ 12 ،75/ 10 ،193/ 8 ،122 -121 ،83 ،40/ 7 ،181 ،51 ،25/ 6 ،287 ،202 ،187 ،125 -124/ 5 ،505 ،477 ،358 ،83/ 4 ،438 ،27 -16/ 3 ،480 -479 ،224/ 2 ،412 ،411 ،367 ،124 ،88 ،19 ،16 -15 ،14/ 1)، روضات الجنات (91 -76/ 2)، رياض العلماء (450 -39/ 5)، ريحانه (197 -191/ 5)، سبك شناسى (304 -303/ 3)، صبح گلشن (413 -412)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 95/ 12)، فرهنگ سخنوران (844 ،802 ،117)، فوائد الرضويه (418 -410)، قصص العلماء (228 -204)، الكنى و الالقاب (150 -147/ 3)، لغت نامه (ذيل/ مجلسى)، معجم المؤلفين (91/ 9)، مفاخر اسلام (جلد هشتم)، منتخب التواريخ (672 -670)، مؤلفين كتب چاپى (42 -23/ 2)، وقايع السنين و الاعوام (551 ،508)، هدية العارفين (307 -306/ 2).

مجلسي، محمدتقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1070 -1004/ 1003 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، رجالى، عابد و زاهد. نسبش به حافظ ابونعيم اصفهانى، صاحب «حلية الاولياء» مى رسد. اصلش به آورده ى «روضة الصفا» از دارالمرز

رشت، و به گفته ى معلم حبيب آبادى در «مكارم الآثار» از قريه مجلس از روستاهاى جبل عامل است و از آنجا كه تخلص شعرى پدرش، مقصود على، مجلسى بوده اين سلسله به مجلسى معروف گشته اند. ملا محمدتقى در اصفهان به دنيا آمد. مادرش دختر درويش محمد نطنزى اصفهانى مى باشد. وى در فقه و تفسير و حديث و رجال متبحر و در عبادات و عرفان پيرو استاد خود ملا عبداللَّه شوشترى بود. او نخستين كسى است كه بعد از ظهور دولت صفويه به نشر احاديث شيعه پرداخت. در محضر شيخ بهائى و ملا عبداللَّه شوشترى و پسرش ملا حسنعلى شوشترى و مير شرف الدين على شولستانى نجفى تلمذ نمود و به دريافت اجازه نايل شد. ملا محمدتقى از محقق كركى، مشهور به محقق ثانى، و ملا عبداللَّه شوشترى و شيخ بهائى روايت كرده است. مير فندرسكى و قاضى معزالدين محمد اصفهانى و شيخ يونس جزايرى و قاضى ابوالشرف و شيخ عبداللَّه بن شيخ ابوالبركات و ملا محمدقاسم، دايى اش، به آورده ى «تذكرة القبور»، از ديگر مشايخ وى مى باشند. فرزندش، ملا محمدباقر مجلسى، و آقا حسين محقق خوانسارى و مير عبدالحسين خاتون آبادى اصفهانى از شاگردان وى بودند. شيخ عبداللَّه بن جابر عاملى از او روايت مى كند. در اصفهان درگذشت و در جنب جامع عتيق دفن شد. مقبره ى وى به سر قبر آخوند معروف است. از آثار وى: «روضة المتقين»، در شرح «من لا يحضره الفقيه»، كه آن را به امر شاه عباس به فارسى شرح كرد و «اللوامع القدسية» يا «لوامع صاحبقرانى» ناميد؛ «حديقة المتقين فى معرفة احكام الدين لارتقاء معارج اليقين»؛ «احياء الاحاديث فى شرح تهذيب الحديث»، كه همان

شرح «تهذيب» شيخ طوسى است؛ «تفسير» فارسى؛ «مناسك الحج»؛ «الاربعون حديثا»، كه در آن به ذكر مشايخ خود پرداخته است؛ شرح بر «صحيفه ى سجاديه»، به عربى و فارسى؛ حاشيه بر «نقد الرجال»؛ «طبقات الرواة»؛ شرح «خطبه همام»؛ حاشيه بر «اصول كافى».[1]

ملا محمدتقى، فرزند مقصود على اصفهانى (ف. 1070 ه.ق) از متبحران علماى شيعه ى اثنى عشرى است كه احاديث و اخبار شيعه ى اماميه را جمع آورى كرده است. وى از شاگردان شيخ بهائى (ه.م) است. و در جامع عتيق اصفهان مدفون است. ملا محمدتقى در زمان شاه عباس كبير مى زيسته و پدر ملا محمدباقر مجلسى (ه.م) مى باشد. تعداد تأليفاتش متجاوز از 10 مجلد، مجلسى اول، مجلسى پدر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (193 -192/ 9)، تذكرة العلماء (167 -164)، تذكرة القبور (221 -219)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (217 -212/ 2)، الذريعه (258/ 22 ،370 -369 ،368/ 18 ،149 -148/ 15 ،67 -66/ 14 ،348 ،305 ،226/ 13 ،303 -302 ،190/ 11 ،227 ،145/ 6 ،389 ،413 ،307/ 1)، روضات الجنات (119 -114/ 2)، روضة الصفا (585/ 8)، رياض العلماء (47/ 5)، ريحانه (201 -198/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 102 -101/ 11)، فوائد الرضويه (446 -439)، قصص العلماء (228 -214)، الكنى و الالقاب (152 -150/ 3)، مفاخر اسلام (44 -28/ 8)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1153 -1152/ 3)، معجم المؤلفين (137/ 9)، هدية الاحباب (233 -232).

محسني ملايري، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1324 ق.، نجف اشرف.

درگذشت: 22 مهر 1374، تهران.

آيت الله محمدباقر محسنى ملايرى پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح حوزه نزد اساتيدى همچون آيت الله خراسانى، حاج شيخ حسن قرسى، آيت الله آقازاده خراسانى، ابوالقاسم قمى، ميرزا

مهدى اصفهانى و حاج آقا بزرگ حكيم الهى در حكمت و فلسفه تلمذ نمود. با تأسيس حوزه ى علميه ى قم، به اين شهر هجرت كرد و در محضر آيات عظام حائرى يزدى و بروجردى به تحصيل پرداخت و به درجه ى اجتهاد نايل آمد. وى داراى چهارده اجازه ى اجتهاد از مراجع مسلم از جمله آيت الله اصفهانى بود.

آيت الله محسنى ملايرى در رسيدگى به امور مردم اهتمام داشت و احداث حوزه علميه باقريه، حسينيه و كتابخانه اى در ملاير از اموال شخصى خود و تعيين موقوفات براى آن را مى توان از خدمات اجتماعى وى دانست.

از آثار قلمى ايشان گذشته از تقرير و تلخيص مطالب مستفاد از اساتيد، رساله اى به نام تطبيق الاديان را مى توان نام برد.

آيت الله محمدباقر محسنى ملايرى در سن نود و دو سالگى پس از يك دوره بيمارى و بر اثر سكته قلبى در بيمارستان ساسان درگذشت.

محمدباقر محسنى فرزند مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم از علماء مبرز و بنام معاصر است در ملاير.

وى در حدود 1324 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در خدمت والدش كه از اعاظم و اجلاء حوزه درس مرحوم آيت اللَّه آخوند خراسانى بوده است به ايران آمده و در ملاير اقامت نموده و دروس مقدماتى و سطوح را از محضر آن مرحوم و ساير اعلام مانند مرحوم آميرزا هدايت اللَّه مشهور به (آقانجفى) استفاده نموده سپس براى تكميل تحصيل به ارض مقدسه خراسان مشرف و از محضر اساتيد بزرگ مانند مرحوم آقا شيخ حسن برسى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد آقازاده كفائى و مرحوم آيت اللَّه قمى و عالم ربانى مرحوم آيت اللَّه آقاميرزا مهدى اصفهانى (در فقه و اصول) و نيز حكيم المتاله آقابزرگ حكيم

(در حكمت و فلسفه) استفاده نموده و در خلال آن تدريس سطوح داشته و پس از آن به قم آمده و برهه اى از زمان را از محضر مرحوم آيت العظمى حايرى و مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم قمى استفاده نموده و هم در اين اواخر چندى از محضر آيت العظمى بروجردى مستفيض و تا حال تحرير در ملاير به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تدريس و غيره اشتغال دارد.

آثار علمى و خدمات اجتماعى معظم له از اين قرار است 1- تقريرات و تلخيص مطالب مستفاده از اساتيدشان 2- تطبيق الاديان.

و اما آثار خالده و باقيات الصالحات ايشان به قرار ذيل است.

1- احداث بناء مدرسه باقريه ملاير كه به نام چهارده معصوم (ع) داراى چهارده اطاق و مدرس و كتابخانه از مال شخصى خودش.

2- بناء مسجد در جنب همان مدرسه بنام مسجد سجاد كه اكنون مفروش و معمور مى باشد.

3- ساختمان عمارتى با كتابخانه در جنب مدرسه و مسجد مزبور براى استفاده عموم و مدرس مدرسه و امام مسجد مزبور كه دائما در آن ساختمان سكونت داشته باشد به مخارج شخصى.

4- ساختمان مسجدى بنام صفى بادوازده باب دكان كنار ميدان پهلوى ملاير كه واقف آن مرحوم حاج اصغر صفى و توليت آن با ايشانست.

5- تعميرات مدرسه و مسجد شيخ الملوكى فرزندن مغفور فتحعلى شاه قاجار كه بانى و مؤسس مدرسه و مسجد و تكيه و شانزده باب دكان و حمام و سراى بوده و نظارات و توليت آن با اعلم علماء شهر ملاير معظم له مى باشد.

6- احياء موقوفات مرحوم حاج عيسى خان بيگدلى كه در تهران نيز موقوفاتى دارد و قريب يكصد و بيست سالست وقف نموده و توليت آن را

با اعلم علماء شهر قرار داده كه اكنون دست ايشانست.

7- احياء موقوفات ديگر از قبيل موقوفات حاج شيخ محمدعلى افصحى و حاج رئيس التجار و حاج عبداللَّه و احداث موسسات خير در قراء و قصبات از محل موقوفات و آثار و خدمات ديگر ادام اللَّه عمره و توفيقه.

نگارنده گويد: جناب آيت اللَّه محسنى مضافاً از مراتب علمى و خدمات دينى در موضوع استخاره يد طولائى دارند و از غالب شهرها مردم راجع به حوائج خود كتبا و يا شفاها به ايشان رجوع كرده و طلب استخاره مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محقّق اصفهاني حائري، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فقيه اديب، و شاعر زاهد، از مدّرسين ادبيّات در كربلا و ساكن مدرسه حسن خان بوده، و عمرى به فقر و استغناء زندگى فرموده، و جمعى از فضلا و مستعدّين در خدمتش تحصيل نموده.

گاهى به مقتضاى حال، اشعارى مى سروده و در آنها «قدسى» و «محقّق» تخلّص مى نموده. قسمتى از اشعارش به طبع رسيده.

در مقدّمه ديوانش گويد: متبحّر در علوم عربيّت، و شاخص در ادبيّت، و استاد نحو و منطق و علم كلام، و مبرّز در معقول و منقول، و با آن كه فقيه فاضلى بود، جنبه شعر و ادبيتّش غالب بر ساير معلوماتش مى نمود.

در 1328 وفات يافته، در صحن مطهر حسينى عليه السلام مدفون گرديد.

از اشعار اوست:

در بزم دهر عيش ميّسر نمى شود

زين جام مى گلوى كسى تر نمى شود

هرگز كسى ز آينه جام در جهان

داراى عصر خويش و سكندر نمى شود

نفس اژدرى است تا نشود كشته اى حكيم

در دست گنج عقل ميسّر نمى شود

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

محقق بهشتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج سيد محمد محقق بهشتى از علماء معاصر بابل است، وى در بابل متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و تحصيلات اوليه و سطوح را در بابل خوانده و بنجف مهاجرت و از محضر آيات عظام و مراجع كرام آن سامان استفاده نموده تا بمدارج علم و كمال رسيده و بوطن مراجعت و بانجام وظائف دينى و روحى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ارشاد انام اشتغال دارد.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند برومند و فاضل آنجناب حجه الاسلام آقاى آقا سيد حسن آقا بهشتى كه سالهاى متمادى در مشهد مقدس تحصيل علوم اسلامى از فقه و اصول و غيره نموده آنگاه

ببابل مراجعت و باقامه جماعت و ترويج دين و تدريس و ساير خدمات روحى و دينى مشغول ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

محقق تهراني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ رضا محقق تهرانى از علماء و مجتهدين مبرز معاصر تهرانست.

وى در حدود سال 1332 قمرى در تهران متولد شده و پس از بلوغ و خواندن اوليات و سطوح در سال 1365 قمرى عصر رياست آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه عليه به قم آمده و از محضر آن مرحوم و آيات ديگر استفاده نموده و پس از چند سال به تهران مراجعت و بتدريس سطح و خارج پرداخته و تا حال حاضر به اقامه جماعت در مسجد بازار آهنگرها و گفتن درس خارج براى عده اى از فضلاء تهران اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آن جناب عالمى محقق و دانشمندى مدقق است داراى آثار علمى مى باشند كه از آنها شرح بر شرايع الاسلام بنام حقايق الفقه است كه قسمتى از آن بطبع رسيده است.

و ايشان عديل و باجناق حجةالاسلام و قدوه العلماء الاعلام آقاى آقا شيخ جواد خندق آبادى تهرانى كه از افاضل علماء و مدرسين بزرگوار حوزه علميه قم و تهرانند، مى باشند.

آقاى خندق آبادى مزبور از بيت علم و فضيلت و داراى مقام فضل و تقوا و ورع و موصوف بكمال و معنويت است. وى چندين سال در حوزه علميه قم اشتغال بتدريس و كسب فيض از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بودند و ضمنا تدريس كفايه و مكاسب و غيره مى نمودند و بسيارى از فضلاء تهرانى معاصر از شاگردان او مى باشند. در جمع و تربيت جامع الاحاديث آيت اللَّه بروجردى سهم بسزائى دارند و از اين جهت و جهات ديگر مورد توجه مخصوص

آيت اللَّه و محسود بعضى از اقران بودند كه پس از فوت آن مرحوم قم را ترك نموده و از شركت در مجامع عمومى و اجتماعات و معاشرت خوددارى و مهر سكوت بر زبان و بحال مخصوصى ايام خود را مى گذراند و آيا مفاد فرمايش حضرت صادق عليه السلام كه مى فرمايد:

(فسدالزمان و تغيرت الاخوان و تغلبت الاعيان فرايت الانفراد اسكن للفواد) را مطالعه نموده و تغيير رژيم و روش سابق خود داده و يا امرى ديگر موجب اين حالت او شده چه عرض كنم (العلم عنداللَّه) اى حال مردى كم نظير و از جهات اخلاقى و روحى و معنويت نادره زمانست.

محمدرضا محقق تهرانى فرزند مرحوم آقاحسين كرمانى يكى از دانشمندان به نام و مجتهدين معاصر تهران مى باشد. ايشان در سال 1332 قمرى در تهران متولد شده مقدمات و ادبيات را در قم خوانده و پس از آن به مشهد مشرف شده و دروس نهائى را از آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم دامغانى و حاج شيخ حسن پائين خيابانى استفاده و تكميل نموده در دروس خارج آقا محمد آقازاده كفائى و آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى شركت نموده و دروس معارف را از مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدمهدى غروى اصفهانى استفاده كرده و پس از جريان مسجد گوهرشاد در سال 1314 شمسى و تبعيد آيات عظام خراسان و تعطيلى حوزه علميه مشهد ناچار به تهران برگشته و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى بهره مند شده و سپس به قم آمده و از محضر آيات ثلاثه قم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر استفاده نموده و به تهران آمده و مدتى اقامت

و پس از ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى باز به قم برگشته و مدت نه سال تمام به اتفاق باجناقش مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمدجواد خندق آبادى به درس خارج معظم له شركت و استفاده نمود سپس به مشهد عزيمت و به مدت دو سال توقف و به تدريس پرداخته و پس از آن به تهران بازگشته و در مدرسه مروى به تدريس فقه و اصول مشغول شده تا در سال 1358 شمسى كه به علتى دروس را تعطيل و به تأليف موسوعه حقايق الفقه در شرح شرايع الاسلام پرداخته و تاكنون حدود پنجاه جلد از آن چاپ و حدود بيست جلد ديگر در دست تأليف و طبع مى باشد و ضمنا آن جناب در مسجد خندق آباد واقع در خيابان مولوى اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

محقق خوانساري، حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1099/ 1098 -1016 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، رجالى، محدث، متكلم، مدرس، محقق و شاعر. وى جامع معقول و منقول بود و به جهت تدريس در هر يك از اين علوم به استاد الكل فى الكل معروف شد. چون پدر و پسرش هر دو جمال الدين نام داشتند ملقب به ذوالجمالين شد. اصلش از خوانسار است. در نوجوانى براى كسب علوم به اصفهان رفت و در مدرسه ى خواجه ملك نزديك مدرسه ى شيخ لطف اللَّه مشغول تحصيل شد. او علوم معقول و منقول را از ميرفندرسكى و ملا محمدتقى مجلسى و خليفةالسلطان و محقق سبزوارى و ديگر علما فراگرفت و به مقام علمى بالايى رسيد. او به تيزهوشى و سرعت انتقال معروف بود و مشكلات علمى را با اندك تأملى حل مى نمود. فرزندانش، آقا جمال خوانسارى و آقا رضى خوانسارى، و سيد نعمت اللَّه

جزايرى و شيخ جعفر قاضى و ملا ميرزا شيروانى و ملا محمد سراب تنكابنى و عده اى ديگر از شاگردان او بودند. رياست علمى و مذهبى زمانش بدو منتهى مى شد و وى پناه گاه فقرا و مساكين بود. در شعر طبعى روان داشت و شعر و نثرش به عربى و فارسى مشهور است. در اصفهان درگذشت و در قبرستان تخت فولاد نزديك مقبره ى بابا ركن الدين دفن شد. شاه سليمان صفوى مقبره اى برايش بنا كرد كه پس از دفن شدن فرزندانش در كنارش، به تكيه ى خوانساريها معروف گرديد. از آثارش: ترجمه ى قرآن؛ فسير «سورة الفاتحة»؛ ترجمه ى «صحيفة السجادية»؛ «مشارق الشموس»، در شرح «الدروس» شهيد اول؛ «تواريخ وفيات العلماء»؛ «الجبر و الاختيار»؛ حاشيه بر «شرح جديد التجريد» قوشچى؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه نصير طوسى؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «محاكمات» قطب الدين رازى؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ شرح «كافيه» ابن حاجب؛ شرح «هيئت» قوشچى؛ رساله در «مقدمة الواجب»؛ رساله هايى در شبهات متفرقه، از جمله: «شبهة الايمان و الكفر»، «شبهة الطفرة» و «شبهة الاستلزام»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (150 -148/ 6)، ايضاح المكنون (485/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (316 -314/ 5)، تذكره ى شعراى خوانسار (26 -23)، تذكرة القبور (298 -297)، تذكره ى نصرآبادى (153 -152)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (173 ،51/ 2)، الذريعه (106/ 22 ،36/ 21 ،133 -132/ 20 ،244 ،91 ،25/ 13 ،247/ 9 ،19/ 7 ،206 ،192 ،111 ،68/ 6 ،81/ 5 ،339 ،126 ،112/ 4)، روضات الجنات (347 -339/ 2)، رياض العارفين (187)، رياض العلماء (60 -57/ 2)، ريحانه (242 -239/ 5)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (408 -407)،

طبقات اعلام الشيعه (قرن 167 -166/ 11)، فقهاى نامدار شيعه (238 -234)، فوائد الرضويه (155 -153)، الكنى و الالقاب (159 -158/ 3)، لغت نامه (ذيل/ حسين خوانسارى)، معجم المؤلفين (48/ 4)، مواد التواريخ (174 -173)، هدية الاحباب (235 -234)، هدية العارفين (324/ 1).

محقق سبزواري، محمدباقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1090 -1017 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، مدرس و شاعر. معروف به صاحب «ذخيره». اصل وى از سبزوار بود. در اصفهان سكونت گزيد و نزد علماى آن شهر تلمذ نمود. معقول را از مير فندرسكى و قاضى معز و منقول را از ملا حيدرعلى اصفهانى و ملا حسنعلى شوشترى فراگرفت. او از مجلسى اول و از نورالدين على عاملى، برادر صاحب «مدارك»، و از شرف الدين على شولستانى و از حسين مقرى عاملى و حسين بن حيدر كركى كه از شاگردان شيخ بهائى بودند، روايت كرده است. در زمان شاه عباس ثانى امام جمعه و جماعت بود و منصب شيخ الاسلامى و تدريس در مدرسه ملا عبداللَّه شوشترى به وى تفويض شد. وى همچنين در مدرسه ى سميعيه كه بعدها به مدرسه ى سبزوارى مشهور شد تدريس مى كرد. از شاگردان بنام او ملا محمد سراب تنكابنى و محمد شفيع بن فرج و عبداللَّه اردبيلى مى باشند. گفته اند كه شوهر خواهرش، محقق خوانسارى، نيز از جمله شاگردان اوست. بين او و فيض كاشانى دوستى و مودت و همفكرى كامل برقرار بود. محقق طبع روانى داشت و به نيكويى شعر مى سرود. در اصفهان درگذشت، پيكرش به مشهد منتقل و در صحن رضوى، در مدرسه ى ميرزا جعفر، دفن شد. از آثارش: «ذخيرة المعاد فى شرح الارشاد»، در فقه شيعه؛ «كفاية الاحكام» يا «كفاية الفقه» يا «كفاية

المعتقد» يا «كفاية المقتصد». اين دو، كتابهاى مبسوطى در فقه شيعه مى باشند. از ديگر آثار وى: رساله اى در «سمت القبله»؛ شرح «زببدة الاصول» شيخ بهائى؛ «رسالة الخلافية»، در عبادات؛ «روضة الانوار عباسى»، در معرفت خدا و مواعظ و آداب سلوك رعايا و ملوك و «مفاتيح النجاة»، در ادعيه و اعمال سال و «جامع الزيارات عباسى» كه هر سه براى شاه عباس صفوى تأليف شده است؛ حاشيه بر «شرح الاشارات»؛ حاشيه بر «الهيات الشفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (272/ 6)، ايضاح المكنون (542/ 1)، الذريعه (256/ 22 ،308/ 21 ،21 ،99 ،96 ،88/ 18 ،290 -289/ 11 ،19/ 10 ،239/ 7 ،141 ،110/ 6 ،57/ 5)، روضات الجنات (76 -67/ 2)، ريحانه (242/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 72 -71/ 11)، فقهاى نامدار شيعه (232 -230)، فوائد الرضويه (426 -425)، الكنى و الالقاب (161 -159/ 3)، لغت نامه (ذيل/ سبزوارى)، معجم المؤلفين (95/ 9)، مؤلفين كتب چاپى (69 -67/ 2)، هدية العارفين (297/ 2).

محقق كركي، زين الدين، نورالدين ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(940/ 938/ 937 -868 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، مجتهد و محقق. معروف به محقق كركى و محقق ثانى و موصوف به شيخ علائى و مروج المذهب و مولاى مروج و عالم ربانى. عده اى او را به جدش عبدالعالى منسوب كرده و على بن عبدالعالى خوانده اند. وى از علماى بزرگ عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) بود، كه او را مجدد مذهب شيعه ناميده اند. در جبل عامل شامات به دنيا آمد. سپس به مصر رفت و از علماى آنجا اخذ علم نمود. سفرى هم به عراق نمود و بعدها در ايران مستقر گرديد و نزد شاه تقرب

يافت به حدى كه شاه سلطنت را بدو تفويض كرد و خود را يكى از عمال شيخ خواند و محقق طى احكامى كه به اطراف و ولايات نوشت، كيفيت سلوك عمال با رعايا را به آنان گوشزد كرد. محقق از شاگردان على بن هلال جزايرى (از شاگردان و راويان احمد بن فهد حلى) و محمد بن خاتون عاملى و ديگر بزرگان بود و از آنها روايت مى نمود. او از على بن هلال جزايرى و ابن المؤذن داراى اجازه بود. على بن عبدالعالى ميسى (و از او شهيد ثانى) و پسرش، ظهيرالدين ابراهيم ميسى، و شيخ زين الدين فقعانى و شيخ احمد ابن ابى جامع و شيخ عبدالنبى جزايرى از وى روايت كرده اند. شيخ على منشار و شيخ كمال الدين درويش و سيد امير محمد استرآبادى و سيد شريف الدين على استرآبادى از شاگردان محقق كركى بودند. در نجف درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. پدر شيخ بهائى فرموده كه محقق كركى را به زهر شهيد كردند. در «شهيدان راه فضيلت» تاريخ شهادت وى 945 ق ذكر شده است. از آثارش: «اثبات الرجعة»؛ «احكام الارضين» يا «اقسام الارضين»؛ «جامع المقاصد»، در شرح «القواعد» علامه حلى، در شش مجلد؛ حاشيه بر «ارشاد الاذهان» علامه حلى؛ حاشيه بر «الفيه ى» شهيد اول؛ حاشيه بر «الدروس» و «الذكرى» شهيد اول؛ حاشيه بر «شرايع الاسلام»؛ «صيغ العقود و الايقاعات»؛ «قاطعة اللجاج فى تحقيق حل الخراج»؛ «النجمية»، در كلام؛ «نفحات اللاهوت» يا «اسرار اللاهوت»؛ رساله ى «الجعفرية»؛ رساله ى «العدالة»؛ رساله ى «الغيبة»؛ رساله ى «الرضاع»؛ ترجمه ى «الجزيرة الخضراء» فضل بن يحيى طيبى، كه در هند به چاپ رسيده است.[1]

شيخ زين الدين ابوالحسن على بن حسين معروف به

محقق كركى (ف. نجف.940 ه.ق) از علماء معروف، معاصر شاه طهماسب صفوى، سمت شيخ الاسلامى داشت و قاضى القضاة ايران بود. تأليفات بسيار دارد، از جمله ى آثارش جامع المقاصد فى شرح القواعد، حاشيه ى شرايع الاسلام، شرح الفيه ى شهيد اول. حاشيه ى تحرير علامه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (91/ 5)، اعيان الشيعه (213 -208/ 8)، حبيب السير (610 -609/ 4)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (178 ،165 ،160/ 2)، الذريعه (251 -250 ،72/ 24 ،7/ 17 ،110/ 15 ،107 ،24 ،16 -15/ 6 ،73 -72/ 5 ،271 ،55/ 2 ،293 ،93/ 1)، روضات الجنات (359 -346/ 4)، رياض العلماء (460 -441/ 3)، ريحانه (249 -244/ 5)، شهيدان راه فضيلت (217 -199)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 161 -160/ 10)، عالم آراى عباسى (458 ،154 ،146 ،144/ 1)، فقهاى نامدار شيعه (184 -176)، فوائد الرضويه (306 -303)، قصص العلماء (348 -346)، كارنامه ى بزرگان (187 -186)، الكنى و الالقاب (162 -161/ 3)، معجم المؤلفين (74/ 7)، وقايع السنين و الاعوام (462)، هدية الاحباب (236)، هدية العارفين (744/ 1).

محقق، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي محقق در سال 1308 شمسي در مشهد به دنيا آمد، و پس از تحصيلات مقدماتي ، علوم حوزه اي را در مشهد و تهران تا حد اجتهاد طي كرد. پس از اخذ ليسانس از سال 1330 تا سال 1339 به دبيري دبيرستانها و اداره بخش نسخ خطي كتابخانه ملي فرهنگ پرداخت. در سال 1337 دكتراي الهيات و معارف اسلامي را به پايان رسانيدو درسال 1338 دكتراي زبان و ادبيات فارسي اخذ نمود. در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه تهران برگزيده شد و درسال 1346 به درجه استادي ارتقا يافت.

استاد از سال 1348 تا 1357 مدير گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران و بعد از انقلاب نيز به مدت يك سال عهده دار رياست دانشكده دماوند گرديد. او به مدت دو سال به عنوان استاد مهمان در دانشگاه لندن و مدت هشت سال به تناوب در دانشگاه مك گيل كانادا به تدريس پرداخت و در سال 1347 شعبه موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل را در تهران تاسيس كرد. ايشان عضو و رييس انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي و عضو هيات امناي انجمن فلسفه ايران بوده و اكنون رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و مشاور علمي و عضو هيات امناي بنياد دائره المعارف اسلامي و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي است. استاد همچنين عضو ايراني فرهنگستان زبان و ادب مصر مي باشد و در فرهنگستان هاي اردن ، سوريه ، هند و مجمع بين اللملي فلسفه در قرون وسطي و مجمع بين اللملي تاريخ پزشكي نيز عضويت دارد. استاد محقق در سال 1361 از سمت استادي دانشگاه تهران بازنشسته گرديد و پس از آن در دانشگاه هاي مشهد ، امام صادق ( ع) ، تربيت مدرس ، الزهراء و شهيد مطهري تدريس كرده است.ايشان برگزيده همايش طرح سپاس بهمن 85 در فرهنگسراي ابن سينا مي باشند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مهدي محقق فرزند حاج شيخ عباسعلي محقق واعظ خراساني و نوه مرحوم آخوند ملا بمانعلي دامغاني مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مهمترين حادثه بوقوع پيوسته در دوران كودكي مهدي محقق ، واقعه خونين مسجد گوهرشاد مشهد بود. استاد از اين واقعه

چنين تعريف مي كند: « هنوز صداي صفير گلوله هايي كه در شب واقعه شليك مي شد در گوش من طنين انداز است خصوصاً كه اين واقعه مصادف شد با پنهان زيستن پدرم زيرا او از كساني بود كه در شب واقعه منبر رفته بود و در ضمن در سخنانش گفته بود: « گويي ما در زير پرچم انگليس هستيم كه هرچه آنان بخواهند بايد اطاعت شود . » سرانجام پدرم پس از مدتها زندگي مخفي خود را به شهرباني مشهد معرفي نمود و از آنجا به زندان قصر منتقل شد وبيش از سه سال را در آنجا گذراند.» در سال 1317 با آزادي پدر از زندان ، به اتفاق خانواده به تهران رهسپار شده كه اين مهاجرت با ممنوع المنبر شدن پدر و اوضاع بد اقتصادي خانواده توام گشت،ناچار پدر و دو برادربزرگترش به حجره اي در مدرسه سپهسالار رفتند و بقيه خانواده نيز در اتاقي كوچك كه در بازارچه نايب السلطنه قرار داشت مقيم شدند. اوضاع نابسامان مادي و بي اطلاعي پدر باعث به تعويق افتادن تحصيل دكترمحقق شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات مهدي محقق در دبستان فرهنگ آغاز گرديد و در سال 1321 وارد دبيرستان گرديد ، اما به دليل شرايط سخت مادي براي مدتي از تحصيل فاصله گرفت و جهت كسب درآمد وارد بازار شد، طولي نكشيد استاد محقق وارد مدرسه خان مروي شد و تحصيلات خود را پي گرفت. در مدت 4 ماه صرف مير و عوامل ملا محسن و انموذج و صمديه را نزد حاج سيد هادي وراميني فراگرفت. محقق جهت فراگيري درس سيوطي و حاشيه وارد

مدرسه سپهسالار قديم شد. پس از گذراندن اين دوران و استفاده از استادان مدارس تهران ، به مشهد رفته و در حوزه علميه اين شهر به كسب علم نزد علماي بزرگ پرداخت ، او از اين دوران به دليل بهره مند شدن از « استادان فاضل و دانشمند » به نيكي ياد مي كند. استاد در شهريور سال 1327 در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و منقول به عنوان نفر سوم برگزيده شد ؛ او در سال هاي 1327 و 1330 همزمان با تحصيل در اين دانشكده در درس مدرسان بزرگ تهران شركت مي كرد. در سال 1330 براي اخذ ليسانس دوم كه منتهي به دكترا هم شد وارد دانشكده ادبيات شده و در سال 1333 ليسانس زبان و ادبيات فارسي را اخذ نمود و بلافاصله در دوره دكتري شركت نمود. در سال 1334 با افتتاح دوره دكتري علوم معقول و منقول ، در دوره دكتري معقول ثبت نام كرد. او توانست در سال 1336 دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي را و در سال 1337 دوره دكتري علوم معقول و منقول را به پايان برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي محقق مدتي اداره ي بخش نسخ خطي كتابخانه ملي را عهده دار بود و با شروع فعاليت هاي آموزشي از سال 1348 تا 1357 مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران را به عهده گرفت و پس از انقلاب به مدت يك سال رياست دانشكده دماوند به وي سپرده شد. از ديگر مشاغل دكتر محقق ، عضويت و رياست انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي و عضويت هيئت امناي انجمن فلسفه ايران

بوده و اكنون رئيس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و مشاور علمي و عضو هيئت امناي بنياد دائره المعارف اسلامي و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي است . وي همچنين عضو ايراني فرهنگستان زبان و ادب مصر است و در فرهنگستان هاي اردن ، سوريه ، هند و مجمع بين اللملي فلسفه در قرون وسطي و مجمع بين اللملي تاريخ پزشكي نيز عضويت دارد.

فعاليتهاي آموزشي : شروع كار تدريس مهدي محقق به تشويق آيت الله كاشاني بود ، استاد مي گويد: « مرحوم آيت الله كاشاني معتقد بود كه در من فصاحتي وجود دارد كه در معلمي بايد از آن استفاده كنم و وقتي تعلل مرا در امر استخدام ديد گفت « شما بيسوادا خودتونو كنار مي كشين كه همه جاها را كافرا گرفتن » كلمه « بيسواد» تكيه كلام آن مرحوم بود لذا نامه اي در صلاحيت من به وزارت فرهنگ نوشت و من به تشويق آن مرحوم ازآن سال كار تدريس را شروع كردم . » پس از اخذ ليسانس از سال 1330 تا 1339 به دبيري دبيرستان ها برگزيده شد و از سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، سپس به درجه ي استادي ارتقاء يافت. او در سال 1340 به مدت دوسال به عنوان استاد مهمان در دانشكده مطالعات شرقي و آفريقايي دانشگاه لندن و از سال 1344 به مدت هشت سال به تناوب در مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا به تدريس زبان و ادبيات فارسي ، تاريخ تمدن ايران و فلسفه و كلام اسلامي پرداخت. در بازگشت ، مدتي در حوزه علميه قم عهده

دار تدريس « روش تصحيح انتقادي و نشر متون اسلامي » بود. استاد محقق در سال 1361 از سمت استادي دانشگاه تهران بازنشسته گرديد و پس از آن در دانشگاه هاي مشهد ، امام صادق ( ع ) ، تربيت مدرس ، الزهرا و شهيد مطهري تدريس كرده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مهدي محقق در سال 1347 شعبه ي مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا را در تهران تأسيس كرد. وي همچنين در بنيان گذاري « دائره المعارف تشيع » و « دائره المعارف اسلامي » هم سهمي داشته است. او در كانادا پيشنهاد تأسيس كرسي « فكر شيعه » را ارائه نمود و خود وي نيز عهده دار آن گرديد و فلسفه و كلام و اصول فقه شيعه تدريس نمود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي محقق در چندين كنگره بين اللملي و ملي شركت نموده و در همه ي آنها خطابه ايراد كرده است ، كه از آن جمله عبارتند از: كنگره مؤتمر اسلامي ( قاهره - 1334 ) ، انجمن شعر لندن ( 1340 ) ، سمينار مقايسه ي گرامر زبان هاي سامي ( دانشگاه لندن - 1341 ) ، سمينار ميراث مشترك فرهنگي ايران و پاكستان و تركيه ( تهران - 1343 ) ، انجمن آمريكايي خاورشناسي ( فيلادلفيا - 1345 ، نيوهاون - 1346 و دانشگاه بركلي كاليفرنيا - 1347 ) ، كنگره بين المللي مستشرقين ( ميشيگان - 1346 ) و هفته ي فرهنگي ايران ( دانشگاه مك گيل مونترال - 1346 ). وي علاوه بر تأليف چندين كتاب

، مجموعه مقالاتي را نيز به زبان هاي فارسي ، عربي و انگليسي در ايران و كشورهايي همچون لبنان ، سوريه ، هند ، پاكستان ، به رشته ي تحرير درآورده است كه از آن جمله ، انتشار مقالات متعدد در مجلات دانشكده ادبيات ، يغما ، راهنماي كتاب ، فرهنگ ايران زمين ، آستان قدس رضوي ، وحيد ، مهر ، الاخاء و نشريه ي كتابخانه ي مركزي دانشگاه مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : مهدي محقق مميزه و مشخصه فرهنگ اسلامي نسبت به ساير فرهنگها را اين مي داند كه هيچوقت دروازه هاي فرهنگ اسلامي بسته نبوده و هميشه ازخاصيت تسامح براي پذيرفتن فكر تازه و جديد برخوردار بوده است . بدان علت آنچه از علوم و معارف و دانستني هاو دانش ها كه مفيد تشخيص داده شده بود ، از ملت هاي مختلف گرفته شده است ، اين علوم و معارف را از يوناني ،سرياني ، سانسكريت ترجمه كردند و در حقيقت تكامل و ترقي فرهنگ اسلامي را دراين دانستند كه آن را به موضوع خاصي منحصر نكنند .

جوائز و نشانها : مهدي محقق برگزيده همايش طرح سپاس درسال 85 در فرهنگسراي ابن سينا مي باشند.

چگونگي عرضه آثار : مهدي محقق، درباره اولين كتاب خود وجوه قرآن اين چنين ميگويد: \ اولين كتاب من «وجوه قرآن» ازحبيش بن ابراهيم تفليسي، پزشك، لغت شناس و قرآن شناس درسال ???? منتشرشد. من اين كتاب را تصحيح كردم، مقدمه نوشتم و «وجوه قرآن» را توضيح دادم. دراين كتاب لغات قرآن يك به يك ذكرمي شود كه به چه معنايي آمده و بعد آيه اش هم ذكرمي شود. كساني

كه در حوزه قرآن مطالعه مي كنند و درزمينه تفسير كارمي كنند، اين كتاب مورد نيازشان خواهدبود. «وجوه قرآن» از علومي است كه هميشه موردتوجه مفسران و دانشمندان قرآن شناس بود. «وجوه قرآن» درقرن هفتم نوشته شده و از نسخه هاي خطي نادر و منحصر به فردي بود كه مرحوم مجتبي مينوي، زماني كه رايزن فرهنگي ايران درتركيه بود، ميكروفيلم اين كتاب و حدود پنج هزاركتاب ديگر را براي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران هديه آورد. اين اثر درهمان دوره با سرمايه دكتر يحيي مهدوي چاپ شد كه حقوق دانشگاهي اش را وقف چاپ آثار علمي و خطي كرده بود و تفسير سورآبادي و وجوه قرآن به اين صورت چاپ شد. كتاب «تأثيرقرآن دراشعار ناصرخسرو» نيز از آثار وي است كه درباره اين اثر اين چنين ميگويد: \تأثيرقرآن در آثار ناصرخسرو خيلي بيشتر و آشكارتر است. هم ناصرخسرو و هم حافظ هردو قرآن را ازحفظ بودند. حافظ مي سرايد «قرآن زبربخوانم با چهارده روايت» و يا «به قرآني كه اندرسينه داري» و... ازآن طرف هم ناصرخسرو مي گويد «كتابت زبردارم اندرضمير» و... تأثير قرآن در آثار ناصرخسرو به شكل استفاده از مضامين قرآني، استفاده از لغات قرآني است. وي درباره كتاب شرح و تفصي پانزده قصيده ناصرخسرو نيز ميگويد: \ اين كتاب بعدها تبديل به شرح و تفسير سي قصيده شد و جزو كتاب هاي درسي دانشگاهي است. ناصرخسرو عالم به علوم زمان خودش بود. آثارش تجسمي از فرهنگ غني اسلامي است و از قرآن، از حديث، از اوستا و عهدعتيق استفاده كرده است. از فلسفه يونان هم بهره مي گيرد. ناصرخسرو شاعر جامع الاطرافي بود

كه تربيت شده فرهنگ غني اسلامي بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بستان الاطباء

2 بيست گفتار در مباحث فلسفي و كلامي

3 تأثيرقرآن در اشعار ناصرخسرو

4 تحليل اشعار ناصر خسرو

5 ترجمه ي شرح منظومه ي غررالفرائد سبزواري

ويژگي اثر : به انضمام مقدمه ي فارسي و انگليسي و اصطلاحات.

6 تصحيح كتاب « مفتاح الطب و منهاج الطلاب »

ويژگي اثر : با همكاري محمد تقي دانش پژوه ( كتاب برگزيده سال )

7 تعليقات ، مقدمه و تصحيح اشترنامه عطار

8 تعليقات ، مقدمه و تصحيح وجوه قرآن تفليسي

9 شرح الهيات شفا ملا مهدي نراقي

10 شرح باب حادي عشر علامه حلي

11 شرح مشكلات و مقدمه بر پانزده قصيده از ناصرخسرو

12 شيعه درحديث ديگران

13 فيلسوف ري

14 فيلسوف ري محمدبن زكرياي رازي

15 مقدمه در شرح احوال و آثار و افكار السيره الفلسفيه رازي

16 مقدمه و فرهنگ لغات لسان التنزيل

17 وجوه قرآن

18

يادنامه اديب نيشابوري

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :

بانك رسانه ها- روزنامه ايران- 25-12-1381 "امروز با دكترمهدي محقق"ا2برگزيدگان علمي و فرهنگي كشور ، دفتر شوراي جذب نخبگان ، 255 _3كيهان فرهنگي ،شماره 3 ، خرداد 13664مجله ي دانشكده ادبيات و علوم انساني ، سال شانزدهم ، شماره ي 1و 2 ، آذر 13475ميز گرد /فرهنگ و تمدن اسلامي ، نامه فرهنگ . سال سوم ، شماره چهارم . شماره مسلسل 12 ، زمستان 1372 ، ص13

محلاتي شيرازي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. وى سالها از شاگردان برجسته ى ميرزاى شيرازى در نجف بود. سپس به همراه ميرزا به سامراء رفت و «تقريرات» استادش را نگاشت. او سه سال بعد از وفات ميرزاى شيرازى در سامرا باقى ماند و در حدود 1315 ق به شيراز بازگشت و عهده دار تدريس و مرجعيت دينى مردم شد. آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى از شاگردان او بود و قسمتى از اصول را نزد وى فراگرفت. در شيراز درگذشت و در مقبره ى سيد على بن حمزة بن موسى الكاظم (ع) در خارج شهر به خاك سپرده شد. شعرا و ادباى عصرش مانند فرصت شيرازى و فصيح الزمان و شعاع الملك در سوگ او مرثيه گفتند و ماده تاريخ ساختند. از آثارش: «التقريرات» استادش، ميرزاى شيرازى، در فقه و اصول؛ حاشيه بر مبحث «الاستصحاب» از «فرائد الاصول» شيخ انصارى؛ «الخيارات»؛ «درر الافكار فى صلح حق الخيار»؛ رساله در «رد حاج محمدكريم خان كرمانى»، رد بر شيخيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (213/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (50 -49/

1)، الذريعه (220/ 10 ،119 -118/ 8 ،152/ 6 ،368/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 22/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1161 -1160/ 3)، معجم المؤلفين (103/ 1)، ميرزاى شيرازى (99 -98).

محلاتي شيرازي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1283 ش)، عالم دينى، فقيه، مفسر، نويسنده، استاد و شاعر. در شيراز به دنيا آمد. پدرش آيت اللَّه ميرزا ابوالفضل محلاتى از علما و روحانيون بنام و دانشمند فارس بود. صدرالدين پس از تحصيل مقدمات به عتبات عاليات رفت و مدتى از محضر استادن آنجا بهره گرفت و به شيراز بازگشت. چندى در اصفهانى و قم تحصيلات علوم دينى خود را ادامه داد تا موفق به كسب درجه ى اجتهاد شد و سپس به شيراز بازگشت و در شيراز حوزه ى تدريس بنيان نهاد و حلقه ى تفسير قرآنى ترتيب داد. از بدو تأسيس دانشكده ى ادبيات در شيراز به تدريس زبان عربى و ادبيات اشتغال ورزيد. او علاوه بر تحقيق و نويسندگى، شعر هم مى سرود و چون به طريقه ى ذهبيه مايل بود اشعارش مضامين عرفانى داشت. از 1334 ش صبحهاى جمعه انجمن ادبى صدر را در خانه خود تشكيل داد. وى از اعضاى مؤسس كانون دانش پارس نيز بود. اين كانون مجالس دبى داشت و تأليفات گوناگون اعضاى كانون را به چاپ مى رساند و داراى نشريه بود. آثار علمى و ادبى محلاتى در اين نشريه به چاپ مى رسيد. از آثار وى: تفسير «سوره ى والعصر»؛ «شأن نزول آيات قرآن»؛ «مناسك حج»؛ «اسرار حج»؛ «دار العلم شيراز»؛ «ولايت فارس در زمان خلفاء»؛ «مكتب عرفان سعدى»؛ «مقدمه تاريخ ادب عرب».[1]

مؤلف، محقق، شاعر.

تولد: 1284، شيراز.

درگذشت: 7 اسفند 1359، شيراز.

صدرالدين محلاتى، متخلص به «صدر» فرزند آيت الله ميرزا ابوالفضل

محلاتى پس از تحصيل مقدمات، به عتبات رفت و مدتى در آنجا از محضر استادان استفاده نمود و به شيراز بازگشت. چندى در اصفهان و قم به ادامه ى تحصيلات علوم دينيه پرداخت و موفق به كسب جواز اجتهاد شد. سپس به شيراز مراجعه كرد و سال ها رييس دفترخانه ى اسناد رسمى شماره ى يك بود. از بدو تأسيس دانشكده ى ادبيات دانشگاه شيراز به دعوت دكتر لطفعلى صورتگر به تدريس زبان عربى و ادبيات اشتغال ورزيد و تا اواخر عمر، استاد آن دانشكده بود. صدرالدين علاوه بر تحقيق و نويسندگى، شعر هم مى گفت و چون اهل عرفان بود، اشعارش مضامين عرفانى داشت. طبع او بيشتر به غزل سرايى مايل بود.

از سال 1324 صبح هاى جمعه در خانه ى خود انجمن ادب تشكيل مى داد و عده اى از شاعران و نويسندگان و شعر دوستان در آن شركت مى كردند. مباحث اعضاى انجمن درباره ى مسائل ادبى، تفسير، شعرخوانى و تصحيح اشعار بود. وى يكى از مؤسسان كانون دانش پارس است.

هميشه مقالات علمى و ادبى وى در جرايد «پارس» منتشر مى شد. از وى آثارى به چاپ رسيد كه از آن جمله است: دارالعلم شيراز (1333)؛ تفسير سوره والعصر (1338)؛ شأن نزول آيات قرآن (1334)؛ مناسك حج، اسرار حج، مكتب عرفان سعدى، مقدمه ى تاريخ ادب عرب، ولايت فارس در زمان خلفاء (1334). تأليفاتى كه از او باقى مانده ولى به چاپ نرسيده اند به اين شرح است: مبانى عرفان قرآن، تصوف و عرفان سعدى، تاريخ مكه، تاريخ اسلام يا محمد (در دو جلد)؛ تاريخ ادب (در دو جلد)؛ شأن نزول آيات قرآن (جلد دوم)؛ اثبات وجود خدا.

او در هفتم اسفند 1359 در سن هفتاد سالگى در شيراز درگذشت

و در جوار آرامگاه حضرت على بن حمزه در مقبره ى خانوادگى در كنار مزار پدرش، به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 1 و 2، ص 157 -156)، انجمن هاى ادبى شيراز (478 -475 ،405)، الذريعه (143/ 25)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3374 ،2075/ 2 ،1320 ،929/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (323)، مؤلفين كتب چاپى (540/ 3).

محلاتي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بن محمدعلى مجتهد محلاتى شيرازى از فقهاء و مجتهدين جامع الشرايط و از شاگردان مجدد شيرازى بود كه تقريرات استاد را در فقه و اصول به رشته تحرير آورده و در سال 1315 ق به شيراز آمده و اهالى از او استقبال شايانى كردند و سالهاى طولانى در آن شهر ملجاء و مرجع مردم و منشأ زهد و تقوا و امور خيريه بود.

تأليفات معظم له عبارت است از حاشيه بر مبحث استصحاب از رسائل شيخ مرتضى انصارى و رساله اى در رد حاج محمد كريمخان كرمانى.

وفات آنجناب در 24 ماه صفر 1336 ق واقع شده و شعراء و ادباء آن عصر مانند مرحوم فرصت و فصيح الزمان و شعاع الملك و ديگران براى او مرثيه گفتند من جمله مرحوم فرصت شيرازى در ماده تاريخ فوتش گفته.

دوباره سال وفاتش به فارسى گفتا

بهشت آمده الحق مقام ابراهيم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

محلاتي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1269 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، متكلم، مدرس، محقق و شاعر. در محلات به دنيا آمد. در تهران و بروجرد از محضر پدرش و چند تن از علما استفاده نمود. سپس به عراق رفت و يك سال در سامرا ملازم بحث ميرزاى شيرازى شد. سپس به نجف رفت و نزد ميرزا حبيب اللَّه رشتى مدتى تلمذ نمود. او همچنين از ميرزا ابوالقاسم كلانترى و سيد حسين كوه كمرى بهره برد تا به مراتب علمى عالى رسيد. آنگاه خود مستقلا به بحث و تدريس فقه و اصول و تصنيف پرداخت. او در نجف درگذشت و در صحن علوى به خاك سپرده شد. از وى تصانيف بسيارى در فقه و اصول و اشعار زيادى در مدايح و مراثى ائمه

(ع) باقى مانده است. از آثارش: «تنقيح الابحاث»؛ «نفائس الفوائد»، در مهمات اصول فقه؛ «لباب الاصول»؛ حاشيه بر «الملل و النحل»؛ «اللآلى المربوطة»؛ «انوار العلم و المعرفة»، در اصول دين كه نخست نام آن «نور العلم و المعرفة»، بود؛ «الدرر اللوامع»، در فقه و اصول و رجال؛ «الكلمات الموجزة»، در كلام، سياست و تاريخ؛ حاشيه بر «المكاسب»؛ حاشيه بر «الرسائل»؛ «ديوان» شعر.[1]

اسماعيل بن محمدعلى بن زين العابدين محلاتى نجفى عالمى كبير و محققى دقيق متولد 1269 و متوفى 1343 قمرى از شاگردان ميرزا شيرازى بزرگ و ميرزا حبيب اللَّه رشتى داراى تاليفاتى عديده مانند تنقيح الابحاث 2- نفائس الفوائد 3- لباب الاصول 4- اللئالى المربوطه 5- انوار العلم و المعرفه 6- نور العلم و الايمان 7- الدرر اللوامع 8- الكلمات الموجزه بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (124/ 9 ،405 -404/ 3)، تاريخ بروجرد (523/ 2)، الذريعه (276 ،263 ،120/ 18 ،134/ 8 ،221/ 6 ،460 -459/ 4 ،444/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 164 -163/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (43/ 7)، معجم المؤلين (61/ 9 ،293 -292/ 2)، مكارم الآثار (1917/ 6)، ميرزاى شيرازى (114).

محلاتي، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1401 -1314 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. در نجف به دنيا آمد. در هفت سالگى به همراه پدرش به شيراز رفت و پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، فقه و اصول را در محضر پدرش و آيت اللَّه ميرزا محمدصادق مجتهد شيرازى فراگرفت. مدتى نيز حكمت الهى را در محضر سيد على حكيم كازرونى آموخت. سپس به نجف مهاجرت كرد و مدتى ده سال از محضر آقا شيخ ضياءالدين عراقى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و

علامه نايينى استفاده نمود تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. در 1349 ق به شيراز بازگشت و عهده دار تدريس و مرجعيت امور دينى مردم گشت. وى تا پايان عمر خويش در ايجاد مؤسسات خيريه كوشا بود. از آثارش: تأليفاتى در فقه و اصول؛ «رهنماى حق»؛ «اصول العقائد»؛ «خطبات جانسوز».[1]

بهاءالدين بن العلامة الورع حاج شيخ جعفر مجتهد محلاتى از مشاهير دانشمندان و علماء بزرگ معاصر شيراز است.

وى در سال 1314 ق در نجف اشرف متولد شده و در هفت سالگى در خدمت مرحوم والدش به شيراز رفته و پس از فراگرفتن دروس مقدمات و ادبيات هشت سالى از محضر پدر بزرگوارش و مرحوم آيت اللَّه آميرزا محمدصادق مجتهد فقه و اصول را خوانده است.

آنگاه مدتى نيز حكمت الهى را در خدمت مرحوم حاج سيد على حكيم كازرونى تلمذ كرده و بعد از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدت ده سال متوالى از محضر علمين آيتين آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه نائينى استفاده نموده تا به مقام رفيع اجتهاد رسيده.

و در سال 1349 ق به شيراز برگشته و به وظائف دينى پرداخته و بعد از فوت مرحوم والدش در مسجد مولى به اقامه نماز جماعت و تبليغ و ترويج دين و تدريس علوم دينى اشتغال و تا هم اكنون اول عالم و مرجع دينى و علمى استان فارس و شيراز مى باشد.

تأليفاتى در اصول دين و فقه و اصول دارد و در زهد و تقوا و فضل و دانش به پدر بزرگوارش آيت اللَّه حاج شيخ جعفر مرحوم اقتدا نموده و در حال حاضر كه هشتاد سال از عمر شريفش مى گذرد به خدمات

دينى و روحى و اعانت به درماندگان اشتغال دارد.

عالم دينى.

تولد: 1275(1313 ق.) نجف.

درگذشت: 27 مرداد 1360، شيراز.

آيت الله بهاءالدين محالتى، فرزند جعفر محلاتى، در همان كودكى مادر خود را از دست داد و در مدرسه اى به نام شريعت تحت نظارت آيت الله ميرزا ابراهيم محلاتى و به سرپرستى آقا شيخ محمدحسين حيات، به مدت شش سال بسيارى از علوم مقدماتى را آموخت. پس از تحصيلات ابتدايى و دروس مقدماتى به مدت هشت سال نزد پدر خود و آيت الله ميرزا محمدصادق مجتهد شيرازى سطوح رفته و اصول و در محضر علامه سيد اسماعيل كازرونى حكمت و فسلفه را فراگرفت.

در بيست سالگى قصد عزيمت به حوزه ى علميه ى نجف اشرف را داشت و چون در بحبوحه جنگ جهانى اول، عراق هم مانند ايران صحنه ى تاخت و تاز نيروهاى انگليسى قرار گرفت. مراجع نجف براى بيرون راندن متجاوزان حكم جهاد صادر كردند. در پى اين فتوا، پدرش و او نيز رهبرى حركت را بر عهده گرفته و لباس رزم بر تن كرد و همراه با 700 مجاهد، به طرف برازجان حركت كردند. اين مبارزه ادامه داشت تا انگليسى ها مجبور به عقب نشينى شدند. در سال 1342 ق. رهسپار نجف شد و مدت چند سال به تحصيل پرداخت. سپس از سوى محقق عراقى و محقق شيرازى براى وى اجازه اجتهاد صادر شد. برخى از استادان ايشان در حوزه ى علميه ى نجف، اشرف عبارتند از: آيات عظام محمد حسين نايينى، ضياءالدين عراقى، سيد ابوالحسن اصفهانى و شيخ محمدكاظم شيرازى.

پس از رسيدن به مقام اجتهاد، در سال 1349 ق. به شيراز برگشت. در سال 1349 ق. به ساماندهى حوزه ى علميه ى شيراز، تدريس و ديگر مناصب

روحانى خويش پرداخت. با درگذشت پدرش در 1358 ق. رسما رياست حوزه ى علميه ى شيراز را عهده دار شد. وى همچنين در مسجد مولا نيز به وعظ و سخنرانى مى پرداخت. از ديگر اقدامات آيت الله محلاتى تشكيل جلسات منظم بحث و بررسى اصول عقايد بود كه در حدود سال هاى 1339 -1338 و با شركت دانشگاهيان و فرهنگيان، در شب هاى دوشنبه و پنجشنبه برگزار مى شد. بعدها اين گردهمايى نام «انجمن دين و دانش» به خود گرفت و آن درس ها به نام راهنماى حق، به عنوان يازدهمين نشريه ى انجمن منتشر شد.

تا قبل از وفات آيت الله سيد حسين بروجردى، آيت الله محلاتى از چاپ و نشر رساله ى علميه خوددارى مى ورزيد و مردم را به مراجع قم و نجف ارجاع مى داد. اما پس از وفات آيت الله بروجردى و آيت الله حكيم، توضيح المسائل خود را منتشر كرد. آيت الله محلاتى به غير از تقريرات درس فقه و اصول استادان خود و رساله هاى فتوايى مانند رساله عمليه، مناسك حج، و حاشيه ى عروة الوثقى، نوشتارهاى ديگرى مانند اصول عقايد (شيراز، 1325)؛ راهنماى حق (تهران، جلد اول چاپ دوم، 1329)؛ و خطبات جانسوز (شيراز، 1338)؛ را تأليف كردند. آيت الله محلاتى به تأسيس بنيادهاى عام المنفعه و مؤسسه هاى خيريه اهتمام مى ورزيد كه مهم ترين آنها به شرح زير است: درمانگاه خيريه حضرت ولى عصر (1346، شيراز)؛ مؤسسه خيريه قائميه (1354)؛ كوى امام على (شيراز).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (312/ 11)، گنجينه ى دانشمندان (459 -458/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (783/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (127 -126/ 2).

محلاتي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر بن شيخ محمدحسين مولى احمد محلاتى مجتهد شيرازى از فقهاء و مجتهدين بزرگ بود.

آنجناب در

سال 1243 شمسى در شيراز متولد شده پس از تحصيل مقدمات و علوم ادبيه براى تكميل تحصيل مهاجرت به سامره نموده و چند سالى از محضر آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى بعد علامه خراسانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده و با دريافت اجازه اجتهاد به شيراز آمده و از همان بدو ورود به واسطه فضل و دانش و زهد و تقوا كه داشت مورد توجه عامه مردم قرار گرفت.

و فضلا و دانشمندان محضرش را مغتنم دانسته و به درس وى شتافته و آنجناب هم عمر شريف خود را وقف تدريس و دستگيرى از افتادگان قرار داده و در مسجد مولا به اقامه جماعت و گفتن تفسير مشغول گرديده تا در روز 16 ارديبهشت 1318 شمسى كه بدرود حيات گفته و با تشييع عجيبى در جوار جناب على بن حمزه موسوى كه مقبره خانوادگى ايشانست مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

محلاتي، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1310 ق)، عالم دينى، متكلم، خطيب و محقق. در محلات به دنيا آمد. پس از نشو و نما و تحصيل مقدمات در زادگاهش، نزد شيخ عبدالحسين كبير، به همراه مادر براى تكميل علوم به نجف رفت. او در محضر علامه نايينى و آيت اللَّه ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر و آيت اللَّه جواد بلاغى تلمذ كرد و همچنين از اساتيدى چون آيت اللَّه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه ميرزا آقا اصطهباناتى و آيت اللَّه شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران بهره برد تا به مراتب علمى نايل شد و از اساتيد بزرگ نجف اجازه اجتهاد و روايت گرفت. سپس

در سامراء ساكن گرديد و به بحث و تأليف مشغول شد و در ضمن آن از بحثهاى رجال و حديث و درايه آيت اللَّه ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شد. در 1376 ق به ايران بازگشت و در تهران ساكن گرديد و به تأليف و امامت جماعت پرداخت. از آثارش: «رياحين الشريعة»، شرح حال زنان دانشمند شيعه، در شش مجلد؛ «اختران تابناك»؛ «مأثر الكبراء فى تاريخ سامراء»، به عربى؛ «الحق المبين»، در قضاوتهاى اميرالمؤمنين (ع)؛ «شمس الضحى»؛ «قرةالعين»، در حقوق والدين؛ «كشف العثار»، در مفاسد خمر و قمار؛ «كشف الغرور»، در مفاسد بى حجابى؛ «كشف البنيان عن جنايات عثمان»؛ «كشف حقيقت»؛ «كشف الغاشية»؛ «كشف الهاوية»، در جنايات معاويه؛ «لطائف الحكايات»؛ «كشف المغيبات»؛ «فرسان الهيجاء»؛ «وقايع الايام»، در هشت مجلد كه سه مجلد آن «مجالس الواعظين» نام دارد؛ «الكلمة التامة»، در احوال اكابر عامه.[1]

حاج شيخ ذبيح الله محلاتى عسكرى تهرانى از علماء اعلام و محدثين گرام و وعاظ والامقام و نويسندگان بنام معاصرند در تهران تولدش در محلات واقع شده و مهاجرت به عراق و نجف اشرف نموده و سطوح را از مدرسين عالى نجف فراگرفته و به درس خارج آيات عظامى چون مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله حاج شيخ جواد بلاغى و ديگران حاضر شده و در كاظمين از مرحوم آيت الله حاج سيد حسن صدر هم استفاده نموده و در سامره از رجال و حديث و درايه آيت الله ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شده و به افتخار مصاهرت آن مرحوم نائل گرديده آنگاه مهاجرت به تهران نموده و به ترويچ دين و تبليغ و نشر آثار و اخبار اهل بيت پيغمبر

صلى الله عليه و آله

پرداخته و در مسجد مشيرالدوله واقع در خيابان اهل على خيابان مسكرآباد تهران نيز به اقامه جماعت اشتغال دارند.

تاليفات مفيده و ارزنده بسيارى دارد كه اغلب آنها به طبع رسيده است و در حال حاضر در كثرت تاليف كم نظير مى باشند و آنها از اين قرار است:

1- رياحين الشريعه در احوال بانوان شيعه در 5 جلد مكرر به طبع رسيده است.

2- تاريخ سامره در سه مجلد كه دو مرتبه چاپ شده است.

3- كشف الاشتباه در كجرويهاى اصحاب خانقاه به طبع رسيده است.

4- كشف الهاويه در احوال و مطاعن معاويه به طبع رسيده است.

5- الحق المبين در قضاوتهاى اميرالمومنين عليه السلام كه تاكنون شش مرتبه به طبع رسيده است.

6- لطايف الحكايات به طبع رسيده است.

7- اختران تابناك به طبع رسيده است.

8- فرسان الهيجاه در دو مجلد مكرر به طبع رسيده است.

9- كشف حقيقت مشتمل بر فتاواى اهل سنت و قدح آنها به طبع رسيده است.

10- كشف الغرور در مفاسد بى حجابى و زيان آن. به طبع رسيده است.

11- كشف المغيبات مشتمل بر اخبار غيبيه. به طبع رسيده است.

12- كشف الغاشيه در زندگانى عايشه. به طبع رسيده است.

13- كشف البنيان در جنايات عثمان. به طبع رسيده است.

14- نارالله الموقده على الكافرين متضمن حمله هاى حضرت على عليه السلام.

15- قره العين- فى حقوق الوالدين.

16- كشف العمار يا كانون فساد الى ساحل نجات.

17- مطلوب الراغب در احكام ريش و شارب.

18- كشف التهمه.

19- السيوف البارقه.

20- وقايع الايام- يا مجالس الواعظين دو جلد.

21- شرافة الاسخياء و رذالة البخلاء.

و حدود 34 جلد كتاب ديگر در فنون مختلفه كه مخطوط و آماده طبع است.

فقيه، محقق.

تولد: 1271(1310 ق.)، محلات.

درگذشت: اسفند 1364.

علامه حاج شيخ ذبيح الله محلاتى مقدمات تحصيل را نزد شيخ عبدالحسين كبير در محلات

به پايان رسانيد. سپس همراه با مادرش عازم نجف اشرف شد و در آنجا از محضر رجال علم و حديث و درايه سود برد و در درس خارج اساتيدى چون شيخ مرتضى طالقانى، عبدالرحمان قزوينى، آيت الله عبدالحسين رشتى، آيت الله اصطهباناتى، حجت الاسلام سيد محمد فيروز آبادى، آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ محمد جواد بلاغى، فاضل نيشابورى، شيخ صادق بروجردى، آيت الله نايينى، آيت الله سيد ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد حسن صدر شركت كرد. وى با اتمام تحصيلات، پس از يازده سال اقامت در نجف اشرف به سامرا رفت. در آنجا نزد آيت الله ميرزا محمد تهرانى و آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى باقى ماند و به تدريس در حوزه ى سامرا و مدرسه ى ميرزاى شيرازى پرداخت. در همين شهر است كه به فعاليت تحقيقاتى نيز پرداخت كه حاصل آن دو اثر است به نام هاى مآثر الكبراء فى تاريخ سامراء در دوازده جلد به زبان عربى (سه جلد آن در تهران به چاپ رسيده است) و الكلمة التامه فى تراجم اكابر العامه به فارسى در پنج جلد. دوره ى اقامت وى در شهر سامرا نزديك به بيست و پنج سال به طول انجاميد. وى در سال 1327 به تهران بازگشت.

از جمله آثار قلمى ايشان است: دايرة المعارف شش جلدى رياحين الشريعه (به فارسى و حاوى شرح حال بانوان دانشمند شيعه در زمينه علم و ادب و مذهب در تاريخ اسلام)؛ الحق المبين (در قضاوت هاى اميرالمؤمنين؛ اين كتاب به كرات به چاپ رسيده است)؛ اختران تابناك (در دو جلد)؛ فرسان الهيجاء (در ترجمه سيدالشهداء به ترتيب حروف در دو جلد)؛ قرة العين فى حقوق الوالدين؛ وقايع الايام (دو

جلد)؛ لطايف الحكايات يا داستان هاى آموزنده (مشتمل بر 303 حكايت در 576 صفحه در دو جلد)؛ كشف الاشتباه (در كجروى هاى اصحاب خانقاه)؛ كشف الهاويه (در احوال و مظالم معاويه)؛ كشف حقيقت (مشتمل بر فتاواى اهل سنت و در شرح حال بزرگان اهل سنت ابوحنيفه و مالك و شافعى و حنبلى)؛ كشف الغرور (در مفاسد بى حجابى و زيان آن)؛ كشف المغيبات (مشتمل بر اخبار غيبيه اميرالمؤمنين)؛ كشف الغاشيه (در زندگانى و هويت عايشه)؛ كشف البنيان (در ترجمه عثان بن عفان)؛ كشف العثار (در مفاسد شراب و قمار)؛ كشف الاكاذيب (در عجز خليفه ى دوم از پاسخ به مسائل)، كشف الخفاء (در خصوص تذكرة الاولياء)، كشف المنافع (در منافع و خواص حيوانات، نباتات و جمادات)؛ كشف زردشتى از طريقه (زردشتى) كشف التهمه؛ مطلوب الراغب (در احكام ريش و شارب)؛ السيوف البارقه (در رد صوفيه)؛ نارالله الموقده على الكافرين (يا جنگ هاى اميرالمؤمنين)؛ قلائد النحور (در حوادث ايام و شهور مشتمل بر وقايع دوازده ماه در هشت جلد)، مجالس الواعظين (در چهار جلد)، شمس الضحى (در نقل و تحويل سر مبارك سيد الشهداء) شرافة السخياء و رذالة البخلاء، ضرب شمشير بر منكر خطبه غدير؛ طعن سنان (در مناقشات احكام القرآن سيد ابوالفضل برقعى)، المعالى (در احياء العلوم غزالى)؛ امثال القرآن؛ بياض (در اشعار متفرقه)؛ خير الكلام (دو جلد در خصوص سيد احمد كسروى)؛ صندوق النفايس؛ كشكول؛ مجموعه كبيرى (عربى و فارسى)؛ نعم النصير (ترجمه ى بعضى از قسمت هاى كتاب الغدير).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (128 -127/ 25 ،6/ 19 ،122 ،44 ،42/ 18 ،165 ،152 -151 ،72/ 17 ،168/ 16 ،293 ،99/ 12 ،314 -313/ 11 ،285

،38/ 7 ،255/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 716 -715/ 14)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 12، ص 39)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1162/ 3).

محلاتي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1323 -1274 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و شاعر. گفته اند كه از فرزندزادگان آخوند شفيعا است. جد مادريش آقا ابراهيم خان از اعيان كرمان بود كه به لطفعلى خان زند پناه داد، لذا آقا محمدخان پس از فتح كرمان او را كور و با خانواده روانه محلات كرد. شيخ عبدالحسين در محلات به دنيا آمد. او در قم و اصفهانى تحصيل و از محضر علما استفاده نمود. آنگاه براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و در محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى تلمذ نمود و پس از رسيدن به درجه اجتهاد و مراتب عالى به اصفهان بازگشت و به تدريس و بحث و تأليف پرداخت. او در مدرسه صدر درس خارج مى گفت و شاگردان فاضل بسيارى به درس او حاضر مى شدند. در اصفهانى درگذشت و در حوالى قبر فاضل هندى دفن شد. از آثارش: «مغتنم الدرر و منتخب الغرر»؛ حواشى «الرسائل»؛ شرح «كشف الغطاء»؛ حواشى «القوانين»؛ «تسليت نامه»؛ رساله هايى در: «اللباس المشكوك»، «زيارت عاشورا»، «العدالة»، «صلاة الجماعة»، «قاعده ى بينه»، «اصل تعارض»، «اصل برائت»، «قاعدة اشتغال» و «تعريف علم اصول»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (409)، الذريعه (293/ 21 ،684/ 9 ،103 ،98/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1058 -1056/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1164 -1163/ 3)، معجم المؤلفين (88/ 5).

محمد زين الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علما و فقها، در 9 ربيع الاول سال 1202 وفات يافته، در تخت فولاد نزديك بقعه ى آقا محمد بيدآبادى مدفون شده است.

ماده تاريخ وفاتش را ملا حسين رفيق گفته، اين است:

بهر تاريخش به آيين دعا گفتا رفيق

گفت (دايم باد خلد آقا

محمد را مكان)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

محمدكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1288 -1225 ق)، فقيه، محدث و خطاط. وى علاوه بر تحصيل عربى و ادبى، هنر خطاطى را نيز نزد ميرزا محمدعلى اصفهانى فراگرفت. در كار نقاشى نيز پيشرفتى تمام كرد. حاج محمدكريم همچنين در علوم دينى شاگرد آقا سيد زين العابدين مجتهد بود و مراحل تكميلى آن را در محضر حاج سيد كاظم رشتى گذراند و موفق به كسب اجازه از وى شد. او سرانجام هنگام عزيمت به بصره در بين راه درگذشت و در كربلا دفن شد. آثار بسيارى به زبان فارسى و عربى در موضوعات: حكمت طبيعى، اخبار فقه، فلسفه، رياضيات، صرف و نحو، ادبيات و علوم متفرقه، از او به جاى مانده است، برخى از آنها: «حقايق الطب»، «دقايق العلاج»؛ «فصل الخطاب كبير»؛ «فصل الخطاب صغير»؛ «جامع الاحكام»؛ «مرآة الحكمه»؛ «اسرار النقاط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1588 -1579 /3)، الذريعه (229/16 ،235/8 ،34/7)، شرح حال رجال (4 -1 /4)، طرائق الحقائق (468 -467 /3)، المآثر والآثار (201)، مكارم الآثار (790 -789 /3)، يادگار (س 5، ش 4 و 5، ص 118 -106).

محمدي عراقي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر محمدى عراقى مشهور (به حاج آقا بزرگ) ابن مرحوم حجةالاسلام آقا محمد عراقى (متوطن و متوفى و مدفون در كنگاور) ابن المحروم آيت اللَّه الملك العلام آخوند ملا محمدباقر كوهرودى اراكى كه از تلامذه مرحوم شيخنا الانصارى قدس ره و در كتابهاى شخصيت شيخ انصارى و اعيان الشيعه والذريعه و نقباء البشر شرح حال و تصنيفات آن مرحوم اشاره شده است.

مترجم گرامى ما در ماه رجب 1317 قمرى در قريه كرهرود اراك بدنيا آمده و در سال 1336 قمرى در خدمت مرحوم پدرش به كنگاور (مدفن مرحوم جدش)

آمده به تحصيل علوم دينيه از مقدمات و سطوح متوسط فقه و اصول و تفسير قرآن مجيد و غيره پرداخته و علوم مذكوره را از مرحوم والدش فراگرفته.

و در سال 1358 قمرى كه مرحوم والدش در آنجا وفات نموده با داشتن اجازات از مجتهدين و مراجع تقليد قدس اللَّه اسرارهم و كثر اللَّه امثالهم تصدى امور شرعى آن سامان گرديده و تاكنون كه سال 1395 قمريست در آن منطقه به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج احكام و تفسير قرآن و وظائف ديگر روحى اشتغال دارند.

از باقيات الصالحات آنجناب فرزند فاضل و برومند ايشانست جناب مستطاب حجةالاسلام و فخر الاماثل والاقران آقاى حاج آقا بهاءالدين محمدى كنگاورى كه سالهاى متمادى مقيم حوزه علميه قم بوده و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى موسوى مدظله استفاده فقه و اصول نموده تا در چند سال قبل كه بنابر دعوت عده اى از اهالى كرمانشاه رحل اقامت به آن سامان افكنده و به اقامه جماعت و تبليغ دين و خدمات روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

محمدي لائيني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1303 (در حدود 1344 ق.)، روستاى ملامحمد هزار جريب، از توابع بهشهر.

درگذشت: 16 مهر 1372(21 ربيع الثانى 1414)، قم.

آيت الله حسين محمدى لائينى هشت ساله بود كه پدرش را كه در حوزه ى علميه ى نجف اشرف تحصيل مى كرد از دست داد و تحت سرپرستى مادرش دروس ابتدايى را فراگرفت. سپس به حوزه ى علميه ى آيت الله كوهستانى رفت و در آنجا به يادگيرى علوم اسلامى پرداخت، رسائل و مكاسب را نزد آن مرد بياموخت. پس از آن براى تكميل

دانش خود به حوزه ى علميه ى نجف اشرف شتافت و مدت دوازده سال از درس كفايه آيت الله حسن يزدى و حاج فقه آيت الله سيد محمود شاهرودى و اصول آيت الله هاشم آملى (دو دوره) بهره گرفت و با اخذ اجازات متعدد اجتهاد از مراجع نجف به زادگاه خويش بازگشت و به دعوت آيت الله شيخ محمد كوهستانى مدت ها به تدريس در حوزه ى علميه ى وى پرداخت. او در مبارزات مردم در انقلاب اسلامى شركت داشت و پس از پيروزى انقلاب، دو بار از سوى مردم به نمايندگى استان مازندران در مجلس خبرگان انتخاب گرديد و تا پايان عمر بر اين سمت بود.

آيت الله حسين محمدى لائينى سرانجام پس از بيمارى، در هفتاد سالگى در عصر جمعه شانزدهم مهر 1372 (بيست و يكم ربيع الثانى 1414 ق.) درگذشت و پس از تشييع در نكا و قم، در صحن حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محمدي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم بن مرحوم آيت اللَّه محمدى از علماء محترم معاصر گلپايگانست.

وى در ربيع المولود 1325 ق در قريه اسفرنجان ديده بدنيا گشود و بعد از طى دوران كودكى و تحصيل مختصرى از مقدمات رهسپار اصفهان شده و در خدمت اساتيد آن محيط دانش مفذمات و سطح را فراگرفت و در سال 1307 شمسى به نجف اشرف مشرف و در آن محيط نورانى در خدمت مرحوم آيت اللَّه مشكينى و مرحوم آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى رضوان اللَّه عليهم اشتغال به تحصيل داشت و بعد از هفت سال در سال 1314 شمسى با دريافت اجازه اجتهاد از محضر مبارك آيتين عراقى و اصفهانى طاب اللَّه ثراهما به ايران مراجعت و چند سالى در خدمت پدر به انجام وظائف

دينى و اجتماعى مشغول بود تا در سال 1320 شمسى نعمت وجود پدر را از دست داده و از آن تاريخ شخصاً با اتكال به لطف خدا او توسل به ذيل عنايت حضرت سيدالشهداء عليه السلام متصدى حفظ نظام امور دينى و خدمات اجتماعى اين منطقه گرديد.

و با اينكه از سال 1322 برحسب دعوت كه اهالى شهر گلپايگان از او نمودند موفق شد كه در محيط به اقامه جمعه و جماعت بپردازد و نماز جمعه كه سالها بود از آن محيط متروك و مهجور بود زنده نموده و بپاى بدارد و توانست كه مسجد جامع تاريخى و باعظمت اين شهر را كه متروك و مهجور و مخروبه بود افتتاح نمايد و آن را معمور و مورد استفاده كامل قرار دهد.

مع ذلك محل سكونت خود را تغيير نداد و در موطن پدرى خود زندگى مى كرد تا عاقبت كثرت احتياج مردم شهر بوجود او با عوامل ديگر ايجاب نمود كه به شهر منتقل شود و در چند سال قبل اين اقدام را نمود و به شهر منتقل شد و جميع اوقات زندگى خود را در اختيار مردم شهر و دهات گلپايگان قرار داد و مسجد جامع را به صورت بسيار جالبى معمور و مجهز نمود و آن را پايگاه برازنده اقامه جمعه و جماعت اين محيط كرده و آيت اللَّه حايرى گلپايگانى در مورد اين موفقيت اين چند شعر ذيل سرودند.

مسجد مزبور از هر جهت مجهز و داراى كتابخانه نفيسى است كه در رديف مساجد معمور درجه اول ايران مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

محمدي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج سيد خليل بن آقا سيد محمد بن آقا سيد خليل بن

آقا مير اسدالله المعروف بآقا سيد بن آقا سيد جعفر بن آقا سيد قاسم بن آقا سيد جعفر بزرگ صاحب العلوم المتفاوته والكراماته الباهره هزار جريبى بالارستاق بادامسرى از علماء مبرز معاصر بهشهر است.

وى در سال 1329 قمرى متولد شده و در سن چهارده سالگى در سال 1333 قمرى پدر را از دست داده و در سن دوازده سالگى سال 1342 قمرى مرحومه والده اش بنام بانو سيده فاطمه بدرود حيات گفته و درس قرآنى را نزد جده مادريش خوانده و بعد در اثر تراكم هموم و تهاجم سختى روزگار بعموم مردم و اوضاع اسف آور مرگ و مير در عشيره و اقوام ايشان بنابر قضاء پروردگار يكى بعد از ديگرى از اعمام و اخوال و ذوى الارحام را از دست داده و همه برحمت ايزدى واصل گرديده و خلاصه با كمال صعوبت بواسطه نداشتن سرپرست و عدم مساعدت ماديّات ادامه بتحصيل داده تا بدروس فقه و اصول رسيده ولى باز بسبب پاره اى از موانع، اوضاع درسى عمومى و بالاخص مترجم ما مختل و حدود ده سال تعطيل تا در سال 1361 قمرى كه ثانيا موفق شده و براى ادامه تحصيل محضر سلمان عصر و فقيه دهر يگانه مرد مجاهد دينى مرحوم آيه الله آقا شيخ محمد كوهستانى عطرالله مرقده الشريف در كوهستان بهشهر شروع بتحصيل نموده و در اوقات تابستان در هزار جريب محل كلا از محضر آيه الله حاج شيخ عبدالجبار فقيهى كلائى استفاده نموده تا سال 1365 قمرى كه باتفاق عده اى از رفقا و دوستانش مهاجرت بعتبات عاليات و باقيمانده از متون فقه و اصول را از بعضى آيات عظام مثل مرحوم آيه الله حاج ميرزا حسن يزدى

و آيه الله آقا شيخ باقر تبريزى و ديگران در مدت شش ماه خوانده و پس از آن از محاضر حجج اعلام و آيات عظام مانند آيه الله العظمى آملى و آيه الله العظمى شاهرودى و مرحوم آيه الله العظمى حكيم و آيه الله اصطهباناتى و نيز آيه الله المعظم آقاى حاج ميرزا حسن بجنوردى فقها و اصولا استفاده نموده تا در سال 1369 قمرى كه بواسطه انحراف مزاج و كسالت دچار ضعف مفرط شده بود لذا حسب الامر آيات كرام از نجف بعنوان تغيير هوا بايران و وطن خود آمده و بعد از شش ماه مراجعت و ادامه بتحصيل داده تا سال 1376 قمرى كه مراجعت بهزار جريب نموده و در زادگاه خود و هم شهر بهشهر (اشرف سابق) توطن گزيده و شش ماه در محل و شش ماه در بهشهر اقامت و بخدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و ايفاء وظائف ديگر اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مدرس اصفهاني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1273 -1210/ 1208 ق)، عالم دينى، فقيه، محقق و مدرس. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در اصفهان به دنيا آمد. پس از نشو و نما از محضر علماى اصفهان و كربلا و نجف استفاده نمود. وى از شاگردان پدرش، مير سيد على، و آخوند ملا على نورى و شريف العلماى مازندرانى و حاج محمدابراهيم كرباسى و شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ محمدحسين رازى، صاحب «فصول»، و شيخ محمدتقى رازى، صاحب «حاشية المعالم»، و ميرزا زين العابدين خوانسارى بود. او از ميرزا زين العابدين خوانسارى و صاحب «جواهر» اجازه داشت. او در اصفهان حوزه درس و بحث در فقه و اصول داشت و به جهت

حسن تقرير و كثرت مطالب به مدرس معروف گرديد. شاگردان بسيارى از شهرهاى اطراف به سويش شتافتند و تا او زنده بود هجرتى به عراق براى تحصيل صورت نگرفت. ميرزا ابوالمعالى كرباسى و ملا محمدباقر فشاركى و ميرزا محمدحسن نجفى اصفهانى و ميرزاى شيرازى و ميرزا محمد هاشم خوانسارى چهارسوقى و ملا حيدر اصفهانى و ملا شكراللَّه لواسانى و ملا على اصغر خوسفى بيرجندى و آقا ميرزا محمدباقر بن زين العابدين خوانسارى از شاگردان وى بودند. او با صاحب «روضات الجنات» معاصر بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى مخصوص خود، در دهليز مسجد رحيم خان كه بنيان آن توسط خود ايشان بوه، به خاك سپرده شد. از آثارش: «جوامع الاول» يا «جوامع الكلم»، در اصول فقه؛ «فقه استدلالى»؛ شرح «المختصر النافع» محقق؛ «مناسك الحج»؛ «اجوبة مسائل المختلفة»؛ رساله ى «اصالة البراءة»؛ «رسالة فى الاصول الجارية فى الشك»؛ رساله ى «اصالة الصحة»؛ رساله ى «العدالة»؛ رساله ى «قاعده ى لاضرر»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (269 -268)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (141/ 2)، الذريعه (260/ 22 ،11/ 17 ،59 -58/ 14 ،214 ،85/ 11 ،248 -247/ 5 ،124/ 4 ،114/ 3)، روضات الجنات (300 -299/ 2)، ريحانه (267/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 336 -334/ 13)، فوائد الرضويه (110)، المآثر و الآثار (172)، معجم المؤلفين (260/ 3)، مكارم الآثار (384 -376/ 2)، هدية العارفين (303 -302/ 1).

مدرس بزرگ، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بن سيد عليرضا بن سيد زين العابدين معروف به مدرس بزرگ از مشاهير فقهاء و معاريف علماء شهرستان يزد و معاصر با همنامش مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على حايرى بوده و در فقاهت و پرهيزگارى از نوادر دانشمندان زمان

خود و صاحب تاليفات عديده كه بعضى از آنها درالذريعه ياد شده است و از آنها كتاب مستطاب (الهام الحجة) در علم كلام كه به سعى حاج سيد عليرضا حايرى در مشهد به طبع رسيده است.

مرحوم مدرس بزرگ در مراجعتش از ارض اقدس رضوى و زيارت حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية و الثناء در شهر طبس از دنيا رفته و در مزار امامزاده طبس مدفون و زيارتگاه عموم مى باشد.

و ايشان برادر بزرگ مرحوم آيت اللَّه آقاسيد مرتضى معروف به شيخ مرتضى مدرس آتى الذكر مى باشند.

برادر ديگر ايشان مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مجتهد مدرس يزدى بوده كه در فتنه بابيه حكم جهاد بر عليه آنها داده و جماعتى از آن منحرفين را به دارالبوار فرستاده است.

و برادر چهارم ايشان مرحوم سيد العارفين آقاى آقا ميرزا اسداللَّه يزديست كه در شهر كاشان بدرود حيات گفته و در همانجا مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرس خاتون آبادي، ابوالقاسم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1203 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مفسر، فيلسوف و مدرس. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. او از مدرسين مشهور اصفهان و از خانواده ى مير محمدحسين خاتون آبادى، سبط مجلسى بود. فلسفه را از ملا اسماعيل خواجويى و شيخ آقا محمد بيدآبادى و فقه و اصول را از سيد بحرالعلوم فراگرفت. پس از رسيدن به درجات علمى بالا در مدرسه ى شاه اصفهانى به تدريس حكمت نظرى پرداخت. او تا پايان عمر در مدرسه ى چهار باغ مدرس معقول و منقول از فقه و اصول بود. سيد ابوالقاسم جعفر بن حسين خوانسارى، جد مؤلف «روضات الجنات»، و آقا ميرعبدالباقى امام جمعه و آخوند ملا على نورى از شاگردان او بودند. سيد

بحرالعلوم كه خود از اساتيد فقه و اصول او بود در حكمت و كلام از شاگردان وى به حساب مى آيد. در اصفهان درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و نزديك قبر اميرالمؤمنين (ع) دفن شد. از آثارش: «تفسير قرآن»، به فارسى؛ شرح «نهج البلاغة»؛ حاشيه بر «تفسير كاشى»؛ حاشيه بر «كافى»؛ حاشيه بر «من لا يحضر الفقيه»؛ حاشيه بر «التهذيب»؛ حاشيه بر «الاستبصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (405/ 2)، تذكرة القبور (90)، ريحانه (267 -266/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 51 -50/ 13)، معجم المؤلفين (114/ 8)، مكارم الآثار (133 -129/ 1).

مدرس خياباني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن محمدطاهر بن نادر بن محمدطاهر تبريزى خيابانى معروف به مدرس خيابانى (و. 1296 ف. 1373 ه.ق) مؤلف ريحانةالادب در تراجم و شرح حال اطبا و علما و عرفا و حكما و ادبا و فضلا با ذكر كنيه و لقب آنها. مدرس خيابانى غير از ريحانةالادب تأليفات ديگرى نيز دارد كه برخى از آنها عبارتند از: «حياض الزلائل فى رياض المسائل» در شرح كتاب طهارت از رياض كه معروف به شرح كبير است، ديگر «فرهنگ بهارستان» در مرادفات فارسى. ديگر «فرنگ نگارستان» در لغت فارسى. ديگر «فرهنگ نوبهار» در لغت فارسى، ديگر كتاب «غايةالمنى فى تحقيق الكنى» در بيان كنيه هاى حيوانات در زبان عرب.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مدرس رضوي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1280 ق)، فقيه، عالم دينى، نحوى و شاعر. پدرش خواهرزاده ى سيد محمد رضوى سبزوارى امام جمعه مشهد بود. سيد ميرزا محمدتقى يازده برادر داشت كه با خود او همگى اهل فضل و كمال بودند. ميرزا عبدعلى منجم باشى مشهدى فرزند او است. از آثارش: «المنظومه الفقهية»؛ «المنظومة النحوية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (194/ 9)، الذريعه (140 ،126/ 23)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 221/ 13)، المآثر و الآثار (172)، معجم المؤلفين (131/ 9).

مدرس رضوي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1239 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مجتهد، رجالى، محدث، مدرس و عارف. در مشهد به دنيا آمد و مقدمات را در آنجا فراگرفت. در 1263 ق به نجف رفت و در مدت بيست سال در محضر شيخ مرتضى انصارى و شيخ مشكور حولاوى نجفى و شيخ راضى نجفى و ديگران تلمذ نمود و ملازم بحثهاى آنان بود تا به درجه ى علمى بالايى رسيد. او به افتخار دريافت اجازه از شيخ انصارى نايل شد. سپس به ايران بازگشت و در شهر خود به تدريس و تأليف پرداخت. در مشهد درگذشت و در حرم رضوى، در دارالضيافة، دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «القوانين»؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ «رسالة فى الدراية و الرجال»؛ «رسالة فى الهيئة»؛ شرح «الشرايع»؛ «نتايج الافكار»، تقريراتى در اصول فقه؛ «تقريرات الفقه»؛ رساله در «مقدمة الواجب»؛ رساله در «اقسام الولايات»؛ «احكام الغصب»؛ «منجزات المريض»؛ «اساس الفقه»؛ «مطالب الحكمة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (16/ 10)، الذريعه (255/ 25 ،44/ 24 ،326/ 13 ،177 ،95/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1454 -1453/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (604 -603/ 2)،

معجم المؤلفين (17/ 11)، مكارم الآثار (1079 -1078/ 4).

مدرس زنوزي تهراني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1307 -1234 ق)، فيلسوف، فقيه، عالم دينى و مدرس. معروف به آقا على مدرس و آقا على حكيم. در تهران به دنيا آمد. نزد پدرش كه از حكماى عصر خود بود درس خواند. سپس به قصد ادامه تحصيل به عتبات رفت و پس از فراگيرى كامل فقه و اصول به اصفهان مسافرت كرد و در محضر درس ميرزا حسن نورى و ملا محمدجعفر لاهيجى حكمت و فلسفه خواند. آنگاه به قزوين رفت و نزد آخوند ملا آقاى قزوينى علوم معقول را تكميل كرد. سرانجام به تهران آمد و در مدرسه سپهسالار قديم در محله عودلاجان مدرس فلسفه شد و سرآمد اقران گشت و شاگردان بسيار تربيت كرد. شيخ محمدباقر اصطهباناتى و ميرزا طاهر تنكابنى و شيخ على نورى و شوارق و شيخ عبدالنبى نورى و ملا محمد آملى و بسيارى ديگر از شاگردان او بودند. از آثارش: «بدايع الحكم»؛ «سبيل الرشاد» يا «الرسالة المعادية»، در اثبات معاد جسمانى؛ «تعليقات على مباحث الأسفار الاربعة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1474 -1473 /14)، طرائق الحقائق (507 -504 /3)، المآثر والآثار (157).

مدرس قميشه اي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد اسماعيل بن مير عبدالباقى بن مير عابدين طباطبائى.

عالم مجاهد جليل، و مجتهد سياسى، جامع معقول و منقول، فقيه متكلّم. اصل ايشان از سرايه از دهات كچويه بلوك اردستان مى باشد، به شهرضا منتقل شده و مير عبدالباقى در آنجا از دنيا رفته و مدفون شده است.

مدّرس در حدود سال 1287 در سرايه متولّد گرديده، و در نزد پدرش كه از افاضل خطبا و فضلا بوده مقدّمات علوم را بياموخته، در شش سالگى به اتفّاق خاندانش به شهرضا منتقل گرديد. در

حدود 1308 پدرش وفات يافته است.

مشاراليه مدّت سيزده سال در اصفهان نزد فضلاى اين شهر مانند: ميرزا عبدالعلى نحوى، و جهانگير خان قشقائى، و آخوند كاشى، و آقا محمود مغنى و ديگران تحصيل نموده، و مدّت هفت سال در نجف به درس آقا سيد محمّد كاظم يزدى، و آخوند خراسانى، و ملاّ على نهاوندى حاضر شده، سپس به اصفهان مهاجرت نموده و در مدرسه جدّه سكونت كرده، و در فقه و اصول به تدريس اشتغال جسته.

سپس در دوره دوّم انتخابات مجلس شوراى ملّى، به عنوان مجتهد طراز اول از طرف علما انتخاب و شركت نموده، و در دوره بعد، از طرف مردم طهران انتخاب گرديده، و جمعاً 5 دوره در مجلس شركت داشته، ضمناً در مدرسه سپهسالار نيز تدريس مى نموده است.

در اين ادوار به عنوان ليدر اقلّيّت شناخته شده، و دو مرتبه او را مى خواسته اند ترور كنند كه در هر دو دفعه جان بدر برده. سالها در شهرهاى مختلف زندان بوده، سرانجام در شب 28 رمضان المبارك سال 1357 در كاشمر شهيد شده، در امام زاده آنجا مدفون گرديد.

آقاى ابراهيم خواجه نورى در كتاب: «بازيگران عصر طلايى»، و آقاى حسين مكّى در كتاب: «مدّرس قهرمان آزادى»، و آقاى عبدالحسين هوشمند راد شيرازى در كتاب «سرگذشت مرحوم سيد حسن مدرس»، و مرحوم عبداللَّه مستوفى در «شرح زندگانى من» و ديگران شرح حال او را نوشته اند، طالبين مراجعه نمايند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس كهنگي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد ابراهيم بن على طباطبائى. از علماى اخيار، و صلحا و ازكيا بوده، در اصفهان در خدمت: آقا ميرزا ابوالمعالى كلباسى، و آقا ميرزا محمد هاشم چهارسوقى، و

حاج شيخ محمد على ثقة الاسلام، و حاج ميرزا بديع درب امامى، و آخوند كاشى، و جهانگيرخان و جمعى ديگر از فحول و دانشمندان تحصيل نموده تا به درجه ى اجتهاد نايل گرديد؛ سپس در سال 1317 به نجف رفته، آنجا به درس آخوند خراسانى، و حاج آقا رضا همدانى، و آقا سيد محمد كاظم يزدى حاضر شده، عالمى جليل، و مجتهدى بلا عديل گشت.

در سال 1321 به اصفهان مراجعت نموده، به تدريس و تأليف اشتغال جسته، و كمتر با مردم مراوده مى نموده.

در ملكات نفسانى و فضاى اخلاقى بى نظير بود، ضمنا به كارهاى زراعتى، روزگار مى گذرانيد. چندين رشته قنات، حفر و ايجاد نمود.

در حدود سال 1288 متولد، و در 17 جمادى الثانيه سال 1376 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد. كتب زير از تأليفات اوست:

1 - تقريرات اصولى آخوند خراسانى 2 - تقريرات فقهى آقا سيد محمد كاظم يزدى 3 - رساله در بداء به نام «هداية الورى در شرح بدا» كه به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس مازندراني، ولي الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله فى العالمين مرحوم حاج شيخ ولى الله مدرس بابلى يكى از مشاهير علماء آن سامان بلكه اعلم دانشمندان مقيم مازندران بوده بسيار متواضع و خليق و بى هوا و جليل القدر و عظيم المنزله بوده است در سفريكه نگارنده بمازندران و بابل رفتم وارد بر معظم له شده و از نزديك سجاياى كريمانه آنمرحوم را مشاهده كردم. وى در حدود 1294 قمرى در يكى از مضافات بابل متولد شده و پس رشد و طى مقدمات و سطوح عاليه عزيمت بنجف نموده و چندين سال از محضر مرحومين علمين علاّمتين خراسانى و طباطبائى يزدى و اساتيد

ديگر استفاده نموده و پس از آن مراجعت بايران و بابل كرده و باقامه جماعت و تدريس فقه و اصول پرداخته است و پس از فوت مرحوم شيخ كبير فوق الذكر امامت مسجد جامع بابل و توليت موقوفات مسجد قهاريه و همان مسجد جمعه كه با اعلم علماء مازندران مقيم آن سامان بوده منطبق و محول بايشان گرديده ولكن دست تطاول و غصب ايشان را محروم و ممنوع و بشخص نالايق و غير روحانى و اهلى واگذار نمود.

و ناگفته نماند كه امامت مسجد جامع بابل و توليت موقوفات آنجا و مسجد قهاريه از روز بناء مسجدين با اعلم علماء مازندران بوده در زمان مرحوم محمد شاه قاجار با مرحوم حاج ملا محمد سعيدالعلماء و پس از ايشان در زمان ناصرالدين شاه با مرحوم حجه الاسلام حاج ملا محمد اشرفى و در زمان احمد شاه با شيخ محمد حسن معروف بشيخ كبير و پس از ايشان شرعا با مرحوم مدرس مزبور بوده ولى متاسفانه به بعضى از نور چشمى ها واگذار و درآمد آن خرج نامشروع گرديده تا در سال 1373 قمرى كه محكمه ديوان عالى كشور حكم توليت آن مرحوم را تصويب و تائيد و بايشان واگذار ولى هنوز تحصيل عوائد موقوفات را ننموده كه بمصارف آن برساند كه در شب پنجم ماه ربيع الثانى 1374 قمرى از دنيا رفته و در خانه شخصى خود مقابل مقبره حجه الاسلام اشرفى در نزديكى مسجد جامع مدفون گرديد (رحمه الله عليه كان والله عالما فاضلا مجتهدا صابرا متواضعا لاهل الدين تقيا نقيا زكيا بارعا ذاكرا لله كثيرا مداوما لزياره العاشورا و كان والله حسن الخلق كريم النفس منيع الطبع ساهر الليل عاش اكثر

من ثمانين سنه فى تلك الخصال اعلى الله مقامه الشريف.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مدرس مشهدي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1148 ق)، فقيه، عالم دينى و مدرس. ملقب به نايب الصدر يا نايب الصدارة (در آستان قدس رضوى). مقام شيخ الاسلامى مشهد و نيز مدرسى آستان قدس رضوى را در روزگار شاه سلطان حسين صفوى رضوى را در روزگار شاه سلطان حسين صفوى (1135 -1105 ق) بر عهده داشت. وى در فقه و كلام و حكمت متبحر بود. شيخ عبدالنبى قزوينى از شاگردان اوست. از آثارش: «اصول العقائد الاسلامية» و شرح آن موسوم به «فوائد العلية»، كه به احتمال زياد همان «القواعد و الفوائد الحكمية و الكلامية» يا «الفوائد الكلامية»، در چهل هزار سطر، كه مؤلفش در نگارش آن به هيچ كتابى مراجعه نداشته و همه آن را از خود و محفوظاتش نوشته است؛ رساله اى در «حرمة صلاة الجمعة» يا «تحريم صلاة الجمعة»، در زمان غيبت. در «ريحانة الادب» و «اعيان الشيعه» كتاب «الفيروزجة الطوسية فى شرح الدرة الغروية» شيخ محمد مشهدى، به اشتباه به صاحب عنوان نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (227/ 2)، الذريعه (195 -194/ 17 ،357 -356 ،349/ 16 ،197/ 2)، ريحانه (127 -126/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 23 -22/ 12)، لغت نامه (ذيل/ نايب الصدر)، معجم المؤلفين (112/ 1).

مدرس نجف آباد، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على مدرس نجف آبادى كه نسبش منتهى مى شود به سيد محمد مومن بن محمد زمان تنكابنى صاحب (تحفه حكيم مومن) از علماء اعلام و آيات عظام معاصر اصفهان بوده اند.

معظم له در سال 1287 قمرى در نجف آباد متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح در اصفهان مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آنجا از محضر مرحوم علامه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى

و سيد استاد آيت اللَّه آقا سيد محمد اصفهانى (فشاركى) و علامه ملاعلى نهاوندى و علامه شيخ هادى تهرانى و علامه سيد محمد كاظم يزدى و غير آنها استفاده نموده تا به اعلى درجه علوم عقلى و نقلى رسيده و در ميان شاگردان آخوند خراسانى مشار بالبنان و مقام نبوغ علمى او مورد اعتراف بزرگان گرديده است.

وى پس از فوت مرحوم آخوند به اصفهان مراجعت و مورد استقبال و تكريم و تعظيم و تجليل مردم اصفهان و بالاخص حوزه علميه آن قرار و به تدريس علوم اسلامى مخصوصا حكمت و كلام پرداخته و جمع كثيرى از فضلاء آن عصر كه اكنون از آيات عظام معاصرند مانند آيت اللَّه العظمى حاج سيد على فانى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى اردكانى و عالمه فاضله كامله بانو (هاشميه) صاحب (مخزن العرفان) تفسير و (اربعين هاشميه) و دهها كتاب مطبوع ديگر از محضر اشتفاده نموده تا به مرتبه اجتهاد نائل و مجاز از وى گرديده اند.

آن بزرگوار ساكن مدرسه صدر اصفهان گرديده و به زندگانى بسيط و ساده و زهد و قناعت اكتفاء و تدريس علوم مختلفه از فقه و اصول كلام و تفسير نموده تا در صبح جمعه سيزدهم صفر 1362 ق در سن 675 سالگى از دنيا رفته و در قبرستان تخت فولاد مدفون گرديده است.

از آثار او حواشى بر مقالات آقاضياء و حواشى بر كفايه الاصول آخوند خراسانى مى باشد.

نگارنده گويد مرحوم مدرس نجف آبادى كه تا آخر عمرش حليف حجره و مدرسه صدر بود يكى از مفاخر بزرگ نجف آباد است حكايت كرد براى حقير حجةالاسلام حاج سيد اسماعيل هاشمى اصفهانى از يكى از فضلاء و صلحاء اصفهانى كه گفت شب

در عالم خواب ديدم كه جنازه اى را تشييع مى كنند و هزارها نفر از علماء و مردم اصفهان شركت كرده اند.

من هم شركت نموده و تعجب مى كردم كه جنازه كيست و شنيدم صدائى از جنازه بلند است كه مى گويد كم است كم است.

ناگاه ديدم آقاى سيد على مدرس نجف آبادى را گفتم آقا شما از دنيا رفته ايد گفتند آرى گفتم شما مى فرموديد كم است كم است گفتند آرى گفتم يعنى چه فرمود مقرر شد كه جمعى از مشيعين جنازه مرا بيآمرزند من گفتم كم است همه بايد آمرزيده شوند.

پس از خواب برخاسته و آمدم به طرف حجره سيد ديدم عده اى ايستاده و گريه مى كنند گفتم چه خبر است گفتند الساعه از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرس نجف آبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد (مدرس نجف آبادى) ابن مير سيد حسين موسوى از علماء بزرگ و اساتيد و مدرسين مشهور اصفهان و عالمى فاضل و زاهدى محقق و اصولى مجتهد بوده است.

وى در سال 1294 قمرى در نجف آباد متولد گرديد و مقدمات علوم را در اصفهان تحصيل كرد و در سن 18 سالگى به نجف اشرف مهاجرت نموده و در آنجا از محضر فقهاء و مدرسين عاليقدر من جمله آخوند خراسانى و آيت اللَّه آسيد محمد كاظم يزدى و آقا سيد محمد فشاركى و حاج آقارضا فقيه همدانى و حاج سيد اسمعيل صدر و شريعت اصفهانى استفاده نموده و در سال 1327 ق پس از وصول به مقامات عاليه علمى و اجتهاد و كسب اجازه از اساتيد مزبور به اصفهان مراجعت نموده و تشكيل جلسات تدريس گذارده و مورد استقبال و توجه علاقمندان قرار گرفت و مخصوصا در فن اصول و تدريس كفايه

مرحوم آخوند خراسانى مهارت و تبحر كم نظيرى داشت و بسيارى از دانشمندان و فقهاء معاصر كه در اصفهان و مناطق مجاور آن به مقام علمى شهرت دارند از محضر ايشان كسب علم و كمال كرده اند.

و جلسات درس و بحث ايشان تا اواخر عمرشان ادامه داشت تا در روز شنبه 25 ذيقعده سال 1358 در اصفهان وفات نموده و در بقعه (سيد العراقين) مدفون گرديدند.

از آثارشان حاشيه بر كفايه است كه در دو جلد به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرس يزدي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1287، يزد.

درگذشت: 18 شهريور 1371.

آيت الله مدرس يزدى تحصيلات مقدماتى را در يزد سپرى كرد و در سيزده سالگى وارد حوزه ى علميه ى قم شد. پس از تكميل تحصيلات حوزوى راهى نجف اشرف گرديد و چندين سال در عتبات عاليات به تعليم و تربيت پرداخت. سپس مجددا به قم مراجعت فرمود و در اين شهر به تدريس خارج فقه و اصول و اقامه ى نماز جماعت مشغول شد. پس از چند سالى بنا به اصرار جمعى از مردم، به تهران آمد و در محله ى امامزاده يحيى رحل اقامت گزيد. اقامتشان در اين محله متجاوز از نيم قرن طول كشيد كه در اين مدت علاوه بر اقامه جماعت در تعدادى از مساجد محل به تدريس خارج فقه و اصول در مدارس علميه، سپهسالار (مروى قديم)، حاج ابوالحسن و... پرداخت.

آيت الله مدرس يزدى از مراجع عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا سيد ضياءالدين عراقى، حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى، آقا حسين طباطبايى بروجردى، آقا سيد محمدتقى خوانسارى گواهى اجتهاد داشت.

از ايشان رسائل و تقريرات زيادى به جاى مانده به استثناى ديوان شعر شامل مباحث علمى

پيرامون فقه و اصول مى باشد. حواشى بر كتب شريف عروة الوثقى رسائل و مكاسب نيز از دستاوردهاى زندگانى حضرت علامه مى باشد.

آيت الله حاج شيخ مهدى مدرس يزدى پس از هشتاد و سه سال زندگى دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدرس، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1287 ه.ق در قريه سرابه كچو از توابع اردستان تولد يافت. پدرش اسماعيل و جدش ميرعبدالباقى از طايفه ميرعابدين بود. پدر و اجدادش متدين و مبلغ احكام الهى بودند. در شش سالگى به قمشه هجرت داده شد و تا 14 سالگى در آنجا به تحصيل علوم مختلف اشتغال داشت. در 16 سالگى براى ادامه تحصيل وارد حوزه علميه اصفهان شد قريب سيزده سال در اصفهان در محضر سى استاد تملذ نمود. استادان برجسته وى ميرزا عبدالعلى هرندى و ميرزا جهانگيرخان قشقائى و آخوند ملا محمد كاشانى بودند.

مدرس سپس براى ادامه تحصيل عازم نجف اشرف شد و مدت هفت سال نيز در آنجا تحصيل نمود. محاضر آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و آيت الله سيد كاظم يزدى را طى كرد و از چند مرجع تقليد درجه اجتهاد گرفت. سپس به اصفهان بازگشت و در مدرسه جده به تدريس فقه و اصول مشغول گرديد. يكبار در آن مدرسه به وى سوءقصد شد و چهارگلوله به سمت او شليك شد ولى آسيب به مدرس نرسيد و موضوع را نيز تعقيب نكرد.

مدرس در دوره دوم مجلس شوراى ملى كه انتخابات آن بعد از استبداد صغير به صورت دو درجه اى انجام گرفت از طرف علماى اعلام نجف به عنوان هيئت روحانيه نظار در اجراى اصل دوم قانون اساسى انتخاب گرديد. مجموعا منتخبين علماء نجف پنج نفر بودند، يكى مدرس

و چهار نفر ديگر عبارت بودند از: حاج سيد زين العابدين قمى، حاج ميرزا يحيى امام جمعه خوئى، حاج سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ باقر همدانى. ناگفته نماند كه دو نفر اخير به مجلس وارد نشدند. مدرس پس از ورود به تهران و مشاركت در جلسات شوراى ملى خيلى زود جاى خود را باز كرد. وى در آن مجلس مسلك اعتدالى را انتخاب نمود ولى رسما داخل تشكيلات آنها نشد. مرحوم ملك الشعراى بهار در جلد اول تاريخ احزاب سياسى مى نويسد: «دموكراتها كه 28 نفر بودند مخالفان خود يعنى اعتدالوين را كه 36 تن مى شدند ارتجاعى مى ناميدند؛ زيرا آن حزب هوادار روش ملايمتر و رعايت سير تكامل بود و اعتقاد به كشتن و از ميان بردن مستبدان و ارتجاعيوان نداشت از اين رو بيشتر اعيان بدان حزب پناه مى بردند. سپهدار اعظم تنكابنى، سردار محيى، دولت آباديها، سيد عبدالله بزرگ بهبهانى، سيد محمد بزرگ طباطبائى دو پيشواى مشروطه و غالب متنفذين و ناصرالملك نايب السلطنه و فرمانفرما و غالب اعيان و روحانيون و اكثريت مجلس دوم طرفدار يا عضو اين حزب شدند...» مجلس دوم در طول دو سال عمر حوادث مهمى را پشت سر گذاشت و به ترتيب سپهدار تنكابنى، مستوفى الممالك، سپهدار تنكابنى و صمصام السلطنه را به روى كار آورد. دو نايب السلطنه در آن دوران معرفى و انتخاب شدند. محمد على شاه و دو برادرش به خاك ايران تجاوز نمودند و سرانجام اولتيماتوم روسيه براى اخراج شوستر عمر آن مجلس را پايان بخشيد. سيد حسن مدرس در تمام مسائل مهم مطروحه در مجلس دوم دست اندركار بود و با نطقهاى طولانى و بحثهاى مختلف در حل مشكلات دولت

را يارى مى داد و در مقابل خواستهاى غيرقانونى امناى دولت سرسختانه مبارزه و از انجام آن جلوگيرى مى كرد.

وقتى مرحوم مشيرالدوله وزير عدليه وقت قانون اصول محاكمات را تهيه و به مجلس تقديم كرد در كميسيون عدليه كه رياست آن با مدرس بود قانون را رد كردند و موجب قهر مشيرالدوله شد و در وزارتخانه حضور نيافت. عده اى از وكلاى متنفذ مجلس بارى اصلاح ذات البين به تلاش افتادند و از ديوانعالى كشور هم عده اى دست به كار شدند. سرانجام مدرس تصويب قانون اصول محاكمات را موكول بر آن نمود كه هشت ماده اى كه او پيشنهاد مى كند در ابتداى قانون آورده شود. مشيرالدوله سرسختانه در مقابل هشت ماده پيشنهادى مدرس ايستادگى كرد ولى بالاخره چاره و پيشرفت قانون را منحصرا در قبول كليه مواد ديد و ناچار تسليم مدرس شد.

در اواخر دوره دوم مجلس كه قسمتى از كشور تحت سلطه سربازان روسى بود بطور ناگهانى اولتيماتومى در سه اصل به دولت ايران داده شد كه اصل اول آن اخراج موردگان شوشتر امريكايى بود. دولت صمصام السلطنه اولتيماتوم را به مجلس برد و در اثر نطق تند و احساساتى شيخ محمد خيابانى مجلس به اتفاق آرا اولتيماتوم را رد كرد و روسها قواى نظامى خود را به سمت تهران حركت دادند. جلسات مجلس شب و روز تشكيل مى شد، در اين جلسات مدرس نقش بسيار سازنده اى پيش گرفت تا موضوع به نفع ايران خاتمه يابد، چند نطقى كه مدرس در اين زمينه ايراد كرد بسيار سنجيده و پخته بود و راه حلهايى ارائه نمود.

پس از تعطيل قهرى مجلس دوم به شغل اصلى خود كه تدريس فقه و اصول بود پرداخت و

همه روز در مدرسه عالى سپهسالار حضور يافته براى شاگردان خود درس مى گفت. ضمنا با محافل سياسى تهران نيز در رفت و آمد بود و در حقيقت از شخصيتهاى برجسته سياسى و روحانى تهران محسوب مى شد. ناصرالملك نايب السلطنه وقت براى ادامه ديكتاتوريهاى خود هرگز به فكر انتخابات دوره سوم نيفتاد تا بالاخره پس از سه سال فترت در دوره رئيس الوزرايى علاءالسلطنه فرمان انتخابات دوره سوم صادر شد و عين الدوله وزير داخله وقت دستور اجراى آن را به حكام صادر نمود. در اين دوره سيد حسن مدرس به علت حسن شهرت از تهران كانديداى نمايندگى مجلس شد و پس از اخذ آراء و شمارش آن وكيل دوم تهران گرديد.

مجلس سوم مجموعا قريب يكسال دوام كرد و در همان يكسال با مشكلات عظيمى مواجه بود. مدرس در رأس هيئت علميه قرار داشت كه تعداد نمايندگان آن در مجلس متجاوز از پانزده نفر بودند. در اين دوره از مجلس وزيران مختار روس و انگليس به زور فرمان رئيس الوزرائى سعدالدوله را از احمد شاه گرفتند ولى در اثر تلاش سفير عثمانى و وزير مختار آلمان فرمان باطل شد و آزاديخواهان مجلس عين الدوله را به رياست وزرائى منصوب كردند. مدرس در اين انتصاب نقشى مهم و عمده داشت. در كابينه عين الدوله كه به اتفاق مورد تأييد مجلس قرار گرفته بود پس از دو ماه فرمانفرما وزير داخله راجع به جريانات كرمانشاه مورد استيضاح دموكراتها قرار گرفت و عين الدوله نخست وزير به موجب مسؤوليت مشترك وزيران استيضاح را متوجه هيئت وزيران كرد و در روز موعود به اتفاق وزيران به استيضاح پاسخ داد و در اثر گفتگوهاى تندى كه بين سليمان محسن

ليدر دموكراتها و عين الدوله رد و بدل شد تعرضا مجلس را ترك و استعفا داد. مدرس به حمايت عين الدوله نطق مهم و مستدلى ايراد كرد و سخنان عين الدوله را تأييد نمود. در اثر سخنان مؤثر مدرس مجلس مجددا به عين الدوله ابراز اعتماد كرد ولى عين الدوله زير بار نرفت و نخست وزيرى را نپذيرفت.

در نيمه هاى آبان ماه 1294 ش به دنبال حركت قواى قزاق روس به سمت تهران احمد شاه تصميم به ترك تهران و تغيير پايتخت گرفت و نيت و قصد خود را به كاخ نشينان لندن و پطرود گراد تلگرافى اطلاع داد. در آن موقع رجال ايران به دو دسته تقسيم مى شدند: عده اى با تغيير پايتخت موافق بودند و عده اى مخالف اين تصميم بوده و پافشارى مى نمودند كه شاه تهران را ترك نكند. قبل از حركت شاه از تهران عده زيادى از رجال و روحانيون و نمايندگان مجلس به سمت قم حركت كردند، مدرس جزو ليدران مهاجرين بود. چندى در قم و كاشان و اصفهان توقف نمودند ولى چون قواى روس در تعقيب آنها بود به سمت كرمانشاه حركت كردند. وزيران مختار روس و انگليس احمدشاه را در تغيير پايتخت منصرف ساختند و به دستور احمدشاه مهاجرين تلگرافى به تهران احضار گرديدند ولى هيچكدام آنها دعوت شاه را نپذيرفته و درصدد دفاع از حيثيت كشور شدند. كميسيونهاى متعددى براى جمع آورى اعانه و خريد اسلحه تشكيل شد تا سرانجام رضا قلى خان نظام السلطنه حكمران بروجرد و لرستان و خوزستان با يك عده قوا وارد صحنه كرمانشاه شد. وى رياست كل قواى ايران را برعهده گرفت و وزيرانى براى خود تعيين كرد كه عبارت بودند از: سيد حسن مدرس

وزير عدليه و اوقاف، رضا قلى سالار نظام وزير امور خارجه، ميرزا حسين خان اديب السلطنه وزير داخله، ميرزا قاسم خان صور اسرافيل وزير پست و تلگراف، محمد على خان كلوپ وزير ماليه و حاج عزالممالك وزى فوائد عامه.

مدرس ظاهرا وزارت عدليه و اوقاف را توامان عهده دار بود، ولى عملا نظام السلطنه در تمام تصميمات او را مشاركت مى داد. اين هيئت به روس و انگليس اعلان جنگ داد. در چند منطقه بين قواى ژاندارم و نيروى ملى با قواى روسيه زد و خورد شديد شد و روسها قصد تسخير كرمانشاه را نمودند. دولت موقتى و قواى او به سمت كرند و قصر شيرين رفتند و از آنجا به بصره و بغداد رفته سرانجام وارد استانبول شدند. در تمام مدت جنگ مدرس در استانبول بسر مى برد و چندين بار با سلطان عثمانى و رئيس الوزراء و مقامات درجه اول آن كشور ملاقات و مذاكره كرد.

در سال 1295 كه ميرزا حسن خان وثوق الدوله به رئيس الوزرايى انتخاب شد فرمان انتخابات دوره چهارم مجلس شوراى ملى را صادر كرد و انتخابات بعضى از نقاط در همان موقع انجام گرفت. انتخابات تهران در مهرماه 1296 پايان گرفت و مدرس وكيل تهران شد در حالى كه در آن ايام مدرس در استانبول اقامت داشت ولى وجهه و شخصيت وى موجب گرديد مردم تهران او را به وكالت خود انتخاب نمايند. پس از پايان جنگ جهانگير اول، مدرس و عده اى از مهاجرين از استانبول به تهران بازگشتند. بعد از وثوق الدوله به ترتيب علاءالسلطنه، عين الدوله، مستوفى الممالك و صمصام السلطنه هريك مدت كوتاهى به زمامدارى رسيدند ولى دردى دوا نشد.

در اوايل 1297 كه صمصام السلطنه زمام امور را در دست

گرفت، دولت ايران با مشكلاتى بزرگ مواجه بود از جمله تخليه ايران از قواى خارجى، تعيين و اخذ خسارات ناشى از جنگ كه به ايران وارد شده بود، روابط جديد و عقد قرارداد با همسايه شمالى كه در اثر انقلاب و سقوط حكومت تزار و تشكيل شوراهاى دولتى لازم بود كه شخصى اداره امور را در دست بگيرد كه توانايى انجام مشكلات كشور را داشته باشد. مدرس در اين كار پيشقدم بود و با تشكيل جلسات متعدد و بيان مشكلات كشور و عدم توانايى صمصام السلطنه خواستار يك دولت قوى از احمدشاه شدند. احمدشاه كه مردى ضعيف و كم اراده بود خواسته مردم را جدى نگرفت تا اينكه عده زيادى از روحانيون به رياست سيد حسن مدرس و حاج آقا جمال و سيد محمد امام جمعه در حضرت عبدالعظيم تحصن اختيار كردند و با تشكيل جلسات و ايراد سخنرانى خواستار عزل صمصام السلطنه و رئيس الوزرايى وثوق الدوله شدند. دامنه مخالت با زمامدارى صمصام السلطنه ابعاد گسترده ترى پيدا كرد، بازار تهران تعطيل شد و اصناف ضمن تظاهراتى عزل او را خواستند. احمدشاه سرانجام تسليم روحانيون شد و از آنها خواست كه به شهر بازگردند و خواسته آنها را اجابت خواهد نمود. بالاخره تحصن شكسته شد و مدرس و همكاران او پس از ملاقات با احمدشاه خواستار تعيين رئيس الوزراى پرقدرتى شدند و قرعه فال به نام ميرزا حسن خان وثوق الدوله افتاد. صمصام السلطنه عزل و وثوق الدوله روى كار آمد.

مدرس در سال اول زمامدارى وثوق الدوله او را تقويت مى كرد و در تمام كارها به او مشورت مى داد ولى پس از اعلام انعقاد قرارداد 1919، مدرس در رأس مخالفين قرارداد و وثوق الدوله قرار گرفت

و تمام تلاش خود را براى عدم اجراى قرارداد به كار برد. وثوق الدوله بعد از يأس از اجراى قرارداد از كار كناره گيرى كرد و راه اروپا پيش گرفت. مشيرالدوله و سپهدار اعظم رشتى جانشينان بعدى نيز كارى از پيش نبردند تا كودتاى سوم حوت 1299 انجام گرفت و سيد حسن مدرس توسط كودتاچيان بازداشت و به زندان افتاد.

فكر كودتا از چندى پيش در تهران در مغز عدهاى فرو رفته بود، از جمله گفته مى شد كه سيد حسن مدرس نيز قصد كودتا داشته است. ملك الشعراى بهار در كتاب تاريخ مختصر احزاب سياسى اشاراتى در اين مورد دارد، از جمله مى نويسد:

روز پنجشنبه مطابق 7 حوت از دفتر رئيس الوزارء به من تلفن شد و مرا به عمارت گالارى احضار كردند. رئيس الوزراء با كلاه پوست تركى مانند و سردارى در آخرين اتاق جنوبى مرا پذيرفت، هنوز دولتى انتخاب نكرده بود.

در ملاقات با ايشان دست خوش! گفته شد. رئيس دولت اظهار داشت اگر من كودتا نكرده بودم، مطمئن باشيد كه (مدرس) كودتا كرده همه ما را به دار مى آويخت!

مدرس در تمام مدت زمامدارى سيد ضياءالدين در زندان بسر برد تا اينكه ميرزا احمد خان قوام السلطنه از زندان آزاد و به صدارت انتخاب گرديد و روز نهم خرداد تمام زندانيان از جمله مدرس آزاد شده با شاه ملاقات كردند.

قوام السلطنه روز اول تير ماه مجلس چهارم را كه انتخابات آن در دوره وثوق الدوله آغاز شده بود افتتاح كرد.

مدرس در مجلس چهارم به اطراف خود نگريست تا عده اى را با خود همراه و همدل كند. چند نفرى را براى خود انتخاب كرد مانند ميرزا هاشم آشتيانى، سردار معظم خراسانى (تيمورتاش)، نصرت الدوله فيروز و

نصيرالسلطنه اسفنديارى و نام اصلاح طلب براى خودشان انتخاب كردند. اولين كار مدرس در مجلس چهارم و همكاران نزديك وى رد اعتبارنامه هاى طرفداران سيد ضياءالدين بود. نقش اول اين بازى بر عهده عبدالحسين تيمورتاش قرار گرفت و در نتيجه اعتبارنامه هاى عدل الملك دادگر، سلطان محمد عامرى و مهدى خان معتصم السلطنه رد شد. كم كم اين چند نفر نبض مجلس چهارم را در دست گرفتند و در انتخابات اولين هيئت رئيسه سردار معظم تيمورتاش و سيد حسن مدرس به نيابت رياست انتخاب شدند. مدرس در مجلس چهارم در حقيقت ليدر اكثريت بود و هيچكارى در دولت بدون نظر وى به انجام نمى رسيد.

اولين حمله سيد حسن مدرس به رضاخان سردار سپه وزير جنگ در همين مجلس آغاز شد. در روز 12 مهرماه سال 1301 معتمدالتجار نماينده مردم تبريز نطقى در پارلمان ايراد كرد و از ظهور ارتجاع در تبريز و رشت و خرابى اوضاع و نقض شديد قوانين شكايت نموده از جمله از كارهاى حكومتهاى نظامى هم شكوه كرده و بالاخره متذكر شد كه بايد حكومتهاى نظامى ملغى شود. بر اثر اين خطابه سيد حسن مدرس نطقى در چگونگى مجلس چهارم و خدمات آن بيان نموده و قدرت مجلس را گوشزد كرد، قضاياى تاريخى مجلس دوم را برشمرد و گفت اگر وزير بد است بايد او را تغيير داد و ضمنا اسمى از وزير جنگ برده و گفت منافع و مضارى دارد كه منافع او اساسى و مضار او فرعى است.

نطق مدرس در وزير جنگ مطلب نيفتاد، لذا در مقام استعفا برآمد و ضمن ملاقات با محمد حسن ميرزا وليعهد استعفاى خود را از وزارت جنگ و فرماندهى قوا

اعلام نمود. قواى نظامى پس از رنجش سردار سپه كه منجر به استعفاى او شده بود به تكاپو افتاده با ايراد نطق و ميتينگ و رژه در خيابانها در مقام تهديد مجلس برآمدند. به دنبال استعفاى سردار سپه، حاكم نظامى هم كناره گيرى نمود و امنيت تهران مختل شد و بالاخره با وساطت موتمن الملك، سردار سپه استعفاى خود را پس گرفت و مشغول كار گرديد و در مجلس وعده داد حكومت نظامى را ملغى كند و ادارات خالصجات و ماليات مستقيم را به ماليه واگذار كند.

مدرس ليدر اكثريت مجلس چهارم بود و قوام السلطنه را مرد ميدان سياست مى دانست. وقتى دموكراتهاى مجلس به ليدرى سليمان محسن بر روى مخالفت با اختيارات وزير دارايى كابينه در مقام مخالفت با قوم برآمدند- كه منجر به كناره گيرى رئيس دولت شد- مدرس رئيس الوزرايى مشيرالدوله را پيش كشيد. علت اساسى اين تصميم اين بود كه مشيرالدوله در سمت رئيس الوزرايى ماندگار نبود چون به حيثيت خود و وجيه المله بودن اهميت زيادى مى داد، لذا در اولين برخورد با نمايندگان صندلى صدارت را خالى مى كرد، از اين رو، مدرس مشيرالدوله را به جاى قوام نشانيد و پيش بينى او درست درآمد. بعد از چهار ماه مشيرالدوله از كار كنار رفت و با اصرارى كه احمدشاه از اروپا به وى نمود نپذيرفت. مدرس قوام السلطنه را كانديداى نخست وزيرى كرد و سرانجام اكثريت مجلس به او رأى اعتماد دادند و احمدشاه نيز تلگرافى او را تأييد كرد. قوام در دوره دوم نخست وزير خود دست به يك سلسله اقدامات اصلاحى زد. مهمترين كارش جلوگيرى از تندرويهاى سردار سپه وزير جنگ بود. قانون استخدام كشورى و قانون محاكمه وزراء و قانون

استخدام مستشاران امريكايى در اين دوره از رئيس الوزرايى قوام السلطنه به تصويب رسيد، ولى باز هم سوسياليستها به زعامت سليمان محسن قوام را مورد حمله قرار دادند و به جاى وى مستوفى الممالك را كانديدا نمودند. مجلس با اين تغيير موافقت نمود ولى مدرس با اين انتخاب مخالف بود. مستوفى پس از 15 روز كابينه نيم بندى به مجلس معرفى كرد و پروگرام خود را در مجلس خواند. روز سيزدهم اسفند سيد حسن مدرس به عنوان مخالف پشت تربيون مجلس قرار گرفته نطق تاريخى خود را ايراد كرد.

مدرس گفت: البته همه آقايان مى دانند كه از بدو تأسيس دولت حاضره بنده و يك جماعتى از آقايان اظهار موافقت نكرديم و شايد بعضى از اين مسأله ملول باشند ولى ما تا اين ساعت به وظيفه وكالتى خود عمل كرده ايم و علت عدم موافقت اين بوده است كه موافقت با شخص رئيس دولت به ملاحظه سائس بودن شخص رئيس دولت است و الا هيچ شبهه نيست كه آقاى رئيس الوزراى حاليه آقاى مستوفى الممالك از اشخاص خوب و صالح و خدمتگذار اين مملكت هستند. خوبى شخص غير از تصديق به سائس بودن آنست، هر شخصى هر وكيلى نسبت به دولت، پارلمان نسبت به دولت، نه نسبت به دولت بايد يك ماده اجتماعى داشته باشيم. در سياست وقتى كه با يك دولتى ماده اجتماع سياسى عملى داريم تكليف ما است كه با او موافقت كرده و از او نگهدارى كنيم، موافقتى كه تعبير مى شود به ورقه سفيد و مكرر عرض كرده ام و از اين عقيده هم منصرف نمى شوم كه هر دولتى كه بخواهد در مملكت كار بكند بايستى با ورقه سفيد بيايد و با

ورقه آبى برود. اگر كسى واقعا شخصى شد عادى در سياست يا جاهل در سياست يا غيرملتفت در سياست يا شكاك در سياست ممكن است ممتنع باشد، مثل ما كه نسبت به دولت جديد از اول ممتنع بوده ايم. علت هم اين بوده كه بنده و عده اى از آقايان قبل از معرفى آقاى رئيس الوزراء اساس سياستى نگذارده بوديم، به خلاف دولتهايى كه قبل از اينكه داخل اين عنوان بشوند اساس سياستى گذارده بوديم. پس قصورى متوجه ما نيست و بايستى همين قسم كرده باشيم.

البته همه وكلا همين قسمند، همه خوب، همه چيز فهم هستند و على الخصوص اشخاصى كه تشريف دارند ولى بنده در اين شهر شما و مملكت شما معتقد به سياست هيچيك از رجال شما نيستم و هيچ رجلى را سراغ ندارم كه از خودم بالاتر باشد. مى شود جهل مركب باشم، مى شود مطابق با واقع باشد (يكى از نمايندگان: تصور مى رود كه قسمت اول باشد) و مقلد سياست هيچيك از رجال نيستم و هيچ رجلى از رجال مملكت چه اروپا رفته چه نرفته را نديده ام كه دماغش از دماغ خودم باشد. مى شود جهل مركب باشم اما انشاءالله نيستم و چون بنده در فضاى خودم جنبه موافقتى نداشتيم لذا به امتناع خود باقى مانديم تا امروز كه پروگرام دولت مطرح است و از آقايان كه رئيس الوزراى حاليه با سوابقى كه دارند و با سوابق اينكه رشته سياست در دستشان بوده است، بايستى شما را هدايت كرده باشند به اينكه موافقت ساكت و ممتنع نباشيد. همان عرضى را مى كنم كه در اتاق تنفس كردم. در اول دوره اى كه ما رجالى داريم همه شان خوب هستند براى موقعى مناسب

هستند. بعضى شمشير برنده هستند براى موقعى، بعضى هم شمشير مرصع هستند براى موقعى. كلام بر سر توافق سياست است...

مدرس پس از ايراد سخن مقدماتى به بحث و تشريح برنامه دولت پرداخته و ماده به ماده پروگرام دولت را مورد نقد قرار داده و نتيجه گيرى كرد كه تمام آنها خواب و خيالى بيش نيست. رروز بعد جلسه خصوصى مجلس براى ادامه بحث پيرامون پروگرام دولت تشكيل شد. بين مدرس و موافقين دولت مذاكرات تندى صورت گرفت كه منجر به منازعه بين عده اى از وكلاء شد و سرانجام دولت مستوفى الممالك با اكثريت ضعيفى رأى اعتقاد گرفت اما مدرس در كمين نشسته بود تا تير خلاص را به مغز دولت بزند.

روز نوزدهم خرداد 1302 مدرس تير خلاص خود را رها كرد و دولت را درباره سياست خارجى استيضاح كرد. فروغى وزير امور خارجه درباره سياست خارجى توضيحاتى داد و مستوفى هم نطق تندى ايراد نموده، در پايان سخنان خود گفت: «وضعيات اين مملكت يك اشخاصى را مى خواهد كه وقتى داخل در كار مى شوند يك آجيلهايى بگيرند و يك آجيلهايى پخش كنند، بنده نه اهل گرفتن هستم و نه اهل دادن نه مى گيرم و نه مى توانم بدهم و اصرارى هم به ماندن ندارم و اين ايام غيبت مجلس را هم كه شايد در پيش بعضى يكى از ايام بره كشى فرض شود براى اشخاصى كه اشتها دارند مى گذارم من كه اشتها ندارم معده من خراب است از اينجا مرخص مى شوم.»

مستوفى پس از ايراد نطق تند خود از رياست دولت كناره گيرى نمود و مجلس ميرزا حسن خان مشيرالدوله را بر صندلى صدارت نشانيد.

انتخابات دوره پنجم مجلس شوراى ملى در دوره

مشيرالدوله آغاز و در رياست دولت سردار سپه پايان پذيرفت. نظاميان در اين انتخابات دست اندر كار بودند. در تهران انتخابات به صورت آزاد انجام گرفت و در نتيجه مصدق السلطنه، سيد حسن مدرس، سيد حسن تقى زاده، مستوفى الممالك، مشيرالدوله، مؤتمن الملك، ميرزا هاشم

آشتيانى، ميرزا حسين علاء، سليمان محسن، سيد احمد بهبهانى، قوام السلطنه و شيخ على مدرس به نمايندگى دوره پنجم انتخاب گرديدند. اين مجلس در روز 22 بهمن ماه 1302 با نطق افتتاحيه محمد حسن ميرزا وليعهد كار خود را آغاز كرد. ولى در پشت قيافه ظاهرى مجلس صدها مطلب مكتوم وجود داشت. اين مجلس مى بايستى در اولين جلسه رسمى خود طرح اكثريت مجلس را به تصويب برساند. طرح مزبور كه به همت حزب تجدد به ليدرى سيد محمد تدين و سوسياليستها به زعامت سليمان محسن اسكندرى تنظيم شده بود، حاكى از تغيير رژيم بود، يعنى رژيم ايران مى بايستى از مشروطه سلطنتى به جمهورى تبديل شود البته به تقليد دولت همسايه ما يعنى تركيه.

مدرس با اين طرح مخالفت جدى داشت و يك تنه مى خواست در مقابل آن ايستادگى كند و كرد. از اين رو مدرس درصدد برآمد رسميت مجلس را به عقب بيندازد و اين عمل جز مخالفت با اعتبارنامه ها هيچ راهى نداشت. هر اعتبارنامه اى كه مطرح مى شد مدرس با مخالفت آن را به شعبه مربوطه باز مى گردانيد حتى با اعتبارنامه مؤتمن الملك هم به مخالفت برخاست. غير از هياهو و سروصدا در پارلمان تب جمهوريت سرتاسر كشور را فرا گرفته بود. دستجات مختلف با ارسال طومار تلگرام و ميتينگ خواستار حكومت جمهورى براى سردار سپه بودند.

روز بيست و هفتم اسفند ماه در جلسه علنى بين طرفداران سردار سپه

و مدرس مناقشات سختى درگرفت و هنگاميكه مدرس در پشت تربيون مشغول صحبت بود تدين و ياران وى به عنوان تعرض جلسه را ترك گفتند و چون مجلس از اكثريت افتاد نطق مدرس نيمه كار ماند. وى از جلسه خارج شد و در سرسرا كه نمايندگان جمع بودند، به ايراد سخن پرداخت. در اين هنگام دكتر حسين احياءالسلطنه كه از طرفداران سردار سپه بود جلو رفته سليى محكمى به گوش مدرس نواخت به طورى كه عمامه از سر وى به زمين افتاد.

ملك الشعراء بهار كه خود ناظر صحنه بوده است در اين باره مى نويسد:

اما اين سيلى به قدرى پر سر و صدا بود كه به ناگاه در تمام شهر مثل زنگ ناقوس درپيچيد و احساسات خفته را بيدار كرد. دكانها بسته شد، انقلاب بزرگى نمودار گرديد. جمعيتى كه انبوه جمعيت جمهوريخواه نامبرده در برابر آن مثل قطره در برابر سيل خروشانى مى نمود، گرد آمد.

اين سيلى موجب شد كه فرداى آن روز جمعيتى در مسجد شاه اجتماع نموده عليه جمهورى دست به تظاهرات بزنند. روز 30 اسفند طرح قانونى تغيير رژيم مشروطه به جمهورى تقديم مجلس شد و روز دوم فروردين جلسه علنى تشكيل گرديد تا طرح مورد تصويب قرار بگيرد. در همان موقع كه جلسه تشكيل شده بود جمعيت زيادى در ميدان بهارستان اجتماع نموده تظاهرات شديد خود را نسبت به مخالفت با جمهورى ابراز مى نمودند. به دستور سردار سپه نظاميان براى تفرقه مردم ابتدا شليك هوايى نموده و سپس به ضرب و شتم مردم پرداختند. مؤتمن الملك پس از اطلاع از موضوع سردار سپه را احضار و شديدا به وى اعتراض كرد كه چرا دستور كتك زدن

مردم را داده اى. مؤتمن الملك مجلس را مى خواست تشكيل بدهد تا تكليف سردار سپه را روشن كند كه با وساطت مشيرالدوله بين آن دو تفاهم ايجاد شد.

سرانجام تلاش سيد حسن مدرس براى برهم زدن جمهوريت به ثمر نشست و مخالفت تمام دستجات علنى و عريان شد. سردار سپه ناچار به قم عزيمت نمود و از آنها كسب تكليف كرد و چون آنها هم مخالف بودند پس از مراجعت به تهران اعلاميه اى صادر كرده و متذكر شد براى احترام مقام روحانيت از فكر جمهوريت انصراف حاصل گرديد.

مدرس بر خلاف دوره چهارم مجلس كه ليدر اكثريت بود در اين دوره ليدر اقليت شد كه تنها وظيفه اين اقليت مبارزه با سردار سپه و جلوگيرى از اعمال خلاف قانون وى و نظاميان بود. به دنبال قتل ميرزاده عشقى شاعر و مدير روزنامه قرن بيستم و ماژور ايميرى ويس كنسول امريكا دولت سردار سپه اعلام حكومت نظامى نمود و عده اى از مخالفين خود را بازداشت كرد. تنها نماينده اى كه با اعلام حكومت نظامى مخالفت كرد سيد حسن مدرس بود در حالى كه طرفداران سردار سپه در ميان نطق مدرس (پارازيت) رها مى كردند معذلك مدرس سخنان دلنشين و كوبنده خود را ايراد نمود ولى چون نتيجه اى از آن حاصل نشد دولت سردار سپه را استيضاح كرد. متن استيضاح به اين شرح بود:

بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانبان راجع به مواد ذيل از آقاى رئيس الوزراء استيضاح مى نماييم:

1- سوء سياست نسبت به داخله و خارجه.

2- قيام و اقدام بر ضد قانون اساسى و حكومت مشروطه و توهين به مجلس شوراى ملى.

3- تحويل ندادن اموال مقصرين و غيره به خزانه دولت.

حائرى زاده- عراقى- كازرونى- مدرس- اخگر-

ملك الشعراء- سيد حسن زعيم.

شوق سوم استيضاح مربوط به تصرف و غارت جواهرات و خزانه پربار اقبال السلطنه ماكوئى بود. به دستور سردار سپه اميرلشكر عبدالله خان طهماسبى فرمانده لشكر آذربايجان و حاكم نظامى آن منطقه كه با اقبال السلطنه ماكوئى دوستى و نزديكى داشت به ماكو رفته و پس از بازگشت اقبال السلطنه را با خود به تبريز آورده زندانى مى نمايد. اقبال السلطنه پس از ده روز تحمل زندان فوت مى كند. در غياب خان ماكو امير طهماسبى كليه جواهرات و خزائن گران قيمت او را كه قريب شش قرن جمع آورى شده بود به وسيله ايادى مطمئن خود جمع آورى نموده بدون كوچكترين تصرفى آنها را نزد سردار سپه مى فرستد و سردار نيز آنها را در خزانه شخصى خود ذخيره مى نمايد بدون اينكه چيزى از آن را به خزانه دولت واگذار كند.

منظور و مقصود مدرس بيان قتل اقبال السلطنه و تصرف و حيف و ميل اموال او توسط سردار سپه بود. طبعا سردار سپه از عنوان ساختن چنين مطالبى وحشت داشت. سردار سپه با تمام قدرت توسط طرفداران خود از استيضاح جلوگيرى كرد گذشته از حملات شديد مطبوعات به اقليت مخصوصا مدرس معلوم شد كه حوادث در شرف تكوين است. بامداد روز هفدهم مرداد كه دولت براى استماع استيضاح در مجلس حاضر شده بود بين سردار سپه و مدرس گفتگوى لفظى تندى بوجود آمد ولى اكثريت حاضر به تشكيل جلسه نشدند، و قرار شد استيضاح بعدازظهر صورت گيرد. هنگام مراجعت اقليت به منازل خود، مدرس و كازرونى و حائرى زاده به شدت مضروب شدند و لذا بعدازظهر در مجلس حضور نيافتند. تنها ملك الشعراء از اقليت در جلسه حضور يافته نطق كوتاهى ايراد

كرد و سرانجام دول رأى اعتماد گرفت.

سردار سپه در پائيز 1303 به خوزستان رفت و پس از اتمام كار شيخ خزعل به تهران بازگشت و درصدد تحكيم وضع خود برآمد. عده اى از ياران نزديك سردار سپه درصدد برآمدند كه بين او و مدرس دوستى برقرار شود، سردار معظم تيمورتاش و نصرت الدوله فيروز و على اكبر داور در پياده كردن اين فكر بيش از ديگران تلاش و دوندگى كردند. سرانجام در چندين جلسه بين سردار سپه و مدرس سخنهاى رد و بدل شد و مدرس نصايحى كد و ظاهرا تمام نصايح مورد قبول واقع شد. پس از مذاكرات زياد سردار سپه به مدرس گفت كه من از اين دو برادر (احمدشاه و محمد حسن ميرزا) اطمينان ندارم ممكن است خدمات مرا ضايع سازند من ميل دارم مجلس به من مقام و شغل بدهد تا من بتوانم با خيال راحت اصلاحات خود را ادامه دهم و از اينجا بود كه فكر واگذارى فرماندهى كل قوا بوجود آمد و مدرس در اين واگذارى نقشى سازنده و اساسى داشت و به اقليت توصيه كرد كه به آن رأى بدهند.

تصويب قانون نظام اجبارى كه ابتدا با مخالفت مدرس در كميسيون مدفون شده بود پس از توسل سردار سپه به او و حضور در منزل مدرس سرانجام با حمايت ليدر اقليت به تصويب رسيد. در اواسط مرداد ماه 1304 سردار سپه دو پست كابينه را در اختيار مدرس قرار داد تا هركسى را كه مى خواهد به عنوان وزير معرفى كند. در اين توافق دو وزارتخانه داخله و ماليه در اختيار مدرس قرار گرفت و او نيز دو تن از دوستان خود را

معرفى كرد. در اثر اين معرفى شكرالله خان قوام الدوله به وزارت داخله و فيروز ميرزا نصرت الدوله به وزارت ماليه تعيين شدند.

بالاخره در روز نهم آبان ماه 1304 طرح نمايندگان مجلس مبنى بر خلع قاجاريه و واگذارى حكومت موقتى به رضاخان سردار سپه و تشكيل مجلس مؤسسان براى اصلاح بعضى از اصول متمم قانون اساسى مطرح شد. مخالفين كه در رأس آنها سيد حسن مدرس بود نتوانستند كارى از پيش ببرند و بالاخره سردار سپه به پادشاهى رسيد.

پس از تاجگذارى رضاشاه انتخابات دوره ششم آغاز شد و مدرس وكيل چهارم تهران شد. مدرس در اين مجلس با چندين اعتبارنامه به مخالفت برخاست و حرفهايى در مورد دخالت در انتخابات از طرف نظاميان ايراد كرد.

روز هفتم آبان ماه 1305 در تهران واقعه اى بوقوع پيوست كه تمام مسائل سياسى روز را تحت الشعاع قرار داد و براى عده اى كه در گود سياست بودند اولين زنگ خطر شد.

در آن ايام رضاشاه در املاك اختصاصى مازندران گردش مى كرد. بامداد آن روز هنگامى كه مدرس طبق معمول براى درس گفتن به مسجد سپهسالار مى رود در كوچه سردارى غفلتا مورد حمله چند نفر قرار مى گيرد و چندين تير به سوى او شليك مى شود. در اثر شليك گلوله بازوى چپ وى به شدت مجروح و يك گلوله هم به دست راست اصابت مى كند. صاربين پس از اجراى مأموريت فرار مى كنند. مدرس ابتدا به مريضخانه نظميه انتقال مى يابد، ولى پس از اطلاع جامعه روحانيت عده اى به زعامت حاج امام جمعه خويى در بيمارستان حضور يافته او را به بيمارستان احمدى انتقال دادند. سوءقصد به مدرس در تمام ايران منتشر شده و رضاشاه تلگرافى از او

احوالپرسى كرد؛ ولى مدرس پاسخ داده بود (به كورى چشم دشمنان هنوز مدرس زنده است).

مجلس شوراى ملى براى رسيدگى به حادثه ابتدا جلسه خصوصى تشكيل داد. بيش از هر كسى سيد احمد بهبهانى داد سخن داد و دولت را مورد مؤاخذه قرار داد. وثوق الدوله وزير عدليه وعده تعقيب به مجلس داد، و على اكبر داور نطق مهمى ايراد كرد، ولى تمام اين سروصداها بى نتيجه ماند و همه مى دانستند اين سوءقصد توسط عوامل و مأمورين نظميه انجام گرفته است.

مدرس پس از چند ماه بهبودى حاصل كرده در مجلس حضور يافت و مانند گذشته نظريات خود را در تمام موارد ابراز مى كرد.

دوره ششم مجلس پايان يافت و در دوره هفتم مدرسه به مجلس راه نيافت. در آن ايام سمت وى نيابت توليت مدرسه سپهسالار بود و همه روزه براى تدريس و اداره امور مدرسه حضور مى يافت. روز 16 مهر ماه 1307 سرشب سرتيپ محمد درگاهى رئيس نظميه به اتفاق سرهنگ رادسر رئيس پليس و سرهنگ راسخ رئيس زندان و عده كثير مأمور به خانه وى رفته او را دستگير نمايند. ابتدا درگاهى در مقام توهين به وى برآمده ولى مدرس جوابهاى دندان شكنى به او مى دهد و سرانجام زد و خوردى بين آن دو به وقوع مى پيوندد. درگاهى به كمك همراهان خود مدرس را دستگير نموده كشاكشان به خارج خانه برده سوار اتومبيلى نموده از تهران خارج مى سازند و پس از چند روز طى طريق در شهر خواف واقع در سر حد ايران و افغان او را در شرايط بسيار نامساعدى زندانى مى نمايند. مدرس قريب 9 سال در زندان خواف به سر برد تا اينكه در 1316 دستور قتل

وى صادر شد. در 22 آبان ماه او را از زندان خواف به زندان كاشمر انتقال دادند و در روز 10 آبان ماه در زندان شهربانى كاشمر او را به وضع دلخراشى به قتل رسانيدند. ابتدا به او سم داده مى شود و چون اثر سم سريع نبود مأمورين او را خفه مى نمايند.

چگونگى قتل سيد حسن مدرس بعد از شهريور 1320 در دادگسترى مطرح گرديد و كيفر خواست مشروح دادستان براى آگاهى خوانندگان در ذيل درج مى گردد. رحمت الله عليه.

متن ادعانامه دادستان ديوان كيفر

رياست دادگاههاى ديوان كيفر: كاركنان دولت رسدبان 3 محمود مستوفيان پسر مصطفى چهل و هفت ساله داراى عيال و اولاد مسلمان تبعه ايران، رئيس پيشين شهربانى كاشمر اهل و ساكن مشهد و حبيب الله خلجى پسر عزيزالله شصت و پنج ساله داراى زن و فرزند مسلمان تبعه ايران اهل تهران، ساكن ملاير سرپاسپان يك مأمور پيشين شهربانى كاشمر به معاونت ياور محمد كاظم جهانسوزى پسر محمد حسين پنجاه و نه ساله، داراى عيال و اولاد مسلمان تبعه ايران اهل و ساكن تهران بخش 9 عودلاجان كوچه آبشار رئيس پيشين پليس شهربانى مشهد و پاسيار منصور وقار پسر مصطفى چهل و پنج ساله، داراى عيال و اولاد مسلمان تبعه ايران اهل و ساكن تهران ولى آباد و ركن الدين مختار فرزند كريم داراى زن و فرزند، تبعه ايران ساكن تهران خيابان بوعلى پنجاه ساله رئيس پيشين اداره كل شهربانى كه همگى به دستور دادستان ديوان كيفر زندانى هستند در شب دهم آذر ماه 1316 در كاشمر مرتكب قتل مرحوم سيد حسن مدرس شده اند.

شرح قضيه و دلايل آن طبق رسيدگى هائيكه به عمل آمده اين است كه مرحوم سيد حسن

مدرس را كه از 1307 تحت نظر شهربانى و لشكر شرق در شهر «خواف» تبعيد بوده در آبان ماه 1316 شهربانى از لشكر تحويل و به كاشمر انتقال مى دهد. بدين ترتيب كه در 4 آبان ماه 1316 پاسيار نوائى رئيس شهربانى خراسان طى شماره 8034 به اداره كل شهربانى تلگراف مى كند.

«از ستاد لشكر شرق طى 2559 مى نويسد:

حسب الامر جهان مطاع اعليحضرت همايون شاهنشاهى مقرر گرديد سيد حسن مدرس به كلى تحويل مأمورين شهربانى شود و مأمورين لشكر مراجعت نمايند.

لذا به شهربانى زود دستور داده شد دقيقا در مراقبت مشاراليه دقت نمايند.

اداره كل شهربانى در جواب تلگراف نامبرده، دستور داده كه كاملا مدرس مراقبت شود كه با خارج مكاتبه ننموده و هيچكس هم او را ملاقات نكند. پاسيار نوائى در پاسخ اين دستور گزارش تلگرافى زير را داده است.

