زندگينامه مشاهير ايران و جهان جلد 11

مشخصات كتاب

سرشناسه : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1390

عنوان و نام پديدآور : زندگينامه مشاهير ايران و جهان/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان.

مشخصات نشر ديجيتالي: اصفهان: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان - 1390.

مشخصات ظاهري : [9018] ص.: مصور.

يادداشت : عنوان روي جلد: زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

يادداشت : كتابنامه: ص. [9018].

عنوان روي جلد : زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

موضوع : سرگذشتنامه -- مجموعه ها

رده بندي كنگره : CT203 /ف28 و67 1385

رده بندي ديويي : 920/02

ادبيات و كتاب

ابجديان، امراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه شيراز، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1347، دكتراى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه سنت لوئيس آمريكا در سال 1350.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش و تحقيق در زمينه تاريخ ادبيات انگليس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ ادبيات انگليس، نمايشنامه مكبث، نمايشنامه دكتر فاكتوس.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 1، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

ادبيات انگليس.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ابراهيمي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر ابراهيمي در سال 1330ش در يكي از روستاهاي شهرستان اردبيل به دنيا آمد .ميل و كشش او به داستان نويسي و ادبيات كودكان موجب شد كه در سال 1360ش. بنا به درخواست كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان از وزارت دارايي به آن كانون منتقل شود و هم اكنون در همين مركز به ارائة خدمات فرهنگي اشتغال دارد. كتاب "يك سنگ و يك دوست " تاليف جعفر ابراهيمي ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : جعفر ابراهيمي تحصيلات مقدماتي خود را در تهران به پايان رسانده است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جعفر ابراهيمي پس از انجام خدمت

سربازي به استخدام وزارت دارائي درآمد. امّا ميل و كشش او به داستان نويسي و ادبيات كودكان موجب شد كه در سال 1360ش. بنا به درخواست كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به آن كانون منتقل شود و هم اكنون در همين مركز به ارائة خدمات فرهنگي اشتغال دارد.

جوائز و نشانها : كتاب "يك سنگ و يك دوست " تاليف جعفر ابراهيمي ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. شاعر، نازك خيال كودكان را گاه در «باران» و گاه در «گنجشك» گاه در «گيسوان سبز» يا كه در «بقچ? گلدار» به مدد تصويرگران به روي كاغذ آورده است.كتابهاي «آب مثل سلام»، «آواز پوپك» ، «قالي رنگين كمان» و «لبخند شبنمها» توانسته اند توأماً امتياز بهترين كتاب سال كودكان ( در دوره دوازدهم كتاب سال )در بخش شعر را به خود اختصاص بدهند.

چگونگي عرضه آثار : سالهاست كه كودكان سرزمين ما، با سروده هاي جعفر ابراهيمي كه همگون با روح لطيف آنهاست آشنايند. كودكان اين بار شاهد اشعاري چند از اين شاعر، در چهار كتاب: آب، مثل سلام؛ آواز پوپك؛ قالي رنگين كمان و لبخند شبنمها هستند كه براي گروههاي سني «ج» و «د» مناسب مي باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب مثل سلام

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: ساعد مشگي؛ تهران: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، 1372.

2 آواز پوپك

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: مريم رحمتي اويني؛ تهران:

كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان

3 دوستي كلاغ و كبوتر

4 شكوفه هاي شعر

5 غنچه هاي شعر

6 قالي رنگين كمان

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: كارگاه شريف؛ تهران: انتشارات مدرسه، 1372.

7 كبوتر

8 گل باغ آشنايي

9 لبخند شبنمها

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: غلامعلي مكتبي؛ تهران: انتشارات مدرسه، 1372

10 مادر بزرگ

11 يك سنگ و يك دوست

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.قابل ذكر است كه كتاب مذكور براي گروه سني «ج» و «د» (سالهاي پايان دبستان و دوره راهنمايي) نوشته شده است.

ابراهيمي، نادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادر ابراهيمي در [چهاردهم] فروردين ماه سال ١٣١5 در تهران به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در اين شهر گذراند و پس از گرفتن ديپلم ادبي از دبيرستان دارالفنون، به دانشكده ي حقوق وارد شد. اما اين دانشكده را پس از دو سال رها كرد و سپس در رشته ي زبان و ادبيات انگليسي به درجه ي ليسانس رسيد.

او از ١٣ سالگي به يك سازمان سياسي پيوست كه بارها دستگيري، بازجويي و زندان رفتن را برايش درپي داشت.

ارايه ي فهرست كاملي از شغل هاي ابراهيمي، كار دشواري است. او خود در دو كتاب ”ابن مشغله” و ”ابوالمشاغل”

ضمن شرح وقايع زندگي، به فعاليت هاي گوناگون خود نيز پرداخته است. ازجمله شغل هاي او بوده است: كمك كارگري تعميرگاه سيار در تركمن صحرا، كارگري چاپخانه، حسابداري و تحويلداري بانك، صفحه بندي روزنامه و مجله و كارهاي چاپ ديگر، ميرزايي يك حجره ي فرش در بازار، مترجمي و ويراستاري، ايران شناسي عملي و چاپ مقاله هاي ايران شناختي، فيلمسازي مستند و سينمايي، مصور كردن كتاب هاي كودكان، مديريت يك كتاب فروشي، خطاطي، نقاشي و نقاشي روي روسري و لباس، تدريس در دانشگاه ها و ...

در تمام سال هاي پركار و بي كار يا وقت هايي كه در زندان به سر مي برد، نوشتن را _ كه از ١٦ سالگي آغاز كرده بود _ كنار نگذاشت. در سال ١٣4٢ نخستين كتاب خود را با عنوان ” خانه يي براي شب” به چاپ رسانيد كه داستان ”دشنام” در آن با استقبالي چشمگير مواجه شد. تا سال ١٣8٠ علاوه بر صدها مقاله ي تحقيقي و نقد، بيش از صد كتاب از او چاپ و منتشر شده است كه دربرگيرنده ي داستان بلند (رمان) و كوتاه، كتاب كودك و نوجوان، نمايشنامه، فيلمنامه و پژوهش در زمينه هاي گوناگون است. ضمن آن كه چند اثرش به زبان هاي مختلف دنيا برگردانده شده است.

نادر ابراهيمي چندين فيلم مستند و سينمايي و همچنين دو مجموعه ي تلويزيوني را نوشته و كارگرداني كرده، و آهنگ ها و ترانه هايي براي آن ها ساخته است. او همچنين توانسته است نخستين مؤسسه ي غيرانتفاعي _ غيردولتي ايران شناسي را تاسيس كند؛ كه هزينه و زحمت هاي فراواني براي سفر، تهيه ي فيلم و عكس و اسلايد از سراسر ايران و بايگاني كردن آن ها صرف كرد؛ ولي چنان كه بايد، شناخته و به كار گرفته نشد و با فرارسيدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.

او فعاليت حرفه يي خود

را در زمينه ي ادبيات كودكان، با تاسيس ”مؤسسه ي همگام با كودكان و نوجوانان” _ با همكاري همسرش _ در آن مؤسسه متمركز كرد. اين مؤسسه، به منظور مطالعه در زمينه ي مسائل مربوط به كودكان و نوجوانان برپا شد و فعاليتش را در حيطه ي نوشتن، چاپ و پخش كتاب، نقاشي، عكاسي، و پژوهش درباره ي خلق وخو، رفتار و زبان كودكان و نيز بررسي شيوه هاي يادگيري آنان دنبال كرد. ”همگام” عنوان ”ناشر برگزيده ي آسيا” و ”ناشر برگزيده ي نخست جهان” را از جشنواره هاي آسيايي و جهاني تصويرگري كتاب كودك دريافت كرد.

ابراهيمي در زمينه ي ادبيات كودكان، جايزه ي نخست براتيلاوا، جايزه ي نخست تعليم و تربيت يونسكو، جايزه ي كتاب برگزيده ي سال ايران و چندين جايزه ي ديگر را هم دريافت كرده است. او همچنين عنوان ”نويسنده ي برگزيده ي ادبيات داستاني ٢٠ سال بعد از انقلاب” را به خاطر داستان بلند و هفت جلدي ”آتش بدون دود” به دست آورده است.

نادر ابراهيمي در زندگي پرفرازونشيب خود، جايگاه خاصي براي ورزش نگهداشته است. او رشته هاي مختلف ورزشي را تجربه كرده، يكي از قديم ترين گروه هاي كوهنوردي به نام ”اَبَرمرد” را بنيان نهاده و در توسعه ي كوهنوردي و اخلاق كوهنوردي، تاثيرگذار بوده است.

نادر ابراهيمي در حال حاضر كه 7٠ سال دارد، به علت بيماري در منزل استراحت مي كند، بيماري اش آرام آرام در حال بهبود است. اميد كه بتواند انبوه كارهاي ناتمامش را كه شامل تحقيقات، داستانهاي بلند و كوتاه و فيلمنامه مي شود، به پايان برساند.

ابرزي فارسي، عميدالدين، ابونصر اسعد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 624 ق)، شاعر و اديب. وى اهل ابرج فارس بود و وزير اتابك سعد بن زنگى و معاصر امام فخر رازى بود. پس از مرگ سعد بن زنگى به اتهام مكاتبه ى

پنهانى با سلطان جلال الدين خوارزمشاه به وسيله ى ابوبكر سعد زنگى در قلعه ى اشكنوان زندانى شد و پس از چند ماه درگذشت. وى قصيده اى غرا در يكصد و يازده بيت به زبان عربى سروده كه به قصيده ى «اشكنوانيه» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (720 -716 /3)، دستور الوزراء (239 -237)، ريحانه (70 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابونصر)، مرآت الفصاحه (57 -55).

ابرقوهي، عبدالسلام

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مترجم. وى كتاب «سيره ى رسول» تأليف سعدالدين محمد كازرونى را تحت نام «نهاية المسؤول فى دراية الرسول» به نام يكى از اعيان زمان خود، ابوالشرف محمد، ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (236).

ابطحي سدهي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد مهدى حسينى. از سلسله سادات معروف به سادات حكيمى. در ماه صفر سال 1294 در سده متولّد، و در ماه رجب 1371 در سفر زيارت مشهد در آنجا وفات يافته، در صحن دارالضيافه مدفون گرديد.

در خدمت آقاى شيخ مرتضى ريزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و شيخ عبدالحسين محلاّتى، و جهانگير خان قشقائى، و ميرزا هدايت اللَّه چهار سوقى تحصيل نموده، و در حدود پنجاه مجلّد كتاب و رساله تأليف نموده كه از آن جمله است:

1- تعليقه بر فرائد 2- ختام الغرر [مطبوع] 3- رساله در تعارض ادلّه 4- رساله در تعادل و تراجيح 5- رساله استدلالى در توحيد 6- رساله در حجّيّت مظنّه 7- رساله در رضاع 8- رساله در صلات 9- رساله در طهارت 10- رساله در قضا و شهادات 11- رساله در معاملات 12- رساله استدلالى در معاد 13- رساله استدلالى در امامت 14- رساله در نبوّت 15- رساله در ولايت حاكم 16- شرح فارسى بر كفايه آخوند خراسانى؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن ابي طاهر مروزي، ابوالفضل احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(280 -204 ق)، اديب و مورخ. از فرزندان خراسان بود كه در بغداد به دنيا آمد. در ابتدا آموزگار نوجوانان بود. پس از چندى به بازار كتابفروشان راه يافت و به استنساخ كتب پرداخت و از اين رهگذر با بسيارى از عالمان و اديبان بغداد آشنا شد. وى از عمر بن شبه و احمد بن هيثم سامى و عبداللَّه وراق حديث روايت كرده، و از وى فرزندش، عبيداللَّه، و محمد بن خلف مرزبان نقل حديث كرده اند. شهرت عمده ى وى براى نگارش «تاريخ بغداد» است. از او در حدود پنجاه اثر

به جاى مانده كه از آن جمله: «تاريخ بغداد»، كه جلد ششم آن چاپ شده؛ «المنثور والمنظوم»، در 14 جزء كه فقط دو جزء آن باقى مانده كه يكى از اين دو به نام «بلاغات النساء» است كه مجموعه اى از خطبه ها، گفته ها و شعرهاى زنان عهد اسلامى است و دومين خطبه اين كتاب گفتار آتشين حضرت زهرا (ع) پيرامون دفاع از حريم ولايت و بازگرداندن فدك است. از ديگر آثارش: «سرقات الشعراء»؛ «كتاب المؤلفين»؛ «اخبار بشار بن برد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (138 /1)، تاريخ بغداد (212 -211 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (403 -401 /2)، كشف الظنون (288)، مروج الذهب، ترجمه (665 /2)، هدية العارفين (52 -51 /1).

ابن ابي مريم شيرازي، ابوعبداللَّه نصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 565 ق)، مفسر، خطيب، دانشمند و اديب. اهل فسا بود. در تفسير، قرائت و نحو مهارت داشت و خطيب شيراز بود. از برهان الدين محمود كرمانى روايت مى كرد. قاضى مجدالدين اسماعيل و قاضى سراج الدين مكرم از شاگردان او بودند. از آثارش: «الكشف والبيان»، در تفسير قرآن، در هشت جلد، مشهور به «تفسير ابن ابى مريم»؛ «الموضح»، در قراآت هشتگانه يا دهگانه، كه آن را شاگردان از گفته هاى استاد تقرير كرده اند؛ «الارفاد فى شرح الارشاد»؛ «الافصاح فى شرح الايضاح»، در شرح «ايضاح» ابوعلى فارسى؛ «عيون التصريف»؛ «المنتقى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (348 -347 /8)، تذكره ى هزار مزار (430 -429)، ريحانه (367 -366 /7)، كشف الظنون (1905 -1904 ،437 ،212)، معجم الادباء (225 -224 /19)، معجم المؤلفين (91 -90 /13)، هدية العارفين (491 /2).

ابن ابي منصور منجم فارسي، ابوعلي يحيي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 230 ق)، اديب و اخترشناس. او بزرگ خاندان آل منجم است. نوادگان وى همگى اخترشناس بودند. ابن خلكان آنها را زرتشتيانى مى داند كه به دست مأمون اسلام آوردند. يحيى با فضل بن سهل ذوالرياستين دوستى داشت و برا او اختر مى ديد. پس از وى به مأمون عباسى پيوست و به دستور او به اخترشناسى پرداخت اما موفق به ادامه ى آن نشد. محمد، على، سعيد و حسن چهار پسر وى نيز در ادب، فصاحت زبان و اخترشناسى آوازه داشتند. در سفرش به طرسوس درگذشت و در حلب در مقابر قريش دفن شد. از آثارش: «الاغانى»؛ «كتاب الطبيخ»؛ «كتاب العود والملاهى»؛ «كتاب المعاريض»؛ «الزيج الممتحن»؛ «مقالة فى ارتفاع سدس ساعة لعرض مدينه السلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ علوم عقلى (50 ،46)، ريحانه (370 -369 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (247)،

كشف الظنون (1441 ،1435 ،130)، معجم المؤلفين (233 /13)، هدية العارفين (517 /2).

ابن ابي يمان بندنيجي، ابوبشر، يمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(284 -200 ق)، اديب و لغوى. از دهقان زادگان ايرانى بود كه در شهر بندنيج، نزديك بغداد در حالى كه نابينا بود به دنيا آمد. وى از ثروتمندان و ملاكين عجم بود كه تمامى املاك و بستانهاى خود را كه از پدرش به ارث رسيده بود، فروخت و صرف هزينه ى علما و تحصيل علم كرد. او نزد ابن سكيت و رياشى و ديگرى علماى بصره و كوفه به تحصيل پرداخت. ابوبشر شعر نيز مى سرود. از آثار وى: «التفقيه»؛ «العروض»؛ «معانى الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (276 /9)، ايضاح المكنون (506 ،313 ،283 /2)، روضات الجنات (200 /8)، ريحانه (283 /1)، الفهرست لابن النديم (285 ،131)، معجم الادباء (57 -56 /20)، معجم المؤلفين (257 -256 /13)، هدية العارفين (548 /2).

ابن احمد عجمي، حافظ الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 957 ق)، محقق. نياكانش از مردم بردعه بودند. در تبريز درس خواند. از آثار وى: ترجمه ى «ظفرنامه ى تيمورى»، به تركى؛ «حاشيه ى شرح وقاية الرواية» برهان الشريعه ى حنفى، «السبعة السيارة»؛ «نقطة العلم»؛ «محاكمات الفريد فى حاشيه تجريد»، وى در اين كتاب شروح تجريد خواجه نصيرالدين طوسى را به ذوق و سليقه ى خود به محك نقد زده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1975)، لغت نامه (ذيل/ ابن احمد عجمى)، هدية العارفين (243 /2).

ابن اخوه بغدادي، جمال الدين، ابوالفضل عبدالرحمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، شاعر، اديب و محدث شيعى. از بزرگان دودمان آل اخوه بود. در بغداد متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. نزد ابوالسعادات هبة اللَّه بن شجرى، ابوشجاع صابر بن حسين، ابوالفوارس زينبى، ابوالخطاب نصر بن احمد، ابوعبداللَّه نعالى و ابوغانم هروى درس خواند و حديث شنيد. بانوى دانشمند، دختر سيد مرتضى، كه كتاب «نهج البلاغه» را از عمويش سيد رضى نقل كرده نيز از مشايخ اوست. وى در طلب حديث به ايران آمد و در كاشان و خراسان و رى و طبرستان حديث شنيد و چندى در اصفهان مسكن گزيد و سالهاى واپسين عمر خود را در شيراز گذراند و در همان جا درگذشت. ضياءالدين راوندى، قطب الدين راوندى و عمادالدين راوندى و سديدالدين طوسى از شاگردان وى بودند. وى به خاطر خط خوبى كه داشت حدود يكهزار مجلد كتاب را استنساخ كرد. او شعر را نيز خوب مى گفت و اشعارى از او باقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65 /4)، اعيان الشيعه (469 -466 /7)، رياض العلماء (409 /5 ،107 /3)، ريحانه (377 /7).

ابن اشته اصفهاني، ابوبكر، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 360 ق)، نحوى و اديب. اهل اصفهان بود. به مصر مهاجرت كرد و تا پايان عمر در آن سرزمين زيست. نزد ابوبكر بن مجاهد، محمد بن احمد بن حسن كسايى، محمد بن يعقوب المعدل، ابوبكر نقاش، ابوبكر ادمى، ابراهيم بن جعفر باطرقانى، محمد بن احمد بن عبدالوهاب و عبداللَّه بن باذان و يوسف بن جعفر بن معروف، درس خواند. خلف بن ابراهيم، عبداللَّه بن محمد بن اسداندلسى، عبدالمنعم بن غلبون، محمد بن عبداللَّه المؤدب از شاگردان وى بودند. سرانجام در مصر درگذشت. از

آثار وى: «المحبر»؛ «المفيد فى الشاذ» يا «شواذ القراآت»؛ «المصاحف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (97 /7)، كشف الظنون (1459)، معجم المؤلفين (237 /10)، الوافى بالوفيات (347 /3).

ابن الاسود

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن علويه كرانى كرمانى (كوانى) كاتب اصفهانى، شاعر محدّث اديب لغوى شيعى، از مجاهرين شعراى اهل بيت است.

ابوحاتم سجستانى كه خود از بزرگان شعر و ادب است خطاب به اهل بصره گويد: قسم به خدا اين شاعر اصفهانى در محكم بودن اشعار، و كثرت فوائد آن، بر همه تفوّق يافته است.

بيشتر از يك صد سال عمر كرده، و در 312 (و به قولى 320) وفات يافته است.

كتب زير از اوست: 1- الاعتقاد، يا دعاء الاعتقاد 2- الفيّه، و آن قصيده اى است در هزار بيات در مدح حضرت على عليه السلام 3- الرسائل المختاره، در ادعيه 4- الشيب و الخضاب، و غيره.

نجاشى در رجال خود (:64) و عموم مؤلّفين شيعه در كتب خود او را به احترام نام برده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن الرسول، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا ابن الرسول

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در خانواده اي روحاني در اصفهان چشم به جهان گشوده ام. در شش ماهگي همراه پدر و مادرم به قم هجرت كرده و تا بيست و چند سالگي همواره در ميان قم و اصفهان در تردد بوده ايم. بخشي از تحصيلات دوران ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را هم در قم گذرانده ام.

همه قبيله من عالمان دين بوده اند. پدربزرگم مجتهد و مدرس حوزه علميه اصفهان، پدرم مدرس خارج حوزه علميه اصفهان و ممتحن دروس سطح عالي است. خود نيز از سال 1364 رسماً وارد حوزه علميه قم مدرسه علميه رضويه شدم و در سال 1365 با قبولي در دانشگاه اصفهان همزمان به حوزه اصفهان منتقل شدم و دروس

حوزوي را در كنار دانشگاه ادامه دادم. تاكنون اين مقارنت به لطف خداوند ادامه يافته است. و اكنون مدرس دانشگاه مركز تخصصي حوزه علميه اصفهان بوده و گاه گاه در موسسات آموزشي ديگر و نيز مدارس علميه به تدريس ادبيات عرب اشتغال داشته ام.

ابن الفتي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبداللَّه سليمان بن عبداللَّه، اديب نحوى لغوى، از فضلاى قرن ششم، در 575 در اصفهان وفات يافته است.

فرزندش ابوعلى حسن نيز به اين لقب معروف بوده، منصب قضاوت خوزستان، و سپس تدريس نظاميّه بغداد را يافته، در آنجا روز 2 شنبه 5 شوال 525 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن حاجب، جمال الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمال الدين ابوعمر و عثمان بن عمر نحوى معروف (و. 570- ف.646 ه.ق.) وى اصلا از كردان ايرانى بود و در مصر متولد شد و در قاهره به تحصيل علوم ادبى و فقه پرداخت و چندى نيز در دمشق تدريس كرد. از تأليفات او: كافيه (نحو)، شافيه (صرف)، مختصرالمنتهى (تلخيص كتاب ديگر او به نام منتهى السؤال و الامل)، الامالى و غيره است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن خطيب گنجوي، تاج الدين اميراحمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، شاعر و اديب. مشهور به پسر خطيب گنجه يا پورخطيب گنجه. وى معاصر محمود غزنوى بود و با همسرش مهستى گنجوى به دربار غزنوى پيوستگى داشت. همسرش از سرايندگان شهرآشوب بود و ميان او و مهستى مناظره در مى گرفت. در سده ى هفتم قمرى داستان اميراحمد و مهستى درباره ى شوخ طبعيهاى وى و همسرش به نثر نوشته شد. از وى اشعارى در تذكره ها باقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ گزيده (718)، تاريخ نظم و نثر (739 ،85)، تذكره ى روز روشن (18)، دانشمندان آذربايجان (76)، الذريعه (21 /9)، مجالس النفائس (327).

ابن شهرآشوب سروي مازندراني، رشيدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(588 -488 ق)، عالم، متكلم، محدث، فقيه، مفسر، اديب و شاعر شيعى. در سارى متولد شد. نياى وى شهرآشوب از شاگردان شيخ طوسى بود و ابن شهرآشوب به واسطه ى پدر خود از او روايت مى كرد. در هشت سالگى قرآن را حفظ مى خواند. از زمخشرى و احمد و محمد غزالى و خطيب خوارزمى اجازه ى روايت داشت. بنا به دلايل مذهبى به حلب كه در آن زمان در پرتو حمايت حمدانيها پيشرفته ترين مركز علمى تشيع و پناهگاه شيعيان بود، رفت. مدتى نيز در بغداد اقامت داشت. به دليل اينكه بلاغتش در خطبه مورد پسند مقتفى، خليفه ى عباسى، واقع شد و مواعظش در وى مؤثر افتاد، منصب تدريس در بغداد و لقب رشيدالدين گرفت. پدرش شيخ على بن شهرآشوب، ابومنصور احمد طبرسى، امين الدين طبرسى، ابوالفتوح رازى، قطب راوندى، وفتال نيشابورى، از جمله ى استادان وى بودند. شاگردان زيادى نزد وى تربيت شدند. محقق حلى خود را به يك واسطه شاگرد او مى دانسته است. شهرت و مقبوليت وى چندان بود كه على رغم اعتقادات شيعى، مورد احترام

و قبول اهل تسنن نيز بود و وى را از محدثين ثقه مى دانند. مقبره ى ابن شهرآشوب در جبل جوشن نزديك مشهد حسينى قرار دارد. از آثار وى: «معالم العلما»، كه فصلى از آن درباره ى شعراى شيعه است؛ «مناقب آل ابى طالب»؛ «متشابه القرآن»؛ «بيان التنزيل»؛ «اعلام الطرائق فى الحدود والحقائق»؛ «انساب آل ابيطالب»؛ «الاسباب والنزول على مذهب آل رسول (ص)»؛ «الحاوى»؛ «الاوصاف»؛ «المنهاج»؛ «المخزون المكنون فى عيون الفنون».[1]

سارى قديم الايام معدن رجال و دانشمندان بزرگ علمى بوده و بزرگان از قبيل علامه جليل القدر جناب محمد بن على بن شهرآشوب ساروى مازندرانى منسوب به آن مى باشد.

اين بزرگوار از علماء قرن ششم هجرى و صاحب تأليفات عديده مانند مناقب آل ابيطالب و متشابهات القرآن و معالم العلماء و غيره مى باشد.

علماء علم رجال وى را چنين ستوده اند.

محمد بن على بن آشوب السروى نوراللَّه مرقده السنى فخر الشيعه و تاج الشريعه محى آثار المناقب والفضائل والبحر المتلاطم الزخار الذى ليس له ساحل قطب المحدثين و شيخ مشايخهم رئيس العلماء و فقيههم رشيد الملة والدين شمس الاسلام والمسلمين فقيه وجيه و محدث مفسر محقق اديب اريب شاعر منشى بليغ جامع فنون فضائل و محاسن عالم ربانى شيخ رشيد بن ابن شهر آشوب المازندرانى صاحب 1- مناقب آل ابيطالب 2- والمعالم 3- و مثالب النواصب 4- والمخزون المكنون فى عيون الفنون 5- و اعلام الطرائق فى الحدود 6- والحقايق 7- والاوصاف 8- و مائدة الفايده 9- والمثال فى الامثال والاسباب 10- والنزول على مذهب آل الرسول 11- والحاوى 12- والانصاف 13- والمنهاج الى غير ذلك مما ذكره فى رجاله المسمى بمعالم العلماء.

وى در شب جمعه 22 شعبان سنه 588 ق ه وفات يافته و در بيرون حلب در بالاى كوه

معروف به جبل جوشن در جوار مشهدالسقط (محسن بن حسين الشهيد (ع)) و قبر احمد بن منير و ابن زهره.

و ما به خواست خدا عده اى از رجال گذشته و معاصر اين شهر را به نظر ارباب فضل و دانش مى آوريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (167 /7)، اعيان الشيعه (17 /10)، ايضاح المكنون (452 ،427 ،421 /2 ،103 ،69 /1)، خاتمة مستدرك الوسائل (60 -56 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (663 -662 /5)، الذريعه (233 ،154 /23 ،319 -318 /22 ،201 ،99 -98 /21 ،231 /20 ،76 ،73 ،63 -62 ،11 -10 /19 ،178 -177 /3 ،477 ،476 ،378 ،239 ،12 /2)، روضات الجنات (272 -269 /6)، رياض العلماء (128 -124 /5)، ريحانه (60 -58 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274 -273 /6)، فوائد الرضويه (571 -568)، قصص العلماء (429 -428)، كشف الظنون (1584 ،1269 ،77)، الكنى والالقاب (333 -332 /1)، لسان الميزان (395 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن شهرآشوب)، مؤلفين كتب چاپى (625 -624 /5)، معجم المؤلفين (17 -16 /11)، نامه ى دانشوران (46 -45 /5)، الوافى بالوفيات (164 /4)، هدية الاحباب (69)، هدية العارفين (102 /2).

ابن عبدالباقي بخاري مكي، علاءالدين، ابوالمعالي محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 991 ق)، قاضى، خطيب و اديب. معروف به خطيب مدينه. وى در 991 ق در مدينه به ايراد خطبه مى پرداخت. از آثار وى: «الطراز المنقوش فى فضائل الحبوش»، تأليف 991 ق، موسوم به «نزهة الناظر و سلوة الخاطر»؛ «عقد الفرائد فيما نظم من الفوائد»، در ادب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (55 -54 /7)، ايضاح المكنون (109 /2)، كشف الظنون (1109)، معجم المؤلفين (123 /10)، هدية العارفين (256 /2).

ابن فورك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوبكر محمد بن حسن بن فورك (بر وزن دوزخ) اديب متكلم اسولى، واعظ نحوى مدتى در عراق به مذهب اشعرى تدريس مى نموده سپس به رى مهاجرت كرده و بر حسب خواهش مردم نيشابور بدانجا رفته و ساكن شده و جهت او مدرسه و خانقاهى بنا كردند.

بالاخره به سال 406 وفات يافته، و علت آن را مسموم شدن در مراجعت از غزنه نوشته اند و پس از فوت در حيره مدفون گرديده و قبرش معروف است.

تعداد تأليفاتش را در اصول دين و اصول فقه و معانى قرآن حدود يكصد جلد نوشته اند.

از كلمات اوست كه گويد: گرفتارى عيال نتيجه متابعت شهوات حلال است پس چه گمان مى كنى در پيروى از شهوات حرام؟

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن لزه كرخي اصفهاني، ابوعمرو بندار

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، لغوى. در كرخ بغداد درس خواند و سپس به اصفهان سفر كرد. در آن شهر شهرت بسيار كسب كرد. حافظه اى قوى داشت، حدود هفتصد يا نهصد قصيده حفظ بود. ابوعبيد هروى استادش بود و ابن كيسان بغدادى شاگرد وى. در شعر، خبر و انساب سرآمد همروزگاران خود بود. برخى منابع از او به ابن لره ياد كرده اند. در زمان خلافت متوكل عباسى، مبرد را در سامرا ملاقات و او را به خليفه معرفى كرد. از آثار وى: «معانى الشعرا»؛ «جامع اللغه»؛«شرح معانى الباهلى» (الانصارى)؛ «الوحوش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (814 -813 /6)، روضات الجنات (141 -139 /2)، ريحانه (181 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (139)، الكنى والالقاب (397 /1)، معجم الادباء (134 -128 /7).

ابن لنكك، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 360 ق)، نحوى. شاعر. از مردم بصره و معاصر متنبى بود. به بغداد رفت و به خدمت مهلبى وزير درآمد. احتمالاً به اشاره ى مهلبى، در 351 ق كه متنبى از وزير ديدن كرد، ابن لنكك در اشارى وى را هجو كرد. «ديوان» اشعار او را گرد آورده بودند و شعر او پسند خاطر صاحب بن عباد افتاده بود، اما اكنون از سروده هاى وى مگر اندكى به جا نمانده است. از شهرت او به ابن لنكك (پسر مرد لنگ) چنين برمى آيد كه تبار ايرانى داشته است. وى قصيده ى تائيه ى دعبل را كه در مدح اهل بيت سروده روايت مى كرد. از اين روى مى توان حدس زد كه وى با شيعيان همدلى داشته است. پسرش ابراهيم نيز شاعر بود و به ابن لنكك شهرت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (243 /7)، دانشنامه ى ايران و اسلام (815 -814

/6)، دائرةالمعارف البستانى (671 /1)، ريحانه (181 /8)، معجم الادباء (11 -6 /19)، الوافى بالوفيات (157 -156 /1).

ابن واضح يعقوبي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن ابى يعقوب اسحق بن جعفر بن وهب بن واضح كاتب عباسى معروف به ابن واضح، و ابن يعقوبى، و گاهى او را يعقوبى گويند، اصفهانى شيعى، از قدماى مشاهير مورخين و جغرافى دانان شيعه است مردى جهانگرد بوده كه مسافرت را دوست مى داشته و شرق و غرب بلاد اسلام را سياحت كرده، در سال 260 به ارمنستان رفته سپس به هند و از آنجا به مصر و بلاد مغرب بعد از آن كتب تاريخى و جغرافيائى خود را به رشته تحرير در آورده است.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اخبار الامم السالفة 2- الاسماء 3- البلدان در جغرافيا 4- التاريخ كه به تاريخ يعقوبى معروف است و در دو مجلد به طبع رسيده است 5- المسالك و الممالك 6- مشاكلة الناس لزمانهم؛ و غيره.ُ

صاحب عنوان در سال 284 وفات يافته است.

مخفى نماند كه صاحب عنوان غير از شيخ ابوبكر احمد بن يعقوب ابن ناصح نحوى اديب، شاگرد ابن منده اصفهانى است. وى در سال 340 و اندى وفات يافته و برادرش ابى الحسن محمّد بن يعقوب بن ناصح اديب نحوى متوفى بسال 354 مى باشد. هر دو برادر در نيشابور ساكن بوده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن بُطه قمي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، اديب، محدث، نحوى، لغوى و رجال شناس امامى. در روزگار غيبت صغرى در قم و بغداد مى زيست. وى معاصر شيخ كلينى بود. محدثان و رجال نويسان شيعى وى را محدث داراى مسامحه مى دانند و مى گويند كه در روايتهايش احاديث سستى يافت مى شود. وى از احمد بن محمد بن خالد برقى و حسين به حسن قمى و محمد بن حسن صفّار و محمد بن حسين

بن ابى الخطاب حديث شنيد. على بن حاتم از وى روايت كرده است. از آثار وى: «تفسير اسماء اللَّه تعالى و ما يدعى به»، «كتاب قرب الاسناد»، «فهرست ابن بطه». نجاشى در كتاب خود آثار ديگرى از وى را آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (261 /2)، الذريعه (70 /17 ،375 -374 /16)، رجال النجاشى (283 -282 /2)، ريحانه (417 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 254 -253 /4)، الفهرست للطوسى (39)، معجم المؤلفين (148 /9).

ابن بَوَاب، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 423 /413 ق)، خطاط مذهّب، حافظ، قارى، اديب و شاعر شيعى. مشهور به ابن بواب يا ابن سترى و ملقّب به علاءالدين و قبلةالكتاب. پدرش پرده دار دستگاه آل بويه بود و شهرت وى هم از اين رو است. ابوالحسن نيز يك چند در خدمت بهاءالدوله ى ديلمى سرپرستى كتابخانه ى بهاءالدوله را در شيراز بر عهده داشت. خوشنويسى را از ابن اسد كاتب آموخت، برخى او را شاگرد حسن بن مقله و بعضى شاگرد محمد بن مقله دانسته اند. خط نسخ را به شيوه ى خود مى نوشت و اصولى نيز براى آن وضع كرد. وى را پايه گذار شيوه ى ريحانى و محقق نيز دانسته اند. آموزشگاهى براى تعليم خط تأسيس كرد كه تا 698 ق برجا بود. شصت و چهار نسخه قرآن به خط خود نوشته بود. ابن بواب به خدمت فخرالملك، ابوغالب محمد بن على بن خلف واسطى، والى عراق، از جانب بهاءالدوله، درآمد و نديم وى شد. در بغداد درگذشت و در جوار امام احمد حنبل به خاك سپرده شد. آثارى از وى در مجموعه ى چستربيتى لندن و كتابخانه لاله لى استانبول باقى است. نسخه قرآن كتابخانه چستربيتى به امضاى او و به تاريخ 391 ق

است كه هم از نظر خط و هم از تذهيب مجلل است. اشعارى نيز در فن خط و لوازم آن سروده كه اديبان «القصيدة الرائية» او را در نهايت بلاغت دانسته اند. شهرت او در تكميل و تنقيح شيوه ى ابن مقله است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اطلس خط (308 -300)، الاعلام (183 /5)، پيدايش خط و خطاطان (75 ،74 -70)، تاريخ گزيده (696)، تاريخ هنرهاى ملى (744 -739 /2)، خوشنويسان و هنرمندان (22)، دانشنامه ى ايران و اسلام (454 /3)، دائرةالمعارف البستانى (411 -410 /1)، ريحانه (424 -422 /7)، سرآمدان فرهنگ (36 -35 /1)، سير النبلاء (320 -315 /17)، كارنامه ى بزرگان (24)، كشف الظنون (1339)، الكنى والالقاب (234 /1)، گلستان هنر (19 ،18 ،12)، مجالس المؤمنين (488 /2)، معجم الادباء (134 -120 /15)، معجم المؤلفين (258 /7)، مناقب هنرمندان (113 ،42 ،38 -37)، نامه ى دانشوران (105 -91 /5)، وفيات الاعيان (344 -342 /3)، هدية الاحباب (51).

ابن بي بي جعفري رُغَدي، امير ناصرالدين حسين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 684 ق)، اديب و مورخ. معروف به ابن بى بى منجمّه. پدرش مجدالدين محمد ترجمان از مردم گرگان، مدتها منشى دستگاه جلال الدين خوارزمشاه و سمنانى، رييس شافعيان نيشابور بود و چون به اخترگويى مى پرداخت به بى بى منجّمه شهرت داشت. ابن بى بى از طريق پدر وارد دستگاه سلجوقيان گرديد. در روزگار جانشينان علاءالدين كيقباد فرمان نويس و مهردار پادشاه بود. تنها اثر بازمانده او كتاب «الاوامر العلانيه فى الامور العلائيه» است مشهور به «تاريخ ابن بى بى»، درباره ى تاريخ سلاجقه ى روم كه وقايع ميان سالهاى 588 و 679 ق را در بر مى گيرد. مؤلف اين كتاب را پس از استيلاى مغولان بر آسيا، به علاءالدين عَطاء مَلكِ جوينى اهدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1217 -1213 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (456 -455 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابن بى بى).

ابن جبّان، ابومنصور محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 416 ق)، لغوى و اديب. وى اهل رى و ساكن اصفهان بود. در 391 ق رهسپار بغداد شد. او سرآمد اقران در لغت و از معاشران ابوعلى فارسى از ونديمان صاحب بن عباد بود. در اواخر عمر به حج رفت. از وى اشعار پراكنده اى به جا مانده است. ازآثارش: «انتهاز الفُرَص فى تبيين المقلوب من كلام العرب»؛ «ابنية الافعال»؛ «الشامل»، در لغت؛ «شرح الفصيح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (133)، لسان الميزان (365 /6)، معجم الادباء (262 -260 /18)، معجم المؤلفين (31 -30 /11)، الوافى بالوفيات (180 /4).

ابن جراح بغدادي، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(334 -245 ق)، اديب، نويسنده، محدث، مفسر و مورخ. از خاندانى ايرانى تبار بود. از احمد بن بُديل قاضى و حسن بن محمد زعفرانى و ديگران حديث شنيد. فرزندش عيسى و ابوالقاسم طبرانى و ابوطاهر ذهلى از او حديث روايت كرده اند. وى وزير مقتدر و قاهر عباسى بود كه امور مالى دولت را سامان داد. مدتى خليفه او را بركنار كرد و به زندان انداخت و پس از آزادى به رياست ديوانها منصوب شد. در 311 ق او را به مكه، سپس به صنعا تبعيد كرد. در 312 ق بخشوده و رياست ديوان اشراف مصر و شام به او سپرده شد. پس از آن در 315 ق مجدداً به وزارت رسيد، ولى باز بر اثر حسد درباريان خشم خليفه بر وى نازل شد و او را دستگير و زندانى كردند. ابن جراح از وزراى ايرانى دربار خلفاى عباسى بود، كه زندگى پر فراز و نشيبى را گذراند، اما در پايان زندگى، در بغداد، محتشم زيست. او را به نيك رفتارى و نيك خلقى ستوده اند. هارولدباون

خاورشناس انگليسى كتابى درباره ى زندگى وى به نام «زندگى على بن عيسى و عصر او» به انگليسى نوشته است. از آثارش: «ديوان رسائل»؛ «معانى القرآن» و تفسير آن كه با همكارى ابوالحسن واسطى و ابن مجاهد مقرى تأليف شد، «جامع الدعاء»؛ «كتاب الكتّاب و سياسة المملكة و سيرة الخلفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الوزراء (131 -126) الاعلام (133 /5)، تاريخ بغداد (16 -14 /12)، روضات الجنات (207 -206 /5)، سير النبلاء (301 -298 /15)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (212 -211 ،60)، معجم الادباء (73 -68 /14)، معجم المؤلفين (162 -161 /7).

ابن جراح، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(296 -243 ق)، اديب و دبير ديوان خلفاى عباسى. از خانواده اى ايرانى نژاد مسيحى در شهر بغداد متولد شد و در دربار خلفاى عباسى به كار ديوانى پرداخت. ابتدا رياست ديوان خراج ولايت شرقى را به عهده داشت. در 285 ق همراه وزير به ايالت جبال رفت و پس از بازگشت از سفر، ديوان خود را كه تا آن هنگام زير نظر احمد بن فرات بود مستقل ساخت. در ايامى كه قرامطه به كاروان حج حمله كردند، به رياست ديوان جيش منصوب شد. وى پس از مرگ مكتفى از خلافت ابن معتز هوادارى كرد و چند ماه بعد در شمار يكى از اعضاى اصلى توطئه عليه مقتدر خليفه ى جوان قرار گرفت و در زمان ابن معتز 24 ساعت مقام وزارت داشت. ابن فرات كه دشمن ديرينه ى وى بود پس از مدتى تقيب ابن جراح را دستگير و اعدام كرد. از آثار وى: «الشعر والشعراء»؛ «الورقه فى اخبار الشعراء»؛ «كتاب الوزراء» «كتاب الاربعه على مثال كتاب ابن هفان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (355 /6)، تاريخ بغداد (255

/5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (474 /3)، ريحانه (439 -438 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (211)، معجم المؤلفين (295 /9)، هدية العارفين (695 /3) ،(22 /2).