چون خواف منطقه سرحد افغانستان و محل ساكنى نيست غالبا مورد تاخت و تاز اشرار مى باشد با برداشتن ساخلو كه بيست سرباز يكنفر گروهبان و استوار يك نفر مسؤول مراقبت زندان بوده اند و قلت مأمورين شهربانى كه كليه سيزده نفر و انتظامات شهر را هم عهده دار مى باشند در عين حال كه زندانى مزبور پيرمرد فرسوده و قابل فرار كردن نيست نگاهدارى او را در آنجا مقتضى نمى دانم؛ زيرا ممكن است اشرار افغانى روى سياست عقيده مذهبى وى را بربايند چنانچه اجازه فرمايند به طبس يا كاشمر اعزام در آنجا نگاهدارى شود و يا اينكه اقلا ده نفر پاسبان و يك نفر سرپاسبان به مأمورين خواف اضافه گردد.

اداره كل شهربانى به شهربانى مشهد اين طور جواب داده وقتى شهربانى آنجا نتواند يك نفر پيرمرد فرسوده را مراقبت كند كار ديگرى

از او ساخته نيست مشاراليه را تحت مراقبت يك نفر پايور لايق و دو سرپاسبان با اتومبيل دربست فعلا به كاشمر انتقال داده و در شهربانى آنجا منفردا تحت مواظبت كامل زندانى شود و به هيچ وجه نبايد او را كسى ملاقات يا مكاتبه بنمايد، رئيس شهربانى آنجا مسؤول نگاهدارى او خواهد بود.

به موجب دستور بالا مرحوم مدرس به كاشمر منتقل شده و گزارش آن را نوائى طى 16/8/29 -9124 اينطور داده:

«به وسيله ريئس شهربانى كاشمر رسدبان 2 اقتدارى كه به مشهد احضار و معاونت مى نمود به كاشمر انتقال و طبق دستورات زندانى».

به طورى كه نوائى در بازجويى اظهار داشته چون قبلا دو مرتبه راجع به كشتن مدرس به او دستور داده اند و مشاراليه حاضر به انجام اين قتل نبوده، وى را به تهران احضار و در 30 آبان به تهران حركت نموده و پاسيار منصور وقار به جاى وى به رياست شهربانى خراسان منصوب و در اوايل آذر به مشهد وارد مى شود.

مطابق حكايت پرونده سرپاس مختار دستور قتل مدرس را به وقار داده، ولى وقار در بازجويى اظهار مى داد كه موقع حركت به خراسان سرپاس مختار پاكت سربسته و لاك شده به او داده و اظهار داشته آن پاكت را در مشهد به ياور جهانسوزى بدهد كه مأموريتى دارد بايد انجام دهد و به او بگويد يا به اين مأموريت و يا به تهران حركت كند. مشاراليه نيز در مشهد آن پاكت را به ياور جهانسوزى داده و امر رئيس كل شهربانى را به او ابلاغ كرده و نامبرده پاكت را در اطاق وى باز كرده و خوانده و آن را پاره كرده و

در بخارى ريخته و گفت بايد به اتفاق حبيب خلج به مأموريت جنوب خراسان براى بازرسى برود او هم براى وى حاكم صادر نموده و عزيمت كرده است.

خلاصه وقار پس از ورود به مشهد جهانسوزى و حبيب الله خلج معروف به شمر و ميرغضب را ظاهرا به عنوان مأموريت بازرسى جنوب خراسان و باطنا براى قتل مدرس به كاشمر مى فرستند و مشاراليه عصر ششم آذر وارد كاشمر مى شوند و چون اقتدارى رئيس شهربانى كاشمر حاضر به انجام قتل مدرس را از كاشمر خارج و تحويل محمود مستوفيان داده و مشاراليه به كفالت شهربانى كاشمر در ازاء انجام اين مأموريت ابقاء مى شود.

مستوفيان در هفتم آذر شرح پائين را به سرپاسبان يكم شجاعى نوشته:

«در اين موقع جناب آقاى ياور تشريف فرماى كاشمر گرديده اند دستور فرموده اند كه شما به اضافه كارهاى ادارى كه داريد بايستى لازمه مراقبت را در حفاظت از شخصى كه آقاى غلامرضا نخعى بازرس به شما معرفى نمايد، بنماييد از اينكه احدى را و خودتان حق مراوده و ملاقات و مكاتبه با او ندارد و همچنين شخص مزبور با اشخاص حتى پاسبانهايى كه براى مراقبت او گماشته مى شود به هيچگونه حق مذاكره و ملاقات با او و پيغام او را با كسى ندارد به اين معنى احدى نبايستى مستحضر شود، كه چه شخصى در آن منزل و پاسبانها و شما با من براى چه امرى در اين جا هستيد و همين طور بايستى فوق العاده دقت شود از ابنيه آنجا كه كسى از روى بام و ديوار بالا نيابد كه مستحضر شود چه كسى در اينجا است باز هم تأكيد مى شود كه از هر جهت مراقبت را

مرئى و اقلا تا صبح مدت 24 ساعت چندين مرتبه به طوريكه از اياب و ذهاب شما مستحضر نشود محل و شخص مزبور را وارسى و عمليات پاسبانان هم بايستى تحت نظر كه مخالف دستور فوق نباشد تذكر داده مى شود كه كوچكترين غفلتى با مسامحه در انجام دستور فوق بشود شخص شما مسؤول و به طورى كه فرموده اند مجازات اعدام است فى الحال كاملا شخص و محل مزبور را وارسى كه مخالف مقررات زندانيان نباشد.

مستوفيان پس از قبول اين مأموريت شروع به تهيه مقدمات نموده كه وانمود كند مرحوم مدرس مريض است و طى (16/9/511)6 بر خلاف واقع به شهربانى مشهد تلگراف نموده (سيد حسن مدرس از موقع ورود مختصر كسالت، دو روز است مرض او شدت) در صورتيكه مدرس طبق گزارش شماره 16/8/23 -474 اقتدارى در 22 آبان وارد كاشمر شده، كسالت نداشته و گزارش تحويل اقتدارى بوده و چنانچه كسالتى داشته و كسالت او تشديد يافته بود، بايستى اقتدارى چنين تلگرافى كرده باشد نه مستوفيان.

جهانسوزى پس از خارج نمودن اقتدارى و غلامرضا نخعى از كاشمر در 16/9/7 به ترتيب حركت كرده و در ساعت يازده و نيم روز 16/9/9 به كاشمر مراجعت نموده و ترتيب قتل مدرس را مى دهد.

بدين شرح كه على ذوالفقارى پاسبان را كه يكى از مأمورين مراقبت مرحوم مدرس بوده از منزل مسكونى مدرس به وسيله مستوفيان احضار و دستور مى دهد كه از آن منزل خارج شود و شب دهم آذر كه موعد قتل مدرس بود، ابراهيم ابراهيمى پاسبان را نيز كه مراقب ديگر مرحوم مدرس بود مستوفيان خواستند به عنوان اينكه جهانسوزى او را مى خواهد مشاراليه مى فرستد، در صورتى كه

طبق اظهارات ابراهيم جهانسوزى به او كارى نداشتند و مى خواستند مشاراليه در منزل مسكونى مرحوم مدرس نباشد.

ابراهيم ابراهيمى جريان مذاكرات خود را با جهانسوزى و وضعيت منزل مرحوم مدرس را در صفحات 66 به بعد چنين گفته:

يك شب موقع اذان مغرب من در خانه بودم و آقا هم بود محمد فراموش كار گفت مى روم شام مى خورم و برمى گردم او كه رفت ديدم در مى زنند رفتم در را باز كردم...

محمود خان پابرهنه... آمد تو و گفت امروز كسى اينجا آمده و كاغذى چيزى آورده، گفتم: خير.

گفت: بيا برو به شهربانى ياور با تو كار دارد.

خودش آنجا ماند من آمدم اداره شهربانى ياور توى اطاق صاحب منصب كشيك بود به ايشان پيغام دادم كه ابراهيم را كه خواسته بوديد حاضر است. گفته بودند باشد، بنده نشستم تقريبا دو ساعتى طول كشيد من را خواست توى اطاق به من نگاه كرد و گفت اسمت چيست، اهل كجاى و كجا مى نشينى و چند سال است باغبان هستى به ايشان جواب دادم. فرمود برو بيرون باش آمدم. باز مدتى نشستم پيغام دادم كه اگر كارى چيزى نداريد من بروم، جواب داده بوده كه بگوييد برو و بنده آمدم بيرون و رفتم منزل وقتى رفتم ديدم لاى در باز است و رئيس شهربانى پشت در ايستاده و منتظر من است، من كه وارد شدم آمد بيرون و گفت برويد توى اطاق خودتان و بسراغ آقا هم نرويد.

محمد فراموش كار آمد، تفصيل را به او هم گفته بودم تا تقريبا نصف شب بود ديدم در مى زنند در را باز كردم ديدم سيد موسى خان شجاعى سرپاسبان شهربانى است آمد پرسيد كه آقا كجاست؟

گفتم

توى اطاق خودش است...

گفت بياييد برويم جاى آقا...

بنده و فراموش كار به اتفاق شجاعى رفتيم اطاق آقا صدا زدم، آقا را ديدم جواب نمى دهد، شجاعى به من گفت برو بيدارش كن رفتم و صدا زدم، ديدم جواب نمى دهد شجاعى گفت تكانش بده، تكانش دادم ديدم جواب نمى دهد، عبا روى صورتش بود، عبا را بلند كردم و دست گذاشتم به صورتش ديدم مرده است و شال و عمامه اش هم كه هميشه سرش بود باز شده و پهلوى سرش افتاده بود، شجاعى رفت و 20 دقيقه طول كشيد ديدم رئيس شهربانى آمد و رفت توى اطاق آقا و نگاه كرد و گفت برو تابوت بياور.

خلاصه از اظهارت ابراهيم و ساير محتويات پرونده معلوم مى شود كه مستوفيان ابراهيم را به بهانه اينكه ياور جهانسوزى با او كار دارد از خانه مرحوم مدرس خارج كرده و حبيب الله خلج نيز بعد به منزل مرحوم مدرس رفته و با مستوفيان مرحوم مدرس را كشته اند كه اظهارات ذبيح الله مهاجرانى در صفحات 10 و 20 جهت توضيح و تكميل جريان قتل عيان نقل مى شود.

آقاى ياور جهانسوزى كه در زندان مركزى با من در يك اطاق سكوت داشت... راجع به كشتن مرحوم مدرس كه تفصيل را از او پرسيدم اظهار كرد كه:

سرهنگ وقار رئيس شهربانى مشهد... او را مأمور كشتن مرحوم مدرس كرده اند، زيربار نرفته و گفته اند به كاشمر برود و در آنجا باشد ولى شخص ديگرى را براى اين كار خواهند فرستاد و حبيب الله خلج را با او فرستاند و شخص نامبرده با يكنفر ديگر (طبق اظهارات جهانسوزى در نزد پاسيار نوائى منظور مستوفيان بوده) سيد را خفه كرده اند.

به دلايل پايين قتل مرحوم

سيد حسن به وسيله اشخاص نامبرده فوق ثابت و مسلم است:

1- اظهارات عشرت خاتم اقتدارى در صفحات 33 به بعد كه گفته است:

در سال 1316 مرحوم اقتدارى شوهرم كه رئيس شهربانى كاشمر بود به مشهد حركت كرد بنده هم با او به مشهد رفتم:

سرهنگ نوائى ايشان را مأمور كرده كه برود به خواف و مرحوم مدرس را از خواف به كاشمر بياورد.

بنده از آنجا رفتم به كاشمر و مرحوم اقتدارى... به خواف رفت.

تقريبا ساعت ده و يازده بود كه مرحوم اقتدارى آمدند، مرحوم مدرس هم با ايشان با يك نفر مأمور... وارد شد به منزل مرحوم مدرس... در منزل ما بود...

مرحوم اقتدارى نزديك شهربانى يك خانه اجاره كرده و مرحوم مدرس را بردند در آن خانه... دو روز بعد... مرحوم اقتدارى آمد منزل ديدم اوقاتش خيلى تلخ است و گرفته است گفتم چه خبرى است.

ابتدا چيزى نگفت چون خيلى اصرار كردم اظهار كرد كه يك دستوراتى راجع به اين سيد بيچاره و از بين بردن او رسيده است كه نمى دانم چه كنم من گفتم ممكن است استعفا بدهيد و مى گفت اگر من اين كار را بكنم جواب خدا را چه بدهم و اگر نكنم از دست اين شيرهاى درنده چه كنم؟ كه خودم را ممكن است از بين ببرند، من گفتم ممكن است استعفا بدهيد گفت همين خيال را دارم و استعفا داد اين استعفا در زمان سرهنگ وقار رئيس شهربانى خراسان بود استعفاى او قبول شد و دستور دادند كه شهربانى تحويل محمود مستوفيان بدهد ايشان شهربانى را تحويل داد به مستوفيان و لى چون دستورى راجع به تحويل مدرس نرسيده بود از تحويل

دادن او خوددارى كرد و مستوفيان همه هميشه اصرار مى كرد كه مدرس را تحويل بگيرد. در اين بين ياور جهانسوزى آمد به كاشمر به اتفاق حبيب الله خلج پاسبان كه مأمور مشهد بود و جهانسوزى آمد به منزل مرحوم اقتدارى گفت كه اقتدارى چرا معطلى و چرا حركت نمى كنى، مرحوم اقتدارى گفت: معطلى من راجع به اين حبسى است كه او را چه كنم، گفت او را هم بايد تحويل محمودخان مستوفيان بدهيد و ايشان هم مدرس را تحويل مستوفيان داد و فرداى آن روز حركت كرديم مشهد و همان روزى كه جهانسوزى آمد و اين صحبت ها را با اقتدارى كرد، گفت كه من مى روم يك روز مأموريتى دارم انجام مى دهم و برمى گردم شما نبايد اينجا باشيد بعد از دو روز گويا روز سوم بود، يك روز اقتدارى به من گفت ديدى خدا با ما بود كه اين كار را نكرديم، گفتم چه شده است، گفت: همان شب كه ما حركت كرديم جهانسوزى از مأموريت به كاشمر برمى گردد و با حبيب الله خلج و محمود مستوفيان مشروب زيادى مى خورند و مى روند با مدرس، سماورى آتش مى كنند و چاى مى خورند و در اول چاى را مرحوم مدرس مى ريزد براى آنها دفعه دوم محمود مستوفيان مى گويد اجازه بدهيد من چاى بريزم اجازه مى دهند چاى مى ريزد و دواى سمى را... در استكان مدرس مى ريزد و چاى را مى خورند چون مدتى مى گذرد و مى بينند اثرى نبخشيد جهانسوزى برمى خيزد و اشاره به مستوفيان مى كند و از اطاق بيرون مى رود، مستوفيان هم عمامه سيد را كه سرش بوده برداشته و مى كند توى دهانش تا خفه مى شود و همان شبانه هم مى برند دفن مى كنند.

دستورى

كه براى از بين بردن مدرس از تهران آمده بود تلگراف رمز بوده... به امضاى سرهنگ وقار... مرحوم اقتدارى آن تلگراف را كه رمز بود با كشف آن كه در خارج كشف كرده بود به من نشان داد، نوشته بود بايد به طورى كه هيچكس حتى قراول درب اطاق مدرس هم نفهمد، با استر كنى او را از بين ببريد.

در جواب بازپرس كه سئوال كرده است «مدرس را كه از خواف آوردند حالش چه طور بود» گفته است «سالم بود... مريض نبود»

مرحوم اقتدارى از مشهد به شهربانى همدان منتقل شدند و پس از بيست روز از ورود به همدان مريض شد... بر اثر دواى عوضى كه داده بودند مرحوم شد.

2- اظهارات على ذوالفقارى پاسبان در صفحات 50 به بعد كه گفته:

همان روزى كه شب آن، مدرس فوت كرد ابراهيم پاسبان... آمد آنجا من را صدا كرد، گفت رختخواب مرا بردار برو رئيس تو را مى خواهد، گفتم چشم بنده هم رختخواب را برداشتم بردم.

رفتم پيش رئيس... محمودخان معروف به پابرهنه رئيس فرمود برو منزل راحت كن، من هم رفتم تا شب فرستادند عقب من و شب آن روز آقا شام را كه درست كرد من را صدا، گفت: بيا بنشين شام بخور من رفتم نشستم شام خوردم آقا فرمود كربلايى على فردا صبح ترا عوض مى كنند ولى شب باز ترا مى آورند، گفتم: آقا براى چه لابد بد آدمى هستم، فرمودند خوب آدمى هستى ولى عوضت مى كند...

شب تقريبا ساعت 9 بود در منزل نشسته و شام مى خورديم، ديدم در زدند، گفتم كيست، ديدم ابراهيم است، مى گويد بيا ريئس ترا مى خواهد من رفتم اداره شهربانى ديدم محمود مستوفيان

رئيس شهربانى دارد قدم مى زنند، گفت بيا برو منزل كربلايى اسمعيل (مقصود همان منزل مدرس بود.) بنده رفتم آنجا ديدم ابراهيم و محمود فراموش كار آنجا هستند رئيس هم آمد آنجا وقتى من وارد شدم ديدم آقا مرده است و رو به قبله است به محمد گفتم چه شده گفت سكته كرده است.

گفتم: صبح كه من رفتم حالش خوب بود و با من صحبت مى كرد، گفت ديگر مى گويند سكته كرده است... فقط ديدم كه لب زيرش را با دندان گرفته بود...

در جواب بازپرس كه سؤال كرده (تا آنروزى كه شما نزد مدرس بوديد كسالت و مرضى نداشت) خير ابدا مرضى نداشت، سلامت بود ماه رمضان بود روزه مى گرفت و حالش خوب بود.

اظهارات محمود فراموشكار در صفحات 76 به بعد كه قسمت هاى موثر آن عينا نقل مى شود.

نزديك افطار بود چون به رئيس گفته بودم كه موقع افطار و سحر بايد بروم و اجازه داده بود، رفتم منزل تقريبا ساعت چهار از شب گذشته بود، برگشتم آمدم آنجا از ابراهيم يا كربلائى على پرسيدم كه كسى اينجا نيامد گفت رئيس با حبيب الله خان شمر با سيد موسى خان شجاعى آمدند اينجا و رفته اند توى اطاق آقاى مدرس و من را هم گفته اند در خانه باش، رفته اند نيم ساعت هم معطل شده و برگشته و رفته اند...

تقريبا دو ساعت گذشت در زدند رفتيم در را باز كرديم ديديم رئيس شهربانى تنها بود، آمد تو و گفت بيايد برويم اطاق آقا با آقا كار دارم بنده و رفيقم و رئيس رفتيم اطاق آقا، ديديم آقا خوابيده روى تختخواب و لحاف رويش هست نمى دانم عبا هم روى خودش بود يا نه.

محمود

خان مستوفيان گفت آقا را صدا بزنيد هر چه صدا كرديم جواب نداد، بعد گفتم آقا كه جواب نمى دهد مستوفيان گفت آقا سكته كرده است و نبايد هيچكس بفهمد و اگر به كسى بگوييد كه آقاى مدرس مرده، زبانتان را مى برم. بعد به بنده گفت برو به جناب ياور رئيس پليس كه منزل من هستند بگو آقاى مدرس سكته كرده است، چه دستورى مى فرماييد، بنده هم آمدم خانه رئيس به جناب ياور كه اسمش يادم نيست گفتم، رئيس شهربانى عرض كردند كه آقاى مدرس فوت كرده اند، چه دستور مى فرماييد، فرمودند به مستوفيان بگو كه شبانه به طورى كه كسى نفهمد غسل بدهيد و دفن بكنيد، بنده برگشتم ديدم ابراهيم تابوت آورده كربلايى على هم آنجا است...

محمود خان خودش چراغ انگليسى را برداشت دست گرفت، حركت كرديم، رفتم به غسالخانه...

به بنده گفت شما آقا را كشتيد من عرض كردم شما كه مى دانيد من آدم كش نيستم و من رفته بودم شام خوردن سفارش مى كرد كه به كسى نگوييد كه آقا مرده و نگوييد كه رئيس آمده آنجا نيم ساعت مانده و رفته است كه اگر بگوييد زبانتان را مى برم...

اقتدار نظام را مجبورا فورى حركت دادند از كاشمر وقتى كه ياور آمد و يك نفر از پاسبانها را هم مأمور كرده بود كه اقتدار نظام را فورا حركت بدهيد... آن روز مرحوم مدرس... روزه داشت فرمودند مى خواهم كته درست كنم.

4- اظهارات ابراهيم ابراهيمى پاسبان در صفحات 66 به بعد كه قسمتى از آن قبلا ضمن توضيح جريان قتل مذكور افتاد و قسمت هاى مؤثر ديگر آن هم ذيلا نقل مى شود.

در خانه دومى غير از من و كربلايى على و

محمد فراموشكار و آقا ديگر كسى نبود...

رئيس شهربانى محمود خان پابرهنه بود. در آن موقع يك ياورى از مشهد آمده بود با يك آجودان.. اسم آن آجودان حبيب الله بود آمدند كاشمر يك مأمور تامينات با آقاى مدرس از خواف آمده و در كاشمر بود... ياور كه آمده غلامرضا مأمور تامينات را خواسته و گفته بود بايد بروى به كناپاد يا به خواف و او را حركت داد از كاشمر رفت...

يك شب موقع اذان مغرب من در خانه بودم و آقا هم بود، محمد فراموشكار گفت من مى روم شام مى خورم و برمى گردم او كه رفت ديدم در مى زنند.

(جريان آمدن مستوفيان تا فوت مرحوم مدرس در صفحه ى 5 ادعانامه قبلا مذكور افتاد.)

رئيس شهربانى آمد و رفت توى اطاق آقا و نگاه كرد و گفت برو تابوت بياور...

وقتى رفتيم غسال خانه ميرزا كريم آقا را شست و ما سه نفر هم ايستاده بوديم.

محمود خان قدم مى زد و رو كرد به ما و خنديد و گفت پدر سوخته ها آقا را كشتند...

موقع اذان پيش از اين كه رئيس شهربانى بيايد من پيش آقا بودم و موقع افطار بود كه چاى مى خورد شامش هم سربار بود.

بعد از اينكه رئيس آمد ديگر من آقا را نديدم حالش خوب بود چاى مى خورد... چاى را خودش درست كرده بود... در آن روز روزه بود... كسالت نداشت بعد از اين كه غلامرضاخان از آنجا رفت غصه مى خورد كه غلامرضا خان خوب آدمى بود كه از اينجا رفت.

... همان موقعى كه ياور آمد اقتدار نظام آنجا بود... بعد فورى محمود خان آمد به اقتدار نظام گفت ياور گفته الان بايد حركت كنى هر چه خودش و خانمش

گفتند كه فردا حركت كنيم گفت نمى شود بايد الان حركت كنيد همان روز اسبابش را بستند...

5- اظهارات محمد رفيع نوائى رئيس اسبق شهربانى مشهد در صفحات 3 به بعد كه قسمت هاى مؤثر آن عينا نقل مى شود:

درست در خاطر ندارم كه در 1306 بوده است يا 1307 مأمورى از تهران آمد به مشهد، ابلاغ كرد كه بايستى مأمور بفرستيد به خواف محرمانه مدرس را مسموم نمايد به مأمور گفته شد مراجعت كن اقدام مى كنم و نتيجه را به عرض مى رسانم مأمور مراجعت كرد به مركز جواب دادم چون بيست و پنج نفر نظامى هم در نگاهدارى مشاراليه شركت دارند اين عمل به طوريكه كسى نفهمد غيرمقدور است.

مأمور محمد حسن خان سردارى... رئيس شهربانى هم سرتيپ محمد خان درگاهى بود.

در زمستان 1315 آمدم به مركز پس از خاتمه مرخصى موقعى كه مى خواستم بروم مشهد رئيس شهربانى وقت را كه مختار باشد ملاقات، اجازه حركت خواستن فرمودند شاه مايل است كه مدرس از بين برود. اين مأموريت را به طور يكسره شما انجام بدهيد، جواب دادم چون اين امر بر خلاف قانون است بهتر اين است محرمانه كتبا مرقوم بفرماييد، جواب فرمودند: اين نوع مسائل كتبى نمى شود شفاهى است، من هم از روى ادب عرض كردم من حرفى ندارم كه فرمايشات تيمسار را اطاعت كنم ولى آن مأمورى كه بايستى اين عمل را انجام بدهد قطعا از من نوشته كتبى مى خواهد ديگر ساكت شد چيزى نگفت و من هم خداحافظى كرده و رفتم خراسان.

در اين بين شنيده شد كه آن بيست و پنج نفر نظامى را از آنجا برداشته بنده از وحشت اينكه مبادا مجددا امرى برسد و

من عذرى نداشته باشم پيشنهاد كردم كه مدرس را به

كاشمر انتقال بدهند اول نسبت به بنده متغير شدند كه يك پيرمرد ضعيفى را چطور نمى توانيد نگاهداريد و بعد اجازه دادند منتقل به كاشمر شود.

وقتى كه حسن رادسر (سردارى) آمد به مشهد با همان ترتيبى كه عرض كردم او را مراجعت دادم براى اينكه فورماليته به عمل آمده باشد كه بعدا خودم گير نباشم اسدالله خان رئيس تامينات خودم را كه آن روز مورد اطمينان من بود با دستور اينكه برود به خواف و مراجعت كند و گزارش بدهد كه با بودن نظاميها غيرمقدور است روانه كردم در مراجعت هم همانطور گزارش داد كه به مركز عرض شد اسدالله خان نام فاميلش سردارى است.

در صفحات 122 جريان ملاقات خود را در بهدارى شهربانى و در زندان با جهانسوزى اينطور بيان نموده.

رفتم بهدارى جهانسوزى آمد پس از سلام و تعارف، اظهار كرد كه من خواستم از شما مشورت كنم كه تكليف من چيست من جواب گفتم نمى دانم موضوع چيست و تو تا چه حدى مداخله داشتى تا به تو كمك فكرى بكنم بنا كرد قسم خوردن كه من نه مدرس را ديده ام و نه با او كارى كردم، فقط يك امرى را از طرف رئيس شهربانى خراسان به رئيس شهربانى كاشمر ابلاغ كردم حرف ما كه به اينجا رسيد يك نفر صاحب منصب وارد اطاق شد و حرف ما قطع شد.

موقع خارج شدن جهانسوزى اظهار كرد كه سرهنگ وقار (در آن موقع پاسيار وقار رئيس زندان مركزى بوده) آمده بود اينجا من از او خواهش كردم كه مرا به كريدور يك منتقل كند امروز به آنجا خواهم

آمد و خدمت شما خواهم رسيد...

گويا همان روز او را به كريدور يك منتقل نمودند دو روز بعد از ورودش آمد به اطاق من گفتم حالا خوب است تفصيل را بگوييد... تفصيل را اين طور بيان كرد.

پس از اينكه شما از مشهد به تهران رفتيد و سرهنگ وقار آمد به مشهد به من امر كرد بايستى بروى و اين عمل را خاتمه بدهى من جواب گفتم كه قلب من ضعيف است، من نمى توانم اين كار را بكنم سرهنگ وقار گفت تو كار نداشته باش حبيب با تو مى آيد تو امر مرا به رئيس شهربانى ابلاغ كن او خودش انجام خواهد داد من هم بنام تفتيش شهرهاى جنوبى خراسان رفتم امر سرهنگ رئيس شهربانى را ابلاغ كردم خودم هم منزل رئيس شهربانى منزل كردم شب به من راپورت دادند كه مدرس را دفن كرديم.

اظهارات اسدالله سردارى مؤيد قسمتى از اظهارات نوائى است؛ زيرا در صفحات 19 مكرر به بعد گفته قضيه مربوط به دوازده سال قبل است جزئيات موضوع را در نظر ندارم ولى يك مذاكراتى آنچه به خاطرم مى آيد بين بنده و سرهنگ محمد رفيع شده كه ايشان از بنده قول شرف گرفته اند كه مادام العمر اظهارى نشود.

روزى طرف عصر در ايام پاييز بود ايشان يعنى آقاى سرهنگ رفيع نوائى، بنده را احضار فرمودند كه به اتفاق برويم گردش چون چنين مطالبى و يا چنين اظهارى از آقايان سرهنگ ها نشنيده بودم.

به طور شوخى گفتم چه شده است كه جناب سرهنگ به اين خيال افتاده ايد، فرمود: برويم حالا بعد مطلع مى شويد، مقدارى راه رفتيم تا رسيديم به يك باغى ايشان اظهار كردند با يك حال گرفته و

چهره سيا من يك مطلبى دارم خيلى محرمانه مى خواهم به شما بگويم و دچار يك محظور فوق العاده خطرناكى شده ام...

پرسيدم چه پيش آمدى شده، فرمودند به من يك مأموريت بدى داده شده است و من مى خواهم آن مأموريت را به شما بدهم چون هر چه فكر مى كنم از شما نزديك تر و محرم تر در اداره شهربانى خراسان كسى را ندارم.

پرسيدم بفرماييد چيست، فرمودند اين مهمانى كه براى ما فرستاده شده است بايد كلكش كنده شود، بنده سؤال كردم مهمان كيست و كلكش كنده شود چيست با صداى گرفته كه خوب به خاطرم مى آيد اظهار داشت، همين كسى كه در خواف است بنده خنديدم گفتم چطور بايد كلكش كنده شود، گفت، بايد كشته شود بر من خنده افزوده شد گفتم: مگر شما اين كاره هستيد، گفت، من اين كاره نيستم ولى چون اين به من تكليف شده است من هم ناگزيرم اين تكليف را به شما بكنم.

گفتم يعنى چه به من تكليف بكنيد كه مرتكب جرمى بشوم، فرمودند: بلى. گفتم: كه من كى و شغل من چيست. گفت: شما رئيس تامينات من هستى.

گفتم حالا من براى شما توضيح مى دهم كه رئيس تامينات يعنى چه رئيس تامينات يعنى كاشف جرايم نه اينكه خود مرتكب جرم شود حتى اين است كه اگر حقيقتا شما اين كاره بوديد و هستيد به نحو ديگرى اقدام و به من كه رئيس تامينات هستم امر مى كرديد كه مرتكب را به دست بياورم.

بنده چنين محرميتى در اين قبيل قضايا با شما نداشته و ندارم.

گفت مى دانيد تمرد براى شما چه عواقبى دارد گفتم بالاتر از اين نيست كه مرا اعدام خواهند كرد. گفت: تكليف من چيست.

گفت: من و شما را قانون معين كرده است اگر شما اينكاره هستيد قانون به شما مى گويد كتبا نوشته بگيريد.

اگر اين كاره نيستيد جواب مى دهيد بر فرض كه عواقب بدى داشته باشد اعدام خواهيد شد و اگر حقيقتا تصور مى كنيد كه من اينكاره هستم قدم اول من به شما مى گويم كه بنويسيد آيا مى نويسيد به من بدهيد ايشان اظهار داشتند تو چرا اينطور عصبانى شدى و چرا اين قدر بچه اى در اين مورد يكى نوشته مى دهند چون ديدند من خيلى عصبانى شدم فرمودند نه تو آدم كش هستى و نه من، شوخى كردم با شما اين اظهارات را كردم و حقيقت اين است كه شما فورى فردا صبح قبل از آفتاب حركت كن برو به خواف وضعيت منزل اين شخص را ببينيد چون تهران از وضعيت محلى اين آدم نگران است و براى من راپورت بياور.

فرداى آن روز با اتومبيل ايشان رفتم به خواف وضعيت منزل مدرس را ديدم و خود مدرس را هم ملاقات كردم و ايشان از من خواهش كردند كه به رئيس نظميه محمد رفيع خان بگوييد اگر ممكن است شما بياييد من را ملاقات كنيد بنده هم در مراجعت به ايشان عرض كردم كه مدرس چنين تقاضايى دارد و وضعيت منزل را هم كه چه جور است به ايشان گزارش دادم.

يك روز بعد از آن روز كه گزارش دادم به من فرمودند فلانى تصور مى كنم شما پاى مسافرتى هم در پيش داشته باشيد من گفتم ديگر به جايى مسافرت نمى كنم فرمودند دست پاچه نشو تهران بايد برويد، گفتم براى چه. گفتند: اگر اجازه آمد به تو خواهم گفت من مراجعت شما را

به تهران تلگراف كرده ام كه اگر اجازه بديهد براى عرض مطالبى شخصا به تهران آمده و يا اينكه رئيس تأمينات را بفرستم.

به ايشان گفتم حقيقت درجه دوستى را به طورى كه خودتان اظهار مى فرماييد تمام كرده ايد...

به چه مناسبت مرا به تهران بفرستيد فرمودند شما مى دانيد كسى كه همواره صحبت كند و هم از قوانين مطلع باشد در اداره نداريم. اگر خودم را اجازه دادند كه خودم مى روم به تهران و هر كارى بايد بكنم مى كنم يا برمى گردم يا برنخواهم گشت و اگر مرا اجازه ندادند شما چون مى توانيد حرف بزنيد دستوراتى به شما مى دهم كه آنجا بگوييد.

اظهارات محمد على وقار در صحفه 89 به بعد كه قسمتهاى مؤثر آن عينا نقل مى شود...

بنده با اقتدار رئيس شهربانى كاشمر كه چند سال پيش در اينجا رئيس شهربانى بود سابقه دوستى و آشنايى داشتم چون كه قبل از آن يك سفر ديگر هم به كاشمر آمده و رئيس شهربانى بوده ايشان در سفر آخر كه كاشمر بودند به مرخصى مشهد رفتند...

مستوفيات از مشهد به جاى او آمد پس از چندى مراجعت كردند.

روز سوم ورودشان بود... رفتيم منزل خدمتشان...

بعد يكى دو روز توى خيابان ايشان را ديدم فرمودند از تو خداحافظى مى كنم. و بايد بروم مشهد گفتم علت تغيير شما چيست.

گفت حقيقت اين است كه اين مهمانى كه گفتم آورده اند به كاشمر آقاى مدرس است به من امر شده است او را بكشم حاضر نشده ام و حالا ياور جهانسوزى آمده است و امر كرده كه بايد فورى حركت كنم.

7- اظهارات حاجى على اكبر عظيمان در صفحه 92 به بعد كه قسمتهاى موثر آن عينا نقل مى شود.

بنده با اقتدار نظام

از سابق دوستى و آشنايى داشتم او رفت به مرخصى مشهد... اقتدار نظام از مشهد آمد شنيدم يك آقايى را از خواف آورده و در منزل خودش نگهداشته چون با اقتدار نظام خيلى دوست بودم فرداى آن روزى كه وارد شده بودم رفتم منزل رفتم تو ديدم يك آقايى با لباس سفيد و ريش سفيد نشسته و يك شال سفيد هم به سرش پيچيده است در اين بين آقا آب خوردن خواست، كلفت اقتدار نظام كاسه آب را خواست ببرد تو بنده ديدم كه خود اقتدار نظام كاسه را گرفت و دو دستى برد جلوى آقا آب خورد و اقتدار نظام كاسه را گرفت و عقب عقب آمد از اطاق بيرون و به من اشاره كرد كه حالا برو بنده هم رفتم.

روز بعد شنيدم كه از مشهد مأمور آمده كه يكى از آنها حبيب الله معروف به ميرغضب بود كه من خودم او را ديدم بعد فورى اقتدار نظام را حركت دادند به مشهد موقع حركت رفتم اقتدار نظام اظهار كرد كه من مى روم من را حلال كنيد شايد ديگر من را نبينيد.

گفتم چرا مى روى. گفت: اين آقاى مدرس را كه به من داده اند اينجا آوردم، مجبورم كرده اند كه از بين ببرم من حاضر نشدم حالا من را مجبورا مى فرستند به مشهد...

بين مردم مى گفتند مستوفيان و حبيب الله شهر رفته اند نزديك افطار منزل مرحوم درس و به ايشان گفته اند براى ما چاى بريزيد فرمودند خودتان بريزيد گفتند شما هم بايد بخوريد فرمودند كه حالا وقت افطار نيست و من نمى خورم بعد گفتند كه خير موقع افطار است. فرمودند پس بروم ببينم، آمده اند بيرون نگاه كردند و فرمودند:

پس نماز مغرب را بخوانم. آن وقت بعد از نماز چاى را مى ريزند در قورى و توى آن زهر مى ريزند و بخورد آقا مى دهند و بعد از مدتى كه مى بينند زهر اثر نكرده است شال خود آقا را مى اندازند به گردنش و خفه مى كنند...

مشهدى اسمعيل مفتش كه مدرس در خانه او بود... اين اظهار را نمود...

8- اظهارات اسمعيل را در صفحات 99 به بعد كه قسمت هاى مؤثر آن عينا نقل مى شود. نمى دانم بيست و ششم ماه رمضان يا بيست و هفتم ماه رمضان بود ظهرى بود شنيدم كه آقا را در منزل كربلايى اسمعيل كشته اند.

كربلايى اسمعيل... براى من قضيه كشتن مدرس را نقل كرد و گفت... مستوفيان با يك نفر ديگر كه نشاخته بوده آمده اند و آقا را زهر داده اند و همچنين ديده اند شال آقا را كه دور سرش مى پيچيده باز كرده به دور گردنش انداخته و كارشان را خاتمه مى دهند...

شيخ هادى كه حالا مرده است و متصدى دفن اموات بود... مى گفت كه آثار طناب يا شال در گردن آقا ديده است.

9- اظهارات حسين مغانى در صفحات 101 به بعد گفته:

يك روز در ماه رمضان بود... كربلايى اسمعيل مفتش كه حالا مرحوم شده به من رسيد و سر به گوش من گذاشت و گفت: فلانى خبردارى چه شده. گفتم: خير. گفت: ديشب آقاى مدرس را در باغچه من زهر داده و كشتند.

مستوفيان و يك نفر ديگر آمدند او را زهر دادند نمرد بعد شال به گردنش انداختند و خفه كردند و جنازه اش را توى تابوتى كه پاسبانها محرمانه آورده بودند گذارده و بردند مخفيانه ذفن كردند.

10- اظهارات سيد حسين ابراهيم زاده در صفحات 104 به

بعد كه گفته:

بنده با اقتدار نظام رئيس شهربانى كاشمر كه يك سفر ديگر هم آنجا رئيس شهربانى بود آشنايى و دوستى داشتم اقتدار نظام به مرخصى مشهد رفته بود. اقتدار نظام برگشت كاشمر، شب دوم ورودش بنده رفتم منزل ايشان به عنوان ديدن خودش آمد دم در و گفت:

حالا نمى توانم از كسى پذيرايى كنم دو شب ديگر... بياييد، شب سوم يا چهارم بود كه رفتم به منزل ايشان پس از صحبت اظهار كرد اين آقايى كه من آورده ام آقاى سيد حسن مدرس و چون به من امرى كرده اند و من زير بار نرفته ام، امر كرده اند كه به مشهد بروم و فورا حركت خواهم كرد. فرداى آن روز ايشان رفتند تا شب بيست و ششم ماه رمضان كه آقا را به قتل رسانيده اند و بنده شنيده ام كه محمود خان مستوفيان رئيس شهربانى اين كار را كرده و شبانه برده اند دفن كرده اند.

من از شيخ غسال شنيدم كه گفت در موقع غسل دادن ديده بود كه گردن آقا سياه بوده و بدن هم نزديك به تلاشى شدن بوده است.

بنده از اميرخان پاسبان شنيدم كه آقا را كشته اند و علت اين اظهار هم اين بوده است كه همان شبى كه آقا را شهيد كرده اند فرداى آن روز زن اميرخان پاسبان تعزيه زنانه براى آقا در خانه خود گرفته بود. بنده از اميرخان پرسيدم تعزيه براى چه بود اظهار كرد كه آقا سيد حسن مدرس را كشته اند.

در آن روز ياور جهانسوزى با يك نيفر پاسبان قد بلند كه اسمش را نمى دانم فقط معروف به ميرغضب بود آمده بودند كاشمر.

11- اظهارات حاجى سيد عبدالمجيد آله طه در صفحات 111 به بعد

گفته:

شب بيست و چهارم يا بيست و پنجم ماه رمضان بود كه من رفتم خانه اقتدار نظام به من اظهار كرد كه رئيس پليس مشهد آمده و كار را بر من سخت گرفته اند كه اين سيد بزرگوار را بكشم ولى من اقتدار نمى كنم و هر كارى ايشان مى خواهند با من بكنند و فردا هم بايد از اين شهر بروم.

زن اميرخان پاسبان... به آقا اخلاص تامى داشت و براى او روضه مى خواندم. گفت آقا را زهر داده اند و همان زن اميرخان بعد از كشتن آقا سه شب براى آقا تعزيه گرفت محرمانه.

12- محتويات پرونده هاى شهربانى مربوطه به مرحوم سيد حسن مدرس و مندرجات دفاتر نگهبانى شهربانى كاشمر به شرح پايين:

الف- تلگراف شماره 16/8/16 -8661 پاسيار نوائى به اداره كل شهربانى بدين عبارت «اينكه امر فرمودند زندانى شود مدرس در خواف زندانى نبوده در حياط جداگانه نگاهدارى مى شد حال در كاشمر زندانى شود يا منزل جداگانه.

اداره كل شهربانى طى 16/8/18 -29767 -28107 جواب داده شهربانى مشهد 8661 به طوريكه دستور داده شده مشاراليه بايد در شهربانى در محل مناسبى منفردا به طور زندانى دقيقا مراقبت شود.»

از اين دستور معلوم مى شود كه وضعيت مرحوم مدرس بعد از انتقال به كاشمر سخت تر شده و در آنجا به زندان مجرد منتقل گرديده و وضعيت خاصى براى او در نظر گرفته شده كه منظور از آن نمى تواند فقط تحت نظر گرفتن مرحوم مدرس دانست.

ب- گزارش شماره 474 مورخ 16/7/23 اقتدارى به شهربانى مشهد بدين مضمون «ساعت 17 يوم 22 ماه جارى سيد حسن مدرس را به اتفاق غلامرضا نخعى بازرس و پاسبان شماره 5 زور وارد كاشمر گرديده.

گزارش شماره 9124 مورخ

16/8/29 نوائى به اداره كل شهربانى به اين عبارت «به وسيله رئيس شهربانى كاشمر رسدبان 2 اقتدارى كه به مشهد احضار و معاودت مى نمود به كاشمر انتقال و طبق مقررات زندانى و دستور شماره 102 مورخ 16/9/1 ياور جهانسوزى كفيل شهربانى شرق به شهربانى كاشمر بدين مضمون:

«پاسخ گزارش شماره 474 به طوريكه دستور داده شده است، سيد حسن مدرس بايد در محل مناسبى منفردا زندانى و دقيقا مراقبت شود كه با احدى ملاقات و مكاتبه ننمايد و نيز تا موقعيكه اقتدارى شهربانى را تحويل نگرفته حفاظت و مسؤوليت زندانى مزبور به عهده او خواهد بود و بعدا با شخص رئيس شهربانى است از اين تلگراف ها و نامه ها استنباط مى شود كه اقتدارى به عنوان رياست شهربانى كاشمر مدرس را از خواف به كاشمر منتقل و مأموريت محافظت او را داشته و قرار بوده كه شهربانى را هم از مستوفيان تحويل بگيرد و بعدا هم مسؤوليت حفاظت مدرس باز با شخص خود او باشد ولى بعد از ورود، جهانسوزى بطوريكه بعدا ذكر خواهد شد اقتدارى را كه حاضر به ارتكاب قتل نبوده از كاشمر اخراج و مستوفيان را به كفالت شهربانى كاشمر ابقاء نموده اند.

ج- در دفتر نگهبانى سال 1316 در صفحه 158 به تاريخ 6 آذرماه 1316(23 رمضان) در وقعه 3 نوشته شده است: ساعت 15 بعدازظهر جناب رياست سر كلانترى مركز ناحيه شرق به شهربانى وارد شدند مراتب استحضارا معروض داشت.

در همان صفحه در وقعه 5 همان روز نوشته شده «حسب الامر جناب رياست سركلانترى رسدبان 2 اقتدارى را احضار و ابلاغ شده كه فورا حركت و خود را به شهربانى مشهد معرفى نمايند و نيز از

گاراژ ماشين تهيه كه فردا اول صبح حركت نمايد مراتب را استحضارا معروض داشت.

در صفحه 160 دفتر نامبرده به تاريخ 16/9/7 در وقعه 5 نوشته شده ساعت 10 صبح تعقيب وقعه 5 صفحه 158 رسدبان 1 اقتدارى رئيس شهربانى سابق كاشمر به طرف مشهد حركت نموده.»

از مندرجات دفتر نگهبانى كه فوقا بدآن اشاره شد واضح است كه مأموريت جهانسوزى مستلزم اخراج اقتدارى از كاشمر بوده كه به مجرد ورود با فشار و سخت گيرى زياد مشاراليه را كه حاضر به ارتكاب قتل مدرس نبوده از كاشمر به مشهد اعزام كرده.

د- تلگراف رمز شماره 511 مورخ 19/6/6 به امضاى مستوفيان بدين عبارت:

«مشهد شهربانى سيد حسن مدرس از موقع ورود مختصر كسالت، دو روز است مرض او شدت.»

اين تلگراف بر خلاف واقع و براى ظاهرسازى بوده و مستوفيان مى خواسته وانمود كند كه مدرس مريض است؛ زيرا اگر مدرس در موقع ورود به كاشمر مريض بود بايستى اقتدارى گزارش كسالت او را بدهد نه مستوفيان و به علاوه مستوفيان در همان روز تحويل گرفتن مدرس گزارش داده كه دو روز است مرض مدرس شدت يافته در صورتى كه دو روز قبل از آن هم مدرس تحويل اقتدارى بوده و چنانچه كسالت وى تشديد يافته بود بايستى اقتدارى گزارش آن را بدهد.

نامه مورخ شنبه هفتم آذرماه 1316 مستوفيان نيز به عنوان «آقاى سرپاسبان يكم شجاعى» كه قبلا در صفحه 3 ادعانامه عين آن نقل شد.

مؤيد اين است كه مستوفيان تنها مأمور مراقب مدرس نبوده بلكه مأموريت ديگرى داشته است كه حتى مى خواسته مردم مطلع نشوند كه مدرس در آنجا است.

در صفحه 161 بتاريخ 16/9/7 در ورقه 5 نوشته شده: «تعقيب

وقعه 4 صفحه 160 جناب رياست سركلانترى ناحيه شرق ساعت 14 عصر حركت نموده با اتومبيل طرف تربت مراتب معروض» و در صفحه 67 به تاريخ 16/9/9 در وقعه 5 نوشته شده است:

ساعت 11/ 30 صبح جناب رياست سركلانترى ناحيه شرق به كاشمر وارد به شهربانى تشريف آورده، پس از نيم ساعت توقف تشريف بردند.

صورت مجلس مورخ شب 16/9/10 بدين مضمون:

«خدمت جناب ياور رياست اداره سركلانترى مشهد محترما به عرض مى رساند ساعت 22/ 30 عصر به معيت سرپاسبان 1 شجاعى به محل زندانى به جهت وارسى آمده مشاهده شده زندانى مزبور فوت نموده، در صورتيكه سرپاسبان مزبور اظهار مى دارد ساعت قبل كه من آمده بودم مشاراليه حيات داشتند و پاسبانان 6 و 7 قراولان هم به همين نحو اظهار داشتند كه ساعت قبل يعنى يك ساعت قبل از اين ساعت، گزارش قبل از آمدن بنده و مراجعتم مومى اليه حيات داشته. مراتب گزارش معروض تا به آنچه امر فرمايند اطاعت شود به امضاى مستوفيان و سرپاسبان 1 شجاعى و پاسبان شماره 7 محمد فراموشكار و مهر ابراهيم پاسبان شماره 6 از مراتب مذكور معلوم مى شود كه جهانسوزى پس از ورود به كاشمر دستور داده كه تلگراف بر خلاف واقع راجع به كسالت مرحوم مدرس مخابره شد و ترتيب نگاهدارى مدرس را هم مشاراليه به مستوفيان داده؛ زيرا مستوفيان در دستورى كه راجع به اين موضع به سرپاسبان شجاعى داده اشعار داشته كه حسب الامر جناب ياور گزارش فوت مرحوم مدرس را هم به عنوان جهانسوزى داده كه اين گزارش نيز طبق اظهارات محمد فراموشكار و ابراهيم ابراهيمى برخلاف واقع است.

از مراتب فوق الذكر واضح است كه مأموريت جهانسوزى

بازرسى جنوب خراسان نبوده بلكه ارتباط با قتل مدرس داشته و حتى موقعى كه از جهاسنوزى سؤال شده چرا دكتر و پزشك براى معالجه مدرس و بعد از فوت او بارى معاينه و دادن جواز دفن نبوده.

اظهار داشته كه جهانسوزى و شهربانى مشهد چنين اجازه به او نداده اند مضافا بر اينكه اگر ياور جهانسوزى مأموريت بازرسى داشته لامحال بايد حكمى حاكى از نوع مأموريت وى صادر شده باشد و گزارش نيز راجع به مأموريت خود پس از مراجعه به مشهد بدهد، در صورتيكه جهانسوزى گزارشى از نتيجه مأموريت خود نداده و وقار نيز در بازجويى اظهار داشته چون سرپاس مختار دستور داده بود كه جهانسوزى بايد به جنوب خراسان مسافرت كند، مشاراليه نتيجه بازرسى را از او نخواسته است.

مستوفيان پس از قتل مدرس و تنظيم گزارش بر خلاف واقع كه راجع به ثبوت او به جهانسوزى داده براى اينكه وانمود كند مرحوم مدرس بر اثر كسالت فوت نموده، صورت مجلس ديگرى به تاريخ ليله 16/9/10 در دو صفحه بدين عبارت تنظيم نموده «ساعت 22/ 30 يوم جارى اينجانب رسدبان 3 مستوفيان كفيل شهربانى كاشمر به معيت سرپاسبان يكم سيد موسى شجاعى به منزل واقعه در محله نو كه شخص سيد حسن مدرس زندانى در آنجا بوده رفتيم مشاهده شد زندانى مزبور فوت در صورتى كه سرپاسبان مزبور اظهار مى دارد، يك ساعت قبل از من جهت بازديد او رفتم زندانى مزبور حيات داشته و پاسبان شماره 6 ابراهيم ابراهيمى ترشيزى و شماره 7 محمد فراموشكار پاسداران زندانى مزبور اظهار مى دارند كه متوفى فوق به مرض تنگ نفس سينه مبتلا بوده و تا يك ساعت قبل حيات

داشته كه بعدا فوت نموده است».

و بعدا باز احتياط نموده گزارش شماره 530 مورخ 16/9/13 را به عنوان رياست شهربانى ناحيه شرق بدين عبارت: «پيرو گزارشهاى رمز 16/9/6 -511 و 16/9/10 -515 مربوط به مريضى و فوت سيد حسين مدرس زندانى محترما به عرض مى رساند ساعت 22/ 30 شب 10 ماه جارى اينجانب به معيت سرپاسبان يكم شماره 41 شجاعى كه مسئول قراولان و حفاظت مشاراليه بوده به جهت سركشى رفته، مشاهده گرديده سيد حسن مزبور فوت و هيچگونه آثارى هم در بدن او نبود و سرپاسبان و قراولان او هم گزارش داده اند كه تا يك ساعت قبل حيات داشته وليكن فوق العاده مريض و تنگ نفس داشته است.» كه اين مطلب به شرحى كه قبلا ضمن دلايل مذكور افتاد برخلاف واقع بوده است.

13- مبلغ يكهزار و پانصد ريال به موجب چك شماره 8298 در 23 آذرماه 1316 از محل اعتبار مخفى به شهربانى مشهد برات شده است كه مختار و وقار نتوانسته اند محل مصرف آن را تعيين نمايند.

حسابدار مخارج مخفى نيز راجع به مصرف اين مبلغ گزارش داده كه مشاراليه اطلاعى ندارد كه وجه مزبور براى چه مصرفى به شهربانى مشهد داده شده تا به حال هم اسناد هزينه آن نرسيده كه محل مصرف آن معلوم شود كه با ترتيب پرداخت انعام در مورد قتل نصرت الدوله و شيخ خزعل و توضيحاتى كه حسابدار مخارج مخفى در آن پرونده ها داده و ساير قرائن و نشانيهاى موجود حكايت دارند كه مبلغ مزبور، به عنوان انعام به مأمورين قتل مدرس پرداخته شده است. بنا به مراتب فوق الذكر به نظر دادستان ديوان كيفر محمود مستوفيان و حبيب الله خلجى مدرس

را به شركت يكديگر خفه كرده و جهانسوزى و وقار و ركن الدين مختار در اين قتل معاونت نموده اند و رسيدگى و صدور حكم مجازات مستوفيان و حبيب الله خلجى طبق ماده 170 قانون مجازات عمومى و جزء ماده 27 همان قانون و نسبت به جهانسوزى و وقار و مختار در حدود مواد 170 و ماده 28 همان قانون مورد تقاضا است.

درباره سيد حسن مدرس اعلى الله مقامه كتاب و رساله زياد نوشته شده است. وى بدن شك يكى از روحانيون و سياستمداران برجسته ايران در چند قرن اخير است. عالمى روشنفكر و ناطقى برجسته و سياستمدارى باهوش و باذكاوت بود. در شجاعت نظير نداشت، استغناى طبع داشت. به مال دنيا اعتنايى نداشت و در كمال سادگى زندگى مى كرد. تلاش وى براى جلوگيرى از خلع قاجاريه و زمامدارى سردار سپه به همان روز نهم آبان ماه 1304 اختصاص نداشت بلكه از آغاز سفر سوم احمدشاه به اروپا و رئيس الوزرايى سردار سپه آغاز شد. مدرس وقتى از آمدن احمدشاه به ايران مأيوس گرديد درصدد برآمد محمد حسن ميرزا را به پادشاهى برگزيند ولى در ضمن عمل متوجه شد كه هيچكارى از وى ساخته نيست. به فكر يكى از افراد برجسته خاندان قاجار افتاد گويا اين شخص ناصرالدين ميرزا ناصرى كوچكترين فرزند مظفرالدينشاه بود كه هوش و درايتى خاص داشت چندى نيز با خزعل در اين مورد مذاكره داشت ولى دست آشكار و پنهان دولت انگليس براى آينده ايران طرحى نو ريخته بود كه بالاخره آنهم به مرحله اجرا درآمد.

سيد حسن بن اسماعيل بن مير عبدالباقى قمشه اى از طايفه ى مير عابدين از سادات طباطبايى و از رجال روحانى و سياسى

دوره ى مشروطيت و پهلوى (و. قريه ى سرابه كچو در اردستان به سال 1287 ه.ق ف. كاشمر 26 رمضان 1357 ه.ق مطابق با 23 آذرماه 1316 خورشيدى.) در سن 16 سالگى به جهت تحصيل به اصفهان رفت، سيزده سال در اصفهان مشغول تحصيل بود، سپس به عتبات رفت و محضر علماى بزرگ نجف را درك نمود. آنگاه به اصفهان بازگشت و به تدريس پرداخت. در دوره ى دوم مجلس و ادوار بعد نماينده بود. با سليمان ميرزا و ياران وى از تهران مهاجرت كرد و سپس به تهران بازگشت. در 1305 ه.ش در كوچه ى پشت مسجد سپهسالار به او سوءقصد شد ولى به سلامت رست.

(ح 1287- شهادت 1357 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس، متكلم، مجتهد سياسى و نماينده ى مجلس. معروف به مدرس. جامع معقول و منقول بود. در روستاى سرايه كچو از توابع اردستان به دنيا آمد. پدرش از خطيبان و واعظان بود. شش ساله بود كه به همراه جد و خانواده اش به قمشه مهاجرت كرد. او مقدمات را از محضر پدر و جدش آموخت. براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و سيزده سال در فقه و اصول و علوم عربى و فلسفه از محضر ميرزا عبدالعلى هرندى نحوى و جهانگيرخان قشقايى و آخوند كاشى و آقا سيد محمد مغنى و ديگران استفاده نمود. سپس به نجف رفت و هفت سال در محضر آقا سيد محمدكاظم يزدى و شيخ محمدكاظم آخوند خراسانى و ملا على نهاوندى تلمذ نمود. سپس به اصفهان بازگشت و در مدرسه جده سكونت كرد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. مدتى بعد به تهران آمد و در مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى

فعلى) به تدريس فقه و اصول مشغول شد و مدتى توليت آنجا را عهده دار بود. وى در دوره ى دوم انتخابات مجلس شوراى ملى با سمت مجتهد طراز اول، به عنوان ناظر بر جريان قانونگذارى، از جانب علماى نجف انتخاب شد و در دوره ى بعد از جانب مردم تهران منتخب گرديد و جمعا پنج دوره در مجلس شركت نمود و همزمان به تدريس در مدرسه ى سپهسالار مى پرداخت. در جريان كشمكش هاى سياسى بعد از كودتاى 1299 ش و به قدرت رسيدن رضاخان نهايتا در 1307 ش دستگير و به خراسان تبعيد شد و سرانجام در زندان كاشمر توسط مأمورين شهربانى به شهادت رسيد و در امامزاده ى آنجا دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (22 -21/ 5)، بازيگران عصر طلايى (336 -133)، تذكرة القبور (255 -254)، شرح حال رجال (345 -343/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 383 -381/ 14)، مدرس قهرمان آزادى (1 و 2).

مدرس، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند علاّمه مير سيد حسن مدرس مير محمّد صادقى.

عالم فاضل جليل القدر عظيم المنزله، در 13 صفر سال 1273 متولّد، در شب 2 شنبه 7 ربيع الثانى سال 1333 وفات يافته، در بقعه پدر خويش جنب مسجد رحيم خان مدفون گرديده.

عمده تحصيلات او در اصفهان نزد آقا ميرزا محمّد هاشم چهار سوقى بوده، سپس مدّت ده سال در اعتاب مقدّسه محضر علماى آن سامان كسب فيوضات نموده، و در آنجا خدمت ميرزا محمّد حسن شيرازى و جمعى ديگر درس خوانده، تا به مقامات عاليه اجتهاد نايل شده است.

در 1305 به امر استاد به اصفهان مراجعت نموده، حوزه درس تشكيل داده، و عدّه اى نيز از مجلس درس او مستفيد

مى شدند.

مجموعه اى از چندين رساله از رسائل تأليفى او به نام «الرسائل التقويّة فى المسائل الفقهيّة» به طبع رسيده، و آنها عبارت است از: 1- رساله در بيان وجه مميّز بين حقّ و حكم 2- رساله در صلاة مسافر 3- رساله در منجزّات مريض 4- رساله در قاعده من ملك شيئاً 5- رساله در ماهيّت اجاره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى معروفه (به شيخ مرتضى) بن سيد على رضا بن سيد زين العابدين بن سيد محمد بن سيد مرتضى بن سيد محمد اخبارى بن علامه ميرزا صدرالدين محمد بن ميرزا محمدنصير بن ميرزا محمدصالح مشهور به اردكانى حسنى طباطبائى كه به نام وى بقعه اسحاقيه مدرسه مصلى يزد بنا شده و نسبش منتهى به ابى الحسن محمدالشاعر نسابه اصفهانى متوفى 322 صاحب كتاب نقد الشعر و غيره و از وى به حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام منتهى مى شود.

وى مانند همنامش علامه بزرگ شيخ مرتضى انصارى صاحب مبانى علميه در فقه و اصول بوده و در عصر خويش رياست علمى و قضا در شهر يزد داشته و در بيت و خاندان مدرسى يزد نابغه زمان و يگانه دوران بوده و سيد استاد ما علامه متبحر و نسابه متتبع در كتاب تراجم و مشجرات خود از ايشان به عظمت ياد نموده.

خلاصه آن جناب از بزرگان فقهاء و مدرسين عصر خود و معاصر با آخوند خراسانى و علامه يزدى صاحب عروه الوثقى بود و با آنكه در فقه و اصول عالمى زبردست بوده دانشمندى عارف و هم حكيمى رياضى دان به شمار مى آمده و از عالم عشق و محبت بهره ى وافر داشته چنانچه مى گويد.

مرا از عاشقى بيگانه مشمار

كه با

روى تو دارم آشنائى

آن بزرگوار داراى تاليفات و تصنيفات عديده در فقه و اصول و حكمت بوده كه متاسفانه در اثر سهل انگارى خاندانش از بين رفته است.

وفات ايشان در شب دوم رجب سال 1333 قمرى واقع شده و در مزار (جوى هرهر) يزد به خاك رفته. مرحوم مضطر شاعر مرثيه اى در فوت او سروده كه مطلعش اين است. تا رفته از جهان شيخ المدرسين

خون بارد آسمان از ديده بر زمين

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي يزدي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى يزدى از فضلا مدرسين حوزه علميه نجف اشرف و مقيم حوزه علميه قم مى باشند كه به زيور علم و تقوى آراسته اند.

ايشان در ماه جمادى الثانى 1364 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در سن ده سالگى ملبس به لباس روحانيت گرديده و مشغول به تحصيل علوم عربيت و ادبيت شده و سطوح را نزد اساتيد فن مانند آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر محلاتى و آيت اللَّه حاج سيد مرتضى خلخالى و آيت اللَّه حاج سيد مرتضى فيروزآبادى قدس اللَّه سره به پايان رسانيده و خارج فقه و اصول را از محضر آيات عظام و اساتيد كرام چون آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسن بجنوردى و ديگران استفاده نموده و تقريرات دروس آيات و اساتيد بزرگ را به نام نموذج فى الفقه الجعفرى تأليف و تدوين كرده و به چاپ رسانيده اند و در حال حاضر در حوزه علميه قم به تدريس سطوح عاليه و خارج اصول و فقه اشتغال دارند مانند اوقاتى كه در نجف اقامت داشتند.

آثار مطبوع و مخطوط معظم له

1- نموذج فى الفقه الجعفرى كه به اهتمام آقاى داورى به

طبع رسيده است.

2- شرح بر كفايه الاصول

3- شرح بر اصول بعضى از محققين

خاطره اى از والد ماجدشان

مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى يزدى از مشاهير آيات عظام حوزه نجف اشرف و اعاظم شاگردان مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى بودند.

آقاى حاج سيد محمدرضا ميبدى مقيم گرگان كه از شاگردان مبرز ايشان و مشاهير دانشمندان معاصرند در شمال ايران كرارا براى نگارنده گفتند كه استاد ما مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى يزدى فرمودند چون استاد ما مرحوم آقا ضياءالدين عراقى در ذى حجه 1361 قمرى فوت نمود و دروس براى احترام ايشان كلا تعطيل شد و سه روز براى او به سوگ و عزا نشستيم رفقا و شاگردان آن مرحوم از من خواستيد كه از حضرت آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى بخواهم كه درس را شروع كنند.

پس من صبح روز سه شنبه به منزل آن مرحوم رفتم و درخواست آقايان را به ايشان گفتم مرحوم آيت اللَّه غروى رحمه اللَّه فرمودند آقاى حاج سيد يحيى خود من هم عازم بودم كه درس را شروع كنم لكن امروز صبح مشغول تعقيب نماز بودم كه ديدم آقاى آقا ضياء آمدند درب اطاق و به من گفتند شيخ محمدحسين آماده باش كه شب جمعه اين هفته پيش ما خواهى آمد. و من سه روز ديگر بيشتر زنده نيستم و شب جمعه خواهم مرد. اين جمله را در حالى فرمودند كه هيچ كسالتى نداشتند.

پس شب جمعه همان هفته سكته كرده اند و از دنيا رفتند و از جناب حاج سيد رضى شيرازى نوه آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى (مجدد) كه از علماء

بنام تهرانست شنيدم كه فرمودند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد جمال الدين گلپايگانى كه از مراجع بزرگ نجف بودند نيز فرمودند شب جمعه مشغول تهجد بودم كه ديدم آقاى آقا ضياءالدين عراقى به اتفاق حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى به منزل آيت اللَّه حاج شيخ مهدى كفائى فرزند بزرگ مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى رفتند و از اجل و مرگ خود خبر مى دهند زيرا ملهم هستند چنانچه در عصر اين نويسنده مرحوم آيت اللَّه آقاى آقا سيد محمد حجت كوهكمرى قدس اللَّه سره متوفى 1370 قمرى و آيت اللَّه حاج سيد احمد خونسارى رضوان اللَّه تعالى عليه متوفى 1405 قمرى و آيت اللَّه مرعشى نجفى متوفى 1411 قمرى از حادثه مرگ خويش خبر دادند.

و نگارنده در روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1411 روز شهادت حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام كه در منزل يكى از مدرسين عالى براى روضه رفته بودم يكى از فضلاء كنار من نشسته آهسته خبر از مرگ و رحلت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى رحمه اللَّه داد كه مورد تعجب نگارنده شد و آن را خيلى عادى و حمل به بعضى از اغراض نمودم چون حال ايشان خوب بود و در حسينيه منزلشان مجلس سوگوارى بود و شب پنجشنبه براى نماز مغرب و عشاء به صحن آمده و حقير هم بودم و توفيق آخرين نماز را با ايشان رفتم.

پس ايشان بعد از پايان نماز به منزل رفتند و يك ساعت بعد هم به اجداد گراميشان پيوستند طاب اللَّه ثراه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مدرسي يزدي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى مدرسى حسنى طباطبائى يزدى فرزند آيت اللَّه العظمى حاج سيد يحيى طباطبائى مدرسى يزدى (طاب اللَّه ثراه) از علماء محترم و مدرسين بزرگ حوزه علميه نجف اشرف

در قم مى باشند.

ايشان در شب جمعه اول جمادى الاول سال 1358 قمرى هجرى در نجف اشرف متولد شده و در سن هفت سالگى به مكتب خانه قديم رفته و در مدت چهار سال خواندن و نوشتن را تكميل نموده و به تحصيل مقدمات پرداخته و در خدمت والد ماجدش و نيز داماد بزرگشان حاج سيد محمدباقر مدرسى ادبيات را به پايان رسانيده و سطوح متوسطه و نهائى را در خدمت حاج شيخ على اصغر اراكى و آيت اللَّه حاج سيد مرتضى خلخالى خوانده و نيز خيارات مكاسب را در خدمت آيت اللَّه حاج شيخ غلامرضاى باقرى نجف آبادى (مقيم مشهد مقدس) تلمذ نموده و جلدين كفايه را از محضر والدش استفاده نموده و به درس خارج اصول آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى شركت و هم به خارج اصول و فقه والد خود حاضر شده و در سال 1383 قمرى به دريافت اجازه اجتهاد مطلق از مرحوم آقاى شاهرودى و والد بزرگوارش نائل گرديده و در شانزدهم ماه صفر 1383 قمرى كه والدش فوت كردند به درس خارج اصول آيت اللَّه حاج ميرزا حسن بجنوردى حاضر شده و يكدوره اصول را از ايشان استفاده نموده و هم از محضر آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى بهره مند و چندى هم از ابحاث فقه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم استفاده كرده و عمده مبنا و آراء ايشان همان نظريات و مبانى والد بزرگوارش حاج سيد يحيى مرحوم بوده و مى باشد و حضور در دراسات آيات عظام مذكور مبدل و مغير نظريات ايشان نشده بلكه بيشتر معتقد به صحت مبناء آن مرحوم گرديده و در سن بيست و پنج سالگى مشغول به

تدريس خارج فقه و اصول شده و پس از تسفير به ايران هم كه در حوزه علميه قم اقامت نموده به گفتن درس خارج اشتغال دارند و عده اى از محضرشان استفاده مى كنند.

آثار علمى ايشان

1- حاشيه بر عروه الوثقى علامه يزدى از اول تا آخر.

2- كتاب مضاربه در حدود هشت صد صفحه كه آماده چاپ است.

والد ماجدشان آيت اللَّه العظمى حاج سيد يحيى طباطبائى مدرسى يزدى يكى از اكابر فقهاء و مجتهدين بيت جليل مدرسى يزدى بوده اند. ايشان در يزد متولد شده و پس از طى مقدمات و سطوح نهائى در سال 1341 قمرى راس دومين سال تأسيس حوزه علميه قم از يزد به قم آمده و حدود ده سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيات عظام ديگر استفاده نموده و در سال 1351 قمرى مجتهدا مهاجرت به نجف اشرف نموده و مستقيما به درس مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى شركت و استفاده نموده و خود مستقيما به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و يكى از اساتيد و مدرسين بزرگ حوزه علميه گرديده تا در شانزدهم ماه صفر 1383 قمرى كه بدرود حيات گفته و در جوار جد گراميش در يكى از حجرات صحن مطهر مدفون گرديده است.

داراى دو فرزند فاضل و دانشمند بوده است.

1- جناب حاج سيد محمدعلى ياد شده.

2- حاج سيد عباس مدرسى يزدى كه ذكرش درگذشت.

سيد محمدعلى متولد 1358 ق از فضلاء حوزه علميه نجف و مانند والدش داراى ملكات فاضله و اخلاق حميده و متواضع مى باشد از آثار اوست تقريرات درس والدش در فقه و اصول و نيز تقريرات مرحوم آيت اللَّه

شاهرودى و آيت اللَّه بجنوردى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي يزدي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1321 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. در يزد به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، سطوح عاليه را در خدمت سيد حسين باغ گندمى و سيد احمد مدرس و سيد على رضا حايرى فراگرفت. در 1342 ق به قم رفت و چندين سال در محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و آيت اللَّه آقا سيد على يثربى كاشانى تلمذ نمود. آنگاه به نجف مهاجرت كرد و از محضر شيخ آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه شيخ محمدحسين نايينى استفاده نمود. پس از رسيدن به درجه ى اجتهاد خود به بحث و تدريس پرداخت. وى در 1383 ق به قصد بازگشت به ايران، در كرند كرمانشاه درگذشت و پيكرش به قم منتقل و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاجتهاد و التقليد»؛ «قاعدة لا ضرر»؛ «منجزات المريض»؛ حاشيه بر «عروة الوثقى»؛ «تقريرات» اساتيدش علامه نايينى و شيخ عراقى، در فقه و اصول؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (225)، گنجينه ى دانشمندان (287 -286/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1362 -1361/ 3).

مدرسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد حسن مدرسى سر يزدى بن السيد العلام السيد زين العابدين از علماء معروف معاصر كرج است.

وى در سال 1318 قمرى هجرى در قريه سر يزد از مضافات يزد بدنيا آمده و در سن 17 سالگى در سال 1335 قمرى براى تحصيل عزيمت يزد نموده و در آنجا در خدمت مرحوم حجةالاسلام آقا سيد حسين باغ گندمى و آقا ميرزا سيد احمد مدرس و آخوند ملا حسن اردكانى و مرحوم آقا سيد مهدى يزدى تهرانى تحصيل ادبيات و سطوح

نموده و در سال 1342 قمرى كه آيات عظام حوزه نجف در قم بسر مى بردند مهاجرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه العظمى حايرى و مرحوم آيت اللَّه حجت استفاده نموده و پس از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى نيز حدود ده سال بدرس آن مرحوم حاضر و بهره مند گرديده تا سال 1375 قمرى كه مرحوم حجةالاسلام آقا سيد ميرزا جندقى امام مسجد جامع كرج فوت نمودند بنا بر اصرار مردم كرج و امريه حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى منتقل بكرج و تاكنون در مسجد جامع كرج واقع در خيابان چالوس به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آقاى مدرسى كه داماد مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمد توسركانى حايرى (داماد معظم مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى مؤسس حوزه علميه مى باشند عالمى متين و بزرگوار و دور از هرگونه تظاهرات و خودنمائى و موصوف بفضل و تقوا هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مدرسي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا مدرسى از علماء معروف معاصر يزد بوده است.

وى در حدود 1323 قمرى در يزد متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را از مرحوم والدش و ديگران در يزد آموخته و پس از آن به قم مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و مرحوم آيت اللَّه حجت استفاده نموده است.

و پس از آن عزيمت به نجف اشرف و چندى از محاضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند شده و با

دريافت اجازات علمى و روايتى از آنان به يزد مراجعت و در مدرسه مصلى (اسحاقيه) به تدريس و اقامه جماعت پرداخته تا در اواخر كه به واسطه كسالت قند و ضعف چشم و غيره از تدريس مانده و در ماه مبارك 1393 قمرى وفات و جنازه اش با تجليل حمل به قم و در قبرستان شيخان جنب مقبره جناب زكريا بن آدم اشعرى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى سيد محمدحسن بن العلامه سيد محمد مدرسى يزدى از علماء اعلام و فقهاء عظام و دانشمندان كرام حوزه علميه و ائمه جماعت شهرستان قم مى باشند.

در حدود سال 1320 قمرى در يزد متولد شده و پس از رشد و ديدن قسمتى از سطوح مهاجرت به قم نموده و سطوح را نزد مدرسين بزرگ قم تكميل و به حوزه درس مرحوم آيت الله موسس حايرى و آيت الله حجت رحمه الله حاضر شده و مدت 18 سال هم از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى انارالله برهانه استفاده نموده و در پائين شهر قم به ترويجات دينى و روحى و اقامه جماعت پرداخته و تا هم اكنون به خدمات مذهبى اشتغال دارند.

والد ماجدش مرحوم علامه حاج سيد محمد يزدى از شيوخ علماء و اكابر دانشمندان يزد بوده و در سال 1341 قمرى در يزد از دنيا رفته و در قبرستان جوى هرمر به خاك رفته است.

برادر ارجمندش جناب عالم فاضل حاج سيد محمدباقر ميرصالحى مدرسى از ائمه جماعت يزد بوده اند.

فرزندان ارجمند روحانى دارد كه در سلك روحانيت به تبليغات مسائل احكام و ترويجات دينى از طريق منبر اشتغال دارند و آنها به اسامى زير مى باشند.

1- حاج آقا محمد

مدرسى كه از وعاظ محترم قم و تهران مى باشند.

2- حاج آقا على مدرسى يزدى كه با مولف طريق صداقت را دارند.

3- حاج آقا كاظم مدرسى.

4- حاج آقا احمد مدرسى يزدى 5- آقا محمود مدرسى

6- آقا رضا مدرسى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مدرسي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يحيى بن سيد على اصغر مدرس متولد 1321 قمرى از علماء و مدرسين بزرگ نجف اشرف بوده است.

وى در يزد در سال مذكور تولد يافته و پس از خواندن اوليات و سطوح به قم آمده و چندين سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد على يثربى كاشانى استفاده نموده و در اواخر مرحوم آيت اللَّه حايرى مهاجرت به نجف اشرف و از محضر و دروس مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه نائينى استفاده نموده و خود به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و جماعتى از فضلاء نجف از محضرش كسب علم و كمال نموده تا در سال 1383 قمرى كه مسافرت به ايران نموده ولى در كرند كرمانشاه در هفدهم ماه صفر سال مذكور وفات و جنازه اش با تجليل حمل به قم و در مقبره (شيخان) به خاك رفته است.

از آثار علمى او كتب زير است.

1- قاعده لاضرر 2- منجزات مريض 3- اجتهاد و تقليد 4- تقريرات دراسات مرحوم نائينى و عراقى 5- رسائل در جميع ابواب فقه 6- حاشيه توضيح المسائل 7- رساله علميه 8- حاشيه بر عروه.

از باقيات الصالحات آن مرحوم دو فرزند فاضل و برومند است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدني كاشاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1413 -1321 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. جدش ملا محمد شيرازى در 1200 ق از شيراز به كاشان رفت. او در كاشان به دنيا آمد. وى نخست علوم قديمه را در حوزه علميه فراگرفت. سپس به فراگيرى علوم جديد پرداخت. ادبيات را در محضر اديب فرزانه سيد محمود علوى و فقه و اصول و صرف

را در محضر پدرش ، ملا عبدالرسول، و جد مادرى اش ملا حبيب اللَّه شريف كاشانى و سيد محمد علوى و شيخ محمود نجفى فراگرفت. در زمان آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى به قم رفت و از درس عمومى و خصوصى فقه و اصول ايشان استفاده نمود. علمايى چون آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه سيد احمد خوانسارى و آخوند ملا على همدانى و آقا ميرزا محمد همدانى و حاج آقا روح اللَّه كمالوند با وى هم مباحثه بودند. وى از آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى اجازه اجتهاد گرفت. سپس به امر پدر و خواست مردم به كاشان بازگشت و به تأسيس حوزه ى علميه و تدريس پرداخت و مرجع امور دينى مردم گشت. از جمله آثار خيروى احداث مساجد و مدارس و حسينيه ها و حمام ها مى باشد. از آثار علمى وى: «منتخب الاحكام»؛ «كشف الحقائق»؛ «توضيح التقريرات»، در بحث؛ «الخيارات» از «مكاسب»؛ حاشيه بر «الكفاية»؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ حاشيه بر «ذخيرة العباد»؛ كتاب «الربا»، «عمليات بانكى»؛ رساله ى «الحجابية»؛ رساله اى در «الاوانى»؛ «براهين الحج للفقهاء و الحجج»؛ «الخلافة»، در اثبات خلافت بلافصل اميرالمؤمنين (ع) بر طبق روايات اهل سنت؛ «القصاص للفقهاء و الخواص»؛ «كشف الاستار عن حكم المغرب و الاستتار»؛ رساله اى در «احكام حدود»؛ «من ولى السفهاء»؛ «اصول مذهب تشيع».[1]

عالم دينى.

تولد: 23 محرم 1321 ق.، كاشان.

درگذشت: 6 تير 1371.

آيت الله رضا مدنى كاشانى، فرزند عبدالرسول كاشانى، از همان اوان كودكى تا حدود بيست سالگى در زادگاه خود كاشان به تحصيل علوم دينى پرداخت و در اين سال ها از محضر كسانى چون پدرش آيت الله محمدعبدالرسول مدنى و جدش آيت الله ملا حبيب الله شريف بهره برد. با

آمدن آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به قم، ايشان نيز به قم رفت و در حوزه ى درس آيت الله حائرى يزدى راه يافت. طولى نكشيد به مقام اجتهاد دست يافت. وى در سال 1359 ق. برحسب دستور پدر خود و درخواست برخى از اهالى كاشان به وطن خود بازگشت. از آثار اوست: توضيح التقريرات فى بحث الخيارات (عربى، شرح بر خيارات متأجر شيخ مرتضى انصارى، تقرير آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، جزء اول)؛ الدرة المضيئة فى احكام انية الذهب و الفضة، رساله در حجاب زنان؛ فارئض المقلدين (1376 ق.)؛ كتاب ريا؛ كشف الاستار عن حكم المغرب و الاستتار (1375 ق.)؛ كشف الحقايق عن الرد على الزنديق و المنافق (دو جلد، 1373 -1371 ق.)؛ منتخب الرسائل؛ رساله ى عمليه.

رضا مدنى كاشانى بن العالم العابد والفقيه الزاهد حجةالاسلام والمسلمين آخوند ملا عبدالرسول مدنى از علماء بزرگ حوزه علميه قم و مشاهير فقهاء و مراجع معاصر شهرستان كاشانست.

وى در سحرگاه شب چهارشنبه محرم 1321 قمرى هجرى در كاشان به دنيا آمده و پس از رشد مقدمات و سطوح را از مرحوم والد و جدامى خود مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا حبيب اللَّه و مرحوم آيت اللَّه آسيد محمد علوى كاشانى فراگرفته و در شوال 1340 قمرى به قم آمده و مجلس درس عمومى و خصوصى مرحوم آيت اللَّه المؤسس حايرى فقهاً و اصولا حاضر و استفاده نموده و هم خود تدريس و مباحثه گذارده تا اينكه در سال 1359 قمرى هجرى حسب الامر مرحوم والد و درخواست بعضى از اهل كاشان مراجعت به كاشان نموده و تا اكنون به تدريس و اقامه جماعت در مسجد ميانچال و مرجعيت مردم كاشان اشتغال دارد.

آيت اللَّه مدنى علاقه تامى به تأليف

و تصنيف دارند و از غالب اجتماعات و رفت و آمدها منزوى و بركنار و به مطالعه كتب علمى و نوشتن پرداخته و آثار علمى ارزنده اى از خود به يادگار گذارده كه فهرست آنها را مى نگارم.

1- كتاب براهين الحجج للفقهاء والحجج كه تا به حال دو جلد آن به طبع رسيده و در حوزه هاى علمى قم و نجف و مشهد بين فضلاء اهل علم معروف و مشهور و از آن استفاده مى نمايند.

2- كتاب الخلافة كه از بهترين كتابهاى مربوط به اثبات خلافت بلافصلى حضرت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام است بر طربق روايات علماء اهل سنت.

3- كتاب كشف الحقايق فى الرد على الزنديق والمنافق كه بهترين رداست بر زنادقه اين زمان.

4- رساله حجابيه 5- حاشيه بر كفايه 6- حاشيه بر خيارات متاجر شيخ 7- رساله در نكاح و رضاع استدلالى 8- حاشيه بر عروةالوثقى و ساير رسائل 9- الدرة المضيئه فى احكام آنية الذهب والفضه 10- رساله اى در احكام حدود 11- كتاب الرباء در مسائل رباى قرضى و معاملات و ساير احكام متعلقه آن و بعض مسائل ديگر.

معظم له اكنون در كاشان حوزه درس خارج دارند و جمعى از دانشمندان و فضلاء از محضرشان استفاده مى نمايند.

آثار خير بسيارى مانند مساجد و مدارس و حسينيه ها و حمام ها در شهر و دهات بنا نموده و به بسيارى از مستمندان و بيچارگان مساعدت كرده و مى نمايند.

مكرر بعضى از فضلاء حوزه علميه قم و نجف و مشهد و غيره درخواست نمودند كه معظم له را براى تدريس نگاه دارند روى بعضى از موانع شرعيه نپذيرفتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 760 -759/ 14)، كيهان

فرهنگى (س 4، ش 4، ص 15 -12)، گنجينه ى دانشمندان (262 -260 ،259/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (199 -198/ 3).

مدني، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1293، دهخوارقان (آذرشهر)، از توابع تبريز.

شهادت: 20 شهريور 1360، تبريز.

آيت الله سيد اسدالله مدنى، فرزند آقا ميرعلى، در سن شانزده سالگى پدر خود را از دست داد و چون پيش از اين مادرش را نيز از دست داده بود به ناچار سرپرستى سه كودك و نامادرى اش را عهده دار شد. چندى بعد وارد حوزه ى علميه ى قم شد و پس از گذراندن دوره سطح نزد آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى و آيت الله سيد محمد رضا گلپايگانى، حدود چهار سال به تحصيل درس فلسفه در محضر امام خمينى (ره) پرداخت و همچنين در جلسات درس آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى شركت كرد. استادان ديگر او آيت الله حكيم و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى بودند.

مبارزات سياسى خود را نيز از همان دوران طلبگى عليه رژيم پهلوى آغاز كرد و به علت مخالفت با كاپيتولاسيون از قم به ممسنى نورآباد تبعيد شد و پس از تبعيد در سال 1363 ق. به زيارت خانه خدا رفت و پس از اتمام حج بى درنگ به نجف عزيمت و تحصيل و درس خود را در آنجا شروع كرد و در درسهاى آيت الله خويى شركت نمود و روزانه چندين جلسه درس از كفاية، رسائل، مكاسب و لمعه را براى طلاب تدريس مى نمود. در نجف در فعاليت هاى عمرانى و مذهبى و نيز در راهپيمايى هاى و ساير مسائل ايران پيش قدم بود. در بيست و يكم بهمن 1375 كه تعدادى از تانك هاى دشمن از كرمانشاه به تهران

عازم بودند، وى به اتفاق سى هزار جمعيت با دست خالى كفن پوش به مقابله با آن ها پرداختند و با دادان تعداى شهيد و مجروح موفق مى شوند تانك ها را از حركت بازداشته و سربازان را كه تعدادشان 500 نفر بود خلع سلاح نمايند و تمام آنها را در منزل خود تغيير لباس داده و پذيرايى مى كند و به آنها مى گويد كه: برويد به اميد خدا هر موقع انقلاب پيروز شد خودتان را معرفى كنيد.» بعد از پيروزى انقلاب اسلامى و پس از رحلت آخوند ملا معصومى، آيت الله مدنى دوباره بعد از اقامت كوتاهى در قم راهى همدان شد. در انتخابات مجلس خبرگان شركت نمود و از سوى مردم همدان به مجلس راه يافت و در تدوين قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نقش داشت. وى همچنين امامت جمعه و نمايندگى امام خمينى (ره) را در همدان طبق حكم بيست و يكم مهر 1358 ايشان به عهده داشت. بعد از شهادت آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى به حكم رهبرى، امام جماعت شهر تبريز شد. نقش آيت الله مدنى در اداره ى امور استان آذربايجان و جريان حزب خلق مسلمان كه توانسته بود قدرتى در تبريز براى خود دست و پا كند، مهم بود. وى با هميارى مردم آنها را از صحنه ى سياست منطقه بيرون كرد. به همين سبب چندين بار به وى سوء قصد شد.

از جمله خدمات ايشان مى توان به اين موارد اشاره نمود: احداث مهديه، صندوق قرض الحسنه و درمانگاه در مهديه همدان، بناى حسينيه و احداث حمام و مسجد و مدرسه و كتابخانه و قرض الحسنه اى در دره مراد بيك، راه اندازى صندوق قرض الحسنه در قصر شيرين، اداره ى حوزه ى علميه ى كماليه ى

خرم آباد، احداث هجده دستگاه خانه در يكى از روستاهاى بوئين زهرا، ساختن مسجد بزرگى در نورآباد ممسنى. او در جبهه هاى دفاع مقدس هم حضور داشت (همچنين در جريان شكست حصر سوسنگرد).

آيت الله مدنى روز بيستم شهريور 1360 بعد از نماز جمعه تبريز به شهادت رسيد و پيكرش را در جوار حرم معصومه (س) به خاك سپردند.

حاج سيد اسداللَّه مدنى دهخوار قانى (آذر شهرى) از علماء مبرز معاصر است در شهر خرم آباد. وى در سال 1331 قمرى در آذرشهر متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح اولى در محل خود به اتفاق برادر رضاعى خود جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا باقر حكمت نيا در سال 1356 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و بعضى ديگر به پايان رسانيده و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آسيد محمد حجة كوه كمرى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خوانسارى طاب ثراهما حاضر شده و استفاده كامل نموده و خود به تدريس سطوح و اخلاق پرداخته آنگاه مهاجرت به نجف نموده و از محضر آيات بزرگ حوزه نجف بالاخص زعيم اعظم و مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله فقها و اصولا استفاده نموده و خود در آن سامان به تدريس فقه و اصول و غيره پرداخته و در فصل تابستان به همدان آمده و مورد توجه مخصوص مردم باايمان همدان و بالخصوص دانشمندان آن شهرستان قرار گرفته تا در سال 1392 قمرى كه مردم عالم دوست شهرستان خرم آباد مركز فرماندارى منطقه لرستان براى سرپرست حوزه

علميه آنجا و مرجعيت مردم آن ناحيه تقاضا و به اصرار آنجناب را به خرم آباد برده و تاكنون از وجود ذيجودش استفاده و استفاضه مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدير شانه چي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: استاد، رشته: فقه و مبانى اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

گذراندن تحصيلات حوزوى نزد اساتيد عظام مشهد حاج شيخ هاشم مدرس قزوينى، حاج ميرزا احمد خراسانى، حاج سيد محمدهادى ميلانى و اخذ درجه اجتهاد در سال 1336.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1337 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعات و پژوهشهاى فقهى و مذهبى، تأليف كتاب >مسندالنبى< شامل هزاران حديث نبويه فقهى در پاسخ به اهل سنت كه احاديث اماميه را فتاواى شخصى ائمه تلقى مى كنند. تأليف كتاب تاريخ فقه شيعه و فقهاى بزرگ آن مذهب، عضويت در مجمع تقريب بين المذاهب و بنياد نهج البلاغه، سفرهاى تحقيقاتى به كشورهاى اسلامى، حضور در بيش از 20 سمينار و كنگره داخلى و خارجى و ارائه مقالات در زمينه علوم اسلامى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 34 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 25

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

علم الحديث، فقه و مبانى اسلامى، كتابشناسى، تاريخ اسلام.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 42، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

تاريخ مشاهير اسلام، كتابخانه هاى اسلامى، كلام و اعتقادات، مزارات خراسان، مبانى حقوق اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مرادي، فيض الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 10 مهر 1290، قريه بيساران از قراء ژاورود سنندج.

درگذشت: 28 تير 1364، سنندج.

ملا فيض الله مرادى، فرزند ابوالمحمد، دوران كودكى را تا ده سالگى در كشاورزى به پدرش كمك مى كرد و چون علاقه مند به تحصيل علم گرديد قرآن را نزد ملا شريف بيسارانى ختم كرد و رساله ها و كتب كوچك مقدماتى فارسى را

نيز تمام نمود. آنگاه عزم سفر كرد و ابتدا در محضر سيد عنايت الله مدرس صرف و نحو را فراگرفت. پس از چندى به قريه اويهنگ رفت و نزد ملا محمدصادق امامت تحصيل خود را دنبال كرد. بعد به قراى نژمار و بالك، از توابع مريوان، رفت و از محضر مدرسان آنجا نيز مدت ها كسب فيض نمود و به سطوح بالا رسيد، سپس به قريه چنگنيان واقع در منطقه شارباژير سليمانيه ى عراق رفت و در محضر ملا عارف تعلم نمود. بعد به شهر سليمانيه وارد شد و در مجسد كاك احمد شيخ در حضور ملا عبدالله مشغول به فراگيرى شد. پس از گذشت هشت سال دورى از خانواده به ايران بازگشت و براى تكميل علم خود نزد علامه ى ملا عبدالعظيم مجتهد به تحصيل پرداخت تا سرانجام اجازه وى توسط ملا محمد مدرس گرجى صادر شد. در اين هنگام به زادگاهش بيساران مراجعت نود و يك سال در بيساران و نه سال قريه كيلانه به تدريس مشغول بود. بعد از آن به قريه سراب قاميش نقل مكان كرد و قريب بيست سال نيز در اين قريه به امامت و تدريس و امر كشاورزى مشغول بود. در سال 1350 به سنندج آمد و در آنجا رحل اقامت افكند و تا دم مرگ بيش از چهارده سال ديگر در مسجد سيد مصطفى به تدريس وامامت مشغول بود.

پيكر ملا فيض الله مرادى پس از فوتش در سال 1364 در آبادى سراب قاميش به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مراغه اي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1274 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. نسبت وى به مراغه آذربايجان مى رسد. در نجف به دنيا آمد. پس از

استفاده از محضر علماى آنجا به بحث و تأليف و تدريس پرداخت. او براى خود كتابهايى از جمله «قوانين» را استنساخ كرد. از آثارش: «جواهر الاصول»، در اصول فقه، در دو مجلد، كه در 1274 ق از تأليف آن فراغت يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (263/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 177 -176/ 13)، گنجينه ى دانشمندان (68/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1183/ 3)، معجم المؤلفين (85/ 9).

مراغي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مراغى عالمى بارع و دانشمندى فاضل بوده و تحصيلات خود را در نجف اشرف خدمت مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى و غيرهم انجام داده و با دريافت اجازات از ايشان به وطن برگشته و با انجام وظائف پرداخته تا از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا احمد بن على اكبر مراغى ساكن تبريز عالمى جليل از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بوده و تقريرات فقه او را نوشته است داراى تاليفاتى مانند حاشيه بر رسائل و تفسير مشكلات القرآن و شرح نهج البلاغه و تحفه المظفريه در رد حاج كريم خان شيخى و حاشيه بر قوانين و حاشيه بر شرح الشمسيه و حاشيه صمديه و حاشيه مطول و حاشيه تنقيدات المصابيح نظام العلماء تبريزى و غيره بوده و در پنجم محرم 1310 قمرى به مرض و يا از دنيا رفته و نعش او را به وادى السلام نجف حمل نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرتضوي كروني، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد حسين بن سيد عبدالله.

عالم جليل، و محدث بى بديل، فقيه اديب مفسر متكلم، از مفاخر علمى عصر حاضر. در اصفهان و طهران و نجف اشرف تحصيل نموده، به اصفهان مهاجرت كرده، و پس از سال ها به طهران منتقل شده، و تا آخر عمر در آن شهر به وعظ و ارشاد و تفسير پرداخته، جلسه ى تفسير قرآن ايشان از هر حيث ممتاز بوده، و عده اى زياد از فضلا از آن مستفيد مى شدند.

در ذى قعده ى سال 1367 به سن متجاوز از هفتاد و پنج سالگى در طهران وفات يافته، در قم مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مرتضوي لنگرودي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسن مرتضوى فرزند برومند آيت اللَّه حاج سيد مرتضى لنگرودى قدس اللَّه سره از فضلاء ابرار و مدرسين اخيار حوزه علميه قم مى باشند.

ايشان در بيست ونهم ماه صفر 1350 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در بيت علم و فضيلت پرورش يافته و خواندن و نوشتن را در آن بلده طيبه فراگرفته و در سال 1360 قمرى در خدمت والد مغفورش به تهران آمده و مقدمات و سطوح وسطى و عالى را در مدرسه حاج ابوالفتح نزد جمله اى از فضلاء و علماء مركز فراگرفته و سطوح نهائى فقه و اصول را خدمت والد ماجدش و مرحوم حاج شيخ اسمعيل جاپلقى و برخى از علماء بزرگ ديگر آموخته و منظومه حكيم سبزوارى را از مرحوم عالم ربانى و حكيم متاله و متضلع حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى خوانده است.

در سال 1372 قمرى فارغ از سطوح گرديده و در خدمت والد مكرمش به حوزه علميه قم عزيمت نمود و به جلسات درس اساطين فقه و اصول

و تفسير و فلسفه حاضر و بخصوص در بحث صلوه آيت اللَّه العظمى بروجردى تا در سال 1380 قمرى كه رحلت آن مرحوم واقع شد شركت و استفاده نموده و تقريرات صلوة و خمس و قضاء و طهارت او را به رشته تحرير آورده و نيز به درس خارج اصول مرحوم والدش حاضر و قريب يك دوره از اصول ايشان استفاده نموده و نيز حدود يكدوره از درس اصول آقاى خمينى بهره مند شده و تقرير مطالب اصولى معظم له را مبسوطا نوشته و براى چاپ آماده نموده اند و نيز دوره اول اسفار را از مرحوم استاد علامه طباطبائى قدس اللَّه سره و هم شفاء بوعلى را از آن مرحوم استفاده نموده و هم به درس تفسير ايشان شركت و تمهيد القواعد ابن قولويه و مبحث معاد بحارالانوار را از محضرشان مستفيض شده و تا آخر عمرشان اين جلسات ادامه داشته و بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى در درس فقه والدش شركت و پس از فوت ايشان در سال 1384 قمرى و تبعيد آقاى خمينى به تركيه و پس از آن به نجف اشرف به بحث فقه آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه آملى شركت و جزوات تقريرات دروس معظم لهم را نوشته و از 1395 قمرى به تدريس خارج عروه الوثقى پرداخته و شرح مبسوطى بر عروه الوثقى نوشته و به انظار و افكار مقدسه اساطين فقه اشاره نموده است.

معظم له از سال 1389 قمرى بنا بر تقاضاى اهل محل در مسجد سلماسى به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ايراد بحثهائى در اصول دين و معارف اسلامى داشته و دارند.

تأليفات و آثار علمى ايشان

1- جواهر الاصول- تقريرات

اصول آقاى خمينى (ره)

2- دررالتقاط در تقليد و اجتهاد تقرير درس ايشان

3- رساله در قاعده فراغ و تجاوز

4- رساله در اصاله الصحه

5- رساله در قرعه

6- رساله در تعارض ادله

7- الدر النضيد در شرح فروع تقليد عروه الوثقى در 2 جلد

8- شرح مبسوطى در طهارت عروه الوثقى در چند جلد

9- حاشيه مختصرى بر كفايه الاصول

12 ،11 ،10- تقريرات بحثهاى مرحوم آقاى بروجردى

13- كتاب مبسوطى در دعا و زيارات و اعمال سنه

14- اللئالى المنوره مانند كشكول شيخ بهائى

15- اوراق يونان در مطالب متنوعه

16- وفيات اعلام در تاريخ فوت علمائيكه از نيمه قرن چهاردهم از دنيا رفته اند.

17- نوادر ابناء اعلام در قضايائى كه از بزرگان جمع آورى شده.

18- گيلان و دانش درباره حالات جمله اى از علماء گيلان

و آثار ديگر ادام اللَّه عزه و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي لنگرودي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين لنگرودى (مرتضوى) فرزند بزرگ حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيد مرتضى لنگرودى «قدس سره»، در حدود سال 1345 هجرى قمرى، در نجف اشرف متولد گرديد. پس از طى دروس مقدماتى و سطوح معقول و منقول و تكميل سطوح عاليه متعارفه و مقدار كاملى خارج فقه و اصول خدمت والد معظمشان حدود سال 1367 هجرى قمرى به حوزه علميه قم عزيمت و مستقيما به درس خارج فقه و اصول و فلسفه حضرات اساتيد بزرگ آن زمان همچون آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج آقا حسين طباطبائى بروجردى و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى و علامه بزرگوار طباطبائى تبريزى قدس اللَّه تعالى اسرارهم و پس از چندى كه والد معظمشان از تهران به قم هجرت فرمودند به درس خارج فقه و اصول ايشان (كه در مسجد عشقعلى قم با شركت فضلاء بى شمارى داشتند) شركت نموده و

به فراگيرى مبانى تحليلى فقه و اصول از آن اساتيد بزرگ همت گماشته و در همه ى آن دروس به حدى كوشش مجدانه داشتند كه در مدتى از به مراتب عاليه و نهائيه، نائل و مخصوصا حائز رتبه اجتهاد و دريافت اجازات كتبى و شفاهى و غيره از آيات عظام شدند.

تا اينكه در سال 1380 هجرى قمرى بنا به اصرار اهالى محترم ميدان قيام تهران به امامت و سرپرستى مسجد و مدرسه ى حاج ابوالفتح مشغول و به وظايف شرعى مخصوصا سرپرستى مدرسه و درس و بحث تاكنون كه بيش از سى سال مى گذرد اين حوزه از نوع دروس اصلى و جنبى از مقدمات و سطح الى خارج فقه برخوردار است و شخص ايشان دروس عاليه فقه و اصول را عهده دارند و همه ساله فضلاء و علمائى متعهد مستخرج شده و مى شوند.

معظم له از دانشمندان باتقوا و پركار و جدى و بسيار متواضع و مجتنب از تظاهرات و معرض از شئونات مى باشند. تأليفات ايشان در علوم مختلفه، فقه و اصول و تفسير و اصول عقائد و فلسفه و كلام و نظائر آن بسيار است، مخصوصا بر بسيارى از كتب درسى و غيردرسى حواشى مفيد دارند.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزند برومند و صالح جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمدرضا لنگرودى كه پس از طى دروس مقدماتى و سطوح عالى از محضر آيات عظام، گلپايگانى و آملى و غيرهما بهره مند شده و اكنون از فضلاء حوزه ى علميه ى قم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي لنگرودي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى فرزند حاج سيد مرتضى لنگرودى از افاضل مدرسين و ائمه جماعت حوزه علميه قم مى باشند. معظم له با برادران بزرگوارش از آقازادگان

موصوف به فضل و دانش مى باشند.

ايشان بنابر آنچه كه والدشان در پشت قرآن خود ضبط كرده اند در ماه شوال 1354 قمرى برابر 1316 شمسى متولد گرديده و پس از طى مراحل مقدماتى در تهران در مدرسه حاج ابوالفتوح و مدرسه فتحيه واقع در خيابان رى ميدان قيام (ميدان شاه سابق) كه تحت نظارت و سرپرستى والدشان بود به تحصيل علوم دينيه پرداخته و قسمتى از لمعه و قوانين را در مدرسه مزبور خوانده است.

در سال 1373 قمرى در ملازمت والد ماجدش با عتاب عاليات مشرف و پس از مراجعت با اصرار فرزندان و تمايل قلبى خود رحل اقامت به قم افكنده و به تدريس خارج فقه و اصول مشغول و مترجم عزيز ما سطوح را نزد اساتيد وقت به پايان رسانيده سپس در درس خارج زعيم شيعه آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و مدت سه سال استفاده نموده و همزمان آن از دروس خارج والد گراميش بهره مند شده و پس از رحلت آيت اللَّه بروجردى منحصرا از محضر والد خود مستفيض شده و نيز در بحث الهيات علامه طباطبائى بهره مند گرديده تا سه سال بعد از رحلت آيت اللَّه بروجردى در شب جمعه نوزدهم ماه صفر المظفر 1383 قمرى در بحبوحه حكومت نظامى و مبارزات شديد مردم بر عليه دولت والد بزرگوارشان از دنيا رفته و در روز اربعين با تشييع كم سابقه اى در حجره شمالى صحن عتيق حضرت معصومه عليهاسلام مدفون گرديد.

پس از فوت آن مغفور له به درس آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى شركت حدود دوازده سال استفاده نموده و گاه گاهى هم از دروس آيات عظام خمينى و محقق داماد و شريعتمدارى استفاده

نموده و از بعضى از آيات به دريافت اجازه اجتهاد مفتخر شده اند و در حال حاضر در مدرسه اى كه به نام والدشان مى باشد و حدود شصت طلبه دارد به تدريس فقه و اصول و اداره آن مدرسه اشتغال دارند و نيز در مسجد عشقعلى خيابان چهار مردان اقامه جماعت مى نمايند و در ماه مبارك رمضان و غير آن براى مؤمنين تفسير و درس اخلاق گفته و به ارشاد و تهذيب اخلاق خلق اللَّه اشتغال دارند.

آثار علمى مترجم ما

1- تقريرات درس آيت اللَّه بروجردى- خمس و قسمتى از طهارت و قضاء

2- تقريرات درس بعضى از آيات ديگر

3- رساله اى در عدالت

4- تعليقه اى ناتمام بر رسائل

5- شرح مكاسب شيخ به فارسى

6- تاريخ را بررسى كنيم در امامت مناظره بدون تعصب

7- تكيه هاى تاريخى

8- مجموعه از آثار و روايات به صورت كشكول

9- شرح فارسى بر تجريد الاعتقاد

10- ترجمه الطوائف ابن طاووس

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا احمد مرتضوى بجنوردى اول عالم متنفذ عصر خود بود در بجنورد عالمى خليق و دانشمندى كريم داراى محاسن اخلاق و ملكات فاضله بود درب خانه اش باز و دستانش گشاده و سفره اش گسترده بود.

معظم له در بجنورد متولد و پس از فرا گرفتن مقدمات و ادبيات بمشهد آمده و سطوح را خوانده و مهاجرت بنجف و از محضر آيات عظام نائينى و عراقى و اصفهانى استفاده كرده و بوطن مراجعت و باقامه و خدمات دينى و تدريس و تربيت طلاب بجنورد پرداخته تا چند سال قبل كه دعوت حق را اجابت و بسراى جاويد شتافته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مرتضوي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن مرتضوى ابرسجى شاهرودى از علماء ابرار و مدرسين اخيار و ائمه جماعت مشهد مقدس مى باشد.

وى در سال 1314 شمسى برابر 1354 قمرى در روستاى ابرسج كه در پنج فرسخى شاهرود واقع است به دنيا آمده و در بيت شريفى پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى به مشهد مقدس آمده و به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات و سطوح اوليه را در خدمت مرحوم حاج آقا حسين موسوى شاهرودى و مدرسين ديگر فراگرفته و پس از آن در حدود سال 1374 قمرى مهاجرت به نجف اشرف كرده است.

سطوح عاليه را نزد اساتيد و آيات عظام نجف تكميل و پس از آن اصول را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و فقه را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و ديگران استفاده نموده و پس از بيست سال اقامت در نجف اشرف در سال 1394 قمرى به ايران مراجعت و اقامت در مشهد مقدس را

اختيار نموده و در اين شهر مقدس به تدريس خارج فقه و اصول و اقامه جماعت و تربيت عده اى از محصلين و طلاب علوم دينى پرداخته و در حال حاضر يكى از آيات و مدرسين پر بركات حوزه مشهد مى باشند.

كرارا ترجمه ايشان را خواستم اجابت نفرمودند به اينكه من قابل و لايق ذكر نيستم ولى چون از چهره هاى درخشان علم و عمل بودند اين چند جمله را از برخى از افاضل مشهد به دست آوردم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مردانشاهي، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسداللَّه مردانشاهى اهل رباط ابلولان گلپايگان عالمى بزرگ و دانشمندى سترك بوده و مورد توجه و احترام خاص و عام تحصيلاتش در اصفهان و فوتش شش ماه بعد از رحلت آخوند ملا محمدكريم اتفاق افتاده جنازه اش حمل به نجف اشرف و در وادى السلام مدفون گرديده.

اين فقيه توانا داراى سه فرزند روحانى و دانشمند بوده به اين اسامى:

1- مرحوم آقا جمال الدين كه مردى بصير و دانشمندى كم نظير بوده 2- عالم عامل مرحوم آميرزا محمد كه صهر مرحوم علام فهام آقاميرزا مهدى معروف به آقازاده بوده 3- اديب اريب آقا كمال الدين صهر مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمد سعيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرعشي شوشتري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه فرزانه، استاد حكمت و فلسفه سيد محمد حسن مرعشي يكي از چهره هاي علمي و اساتيد مدرسه عالي شهيد مطهري در پي بيماري در 73 سالگي به ديدار معبود شتافت.

سيد محمد حسن فرزند حجةالاسلام سيد سلطان محمد و نوه ميرزا عبدالوهاب، فرزند ميرزا سلطان محمد، فرزند ميرزا تقي، فرزند ميرزا اسدالله، فرزند ميرزا اسحاق مرعشي شوشتري بود. پدرش از فضلا و ائمه جماعت شوشتر بود كه تحصيلاتش را در همان شهر نزد ملاجعفر شرف الدين و سيد بزرگ آل طيب به پايان برد و در صفر 1370ق/آذرماه 1329 ش در شوشتر رحلت كرد و در بقعه صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به خاك سپرده شد. پدر بزرگش ميرزا عبدالوهاب از اشراف و اعيان بود و مدت ها سمت نائب الحكومه شوشتر را بر عهده داشت.

سيد محمد حسن در سال 1356ق/1316ش در شوشتر استان خوزستان پا به عرصه گيتي نهاد. مقدمات اوليه را نزد پدر خود و ملا

شكر علي معنوي فرا گرفت و سطوح را نزد عالماني چون محمد تقي حكيم، سيد محمد موسي جزائري و سيد محمد حسن آل طيب به پايان رساند و خارج فقه و اصول را از محضر استادش موسوي جزائري و شيخ محمد تقي شوشتري فرا گرفت. البته سفرهاي كوتاهي به نجف اشرف داشت و همان جا در درس آية الله سيد ابوالقاسم خوئي شركت مي نمود. خدمات ايشان در خطه شوشتر بسيار است كه مي توان به تجديد بناي حوزه علميه جزائريه واداره و تدريس در اين حوزه، تأسيس حوزه علميه خواهران، تجديد بناي مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و تجديد بناي مسجد شيخ علي كه سال ها در آن جماعت اقامه مي كرد، اشاره كرد، در ضمن به ايجاد حوزه ي علميه اي در گتوند دست زد كه تاكنون نيمه تمام مانده است.

مرعشي در سال 1361 ش وارد تشكيلات قضايي اهواز شد و ابتدا سمت حاكم شرع داشت و بعداً رياست دادگاه را بر عهده گرفت. در سال 1363 ش به ديوان عالي كشور-تهران ملحق شد و ابتدا در شعبه 19 ديوان عالي خدمت كرد، سپس در شعبه 20و سرانجام به عضويت شوراي عالي قضايي منصوب شد و يكي از پايه گذاران اصلي دستگاه قضايي به شمار آمد.

نبوغ و استعداد، همت و تلاش بسيار از او فقيهي كم مانند ارائه نمود. تواضع، مناعت طبع، بي توجهي به امور دنيا، روشن بيني اجتماعي، آفرينش آثار علمي و پژوهشي از جمله ويژگي هاي بارز ايشان بود. وي علاوه بر عضويت در هيئت علمي مدرسه عالي شهيد مطهري و تدريس در اين مدرسه،

منزل ومراكز دانشگاهي عضو چهارمين دوره مجلس خبرگان گرديد.

مرعشي در پي بيماري كليوي عاقبت در صبح روز دوشنبه 16 شعبان 1429ق/28 مرداد 1387 ش در سن 73 سالگي در تهران بدرود حيات گفت. پيكرش صبح سه شنبه در تهران و صبح روز چهارشنبه در شوشتر تشييع و در بقعه صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به خاك سپرده شد. آثار علمي ايشان:

1-شرح الفيةابن مالك؛

2-شرح تلخيص مختصر المعاني؛

3-شرح بدايةالحكمة(اثر علامه طباطبائي)؛

4-شرح نهايةالحكمة(اثر علامه طباطبائي)؛

5-شرحي بر تهذيب المنطق (اثر تفتازاني-فارسي)؛

6-حاشية علي الرسائل؛

7-حاشية علي كفاية الاصول؛

8-شرح منظومةالتحفةالقوامية في الفقه؛

9-شرح منظومة تحفةالحكيم في الحكمة (اثر شيخ محمد حسين غروي اصفهاني)؛

10-تعليقات علي تمهيدالقواعد في الفلسفة(اثر ابن تركه)؛

11-شرح حلقات الاصول (المرحلة الثالثة - اثر شهيد صدر)؛

12-اصول الفقه؛

13-شرح كتاب التعليقات في الفلسفة (اثر ابن سينا)؛

14-شرحي بر قانون مجازات اسلامي، چاپ شده؛

15-سبيل الرشاد الي شرح الارشاد(اثر علامه حلي)، چاپ شده؛

16-ترجمه كتاب فلسفتنا (اثر شهيد صدر)، چاپ شده؛

17-ديدگاه هاي نو در حقوق كيفري اسلام، دو جلد، چاپ شده؛

18-حاشية التلخيص في الاصول.

همچنين از اين دانشمندان فقيد ده ها مقاله در مجلات علمي و پژوهشي كشور چاپ شده است.

نويسنده:عبدالحسين جواهر الكلام

منابع زندگينامه :آينه پژوهش شماره 112.

مرعشي شهرستاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346/ 1344 -1280 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. نسبش به امام حسين (ع) مى رسد. از محضر پدرش و مدرسين كربلا استفاده نمود. سپس به نجف رفت و در محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ملا محمد ايروانى و ميرزاى شيرازى تلمذ نمود و به مدارج عالى علمى رسيد. پس از درگذشت پدرش در 1315 ق به كربلا بازگشت و به جاى وى به امامت

و مرجعيت امور دينى و تدريس فقه و اصول پرداخت. آيت اللَّه آقا نجفى مرعشى از وى اجازه ى روايت داشت. او در كربلا درگذشت. در حدود پنجاه اثر از وى باقى ماند. از آثارش: «الدرة الوجيزة»، در شرح «الوجيزة» شيخ بهائى؛ «نتيجة الفكر فى الولاية على البكر»؛ «كنز الفوائد»؛ «كشف الحجاب»؛ «هدية المؤمنين»؛ «هداية المسترشدين»؛ «قبلة البلدان»؛ «البيان المبرهن»؛ «التبيان فى تفسير غريب القرآن»، در دو مجلد؛ «الصحيفة النبوية»؛ «التحفة الرضوية»؛ «التذكرة فى شرح التبصرة»؛ «انيس المصلين»؛ «الدر الفريد»؛ «الاعراضية»، رساله اى در اعراض از مال؛ الارض المفتوحة عنوة»؛ «محاسبة النفس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (21/ 10)، الذريعه (142 ،135/ 25 ،122/ 20 ،294 ،26/ 18 ،44 ،24/ 15 ،5/ 10 ،69/ 8 ،25/ 4 ،455 ،435 ،331 ،183/ 3 ،466/ 2)، ريحانه (274/ 3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (106/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1411 -1410/ 14)، لغت نامه (ذيل/ على مرعشى)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (761 -760/ 2)، معجم المؤلفين (49/ 11 ،192/ 7)، مكارم الآثار (1538/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (212 -210/ 4)، ميرزاى شيرازى (167 -166).

مرعشي كرماني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286- ح 1342 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. در رفسنجان به دنيا آمد. براى فراگيرى علوم به يزد و از آنجا به نجف رفت. پس از فراگيرى متون فقه و اصول، در محضر آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ محمدكاظم خراسانى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى تلمذ نمود و به مقام اجتهاد نايل آمد. آنگاه به تدريس و تصنيف پرداخت. پس از درگذشت آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى، به مقام مرجعيت رسيد و مدت دو سال متصدى

منصب افتاء گرديد. در نجف درگذشت و در جوار جد بزرگوارش دفن شد. از آثارش: رساله ى «الكرية فى تحقيق مسألة الكر»؛ «جوابات المسائل الاسلامبولية»؛ «جوابات المسائل الامتحانية»؛ «جوابات المسائل الكرمانية»؛ «جوابات المسائل اليزدية»؛ «تقريرات» اساتيدش در فقه و اصول.[1]

مرحوم آيت الله حاج سيد محمدرضا بن سيد محمدباقر بن سيدعلى بن سيدحسن بن سيد على المنتهى الى سلطان العلماء از احفاد ملوك طبرستان كه سر سلسله آنان صاحب سيف و قلم علامه الكبرى مير قوام الدين مرعشى (جد هيجدهمى آيت الله العظمى مرعشى نجفى) مى باشد كه در سبزه ميدان آمل قبر شريفش گنبد و بارگاه دارد. و تمام سلسله ابا و جدا از علماء برجسته و صاحب تاليف و تصنيف بوده اند مگر جناب سيد حسين بن سيدعلى (جد دوم) وى كه از اشراف بوده است.

وى مقدمات را در يزد نزد علماء آنجا خوانده آنگاه مسافرت با عتاب عاليات نموده و در كربلا سطوح را تكميل و پس از آن به نجف اشرف مشرف و از محاضر دروس مرقومين علامه خراسانى و علامه يزدى و مرحوم شريعت اصفهانى استفاده نموده و در اثر جديت و ذكاوت مخصوص حائز مقام فقاهت و مرجعيت شده و پس از فوت مرحوم آيت الله ميرزا محمدتقى شيرازى گروهى از مردم به آن جناب رجوع نموده و مدت دو سال تقريبا متصدى مقام افتاء شده ولكن در سن 56 سالگى در سال 1342 قمرى بدرود حيات گفته و در آن ارض مقدس به خاك رفته اند. و مرحوم آيت الله ميرزا سيد على يثربى كاشانى پسر خاله متعلقه ايشان و والده ماجده اخوان مرعشى مذكور فرزندان آن مرحوم مى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (293/ 17

،240 ،231 ،214/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 743 -742/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (204 -203/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1187 -1186/ 3).

مرعشي نجفي، شهاب الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1411 -1318/ 1315 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، محدث، نسابه، رجالى، مدرس، مورخ و رياضيدان. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و علوم ادبى را از پدرش و شيخ مرتضى طالقانى و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى و علم انساب آل رسول را از پدرش و سيد محمدرضا صائغ بحرانى و علم تفسير را از پدرش و شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و ميرزا محمدعلى چهاردهى رشتى و فقه و اصول استدلالى را از آقا ضياءالدين عراقى و شيخ مهدى مازندرانى و سيد حسن صدر و شيخ مهدى خالص و علم كلام را از شيخ محمدجواد بلاغى و شيخ محمداسماعيل محلاتى و رياضيات را از شيخ ياسين عليشاه هندى و ميرزا محمود اهرى فراگرفت. در 1342 ق به تهران آمد و در عرفان و علوم عقلى از محضر ميرزا مهدى آشتيانى و ميرزا طاهر تنكابنى و در رياضيات از محضر ميرزا حيدرعلى نايينى استفاده نمود. سپس به قم رفت و در محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى تلمذ نمود و از او و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى اجازه ى اجتهاد داشت. او از علماى عامه و علماى زيديه و علماى اسماعيليه و بسيارى از علماى اماميه اجازه روايت داشت. پس از درگذشت آيت اللَّه حايرى وى عهده دار اداره حوزه ى علميه، تدريس، مرجعيت و امامت جماعت و

ايجاد بناهاى خيريه و انتشار كتب گرديد. در قم درگذشت و در كتابخانه ى خود دفن شد. از آثارش: بناى مدارس: علميه، مهديه و مؤمنيه در قم؛ تأسيس حسينيه ى مركز تبليغى قم؛ كوى آيت اللَّه مرعشى نجفى، بالغ بر يكصد و چهل خانه، براى سكونت طلاب و فضلاء؛ كتابخانه ى آيت اللَّه مرعشى نجفى در قم، كه بيش از سى و پنج هزار كتاب آن از كتب شخصى ايشان و بقيه اهدايى مردم است و متجاوز از پانزده هزار كتاب خطى نفيس دارد و از اين رو از كتابخانه هاى كم نظير ايران به حساب مى آيد. از آثار علمى وى: «اجوبة المسائل»؛ «اعيان المرعشيين»، در شرح احوال خاندان مرعشى؛ «انس الوحيد»؛ «التجويد»؛ «روض الرياحين»؛ «طبقات النسابين»، از صدر اسلام تا عصر حاضر؛ «الفروق»؛ «القبلة»، مشتمل بر مباحث هيئت؛ «المسلسلات الى مشايخ الاجازات»؛ «مشجرات آل الرسول (ص)»، در انساب آل محمد (ص)؛ «مصباح الهداية فى شوارع الكفاية»، كه حاشيه مختصر بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى است؛ «المعول فى امر المطول»؛ «مقدمة التفسير»؛ «مناسك الحج»؛ «الهداية»، در شرح «الكفاية»؛ «مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار»؛ «مزارات علويين» در ايران و غيره؛ «الصناعات الفقهية»، در شرح الفاظ مصطلح فقهاء؛ «جذب القلوب الى ديار المحبوب»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «معالم»؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «الرد على مدعى التحريف».[1]

يكى از مفاخر امروز عالم تشيع است كه حق عظيمى بر حوزه علميه قم و اسلام و مسلمين دارد و يكى از افتخارات بزرگ شيعه است و در ميان عموم مسلمين شهرت بسزائى دارد و بسيار مورد تجليل و تكريم علماء اهل سنت مصر و سوريا و يمن و حجاز و پاكستان و هندوستان و افغانستان

و جاوه و سودان و اندونزى و غيره است و از وى به امام اعظم و علامه اكبر و نسابه بحاثه و مجاهد بزرگ تعبير مى كنند.

اسم شريفش سيد شهاب الدين و كنيه اش ابوالمعالى و شهرتش مرعشى نجفى است.

در صبح روز پنجشنبه بيستم ماه صفر 1318 قمرى در نجف اشرف متولد و جامع شرافت حسب و فضيلت نسب مى باشد زيرا از طرف پدر به سيد فقيه نبيه عارف عابد زاهد محدث علامه سيد قوام الدين مرعشى مشهور به ميربزرگ موصول مى باشد كه از بزرگترين خانواده هاى علويين و اشرف و اجمل و انبل ايشان بوده و در هر طبقه متحلى بحليه مزاياى دينى و دنيوى و نوعا عالم ربانى و يا متمكن به اريكه جهانبانى و يا طبيب حاذق و يا نقيب بصير و يا وزير روشن ضمير و مانند اينها بوده اند و جده پدرى ايشان شريفه طباطبائيه و جده مادرى ششمى وى كه مدفون در رواق مطهر حضرت رضا عليه السلام است دختر شاه عباس صفوى مى باشد.

شرف تتابع كابر عن كابر

كالرمح انبوب على انبوب

نسب شريفش چنانچه مشروحا ذكر شد بسى وسه واسطه به امام چهارم حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهماالسلام منتهى مى شود و والده ماجده ايشان علويه صالحه فاضله بنت مرحوم آيت الله آقاسيد ابوالقاسم خوئى فرزند مرحوم آقا سيد مهدى خوئى است كه از بنى اعمام مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيدحسين كوه كمرى عم بزرگوار مرحوم آيت الله آقاى سيدمحمد حجت مى باشد.

ترجمه اين بزرگوار زينت كتب رجالى مانند اعيان الشيعه و ريحانه الادب جلد چهارم صفحه 11 و علماء معاصرين صفحه 217 و آثارالحجه جلد 2 صفحه 46 و معارف الرجال جلد دوم صفحه 268 و مشاهير دانشمندان اسلام

جلد چهارم صفحه 108 طبقات الشيعه جزء دوم از قسم اول صفحه 847 و ده ها كتاب ديگر مانند زندگانى پيشواى اسلام عمادزاده اصفهانى و مقامات معنوى آقاى معلم و غيره مى باشد.

علماء معاصرين گويد: صاحب ترجمه از اكابر و اجلاء عصر حاضر ما كه علامه فهامه نسابه فقيه اصولى محدث رجالى اديب اريب فاضل كامل مورخ رياضى حاوى الفروع و الاصول جامع المعقول و المنقول و بكثرت مشايخ نسبت به اهل عصر خود ممتاز و در اخلاق فاضله داراى امتياز و مرجع سوالات متنوعه بسيارى از ديگر فرق مسلمين بلكه از علماء نصارى مى باشد كه پرسشهاى گوناگون از بلاد دور و دراز به حضرتش فرستاده و به پاسخ متين و متقن نائل مى گردند. كه از آنهاست سوالات شيخ عبدالسلام كردى شافعى و سوالات فاضل متبحر عيسى اسكندر معروف لبنانى است كه در عصر ما از مشاهير نويسندگان علماء نصارى است و صاحب ترجمه علاوه بر مراتب علمى مساعى جميله عملى در ترويج دين مقدس اسلامى و اعلاء كلمه حق به كار برده جمعى از يهود و نصارى در اثر تبليغات حقايق سمات وى مشرف به اسلام شدند و نيز گروهى از باييه و صوفيه و ديگر منحرفين از اسلام و ايمان باذعان عقايد حقه جعفريه مستبصر گرديده اند و در ادوار زندگانى خود با فحول رجال و متخصصين هر فنى ملاقات و از هر باغى گلى چيده و از هر بلبلى نوائى شنيده و مرجع افاده و استفاده افاضل وقت خود بوده و مى باشند.

و از كثرت زهد و ورع پيرامون زخارف دنيويه نگرديده و علاقه قلبى را بالمره از آنها قطع و فقط به جمع كتب متنوعه

علميه كه آن هم محض آخرت و آخرت محض است و ربطى به زخارف دنيويه ندارد ميل مفرطى داشته و دارند و كتابخانه ايشان مانند نگارخانه ارتنك حاوى گلهاى رنگارنگ مى باشد كه هر يك از فقيه و اصولى و حكيم و متكلم و منطقى و رجالى و رياضى و اديب و طبيب و متخصصين علوم غريبه و صنايع عجيبه مى توانند از آن گلزار محمدى و بوستان علوى موافق دلخواه خود گلى چيده و يا عطرى مناسب مشام خود استشمام نمايد.

در سخاوت و بذل و كرم و سعه صدر نادره زمان و وحيد دورانست. مراجع و زعماء مبسوط اليد بسيارى ديده ام ولى به اين صفات و خصايص كمتر يافته ام.

انصاف مى دهم كه دليران و دلبران

بسيار ديده ام ولى نه به اين حسن دلبرى

بالاخص در اعطاء كتب و انفاق انگشتر كه اقتداء به جد كرام خود اميرالمومنين عليه السلام نموده و هزاران نفر از دانشمندان و علماء اعلام و خطباء عظام و اصناف ديگر انام را به بذل انگشتر عقيق و فيروزه و غيره مسرور و مفتخر نموده است.

اساتيد و مشايخ اجازه معظم له

آن جناب مقدمات را از مرحوم شيخ زاهد عابد شيخ مرتضى طالقانى و والد معظم خود و ديگر مشايخ وقت اخذ نموده و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى كه در تلاوت قرآن عاصم زمان خود بوده اخذ و علم انساب آل رسول صلى الله عليه و آله را از والد معظم خود و از استاد عماد سيد محمدرضا صائغ بحرانى و ديگر اساتيد فن تلمذ نموده و علم تفسير را از والد مكرم و عالم زاهد صاحب كرامات شيخ محمدحسين بن محمدخليل شيرازى عسكرى

و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين مذكور و هم ميرزا محمدعلى رشتى صاحب كتاب شرح القبله و آقا ميرزا محمود شيرازى و آقا شيخ محمدحسين قاجارى تهرانى نجفى و ديگر اجلاء وقت تلمذ نموده و در فقه و اصول استدلالى حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ مهدى نوائى مازندرانى و ديگر اجلاء و سه سال در سامره و كاظمين در فقه و حديث و رجال و دراية حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا سيد حسن صدر و در اصول از بحث مرحوم آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ محمدجواد بلاغى و آيت الله شيخ محمداسمعيل محلاتى فراگرفته و در سال 1342 ق به تهران وارد و در آنجا حدود يكسال توقف نموده و عرفان و علوم عقليه و رياضيات و بعض فنون ديگر را از افاضل تهران مانند آيت الله آقا حسين نجم آبادى و آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نورى و ديگران استفاده كرده تا آنكه حاوى مراتب علميه و عمليه عقليه و نقليه گرديده و در سال 1343 قمرى مهاجرت به قم نموده و تا اين تاريخ كه سال 1393 هجريست پنجاه سال در اين بلده طيبه مشغول به تدريس و تاليف كتب متنوعه و اقامه جماعت و مرجعيت و سرپرستى حوزه مقدسه علميه قم مى باشند و با اين همه مشاغل و گرفتاريهائى كه

شب و روز وى را مستغرق نموده است كمتر مستحب و نافله است كه از وى فوت شود.

مشايخ اجازه آن جناب كه تمامى از مراجع تقليد و علماء اعلام و فقهاء عظام فريقين اماميه و عامه و زيديه و اسماعيليه اند از دويست نفر متجاوز است كه براى تبرك چند نفر آنان را ذكر مى نمايم.

1- السيد حسن صدر كاظمين 2- السيد نجم الحسن الهتدى موسس مدرسه الواعظين در لكنهو هندوستان 3- السيد ناصر حسين ابن آيت الله السيد حامد حسين صاحب عبقات الانوار 4- السيد محسن الامين الشامى 5- السيد ابوالقاسم الدهكردى 6- السيد عبدالحسين بروجردى آل كمونه 8- الشيخ على بن محمد الرضا آل كاشف الغطاء 8- الشيخ هادى آل كاشف الغطاء 9- الشيخ مرتضى آل كاشف الغطاء 10- الشيخ محمدجواد البلاغى 11- الشيخ محمداسماعيل محلاتى 12- السيد جعفر آل بحرالعلوم 13- الشيخ فتح الله شريعت اصفهانى 14- الميرزا محمد العسكرى التهرانى 15- آيت الله السيد ابوالحسن اصفهانى 16- آيت الله السيد محمد فيروزآبادى 17- آيت الله الميرزا حسين نائينى 18- آيت الله الحاج الشيخ عبدالكريم الحايرى 19- آيت الله الحاج آقاحسين قمى 20- آيت الله حاج آقاحسين بروجردى و آيت الله آخوند ملامحمدحسين فشاركى و آيت الله آقاسيد محمد نجف آبادى و آيت الله آقاسيد على نجف آبادى و آيت الله آقا شيخ عبدالنبى نورى و آقاى امام جمعه خوئى و آقاى شيخ مهدى حكمى قمى و آقاى شيخ محمدعلى آيت الله شاه آبادى و آقا ميرزا ابوالهدى كرباسى و آقاى حاج شيخ على اكبر نهاوندى مشهدى و آقا سيد محسن اراكى و آقاى حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و آقاى حاج شيخ عباس محدث قمى و آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى كمپانى و آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه كفايه و آقا

شيخ عبدالحسين رشتى صاحب حاشيه كفايه و آقاسيد مهدى بحرانى نسابه نجفى و آقاميرزا محمدعلى اردوبادى و آقا سيدمحمدباقر كشميرى و آقاسيد راحت حسين رضوى كوپال پورى و آقا سيد عبدالباقى شيرازى ملاباشى و صدها نفر ديگر و اجازات اجتهاد ايشان از آقا ضياءالدين عراقى و آقاى فشاركى و آقاى يثربى كاشانى و آقا شيخ محمدحسن اصفهانى و آقا شيخ عبدالكريم يزدى.

آثار علمى و قمى معظم له كه به طبع رسيده و يا مخلوط مانده است بسيار است از آن جمله:

1- تعليقات بر احقاق الحق قاضى نورالله شهيد در بيست و شش مجلد كه يازده مجلد آن به طبع رسيده و باقى آماده براى طبع مى باشد و اين تعليقات خود شرح مبسوط و كتاب مستقلى در ولايت اميرالمومنين على عليه السلام و خاندان عصمت و طهارت و امامت ائمه معصومين عليهم السلام و فضائل آن خاندان است از هزاران كتب اهل سنت انتخاب شده بنحو استدلال با رعايت اختصار.

2- غايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى حواشى بر عروه الوثقى علامه يزدى در دو مجلد بزرگ.

3- توضيح المسائل كه بكرات به طبع رسيده 4- حاشيه بر فصول المهمه شيخ حر عاملى 5- كتاب الهدايه حاشيه بر كفايه.

6- دفع الغاشيه عن وجه الحاشيه (حاشيه بر حاشيه ملاعبدالله يزدى در منطق) 7- المعول فى امر المطول.

8- جذب القلوب الى ديار المحبوب در سوانح و وقايع ايام عمر 9- مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار حاشيه بر تقريرات اصول شيخنا الانصارى.

10- مشجرات آل الرسول كه از بزرگترين تصنيفات شيعه و گرانبهاترين كتب در انساب است در چند مجلد.

11- الرساله الافطسيه در نسب گروهى از سادات طفرود كه در تهران چاپ شده.

12- الرحله

الشيرازيه كه در مسافرت به شيراز نوشته اند 13- الرحله الاصفهانيه در مسافرت به اصفهان تاليف نموده اند.

14- مزارات علويين در ايران و خارج ايران.

15- كتاب المسلسلات فى مشايخ الاجازات در سه مجلد به شرح زير 1- در اجازات علماء اماميه از اثناعشريه كه به معظم له داده اند 2- اجازاتى كه علماء عامه از حنفى ها و مالكيها و شافعيها و حنبليها و زيديه و غير آنان كه براى آن جناب نوشته اند 3- اجازاتيكه ايشان به ديگران داده اند.

مرجع تقليد، محقق، عالم دينى.

تولد: 1276(20 صفر 1315 ق.)، نجف اشرف.

درگذشت: 7 شهريور 1369(7 صفر 1412 ق.) قم.

آيت الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى، فرزند سيد شمس الدين، آموزش هاى اوليه خود را نزد پدر و جده اش آغار كرد. پس از اين در حوزه هاى درس اساتيد شركت كرد. در وس مقدماتى را نزد پدر، شيخ مرتضى طالقانى، شيخ محمدحسن سدهى اصفهانى نجفى، شيخ شمس الدين شكوئى قفقازى، سيد محمدكاظم خرم آبادى نجفى، ميرزا محمود معلم و نيز جده خود بى بى شمس شرف بيگم طباطبايى فراگرفت. وى تجويد و قرائت قرآن را از ميرزا ابوالحسن مشكينى نجفى، پدرش سيد شمس الدين مرعشى نجفى، سيد آقا شوشترى، شيخ عبدالسلام كردستانى شافعى و شيخ نورالدين بكتاشى شافعى آموخت. علم انساب را از پدر خود از سيد محمدرضا موسوى بحرانى و سيد محمد مهدى غريقى صائغ و تفسير قرآن را از پدر و از شيخ محمد حسين شيرازى، سيد هبةالدين شهرستانى و سيد ابراهيم رفاعى شافعى بغدادى و فقه و اصول را از پدر خود و از شيخ مرتضى طالقانى، سيد محمدرضا مرعشى نجفى رفسنجانى شيخ غلامعلى قمى، ابوالحسن مشكينى نجفى، سيد آقا شوشترى، ميرزا حبيب الله اشتهاردى، ميرزا محمد تهرانى، ميرزا محمدعلى

كاظمينى، شيخ عبدالحسين رشتى، ميرزا آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، شيخ موسى كرمانشاهى، شيخ نمعت الله لاريجانى، سيد على طباطبائى يزدى، شيخ محمدحسين شيرازى، ميرزا محمود شيرازى، سيد جعفر بحرالعلوم، سيد محمدكاظم خرم آبادى و عباس خليلى و علوم رياضى و هيئت را از شيخ عبدالكريم بوشهرى، سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى، دكتر عندليب زاده، ميرزا محمود اهرى، محمد محلاتى، شيخ عبدالحميد رشتى، احمد منجم، سيد محمدكاظم عصار، جمال الدين كرباسى و علم طب را از پدر و از محمدعلى خان مؤيد الطباء و علم رجال و درايه و حديث را از پدر و از سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ عبدالله مامقانى، شيخ محمد حرزالدين نجفى، ميرزا على حسينى مرعشى شهرستانى و ميرزا ابوالهدى كرباسى، فقه و اصول استدلالى را از آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد احمد بهبهانى، شيخ احمد كاشف الغطاء، شيخ على اصغر ختيايى تبريزى، شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، شيخ على بن باقر نجفى، شيخ محمداسماعيل محلاتى، شيخ عبدالنبى نورى، سيد ابراهيم اصطهباناتى، حسين نجم آبادى، آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، سيد على يثربى كاشانى و محمدرضا مسجدشاهى فراگرفت. آنگاه در شهرهاى سامرا و كاظمين مدت سه سال فقه و حديث و رجال را از آيت الله سيد حسن صدر و اصول را نزد آيت الله شيخ مهدى خالصى آموخت و بعد از مراجعت به نجف اشرف علم كلام را نزد آيت الله شيخ محمد جواد بلاغى، شيخ محمد اسماعيل محلاتى، سيد هبةالدين شهرستانى، على اكبر يزدى، پدر خود و ديگران آموخت.

آيت الله مرعشى موفق به دريافت بيش از چهارصد اجازه ى روايتى و تعدادى اجازات اجتهاد و اجازات نفسى از مشايخ ديگر گرديد كه اجازات كتبى وى در كتاب المسلسلات فى الاجازات آمده است.

آيت الله مرعشى نجفى در بيست

و يكم محرم 1342 از نجف به ايران آمد و پس از سفرى به مشهد و تهران و شهر رى، به قم سفر كرد و به سبب درخواست آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى در قم ساكن شد و مدتى هم در جلسات درس ايشان و حوزه هاى دررس آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى قمى، آيت الله سيد على يثربى كاشانى و على اكبر مدرس يزدى، معروف به حكيم الهى و ديگر علما شركت كرد.

آيت الله مرعشى نجفى از زمان ورود به قم، در كنار آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به تحكيم پايه هاى حوزه ى نوپاى قم پرداخت. ورود وى به ايران و قم مصادف بود با آغاز زمامدارى رضاشاه بود كه با مظاهر اسلام و تشيع به مبارزه برخاسته بود. او در مقابل فشارها و ضربات رضاشاه عليه حوزه و روحانيت مردانه ايستاد و جلسات درس او منظم بين شش تا هفت جلسه درس در مدرسه فيضيه، صحن و حرم حضرت معصومه (س) برقرار مى شد. به اين ترتيب وى را مى توان يكى از مؤسسان حوزه ى علميه ى قم به شمار آورد كه تا هنگام رحلت آيت الله حائرى يزدى، همگام با ايشان فعاليت كرد. پس از رحلت آيت الله حائرى يزدى نيز در جهت حفظ و بقاى حوزه كوشش كرد. در آن زمان حلقه هاى دروس خارج فقه و اصول خود را تشكيل داد.

آيت الله مرعشى پس از رحلت آيت الله بروجردى در 1380 ق. جزو معدود مجتهدانى بود كه به عنوان مرجعيت شيعه انتخاب گرديد و از آن پس به عنوان يكى از اركان اصلى حوزه و جهان تشيع درآمد و به سهم خويش در اداره ى حوزه ى علميه ى قم شركت نمود. وى بيشتر از هفتاد سال

به تدريس در حوزه ى علميه ى قم مشغول بود.

آثار و تأليفات وى به اين شرح است: تعليقات احقاق الحق قاضى نورالله مرعشى شوشترى شهيد كه بيست و هفت جلد آن منتشر شده و تا پنجاه جلد مى رسد، مشجرات آل رسول الله الاكرام (ص)، شرح و حاشيه بر عمدة المطالب (در چند مجلد)، طبقات النسابين، الهداية فى معاضل الكفاية، حواشى رسائل شيخ مرتضى انصارى، المسلسلات فى الاجازات، مسارح الافكار فى مطارح الانظار (حاشيه بر تقريرات شيخ انصارى)، المعول فى امر المطول، الوقت و القبلة الرد على مدعى التحريف، مصطلحات فقهيه، الغاية القوى، سلوة الحزين و مونس الكئيب، المشاهد و المزارات، القصاص على صوء القرآن و سنته (به قلم عادل علوى، 1374).

از خدمات فرهنگى آيت الله مرعشى نجفى مى توان به اين موارد اشاره كرد: ساختن مدارس علوم دينى و تعمير آنها در قم مدارس مهديه در خيابان باجك، مؤمنيه در خيابان چهارمردان، شهابيه در خيابان امام خمينى، مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق قم)، ساخت و تعمير و بازسازى مساجد در ايران و جهان، ساخت و تعمير بيمارستان ها از جمله بيمارستان كامكار در قم، درمانگاهى در بيمارستان نكويى قم، آسايشگاه معلولين در قم، ساختمان بخش قلب بيمارستان نكويى، مركز توانبخشى بهزيستى واقع در ميدان امام خمينى قم كه دارالشفاى آل محمد (ص) نيز ناميده مى شود، تأسيس كتابخانه با خريد قطعه زمين به مساحت 1500 متر مربع مقابل مدرسه مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق) كتابخانه اى با زيربناى 3500 متر در پنج طبقه ساخته شد كه در نيمه ى شعبان 1349 با حدود 16000 جلد كتاب چاپى و خطى افتتاح گرديد. بعدها طبق حكم حضرت امام (ره) دولت قطعه زمينى

در كنار كتابخانه با مساحت 2400 متر مربع فراهم و در اختيار توليت كتابخانه قرار داد. در توسعه ى جديد 16000 متر مربع زيربنا در هفت طبقه با ظرفيت سه ميليون جلد كتاب چاپى و بيش از 120000 جلد كتاب خطى ملحوظ شده است.

اين كتابخانه (تا سال 1374) نزديك به 500000 جلد كتاب چاپى، 35000 مجلد با 50000 عنوان نسخه خطى، بيش از 20000 جلد كتاب چاپى به زبان هاى لاتين، نزديك به 5000 جلد نسخه عكسى، حدود 8000 ميكروفيلم و بيش از هزار عنوان روزنامه و نشريه دارد. همچنين مجهز به دستگاه هاى مدرن آتش نشانى، مبارزه با آفات طبيعى، دستگاه هاى قرنطينه و آفت زدايى است.

آيت الله مرعشى نجفى پيش از فوت چند بار در بيمارستان هاى قم و تهران بسترى شد و دوبار هم براى درمان به خارج از كشور يعنى اسپانيا و انگلستان مسافرت نمود. اما سرانجام در شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1412 برابر با هفتم شهريور ماه 1369 در سن نود و شش سالگى، پس از اقامه ى آخرين نماز جماعت در صحن حضرت فاطمه معصومه (س) و بازگشت به منزل گرفتار حمله و سكته قلبى شد و درگذشت. پيكر وى در كتابخانه عمومى خود ايشان دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (181 -177)، الذريعه (204/ 23 ،276/ 21 ،376/ 20 ،355 ،264/ 18 ،186/ 16 ،88/ 15 ،215 ،140/ 12 ،378/ 6 ،260/ 2)، ريحانه (134 -129/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 848 -847/ 14)، علماء معاصرين (219 -217)، گلزار معانى (702 -695)، گنجينه ى دانشمندان (52 -37/ 2 ،215 -211 ،56 -51/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1190 -1189/

3).

مرعشي نجفي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مرعشى نجفى برادر ارجمند زعيم الشيعه و مدار الشريعه فقيه اهل البيت فى عصره آيه الله العظمى آقاى آقا سيد شهاب الدين المرعشى النجفى مد ظلهما از علماء اعلام و دانشمندان بنام شهرستان تبريز داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و ملكات فاضله و كمالات نفسانى مى باشند.

در سال 1330 ق در نجف اشرف متولد شده و مقدمات و سطوح و حكمت و فنون مختلفه را از اساتيد فنون مانند مرحوم آيه الله آقا سيد حسين بادكوبه اى و آيت الله ايروانى و آيه الله حاج سيد محمود شاهرودى فراگرفته.

آنگاه مسافرتى به ايران نموده و مدت يك سال و نيم در قم اقامت گزيده و بقيه سطوح را از برادر معظم مذكور خود استفاده نموده و مجددا به نجف اشرف مراجعت كرده و درس خارج را از محضر مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله نائينى و آيت الله آقا ضياء الدين عرقى حداكثر استفاده را كرده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده و به دريافت اجازه از آنان نائل گشته و سالها خود در نجف تدريس فقه و اصول داشته تا به عزم زيارت حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه و السلام به ايران و براى صله رحم مسافرتى به تبريز نموده و در اثر اصرار علماء و بزرگان تبريز در آن شهر اقامت و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند و يكى از دانشمندان و علماء طراز اول تبريز بشمار مى روند.

داراى تأليفات و آثار علمى مى باشند كه از نظرتان مى گذرانم:

1- شمس الضحى فى مناقب ائمه الهدى عليهم السلام 2- رضوه الاحباب 3- كشكول 4- رياض الصالحين 5- تقريرات

مرحوم نائينى در خيارات.

از باقيات الصالحات آن جناب فرزندان صالح و برومندى است كه به تحصيل و كسب اشتغال دارند و ارشد آنها جناب ثقه الاسلام سيد الافاضل الكرام آقاى آقا سيد شمس الدين مرعشى نجفى مى باشند كه در قم اشتغال به تحصيل دارند و از شركاء بحث عم گرام آيه الله العظمى مرعشى نجفى مد ظله مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مرعشي نجفي، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مدرس و مجتهد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات، سطوح و حكمت را از آيت اللَّه آقا سيد حسين بادكوبه اى و آيت اللَّه ايروانى و آيت اللَّه سيد محمود شاهرودى فراگرفت. آنگاه به ايران آمد و در قم سطوح را در محضر برادرش آيت اللَّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى تكميل نمود. سپس به نجف بازگشت و درس خارج را از آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى فراگرفت تا به مدارج عاليه ى اجتهاد رسيد و از آنها به دريافت اجازه نايل آمد. او سالها در نجف به تدريس فقه و اصول پرداخت. در مسافرتى كه به قصد زيارت حضرت امام رضا (ع) به ايران آمد، به اصرار علما و مردم تبريز در آن شهر سكنى گزيد و به اقامه ى جماعت و انجام امور دينى پرداخت. از آثارش: «شمس الضحى»، در مناقب ائمه (ع)؛ «روضة الاحباب»؛ «كشكول»؛ «رياض الصالحين»؛ «تقريرات» استادش آيت اللَّه نايينى در «خيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (329 -328/ 3).

مرعشي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 358 ق)، عالم امامى، فقيه، زاهد و اديب. موصوف به طبرى و معروف به مرعشى. از سادات مرعشيه ى طبرستان بود كه نسبشان به حسين الاصغر، فرزند امام سجاد (ع) مى رسد و به علت جدش على مرعش به مرعشى مشهور بود. او از فقهاى بزرگ شيعه و از اكابر مشايخ اماميه مى باشد. وى از محمد بن جعفر بن احمد بن بطه و محمد بن جعفر اسدى و احمد بن ادريس اشعرى و محمد بن حسين بن درست و على بن ابراهيم قمى و على بن ابى عبداللَّه محمد بن ابى القاسم (از پدرش ملقب به ماجيلويه)

و ابوالعباس احمد بن محمد ابن عقده روايت كرده است. شيخ مفيد و حسين بن عبيداللَّه غضائرى و احمد بن عبدون در 354 ق از وى حديث شنيدند. ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى در 328 ق از وى روايت شنيد و از او اجازه دريافت كرد. از آثارش: «الاشفية»، در معانى غيبت؛ «تباشير الشريعة»؛ «الجامع»؛ «الدر»؛ «الغيبة»؛ «المبسوط فى عمل يوم و ليلة»؛ «المرشد»؛ «المفتخر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (203/ 2)، اعيان الشيعه (61 -60/ 5)، ايضاح المكنون (327 ،317 ،294 ،268/ 2 ،220/ 1)، الذريعه (358 -357/ 21 ،304/ 20 ،53/ 19 ،76/ 16 ،310/ 3 ،111/ 2)، رجال طوسى (465)، ريحانه (289/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 87 -86/ 4)، لغت نامه (ذيل/ حسن مرعش)، معجم المؤلفين (221/ 3).

مرعشي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد اسمعيل بن العلامه العلام آيه الله فى الانام حاج سيد احمد مرعشى نزيل سامرى از علماء خدوم و مروجين اسلام و خدمتگزاران حقيقى معاصر است در شهرستان اهواز.

وى در 16 ربيع الثانى 1340 قمرى در سامرى متولد شده و در سن 7 سالگى قرآن و تجويد آن را نزد يك نفر از قراء جماعت اهل سنت سامرى فرا گرفته و دروس فارسى را نزد آقاى شيخ ابوالقاسم مروج يزدى آموخته آنگاه در كاظمين دروس ابتدائى و متوسطه را فرا گرفته و با مرحوم والدش بسامرى مراجعت و بتحصيل علوم عربى پرداخته و ادبيات و سطوح را از مدرسين سامرا آقاى شيخ حسنعلى شيرازى و آقا شيخ حسن ماكوئى و حاج ميرزا على يزدى و حاج شيخ موسى سودانى و حاج سيد نصرالله گلستان اصفهانى و مرحوم آيه الله ميرزا حبيب الله

اشتهاردى و آيه الله حاج سيد محمد رضا شوشترى و حكمت را از مرحوم آيه الله حاج ميرزا محمود شيرازى فرا گرفته و در نجف اشرف بدرس خارج مرجع اعلى آيه الله العظمى خوئى و مرحوم آيه الله كاشف الغطاء و در اهواز مدت ده سال در درس آيه الله العظمى بهبهانى حاضر شده تا بدرجه رفيعه علم و اجتهاد نائل و از بعضى از اساتيد مذكور مفتخر باجازه اجتهاد گرديده است.

در ماه رمضان 1372 قمرى بمشهد مقدس مشرف و چند ماهى توقف و در محضر علماء اعلام شهر حاضر و در كتابخانه آستانه قدس بمطالعات كتب متفرقه در علوم مختلفه مشغول و در همانجا شروع بتأليف شرح مبسوط اربعين حديث گرديده و در سال 1373 قمرى بنا بر دعوت اهالى شهرستان اهواز و بالاخص سادات مرعشى و امر عموى معظم آيه الله حاج سيد محمود مرعشى مقيم قم باهواز مراجعت و در مسجد آيه الله مرعشى مزبور اقامه جماعت و نماز جمعه نموده و ضمنا بتدريس طلاب علوم دينيه پرداخته و در سال 1381 قمرى بكمك اهالى اهواز بناء مدرسه علميه مرعشى را در خيابان كاوه اهواز گذارده و اكنون داراى چهل نفر طلبه ميباشد كه مشغول بتحصيل علوم دينيه ميباشند و در ايام تعطيل جهت تبليغ اعزام بدهات اطراف ميشوند.

جناب حجه الاسلام حاج سيد جمال الدين صهرى واعظ شهير اصفهان در بناء و ماده تاريخ مدرسه مزبور گفته است.

دين و دانش خطه ى اهواز را آراست بزم

با جنود جهل و نادانى بسختى داشت رزم

رايت حق جعفر صادق نهاد اين پايه را

بانى خير و فقيه مرعشى با جد و حزم

بهر تاريخ بنايش خامه صهرى سرود

آفتاب علم در اهواز طالع شد بعزم

1381 قمرى

آثار و تأليفات

آنجناب از اين قرار است:

1- شرح كتاب اربعين حديث 2- ترجمه استدراك فصل الخطاب حاجى نورى 3- عنوان الطاعه فى اقامه الجمعه والجماعه عربى استدلالى 4- اجوبه المسائل التستريه. 5- حاشيه بر لمعه و بر شرح آن 6- كتابى از مبدء تا معاد سه جلد در معارف و اصول عقايد كه جلد اول آن بچاپ رسيده است.

اجازات اجتهاد و روايتى معظم له از آيه الله مدرس شيرازى سامره و آيه الله كاشف الغطماء و آيت الله ميلانى و آيت الله بروجردى خداوند بر توفيقات اين مؤسس محترم علمّيه مرعشى بيافزايد و وجود ذيجودش را براى مسلمين باقى بدارد.

(تو 1340 ق)، عالم دينى. در سامرا به دنيا آمد. قرآن و تجويد را نزد يكى از قراء اهل سنت و دروس فارسى را نزد شيخ ابوالقاسم مروج يزدى فراگرفت. آنگاه به كاظمين رفت و در آنجا دروس ابتدايى و متوسطه را تحصيل نمود. سپس به سامراء بازگشت و به تحصيل علوم عربى پرداخت. ادبيات و سطوح را در محضر آقا شيخ حسنعلى شيرازى و آقا شيخ حسن ماكويى و حاج ميرزا على يزدى و حاج شيخ موسى سودانى و حاج سيد نصراللَّه گلستان اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه اشتهاردى و آيت اللَّه سيد محمدرضا شوشترى و حكمت را در محضر آيت اللَّه حاج ميرزا محمود شيرازى فراگرفت. آنگاه به نجف رفت و در درس خارج آيت اللَّه خويى و آيت اللَّه كاشف الغطاء شركت نمود. او همچنين مدت ده سال نيز در اهواز در درس آيت اللَّه بهبهانى شرك كرد و به مقام اجتهاد نايل گشت و از آيت اللَّه كاشف الغطاء و آيت اللَّه ميلانى و آيت اللَّه بروجردى اجازه گرفت. در 1372 ق به مشهد رفت و در

همان جا به تحقيق و نيز تألف «شرح اربعين حديث» پرداخت. در 1373 ق به دعوت سادات مرعشى ساكن اهواز و مردم آن شهر و به امر عمويش، آيت اللَّه سيد محمود مرعشى، به اهواز رفت و در مسجد آيت اللَّه مرعشى به اقامه ى جماعت و به تدريس پرداخت. در 1381 ق مدرسه ى علميه مرعشى را به كمك مردم در اهواز بنا نمود. از ديگر آثارش: «عنوان الطاعة فى اقامة الجمعة و الجماعة»، استدلالى به عربى؛ «اجوبة المسائل التسترية»؛ حاشيه بر «لمعه» و بر شرح آن؛ «از مبداء تا معاد»، در معارف و اصول عقايد، در سه مجلد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (156 -154/ 3).

مرعشي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1280 -1198 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مفسر، اديب و شاعر. از فرزندزادگان علامه سيد حسين سلطان العلماء (خليفه سلطان) بود. او در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. از آثارش: «تفسير قرآن»؛ شرح «زبدة الاصول»؛ شرح «تشريح الافلاك»؛ «سفرنامه ى هندوستان»؛ كتاب «اجازات»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (382/ 9)، تذكرة القبور (488)، معجم المؤلفين (188/ 10).

مرعشي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن السيد محمدباقر بن على بن الحسن بن على بن ضياءالدين محمد بن محمدصادق بن محمدطاهر بن على بن علاءالدين حسين سلطان العلماء الحسينى المرعشى الرفسنجانى النجفى والد ماجد (اخوان مرعشى) كه ترجمه آنان در ج 2 ص 59 گذشت عالمى جليل و مصنفى بزرگوار و مجتهدى عاليمقدار بوده است.

وى در سال 1286 ق در رفسنجان متولد شده و براى تحصيل علم مهاجرت به يزد و از آنجا به نجف اشرف نموده و پس از فراغت از متون فقه و اصول به درس علمين آيت اللَّه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى و مرحوم شريعت اصفهانى شركت و استفاده نموده و در اثر جديت به مقام اجتهاد و مرجعيت رسيده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى گروهى از مردم به آنجناب رجوع نموده و مدت دو سال تقريباً متصدى مقام افتاء شده ولكن اجل محتوم مهلتش نداده و در سن 56 سالگى در سال 1342 قمرى از دنيا رفته و در جوار جد بزرگوارش مدفون گرديده است.

داراى آثار علمى زير مى باشد.

1- الكرية فى تحقيق الكر

2- (جوابات المسائل الاسلامبوليه) كه به امر استاد يزديش نوشته و علامه تهرانى در ج 5 (الذريعه) ص

214 ذكر نموده است.

3- جوابات المسائل الامتحانيه

4- جوابات المسائل الكرمانيه

5- جوابات المسائل اليزديه.

بزرگترين آثار و باقيات الصالحات آن مرحوم اخوان فاضلان عالمان مجتهدان حجتى الاسلام والمسلمين آيتين آقاى حاج سيد كاظم و آقاى حاج سيد مهدى مرعشى دامت بركاتهما مى باشند و از اين دو برادر جناب آقاى حاج سيد كاظم چند سالست كه از نجف به قم رحل اقامت افكنده و به تدريس اشتغال دارند و جناب آقاى حاج سيد مهدى در نجف به وظائف روحى و علمى مشغول مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مرغيناني، برهان الدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(617/ 593 -530 ق)، فقيه حنفى، محدث و مفسر. مشهور به شيخ الاسلام. نسبتش به مرغينان، از توابع فرغانه مى رسد. او جامع تمام علوم متداول زمان خود و از مشاهير علماى عامه بود. به آورده ى «ريحانة الادب»، به هنگام فتنه ى چنگيزى ساكن مرغينان بود و از طرف اهالى به عنوان سفير صلح انتخاب و براى مذاكرات و عقد مصالحه به سوى چنگيزخان فرستاده شد. اما عاقبت چون با مفاد پيمان مخالفت كرد، شهر مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفت و مرغينانى در آن غائله از ميان رفت، در اين صورت وفات وى در 617 ق صحيح تر به نظر مى رسد. از آثارش: «بداية المبتدى»، در فقه حنيفى؛ «الهداية فى شرح البداية»؛ «كفاية المنتهى»؛ «التجنيس و المزيد»؛ «الفرائض»؛ «مختارات مجموع النوازل»؛ «نشر المذاهب»؛ شرح «الجامع الكبير» شيبانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (73/ 5)، تاريخ ادبيات در ايران (263/ 2)، ريحانه (293/ 5 ،256/ 1)، سير النبلاء (232/ 21)، كشف الظنون (2032 -2031 ،1953 ،1852 ،1624 ،1501 ،1251 -1250 ،569 ،353 -352 ،228 -227)، معجم المؤلفين (46 -45/ 7)، هدية

العارفين (702/ 1).

مرغيناني، برهان الدين، ابوالمعالي محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(616 -551 ق)، فقيه حنفى. معروف به ابن مازه. در مرغينان از توابع فرغانه به دنيا آمد. وى از بزرگان فقهاى حنفى و از خانواده ى علم و فضل در بلاد ماوراءالنهر بود. در بخارا درگذشت. از آثارش: «ذخيرة الفتاوى» يا «ذخيرة البرهانية»؛ «المحيط البرهانى»؛ «تتمة الفتاوى»؛ «الواقعات»؛ «الطريقة البرهانية»؛ شرح «الزيادات» شيبانى؛ شرح «الجامع الصغير» شيبانى؛ شرح «ادب القضاء» حصاف؛ «التجريد»، در فروع؛ «الوجيز فى الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (36/ 8)، كشف الظنون (2002 ،1619 ،824 -823 ،344 -343)، معجم المؤلفين (147/ 12)، هدية العارفين (404/ 2).

مرندي، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين بن اسماعيل بن زين العابدين مرندى تبريزى از بزرگان علماء و افاضل فقهاء متولد 1266 و متوفى 1340 ق از شاگردان بزرگ شيخ انصارى و سيد حسين كوهكمرى و بيشتر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا شيرازى بزرگ بوده و از مراجع تقليد عده زيادى از مردم آذربايجان بوده نادر 12 ذيقعده 1340 ق وفات و در وادى السلام مدفون شده است.

وى داراى سه فرزند روحانى به نام 1- شيخ مهدى 2- شيخ هادى 3- شيخ هدايت اللَّه بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرندي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى دينى.

تولد: 1273، مرند.

درگذشت: 1373.

آيت الله على اكبر مرندى مقدمات دروس را نزد پدر خود فراگرفت و در بيست و دو سالگى براى ادامه تحصيل به نجف اشرف رفت و پس از بيست و سه سال تحصيل در نجف و رسيدن به درجه اجتهاد به مرند مراجعت و ضمن اقامه نماز در مسجد قيام مرند، به تدريس علوم دينى نيز اشتغال ورزيد. رسيدگى به مسائل دينى اهالى مرند نيز از اهم وظايف وى بود. وى در عرفان نيز مقام والايى داشته است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مرواريد، حسنعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسنعلى بن العالم الفاضل آقا شيخ محمدرضا مرواريد از علماء مهذب معاصر مشهد مقدس مى باشند.

وى در سال 1329 قمرى در مشهد مقدس از صبيه عالم جليل و فقيه نبيل آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج شيخ حسنعلى مجتهد تهرانى كه ترجمه اش گذشت متولد شده و در دامن چنين مادر مومنه صالحه پروش يافته و مرحوم والدش كه از افاضل دانشمندان مشهد بودند در سن جوانى وفات نمود و آن جناب در تحت تربيت و تشويق آن مادر عفيفه به تحصيل فارسى و ادبيات پرداخته و پس از تكميل مقدمات سطوح را از مدرسين حوزه مشهد آموخته و بالاخص شرح لمعه را نزد عالم ربانى و سالك سبحانى مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى خوانده و از انفاس قدسيه آن بزرگوار بهره مند گرديده.

و بعد از تكميل سطوح به درس خارج فقه و معارف مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا مهدى غروى اصفهانى تا آخر عمر آن مرحوم حاضر شده تا به مدارج عاليه علم و اخلاق و معارف رسيده و به تدريس فقه و اصول و معارف پرداخته و مورد توجه مردم مشهد و حوزه علميه

خراسان قرار گرفته و اكنون يكى از مبرزترين دانشمندان استان خراسانست و نماز جماعت ايشان مورد توجه عموم و بالاخص دانشمندان و اخيار مردم مشهد مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مروج جزائري، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدجعفر معروف به حاج مروج جزايرى بن سيد محمدعلى بن سيد محمود بن احمد بن سيد محمدرضا بن على اكبر بن سيد عبداللَّه بن سيد نورالدين بن علامه محدث سيد نعمت اللَّه جزايرى شوشترى عالمى جليل و مدرسى فاضل از علماء معاصر شوشتر مقيم در اهواز مى باشد.

وى در ذى حجه 1328 ق در شوشتر متولد و مقدمات و اوليات و قسمتى از فقه و اصول را از والد علامه اش و سيد على اصغر اديب جزايرى متوفى 1348 ق فراگرفته.

آنگاه مهاجرت به نجف و در حوزه علامه عراقى آقاى آقا ضياء و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و غير آنان شركت كرده و تقريرات آنان را به رشته تحرير آورده تا در سال 1391 قمرى كه قهراً به ايران آمده و در اهواز رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و ترويجات دينى پرداخته است.

تأليفاتى دارد كه از آنهاست رساله اى در حرمت ريش تراشى و رساله اى در تحديد وطن شرعى و رساله اى در حديث لا تعاد و حاشيه اى بر كفايه و كتاب (هدايةالانام) در فروع مختلفه فقهيه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مرورودي، ابوالحارث سريج

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 235 ق)، حافظ، محدث، مفسر، فقيه و عابد. او ساكن بغداد بود. از سفيان بن عيينه و هشيم بن بشير و عباد بن عباد مهلبى و عبداللَّه بن ادريس و حميد بن عبدالرحمان رؤاسى و اسماعيل بن عليه و يوسف بن يعقوب ماجشون و اسماعيل بن مجالد و ابواسماعيل ابراهيم بن سليمان مودب و يحيى بن زكريا بن ابى زائده و مروان بن شجاع و سلم بن سالم بلخى و خالد بن نافع اشعرى و اسماعيل بن جعفر و ابراهيم بن خثيم بن عراك حديث شنيد. مسلم بن حجاج

نيشابورى و بقى بن مخلد اندلسى و ابوزرعه ى رازى و موسى بن هارون و ابوالقاسم بغوى و احمد بن حسن صوفى و ابوحاتم محمد بن ادريس رازى و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و ابوبكر احمد بن على مروزى و حامد بن محمد بن شعيب بلخى و محمد بن عبداللَّه حضرمى و عبداللَّه بن محمد بن ابى دنيا از وى روايت كرده اند. بخارى و نسايى نيز به واسطه ى ابويحيى محمد بن عبدالرحيم صاعقه از او روايت نموده اند. از آثارش: «التفسير»؛ «التاريخ»؛ «الناسخ و المنسوخ»؛ «القراآت»؛ «السنن»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (221 -219/ 9)، التاريخ الكبير (205/ 4)، تهذيب التهذيب (400 -399/ 3)، تهذيب الكمال (62 -59/ 7)، الثقات (307/ 8)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 305/ 1)، سير النبلاء (147 -146/ 11)، شذرات الذهب (85 -84/ 2)، العبر (331/ 1)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (420)، معجم المؤلفين (209/ 4)، النجوم الزاهرة (338/ 2).

مروزي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 340 ق)، فقيه شافعى. نسبتش به مرو شاهجان مى رسد. درب مروزى بغداد منسوب به اوست. وى شيخ شافعيان بغداد بود. فقه را از ابوالعباس بن سريج و ابوسعيد حسن بن احمد اصطخرى و عبدان مروزى فراگرفت و در اين رشته متبحر شد. او پس از ابن سريج رياست شافعيان بغداد را داشت و مدتها عهده دار تدريس و منصب افتا بود. ابن خلكان گفته كه ابوبكر بن حداد، صاحب «الفروع» در فقه، شاگرد ابواسحاق مروزى است، در صورتى كه ذهبى ازاين گفته تعجب مى كند و مى گويد شايد همنشين و هم صحبت با وى بوده و الا ابن حداد مسن تر از اوست. به هر حال ابواسحاق مروزى از بزرگانى است كه

پيشگامان حديث به وى استناد كرده اند. در اواخر عمر به مصر رفت و در همان جا درگذشت و در قبه ى امام شافعى به خاك سپرده شد. از آثارش: شرح «مختصر المزنى»؛ «الفصول فى معرفة الاصول»؛ «الشروط و الوثائق»؛ «الوصايا و حساب الدور»؛ «الخصوص و العموم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (23 -22/ 1)، تاريخ بغداد (11/ 6)، سير النبلاء (430 -429/ 15)، شذرات الذهب (356 -355/ 2)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (106 -105/ 1)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (198 -197/ 2)، العبر (59/ 2)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (391)، كشف الظنون (1635)، معجم المؤلفين (4 -3 / 1)، وفيات الاعيان (197/ 4 ،27 -26/ 1).

مروزي، ابوالخير جعفر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 447 ق)، فقيه شافعى. در 418 ق وارد معرةالنعمان شد و در آنجا به تدريس پرداخت. از آثارش «الذخيرة»، در فروع فقه شافعى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى سبكى (299/ 4)، كشف الظنون (825)، معجم المؤلفين (148/ 3)، هدية العارفين (253/ 1).

مروزي، ابوبكر ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 211/ 210 ق)، فقيه حنفى و محدث. اهل كرمان و ساكن مرو بود. وى در حديث ثقه بود. چندين بار به بغداد رفت و در آنجا حديث روايت كرد. از محمد بن حسن شيبانى فقه آموخت. از منصور بن عبدالحميد و مالك بن انس و محمد بن عبدالرحمان بن ابى ذئب و سفيان ثورى و شعبة بن حجاج و ليث بن سعد و قيس بن ربيع و يعقوب قمى و حماد بن سلمه و ابوحمزه سكرى و اسماعيل بن عياش و نوح بن ابى مريم و خارجة بن مصعب و بقية بن وليد حديث شنيد. سعيد بن سليمان سعدويه و احمد بن حنبل و زهير بن حرب و ايوب بن حسن و على بن حسن هلالى و حسين بن حسن مروزى و محمد بن عبدالرحمان سعدى از او حديث شنيدند. مأمون او را به خويش نزديك و به وى پيشنهاد منصب قضا كرد اما وى نپذيرفت. در نيشابور درگذشت و در باب معمر دفن شد. از آثارش: «نوادر»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 40 -39/ 210 -201)، تاريخ بغداد (74 -72/ 6)، الثقات (70/ 8)، طبقات ابن سعد (265/ 7)، كشف الظنون (1981)، لسان الميزان (84 -82/ 1)، معجم المؤلفين (31/ 1)، المنتظم (218/ 6)، ميزان الاعتدال (56 -55/ 1).

مروزي، ابوزيد محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(371 -301 ق)، فقيه شافعى و محدث. شيخ شافعيان بود. نسبت وى به فاشان، از قراى مرو مى رسد. فقه را از ابواسحاق مروزى آموخت. از ابوبكر احمد بن محمد منكدرى و ابوالعباس محمد بن عبدالرحمان دغولى و عمر بن علك و محمد بن عبداللَّه سعدى و جماعتى حديث شنيد. وى

به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. سپس در مكه مجاور گرديد و در آنجا «صحيح بخارى» را از محمد بن يوسف فربرى روايت كرد. ابوزيد مروزى موثق ترين كسى است كه اين كتاب را از فربرى روايت كرده است. ابوبكر قفال مروزى و ديگر فقهاى مرو از او فقه آموختند. ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و ابوعبدالرحمان سلمى و ابوالحسن دارقطنى و عبدالوهاب ميدانى و هيثم بن احمد دمشقى صباغ و ابوالحسن بن سمسار و ابوبكر برقانى و محمد بن احمد محاملى و ابومحمد عبداللَّه بن ابراهيم اصيلى و ديگران از او حديث شنيدند. در مرو درگذشت. در «هدية العارفين» و به تبع آن در «معجم المؤلفين» كتابهاى «الاقناع»، در حديث و «تفسير المسعودى» به وى نسبت داده شده است. اما در «كشف الظنون»، «الاقناع» از آن قاضى ابوالفضل محمد بن احمد بن ليث مروزى و «تفسير المسعودى» از آن ابوعبداللَّه محمد بن احمد مروزى (شاگرد قفال مروزى) دانسته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (339 -338/ 4)، تاريخ بغداد (314/ 1)، تاريخ نيشابور (174)، سير النبلاء (315 -313/ 16)، شذرات الذهب (76/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (201 -200/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (77 -71/ 3)، العبر (138/ 2)، كشف الظنون (458 ،140)، معجم البلدان (262/ 4)، معجم المؤلفين (283/ 8)، المنتظم (437/ 8)، الوافى بالوفيات (72 -71/ 2)، وفيات الاعيان (209 -208/ 4)، هدية العارفين (50/ 2).

مروزي، ابوصمصام سيد عماد الدين ذوالفقار

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(536 -455 ق)، متكلم، محدث و فقيه امامى. ملقب به حميدان. وى علاوه بر كنيه ى ابوصمصام به ابوالوضّاح هم مكنّى بود. او همان ابن معبد حسنى است. زادگاه او شهر مرو بود، و سفرهاى

متعددى به سرزمينهاى مختلف اسلامى داشت؛ زمانى را در بغداد سپرى كرد و مدتى نيز در اصفهان بود و در آن شهر از نظام الملك طوسى، وزير آلب ارسلان و ملكشاه سلجوقى، حديث شنيد. او از شيخ طوسى، سيد مرتضى، شيخ نجاشى، شيخ محمد حلوانى و سلاّر بن عبدالعزيز ديلمى روايت مى كرد. شاگردان و راويان ابوصمصام را شخصيتهايى سرشناس مانند قطب الدين راوندى، سيد فضل الله راوندى، ابن شهر آشوب، ابوسعد سمعانى، ابوالقاسم ابن عساكر تشكيل مى دهند. او ظاهرى نيكو و بيانى شيرين داشت. ابوصمصام از حلقه هاى مهم در سلسله ى اسانيد اماميه به شمار مى رود و مى توان وى را به عنوان يكى از ناقلان عمده ى مصنفات پيشينيان امامى به حساب آورد. سيد عمادالدين همچنين، در انتقال مصنفات و روايات غير شيعى نيز دست داشت، مثلا، او يكى از راويان اصلى «تفسير ثعلبى» بود. روايات پراكنده ى او نيز در كتب محخدثان فراوان يافت مى شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (434 -432 /6)، رياض العلماء (280 -277 /2)، ريحانه (163 /7)، فوائد الرضويه (178)، فهرست منتجب الدين (74 -73)، الكنى و الالقاب (106 -103 /1)، لسان الميزان (55 /3)، هدية الاحباب (24 -23).

مروزي، ابوطالب عزيزالدين اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(572- وف بعد از 614 ق)، محدث، فقيه، اصولى، نحوى، لغوى، شاعر، منجم و نسب شناس. نسب او به محمد ديباج، فرزند امام صادق (ع)، مى رسد. جد سوم وى از قم به مرو سفر كرد و در آنجا سكنى گزيد. در مرو متولد شد و تحصيلات خود را در زادگاه خود مرو آغاز كرد و نزد كسانى چون قاضى محمد بن سليمان فقيهى دانش آموخت. در جوانى به قصد زيارت خانه

خدا از مرو خارج شد. در 592 ق به بغداد كه رسيد از ادامه سفر منصرف شد و مدتى همان جا ماند. ابوطالب از شهرهاى خوارزم، هرات، نيشابور، گرگان، رى، يزد، شيراز، رامهرمز و همدان نيز ديدن كرد و از مشايخ و دانشمندان اين شهرها بهره جست. در ميان مشايخ او بايد از فخر رازى، عبدالسيد خوارزمى، بلغارى، محمد ديباجى، محمد ماهروى، اسماعيل كاشانى و ابن سمعانى نام برد. تاريخ بازگشت وى به مرو روشن نيست. زمانى كه در مرو بود با فخر رازى ديدار كرد و در همان زمان بود كه كتاب «الفخرى» را براى وى تأليف كرد. در مرو در منزل خود مجالس درس برگزار مى كرد و در آن طالبان علوم حضور مى يافتند. ياقوت حموى كه از شاگردان وى مى باشد پس از توصير صفات زيباى استادش در «معجم الادباء» چند بيت از اشعار او را آورده است. تنها اثر بازمانده از وى «الفخرى فى انساب الطالبين» است كه در قم به چاپ رسيده؛ اثر ديگر وى «حظيرة القدس»، در حدود 60 مجلد، در خصوص انساب طالبيان بود و تلخيص آن «بستان الشرف» در حدود 20 مجلد؛ و كتابى نيز درباره ى نسب شافعى تأليف كرد.از آثار ديگر او: «زبدة الطالبيه»؛ «غنية الطالب فى نسب آل ابى طالب»؛ «المثلث» و «الموجز» در نسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (308 /1)، اعيان الشيعه (320 -319 /3)، الذريعه (252 /23 ،79 /19 ،67 /16 ،29 /12 ،26/7 ،107 -106 /3)، ريحانه (112 /3)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم الادباء (150 -142 /6)، معجم المؤلفين (266 /2)، هدية العارفين (211 /1).

مروزي، ابوعبداللَّه نعيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 229/ 228 ق)، فقيه، حافظ و

محدث. در مرو شاهجان به دنيا آمد. ساكن مصر بود. بعدها به بغداد و از آنجا به سامرا رفت. وى حسين بن واقد مروزى را ملاقات كرد. از ابوحمزه سكرى و هشيم و ابوبكر بن عياش و ابراهيم بن طهمان و فضل بن موسى سينانى و فضيل بن عياض و عبداللَّه بن مبارك و عيسى بن عبيد و سفيان بن عيينه و حفص بن غياث و عبدالعزيز دراوردى و معتمر بن سليمان و ابوداوود طيالسى و جرير بن عبدالحميد و ابراهيم بن سعد حديث شنيد. بخارى و يحيى بن معين و ابوحاتم رازى و احمد بن منصور رمادى و عبيد بن شريك بزاز و ابواسماعيل ترمذى و يعقوب فسوى و احمد بن يوسف سلمى و اسماعيل بن سمويه و بكر بن سهل دمياطى و حمزة بن محمد بن عيسى كاتب و جماعتى از وى روايت كردند. در سامرا در زندان معتصم درگذشت. او اول كسى است كه «مسند» در حديث را گردآورى كرده است. از آثارش «الفتن و الملاحم» است. در «هدية العارفين» به نقل از صاحب «عيون التواريخ» از ابن حنبل آمده است كه نعيم بن حماد سيزده كتاب در رد جهميه و كتابى در رد ابوحنيفه و محمد بن حسن شيبانى داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (14/ 9)، تاريخ بغداد (314 -306/ 13)، التاريخ الكبير (100/ 8)، تذكرة الحفاظ (420 -418/ 2)، تهذيب التهذيب (413 -409/ 10)، تهذيب الكمال (138 -129/ 19)، الثقات (219/ 9)، الجرح و التعديل (ج 4، ق 464 -463/ 1)، سير النبلاء (612 -595/ 10)، شذرات الذهب (67/ 2)، طبقات ابن سعد (359/ 7)، طبقات

الحفاظ (203)، العبر (318/ 1)، كشف الظنون (1445)، معجم المؤلفين (113/ 13)، ميزان الاعتدال (248 -246/ 4)، النجوم الزاهرة (308/ 2)، هدية العارفين (498 -497/ 2).

مروزي، ابوعلي حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 430 ق)، فقيه شافعى. شيخ شافعيان و فقيه مرو بود. نسبتش به سنج، از قراى مرو مى رسد. فقه را در خراسان از ابوبكر قفال مروزى فراگرفت. او با شيخ ابومحمد جوينى، پدر امام الحرمين، و قاضى حسين مرورودى همدرس بود. ابوعلى همچنين در محضر شيخ العراقيين شيخ ابوحامد فقه آموخت. او اولين كسى است كه بين دو طريقه خراسانى و عراقى تقريبى به وجود آورد. در كنار استادش قفال مروزى در مرو به خاك سپرده شد. در «سير اعلام النبلاء» نام وى ابوعلى حسن بن محمد بن شعيب آمده گرچه نام ذكر شده در عنوان نيز محتمل دانسته شده است. در «معجم البلدان» نام وى حسن بن شعيب ذكر شده است. از آثارش: شرح «الفروع» ابن حداد، كه به گفته ى ابن خلكان بى نظير بوده است؛ كتاب «المجموع»، كه غزالى در «الوسيط» خود از اين كتاب نقل كرده؛ شرح «التلخيص» ابوالعباس ابن قاص، كه شرحى بزرگ است؛ شرح «مختصر المزنى»، كه امام الحرمين آن را «المذهب الكبير» ناميده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (527 -526/ 17)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (321 -320/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (348 -344/ 4)، كشف الظنون (1635 ،1606 ،1257 ،479)، معجم البلدان (300/ 3)، معجم المؤلفين (283/ 3)، الوافى بالوفيات (378/ 12)، وفيات الاعيان (136 -135/ 2)، هدية العارفين (309/ 1).

مروزي، شيخ الاسلام، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(294 -202 ق)، فقيه شافعى، حافظ، محدث و عابد. اصلش مروزى بود. وى در بغداد به دنيا آمد و در نيشابور نشو و نما يافت و در سمرقند ساكن گرديد. در مصر نزد اصحاب شافعى از جمله محمد بن عبداللَّه بن عبدالحكم مصرى فقه آموخت. در طلب حديث به

نقاط مختلف سفر كرد و در خراسان، رى، بغداد، بصره، كوفه، مدينه و شام حديث شنيد. از عبدان بن عثمان مروزى و صدقة بن فضل مروزى و يحيى بن يحيى نيشابورى و اسحاق بن راهويه و هدبة بن خالد و محمد بن عبدالملك بن ابى شوارب و ابوكامل جحدرى و ابراهيم بن منذر حزامى روايت كرد. فرزندش، اسماعيل، و عبداللَّه بن محمد بلخى و محمد بن اسحاق رشادى سمرقندى و عثمان بن جعفر لبان و محمد بن يعقوب بن اخرم نيشابورى و ابوالعباس سراج و جماعتى از وى روايت كردند. حاكم نيشابورى گويد كه پيشوايى او در حديث در عصر خود براى همگان مسلم بود. به گفته ى خطيب بغدادى و ذهبى او داناترين فرد به اختلاف آراى علماى دين اعم از صحابه و تابعين بود. وى در سمرقند درگذشت. از آثارش: «القسامة»؛ «الايمان»؛ «تعظيم قدر الصلاة»؛ «رفع اليدين»؛ «الورع»؛ «قيام الليل»؛ «الوتر»؛ «الصيام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (346/ 7)، ايضاح المكنون (322 ،310/ 2)، تاريخ بغداد (318 -315/ 3)، تاريخ نيشابور (128)، تذكرة الحفاظ (653 -650/ 2)، تهذيب التهذيب (422 -421/ 9)، سير النبلاء (40 -33/ 14)، شذرات الذهب (217 -216/ 2)، طبقات الحفاظ (307 -306)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (85 -84/ 1)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (196 -195/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (255 -246/ 2)، العبر (427 -426/ 1)، الكامل (117/ 6)، كشف الظنون (1469 -1468 ،1451 ،1433 ،1367)، معجم المؤلفين (78/ 12)، المنتظم (378 -376/ 7)، النجوم الزاهرة (179/ 3)، الوافى بالوفيات (111/ 5)، هدية العارفين (21/ 2).

مزكي نيشابوري، ابوزكريا يحيي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 414 ق)، محدث و فقيه شافعى. مسند نيشابور بود و در

فقه شافعى بصيرت داشت. او فقه را از ابووليد حسان بن محمد نيشابورى آموخت. از ابوالعباس اصم و ابوعبداللَّه بن اخرم و حسن بن يعقوب بخارى و احمد ابن عبدوس و ابوسهل بن زياد و عبداللَّه بن اسحاق خراسانى و محمد بن على بن دحيم و جماعتى از نيشابوريها حديث شنيد. فرزندش، ابوبكر محمد بن يحيى، و ابوبرك بيهقى و ابوصالح موذن و عثمان بن محمد محمى و هبةاللَّه بن ابى الصهباء و قاسم بن فضل ثقفى و على بن احمد بن اخرم و ديگران از وى روايت كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة الحفاظ (1058/ 3)، سير النبلاء (296 -295/ 17)، شذرات الذهب (202/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (211/ 2)، العبر (228/ 2)، معجم المؤلفين (181/ 13).

مستغفري نسفي، ابوالعباس جعفر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 432 -350 ق)، فقيه، حافظ، محدث، خطيب و مصنف. محدث ماوراءالنهر در زمان خود بود. عده اى او را حنفى و بعضى شافعى و برخى شيعى دانسته اند و هر كدام براى اثبات نظر خويش دلايلى ذكر كرده اند. او از زاهر بن احمد سرخسى و ابراهيم بن لقمان و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى و على بن محمد سرخسى و جعفر بن محمد بخارى و ابوسهل هارون بن احمد استرآبادى و ابوعبداللَّه محمد بن احمد غنجار و ديگران حديث شنيد. ابوعلى حسن بن عبدالملك نسفى قاضى و ابونصر احمد بن جعفر كاسنى و حسن بن احمد سمرقندى حافظ و اسماعيل بن محمد نوحى خطيب و ابومنصور سمعانى و جماعتى كثير از وى حديث شنيدند. در نسف درگذشت. از آثارش: «معرفة الصحابة»؛ «الدعوات»؛ «دلائل النبوة»؛ «فضائل القرآن»؛ «الشمائل» يا «شمايل النبى»؛ «خطيب النبى (ص)» يا «خطب النبوية»؛

«تاريخ نسف» و «تاريخ كش»؛ «الطب» يا «طب النبى» يا «طب النبوى»، كه خواجه نصير طوسى در «آداب المتعلمين» همگان را امر به آموختن اين كتاب نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (183/ 4)، انساب سمعانى (286/ 5)، بحارالانوار (42/ 1)، تذكرة الحفاظ (1103 -1102/ 3)، دمية القصر (664/ 1)، الذريعه (144/ 15 ،253/ 8 ،291/ 3)، رياض العلماء (473 -472/ 5)، سير النبلاء (565 -564/ 17)، شذرات الذهب (250 -249/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (215/ 2)، طبقات المفسرين داودى (126 -125/ 1)، العبر (266/ 2)، كشف الظنون (1739 ،1277 ،1095 ،760 ،715 ،308)، النجوم الزاهرة (35/ 5)، الوافى بالوفيات (150 -149/ 11)، هدية العارفين (253/ 1).

مستقيم، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عباس بن المرحوم حاج حبيب الله تاجر (داماد معظم مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمد فيض قمى) از علماء اعلام و حجج اسلام و ائمه جماعت مسجد امام عليه السلام قم مى باشند.

در سال 1333 قمرى تقريبا در قم متولد شده و دروس مقدمات و ادبيات فارسى و عربى را خوانده مرحوم والدش كه از تجار قم بودند مى خواستند معظم له در سلك بازرگانان و تجار و رشته خودش را تعقيب كند ولى ايشان با شوق فراوان و تشويق آيت الله العظمى مرعشى مدظله به تحصيل علوم دينى پرداخته و سطوح را نزد آنجناب و بعضى از مدرسين ديگر استفاده كرده و هم از محضر مرحوم آيت الله فيض و آيت الله حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى و آيت الله العظمى حايرى موسس حوزه و آيت الله حجت و بالغ بر 18 سال از دروس فقه و اصول زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده تا به مدارج عاليه

علم و فقاهت و نظر ارتقاء يافته و تدريس سطوح عالى را نموده و بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردى بيشتر روابط خود را با آيت الله العظمى مرعشى نجفى قرار داده و از رفقاى خالص و صميمى معظم له مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مستنبط تبريزي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1399 -1325 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و سطوح و استفاده از محضر ميرزا صادق تبريزى و ديگر علما در 1347 ق به نجف رفت و در محضر ميرزا محمدحسين نايينى و شيخ ضياءالدين عراقى و ميرزا على ايروانى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى تلمذ نمود و تقريرات اساتيدش را در فقه و اصول نگاشت و از آنها به دريافت اجازه نايل شد. وى همچنين در اخلاق از محضر آيت اللَّه حاج سيد على قاضى و آيت اللَّه سيد عبدالغفار مازندرانى استفاده نمود. آنگاه به تأليف، تحقيق و اقامه ى جماعت در حرم اميرالمؤمنين (ع) پرداخت. او از حاج شيخ عباس قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى روايت نموده است. از آثارش: «القطرة من بحار مناقب النبى و العترة (ع)»، در دو مجلد؛ «دلائل الحق»، در اصول دين، در سه مجلد، «البشارة و الزيارة»؛ «الاسى و الحزن» يا «الاسى و الحسن»، در دو مجلد؛ «الرثاء و الاسى»؛ منتخب «خاتم الرسائل باحسن الوسائل»؛ «العقائد الحقة»، در اصول پنج گانه؛ «المناسك و المدارك».[1]

احمد بن العالم الجليل السيد رضى بن احمد بن نصراللَّه بن حسين الموسوى ساوجى تبريزى متولد 325 قمرى از علماء ناسكين و مجتهدين عابدين و ائمه جماعت متقين معاصر نجف اشرف است.

وى پس از خواندن مقدمات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت

نموده و از محاضر اساتيد نجف مانند آقا ضياء و آيت اللَّه اصفهانى و ديگران استفاده و در رشته هاى اخلاق از امثال مرحوم آيت اللَّه حاج سيدعلى آقاى قاضى و آيت اللَّه حاج سيد عبدالغفار مازندرانى بهره مند شده و در صبحها در حرم مطهر حضرت على اميرالمومنين (ع)اقامه جماعت نموده و به تدريس و تأليف و غيره پرداخته و آثارى كه ذيلا مى نگارم به يادگار گذاشته است.

1- القطره دو جلد به طبع رسيده 2- دلائل الحق 3- البشاره و الزياره مطبوع 4- الاسى و الحزن دو جلد مطبوع 5- منتخب خاتم الرسائل 6- العقايد الحقه فى الاصول الخمسه مطبوع.

والدشان آيت اللَّه آقا سيدرضى از مجتهدين و مراجع تقليد آذربايجان بودند تولدشان در 1270 و وفاتشان در 1347 قمرى واقع شد از آثار او حاشيه مكاسب و تقريرات بعضى از اساتيد اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 101 -100/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (288 -287/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1198/ 3).

مستنبط تبريزي، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1327 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. در تبريز به دنيا آمد. سطوح و مقدمات فقه و اصول را در تبريز نزد پدرش فراگرفت. سپس به قم رفت و به تكميل سطوح پرداخت و پس از آن در درس خارج آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حايرى شركت و استفاده نمود. آنگاه به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه غروى اصفهانى و آيت اللَّه شيخ آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا محمدحسين نايينى استفاده نمود. وى همچنين در اخلاق از شاگردان آيت اللَّه سيد على قاضى طباطبايى تبريزى بود. وى پس از رسيدن به درجه ى اجتهاد

خود به تدريس فقه و اصول پرداخت. او داماد و ملازم و مصاحب مجالس خاص و عام آيت اللَّه خويى بود. از آثارش: «الاجتهاد و التقليد»؛ «التقية»؛ «العدالة»؛ «قاعدة التجاوز و الفراغ»؛ «اللباس المشكوك»؛ «معارف الاسلام»، در اصول؛ مجموعه مقالات و بحثهاى علمى منتشر شده در مجلات نجف.[1]

عالم دينى.

تولد: 1327 ق.، تبريز.

درگذشت: ارديبهشت 1364.

آيت الله سيد نصرالله مستنبط تا حدود بيست سالگى سطح را تماما و مقدارى از خارج فقه را در تبريز خواند و در حدود 1347 ق. به قم رفت و مدت شش سال در آنجا دوره ى خارج صلوة آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و خارج مكاسب و خارج اصول آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى را پست سر گذاشت و با اجازه اجتهاد از قم مراجعت و در حدود سال 1353 ق. در نجف اشرف ساكن شد و در بحث اصول و فقه آيت الله ضياءالدين عراقى شركت كرد، در بحث حج و كتاب طهارة نيز از درس آيت الله اصفهانى استفاده نمود و بعد از دو ماه از ورود به نجف از محضر آيات عظام آيت الله اصفهانى و آيت الله ضياءالدين عراقى مفتخر با اخذ اجتهاد گرديد و بعد از فوت اين دو استاد تا سال 1347 ق. مشغول به تدريس خارج فقه و اصول و كلام بود. تأليفات و آثار وى به قرار ذيل است: معارف الاسلام در اصول عقايد؛ رساله در لباس مشكوك؛ رساله در تقيه؛ رساله در قاعده فراغ و تجاوز؛ رساله در فروع علم اجمالى؛ رساله لاضرر؛ رساله من ادرك؛ رساله در تعاقب ايدى بغير.

سيد نصراللَّه بن العلامه السيد رضى موسوى از مدرسين بزرگ و علماء بنام معاصر نجف اشرف است.

معظم له در 1327 قمرى

متولد شده و پس از خواندن ادبيات و سطوح به قم آمده و از محضر اساتيد بزرگ حوزه علميه قم مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حجت استفاده نموده و در اواخر مرحوم آيت اللَّه حايرى مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسين اصفهانى استفاده نموده و از آن مرحوم اجازه اجتهاد كه در آن تعبير به (صفوه المجتهدين) است دريافت نموده و از همان زمان به تدريس فقه و اصول پرداخته و خود اين نگارنده در سال 1363 قمرى خيارات مكاسب را خدمت ايشان تلمذ نموده ام. اجمالا ايشان كه داماد بزرگ آيت اللَّه العظمى خوئى مى باشند يكى از مفاخر و ثروتهاى علمى و عملى معاصر حوزه نجف اشرفند داراى اخلاقى جميل و بيانى مليح و موصوف به فضل و كمال و از ائمه جماعت نجف مى باشند.

از آثار ايشانست 1- اجتهاد و تقليد 2- قاعده تجاوز و فراغ 3- لباس مشكوك 4- التقيه 5- العداله 6- معارف الاسلام در اصول 7- رساله در من ادرك.

داماد گرامى ايشانست. حجةالاسلام حاج آقا جواد گلپايگانى فرزند آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى مدظله.

سيد نصراللَّه فرزند مستنبط تبريزى از علماء برجسته و فقهاء و مدرسين بحق و شايسته معاصر نجف اشرف بودند. معظم له در سال 1327 قمرى در تبريز متولد شده و در بيت سيادت و سعادت پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح به قم آمده و تتمه سطوح را از مدرسين حوزه تكميل و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى حايرى شركت

و استفاده نموده سپس مهاجرت به نجف اشرف كرده و به درس مرحوم آيت اللَّه غروى اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و بالاخص آيت اللَّه العظمى اصفهانى شركت و استفاده كامل نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد و استادى رسيده و خود تشكيل درس خارج فقه و اصول داده و جمع كثيرى از افاضل محصلين به درسش شركت و استفاده نموده و پس از فوت برادرش مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد مستنبط در اول صبحها در قسمت بالا سر اميرالمؤمنين على عليه الصلوه والسلام اقامه جماعت نموده تا ساعت ده روز يكشنبه هجدهم ربيع الاول 1406 قمرى كه در سن حدود هشتاد سالگى به مرگ مرموزى از دنيا رفته و به اجداد گرامش پيوسته است.

داراى تأليفات علمى مى باشند كه ذيلا مى نگارم:

1- اجتهاد و تقليد

2- قاعده تجاوز و فراغ

3- لباس مشكوك

4- التقيه

5- العداله

6- معارف الاسلام در اصول

7- رساله در من ادرك

نگارنده گويد: مرحوم مستنبط گذشته از مقام علمى داراى مقامات معنوى بودند، زيرا در رشته معنويت از شاگردان برجسته مرحوم جمال السالكين و قدوه العارفين عالم ربانى مرحوم حاج سيد على آقا قاضى طباطبائى تبريزى استاد اخلاق و مربى نفوس مستعده حوزه علميه نجف بودند. و در اين رشته مرحوم مستنبط گذشته از جنبه هاى علمى كار كرده و رياضت كشيده بودند. و حقير دو قصه از ايشان كه معرف و گويا معنويت و معرفت ايشانست را مى نگارم:

1- در سال 1361 قمرى مشرف به نجف اشرف شدم از اول ورودم به قدرى مورد عنايت و ضيافت مخصوص مولايم حضرت على عليه السلام قرار گرفتم كه اگر تمام ذرات وجودم زبان شود نمى تواند شكر و سپاس آن مراحم را بگذارد. زيرا در اولين روز تشرفم

خدمتشان عرضه داشتم:

وفدت عليك بغير زاد

پس وسائل ماندن و مخارج يك سال اقامتم را يك جا عنايت فرمود و چون اين لطف و مرحمت را ديدم ديگر هرچه مى خواستم و نياز داشتم عرض مى كردم و محبت مى فرمودند. يك شب از حضرتش استاد علمى و اخلاقى تقاضا كردم. پس به حجره مدرسه آمدم و حجره من در سر راه نبود بلكه در گوشه و زاويه طبقه فوقانى قرار داشت و كسى از جلوى آن عبور نمى كرد مگر آنكه مرا مى خواست.

پس در حجره خويش مشغول مطالعه مكاسب بودم، ناگاه ديدم سيد بزرگوارى در حجره پائين پاى من نشسته است فورا از جا برخاسته و با خودم گفتم بى ادب فقه اهل بيت عليهم السلام را مطالعه مى كنى و در برابرشان پاى خود را دراز مى كنى پس خواستم از آقا عذرخواهى كنم ديدم نيستند بسيار وحشت زده شده و از حجره بيرون دويدم كه اين آقا چه شده است؟

من نه آمدن او را ديدم و نه رفتن او را ملتفت شدم چطور از نظرم ناپديد شد پس در حاليكه سراپا غرق عرق شده بودم و موى بدنم برخاسته بود به بام مدرسه كه اشراف به حرم مولايم امير مومنان عليه الصلوه والسلام داشت رفتم و به او متوسل شدم تا حالم عادى شد و به حجره آمدم و خوابيدم و فرداى آن شب كه به درس مرحوم آيت اللَّه اصفهانى حاضر مى شدم رفتم و پس از پايان درس به يكى از افاضل گفتم من استادى مى خواهم كه از او استفاده علمى و عملى و اخلاقى كنم فورا فرمود آن سيدى كه مى رود مناسب با خواسته تو است و به سيدى كه به

سوى صحن مطهر مى رفت اشاره كرد. من به سوى او به سرعت رفتم و در مقابل مقبره شيخنا الانصارى قدس اللَّه سره كه ايستاده و فاتحه مى خواند به او رسيدم و وقتى جلو رفتم ديدم آن سيدى است كه ديشب در حجره من آمده بود مى باشد سلام كردم و خواسته خود را به او گفتم فرمود ساعت هشت صبح فردا بيا مسجد هندى دو نفر ديگر هستند اگر بيان مرا پسنديدى ادامه بده پس ساعت موعود رفتم و آمدند و شروع به بحث و تحرير و تقرير درس مرحوم سيد اصفهانى را كردند مسرور شدم و ادامه داده ام و ايشان همين بزرگوار آقاى مستنبط مترجم عزيزم بودند و اما آن دو نفر از فضلاء و اوتاد حوزه نجف بودند.

1- مرحوم حاج سيد محمدرضا قاضى طباطبائى تبريزى از شاگردان اخلاق مرحوم آقا سيد على قاضى.

2- حاج شيخ محمدجواد قدس بروجردى داماد مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى.

3- مرحوم آقاى مستنبط كه داماد بزرگ آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و از مشاورين معظم له در اغلب كارها بودند.

روزى طرف صبح (بين الطلوعين) در سمت بالا سر محل نماز صبحشان كه مشغول خواندن زيارت جامعه كبيره بودند مى بينند آقاى عربى در جلوى ايشان محاذى بالا سر مشغول نمازند و قرائتى مى خوانند كه تاكنون از هيچ كس چنين قرائتى نشنيده بوده مجذوب حال و قرائت و تجويد او مى شود تا به قنوت مى رسد مى شنود كه در قنوتش مى خواند...

اللهم ان معويه بن ابى سفيان آذى عليا فالعن معويه لعنا وبيلا و عذبه عذابا اليما (يا قريب به اين مضمون) فرمود پس خواستم از او سوال كنم كه اين دعا و قنوت

در جائى آمده يا از خود اوست و او انشاء فرموده پس با اينكه در دسترس من بود، بلند شدم كه بعد از نماز او بپرسم ديدم نيست هر چند به اين طرف و آن طرف نگريستم او را نديدم. دانستم مولايم عجل اللَّه فرجه الشريف بوده است.

آرى از چنين سيد بزرگوار و فقيه جامع و عالم عاملى بعيد نيست كه بارعه به فيض لقاء و زيارت مولايمان رسيده باشد منتهى مكتوم داشته. زيرا به گفته معروف:

هر كه را اسرار حق آموختند

مهر كردند و دهانش دوختند

مگر مرحوم شيخ ما حاج شيخ محمدتقى شهيد بافقى نبود كه به كرات و مرات برايش تشرف حاصل شده بود ولى ابراز نمى كرد تا بعد از فوتش افراد مختلف داستانهائى از او نقل كردند. مانند اين داستان كه عالم جليل آقاى علوى فريدونى داماد بزرگ آيت اللَّه العظمى گلپايگانى برايم حكايت كرد كه يكى از اصناف بازار قم به نام آقاى پاينده كه ورشكسته شده بود چهل شب جمعه به مسجد جمكران قم مى رود براى اصلاح كارش شب چهلم سيدى را در مسجد زيارت مى كند كه به او مى فرمايد در راه كه به قم برمى گردى حاج شيخ محمدتقى بافقى را مى بينى كه مشغول جمع كردن سنگهاى ميان راه است به او سلام مى رسانى و مى گوئى آقا گفت: قدرى از آن پولها كه پيش تو است به تو بدهد. آقاى پاينده گويد آمدم، ديدم حاج شيخ مشغول جمع كردن سنگها از ميان راه است سلام كردم و پيام را دادم فورا گفت: آقا سلام به من فرستاد و شروع كرد به گريستن و زار زدن و اشك ريختن و آن وقت متوجه شدم

كه آن آقا كه بود آقاى عالم بود و من به فيض زيارتش رسيدم ولى غافل بودم و او را نشناختم پس ديدم آقاى بافقى از گريه خلاص نمى شود گفتم پيامى هم به شما دادند فورا توجه كرده فرمود چه فرمودند گفتم فرمودند از آن پولها كه نزد تو است قدرى به من بدهيد، ديدم فورا از جيب خود كيسه اى درآورد كه در آن حدود سى يا چهل تومان پول نقره آن روز بود و از آن چند تومانى به من داد پس خداحافظى كرده آمدم و به بركت آن پول خسارت و ضرر و قروضى كه به واسطه خشك شدن زراعتم به من رسيده بود جبران و ادا گرديد و از ورشكستگى بيرون آمده و كارهايم اصلاح شد. آرى ايمان نگارنده چنين است كه شاعر گويد:

بذره گر نظر لطف آنجناب كند

به آسمان رود و كار آفتاب كند

سلام من الرحمن نحو جنابه

فان سلامى لا يليق ببابه

آيت اللَّه مستنبط رحمه اللَّه فقط داراى يك دختر بودند كه او را به آيت اللَّه زاده گلپايگانى حاج سيد جواد فرزند بزرگ آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى تزويج كردند و فرزند ذكور و پسر نداشتند و نسل و عقب آن مرحوم از اين دختر مى باشد.

حاج سيد جواد از آقازادگان محترم و فضلاء مكرم حوزه علميه قم مى باشند كه در بيت علم و مرجعيت به دنيا آمده و پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد به فراگرفتن علوم دينى و خواندن ادبيات پرداخته و بعد از تكميل صرف و نحو و منطق به خواندن سطوح فقه و اصول نزد اساتيد و مدرسين حوزه علميه مشغول شده و بعدا مهاجرت به نجف

اشرف نموده و بقيه سطوح مكاسب و كفايه را در آنجا از مدرسين بزرگ فراگرفته سپس به درس خارج فقه و اصول آيت اللَّه العظمى خوئى و پدر همسرش آيت اللَّه مستنبط حاضر و استفاده نموده و بعد از رحلت ناگهانى برادرش مرحوم حاج سيدمهدى متوفى شوال 1357 شمسى براى رسيدگى به كارها و مسئوليتهاى آن مرحوم در قم مستقر و تا حال به خدمات روحى و اجتماعى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (318 -317)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 784/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (332 -326/ 9 ،289 -288/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1199 -1198/ 3).

مسجد شاهي اصفهاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند علامه شيخ محمدحسين بن حاج شيخ محمدباقر نجفى از اجله علماء و فقهاء و مدرسين اصفهان بوده در نجف اشرف در جمعه 20 محرم 1287 قمرى از دختر مرحوم علامه فقيد سيد صدرالدين عاملى متولد گرديده در خدمت پدر دانشمند خود و سيد ابراهيم قزوينى و ميرزا حبيب اللَّه تهرانى معروف به ذوالفنون و آخوند خراسانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعه اصفهانى و حاج آقا رضا همدانى و خصوصاً آقا سيد محمد فشاركى تحصيل نموده تا در علوم فقه و اصول و رياضى و نجوم و ادب سر آمد اقران گرديده و جامع معقول و منقول شده در تمام علوم اطلاعاتى فراوان يافت، در فقه و اصول مجتهدى بارع و در فلسفه و حكمت و رياضى از محققين بشمار مى رفت در سال 1333 به ايران مهاجرت كرده و در اصفهان ساكن و به درس و مباحثه و اقامه جماعت و افتاء اشتغال جسته در معاشرت و حسن خلق بر بسيارى

از معاصرين خود امتياز داشت، شريك درس و بحث مرحوم آيت اللَّه حايرى بود در اوائل سال 1344 قمرى وارد قم و مورد استقبال گرم و تكريم آيةاللَّه و حوزه علميه گرديده و در مدرسه فيضيه شروع به تدريس نموده و به منبر افاضه و افاده قرار گرفت و حدود يك سال فضلاء را از مبانى علمى و بيانات متقن خود مستفيض و همواره مرحوم آيت اللَّه حايرى فضلاء تلامذه خود را توصيه و تشويق به درس ايشان مى نمود و آن مرحوم تا پس از فوت عموى گرامش آيت اللَّه حاج آقا نوراللَّه اصفهانى به تدريس اشتغال داشت و پس از آن به اصفهان مراجعت و در آنجا به تدريس و مرجعيت پرداخت تا شب يكشنبه 24 محرم سال 1362 وفات نموده و در بقعه جدش شيخ محمدتقى مدفون گرديد. از اشعار اوست اين دو بيت زير:

الا ان شكل المال فى الدهر منبج

ولكن شكل العلم فيه عقيم

فمن يشترى منى جميع فضايلى

فانى بانحاء العلوم عليم

حدود سى جلد كتاب و آثار در علوم و فنون مختلفه دارد كه بعضى طبع والباقى مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

مسعودي پنج دهي مروزي، تاج الدين، ابوعبداللّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(584 -522/ 521 ق)، فقيه، محدث، لغوى و صوفى. نسبتش به پنج ده، از قراى مرورود، مى رسد. چون نياى بزرگش مسعود بود به مسعودى مشهور شد. او ساكن خانقاه سميساطيه دمشق بود. در مرو و هرات و سجستان و بلخ و سرخس و نيشابور و كرمان و اصفهان و همدان و تبريز و بغداد و موصل و مصر از پدرش و عبدالسلام بن احمد بكبره و مسعود بن محمد غانمى و ابونضر فامى و ابوالمظفر تريكى بغدادى و ابوالوقت عبدالاول

و عبداللَّه بن عمر سجزى و عمر بن محمد بسطامى و ابوبكر محمد بن على طوسى و ابوالمعالى مقرى و عبدالرحمان بن احمد طوسى و ابن رفاعه سعدى و مسعود ثقفى و عبدالصبور بن عبدالسلام و سلفى حافظ و جماعتى ديگر حديث شنيد. در 575 ق در مصر مجالس املاى حديث برپا كرد. او معلم ملك افضل فرزند سلطان صلاح الدين بود. ابن مفضل و ابوالقاسم بن عساكر و ابواحمد بن تاجر و ابواحمد بن سكينه و ديگران از وى روايت كردند. او شرحى كامل بر «مقامات» حريرى نگاشت كه به گفته ى ابن خلكان نظير نداشت و در پنج مجلد بزرگ بود و بدين علت به مسعودى شارح «مقامات» معروف شد. او در دمشق درگذشت و در دامنه ى كوه قاسيون دفن شد. از آثارش: «مغانى المقامات فى معانى المقامات»، كه همان شرح «مقامات حريرى»، است؛ «الايضاح فى جمع المغرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65 -64/ 7)، الاعلام بوفيات الاعلام (395/ 2)، سير النبلاء (175 -173/ 21)، شذرات الذهب (281 -280/ 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (253/ 2)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (37/ 2)، العبر (88/ 3)، كشف الظنون (1790 -1789)، لسان الميزان (292 -291/ 6)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (23 -21/ 19)، معجم الادباء (216 -215/ 18)، معجم البلدان (591/ 1)، معجم المؤلفين (155/ 10)، ميزان الاعتدال (600/ 3)، الوافى بالوفيات (233/ 3)، وفيات الاعيان (392 -390/ 4)، هدية العارفين (101/ 2).

مسعودي مروزي، ابوالخير، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 443 ق)، فقيه شافعى، نحوى، لغوى و اديب. مروزى در بين شافعيان به مسعودى معروف بود. نزد ابوبكر قفال مروزى فقه آموخت و برآمد و از اقران شيخ خود گشت. او از

قفال و ابونصر محمودى حديث شنيد. مسعودى در نحو و لغت و ادب مشهور زمان خود بود. قاضى ابومنصور سمعانى از او روايت كرد. امام غزالى در كتاب خود، «الوسيط»، از او حكايت كرده است. به گفته ى سمعانى وى در ابتدا از اصحاب الراى بود كه چون مصاحب قفال شد جزء اصحاب الحديث گشت. وفات او را حدود 420 ق نيز ذكر كرده اند. از آثارش: شرح «مختصر المزنى»، در فروع فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى سبكى (174 -171/ 4)، كشف الظنون (1635)، معجم الادباء (214 -213/ 18)، معجم المؤلفين (259 ،248 ،225 -224/ 10)، الوافى بالوفيات (322 -321/ 3)، وفيات الاعيان (214 -213/ 4).

مسيحا فدشكويي، محمد مسيح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1127 ق)، فقيه، اديب و شاعر، متخلص به معنى. در فسا به دنيا آمد. در شيراز و اصفهان درس خواند. در سرودن شعر به دو زبان عربى و فارسى مهارت داشت. در اشعار عربى مسيح و در اشعار فارسى معنى تخلص مى كرد. آخوند مسيحا از شاگردان آقا حسين محقق خوانسارى بود كه به درجه ى اجتهاد رسيد و چندين سال منصب شيخ الاسلامى ايالت فارس را داشت. در اواخر عمر در سنين نود سالگى به فسا بازگشت و در قريه ى فدشكو درگذشت. در «تذكره ى نصرآبادى» سال مرگش 1115 ق ذكر شده است. وى به عربى قصيده اى در مدح حضرت اميرالمؤمنين على (ع) گفته است. از ديگر آثارش: «حواش على الحواشى الخفريه على شرح التجريد»؛ «اثبات الواجب تعالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (84 -83)، اعيان الشيعه (56 /10)، تاريخ ادبيات در ايران (317 -316 /5)، تذكرة المعاصرين (111 -101)، تذكره ى نصرآبادى (174)، دانشمندان و

سخن سرايان فارس (4 -3 /1)، الذريعه (1075 -1074 ،1065 /9 ،109 /1)، ريحانه (385 ،314 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 725 -723 /12)، فارسنامه ى ناصرى (1392 /2)، فرهنگ سخنوران (862)، فوائد الرضويه (643)، لغت نامه (ذيل/ معنى فسايى)، مؤلفين كتب چاپى (191 -190 /5)، مرآت الفصاحه (587 -585)، معجم المؤلفين (22 /12).

مشكوة، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن حاج زين العابدين خوزانى معروف به (مشكوه) از علماء محترم معاصر سده (همايونشهر) مى باشند.

وى در سال 1319 ق در خوزان متولد شده و پس از خواندن فارسى مقدمات را در اصفهان خدمت آقاى زفره اى و آقا سيد آقاجان فراگرفته و سطوح اوليه لمعه و قوانين را از مرحوم صديقين حاج ملاحسينعلى و مرحوم آقا شيخ محمد حكيم آموخته و سطوح نهائى را از مرحوم آقا سيد مهدى درچه اى و حاج سيد مرتضى معروف بجارچى خراسانى و كفايه را از آيت اللَّه مرحوم آقا سيد محمد نجف آبادى استفاده نموده و پس از تكميل آن به قم مسافرت و مدت هفت سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكرم حايرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه آقا سيد محمدتقى خونسارى استفاده نموده و بعد از فوت مرحوم حايرى مهاجرت به نجف اشرف و مدت هفت سال از درس و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين كمپانى بهره مند شده و ضمنا در نجف تدريس سطوح فقه و اصول نموده و در اواخر عمر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به علت كسالت خانوادگى و فقدان بعضى از فرزندانش به اصفهان مراجعت و در مدرسه چهارباغ و مدرسه صدر تا حال تحرير اشتغال به تدريس سطوح عالى و نيز اقامه جماعت

و بيان احكام و مواعظ دارند و هر هفته يكروز به خمينى شهر آمده و مردم آن سامان را از فيض علوم خود مستقيض مى فرمايند.

از باقيات الصالحات و آثار خير ايشانست مدرسه علميه و غسالخانه اى در خمينى شهر تأليفات معظم له.

1- حاشيه بر كفايه 2- تقريرات درس آيت اللَّه اصفهانى 3- تقريرات درس آقا ضياء 4- تقريرات درس آيت اللَّه حايرى.

ايشان 4 فرزند ذكور و 4 فرزند اناث دارند كه يكى از پسران به نام آقامحمود اشتغال به درس دارند.

دامادهاى ارجمند ايشان از علماء بزرگ اصفهان به نام 1- آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن شمس آبادى 2- حجةالاسلام والمسلمين آسيد محمد درچه اى 3- حجةالاسلام حاج شيخ محمدعلى.

نگارنده: گويد جناب آقاى مشكوة صاحب نفس زكيه و مقامات معنوى و داراى مكاشفات و منامات عجيبه و غريبه اند كه براى اختصار از ذكر آن خوددارى مى نمائيم.

ادام اللَّه توفيقه و جعله اللَّه و ايانا من انصار وليه عجل اللَّه فرجه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مشكيني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن بن عبدالحسين مشكينى اردبيلى نجفى عالمى فاضل و فقيهى تحرير و مدرسى بزرگ و خوش تقرير بوده است ولادت ايشان در سال 1305 قمرى در يكى از دهات مشكين شهر اردبيل واقع شده و از آنجا براى تحصيل در سال 1320 به اردبيل آمده و در سال 1328 ق مهاجرت به نجف اشرف و مدت كوتاهى درك بحث آخوند خراسانى را نموده و پس از فوت وى خدمت مرحوم آقا شيخ على مدرس قوچانى تلمذ كرده و در سال 1337 ق به كربلاء عزيمت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده نموده و پس از فوت ايشان به نجف مراجعت و به تدريس و تصنيف پرداخته و از

مدرسين درجه يك اصول گرديده و جمع كثيرى از فضلاء كه امروز از آيات عظام قم و نجف و ساير بلاد و از مراجع تقليد عصر حاضرند از محضرش استفاده نموده اند.

مرحوم آيت اللَّه مشكينى در اواخر مبتلا به كسالت گرديده و براى معالجه به بغداد آمده و در روز دوشنبه بيست و هفتم جمادى الثانى 1358 ق در سن پنجاه و سه سالگى وفات و جنازه اش حمل به نجف و در جنب مقبره مرحوم علامه يزدى آقاسيد محمدكاظم در مقبره صحن شريف مدفون گرديدند.

آثار علمى ايشان از اين قرار است.

1- الفوائد الرجاليه 2-المناسك 3- حاشيه كفايه كه مطبوع با كفايه مى باشد 4- حاشيه عروةالوثقى 5- كتاب الصلوه 6- كتاب الزكوة 7- كتاب الطهاره 8- رساله در ترتب 9- رساله اى در كر 10- رساله در رضاع 11- رساله در معناى حرفى و غيره

(1358 -1305 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مدرس. نسبتش به مشگين، از توابع اردبيل، مى رسد. براى فراگيرى علوم به اردبيل رفت و در 1328 ق به نجف مهاجرت كرد. او در محضر آخوند خراسانى و شيخ على قوچانى و شريعت اصفهانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى تلمذ نمود. در 1337 ق به كربلا رفت و در حوزه ى درس و بحث ميرزا محمدتقى شيرازى شركت كرد. پس از درگذشت استادش، ميرزاى شيرازى ثانى، به نجف بازگشت و به تدريس اصول و تصنيف پرداخت. وى سرانجام در كاظمين درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در صحن شريف علوى به خاك سپرده شد. از آثارش: «الفوائد الرجالية»؛ «المناسك»؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ كتاب «الصلاة»؛ كتاب «الزكاة»؛ كتاب

«الطهارة»؛ حاشيه بر «شرح منظومه سبزوارى»؛ رساله ى «الترتب»؛ رساله ى «الرضاع».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (336/ 2)، الذريعه (337 -336/ 16 ،186/ 6)، ريحانه (320 -319/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 38/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (75 -74/ 7)، معجم المؤلفين (295/ 3).

مشكيني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية الله علي اكبر فيض معروف به مشكيني در سال 1300 هجري شمسي در روستايي از توابع بلوك مشكين شهر و در ميان خانواده اي متدين و اهل علم چشم به جهان گشود. پدرش مردي مومن و عالم بود و در روستاي آلنّي زندگي ساده اي داشت. او در كسوت روحانيت به تحصيل علم و رتق و فتق امور مردم مي پرداخت .

آية الله مشكيني هنگامي كه همراه با پدر در نجف اشرف مقيم بود، به مكتب خانه رفت . هنوز بيش از دو سال از اقامت خانواده آية الله مشكيني در نجف نگذشته بود كه مادرش چشم از جهان فروبست. آية الله مشكيني به همراه پدر به وطن بازگشت و مقداري از مقدمات علوم ديني را نزد پدر فرا گرفت . وي پس از مدتي پدر را نيز از دست داد. خود مي گويد: " پس از فوت پدرم ما يتيم بوديم و هيچ چيز نداشتيم."

ايشان با وجود سختي و مرارت و فقر، عزم سفر كرد و راهي حوزه علميه اردبيل شد و پس از اندكي به فكر مهاجرت افتاد. ايشان درباره سال هاي سخت دوران يتيمي خويش مي گويد:

"با وجود همه سختي ها و نبود امكانات، چيزي كه ما را اميدوار كرده بود؛ توكل به خدا و ايمان به راهي بود كه در آن پاي نهاده بوديم. هر چند در اين

غربت و تنهايي سايه پدر و مادر نبوده لكن همواره خدا بود و باور اين حضور، ما را از ياس و نااميدي نجات مي داد."

وي براي تحصيل علوم ديني به شهرستان اردبيل سفر كرد و مقداري از صرف و نحو را در آنجا فرا گرفت . سپس در معيّت عالم بزرگواري كه از زخميان حادثه مسجد گوهرشاد مشهد در زمان رضاخان بود، به شهر قم آمد و در آن ديار به تحصيل علوم ديني پرداخت .

ايشان درباره سفارش پدرش براي تحصيل علم مي گويد:

"پدرم در آخرين لحظات عمرش تنها سفارشي كه براي من كرد اين بود كه فرمود:

پسرم! در روز قيامت به پيش من رو سياه مي آيي اگر احكام و عقايد و تفسير را فرا نگرفته باشي."

اين بود كه آية الله مشكيني در كنار فقه و اصول، در عقايد و تفسير نيز زحمات زيادي كشيد و در اين علوم نيز تبحر خاصي به دست آورد. او در حضور اساتيد بزرگي چون امام خميني را درك كرد و چندين سال نيز در محضر اين مرد بزرگ، كمالات علمي را فراگرفت و به ژرفاي انديشه و عرفان و معنويت وي پي برد و شيفته اش گرديد.

ايشان در زماني كه سايه منحوس رژيم پهلوي بر كشور مستولي و تحصيل در حوزه هاي علميه بسيار دشوار بود. دروس دوره سطح را به خوبي به پايان رساند و در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دوره خود، حاضر شد.

وي نزديك به هفت ماه نيز در نجف اشرف حضور داشت و در درس هاي خارج استادان آن ديار، به ويژه امام خميني (ره ) شركت مي كرد اما به دليل هواي

گرم نجف و ضعف مزاجي مجبور به بازگشت به ايران شد.

آية الله علي اكبر مشكيني در سال هاي تحصيل خود، به محضر عالمان بسياري شرفياب شد.

وي در دروس خارج فقه و اصول آية الله العظمي بروجردي (ره ) و آية الله العظمي محقق داماد(ره ) شركت مي كرد. در نجف نيز به محضر عالمان و استادان آن ديار شرفياب مي شد و در درس خارج امام خميني (ره ) شركت جدي داشت .

آي_ة الله مشكيني در سال هاي تحصيل و پس از آن با فضلا و اساتيد بسيار، رابطه دوستي داشت كه از آن جمله مي توان آية الله جوادي آملي و آية الله اميني را نام برد.

فعاليت هاي علمي و فرهنگي :

آية الله مشكيني در سال هاي عمر با بركت خود منشأ خدمات، فعاليت هاي علمي و فرهنگي بسياري بود. او طي سال ها تدريس مقدمات، سطح و دروس خارج فقه و اصول در حوزه، شاگردان بسياري را تربيت كرد كه از استادان و علماي امروز حوزه به شمار مي آيند.

وي كتب دوره مقدمات و سطح را بارها تدريس كرده و سال ها به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشته است .

همچنين درس تفسير آية الله مشكيني از دروس مشهور حوزه علميه قم بوده است .

از فعاليت هاي مهم وي در اين عرصه ، تأسيس مؤسسه الهادي است كه به چاپ كتب مفيد و اسلامي براي سطوح گوناگون جامعه مي پردازد و مردم را با حقايق و معارف اسلامي آشنا مي سازد.

آيت الله مشكيني همچنين كتاب هاي فراواني در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي تأليف و منتشر ساخته است كه برخي از مجموعه آثار ايشان به شرح زير است :

1_ اصطلاح الاصول

2_ مصطلحات الفقه

3_ الفقه الماثور

(دوره فقه به طرزي نوين )

4_ دروس في الاخلاق (يك دوره اخلاق عربي )

5_ ازدواج در اسلام

6_ المنافع العامه (شرح كتاب احياءالموات شرايع )

7_ مفتاح الجنان (كتاب دعا تكميل مصباح المنير)

8_ المواعظ العدديه

9_ واجب و حرام احكام الزامي (دوره فقه )

10_ قصار الجمل (احاديث كوتاه تحت عناوين لغوي دو جلد)

11_ ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي

12_ الهدي الي موضوعات نهج البلاغه

13_ المبسوط (تفسير سوره آل عمران )

14_ واجبات و محرمات (استقصاء آنچه در شرع واجب و حرام اعتقادي و عملي است )

15_ تفسير سوره (ص )

16_ بحث تكامل از نظر قرآن

17_ مسلكنا في العقائد و الاخلاق و العمل

18_ زمين و آنچه در آن است

19_ تقليد چيست ؟

20_ رساله خمس

21_ حاشيه توضيحي بر كتاب مضاربه ، عروة الوثقي

22_ نهج البلاغه موضوعي

23_ تحريرالمواعظ

24_ تحريرالمعالم

25_ الرسائل الجديده

26_ تلخيص المكاسب (در دست چاپ )

27_ تفسير روان براي نسل جوان (در دست چاپ )

28_ ترجمه و شرح فارسي سه كتاب مضاربه ، مزارعه و شركت در عروة

الوثقي (در دست چاپ )

همچنين از وي مقالات بسياري در نشريات نور علم ، پاسدار اسلام و ... نيز در روزنامه جمهوري اسلامي و ... به چاپ رسيده است .

فعاليت هاي سياسي :

زندگي آية الله مشكيني سرشار از مبارزات و تلاش هاي سياسي براي تحقق حكومت اسلامي است . وي از نخستين افرادي بود كه به نهضت امام خميني (ره ) پيوست . مشكيني در جلسات مخفي مبارزان شركت مي كرد از اين رو حدود چهار ماه در تهران متواري شده بود و سپس ايران را به مقصد عراق ترك كرد.

با بازگشت به قم در همان

روز اول دستگير شد و ساواك از او خواسته بود تا 48 ساعت بعد از قم خارج شود. از اين رو به مشهد رفت و 15 ماه در آنجا مشغول تدريس شد و بار ديگر به حوزه علميه قم آمد و مبارزات را پي گرفت ؛ اما پس از مدتي به همراه 27 نفر از اساتيد و فضلاي حوزه تبعيد شد. از اين رو به زادگاه خود رفت ولي پس از سه ماه ساواك وي را دستگير و به ماهان كرمان و گلپايگان تبعيد كرد.

وي پس از دو سال نيز به كاشمر تبعيد شد و در طول دوره تبعيد نيز دست از مبارزه برنمي داشت ؛ اين گونه بود كه ساواك او را به مكان ديگري منتقل مي كرد. وي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود .

با پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، آية الله مشكيني در مسئوليت هاي گوناگوني به ايفاي نقش پرداخت از جمله عضويت در خبرگان تدوين قانون اساسي ، مسئول گزينش و اعزام قضات با حكم امام(ره )، رياست مجلس خبرگان رهبري در هر سه دوره ، امامت جمعه قم با حكم امام(ره ) و رهبر انقلاب، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم و رياست شوراي بازنگري قانون اساسي .

آيت الله مشكيني كه به بيماري خوني مزمني دچار بودند، در بيمارستان بقيه الله بستري شدند. سرانجام عصر روز دوشنبه 8 مرداد 1386 ايشان به خلد آشيان رحلت نمودند.

مشهدي، ابوالبركات ناصح الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 532 ق)، فقيه و محدث. در محضر امام محيى الدين حسين بن مظفر حمدانى تلمذ نمود. او از مفيد ابوالوفاء عبدالجبار، شاگرد شيخ طوسى، و جعفر بن محمد دوريستى و ابوالحسن على بن عبدالصمد تميمى و حسين بن مظفر حمدانى

روايت كرد. شيخ منتجب الدين و على بن محمد تميمى، صاحب «منية الداعى»، و طب راوندى از وى روايت كرده اند. امام ضياءالدين فضل اللَّه راوندى و فرزندانش، احمد بن فضل و على بن فضل، در 532 ق از او اجازه ى روايت گرفتند و فضل اللَّه راوندى اين نكته را در ظهر «امالى» صدوق نگاشته است. صاحب «مكارم الاخلاق»، حسن بن فضل طبرسى، كتاب «المسموعات» را به وى نسبت داده است و صاحب «مشكاة الانوار»، على بن حسن بن فضل طبرسى، كتاب «المجموع» را نيز منتسب به وى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بحارالانوار (35/ 1)، الذريعه (25/ 21 ،53/ 20)، رياض العلماء (35 -34/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 251 -250 ،199 ،14 -13/ 6)، فوائد الرضويه (394 ،355 ،201)، فهرست منتجب الدين (163)، معجم المؤلفين (59/ 9).

مشهدي، هدايةاللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1248 -1178 ق)، عالم امامى، فقيه، مفسر و نحوى. در محضر پدرش تلمذ نمود. پس از رسيدن به درجات عالى علمى عهده دار رياست دينى مردم گرديد. زمانى كه شاهزاده شجاع السلطنه از خراسان رفت و آن منطقه مورد تجاوز سيد محمد خان كلاتى قرار گرفت، ميرزا هدايت اللَّه مشهدى شاگرد خويش، ملا قربان نيشابورى، را به همراه نامه اى به كلات فرستد و خان متجاوز را از ظلم و تعدى برحذر داشت و خان مزبور فرمان او را اطاعت كرد. او در مشهد درگذشت و در صفه ى طهماسبى دفن شد. از آثارش: تفسير قرآن مجيد معروف به «تفسير ميرزا هداية اللَّه»، ده جزء اول قرآن و ده جزء آخر آن مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (69/ 9)، اعيان الشيعه (263/ 10)، الذريعه (321/ 4)، هدية العارفين (507/ 2).

مصطفوي، شهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهاب بن آقا حسن مصطفوى همدانى از علماء محترم معاصر بودند در ملاير.

ايشان در قريه سوزن از قراء دره جزين همدان در نيمه ماه شعبان 1323 قمرى متولد شده و از كودكى اشتغال به تحصيل نموده و پس از خواندن صرف و نحو به همدان آمده و تا يكسال در آنجا تحصيل نموده و بعد مدتى در دره جزين از محضر عالم زاهد حاج ميرزا مقيم زنجانى استفاده كرده و در سال 1342 ق مهاجرت به قم نموده و فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقاميرزا سيد على يثربى كاشانى و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه آقاشيخ محمدعلى حايرى و آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى و بالاخص آيت اللَّه فقيد سيدنا الاستاد آقا سيد محمدحجت كوهكمرى استفاده نموده و حكمت را

از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى بهره مند گرديده و چون آيت اللَّه حجت رضوان اللَّه عليه را از ديگران از جهانى شايسته ترديد ملازمت ايشان را اختيار و در شمار اصحاب خاص و خواص حواريين ايشان درآمده و مورد توجه و اعتماد و وثوق معظم له گرديده و در سال 1364 قمرى كه خشك سالى شد و مردم را علماء دعاء باران خواستند و مرحوم آيت اللَّه خونسارى با تشريفات زيادى با استسقاء رفتند به ايشان هم با مرحوم آيت اللَّه حجت با جماعتى به مسجد جمكران رفتند و حدود پنج ساعت دعاء و نماز خوانده و تضرع نمودند تا از الطاف الهى بارانى شديدى باريده به طورى كه با زحمت فراوان برگشته و مورد استقبال و تقدير آيت اللَّه شدند در خدمت آن بزرگوار بودند تا مردم ملاير از آن مرحوم تقاضاى عالم و پيشوائى نمودند ايشان هم معظم له را انتخاب و اعزام به ملاير نمودند و آن مرحوم تا اواخر عمر گرچه مواجه با كم لطفى هاى بعضى از مراجع عصر گرديدند به انجام وظائف دينى از قبيل اقامه جماعت و تأسيس مدرسه دينى در ملاير و تربيت طلاب و محصلين و تبليغ دين و ترويج احكام داشتند تا در حدود 1378 با دلى پر از غصه از دنيا رفته و به مواليان خويش پيوستند.

آثار علمى ايشان از اين قرار است 1- رساله جامعى در تجارت از اول بيع تا آخر خيارات 2- رساله اى در اصول دين 3- رساله در قاعده لاضرر 4- حواشى بر مصباح الفقيه همدانى 5- مقدمه اى در تفسير قرآن و غيره

(1378 -1323/ 1322 ق)، عالم دينى. در قريه ى سوزن از قراى دره جزين همدان به

دنيا آمد. پس از فراگيرى صرف و نحو به همدان رفت و مدت يك سال در آنجا تحصيل كرد. از محضر حاج شيخ هاشم همدانى استفاده نمود. او مدتى نيز در دره جزين از محضر ميرزا مقيم زنجانى استفاده نمود. در 1342 ق به قم رفت و فقه و اصول را از محضر ميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه شيخ محمدعلى حايرى يزدى و آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و آيت اللَّه سيد محمد حجت و حكمت را از محضر ميرزا محمدعلى شاه آبادى فراگرفت. وى از شاگردان برجسته ى آيت اللَّه حجت بود. در ملاير درگذشت. از آثارش: رساله اى در «تجارت»، از اول «بيع» تا آخر «خيارات»؛ رساله اى در «اصول دين»؛ رساله اى در «قاعده ى لا ضرر»؛ حواشى بر «مصباح الفقيه» همدانى؛ «مقدمه اى در تفسير قرآن».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (242)، گنجينه ى دانشنمندان (217 -216/ 7).

مصنف مريواني، ابوبكر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1014 ق)، فقيه شافعى و مورخ. وى از فقهاى شافعى كرد بود كه به جهت كثرت تصانيف به مصنف معروف گرديد. مدتى در مدينه ساكن بود. او در چور از قراى مريوان درگذشت. از آثارش: «طبقات الشافعية»، معروف به «طبقات المصنف»، در فقه؛ شرح «المحرر» رافعى قزوينى، در فروع فقه شافعى، در سه جلد؛ «سراج الطريق»، به فارسى؛ «رياض الخلود»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (46/ 2)، كشف الظنون (1613)، معجم المؤلفين (77/ 3).

مصنفك بسطامي، علاءالدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(875 -803 ق)، فقيه حنفى. چون از كودكى به تصنيف و تأليف روى آورد به مصنفك ملقب شد. نسبتش به بسطان خراسان مى رسد. از فرزندزادگان امام فخر رازى بود. در خراسان به دنيا آمد و در هرات نشو و نما يافت. او در محضر ملا جلال الدين يوسف اوبهى، شاگرد تفتازانى، و قطب الدين هروى تلمذ نمود. فقه شافعى را نزد امام عبدالعزيز ابهرى و فقه حنفى را نزد امام فصيح الدين بن محمد فراگرفت. به قونيه رفت و در آنجا به تدريس پرداخت. مصنفك در قسطنطنيه درگذشت و در نزديكى مزار ابوايوب انصارى به خاك سپرده شد. از آثارش: شرح «ارشاد الهادى» تفتازانى، در نحو؛ «حدائق الايمان لاهل اليقين و العرفان»؛ حاشيه بر شرح «آداب البحث» مسعود شروانى؛ حاشيه بر «مطول» تفتازانى؛ حاشيه بر «مفتاح العلوم» سكاكى؛ شرح «قصيدة الروحية» ابن سينا؛ شرح «النقاية مختصر الوقاية» صدر الشريعه بخارى؛ شرح «الهداية» مرغينانى، در فروع؛ «حدائق الايمان»؛ شرح «المصابيح السنة» بغوى؛ «الحدود و الاحكام»، در فقه حنفى؛ حاشيه بر «الكشاف» زمخشرى؛ «مختصر المنتظم»، كه مختصر «المنتظم» ابن جوزى است؛ حاشيه بر «تنقيح الاصول» صدر الشريعه بخارى؛ «حدود الاحكام»، در فقه؛

حاشيه بر «عقائد النسفى»؛ شرح «قصيدة البردة» بوصيرى؛ «ملتقى البحرين»، در تفسير قرآن؛ شرح «مثنوى» مولوى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162 -161/ 5)، ايضاح المكنون (130/ 2 ،37/ 1)، شذرات الذهب (321 -319/ 7)، كشف الظنون (2036 ،2024 ،2014 ،1971 ،1851 ،1816 ،1765 ،1717 ،1708 ،1699 ،1544 ،1480 ،1341 ،1332 ،1145 ،913 ،635 ،633 ،497 ،475 ،113 ،68 -67/ 40)، معجم المؤلفين (240/ 7)، هدية العارفين (735/ 1).

مطرزي خوارزمي، برهان الدين، ابوالفتح ناصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(616/ 610 -538/ 536 ق)، فقيه حنفى، نحوى، لغوى، اديب و شاعر معتزلى. در جرجانيه ى خوارزم به دنيا آمد. چون در سال وفات زمخشرى در خوارزم به دنيا آمد به خليفة الزمخشرى معروف شد. در نحو و لغت و شعر و انواع علوم ادب متبحر بود. از محضر پدرش و ابوالمؤيد موفق بن احمد، خطيب خوارزم، استفاده نمود و از ابوعبداللَّه محمد بن على بن ابوسعد تاجر و جماعتى ديگر حديث شنيد. او پيشواى معتزليان بود. در خوارزم درگذشت. متجاوز از سيصد قصيده در سوك او سروده شد. از آثارش: شرح «مقامات» حريرى، كه در «كشف الظنون» نام آن «الايضاح» ذكر شده است؛ «الاقناع»، در لغت، و «مختصر الاقناع»؛ مختصر «اصلاح المنطق» ابن سكيت؛ «المصباح»، در نحو؛ «المطرزيه» يا «المقدمة النحوية» يا «المقدمة المطرزية»، در نحو؛ «المغرب»، در لغت، و شرح و ترتيب آن به نام «المعرب فى شرح المغرب».[1]

ابوالفتح ناصر بن ابوالمكارم عبدالسيد بن على (و. 538 ه.ق- ف. 616) فقيه حنفى خوارزمى، نحوى، لغوى، اديب معروف. كتاب مشهور او در لغت «المغرب فى لغةالفقه) (ه.م) و «المعرب» (ه.م) است. وى در اصول عقايد معتزلى بوده و او را جانشين زمخشرى دانسته اند و

از شاگردان جاراللَّه زمخشرى است. شرح مقامات حريرى و كتاب مختصرالافلاح از آثار او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (311/ 8)، تاريخ ادبيات در ايران (321/ 2)، روضات الجنات (151 -150/ 8)، ريحانه (326 -325/ 5)، سير النبلاء (28/ 22)، كشف الظنون (1789 ،1748 -1747 ،1708 ،139)، الكنى و الالقاب (188/ 3)، لغت نامه (ذيل/ ناصر مطرزى)، معجم الادباء (213 -212/ 9)، معجم المؤلفين (72 -71/ 13)، وفيات الاعيان (371 -369/ 5)، هدية الاحباب (241)، هدية العارفين (488/ 2)، هفت اقليم (328/ 3).

مطهري مازندراني، ابواسحاق ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 458 -360 ق)، فقيه و محدث، قاضى و زاهد. شيخ شافعيان در زمان خود بود. نسبتش به مطهر از قراى سارى مازندران مى رسد. در سارى به دنيا آمد. در شهر خود نزد ابومحمد بن ابى يحيى فقه آموخت. در حدود سى سالگى به بغداد رفت و از ابوحامد اسفراينى فقه و از ابوالحسن لبان فرائض آموخت. وى همچنين از ابوحفص كتانى و ابوطاهر مخلص در بغداد و از ابوالعباس نسوى در مكه و از ابونصر محمد بن ابى بكر اسماعيلى در جرجان حديث شنيد. آنگاه به سارى بازگشت و منصب تدريس و افتاء را عهده دار شد. او همچنين مدت هفده سال تا پايان عمر قضاوت آنجا را بر عهده گرفت. براى او تصانيف بسيارى در «اصول» و «فروع» و «خلاف» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (328/ 5)، سير النبلاء (148 -147/ 18)، طبقات الشافعيه ى سبكى (263/ 4)، معجم البلدان (176/ 5)، الوافى بالوفيات (122/ 6).

مطهري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1317، ساوه.

درگذشت: 1369.

حجت الاسلام احمد مطهرى پس از گذراندن دوره ى مقدماتى دروس حوزه در ساوه، روانه ى حوزه ى علميه ى قم گرديد و دوره ى سطح را در آنجا به پايان رسانيد. سپس در درس خارج آيات عظام بروجردى، امام خمينى، خويى و شاهرودى در قم و نجف اشرف حضور به هم رسانيد. ايشان سالها با مؤسسه راه حق در قم همكارى مى كرد و در ساوه اقدام به تأسيس حوزه ى علميه ى ولى عصر و كتابخانه و ديگر مؤسسات عام المنفعه نمود.

از آثار اوست: آداب همزيستى و معاشرت (قم، 1369)؛ احكام قضائى: مستندات ابواب قضا، قصاص، حدود و ديات تحرير الوسيله امام خمينى (ترجمه هاشم نورى؛ با مقدمه ناصر ميبدى،

چهار جلد)؛ ترجمه فارسى مستند التحرير الوسيله حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مد ظلله العالى رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران (ترجمه هاشم نورى)؛ جهاد در راه خداوند و ابعاد گوناگون آن (قم، 1364)؛ رابطه دوستى و محبت (قم، 1367)؛ زمامدارى امام مجتبى عليه السلام. (قم، 1363).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (277 / 24 ،112 / 21 ،293 / 15 ،197 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (31 / 6 ،196 -193 / 2).

مطهري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى، محقق، استاد.

تولد: 1299، قريه فريمان (مشهد).

شهادت: 12 ارديبهشت 1358، تهران.

آيت الله مرتضى مطهرى در سن سيزده سالگى به حوزه ى علميه ى مشهد رفت. اولين استاد وى در آنجا مهدى شهيدى رضوى مدرس فلسفه الهى بود. پس از چهار سال تحصيل در آن حوزه، به حوزه ى علميه ى قم رفت. وى تا سال هاى 1322 و 1323 به آموختن ادبيات، منطق، سطوح متوسط و عالى، فقه و اصول پرداخت، سطوح نهايى فرائد و مكاسب و كفايه از اساتيدى چون آيت الله محقق داماد و امام خمينى (ره) فراگرفت. دوازه سال در درس اخلاق امام شركت كرد، منظومه حاجى ملا هادى سبزوارى و اسفار ملا صدراى شيرازى و تفسير را در محضر امام خمينى و مهدى آشتيانى و علامه طباطبايى خواند. خارج فقه و اصول را نزد آيت الله بروجردى و آيت الله سيد على يثربى كاشانى و امام خمينى (ره) و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد حسن صدر فراگرفت. مرتضى مطهرى بعد از پانزده سال تحصيل در حوزه ى علميه ى قم عازم تهران شد و پس از مدتى تدريس خصوصى به تدريس در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى و نيز مدرسه ى علميه ى مروى و حوزه ى علميه ى قم

پرداخت. ابتدا به تدريس ادبيات و در اواخر به تدريس شرح منظومه، منطق (شرح مطالع) كلام (شرح تجريد) و گاهى به تدريس مكاسب و كافيه مشغول بود.

در پانزده خرداد 1342 آيت الله مطهرى به دليل سخنرانى ضد شاه و سازماندهى نهضت در تهران، توسط ساواك بازداشت و حدود دو ماه در زندان شهربانى به سر برد. بنيانگذارى حسينيه ى ارشاد و فعاليت در اين مؤسسه، سخنرانى در انجمن هاى اسلامى پزشكان و مهندسان و نيز سخنرانى در مساجد مختلف و همچنين اداره ى مسجدالجواد براى مدتى حدود سه سال، مهم ترين فعاليت هاى استاد را پس از ورود ايشان به تهران را تشكيل مى دهد.

پس از اوج گيرى نهضت اسلامى ايران، آيت الله مطهرى در سال 1357 براى ديدار با امام خمينى (ره) عازم پاريس شد. در اين ديدار نخستين هسته ى شوراى انقلاب اسلامى شكل گرفت. سرانجام دو ماه و نيم پس از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت الله مطهرى در حالى كه رياست شوراى انقلاى اسلامى را به عهده داشت توسط گروه فرقان به شهادت رسيد.

از آيت الله مطهرى آثارى به يادگار مانده است كه از آن جمله اند: مقدمه و شرح بر اصول و روش رئاليسم (پنج جلد)؛ خدمات متقابل اسلام و ايران؛ عدل الهى؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ علل گرايش به ماديگرى؛ مسئله حجاب؛ نهضت هاى اسلامى در صد ساله اخير؛ مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (شش جلد شامل انسان و ايمان؛ وحى و نبوت؛ انسان در قرآن؛ جامعه و تاريخ؛ انسان و سرنوشت؛ زندگى جاويد يا حيات اخروى)؛ پيرامون انقلاب اسلامى؛ سيرى در نهج البلاغه؛ آشنايى با علوم اسلامى (چهاد جلد شامل اصول فقه و فقه؛ كلام و عرفان؛ منطق و فلسفه؛ حكمت عملى)؛ شرح

منظومه ى حاج ملا هادى سبزوارى (اين كتاب در اولين دوره ى كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه و حكمت انتخاب شد)؛ جاذبه و دافعه حضرت على (ع)؛ شرح مبسوط منظومه (اين كتاب در نهمين دوره كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه اسلامى انتخاب شد)؛ نقدى بر ماركسيسم؛ جهان بينى توحيدى؛ اسلام و مقتضيات زمان (دو جلد)؛ امامت و رهبرى؛ جهاد؛ داستان راستان سيرى در سيره نبوى؛ ختم نبوت؛ پيامبر امى؛ ولاءها و ولايت ها؛ جاذبه و دافعه على (ع)؛ عرفان حافظ؛ آشنايى با قرآن (پنج جلد)؛ تعليم و تربيت در اسلام؛ فلسفه اخلاق؛ ده گفتار؛ بيست گفتار؛ گفتارهاى معنوى؛ پيرامون جمهورى اسلامى؛ اخلاق جنسى؛ پاسخ هاى استاد؛ امدادهاى غيبى در زندگى بشر؛ حق و باطل (به ضميمه: احياى تفكر اسلامى)؛ تكامل اجتماعى انسان؛ مسأله ربا به ضميمه بيمه، سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام، مسئله شناخت؛ انسان كامل؛ نظرى به نظام اقتصادى اسلام؛ فلسفه تاريخ (1)؛ فطرت؛ خاتميت؛ توحيد؛ نبوت؛ معاد؛ حكمت ها و اندرزها؛ طرح هاى رسالت پيرامون خدمت و زمامدارى.

آيت الله مطهرى در تاريخ 12 ارديبهشت 1358 در تهران به شهادت رسيد و پيكر وى در حرم حضرت معصومه (ص) نزديك آرامگاه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به خاك سپرده شد.

1- حجةالاسلام و استاد عاليمقام جناب حاج شيخ مرتضى مطهرى فريمانى از دانشمندان و افاضل مدرسين و گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست.

وى در حدود 1338 قمرى در فريمان متولد شده و دروس ابتدائى را در آنجا خوانده انگاه به مشهد آمده و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح وسطى را در مشهد فراگرفته و در سال 1356 ق مهاجر به قم نموده

و سطوح نهائى فرائد و مكاسب و كفايه را از اساتيد و مدرسين حوزه علميه قم مانند مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى موسوى و ديگران آموخته و منظومه و اسفار و تفسير را از محضر آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى استفاده نموده و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه موسوى مذكور مدظله و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر بهره مند شده و به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به تهران منتقل و به تدريس و تأليف كتب مفيده و تبليغ دين و نشر معارف تا حال حاضر اشتغال دارد. داراى بيانى رسا و منطقى شيوا و قلمى زيبا مى باشد. از آثار مطبوع و ارزنده ايشان كتب زير مى باشد.

1- اصول فلسفه و روش رئاليسم (مقدمه و توضيح و پاورقى)

2- انسان و سرنوشت 3- خدمات متقابل اسلام و ايران 4- خورشيد دين هرگز غروب نمى كند.

5- داستان راستان 6- عدل الهى 7- علل گرايش به مادى گرى 8- مسئله حجاب 9- نظام حقوق زن در اسلام 10- سيرى در نهج البلاغه

و تأليفات ارزنده ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

(ح 1298- شهادت 1358 ش)، عالم دينى، فقيه اصولى، فيلسوف، متكلم، واعظ، نويسنده و استاد دانشگاه. در فريمان خراسان در يك خانواده ى اصيل و روحانى به دنيا آمد. پدرش كه مردى باايمان و باتقوا بود در تربيت وى نهايت كوشش را نمود و ويژگى هاى عقيدتى خود را به فرزندش سپرد. در دوازده سالگى به مشهد عزيمت نمود و

به تحصيل مقدمات علوم اسلامى و قسمتى از سطوح پرداخت. در 1316 ش در هجده سالگى براى تكميل تحصيلات به قم رفت و حدود پانزده سال در آنجا ماند و سطوح نهايى را از آيت اللَّه محقق داماد و امام خمينى و منظومه و اسفار و تفسير را از فيلسوف بزرگ آقا ميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى و امام خمينى و خارج فقه و اصول را زا محضر آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه صدر فراگرفت. در 1320 ش در محضر آقاى حاج ميرزا على شيرازى با نهج البلاغه آشنا شد. از 1325 ش با كتب ماترياليستها آشنا شد و از آنجا كه به فلسفه علاقه مند بود مطالعه كتب ماديين را پى گير و بر اين عقيده راسخ شد كه فلسفه مادى فلسفه كسى است كه فلسفه نمى داند. در 1329 ش در حوزه ى درس خصوصى علامه طباطبائى كه براى بررسى فلسفه مادى تشكيل شده بود، زمينه ى تأليف كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» فراهم شد. او در سالهاى آخر اقامت در قم و نيز سالهاى اول مهاجرت به تهران به تحقيق بيشتر درباره ى اين موضوع پرداخت و تا پايان عمر مبارزه با انديشه هاى انحرافى را ادامه داد. از 1331 ش به موازات تدريس و تأليف، در تهران، سخنرانى هاى تحقيقى خويش را در دانشگاه ها، انجمن هاى اسلامى و مجالس خصوصى آغاز نمود. در 1334 ش تدريس در دانشكده الهيات و معارف اسلامى را شروع كرد و بيست و دو سال تدريس و تحقيق را در آنجا ادامه داد. استاد مطهرى متخصص فلسفه مشاء بود. او به كتب ابن سينا احاطه كامل داشت

و متن «شفاء» و «نجات» و «اشارات» را در دوره ى دكترا تدريس مى كرد. وى علاوه بر كتب شيخ، «شرح منظومه» سبزوارى و «شواهد الربوبية» ملا صدرا را نيز تدريس مى نمود. در خرداد 1342 ش به همراه عده اى از علما و روحانيون مدتى به زندان افتاد و تا پيروزى انقلاب اسلامى از اركان فكرى نهضت به حساب مى آمد. استاد مطهرى كمتر از سه ماه پس از پيروزى انقلاب به دست گروه فرقان به شهادت رسيد. از آثارش: «آشنايى با علوم اسلامى»؛ «آشنايى با قرآن»؛ «اسلام و مقتضيات زمان»؛ شرح و توضيح «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ «امدادهاى غيبى در زندگى بشر»؛ «انسان و سرنوشت»؛ «جاذبه و دافعه على (ع)»؛ «حماسه ى حسينى»؛ «خدمات متقابل اسلام و ايران»؛ «خورشيد دين هرگز غروب نمى كند»؛ «داستان راستان»؛ «درسهاى اسفار»؛ «ربا، بانك، بيمه»؛ «سيرى در سيره نبوى (ص)»؛ «سيره ائمه اطهار (ع)»؛ «سيرى در اميرالمؤمنين»؛ شرح مبسوط «منظومه ى» سبزوارى؛ «عدل الهى»؛ «علل گرايش به ماديگرى»؛ «مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى»؛ «نظام حقوق زن در اسلام».[1]

علامه محقق و استاد بزرگوار حاج شيخ مرتضى ابن حجةالاسلام حاج شيخ حسين مطهرى فريمانى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم و شاگردان برجسته آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه استاد علامه طباطبائى مى باشند.

وى در ماه جمادى الثانى 1338 ق برابر با 1299 هجرى شمسى در خراسان ديده به جهان گشود.

اين مجاهد بزرگ در سال 1356 هجرى قمرى برابر با 1316 ه شمسى از حوزه علميه خراسان وارد حوزه علمى قم گرديد و پانزده سال در دانشگاه بزرگ قم رحل اقامت افكند و از اساتيد اين حوزه مانند مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه

داماد و علامه طباطبائى و بالاخص امام خمينى و ديگران بهره هاى كافى برد سپس در سال 1371 برابر با 1331 شمسى قم را به عزم تهران ترك گفت و در طول اقامت خود در تهران آنى از خدمات علمى و قلمى و تبليغى غفلت نورزيد علاوه بر تدريس در دانشكده الهيات و مدرسه علميه مروى در منزل شخصى خود براى گروهى از دلباختگان فلسفه و تفسير تدريس مى كرد جلسات پر ارج ديگرى نيز مانند جلسه انجمن اسلامى مهندسان و انجمن اسلامى پزشگان را اداره مى كرد.

موج حادثه شهادت مرحوم مطهرى.

مرحوم حجةالاسلام مطهرى كه بيش از چهل سال با ايشان آشنائى داشتم و در بسيارى از مباحث فقهى و اصولى و استفاده از محاضر آيات عظام مرحوم بروجردى و يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و ديگر آيات چون نايب الامام آيت اللَّه العظمى خمينى با معظم له شركت داشته و تا حدودى از نزديك ايشانرا مى شناختم دانشمندى محقق و فيلسوفى مدقق و حكيمى فرزانه و استادى آگاه و روشن بين و نويسنده اى مبارز و گوينده اى مجاهد بود از خود آثارى گرانقدر گذاشت كه قسمتى از آنرا در ضمن ترجمه اش ياد نمودم.

حادثه شهادت و فاجعه ناگهانى شهيد شدنش در ساعت ده و نيم بعد از ظهر دهم ارديبهشت برابر شب پنجم جمادى الثانى 99 چنان موجى در سراسر ايران بى نظير بوده و ميليونها نفر از مسلمين جهان و حتى اقليتهاى مذهبى چون مسيحيان و كليميان و زردتشتيان در سوك و ماتم او نشسته و صدها هزار نفر د رتشيع جنازه او از دانشگاه تهران تا صحن مطهر حضرت معصومه (ع) قم و آرامگاه او شركت و فرياد مطهرى مطهرى شهيد انقلاب است

به آسمان رسانيدند.

مرحوم مطهرى شهيد رئيس شوراء انقلاب و دومين قربانى بزرگ و ذبح عظيم بعد از رأى جمهورى اسلامى است.

مرحوم مطهرى سالها از مدرسين حوزه علميه قم بوده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه به تهران منتقل نيز تا آخر عمرش در دانشكده الهيات و دانشگاه به تدريس علوم و فنون مختلفه اسلامى اشتغال داشته و شهادتش ضايعه جبران ناپذيرى در جهان علم و معارف الهى ايجاد و رخنه اى به وجود آورد كه به اين زودى تدارك نشود.

آرى مرگ اين فيلسوف اسلامى شرق اثر عميق درحوزه هاى علمى و سياسى رهبران دينى و آيات عظام و اساتيد والامقام و بالاخص مرحع عاليقدر و قائد عظيم الشأن آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى مدظله گذارد و تمام مراجع بزرگ تقليد و زعماء حوزه هاى علمى تأثرات قلبى و درون خود را در اين شرايط سخت از شهادت و فقدان جانكاه مرحوم مطهرى در ضمن ايراد بيانيه اى اعلام كه عموم مردم از طريق راديو و تلويزيون استماع نمودند.

در ميان آن اعلاميه و بيانيه ها از همه جالب تر و عميق تر بيانات رهبر عاليقدر انقلاب نايب الامام است كه داراى ويژگى هاى خاصى براى عموم مردم مبارز و رزمندگان و پاسداران انقلاب و نيز معرفى مقامات علمى و اجتماعى و سياسى و معنوى مرحوم مطهرى شهيد است از زبان خالى از اغراق و مبالغه امام مدظله و گرچه تمام اقشار مردم از دور و نزديك به وسيله فرستنده هاى روز شنيده اند اما چون شنيده ها فراموش شدنى است لازم ديدم كه متن آن را در اينجا ثبت كنم كه روشنگر آيندگان باشد كه نهضت و انقلاب اسلامى چه قربانيهاى ارجمندى داده و چه خونهاى

گرانقدر براى برقرارى جمهورى آن اهداء گرديده است.

متن بيانات امام در ضايعه شهادت مطهرى.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم.

انا لله و انا اليه راجعون.

اين جانب به اسلام و اولياء عظيم الشان آن و به ملت اسلام و خصوصا ملت مبارز ايران ضايعه اسف انگيز شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عاليمقام آقاى حاج شيخ مرتضى مطهرى قدس سره را تسليت و تبريك عرض مى كنم.

تسليت در شهادت شخصى كه عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كجرويها و انحرافات مبارزه سرسختانه كرد.

تسليت در شهادت مردى كه در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن كريم كم نظير بود.

من فرزند بسيار عزيزى را از دست دادم و در سوك او نشستم كه از شخصيتهائى بود كه حاصل عمرم محسوب مى شد.

در اسلام عزيز به شهادت اين فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه اى وارد شد كه هيچ چيز جايگزين آن نيست.

و تبريك در داشتن اين شخصيتهاى فداكار كه در زندگى و پس از آن با جلوه خود نورافشانى كرده و مى كنند من تربيت چنين فرزندانى كه با شعاع فروزان خود مردگان را حيات مى بخشند و به ظلمت ها نور مى افشانند به اسلام بزرگ و مربى انسانها و امت اسلامى تبريك مى گويم.

من اگر چه فرزند عزيزى را كه پاره تنم بود از دست دادم لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكارى در اسلام وجود داشت و دارد.

مطهرى كه د رطهارت روح و قدرت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود رفت و به ملاء اعلاء پيوست لكن بدخواهان بدانند كه با رفتن او شخصيت اسلامى و علمى و فلسفيش نمى رود ترورها نمى تواند شخصيت انسانى مردان اسلام را

ترور كنند آنان نمى دانند كه به خواست خداى توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه عليه فساد و استبداد و استعمار مصمم تر مى شوند ملت ما راه خود را يافته و در قطع ريشه هاى گنديده رژيم سابق و طرفداران منحوس آن از پاى نمى نشيند.

اسلام عزيز با فداكارى و فدائى دادن عزيزان رشد نموده برنامه اسلام از عصر وحى تاكنون بر شهادت توام با شهامت بوده قتال در راه خدا و راه مستضعفين در رأى برنامه هاى اسلام است.

(و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللَّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان) اينان كه شكست و مرگ خود را لمس نموده و با اين رفتار غير انسانى مى خواهند انتقام بگيرند يا به خيال خام خود مجاهدين در اسلام را بترسانند آنها گمان نكردند كه از هر موى شهيدى از ما و از قطره خونى كه به زمين مى ريزد انسان هاى مصمم و مبارزى به وجود مى آيد.

شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور كنيد و الا ترور فرد هرچه بزرگ باشد براى اعاده چپاول گرى سودى ندارد.

ملتى كه با اعتماد به خداى بزرگ و براى احياى اسلام به پا خاسته با اين تلاشهاى مذبوحانه عقب گرد نمى كنند. ما براى فداكارى حاضر و براى شهادت در راه خدا مها هستيم.

اينجانب روز پنجشنبه سيزدهم ارديبهشت 58 را براى بزرگداشت شخصيتى فداكار و مجاهد در راه اسلام و ملت عزاى عمومى اعلام ميكنم و خودم در مدرسه فيضيه روز پنجشنبه، و جمعه به سوك مى نشينم. از خداوند متعال براى آن فرزند عزيز اسلام رحمت و غفران و براى اسلام عزيز عظمت و عزت مسئلت مى نمايم.

سلام بر شهداى راه حق و

آزادى.

روح اللَّه الموسوى الخمينى.

شهادت مطهرى.

اين بزرگوار سرانجام آفتاب عمر پر بركتش كه قريب 60 سال در خدمت اسلام و علم بود در شب چهارشنبه دوازدهم ارديبهشت (58) برابر پنجم جمادى الثانى 1399 غروب كرد اتفاقا در همان ماهى كه ديده به جهان گشوده بود ديده از جهان فروبست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] پاره اى از خورشيد (43 -17)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم استاد شهيد مرتضى مطهرى (24 -19)، سرگذشتهاى ويژه از زندگى استاد مطهرى (51 -11)، گنجينه ى دانشمندان (118/ 6)، مصلح بيدار (42 -23)، يادنامه (26 -9).

مظاهري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا حسن نيز از علما و مجتهدين، و از شاگردان ميرزا محمد هاشم و از مجازين از ايشان بود. در حدود سال 1368 در تيران كرون اصفهان به سن متجاوز از نود سال وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مظاهري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از اين عالمان بزرگ و سالكان مسلك دوست، معلم اخلاق و مرجع عاليقدر حضرت آيت الله الله العظمى آقاى حاج شيخ حسين مظاهرى مد ظله العالى است كه از محضر عالمانى بزرگوار بهره برده و از نفس گرم پيران طريقت، گرماى حيات بخش معنوى گرفته اند.

تولد جسمانى و روحانى:

آية الله مظاهرى در سال 1312 هجرى شمسى در خانواده اى روحانى، وارسته و مذهبى پا به عرصه ى وجود مى گذارند. معظم له پس از گذراندن تحصيلات غير حوزوى در سال 1326 شمسى بمنظور تحصيل علوم دينى وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شده و پس از اتمام دروس مقدمات، مقدارى از دروس سطح حوزوى در بخشهاى فقه، اصول و فلسفه را در محضر حضرات آيات خادمى، فياض، طيب، اديب و مفيد «رحمة الله عليهم» تلمذ مى نمايند.

ورود به حوزه ى علميه ى قم، محضر استادان علم و عمل:

در سال 1331 شمسى حوزه ى علميه ى اصفهان را به قصد حوزه ى علميه ى قم ترك گفته و در جوار مرقد كريمه ى اهل بيت حضرت فاطمه معصومه «سلام الله عليها» رحل اقامت مى افكنند و باقيمانده ى دروس سطح را از محضر حضرت آيات مرعشى نجفى، حاج شيخ مرتضى حائرى، و حاج شيخ عبد الجواد جبل عاملى «رحمة الله عليهم» استفاده كرده و سپس در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: امام خمينى، بروجردى و محقق داماد «قدس سرهم» حاضر مى شوند.

استفاده ى بيش از هشت سال از محضر علمى و معنوى آيت الله العظمى بروجردى، مرجع على الاطلاق شيعه در آن عصر و نيز بهره بردارى از محفل دانش و تقواى حضرت امام خمينى در طول نزديك به ده سال و همچنين خوشه چينى از خرمن علم و عمل مرحوم آية الله العظمى سيد محمد محقق داماد و نيز استفاده ى ساليان متمادى از دروس فلسفه و عرفان حجة الحق، حضرت استاد علامه ى طباطبايى «قدس سرهم»، همه و همه موجب استحكام و اتقان پايه هاى علمى و توان عملى و اخلاقى آية الله العظمى مظاهرى شده است. ثمرات اين استفاده هاى ارجمند، صدها صفحه تقريرات فقهى و اصولى دروس و افادات و افاضات اين اساتيد عالى مقام است كه در 15 عنوان گرد آورى شده است.

ثمره ى دانش اندوزى، آثار و تأليفات:

افزون بر اينها، تأليفات معظم له مى باشد كه بويژه در زمينه هاى اخلاقى مورد استقبال گسترده علاقمندان به علم اخلاق و خصوصا نسل جوان واقع شده است.

فهرست كلى تأليفات منتشر شده ى ايشان عبارت است از:

3 جلد در زمينه ى علم فقه، 25 جلد در زمينه ى علم اخلاق، 5 جلد در زمينه ى علم اقتصاد، 3 جلد در زمينه ى اعتقادات، 2 جلد در زمينه ى تاريخ و حديث.

همچنين فهرست كلى آثار غيرمطبوع ايشان بدين شرح است:

17 عنوان در زمينه ى فقه، 3 عنوان در زمينه ى علم اصول، 24 عنوان در زمينه ى علم اخلاق و عرفان، 8 عنوان در زمينه ى علم كلام و اعتقادات، 5 عنوان در زمينه ى تفسير قرآن شريف، 4 عنوان در زمينه ى علم اقتصاد، 7 عنوان در زمينه ى تاريخ و متفرقات.

استاد در كرسى تدريس:

آية الله العظمى مظاهرى

يكى از اساتيد با سابقه ى حوزه ى علميه ى قم مى باشند كه از سال 1356 شمسى حوزه ى درس خارج فقه و اصول داشته و دهها تن از شاگردان و تلاميذ ايشان اينك در مناصب مختلف حوزوى، دانشگاهى،فرهنگى، قضايى و سياسى در خدمت نظام مقدس اسلامى قرار دارند.

هم اكنون نيز در حوزه ى علميه ى اصفهان، دروس خارج فقه و اصول ايشان، بزرگترين حوزه ى درسى خارج و محفل تعليم افاضل و روحانيون محترم است و به تعبير مقام معظم رهبرى و ولى امر مسلمين «از لحاظ شكوه و عظمت خود درس و اجتماع طلاب، در اصفهان سابقه ندارد».

افزون بر اينها، معظم له يكى از معلمان بزرگ اخلاق در عصر حاضر بوده و اينك متجاوز از سى سال است كه بر بلنداى منبر اخلاق، سالكان مسلك سلوك را با دروس شيوا و دلنشين اخلاقى خود، رهنمون مى شوند. دروس اخلاق ايشان در حوزه ى علميه ى قم، يكى از دروس باعظمت و شكوهمندى بود كه در زمان حيات مبارك حضرت امام خمينى «رضوان الله عليه» مورد توجه و تقدير ايشان واقع گرديد و اينك نيز در حوزه ى علميه ى اصفهان، مشتاقان معارف اخلاقى اسلام از دروس معظم له بهره ى معنوى و اخلاقى مى گيرند.

پيش از پيروزى انقلاب، دو جبهه فرهنگى و سياسى:

همچنين معظم له به همراهى حضرات آيت مصباح يزدى و سيد محسن خرازى و حجة الاسلام و المسلمين دكتر احمد احمدى دام عزهم، پيش از پيروى انقلاب اسلامى با تأسيس «مؤسسه ى در راه حق» گام نوينى را در ايجاد ارتباط علمى و فرهنگى بين حوزه و دانشگاه برداشته و صدها تن از مشتاقان معارف اسلامى در حوزه هاى علميه را با يك

سلسله از علوم جديد و معارف مورد نياز جامعه اسلامى آشنا كرده كه ثمرات بسيار عظيم آن نهاد علمى و دينى و كارنامه ى درخشان آن بر آگاهان پوشيده نيست.

آية الله العظمى مظاهرى يكى از اعضاء باسابقه و عاليرتبه ى جامعه ى مدرسين حوزه ى علميه ى قم بودند و در زمان نهضت اسلامى و دوران مبارزات ملت عظيم الشأن ايران عليه رژيم ستم شاهى، بسيارى از اعلاميه هاى مهم اساتيد و بزرگان حوزه ى علميه ى قم به امضاء ايشان نيز رسيده است.

پس از پيروزى انقلاب، استمرار تلاش در هر دو جبهه:

پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى نيز، معظم له با استمرار مشاغل و فعاليت هاى علمى و حوزوى، در راستاى تلاش براى ارتقاء سطح فرهنگى و فرهنگ دينى جامعه اسلامى، با ارائه ى سلسله دروس اخلاق براى نسل جوان و بويژه بسيجيان و رزم آوران هشت سال دفاع مقدس، به اداء مسئوليت سنگين حوزوى و دينى پرداخته و هميشه در صف مقدم ياران و پيروان قائد راحل عظيم الشأن حضرت امام خمينى «سلام الله عليه» بوده اند.

در سال هاى اول انقلاب، معظم له به همراه استاد انديشمند و فرزانه حضرت آيت الله مصباح يزدى«دام ظله» براساس تفكرات نوينى كه براى ساماندهى وضعيت تشكيلاتى حوزه هاى علميه داشتند، پيگيرى هايى را در اين خصوص از محضر امام خمينى «قدس سره الشريف» و مرحوم حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى «رضوان الله عليه» انجام دادند كه نتيحه ى آن پيگيرى ها، تشكيل شوراى مديريت حوزه ى علميه ى قم و ايجاد يك ساختار جديد تشكيلاتى براى اين حوزه ى مقدسه بود.

هجرت، آغاز مرحله اى نوين و تحولى مبارك:

يكى از نقاط عطف تاريخ زندگى پربركت آية الله العظمى مظاهرى، هجرت تاريخى و شكوهمند ايشان از

حوزه ى مقدسه ى علميه ى قم به حوزه ى مقدسه ى علميه ى اصفهان بود كه در اوايل زمستان سال 1374 شمسى مطابق با شعبان 1416 قمرى واقع شد.

اين هجرت مبارك علاوه بر آن كه در نوع خود در طى سال هاى پس از پيروزى انقلاب بزرگ اسلامى ايران بى نظير بود، همچنين سرآغاز تحولى خجسته و مبارك در حوزه ى علميه ى اصفهان گرديد و نمونه اى بارز از اين فرمايش بلند حضرت امام خمينى «اعلى الله كلمته» در «منشور روحانيت» شد كه فرمودند: «صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيه گاه محرومان بوده است. هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاء بزرگوار سيراب شده اند. از مجاهدت علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهيدان است كه بگذاريم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارتها و تلخى هايى را متحمل شده اند».

بارى حوزه ى شكوهمند اصفهان با سابقه اى ديرينه و برابر با چندين قرن، همواره پشتوانه اى عظيم براى فقه و فقاهت و حراست از كيان معرفت دينى و معارف اسلامى بشمار مى رفته است. عالمان بزرگ، فقيهان سترگ و فيلسوفان بلندپايه و عارفان روشن ضميرى كه نامشان قرين اصفهان و تاريخ باعظمت اين سامان است، خبر از اين واقعيت بلند مى دهند كه حوزه ى اين ديار در زمانى نه چندان دور، جايگاه رفيع علم و دانش و معرفت دين را در قبضه ى اختيار و اقتدار خود داشته و وجود فرزانگانى چون شيخ بهايى، علامه ى مجلسى، ميرداماد، سيد شفتى، جهانگيرخان قشقايى و دهها و صدها تن ديگر از نام آوران تاريخ اسلامى ايران، در اين حوزه ى باعظمت كه آراء علمى و مقامات برجسته ى معنوى و فرهنگى و سياسى اشان،

آنان را شهره ى آفاق ساخته است، همه و همه نشان از شكوه ديرين اين نهاد بلند مرتبه ى دينى و فرهنگى تشيع دارد و به تعبير زبياى ولى امر مسلمين و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» اين حوزه ى كهن و ريشه دار، سلف حوزه ى عظيم الشأن قم محسوب مى گردد.

اما اين حوزه ى باسابقه در دهه هاى اخير به دليل افول ستارگان درخشان آسمان علم و به دلايل متعدد ديگرى كه مجال بسط آن در اين فرصت كوتاه نيست به تدريج دچار ركود گرديده بود. بر اين اساس مدتها بود كه علماء بزرگ و فضلاء و طلاب عزيز حوزه ى علميه ى اصفهان به دنبال راهكارى براى جبران و اصلاح نظام تشكيلاتى و علمى اين حوزه ى مقدسه بودند، اما اين حركت به يك «محوريت كارآمد» و يك «مركزيت استوار» نيازمند بود تا اين كه با افزايش اين احساس نياز، از بين شخصيتهاى برجسته و مردان الهى، نظرها به سوى فقيهى وارسته و مجاهدى تلاشگر و معلمى بزرگ معطوف شد. اين شخصيت كسى نبود جز آية الله العظمى مظاهرى.

علماء بزرگ و فضلاء ارجمند حوزه ى علميه ى اصفهان پيش از آن تاريخ، بارها از محضر آية الله العظمى مظاهرى خواسته بودند كه ايشان از قم هجرت كرده و در اصفهان رحل اقامت افكند اما آن بزرگوار به دلايل مختلف از پذيرش اين درخواست امتناع مى كردند تا آن كه پس از رحلت مرحوم حضرت آية الله آقاى حاج شيخ حسن صافى اصفهانى «قدس سره»، اساطين و علماء بزرگ حوزه ى علميه ى اصفهان، در آبان ماه سال 1374، طى نامه ى بسيار مهمى كه يكى از اسناد افتخار تاريخ شكوهمند حوزه ى علميه ى اصفهان است، به حضور ولى

امر مسلمين و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى»، با اشاره به مشكلات روزافزون اين حوزه ى مقدسه، چنين مرقوم داشتند: «... با توجه به استنباط از فحاوى كلام حضرتعالى نسبت به فاضل معاصر، معلم اخلاق، فقيه متبحر و اصولى كارآمد، مجتهد عالم به زمان و مكان حضرت آية الله مظاهرى دامت بركاته كه يكى از برجستگان درس مرحوم امام خمينى «رحمة الله عليه» بوده اند، حوزه ى علميه ى اصفهان آمادگى خود را جهت استقبال شايان از ايشان اعلام مى نمايد...».

در فاصله اى كه نامه ى اساتيد و علماء حوزه ى علميه ى اصفهان به محضر مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» تقديم شد و پاسخ معظم له، تلاشهاى گسترده اى براى جلب رضايت آية الله العظمى مظاهرى در جهت اجابت اين درخواست از سوى حوزويان و ديگر اقشار مختلف صورت پذيرفت.

بالاخره، آية الله العظمى مظاهرى با توجه به اهميت شايان عنايت درخواست علماء بزرگ حوزه ى علميه ى اصفهان و نيز استقبال و علاقمندى بسيار زياد همراه با تواضع و صفاى باطن مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» در اين زمينه، متقاعد شده و با نشان دادن مراتب تبعيت عملى خود از ولايت فقيه، و آماده شدن براى هجرت به حوزه ى علميه ى اصفهان پس از متجاوز از چهل سال تحقيق و تتبع و دانش اندوزى و تدريس، يكى از زيباترين صحنه هاى تاريخى التزام عالمان دين به اعتقادات علمى خود را به منصه ى ظهور وبروز درآورند.

پس از آن رهبر معظم انقلاب اسلامى در تاريخ 9 آذر 1374 طى پيام بسيار مهمى خطاب به آية الله العظمى مظاهرى، با يادآورى سابقه ى باعظمت حوزه ى علميه ى اصفهان نقش علماء اعلام آن در انقلاب اسلامى كه مظهر اطاعت از

امام راحل عظيم الشأن بوده است، چنين فرمودند: «بحمدالله و المنة خود آن جناب نيز از حسنات اصفهان و هديه اى ارزشمند از آن شهر فضيلت پرور به حوزه ى والامقام قم و به طلاب و جويندگان علم و معرفت و اخلاق مى باشيد، و سال هاى متمادى پس از آنكه حظ عظيمى از آن سرچشمه ى جوشان فقه و علم و معرفت به دست آورده ايد، خود در مسند استادى فقه و اخلاق، جمع كثيرى از فضلاء و مستعدان را از فيوضات بهره مند ساخته ايد. اينك اصفهان، حوزه ى علميه و مردم آن، جنابعالى را به اصفهان فرامى خوانند، قاطبه ى علماى محترم و عزيز اصفهان كه در ميان آنان شخصيتهاى برجسته ى علمى و دينى نيز حضور دارند و همواره مايه ى اعتلاى حوزه ى علميه ى اصفهان بوده اند، در نامه اى اين را از اينجانب درخواست كرده و شوق خود و مردم را منعكس ساخته اند. لذا اينجانب مقتضى مى دانم كه جنابعالى به اصفهان نقل مكان فرموده و پايگاه رفيعى از درس و تعليم و تحقيق بنا نهيد و تربيت طلاب و فضلاء و ارشاد و هدايت عموم مردم و پاسخ گويى به مراجعات دينى و شرعى آنان را وجهه ى همت سازيد. بى شك مردم مؤمن و فرهنگ دوست و هوشمند استان و شهر اصفهان كه به روحانيت معظم عشق مى ورزند، مقدم جنابعالى را گرامى مى دارند، و با قدردانى از بركات وجود شريف بهره اى وافر از حضور علمى و اخلاقى و اجتماعى و فرهنگى آن جناب خواهند برد. ان شاء الله».

پيام عديم النظير ولى امر مسلمين و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» و تجليل معظم له از مرتبت بلند مردم مجاهد و غيور و مؤمن اصفهان و نيز تمجيد

از مقام شامخ آية الله العظمى مظاهرى با آن عبارات زيبا و دلنشين، همگان را به تحسين و شگفتى واداشت.

دو روز پس از صدور اين پيام مهم، آية الله العظمى مظاهرى در روز يكشنبه 74/9/12 مصادف با 10 رجب 1416 ميلاد پربركت حضرت جوادالائمه عليه السلام در ميان استقبال عظيم علماء، طلاب و اقشار مختلف مردم بزرگوار اصفهان وارد اين شهر شده و در اين سامان رحل اقامت افكندند.

تبيين حوادث مبارك و باشكوهى كه پس از ورود معظم له به اصفهان رخ داد مجالى واسع مى طلبد. آنچه شايان گفتن است آن است كه امروز پس از گذشت نزديك به سه سال از آن هجرت مبارك، آرزوى بلند علماء و اساطين حوزه ى علميه ى اصفهان در شكوفايى و بالندگى دوباره ى اين حوزه ى مقدسه و همچنين آرمان ارجمند رهبر معظم انقلاب اسلامى و ولى امر مسلمين «مد ظله العالى» به مرحله ى بروز و ظهور رسيده است و اميد است با استمرار بركات اين هجرت شكوهمند، حوزه ى علميه ى اصفهان، سابقه ى عظيم الشأن تاريخى خود را به دست آورد.

حوزه ى علميه ى اصفهان، بركات نعمت حضور:

حركت عظيمى كه با اين هجرت تحت حمايتهاى مقام معظم رهبرى آغاز شد، در ذات و ماهيت خود يك حركت به تمام معنى فرهنگى بود گر چه بركات ديگرى نيز از زواياى مختلف آن جارى شده است.

اين حركت شكوهمند از ابتداى آغاز در دو بعد مهم «حوزوى» و «فراحوزوى» جريان يافته و با عنايات الهى همچنان ادامه دارد:

در «بعد حوزوى» سه محور اساسى «ايجاد نظم و تشكيلات منجسم مديريتى»؛ «تقويت بنيه ى علمى و ارتقاء سطح آموزشى» و «ايجاد خدمات و تسهيلات رفاهى»،

مورد توجه و امعان نظر ويژه ى حوزه ى علميه ى اصفهان قرار گرفته است.

در اين راستا به فهرستواره اى از برخى از اقدامات انجام شده اشاره مى شود:

1- تشكيل شوراى طرح و برنامه حوزه ى علميه ى اصفهان به منظور سياستگذارى برنامه هاى كلان.

2- تأسيس مركز مديريت حوزه ى علميه ى اصفهان به منظور ايجاد نظام تشكيلاتى اين حوزه.

3- تأسيس مركز خدمات حوزه ى علميه ى اصفهان كه داراى واحدهاى بيمه درمانى طلاب، صندوق قرض الحسنه طلاب، دفتر پشتيبانى و رفاه مسكن طلاب، دفتر فنى و عمرانى مى باشد.

4- تأسيس مركز آموزش و تحقيقات رايانه اى حوزه ى علميه ى اصفهان.

5- تصويب و ثبت رسمى اساسنامه هاى حوزه ى علميه ى اصفهان و مركز خدمات حوزه ى علميه ى اصفهان.

6- تأسيس مركز آموزشهاى تخصصى حوزه ى علميه ى اصفهان و ايجاد سه رشته ى تخصصى در گرايش هاى فقه و اصول، تفسير، تبليغ.

7- پذيرش نزديك به يك هزار نفر طلاب جديد الورود در سال هاى تحصيلى 76-77 و 77-78.

8- استقلال امور مشموليت طلاب حوزه ى علميه ى اصفهان براساس اخذ فرمان فرماندهى معظم كل قوا.

9- بناء درسى منظم و محققانه در بخش خارج فقه و اصول توسط شخص آية الله العظمى مظاهرى.

10- برگزارى دروس جنبى حوزوى در زمينه هاى رجال، تفسير، اعتقادات، فلسفه و...

11- آغاز طرح بزرگ انبوه سازى مسكن سازمانى طلاب به استعداد نزديك به 400 واحد مسكونى.

هجرت در بعد فراحوزوى:

در «بعد فراحوزوى» نيز در سه محور «رسيدگى به امور مساجد»؛ «توجه به مراكز فرهنگى، اجتماعى، نظامى» و «ارتباط نزديك با توده ى مردم و اقشار مؤمنين» فعاليتهاى مهمى صورت گرفته كه گوشه هايى از آن بدين شرح است:

1- تأسيس مركز رسيدگى به امور مساجد استان اصفهان و تنظيم اساسنامه و

ثبت رسمى اين مركز.

2- ارتباط مستمر و برگزارى سلسله دروس اخلاقى توسط رياست معظم حوزه ى علميه ى اصفهان براى دانشگاهيان، قضات عاليرتبه و فرماندهان نيروهاى نظامى و انتظامى و زنان و بانوان.

3- برگزارى جلسات دروس اخلاق براى اقشار مؤمنين در مسجد حكيم اصفهان كه پس از حضور آية الله العظمى مظاهرى در اصفهان، اينك به يك پايگاه رفيع براى اعتلاء معارف اسلام و انقلاب شكوهمند اسلامى تبديل شده است.

اين همه از دولت لطف خداست:

بدون ترديد وجود اين همه بركات كه بر اين هجرت تاريخى مترتب شده است اثر عنايات لايزال الهى و الطاف حضرت ولى الله الاعظم «ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء» و توجهات ويژه ى ولى امر مسلمين و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى» و همچنين مجاهدت و تلاش پيگير زعيم عالقدر حوزه ى علميه ى اصفهان «دامت بركاته» است و اگر نبود آن عنايات و الطاف و توجهات و اين مجاهدتها، بدون ترديد نيل به مقاصد عاليه اى كه گوشه هايى از آن بصورت فهرست گونه بيان شد، به هيچ روى ممكن نبود.

از خداوند منان و رحمان استمرار و استدامه ى اين بركات را در سايه ى نظام بلند پايه ى جمهورى اسلامى طلب مى كنيم.

انه ولى النعم و التوفيق.

آذر ماه 1377

شعبان المعظم 1419

بسم الله الرحمن الرحيم

مصاحبه ى مجله ى حوزه با

مرجع عاليقدر

حضرت آية الله العظمى مظاهرى

«مد ظله العالى»

منتشر شده در:

مجله ى حوزه (ويژه ى حوزه هاى علوم دينى).

شماره ى 68-69 (خرداد، تير، مرداد و شهريور 74)

ما، مسافريم و روزهاى عمر، به منزله ى منزلهاى سفر.

در اين منزلها، براى عاقبت انديشان، بهره هاست. بهره براى فردا. فردايى كه آنچه كشته شده باشد، درويده خواهد شد.

حال،

براى فردا، چه كشت شود، تا به كار آيد و خريدار داشته باشد، چگونه از آفات دورشان داشت، تا بمانند براى روز درو، مسأله اى است مهم كه بايد از راهيان راه معرفت و سالكان مسلك سعادت، جويا شد.

به فرمان آنان، گردن نهاد و دوره سخت اصلاح نفس و پيرايش و پرورش باطن خويش را آغاز كرد، تا به مرحله اى رسيد كه بتوان از منزلها بهره برد و آن بذر كه افشانده مى شود حاصلى نيكو دهد و در روز واپسين، درخور عرضه به پيشگاه حق باشد. براى اين مهم، به محضر معلم اخلاق، فقيه بزرگوار، حضرت آية الله حاج شيخ حسين مظاهرى، كه از محضر معلمان بزرگ اخلاق بهره برده و الگوهاى نيك در اين سير روحانى داشته و خود در اين راه رياضتها كشيده، شرفياب شديم، تا براى گذر از اين راه پرخطر راهنمايى بخواهيم و از نفس گرمش، گرما بگيريم.

اميد آن كه آنچه از اين مجلس روحانى برگرفته ايم و اينك تقديم مى داريم، همگان، بويژه علاقه مندان به سير سلوك را مفيد افتد.

حوزه: با تشكر از حضرت عالى كه مصاحبه ى با مجله ى حوزه را پذيرفتيد، لطفا، در ابتدا، شمه اى از زندگى تحصيلى و علمى خود را بيان بفرماييد.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

خدا را شكر مى كنم كه توانستم خدمت شما عزيزان باشم. اميدوارم كه آنچه مى گويم، براى خود و شما و خوانندگان، مفيد باشد.

البته، تمايل قلبى من اين است كه در اين مصاحبه، از مطالب كلى صحبت كنم؛ اما از باب «فاما بنعمة ربك فحدث»

و به لحاظ انتقال تجربيات ديرينه به نسل حاضر و طلاب جوان و از باب اين كه يادى و ذكرى از اساتيد و بزرگان و حقداران خود كرده باشم و نيز در جهت اجابت درخواست مجله ى وزين حوزه، عرض مى كنم:

در سال 1312 شمسى در خانواده اى وارسته و مذهبى متولد شده ام. پس از گذراندن تحصيلات غير حوزوى، در سال 1326 شمسى، براى تحصيل علوم دينى، وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شدم.

حوزه ى اصفهان، چنان كه مى دانيد، سابقه ى كهن و درخشانى دارد و حيف كه آن سابقه ى ارجمند با اين لاحقه فعلى، هماهنگ نيست. در سال 1326، وضع حوزه ى علميه اصفهان، گر چه همانند صد سال پيش نبود، ولى با وضع فعلى هم، تفاوت جدى داشت.

تقريبا، از لحاظ درس و بحث، حوزه ى گرمى بود.

من، در مدرسه مسجد سيد اصفهان، كه مقبره مرحوم حجة الاسلام على الاطلاق، يعنى سيد شفتى هم در آن جاست و مسجد، منتسب به ايشان است، حجره گرفتم و مشغول تحصيل شدم.

ادبيات را خدمت دو اديب بزرگوار، مرحوم حاج آقا جمال خوانسارى و حاج آقا احمد مقدس، فراگرفتم.

سطح را خدمت حضرات آيات: خادمى، فياض، و طيب و اديب خواندم.

منظومه ى حاجى سبزوارى را در محضر مرحوم آيت الله مفيد، خواندم.

اين اساتيد، مردان بزرگى بودند و حق بسيارى هم بر ذمه من دارند. خداوند، همه آنان را غريق رحمت خود فرمايد.

در سال 1331 شمسى به قم آمدم. مقدارى از كتاب شريف مكاسب و كتاب ارزشمند كفايه را نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ عبد الجواد جبل عاملى، مرحوم آيت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آيت الله حاج شيخ

مرتضى حائرى تدرس كردم و بعد، بيش از هشت سال در خدمت حضرت آيت الله العظمى بروجردى و بيش از ده سال، در خدمت حضرت امام و بيش از دوازده سال در خدمت آيت الله العظمى مرحوم داماد، خارج فقه و اصول را استفاده بردم.

اسفار ملاصدرا و شفاى بوعلى را هم از محضر استاد بزرگوار، علامه طباطبايى فراگرفتم.

از آغاز تحصيل، مقيد بودم، تدريس هم داشته باشم. به ياد دارم كه سيوطى مى خواندم، صمديه را تدريس مى كردم از اين روى، در اصفهان كه بودم، ادبيات تدريس مى كردم. به حوزه ى علميه ى قم كه وارد شدم، تدريس سطح را شروع كردم اكنون هم، قريب به بيست سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول، مشغول هستم.

منظومه، نهايه و قسمتهايى از اسفار را نيز، چندين مرتبه تدريس كرده ام.

و توصيه ام هم به طلاب اين است كه تا مى توانند تدريس را فراموش نكنند. تدريس، افزون بر اين كه اداى زكات علم است، باعث تقويت پايه هاى علمى نيز هست.

حوزه: اگر خاطره اى از اساتيد خود داريد، بفرماييد، بويژه از مرحوم آية الله مفيد كه قدرى ناشناخته اند.

-: دوران تحصيل، آن هم در محضر اين بزرگان، همه اش خاطره است. ولى گفتيد از مرحوم آية الله مفيد بگويم، چند جمله اى راجع به ايشان، عرض مى كنم:

مرحوم آيت الله مفيد، از فقها و فلاسفه ى اصفهان بود. انسان فوق العاده وارسته اى بود، شاگرد دوست و شاگرد پرور بود. افزون بر فلسفه، خارج فقه و اصول نيز، تدريس مى كرد.

ايشان، در بيدآباد اصفهان منزل داشتند، ما نيز همسايه ى ايشان بوديم. از آن جا، تا مدرسه ى صدر اصفهان، مسافت زيادى، راه بود، هر روز

در خدمت ايشان، پياده مى آمديم تا مدرسه، اين، توفيقى بود براى من كه بيشتر از محضر آن بزرگوار، بهره ببرم.

بارها از بى اعتبارى دنيا برايم سخن مى گفت. نسبت به اهتمام به درس، بسيار سفارش مى فرمود.

مى فرمود:

«طلبه، اگر نامش در دفتر امام زمان، ثبت شود، هم دنيا دارد و هم آخرت.

طلبه، نبايد از مشكلات هراسى به دل راه بدهد. با مشكلات بايد دست و پنجه نرم كند، تا به جايى برسد».

گاه، اين روايت مشهور را برايم مى خواند:

أوحى الله تعالى الى داود (ع) يا داود انى وضعت خمسة فى خمسة، و الناس يطلبونها فى خمسة غيرها فلا يجدونها: وضعت العلم فى الجوع و الجهد و هم يطلبونه فى الشبع و الراحة فلا يجدونه،...

بحار، ج 453/78

خداوند به داوود (ع) وحى كرد اى داوود من پنج چيز را در پنج چيز نهادم مردم آن را در غير آن پنج چيز مى جويند و نخواهند يافت: علم را در گرسنگى و تلاش نهادم آنان آن را در سيرى و راحتى مى جويند نخواهند يافت...

مى فرمود:

«من، در ايام تحصيل، مشكلات فراوان ديده ام. بسيارى از اوقات، لباس، به قدر نياز نداشتم. بارها، با دست خالى به منزل رفته ام، ولى به لطف الهى همه را پشت سر گذاشتم و همسرم، با فداكارى اين وضعيت را تحمل مى كرد و مرا نگران نمى ساخت».

ايشان، مقيد بود، از سهم مبارك امام، استفاده نبرد، از اين روى، به همان اندازه اى كه خويشان و بستگان وى، به ايشان هديه مى كردند اكتفا مى كرد. دنياى ايشان، ختم به خير شد و آخرت ايشان هم معلوم است. آن بزرگوار، در سال 1382 ه.ق رحلت كرد و در قبرستان شريف

تخت فولاد اصفهان، در بقعه ى مرحوم آقا محمد بيدآبادى «قده» دفن شد.

چنين انسانهايى بيقين، مصداق اين آيه شريفه اند:

«يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى».

اى روح آرامش يافته، خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت بازگرد و در زمره ى بندگان من داخل شو. و به بهشت من درآى.

حوزه: هر يك از اساتيد، شيوه اى خاص در تدريس دارند، لطفا بفرماييد اساتيد شما چه شيوه هايى داشتند و مزاياى هر كدام، در چه بود.

عرض كردم از جمله اساتيد ما، حضرت آيت الله العظمى بروجردى بود. شيوه ى ايشان، شيوه ى مجتهد پرور بود. ايشان در تدريس فقه، به چند نكته اهميت مى دادند:

1. بيان تاريخ تشريعى يك مسأله و ذكر اجمالى تطورات آن، از آغاز، تا پايان، در ادوار فقه شيعى و سنى.

اين مطلب، نگاه فقيه را به مسأله، باز مى كند و مى تواند تغييرات صورت گرفته در يك مسأله و علل آن را بفهمد.

2. اهميت به اقوال قدماء. ايشان، معتقد بودند كه فقه ما، مسائل متفرقه اى دارد كه فقها، به متون فقه، افزوده اند و مسائلى هم دارد كه از معصومين اخذ شده و تعبير خودشان: «اصول متلقاة» است. ايشان اين دو دسته را در بحثها از هم، جدا مى كرد و براى متون قدماء به لحاظ نزديكى به زمان معصومين (كه ويژگى مهمى بود)، اصالت خاصى قائل مى شد خصوصا به اقوال مرحوم شيخ الطائفه، اهميت زيادى مى داد و از آن فقيه بزرگوار، با احترام خاصى ياد مى فرمود.

3. در جمع بين روايات، بسيار محققانه عمل مى كرد و بحق، فقيه ممتاز، زبردست و عالى قدرى بود.

4. اگر

چه، هميشه در درس مى فرمود: «احتياط، در ترك احتياط است»، اما در مقام فتوا، جرأت بى جهت و بى دليل نداشت و به لحاظ مقام عملى و تقدس خاصى كه داشت جانب احتياط را از دست نمى داد.

اما شيوه ى درس امام خمينى: امتياز درسى ايشان در چند چيز بود كه به عرض مى رسانم:

1. فهم عرفى. اين امتياز را از استاد بزرگوارش، مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى گرفته بود. اهميت اين امتياز در استنباط و اجتهاد براى اهل فن روشن است، مخصوصا در مورد كسى مثل حضرت امام كه يك فيلسوف و حكيم متأله بودند.

2. بيان شيوا و سليس، روان و گويا، كه در ميان همه ى مدرسين آن زمان، بى نظير و ممتاز بود.

3. شاگرد پرورى: آن بزرگوار، به شاگرد، ميدان بحث و ارائه ى نظر مى داد. شاگرد را تشويق مى كرد.

اين خصوصيت، خصوصيت كوچكى نيست. بزرگان ما، اگر در درسهايشان ميدانى براى ارائه نظرات خود نمى داشتند، چگونه رشد مى كردند؟

4. ايشان، از سر تحقيق، تابع دليل بود. از اين روى، از بيان قولى كه احتمالا خلاف مشهور باشد، در صورتى كه مستندش به نظر ايشان قوى باشد، باكى نداشت.

5. به اقوال شيخ انصارى اهميت بسيار مى داد و براى نظرات آن فقيه عالى مقام، احترام خاصى قائل مى شد.

خلاصه، چه درس فقه ايشان و چه درس اصول ايشان، درس ارزشمند و ممتعى بود. خداوند، درجات اين مرد عالى مقدار را متعالى كند.

اما شيوه درس آية الله العظمى داماد:

1. مرحوم آقاى داماد، حقيقتا، محقق بود و براى تدريس، زحمت بسيارى مى كشيد، مكرر از ايشان شنيدم كه فرمود: «من، ديشب براى اين بحث، هفت

ساعت، هشت ساعت، زحمت كشيدم».

2. موشكافيهاى عالمانه اى در بحث هاى ايشان وجود داشت. نظريات خود را با دقتهاى ظريفى از روايات، استخراج مى كرد.

اگر چه درس ايشان، به شلوغى برخى از درسهاى ديگر نبود، ولى حقا درس ارزشمند و قابل استفاده اى بود.

حق ايشان بر گردن من و حق ديگر اساتيد، جز با لطف خداوند، ادا نمى شود.

حوزه: از فعاليتهاى سياسى و اجتماعى خود بفرماييد.

-: از الطاف الهى نسبت به بنده اين بود كه از همان آغاز ورود به قم، در محضر حضرت امام بودم. ايشان، ما را به شاگردى پذيرفتند. بودن ما در خدمت حضرت امام، خواه ناخواه ما را در مسير حركت سياسى-انقلابى امام قرار مى داد.

بنده و جمعى از دوستان، از همان سال 41 ،40 در خدمت اين انقلاب بوده ايم و تاكنون هم، به لطف الهى توانسته ايم به اندازه وضع خود، از اين انقلاب و نظام حمايت كنيم.

اين را از امام عزيزمان آموخته ايم: «خدمت به اين نظام، واجب عينى است.»

تذكر اين نكته را لازم مى دانم: همان طورى كه امام بزرگوار، فرمودند: حفظ اين نعمت و امانت الهى از اصل به دست آوردن آن، بسيار مشكل تر است. از اين روى، بايد با نهايت دقت، و احتياط، از اين نظام ارزشمند حفاظت كرد هر كسى به اندازه ى وظيفه خود و به اندازه ى وسع خود، بايد در خدمت انقلاب و آرمانهاى اسلامى آن قرار گيرد و سپاسگزار و قدردان اين نعمت بزرگ باشد.

حوزه: شكر خدا حضرت عالى در كسب دانش دين موفق بوده ايد، لطفا عوامل موفقيت خود را بيان كنيد.

-: اگر لطف خداوند متعال و توجهات صاحب حوزه ى علميه نبود، هيچ

كس توفيقى نمى داشت. اگر ما هم توفيقى كسب كرده ايم، به لطف خدا بوده است.

در عين حال، من سعى كرده ام كه امورى را در درس و تحصيل رعايت كنم كه آن هم اگر انجام پذيرفته، به لطف خداوند متعال و عنايت اهل بيت، عليهم السلام، بوده است. از جمله آن امور:

1. انتخاب اساتيد خوب كه نام آن بزرگان را بردم. استاد، نقش تعيين كننده اى در سرنوشت انسان دارد، مرحوم علامه طباطبايى، از استادشان مرحوم حضرت آقاى قاضى، نقل مى فرمودند كه: «اگر نصف عمر در طلب استاد بگذرد جا دارد».

2. انتخاب هم مباحثه ى خوب.

3. سعى كرده ام كه امور دنيوى، مانع تحصيل نشود. از اين روى، به لطف خدا و اعتقادى كه به اين راه داشته ام، روزانه، بيش از ده دوازده ساعت، مشغول تحصيل بوده ام.

4. نظم.

استاد بزرگوار ما، حضرت امام، افزون بر اين كه خود منظم بود، از اين كه شاگردى بى نظم به درس حاضر مى شد، به شدت ناراحت مى گرديد و مى فرمود:

«من نمى گويم به درس من بياييد، ولى اگر مى خواهيد بياييد، منظم بياييد.»

نظم، بسيار خوب است، به عمر انسان، بركت مى دهد. يك طلبه بانظم، بازدهى اش، چند برابر طلبه بى نظم است.

5. خوب خواندن. اين كه بعضى از طلبه ها ده سال، بيست سال درس خارج مى روند، ولى به جايى نمى رسند، به خاطر اين است كه دروس پايه را خوب و دقيق، نخوانده اند، بويژه ادبيات. طلبه، بايد اديب باشد. به اين معنى كه وقتى عبارت عربى را مى بيند، ناخودآگاه، آن را صحيح بخواند. همچنين سطح را بايد خوب بخواند.

حوزه: آيا در مسائل اخلاقى، استاد خاصى داشته ايد.

-: استاد خاص به معناى مصطلح،

خير موافق آن هم نيستم. زيرا،

اولا، استاد خصوصى، خيلى كم است، مخصوصا در حوزه ى فعلى ما، كه حدود سى هزار طلبه دارد، اگر بخواهيم به نسبت اين تعداد، استاد خصوصى اخلاق داشته باشيم، بايد تعداد زيادى استاد اخلاق داشته باشيم كه چنين چيزى در حوزه ى فعلى ما، ممكن نيست.

اين كه حضرت امام، بارها نسبت به مرحوم شاه آبادى، اظهار ارادت مى كرد و از ايشان، باعظمت ياد مى كرد، بدين خاطر بود كه امام، پس از تلاشهاى بسيار، موفق شده بود، استادى در اخلاق، آن گونه كه مى خواهد، بيابد.

ثانيا، استاد خصوصى به اين معنى كه انسان خود را در اختيار او بگذارد و فقه و اصول وديگر مباحث را در حاشيه ى كار قرار دهد، اين نيز، افراط است و نادرست. به عقيده ى من، نه تنها سودى نخواهد داشت، كه ممكن است ضرر نيز داشته باشد. علم و تزكيه بايد همراه هم باشند.

افرادى را سراغ دارم كه با ولع بسيار مسائل اخلاقى را اين گونه دنبال مى كردند، استاد خصوصى داشتند و... ولى در نهايت، راه به جايى نبردند و منحرف شدند و با حوزه ى علميه و نظام مقدس جمهورى اسلامى به معارضه برخاستند.

بنابراين، با اين گونه استاد خصوصى داشتن در اخلاق، موافق نيستم و خود نيز، استاد خصوصى نداشته ام.

البته، از محضر حضرت امام و علامه طباطبايى، استفاده هاى اخلاقى و معنوى

فراوان برده ام و خدا را همواره، بر اين حهت شاكرم كه در زمانى وارد حوزه ى قم شدم كه دو استاد برجسته مانند امام و علامه، در آن، حضور داشتند و من توانستم در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق از خدمت آن دو بزرگوار، بهره

ببرم.

حوزه: لطفا شمه اى از ويژگيهاى اخلاقى امام خمينى را بيان فرماييد:

- حضرت امام مجسمه ى اخلاق اسلامى بود و حقيقتا بايد گفت كه جنبه ى سياسى ايشان بعد از نهضت، جنبه هاى ديگر آن مرد بزرگ، بويژه جنبه ى علمى و جنبه ى اخلاقى ايشان را تا قدرى تحت الشعاع قرار داد.

1. از امتيازهاى بارز ايشان، احتراز از محرمات بود. سالهاى متمادى كه در خدمت ايشان بودم، يك عمل مكروه از آن مرد ملاحظه نشد، حتى اگر شبهه ى گناه پيش مى آمد، حالت نگرانى از ايشان نمايان مى شد و لذا در مقابل انجام محرمات مخصوصا از قشر طلبه عكس العمل شديد نشان مى داد.

2. ويژگى اخلاقى ديگر امام، احترام ايشان به علماء اسلام بود.

از وحيد بهبهانى، آن محقق جليل، نقل شده است:

«اگر به جايى رسيده ام مرهون احترامى است كه براى فقهاء و علماى اسلام قائل شده ام».

و اين خصلت در امام، هميشه جلوه گر بود، نه تنها به مثل شيخ طوسى و صاحب جواهر و شيخ انصارى احترام ويژه مى نهاد و با تجليل از آن ياد مى كردند، بلكه درباره ى امثال آية الله مؤسس يا آية الله بروجردى نيز، بارها مى فرمود: «در سر حد كرامت است كه يك پيرمرد، به اين خوبى حوزه علميه و بلكه عالم تشيع را اداره مى كند.»