ابن جنگ سجزي، ابوسعيد، خليل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(378 -289 ق)، فقيه و اديب حنفى مذهب. در سيستان به دنيا آمد. به شهرهاى بسيارى سفر كرد و در دمشق و نيشابور از ابوالقاسم بغوى و يحيى بن صاعد و ابوالعباس سراج حديث شنيد و الحاكم و ابوذر هروى و عبدالوهاب بن محمد خطابى از وى روايت كرده اند. او معاصر ملك مظفر صالح بن نوح سامانى، و در فقه بى نظير بود. در 320 ق امير ابوجعفر، فرمانرواى صفارى سيستان وى را به قضاوت سيستان گماشت. چندى نيز قاضى سمرقند بود. در فرغانه درگذشت. ابوبكر خوارزمى در رثاى او شعر گفته است. از آثار وى: «الدعوات والآداب والمواعظ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (363 /2)، ايضاح المكنون (295 /2)، تاريخ سيستان (327 ،313 ،20)، سير النبلاء (439 -437 /16)، معجم الادباء (80 -77 /11)، معجم المؤلفين (113 /4).

ابن حازم، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فرهنگ نويس. معروف به لحيانى. وى غلام كسايى مروزى و معاصر محمود غزنوى و فراء بود. در لغت عرب استاد بود و با دانشمندان و سخنوران عرب ديدار و گفتگو مى كرد. نزد اصمعى و ابوعبيده و ابوعمرو شيبانى درس خواند. ابوعبيد قاسم بن سلام شاگرد وى بود. تنها اثرش: «كتاب النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (345 /2)، ريحانه (125 /5)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (84)، معجم الادباء (108 -106 /14)، معجم المؤلفين (56 /7).

ابن حسول رازي، صفي الملك، ابوالعلاء محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 450 ق)، اديب و خوشنويس شيعى. از مردم همدان بود، اما در رى نشو و نما يافت. پدرش نيز اديب و كاتب بود. وى از صاحب بن عباد و ابن فارس ادب آموخت. ابتدا در دستگاه آل بويه ى رى عهده دار ديوان رسايل بود، سپس به وزارت ابوطالب مجدالدوله رسيد و با تسلط محمود غزنوى بر رى، به غزنويات پيوست و به دبيرى گمارده شد. در 434 ق به هنگام تسلط تركان سلجوقى بر رى به خدمت آنها درآمد و منشى عميدالملك كندرى شد. از آثار وى: «تفضيل الاتراك على سائر الاجناد»؛ «مناقب الحضرة السلطانيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162 /7)، اعيان الشيعه (383 /2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (34 -31 /1)، تاريخ بيهق (111)، دائرةالمعارف البستانى (445 /1)، راحة الصدور (482 -480)، كشف الظنون (462)، معجم المؤلفين (318 /10)، الوافى بالوفيات (135 -132 /4).

ابن حمّويه جويني، صاحب، فخرالدين، ابوالمظفر يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(647 -582 ق)، اديب، شاعر و محدث. اصل وى از جوين نيشابور بود. در دمشق به دنيا آمد و در آنجا و مصر حديث شنيد. از 624 ق به خدمت محمد بن محمد، فرمانرواى ايوبى دمشق، درآمد و تا زمان مرگ او با وى همكارى داشت. در 640 ق سلطان نجم الدين ايوب او را زندانى كرد. ابن حمويه تا 643 ق در زندان به سر برد. سلطان در اين سال وى را از بند رها كرد و فرماندهى سپاه خود را به او داد. پس از درگذشت نجم الدين، اروپائيان بر «دمياط» دست يافتند كه ابن حمويه در جنگ با آنها كشته شد و جنازه ى وى به مصر برده شد. از آثارش: «تقويم النديم و عقبى النعيم المقيم»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255 /10 ،329 -328 /9)، كشف الظنون (470)، معجم المولفين (331 /13).

ابن خاتون طوسي، شمس الدين، ابوالمعالي محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1055 ق)، فقيه امامى و اديب. از پيشوايان و برجستگان علماى اماميه و شاگرد شيخ بهايى و در علوم و فنون مختلف سرآمد بود. پس از فراغت از تحصيل مدتى در حيدرآباد دكن مسكن گزيد، و از آنجا به مشهد مقدس رفت و پس از چندى به هندوستان بازگشت و در آن ديار وزارت سلاطين قطب شاهيه را در حيدرآباد عهده دار شد. در 1038 ق سلطان عبداللَّه قطب شاه كه به جاى سلطان محمد قطب شاه نشسته بود، منصب صدارت عظمى را به وى داد و او را به لقب پيشوا ملقب ساخت. وى شيخ اجازه سيد حسين فرزند حيدر كركى است. در حيدرآباد دكن از دنيا رفت. از آثار وى: ترجمه ى «اربعين» استادش شيخ بهايى كه به امر سلطان محمد قطب شاه از سلاطين قطب شاهيه ى هند نوشت و به نام ترجمه ى «قطب شاهى» ناميد و در سفرى كه به عنوان سفير حيدرآباد به ايران آمد ترجمه ى قطب شاهى را به استادش شيخ بهائى نشان داد، و شيخ در 1028 ق تقريظى لطيف بر آن نوشت؛ «شرح الارشاد» علامه ى حلى؛ «شرح جامع عباسى» شيخ بهائى؛ «توضيح اخلاق عبداللَّه شاهى»، به فارسى، در شرح كتاب «اخلاق ناصرى» خواجه نصير طوسى، به درخواست عبداللَّه قطب شاه؛ كتابى در «امامت»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (11 -10 /10)، الذريعه (172 ،80 -79 /13 ،76 /4)، روضات الجنات (87 /1)، رياض العلماء (135 -134 /5)، ريحانه (490 -489 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 513

-512 /11)، فوائد الرضويه (567)، الكنى والالقاب (272 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن خاتون)، معجم المؤلفين (6 /11)، هدية الاحباب (56).

ابن خالويه، ابوعبداللَّه حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 370 ق)، نحوى، لغوى، اديب و شاعر امامى. اصلش از همدان بود. در 314 ق وارد بغداد شد و در محضر بزرگان علم و ادب حضور يافت. قرآن را از ابن مجاهد، نحو و ادب را از ابن دُرَيد و ابن انبارى و نِفْطويه، و لغت را از ابوعمر زاهد آموخت و از محمد بن مخلد عطار حديث شنيد. پس از آن ساكن حلب و ادب آموز فرزندان سيف الدوله حمدانى شد. ابن عدى معروف به ابن قطان، ابن غلبون، معافى بن زكريا و حسين بن سليمان انطاكى از شاگردان وى بودند. او با متنبى در محضر سيف الدوله مباحثات بسيار داشته است. زجاجى نحوى و ابوعلى فارسى معاصر او بودند. وى در حلب وفات يافت. از آثارش: «الآل»؛ «الاشتقاق»؛ «شرح مقصورة ابن دريد»؛ «اعراب ثلاثين سورة من القرآن العزيز»؛ «ليس»، در ادب؛ «الجمل»، در نحو؛ «شرح المقصور والممدود»؛ «الاسماء الاسد»؛ «الفصيح»؛ «شرح قصيده ى نفطويّه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (249 -248 /2)، اعيان الشيعه (423 -419 /5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (528 -527 /4)، الذريعه (37 /1)، رجال النجاشى (188 /1)، روضات الجنات (145 -141 /3)، رياض العلماء (28 -23 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (141)، كشف الظنون (1391 ،1343 ،1272 ،602 ،123 ،86)، الكنى والالقاب (275 -274 /1)، لسان الميزان (490 -489 /2)، معجم الادباء (205 -200 /9)، معجم المؤلفين (310 /3)، الوافى بالوفيات (325 -323 /12)، وفيات الاعيان (179 -178 /2).

ابن خراساني، ابوالعزّ محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(576 -494 ق)، شاعر، نحوى، عروضى و محدث. وى نزد ابومنصور جواليقى به تحصيل پرداخت. از ابوالحسين طيورى و ابوسعد بن خشيش حديث شنيد و ابن الاخضر و ابوالفتوح بن حصرى از وى روايت كرده اند. وى علاقه ى وافرى به

علم عروض داشت و در سرودن شعر بسيار توانا و استاد بود. در پايان عرم دچار پريشانى حواس شد. از آثار وى: «ديوان» اشعار، در پنج مجلد؛ «النوادر»؛ «العروض» و چندين اثر ديگر در فنون ادبى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (252 /7)، ايضاح المكنون (100 /2)، ريحانه (497 -496 /7)، سير النبلاء (83 -82 /21)، كشف الظنون (765)، لسان الميزان (510 /6)، معجم الادباء (47 -46 /19)، معجم المؤلفين (304 /11)، الوافى بالوفيات (150 /1)، هدية العارفين (98 /2).

ابن خمّار، ابوالخير حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(331- ح 421 ق)، طبيب، فيلسوف و مترجم. از نصرانيان ايرانى و يكى از مترجمان بزرگ، از زبان سريانى به عربى بود. وى كتب زيادى را از آن زبان به عربى ترجمه كرد. در فلسفه شاگرد يحيى بن عَدى بود. ابن نديم او را ملاقات كرده و از او به عنوان منطقى بزرگى ياد مى كند. ابوالفرج بن طيّب مسيحى و ابوالفرج بن هندوى مسلمان احتمالاً در زمان اقامت او در بغداد از شاگردان وى بوده اند. او را در طب ثالث بقراط و جالينوس مى دانستند. از جراحان بيمارستان بزرگ عضدالدوله در بغداد بود. ابن سينا او را تحسين كرده، ولى با تمام اشتياقى كه به ديدار وى داشت، به اين امر نائل نشد. مدتى در زمان مجدالدوله ى ديلمى در رى، چندى در دستگاه ابوالعباس مأمون خوارزمشاه در خوارزم بود. پس از فتح خوارزم به دست سلطان محمود غزنوى وى را به همراه ابوريحان بيرونى و چند تن از دانشمندان به غزنه بردند. در اواخر عمر به سبب شنيدن آيه اى از قرآن و ديدن پيامبر اسلام (ص) در خواب، مسلمان شد. در زمان سلطان محمود، در راه

رفتن به دربار او از اسب بر زمين افتاد و كشته شد. از جمله آثار باقى مانده از وى: «كتاب الوفاق بين آراء الفلاسفة والنصارى»؛ «مقالة فى التوحيد والتثليث»؛ «مقالة فى الصديق والصداقة»؛ «مقاله فى السعادة»؛ «مقالة فى الاخلاق»؛ «مقالة فى الصرع»؛ «كتاب ديابطا» يعنى تقطير؛ «الآثار المخيلة فى الجو الحادثه عن البخار المائى و هى الهالة والقوس والضباب»؛ «كتاب الهيولى»؛ «مقالة فى امتحان الاطباء»؛ كه آن را به خوارزمشاه اهدا كرد؛ «كتاب الآثار العلويه»؛ «كتاب اللبس فى الكتب الاربعة فى المنطق» كه اين از ترجمه هاى او از سريانى به عربى است؛ «كتاب تفسير ايساغوجى»، هم به صورت مشروح و هم به صورت مختصر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (282 -281 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (226)، تاريخ طب (701 -699 /2)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (16 -14)، چهار مقاله (119 ،118)، دانشنامه ى ايران و اسلام (956 -955 /7)، ريحانه (509 -508 /7)، عيون الانباء (323 -322 /1)، فهرست ابن نديم، ترجمه (477 -476 ،447)، لغت نامه (ذيل/ ابن خمار)، معجم المؤلفين (229 /3)، الملل والنحل (369)، نامه ى دانشوران (88 -85 /1)، الوافى بالوفيات (42 -41 /12)، هدية العارفين (277 /1).

ابن خَيّاط، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 320 ق) نحوى و لغوى. از مردم سمرقند بود، در بغداد زيست و در بصره از دنيا رفت. ابوعلى فارسى و ابوالقاسم زجاجى از شاگردان او بودند. با ابراهيم بن سرى زجّاج مشاجرات نحوى داشت. به ظاهر در دوره اى از زندگى دچار كرى كامل شده بود. به گفته ى ياقوت حموى او مردى خوش اندام، خوش اخلاق و خوش برخورد بود. او شيوه ى نحويان كوفه و بصره را در نحو به هم مى آميخت، در پاره اى

از موارد از لحاظ روش، بصرى بود ولى بعضى از نظرات كوفيان را نيز مى پذيرفت. آثار وى: كتاب «المعانى القرآن»؛ «النحو الكبير»؛ كتاب «الموجز» و كتاب «المقنع» هردو در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (199 -198 /6)، دانشنامه ى ايران و اسلام (554 -553 /4)، ريحانه (512 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (137)، كشف الظنون (1935 ،1899 ،1810 ،1730)، لغت نامه (ذيل/ ابن خياط)، معجم الادباء (142 -141 /17)، معجم المؤلفين (23 /9)، الوافى بالوفيات (88 /2)، هدية العارفين (31 /2).

ابن دُرُستُوْيه فسوي، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(347 -258 ق)، نحوى، لغوى و عالم دينى. پدرش از محدثين بزرگ بود. وى از مردم فساى فارس بود كه در نوجوانى به بغداد رفت و در آنجا مقيم شد. در بسيارى از علوم، از جمله در علم حديث، سرآمد زمان خويش بود. مجموعه هايى گرد آورده بود كه حداقل تا زمان خطيب بغدادى باقى بود. در بغداد درس خواند و از محضر استادانى چون ابن قتيبه ى دينورى و ابوالعباس مبرد بهره گرفت. ابن درستويه مفسر قرآن نيز بود و در تفسير دو ديدگاه اخفش بصرى و ثعلب كوفى را تلفيق مى كرد. ابن درستويه در آثار نحوى، طرفدار مكتب بصره بود. گويا كتبى نيز در رد افكار نحويون كوفى نيز نوشته بوده است. اما در تفسير قرآن و حديث روشى مختلط داشته است. دارقطنى، ابن شاهين و ابوعبيداللَّه مرزبانى از شاگردان وى بودند. از آثار وى: «كتاب الكتّاب المتمم» يا «ادب الكاتب المتمم»، در بررسى جزئيات خط و املا براى دبيران؛ كتاب «الارشاد»، در نحو؛ «معانى الشعر»؛ «اخبار النحويين»؛ «نقض كتاب العين»؛ «التوسط بين الاخفش و ثعلب»، در تفسير قرآن؛ شرح «كتاب الجرمى»؛ «كتاب الهجاء»؛ كتاب «غريب الحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (204 /4)، ايضاح المكنون (558 ،374 ،343 ،330 ،299 ،298 ،282 /2 ،556 ،553 ،374 /1)، تاريخ بغداد (429 -428 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (564 /4)، دائرةالمعارف البستانى (475 /1)، دايرةالمعارف فارسى (18 /1)، روضات الجنات (105 -104 /5)، ريحانه (517 /7)، سير النبلاء (532 -531 /15)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (107 -106)، كشف الظنون (2041 ،1730 ،1729 ،1472 ،1461 ،1452 -1451 ،1415 ،1272 ،1205 ،1108 ،839 ،700 ،506 ،116 -115 ،68)، الكنى والالقاب (284 /1)، لسان الميزان (744 -742 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابن درستويه)، معجم المؤلفين (40 /6)، نامه ى دانشوران (126 -125 /3)، وفيات الاعيان (45 -44 /3)، هديةالعارفين (446 /1).

ابن دوست، ابوسعيد، ابوسعد عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(431 -357 ق)، عالم، اديب و شاعر. جدش ملقب به دوست بود. عبدالرحمان از مردم نيشابور و ناشنوا بود. نزد ابونصر جوهرى لغت و ادب آموخت. ابوالحسن واحدى مفسير از شاگردان اوست. از آثار او: «ردّ على الزجاجى»، در استداركش بر «اصلاح منطق» ابن سكيت؛ «ديوان» شعر. در «الاعلام» زركلى نام او را به استناد «جواهر المضيئه» ابن درست نوشته است، اما با توجه به آنكه اغلب منابع او را ابن دوست ذكر كرده اند، بنا را بر ضبط ابن دوست مى گذاريم. همين ضبط را «دائرةالمعارف البستانى» به صورت ابن دُوَست [dowast] آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102 /4)، دائرةالمعارف البستانى (482 /1)، ريحانه (520 /7)، سير النبلاء (510 -509 /17)، لغت نامه (ذيل/ ابن دوست)، معجم المؤلفين (188 /5).

ابن رزين رازي اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 253 ق)، قارى، نحوى و محدث. اصل وى از اصفهان بود. در رى متولد شد. نزد نُصير و خلاّدبن خالد قرآن آموخت. در عربيت و قراآت استاد و راوى حديث بود. از آثار وى: «الجامع»، در قرائت، «رسم القرآن»؛ «العدد»؛ كتابى در «جواز قراءة القرآن على طريق المخاطبه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (213 /7)، رى باستان (378 /2)، معجم المؤلفين (103 /11)، الوافى بالوفيات (294 /4).

ابن ساعاتي، فخرالدين رضوان، رمضان

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 627 -617 ق)، پزشك و اديب. در دمشق متولد شد. وى با اينكه پزشك بود، در ادب و منطق و ساير موضوعات فلسفى و نيز در ساعت سازى مهارت داشت. در ابتدا وزير محمد بن ايوب، برادرزاده ى صلاح الدين بود، سپس وزير و طبيب خاص برادر وى شد. در دمشق درگذشت. از آثار وى: «رسالة فى عمل الساعات و استعمالها»، درباره ى ساختن ساعت؛ «حاشيه ى قانون ابن سينا»؛ «المختارات فى الاشعار»؛ «تكميل كتاب القولنج ابن سينا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (53 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (619 /4)، ريحانه (558 -557 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابن ساعاتى)، معجم الادباء (143 ،141 /11)، هدية العارفين (369 /1).

ابن ساوجي، ابوالمحاسن محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 732 ق)، اديب، شاعر و خطاط. از مردم نخجوان بود. از وى اشعارى در تذكره ها به جاى مانده است. از آثار او: منظومه اى است به نام «درّة المعانى»، در ترجمه و شرح «لآلى المنثوره»، كه ابن ساوجى آن را در 732 ق سروده است؛ نسخه اى از ترجمه ى كتاب «مسالك و ممالك» ابواسحاق ابراهيم اصطخرى به خط ابن ساوجى به تاريخ 726 ق؛ كتاب «السامى فى الاسلامى»، به خط نسخ و رقاع و عناوين ثلث دودانگ، با رقم: «ابوالمحاسن محمد بن سعد بن محمد يعرف ابن الساوجى... سنة احدى عشر و سبعمائة الهجرية، بالسلطانية» (711).كاتب اين نسخه را براى فرزندش، ابوطاهر محمد، كتابت كرده است و اكنون اين كتاب در كتابخانه ى سلطنتى موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1170 /4)، تاريخ نظم ونثر (771)، دانشمندان آذربايجان (21)، فرهنگ سخنوران (19).

ابن سِكّيت، ابويوسف يعقوب

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(244 -186 ق)، لغوى، نحوى، شاعر و زبان شناس شيعى. پدرش سكيت، شاعر و از مردم دورق خوزستان بود. نخست نزد پدر، كه در شعر و لغت صاحب نظر بود، و سپس نزد ابوعمرو شيبانى، فرّاء و ابن اعرابى و ديگران، درس خواند. ابن سكيت گويد: پدرم در شعر بر من مقدم است و من در نحو بر وى. از اصحاب خاص امام محمدتقى (ع) و امام على النقى (ع)، و محدثى ثقه و صادق بود. در درب القنطره ى بغداد مقيم و همراه پدرش به تدريس مشغول بود. ابن سكيت معلم فرزندان متوكل خليفه عباسى بود و در ابراز شيعيگرى خود زبانى بى پروا داشت، چندان كه جان خود را نيز به خاطر آن از دست داد. روزى متوكل كه با اهل بيت (ع) دشمنى داشت، از او

پرسيد كه آيا فرزندان من بهترند يا پسران على (ع)، ابن سكيت در جواب گفت: من، تو و فرزندان تو را با قنبر، خادم على (ع)، برابر ندارم. متوكل برآشفت و فرمان داد زبان وى را از قفا بيرون كشند. غلامان او را به بدترين صورت كشتند. ابن سكيت در نحو از پيروان مكتب كوفه بود. و سبب اشتهار وى آثار لغوى اوست كهبه مكتب بصره تعلق دارد، بدين سبب نيز او را نماينده ى مكتب تلفيقى كوفه و بصره دانسته اند. ابن سكيت متخصص لغت و شعر عرب بود و بيش از بيست اثر از خود بر جاى گذاشته است كه برخى از آنها عبارت اند از: «اصلاح المنطق» كه به گفته مبرد كتابى در لغت همسنگ آن در بغداد ديده نشده؛ كتاب «الالفاظ»؛ كتاب «القلب والابدال»؛ كتاب «الاضداد». علاوه بر اينها، ابن نديم از سى شاعر قديم نام مى برد كه ابن سكيت دواوين ايشان را با دقت تحسين برانگيزى جمع آورى و شرح كرده است كه از اين تعداد تنها چند اثر باقى مانده است. از ديگر آثار او: «الاصوات»؛ «الامثال»؛ «معانى الشعر الكبير»؛ «معانى الشعر الصغير»؛ «المقصور والممدود»؛ «المذكر والمؤنث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255 /9)، اعيان الشيعه (306 -305 /10)، ايضاح المكنون (507 ،348 ،345 ،342 ،335 ،330 ،328 ،320 ،318 ،302 ،290 ،277 ،276 ،273 ،262 ،261 /2 ،94 /1)، تاريخ بغداد (274 -273 /14)، دانشنامه ى ايران و اسلام (632 -631 /4)، دائرةالمعارف البستانى (525 -523 /1)، الذريعه (173 /2)، رجال ابن داود (قسم 379 /1)، رجال النجاشى (426 -425 /2)، روضات الجنات (200 -198 /8)، رياض العلماء (21 /6 ،387 -381 /5)، ريحانه (571 -569 /7)،

سير النبلاء (19 -16 /12)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (263 -260 ،122 -121)، كشف الظنون (2009 ،1406 ،1358 ،1355 ،507 ،264 ،108)، الكنى والالقاب (316 -314 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن سكيت)، مؤلفين كتب چاپى (869 -868 /6)، مجالس المؤمنين (556 -555 /1)، معجم الادباء (52 -50 /20)، معجم رجال الحديث (130 -129 /20)، معجم المؤلفين (244 -243 /13)، نامه ى دانشوران (260 -252 /2)، وفيات الاعيان (401 -395 /6)، هدية الاحباب (64 -63)، هدية العارفين (537 -536 /2).

ابن سمكه قمي، ابوعلي احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، حكيم، اديب و نويسنده. اهل قم و از استادان ابن عميد بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (638 /1)، تاريخ قم (217).

ابن شاذان، ابوعلي احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 450 ق)، اديب. در دوران فرمانروايى چغرى بيك و آلب ارسلان در دستگاه سلجوقيان در بلخ و شمال افغانستان به كار ديوانى مشغول بود. ابن شادان از ابوالعباس محمد بن احمد نقاش كلام آموخت. از شاگردان او مى توان، ابوالمعالى ثابت بن بُندار بقّال و ابوعلى محمد بن سعد كاتب را نام برد. خواجه نظام الملك نيز مدتى در شهر بلخ نزد وى، كه در آن زمان از طرف چغرى بيك حاكم آن شهر بود، به دبيرى اشتغال داشت و اين يكى از دلايل اشتهار ابوعلى شد، چه از طريق او بود كه خواجه نظام الملك به خدمت آلب ارسلان درآمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از فردوسى تا سعدى (258)، دانشنامه ى ايران و اسلام (653 /5)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاذان و احمد)، وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى (47).

ابن شاه، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(376 -313 ق)، شاعر، اديب، صوفى و فقيه حنفى. اصل وى از خوارزم بود و خود از اهالى بخارا. ابن سينا از شاگردان او بود. به گفته ى ذهبى او از پيشگامان بود و تصانيف زيبائى داشت. از آثارش: «ديوان» اشعار، كه ابن ماكولا آن را ديده كه اكثرش به خط ابن سينا بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (202 /1)، ايضاح المكنون (485 /1)، معجم المؤلفين (77 /2).

ابن شاه مردان ابهري، عبيداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 600 ق)، اديب و زبان شناس. در «الذريعه» نام وى عبداللَّه ذكر شده است. از آثار وى: «حدائق الآداب» يا «خلائق الادب»، در لغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (280 /6)، كشف الظنون (632)، معجم الادباء (72 /12)، معجم المؤلفين (245 /6)، هدية العارفين (650 /1).

ابن طباطبايي اصفهاني، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 322 ق)، عالم، اديب، شاعر، و محقق. در اصفهان متولد شد. در همان جا تحصيل كرد و تا پايان عمر در همان شهر زيست، از اين رو به ابن طباطباى اصفهانى شهرت يافت. گرچه در عصرى مى زيست كه بازار سياست گرم بود، اما او يكسره به كارهاى علمى و ادبى و شعر و شاعرى پرداخخت و عمرى را به آسودگى گذراند. بيشترين شهرت او از رهگذر توجه به شعر و شاعرى به زبان عربى است. شعرهاى او را متوسط دانسته اند، اما در نقد ادبى توانا بود. در شرح واقعه ى غدير خم اشعارى سروده است. عبداللَّه بن معتز، شاعر معروف بغدادى را بسيار دوست مى داشت، اما هرگز با او ملاقات نكرد. برخى از آثار او: «المدخل فى معرفة المعمى من الشعر»؛ «الشعر والشعرا»؛ «تهذيب الطبع»؛ «ديوان» شعر؛ «تقريظ الدفاتر»؛ «عيار الشعر». ظاهراً ابن خلكان در «وفيات» وجه تفاوتى ميان او و احمد بن محمد بن اسماعيل الديباج، ابن طباطباى مصرى نيافته و به همين جهت در ضبط اشعارشان به اشتباه افتاده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (199 /6)، اعيان الشيعه (80 -72 /9)، الذريعه (1363 /15 ،26 /9 ،511 ،387 /4)، ريحانه (82 -81 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (225)، معجم الادباء (156 -143 /17)، معجم المؤلفين (312 /8)، وفيات الاعيان (130 /1)، الوافى بالوفيات (80

-79 /2)، يادگار (س 3، ش 10، ص 69 -68).

ابن طليق، اسحاق

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، كاتب و مترجم. وى نخستين كسى بود كه در خراسان نگارشها را از فارسى به عربى گزارش كرد و عربى نويسى را در ديوانها رواج داد. وى از بنى نهشل و از نزديكان و همراهان نصر بن سيار ولايتدار خراسان و از دبيران وى بود. در 124 ق يوسف بن عمر فرمانرواى عراق به نصرنامه نوشت كه در نگارش ديوانى به هيچ وجه از زرتشتيان يارى نخواهد كرد. اسحاق از آن پس فرمان يافت تا دفاتر ديوانى را از فارسى به عربى برگرداند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :لغت نامه (ذيل/ اسحاق).

ابن طيفور، ابوالحسن، ابوالحسين عبيداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 313 ق)، اديب و مورخ. اصل وى از مرورود خراسان بود. در بغداد متولد شد. او همچون پدر به تاريخ نگارى روى آورد و بر كتاب تاريخ بغداد پدرش كه درباره ى اخبار بغداد و شرح حال پادشاهان و حوادث مربوط به آنان بود ذيلى به نام «تتمه كتاب اخبار بغداد» نوشت و تاريخ روزگار معتمد تا نيمه ى خلافت مقتدر را بر آن افزود. از ديگر آثار وى: «المستظرفات والمستظرفين»؛ «كتاب السكباج و فضائلها».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (343 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (402 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (243)، معجم المؤلفين (236 /6)، هدية العارفين (646 /1).

ابن عبدك گرگاني

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 340 ق)، مفسر، اديب، فقيه و متكلم امامى. معروف به عبدكى. عبدك اختصار عبدالكريم است. اهل گرگان بود و پيشواى شيعيان آنجا. مدتى در نيشابور توطن كرد. از عمران بن موسى جرجانى و همطبقه او حديث شنيد. حاكم نيشابورى از وى روايت كرده است. او سرانجام در گرگان درگذشت. از آثار وى: «التفسير» يا «تفسير ابن عبدك»؛ «شرح الجامع الصغير» و «شرح الجامع الكبير» محمد بن حسن شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ «الاقتداء بعلى»؛ «الرد على الاسماعيليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (159 /7)، اعيان الشيعه (438 -437 /9)، الذريعه (183 /10 ،244 /4)، رجال ابن داود (قسم 325 /1)، رجال النجاشى (301 -300 /2)، ريحانه (103 /8)، الفهرست للطوسى (368 ،306)، كشف الظنون (568 ،562)، معجم رجال الحديث (331 /16)، معجم المؤلفين (26 /11).

ابن عُجيم فارسي، ابوالحسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 420 ق)، طبيب، اديب و منجم. در فارسى متولد شد و همان جا نشو و نما يافت و تحصيلات طبى را نزد پزشكان زمان آموخت و در همان سرزمين ساليان دراز به طبابت اشتغال ورزيد. ابن عجيم در خدمت بهاءالدوله ديلمى مقامى بس ارجمند داشت و ابتدا در زمره ى اطباء مخصوص وى بود. او علاوه بر طب در ادب و كتابت نيز دستى بسزا داشت تا آنجا كه امر كتابت بصره ب وى تفويض شد. از تاريخ تولد و وفات وى اطلاع دقيقى در دست نيست. زمان وفاتش در حدود زمان درگذشت ابن سينا است و از خلال بعضى كتب چنين برمى آيد كه تا حدود 430 ق زنده بوده است. فيلسوف الدوله در «مطرح الانظار» مى نويسد كه وى كتابى در كليات طب داشته كه ظاهراً به اتمام

آن توفيق نيافته است. از آثارش: «نقل اقوال حكماى قبل از اسلام در حركت و كروى بودن زمين»؛ «جواب سؤالهاى ابوريحان بيرونى درباره ى افلاك و ثوابت و سيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان نامى پارس (206 -205 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (589)، تاريخ طب (688 -687 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارسى (57 /1)، ريحانه (107 /8)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسين فارسى)، نامه ى دانشوران (385 -384 /4).

ابن عربشاه اسفرايني، عصام الدين، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 873 وف 945 -943 ق)، اديب و منطقى. اصل وى از سمرقند بود. در اسفراين متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. نيا و پدر او قاضى اسفراين بودند. ابن عربشاه از شاگردان نورالدين عبدالرحمان جامى بود و در بخارا سكونت داشت. در اواخر عمر به قصد زيارت مرقد خواجه عبيداللَّه احرار نقشبندى به سمرقند رفت، اما در آن شهر بيمار شد و درگذشت و در كنار بارگاه خواجه عبيداللَّه دفن شد. از آثار وى: «اطول» كه شرح «تلخيص المفتاح» خطيب دمشقى است و آن را در برابر «مطول» تفتازانى نوشته است؛ «بيان النسب بين القضايا»؛ «الاستعارات البديعة»؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ حاشيه بر «حاشيه ى شمسيه ى» مير سيد شريف جرجانى؛ حاشيه ى «شرح عقايد نسفيه ى» تفتازانى؛ حاشيه ى «كبراى» مير سيد شريف جرجانى؛ «ميزان الادب»، در صرف و نحو و بيان؛ شرح «الرسالة الترشيحية»، در اقسام استعارات؛ شرح «المشائل النبوية» ترمذى؛ شرح «طوالع الانوار» بيضاوى؛ شرح «الرسالة العضدية»؛ «الفريد» در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332 -331 /6)، ايضاح المكنون (44 /2)، ريحانه (141 -140 /3)، كشف الظنون (2022 ،1916 ،1614 ،1372 ،1259 ،1146 ،1144 ،1116 ،1060 ،878 ،853 ،477 ،190 ،41 ،39)، الكنى

والالقاب (468 /2)، معجم المؤلفين (102 -101 /1)، هديةالاحباب (198).

ابن عربشاه اسفرايني، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1007 ق)، اديب و فقيه شافعى. معروف به عصامى و همچنين حفيد يا حفيد عصام. در مكه ى معظمه به دنيا آمد. و در همان جا نشو و نما يافت. از رجال بلاغت محسوب مى شد. وى در زادگاه خويش منصب قضاوت داشت و سرانجام در همان شهر درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «شرح الاستعارات» جدش عصام الدين بر «سمرقنديه»، در بلاغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (70 /5)، معجم المؤلفين (34 /7)، هدية العارفين (751 /1).

ابن عربشاه، شهاب الدين، ابومحمد، ابوالعباس احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(854 -791 ق)، مورخ، اديب، لغوى، فقيه و محدث حنفى. معروف به عربى و گاهى به عجمى. در دمشق متولد شد و همان جا نشو و نما كرد. در لشكركشى تيمور، در 803 ق به همراه او به سمرقند انتقال يافت و نزد جرجانى، جزرى و بسيارى ديگر، به تحصيل علم پرداخت و زبانهاى فارسى، تركى و مغولى را فراگرفت. در مغولستان، نزد شِرامى حديث آموخت. از سفرهايى به خوارزم، كريمه و ادرنه داشت و در ادرنه معتمد سلطان عثمان محمد اول شد و براى او كتابهاى بسيارى به تركى ترجمه كرد و به عنوان كاتب السر مسؤول نامه نگاريهاى سلان به زبانهاى عربى، تركى، فارسى و مغولى شد. در 824 ق به حلب و سال بعد به دمشق رفت و نزد دوست خود، ابوعبداللَّه محمد بخارى به تحصيل حديث پرداخت. درطى سفر حج در قاهره با ابوالمحاسن ابن تغرى بردى و ديگران روابط دوستى ايجاد كرد. سرانجام در مصر درگذشت. از آثار وى: «عجائب المقدور فى نوائب (اخبار) تيمور»؛ «فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء» كه تقليدى است از «مرزبان نامه»؛ «الترجمان المترجم بمنتهى الارب فى لغة الترك والعجم»؛ «برهان

الفارض بقول المعارض»؛ «العقد الفريد فى علم التوحيد»؛ «عنقود النصيحة»؛ «غرة السير فى دول الترك والتتر»؛ ترجمه «جامع الحكايات»؛ «مرآت الادب فى المعانى والبيان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (218 /1)، ايضاح المكنون (228 /2 ،178 /1)، تاريخ ادبيات زبان عربى (635)، دائرةالمعارف اسلاميه (231 -230 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (707 -706 /5)، الذريعه (220 /15)، ريحانه (111 -110 /8)، كشف الظنون (1646 ،1216 ،1198 ،1174 ،1152 ،1128 ،714 ،397)، الكنى والالقاب (355 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (122 /2)، هدية العارفين (130 /1).

ابن عميد قمي، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 360 ق)، شاعر، اديب، كاتب، حكيم معتزلى، لغوى، فيلسوف و منجم. از مردم قم بود. در همان جا نزد ابن سمكه تلمذ كرد. و پس از پدر در دربار آل بويه خدمت مى كرد. در رى وزارت وشمگير را داشت و مدتى هم وزير ركن الدوله ى ديلمى بود. چندى در خدمت عضدالدوله در شيراز به سر برد. صاحب بن عباد از شاگردان او بود و به دليل مصاحبت بيش از حد با وى به صاحب شهرت يافت. در طول عمر به بيمارى نقرس و قولنج دچار بود. ابن عميد در اغلب علوم عصر خود تبحر داشت. شعراى بسيارى او را مدح كردند از آن جمله متنبى، شاعر معروف در ارجان به خدمت او رسيد و به سبب قصيده اى كه در محدح او گفت، صله دريافت كرد. ابن عميد كتابخانه ى بزرگى حاوى صد بار كتاب در علوم مختلف داشت كه خازن آن ابوعلى بن مسكويه بود. اهميت ابن عميد در آن است كه صنايع لفظيه را با معانى دقيق گرد آورد و در بلاغت به درجه اى رساند كه او را تالى عبدالحميد دانستند. وى

در بغداد و به قولى در همدان يا رى درگذشت. پس از وى، پسرش نيز به وزارت ركن الدوله رسيد كه به سبب حسادت به شهادت رسيد. در ادب و ترسل او را «جاحظ ثانى» مى ناميدند. از آثار او: «تاريخ ابن عميد»؛ «ديوان رسائل» يا «رسائل ابن عميد». ابن نديم، كتاب «المذهب فى بلاغة» را از آثار وى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (328 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (639 -638 /1)، تاريخ گزيده (792 ،791 ،417 ،416 ،412)، دانشنامه ى ايران و اسلام (740 -739 /5)، الذريعه (241 ،240 /10 ،224 /3)، رساله ى شرح احوال و آثار ابن عميد، روضةالصفا (50 /4)، ريحانه (128 -125 /8)، سير النبلاء (138 -137 /16)، فوائد الرضويه (528 -521)، مجالس المؤمنين (445 -443 /2)، معجم المؤلفين (258 -257 /9)، الوافى بالوفيات (383 -381 /2)، وفيات الاعيان (113 -103 /5)، هدية الاحباب (78 -77)، هدية العارفين (46 /2).

ابن فارس رازي، ابوالحسن، ابوالحسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(395 /375 -329 ق)، اديب، لغوى و محدث. در قزوين به دنيا آمد، سپس به همدان رفت و پس از چندى به رى مهاجرت كرد. در نحو شيوه ى كوفيان را اختيار كرد. بديع الزمان همدانى و صاحب بن عباد از مشهورترين شاگردانش بودند. خطيب تبريزى، صاحب بن عباد و شيخ صدوق از وى روايت كرده اند. چندى در رى معلم ابوطالب مجدالدوله ى ديلمى بود و همين، سبب نزديكى بيشتر صاحب بن عباد به وى شد. در مذهب وى اختلاف نظر بسيار است، برخى او را مالكى يا شافعى و برخى ديگر او را شيعى مى دانند؛ علت اين امر را شايد بتوان در گستردگى انديشه اش يافت. برخى از آثار او: «الاتباع والمُزاوجه»؛ «اختلاف النحاة»؛ «اخلاق النبى»؛

«اصول الفقه»؛ «امثلة الاسجاع»؛ «اللامات»؛ «انتصار لثعلب»؛ «تفسير اسماء النبى»؛ «حلية الفقهاء»؛ «دارات العرب»؛ «ديوان» شعر؛ «ذخائر الكلمات»؛ «ذم الخطاء فى الشعر»؛ «الصاحبى»؛ كتاب «المجمل»؛ در لغت؛ «النيروز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184 /1)، اعيان الشيعه (63 -60 /3)، ايضاح المكنون (421 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (754 -751 /5)، الذريعه (435 /24 ،16 -15 /22 ،296 /21،269 /18 ،296 /16 ،9 /5 ،348 -347 /2 ،361 ،81 /1)، روضات الجنات (244 -242 /1)، ريحانه (135 -134 /8)، سير النبلاء (106 -103 /17)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (67 -65)، معجم الادباء (98 -80 /4)، معجم المؤلفين (41 -40 /2)، نامه ى دانشوران (72 -65 /6)، الوافى بالوفيات (280 -278 /7)، وفيات الاعيان (120 -118 /1)، هدية العارفين (69 -68 /1).

ابن فتي، ابوعبداللَّه سلمان، سليمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 493 ق)، لغوى، نحوى و مفسر. متولد نهروان بود. ياقوت حموى گويد كه نشو و نماى او در رى بوده است. وى در بغداد نحو را نزد ثمانينى و لغت را نزد حسن بن دهّان و حديث را از قاضى ابوطيّب طبرى فراگرفت، و به شهرهاى عراق سفر كرد و به تعليم پرداخت. سرانجام در اصفهان مقيم شد و در همان جا درگذشت. از آثار او: «تفسير القرآن»؛ «شرح الايضاح» ابوعلى فارسى، در نحو؛ «شرح ديوان المتنبى»؛ «شرح الامالى»؛ «علل القراآت»؛ «القانون»، در زبان شناسى، ده مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (169 /3)، روضات الجنات (84 -82 /4)، ريحانه (138 -137 /8)، كشف الظنون (1313 ،1160 ،812 ،446 ،212 ،163)، معجم الادباء (253 -251 /11)، معجم المؤلفين (239 /4)، الوافى بالوفيات (313 -311 /15).

ابن فقيه همداني، ابوبكر، ابوعبداللَّه احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 340 ق)، جغرافيدان و اديب. از مردم همدان بود. از زندگى او آگاهى چندانى در دست نيست. برخى از جغرافى نويسان مسلمان در آثار خود از او ياد مى كنند و با نسبت دادن تأليفاتى مركب از پنج كتاب به وى، بر آثار او خرده مى گيرند و او را به نداشتن دقت متهم مى سازد. از آثارش: «البلدان»؛ «مختصر البلدان».[1]

ابوبكر شهاب الدين احمد بن محمد بن اسحاق همدانى. از جعرافى دانان مشهور بود. وى در سال 290 ه.ق. كتاب البلدان را تأليف كرد. اين كتاب به گفته ابن النديم نزديك هزار ورق است كه بيشتر آن را ابن فقيه از جيهانى گرفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احسن التقّاسيم (7 -6 /1)، بزرگان و سخن سرايان همدان (138 /1)، ريحانه (141 -140 /8)، دانشنامه ى ايران و اسلام (5 و

767 -766 /6)، مقدمه بر تاريخ علم (734 /1).