3. از ديگر خصائص اخلاقى ايشان، تواضع بود و همان طور كه مقام و رياست در شخصيت رسول اكرم و ائمه طاهرين، عليهم السلام، نتوانست اثرى بگذارد، در مورد اين فرزند عالى مقدار آنان هم اين گونه بود. همان تواضعى كه در دوران پيش از مرجعيت داشتند، تا آخر عمر پربركت خود حفظ فرمودند و ما مى ديديم كه ايشان چگونه

در مقابل مردم و يا جوانان بسيجى و يا خانواده ى معظم شهدا و فرزندان آنان و يا جانبازان، كوچكى و تواضع و خفض جناح مى فرمودند.

4. امتياز اخلاقى ديگر امام، زهد آن مرد بزرگ بود. زهد، يعنى دل نبستن به دنيا و همدل نشدن با ماديات. ساده زيستى امام هميشه زبانزد بود. از تشريفات و تجملات، حقيقات رنج مى برد و هميشه ديگران و بالاخص طلاب را به زهد و ساده زيستى و حفظ زى طلبگى نصيحت و توصيه مى فرمود و شما ديديد كه در همان دورانى كه در رأس قدرت بودند، همان زندگى بى آلايش روحانى را حفظ فرمودند و اجازه ذره اى تجاوز از آن را به اطرافيان ندادند.

5.خصيصه ى مهم ديگر شخصيت دادن به افراد بود. چنان كه از رسول گرامى اسلام (ص) نقل شده است ايشان چنان با اصحاب خود رفتار مى كردند كه هر فردى گمان مى كرد كه اعز افراد نزد پيامبر اكرم (ص) است استاد بزرگوار ما در برخورد با شاگردان و بويژه در درسهاى حوزوى خود، اين گونه عمل مى كردند و با اين حركت خود، استعداد شاگردان را شكوفا مى كردند.

6. ويژگى ديگر ايشان كه براى خود من اعجاب انگيز و پند بزرگى بود، اين مسأله است كه در مجالس غيردرسى، وقتى فرعى از فروع علمى مطرح مى شد و هر كس به فراخور خود مطلبى را ارائه مى كرد، تنها اگر از ايشان اظهارنظرى مى خواستند، صحبت مى فرمود، آن هم در حد اختصار. اين روش از نظر اهل علم، جدا فضيلت بزرگى به شمار مى آيد. هنيئا لارباب النعيم نعيمهم.

7. از ويژگيهاى ديگر ايشان كه به نظر من تناسب تام با خصائص اخلاقى ايشان دارد،

درك ايشان از مقام امامت و ولايت بود؛ چرا كه چنان دركى را جز به متخلقان اخلاق الهى نمى دهند. شما اگر به كتب عرفانى امام و شروحى كه بر ادعيه و روايات مرقوم فرموده اند، مراجعه كنيد، به خوبى درمى يابيد كه ايشان مقام امامت و ولايت كبرى را يافته است، نظير آدم تشنه اى كه تشنگى را با سراسر وجود خود دريافته. هنيئا له و رزقنا الله و اياكم. و متأسفانه حق اين كتاب هاى ارزشمند و ديگر كتب ايشان در حوزه رعايت نشده است، اين كتابها مورد تدريس و تدرس و مراجعه ى اهل تحقيق باشد.

به هر صورت مجموعه ى اين خصائل و صفات بارز ديگر موجب شد كه آن بزرگوار حاكميت بر قلوب پيدا كند. اين مطلب در قرآن شريف و روايات معصصومين (ع) به صراحت وجود دارد كه محبت افراد متقى در قلوب ريخته مى شود و ابهت آنان نيز در دلها رسوخ مى كند. قرآن كريم مى فرمايد:

«ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا».

مريم، 96

و امام حسن (ع) نيز در توصيه هاى پايان عمر شريف خود، به جنادة بن ابى اميه مى فرمايد:

«و اذا اردت عزا بلا عشيرة و هيبة بلا سلطان، فاخرج من ذل معصية الله الى عز طاعة الله عزوجل».

بحارالانوار، ج 139/44

امام حقا مصداق اين آيه و روايت بود.

حوزه: حضرت عالى از اساتيد درس اخلاق در حوزه ى عمليه قم هستيد، لطفا بفرماييد كه چه عاملى سبب شد كه به تدريس اخلاق بپردازيد.

- مسأله تهذيب نفس، موضوع مهمى است. قرآن شريف، به اين مسأله، بسيار اهميت داده است. تا آن جا كه بعثت همه ى انبياء و رسول گرامى اسلام و

نزول قرآن را براى تحقق همين مهم مى داند.

«هو الذى بعث فى الاميين رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين.»

جمعه؛ 2

اوست خدايى كه به ميان مردمى بى كتاب، پيامبرى از خودشان مبعوث داشت، تا آياتش بر آنان بخواند و كتاب و حكمتشان بياموزد. اگر چه پيش از آن، در گمراهى آشكار بودند.

تهذيب نفس براى طلبه، از اهميت بيشترى برخوردار است. طلبه، همان وقتى كه مى گويد:

«بدان ايدك الله تعالى فى الدارين»، بايد بگويد:«هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم...» دو بال علم و تهذيب، بايد با هم باشند. اگر بال علم باشد، بدون تهذيب، افزون بر اين كه علم، براى شخص، حجاب اكبر مى شود، وزر وبالش نيز، دامنگير افراد جامعه مى شود.

امام خمينى، رضوان الله عليه، به مسأله تهذيب نفس، بسيار اهميت مى داد. هم خود مرد عمل بود و هم ديگران را، بويژه طلاب علوم دينى را هشدار مى داد. حتى در آخرين سخن به جاى مانده از ايشان؛ يعنى در وصيت نامه سياسى-الهى مرقوم فرموده است:

«از بالاترين و والاترين حوزه هايى كه لازم است به طور همگانى مورد تعليم و تعلم قرار گيرد. علوم معنوى اسلامى، از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الى الله، رزقنا الله و اياكم، كه جهاد اكبر مى باشد.»

امام، در عين اين كه به فراگيرى فقه جواهرى و تمسك به روش سنتى تاكيد مى ورزيد، تهذيب اخلاق و تزكيه نفس را هم سفارش مى فرمود.

بنده، پيش از آن كه به حوزه بيايم، به مسائل اخلاقى و

مجالس موعظه، علاقه مند بودم. يادم هست بچه بودم در ايام محرم، در مجالس روضه مى نشستم و از منبرهاى اخلاقى و مفيد، بهره مى بردم.

پس از طلبگى، اين ذوق نسبت به مسائل اخلاقى،در من تشديد شد.

حضرت امام، روزهاى شروع درس و پايان درس، مطالب اخلاقى مى فرمود. اين روزها، براى من، شادى آفرين بود. خيلى به وجد مى آمدم.

اما اين كه چه شد درس اخلاق شروع كردم؟ پس از تبعيد حضرت امام به تركيه، گروهى از آقايان طلاب، به بنده اصرار كردند كه درس اخلاق شروع كنم. من نپذيرفتم، زيرا خود را شايسته آن نمى دانستم.

تا اين كه يك روز، براى خواندن نماز ظهر به مدرسه فيضيه رفته بودم، آقايى آمد استخاره اى خواست. استخاره گرفتم، خيلى خوب آمد. فرداى آن روز، كه روز پنج شنبه بود، تعدادى از طلاب آمدند كه اعلاميه اى پخش شده كه شما شب جمعه، درس اخلاق مى گوييد! معلوم شد، آن استخاره روز گذشته، براى همين بوده است. گفتند: ما هر چه اصرار كرديم، شما نپذيرفتيد، استخاره كرديم، خوب آمد، اعلاميه را پخش كرديم.

ديدم، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته ام. ناچار شب آمدم فيضيه، در مدرس زير كتابخانه، كه محل درس اعلام كرده بودند، درس اخلاق را شروع كردم. مدتى درس ادامه يافت. جمعيت زيادى شركت مى كردند و استقبال، خيلى خوب بود. تا اين كه ساواك، ما را از مدرسه ى فيضيه بيرون كرد. به مدرسه ى حجتيه رفتيم، از آن جا هم ما را بيرون كردند. حسينيه اراك رفتيم. چون افراد شركت كننده زياد بودند، بسيارى از افراد، بيرون حسينيه، در كوچه مى ايستادند و راه مردم مسدود مى شد، تصميم گرفتيم به جاى وسيع ترى

درس را انتقال دهيم. تا اين كه پس از تلاش بسيار برخى از طلاب، توانستيم به مسجد اعظم برويم.

پس از انقلاب هم، اين درس ادامه يافت و بحمد الله جمعيت خوبى شركت مى كرد.

يك وقتى، يكى از علماى بزرگ مى فرمايد:

«به امام عرض كردم، فلانى درس اخلاق مى گويد. جمعيت زيادى شركت مى كند.

امام، آن قدر خوشحال شد كه سه مرتبه فرمود: الحمد لله رب العالمين».

اين، نشاندهنده ى اهتمام ايشان، به علم اخلاق است و لزوم برگزارى جلسات درس اخلاق.

بنابراين، درس اخلاق من، خود به خود پيش آمد و تمايل ذاتى و ذوق اخلاقى من هم، كمك كار شد، كه بتوانم آن را ادامه دهم.

به لطف الهى، تلاش فراوان كرده ام كه اين درسها براى خود و شنوندگان، مفيد باشد. البته درس اخلاق، درس انسان سازى است و كارى بسيار مشكل. به تعبير حضرت امام كه مى فرمود:

«مى گويند: ملا شدن چه آسان، آدم شدن، چه مشكل، اما شيخ ما مى فرمود: ملا شدن چه مشكل، آدم شدن، محال است».

واقعيت هم، همين است. كار بسيار طاقت فرسايى است.

حوزه: حضرت عالى وضع كنونى اخلاق و ديگر علوم را در حوزه ها، چگونه مى بينيد.

- در حال حاضر، حوزه را، نه تنها از نظر اخلاق، كه از نظر توجه به فقه و اصول نيز آن چنان كه شايسته است، در مخاطره مى بينم. گر چه مى دانم، با لطف خداوند و تلاش مدرسان و طلاب، آسيبى به آن نخواهد رسيد.

فراموش نمى كنم راجع به تشكيل شوراى مديريت، با چند نفر از بزرگان، رفته بوديم خدمت حضرت امام.

بنده به ايشان عرض كردم: آقا! حوزه را از نظر علمى در مخاطره مى بينيم.

ايشان، با

خونسردى فرمود:

«غم اين كه حوزه در مخاطره است، نخوريد. در زمان رضا شاه، وضع به قدرى بد بود كه طلبه ها، روزها مى رفتند بيرون از حوزه و به باغهاى اطراف شهر پناه مى بردند و شب به حوزه برمى گشتند. در عين حال، حوزه حفظ شد و از خطر، نجات يافت». بعد راجع به تشكيلات مديريت فرمود:

«فكر كنيد كه چه بايد كرد. اگر چيزى به من مربوط شد، اقدام مى كنم.»

به بنده فرمود:

«برو خدمت آقاى گلپاييگانى، از ايشان نظرخواهى بكن.»

شب، با آية الله مصباح يزدى، خدمت آية الله العظمى گلپايگانى رفتيم. در محضر ايشان هم، من از وضعيت علمى حوزه، اظهار نگرانى كردم. از قضا، ايشان هم فرمود:

«نگران نباشيد، حوزه صاحب دارد.»

ايشان هم مانند امام، به سختى ها و رنج هاى دوران رضا شاه اشاره كرد.

اين كه بنده عرض مى كنم، حوزه در مخاطره است، نه اين كه آسيب پذير باشد. بنده، با توجه به انتظارات فراوانى كه امروز هست، عرض مى كنم: توجه به اخلاق و فقه و اصول، كم رنگ شده است و گرنه كارهاى جنبى كه اكنون در حوزه براى حفظ نظام و عالم تشيع مى شود، بسيار است. امروز، در حوزه هاى علميه، كارهاى مفيد فراوانى انجام مى شود كه جاى تشكر آن باقى است. ولى توصيه حضرت امام، به تهذيب و اخلاق و تأكيد ايشان بر فقه و اصول را نبايداز ياد ببريم لذا توصيه مى كنم به طلاب عزيز كه به اخلاق، اهميت بدهند. فقه و اصول را جدى بگيرند. فقه، فقه جواهرى و اصول هم، اصول سنتى. مقصودم از اصول سنتى، اصول، به روش بزرگان و اساتيد گذشته است، نه فرو رفتن در مسائل

اصول و مطرح كردن نظريه اى و اقوال گوناگون را درباره ى آن نقل كردن و به نقد و بررسى گذاردن و آن گاه، نظريه اى را پذيرفتن و چندين روز براى آن استدلال آوردن و...

مقصودم از اهميت دادن به اصول، اين نيست، هر چند، كار علمى است. ولى بزرگان ما، مرحوم حضرات آيات: حكيم، بروجردى، حائرى، داماد، امام و... يك دوره اصول را پنج - شش سال به پايان مى رساندند، بدون اين كه مطلبى را كم بگذارند و به مباحث لازم و ضرورى توجه كنند.

امام بزرگوار، از اين جهت بسيار خوب عمل مى كردند. بعضى از اين مباحث، نظير بحث طلب و اراده، بحث هاى مهم و ارزشمندى هستند، اما در جاى خود. اينها به علم اصول ربطى ندارند.

به قول مرحوم آية الله العظمى بروجردى:

«اصول ما، به واسطه ى همين زوائد، آماس شد و بايد براى زوائد آن، فكر اساسى بشود.»

امام، در بحث خارج اصول خود، وقتى به بحث انسداد رسيدند، فرمودند:

«ما چون حجيت خبر واحد را اثبات كرديم، احتياجى به اين بحث نداريم.»

در تقريراتى كه از اصول ايشان نوشته ام، در جمادى الاولى 1374، اين مطلب را اين گونه تقرير كرده ام:

«هذا، تمام الكلام فى حجية الخبر الواحد و حيث اثبتناه فدليل الانسداد باطل بداهة اذ فى مقدماته عدم الدليل، و الخبر الواحد، دليل واف بمعظم الفقه، بل بتمامه مع ضم الاجماعات و المشهورات و حيث ان العمر قصير و لكل شى آفات و البحث عن دليل الانسداد تطويل بلا طائل، بل يمكن ان يقال، ان بحثه لا يخلو عن الاشكال، فالاعرض عنه أحسن، بل واجب.»

نظر همين مطلب را در حواشى بر

كفايه، كه اخيرا از ايشان منتشر شده، آورده اند.

(انوار الهداية، ج 317/1).

بنابراين، به جاى چندين سال معطل ماندن در اصول و طرح مباحث صرفا علمى، به قرآن و ديگر معارف اسلامى بالاخص علم اخلاق بپردازيم. امروز، نياز فراوان به اين گونه بحثهاست. حوزه، چشم و چراغ تشيع و جهان اسلام است.

من دو سال پيش، در جواب درخواستى از مديريت حوزه ى علميه ى قم، چهل و پنج موضوع لازم به بحث را معرفى كردم و گفتم روى اين موضوعات، كه بعضى فقهى و بعضى اصولى و بعضى اقتصادى بود، كار تفصيلى كه نياز امروز مردم و حكومت اسلامى را برآورده كند، نشده و اين، وظيفه ى حوزه هاست كه به اين امور لازم بپردازند.

حوزه: اگر ممكن است، فهرست آن موضوعات را براى استفاده خوانندگان مجله بفرماييد.

- موضوعات، چنانكه گفتم، در سه بخش: فقهى، اصولى و اقتصادى بود، بدين شرح:

فقهى:

1. بررسى تحليلى «تغريرات» و اختيارات دولت اسلامى در اين رابطه.

2. نگرش فقهى به مسأله «حفظ و سلامت محيط زيست».

3. بررسى فقهى مسأله «كنترل جمعيت و مواليد» و حدود و اختيارات دولت اسلامى.

4. حدود اختيارات ولى فقيه.

5. برسى تحليلى«قوانين مدنى» - عام و خاص - در فقه اسلامى.

6. بررسى مسائل مستحدثه حج.

7. بررسى مسائل مستحدثه ى قضا.

8. بررسى تحليلى آراء و انظار امام خمينى و سير تحولات اين ديدگاهها. (به عنوان اولين ولى فقيه كه موفق به تشكيل حكومت اسلامى شدند».

9. هنرهاى تجسمى: مجسمه سازى، معمارى و...

10. هنرهاى تصويرى: فيلم، عكس و...

11. بررسى فقهى مسأله «حجاب». (با عنايت به ضرورت احياى چادر كه از ارزشهاى اسلامى و ملى در كشور ماست).

12. بررسى فقهى

معضلات و تنگناهاى پزشكى: پيوند اعضاء خريد و فروش اعضاء و خون، تلقيح مصنوعى، جلوگيرى از باردارى و...

13. فقه سياست و روابط خارجى دولت اسلامى.

14. فقه دفاع و امور نظامى.

15. بررسى تحليلى «موسيقى و غنا». (با عنايت به آراء سهل انگارانه ايكه بعضا در اين باب ارائه مى شود).

موضوعات اقتصادى:

1. بررسى معاملات ارزى.

2. بررسى و تحليل بورس اوراق بهادار.

3. كنترل و نظارت بر قيمتها و حدود اختيارات نظام اسلامى.

4. بررسى ماليات و خوديارى ها و اختيارات نظام اسلامى.

5. تحليل محدوده ى نظام مالكيت فردى و حل تعارضات آن با مالكيت دولت.

6. بررسى معضلات و اشكالات وارده بر بانكدارى اسلامى.

7. نگرش فقهى به مسأله زمين.

8. تجارت خارجى و جايگاه آن در فقه اسلامى.

9. بررسى انفال و ثروت هاى عمومى ملى و شؤون و اختيارات دولت اسلامى در رابطه با آن.

10. بازنگرى فقهى باب مزارعه.

11. بازنگرى فقهى باب مضاربه.

12. بازنگرى فقهى باب اجاره.

13. بازنگرى فقهى باب رهن.

14. قواعد اصولى و كلى در باب معاملات.

15. بررسى روابط كارگر و كارفرما.

موضوعات اصولى:

1. تكليف مدركات حقيقى و اعتبارى «حقايق و اعتباريات» در علم اصول و تأثيرات بازشناسى اين دو در شيوه استنباط فقهى.

2.جايگاه «عرف» در علم اصول و ارزش آن در دستيابى به قوانين فقهى.

3. تنقيح مناط و محدوده ى ارزشى آن در فقه.

4. بررسى تحليلى عناصر مكان و زمان در اجتهاد.

5. كاربرد و تأثيرات فلسفه در علم اصول.

6. كاربرد و تأثيرات منطق در علم اصول.

7. كاربرد و تأثيرات نحو در علم اصول.

8. بررسى تحليلى سيره ى مسلمانان و محدوده ى ارزشى

آن در استنباط فقهى.

9. تفكيك اوامر ولايى و تبليغى معصومين و تأثيرات بازشناسى اين دو در شيوه ى استنباط فقهى.

10. نگرش روش شناسانه «حجيت ظهور» و بررسى شيوه هاى استظهار و ارزش اين شيوه ها در استنباط.

11. سير تاريخى علم اصول و بررسى بالندگى و ركود آن در بستر تاريخ.

12. بررسى و شناخت مذاق شريعت و روح فقه و محدوده ى ارزشى آن در استنباط فقهى. (روح فقه، عبارت است از نظريه هاى عملى و اصولى كه ساختار زيربنايى قوانين فقهى را شكل مى دهد و به تعبير ديگر زيربناهاى فقهى، كه منشاء احكام فقهى مى شود و فقيه در موارد سكوت ادله، يا تناقض و يا ابهام و تنافى آن، به آنها استناد مى كند.)

13. جايگاه بناى عقلاء و ارزش آن، در دستيابى به قوانين فقهى.

14. ميزان كاربرد عملى علم اصول در فقه (اين كه در كتابهاى فقهى، حقيقتا، به چه ميزان از علم اصول بهره بردارى مى شود.)

15. تفكيك و تعيين مباحث كم فايده و بى ثمر در علم اصول.

حوزه: در جهت اصلاح وضعيت اخلاقى حوزه، چه پيشنهادى داريد.

- پيشنهادى به مدرسان و گردانندگان حوزه دارم و توصيه اى به طلاب عزيز.

پيشنهادم اين است كه درس اخلاق را در حوزه زياد كنند. يكى از بزرگان مى گفت:

«در زمان مرحوم آقا سيد عبدالهادى شيرازى در حوزه ى نجف، سى درس اخلاق بود.» در حوزه ما، حداقل، اكنون بايد سى درس اخلاق باشد. البته كسانى كه مى خواهند درس اخلاق بگويند، بايد افراد مهذبى باشند كه بحمدالله چنين افرادى هستند در حوزه.

مدرسانى كه درس فقه و اصول و ادبيات مى گويند، مى توانند در ضمن بحث ها، نكات اخلاقى را يادآور شوند

و حداقل، يك روز در هفته را به تذكرات اخلاقى اختصاص بدهند، چنانكه روش برخى از بزرگان ما بوده است.

سفارشى هم به طلبه ها دارم. از اينان مى خواهم كه به اخلاق و تهذيب نفس، اهميت بدهند. كتابهاى اخلاقى را زياد بخوانند. قرآن را، با اين نگاه، زياد بخوانند. اصول كافى، بخصوص جلد دوم آن، روايات مفيدى را مرحوم كلينى دسته بندى كرده است.

اين را بدانيد كه علم بدون تهذيب نفس، ضررش، بيش از نفعش است. حجابى مى شود كه خداى نكرده، انسان را به انحراف مى كشاند.

حوزه: از حضرت عالى، اخيرا اثرى منتشر شده به نام «دراسات فى الاخلاق و شؤون الحكمة العملية» لطفا بفرماييد به چه انگيزه اى دست به نگارش آن زديد و چه خلأى احساس مى كرديد.

- برخى از مباحث اخلاقى كه پس از انقلاب اسلامى، در نهادها و ارگانها داشته ام، به صورت موضوعى و مجموعه اى چاپ شده است كه به بيش از بيست جلد مى رسد. با اينكه گفتار بوده و تبديل گفتار به نوشتار، نواقصى را، خواه ناخواه، در پى دارد، ولى مورد استقبال واقع شده، به گونه اى كه برخى از آنها، تيراژ بسيار بالايى دارد. از اين روى احساس كردم، جامعه به اين گونه آثار نياز دارد. از سويى، آثار مكتوب در اخلاق، كم داريم و آنها هم، كمبودهايى دارند. مثلا، «احياءالعلوم» نوشته غزالى، ام الكتب در اخلاق است. اين اثر، با اينكه اثرى است ارزشمند، ولى نواقصى دارد، هم در محتوا و هم در روش.

مرحوم فيض، زحمت كشيد و اين كتاب را خلاصه كرد و روايات اهل بيت را بدان افزود، با اين حال «محجة البيضاء» نيز، خالى از اشكال نيست.

زيرا هر چه باشد، تهذيب و تصحيح همان «احياءالعلوم» است.

من، تعجب مى كنم كه چرا مرحوم فيض، با آن همه توانايى علمى، اثرى مستقل در اخلاق، ننگاشت.

بعدها مرحوم نراقى، جامع السعادات را نگاشت. اين اثر هم، متأثر از احياءالعلوم غزالى است. از اين روى، وقتى به بحثهاى سنگين و ظريف اخلاقى مى رسد، از آنچه در «احياءالعلوم» تجاوز نمى كند. و ضمنا متأثر از اخلاق ارسطويى و يونانى هم هست.

معراج السعادة هم، تلخيص و ترجمه جامع السعادات است به اضافه ى برخى از اشعار فارسى.

ديدم كتاب اخلاقى متكى بر ثقلين (كتاب و عترت) كه از متن دين استخراج شده باشد، كم است. به اين نكته توجه اساسى كرده ام كه علم اخلاق بايد دلربا و دل انگيز باشد و اگر قرار شد علم اخلاق را با مصطلحات و انقسامات فلسفى مخطوط كنيم و همان شيوه ى يونانى و ارسطويى را در اين علم دنبال كنيم، همان طورى كه ابن مسكويه در «طهارة الاعراق» و خواجه نصير در بعض كتابهايش و نراقى در «جامع السعادات» و ديگران كرده اند، كام هيچ خواننده اى شيرين نخواهد شد و اثر لازم را در دل سالكان نخواهد گذارد و به عكس اگر اخلاق از متن دين، يعنى از دل كتاب و سنت كه سرشار از معارف عميق اخلاقى هستند، استخراج شود، بى هيج ترديد آن طراوت و حلاوت لازم را پيدا خواهد كرد و عقيم نخواهد ماند. از خداوند متعال، خواستم توفيق دهد، تا بتوانم، اثرى در اخلاق، با تكيه بر قرآن و عترت، بنويسم.

ابتدا تصميم داشتم، گروهى تشكيل بدهم و چندين جلد اخلاق به زبان فارسى، با استفاده از ديگر علوم وابسته، بنويسم، ولى

مقدر نشد. از اين روى تصميم گرفتم، به زبان عربى بنويسم، اگر مورد قبول افتاد، ديگران آن را ترجمه كنند، تعليقه بزنند و اشكالاتش را برطرف سازند.

تاكنون، يك جلد آن چاپ شده، مجلدات ديگر نيز، در دست اقدام است. به نظر خودم، آن چه مى خواستم، موفق شده ام، تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.

حوزه: حضرت عالى تأليفات ديگرى هم داريد، درباره ى آنها توضيح بفرماييد.

- در فقه و اصول، هم تأليف دارم و هم تقرير. از حضرت امام، آية الله العظمى بروجردى و آية الله العظمى داماد تقريرات بسيارى در فقه و اصول نوشته ام.-

حوزه: در پايان، تقاضا داريم، توصيه اى براى ما و خوانندگان مجله بفرماييد.

- به جاى اين كه خود توصيه كنم، در توصيه، از دو استاد بزرگوار خود، حضرت امام و علامه طباطبايى، براى شما نقل مى كنم:

اوايل پيروزى انقلاب، روزى خدمت امام بوديم. گروهى از شركت نفت، براى ملاقات و بيعت با رهبرى، خدمت امام آمده بودند. سخنگوى آنان، خيلى خوب، صحبت كرد. از جمله گفت:

«آقا! نيامده ايم بگوييم از انقلاب، چه مى خواهيم آمده ايم بگوييم انقلاب، از ما چه مى خواهد».

امام، از اين سخن، بسيار خوشش آمد و برافروخته شد. آن گاه در پاسخ اين عزيزان فرمود:

«انقلاب، از شما، دو چيز مى خواهد:

يكى تهذيب نفس. چون اگر انسان، مهذب نباشد، نمى تواند براى انسانيت و جامعه اش، مفيد باشد. خودگرا و خودمحور مى شود آن گاه، هم خود بيچاره مى شود و هم ديگران را بيچاره مى كند. هر چه پست و مقام، بالاتر باشد، ضررش بيشتر خواهد شد. دومين چيزى كه انقلاب از شما مى خواهد، عمل به وظيفه است. هر كس،

هر جا كه هست آن چه را كه وظيفه ى اوست، خوب انجام دهد.»

راستى اگر، همه ى ما، اين دو توصيه حضرت امام را عمل مى كرديم، خيلى پيشرفت ما بيشتر بود.

متأسفانه، اين چند ساله، هر ضربه اى كه خورده ايم، يا به خاطر اين بوده است كه خودساخته نبوده ايم، يا اين كه در عمل به وظيفه، كوتاهى كرده ايم.

من، اين توصيه امام را تكرار مى كنم كه ما در اين نظام مقدس و اين نعمت بزرگ الهى، دو وظيفه داريم:

1. تهذيب نفس.

2. عمل به وظيفه.

اما توصيه اى از مرحوم علامه طباطبائى: آخرين جلسه اى بود كه با گروهى از بزرگان، خدمت ايشان رفتيم. حال ايشان، خوب نبود. به احترام جمع، نشست، ولى حرف نمى زد. جلسه، طول كشيد. بنده به ايشان عرض كردم، توصيه اى بفرماييد، تا مرخص شويم. ايشان فرمود: «چيزى يادم نيست» بعد، بلافاصله فرمود:

«اين آيه، يادم آمد: اذكرونى، اذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون».

بعد از آن جلسه، حال ايشان بد مى شود و ايشان را به بيمارستان مى برند. لحظات آخر عمر شريف بود كه به ملاقات ايشان رفتيم. ما كه از اتاق آمديم بيرون، از قول خانم ايشان نقل كردند:

«لحظه ى مرگ، ايشان چشمها را باز كردند و به گوشه اى خير شدند. آن گاه، سه مرتبه فرمودند: توجه! توجه! توجه و از دنيا رفتند.»

اين آخرين جمله ايشان، با آن آخرين، توصيه ى ايشان، هر دو، براى ما، يك پيام دارد كه به ياد خدا باشيد، همه ما، در محضر خداييم. توجه به نعمتهاى خدا، توجه به اين كه ما در اين دنيا، بايد به كمال برسيم. توجه به اين كه قبرى هست، برزخى هست،

معادى هست.

مرحوم شهيد، در دستورالعمل اخلاقى خود، توصيه مى فرمايد:

«انسان، در هر روز، حداقل، بايد دو مرتبه به ياد مرگ باشد.»

توجه به اين كه ما ساخته شده ايم كه در رفاه مطلق و لذت مطلق باشيم. هر كسى به اندازه ى سعه وجودى خود.

يكى لذت مطلقش، در «جنات تجرى من تحت الانهار» است.

و يكى در صحبت كردن خدا با او «سلام قولا من رب رحيم». مباد كه اين لذتها را از ياد ببريم و فرو رويم در لذت هاى زودگذر دنيا اگر لذت باشند و بشود اسم لذت روى آنها گذارد.

اين جمله علامه، خيلى مهم است: توجه.

از خداوند مى خواهم، اين حال توجه را به همه ى ما عطا كند.

حوزه: از اين كه مزاحم وقت شريف حضرت عالى شديم، پوزش مى طلبيم و از حضرت عالى، به خاطر اين لطف، سپاسگزاريم.

- من هم از شما تشكر مى كنم و اميدوارم آنچه گفتم، مورد رضايت حضرت ولى عصر (عج) و مورد توجه شما واقع شود و اگر وقت شما را گرفتم، گفته هايم مفيد باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

مظاهري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مرتضى مظاهرى نجفى از علماء معاصر اصفهان صاحب تأليفات عديده ميباشند، خلاصه ترجمه ايشان چنانچه در اول كتاب مقتبس الياقوت اوست از اين قرار است:

معظم له در شب دوشنبه دوم ماه جمادى الاولى 1316 ق از يك پدر و مادر اصيل و نجيب و ريشه دار متولد شده مرحوم والدش آقا محمد حسن مظاهرى از اشراف و اخيار بودند و در كربلاء معلى وفات نموده و در وادى ايمن مدفون شدند در تاريخ 25 محرم الحرام 1350 و والده ماجده اش از صالحات قائنات و بيوت عاليه بوده اند

وى در چنين بيتى و حجر چنين پدر و مادرى تربيت يافته و مقدمات و سطوح را در اصفهان نزد جماعتى از علماء اعلام مانند حاج شيخ محمد حسين فشاركى و حاج سيد ابوالقاسم دهكردى و آخوند ملا عبدالكريم جزى و آيه الله حاج مير محمد صادق احمدآبادى و غيرهم آموخته و در سال 1340 ق مهاجرت بنجف اشرف نموده و از مراجع عظام آن سامان چون آيه الله العظمى السيد ابوالحسن اصفهان و آيه الله نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله السيد ابوتراب خونسارى و حاج شيخ جواد بلاغى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال و مراتب اجتهاد ارتقاء يافته آنگاه باصفهان مراجعت و بانجام وظائف دينى و روحى پرداخته و در مسجد شيخ لطف الله كه از مساجد معروف اصفهانست اقامه جماعت مى نمود.

آثار و تأليفات ارزنده آنجناب از اين قرار است:

1- نهايه المأمول در شرح كفايه الاصول در 2 جلد. 2- رسائل استدلاليه در مسائل الفقهيه كه 14 رساله است بدين كيفيت: (1- رساله در عدالت 2- رساله در وضوء 3- رساله در احكام صلح 4- رساله در مكاسب محرمه 5- رساله در خلل صلوه 6- رساله در خيار بيع 7- رساله در احكام بيع 8- رساله در قضاء و شهادات 9- رساله در حكم لباس مشكوك 10- رساله در احكام غصب 11- رساله در حكم كسيكه بميرد و بر او دين باشد 12- رساله در منجزات مريض 13- رساله در احكام ستر و ساتر 14- رساله در احكام شكوك در نماز 15- رساله در حكم بيع صاع من صبره 16- رساله در علم درايه و رجال)

3- كتاب المعارف الرجاليه در مقدمات علم رجال.

4- كتاب

الفوائد الغرويه در متفرقات.

5- كتاب مقتبس الياقوت در فضل سكوت

6- كتاب الحجه على ذوى النهى فى حرمه حلق اللحى.

7- نصيحت نامه

8- كتاب آداب الدعا و منتخب الادعيه

9- تقويم شرعى

10- قلع الغيبه

11- احسن اللغه.

سوانح و خاطرات عبرت آميز علامه مظاهرى

خاطرات زندگانى معظم له بسيار است و ما براى تنبه و تذكر بعضى از آنرا اشاره ميكنيم:

1- شفاء يافتن ايشان از مرض شديد العلاجى كه همه مأيوس از حيات ايشان بودند و خداوند بدون وسائل عادى شفا داد.

2- خراب شدن سقف و ديوار بر روى ايشان كه هركس شنيد يقين كرد بفوت ايشان و خداوند او را حفظ نمود از هلاكت و بسلامت بيرون آوردند.

3- غرق شدن در دريا سه مرتبه و نجات دادن خداوند او را از مرگ به لطف خودش.

4- تشرف ايشان بمكه معظمه كرارا بدون وسائل عادى و لوازم ظاهرى.

(1410 -1316 ق)، عالم دينى و فقيه. در خانواده ى علم و تقوا به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را در اصفهان از شيخ محمدحسين فشاركى و سيد ابوالقاسم دهكردى و آخوند ملا عبدالكريم جزى و آيت اللَّه مير محمدصادق احمدآبادى و ديگر علما فراگرفت. در 1340 ق به نجف رفت و در محضر آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه سيد ابوتراب خوانسارى و آيت اللَّه شيخ جواد بلاغى تلمذ نمود تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. آنگاه به اصفهان بازگشت و عهده دار امور دينى گرديد و در مسجد شيخ لطف اللَّه به اقامه ى جماعت پرداخت. از آثارش: «نهاية المامول»، در شرح «كفاية الاصول»؛ «رسائل استدلاليه»، در مسائل فقهى، در چهارده رساله، شامل: رساله ى «عدالت»، رساله ى «قضاء و شهادات»، رساله ى «احكام غصب» و...؛

«المعارف الرجالية»، در مقدمات علم رجال؛ «الفوائد الغروية»، در متفرقات؛ «مقتبس الياقوت»، در فضيلت سكوت؛ «آداب الدعاء و منتخب الادعية»؛ «قلع الغيبة»؛ «احسن اللغة»؛ «تقويم شرعى».[1]

عالم دينى.

تولد: 1277(2 جمادى الاولى 1316 ق.)، اصفهان.

درگذشت: 19 تير 1368، اصفهان.

آيت الله مرتضى مظاهرى نجفى، فرزند محمدحسن مظاهرى، مقدمات و سطوح را در اصفهان نزد محمد حسين فشاركى و سيد ابوالقاسم دهكردى و ملا عبدالكريم جزى و آيت الله سيد محمدصادق احمدآبادى و اساتيد ديگر آموخت و در سال 1340 ق. به نجف مهاجرت نمود و از مراجع عظام آن حوزه چون آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله نايينى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى و آيت الله محمدجواد بلاغى استفاده نمود تا به مرحله ى اجتهاد ارتقا يافت. آنگاه به اصفهان آمد و در مسجد شيخ لطف الله اقامه ى جماعت مى نمود. آثار ايشان به اين شرح هستند: نماية المأمول در شرح كفاية الاصول در دو جلد ؛ رسائل استدلاليه در مسائل الفقيه (رسائلى به اين شرح: رساله عدالت، رساله در احكام صلح؛ رساله در مكاسب محرمه؛ رساله در خلل صلوة رساله در خيار بيع؛ رساله در احكام بيع؛ رساله در قضاء و شهادات؛ رساله در حكم لباس مشكوك؛ رساله در احكام غصب؛ رساله در حكم كسى كه بميرد و بر او دين باشد؛ رساله در منجزات مريض؛ رساله در احكام ستر و ساتر؛ رساله در احكام شكوك در نماز؛ رساله در حكم بيع صاع من صبره؛ رساله در علم درايه و رجال)؛ كتاب المعارف الرجالى در مقدمات علم رجال؛ كتاب الفوائد العزريه در متفرقات؛ كتاب مقتبس الياقوت در فضل سكوت؛ كتاب الحجة على ذوى النهى فى حرمة حلق اللحى؛ نصيحت نامه؛ تقويم

شرعى؛ قلع الغيبة؛ احسن اللغة.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 6، ش 4، ص 44)، گنجينه ى دانشمندان (109 -107/ 3).

معتمد خراساني، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1296 ش)، عالم دينى، فقيه اصولى، نويسنده و واعظ. در محله ى پايين خيابان مشهد به دنيا آمد. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد. ادبيات را از محضر محقق نوغانى و ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و سطح فقه و اصول را از آيت اللَّه شيخ كاظم دامغانى و آيت اللَّه شيخ هاشم قزوينى و آيت اللَّه شيخ مجتبى تنكابنى و آيت اللَّه شيخ حسن طبرسى و آيت اللَّه ميرزا على اكبر نوغانى و خارج اصول را در حوزه درس آيت اللَّه ميرزا محمد آقازاده ى كفايى گذراند و در درس معارف از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى استفاده نمود و معقول را نزد آقا بزرگ حكيم و فرزندش ميرزا مهدى فراگرفت. آنگاه به نجف رفت و از درس آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى استفاده نمود و از آنان به دريافت اجازه نايل آمد. سپس به تهران بازگشت و در مدرسه مروى سكنى گزيد و از طرف آيت اللَّه ميرزا احمد آشتيانى عهده دار رسيدگى به امور كتابخانه ى مدرسه گرديد. او از اين زمان به تأليف رسالات پرداخت و همزمان به وعظ و خطابه نيز مشغول شد. وى در تهران درگذشت و در قم به خاك سپرده شد. از آثارش: «خورشيد تابان در نبوت قرآن»، در علم و ادب و تاريخ و اجتماع؛ «اسلام شناسى»؛ «تاريخ ادوار اسلام»، شامل سه دوره: «از بعثت تا آخر تشريع قوانين»، «عهد خلفا و اجراى قوانين» و «عهد بنى اميه و انحراف از دين تا قيام

امام حسين (ع)»؛ «حكومت عباسيان در پيشگاه تاريخ»؛ «فلسفه غيبت امام زمان (عج)»؛ «شرح دعاى ابوحمزه ثمالى»؛ «مبدأ و معاد»؛ «اخلاق در مكتب اهل بيت (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1307/ 1)، مبدا و معاد (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (614/ 1).

معراجي گوگدي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى گوگدى كه ابناء و احفادش ملقب به معراجى مى باشند از بزرگان دانشمندان گلپايگان بوده كه پس از خاتمه تحصيلات و نيل به مرتبه شامخ اجتهاد سالها در گوگد گلپايگان بوده كه مسقط الراس وى بوده مصدر امورات شرعيه بوده و سپس به اراك هجرت فرموده و با اينكه در اواخر عمر نابينا شده بود باز هم به تدريس ادامه مى داد و تشنگان علم و فقاهت را با بيان شيوا شاداب و سيراب مى نموده و در موقعيكه آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حاثرى حوزه اراك را تشكيل و تأسيس فرمودند.

اين مرد بزرگ در اراك بوده و آيت اللَّه حائرى از ايشان كاملا احترام مى نموده و مباحثاتى با آيت اللَّه حائرى داشت كه مشهور است.

پس از رحلت و وفات جنازه اش حمل به قم شده و در قبرستان نو در حجره كه مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمد سعيد مدفون است به خاك سپرده شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

معرفت، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1300.

درگذشت: 1366.

مرتضى معرفت كتابى در اصول فقه به نام انوار معرفت تعريف منابع فقه (اصفهان، 1374) منتشر كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

معزالدوله اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مهدى بن العالم الكامل و الفقيه العامل آيت اللَّه حاج شيخ باقر بن العالم الجليل الشيخ محمد رفيع تهرانى از مشاهير علماء معاصر تهران است كه بزيور علم و عمل و تقوا و ورع آراسته و موصوف و متصف ميباشد والد مرحومش آيت اللَّه حاج شيخ باقر تهرانى عالمى جليل و دانشمندى اديب و مرجع امور در تهران و مورد وثوق عموم مردم بود و در مدرسه مروى تدريس مى نمود و عده اى از بزرگان دانشمندان تهران چون علامه رجالى حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب (الذريعه الى تصانيف الشيعه) و آيت اللَّه سعيد تهرانى و صدها نفر ديگر از علماء بزرگ خدمت او تلمذ نموده اند. و او از شاگردان مرحوم علامه كبير ميرزا محمدحسن آشتيانى بوده و مسجدى در خيابان (نايب السلطنه) تهران براى او بنا نمودند و در آن اقامه جماعت نموده و در منزلش فصل دعاوى و خصومات مى نمود. در تهران وفات نمود و جنازه او را در قبرستان (چهارده معصوم) كه اكنون بنام كوى شاه معروف است در جنب قبر سيد جليل و فقه نبيل عالم ربانى آيت اللَّه آقا سيد عبدالكريم لاهيجى بنابر وصيتش دفن نمودند.

مترجم معظم ما جدا از علماء وارسته و داراى ملكات فاضله و حسن اخلاق و غيور در دين و متعصب در ولايت و مروج معارف اهلبيت عصمت عليهم السلام و مربى اخلاق و مزكى نفوس است در مسجد مرحوم والدش اقامه جماعت و ترويج احكام دين نموده و مردم را بسوى آل محمد عليهم السلام ارشاد و هدايت

نموده و با بدعت ها شديدا مبارزه مى كند و حال بسيار عجيبى در بكاء و ابكاء مردم دارد روزهاى جمعه و كليه ايام مذهبى از وفيات و اعياد دينى در مسجد و منزلش مجلس تبليغ دين دارد و غالبا خودش با بيانات نافذ و مؤثر خود حاضرين را منقلب نموده و تحت تأثير قرار ميدهد.

فرزندان فاضل و دانشمندى دارد كه سالها در قم از محضر اساتيد و آيات حوزه بهره مند شده و در شمار فضلاء معاصر گرديده اند و آنها از اين قراراند:

1- حجةالاسلام آقاى آقا ميرزا عبدالعلى معزالدوله تهرانى

2- حجةالاسلام آقاى آقا شيخ هادى معزالدوله تهرانى

3- حجةالاسلام آقاى آقا شيخ حسين معزالدوله تهرانى

4- حجةالاسلام آقاى آقا شيخ حسن معزالدوله تهرانى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

معزي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(معروف به پشمى) فرزند محمّد حسن.

عالم فاضل، در نجف اشرف در خدمت آخوند خراسانى و آقا شيخ هادى طهرانى تلمّذ فرموده، و پس از نيل به مقامات عاليه علم و اجتهاد به اصفهان مراجعت نموده، سالها در خدمت مرحوم آخوند فشاركى به فصل خصومات و افتا اشتغال داشته، و پس از فوت ايشان در مسجد سلام امامت، و در مدرسه ي نوريّه تدريس مى فرمود، و در شب جمعه 23 ماه سال 1363 به سنّ 75 سالگى وفات يافته، در تكيه كازرونى مدفون گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اصول الايمان 2- تقريرات اصولى استادش آخوند خراسانى 3- شانزده رساله در مباحث مختلفه فقه و اصول 4- شرح بر كفايه ي خراسانى 5- قضاياى غريبه و عجيبه 6- مجالس الموحّدين؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

معزي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا بن العالم الجليل الشيخ محمدجواد بن العالم الفقيه الشيخ محسن برادرزاده (صاحب مقابيس) معزى دزفولى از اعاظم علماء اماميه و فقهاء اثنى عشريه حاوى فروع و اصول و مدرسى عظيم الشأن و مقتدائى جليل القدر و مرجع بسيارى از مردم خوزستان بوده است.

وى علاوه بر مراتب علميه اش در اصول سياست نيز يگانه عصر خويش بوده و در دزفول مدرسه علميه بنا نهاده و مردانى باتقوا و فضيلت تحويل اجتماع داده است.

معظم له از محضر عموى گرامش آيت اللَّه حاج شيخ محمدطاهر بن شيخ محسن و علامه خراسانى صاحب (كفايه) استفاده نموده و از آنان اجازه داشته و خود به جماعتى از علماء خوزستان اجازه داده است.

او در هفتم ماه رجب 1352 قمرى در بروجرد از دنيا رفته و در جوار امامزاده ابوالحسن آن شهر مدفون گرديد از تأليفات اوست

حاشيه بر مكاسب بنام فيض البارى و حاشيه بر رسائل و غير آن.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

معزي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن آيت اللَّه شيخ عبدالحسين معزى از مجتهدين و مراجع معاصر دزفول مى باشد و رساله عمليه ايشان در چند سال قبل به طبع رسيده است وى از بيت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا معزى سابق الذكر مى باشد والد ماجدش مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين بن آيت اللَّه حاج شيخ محمدطاهر بن شيخ محسن بن شيخ اسماعيل نيز از علماء و مراجع دزفول بوده اند. مترجم معظم ما در مهد علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات قسمتى از متون فقه و اصول را از مرحوم والدش و علماء ديگر آموخته آنگاه مشرف به عتبات عاليات شده و سالها از محاضر آيات عظام نجف چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به زادگاه مراجعت و به انجام وظائف دينى و روحى تاكنون اشتغال دارند مورد توجه مردم خوزستان و بالاخص دزفول و شوشتر مى باشند ادام اللَّه ظله و توفيقه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

معصومي اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 450 ق)، فقيه، طبيب، فيلسوف و حكيم. وى در اصفهان به دنيا آمد. از شاگردان برجسته ى ابن سينا و در حكمت و فلسفه مشهور بود. ابن سينا وى را به تمامى شاگردانش ترجيح مى داد و درباره ى او مى گفت: نسبت معصومى به من به منزله ى نسبت ارسطو است به افلاطون، و رساله ى «العشق» خود را به نام معصومى و به خواهش او تأليف كرد و در آغاز كتاب او را ابوعبداللَّه الفقيه معصومى ناميد. وى پس از درگذشت ابن سينا سالها به تدريس پرداخت. سال وفات وى را در حدود 460 ق نيز ذكر

كرده اند. از آثارش: كتاب «المفارقات و اعداد العقول و الافلاك و ترتيب المبدعات» يا «رسالة فى اثبات المفارقات» كه گفته اند اين كتاب معشوق حكما بوده است؛ «حفظ الصحة»، در طب؛ شرح «كلمات متقدمين».[1]

ابوعبداللَّه محمد بن احمد المعصومى يكى از شاگردان ابن سينا است. ابوعلى سينا رسالةالعشق خود را به اسم اين شاگرد و به خواهش او نوشت. وفات او را بعضى در رى دانسته اند و گفته اند به حكم محمود كشته شد. از تأليفات مهم او يكى «كتاب المفارقات و اعداد العقول والافلاك و ترتيب المبدعات» يا رساله ى «فى اثبات المفارقات» كه در قرون پنجم و ششم هجرى شهرت بسيار داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (103/ 7)، تاريخ ادبيات در ايران (319/ 1)، تاريخ طب (692 -691/ 2)، ريحانه (345 -344/ 5)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه)، نامه ى دانشوران (226 -165/ 6).

معصومي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد على بن آيه الله آقا شيخ سليمان معصومى بهبهانى سبط مرحوم آيه الله آخوند ملا حسن بهبهانى معاصر علامه بزرگوار شيخ مرتضى انصارى- ره- از آيات عظام و حجج اسلام بهبهان بوده است.

مرحوم والدش شيخ سليمان كه از شاگردان مبرز شيخ انصارى بوده بقصد ديدار ارحام خود از نجف بايران آمده و وارد بندر ديلم ميشود اهالى آنجا تقاضا ميكنند كه در ديلم توقف فرمايد پس اجابت نموده و خانواده را از نجف طلبيده و در سال 1288 ق مرحوم آيه الله معصومى متولد ميگردند.

پس از چندى مرحوم آقا شيخ سليمان از ديلم منتقل به بهبهان گرديده و به تربيت و پرورش فرزند برومند مذكور خود كوشيده تا سن 14 سالگى شروع بتحصيل مقدمات نموده و خدمت والد خود و مرحوم

آقا ميرزا حسن و آخوند ملا محمد تقى بهبهانى سطوح را بپايان رسانيده و در سن سى سالگى بدرجه اجتهاد نائل و در سال 1318 ق مهاجرت بنجف اشرف نموده و از مراجع وقت بالاخص مرحوم علامه حاج شيخ هادى تهرانى و فاضل شربيانى و علامه حاج شيخ محمد كاظم يزدى و علامه خراسانى صاحب كفايه و ديگران استفاده كامل نموده و عموما مراتب اجتهاد وى را تصديق فرموده تا سال 1322 قمرى پس از فوت مرحوم آقا شيخ هادى تهرانى از نجف اشرف مراجعت به بهبهان نموده و بتدريس و ترويج دين پرداخته تا سال 1320 ق كه والدش برحمت ايزدى پيوسته معظم له مستقيما بجاى ايشان بانجام وظائف ميپردازد.

در سال 1332 ق كه جنگ بين المللى اول بود و از طرف مرحوم آيه الله حاج سيد محمد كاظم يزدى حكم دفاع از ممالك اسلامى بمسلمين داده شده بود آيه الله معصومى هم موافقت نموده و با يكعده از مردم مسلمان كه مقلد و تابع ايشان بودند از طريق رامهرمز بقصد بصره حركت ولى در نزديكى اهواز مطلع ميشوند كه مسلمين در بصره شكست خورده اند به بهبهان مراجعت و پس از چندى غائله بوشهر را مى شنوند كه آيه الله حاج شيخ جعفر محلاتى از شيراز عازم بوشهر شده اند آن مرحوم هم از بهبهان بطرف برازجان و كازرون حركت مينمايد كه جريان وقايع آن مرحوم در كتاب فارس و جنگ بين المللى و غيره مسطور است.

آثار و تأليفات آن مرحوم از اين قرار است: 1- قواعد الاماميه كه مشتمل بر غوامض مسائل است. 2- مواعظ الجمعات در دو جلد 3- كتاب متفرقات 4- مناسك حج 5- انيس المهموم 6- حواشى

زيادى بر شرح لمعه و جواهر و جامع عباسى و نجات العباد.

خلاصه پس از مسافرتهاى عديده بخراسان و اراك و اصفهان و شيراز و اعتاب عاليات كه در مقدمه كتاب انيس المهموم مطبوع مذكور است در سال 1371 قمرى مريض و بتهران حركت و در بيمارستان فيروزآبادى شهر رى بسترى و بعد از بهبودى مراجعت به بهبهان نموده و در پنجم ماه صفر 1372 ق در سن 84 سالگى دعوت حق را اجابت و در جنب قبر مرحوم والدش آيه الله آقا شيخ سليمان معصومى مدفون ميشود.

خاطره نگارنده از آن مرحوم

در محرم سال مزبور بود كه حقير براى تبليغ بخرمشهر رفتم و مدت يكماه در آنجا اقامت و اشتغال داشتم كه مردم شرافتمند بهبهان مطلع شده و براى ماه صفر دعوت نمودند كه به بهبهان بروم پس اول ماه صفر بآنجا رفته و يكى از سادات محترم و اشراف آنجا بملاقاتم آمده و اظهار كردند آيه الله معصومى مريض مقتضى است كه از ايشان عيادت كنيد پس باتفاق ايشان بمنزل معظم له رفتم و بعد از مدتى فرزند ارجمندشان گفتند آقا جان آقاى رازى آمده اند پس تبسمى كرده و فرمودند آقاى رازى كه در موقع فوت مرحوم ناظم الشريعه بودند؟ گفت بلى پس ايشان گفتند الحمدلله و فرمودند بفرزندشان جنازه من بايد در تحت نظر آقاى رازى تجهيز گردد و همان شب رحلت نموده و حسب الوصيه ايشان امر تغسيل و تجهيز آن مرحوم به اين نگارنده محول گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مفتح، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و زبده الفضلاء الاعلام آقاى حاج شيخ محمد مفتح همدانى از افاضل گويندگان و نويسندگان و اساتيد ممتاز حوزه علميه قم است در تهران.

وى

در همدان متولد شده و پس از دوران تحصيل جديد و خواندن مقدمات و ادبيات در همدان به قم مهاجرت نموده و سطح نهائى را از مدرسين بزرگ حوزه به پايان رسانيده و چندين سال از محضر و دراسات فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمى حجت كوهكمرى و آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و تقريرات آنان را به رشته تحرير درآورده و معقول و تفسير را هم از علامه شهير استاد طباطبائى آموخته و ضمنا به تدريس سطوح عالى فقه و اصول اشتغال داشته و در ماه مبارك رمضان و ماه محرم و صفر به تهران و مناطق ديگر براى تبليغ طبق دعوت قبلى مسافرت و از راه منبر و سخنرانى خدمات شايانى نموده است.

و اكنون در تهران به تدريس در دانشگاه و تبليغ و تاليف كتب مفيده و اقامه جماعت اشتغال و آثار مطبوعى دارند كه مورد استفاده فضلاء و محصلين مى باشد.

استاد، محقق، فيلسوف، فقيه.

تولد: 1307، همدان.

درگذشت: 27 آذر 1358، تهران.

آيت الله دكتر محمد مفتح، فرزند شيخ محمود از مدرسان فارسى و عربى در حوزه ى علميه ى همدان، پس از آن كه مقدمات علوم عربى و فقه و بخشى از منطق را نزد پدر و اساتيد حوزه همدان و در محضر آخوند على همدانى آموخت در سال 1322 به قم مهاجرت كرد و در حجره اى در مدرسه دارالشفاء اقامت گزيد. در آنجا رسائل و مكاسب و كفايه را در طول سال هاى 1342 -1322 نزد امام خمينى (ره)، آيت الله كوه كمره اى، آيت الله بروجردى، علامه طباطبائى آيت الله مجاهد تبريزى، آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى فراگرفت، عرفان و دروس خارج فقه و

اصول را نيز در عالى ترين سطح نزد امام خمينى تلمذ نمود. در كنار فراگيرى علوم دينى، در دانشگاه نيز به تحصيل مشغول شد و در حالى كه در سطوح عاليه ى فقه و اصول را مى گذراند موفق شد در رشته ى فسلفه ى به اخذ درجه دكترى نايل آيد. پايان نامه ى وى در مقطع دكترى تحقيقى درباره ى نهج البلاغه بود. آنگاه شروع به تدريس كتاب منظومه حاج ملا هادى سبزوارى پرداخت.

آيت الله محمد مفتح با همكارى آيت الله دكتر سيد محمدحسين بهشتى و آيت الله سيدعلى خامنه اى اقدام به تأسيس كانون دانش آموزان و فرهنگيان در قم نمود كه اولين مجمتع اسلامى پر تحرك بود. آيت الله مفتح در روزهايى كه امام خمينى در تبعيد بود براى حفظ و اداره ى حوزه ى عمليه بنيان جامعه مدرسين حوزه ى علميه ى قم را نهاد. دكتر مفتح هنگامى كه امام خمينى در عراق به سر مى برد و نيز وقتى كه به پاريس رفت، با ايشان در ارتباط بود و مسائل و حوادث ايران را به نحوى به اطلاع ايشان مى رسانيد. يكى از مراكزى كه آيت الله مفتح در آن فعاليت داشت حسينيه ى ارشاد بود. بعد از بسته شدن حسينيه ى ارشاد توسط ساواك، امامت مسجد قبا را پذيرفت.

ورود آيت الله مفتح به تهران در حقيقت ورود جدى به مبارزه بود و او در اين دوره در كنار هم فكرانش از تهديدات رژيم پهلوى در امان نماند. در سال 1354 دستگير، زندانى و سپس به زاهدان تبعيد شد. در بازگشت از تبعيد همچنان به مبارزه ادامه داد. در سال 1354 وقتى شنيد رژيم اسرائيل حملاتى را عليه مردم لبنان آغار كرده، كمك هايى را از اهالى تهران جمع كرد و خود به لبنان

برد.

در سال 1349 ساواك براى مدتى وى را از رفتن به قم منع كرد و قصد داشت با دعوت ايشان به دانشگاه براى تدريس، وى را از حوزه دور كند. او نيز همكارى با استاد مطهرى را كه در آن موقع در دانشكده الهيات بود پذيرفت.

تأسيس مجمعى تحت عنوان «جلسات علمى اسلام شناسى» از جمله فعاليت هاى ايشان بود اين مجمع كتاب هايى (تأليف و ترجمه سيزده جلد كتاب) را در زمينه هاى گوناگون اسلام شناسى با مقدمه ى دكتر مفتح به چاپ رسانيد. اين مجمع پس از مدتى توسط ساواك تعطيل گرديد.

وى در اولين ساعات حكومت نظامى روز هفدهم شهريور 1357 دستگير و زندانى شد، وى با اوج گيرى انقلاب اسلامى و به هنگام گشوده شدن درهاى زندان با همت مردم از زندان آزاد گرديد در نماز عيد فطر سال 1357 سخنرانى پر شورى نمود و بعد از آن مجددا دستگير و روانه زندان شد. اما دوباره آزاد شد و شاهد پيروزى انقلاب اسلامى در بهمن 1357 بود.

بعد از پيروزى انقلاب اسلامى عمده فعاليت آيت الله مفتح حول محور تدريس در حوزه و دانشگاه و ايجاد پيوند بين اين دو قشر كشور متمركز بود. از جمله مسئوليت هاى ايشان مى توان به اين موارد اشاره نمود: رياست دانشكده الهيات و معارف اسلامى تهران؛ حضور در جامعه روحانيت تهران؛ عضو ستاد برگزارى استقبال از امام خمينى؛ سرپرست كميته انقلاب اسلامى منطقه چهار تهران؛ عضو شوراى گسترش آموزش عالى كشور؛ عهده دار برگزاى نماز جماعت در مسجد دانشگاه تهران.

از جمله تأليفات وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود.

ترجمه بعضى از مجلدات مجمع البيان. (جلد اول و دوم به قلم آيت الله مفتح و آيت الله حسين نورى و جلد

سوم با ترجمه خود وى به فارسى برگردانده شده است)؛ حاشيه بر اسفار ملا صدرا (چاپ نشده است)؛ روش انديشه؛ شرح منظومه منطق و رساله تاريخ منطق (1336، جلد اول. جلد دوم در فلسفه الهى تدوين نشد)؛ حكمت الهى و نهج البلاغه (پايان نامه تحصيلى دوره دكتراى آيت الله مفتح)؛ آيات اصول اعتقادى قرآن؛ نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم (1361)؛ ويژگى هاى زعامت و رهبرى؛ مقالات (سلسله مقالات «نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم» در مجله «مكتب اسلام» سال چهارم؛ همچنين مقالاتى در «مكتب تشيع» و «معارف جعفرى»)؛ مقدمه نويسى بر آثار ديگران (كتاب هايى نظير مصاحبه اى درباره خرافه و نيرنگ؛ تأليف سيد كاظم ارفع؛ زيارت خرافه است يا حقيقت؛ نوشته غلامحسين رحيمى؛ جهان بينى و جهان دارى على (ع)، تأليف سيد ابراهيم سيد علوى؛ به سوى اسلام يا آئين كليسا؛ نوشته حجت الاسلام مصطفى زمانى؛ ره آوردهاى استعمار؛ مهدى طارمى؛ اسلام پيشرو نهضت ها؛ نوشته محمد مصطفوى كرمانى و غلامحسين حقانى تهرانى؛ دعا عامل پيشرفت يا ركود؟؛ نوشته محمد مصطفى كرمانى؛ اسلام و حقوق كارگردان بردگان استعمار؛ ترجمه و نگارش سيد جعفر شيخ الاسلام)؛ مكتب اخلاقى و تربيتى امام صادق (ع).

آيت الله مفتح صبح روز بيست و هفتم آذر 1358 توسط گروه فرقان به هنگام خروج از اتومبيل جلوى در ورودى دانشكده ى الهيات به همراه دو محافظش (پاسداران جواد بهمنى و اصغر نعمتى) به رگبار بسته شد و هر سه به شهادت رسيدند. پيكر ايشان به صحن حضرت معصومه (ع) در قم انتقال يافت و در حجره 23 صحن به خاك سپرده شد. به حرمت تلاش هاى ايشان، روز شهادتش «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نام نهاده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مفيد رازي، ابوالوفاء عبدالجبار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پنجم و ششم ق)، عالم امامى، فقيه و قارى. اصل وى از نيشابور بود. سپس ساكن رى گرديد. او از بزرگان علماى شيعه و فقيه رى و به قارى رازى يا مقرى رازى مشهور بود. از شاگردان قاضى ابن البراج (م 481 ق) و شيخ سلار بن عبدالعزيز ديلمى (م 448 ق) و شيخ جعفر بن محمد دوريستى و ابوالجوائز حسن بارى كاتب و شيخ نجاشى، صاحب «رجال»، و شيخ طوسى (م 460 ق) بود و تمامى تصنيفات و تأليفات شيخ طوسى را از خود شيخ روايت نموده است. علما و بزرگان در حوزه ى درسش حاضر مى شدند. سيد فضل اللَّه راوندى و رشيدالدين على بن زيرك قمى و ابوهاشم مجتبى بن حمزه از وى روايت كرده اند. صاحب تصنيفات و تأليفات بسيارى در فقه، به عربى و فارسى است كه شيخ ابوالفتوح رازى تمامى آنها را از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (434 -433/ 7)، رياض العلماء (71/ 3)، ريحانه (360/ 5 ،285/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (153 -152/ 6)، فهرست منتجب الدين (109 -108)، الكنى و الالقاب (199/ 3)، لغت نامه (ذيل/ رازى)، هدية الاحباب (244).

مفيد، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبداللَّه محمد بن محمد بن نعمان عكبرى بغدادى معروف به شيخ مفيد است در جلالت و كرامتش كافى است توقيع شريف از ناحيه مقدسه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف براى او ورثائى كه در مرگش فرمودند.

لاصوت الناعى لفقدك انه

يوم على آل الرسول عظيم

ولادتش در سال 336 قمرى و وفاتش در ماه رمضان سال 413 در سن 76 سالگى در بغداد واقع شد و هشتاد نفر از شيعيان در تشييع او شركت

نموده و او را در كاظمين در پائين پاى قبر حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام دفن نمودند و بيش از دويست تصنيف و تأليف براى او نوشته اند كه از آنهاست ارشاد و اختصاص والمقنعه در فقه و مسار الشيعه والمجالس والعيون والمحاسن و...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مفيد، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ مفيد، از سلسله ى مشايخ بيدآباد.

عالم فاضل فقيه زاهد حكيم فيلسوف اديب.

از شاگردان: آخوند كاشى، و جهانگيرخان قشقائى، و آقا ضياءالدين درى، و حاج ملا جواد آدينه اى، و سيد حسن مشكان طبسى، و ميرزا سيد محمد حكيم باشى، و آخوند ملا حسين فشاركى، و حاج مير محمد صادق مدرس خاتون آبادى، و آقا مير محمد تقى مدرس، و آقا سيد محمد باقر درچه اى.

و در طهران مدتى به درس حاج شيخ فضل الله مجتهد نورى شهيد، و ميرزا حسن حكيم كرمانشاهى؛ و در مشهد به درس حاج آقا بزرگ حكيم حاضر شده، و پس از آن كه در كليه ى فنون از طب و رياضى و فقه و اصول و بالاخص حكمت به مقام عالى رسيد.

در اصفهان ساكن، و حدود مدت چهل سال در مدرسه ى صدر به تدريس حكمت و فقه و اصول پرداخت، و جمعى كثير از افاضل طلاب به درس او حاضر شده، مستفيض مى شدند؛ و در اين اواخر تدريس حكمت در اصفهان بلكه ايران به ايشان منحصر بود.

مرحوم حاج شيخ محمود مفيد بر عموم حكما از لحاظ فقاهت مقدم بود، يعنى حكيم و فقيه، و از مدرسين حكمت و فقه به شمار مى رفت.

كتب رياضى قديم از خلاصة الحساب و تشريح الافلاك و شرح هندسه ى اقليدس و چغمينى و ديگر كتب را به خوبى تدريس مى نمود،

و از لحاظ فضايل اخلاقى و زهد و قناعت و اعراض از مردم و عدم توجه به اغنيا بى نظير بود.

در حدود سال 1297 متولد، و در بعد از ظهر جمعه 11 شوال سال 1382 وفات يافته، جنازه روز شنبه با تجليلات و تشييع عظيم به تخت فولاد منتقل گرديد، در بقعه ى آقا محمد بيدآبادى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش را اديب فرزانه آقاى برنا گويد:

برنا پى رحلتش به شمسى گفتا

لقمان زمان و عهد خود بود مفيد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مفيدي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ يحيى مفيدى قزوينى از اكابر دانشمندان و افاضل علماء طراز اول قزوين مى باشد وى در قزوين متولد شده و مقدمات و سطوح فقه و اصول را از علماء بزرگ آنجا فراگرفته و بعد به قم عزيمت و چند سالى از مرحوم آيت اللَّه حايرى استفاده سپس به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحومين علمين نائينى و عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند گرديده و پس از آن مراجعت به قزوين و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تدريس و ساير وظائف دينى و روحى پرداخته تا در حدود سال 1384 ق وفات نموده است

نگارنده گويد: غير از مذكورين عده ديگرى از دانشمندان و فضلاء حوزه علميه قم و نجف مانند حجةالاسلام حاج سيد مهدى علوى و حجةالاسلام حاج سيد محمدمهدى تقوى و حجةالاسلام حاج سد على اصغر علوى و امثالهم در قزوين و حومه آن به خدمات دينى اشتغال دارند ادام اللَّه توفيقاتهم و زاد اللَّه فى بركات وجوههم و آثارهم

و در حال حاضر از قزوين و حومه آن بيش از دويست نفر در حوزه علميه قم به تحصيل

و بعضى هم به تدريس سطوح و متون فقه و اصول و غيره اشتغال دارند كه عده اى از آنان مانند آقاى اويسى و آقاى موسوى و آقاى شهيدى و... مشار بالبنان و معروف همگان مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مقدس اردبيلي، احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 993 ق)، عالم امامى، فقيه، متكلم، محقق، عابد و زاهد. موصوف به عالم ربانى و معروف به مقدس، مقدس اردبيلى و محقق اردبيلى. در عصر صفويه در اردبيل به دنيا آمد. پس از تحصيلات ابتدايى براى تكميل معلومات خود به نجف رفت. در معقول و منقول از محضر شاگردان شهيد ثانى استفاده نمود. ملا جمال الدين محمود، شاگرد جلال الدين دوانى، نيز از مشايخ اوست. او از سيد على صائغ، شاگرد برجسته ى شهيد ثانى، روايت كرده و پس از شهيد ثانى مرجعيت شيعه را عهده دار بوده است. در ورع و تقوا و زهد به مرتبه اى رسيد كه ضرب المثل شد. وى با شيخ بهائى و ميرزا محمد استرآبادى صاحب «رجال» معاصر بود. ملا عبداللَّه شوشترى و سيد محمد صاحب «مدارك» و شيخ حسن صاحب «معالم» و امير فيض اللَّه تفرشى و امير علام از شاگردان وى بودند. در نجف درگذشت و در ايوان طلاى حضرت اميرالمؤمنين (ع) دفن شد. از آثارش: «زبدة البيان فى براهين آيات احكام القرآن» كه به «آيات الاحكام» اردبيلى معروف است؛ «مجمع الفائدة و البرهان»، در شرح «ارشاد الاذهان» علامه حلى؛ «اثبات الواجب» يا «اصول الدين»؛ «استيناس المعنوية»، در علم كلام؛ حاشيه بر « شرح تجريد قوشچى»؛ حاشيه بر «شرح مختصر الاصول» عضدى؛ «حديقة الشيعة»؛ «الخراجية»؛ «اثبات الامامة»؛ «النص الجلى فى امامة مولانا على (ع)».[1]

احمد بن محمد (ف. نجف. 993 ه.ق) در اردبيل

تولد يافت. وى از علماء و متكلمين بزرگ شيعه و معروف به مقدس يا مقدس اردبيلى و محقق اردبيلى است. وى صاحب تأليفات بسيارى است از جمله: آيات الاحكام يا زبدةالبيان، اثبات الواجب (به فارسى)، استيناس المعنويه (به عربى) در كلام، الخراجيه در خراج و ماليات كه در سال 1318 ه.ق چاپ شده است و حديقةالشيعه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (224 -223/ 1)، اعيان الشيعه (83 -80/ 3)، ايضاح المكنون (609 ،398/ 1)، بحارالانوار (42/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (249 ،219 -218/ 5)، تاريخ نظم و نثر (396)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (104 -87/ 2)، الذريعه (36 -35/ 20 ،21/ 12 ،144/ 7 ،386 -385 ،129 ،114 -113/ 6 ،183 ،37/ 2 ،511 ،103 ،41/ 1)، روضات الجنات (94 -88/ 1)، رياض العلماء (57 -56/ 1)، ريحانه (370 -366 ،236/ 5)، سفينة البحار (305 -304/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 9 -8 / 10)، فقهاى نامدار شيعه (206 -203)، فوائد الرضويه (28 -23)، قصص العلماء (346 -342)، كارنامه ى بزرگان (262 -261)، الكنى و الالقاب (202 -200/ 3)، لغت نامه (ذيل/ مقدس اردبيلى)، معجم رجال الحديث (225/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (96 -95/ 1)، معجم المؤلفين (80 -79/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (464 -461/ 1)، هدية الاحباب (248 -245).

مقدس تهراني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1281 ق)، فقيه، اصولى، محدث و عالم دينى. به جهت تقوا و پرهيزكارى شديد به مقدس ملقب گرديد. اصلش از همدان بود. در تهران به دنيا آمد و نشو و نما يافت و از محضر ميرزا محمدحسن آشتيانى استفاده نمود. سپس به نجف رفت و در آنجا سكونت گزيد.

در محضر ميرزا حسين خليلى و ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ آقا رضا همدانى تلمذ نمود. وى مصاحب شاگردان درس اخلاق ملا حسينقلى همدانى بود. او از شيخ على اكبر نهاوندى و محدث قمى و شيخ مرتضى آشتيانى و عده اى ديگر از علما اجازه داشت. در حدود 1326 ق به درخواست شيعيان بمبئى به همراه سيد محمدتقى جزايرى به آنجا رفت و مدت سى سال اقامت گزيد و در مسجد ايرانيان مقيم بمبئى به امامت جماعت و وعظ و ارشاد پرداخت. در 1355 ق سكته ى ناقص كرد. سپس به نجف بازگشت و تا پايان عمر خانه نشين شد. او در نجف درگذشت و در صحن مرقد هود و صالح، در وادى السلام، دفن شد. از وى تصانيف بسيارى در فقه و اصول به صورت خطى باقى مانده است. از ديگر آثارش: «الاربعون حديثا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (413/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 269/ 14)، معجم المؤلفين (137/ 9).

مقدس زنجاني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بن مقدس زنجانى متوفى 1341 ق عالمى بزرگوار بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مقدس، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا سيد عبدالحسين بن سيد حسن بن حاج سيد ابراهيم حسينى سبزوارى ساوجى اصفهانى. عالم زاهد فقيه عابد مجتهد جامع.

اجدادش از سبزوار به ساوه، و آقا سيد ابراهيم از ساوه به اصفهان آمده، در نزد سيد حجةالاسلام مورد وثوق و احترام بوده، و سيد جهت ايشان جنب منزل خود خانه اى تهيه نموده، و روزگار به زهد و عبادت گذرانيده، و خواهر آقا مير سيد محمد شهشهانى را به زوجيت داشته.

پس از وفات در حدود سال 1250، در قبرستان قبله دعا مدفون شده، قبرش الى الان معلوم و معروف است، و مردم به زيارت او مى روند، و به او اعتقاد دارند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مقدسي شيرازي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوالحسن مقدسى معروف به شيرازى يكى از علماء محترم و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدسند. تولد ايشان در حدود 1335 قمرى واقع شده و پس از پرورش و خواندن اوليات و ادبيات مهاجرت به نجف اشرف نموده و بعد از تكميل متون فقه و اصول از دراسات آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى ميرزاى نائينى و آيت اللَّه عراقى پدر همسر خود مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج شيخ على محمد نجفى بروجردى كه از اوتاد دانشمندان بودند و آيات ديگر استفاده نموده تا به درجه عاليه علم و دانش رسيده و در رشته اخلاق و معارف هم از جمال الصالحين و قدوة الناسكين عالم ربانى مرحوم مبرور حاج سيد على آقاى قاضى طباطبائى مستفيض و بهره مند شده و در سال 1382 قمرى پس از رحلت آيت اللَّه العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى به ايران مراجعت و در ارض مقدس مشهد رضوى در جوار حضرت ثامن الحجج

على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية و الثناء رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت در آستان ملك پاسبان آن حضرت اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم گرامى ما جناب آقاى مقدسى شيرازى جداً دانشمندى پارسا و متقى و موصوف به ورع و فضل و به محاسن اخلاقى معروف و از صفات ذميمه وارسته و به زيور صلاح و سداد آراسته مى باشد.

از آثار و باقيات الصالحات ايشان فرزند برومندشان ثقةالاسلام والمحدثين آقاى حاج ميرزا محمدحسن مقدسى داماد ارجمند حجةالاسلام و المسلمين علامه متتبع و محقق مدقق آقاى حاج ميرزا حسن مصطفوى است كه اكنون از گويندگان و خطباء نامى تهران و مدافعين جدى حريم ولايت و مبارزين سرسخت بر عليه امپرياليسم و رژيم كثيف منحوس و منفور طاغوت پهلوى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

مقدسي شيرازي، ابوالفرج عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 486 ق)، فقيه حنبلى، اصولى، واعظ و مفسر. در عراق به مقدسى معروف بود. اصلش از شيراز است. در حران به دنيا آمد. وى به بغداد رفت و ملازم ابويعلى بن فراء قاضى شد و از او فقه آموخت و خود به تدريس و وعظ پرداخت. آنگاه به شام رفت و در بيت المقدس سكنى گزيد و در همان جا به ترويج مذهب امام احمد حنبل پرداخت و تصانيفى در فقه و اصول نگاشت. از ابوالحسن بن سمسار و شيخ الاسلام ابوعثمان صابونى و عبدالرزاق بن فضل كلاعى و جماعتى ديگر در دمشق حديث شنيد. او شيخ شام و شيخ الاسلام زمان خويش بود. در دمشق درگذشت و در مقبره ى باب الصغير دفن شد و قبرش مزارى مشهور گرديد. از آثارش: «الجواهر»، در تفسير قرآن؛ «المبهج» و «الايضاح»، در فروع فقه حنفى؛

«التبصرة»، در اصول دين؛ «مختصر فى الحدود»؛ «مختصر فى اصول الفقه»؛ «مسائل الامتحان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (425 ،287/ 2 ،155/ 1)، تذكرة الحفاظ (1199/ 3)، ذيل طبقات الحنابله ابن رجب (73 -68/ 3)، سير النبلاء (53 -51/ 19)، شذرات الذهب (378/ 3)، طبقات الفقهاء الحنابلة (334 -33/ 2)، طبقات المفسرين داودى (362 -360/ 1)، العبر (352/ 2)، الكامل (169/ 8)، معجم المؤلفين (212/ 6)، هدية العارفين (634/ 1).

مكارم شيرازي، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والفاضل العلام آقاى علامه ناصر مكارم، از اساتيد بنام و مدرسين والامقام و علماء كرام و نويسندگان فخام و گويندگان عظام حوزه علميه قم و افتخار استان فارس و بلكه ايران و جهان تشيع است در 22 ماه شعبان 1347 قمرى در شيراز در يك خانواده اصيل به دنيا آمده و تحصيلات جديد خود را در مدارس جديد شيراز خوانده و در مدت كوتاهى به واسطه استعداد و حافظه فوق العاده مقدمات و ادبيات را در مدرسه آقاباباخان فراگرفته و سطوح نهائى فقه و اصول را از مدرسين شيراز خوانده و ضمنا از تدريس خود عده اى را بهره مند مى نمود تا در سال 1324 شمسى كه از وطن خود مهاجرت به قم و دانشگاه جعفرى شيعه يعنى حوزه علميه نموده و در درس مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراهما حاضر شده و كاملا با صحبت كردن در بحث آن آيات عظام جلب توجه آنها و كليه شركاء درس را مى نمودند و خاطر اين نويسنده است كه در آن اوقات مترجم معظم ما سنين عمرش از بيست سال نگذشته بود كه در درس علمين مذكورين اشكال مى كرد و جواب مى گرفت.

مسافرتى

در سال 1369 قمرى به نجف اشرف نموده و حدود يكسال توقف و از محضر آيات عظام و مدرسين بزرگ حوزه نجف استفاده كرده و مورد توجه مخصوص آنان قرار گرفته كه نائل به دريافت اجازه اجتهاد از آنها گشته و در اثر گرمى هوا و نبودن وسائل آن روز در ماه شعبان 1370 قمرى به قم مراجعت و از درس آيت الله العظمى بروجردى و ساير آيات بهره مند گرديده و دروس معقول را از استاد علامه طباطبائى فراگرفته و به تدريس دروس عاليه پرداخته است.

استاد مكارم حوزه درس تحليل فقه و اصول دارند كه عده كثيرى از فضلاء و محصلين فهميده و با استعداد از نظرياتشان استفاده مى كنند و غالب آنها را يادداشت مى نمايند كه اميد است روزى به عنوان يك اثر ارزنده در فقه و اصول به طبع برسد.

جلسات درس عقايد و مذاهب وى نيز با سبك جديد و متد خاصى انجام مى گيرد كه صدها نفر را به طرز نوينى با اين مسائل آشنا نموده و كتابهائى كه حاوى فشرده آن جلسات علمى است تاليف نموده و در بررسى هاى خود از اصول علمى كه مورد پذيرش محيطهاى علمى امروز است كمك گرفته است.

آثار علمى ايشان كه نتيجه همان جلسات درس و همچنين كتابهاى ارزنده ديگر ايشان اشاره مى كنم.

1 و 2 و 3- كتاب القواعد الفقهيه كه جلد اول آن در سال 1343 شمسى و دوم و سوم آن در سالهاى بعد به طبع رسيده است.

4- فيلسوف نماها كه برنده جايزه بهترين كتاب سال گرديد اين كتاب درباره عقايد ماديها بحث مى كند.

5- آفريدگار جهان در اثبات صانع و پاسخ به شبهات ماديها.

6- چگونه خدا را

بشناسيم.

7- رهبران بزرگ و مسئوليتهاى بزرگتر در پيرامون نبوت عامه.

8- قرآن و آخرين پيامبر در پيرامون نبوت خاصه.

9- داروينيسم يا آخرين فرضيه هاى تكامل. 10- بحثى درباره ماترياليسم و كومينسم. بحث در اصول فلسفه (ماديها) كه مكرر چاپ شده است.

11- و 12- ترجمه جلد اول الميزان در دو جزء كه چاپ شده است.

13- شرح و ترجمه اصل الشيعه 14- در جستجوى خدا 15- همه مى خواهند بدانند 16- جلوه حق.

17- اسرار عقب ماندگى 18- مشكلات جنسى جوانان 19- آنچه از اسلام بايد بدانيم .

20- مقدمه بر كتاب وحى 21- اين مسائل مطرح است

22- سركوبيهاى خطرناك 23- نماز مكتب عالى تربيت 24- فرآورده هاى دينى.

25- عود ارواح 26- جوانان را دريابيد 27- تربيت و نمونه هاى آن

يكى از آثار و خدمات استاد علامه مكارم تاسيس مجله درسهائى از مكتب اسلام است كه از سال 1340 شمسى تاكنون با نشر اين مجله كه ارگان حوزه علميه قم است خدمات ارزنده اى انجام داده است و اين مجله از بهترين مجله ها و منشورات اسلامى شيعه است كه به تمام كشور و خارج كشور منتشر و مقالات بسيار جالب و بحثهاى ارزنده اى را به قلم اساتيد و مدرسين بزرگ حوزه مطرح و پخش مى نمايد و اين مجله كه در زير نظر هيئت تحريريه كه همه از افاضل برجسته اند از ابتكارات فكر بكر ايشانست.

مراتب ولاء و علاقه او به اهل بيت عصمت و طهارت و بالاخص به پيشواى بزرگ جهان حضرت امير مومنان عليه السلام از اشعار و سرودهاى نغز او در توحيد و در مراثى و مدايح آن متجلى است.

(مكارم شيرازى) در حال حاضر از مراجع تقليد و مدرسين بزرگ و آيات عظام حوزه علميه قم مى باشند.

رساله

علميه و توضيح المسائل ايشان در سال 1369 شمسى و 1410 قمرى به طبع رسيده و منتشر گرديده و اكنون درس خارج فقه و اصول ايشان يكى از پرجمعيت ترين دروس استدلالى قم مى باشد. و چون آثار ايشان از تأليفات و مدارس علميه و غيره بسيار شده لازم ديده در اينجا استدارك نمايم.

1- تفسير نمونه 27 جلد، مطبوع.

2- تعليقات بر عروه الوثقى، مطبوع.

3- قرآن و آخرين پيامبر، مطبوع.

4- معاد در جهان پس از مرگ، مطبوع.

5- مهدى عليه السلام انقلابى بزرگ، مطبوع.

6- عقيده يك مسلمان، مطبوع.

7- اقتصاد اسلامى، مطبوع.

8- انگيزه پيدايش مذهب، مطبوع.

9- روش تطبيقى در شناخت، مطبوع.

10- پايان عمر ماركسيسم، مطبوع.

11- ارزشهاى فراموش شده، مطبوع.

12- پرسشها و پاسخها، مطبوع.

13- اين است آئين ما، مطبوع.

14- آخرين فرضيه هاى تكامل، مطبوع.

15- همه مى خواهند بدانند، مطبوع.

16- ده درس خداشناسى، مطبوع.

17- ده درس پيامبرشناسى، مطبوع.

18- ده درس معادشناسى، مطبوع.

19- ده درس عدل شناسى، مطبوع.

20- جوانان را دريابيد، مطبوع.

21- زندگى در پرتو اخلاق، مطبوع.

22- جلوه حق، مطبوع.

23- معماى هستى، مطبوع.

24- اسرار عقب ماندگى، مطبوع.

25- در يك بررسى كوتاه، مطبوع.

26- در جستجوى خدا، مطبوع.

27- مشكلات جنسى جوانان، مطبوع.

28- آنچه از اسلام بايد بدانيم، مطبوع.

29- بحثى درباره ماترياليسم و كمونيسم، مطبوع.

30- تقليد با تحقيق، مطبوع.

31- خمس پشتوانه بيت المال، مطبوع.

32- مساله انتظار، مطبوع.

33- تفسير به راى، مطبوع.

34- تفسير سپرى براى مبارزه عميقتر، مطبوع.

35- اين مسائل براى همه جوانان مطرح است، مطبوع.

36- يكصد و پنجاه درس زندگى، مطبوع.

37- طرح حكومت اسلامى، مطبوع.

38- رساله مقدمه وحى، مطبوع.

39- مكتبهاى التقاطى، مطبوع.

40- فلسفه روزه، مطبوع.

41- فلسفه شهادت، مطبوع.

42- با شخصيت ترين زن جهان، مطبوع.

43- به ياد مهدى، مطبوع.

44- مناظرات تاريخى امام رضا (ع)، مطبوع.

45- تفسير موضوعى پيام قرآن، مطبوع.

46- مديريت و فرماندهى

در اسلام، مطبوع.

47- آفريدگار جهان، مطبوع.

48- توضيح المسائل- رساله علميه، مطبوع.

49- انوار الفقاهه، مطبوع.

سخنى كوتاه از:

مدرسه امام اميرالمؤمنين (ع) و مدارس و موسسات وابسته به آن

قم- حوزه علميه

مدرسه امام، اميرالمؤمنين (ع) (مركز مطالعات اسلامى) در سال 1350 شمسى در زمينى به مساحت ششصد متر، به وسيله حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى با همكارى جمعى از نيكوكاران تأسيس گرديد و تحت عنوان «جمعيت خيريه خدمات اسلامى» رسما به ثبت رسيد.

اين مدرسه يكى از فعالترين مدارس حوزه علميه قم مى باشد و داراى چاپخانه كه در طبقه زيرين قرار دارد و سه طبقه ديگر شامل هيجده حجره و يك سالن كه گنجايش هزار نفر را دارد كه جهت جلسات درس منظور گرديده و يك كتابخانه كه حدود چهار هزار جلد كتاب خوب دارد، مى باشد.

اين مدرسه يك موسسه تحقيقاتى و تبليغى است كه تاكنون در زمينه عقائد، تفسير و فقه و اصول و حديث و اقتصاد اسلامى و احياء تراث و تبليغات اسلامى توسط مؤسس محترم آن و يا زير نظر معظم له با همكارى جمعى از دانشمندان و فضلاى حوزه علميه فعاليتها و تحقيقات ارزنده اى به طلاب و فضلاى محترم حوزه علميه و جامعه مسلمان از راه تشكيل جلسات درس و نشر آثار سودمند و جزوات مختلف ارائه داده و مى دهد.

و تاكنون فضلاى بى شمارى را تقديم جامعه مسلمان كرده است كه بعضا بعد از انقلاب اسلامى ملت ايران در پستهاى حساسى مشغول انجام وظيفه مى باشند.

منابع مالى: آن عبارت است از سهم مبارك امام (ع) و كمك مردان خير انتشارات نسل جوان كه بخش ديگرى از اين موسسه است تاكنون متجاوز از 54 كتاب براى قشر جوان از نويسندگان مختلف نشر

داده است كه بعضا دهها بار به چاپ رسيده است.

دائره پاسخ به سئوالات: نيز يكى از بخشهاى مهم و فعال اين موسسه مى باشد و از طريق پاسخ به سئوالات دينى، اجتماعى، اخلاقى و ارسال كتب و جزوات براى كتابخانه ها و در پاسخ سئوالات، فعاليت چشمگيرى داشته و دارد.

و به خاطر اين ارتباط مستمر، مخصوصا با قشر جوان و اطلاع از مشكلات آنها غالب انتشارات نسل جوان كه بر اين محور تنظيم گرديده، در ميان قشر جوان مورد استقبال كم نظيرى قرار گرفته و دهها بار به چاپ رسيده است.

مطبوعاتى هدف:

اين مطبوعاتى از راه نشر و طبع آثار ارزنده اسلامى خود تاكنون خدمات موثرى به جامعه مسلمان ارائه داده و مى دهد.

مدارس وابسته به مدرسه امام اميرالمؤمنين (مركز مطالعات اسلامى)

1- مدرسه علميه امام مجتبى (ع)- كه در زمينى به مساحت هشتصد متر در سال 1361 نيز توسط حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى و با همت جمعى از مردان خير و نيكوكار براى سكونت طلاب محترم تأسيس گرديد.

اين مدرسه از سه طبقه تشكيل گرديده و داراى 41 حجره مى باشد و هم اكنون تعداد 80 طلبه از داخل و خارج در آن سكونت دارد.

امتيازات اين مدرسه:

اين مدرسه داراى يك سالن درس (مدرس) است كه در طبقه زيرين آن قرار دارد و تمام اطاقها مجهز به دستگاه تهويه و شوفاژ مى باشد و همچنين داراى تعداد پنج دستگاه يخچال بزرگ حمامهاى مجهز و آبسرد كن و نيز براى طلايى كه شهريه كمترى از حوزه مى گيرند و كفاف مخارجشان را نمى كند شهريه اى مقرر مى گردد.

2- مدرسه امام حسين (ع)- كه هم اكنون زمينى به مساحت پانصد و پنجاه و هفت متر براى آن توسط يكى

از نيكوكاران تهيه گرديده و جمعى از مهندسين معروف كشور هم اكنون به تهيه نقشه آن اشتغال دارند و اميد است به خواست خداوند متعال در آينده نه چندان دور به صورت يك مدرسه مدرن و مجهز در اختيار طلاب عزيز قرار گيرد.

اين مدرسه نيز توسط حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى و با مشاركت مالى جمعى از مردان خير و نيكوكار ساخته مى شود.

آدرس مدارس فوق:

مدرسه الامام اميرالمؤمنين، حوزه علميه قم، اول خيابان شهدا.

مدرسه امام مجتبى (ع)، حوزه علميه قم، خيابان شهدا، كوچه آمار، پشت مدرسه امام اميرالمؤمنين (ع).

مدرسه امام حسين (ع)، حوزه علميه قم، اول خيابان شهدا، كوچه آمار، مقابل مدرسه امام مجتبى (ع).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ملا باشي تبريزي، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1294 -1220 ق)، فقيه، عالم دينى و مدرس. در ايروان به دنيا آمد. از علماى قزوين در عصر محمدشاه قاجار بود. ملا باشى از شاگردان برجسته ى سيد على طباطبائى، صاحب «رياض»، بود و در فقه، «رياض» تأليف استادش را تدريس مى كرد. فرزندش، ميرزا محمدعلى، و فاضل ايروانى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا محمد تنكابنى صاحب «قصص العلماء» از شاگردان او بودند. در تبريز درگذشت و در جايى كه معروف به مقبره ى حاجى ملا باشى است دفن شد. از آثارش بناى مسجد، تكيه، آب انبار و بقعه اى بر روى قبر حاج محمدجعفر مجذوب عليشاه كبودر آهنگى در تبريز است. از آثار علمى اش: «اصالة البرائة»؛ حاشيه بر كتاب «الطهارة» از «رياض» استادش؛ «مختصر العروض»، به فارسى كه براى فرزندش ميرزا محمدعلى تأليف نمود؛ رساله ى «قواعد النحو و الصرف فى لغة الفرس». او رساله اى نيز در «قافيه» دارد كه طبع نشده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:اعيان الشيعه (42/ 8)، دانشمندان آذربايجان (358)، الذريعه (201 -200/ 20 ،115 -114/ 2)، شرح حال رجال (144 -143/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 759 -758/ 13)، فوائد الرضويه (243 -239)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2956 ،1704/ 2)، قصص العلماء (100 -94)، مكارم الآثار (689 -687/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (911/ 3)، يادگار (س 3، ش 6 و 7، ص 111).

ملا باشي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد حسن بن محمّد على بن ميزا عبداللَّه تفرشى حسينى.

عالم فاضل، و فقيه كامل پدرش از فحول علماى تنجيم بوده، و جدّش ميرزا محمّد على نيز از فضلا و منجمّين، و همشيره ي مير محمّد صادق خاتون آبادى منجّم [را داشته]است. در المآثر و الآثار درباره او [ميرمحمد صادق]گويد: در علم اختر شمارى و ستاره شناسى از اعاجيب وقت بود، و در غالب علوم از فقه و اصول و نجوم استاد بوده.

ميرزا محمّد على منجّم از شيراز به اصفهان آمده، و در روز 4 جمادي الثاني 1282 وفات يافته، و در جلو تكيه ي مادر شاهزاده مدفون گرديد.

بعد از او ميرزا محمّد حسن منصب منجّم باشى گرى مفتخر شده، و از آثارش رساله اى است در طالع و احكام ميرزا يوسف آشتيانى مستوفى الممالك، و در سال 1298 وفات يافته، و منصب منجّم باشى گرى و ملاّ به فرزند او صاحب عنوان رسيده است.

وى فاضل و عالم و فقيه بوده، و در اصفهان مصدر امور شرعى و عرفى بوده، در روز 5 شنبه 11 ربيع الثانى سال 1331 وفات يافته، در بقعه ي تكيه ي ميرزا ابوالمعالى مدفون شد.

از آثارش كتاب دفتر تقويم است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ملاباشي شيرازي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1240 ق)، فقيه و اصولى. جامع معقول و منقول بود. چون معلم حسينعلى ميرزا فرمانفرما، پسر فتحعلى شاه قاجار، بود به ملاباشى ملقب گرديد و سلسله اش به اين نام معروف شدند. در شيراز درگذشت و در تكيه ى خواجه حافظ دفن شد. از آثارش: «بحر الجواهر الخاقانى»؛ «انوار الحقائق»؛ «مقاصد الصالحين»؛ «لوامع الانوار»، در شرح «الصحيفة السجادية»، شرحى عرفانى، در دو مجلد بزرگ؛ «انوار القلوب»،

در اخبار و مواعظ و اخلاق، به فارسى.[1]

(تو 1285 ش)، نويسنده. در اروميه متولد شد. پس از فراغت از تحصيل دوره ى متوسطه به تهران آمد و در دانشسراى عالى در رشته ى رياضى و علوم تربيتى ليسانس گرفت و بعد وارد خدمت وزارت فرهنگ گرديد و عهه دار مشاغل ذيل شد: دبير و بازرس فرهنگ اصفهان، رييس دانشسراى مقدماتى پسران تبريز، رييس فرهنگ اروميه، مامور مطالعه به اروپا در سال 1326 ش به مدت يكسال، رييس دبيرستان قريب، رييس تعليمات متوسطه، رييس فرهنگ آذربايجان و استاندار آذربايجان شرقى. از آثار وى: «تربيت معلم در كشورهاى فرانسه و انگلستان و ايران»؛ «تعليم و تربيت در فرانسه».[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (189 ،185/ 9)، الذريعه (381/ 21 ،363 -362/ 18 ،35 -34/ 3 ،438/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 191 -190/ 13)، فوائد الرضويه (425)، مجمع الفصحا (183/ 2)، معجم المؤلفين (95/ 9).

[2] مؤلفين كتب چاپى (241 -240/ 4).

ملاباشي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا محمدباقر (ملقب به ملاباشى) بن سيد محمد موسوى طبيب شيرازى عالمى متبحر بوده و در حدود 1235 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ملايري، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم موسوى (رئوف) ملايرى فرزند آيت اللَّه حاج سيد عبداللَّه ملايرى كه شرحش در كتب تراجم مذكور است از علماء و ائمه جماعت مشهور مشهد بودند.

تولدشان در 1314 قمرى در كربلا واقع شده و به اتفاق والدش به مشهد آمده و دوران تحصيلات خود را كنار قبر مطهر حضرت رضا (ع) در محضر مرحوم آيت اللَّه آقا محمد (آقازاده) خراسانى و فيلسوف معروف آقا بزرگ حكيم و مشاهير ديگر به پايان رسانيده و بعد از فوت مرحوم والدش در سال 1345 ق به نجف اشرف مسافرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و اصفهانى و عراقى استفاده نموده و ابحاث اساتيد مذكور را به رشته تحرير آورده و با دريافت اجازات اجتهاد كم نظيرى در سال 1349 ق به ايران مراجعت و پس از گرفتاريهائى در تهران و انزواء قهرى در منزلشان در مشهد و رفع موانع و محذورات قيام به وظائف روحى و دينى از قبيل اقامه جماعت در دارالسياده و تبليغ احكام و تدريس و غيره نموده تا در سال 1366 ق كه بنابر دعوت مرحوم برادرش حاج شكوه الواعظين براى رفع كسالت به تهران آمده و در جمادى الاولى سال مزبور به رحمت حق پيوسته و در مدرسه امينه (باغ طوطى) واقع در جنب صحن شريف حضرت عبدالعظيم (ع) در مقبره حاج ميرزا عبداللَّه ابوالصدق دفن گرديده است.

نگارنده گويد: آن جناب سالها در جوار حضرت رضا (ع) زيسته و در دارالسياده آن حضرت اقامه جماعت نموده ولى به حكم

و ما تدرى نفس باى ارض تموت فوت و مدفتنش در رى گرديده ولى برادرش مرحوم حاج شكوه الواعظين كه عمرى در تهران به سر برد بعد از دو سال از مرگ برادرش در سال 1368 ق كه به اتفاق جناب آقاى فلسفى واعظ به قصد زيارت مشرف به ارض اقدس شد لكن بمفاد (و ما تدرى نفس ماذا تكسب غدا دو روز بعد از ورودش به سكته قلبى در آنجا درگذشت و در جوار حضرت ثامن الائمه عليهم السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ملايري، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللَّه موسوى ملايرى والد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم ملايرى و حاج شكوه الواعظين كه از علماء محترم مشهد مقدس بودند و در دارالسياده رضوى اقامه جماعت مى نمودند تا در هفتم محرم 1344 ق از دنيا رفته در جوار حضرت رضا (ع) مدفون شده اند.

از حفيد ايشان آيت اللَّه حاج سيد جمال الدين ملايرى داماد آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسن طباطبائى قمى شنيدم كه آن مرحوم در مدرسه باغ طوطى (امينيه) شهر رى مشرف به لقاء و زيارت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف شدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ملكي تبريزي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى عامل و عارفى كامل عابدى يگانه و سالكى فرزانه از شاگردان مرحوم جمال السالكين و قطب العارفين صاحب نفس قدسيه آخوند ملا حسينقلى همدانى رحمة اللَّه عليهما بود. آن مرحوم داراى علوم و معارف و معنويات كامله بود ولادش در تبريز واقع شد و پس از ديدن مقدمات و سطوح به عتبات عاليات و نجف اشرف عزيمت نمود وفقه را از مرحوم حاج آقا رضاى همدانى صاحب مصباح الفقيه در سامرى فراگرفت و اصول را از مرحوم آخوند خراسانى و علم حديث و درايه را از خاتم المحدثين مرحوم حاجى نورى و در همان اوقات ملازمت و مصاحبت مرحوم جمال الصالحين صاحب النفس الزكية والاخلاق الملكوتيه مولينا آخوند ملا حسين قلى همدانى را كه شهرت و فضائلش نزد ارباب علم و دانش و عرفان و بينش بسيار و مستغنى از توصيف نالايق ماست و در رساله التقوا اشاره اى به مقام ايشان و شاگردانش نمودم اختيار كرده و نفس خود را مهذب و مكمل نموده و در حدود سال 1321 به ايران مراجعت و اولا در تبريز

سكنى نمود و در قضيه انقلاب مشروطه سال 1329 هجرى از آنها به حرم اهل بيت عصمت عليهم السلام شهرستان قم مهاجرت و مشغول به تدريس (فقه كه عنوانش مفاتيح مرحوم فيض بود) و تربيت شاگردان مكتب جعفر بن محمد عليهماالسلام شدند و سه ماه رجب و شعبان و رمضان را متوالياً روزه گرفته و در مدرسه فيضيه درس اخلاق عمومى مى گفتند و اكنون نزديك پنجاه سال است از فوت آن عالم ربانى مى گذرد در و ديوار مدارس و فضاء مدرسه صداى حزين و گريان و ناله هاى پرشوق و سوزان او را كه مى گويد اللهم ارزقنا التجافى عن دارالغرور والانابة الى دارالخلود والاستعداد للموت قبل حلول الفوت به گوش ارباب هوش مى رساند فضائل و كرامات آن مرحوم بيشتر از آنست كه در اين كتاب توان آورد درباره اخلاق و زهد و تقوا و عشق و عرفان او شاگردان او كه از علماء معروف حاضرند داستانهائى گفته و او را از بكائين اين زمان آورده اند نماز جماعتش در مسجد بالاسر و گاهى در مدرسه فيضيه و درس گفتنش شاهد اين مدعاست

ارتباط و مراوده اش با حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء بسيار ملازمتش به تقوا و ورع بى اندازه و مراقبتش به نوافل و حضور و توجه دائمى، آنى غافل نبود و لحظه اى از ياد خدا بيرون نمى رفت.

حكايت كرد براى اين نگارنده جناب آيت اللَّه حاج سيد جعفر شاهرودى كه از شاگردان خاص آن مرحوم و علماء مبرز فعلى تهرانست مكاشفه مفصلى را كه مجمل آن اينست فرمود كه شبى در شاهرود خواب ديدم كه در صحرائى حضرت صاحب الامر عجل اللَّه فرجه الشريف با جماعتى تشريف داشتند و گويا به نماز جماعت

ايستاده اند نزديك رفتم كه جمالش را زيارت كنم و دست مباركش را ببوسم شيخ بزرگوارى را ديدم كه متصل به آن حضرت و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سيمايش پيداست چون بيدار شدم در اطراف آن شيخ فكر كردم كه كيست كه تا اين حد نزديك و مربوط به مولاى ما امام زمان عليه السلام است از براى يافتن او به مشهد مشرف شدم وى را نديدم در تهران آمدم نيافتم به قم مسافرت كردم او را در حجره اى از حجرات مدرسه فيضيه مشغول تدريس ديدم پرسيدم اين آقا كيست گفتند آقاى حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى است.

خدمتش رسيدم تفقد زيادى كردند و فرمودند كى آمدى گويا مرا ديده و شناخته و از قضيه آگاهند پس ملازمتش را اختيار نموده و چنان يافتم كه او را ديده بودم و مى خواستم تا شب يازدهم ذى الحجه 1343 كه نزديك سحر در بين خواب و بيدارى ديدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجابها مرتفع گشته تا زير عرش الهى را مشاهده كردم و ديدم كه آن مرحوم را كه ايستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات و گريه است و من از مقام و قرب او به حق تعالى تعجب مى كردم كه صداى كوبه در خانه را شنيدم فوراً برخاستم و درب را باز كردم ديدم يكى از دوستان است گفت فلانى بيا منزل آقا گفتم چه خبر است؟ گفت تسليت مى گويم شما را آقا از دنيا رفت

پس تشييع عجيبى از آن مرحوم شد و در مقبره شيخان و در نزديكى قبر مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانين مدفون گرديد ماده

تاريخ آن بر سنگ قبرش به عربى چنين است (رفع العلم و ذهب الحلم) و در قصيده اى كه به فارسى در مرثيه ايشان گفته شده اين بيت (از جهان جان رفت و از ملت پناه) 1343 قمرى هجرى.

تأليفات آن مرحوم متعدد است از جمله اسرار الصلوة كه در سال 1328 به طبع رسيده و ديگر مراقبات السنه كه در چند سال قبل در تهران منتشر شد و ديگر كتاب سير و سلوك كه نسخه خطى آن نزد مرحوم مغفور رسيد الزاهدين و سندالسالكين آقاى حاج آقا حسين فاطمى قمى كه از خواص شاگردان و ملازمين دائمى ايشان بود و نيز حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و بعضى از تلامذه ديگر ايشان است.

شاگردان مبرزى در اخلاق سير و سلوك و معارف الهى دارد كه بعضى از دنيا رفته و بعضى در قيد حيات و از مراجع بزرگ عصر حاضرند.

(وف 1344/ 1343 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى و مدرس. به جهت انتساب به خانواده ى ملك التجار تبريزى به ملكى معروف شد. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات علوم به نجف رفت و در محضر شيخ آقا رضا همدانى، صاحب «مصباح الفقيه»، فقه و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى اصول، و محدث نورى علم حديث و درايه را فراگرفت و از آخوند ملا حسينقلى همدانى تهذيب نفس آموخت. پس از رسيدن به درجات علمى بالا در 1321 ق، به ايران بازگشت و در تبريز سكنى گزيد و عهده دار تدريس فقه و اصول و اخلاق و تفسير گرديد. در جريان نهضت مشروطه از تبريز به قم مهاجرت نمود و در آنجا سالها به تدريس پرداخت

و در مدرسه ى فيضيه درس اخلاق عمومى گفت. حاج آقا حسين فاطمى قمى، آيت اللَّه خويى، امام خمينى و آيت اللَّه مرعشى نجفى و آقا سيد محمود يزدى از جمله شاگردان وى بودند. وى در قم درگذشت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: «اسرار الصلاة»؛ «المراقبات السنه»؛ رساله «لقاءاللَّه» يا «رساله ى لقائيه»، در سير و سلوك، به فارسى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (144 -141)، اعيان الشيعه (254/ 4)، تاريخ قم (256)، الذريعه (338 -337/ 18 ،47/ 2)، ريحانه (397/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 330 -329/ 14)، علماء معاصرين (137)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1243 -1242/ 3)، معجم المؤلفين (166/ 3).

ملكي طسوجي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس موسوى ملكى طسوجى از اجله علماء اعلام عاملين متصف بملكات فاضله و اخلاق حميده بوده اند كه در سال 1280 هجرى شمسى در بلده طسوج آذربايجان كه در دو منزلى غرب تبريز و شمال درياچه رضائيه قرار دارد متولد شده و در بيت سيادت و علم پرورش يافته و در خاندانى نشو و نما شده كه سخاوت و كراماتشان زبانزد عام و خاص بوده و قبور آباء و اجدادشان مزار و مطاف مردم آن ديار است.

فقيد سعيد قدس سره دوران صباوت را تحت تكفل والد ماجدش سيدالعلماء العالمين آقاى آقا سيد حسين موسوى طسوجى ملكى بوده و علوم مقدماتى و متداول آن زمان را فراگرفته و براى ادامه تحصيل به شهر خوى آمده است.

و در مدرسه علميه نمازى سكنى گزيده و مدتى تحت نظارت دائى بزرگوارش آيت اللَّه حاج سيد هاشم مرقاتى مؤلف كتاب (مفتاح الكلام) فى شرح شرايع الاسلام كه چند جلد از

آن به طبع رسيده كسب فيض و علوم نموده سپس به حوزه علميه مشهد مقدس عزيمت و پس از چند سال اقامت و استفاده از آيات عظام آنجا رهسپار نجف اشرف شده و از محضر اساتيد و مراجع بزرگ تقليد در علوم فقه و اصول و فلسفه و حكمت و اخلاق تلمذ نموده تا به مقام شامخ اجتهاد نائل گرديده.

و آيات عظام و فقهاء كرامى چون آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى رضوان اللَّه تعالى عليهم اجازه اجتهاد براى ايشان مرقوم فرمودند. پس از آن به وطن مالوف خويش مراجعت نموده و در بلده طيبه قم نيز از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيت اللَّه العظمى حجت كوهكمرى فقها و اصولا كسب فيض نموده و حدود سال 1373 قمرى به تبريز آمده و چند سالى اقامت و به تدريس علوم دينى و اقامه نماز جماعت اشتغال داشته و پس از مدتى بنابر مصالح شخصى به شهر خوى آمده و در اين شهر هم مرجع امور دينى مردم بوده و در مسجد ملاحسن اقامه جماعت نموده تا در اواخر عمرشان مجددا به قم برگشته و پس از چند سال در تاريخ 1361 شمسى از دنيا رفته و در باغ رضوان مدفون شده است حشره اللَّه مع اجداده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

ملكي ميانجي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر ملكى ميانجى فرزند عبدالعظيم فرزند حاج عليمرادى از علماء متقى معاصر در ميانج آذربايجان مى باشند، كه در سال 1324 قمرى در قصبه ترك (بفتح تاء و سكون راء و كاف) از محال گرمرود شهرستان ميانه به دنيا آمده و بعد از تحصيلات فارسى ادبيات و قسمتى

از قوانين و رياض را در زادگاهش خدمت آقا سيد واسع كاظمى تركى (ره) كه از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بوده فراگرفته است.

سپس در سال 1349 قمرى به مشهد رضوى عزيمت نموده و در حوزه علميه مشهد اشتغال به تحصيل رسائل و كفايه از مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و فلسفه و كلام را در حضور مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى قزوينى و قسمتى از خارج فقه را از مرحوم حاج ميرزا محمد آقازاده خراسانى و همچنين قسمتى از خارج فقه و اصول و يك دوره كامل معارف اسلامى را از محضر عالم ربانى و علامه سبحانى آيت اللَّه ميرزا مهدى غروى اصفهانى فراگرفته و در سال 1363 قمرى از آن مرحوم دريافت اجازه اجتهاد و روايتى نموده و سپس به سوى آذربايجان و قصبه ترك زادگاهش كه مركز محال گرمرود ميانه است عزيمت و در آنجا سكونت نموده و به خدمات دينى از امامت و تفسير قرآن و معارف اسلام و ترويج دين و درس اخلاق پرداخته و خدمات شايانى نموده و در اواخر 1378 قمرى به قم آمده و در حوزه به تدريس خارج اصول و تفسير و معارف اسلامى اشتغال يافته است.

آثار علمى ايشان از اين قرار است

1- تفسير آيات الاحكام

2- بدايع الكلام به طبع رسيده است.

3- يكدوره معارف اسلامى تا آخر معاد (مخطوط).

4- تفسير قرآن از اول تا سوره نساء و از سوره مزمل تا آخر قرآن.

5- يكدوره تقريرات درس ميرزا مهدى اصفهانى (مخطوط).

(تو ح 1324 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مفسر. در ترك از توابع ميانه آذربايجان به دنيا آمد. در همان جا ادبيات عرب، منطق، اصول و فقه را

در محضر سيد واسع كاظمى تركى، كه از شاگردان برجسته ى آخوند خراسانى بود، فراگرفت. در 1349 ق به مشهد رفت و در سطوح عالى نزد آيت اللَّه شيخ هاشم قزوينى و در فلسفه و كلام نزد آيت اللَّه شيخ مجتبى قزوينى و در درس خارج نزد زعيم حوزه ى علميه مشهد، آيت اللَّه ميرزا محمد آقازاده ى خراسانى، تلمذ كرد. او همچنين يك دوره اصول فقه و يك دوره ى كامل اصول عقايد و معارف اسلامى را از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده نمود و از ايشان به دريافت اجازه اجتهاد و نقل حديث نايل آمد، اجازه اى كه آيت اللَّه حجت كوه كمرى نيز آن را تأييد كرد. او از معتقدان به مكتب تفكيك محسوب مى شد. بعدها در قم مورد توجه آيت اللَّه بروجردى قرار گرفت و پس از سكونت در آنجا عهده دار تدريس خارج اصول و تعليم تفسير و معارف اسلامى گرديد. او در طول عمر خويش تلاش بسيارى براى كمك به محرومان و اقدامات زيادى در امور عام المنفعه نمود. از آثارش: «بدائع الكلام فى تفسير آيات الاحكام»؛ تفسير «فاتحة الكتاب»؛ «مناهج البيان»، در تفسير قرآن؛ «تفسير القرآن الكريم»؛ «الرشاد»، در توحيد و معاد؛ دوره ى كامل درس «اصول» آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى اصفهانى؛ رساله در «حبط و تكفير»؛ رساله در «خمس».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 41 -40).

ملماسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 2 تير 1370.

تخلص: «آزرم تبريزى».

آزرم تبريزى از اعقاب همام تبريزى شاعر آذربايجانى بود. وى خوشنويس بود. از آثارش مى توان به اين موارد اشاره كرد: گلستان سعدى به خط زيبا و آراسته به نقش و نگار به درازا و پهناى يك

قوطى كبريت! ديوان خود شاعر كه نمونه اى از ذوق و ظرافت است، قطعه شعرى به نام «فلك» از دكتر مهدى روشن ضمير به اندازه ى يك بند انگشت؛ نامه ى تبريك سال نو كه كوچكى ابعاد و بزرگى ذوق در آن تماشايى است؛ دو بيت شعر بر روى يك چوب كبريت؛ سه اثر هندى بر روى پوسته ى داخلى سه تخم كدو و نظاير آن... نوع ديگر از خوشنويسى كه گويا «سربى» نام دارد، و بس تماشايى است كه نمونه هايى از آنها را در مجله ى «وارليق» مى توان ديد (شماره ى 71 -5)؛ ايشان به اين قبيل ريزه كارى هاى هنرى بسيار دست زده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ملولي اصفهاني، اسداللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 969/ 968/ 966 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، متكلم، عابد، زاهد و شاعر، متخلص به ملولى. مشهور به شاهمير. اصلش از سادات مازندران است كه چند نسل در اصفهان زيسته اند. وى از علماى عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) و جد خليفه سلطان است. او عهده دار توليت آستان قدس رضوى بود. در مقبره ى ستى فاطمه ى اصفهان مدفون است. از آثارش: حاشيه بر «شرح تجريد»؛ حاشيه بر «شرايع»؛ حاشيه بر «شرح چغمينى»، در هيئت؛ حاشيه بر «كافى»؛ حاشيه بر «قواعد» علامه حلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1009 -1008/ 3)، اعيان الشيعه (285/ 3)، تاريخ نظم و نثر (826 ،448 -447)، تذكرة القبور (127 -126)، الذريعه (1101/ 9)، ريحانه (289 -288/ 5)، صبح گلشن (448)، فرهنگ سخنوران (876).

منتجب الدين رازي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(504- بعد از 585 ق)، عالم امامى، فقيه، حافظ و محدث. معروف به شيخ منتجب الدين. نسبش به على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى مى رسد. لذا به ابن بابويه رازى نيز مشهور است. در خانواده ى علم و تقوا نشو و نما يافت. ابتدا در شهر رى نزد استادان آنجا و هر استادى كه از رى مى گذشت به طلب حديث پرداخت. در مقدمه «الفهرست» براى او يكصد و چهل و شش استاد ذكر شده است. او از معاصران ابن شهر آشوب و ابن ادريس حلى مى باشد. پدرش، شيخ ابوالقاسم عبيداللَّه، و شيخ ابوالفتوح رازى و سيد مرتضى رازى و سيد فضل اللَّه راوندى و شيخ ابوعلى طبرسى و سيد ذوالفقار بن محمد حسينى مروزى از مشايخ روايت او بودند. وى به واسطه ى استادش، سيد ذوالفقار حسينى مروزى، از شيخ طوسى و سيد مرتضى علم الهدى و

نيز به واسطه ى پدرش، از اجداد خود، از جد عالى خود على ابن بابويه روايت نموده است. امام الدين عبدالكريم رافعى قزوينى، صاحب «التدوين»، از علماى بزرگ عامه، و شيخ برهان الدين محمد حمدانى قزوينى و مجدالدين ابوالمجد محمد بن حسين قزوينى و ابوموسى مدينى محمد بن عمر اصفهانى از شاگردان وى بودند و از وى روايت كرده اند. خواجه نصير طوسى از طريق شيخ برهان الدين محمد حمدانى قزوينى و مجدالدين ابوالمجد محمد بن حسين قزوينى و ابوموسى مدينى محمد بن عمر اصفهانى از او روايت كرده است. رافعى سال وفات وى را پس از 585 ق ذكر كرده است. از آثارش: «الفهرس» يا «فهرست اسماء علماء الشيعة و مصنفيهم»، كه به «فهرست منتجب الدين» معروف است، و در ذكر علماى اماميه از زمان شيخ طوسى تا روزگار مؤلف مى باشد؛ كتاب «الاربعين عن الاربعين من الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين (ع)»، كه در «الذريعه» به صورت «الاربعون حديثا من الاربعين عن الاربعين» آمده؛ «تاريخ الرى»؛ رساله «العصرة»، در احكام صلاة و قضا كه نسبت اين كتاب به وى محقق نيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (125/ 5)، اعيان الشيعه (287 -286/ 8)، التدوين (224 -219/ 3)، الذريعه (396 -395/ 16 ،367/ 3 ،434 -433/ 1)، روضات الجنات (309 -304/ 4)، رياض العلماء (149 -140/ 4)، ريحانه (11 -9 / 6 ،395/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196/ 6)، فوائد الرضويه (313 -309)، فهرست منتجب الدين (49 -5)، الكنى و الالقاب (210 -209/ 3)، لغت نامه (ذيل/ على قمى)، معجم رجال الحديث (87/ 12)، معجم المؤلفين (144/ 7).

منتظري، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسينعلى منتظرى نجف آبادى معظم له در حدود سال 1349 قمرى در نجف آباد

در يك خانواده نسبتا متوسطى به دنيا آمده و پس از پرورش و خواندن اوليات و سطوح متوسط در اصفهان و زادگاه خود در سال 1358 قمرى مهاجرت به قم و در يكى از حجرات فوقانى مدرسه فيضيه اقامت نموده و با مرحوم استاد شهيد آيت اللَّه مطهرى آشنا و چون همفكر بودند مراوده برقرار و به اتفاق دوست فاضل و همشهرى دانشمند خود حضرت حجت الاسلام حاج شيخ اسداللَّه نوراللهى به درس مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و ديگر مراجع چون آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى از اول ورودشان به قم تا آخر عمر آن مرحوم شركت و حد اعلاى استفاده را نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده و خود صاحب نظر و راى شده... و تقريرات دراسات خود را به رشته تحرير درآورده و بعد از مرحوم آيت اللَّه بروجردى منحصرا به رهبر ملت امام خمينى پيوسته و تقريرات ايشان را هم به طبع رسانيده و در علوم عقلى هم از علامه بزرگ آيت اللَّه طباطبائى بهرهاى وافى برده است.

آيت اللَّه منتظرى كه در نقش انقلاب اثر چشمگيرى داشته و به جرم مبارزات و همكاريش با استاد بزرگوار خود امام خمينى چندين بار گرفتار عوامل جنايتكار ساواك ضد مردمى شده و به زندان و تبعيد مبتلا گرديده حتى در چند سال اخير تحمل شكنجه هاى دژخيمان و عمال سازمان سيا و حكومت طاغوتى را نموده تا در سوم آبانماه 1357 شمسى در روز آزادى زندانيهاى سياسى به سبب جنبش ملت آزاد و به قم برگشته و به ادامه مبارزات خود بر عليه دولت غير قانونى و سلطنت غاصبانه و ظالمانه سلسله پهلوى پرداخته

تا درخت نهضت به ثمر رسيده و نخل انقلاب شكوفا گشته و پيروزى نصيب ملت و محمدرضا پهلوى فرار را برقرار اختيار و دولت بى اختيار بختيار براى هميشه ساقط و جمهورى اسلامى اعلام گرديد.

آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى نجف آبادى از علماء بنام و مدرسين حوزه علميه قم است عالمى محقق و مدرسى مدقق است تولدش در نجف آباد اصفهان واقع شده و پس از طى مقدمات و خواندن ادبيات به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از اساتيد قم آموخته و از دروس و ابحاث آيات عظام حوزه چون مرحوم آيت الله العظمى حجت و ديگران و بالاخص بالغ بر 18 سال از درس و بحث مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله استفاده كرده تا در حوزه علميه مشاربا لبنان گرديده است.

از آثار ايشان تقريرات و دراسات آيت الله العظمى امام خمينى و بروجردى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

موحدي كرماني، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اينجانب محمد علي موحدي (مشهور به موحدي كرماني) متولد 1310 بشماره شناسنامه 325 صادره كرمان فرزند عباس (واعظ معروف كرمان بود)

تحصيلات مقدماتي در حوزه كرمان سپس در حوزه علميه قم وسپس در حوزه علميه نجف.

اساتيد در كرمان آيت الله صالحي و شيخ الرئيس و در قم مرحوم آيت الله العظمي بروجردي و آيت الله العظمي داماد و آيت الله العظمي امام خميني و در نجف مرحوم آيت الله العظمي خوئي و آيت الله العظمي سيد محمود شاهرودي و آيت الله العظمي ميرزا باقر زنجاني و چند ماهي در مشهد از محضر آيت الله ميلاني استفاده كردم.

پس از مراجعت از نجف و قم سنواتي در كرمان بشئون روحاني پرداختم و سپس به تهران آمدم. در تهران در دوران

انقلاب و مبارزه به تربيت جوانان در مسجد پرداختم و بهمين دليل مسجد در شرق تهران يكي از پايگاهاي مبارزه � بود.

اينجانب در تشكيلات جامعه روحانيت مبارز تهران بعنوان يكي از اعضاي شوراي مركزي و دبيرجامعه در شرق تهران فعاليت داشتم.

همچنين در حزب جمهوري اسلامي بعنوان عضو شوراي مركزي و عضو داوري حزب حضور داشتم. پنج دوره نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي داشتم كه دوره اول از كرمان و بقيه ادوار از تهران بود.(البته دوره سوم مياندوره اي بود)

همچنين پس از شهادت شهيد اشرفي اصفهاني در باختران«كرمانشاه» بامر امام رضوان الله تعالي عليه مسئوليت امامت جمعه را داشتم. همچنين مدت چهارده سال نماينده مقام معظم رهبري در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بودم. ايضا عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام هستم.

ايضا از طرف مردم كرمان سه دوره نمايندگي مجلس خبرگان را داشتم.

در مجلس رئيس كميسيون امور داخلي مجلس و رئيس كميسيون امور دفاعي بودم.

در مقطعي نائب رئيس مجلس بودم. ايضا رئيس هيات اجرائي بين المجالس بودم. از توفيقات دوران مبارزه و انقلاب تشرفي بود كه به عتبات عاليات در اول سال 57 داشتم كه ديدارهاي متعددي در نجف و كربلا بطور خصوصي با حضرت امام داشتم كه برنامه هاي جامعه روحانيت مبارز را خدمت امام عرض كردم و هم حامل دستورات مهمي براي جامعه مذكور و حزب جمهوري داشتم.

همچنين ميتواند حضور در جبهه و انس با رزمندگان را در دوران امامت جمعه باختران از توفيقات دوران انقلاب باشد. شاهد بمباران­ها و موشك خوردنهاي مردم و مقاومت آن دليران بودم كه در اين زمينه خاطرات فراوان دارم.

مباحثات اينجانب در دروس قم با آيات: آقاي هاشمي رفسنجاني، مرحوم آقاي

رباني املشي، و آقاي قرباني لاهيجاني بود و بيشتر با حضرات آيات: آقاي مطهري، آقاي بهشتي، آقاي مومن، آقاي جنتي، آقاي طاهري خرم آبادي و آقاي مهدوي كني و آقاي انواري مانوس بودم.

موسوي اردبيلي، يونس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد يونس موسوي اردبيلي فرند آيت الله ميرزا فتح علي اردبيلي يكي از آيات و مراجع بزرگ مشهد در قرن اخير است. معظم له مجتهدي محقق، فقيهي اصولي و دانشمندي پارسا و مجاهد بود. در سال 1293 در شهر اردبيل متولد شد و بعد از پيمودن تحصيلات مقدماتي چند سالي از حضور علماي بزرگ زنجان ادبيات عرب و دروس فقه و اصول و حكمت و كلام و منطق را تكميل نموده، رهسپار نجف اشرف گرديد.

آيت الله اردبيلي متجاوز از سي و پنج سال در حوزه نجف و ساير شهرهاي عتبيات از محضر اساتيد متعدد برخوردار بود. بيشتر مراتب علمي و اجتهاد او از محضر پر فيض و پربركت آخوند خراساني و علامه يزدي نصيبش گرديد. و خود به درجه استادي و اجتهاد رسيد و در سلك مدرسين نجف قرار گرفت. مرحوم اردبيلي در سال 1346 از عراق وارد زادگاه خويش گرديد ولي ديري نگذشت كه رحل اقامت به قصد تربيت و تدريس علما در مشهد مقدس افكند و مردم آن شهر و فضلا مقدم او را گرامي داشتند و چند سال در رأس علما و مراجع و مدرسين حوزه مشهد كوشش مي فرمود، تا آنكه در سال 1353 به علت اعتراض شديد به كشتار بي رحمانه مردم مشهد و حادثه مسجد گوهرشاد توسط رضا خان قلدر و ايادي او دستگير شده و سرانجام او را به زادگاهش تبعيد نمودند و

حدود هشت ساله ناگزير در شهر خود منشأ خدمات و آثار ارزنده گرديده و در پيشرفت مكتب جعفري به خوبي پيش رفت.

مرحوم اردبيلي بعد از سقوط رضاخان مجددا عازم مشهد مقدس گرديد و تا پايان عمر در رديف مراجع و آيات و مدرسين حوزه به تدريس علما و ترويج مذهب اشتغال داشت. عصر اين سيد بزرگوار مقارن زعامت آيت الله بروجردي در قم بود. معظم له كتاب معتقدات قاصر را در اصول عقايد و رسائلي در شرح و حاشيه عروه، قاعدۀ لاضرر، صلوة مسافر، و رس___اله اي در عمل مقلدين خويش به رشته تحرير برد و سرانجام اين مرجع بزرگ در سال 1377 در مشهد مقدس جهان فاني را وداع نمود و با مرگ او ثلمه اي بر پيكر اسلام و تشيع و شيعيان مشهد وارد شد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

موسوي بجنوردي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله دكترسيد محمد موسوي بجنوردي در سال 1322 در نجف اشرف متولد شد ولي در شناسنامه وي 1324 به عنوان سال تولد رقم خورده است. ايشان تحصيلات علوم حوزوي و ديني خود را در ايران و نجف اشرف به انجام رساندند. وي به مدت 30 سال در محضر استادان درجه اول فقه واصول و فلسفه از جمله مرحومان امام خميني(س), پدر معظم ايشان آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي _ صاحب كتاب القواعد الفقهيه و مرجع تقليد وقت _ آيت الله خويي و آيت الله حكيم در حوزهْ نجف اشرف به فراگيري علوم ديني پرداخت. موسوي بجنوردي كه دروس جديد و حوزوي را با هم مي خواند در 18 سالگي كفايتين (سطح 3) را به پايان رساند. همزمان با حضور در درس خارج امام, موسوي

بجنوردي به مدت 12 سال در كلاسهاي آيت الله العظمي خويي نيز حاضر مي شدند.موسوي بجنوردي پس از پيروزي انقلاب به ايران آمدند و در دفتر استفتائات حضرت امام مشغول به كار شدند. در سال 1359 به دستور امام راحل, دادگاه عالي قضات را راه اندازي كرد. ايشان از سال 1360 به مدت دو دوره تا سال 1368 به عضويت شوراي عالي قضايي درآمدند كه تا ارتحال حضرت امام و تغيير در قانون اساسي (كه منجر به حذف شوراي عالي قضايي شد) ادامه داشت.همزمان با اين فعاليتهاي اجتماعي و امور اجرايي كار تدريس و تحقيق در دانشكده هاي حقوق دانشگاه هاي شهيد بهشتي, تربيت مدرس و نيز دانشكدة الهيات دانشگاه تهران را دنبال كردند. در سال 1368 به رتبة دانشياري و در فروردين سال 1382 به رتبه استادي رسيدند .دكتر سيد محمد موسوي بجنوردي از سال 1371 عضو هيأت علمي و رياست گروه الهيات دانشگاه تربيت معلم(خوارزمي) بودند و درحال حاضر رئيس گروه الهيات و رشتة حقوق و علوم سياسي اين دانشگاه مي باشند.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

گرايش : فقه و اصول

والدين و انساب : پدر معظم سيد محمد موسوي بجنوردي مرحوم آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي ، صاحب كتاب القواعد الفقهيه و مرجع تقليد وقت بود

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد محمد موسوي بجنوردي داراي اجتهاد در رشته فقه و اصول از نجف اشرف از سال 1332 تا 1357 است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد محمد موسوي بجنوردي در حين شاگردي در كلاس درس امام و آيت الله العظمي خويي در مسجد جامع نجف اشرف (هندي) رسائل, مكاسب و كفايتين را

به زبان عربي براي شيعيان كشورهاي عرب زبان همچون عراق, لبنان, سوريه و مصر تدريس مي كردند.

استادان و مربيان : از استادانسيد محمد موسوي بجنوردي مي توان به امام خميني(ره), پدر معظم ايشان آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي ،آيت الله خويي و آيت الله حكيم در حوزهْ نجف اشرف اشاره كرد.

وقايع ميانسالي : سيد محمد موسوي بجنوردي پس از پيروزي انقلاب به ايران آمدند و در دفتر استفتائات حضرت امام مشغول به كار شدند. در سال 1359 به دستور امام راحل, دادگاه عالي قضات را راه اندازي كرد. ايشان از سال 1360 به مدت دو دوره تا سال 1368 به عضويت شوراي عالي قضايي درآمدند كه تا ارتحال حضرت امام و تغيير در قانون اساسي (كه منجر به حذف شوراي عالي قضايي شد) ادامه داشت. در اين شورا بخش مهمي از تدوين قوانين و اصلاحيه هاي مربوط به قانون مدني, آيين دادرسي كيفري, قانون مجازات اسلامي و نظارت مستقيم براحكام همة دادگاهها بر عهدة ايشان بود. همزمان با اين فعاليتهاي اجتماعي و امور اجرايي كار تدريس و تحقيق در دانشكده هاي حقوق دانشگاه هاي شهيد بهشتي, تربيت مدرس و نيز دانشكدة الهيات دانشگاه تهران را دنبال كردند. در سال 1368 به رتبة دانشياري و در فروردين سال 1382 به رتبه استادي رسيدند

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي (آموزشي _ اجرايي) سيد محمد موسوي بجنوردي به شرح زير است: اجرايي : - عضويت در شوراي عالي قضايي (دو دوره بمدت ده سال) - رئيس دادگاه عالي انقلاب اسلامي - رئيس شعبه ديوان عالي كشور - عضو هيات عفو حضرت امام خميني (ره)

- عضو كميته كشوري اخلاق پزشكي - عضوهيئت علمي موسسه عالي بانكداري - رياست كميسيون حقوق بشر اسلامي - عضويت در شوراي عالي علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي - عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - رئيس گروه حقوق و علوم سياسي تربيت معلم - رئيس گروه دين و فلسفه - مدير گروه فقه و حقوق پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي - عضو هيات امناي مركز بين الملل گفتگوي فرهنگها و تمدنها - عضو كميته كشوري اخلاق پزشكي - عضو كميته علمي شوراي پول و اعتبار - عضو هيئت امناي مركز بين المللي گفتگوي تمدنها - عضو كميتة كشوري اخلاق پزشكي - عضو شوراي دانشگاه تربيت معلم - عضو هيئت مميزه دانشگاه تربيت معلم - مدير گروههاي حقوق و علوم سياسي و فلسفه و دين وفقه و حقوق پژوهشكده امام خميني(ره) - مدير گروه دين و فلسفه دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - مدير گروه حقوق و علوم سياسي (تربيت معلم) - عضو هيئت تحريريه مجله علوم انساني دانشگاه تربيت معلم - عضو هيئت تحريريه متين پژوهشكده امام خميني (ره) - عضو هيئت تحريريه مجله نامه الهيات دانشگاه آزاد اسلامي - عضو هيئت تحريريه مجله حقوق و علوم سياسي آموزشي _ آموزش از سال 60 تا كنون: - دانشگاه شهيد بهشتي - دانشگاه تربيت مدرس - دانشگاه تهران - دانشگاه آزاد اسلامي - مدرسه عالي شهيد مطهري - موسسه عالي بانكداري ايران - دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - دانشگاه قم

فعاليتهاي آموزشي : سيد محمد موسوي بجنوردي تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور را از سال ???? با تدريس در دانشگاه بريتيش كلمبيا

كانادا آغاز كردند. ايشان در آن سال به دعوت دانشكده حقوق آن دانشگاه بمدت يك ترم حقوق اسلامي تدريس كردند و در پايان نيز يك رساله دكترا در موضوع «حقوق كودك در اسلام» را راهنمايي كرد. ايشان در همان سال از كانادا به آمريكا رفته در دانشگاه كاليفرنيا جلساتي را بمدت دو ماه برگزار كردكه مقارنه بين حقوق اسلام و حقوق غرب بود. اين جلسات نهايتاً ترجمه و در آن دانشگاه به چاپ رسيد. به دنبال همين جلسه مسؤولان دانشگاه از ايشان خواستند كه بمدت چهار سال استادي آن دانشگاه را عهده دار شود كه وي به علت ارجحيت دادن حضور در ايران اين پيشنهاد را نپذيرفت. يكسال بعد مسؤولان دانشگاه جرج تاون واشنگتن دي سي به واسطه دكتر سيد حسين نصر پيشنهاد تصدي گري مسؤوليت بخش علوم اسلامي آن دانشگاه را به ايشان دادند ولي موسوي بجنوردي اين پيشنهاد را نيز نپذيرفت. در سال ???? نيز آيت الله موسوي بجنوردي بمدت يك ترم در دانشكده حقوق دانشگاه آكسفورد تدريس داشتند كه در انتها راهنمايي رساله دو دانشجو در موضوعات «سيستم حكومت در اسلام» و «بررسي حقوق خصوصي در بعد مسائل مالكيت خصوصي» را عهده دار شد. آيت الله موسوي بجنوردي از اواسط دهه هفتاد ارتباطات علمي مستمري با دانشكده حقوق دانشگاه محمد الخامس مراكش داشته است. ايشان رفت وآمد و تدريس در مراكش را بسيار مفيد دانسته و از اين بابت بسيار اظهار خرسندي داشته اند. سال گذشته آيت الله موسوي بجنوردي به دانشگاه سن ژوزف (القديس يوسف) لبنان دعوت شدند و جلسات علمي را در آن دانشگاه كه شاخه اي از دانشگاه سوربن

مي باشد برگزار كردند. به دنبال آن جلسات دعوتنامه اي از دانشگاه سوربن براي تدريس در ترم پاييز به ايشان ارسال شد. در ارديبهشت ???? آيت الله موسوي بجنوردي به دعوت طنطاوي شيخ الازهر به مصر رفت و ضمن ارائه جلساتي درخصوص «نقش عقل در شريعت» ارتباطات علمي را با دانشگاه الازهر و عين الشمس برقرار كردند. يكي از جلسات جالب علمي آيت الله موسوي بجنوردي در دانشگاه بريتيش كلمبيا تدريس خصوصي به موريس كاپيتورن كميسر عالي حقوق بشر مي باشد. پروفسور كاپيتورن كه استاد دانشگاه بريتيش كلمبيا است در آن سال كه هنوز نماينده سازمان حقوق بشر در ايران نبوده است جلساتي درباره «حقوق جزا در اسلام» را به صورت خصوصي نزد آيت الله موسوي بجنوردي گذراند. موسوي بجنوردي درحال حاضر اشتياق چنداني براي تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور ندارد. چراكه به اعتقاد او داخل كشور بيشتر از خارج نيازمند اسلام راستين است. ايشان هم اكنون در داخل كشور در دانشگاههاي : تهران ،تربيت مدرس، شهيد بهشتي، تربيت معلم (خوارزمي)، دانشگاه آزاد (واحد علوم و تحقيقات، الهيات قلهك)، موسسه عالي بانكداري و پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس ميكنند.

شاگردان : سيدعباس موسوي و شيخ راغب حرب از شهداي برجسته حزب الله لبنان از شاگردانسيد محمد موسوي بجنوردي در آن دوران از تحصيل وي در نجف اشرف بودند.

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي تحقيقاتي مورد علاقه سيد محمد موسوي بجنوردي به قرار زير است: فقه - حقوق - اصول - فلسفه - عرفان - كلام

چگونگي عرضه آثار : از سيد محمد موسوي بجنوردي در

داخل كشور بيش از 50 مقاله درمجلات علمي و 15جلد كتاب با عناوين زير منتشر شده است كه بعضاً عنوان كتب درسي رشتة حقوق در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري مورد توجه استادان و دانشجويان قرار گرفته است. - عقد ضمان - علم اصول - فقه تطبيقي - فقه تطبيقي, بخش جزايي(جلد دوم) - قواعد فقهيه جلد 1, 2 - مجموعه مقالات فقهي, حقوقي, فلسفي و اجتماعي1،2،3،4،5،6 - مصادر التشريع عندالامامية و السنة (به زبان عربي)؛ - مقالات اصولي. تعداد مقالات علمي چاپ شده در مجلات علمي وپژوهشي = 48 مقاله تعداد مقاله هاي ارائه شده در نشست هاي علمي = 23 مقاله تعداد پايان نامه هاي تحت راهنمايي دكتر موسوي بجنوردي: الف ) كارشناسي ارشد: در حدود 220 پايان نامه كارشناسي ارشد ب) دكتري: در حدود 60 پايان نامه دكتري پايان نامه هاي تحت مشاوره دكتر موسوي بجنوردي : الف ) كارشناسي ارشد: در حدود 220 پايان نامه مشاوره و به همين تعداد استاد ناظر ب) دكتري: در حدود 60 پايان نامه مشاوره و به همين تعداد استاد ناظر

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 انديشه هاي حقوقي حقوق خانواده

ويژگي اثر : انتشارات مجمع علمي فرهنگي مجد و در سال 1386 به چاپ رسيده است و در زمينه فقه، حقوق مي باشد.

2 عقد ضمان

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1380 به چاپ رسيده است. اين كتاب در زمينه حقوق است.

3 علم اصول

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني در سال 1380چاپ شده است.اين

كتاب در زمينه اصول فقه مي باشد.

4 فقه تطبيقي

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1382 به چاپ رسيده است و در زمينه حقوق مي باشد

5 قواعد فقهيه (در دو جلد)

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني در سالهاي 1379 و 1383 چاپ شده است.اين كتاب در زمينه فقه و حقوق است.

6 مجموعه مقالات فقهي ، حقوقي ، اجتماعي فلسفي در 6 جلد

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سالهاي 1380-1381-1382-1383-1384-1385 منتشر شده است. اين كتاب در زمينه فقه حقوق فلسفه بحث مي كند.

7 مصادر التشريع عند الاماميه و السنه (ج1)

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1382 به چاپ رسيد.اين كتاب در زمينه مدخل در علم فقه و اصول نگاشته شده است

8 مقالات اصولي

ويژگي اثر : انتشارات امير كبير و در سال 1376 به چاپ رسيده است.و در زمينه اصول است.

موسوي تبريزي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و آقا سيد ابوالفضل بن السيد الاجله السيد رضاى موسوى از اساتيد بزرگوار و مدرسين عالى مقدار حوزه علميه قم است در سال 1314 شمسى در شهر تبريز متولد شده و پس از تحصيلات ابتدائى از سال 1328 شمسى در مدرسه حسن پادشاه تبريز مشغول تحصيل علوم دينيه و مقدمات گرديد و در سال 1331 ش مشرف به بلده طيبه قم گرديده و پس از اتمام سطوح عالى از اساتيد مشهور حوزه علميه قم در جلسه ى بحث فقه

سيد الفضلاء والمجتهدين آيت الله العظمى شريعتمدارى مدظله حاضر شده و در ابواب مختلف فقه از معظم له استفاده كرده، از قبيل اجاره، خمس، بيع، خيارات، كفارات صوم و صلوه و تقريرات و دراسات آن بزرگوار را از اول افعال صلوه الى آخر ابواب الصلوه در حدود هشتصد صفحه آماده طبع مى باشد و در خلال اين مدت هم در جلسه بحث اصول آيت الله العظمى امام خمينى حاضر و تقريرات درس معظم له را از اول مباحث الفاظ تا اقل اكثر ارتباطى نوشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

موسوي تهراني، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علينقى الموسوى التهرانى از علماء بنام و دانشمندان عظام معاصر تهرانست.

تولد آنجناب در حدود سال 1325 قمرى در تهران واقع شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح به قم مهاجرت نموده و از محضر اساتيد بزرگ قم چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى و ديگران استفاده نموده و در سال 1353 قمرى بر حسب تقاضاى عده اى از اهالى تهران از مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى قدس اللَّه سره به تهران آمده و تا حال حاضر كه حدود چهل سال است، به اقامه جماعت و ترويجات دينى و خدمات مذهبى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان موصوف بتقوى و فضيلت و معروف بكمال و متانت و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و مورد توجه مردم تهران و وثوق تمام مراجع گذشته و معاصر مى باشند و از آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى نائينى و آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و ديگران داراى اجازات جامع و مطلق مى باشند و با اين صفات از تظاهرات بر كنار و بوظائف دينى كوشا و

ساعى ميباشند.

داراى خاطرات عجيب و نوادر غريب ميباشند از جمله صداقت تام و ارادت تمام به مرحوم عالم ربانى و آيه سبحانى حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمدتقى بافقى يزدى رحمه اللَّه عليه داشتند و حكايات شگفت انگيزى از آن مجاهد حقيقى بخاطر دارند. و ديگر با مرحوم ثقةالاسلام و المحدثين حاج شيخ ابراهيم ترك (صاحب الزمانى) رفاقت خالصى داشتند و قصه عنايت وصله حضرت رضا عليه السلام را كه مشهور ميان علماء صالحين است از ايشان بلا واسطه نقل مى نمايند.

صله حضرت رضا عليه السلام بمرحوم شيخ ابراهيم ترك

فرمودند مرحوم شيخ ابراهيم مقيم قم (كه قبل از تدريس مرحوم آيت اللَّه حايرى همه روزه منبر رفته و حديث مى خواندند و مرثيه) حكايت كرد براى ما كه به مشهد مشرف شدم و مدتى اقامت كردم تا پولم تمام شد. قصيده اى در مدح حضرت رضا عليه السلام سرودم و خواستم بروم براى توليت بخوانم وصله بگيرم با خود گفتم چرا براى خود حضرت نخوانم پس استغفار كرده و بحرم مطهر مشرف و مديحه را خواندم و تقاضاى صله نمودم و نزديك ضريح مطهر رفتم دستى با من مصافحه نمود و يك برگه ده تومانى در دست من گذارد فورا عرض كردم آقا جان كم است ده تومان ديگر رسيد باز گفتم كم است تا شش يا هفت مرتبه ده تومان در دست من گذارده شد ديگر خجالت كشيده و تشكر نمودم و از حرم شريف بيرون آمدم نزديك كفشدارى ديدم مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى (جد آيت اللَّه مرواريد معاصر در مشهد) با عجله مى آيد تا بمن نزديك شد فرمود شيخ ابراهيم خوب با آقايم حضرت رضا عليه السلام روهم ريخته برايش مديحه

خوانده و صله مى گيرى. بده بمن صله حضرت را، من فوراً آن پولها را تقديم داشتم ايشان گرفت و پاكتى بمن داد و برگشت و من پاكت را گشودم ديدم دو برابر آن پولست كه حضرت مرحمت فرمودند.

آرى و اللَّه عادتهم الاحسان و سجيتهم الكرم. (كس بدين درگه نيامد بازگردد نااميد).

لم يخب الان من رجاه و من

حرك من دون بايه الحلقه

قضاياى ديگرى از آن مرحوم منقولست كه براى اختصار از ذكر آن خوددارى نمودم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

موسوي خراساني، ذبيح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1248 ق)، عالم دينى و فقيه. وى از علماى بزرگ مشهد رضوى بود كه در 1248 ق جانشين و عهده دار مقام پدر گشت. از آثارش: ترجمه ى «عيون اخبار الرضا (ع)»، به فارسى؛ شرح كتاب «الزكاه و الخمس»، از «الكفاية» سبزوارى؛ رساله ى «المواسعه و المضايقة»؛ رساله ى «الطهارة الكبرى»؛ رساله ى «الطهارة الصغرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (430/ 6)، الذريعه (223/ 23 ،120/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 524 -523/ 13)، مطلع الشمس (403 -402/ 2)، معجم المولفين (147/ 4).

موسوي خوانساري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1309، ق.، خوانسار.

درگذشت: 29 دى 1363.

آيت الله سيد احمد موسوى خوانسارى، فرزند علامه سيد ميرزا يوسف موسوى، پس از طى مقدمات از محضر برادر خود، محمدحسن و آيت الله سيد على اكبر خوانسارى به اصفهان مسافرت كرد و از محضر آيت الله محمدصادق اصفهانى و آيت الله عبدالكريم گزى و آيت الله محمدعلى تويسركانى بهره مند شد. آنگاه به نجف اشرف مهاجرت نمود و يك سال از محضر آيت الله خراسانى و چندين سال از علامه طباطبايى يزدى و آيت الله ضياءالدين عراقى استفاده نمود و در سال 1336 ق. به ايران مراجعت و به اراك آمد و از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى بهره مند شد. در سال 1342 ق. به قم رفت و تا سال 1369 ق. به تدريس پرداخت.

در سال 1369 ق.، با فوت حجت الاسلام يحيى سجادى تهرانى، به درخواست بازاريان تهران از آيت الله سيد حسين بروجردى، وى به تهران آمد و در مسجد حاج سيد عزيزالله بازار تهران اقامه ى جماعت و تدريس فقه نمود. آثار عملى وى به اين شرح است: شرح مختصر النافع (در چند جلد كه پنج جلد آن به طبع رسيده است)؛ حاشيه بر عروةالوثقى،

توضيح المسائل؛ مناسك حج؛ العقائد الحقه (به زبان عربى، 1399 ق.). وى از صدقات جاريه به ساخت مساجد و تعمير مدارس علمى و بناى حسينيه ها و درمانگاه ها و غيره پرداخت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي دزفولي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى فرزند حاج سيد عبداللَّه بن آقا سيد عبدالكريم موسوى دزفولى يكى از معاريف سادات گوشه عالم جليل القدر و فقيه كامل متبحر در رجال و حديث و داراى ذهنى عجيب بوده تولدش در ماه صفر 1275 در دزفول اتفاق افتاده و از عم خود آقا سيد حسين و آقا شيخ محمدحسن انصارى فقه و اصول را فراگرفت

و از حاج شيخ فضل اللَّه نورى در تهران نيز مستفيذ شده يكسال هم در نجف اشرف بر سيد يزدى و در كربلا نيز بر سيد اسماعيل صدر و سيد محمدباقر حجت شاگردى كرده و در دهم رمضان 1333 در دزفول دنيا را ترك گفت و نوشتجاتى چون حاشيه بر رسائل و همچنين در بعضى از مباحث اصول از خود بجاى گذاشت

فرزندانش عبارتند از آقا سيد اسداللَّه متوفى 1361 و آقا سيد مهدى ضيائيان متوفى 1378 و حاج سيد فخرالدين فيض كه هم اكنون از اهل فضل تهران و آقا سيد جلال الدين عرفانى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي زنجاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم بن سيد كاظم موسوى زنجانى متولد 1224 و متوفى 1292 ق عالمى بزرگ و مجتهدى بزرگوار و رئيسى مطاع در زنجان بوده و در كتاب (المآثر والاثار) او را ياد كرده و بسيار ستوده است داراى سه فرزند دانشمند جليل القدر و عظيم المنزله به نامهاى 1- آيت اللَّه آميرزا ابوطالب 2- آيت اللَّه آميرزا ابوعبداللَّه 3- آيت اللَّه آميرزا ابوالمكارم بوده چنانچه به آنها اشاره نموديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي زنجاني، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا ابوطالب بن السيد القاسم بن سيد كاظم موسوى زنجانى متولد 1257 و متوفى 1322 ق عالمى جليل و محققى بزرگ و مصنفى جامع و با دو برادرش آيت اللَّه ميرزا ابوالمكارم و آيت اللَّه آميرزا ابوعبداللَّه خدمت مرحوم علامه آسيد حسين كوه كمرى تلمذ نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي زنجاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا موسوى بن حاج سيد محمد از علماء معاصر تهرانند.

وى در تاريخ 1322 قمرى در شهر زنجان ديده به جهان گشوده و در بيت علم و عظمت پرورش يافته و در سال 1346 قمرى مهاجرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى استفاده نموده و از خواص اصحاب ايشان گرديده و ضمناً تدريس متون فقه و اصول نموده تا سال 1356 قمرى يك سال بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى به تهران عزيمت و رحل اقامت انداخته و تا حال تحرير در قيد حيات از محترمين دانشمندان تهران بشمار مى روند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي زنجاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1284 ق)، عالم دينى، فقيه و حكيم. در زنجان به دنيا آمد و در خانواده ى علم و دانش و سيادت پرورش يافت. پس از فراگيرى ادبيات و قسمتى از سطوح به تهران آمد و در فلسفه و معقول از محضر حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه و علامه آقا على حكيم نورى استفاده نمود. سپس به نجف رفت و در محضر علامه آخوند خراسانى و ديگر علما تلمذ نمود و پس از رسيدن به مقام اجتهاد به زنجان بازگشت و عهده دار مرجعيت امور دينى مردم و تدريس گرديد و شاگردان از اطراف به گردش جمع شدند و او در آنجا تشكيل حوزه ى علميه داد. در زنجان درگذشت. پيكرش به كربلا منتقل و در رواق حضرت ابوالفضل (ع) دفن شد. از آثارش كتابى در «فقه» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (250/ 5)، معجم المؤلفين (175/ 11).