ابن فورجه بروجردي، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(455 -330 ق)، اديب، شاعر، مؤلف و محقق. اهل نهاوند بود. برخى منابع، وى را از مردم اصفهان مى دانند. در بغداد از محضر سيد مرتضى بهره برد و مناظراتى نيز با وى داشت، از ابوالعلاء معرى بهره جست و در رى اقامت گزيد و صدارت و رياست علمى داشت. گويند بيش از يك صد و سى و دو سال عمر كرد. در سال تولد و وفات وى اختلاف است. ابن فورجه در نظم و نثر مبرّز بوده است. از آثار وى: «التجنى على بن جنى»؛ «الفتح على ابن الفتح»، كه هر دو اثر در رد ابن جنى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341 /6)، تاريخ بروجرد (48 -42 /2)، دائرةالمعارف البستانى (641 /1)، ريحانه (142 -141 /8)، معجم الادباء (188 /18)، معجم المؤلفين (269 /9)، الوافى بالوفيات (25 -24 /3).

ابن قتلمش، ابومنصور محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(620 -543 /542 ق)، اديب، نحوى، شاعر و رياضيدان. از اميرزادگان سمرقند بود ولى در بغداد به دنيا آمد. در رياضى و در حل مشكلات هندسه ى اقليدسى تبحر داشت. گويند شوق بسيار به قمار داشت و مدتى حاجب خليفه بود. در بغداد درگذشت و درشو نيزيه دفن شد. اشعار پراكنده اى از وى در تذكره ها به جا مانده است. از آثارش: «التبر المسبوك والوشى المحبوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (645 -644 /1)، ريحانه (159 /8)، معجم الادباء (206 -205 /18)، معجم المؤلفين (52 /10)، الوافى بالوفيات (127 -125 /3).

ابن قتيبه ي دينوري، ابومحمد عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(276 -213 ق)، فرهنگ نويس، زبان شناس، نويسنده، محدث و مفسر. از مردم مرو بود. نزد استادانى چون اسحاق بن راهويه، ابوحاتم سهل بن محمد سجستانى و عباس بن فرج رياشى درس خواند. بيشترين تأثير را از ابن مقفع و ارسطو پذيرفت. آثار جاحظ را خوب مى شناخت. شكوفايى او با جنبش سنت گرايى متوكل همزمان بود. وى توانست با پاره اى از نوشته هاى خود از اصلاحات متوكل پشتيبانى كند، و در اندك زمانى سخنگوى اين مذهب شود. در 236 ق قاضى دينور شد و بعد از آن همين سمت را در بصره داشت تا زنگيان، شهر را تاراج كردند. ابن قتيبه پس از آن تمام همّ خود را بر سر تدريس گذاشت. وى علاوه بر پايگاه بلندى كه در ميان اهل سنت داشت، پايه گذار مكتب زبان شناسى بغداد بود كه مكتبى آميخته از مكاتب نحوى كوفه و بصره به شمار مى رفت. وى سومين نثرنويس بزرگ عرب پس از ابن مقفع و جاحظ است. آوازه ى او در عرب به خاطر توانايى وى در نگارش آثار ادبى است كه گونه اى انسان گرايى را در

جريانهاى فكرى آن زمان نشان مى دهد. پسرش، احمد، و قاسم بن اصنع و عبدالرحمان شكرى از شاگردان او بودند. آثار او تا مصر نيز رفت. از آثارش: «ادب الكاتب»، كتابى واژگانى است براى دبيران كه پيشگفتار پرآوازه ى آن بيانيه اى فرنگى- سياسى است؛ «كتاب الانواء» درباره ى گاهنامه اخترشناسى با اطلاعاتى درباره ى برجهاى دوازده گانه، كهكشان راه شيرى و پيكره هاى آسمانى كه تمام متن كتاب باقى مانده است؛ «المعارف»، در شناخت و شرح رجال؛ «الشعر والشعراء» برگزيده ى شعر عرب به ترتيب زمان حيات شاعران كه پيشگفتار آن بيانيه ى مكتب نئوكلاسيك شمرده مى شود؛ «تفسير غريب قرآن»، تفسير واژگانى بر آيه هاى دشوار؛ «تأويل مختلف الحديث»، بزرگ ترين اثر كلامى ابن قتيبه كه در آن شرح انديشه هاى دينى و سياسى و باورهاى وى آمده است؛ «تأويل القرآن»، در معانى و بيان و اعجاز قرآن؛ «عيون الاخبار»، مجموعه ى بزرگ ادبى؛ «غريب الحديث»، شرحى لغوى بر حديث از پيامبر (ص) تا معاويه؛ «اعلام النبوة»؛ «الامامة والسياسة»؛ «جامع النحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (280 /4)، ايضاح المكنون (506 ،146 ،134 /2 ،356 /1)، تاريخ مشاهير كرد (7 /1)، تاريخ بغداد (170 /10)، دائرةالمعارف البستانى (645 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (781 -775 /6)، روضات الجنات (103 -100 /5)، ريحانه (152 /8)، سير النبلاء (297 -296 ،7 /12)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (130)، كشف الظنون (1724 ،1465 ،1464 ،1415 ،1399 ،1392 ،1204 ،1184 ،1102 ،807 ،760 ،722 ،609 ،575 ،463 ،335 ،108 ،47 ،32)، الكنى والالقاب (387 -383 /1)، لسان الميزان (161 -158 /4)، معجم المؤلفين (402 /13 ،150 /6)، وفيات الاعيان (43 -42 /3)، هدية العارفين (442 -441 /1).

ابن مبارك، ابوعثمان سعدان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 220 ق)، اديب، نحوى

و محدث. وى برده و از اسيرانى بود كه در طخارستان به دست مسلمانان افتاد. ابن مبارك نابينا بود و در نحو از مكتب كوفيان پيروى مى كرد. از ابوعبيد معمر بن مثنى روايت مى كرده و ابن دينا هاشمى نيز از او روايت كرده است. از آثار وى: «خلق الانسان»؛ «كتاب الوحوش»؛ «الارض والمياه والبحار والجبال»؛ «النقائص والامثال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (140 /3)، تاريخ بغداد (203 /9)، ريحانه (189 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (119)، معجم الادباء (190 -189 /11)، معجم المؤلفين (214 /4).

ابن مجاور شيرازي، نجم الدين ابوالفتح يوسف

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 601 ق)، اديب و شاعر. پدر وى از صوفيان شيراز بود كه در دمشق خانقاه بنا كرده بود. يوسف در دمشق متولد شد و همان جا نشو و نما يافت و در همان شهر مكتب خانه اى بنا كرد و به تعليم پرداخت. صلاح الدين او را به عنوان مربى پسرش برگزيد و پس از آن هم مدتى وزارت مصر را عهده دار بود. وى در سرودن شعر نيز توانا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302 -301 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (831 /6)، دائرةالمعارف البستانى (676 /1).

ابن مجاور، جمال الدين، نجم الدين، ابوالفتح يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(690 -601 ق)، مورخ، محدث و كاتب ايرانى تبار. از كندى و ابن مندويه حديث شنيد. بنا به علت نامعلومى به هند رفت و از آنجا به عدن. سه بار به زبيد سفر كرد. در سال 621 ق در مكه بود و از آنجا به جده رفت. در غلافقه، يكى از شهرهاى يمن، مدتى مقيم شد. ابن مجاور با جمع آورى اطلاعات درباره ى شهرها، قبايل غرب و جنوب عربستان كتاب مشهور خود «تاريخ المستبصر/ مستنصر» را نوشت. ارزش اين كتاب بيشتر به لحاظ معرفى جغرافيايى و اجتماعى عربستان آن زمان است. راه شناسى كتاب نيز بسيار مفيد است و مسافتها به فرسنگ نوشته شده. ابن مجاور توصيف جغرافيايى خود را از مدينه شروع كرده و اطلاعاتى كه وى درباره ى قلهات، مسقط و صحار در خليج عمان به دست مى دهد از ديگر جغرافيدانان عرب پربارتر است. در اين كتاب از خليج فارس و جزيره ى كيش (قيس) نيز سخن رفته است. گزارش او درباره ى فرق اسلامى، آداب زناشويى، برده دارى، لباس، اوزان و مقياسها، سكه ها، كشاورزى، دريانوردى و حقوق گمركى بسيار دقيق است.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (831 -829 /6)، معجم المؤلفين (345 /13).

ابن مدبر، ابوالحسن احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 270 ق)، كاتب و شاعر. در روزگار خلافت واثق عباسى سرپرست ديوان سپاه و از دولتمردان بود. در سالهاى نخست خلافت متوكل سرپرستى هفت ديوان را داشت. متوكل اشعار او را مى پسنديد و آنها را ارج مى نهاد. نفوذ ابن مدبر در دربار باعث بدگمانى وزير خليفه عبيداللَّه بن خاقان شد و گويا ابن مدبر و برادرش به زندان افتادند. اما پس از چندى كارگزار خراج دمشق و اردن شد و به دمشق رهسپار شد. پس از آن وى كارگزار مصر شد و به علت مالياتهاى تازه كه وضع كرده بود از منفورترين كارگزاران خراج شد. وى با ابن طولون كشمكشهايى پيدا كرد كه درگيرى آنها به سامرا نيز كشيد و احمد بن طولون ابن مدبر را به زندان افكند و دارايى وى را مصادره كرد. برخى منابع گفته اند به اشاره ابن طولون در زندان كشته شد و برخى ديگر مى گويند در 258 ق آزاد شد و پيشكار دارايى شام و اردن و فلسطين شد و به دمشق رفت. ابن طولون كه دمشق را تسخير كرد بار ديگر ابن مدبر را بازداشت نمود و به پرداخت 600 هزار درهم محكوم كرد. وى را به مصر بردند و در آنجا تا پايان عمر زندانى بود. وى هر كسى كه شعرش را مى پسنديد صله مى داد و به هر كسى كه شعرش را نمى پذيرفت دستور مى داد 100 ركعت نماز بخواند. از آثارش: كتاب «المجالسه والمذاكره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (833 /6)، ريحانه (198 -197 /8)، سير النبلاء (126 -125 /13)،

الفهرست ابن نديم، ترجمه (203)، الكنى والالقاب (404 /1)، معجم الادباء (228 /1)، الوافى بالوفيات (4038 /8)، وفيات الاعيان (57 -56 /7).

ابن مراغي همداني، ابوالفتح محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 371 ق)، اديب، نحوى و محدث شيعى. در بغداد ساكن شد و از ابن قتيبه حديث شنيد. آموزگار عزالدوله بويهى بود. ابوالحسين محاملى از وى روايت مى كرد. حافظه اى نيكو داشت و در نحو و لغت زبانزد بغداديان بود. برخى وى را منسوب به قبيله هَمْدان و گروهى او را همدانى دانسته اند. از آثارش: «استدراك لما اغفلة الخليل»؛ «البهجة»، نظير كتاب «الكامل للمبرد»؛ «مختار الاخبار»؛ «كتاب الخليلى فى الامامة»؛ «ذكر المجاز فى القرآن»؛ «اسماء البلدان»، و جلد دوم آن به نام «اخبار البلدان»؛ «كتاب الجزء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298 /6)، اعيان الشيعه (201 /9)، ايضاح المكنون (447 ،293 /2)، تاريخ بغداد (154 -152 /2)، الذريعه (169 /20 ،159 /3 ،65 ،23 -22 /2)، رجال النجاشى (319 -318 /2)، ريحانه (199 /8 -279 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 258 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (144)، كشف الظنون (87 ،78)، لغت نامه (ذيل/ ابن مراغى)، معجم الادباء (103 -101 /18)، معجم رجال الحديث (160 -159 /15)، معجم المؤلفين (157 /9)، هدية العارفين (50 /2).

ابن مردان، ابوموسي عيسي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، نحوى. وى از ياران فرّاء نحوى بود. از آثار او: «القياس على اصول النحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (200 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (119 -118)، كشف الظنون (1366).

ابن مرزبان، ابونصر سهل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 420 ق)، اديب و شاعر. از مردم اصفهان بود كه در قاين متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. در نيشابور مسكن گزيد و چند بار در جستجوى كتاب به بغداد سفر كرد و كتابهايى نفيس گرد آورد. ابن مرزبان معاصر ثعالبى بود و با او مكاتبه داشت. از آثار وى: «اخبار ابى العيناء»؛ «اخبار ابن الرومى»؛ «اخبار جحظة البرمكى»؛ «الآداب فى الطعام والشراب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210 /3)، معجم المؤلفين (286 /4).

ابن مسكويه، ابوعلي، ابوعبداللَّه احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421 ق)، فيلسوف اديب، نويسنده، و منشى آل بويه. ملقب به خازن. در خانواده اى زردشتى در رى متولد شد. در فن دبيرى چندان مهارت داشت كه به عنوان كاتب و نديم به خدمت ابومحمد حسن مهلبى، وزير امير معزالدوله ى ديلمى درآمد و تا زمان مرگ با وى بود. مدت هفت سال نيز در خدمت ابن عميد در دربار ركن الدوله در رى بود و سمت كتابدارى و نگاهدارى اسناد و مدارك را داشت. در 355 ق كه غازيان آشوبگر خراسان بر سر راه خود به روم شرقى از رى مى گذشتند، كتابخانه ى عظيم ابن عميد را از غارت و ويرانى مصون داشت. پس از عزل ابوالفتح ابن عميد، همكارى با دستگاه صاحب بن عباد را نپذيرفت. چه خود را همپايه ى وى مى دانست و مستقيماً به خدمت يكى از فرمانروايان آل بويه درآمد. پس از مرگ عضدالدوله به خدمت پسرش، صمصام الدوله رسيد. از معاصران بوعلى سينا بود و با ابوحيان توحيدى و بديع الزمان همدانى مكاتبه داشت. از احوال ابن مسكويه پس از اعدام ابن سعدان، وزير صمصام الدوله (375 ق)، اطلاع چندانى در دست نيست. ابن مسكويه چهره ى برجسته اى در حيات عقلى و فرهنگى زمان خود بود.

در رشته هاى گوناگون تاريخ، علم كلام، فلسفه و پزشكى تبحر داشت. به كيمياگرى و علوم غريبه سخت علاقه مند بود. برداشت وى از دين بيشتر فلسفى و تا حدى عقلانى بود. رنگ فلسفى آثار ابن مسكويه سبب شده است كه شيعيان بيش از اهل تسنن آنها را بپذيرند. خود وى مانند فارابى و اخوان الصفا از معتقدان به تشيع فلسفى بود. از ديگر علوم مورد علاقه ى وى پزشكى بود و بسيار محتمل است كه دو كتاب داروشناسى كه ابن قفطى در «تاريخ الحكماء» از وى نام برده است براى عضدالدوله تأليف كرده باشد. از آثار مهم او «تجارب الامم و عواقب الهمم» در تاريخ است از آغاز تا مرگ عضدالدوله 372 ق. از ديگر آثار بزرگ وى: «تذهيب الاخلاق و تطهير الاعراق»، در فلسفه اخلاق است. هدف از تأليف اين كتاب آن بوده است كه براى دانشجويان فلسفه و اخلاق، كتابى ساده و روان مشتمل بر بيان اصول فلسفه فراهم آورد. پس از آن كتب زيادى را به اين سبك نوشتند از آن جمله، «اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى كه ترجمه و تأليفى از آن كتاب؛ كتاب «حكمة الخالده»، ترجمه ى كتاب «جاويدان خرد»، كه يكى از نسخه هاى آن عنوان «كتاب آداب العرب والفرس» دارد.[1]

(مسكويه معر.) ابوعلى خازن احمد بن محمد بن يعقوب (ف. 421 ه.ق.) بنا به نقل مورخان و يا پدر او در آغاز امر زردشتى بود و سپس اسلام آورد. ابوعلى نخست در خدمت ابومحمد مهلبى وزير معزالدوله (ف. 352) به سر مى برد و بعد از آن نزد ابن العميد رفت و خازن كتب او بود. پس از وفات ابن العميد چندى در خدمت عضدالدله ديلمى و صمصام الدوله

گذراند. ابو على به علوم اوايل معرفت بسيار داشت و از آن جمله به فلسفه و طب و كيميا بيش از همه مايل بود. وى از نويسندگان و مورخان مشهور اسلامى محسوب مى شود. از جمله آثار فسلفى او كه در دست است كتب ذيل را نام مى بريم: الطهارة فى علم الاخلاق، كتاب فى جواب المسائل الثلاث (در سه مسأله: اول در اثبات صانع، دوم در نفس و احوال آن، سوم در نبوات)، تهذيب الاخلاق، آداب العرب و الفرس (ه.م.)، جاويدان خرد، كتاب العادة تجارب الامم (ه.م.) ابن مسكويه در ما بعدالطبيعه سه مسأله اثبات وجود صانع و نفس و نبوت را با روش تازه اى مورد مطالعه قرار داده است.

ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه (ف. 421 ه.ق) از بزرگان فلاسفه و حكما و مشاهير دانشمندان اسلامى است. در لغت، منطق، فنون شعر، رياضيات، فلسفه و حكمت استاد بود، به خدمت عضدالدوله رسيد و سمت نديم و خازنى او را يافت. تأليفات بسيارى دارد كه از آن جمله است «تجارب الامم و تعاقب الهمم» و «تهذيب الاخلاق و تطهيرالاعراق» و كتاب «جاويدان خرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (205 -204 /1)، اعيان الشيعه (172 -158 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (302 -300 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (195 -173)، تاريخ فلسفه در اسلام (682 -665 /1)، تازيخ گزيده (689)، تاريخ نظم و نثر (123)، دانشنامه ى ايران و اسلام (854 -852 /6)، دايرةالمعارف فارسى (34 /1)، الذرّيعه (66 /4 ،105 /2 ،387 /1)، روضات الجنات (266 -264 /1)، رى باستان (287 ،286 /2)، ريحانه (208 -206 /8)، كشف الظنون (1937 ،1436 ،1303 ،514 ،43)، الكنى والالقاب (409

-408 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، مؤلفين كتب چاپى (337 -336 /1)، مجالس المؤمنين (190 -189 /2)، معجم الادباء (19 -5 /5)، معجم المؤلفين (169 -168 /2)، هدية العارفين (73 /1).

ابن مظفر شيرازي، سعدالدين، ابواليمن اسعد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 670 ق)، واعظ و اديب. پسر مهتر مظفر بود. به مدد حافظه ى توانا بسيارى از كتابها و آيات و احاديث و احكام را در خاطر داشت و آنها را درس مى داد، و در مسجد عتيق و مسجد بغدادى وعظ مى كرد. در وعظ بسيار خوش بيان بود. هنوز جوان بود كه در پى ريزش سقف خانه اش در زير آوار از پاى درآمد. وى پيش از پدر وفات كرد. و در مقبره خانوادگى دفن شد. پدرش در سوك او بسى ابيات سرود كه تمامى حاكى از سوزش و احتراق بود. در «شيرازنامه» اين مشخصات با سعدالدين محمد انطباق داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (213)، تذكره ى هزار مزار (243 -242 ،25)، شيرازنامه (179).

ابن مظفر شيرازي، نجم الدين، ابوالفتح محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 740 ق)، زاهد، واعظ و نساخ. نزد شهاب الدين زنجانى و نورالدين خراسانى درس خواند. زبان آور بود و در رباط ضيائيه و گاه مسجد عتيق وعظ مى كرد. در حفظ قرآن و ضبط وجوه قراآت و بيان متشابهات نيز دست داشت. از طريقه ى پدر و عم خود پيروى كرد و به انزوا گراييد و به در خانه حاكمى نرفت. وى در مقبره ى پدرانش مدفون است. معين الدين ابوالقاسم جنيد شيرازى، نويسنده ى «شدالازار» پسر او بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان نامى پارس (397 -396)، تذكره ى هزار مزار (254 -251 ،16).

ابن معروف، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب و فرهنگ نويس. وى مؤلف فرهنگى است به نام «كنزاللغات» يا «كنز اللغه» كه اين كتاب را به نام سلطان محمد كاركيا و پسرش كاركيا ميرزا على تدوين كرد. اين كتاب از بدو تأليف مورد استفاده ى طالبان علم بود. مؤلف در گردآورى اين كتاب از قرآن و اكثر كتابهاى لغت عربى و تفسير، حديث فقه و طب بهره برده است. وى در آغاز هر باب به ذكر مصادر مبادرت كرده و از بيان مشتقات آنها خوددارى كرده و بعد از ذكر مصادر به لغات غير مشتقه پرداخته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (380 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (112 /4)، تاريخ نظم و نثر (260)، الذريعه (164 /18)، ريحانه (214 /8)، كشف الظنون (1518).

ابن مقفع، عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(102- ح 139 ق)، مترجم و عالم. وى يكى از نخستين مترجمان آثار ادبى تمدنهاى هند و ايرانى به زبان عربى و يكى از آفرينندگان نثر ادبى عربى است. در خاندانى نجيب زاده در جور فارس، فيروزآباد كنونى، متولد شد. پدرش، دادويه كه با نام اسلامى مبارك، معروف بود در زمان حجاج تحصيلدار ماليات بود و چون به جرم اختلاس شكنجه شد، وى را به تمسخر مقفع خواندند. عبداللَّه نام اسلامى روزبه بود. در آغاز در كرمان منشى حكام و صاحب منصبان اموى بود. در آنجا ثروتى هنگفت به دست آورد. پس از آن به خدمت عيسى بن على، عموى منصور، خليفه ى عباسى، درآمد. بهترين سالهاى عمر وى در كوفه و بصره طى شد. در محفل اديبان و ظريفان رفت و آمد داشت. مرگ وى عللى سياسى داشت. ابن مقفع با دست بردن در متن

دستخط امان نامه ى منصور خليفه سبب برآشفتگى و بدگمانى خليفه در حق خود شد. خليفه فرمان داد تا دست كاتب گستاخ را قطع كنند. حاكم بصره كه از مدتها پيش كينه ى وى را در دل داشت از اين پيشامد براى گرفتن انتقام شديد بهره برد و ابن مقفع را زير شكنجه هاى سهمناك به قتل رساند. ابن مقفع، با وجود كمى عمر خود آثار گرانبهايى را تأليف و ترجمه كرد، از آن جمله اند: ترجمه ى «كليله و دمنه»، كه قديمى ترين ترجمه از اين اثر هندى است؛ «ادب الصغير» و «ادب الكبير»؛ «اليتيمة»؛ «خداى نامه» كه ترجمه اى است از «آيين نامه ى» عهد ساسانيان؛ «كتاب مزدك»؛ «كتاب التاج».[1]

عبداللَّه روزبه (مقت. 142 يا 143 يا 145 ه.ق.) اصل وى از فارس است و او در آغاز كاتب عيسى بن على بود و يكى از ناقلان بزرگ كتب از فارسى به عربى است. از تأليفات اوست: التاج در سيرت انوشروان، آيين نامه، كليله و دمنه، اليتيمة (در رسائل). ابن مقفع به تحريك سفيان بن معاويه و موافقت منصور خليفه در 36 سالگى كشته شده و در كيفيت مرگ او روايات مختلف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (284 -283 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (187 -185)، تاريخ ادبيات زبان عربى (352 -346 ،338 -329)، تاريخ الحكماء قفطى (307 -306)، تاريخ گزيده (687)، دانشنامه ى ايران و اسلام (868 -864 /6)، دائرةالمعارف اسلامى (1674 /2)، روضات الجنات (219 /3)، ريحانه (226 -222 /8)، سير النبلاء (209 -208 /6)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (196 -195)، كشف الظنون (745 ،217)، الكنى والالقاب (425 -421 /1)، لسان الميزان (175 -173 /4)، لغت نامه (ذيل/ ابن المقفع)، معجم المؤلفين (402

/13 ،156 /6)، مؤلفين كتب چاپى (1001 -999 /3)، الوافى بالوفيات (639 -633 /17)، وفيات الاعيان (155 -151 /2)، هدية العارفين (438 /1).

ابن منتجب مروزي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، كاتب، اديب و شاعر. از مردم مرو بود. پدرش محمد نيز اديب و شاعرى فاضل بود و خطى نيكو داشت و لقب منتجب الملك داشت و زمخشرى وى را مدح و مرثيه گفته بود. وى به عراق سفر كرد و شهرهاى اين سرزمين را سياحت كرد. در مرو از ابوعلى اسماعيل بن احمد بن حسين بيهقى حديث شنيد. سرانجام در يورش خوارزمشاهيان به مرو كشته شد. از آثار وى: «تعلة المشتاق الى ساكنى العراق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149 /5)، ايضاح المكنون (297 /1)، معجم الادباء (61 -58 /15)، معجم المؤلفين (183 /7).

ابن منجّم، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(352 -277 /276 ق)، اديب، شاعر، منجم، متكلم و نسب شناس. وى در بغداد متولد شد. با صاحب بن عباد نيز مدتى معاشر بود.، نديمى گروهى از خلفاء را كرد گويا به وزارت نيز رسيد. از آثارش؛ كتاب «القوافى»؛ فضائل «شهر رمضان»؛ «الرّد على الخليل»، در عروض؛ كتاب «النيروز النوروز والمهرجان»؛ «الفرق بين ابراهيم بن المهدى و اسحاق الموصلى فى الغناء» و «اللفظ المحيط بنقض مالفظ به اللقيط»، در معارضه ى كتاب «الفرق والمعيار» ابوالفرج اصفهانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (183 /5)، ريحانه (267 /8 ،369 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (238)، كشف الظنون (1559 ،1468 ،1256)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (120 -112 /15)، معجم المؤلفين (256 /7)، وفيات الاعيان (376 -375 /3)، هدية العارفين (680 /1).

ابن منجّم، ابوعبداللَّه هارون

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(288 -251 ق)، اديب، اخبارى و شاعر. معروف به ابن ابى منصور منجم. وى در بغداد متولد شد. با اديبان و خلفاى هم روزگارش مجالست داشت. در جوانى در شهر بغداد درگذشت. از آثارش. «البارع»، در اخبار شعراء مولدين؛ «المختار»، در اغانى؛ كتاب «النساء و ماجاء فيهن من الخبر و محاسن ماقيل فيهن من الشعر والكلام الحسن» يا «اخبار النساء»؛ «اختيار الشعراء كبير»، كه ناتمام ماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (43 -42 /9)، ريحانه (368 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (238)، كشف الظنون (217)، الكنى والالقاب (210 /3)، لغت نامه (ذيل / ابوعبداللَّه). سير النبلاء (405 -404 /13)، معجم الادباء (263 -262 /19)، معجم المولفين (129 /13)، وفيات الاعيان (79 -78 /6)، هديه العارفين (503 /2).

ابن مهريزد اصفهاني، ابومسلم محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(459 /457 -366 ق)، اديب، مفسر و محدث معتزلى. معروف به ابومسلم اصفهانى. وى محدث اصفهانى و از بزرگان معتزله ى عصر خويش است. ابومسلم آشناى به عربيت و به گفته يحيى بن منده آشناى به نحو بود. او از شاگردان ابوبكر بن مُقْرى بود و سعيد بن ابى رجاء صيرفى و حسين خلّال و محمد بن حَمد كبريتى از وى روايت كرده اند. او شيخ و استاد اسماعيل بن على حمامى است. در اصفهان درگذشت. از آثار وى: «جامع التأويل لمحكم التنزيل» يا «تفسير قرآن»، تفسير بزرگى در بيست مجلد؛ «جامع الرسائل»؛ «ناسخ الحديث و منسوخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (163 /7)، سير النبلاء (147 -146 /18)، لسان الميزان (374 -373 /6)، معجم المؤلفين (50 -49 /11)، ميزان الاعتدال (655 /3)، الوافى بالوفيات (131 -130 /4)، هدية العارفين (71 /2).

ابن هارون توزي، ابومحمد عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 203 ق)، اديب و نحوى. نسبت وى به توز، شهرى نزديك اهواز، مى رسد. نخست برده ى قريشيان بود. شاگرد اصمعى بود و «الكتاب» سيبويه رانزد ابوعمر جرمى خواند از آثارش «كتاب الاضداد»؛ «كتاب الامثال»؛ «كتاب الخيل»؛ «كتاب فعلت و افعلت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (294 ،173 /2 ،94 /1)، روضات الجنات (3 /6)، ريحانه (267 -266 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (99 -98)، لغت نامه (ذيل/ ثورى)، معجم المؤلفين (143 /6).

ابن هارون دشت ميشاني، ابوعمرو سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 215 ق)، حكيم، شاعر، نحوى و لغوى. معروف به بزرگمهر اسلام. وى از مردم دشت ميشان بود كه به بصره نقل مكان كرد و در آنجا شهره گشت. و به خدمت هارون الرشيد درآمد و تا آنجا اوج گرفت كه به جاى يحيى برمكى برگزيده شد. او همچنين از خادمان خاص مأمون گرديد و متصدى خزانةالحكمة و كتابدار مأمون شد. ابن هارون از شعوبيان بود و عجم را بر عرب برترى مى داد. و در اين باره كتابها و رسايل مختلفى نگاشته است. جاحظ شيفته اوست و در وصفش گويد كه او خطيب، شاعر و نويسنده قطعات بلند و كوتاه و كتب بزرگ است. گويند كه وى بخيل و خسيس بود، به طورى كه رساله اى در «بخل» نوشت و در آن خساست و بخل را ستود، و آن را به نام حسن بن سهل وزير كرد. از جمله آثارش: كتاب «ادب اسل بن اسل»؛ كتاب «اسباسيوس فى اتحاد الاخوان»؛ «تدبير الملك والسياسة»؛ كتاب «ديوان الرسائل»؛ «ثعلة و عفراء»، كه بر اساس «كليله و دمنه» براى مأمون نوشت؛ «المسائل»؛ «ندود و ودود و لدود»؛ «النّمر والثعلب»؛ «الوامق والعذراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام

(211 /3)، اعيان الشيعه (323 /7)، ايضاح المكنون (41 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (187 /1)، ريحانه (266 /8)، الفهرست لابن النديم (174)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم الادباء (267 -266 /1)، معجم المؤلفين (286 /4).

ابن هارون عسكري، ابوالحسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 369 ق)، نحوى و لغوى. از مردم شهر عسكر مكرم خوزستان بود. از آثار او: «شرح التلقين فى النحو لابن جنى» كه آن را در 369 ق به پايان برد؛ «شرح العيون»؛ «شرح المجارى»؛ «شرح مختصر ابن اسماعيل مبرمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (242 -241 /1)، ريحانه (266 /8)، كشف الظنون (481)، معجم الادباء (232 -231 /4)، معجم المؤلفين (124 /2).

ابن هندو، ابوالفرج علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 420 /410 ق)، اديب، شاعر، طبيب و منجم. از مردم رى بود. در نيشابور تحصيل كرد و هم در آنجا با دانش يونانى آشنا شد. از شاگردان ابوالحسن دائلى بود. پزشكى را نزد ابن خمار آموخت. مدتى در گرگان در خدمت قابوس وشمگير بود. در اشعارش قابوس و فرزند وى، منوچهر، را ستود. پس از آن به خدمت عضدالدوله ى ديلمى درآمد و تا پايان زندگى دبير وى بود. از آثارش: «مفتاح الطب»؛ «الكلم الروحانية من الحكم اليونانيه»؛ «كتاب النفس»؛ «المقالة المشوقة فى المدخل الى العلم الفلسفه»؛ «الرسالة المشرقيه»؛ «انموذج الحكمة»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (89 -88 /5)، ايضاح المكنون (704 -379 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (302 /1)، تاريخ طب (678 /2)، تاريخ طبرستان (125 -138)، دانشنامه ى ايران و اسلام (920 /7)، دائرةالمعارف البستانى (732 /1)، الذريعه (36 /9)، ريحانه (280 -279 /8)، روضات الجنات (216 -215 /5)، كشف الظنون (1762)، لغت نامه (ذيل / ابن هندو)، معجم الادباء (146 -136 /13)، معجم المؤلفين (83 -82 /7)، نامه ى دانشوران (134 -127 /3).

ابن هيصم هروي، صدرالاسلام، مجدالدين، علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(زنده قبل از 280 ق)، اديب، شاعر و محدث. در هرات متولد شد، از آنجا به بغداد رفت و از عثمان بن سعيد دارمى (م ح 280 ق)، حديث شنيد. ابواحمد غطريفى گرگانى از او حديث شنيد. ابن هيصم در سرودن شعر به زبان عربى توانا بد. از آثار وى: «مفتاح البلاغة»؛ «كتاب البَسملة»؛ «نهج الرشاد»؛ «عقود الجواهر»؛ «لطائف النُكَت»؛ «تصفية القلوب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (286 /8)، تاريخ بغداد (5 /12)، ريحانه (363 /1)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (280 -277 /13)، معجم المؤلفين

(141 /7)، هدية العارفين (698 -697 /1).

ابن يمين فريومدي، امير فخرالدين، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 772 /769 ق)، شاعر و اديب. پدرش از تركانى بود كه از ماوراءالنهر به خراسان آمده بودند. با دربار ابوسعيد و طغاتيمور مراوده داشت. ابن يمين نخست در ديوان استيفا مشغول به كار شد. سپس به تبريز رفت و در دستگاه غياث الدين محمد فرزند رشيدالدين فضل اللَّه به خدمت مشغول شد. از آنجا عازم عراق عجم شد و سپس به زادگاهش بازگشت. وى علاءالدين محمد فريومدى را مى ستود و با سربداران دوست بود. در 743 ق در نبرد ميان وجيه الدين مسعود سربدارى با ابوالحسين محمد بن غياث الدين كرت «ديوان» اشعارش گم شد و گويا به سارت آل كرت درآمد. در دربار آل كرت به گردآورى مجدد «ديوان» اشعارش همت گماشت. سپس به سبزوار رفت و انزوا گزيد. شعر وى برخلاف گويندگان معاصر وى ساده و دوراز تكلّف است. در سرودن قطعه بيش از ديگر قالبها تبحر داشت. به جز «ديوان» شعر، مثنوى «مجلس افروز» از جمله آثار باقى مانده از اوست. وى از نخستين شاعرانى است كه در مناقب امامان و درباره ى فاجعه كربلا شعر سروده است. از شاگردان برجسته ى وى مى توان به ابوعلى فارسى اشاره كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (39 -37 /1)، از سعدى تا جامى (301 -291)، ايضاح المكنون (488 /1)، با كاروان حله (274 -271)، تاريخ ادبيات در ايران (962 -951 /3)، تاريخ نظم و نثر (201 -200)، تذكرة الشعراء (314 -306)، حبيب السير (386 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (926 -924 /7)، دايرةالمعارف فارسى (23 /1)، الذريعه (34 /9)، ريحانه (284 -282 /8)، سرآمدان فرهنگ (53 /1)، سيرى در شعر فارسى (89)،

فرهنگ ادبيات فارسى (18 -17)، الكنى والالقاب (454 /1)، فهرست كتب چاپى (4 -2 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن يمين)، مجالس المؤمنين (672 -671 /2)، مجمع الفصحا (8 -1 /4)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 769 ،743)، هدية العارفين (408 /2)، هفت اقليم (286 -285 /2).

ابوالفتح بستي، نظام الدين عميد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بستى، على بن محمد بن حسين بن يوسف بن محمد بن عبدالعزيز (ف. بخارا 400 يا 401 ه.ق.). از مشاهير مترسلان و شاعران پارسى و تازى در آغاز عهد غزنويان و اواخر قرن چهارم است. وى نخست در خدمت «بايتوز» امير بست به سر مى برد و دبير او بود و پس از غلبه سبكيگين بر بايتوز به دبيرى سبكتيگين منصوب شد و تا پايان حيات آن امير و اوايل پادشاهى محمود صاحب ديوان رسائل بود، تا عاقبت به عللى سلطان بر او متغيير شد و بستى به ديار ترك افتاد و در آن غربت فروشده. عوفى گفته كه خود و ديوان پارسى و تازى او را ديده.

(وف 401 / 400 ق)، شاعر و كاتب. ابتدا در دربار سامانيان به شغل دبيرى اشتغال داشت و بعد از آن به خدمت امير بست پيوست و تا هنگامى كه ناصرالدين سبكتكين بر امير بست غلبه يافت، سمت دبيرى داشت ابوالفتح از بيم او متوارى شد، ليكن سبكتكين كه بر مرتبه ى او در دانش وقوف داشت وى را به خدمت خواند و به دبيرى برگزيد. ابوالفتح تا پايان عمر سبكتكين صاحب ديوان رسائل او بود و در اوايل سلطنت محمود نيز همچنان در شغل خود باقى ماند تا عاقبت به جهاتى سلطان بر او متغير شد. وى در شعر و نثر عربى مهارت بسيار و

در هر دو شهرت داشت و داراى دو «ديوان» بود، يكى تازى و ديگرى فارسى. در بخارا درگذشت. ابوالفتح چند رساله ى در انشاء نيز نوشته است.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (144 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (458 -457 / 1)، تاريخ گزيده (690)، تاريخ نظم و نثر (45)، تذكره ى روز روشن (23)، دايرة المعارف فارسى (26 / 1)، لباب الالباب (64 / 1)، مجمع الفصحا (150 / 1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 400)، نامه ى دانشوران (197 -173 / 4)، وفيات الاعيان (378 -376 / 3).

ابوالفرج اصفهاني، علي بن حسين بن هيثم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(356 -284 ق)، مورخ، محدث، اديب شاعر و موسيقيدان. در اصفهان متولد شد و در بغداد نشو و نما يافت و نزد ابن دريد و ابن انبارى و محمد بن جرير طبرى تحصيل كرد. وى از على بن عباس بجلى و محمد بن جعفر قتّات و ابوبكر بن دريد و نفطويه حديث شنيد. دارقطنى و ابراهيم بن احمد طبرى و ابوالفتح بن ابى الفوارس از وى حديث روايت كرده اند. ابوالفرج در ادبيات، نحو، لغت، تاريخ، سير، انساب، طب، نجوم و حديث متبحر بود و شعر را نيكو مى گفت. با اينكه نسب اموى داشت، شيعى زيدى بود و اين را از عجايب شمرده اند. وى در بغداد درگذشت و همان جا دفن شد. مهمترين اثرش كه او را جاودانه ساخته، كتاب «الاغانى» است كه رجال قرن چهارم، مانند صاحب بن عباد و عضدالدوله ى ديلمى به آن توجه بسيار داشتند و گفته اند كه عضدالدوله اين كتاب را از خود در سفر و حضر دور نمى داشت. از ديگر آثار وى: «الاماء الشواعر»؛ «الديارات»؛ «مقاتل الطالبين»؛ «اعيان الفرس»؛ «آداب

الفرباء من اهل الفضل و الاداب»؛ «اخبار جحظة البرمكى»، «اخبار الطفيليين»؛ «اشعار الاماء و المماليك»؛ «جمهرة النسب»؛ «دعوة التجار»؛ «كتاب التنزيل فى اميرالمؤمنين (ع)»؛ «كتاب الخمارين و الخمارات»؛ «كتاب الغلمان المغنين»؛ «مجرد الاغانى » و « ديوان» شعر.[1]

اصفهانى على بن حسين (و. 284 ه.ق./ 897 م.- ف. 356 ه.ق./ 967 م.) نويسنده و اديب قرن چهارم. وى در ادب عرب شاگرد ابن دريد و ابن الانبارى و محمد- ابن جرير طبرى بود و كتاب مشهورش الاغانى (اغانى) است، ديگر از آثار او «مقاتل الطالبين»، «الاماء الشواعر» و «الديارات» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] استادان موسيقى (31)، الاعلام (88 /5)، اعيان الشيعه (201 -198 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (642 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 145 -143 /380 -351)، تاريخ برگزيدگان (274 -272)، تاريخ بغداد (400 -398 /11)، تاريخ در ايران (24 -23)، تاريخ هنرهاى ملى (736 -735 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (978 -977 /7)، دائرةالمعارف البستانى (304 -303 /2)، دايرةالمعارف فارسى (26 /1)، الذريعه (377 -376 /21 ،742 /9 ،287 /8 ،250 -249 /2)، سرآمدان فرهنگ (82 -81 /1)، سير النبلاء (203 -201 -16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 184 -183 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (189)، الفهرست للطوسى (379)، فوائد الرضويه (280 -278)، الكامل (25 /7)، كشف الظنون (1951 ،1947 ،1444 ،1256 ،756 ،605 ،419 ،360 ،161 ،129 ،128)، الكنى و الالقاب (139 -138 /1)، لسان الميزان (15 -13 /5)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفرج)، معجم الادباء (136 -94 /13)، معجم المؤلفين (79 -78 /7)، مؤلفين كتب چاپى (213 -212 /4)، نامه ى دانشوران (58 -44 /4)، الوافى بالوفيات (26 -20 /21)، وفيات الاعيان (309 -307

/3)، هدية العارفين (681 /1).

ابوالقاسمي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ابونراس اهوازي، حسن

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، شاعر و اديب. از شاعران معروف دوره ى بنى عباس است كه بين 130 و 145 ق در اهواز از مادرى ايرانى متولد شد و در بصره و كوفه پرورش يافت و سپس به بغداد رفت و به خدمت برامكه پيوست و بعد از افول دولت آنها به مصر گريخت، ولى دگر بار به بغداد بازگشت و از مقربان خليفه، امين، شد. ابونراس به قولى در زندان و به 2 قولى ديگر در ميخانه اى در بغداد بين 198 و 200 ق وفات يافت. اشعار وى بيشتر در وصف مى و معشوق و بعضى در مدح هارون الرشيد وامين است. «ديوان» اشعار او بعد از مرگش توسط ادبا تدوين گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (241 -240 /2)، تاريخ ادبيات زبان عربى (315 -296)، تاريخ بغداد (450 -436 /7)، خاندان نوبختى (23 -21)، دائرةالمعارف البستانى (371 -368 /2)، دايرةالمعارف فارسى (36 /1)، روضات الجنات (51 -36 /3)، رياض العلماء (526 -525 /5)، ريحانه (290 -287 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه، (267 -266)، الكنى و الالقاب (168 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابونواس)، مجالس المومنين (583 -582 /2)، الوافى بالوفيات (286 -283 /12)، وفيات الاعيان (104 -95 /2).

ابونصر (ابومضر)

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نجم الدين محمود بن جرير ضبى اصفهانى، اديب نحوى معتزلى لغوى معروف به «فريد العصر»، در نحو و لغت و طب، بلكه در جميع علوم و فنون سرآمد اهل زمان بوده و بدو مثال مى زدند. در خوارزم سكونت داشته و مذهب معتزله را ترويج مى كرده و جمعى كثير از علما كه از آن جمله است زمخشرى از محضر او مستفيد شده اند. در سال 507 در مرو وفات يافته كتاب: 1-

زاد الراكب، در متفرقات ادب و اشعار و حكايات 2- مسالك العباد، در تصوف به فارسى 3- مناهج الطالبين از اوست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ابونصر قايني، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب و شاعر. معروف به مناح. وى از ادباى معروف عصر خود بود كه شعر عربى را نيكو مى سرود و در حكمت نيز دست داشت. در بعضى منابع كتاب «قراضه ى طبيعيات» را به وى نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (352)، بهارستان (169 -167)، تاريخ نظم و نثر (63)، الذريعه (65 /17).

ابونصر قباوي بخاري، احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، مترجم. وى از مردم قباى بخارا بود. در سال 523 ق كتاب «تاريخ بخارا» را كه ابوبكر محمد بن جعفر نرشخى در سال 332 ق براى نوح بن نصر سامانى نوشته بود، با جرح و تعديل هايى ازعربى به فارسى بسيار فصيح ترجمه كرد كه از شاهكارهاى نثر فارسى است. اين كتاب در سال 570 توسط محمد بن زفر بن عمر، خلاص شد و اينك همان خلاصه در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (978 -977 /2)، تاريخ بخارا (مقدمه)، تاريخ نظم و نثر (70 /1)، دايرةالمعارف فارسى (594 /1).

ابونصر مشكان، منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 431 ق)، نويسنده و منشى معروف به شيخ عميد. صاحب ديوان رسالت محمود غزنوى و پسرش مسعود بود. از منشيان زبردست زمان خود كه در نثر عربى و فارسى استاد بود. ابوالفضل بيهقى مورخ معروف كه دستيار و دست پرورده ى او در ديوان رسالت بود، از استاد خود به نيكى ياد مى كند و سبك نگارش خود را متأثر از وى مى داند و چندين مكتوب وى را در تاريخ خود آورده است كه آثار قلمى وى همين مكاتيبى است كه بيهقى در اثر خود نقل كرده است.[1]

شيخ العميد ابونصر بن مشكان (ف. 431 ه.ق.). وى در ادب فارسى و تازى دست داشت و صاحب ديوان رسايل محمود ومسعود غزنوى بود (تا پايان حيات) نمونه هايى از انشاى او در تاريخ بيهقى موجود است و ابوالفضل بيهقى خود شاگرد او بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (634 /1)، تاريخ برگزيدگان (167)، تاريخ گزيده (391)، دايرةالمعارف فارسى (36 /1)، سبك شناسى (69 -66

/2)، الكامل (21 /8)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 431).

ابهري، كمال الدين ابوعمرو، ابوعمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، اديب، شاعر. از وزيران سلجوقيان بزرگ بود. پيش از وزارت، در دستگاه سلطنت كارهاى خطير و مشاغل مهم ديوانى داشت وى زمان هرج و مرج سلطنت طغرل از بيم دشمنان در جامه ى اهل تصوف به حجاز رفت و از آن جا، رباعيى در وصف حال خود سرود و به ابهر فرستاد. همان رباعى در تذكره ها به عنوان شاهد شعرى وى ثبت شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (178)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1143 -142 /9)، دستورالوزراء (220 -219)، نسائم الاسحار (91 -90).

ابيوردي كوفني، ابوالمظفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 507 ق)، اديب، شاعر، نسب شناس و محدث شيعى. در بعضى كتب شهرت او را كوفنى نوشته اند. در كوفن، دهى ميان ابيورد و نسا، متولد شد. به بغداد رفت و به خدمت مؤيد الملك بن نظام الملك درآمد. و به درخواست او عميدالدوله را هجو كرد و عميدالدوله شكايت به نزد خليفه برد كه ابيوردى شعر در هجاى خليفه عباسى و مدح خليفه فاطمى مصر سروده است. خليفه خون او را مباح كرد. ابيوردى به همدان گريخت و نسبت مجعول منسوب به معاوية بن محمد بن عثمان را براى خود ساخت. وى پس از فرار از بغداد، مدتها در اصفهان به پريشانى زيست، و از رهگذر تعليم فرزندان زين الملك برسق گذران زندگى مى كرد، ولى بعد به دربار سلطان محمد سلجوقى راه يافت و سلطان او را مشرف مملكت خود كرد. گويند بعد از قاضى ابويوسف اسفراين متصدى دارالكتب نظاميه ى بغداد شد. و در اصفهان مسموم شد و از دنيا رفت. ابيوردى از اسماعيل بن مسعده ى جرجانى، عبدالوهاب بن محمد بن الشهيد و

ابوبكر بن خلف شيرازى حديث شنيد و از ابومحمد حسن بن احمد سمرقندى و عبدالقاهر جرجانى، روايت كرد. محمد بن طاهر مقدسى در كتاب «انساب» خويش از ابيوردى بسيار روايت كرده است. از آثار وى: «قبسة العجلان فى نسب آل ابى سفيان»؛ «المجتبى من المجتنى»؛ «المختلف و المؤتلف»؛ «طبقات العلم»؛ «تعلة المشتاق»؛ «كوكب المتأمل»؛ «كتاب فى انساب»؛ «الدرة الثمينة»؛ «تاريخ ابيورد و نسا». وى صاحب «ديوان» شعرى است در سه بخش: «عراقيات»، «نجديات» و «جديات». او را در مرثيه امام حسين (ع) قصيده اى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209 /6)، اعيان الشيعه (102 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (239 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1146 /9)، الذريعه (35 /17 ،96 /8 ،219 /4)، روضات الجنات (19 /8)، رياض العلماء (29 -30 /5)، ريحانه (72 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 247 /6)، الكامل (268 -267 /8)، كشف الظنون (1942 ،1930 ،1637 ،1105 ،945 ،774 ،398 ،281)، الكنى و الالقاب (11 -10 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابيوردى)، معجم الادباء (266 -234 /17)، معجم المؤلفين (314 /8)، الوافى بالوفيات (93 -91 /2)، وفيات الاعيان (449 -444 /4)، هدية العارفين (82 -81 /2).

اجلالي، امين پاشا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از ايران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه مسائل دستورى، دروس حماسى و عرفانى، فرهنگ شاهنامه، راهنمائى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و مشاوره 3 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش

يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تحقيقى و تدريسى بيشتر براى كمك درس دانشجويان و استفاده آنان در درك بهتر مطالب ادبى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبى، عرفانى، دستورى، فرهنگى و لغوى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

احترامي، منوچهر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منوچهر احترامي متولد سال 1320 است. در مدارس مروي و دارالفنون دوران تحصيل را طي كرد و از دانشكدۀ حقوق دانشگاه تهران فارغ التّحصيل شد.

وي سال ها به عنوان طنزنويس با نشريات مختلف همكاري داشت و طي چندسال گذشته اغلب آثارش را در مجله گل آقا چاپ مي كرد.

طنزنويسي را به طور جدّي از سال 1337 با مجله توفيق آغاز كرد و با مطبوعات ديگر و نيز راديو و تلويزيون هم همكاري داشت. امضاهاي مستعار، «م.پسرخاله»، «الف _ اينكاره» و ... از امضاهاي اوست .

احترامي مجموعه اي از اين آثار را دركتاب «جامع الحكايات» منتشر كرد و چاپ بخشي از داستان هاي طنزش را در مجموعه «بچه ها، من هم بازي» تدارك ديد.

منوچهر احترامي تاكنون بيش از پنجاه عنوان كتاب براي كودكان نوشته و منتشر كرده كه «حسني نگو يه دسته گل» و «خروس نگو يه ساعت» و «خرس وكوزه عسل» و «دزده و مرغ فلفلي» و... از آن جمله اند.

خودش دربارۀ تحصيلش مي گويد:«چند ماهي رشتۀ رياضي خواندم. چون شيطان بودم، بيرونم كردند. جايي اسمم را ننوشتند و مجبور شدم بروم مدرسۀ مروي در محلّۀ ناصرخسرو. چهارم و پنجم را آن جا خواندم و ششم را دارالفنون. انصافاً هم سطح اين دو مدرسه بالا بود. ما بيست و پنج نفر بوديم كه بيست و چهار نفرمان براي دورۀ ليسانس پذيرفته شديم. سال سي

و نه دانشكدۀ حقوق قبول شدم. بچه ي درس نخوان شاگرد اوّلي بودم!» و ايضاً بخوانيد خاطره اي از دوران تحصيل ايشان:«يادم هست يك بار چون بچّۀ زرنگ كلاس بودم، همه امتحان رياضي را از روي دست من نوشتند. معلّممان ديد كه برگه ام را آويزان كرده ام كه بقيه ببينند، با خودكار قرمز بالاي برگه نمرۀ يك گذاشت و رفت. همه آن امتحان را هجده شدند و من، يك! جالب اين جاست كه رفقا هنوز هم اين خاطرۀ بد من را به عنوان خاطرۀ شيرين دورۀ تحصيلشان همه جا تعريف مي كنند»

احترامي در عرصۀ طنز به خاطر تسلّط بر ادبيات فارسي از سبك ها و قالب هاي گوناگون استفاده مي كند.

وي در روز چهارشنبه، 23 بهمن 1387 بر اثر نارسايي قلبي، در يكي از بيمارستان هاي تهران درگذشت.

احسائي، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1246 ق)، عالم دينى، اديب و شاعر. دومين فرزند شيخ احمد احسائى. كه در حساهجر مركز شيعى نشين ساحل شبه جزيره ى عرب متولد شد. شاگرد و پيرو مكتب تند پدرش در تشيع بود و در سفرهاى ايران و عراق او را همراهى مى كرد. بيش از ده تأليف در كلام و تفسير، نزديك به شيوه ى فلسفى پدرش، دارد كه برخى از آنها چاپ شده است. علينقى در كرمانشاه درگذشت و چون انتقال جنازه را حرام مى دانست، در همان جا به خاكش سپردند. وى شعر نيز مى سرود و «ديوان» اشعارش به چاپ رسيده است. از آثارش: «نهج المحجة»، در امامت؛ «منهج السالكين» يا «منهاج السالكين»، در اخلاق؛ «المعاد»؛ «واضح المنار فى علم الاسرار»؛ «رسالة فى القصة الموسى و الخضر»؛ «رسالة العلم»؛ «الرد على رسالة بعض العرفا»؛ «مشرق الانوار» در حكمت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام

(1204 /9)، الذريعه (12 -11 /25 ،424 /24 ،189 ،161 /23 ،173 /21 ،195 /20 ،98 /17 ،316 /15 ،197 /10 ،763 /9)، مؤلفين كتب چاپى (602 /4)، معجم المؤلفين (255 -254 /7).

احمدسلطاني، منيره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

خلاصه : منيره احمد سلطاني در سال 1331در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدايي را در دبستان «كسايي» گذراند بعد به دبيرستان « عطار» رفت و در ادامه در دبيرستان « اسدي» دوره متوسطه را به اتمام رسانيد. خانم باوندي ( همسر محمد زهري) نيز يكي از معلمان منيره احمد سلطاني بود كه دراين راه او را بسيار تشويق كرد و در واقع جرقه شوقي را كه معلمان ابتدايي او زده بودند به آتش اشتياقي براي مطالعه بدل كرد. در سال 1347 دررشته حقوق دانشگاه پذيرفته شد كه به احترام پدر وارد دانش سراي عالي شد و در سال 1351 مدرك كارشناسي خود را از دانشگاه علامه طباطبايي گرفت و بعد از يك وقفه طولاني به دليل حوادث انتقلاب اسلامي در سال 1364 مدرك كارشناسي ارشد خود را نيز اخذ كرد و در سال 1370 در دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج تحصيلات خود را ادامه داد و از پايان نامه دكتري خود دفاع كرد. منيره احمد سلطاني نيز يكي از همان استادان برجسته و با پشتكاري است كه نكات پيچيده در ادبيات را بيان مي كند و با اين انديشه آثار برجسته اي از خود به جا گذاشته است.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : منيره احمد سلطاني در سال 1331 در تهران متولد شد. پدرش مردي آگاه و روشن بين بود و در آن ايام به همان

اندازه كه تحصيلات پسرانش اهميت داشت، تحصيل دخترش نيز حائز اهميت بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ گذراندن دوره ابتدايي و راهنمايي در تهران _ دريافت مدرك كارشناسي از دانشسراي عالي، سال 1351 _ دريافت مدرك كارشناسي ارشد سال 1364 از دانشگاه علامه طباطبايي _ دريافت مدرك دكتري 1370 دانشگاه آزاد واحد كرج - گذرادن دوره بهداشت و پزشكياري در دانشگاه تهران

خاطرات و وقايع تحصيل : منيره احمد سلطاني بين سال هاي 1347 تا 1351 در دانشسراي عالي سرگرم تحصيل بود و كارشناسي خود را گرفت. در همين ايام به خاطر كار مجبور شد به لنگرود برود و همسرش عبدالحسين فرزاد (مترجم و استاد دانشگاه) هم با او به آنجا رفت. يك سال بعد مأموران ساواك عبدالحسين فرزاد را دستگير كردند و در اين روزها منيره احمدسلطاني ايام سختي را سپري كرد چون مجبور بود _ با اين كه شاغل بود _ بدون همسرش زندگي و فرزندان را اداره كند. يك سال و اندي بعد وقتي فرزاد از زندان آزاد شد، از آموزش و پرورش اخراج شده بود و همين امر موجب شد كه فرزاد هم بتواند به تحصيلاتش ادامه دهد. در اين ايام منيره احمدسلطاني در لنگرود زندگي مي كرد. در سال 1356 به تهران آمد و در دبيرستان فرزانه _ در منطقه سيزده _ سرگرم تدريس شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : منيره احمد سلطاني در سال 1356 از لنگرود به تهران آمد و در دبيرستان فرزانه سرگرم تدريس شدو بعد از دوره كارشناسي ارشد مدتي به عنوان مدرس تربيت معلم درس "ادبيات كودكان و نوجوانان" تدريس ميكرد

استادان و مربيان : در

زمان سپري كردن دوره آموزش عالي و كارشناسي ارشد و دكتري توانست از محضر استادان بسيار برجسته استفاده كند، استاداني چون دكتر تفضلي، دكتر سادات ناصري، دكتر زرين كوب، دكتر مشكور، دكتر ضياءالدين سجادي، دكتر شفيعي كدكني، دكتر جعفر شعار، دكتر استعلامي، دكتر شميسا، دكتر شهيدي، دكتر پورنامداريان، دكتر ابوالقاسمي و ديگر استادان...

همسر و فرزندان : همسر وي عبدالحسين فرزاد _ مترجم و استاد دانشگاه است.

فعاليتهاي آموزشي : از فعاليتهاي آموزشي منيره احمد سلطاني ميتوان به : تدريس در دانشگاه هايشهيد بهشتي، آزاد اسلامي، مراكز تربيت معلم، پيام نور منيره احمدسلطاني در دوره كارشناسي تاكنون استاد راهنماي بيش از 50 پايان نامه بوده كه موضوع بيشتر آن ها ادبيات بوده و همچنين بخشي از آنها ادبيات كهن و تعدادي ديگر به ادبيات معاصر و حتي ادبيات كودكان و نوجوانان ازجمله «نقد انوري و تأثير او بر سعدي و حافظ» ، «نقد و بررسي اشعار منوچهري»، «صور خيال و صنايع لفظي در مخزن الاسرار نظامي»، «بازتاب تضاد درانديشه انوري»، «بررسي اصطلاح عشق در آثار عين القضات» و... اختصاص داشته است. او در دوره كارشناسي ارشد نيز استاد راهنماي رساله هاي بسياري بوده است. استاد راهنماي پايان نامه هاي كارشناسي ارشد

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : _ همكاري با مطبوعات از سال 1370 از قبيل: فصلنامه پژوهش ادبي، اطلاعات شوكران، كيهان فرهنگي، رشد زبان و ادب فارسي، رودكي و سروش، انتخاب، فرهنگ منيره احمد سلطاني از دهه 70 نيز با نوشتن نقد و مقالات ادبي وارد عرصه مطبوعات شد. اين فعاليت نخست در كيهان فرهنگي و سپس در مجله رشد زبان و ادب فارسي و

ادبيات معاصر شكل گرفت. هرچند در سال 1378 با 25 سال سابقه تدريس از آموزش و پرورش كناره گيري كرد، اما تاكنون هيچ گاه تدريس را رها نكرده و تنها محل خدمتش را از آموزش و پرورش به دانشگاه منتقل كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : منيره احمد سلطاني معتقد است، اگرچه به تازگي درباره نقد علمي و كاربردي در ايران حركت هايي صورت گرفته، اما «پيري» نوع خاصي از نقد علمي را در كتاب خود مطرح مي كند و معتقد است كه سخن گفتن و بررسي يك اثر بايد با مدارك و استنادهايي علمي و نه به شكل احساسي صورت بگيرد. در نقدي كه «پيري» مطرح مي كند بايد همه جوانب اثر مورد بررسي قرار گيرد. منيره احمد سلطاني به دانشجويان توصيه مي كند كه بيشتر مطالعه كنند زيرا شرايط تحقيق و پژوهش مهيا است و دانشجويان مي توانند از اين شرايط استفاده بهينه كنند و در مسير افزايش سطح علمي خود، كوشا باشند. محققان و پژوهشگران نيز با توجه به تجربياتشان مي توانند به نسل جوان كمك كنند تا بتوانند آينده كشورمان را بسازند. اين يعني همياري و سازندگي آينده و كشور.

جوائز و نشانها : پژوهشگر نمونه سال 1375

________________________________________

آثار :

1 «قصيده فني و تصويرآفريني خاقاني»

ويژگي اثر : چاپ 1371

2 اساطير شاخه طلايي اثر سرجيمز فريزر

ويژگي اثر : در دست چاپ

3 ترجمه چگونه نقد بنويسيم اثر ب. پيري

4 ترجمه زنان در سلامت وبيماري

5 ترجمه فرهنگ فولكلور جهان (?? جلد)

6 كتاب «واژگان فارسي در زبان فارسي»

7 كتاب خاقاني شرواني؛ نقد و پژوهش با نمونه اشعار

ويژگي اثر : چاپ 1376

8 كتاب دستور گشتاري بر مبناي زبان شناسي و معناشناسي

9 كتاب گزينه اشعار انوري ابيوردي

10 كتاب معاني و بيان در شعر معاصر

11 هزار واژه اشتقاقي در زبان انگليسي، اسطوره بريتانيا اثر (چارلز اسكوا)، ستاره شناسي و مسائل الهي

ويژگي اثر : در دست چاپ

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

احمدي راد، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي احمدي راد

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

پس از آن كه دروس مقدماتي در حوزه شهرستان نيشابور را فرا گرفتم، به حوزه مشهد رفتم. در آن حوزه ضمن فراگيري درسهاي حوزوي در جلسات سخنراني بزرگان حوزه شركت مي كردم از جمله برنامه هاي بسيار آموزنده، رهگشا و عالمانه مقام معظم رهبري در مسجد كرامت، مسجد امام حسن مجتبي، درسهاي اعتقادي شهيد هاشمي نژاد و گاه درسهاي تفسيري عارف بزرگوار آقا ميرزا جواد آقا تهراني.

در حوزه قم افزون به شركت در درسهاي بزرگان كه از آنها در بخش اساتيد نام بردم و كارهاي تبليغي معمولي از آغاز آبان 1362 تاكنون با مجله حوزه بوده ام در پي ريزي بناي آن ادامه حيات و... ؛ و نيز در مجله فقه از آغاز تاكنون به اندازه

توانايي نقش داشته ام پي ريزي و ادامه حيات؛ در ضمن در مجله حوزه علاوه بر ويراستاري محتوا و بازنويسي عضو هيات تحريريه و سياست گذاري مجله نيز هستم.

در مجله فقه نيز افزون بر عضويت در هيات تحريريه و سياست گذاري از آغاز بهمن 72 تا سال 1383 تمامي شماره ها را بنده ويراستاري و بازنويسي كرده ام.

احمدي فراز، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي احمدي فراز

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد مهدي احمدي فراز در سال 1350متولد و در سال 1365مشغول تحصيل شدم و سال 1368موفق به اخذ ديپلم شدم. بعد از آن به خدمت سربازي اعزام و يك سال از سربازي را گذراندم. دانشگاه قبول شدم و از خدمت معاف شدم و مشغول به تحصيل شدم. بعد از اخذ مدرك كارشناسي دو مرتبه به خدمت سربازي رفتم و در سال 1370مشغول به تحصيل در حوزه و دانشگاه شدم.

سال 1378مدرك كارشناسي ارشد را اخذ نمودم و در سالهاي بعد آن دروس حوزوي را تا پايه 8 خواندم و فعاليت هاي جنبي داشته ام كه بطور خلاصه عبارتند از:

1- حفظ قرآن كريم 2- حفظ كلمات قصار نهج البلاغه 3- شركت در كلاسهاي مكالمه عربي دفتر تبليغات حوزه علميه و اخذ مدرك از موسسه باقرالعلوم قم 4- در حال حاضر كلاسهاي ترجمه انگليسي بصورت كارگاه شركت دارم كه متون را از عربي به انگليسي برمي گردانيم.

احمدي گيوي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : حسن احمدي گيوي متولد اول بهمن1306 در گيوي خلخال چشم به جهان گشود وي بعد از تحصيل در مدرسه ناصري خلخال گرچه مدارج دانشگاهي اش را تا اخذ مدرك فوق ليسانس فلسفه و علوم تربيتي پي مي گيرد،اما قريحه ادبي و ذوق شعر و شاعري كه از عنفوان جواني در او متبلور بوده است،حسن احمدي گيوي را ترغيب به تحصيل در زبان و ادب فارسي مي كند،آنچنان كه دكتراي خويش را با موضوع «دستور تاريخي فعل» و با راهنمايي دكتر محمد معين و بعد دكتر

محمد مقدم به نگارش در مي آورد و در سال 1344 از رساله دكتراي خود دفاع مي كند. او اكنون استاد بلند مرتبه ادبيات و چهره شناخته شده نزد اديبان و مؤلفان و محققان زبان فارسي امروز است. و مؤلف بيش از پنجاه جلد كتاب در زمينه ادبيات فارسي است

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - تحصيل در مدرسه ناصري خلخال - فوق ليسانس فلسفه و علوم تربيتي - دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه تهران

استادان و مربيان : از استادان وي ميتوان به آقايان دكتر معين ، دكتر محمد مقدم و دكتر خيام پور اشاره كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران حسن احمدي گيوي ميتوان دكتر محمد استعلامي و دكتر نجفي اسداللهي را نام برد.

فعاليتهاي آموزشي : حسن احمدي گيوي بيش از چهارده فعاليت پژوهشي در موسسه لغت نامه دهخدا داشته و در دانشگاههاي متعدد زبان و ادب فارسي تدريس كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : او درباره زبان فارسي ديدگاه هاي نو و تازه اي دارد.او معتقد است: «زبان فارسي يكي از زبان هاي مهم خانواده زبان هاي هند و اروپايي است، با وجود پژوهش هاي دامنه داري كه در زمينه تاريخ زبان فارسي و زبان هاي ايراني ميانه و باستان انجام گرفته است، هنوز به درستي نمي دانيم زبان فارسي دنباله مستقيم كدام يك از زبان هاي ايراني ميانه است. او به محتواي سخن ايمان دارد تا قالبي كه با آن شعري سروده شده باشد. «از حضرت محمد(ص) پرسيدند عقيده شما درباره شعر چيست. ايشان فرمودند: «شعر سخن است و سخن، خوب

و بد دارد». اگر در شعر سعدي يك سخن سست ديديد، نمي توانيد بگوييد چون اين سخن را سعدي گفته پس خوب است. حتي گمنام ترين شاعر هم مي تواند سخن تازه و دلنشيني را بگويد. من از معدود معلمان ايران هستم كه شعرهاي سپيد بسياري را در حافظه ام دارم . من همانطور كه به فردوسي و مولانا و حافظ عشق مي ورزم به نيما، شاملو، فروغ، سهراب، دكتر شفيعي كدكني و... هم احترام مي گذارم. براي من قالب ها و الفاظ به منزله لباس است. اينها شخصيت مستقلي ندارند.» خطر تحريف آن نگاه قابل توجهي دارد: «من خطري كه براي زبان فارسي احساس مي كنم، خيلي مربوط به صدا و سيما و نهادهاي مشابه نيست. اصل خطر به دليل زبان هاي علمي دنيا است كه با اختراعات فراواني كه صورت مي گيرد و وارد مملكت مي شود، اين زبان علمي به سرعت با فارسي در آميخته مي شود. متأسفانه ما به دليل كمبود بودجه تحقيقاتي براي اهل فرهنگ و تحقيق تاب مقاومت در برابر اين هجوم گسترده نداريم. در نتيجه ما اينطور بي رحمانه تهديد مي شويم. احمدي گيوي معتقد است كه ادبيات معاصر ما نيز نخبگان بسياري پرورانده، اما در كوران آثار بي محتوا گم شده است. «مردم آنقدر كتاب بد خوانده اند كه طعم كتاب خوب را حس نمي كنند. در گذشته پديد آورندگان آثار جدي قوي تر بودند و با نويسندگان عامه پسند مبارزه مي كردند. اما حالا كفه ترازو به نفع باري به هر جهت نويس ها سنگين شده است...

جوائز و نشانها : - سه شنبه اول بهمن ماه

دو سه سال پيش بود، مراسم بزرگداشتي به مناسبت هفتاد و پنجمين سالگرد تولد «دكتر حسن احمدي گيوي » استاد برجسته ادبيات فارسي در تالار بعثت باشگاه دانشگاه تهران برگزار شد. دوتن از برجسته ترين اديبان ايراني «دكتر محمدرضا شفيعي كدكني» و «دكتر حسن انوري» باني اين بزرگداشت در روز تولد دوست و همكار خود بودند، حركتي زيبا و بديع كه نشان از صافي و صفاي باطن آن دو استاد و ارزش و اعتبار « حسن احمدي گيوي » داشت. - انتخاب به عنوان نويسنده كتاب برتر سال ازسوي وزارت فرهنگ و ارشاد براي «دستور تاريخي فعل»

چگونگي عرضه آثار : حسن احمدي گيوي در خلال سالهايي كه در موسسه دهخدا مشغول بوده است زير نظر استاد محمد معين مشغول به كار بوده و تحقيق و تفحص در زبان و ادب فارسي را به جد دنبال مي كرد: «از سال چهل تا امروز يعني حدود 45 سال است كه من در مؤسسه لغت نامه دهخدا كارمي كنم و 24 جلد از 222 جلد مجموعه لغت نامه دهخدا را من نوشتم. يعني بيش از ديگر همكاران اين مؤسسه، مجلدات لغت نامه را تأليف كرده ام.» با اين حال احمدي گيوي مهمترين اثر خويش را همان دستور تاريخي فعل مي داند.اين كتاب مشتمل بر 1964 صفحه است.از ديگر آثار مهم احمدي گيوي كتاب «آيين پژوهش و مرجع شناسي» است: «آيين پژوهش و مرجع شناسي را به عنوان يك كتاب درسي و دانشگاهي تأليف كرده ام. زماني كه من در دانشگاه رشته ادبيات فارسي تدريس مي كردم. شيوه تحقيق و مرجع شناسي را درچندين فصل براي دانشجويان تشريح

كرده ام. شيوه مراجعه به منابع و مآخذ چيست؟ پيداكردن كتاب ها، آيين كتابداري، آيين نقطه گذاري، آيين تلخيص، يادداشت برداري ضمن مطالعه جزو مباحثي بودند كه دراين كتاب توضيح داده شده است.» حسن احمدي گيوي اثري با عنوان زبان و نگارش فارسي نيز نگاشته و هدف از تدوين اين كتاب را فراهم آوردن امكاني براي علاقه مندان به زبان فارسي مي داند كه با قواعد نگارش و خط فارسي و انواع نوشته ها از قبيل مقاله، داستان، رمان، گزارش، ترجمه و ...بيشتر آشنا شوند. كتاب «از فن نگارش تا هنر نويسندگي» نيز يكي ديگر از تأليفات احمدي گيوي است.اين كتاب بيشتر اثري درسي و دانشگاهي است و براي دانشجوياني كه در رشته هاي غيراز ادبيات تحصيل مي كنند، نوشتن و شيوه نگارش را توضيح مي دهد. حسن احمدي گيوي شاعر نيز هست: «شعرهاي من بيشتردر قالب كلاسيك سروده شده، البته شعر آزاد هم دارم اما شعر سپيد اصلاً نگفتم و نمي توانم بگويم. اشعار من عموماً در قالب غزل نيست. درمجموعه دو - سه غزل دارم كه اين غزل ها هم به ياد عزيزانم سروده شده است. شعرهاي من بيشتر يا قطعه هستند و يا قصيده. عموماً شعرهايم ملي و ميهني، سياسي و اجتماعي و انتقادي و مبارزاتي و انقلابي اند. چه قبل ازانقلاب و چه در جريان انقلاب و چه بعد ازانقلاب اشعاري كه سروده ام، همه را در يك جلد گردآوري كرده ام.» با اين حال او به همه قالب ها ي شعري معتقد است و بر خلاف بسياري از همنسلانش كه در عرصه پژوهش ادب فارسي، سخن از شعر نو گفتن

را بر نمي تابند.

________________________________________

آثار :

1 آيين پژوهش و مرجع شناسي

ويژگي اثر : از ديگر آثار مهم احمدي گيوي كتاب «آيين پژوهش و مرجع شناسي» است: «آيين پژوهش و مرجع شناسي را به عنوان يك كتاب درسي و دانشگاهي تأليف كرده ام. زماني كه من در دانشگاه رشته ادبيات فارسي تدريس مي كردم. شيوه تحقيق و مرجع شناسي را درچندين فصل براي دانشجويان تشريح كرده ام. شيوه مراجعه به منابع و مآخذ چيست؟ پيداكردن كتاب ها، آيين كتابداري، آيين نقطه گذاري، آيين تلخيص، يادداشت برداري ضمن مطالعه جزو مباحثي بودند كه دراين كتاب توضيح داده شده است.»

2 ادب و نگارش

3 از فن نگارش تا هنر نويسندگي

4 دستور تاريخي فعل

ويژگي اثر : اما موضوع «فعل» بعد از آن احمدي گيوي را رها نكرد و به مهمترين دغدغه پژوهشي او بدل شد: «تمام مباحث فعل را از دوران رودكي و بلعمي و بيهقي مرور كردم و تا آثار جلال آل احمد و اسلامي ندوشن و دكتر ناتل خانلري و آثار ديگر نويسندگان معاصر را فيش كردم. حدود ????? فيش تهيه كردم. منابع تحقيق من متون نثر بودند، از متون نظم فقط سه كتاب موردنظر من قرار گرفت كه فردوسي و سعدي و ملك الشعراي بهار بودند. حداقل چند نكته جديد كه درهيچ يك از كتاب هاي دستور زبان مطرح نشده بود ، دراين تحقيق چهل ساله كشف و ضبط كردم. بنده در تبريز شاگرد دكتر

خيام پور بودم و از آنجا كه سخت شيفته دستور نويسي ايشان بودم، علاقه اي خاص به دستور زبان پيدا كردم. وقتي به تهران آمدم و در دوره دكتري قبول شدم، آقاي دكتر معين، من و آقاي دكتر محمد استعلامي ودكتر نجفي اسداللهي را به لغت نامه دعوت كرد و از من پرسيد كه براي رساله دكتري فكري كرده اي؟ گفتم مي خواهم با شما مشورت كنم. گفت روي فعل كار نشده، شما درباره فعل رساله بگيريد. اقسام فعل به اعتبار زمان. خودايشان ? جلد كتاب درباره اسم نوشته بودند. بعد از دوسه سال كه با ايشان كار كردم دكتر معين سكته كردند و من با آقاي مقدم ? سال ديگر كار كردم تا اين كتاب تمام شد. اين اثر به دلايلي چاپ نشد و من تصميم گرفتم در همه مسائل فعل تحقيق كنم. اينگونه بود كه در مجموع ?? سال طول كشيد و اين كتاب دوجلدي حاصل تلاش ? دهه من است. چهل سال تلاش و هفتاد و پنج هزار فيش.»اين كتاب مشتمل بر ???? صفحه است و برخي از فصول مهم آن به اين شرح است: «تعريف فعل و كليات»، «اقسام فعل به اعتبار زمان» (كه يكي از فصول اصلي كتاب است)، «اقسام فعل به اعتبار مفعول»، «اقسام فعل به اعتبار فاعل»، «اقسام فعل به اعتبار ساختار»، «اقسام فعل به اعتبار نقش»، «اقسام فعل به اعتبار صرف»، «اقسام فعل به اعتبار وجه»، «اقسام فعل از جهات گوناگون» «مفردات فعل »، «فعل و گفتني هاي ناگفته». احمدي گيوي در پيشگفتار كتاب نوشته است: «...فعل، كار دستور نويسي و استخراج قواعد زبان را با دشواريهايي

همراه مي كند.و علت عمده آن اين است كه مرز دقيقي ميان زبان نوشتاري روز با زبان كهن، با همه وجوه افتراق آنها ديده نمي شود و كاربردهاي نحوي و صرفي ديرين، چه در نثر و چه در شعر امروز فراوان به چشم مي خورد...لازمه پژوهش جامع در دستور زبان فارسي اين است كه براي هر واحد جغرافيايي _ تاريخي دستور زباني جداگانه نوشته شود و علاوه بر اين، هر يك از مقولات دستوري از آغاز تا امروز جداگانه بررسي شود.» و به راستي كه حسن احمدي گيوي در نگارش اين اثر ماندگار،چنين كرده است.

5 دستور تطبيقي زبان تركي به فارسي

ويژگي اثر : حسن احمدي گيوي به زبان و فرهنگ آذري نيز توجه ويژه دارد و در اين زمينه نيز پژوهش هاي مهمي را به ثمر رسانده است.كتاب دستور تطبيقي زبان تركي و فارسي از آن جمله است.زبان تركي آذربايجاني، زبان بخش بزرگي از شمال غرب ايران، شامل استان هاي آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي، اردبيل، زنجان، و نيز بخشي از مناطق مركزي ايران از جمله قزوين، ساوه، همدان و شهرهاي استان مركزي است.كتاب احمدي گيوي، يك دوره كامل دستور زبان تركي است كه جزء به جزء با دستور زبان فارسي سنجيده شده و در آخر نيز فصلي با عنوان «رهنمود آموزش زبان تركي به فارسي زبانان» به آن افزوده شده است

6 دستور زبان فارسي

ويژگي اثر : . دستور زبان فارسي نيز عنوان اثر ديگري از حسن احمدي گيوي است كه به همراه دكترحسن انوري، در خرداد ???? در دو جلد انتشار

يافت و به سرعت به يكي از منابع مهم درسي و پژوهشي بدل گشت. اين كتاب، مجموعه اي جامع و مفيد از اصول و قواعد دستور زبان نوشتاري امروز است كه شاهدها و مثال هاي بسيار از اين زبان را دربر دارد.در آخر هر بخش، تمرين ها و پرسش هاي مناسبي آورده شده و در آخر كتاب نيز جمله ها و عبارت هاي گوناگوني تجزيه و تركيب شده است.احمدي گيوي درباره نگارش دستور زبان هاي فارسي در صد سال گذشته اطلاعات جالبي را بازگو مي كند.او مي گويد: «دستور زبان فارسي براي نخستين بار يكصد و بيست سال پيش توسط حاج ميرزا حبيب اصفهاني به نگارش در آمد. قبل از اين تاريخ ما دستور تدوين شده اي نداشتيم. البته آنچه عالم بزرگوار حبيب اصفهاني نوشته بود، چندان كامل نبود و بعد بزرگاني با دانش و بينش خيره كننده اي در يك كارگروهي پنج استاد را نوشتند. البته نبايد از حق گذشت كه استاد ارجمند دكتر پرويز ناتل خانلري كه خدايش رحمت كند در اين وادي رنج بسياري برد و گنج شايسته اي نيز برجا نهاد. اما كار ارزشمندي كه در اين باب صورت گرفته اثر فناناپذير دكتر خيام پور تبريزي است. ايشان دستور را به نحو حيرت آوري كامل كرد و به آنچه كه ديگران به آن بي توجه بودند، به درستي پرداخت. به عقيده من صحيح ترين، سازنده ترين و كارساز ترين قدمي كه در دستور زبان فارسي به صورت علمي و تحقيقي نوشته شده، اثر دكتر خيام پور است كه دستور زبان فارسي من و دكترحسن انوري هم ملهم از همين اثر است.

با اين تفاوت كه ما از كمك زبان شناسان استفاده كرديم. چون دستور بدون زبان شناسي امروز مي لنگد. به همين دليل دستور زبان فارسي كه ما نوشتيم، بين زبان شناسي و دستور سنتي است. به همين دليل كتاب هاي ما در تيراژهاي وسيع منتشر مي شود. گذشته از دستور زبان فارسي كه براي آموزش و پرورش در تيراژ ميليوني چاپ مي شود كتاب دستور زباني به چاپ رسانده ايم كه در عرض ?? سال ?? بار تجديد چاپ شد. آن هم در تيراژ بالا. اين به خاطر اعتدال ماست. هم به ساخت گرايي توجه داشتيم و هم به معنا وفادار مانديم. همين است كه سخت مورد استقبال ادب دوستان قرار گرفته ايم.»

7 زبان و نگارش فارسي

ويژگي اثر : .» حسن احمدي گيوي اثري با عنوان زبان و نگارش فارسي نيز نگاشته و هدف از تدوين اين كتاب را فراهم آوردن امكاني براي علاقه مندان به زبان فارسي مي داند كه با قواعد نگارش و خط فارسي و انواع نوشته ها از قبيل مقاله، داستان، رمان، گزارش، ترجمه و ...بيشتر آشنا شوند.احمدي گيوي در اين كتاب از طرح بحث هاي طولاني و مطالب كاملاً تخصصي خودداري كرده و نمونه هايي از نوشته هاي ادبي، اجتماعي، اخلاقي و حكايات و داستان ها را نقل كرده است، به گونه اي كه مخاطبان كتاب، طيف گسترده اي از علاقه مندان غير حرفه اي باشند.

8 شوريده و بي قرار

9 گزيده از فن نگارش تا هنر نويسندگي

ويژگي اثر

: كتاب «از فن نگارش تا هنر نويسندگي» نيز يكي ديگر از تأليفات احمدي گيوي است.اين كتاب بيشتر اثري درسي و دانشگاهي است و براي دانشجوياني كه در رشته هاي غيراز ادبيات تحصيل مي كنند، نوشتن و شيوه نگارش را توضيح مي دهد.

10 گزيده اشعار و مقالات دهخدا

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

احمدي نژاد، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم احمدي نژاد

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/8/15

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالقاسم احمدي نژاد در سال 1339 در آبادان متولد شدم. دوران دبستان، راهنمايي و دبيرستان را در آبادان گذراندم. در زمان اوج گيري انقلاب شكوهمند اسلامي به همراه بچه هاي مسجد مهدي موعود (عج) در پخش اعلاميه و تظاهرات فعاليت مي كردم. سال آخر دبيرستان مصادف با پيروزي انقلاب اسلامي شد و در اولين انجمن اسلامي دبيرستان به عضويت شورا بر گزيده شدم.

در سال 1358 در انستيتو تكنولوژي بروجرد در رشته برق پذيرفته شدم ودر آنجا نيز به عنوان نماينده انجمن اسلامي انتخاب شدم. در سال 1359 بعد ازانصراف از انستيتو تكنولوژي وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه رسول اكرم (ص) وامام باقر (ع) دروس مقدماتي و سطح را خواندم و از سال 1373 تا كنون مشغول به تحصيل درس خارج مي باشم.