موسوي زنجاني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن آقا سيد فتح اللَّه موسوى زنجانى متوفى 1317 ق از تلامذه علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي سبزواري، سيد عبدالاعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله سيدعبدالاعلي موسوي سبزواري، فقيه، مفسر و قرآن پژوه بزرگ جهان تشيع و از مفاخر علمي و برجسته اسلام در دوره معاصر است كه عمر شريف خويش را در نشر و گسترش معارف اسلام و قرآن مصروف داشت. وي در 18 ذي الحجه 1328 ه_.ق، مصادف با عيد غدير خم ، در سبزوار ديده به جهان گشود. دوران كودكي و نوجواني را تحت سرپرستي پدر بزرگوارش طي كرد و مقدمات ادبيات عرب ، فقه ، اصول و ... را از پدر و عمويش، آيت الله «سيدعبدالله برهان» (م 1384 ه_.ق) فراگرفت و تا سن چهارده سالگي در زادگاه خود به تحصيل مقدمات علوم اسلامي و عربي پرداخت. در سال 1342 ه_.ق به مشهد مقدس رفت و در آن جا از محضر بزرگاني چون علامه ميرزا «عبدالجواد اديب نيشابوري» (م 1344 ه_.ق)، ميرزا عسكر شهيدي، معروف به آقا بزرگ حكيم (م 1354 ه_.ق)، آيت الله سيدمحمد عصار لواساني (م 1356 ه_.ق) و شيخ علي اكبر نهاوندي (م 1369 ه_.ق) بهره برد. مرحوم آيت الله سبزواري پس از حدود هشت سال اقامت در مشهد، براي تكميل دروس سطح فقه و اصول و نيز فلسفه و تفسير و ديگر علوم اسلامي عزم سفر نجف اشرف كرد و در آن شهر در درس آيات عظام مرحوم نائيني (م 1355 ه_.ق)، آقا ضياءالدين عراقي (م 1361 ه_.ق)، شيخ محمدحسين غروي اصفهاني (م 1361 ه_.ق)، سيدابوالحسن اصفهاني و سيدحسين بادكوبه اي (م 1358 ه_.ق) شركت و آموخته هاي فقهي و فلسفي خويش را تكميل كرد. وي تفسير قرآن

و مناظره و كلام را با حضور در جلسات تفسيري علامه «محمدجواد بلاغي» فراگرفت. او هم چنين از علامه مامقاني (م 1351 ه_.ق) و شيخ عباس قمي (م 1359 ه_.ق) و ديگر مشايخ و استادان خود اجازات روايتي و اجتهادي كسب كرد و در حالي كه 36 سال داشت، در سال 1365 ه_.ق خود عهده دار تدريس خارج فقه و اصول شد و به تربيت شاگردان و دانشوران پرداخت. آيت الله سبزواري در كنار فقيه برجسته اهل بيت(ع)، آيت الله سيدابوالقاسم خوئي (م 1413 ه_.ق) خدمات شاياني به حوزه نجف اشرف كرد و چراغ فقاهت را در آن حوزه نوراني نگه داشت و خود چيزي كمتر از يك سال _ بعد از آيت الله خوئي _ عهده دار رياست آن حوزه علمي شد. سرانجام اين فقيه فرزانه و مفسر عالي قدر تشيع و عالم وارسته، بعد از عمري تدريس و تحقيق و تأ ليف و مجاهدت در روز دوشنبه 25 مرداد 1372 ه_.ش (27 صفر 1414 ه_.ق)، مصادف با شب رحلت رسول خدا(ص) و شهادت امام حسن مجتبي(ع) در نجف اشرف درگذشت و به ديدار حق شتافت كه البته برخي معتقدند كه وي توسط رژيم بعث عراق مسموم و شهيد شده است.

برگرفته از كتاب :راسخون

موسوي شاهرودي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1272، يكى از روستاهاى شاهرود.

درگذشت: آبان 1368، مشهد.

آيت الله حسين موسوى شاهرودى علوم مقدماتى را در شاهرود و حوزه ى علميه ى مشهد مقدس فراگرفت و سپس به نجف اشرف عزيمت نمود. پس از اقامت در اين شهر و استفاده از محضر اساتيدى چون آيات عظام اصفهانى و ضياءالدين عراقى و به ويژه آيت الله سيد محمود شاهرودى به وطن بازگشت و در حوزه ى علميه ى مشهد به تدريس پرداخت. وى

سال ها در مشهد به اقامه ى جماعت و ترويج دين و تدريس پرداخت. وى در زمانى كه در نجف اشرف بود، تقريرات دروس اساتيد خود را تأليف و به رشته تحرير درآورد. از ايشان تأليفاتى در فقه و اصول و تفسير به يادگار مانده است.

آقاى حاج آقا حسين موسوى شاهرودى از علماء مبارز و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدس مى باشند. تولد ايشان در شهرستان شاهرود بوده و در اينجا نيز اجمالا متذكر شديم كه معظم له در بالا خيابان مشهد ساكن و در يكى از مساجد همان منطقه اقامه جماعت مى نمايند.

فرزند برومند ايشان جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمد موسوى شاهرودى يكى از چهره هاى درخشان روحانيون مشهد و افاضل معاصر آن سامان است كه سالهاى متمادى در نجف اشرف اقامت و از محاضر آيات عظامى چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده نموده تا به مدارج عاليه فضل رسيده و به مشهد مقدس مراجعت و به تدريس فقه و اصول اشتغال و اكنون از مدرسين به نام مشهد مى باشند.

آيت اللَّه شاهرودى داراى دامادهاى ارجمندى از فضلاو و خطباء مى باشند و يكى از آنها مرحوم ثقه الاسلام والمحدثين حاج شيخ احمد كافى واعظ خراسانى بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي شوشتري جزايري، عبدالصمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالصمد بن سيد احمد بن سيد محمد بن سيد طيب بن سيد محمد بن سيد نورالدين بن سيد نعمت اللَّه موسوى شوشترى جزايرى فقيهى بزرگوار و عالمى جليل القدر و محققى دقيق بوده.

در ذى حجه 1243 در شوشتر متولد و مقدمات را در شوشتر خوانده و بعد مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر شيخ مرتضى انصارى و ميرزاء بزرگ مجدد شيرازى و

اعلام ديگر استفاده نموده تا به مقام رفيع علم و فقاهت رسيده و به شوشتر برگشته و مرجع امور دينى گرديده.

و مردم اقبال به وى نمودند و به وظائف شرعى قيام نمود و به سبب افسردگى از مردم شوشتر مهاجرت به نجف نمود و مدتها در آنجا به عبادت و تأليف پرداخت تا مردم شوشتر التماس فراوان نموده و مراجعت وى را خواستند كه به شوشتر برگردد. و رهبر و ملجاء و مرجع آنها باشد پس قبول نمود و به شوشتر آمده و به وظائف شرعى پرداخت تا در دهم جمادى الثانيه سال 1337 ق وفات و حمل به نجف و در مقبره سيد على شوشترى مدفون شد.

تأليفات او از اينقرار است.

1- (المحاكمات بين صاحب قوانين و صاحب فصول)

2- رساله اى در (وجوب اخفات در اخيرتين)

3- نظم الكافيه

4- حاشيه بر رسائل

5- نقد البيان

6- فصل الخطاب

7- التحفة النظاميه و چند كتاب ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي شيرازي، عبدالباقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالباقى بن سيد محمدباقر بن سيد محمد بن سيد محمدباقر موسوى شيرازى فقيهى بارع و عالمى جليل و مجتهدى بزرگوار از شاگردان آيت اللَّه العظمى آشيخ محمدكاظم خراسانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى يكى از مراجع بزرگ استان فارس و شيراز و سرسلسله خاندان آيةاللهى شيراز بوده تولدش در حدود 1290 ق و وفاتش در سال 1354 ق در شيراز واقع است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي شيرازي، محمدطاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدطاهر بن سيد محمدعلى موسوى شيرازى دانشمندى بارع و فاضلى متقى از شاگردان آيت اللَّه العظمى ميرزاى بزرگ شيرازى و در شيراز مرجع از امور دينى مردم بوده ودر سال 1345 وفات نموده است.

و ايشانست والد ماجد حجتى الاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج سيد عبداللَّه طاهرى شيرازى يكى از مراجع علمى معاصر نجف و آيت اللَّه حاج سيد محمدجعفر طاهرى شيرازى از علماء اعلام معاصر شيراز.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي طسوجي، محمدهاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عالم زاهد مير عبداللَّه موسوى كه نسبش با بيست و پنج واسطه به امام موسى بن جفر عليه السلام منتهى مى شود آن مرحوم از علماء فاضل و دانشمند و در علوم متنوعه صاحب نظر و مخصوصاً در فقه و اصول و حديث داراى تحقيقات ارزنده و تتبعات كثيره مى باشد و علاوه بر مراتب بالا دانشمند مزبور در ادب و موعظه و خطابه توانا و در هدت ذهن وجودت حافظه فردى كم نظير بوده است اشعار عربى و تركى و فارسى كه از ايشان به يادگار مانده نشانه قريحه سرشار و طبع لطيف و ذوق سليم او مى باشد.

لايخفى آن مرحوم به نجف نرفته ولى از بعض مراجع نجف اجازه اجتهاد داشت آثار چندى از او به يادگار مانده است كه هنوز چاپ نشده است تولدش در سال 1295 وفاتش در سال 1358 قمرى واقع شده از تأليفاتى كه از آن مرحوم بطبع رسيده كتب زير است:

1- ذخر المساكين در ادعيه

2- رجوم الشياطين در عقايد

3- چند رساله در احكام اموات و طلاق زوجه غايب و رد نظريه فيلسوف مشهور داروين

4- شرح الاربعين در شرح چهل حديث

5- شفاء الصدور در تفسير سوره قدر

6- مجالس الاصول

7- مرقاة التقى در شرح قضاء

غروه الوثقى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي علوي خوانساري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، استاد، عالم دينى.

تولد: 1278، خوانسار.

درگذشت: 1368.

آيت الله سيد حسين موسوى علوى خوانسارى در اوان كودكى پدرش را از دست داد و تحت سرپرستى جد بزرگوارش سيد على مجتهد پرورش يافت. دوران مقدماتى درس را در زادگاهش و سطوح وسطى را در اصفهان طى نمود و سپس براى تحصيلات به نجف اشرف رفت و از محضر علمايى همچون آيت الله نايينى، آيت الله ضياءالدين عراقى و اساتيد ديگر بهره برد و پس از پايان دوران تحصيل به زادگاهش بازگشت و به سرپرستى حوزه ى علميه ى خوانسار همت گماشت. آثار ايشان عبارتند از: دوره ى تقريرات اصول نايينى، رساله ى تحقيقى در صلوة مسافر (تقرير آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، 1373)؛ خارج كفايه تقريرات آخوند خراسانى؛ فقه سيد محمدكاظم يزدى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي قزويني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على موسوى قزوينى فرزند آقاسيد اسماعيل قدس اللَّه سرهما از اعاظم آيات و اكابر فقها عصر خود در قزوين بوده است.

در ماه ربيع الاول 1237 قمرى هجرى در شهرستان قزوين به دنيا آمده و در بيت رفيع علم و تقوا پرورش يافته و در سنين كودكى پدر را از دست داده و در تحت سرپرستى دائى عزيزش مرحوم علامه سيد رضى قزوينى نشو و نما يافته و با ارشاد آن جناب تكميل مقدمات علوم و تحصيل مبانى فقه پرداخت سپس در سال 1262 قمرى به كربلا معلى مهاجرت نمود و از آنجا به نجف اشرف مشرف شده و از محضر و دراسات آيات عظام و فقهاء كرام آن سامان استفاده نموده و تا به مقام رفيع علم و اجتهاد رسيده و پس از آن به قزوين و به تدريس و تأليف و تصنيف كتب مفيده علمى مشغول گرديده كه متاسفانه

تاكنون به زيور طبع آراسته نشده است.

اساتيد و مشايخ اجازه آن مرحوم

1- علامه كبير شيخ محمدحسن صاحب جواهر متوفى 1266 هجرى قمرى.

2- خاتم الفقهاء و المجتهدين شيخ مرتضى انصارى متولد 1214 و متوفى 1281 قمرى.

3- فقيه بارع حاج سيد رضى قزوينى (ره).

4- سيدالفقهاء آقا سيد ابراهيم قزوينى صاحب كتاب ضوابط.

5- و بعضى ديگر از مفاخر از دانشمندان آن عصر.

شاگردان آن بزرگوار

بسيارى از علماء و دانشمندان آن زمان از محضر آن مرحوم كسب فيض و علم نموده اند كه از مشاهير آنان نامبردگان زير است:

1- حاج ملا محمدباقر هيدجى بن حاج معصوم على

2- حاج شيخ عبداللَّه مازندرانى متولد 1259 و متوفى 1331 قمرى

3- آخوند ملا فتح اللَّه سبزوارى

4- سيد حسين اللَّه آبادى متوفى 1300 قمرى

5- سيد حسين اشكورى متوفى 1349 قمرى

6- حاج شيخ شعبان گيلانى نجفى متولد 1275 و متوفى 1348 قمرى

فرزند ارجمندش عالم جليل حاج سيد محمدباقر موسوى قزوينى از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل شريبانى و ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى بوده است.

مرحوم علامه فقيه و حكيم متاله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى از اسباط ايشان بوده است كه در 1315 قمرى به دنيا آمده و در سال 1396 قمرى از دنيا رفته و در مسجد بالاسر قم مدفون شده كه نگارنده در جلد چهارم گنجينه دانشمندان و معجم القبور و وفيات الاعلام او را ياد نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

موسوي ونكي سميرمي ، محمد شريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد حسن بن حسين شيرازى اصفهانى. عالم جليل، و مجتهد بارع، و فقيه جامع، در 1270 متولد، و در 28 رمضان المبارك 1352 در طهران وفات يافته، در قم مدفون گرديد.

مقدمات علوم را در مولد خويش آموخته، جهت تكميل به اصفهان مهاجرت كرده،

به درس حاج شيخ محمد باقر نجفى و حاج ميرزا بديع درب امامى و ديگران حاضر شده؛ سپس به نجف مهاجرت نموده، در محضر شيخ لطف الله مازندرانى و حاج شيخ زين العابدين مازندرانى سال ها حاضر شده، و به درس ميرزاى بزرگ شيرازى حاج ميرزا محمد حسن، و ميرزاى رشتى حاج ميرزا حبيب الله نيز حاضر شده تا به مقامات عاليه ى علم وايقان رسيد.

در موقع مشروطيت ايران جزو ياران آقا سيد محمد كاظم يزدى بوده، و در نجف از طرف برخى از طلاب رنج ها ديده، به ايران مراجعت نموده، در شيراز ساكن شده، در 1342 به اصفهان آمده، مدت دو سال ساكن شده، و به درس و بحث و اقامه ى جماعت پرداخته؛ سپس به طهران رفته و در آنجا ساكن گرديده و به ترويج دين و نشر احكام از راه مسجد و منبر و تأليف كتب پرداخته، تا سرانجام در آنجا وفات يافت.

اولادش در شهرضا و طهران ساكن مى باشند، و مرحوم حجة الاسلام حاج سيد هدايت الله تقوى معروف به آية الله تقوى فرزند ارشد ايشان در طهران ساكن، و در سال 1386 وفات يافت.

كتب زير از تأليفات ايشان است:

1- تبصرة الناظرين [در رد بر مبلغ مسيحى] 2- تذكرة المسلمين، در امر به معروف و نهى از منكر 3- رساله در رد وهابيه 4- رساله ى عمليه 5- رساله ى نفليه، در نوافل 6- فقه، يك دوره در چندين مجلد، كه در شيراز و اصفهان و طهران به طبع رسيده 7- قانون الهى، در شيراز چاپ شده 8- كشف البيان فى تربية الانسان 9- كشف المرام فى قانون الاسلام [در رد مشروطيت] 10- مرآت الاصول، در اصول

[دين] 11- الناسخ و المنسوخ، در اصفهان به طبع رسيده 12- نسيم سحر و هداية المسترشدين؛ و غيره.

در نقباء البشر وى را از ونك طهران، و در دانشمندان فارس وى را از ونك سميرم مى نويسد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موسوي يزدي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يحيى بن العالم الجليل آقاسيد كاظم موسوى از علماء معروف و بنام شهرستان يزد بودند آن مرحوم در اوائل جوانى به امر تجارت اشتغال و هم قسمتى از وقت خود مصروف تحصيل مى نمودند پس كار را تعطيل و از يزد به مشهد مقدس مسافرت و مدتى در آنجا تحصيل نمود و بعد از آنجا مهاجرت به نجف اشرف كرده و مدت 9 سال از محاضر آيات عظام و مراجع بزرگ آن سامان استفاده نمود و پس از آن به يزد برگشته و سالها در يزد به رياست علمى و روحى و امر تدريس برگزار نمود تا در جمادى الاولى 1346 ق وفات و در حرم امامزاده جعفر يزد مدفون گرديدند.

جماعتى از علماء يزد مانند آقا شيخ محمدتقى متخلص به (پريشان) و آقا سيد سيد احمد مدرس از شاگردان آن مرحوم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

موسوي، حجت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد حجت اللَّه بن ثقه المحدثين آقا سيد ذبيح اللَّه كاظمى موسوى مازندرانى از علماء اعلام معاصر است در شهر چالوس. وى در حدود سال 1330 قمرى در چالوس متولد شده و در كودكى پدر را از دست داده و بعد از پرورش و خواندن اوليات به تهران آمده و حدود دو سال در مدرسه سپهسالار قديم تحصيل نموده آنگاه در سال 1350 قمرى مهاجرت به قم و سطوح را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقاى ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه آخوند ملا على و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى استفاده نموده و به درس خارج آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه صدر از موقع ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى حاضر و از مبانى فقهى و اصولى آنان

بهره مند شده تا سال 1370 قمرى كه به امر آن زعيم اعظم بر حسب تقاضاى اهالى چالوس مراجعت به وطن نموده و به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تبليغ احكام همت گماشته و تا حال حاضر به اين سمت اشتغال دارند آثار ايشان از اينقرار است.

1- بناء مسجد جامع چالوس

2- مدرسه علميه براى طلاب و اكنون بالغ بر سى و دو طلبه و مدرس دارد

3- خانه براى عالم و امام جماعت مسجد چالوس.

4- اعزام و هدايت مبلغين به اطراف و حومه چالوس و اكنون عده اى از طلاب و محصلين مدرسه معظم له در مشهد و تهران اشغال به تحصيل و خدمات دينى دارند و نيز حدود بيست طلبه از چالوس و حومه آن در حوزه علميه مشغول مى باشند.

مدرسين مدرسه ايشان جنابان ثقةالاسلام آقا شيخ على اكبر ضيائى و آقا شيخ ابراهيم كياپاشا مى باشند.

فرزند برومند ايشان جناب سيدالفضلاء آقا سيد جمال موسوى از فضلاء و شركاء درس خارج آيت اللَّه العظمى آملى در قم هستند.

وعاظ و گويندگان مشهورى كه بنابر دعوت معظم له براى تبليغ به چالوس آمده اند بسيارند و از مشاهير آنان نامبردگان زيرند.

1- جناب خطيب توانا آقاى فلسفى

2- جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمود حلبى

3- جناب آقاى حاج سيد محمدعلى صدرائى اشكورى.

4- جناب واعظ و نويسنده برنا آقاى هاشمى نژاد

5- جناب استاد ميرزا حسين نورى.

6- جناب واعظ و دانشمند ارجمند آقاى حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى فرزند مرحوم آقا سيد هدايت مشترودى نيز از علماء و ائمه جماعت و خدمتگذاران شرع انور معاصر است در منطقه دربند شميران تهران ايشان كه از اولاد امامزاده عظيم الشأن ابراهيم المرتضى فرزند حضرت

امام موسى بن جعفر عليهاالسلام است در قريه كلوچه هشترود در سال 1330 متولد شده و از پنج سالگى شروع به آموختن قرآن و دروس فارسى نموده و در همان اوان پدر و در سن 9 سالگى مادر را از دست داده و در تحت تربيت و سرپرستى مرحوم حاج ملا صالح معروف به حاج آخوند دائى خود كه از اود و زهاد زمان خود بوده ادامه به تحصيل داده و پس از فوت آن مرحوم در سن 18 سالگى مهاجرت به قم و در شب نيمه شعبان 1348 قمرى وارد حوزه علميه گرديده و در مدرسه دارالشفاء به دروس مقدمات و سطوح نموده و شرح لمعه را از محضر مرجع عالى قدر معاصر آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله و مطول را از محضر مرحوم حجةالاسلام اديب تهرانى و رسائل و مكاسب را از مرحوم حاج سيد محمد مولانا تبريزى و كفايه را از آيت اللَّه حاج ميرزا رضى تبريزى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى خوانده و در سال 1354 در درس مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى شركت نموده و بعد از فوت آن مرحوم در سال 1355 ق از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا محمد فيض قمى استفاده نموده و نيز چند سالى از دروس و محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى بهره مند شده تا بعد از فوت آن مرحوم كه در خيابان دربند (باغ شاطر) ساكن و مسجد و كتابخانه مفصلى تاسيس و تا هم اكنون در آنجا به اقامه جماعت و تبليغ احكام و خدمات دينى اشتغال دارند.

داراى اجازات عديده اجتهادى و روايتى و غيره از آقايان

آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه زنجانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مدظله مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

موسوي، عبدالحميد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جّد ايشان مرحوم سيد عبدالحميد از علماى ازكيا، و از شاگردان شيخ محمّد حسن صاحب جواهر بوده، و پس از مراجعت از نجف اشرف در اصفهان و لنجان ساكن شده، و هم در اين شهر وفات يافته.

وى را شرحى است بر كتاب شرايع الاسلام تأليف محقّق حلّى عليه الرحمه.

پدر ايشان مرحوم آقا سيد محمّد نيز از علماى كاملين بوده و قبرش در خوانسار است.

صاحب عنوان از اكابر علما و مجتهدين، و اعاظم فقها، و در اواخر زمان حيات خود مرجع وحيد شيعه، و زعيم بزرگ دينى بود. از حيث قدرت و رياست و نفوذ امر از جميع مراجع تقليد گذرانيد.

در سال 1284 قمرى در اصفهان متولّد گرديده و مقدمات علوم را نزد جمعى از بزرگان كه از جمله آنهاست مرحوم حاج سيد مهدى نحوى فرا گرفته، و در سال 1307 به نجف اشرف مهاجرت فرموده، و در آنجا خدمت اساتيد بزرگ سالها درس خوانده، مدّت دو سال در سامرا به درس ميرزاى بزرگ شيرازى مرحوم حاج ميرزا محمّد حسن (1312-1230) حاضر شده، سپس در نجف به درس آخوند ملا كاظم خراسانى (1329-1255) حاضر شده و از خواص ايشان، و مشهورترين شاگردان وى به شمار مى رود، و از آخوند خراسانى و ميرزا محمّد تقى شيرازى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد حسن صدر كاظمينى اجازه روايت احاديث يافته، و مركز درس و بحث و فتوى قرار گرفت.

در احسن الوديعه(109:2) درباره او گويد: صاحب الاخلاق النبوّية و الغيرة الهاشميّة، كريم الطبع، سخى النفس...حسن السليقه

فى المسائل العلميّة، فلتفتخر اصفهان بأنّ منها مثل هذا المولى العظيم الشأن.

در نقباء البشر(143:1) شخصيّت و بزرگوارى او را ستوده، و از حفظ و اخاق و صفات و ملكات او شطرى بيان داشته.

در ريحانة الادب(84:1) و ديگر كتب رجال همگى از او به بزرگى ياد نموده اند.

در آثار الحجة(134:1) درباره او فرمايد: مرحوم اصفهانى - رضوان اللَّه عليه - از مؤيّدين فقهاى عالم تشيع بود كه از غيب به او كمك شده و تأييد مى شدند، واعلى حضرت ولىّ عصر - ارواحنا له الفداء - به او نظر مخصوص داشت، و از آن بزرگوار به وسيله ثقه الاسلام حاج شيخ محمد كوفى شوشترى كه متجاوز از چهل سفر به مكّه مشّرف شده، توقيعى براى سيّد آمد.

در هر حال، عالمى است جليل القدر، و منشرح الصدر، و عديم النظير، در اخلاق و كمالات سرآمد علماى زمان، بلكه در كمتر زمانى عالمى بدين پايه و مقام رسيده است.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- انيس المقّدين كه آن را سيد ابوالقاسم اصفهانى جمع كرده است 1- حاشيه بر تبصره علامه 3- حاشيه عروة الوثقى 4- حاشيه نجاة العباد تأليف شيخ محمد حسن صاحب جواهر 5- ذخيرة الصالحين 6- ذخيرة العباد 7- شرح كفاية الاصول استادش مرحوم خراسانى - صراط النجاة، و آن ترجمه وسيلة النجاة است كه مرحوم آقا سيد ابوالقاسم اصفهانى ترجمه كرده و به نظر ايشان رسانيده. 8- منتخب الرسائل 9- مناسك حج 10- وسيلة النجاة، يكدوره فقه در دو مجلد 11- وسيلة النجاة صغرى، رساله عمليّه مختصر.

و اين كتب، همگى چندين مرتبه بطبع رسيده و در تمام ممالك اسلامى و شيعه منتشر گرديده، كه مثلاً رساله ذخيرة العباد

ايشان هفتاد و يك مرتبه به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

موسوي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شهيد سيد محمد تقي موسوي اصفهاني

مرحوم آيت الله سيد محمد تقي موسوي اصفهاني معروف به «فقيه احمدآبادي» در سال 1301 ق.) در اصفهان در خانواده اي اهل علم و فضيلت كه نسل اندرنسل از عالمان دين بودند به دنيا آمد و در سال 1348 ق. در سن 47 سالگي به توطئة يكي از سران فرقة ضالة بهاييت با خوراندن زهر كين به شهادت رسيد.

در دوران عمر كوتاه اما پربركتش حدود هفده جلد كتاب و رساله نگاشت كه از ميان آنها چهار جلد پيرامون حضرت مهدي(ع) و غيبت و انتظار و وظايف منتظران مي باشد.

فقيه احمدآبادي در ده سالگي بر نصاب الصبيان شرح نوشت و در پانزده سالگي كتاب ايضاح الشبهات را نگاشت و در بيست و پنج سالگي كتاب ابواب الجنات في آداب الجمعات را تأليف كرد و سرانجام در سن سي سالگي به فرمان امام عصر(ع) اثر ارزشمند خود را درباره آن حضرت(ع) و وظايف منتظران و دعا براي آن وجود شريف آغاز كرد و تا پايان عمر به تحقيق و تأليف و تكميل آن اهتمام و اشتغال داشت.

آثار ارزندة اودر حدّ كمال و پختگي و ژرف نگري وريشه دار است، و اين به خاطر خلوص نيت و پاكي قصد ونظر در تحصيل علم و پيمودن مراحل تعليم مي باشد كه در عمل، تلاش خالصانه اش در توجه به سوي الله بوده، از غير بريده بود.

اضافه برآن ارادت شديدي نسبت به خاندان رسالت و ائمه هدي عليه السلام داشت، و در تمام

احوال به آنها توسل مي جست ودر همة افعال و اقوالش به آنها اقتدا مي كرد واز آنها پيروي مي نمود، وازتعاليم مقدسه آنها بهره مي گرفت.

به خصوص به امام منتظر حجت بن الحسن عجل الله فرجه الشريف توجّه ويژه اي داشت، در معرفت آن حضرت و انجام وظايفي كه لازم است اهل ايمان در زمان غيبت انجام دهند به مراحل و منازل والا وشامخي نايل آمده بود، به طوري كه چند كتاب و رسالة مهم و سودمند در اين باره تأليف كرده كه مهمترين آنها كتاب مكيال المكارم است.

در زندگي اين سيد بزرگوار خصوصيات قابل تقديري وجود دارد كه لازم است به آن توجه شود وآن عبارت است از اينكه: او به شئون و زرق وبرق دنيا توجه اي نداشت، و به اندكي از امور معيشت وكمي ماديت قناعت كرده بود.

در امور مادي جامةقناعت پوشيده ، از خلق اعراض نموده و به طلب علم وكمال پرداخته بود. نه در پي جاه و جلال مي رفت و نه در جمع و مال ومنال مي كوشيد؛ دنيا وآخرت خويش را با ولاي خاندان رسول الله آباد ساخته بود.

از جمله ديگر فعاليت هاي مؤلف كه در كنار كارهاي ارزندة علمي خود انجام داده، نسخه برداشتن از روي كتابهاي گرانبها كه به مطالعه ودرس آنها نياز داشته است.

سيد بزرگوار در ساعتهاي فراغت قصايد و ابياتي مي سروده و اشعار خود را به خاندان عصمت بويژه امام مهدي (عجل الله فرجه) اختصاص دارد .

اشعار او در لابلاي تأليفات و نوشته هايش پراكنده مي باشد، و تخلص او (تقي) و احياناً

شرعي زاده بوده است.

وي در مسجد مرقد مطهر سيد اسماعيل نوادة امام زين العابدين (ع) در جاي پدرش اقامة جماعت مي كرد، ودر جمع كردن اخبار وآثار وارده دربارة حضرت مهدي (ع) بسيار اهتمام داشت.

البته بايد گفت از خط خوبي نيز برخوردار بوده است.

دربارة كيفيت شهادت آن سيد بزرگوار در كتاب نگاهي به زندگاني جهانگيرخان قشقايي به نقل از شهداي روحانيت در يكصد سال اخير چنين آورده شده است:

سيد شهيد در ماه رمضان المبارك 1348 ق. به علت كسالت، در بيمارستان انگليسي ها بستري شدند و در آن جا تحت عمل جراحي قرار گرفتند شب 25 ماه مبارك، متصدي بيمارستان كه از سران فرقة ضالة بهاييت بود و «سر الله خان» نام داشت، همة بستگان و اطرافيان آن مرحوم را از اتاق بيرون كرده و سمي را كه در استكان داشته به ايشان مي خوراند، اطرافيان و دامادهايشان در آن لحظة آخر از [پشت در اتاق] مي شنوند كه آن سيد بزرگوار پيوسته صدا مي زده: حبيبي يا حسين! از داماد ايشان «مرحوم حضرت آيت الله سيد مرتضي موحد ابطحي» منقول است كه «سيد شهيد در حالي كه در بيمارستان بستري بودند، مي فرمودند: «بناست حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) تشريف بياورند.»4

همچنين فرزند ايشان سيد محمد موسوي اصفهاني _ در مقدمة كتاب نور الأبصار در اين باره آورده اند:

او ستاره اي درخشنده بود كه با طلوع خود دل ها را مجذوب خويش نمود، ولي افسوس كه زود غروب نمود و سرانجام با توطئة دشمنان دين و نوشيدن زهر كين به وسيلة يكي از اعضاي فرقة ضالة [بهاييت] به شهادت رسيد و در ماه مهماني پروردگار به ضيافت الهي نائل گشت.5

نگاهي كوتاه

و گذرا بر زندگاني اين دلباخته و شيفتة حضرت بقيةالله و قضاياي تشرفات ايشان آدمي را به خوبي به اين نكته واقف مي سازد كه آن سيد شهيد و علامة فقيد مورد عنايت و كرامت حضرات معصومين(ع) به ويژه حضرت مهدي(ع) بوده و آن بزرگوار توجهي مخصوص به آن مرحوم داشته و وي نيز ارتباطي وثيق و اتصالي عميق با ساحت مقدس مهدوي(ع) داشته است.

مكيال المكارم

مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم(ع) بنا بر آنچه كه سيد محمدعلي روضاتي در مقدمة كتاب درباره آن نگاشته اند: «كتابي است ارزنده، ابتكاري و مهم. مؤلف بسياري از مطالب مربوط به عقيدة مهدويت و موضوع حضرت حجت(ع) را تحت عنوان «دعا براي آن حضرت و تضرع به درگاه الهي براي حفظ وجود شريف امام عصر(ع) از ناملايمات و آفات» مورد بررسي قرار داده است».

اين كتاب مشتمل بر بحث هاي مختلف و بسيار با اهميت در زمينه هاي فقه، حديث، كلام، رجال، تفسير و حتي فلسفه و ادبيات است كه با اسلوبي بديع و سبكي جالب و نتيجه گيري هايي درست همراه مي باشد.

در اين كتاب با دلايل عقلي و نقلي ثابت شده كه دعا براي امام عصر(ع) از مهم ترين وسائل براي رسيدن به مراحل عالي كمال و نيل به درجات برجستة معنوي است و آثار دنيوي بسياري را نيز در پي دارد.

اين اثر به شهادت صاحب نظران، از نظر جامعيت و ژرف انديشي و بهره گيري از علوم عقلي و نقلي و استنباطات دقيق و اجتهادات عميق از آيات و روايات بي نظير بوده و به خوبي مي توان دست عنايت مولا كه مؤلف را هدايت و دلالت مي كند، ديد.

آيت الله صافي گلپايگاني (ازمراجع عظام تقليد)

دربارة اين كتاب مي نويسد:

اين كتاب گوياي حوصلة فراوان مؤلف و گستردگي تحقيق و تفكر و تلاش اوست و در موضوع خود بي نظير است و جز اين كتاب، در موضوع مهدويت و آداب دعاي بر حضرت مهدي(ع) و فوايد آن، كتابي سراغ ندارم.6

داستان تأليف كتاب

مؤلف بنا به آنچه كه در مقدمة كتاب آورده، انگيزه تأليف كتاب را چنين مي نويسد:

ما نمي توانيم حقوق آن حضرت را ادا نماييم و شكر وجود و فيوضاتش را آن طور كه شايسته است به جاي آوريم. [پس] بر ما واجب است آن تعداد از اداي حقوق آن حضرت را كه از دستمان ساخته است انجام دهيم، و بهترين امور در زمان غيبت، انتظار فرج آن بزرگوار و دعا كردن براي تعجيل فرج او، و اهتمام به آنچه ماية خشنودي آن جناب و مقرب شدن در آستان او است. و من در باب هشتم كتاب ابواب الجنّات في آداب الجمعات هشتاد و چند فايده، از فوائد دنيوي و اخروي دعا كردن براي فرج آن حضرت(ع) را ذكر كرده بودم اما بعد به فكر افتادم كه كتاب جداگانه اي در اين باره بنگارم كه آن فوايد را در برگيرد، و به سبك جالبي آن را به رشتة تحرير درآوردم. اما حوادث زمان و رويدادهاي دوران و ناراحتي هاي بي امان، مانع از انجام اينكار مي شد، تا اين كه كسي را در خواب ديدم كه با قلم و سخن نتوان او را توصيف نمود؛ يعني مولا و حبيب دل شكسته ام و امامي كه در انتظارش هستيم او را به خواب ديدم كه با بياني روح انگيز چنين فرمود: «اين كتاب را بنويس و عربي هم بنويس و

نام او را مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم(ع) بگذار!»

همچون تشنه اي از خواب بيدار، و در پي اطاعت فرمانش شدم ولي توفيق ياريم نكرد، تا اين كه در سال گذشته 1330 ق. به مكة معظمه سفر كردم و چون در آن جا بيماري وبا شيوع يافت، با خداوند عزّوجلّ عهد بستم كه هر گاه مرا از گرفتاري ها نجات دهد و بازگشتم را به وطن آسان گرداند تأليف كتاب را شروع نمايم. پس خداوند بر من منت نهاد و مرا به سلامت به وطن بازگرداند، پس به تأليف كتاب اقدام نمودم تا به عهدي كه با خداوند بسته بودم، عمل كرده باشم...7

پي نوشت ها:

1. شوشتري، قاضي نورالله، مجالس المومنين، ج1، ص453.

2. موسوي اصفهاني، سيد محمدتقي، كمال الدين و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، نشر دارالحديث، ج2، باب 45 ص270.

3. موسوي اصفهاني، همان، ج1، ص7-4.

4. زندگاني جهانگيرخان قشقايي، ص183-181، به نقل از: شهداي روحانيت در يكصد سال اخير، ج2، ص64-57.

5. نورالابصار، ص12-10.

6. به نقل: از زندگاني جهانگيرخان قشقايي، ص180.

7. موسوي اصفهاني، همان، ج1، ص50-48، ترجمه حائري قزويني چاپ نگين.

8. موسوي اصفهاني، همان، ج2، ص387، همچنين ج1، ص225.

9. موسوي اصفهاني، همان، ج1،ص494-493.

10. موسوي اصفهاني، همان، ج2، ص322.

مولانا تبريزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1294 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. معروف به مولانا. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات را در همان جا فراگرفت. در 1312 ق به همراه پدرش براى ادامه تحصيلات علوم اسلامى به نجف مهاجرت نمود و در حوزه ى درس استدلالى فقهى و اصولى فاضل شرابيانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى و شيخ هادى تهرانى و شيخ آقا رضا تبريزى حاضر گرديد. او همچنين در محضر

شيخ آقا شيرازى معقول را فراگرفت و پس از دريافت اجازه ى اجتهاد و روايت در 1321 ق به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و «ارشاد الانام»، در نبوت؛ «براهين الحق» يا «براهين الفقه»، در مسائل فقهى؛ حاشيه بر «الفصول»؛ «طريق الهدايه فى علم الدراية»؛ «مصباح السالكين و زاد المسافرين»؛ «مصباح الوسائل»، در شرح «الرسائل»؛ «مفتاح المطالب»، در شرح «المكاسب»؛ «مصباح الاعلام فى مدارك الاحكام»؛ رساله ى «الاجتهاد و التقليد»؛ رساله ى «فرق بين حق و حكم»؛ تفسيرى كوتاه و مختصر از قرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (349 ،122 ،109 ،102/ 21 ،171 -170/ 15 ،83/ 3)، ريحانه (28/ 6)، علماء معاصرين (193 -191)، مستدركات اعيان الشيعه (233/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1251 -1250/ 3)، معجم المؤلفين (191/ 10).

مهابادي، افضل الدين حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن على بن احمد بن على مهابادى.

فقيه صالح [اديب] متبحّر، از ثقات علماى اماميّه قرن ششم هجرى است. كتب زير از اوست:

1- الاعراب 2- ديوان شعر 3- ردّ تنجيم 4- شرح شهاب 5- شرح لمع 6- شرح نهج البلاغه؛ و غيره. سال وفاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مهاجر سنندجي، عبدالقادر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1305 -1211 ق)، عالم دينى، فقيه شافعى و مدرس. در سنندج به دنيا آمد. از محضر پدر و ساير علماى عصرش استفاده نمود و به دريافت اجازه نايل شد. وى پس از درگذشت پدرش در مدرسه ى دارالاحسان سنندج به تدريس پرداخت. او در كلام و فلسفه و حكمت تبحر داشت. در اواخر 1271 ق بر اثر اغتشاش اوضاع داخلى سنندج به سليمانيه ى عراق مهاجرت كرد و با استقبال عمومى مردم روبرو گرديد. وى در آنجا به تدريس و تأليف و تحقيق مشغول بود. در سليمانيه درگذشت و در قبرستان گردسه يوان به خاك سپرده شد. از آثارش: «تقريب المرام»، در شرح «تهذيب الكلام» علامه تفتازانى؛ حاشيه بر «شرح عقايد عضديه»؛ شرح «رسالة الزوراء»؛ «كشف الغطاء»؛ حاشيه بر «تعليقات لارى»؛ «رسالة العلم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (169/ 4)، ايضاح المكنون (314/ 1)، تاريخ مشاهير كرد (22 -21/ 2)، هدية العارفين (606 -605/ 1).

مهاجراني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى در سال 1274 قمرى در قريه رايگان از توابع همدان متولد و پس از تكميل مقدمات در سال 1290 قمرى در همدان مشغول به تحصيل علوم دينى بوده پس از آن به عراق (اراك) مهاجرت نموده و از محضر آيت اللَّه حاج آقا محسن اراكى استفاده نمودند.

سپس به نجف اشرف حركت در بحث آيت اللَّه العظمى ميرزا حسن شيرازى «ميرزاى بزرگ» حاضر مى شدند و بعدا از اصحاب خاص آيت اللَّه آخوند خراسانى و آيت اللَّه سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى محسوب مى شدند و در سنه 1321 قمرى از قريه دارالمؤمنين مهاجران جمعى به عتبات عاليات مشرف و با اصرار ايشان را به مهاجران وارد كردند و در آنجا به امورات دينى و اقامه حدود و

جماعت مشغول بودند.

و در سال 1329 دار فانى را وداع گفت اما تأليفات آن بزرگوار:

1- حاشيه بر رسائل 2- حاشيه بر مكاسب مرحوم شيخ 3- صلوت مسافر 4- قضا و شهادت 5- رساله در عدالت 6- تمامى صلوت 7- رساله عمليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهاجراني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدباقر بن العالم الجليل آيت اللَّه آقا شيخ على زاهد مهاجرانى از علماء اعلام معاصر است در شهر همدان.

وى در سال 1325 قمرى در مهاجران متولد شده و از هفت سالگى مقدمات را در همان قريه در حضور علماء محل فراگرفته بعدا به همدان حركت كرده قريب پنج سال در همدان از حوزه اساتيد استفاده نموده و شنيدند كه حضرت آيت اللَّه حايرى طاب ثراه در قم تأسيس حوزه نموده اند در اواخر سال 1340 قمرى مشرف به بلده طيبه قم شد و در حضور اساتيد عظام جهت تكميل سطوح حاضر و از حضور آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم قمى استفاده نمودند.

سپس در سال 1347 به بحث آيت اللَّه حايرى حاضر شدند و در سال 1349 قمرى در محضر آيت اللَّه العظمى حجت قدس سره حاضر شده فقها و اصولا استفاده نمود.

پس از آن در حوزه تدريس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت نمودند. معظم له هم اكنون در شهرستان همدان به بحث و تبليغ اشتغال دارند.

اجازات ايشان عبارتند از: اجازه اجتهاد از آيت اللَّه العظمى حجت، مرحوم آيت اللَّه حايرى، مرحوم آيت اللَّه صدر، مرحوم آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حكيم طاب ثراهم مى باشند.

نوشتجات و تأليفات اين دانشمند به قرار ذيل است:

1- تقريرات دوره كامل اصول آيت اللَّه حجت 2- درس بيع 3- رساله در صلوت 4- رساله اى در صوم 5- صلوت جمعه 6- قاعده لاضرر

و لباس مشكوك 7- درايه كه قريب به انتشار است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهدوي اصفهاني، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1346 ق)، عالم و مجتهد. برادر حاج شيخ محمد تقى معروف به آقا نجفى است. در اصفهان متولد شد و رد همان جا تحصيلات مقدماتى نمود و سپس به نجف نزد علماى بزرگ رفت. پس از مراجعت به ايران در شمار علماى سياسى قرار گرفت. در مهاجرت 1346 ق علماى اصفهان به قم همراه آنان بود. در قم وفات يافت و جنازه اش به نجف منتقل شد. از آثارش: «خصال الشيعه»، ترجمه فارسى پاره اى از احاديث در بيان خصلتها و اوصاف شيعيان؛ «ديوان» اشعار به عربى و فارسى.[1]

يكى از وافدين به قم مرحوم مبرور آيت اللَّه حاج آقا نوراللَّه اصفهانى برادر مرحومين آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى معروف به آقا نجفى و مرحوم آيت اللَّه حاج آقا جمال اصفهانى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر بن حاج شيخ محمدتقى بن عبدالرحيم رازى اصفهانى است كه در سال 1346 با جمعى از علماى آن عصر اصفهان و چند هزار نفر از طبقات ديگر مردم براى اعتراض بر بعضى قوانين حكومت آن زمان وارد قم شده و چندين ماه اقامت نموده و از غالب شهرستانها علماء و طبقات ديگر به ايشان ملحق كه تفصيل آن در آثار الحجه و كتب ديگر مسطور است تا اينكه خواست عزيمت به تهران كند با آن جمعيت و كار را يكسره نمايد كه اجلش رسيد و از دنيا رفت و آن نهضت و جنبش مبدل به سوگوارى و تشييع از آن عالم مجاهد گرديد و جنازه او را حمل به نجف كردند

صاحب تذكرةالقبور گويد حاج شيخ نوراللَّه مسجد

شاهى: حاج شيخ مهدى معروف به حاج آقا نوراللَّه فرزند شيخ محمدباقر عالم سياسى و مجتهد عاليقدر در اصفهان متولد شده و در اصفهان و نجف نزد علماء تحصيل نموده پس از مراجعت به ايران در عداد علماء سياسى و متنفذ قرار گرفت در جنگ بين الملل اول در اثر سوء سياست و اغواى جمعى به نفع آلمانها اقداماتى نمود... و در مجلس موسسان اول و خلع سلطنت از خاندان قاجار از اعضاء مؤثر بوده و در 15 ربيع الاول سال 1346 قمرى به پاره اى از جهات با جمعى از علماء اصفهان به قم مهاجرت نمود و سرانجام پس از مدتى توقف در آنجا و نتيجه نگرفتن از مهاجرت و تفرقه علما در شب غره رجب سال مزبور در قم وفات يافته و جنازه به نجف اشرف منتقل گرديد. ماده تاريخش را انصارى اصفهانى چنين سروده است.

بدا فى وجهه نوراً وغابا

لذا ارخت (غاب مهبط النور) 1346 ق

آثار ايشان از اين قرار است 1- خصال الشيعه 2- ديوان اشعار عربى و فارسى 3- شرح حال برادرش مرحوم شيخ محمدحسين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (162 /7)، گنجينه ى دانشمندان (235 -234 /1).

مهدوي دامغاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا بن العلامه المحقق آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم دامغانى از مدرسين مبرز و ممتاز و به افضل معاصر مشهد است.

وى در آخر صفرالخير 1352 قمرى در مشهد متولد شده و پس از خواندن دروس فارسى و فراغت آن در سال 1364 قمرى به تحصيل علوم عربى پرداخته و تا سال 1368 ق ادبيات عربى (سيوطى مغنى مطول شرح نظام مقامات حريرى) را خدمت استاد معروف آقاى اديب نيشابورى خوانده و منطق را از آقاى

حاج شيخ محمد عيدگاهى فراگرفته و تا سال 1373 ق متون فقه و اصول را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى و والد ماجد خود آموخته و از سال 1373 قمرى كه حضرت آيت اللَّه العظمى ميلانى به مشهد مقدس آمدند تا اواسط سال 1393 قمرى كه حضرت آيت اللَّه العظمى ميلانى به مشهد مقدس آمدند تا اواسط سال 1393 ق مدت بيست سال از بحث فقه و اصول آن جناب استفاده نموده و ضمنا به تدريس متون فقهى و اصول (لمعه و قوانين و رسائل و مكاسب و كفايه) در مسجد گوهرشاد و بعضى از مدارس بزرگ پرداخته. اكنون مدت 6 سال است كه به گفتن خارج فقه و اصول اشتغال دارد.

آثار علمى و اجتماعى آن جناب از اين قرار است.

1- تفسير سوره هل اتى 2- تفسير سوره احزاب 3- تقريرات اصول 4- تأسيس كتابخانه عمومى در مسجد الحجه كه بيش از چهار هزار جلد كتاب دارد و مورد مطالعه عموم مى باشد.

در مسجد مزبور هم به اقامه جماعت و خدمات ديگر دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهدوي دامغاني، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدكاظم بن العالم الجليل آخوند ملا على اكبر (مهدوى) دامغانى دامت بركاته از علماء اعلام و محققين عظام و مدرسين والامقام استان خراسان و حوزه علميه مشهد مقدس معاصر مى باشد در جمادى الثانى 1316 قمرى در قريه شمس آباد يك فرسنگى دامغان متولد گرديده و قبل از بلوغ پدر و مادر خود را از دست داده و قهرا سرپرست برادر و خواهر خود گرديد و تا آن تاريخ مقدارى از علوم ادبى فارسى و عربى و كتب متداول آن زمان را خوانده بود و براى تكميل تحصيلات با

تشويق بعضى از دوستان پدرش با پاى پياده و نيتى پاك به عزم عتبه بوسى و تحصيل به طرف مشهد مقدس حركت كرده و در بدو ورودش و تشرف به آستان قدس با مرحوم آخوند ملا بمانعلى محقق و واعظ معروف آن زمان خراسان (پدر مرحوم حاج شيخ عباسعلى محقق دوم) كه از بنى اعمام والدش بود برخورد كرده وى از قيافه او را شناخته و به منزل خود برده ولكن ايشان با كوچكى سن خود با صراحت لهجه مى گويد من به قصد زيارت شما نيامده ام و جاى طلبه مدرسه است.

از همان اول ورود سال 1331 قمرى در مدرسه دودر ساكن و با جديت فراوان به تكميل ادبيات نزد مرحوم آشيخ عبدالجواد اديب نيشابورى و فاضل بسطامى پرداخته و سپس قوانين را نزد مرحوم شهرستانى و سطوع عاليه را خدمت مرحوم آشيخ حسن برسى و شيخ محمد قوجانى و آشيخ محمد نهاوندى صاحب (تفسير) كه هر سه از شاگردان برجسته مرحوم آخوند خراسانى بودند آموخته و سپس مدت چهارده سال تمام در محضر درس آيت اللَّه حاج ميرزا محمد خراسانى فرزند برومند مرحوم آخوند رحمهمااللَّه و ضمنا مدت ده سال متمادى در محضر مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا مهدى اصفهانى و حدود سه سال در محضر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و مدت يكسال خدمت مرحوم آيت اللَّه آشيخ موسى (صاحب حاشيه مكاسب) به تكميل خارج فقه و اصول پرداخته تا از اساتيد خود و آيات عظام نجف مرحوم (آقازاده خراسانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آسيد ابوالحسن اصفهانى) قدس اللَّه اسرارهم نائل به تصديق و اجازات اجتهاد مطلق گرديد و از مرحوم آشيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب (الذريعه)

و علامه سمنانى صاحب (حكمت بوعلى) و مرحوم آيت اللَّه بروجردى مجاز به اجازه معموله روايتى گرديدند.

و ضمنا از سال 1336 قمرى حوزه هاى تدريس مفصلى از قوانين و شرايع و رياض و رسائل و مكاسب و كفايه تشكيل داده و از سال 1356 قمرى در منزل خود منزوى و آنچه اصرار شد به هيچ شغلى داخل نگرديده در تأسيس حوزه علميه جديد مشهد در سال 1320 شمسى سهم بسزائى دارد و تاكنون بيش از سه دوره خارج اصول را تدريس نموده و فعلا مشغول بحث خارج صوم مى باشد و در حال حاضر كه سال 1395 قمريست متجاوز از 58 سال است كه در اين حوزه مقدسه جلسه تدريس داشته و جمع كثيرى از طلاب و فضلاء از ابحاث مختلف ايشان كه از آنها (نگارنده) اين گنجينه است بهره مند گشته اند.

علامه دامغانى داراى سجاياى اخلاقى و محامد آداب و محاسن اخلاق و صراحت لهجه و معرض از مقامات و هر گونه تظاهرات و حتى فتوا دادن مى باشد.

در سال 81 قمرى مسجد جامع دامغان را كه خراب شده بود تعمير و شبستان بزرگى به مساحت هزار و دويست متر مربع ساخته و حتى تعيين امام نفرمودند: معتمدين و امناء مسجد پنجسال متوالى اصرار كردند كه اسم ايشان را بالاى سر در مسجد منقوش نمايند ايشان نپذيرفته تا بالاخره به اين چند كلمه راضى شدند)اين عبد ذليل را خداى توفيق داد (رب اجعلنى مقيم الصلوه و من ذريتى ربنا و تقبل دعاء)

اين عالم ربانى گذشته از مراتب علمى بسيار با حال مخصوصا در مشاهد مشرفه مى باشد و اگر كسى حال او را در عرفات و يا حول البيت و يا

اماكن مقدسه ديگر ديده باشد هرگز آن منظره ها را فراموش نمى كند.

در سال 1381 قمرى كه از سفر حج مراجعت كردند در ايام عاشورا به عراق آمده براى زيارت اعتاب مقدسه و شب عاشوراء مشرف به حرم مطهر حضرت حسين (ع) شده و بعد از اداء فريضه با پاى برهنه از خيابان حضرت على اكبر به طرف حرم مبارك حضرت ابى الفضل سلام اللَّه عليه حركت نمودند از دور مرحوم علامه مجاهد آقا شيخ عبدالحسين امينى صاحب الغدير را ديدند سر برهنه بدون عبا گل آلود با حال مخصوص هنگامى كه اين دو مرد بزرگوار به يكديگر رسيدند هر دو با صداى بلند مشغول گريه و دست در گردن هم انداخته و گريستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهدوي شاهرودي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1321 ق. شاهرود.

درگذشت: 1358.

آيت الله عبدالله مهدوى شاهرودى پس از دوران تحصيلات مقدماتى خود در شاهرود عازم مشهد گرديد و در محضر اساتيد به سطوح اشتغال ورزيد. در سال 1340 ق. به شاهرود مراجعت و در مدت يك سال توقف در شاهرود از محضر پدرش استفاده كرده و پس از آن به قم رفت و از محضر آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى و نايينى استفاده نمود. مدت دو سال نيز از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى بهره مند شد و سپس به نجف رفت و از درس آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله محقق نايينى بهره مند گرديد. در سال 1350 بعد از فوت پدرش به شاهرود رفت و به تدريس فقه و اصول و انجام وظايف پرداخت. در سال 1337 ق. به علت كسالت و خستگى به تهران آمد و در مسجد مشيرالسلطنه در خيابان مولوى به اقامه ى جماعت و خدمات دينى اشتغال

ورزيد. آثار ايشان در مقدمه ى كتاب راهنماى دين پدر گراميشان آمده است.

حاج شيخ عبداللَّه بن آيت اللَّه والعلامه الكبير حاج شيخ احمد بن العلامه حاج شيخ محمدعلى بن العلامه الكبرى حاج شيخ محمد كاظم (شهيد خراسانى) شاهرودى از علماء مهذب و بارع معاصر تهرانست. وى در سال 1321 قمرى در شاهرود تولد يافته و پس از دوران تحصيلات مقدماتى خود در شاهرود عازم مشهد گرديده و در محضر اساتيد فن و مدرسين به سطوح اشتغال ورزيدند و در سال 1340 ق بشاهرود مراجعت و در مدت يكسال توقف خود در شاهرود از بحث والد عاليمقامش استفاده كرده و پس از آن به ارض طيبه قم مشرف و از محضر آيات بزرگ نجف اشرف بالاخص آيتين اصفهانى و نائينى (كه در آن موقع تبعيد به قم بودند) استفاده نموده و مدت دو سال هم از محضر آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى بهره مند شده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از دراسات و ابحاث مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق نائينى بهره مند گرديده و در سال 1350 قمرى بعد از ارتحال والدش بشاهرود مراجعت نموده و بتدريس فقه و اصول و انجام وظائف روحانيت اشتغال ورزيده و كم كم مرجعيت مهم روحانى و سياسى و اجتماعى پيدا نموده تا در سال 1377 قمرى كه بواسطه ضعف و كسالت و خستگى هجرت به تهران نموده و اكنون در مسجد (مشير السلطنه) خيابان مولوى به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه مهدى شاهرودى از دانشمندان با صفا و معنويت و داراى محاسن اخلاق و خليق و مهربان و در خانه بازو با ارباب

حوائج با خوشروئى برخورد نموده و حتى الامكان رفع حوائج آنان را مينمايد و اين نويسنده در محرم 1374 قمرى كه سفرى بشاهرودى نمودم از نزديك به سجاياى اخلاقى و وارستگى ايشان آشنا شده ام.

خدمات و آثار ارزنده ايشان بسيار است هر كس طالب باشد به مقدمه كتاب راهنماى دين مرحوم والدش مراجعه نمايد.

فرزندان ارجمندى دارد كه از آنهاست فاضل دانشمند و اديب خردمند جناب آقاى دكتر محمد شريف مهدوى كه در تهران به تدريس علوم جديد و قديم و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مهدوي شهرضايي، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ملا محمد مهدي. عالم فاضل فقيه مجتهد، در حدود سال 1302 متولد، و در شب 4 شنبه 14 ربيع الثاني سال 1388 وفات يافته، در امام زاده شاهرضا مدفون گرديد.

در اصفهان به درس: آخوند كاشي، و جهانگير خان قشقائي، آقا سيد ابوالقاسم دهكردي، و حاج مير محمد صادق خاتون آبادي، و در نجف از محضر: آقا شيخ مرتضي طالقاني، و آقا سيد حسين بادكوبه اي، و آقا سيد ابوالحسن اصفهاني استفاده نموده، به موطن خويش مراجعت كرده، و مقبوليت تامه يافته، در علم و عمل بي نظير، و تا آخر عمر در انجام وظايف شرعيه از نشر و تبليغ احكام، و تدريس و اقامه جماعت و اغاثه ملهوفين و كمك به ضعفا دقيقه اي اهمال نفرموده.

از تأليفاتش: 1- رساله اي در اخلاق 2- رسائل متعددي در فقه و اصول و تفسير مي باشد كه هيچ يك به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مهدوي قزويني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود شريعت مهدوى فرزند عالم ربانى و سالك سبحانى مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج شيخ فضلعلى قزوينى قدس اللَّه سره.

وى در حدود 1335 قمرى هجرى در قزوين متولد شده و مقدمات را در مدرسه التفاتيه قزوين خوانده و سپس عزيمت به مشهد نموده و ادبيات را در خدمت مرحوم اديب نيشابورى استفاده نموده و بعد به قم آمده و سطوح را در قم تكميل نموده و در فتنه كشف حجاب به توفيقات الهى در معيت والد ماجدش هجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و دراسات مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى بهره مند و موفق

به دريافت اجازه اجتهاد از آن دو بزرگوار شده است.

دوره كامل اصول و معظم فقه استدلالى را از محضر حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كرده و مورد عنايت مخصوص معظم له قرار گرفته و پس از چهارده سال اقامت در آستان باب مدينه علم حضرت على عليه الصلوه والسلام در خدمت والد ماجدش براى تشرف به زيارت ارض اقدس به ايران آمده و پس از رحلت والدشان در قم باز به نجف اشرف مشرف ولى كمتر از دو سال اقامت و به واسطه جهاتى مراجعت به قزوين نموده و به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج دين و تبليغ اسلام و نشر معارف اسلامى پرداخته و بحمداللَّه تاكنون اشتغال دارند ادام اللَّه عزه و توفيقه.

شرح احوال والد ماجدش را در جلد دوم معجم القبور و وفيات الاعلام مذكور مى باشد. در چند صفحه قبل در بخش ق يادآور شدم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مهدوي كني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا مهدوى كنى از علماء معاصر جمهورى اسلامى مى باشند. در سال 1310 در قصبه كن كه اكنون منطقه غربى تهران را در جنب شهر زيبا تشكيل مى دهد به دنيا آمده و پس از خواندن دروس ابتدائى عزيمت به قم نموده است.

مقدمات و سطوح وسطى و نهائى را در خدمت مدرسين حوزه به پايان رسانيده آنگاه به درس خارج فقه آيت اللَّه العظمى بروجردى و فقه و اصول امام راحل آيت اللَّه العظمى خمينى و نيز تفسير مرحوم علامه طباطبائى شركت و استفاده نموده و پس از فوت آيت اللَّه العظمى بروجردى و تبعيد امام به تهران آمده و در مسجد جليلى به اقامه جماعت و تبليغ پرداخته و مظالم و

بدع رژيم طاغوتى را بازگو نموده و از طرف ساواك و رژيم ستمشاهى بازداشت و راهى زندان گرديده و چند سالى را در زندانهاى طاغوتى گذراند و پس از بازگشت امام و آزادى و انقلاب و تشكيل حكومت جمهورى اسلامى از طرف امام سرپرستى و مديريت مدرسه علميه مروى را متعهد شده و نيز مدرسه امام جعفر صادق عليه السلام را با بعضى از همگنان اداره و مدتى نيز مسئوليت وزارت كشور را داشته و در حال حاضر نيز در مدرسه مروى اشتغال به تدريس و تربيت طلاب و محصلين علوم دينيه را دارند.

پدر همسر ايشان مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سرخه اى كه در جلد چهار گنجينه دانشمندان و اختران فروزان رى و طهران چاپ شده مى باشند.

برادر بزرگوار ايشان آقاى حاج شيخ مهدى حاج باقرى از ائمه جماعت و علماء معاصر قصبه كن مى باشند.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته:-، دانشكده:-، دانشگاه: امام صادق (ع)

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيل در حوزه علميه قم در علوم دينى به مدت 13 سال و 2 سال در تهران، شاگرد اساتيدى چون آيت اللَّه بروجردى، آيت اللَّه العظمى امام خمينى قدس سره، آيت اللَّه العظمى علامه طباطبائى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه امام صادق.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

علوم دينى، اصول فقه، تفسير قرآن كريم، فلسفه، كلام و استاد راهنماى يك پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تفسير، فقه، عقائد، اصول، اقتصاد اسلامى و اخلاق.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى:-، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مهدوي گلپايگاني، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد مهدى الموسوى المهدوى الگلپايگانى از اجله علماى وقت و زمان و جامع

المعقول و المنقول بوده تحصيلاتش در اصفهان و پس از مراجعت مدتها مجلس درس داشته و فضلاء به درس او حاضر مى شدند معظم له عالمى فحل و با شهامت و خوش محاوره بود قصص و حكاياتى از ايشان و رد زبان خاص و عام است در سال 1322 شمسى از دار دنيا رفت و در حجره جنب درب ورودى مسجد امام به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهدوي لاهيجاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: نيمه شعبان 1313، نجف اشرف.

درگذشت: 29 مرداد 1371.

آيت الله مهدى مهدوى لاريجانى، پس از خواندن دروس مقدمات و سطوح، در محضر بزرگان حوزه ى نجف، چون حضرات آيات عظام ميرزاى نايينى، آقا ضياء عراقى سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ محمدجواد بلاغى، شيخ شعبان گيلانى، شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران فقه، اصول، كلام، حكمت، و هيئت و رياضيات را بياموخت. آنگاه پس از اخذ اجازات متعدد از بزرگان نامبرده، براى ترويج دين و بسط دانش به لاهيجان بازگشت و به تربيت فضلاء، اقامه ى جماعت، رهبرى فكرى مردم بناى مساجد و مدارس همت گماشت. يكى از خدمات ايشان تأسيس حوزه ى علميه ى لاهيجان و بازسازى مدرسه دينى جامع لاهيجان بود.

آيت الله مهدوى به هنگام دستگيرى، و زندانى شدن حضرت امام (ره) در سال 1342، در اعتراض به رژيم و حمايت از مرجعيت امام خمينى با همراهى آيت الله حاج سيد بحرالعلوم به تهران مهاجرت نمود. ايشان با شروع حركت توفنده ى مردم در جهت محو رژيم ستمشاهى از هر گونه پشتيبانى و هميارى ملت دريغ نورزيد و حتى با كهولت سن در تظاهرات شركت مى كرد.

از اجازات ايشان علاوه بر اجازات اساتيدش، مى توان از اجازات حضرت آيات عظام بروجردى، حكيم، شاهرودى، ميرزا

احمد آشتيانى، سيد جمال الدين گلپايگانى، ميرزا آقا اصطهباناتى و سيد عبدالهادى شيرازى نام برد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مهدوي هرستاني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى مهدوى هرستانى فرزند مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد مهدى معروف به بحرالعطاء فرزند مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد محمد موسوى هرستانى از آيات عظام و علماء بنام و دانشمندان كرام معاصر اصفهان بوده كه در سال 1329 قمرى در يك خانواده اصيل و روحانى در قريه هرستان ماربين اصفهان به دنيا آمده است.

والد آن مرحوم آقا سيد مهدى ملقب به بحرالعطاء از اعاظم علماى آن منطقه بوده كه با سى و سه واسطه به حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام مى رسد. مرحوم حاج آقا مصطفى مهدوى تحصيلات مقدماتى و سطوح خود را در اصفهان در مدرسه جده بزرگ اصفهان نزد اساتيد بزرگ نظير مرحوم آقا شيخ محمدعلى دزفولى و مرحوم آقا شيخ محمدحسن نجف آبادى و مرحوم آقا سيد مهدى درچه اى و حاج آقا رحيم ارباب و آقا سيد محمد نجف آبادى فراگرفته است.

يك دوره فقه و اصول و فلسفه را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على نجف آبادى و مرحوم حاج شيخ محمدرضا ابوالمجد (مسجد شاهى) فراگرفته سپس عزيمت به قم نموده و مدتى در درس حضرات آيات عظام حايرى يزدى (مؤسس حوزه علميه قم) و مرحوم آيت اللَّه صدر و حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه حجت قدس اللَّه اسرارهم شركت نموده و در سال 1362 قمرى هجرى عزيمت به حج نموده و در مراجعت از حج به اعتاب عاليات مدت هشت سال در نجف اشرف اقامت نموده و مدت سه سال از محضر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى استفاده و در جلسات استفتاآت آن مرحوم شركت داشته و به مسائل مورد سئوال جواب

مى دادند و همينطور از محضر آيات عظام ديگر آنجا چون مرحوم حاج شيخ موسى خوانسارى و مرحوم حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و حاج سيد جمال گلپايگانى و حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه اصطهباناتى كسب فيض و علم نموده و به علت مبتلا شدن به كسالت شديد «آسم» به امر آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى در سال 1370 قمرى به اصفهان مراجعت و مدت چهل سال در مدرسه جده بزرگ اصفهان و مدرسه ملا عبداللَّه به تدريس اشتغال داشتند و عده زيادى از فضلاء و طلاب حوزه علميه اصفهان از محضر ايشان استفاده علمى مى نمودند.

آن مرحوم مورد توجه و عنايت خاص حضرات آيات عظام و مراجع معاصر خود و حاضر حوزه نجف و قم چون مرحوم آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شيرازى و رهبر كبير انقلاب آيت اللَّه خمينى و گلپايگانى و مرعشى نجفى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد خوانسارى و آيت اللَّه العظمى خوئى بودند.

مزاياى اخلاقى آن مرحوم

آن مرحوم نسبت به علماء بزرگ گذشته و حاضر بسيار تجليل و تكريم نموده و آنان را به خوبى و عظمت ياد كرده و در حفظ آثار آنان كوشا بوده و نسبت به آنها تواضع مى كردند و همواره به طلاب و محصلين ابراز علاقه كرده و آنها را تشويق به تحصيل مى فرمودند.

بسيار كريم و بخشنده و سخاوتمند بودند و به فقراء و مستمندان و خانواده هاى بى سرپرست كمكهاى فراوانى كرده و به موسسات خيريه خدمات و مساعدتهاى بسيارى انجام داده مانند موسسه مهديه و موسسه عسكريه و بيمارستان معلولين صادقيه و موسسه نابينايان و انجمن مددكارى

امام زمان ارواحنا فداه و ايتام و كمك به ساختن مدارس قديم و جديد هو تعمير و تكميل آنها را مخفيانه و دور از تظاهر و سر و صدا انجام مى دادند.

مزاياى علمى آن مرحوم

آن بزرگوار تبحر و تسلط و مهارت عجيبى در مسائل و مباحث فقهى داشتند و بسيار حاضر الذهن و حاضر جواب بودند. و تمام فتاواى مراجع گذشته و فعلى در نزدشان حاضر و نه تنها عوام از محضرشان استفاده مى كردند بلكه علماء و دانشمندان بزرگ هم براى حل مشكل مردم را به ايشان رجوع مى دادند و تسلط ايشان نه تنها در فقه و اصول بوده بلكه در فلسفه و عرفان و علم رجال نيز صاحب نظر بودند بخصوص در اطلاع به احوالات علماء كم نظير بودند به طورى كه بعضى از بزرگان و علماء از ايشان مصرانه خواسته بودند كه كتابى در احوالات علماء و دانشمندان تأليف نمايند.

و همانگونه كه متذكر شدم نسبت به تحصيل طلاب تشويق بسيار نموده و از خريد كتب درسى و اهداء به آنها و بذل و بخشش به آنان دريغ نمى كردند و قسمت عمده اى از شهريه طلاب اصفهان را به عهده داشتند.

اجازات آن مرحوم

مرحوم آيت اللَّه مهدوى از بسيارى از آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد على بهبهانى اجازه اجتهاد داشتند. و از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ آقا بزرگ طهرانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا ابوالمجد مسجد شاهى اجازه روايتى داشتند.

رحلت آن مرحوم

آن بزرگوار به دنبال يك بيمارى طولانى صبح روز يكشنبه بيست و سوم ماه شوال 1409 هجرى قمرى رحلت نموده و بازار اصفهان و

حوزه علميه تعطيل و جنازه ايشان در روز دوشنبه با حضور كليه طبقات و علماء و فضلاء و طلاب و بازاريان و ساير اقشار مردم اصفهان و خمينى شهر و هرستان و ديگر نقاط به طرز باشكوهى تشييع شده سپس بنا بر وصيتش حمل به قم شده و با تشييع بزرگى از طرف حوزه علميه قم و طبقات ديگر در مقبره (36) صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام مدفون گرديد.

آن مرحوم داراى فرزندان برومندى هستند كه دو نفر آنها از فضلاء حوزه علميه قم مى باشند.

1- آقا سيد محسن مهدوى

2- آقا سيد محمدعلى مهدوى از افاضل محصلين اصفهانى حوزه علميه قم مى باشند كه به زيور علم و عمل آراسته هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مهدوي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مهدى مهدوى لاهيجانى از آيات عظام و علماء اعلام گيلانست در شهرستان لاهيجان اين بزرگوار در حدود سال 1315 قمرى در آن سامان متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح در رشت و غيره مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر مراجع بزرگ چون آيت اللَّه محقق ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ديگران استفاده كامل نموده و پس از آن مراجعت به لاهيجان و به وظائف دينى از قبيل اقامه جماعت و تدريس و تربيت و اداره طلاب و محصلين شهرستان لاهيجان پرداخته و تاكنون ده ها نفر روحانى شايسته كه از علماء و ائمه جماعت گيلان و فضلاء حوزه علميه قم مى باشد تحويل به اجتماع داده است

نگارنده گويد: آيت اللَّه مهدوى لاهيجانى از دانشمندان روشن و داراى محامد و محاسن آداب و آثار بزرگى در لاهيجان و آستانه و

حومه آن مى باشد

در ماه رمضان سال 1382 قمرى با معيت آيت اللَّه حاج سيد حسن بحرالعلوم و آيت اللَّه حاج سيد محمود ضيابرى مقيمين در رشت سفرى قهراً و كراهاً به تهران نموده و يك ماهى با عده اى از علماء بزرگ مركز در يكى از منازل شمالى تهران اقامت و نگارنده چند شبى در خدمتشان مفتخر و درك فيض نمودم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهرابي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على آقاى مهرابى فرزند مرحوم ناظم التجار از علماء مبرز استان كرمان بوده اند مرحوم والدش ناظم التجار از شخصيتهاى ناسى گذشته بوده و ما در ج 2 ص 336 كتاب آثارالحجه قسمتى از ترجمه و سوانح زندگى وى را ياد نموديم بدانجا مراجعه شود.

وى در سال 1319 قمرى به دنيا آمده و بعد از گذرانيدن دوره صبا و كودكى به تحصيل علم پرداخته و با معيت رفيق شفيق و دوست گراميش آيت اللَّه صالحى معاصر به مقدمات و ادبيات و سطوح اشتغال يافته و پس از تكميل آن به اصفهان عزيمت و حدود سه سال از محاضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدصادق و آيت اللَّه آقا سيد محمد مدرس نجف آبادى و ديگران استفاده و پس از آن به اتفاق آقاى صالحى به قم مهاجرت و حدود شش سال از بحث فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه يثربى كاشانى بهره مند شده و با اصرار دوست عزيزش آقاى صالحى به كرمان مراجعت و به تدريس فقه و اصول سطحا و خارجاً و اقامه نماز جماعت و ساير خدمات دينى پرداخته تا حدود 1385 قمرى كه به رحمت حق واصل گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مهري، سيد عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه سيد عباس مُهري در سال 1294 ش (1333ق) در شهر مُهر واقع در استان فارس به دنيا آمد و پس از طي دروس مقدمات در زادگاهش، راهي نجف اشرف شد. وي در نجف از محضر عالماني همچون سيد محمود شاهرودي، سيد محمدباقرمحلاتي و سيد محمدتقي بحرالعلوم استفاده كرد و بنا به اصرار جمعي از مؤمنان، براي تبليغ دين و ارشاد مردم به كويت رفت.

آيت اللَّه مهري در طول ساليان اقامت در كويت و در جريان نهضت اسلامي مردم به رهبري امام خميني، با برپايي مجالس سخنراني به مناسبت هاي گوناگون و با ارسال نامه و تلگراف به محضر علما و مراجع و با پخش اعلاميه، پيام و نوار سخنان حضرت امام و ديگر بزرگان، لحظه اي از قيام و فعاليت باز نايستاد و عليه جور شوريد. در اين ميان، سفارت ايران در كويت، فعاليت گسترده اي عليه ايشان شروع كرد و مردم را با تهديد و تطميع و با پخش شايعه هاي گوناگون، وادار به دوري جستن از او و مسجد و مجلسش مي نمود؛ اين در حالي بود كه بارها ايشان را تهديد به ترور مي كردند. آيت اللَّه مهري اولين مؤيد امام از علماي خارج از كشور بود كه پس از قيام 15 خرداد 42، تلگراف تند و آتشيني به محمدرضا پهلوي فرستاد كه با اين عمل، وي تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي، ممنوع الورود به ايران شد. منزل او در كويت علاوه بر اين كه به عنوان كانون تبادل نظر درباره شيوه هاي مبارزه با رژيم ستمشاهي بود، به عنوان واسطه اي بين امام در نجف اشرف و پيروان ايشان در ايران، اروپا و ساير نقاط عمل مي كرد. وي از زمان آشنايي با امام تا واپسين دم حيات، دم از امام و راه او برنداشت و پيرو ايشان بود. حتي وقتي كه امام قصد داشتند نجف را به مقصد كويت ترك نمايند، قرار بود كه در منزل آيت اللَّه مهري اقامت كنند كه با ممانعت دولت كويت مواجه گرديد و اين امر، عملي نشد. پس از پيروزي انقلاب، حضرت امام، آيت اللَّه مهري، را به امامت جمعه

كويت منصوب كردند كه با تبعيد آيت اللَّه مهري، نماز جمعه برگزار نگرديد. اين عالم بزرگوار سرانجام پس از عمري مجاهده در راه اسلام، در 26 بهمن 1366 ش برابر با 26 جمادي الثاني 1408 ق در 72 سالگي درگذشت و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) مدفون شد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

مهري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد مهرى از اعاظم علماء اين منطقه و داراى نفوذ و موفقيت مخصوص بودند. وى اصلا از اهل مهر فارس بودند كه پس از پرورش و تحصيل مقدماتى به نجف اشرف و بعد از چند سال توقف و كسب فيض از محضر آيات عظام آنجا به خرمشهر رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و ترويج دين و قضاء حوائج مسلمين پرداخته است.

نگارنده. در محرم سال 1370 قمرى كه براى تبليغ به آنجا رفتم از محضرشان استفاده و ناظر بودم كه چگونه همه روزه مانند مرحوم آيت اللَّه كاشانى سابق الذكر درب خانه اش براى خودى و بيگانه باز و ارباب حوائج به ايشان براى عبور از مرز و غيره مراجعه و با هدايت و مساعدت آن بزرگوار به مقاصدشان مى رسيدند.

در اواخر عمرش شبى از بام منزلش سقوط و به شكستگى پايش مبتلا تا در سال 1384 قمرى وفات نموده و به اسلاف خويش ملحق گرديده است.

دامادهاى ارجمند و دانشمندى دارد كه همه از علماء محترم خرمشهر و آبادان و كويت مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مؤذن نيشابوري، ابوصالح احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(470 -388 ق)، فقيه، حافظ، محدث، مسند، زاهد و صوفى. چون سالها مؤذن مدرسه بيهقيه بود به مؤذن مشهور شد. او در روزگار خود محدث خراسان و رييس مدرسه ى بيهقيه و عهده دار موقوفات و مسئول رساندن صدقات به مستحقين بود. از ابونعيم عبدالملك اسفراينى و ابوالحسن علوى و ابويعلى حمزه مهلبى و ابوطاهر بن محمش و ابوعبداللَّه حاكم و عبداللَّه بن يوسف اصفهانى در نيشابور و از حمزة بن يوسف سهمى در جرجان و ابوالقاسم بن بشران و همطبقه ى او در بغداد و از ابونعيم حافظ و همرديفان

او در اصفهان و ابوذر هروى در مكه حديث شنيد. او با ابوعلى دقاق و احمد بن نصر طالقانى مصاحب بود. او فراگرفته هاى خود را جمع آورى كرد و بر اساس آن تصنيفاتى به وجود آورد و يادداشتهايى درباره ى «تاريخ مرو» تنظيم كرد. فرزندش، اسماعيل بن احمد، و ابوالقاسم زاهر شحامى و ابوبكر وجيه شحامى و عبدالكريم بسطامى و ابوعبداللَّه فراوى و عبدالمنعم قشيرى و جماعتى از وى روايت كردند. ابوالقاسم زاهر شحامى گويد: ابوصالح هزار حديث از هزار استادش روايت كرده است، در «ايضاح المكنون»، «الف حديث عن الف شيخ» از جمله آثار وى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157/ 1)، ايضاح المكنون (119/ 1)، تاريخ بغداد (268 -267/ 4)، تذكرة الحفاظ (1165 -1162/ 3)، سير النبلاء (423 -419/ 18)، شذرات الذهب (335/ 3)، طبقات الحفاظ (458 -457)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (218/ 2)، العبر (327/ 2)، الكامل (125/ 8)، معجم الادباء (226 -224/ 3)، معجم المؤلفين (303/ 1)، المنتظم (548/ 9)، النجوم الزاهرة (106/ 5).

ميبدي يزدي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ق)، عالم دينى، فقيه، لغوى و شاعر. او در كربلا از محضر شيخ العراقين شيخ عبدالحسين تهرانى و فاضل اردكانى استفاده نمود و از استادش، فاضل اردكانى، به دريافت اجازه نايل شد. وى پس از رسيدن به مراتب علمى بالا در كرمانشاه ساكن گرديد و مرجعيت دينى را عهده دار شد. از آثار وى: «عصمة الحجج»، در عصمت ائمه (ع)؛ «بديع اللغة»، در لغات جديد؛ «كشكول»؛ «هداية النصيرية»، كه براى ارشاد اكراد نصيريه نگاشت؛ «مفتاح السلامة»، در حفظ سلامتى و اصول پيشگيرى قبل از درمان؛ شرح «المنظومة البطيخية»؛ كتابى در «الاستخارات»؛ رساله «حلق اللحية»؛

«رساله ى عمليه»؛ «السؤال و الجواب»، در عبادات، با ذكر دليل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (307/ 8)، الذريعه (199/ 25 ،295 -294/ 24 ،333/ 21 ،76/ 18 ،274/ 15 ،90/ 14 ،247/ 12 ،63/ 7 ،73/ 3 ،20 -19/ 2)، ريحانه (50/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1486/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (355/ 6)، لغت نامه (ذيل/ على يزدى)، معجم المؤلفين (217/ 7)، مؤلفين كتب چاپى (326 -325/ 4).

ميبدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج سيد محمد بن العلامه السيد محمد جوادين العلامه الكبرى السيد على الميبدى اليزدى الكرمانشاهى (صاحب كتاب بدايع اللغه) يكى از علماء اعلام و حجج اسلام فعلى شهرستان علمى و مذهبى قم است كه در خيابان صفائيه سكونت دارند و در مسجد صفائيه هم اقامه جماعت نموده و خدمات دينى و روحى دارند.

تولد معظم له در 18 شوال 1314 در كرمانشاه واقع شده و چون مرحوم والدش آقاى سيد محمدجواد در تاريخ 1322 ق فوت نموده و ايشان هشت ساله بودند در تحت سرپرستى مرحوم آيت الله آقا سيد محمد رضاى واحدى حسينى قمى كه به امر مرحوم آيت الله العظمى آقا سيد محمد كاظم يزدى به كرمانشاه آمده بودند قرار گرفته و بعد از رشد و خواندن مقدمات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى استفاده كرده و پس از چند سال مراجعت به كرمانشاه و در مسجد والدش به اقامه جماعت و خدمات دينى و ترويج مذهب و هم تدريس متون فقه و اصول پرداخته تا در چند سال قبل مهاجرت به قم و اقامت در جواد حضرت

فاطمه معصومه سلام الله عليها و حوزه علميه را بر سكونت كرمانشاه ترجيح داده و رحل اقامت در اين بلده طيبه انداخته و به وظائف روحى خود اشتغال دارد فرزند ارجمندش حاج آقا مجتبى ميبدى به جاى اين پدر بزرگوار در كرمانشاه به خدمات دينى مشغول است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ميبدي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا ميبدى يزدى از علماء محترم و دانشمندان بزرگ شمال و شهرستان گرگان مى باشند.

ايشان در سال 1338 قمرى در ميبد يزد به دنيا آمده و دروس فارسى را در آنجا خوانده و براى ادامه به تحصيل به قم مسافرت ولى چون اواخر عمر مرحوم آيت اللَّه حايرى اوضاع حوزه مشوش بود به شهر رى (زادگاه نگارنده) آمده و به خدمت مرحوم آيت اللَّه عالم ربانى حاج شيخ محمدتقى بافقى رسيده و در حجره آن مرحوم در مدرسه امينيه اقامت و به تحصيل مقدمات پرداخته و بعد از چندى به تشويق و توصيه آن بزرگوار به قم آمده و مدتى هم حجره حقير در مدرسه دارالشفا بودند و با سعى بليغ اشتغال داشتند تا در سال 1358 قمرى كه روى بعضى جهات مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند سكونت و مدت ده سال با جديت تمام به تحصيل پرداخته و از محضر آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى يزدى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و اصول آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله استفاده نموده و از خرمن علوم آنان فقها و اصولا خوشه ها چيده و توشه ها برده تا در سال 1368 قمرى

كه به ايران آمده و بنابر تقدير و مشيت الهى در گرگان و استرآباد اقامت و بنابر دعوت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ رضا مدرس در جاى ايشان در مسجد جامع به اقامه جماعت و خدمات روحى و دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه ميبدى كه از دوستان چهل ساله حقير است از دانشمندان متين و روشنفكر و منيع الطبع معاصر و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب مى باشد از آثار ايشانست تأسيس كتابخانه مسجد جامع گرگان و اداره و سرپرستى طلاب و محصلين مدرسه دارالشفاء گرگان

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ميبدي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بن سيد محمدعلى حسينى ميبدى يزدى كرمانشاهى فقيهى كامل و عالمى عارف از شاگردان علامه شيخ عبدالحسين شيخ العراقين و فاضل اردكانى در كربلا بوده و پس از وصول به مراتب عاليه علم و كمال به كرمانشاه عزيمت و رحل اقامت افكنده و در آنجا مرجع عوام و خواص گرديده و خدمات ارزنده اى نموده و در سال 1313 قمرى وفات و فرزند ارجمندش حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد جواد بجاى ايشان قرار گرفته ولى طولى نكشيده كه بوالد گرامش ملحق و فرزند برومندى بنام آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمد ميبدى بجاى گذارده كه اكنون از علماء محترم شهرستان دينى و علمى قم مى باشند و گاهى هم به كرمانشاه مسافرت مى نمايند اين بزرگوار داراى 3 فرزند گرامى بنام ثقةالاسلام آقاى آقا سيد على و آقاى آسيد حسين كه اكنون از اهل منبر و ديگر حجةالاسلام آقاى آقا مجتبى كه فعلا در قم اشتغال به تحصيل و تكميل مبانى علمى دارند

آثار و تأليفات آيت اللَّه حاج سيد على ميبدى طاب اللَّه ثراه از اين قرار است

1- نقل

مجلس 2- مفتاح السلامه 3- رساله حلق اللحيه 4- كشكول 5- الهداية النصريه 6- شرح المنظومه 7- كتاب فى الاستخاراة 8- بديع اللغه 9- عصمة الحجج 10- سؤال و جواب و غير اينها

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ميثمي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج ميرزا محمود ميثمى اراكى مقيم و متوفى در تهران صاحب كتاب دارالسلام در حالات حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف و ده ها كتاب ديگر.

مآثر و آثار ص 166 گويد: آقا شيخ محمود عراقى از مجتهدين مسلم دارالخلافه است در مسجد مرحوم آقا بهرام بامامت جماعت و ترويج احكام ميپردازد، تقريرات مدرس شيخ الطائفه استاد الكل مرتضى الانصارى را فقها و اصولا بروجه اشباع ضبط كرده و تدوين فرموده است علماء عظام و فقهاء فخام از اين رهگذر بتأليفاتش محتاجند و در اين سنوات كتابى بنام دارالسلام در احوال حضرت حجه الله القائم عليه السلام بفارسى تأليف كرده و مطبوع افتاده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مير سيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از خدام والامقام بضعه احمدى و از علماء و مجتهدين و فقهاء و اصوليين بود از شاگردان مرحوم علامه ثانى ملا محمدكاظم خراسانى است. شرحى به كفايه استاد خود نوشته كه يك جلد آن به طبع رسيده در اواخر عمر به تهران منزل گزيد در آنجا مشغول تدريس فقه و اصول بود و هم آنجا مرحوم و در قم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

مير محمد صادقي، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا سيد محمد باقر بن مير سيد على حسينى.

عالم فاضل زاهد، از علماى كاملين، و فقها و مجتهدين، از خاندان علم و روحانيت. پدرش در 1216 متولد، و در حدود 1280 وفات يافته، خود در اصفهان متولد، و در نزد جمعى كثير از علما در اصفهان و نجف همچون: شيخ انصارى، و شيخ مشكور عرب، و شيخ راضى نجفى، و فاضل اردكانى، و حاج شيخ زين العابدين مازندرانى، و آقا ميرزا على نقى طباطبائى تحصيل نموده، در 1284 به اصفهان مراجعت كرده، مدتى به درس حاج شيخ محمد باقر نجفى حاضر شده، و سپس به درس و بحث و اقامه ى جماعت و ارشاد پرداخته.

سرانجام در 2 شنبه 6 جمادى الاولى سال 1328 وفات يافته، در پائين پاى فاضل هندى مدفون گرديد.

كتب زير از آثار قلمى اوست:

1 - رساله در اصول دين 2 - رساله در صيغ عقود 3 - شرح دره ى بحرالعلوم 4 - تقريرات فقهى و اصولى اساتيد خود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ميرجهاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: ذى القعده 1319، روستاى محمدآباد اصفهان.

درگذشت: 25 آذر 1371(21 جمادى الثانى 1413)، اصفهان.

آيت الله سيد محمدحسن ميرجهانى طباطبايى اصفهانى پنج ساله بود كه به مكتب رفت و تا هفت سالگى، قرآن، خواندن و نوشتن و برخى از كتابهاى فارسى را فراگرفت و پس از آن به آموختن ادبيات عرب پرداخت و سپس براى ادامه تحصيل به اصفهان رفت و در مدرسه ى صدر نزد معلم حبيب آبادى (صاحب مكارم الاثار) و اساتيد ديگر چون آيت الله سيد ابوالقاسم دهكردى و آيت الله حاج شيخ محمدعلى فتحى دزفولى، به تكميل معلومات خود پرداخت و با اتمام سطوح عالى به محضر حضرت آيت الله حاج

شيخ محمد مسجدشاهى (صاحب نقد فلسفه داروين) و آخوند ملا محمدحسين شتافت و مبانى فقهى و اصولى را فراگرفت.

آيت الله ميرجهانى طباطبايى در سال 1346 به نجف اشرف رفت. در آنجا به استفاده از محضر حضرات آيات عظام، آقا ضياء عراقى سيد ابوالحسن اصفهانى و شيخ عبدالله مامقانى پرداخت و در سلك خاص اصحاب آيت الله اصفهانى درآمد. پس از سالى چند، براى ترويج دين به ايران بازگشت، به اصفهان و پس از فوت پدرش به مشهد رفت و چندى پس از آن به تهران آمد و به اقامه ى جماعت، تأليف و تصنيف و وعظ و ارشاد اشتغال ورزيد.

برخى از آثارش عبارتند از: مصباح البلاغه (مستدرك نهج البلاغه؛ در دو جلد)؛ كنوز الحكم و فنون الكلم (خطبه ها وسخنان امام مجتبى (ع))؛ روايح النسمات (شرح دعاى سمات)؛ نوائب الدهور (در علايم ظهور درچهار جلد)؛ ولايت كليه (در دو جلد)؛ الوامع التور فى علايم الظهور(به عربى)؛ ديوان اشعار؛ گنجينه سرور؛ گنج رايگان (در علوم غريبه)؛ سعادت ابدى؛ الدر المكنون (در تاريخ ائمه اطهار به عربى)؛ احكام رضاع؛ رساله در نجوم و فلكيات؛ شهاب ثاقب؛ الجنة العاصمة (زندگانى حضرت فاطمه س)؛ مقامات الكبريه (زندگانى حضرت على اكبر)؛ مقلاد الجنان (ادعيه و زيارات)؛ ذخيرة المعاد (ادعيه و آداب ساعات)؛ انساب سادات؛ تفسير بعضى از سوره هاى قرآن؛ البكاء على الحسين؛ سبيكة الذهب.

آيت الله محمدحسن ميرجهانى طباطبايى پس از نود و چهار سال زندگى سرانجام در روز چهارشنبه بيست و پنجم آذر 1371 (بيست و يكم جمادى الثانى 1413 ق.) بدرود حيات گفت و در مسجد جامع اصفهان، در جوار مقبره ى علامه ى مجلسى، به خاك خفت.

(1413 -1319 ق)، عالم دينى، مجتهد، محدث، خطيب و شاعر. در قريه ى

محمدآباد جرقويه اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگيرى صرف و نحو و قسمتى از «سيوطى» به اصفهان رفت و در مدرسه ى صدر ساكن گرديد. سطوح اوليه را در محضر شيخ محمدعلى معلم حبيب آبادى و شيخ على يزدى و سطوح وسطى و عاليه را در محضر سيد محمد رضا رضوى خراسانى و ميرزا احمد اصفهانى و شيخ محمدعلى فتحى دزفولى و سيد ابوالقاسم دهكردى فراگرفت. وى در درس خارج از شاگردان ميرزا محمدرضا مسجد شاهى اصفهانى بود و از درس ملا حسين فشاركى نيز استفاده نمود. در 1346 ق به نجف رفت و از محضر شيخ عبداللَّه مامقانى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و شيخ محمدحسين نايينى استفاده نمود. پس از رسيدن به درجات علمى بالا به اصرار پدرش به اصفهان بازگشت و به امور دينى پرداخت. پس از درگذشت پدرش به مشهد مهاجرت نمود و بعدها در تهران ساكن گرديد و به تبليغ و خطابه و تأليف كتب عربى و فارسى مشغول شد. وى در علوم غريبه اطلاعى عميق داشت. طبع روانش او را قادر ساخته بود تا به عربى و فارسى در مدح معصومين (ع) به نيكويى شعر بسرايد. او در 1402 ق به دليل مسائل سياسى به اصفهان رفت. در آنجا درگذشت و در جوار مقبره ى علامه مجلسى به خاك سپرده شد. از آثارش: «مقلاد الجنان»، در ادعيه و زيارات؛ «ذخيرة المعاد»؛ «روائح النسمات»، در شرح دعاى «سمات»؛ «مصباح البلاغة»، در مستدرك «نهج البلاغة»، در چهار جزء در دو مجلد؛ «نوائب الدهور»، در علائم ظهور؛ « الدر المكنون» يا «الدرر المكنونة»، در امامت؛ «ولايت كليه»؛ جزواتى در تفسير قرآن؛

مختصر «ابصار المستبصرين»، در كلام؛ «الجنة العاصمة»، در تاريخ حضرت فاطمه زهرا (س)؛ «گنج رايگان»؛ «كنوز الحكم و فنون الكلم»، در خطب و كلمات امام حسن مجتبى (ع)؛ «ديوان» شعر.[1]

سيد الخطباء والمحدثين حجه الاسلام والمسلمين علامه الورع حاج ميرزا محمدحسن ميرجهانى طباطبائى ابن السيد الجليل و العالم النبيل مير سيد على محمدآبادى جرقويه اى اصفهانى از علماء و خطباء معاصر تهرانست. تولدش در روز دوشنبه 22 ماه ذى القعده الحرام سال 1319 قمرى در قريه محمدآباد جرقويه سفلى از توابع اصفهان واقع شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و در سن پنج سالگى به مكتب رفته و در هفت سالگى تمام قرآن و بعضى از كتب فارسى را تعليم گرفته و به مقدمات عربى از صرف و نحو نزديكى از اهل فضل ساكن محمدآباد مشغول شده و پس از تكميل صرف و نحو تا قسمتى از سيوطى براى ادامه تحصيل به اصفهان آمده و در مدرسه صدر ساكن و بقيه سيوطى را نزديكى از فضلاء مدرسه مزبور خوانده و بقيه سطوح اوليه را نزد عالم جليل آقا شيخ محمدعلى حبيب آبادى و آقا شيخ على يزدى فراگرفته و سطوح وسطى و عاليه را در خدمت مرحوم حجه الاسلام حاج سيد محمد رضاى رضوى خونسارى و مرحوم ميرزا احمد اصفهانى و مرحوم آيت الله شيخ محمدعلى فتحى دزفولى و آيت الله زاهد ورع حاج سيد ابوالقاسم دهكردى به پايان رسانيده و در درس خارج (نجاه العباد) آيت الله حاج ميرزا محمدرضا مسجد شاهى اصفهانى حاضر شده و هم از محضر درس آيت الله الفقيه آخوند ملا حسين فشاركى در مدرسه صدر استفاده نموده تا سال 1346 قمرى كه به اجازه مرحوم والدش

مهاجرت به نجف اشرف و چندى از محضر مرحوم آيت الله رجالى حاج شيخ عبدالله مامقانى صاحب رجال و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى بهره مند شده و از خواص اصحاب فقيه اهل البيت فى عصره و المرجع الاعلى آيت الله العظمى آقاى آقاسيد ابوالحسن اصفهانى گرديده و در مسجد شيخ طوسى از محضر آن بزرگوار استفاده كامل نموده و بعد به اصرار مرحوم والدش به اصفهان مراجعت و به نشر معارف اسلامى و فضائل اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام پرداخته و پس از فوت مرحوم والدش مدت هفت سال مجاورت ارض اقدس رضوى را اختيار و پس از آن به واسطه نامساعد بودن هواى مشهد با مزاج ايشان منتقل به تهران گرديده و تاكنون در مركز و حومه آن به انجام وظائف دينى و روحى و بالاخص تبليغ از طريق منبر و تاليف كتب اشتغال دارد.

نگارنده گويد: علامه ميرجهانى از نوادر دانشمندانى است كه با او برخورد كرده ام عالمى اديب و فاضلى اريب و محدثى حسيب مى باشد داراى ملكات فاضله و محاسن اخلاق و محامد آداب مجامع معقول و منقول حاوى فروع و اصول و صاحب علوم و فنون مخصوص در علوم غريبه و عجيبه (جفر و رمل و اسطرلاب و رياضيات) يد طولا و اطلاعى عميق دارد و در فن منبر و بيان احاديث و فضائل و ولايت حضرات ائمه عليهم السلام بصارت كامل و از اساتيد منبر محسوب مى گردد طبعى روان و ذوقى فراوان دارد در مدح حضرت رسول صلى الله عليه و آله و امامان معصوم و بالاخص حضرت بقيه الله فرجه الشريف اشعار بسيارى به عربى و فارسى سروده اند.

آثار علمى مطبوع ايشان از اين قرار است:

1- مقلاد الجنان

كه مشتمل است بر برخى از ادعيه و زيارات معتبره كه در اصفهان به طبع رسيده است.

2- ذخيره المعاد راجع به ادعيه و آداب ساعات كه در تهران چاپ شده است.

3- رساله سعادت ابدى در آداب تشكيل مجالس مذهبى نيز در اصفهان طبع شده است.

4- روايح النسمات در شرح دعاء سمات در مشهد تاليف و طبع شده است.

5- مستدرك نهج البلاغه موسوم به مصباح البلاغه چهار جزو در دو جلد در تهران به طبع رسيده.

6- نوائب الدهور در علائم ظهور چهار جلد كه يك جلد آن به طبع رسيده است.

7- الدر المكنون دو هزار بيت عربى در امامت و صفات جامعه امام و تواريخ ائمه عليهم السلام كه به طبع رسيده است.

8- ولايت كليه در دو جلد كه جزو اول آن طبع شده است.

9- رساله اى در احكام رضاع استدلالى فارسى بالغ بر يكهزار و كسرى فرع.

10- رساله اى در اخبار راجعه به نجوم و كواكب و فلكيات.

11- گنج رايگان كشكول مانند مشتمل بر بعضى از علوم غريبه و اخبار و آثار ولايتى.

12- جنه الفاطمه در تاريخ حالات حضرت فاطمه سلام الله عليها.

13- كتاب مقامات اكبريه مربوط به تاريخ حضرت على اكبر شهيد عليه السلام.

14- جزواتى در تفسير قرآن.

15- جزواتى در انساب سادات عالى درجات.

16- جزواتى در اشعار فارسى از قصيده و غزل و مثنويات و مقطعات و رباعيات.

17- مختصر ابصار المستبصرين در بيان محاجه شيعه و سنى در مشهد مقدس تاليف در تهران به طبع رسيده است.

18- شهاب ثاقب در رد طايفه ضاله مضله و طريقه محاجه با آنها.

19- لوامع النور در علائم الظهور عربى.

20- گنجينه سرور نيز به عربى و فارسى ملفق.

21- كنوز الحكم و فنون الكلم در خطب و كلمات حضرت

مجتبى عليه السلام نظير نهج البلاغه.

ناگفته نماند كه علامه ميرجهانى تا زمان حضرت آيت الله العظمى بروجردى قدس الله سره بزى غير سادات بودند (عمامه سفيد داشتند) با اينكه از سادات رفيع الدرجات طباطبائى و نسبش با مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى حاج سيد محسن حكيم و آيت الله مرعشى نجفى مدظله نسابه عصر حكم فرمودند كه معظم له بزى سادات و شرفاء درآيند و خود آيت الله بروجردى عمامه سفيد را از سر ايشان برداشته و عمامه سياه كه امروز مظهر سيادت است در ميان شيعه بر سر ايشان گذارده و جشن مفصلى در مدرسه فيضيه قم گرفتند.

آقاى ميرجهانى رساله اى در نسب خويش كه تمام مراجع نجف و اران تائيد كردند نوشته و شرح كيفيت و علت اخفاء نسب سلسله ميرجهانى را تا آن روز داده و به طبع رسانيدند.

خاطرات عجيب معظم له

علامه ميرجهانى قضايا و نوادر غريب و خاطرات عجيب آموزنده و ارزنده دارند و ما دو قضيه آن را مى نگاريم:

اول مى فرمودند در عصر رياست مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى (ره) كه بسيار مورد وثوق و توجه آن مرحوم بودم به امر ايشان پول زيادى به سامراء برده و بين طلاب سامراء و خدام عسكريين تقسيم كردم و خدام امامين همامين عسكريين كه دينشان پول است مرا زياد احترام مى نمودند مخصوص كليددار كه از وى خواستم اجازه دهد من شبها در حرم شريف بيتوته كنم پس موافقت نموده ده شب تا به صبح در كنار قبر آن دو امام معصوم عليهماالسلام احياء نموده و تضرع كردم روز دهم كه جمعه بود اول فجر كه درب حرم را گشودند با شوقى وافر به سرداب مقدس مشرف شدم وقتى از پله ها پائين

رفتم با اينكه آن موقع هنوز برق نيامده بود ديدم فضاء سرداب روشن مانند مهتابست و سيدى نشسته و مشغول به ذكر و عبادتست .

از مقابل او گذشته و درب صفه ايستاده و زيارت حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف را خوانده و آمدم در جلوى آن آقا مشغول نماز شدم و بعد از نماز شروع كردم به خواندن دعاء ندبه و رسيدم به اين جمله (و عرجت بروحه الى سمائك) آن آقا فرمودند اين جمله از ما نرسيده (و عرجت به الى سمائك) و چرا رعايت وظيفه را نمى كنيد و جلوتر از امام نماز مى خوانيد.

من غفلت از اين دو آيت بزرگ نموده و دعاء را تمام و به سجده رفتم و در سجده متوجه شدم كه آن آقا كيست كه فرمود اين جمله از ما نرسيده و چرا جلوى امام ايستادى بسيار مرعوب شده و سر از سجده برداشتم كه دامن مطلوب را بگيرم ديدم سرداب تاريك و كسى نيست فهميدم به چه دولتى رسيدم و به رايگان از دست دادم.

مولف گويد: آرى.

بايد كه دمى غافل از آن شاه نباشى

شايد كه نظر افكند آگاه نباشى

خاطره دوم

معظم له مبتلا به كسالت نقرس و سياتيك كه آن را (عرق النساء) هم گويند شده و چندين سال در اصفهان و تهران و خراسان معالجه قديمى و جديد نموده و ابدا افاقه اى حاصل نشد تا اينكه فرمود بعضى از دوستان آمدند مرا به شيروان برده و در مراجعت در قوچان توقف و روزى به زيارت امامزاده اى كه در خارج شهر قوچان فعلى و معروف به امامزاده ابراهيم است رفته و چون هواى لطيف و منظره جالبى داشت رفقا گفتند نهار را

در اينجا بمانيم جاى خوبيست گفتم عيبى ندارد پس آنها مشغول تهيه غذا شدند و من گفتم براى تطهير به رودخانه مى روم گفتند راه قدرى دور است و براى درد پاى شما مشكل گفتم آهسته آهسته مى روم و رفتم تا برود خانه رسيده و تجديد وضو نمودم و در كنار رودخانه نشسته و نگاه به مناظر طبيعى مى كردم كه ديدم شخصى كه لباس نمدى چوپانى در برداشت آمد و سلام كرد و گفت آقاى ميرجهانى شما با اينكه اهل دعا و دوا هستى هنوز پاى خود را معالجه نكرده ايد گفتم تاكنون كه نشده گفت آيا دوست دارى (يا مايل هستى) من درد پايت را علاج كنم گفتم البته پس آمد كنار من نشست و از جيب خود چاقوى كوچكى درآورد و اسم مادر مرا پرسيد (يا برد) و سر چاقو را بر اول درد گذارد و به پائين كشيد تا به پشت پا آورد و فشارى داد كه بسيار متالم شده آخ گفتم پس چاقو را برداشت و گفت برخيز خوب شدى خواستم مانند هميشه با كمك عصا برخيزم عصا را از دست من گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت. پس ديدم پايم سالم است برخاستم ايستادم و ديگر ابدا پايم درد نداشت.

پس به او گفتم شما كجا هستيد. گفت من در همين قلعه ها هستم و دست خود را به اطراف گردانيد.

گفتم پس من كجا خدمت شما برسم. فرمود تو آدرس مرا نخواهى دانست ولى من منزل شما را مى دانم كجاست و آدرس مرا گفت: و فرمود هر وقت مقتضى باشد خودم نزد تو خواهم آمد و رفت و در همين موقع رفقا رسيدند

و گفتند آقا عصا كو من گفتم آقاى نمدى را دريابيد پس هر چه تفحص كردند اثرى از او نيافتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (119/ 22 ،104/ 21 ،255/ 11)، گنجينه ى دانشمندان (417 -410/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1255/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (609 -608/ 2).

ميرخاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1290(1335 ق.)، تهران.

درگذشت: 2 آبان 1372(9 جمادى الاولى 1414 ق.).

آيت الله حاج سيد احمد ميرخانى پس از طى دوران كودكى و نوجوانى و فراگيرى خواندن و نوشتن و قرآن به شوق تحصيل علوم دينى، به يادگيرى ادبيات و سطح پرداخت. پس از آن به حوزه ى علميه ى قم آمد و از محضر آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى مكاسب و كافيه را فراگرفت و سپس به درس خارج آيات عظام كوه كمره اى و خوانسارى حاضر شد. با ورود آيت الله بروجردى به قم، تنها به درس ايشان رفت و تا پايان عمر آن استاد از بحث هاى فقهى و اصولى او استفاده نمود و پس از وفات وى، به تهران آمد و به خدمات دينى، از جمله اقامه ى جماعت در مسجد ولى عصر، اعزام مبلغ به اطراف تهران، تأليف و نشر كتب دينى (كه زندگانى برخى امامان و ترجمه برخى از مجلات بحارالانوار از جمله آنهاست)، ساخت مساجد و حوزه ى علميه، اقامه ى مجالس دينى در عصرهاى جمعه و راهنمايى و ارشاد جوانان و تشكيل مجالس دعاى ندبه در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم (ع) اشتغال ورزيد. از آثار قلمى ايشان يا كتابهايى كه خوشنويسى كرده اند مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: آيات الاحكام (در دو جلد)؛ سير حديث در اسلام؛ شرح زيارت عاشورا (تأليف با خط فريبا مقصودى

كرمانشاهى)؛ تاريخ اجتهاد و تقليد (تهران، 1372)؛ قرآن كريم با ترجمه فارسى (مهدى الهى قمشه اى، با خط احمد ميرخانى، تهران، 1374)؛ كليات مفاتيح الجنان (به خط احمد ميرخانى)؛ سوره مباركه انعام به انضمام: دعاى شريفه توسل، كميل، ندبه و گنج عرض (مترجم مهدى الهى قمشه ى با خط احمد ميرخانى).

حاج مير سيد احمد ميرخانى از علماء مبرز و مروج معاصر تهرانست.

وى در حدود سال 1335 قمرى در تهران متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول به قم مهاجرت نموده و سطح كفايه و مكاسب را از محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن از درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و بالاخص آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه اسرارهم بهره مند گرديده آنگاه مراجعت به تهران و بخدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج احكام و تعظيم شعائر مذهبى در مسجد (حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه) واقع در خيابان (حشمت الدوله) پرداخته است.

نگارنده گويد: آقاى ميرخانى از علماء خدوم و مروجين متين و مورد توجه مردم تهرانست. خدمات بسيارى در تهران و حومه آن نموده كه از آنها اعزام مبلغ بقراء و دهات اطراف تهران ميباشد.

چند سالى در شبهاى جمعه در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام احياء و دعاء كميل و غيره داشتند و صدها نفر را بدين وسيله بسوى خدا و استغفار رهبرى مى نمودند. و اكنون در عصرهاى جمعه در مسجد خود مجلس باشكوهى دارند و جمع كثيرى از جوانان و غيره را بوسيله دعاء ندبه و سمات و غيره بخداوند متعال جلت عظمته و ولى اللَّه اعظم حضرت

ولى عصر ارواحنا له الفداء هدايت و ارشاد مى نمايند.

از آثار و خدمات دينى و اجتماعى ايشان تعمير و بناء مساجد و غيره در حومه تهران مى باشد كه بوسيله گويندگان و فضلاء و مبلغينى كه به آنجاها فرستاده انجام داده است.

(ح 1414 -1335 ق)، عالم دينى. در تهران به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به قم رفت و سطوح «كفايه» و «مكاسب» را از محضر آيت اللَّه مرعشى فراگرفت. سپس در درس خارج آيت اللَّه حجت كوه كمرى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى حاضر شد و استفاده ها نمود. پس از ورود آيت اللَّه بروجردى به قم، وى از درس و بحثهاى فقهى و اصولى ايشان بهره برد. پس از درگذشت استادش، آيت اللَّه بروجردى، به تهران آمد و به اقامه ى جماعت، تأليف و نشر كتب دينى، ترويج احكام، اقامه مجالس وعظ و ارشاد و ساير امور دينى پرداخت. در تهران درگذشت. از آثارش: «آيات الاحكام»، در دو مجلد؛ «سير حديث در اسلام».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كلك (س 4، ش 45 و 46، ص 314)، گنجينه ى دانشمندان (576 -575/ 4).

ميرداماد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير محمدباقر بن محمد استرآبادى مشهور به «ميرداماد» (ف. 1040 يا 1041 ه.ق) از فلاسفه و دانشمندان معروف عصر صفويه كه مورد توجه مخصوص شاه عباس بوده است. منشأش استرآباد و محل تحصيلش مشهد بود و بيشتر عمر خود را در اصفهان بسر برد. وى از تلامذه ى شيخ حسين عاملى و شيخ عبدالعالى و بعضى از اكابر ديگر بود. ملاصدراى شيرازى از شاگردان وى بود. ميرداماد در فقه و حكمت تأليفات متعدد دارد. و از آن جمله است: «الصراط المستقيم»، «قبسات»، «انموذج العلوم»، «التقديسات» و غيره. ميرداماد

شاعر نيز بوده و در شعر «اشراق» تخلص مى كرده است. يك مثنوى به نام «مشرق الانوار» سروده است.

(وف 1041 ق)، عالم دينى، فقيه، حكيم، عارف، رياضيدان و شاعر، متخلص به اشراق. اصلش از استرآباد و ساكن اصفهان بود. پدرش داماد شيخ على محقق ثانى است. ميرداماد از دوستان بسيار نزديك شيخ بهائى و از علما و فلاسفه بزرگ عصر صفوى و از مقربان درگاه شاه عباس اول و شاه صفى محسوب مى شد. وى در علوم نقلى از شاگردان سيد نورالدين على بن ابى الحسن الموسوى و شيخ حسين عاملى، پدر شيخ بهائى، و دايى خود، شيخ عبدالعالى بن محقق ثانى، بود و از دايى خود به دريافت اجازه نايل آمد. او همچنين در علوم عقلى، مدتى در محضر امير فخرالدين سماكى، شاگرد امير غياث الدين منصور شيرازى، به مباحثات فلسفى اشتغال ورزيد. وى در جميع علوم غريبه نيز دست داشت. از شاگردان مشهورش مى توان به قطب الدين اشكورى عارف، صدرالدين شيرازى معروف به ملا صدرا، ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى اشاره نمود. مير داماد حكيمى اشراقى است وى را نمودار كامل از يك فيلسوف شيعى دانسته اند علو مرتبه او در حكمت از لقب معلم ثالث كه به او داده اند پيداست. وى فلسفه مشاء و آثار ابن سينا را به طور كامل مطالعه كرده و تعاليم اشراقى سهروردى و معارف صوفيه را نيز درك نموده و بر روى هم تأثيرات اشراقى و عرفانى در افكار فلسفى وى مجالى وسيع يافته است. ميرداماد در سفرى، به همراه شاه صفى، به عتبات عاليات، در بين راه كربلا و نجف، درگذشت. از آثارش: «قبسات حق القين فى حدوث العالم»، كه به اختصار

به «القبسات» معروف است؛ «حدوث العالم ذاتا و قدمه زمانا» يا «الجمع و التوفيق بين رأيى الحكيمين فى حدوث العالم»؛ «الافق المبين»، در حكمت الهى؛ «تأويل المقطعات»، در اوايل سوره هاى قرآن؛ تفسير «سوره ى اخلاص»؛ «تقويم الايمان» و مقدمه آن و شرح مقدمه؛ «الايقاضات»، در خلق اعمال و افعال بندگان؛ «التقدسيات»، در حكمت الهى و رد شبهه ى ابن كمونه؛ «الرواشح السماويه فى شرح احاديث الاماميه»؛ «شارع النجاة»، رساله فتوائيه ى فارسى، در اصول و فروع دين؛ «نبراس الضياء فى معنى البداء»؛ «انموذج العلوم»، حل بيست اشكال رياضى و كلام و فقه؛ «السبع الشداد»؛ «الصراط المستقيم»، در حكمت؛ «نفى الجبر و التفويض»؛ حاشيه «شرح مختصر عضدى»؛ حاشيه «مختلف» علامه حلى؛ حاشيه «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه «استبصار»؛ حاشيه «رجال» كشى؛ «مرآة الزمان»؛ «حبل المتين»، در حكمت؛ «ديوان» شعر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (272/ 6)، اعيان الشيعه (189/ 9)، بزرگان فلسفه (401 -400)، صبح گلشن (306/ 5)، تاريخ فلسفه در ايران و جهان اسلامى (467 -461)، تذكرة العلماء (179 -177)، الذريعه (38/ 24 ،32/ 17 ،35/ 15 ،4/ 13 ،257/ 11 ،294 ،239 ،223 ،194 ،145 ،142 ،129 ،88/ 87 ،18 -17/ 6 ،134/ 5 ،396 ،364 ،335/ 4 ،307/ 3 ،507 ،405 -404 ،261/ 2)، ريحانه (62 -56/ 6)، سفينة البحار (462/ 1)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (368 -365)، طبقات اعلام الشيعه (70 -67/ 11)، فرهنگ سخنوران (64)، فوائد الرضويه (425 -418)، القبسات (مقدمه)، عالم آراى عباسى (147 -146/ 1)، كارنامه ى بزرگان (297 -296)، لغت نامه (ذيل/ داماد)، معجم المؤلفين (93/ 9).

ميردامادي سدهي، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمد حسين. عالم جليل، از شاگردان: آقا ميرزا

محمد باقر، و آقا ميرزا محمد هاشم چهارسوقى، و حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى و جمعى ديگر از فحول بوده. مجتهدى بزرگ و رئيسى نافذالقول بوده، در 1326 وفات يافته، در مقبره ى خوزان مدفون شده، و پس از مدتى به نجف اشرف منتقل گرديد.

از آثارش تصحيح و مقابله ى كتاب «ربيع الاسابيع» علامه ى مجلسى است كه در سال 1313 به طبع رسيده است. كتاب به خط محمد رضا بن محمد مهدى خوزانى اصفهانى خطاط معروف است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ميردامادي، بحرالعلوم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305.

درگذشت: 1369.

كتاب زير درباره ى زندگى آيت الله بحرالعلوم ميردامادى به چاپ رسيده است: يادنامه فقيه اهل بيت عالم ربانى عارف الهى آيةالله سيد بحرالعلوم ميرداماد، همراه با رساله سير و سلوك معظم له (نوشته مصلح الدين مهدوى، به اهتمام محمود ميردامادى، اصفهان، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ميردامادي، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم ميردامادى معروف به نجف آبادى ابن سيد محمد بن سيد على بن سيد مرتضى ابن سيد محمدباقر نزيل نجف آباد اصفهان بن سيد مرتضى كان من اعاظم العلماء فى عصر الافغان و هاول من دخل قره خوران سده فى عهد الافاغته بن علامه التحرير مير محمد اشرف المتوفى سنه 1145 صاحب كتاب فضائل السادات بن علامه مير عبدالحبيب متوفى سنه 1121 بن علامه مير احمد عاملى (سبط محقق الكركى (و ختن (داماد) سيد فلاسفه الاسلام محقق الداماد (و ابن خاله و تلميذه) و له تأليف كثيره نوفى به اصفهان و قبره فى تخت فولاد و هو ابن العلامه مير سيد زين العابدين (ختن محقق الكركى) و تلميده ابن عبداللَّه المدفون بحلب ابن محمد بن صالح بن جعفر المدفون بحلب ابن احمد بن حمزه بن قاسم بن حسين بن ابى احمد عبداللَّه المشهدى ابن محمد بن على بن الحسن (الحسين) ابن محمد الطبان بن الحسين بن ابى على احمد الازوارقانى الامام الزاهد الذى انتهى اليه علم النسب فى عصره و امه نقويه من ذريه جعفر بن الامام على الهادى (ع) و بعبر عن احمد فى السنه النسابين بالشريف الازوارقانى سكن مرو و هو ابن محمد العزيزى المدفون بقم قتل بخارج قم و حمل اليها و قبره بجنب مسجد الرضائيه و يعرف بعبد العزيز ايضا و محمد العزيزى ابن الحسن ابى جعفر ابن ابى جعفر

محمد الاطروش المعروف مسكان و كان يسكن بلده قم المشرفه و هو ابن ابى الحسن على نزيل قم و ولده نقباء قم ابن الحسين الطواف ابن ابى الحسن على الخار ص خرج بالاهو از سنه 200 على العباسيه و توفى ببغداد و قبره بها اشتهر بالخارص لكونه مرجعا فى التقويمات و هو ابن ابى الحسين محمد المامون الديباج لقب به لحسن وجهه يويع له بمكه و توفى بجرجان سنه 203 و قبره بهامزار و امه حميره الاندلسيه و كان من رواه حديث يروى عنه جماعه منهم محمد بن ابى عمير و موسى بن سلمه و اسحق بن موسى الانصارى و غيرهم و هو يروى عن ابيه الصادق عليه الصلوه والسلام و قد ذكرت ترجمته مفصله فى ص 185 من مقاتل ابى الفرج و فى ص 113 من مجلد الثانى من تاريخ بغداد وفى ص 94 من حرف ميم من منتهى المقال و فى تاريخ اليمن و هو ابن الامام الهمام سيدنا و مولانا ابى عبداللَّه جعفر بن محمد الصادق (ع) نسبت مرحوم سيد هاشم ميردامادى با 30 واسطه نسب شريفش منتهى مى شود به ابى الحسين محمد الديباج فرزند حضرت امام جعفر الصادق عليه الصلوه والسلام و بيشتر نياكان وى اهل دانش و فضلند و نوابغ و رجال علمى بزرگى در ميان آنان قرار دارند نظير علامه مير محمد اشرف متوفى 1145 صابحب كتاب فضائل السادات فرزند علامه مير عبدالحبيب متوفى 1121 مدفون در تخت پولاد اصفهان فرزند علامه مير احمد عاملى صاحب تأليفات زياد مثل كتاب مصقل الصفافى الرد على النصارى و نفحات اللاهوتيه و مفتاح الشفاء و غير آن.

و داماد و پسر خاله و شاگرد بزرگ فلاسفه اسلام ميرمحمد باقر

داماد سر سلسله خاندان بزرگ ميرداماد است از اين ناحيه نسب مرحوم والد به مرحوم مير محمد باقر داماد دانشمند و فيلسوف معروف مى رسد و نسب ميرداماد با 21 واسطه به امام حضرت على بن الحسين زين العابدين (ع) منتهى مى شود و در ميان اجداد ميرداماد امراء و رجال بزرگى نظير سيد كمال الدين و سيد قوام الدين مدفون در آمل قرار دارند كه از سادات مرعشى و مدتى در منطقه بزرگى حكومت مى كردند كه شرح حال آنان در كتب تاريخ است و شجره كبيره خاندان ميرداماد در اين اواخر مستقلا چاپ شده است.

تاريخ تولد و دوران كودكى

مرحوم سيد هاشم ميردامادى در تاريخ 1303 هجرى در نجف اشرف در خاندان فضيلت از مادرى فاضله و پاك سيرت چشم به جهان گشود و در سن دو سالگى پدر بزرگوار خود را از دست داد و در سايه حمايت و مهرمادر دوران كودكى را گذارنيده و بر اثر فراست و هوش ذاتى از همان اوائل رشد همت به تحصيل علم و كمال گماشت.

مى فرمودند: من از سنين قبل از بلوغ علاقه سرشار به مجالس علماء و رجال علمى داشتم و بيشتر وقت من در محضر شخصيتهاى بزرگ و مراجع عاليقدر مى گذشت و آمادگى فوق العاده براى كسب فضيلت و پذيرش هرگونه استفاده علمى داشتم و تنها آرزوى من رسيدن به مقامات عاليه علم و عمل بود.

و از طرفى مادرم به جهت سختى در امر معاش اصرار داشت كه در پى كسب و كار بروم و ادامه تحصيل ندهم تا آنكه از يكى از اساتيد خواستم نزد مادرم بيايد و وى را راضى به ادامه تحصيل كند و در نتيجه اين مشكل از

پيش پايم برداشته شد.

اساتيد وى: مقدمات و سطح را با جديت كامل نزد مدرسين معروف گذرانيده و سپس در حوزه هاى بزرگ از محضر مرحوم آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و محضر مرحوم آقاميرزا محمدتقى شيرازى و مرحوم آقاميرزا حسين نائينى اعلى اللَّه مقامهم الشريف استفاده نموده و به درجه رفيعه اجتهاد نائل و از اساتيد اخلاق عرفان ميرزا جواد آقاى تبريزى رحمه اللَّه تعالى استفاده ها نموده و در نتيجه كوشش و پشت كار در سن جوانى مقام شامخى از علم و عمل پيدا كرد.

وى از دو استاد خود مرحوم آميرزا محمدتقى شيرازى و مرحوم حاج سيد احمد كربلائى بسيار ياد مى كرد و از ياد آنان لذت مى برد و از سجاياى اخلاقى آن دو داستانهائى نقل مى فرمود كه حاكى از عظمت روح و پاكى نفس آنان بود.

و مى فرمود: بعد از آقاميرزا محمدتقى شيرازى ديگر كسى به آن مهذبى و پاكى نديدم و چه روزها و شبهاى بسيارى كه ملتزم وى در حضر و سفر بودم.

و راجع به مرحوم حاج سيد احمد كربلائى مى فرمود: كه اين مرد همواره حال انقطاع و توجه به خدا داشت و گاهى كه با شاگردان مشغول صحبت بود و مى خنديد در بين صحبت و خنده توجهى به خدا پيدا مى كرد و از گوشهاى چشم وى اشك جارى مى گشت و در آن حال به احدى توجه نداشت.

تقوى و زهدوى: الحق مى توان گفت موفقيت وى در زهد و تقوى كم نظير و مورد غبطه اقران خود بود.

نجابت و اصالت خانوادگى، تقيد مادر وى به عبادات و سنن و ادعيه، شوق كامل از عنفوان جوانى به تكميل نفس و تهذيب روح مراوده با متقين و مردان حق رياضتهاى مشروعه

همگى دست به هم داده باعث شد كه در راه پرهيزكارى و تهذيب نفس سرآمد مردان خدا شود و جز رضاى الهى چيزى در نظرش جلوه ننمايد.

حب و بغضش روى محور خدا گردد و در مدت عمر ذره اى آلودگى پيدا نكرد و در راه تقوى و فضيلت گامهاى بلندى بدارد. افرادى كه با وى مراوده داشته و مانوس بوده اند به خوبى گواهند.

از بعضى رفقائى كه مى خواستند از رفاقت سوءاستفاده نمايند براى رضاى خدا قطع كرد از مشتبهات گريزان بود تا چه رسد به محرمات در مالهاى شبهه ناك تصرف نمى كرد و از حلال و بى شبهه هم به مقدار ضرورت برداشت مى كرد پايه زندگى را روى قناعت گذارده بود خيلى ساده زندگى مى كرد و مازاد را در راه خدا انفاق مى كرد لذا هيچگاه محتاج به قرض نمى شد و در تمام مدت عمر دروغى از وى شنيده نشد و آزارش به كسى نرسيد.

مادرم هميشه مى گفت: پدر شما فرشته اشت پس انداز مالى نداشت اثاثيه ضرورى منزل را با اكراه مى خريد با تجملات و زياده روى سخت مخالف بود توكلى عجيب و فوق العاده داشت. تا به صحت حديث و يا قصه اى اطمينان پيدا نمى كرد جائى نقل نمى كرد بر اثر مراقبت زياد دل و نفس را اسير خود نموده بود.

اخلاق و عادات وى: افرادى كه با مرحوم والد حشر و مراوده داشته اند كاملا به ملكات اخلاقى وى واقف فريفته و دلباخته معظم له بودند سر سوزنى كبر و غرور نداشت. بسيار متواضع و فروتن بود. اخلاق و رفتارش در تمام مدت عمر به يك ميزان بود شخصيت و مقام ظاهرى در روحيه وى اثر نگذاشت چون دوران طلبگى تا آخر زندگى مى كرد.

كسانى كه

علما و نسبا از وى پائين تر بودند بر خود مقدم مى داشت و ذره اى ناراحتى در وجودش احساس نمى شد. برخوردش با اشخاص بسيار خودمانى و يكرنگ بود. وفا و صفاى فوق العاده داراى قلبى مهربان و عطوف، به گفته ها و درددلهاى افراد توجهى كامل مى نمود و واقعا متأثر و اظهار همدردى مى كرد.

مردى بود منورالفكر و آزاد تعصبات خشك را كنار گذارده به ميزان عقل و شرع رفتار مى نمود در كارها و قضايا بى دليل و منطق قدم برنمى داشت با خرافات كه قمستى از آن صورت مذهب به خود گرفته شديدا مخالف بود و در اين قسمت كم نظير بود از مردم غرق در قيود و رسوم سخت ناراحت مى شد از آداب و رسوم بى معنى و غيرعقلائى كه اكثر مردم را دامن گير است بيزار بود مى فرمود در كارها مقياس عقل را بايد در نظر داشت و نبايد تابع مردم بود.

با هياهو و جنجال و داد و فرياد مخالف بود از محيط آرام و ساكت لذت مى برد شبستان ايشان محيط آرامى بود كه هر بيننده اى را به شگفت وامى داشت حتى در فرستادن صلوات مصر بودند كه بيش از اندازه بلند گفته نشود و شواهدى از آيات و روايات داشتند نظير آيه 63 از سوره انعام و آيه 55 و آيه 205 از سوره اعراف و اين روايت كه مرحوم علامه طبرسى ره در مجمع البيان نقل كرده كه پيغمبر اكرم (ص) در يكى از غزوات به اصحاب خود كه بلند تكبير و تهليل مى گفتند فرمود: انكم لاتدعون اصما و لا غالبا انكم تدعون سميعا قريبا انه معكم.

شما شخصى كر و دور را نمى خوانيد بلكه شخصى را مى خوانيد كه شنوا و به شما

نزديك است.

تأليفات وى: معتقد بودند كه علماى سلف در هر رشته تأليفات گرانبهائى نموده و براى خلف مجالى باقى نگذارند خبر جمع و تفريق در عين حال آثارى از وى باقى مانده.

1- رساله اى در رجعت كه آيات و روايات مربوطه به طور استقصاء در آن جمع آورى شده و تمام و مهيا براى طبع است.

2- ترجمه كتاب سيف الامه تراقى رحمه اللَّه عليه به عربى و مى فرمودند: كتابى به اين سبك و خوبى در امر نبوت به زبان عربى نوشته نشده و بيشتر آن ترجمه شده و بقيه را حقير ترجمه كردم و آماده براى چاپ است و خوبست فارسى آن هم پس از تصحيح به صورت پاكيزه اى چاپ ضود و چاپهاى گذشته علاوه بر كميابى پرغلط و بد چاپ است.

3- جزواتى در علم اخلاق كه تمامى از رشحات فكرى وى الهام گرفته از آثار اهل بيت عليهم السلام است ولى متأسفانه پراكنده و محتاج به جمع آورى و تنظيم است.

4- شرح حال علماى بزرگ و داستانهائى با مدارك مربوط به افرادى كه مشرف به حضور حضرت حجت (ع) شده اند ولى ناقص است.

5- نوشته هائى از تقريرات مرحوم نائينى كه به خط خود مرحوم كه قسمتى از مباحث الفاظ را تشكيل مى دهد.

6- تقسير قرآن به فارسى ساده به نام (خلاصه البيان) كه دو جلد آن در تهران به طبع رسيده است.

معظم له در شب سه شنبه 23 جمادى الثانيه 1380 قمرى در سن 77 سالگى وفات نموده و در جوار مرقد مطهر ثامن الحجج على بن موسى الرضا (ع) در دارالسياده دفن گرديده عاش سعيد او مات سعيدا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ميرزا آقاسي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم فيض در تاريخش گويد: ميرزا حسن عالمى است عامل و فاضلى است كامل،

شخصش به همه صنوف كمال آراسته است و خلقش از جميع رذايل پيراسته: از بدو عمرش تاكنون به هيچ مكروهى آلوده نشده است. والدش را وطن در صفحه خلجستان قم بود و عمل انشاى محمدحسين خان سرهنگ فوج خلج بعهده او موكول بود.

چون پادشاه ماضى محمد شاه فوج خلج را از او بگرفت و او بناچار در بست حضرت فاطمه عليهاالسلام پناهنده شد والد جناب ميرزا حسن هم در قم وطن گزيد و خانه بساخت و اسباب معاش فراهم آورد، جناب سامى در بدو سن مقدمات و علوم ادبيه را در قم تحصيل فرموده روى به نجف اشرف آورد و در خدمت حجةالاسلام شيخ محمدحسن صاحب جواهر الكلام و حاج شيخ مرتضى شوشترى انصارى قريب بيست سال تحصيل علم فرود و سپس روى به وطن آورده. اشتغال به فيصل امورات شرعيه داشت، طلاب علوم دينيه از مدرس تحقيق ايشان بهره ها مى بردند تا در سنه 1304 ه مرحوم و در شيخان مدفون شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

ميرمحمد صادقي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبى، نجل مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر مير محمد صادقى از علماء و ائمه جماعت و مدرسين معاصر اصفهان است. وى از خاندان علم و فقاهت و از طرف مادر از احفاد و اسباط ميرزاى قمى و آخوند ملا على نورى. مادر مكرمه ايشان صبيه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا منيرالدين فرزند آقا جمال الدين فرزند ملا على بروجردى است. معظم له در حدود 1330 قمرى در اصفهان متولد شده و در بيت علم و ورع پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا نجفى و آيت اللَّه حاج مير سيد

على مدرس نجف آبادى و آيت اللَّه آقا سيد محمد مدرس نجف آبادى تا درجه اجتهاد استفاده نموده و به خدمات دينى از اقامه جماعت در مسجدالنبى اصفهان و تدريس رسائل و مكاسب در مدرسه صدر اصفهان و تبليغ و ترويج اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

ميلاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على فرزند حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد نورالدين فرزند آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى ميلانى سبط آيت اللَّه آقا سيد حسين فرزند آيت اللَّه العظمى آقا سيد على ميرى تبريزى معروف به داماد (مامقانى بزرگ) و سبط حجةالاسلام آقا شيخ محمدحسن فرزند آيت اللَّه العظمى فاضل شريبانى و نيز فرزند سبط مرحوم عالم رجالى آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبداللَّه مامقانى قدس اللَّه اسرارهم كه جمع كرده فضائل نسبى را با مكارم حسبى از چهره هاى درخشان بيت جليل ميلانى است.

وى در هشتم ماه مبارك رمضان 1367 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در معيت والدش به كربلاء معلى آمده و چندين سال اقامت و به تحصيل مقدمات و ادبيات پرداخته و پس از مهاجرت جد بزرگوارش آيت اللَّه العظمى ميلانى طاب اللَّه ثراه به ايران آمده و در خدمت والدش در شهر رى اقامت و بعد از چندى عزيمت به حوزه علميه قم نموده و اشتغال به تكميل سطوح عالى فرموده است.

پس از فراغ از آن به درس خارج آيات عظام حضرت آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه وحيد خراسانى و آيت اللَّه ميرزا كاظم تبريزى و مرحوم آيت اللَّه حج شيخ مرتضى حايرى شركت و استفاده سرشار نموده و در ضمن به تأليف كتب زير مبادرت و از خود به يادگار گذاشته است.

آثار علمى ايشان

1- بلغه الطالب در تعليق به بيع مكاسب تقرير درس آيت اللَّه گلپايگانى

كه به طبع رسيده است.

2- كتاب القضاء 2 جلد تقريرات درس آيت اللَّه گلپايگانى چاپ شده.

3- كتاب الشهاده 1 جلد تقريرات درس آيت اللَّه گلپايگانى چاپ شده.

4- خلاصه عبقات الانوار در امامه ائمه اطهار 25 جلد كه ده جلد آن تاكنون به طبع رسيده است.

5- تحقيق الاصول يكدوره كامل در حدود 10 جلد بحث آيت اللَّه وحيد خراسانى مخطوط.

6- بحوث فقهيه 5 جلد مباحث كتاب (احياء الموات) و مكاسب محرمه و طهاره و صلاه از دروس آقاى وحيد خراسانى مخطوط.

7- بحوث فقهيه 3 جلد مباحث فقهى در كتاب طهاره از درس آيت اللَّه ميرزا محمدكاظم تبريزى- مخطوط.

9- رساله اى در حديث اصحابى كالنجوم در قم چاپ شده.

10- رساله اى در حديث (اقتدوا بالذين من بعدى) در مجلت تراثنا چاپ شده.

11- رساله اى در حديث (خطبه ابنه ابى جهل) در مجله تراثنا چاپ شده.

12- اهل البيت فى نهج البلاغه در مجله تراثنا چاپ شده.

13- رساله اى در شرح عباره محقق حلى در شرايع در نقل اموات- مخطوط.

14- رساله درالمتقين در مجله تراثنا چاپ شده.

15- رساله در نماز ابى بكر در جاى رسول اللَّه (ص) در بيمارى آن حضرت در مجله تراثنا چاپ شده.

16- رساله اى در حديث عليكم بسنتى و سنه الخلفاء الراشدين در مجله تراثنا چاپ شده.

17- دراسات در عبقات چاپ شده.

18- النافع فى يوم القيامه در شرح منهاج الكرامه العلامه 2 جلد.

19- شرح الكبرى منطق چاپ شده.

20- حواشى و مقدمه كتاب آفه اصحاب الحديث تأليف ابن الجوزى.

21- حواشى و مقدمه كتاب الامام الثانى عشر تأليف محمد سعيد عبقاتى چاپ شده.

22- مستدركات عبقات الانوار (حديث الغدير و حديث النور- حديث السقيفه) چاپ شده.

در آثار ديگران به مناسبتهائى در آثار ديگران ياد شده و مورد استفاده قرار گرفته از

آن جمله در كتاب اهل البيت فى المكتبه العربيه تأليف علامه سيد عبدالعزيز طباطبائى و در مقاله ايشان به عنوان الموفون فى الغدير و در دائر المعارف تشيع به مناسبت آل ميلانى و در فيض القدير تأليف محدث قمى در موسسه راه حق چاپ شده.

محقق ميلانى داراى اجازات مبسوطى از آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

ميلاني، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمد هادى حسينى ميلانى بن العلامه الحجة آيت اللَّه آقا سيد جعفر بن العلامه الورع آيت اللَّه آقا سيد احمد حسينى ميلانى از مراجع تقليد بزرگ و آيات عظام معاصر است در مشهد مقدس؛ معظم له در شب هفتم ماه محرم هزار و سيصد و سيزده قمرى در خاندان بزرگ علمى در نجف اشرف متولد شد و در مهد تربيت والد ماجدش كه داماد گرامى علامه فقيه آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن مامقانى بوده پرورش يافته است والد ماجدش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد جعفر حسينى از علماء جليل القدر نجف اشرف و از شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاشيخ حسن مامقانى به شمار مى رفت و مردى بود كه در زمان خود به علم و تقوا شهرتى داشت قبل از اينكه مردم از فضائل اخلاقى و مقامات علمى آن بزرگوار برخوردار گردند در سن جوانى از دنيا رحلت نمود و در رواق شمالى مرقد مطهر حضرت موسى بن جعفر و جواد الائمه عليه السلام دفن شد.

وى فرزند مرحوم آيت اللَّه آقا سيداحمد حسينى ميلانى كه از شاگردان آيت اللَّه العظمى آقاشيخ محمدحسن صاحب كتاب جواهر و در آذربايجان مرجع تقليد و پناهگاه مسلمانان بود.

مرحوم آقا سيد احمد فرزند حجةالاسلام آقاسيد مرتضى حسينى بن ركن الاسلام آقاسيد على اكبر كه مورد علاقه مردم بودند بوده

و او فرزند آقا سيد اسداللَّه حسينى بود و اين دو بزرگوار ساكن قصبه ميلان بودند و پدران بزرگوار آنان از شرفاء سادات مدينه طيبه محسوب مى شد. پدر بزرگوار آقا سيد اسداللَّه به حسب تقاضاى اهالى آذربايجان متوجه به آن سامان شده و در آنجا از دنيا رفت مرقد او هم اكنون زيارتگاه عموم مى باشند.

والده ماجده حضرت آيت اللَّه ميلانى صبه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن مامقانى بودند و آن بزرگوار در سال 1323 قمرى از دنيا رفت و كانون علم و تقوا و از مراجع بزرگ شيعه به شمار مى رفت و آثار علمى وى هم اكنون در حوزه هاى علمى مورد استفاده عموم مى باشند.

در زمان معظم له نام دوازده هزار نفر از طلاب علوم دينيه در دفتر او مرقوم بود و حقوق آنان از ناحيه وى پرداخت مى شد.

و در هر سال بيش از پنجاه هزار تومان از باب وجوهات به ايشان مى رسيد و آنها را ميان مستحقين و اهل علم تقسيم مى كرد و درهمى براى خود و عيالات خود باقى نمى گذارد و اگر شب مى رسيد تا صبح نمى گذارد همان ساعت به اهلش مى رسانيد.

دائى و پدر همسر كريمه ايشان مرحوم آيت اللَّه عالم بزرگوار و شيخ العلماء حاج شيخ عبداللَّه مامقانى قدس اللَّه سره صاحب تنقيح المقال در علم رجال و مرات الكمال و مرآت الرشاد و غيره از آيات عظام و مراجع انام عصر خود بوده است.

معظم له در سن كودكى پدر بزرگوار خود را از دست داده ولى در همان اوان داراى شوقى وافر به تحصيل علوم و مقدمات را تا سن دوازده سالگى نزد مرحوم آقا ميرزا ابراهيم همدانى و آخوند ملامحسن تبريزى و ديگران خوانده و

سطح را نزد مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابراهيم ساليانى و مرحوم حجةالاسلام آقا سيد جعفر اردبيلى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا على ايروانى (صاحب حاشيه بر مكاسب و كفايه و تاليفات ديگر) و مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ غلامعلى قمى سامرائى و مرحوم حجةالاسلام والمسلمين دائى بزرگوارشان آقا شيخ ابوالقاسم مامقانى كه در زهد و تقوا مانند پدر معظم خود آيت اللَّه مامقانى بودند تكميل نموده آنگاه دروس خارج فقه و اصول را از علماء بزرگ و نوابغ عصر خود مانند مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا محمدحسين نائينى و مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ضياء عراقى استفاده نموده و فلسفه و كلام را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و علم مناظره را از مرحوم حجةالاسلام علامه مجاهد حاج شيخ جواد بلاغى صاحب كتاب الهدى الى دين المصطفى و الرحله المدرسيه و آلاء الرحمن در تفسير و غيره فراگرفته اند.

مشايخ اجازه روايتى ايشان

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر 2- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين شرف الدين 3- مرحوم ثقه المحدثين حاج شيخ عباس قمى 4- مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ آغابزرگ تهرانى.

آيت اللَّه ميلانى در ادبيات فارسى و عربى حظ وافرى دارند و با ادباء معاصر خود مانند مرحوم آقاى شيخ محمد سماوى و آقاى شيخ جعفر نقدى و حجةالاسلام آقا ميرزا محمدعلى اردوآبادى مطارحات ادبيه داشتند و اشعارى كه در جوانى به زبان عربى سروده اند شاهد زنده ى بر اين مدعى است.

آيت اللَّه ميلانى بيش از پنجاه سال در نجف اشرف و كربلا و مشهد مقدس به تدريس فقه و اصول اشتغال داشته و تربيت شدگان علمى و اخلاقى ايشان در اكناف و

اطراف ممالك و شهرهاى اسلامى بسيارند كه به وظائف دينى خود مشغول مى باشند. و معظم له در تشويق و تكريم فضلاء و محصلن كوشا مى باشند.

آثار علمى او عبارت است از نوشته هاى بسيار كه درباره علم و فقه و اصول و تفسير نگاشته اند و آنها را بعضى از فضلاء كه در حوزه درس كربلاى وى حضور داشته نوشته است.

معظم له درباره قسمتى از علوم اسلامى مطالعات دقيق و نظريه اى قوى دارد كه از آن جمله علم حديث است.

وى مدت هشت سال با مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على قمى درباره علم حديث مذاكراتى داشته است.

او نسخه كتاب وسائل خود را به نسخه اى كه به خط مرحوم شيخ المحدثين شيخ حر عاملى نوشته شده مقابله و به مدارك آن مراجعه نموده است.

بيشتر افرادى كه زندگانى علماء و رجال معاصر را نگاشته و به صورت كتاب منتشر نموده اند از قبيل: صاحب كتاب معارف الرجال و صاحب كتاب معجم رجال الفكر و الادب و صاحب كتاب ماضى النجف و حاضرها شخصيت و زندگانى آقاى ميلانى را نوشته اند.

در بسيارى از مجله هاى كشورهاى اسلامى به مناسبتهائى راجع به معظم له مقالاتى درج نموده اند كه از جمله در مجله: العلوم بيروت در سنه 11 عدد 18 به مناسب تاريخ مشهد مقدس و مرقد حضرت على بن موسى الرضا (ع) و خليفه عباسى هارون الرشيد مقاله اى نوشته تا آنجا كه رسيده به مدرسه هاى قديمه ارض اقدس مى نگارد.

امروز چنانكه قبلا يادآور شديم تعداد طلايى كه در مشهد مقدس مشغول تحصيل و تحقيق هستند قريب دوهزار و پانصد نفر (2500) مى باشد كه در حوزه هاى متعدده علميه تقسيم شده اند و آنان درباره تحصيل هر موضوع و علمى از قبيل علم

فقه و علم اصول و لغت و حكمت و امثال ذلك داراى اسنادهاى متعددى هستند.

ولى رياست و زعامت كليه آن حوزه هاى علميه به عالم ربانى و دانشمندان صمدانى علامه بزرگوار سيد محمدهادى ميلانى مى باشند كه بزرگ استادهاى علم فقه و علم اصول به شمار مى رود.

وى همان كسى است كه قريب چهارصد نفر از افرادى كه قريب الاجتهادند در مجلس درسش حاضر مى شوند.

آيت اللَّه ميلانى در سال 1370 قمرى به حج مشرف شده و يك سفر هم در سال 1359 ق به سوريه و لبنان نمودند و ايشان شش مرتبه هم به ايران مسافرت نمودند كه سفر ششمين ايشان در روز عرفه 1373 ق بود كه به قصد زيارت ارض اقدس و حضرت رضا عليه آلاف التحيه و الثناء بود.

وى در خانه مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر نوغانى وارد شده و از روز ورود ايشان حوزه علميه مشهد و علماء اعلام و طبقات مختلف مردم تقاضا و اصرار نمودند كه معظم له براى تدريس و تربيت محصلين علوم دينيه در مشهد مقدس اقامت نمايند وى قبول ننمود تا اينكه ملزم به استخاره شد.

پس از استخاره اين آيه شريفه آمد. واتبع ما يوحى اليك من ربك واصبر حتى يحكم اللَّه و هو خير الحاكمين.

پس از اين استخاره قبول نمود كه مدت سه ماه در خراسان توقف و شروع به تدريس نمايد وقتى كه فضلاء برجسته حوزه علميه مشهد مقدس وضع تدريس و مطالب دقيق ايشان را ديدند و شنيدند علاقه بيشترى پيدا كردند لذا با عزمى راسخ و اصرارى بيش از پيش خواستار توقف حضرتش گرديدند.

آن بزرگوار به ناچار تقاضاى آنان را پذيرفت و عزم رحيلش بدل به اقامت گرديد

و در مسجد جامع گوهرشاد به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت و صدها نفر از فضلاء و علماء مشهد به محضرش حاضر و بهره مند مى گردند.

آثار و باقيات الصالحات آيت اللَّه ميلانى مدظه.

آن جناب در اين مدتى كه در مشهد مقدس اقامت دارند در اغلب موسسات خيريه بناهاى دينى سهيم و شريك بوده و اشخاص شايسته اى از روحانيين را براى تبليغ و ارشاد مردم به اطراف اعزام نموده و هم اكنون مى نمايند.

ايشان هميشه در نظر داشته و دارند كه حوزه ها بايد داراى نظم و برنامه مخصوص باشد و لازم است كه كليه علوم اسلامى در آنها تدريس و خوانده شود و لازم است كه محصلين علوم دينيه درباره ساير علوم نيز داراى مطالعاتى باشند.

آيت اللَّه ميلانى در سال 1383 ق در شهرستان قم مدرسه اى به نام مدرسه منتظريه (حقانى) تأسيس و تعداد صد نفر دانشجو پذيرفته كه تحت تعليم و تربيت مى باشند.

جناب ايشان در مشهد مقدس نيز مدرسه اى دو طبقه تأسيس كرده كه داراى پانصد نفر محصل است (متأسفانه در اين ايام آن مدرسه خراب و جزو فلكه آستانه گرديد).

مدرسه مدرن و زيباى ديگرى به نام امام جعفر صادق (ع) در جنب مسجد شاه مشهد و نزديكى (مدرسه سليمان خان) بنا نموده اند كه از جهت معمارى و زيبائى از مدارس نمونه علمى معاصر محسوب مى گردد.

در اين ايام كه مشغول به تحرير اين سطور مى باشم معظم له مبتلا به كسالت شديدى شده كه براى معالجه به تهران آمده ولى موثر واقع نشده به مشهد مراجعت و در يكى از دهات اطراف مشهد بسترى و دوران نقاهت و بيمارى را مى گذرانند. من اللَّه على المسلمين بشفاء وجوده انشاءاللَّه.

آثار علمى آن جناب

از اين قرار است.

1- شرح استدلالى به كتاب صلوه شرايع 2- كتاب استدلالى در اجاره.

3- كتاب استدلالى در مزارعه و مسافات 4- كتاب در مبحث اوامر تا آخر استصحاب.

5- كتاب در مضاربه استدلالى 6- كتاب در تفسير جزو عمه آخرين جزو از قرآن.

7- رساله در بحث مشتق 8- رساله در تحقيق صلوه جمعه.

9- رساله در منجزات مريض 10- رساله در تأمين واليا نصيب (قرعه كشى)

11- رساله در احكام جلود و غيره 12- حواشى بر كتاب الهدى الى دين المصطفى.

13- حاشيه بر وسيله النجاه 14- حاشيه بر عروةالوثقى و غيره.

آيت اللَّه ميلانى داراى دو برادر به نام حاج سيد موسى و حاج سيد كاظم و سه پسر به نام 1- حجةالاسلام حاج سيد نورالدين مقيم شهر رى 2- حجةالاسلام حاج سيد عباس مقيم نجف 3- آقاى حاج سيد محمدعلى مقيم مشهد و يك دختر مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ميهني، مجدالدين، محيي الدين، ابوالفتح اسعد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 527/ 523 ق)، فقيه شافعى و مدرس. شيخ شافعيه در عصر خود و در فقه و خلاف متقدم و متبحر بود. نسبتش به ميهنه، از قراى خاوران مابين سرخس و ابيورد مى رسد، اما ذهبى ميهنه را قريه اى نزديك طوس مى داند. در مرو فقه آموخت و از ابوالمظفر سمعانى و موفق هروى فقه و از ابوعبداللَّه فراوى اصول را فراگرفت. سپس به غزنه رفت و در آنجا شهرت يافت و بزرگان بسيارى در محضرش تلمذ كردند تا جايى كه ابواسحاق غزى شاعر او را مدح نمود. وى سپس از آنجا به بغداد رفت و چندين سال در مدرسه نظاميه ى بغداد تدريس كرد. اما به گفته ى ذهبى او پس از شش سال تدريس عزل و چهار سال بعد

دو مرتبه عهده دار تدريس نظاميه ى بغداد شد و شاگردانى تربيت نمود. او در سفر آخر خويش كه به صورت پيكى از جانب سلطان محمود سلجوقى به سوى سلطان سنجر به مرو مى رفت، در همدان درگذشت. ابوسعد سمعانى او را ستوده است. سبكى در «طبقات الشافعيه» او را اسعد بن محمد بن ابى نصر خوانده است. از آثارش: «التعليقة»، در اختلاف آراى فقهى علما؛ «الطريقة فى الخلاف و الجدل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة الحفاظ (1288/ 4)، روضات الجنات (8/ 2)، ريحانه (84 -83/ 6)، سير النبلاء (634 -633/ 19)، شذرات الذهب (80/ 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (230 -229/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (43 -42/ 7)، العبر (430/ 2)، الكامل (330/ 8)، كشف الظنون (1113)، معجم المؤلفين (250/ 2)، المنتظم (235/ 10)، النجوم الزاهرة (245/ 5)، وفيات الاعيان (208 -207/ 1)، هدية العارفين (204/ 1).