در اين مدت از محضر اساتيد گرانقدر حضرات آيات خسرو شاهي، فتوحي، مرحوم آيت وجداني، مرحوم آيت الله پاياني و همچنين آيت الله اعتمادي، آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله مكارم شيرازي بهره وافر برده ام.

از قبل از دوران انقلاب به ادبيات كودك و نوجوان علاقمند بودم و در اين زمينه مطالعه مي

كردم. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و با ورود به حوزۀ علميه قم در مركز تحقيقات جهاد سازندگي كه شعبه اي در قم داشت به نقد و برسي كتابهاي كودك و نوجوان مشغول شدم. پس از كسب تجربه و تخصص در واحد كودكان و نوجوانان دفتر تبليغات اسلامي قم به عنوان مسئول نقد و بررسي كتاب سالهاي متمادي مشغول به فعاليت بودم.

در كنار تحقيق تاكنون بارها به تدريس، نقد و بررسي كتاب كودك و نوجوان در حوزه علميه قم و نهادهاي ديگر اشتغال داشته ام كه بخش خواهران دفتر تبليغات، طرح هجرت، حوزه علميه گچساران و... از اين قبيل است. در پي اين همكاريها، چندين سال عضو هيئت طرح و برنامه مركز تربيت مربي كودك و نوجوان دفتر تبليغات بوده ام. مدت كوتاهي نيز با مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيماي قم در زمينه نقد سريالهاي تلويزيوني كودك و نوجوان همكاري داشته ام. به غير از سفرهاي ايام دفاع مقدس همه سفرهاي تبليغي بنده تخصصي بوده و فقط شامل كار با كودك و نوجوان بوده است و به شهرهاي: سنندج، شيراز، اهواز، گچساران، بندرعباس، آبادان، تهران، گرمسار، شوشتر، زاهدان، اصفهان، كرمان، همدان و... جهت تبليغ صاحب نظر و راي مي باشم.

در سال 1375 به مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي وارد شدم و سالها به عنوان معاونت شبكه جهاني نور انجام وظيفه نموده و در به ثمر رساندن بانك اطلاعات شبكه جهاني نور، نرم افزار پايگاه هاي قرآني، پايگاه امام علي (ع) همكاري عملي و اجرايي داشته ام.

هم اكنون نيز به عنوان مدير سازمان آموزش كامپيوتر نور، مدير گروه آموزش از راه دور دانشكده باقرالعلوم

(ع) و عضو طرح و برنامه مدرسه اسلامي هنر مشغول به فعاليت مي باشم.

احمدي، احمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدرضا احمدي در سال 1319 در كرمان بدنيا آمد.در كارنامه ادبي چهل و چندساله اش، آثار مختلفي در حوزه هاي داستان، شعر كودك، شعر بزرگسال، دكلمه شعر و... ثبت شده اند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر و نويسندگي

والدين و انساب : جد پدري احمدرضا احمدي ،ثقه الاسلام كرماني، و جد مادري اش آقا شيخ محمود كرماني است. حاج محمدرضا كرماني از فعالان نهضت مشروطيت در كرمان، دايي مادري احمدي است. پدر وي مصطفي از كارمندان وزارت دارايي و نيز از درويشان حلقه ذوالرياتين بود. خاندان او در اين شهر از اعقاب حاج احمد فقيه كرماني بودند كه احوال شان در كتاب «تاريخ بيداري ايرانيان» اثر ناظم الاسلام كرماني آمده است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : احمدرضا احمدي در 30 ارديبهشت 1319 در كرمان در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمدرضا احمدي تحصيلات ابتدايي را در دبستان كاوياني كرمان و بعد از كوچيدن خانواده اش به تهران در سال 1326 در مدرسه هاي ادبي و صفوي تهران و دورة متوسطه را در دبيرستان دارالفنون ناصرخسرو و هدف شماره 3 طي كرد و در سال 1345 با اخذ ديپلم ادبي از دارالفنون فارغ التحصيل شد و دورة سربازي را با عنوان سپاهي دانش در روستاي ماهونك كرمان گذراند

هم دوره اي ها و همكاران : نادر ابراهيمي، اسماعيل نوري علاء، مهرداد صمدي، محمدعلي سپانلو، بهرام بيضايي، اكبر رادي، جعفر كوش آبادي، مريم جزايري و جميله دبيري از همكاران احمدي مي باشند.

همسر و فرزندان : احمدرضا احمدي تنها يك دختر 21 ساله به

نام ماهور دارد كه در رشته موسيقي از هنرستان ملي موسيقي در تهران فارغ التحصيل شده است

وقايع ميانسالي : احمدرضا احمدي در سال 46 راهي آمريكا شد و مدت يك سال در اين كشور مقيم شد. تجربه سفر، شناخت جهان و افقهاي تازهتر سبب شد كه شاعر در بازگشت يعني در سال 47 مجموعه »وقت خوب مصائب« را به بازار بفرستد. ناشر اين اثر، كتاب زمان بود; ناشري كه آثار روشنفكراني چون حقوقي، رحماني، ابوالحسن نجفي، مصطفي رحيمي و... را منتشر ميكرد. احمدي با انتشار اين شعرهاي سهل و ممتنع جايگاه خود را در شعر ايران تثبيت كرد. احمدي پس از يك سال اقامت در آمريكا به ايران بازگشت و از سال 49 كار در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان را انتخاب كرد و تا سال 73 كه بازنشسته شد، در همين مؤسسه فعاليت داشت. قابل ذكر است او در سال 1355 همكاري با برنامه راديويي ظهر روز هفتم را با تهيه كنندگي مسعود بهنود در نگارش و قرائت متن پذيرفت. «طرح» نام نخستين دفتر شعر احمدي است. اين دفتر زمينه پديد آمدن جرياني را در شعر نو فارسي فراهم كرد كه بعدها موج نو نام گرفت

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمدضا احمدي اولين مجموعه شعرش را با عنوان « طرح» در سال 1341 چاپ و منتشر كرد. وي پس از پايان خدمت در گروه صنعتي بهشهر، گروه تبليغات استخدام شد. مدتي بعد با انتشارات روزن به همكاري پرداخت و سردبيري مجله روزن را بر عهده گرفت. در سال 1349 براي گذراندن دوره اي يك ماهه در رشته انيميشن كودكان راهي آمريكا شد. از مهر

همان سال تا 1358 مديريت توليد صفحه و نوار كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان را داشت و از سال 1358 با سمت ويراستاري در مركز انتشارات كانون به كار پرداخت و در سال 1373 بازنشسته شد. هم كاري با مجله هاي رودكي، فيلم، گزارش فيلم، جنگ روزن، كلك و نگاه نو از ديگر فعاليت هاي او به شمار مي روند. احمدي هم چنين در فيلم هاي «نار و ني» اثر سعيد ابراهيمي فر و « بانوي ارديبهشت» رخشان بني اعتماد گويندگي و در فيلم «پستچي» داريوش مهرجويي در سال 1351 بازي كرده است. در سال 1378 داور نخستين جشنواره موسيقي پاپ در ايران مي شود و در سال 1379 داور جشنواره 20 سال شعر و قصه كودك در ايران. در مدتي كه مدير توليد مركز تهيه صفحه و نوار در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان بوده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : احمدي در سال 1343 به همراه نادر ابراهيمي، اسماعيل نوري علاء، مهرداد صمدي، محمدعلي سپانلو، بهرام بيضايي، اكبر رادي، جعفر كوش آبادي، مريم جزايري و جميله دبيري گروه ادبي طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسيس كرد. انتشار دو شماره مجله طرفه و تعدادي كتاب در زمينه شعر و داستان از فعاليتهاي اين گروه است.

آرا و گرايشهاي خاص : به عقيده ي احمدرضا احمدي ،شعر چندصد سال پيش، به اعتلاي روحي آدم ها كمك مي كرد، ولي الان نمي تواند چنين كاري را انجام دهد. به طور كلي فعاليتهاي احمدي را مي توان به 5 بخش زير تقسيم كرد: 1_ شعر 2_ نثر 3_ ادبيات كودك 4_ نوار كاست و اشعار صداي او 5_ سينما: بازيگري.

جوائز و

نشانها : در سال 1386 در دومين جشنواره شعر فجر از احمدرضا احمدي به عنوان شاعر برگزيده بخش آزاد تقدير شد. در سال 1381 ناصر صفاريان در فيلمي با عنوان «وقت خوب مصائب»، به زندگي و آثار اين شاعر پرداخت. در بهار خرگوش سفيدم را يافتم، با نقاشي نفيسه رياحي70(اين كتاب ازسوي شوراي كتاب كودك كتاب به عنوان كتاب سال برگزيده شد.) «اسب و سيب و بهار» با نقاشي كريم نصر80، (اين كتاب هم برنده انتخاب شوراي كتاب كودك شد) از طرف ديگر احمدي شيوه تازهاي در شعر نو پيشنهاد ميكرد و با چاپ »روزنامه شيشهاي« در سال 42 توسط نشر طرفه بهعنوان شاعري آوانگارد شناخته شد

چگونگي عرضه آثار : آثاري ازجمله مجموعه «صداي شاعر» كه معرفي شعر معاصر و شعر كلاسيك فارسي بود، مجموعه زندگي و آثار موسيقي دانان ايران و جهان، مجموعه آوازهاي فولكلور ايران، مجموعه كل رديف موسيقي ايران، مجموعه بازسازي تصنيف هاي كلاسيك موسيقي ايران و مجموعه قصه براي كودكان را توليد كرده است. احمدرضا احمدي كتاب هاي «پسرك تنها روي برف»، «برف هفت گل بنفشه را پوشانده بود»، «همه ي اين قايق هاي كاغذي»، «شب دوازدهم»، «خواب دوازدهم»، «چهار مهمان»، «باز هم نوشتم صبح، صبح شد»، «قاصدك و قاصدك ها»، «در يك صبح مه آلود» و «ديگر شب كامل بود» را نيز براي انتشار نزد ناشران مختلف دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ساعت 10 صبح بود(1385)

2 از نگاه تو زير آسمان لاجوردي(1376)

3 اسب و سيب و بهار

ويژگي اثر : با نقاشي كريم نصر80، (اين

كتاب هم برنده انتخاب شوراي كتاب كودك شد)

4 تو ديگر از اين بوته هزار گل سرخ داري

ويژگي اثر : با نقاشي فردوس ابراهيمي فر و مينا ضرابي 68

5 چاي در غروب جمعه روي ميز سرد مي شود(1386)

6 در بهار پرنده را صدا كرديم، جواب داد

ويژگي اثر : با نقاشي فرح اصولي 69

7 در بهار خرگوش سفيدم را يافتم

ويژگي اثر : با نقاشي نفيسه رياحي70، (اين كتاب ازسوي شوراي كتاب كودك كتاب به عنوان كتاب سال برگزيده شد.)

8 در قلمرو ادبيات كودكان: من حرفي دارم كه فقط شما بچه ها باور مي كنيد

ويژگي اثر : با نقاشي عباس كيارستمي 1348

9 در قلمرو نثر: حكايت آشنايي من( 1377)

10 روزنامه شيشه اي

ويژگي اثر : 1343

11 روزهاي آخر پاييز بود

ويژگي اثر : با نقاشي فرح اصولي 69

12 عاشقي بود كه صبحگاه دير به مسافرخانه آمده بود(1378)

13 عزيزمن(1384)

14 عكاس در حياط خانه ما منتظر بود

ويژگي اثر : با نقاشي نسرين خسروي 69

15 قافيه در باد گم مي شود(1369)

16 كتاب منتخبات(1381)

17 گزيده ادبيات معاصر(1378)

18 لكه اي از عمر بر

ديوار بود(1372)

19 ما روي زمين هستيم(1352)،

20 من فقط سپيدي اسب را گريستم (1350)،

21 نثرهاي يوميه( تجديد چاپ 82)

22 نوشتم باران، باران باريد

ويژگي اثر : با نقاشي فردوس ابراهيمي فر 68

23 هزار اقاقيا در چشمان تو هيچ بود ( 1379)

24 هزار پله به دريا مانده (1346)

25 هفت روز هفته دارم

ويژگي اثر : با نقاشي محمدرضا دادگر 1364

26 هفت كمان هفت رنگ

ويژگي اثر : با نقاشي هوشنگ محمديان 1364

27 همه آن سال ها (1371)

28 وقت خوب مصائب( 1347)،

29 ويرانه هاي دل را به باد مي سپارم(1373)

30 يادگاري(1377)

31 يك منظومه ديرياب در برف و باران يافت شد(1380)

احمدي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على احمدي

محل تولد : قصر شيرين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي احمدي فرزند محمد به شناسنامه 517 به سال 1355در قصر شيرين استان كرمانشاه متولد شدم. پس از گذراندن دوران ابتدايي و راهنمايي و دو سال از دبيرستان نظام قديم در سال 1372وارد حوزه علميه قم شدم.

پس از اتمام تحصيلات سطح 1 حوزه در سال 1378به كارهاي پژوهشي

روي آوردم. نگارش 4 كتاب مستقل و بيش از 4 كتاب به صورت گروهي حاصل اين سالها مي باشد. البته در زمينه هاي ديگر هم كه با نويسندگي مرتبط است فعاليت داشته ام از جمله تصحيح و مقابله، ويرايش و آموزش، هم اكنون هم چندين طرح پژوهشي در دست كار دارم كه برخي در مرحله تدوين و برخي در مرحله تايپ است.

احمدي، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم احمدي

محل تولد : روستاي يام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/5

زندگينامه علمي

در نيمه دوم سال 1362 در تهران، دروس طلبگي را شروع كردم. بحمدالله تعالي 7 - 9 نفر از بستگانم (ازجمله پدر بزرگ ها، دايي و پسردايي ام) روحاني بوده و هستند. در اسفند 1367 معمم شدم و در نيمه دوم 1368 متأهل گرديدم.

از همان دوران نوجواني به مطالعه كتاب به ويژه داستان و شعر علاقه داشتم كه بحمدالله تعالي با ورود به حوزه علميه، به مطالعه كتاب و گوش دادن به نوارهاي سخنرانى، بيشتر اهميت مي دادم، چنان كه در برخي از كتابخانه هاي تهران عضو شده و در اوقات فراغت، به كتابخانه هاي چهل ستون، ملك، پارك شهر، مجلس شوراي اسلامي بهارستان و غيره مي رفتم. از سال 1365 به اين نتيجه رسيدم كه علاوه بر مطالعه و نگارش مطالب مهم كتابها، مجلات، روزنامه ها و سخنراني ها (نوار و زنده) مي بايد به خريدن كتاب هم بپردازم، لذا از آن سال تاكنون بخشي از شهريه و درآمدم را به خريد كتاب اختصاص داده ام و كتابخانه شخصي ام، حدود سه هزار كتاب در موضوعات گوناگون دارد.

از آذرماه 1369 به

نگارش مقاله روي آوردم كه نخستين مقاله ام با عنوان "كعبه مي گريد." در روزنامه جمهوري اسلامي چاپ شد و از سوي مدير مدرسه شهيد بهشتي و برخي از استادان و دوستان طلبه، مورد تشويق قرار گرفتم. از اين روى، هر ماه مقاله يا مقالاتي به روزنامه هاي جمهوري اسلامى، كار و گارگر، كيهان، اطلاعات، سلام، جهان اسلام، رسالت و ابرار مي فرستادم كه بحمد الله برخي از آنها چاپ شده است.

در تاريخ 3 / 7 / 1372 همراه خانواده ام (همسر و پسر هشت ماهه ام) به شهر مقدس قم مهاجرت كرديم كه تا سال جارى، سكونت ما (حقير، همسر، دو پسر و يك دختر) استمرار داشته است. مهاجرت به قم، غربت، عدم اشتغال، مستأجري و نداشتن شهريه تا سيزده ماه، همگي باعث شد كه به پيشنهاد يكي از دوستان طلبه ام، به جمع پژوهشگران پژوهشكده باقر العلوم (ع) وابسته به سازمان تبليغات اسلامي ملحق شوم، كه اين همكاري آزاد و پروژه اى، از آذرماه 1373 تاكنون كم و بيش در قالب هاى نگارش كتاب و مقاله، تصحيح، ويرايش، ارزيابي و جلسات نقد و بررسي اهل قلم، ادامه دارد.

از خرداد 1378 تاكنون نيز در نشريه فرهنگ كوثر وابسته به آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) به عنوان مصحح همكاري داشته ام و معمولا مقالاتي از حقير هم در نشريه چاپ مي شود و گاهي هم به ويرايش و ارزيابي برخي از مقالات كوثر هم مي پردازم. البته تصحيح كتاب ستارگان حرم از جلد 6- 8 و 10- 16 به عهده حقير بود و حدود دو سال (1382 و 1383) هم در آستانه مقدسه به

كتابداري نيز اشتغال داشتم.

شايان توجه است علاوه بر همكاري با پژوهشكده باقر العلوم (ع) و نشريه فرهنگ كوثر، براي برخي از نهادها، مثل: سازمان تبليغات اسلامي قم و نيز عده اي از نويسندگان، كارهاي علمي (نگارش بروشور، داوري مسابقات، ويرايش، تصحيح و ارزيابي كتاب و مقاله) انجام داده ام.

در ضمن، حقير:

الف) از نه سالگي تاكنون در زمنية برق و الكترونيك، فعاليت و تجارب گوناگوني دارم.

ب) از سال 1362 نيز تا الآن در خصوص مداحي و تعزيه خوانى، فعاليت و ...

ج) از سال 1360 تا كنون، در قالب هاى مختلف به «سرودن اشعار» پرداخته ام.

د) از سال 1368 تا الان نيز به «طراحي» مي پردازم كه كاربر آن در امور: تذهيب، قالى، گچبري و غيره است. مي توان تعداد اين طرح ها، اشكال و نقوش را تا هزار مورد تخمين زد.

ه) در اربيهشت 1372 به مناسبت برپايي نمايشگاه بين المللي كتاب و اختصاص يافتن غرفه اي به نام «سلمان رشدي» از عموم مردم دعوت شده بود كه در صورت تمايل و توانايي هنرى، در مسابقه حضوري طراحي كاريكاتور شركت كنند كه بحمد الله شركت كرده و دو طرح كشيدم كه در مردادماه 1372دعوتنامه اي براي حقير نيز ارسال شد تا هيئت داوران از بين كاريكاتوريست هاي داخلي و خارجى، كه امتياز مناسب را به دست آورده اند نفرات برتر و ممتاز (ظاهراً 53 نفر) را انتخاب كنند و لكن نام حقير در ليست برگزيدگان نبود.

و) در سال هاي 1367- 1373 پنج «نمايشنامه و فيلمنامه» نوشته ام كه البته نياز به اصلاحات علمى، هنري و فني دارد.

اختيارالدين حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 928 ق)، شاعر، اديب و خطاط. وى اهل

تربت حيدريه بود. در جوانى از ولايت زاوه به هرات رفت و به تحصيل علوم دينى پرداخت و پس از آن به فن انشاء و شعر و معما نيز آگاهى يافت. در ابتدا كاتب محكمه ى قضاوت نظام الدين امير عليشير بود و در زمان سلطان حسين بايقرا به منصب قضاوت رسيد و به دليل دانش و كمالاتش سرآمد قضات زمان خود شد. در عهد ابوالفتح محمد خان شيبانى نيز در كار قضاوت بود، ولى پس از كشته شدن آن پادشاه به تربت رفت و به امر كشاورزى پرداخت. در همان قصبه بدرود زندگانى گفت. از آثار وى: «اساس الاقتباس»؛ «مجالس الملوك»؛ «مختار اختيار الاخبار در ميان فضلاى روزگار»؛ «مقالات حسينى»؛ «قياسات»؛ مثنوى «عدل و جود».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (278)، تاريخ هنرهاى ملى (917 /2)، تحفه ى سامى (49)، تذكره ى روز روشن (44 -43)، حبيب السير (356 -355 /4)، خوشنويسان و هنرمندان (80)، الذريعه (246 -245 /19 ،62 /9)، روضة الصفا (293 -292 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 18 /10)، فرهنگ سخنوران (48)، كارنامه ى بزرگان (113)،لغت نامه (ذيل/ اختيارالدين) مجالس النفائس (271 ،95)، هدية العارفين (317 /1).

اخسيكثي، ابوالوفاء محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 520 ق)، لغوى و مورخ. معروف به ابن ابى المناقب. وى برادر ابورشاد اخسيكثى است. در اخسيكث فرغانه ماوراءالنهر متولد شد، همراه برادر به مرو رفت و در آن شهر تحصيل كمال كرد و از اديبان به نام روزگار خود شد. پايان عمر را در همان شهر زيست تا درگذشت. از آثار وى: «التاريخ»، كه به «تاريخ ابى الوفاء الاخسيكثى» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (212 /1)، ريحانه (367

/7)، كشف الظنون (281)، معجم الادباء (55 -52 /5)، معجم البلدان (148 /1)، معجم المؤلفين (259 /11).

اخسيكثي، ابورشاد احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(528 /526 -466 ق)، اديب، شاعر، نويسنده و مورّخ. ملقب به ذوالفضائل، و منسوب به اخسكيث ماوراءالنهر در نظم و نثر و نحو و لغت دستى توانا داشت و مرجع استفاده ى اكثر فضلا و كاتبان ديوان سلاطين بود. در مرو وفات يافت. از تأليفات او: «تاريخ ابى رشاد»؛ «الزوائد»، شرح «سقط الزند» ابوالعلاء معرّى؛ « كتاب فى قولهم كذب عليك كذا»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208 /1)، ايضاح المكنون (212 /1)، روضات الجنات (269 -268 /1)، ريحانه (110 /7)، كشف الظنون (933 -280)،لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (55 -52 /5)، معجم المؤلفين (144 /2).

اخفش اوسط خوارزمي بلخي، ابوالحسن سعيد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 221 /215 ق)، نحوى، لغوى و عروضى. ملقب به اخفش. در خوارزم متولد شد و در بصره رشد و نمود كرد. وى از موالى بنى مجاشع بن دارم از نحويين بصره و از شاگردان سيبويه در نحو بود. صاحب كتاب «البغية» او را معتزلى مى داند اخفش از كلبى و نخعى و هشام بن عروة حديث شنيد و ابوحاتم سجستانى از وى روايت مى كرد. اخفش دچار ضعف بينايى بود، چشمان ريزى نيز داشت و اجلع هم بود يعنى دو لب او بر هم بسته نمى شد. در ابتدا به اخفش اصغر معروف بود، اما پس از آنكه على بن سليمان نحوى به اخفش معروف شد او را اخفش اوسط و على بن سليمان را اخفش اصغر خواندند. چون از لحاظ سنى از سيبويه بزرگتر بود نه تنها از سيبويه بلكه از محضر استادان سيبويه نيز استفاده كرد. وى راوى و شارح «الكتاب» سيبويه نيز آن را براى كسى نخوانده بود، به همين جهت ابوعمر جرمى و ابوعثمان مازنى دو

تن از شاگردان سيبويه پس از مرگ وى بيم آن داشتند كه اخفش آن را به نام خود كند، از اين رو با بذل مال «الكتاب» را نزد اخفش خواندند و آن را به نام سيبويه منتشر كردند. اخفش معتقد بود كه سيبويه هر چه را مى خواست وارد «الكتاب» كند بر وى عرضه مى كرد و نيز ادعا مى كرده است كه او به مضامين «الكتاب» داناتر از سيبويه بود، گرچه در آغاز سيبويه داناتر از او بوده است. اخفش پس از شكست سيبويه از كسائى، در مناظره مشهور، به بغداد رفت و در مسجد كسائى دو ركعت نماز صبح را به او اقتدا كرد و سپس در حضور شاگردانش سؤالاتى از وى نمود و جوابهاى او را رد كرد تا جايى كه شاگردان كسائى قصد حمله به او را كردند ولى كسائى مانع شد، و هنگامى كه شناختش به او احترام گذاشت و او را معلم فرزندانش كرد. كسائى «الكتاب» سيبويه را نزد او خواند و هفتاد هزار دينار در ازاى آن به وى بخشيد. وى شعر مى گفت و استخراج بحر خبب را در علم عروض كه به عبارت ديگر همان بحر المتدارك است به او نسبت مى دهند. وى صاحب آثار بسيارى است كه عبارت اند از: «كتاب الاوسط»، در نحو؛ «تفسير معانى القرآن»؛ «كتاب المقاييس»، در نحو؛ «كتاب الاشتقاق»؛ «كتاب الاربعه»؛ «كتاب العروض»؛ «كتاب المسائل الكبير»؛ «كتاب المسائل الصغير»؛ «كتاب القوافى»؛ «كتاب الملوك»؛ «كتاب معانى الشعر»؛ «كتاب وقف التمام»؛ «كتاب الاصواب»؛ «كتاب اللامات»، در قرآن؛ «كتاب الوقف التام»؛ «المعاياة»، كه در خزانه الادب تأليف عبدالقادر بغدادى از آن نام برده شده است؛ «كتاب صفات الغنم و

الوانها و علاجها و اسبابها»؛ «غريب القرآن».[1]

(بخش 1) سعيد بن مسعده مجاشعى بالولاء خوارزمى بلخى، مكنى به ابوالحسن و ملقب به اخفش اوسط (ف. 221 ه.ق./ 836 م. و به قولى 215 ه.ق./ 830 م.). عالم نحو و ايرانى و از موالى بنى مجاشع بن دارم و از بصريان است. او شاگرد سيبويه و يكى از اصحاب اوست. اخفش از حماد بن زبرقان روايت دارد. از مؤلفات اوست: كتاب الاوسط فى النحو، كتاب تفسير معانى القرآن، كتاب المقاييس فى النحو، كتاب الاشتاق، كتاب العروض. او را در اول اخفش اصغر مى ناميدند و پس از ظهور على بن سليمان اخفش، ابوالحسن سعيد را اخفش اوسط گفتند و على را اخفش صغير. چون اخفش مطلق گويند مراد همين اخفش است بز اخفش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (155 -154 /3)، اعيان الشيعه (249 -248 /7)، ايضاح المكنون (265 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (129 ،126 ،71 /1)، تاريخ برگزيدگان (265 /264)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1333 -1332 /10)، روضات الجنات (53 -50 /4)، ريحانه (91 -90 /1)، سرآمدان فرهنگ (155 -154 /1)، سير النبلاء (208 -206 /10)، كشف الظنون (1792 ،1730 ،1670 ،1463 ،1451 ،1438 ،1392 ،1391 ،1207 ،201)، الكنى و الالقاب (17 -16 /2)،لغت نامه (ذيل/ اخفش)، معجم الادباء (230 -224 /11)، المعجم فى معايير اشعار العجم (35 -34)، معجم المؤلفين (232 -231 /4)، نام آوران فرهنگ (10 -109)، الوافى بالوفيات (260 -258 /15)، وفيات الاعيان (381 -380 /2)، هدية العارفين (388 /1).

ادب كرمانشاهي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1280 ق)، خطاط، شاعر و اديب. وى از سلسله ى سادات كرمانشاه بود. از بيشتر علوم متداول زمان خود بهره ى كافى

داشت. مردى اديب و دانشمند بود. كتابى به سبك «گلستان» سعدى پرداخته و در آن حكايات خوبى همراه با شعر آورده است. وى در خط شكسته مهارت داشت. ادب در كرمانشاه بدرود حيات گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (108 -102 /1)، الذريعه (173 -172 /9)، فرهنگ سخنوران (150).

اديب السلطنه سميعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1293 ق)، اديب و شاعر، متخلص به عطا. در رشت متولد شد و تحصيلات خود را در تهران و كرمانشاه به پايان رسانيد. از محضر ابوالفقراء اصفهانى و ميرزا سالك كرمانشاهى كسب فيض كرد. به استانبول رفت و پس از پنج سال به تهران بازگشت، آنگاه به مشاغل دولتى پرداخت و به مقاماتى رسيد. وى چند سال رياست انجمن ادبى فرهنگستان را عهده دار بود و مطالعه ى كتاب و معاشرت با ادبا و سرودن شعر از سرگرمى هاى او بود. از آثارش: «رساله ى جان كلام»؛ «رساله ى دستور زبان فارسى»؛ «آرزوى بشر»؛ «آيين نگارش»؛ «جامعة الحيوانات»؛ «خواهران»؛ ترجمه ى «تاريخ افغانستان» به قلم سيد جمال الدين اسدآبادى از عربى به فارسى؛ «ديوان» اشعار؛ «منظومه ى سياست»، به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (75 -73)، تاريخ برگزيدگان (361)، چهار صد شاعر برگزيده پارسى گوى (86 -83)، سخنوران نامى معاصر (2503 /4)، سرآمدان فرهنگ (484 -483 /1)، معجم المؤلفين (11 /4)، مؤلفين كتب چاپى (756 -755 /2).

اديب پيشاوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1260 ق)، عالم و شاعر. معروف به اديب. در سرحد بين پيشاور و افغانستان متولد شد. علوم ادبى و عربى را در زادگاه خود فراگرفت، سپس به افغانستان رفت و طى اقامت دو ساله ى خود در كابل، نزد آخوند ملا محمد مشهور به آل ناصر دانش آموخت. بعد به غزنين رفت و در باغ فيروزه، آرامگاه حكيم سنايى غزنوى، اقامت گزيد و آنجا نزد سعدالدين غزنوى تلمّذ نمود. وى در بيست و دو سالگى به مشهد آمد و در آن شهر رياضى را نزد ميرزا عبدالرحمان و علوم عقلى را در محضر آخوند ملا غلامحسين شيخ الاسلام آموخت. سپس به سبزوار رفت

و دو سال از محضر حاج ملا هادى سبزوارى و آخوند ملا محمد، فرزند وى، و آخوند ملا اسماعيل استفاده كرد. بعد به مشهد بازگشت و در مدرسه ى ميرزا جعفر ساكن و به اديب پيشاورى يا اديب هندى مشهور شد. در مشهد مورد توجه ميرزا سعيدخان گرمرودى، نايب التوليه آستان قدس رضوى، قرار گرفت و بنا به تقاضاى وى به تهران آمد و ميهمان محمد خان قوام الدوله شد. و به تعليم و نشر ادب پرداخت. وى علاوه بر فنون ادبى و عربى و حفظ اشعار و نحو و لغت و حكمت و رياضيات در حسن خط نيز استاد بود. اديب تا پايان عمر مجرد زيست و سرانجام، در منزل يحيى خان قراگوزلو، وزير معارف، درگذشت و در امامزاده عبداللَّه تهران دفن شد. آثار وى: «ديوان» اشعار مشتمل بر چهار هزار و دويست بيت قصيده و غزل فارسى و سيصد و هفتاد بيت قصايد و قطعات عربى به انضمام دو رساله در بديهيات اوليه و تصحيح «ديوان ناصر خسرو»؛ «قيصر نامه»؛ حواشى و تعليقات بر «تاريخ بيهقى»؛ ترجمه ى فارسى «اشارات» شيخ الرييس كه ناتمام ماند؛ حاشه بر «شرح ابن ابى الحديد» بر نهج البلاغه.[1]

(سيد) احمد بن (سيد) شهاب الدين پيشاورى، اديب و شاعر (و. 1260 ه.ق./ 1844 م. ف. 1349 ه.ق./ 1930 م.). وى از سلسله سادات معروف به «اجاق» بود كه در پيشاور به سر ميبردند، و نسبت آنان در سير و سلوك به سلسله سهرو ديده مى رسد. پدر اديب در حوادث سياسى هندوستان تباه شد، و اديب مدتى در شهرهاى افغانستان و خراسان به تحصيل علوم معقول و منقول اشتغال داشت و در غالب علوم سرآمد عصر خود گرديد.

در سال 1300 ه.ق./ 1882 م. به تهران هجرت كرد و تا پايان عمر در اين شهر اقامت داشت. اديب در شعر سبك استادان قديم را با موفقيت اقتفا ميكرد. كثرت اطلاع او از فرهنگ اسلامى و علوم مختلف قديم و تبحرش در لغات فارسى و عربى باعث شد كه شعرش بيش از حد عادت مشحون از اطلاعات و معلومات مختلف گرديده، و به همان نسبت از لطافت و حال و اشتمال بر عواطف رقيق شاعران دور افتاده است. ديوان وى به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (322 -317 /2)، اعيان الشيعه (603 /2)، حماسه سرايى در ايران (375)، دايرةالمعارف فارسى (77 /1)، الذريعه (162 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (105 -103 /1)، سخنوران نامى (9 -3 /1)، سخنوران نامى معاصر (214 -208 /1)، سرآمدان فرهنگ (156 /1)، شرح حال رجال (78 -77 /1)،لغت نامه (ذيل/ اديب پيشاورى)، مؤلفين كتب چاپى (352 -351 /1)، معجم المؤلفين (246 /1)، مكارم الآثار (1624 -1623 /5)، يادداشتهاى قزوينى (149 /8)، يادگار (س 3، ش 3، ص 34 -33).

اديب شيباني كاشاني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر. وى پدربزرگ حاج ميرزا ابراهيم خان صديق الممالك شيبانى كاشانى بود. درباره ى اديب در «تاريخ شيبانى» آمده است كه وى از علماى بزرگ و فضلاى بى نظير بود و گذشته از علوم عقلى و نقلى و فنون ادبى و عربى، در تاريخ و امثال و حكم و رياضيات و نجوم و فن نگارش و نظم شعر و برخى علوم غربى حتى زبان عبرى نيز مهارت تام داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (89

/1)، يغما (س 13، ش 7، ص 362 -361).

اديب شيرازي، محمود مصطفوي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1310 ش)، خطاط و اديب. در خط نستعليق شيوه شيرينى داشت و بسيار خوش مى نوشت. در شيراز وفات يافت. از آثار وى: كتابهاى «دبستان الفرصه»، «بحور الالحان» كه از مؤلفات ميرزا نصيرالدين فرصت شيرازى است و در بمبئى چاپ شده؛ همچنين «كليات سعدى» تصحيح شوريده به قلم او كتابت شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (245 ،244 /1).

اديب طالقاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و فاضل. وى از مؤلفين جلد اول «نامه ى دانشوران» بود و يكى از چهار نفر فضلاى درجه اول كه اعتضاد السلطنه، وزير علوم وقت آنها را مأمور نگارش «نامه ى دانشوران» كرد. و چون به فرقه ى بابيه گرويد، به اين جهت او را از دارالتأليف به كلى اخراج كرد. مدفن او در غرب تهران است. تأليف ديگرش «لسان العجم» در صرف و نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (307 /18)، شرح حال رجال (80 /6)، نامه ى دانشوران (12 /1).

اديب طوسي، محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1283 ش)، دانشمند، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به اديب طوسى. وى در مشهد متولد شد و تحصيلات مقدماتى را در مكتب گذرانيد. سپس، به تحصيل علوم دينى در مدارس قديم پرداخت. علوم ادبى را نزد اديب نيشابورى و حكمت را نزد حاج ميرزا عباسعلى معروف به فاضل و آقا بزرگ حكيم و فقه را نزد پدر خود آموخت. اديب طوسى با سفرهايى كه به هند، تركستان، عربستان، مصر، شام و آسياى صغير كرد، به زبانهاى رايج عربى، تركى، اردو، انگليسى، سانسكريت، اوستايى، پهلوى و كلدانى آشنايى كامل پيدا كرد. وى در تبريز اقامت نمود و مجله ى «ماهتاب» را در سال 1316 ش آنجا به مدت يك سال انتشار داد. در دانشكده ى ادبيات تبريز تدريس كرد و مديريت مجله ى آن دانشكده را نيز عهده دار شد. او كتب زيادى به رشته ى تحرير درآورد. از جمله آثار وى: «تاريخ دينى ايران» در دو دوره؛ «دستور زبان فارسى» در سه دوره؛ «بودا در هند»؛ «تخت سليمان»؛ «پيام فردوسى»؛ به نظم؛ «لغات آذرى»؛ «لهجه هاى محلى»؛ «تعليم و تربيت از نظر غزالى».[1]

مدرس، اديب، محقق.

تولد:

1283، مشهد (محله نوغان).

درگذشت: 5 خرداد 1361، تهران.

محمد امين طوسى، معروف به اديب طوسى، فرزند شيخ محمدحسين گيلانى در شهر مشهد به تحصيل پرداخت و در مكتب هاى قديم و مدارس علوم دينى به كسب علم و دانش مشغول شد و علوم ادبى را از اديب نيشابورى و حمكت و فسلفه را از آقا بزرگ حكيم آموخت و مدتى نيز در سبزوار نزد حاج ملا هادى سبزوارى به فراگيرى اصول فسلفه اشراق پرداخت. وى در سال 1342 ق. به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل زبان انگليسى و تدريس ادبيات مشغول شد و بعد از سه سال اقامت به مشهد بازگشت و در مدارس آنجا به تحصيل پرداخت. پس از آن نيز در مدرسه هاى تهران و يزد و تبريز به تدريس مشغول شد.

اديب طوسى سفرهايى به ندوتسان و عربستان سعودى و تركستان و مصر و سوره و تركيه نمود. از آن پس كه به ايران مراجعت كرد به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و چندى در اداره ى كل نگارش وزارت فرهنگ به خدمت پرداخت و سال ها نيز در دانشگاه تبريز به تدريس در دانشكده ى ادبيات مشغول بود و در ضمن مديريت نشريه ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز» را به عهده داشت. پس از آن كه بازنشسته گرديد در اواخر عمر به تهران آمد و در اين شهر اقامت گزيد.

از جمله آثار وى مى توان به موارد زير اشاره نمود: آموزش و پروش از نظر غزالى (تبريز، 1320)؛ ايام كودكى (نظم، تهران، 1312)؛ بودا در هند؛ پيام فردوسى (نظم، تهران، 1313)؛ تاريخ دينى ايران قديم (در دو دوره)؛ تخت سليمان؛ دستور زبان و معانى و بيان و

بديع فارسى؛ رابطه اوزان شعر يا ترانه هاى محلى ايران (تبريز، 1332)؛ فرهنگ لغات ادبى تبريز (دو جلد، 1349)؛ فرهنگ لغات بازيافته (ذيل برهان قاطع) (تبريز، دو جلد، 1343)؛ فرهنگ لغات لهجه هاى محلى ايران؛ فقه الغة فارسى؛ لغات آذرى؛ تلخيص مثنوى؛ مهرشاه و ميهن (نظم، تبريز 1320)؛ نقد الادب (بغداد). وى همچنين مجله ى «ماهتاب» (نشريه ى انجمن ادبى آذربايجان) و نيز داستان هايى چند را منتشر ساخت. از جمله اين داستان ها مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: انتقام عشق (سه جلد، تبريز، 1319 -1317)، مرد عجيب، جوكى در جنگل، دخمه هاى سياه يا كلبه بدبختان (تبريز 1320)، شبح مخوف، درويش گمنام.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (181 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (107 -106 /1)، سخنوران نامى (54 -46 /2)، سخنوران نامى معاصر (230 /1)، مؤلفين كتب چاپى (687 -685 /1).

اديب فراهاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميرالشعراء اديب الممالك محمدصادق بن (حاجى ميرزا) حسين فراهانى، شاعر (و. 1277 ه.ق./ 1860 م.- ف. 1336 ه.ق./ 1917 م.) نسب وى به ميرزا عيسى قائم مقام مى رسد. اديب از كودكى به آموختن علوم و ادبيات فارسى و تازى و زبانهاى اروپايى اشتغال يافت و هم از خردى به سرودن شعر پرداخت. از سال 1316 ه.ق./ 1898 م. نويسندگى و اداره روزنامه هاى ادب، مجلس، عراق عجم و آفتاب را بر عهده داشت. چندى نيز در سفرهاى خارج و داخل ايران گذراند. وى در انواع شعر مخصوصا در قصيده و قطعه استاد بود و سبك استادان قديم را نيك پيروى مى كرد. غالب شعر او نماينده زندگانى اجتماعى و مبارزات سياسى وى است. او در وطنيات، سياسيات، اجتماعيات و آوردن تمثيلات و حكاياتى كه مبتنى بر

نظرهاى انتقادى و اصلاحى باشد از نخستين گويندگان استاد عهد اخير است. آشنايى اديب با ادب اروپايى موجب ورود بعضى افكار و مضامين و قصص و كلمات فرنگى دراشعارش شده است، و نيز اطلاع او از ادب و لغت و تاريخ عرب و اسلام باعث گرديده كه بسيار بيشتر از معاصران خود كلمات و تركيبات غير ضرور عربى ر در سخنان خود به كار برد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

اديب كرماني، غلامحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز ح 1330 ق)، موّرخ، مترجم نويسنده و شاعر، متخلص به اديب. معروف به اديب كرمانى. از كرمان به خراسان رفت، سپس به تهران آمد. شغل ديوانى داشته و در اوقات فراغت به مطالعه و تأليف كتب در تاريخ، جغرافيا و سفرنامه مى پرداخت. او مترجم ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه و و قايع نگار ايشان در سفرهايشان بود. وى صاحب دو «ديوان» بوده يكى به فارسى و ديگرى به عربى. از آثار اوست: «سفرنامه ى خراسان»؛ «سفرنامه ى عراق عرب»؛ «تاريخ و جغرافياى مازندران».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شاعران كرمان (34)، الذريعه (66 /9)، ستارگان كرمان (15)، فرهنگ سخنوران (53)،لغت نامه (ذيل/ غلامحسين خان).