ناشر الاسلام، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدحسين ابن السيد محمد بن السيد نعمه الله بن السيد محمدحسين بن السيد حسن على بن السيد على اكبر بن السيد عبدالله بن السيد نورالدين بن السيد نعمت الله الجزايرى بن السيد عبدالله بن السيد محمد بن السيد حسين بن السيد احمد بن السيد محمود بن السيد غياث الدين بن السيد مجدالدين بن السيد نورالدين بن السيد سعيدالدين ابن السيد عيسى بن السيد موسى بن السيد عبدالله بن الامام الهمام موسى الكاظم عليه السلام.

مترجم محترم ما از علماء اعلام و آيات عظام و حجج اسلام معاصر ما مى باشند كه اكثر عمر خويش را در راه تبليغ دين و ترويج مذهب گذرانيده و تحمل مشاق و شدايدى نموده و خدماتى بنانا و بيانا انجام داده و براى انجام وظائف دينى و روحى مسافرتهاى خطرناكى

نموده است.

در سال 1305 قمرى يعنى 88 سال قبل در شهر شوشتر متولد شده و در مهد علم و شرافت و مجد و سيادت نشو و نما يافته و مقدمات و سطوح اوليه را نزد علماء آن سامان خوانده در سال 1377 قمرى مهاجرت به عراق كرده و مدتى در سامرا اقامت و از آنجا به نجف اشرف عزيمت كرده و از محضر آيات عظام ميرزا على ايروانى و شيخ محمدتقى قمشه اى و آيت الله العظمى السيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كرده است و پس از آن سفرى به هند نموده براى معالجه چشم و بعد از معالجه به آفريقاى شرقى رفته و يكسال توقف آنگاه به نجف برگشته و بعد از مدتى باز مسافرت به آفريقا كرده و بعد از اطلاع آيت الله العظمى اصفهانى از سفر ايشان به وسيله ارسال نامه اى امر به توقف در آن سامان نموده براى ارشاد و به سرپرستى شيعيان آفريقا در جزيره (ماداگاسگار) توقف نموده تا موقع جنگ جهانى كه 7 سال اقامت كرده و از آنجا به زنگبار رفته و يكسال توقف و در مسجد (قوه الاسلام) آنجا امامت نموده و از آنجا به مكه مشرف و پس از اداء مناسك به نجف اشرف مراجعت كرده و در عصر آيت الله العظمى بروجردى هم به امر معظم له مسافرت سوم به آفريقا نموده و دو سال تمام توقف و انجام وظائف كرده و در آنجا به تاليف كتب دينيه در فقه و عقايد و اخلاق به زبان كجراتى كرده و چون آثار ضعف و انكسار در وى بارز گشته از افريقا مراجعت به نجف اشرف نموده تا سال 1391 قمرى كه مانند

ده ها هزار نفر ايرانى ديگر اخراج به ايران و رحل اقامت در قم افكنده است.

آثار علمى و تاليفات ارزنده و مفيده ايشان از اين قرار است:

1- بستان اسلام در اخلاق بلغت كجراتى كه دو بار در سال 1364 و 1366 به طبع رسيده 2- نورالهدايه در فقه بلغت كجراتى در سال 1366 طبع شده است.

3- وسيله الناشريه در عقايد بلغت كجراتى در سال 1366 منتشر شده 4- كشكول الناشريه در لغت فارسى.

5- اسلام و دانش در اجتماع فارسى 6- عشرات ناشريه در مواعظ 7- ساختمان بشر در شرح حديث نبوى (من عرف نفسه فقد عرف ربه) 9- طلب الثار فى احوال المختار مع ذكر تاريخ ميثم 10- حديقه عاطره در مطالب دينيه اخلاقيه و حكميه و غيرها.

و آثار مخطوط ديگرى دارند كه هنوز به طبع نرسيده است.

(1305- ز 1391 ق)، عالم دينى. نسبش به امام موسى كاظم (ع) مى رسد. در شوشتر به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و سطوح در 1337 ق به عراق رفت، مدتى در سامرا ماند، سپس به نجف رفت و از محضر آقا ميرزا على ايروانى و شيخ محمد تقى قمشه اى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. آن گاه در پى معالجه چشم به هند رفت و از آنجا به آفريقاى شرقى مسافرت نمود و پس از يك سال به نجف بازگشت و مجدداً به آفريقا مسافرت نمود. وى به دستور آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى عهده دار زعامت شيعيان آفريقا گرديد و در جزيره ى ماداگاسكار سكونت گزيد. در جنگ جهانى دوم به زنگبار رفت و مدت يك سال در مسجد قوةالاسلام آنجا اقامه ى جماعت نمود. پس از سفرى به مكه

به نجف بازگشت و در زمان آيت اللَّه بروجردى براى بار سوم به آفريقا رفت و مدت دو سال در آنجا به تبليغ و تأليف كتب دينى پرداخت. آنگاه به نجف مراجعت نمود و در 1391 ق به همراه ايرانيان اخراجى از عراق در قم سكونت گزيد. از آثارش: «بوستان اثنى عشرى»؛ «بوستان اسلام»، در اخلاق، به زبان گجراتى؛ «نورالهداية»، در فقه، به زبان گجراتى، «وسيلة الناشرية»، در اصول، به زبان گجراتى، «كشكول الناشرية»، فارسى؛ «العشرات الناشرية»، در مواعظ؛ «ساختمان بشر»، در شرح حديث «من عرف نفسه...»؛ «حديقه عاطره»، در مطالب دينى، اخلاقى و حكمى، «طلب الثار»، در احوال مختار با ذكر تاريخ ميثم.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (485)، الذريعه (85/ 25 ،385/ 24 ،264/ 15)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 652/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (281 -280/ 2).

ناصحي نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 485/ 484 ق)، فقيه حنفى، محدث، متكلم و قاضى. وى قاضى القضاة رى بود و به اعتزال گرايش داشت. از قاشى ابوبكر حيرى و ابوسعيد صيرفى و ابوابراهيم اسماعيل نصرآبادى و جماعتى ديگر حديث شنيد. در بغداد و خراسان حديث گفت. محمد بن عبدالواحد دقاق و عبدالوهاب انماطى و ابوالقاسم سمرقندى و ابوبكر بن زاغولى و ديگران از وى روايت كرده اند. عبدالغافر در «تاريخ» خود گويد كه وى فرزند امام الاسلام ابومحمد ناصحى بود. او برترين حنفى زمان خود و سرآمد در مناظره و همچنين در طب، ادب و شعر متبحر بود. وى در زمان پدرش در مدرسه ى سلطان تدريس مى كرد و در عهد آلب ارسلان سلجوقى عهده دار قضاوت نيشابور شد و مدت ده سال در آنجا باقى ماند. پيرامون مسائلى با امام الحرمين گفتگو كرد

و مورد ستايش وى قرار گرفت. ناصحى مدتى عهده دار منصب قضاوت وى شد. او در بازگشت از حج، در نزديكى اصفهان، درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (103/ 7)، رى باستان (371 -370/ 2)، سيرالنبلاء (20 -19/ 19)، شذرات الذهب (372/ 3)، العبر (348/ 2)، الكامل (160/ 8)، المنتظم (639/ 9)، الوافى بالوفيات (338/ 3).

ناصر حسين، حامد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1284 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، رجالى و شاعر. ملقب به شمس العلماء. تحصيلات خود را در نجف گذراند و از محضر پدرش و مفتى سيد محمد عباس استفاده نمود. او از سيد محمد عباس روايت كرده و جماعتى از وى روايت كرده اند. آنگاه به لكنهو هند رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى از علماى امامى بزرگ هندوستان و مفتى و مرجع تقليد مردم آنجا بود. زعيم بزرگ هند، ابوالكلام آزاد، از شاگردان او بود و دو سال «نهج البلاغه» را نزد وى قرائت كرد و از اينجا بود كه آزاد با روح اصول تشيع آشنا گشت. در لكنهو درگذشت. از آثارش: «اثبات رد الشمس لاميرالمؤمنين (ع) و دفع ما اورد عليه من الشبهات»؛ تتميم «عبقات الانوار» پدرش؛ «المواعظ»؛ «نفحات الازهار»، در فضايل ائمه اطهار (ع)؛ «نفحات الانس فى وجوب السورة»؛ «مسند فاطمة بنت الحسين (ع)»؛ «اسباغ النائل بتحقيق المسائل»، در نه مجلد؛ «كتاب الانشاء»؛ «ديوان الخطب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (201 -200/ 10)، الذريعه (246/ 24 ،1154/ 9)، ريحانه (98 -97/ 6)، فوائدالرضويه (92)، هديةالاحباب (177).

ناظم الشريعه، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محمد شاه معروف بناظم الشريعه بهبهانى رضوان الله عليه ابن شاه محمد طاهر بن شاه محمد زمان بن شاه محمد امين بن شاه عليرضا بن شاه ابوطالب بن شاه نسيم بن شاه شجاع بن شاه ابوطالب بن شاه شمس الدين ابن سيد الفاضل العالم العامل قطب الاقطاب و غوث الاغياث السيد عبدالوهاب الشهير بشاه باباى ولى بن عبداللطيف بن حسيد بن احمد ابن عبد الوهاب بن صدرالدين بن على القاضى بن مسعود بن سعيد بن احمد بن كثير بن رفاعى

بن على ابن يحيى بن ثابت بن الخادم بن على بن حسين المهدى بن محمد بن الحسين الوصى بن احمد بن الموسى الثانى بن ابراهيم المرتضى بن الامام الهمام الكامل العالم ابوابراهيم موسى الكاظم عليه التحيه والسلام.

معظم له اعلم علماء بهبهان كهف العلماء ابوالأرامل والايتام عالمى ربانى و فاضلى صمدانى بود نزديك يكصد سال از عمر مباركش رفته بود كه نگارنده (در سال 1370 قمرى) بفيض زيارتش رسيدم و ده روز در منزلش منبر رفتم.

وى از شاگردان مبرز مرحوم حاج شيخ هادى تهرانى و آخوند خراسانى صاحب كفايه و علامه طباطبائى يزدى بود اجازه اى مرحوم آخوند براى ايشان نوشته بود كه از حيث مضامين و القاب بى نظير بود.

بسيار جليل القدر و بزرگوار نقيب النقباء و شريف الشرفاء و سيد السادات و الاجله بود. در شب تاسوعا سيدى از خاندان آن مرحوم خوابى عجيب ديد و آمد براى من بگويد گفتم برويم خوابت را در حضور حضرت آيه الله ناظم الشريعه بگو خدمت ايشان رفته آن شخص گفت ديشب در خواب ديدم جنازه اى را ميان زمين و آسمان تشييع ميكنند و جن و انس و ملائكه در تشييع او شيون مينمايند. پرسيدم اين جنازه از كيست؟ گفتند از حضرت جبرئيل عليه السلام من در خواب بنا كردم بسر زدن و گفتم مگر قيامت برپا شده كه جبرئيل از دنيا رفته در اين انقلاب بودم كه از خواب بيدار شدم.

من گفتم تعبيرش ايسنت كه يكى از علماء بزرگوار از دنيا ميرود. مرحوم ناظم الشريعه فرمود منهم همين تعبير را كردم آنگاه گفت مرا باطاقم ببريد، زير بغل ايشان را گرفته و باطاق مخصوصش بردند و كسى را ديگر نپذيرفت تا شب

دوازدهم محرم كه باجداد كرام محلق شد. پس عموم بهبهان و قنوات تعطيل و دولت و ملت در مرگش عزادار و مراسم تشييع او را با سبك عجيب و طرز بى نظيرى انجام و پس از نماز در مصلاى بهبهان كه مى بينيد در يكى از مزارات بهبهان امانت گذارده و تا چهل شبانه روز در تمام بهبهان عزا و مجالس فاتحه برقرار شبها زنان بهبهان بحالت جمعى در كوچه هاى شهر حركت و شيون كنان بسر قبر او رفته ماتمسرائى ميكردند و اغلب منابر و مجالس فاتحه او را نگارنده اداره كردم.

در مراسم نمازش كه فرزند بزرگش آيه الله حاج سيد محمد حسين (در زير دائره) خواندند نگارنده در كنار فرزند دومش آيه الله آقا سيد محمد هادى بعلامت ايكس ديده ميشوم، و پس از چند سال جنازه او را بيرون آورده و حمل بنجف و در جوار حضرت على عليه السلام بخاك سپردند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ناظم الشريعه، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد حسين و حاج سيد محمد هادى معروف به حاج سيد آقا از علماء مبرز بهبهان بودند كه پس از خواندن سطوح در نزد والد بنجف اشرف مهاجرت كرده و از محضر مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله عراقى و آيه الله العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (كه اصلا بهبهانى بودند و باصفهانى شهرت يافتند چنانچه آيه الله العظمى وحيدهم اصلا اصفهانى و از احفاد و خاندان علامه مجلسى رحمه الله عليه بودند و به بهبهانى معروف گشتند) استفاده نموده آنگاه بوطن مراجعت و باقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته تا هر دو نيز از دنيا رفتند.

يكى از شاگردان مبرز مرحوم آيه الله ناظم الشريعه آيه الله العظمى حاج سيد على بهبهانى اهوازى بود

كه ترجمه اش در ذكر اهواز گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نايب الصدر، محمد مهدي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد كاظم بن على نقى بن على رضا بن سيد محمد باقر پيشنماز. عالم فاضل محقق جليل، از علماى كاملين، و فقها و مجتهدين بزرگ در اصفهان بوده، از مشايخ اجازه است. خط ايشان وضع مخصوصى دارد، بر اغلب يا تمام كتب موجود در كتابخانه ى خود در تمام علوم حاشيه مرقوم داشته.

در 1167 وفات يافته، در ايوانچه ى بقعه ى تكيه ى آقا رضى در تخت فولاد مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نبوي بيرجندي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد حسن بن العالم الجليل السيد عبدالرحيم الموسوى نبوى بيرجندى كه به سى و سه واسطه به حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام منتهى مى شود از فضلاء و علماء حوزه درس و اصحاب خاص آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله العالى مى باشد.

در سال (1340) هزار و سيصد و چهل قمرى در بيرجند واقع شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در نزد آقاى اديب نيشابورى و قسمتى از سطوح در نزد آيت الله مرحوم حاج سيد يونس اردبيلى در مشهد مقدس مهاجرت به قم نموده و تمام مباحثات و تحصيلاتش از سطح و خارج در خدمت آيت الله العظمى مرعشى بوده تا به مرتبه اجتهاد رسيده و بيش از سى سالست كه از دراسات معظم له استفاده مى كند و هم چند سالى هم از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله محقق داماد بهره مند شده ولى بعد از رحلت آقاى بروجردى منحصرا متصل به آيت الله مرعشى گشته و تا هم اكنون به درس فقه و اصول آنجناب حاضر گشته و در مقابل منبر استاد نشسته و توجه كاملى به بيانات معظم له نموده و گاهى هم اشكال نموده و استاد جواب گفته

و رفع شبهه و اشكال وى مى نمايند.

از نوشته هاى ايشانست دروس فقه و اصول آيت الله العظمى مرعشى و تلخيص الاصول و در علم اصول و قواعد الفقهيه در علم فقه.

و ايشان از اصحاب استفتاء آيةاللهى كه در تنظيم حواشى عروه و مناسك حج وى شركت دارند و داراى اجازه اجتهاد از معظم له و آيت الله بيرجندى و ديگران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نبوي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله آقاى حاج سيد ابوالفضل بن العالم الجليل السيد على نبوى حسينى قمى از علماء اعلام و مجتهدين كرام و مصنفين عظام و ناطقين و گويندكان عالى مقام حوزه علميه و شهرستان قم است كه در 24 رجب سال 1344 قمرى هجرى در قم متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديده در شهريور 1320 شمسى وارد تحصيل علوم دينى گرديده و پس از طى دوره مقدمات به آموختن سطوح پرداخته و به ترتيب در محاضر اساتيد معظم مرحوم آقا شيخ يوسف شاهرودى و آيت الله فاضل لنكرانى و مرحوم آيت الله شيخ عباسعلى شاهرودى و حاج شيخ محمدعلى كرمانى و آيت الله داماد به تحصيل فقه و اصول پرداخته هيئت و نجوم را در محضر مرحوم آقاى شيخ على حكمى و آيت الله معاصر علامه طباطبائى و علم درايه و رجال را در محضر علامه معاصر آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله آموخته آنگاه به تحصيل خارج پرداخته چندين سال به درس مرحوم آيت الله حجت و آيت الله صدر و آيت الله حاج سيد محمدتقى خونسارى حاضر گرديده و از ناحيه اخير موفق به تصديق اجتهاد شده كه همين تصديق اجتهاد را بعدا كه مدتى در نجف اشرف در

محضر مرحوم آيت الله حاج سيد عبدالهادى شيرازى بودند معظم له با حاشيه خود تاييد و تصويب فرمودند.

پس از ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى مرتبا بدون وقفه تمام مباحث فقهى و اصولى آن مرحوم را استفاده كرده و مجموع آنها را در هفت مجلد از فقه و اصول تقرير فرموده و آن مرحوم اكثر آنها را شخصا مطالعه كرده و ايشان را با اعطاء جايزه مفتخر فرمودند.

ده سال مرتبا در محضر درس مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالنبى اراكى حاضر شده و چهار جلد اصول ايشان را تقرير نموده و همه آماده طبع مى باشد. در تمام اين اوقات مباحث فقه و اصول و تفسير قرآن مجيد را تدريس مى نمودند كه برخى از همان مباحث را به طبع رسانيده اند.

تاليفات ايشان: فهرست مجموع تاليفات معظم له 70 عدد مى باشد كه در آخر كتاب (غاليه الدرر فى مصب قاعده الضرر) مطبوع سنه 1385 قمرى درج گرديده است.

و تاليفات مطبوعه ايشان از اين قرار است:

1- كمونيزم از نظر عقل و اسلام مطبوع 1332 شمسى.

2- لالى منثور در تفسير سوره طور مطبوع 1335 شمسى 3- غاليه الدرر مطبوع سنه 1385 قمرى.

4- امراء هستى مطبوع 1345 شمسى 5- درس سخنورى در ماه رمضان 6- درس سخنورى در ماه محرم 7- درس سخنورى در ماه صفر مجموعا در سنه 1350 شمسى طبع شده 8- كشف الارتياب فى ادله الحجاب.

9- اشعه اى از سوره نجم 10- جلاء القران در رد كتاب اعجاز القرآن تاليف يدالله نيازمند شيرازى.

اين سه كتاب اخير مجموعه مقالاتى است كه در مجلات و جرائد: آئين اسلام، مجله مسلمين، روح آزادى، نداى حق، قبلا به چاپ رسيده است.

و آنچه آماده طبع است به قرار

زير است:

1- حواشى بر عروه از كتاب طهارت تا آخر صوم.

2- حواشى بر مكاسب شيخ 3 -9 هفت مجلد در تقرير محاضرات علامه بروجردى 10 -13 چهار جلد در تقرير محاضرات آيت الله شيخ عبدالنبى اراكى 14- حواشى بر منظومه سبزوارى در حكمت 15- حواشى بر رساله عسر و حرج آشتيانى 16- حليه الوسمه در حقيقت عصمت 17- حقوق زن و مرد در اسلام 18- بدرالدجى در شرايط الدعاء 19- اضائه السراج در اثبات معراج. 20- ارغام المبارز در اثبات المعاجز 21- رساله در عدم توقف حجيه خبر الواحد بر حصول الظن 22- نورالافاق در مباحث اخلاق 23- شرع موبد در خاتميه محمد صلى الله عليه و آله و سلم 24- اسرار العوالم مصاحبه موسى عليه السلام مع العالم 25- رساله در اعتراف اعداء بعظمه الاسالم 26- رساله در اعتراف مخالفين بفضائل على عليه السلام 27- فيض الرحمن فى علوم المكتسبه من القرآن 28- جامع الانوار اثبات توحيد 29- مقصد الابرار در اثبات الامامه 30- مخزن الاسرار در اثبات النبوه 31- مرتع الافكار در تفسير انا انزلنا. 32- معدن الاثار در ضبط حكم والاخبار 33- حواشى بر بعضى كتب سنگلجى 34- حياة الفواد در اثبات المعاد 35- تفسير سوره فجر 36- تفسير سوره والضحى 37- تفسير سوره لا اقسم بهذا البلد 38- تفسير سوره والعصر 39- تفسير سوره والتين 40- تفسير سوره يوسف 41-47 در فلسفه احكام عبادات و معاملات 48- ديوان اشعار عربى و فارسى 49- صحو المعلوم در رد كتاب محو الموهوم سنگلجى 50- كمال الايمان در اثبات وجود صاحب الزمان (عج) 50 -57 در 7 جلد ضبط مجالس تبليغى كه در نقاط مختلف ايراد نموده اند.

58- لب اللباب

در حكم معاشره اهل الكتاب 59- مقالات النبويه در رد بعضى شبهات الدينيه 60- معراج پيغمبر اسلام از جنبه عقل و نقل كه آماده طبع مى باشد.

استاد نبوى اكنون در حوزه علميه تدريس خارج فقه و اصول دارند و در ايام تعطيل محرم و صفر و ماه رمضان در مسجد حسين آباد شميران تهران اقامه جماعت نموده و از بيانات خود در منبر افاضات تبليغى و مواعظ سودمند و نكات جذاب، منابرشان همواره براى طلاب و سخنران درس سخنورى بوده و مى باشد.

خداوند امثال ايشان را براى حوزه هاى علمى و مسلمين باقى داشته و مويد بدارد .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نبوي، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسداللَّه نبوى دزفولى از علماء اعلام و مراجع عظام معاصر است. وى سبط حجةالاسلام آقا شيخ محمدحسن انصارى و فرزند ارشد آقا سيد عبدالحسين بن سيد محمدعلى بن آقا مير سيد على موسوى نبوى دزفولى بزرگ سادات گوشه دزفول و يكى از ستارگان علم و ادب فقيهى اصولى و حكيمى متكلم و جليل القدر و از حماة دين و مروجين آئين مى باشد.

معظم له در ششم ماه صفر سال 1313 قمرى در دزفول متولد گرديده و پس از تكميل مبادى علوم از محضر خالوى خود آقا شيخ محمد استفاده نموده و پس از فوت وى از محضر آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا دزفولى به پايان رسانيده و به درجه اجتهاد نائل گرديده است.

آيت اللَّه نبوى در سال 1363 قمرى مدرسه علميه اى در دزفول بنا نهاده و به تعليم و تربيت طلاب همت گماشت و در اين راه زحمات بسيارى متحمل گشته تا حوزه آبرومندى تشكيل داده است.

نگارنده در ماه صفر 1372 قمرى كه مسافرتى به خوزستان نموده و از

مناطق نفتى ديدن كردم در مراجعت براى ملاقات و زيارت معظم له به دارالمؤمنين دزفول مسقط الرأس شيخنا الانصارى رضوان اللَّه عليه آمده و بيش از يك عشره در ضيافت آنجناب بودم و از سجاياى كريمانه و محامد آداب و محاسن اخلاق آن بزرگوار استفاده نمودم.

آيت اللَّه نبوى اكنون يكى از مراجع تقليد خوزستان و از زعماء نامدار و داراى همتى عالى و در راه نشر حقايق و پرورش محصلين وارسته اهتمامى بسزا دارد و مساعدت به فقراء و مستمندان را يكى از وظائف حتميه خود مى داند و خدمات اجتماعى ايشان در خوزستان معروف همگانست.

آثار علمى آنجناب از اينقرار است.

1- تعليقات بر بعضى از مباحث رسائل 2- تعليقه بر شرح شمسيه 3- رساله در جواز بقاء بر تقليد 4- جزواتى در مباحث الفاظ 5- رساله عمليه بنام مناهج الحق مطبوع مى باشد.

فرزندان برومند و فاضى دارد بنامهاى زير:

1- حجةالاسلام آقا سيد محمد كه از اهل فضل و ائمه جماعت دزفول مى باشد

2- آقا سيد احمد

3- آقا سيد محمدعلى

4- آقا سيد عبدالحسين

5- آقا سيد عزيزاللَّه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

نبوي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محسن نبوى اشرفى از مشاهير علماء و دانشمندان بنام شمال و شهرستان صنعتى بهشهر بوده اند وى پس از خواندن مقدمات و سطوح در مازندران و ايران مهاجرت بعراق نموده و در نجف اشرف رحل اقامت افكنده و از محضر آيات عظام مرحوم علامه يزدى و شريعت اصفهانى و آيه الله ميرزا محمد حسين نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و ديگران استفاده نموده و بمدارج علم و اجتهاد رسيده و در آنجا بتدريس فقه و اصول پرداخته تا باجل محتوم خود باسلاف و اجداد پاك خويش ملحق و در جوار جد

گرام خويش مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نجار قمي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين بن ملا حسن نجار قمى عالمى كبير و فقيهى صالح بوده و در سال 1359 قمرى در قم وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نجار، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمدحسين مشهور به نجار (چون پدرش پيشه نجارى داشته) از علماء و مجتهدين قم بود كه در نجف اشرف سالها در خدمت فقيه اعظم آقا سيد محمدكاظم طباطبائى تحصيل و تلمذ نموده بود ولى چون طبعى تند داشت ترقى ننمود و در اوايل مشروطيت صدماتى كشيد و اعتضادالدوله حكمران قم او را به نجف تبعيد نمود پس از استقرار مشروطيت مجدداً به قم مراجعت كرد ولى به علت تندى مزاج باز كارش پيشرفت نكرد. گاهى به تهران مسافرت مى كرد و گاهى به قم مقيم مى شد تا چندين سال قبل در قم مرحوم شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

نجف آبادي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1286 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و مرجع تقليد. اهل نجف آباد اصفهان و از شاگردان شريف العلماء حايرى بود. شيخ محمد نبى تويسركانى، صاحب كتاب «لآلى الاخبار»، از شاگردان او بود كه در 1279 ق از وى اجازه ى اجتهاد دريافت نمود. از آثارش: «حقائق الاصول» كه در روزگار مؤلف، در 1286 ق به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (122/ 4)، اعيان الشيعه (469/ 7)، الذريعه (30/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 727 -726/ 13)، معجم المؤلفين (208/ 5).

نجفي بروجردي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج شيخ على محمد نجفى بروجهدى مدظله از علماء و آيات عظام و مراجع الامقام معاصر است در بروجرد.

تولدش در حدود 1312 در بروجرد اتفاق افتاده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح بنجف اشرف مشرف و در حوزه درس مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله آقاى ضياءالدين عراقى بالاخص آيه الله حاج شيخ محمد حسين اصفهانى و غيرهما حاضر شده تا به اعلى درجه علم و كمال رسيده و مورد وثوق مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى قرار گرفته و پس از فوت آنمرحوم سفرى در سال 1368 قمرى بايران نموده و بقم آمده و چندى توقف آنگاه معاودت و سفرى هم در سال 1373 بقم آمده و بيش از يك ماه توقف و هر چند از طرف حضرت آيه الله العظمى بروجردى و عده اى از فضلاء پيش نهاد و درخواست توقف در قم و تشكيل حوزه درس بآنجناب شده نپذيرفتند و بجهت عدم موافقت استخاره و موانعى كه داشتند بنجف اشرف مراجعت، ولى بعد از چندى توقف در آنجا هم حسب الاراده مرحوم آيه الله بروجردى و اصرار مردم بروجرد بوطن برگشته و در مسجد شاه

باقامه جماعت و تدريس و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارند.

نگارنده گويد در سال 1389 سفرى به بروجرد براى زيارت معظم له رفتم و چند شبى در منزلشان توقف و از صفا و بى هوائى و بى آلايشى و معنويت و روحانيت و اخلاق حسنه اش استفاده نمودم. حقا عالمى و فقيهى كامل و مجتهدى بارع و دور از تظاهرات و ماديات است با اينكه اكنون مرجعيت تامه و رياست عامه بروجرد را دارد هنوز منزلش اجاره اى و حاضر نميشود براى او منزلى تهيه نمايند. اصلا توجهى باين دنياى دنى بى اعتبار ندارد راستى وى مصداق اين شعر است:

نظر آنانكه نكردند بدين مشتى خاك

الحق انصاف توان داد كه صاحب نظرند

اما آثار علمى معظم له:

1- تقريرات فقه مرحوم آيه الله حاج شيخ محمد حسين اصفهانى 2- رساله عمليه توضيح المسائل 3- مناسك حج 4 حاشيه بر عروه الوثقى.

و ناگفته نماند كه معظم له در رشته اخلاق از تلامذه ى برجسته مرحوم مبرور استاد اخلاق عالم ربانى صاحب نفس قدسيه آقاى حاج ميرزا على آقاى قاضى طباطبائى بوده اند.

و از باقيات الصالحات ايشان 4 فرزند دانشمند و فاضل بنامهاى زير ميباشند.

1- جناب آقاى حاج شيخ محمد ابراهيم بروجردى مقيم تهران.

2- جناب آقاى حاج شيخ مرتضى بروجردى مقيم نجف اشرف.

3- جناب آقاى حاج شيخ مجتبى بروجردى مقيم مشهد مقدس.

4- جناب آقاى شيخ عبدالصاحب بروجردى مقيم تهران.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نجفي بندپي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمد بن العلامه العلام والفقيه القمقام آيه الله الشيخ حسين النجفى البند پى از دانشمندان بزرگوار معاصر است كه در آنسامان بخدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

مرحوم والدش از علماء عاملين و فضلاء بارعين و زهاد عصر خود بوده مترجم معظم ما وى را چنين

ستوده است: كان والدى تغمده الله تعالى فى بحار رحمته عالما عاملا و فاضلا بريعا و عابدا زاهدا تقيا نقيا محتاطا فى دينه غايه الاحتياط و قائما لياليه و مجتنبا عن المكاره كلها سمى الامام الثالث... بيست و هفت سال در نجف اشرف توقف نموده و از محضر مرحوم آيه الله خراسانى كفائى استفاده كرده تا بدرجه ساميه اجتهاد ارتقاء يافته و از اعجوبه هاى زمان خود در حافظه گرديده بسيارى از احاديث را حافظ و كليه قواعد فقهيه و اصوليه در دستش آماده گرچه مدتى از حوزه ها دور و متاركه بحث كرده بود تا اين كه از دنيا رفت حشره الله مع الائمه المعصومين.

آنجناب در چنين بيتى متولد و تربيت يافته در نجف اشرف و پس از طى دوران مقدمات و ادبيات سطوح را نزد والدش و مدرسين ديگر خوانده و از دروس خارج آيات عظام مرحوم نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله عراقى استفاده كرده آنگاه بوطن مراجعت و بخدمات دينى پرداخته و در محل خود آثار گذارده كه اشاره ميشود:

1- بنا مسجد جامع بانى كلاء بندپى 2- مسجد امام زمان ديوابند پى 3- بناء حمام ديوابند پى.

از باقيات الصالحات ايشانست دو فرزند ارجمندش ثقه الاسلام آقاى شيخ على و ثقه الاسلام آقاى شيخ حسن نجفى كه از فضلاء و شركاء درس آيه الله العظمى آقاى نجفى مرعشى ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نجفي عاملي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد فرزند آيت اللَّه حاج شيخ على معروف به (عليكم السلام) از شاگردان بنام آخوند خراسانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى و داراى اجازات اجتهاد بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نجفي عاملي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: حدود 1321 ق.، نجف اشرف.

درگذشت: 23 فروردين 1368(3 رمضان 1409 ق.).

آيت الله علامه شيخ محمدحسين نجفى عاملى دوران كودكى را در نجف همراه با پدر سپرى كرد و سپس در معيت خانواده به ايران مراجعت و بعد از مدت كوتاهى در همان آغاز جوانى براى ادامه تحصيل به نجف عزيمت نمود. حدود سى سال در نجف اشرف در خدمت اساتيد فقه و اجتهد و علوم و معارف دين به تحصيل پرداخت.

آيت الله نجفى عاملى مدت بيست سال از محضر آيات عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ميرزا حسين نايينى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ محمد حسين غروى استفاده برده است و به درجه ى اجتهاد مفتخر گرديد.

ايشان در معقول از محضر آقا شيخ مرتضى طالقانى و آقا حسين بادكوبه اى و در علم رجال و حديث از محضر آقا شيخ على زاهد قمى بهره برد. ساير علوم دين و سطوح عاليه را از محضر اساتيدى چون آيات آقا شيخ عبدالحسين رشتى، آقا ميرزا على ايروانى صاحب حاشيه، آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى، آقا شيخ محمدحسين تهرانى، آقا شيخ شعبان رشتى و ساير آيات نجف اشرف استفاده نمود. پيش از تشرف به نجف اشرف مقدارى از سطوح عاليه را از محضر پدر خود و نيز آيت الله سيد حسن مدرس در تهران بهره مند شد.

آيت الله نجفى عاملى در طول اقامت خود در نجف به تدريس و تربيت طلاب علوم دينى مشغول بود. بعد از گذشت

دو سال از رحلت استاد خود يعنى آيت الله العظمى اصفهانى به ايران عزيمت نمود و در تهران اقامت گزيد.

از ايشان تأليفاتى در موضوعات مختلف به صورت مخطوط باقى مانده است.

ايشان در عصر روز سوم ماه رمضان سال 1409 مطابق با بيست و سوم فروردين سال 1386 با داشتن عمرى قريب به نود سال دار فانى را وداع گفت. طبق وصيت او پيكر ايشان به مشهد منتقل شد و در جوار حضرت امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

آقاى شيخ محمدحسين نجفى از مجتهدين و بزرگان علماء عصر حاضر و در بين سلسله روحانيت شخصيتى عاليقدر و واجد مقام و زهد و تقوا و از مجاهدين زمان و مبارزين با اباطيل بشمار مى آيند.

معظم له در حدود سال 1323 قمرى در نجف اشرف متولد شده و دوران تحصيلى خود را ابتداء در خدمت والد ماجد خود كه از اكابر عصر خود بوده شروع و بعد هجرت به تهران و مختصر زمانى از خدمت آيت اللَّه مجاهد مرحوم سيد حسن مدرس استفاده نموده و آنگاه عزيمت بحوزه علميه نجف اشرف و از محضر اعاظم مراجع آن زمان مرحوم آيت اللَّه محقق نائينى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين كمپانى بهره هاى علمى فراوانى برده و به مرتبه رفيعه اجتهاد نائل و چهار استاد بزرگ مذكورش اجازه اجتهاد معظم له را كه در آن تجليل از مقام علمى و تقوائى ايشان شده بود مرقوم فرمودند كه اكنون نزد ايشان موجود ميباشد.

و ايشان گذشته از رشته معقول و منقول در راه تهذيب نفس و تخلص روح و مقامات

معنوى از محضر عالم ربانى و عارف سبحانى سيد السالكين آيت اللَّه آقا سيد على قاضى تبريزى و مرحوم حاج شيخ على زاهد قمى تلمذ نموده و مقامى را از تقوا و فضيلت و معنويت حائز شده اند.

آنجناب اكنون مقيم تهران و بتدريس فقه و اصول اشتغال دارند و عده اى از فضلاء از مجلس درس ايشان استفاده مينمايند.

از آثار ايشان است جزوات دراسات و تقريرات اساتيد بزرگ نجف كه آماده براى طبع مى باشد معظم له از خاندان علم و تقوا و از بيوتات اصيله و هر يك از پدران گرامش ستاره درخشانى از انجم الهى در عصر خود بوده و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن عاملى در كتاب اعيان الشيعه ج (48) از آنان ياد نموده است.

والد ماجدش آيت اللَّه حاج شيخ محمدجواد كه تبحر فوق العاده اى در فقه و اصول داشته و تأليفاتى كه از آنهاست شرح بر كفايه آخوند از خود گذاشته از بزرگان شاگردان حوزه درس آخوند خراسانى و علامه يزدى (صاحب عروه) بوده است.

جد بزرگوار ايشان مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ على از تلامذه مبرز آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى و جد ديگرش آيت اللَّه فقيه مرحوم آقا شيخ مرتضى كاظمى نزيل كاظمين وحيد عصر خود و از بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى بشمار مى رفته و جد اعلايش مرحوم حاج ملا هادى عاملى معروف به شيخ الاسلام از اعاظم صحابه صاحب جواهر و زادگاه وى جبل عامل بوده است.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند صالح و دانشمندش جناب ثقةالاسلام والمسلمين آقاى آقا شيخ ضياءالدين نجفى كه از محصلين بارع و بافضل حوزه علميه قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نجفي كاشاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، عالم دينى.

تولد: 1300(11 شعبان 1339 ق.)، محله محتشم كاشان.

درگذشت:

23 مرداد 2356، كاشان.

آيت الله على نجفى كاشانى، فرزند آيت الله مهدى نجفى از علماى كاشان، در بيست و دو سالگى براى كسب علم به نجف اشرف رفت. تمام دوره ى سطح و خارج خود را در مدت ده سال گذراند و به درجه ى اجتهاد نايل آمد. اندكى از ورودش به نجف نگذشته بود كه در كنار كسب علم و تحصيل، به تدريس علوم حوزوى نيز مشغول شد. پس از آن كه مكاسب و كفايه را نزد آيت الله حسن يزدى به پايان رسانيد، و در درس خارج مراجع نجف به ويژه از محضر آيت الله حكيم و آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى و آيت الله خويى بهره ها گرفت، پس از ده سال اقامت در نجف عازم ايران شد. پس از توقف كوتاهى در كاشان و مسافرتى به مشهد و اصفهان و بازگشت به كاشان، بار ديگر دو سالى راهى نجف شد و سپس به واسطه ى كسالت مزاج و حوادث ديگر به ايران بازگشت. بعد از ورود به ايران سه سالى در قم مشغول تدريس شد. وى در قم از مدرسين بلندپايه ى سطوح عالى حوزه بود و در «مدرسه ى بزرگ آخوند» حجره داشت و همان جا تدريس مى كرد. اما به دلايلى به شهر خود بازگشت و به اقامه جماعت و تدريس پرداخت. از همان آغاز ورودش به كاشان، علاوه بر تدريس خصوصى درس هاى حوزوى، تفسير قرآن را به عنوان وظيفه اصلى خود قرار داد. در ابتدا، اين جلسه ها به تفسير موضوعى و بحث هاى پراكنده اخلاقى مى گذشت اما بعد از چند مسافرت به مشهد مقدس، تصميم گرفت كه قرآن را از آغاز تا انجام تفسير كند و در ضمن آن براى مردم

به بحث هاى اخلاقى و اجتماعى و تفسير موضوعى نيز بپردازد. اين نوع تفسير تا يك سال قبل از درگذشتن (يعنى تا سال 1364) ادامه داشت. در حدود اين سى و چند سال دو مرتبه قرآن را از ابتدا تا انتها تفسير كرد. دوره ى دوم تفسيرى وى هيجده سال طول كشيد. ايشان نه تنها در فقه، اصول، رجال، درايه، كلام، ادبيات، معانى بيان و تجديد و تفسير متبحر بود، بلكه در علم هيئت و نجوم قديم هم يد طولانى داشت و آنها را تدريس مى كرد.

تأليفات و آثار آيت الله نجفى كاشانى به اين شرح هستند: برداشتى از نماز؛ پيرامون شراب؛ لنگرهاى زمين مولودى اندر خانه كعبه؛ بعثت محمد (ص) و قرآن در بحران جاهليت؛ زمان چيست و چگونه مى گذرد؛ صدق؛ بزرگترين فضيلت؛ سرانجام كافر؛ يك خرق عادت شگفت يا معجزه اى بزرگ؛ اشتباه عمدى؛ افسانه ها يا كرامت هاى خيالى (سه جلد). اما نوشته هايى كه از ايشان به طبع نرسيده است: فضايل ثلثه (سه رساله آماده چاپ در مورد سلمان، ابوذر، مقداد)؛ ملتقطات (يادداشت هاى پراكنده ايشان در نحو، عروض، نجوم، فقه، اخلاق و عرفان و نيز نقد چند كتاب از نويسندگان معاصر و جواب سئوال هايى كه از ايشان پيرامون مسائل مختلف مطرح مى شده است)؛ رساله اى در فضيلت نماز؛ رساله اى در فضيلت علم؛ رساله اى در فضل قرآن (قرآن چه كتابى است)؛ رساله اى در مورد امام زمان (ع)؛ رساله اى تحت عنوان حق كاوى؛ رساله اى تحت عنوان اينجا و آنجا؛ رساله اى تحت عنوان دين راست؛ آسان؛ هموار؛ تفسير سوره كهف (به عربى)؛ تفسير سوره مريم (به عربى)؛ تفسير سوره طه (به عربى)؛ تفسير سوره انبياء (به عربى)؛ تفسير سوره حج (به عربى)؛

تفسير سوره عم (ناقص است)؛ دفترى مفصل مشتمل بر مجموعه اى از احاديث موضوع بندى شده كه به ترتيب الفبا تنظميم شده است؛ حواشى و تعليقات ايشان بر كتب روايى، كلامى، تفسير، فقه و اصول و...، از استاد همچنين نوارهاى بسيارى در تفسير سوره هاى قرآن به جا مانده است.

آيت الله نجفى كاشانى عصر روز پنجشنبه بيست و سوم مرداد 1356 مصادف با شب عرفه در كاشان فوت كرد.

(1407 -1339) ق)، عالم دينى، مدرس و مفسر. در كاشان به دنيا آمد و تحت نظر پدرش، كه از علماى كاشان بود، نشو و نما يافت. در 1361 ق به نجف رفت. «مكاسب» و «كفايه» را در محضر آيت اللَّه ميرزا حسن يزدى و خارج فقه و اصول را در محضر آيت اللَّه خوئى آموخت و نيز از درس فقه آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه سيد عبدالهادى شيرازى بهره گرفت و به درجه ى اجتهاد نايل شد. سپس به ايران بازگشت و مدت سه سال در قم ساكن گرديد و از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود و خود به تدريس پرداخت. سرانجام به خواهش مردم كاشان و به علت بيمارى پدرش به كاشان رفت و در همان جا ساكن گرديد و به تدريس و امامت جماعت و انجام امور دينى پرداخت و در آن شهر درگذشت. از آثارش: «لنگرهاى زمين»؛ «برداشتى از نماز»؛ «مولودى اندرخانه ى كعبه»؛ «بعثت محمد (ص) و قرآن در بحران جاهليت»؛ «صدق بزرگترين فضيلت»؛ «افسانه ها يا كرامتهاى خيالى»؛ «ملتقطات»؛ تفسير سوره هاى «كهف»، «مريم»، «طه»، «انبياء»، «حج» و «عم يتسألون»؛ رساله اى در «فضيلت قرآن».[1]

شيخ مهدى نجفى كاشانى از افاضل دانشمندان معاصر كاشانست. وى در تاريخ يازدهم شعبان 1339 ق در دارالمؤمنين كاشان محله

محتشم متولد شده و در دامن مادر عفيفه و صالحه خود كه نمونه اى از عفت و تقوا بود و ظل توجهات والد ماجدشان كه عالم ربانى و آيت سبحانى بود پرورش يافته و در سال 1361 قمرى براى تحصيل علوم دينى به نجف اشرف عزيمت نموده و علوم مقدماتى را نزد عده اى از فضلاء نجف كه همه از اوتاد و ابرار و اخيار حوزه علميه نجف بودند خوانده و سطوح عالى مانند مكاسب مرحوم شيخ و كفايه مرحوم آخوند را پيش مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسن يزدى به پايان رسانيده و سپس به درس خارج آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله حاضر شده و مقدارى از اصول و فقه معظم له استفاده نموده و نيز از محضر درس فقه مرحوم آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه حاج سيد عبدالهادى شيرازى بهره مند شده و تا مدت ده سال با پشت كار فراوان و كوشش عجيب به درس و بحث و تدريس اشتغال داشته و به قول بعضى به اندازه سى سال در اين ده سال زحمت كشيده و در تمام ايام حتى پنجشنبه و جمعه و روزهاى تعطيلى ديگر مسامحه در كار درس و بحث ننموده تا پس از اين مدت بر اثر خستگى زياد و كسالت مزاج مجبور به مراجعت به ايران شده و به كاشان آمده و سفرى به مشهد مقدس و بعد به اصفهان و آنگاه در كاشان تأمل و باز به نجف اشرف مسافرت و مدت دو سال توقف و از محضر بزرگان مراجع استفاده نموده تا اينكه به واسطه كسالت مزاج و حوادث ديگرى به ايران آمده و مدت سه سال در قم مانده و

از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده و در آن هنگام بر اثر ضعف فراوان و بيحالى و كسالت والدش با اصرار مردم كاشان به وطن برگشته و تا حال حاضر كه سال 1395 قمريست به وظائف شرعى از اقامه جماعت و تدريس و جلسه هاى مختلف اشتغال دارند.

و ضمناً جزوه هائى در موضوعات متنوع نگاشته و به طبع رسانيده كه ذيلا مى نگارم.

1- پيروان شراب 2- لنگرهاى زمين 3- على بن ابيطالب در خانه خدا بدنيا آمد.

5- بعثت محمد و قرآن در بحران جاهليت 5- زمان چيست و چگونه مى گذرد.

6- اشتباه عمدى 7- صدق بزرگترين فضيلت 8- سرانجام كافر 9 و 10 و 11- يك سلسله افسانه ها يا كرامتهاى خيالى 12- يك خرق عادت شگفت يا فضيلت و منقبتى بزرگ و تأليفات ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

معظم له از همان اول ورود به كاشان شروع به بحث و تفسير قرآن نموده كه تاكنون ادامه دارد و هر شب گروهى از مؤمنين و بالاخص عده اى از جوانان استفاده مى كنند و نيز در جمعه ها جلسه تبليغى وعظ و ارشاد منظم دارند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 3، ش 6، ص 56، س 4، ش 6، ص 34 -33)، گنجينه ى دانشمندان (276 -275/ 6).

نجفي كاشاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مهدى نجفى كاشانى اعلى اللَّه مقامه يكى از علماء بزرگ معاصر كاشان بودند.

وى در ماه رمضان 1293 قمرى متولد شده و مقدمات و سطوح را در كاشان و اصفهان و مدتى هم در قزوين خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر درس بزرگان حوزه نجف مخصوصاً محضر درس مرحوم آيت اللَّه آخوند خراسانى صاحب كفايه استفاده و پس

از چهار سال اقامت در نجف بر اثر عوارضى به كاشان آمده و مجدداً به نجف اشرف مراجعت نموده و مدت هفت سال ديگر اقامت داشته و در محضر درس بزرگان مخصوصاً آيت اللَّه شريعت اصفهانى حاضر و استفاده مى نمود سپس به خواهش و اصرار جمعى از مؤمنين به كاشان آمده و در محله محتشم اقامت نموده اند.

ايشان گذشته از اقامه نماز جماعت اشتغال به تدريس و ارشاد مردم داشته اند در زهد و تقوى و قناعت نفس و در عفت و ورع و مناعت ضرب المثل بوده و در ميان عام و خاص مشهور به نفسى مطمئن و دلى آرام با خضوع و خشوع و مهابتى عظيم داشت و فوق العاده مقيد به آداب و رسوم دينى بود و حتى الامكان مستحبات را ترك نمى كرد و از مكروهات اجتناب مى نمود و در امور دينى عجيب متعصب و متصلب بود.

در امر به معروف و نهى از منكر جدى و در مبارزه با خرافات و موهومات و روشن كردن مردم كوشا بود و ملامت لائمين او را از اين كار بازنمى داشت (لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم) در وعظ و ارشاد مردم كمتر مسامحه نمى كرد شب و روز و در هر موقع مناسب و در هر مجلس و محفل مردم را ارشاد مى كرد و موعظه مى فرمود و در اين موضوع اصرار و پافشارى زيادى داشت به طورى كه امكان نداشت در مجلسى كه ايشان بود سخنان بيهوده و حرفهاى متفرقه مجلس بزرگوار شود وقت را غنيمت شمرده و از فرصت حداكثر استفاده را مى نمود.

در احياء امر اهل بيت عليهم السلام جديت و كوشش خاصى داشت و در احاديث اهل بيت عليهم السلام و تاريخ اسلام يد

طولا و اطلاع وسيعى داشت زندگيش از هر جهت بسيط و ساده و در زهد و قناعت و ورع و تقوا و مناعت در زمان خود كم نظير بود. مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى مى فرمود هنگامى كه آن مرحوم در نجف در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند حجره داشت و ما عده اى بوديم كه كاملا مراقب و مواظب احوال ايشان بوديم و بالاخره طورى ايشان را شناختيم كه با وجود نماز جماعتهاى مهم در نجف با اصرار زيادى ايشان را مى برديم بالاى بام مدرسه و وادار به نماز مى كرديم و به ايشان اقتدا مى نموديم و گاهى در مواقع مناسب ما را با بيانى شافى و جذاب و مهيج موعظه مى كرد.

و آن مرحوم در اثر تجربه و شناخت مزاج خويش از خصوصيات و عوارض مزاج خود كاملا اطلاع داشت كه در طول عمر خود به طبيب و دكتر مراجعه نكرد و ابداً دوا و دارو نخورد به هيچوجه و اين از عجايب احوال ايشان بود گاهى كه عوارضى بر ايشان طارى مى شد چون كاملا آشناى به مزاج و عوارض مزاج خود بود عوارض طاريه را به وسيله غذاى مناسب و پرهيز از غذاى نامناسب علاج مى كرد تا در سن هشتاد و يك سالگى در سال 1374 قمرى در ماه مبارك رمضان دعوت حق را لبيك گفت و به جوار رحمت واسعه خداى متعال رفت خدا او را رحمت فرمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نجفي، مجدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجدالدين نجفى فرزند ارشد مرحوم آيت اللَّه العظمى ابوالمجد آقا شيخ محمدرضا نجفى بن عالم ربانى شيخ محمدحسين بن علامه محقق حاج شيخ محمدباقر طاب ثراه معروف به (مجدالعلماء)

اين بزرگوار در بيست و

سوم جمادى الاولى 1326 هجرى از والده ماجده اش سيده جليله زهرا بيگم صبيه مرحوم سيدالعلماء آقا سيد محمد امامى در نجف اشرف متولد شده.

و در كودكى موسوم به امجدالدين بوده و مرحوم والدش آيت اللَّه آقا شيخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى رساله امجديه مطبوعه را بنام ايشان تصنيف كرده اند.

وى در بيت علم و كمال پرورش يافته و مقدمات و سطوح و علوم مختلفه معقول و منقول را از اساتيد بزرگ هر فن و علمى فراگرفته و علوم رياضى را از هيئت و هندسه از قبيل كتاب مجسطى و تحرير اقليدس و هيئت قديم و جديد را نزد والد ماجدش تحصيل و تكميل نموده و بسيارى از افاضل علوم مزبوره را از آن جناب آموخته و درس خارج فقه و اصول را از مرحوم والد خود استفاده نموده و از آنجناب به دريافت اجازه اجتهاد نائل شده و به تدريس علوم مختلفه پرداخته و تاكنون بالغ بر سى و دو سالست كه در مسجد نو واقع در بازار نيم آورد اصفهان به اقامه جماعت و تدريس اشتغال دارند.

و در حال حاضر در مدرسه ثقةالاسلام جنب امامزاده احمد واقع در ناحيه چهار اصفهان تدريس خارج فقه مى نمايند و عده اى از فضلاء اصفهان از محضرشان كسب فيض مى كنند.

در زهد و تقوا و پرهيزكارى و دستگيرى از درماندگان و قضاء حوائج مؤمنين مشهور و زبانزد مردم اصفهانند داراى تأليفات و تصنيفات عديده اى هستند كه تاكنون بطبع نرسيده است.

نگارنده گويد: در ماه شوال 1394 ه كه براى امرى به اصفهان رفتم در مسجد نو موفق به زيارتشان شده و از سيماى ملكوتى آنجناب مستنير گرديدم.

آثار و علائم ربانيين را از چهره منيرش مشاهده كردم

و بايد همينطور باشند زيرا فرزند ارجمند آيت اللَّه العظمى آقا رضا كه مجسمه علم و كمال و حفيد عالم ربانى و آيت سبحانى حاج شيخ محمدحسين نجفى هستند كه داراى كرامات و مقامات معنوى بوده و مرحوم آيت اللَّه حاج آقا نوراللَّه اصفهانى كتابى در شرح زندگانى آن بزرگوار و حالاتش نوشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

نجفي، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى بزرگ، و فقيهى نامور، و در غايت زهد و تقوى بوده، در ديانت و محكمى امر مرافعات، و امتناع از چيزى كه بوى رشوه در او باشد، و عدم ملاحظه از اكابر و ارحام در اين مقام، عندالخواص و العوام مسلّم بود، و مرحوم ميرزاى شيرازى اعتماد تامّى به او داشته، كه اهل اصفهان هر وقت از ايشان سئوال كرده اند كه به چه كسي رجوع كنند؟ مى فرمودند: به ميرزا محمّد حسن نجفى. و جمعى از خواّص از ايشان تقليد مى كردند، و ايشان امام جماعت مسجد ذوالفقار بودند، و عمر گرامى را صرف تحصيل و تدريس و تأليف و تصنيف و جواب استفتاءات مى فرمودند.

در حدود سال 1237 متولّد، و در روز 5 شنبه 11 ربيع الاول سال 1317 در اصفهان وفات يافته، در لسان الارض مدفون گرديد، سپس به نجف منتقل گرديد.

كتب زير از ايشان است:

1- اجزايى دراصول 2- اجزايى در فقه 3- حاشيه بر فصول 4- حاشيه بر قوانين 5- رساله در زيارت عاشورا 6- كتابى در طهارت 7- كتابى در تقوى، ناتمام، و غيره.

مشاراليه در نجف از زمره شاگردان: آقا سيد ابراهيم قزوينى صاحب ضوابط، و شيخ مرتضى انصارى، و ميرزاى شيرازى بوده، و در اصفهان عدّه زيادى در عداد شاگردانش محسوب مى شوند.

برگرفته از كتاب

:دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجفي، محمد طه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1241 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رجالى، مجتهد، مدرس، زاهد، عابد و شاعر. نياى بزرگش حاج نجف از تبريز به نجف مهاجرت كرد. محمد طه در نجف به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. مقدمات را از شيخ عبدالرضا طفيلى و دايى اش، شيخ جواد، فراگرفت. وى در محضر علامه شيخ محسن خنفر و شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى و سيد حسين بحرالعلوم تلمذ نمود و از شيخ ابوالحسن على بن خليل رازى اجازه ى روايت گرفت. سيد محمد سعيد حبوبى و علامه سيد محسن امين و شيخ على جواهرى و شيخ حسن، فرزند شيخ محمد حسن صاحب «جواهر» و سيد مهدى حكيم و سيد محمد كاشى حايرى و سيد عدنان بحرانى از شاگردان وى هستند. او پس از درگذشت ميرزاى بزرگ شيرازى عهده دار مرجعيت گرديد. او به خوبى شعر مى سرود و قصايدى از وى در مدح پيامبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) باقى است. در اواخر عمر بينايى اش را از دست داد. در نجف درگذشت و در حجره اى در نزديكى صحن مطهر به خاك سپرده شد. از آثارش: «الانصاف فى تحقيق مسائل الخلاف»، حاشيه بر «الجواهر»، در فقه؛ «اتقان المقال فى احوال الرجال»، در شرح حال رجال حديث كه در ابتدا نام آن «احياء الموات فى اسماء الروات» بود؛ «الفوائد السنية» يا «القواعد النجفية» كه حاشيه بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى است؛ «غناء المخلصين» حاشيه بر «المعالم»؛ شرح «منظومه» بحرالعلوم؛ «كشف الحجاب فى استصحاب الكر و مطلق الاستصحاب»؛ «كشف الاستار عن حكم الخارج عن دار الاقامة فى الاسفار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (46/ 7)، اعيان الشيعه (375/ 9)، دانشمندان آذربايجان (245)، الذريعه (26 -25/ 18 ،343/ 16 ،216/ 11 ،207/ 6 ،397/ 2 ،83/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 967 -961/ 14)، علماء معاصرين (84 -83)، فوائدالرضويه (547)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1270 -1269/ 3)، معجم المؤلفين (107/ 10)، مكارم الآثار (1155 -1149/ 4).

نجفي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين نجفى از علماء معروف نيشابور بوده است.

وى در نيشابور متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات به مشهد مشرف و پس از چند سال مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و اقران او استفاده و پس از وصول به مقام اجتهاد به وطن مراجعت و به خدمات دينى پرداخته تا از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نجم آبادي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1264 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. اصلش از نجم آباد كرج است. در تهران به دنيا آمد و پس از گذراندن مقدمات به نجف رفت و چندين سال در نجف از محضر علما استفاده نمود. او در اخلاق از خواص شاگردان ملا حسينقلى همدانى بود. پس از رسيدن به درجات بالاى علمى به تهران آمد و جانشين پدر و برادرش، آقا شيخ هادى، در امر تدريس و امامت جماعت گرديد. سيد محسن عاملى صاحب «اعيان الشيعه» از شاگردان وى مى باشد. در تهران درگذشت و در مقبره ى برادرش، آقا شيخ هادى، دفن شد. از آثارش: «رسالة المشتق»؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (187/ 9)، الذريعه (218 -217/ 6)، زندگينامه آيت اللَّه حاج شيخ هادى نجم آبادى (54 -51)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 227/ 14)، معجم المؤلفين (97/ 9)، مكارم الآثار (1782 -1781/ 5).

نجم آبادي، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321/ 1320 -1250 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، متكلم، مجتهد، مدرس و نيكوكار. اصل وى از ساوجبلاغ تهران است. در تهران به دنيا آمد. در 1262 ق براى تحصيل علوم به نجف رفت و پس از فراگيرى مقدمات در 1270 ق به تهران بازگشت و پس از مدتى براى ادامه ى تحصيل به نجف مراجعت نمود. وى از شاگردان پدرش، ملا مهدى، و پسر عمويش، شيخ حسن نجم آبادى، و شيخ راضى نجفى بود. در 1280 ق پس از درگذشت پدرش، به تهران آمد و عهده دار امور دينى گشت. او در فقه، اصول، حديث، تفسير و رجال متبحر بود و در زمان خود از مجتهدين بزرگ تهران و مرجع حل و فصل مشكلات مردم به شمار مى آمد. او بعد از ظهر هر

روز جلو درگاه خانه خويش مى نشست و مردم را از هر گروه و آيين مى پذيرفت و با همه ى آنها در كمال آزادى پيرامون مسائل گوناگون بحث مى نمود. او عالمى آزادمنش و روشنفكر بود و خدمات بسيارى به جنبش آزادى ايران كرد و بسيارى از بزرگان مشروطه را از مريدان او به شمار آورده اند. فرزندانش، شيخ محمدتقى مجتهد نجم آبادى و حاج شيخ مهدى نجم آبادى، و علامه محمد قزوينى و علامه على اكبر دهخدا و ناظم الاسلام كرمانى و ميرزا جهانگير خان شيرازى (صور اسرافيل) و رفيع بامداد و ميرزا سيد محمد طباطبايى از شاگردان او بودند. در تهران درگذشت و در مدرسه ى خود به خاك سپرده شد. از آثارش: بناى مريضخانه ى وزيرى (ميرزا عيسى وزير) كه به نام خود وى نيز مشهور است، به انضمام يك باب حمام در كنار مريضخانه، در محله ى حسن آباد تهران، هدايت و تشويق ميرزا عبدالكريم خان منتظم الدوله فيروزكوهى به بناى مدرسه ى خيريه دارالايتام حسن آباد، داير كردن قنات در اشتهارد كرج و آباد كردن اراضى موات و احداث صحت آباد، در جهت پشتيبانى مالى بناى مريضخانه. از آثار علمى وى: «تحرير العقلاء»؛ رساله ى «رد فرقه ى بهاييه»؛ «جداول، طبقات وارث».[1]

سال تولد: 1250 ق.

فوت: 1320 ق.

آثار: تحريرالعقلا

رساله رد فرقه بهائيت (تهران، 1312 ق. سربى، رقعى، باهتمام شيخ مرتضى نجم آبادى)

جداول، طبقات وارث (تهران، 1308 ق. سنگى، خط ميرزا حسن تهرانى)

هادى نجم آبادى تهرانى متولد سال 1250 ق. پسر حاج ملا مهدى و از علماى معروف تهران بود كه در روستاى نجم آباد در خانواده اى صنعتگر به دنيا آمد. در دوازده سالگى به همراه مادرش به نجف اشرف رفت و به تحصيل علوم فقهى و مذهبى پرداخت در سال 1280 ق.

به تهران آمد و امامت و حكومت شرعيه موقوفات خانوادگى را به عهده گرفت.

وى مطلقا مردى فسادناپذير بود و هيچ گاه دينارى از كسى قبول نمى نمود وى مردى آزادانديش بود و يكى از زمينه سازان فكرى جنبش مشروطه محسوب مى گردد، اكثر روشنفكران دوره ناصرى تربيت يافتگان دبستان اين روحانى بودند. وى به تأسيس مدرسه، دارالايتام، بيمارستان، داروخانه و مسجد علاقه مفرطى داشت و از جمله ساخت مدرسه خيريه، مدرسه سادات، مدرسه رشديه و بيمارستان وزيرى با حمايت و تشويق وى صورت پذيرفت. سرانجام وى در سال 1320 ق. جان به جان آفرين تسليم نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (236 -235/ 10)، تحريرالعقلاء (مقدمه)، الذريعه (387/ 3)، زندگينامه ى آيت اللَّه حاج شيخ هادى نجم آبادى، شرح حال رجال (410 -408/ 4)، علماء معاصرين (337)، المآثر والآثار (149)، مكارم الآثار (1377 -1376/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (732 -730/ 6).

نحوي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و مجتهد زاهد، از شاگردان: حاج ميرزا ابوالحسن بروجردى، و آخوند ملاّ محمّد حسين فشارگى، و آقا شيخ محمّد رضا نجفى، و مجاز از هر 3 نفر، و همچنين از شاگردان آقا سيد محمّد باقر درچه اى و آخوند كاشانى بوده، عمرى به زهد و قناعت گذرانيده.

در 1303 متولّد، و در ظهر پنجشنبه 5 جمادى الاولى سال 1350 به عارضه سكته وفات يافت، و در جنب آباي گرام خود مدفون شد.

مادّه تاريخ وفاتش را مرحوم آقا كمال الدين خوانسارى (پدر زن ايشان) فرمايد:

آن سمّى حضرت باقر كه بود

نحوى عصرش فصيح و هم بليغ

سال فوتش را اگر پرسى ز من

گويمت اى حيف از او با اى دريغ

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نحوي، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فقيه، و مجتهد متكلّم اصولى، از شاگردان: آقا ميرزا محمّد باقر [خوانساري]، و پدر خود، و آقا نجفى، و حاج ميرزا بديع درب امامى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى و جمعى ديگر از دانشمندان اصفهان بوده.

در 1278 متولّد، و در شب جمعه 14 ربيع الثانى 1361 وفات يافته.

تاريخ وفاتش را آقاى معلّم ضمن قطعه اى فرمايد:

كم كرد معلم دو و گفت از پى سالش

سيّد حسن نحوى عارف ز جهان رفت

قبرش در مجاورت قبر جدّش سيد حسن مجتهد قرار دارد.

وى داماد آقا ميرزا محمّد باقر چهار سوقى صاحب روضات است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نحوي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد مهدى، علاّمه فقيه، در شوّال 1248 متولّد، و در صبح روز دوشنبه 15 ذى حجّة الحرام سال 1307 وفات يافته، در جنب پدر مدفون شد.

مشاراليه از علما و فقها و اجلاّ بوده، و در مدرسه شاهزاده ها تدريس مى نموده، و در مسجد حمّال ها در بازار كفّاش هاى اصفهان امامت مى نموده، و در نزد پدر، و آقا مير سيد حسن مدرس، و ملاّ اسماعيل واحد العين و آقا سيد اسداللَّه بيدآبادى و جمعى ديگر تحصيل نموده، و جمعى از بزرگان در عداد شاگردان ايشان محسوب مى شدند.

فقه و اصول و خصوصاً ادبيّات تدريس مى نموده، و چون تخصّص ايشان در تدريس علم نحو بوده به نحوى شهرت يافته، و گاهى او را سيّد نحوى مى گفته اند، جهت امتياز ايشان از نحوي هاى هرندى كه غير سيّد بوده اند.

و از وى چهار پسر باقى ماند:

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نخبة الفقهاء لاري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن بن العالم الجليل آيت اللَّه آقاى حاج شيخ محمد حسين لارى از علماء بزرگ معاصر است. ايشان در حدود سال 1328 قمرى هجرى در لار به دنيا آمده و در بيت علم و فضيلت پرورش و دروس مقدمات و سطوح را در آنجا خوانده سپس به شيراز آمده و از محضر آقايان آنجا استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا محمد حسين نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ محمد كاظم شيرازى استفاده و با دريافت اجازات اجتهادى و غيره به زادگاه خود شهرستان لار مراجعت و به انجام وظائف دينى و اجتماعى پرداخته است داراى تاليفاتى چندى از جمله:

1- تذكره الفضلاء.

2- تذكره الصلحاء. و غيره مى باشد.

نويسنده

در حدود پنجسال قبل معظم له را در مشهد مقدس در مدرسه نواب ملاقات كردم او را دانشمندى جامع و متواضع ديدم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

نخعي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين طاب ثراه در سال 1267 قمرى در گلپايگان متولد و تحصيلات مقدمات را نزد علماء آن زمان انجام داده و بعد از تكميل آن مسافرت به قم و اصفهان نموده و از محضر آيات عظام آنجا استفاده نموده تا به درجه اجتهاد و استغناء از علماء اصفهان مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدتى از مجلس بحث مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى استفاده كرده آنگاه مسافرت به سامرا و مدتى طولانى از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه مجدد حاج ميرزا محمدحسن شيرازى بهره مند شده به نحوى كه در اصحاب خاص ايشان مورد توجه آن مرحوم گرديده و به مبرزين و كملين اصحاب ميرزا چون مرحوم حاج ملا فتحعلى اراكى و مرحوم سيد محمد فشاركى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد اسماعيل صدر و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نورى اعلى اللَّه مقامهم جليس و هم بحث بوده و مقامات و معارف عاليه را با چنين اصحابى درك نموده پس به اصرار جمعى از علماء مراجعت به گلپايگان نموده و در آنجا مرجعيت تامه داشته تا در سنه 1347 قمرى وفات و در همانجا مدفون گرديده است

از قضاياى قابل توجه اينكه در حال احتضار كه قواى ايشان به كلى از كار افتاده و قادر به حركت نبودند و علماء گلپايگان در اطراف بستر ايشان نشسته بودند دفعة بغير اختيار از بستر برخاسته و چشم به اهل مجلش گشوده و

فرمودند نشسته ايد در حالتى كه پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله وارد شد و مجددا چشم بسته و در بستر آرميده و به رحمت ايزدى پيوستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نراقي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1245/ 1244 -1186/ 1185 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، رجالى، منجم، رياضيدان، مدرس، اديب و شاعر، متخلص به صفايى. جامع معقول و منقول بود. در نراق، از توابع كاشان، به دنيا آمد. مقدمات را در نزد پدرش و شاگردان پدرش فراگرفت. سپس به همراه پدر به عراق رفت و در نجف از محضر سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و در كربلا از محضر ميرزا مهدى شهرستانى و آقا محمدباقر بهبهانى استفاده نمود تا به مرتبه ى اجتهاد رسيد و خود به بحث و تدريس پرداخت. سپس به نراق كاشان بازگشت و عهده دار رياست و مرجعيت دينى شد. وى از پدرش و سيد بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و به واسطه ى پدرش از ملا محمدباقر مجلسى روايت نموده است. شيخ مرتضى انصارى و سيد محمد شفيع جاپلقى و بسيارى ديگر از بزرگان از شاگردان وى بودند. در نراق به بيمارى و با درگذشت، پيكرش به نجف منتقل و در صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش: «مناهج الوصول الى علم الاصول» يا «مناهج الاحكام»، «مساند الشيعة فى احكام الشريعة»، در فقه؛ «وسيلة النجاة»؛ «مفتاح الاصول و مصباح الوصول»؛ «معراج السعادة»، در اخلاق به فارسى، «مفتاح الاحكام»، در اصول فقه، «تنقيح الفصول»، در شرح «تجريد الاصول» پدرش، ملا مهدى نراقى؛ «اساس الاحكام»؛ «اسرار الحج»؛ «عوائد الايام»، در قواعد اصولى و فقهى، به فارسى؛ «الخزائن»، به سبك «كشكول»، در تتميم كتاب «مشكلات

العلوم» پدرش، به فارسى، «سيف الامة و برهان الملة»، در رد پادرى نصرانى، به فارسى، رساله ى «منجزات المريض»؛ مثنوى «طاقديس»؛ «ديوان» شعر.[1]

حاجى ملا احمد ابن حاج ملا مهدى معروف به نراقى (ف. 1245 ه.ق) از فقهاى بزرگ قرن سيزدهم هجرى است. علاوه بر مقام فقاهت اشعار عرفانى فراوان سروده است و در شعر صفاتى تخلص مى كرد. او را تأليفات متعددى است از آن جمله: 1- اجتماع الامر والنهى. 2- اساس الاحكام در اصول فقه. 3- اسرارالحج. 4- حجية المظنة. 5- خزائن. 6- ديوان شعر فارسى. 7- سيف الامة 8- شرح تجريدالاصول. 9- طاقديس شامل مثنويات او. 10- عين الاصول. 11- معراج السعاده. 12- مفتاح الاحكام. 13- مناهج الوصول. وى در وباى عام در قريه ى نراق درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (245/ 1)، اعيان الشيعه (184 -183/ 3)، ايضاح المكنون (563 ،523 ،478 ،130 ،35/ 2 ،331/ 1) حديقةالشعراء (1031 -1027/ 2) الذريعه (178 -177 ،85/ 25 ،16/ 23 ،350 ،341 -340/ 22 ،317 ،315 ،230 -229 ،15 -14/ 21 ،140/ 17 ،367 ،354 ،134/ 15 ،195 ،138/ 13 ،286/ 12 ،12/ 11 ،1181 ،610/ 9 ،152/ 7 ،43 ،4/ 2 ،267/ 1)، روضات الجنات (107 -103/ 1)، ريحانه (163 -160/ 6)، سفينةالمحمود (423 -419/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 117 -116/ 13)، فرهنگ سخنوران (560)، فوائد الرضويه (41)، قصص العلماء (132 -129)، مجمع الفصحا (705 -700/ 5)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1288 -1287/ 3)، معجم المؤلفين (163 -162/ 2)، مكارم الآثار (1242 -1235/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (484 -481/ 1)، نگارستان دارا (106 -104)، هديةالاحباب (180)، هديةالعارفين (186 -185/ 1).

نراقي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1215 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم.

ملقب به عبدالصاحب و معروف به حجت الاسلام. در كاشان به دنيا آمد. مدارج علمى را نزد پدر خود، ملا احمد نراقى، طى نمود و از وى اجازه اجتهاد دريافت كرد. بنا به آورده ى صاحب «مكارم الآثار»، وى داماد ميرزاى قمى و از مشايخ شيخ جعفر شوشترى مى باشد. او عهده دار توليت مدرسه سلطانى در كاشان، از بناهاى فتحعلى شاه قاجار، بود. وى در كاشان درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در نزديكى پدرش و جدش به خاك سپرده شد. از آثار وى: «انوار التوحيد»، در كلام؛ «المراصد ذات الفوائد»، در مسائل مهم علم اصول؛ «مشارق الاحكام»، در فقه.[1]

حاج ملا محمد ابن حاج ملا احمد نراقى ملقب به عبدالصاحب و معروف به حجةالاسلام (ف. 1297 ه.ق) از علماى اماميه ى قرن سيزدهم هجرى، از تأليفات اوست: 1- انوار التوحيد در علم كلام. 2- المراصد در اصول. 3- مشارق الاحكام در فقه. وى در سن 80 سالگى در كاشان وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (32/ 21 ،300/ 20 ،422/ 2)، ريحانه 164 -163/ 6)، المآثر والآثار (144)، مكارم الآثار (556 -555/ 2)، هديةالاحباب (181).

نراقي، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدصادق نراقى بن ميرزا ابوالقاسم بن ملا مهدى بن ابى ذر نراقى كاشانى از علماء بزرگ عصر و مراجع امور در كاشان بوده و بعد از 1300 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نراقي، مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1209 -1128 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم و رياضيدان. موصوف به خاتم المجتهدين. جامع علوم معقول و منقول و در حساب، هندسه، رياضى، هيئت و علوم ادبى متبحر بود. در نراق كاشان به دنيا آمد. سپس براى تحصيل به اصفهان رفت و از محضر ملا اسماعيل خواجويى و ملا محمدمهدى هرندى و شيخ محمد كاشانى و ميرزا نصير استفاده نمود و آنگاه براى ادامه تحصيل رهسپار عتبات گشت و در كربلا و نجف نزد بزرگان فقه و اصول و علوم نقلى از قبيل: وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى و شيخ مهدى فتونى عاملى به تكميل معلومات خويش پرداخت و از وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى و سيد مهدى بحرالعلوم و سيد محمدمهدى شهرستانى و شيخ جعفر كاشف الغطاء و ملا محمد اسماعيل مازندرانى روايت نمود. پس از فراغت از تحصيل به ايران مراجعت كرد و در كاشان سكنى گزيد. با حضور او در كاشان علم و دانش در اين شهر رونقى تازه پيدا كرد. فرزندش، ملا احمد نراقى، و حاج محمد ابراهيم كرباسى و محمد طاهرآبادى و سيد محمدباقر حجت الاسلام شفتى اصفهانى و مجذوب عليشاه و ميرزا بابا حبيب اللَّه حسينى نطنزى از شاگردان او بودند. در اواخر عمر به نجف رفت و در آنجا به تدريس و بحث و تأليف مشغول شد و در همان جا درگذشت و در حرم مطهر به خاك سپرده شد.

از آثارش: «كنزالرموز»، «انيس الموحدين»؛ «انيس المجتهدين»؛ «توضيح الاشكال»، در شرح «تحرير اقليدس»؛ «معتمد الشيعة فى احكام الشريعة»؛ «لوامع الاحكام فى فقه شريعة الاسلام»؛ «التحفة الرضوية فى المسائل الدينية»؛ «التجريد» يا «تجريد الاصول»، در اصول فقه؛ «انيس التجار» يا «انيس التاجرين»، در مسائل تجارت؛ «نخبة البيان»، در استعاره و تشبيه؛ «مشكلات العلوم» يا «تفصيل المشكلات من العلوم» به سبك «كشكول»؛ «جامع السعادات فى موجبات النجاة»، در اخلاق؛ رساله اى در «عبادات»؛ «مناسك الحج»؛ «كتاب الحساب»؛ «جامع الافكار و ناقد الانظار»، در اثبات واجب الوجود و صفات سلبيه و ثبوتيه؛ «محرق القلوب»، در مصائب اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (257/ 8)، اعيان الشيعه (167 ،143/ 10)، ايضاح المكنون (508 ،443 ،413/ 2 ،353 ،311 ،249 ،227 ،148/ 1)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (106/ 2)، الذريعه (94 -93/ 24 ،274/ 22 ،213 ،67 -66/ 21 ،149/ 20 ،359 -358 ،349 ،345 ،157 ،121/ 18 ،75 -74/ 17 ،302/ 15 ،335/ 13 ،103 ،32/ 11 ،7/ 7 ،436 ،351 ،350/ 3 ،59 -58 ،42 -41/ 5 ،467 -466 ،465 -464 ،453/ 2)، روضات الجنات (192 -189/ 7)، ريحانه (165 -164/ 6)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (413 -409)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 116/ 13)، طرائق الحقائق (258 ،254/ 3)، قصص العلماء (133/ 132)، المآثر والآثار (166)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1287 -1286/ 3)، معجم المؤلفين (57/ 12)، مكارم الآثار (364 -360/ 2)، مؤلفين كتاب چاپى (363 -360/ 6)، هديةالاحباب (181 -180)، هديةالعارفين (352/ 2).

نريزي مراغي، ابوتراب عبدالباقي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(492/ 491 -403/ 401 ق)، فقيه شافعى، محدث، مدرس و زاهد. اصل وى از نريز از قراى آذربايجان بود. ساكن نيشابور و عهده دار تدريس و امامت

جماعت در مسجد عقيل آنجا بود. در بغداد نزد قاضى ابوطيب طبرى فقه آموخت و از ابوطيب طبرى و ابوعلى بن شاذان ابوالقاسم عبدالملك بن بشران عبدى و ابوطاهر بن عبدالرحيم اصفهانى و ابوعبداللَّه محاملى و ابومحمد جوهرى و ابوبكر بن بشران و جماعتى ديگر حديث شنيد. عمر بن على دامغانى و ابوالبركات ابن فراوى و ابوعثمان عصايدى و زاهر بن طاهر شحامى و فرزندش، عبدالخالق بن زاهر، و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (481 -480/ 5)، سيرالنبلاء (171 -170/ 19)، شذرات الذهب (398/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (223/ 2)، الشافعيه ى سبكى (96/ 5) العبر (366/ 2)، الكامل (192/ 8)، المنتظم (42 -41/ 10)، النجوم الزاهرة (162/ 5).

نسائي، ابوعبدالرحمان احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(303 -215/ 214 ق)، رجالى، حافظ، محدث، فقيه و قاضى. ملقب به شيخ الاسلام و معروف به حافظ نسائى. در نساى خراسان به دنيا آمد. در «وفيات الاعيان» نام پدر وى على و نام جدش شعيب ذكر شده است. در طلب علم به خراسان، حجاز، عراق، جزيره، شام و مصر سفر كرد و سرانجام در مصر ساكن گرديد. وى نزد يونس بن عبدالاعلى، دوست و مصاحب شافعى، تلمذ نمود. او قرائت را از احمد بن نصر نيشابورى مقرى و ابوشعيب صالح بن زياد سوسى فراگرفت. از قتيبة بن سعيد و اسحاق بن راهويه و هشام بن عمار و سويد بن نصر و احمد بن منيع و بشر بن معاذ عقدى و حسين بن منصور سلمى نيشابورى و بشر صواف و زياد بن ايوب و سوار بن عبداللَّه عنبرى و عباس بن عبدالعظيم عنبرى و عبدالجبار عطار و عتبه مروزى و

عمران بن موسى قزاز و عمرو بن زراره كلابى و عيسى بن محمد رملى و محمد بن ابان بلخى و محمد بن بشار و محمد بن نصر مروزى و محمد مخرمى و محمد بن عبيد محارمى و محمد بن هاشم بعلبكى و محمود بن غيلان و هيثم بن ايوب طالقانى و يوسف بن عيسى زهرى و يوسف بن واضح مودّب و جماعتى ديگر حديث شنيد. فرزندش، عبدالكريم نسائى، و حسن بن رشيق عسكرى و ابوبشر دولابى و ابوجعفر طحاوى و ابوعلى نيشابورى و حمزه ى كنانى و ابوجعفر احمد نحوى و ابوبكر شافعى و محمد بن قاسم اندلسى و ابوالقاسم طبرانى و محمد بن عبداللَّه نيشابورى و محمد بن موسى مأمونى و ابن السنى و ابيض بن محمد بن ابيض و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. در رمله ى فلسطين درگذشت و پيكرش به مكه منتقل و ما بين صفا و مروه به خاك سپرده شد و به روايتى در مكه درگذشت. از آثارش: «السنن الكبير»، در حديث، «المجتبى» يا «السنن الصغير»؛ «الضعفاء والمتروكين»، در رجال حديث؛ «الخصائص» يا «خصائص اميرالمؤمنين (ع)»، در فضيلت حضرت على (ع)؛ «مسند على (ع)»؛ «مسند مالك»؛ «اغراب شعبة على سفيان و سفيان على شعبة»؛ «مناسك النسائى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (164/ 1)، اعيان الشيعه (603 -601/ 2)، انساب سمعانى (484/ 5)، تاريخ نيشابور (110)، تذكرة الحفاظ (701 -698/ 2)، تهذيب التهذيب (170 ،163/ 1) روضات الجنات (220 -219/ 1)، ريحانه (168 -167/ 6)، سيرالنبلاء (135 -125/ 14)، شذرات الذهب (241 -239/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 35 -34/ 4)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (88/ 1)، طبقات الشافعيه اسنوى (269 -268/

2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (16 -14/ 3)، العبر (444/ 1)، الكامل (152/ 6)، كشف الظنون (1833 ،1685 ،1684 ،1087 ،1006 ،706 ،130)، الكنى والالقاب (249 -247/ 3)، معجم المؤلفين (245 -244/ 1)، المنتظم (450/ 7)، النجوم الزاهرة (210 -209/ 3)، الوافى بالوفيات (417 -416/ 6)، وفيات الاعيان (78 -77/ 1)، هديةالعارفين (56/ 1).

نسفي بخاري، ابومحمد عبدالعزيز

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 533/ 532 ق)، فقيه حنفى و قاضى. معروف به نسفى و قاضى نسفى. اهل كوفه بود. در بخارا فقه آموخت و عهده دار قضاوت خراسان گرديد. وى پيشواى حنفيان بخارا و از معاصرين زمخشرى بود. از آثارش: «تعليق الخلاف» يا «التعليقة فى الخلاف»، در چهار مجلد؛ «فصول الفتاوى» يا «الفصول»، در فتاوا، «كفاية الفحول»، در علم اصول؛ «المنقذ من الزلل فى مسائل الجدل»؛ «روضة الناصحين»، در شرح «خطب الاربعين»؛ «السلم لدار السلام فى بيان احكام اركان الاسلام»؛ «مدارج الافهام والافواج»، در تفسير «آية ثمانية ازواج»، به فارسى؛ «مدارج البطون عن ازالة الشكوك والظنون»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (147 -146/ 4)، ايضاح المكنون (453 ،24/ 2)، ريحانه (171 -170/ 6)، كشف الظنون (1869 ،1497 ،933 ،424)، لغت نامه (ذيل/ عبدالعزيز) معجم المؤلفين (252/ 5)، هديةالعارفين (579 -578/ 1).

نسفي، ابومطيع مكحول

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 308 ق)، فقيه، حافظ و محدث. از داوود ظاهرى و ابوعيسى ترمذى و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و محمد بن ايوب بن ضريس و مطين و جماعتى ديگر روايت كرد. ابوبكر احمد بن محمد بن اسماعيل كه استاد جعفر مستغفرى است، از وى روايت نموده است. به آورده ى ذهبى مستغفرى در «تاريخ نسف» نام وى را محمد بن فضل و لقبش را مكحول ذكر كرده است. ذهبى گويد كه او نيكو شعر مى سرود. از آثارش: «اللؤلئيّات»، در زهد و آداب؛ «كتاب الشعاع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (33/ 15)، كشف الظنون (1571 ،1430)، معجم المؤلفين (319/ 12).

نسفي، ابومعين ميمون

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(508 -418 ق)، فقيه حنفى، اصولى و متكلم. وى از افاضل علماى حنفى قرن ششم قمرى بود. اصلش از سمرقند و ساكن بخارا بود. از آثارش: «بحرالكلام»، در توحيد؛ «تبصرة الادلة»، در كلام؛ «التمهيد لقواعد التوحيد»؛ «العمدة»، در اصول دين؛ «العالم والمتعلم»؛ «ايضاح المحجة لكون العقل حجة»؛ شرح «الجامع الكبير» ابوعبداللَّه شيبانى، در فروع؛ «مناهج الائمة»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (301/ 8)، ايضاح المكنون (563/ 2 ،156/ 1)، ريحانه (174/ 6)، كشف الظنون (1845 ،570 ،484 ،337 ،225)، معجم المؤلفين (66/ 13)، هديةالعارفين (487/ 2).

نسفي، برهان الدين، ابوالفضايل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 600- وف 688 -684/ 679 ق)، فقيه حنفى، مفسر، اصولى، محدث، متكلم، حكيم و شاعر. معروف به برهان. وى از علماى بزرگ حنفى بود. در علم تفسير و اصول فقه و علم كلام صاحب تأليف مى باشد. ساكن بغداد بود. در همان جا درگذشت و جنب مقبره ى ابوحنيفه دفن شد. «العقائد النسفية» كه ملا سعد تفتازانى آن را شرح كرده، به وى نسبت داده شده است. در «كشف الظنون» فقط يك عنوان كتاب تحت نام «عقائدالنسفى» مربوط به نجم الدين عمر بن حمد نسفى ذكر شده است. از ديگر آثارش: «المقدمة فى علم الخلاف» يا «المقدمة البرهانية» يا «فصول النسفى فى علم الجدل» يا «مقدمة فى الجدل والخلاف والنظر»؛ «منشأ النظر»، در علم خلاف و شرح آن؛ «الواضح»، كه مختصر «تفسير كبير» فخر رازى است؛ رساله اى در «دور و تسلسل»؛ شرح «الاسماء الحسنى»؛ شرح «الاشارات والتنبيهات» ابن سينا؛ شرح «الرسالة القدسية» غزالى؛ «مطلع السعادة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (194/ 2)، ريحانه (174 -173/ 6)، شذرات الذهب (385/ 5)، كشف الظنون (1861 ،1803 ،1799 -1798 ،1756 ،1720 1296

،1272 ،1032 ،882 ،865 ،95)، معجم المؤلفين (297/ 11)، هديةالعارفين (136 -135/ 2).

نسفي، حافظ الدين، ابوالبركات عبداللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 710/ 701 ق)، فقيه حنفى، محدث، اصولى، مفسر و متكلم. اصل وى از نسف و اهل ايذه ى اصفهان بود. او از مشاهير فقها و اصوليين و محدثين حنفى و در علم كلام متبحر و بر معاصرين خود مقدم بود. به آورده ى بعضى از مآخذ وى در ايذه درگذشت. اما در «ريحانةالادب» مكان وفات وى بغداد ذكر شده است. از آثارش: «الوافى»، در فقه و شرح آن به نام «الكافى»؛ «كنزالدقائق»، در تلخيص «الوافى»؛ «عمدة العقائد» يا «عمدة عقيدة اهل السنة والجماعة»، در كلام و شرح آن به نام «اعتماد الاعتقاد»؛ «منار الانوار» و شرح آن به نام «كشف الاسرار»؛ «مدارك التنزيل و حقائق التأويل»، در تفسير كه به «تفسير نسفى» معروف مى باشد؛ «المستصفى»، در شرح كتاب «نافع» شيخ ابوالقاسم محمد حسينى (م 656 ق).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (192/ 4)، ايضاح المكنون (98/ 1)، ريحانه (171/ 6)، كشف الظنون (2034 ،1997 ،1922 ،1867 ،1849 ،1823 ،1675 ،1641 -1640 ،1515 ،1274 ،1168 ،119)، معجم المؤلفين (32/ 6)، هديةالعارفين

نسفي، نجم الدين، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 537 -461 ق)، فقيه حنفى، اصولى، حافظ، محدث، مفسر، متكلم، اديب و شاعر. معروف به مفتى الثقلين، به جهت اينكه گويند جن و انس از محضرش تعليم مى گرفته اند. اهل سمرقند بود و در نسف به دنيا آمد. او در زمينه ى فقه، حديث، تفسير، تاريخ و فنون شعرى متبحر بود. در بغداد از ابوالقاسم بن بيان حديث شنيد و از اسماعيل بن محمد نوحى و حسن بن عبدالملك قاضى و مهدى بن محمد علوى و عبداللَّه بن على نسفى و ابواليسر محمد نسفى و حسين كاشغرى و ابومحمد حسن بن احمد سمرقندى و على بن حسن ماتريدى روايت

كرد. فرزندش، ابوالليث احمد بن عمر، و محمد بن ابراهيم تورپشتى از وى روايت كرده اند. حدود صد اثر را به وى نسبت مى دهند. كتاب «العقائد» يا «عقايد النسفى» كه بر آن شروح بسيارى، از جمله شرح سعدالدين تفتازانى نگاشته شده، به وى منسوب است. البته در صحت انتساب اين كتاب به وى ترديد مى باشد، چنان كه بعضى آن را به برهان الدين محمد بن محمد نسفى منسوب كرده اند. در سمرقند درگذشت. از ديگر آثارش: «الاكمل الاطول»، در تفسير؛ «التيسير فى التفسير»؛ «قيد الاوابد»؛ «تاريخ بخارا»؛ «القند فى تاريخ علماء سمرقند»؛ «يواقيت المواقيت»؛ «طلبة الطلبة»؛ «تطويل الاسفار لتحصيل الاخبار»؛ «مشارع الشارع»؛ «منهاج الدراية»، در فروع؛ «النجاح فى شرح اخبار كتاب الصحاح»؛ «الخصائل فى الفروع»؛ «دعوات المستغفرين»؛ «الاشعار بالمختار من الاشعار» يا «المختار من الاشعار»، در بيست مجلد؛ «منظومة الخلافيات» يا «منظومة فى الخلاف»؛ نظم «الجامع الصغير» امام محمد شيبانى، در فروع.[1]

عمر بن محمد ابن احمد نسفى سمرقندى حنفى (461 ه.ق- ف. 537 ه.ق) ملقب به نجم الدين و مكنى به ابى حفص عالمى متكلم، اصولى، فقيه، مفسر و محدث بود. قريب يكصد رساله در مباحث فقهى و جز آن تصنيف كرده است. از اوست: «اكمل الاطول» (ه.م) «والتيسير فى التفسير» و «العقائد النسفيه» و «طلبة الطلبه» و «تاريخ سمرقند» و جز آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (222/ 5)، ايضاح المكنون (117 ،25/ 1)، ريحانه (173 -172/ 6)، سيرالنبلاء (127 -126/ 20)، شذرات الذهب (115/ 4)، طبقات المفسرين داودى (7 -5 / 2)، العبر (453 -452/ 2)، كشف الظنون (2054 ،2048 ،1929 ،1871 ،1867 ،1731 ،1686 ،1602 ،1356 ،1230 ،1145 ،1125 ،1114 ،756 ،706 ،668 ،602 ،564 ،553

،519 ،418 ،415 ،296 ،247)، لسان الميزان (230 -229/ 5)، معجم الادباء (71 -70/ 16)، معجم المؤلفين (306 -305/ 7)، هديةالاحباب (255)، هديةالعارفين (783/ 1).

نظام الدوله، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1222 در ايران متولّد، و در اصفهان و طهران تحصيل علوم نموده، در سال 1247 به اتفّاق پدر به نجف اشرف مهاجرت نموده، و به تكميل علوم و تهذيب نفس و تأليف و تصنيف پرداخته، در فقه و اصول و حديث و رجال و علوم ادبى و رياضيّات مهارت داشته، قريب 18 مجلّد كتاب تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- البرهان 2- تقريرات 3- ديوان شعر، به عربى و فارسى 4- رسال در اصول فقه 5- رسال در شبهه محصوره و آب مضاف، به طبع رسيده 6- رساله در امامت 7- سلافة الوزراء، در معنى ولايت به طريق اهل تصوّف و عرفان، به نظم و نثر، مطبوع ضمن فوائد البهائيّة 8- شهاب الثاقب، در ردّ صواعق ابن حجر 9- كشف الابهام، در فقه. 10 و 11 - دو كتاب در رجال 12- كتابى در نحو و صرف 13- كتابى در ترجمه 19 نفر از بزرگان اهل سنّت، و ردّ بر آنها از كتب اهل سنّت 14- معارج القدس، در حكمت و كلام و توحيد و عدل 15- نور الابصار؛ و غيره.

مشاراليه نزد صاحب جواهر، و ملاّ مقصود على غروى، و ميرزا حسن بن ملاّعلى نورى و جمعى ديگر از بزرگان تحصيل علوم و دانش نموده، و از حاج ملاّ احمد نراقى اجازه روايت و اجتهاد داشته است

(تاريخ اجازه مربوط به زمانى است كه حاكم كاشان بوده است)

سرانجام در 8 ذى حجّه سال 1276 در نجف وفات يافته، در مدرسه صدر

مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام العلماء بحراني، محمد اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اسماعيل بحرانى نجفى الاصل و فسائى شيرازى مولدا و منشا و موطنا.

عالمى بزرگوار و آيتى عاليمقدار از آيات عظام و حجج اسلام فارس- فساء و شيراز مدفون در لار از احفاد و نوادگان فقيه نامى شيخ حسين آل عصفور متوفاى 1216 قمرى برادرزاده فقيه محقق و محدث مدقق آشيخ يوسف بحرينى صاحب (حدائق الناظره فى احكام العتره الطاهره) است.

مرحوم نظام العلماء از علماء نامى فارس بودند كه گاهى در شيراز در مساجد 1- طهران بيك 2- مسجد آقا احمد 3- مسجد سپهسالار قديم (امام خمينى) اقامه جماعت نموده به نشر احكام و معارف اهل بيت رسالت اشتغال داشت. و زمانى در فساء كه از شهرهاى فارس است مى زيسته و به خدمات دينى و وظائف روحانى پرداخته و به حوائج مردم مى رسيدند.

معظم له از شاگردان مرحوم آيت اللَّه ميرزا ابراهيم محلاتى بوده و از آيات عظام آقا سيد محمدكاظم يزدى آقا ميرزا محمدتقى شيرازى و شريعت اصفهانى داراى اجازات جامع بوده اند.

آن مرحوم انس و علاقه زيادى با مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين نجفى لارى داشته و پس از فوت آن مرحوم با فرزند بزرگ ايشان مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالمحمد آيةاللهى مراوده داشته است و در سفرى كه براى ديدار آن مرحوم به شهر لار مسافرت مى كنند به عارضه سكته قلبى مبتلا گشته و در ماه رمضان 1345 قمرى به رحمت حق پيوسته و با تجليل عظيمى در قبرستان آنجا به خاك مى روند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نظام شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود نظام شيرازى قدس اللَّه سره در سال 1323 هجرى قمرى در شيراز در بيت علم و دانش ديده به جهان گشوده و در حجر والد ماجدش آيت اللَّه حاج ميرزا

محمد اسمعيل نظام العلماء كه از علماء بنام و احفاد محقق بزرگ شيخ حسين آل عصفور (بحرانى برادرزاده مرحوم محدث بزرگ شيخ يوسف بحرانى صاحب كتاب الحدائق الناظره فى احكام العتره الطاهره).

معظم له تحصيلات مقدماتى و سطح را در شيراز نزد اساتيد فن فراگرفته و در سال 1314 هجرى شمسى عزيمت به نجف اشرف نموده و به درس خارج آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حج شيخ محمدكاظم شيرازى حاضر و استفاده نموده و در سال 1319 شمسى به سامرا رفته و به درس مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمود شيرازى رفته و پس از مدتى مورد اعتماد و مشورت ايشان قرار گرفته و سپس به افتخار دامادى معظم له نائل شده و در سال 1328 شمسى جزو اصحاب استفتاء آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و ميرزا آقاى اصطبهاناتى درآمده و در سال 1330 شمسى به شيراز و فسا سفرى نموده و مورد استقبال كم نظير علماء و بزرگان و عموم طبقات قرار گرفته و در سال 1338 شمسى بنا به درخواست مردم فسا كه شهر آباء و اجدادى ايشان بوده از طرف مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى رحل اقامت در شهر فسا افكنده و به خدمات دينى و انجام وظائف روحى و اجتماعى از اقامت جماعت و تبليغ احكام و تدريس فقه و اصول پرداخته و منشاء آثار خيرى گرديده است.

آن مرحوم مورد توجه مراجع عظام بوده و از آنها داراى اجازات عديده اجتهاد و روائى و غيره بوده و در سال 1364 شمسى به سكته قلبى از دنيا رفته و در حرم امامزاده حسن فسا به خاك رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نظام هروي، نظام الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 900 ق)، فقيه، مدرس،

قاضى و شاعر. پدرش ملا شرف الدين، از اعاظم فقهاى زمان ميرزا ابوالقاسم بابر بود. وى معصار با امير عليشر نوايى بود و لذا در «مجالس النفايس» شرح حال وى آمده است. مدتى در مدرسه ى غياثيه و مدرسه ى اخلاصيه به تدريس پرداخت. سپس از جانب سلطان حسين بايقرا به قضاوت هرات منصوب شد. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (340 -339 / 4)، الذريعه (1206 / 9)، ريحانه (207 / 6 ،350 / 5)، صبح گلشن (530)، فرهنگ سخنوران (942)، لغت نامه (ذيل/ قاضى نظام الدين)، مجالس النفائس (141).

نظام الملك طوسي، قوام الدين، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(410/ 408- مقتول 485 ق)، نويسنده و شاعر. ملقب به نظام الملك و رضى اميرالمؤمنين. مشهور به خواجه نظام الملك طوسى. در نوغان، از دهات رادكان طوس، به دنيا آمد و دوران كودكى و تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش گذراند. در يازده سالگى قرآن آموخت و سپس در طوس، نيشابور و مرو فقه شافعى و حديث را فراگرفت. او با ابوسعيد ابوالخير (م 440 ق) معاصر بود. چندى نيز در شهر بلخ به خدمت ابوعلى بن شاذان درآمد و به دبيرى وى منصوب شد. ابوعلى بعد از اينكه در زمان سلجوقيان به وزارت رسيد، نظام الملك را به دبيرى الب ارسلان گماشت و نظام الملك در 451 ق به وزارت الب ارسلان رسيد. مجموع وزارت نظام الملك در دربار الب ارسلان و ملكشاه بيش از سى سال بود. وى در 485 ق بر اثر اختلاف با تركان خاتون بر سر جانشينى ملكشاه و ترجيح بر كيارق بر محمود و دشمنى مخالفان، به قولى از وزارت بر كنار شد. خواجه نظام الملك داراى مذهب شافعى بود و از باب ارادتى كه به

فقها و متصوفه داشت، مدارس معتبرى به نام نظاميه و همچنين خانقاه هاى بسيارى بنا نهاد. او عاقبت در راه بغداد در نزديكى هاى نهاوند يا بروجرد به دست يكى از فداييان و پيروان حسن صباح به نام ابوطاهر اران به قتل رسيد. قبر وى در اصفهان مى باشد. در مورد همدرس بودن او با حكيم عمر خيام و حسن صباح نيز نقل قول هايى وجود دارد كه به تصريح دكتر صفا، نمى تواند درست باشد. وى گاهى نيز شعر مى سرود. از آثار وى: «سياست نامه» يا «سير الملوك» يا «پنجاه فصل»، كه به درخواست سلطان ملكشاه نوشته شد؛ «وصاياى نظام الملك» يا «دستور الوزارة»؛ «قانون الملك» كه به آورده ى «تاريخ ادبيات در ايران» به وى نسبت داده اند و ظاهراً قسمتى از «سياست نامه» مى تواند باشد.[1]

قوام الدين، ابوعلى حسن بن ابى الحسن على بن اسحاق بن عباس طوسى، ملقب به رضى اميرالمؤمنين (و. 408 يا 410- مقت. 485 ه.ق)، وزير و دانشمند دوره ى سلجوقيان. در نوغان طوس ولادت يافت. در طوس و نيشابور و مرو فقه و حديث آموخت، آنگاه در بلخ به خدمت ابوعلى بن شاذان درآمد و به دبيرى وى اشتغال جست و چون ابوعلى بعد از استيلاى سلجوقيان بر بلخ به وزارت چغرى بيك رسيد، نظام الملك را به دبيرى الب ارسلان گماشت. چون الب ارسلان به جاى پدر حكومت خراسان يافت، نظام الملك را به وزارت برگزيد (451 ه.ق) چون چهار سال بعد، پس از مرگ عم خود طغرل (455) به سلطنت رسيد، عميدالملك كندرى را خلع كرد و نظام الملك را به جاى او وزارت ممالك سلجوقى داد و از اين پس وى در وزارت باقى بود تا در 485 به سبب اختلاف با تركان خاتون

بر سر جانشينى ملكشاه و ترجيح بركيارق بر محمود و سعايت مخالفان، به قولى از وزارت بركنار شد و بنا به بعضى اقوال دست او را از كارها كوتاه كردند، و اندكى بعد در راه بغداد، در صحنه، به دست يكى از فدائيان حسن صباح به قتل رسيد (رمضان 485 ه.ق). مجموع مدت وزارت نظام الملك سى سال بود، و در اين مدت وى در حل و عقد امور مملكت دخالت كامل داشت و بسيارى از فتوحات سلجوقيان و پيشرفتهاى آنان در امور داخلى مملكت مديون كاردانى و كفايت او بود. نظام الملك به سبب ارادتى كه به فقيهان داشت، مدارس بسيار بنا نهاد كه پس از وى به مدارس نظاميه معروف شد. خواجه از نويسندگان چيره دست نثر فارسى به شمار مى رود و كتاب سياستنامه ى (ه.م) او از جمله ى كتب فصيح زبان فارسى است. علاوه بر آن مكتوبى از وى به پسرش در دست است كه به نام وصاياى نظام الملك يا دستورالوزراء معروف است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (509 -504/ 2)، اسرار التوحيد، تعليقات (728 -727)، اعيان الشيعه (169 -165/ 5)، تاريخ ادبيات در ايران (909 -904 ،527 -526 ،241 -234 ،119/ 2)، تاريخ گزيده (443)، تاريخ نظم و نثر (66)، تجارب السلف (281 -266)، تذكرةالشعراء (صفحات متعدد)، حبيب السير (500 -494/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (3036/ 2)، دستور الوزراء (صفحات متعدد)، الذريعه (274 -273/ 25 ،274 -273/ 12)، راحةالصدور (صفحات متعدد)، روضات الجنات (85 -82/ 3)، ريحانه (210 -209/ 6)، سبك شناسى (186 ،113 -95/ 2 ،168/ 1)، سه حكيم مسلمان، شاعران بى ديوان (583 -581)، شخصيت هاى نامى (485 -484)، شذرات الذهب (375 -374/ 3)، شرح

حال رجال و مشاهير نامى (256 -248)، صبح گلشن (526 -525)، طبقات الشافعيه سبكى (328 -309/ 4)، العبر (349/ 3)، فرهنگ ادبيات فارسى (511 -510)، فرهنگ سخنوران (941)، الكامل (161/ 8)، كشف الظنون (166)، الكنى والالقاب (259 -257/ 3)، لباب الالباب (67 -65/ 1)، لغت نامه (ذيل/ نظام الملك طوسى)، مدارس نظاميه (مقدمه، 91 -24)، معجم المؤلفين (249/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (606 -604/ 2)، النجوم الزاهرة (134 -133/ 5)، وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى (53 -46)، وفيات الاعيان (131 -128/ 2)، هديةالاحباب (257)، هفت اقليم (198 -196/ 2).

نقاش اصفهاني، ابوسعيد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 414 ق)، حافظ، محدث و فقيه حنبلى. در طلب حديث به جاهاى مختلف سفر كرد و در اصفهان از جد مادرش اش، احمد بن حسن بن ايوب تميمى، و عبداللَّه بن عيسى خشاب و عبداللَّه بن جعفر بن فارس اصفهانى و احمد سمسار اصفهانى و ابواحمد عسال اصفهانى و همطبقه ى آنها و در بغداد از ابوبكر شافعى و ابن مقسم و ابوعلى بن صواف و در بصره از ابواسحاق هجيمى و فاروق خطايى و حبيب قزاز و در كوفه از قاضى نذير محاربى و صباح بن محمد نهدى و در مرو از حاضر بن محمد فقيه و در جرجان از ابوبكر اسماعيلى و در هرات از ابوحامد حسنويه و ابومنصور ازهرى و در دينور از ابن السنى و از جماعتى ديگر در حرمين و نيشابور و همدان و نهاوند حديث شنيد و شنيده هاى خود را جمع آورى كرد و تصنيفاتى به وجود آورد. او همچنين املاى حديث نمود. فضل بن على حنفى و ابوالعباس ابن اشته و ابومطيع صحاف و سليمان حافظ و ابوالفتح سوذرجانى اصفهانى از وى روايت كرده اند. از

آثارش: كتاب «القضاء» يا «القضاة والشهود»؛ كتاب «طبقات الصوفية»؛ «مالى»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (161 -160/ 7)، تذكرة الحفاظ (1061 -1059/ 3)، سيرالنبلاء (308 -307/ 17)، شذرات الذهب (201/ 3)، طبقات الحفاظ (431)، العبر (228/ 2)، كشف الظنون (1104)، الوافى بالوفيات (119/ 4)، هديةالعارفين (62/ 2).

نقره كار نيشابوري، جمال الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 -706 ق)، فقيه، اصولى و نحوى. موصوف به شريف. وى در علوم عربى و اصول فقه تبحر داشت. مدتى در دمشق و قاهره ساكن و عهده دار مشيخت بعضى از خانقاه ها بود. او به تدريس در مدرسه ى اسديه ى حلب از بزرگترين مدارس شافعيان پرداخت. بعضى اين مدرسه را به اسديه خارج دمشق كه اختصاص به حنفيان داشت حمل كرده اند، لذا برخى مذهب او را شافعى و برخى حنفى دانسته اند. ليكن به آورده ى «ريحانةالادب»، قرائن حنفى بودنش ارجح مى باشد و اما چون گاهى اظهار تشيع مى كرد، محقق كركى او را از دانشمندان امامى دانسته است. از آثارش: شرح «منارالانوار» ابوالبركات نسفى، در اصول، شرح «التسهيل»، در نحو، شرح «الشافية» ابن حاجب، در صرف، «العباب»، در شرح «اللباب» تاج الدين محمد اسفراينى، در نحو، شرح «تلخيص المفتاح»، در بلاغت؛ شرح «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، شرح «قصيده ى بانت سعاد»، شرح «الفوائد الغياثية» عضدالدين ايجى، در معانى و بيان؛ شرح «حرز الامانى» شاطبى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (272 -271/ 4)، ريحانه (230 -229/ 6)، شذرات الذهب (242/ 6)، كشف الظنون (1544 ،1330 ،1300 ،1021 ،649 ،499 ،477)، معجم المؤلفين (108/ 6)، هديةالعارفين (467/ 1).

نمازي اصفهاني، ملا فتح الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملافتح الله اصفهاني

در زمستان سال 1228 ش . (12 ربيع الاول 1266 ق )(1427)باز شدن غنچه اي در خانه محمد جواد نمازي اصفهاني ، بهار را نويد داد. آن غنچه خوشبو را فتح الله ناميدند.

فتح الله در دامان پر مهر مادري مومن كه هيچ گاه او را بدون وضو شير نمي داد و پدري دلسوز كه لحظه اي از تربيت فرزندش غافل نمي شد، رشد كرد و پس از سپري كردن دوران بازيهاي كودكانه راهي

كلاس قرآن و ديگر كتابهاي مذهبي شد.

در حوزه هاي نور

او ابتدا در حوزه علميه اصفهان به تحصيل مشغول شد. استعداد و پشتكار فتح الله موجب شد كه بتواند با سرعت ، مقدمات علوم اسلامي را فرا گرفته ، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علميه زانوي ادب به زمين بزند. با اين حال حضور در درس بهترين اساتيد حوزه علميه اصفهان نتوانست تشنگي دانش اندوزي او را فرو نشاند. از اين رو راهي حوزه علميه مشهد مقدس شد.

در آن شهر از محضر اساتيد برجسته اي چون آيه الله حاج ميرزا نصرالله مدرس ، آيه الله محمد ابراهيم بروجردي و سيد مرتضي حائري بهره فراوان جست تا در رديف اساتيد آن ديار شناخته شد. سپس به سوي اصفهان مراجعت كرد. تا آن زمان نظريات شيخ مرتضي انصاري در اصفهان شهرتي نداشت ولي شيخ شريعت به بيان مسلك شيخ مرتضي انصاري همت گماشت .(1428)

او در سال 1295 ق . راهي نجف اشرف شد و در محضر مراجع تقليد آن زمان (آيات بزرگوار شيخ محمد حسين كاظمي و ميرزا حبيب الله رشتي ) حاضر شد و خود نيز مجلس درس مهمي تشكيل داد كه بسياري از دانشمندان حوزه علميه نجف در آن شركت مي كردند.

شيخ الشريعه در سال 1313 ق . به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مكه به مباحثه و گفتگو با علماي اهل سنت پرداخت به گونه اي كه آنها از احاطه كامل وي به كتابهاي اهل سنت در شگفت شدند.(1429)

پس از بازگشت از حج پروانه هاي فضيلت پيرامون آن شمع شريعت گرد آمدند. در اين زمان درس او از

مهم ترين درسهاي نجف به شمار مي رفت كه صدها نفر در آن شركت مي كردند. اين درسها عبارت بودند از:

1. دروس عالي فقه و اصول

2. رجال و درآيه

3. تفسير و علوم قرآن

4. فلسفه و كلام

5. درس خلافيات كه در اين درس علت اختلاف نظريات و فتواهاي فقيه بررسي مي شد. او بعلاوه خطيبي توانا بود كه جمعه ها منبر مي رفت و به موعظه پرداخت . از ديگر امتيازات ايشان اينكه وي به تحصيل طب و رياضيات همت گماشته و علاوه بر فرمولها و معادلات رياضي مطالب زيادي درباره علم پزشكي آموخته بود.

گويند روزي ايشان بيمار شد و وقتي پزشك براي معالجه بر بالين او آمد شيخ الشريعه در مورد بيماري اش از كتاب قانون بوعلي سينا مطلبي گفت . پزشك تصور كرد چون شيخ نوع بيماري خود را مي دانسته تنها همان قسمت كتاب را به خاطر سپرده است ولي در گفتگوهاي بعدي مشخص شد او بيشتر مطالب قانون را آماده در ذهن دارد.

اساتيد

شيخ الشريعه در محضر شريعتمداران زيادي درس شريعت آموخت تا شيخ شريعت شد به پاس احترامشان نام آنان در ذيل مي آيد:

1. ملا حيدر علي اصفهاني

2. آيه الله نصر الله مدرس

3. شيخ محمد صادق تنكابني

4. ملا احمد سبزواري

5. شيخ عبدالجواد خراساني

6. آيه الله ملا محمد باقر اصفهاني

7. شيخ حسين علي تويسركاني ملايري

8. آيه الله شيخ محمد تقي هروي

9. آيه الله شيخ محمد رحيم بروجردي

10. آيه الله شيخ محمد حسين كاظميني

11. آيه الله ميرزا حبيب الله رشتي

شاگردان

صدها نفر از طلاب علوم ديني در جلسات درس ايشان شركت مي كردند كه بسياري از آنان بعدها در زمره مراجع تقليد

در آمدند و نامي ترين آنان عبارتند از:

آيات عظام : 1. شيخ عبدالكريم حائري

2. سيد محمد حسين بروجردي

3. سيد ضياء الدين عراقي

4. سيد ضياء الدين عراقي

5. سيد شهاب الدين مرعشي نجفي

6. سيد عبدالهادي حسيني شيرازي

7. سيد محسن طباطبايي حكيم

8. سيد محمد كوه كمره اي (حجت )

9. سيد محمد تقي خوانساري

10. محمد علي شاه آبادي .

قلم نور

از آنجا كه شريعت در علوم گوناگون اسلامي مهارت داشت در بسياري از رشته ها نوشته هايي پر بها از خود به يادگار گذاشت كه هر يك در علوم مختلف حاكي از فزوني دانش اوست . از آن همه ، پاره اي رساله در موضوعات فقهي و اصولي است . در علم تفسير، فلسفه ، كلام و ادبيات عرب نيز داراي آثاري نيكوست .

مرجعيت

پس از وفات آيه الله ميرزا حبيب الله رشتي و آيه الله شيخ محمد حسين كاظميني شماري از مردم از شيخ الشريعه تقليد مي كردند ولي پس از رحلت ميرزا محمد تقي شيرازي ، شيخ الشريعه يگانه مرجع جهان تشيع شد. با اين حال وي رهبري ديني را چون باري سنگين بر دوش خود احساس مي كرد. او در خلوت ديده شده بود كه اشك ريزان با خداي خود چنين مناجات مي كرد:

((خدايا، در آخرين روزها زندگيم در دنيا به رياست مبتلا(!) شده ام و بايد سنگيني اين بار امانت را به دوش كشم ! بار الها، من طاقت تحمل اين امر بزرگ را ندارم ... و حال آنكه تو فرداي قيامت از من سوال خواهي كرد...))

شبيخون

شيخ الشريعه در پي مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن كتابخانه مهمي ايجاد كرد كه دانش پژوهان

از آن استفاده مي كردند و از ديگر اقدامات ايشان صدور اعلاميه هاي فراوان بود كه پرده از چره استعمار مي زدود در قسمتهائي از يكي از اين اعلاميه ها آمده است .

((خدمت علماي بزرگ ... و عموم مردم روستاها و شهرها و كوچ نشينان ...

بر آقايان و هوشياران ... پوشيده نيست كه بيگانگان از سده هاي پيشين و مدتها قبل كوشيده اند دارايي مسلمانان را برزدند و شهر و كشورشان را تصاحب كنند... قرآن سراسر حكمت را از ميان آنان بردارند و آنچه از وسايل مادي و معنوي نزد آنان است نابود سازند، بيگانگان همواره براي دستيابي به اين هدفها نقشه هايي ترتيب داده اند، آنگاه آيه الله شريعت چندين نمونه از نقشه ها و هدفهاي دشمن را در 10 مورد بازگو كرده ، در پايان دردمندانه از مسلمانان و ايرانيان مي خواهد كه در صف واحد در برابر دشمن متجاوز بايستند.(1430)

دزدان فرهنگ

در زماني كه عراق تحت سلطه انگلستان بود حكومت استعمارگر به مزدوران خود دستور داده بود هر جا كتاب نفيس و قديمي يافتند آن را تصاحب كرده ، به كتابخانه لندن بفرستند!

در اين ميان روحانيون آگاهي كه نمي خواستند فرهنگ اسلامي به دست كفار غارت شود در مقابل آنان مي ايستادند و استعمارگران با به زندان افكندن ايشان سعي مي كردند به اهداف شوم خود جامه عمل بپوشانند. ولي شيخ شريعت به كمك طلاب آمده ، آنها را از بند نجات مي داد. براي نمونه مي توان به زندان افتادن آيه الله مرعشي نجفي براي خريدن يك كتاب و سپس آزادي او به همت شيخ الشريعه اشاره كرد.

تقسيم ايران

يك

سال پس از انقلاب مشروطه (در سال 1907 م ) دو كشور استعمارگر روسيه و انگلستان در يك توافق سري ايران را به 3 منطقه تقسيم كردند؛ مناطق جنوبي سهميه انگلستان و شمال ايران از آن روسيه شد و براي آنكه با هم اختلافي پيدا نكنند قسمتهاي مركزي را به عنوان منطقه بي طرف سهم ايران قرار دادند. در اين هنگام كه تماميت ارضي و استقلال ايران در معرض خطر جدي قرار داشت ، شيخ الشريعه و ديگر علما درسهاي حوزه علميه را تعطيل و خود را براي جهاد آماده كردند؛ چنانكه در تلگرافي كه بدين مناسبت انتشار دادند مي خوانيم :

((اخبار موحشه مداخله اجانب در بلاد اسلاميه خصوصا به اشتهار معاهده ميشومه جديده با دولتين موجب وحشت عموم علماي اعلام ... (شده است .) قاطبه علماي اين مشاهد مشرفه وظايف مقاميه را تعطيل و در حفظ اسلام به اداي آخرين تكليف (جهاد) حاضر...))

ايران در آتش

در سال 1330 ق با حمله روسيه به ايران شهرهاي تبريز، گيلان ، رشت ، مشهد مقدس و چندين شهر و روستاي ايران اشغال شد. در اين زمان كه ايران در سراشيبي سقوط قرار گرفته بود مراجع تقليد شيعه كه در آن ايام در عراق بودند تصميم گرفتند با مقاومتي قهرمانانه جلو متجاوزان را بگيرند.

در يازدهم محرم 1330 هيات علميه نجف به همراه صدها نفر از طلاب حوزه علميه و دويست هزار تن از عشاير مسلح به طرف ايران حركت كردند. آنان تصميم گرفتند در سر راه خود به ايران چند روزي در كاظمين توقف كرده ، پس از آماده كردن مقدمات لازم به طرف ايران حركت

كنند. از جمله اقدامات آنان در كاظمين مي توان به ارسال هيات هايي به كشورهاي مختلف براي مذاكره با سران آن كشورها و ارسال اطلاعيه هاي فراوان به مسلمانان جهان اشاره كرد.

و ديگر آماده كردن عشاير ايران براي جهاد بود كه با ارسال تلگرافهاي متعدد آنان را به جهاد دعوت كردند. در يكي از اين برگهاي زرين چنين مي خوانيم :

به عموم حجج اسلام ، سرداران عظام و روساي عشاير.... از قديم زمان الي كنون به واسطه مردانگي عشاير... هرگز به خيال اجانب نمي رسيد كه دست اندازي به خاك ايران نمايند چه رسد به سوق عساكر و جسارت ... در ممالك اسلاميه . مگر در اين عصر مردانگي ايرانيان محو و نابود و عقايد اسلام پشت گوشها افتاده .. ياللمسلمين يك مشهد مقدس ... در مملكت شماست ، آيا رواست كه با وجود امثال شماها به تصرف كفار درآيد و ننگ تاريخي براي شما، باقي بماند!...))(1431)

وقتي مردم مسلمان و عشاير غيور ايران خود را براي دفاعي جانانه آماده كردند وثوق الدوله كه در آن زمان رياست هيات وزرا را به عهده داشت با نيرنگ اولا از حركت علما به طرف ايران ممانعت كرد. وانگهي از عشاير و ديگر امت مسلمان ايران خواست از هر گونه اقدامي كه مخالف سياسيتهاي روسيه و انگلستان باشد خودداري كنند و به آنها هشدار داد كه اگر با نيروهاي در حال پيشروي انگلستان مقابله كنند دولت آنها را مواخذه خواهد كرد. و از طرف ديگر مصرانه از علما خواست كه از كاظمين متفرق شوند.

عقب نشيني نيروهاي روسيه و اقدامات وثوق الدوله كارگر افتاد و تندري كه مي رفت خصم

را بسوزد توسط دولت ايران خاموش شد و علما كه نمي خواستند جنگ داخلي مشكلات ايران را دو چندان كنند از حركت به طرف ايران منصرف شدند.

نبرد اقتصادي

شيخ شريعت در كنار ديگر علما در برابر هجوم اقتصادي دشمن دو اقدام مهم انجام داد.

1 - تشويق مردم به ايجاد شركت هاي تعاوني

2. تحريم خريد و فروش اجناس و وسايل روسيه و انگلستان .

البته در اين جبهه نيز زماني كه مي رفت اين مبارزه منفي شكوفه دهد سفارت انگليس با يك نامه فدايت شوم به وثوق الدوله نوشت كه از علما بخواهد فتواهاي خود را ملغي اعلام كنند و وثوق هم همين كار را كرد.

مجتهد مجاهد

عراق در جنگ جهاني اول به تصرف انگلستان درآمد و شيخ الشريعه ضمن صدور فتواي جهاد خود به جبهه شتافت و فرماندهي جبهه قرنه را به عهده گرفت .

يكبار كه مجتهد مجاهد با كشتي كوچكي به طرف يكي از جبهه ها در حركت بود. كشتي آنها شكست و نزديك بود ايشان غرق شود كه ديگر مجاهدان وي را نجات دادند.

نيروهاي مردمي به فرماندهي علما به مدت هيجده ماه در برابر نيروهاي عظيم انگلستان مقاومت كردند و اگر پيروزي نهايي متفقين و ضعف شكست عثماني و ديگر متحدانش نبود اشغالگران هيچ گاه موفق به اشغال عراق نمي شدند.(1432)

در بستر انقلاب

نيروهاي انگلستان و همدستانش در جنگ جهاني اول با طرح اين شعار كه هدف ما رهايي كامل ملتهاست توانستند عراق و ديگر كشورهاي عربي را تصرف كنند اما پس از اشغال عراق نه تنها به آنها استقلال ندادند كه سعي كردند با برگزاري رفراندم فرمايشي به اشغال خود حالت قانوني

دهند و آنگاه كه عده اي از آزاديخواهان درخواست استقلال كردند آنها را تبعيد و زنداني كردند و متعاقب اين اوضاع شيخ الشريعه با ارسال تلگرافهايي به حاكمان انگليسي و فرماندهان ارشد نظامي آنان از اين درخواست سرباز زدند و سعي كردند با سركوب جلو انقلاب را بگيرند.

در اين هنگام آيه الله ميرزا محمد تقي شيرازي با صدور فتوايي به عراقيان اجازه داد كه اگر انگليسيان از دادن حقوق آنها سرباز زدند آنان دست به اسلحه برند و حق خود را باز پس گيرند. و اين گونه بود كه آتش انقلاب در عراق زبانه كشيد.

در هنگامي كه تمامي شهرهاي عراق در آتش انقلاب مي سوخت ناگهان آيه الله ميرزا محمد تقي شيرازي كه در اين زمان رهبري انقلاب را به عهده داشت به طور مرموزانه اي درگذشت ولي در آن لحظات حساس آيه الله شريعت اصفهاني علم بر زمين افتاده ميرزاي شيرازي را برداشت و با صدور بيانيه اي از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند و سپس در اجتماعي كه در صحن حضرت علي عليه السلام برگزار شده بود حاضر شد و در حالي كه به علت كهولت و ناتواني نمي توانست به تنهايي راه برود با كمك چند نفر از اطرافيان بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسليت از دست دادن ميرزا، مجاهدان را به استقامت فراخواند و آنگاه آيه الله سيد ابوالحسن اصفهاني را به عنوان نماينده خود انتخاب كرد و پرچم جهاد را به دست او سپرد.

در همين ايام ويلسون ، نماينده انگلستان در عراق تصميم گرفت با فرستادن پيام تسليتي باب گفتگو با شيخ را باز كند،

او را به پندار خود بفريبد اما نتوانست و انقلاب همچنان ادامه يافت .(1433)

متعاقب اين اوضاع نيروهاي انگليسي كه در ايران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانه شدند تا اينكه تعداد آنها به يكصد و پنجاه هزار نفر رسيد كه به انواع سلاحهاي پيشرفته و هواپيماهاي جنگي مجهز بودند. قدرت روز افزون نيروهاي انگلستان ، تمام شدن منابع مالي مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادي و نظامي ، نيز تغيير سياست انگلستان و پيشنهاد تشكيل حكومت ملي در عراق از طرف ديگر موجب شد كه بين رهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود. دولت انگلستان به طور رسمي تغير سياست خود را اعلام كرد و بدين سان استقلال خود را هر چند ناقص به دست آورد. اگر انقلاب به پيروزي نظامي مي رسيد علما مي توانستند با تشكيل حكومت اسلامي عراقي آباد و آزاد بسازند عوامل فوق در كنار سستي كه به مناسبت شروع فصل كشاورزي در مردم عراق پديد آورده بود باعث شد كه نيروهاي انگلستان بتوانند به طرف شهرهاي مقدس پيشروي و كربلا، كوفه و آنگاه نجف را اشغال كنند.

پس از اشغال نجف 17 تن از علما و از جمله حسن فرزند شيخ الشريعه دستگير و براي تبعيد روانه بصره شدند.

خاندان

آيه الله شريعت با يكي از نوادگان آيه الله شيخ محمد حسين اصفهاني مولف كتاب فصول ازدواج كرده بود و حاصل اين ازدواج 3 فرزند پسر بود:

1. شيخ حسن : وي فرزند بزرگ شيخ الشريعه بود و در انقلاب نقش بسزايي داشت .

2. شيخ مهدي ، او تقريرات درس پدرش را به رشته تحرير كشيد و

كتاب ((اعلام الاعلام بمولد خير الانام )) از اوست .

3. شيخ محمد شريعت (1283 - 1357 ق .): وي در نجف به تكميل علوم خود پرداخت . در سال 1331 ش . آيه الله بروجردي او را به عنوان نماينده خود راهي اصفهان كرد. شيخ محمد پس از رحلت آيه الله بروجردي امام امت (ره ) را به عنوان مرجع اعلم معرفي كرد كه عده اي از علماي پاكستان هم به پيروي از ايشان امام را مرجع تقليد اعلم به مردم معرفي كردند.(1434)

صبح تيره

سرانجام روح پر فتوح آيه الله شريعت اصفهاني پس از عمري تلاش در راه اسلام و قرآن در شب يكشنبه هشتم ربيع الثاني سال 1339 ق . قفس تن را دريد و آن نفس مطمئنه به سوي پروردگارش پر كشيد و پيكر مطهرش در جوار قبر اميرمؤ منان عليه السلام به خاك سپرده شد.

در سال 1366 ق . كه آيه الله حاج آقا حسين قمي دار فاني را وداع كرد و مي خواستند او را كنار شيخ الشريعه دفن كنند در هنگام حفر قبر مقداري از قبر شيخ شريعت خراب شد و حاضران با تعجب ديدند جسد آن فقيه فرزانه هنوز كاملا تازه است چنانكه گويا روز پيش به خاك سپرده شده است .

نمازي شاهرودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على نمازى شاهرودى فرزند عالم ربانى و زاهد سبحانى حاج شيخ محمد نمازى شاهرودى از علماء مبرز و متقى و دانشمندان متتبع و نويسندگان متبحر حوزه علميه مشهد مقدس بوده اند.

در سال 1332 قمرى در شهرستان شاهرود متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در زادگاه خود نزد والدشان و

ساير اساتيد فراگرفته و آنگاه براى تكميل مبانى فقه و اصول مهاجرت به مشهد مقدس نموده و و از محضر آيات عظام و فقهاء كرام آن سامان به ويژه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى غروى اصفهانى كه در معارف اهل بيت عصمت و طهارت نادره زمان واغلوطه اوان بوده و شاگردان مكتبش چون حاج شيخ مجتبى و حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى و ميرزا جواد آقاى تهرانى و صدها نفر ديگر امثالهم از آيات بزرگ و دانشمندان بنام معاصر بودند استفاده فقه و معارف الهى نموده و به نجف اشرف مشرف و چندى هم در آنجا اقامت و از مبانى مدرسين و مجتهدين حوزه نجف مطلع و استفاده نموده و به مشهد مراجعت و به تأليف كتب مفيده و تدريس پرداخته و مهارتى عجيب در مناظره با پيروان اديان ديگر و مذاهب باطله داشت و نيز در احتجاج و مباحثه با اهل سنت و جماعتى و در سفرهاى عديده اش به حجاز و كشور سعودى مباحثاتى با حضرات داشته كه موجب استبصار عده اى از مردم پاكستان و هندوستان شده است.

آن مرحوم در علوم غريبه و علم طلب قديم و گياه شناسى و رياضى هم اطلاع عميق داشته و با زبان فرانسه هم آشنائى داشته حدود سه دوره بحارالانوار را از اول تا آخر مطالعه و در اثر اين مطالعات موفق به تأليف مستدرك البحار در ده مجلد شده كه پنج جلد آن در زمان حيات خودش به طبع رسيده و پنج مجلد آن پس از رحلتش فرزند ياد شده اش اقدام به طبع و نشر آن نموده و حافظ تمام قرآن و يا اكثر آن

بوده زيرا از هر آيه كه مى پرسيدند فورا آدرس درس آن را مى داد و به گفته برخى از مرحوم آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس اللَّه سره از ايشان پرسيده بودند فرموده بود كه آقاى نمازى مجلسى زمان ما بوده است.

نگارنده اين كتاب چون مدتى در مدرسه نواب مشهد با ايشان همسايه و مرواده داشتم ايشان را از جهاتى كم نظير يافتم. تأليفات بسيارى دارد كه از ديدگان عزيزان مى گذرانم.

1- اثبات ولايت كه 6 مرتبه به چاپ رسيده.

2- ابواب رحمت 2 مرتبه چاپ شده.

3- تاريخ فلسفه و تصوف 2 مرتبه چاپ شده.

4- مقام قرآن و عترت 3 مرتبه چاپ شده.

5- اركان دين 2 مرتبه چاپ شده در خداشناسى و پيغمبر و امام شناسى و فروع دين و نماز و زكوه و روزه و حج و ولايت. و زيارت پيغمبر و ائمه هدى و شرح قيامت صغرى و رجعت و قيامت كبرى تدوين شده است.

6- الهدى الى صراط مستقيم.

7- دوره مستدرك سفينه البحار در ده جلد به طبع رسيده.

8- رساله تفويض

9- تاريخ مجالس روضه خوانى

10- زندگانى حبيب بن مظاهر

11- اصول دين

12- الاسلام الهاديه فى الاعتبار الكتب الاربعه

13- رساله نور الابصار

14- مناسك حج- مشتمل بر وجوب حج و مذمت تارك آن و خلقت كعبه و حجرالاسود و حرم و قضاياى آن.

تأليفات طبع نشده علامه نمازى

1- روضات النظرات، دوره فقه استدلالى ده جلد.

2- مستدركات علم رجال، ده جلد.

3- مستطرفات المعالى در احوال راويان احاديث.

4- دوره معارف القرآن مشتمل بر چهل و سه جزو.

5- رساله اى در طب.

6- معرفه الاشياء- گياه ها- درختها حيوانات و جمادات.

7- مباحث اصول.

متاسفانه اين دانشمند متتبع و محدث متبحر و مؤلف مكثر در شب دوشنبه دوم ماه ذيحجه سال 1405 هجرى قمرى برابر 28

مرداد ماه 1364 شمسى از دنيا رفته و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه الصلوه والسلام مدفون گرديد عاش سعيدا و مات سعيدا حشره اللَّه مع الشهداء والسعداء آمين يااللَّه.

محقق، عالم دينى.

تولد: 1294 ق.، شاهرود.

درگذشت: 28 مرداد 1364، (دوم ذيحجه سال 1405 ق.).

آيت الله على نمازى شاهرودى، فرزند آيت الله محمد نمازى شاهرودى، مقدمات و سطوح عالى را در شاهرود نزد پدر و ديگر اساتيد فراگرفت. سپس رهپسار مشهد شد . در آنجا مدارج عاليه فقه و اصول را يكى پس از ديگرى پشت سر گذاشت به گونه اى كه در بيست و دو سالگى شروع به تقرير فقه استدلالى نمود.

مدتى نيز به حوزه ى نجف اشرف رفت و در آنجا به تحصيل فقه و مبانى اصول پرداخت. سپس به ايران بازگشت و در مشهد مقيم شد. ايشان همچنين به علم رياضى و تاريخ و نيز خطاطى آشنايى داشت و به ويژه كتاب هايش را به خط خودش مى نوشت. آيت الله نمازى به زبان عربى مسلط بود و با زبان فرانسوى هم آشنايى داشت. وى طب سنتى و گياه شناسى و علوم غريبه را خوب مى دانست، ضمنا به روش هاى مباحثه و مناظره نيز مسلط بود. فعاليت عمده و اساسى ايشان پيرامون احاديث و رجال حديث بحارالانوار اختصاص داشت.

آثار ايشان عبارتند از: مستدرك سفينه البحار (در ده جلد)؛ الاحتجاج بالتاج على اصحاب اللجاج (الهادى)؛ الاعلام الهاديه فى اعتبار الكتب الاربعه؛ ابواب رحمت (جلد اول، مشهد، 1337، ق.، قم، 1362)؛ تاريخ فلسلفه و تصوف (يا مناظره دكتر با سياح پياده، جلد اول، 1377 ق.)؛ مناسك حج؛ رساله تفويض؛ رساله علم غيب (ع)؛ اصول دين؛ رساله نورالانوار؛ اركان دين؛ زندگانى حبيب

بن مظاهر اسدى؛ تاريخچه ى مجالس روضه خوانى و عزادارى سيد مظلومان (ع) قرآن و عترت در اسلام.

آثار علمى خطى چاپ نشده وى به اين شرح هستند: مستطرفات المعالى؛ مستدركات علم رجال (پانزده جلد)؛ روضات النظرات؛ مجموعه نفيسه در طب؛ معرفة الاشياء (گياه شناسى)؛ مطرف الهيه؛ حواشى بر بعضى كتب مانند: حاشيه بر تفسير برهان، حاشيه بر رجال ممقانى، حاشيه بر رجال آيت الله خويى؛ حاشيه بر رجال شيخ طوسى و تصحيح آن، حاشيه بر كتاب جواهر در فقه تأليف محمدحسن نجفى، حاشيه بر كتاب وقايع المشهور، حاشيه بر كتاب بحارالانوار آيت الله غرورى، حاشيه بر رساله ى شريف رجبيه محدث بيرجندى و حواشى ديگر.

(تو ح 1332 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث و متكلم. در شاهرود به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و استفاده از محضر پدرش، به مشهد مهاجرت نمود و سطوح را نزد مدرسين بزرگ حوزه ى مشهد به پايان رسانيد. آنگاه از بحثهاى معارف و اخلاق آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى بهره مند گشت. او علاوه بر امامت جماعت يكى از مساجد مشهد به كار تأليف و تصنيف كتب دينى و تحقيقات در اين زمينه اشتغال داشت و تأليفات بسيارى از خود باقى گذاشت. از آثارش: «مستدرك سفينةالبحار»؛ «ابواب رحمت»؛ «تاريخ فلسفه و تصوف»؛ «اركان دين»؛ «مقام قرآن و عترت در اسلام»؛ فهرست «منتقى الجمان»؛ كتاب «اثبات ولايت»؛ تذييلات كتاب «مجموعة الاخبار»؛ «شرح زندگانى حبيب بن مظاهر»؛ «تاريخچه ى مجالس روضه خوانى»؛ «مناسك حج و وجوب و فضيلت آن»؛ «نورالانوار»، به فارسى و عربى؛ رساله اى در «علم غيب امام (ع)».[1]

على ابن العالم الكامل و العابد الزاهد آيت اللَّه حاج شيخ محمد معروف به (نمازى) شاهرودى از علماء و ائمه جماعت معاصر

مشهد مقدسند.

وى در حدود سال 1332 قمرى متولد شده و در بيت علم و ورع و تحت تربيت پدر دانشمند و زاهدش پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه مشهدبه پايان رسانيده سپس از محضر مرحوم عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى مربى نفوس و مهذب اخلاق آيت اللَّه الملك العلام آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى سالهاى متمادى استفاده نموده و با هم از محضر آيات ديگر مشهد بهره مند گرديده و در مسجدى از مساجد بالا خيابان به اقامه جماعت و تبليغ احكام تا حال تحرير اشتغال دارند

نگارنده گويد از سال 1364 ق كه در مشهد اقامت داشتم و در مدرسه نواب از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى خارج مبحث حج را استفاده مينمودم با معظم له آشنا شده و بعد از درس مذاكره بحث را مى نموديم وى را دانشمندى متقى و پارسا و مشغول به مطالعه و تأليف شناخته ام خداوند امثال ايشان را همواره موفق بدارد.

تأليفات مطبوع ايشان از اينقرار است.

1- ابواب رحمت دو مرتبه به طبع رسيده 2- تاريخ فلسفه تصوف 3- متدرسك سفينه البحار ج 1 و 2 بطبع رسيده 4- كتاب اركان دين در آن شرح اصول دين (خداشناسى و فروع دين نماز و زكوه و روزه و حج و ولايت و زيارت پيغمبر و ائمه هدى و شرح قيامت صغرى (رجعت) و قيامت كبرى) 5- مقام قرآن و عترت در اسلام 6- فهرست منتقى الجمان 7- تذييلات كتاب مجموعه الاخيار 8- شرح زندگانى حبيب ابن مظاهر 9- تاريخچه مجالس روضه خوانى 10- مناسك حج و وجوب و فضيلت آن 11- كتاب اثبات ولايت 13

-12- نورالانوار فارسى و عربى 14- رساله اى در علم غيب امام (ع)

تأليفات مخلوط ايشان

1- تتمه مستدرك سفينه البحار ده جلد 11- مستدركات علم رجال شيخ 5 جلد 16- كتاب اصول دين 17- كتاب مستطرفات المعالى در احوال رجال و راويان اخبار 18- روضات النضرات در فقه استدلالى ده مجلد 19- معارف الهيه 20- مجموعه نفيسه در طب 21- معرفه الاشياء و غيره

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (184 -183/ 7 ،374/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (437/ 4).

نوبري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر نوبرى از علماء معاصر تبريز و فضلاء حوزه مرحوم آيه الله العظمى و العلامه الكبرى سيدنا الاستاد آقاى آقا سيد محمد حجت كوه كمرى رحمه الله مى باشد.

وى در محله نوبر تبريز در روز 17 ربيع المولود 1334 ق كه مصادف با روز ميلاد رسول صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام است تولد يافته و بدين مناسبت موسوم به (محمد جعفر) گرديده و پس از تكميل مقدمات در تبريز در آخر جمادى الاول 1353 ق به قم مهاجرت نموده و از محضر اعلام قم چون آيه الله العظمى گلپايگانى و مرحوم علامه اديب تهرانى سطوح را استفاده و به پايان رسانيده و در درس خارج آيت الله العظمى حجت قدس الله سره و آيت الله محقق خونسارى و مدت كوتاهى مرحوم آيت الله صدر و آيت الله آقا ميرزا رضى مجتهد تبريزى بهره مند شده و به مراتب عاليه رسيده است.

آقاى نوبرى تا سال 1375 ق در قم به تدريس و تكميل مبانى علمى اشتغال داشتند و پس آز آن مراجعت به تبريز نموده و تاكنون به

اقامه جماعت و ايفاء وظايف و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نوجابادي بخاري، ظهيرالدين، ابوالمظفر محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(668 -616 ق)، فقيه حنفى و اصولى. در نوجاباد، از قراى بخارا، به دنيا آمد. به دمشق رفت و سرانجام در بغداد مقيم گشت و به امامت مستنصريه رسيد. از آثار او: «كشف الابهام لرفع الاوهام» كه در «كشف الظنون» تحت عنوان «كشف الابهام لدفع الاوهام» ذكر شده است؛ «تلخيص القدورى» يا«الملخص فى مختصر القدورى»، در فروع فقه حنفى؛ «كشف الاسرار»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (204/ 7)، ايضاح المكنون (355/ 2)، كشف الظنون، (1634 ،1485 -1484)، لغت نامه (ذيل/ نوجابادى)، معجم المؤلفين (91/ 11)، هديةالعارفين (129/ 2).

نورمحمدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا على نورمحمدى تهرانى از علماء مبرز معاصر تهرانست كه در مسجد انصار واقع در خيابان هدايت به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

ايشان در شب بيست و هشتم ماه مبارك رمضان سال 1328 ق در قريه حصار بوعلى نياوران شميران بدنيا آمده و پس از پرورش و گذراندن دوران كودكى مدتى در مدرسه نياوران بتحصيل پرداخته و بعد مدتى در مدارس تهران دروس جديد را خوانده آنگاه در سال 1344 ق به قم مشرف و شروع بتحصيل علوم دينيه نموده در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و بعد از يكسال سطوح مكاسب و كفايه را از محضر آيت اللَّه آخوند ملا على همدانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و نيز مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى و مرحوم آيت اللَّه فيض استفاده نموده و بعد از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت دو دوره و نيم از خارج اصول را در خدمت آن مرحوم باضافه خارج مكاسب و خارج صلوه تلمذ نموده و هم نصفى از دررالاصول را از

محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى بهره مند شده و در سال 1362 ق از قم به تهران برگشته و مدت سه سال در قريه حصار بوعلى شميران اشتغال بنشر احكام و امامت داشته و بعد از آن مدتى در سه راه سپهسالار مسجدى مسجد بى بى اشتغال داشته و بعد از مدتى مقدارى توسعه به آن مسجد داده و هم اقدام بساختمان مسجد ديگرى در خيابان هدايت چهارراه صفى عليشاه بنام مسجد انصار با همت و مساعدت بعضى از اهل محل نموده و آن مسجد بى بى را بجناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد ابراهيم علوى خوئى نموده و خود در مسجد مزبور (انصار) به خدمات دينى و ترويجات مذهبى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نوري مازندراني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1345 ق)، عالم دينى و فقيه. معروف به علامه ى مازندرانى. اصل وى از نور مازندران است. در كربلا مجاور گشت و بدين سبب به حايرى مشهور شد. صاحب «ريحانةالادب» مراتب علم و فضل و اجتهاد او را ستوده و تصنيفاتش را حاكى از بلندى مقام علمى وى دانسته است. او در كربلا درگذشت. از آثارش كتاب «فضيلة العباد لذخيرة المعاد» است كه در «ريحانةالادب» به صورت «فضيلة العباد و ذخيرة المعاد» آمده است. از ديگر آثارش: «الطهارة»؛ «الوجيزة»، رساله اى در «مناسك الحج»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (360/ 5)، الذريعه (270/ 22 ،51/ 25)، ريحانه (264/ 6)، لغت نامه (ذيل/ نورى حايرى)، معجم المؤلفين (77 -76/ 8).

نوري مازندراني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1325 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. وى بعد از تحصيل مقدمات راهى عتبات شد. در نجف از محضر حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا حسين خليلى استفاده نمود. آنگاه خود به تدريس و بحث و امامت جماعت پرداخت. وى سپس به سامرا رفت و از درس ميرازى شيرازى بهره مند گشت. آنگاه به ايران آمد و در نور مازندران سكنى گزيد و در همان جا در منطقه تليك سر مازندران مدرسه ى علميه بنا كرد. در اواخر عمر به تهران آمد و سرانجام نيز در تهران درگذشت و در شهر رى در صحن حضرت عبدالعظيم (ع)، در مقبره ى ملا عبدالرسول فيروزكوهى، به خاك سپرده شد. از آثار علمى او: رساله ى «التعادل والتراجيح»؛ رساله ى «لباس المصلى»؛ «اجتماع الامر والنهى»؛ «الاستصحاب»؛ «الاوامر والنواهى»؛ «شكوك الصلاة»؛ رساله ى «القسمة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (27/ 10)، الذريعه (286/ 25 ،295/ 18 ،81/ 17 ،217/ 14 ،183/

11 ،204/ 4 ،470 ،25/ 2 ،269 -268/ 1)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1304 -1303/ 3)، معجم المؤلفين (62/ 11)، ميرزاى شيرازى (192).

نوري همداني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه

حضرت آيت ا… العظمي نوري همداني دامت بركاته:

ولادت :

ايشان در سال 1304 شمسي در يك خانواده مذهبي در شهر همدان ديده به جهان گشودند . پدر ايشان مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ ابراهيم نوري همداني از علماي وارسته همدان ، معاصر با حضرت آيت ا… العظمي آخوند ملاعلي همداني و هم حجره ايشان بود .

تحصيلات :

معظم له در سن هفت سالگي آموختن را آغاز نموده ، ادبيات فارسي ، گلستان سعدي ، انشاء ، ترسل نصاب و … تا معالم الاصول را پيش والد مكرم خويش فرا گرفتند . سپس در سال 1321 شمسي وارد مدرسه مرحوم آخوند همداني شده و حدود يك سال و نيم در آنجا به فراگيري علوم پرداختند . ولي اشتياق و عطش ايشان به آموختن و استعداد مثال زدني فراگيري در وجود معظم له ، وادارشان ساخت تا بعد از اقامت مدت كوتاهي در همدان ، به شهر مقدس قم عزيمت نموده و در آشيانه اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) اقامت افكنده ، با به جان خريدن همه مشقتهاي جان فرساي آن روز ، به بهره گيري از دروس اساتيد برجسته حوزه علميه قم بپردازند .

اساتيد :

همانگونه كه بيان شد ايشان دروس ابتدايي را در خدمت پدر بزرگوارشان آموخته ، سپس در محضر بزرگان حوزه علميه همدان به ويژه مرحوم آيت ا… العظمي آخوند ملاعلي همداني زانوي شاگردي زدند.

بعد از ورود به حوزه علميه قم ،

بيشترين استفاده علمي را از خدمت آيات عظام : داماد ، حجت كوهكمره اي ، علامه طباطبايي ، بروجردي و حضرت امام خميني ( عليهم الرحمه ) داشته اند كه اين قسمت را از زبان خود حضرت آيت ا… العظمي نوري همداني مي خوانيم :

يكي ديگر از اساتيد مهم ما مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد داماد مي باشد كه حدود 12 سال در درس فقه و اصول معظم له شركت نمودم . چند نفر بوديم در حوزه كه به شاگردان داماد معروف بوديم . ايشان مرد بسيار دقيقي بود و دقت نظر ايشان انصافاً خيلي خوب بود . در تربيت شاگرد و عنايت به شاگرد هم ممتاز بود . نوشته هايي از درس آن مرحوم را بنده دارم . من درسهاي ايشان را مي نوشتم و بعداً خدمت ايشان ميدادم . مطالعه مي كردند و با دقت در حاشيه اش چيزهايي مي نوشتند كه اكنون وقتي نگاه ميكنم براي من يك يادگار آموزنده و مهمي است .

در تواضع ، اخلاص و ساده زيستي كم نظير بود . اين را فراموش نمي كنم يك روز درس ميگفتند ، در مسئله وضو به اينجا رسيدند كه در موقع گرفتن وضو بايد انسان خودش آب بريزد و خودش وضو بگيرد و كسي كمك نكند . البته كمك هم مراتب دارد . بعضي مراتبش باطل ميكند و بعضي مراتبش مكروه است . روايتي خواندند از « وسائل» كه حضرت امام رضا (ع) زماني كه به مجلس مأمون وارد شدند و مأمون در حال وضو گرفتن بود ، بدين نحو كه يك نفر آب ميريخت در مشت او و

او وضو ميگرفت. حضرت امام رضا (ع) به مأمون فرمودند : «لا تشرك بالله يا اميرالمؤمنين » . اين كلمه را كه ايشان خواندند، كه حضرت رضا به مأمون ، امير المؤمنين گفته باشد. در اثناي بحث اين كلمه (اميرالمؤمنين) ايشان را منقلب كرد به طوري كه به شدت گريه كرد و نتوانست آنروز درس بگويد . متأسف شد كه وضع طوري باشد كه امام رضا (ع) به مأمون بگويد امير المؤمنين !

اخلاصش را دارم ، ميگويم كه آنروز با گريه اش همه را منقلب كرد و نتوانست درس بگويد . عبايش را بر سرش گرفت و جلسه را ترك كرد .

از جمله كساني كه باز پيش آنها درس خواندم آيت الله آقاي علامه طباطبايي بود كه پنج سال بنده به درس اسفار ايشان رفتم . البته عظمت و بزرگواري آيت الله علامه طباطبايي از لحاظ اخلاق ، كمال و معلومات و تربيت شاگرد ، معلوم است و نياز به توضيح ندارد .

يكي ديگر از اساتيد بزرگ ما حضرت آيت الله العظمي آقاي سيد محمد حجت كوهكمري بود .

من در درس ايشان مدتي شركت مي كردم . درس معظم له ، در آن زمان در قم ممتاز بود .

استادي بسيار بزرگ و خيلي خوش بيان بودند . در درس گفتن سليقه خوبي داشتند . مطالب را دسته بندي مي كردند . دسته بندي مطالب بگونه اي بود كه نوشتنش خيلي را حت بود . روش آن مرحوم بايد براي ما درس باشد كه مطالب را تنظيم كنيم . مثلاً بيع فضولي كه مي گفت ، در بيع فضولي چند تا مبناست

: مبناي مرحوم شيخ انصاري ، مبناي مرحوم آخوند خراساني كه از حاشيه آخوند بر مكاسب استفاده مي شود _ مبناي مرحوم سيد محمد كاظم يزدي ، مبناي مرحوم شيخ محمد حسين كمپاني اصفهاني و مبناي خودش ، پنج شش تا مبنا بود.از اول بيع فضولي تا آخر ، هر روز مطلب هركس را روي مبناي خودش ، بطوري تنظيم مي كرد كه انسان از اين بيان و دسته بندي تعجب مي كرد . درس را به اين ترتيب مي گفت و مقتضاي مبناي هر كس را در مسأله ، بيان مي كرد ، يا در صحت و نفوذ بيع فضولي و در بحث اجازه مثلا در نقل و اقسام كشف و ... تقسيم بندي بسيار جالبي داشت .

نكته ديگري كه در رابطه با ايشان بنظرم رسيد ، آن است كه روزي كه در آستانه احتضار قرار گرفته بود رفتم منزل ايشان ، نزديك مدرسه حجتيه . من توي حياط بودم و اشخاص ديگري هم بودند . همه ناراحت و متأثر بوديم . يك نفر آمد و گفت : براي ايشان ، مقداري تربت سيد الشهدا (ع) آوردند ، تربت را با آب قاطي كردند . تا ايشان بخورند . ايشان هم برداشت و نزديك لبش آورد و گفت : (آخر زادي من الدنيا تربة الحسين ).و آنگاه نوشيد و اشهد ان لا اله الا الله را گفت و روبه قبله ، به جوار حق پيوست .

يكي ديگر از اساتيد بنده حضرت آيت الله العضمي بروجردي بودند ، بنده از روزي كه ايشان به قم تشريف آوردند تا روزي كه از دنيا رحلت كردند

، يعني : در حدود 15 سال در تمام درسهاي ايشان افتخار شركت كردن راد اشتم و مقدار زيادي از درسهاي فقه و اصول آن استاد بزرگ ( اعلي الله مقامه ) رانوشته ام و در ضمن شركت در درس گاهي مطالبي در رابطه با درس مي نوشتم و در درس به محضر مباركشان تقديم مي كردم ، معظم له آن را مي خواندند و گاهي هم با بزرگواري خاصي كه داشتند مودر تشويق قرار مي دادند .

آيت الله بروجردي ، از لحاظ سخاوت و كرم داراي امتياز خاصي بودند . براي نمونه ، يك وقت ايشان در بيروني نشسته بودند ، زني وارد شد و آقا آن زن راد يد . به پيش خدمت خود فرمودند : ببينيد اين زن چه ميخواهد . پيشخدمت گفت : اين زن علويه است ، پول يك چادري مي خواست ، پنجاه تومان به ايشان داده شد . آقا تا اسم علويه را شنيدند ، فرمودند : علويه و پنجاه تومان ؟ گويي ايشان ، پنجاه تومان را براي علويه توهين دانستند . در حالي كه در آن زمان ، پنجاه تومان كم پولي نبود . فرمودند : اقلاً چهارصد _ پانصد تومان به آن زن بدهيد . به طور كلي ، هميشه اشخاصي كه نزدايشان مي آمدند،ايشان بيش از آن مقداري كه اشخاص توقع داشتند به آنان عنايت مي كردند .

يكي از اساتيد بزرگ ما ، حضرت امام خميني (رحمه الله) بودند . راجع به حضرت امام ، بايد عرض كنم ، اولين وسيله آشنايي من با ايشان ، در ابتداي ورودم به

قم ، سال هزار و سيصد و شصت و دو قمري ، در درس اخلاق ايشان بود ، كه روزهاي جمعه عصرها تقريبا يك ساعت به مغرب مانده در مدرسه فيضيه ، زير كتابخانه درس اخلاق مي فرمودند . بعد توسط حضرت آيت الله العضمي خوانساري ، نماز جماعت اقامه مي شد . بنده هم در درس اخلاقي ، عرفاني و علمي ايشان ، شركت مي كردم . اين درس ، بسيار سازنده و كامل بود . آيات و احاديث آميخته با برداشت علمي ، اخلاقي با بيان بسيار رسا و كافي از دل برميخاست و بر دل مي نشست . تحولي عميق در شنونده ايجاد مي كرد .

مدرس مملو از جمعيت ميشد . صفا و معنويت اعضاي مجلس را فرا ميگرفت.در همان موقع هم ايشان يكي از علماي بزرگ و مشهور بودند و در تيز بيني و ژرف انديشي و واقع نگري و وسعت نظر ممتاز بودند . يكي از چيزهايي كه در معرفي فكر ايشان ، خيلي مؤثر بود كتاب (كشف الاسرار) ايشان بود . كه آن موقع اين كتاب چاپ شده بود و در دسترس بود . البته هنوز هم اين كتاب بسيار ارزشمند و عالي است .

شخصيت ايشان ، داراي ابعاد مختلفي است . يكي از جهت بعد فلسفي كه شايد الآن مثل ايشان ، كسي را سراغ نداريم. اگر چه در آن زمان در تهران مرحوم آشتياني را داشتيم ، علامه طباطبائي آن موقع در نجف بودند .

همچنين ، استاد معقول حضرت امام ، مرحوم آية اللَّه العظمي آقا سيد ابو الحسن قزويني ، معروف به علامه رفيعي بودند كه چند

ماهي قم تشريف آوردند و درس معقول مي فرمودند و بنده هم درس ايشان مي رفتم .

درباره شخصيت ايشان از جهات مختلفي مي شود صحبت كرد ، كه از نظر بنده ، آنچه مهم است ، مسأله شناخت زمان است . در متون ديني ما هست كه عالم ، بايد عارف به زمان باشد . ايشان ، از لحاظ شناخت جريانات و مقتضيات زمان ، داراي امتياز خاصي بودند و در ميان علماء بزرگ ، هر يك از آنان كه فكر و فعاليتشان ، با زمان هماهنگ بوده است ، توانسته است تحولي ايجاد كند .

تكريم از اساتيد :

معظم له با الهام از آيات قرآني و روايات اسلامي و با تأسي بر سلف صالح خويش در مورد تعظيم و تكريم اساتيد خود از هيچ كوششي فروگذار نكرده ، پيوسته يكي از توصيه هاي ايشان به شاگردان و مخاطبان خود تكريم و تجليل از اساتيد خود مي باشد تا جايي كه بارها فرموده اند : «من اسامي همه اساتيد خود را ياد داشت نموده ، در نماز شب خود براي آنان دعا مي كنم ، چرا كه اين عمل داراي بركات فراواني بوده ، باعث توفيق روز افزون انسان مي گردد » .

تدريس :

حضرت آيت الله نوري از بدو ورود به حوزه علميه قم همزمان با تحصيل ، تدريس را نيز آغاز نموده و در موضوعات مختلف فقهي ، اصولي ، كلامي ، اخلاقي و … حوزه درسي شلوغي داشته و شاگردان زيادي از محضر پرفيض ايشان بهره مي گرفتند . تا جايي كه درس نهج البلاغه معظم له در مسجد اعظم در

زمان طاغوت از درسهاي پر محتواي حوزه علميه آن روز به حساب آمده ، مباحث مطروحه در آن از حيث منطق و استدلال چنان عرصه را بر كارگزاران رژيم طاغوت تنگ كرد كه چاره اي جر تعطيلي آن نديده و با تعطيل كردن آن صدها تن از فضلاي حوزه علميه را _ كه اينك هريك از بزرگان حوزه و خدمت گزاران نظام مقدس جمهوري اسلامي محسوب مي شوند _ از آن نعمت محروم كردند .

و اينك نيز قريب به سي سال است كه به تدريس درس خارج مشغولند كه حدود يكهزار نفر از فضلاء و علماي برجسته از محضر ايشان كسب فيض مي نمايند .

تأليفات :

حضرت آيت ا… العظمي نوري همداني از حيث نوشتن مطالب علمي تقيد خاصي دارند و يكي از سفارشات جدي ايشان به طلاب اين است كه بايد اهل قلم باشند و در زمينه هاي گوناگون بتوانند قلم فرسايي كنند . روي اين اصل معظم له نوشته هاي فراواني در زمينه موضوعات مختلف دارند كه بالغ بر 50 جلد مي شود . برخي از آن نوشته ها چاپ شده و بعضي ديگر در آستانه چاپ قرار دارد و برخي از آنها در حال آماده سازي جهت چاپ مي باشد .

كتابهايي كه تاكنون به زيور چاپ آراسته شده اند ، عبارت است از :

1_ الخمس

2_ مسائل من اجتهاد و تقليد

3_ امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه اسلام- عربي

4_ امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه اسلام- فارسي

5_ اسلام مجسم – شرح حال علماي بزرگ اسلام

6_ جايگاه بانوان در اسلام

7_ جهاد - فارسي

8_ ربا

9_ دانش عصر

فضا

10_ شگفتي هاي آفرينش

11_ جهان آفرينش

12_ انسان و جهان

13_ خوارج از ديدگاه نهج البلاغه

14_ يك حركت انقلابي در مصر

15_ داستان باستان

16_ ما و مسائل روز

17_ بيت المال از ديدگاه نهج البلاغه

18_ اقتصاد اسلامي

19_ منطق خدا شناسي

20_ جمهوري اسلامي

21_ رساله توضيح المسائل

22_ آمادگي رزمي و مرزداري در اسلام

23_ هزار و يك مسئله فقهي – استفتائات ج 1 و 2

24_ مناسك حج - عربي

25_ مناسك حج - فارسي

26_ منتخب المسائل – عربي

كه هريك از نوشته هاي فوق مخاطبان خاصي داشته و مورد استفاده اقشار مختلف قرار مي گيرد .

فعاليتهاي سياسي و اجتماعي :

ايشان به لحاظ اينك شاگرد حضرت امام خميني (ره) بوده و در حد عشق به ايشان دلبسته بودند ، از هر حيث به ويژه از جهت سياسي به شدت تحت تأثير آموزه هاي بنيانگزار جمهوري اسلامي قرار داشتند ، لذا در كنار فعاليتهاي علمي عميق ، از ورود در عرصه سياسي و اجتماعي غفلت نورزيده ، پيوسته در صفوف مقدم مبارزه عليه رژيم ستم شاهي حركت مي كردند و در اين راه از زندان و تبعيد و … نهراسيده و همه خطرها را به جان خريده و با توكل بر خدا در مسير انجام رسالت انقلابي با تمام وجود تلاش فرمودند كه بخشي از اين فعاليتها را از زبان معظم له مي شنويم :

من از جمله كساني هستم كه توفيق داشتم چند سالي در مكتب پرفيض حضرت آيت آللَّه العظمي امام خميني، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمي ، از سجاياي اخلاقي ايشان نيز، بهره ببرم. در طول اين ساليان با توجه به متون و موازين اسلامي

در يافته بودم كه مسؤليت روحانيت ، خلاصه در درس خواندن و درس گفتن نمي شود . به اين جهت از آن روز كه حضرت ايشان انقلاب و تحول را آغاز كردند . من سعي كردم كه پشت سر ايشان بقدر توانم گام بردارم .

در آن زمان ، جلسات مرتبي با رفقاي همفكر خود داشتيم كه در آن نسبت به مسائل جاري گفتگو ميشد و براي پيشبرد امور تصميماتي اتخاذ مي گرديد . گاهي اعلاميه هائي عليه رژيم و شاه امضاء مي كرديم . البته متن بعضي از آن اعلاميه ها را نيز گاهي من تنظيم مي كردم. در نشر و توزيع آنها نيز ، همكاري نزديك داشتم . افرادي را به اين منظور به نقاط مختلف كشور مي فرستاديم .

زندان قزل قلعه:

بعد از اين كه حضرت امام را به تركيه تبعيد كردند ؛ اعلاميه هايي كه عليه رژيم از قم صادر مي شد امضاي من را نيز داشت . به همين جهت در آن زمان چند نفر مأمور از طرف ساواك به منزل ما ريختند بطور دقيق همه جا را گشتند . حتي يادم هست كه كتابها را نيز، ورق مي زدند . مقداي از كتابها را برداشتند بردند و مرا نيز ، دستگير كردند و به ساواك قم ، كه در خيابان راه آهن بود ، بردند . شبي را آنجا بسر برديم ؛ بعد منتقل شدم به تهران ، زندان قرل قلعه . قزل قلعه يكي از زندانهاي رژيم شاه بود كه افراد را در آن زمان به آنجا مي بردند ، در زندان ، متوجه شدم كه آقايان ديگري نيز آنجا هستند ؛ البته همگي ما در

سلولهاي انفرادي بوديم و فقط روزي سه مرتبه صبح ، ظهر و شام درب سلول را باز مي كردند و ما حق داشتيم براي تجديد وضو از آن خارج بشويم . هنگامي كه مرا براي دستشويي مي بردند از دور اين آقايان را ديدم و فهميدم كه اين آقايان هم آنجا هستند .

داخل سلول لامپ نبود ؛ تنها از روزنه كوچكي كه بالاي درها وجود داشت شعاع كم و سوئي از روشنائي داخل سالن به درون سلول مي تابيد . اين سلولها به اندازه اي كوچك بود كه اگر دست هايمان را باز مي كرديم به ديوارهاي دو طرف مي رسيد . كف سلولها را با آجرهاي ناهموار فرش كرده بودند به گونه اي كه موقع خوابيدن پشت و كمر انسان را به سختي مي آزرد .

حدود سه ماه بدون محاكمه و ممنوع الملاقات با اين وضع ، در اين سلولها بودم و بجز هنگام تجديد وضو از آن نمي توانستم خارج شوم . بعد از محاكمه ، روزي فقط ده دقيقه ما را به عنوان هواخوري داخل حياط زندان مي بردند كه قدم بزنيم . هنگامي كه مرا براي بازجويي بردند ، مهم ترين حرف آنان اين بود كه شما طرفدار حضرت امام هستيد و به پشتيباني از ايشان اعلاميه مي نويسيد و امضاء مي كنيد . نزديك دو ماه كه از تاريخ محاكمه گذشت من آزاد شدم .

چند ماه از آزادي من نگذشته بود كه مسافرتي به همدان داشتم . در همدان علماء و غيرعلماء به ديدن بنده آمدند . تابستان بود ، من در مدرسه همدان ، درسي شروع كردم كه مورد استقبال واقع شد . ساواك همدان از اين

موضع كه جوانهاي شهر و مردم با من رابطه داشتند و به درس و بحث مي آمدند نگران بود ؛ به اين جهت مرا به بهانه اي گرفتند وبه تهران فرستادند . دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندين ماه ديگر در آنجا زنداني گشتم .

بعد از آزادي از زندان ، مدت زيادي به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم به رفسنجان رفتم . بعد از دو سه منبر ، ساواك كرمان مطلع شد و از ادامه جلسات سخراني ، جلوگيري كرد .

روز تاريخي 19 دي 56:

از آن تاريخ به قم برگشتم و مشغول درس بحث شدم و در فرصت هاي مناسب و موقعيت هاي گوناگون هدف خود را تعقيب مي كردم تا اين كه جريان 19 دي 56 بوجود آمد ، و آن به اين شرح است :

در روزنامه اطلاعات 17 دي 56 مقاله توهين آميز و تندي عليه حضرت امام ، كه آن زمان در نجف تشريف داشتند ، چاپ شد . انتشار اين مقاله ، خشم آقايان اساتيد و فضلاي حوزه قم را برانگيخت . به همين مناسبت جلسه اي در منزل اين جانب برگزار شد كه در آن آقايان : مشكيني ، وحيد خراساني نيز حضور يافتند . در آن جلسه تصميم گرفته شد كه به عنوان اعتراض به انتشار چنين مقاله اي در اولين گام حوزه و بازار قم تعطيل شود . حوزه قم و بازار تعطيل شد. فضلاي حوزه و آقايان بازاريها به منزل مراجع و اساتيد بزرگ مي رفتند كه در آنجا جلسات سخنراني در اعتراض به رژيم برگزار مي شد. روز

19 دي ، كه قبل از ظهر آقايان به منزل بعضي از اساتيد رفته بودند ، قرار گذاشته بودند كه بعد از ظهر در منزل ما اجتماع كنند . اين قرار در نماز جماعات هم اعلام گرديده بود . از حدود ساعت يك بعد از ظهر عده اي آمدند و چندين بلندگو داخل منزل و كوچه نصب كردند . رفته رفته جمعيت مي آمد داخل حياط و پشت بامها ؛ و كوچه از جمعيت متراكم شده بود به گونه اي كه جمعيت به خيابان رسيده بود . نخست داماد اينجانب آقاي سيد حسين موسوي تبريزي سخنراني كردند ، سپس بنده وظيفه خود دانستم كه صحبت كنم و جنايات رژيم ستمشاهي را به صراحت بيان كنم ، لذا سخنراني جامع و تندي عليه جنايتهاي رژيم شاه ، انجام دادم .

در آن سخنراني من لازم دانستم كه انگشت روي مركز و منبع اصلي جنايتها بگذارم ؛ از اين رو مركزيت را هدف قرار داده و در مقايسه حركت نجات بخش حضرت امام كه از اسلام و قرآن و روش اهل بيت عصمت نشأت مي گرفت با عكس العملي كه از استكبار جهاني و دست نشاندگان آن صادر شد اين اشعار را خواندم :

مه فشاند نور و سگ عو عو كند

هر كسي بر طينت خود مي تند

چون تو خفاشان بسي بينند خواب

كاين جهان ماند يتيم از آفتاب

كي شود دريا زپوز سگ نجس

كي شود خورشيد از پف منطمس

در شب مهتاب مه را بر سماك

از سگان و عوعو ايشان چه باك

كارك خود مي گذارد هر كسي

آب نگدارد صفا بهر خسي

اي بريده آن لب و حلق و دهان

كه كند تف سوي ماه آسمان

خس

، خسانه مي رود بر روي آب

آب صافي مي رود بي اضطراب

مصطفي مه مي شكافد نيمه شب

ژاژ ميخايد ز كينه بو لهب

آن مسيحا مرده زنده مي كند

آن جهود از خشم سبلت مي كند

مردم از اين صحبت جامع و منطقي و كوبنده شارژ شدند و با شعارهاي تند از منزل حركت كردند . من خود نيز ، لازم دانستم كه با مردم حرت كنم . آمديم بيرون ، از كوچه كه گذشتيم وارد خيابان شديم . ابتداي جمعيت به چهاراه مقابل كلانتري رسيده بود . در اينجامزدوران رژيم ، مردم را به گلوله بستند و با سلاح گرم به مردمي كه هيچگونه وسيله دفاعي نداشتند حمله كردند . عده اي از مردم شهيد شدند ؛ عده اي مجروح و زخمي و عده اي هم توانستند جان سالم بدر برند . همين جريان ، موجب حركت وقيان مردم در ديگر شهرهاي مختلف ايران شد . به مناسبت بزرگداشت شهداي اين روز ، قيام فراگير ملت ايران از تبريز آغاز و رفته رفته تمام ايران را فرار گرفت .

به همين مناسب كوچه ما كوچه قيام نام گذاري شد . و وقتي حضرت امام (رحمه الله) به قم مشرف شدند به منزل ما نيز تشريف آوردند ، و به محضر ايشان عرض شد كه انقلاب اسلامي از اين خانه آغاز شده است .

بعد از جريان اين سخنراني در روز 19 دي ، در انتظار اين بودم كه ساواك دنبالم بيايد و دستگيرم كند ؛ به اين جهت در تهران كاري داشتم رفتم كه آن را انجام دهم . وقتي به تهران رفته بودم . شبانه به منزل ما ريخته و همه جا

را گشته بودند . وقتي از تهران برگشتم و جريان را به من گفتند . خودم را بيشتر آماده كردم و بعد از خداحافظي و آماده شدن ، به ساواك تلفن زدم و گفتم : اگر با من كاري داريد از تهران برگشته ام . حدود نيم ساعت بعد آمدند و مرا به شهرباني قم بردند ، و از آنجا مرا به خلخال تبعيد كردند .

تبعيدي من در خلخال چندين ماه به طول انجاميد . در اين مدت نسبت به من سخت گيري فراوان ميشد . هر روز لازم بود به شهرباني رفته و دفتري را امضا كنم . منزل ما را شديدا كنترل مي كردند ؛ حتي رفت و آمدهاي عادي را زير نظر داشتند .

تهيه ارزاق عمومي را براي ما مشكل كرده بودند و به كسبه سفارش مي كردند كه از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداري كنند .

يك روز صبح كه براي امضا دفتر رفته بودم ؛ به من گفته شد كه ديگر به منزل برنگردم ؛ چون مي خواستند مرا به سقز ببرند . هر چه اصرار كردم كه بروم و حداقل خبر بدهم پذيرفته نشد . مرا به همراه چند مأمور به سقز منتقل كردند .

در سقز چند نفر ديگر از آقايان نيز تبعيد بودند .

دوران تبعيد را با مشكلات فراوان سپري مي كرديم . دولت شريف امامي كه روي كار آمد براي كسب و جاهت - به اصطلاح - زنداني هاي سياسي را آزاد مي كرد و تبعيديها را برمي گرداند . در اين زمان نيز من از تبعيد گاه آزاد شدم .

از آخرين تبعيدگاه خود

يعني سقز كردستان كه آزاد شدم امام خميني »رضوان اللَّه عليه« در پاريس »نوفل لوشاتو« بودند، پس از چند روز در قم به پاريس رفته ، در نوفل لوشاتو به محضر مقدس امام »رضوان اللَّه عليه« شرفياب و چند روز در جلساتي كه در محضر آن پرچمدار نهضت اسلامي و استاد بزرگ تشكيل مي شد شركت مي نمودم و چند دفعه با معظم له ملاقات خصوصي داشتم .

و در هنگامحرت براي ايران به بنده ورقه اي كه با خط مبارك خود نوشته و مطالبي كه درباره حكومت اسلامي بعد از سقوط رژيم ستم شاهي در آن مرقوم داشته بودند دادند كه بنده آنرا با آقايان دكتر بهشتي و استاد مطهري مورد مذاكره قرار بدهم و نتيجه را به نوفل لوشاتو گزارش بدهم كه انجام دادم .

تلاش براي اعلام مرجعيت حضرت امام خميني (رحمه الله):

از جمله جريانهايي كه در آن دوران پيش آمد ، جريان در گذشت آية اللَّه العظمي حكيم (ره) بود . ما به لحاظ خصوصيات علمي و ديگر خصائص روشن و بارزي كه در حضرت امام ، سراغ داشتيم ، تصميم گرفتيم كاري كنيم كه چهره ايشان ، خارج از حوزه هاي علميه نيز براي مردم بهتر و كاملتر شناخته شود . از اين جهت تصميم گرفتيم اعلاميه اي بدهيم كه : بعد از مرحوم آقاي حكيم ، مردم به حضرت امام مراجعه كنند .

دوازده نفر از مدرسين حوزه علميه قم ، كه اينجانب نيز جزء ايشان بودم اين اعلاميه را در تأييد مرجعيت حضرت امام بعد از مرحوم آقاي حكيم امضاء كرده و پخش كرديم . علماي شهرستانها از اين

اعلاميه استقبال خوبي كردند و در بعضي از مراكز ، آقايان اعلاميه را روي منبر براي مردم خوانده بودند كه تأثيري گذاشته بود .

بعد از صدور اين اعلاميه ، منتظر بودم كه دنبالم بيايند ؛ چرا كه مي دانستم صدور چنين اعلاميه اي بي عاقبت نيست . همين طور هم شد ، يك روز ظهر مأمورين ساواك به منزل ما ريختند ، و ما در اين جريانات نيز به وظيفه خود عمل كرديم .

مسافرتهاي علمي _ فرهنگي :

آيت ا… العظمي نوري همداني با الهام از توصيه قرآني مبني بر « سيروافي الارض » سفرهاي زيادي به اقصا نقاط جهان داشته و در اين سفرها ضمن انجام مباحثات علمي با برخورد با افكار و فرهنگهاي گوناگون بر تجارب خويش مي افزودند .

ايشان در مورد مسافرتهاي خارج از ايران خود چنين مي فرمايند :

من در سال 58 و 59 كه نماينده حضرت امام در اروپا بودم و به آن ديار رفت و آمد داشتم در ظرف اين دو سال در موقع تحصيل در قم اشتغال به تدريس داشتم ولي در موقع تعطيلي حوزه به كشورهاي اروپا از قبيل : انگلستان ، فرانسه ، آلمان ، اطريش ، ايتاليا ، سوئد ، بلژيك ، هلند ، دانمارك ، سوئيس ، نروژ ، فنلاند ، اسپانيا ، يونان ، و تركيه مسافرت مي كردم ، و در طي ملاقاتها و مصاحبه و تشكيل مجالس حقايق اسلام و عظمت انقلاب اسلامي را بيان مي كردم ، و به سؤالات علمي و مذهبي با توفيق خداوند پاسخ مي دادم ، و سفرهائي به پاكستان و يك سفر هم به

تايلند ، پاكستان ، بنگلادش و هندوستان رفته ام و در اين سفرها علاوه بر معاشرت با فرقه هاي گوناگون و بيان معارف و مباني اسلام ، توجه بيشتر به بيان مزاياي انقلاب اسلامي ايران و نشان دادن چهره استكبار جهاني بود .

نوري، عبدالنبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالنبى نورى- ره- عالمى بزرگوار و مجتهدى عالى مقدار و نابغه ى در فقه و اصول و محققى در معقول و منقول و متبحرى در فنون مختلف و از مراجع بزرگ زمان خود گرديده است.

وى در نور كه از مضافات آمل است ديده بجهان گشوده و بعد از بلوغ به تهران مهاجرت و اوليات و سطوح را معقولا و منقولا تكميل نموده و مهاجرت بعتبات عاليات كرده و از محضر علماء و بزرگان آن سامان استفاده نموده آنگاه بسامرا مشرف و ملازم ابحاث آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى مدت پنج سال گرديده و پس از آن به تهران مراجعت و در محله ى (عودلاجان) رحل اقامت افكنده و به مراسم ارشاد و تدريس و اقامه جماعت در مسجد (پيره زن) اشتغال يافته و پس از آن منتقل بسرچشمه شده و مومنين مسجدى در اواسط خيابان سيروس نزديك سرچشمه براى او بنا نموده (كه اكنون بنام آن مرحوم معروف است) و در آنجا به اقامه جماعت و تدرس خارج فقه و اصول براى فضلاء و علماء تهران و موعظه مردم پرداخته تا در بيستم محرم الحرام 1344 قمرى كه برحمت حق واصل و جنازه اش از نياوران شميران كه در دو فرسخى تهرانست بر دوش مردم بشهر رى و در مقبره ناصرالدين شاه در مجاورت حرم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام محازات قبر مرحوم علامه كنى مدفون

گرديد.

از مراجع بزرگوارى كه بدرس ايشان شركت نموده است سيد استاد ما حضرت آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مد ظله العالى ميباشند كه حدود يكسال بدرس فقه و اصول ايشان شركت و از جامعيت و مقام علمى و تبحر در فقه و اصولشان فوق العاده تمجيد و تعريف مى نمايند.

پس از فوت آن مرحوم فرزند ارجمندش جناب حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه آقاى حاج شيخ بهاءالدين نورى بجاى ايشان قرار گرفته و در مسجد آن مرحوم اقامه جماعت نموده و بخدمات دينى اشتغال دارند و ايشان داماد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محد بهبهانى سابق الذكر و يكى از مشاهير و محترمين علماء معاصر تهران و محترمين دانشمندان مركزند، غالب تحصيلات ايشان در تهران در خدمت مرحوم والدشان و مدرسين بزرگ ديگر بوده و خود سالها بتدريس فقه و اصول و اصلاح امور مردم و قضاء حوائج آنان اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نوري، فضل الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اكابر علماء مجتهدين و اجلاى فقهاء و محدثين اماميه در 1259 ق متولد شد. پدرش مرحوم آخوند ملاعباس معروف به پيشنماز از علماى متقى و معروف بود. شيخ فضل الله پس از انجام تحصيلات مقدماتى و سطح عازم بين النهرين شد و قريب ده سال در عراق توطن نمود وى از شاگردان برجسته ميرزا محمد حسن شيرازى بود و غير از فقه و اصول و حديث و كلام و فلسفه و رياضيات، علوم غريبه مانند جفر و غيره را آموخت و شاعر هم بود و تخلص نورى داشت.

شيخ فضل الله پس از مراجعت از عتبات از معاريف علماء گرديد و كار و بارش خيلى رونق گرفت و مرجعيت تام پيدا كرد و مورد توجه شاه و امناء

دولت قرار گرفت. در واقعه تحريم تنباكو و بلواى آن شيخ در كنار حاج ميرزا حسن آشتيانى قرار داشت و جزو چند مجتهد مجاهد بود. اعتمادالسلطنه براى رفع بحران تنباكو چندين بار به او مراجعه و از طرف شاه درخواست كرد به نحوى كه ممكن است به غائله خاتمه دهد ولى شيخ جز بطلان قرارداد و جمع كردن بساط انگليسها راهى را ارائه نداد. در مجلسى كه در دربار از علماء و بزرگان براى مسأله تنباكو تشكيل شد شيخ فضل الله جدا در لغو قرارداد پافشارى كرد و ناصرالدينشاه ناچار در اجراى فتواى ميرزاى شيرازى و خواسته علماى تهران قرارداد را لغو و مبلغ پانصد هزار تومان غرامت پرداخت. شيخ فضل الله پس از فسخ قرارداد چند تلگراف به آيت الله شيرازى مخابره و ضمن اعلام فسخ قرارداد درخواست نمود فتواى حليّت دخانيات را توسط او صادر نمايد. شهرت و آوازه شيخ از احراز سلطنت ناصرالدينشاه به اوج رسيد. اتابك براى حفظ خويش خود را به او نزديك كرده، بيشتر دعاوى دولتى را به محضر او احاطه مى كرد.

مرحوم ناظم الاسلام كرمانى در اين باره چنين نوشته است: بارى عين الدوله صندوق ماليه را ترتيب داد و خرابى دربار را خواست اصلاح كند لكن جهالت و استبداد و تكبر اين شاهزاده كار را خرابتر كرد. با حاج شيخ فضل الله متحد گرديد امورات شرعى و عرفى بلكه مملكتى را راجع به محكمه شيخ نورى نمود تا آنكه كار شيخ بالا گرفت و كارهاى عمده را صورت و انجام مى داد.

شيخ فضل الله كه در دوران صدرات عين الدوله فعال مايشاء و همه كاره بود از اين موقعيت مغرور شد و از دوستان قديم مانند سيدعبدالله

بهبهانى و سيدمحمد طباطبائى خود را كنار كشيد و طبعا عين الدوله هم با داشتن شيخ فضل الله توجه زيادى به آن دو نداشت. اين مسأله باعث شد كه طباطبائى و بهبهانى طريق ديگرى انتخاب كنند و آن مخالفت با عين الدوله و تأسيس عدالتخانه بود.

جبهه گيرى روحانيت در دو جناح از همان موقع آغاز شد. شيخ فضل الله با همكارى شيخ على اكبر بروجردى، شيخ محمد آملى از يك طرف و سيدعبدالله بهبهانى و سيدمحمد طباطبائى از طرف ديگر مبارزه شديد و علنى خود را آغاز كردند. شيخ فضل الله توانست سيد ابوالقاسم امام جمعه را نيز با خود همراه سازد.

اولين ضربتى كه به گروه شيخ فضل الله وارد شد تخريب ساختمان بانك استقراضى روس بود كه با فتواى سيد محمد طباطبائى انجام گرفت.

توضيح آنكه در 1308 ه.ق ناصرالدينشاه امتياز مؤسسه رهنى كه بعد به بانك استقراضى تبديل گرديد به دو نفر از اتباع روسيه واگذار نمود. روسها تصميم گرفتند كه اداره مركزى بانك را در بازار احداث نمايند از اين رو پس از تفحص، محلى را در نظر گرفتند كه در اراضى موقوفه سيد ولى كه در آخر بازار كفاشها واقع و مدرسه مخروبه و قبرستان متروكه بود، براى ساختمان درنظر گرفتند. براى اجازه آن به چند نفر از روحانيون مراجعه كردند، ولى هيچكدام زيربار اجازه نرفتند، سرانجام به حاج شيخ فضل الله رجوع كردند و او حاضر شد اراضى مزبور را جهت ساختمان بانك به مبلغ هفتصد و پنجاه تومان به ملاحظه تبديل به احسن به روسها بفروشد و روسها عمارت بزرگ و مجللى در آن زمين موقوفه برپا كردند. در 1323 ه.ق كه مبارزه در جناح روحانى آغاز شد از طرف

سيد محمد طباطبائى موضوع در چند مجلس مطرح و بعضى از وعاظ به آتش دامن زدند تا اينكه در يك روز جمعيتى حدود بيست هزار نفر به محل بانك رفته و ساختمان مزبور را در يك طرفه العين محو و نابود كردند.

بعد از مراجعت مظفرالدينشاه از سفر سوم اروپا، عين الدوله در مظان اتهامات زيادى قرار گرفت و جناحهاى مختلف عليه او شروع به فعاليت نموده شبنامه ها منتشر شد و روزنامه ها تهمتهاى فراوان به او زدند. بازار سياست از هر طرف آشفته تر شد و موضوع چوب زدن تجار قند و تبعيد سعدالدوله وزير تجارت به مناسبت حمايت از تجار، دسته ديگرى از اصناف و تجار را در صف مخالفين عين الدوله جا داد. موضوع تأسيس عدالتخانه كه نخستين خواسته روحانيت و تجار و اصناف بود ظاهرا مورد موافقت شاه قرار گرفت؛ ولى عين الدوله با وعده و وعيد در انجام آن تعلل مى كرد. شيخ فضل الله با هوش و فطانت خاصى كه داشت سقوط عين الدوله را نزديك ديد و براى اينكه در آينده جايى براى خود داشته باشد با سيد عبدالله و سيد محمد مجددا نزديك شد ولى اين بار سيدين او را به بازى نمى گرفتند و رفت و آمد آنها ظاهرى بود. شيخ فضل الله از لحاظ مراتب علمى و فقاهت اعلم بر سايرين بود ولى در اين برهه از زمان حاضر بود در كنار پيشوايان ديگر قرار بگيرد. از اين رو در قيامى كه منجر به صدور فرمان مشروطيت گرديد خدمات زيادى انجام داد ولى سيد عبدالله بهبهانى كه رقابت شديدى با او داشت بين شيخ فضل الله و سايرين افتراق ايجاد كرد. شيخ فضل الله حاضر بود همه گونه با

آنها همراهى و همكارى كند ولى مخالفين او را به حريم خود راه ندادند و او ناگزير از صف آنان اعراض نموده خود را به دامان محمد عليشاه انداخت و مشروطه مشروعه را براى خود عنوان نمود و در آن زمينه كه عاقبتى ناگوار برايش داشت گام برداشت. تا زمانيكه مظفرالدينشاه حيات داشت اختلاف بين مشروطه خواهان و مستبدين زياد به چشم نمى خورد و جبهه هاى مخالف و موافق در مقابل يكديگر قرار نگرفته بودند ولى پس از مرگ او و اعلام پادشاهى محمد عليشاه وضع تغيير كرد. سيد عبدالله بهبهانى و سيد محمد طباطبائى با قبول نمايندگى اقليتهاى مذهبى در گردش كار مجلس سرپرستى داشتند. دولت ها براى پيشبرد اهداف و مقاصد خود بد آنها توسل مى جستند و هر كارى با مداخله آنها انجام مى گرفت. منزل آندو، محل رفت و آمدهاى سياسى بود، همه چيز در اختيار آنها قرار گرفته بود و شيخ فضل الله در عوض تمام قدرت خود را از دست داده بود.

در يكسال اول سلطنت، محمد على شاه آنچنان كه منعكس شده است با مشروطه مخالف نبود ولى دستجات تندرو، مانند بعضى از نمايندگان، انجمن هاى مختلف و مطبوعات موجبات جدايى شاه را از مشروطه و مجلس فراهم كردند. قتل اتابك، سوءقصد به محمد على شاه و فشار به شاه براى اخراج درباريان از موجباتى بود كه شاه را نسبت به مشروطيت منزجر نمود و خواه و ناخواه به دامن استبداد پناه برد. شيخ فضل الله هم كه از نشستن روى قاليچه محروم شده بود براى بدست آوردن قدرت در تشويق و كمك به برنامه هاى استبدادى شاه تأثير بسزايى داشت.

شيخ فضل الله در مقابل روحانيون مشروطه خواه

جناح مستبدرا پى ريزى كرده خود در رأس آن قرار گرفته و عنوان مشروطه مشروعه به آن داد؛ زيرا وى معتقد بود مشروطه را چون شاه مرحوم به ملت اعطاء كرده چيز بدى نيست ولى منظور آن شاه مشروطه مشروعه است كه با موازين شرعى تطابق دارد.

اقدامات شيخ فضل الله عليه مشروطه و مشروطه خواهان از اوايل 1286 ش آغاز شد و در روز سوم تير ماه همانسال در رأس عده اى از روحانيون و طلاب و اصناف كه بالغ بر پانصد نفر مى شدند به حضرت عبدالعظيم رفته و در آنجا تحصن اختيار نمودند. وعاظ حاضر در آن تحصن همه روزه ضمن ايراد سخنانى حكومت مشروطه را خلاف شرع دانسته و تقاضاى جدى از شاه به عمل آورده كه بايد مشروطه مشروعه شود. در همان ايام همه روزه تلگراف هايى در اين زمينه با امضاى شيخ فضل الله و ساير روحانيون و مجتهدين به علماى نجف مخابره مى گرديد و همچنين تلگراف هايى به تمام شهرهاى ايران مخابره مى شدند. مهمترين واقعه اى كه عليه مشروطيت با سرپرستى و ارشاد شيخ فضل الله صورت گرفت واقعه توپخانه بود. ابتدا عده اى از اجامر و اوباش و مخالفين مشروطه به سركردگى مقتدر نظام و صنيع حضرت به مجلس شوراى ملى حمله برده بين آنها و مخالفين مجلس كار به تيراندازى رسيد و سپس دامنه زد و خورد به توپخانه كشيده شد. در توپخانه شيخ فضل الله و شيخ على اكبر بروجردى و شيخ محمد آملى و حاج ميرزا ابوطالب زنجانى در مسند فرماندهى نشسته و وعاظى مانند سيد محمد يزدى و سيداكبر شاه و سيد على آقا يزدى حاضر بودند و هر كدام به نوبت بالاى منبر قرار گرفته، مطالبى

در ذم مشروطيت و مجلس ايراد مى نمودند. سرانجام شيخ فضل الله به منبر رفته و مشروطه خواهان را تكفير نمود و آنان را به عنوان مرتد و بابى نام برد. در ميان مستبدين عده اى مشروطه خواه هم داخل شده بودند و گاهى با فرستادن صلوات سخنان ناطقين را قطع مى كردند و يا شعارهايى مى دادند. براى آرامش مجلس مستبدين شخصى را به نام ميرزا عنايت زنجانى كه بيش از همه شعار مى داد گرفته و او را كشتند و نعش او را به درختى آويزان كردند. واقعه توپخانه دو سه روزى به طول انجاميد.

سيد عبدالله بهبهانى و سيد محمد طباطبائى هم در مقابل اقدامات شيخ فضل الله و اعوان و انصارش ساكت ننشسته، علماى نجف را نسبت به او بدبين ساختند و در نتيجه عده اى از علماى نجف مانند محمد حسين ميرزا خليل، آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و شيخ عبدالله مازندرانى طى تلگرافى شيخ فضل الله نورى را به علت مخالفت با مشروطه تكفير كردند و متذكر شدند مخالفين را به ارض اقدس تبعيد نمايند. متن تلگراف علماى نجف چنين بود:

حجج اسلام بهبهانى، طباطبائى؛ چون نورى مخل آسايش و مفسد است تصرفش در كليه امور حرام است.

كشمكش بين مشروطه خواهان و مستبدين سرانجام به خون كشيده شد و لياخف به دستور محمد على شاه مجلس را به توپ بست و صداى مجاهدين و مشروطه خواهان موقتا خاموش شد. جمع كثيرى از مجاهدين و مشروطه خواهان به زندان باغشاه افتادند و عده اى نيز به وضع فجيع اعدام گرديدند، بهبهانى و طباطبائى هم به تبعيد رفتند. شاه در باغشاه به تخت نشست و شيخ فضل الله نيز مجددا به قدرت رسيد و مقام و موقعيتش از

سال هاى قبل بيشتر شد و آنچه او مى گفت شاه به انجامش مى كوشيد.

در آبان ماه 1287 به دستور شيخ فضل الله نورى اجتماع بزرگى در باغشاه مقر محمد على شاه با شركت روحانيون، رجال، معاريف، بازرگانان، اصناف و مالكين تشكيل شد و مذاكراتى پيرامون نوع حكومت در ايران آغاز شد. شيخ فضل الله فرياد برآورد مشروطه با شريعت سازگار نيست و تلگراف هايى را كه از طرف بعضى از روحانيون شهرها و مردم در مخالفت با مشروطه رسيده بود قرائت نمود. سرانجام عريضه اى به شاه نوشته و استدعا كردند از مشروطه صرفنظر نمايند. عده زيادى از علماء اين عريضه را امضاء كردند، امضاء اول مربوط به شيخ فضل الله بود.

يك هفته بعد مجددا جلسه اى در باغشاه با حضور علماء و بزرگان و معاريف تشكيل گرديد و شاه نيز در آن جلسه مشاركت كرد و مصرا از وى خواستند كه مشروطه را فراموش كند.

محمد على شاه اعلاميه اى انتشار داد و متذكر شد چون پيرو احكام مقدس اسلام مى باشم و چون علماء اعلام نموده اند مشروطيت خلاف شريعت است لذا انصراف خود را از مشروطه اعلام مى داريم. اعلاميه محمد على شاه در اذهان مشروطه خواهان تأثير بسيار بدى گذاشت. همه مى دانستند تصميم شاه ناشى از تلقين شيخ فضل الله است، از اين رو عده اى كمر به قتل او بستند و براى اجراى قتل كريم دواتگر را انتخاب نمودند. ساعت 8 بعدازظهر روز 9 دى ماه 1287 هنگامى كه شيخ با چند نفر از خادمين خود عازم منزل بود مورد سوءقصد قرار گرفت و شيخ و سه نفر از خادمين مجروح شدند. ضارب وقتى دستگير شد تيرى در دهان خود خالى كرد و مجروح شد. شيخ

فضل الله پس از مدتى ضارب خود را بخشيد و قريب يك ماه بسترى بود تا سرانجام بهبود يافت (كريم دواتگر سرانجام به تير غيب گرفتار و كشته شد).

فتح تهران توسط قواى بختيارى و مجاهدين گيلان به جنگ مستبدين و مشروطه خواهان پايان داد. محمد على ميرزا از سلطنت خلع و احمد ميرزا وليعهد به جانشينى او به تخت نشست و عضدالملك نايب السلطنه شد. مستبدين و طرفداران محمد على شاه دو دسته شدند، عده اى همراه او به سفارت روس رفتند و عده اى هم در ديگر سفارت خانه ها بست نشستند. قبل از گرفتارى شيخ فضل الله از سفارت روس به او مراجعه شد و به او تأمين جانى و مالى پيشنهاد كردند، ولى شيخ نپذيرفت و شهادت را بر توسل بر اجنبى ترجيح داد.

جريان دستگيرى و محاكمه و اعدام شيخ فضل الله در چند كتاب منقوش است. مرحوم مهدى ملكزاده در كتاب تاريخ مشروطه خود مشروحا به اين موضوع اشاره كرده است كه ما عين نوشته ايشان را نقل مى نماييم:

توقيف و حبس حاجى شيخ فضل الله

به خلاف محمد على شاه و صدر اعظمش سعدالدوله و جمعى از وزرا و درباريان و رجال مستبد كه نامردانه پس از آنهمه جنايت و آدم كشى راه فرار را پيش گرفتند و به سفارت اجنبى كه بزرگترين دشمن استقلال ايران بود پناه بردند. حاجى شيخ فضل الله استقامت و شخصيت خودش را حفظ كرد و در خانه ماند و منتظر پيش آمد و تقديرات شد. مى گويند همانروز كه محمد على شاه به سفارت رفت سعدالدوله براى حاجى شيخ فضل الله پيغام فرستاد كه جان شما در خطر است و خوب است به يكى از سفارتخانه پناه ببريد ولى

حاج شيخ فضل الله از اين پيشنهاد سرباز زد و زير بار اين ننگ نرفت و جواب داد مقام روحانيت من اجازه ى اقدام به اين عمل را نمى دهد.

در همانروز كسانى كه از طرف حاجى شيخ فضل الله به وسيله پنجاه عدد تفنگ سه تير كه از دولت گرفته بود مسلح شده بودند و در اطراف خانه اش سنگربندى كرده و تا ساعت آخر با مشروطه خواهان جنگيدند متفرق شدند و از صدها نفر پيروان و مريدان كه همه روز گردش جمع مى شدند و در مجمعش حضور پيدا مى كردند كسى ديده نمى شد و جز چند نفر مستخدم شخصى و افراد خانواده اى كسى در خانه و اطراف او نبود روز 12 رجب جمعى از مجاهدين به خانه شيخ رفتند و او را دستگير نمودند و به وسيله درشكه به ميدان توپخانه اش آوردند و در يكى از اطاق هاى طبقه فوقانى محبوسش نمودند آرى شيخ در همان ميدان توپخانه كه در يك سال و نيم پيش در پوش سلطنتى كه براى او برپا كرده بودند و در صدر آن جاى داشت و هزارها نفر را بر ضد مشروطه و حكومت ملى قيام داده بود محبوس گرديد.

ناگفته نگذاريم به خلاف رفتار عمال استبداد با محبوسين باغشاه مجاهدينى كه شيخ را دستگير و محبوس نمودند كوچكترين بى احترامى در حق او روا نداشتند و كارى كه موجب رنج و شكنجه ى بدنى و يا روحى او بشود ننمودند و مى توان گفت تا حدى با احترام به او عمل كردند.

شيخ از زمانيكه حبس شد تا موقعيكه اعدام گشت تمام ساعات را با بردبارى و خونسردى و متانت گذراند و ضعف نفس از خود نشان نداد و راه عجز

و ناله و توسل به اين و آن را در پيش گرفت و شخصيت خود را حفظ كرد.

محاكمه و اعدام

محققين و كسانى كه به تاريخ نهضت هاى ملل و انقلابات امم آگاهند به خوبى مى دانند كه در انقلابات ملى همينكه كسى جلب به محكمه انقلابى شد مخصوصا اشخاص مهم كه گذشته ى آنها براى همه روشن است و به خوبى و بدى آنها همه آگاهى دارند و عهده دار و رهبرى دسته مخالف را داشته اند قبلا محكوم به اعدام بوده و تشكيل محكمه جز صورت سازى چيز ديگرى نيست.

حاجى شيخ فضل الله هم از اين قاعده عمومى مستثنى نبود و مى توان گفت كه پيش از محاكمه محكوم به اعدام شده بود و همينكه دستگير و جلب به محكمه انقلابى شد محكوميت او غيرقابل اجتناب بود.

محكمه انقلابى در عمارت توپخانه كه در قسمت جنوبى ميدان توپخانه بود با عضويت رؤساى مجاهدين تشكيل گرديد و به همان نحويكه صنيع حضرت و آجودان باشى را محاكمه نمودند شيخ را احضار به محاكمه او پرداختند.

ناگفته نگذاريم كه اعضاى محكمه انقلاب اكثرشان سران مجاهدين تندرو و بقول معروف دو آتشه بودند و رؤساى معتدل و سرداران از عضويت محكمه سرباز زدند و خود را به آنچه مى گذشت نمى خواستند آشنا كنند و حتى به روبرو شدن با جلب شدگان خوددارى كردند.

ادعانامه

شيخ ابراهيم زنجانى ادعانامه ى مفصلى كه حاكى بر

مجرميت شيخ بود قرائت نمود و اعدام مجرم را از محكمه تقاضا كرد. چون ادعانامه ى مذكور داراى مقدمه طولانى است و درج آن در اين تاريخ چيزى بر معلومات خوانندگان نمى افزايد از نگارش آن صرفنظر نموده و اصل ادعانامه را از نظر خوانندگان مى گذرانيم.

وقتى كه شدت و ظلم جور

مقتدرين و عالم نمايان به احكام ناسخ و منسوخ و ناحق ايشان و تعطيل احكام اسلام و هرج و مرج امور خواص و عام در ايران به نهايت شدت رسيد عموم خلق علاج را به مشروطيت دولت ديدند كه اساس آن اين است كه تصرفات امرا و عالم نمايان و پادشاه در نفوس و اعراض و اموال خلايق به طور دلخواه مطلق نبود، حدى در تصرف پادشاه و حكام و ديگران بود و احكام الهيه چنانچه در اسلام مقرر است در حق همه جارى شود نه اينكه وقتى مقتدرين مرتكب فساد بشوند منعى نباشد و ضعفا صد مقابل مجازات ببينند و جمعى هميشه در كمال راحت و معبوديت دسترنج ديگران را گرفته به صرف عيش رسانيده و ايشان را در ذلت و بدبختى نگاهدارند.

جمعى از عقلا از طرف مردم جمع شده و مشاوره در اصلاح امور مملكت و معيشت و حفظ آب و خاك و رفع تعدى متعديان نموده و نگران باشند كه آنچه مردم بعنوان ماليه براى حفظ امنيت مى دهند به مصرف عياشى غارتگران نرود.

مظفرالدين شاه قبل از محمد على ميرزا مخلوع اين استدعاى ملت را قبول كرده قانون و عهدنامه اساسى را امضا كردند و جنابعالى هم با چند نفر از معروفين علما در استحكام اين اساس دخالت داشته زياده از هشت ماه اغلب خودت حاضر مجلس شورى بود و با حضور شما و جمعى ديگر مواد قانون اساسى نوشته شده و تصحيح شد، چه شد ناگهان شق عصاى امت كرده ايجاد خلاف ميان مردم نموده و علم مخالفت بلند كرده و جمعى از اشرار را بدور خود جمع نموده و ماده ى مفسده

عظيم و علت اوليه ى خونريزى پنجاه هزار نفر نفوس ايرانى بى گناه و هتك اعراض و رعب قلوب و سلب بيشتر از صد كرور اموال و تخريب آباديها گرديديد، اگر اين عنوان حرام بود چرا خود هشت ماه در استحكام آن كوشيدى و اگر حلال و واجب بود چرا با آن شدت مخالفت نمودى و مردم را به ضديت با يكديگر دعوت فرمودى چرا بعد از اينكه اظهار مخالفت كردى مكرر به تو نصيحت كردند يك شب بنده خوده هم بودم در خانه آقاى ميرزا سيد محمد طباطبائى، آقا سيد عبدالله بهبهانى هم بود و بيست و پنج نفر از معتبرين وكلا هم حاضر بودند قسم غليظ و شديد در حضور كلام الله مجيد ياد كردى كه خيانت به ملت نكرده، هميشه موافقت با مشروطيت نمايى مجددا بعد از چند روز قسم را شكسته نداى فساد دادى و چادر مخالفت زدى بعد جماعتى را گرد آورده و گفتى خلاف من فقط در سر آن يك ماده قانون اساسى است، باز جمعى همان ماده را برداشته در خانه خودت آورده، بنده هم بودم و به اتفاق بيست نفر از وكلا مدلل كرديم كه همان ماده همانطور كه هست بايد نوشته شود باز قرآن حاضر كرده قسم مؤكد ياد كردى كه ديگر ابدا مخالفت نكنى و فردا به مجلس بيايى به ناگاه قسم و عهد را شكسته به حضرت عبدالعظيم رفتى در حضرت عبدالعظيم كتبا و نطقا چه افترا كه به وكلا نزدى چه فساد بود كه نكردى به چه دليل وكلا را بابى و دهرى خواندى آيا تصور نكردى كه در قانون انتخابات بعموم اهل ايران دستورالعمل داده

شده كه هركس را متدين و امين دانند انتخاب كنند.

آيا همه مردم بابى بودند كه بابى انتخاب كردند يا سايرين غيربابى بودند و در ميان خود امين را غيربابى نيافتند يا آنكه خاصيت ديوارهاى بهارستان بود كه كسانيكه آنجا آمده اند بعد از چند ماه بواسطه پولهائى كه شما گرفتيد آنها بابى شدند.

در حضرت عبدالعظيم هر مجمع فساد كه شما رئيس آن بوديد جمعى از اوباش مفتخوار را از چند هزار تومان تا چند دينار خرج مى داديد. آيا اين پولها را كه به شما داده بود كه فساد كنيد، آيا از خود مى داديد، جنابعالى هم مثل من از عتبات در حال فلاكت عودت كرديد اين پول را از كدام تجارت يا صناعت يا كسب گرد آورديد، اين يا رشوه احكام و يا مال فقرا و ايتام بود البته اين پول را در مدتى جمع كرده بوديد به چه دليل در پيش چشم خودت فقرا و ضعفا و ايتام با كمال عسرت معيشت مى كردند و تو اين اموال فقرا را ضبط كرده زياده از عيش با وسعت در چنين مقام افساد و اشرار مى دادى، اگر شما مشروطيت را حرام دانستيد ديديد كه عموم علماء مرجع تقليد عتبات و ساير بلاد ايران جز چند نفر رياست طلب و دنياپرست همه آن را واجب دانستند و اقلا نه عشر مردم ايران در طلب آن جان مى دادند آيا ممكن است حرمت چنين چيزى مضر دين باشد تا منكر آن كافر و مرتد و مستحق قتل گردد، نهايت اينكه بى انصافى كرده مى گفتيد مسئله خلافى است رأى من اين است كه بايد تأييد مقتدرين و ظلام كرد در چنين مسئله خلافى مخالف

آن عاصى نيست تا چه رسد با آنكه كافر باشد.

پس به چه دليل اشرار را اغوا مى كرديد كه مشروطه طلبان را از قتل و ضرب به هر اذيت معاف ندارند.

بعد از آنكه مقدار پولها كه گرفتيد در حضرت عبدالعظيم به مصرف افساد رسانيديد و نمى دانيم چه قدر ذخيره كرديد.

و بالاخره از آنجا مأيوس شديد اين حرام كه مى گفتيد كم كم حلال شد و سكوت جايز گرديد؛ زيرا رأى شما تابع اشارات بود و در واقعه ى ميدان توپخانه نمى دانم وجه مأخوذى به چه كثرت بود كه به آن شدت اقدامت وحشيانه و متجاهرانه را نموديد خود را رئيس الاسلام ناميده با مهتر و قاطرچى و ساربان و كلاه نمديهاى محلات و اشرار همدست شده چادر در ميدان زده در حضور مبارك شما آن اشرار مستانه فرياد ما چاى و پلو خواهيم مشروطه نمى خواهيم، بلند كرده و همه قسم رذالت و فحاشى كردند. چند نفر بى گناه را كشتند و به اشاره و سكوت شما از درخت آويخته چشم مقتولين را با خنجر در حضور عالى درآوردند بفرمايند آن مقدار مصارف كه با آن جمعيت و شرارت صرف مى شد و جنابعالى شركت داشتيد از چه محل حلال بود تلگرافات افساد شما به شهرها در تلگرافخانه ها موجود است كدام فساد و شرارت را در آن چند روز محض ميل محمد على ميرزا فروگذار كرديد. آيا مى توان گفت اين است حمايت اسلام، شما را به هرچه اعتقاد داريد قسم مى دهم اگر حضرت پيغمبر يا امام عليه السلام حاضر بودند آن مجمع شما را به چه نام مى ناميدند.

بعد از اينكه از فساد ميدان توپخانه نتيجه مطلوبه حاصل نكرديد با دست هاى مخفى كه هشياران مى ديدند در

همه قسم فساد و هرج و مرج در اجتماعات و انجمن ها و اغتشاش بلاد و مغشوش كردن ذهن محمد على ميرزا و تقويت او به مخالفت ملت اقدام كافيه كرديد در بيرون رفتن محمد على ميرزا از شهر به باغشاه و ترتيب مقدمات تخريب مجلس شورا و محل اميد ملت ايران سرسلسله شاپشال و امير بهادر و مفاخرالملك و صنيع حضرت و مجلل و مجدالدوله و حاجى محمد اسماعيل مغازه و امثال ايشان شما بوديد.

و اكثر دستورالعملها را مى داديد آيا شكستن عهد و قسم و توپ بستن به خانه خدا و قتل نفوس و هتك قرآن و زدن افترا و بهتان به وكلاى پارلمان اين اعمال را حلال مى دانستيد يا خير آيا در حبس و زجر سادات و محترمين و به حلق آويختن مظلومين و حبس و زنجير مردمان بى تقصير و كشتن آن جمع كثير محمد على ميرزا را مصاب مى دانستيد يا مخطى، اگر مخطى مى دانستيد چرا نهى نكرديد اگر قدرت نداشتيد چرا مثل ملت علم اعتراض و تحصن به حضرت عبدالعظيم و جمع نمودن مردم و جلوگيرى از منكر و رفع فساد نكرديد بلكه با كمال خرمى و انبساط به تبريك رفته و اظهار شادمانى كرديد و تأييد شدت هايى كه كردند نموديد.

آيا آن قتل نفوس و گرفتارى و تبعيد محترمين و تصرفات در اموال ملت كه ذخيره ى چند ساله ى ايران بود و اخذ تقديمات بر حكومتها و اعطاء مناصب و تصرفات در خزانه و ماليه مملكت از ماليات و گمرك و تلگرافخانه و غيرها و اتلاف اشياء ذخيره و پامال كردن اسلحه قورخانه و تقويت در فرستادن لشكر به يك شهر معتبر ايران مثل

تبريز كه چندين هزار ضعفا و عجزه و نسوان و اطفال دارد و در خانه خود نشسته هجوم بر كسى نمى كردند، بلكه در مقابل زورگويى آنها دفاع از خود مى كردند اين فرستادن توپها و افواج و امثال رحيم خان و بستن راه آذوقه بر مردم يك شهر و تخريب و غارت دهات آذربايجان و هتك نسوان و تصرف در تمام امور و اموال مردم و هواى نفس كه از محمد على ميرزا و مشيرالسلطنه و قوام الدوله و مجدالدوله و اميربهادر و ساير شركاء شما بودند كه سلطنت غيرمشروطه عبارت از اينگونه كارها است اينها را شرعى و صحيح مى دانستيد:

اگر شرعى نمى دانستيد به خط خود نوشته بدهيد اگر شرعى مى دانستيد به چه جهت تأييد مى كرديد و شب و روز با مشيرالسلطنه و اميربهادر ترتيبات مى داديد. لامحاله مشروطيت از اين حرام تر نبود، پس چرا براى منع اين كارها اقداماتى نكرديد به حضرت عبدالعظيم نرفتيد و به ميدان توپخانه جمع نشديد و فرياد نكرديد.

در اين استبداد صغير: چه پولها از مردم براى احكام و توسط و نصب حكام و اعطاى مناصب گرفتيد و چه پول ها از مال ملت از دست محمد على ميرزا گرفتيد، اگر راست بگوئيد بايد بيش از صد هزار تومان از اين ميان برده باشيد، آخر اين چه بى رحمى است اين مال رعيت بيچاره است بگوئيد كجا ذخيره شده بدهيد به هزار قسم مورد حاجت خرج كنند.

اين وسط چه تحريكات شما و امام جمعه به ميرزا حسن تبريزى و ملاباقر زنجانى و ساير عالم نمايان و اشقيا كرديد.

تلگرافات و مكتوبات شما همه را در دست دارند كه القاء فساد كرده به شركت ايشان خونها ريخته و

خانه ها بر باد داديد و آتش بدودمانها زديد كه هنوز دود آن فضا را تيره كرده مگر اين مردم به شما چه كرده اند مگر از بركت مال و خدمات ايشان محترم و مكرم و صدرنشين و معبود و مسجود و نافذالكلمه و صاحب مال و عيش و پارك و قصر و جلال نشديد، آيا جزاى خدمات اين مردم بيچاره اين بود.

آيا به قدر سعى در كشتن ملك المتكلمين و ميرزا جهانگيرخان و قاضى قزوينى اقدامى كرديد، بر فرض عدم اصلاح حكم خداوند اين است كه هر يك از اين دو دسته را ياغى بدانيد و با او جنگ كنيد، شما آيا تبريزيها را كه در خانه ى خود نشسته بودند و سرداران ملت را كه مى خواستند به اين شهر آمده مطالب خود را بگويند، جلو راه ايشان را گرفته مانع شدند اينها را ياغى مى دانيد پس چرا مخلوط با سرباز و قزاق و الواط صنيع حضرت شده با آنها جنگ كرديد.

و اگر لشكريان اميربهادر را ياغى مى دانستيد چرا با ملت موافقت نكرده با آنها جنگ نكرديد.

نگوئيد كه چون عمامه داريم و زحمت و مشقت و سينه بگلوله دادن و در مقابل آفتاب در خاك خوابيدن را به سرباز داده ايم و خود بايد از لذايذ متنعم باشيم، مگر حضرت پيغمبر و على عليه السلام عالم نبودند يا عمامه نداشتند كه اسلحه برداشته جهاد كردند.

بعد از توپ بستن مجلس و مسجد و هتك قرآن و قتل نفوس چه محبوبيت در دربار محمد على ميرزا پيدا شد كه شما شب و روز و اكثر اوقات را با محمد على ميرزا و اميربهادر و غالب اوقات در كالسكه مشيرالسلطنه تشريف برده خلوتها

كرده و نقشه ها براى تخريب بلاد و تعذيب عباد كشيديد با آن همه قدس و مسجد و عمامه علنا بر عدوات حجج الاسلام و آيات الله فى الانام كه مرجع خواص و عام در عتبات مقدسه هستند اظهار عناد كرديد بلكه تفسيق نموديد، آيا اميربهادر و ارشدالدوله و مجدالدوله را بهتر از مرحوم حاجى ميرزا حسين و آقاى خراسانى و آقاى مازندرانى تصور مى كرديد؛ چرا خود و امثال خودتان از ملاهاى رشوه گير اجتماع كرده كنكاشها براى سختگيرى به مردم و اذيت عدالت طلبان مى نموديد، آزاد حرف مى زديد و هر كجا مى رفتيد اما بندگان خدا را از اجتماع و مراوده با يكديگر و گفتن حرف حق منع مى كرديد در اين سيزده ماه چقدر سرباز و قزاق مسلح در هر معبر گماشته هر نوع اهانت و خوارى به مردم كرديد اگر آزادى در حركات خوب است، چرا مردم را منع كرديد، بد است چرا داشتيد.

وقتى كه محمد على ميرزا اعلان كرده بود كه در 19 شوال انتخاب و افتتاح مجلس شود، شما و امثال خودتان كه براى يك فلوس از دين و مذهب دست مى كشند جمع كرده بر ضد عموم ملت ايران و تمام مسلمانان عالم و علماى عتبات و علماى بى غرض احكام نوشته و مهر زده و گفتيد بايد مشروطه داده نشود مشروطه حرام است و از طرف ملت هم گفتيد مردم نمى خواهند با اينكه از آفتاب روشن تر است كه اينها همه عمدا از روى كنكاش محض دريافته اند جزئى وجه رذالت بود مسلما شما حرام دانسته رد كرديد.

شما كه خود را رؤساى اسلام ناميده و مى گوييد نهى از منكر مى كرديد، آيا چرا ساير منكرات را ردع نكرديد، آيا

اين حبس و زجرها و گوش بريدن و دهان توپ گذاردن و مهار كردن و جريمه ها و رشوه ها و غارت ها و تعرض به عرض مسلمانان و چوب بستن و شلاق زدن و بلكه آويختن و شكنجه كردن و داغ نمودن و تعطيل حدود و احكام و مساجد و احكام و رشوه و شهادت ناحق و ناسخ و منسوخ و خوردن اوقاف و وصيت هاى اجبارى و جمع مال فقرا و صرف تجملات و ساير فسق ها و معصيت هاى واضح، تعطيل مساجد، منكرات نيستند، چرا به نهى و ردع اقدام نكرديد و مضبطه ننوشتيد و فرياد نمى خواهم بلند نكرديد همه را بر سر عدالت و حقانيت نياورديد آيا مشروطه طلب بودن چه گناهى بود كه قاتل و قاطع الطريق و دزد و راهزن و زانى و شارب خمر و مرتكب هر معصيت بلكه هر كافر مرتد در امان بود و مشروطه خواه در امان نبود حتى اينكه مردم براى خلاصى از شرور شما به زير بيرق فرنگيان و كفار پناه بردند و به بلاد خارجه گريختند و در پناه خارجه درآمدند، مع ذالك امان نيافتند مثل دوستداران اهل بيت در زمان بنى اميه شما گفتيد مشروطه طلب واجب القتل است و كافر است آيا تمام رعاياى عثمانى و نه عشر ايرانى و تمام مسلمانان هند، قفقاز، مصر و افريقا، تونس، الجزيره تركستان و ساير بلاد شب و روز براى آزادى از قيد عبوديت نشر عدالت را مى طلبند همه كفار و واجب القتل هستند جز شما اشرار حاميان ظلم و استبداد و معاونان شر و فساد نعوذ بالله من شر انفسنا آيا شما چرا در همه اقدامات محمد على ميرزا و اميربهادر و مشيرالسلطنه و مجدالدوله

از همه پيش قدمتر و نقشه كش بوديد در اهلاك و تخريب آذربايجان و فشار به اهل طهران و جعل اكاذيب بى پايان مواضعه با بدخواهان ايران از اتباع خارجه و فروختن اين مشت خاك و تنگ گيرى به متحصنين سفارت عثمانيه و مانع شدن مردم از تحصن و منع آذوقه از ايشان مدتى بلكه كنكاش در قتل ايشان به ارسال مارها و عقاريب و همه قسم تهديد و تعرض آيا شما چرا امر كرديد به شكستن نمره هاى درهاى عمارات مردم كه مبغلى براى آنها صرف شده بود. آيا آن را غير از اينكه سبب هدايت جوينده مى شد ضررى داشت. شما كه اينقدر دقت داشته ايد چرا از اجتماعات بر استماع نقالى دروغ و بازى ها بلكه بيع مسكرات و سير معاصى را منع نكرديد و چرا از تخريب در و ديوار و سقف مجلس شورا مانع نشديد.

اگر مال محمد على ميرزا بود تضييع مال بود، اگر مال ديگرى بود ظلم و عدوان به چه جهت توپ بستن به خانه ظل السلطان و ظهيرالدوله و ساير خانها و غارت اموال آنها و ميرزا صالح خان حلال شده و از جانب شما اقدامى در منع ديده نشد بلكه ترغيب و تحريك نموديد به چه دليل به گوش لشكر و سرباز كه روانه تخريب آذربايجان و قتل مسلمانان مى شدند دعا خوانده ايشان را ترغيب كرديد و مى گفتيد شما براى حفظ اسلام مى رويد خدا كمك تا اينكه ايشان موفق شده مسلمانان را بكشند چه تو را واداشته بود كه با آنكه خود را حجةالاسلام مى خواندى شب و روز با اميربهادر و مشيرالسلطنه و مفاخرالملك و صنيع حضرت و مجلل و امثال ايشان در دربار

و خانه خودت خلوت و كنكاش كنى با اينكه خودتان معاشرت با جباران را ممنوع و خلاف شئون علماى دين بلكه از جمله اعانت به عدوان مى شمرديد چگونه اينان حامى اسلام و علماى عتبات مخرب اسلام شدند چگونه كلاه نمديها فرياد مى كردند ما دين مى خواهيم و مشروطه نمى خواهيم با ايشان بوديد اما جمعى از ولايات كه هريك را اقلا ده هزار نفر منتخب و متدين دانسته ايشان را بابى، دهرى و مخرب شرع مى ناميديد، چرا محمد على ميرزا را گول زده و مانع شديد كه وفاى به عهد نكرده و سبب اين قدر خونريزى بزرگ در ايران و ويرانى هزارها دودمان، بلكه دخول خارجه به خاك ايران و توحش مردمان شديد و حرث و نسل را ضايع كرديد اينها به يك طرف بدترين جنايات اينكه نقشه قتل و دستگيرى مقام محترم حضرت عبدالعظيم خصوصا آقاى سيد على آقاى يزدى كشيديد و مفاخرالملك و صنيع حضرت را با اشرار نابكار سيد كمال و سيد جمال واداشتيد شبانه ريخته، بيچاره مرحوم ميرزا مصطفى و ميرزا غلامحسين و رفيقان ايشان را با موحش ترين وضعى به قتل رسانيدند چرا با همه ى اينكه ديديد تمام ولايات ايران بهم خورده و هيجان ملت از قتل جوانان امت به نهايت رسيده اعلام عمل به قانون اساسى را مى طلبند و محمد على ميرزا جز قبول علاجى نداشته و اعلان كرد باز تو از خون مردم ايران سير نشده اصرار داشتى كه حرام است و هم مسلكان خود را جمع و كنكاش داشتى كه بازيها درآورده فرياد پول و پلو خواهيم مشروطه نمى خواهيم بلند كنيد حتى اينكه تمام مردم دانسته به دستور شما صد توپ

تنزيب از بازار گرفته از قاطرچى و مهتر بنا كرديد عمامه گذاردن و ملا ساخته مخلوط مفتخواران كرده و قشونى از جنس ملا تشكيل داده كه مردم فهميده باطل السحر اين نقشه را به كار بردند.

چرا بعد از اعلان قانون اساسى در ماه ربيع الثانى با آن همه زحمات ملت و تشكرات كه از اين اعلان كردند شروع شد كه شورش بلاد تمام شود باز شماها كه عمده خود شما بوديد نگذارديد محمد على ميرزا كه همه بلاد از دستش رفته و طهران مانده بود، آن وقت جلب قلوب ملت كرده و بلاد را امنيت داده به طور حقيقت اقدام به معيت كرده و فساد را خاتمه دهند، بلكه محض حفظ منافع خودتان سلطنت او را فدا ساخته واداشتيد به همان تنها كتابت قناعت كرد ابدا تغييرى به وضع استبداد و سختگيرى نداد و قدم به طرف قبول مستدعيات ملت برنداشت تا بالاخره ملت مجددا مايوس شدند و چاره را منحصر به علاج قطعى ديدند چرا بالاتر همه ى خيانتها طرح و نقشه ريختند كه بلاد اسلام را به دست خارجه بدهيد و ديگران را بر ايرانيان حكم روا سازيد تمام سعى شما و تهديد ملت را منحصر بفروش مملكت و التجا به ديگران قرار داديد در باطن اجانب را دعوت به مملكت نموديد و با كمال بشاشت و خرمى اين را اظهار و اشتهار كرديد كه سالدات چنين و قزاق چنان مثل اينكه برادران عزيز خود را به مهمانى خوانده ايد البته به نقشه تو و شركاء تو بود كه محمد على ميرزا اقدام به جنگ اخير با ملت كرد و تو بزرگوار دويست تفنگ گرفته به دست

اشرار سپرده و دور خانه ى خودت جمع و سنگر نمودى كه ملتيان را بكشى و از هر نوع اقدام مضر كوتاهى نكردى به چه دليل اسلحه ملت را به تصرف اشرار داده و آنها را تحريص به قتل ملت كردى، چرا تو با آن همه معيت با محمد على ميرزا اقلا در آخر وقت او را دعوت نكردى كه لامحاله شرف يك دودمان سلطنت را نبرده پناه به دولت ديگر نبرد لامحاله با ملت معيت كند و يا تسليم ملت شود آيا اين ملت نجيب گمان داشتى با او محترمانه معامله نكند يا آنكه يك مرده به نام به كه صد زنده به ننگ.

سؤالات

اتهام نامه در يك محيط بهت و سكوت قرائت شد. حاجى شيخ فضل الله به دقت به مندرجات آن گوش مى داديد. پس از خاتمه ى قرائت لايحه ى مذكور چند دقيقه صحبتى به ميان نيامد و همه منتظر بودند كه شيخ در مقابل اتهامات مندرجه در لايحه چه عكس العملى از خود نشان خواهد داد و چگونه از خود دفاع خواهد كرد. ولى شيخ صحبتى نكرد و زبان به گفتگو نگشود. مستعان رئيس كميته جهانگير كه از طلوع مشروطيت خود شاهد و ناظر كليه وقايع و حوادث بود به شيخ گفت در مقابل اتهامات وارده كه قرائت شد چه جواب مى دهيد.

پيش از اينكه وارد سؤال و جوابهائى كه ميان شيخ و قضات محكمه ى انقلابى رد و بدل شد بپردازم، متذكر مى شوم كه در اين چند ساله كه نگارنده ى اين تاريخ براى جمع آورى مدارك صرف وقت بلكه مجاهدت كردم، نتوانستم صورت قطعى و گزارش كتبى يا صورت مجلس آن محكمه ى تاريخى را كه به طور قطع مى توان گفت

در تاريخ چندين هزار ساله ى ايران نظير نداشته به دست بياورم، ظنّ قوى اين است كه صورت جلسه اى تهيه و تنظيم نشده است و يا اگر شده در همان روزها از ميان رفته است. بنابراين آنچه در اين موضوع مى نويسم مطالبى است كه از بعضى او اعضاء محكمه و يا رؤساى مجاهدين كه در آن جلسه حضور داشته اند شنيده ايم و از طرف آنها نقل قول مى كنم.

سؤالاتى كه از حاجى شيخ فضل الله شد و مطالبى كه در اتهام نامه قيد شده بود بر دو نوع بود. بعضى ها به درجه اى مسلم و غيرقابل انكار بود كه شيخ جوابى بر رد آنها نداشت، مثلا واقعه ى ميدان توپخانه و منبر رفتن شيخ و تكفير كردن مشروطه خواهان و بابى خواندن وكلاء و تشويق كردن الواط و اوباش را بر ضد مجلس و يا رساله در تحريم مشروطيت كه به خط خود نوشته و در همه جا منتشر شده بود و همچنين تلگرافاتى كه به روحانيون و سرجنبانان شهرستانها كرده بود و آنها را به مخالفت با مشروطيت تحريك نموده بود و در موقع تصرف تلگرافخانه به دست مجاهدين افتاد و فتوايى كه به امضاء خود و جمعى از علماى مستبد طهران نوشته و در باغشاه تسليم محمد على شاه نموده بود و اعلاميه هايى كه به امضاء خود در حضرت عبدالعظيم و مدرسه مروى منتشر نموده بود و از اين قبيل.

بعضى ديگر سؤالات قابل دفاع بود و شيخ مى توانست رد و يا انكار كند.

قسمت اول را چون نمى توانست تكذيب كند، جواب داد من مجتهد هستم بر طبق الهامات قوه ى اجتهاد و شم فقاهت راهى را كه مطابق شرع تشخيص دادم پيروى نمودم.

عميدالسلطان

در جواب مى گويد شما از بدو طلوع مشروطيت با اين اساس موافق بوديد و قانون اساسى هم كه اصول و مقررات مشروطه در روى آن استوار است با موافقت خود شما تهيه و به تصويب رسيد پس از آن هم در قانون اساسى تغييرى داده نشد كه موجب مخالفت شما بشود در اينجا شيخ قافيه را باخت و در ضمن آنكه از قانون اساسى و مشروطه مشروعه صحبت كرد گفت: چند نفر از دشمنان من مشروطه را منحصر خودشان كرده بودند و مى خواستند من در آن راهى نداشته باشم و كنار بروم آنها از مشروطه و مزاياى آن بهره مند بشوند.

سؤالات ديگرى از شيخ شد كه به هريك جواب داد- ابوالفتح زاده سؤال كرد كه بر طبق اقرار صحيح صنيع حضرت در محكمه قتل ميرزا مصطفى آشتيانى به دستور شما انجام يافته- شيخ اين اتهام را رد كرد و گفت: مفاخرالملك و مجلل السلطان عامل آن قتل بوده اند و من كوچكترين اطلاعى از آن نداشتم.

ميرزا على خان ديوسالار سؤال كرد شما با سفير روس سر و سرّ جلسات محرمانه داشته ايد و سعدالدوله هم در جلسات سرّى شما شركت داشته است.

شيخ جواب داد، اغلب سفراى خارجه بديدن من مى آمدند شايد در يكى از ملاقات ها سعدالدوله هم حضور داشته ولى ملاقات من با سفرا مخفى نبوده و علنى بوده و جنبه سياسى و مشورتى و كنكاش نداشته است.

منتصرالدوله پيشكار سپهسالار سؤال مى كند در نامه يى كه شما به خط خودتان به شيخ الاسلام قزوينى نوشته بوديد و در ميان نوشتجات آن به دست مجاهدين افتاد شما به او دستور داده بوديد كه قوايى تهيه كند و با مليون جنگ كند- شيخ

جواب مى دهد، شيخ الاسلام بدرجه يى با مشروطه مخالف و دشمن بود كه احتياج به تشويق و تحريك من نبود.

ميرزا على محمد خان سؤال مى كند- شما جمعى از اوباش را با تفنگ هايى كه از محمد على شاه به وسيله كامران ميرزا نايب السلطنه گرفتيد مسلح نموديد و تا آخر با ملت جنگ كرديد و محارب هستيد- شيخ جواب مى دهد هر مسلمانى بر طبق اصول دين مكلف است از خود دفاع كند و من براى دفاع از خود و بستگانم اقدام كردم.

نظام السلطان سؤال مى كند: بنا به تقاضاى شما محمد على شاه اسماعيل خان سرابى را بدار آويخت. شيخ جواب مى دهد من كشتن اسماعيل خان را پس از واقعه مسبوق شدم.

يكى از اعضاء محكمه مى پرسد شما عين الدوله و حاجى ميرزا حسن آقا مجتهد و سيد هاشم را به وسيله مكاتيب متعدد كه در دست است به قتل و غارت و قلع و قمع مردم تبريز تشويق نموديد و مردم بى گناه تبريز را كه جز حق مشروع و ملى خود كه اجراى قانون اساسى بود و شاه و خود شما به حفظ آن قسم خورده بوديد محارب خوانده و آنها را واجب القتل دانسته ايد شيخ جواب صريحى به اين سؤال نمى دهد و فقط مى گويد مكاتبات من با عين الدوله دوستانه و براى احوال پرسى بود.

اعضاء محكمه هريك به نوبه خود سؤالاتى مى نمايند كه چون از مضمون و مفهوم آن مدركى در دست نيست به سكوت مى گذرانم.

در خاتمه جلسه آقا شيخ ابراهيم زنجانى به پا مى ايستد و به طور صريح چنين مى گويد، جناب حاجى شيخ فضل الله بر طبق فتوا و حكم حجج الاسلام نجف اشرف كه سواد آن در همه ى ايران منتشر شده مفسد فى الارض است و

بايد بر طبق قوانين اسلام با او همان معامله يى را كه خداوند راجع به مفسد فى الارض دستور داده رفتار نمود.

شيخ را به اطاقى كه در آن محبوس بود مى برند و اعضاء محكمه انقلابى به كنكاش مى پردازند و پس از يك ساعت مشاوره به اتفاق رأى مى دهند كه چون حاجى شيخ فضل الله نورى قيام بر ضد حكومت ملى نموده و سبب قتل هزارها هزار نفوس و خرابى بلاد و غارت و فساد گرديده و حجج اسلام نجف اشرف هم او را مفسد فى الارض تشخيص داده اند محكوم به اعدام است.

اعدام

وسايل اعدام از چند روز پيش فراهم شده بود و دارى كه صنيع حضرت و آجودان باشى را به آن آويختند در ميان ميدان توپخانه سرپا بود مأمورين اجرا حكم محكمه انقلاب را به حاجى شيخ فضل الله ابلاغ كردند و بلادرنگ او را در ميان گرفته و از پله هاى طبقه فوقانى عمارت توپخانه سرازير شده وارد ميدان شدند سطح ميدان، پشت بام ها، ايوان ها از هزارها نفر مردم طهران پوشيده شده بود عده ى زيادى مجاهد مسلح دو طرف راهى كه محكوم را به طرف دار هدايت مى كرد صف كشيده بودند هياهو و جنجالى برپا بود كه گوش را كر مى كرد و صداى زنده باد مشروطه و مرگ بر مستبدين فضاى ميدان و خيابان هاى اطراف را فرا گرفته و برق تفنگ و سرنيزه ها در زير آفتاب گرم تابستان چشم را خيره مى كرد، محكوم فاصله ميان محبس و محل اعدام را با خونسردى و متانت پيمود و با كبر سن و پيرى، ضعف و ناتوانى از خود نشان داد و در دقايق آخر عمر ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانيد.

مى گويند يا

از روى عمد يا اتفاق دار را در محلى برپا كرده بودند كه در واقعه ميدان توپخانه منبر را در آن محل گذارده بودند و حاجى شيخ فضل الله در همان محل از روى منبر مردم را به مخالفت با مشروطيت و آزادى دعوت مى كرد و قانون اساسى را مخالف شرع و دين اعلام مى داشت و مشروطه خواهان را بى دين و بابى مى ناميد.

به محض رسيدن به پاى چوبه دار دو نفر از مجاهدين طناب را به گردان محكوم انداختند و او را بالا كشيدند و آن مرد روحانى پس از يك دوره مبارزه تاريخى به دنياى ديگر شتافت و داستان شگفتى از دوره عمر پر سر و صدا و پر آشوب خود در صفحات تاريخ به يادگار گذارد.

ناظرين كه نزديك به محل اعدام بودند، نقل مى كنند كه جان كندن شيخ بيش از نيم دقيقه طول نكشيد و پس از آنكه او را به دار كشيدند تشنجى در اعضايش ظاهر شد و سپس چراغ عمرش خاموش شد.

در آن روز شهرت يافت كه شيخ مهدى پسر حاجى شيخ فضل الله كه از مشروطه خواهان بود در موقع اعدام پدرش حضور داشته و كف مى زده و اظهار بشاشت مى كرده. گرچه شيخ مهدى با مسلك پدر همراه نبود با او مراوده نداشت ولى شهرت بالا بكلى خالى از حقيقت و راستى است ميرزا محمد نجات براى نگارنده نقل كرد كه همان موقعى كه شيخ را اعدام كردند من به عمارت تخت مرمر رفتم و شيخ مهدى را ديدم زير درخت چنارى نشسته و گريه مى كند.

مرحوم شيخ فضل الله نورى از اجله علماء معقول و منقول بود و اعلم بر علماى آن روز شمرده مى شد. وى

صاحب تأليفات عديده اى است، از جمله تذكره الغافل و ارشادالجاهل به زبان فارسى است كه يكسال قبل از وفات خود آن را تأليف نموده و پيش از قتل خود نشر داده و در آنجا مرام خود را مبين داشته و بعضى از حوادث را كه بعد از او وقوع يافته خبر داده است.

به غير از صحيفه مهدويه كه ادعيه حضرت ولى عصر (ع) را در آن جمع كرده است چند اثر ديگر نيز دارد.

شيخ فضل الله دو همسر اختيار كرد، همسر اولش دختر دائى او بود كه سه فرزند پسر و پنج دختر از وى داشته است. از همسر ديگرش يك پسر و سه دختر باقى گذاشت.

در قتل ناجوانمردانه شيخ فضل الله مرثيه هايى زيادى سروده شد.

(1259/ 1258- شهادت 1327 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، مرجع تقليد، مدرس و شاعر، متخلص به نورى. از علماى بزرگ شيعه در اوايل قرن چهاردهم هجرى و خواهرزاده و داماد حاج ميرزا حسين نورى، صاحب «مستدرك الوسائل» مى باشد. در قريه ى لاشك، از توابع شهرستان نور، به دنيا آمد و در بلده نشو و نما يافت. تحصيلات مقدماتى را در همان جا شروع و در تهران به پايان رسانيد و سپس براى تكميل مراتب علمى راهى عتبات گرديد و از محضر شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و شيخ راضى نجفى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزاى شيرازى استفاده نمود و پس از تكميل تحصيلات به ايران مراجعت كرد. وى از دايى خود، محدث نورى، اجازه روايت گرفت. از صاحب عنوان سيد اسماعيل شريف الاسلام و از وى برادر زاده اش، آقا نجفى تبريزى، روايت كرده است. وى سالها در تهران مرجع امور دينى و مصدر خدمات

بسيارى بود. در آغاز جريان مشروطيت با مشروطه خواهان حتى در مهاجرت به حضرت عبدالعظيم (ع)، همراهى كرد. ولى چون روش مشروطه خواهان را مخالف با ديانت تشخيص داد به مخالفت با ايشان پرداخت و خواستار حضور پنج تن از مجتهدان طراز اول در مجلس شد تا مصوبات مجلس را با احكام دينى تطبيق نمايند و همين امر موجب دشمنى مشروطه خواهان با وى گرديد. چنانكه پس از فتح تهران شيخ فضل اللَّه محكوم به اعدام و در ميدان توپخانه تهران به دار آويخته شد. پيكر او، پس از تحويل به خويشانش، به قم حمل و در صحن بزرگ حضرت معصومه (ع) دفن گرديد. از آثارش: «تقريرات» اساتيدش در فقه و اصول، مانند «رساله ى مشتق» كه تقرير بحث شيرازى است؛ «تذكرة الغافل و ارشاد الجاهل»؛ «الصحيفة المهدوية» يا «الصحيفة القائمية» كه ادعيه ى حضرت ولى عصر (عج) را در آن جمع نموده است؛ «سؤال و جواب» يا «شصت مقاله» از فتاواى ميرزاى شيرازى كه شيخ فضل اللَّه نورى آن را جمع آورى كرده است؛ «تحريم مشروطيت»، حاوى علت موافقت اوليه و مخالفت ثانويه وى با مشروطيت و دلايل شرعى او؛ «ديوان» شعر.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (407/ 8)، پايدارى تا پاى دار، الذريعه (41/ 21 ،189/ 14 ،248/ 12 ،23/ 15 ،42/ 4)، ريحانه (264 -262/ 6)، شرح حال رجال (106 -96/ 3)، شهيدان راه فضيلت (520 -515)، شيخ فضل اللَّه نورى و مشروطيت، فاجعه قرن، فوائد الرضويه (353 -352)، لغت نامه ذيل/ نورى)، المآثر والآثار (151)، مستدركات اعيان الشيعه (154 -138/ 4)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1309 -1308/ 3)، معجم المؤلفين

(74/ 8)، مكارم الآثار (1610 -1605/ 5)، ميرزاى شيرازى (182 -181)، يادداشتهاى قزوينى (119 -113/ 6).

نوغاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1305، مشهد.

درگذشت: 15 آبان 1371، مشهد.

آيت الله مهدى نوغانى، فرزند ميرزا على اكبر نوغانى مؤلف «سه مقاله ى نوغانى» و «دو مقاله ى نوغانى»، پس از تحصيل دوره ى ابتدايى، به حوزه ى علميه ى خراسان پيوست و در مدرسه نواب به تحصيل اشتغال يافت. استادان آيت الله نوغانى به شرح زير بودند: آيت الله على اكبر نوغانى، آيت الله عبدالجواد اديب نيشابورى (اديب اول)، آيت الله محمدتقى اديب ثانى، آيت الله احمد مدرس، آيت الله هاشم قزوينى، آيت الله مهدى اصفهانى خراسانى، آيت الله سيد محمدهادى ميلانى.

در تابستان سال 1333 آيت الله ميلانى به مشهد رفت و ابتدا حدود يك سال در منزل آيت الله مهدى نوغانى اقامت گزيد و از ايشان مدت چهارده سال از دروس آيت الله ميلانى بهره برد و مراتب علمى اش مورد تأييد آيت الله ميلانى قرار گرفت. همچنين به دستور وى امامت جماعت مسجد فاضل را پذيرفت. آيت الله نوغانى خود نيز به تدريس و تربيت طلاب اشغال ورزيد و كتاب هاى المعالم الاصول و مكاسب شيخ مرتضى انصارى را درس مى داد و در كار تدريس جديت داشت. وى مدت بيست و دو سال تفسير تدريس مى كرد و در اين مدت يك بار تفسير تمام قرآن تدريس شد و بار دوم تا آيه ى دهم از سوره «انبياء» تفسير شد، از جمله فعاليت هاى ديگر ايشان تدريس نهج البلاغه، اقامه ى مجالس عزادارى و ذكر مصيبت و قرائت دعاى كميل، تصدى مديريت چند مدرسه علميه و از جمله مدرسه ى باقريه، ايجاد صندوق قرض الحسنه «جاويد» و مشاركت در تأسيس مؤسسه ى خيريه ى حضرت ولى عصر (ع) (انصار الحجة) بود. آيت الله نوغانى در مبارزات عليه نظام پهلوى نيز مشاركت فعال داشت و

اعلاميه هايى كه صادر مى شد، امضاء مى كرد. از نهضت پانزده خرداد 1342 وارد اين مبارزات شد و در حركت انقلاب خراسان سهم مؤثرى داشت. وى همچنين سفرهايى به كشورهاى خارجى (و از جمله كويت) براى تبليغ اسلام داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نوقاني نيشابوري، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(479 -397 ق)، فقيه شافعى، مسند و محدث. اصلش از نوقان نيشابور است. وى فقه را در نزد ابوبكر طوسى آموخت. از ابوالحسن علوى و ابوطيب صعلوكى و عبداللَّه بن يوسف بن بامويه و ابوطاهر بن محمش و عده اى در نيشابور و از ابوحسين بن بشران و همطبقه اش در بغداد و از جناح بن نذير محاربى در كوفه و ابوعبداللَّه بن نظيف در مكه حديث شنيد. زاهر به طاهر و ابونصر غازى و اسماعيل بن عبدالرحمان قارى و عبدالكريم دامغانى و سعيد بن على شجاعى و عايشه بنت احمد صفار و ابوالفتوح خرگوشى و عبدالكريم علوى و عبدالملك بن عبدالواحد و محمد بن جامع خياط از وى روايت كرده اند. كتاب «تاريخ» يعقوب فسوى را، از ابن فضل قطان، از ابن درستويه، از فسوى، استماع كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :توضيح المشتبه (459/ 1)، سيرالنبلاء (447 -446/ 18)، شذرات الذهب (363/ 3)، طبقات الشافعيه ى سبكى (271 -270/ 4)، العبر (341/ 2)، المنتظم (604/ 9).

نوقاني، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1300 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، واعظ و شاعر، متخلص به فقير. در محله ى نوقان مشهد به دنيا آمد و پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى، ادبيات را در محضر ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و فقه و اصول را در محضر شيخ حسنعلى تهرانى و آيت اللَّه سيد عباس شاهرودى فراگرفت. در 1327 ق عازم نجف شد و از محضر اساتيد بزرگى چو آخوند خراسانى و آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ الشريعه ى اصفهانى استفاده نمود. پس از درگذشت آخوند خراسانى، به دريافت اجازه ى اجتهاد از آيت اللَّه ميرزا عبداللَّه مازندرانى و آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى نايل گشت. در 1330 ق به مشهد بازگشت

و به تدريس و انجام امور دينى پرداخت. وى از جانب آيت اللَّه حاج آقاحسين قمى عهده دار توليت مدرسه ى نواب گرديد. او خطوط نسخ و نستعليق را خوش مى نوشت. در خط نسخ از شاگردان ميرزا ابوالقاسم خراسانى و در نستعليق از شاگردان ميرزا ابراهيم خان، متخلص به گمنام بود. نوقانى در اثر عارضه ى سكته قلبى در مشهد درگذشت و در حرم امام رضا (ع) دفن شد. از آثارش تعمير مدرسه ى نواب مشهد و تنظيم موقوفات آن است كه از مدارس مهم آن شهر مى باشد. از آثار علمى او: «سه مقاله ى نوقانى»؛ «دو مقاله ى نوقانى»، در اصول عقايد و رد عقايد ماديون؛ تعليقاتى بر «شرح نهج البلاغه» ابن ابى الحديد معتزلى.[1]

على اكبر نوقانى رضوان اللَّه عليه اصلا از ايل جلابر و از احقاد مرحومه گوهرشاد صاحب مسجد معروف مشهد مى باشد اجداد ايشان سالها در كلات نادرى ساكن بوده اند. پدر ايشان مرحوم حاج ميرزا موسى از بزرگان اخبار و صلحاء مشهد مقدس رضويت و مرحوم حاج ميرزا موسى فرزند حاج ميرزا حسن بن كلبعلى خان بن محمدزمان خان بن كليعلى خان جلابر طاب ثراهم بوده اند.

غالب افراد خاندان جليل نوغانى مخصوصا اجداد فقيه سعيد به زيور فضل و كمال آراسته و حاج محمد زمان خان بن كلعلى خان جلاير طبيبى حاذق و فاضلى كامل بوده است و طبع شعرى شيوا داشته و اشعار عرفانى ميسروده است.

مرحوم ميرزا نوقانى در سال 1300 قمرى در مشهد مقدس رضوى متولد شده و تا سن بيست سالگى در مشهد مقدس به تحصيل علوم پرداخته و ادبيات را از مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب بزرگ نيشابورى فراگرفته و فقه و اصول را در محضر مرحوم ميرزا آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى

با معيت مرحوم حجه السلام ميرزا على آقا فرزند آن مرحوم خوانده و پس از فوت آن مرحوم قسمتى از دروس فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس شاهرودى كه از بزرگان علماء مشهد بودند آموخته آنگاه در سال 1327 قمرى با اجازه مرحوم والدش به نجف اشرف مهاجرت نموده و از محضر و درس خارج دو نابغه علمى آيت اللَّه العظمى سيد كاظم يزدى و مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى استفاده كامل نموده و پس از فوت مرحوم آخوند با دريافت اجازه از مرحوم آيه اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ عبداللَّه مازندرانى در سال 1330 قمرى به وطن مالوف خود مراجعت كرده و به ارشاد مردم و تعليم طلاب علوم دينيه مشغول شده و تا پايان عمر كه بالغ بر چهل سال بوده و در مشهد سكونت و همواره به تدريس اشتغال ورزيده و بسيارى از فضلاء طلاب مشهد مقدس رضوى از محضر درس آن مرحوم تعليم گرفته و استفاده نموده اند.

مرحوم آيت اللَّه نوقانى يكى از علماء عاملين و روشندل و بسيار خوش قريحه و در مناظرات دستى توانا داشته و مكرر به انصارى و يهود و گمراه شدگان مسالك جديد مناظره فرموده و بر تمام آنها فائق آمده و عده زيادى كه به واسطه شبهات منحرفين در پرتگاه لغزش افتاده و راه حق را گم كرده بودند با ادله متقنه و بيان شيواى خود آنها را از انحراف نجات و سعادتمند نموده است.

مرحوم ميرزا نوغانى عالمى ناطق و خطيبى بليغ بود منابر وعظ و ارشاد آن مرحوم علاوه بر بيان اصول عقايد و ترويج دين مقدس اسلام و رسانيدن احكام شريعت مطهر

به مردم مشحون به اطلاعات عميقه تاريخى و اخبار اسلاف و شامل نكات ادبى و امثال و حكم و مواعظ و پند و اندرز بود و بطور كلى قاطبه و مردم را با بيانى از هر جهت جامع بطريق حق ارشاد مى فرمود و در واقع منبر ايشان يك حوزه درس قابل فهم عموم بيشتر شبيه بود تا به يك سخنرانى عادى لذا هر كس از بيانات ايشان به قدر استعداد و فهم خود بهره مند مى شد.

آثار قلمى ارزنده و آموزنده عديده دارد كه به آن اشاره مى شود.

1- تعليمات برجلدين شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 2- سه مقاله نوغانى 3- دو مقاله نوغانى رد مايون 4- اشعار بسيارى از قصايد و غزليات و مدايح و مراثى كه براى نمونه بعضى از آن را مى نگارم تخلص آن مرحوم فقير بود.

ديگر از آثار آن مرحوم تعمير و تنظيم مدرسه نواب مشهد و موقوفات آن كه از مدارس مهمه آن سامانست و نگارنده هم حدود يك سال در آنجا اقامت و اشتغال بتحصيل داشته ام.

مرحوم ميرزاى نوقانى در شب دهم جمادى الاول 1370 قمرى به عارضه سكته از دنيا رفته و در پايين پاى مبارك حضرت سلطان سرير ارتضى على بن موسى الرضا ارواحنا فداه در دارالسعاده آستان قدس سر به خاك فرو برده و يك جهان علم و ادب را در زير زمين پنهان نموده و به آرزوى خود نائل آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (264/ 12)، سخنوران نامى معاصر (3553 -3543/ 6)، كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 38)، گنجينه ى دانشمندان (188 -184/ 7).

نهاوندي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا ابوالقاسم نهاوندى از علماء فقهاء عصر ناصرى بوده و مراغى در

(المآثر والاثار) در ضمن ترجمه فرزندش سيد ميرزا محمد وى را ياد و از مجتهدين بزرگ دانسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي، اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر بن آقاجان نهاوندى عالمى فقيه از شاگردان شيخ محمدباقر اصفهانى و بعد ميرزا بزرگ شيرازى بود و در سال 1307 به نهاوند برگشت و به انجام وظائف دينى و روحى پرداخت تا سال 1310 ق كه وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ جعفر نهاوندى از علماء معاصر گذشته تهران بوده كه مدت بيست و سه سال در نجف اشرف اقامت داشته و از محضر علامه خراسانى صاحب كفايه و علامه ى يزدى صاحب عروةالوثقى و ديگران استفاده نموده تا بدرجه ى علم و اجتهاد رسيده و پس از آن به تهران منتقل و اول در مسجد فاضل خلخالى و بعد در مسجد سپهسالار ناصرى امامت نموده و ضمنا تدريس فقه و اصول داشته تا در سال 1365 ق كه در تهران وفات و حمل به قم و در قبرستان حاج شيخ در مقبره دربندى مدفون شده اند.

از آثار ايشانست: 1- اضاعه الشبهه فى صلوه الجمعه. 2- شرح بر رساله نجات العباد در دو جلد. 3- اشعارى در مراثى آل عصمت عليهم السلام كه از آنست ابيات زير:

زبان حال حضرت زينب (ع)

آفتابا بر زمين جاى تو نيست

خار و خاشاك است مأواى تو نيست

از چه سر بر نيزه و تن بر زمين

اى عزيز من چه كرده اين چنين

دست تو بوسم روم سوى سفر

من بپا اين راه پويم تو بسر

خواست تا دستش بوسد آن پرى

ديد نه انگشت و نه انگشترى

گفت عزيز من بميرت خواهرت

اى سليمانم چه شد انگشترت

از ثمرات اوست فرزند فاضل و برومندش آقاى حاج شيخ باقر واعظ نهاوندى كه در تهران تولد و در مهد تربيت چنين پدرى پرورش يافته و دروس جديد را تا

سيكل اول خوانده و به دروس قديم اشتغال و در سال 1325 شمسى با درجه ى ليسانسيه در رشته ى منقول موفق و فعلا در رشته ى تدريس و تبليغ اشتغال دارند.

تأليفات عديده ى دارد كه از آنها است:

1- بزرگترين مدرك شيعه (مكالمات مامون با علماء سنت).

2- فرستاده خدا در نبوت پيغمبر آخر زمان.

3- قائم بحق بقيةاللَّه در حالات امام زمان عجل اللَّه فرجه.

برادران ارجمندى دارد كه از اعاظم علماء اكابر و مدرسين بوده اند به اسامى زير:

1- مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدتقى مدرس نهاوندى

2- مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ على مدرس نهاوندى معروف بچين رى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نهاوندي، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس نهاوندى تهرانى فقيهى كامل و عالمى جليل و پرهيزكارى ورع بوده است پدرش آقا شيخ عباس از افاضل علماء عصر خود و بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى و از مراجع امور دينى در تهران بوده و فرزند مذكورش در نجف متولد و پس از پايان تحصيل به تهران مراجعت و در مسجد پامنار به وظائف دينى اشتغال داشته و مرحوم والدش در حدود 131 وفات نموده.

شيخ عباس نهاوندى عالمى پرهيزكار و فقيهى جليل از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و غيره و از اهل فضل و فقاهت و زهد و تقوا و معرض از دنيا بود با اينكه همه گونه امكانات در اختيارش بود و در مسجد (دانكى) تهران اقامه جماعت داشت و در ماه رمضانها منبر رفته و مردم را موعظه مى كرد و در خلال وعظ و بياناتش مكرر اين بيت را مى سرود:

اى خر تو چه مظهرى كه در كل وجود

چون نيك نظر كنم تو را مى بينم

وى در سال 1311 ق وفات نموده و

جنازه اش حمل به نجف و در وادى السلام مدفون نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1304 -1237 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مدرس، اديب و شاعر. در نهاوند به دنيا آمد. در ابتدا به فراگيرى خط پرداخت. سپس براى تحصيل مقدمات علوم به بروجرد رفت. آنگاه جهت تكميل معلومات عازم نجف گشت و در آنجا از محضر شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، استفاده نمود و پس از درگذشت صاحب «جواهر» در درس شيخ مرتضى انصارى شركت كرد و از خواص شاگردان وى گرديد. او در حيات استادش، شيخ انصارى، در نجف عهده دار تدريس گرديد. سيد محمد طباطبايى و ميرزا مهدى گلستانه از شاگردان وى بودند. در 1289 ق به قصد زيارت امام رضا (ع) به ايران آمد و در بازگشت در تهران ساكن شد و حدود دوازده سال در مدرسه مروى (فخريه سابق) مشغول تدريس گرديد. در تهران درگذشت. پيكرش به قم منتقل و در صحن جديد حضرت معصومه (س) دفن شد. به آورده ى شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» پيكر وى به نجف منتقل گرديد. از آثارش: «اصل البرائة»؛ حاشيه بر «قوانين»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «الوقف» و «العتق»، در فقه؛ «ديوان» شعر.[1]

ميرزا عبدالرحيم بن ميرزا نجف مستوفى بن ميرزا محمدعلى شيرازى نهاوندى عالمى متبحر و فقيهى جامع از بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى و ملازمين وى و فقهاء بزرگ و مدرسين نجف اشرف بوده چند سال بعد از فوت استادش شيخ به ايران آمده و چندى در مشهد رضوى توقف آنگاه به تهران آمده و در مدرسه مروى به تدريس پرداخته تا در ماه ربيع الثانى 1304 در سن 67 وفات نموده

و جنازه اش را حمل به نجف اشرف نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (470/ 7)، الذريعه (687/ 9 ،157/ 6)، ريحانه (268 -266/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1109 -1108/ 14)، فوائد الرضويه (229 -228)، المآثر والآثار (143)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1312/ 3).

نهاوندي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رجالى، مدرس، اديب، نحوى و لغوى. پس از فراگرفتن مقدمات، جهت تكميل آموخته هاى خويش رهسپار نجف گشت و در درس شيخ مرتضى انصارى شركت نمود و از خواص شاگردان شيخ گرديد. او همچنين از محضر ميرزا ابوالقاسم كلانترى نيز استفاده نمود. وى پس از درگذشت شيخ انصارى عهده دار تدريس و بحث و تأليف شد. نهاوندى از علماى بزرگ اماميه در اوايل قرن چهاردهم قمرى است. او را به كثرت دانش دينى و فقهى ستوده اند و در اصول وى را مؤسس و در پاره اى از مواضع و مباحث اين فن يگانه دانسته اند. وى در نجف در اثر بيمارى وبا درگذشت و در وادى السلام دفن گرديد. از آثار او: «تشريح الاصول الصغير»؛ «تشريح الاصول الكبير»؛ «مقدمة الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛ «الدماء الثلاثة»؛ «مشارق الاصول».[1]

على بن ملا فتح اللَّه نهاوندى نجفى عالمى بزرگ و محققى جليل از شاگردان علامه شيخ مرتضى انصارى و اعلام مدرسين نجف و مجتهدين مسلم و اساتيد بزرگ آن سامان بوده و با اين كمالات معنوى حظى از اين دنياى دنى نداشته و در نهايت فقر و عسرت و در اواخر عمر مبتلا به كسالتهاى گوناگون شده تا در اول ماه ربيع الثانى 1322 در سن هشتادسالگى وفات نمود و در وادى السلام در مقبره مخصوص مدفون گرديد از آثار اوست (تشريح اصول

الصغير) و (تشريح اصول الكبير) و نيز كتابى (در طهارت) و كتابى در (دماء الثلاثه).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (301/ 8)، الذريعه (186/ 15 ،185/ 4)، ريحانه (269 -268/ 6)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1313 -1312/ 3)، معجم المؤلفين (165/ 7).

نهاوندي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1280/ 1278 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، محدث، مدرس و مرجع تقليد. اصلش از نهاوند بود، مقدمات را در بروجرد فراگرفت و نزد شيخ جعفر بروجردى و آقا حسين شيخ الاسلام تلمذ كرد. سپس مدتى در تهران در درس ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا عبدالرحيم نهاوندى و ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا محمدرضا قمشه اى شركت نمود. آنگاه براى تكميل تحصيلات به عراق رفت و در محضر ميرزاى شيرازى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمدكاظم يزدى و شيخ محمدكاظم خراسانى و شيخ محمد طه نجف تلمذ نمود. وى از حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ الشريعه اصفهانى و حاج ميرزا حسين نورى اجازه ى روايت داشت. ميرزا محمدعلى اردوبادى از وى روايت نموده است. در 1319 ق به ايران بازگشت و در 1328 ق عازم مشهد شد و در آنجا اقامت گزيد و عهده دار مرجعيت گرديد. در مشهد درگذشت. از آثارش: «لمعات الانوار»، در شرح مشكلات آيات و اخبار؛ «البنيان الرفيع فى احوال خواجه ربيع»؛ «جنتان مدهامتان»؛ «الجنة العالية والجعبة الغالية» يا «الجعبة الغالية والجنة العالية»؛ «جواهر الكلمات فى النوادر والمتفرقات»؛ «خزينة الجواهر فى زينة المنابر»، در اصول و فروع و اخلاق؛ «راحة الروح»، در شرح حديث «مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح»؛ «طور سينا»، در شرح «حديث كساء»؛ «عناوين الجمعات»، در شرح «دعاء سمات»؛ «النفحات العنبرية»؛ «العبقرى

الحسان»؛ رساله اى در «صلاة المسافر»؛ «الياقوت الاحمر فى من راى الحجة المنتظر (عج)»؛ «الكوكب الدرى»؛ «لمعات الانوار»؛ «اليد البيضاء»، در مناقب حضرت امير و زهرا (ع)؛ حاشيه بر «فرائد الاصول».[1]

على اكبر بن شيخ حسين نهاوندى متولد 1278 و متوفى 1369 ق عالمى محدث و فقيهى پارسا صاحب تأليفات و تصنيفات از علماء معاصرين مشهد بوده و آثار و تأليفات ايشان از اين قرار است:

1- البنيان الرفيع فى احوال الخواجه ربيع 2- الياقوت الاحمر فى من راى الحجه المنتظر 3- وسيله النجاه فى شرح دعاء سمات 4- خزينه الجواهر فى زينه المنابر 5- رسائل العبيدالى مراحل التوحيد 6- الفوائد الكوفيه فى رد الصوفيه 7- لمعات الانوار فى حل مشكلات الايات و الاخبار 8- انوار المواهب فى اسرار المناقب 9- انهار النوائب فى اسرار المصائب 10- طور سيناء فى شرح حديث الكساء 11- راحه الروح فى شرح حديث اهل بيتى كمثل سفينه نوح 12- حاشيه بر اصل برائت از رسائل شيخ 13- صلوه المسافر 14- المواريث از تقريرات سيد يزدى 15- الجنه العاليه (كشكول) 16- جنتان مدهامتان 17- الكوكب الدرى فى مناقب النبى (ص) 18- اليد البيضاء فى مناقب الامير و الزهراء 19- العبقرى الحسان 20- رساله فى الحقيقه و المجاز.

در همين سال بود كه مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ على اكبر نهاوندى مشهدى كه از مشايخ اجازه عصر ما و از علماء بزرگوار و عاليقدر اسلام و صاحب تصانيف كثيره بودند به قم مشرف شده و مورد تجليل واقع گرديدند.

وى از شاگردان مولى لطف اللَّه مازندرانى و ميرزاى رشتى و شريعت اصفهانى و مرحوم مامقانى و مرحوم حاجى نورى صاحب مستدرك بوده اند به كثرت قدس و تقوا معروف و

به زهد و ورع موصوف و از نوادر عصر بودند و بسيارى از علماء و مبلغين كنونى از آن جناب اجازه روايتى دارند و براى اين نگارنده هم در سال 1364 قمرى مرقوم نموده و ارسال فرمودند.

در مسافرت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به مشهد جاى نماز خودش را به معظم له واگذار و در شبستان بزرگ مسجد گوهرشاد خود با هزارها نفر مردم متدين و دانشمندان به آن مرحوم اقتدا مى كردند.

نمازش با اينكه از همه نمازها طولانى تر بود جمعيتش از جماعات ديگر بيشتر بود و جدا از حيث كم و كيف اول نماز جماعت خراسان بود حالات عبادى و خضوع و خشوع مخصوصى داشت در سال 1368 رحلت نموده و در پائين پاى حضرت رضا عليه السلام درب حرم مدفون گرديد.

از آثار و باقيات الصالحات آن مرحوم فرزند زاده ى ايشان مرحوم دانشمند برومند آقاى حاج شيخ محمد فريد نهاوندى صاحب كتاب رموز نماز مطبوع بود و داراى فضل و صاحب ذوق و طبع سرشار و تأليفات ديگر و از شاگردان درس مرحوم آيت اللَّه بروجردى بودند كه در سال 1389 در تهران وفات نموده و جنازه اش را حمل به مشهد و در جوار حضرت رضا عليه السلام به خاك سپردند تأليفات مرحوم نهاوندى كه اغلب مطبوع مى باشد به قرار زير است: 1- خزينة الجواهر 2- گلزار اكبرى 3- وسائل العبيد 4- راحة الروح 5- جواهر الكلمات 6- انوارالمواهب 7- انهارالنوائب 8- الفوائد الكوفيه 9- رشحة الندى 10- الياقوت الاحمر 11- طور سيناء 12- عناوين اللمعات 13- لمعات الانوار 14- مفرح القلوب 15- البنيان الرفيع 16- الجنة العاليه 17- جنتان مدهامتان- و تأليفات ديگر.

على اكبر نهاوندى متولد 1280 و متوفى 19

ربيع الثانى 1369 ق از علماء ممتاز و معروف معاصر مشهد بودند.

وى در معقول از شاگردان ميرزا ابوالحسن جلوه و در فقه و اصول از شاگردان مرحوم آشتيانى بزرگ و ميرزاء حبيب اللَّه رشتى و ساير اعلام نجف بوده است آقاى مروج در تاريخ رحلتش سروده اند.

آمده اند و سرافكنده و پى تاريخ گفت

(شد نهاوندى مقيم اندر سلطان طوس)

در ربيع الاول 1366 ق كه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى از دنيا رفتند در قم و تهران و ساير شهرستانها براى ايشان اقامه شد و در قم در خدمت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله براى شركت در مراسم شب هفت مرحوم آيت اللَّه العظمى قمى مى رفتم كه ديدم هيئتهاى مذهبى آمده و مى خواندند.

هفته آقاى قمى شد عيان

شد نهاوندى سوى جنت روان

پس تلگرافات تسليت براى علماء بزرگ مشهد و خاندان آن مرحوم مخابره و حال آنكه ايشان در كمال صحت و سلامتى در مجالس فواتح مرحوم قمى شركت مى نمودند و بعد از سه سال ديگر به رحمت حق پيوستند.

فرزندزاده ايشان مرحوم حجه السلام حاج شيخ محمد (فريد) نهاوندى از فضلاء معاصر خراسان بودند كه تحصيلات خود را در مشهد و قم به پايان رسانيده و سالها از محضرمرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده آنگاه به مشهد مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و درس تفسير و تأليف پرداخته تا در حدود 1388 قمرى كه در تهران به سكته مغزى از دنيا رفته و جنازه اش حمل به مشهد مقدس و در آستانه مدفون شده است از آثار مطبوع ايشان كتابى بنام اسرار نماز مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (272/ 25 -277 ،248/ 24 ،360/ 21 ،344

،216215 ،186/ 18 ،351 ،263 ،216 -215 ،181/ 15 ،130/ 12 ،56/ 10 ،158/ 7 ،159/ 6 ،279 ،164 ،159 ،109/ 5 ،152/ 3)، ريحانه (270 -269/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1600 -1599/ 14)، علماء معاصرين (221 -219)، گنجينه ى دانشمندان (190 -189/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1314 -1313/ 3)، مكارم الآثار (2209 -2207/ 6)، ميرزاى شيرازى (172).

نهاوندي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد نهاوندى متخلص به (تجلى) از علماء و مفسرين و مدرسين آستان قدس رضوى و مورد احترام و توجه عموم و بالخصوص دانشمندان و با مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى رفاقت و صداقت تام داشتند و هر وقت تهران مسافرت مى كردند به منزل معظم له وارد مى شدند.

نگارنده كرارا ايشان را در منزل آن مرحوم ديدم و از محضرشان استفاده نمودم ايشان در بيستم ربيع الثانى 1371 ق در مشهد مقدس رضوى از دنيا رفته و در آستان مقدس مدفون شدند و آقاى مروج در ماده تاريخش سرود.

رفت وى كم نما (وى) و برگو

(از جهان رفت صاحب نفحات)

از آثار اوست تفسير ملمعى بنام 1- (نفحات الرحمن) در 4 مجلد بطبع رسيده 2- ضياءالابصار در مباحث الخيار مطبوع ميباشد 3- ديوانى بنام (زبده المصائب) 4- سراج النهج در مسائل عمره و حج 5- حاشيه بر كتاب صلاه مرحوم حايرى 6- خلل صلاه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334/ 1333 -1276 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رياضيدان و منجم. ملقب به جهان بخش. در نهاوند به دنيا آمد و در اين شهر نشو و نما يافت. رياضيات را نزد ملا عبدالرحيم نهاوندى فراگرفت. در 1296 ق به تهران آمد و در فقه و اصول از محضر ميرزا محمدحسن آشتيانى و ديگر علما استفاده نمود. وى در استخراج تقويم و تعيين مواقع اذان و غروب ايام طبق محاسبات نجومى متبحر بود. از وى تصانيفى در علم اعداد، جفر، نجوم و زيج و ديگر علوم به جاى مانده است. از آثار او: «قبلة البلدان لاهداء الاخوان» در شناخت قبله؛ مقاله اى در «خط نصف النهار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه

(44/ 17)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 318/ 14)، معجم المؤلفين (166/ 9).

نير تبريزي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1312 -1248 -1247 ق)، عالم دينى، فقيه، خطاط و شاعر، متخلص به نير. مشهور به حجت الاسلام تبريزى. وى از مشاهير فرقه ى شيخيه در آذربايجان بود. او و پدرش از اولين كسانى هستند كه بر مسلك على محمد باب رديه نگاشتند. در تبريز به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت و مقدمات را فراگرفت. سپس به نجف رفت. پس از فراگيرى فقه و اصول و حكمت و كسب فيض از محضر علما به تبريز بازگشت. او به واسطه ى پدرش از شيخ احمد احسايى و نيز از شاگردان سيد كاظم رشتى روايت كرده است. در خوشنويسى متبحر بود و با شعراى زمان خود از جمله: اديب الممالك فراهانى، حاج فضلعلى مولوى متخلص به صفا، ميرزا محمد ملا باشى طسوجى، حاج ميرزا كاظم طباطبايى معروف به حاج وكيل، ميرزا على منجم باشى و شريف العلماى اصفهانى مصاحبت داشت. در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن شد. از آثارش: «مفاتيح الغيب فى علم الائمة (ع)»؛ رساله ى «علم الساعة»، در كيفيت علم ائمه (ع)؛ تفسير آيه (و ما خلقت الجن والانس»؛ رساله ى «نصرة الحق»؛ رساله ى «لمح البصر»؛ «صحيفة الابرار فى مناقب العترة الاطهار (ع)»؛ «لالى منثورة»؛ «لالى منظومه» يا «اللالى المنظومة»؛ مثنوى «در خوشاب فى جواب قاردوشاب» كه رساله «توحيديه» آقا ميرزا محمود خويى، معروف به اصولى، را نقد كرده و تخلص خود را در اين منظومه عميدا قرار داده است؛ «آتشكده»، در مراثى؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (26 -17/ 3)، دانشمندان آذربايجان (390 -389)، الذريعه (175/

24 ،305/ 21 ،176 -175/ 19 ،341 ،265 ،264/ 18 ،321 ،16 -15/ 15 ،1242 -1241/ 9 ،332/ 4 ،5/ 1)، ريحانه (29 -28/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3767 -3760/ 6)، شرح حال رجال (325/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 266/ 14)، فرهنگ سخنوران (962)، گلزار جاويدان (1674 -1673/ 3)، المآثر والآثار (175)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (397 -396/ 1)، مكارم الآثار (1338 -1337/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (247 -246/ 2).

نيريزي، ارشدالدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 604 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، مفسر و اديب. در «مجمل فصيحى» و «فارسنامه ى ناصرى» نام وى محمد بن على ذكر شده است. او جامع علوم شرعيه و در علم تفسير و حديث متبحر بود. مدتها در مسجد جامع عتيق شيراز امامت نمود و نوشته اند كه به مدت هفتاد سال عهده دار منصب افتاء بود. او را عالمى خيرخواه و داراى اخلاق نيكو و اوصاف مرضيه دانسته اند. در طلب علم به حجاز و عراق مسافرت نمود و مشايخ و علماى بزرگى چون: شيخ توران كبير، زاهد ابومنصور، ابوالوفا احمد بن ابراهيم فيروزآبادى، ابومقاتل مناور بن فركوه ديلمى را درك نمود. شيخ روزبهان بقلى شيرازى و سراج الدين مكرم قاضى القضاة فارس و عارف معروف عزالدين مودود زركوب و فرزندش، عمادالدين ابوالفضل محمد بن مودود زركوب، و ملك معين الدين ابوذر كتكى مفتى از شاگردان او بودند. در شيراز درگذشت و در رباطى كه خود در نزديكى مصلاى شيراز بنا كرده بود، دفن شد. از آثارش: «مجمع البحرين»، در تفسير و تأويل، در ده مجلد؛ «تنوير المصابيح»، در شرح «المصابيح»، در حديث؛ «باكورة الطلب لاهل الادب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شد الازار (376 -372)، شيرازنامه (170 -169)،

فارسنامه ناصرى (1567/ 2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 604)، معجم المؤلفين (224/ 7).

نيشابوري، ابوالفتح ناصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(552 -489 ق)، فقيه شافعى، محدث و متكلم. در نيشابور به دنيا آمد. از پدرش و ابوالحسن مدينى مؤذن و فضل بن عبدالواحد تاجر و ديگران حديث شنيد. ابوسعد بن سمعانى و فرزندش، عبدالرحيم بن ابى سعد، از وى روايت كرده اند. او را از بزرگان علم كلام دانسته و در اين علم او را برتر از اقرانش شمرده اند. وى صاحب كتابى در اين زمينه مى باشد. در مرو درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (311/ 8)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (43/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (317/ 7)، هديةالعارفين (488/ 2).

نيشابوري، ابوالقاسم سلمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 512/ 511 ق)، فقيه شافعى، مفسر، متكلم، زاهد و صوفى. ملقب به امام المتكلمين. اصل وى از ارغيان، از قراى نيشابور بود. در نيشابور به دنيا آمد. علم حديث و تصوف را در نزد ابوالقاسم قشيرى تحصيل كرد. سپس به حجاز و بغداد و شام مسافرت كرد و مشايخ آن روزگار را درك نمود. آنگاه به نيشابور بازگشت و ملازم امام الحرمين جوينى گرديد. وى در فقه از شاگردان امام الحرمين و در علم طريقت و فن تصوف صاحب قدم و اهل عمل بود. از فضل اللَّه ميهنى و ابوحسين عبدالغافر فارسى و ابوحسين بن مكى و كريمه مروزيه و ابوصالح مؤذن و ابوالقاسم قشيرى و جماعتى ديگر روايت كرد. ابن سمعانى از وى اجازه روايت داشت. در نيشابور درگذشت. از آثارش: شرح «الارشاد» امام الحرمين جوينى، در علم كلام؛ «الغنية»، در فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (171 -170/ 3)، سيرالنبلاء (412/ 19)، شذرات الذهب (34/ 4)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (284 -283/ 1)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (43 -42/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (99 -96/ 7)،

طبقات المفسرين داودى (194 -193/ 1)، كشف الظنون (1434 ،1212 ،68)، معجم المؤلفين (240/ 4)، الوافى بالوفيات (314/ 15).

نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(319/ 318 -242 ق)، فقيه شافعى، محدث، حافظ، مجتهد و مفسر. اصلش از نيشابور و ساكن مكه و شيخ الحرم و شيخ الاسلام شافعيه بود. از محمد بن عبداللَّه بن عبدالحكم مصرى و ربيع بن سليمان مرادى و محمد بن اسماعيل صائغ و محمد بن ميمون و على بن عبدالعزيز روايت كرد. ابوبكر بن مقرى و محمد بن يحيى بن عمار دمياطى و حسن بن على بن شعبان و برادرش، حسين بن على بن شعبان و ابوطاهر محمد بن ابراهيم اصفهانى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. وى در علم خلاف متبحر بود. در مكه درگذشت. در بعضى از مآخذ سال وفات وى 309 يا 310 ق ذكر شده است. اما ذهبى گويد كه اين تاريخ درست نيست چرا كه ابن عمار دمياطى در 316 ق او را ملاقات كرده است. از آثار او: «المبسوط»، در اختلاف آراى فقهى علماى مذاهب؛ «الاشراف فى معرفة الخلاف» يا «الاشراف فى اختلاف العلماء»؛ «الاوسط» كه در واقع اصل كتاب «الاشراف» است؛ «التفسير» يا «تفسير القرآن»، در چندين مجلد؛ «جامع الاذكار»؛ كتاب «الاجماع»؛ «الاقناع»؛ كتاب «السنن والاجماع والاختلاف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184/ 6)، ايضاح المكنون (350 -349/ 1)، تذكرة الحفاظ (783 -782/ 3)، سيرالنبلاء (492 -490/ 14)، شذرات الذهب (280/ 2)، طبقات الحفاظ (347)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (99 -98/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (108 -102/ 3)، طبقات المفسرين داودى (51 -50/ 2)، كشف الظنون (1385 ،460 ،440 ،202 -201 ،103)، لسان الميزان (628 -626/ 5)، معجم المؤلفين (220/ 8 ،115/ 1)، ميزان

الاعتدال (436/ 3)، الوافى بالوفيات (336/ 1)، وفيات الاعيان (207/ 4)، هديةالعارفين (31/ 2).

نيشابوري، ابوزكريا يحيي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(226 -142 ق)، فقيه، حافظ و محدث. شيخ الاسلام و عالم خراسان بود. اصل وى از مرو است. محدثين اهل سنت مراتب فضل و كمال زهد و ورع او را ستوده اند و از قول احمد بن حنبل نقل شده كه از خراسان، پس از ابن مبارك، كسى همانند يحيى بن يحيى برنخاسته است. در خراسان، حجاز، عراق، شام و مصر به طلب حديث پرداخت. او از تابعين، كثير بن سليم را ملاقات كرد و از او حديث آموخت. همچنين از عبداللَّه بن جعفر مخرمى و يزيد بن مقدام و مالك و سليمان بن بلال و شريك قاضى و ليث بن سعد و ابراهيم بن سعد و داوود بن عبدالرحمان عطار و مسلم بن خالد و اسماعيل بن عليه و جعفر بن سليمان ضبعى و حماد بن سلمه و حميد بن عبدالرحمان رواسى و ابن الاحوص وابوقدامه حارث بن عبيد ايادى و جرير بن عبدالحميد و اسماعيل بن جعفر مدنى و اسماعيل بن عياش و حفص بن غياث نخعى و معاوية بن عمار دهنى و معاوية بن سلام حبشى و محمد بن مسلم طائفى و يوسف بن يعقوب ماجشون و عبدالرحمان بن ابى الزناد و ابن فضيل و سفيان بن عيينه و عبداللَّه بن مبارك و عبدالعزيز بن محمد دراوردى و محمد بن ثابت عبدى و معتمر بن سليمان و مغيرة بن عبدالرحمان حزامى و هيثم بن بشير و وكيع بن جراح و يزيد بن هارون و ابوبكر بن عياش و جماعتى ديگر روايت كرد. مسلم و بخارى و ترمذى و نسايى و حميد بن زنجويه

و محمد بن نصر مروزى و محمد بن يحيى ذهلى و فرزندش، يحيى بن محمد بن يحيى ذهلى، و ابوازهر احمد بن ازهر و اسحاق بن راهويه و عبداللَّه بن عبدالرحمان دارمى و احمد بن يوسف سلمى و احمد بن سلمه نيشابورى و فضل بن يعقوب رخامى و محمد بن اسلم طوسى و ابواحمد فراء و يعقوب بن سفيان فارسى و احمد بن سيار و عثمان بن سعيد دارمى و زكريا بن داوود خفاف و ابراهيم بن على ذهلى و داوود بن حسين بيهقى و على بن حسين صفار و محمد بن عبدالسلام بن بشار وراق و حسين بن منصور سلمى و عبيداللَّه بن فضاله نسائى و عصمة بن ابراهيم نيشابورى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. او در نيشابور درگذشت و در اين شهر به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223/ 9)، التاريخ الكبير (301/ 8)، تذكرة الحفاظ (416 -416/ 2)، تهذيب التهذيب (260 -257/ 11)، تهذيب الكمال (257 -253/ 20)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 197/ 2)، سيرالنبلاء (519 -512/ 10)، شذرات الذهب (59/ 2)، طبقات الحفاظ (201 -200)، العبر (312/ 1)، الكامل (264/ 5)، المنتظم (350 -348/ 6)، النجوم الزاهرة (302/ 2).

نيشابوري، ابوسعد، ابوسعيد عبدالملك

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 407/ 406 ق)، فقيه شافعى، محدث، مفسر، وعظ و زاهد. معروف به ابوسعد يا ابوسعيد خرگوشى. نزد ابوالحسن ماسرجسى فقه آموخت. در طلب حديث به عراق سفر كرد. پس از آن به سوى حجاز رهسپار گشت. و در مكه مجاور شد. سپس به خراسان مراجعت نمود و طريق زهد و خدمت به خلق پيشه كرد. وى از حامد بن محمد رفاء و يحيى

بن منصور قاضى و اسماعيل بن نجيد و محمد بن حسن سراج و ابواحمد شيبانى نيشابورى و محمد بن عبدالملك نسوى و بشر بن احمد اسفرايينى و على بن بندار صوفى و ابواسحاق مزكى و ابوعمرو بن مطر و ابوسهل صعلوكى روايت كرد. حاكم نيشابورى و حسن بن محمد خلال و ابوالقاسم تنوخى و على بن محمد حنايى و ابوعلى اهوازى و حافظ ابوبكر بيهقى و عبدالعزيز ازجى و ابوالقاسم قشيرى و ابوصالح مؤذن و ابوبكر ابن خلف شيرازى و ابوالقاسم ازهرى و جمعى ديگر از وى روايت نموده اند. مرتبه ى وى را در فقاهت و زهد ستوده اند. و او را از دانشمندانى دانسته اند كه علاوه بر مقام علمى و زهد به حوائج عامه مردم و فقرا رسيدگى مى كرده و ابنيه ى خيريه اى تأسيس مى نموده است. از جمله بناى بيمارستانى را به وى نسبت مى دهند. او در نيشابور درگذشت و در خركوش نيشابور دفن شد. از آثارش: «تهذيب الاسرار فى طبقات الاخيار»؛ «شرف المصطفى (ص)»، در هشت مجلد؛ اللوامع»؛ «سير العباد والزهاد»؛ «شعائر الصالحين» يا «شعار الصالحين»؛ «دلائل النبوة»؛ كتاب «التفسير»؛ كتاب «الزهد»؛ «البشارة والنذارة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (351 -350/ 2)، تاريخ بغداد (432/ 10)، تاريخ نيشابور (169)، تذكرة الحفاظ (1067 -1066/ 3)، سيرالنبلاء (257 -256/ 17)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (229 -228/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (223 -222/ 5)، العبر (214/ 2)، كشف الظنون (1569 ،1047 ،1045 ،514 ،245)، لب اللباب (281/ 1)، معجم البلدان (413 -412/ 2)، معجم المؤلفين (189 -188 ،108/ 6)، المنتظم (146/ 9)، هديةالعارفين (625/ 1).

نيشابوري، ابوسعيد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 348 ق)، محدث، فقيه حنفى، اصولى و قاضى. اصل وى از نيشابور بود، در طلب

حديث به مصر و حلب و رى و كوفه مسافرت كرد و در مصر از نسائى و طحاوى حديث شنيد. او چهل سال منصب قضاوت معرةالنعمان را عهده دار بود. از آثارش: «الرد على الشافعى فيما يخالف فيه القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1420)، معجم المؤلفين (206 -205/ 3)، هديةالعارفين (269/ 1).

نيشابوري، ابوعبداللَّه احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 234 ق)، فقيه، محدث، عابد و زاهد. شيخ نيشابور بود. در طلب حديث سفر كرد و مدتى در كوفه، بغداد و بصره اقامت گزيد. وى از سفيان بن عيينه و ابن ابى فديك و عبدالوهاب بن عطاء و حفص بن عبدالرحمان و ابى اسامه و ابوداوود طيالسى و ابى عامر عقدى و محمد بن عبيد طنافسى و عبداللَّه بن وليد عدنى و عامر بن خداش و همطبقه ى آنها حديث شنيد. احمد بن ازهر و سهل بن عمار و عباس بن حمزه و محمد بن ازهر و سهل بن عمار و عباس بن حمزه و محمد بن شاذان نيشابورى و جعفر بن محمد نيشابورى و ابراهيم بن محمد بن سفيان فقيه و احمد بن نصر خفاف و اسماعيل بن قتيبه و زكريا بن دلّويه از وى روايت كرده اند. صاحب عنوان را به زهد و پارسايى و كثرت عبادت ستوده اند. از آثارش: كتاب «الاربعين»؛ كتاب «عيال اللَّه»؛ كتاب «الزهد»؛ كتاب «الدعاء»؛ كتاب «الحكمة»؛ كتاب «المناسك»؛ كتاب «التكسب». در «كشف الظنون» و «هديةالعارفين» و «معجم المؤلفين» نام كتاب اخير وى «الكسب» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (119 -118/ 4)، سيرالنبلاء (35 -32/ 11)، شذرات الذهب (80/ 2)، العبر (327/ 1)، كشف الظنون (1830 ،1452 ،1423 -1422 ،1417 ،1413 ،54)، لسان الميزان (225/ 1)، معجم المؤلفين 188/

10)، ميزان الاعتدال (116/ 1)، هديةالعارفين (47/ 1).

نيشابوري، ابوعلي حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(349 -277 ق)، حافظ، محدث و فقيه. در نيشابور به دنيا آمد. او از مشايخ حاكم نيشابورى است. در نيشابور از ابراهيم بن ابى طالب و على بن حسن صفار و عبداللَّه بن شيرويه و ابن خزيمه و احمد بن محمد ماسرجسى و جعفر بن احمد حافظ و در هرات از حسين بن ادريس و محمد بن عبدالرحمان سامى و در نسا از حسن بن سفيان و در جرجان از عمران بن موسى بن مجاشع و در مرو از عبداللَّه بن محمود و در رى از ابراهيم بن يوسف هسنجانى و در بغداد از عبداللَّه بن ناجيه و محمد بن حبان و قاسم مطرز و در كوفه از محمد بن جعفر قتات و در بصره از ابوخليفه جمحى و زكريا ساجى و در واسط از جعفر بن احمد بن سنان و در اهواز از عبدان اهوازى و در اصفهان از محمد بن نصير و در موصل از ابويعلى بن مثنى و در مصر از ابوعبدالرحمان نسائى و در غزه از حسن بن فرج عزى و در مكه از مفضل جندى و در شام از اصحاب ابراهيم بن علا و معافى بن سليمان حديث شنيد. ابوبكر احمد بن اسحاق صبغى و ابووليد فقيه و ابن منده و حاكم و ابوعبدالرحمان سلمى و ابوطاهر بن محمش و ديگران از وى روايت كرده اند. صاحب عنوان را به قوت حافظه و كثرت احاديثى كه از حفظ داشته است ستوده اند. به ويژه شاگردش حاكم نيشابورى او را يگانه عصر خود در حفظ حديث، زهد و ورع مى داند. او در نيشابور درگذشت و در مقبره ى باب

معمر دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (266/ 2)، تاريخ بغداد (72 -71/ 8)، تاريخ نيشابور (224 ،160)، تذكرة الحفاظ (905 -902/ 3)، سيرالنبلاء (59 -51/ 16)، شذرات الذهب (380/ 2)، طبقات الحفاظ (385 -384)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (128/ 1)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (270/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (280 -276/ 3)، العبر (81/ 2)، معجم البلدان (384 -383/ 5)، المنتظم (300/ 8)، النجوم الزاهرة (370/ 3).

نيشابوري، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 367 ق)، فقيه شافعى. او را از فقهاى بزرگ زمان خود به شمار آورده اند. حاكم گويد كه وى از افقه اصحاب پدرش، ابووليد حسان بن محمد، بود. از ابوالعباس محمد بن اسحاق و ابوالعباس و ماسرجسى و مؤمل بن حسن و جماعتى ديگر حديث شنيد. وى در نيشابور درگذشت و در كنار پدرش به خاك سپرده شد. از آثارش: الرد على كتاب الرياضة والادب» ابونعيم اصفهانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى اسنوى (264/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (136 -135/ 3)، معجم المؤلفين (179/ 9).

نيشابوري، جمال الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 784 ق)، محدث، فقيه شافعى و خطيب. اصل وى از نيشابور است. در 721 ق وارد مصر شد و از حجار حديث شنيد. او در نزد قطب سنباطى و ابن القماح و ابن عدلان و ديگران فقه آموخت. وى در مصر منصب تدريس و فتوا داشت. صاحب «شذرات الذهب» او را به سلامت نفس و رعايت جانب حق مى ستايد. در سنين كهولت شنوايى خود را از دست داد و به همين علت به او اطروش مى گفتند. از آثارش: شرح «التعجيز» يا «تصحيح التعجيز»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شذرات الذهب (285/ 6)، كشف الظنون (418)، معجم المؤلفين (253/ 11).

نيشابوري، رضي الدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 598 ق)، فقيه و شاعر. معروف به استاد الائمه. آغاز عمر را در بلخ به كسب دانش گذرانيد ولى بيشتر در ماوراءالنهر مى زيست و رضى الدين از شاگردان حسين بن احمد خطيبى و شرف الدين محمد بن مسعود مروزى و از مريدان شيخ معين الدين حموى بود. ابوجعفر در علم فقه و خلاف صاحب نظر و اثر بود و در شاعرى توانا. وى بيشتر مدح قلج طمغاج خان ابراهيم بن حسين و قلج ارسلان مى گفته و چند نوبت به زيارت خانه خدا تشرف يافته است. در پايان عمر به گوشه نشينى و زهد مشغول شد بيشتر اشعار وى بن مايه ى موعظه و اندرز دارد در «رياض العارفين» وى را تحت دو نام آورده است. وى را مداح ارسلان بن طغرل بيك سلجوقى نيز دانسته اند كه ظاهرا ناصواب است. به زبان عربى نيز شعر مى سروده است. از آثار وى: «مكارم الاخلاق»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (691 -686 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (852 -849 /2)،

تاريخ نظم و نثر (99)، دايرةالمعارف فارسى (1089/1)، الذريعه (146/22 ،373/9)، رياض العارفين (78)، ريحانه (321 -320 /2)، سرآمدان فرهنگ (395 -394 /1)، كشف الظنون (1811 -1810)، لباب الالباب (228 -219 /1)، مؤلفين كتب چاپى (875 -874 /5)، مجمع الفصحا (675 -672 /2)، هفت اقليم (250 -243 /2).

نيشابوري، شيخ ميرزا جواد، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. ساكن نجف بود. وى را از فقها و اصوليين بزرگ عصر خود و از طبقه ى شاگردان شيخ جعفر كاشف الغطاء مى دانند. در فقه، اصول و كلام متبحر بود. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» او را با توجه به تأليفاتش از فحول علماى عصر خود به شمار آورده است. از آثارش: «شرح الشرايع»، در فقيه؛ رساله اى در «حدوث العالم»؛ كتاب «اصول الفقه».[1]

جواد (عبدالجواد) نيشابورى بن حاج سليمان نجفى از بزرگان علماء عصر خود و اجلاء مصنفين بوده و تصنيفى در فقه بنام (شرح الشرايع) به عنوان قوله قوله در وقوف و صدقات غصب و مكاسب و بيع و خيارات و اجاره دارد و نيز رساله در حدوث عالم دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (325/ 13 ،294/ 6 ،205/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 284/ 13)، معجم المؤلفين (166/ 3).

نيشابوري، لطف اللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا شيخ لطف اللَّه نيشابورى معاصر (امير تيمور گوركانى) و متوفى سنه 810 قمرى داراى تاليفى به نام غايه المطلوب در واجب و مندوب بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نيشابوري، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا شيخ محمدصادق نيشابورى فقيهى كامل و عالمى بزرگ بوده و بسطامى و برادر (فردوس التواريخ) از شاگردان ميرزا سيد حسن رضوى مشهدى متوفى (1378) ياد نموده و درباره اش گفته: العالمه الفهام و مقتدى الانام و كفيل الارامل و الايتام).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نيشابوري، محيي الدين، ابوسعد، ابوسعيد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -476 ق)، فقيه شافعى، عالم و محدث. شيخ الشافعيه نيشابور بود. در طريثيث نيشابور به دنيا آمد و نزد امام محمد غزالى و ابى المظفر خوافى فقه آموخت. او را در فقه و خلاف از سرآمدان شافعيه به شمار آورده اند. از ابى حامد احمد بن على بن عبدوس و اسماعيل بحيرى و ابوالفتيان رواسى و نصراللَّه خشنامى و عبدالغفار شيروى و جماعتى ديگر حديث شنيد. سمعانى و منصور بن ابوالحسن طبرى و يحيى بن ربيع واسطى فقيه و ديگران از وى روايت كرده اند. او در نظاميه ى نيشابور و نظاميه ى هرات تدريس مى كرد. ابومنصور هروى كه يكى از بزرگان فقهاى شافعيه است، از شاگردان وى مى باشد. عمده شهرت وى بواسطه تأليف كتاب «المحيط» در شرح كتاب «الوسيط» استادش، امام محمد غزالى، است. وى در جريان فتنه ى غزان و سقوط نيشابور به قتل رسيد. از ديگر آثارش: «الانتصاف فى مسائل الخلاف»، در «طبقات الشافعيه» سبكى اين كتاب با عنوان «الانصاف فى مسائل الخلاف» ذكر شده است؛ «تعليقة فى الخلافيات».[1]

ابوسعيد محمد بن يحيى ملقب به محى الدين، از فضلا و فقهاى معروف ايران (و. 476 ه.ق مفت. 550 ه.ق) «المحيط فى شرح الوسيط» و كتاب «الانتصاف فى مسائل الخلاف». هنگامى كه غزان نيشابور را گرفتند چون امام جنگ آنان را واجب دانسته بود دهان او را پر خاك كردند تا بمرد. خاقانى را در

رثاى او دو قصيده است يكى با رديف خاك است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روضات الجنات (22/ 8)، ريحانه (260/ 5)، سيرالنبلاء (315 -312/ 20)، شذرات الذهب (151/ 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (316/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (28 -25/ 7)، العبر (8 -7 / 3)، كشف الظنون (2008 ،174)، النجوم الزاهره (293/ 5)، الوافى بالوفيات (197/ 5)، وفيات الاعيان (224 -223/ 4)، هديةالاحباب (238 -237)، هديةالعارفين (91/ 2).

نيشابوري، نجم الدين، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 550 ق)، فقيه، مفسر، اديب، لغوى و شاعر. ملقب به بيان الحق. مؤلف «معجم الادباء» وى را عالمى بارع و مفسرى دانشمند توصيف كرده است. او در علم لغت و فقه متبحر بود. همچنين وى را متفنن در علوم و تصانيف او را كم نظير دانسته اند. از آثارش: «ايجاز البيان فى معانى القرآن»؛ «خلق الانسان»؛ «جمل الغرائب»، در تفسير حديث؛ «التذكرة والتبصرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (43/ 8)، كشف الظنون (1205 ،722 ،602 -601 ،393 ،205)، معجم الادباء (125 -124/ 19)، معجم المؤلفين (158 -157/ 12).

نيلي نيشابوري، ابوسهل سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(420 -353 ق)، فقيه، طبيب، اديب، نحوى و شاعر. اهل نيشابور بود. او در علم طب استاد بود و از مشاهير اطبا به شمار مى آمد و تصانيفى در اين زمينه دارد. وى همچنين در فقه و فنون شعر و ادب نيز متبحر بود. از آثار او: اختصار كتاب «المسائل» حنين بن اسحاق؛ تلخيص «شرح فصول بقراط» جالينوس همراه با نكاتى از «شرح ابوبكر رازى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150/ 3)، تاريخ طب (679 -678/ 2)، عيون الانباء فى طبقات الاطباء (314)، كشف الظنون (1668)، معجم الادباء (218/ 11)، معجم المؤلفين (225/ 4)، الوافى بالوفيات (240/ 15).

واحدي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 468 ق)، فقيه شافعى، مفسر، محدث، نحوى، لغوى و مدرس. اصل وى از ساوه بود. در نيشابور به دنيا آمد و برخلاف پيشه ى اجدادش كه تجارت بود، او و برادرش عبدالرحمان، به كسب علم پرداختند و در سلك محدثين و علما درآمدند. وى را از نويسندگان بزرگ و امام و استاد بى نظير عصر خود در ادبيات، تفسير، حديث، فقه و نحو دانسته اند. او نزد خواجه نظام الملك، وزير مقتدر سلجوقيان، تقربى تمام داشت. ادبيات و لغت را نزد ابوالفضل عروضى اديب و نحو را نزد ابوالحسن ضرير قهندزى و ابوعمران مغربى مالكى فراگرفت و براى تكميل معلومات خويش به مسافرت پرداخت. وى در علم تفسير از محضر ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى استفاده نمود. از ابوطاهر بن محمش و قاضى ابوبكر حيرى و ابوابراهيم اسماعيل بن ابراهيم واعظ و محمد بن ابراهيم مزكى و عبدالرحمان بن حمدان نصروى و احمد بن ابراهيم نجار و ديگران حديث شنيد. احمد بن عمر ارغيانى و عبدالجبار بن محمد خوارى و

جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. در نيشابور درگذشت. در «النجوم الزاهرة» سال وفات وى 469 ق ذكر شده است. از آثارش: تفاسير سه گانه: «البسيط»، «الوسيط» و «الوجيز» كه به «الحاوى لجميع المعانى» موسوم و به «تفسير واحدى» معروف است؛ «اسباب النزول» يا «اسباب التنزيل»؛ «الدعوات والمحصول»؛ «المغازى»؛ شرح «ديوان» متنبى؛ «الاغراب فى الاعراب» يا «الاعراب فى علم الاعراب»، در نحو؛ «تفسير النبى (ص)»؛ «نفى التحريف عن القرآن الشريف»؛ «التحبير فى شرح الاسماء الحسنى» يا «التنجيز فى شرح اسماء اللَّه الحسنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (60 -59/ 5)، ايضاح المكنون (674 -673/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (260/ 2)، دمية القصر (1020 -1017/ 2)، الذريعه (42/ 25 ،188/ 20 ،319/ 4)، روضات الجنات (236 -234/ 5)، ريحانه (286 -285/ 6)، سيرالنبلاء (342 -339/ 18)، شذرات الذهب (330/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 118/ 5)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (258 -256/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (243 -240/ 5)، طبقات المفسرين داودى (390 -387/ 1)، العبر (324/ 2)، الكامل (123/ 8)، كشف الظنون (2002 ،1747 ،1460 ،1417 ،1277 ،809 ،355 ،245 ،125 ،76)، الكنى والالقاب (277/ 3)، معجم الادباء (270 -257/ 12)، معجم المؤلفين (27 -26/ 7)، النجوم الزاهرة (105/ 5)، وفيات الاعيان (304 -303/ 3)، هديةالاحباب (260)، هديةالعارفين (692/ 1).

واصف، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

درگذشت: 2 آبان 1375.

محمد بن ابى القاسم الجيلانى، معروف به شيخ محمد واصف لاهيجى- در فقه، اصول، فلسفه، منطق كلام، درايه، رياضى و فيزيك استاد بود لذا اكثر علوم را به نظم كشيد. وى بيش از هفتصد اثر از خود به جاى گذاشت كه بالغ بر دويست اثر از آنها به طبع رسيده از جمله: ديوان اشعار؛ حضرت

رقيه (س) (در حالات حضرت)؛ بيت الاحزان عاشقان (در موضوع حسن و عشق و غصه...)؛ راهنماى ميراث؛ رسالة الانسان (بهداشت صورت)، ارجوزة القيامة (بحث معاد)، دروس العقائد؛ دليل البقاء (خواص بقاء از نظر اسلام؛ طب النب (ص)؛ اسرار الشهادة؛ باب الولاية؛ مناجات نامه؛ چهارده معصوم (ص)، ترايخ الائمه (ع)؛ زكاة در اسلام و... كتاب احراق لانه هاى فساد (1331). باقى آنها به صورت خطى مضبوط است. واصف لاهيجى مسايل رياضى ارث را در كتاب ميراث خود حل نمود و مبتكر ميراث شجرى است. وى كتابى در رضاع دارد و رضاع و حج شجرى است را مطابق با مذاهب پنجگانه تدوين نمايد. او علم و هنر را درهم آميخت. علامه واصف لاهيجى در سرودن اشعار علمى به زبان عربى تسلط داشت و برخى از علما او را عرب زبان مى پنداشتند زيرا در نظم كشيدن مسائل علمى به زبان عربى مهارت فوق العاده اى داشت؛ كتابهاى شواهد العقايد؛ دليل البكاء الحب؛ شواهد الاولايه و... نمودارى از گفتار فوق است. كتاب الفية على هامش علم الامام (ع) را در اثبات علم حضورى امام به زبان عربى به رشته تحرير درآورد.

آيت الله واصف لاهيجى تدر زمان آيت الله بروجردى به اذن آن بزرگوار با همكارى روحانيت محترم منطقه، بيمارستان ولى عصر (ع) را بنا نمود.

حجه الاسلام و محقق عاليمقام آقاى حاج شيخ محمد بن ميرزا ابى القاسم آستانى مشهور به واصف در سال 1325 شمسى متولد شده و بعد از تحصيلات دوره متوسطه در سال 1333 شمسى به عزم فراگرفتن علوم عاليه اسلامى وارد حوزه مقدسه علميه قم گرديده و پس از ديدن مقدمات و سطوح در مدت چهار سال به درس خارج مرحوم آيت الله العظمى

بروجردى حاضر شده و مدت 8 سال از آن نابغه فقاهت استفاده كرده و ضمنا به تدريس بعضى از كتب سطحيه از قبيل رسائل و مكاسب پرداخته و بعد از فوت مرحوم بروجردى از آيات ديگر نيز استفاده نموده و بيشتر اوقات خود را به تاليف كتب علميه و به مقالات دينيه مى گذراند.

مولف گويد. علامه واصف گيلانى از دانشمندان وارسته و فضلاء برجسته عالمى فاضل و نويسنده اى كامل و داراى مقام علم و تقوا و ملكات فاضله و اخلاق حسنه است.

و آثارى كه تاكنون از ايشان منتشر شده از اين قرار است:

1- پيرامون زندگانى اميرالمومنين عليه السلام 2- راهنماى ميراث لمعه 3- زكوه در اسلام 4- هامش الحاشيه 5- حسن و حسين عليهماالسلام 6- انقلاب مقدس حسين عليه السلام 7- از چه شخصى بايد تقليد كنيم 8- احراق لانه هاى فساد 9- شراب ننگين منظوم 10- فاطمه زهرا از نظر آيات قرآن 11- فاطمه زهراء از نظر روايات اهل سنت 12- توضيح المراح 13- راهنماى شرح نظام 14- چهارده معصوم منظوم 15- افيونيه در مذمت ترياك كشيدن 16- بشر و آزادى 17- حقايق گفتنى 18- يگانه دختر رسول خدا عليهاسلام 19- رساله در توضيح معناى جعل 20- فضيلت علم و عالم در اسلام 21- الانسان واللحيه با ترجمه هاى متعدد 22- راهنماى علم اعلال 23- راهنماى تصريف 24- در اعلال بى نقطه 25- طب النبى 26- يادى از گذشته منظوم 27- تجدد و عوام فريبى 28- المناجات المنظوم 29- تاثير دعا از نظر ابن سينا 30- حاشيه بر رسائل مبحث قطع 31- كفايه الميزان در منطق 32- به مناسبت زمين خوارى 33- اسرار دختركشى عرب در جاهليت 34- عود كثيرى

از جزوات و مقالات و مقدمات و الشجريات.