اديب نيشابوري، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1281 ق)، شاعر، متخلص به اديب. در نيشابور ديده به جهان گشود و در چهار سالگى بر اثر بيمارى آبله بينايى چشم راست و قسمتى از چشم چپ خود را از دست داد. علوم مقدماتى را در همان شهر آموخت. سپس براى ادامه ى تحصيل به مشهد رفت و در آنجا علوم ادبى و شعر و لغت عربى را آموخت. پس از احاطه بر ادبيات و شعر عرب، به مدت چهل و سه سال در مشهد در مدارس خيرات خان، فاضل خان و نواب به تدريس پرداخت. از شاگردان برجسته ى وى استاد بديع الزمان فروزانفر بود. وى علاوه بر فنون ادبى از علوم رياضى و نجوم و فقه و اصول نيز بهره داشت. در شعر ابتدا پيرو قاآنى بود و سپس شيوه ى خراسانى را برگزيد. به دو زبان عربى و فارسى شعر مى گفت. در مشهد درگذشت و در دارالسياده دفن شد. «ديوان» اشعارش به نام «لئالى مكنون» به چاپ رسيده است. همچنين رساله اى در «جمع

بين عروض فارسى و عربى»؛ رساله اى در «شرح معلقات سبعه» و چند جزوه در تلخيص «شرح خطيب تبريزى بر حماسه ى ابوتمام» نوشته است.[1]

عبدالجواد بن (ملا) عباس (و. نيشابور 1281 ه.ق./ 1242 ه.ش.- ف. 1344 ه.ق./ 1305 ه.ش.) يك چشم وى به چهار سالگى بر اثر آبله كور شد. وى تا 16 سالگى در نيشابور به خواندن مقدمات مشغول بود، سپس به مشهد رهسپار شد و نخست در مدرسه خيرات خانى و بعد در مدرسه فاضل خان و مدرسه نواب منزل اختيار كرد و فنون و ادبى را فراگرفت و بيشتر اوقات را در مطالعه كتب ادبى عرب مى گذرانيد. از آثار او چيزى به طبع نرسيده. رساله اى در جمع بين عروض فارسى و عربى و رساله اى در شرح معلقات سبع و چند جزوه در تلخيص شرح خطيب تبريزى بر حماسه ابوتمام نوشته. اديب تا پايان عمر مجرد زيست و مالى نيندوخت و گروهى از ادباى معاصر تربيت يافته اويند. در شعر نخست پيرو قاآنى بود و بعد شيوه خراسانى را اختيار كرد.

به فارسى و عربى شعر مى گفت. قريب 6000 بيت از اشعارش را جمع كرده اند.

عبدالجواد از معاريف ادباى عصر حاضر بوده شرح حال او را در آغاز ديوانش كه مطبوع است و در برخى از كتب و مجلات ديگر چاپ شده است .

وى در سال 1281 ق در نيشابور متولد شده مقدمات عربى را همانجا تكميل و در سال 1297 ق به مشهد آمده و در مدرسه نواب مشغول به تحصيل و تدريس گرديده و با اينكه يك چشمش در اثر بيمارى آبله از دست رفته و از چشم ديگر هم به زحمت استفاده مى كرده و مطالعات

عميق داشته و دقيقه اى بيكار نبوده و جز با معدودى از آشنايان با ديگرى مراوده نداشته و با مناعت طبع زندگى مى كرد و متجاوز از چهل سال به تدريس اشتغال داشت تا در 15 ذيقعده كه خود مكرر مى گفت در ذيقعده وفات خواهم يافت در سال 1344 ق درگذشت و در دارالسياده مدفون شد شيخ احمد بهار متوفى 1366 در تاريخش به دو مصرع گفت.

دور ادب نپرورد بهر اديب تالى

جاى اديب خالى جاى اديب خالى

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (15 -14)، از صبا تا نيما (20 -19 /2)، تاريخ برگزيدگان (333)، دايرةالمعارف فارسى (78 /1)، دويست سخنور (16 -15)، زندگينامه ى رجال ومشاهير (107 /1)، سخنوران نامى (15 -10 /1)، سخنوران نامى معاصر (219 /1)، سرآمدان فرهنگ (157 -156 /1)، گنجينه ى دانشمندان (98 -97 /7)،لغت نامه (ذيل/ اديب نيشابورى)، يادداشتهاى قزوينى (150 /8).

اديب نيشابوري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1277 ق)، دانشمند، عالم و اديب. در روستاى خيرآباد بلوك عشق آباد نيشابور به دنيا آمد. او تا هيجده سالگى در نزد پدرش درس خواند. سپس پدرش وى را به مشهد فرستاد. پس از اندك زمانى نزد دائى خود حاج شيخ محمد كدكنى به تحصيل پرداخت. در 1294 ش به محضر شيخ عبدالجواد اديب نيشابورى اول راه يافت. اديب نزد بسيارى از مدرسان و عالمان آن عصر درس خواند. او در رشته هاى ادبيات عرب، منطق، فلسفه، رياضيات، اصول، فقه، رجال حديث و تفسير متبحر بود و طب قديم را نيز مى دانست. او نزديك به شصت سال صاحب حوزه ى تدريس بود و شاگردان بسيارى تربت كرد. از آثار وى: «گوهر دانش»؛ «تاريخ ادبيات عرب»؛ «البداية و النهاية»؛ «تابش

جان و بينش روان»؛ «حديث جان و جانان»؛ «تاريخ ادبيات ايران».[1]

محمدتقى معروف به (اديب نيشابورى) از ادباء و اساتيد ادبيات و دانشمندان عاليمقام معاصر و در فنون ادبيه تالى و ثانى استادش مرحوم عبدالجواد اديب نيشابورى بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2785 /2)، مؤلفين كتب چاپى (196 -195 /2)، مجله ى دانشكده ادبيات و علوم انسانى مشهد (زمستان 1357).

اديب هروي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1302 ق)، اديب و نويسنده. وى در مشهد متولد شد. بعد از فراگيرى مقدمات عربى و ادبى به حوزه ى درس ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى وارد شد و به مدت چهار الى پنج سال از محضر وى بهره گرفت. همچنين در محضر آخوند ملاعلى تونى علم فقه و اصول را نيز آموخت. اديب هروى پس از اتمام تحصيلات در سال 1325 ق با سمت معلمى در مدارس مشهد به كار پرداخت. آثار به جاى مانده از او: «احسن القصص»؛ «تاريخ انقلاب طوس»؛ «حديقة الرضويه» «دستور حسن»؛ «صرف متوسط»؛ «نحو مقدماتى»؛ «تاريخ پيدايش مشروطيت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (110 -109 /1)، مؤلفين كتب چاپى (532 -531 /2).

اديب الممالك فراهاني، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 /1335 -1277 ق)، اديب، روزنامه نگار و شاعر. در اوايل پروانه تخلص مى كرد، چون به اميرالشعرا ملقب گرديد، تخلص خود را اميرى قرار داد. وى در قريه ى گازران، از توابع فراهان اراك، متولد شد. در نوجوانى پدرش را از دست داد و به همين علت به تهران آمد. در تهران، پس از طى مدارج معمول آن زمان، فنون ادبيات ايران و عرب را از استادان فن آموخت و سرآمد سخنوران عصر گشت و مورد اكرام و توجه شاهزاده طهماسب ميرزاى مويدالدوله قرار گرفت. دوره ى فعال زندگانى وى مقارن با جنبش مشروطه خوواهى در ايران بود. در سال 1309 ق كه امير نظام گروسى به حكومت كرمانشاه منصوب شد، با او بدان جا رفت و تا سال 1313 ق در كرمانشاه بود. در سال 1314 ق از طرف مظفرالدين شاه به اديب الممالك ملقب گرديد. در همين سال بود كه امير نظام به پيشكارى كل آذربايجان

منصوب شد و با او به تبريز رفت. «روزنامه ادب» را در سال 1316 ق در تبريز منتشر كرد. در سال 1318 ق از تبريز به قفقاز رفت و در آنجا با كمك احمد بيك آقايف قراباغى «روزنامه ى ارشاد» را به زبان تركى و فارسى منتشر كرد. از آنجا به خوارزم و پس از چندى به مشهد رفت و «روزنامه ى ادب» را در آن شهر انتشار داد. سپس به تهران آمد و در سال 1324 ق «روزنامه ى عراق عجم» را در تهران تأسيس كرد اما ديرى نپاييد. سپس سردبير «روزنامه ى ايران» دولتى شد و در سال 1322 ق از طرف وزارت كشور مدير روزنامه ى نيمه رسمى «آفتاب» شد و در اين ايام در وزارت دادگسترى خدمت كرد. در سال 1335 ق مأمور عدليه ى يزد شد. در تهران بدرود حيات گفت و در امامزاده عبدالعظيم شهر رى. به خاك سپرده شد. «ديوان» اشعار وى مشتمل بر بيست و دو هزار بيت، به همت وحيد دستگردى، در سال 1312 ش در تهران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (22 -20)، از صبا تا نيما (146 -137)، تاريخ ادبيات ايران، براون (226 -223 ،196 /4)، تاريخ جرايد (98 -80)، چشمه ى روشن (356 -348)، الذريعه (66 /9)، سخنوران نامى معاصر (384 -376 /1)، سرآمدان فرهنگ (155 /1)، شخصيت هاى نامى (41 -40)، شرح حال رجال (161 -159 /2)، لغت نامه (ذيل/ اديب فراهانى)، مكارم الآثار (2132 -2131 /6)، مؤلفين كتب چاپى (479 -477 /3)، يادداشتهاى قزوينى (150 -149 /8)، يادگار (س 3، ش 3 ص 34).

ارباب شيراني، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سعيد ارباب شيراني در سال 1316 در اصفهان به

دنيا آمد.وي پس از دريافت كارشناسي زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران ،در سال 1340 براي ادامۀ تحصيل به آمريكا رفت و موفق شد از دانشگاه پرينستن درجۀ فوق ليسانس و دكتراي ادبيات تطبيقي را دريافت كند.ايشان در حال حاضر در دانشگاه علامۀ طباطبايي به تدريس اشتغال دارد. كتاب"تاريخ نقد جديد" ترجمه،سعيد ارباب شيراني، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سعيد ارباب شيراني پس از طي دوران دبستان و دبيرستان در اصفهان، در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت. در سال 1340 براي ادامۀ تحصيل به آمريكا رفت و ضمن تدريس فارسي در بخش شرق شناسي دانشگاه پرينستن، از دانشگاه راتگرز (دانشگاه ايالتي نيوجرزي) درجۀ فوق ليسانس ادبيات انگليسي و از دانشگاه پرينستن درجۀ فوق ليسانس و دكتراي ادبيات تطبيقي دريافت داشتمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سعيد ارباب شيراني در سال 1340 براي ادامۀ تحصيل به آمريكا رفت و در كنار تحصيل به تدريس زبان و ادبيات فارسي در بخش شرق شناسي دانشگاه پرينستن پرداخت.ايشان در حال حاضر در دانشگاه علامۀ طباطبايي به تدريس اشتغال دارد.جوائز و نشانها : كتاب"تاريخ نقد جديد" ترجمه،سعيد ارباب شيراني، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : nbsp1 -"Creative use of convention in Herrick's Corinna's going a-Maying" -"Theoretical Backgrounds of French Prose Poetry: Fenelon to Baudelaire accepted

for publication in the forthcoming issue of Humanities ويژگي اثر : تاليف2 تاريخ نقد جديد ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب «تاريخ نقد جديد»: تاريخ نقد جديد (جلد 1، 2، 3و...)؛ رنه ولك؛ ترجمه سعيد ارباب شيراني؛ تهران: انتشارات نيلوفر، جلد سوم، 1375. نقد ادبي و اطلاع از آراء و مكاتب آن، اهميت بنيادي در شناخت و ارزيابي آثار ادبي- هنري دارد. رنه ولك- مورخ و منتقد برجسته كه او را «منتقد والاي منتقدان» خوانده اند- داراي آثاري باارزش در اين زمينه است. يكي از اين آثار، كتاب هشت جلدي تاريخ و نقد است كه تأليف آن قريب چهل سال زمان برده است. كتاب حاضر از امّهات كتب نقد ادبي در همه زبانهاي مغرب زمين به شمار مي رود و تفصيل و دامنه شمول آن چشمگير است. ترجمه اين اثر، همتي والا را مي طلبيد كه مترجم محترم از عهده اين كار دشوار به شايستگي برآمده است و تاكنون سه جلد آن- با رعايت امانت در ترجمه- به خوانندگان عرضه شده است. اين كتاب راهنماي مناسبي براي همه محققان، دانشجويان دوره هاي كارشناسي ارشد و دكترا وعلاقه مندان به نقد ادبي است. تعليقات پاياني هريك از مجلدات، نه تنها ياري رسان خواننده است؛ بلكه مي توان آن را در حكم تحقيق ارزنده اي به شمار آورد 3 تاريخچه نقد در ادبيات قديم عرب ويژگي اثر :

ترجمه،فان گلدر، ؛ تحقيقات اسلامي، سال سوم، شماره1 و 2(1367)4 تخيل فرهيخته ويژگي اثر : ترجمه،نورتروپ فراي؛ تهران: مركز نشر دانشگاهي، چاپ اول 1363، چاپ دوم 1372.5 مضمون سازي در شعر سبك هندي و شعر متافيزيكي انگليس ويژگي اثر : تاليف،صائب و سبك هندي، به كوشش محمدرسول درياگشت

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ارباب كيخسرو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1253 ش)، نويسنده و شاعر. وى در كرمان متولد شد. در طفوليت از داشتن پدر محروم گرديد. تحصيلات مقدماتى را تحت توجه مادر خود در دبستان كرمان به پايان برد و در نه سالگى به تهران آمد و به ادامه ى تحصيل پرداخت. سپس به بمبئى رفت و تحت حمايت و سرپرستى دينشاه به تحصيل مشغول شد. پس از پايان تحصيلات، از طرف انجمن اكابر صاحبان پارسى، به آموزگارى در كرمان منصوب شد. در اين مدت به اصلاحات فرهنگى اقدام كرد. پس از مدتى از طريق مشهد و عشق آباد به روسيه رفت و بيش از يكسال در ادسا ماند، سپس به تهران آمد و جزو مديران اداره ى ارباب جمشيد بهمن درآمد. در دوره ى دوّم، از طرف همكيشان خود به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و جمعا يازده دوره نماينده ى زردتشتيان در مجلس بود. در سال 1310 ش، تنى چند از رجال دانشمند، به منظور تجليل از بزرگان علم و ادب ايران و حفظ آثار باستانى و ابنيه ى تاريخى، انجمنى به نام «انجمن آثار ملى» تأسيس كردند كه وى نيز با آنان همكارى داشت. نخستين اقدام انجمن مذكور، ساختن آرامگاه فردوسى در طوس بود.

وى مردى امين و صديق و ميهن دوست بود. به زبان انگليسى تسلط داشت. در تهران به طرز مشكوك و اسرارآميزى كشته شد. او طبع شعر داشت و داراى تأليفاتى است از جمله: «آئين پارسيان»، ترجمه از انگليسى؛ «آئينه ى آئين مزديسنى»؛ «فروغ مزديسنى».

ارباب كيخسرو شاهرخ 7 تيرماه 1254 در كرمان زاده شد.وي معلم ، نويسنده و مدرسه ساز نمونه و ساخت بيش از 20 مدرسه در شهرهاي مختلف از جمله مدرسه ملي ايرانشهر كرمان به سال 1285 خورشيدي و مدارس جمشيدي و جمشيد جم و فيروز بهرام و ... بود.ارباب كيخسرو شاهرخ، نماينده زرتشتيان در دوره دوم مجلس شوراي ملي، مبتكر ط رح كتابخانه مجلس بود. وي دو سال پس از پيروزي مشروطيت ، اين ط رح را به مجلس ارائه كرد و دايره كتابخانه در نظام نامه داخلي مجلس شوراي ملي ، مورد توجه قرار گرفت .نانبرده سرانجام پس از شصت و شش سال زندگي نيك ، آفتاب عمرش در نيمه شب يازدهم تيرماه 1319 غروب كرد و نامش را در تاريخ ايران جاودان ساخت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده

تحصيلات رسمي و حرفه اي : . تحصيلات ابتدايي را در كرمان گذراند و سپس به هند رفت. سال 1284 به تهران آمد

هم دوره اي ها و همكاران : اسناد موجود و اطلاعات به دست آمده نشان مي دهد كه ارباب كيخسرو شاهرخ با همكاري جمعي از نمايندگان پيشگام مجلس مانند دكتر رضا افشار، شيخ ابراهيم زنجاني و سيد نصرالله تقوي در فراهم آوردن مقدمات تأسيس كتابخانه مجلس از اين ط رح پيشنهاد و تا استقرار و پا گرفتن آن ، كوشش هاي فراواني كردند.

وقايع ميانسالي : اين

مرد نيك انديش از همان بدو كودكي با تمامي مشكلاتي كه برايش پيش مي آمد از كمك به همنوع دريغ نمي نمود و در دوران زندگي اش منشاء خدمات ارزنده اي به جامعه زرتشتي و كشورش ايران شد

زمان و علت فوت : ارباب كيخسرو شاهرخ در يازدهم تير سال 1319 دار فاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ارباب كيخسرو شاهرخ سال 1288 از طرف همكيشان خود به نمايندگي مجلس برگزيده شد. همان سال نيز به رياست انجمن زرتشتيان تهران منصوب شد. وي در سال 1289 كتاب «فروغ مزديسني» را به رشته تحرير درآورد. او 31 سال نماينده زرتشتيان در مجلس شوراي ملي بود. ارباب كيخسرو شاهرخ، نماينده زرتشتيان در دوره دوم مجلس شوراي ملي، مبتكر ط رح كتابخانه مجلس بود. وي دو سال پس از پيروزي مشروطيت ، اين ط رح را به مجلس ارائه كرد و دايره كتابخانه در نظام نامه داخلي مجلس شوراي ملي ، مورد توجه قرار گرفت . خلاصه اي از فعاليت هاي ايشان به قرار زير است: معلم ، نويسنده و مدرسه ساز نمونه و ساخت بيش از 20 مدرسه در شهرهاي مختلف از جمله مدرسه ملي ايرانشهر كرمان به سال 1285 خورشيدي و مدارس جمشيدي و جمشيد جم و فيروز بهرام و ... نگارش و چاپ كتابهاي آينه آيين مزديسني و فروغ مزديسني 31 سال نماينده ايرانيان زرتشتي در مجلس شوراي ملي از سال 1288 تا 1319 خورشيدي تغيير مراسم تدفين از دخمه به خاكسپاري و خريد و احياي آرامگاه قصر فيروزه تهران و پيگيري اين مراسم در ساير شهرها پافشاري در تصويب به رسميت شمردن احوال شخصيه اقليتهاي مذهبي و پيگيري

و تدوين مفاد آن دريافت حكم توليت موقوفات زرتشتي به نام انجمن هاي زرتشتيان هر شهرستان . مسئول ساخت راه آهن ايران مديرعامل شركت سهامي تلفن به سال 1295 خورشيدي مسئول خريد گندم و غلات در زمان قحطي سال 1297 خورشيدي مسئول شناسايي و بازسازي آرامگاه فردوسي و سرپرستي جشن هزاره آن شاعر نامور به سال 1313 خورشيدي تاسيس كتابخانه مجلس و رئيس اداره مباشرت و سرپرست چاپخانه مجلس مسئوليت و سرپرستي جشن تاج گذاري احمد شاه قاجار نظارت بر جشن تاج گذاري رضا شاه پهلوي

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ارباب كيخسرو در انجام مراحل مقدماتي تاسيس ، گردآوري كتاب و تعيين مكاني براي نگهداري كتاب ها و ايجاد كتابخانه موقت ، سهم به سزايي داشته است .كه از وي به عوان بنيانگذار كتابخانه مجلس ياد مي شود. وي علاوه بر اين، بنيانگذار انجمن آثار ملي است. اين انجمن بعد از انقلاب به انجمن آثار و مفاخر فرهنگي تغيير نام داد. همچنين مسؤليت ساخت بناي فعلي آرامگاه فردوسي در طوس نيز بر عهده ارباب كيخسرو بوده است. ساخت بناي آرامگاه فردوسي در كميسيوني پيگيري مي شده كه محمدعلي فروغي نخست وزير، ارباب كيخسرو، هرتسفلد آلماني و گدار فرانسوي اعضاي آن بوده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 فروغ مزديسني

ويژگي اثر : تاليف

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (124 -120 /1)، شرح حال رجال (180 -179 /3)، مؤلفين كتب چاپى (102 -101 /5).

ارجمند، جمشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمشيد ارجمند، مترجم و منتقد سينمايي.

زندگي نامه:

جمشيد ارجمند در خيابان لاله زار، كوچهٔ پيرنيا 2، روبه روي سينما كريستال به دنيا

آمد. خيلي زود در 12 سالگي در آغاز دهه سي و دولت دكتر مصدق به عضويت حزب پان ايرانيست درآمد. بعد از كودتاي 28 مرداد با وسايل ابتدايي به چاپ اعلاميه مي پرداخت اما فعاليت هاي سياسي او را خيلي زود به فعاليت هاي فرهنگي كشاند و در تابستان 1333 كار در مجله فردوسي زير نظر ناصر نيرمحمدي آغاز كرد. در همين سال چاپ چند شعر نو در مجله فردوسي و راهنمايي هاي اسماعيل شاهرودي و نصرت رحماني او را با ادبيات نوين فارسي آشنا كرد.

مرگ مادرش در 1337 طي حادثه اي در جلوي چشمان اش و مرگ پدر در دو سال بعد زندگي مشقت باري را به او تحميل كرد اما وي توانست با سخت كوشي بر مشكلات فايق آيد و به دانشگاه برود و هم زمان در مجلهٔ فردوسي به مديريت نعمت الله جهانبانويي و ستارهٔ سينما به سردبيري پرويز نوري به كار ترجمه و انتشار مقاله بپردازد.

در 1340 به دليل فعاليت هاي سياسي در چارچوب جبهه ملي دو بار دستگير و در زندان قزل قلعه زنداني شد. در سال 1341 در تظاهرات دانشجويي مورد ضرب و جرخ شديدي قرار گرفت.

سال 1342 سال پرباري براي ارجمند بود در اين سال از دانشكدهٔ حقوق فارغ التحصيل شد و با روشنك كشاورز، فرزند سيد محمدعلي كشاورز سخنگوي جبهه ملي دوم، ازدواج كرد. تحصيل فوق ليسانس مديريت اداري را آغاز كرد كه البته ناتمام ماند. در همين سال در موسسهٔ تحقيقات اقتصادي با سمت محقق استخدادم شد كه امكان تحقيق و سفر به مناطق مختلف ايران و انتشار پژوهش هاي اش در فصلنامه تحقيقات اقتصادي را براي اش فراهم آورد. نخستين فرزندش در سال بعد 5 مرداد 1343 به دنيا آمد كه به

ياد دكتر محمد مصدق نام او را "محمد" گذاشت. چهار سال بعد در آذر 1346 دخترش ليلا به دنيا آمد. در اين سال ها هر چند دو سال را در سربازي گذراند اما به فعاليت هاي مطبوعاتي و ترجمه و تاليف و نقد سينمايي نيز پرداخت و در سال 1345 مجمع منتقدان فيلم در بنيانگذاري كرد و در همين سال به عنوان عضو هيئت داوران منتقدان سينمايي در جشنوارهٔ فيلم كودك و نوجوان انتخاب شد.

در 1348 به فرانسه رفت تا مطالعات تخصصي در دورهٔ دكتراي سيكل سوم دانشگاه اكس-مارسي، رشته اقتصاد و تبليغات جهانگردي را پي بگيرد. در همين سال ترجمه نخستين كتاب اش را به پايان برد و با بازگشت به كشور در سال بعد، به فعاليت هاي گسترده و مداوم به ترجمه و تاليف پرداخت. بعد از انقلاب بهمن 1357 در سال 1358 كار در هيئت تحريريه روزنامه هفتگي طنز "آهنگر" به سردبيري منوچهر محجوبي را آغاز كرد و با تعطيلي اين هفته نامه در سرويس خارجي روزنامه بامداد شروع به كار كرد كه اين روزنامه هم تعطيل شد و او در روزنامه ميزان مشغول كار شد و اين روزنامه هم به سرنوشت آن دو نشريه دچار شد و به كام تعطيلي رفت.

جمشيد ارجمند هر چند تا كنون دو بار عمل جراحي قلب انجام داده است اما هم اكنون ضمن تحقيق و پژوهش و ترجمه، سردبيري و انتشار فصلنامه بيمه و كشاورزي براي صندوق بيمه محصولات كشاورزي را به عهده دارد.

:تاليف

- 1351 دربارهٔ چند سينماگر(2و1)، نشر و پژوهش كتاب جار.

- 1351 در بارهٔ سينما، نشر و پخش كتاب جار.

- 1352فيلم ساختن، انتشارات مرواريد.

- 1353 سينماگر، نشر

و پخش كتاب جار.

- 1372 دستور خط و نگارش، مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي.

- دست نامهٔ شيوهٔ نگارش، سازمان مديريت صنعتي.

- 1377 گربه روي شيرواني داغ و 21 فيلم-قصهٔ ديگر، انتشارات روزنه كار.

- 1379 ميان پرده، گل آقا.

ترجمه:

- 1351 حقوق نويسنده، آلكساندر سولژنيتسين، انتشارات مرواريد

- 1352 جامعه شناسي راديو و تلويزيون، ژان كازنو، انتشارات سروش

- 1354 چهرهٔ عريان آمريكا، روژه كان، سازمان انتشاراتي و فرهنگي ابتكار.

- 1362 جنبش مقاومت ايرلند، روژه خاليگو، انتشارات خوارزمي.

- 1363 نيكلا كوچولو، سامپه(تصويرگر)، گوسيني (نويسنده)، نشر شينلام.

- 1363 دنياي كوچك دن كاميلو، جوواني گوارسكي، نشر تهران فارياب، چاپ هاي بعد نشر پرواز.

- 1368 تاريخچهٔ راديو و تلويزيون، پير آلبر، آندره ژان تودسك، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.

- 1377 سنگ قيصر، جستجوي خط مبارزه در آثار مسعود كيميايي، پير بالدوكي، بهرام شيراوژن، فرهنگ كاوش.

- 1377 اصفهان، تصوير بهشت، هانري استيرلن (با مقدمهٔ هانري كربن)، نشر و پژوهش فرزان روز.

- 1378 نقد فيلم , (نمونه هايي از نقدهاي دهه 1340 تا 1370، انتشارات فانوس خيال

- 1379 مينياتور ايراني، رنگ هاي نور: آينه و باغ، يوسف اسحاق پور، نشر و پژوهش فرزان روز.

- 1380 شوهر مدرسه اي، جوواني گوارسكي، نشر كتاب پرواز.

- 1382 آيين هندو و عرفان اسلامي، داريوش شايگان، نشر و پژوهش فرزان روز.

- 1388 ايرانيان، يونانيان و روميان، يوزف ويسهوفر، نشر و پژوهش فرزان روز.

اردبيلي، جمال الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 647 ق)، مفسر، فقيه و نحوى. از اهالى اردبيل بود. وى مؤلف كتاب «شرح انموذج» زمخشرى است كه از قرن هفتم تاكنون از كتب درسى حوزوى بوده و در مجموعه ى «جامع المقدمات» براى تعليم

مبتديان علوم عربى آمده است. از ديگر آثار وى: حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى، در تفسير؛ «الانوار»، در فقه شافعى. صاحب «هدية العارفين» اردبيلى را با نادرى رومى، معروف به غنى زاده، شاعر ترك زبان قرن دهم و يازدهم، اشتباه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (80 /7)، تاريخ ادبيات در ايران (290 /3)، ريحانه (425 /1)، كشف الظنون (185)، معجم المؤلفين (178 /10)، هدية العارفين (275 /2).

اردبيلي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346 -1269 ق)، عالم، متكلم و اديب. وى پس از تحصيل مقدمات و سطوح، در سال 1294 ق به عتبات رفت و مدتى نزد ميرزا حبيب اللَّه رشتى، فاضل ايروانى و ديگران شاگردى كرد. سپس به اردبيل بازگشت. در جريان نهضت مشروطيت، وى نخست از طرفداران آن بود، ولى بعدا از در مخالفت درآمد. در 1338 ق كه لشكريان روسيه وارد انزلى شدند، عليه آنان فرمان جهاد داد. آقا ميرزا على اكبر مشرب كلامى داشت، بدان پايه كه تحصيل آن را واجب مى شمرد. وى عالم و كامل و عارف به حكمت و كلام و حديث و فقه و اصول بود. وى در اردبيل وفات يافت. از آثار اوست: «اصول الدين مسلمين»؛ «البعث و النشور»، در اثبات معاد جسمانى؛ «جواب السؤال عن وقعة زيد و زينب»؛ «رسالة فى تقليد الميت»؛ «عمود النور»، در رد شيخيه و بابيه و صوفيه. وى چند كتاب نيز به زبان تركى نوشته كه به طبع رسيده است، از جمله: «اصول الدين عوامى»؛ «رساله ى عوام الناس»، در رد بابيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشروطه (402 -400 ،197)، الذريعه (129 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (132 /1)، طبقت اعلام الشيعه (قرن 1606 -1605 /14)،

علماء معاصرين (395 -394)، مؤلفين كتب چاپى (540 /4)، مكارم الآثار (1933 /6).

اردستاني، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 ق)، اديب. ملقب به ابوجعفر. وى به ناحيه ى اردستان اصفهان منسوب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (104 /1).

اردوبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1380 -1312 ق)، محدث، اديب و شاعر. در تبريز متولد شد. در حدود 14 سالگى به همراه پدر به نجف رفت و ادبيات را از افاضل آن شهر فراگرفت و پس از آن در حوزه ى درس استدلالى پدر خود حاضر شد. پس از فوت پدر، در حوزه ى درس ميرزا على آقا شيرازى، شريعت اصفهانى، حاج شيخ محمدحسين اصفهانى حاضر شد و بيش از همه از محضر نابغه ى عصر، آقا شيخ جواد بلاغى بهره برد. وى از مشايخ بسيارى كه شمار آنها به بيش از سى تن مى رسد روايت كرده است. اردوبارى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود و مضمون بيشتر اشعار عربى وى در منقبت اهل بيت و مقاصد و امور دينى بود. از آثار وى: «الانوار الساطعة» فى نسمية حجةاللَّه القاطعة»؛ «سبك النضار فى شرح حال المختار»؛ «منظومه اى در وقايع روز عاشورا»؛ منظومه اى در استقبال «الفيه ى» ميرزا محمدتقى نير تبريزى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (438 /9)، الذريعه (428 /2)، ريحانه (205 /1)، الكنى و الالقاب (21 -20 /2).

ارسنجاني، علي عسكر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1302 ق)، اديب، عارف، خطاط، نقاش و شاعر. از اهالى قصبه ى ارسنجان شيراز و مردى درويش مسلك بود كه به ملااحمد ارسنجانى دست ارادت داده بود. از علوم رسمى و كمالات بهره داشت و خط نسخ را خوب مى نوشت و در نقاشى و چهره سازى نيز دست داشت. وى در زادگاه خود بدرود حيات گفت. از آثار او: دعاى صباح، جانمازى، دو صفحه ى اول مذهّب عالى نسخ و آخر رقاع كتابت خوش. ترجمه ى نستعليق كتابت خفى عالى، حواشى شكسته خفى خوش، با رقم: «على عسكر الارسنجانى الشيرازى 1292»؛ قرآن جلد روغنى،

به خط نسخ و آخر رقاع كتابت خفى عالى، با رقم: «على عسكر بن محمد شفيع الارسنجانى سنه 1253»؛ يك قطعه نسخ و رقاع كتابت عالى، با رقم: «وانا العبد الاقل على عسكر الارسنجانى 1281».[1]

على عسكر ارسنجانى مشهور به ميرزا آقا در هنر خطاطى و شعر از نوابغ بود. على عسكر در شعر «الحان» تخلص مى كرده است. قطعات بسيارى از مرحوم ميرزا آقا به جاى مانده است كه از ذوق و ابتكار وى حكايت مى كند.

على عسكر در اوان جوانى چنان در هنر خط و نقاشى درخشيد كه شهرت جهانى يافت و از طرف دولت هندوستان به آن كشور دعوت شد. سپس از آن كشور بازگشت و در شيراز بدرود حيات گفت و در حرم مطهر امامزاده سيد حاج غريب شيراز مدفون گرديد.

دعاى صباح، جانمازى، دو صفحه ى اول مذهب عالى نسخ و آخر رقاع كتابت خوش. ترجمه ى نستعليق كتابت خفى عالى، حواشى شكسته خفى خوش با رقم:

«كتبه فى شهر ربيع الاول سنة اثنى و تسعين و مأتين بعد الالف من الهجرة على عسكر الارسنجانى الشيرازى» «1292» در مجموعه ى آقاى سلطان القرائى.

- قرآن جلد روغنى رقم «يا اميرالمؤمنين» نسخ و آخر رقاع كتابت خى عالى با رفم: «حسب الخواهش... ميرزا عابد مستوفى شيرازى له الاعز... ميرزا محمدرضا من شهور سنة ثلث و خمسين و مأتين بعد الاف من الهجرة... سمت اختتام پذيرفت. و انا العبد الاثم الخاطى الجانى العاصى الفانى على عسكر ابن محمد شفيع الارسنجانى سنة 1253».

- يك قطعه نسخ و رقاع كتابت عالى با رقم: «كتبه فى شهر ذى القعدةالحرام سنة احدى و ثمان و مأتين بعد الف من الهجرة النبوية المصطفوية و انا العبد الاقل على عسكر

الارسنجانى 1281» در مجموعه ى بيانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (249 -248)، احوال و آثار خوشنويسان (1121 -1120 /4)، حديقة الشعراء (20 /1)، ريحانه (106 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (707 /3)، فارسنامه ى ناصرى (1251 /2).

ارفع، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم ارفع ، فرزند سيد ناصر الدين ارفع ، در سال 1323 در تهران به دنيا آمد . دوران تحصيلي دبيرستان را ناتمام رها كرد و به تشويق پدر و شوق خود ، روي به آموزش حوزوي آورد . او در حوزه ي علميه اي در تهران ( خيابان ري ، بازارچه ي نايب السلطنه ) به درس و بحث طلبگي اشتغال يافت . پس از چهار سال طلبگي در آن مدرسه ي علوم اسلامي كه برجسته ترين استادش حاج آقا مجتهدي بود ، در سال 1342 به حوزه ي علميه ي قم مهاجرت كرد . استادان بزرگ او در اين حوزه عبارت بودند از: آيت الله فاضل لنكراني ، مرحوم آيت الله سلطاني ، آيت الله نوري همداني و مرحوم دكتر مفتح .

پس از درگذشت پدر گرانمايه اش ، ناچار شد براي سرپرستي خانواده ، از قم به تهران بازگردد و باز همچنان به آموختن علوم و معارف اسلامي ، اين بار نزد استادان : آيت الله حاج ميزرا علي آقا فلسفه در مسجد لرزاده و آيت الله ميرزا باقر آشتياني در مدرسه ي مروي پرداخت . در عين حال ، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامي ، به وعظ و تبليغ متعهدانه ي انقلابي روي آورد .

مترجم گرامي صاحب بيش از پنجاه كتاب اعم از تاليف

و ترجمه است و اغلب و بلكه همه ي آنها در زمينه ي علوم و معارف اسلامي و نشر و ترويج فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ) است . ايشان بر وفق سنتي مرضيه به ترجمه ي قرآن كريم و نهج البلاغه و صحيفه ي سجاديه توفيق يافته است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

ازهري هروي، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(371 /370 -282 ق)، اديب، نحوى، لغوى، فقيه و محدث شافعى. در هرات به دنيا آمد. از شاگردان نفطويه و ابن السراج و ربيع بن سليمان بود و با زجاج و ابن الانبارى نيز ملاقات كرد و از محمد بن ابى جعفر مندرى و به يك واسطه از ابوالعباس ثعلب روايت مى كرد و از شاگردان وى بود. ابن دريد را درك كرده اما از وى روايت ننموده است. وى در فنون علم حديث نيز مهارت داشت. مدتى در عراق و جزيرةالعرب به جمع لغت مشغول بود. چندى هم به دست قرامطه باديه نشين اسير شد، و در آنجا بر اثر معاشرت با اعراب هوازن بسيارى از لغات و اصطلاحات حقيقى زبان عرب را فراگرفت. ابوعبيد هروى مولف «غريبين» و ابويعقوب قراب و حسين بن محمد باشانى و ديگران از شاگردان ازهرى هستند. ابومنصور در هرات درگذشت. از آثار وى: «تهذيب اللغة» در ده مجلد كه ابن منظور صاحب كتاب « لسان العرب» در مقدمه ى كتاب خود آن را از مهتمرين كتاب لغت شمرده است؛ «الادوات»؛ «تفسير اصلاح المنطق»؛ «تفسير الفاظ مختصر» مزنى؛ «تفسير السبع الطوال»؛ «التقريب فى التفسير»؛ «تفسير شعر ابى تّمام»؛ «شرح غرائب الفاظ مستعمل فقها» يا «الزاهر فى غرائب الالفاظ»؛ «معرفة الصبح»؛ «كتاب علل القراءات»؛

«تفسير القرآن»؛ «معانى شواهد غريب الحديث»؛ «ردّ على الليث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (202 /6)، ايضاح المكنون (608 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (354 /1)، روضات الجنات (322 -320 /7)، ريحانه (113 -112 /1)، سرآمدان فرهنگ (138 /1)، سير النبلاء (317 -315 /16)، كشف الظنون (1636 ،1414 ،1207 ،117 ،515 ،465 ،448 ،289 ،108 ،31)، الكنى و الالقاب (25 -24 /2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 370 ،282)، معجم الادباء (167 -164 /17)، معجم المؤلفين (231 -230 /8)، الوافى بالوفيات (46 -45 /2)، وفيات الاعيان (336 -334 /4)، هدية العارفين (49 /1).

استادي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا استادى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم است. كه در سال 1316 شمسى در تهران به دنيا آمده و در دامان والدشان حاج خداداد استادى كه از مردان نيك و خير تهران است پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى به تحصيل علوم دينى پرداخته و در خدمت حاج شيخ عبدالكريم حقشناسى و حاج شيخ احمد مجتهدى و حاج شيخ هادى مقدس واعظ و مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى و ديگران مقدمات و سطوح را خوانده و سپس عزيمت به قم نموده و سطوح وسطحى و نهائى را از اساتيد بزرگ آيات حوزه چون حاج شيخ محمدتقى ستوده و حاج ميرزا حسين نورى و حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى و حاج ميرزا محمدشاه آبادى و حاج شيخ جعفر سبحانى و آقاى منتظرى و حاج آقاى مكارم و آقاى آذرى و حاج سيد محمدباقر سلطانى و جوادى آملى استفاده نموده سپس حدود 12 سال از دروس خارج فقه و اصول آقايان مراجع و اساتيد بزرگ چون حاج آقا حسن فريد

محسنى اراكى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و حاج شيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم تبريزى و حاج آقا موسى شبيرى زنجانى استفاده كرده و در خلال اين سالها عزيمت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات آنجا چون آيت اللَّه خوئى و آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر صدر شهيد استفاده نموده و در طول بيست سال غالبا شريك بحث آيت اللَّه سيد محسن خرازى بوده.

آقاى استادى در خلال تحصيل اشتغال به تدريس سطوح فقه و اصول شرح لمعه و اصول مظفر و رسائل و مكاسب و كفايه و اصول عقايد داشته و دارند.

آثار و تأليفات استادى

آقاى استادى در طول پانزده سال است كه در كنار تدريس اشتغال به تأليف و تصنيف و ترجمه و تصحيح دارند و از خود آثار به جاى گذارده كه اغلب به طبع رسيده است و آنها از اين قرار است:

1- فهرست كتابهاى خطى كتابخانه مدرسه فيضيه قم در دو مجلد كه به چاپ رسيده است- چاپ قم.

2- فهرست كتابهاى خطى كتابخانه عمومى آيت اللَّه گلپايگانى جلد دوم و سوم.

3- فهرست كتب خطى مدرسه حجتيه.

4- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مسجد جامع چهل ستون تهران.

5- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه حسينيه شوشتريهاى نجف اشرف ج 12 -11.

6- فهرست صد و شصت نسخه خطى چاپ قم.

7- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه حجت (ره).

8- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه طبسى حايرى.

9- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه حاج شيخ على خونسارى.

10- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مسجد اعظم.

11- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه زنجانى.

12- كتابنامه نهج البلاغه چاپ بنياد نهج البلاغه.

13- كتابنامه امام صادق عليه السلام چاپ موسسه راه حق قم.

14- كتابنامه امام حسين عليه السلام.

15- فهرست

نسخه هاى خطى كتابخانه سيد مهدى روحانى.

16- اصول دين براى همه چاپ دارالفكر.

17- شورى در قرآن و حديث.

18- مدارك نهج البلاغه.

19- تحقيق در يك مسئله فقهى.