مولف محترم كتب و رسائل بسيار ديگرى نوشته و آماده براى طبع دارد كه از آنها الفلك المستبد بسيار نفيس و ارزنده است كه به نظر اين بنده قاصر رسيده است و تاكنون مثل آن را نديده ام.

2- ترجمه لمعه شهيد اول 3- بضعة النبى صلى الله عليه و آله در سه مجلد 4- احراق لانه هاى فساد جلد دوم 5- راز فداكارى سالار شهيدان عليه السلام 6- فى حوله الدم المتوسط 7- ترجمه علل الشرايع در دو جلد 8- الفيه در اخلاق و آداب النفس 9- الفيه در اصول الفقه 10- شرح مبحث البرائه فارسى 11- شرح مبحث استصحاب 12- رساله در تحقيق ماوضع له الكل 13- فى هامش علم الامام 14- ديوان اشعار بيش از ده هزار بيت 51 رساله فى العقود 16- شمع الجمع فى نعت الائمه الاطهار 17- دروس الاعتقاد 18- تعبير الرويا منسوب به امام صادق عليه السلام 19- رساله فى المقادير 20- پيام قرآن 21- راهنماى علم الكتابه 22- چگونه به جهان ديگر راه توان يافت 23- ثقات الرجال مشجرات 24- منظومه فى الكلام 25- منظومه فى الصرف 26- محرمات النكاح 27- انديشه هاى نوابغ 28- رساله اى در لبس خز 29- تاريخ كشفيات و اختراعات 2 جلد 30- منظومه در منطق فارسى 31- اصطلاحات العلوم الشرعيه 32- تقريرات اساتيدش در فقه و اصول.

مترجم گرامى ما در امور اجتماعى نيز فعاليتهائى نموده و مساجد و درمانگاه و انجمنهاى دينى و كتابخانه و چاپخانه و غيره تاسيس نموده اند ادام الله توفيقه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وجداني فخر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1310.

درگذشت: 28 مرداد 1375، تهران.

آيت الله وجدانى فخر از شاگردان علامه طباطبايى و

حضرت امام (ره) بود و حدود چهل و هشت سال به تدريس سطوح مختلف علوم حوزوى در قم اشتغال داشت. از جمله خدمات وى تدريس بيست و دو دوره شرح لمعه بود كه مورد استقبال طلاب قرار مى گرفت.

از آثار فقهى ايشان مى توان به كتاب جواهر الفخريه (در شرح لمعه) اشاره نمود كه در پانزده جلد به چاپ رسيده است. اثر ديگر ايشان الايضاح فى الطلاق و النكاح: مباحث تحقيقى درباره صيغه هاى نكاح و طلاق (قم، 1370) نام دارد.

آيت الله وجدانى فخر در شصت سالگى در تهران در بيمارستان خاتم الانبياء دار فانى را وداع گفت و پيكر ايشان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

قدرت اللَّه وجدانى فخر سرابى يكى از فضلاء برجسته و مدرسين شايسته و به نام حوزه علميه قم مى باشند. ايشان در حدود 1347 قمرى در سراب متولد شده و پس از پرورش و خواندن اوليات و مقدمات در زادگاه خود و شهر تبريز و استفاده از دانشمندان آن دو شهر در سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح متوسط و عالى را از محاضر مدرسين بزرگ آن روز كه از آيات عظام و مراجع تقليد امروز شيعيانند استفاده نموده و در اواخر عمر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد محمدحجت صاحب مدرسه و مسجد (حجتيه) شركت در جلسات درس آن مرحوم نموده و بعد از فوت آن مرحوم در سال 1370 قمرى از محضر و درس اصول و فقه مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا شيخ عبدالنبى عراقى كه افتخار دامادى معظم له را نيز داشته) و حضرات آيات عظام شريعتمدارى و نايب الامام آقاى

خمينى و آقاى آقا نجفى مرعشى مدظلهم استفاده و بهره هاى كافى و وافى برده و ضمنا خود به تدريس متون فقه و اصول و منطق پرداخته و تاكنون چندين دوره شرح لمعه و رسائل و مكاسب و مطول و مغنى سبزوارى را تدريس نموده و حد حدود دويست تا سيصد نفر طلاب و محصلين حوزه علميه قم از دروسش استفاده مى نمايند.

در مباحثه و تدريس بيانى شيرين و جامع و قاطع دارند و شاگردانش به خوبى درك مطالب را مى نمايند.

آثار و تأليفات چندى دارد كه دو جلد آن به نامهاى زير به طبع رسيده است.

1- آداب معاشرت كه 16 سال قبل چاپ شده.

2- اجتهاد كه هشت سال پيش به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وحيد خراساني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ حسين خراسانى معروف به وحيد عالمى محقق و فقيهى مدقق و مدرسى علامه و استادى فرزانه مجتهدى كامل و مصنفى فاضل جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول مى باشد. تولدش در سال 1300 شمسى در مشهد واقع شده و پس از گذرانيدن دوران صباوت و خواندن ادبيات و سطوح اولى و نهائى را از مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد نهاوندى صاحب تفسير فراگرفته و به درس خارج مرحوم آيت الله ميرزا مهدى اصفهانى و آيت الله آشتيانى حاضر شده و استفاده ها نموده و به واسطه داشتن استعداد و نبوغ فكرى به مدارج عاليه

علم و اجتهاد ارتقا يافته و علوم عقليه فلسفه و حكمت را از مرحوم به ميرزا ابوالقاسم الهى و ميرزا مهدى آشتيانى فراگرفته و در سال 1327 خورشيدى در شهر رى به ديدن مرحوم سيدنا الاستاد آيت الله العظمى حجت كوهكمرى رضوان الله عليه شرفياب شده و

پس از مذاكرات علمى مفتخر به دريافت اجاره اجتهاد مطلق گرديده و به قصد تكميل مبانى و ديدن نظريات آيات و مراجع عظام عراق مجتهدا در سن 27 سالگى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در درس مرحوم آيت الله العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله حكيم و بالاخص آيت الله العظمى خوئى شركت كرده و از سال 1378 قمرى شروع به گفتن درس خارج فقه و اصول نموده است.

معظم له حدود دوازده سال در نجف تدريس خارج داشت تا در سال 1390 كه به ايران برگشته و بنا بر اسرار فضلاء محصلين مشهد و علماء خراسان و امر بعضى از مراجع يكسالى در مشهد توقف و به تدريس پرداخته و بعد از آن مهاجرت به قم نموده و اكنون در حوزه علميه اشتغال به تدريس خارج فقه و اصول دارد و حوزه درسش بسيار جالب و بيش از صد نفر از فضلا و محصلين خوش فهم شركت دارند كه اغلب آنها دراسات و تقريرات معظم له را به رشته تحرير آورده و بعضى براى طبع آماده نموده اند.

علامه وحيد بيانى جامع و زيبا دارد و از فكر شاگرد و تلميذ خود رفع هر گونه ابهام و اشتباه مى كند. جزوات در فقه و اصول از دراسات و تقريرات آيت الله خوئى و ديگران دارد و آثار علمى ديگر او كه ديدم از اين قرار است 1- شرح بر شرايع الاسلام 2- حاشيه اى بر كفايه 3- حاشيه اى بر مكاسب.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

وحيد گلپايگاني، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1395/ 1394 -1318/ 1308 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. وى در قريه گوگد گلپايگان به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را در زادگاه خويش نزد پدر

فراگرفت. آنگاه در 1326 ق به اراك رفت و از محضر درس آيت اللَّه آقا نور اراكى و حجت الاسلام حاج ميرزا محمد على خان استفاده نمود. سپس ملازمت آيت اللَّه حايرى را اختيار كرد و در 1340 ق همراه با آيت اللَّه حايرى به قم مهاجرت نمود و تا 1350 ق از مباحث فقه و اصول ايشان استفاده برد و نيز در موقع تبعيد آيات عظام نجف از عراق به ايران، از بحث قاعده ى (على اليد) آيت اللَّه اصفهانى بهره مند گرديد. پس از درگذشت پدرش به گلپايگان بازگشت و به امر و تشويق آيت اللَّه حايرى حوزه ى علميه اى در آنجا تأسيس نمود و خود به تدريس پرداخت. در 1364 ق مجددا به قم بازگشت و از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود. آنگاه در 1367 ق به تهران آمد و تا پايان عمر در اين شهر به انجام وظايف دينى و تدريس در مدرسه عالى سپهسالار پرداخت. او در تهران درگذشت. پيكرش به قم منتقل و در مقبره شيخان در كنار قبر زكريا بن آدم دفن گرديد.[1]

حاج ميرزا هدايت اللَّه بن حجةالاسلام والمسلمين مرحوم آخوند ملا محمدجواد نخعى گلپايگانى از علماء معاصر تهران بودند وى بنا بر تتبع و گفته جناب حجةالاسلام آقاى آقا ريحان اللَّه نخعى كه با ايشان قرابت و خويشاوندى دارند منتسب بجناب مالك اشتر نخعى تابعى صاحب و وزير و مشير و دبير حضرت اميرالمومنين عليه السلام ميباشد.

آن مرحوم در 13 رجب المرجب 1308 ق در قريه گوگه (محل تولد حضرت آيت اللَّه گلپايگانى) از قراء گلپايگان متولد شده و مقدمات و سطوح اوليه را در محل خدمت والد خود خوانده و در سال 1326 ق به اراك آمده و ابتداء از

محضر و درس مرحوم آيت اللَّه آقا نور اراكى و حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى خان استفاده نموده و بعد ملازمت مرحوم آيت اللَّه حايرى را اختيار و در سال 1340 ق پس از انتقال و مهاجرت مرحوم آقاى حايرى به قم ايشان هم هجرت به آنجا نموده و تا سال 1350 ق از مباحث فقه و اصول آيت اللَّه حايرى استفاده كامل نموده و هم در موقع تبعيد آيات عظام نجف از بحث قاعده (على اليد) مرحوم آيت اللَّه اصفهانى بهره مند گرديده و در سال مذكور بواسطه فوت والدش مراجعت بمحل خود و در آنجا بامر و تشويق و موافقت آيت اللَّه حايرى تاسيس مدرسه علميه نموده و افاضلى را تربيت و علمائى را تحويل اجتماع داده تا در سال 1364 ق كه به قم آمده و از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده تا با اصرار اهالى محل مراجعت بزادگاه خود و در سال 1367 ق مهاجرت به تهران نموده و تا سال 1394 ق در آنجا اقامت و بوظائف دينى و تدريس در مدرسه عالى سپهسالار اشتغال جز يك دو سال اخير بواسطه ى كسالت از خدمات مزبور محروم تا در شب 17 ماه صفر المظفر سال مذكور در سن 86 سالگى رحلت و با تشييع مجللى حمل به قم و در مقبره شيخان در جنب قبر جناب زكريا بن آدم اشعرى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (425)، گنجينه ى دانشمندان (592 -591/ 4 ،438/ 6).

وحيدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد العلماء العالمين آيت الله آقاى حاج سيد محمد بن العالم الجليل السيد رضى الدين بن العلم العلام حاج سيد محمد بن العلامه الكبرى آيت الله حاج سيد اسماعيل (شبسترى

معاصر شيخنا الانصارى) عالمى جليل و دانشمندى بزرگوار حاوى فروع و اصول جامع معقول و منقول از علماء مبرز و مراجع عاليقدر و مدرسين گرامى حوزه علميه است.

در سال 1336 قمرى متولد شده و در خاندان فضل و سيادت تربيت يافته و مقدمات و سطوح را در شبستر و تبريز فراگرفته و در سال 1355 قمرى به قم مهاجرت نموده و به درس سيدنا الاستاد آيت الله العظمى حجت حاضر شده و مدت 8 سال از دراسات فقه و اصول معظم له استفاده كرده تا به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و در سال 1363 قمرى بنابر دعوت مردم آذربايجان غربى و امر آن مرحوم براى هدايت و رهبرى آن مرحوم به آن سامان عزيمت نموده و نزديك ده سال در آنجا خدمات شايانى انجام داده و در دلهاى مردم آذربايجان محبوبيت بخصوصى پيدا كرده است تا در سال 1372 قمرى كه مراجعت به قم نموده و به تدريس خارج فقه و اصول در مسجد اعظم قم پرداخته و تاكنون با داشتن كسالتهاى روحى و جسمى اشتغال دارند و عده اى از فضلاء از محضرش استفاده مى نمايند.

مولف گويد... آيت الله وحيدى عالمى خدمتگذار و دانشمندى فداكار است كه به سهم خود خدماتى در قم و آذربايجان و نقاط ديگر نموده و مى نمايد.

داراى آثار علمى و اجتماعى مى باشد.

اما آثار اجتماعى مساجدى كه در بعضى از نقاط به امر و اجازه ايشان بنا شده و مدرسه آيت الله وحيدى كه در جلد اول ضمن مدارس قم شرح آن داده شده است.

و اما آثار علمى از اين قرار است:

1- مستمسكات الاحكام عربى 2- شرح زيارت جامعه فارسى 3- اجوبه المسائل 4- حاشيه بر

عروه الوثقى 5- توضيح المسائل 6- رساله منتخب التوضيح

7- تقريرات فقه آيت الله حجت 8- تقريرات اصول معظم له.

وى داراى اجازات اجتهاد و روايتى از آيات عظام مرحوم آيت الله اصفهانى و آيت الله حجت رضوان الله عليهم اجمعين و ديگران مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

وشنوه اي قمي، قوام الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، عالم امامى، فقيه، خطيب و مدرس. در روستاى وشنوه قم به دنيا آمد، و دوران كودكى را در آنجا گذراند. در 1345 ق به قم سفر كرد و پس از طى مقدمات و ادبيات، از اول سطوح تا دروس نهايى، خارج فقه و اصول، را از محضر آيت الله مرعشى نجفى به مدت چهل سال استفاده نمود. وى با همكارى ديگر از عملا، در منزل آيت الله مرعشى، تعليقات و محلقات «احقاق الحق» قاضى نورالله شوشترى شهيد را تنظيم نمود. از آثارش: «حديث الثقلين»؛ «رساله الحجاب»؛ «رساله»، در لباس خز و سنجاب و سمور؛ كتاب «هزار كلمه از كلمات قصار اميرالمؤمنين على (ع)»، با ترجمه فارسى «اربعين»، در احاديث صادره از اهل بيت (ع)؛ «مكارم الاخلاق»؛ «مباهله»؛ كتاب «تاريخ اسلام»، در سه جلد؛ كتابى در «مقتل»؛ كتاب «احاديث نبويه (ص)».[1]

حجه المسلمين والاسلام و زبده المحدثين الكرام آقاى حاج شيخ محمد مشهور بقوام الدين و شنوه اى قمى از علماء ابرار و فضلاء اخيار و اتقياء كبار و مولفين عالى مقدار و گويندگان پرهيزكار حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم است.

در سال 1329 ق در قريه وشنوه كه در هفت فرسخى شهر قم واقع و از ييلاقات شهر قم و محل اقامت تابستانى مرحوم آيه العظمى بروجردى و ساير مراجع عظام قم است تولد يافته و دوران صباوت را در آنجا گذرانيده و در سال 1345 ق

مهاجرت به قم نموده و پس از طى مقدمات و ادبيات از اول سطوح تا دروس نهائى خارج فقه و اصول را از علامه متتبع و فقيه متبحر و رجالى بصير و متكلم خبير آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله در مدت چهل سال استفاده نموده و هم اكنون نيز از شركاء درس فقه و اصول آنجنابست اعتقاد و ايمان و اخلاص فوق العاده اى به معظم له دارد و ايشان هم كمال وثوق و اطمينان را به وى دارند و حقا هم شايسته اند زيرا در ميان حوزه كم نظير و در روحانيت از معدودين مى باشد، در مواقع كسالت و يا مسافرت آيت الله مرعشى از طرف آن جناب به جاى ايشان اقامه جماعت مى نمايند، بيشتر خطب نهج البلاغه را حافظ است اطلاعات زيادى به اخبار و احاديث دارد منبرش تمام يا كلمات و خطب على عليه السلام و يا اخبار اهل بيت عليهم السلام است بسيار متواضع و خليق است و داراى ملكات فاضله اخلاقى است مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و زعماء ديگر هم به ايشان نهايت وثوق و اعتماد را دارند با اينكه در منازل آنها يا اصلا نمى رود و يا بسيار كم مى رود ولى همه روز صبح و عصر در منزل آيت الله العظمى مرعشى آمده و با شركاء ديگر تعليقات و ملحقات احقاق الحق را تنظيم مى نمايد.

آثار و تاليفات ارزنده اى دارد كه از نظر دانشمندان مى گذرانم:

1- حديث الثقلين كه دو بار در جامع الازهر و دارالتقريب مصر به طبع رسيده است.

2- رساله الحجاب در پيرامون حجاب اسلام كه در ايران چاپ شده است.

3- رساله در لباس خز و سنجاب و سمور.

4- رساله در حجاب فارسى با اشاره به اقوال عامه و خاصه.

5- كتاب هزار كلمه از

كلمات قصار اميرالمومنين عليه السلام با ترجمه فارسى.

8- اربعين در احاديث صادره از اهل بيت عليهم السلام.

7- كتابى به عنوان مكارم الاخلاق.

8- كتاب مباهله.

9- كتاب تاريخ اسلام در 3 جلد.

10- كتابى در مقتل.

11- كتاب احاديث نبويه

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (234 -233 / 2).

وشنوي، قوام الدين محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1325 ق.، روستاى «وشنوه»، نزديك قم.

درگذشت: 17 خرداد 1376، قم.

آيت الله حاج شيخ قوام الدين محمد وشنوى قمى پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و نوجوانى و فراگيرى مقدمات و ادبيات فارسى، رهسپار حوزه ى علميه ى قم شد و به تحصيل علوم دينى پرداخت. سپس در سال 1347 ق. به نجف اشرف رفت و به تكميل ادبيات و فراگيرى مطول نزد آيت الله شيخ مرتضى طالقانى و شرح لمعه نزد آيت الله سيد ابوالقاسم روحانى قمى اشتغال جست و در سال 1348 ق. به قم بازگشت و سطوح فقه و اصول (رسائل، مكاسب و كفايه) را نزد آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى و همزمان با آن در درس خارج اصول آيت الله محمدعلى حايرى قمى حاضر شد و پس از وفات آيت الله حايرى در درسهاى حضرات آيات سيد محمد حجت كوه كمره اى و سيد محمدتقى خوانسارى شركت كرد.

با ورود آيت الله العظمى بروجردى به قم در سال 1324 يك سره به درس فقه و اصول آن فقيه بزرگ حاضر شد. پس از درگذشت آيت الله بروجردى، به حلقه درس آيت الله العظمى مرعشى نجفى پيوست و بيش از سى سال در كنار ايشان بود.

آيت الله وشنوى قمى در كنار ساليان فراوان تحصيل، به تأليف كتابهاى بسيارى روى آورد و در علوم مختلف چون حديث، تاريخ تراجم و رجال اهل سنت و فقه مهارت كسب نمود. بيش از

سى سال به اقامه ى جماعت در يكى از مساجد قم پرداخت.

برخى از تأليفات وى كه به چاپ رسيده اند، عبارتند از:

حياة النبى و سيرته (سه جلد)؛ حديث الثقلين؛ اهل البيت و آية المباهلة؛ النور الساطع فى احوال مولانا الامام الصادق (ع) (اين كتاب به نام نور درخشان به فارسى ترجمه شده است)؛ الحديث المتواتر فى غزوة خبير؛ اصحاب رسول الثلقين فى حرب الصفين؛ فضايل اميرالمؤمنين على (ع) من كتاب المسند (احمد بن حنبل)؛ الحجاب فى الاسلام (به فارسى ترجمه شده است). كتباهاى ديگرى نيز با راهنمايى و نظارت ايشان به رشته تحرير درآمده است، نظير تحليلى از زندگى امام جواد (ع)؛ تحليلى از زندگى امام على النقى (ع)؛ تحليلى از زندگى امام حسن عسگرى (ع)؛ وظيفه مردم در عصر غيبت امام زمان (ع)؛ شناخت هلاك كننده ها و نجات دهنده ها از قرآن؛ رسالة فى لباس المصلى؛ رساله پيرامون حجاب؛ كلمات اميرالمؤمنين (ع) (هزار كلمه همراه با ترجمه فارسى)، مصباح المسند لمسند احمد بن حنبل؛ مصابح الغية الكتاب اسد الغابة (عزالدين ابوالحسن على بن محمد جزرى)؛ مصباح الاستيعاب والاصابة؛ نخبة المقال فى تهذيب كتاب الاموال (ابى عبيد)؛ تلخيص رياض النضرة (محب الدين طبرى)؛ تلخيص كنوز الحقايق؛ تهذيب كتاب الخراج (ابويوسف قاضى)، الفضايل المستخرجة من المعجم الصغير (حافظ طبرانى)؛ مكارم الاخلاق (به املا ايشان و نگارش آقاى عباس اخلاقى)؛ الاربعين حديثا من الائمة الاطهار (ع)؛ مقتل الحسين (ع) (ناتمام)؛ تفسير القرآن الكريم (ناتمام)؛ رسالة فى ذكريا بن آدم الاشعراى، رسالة فى حديث طلب العلم فريضة على كل مسلم،، رسالة فى اثبات استحبات القنوت فى الصلاة عند العامة؛ حاشيه بر احقاق الحق؛ الاحاديث النبويه (ص)؛ كتب النبى (ص) الى الملوك؛ يازده فهرست براى

كتابهاى مخلوط.

آيت الله وشنوى قمى روز هفدهم خرداد 1376 چشم از جهان فروبست. پيكرش در صحن حرم حضرت فاطمه معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ولوالجي، ظهيرالدين، ابوالفتح عبدالرشيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(467- پس از 540 ق) فقيه حنفى. در ولوالج، از توابع بدخشان به دنيا آمد. در بلخ فقه آموخت. مدتى در كش ساكن بود و سپس به سمرقند رفت و در آنجا سكنى گزيد. او در بلخ از ابوالقاسم احمد بن محمد خليلى و ابوجعفر محمد بن حسين سنجانى و در بخارا از ابوبكر محمد بن منصور نسفى و احمد بن سهل عتابى حديث شنيد. سمعانى از وى روايت كرده است. در ولوالج درگذشت. او «الامالى» را در زمينه ى فقه تصنيف كرد. «الفتاوى الولوالجيه» اثر مشهور اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (126/ 4)، معجم البلدان (441/ 5)، معجم المؤلفين (220/ 5)، هديةالعارفين (568/ 1).

هادوي بيرجندي، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1366 -1277 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و شاعر، متخلص به هادى. اصلش از اصفهان بود. خاندانش به هنگام فتنه ى افاغنه به بيرجند مهاجرت كردند و او در آنجا به دنيا آمد. مقدمات و سطوح اوليه را نزد پسر عمويش در مدرسه ى معصوميه ى بيرجند فراگرفت. آنگاه به قصد اقامت به مشهد رفت. او در محضر پدرش و آقا سيد محمدباقر گلپايگانى و ملا محمدرضا بروغنى سبزوارى، استاد حكمت، تلمذ نمود و از محضر حاج ميرزا حبيب خراسانى و شيخ محمدحسن كرمانى نيز استفاده نمود. در 1299 ق به عراق رفت و در سامرا از محضر ميرزاى بزرگ شيرازى و در نجف از محضر آخوند خراسانى و آيت اللَّه رشتى كسب مراتب عاليه علمى نمود. وى از ميرزا حسين محدث نورى به دريافت اجازه ى روايت و از آخوند خراسانى به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل گشت. سپس به ايران بازگشت. بنا به خواهش بزرگانى چون حاج ميرزا حبيب خراسانى و حاج شيخ حسنعلى

اصفهانى مدتى در مشهد ماند، سپس به بيرجند رفت و تا آخر عمر به تربيت و ارشاد معنوى مردم مشغول بود. وى در دوره ى اول مجلس شوراى ملى از طرف آخوند خراسانى به عنوان مجتهد طراز اول معرفى گرديد، ولى نپذيرفت و عهده دار رياست انجمن ولايتى گرديد، او در بيرجند درگذشت. از آثارش: «بستان الناظر» يا «بستان الناظرين» به سبك «كشكول» شيخ بهايى؛ «آئين سخنورى»؛ ترجمه ى «ادب الكبير» يا «درة اليتيمة» ابن مقفع؛ ترجمه ى «نامه ى حضرت امير (ع)، به مالك اشتر» يا «عهدنامه ى مالك اشتر»؛ «ديوان» شعر؛ «مائده ى محمديه»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بهارستان آيتى (123)، الذريعه (10/ 19 ،1285/ 9 ،120 -119 ،76/ 4 ،108/ 3)، صد سال شعر خراسان (605 -598)، مؤلفين كتب چاپى (740 -739/ 6)، ميرزاى شيرازى (206 -205)، يغما (س 7، ش 11، ص 508 -504).

هاشمي سنجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1290، سنجان.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام على هاشمى سنجانى، فرزند محمود، تا خارج فقه و اصول به تحصيل حوزوى پرداخت. در اولين دروه ى مجلس شوراى اسلامى، نماينده ى مردم اراك بود.

از جمله آثار ايشان است: تقريرات فقهى، جزواتى در زمينه هاى اخلاق و وعظ، سروده ها و اشعار وى به مناسبت هاى مختلف.

حجت الاسلام هاشمى سنجانى در جريان بمب گذارى دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد و پيكرش در قم به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هاشمي گلپايگاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد جمال هاشمى بن آيت اللَّه العظمى و العلامه الورع حاج سيد جمال الدين موسوى گلپايگانى از علماء و مدرسين بزرگ مهاصر نجف اشرف است وى در سال 1332 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و تقوا و معنويت و فضيلت پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و ادبيات و سطوح از محضر والد ماجدش و مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و بعضى ديگر استفاده نموده تا به مراتب عاليه علم و اجتهاد رسيده است معجم رجال الفكر و الادب درباره وى گويد عالم فاضل مجتهد جليل. من اساتذه الادب العربى وسيع الخيال سهل البيان وى سفرى در معيت والد مبرورش به ايران و به زيارت ارض اقدس مشرف و پس از آن مراجعت و به تدريس و تأليف و بعد از فوت والدش به جاى او به اقامه جماعت پرداخته است داراى تاليفات عديده از جمله: 1- فاطمه الزهراء عليها سلام 2- الادب الجديد 3- اصول الدين الاسلامى 4- الامام المنتظر كه تمام به طبع رسيده است 5- ديوان شعر كبير نگارنده گويد معظم له دانشمندى اديب

و فقيهى كامل و از خواص اصحاب آيت اللَّه العظمى حكيم بودند در بديهه گوئى يد طولائى دارند نيز در گفتن ماده تاريخ قدرت و توانائى زيادى دارد جناب آقاى حاج سيد على محمد وزيرى يزدى صاحب كتابخانه نفيس وزيرى يزد براى نگارنده حكايت نمود كه در نجف اشرف خدمت ايشان رسيده و جريان تأسيس كتابخانه را گفتم بداهه اين بيت را در ماده تاريخ كتابخانه انشاد فرمود

ان اردت بقاء كتابك ارخ

و قدمه الى مكتبه الوزيرى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

هاشمي، اسمعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد اسمعيل هاشمى بن العالم الجليل السيد محمد حسن موسوى طالحونچه از علماء معاصر اصفهانست كه در حدود سال يكهزار و سيصد و سى قمرى هجرى در طالحونچه متولد و پس از پرورش در بيت سيادت و فضيلت در زادگاه بدروس فارسى و مقدمات پرداخته و بعد از فرا گرفتن قسمتى از ادبيات باتفاق مرحوم خلد اشيان اخويش حجه الاسلام آقا سيد على اكبر هاشمى باصفهان آمده و در مدرسه ناصريه مسجد شاه بتحصيل و تكميل مقدمات عربى و فارسى پرداخته و مقدارى از سطح را هم در اصفهان خوانده سپس بقم آمده و مدتى با معيت مرحوم برادر مذكورش توقف و بعد از مراجعت آن مرحوم اقامت در قم را ادامه داده تا بعد از رحلت مرحوم آيه الله حايرى طاب ثراه دو سه سالى از مرحوم آيه الله صدر و مرحوم آيه الله حاج سيد محمد تقى خونسارى استفاده نموده تا در محرم يكهزار و سيصد و شصت كه بعنوان تبليغ و ترويج بوطن مألوف آمده و چون در آن هنگام مرحوم حجه الاسلام حاج ميرزا حسن زنجانى همشيره زاده مرحوم حاج ميرزا ابوالقاسم زنجانى كه

از علماء آن سامان بود برحمت ايزدى پيوسته بود در اثر تقاضا و نياز اهالى قريه قميوان در مركز سيمرم سفلى تابعه شهرضا كه تا محل زادگاه ايشان بيش از دو فرسخ است اقامت نموده و در آنجا بترويج و تبليغ پرداخته مساجدى كه در شرف خرابى بود تعمير و جلساتى تشكيل و كتابخانه عمومى تأسيس نموده و در طول آن مدت بمطالعات پرداخته و در نتيجه يكنفر از خاندان اهل علم را كه علاقه تام داشته با رغبت و اخلاص تمام باشتغال مقدمات گماشته و بعدا اعزام باصفهان و قم و اكنون در تهران از فضلاء اهل علم و منبر و محراب ميباشند و ايشان جناب فاضل جليل آقاى حاج شيخ منيرالدين جديدى اند كه در هفت چنار تهران اقامت دارند.

جتاب آقاى هاشمى در مدت اقامتشان در آن محل مزبور تأليفات عديده نموده اند كه بنظر طالبين مى آورم:

1- ذريعه الزائر.

2- لؤلؤ درخشان در صفات بهترين زنان يا دره البيضاء فى مناقب سيده النساء (ع) كه به چاپ رسيده است.

3- اربعين موسوم به ملتقطات.

4- ضياء البشر در رد كتاب شيخيه كريمخانيه.

5- مجموعه اى در رد صوفيه.

معظم له اكنون در اصفهان در مسجد حضرت سجاد عليه السلام خيابان آتش اقامت جماعت نموده و در مدرسه نيز اشتغال بتدريس و مباحثات دارند و گاه گاهى هم اشعارى ميگويند.

واما اساتيد معظم له از اينقرار است: 1- مرحوم آيه الله آقا شيخ ابوالقاسم كبير 2- مرحوم آيه الله حاج شيخ محمد على حايرى (صاحب مختارات در اصول) 3- مرحوم آيه الله حاج سيد محمد تقى خونسارى 4- مرحوم آيه الله صدرالدين صدر 5- مرحوم آيه الله حاج شيخ مهدى مازندرانى 6- مرحوم آيه الله حاج سيد محمد باقر قزوينى 7- مرحوم آيه الله آقا

سيد ميرزا آقا ترابى دامغانى 8- مرحوم آيه الله حاج شيخ محمد رضا جرقويه اصفهانى 9- مرحوم آيه الله حاج شيخ حسن نويسى و غير ايشان از مراجع گذشته و معاصر چون حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى و آيه الله العظمى گلپايگانى اجازه روايتى و غيره دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

هاشمي، طاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1332 ق)، عالم دينى، فقيه شافعى، صوفى، مدرس، خطاط و شاعر. وى از فقها و علماى بزرگ شافعيه كردستان و مشايخ فرقه ى قادريه است. در دولت آباد روانسر به دنيا آمد و مقدمات علوم را در همان جا فراگرفت. سپس نزد ملا محمد رحيم سنندجى و بديع الزمان سنندجى به تكميل معلومات خويش پرداخت و از محضر اساتيد ديگرى مانند شيخ محمد نجيب كردانى و شيخ مصطفى نجيب و سيد بابا رسول و شيخ حبيب اللَّه كاشورى نيز بهره مند شد. وى درباره ى تاريخ ادبيات كردى و همچنين تاريخ تصوف و فرق آن مخصوصا سلسله ى قادريه تحقيقات و تأليفاتى دارد. از آثارش: «مقامات الغوثيه»، در مناقب شيخ عبدالقادر گيلانى؛ «قرةالعين فى مناقب سيدنا شيخ حسين»؛ «مرآت الحق»؛ حاشيه و تعليقات بر «سفرنامه ى» حاجى ملك الكلام مجدى؛ «ديوان» شعر. از آثار خطى وى: يك نسخه قرآن مجيد؛ يك نسخه «صحيفه ى سجاديه»؛ يك نسخه «دلايل الخيرات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 3، ش 2، ص 10 -3).

هاشمي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد يوسف هاشمى از علماء مبرز و محترم معاصر تبريز است وى در سال 1326 قمرى هجرى در تبريز متولد شده و در حجر والد و عموهاى گرامى كه از سادات جليل القدر و علماء پرهيزكار آن سامان بودند پرورش يافت و در محضر علمائى چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد مولانا (مؤلف مصباح السالكين) و حضرت آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى در تبريز سطوح وسطى را خوانده آنگاه به قم عزيمت نموده و در آنجا مكاسب شيخ را از خدمت آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى مد ظله استفاده نموده و پس از آن از محضر مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه فيض

قمى و نيز آيت اللَّه العظمى بروجردى (در اوائل ورودشان به قم) بهره مند شده و بدريافت اجازات امور حسبيه و روايتى و غيره از آيات مذكوره موفق و نائل آمده سپس بنابر درخواست عده ئى از تجار با ايمان تبريز مراجعت به (حكم آباد) زادگاه ملحد معروف احمد كسروى (متنبى) و معاندين حنيف اسلام نمود با عده اى از پيروان او كه در مشاغل مهم و حساس بودند بمبارزه شديد پرداخت و آنها را از بين برده و باز مبارزه سختى با فرقه ضاله كه در (حكم آباد) پايگاه مهمى داشتند آغاز نموده طورى كه حتى يك نفر از آنها در آنجا باقى نماند.

معظم له اكنون شبها در مسجد (حكم آباد) و روزها در قلب بازار مسجد مرحوم (آيت اللَّه حاج ميرزا فتاح شهيدى) اقامه جماعت مى نمايند و جلسه تفسيرى روزهاى جمعه دارند كه عده زيادى استفاده مى نمايند و نيز به تدريس وسائل و مكاسب و خارج عروه اشتغال دارند.

از آثار علمى ايشانست حاشيه بر وسائل و جزواتى از تقرير درس مرحوم آيت اللَّه فيض كه محفوظ مانده است و از خدمات اجتماعى ايشان مدرسه اسلامى بنام (فرقانى) كه در سال 1325 شمسى تاسيس نموده كه در حال حاضر يك موسسه ى بزرگ علمى و دينى با دوره راهنمائى تحصيلى در مساحت دو هزار متر مربع با ساختمان عالى مدرن و مجهز بوسائل روز كه از هر جهت بوسيله ايشان اداره مى گردد و عده از مستخرجين و فارغ التحصيلان آن مدرسه اكنون در قم و نجف مشغول تحصيل مى باشند.

از باقيات الصالحات آن جنابست دو فرزند برومند و فاضل بنام: 1- حاج سيد ابوالحسن هاشمى 2- حاج سيد فتاح هاشمى كه اكنون از محصلين جدى حوزه علميه

و ستارگان فروزان آذربايجان مقيم قم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

هاشمي نژاد، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1311، بهشهر.

شهادت: 7 تير 1360، مشهد.

حجت الاسلام سيد عبدالكريم هاشمى نژاد در سال 1311 در بهشهر مازندان در فراش محله (از پدرش سيد حسن و مادرش ساره) ديده به جهان گشود. از سن نه سالگى به درس عربى اشتغال داشت. در سال 1325، در چهارده سالگى به تحصيل در حوزه ى آيت الله كوهستانى، در شهرك كوهستان در شش كيلومترى بهشهر پرداخت مقدمات را در آنجا فراگرفت. در سال 1329 وارد حوزه ى علميه ى قم شد و دروس سطح را پشت سر گذاشت و در درس خارج اصول فقه امام خمينى (ره) و درس خارج فقه آيت الله بروجردى حاضر مى شد. در بيست و دو سالگى به نجف اشرف رفت ولى با فراهم نبودن شرايط تحصيل از جمله ضعف جسمى بار ديگر پس از يك سال اقامت در عراق به سوى ايران براى اقامت در قم حركت كرد. در سال 1337 اولين اثر قلمى خود را به نام مناظره ى دكتر و پير به سبك داستانى عرضه داشت. اين كتاب ماجراى سفر چند نفر است كه در يك قطار به بحث مى پردازند و نويسنده در لابه لاى آن به بيان ارزش هاى اسلامى اسلامى مى پردازد. وى در حوزه ى علميه ى قم به سطح اجتهد نايل آمد. اساتيد ديگر ايشان در قم عبارت بودند از: آيت الله كاشانى (فريد الاسلام)، حضرات آيات عظام صدوقى، محقق داماد و سيد رضا صدر و مجاهدى. در سال هاى 1340 -1339 به مشهد رفت. پس از مدتى در آنجا به تدريس (كفايه و رسائل و مكاسب) در حوزه ى علميه ى مشهد پرداخت. در مشهد در درس آيت الله سيد

محمدهادى ميلانى و آيت الله مجتبى قزوينى نيز حاضر مى شد. وى همچنين در مجالس سخنرانى در مشهد حضور مى يافت و براى حاضران سخنرانى مى كرد. از جمله فعاليت هاى فرهنگى ايشان همكارى با مجله «مكتب اسلام» بوده است.

در نهضت پانزده خرداد 1342 دستگير و چهل و يك روز در زندان شهربانى محبوس شد، در حادثه مسجد فيل مشهد به سبب سخنرانى در اين مسجد و اعتراض به طرح لوايج ششگانه شاهنشاهى و حمله به انتخابات در نوزده مهر 1342، به مدت سه ماه حبس انفرادى در زندانى در داخل لشكر 77 خراسان محكوم شد، سپس از سخنرانى در شهر مشهد ممنوع شد. لذا با خانواده مشهد را به سوى اصفهان ترك كرد. سپس همراه خانواده به شيراز رفت. اما مأموران ساواك وى را براى سومين بار دستگير كردند و با اتومبيل به اصفهان برده و تحويل ساواك اصفهان دادند. چندى روزى در ساختمان ساواك در يك اتاق انفرادى نگه داشتند و بعد او را به زندان عمومى منتقل كردند. وى دو ماهى در اسارت بود. با رهايى از زندان راهى مشهد شد، وى همچنين اقدام به ايجاد كانون بحث و انتقاد دينى در مشهد از سال 1343 لغايت 1350 نمود. در سال 1350 هم در جلسه اى كه جمعه شب هر هفته در شهرستان قوچان تشكيل مى شد حضور مى يافت. اين جلسات تا مدت ها ادامه داشت، در ايام شهادت فاطمه زهرا در سال 1353 على رغم ممنوعيت منبر رفتن، وى در مجلسى در منزل خود، زمينه سازى نمود و با رضايت اساتيد ديگر حوزه ى علميه ى مشهد، فرداى آن روز يعنى روز شنبه بيست و چهارم خرداد 1353 با حضور طلاب و

مردم، راهپيمايى در خيابان هاى شهر مشهد به راه انداخت. به همين سبب ساواك براى چهارمين بار وى را دستگير و روانه زندان ساخت. وى تا اوايل سال 1356 در زندان به سر برد. در همين زمان به سبب امضاى اطلاعيه اى، وى به همراه آيت الله سيدعلى خامنه اى و حجت الاسلام واعظ طبسى براى پنجمين بار دستگير و روانه زندان شد اما تظاهرات مردم به سوى منزل حضرت آيت الله شيرازى باعث شد ايشان پس از بيست و چهار ساعت آزاد شوند.

حجت الاسلام هاشمى نژاد در بهمن 1357 به تهران آمد. سپس به قائمشهر رفت و روز بيست و دوم بهمن در حال سخنرانى بود كه خبر تصرف راديو و تلويزون و تصرف پادگان ها به وى رسيد او به مشهد رفت و در حفظ نظم شهر تلاش بسيار كرد. با گذشت چند ماهى از پيروزى انقلاب اسلامى، در خرداد 1358 با قبول رياست هيئت ايرانى، در اولين سفر خارجى به سه كشور ليبى و سوريه و اردن حركت كرد. در ليبى، با معمرالقذافى، رييس جمهورى ليبى ديدار نمود و مسائل مربوط به افغانستان و عراق را مورد بحث قرار داد، در بهمن 1359 همزمان با سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى به دو كشور ژاپن و بنگلادش سفر كرد، وى با رأى مردم استان مازندران به مجلس خبرگان راه يافت. در دوران جنگ يكى دو نوبت به همراه حضرت آيت الله سيد على خامنه اى به مناطق جنگى رفت.

تأليفات ايشان علاوه بر مقالات و سخنرانى هايشان، عبارتند از: اصول پنجگانه اعتقادى و اصول دين؛ پاسخ ما به مشكلات جوانان؛ تقريرات و اصول دين؛ پاسخ ما به مشكلات جوانان؛ تقريرات اصول آيت الله شيخ على كاشانى به عربى

(چاپ نشده است)؛ درسى كه حسين (ع) به انسان ها آموخت؛ راه سوم بين كمونيزم و سرمايه دارى؛ رسالت انقلابى امام حسين (ع)؛ رهبران راستين؛ زهرا (س)؛ ضرورت تشكيلات؛ غروب آفتاب در اندلس؛ قرآن و كتاب هاى ديگر آسمانى؛ كمونيسم از ديدگاه نظام اقتصادى و اجتماعى اسلام؛ مبارزه با جهل و ماديت؛ مسائل عصر ما؛ مشكلات جنسى و چاره آن در اسلام؛ مشكلات مذهبى روز؛ مكتب مقاومت؛ مناظره دكتر و پير؛ ولايت فقيه؛ هستى بخش.

حجت الاسلام سيد عبدالكريم هاشمى نژاد در هفتم مهرماه 1360، رأس ساعت هشت صبح، بعد از اتمام كلاس درس معارف الهى، در حال خروج از محل حزب جمهورى اسلامى در مشهد توسط منافقين به شهادت رسيد. پيكر ايشان، در مشهد در دارالزهد حرم مطهر امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

آقاى حاج سيد عبدالكريم بن السيد الزكى السيد حسن بهشهرى از فضلاء بنام و خطباء گرام و نويسندگان والامقام و مشاهير وعاظ و گويندگان معاصر است از جهت نطق و بيان و قم و بنان گوى سبقت از همگنان ربوده و شهرت تام يافته و در هر كجا كه براى تبليغ دين و ترويج آئين و تنوير افكار نسل جوان مدعوا رفته مانند مشهد و تهران و قم و اصفهان و يزد و همدان و بابل و رفسنجان و رى و كاشان و خرم آباد و آبادان با استقبال گرم مردم مواجه شده و ده ها هزار نفر براى استماع از بيانات مستدل و منطقيش گرد آمده و ابراز احساسات نموده اند در بيست روز كه در محرم و صفر 1393 قمرى خود اين نويسنده شاهد اجتماع عموم طبقات مخصوص افاضل حوزه علميه و نسل جوان قم بودم كه

براى استفاده از منبر وى در شهر علمى و مذهبى قم گرد آمده و گفته مى شد كه بيش از بيست هزار نفر شركت كرده اند و ايشان با بيانى گرم و پرحرارت ايراد سخن نموده و افكار مردم را به مطالبى متوجه مى نمود.

معظم له در شهرستان بهشهر در سال 1348 قمرى تولد يافته و پس از رشد و خواندن دروس فارسى به كوهستان رفته و در تحت تربيت و تعليمات عالم ربانى آيت الله كوهستانى مرحوم مقدمات و ادبيات را خوانده آنگاه مهاجرت به قم نموده و در نزد فاضل ربانى طاب نژاد آقا شيخ على فريده الاسلامى كاشانى كه از اوتاد فضلاء و مدرسين حوزه بود سطوح وسطى را خوانده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگ استفاده نموده و به درس خارج فقه و اصول آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراه و آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيات ديگر شركت نموده تا به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و دراسات و تقريرات استاد مجاهد خود را به رشته تحرير آورده و به نظر معظم له به وسيله اين نگارنده رسانيده و مورد تائيد و قبول استاد مزبور قرار گرفته است.

استاد هاشمى نژاد به واسطه جهات داخلى در سال 1382 قمرى با معيت داماد و شريك گرامش حجه الاسلام حاج آقا حسن ابطحى خراسانى به مشهد مراجعت نموده و رحل اقامت افكنده و در حوزه مشهد به تدريس سطوح عالى كفايه و مكاسب و وظائف دينى و روحى ديگر پرداخته و خدمات ارزنده اى نموده است. آثار علمى و خدمات روحى معظم له از اين قرار است:

1- همكارى تاسيس كانون بحث و انتقاد دينى مشهد مقدس (كه با معيت صديق

و رحم گرانى خود آقاى ابطحى) نموده اند:

2- كتاب مناظره دكتر وپير كه تاكنون بيش از ده ها بار به طبع رسيده و مورد استقبال عموم طبقات قرار گرفته است.

3- درسى كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت مكرر چاپ شده است.

4- قرآن و كتابهاى آسمانى ديگر.

5- مشكلات بزرگ نسل ما. 6- راه سوم بين كمونيسم و سرمايه دارى.

7- اصول پنج گانه اسلام 8- مشكلات مذهبى روز 9- جلد اول پاسخ ما به مشكلات جوانان 10- بسيارى از جوابها و مقالات پاسخ ما.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هرسينى كرمانشاهى، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن هرسينى كرمانشاهى از علماء اعلام و فقهاء كرام معاصر كرمانشاه مى باشند.

در سال 1315 ق در يك فرسخى هرسين متولد شده و از روز نخست طالب دين و ديانت و علم و شرافت بوده و در خانواده متدين و متعصب و ميهمان دوستى تربيت گرديده و خود از كوچكى مقدس و متقى و از هر صغيره و حتى مكروهات فرار و اجتناب نموده به طورى كه اهالى محل ايشان عقايد عجيبى در استجابت دعا و تقواى ايشان داشته اند وى در سن 17 سالگى در زمان رياست مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى به سامرا مشرف و اشتغال به تحصيل ورزيده و پس از انتقال (معظم له) به كربلا ايشان هم عزيمت به كربلا و مورد نظر و مهر مرحوم ميرزا قرار گرفته و بواسطه احتياط از وجوهات كمتر مصرف و غالباً با صوم و صلوة استيجارى اعاشه مى نمود تا پس از فوت و رحلت ميرزاء به نجف اشرف و از محضر مرحومين آيتين اصفهانى و نائينى و نيز مرحوم آقا ضياءالدين عراقى استفاده نموده و در سال 1342 ق به ايران مراجعت و

در هرسين و كرمانشاه به تبليغات و خدمات دينى پرداخته و جمعى از علات و علويون آنجا را هدايت و ارشاد و هم مدتى با بهائى هاى نراق مبارزه و بعضى از آنها را از انحراف و ارتداد به راه مستقيم در آورده و در سال 1347 قمرى به قم مشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت و آقاى خونسارى و آقاى صدر و بعد آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و پس از آن به كرمانشاه مراجعت و در مسجد جامعه كرمانشاه تا حال تحرير اشتغال به اقامه جماعت و ترويج دين و ارشاد و هدايت مردم دارد.

خاطره عجيب معظم له از مرحوم آيت اللَّه اصفهانى

آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى اراكى فرمودند آقاى هرسينى گفتند پس از فوت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى وضع معيشت بر من استوار شد و چند روزى گرسنه و در مضيقه سخت قرار گرفتم پس به نجف مشرف و در حرم صورت به ضريح مطهر علوى گذارده و اظهار حاجت نمودم.

پس از حرم بيرون و در صحن شريف شخصى آمد و مبلغى داد و مدتى گذران كردم و چون تمام شد باز به حضرت امير (ع) عرض كردم و در صحن شخصى وجهى داد كه چند روز مرا كفايت كرد و در بار سوم همين طور تا در مرتبه چهارم كه ديگر پولى براى مخارج خود نداشتم مشرف شده و عرض مطلب كردم و چون آمدم از حرم بيرون روم ديدم مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى كه در پشت سر مطهر نشسته تا مرا ديد صدا زد خدمتشان رفتم فرمود شيخ محمدحسن هر وقت بى پول شدى و مخارجت تمام

شد لازم نيست به حضرت امير عليه السلام عرض كنى بيا به من بگو و تأكيد كرد و من تعجب كردم كه ايشان از كجا متوجه شده كه حاجت من چيست. پس از حرم بيرون رفتم و روز بعد حسب التأكيد ايشان درب منزل آن مرحوم رفتم كه اوائل رياست ايشان بود تا در زدم خود ايشان آمد و درب را باز كرد و فرمود هان بى پول شده اى بيا داخل و در اندرون منزل رفت و مدت يك ساعت طول كشيد كه من از آمدن پشيمان و خواستم بروم كه ديدم آمد در حالى كه غبارآلود است و اول عذرخواهى بسيار نمود و دامن خود را گشود و مبلغ زيادى از دراهم و پولهاى عراقى جلوى من ريخت (كه مدتها مرا اداره و تأمين نمود).

و فرمود از اينكه دير كردم مرا ببخش زيرا رفتم دخل و قلك بچه هايم را خالى كردم و براى شما آوردم كه ضرورت داشت.

(نگارنده گويد: بقول آيت اللَّه اراكى معلوم مى شود كه مرحوم سيد غير از پول يوميه بچه ها و نوه هاى خود پول ديگرى نداشته چون اوائل رياست و مرجعيت ايشان بوده)

هرندي، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبدالحسين، در ذى قعده سال 1280 متولّد، و در محرم 1305 در عنفوان جوانى وفات يافته، در سر قبر آقا مدفون گرديد.

با وجودى كه در جوانى از دنيا رفته، مقدّمات علوم را از صرف و نحو و معانى و بيان و فقه در نزد فضلاى اصفهان تحصيل نموده، و خطّ نستعليق را در كمال استادى مى نوشه است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هروي بغدادي، ابوعبيد قاسم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(224/ 223/ 222 -157 ق)، حافظ، محدث، فقيه، مجتهد، اديب و لغوى. در هرات به دنيا آمد. پدرش از غلامان رومى و در خدمت مردى از اهل هرات بود. ادبيات و فقه را از اساتيد بزرگ آن زمان فراگرفت. قرآن و لغت را نزد ابوالحسن كسايى و اسماعيل بن جعفر و شجاع بن ابونصر بلخى و ابوعمرو شيبانى و فراء و ابوزياد كلابى و ابوعبيده و اصمعى و يزيدى و ابوزيد انصارى و عده اى ديگر آموخت. وى در قراآت، فقه، لغت و شعر متبحر بود. از اسحاق بن سليمان رازى و اسماعيل بن جعفر و شريك بن عبداللَّه و اسماعيل بن عياش و هشيم بن بشير و سفيان بن عيينه و اسماعيل بن عليه و يزيد بن هارون و يحيى بن سعيد قطان و حجاج بن محمد و ابومعاويه ضرير و صفوان بن عيسى و عبدالرحمان بن مهدى و حماد بن مسعده و مروان بن معاويه و ابوبكر بن عياش و محمد بن جعفر غندر و سعيد بن عبدالرحمان جمحى و عبيداللَّه اشجعى و وكيع بن جراح و عبداللَّه بن ادريس و جرير بن عبدالحميد و عباد بن عباد مهلبى و معاذ بن معاذ عنبرى و عمر بن

يونس و عبداللَّه بن مبارك و اسحاق ازرق و ديگران حديث شنيد. استادش، سعيد بن ابومريم مصرى، و نصر بن داوود بن طوق صاغانى و محمد بن اسحاق صاغانى و حسن بن مكرم و احمد بن يوسف تغلبى و ابوبكر بن ابى الدنيا و حارث بن ابى اسامه و محمد بن يحيى مروزى و على بن عبدالعزيز بغوى و عبداللَّه بن عبدالرحمان دارمى و عباس دورى و محمد بن حفص دورى و احمد بن يحيى بلاذرى و عبدالمجيد بوشنجى و ابوالحسن على بن عبداللَّه طوسى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. وى مدتى در بغداد اقامت گزيد. سپس در زمان امير ثابت بن نصر بن مالك خزاعى به منصب قضاوت شهر طرسوس گمارده شد. در اواخر عمر به مكه رفت و همان جا درگذشت. از آثارش: «الغريب» يا «غريب الحديث»؛ «غريب القرآن»؛ «الغريب المصنف فى علم اللسان»؛ «فضائل القرآن»؛ «ادب القاضى»؛ «الاموال»؛ «الشعراء»؛ «الناسخ والمنسوخ»؛ «المواعظ»؛ «القراآت»؛ «النسب»؛ «معانى القرآن»؛ «المجاز فى القرآن»؛ «عدد آى القرآن»؛ «الامثال السائرة»؛ «المقصور والممدود»؛ «الطهارة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (10/ 6)، تاريخ بغداد (416 -403/ 12)، التاريخ الكبير (172/ 7)، تذكرةالحفاظ (418 -417/ 1)، تهذيب التهذيب (276 -274/ 8)، تهذيب الكمال (154 -145/ 15)، الجرح والتعديل (ج 3، ق 111/ 2)، سيرالنبلاء (509 -490/ 10)، شذرات الذهب (55 -54/ 2)، صفة الصفوة (328 -327/ 2)، طبقات ابن سعد (254 -253/ 7)، طبقات الشافعيه ى سبكى (160 -153/ 2)، طبقات الفقهاء الحنابله (364 -360/ 1)، طبقات المفسرين داودى (37 -32/ 2)، العبر (308/ 1)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (121 -120)، الكامل (259/ 5)، معجم الادباء (261 -254/ 16)، المنتظم (336 -334/ 6)،

ميزان الاعتدال (359/ 3)، النجوم الزاهرة (294/ 2)، وفيات الاعيان (63 -60/ 4).

هروي، ابوذر عبد، عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(434 -356/ 355 ق)، فقيه مالكى، حافظ، محدث و صوفى. معروف به ابن سماك. اصل او از هرات و از علماى بزرگ مالكى و شيخ الحرم زمانش بود. در طلب علم و حديث به مسافرت هاى طولانى پرداخت. علم كلام را از ابن باقلانى فرارگرفت. وى در هرات از ابوالفضل بن خميرويه و بشر بن محمد مزنى و عده اى ديگر و در سرخس از ابومحمد بن حمويه و زاهر بن احمد فقيه و در بلخ از ابواسحاق مستملى و در مرو از ابوهيثم كشميهنى و در بصره از ابوبكر هلال بن محمد بن محمد و شيبان بن محمد ضبعى و در بغداد از ابوالفضل زهرى و ابوالحسن دارقطنى و ابوعمر بن حيويه و در دمشق از عبدالوهاب بن حسن كلابى و در مصر از ابومسلم كاتب و در مكه از ابواسحاق ابراهيم بن محمد دينورى و عده اى ديگر حديث شنيد. وى راوى «صحيح» بخارى از مستملى و حموى و كشميهنى بود. فرزندش عيسى و على بن محمد بن ابوالهول و موسى بن عيسى صقلى و عبداللَّه بن حسن تنيسى و ابوصالح نيشابورى موذن و على بن بكار صورى و احمد بن محمد قزوينى و ابوطاهر اسماعيل بن سعيد نحوى و ابوحسين بن مهتدى باللَّه و ابووليد باجى و عبداللَّه بن سعيد شنتجالى و عبدالحق بن هارون سهمى و ابوبكر احمد بن على طريثيثى و ابوشاكر احمد بن على عثمانى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. ابوبكر خطيب بغدادى و ابوعمر بن عبدالبر و احمد بن عبدالقادر يوسفى و ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن غلبون خولانى

از او اجازه ى روايت داشته اند. او را حافظى كثيرالشيوخ دانسته اند. وى مدتى در مكه مجاور گشت و در آنجا به تصنيف كتب و گردآورى «معجم» مشايخ خود پرداخت. بعدها در ناحيه سروات، در حوالى مكه، سكنى گزيد. او هر سال در موسم حج به مكه مى رفت و سرانجام نيز در مكه درگذشت. از ديگر آثارش: تفسير قرآن؛ « السنة والصفات»؛ «الجامع»؛ «الدعاء»؛ «فضائل القرآن»؛ «دلائل النبوة»؛ «المستدرك على الصحيحين»؛ «الصحيح المسند المخرج على الصحيحين» يا «المسند الصحيح المجرد على البخارى و مسلم»؛ «شهادة الزور»؛ «فضائل ملك بن انس»؛ «العيدين» يا «فضائل العيدين»؛ «مسانيد الموطات»؛ «فضل يوم عاشوراء»؛ «المناسك»؛ «الربا» و «اليمين الفاجرة»؛ «كرامات الاولياء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (141/ 11)، تذكرةالحفاظ (1108 -1103/ 3)، سيرالنبلاء (563 -554/ 17)، شذرات الذهب (254/ 3)، طبقات الحفاظ (443)، طبقات المفسرين داودى (368 -366/ 1)، العبر (269/ 2)، الكامل (36/ 8)، كشف الظنون (1830 ،1673 -1672 ،441)، معجم المؤلفين (66 -65/ 5)، المنتظم (311/ 9)، النجوم الزاهرة (38/ 5)، هديةالعارفين (438 -437/ 1).

هروي، ابوسعد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 518 ق)، فقيه شافعى و قاضى. وى از فقهاى شافعى در سده هاى پنجم و اوايل ششم قمرى بود. در نزد ابوعاصم عبادى تلمذ كرد و كتاب «ادب القضاء» او را شرح نمود و «الاشراف على غوامض الحكومات» ناميد. در «هديةالعارفين» به نقل از ابن عساكر و به تبع آن در «معجم المؤلفين» اين كتاب به ابوسعيد عبدالمجيد بن اسماعيل هروى (م 537 ق) نيز نسبت داده شده است. وى عهده دار منصب قضاوت همدان بود. در مسجد جامع همدان به همراه پدرش به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى اسنوى (292/ 2)، طبقات

الشافعيه ى سبكى (371 -365/ 5 ،104/ 4)، كشف الظنون (103)، معجم المؤلفين (30/ 9 ،168 -167/ 6 ،210/ 4)، هديةالعارفين (84/ 2 ،619/ 1).

هروي، ابوسعيد ابراهيم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 168/ 163 ق)، حافظ، فقيه و محدث. در اواخر روزگار صحابه ى صغار (آنان كه در زمان رحلت پيامبر (ص) كم سن و سال بودند) در هرات به دنيا آمد. اصلش از قريه ى باشان هرات بود. در نيشابور نشو و نما يافت. در طلب علم به مسافرت پرداخت و عده اى از تابعين را ملاقات نمود و از آنها حديث شنيد.از جمله از عبداللَّه بن دينار و ثابت بنانى و ابوحازم اعرج و ابواسحاق سبيعى و ساك بن حرب و موسى بن عقبه و ابوزبير محمد بن مسلم قرشى و محمد بن زياد جمحى قرشى و يحيى بن سعيد انصارى. همچنين از منصور بن معتمر و ابى جمره ضبعى و عاصم بن بهدله و عاصم بن سليمان و حسين معلم و آدم بن على و عبدالعزيز بن رفيع و ابوحصين عثمان اسدى و حميد طويل و حجاج بن حجاج باهل و عطاء بن ابى مسلم خراسانى و عبدالعزيز بن صهيب و مطر وراق و ديگران حديث شنيد. به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. سپس به مكه رفت و در آنجا مجاور شد. فرزندش، عبدالخالق بن ابراهيم، و استادش، صفوان بن سليم، و ابوحنيفه نعمان بن ثابت و محمد بن جعفر بن ابى كثير و عبداللَّه بن مبارك و حفص بن عبداللَّه سلمى نيشابورى و ابوعامر عقدى و سفيان بن عيينه و خالد بن نزار و وكيع بن جراح و حسين بن وليد نيشابورى و عبدالرحمان بن عبداللَّه دشتكى رازى و غسان بن سليمان هروى و

برادرش، مالك بن سليمان هروى، و عمر بن عبداللَّه بن رزين و عبدالرحمان بن مهدى و محمد بن سابق و معن قزاز و يحيى بن ابوبكر كرمانى و يحيى بن ضريس بجلى رازى و ابوحذيفه نهدى و عبدالرحمان بن سلام جمحى و محمد بن سنان عوقى و جماعتى ديگر از او روايت كرده اند. در مكه درگذشت. از آثارش: «السنن»، در فقه؛ «المناقب»؛ كتاب «العيدين»؛ كتاب «التفسير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (168/ 2)، تاريخ بغداد (111 -105/ 6)، التاريخ الكبير (294/ 1)، تذكرةالحفاظ (213/ 1)، تهذيب التهذيب (118 -117/ 1)، تهذيب الكمال (368 -364/ 1)، الثقات (27/ 6)، سيرالنبلاء (385 -378/ 7)، شذرات الذهب (257/ 1)، طبقات الحفاظ (106 -105)، طبقات المفسرين داودى (11 -10 / 1)، العبر (185/ 1)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (416)، الكامل (64/ 5)، لسان الميزان (191/ 8)، معجم البلدان (383/ 1)، معجم المؤلفين (41/ 1)، ميزان الاعتدال (63/ 1)، الوافى بالوفيات (24 -23/ 6).

هروي، ابومعمر سالم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 433 ق)، فقيه شافعى و متكلم. معروف به غولچه (مصغر غول). اصل او از هرات و از علماى شافعى در سده ى پنجم قمرى بود. وى در انواع علوم مهارت داشت. حاكم نيشابورى از وى روايت كرده است. سبكى در «طبقات الشافعيه» آورده كه او همطبقه شيخ ابومحمد و ناصر مروزى است. از آثارش: «اللمع فى الرد على اهل الزيغ والبدع»، در مسائل كلامى و اصول اعتقادى اهل سنت. اين كتاب در «كشف الظنون» تحت نام «اللمعة فى الرد على اهل الزيغ والبدعة» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شذرات الذهب (251/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (298/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (380/ 4)، كشف الظنون (1565)،معجم المؤلفين (203/ 4).

هروي، شمس الدين ابوعبداللَّه، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(829 -767 ق)، فقيه شافعى و قاضى. اصل وى از رى و گفته اند از فرزندزادگان فخر رازى بود. در هرات به دنيا آمد. در ابتدا حنفى مذهب بود و بعدها به فقه شافعى روى آورد و در آن سرآمد شد. وى از شاگردان علامه سعدالدين تفتازانى بود. وى مدتى در ملازمت تيمور گوركانى به سر برد. سپس به فلسطين سفر كرد و در 815 ق عهده دار منصب تدريس در مدرسه صلاحيه شهر بيت المقدس گشت. آنگاه چندى در مصر به قضاوت پرداخت و مشاغل ديوانى متعددى را پذيرا گشت. نهايتاً در قدس سكنى گزيد و در آنجا بناى مدرسه اى را آغاز كرد كه نتوانست آن را به آخر برساند. او سرانجام در بيت المقدس درگذشت. از آثارش: «تقريب الاحكام»، در فروع شافعى؛ «التنوير»، در تلخيص «الجامع الكبير» شيبانى؛ «التمحيص»، در شرح «تلخيص جامع الكبير»، در فقه حنفى؛ شرح «مصابيح السنة» بغوى؛ «المنعم» يا «فضل المنعم»، در شرح «الصحيح» مسلم؛ شرح

«مشارق الانوار» صغانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (151 -150/ 7)، ايضاح المكنون (490 ،199/ 2)، شذرات الذهب (190 -189/ 7)، الضوء اللامع (155 -151/ 8)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (105 -104/ 4)، كشف الظنون (473)، معجم المؤلفين (294 -293/ 10)، هديةالعارفين (186 -185/ 2).

هروي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1273/ 1270 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. به نجف رفت و در محضر شيخ محمد حسن صاحب «جواهر» تلمذ نمود. آنگاه خود به بحث و تدريس و تأليف پرداخت. وى بعدها به تهران آمد. حاج شيخ محمدباقر بيرجندى، صاحب «كبريت الاحمر»، در اجازه اى كه براى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى مرعشى صادر نموده، صاحب عنوان را ستوده است. وى در تهران درگذشت. پيكرش را به مشهد منتقل كردند و در بقعه ى شيخ بهائى به خاك سپردند. از آثارش: شرح «نجاةالعباد»؛ «درايةالحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (143/ 10)، الذريعه (102/ 14 ،56/ 8)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (481 -480/ 2)، معجم المؤلفين (26/ 13).

هزار جريبي مازندراني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1245 -1188 ق)، عالم دينى و فقيه. مشهور به فقيه مطلق. جامع علوم معقول و منقول بود. در نجف به دنيا آمد. پدر و جدش از علماى بزرگ بودند. وى در نجف از حوزه درس سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء بهره مند گشت و در شمار افاضل علما و فقهاى نجف درآمد. بعد از وفات پدرش راهى ايران شد و در قم ملازمت ميرزا ابوالقاسم قمى، صاحب «قوانين»، اختيار نمود و از مجلس درس وى استفاده ى كامل برد و از خواص اصحاب او گرديد. او همچنين از محضر ملا احمد نراقى و سيد محمدجواد حسينى عاملى، صاحب «مفتاح الكرامة»، استفاده نمود و از اساتيد خود همچون ميرزاى قمى و ملا احمد نراقى و سيد محمدجواد حسينى عاملى اجازه اجتهاد دريافت نمود. صاحب عنوان طرف توجه و اعتماد ميرزاى قمى بود و ميرزا به همين مناسبت نسخه اصلى كتاب «قوانين» را به وى اعطا كرد. مدتى

در اروميه و تبريز به تدريس و تبليغ پرداخت و از آنجا به اصفهان رفت و دختر ميرزا باقر نواب، مفسر قرآن و شارح «نهج البلاغه»، را به همسرى گرفت و پس از چندى در قمشه از توابع اصفهان سكنى گزيد. او به بيمارى وبا در قمشه درگذشت و در بقعه امامزاده سيد على اكبر دفن شد. فرزندش، شيخ محمدحسن، نيز از علماى بزرگ بود. از آثارش: كتاب «القضاء»؛ «مخزن الاسرار»، در حاشيه بر «شرح لمعه»؛ «تكملة القواعد الدينية»، در شرح «قواعد» علامه حلى؛ «الكواكب الباهرة»، حاشيه بر «قواعد» شهيد اول؛ «البحر الزاخر»؛ «كنزالكنوز»، در حاشيه بر مبحث «طهارة» از كتاب «مدارك»؛ «رمزالرموز»؛ «اللآلى المتلألأة»، در اصول فقه؛ «مجمع العرائس»، در حاشيه بر «معالم الاصول»؛ «حلال الغوامض»، در حاشيه بر «قوانين»؛ «مفتاح الكنوز»، در تعليقه بر «شوارق» و «تجريد» و حواشى و شروح «تجريد»؛ «البدر الباهر»، در تفسير بعضى از آيات؛ «السراج المنير»، در فوائد رجاليه؛ «انيس المشتغلين»، در حكايات و مفاكهات؛ «تبصرة المستبصرين»، در امامت؛ «محيى الرفاة»، در قصايد عربى و شرح آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (26/ 10)، تذكرةالقبور (266 -256)، الذريعه (222 ،33/ 20 ،262 ،178 ،163/ 18 ،137 -136/ 17 ،202/ 15 ،66 -65/ 13 ،249 ،30/ 11 ،280/ 7 ،177 ،95/ 6 ،415/ 4 ،324 -323 ،67 ،39/ 3 ،466 ،330/ 2 ،302 -301/ 1)، روضات الجنات (150 -146/ 7)، فوائد الرضويه (577 -576)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1333 -1332/ 3)، معجم المؤلفين (44/ 11)، مكارم الآثار 1228 -1223/ 40).

هزار جريبي، محمد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم جليل القدر، از تلامذه محقّق قمى، و آقا سيد جواد عاملى، و حاج سيد مهدى بحر العلوم، و حاج ملا

احمد نراقى، و آقا شيخ جعفر نجفى مى باشد.

مدّتها در اروميه و تبريز بوده و در آنجا تدريس مى فرموده، اخيراً به اصفهان آمده و داماد ميرزا محمّد باقر نوّاب شده، و به فقيه مطلق شهرت يافته، و در مسجد ذوالفقار امامت مى نموده.

و تأليفات و تصنيفات زياد دارد، از آن جمله است:

1- انيس المشتغلين 2- البحر الزاخر 3- جوابات المسائل 4- حاشيه بر قواعد شهيد 5- حاشيه بر قواعد علاّمه 6- حاشيه بر طهارت مدرك 7- حاشيه بر شرح لمعه [=مخرن الاسرار الفقهية] 8- حاشيه بر نكاح شرايع 9- حاشيه بر شوارق و تجريد 10- حاشيه بر قوانين - حاشيه بر معالم (= مجمع العراش الوجيهة) 12- رساله در نماز 13- رساله در امامت 14- رساله در رجال 15- رساله در نكاح عدّه ذّميّه 16- سراج المنير، در فوائد رجاليّه، (شايد شماره 14 باشد) 17- شرح احاديث مشكله - شرح روضة البهيّه (= حاشيه بر شرح لمعه) 18- كتابى در اصول 19- كتابى در قصايد و شرح آنها 20- كتابى در فقه: در نماز مسافر و نكاح و طلاق و ديات [=البحر الزخر]، پر فايده و كثير الفروع 21- مجمع العرائس [=حاشيه بر معالم]؛ و غيره.

در اواخر عمر به شهرضا منتقل گرديده و اين مهاجرت سبب گمنامى او شده است. در هر صورت، از مجتهدين بزرگ است، و از او كرامات و استجابت دعا و ترويجات و زهد و تقوى معروف است.

در 12 رجب 1188 متولّد، و در شب شنبه 18 ربيع الثانى 1245 در شاه سيد على اكبر در نزديكى شاهرضا به مرض وبا وفات يافته و در همانجا مدفون گرديد. قبرش داخل بقعه امام زاده

است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هزارجريبي، عبدالرزاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ عبدالرزاق هزار جريبى كه از علماء ربانى و صاحب تاليفات و تصنيفات زير مى باشد:

1- ذريعه النجاه فى يوم المعاد در اصول دين و مذهب.

2- كتابى مفصل در فقه.

3- كتابى مبسوط در اصول - كه هيچ كدام به طبع نرسيده است.

آن مرحوم سطوح را در مازندران خود آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت دوازده سال از اساتيد آن زمان بهره مند شده تا به درجه علياى از علم و اجتهاد رسيده و از جهت مقام علميت و تقوا و زهد و ورع و مخالفت با هواى نفس به درجه كامل نائل و كرامات زيادى از ايشان نقل شده كه محل ذكر نيست.

معظم له پس از مراجعت به وطن خود سالها كوشش در ترويج دين در استان مازندران نموده تا در همان سال دعوت حق را اجابت و در آنجا موقتا مدفون و بعد بنابر وصيتش حمل به نجف اشرف و در جوار اميرالمومنين عليه الصلوات والسلام مدفون گرديد. و آن مرحوم معاصر جناب حجت الاسلام حاج ملامحمد اشرفى (مدفون در بابل) بوده و با هم مكاتبه و مرابطه داشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

هشترودي تبريزي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1304 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و مجتهد. وى از شاگردان حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى بود. او مدتى نيز در نجف به تدريس و تأليف مشغول بود. پس از تكميل تحصيلات به زادگاه خويش آذربايجان بازگشت و مصدر خدمات دينى شد. وى در بازگشت از يكى از مسافرت هايش به عتبات در شهر كرند درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آثار او: «تقريرات» درس استادش، شيخ انصارى، در مباحث اجتهاد و تقليد؛ «محن الابرار»، در

ترجمه ى مجلد دهم از «بحارالانوار» كه در «مؤلفين كتب چاپى» اين كتاب تحت عنوان «محسن الابرار فى ترجمة مقتل بحارالانوار» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (150/ 5)، الذريعه (160/ 20)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 411/ 14)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (284/ 1)، معجم المؤلفين (241/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (590 -589/ 2).

همايي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، شاعر.

تولد: 13 دى 1278(1 رمضان 1317 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 28 تير 1359، تهران.

جلال الدين همايى متخلص به «سنا» و «هما» فرزند ابوالقاسم محمدنصير متخلص به «طرب» فرزند هماى شيرازى اصفهانى (از دانشمندان و سخنوران و سخن شناسان و استادان معاصر)؛ تحصيلات را ابتدا نزد پدر و سپس ابوالقاسم عراقى آغاز كرد و به فراگيرى علوم ابتدايى و مقدمات صرف و نحو عربى و منطق و معانى بيان پرداخت. سپس در مدرسه ى حقايق و سپس در مدرسه ى قدسيه و مدت بيست سال در مدرسه ى نيماورد اصفهان حجره نشينى نمود.

سيوطى و مغنى و الفيه و شرح لمعه و مطول را نزد استادانى چون آقا سيد محمدباقر درچه اى، آيت الله شيخ على يزدى، آقا شيخ محمد كاشانى و ادبيات عرب را نزد سيد محمدكاظم كروندى و اساتيدى ديگرى چون عبدالكريم گزى و فقه و اصول را نزد سيد محمدصادق خاتون آبادى و آقا سيد مهدى درچه اى آموخت، وى سرانجام اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. در علوم عقلى، استاد وى محمد خراسانى معروف به حكيم بود كه شرح شمسيه و اسفار ملا صدراى شيرازى و شفاى ابن سينا و دو دوره فلسفه و اشراق را نزد وى و اسدالله حكيم خواند. استادان ديگر او در معقول و نجوم و هيئت و رياضى جديد و اسطرلاب و

استخراج تقويم سيد على جناب و در طب محمد حكيم و ميرزا على آقا و ابوالقاسم ناصر و حكمت احمدآبادى بودند. هيئت مسطحه استدلالى و نجوم را نزد آيت الله رحيم ارباب تلمذ نمود.

وى سپس به تدريس در مدارس اصفهان مشغول شد. از سال 1302 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. چندى در دبيرستان هاى تبريز به تدريس اشتغال داشت، آنگاه به تهران آمد. ابتدا در دبيرستان دارالفنون به تدريس مشغول شد، هفته اى چند ساعت هم در دبيرستان شرف تدريس مى كرد و همچنين در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى نيز تدريس داشت. سپس در دانشگاه ادبيات و دانشكده ى حقوق تهران به عنوان استاد در دوره ى فوق ليسانس و دكترى به تدريس پرداخت. تا سال 1345 بنا به درخواست خود بازنشسته شد و تا آخر عمر در تهران زيست و با وجود بيمارى همواره به كار مطالعه و تحقيق و تأليف مشغول بود.

استاد همايى عضو فرهنگستان ايران و نيز انجمن تحقيق در ادبيات و زبان هاى خارجى بود و با مؤسسه لغت نامه دهخدا همكارى داشت. از جمله همايش ها و مراسم هايى كه استاد در آنها شركت نموده، مى توان به اين موارد اشاره نمود: شركت در انجمن هاى ادبى؛ شركت در كنگره ى فردوسى (1313)؛ شركت در نخستين كنگره ى نويسندگان (تير 1325)؛ شركت در كنگره ى ابن سينا (ارديبهشت 1333)؛ سفر به بيروت (1334)؛ جهت افتتاح كرسى زبان فارسى در دانشگاه بيروت؛ شركت در مجلس يادبود احمد بهمنيار (12 آبان 1334)؛ شركت در كنگره ى هفتصدمين سال درگذشت مولوى (آبان 1336)؛ سخنرانى در برنامه ى مرزهاى ارتش در راديو ايران؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد ابوالحسن فروغى (بهمن 1338)؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد بديع الزمان فروزانفر (29

ارديبهشت 1349)؛ شركت در مجلس بزرگداشت دكتر محمد معين (13 تير 1350)؛ شركت در كنگره ى ابوريحان بيرونى (1352).

استاد همايى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى گفت. قصايد عربى او در برخى از مجلات و جرايد ادبى ديده شده است. وى شعر فارسى را به سبك قديم مى سرود و در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت.

علاوه بر مقاله هاى وى در مجلات و رونامه هاى «ارمغان»، «اطلاعات»، «ايران شناسى»، «تعليم و تربيت»، «تماشا»، «جاويدان خرد»، «جوانان رستاخيز»، «راديو ايران»، «سالنامه ى آريان»، «سالنامه ى شرق»، «سخن»، «مرزهاى دانش»، «معارف اسلامى»، «مهر»، «وحيد» و «يغما»، از آثار تأليف وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: خيامى نامه (در تجزيه و تحليل آثار علمى و ادبى حكيم عمر خيام، جلد اول، 1346)؛ تاريخ ادبيات ايران (تبريز، 1309 -1308، در سال 1308، براى تأليف اين كتاب جلال الدين همايى به نشان علمى درجه ى دوم نايل آمد)؛ غزالى نامه (شرح حال و آثار و عقايد و افكار ادبى و مذهبى و فلسفى و عرفانى امام ابوحامد غزالى، 1317)؛ اسرار و آثار واقعه كربلا (چاپ دوم، 1357)؛ فنون بلاغت و صناعات ادبى (1354)؛ رساله درباره ى شرح احوال شعراى اصفهان قرن سيزده و چهارده و پانزده، صناعات ادبى (يك كتاب براى سطح دانشگاه ها و يك كتاب براى سطح دبيرستان ها)، تاريخ اصفهان تحقيق در احوال آخوند مير مؤلف حبيب السير و ميرخواند صاحب روضة الصفا، مولانا چه مى گويد (دو جلد، جلد اول 1354، جلد دوم 1355)؛ طلبه ى عطار و نسيم گلستان؛ سير مثنوى مولوى (داستان قلعه ى ذات الصور)؛ مقام حافظ؛ طب خانه (1342)؛ شرح حال احوال سروش اصفهانى (اين رساله در مقدمه ى ديوان شاعر كه به وسيله محمدجعفر محجوب تصحيح شده، منتشر

كرده است، از صفحه 1 الى صفحه 90)؛ صرف و نحو و قرائت عربى (سه جلد)؛ رساله ى تحقيقى در احوالات مولانا، منتخب اشعار؛ دوره ى كتاب درسى فارسى- دستور و تاريخ ادبيات؛ دستور كلاس هاى پنجم و ششم ابتدايى؛ دستور زبان (با مشاركت چهار استاد ديگر، دو جزء، 1329 -1328)؛ رساله ى تحقيقى درباره ى دستور زبان فارسى؛ سه جلد كتاب فارسى دبيرستانى؛ دستور زبان فارسى دوره ى ابتدايى؛ تاريخ علوم اسلامى (تقريرات همايى در دوره ى دكتراى ادبيات فارسى دانشگاه تهران، 1348)؛ تصوف در اسلام (نگاهى به عرفان شيخ ابوسعيد ابوالخير، 1362)؛ ديوان سنا (ديوان اشعار همايى به اهتمام دكتر ماهدخت بانو همايى، جلد اول، خرداد 1364). از جمله آثارى كه به تصحيح و تحشيه ى آنها اقدام نمود مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: دانشنامه (1. ديوان غبار. 2. غزليات سنا، 3. ديوان زرگر اصفهانى، 4. غزليات ديوانه ى قمثه، 5. ديوان نياز جوشقانى، اصفهان، 1342، به اهتمام همايى)؛ نصيحة الملوك (امام محمد غزالى، 1316)؛ التفهيم لاوائل صناعة التنجيم (ابوريحان بيرونى، 1316)؛ مصباح الهداية و مفتاح الكفاية (عزيزالدين محمود كاشانى، 1325)؛ ديوان طرب (1342)؛ مختارى نامه (عثمان مختارى، 1361)؛ ديوان حكيم مختارى غزنوى؛ مثنوى ولدنامه (بهاءالدين ولد، 1316)؛ منتخب اخلاق ناصرى (تأليف خواجه نصير طوسى، 1320)؛ مقدمه ى اخلاق ناصرى (1335)؛ نصيحةالملوك (امام محمد غرالى)؛ كنوز المغربين در علوم غريبه (منسوب به حكيم ابوعلى سينا)؛ معيارالعقول (1331)؛ رساله شعوبيه؛ برگزيده ديوان سه شاعر اصفهانى (طرب، سها، عنقا) (1343)؛ رساله اصفهانى پاسدار؛ مجموعه شعر سرود عشق (1373).

استاد همايى در پايان شب ششم ماه رمضان 1400، ق. مطابق با بيست و هشتم تير 1359 درگذشت و در تكيه لسان الارض در اصفهان به خاك سپرده شد.

1358 -1278 ش)، عالم، اديب، استاد دانشگاه، مورخ، مصحح، مترجم و شاعر، متخلص به سنا. پدرش، ابوالقاسم متخلص به طرب، از ادبا و شعرا و خوشنويسان بود. وى در كوى پاقلعه اصفهان به دنيا آمد. ابتدا نزد والدين خود و سپس در مدرسه ى حقايق و مدرسه ى قدسيه به فراگيرى مقدمات پرداخت. وى همچنين خط نسخ و ثلث را نزد پدر و ميرزا حسن قدسى و ملا محمدتقى كاتب فراگرفت. او ادبيات عرب، سطوح فقه و كلام و رجال را نزد شيخ على يزدى و سيد محمدكاظم كروندى اصفهانى و ملا عبدالكريم گزى و ميرزا احمد اصفهانى و ميرزا محمدصادق خاتون آبادى فراگرفت. او مدت هجده سال از محضر شيخ محمد خراسانى بهره برد و از «شرح شمسيه» تا «شرح هدايه» ملا صدرا و «شرح منظومه» و «اشارات» را نزد وى خواند. همايى قسمتى از فنون هيئت و رياضى جديد و فن اسطرلاب و فن استخراج تقويم را از زيجهاى قديم، خدمت ميرزا سيد على جناب گذراند. از ديگر استادان جلال الدين همايى: در فلسفه شيخ اسداللَّه حكيم قمشه اى متخلص به ديوانه، در معقول و رياضيات ملا عبدالجواد آدينه اى، در طب شيخ محمد حكيم و ميرزا ابوالقاسم ناصر حكمت احمدآبادى و در حكمت و نجوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى را مى توان نام برد. وى از آيت اللَّه شيخ مرتضى آشتيانى اجازه ى روايت و از شيخ محمدحسين فشاركى اجازه ى اجتهاد و روايت و از سيد محمد نجف آبادى مدرس و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالحسن سيد العراقين خاتون آبادى پاقلعه اى اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. او در مدارس قديم تدريس مى كرد و از حدود 1300 ش براى تدريس به مدرسه ى صارميه اصفهان

رفت. شيخ عباس اديب حبيب آبادى و سيد حسن مدرس بيدآبادى و شيخ محمود شريعت ريزى از شاگردانش بودند. همايى در حدود 1307 ش وارد خدمت معارف شد و در مدارس متوسطه ى تبريز، دارالفنون، شرف مظفرى، دبيرستان نظام، دانشكده ى حقوق و دانشكده ى ادبيات به تدريس پرداخت. از آثار وى: «تاريخ ادبيات ايران» از قديمى ترين عصر تاريخى تا عصر حاضر؛ «غزالى نامه»؛ شرح حال امام محمد غزالى؛ «اسرار و آثار واقعه ى كربلا»؛ «تاريخ علوم اسلامى»؛ «خيامى نامه»؛ «فنون بلاغت و صناعات ادبى»؛ «مولوى نامه»؛ «تصوف در اسلام»؛ «شعوبيه»؛ «تاريخ اصفهان»؛ شرح «مثنوى معنوى» مولوى؛ «ديوان» شعر كه با نام «ديوان سنا» به چاپ رسيده است؛ تصحيح كتابهاى «التفهيم لأوائل صناعة التنجيم» ابوريحان بيرونى، «مصباح الهدايه و مفتاح الكفاية» عزالدين محمود كاشانى، «منتخب اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى؛ مقدمه ى كتابهاى مثنوى «ولدنامه»، «تاريخ حبيب السير فى اخبار افراد بشر»، خواند مير، «ديوان» شكيب اصفهانى؛ اهتمام در انتشار «ديوان» عثمان مختارى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 7 و 8، ص 624 -616)، از نيما تا روزگار ما (166 -160)، تاريخ اصفهان (سيزده- چهل و سه)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (250 -247)، چهره هاى آشنا (667 -665)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (208 -195/ 3)، الذريعه (51/ 16 ،472/ 9 ،230/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم جلال الدين همايى، سخنوران نامى معاصر (1812 -1807/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3280 ،3250 ،3139 ،3093 ،3084 ،3059 ،3027 ،2691 ،2385 -2384 ،2369 ،2368 ،2367 ،2366 ،2256/ 2 ،1593 ،1555 ،1553 ،1549 ،1496 ،1423 ،1422 ،1350 ،936 ،662 ،489 ،240 ،140/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 4، ص 39

-38)، مؤلفين كتب چاپى (372 -370/ 2)، همايى نامه.

همداني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ بن شير محمد همدانى عالمى فقيه از شاگردان ملا احمد خوانسارى دولت آبادى مقيم ملاير بوده و در نجف از محضر شيخ انصارى استفاده نموده و در 1306 ق وفات كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 321 ق)، فقيه و محدث. او از مشايخ ابوالحسن على بن بابويه پدر شيخ صدوق و محدث همدان بود. مطابق اسانيد بعضى از روايات كتاب «امالى» صدوق، على بن بابويه در همدان آن روايات را از صاحب عنوان شنيده است. ابراهيم بن عمروس نيز به نوبه ى خود از ابى على حسن بن اسماعيل قحطبى روايت كرده است. او همچنين از ابوعمار مروزى و عبدالرحمان بن بشير و عباس بن يزيد بحرانى و عبدالحميد بن عصام و حميد بن زنجويه و بخارى و بسيارى ديگر حديث روايت كرده است. وفات وى در «طبقات اعلام الشيعه»، 329 ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (550/ 14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 4/ 4).

همداني، حسينقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1239 ق)، عارف، حكيم و فقيه. ملا حسينقلى در شوند درگزين از روستاهاى همدان متولد شد. كودكى را به شبانى گذاراند، و سپس در تهران در حوزه شيخ عبدالحسين تهرانى (شيخ العراقين) در رشته معقول درس خواند. چندى بعد عازم سبزوار شد و نزد حاج ملا هادى سبزوارى حكمت و فلسفه خواند. پس از مدتى در محضر درس شيخ مرتضى انصارى در نجف حاضر گشت و بسيارى از تقريرات او را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورد. اخلاق و عرفان را از محضر آقا سيد على شوشترى فراگرفت. از جمله شاگردان و اصحاب وى: شيخ محمد بهارى، سيد احمد تهرانى، ميرزا جواد ملكى تبريزى، سيد حسن صدر و سيد جمال الدين اسدآبادى است. وى در كربلا مدفون است. آثار او عبارت اند از: «نامه ها و منشآت»، در آداب سلوك كه پاره اى از نامه هاى او در مجموعه «تذكرة المتقين» در 1329 ق به

چاپ رسيده؛ «مناجاتها»؛ «تقريرات در اخلاق»؛ «كتاب الرهن»؛ «تقريرات شيخ انصارى»، در فقه و اصول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (46 /4)، ريحانه (376 /6)، فوائد الرضويه (148)، گنجينه ى دانشمندان (372 /7).

همداني، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا بن شيخ محمدهادى همدانى نجفى متوفى 1322 ق از اكابر فقهاء محققين و مشاهير مراجع عصر خود بوده است.

مرحوم والدش حاج شيخ محمدهادى از علماء صلحاء و وى از اجله فقهاء و افضل اعلام زمان خويش بوده و مهاجرت به سامرا و سالهاى متمادى ملازمت درس مجدد شيرازى را نموده و تقريرات درس وى را نوشته تا در ميان اقران خويش مشاراليه بالبنان گرديده و در حيات استادش ميرزا بزرگ به نجف برگشته و به تدريس اشتغال يافته و جمع زيادى از اهل فضل اطرافش را گرفته و از بياناتش استفاده نموده اند.

و ضمنا به اقامه جماعت و تأليف كتاب نفيسش (مصباح الفقيه) پرداخته و آن بزرگوار چنانچه معاصرين و متاخيرين او گواهى مى دهند ازهد و اورع و اتقا و افضل اقران خود بوده و اكثر اوقات خود را مصروف به مطالعه و تدريس و مباحثه و تأليف مى نموده و در نهايت اعراض از دنيا و زخارف آن بوده و بعد از فوت استادش ميرزا شيرازى مردم به وى رجوع نمودند و اين مرجعيت برايش گران و سنگين بود رياست و زعامت را مكروه مى داشت براى مسئوليت خطيرى كه دارد.

و واقعا هم چنين بود زيرا بعد از رياست هم تغيير وضع نداده و ماكل و ملبسش مانند گذشته بود و اين رياست هم طولى نكشيد چون نسيان برايش عارض شد و خود از فتوا دادن امساك نمود فقط مواظبت به تدريس

داشت تا در سال 1322 ق وفات نمود و آثار بسيار ارزنده اى از خود به يادگار گذاشت كه ذيلا مى نگارم.

1- كتاب الطهاره 2- كتاب الصلوه 3- كتاب الزكوه 4- حاشيه بر رسائل 5- حاشيه بر نجاه العباد 6- تقريرات دروس ميرزا بزرگ شيرازى 7- كتاب البيع :

معظم شاگردان و تلامذه آن جناب نامبردگان زيرند.

1- آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير قمى 2- آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى تهرانى مقدس 3- آيت اللَّه حاج شيخ جعفر آل شيخ راضى 4- آيت اللَّه حاج شيخ على زاهد قمى 5- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين آل اسداللَّه شوشترى 6- آيت اللَّه حاج سيد محسن امين جبل عامل 7- آيت اللَّه حاج شيخ على همدانى 8- آيت اللَّه شيخ على جواهرى 9- آيت اللَّه حاج شيخ على حلى 10- آيت اللَّه حاج شيخ احمد آل كاشف الغطا 11- آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء 12- آيت اللَّه حاج شيخ جواد بلاغى 13- آيت اللَّه شيخ مشكور طالقانى 14- آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر و عده زيادى ديگر كه ذكرشان موجب اطناب است.

آن بزرگوار در اواخر مبتلا به كسالت سل گرديده و مسافرتى براى زيارت و تغيير آب و هوا به سامرا نموده ولى در آنجا در روز يكشنبه 28 ماه صفر 1322 قمرى در سن هفتاد و پنجسالگى وفات و در رواق شريف عسكريين طرف پائين پاى امامين همامين مدفون شده است.

آن مرحوم داراى يك پسر بنام حجةالاسلام آقا شيخ محمد همدانى و چهار دختر بوه و دامادهاى وى همه از آيات و اعلام علماء معروف بدين شرح مى باشند.

1- آيت اللَّه حاج ميرزا نجم الدين شريف عسكرى بن آيت اللَّه آقا ميرزا محمد تهرانى عسكرى متوفى ماه رجب 1395 ق.

(1322 -1252/ 1250 ق)،

عالم دينى، فقيه، اصولى، متكلم، مدرس، عابد و زاهد. وى در همدان به دنيا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات به عراق رفت و در محضر علماى بزرگ از جمله ميرزا محمدهاشم خوانسارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و ميرزا محمدتقى شيرازى و ميرزا حسن فرزند ميرزا خليل تهرانى نجفى تلمذ نمود. وى از شاگردان برجسته ى ميرزاى بزرگ شيرازى بود. در حيات ميرزا از سامرا به نجف رفت و به تدريس و تأليف و اقامه ى جماعت پرداخت. از جمله شاگردان مشهور وى مى توان به شيخ آقا بزرگ تهرانى، صاحب «الذريعه»، و شيخ على زاهد قمى و آيت اللَّه شيخ جواد بلاغى و آيت اللَّه شيخ على حلى و آيت اللَّه شيخ احمد آل كاشف الغطاء و شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء و شيخ جعفر آل شيخ راضى و آيت اللَّه شيخ على جواهرى و آيت اللَّه شيخ محمدتقى تهرانى مقدس و آيت اللَّه شيخ ابوالقاسم كبير قمى و آيت اللَّه علامه سيد محسن امين جبل عاملى اشاره كرد. وى به مناسبت اهميت و شهرت كتابش «مصباح الفقيه»، كه شرحى است بر «شرايع الاسلام» علامه حلى، به صاحب «مصباح الفقيه»، مشهور مى باشد. صاحب «اعيان الشيعه»، وى را به كثرت زهد و ورع، تواضع شديد و كراهت داشتن از شهرت ستوده است. در اواخر عمر به علت بيمارى سل، براى تغيير آب و هوا، به سامرا رفت و در آنجا درگذشت و در رواق شريف به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش: «الفوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية» يا «العوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية»، در حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «المكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «نجاة العباد»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «تقريرات» استادش ميرزاى بزرگ شيرازى، در فقه و

اصول؛ كتاب «البيع» از «تقريرات» ميرزاى بزرگ شيرازى؛ «الهداية»؛ «الوجيزة».[1]

رضا همدانى قدس اللَّه سره متولد در سال 1250 قمرى و متوفى 1322 ق و علامه سماوى در ماده تاريخ فوت و رثاء آن مرحوم گفته است.

و كالرضا المحقق ابن الهادى

الهمدانى الفقيه البادى

رافع مصباح الفقيه المائل

و ذى التعاليق على الرسائل

فانه جاورها بدر النجف

و قال ارخوه (ابهج الغرف)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (52/ 3)، اعيان الشيعه (23 -19/ 7)، الذريعه (166 ،49/ 25 ،116 -115/ 21 ،341/ 16 ،219 ،157/ 6 ،377 -376/ 4)، ريحانه (377/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 778 -776/ 14)، علماء معاصرين (76 -75)، گنجينه ى دانشمندان (377 -376/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1340 -1339/ 3)، معجم المؤلفين (164/ 4)، ميرزاى شيرازى (144 -143).

همداني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالحسين همدانى عالمى جليل و فاضلى بارع و پرهيزكارى پارسا از سادات (كمالان) مشهور همدان و از بزرگان علماء و مشاهير فقهاء زمان خود و معروف به ورع و صلاح بوده و در سال 1318 در تهران وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1291 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، مجتهد، متكلم و واعظ. اصل او از قزوين بود. پدرش مقيم اصفهان گرديد و وى در آنجا به دنيا آمد. در حدود 1300 ق به همراه پدرش به كربلا مهاجرت نمود. او در كربلا مقدمات علوم را فراگرفت و در 1313 ق به همراه مادرش به همدان رفت و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافت. چند بار براى زيارت به نجف رفت. او در همدان درگذشت. از آثارش: «ذريعةالمعاد»، در شرح «نجاةالعباد»؛ «السيف القاطع فى ابطال الركن الرابع»؛ «هداية الطالبين»، در اصول دين؛ «الخلافية»، در رد شيخيه؛ «السؤال والجواب الدينى»، در رد شيخيه؛ «الهداية»، در رد صوفيه؛ «المقالة الاسلامية»، در رد نصارا؛ «الكشكول»؛ «المواعظ المنبرية»؛ «الاسلام و الخلافة»؛ «مواكب حسينيه».[1]

شيخ عبدالرزاق بن على رضا بن عبدالحسين ابن ابى طالب بن عبدالكريم مؤلف (نظم الغرر) ابن محمد مؤلف (ترجمان اللغه) ابن محمد شفيع متمم كتاب والده (ابواب الجنان) ابن رفيع الدين محمد بن فتح اللَّه (قزوينى) اصفهانى همدانى عالمى فاضل و واعظى كبير بوده است.

جد ايشان از اهل قزوين بوده و پدرش مقيم اصفهان گرديده و وى در آنجا در سال 1291 ق متولد شده و والدش در حدود 1300 ق مهاجرت به كربلا نموده و او در خدمت آن مرحوم در كربلا به مقدمات علوم پرداخته و در

سال 1313 ق مادر علويه اش وى را به همدان آورده و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافته تا بعد از 1381 قمرى كه به رحمت حق پيوسته است.

تأليفات وى از اين قرار است.

ذريعه المعاد فى شرح نجاه العباد در طهاره 2- السيف القاطع فى ايطال الركن الرابع در رد شيخيه 3- هدايه الطالبين در اصول الدين 4- الخلافيه 5- السوال و الجواب الدينى رد شيخيه 6- الهدايه. در رد صوفيه 7- المقاله الاسلاميه در رد نصارى 8- الجواب عن سوال زيد و زينب 9- مختصر المقاله الجوابيه 10- بدايه المنطقيه 11- الوجيزه الرجاليه 12- الكشكول 13- مناظرات و مقالات 14- المواعظ المنبريه 15- رساله جواز نقل الموتى 16- رساله فروع الدين 17- الفيصل 18- الغديريه 19- رساله اصول الدين 20- الاسلام والخلافه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (182 -181 ،166/ 25 ،232/ 23 ،395/ 21 ،59/ 17 ،384/ 16 ،288 ،245 ،210/ 12 ،32 -31/ 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 -113/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (379 -378/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1341/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (844 -843/ 3).

همداني، عبدالصمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 1216ق)، فقيه، متكلم، عارف و شاعر. نزد آقا محمدباقر بهبهانى و سيد بحرالعلوم درس خواند و به اجتهاد رسيد و سپس به طريق عرفان قدم گذاشت و در سلك پيروان معصوم عليشاه، نورعليشاه و حسين عليشاه اصفهانى درآمد. وى با اغلب فقهاى متشرع اختلاف نظر داشت. در روز عيد غديرخم در كربلا به دست وهابيان شهيد شد. وى شعر نيز مى گفت و در شعر صمد تخلص مى كرد و «ديوان» شعر دارد. مهم ترين آثار او عبارت اند از:

«بحرالمعارف»؛ «شرح المختصر النافع»؛ «المواسعة والمضايقة»، كتاب بزرگى به ترتيب ابواب فقه؛ و كتاب بزرگ ديگرى در لغت كه ناتمام است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (17 /8)، بزرگان و سخن سرايان همدان (76 -75 /2)، الذريعه (14 /15 ،59 /14 ،618 /9 ،47 /3)، روضات الجنات (195 -194 /4)، رياض العارفين (267)، ريحانه (378 -377 /6)، شرح حال رجال (141 /6)، شهيدان راه فضيلت (455 -432)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 738 -737 /13)، طرائق الحقائق (281 /3)، فوائد الرضويه (232)، لغت نامه (ذيل/ عبدالصمد)، معجم المؤلفين (238 /5)، مكارم الآثار (610 -600 /2)، هدية العارفين (575 /1).

همداني، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبداللَّه بن ملا محمد بروجردى همدانى فقيهى متقى و مرحوم والدش از علماء و افاضل مفسرين و داراى تفسيرى بوده و آن مرحوم نيز از جلاء علماء متقين و زهاد و در امر به معروف و نهى از منكر بسيار شديد و جدى و از اعاظم علماء همدان علما و عملا بود و بسيارى از علماء همدان مانند حاج شيخ محمدهادى همدانى و آقا شيخ ربيع همدانى و ملا محمدتقى همدانى و شيخ على همدانى و ميرزا سيد فتاح همدانى و غير آنها از بزرگانى كه از مراجع دينى شدند از شاگردان وى بوده اند.

و آن مرحوم در همدان شديدا بر عليه فرقه شيخيه معارضه نموده و هيچ مسامحه و كوتاهى نمى كرد حتى چند بار حكم به تكفير آنها نموده و براى همين موضوع چند بار تبعيد به تهران گرديد و اين موجب شهرت او و توجه و علاقه مردم به وى شده و در جماعت وى بسيارى از خواص و عوام شركت مى نمودند تا در سال

1313 ق در همدان وفات نموده و فرزند برومندش حجةالاسلام آقا شيخ اسماعيل به جاى وى به اقامه جماعت پرداخت.

و آن مرحوم در موقع وفات فرزندى در جنين همسرش داشت كه بعد متولد شد و موسوم به محمد گرديد كه از علماء بزرگ و مراجع امور دينى در همدان گرديد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، عبدالمجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالمجيد بن عبدالوهاب همدانى متولد 1276 و متوفى 1346 ق عالمى متقى و فقيهى كامل بوده.

وى در سال مذكور متولد شده و مقدمات را در همدان آموخته و در سال 1298 ق مهخاجرت به طرف عراق و چند سالى در كربلا اقامت و از محضر فاضل اردكانى و شيخ زين العابدين مازندرانى استفاده نموده و بعد از فوت آنها به نجف اشرف مشرف و از محضر آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا حسين خليلى و علامه آخوند خراسانى بهره مند شده و در سال 1316 ق به همدان مراجعت و به انجام وظائف دينى و روحى پرداخته تا در سال 1346 ق در مشهد مقدس از دنيا رفته است.

علامه تهرانى صاحب الذريعه گويد: آن مرحوم از اوتاد دانشمندان و در تقوا و سلوك و صلاح و سداد بسيار عجيب بود و از استادش مرحوم آيت اللَّه خليلى گذشته از استفاده هاى علمى كسب مقامات و معنويت نموده و داراى كرامات و قضاياى نادره و لقاء حضرت حجت عجل اللَّه فرجه الشريف بوده از جمله در سال 1299 ق پياده از كاظمين به سامره مشرف مى شده و در راه به واسطه تشنگى و خستگى از قافله عقب مانده و راه را گم مى كند و در آن حال خوف و ترس زيادى به او دست داده توسل به

ائمه عليهم السلام براى نجات خود مى نمايد كه ناگاه مى بيند دو نفر با ظرف آبى حاضرند و به او آب مى دهند پس چند قدم با آنها برداشته داخل قريه و آبادى مى شود و بعد متوجه آن دو نفر شده و آنها را نمى بيند پس سوال مى كند كه اين جا كجاست مى گويند: اينجا دجيل و (بلد) كه در جنب حضرت سيد محمد بن امام على النقى (ع) است مى باشد و متوجه مى شود كه هنوز قافله نرسيده پس منتظر مى ماند تا بعد از پنج ساعت قافله مى رسد.

و نيز حكايت نموده كه چون در سال 1326 ق مشرف به نجف اشرف شدم چهل روز با اجازه استادم آيت اللَّه خليلى مشغول به خواندن دعاء سيفى شدم و در روز چهلم مشرف به مسجد سهله شدم بعد از غروب و ديدم گويا (آيت اللَّه العظمى) آسيد محمد كاظم يزدى جماعت مى خواند پس به او اقتدا كردم و بعد از نماز در مصاحبت او به مسجد كوفه آمده و در راه از بعضى از امور و مطالب مهمه سوال نمودم تا مسجد كه از هم جدا شديم و من شب را در مسجد بيتوته نموده و صبح به نجف آمدم و سوال كردم آيا سيد يزدى شب برگشته از كوفه يا نه گفتند كه سيد چند روزيست بسترى و مريض و نمى تواند از جا حركت كند.

پس دانستم كه آن سيد كه شب با وى نماز خواندم سيد يزدى نبوده بلكه خود حضرت بوده است.

وى طاب ثراه داراى آثارى كه از آن است كه 1- مختصر الاحكام فى تكليف الانام 2- مجالس المواعظ بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، نصرالله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، دانشمند

و فقيه. وى معروف به آخوند نصرا، آخوند نصيرا و آخوند نصير بود. او نزد علماى اصفهان بويژه مير محمدباقر داماد به فراگيرى معارف اسلامى پرداخت و سپس در همدان به تدريس علوم دينى مشغول شد و شاگردان بسيار تربيت كرد. افزون بر تأليفاتش حواشى و تعليقات سودمندى بر كتابهاى مهم فقهى نوشته است كه از آنها اثرى در دست نيست، از جمله حاشيه بر «منتهى المطلب» علامه حلى.

كتاب «اصول الدين» از او است. وى در شعر و انشاء مهارت داشت. در «رياض العلماء» آخوند نصير همدانى و آخوند نصراللَّه همدانى را دو تن دانسته است. ضمناً خواجه نصيرالدين همدانى صاحب «ديوان» كه پسر خواجه محمود و نوه ى خواجه حسن بيك يزدگردى است با صاحب ترجمه متفاوت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (222 /6 ،195 /2)، رياض العلماء (246 -245 /5)، ريحانه (44 -43)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 615 /11).

يارقلي محلاتي بروجردي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297/ 1295- ح 1336 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. وى در نجف به دنيا آمد. پدرش، شيخ اسماعيل، مدتى در بروجرد و مدتى در نجف و سامرا ساكن و از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى بود. شيخ محمد يارقلى علوم ادبى و عربى را از پدرش آموخت. فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه خراسانى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى فراگرفت و سپس خود به تدريس پرداخت. آيت اللَّه مرعشى نجفى و آيت اللَّه حاج شيخ على محمد نجفى بروجردى و ميرزا احمد منجم شيرازى و آقا ميرزا محمد خليلى از شاگردان او بودند. صاحب عنوان مسافرت هايى به هندوستان، بنادر جنوب ايران، بمبئى، نجف، بغداد، موصل و كركوك نمود و در طى اين مسافرت ها

از مصاحبت ارباب دانش و فضل بهره مند گشت. وى اولين مجله ى فارسى را تحت عنوان «درةالنجف» در عراق منتشر كرد كه بيش از پنج شماره از آن به چاپ نرسيد. در محلات درگذشت و در همان جا دفن شد. از آثار او: حاشيه بر «كفايةالاصول»؛ رساله در «نفى تحريف قرآن»؛ تعليقات بر «شوارق»؛ «مجموعه ى خطب پيغمبر (ص)»؛ «سر قضيه عاشورا»؛ «اصول دين»، در سه مجلد؛ «مذاكرات ميزبان و ميهمان»، در رد شيخيه؛ «گفتار خوش يارقلى»، در رد بهائيها كه تاكنون چند بار چاپ شده است؛ اشعارى در اخلاق و مواعظ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (524 -522/ 2)، الذريعه (208/ 18 ،112/ 8)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1163/ 3).

ياسري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمود بن حجةالاسلام حاج ملا عباس ياسرى از علماء با تقوى و فضيلت و وثوق تهران و مورد توجه مردم مركز و در مسجد اراك كه از مساجد بنام و بزرگ تهرانست اقامه جماعت مى نمايند.

وى در حدود سال 1306 قمرى در تهران متولد گرديده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح عالى در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ باقر معزالدوله از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالنبى نورى استفاده معقول و منقول نموده وى از صحبت و تقليد مرحوم عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى حاج سيد عبدالكريم لاهيجانى (صاحب كرامات باهره) برخوردار شده است. آقاى ياسرى منتسب به دو صحابى جليل القدر و شهيد راه ولايت جناب عمار بن ياسر شهيد صفين است كه حضرت امير على در شهادت او طلب مرگ نموده و فرمود:

الا يا ايها الموت الذى لست تار كى

ارحنى فقد افنيت كل خليل

اراك بصيرا

بالذين احبهم

كانك تنحو نحوهم بدليل

اى آنچنان مرگى كه مرا رها نميكنى مرا راحت نماى زيرا كه تو تمام دوستان مرا از بين برده اى مى بينم تو را بينا به افرادى كه ايشان را دوست دارم كه گويا قصد ايشان مينمائى بوسيله راهنمائى و فرمود انا لله و انا اليه راجعون سپس گفت كه هر كه از شهادت عمارد لتنك نشود او را از مسلمانى نصيب و بهره اى نباشد خداوند متعال بر او رحمت كند در آن ساعت كه از نيك و بد او سوال مى كند هرگاه كه در خدمت حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله سه كس را ديدم چهارم ايشان عمار بود و اگر چهار نفر را ديدم پنجم آنان عمار بود نه يك بار بهشت بر او واجب شد بلكه بارها استحقاق آن را پيدا كرده جنات عدن او را گوارا باشد كه او را بكشتند و او يار حق بود چنانكه حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله و سلم در شأن او فرمود الحق مع عمار يدور مع عمار حيث دار و بعد فرمود كه كشنده عمار و دشنام دهنده و رباينده سلاح او به آتش دوزخ معذب خواهد شد.

آيت اللَّه ياسرى عالمى متقى و دانشمندى با ورع و سالهاى متماديست كه رهبرى هيئت محترم پير عطا كه از هيات قديمه تهرانست مى نمايد.

از بعضى از ثقات كه از ايشانست حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد نورالدين آيت اللَّه زاده ميلانى از ايشان شنيدم كه آقاى ياسرى فرمود روزى در ورقه اى ديدم يك نوع ختم و آداب او را درج و از قول شيخ بهائى قدس سره نوشته است.

هر كس اين عمل را در ظرف ده

روز انجام دهد بدين ترتيب كه از چهارشنبه شروع و در روز جمعه دوم خاتمه يابد مطلب و حاجتش برآورده نشود مرا لعن كند.

لذا بجهت مطلب مهم خودم آن ختم را انجام دادم و بعداً ثمر نبخشيده و اثرى نديدم آنگاه شيخ بهائى قدس سره را مخاطب قرار دادم و بدون آنكه سخنى بگويم فقط در دل گفتم آقاى شيخ شما شخصى بزرگ هستيد زبان من لال گردد نسبت بذات مقدس شما جسارت نميكنم ولى چرا چيزى مرقوم شود كه اگر بدست اشخاص غير مؤدب افتد به آنجناب توهين كنند.

اين معنى در دلم بود و هرگز به احدى اظهار نداشتم.

پسرم با مرحوم جنانى (آقاى جنانى همدانى مقيم تهران داراى علوم غريبه تسخير ارواح و غيره بود) معاشرت داشت روزى بمنزل آمده و گفت شيخ بهائى بشما پيامى دارند و شما را طلبيده اند حاضر شويد با شما سخن بگويند.

چون اين سخن را از پسرم شنيدم لرزه بر بدنم رخ داده و مبهوت شدم.

سپس پسرم اضافه نموده جنانى ميگويد من تاكنون نتوانسته ام موفق شوم شيخ را حاضر كنم تا چه رسد كه با من سخنى بفرمايند. و اينك خوشحالست كه چون شما بخانه او برويد از حضور شما براى او فرصتى دست بدهد بدين وسيله بتواند با شيخ بهائى تماس گرفته و استفاده كند.

آنگاه مطلب ديگرى پسرم از قول جنانى راجع به آيت اللَّه آقاى حجت (كوهكمرى) گفت امروز ارواح را احضار كردم گفتند امروز براى مصاحبه آمادگى نداريم. ما امروز مأمور شده ايم از روح مطهر آقاى حجت استقبال كنيم.

جنانى: كدام حجت.

گفتند آن آقا كه هفته ى يكبار بملاقات حضرت ولى عصر بقيه اللَّه ارواحنا له الفداء مشرف ميشد آقاى ياسرى

گفتند چون مدتى بود آقاى حجت بسترى بودند از شنيدن اين سخن غمين شدم و ناراحت گشتم: مختصرى گذشت از قم خبر رسيد حضرت آيت اللَّه العظمى حجت رحلت فرموده اند و بعلاوه راديو تهران سخن را قطع و اين خبر را بعنوان خارج از برنامه پخش نمود.

جنانى اسرار داشت زودتر بخانه اش بروم تا اين كه او هم بهره بردارى كند.

و لذا پسرم را مأمور كرده بود روزانه مرا تعقيب مى كرد و من هم امروز و فردا مى نمودم بالاخره در يكى از روزها بمنزلش رفتم بخور و غيره را فراهم نمود شروع كرد بخواندن اوراد و اذكار لازمه طبق برنامه خودش و آنچه را كه من مشاهده كردم ترتيب استفاده او بتوسط آئينه بود و هر كس هر نوع مطلبى داشت بايستى بنويسد و نوشته را در دست بگيرد جواب بر روى آئينه نوشته ميشد.

چون در صدد احضار شيخ بهائى قدس سره برآمد با من گفت هر چه سؤالاتى داريد بنويسد و در كف خود پنهان بنمائيد قلمهاى متعدد و كاغذ و مركب در جلوى من نهاد و گفت من هرچه را از روى آينه بخوانم شما فوراً ثبت كنيد من نمى توانم همه را ضبط كنم و بذهن خود بسپارم.

يكى از ارواح حاضر شد جنانى پرسيد شما كيستيد گفت سيد محمد طباطبائى جنانى گفت من شما را نخواستم فرمود من از طرف شيخ بهائى آمده ام شما را خبر كنم. يك دقيقه بعد شيخ حاضر مى شود.

جنانى آئينه را برگردانيده و تنفس داد سيگارى مصرف نموديم سپس آماده شديم.

شيخ تشريف آوردند و آنچه بر روى آئينه نوشته ميشد جنانى ميخواند. گفت آقاى شيخ بشما سلام مى دهند عرض كردم عليك السلام و

رحمه اللَّه و بركاته بعدا گفت احوال شما را مى پرسند گفتم اگر عنايت شما شامل من باشد خوشوقت ميشوم. فرمودند اگر عنايتى شامل شما نبود هر آينه در صدد تصحيح آن ختم نميشدم در نقل آن تحريف وقوع يافته است (ختامه يوم الاحد) است نه يوم الجمعه شما ميدانيد در هفته ايام طاق را آثاريست يكشنبه سه شنبه پنجشنبه و روز جمعه براى دعاء ندبه است.

آقاى ياسرى گفتند از شنيدن خبر تشرف مرحوم آقاى حجت تعجب داشتم. مرحوم شيخ بهائى از دل من آگاه بوده و فرمودند آقاى شيخ شما در عهد ما نبوديد. بسيارى از مردم آن عهد بملاقات حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) نائل مى شدند. مردم اين زمان مشغول بمعاصى هستند به مردم بگوئيد دست از معصيت بردارند و الا بلا نازل ميشود.

بعدا يكايك سؤالاتى را كه داشتم و نوشته بودم جواب دادند تا اين كه خداحافظى بعمل آورده و جنانى استفاده ننمود.

واما دعاء و ختم مذكور از جناب شيخ بهائى عليه الرحمه اينست.

ختم شيخ بهائى قدس سره

از روز جمعه شروع و تا ده روز كه پايان آن روز يكشنبه ميشود روزى صد بار بگويد: بسم اللَّه الرحمن الرحيم. يا مفتح الابواب يا مقلب القلوب و الابصار و يا دليل المتحيرين و يا غياث المستغيثين توكلت عليك يا رب فاقض حاجتى و اكف مهمى و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم و صلى اللَّه على محمد و آله اجمعين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

يثربي كاشاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعلي يثربي كاشاني در سال 1311ه_.ق ، در سامراء به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را در محضر پدر و اساتيد ديگر آموخت.در سال 1321 ه_.ق به عراق هجرت نمود

و وارد حوزه نجف گرديد. پس از آن مذتي به كاشان بازگشت و در سال 1341 ه_.ق به پيشنهاد مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى به قم مهاجرت نمود و از محضر وي كسب فيض نمود. او همچنين خود در آنجا حوزه هاى درسى تشكيل داد و شاگردان زيادى را تربيت كرد. يثربي كاشاني سرانجام در سال 1379 ه_.ق روز پنجم رجب دارفاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اسلامياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيدعلي يثربي كاشاني در سال 1311 ه_.ق در خانواده علمى و متدين مرحوم سيد محمد رضا يثربى كاشانى در شهر سامرا فرزندى به نام على متولد شد و بنا بر سنت اسلامى مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى در گوش ايشان اذان اقامه گفتند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدعلي يثربي كاشاني در زير سايه تربيت صحيح پدر رشد و نمو نمود و در سال 1316 ه_.ق كه بيش از پنج بهار از عمرش نمى گذشت به همراه پدر وارد كاشان شد و مقدمات و سطوح را در محضر پدر و اساتيد ديگر آموخت. در سال 1321 ه_.ق به عراق هجرت نمود و وارد حوزه نجف گرديد. پس از آن مذتي به كاشان بازگشت و در سال 1341 ه_.ق به پيشنهاد مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى به قم مهاجرت نمود و ادامه تحصيلات را از محضر ايشان كسب فيض نمود. استادان و مربيان : سيدعلي يثربي كاشاني از محضر بزرگانى چون: 1 _ سيد ابوالحسن اصفهانى. 2 _ سيد محمد كاظم يزدى. 3 _ شيخ شريعت اصفهانى. 4 _ آقاضياء الدين عراقى. 5 _ حاج ميرزا حسين عراقى. 6 _ شيخ عبدالكريم حائرى

يزدى. استفاده كرد. همسر و فرزندان : سيدعلي يثربي كاشاني پس از سالها اقامت در نجف، در سال 1339 ه_.ق به ايران باز گشت و به شهر آباء و اجداى خويش رفت و در اين دوران با خانواده نراقى وصلت نمود.زمان و علت فوت : سيدعلي يثربي كاشاني در سال 1379 ه_.ق روز پنجم رجب چشم از جهان فروبست.فعاليتهاي آموزشي : سيدعلي يثربي كاشاني پس اتمام تحصيلات و اخذ درجه اجتهاد به تعليم و تربيت شاگردان بسيار همت گماشت. او تا سال 1347 ه_.ق كه مصادف با پدرش بود در حوزه علميه قم به اين امر مشغول بود، تا آنكه پس از فوت پدر ناچار به ترك حوزه و باز گشت به كاشان شد و در آن جا اقامت گزيد.شاگردان : شاگردان زيادى از محضر سيدعلي يثربي كاشاني كسب فيض نموده اند كه مي توان به افراد زير اشاره كرد: 1 _ سيد روح الله موسوى خمينى. 2 _ سيد محمد تبريزى. 3 _ سيد شهاب الدين مرعشى نجفى. 4 _ مرحوم صالحى كرمانى. 5 _ ميرزا حسن يزدى. 6 _ شيخ هاشم آملى. 7 _ سيد كاظم اراكى گلپايگانى. 8 _ شيخ جواد جفرودى. 9 _ مرحوم مّجتهدى تبريزى. 10_ ميرزا آقا طاهرى اردبيلى.

يثربي كاشاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم مبرور آيت اللَّه حاج سيد محمدرضاى يثربى كاشانى معروف به پشت مشهدى والد معظم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى استاد مراجع بزرگوار قم كه از رفقاء و شركاء درس مرحوم آيةاللَّه حايرى مؤسس در درس مرحوم آيةاللَّه فشاركى اصفهان بودند چند سفر قم آمده و مورد تجليل آيت اللَّه حايرى و عموم علماء حوزه گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد اول)

يثربي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

52- در اوائل ماه ذى القعده 1365 ق بود كه ستاره رخشنده اى از دارالمؤمنين كاشان در آسمان قم طلوع نموده و حوزه علميه قم و نجف و قاطبه فضلاء را به خود متوجه ساخت اين ستاره رخشان و ماه فروزان مجسمه علم و تقوا و عنصر زهد و ورع علامه قمقام و فهامه علام آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى فرزند آيت اللَّه آقا سيد محمدرضا پشت مشهدى بود كه آسياء تحقيق را قطب و دائره بيان و تدريس را نقطه پرگار كه زبان و قلم نويسنده عاجز و قاصر از تعريف و توصيف آنجنابست شخصيت و آثارش معرف مقام فضل اوست.

و اگر از اين نگارنده از آن حضرت سؤال شود كه درباره وى چه خواهى گفت در پاسخ شعرى را كه ابوالعلاء معرى درباره سيد شريف علم الهدى گفته مناسب مى دانم

يا سائلا عنه لما جئت تسئله

الا هو الرجل العارى عن العارى

لو جئته لرأيت الناس فى رجل

والدهر فى ساعة والارض فى دار

اين مرد عظيم القدر كه مراجع امروز قم و زعماء حوزه علميه از تلامذه اويند و ارباب فضل و دانش او را آقا ضياء ثانى مى گويند به قصد زيارت وارد قم شده و مورد تجليل و تبجيل مراجع و زعماء و فضلاء واقع شد و بنابر اصرار و ابراز حضرات آيات عظام حوزه تدريس تشكيل و تشنگان علم و بيان خويش را سيراب و از هر گوشه طالبان تحقيق را به دور خود جمع نمود و اين بنده هم به درس ايشان حاضر شده و از تحقيقات رشيقه و بيانات دقيقه آنجناب در اطراف علم برائت استفاده مى نمودم ولكن افسوس فراوان كه بيش از يك

ماه طول نكشيده و تصادف با رحلت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى نموده و حوزه علميه عزادار و تا چهل روز دروس تعطيل گرديد و آنجناب به قصد زيارت عتبات عاليات مسافرت به عراق نموده و دارالعلم نجف اشرف توجه مخصوصى به ورودش نموده زيرا مباحثاتى ميان ايشان و مدرسين و زعماء حوزه نجف شده كه مشهور فضلاء مى باشد

ولادتش در كربلاء معلى در سال 1311 واقع شده و در مهد تربيت پدر بزرگوارش نشو و نما نموده و مقدمات و سطوح را از پدر خود و اساتيد ديگر نجف فراگرفته و در سال 1331 به حوزه درس مرحوم علامه يزدى صاحب عروه و مرحوم شريعت اصفهانى و مرحوم آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه نائينى حاضر شده و در اندك زمانى در ميان شاگردان آقا ضياء شاخص و مشار بالبنان گرديد تا در سال 1339 كه والد ماجدش او را به كاشان طلبيد.

و مرحوم آقا ضياء و فضلاء نجف او را با اشك ديده بدرقه و مشايعت نموده و حتى آقاى آقا ضياء مى فرمايند در ميان تلامذه و شاگردان استاد ما آخوند خراسانى يك ميرزا سيد على يزدى لب خندقى بود كه در موقع حركتش استاد او را با اشك ديده مشايعت نمود و از جدائى او آه كشيد و در ميان رفقا و شاگردان من شما كه مى روى مرا به فراق و حسرت خود مى گذارى خلاصه پس از ورود به كاشان و مسبوق شدن آيت اللَّه حايرى كه تازه حوزه علميه را تأسيس نموده بودند از والد ماجد ايشان حاج سيد محمدرضا يثربى تقاضا مى كند كه ايشان را به قم فرستد و در سال 1341 قمرى اجابت

نموده و به قم مشرف و حوزه درس رسمى از تقرير مباحث مرحوم حايرى و نيز درس مستقله اى تشكيل و صدها نفر فاضل برجسته چون آيت اللَّه آقاى نجفى مرعشى و آيت اللَّه موسوى و آيت اللَّه شريعتمدارى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و ديگران را دو رخود جمع و تا هفت سال تمام حوزه گردان علمى فقه و اصول قم بودند تا سال 1347 كه والدشان داعى حق را اجابت گفته حركت به كاشان نموده و از روى ضرورت براى سرپرستى عائله پدر خود و مردم پشت مشهد كاشان توقف در آن شهر را اختيار و هر چند از فضلاء و علماء قم دعوت كردند اجابت ننمود تا در سال 1365 قمرى كه مذكور شد به قصد زيارت آمده.

و بنابر اصرار آيت اللَّه بروجردى و علماء و فضلاء ديگر دو ماهى را توقف و حوزه تشكيل داد تا فوت مرحوم اصفهانى كه مشرف به عتبات شده و بعد از چند ماه مراجعت به كاشان نموده تا در سال 1379 قمرى يك سال قبل از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى كه دار فانى را وداع گفته و شهر كاشان و حوزه علميه قم و نجف را غريق بحر ماتم نمود و با تشييعى كه كاشان هرگز به خود نديده بود در جوار قبر پدرش در صحن امامزاده حبيب موسى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يثربي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى يثربى فرزند آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا يثربى ابن سيد اسماعيل بن سيد عبدالرزواق (برادر سيد محمدتقى پشت مشهدى) ابن سيد عبدالحى الحسينى برادر بزرگوار استاد الاساتيد مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا سيد على يثربى كاشانى (پشت مهدى) از علماء نامى و

دانشمندان گرامى و امام جمعه انقلاب و جمهورى اسلامى معاصر در دارالمؤمنين كاشان مى باشند.

وى در حدود سال 1347 قمرى در شهرستان كاشان به دنيا آمده و در سنين كودكى پدر را از دست داده و در تحت كفالت و سرپرستى و تربيتى برادر بزرگوار پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح و استفاده از محضر برادر نامبرده اش به قم هجرت نموده و چندين سال از فقه و اصول آيات عظام حوزه علميه قم چون مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه گلپايگانى و بالاخص رهبر كبير انقلاب آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده است.

در سال 1379 قمرى پس از رحلت برادر عزيزش و اصرار مردم عالم دوست كاشان و امريه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به كاشان برگشته و به جاى برادر گراميش به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ اسلام و نشر معارف اهل البيت و گفتن تفسير و ساير خدمات از تأسيس حوزه علميه يثربى و تربيت محصلين و طلاب و ساير خدمات پرداخته و در به ثمر رساندن انقلاب ايران و تبديل حكومت ستمشاهى به جمهورى اسلامى نقش بسزائى در كاشان و حومه آن داشته و لذا ايشان را براى امام جمعه اى و نمايندگى ولايت فقيه كاشان انتخاب شده و خدمات بسيار ارزنده اى از تأسيس مساجد و مدارس علمى در كاشان و حومه آن نموده است.

در قمصر كاشان حوزه علميه اى تأسيس كه در آن حدود يكصد طلبه به تحصيل علوم دينى اشتغال دارند و نگارنده از نزديك آن را ديده و شاهد گفتن درس اخلاق معظم له براى آنان بوده ام و نيز در نياسر

كاشان آثار چشمگيرى از خود گذارده اند.

جناب آقاى يثربى با بيت جليل و رفيع وحيد بهبهانى كه معروف به آل آقا هستند وصلت نموده و صبيه محترمه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا عبداللَّه آل آقاى بهبهانى را در اختيار دارند كه از آن مخدره فرزندان فاضل و برومندى دارند كه در قم و كاشان به تحصيل علم و كمال اشتغال دارند.

سيد مهدى يثربى (سومين فرزند) مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا پشت مشهدى كاشانى از ستارگان پرفروغ و دانشمندان پراثر و خدوم معاصر كاشانست.

وى در حدود 1347 قمرى در كاشان متولد شده و در كودكى پدر را از دست داده و در تحت كفالت و تربيت برادر علامه اش آيت اللَّه العظمى يثربى پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح و استفاده از محضر معظم له به قم عزيمت نموده و سطوح را از مدرسين حوزه تكميل و در درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى اراكى و ديگران شركت و از خرمن علوم آنان خوشه ها چيده و بهره ها برده تا در سال 1379 قمرى كه برادر علامه اش وفات نمود بنابر درخواست و اصرار مردم كاشان و امر مرحوم آيت اللَّه بروجردى به كاشان برگشته و به جاى مرحوم آيت اللَّه يثربى به اقامه جماعت و خدمات دينى و تربيت عده زيادى از محصلين كاشانى پرداخته است.

نگارنده گويد: مترجم عزيز ما كه از بيوتات اصيله و ريشه دار روحانيت شهرستان كاشانست و آباء و نياكانش همگى از مفاخر عالم تشيع و مراجع

عاليقدر شيعه بودند.

دانشمندى فاضل و عالمى بارع و در خدمت به دين و روحانيت بسيار ساعى و جدى و در مبارزه با منكرات و اماكن فساد و فحشاء از نوادر معاصرين است.

بيانى صريح و منبرى مليح و ارزنده و آموزنده دارد. در مسجد خويش بعد از اداء فريضه تفسير قرآن و بيان احكام و معارف دينى نموده و مردم را كاملا مستفيض مى فرمايند. در ايام عاشوراء كه در صحن مطهر جناب (حبيب موسى) اقامه عزادارى و سوگوارى براى سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين (ع) مى شود در تاسوعا و عاشوراء خود منبر رفته و علت نهضت و قيام حسينى (ع) و فلسفه شهادت آن بزرگوار و آثار آن را ذكر نموده و شور عجيبى برپا مى كند.

از سال 1380 قمرى كه رسماً به جاى مرحوم برادر فقيد سعيدش قرار گرفته تاكنون خدمات بسيارى در كاشان و حومه آن از بناء مساجد و مدارس علمى و تربيت محصلين نموده اند.

داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و سجاياى كريمانه مى باشد.

از آثار و باقيات الصالحات ايشانست مدرسه علميه كه در خيابان شاه عباس كبير بنا نموده و از هرگونه مجهز و بالغ بر يكصد و هشتاد طلبه و محصل جدى دارد كه در آن چندين نفر از فضلاء اخيار حوزه علميه قم مانند جناب ثقةالاسلام و زبدةالفضلاء الاعلام آقايان آقا شيخ احمد اسلامى و حجةالاسلام آقاى حاج سيد اسداللَّه خراسانى و حجةالاسلام آقاى آقا سيد رضا علم الهدى و بعضى ديگر به تدريس ادبيات و فقه و اصول اشتغال دارند.

و ديگر بانك قرض الحسنه بنام (بانك آقا) و ديگر تعمير و بناء مساجد و حمامات و بيمارستان در شهرستان كاشان و حومه آن

مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يثربي، ميرمحمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الف:ولادت ونسب:

حضرت آيت الله حاج مير سيد محمد يثربي-ادام الله ظله العالي- از علماي رباني وفقيهي بزرگوار از تبار فقهاي نگاهبان حريم اعتقادات شيعي هستند.ايشان در سال 1333 هجري شمسي در شهر مقدس قم(مهد علم وفقاهت واجتهاد ،شهر خون قيام،شهر كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه-سلام الله عليها-) در بيت فقه وفقاهت چشم به جهان گشود.

پدر بزرگوارشان حضرت آيت الله آقاي حاج سيد مهدي يثربي-قدس سره- ووالده گرامشان خانم حاجيه زهرا آل آقا(فرزند مرحوم آيت الله حاج آقا عبداااه آل آقا ونواده مرحوم آيت الله آقاي حاج آقا بزرگ ساوجي از اعلام مدرسين حوزه تهران در قرن گذشته و اوايل قرن معاصر،حفيده بيت علامه مجدد وحيد بهبهاني-رضوان الله تعالي عليه-)مي باشد.

ايشان قبل از پايان 5سالگي مشغول خواندن قرآن و حفظ سوره هاي كوچك بود. در پنج سالگي عموي بزرگوار خود كه از فقهاي بنام شيعه و از اساتيد علماي بزرگ،از جمله مرحوم حضرت امام خميني- قدس سره- بود را از دست داد وبه همراه پدر خود به كاشان هجرت نمود.

ب)تحصيلات :

ايشان در سال 1339مشغول به تحصيلات ابتدائي در دبستان ملي مدرس گرديد وبعد وارد دبيرستان شد و همزمان،با شوق واشتياق زايدالوصفي وارد حوزه علميه جديد التأسيس كاشان كه والد مكرمشان بنيان نهاده بودند،شد.ايشان تمامي دروس ادبيات وسطح متوسط و همچنين رسائل ومكاسب را در آن حوزه ،نزد اساتيد محترمي همچون والد بزرگوارشان ومرحوم آيت الله شيخ محمود روحاني –رحمه الله عليه – كه معظم له علاقه فوق العاده اي نسبت به ايشان داشته اند فرا گرفتند.

در سال 1351در شهر دارالمومنين كاشان با خانواده محترم،مذهبي،صالح ومؤمن ازدواج نموند وبراي

ادامه تحصيلات در سطوح عاليه به قم مهاجرت ودرآن شهر رحل اقامت گزيدند.

درس سطح كفايه را نزد آيت الله حاج سيد محمد ابطحي - دام ظله- مرحوم آيت الله سلطاني طباطبائي(ره)به اتمام رسانده وهمزمان ،با هوش وذكاوتي كه معظم له داشته دردرس خارج فقه حضرت آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري - ره – خلف مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس وبنيانگذار حوزه علميه قم حاضر شدند ودر جلسه استفتائات وتمامي مباحث فقهي ايشان حضور فعال داشتند.

معظم له در اين باره مي فرمايند:آنچه محضر ايشان رامنهاي عمق فكر وانديشه جذابيت مي بخشيد،معنويت و صفاي ايشان ويكرنگي وانس آن بزرگوار با طلاب بود وبراي حقير كه در عين كم سني مورد عنايت ولطف آن استاد فرزانه ومربي بزرگوار بودم،فوق العاده اثر بخش بود وآثار تربيتي آن را پس از سالها هنوز احساس مي كنم. درهمان سنوات وپس از پايان سطح كفايه،در درس عالم رباني حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني - مدظله العالي – (يك دوره اصول به مدت 17سال و همچنين چندين سال درس خارج فقه ايشان)شركت نمود ونيز به مدت هفت سال در درس خارج اصول و فقه مرحوم آيت الله العظمي روحاني – قدس سره – حاضر شدند.

همچنين معظم له بيش ازدو سال دردرس خارج فقيه اهل بيت عصمت وطهارت حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني – قدس سره – شركت نمودند واز درس اسفار اساتيد بزرگوار مرحوم آيت الله صدر وشهيد بزرگوار آيت الله مطهري و آيت الله جوادي آملي بهره گرفتند.

ج)ندريس وخدمات علمي:

ايشان از سال 1348 تا1353در حوزه پربركت علميه كاشان مشغول به تدريس ادبيات ،منطق واصول بودند

كه حدود چهل نفر از طلاب در درس ايشان شركت مي نمودند.همچنين از سال 1354 تا 1359تدريس اصول وشرح لمعه داشتند،كه تا پنجاه نفر در درس ايشان در صحن مطهر بي بي دو عالم حضرت معصومه – سلام الله عليها – شركت مي كردند.

از سال 1360 تا 1367 به تدريس سه دوره اصول (رسائل شيخ انصاري رحمه الله) را از سال 1365 تا 1374 به انجام رساندند وشاگردان زيادي را تربيت نمودند. تا اين كه بنا به درخواست شاگردان معظم له و به دليل محدوديت مكان وكثرت شاگردان ،درس كفايه الاصول را در مدرسه مرحوم حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) شروع كردند كه بيش از 70نفر دردرس ايشان شركت مي كردند.معظم لهاز سال 1378 مشغول به درس خارج فقه واصول در همان مدرسه شدند كه نزديك به دويست نفر در اين دروس شركت مي نمايند.علاوه براينها در سالهاي 60تا 63يك دوره منظومه حكمت را در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها)تدريس نمودند.

ايشان در سال 1369يك مؤسسه علمي تحقيقاتي را به نام اصولي بزرگ«علامه مجدد وحيد بهبهاني – رضوان الله عليه - »تأسيس نمودند كه با هدايت ايشان ،در اين مركز محققين توانا وبررسي ،احياء ونشر كتب علوم اهل بيت عصمت وطهارت – عليهم السلام – مشغول به كار مي باشند. اين مؤسسه با بيش از پنج هزار جلد كتاب ورسائل پايگاه تحقيقاتي فعالي در حوزه علميه محسوب مي شود.

د)تأليفات وآثار:

1- رساله في تطور الاصول (عربي)

2- رساله في تطور علم الفقه(عربي)

3- رساله في الكلام (عربي)

4- رساله در ولايت؛مقدمه كتاب راهبرد اهل سنت به مسأله ولايت (فارسي)

5- شرح رساله حقوق امام سجاد – عليه

السلام – (فارسي) در 3جلد؛مجموعه سخنراني معظم له در راديو معارف

6- تقريرات درس مكاسب محرمه (فقه)در 2جلد

7- مباحث رجالي در 1جلد

8- تقريرات خمس (فقه) در 1جلد

9- تقريرات صوم در 2جلد

10- تقريرات اصول در 8جلد

چهار مورد اخير،هنوز به چاپ نرسيده است كه آن انشاءالله دراينده نزديك در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت.

از جمله ويژگيهاي معظم له كه بارها درباره آن به شاگردان در يك جلسه درس غيبت داشته باشد،ايشان پيگير علت غيبت وي مي باشد.همچنين مكررا شاگردان را به مطالعه وپيگيري ومباحثه درس و درست فهميدن درس توصيه وترغيب ميكند.

معظم له بعد از درس خارج فقه واصول شاگردان را به حضور مي پذيرند واشكالات آنان مربوط به درس را پاسخ فرموده به ديگر پرسش ها واستفتائات شرعي و اعتقادي جواب مي دهند. با اين شيوه،شاگردان زيادي تربيت نموده وآنان از شمع وجود ايشان بهرمند مي گردند وبعضي از شاگردان ،از اساتيد برجسته حوزه مي باشند.از خداوند متعال مي خواهيم كه وجود اين مشعل داران هدايت بشريت و اين علماءرباني و مراجع عظام را براي همه مسلمين بويژه شيعيان مولا علي ابن ابي طالب عليه السام نگهدار باشد وسايه آنها را بر سر مامستدام بدارد.

يزدي فيروزآبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد بن سيد محمدباقر حسينى يزدى فيروزآبادى كه از مراجع بزرگ و آيات عظام گذشته بوده است.

معظم له در سال 1265 ق در فيروزآباد يزد متولد شده و پس از رشد و پرورش به يزد آمده و مقدمات را در آنجا فراگرفته و از محضر مرحوم آيت اللَّه آسيد يحيى يزدى استفاده نموده.

پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و از آنجا در عهد رياست و مرجعيت آيت اللَّه على الاطلاق ميرزا محمدحسن

مجدد شيرازى به سامرا رفته و از آنجناب در حالى كه سى سال از عمرش مى گذشت بهره مند شده.

و قبل از فوت آن بزرگوار به كربلا آمده و از محضر علامه فاضل اردكانى كسب فيض نموده و بعد از فوت مرحوم علامه يزدى صاحب (عروةالوثقى) بسيارى از مردم عراق و ايران در تقليد به وى رجوع نموده و نماز جماعتش در صحن مطهر علوى مورد توجه قرار گرفته و محبوبيت خاصى در بين عامه مردم پيدا نمود.

علامه خونسارى در احسن الوديعه ج 2 ص 97 گويد: آقا سيد محمد فيروزآبادى يزدى نجفى از اجلاء علماء عاملين و افاخم فقهاء مجتهدين و يكى از مراجع اماميه بود. مرا به خدمتش مشرف و كرارا با ايشان ملاقات كردم و نديدم از جنابشان الاسكون و وقار. آن بزرگوار حسن الاخلاق كريم الاعراق جامع بارع و زاهد عابد بود.

عمده تلمذش خدمت علامتين متعاصرتين آقا سيد محمدكاظم يزدى و محقق خراسانى بود و اخيراً ملازم حضور سيد مرحوم گرديد.

آن بزرگوار صبح جمعه آخر ماه ربيع الاول سال 1345 ق در سامره به رحمت حق پيوسته و فوراً حمل به نجف اشرف و با تشييع عظيمى در هه مشاهد مشرفه از عراق به نجف و اردو در يكى از حجرات صحن شريف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يزدي كربلايي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1242 ق)، فقيه. از شاگردان آقا سيد محمد مجاهد، آقا سيد على طباطبائى صاحب «رياض»، نيز حضور داشته است. ابتدا در يزد سكونت داشت و آنگاه كه حاكم ظالمى را به پشتيبانى مظلومين از يزد بيرون كرد به امر فتحعلى شاه به تهران آمد و در تهران سكونت نمود. و سرانجام مقيم

كربلا گشت و در همان جا درگذشت. برخى از آثار او عبارت اند از: «مهيج الاحزان»؛ «اكمال الاصلاح»، در ترجمه «اصلاح العمل» استادش سيد محمد مجاهد؛ رساله اى در «تجويد قرآن»، به فارسى؛ رساله اى در «شكوك»، به طور استدلال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (299 /23 ،282 -281 /2)، قصص العلماء (103 -101)، مكارم الآثار (1177 /4).

يزدي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(551 -474/ 473 ق)، فقيه شافعى، مقرى و محدث. معروف به ابن محمويه. در يزد به دنيا آمد و ساكن بغداد بود. قرآن را در اصفهان بر ابوالفتح حداد و ابوسعد مطرز تلاوت نمود و حمزة بن قبيطى و عبدالعزيز بن ناقد و على بن دباس بر وى تلاوت نمودند. او در بغداد، شهر دون، همدان، اصفهان، بصره، كوفه و مكه از حسين بن حسن بن جوانشير و ابوالمكارم محمد بن على بن حسن فسوى مقرى و محمد بن حسين بن بلوك صوفى و غياث بن ابومضر اصفهانى و محمد بن محمود ثقفى و ابن طيورى و ابن خشيش و ابوالحسن بن علاف و ابوالقاسم ربعى و ناصر بن مهدى و احمد بن محمد بن مردويه و جماعتى ديگر حديث شنيد. وى «سنن» نسائى را از عبدالرحمان بن حمد استماع نمود. ابواحمد بن سكينه و ابن اخضر از وى روايت كرده اند. فقه را در واسط از ابوعلى فارقى و در بغداد از ابوبكر شاشى فراگرفت. وى صاحب تصانيفى در زمينه فقه و حديث مى باشد و در زهد نيز صاحب اثر است. در «طبقات الشافعيه» اسنوى تحت نام على بن حسين بن احمد يزدى و در «شذرات الذهب» تحت عنوان بزدى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (690/ 5)، سيرالنبلاء

(336 -334/ 20)، شذرات الذهب (159/ 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (319/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (211/ 7)، العبر (15 -14/ 3)، معجم المؤلفين (14/ 7)، النجوم الزاهرة (310/ 5)، هديةالعارفين (698/ 1).

يزدي، ابوالقاسم، علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(474 -386 ق)، محدث و فقيه حنفى. مشهور به بندار. اصل وى از يزد بود، در بغداد ساكن گشت. از ابوطاهر مخلص و ابواحمد فرضى و ابوالحسن بن صلت حديث شنيد. همچنين از ابن بطه اجازه روايت حديث دريافت كرد. ابوالفرج جوزى در «المنتظم» گويد عده اى از وى روايت كرده اند. او در بغداد درگذشت و در مقبره ى جامع المدينة دفن شد. در «المنتظم» تولد وى 380 ق ذكر شده است. از آثار او: شرح «الجامع الصغير» شيبانى، در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الكامل (130/ 8)، كشف الظنون (562)، معجم المؤلفين (20/ 7)، المنتظم (570/ 9)، هديةالعارفين (692/ 1).

يزدي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى، فقيه و اصولى. اصل وى از يزد بود. در فقه و اصول تبحر داشت و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و از ملازمان او در نجف بود. از آثارش: «مجموعة الهداية»، در سهبخش شامل: اصول الدين، فروع منطبق بر فتاواى شيخ انصارى و معاصى صغيره و كبيره كه در 1277 ق در يزد به چاپ رسيد. به گفته ى شيخ آقا بزرگ تهرانى احتمالاً صاحب عنوان بعد از اين تاريخ درگذشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (109/ 20)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 210/ 13)، معجم المؤلفين (134/ 9).

يزدي، معين الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ف. 789 ه.ق) مؤلف كتاب «مواهب الهى» كه تاريخى است درباره خاندان مظفرى از آغاز تا هنگام جنگ شاه شجاع و برادرش شاه محمود كه به سال 757 ه.ق اتفاق افتاده است. معين الدين در شيراز مجلس درس داشته و گاه ممدوح وى شاه شجاع در مجلس درس وى حاضر مى شده. وى مدتى در كرمان به مدرسى يكى از مدارس مشغول بود.

حاج معين الدين يزدى از دانشمندان روزگار محمدمظفر بوده و در سال 757 تاريخ آل مظفر را نوشته و به مواهب الهى موسوم ساخته و نيز كتابى به نام حدائق الحقايق در تفسير سوره يوسف دارد.

وى بنابر نقل جامع مفيدى اعلم علماء وافقه فقهاى زمان خود بوده و به تدريس علوم عقلى و نقلى اشتغال داشته است و در سال 780 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

يزدي، نجم الدين عبداللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 981 ق)، عالم دينى، فقيه و منطقى. جامع معقول و منقول بود. وى همدرس ملا احمد مقدس اردبيلى و ملا ميرزا جان باغنوى شيرازى بود و در فراگيرى علوم عقلى نزد ملا جمال الدين محمود، شاگرد علامه دوانى، تلمذ نمود. شيخ حسن بن شهيد ثانى، صاحب «معالم»، و سيد محمد بن ابوالحسن عاملى، صاحب «مدارك»، بر او قرائت كرده اند. او نيز به نوبه ى خود نزد ايشان علوم شرعيه را فراگرفته است. در «هفت اقليم» از خود وى نقل شده كه گفته است. در «هفت اقليم» از خود وى نقل شده كه گفته است اگر برهان و دلايل عقلى بر مسائل فقهى بياورم علم فقه را چنان مدلل سازم كه مجال چون و چرا نماند. وى صاحب حاشيه ى معروف بر «تهذيب المنطق» تفتازانى مشهور به «حاشيه ملا عبداللَّه»

و از اساتيد شيخ بهائى مى باشد. اصحاب تراجم مراتب علم، تقوى، زهد و ورع او را ستوده اند. در اواخر دولت شاه طهماسب صفوى در عراق عرب درگذشت. در «الاعلام» و «معجم المؤلفين» وفات وى 1015 ق در اصفهان ذكر شده است. از ديگر آثار او: «التجارة الرابحة فى تفسير السورة والفاتحة»؛ «الدرة السنية فى شرح الرسالة الالفية» كه شرح «الفيه» شهيد اول است؛ حاشيه بر «حاشيه خطائى»؛ حاشيه بر «شرح شمسيه» قطبى؛ حاشيه بر «استبصار»؛ شرح «القواعد» در فقه؛ حاشيه بر «مطول»؛ شرح «العجالة» محقق دوانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209/ 4)، الذريعه (368 -367/ 13 ،203 ،73 -72 ،71 ،60/ 6 ،348/ 3)، روضات الجنات (224 -222/ 4)، ريحانه (391 -390/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 135/ 10)، فوائد الرضويه (249)، كشف الظنون (476)، معجم المؤلفين (49/ 6)، هديةالعارفين (474 -473/ 1)، هفت اقليم (155/ 1).

يكه باغي، سلمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا سلمان يكه باغى، در مآثر و آثار گويد: ملا سلمان يكه باغى از مشاهير اتقياء علماء اين دولت معدود مى گردد.

مؤلف گويد: آخوند ملا سلمان از بزرگان علماء و داراى مقامات بوده در سنه 1291 در (يكه باغ) كه هشت فرسخى قم است مرحوم و در شيخان بزرگ مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

يونسي، يونس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا يونس يونسى اردبيلى عالمى فاضل و دانشمندى كامل و از مبرزين شاگردان مرحوم آيه الله العظمى آقا سيد محمد حجت كوهكمرى است.

وى در 17 ذى الحجه 1320 ق در اردبيل تولد يافته و از سن 7 سالگى وارد تحصيل شده و تا سال 1349 ق در اردبيل خدمت والد مبرور خود و ساير اساتيد اشتغال بتحصيل داشته و در سال مزبور بقصد ادامه ى تحصيل وارد ارض اقدس قم شده و در محضر آقايان اساتيد مانند مرحوم آيه الله شاه آبادى و حاج شيخ مهدى مازندرانى و مرحوم ميرزا همدانى علوم عقلى و نقلى را خوانده و مدتى هم از درس مرحوم آيه الله حايرى استفاده كرده و پس از فوت آنمرحوم بدرس فقه و اصول مرحوم آيه الله حجت رحمه الله حاضر شده و تقريرات آن مرحوم را برشته تحرير آورده و ضمنا تدريس سطوح نموده و در سال 1370 ق با اجازات كتبى از آيات عظام نجف و قم بقصد اقامت و تأسيس حوزه علميه بمسقط الرأس خود اردبيل رفته و تا اكنون باقامه جماعت و تدريس و تشويق طلاب آن سامان و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

از آثار و خدمات ايشانست تعمير اساسى مدرسه مرحوم ملا ابراهيم اردبيل و پس گرفتن مدرسه مرحوم ميرزا على اكبر مجتهد از دولتى ها و تخليه كردن از فرهنگيان كه ساليان

دراز آنجا را غصب و اشغال كرده و افكار نونهالان را مسموم و آلوده برنامه هاى خود مى نمودند و نيز تأسيس كتابخانه و قرائت خانه براى اهل علم و طلاب آنجا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109