20- بررسى قسمتى از كتاب شهيد جاويد.

21- خاتميت از ديدگاه عقل و قرآن و حديث.

22- شفاعت در قرآن و حديث.

23- چهل داستان چاپ كتابفروشى علامه.

24- تحقيق درباره دعاء ندبه.

25- توضيحى در پيرامون آيه خمس.

26- امامت در چند درس.

27- تحقيق در پيرامون فقه الرضا و چندين مقاله و جزوه هاى ديگر كه به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

استپانيان، سروژ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم سروژ استپانيان در آذرماه 1308 در شهر باكو به دنيا آمد.وي از فرهيختگان معاصر ايران بود . او درزمينه ترجمه آثار روسي تبحر داشت . وي آثار بسياري ارا ززبان روسي ترجمه كرده است . سروژ فارسي را خوب و روان مي نوشت و به زبان فرانسه و انگليسي هم تسلط داشت . كتاب"مجموعه آثار چخوف"ترجمه ،ايشان ، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

والدين و انساب : سروژ استپانيان در خانواده اي ارمني و از مادري روس تبار به دنيا آمد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سروژ استپانيان ده ساله بود كه با خانواده اش به ايران كوچ كرد و در شهر رشت مقيم شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سروژ استپانيان تحصيلات ابتدايي و متوسطه را دررشت سپري كرد .

همسر و فرزندان : از سروژ استپانيان يك پسرو يك دختر به جامانده است كه دخترش دبيررياضي و پسرش دكتر دارو ساز مي باشد .

وقايع ميانسالي

: سروژ استپانيان دراين دوران به ترجمه روي آورد . وي همچنين بانشريه ها نيز همكاري مي كرد .

زمان و علت فوت : سروژ استپانيان براثر ابتلاء به بيماري سرطان فوت كرد .

فعاليتهاي آموزشي : سروژ استپانيان از سال 1341 فعاليتهاي فرهنگي خود را با ترجم? داستانهايي از نويسندگان روس يا روسي نويس در «كتاب هفته» آغاز كرد كه اخيراً آنها را در مجموعه اي با عنوان «فيل در پرونده» براي انتشار آماده ساخت. كتابهاي «زندگي درگور» اثر ستراتيس مي ري ويليس، «سراب» و رمان سه جلدي «گذر از رنجها» اثر الكسي تولستوي و «ماجراهاي حيرت انگيز بارون مونهاورن» اثر بورگ آثار ديگري بودند كه وي به ترجم? آنها پرداخت. مرحوم استپانيان سپس به چخوف روي آورد و گزينه اي از داستانهاي كوتاه او را در سه جلد و نمايشنامه هايش را در دو جلد ترجمه كرد. اخيراً جزير? ساخالين و چند داستان كوتاه ديگر از همين نويسنده نيز بر آنها افزوده شده، چنانكه چاپ بعدي آثار چخوف مشتمل بر هفت جلد خواهد بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سروژ استپانيان درنظر داشت كه آثار نثر پوشكين ، نويسنده روسي ، را به فارسي ترجمه كند و آن را براي مراسم دويستمين سالگرد تولد پوشكين حاضر كند كه اجل مهلت نداد .

جوائز و نشانها : درپانزدهمين دوره معرفي كتاب سال جمهوري اسلامي ايران(از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) درده فجر 1376 درحوزه ادبيات ، يكي از آثاري كه به عنوان اثر ممتاز معرفي شد، مجموعه آثار چخوف ، ترجمه سروژاستپانيان بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه بچه هاي آربات

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ريباكف است

2 ترجمه جزيره ساخاري

3 ترجمه داستانهاي چخوف

4 ترجمه زندگي درگور

ويژگي اثر : اثر ستراتيس مي ري ويليس

5 ترجمه سراب

ويژگي اثر : اين اثر تاليف تولستوي است

6 ترجمه فيل درپرونده

7 ترجمه كتاب شطرنج

8 ترجمه گذر از رنجها

ويژگي اثر : اين كتاب سه جلد بوده و تاليف الكسي تولستوي مي باشد كه به جريان انقلاب اكتبر و جنگهاي داخلي شورروي سابق مي پردازد .

9 ترجمه ماجراي حيرت انگيز بارون مونها وزن

ويژگي اثر : اين كتاب اثر بورگ مي باشد كه يك اثر كاملا طنز آميز است .

10 ترجمه مجموعه آثار چخوف

ويژگي اثر : اين كتاب در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«مجموعه آثار چخوف»: مجموعه آثار چخوف (جلدهاي 4 و 5)؛ آنتوان چخوف؛ ترجم? سروژاستپانيان؛ تهران: توس، 1375. دوران فعاليت ادبي چخوف سالهاي آخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم است. معاصران او، اين دوران را «قرن درام نويسي» و درام نويسي او را «درام نوين» مي نامند. درام نوين در حدود سالهاي 1870 تا 1880 در اروپا نضج گرفت و به سرعت از فرانسه تا روسيه و از نروژ تا

ايتاليا گسترش يافت. تولد تئاتر چخوف، در شرايط تاريخي زمان او امري اجتناب ناپذير مي نمود. با اينكه خلاقيت هنري او بيشتر با درام نويسي آغاز مي شود و با آن خاتمه مي يابد، نثر او مشحون از موضوعات بكر نمايشي است. چخوف به تئاتر زمان خود با نگرش انتقادي مي نگريست و از عنفوان جواني، در مقاله هاي طنزآميز و در نامه هاي خود، آن را شديداً مورد انتقاد قرار مي داد. او بارها سعي كرده بود با تئاتر وداع كند اما باز به آغوش آن بازگشته بود و اين حقيقتي بود كه نوسينده خود آن را تجربه كرده و به زبان آورده است. به طور كلي بايد گفت كه چخوف به قرن طلايي ادبيات روس تعلق دارد. نمايشنامه هاي او بيانگر اوضاع اجتماعي قرن نوزدهم و از بسياري جهات با واقعيتهاي جامعه قابل قياس است. از ويژگيهاي كتاب اين است كه مترجم به زبان روسي تسلط كامل دارد و براي ترجمه، زبان راحت و مناسبي اختيار كرده است

11 ترجمه مجموعه آثار ناس (لانس ) لاوكيج

12 كتاب هفته

ويژگي اثر : ترجمه از زبان روسي

استرآبادي، فاضل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن الحسن رضى الدين الاسترآبادى عالمى محقق صاحب شرح كافيه و شرح شافيه و شرح قصايد سبع ابن ابى الحديد مى باشد.

علماء عامه و خاصه اين بزرگوار ستوده و كتاب شرح كافيه او را تعريف نموده اند قاضى شهيد شوشترى در مجالس المؤمنين فرموده كه شرح كافيه او بهترين كتابست در نحو و متاخرين او همگى خود را عيال آن مى دانند و آن را دست بدست مى گردانند و

آن را بر وجهى كه در خطبه آن ذكر نموده در آستانه مقدسه علوى و مشهد مقدس مرتضوى نوشته و گفته كه اگر مقبول طبع اهل روزگار خواهد بود از بركات وقوع آن در اين جوار است و الا از قصور طبع اين خاكسار وفات آن بزرگوار در سال 686 قمرى واقع شده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

استرآبادي، محمدمهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1180 -1100 ق)، منشى و مورخ. ملقب به ميرزا مهدى خان. در اصفهان تحصيل كرد. و منشى دربار صفوى شد سمت فرمان صدر و لقب كوكب، عنوان باغبان باشى يا ناظر قصور يافت. پس از پيروزى نادر بر افاغنه در اصفهان، مهدى نامه اى، به عنوان تبريك مردم مازندران به نادر فرستاد و از سال 1142 ق به مدت هجده سال مشاور خاص او شد و از او لقب منشى الممالك يافت و بعد از تاج گذارى نادر در سال 1148 ق لقب ميرزا مهدى خان را گرفت و تنها سمت ضبط وقايع داشت. در جنگها و سفرهاى نادر از داغستان تا دهلى و از هرات تا بغداد و نجف همراه وى و يكى از سه شخصيت اصلى دربار بود. در اوايل سال 1158 ق كه عثمانيان در جنگ ايروان از نادر شكست خوردند و درخواست مصالحه نمودند، مذاكراتى صورت گرفت ميزامهدى به عنوان سفير نادر به دربار عثمان رفت و در راه بازگشت در بغداد بود كه نادر درگذشت. به مشهد آمد و از كارهاى ديوانى كناره گرفت و دور از مردم در مدرسه اى كه بعضى از نسخه هاى نوشته ى وى هم اكنون در آنجا يافت مى شود و وقف فرزندان وى است، به تكميل تأليفاتش در تاريخ حوادث حكومت نادر

پرداخت. سبك نگارش وى شيوه ى مترسلان قرن هفتم و هشتم قمرى چون وصاف الحضره است. آثار وى: «جهانگشاى نادرى»؛ «درّه ى نادره»، با نثر مسجع؛ «سنگلاخ»، در ترجمه ى لغات تركى جغتايى، اين كتاب سه جلد است جلد اول در مبانى لغت تركى جلد دوم سنگلاخ است كه قسمت اعظم كتاب است و جلد سوم در شرح و تفسير لغات مشكل فارسى و عربى؛ «مبانى اللغه»، مقدمه ى «سنگلاخ»؛ «انشاء الدرر»، كه همان «منشآت» است كه با انشاى دشوارى نوشته شده و گواهى روشن بر بلاغت اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1810 -1085 /5)، شرح حال رجال (172 -171 /4)، صبح گلشن (479)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 756 -653 /12)، لغت نامه (ذيل/ مهدى)، مؤلفين كتب چاپى (448 -447 /6).

استعلامي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد استعلامي در سال 1315 ، در اراك متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اراك و تهران به پايان رساند و سپس براي ادامه تحصيل در رشته ادبيات فارسي به دانشسراي عالي تهران راه يافت و در سال 1337 به اخذ مدرك ليسانس نائل آمد. اما او به اين حد كفايت ننمود و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ( سال 1345 ) ، در دانشگاه تهران ادامه داد. او در سال 1343 در گروه ادبيات فارسي دانشگاه تهران و دانشسراي عالي به عنوان مدرس استخدام شد و در سال 1356 بازنشسته گرديد. دكتر استعلامي در تابستان 1361 براي تكميل مطالعات و تحقيقات خود به سفرهاي طولاني درهند، آمريكا و كانادا پرداخت و هم اكنون به تدريس در مركز مطالعات اسلامي دانشگاه «مك گيل» مشغول است. كتاب هشت جلدي «

تصحيح ، توضيح ، مقدمه و فهرست هاي مثنوي مولانا جلال الدين در سال 1364 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد استعلامي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اراك و تهران به پايان رساند و سپس براي ادامه تحصيل در رشته ادبيات فارسي به دانشسراي عالي تهران راه يافت و در سال 1337 به اخذ مدرك ليسانس نائل آمد. اما او به اين حد كفايت ننمود و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ( سال 1345 ) ، در دانشگاه تهران ادامه داد. از آن پس دوره هاي مطالعاتي گوناگوني را در دانشگاههاي هند ، كانادا و آمريكا گذراند.

استادان و مربيان : مرحوم دكتر محمد معين و مرحوم دكتر بديع الزمان فروزانفر

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد استعلامي به مدت هفت سال عضو هئيت مولفين دهخدا بوده ، و بعد از آن به سمت معاونت آموزشي و پژوهشي دانشگاه الزهرا انتخاب شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد استعلامي به مدت چندسال در دبيرستان هاي تهران به كار معلمي پرداخت. او در سال 1343 در گروه ادبيات فارسي دانشگاه تهران و دانشسراي عالي به عنوان مدرس استخدام شد و در سال 1356 بازنشسته گرديد. وي در تابستان 1361 براي تكميل مطالعات و تحقيقات خود به سفرهاي طولاني در هند ، آمريكا و كانادا پرداخت و تا سال 1374 به تدريس در مركز مطالعات اسلامي و دانشگاه مك گيل مشغول بوده است.

شاگردان : فارغ التحصيلان رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران و دانشسراي عالي

تهران در بين سالهاي 1356 - 1343 شاگردان محمد استعلامي به شمار مي روند.

آرا و گرايشهاي خاص : محمد استعلامي به دليل سابقة شاگردي در محضر استاد معين و نيز فعاليت در لغت نامه دهخدا ، به لغت شناسي و تمثيل و كلمات قصار در ادبيات فارسي توجهي خاص دارد كه در تصحيحات وي آشكار است.

جوائز و نشانها : كتاب هشت جلدي « تصحيح ، توضيح ، مقدمه و فهرست هاي مثنوي مولانا جلال الدين در سال 1364 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : آثار محمد استعلامي توسط نشر دانشگاه تهران ، انتشارات لغت نامه دهخدا و مجلات معتبر منتشر شده است. ايشان پس از مدرك دكتري (از آن زمان به بعد )در دوره هاي مطالعاتي گوناگون در دانشگاههاي هند، كانادا و آمريكا و اجراي پروژه هاي مختلف تحقيقي شركت نمود كه نتيج? آنها غالباً به صورت كتب و مقالات متعدد به چاپ رسيده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بررسي شاهكارهاي زبان فارسي

2 تصحيح و توضيح و مقدمه و فهرستهاي مثنوي مولانا جلال الدين

ويژگي اثر : اين كتاب الدين در هشت مجلد كه سه جلد از آنها به چاپ رسيده است و باقي مجلدات در آينده به چاپ خواهد رسيد.دفتر سوم مثنوي ،در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«مثنوي» (دفتر سوم): اين كتاب در هشت جلد به چاپ خواهد رسيد

كه چاپ سه جلد از آنها به اتمام رسيده است. تصحيح اين اثر بر اساس نسخه معتبري است كه از سال 668 (چهار سال پيش از فوت مولانا) باقي مانده و نيز نسخه هاي معتبري كه اندكي پس از درگذشت مولانا تحرير شده و از جمله نسخه بسيار دقيق مورّخ 677 محفوظ در مقبره مولانا و نسخ? دقيق بي تاريخ موجود در مقبره مورخ 715 محفوظ در كتابخانه ملي تهران، صورت گرفته و با نسخ? چاپي معروف نيكلسن و نسخه علاءالدوله مطابقت داده شده است. احاديث نبوي، مثل ها، مواردي كه بيان مولانا پيچيده است و نياز به توضيح دارد، رابط? مطالب با كتب صوفيان? پيش از مولانا و ... با اشاره به شمار? ابيات توضيح داده شده است . نسخه هاي مورد استفاده و همه منابع كار و كيفيت مقابله و تصحيح و معرفي مولانا و انديشه ها و آثار ديگر او، موضاعاتي است كه در مقدمه جامع اين اثر مورد گفتگو خواهد بود و اين قسمت هنوز به تدوين نهايي نرسيده است. به غير از متن و تعليقات 6 دفتر مثنوي و مقدمه جامع آن، هشتمين جلد به فهرست هاي گوناگون و كشف ابيات اختصاص خواهد داشت كه اين فهرستها حاوي راهنماي يافتن قصه ها، موضوعات، اصطلاحات، آيات قرآن، احاديث نبوي، امثال، كلمات مشايخ صوفيه و عبارات و اشعار تضمين شده در مثنوي به ترتيب حروف الفبا خواهد بود. .

3 سه جلد از مجموعه شاهكارهاي ادبيات فارسي

ويژگي اثر : (براي تدريس در دانشگاهها)

4 گزيده تذكرة الاوليا

5 متن كامل

تذكرة الاوليا با تعليقات و فهرستها

6 مطالب و مقالات تمام حرف «ف» و قسمتهايي از حروف «ه_»، «كاف» در لغت نامه دهخدا.

اسداللهي، الله شكر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الله شكر اسدالهي در سال 1339 در شهر اردبيل بدنيا آمد. ايشان در سال 1375مدرك دكتري در رشته زبان و ادبيات فرانسه را از دانشگاه گرونوبل فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند .وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تبريز مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه تحصيلات رسمي و حرفه اي : الله شكر اسدالهي ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان بزمي به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1358از دبيرستان صفوي اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته زبان فرانسه را از دانشگاه علامه طباطبائي و كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فرانسه را در سال 1369 از دانشگاه تهران دريافت نموده اند و در سال 1375مدرك دكتري در رشته زبان و ادبيات فرانسه را از دانشگاه گرونوبل فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند . عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد: Cellule familiale dans les ceuvres principales de Balzac ب- دكتري: Absence et ses mecanismes langagiers chez N. Sarraute وقايع ميانسالي : الله شكر اسدالهي از سال 1376 بعنوان عضو هيات علمي در گروه زبان فرانسه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي مشغول خدمت شده اند. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي و مديريتي الله شكر اسدالهي به قرار زير است: - معاون دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - رئيس دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - عضو

هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تبريز - عضو كميته برنامه ريزي رشته هاي علوم انساني دانشگاه تبريز - نماينده دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي در كميته تخصصي علوم انساني دانشگاه تبريز چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي الله شكر اسدالهي به قرار زير است: تعداد مقاله هاي منتشر شده : 15 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 13 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده: 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 8 مورد

اسدي اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن عبدالرحيم، اديب لغوى نحوى، در سال 296 در بغداد وفات يافته، و او امام و پيشواى قراء زمان خود، و استاد در قراءت ورش بوده، و مردم عراق قرائت ورش را از او اخذ نموده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اسدي لاري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305، لار.

درگذشت: 28 فروردين 1368، تهران، هنگام ورود به كلاس درس دانشگاه.

حسن اسدى لارى از مؤسسان انجمن اسلامى معلمان و نيز زمانى معاون وزير آموزش و پرورش بود. وى داراى درجه ى دكتراى ادبيات عرب از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اسعدالدوله، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و خطاط. رييس ذخيره ى توپخانه بود و مدتى در شيراز مى زيست. وى در علوم ادبى فارسى و عربى ماهر بود و نستعليق را استرار مى نوشت. هنگام تأليف «آثار عجم»، سال 1313 ق، در قيد حيات بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (534 -533)، احوال و آثار خوشنويسان (634 /3).

اسفرايني، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب و شاعر. از رجال بزرگ عهد غزنويان، و از ممدوحان فرخى سيستانى بود كه پدرش از وزيران مشهور محمود بود. وى به زبان عربى شعر مى گفت و در تذكره ها اشعارى از او باقى مانده. مترجم «تاريخ عتبى» او را به فضل و كمال ستوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (538 /1)، سرآمدان فرهنگ (64 /1)، فرخى سيستانى (118 -117).

اسفرايني، تاج الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 684 ق)، نحوى. آثار وى: «فاتحه الاعراب باعراب الفاتحه»؛ «الضوء على المصباح» كه در شرح كتاب «مصباح» تأليف مطرزى است در نحو كه در سال 1850 م در هند به چاپ رسيده است؛ «الجملة الخبرية»؛ «لباب الاعراب»؛ «لباب العلم و الادب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (259 /7)، ايضاح المكنون (153 /2)، ريحانه (120 /1)، كشف الظنون (1708 ،1545 ،1544 -1543)، لغت نامه (ذيل/ اسفرائينى)، معجم المؤلفين (180 /11)، هدية العارفين (134 /2).

اسفرايني، خواجه نصيرالدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : ملك الشعرا خواجه نصير الدين اسفرايني معروف به احول ازشاعران و استاد معروف قرن 7ه.ق است وي شاعر دربارهاي مماليك دهلي، آل صاعد دراصفهان و اتابكان سلغري فارسي و مداح خواجه شمس الدين محمدجويني بوده است. و قصيده سرايي مداح و ماهر در وصف طبيعت بوده است.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : شعرسنتي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ملك الشعرا خواجه فريدالدين اسفرايني ازشاعران معروف قرن 7ه.ق است. وي را به سبب اقامت ممتد در اصفهان فريد اصفهاني و به علت زاده شدن دراسفراين، فريد اسفرايني گفته اند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فريدالدين احول پس از كسب معلومات از خراسان درطب درگاه پادشاهان مداح بيرون رفت.

خاطرات و وقايع تحصيل : فريدالدين احول از خراساني سفري به هندوستان رفت و به خدمت ناصر الدين قباجه از سلاطين غوري مملوك رسيد كه تاسال624ه.ش درناحيه سند فرمانروايي داشت . وي عين الملك حسين بن ابوبكر انسوي وزيرناصرالدين را در قصيده اي مدح گفت

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فريدالدين احول در كنار تحصيل علم به مطالعه دورانهاي شاعران پيش از خود مي پرداخت.

هم دوره اي ها و همكاران : تذكره

نويسان فريدالدين احول را از اوان و مصاحبان امامي هروي دانسته اند.

وقايع ميانسالي : فريدالدين احول سالها در اصفهان زيسته و درآنجا به ملازمت آل صاعد (صاعديه) كه رياست حنيفيان اصفهان داشتند درآمد آنان را مدح گفت. بعضي محققان تصور كرده اند كه فريد از خراسان نخست به شيراز نزد اتابكان سلغري پس از چندگاني از آنجا به اصفهان رفت و در خدمت آل صاعد درآمد و تا زمان مرگ در آنجاماند

زمان و علت فوت : به نظر نمي رسد كه فريدالدين احول ديرگاهي پس از سال663ه.ق زيسته باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فريدالدين احول از شاعران دربارهاي آل صاعد دراصفهان، اتابكان سلغري فارسي و همچنين ناصر الدين قباجه سلطان ملوك دهلي بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريدالدين احول دركنار شاعري به مطالعه ديوانهاي شاعران بزرگ پيش ازخود و جواب گويي شعر آنان مي پرداخته است.

همفكران فرد : فريدالدين احول از معاصران امامي هروي وسعدي شيرازي بوده است.

آرا و گرايشهاي خاص : فريدالدين احول به شيوه غالب شاعران پايان قرن ششم و هفتم هجري به سردون قصايد مصنوع علاقه خاصي داشت و سخن او جامع جميع شرايطي است كه در نزد شعراي مشابه وي مي بينيم ومخصوصا در وصف طبيعت مهارت خاصي دارد.

چگونگي عرضه آثار : فريدالدين احول قصايد و مدايح خود رابه كساني چون ناصرالدين قباجه سلطان مملوك خاصي و وزيرش عين الملك حسين بن ابوبكر اشعري، سعد بن ابوبكر بن سعد بن زنگي و جانشينانش تا ابش خاتون و همچنين شمس الدين محمدصاحب ديوان جويني را مدح گفته است .

________________________________________

آثار :

1 ديوان فريد

احول(اسفرايني)

ويژگي اثر : ديوان فريد احول موجود و شامل بيش از سه هزار بيت است.

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

اسفرايني، شمس الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 900 ق)، اديب. در جوانى به تحصيل علوم و فنون پرداخت و مدتى در مدرسه ى سلطانى هرات به تدريس مشغول بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (340 /4).

اسفندياري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسفندياري معروف به نيما يوشيج ، در سال 1274 شمسي در يوش مازندران به دنيا آمد. وي آموزش هاي ابتدايي را در يوش آغاز كرد و در سن دوازده سالگي (1288) با خانواده اش به تهران رفت و در آنجا مسكن گزيد. او ابتدا به دبستان (حيات جاويد) و سپس به مدرسه متوسطه كاتوليك (سن لوئي) رفت. در اين مدرسه بود كه زبان فرانسه را آموخت. نيما يوشيج به سال 1296 در سن بيست سالگي موفق به دريافت تصديقنامه از مدرسه ي عالي سن لوئي شد. نخستين كار اداري نيما شغلي در درجه پايين كارمندي در وزارت ماليه بود، او تا سال 1298 در اين كار دوام آورد. از سال 1306 در كنار همسرش عاليه ،در آموزشگاه هاي كوچك شهرهاي شمال ايران : بارفروش ( بابل كنوني ) ، لاهيجان ، رشت ، آستارا به كار تدريس اشتغال داشت. از فروردين ماه سال 1312 نيما و همسرش به تهران آمدند. نيما نخست در بلا تكليفي بسر برد و سپس در جست و جوي كاري مناسب بر آمد. در سال 1316 به تدريس ادبيات در دوره دوم دبيرستان صنعتي پرداخت. پس از آن به وزارت پيشه و هنر منتقل گرديد. يك سال بعد به اداره موسيقي كشور منتقل شد و به عضويت هيات تحريريه ي مجله موسيقي انتخاب گرديد؛ نيما يوشيج تا سال 1326 شغل ثابتي نداشت و پس از آن به خدمت

در اداره ي نگارش وزارت فرهنگ پرداخت . او تا پايان زندگيش در اين شغل اداري باقي ماند. نيما در روز پنج شنبه 16 دي ماه 1338 هجري شمسي به علت ابتلا به بيماري ذات الريه در گذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نيما يوشيج فرزند ابراهيم نوري و طوبي مفتاح بود. در يادداشت كوچك بي تاريخي نسب خود را چنين نوشته است: « علي بن ابراهيم علي ( معروف به ناظم الاياله ) بن محمدرضا ( معروف به باباخان بيك ) بن محمد هاشم بن محمدرضا » .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : نيما آنگونه كه خود مي گويد، كودكي اش در ميان شبانان و ايلخي بانان سپري شده است، اينان به هواي چراگاه به نقاط دور ييلاق قشلاق مي كردند و شب بالاي كوهها ساعات طولاني باهم به دور آتش جمع مي شدند ،او مي گويد: «از تمام دوره بچگي خود،به زدو خوردهاي و حشيانه و چيزهاي مربوط به زندگي كوچ نشيني و تفريحات ساده آنها در آرامش يكنواخت و كور و بي خبر ازهمه جا چيزي به خاطر ندارم».

تحصيلات رسمي و حرفه اي : نيما خواندن و نوشتن را در يوش كه بود آموخت. در زندگينامه ي خود چنين مي نويسد: «در همان دهكده كه متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده ياد گرفتم. او مرا در كوچه باغهاي دنبال مي كرد و به باد شكنجه مي گرفت. پاهاي نازك مرا به درختهاي ريشه و گزنه دار مي بست. با تركه هاي بلند مرا مجبور مي كرد به از بر كردن نامه

هايي كه معمولا“ اهل خانواده اي دهاتي به هم مي نويسند و خودش آنها را بهم چسبانيده و براي من طومار درست كرده بود». در سن دوازده سالگي (1288) نيما با خانواده اش در تهران مسكن گزيد و در اين شهر ،ابتدا به دبستان (حيات جاويد) و سپس به مدرسه متوسطه كاتوليك (سن لوئي) رفت. در اين مدرسه بود كه زبان فرانسه را آموخت. نيما يوشيج به سال 1296 در سن بيست سالگي موفق به دريافت تصديقنامه از مدرسه ي عالي سن لوئي شد و اين پايان تحصيلات رسمي اوست. پس از آن مدتي به اتفاق لاربن در مدرسه ي خان مروي نزد مرحوم آقا شيخ هادي يوشي، زبان عربي آموخت . در سال 1307 نيز در بار فروش (بابل) در محضر علامه ي حائري به درسهاي فلسفه و منطق و فقه اين عالم بزرگ دل سپرد.

خاطرات و وقايع تحصيل : نيما يوشيج از دوران تحصيل خود چنين تعريف مي كند : «سالهاي اول زندگي مدرسه من به زد وخورد بچه ها گذشت ،وضع رفتار و سكنات من كناره گيري و حجبي كه مخصوص بچه ها ي بربيت شده در بيرون شهر است . موضوعي بود كه در مدرسه مسخره برانداز بود. هنر من خوب پريدن و با رفيقم پژمان (حين) فرار از محوطه مدرسه بود. من در مدرسه خوب كار نمي كردم فقط نمرات نقاشي به داد من مي رسيد. اما بعدها مراقبت و تشويق يك معلم خوش رفتار كه نطام وفا شاعر امروز باشد مرا به خط شعر گفتن انداخت. اين تاريخ مقارن بود با سالها يا كه جنگها ي بين المللي ادامه

داشت. من در آن وقت اخبار جنگ را به زبان فرانسه مي توانستم بخوانم». او در ادامه مي گويد : «به منزل خاله ام ، مادر تقي كياني كاردار، مي گريختم. با پاي برهنه از بازارها و كوچه هاي يخ بسته و مرطوب كه آثار قديم در آنجا هنوز بجا بود (مي گذشتم). در سر راه من دالان دولتسراي عضدالملك نائب السلطنه بود. با چراغ كم روشن توي دالان و قراول دم در با لباس مخصوص قديم قراول هاي زمان پيش از مشروطه . همه چيز قديم. من درست به يادم مي آيد حيدر علي كمالي و تقي كاردار كياني در بالاخانه شعر مي خواندند تا صبح. و احتشام الملك ، پدر همين خانلري ، در زاويه به حساب خود زندگي مي كرد. آنها تا صبح نظامي مي خواندند. تاثير نظامي از آن وقت در من پيدا شد كه من اصلاً در خصوص شعر فكر نمي كردم. تقي كياين كاردار ( معتصم الملك ) در من تاثير مهمي دارد ، بدون اينكه خودش بداند» .

استادان و مربيان : نيما به تشويق نظام وفا كه استاد او بود ،به نظم شعر پرداخت. از استادان وي مي توان به مرحوم آقا شيخ هادي يوشيجي و علامه حائري اشاره كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : يكي از همدو ره ايها ي دوران تحصيل نيما يوشيج ،حسين پژمان بود.

همسر و فرزندان : در تاريخ 6 ارديبهشت ماه سال 1305 نيما يوشيج ، در سن 29 سالگي ،با خانم عا ليه ي جهانگير ،فرزند ميرزا اسماعيل شيرازي ،خواهر زاده ي انقلابي و نويسنده ي مشهور ميرزا جهانگير صور اسرافيل

ازدواج كرد.حاصل اين ازدواج فرزندي به نام شراگيم بود.

وقايع ميانسالي : نيما در يكي از طوفاني ترين و پر آشوب ترين ايام تاريخ كشور را درك نموده است.وي در اين زمان رضا خان با توطئه چيني و حمايت بيگانگان در پي تغيير حكومت قاجار و انتقال سلطنت به خود و خاندان خود بود. در سال 1303 مجلس شوراي ملي لايحه اي عزل احمد شاه قاجار و جانشيني سردار سپه را به مقام سلطنت تصويب مي كند و در 15 آذر ماه 1304 مجلس موسسان براي تغيير مواردي از قانون اساسي تشكيل مي شود. نيما يوشيج با روشن بيني و آينده نگري كامل ، كه نشانه ي حس قوي و شناخت كامل او از موقعيت سياسي و اجتماعي ايران است ،در ياد داشتي با عنوان (مجلس مؤسسان )براي تغيير موادي از قانون اساسي تشكيل مي شود. نيما يوشيج با روشن بيني و آينده نگري كامل ، كه نشانه ي حس قوي و شناخت كامل او از موقعيت سياسي و اجتماعي ايران است، در ياد داشتي با عنوان (مجلس موسسان ) به تاريخ 21 آبان ماه 1304 چنين مي نويسد:(مجلس موسسان به اصطلاح شيطان مي خواهد آتيه ي مملكت ،يعني سرنوشت يك مست بچه هاي يتيم و مادرهاي فقير را معين كند. جوانها اغلب آنهايي كه چند جلد از كتب ادبيات غربي را ترجمه كرده اند و به اين جهت مشهور به نويسندگان هستند، در اين مجلس شركت دارند. مي خواهند آنها را براي اين مجلس انتخاب كنند. به من هم تكليف كرده اند،ولي من تاكنون نه پا به مجلس آنها گذاشته ام نه بازي قرعه و

انتخاب و كلا را شناخته ام . من از اين بازي چيزي نمي فهمم . يك نفر را روي كار كشيده اند يك استبداد خطرناك ،مملكت را تغيير خواهد داد. جوان باهنر گمنام ،بمير يا ساكت باش تا تو را معدوم نكنند و تو بتواني روزي كه نطفه هاي پاك پيدا شدند ،به آنها اتحاد را تبليغ كني .اين نقشه ها براي اين است كه متفكرين و مخالفين شناخته شوند و آنها را در موقع جلسه ،نيست كنند؛ ولي بالاخره شيطان مغلوب مي شود.) نيما يوشيج كه به هنگام نوشتن يادداشت 28 ساله است، در اين عبارت (جوان باهنر گمنام ،بمير يا ساكت باش تا تورا معدوم نكنند )بي گمان به شهادت دوست ناكام خود ميرزاده عشقي نظر دارد و جملات (من از اين بازيها چيزي نمي فهمم .يك نفر را روي كار كشيده اند . يك استبداد خطرناك ،مملكت را تغيير خواهد داد .سخت هوشيارانه ،قابل توجه، تاريخي و عبرت آور است. در بهمن ماه 1306 حادثه سياسي مهمي روي داد : كشف كتيبه ي سري و اعلام سرهنگ احمد پولادين. سرهنگ احمد خان پولادين كه افسري حساس و چو ن رئيس گارد رضا شاه و از نزديك شاهد اعمال او بود با عده اي از افسران و اشخاص مي دانست آنها هم با رژيم پهلوي موافق نيستند وارد مذاكره و متحد شده كميته اي سري تشكيل دادند كه او را از ميان بردارند و رژيم پهلوي را سرنگون سازند. نزديك بود كه موفق هم بشوند . اما يكي از افراد اين كميته از بيم نافرجام ماندن اين اقدام محرمانه مراتب را به اطلاع

پهلوي رسانيد . همگي اعضاء كميته دستگير و تسليم دادگاه نظامي شدند محاكمات آنها چند روز به طول انجاميد در نتيجه سرهنگ احمدخان پولادين محكوم به اعدام شد. اين واقعه نيما يوشيج را كه انديشه انتقام هميشه با او بود سر شوق مي آورد و در اسفند ماه 1306 شعر بلند و حماسي (سرباز فولادين) را سرود تا اين تاريخ بعد از (افسانه) مهم ترين شعر اوست.

زمان و علت فوت : نيما در روز پنج شنبه 16 دي ماه 1338 هجري شمسي به علت ابتلا به بيماري ذات الريه در گذشت و در قبرستان امامزاده عبدالله به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نخستين كار اداري نيما شغلي در درجه پايين كارمندي در وزارت ماليه بود و ي تا سال 1298 در اين كار دوام آورد. از فروردين ماه سال 1312 نيما و همسرش در تهران بودند. نيما نخست در بلا تكليفي بسر برد و سپس در جست و جوي كاري مناسب بر آمد. در سال 1316 به وزارت پيشه و هنر منتقل گرديد. يك سال بعد به تمايل خودش با همان حقوق به اداره موسيقي كشور منتقل شد و به عضويت هيات تحريريه ي مجله موسيقي انتخاب گرديد؛ اين كار جدي ترين و مناسب ترين شغل اداري نيما يوشيج درتما م طول زندگيش است كه تا پابان عمر اين مجله ،تا بهمن 1320 ادامه يافت. نيما يوشيج تا سال 1326 شغل ثابتي نداشت و پس از آن به خدمت در اداره ي نگارش وزارت فرهنگ پرداخت . كار او بررسي و اظهار نظر در باره ي نمايشنامه ها و فيلمنامه هايي بود

كه به اين اداره مي رسيد. تا پايان زندگيش اين شغل اداري او بود و حقوقش سيصد و سي تومان در ماه بود.

فعاليتهاي آموزشي : از سال 1306 ، نيما در كنار همسرش عاليه ،در آموزشگاه هاي كوچك شهرهاي شمال ايران : بارفروش ( بابل كنوني ) ، لاهيجان ، رشت ، آستارا به كار تدريس اشتغال داشت. او در سال 1316 در تهران به تدريس ادبيات در دوره دوم دبيرستان صنعتي پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : نيما يوشيج در سال 1316 موفق به كشف شكل تازه اي در شعر فارسي شد كه اين شيوه به كلي با شعر قديم فرق دارد و با نگرشي كه در شيوه شكل آن پديد آورد به پدر شعر نو لقب گرفت. نظرنيما در خصوص شعر، يك نگاه جديد است كه بعضاً شيوه هاي قديم را به چالش كشيده و از منظري جديد غالب شعر را تعريف مي نمايد. او مي گويد: « ادبيات ما بايد از هر حيث عوض شود. موضوع تازه كافي نيست و نه اين كافي است كه مضموني را بسط داده و به طرز تازه بيان كنيم. نه اين كافي است كه با پس و پيش كردن قافيه و افزايش و كاهش مصراع ها يا وسايل ديگر ، دست به فرم تازه زده باشيم . عمده كار اين است كه طرز كار عوض شود و مدل وصفي و روائي ، كه در دنياي با شعور آدم هاست ، به شعر بدهيم. »او در ادامه مي گويد:« شعر وزن و قافيه نيست ، بلكه وزن و قافيه هم از ابزار كار يك نفر شاعر هستند. همچنين

شعر رديف ساختن مصطلحات و فهرست كلي دادن از مطالب معلوم كه در سر زبان ها افتاده است نيست. اين جور كار به درد دفتر حساب بندي يك تجارتخانه مي خورد. شعر واسطه تشريح و تاثير دادن و كوچك كردن معنويات و شكافتن و نمودن درونيهاي دقيق و نهفته آنهاست. و تمام كوشش و كاوش شاعر براي آن است كه « مخصوصاً شعر را از حيث بيان آن به طبيعت نزديك كرده و به آن اثر دلپذير نثر را دهد » . زياد رغبت دارد و دلباخته رغبت خود است كه « شعر را از مصراعبازيهاي ابتدايي _ كه در طبيعت اين طور يكدست و يكنواخت و ساده لوح پسندانه وجود ندارد و لباس متحد الشكل نپوشيده است_ آزاد كرده باشد» .نيما فقط در ابداع شعر نو جسارت به خرج نداد بلكه همين آوردن واژه هاي روستايي و بومي در شعر فارسي و ملي در نوع خود بدعت و نوآوري محسوب مي شود ، تا جاييكه كه بعد از او بسياري خواستند از اين شيوه بهره بگيرند كه راه به جايي نبردند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پادشاه فتح

2 خواب زمستاني

3 قصه رنگ پريده ،خون سرد

ويژگي اثر : اين قصه مثنوي حزن انگيزي است كه براي دلهاي خونين سروده شده است و به بيان مصائب شاعر اختصاص يافته كه ميخواهد قصه ا ي از ياران و ببخت و دوران خويش بازگو كند.

4 كار شب پا

5

منظومه افسانه

ويژگي اثر : افسانه منظومه مفصلي است. در يكي از مفترعات بحر رمل(فاعلاتن فعولن فعولن) كه محتوي آشفتگي و خيالهاي پريشان شاعر است. نيما نخستين انحراف خود را از اسلوب تفكر وبيان ديرينه شعر فارسي در اين منظومه نشان مي دهد.

6 واي بر من

منابع زندگينامه :1آريان پورم يحيي- از نيما تا روزگار ما- ج3, تهران: انتشارات زوار, ص 5972پيام نوين- سال 3- شماره 6, اسفند 13393صوفيم ليلا- زندگي نامه شاعران ايران- انتشارات جاجرمي, ص 2164طاهباز, سيروس- زندگي و هنر نيما يوشيج پردرد كوهستان- تهران: انتشارات زرياب, ص 11

اسكافي، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 240 ق)، متكلم معتزلى، اديب و شاعر. اصلى وى از سمرقند بود. در بغداد متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. ابتدا پيشه خياطى داشت اما به تحصيل دانش روى آورد و علم كلام را از جعفر بن حرب فراگرفت و از پيشوايان بنام معتزليان بغداد شد. طايفه اسكافيه بدو منسوبند. وى مناظراتى با حسين بن على كرابيسى داشته است. معتصم عباسى او را بر همه مقدم مى داشت. در مآخذ مختلف او را صاحب تصانيف بسيار دانسته اند. از آثارش: كتاب «المقامات فى تفضيل على- عليه السلام»؛ كتاب «فضائل على- عليه السلام»؛ كتاب «ابطال قول من قال بتعذيب الاطفال»؛ كتاب. «البدل»؛ كتاب «الرد على المشبهة»؛ كتاب «اللطيف»؛ كتاب «النقض».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (92 /7)، تاريخ بغداد (416 /5)، خاندان نوبختى (85 ،81)، ريحانه (122 /1)، الكنى والالقاب (27 /2)، لسان الميزان (227 /6)، لغت نامه (ذيل/ اسكافى)، مروج الذهب ترجمه (512 /2)، معجم المؤلفين (200

/10)، الوافى بالوفيات (337 -336 /3)، هدية الاحباب (98).

اسكندري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1371.

دكتر محمدحسين اسكندى استاد رشته ى ادبيات بود كه چندى در دانشگاه شيراز تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اسلامي ندوشن، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن ، در سال 1304 شمسي در ندوشن يزد ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و قسمتي از متوسطه را در ندوشن يزد فراگرفت ، آنگاه به تهران عزيمت كرد و دوره ي متوسطه را به پايان رسانيد و براي ادامه ي تحصيل وارد دانشكده حقوق شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس به منظور تكميل تحصيلات رهسپار اروپا شد و مدت پنج سال در فرانسه و انگلستان به اندوخته هاي علمي خود افزود و به اخذ دكترا در همان رشته نائل آمد. دكتر اسلامي ندوشن ، در شمار شاعران انديشمند و نويسندگان توانا و برجسته اي است كه از سال 1327 اشعارش در مجله ي سخن و برخي مجلات ديگر انتشار يافته است. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : اسلامي ندوشن در خانواده اي با بضاعت متوسط به دنيا آمد ، پدرش خيلي زود وفات يافت و او ناگزير شد كه روي پاي خود بايستد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر اسلامي ندوشن ، تحصيلات ابتدايي را نخست در مدرسه ي ناصرخسرو ندوشن ، سپس مدرسه ي خان يزد ، پس از آن به دبستان دينياري رفت و دبيرستان را تا سوم متوسطه در دبيرستان ايرانشهر يزد گذراند ، آنگاه براي ادامه ي تحصيل در سال 1323 به تهران عزيمت كرد و بقيه ي دوره ي متوسطه را در دبيرستان البرز به پايان رساند. سپس براي ادامه ي تحصيل وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و به دريافت ليسانس توفيق

يافت. پس از آن به منظور تكميل تحصيلات به اروپا عزيمت نمود .مدت پنج سال در فرانسه و انگلستان به اندوخته هاي علمي خود افزود و با گذراندن پايان نامه ي دكتراي خود به نام « كشور هند و كامنولث » به دريافت دكتراي حقوق بين الملل از دانشكده حقوق دانشگاه پاريس نائل آمد فعاليتهاي ضمن تحصيل : اسلامي از ده دوازده سالگي شاعري را آغاز كرد و پس از آمدن به تهران در دوران دبيرستان ، حرفه اي تر شعر مي گفت. وي در اين زمان بعضي از قطعه شعرها را در مجله ي سخن منتشر مي نمود. فعاليت هاي اسلامي ندوشن در دوران تحصيلات در اروپا ، بيشتر آشنايي با زبان فرانسه و شركت در سخنراني هاي دانشگاه سوربن بود و به جز چند داستان كوتاه و چند قطعه شعر و پايان نامه ي دكترايش چيز ديگري ننوشت همسر و فرزندان : دكتر شيرين بياني استاد تاريخ دانشگاه تهران و نويسنده ي چندين كتاب تاريخي ، همسر دكتر اسلامي ندوشن مي باشد مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر اسلامي ندوشن در سال 1334 پس از بازگشت به ايران ، چند سال در شغل قاضي دادگستري خدمت كرد فعاليتهاي آموزشي : دكتر اسلامي ندوشن پس از ترك خدمت در دادگستري ، به تدريس حقوق و ادبيات در برخي دانشگاه ها و آموزشگاه هاي عالي ، از جمله : دانشگاه ملي ، مدرسه ي عالي ادبيات ، مدرسه ي عالي بازرگاني و مؤسسه ي علوم بانكي پرداخت. در سال 1348 به دعوت پروفسور فضل الله رضا ( رئيس وقت دانشگاه تهران ) به همكاري

با دانشگاه تهران دعوت گرديد و براساس تأليفاتي كه در زمينه ي ادبيات انتشار داده بود ، جزء هيئت علمي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران قرار گرفت و تدريس نقد ادبي و سخن سنجي ، ادبيات تطبيقي ، فردوسي و شاهنامه ، شاهكارهاي ادبيات جهان در دانشكده ادبيات و تدريس تاريخ تمدن و فرهنگ ايران را در دانشكده حقوق برعهده گرفت و تا سال 1359 كه به انتخاب خود از دانشگاه تهران بازنشسته شد ، ادامه داشت. وي اكنون در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و در مقطع دكتراي ادبيات به تدريس مكتب هاي ادبي جهان مي پردازد. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن ، در سال 1304 شمسي در ندوشن يزد ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و قسمتي از متوسطه را در ندوشن يزد فراگرفت ، آنگاه به تهران عزيمت كرد و دوره ي متوسطه را به پايان رسانيد و براي ادامه ي تحصيل وارد دانشكده حقوق شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس به منظور تكميل تحصيلات رهسپار اروپا شد و مدت پنج سال در فرانسه و انگلستان به اندوخته هاي علمي خود افزود و به اخذ دكترا در همان رشته نائل آمد. دكتر اسلامي ندوشن ، در شمار شاعران انديشمند و نويسندگان توانا و برجسته اي است كه از سال 1327 اشعارش در مجله ي سخن و برخي مجلات ديگر انتشار يافته است. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر اسلامي ندوشن ، در شمار شاعران انديشمند و نويسندگان توانا و برجسته اي است كه از سال 1327 اشعارش در مجله ي

سخن و برخي از مجلات ديگر انتشار يافت و مورد توجه قرارگرفت. وي در كنار فعاليت هاي علمي و تحقيقي خود ، از زبان شعر كمتر استفاده كرده است ، اما آنچه از او چاپ و در دسترس قرار گرفته است ، بسيار خوب و نمودار استعداد و ذوق سرشار و قريحت تابناك او در شعر مي باشد. استاد بيشتر اوقات خود را صرف در تحقيق آثار علمي و ادبي ايران و ترجمه ي آثار نويسندگان جهان كرده و آثارش در مجلات پيام نو ، سخن ، يغما ، راهنماي كتاب و نگين چاپ شده است. آرا و گرايشهاي خاص : دكتر اسلامي ندوشن ، برخي از آثار خود را با امضاي مستعار « م. ديده ور » چاپ و منتشر ساخته است. جوائز و نشانها : كتاب « ابر زمانه و ابر زلف » در سال 1342 به عنوان كتاب برگزيده ي سال از سوي انجمن كتاب انتخاب گرديد آثار : مجموعه شعر « چشمه »- مجموعه شعر « گناه »- ترجمه و مؤخره ي پيروزي آينده ي دموكراسي- ترجمه ي جهاد در اروپا- ترجمه ي قطعاتي از رومئو و ژوليت- در كشور شوراها- آزادي مجسمه- ذكر مناقب حقوق بشر در جهان سوم- گفت و گوها- افسانه و افسون- زندگي و مرگ پهلوانان در شاهنامه- ايران را از ياد نبريم- به دنبال سايه ي هماي- فرهنگ و شبه فرهنگ- درباره ي آموزش- گفته ها و ناگفته ها- صفير سيمرغ- داستان داستان ها- نوشت هاي بي سرنوشت- كارنامه ي سفر چين- جام جهان بين- آواها و ايماها- ديدن دگر آموز ، شنيدن دگر آموز- داستان

كوتاه پنجره هاي بسته- ترجمه ي آنتونيوس و كلئوپاترا- ابرزمانه و ابر زلف- شور زندگي- ترجمه ي ملال پاريس و برگزيده اي از گل هاي بدي- ترجمه ي بهترين اشعار هِنري لانگ فلو- روزها ، سرگذشت- تحقيق در منظومه ي ويس و رامين گرگاني- آويزه ي سخن ها- ايران لوك پير- ايران و تنهايي اش- باران نه رگبار- باغ سبز عشق- سخن ها را بشنويم- سرو سايه فكن- ترجمه ي عمر خيام- كشور هند و كامنولث- گفتيم و نگفتيم- ماجراي پايان ناپذير حافظ- مسئله ي عقب ماندگي- نامه ي نامور-

منابع زندگينامه :پايگاه ياد يار

اشتري اصفهاني، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1287 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در اصفهان و در يك خانواده ى روحانى متولد شد. پس از طى دوران تحصيلات ابتدايى در اصفهان، به تهران آمد و در وزارت دارايى به خدمت مشغول شد. او ضمن نوشتن مقالات ادبى و اجتماعى براى جرايد و سرودن شعر، به تأليف و ترجمه هم مى پرداخت و از آن جمله است: «تاريخ عشق»؛ «طوفان روح»؛ «نامه هائى اسيران جنگ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (41 -37)، فرهنگ سخنوران (64)، مؤلفين كتب چاپى (538/1).

اشرف اصفهاني، محمداشرف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1133 ق)، اديب، محدث و شاعر. از علماى عهد صفويه و از شاگردان علامه ى مجلسى و نوه ى دخترى ميرداماد بود. به همين خاطر به وى ميرزااشرف ميردامادى هم گفته اند. در بيشتر علوم عقلى و نقلى مهارت داشت. در قريه ى ورنوسفادران از قراء سده ى ماربين اصفهان مدفون است. ازآثار وى: «اشرف المناقب»، كه آن را در 1102 ق به نام شاه سليمان صفوى تأليف كرد و بعدها مطالبى بر آن افزود و نام آن را «فضائل السادات» گذاشت و به نام شاه سلطان حسين صفوى كرد. اين كتاب حاكى از وسعت اطلاعات سيد محمداشرف در انساب و حديث است؛ حاشيه بر «قبسات»؛ حاشيه بر «شرح مختصر» عضدى؛ شرح «مشيخه تهذيب الحديث»؛ معروف به «رجال سيد محمداشرف»؛ ترجمه ى «الفيه» ابن مالك، به نظم؛ «علاقة التجريد»، شرح فارسى بر «تجريد العقايد» خواجه طوسى؛ «المنهاج الصفوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (125/9)، تذكرة القبور (147)، تذكرة المعاصرين (282 -281)، الذريعه (259/16 ،310/15 ،355/3 ،107/2)، ريحانه (381 -380 /3)، فرهنگ سخنوران (65)، فوائد الرضويه (397)، مؤلفين كتب چاپى (621/1)، معجم المؤلفين

(64/9).

اشرف زاده، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رضا اشرف زاده در سال 1321 در شهر بم بدنيا آمد ايشان داراي مدرك دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه فردوسي مشهد در سال 1363 مي باشد. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد زبان و ادبيات فارسي و قائم مقام و معاون آموزشي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر رضا اشرف زاده ماشا الله است كه به شغل مسگري اشتغال داشت و داراي سواد اندك خواندن و نوشتن بود و خود را از نسل دختر عمرروليث صفاري بنام اشرف مي خواند و مدعي بود كه فاميل "اشرف زاده " به همين سبب است. نام مادر محترمشان سيده صغري از نسل پيغمبر خدا(ص) و زني خانه دار بود.دكتر اشرف زاده كلا 2 برادر و 4 خواهر بودند.

خاطرات كودكي : رضا اشرف زاده از خاطرات دوران كودكي خود چنين مي گويد: "يكي از خاطرات تلخ آن دوران اين بود كه در سال سوم دبستان مدير دبستان ،عالم اما سختگيري داشتيم-در دبستان فردوسي بم -بنام آقاي رشاد- براي تعميرات مدرسه مبلغ 50 ريال از هر دانش آموز طلب كرده بود و پدرم اين مقدار پول را نداشت ،مدير دبستان نيز مرا تهديد به اخراج مي كرد و پدرم نيز از انان نبود كه داشته باشد ! بالاخره بر اين شد كه بنده از رفتن به مدرسه بازدارند. گريه و ضجه من ناراحتي پدرو مادرم و سختگيري جناب رشاد ... بالاخره پدرم را وادار به قرض كردن كرد و غائله خوابيد و من - خوشحال- به

تحصيل ادامه دادم. شايد يكي از اسرار موفقيت من در طول تحصيل همن موضع باشد."

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : رضا اشرف زاده در خانواده اي با وضع مالي مناسبي بدنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رضا اشرف زاده ،دوران ابتدايي، سيكل اوّل و چهارم رياضي را در بم گذراند و در سال 1338 به دانشسراي مقدّماتي كرمان رفته و با درجة ممتاز و شاگرد اوّلي، فارغ التحصيل شدند، به علّلي ادامة تحصيل نداد وبه استخدام آموزش و پرورش (فعلي) در آمد. در سال 1349 براي ادامة تحصيل وارد دانشكدة ادبيات دانشگاه فردوسي مشهد شد و دورة كارشناسي را در سال 1353، كارشناسي ارشدرا در سال 1356، و دكتراي زبان و ادبيات فارسي را در سال 1363 گذرانيد، ايشان در تمام دوران تحصيل شاگرد ممتاز و دانشجوي اوّل بودند. رسالة كارشناسي ارشد ، با راهنمايي استاد فرزانه و فقيد زنده ياد آقاي دكتر يوسفي، با درجة ممتاز و رسالة دورة دكتري را در 7 جلد و با 4200 صفحه و با درجة ممتاز در سال 1363 دفاع كرد.

خاطرات و وقايع تحصيل : رضا اشرف زاده از خاطرات دوران تحصيل خود چنين به ياد دارد : "از خاطرات خوب دوران تحصيل دانشگاهيم آشنايي با دو استاد خوب و برجسته بود: مرحوم دكتر حميد زرين كوب و مرحوم زنده ياد غلامحسين يوسفي و از خاطرات دوران دبستان وجود معلمي بسيار دلسوز -آقاي اصفهاني - معلم سال ششم ابتدايي كه با شوري و صف ناپذير و با تمام وجود درس مي گفت و دانش آموزان را شوق يادگرفتن مي آموخت."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : رضا اشرف زاده در حين تحصيل

در هفته اي 24 ساعت به تدريس مي پرداخت.

استادان و مربيان : از مربيان و استادان رضا اشرف زاده مي توان به چند تن از آنها اشاره كرد: دوران دبستان : سركار خانم تهمتني -معلم كلاس اول ابتدايي- ،آقاي اصفهاني _معلم كلاس ششم ابتدايي دوران متوسطه : آقاي پرورشي- دبير رياضي دوران دانشگاهي : دكتر حميد زرين كوب ،دكتر متيني ،دكتر شهابي ،دكتر عبدالشكور احسن و زنده ياد دكتر غلامحسين يوسفي

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر دهقان ،دكتر فاطمي و دكتر حميدي از همدوره ايها و دكتر علوي مقدم ،دكتر محمد فاضلي ،دكتر تقي وحيديان كاميار و دكتر محمود مهدوي دامغاني و غيره از همكارن رضا اشرف زاده مي باشند.

همسر و فرزندان : رضا اشرف زاده متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم طاهره سيف الديني (داراي مدرك ديپلم ادبيات فارسي - خانه دار)مي باشد ايشان همچنين داراي چهار فرزند بنامهاي زير مي باشد: - انيس اشرف زاده ،داراي مدرك كارشناسي كتابداري- شاغل - انوش اشرف زاده ،دوره كارشناسي مديريت دولتي را به اتمام نرساندو خانه دار شدند - آرزو اشرف زاده ،داراي مدرك كارشناسي زيست شناسي -خانه دار - نونا اشرف زاده دانشجوي سال آخر رشته كامپيوتر نرم افزار

وقايع ميانسالي : از وقايع تلخ رخ داده براي رضا اشرف زاده فوت پسر 24 ساله اش بنام اميد اشرف زاده و فوت دامادش بنام سرهنگ دكتر مجيد كردعلي در سال 1385 مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مدير گروه زبان و ادبيات فارسي و عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد ( استاد زبان و ادبيات فارسي ) بمدت 20 سال

و هم اكنون ادامه دارد قائم مقام رياست دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد بمدت 8 سال كه اكنون هم ادامه دارد مدير گروه زبان و ادبيات فارسي و عضو هيئت علمي دانشگاه نيشابور بمدت 8 سال معاون آموزشي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد بمدت 17 سال هم اكنون ادامه دارد عضو انجمن آثار و مفاخر خراسان مشاور فرهنگي و ادبي ادارة كلّ فرهنگ و ارشاد اسلامي عضو شوراي نشر كتاب عضو هيأت رئيسة مركز خراسان شناسي، از تأسيس تا انحلال

فعاليتهاي آموزشي : رضا اشرف زاده 46 سال سابقه تدريس در مقاطع مختلف تحصيل از سال اول ابتدايي گرفته تا دكتري را دارد.

جوائز و نشانها : رضا اشرف زاده در باره جوايز و نشان هاي خود چنين مي گويد: "با صدا و سيماي مركز خراسان نيز گاهگاهي برنامه داشته ام (حدود 50 برنامه) در برنامة تلويزيوني چهره هاي ماندگار 50 دقيقه، زندگي و آثارم نمايش داده شد و مصاحبه هاي گوناگون علمي و ادبي داشته ام چه در مجلاّت و روزنامه ها و چه در صدا و سيما. 2بار به عنوان استاد نمونه مشهد، يكبار استاد نمونة كشور در دانشگاه آزاد اسلامي برگزيده شدم. محقق نمونة جشنوارة فردوسي و محقّق نمونة دانشگاه آزاد اسلامي و شهروند نمونة منطقه 9در سال 1382 بودم در روز بزرگداشت عطّار نيشابوري، به عنوان عطّار شناس، از من تجليل به عمل آمد."

چگونگي عرضه آثار : رضا اشرف زاده تاكنون حدود 45 كتاب و 50 مقالة علمي و ادبي منتشر كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب آتش فروز (گزيد? حديقه الحقيقه) (چاپ هفتم)

ويژگي اثر : انتشارات جامي 1385

2

المستخلص في ترجمان القرآن از محمدبن محمد بخاري

ويژگي اثر : انتشارات رجا 1365

3 برگزيد? اخلاق ناصري

ويژگي اثر : انتشارات پيام نور 1371

4 بهار زنده دلان (گزيد? اشعار صائب)

ويژگي اثر : انتشارات جامي 1384

5 پيغام اهل راز (دو جلد)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1381

6 تجلي رمز و روايت در شعر عطّار نيشابوري

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1373

7 جلوه گريهاي سحرگاهي (شرح گزيد? مخزن الاسرار)

ويژگي اثر : انتشارات جامي 1385

8 چهل حكايت (چاپ دوم)

ويژگي اثر : انتشارات جهان انديشه 1374

9 حق اليقين في معرف? ربّ العالمين شيخ محمود شبستري

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1380

10 حكايت شيخ صنعان (چاپ دوم) عطّار نيشابوري

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1380

11 خزان و بهار قاضي محمد شريف شيرازي

ويژگي اثر : انتشارات به نشر 1382

12 داستان شيخ صنعان

ويژگي اثر : انتشارات كلهر 1374

13 داستان هاي ديوانگان در آثار عطار

ويژگي اثر : انتشارات جهان انديشه 1375

14 رابعه (زندگي و آثار رابعه بنت كعب)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1383

15 راز خلوتيان (شرح 110 غزل حافظ)

ويژگي اثر : انتشارات كلهر 1379

16 رنجنام? زنداني ناي

و مرنج (گزيد? مسعود سعد)

ويژگي اثر : انتشارات صالح 1378

17 سرود خورشيد (شرح 114 غزل ديوان شمس)

ويژگي اثر : انتشارات روزگار 1379

18 شرح گزيد? منطق الطير (چاپ سوم)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1379

19 صد كلم? اميرالمؤمنين عادل بن علي بن عادل

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي مشهد 1380

20 فارسي عمومي (چاپ يازدهم)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1385 چاپ سيزدهم 1386

21 فارسي عمومي (چاپ يازدهم) سيزدهم

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1385

22 فرهنگ بازيافته هاي ادبي از متون پيشين

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي _ سخن گستر 1386

23 فرهنگ كاربرد آيات و روايات در شعر عطّار

ويژگي اثر : انتشارات انجمن مفاخر خراسان 1373

24 فرهنگ نوادر لغات و تركيبات آثار عطّار نيشابوري

ويژگي اثر : انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم 1374

25 كلاه بي سران (شرح گزيد? مصيبت نامه)

ويژگي اثر : انتشارات صالح 1376

26 گزيد? اخلاق ناصري (چاپ ششم)

ويژگي اثر : انتشارات توس 1378

27 گزيد? اشعار (ناصرخسرو _ مسعود سعد)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1382

28 گزيد? اشعار خاقاني

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1385

29 گزيد? شعر دو شاعر برجسته (فرخي

_ كسايي)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1379

30 گزيد? متون تفسيري فارسي

ويژگي اثر : انتشارات جامي- زير چاپ

31 گزيد? مختارنامه (رباعيات عطار)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1377

32 گلشن توحيد (شرح منظوم مفردات مثنوي) مغلوي دده

ويژگي اثر : جهان انديشه 1372

33 مرج البحرين (شرح غزليات حافظ) از ختمي لاهوري (تصحيح و تعليق)

ويژگي اثر : اساطير - زير چاپ

34 مضمار دانش (فرسنامه) ميرازا احمد نظام الدين گيلاني

ويژگي اثر : انتشارات انديشه 1373

35 معاني و بيان (چاپ پنجم)

ويژگي اثر : انتشارات سمت 1383

36 نشان تيش? فرهاد (شيرين و فرهاد وحشي بافقي) (نقد و تحليل)

ويژگي اثر : انتشارات صالح 1376

37 نوبت زن كوي ساقي (ساقي نامه هاي راجي كرماني)

ويژگي اثر : انتشارات آيين? انديشه 1378

38 هفت حكايت (چاپ سوم)

ويژگي اثر : انتشارات جهان انديشه 1373

اشرف سمرقندي، معين الدين حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 595 ق)، اديب و شاعر. معروف به اشرف ثانى. از مردم ماوراءالنهر بوده و در سمرقند مى زيسته است. متصدى كارهاى شرعى بود. وى از علما و فضلاى عهد خود و مجمع كمالات و مداح پادشاهان سلسله ى تركستان از جمله الغ قدرخان و علاءالدين پيغوملك بود و با او از خراسان به عراق رفت و مدت زيادى در اصفهان ماند. از آثارش: «ديوان» اشعار مشتمل بر دو

هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (719 ،87)، تذكره ى روز روشن (54 -53)، رياض العارفين (168)،الذريعه (1076 ،261 ،79 -78 /9)، ريحانه (129 /1)، صبح گلشن (25)، فرنگ سخنوران (66)، لباب الالباب (392 -390 /2)، لغت نامه (ذيل/ اشرفى)، مجمع الفصحا (265 /1)، هفت اقليم (368 -362 /3).

اشرف طسوجي، علي اشرف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1268 ق)، اديب و عالم و شاعر. وى نبيره ى آخوند ملا عبدالنبى طسوجى و از شعرا و علماى دوران خود و در الهيات و حديث و كلام سرآمد بود. تصحيلات خود را در اصفهان و عتبات عاليه به انجام رساند در طسوج وفات يافت. جسدش به كربلا منتقل و همان جا دفن شد. «ديوان» مولانا اشرف حاوى غزل، قصيده و مخمس و اثر ديگرى به نام «شعله» نيز از او باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (473 -468 /1)، دانشمندان آذربايجان (42)، الذريعه (77 /9)، سخنوران آذربايجان (138 -132)، نگارستان دارا (60 -59).

اشرفي استرآبادي، نظام الدين، عبدالحي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 959 ق)، فقيه، متكلم و اديب. در استرآباد متولد شد ولى، اصل وى از جرجان بود. او از شاگردان محقق كركى بود و همواره پى گير تحصيل معقول و منقول. از استرآباد به هرات رفت و به خاطر مهارتش در علوم مختلف مورد توجه سلطان حسين بايقرا قرار گرفت و از سوى وى به تدريس در مدرسه ى گوهرشادبيگم اشتغال يافت. پس از تسلط شاه اسماعيل صفوى بر خراسان، امير غياث الدين محمد بن يوسف به قضاوت خراسان منصوب گشت و پس از استعفاى او عبدالحى استرآبادى به جاى او نشست و تا سال 930 ق در كمال احترام در هرات قضاوت كرد و به نشر علوم دينى و معارف اسلامى مشغول بود. سرانجام وى از ترس دشمنان به قصبه ى كوهبنان كرمان پناه برد و در آنجا به تأليف پاره اى از كتب خويش به درخواست عده اى از شاگردانش پرداخت. از جمله شاگردان وى ابن قمر شجاع الدين محمود كركى است. وى در كرمان درگذشت. از جمله آثار وى: شرح

كبير «الفيه» شهيد اول و شرح متوسط «الفيه» كه در كرمان تأليف كرده است؛ ترجمه ى «الفيه ى شهيد»؛ حاشيه بر «شرح شمسيه»؛ حاشيه بر حاشيه ى سيد شريف بر «شرح شمسيه»؛ «الخطب»؛ حاشيه بر «شرح الهدايه الاثيريه» ميبدى؛ حاشيه بر «فرائض النصيريه»؛ رساله اى در علوم مختلف مانند منطق و كلام و فقه كه در 959 ق تأليف نموده است؛ «لسان الالهام»؛ «معراج الخيال»، منظومه ى فارسى؛ «المعضلات»، در مشكلات علوم فقهى و حكمى كه در عهد شاه طهماسب صفوى به سال 959 ق تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (615 -614 /4)، الذريعه (139 ،89 /6 ،81 /4 ،189 /2)، روضات الجنات (189 -187 /4)، رياض العلماء (90 -87 /3)، ريحانه (202 -201 /6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 120 -119 /10)، معجم المؤلفين (108 /5)، هديه العارفين (508 /1).

اصطهباناتي، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361/1360 -1305 ق)، شاعر و نحوى. وى دخترزاده ى سيد جعفر كشفى و از شاگردان ميرزا ابوالحسن محقق اصطهباناتى بود كه در شعر عربى و فارسى دست داشت. از او اشعارى بر جاى مانده است. آثار وى: منظومه هاى «حدائق الاعراب»، به سبك الفيه ى ابن مالك در و نحو؛ «دره التاليف و دره التصريف»، در صرف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (914 -913 /5 ،122/1)، فرهنگ سخنوران (70).

اصطهباناتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1291 ق)، عالم، عارف و اديب. ملقب به شيخ المحققين و معروف به شيخ الاسلام. در اصطهبانات به دنيا آمد و سالهاى بسيار در شيراز در محضر پدرش و هم در خدمت حاج سيد على حكيم كازرونى تحصيل علم و كمال كرد. وى در علوم غريبه ماندن جفر نيز دست داشت. او با سيد عبدالحسين مجتهد لارى كه از آزادى خواهان مشهور بود، محاصر و دوست بوده و به خواهش او «رساله اى در وجوب نماز جمعه» نوشته است. وى در امامزاده عبدالله شهر رى مدفون است. آثار وى عبارت اند از: «بيان الحق»، در مهدويت شخصيه و شخصيت مهدويه با تقريظ آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى بر آن؛ «كشكول الادباء» و «كشكول العرفاء»؛ «تنبيهات عشر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (302 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (200 -197 /1)، الذريعه (180 -179 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (189 -188 /1)، گنجينه ى دانشمندان (119 /3).

اصطهباناتي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقا شيخ حسين بن محمد يوسف اصطهباناتى عالمى فاضل بوده و بعد از 1292 ق وفات نموده است. وى داراى خط زيبائى بوده و كتاب (الشواهد) عينى را بخط خود نوشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصغري تبريزي، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فرانسه در سال 1347 از دانشگاه سوربن پاريس.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه اصفهان از سال 1363 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فرانسه با تخصص در ادبيات قرن نوزدهم، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

مذهبى، تاريخى، اجتماعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

فلسفه و عرفان در مقياس جهانى، ادبيات، دانستنيهايى از علوم پزشكى، ادبيات فرانسه در قرن 19.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

اصفهاني ابوالفتح، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 513 ق)، مترجم و رياضيدان. وى معاصر ابوكاليجار گرشاسف بن فرامرز، پنجمين پادشاه كاكويه اصفهان و همدان بود. و كتاب «المخروطات» ابولونيوس را كه هلال بن ابى هلال الحمصى و ثابت بن فرّه آن را ترجمه كرده بودند، تكميل كرد و سه كتاب اخير آن را به عربى درآورد و تفسير گرانبهايى بر آن كتاب نوشت كه از آن چند ترجمه به زبانهاى لاتينى و انگليسى صورت گرفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (334 /1)، دايرة المعارف فارسى (26 /1)، زندگينامه رياضيدان (92).

اصفهاني كمال الدين، ابوالفضل اسماعيل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 635 ق)، اديب و شاعر. معروف به خلاق المعانى، به دليل آوردن معانى دقيق شعرى. در اصفهان به دنيا آمد و از جوانى به سرودن شعر پرداخت. وى علاوه بر باريك انديشى و دقت در خلق معانى در التزامات دشوار و تقيد به آوردن رديف هاى مشكل نيز مشهور بود. او آخرين قصيده سراى بزرگ ايران در دوره ى مغول است. او خاندان آل صاعد، اتابكان فارس و امراى طبرستان و همچنين جلال الدين منكبرنى را مدح گفته است. كمال الدين در فقه، اصول و ادبيات عرب تبحر داشت و از اغلب علوم عصر خود آگاه و در حكمت، طب، رياضيات به ويژه هندسه ماهر بود، و در اشعار خود اصطلاحات علمى به كار مى برد. وى همچون پدرش شاهان معاصر و بزرگان بسيارى را مدح گفت. كمال الدين در قصايد عرفانى پيشرو سعدى بود و قصايد عرفانى سعدى مكمل قصايد وى مى باشد. در پايان عمر به عرفان روى آورد و مريد شيخ شهاب الدين سهروردى گرديد و خانقاهى براى خويش اختيار كرد. وى شاهد حمله ى مغولان به اصفهان و كشته شدن انسانهاى بسيار

بود و خود نيز سرانجام به دست مغولى كشته شد يا به قول «مجمل فصيحى» به دست رندان و اوباش در 626 ق به قتل رسيد. از آثارش: «رسله ى القوسية»؛ «ديوان» شعر، شامل قصائد، مقطعات، غزليات، رباعيات و چند مثنوى، كه نسخه اى از آن در هند به چاپ رسيد.[1]

اسماعيل بن جمال الدين محمد بن عبدالرزاق اصفهانى، ملقب به خلاق المعانى، شاعر قصيده سراى ايرانى (ف. 635 ه.ق). پدر وى جمال الدين محمد بن عبدالرزاق (ه.م) شاعر معروف است. سبب شهرت او را به خلاق المعانى آن دانسته اند كه: «در شعر او معانى دقيقه مضمر است كه بعد از چند نوبت كه مطالعه كنند، ظاهر مى شود.» از جمله ى ممدوحان او ركن الدين مسعود از آل صاعد اصفهان، جلال الدين منكبرنى خوارزمشاه، حسام الدين اردشير از آل باوند و اتابك سعد بن زنگى هستند. وى دوره ى وحشتناك حمله ى مغول را درك كرد و به چشم خويش قتل عام مردم اصفهان را به دست مغولان به سال 633 ديد و خود نيز دو سال بعد، در 635 به دست مغولى به قتل رسيد. كمال الدين در آوردن معانى دقيق و باريك انديشى مهارت دارد و در التزامات صعب و تقييد به آوردن مفاهيم مشكل چيره دست است و ديوان او بطبع رسيده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1007 -980/ 3)، ارمغان (س 7، ش 1، ص 23 -19 ش 3 -2 ص 117 -104 ش 5، ص 312 -301)، از سعدى تا جامى (468 ،346)، بهارستان جامى (115 -114)، تاريخ ادبيات در ايران (877 -871/ 2)، تاريخ گزيده (746)، تاريخ مغول (533 -532)، تاريخ نظم و نثر (740 -739 ،158 -157)، تذكرة الشعراء (170 -164)، تذكرة

القبور (141 -140)، حبيب السير (665/ 2)، دايرة المعارف فارسى (2260/ 2)، الذريعه (207/ 17 ،259/ 12 ،917 -916/ 9)، راحة الصدور و آية السرور (469)، رياض العارفين (230 -229)، ريحانه (84 -83/ 5)، سبك شناسى (88/ 3)، شعر العجم (18 -11 / 2)، طرائق الحقائق (649 -648/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (416 -415)، فرهنگ سخنوران (767 -766)، گنج سخن (141 -126/ 2)، لغت نامه (ذيل/ كمال الدين اسماعيل)، مجالس النفائس (348)، مجمع الفصحا (1153 -1144/ 3)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 626)، مرآة الخيال (38 -36)، المعجم فى معايير اشعار العجم (472 ،367 ،349 -348)، مؤلفين كتب چاپى (610 -609/ 1)، نتايج الافكار (593 -590)، هفت اقليم (383 -373/ 2)، يغما (س 4، ش 5، ص 205).

اصفهاني مازندراني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن رضا بن على بن محمد حسينى اصفهانى مازندرانى.

عالم فاضل جليل، در 11 ذى حجه سال 1287 در نجف متولد شده، و در 5 شنبه دوم جمادى الاولى سال 1344 در سامرا وفات يافته، در صحن شريف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني نجفي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، متوفى در 1290 و اندى. وى مؤلف كتابى است در سه مجلد در اعمال روز و شب و هفته و ماه و سال، و خاتمه ى آن در آداب و سنن و اخلاق.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 989 ق)، شاعر، اديب و خطاط. از هنرمندان عصر صفوى بود. پس از قتل پدرش (928 ق)، روزگار او و برادرش، ميرزا اسماعيل، دگرگون شد. ميرزا ابراهيم به قزوين رفت و چون خوش قريحه و با ذوق بود، منزلش محفل دانشمندان و شعرا گرديد. وى خط نستعليق را خوش مى نوشت و شعر نيز مى سرود. خط او را در رديف حسنعلى مشهدى و سيد احمد مشهدى و ميرمعز كاشانى دانسته اند. به گفته ى صاحب «عالم آراى عباسى»، وى فرهنگى تدوين كرده بود كه در آن لغات متداول در اشعار قدما و معانى آنها، گاه به تتبع و گاه به تصرف قريحه، جمع آورى شده بود. در قزوين درگذشت. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (16 -15 /1)، تاريخ نظم و نثر (501)، الذريعه (15 /9)، عالم آراى عباسى (172 /1)، مجمع الخواص (70)، هفت اقليم (401 /2).

اصفهاني، باقر، محمد باقر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1000 ق)، شاعر و منشى. وى از سادات نطنز بود و در اصفهان نشو و نما يافت. جد اعلاى او از مريدان صفى اردبيلى بود و پدرش نيز در دربار شاه عباس وزير سركار قوچيان بود كه اين منصب بعد از مرگش به وى ارجاع داده شد. ميرزا محمد باقر در سرودن قصيده، غزل و ساير اقسام شعر قدرت تمام داشت. از وى «ديوان» اشعارى به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (926/3)، تذكره ى نصرآبادى (70 -69)، الذريعه (122/9)، صبح گلشن (53 -52).

اصفهاني، بهرام بن فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلّف شارستان فارسى، در بيان مراتب دانش، و عقايد و آداب ايرانيان باستانى. مؤلّف از شيراز به تته رفته، و از شاگردان جمال الدين محمود تبريزى و آذر كيوان است. در 1304 در لاهور فوت شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، حبيب الله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبداللَّه. عالم و فاضل و اديب و نويسنده بوده، در سال 1106 وفات يافته. وى مؤلّف كتاب: «توصيف الوزراء» است كه آن را رجال ميرزا حبيب اللَّه نيز گويند، در احوال وزارى دولت صفويّه.

ظاهراً وى سيد نور الدين حبيب اللَّه نسّابه اصفهانى است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، شمس الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمود بن محمّد بن عبدالكافى.

در 616 متولّد، و در رجب سال 680 در مصر وفات يافته، در قرافه مدفون گرديد.

در اصفهان و بغداد تحصيل علوم نموده، و در منطق و كلام و اصول از اساتيد به شمار مى رود.

كتب زير از اوست:

1- قواعد 2- غاية المطب، در منطق 3- الكاشف عن الحصول، در شرح كتاب محصول، معروف ترين تأليفات اوست و در بين مؤلّفين به همين جهت او را اصفهانى شارح محصول گويند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، شمس الدين، ابوالثناء محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(649 -674 ق)، مفسر، صوفى، متكلم، منطقى، عروضى و نحوى. در اصفهان متولد شد و فنون متداول را در زادگاه خود نزد پدر و جمال الدين ابى رجا و ديگران فراگرفت. مدتى در اصفهان و تبريز به تدريس پرداخت و از معاصران شيخ حسن چوپانى و قاضى مظفرالدين شاه قزوينى بود. پس از زيارت خانه خدا به دمشق رفت و در جامع اموى به تدريس پرداخت، سپس به قاهره رفت و در خانقاهى كه قوصون براى او بنا كرده بود به ارشاد و تربيت مريدان مشغول شد و در همان شهر بود تا درگذشت. و در قرافه دفن شد. از آثار: وى «تشييد القواعد فى شرح تجريد العقايد»؛ شرح «كافيه» ابن حاجب در نحو؛ شرح «ساويه»، در عروض؛ «انوار الحقايق الربانيه فى تفسير الآيات القرآنيه»؛ شرح «منهاج» بيضاوى؛ «ناظر العين»؛ «شرح مختصر السؤل و الأمل فى علمى الاصول و الجدل»؛ «شرح الطوالع»، در منطق و كتاب مختصرى در اصول دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (52 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (230 ،229 /3)، حبيب السير (232 /3)، الذريعه (140 /13)، روضات الجنات (117 /8)، ريحانه (249

-248 /3)، كشف الظنون (1991 ،1921 ،1879 ،1855 ،1717 ،1371 ،1148 ،1137 ،1116 ،443 ،442 ،346 ،235)، لغت نامه (ذيل/ محمود)، معجم المؤلفين (173 /12)، هديه العارفين (409 /2).

اصفهاني، طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به ديباچه نگار. فاضل اديب و شاعر مترسل از سلسله ى مشايخ بيدآباد كه نسب آنان به شيخ زاهد گيلانى مى پيوندد مى باشد.

در 10 ذى حجه 1224 در اصفهان متولد شده، و مقدمات علوم را در اين شهر آموخته، به طهران رفته، و مورد نظر بزرگان واقع شده.

كتاب «گنج شايگان» را در تراجم شعراى مادح ميرزا آقا خان نورى جمع آورى نموده، و در آن از 48 شاعر نام مى برد.

تاريخ اتمام آن (آكنده شده به درج گهر گنج شايگان 1273) مى باشد. وى را ديوان اشعار است به عربى و فارسى، و در آن «شعرى» تخلص مى كند.

وفاتش را در 1270 نوشته اند و يقينا اشتباه است، ليكن دانشمند محقق آقاى آقاميرزا محمد على معلم در كتاب «نمونه ى مختصر المكارم» آن را در 1275 نوشته اند، و اين تاريخ به يقين نزديكتر است.

جد اعلاى ايشان شيخ محمد حسن [بن شيخ عبدالله گيلانى] عالم و عارف بوده و او را محمد حسن خان قاجار به اصفهان آورده، و منصب قضاوت بدو داده، كه تا اين اواخر قضاوت اصفهان در سلسله ى ايشان باقى بود.

برادرش: شيخ محمد صالح، عالم و فاضل بوده، در مدرسه ى دارالفنون تدريس، و در مسجد آنجا امامت مى نموده، و در طهران فوت شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از شاگردان آخوند خراسانى بوده، و [شرح] خطبه ى «اول الدين معرفته» را از تقريرات استاد خويش تأليف نموه است، و در حدود سال 1356 در نجف وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالمطلب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد حسن كاظمينى، معروف به عباس آبادى. عالم فاضل، از شاگردان شيخ احمد احسائى و پيروان او بوده، و در كتب خويش طعن زياد به مخالفين شيخيه دارد.

كتب زير از آثار اوست:

1 - الحجة البالغة 2 - رساله در حجيت مظنه (عنوان هفتم كتاب الحجة البالغه است) 3 - رساله رد بداء، در 1277 تأليف شده 4 - نجاة الدارين (عنوان پنجم الحجة البالغه است).

وفاتش پس از 1277 مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عماد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبدالله محمدبن صفى الدين ابى الفرج محمدبن حامدبن محمد [بن عبدالله] بن على بن محمود كاتب اصفهانى.

اديب كاتب، و فقيه شافعى، معروف به [كاتب اصفهانى، عماد كاتب و] ابن اخى عزيز، در شعبان 519 در اصفهان متولد، و در اصفهان و بغداد تحصيل نموده، سال ها در نظاميه ى بغداد به كسب علوم پرداخته، در شام به وزارت صلاح الدين ايوبى رسيده، سرانجام در دوشنبه غره ى رمضان سال 597 وفات يافته، در دمشق مدفون گرديده.

كتب زير از اوست:

1 - البرق الشامى، در تاريخ، در 7 مجلد 2 - خريدة القصر و جريدة اهل العصر، معروف ترين تأليفات او در 10 مجلد 3 - ديوان رباعى 4 - ديوان الرسائل 5 - ديوان شعر، در چهار مجلد 6 - زبدة النصرة، در پاريس و لندن چاپ شده است 7 - السيل على الذيل، شرح تاريخ بداد 8 - عتبى الزمان 9 - الفتح القسى فى الفتح القدسى، دو جلد 10 - نحلة الرحلة 11 - نصرة العترة، در تاريخ سلجوقى؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عيسي بن محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از فضلاى قرن 13، و مؤلف كتاب «اسرار الانوار» فارسى، در حكايات اخلاقى و مواعظ، در بيست باب. تاريخ تأليف يا كتابت 1215 مى باشد. از مطالعه ى كتاب معلوم مى شود كه مؤلف را از علم و دانش بهره ى زيادى نبوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، محمد بن حسن بن محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، از علماى اواخر قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجرى در اصفهان است. مجموعه اى از كتب مربوط به نماز جمعه را كه تاريخ برخى از آنها 1010 مى باشد جمع آورى نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد، از شاگردان وحيد بهبهانى است. در سال 1216 به ايران مهاجرت نموده، و چندين سال در كرمانشاه ساكن، و سپس به اصفهان منتقل شده، و در اين شهر از جمله اعلام به شمار مى رفته.

كتب زير از اوست:

1- انوار البصائر، در انواع علوم، در 12 مجلّد 2- الرسالة المعاديّه، به فارسى 3- زبدة الرجال؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، ناصر الدين خسرو

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب شاعر، مؤلف سعادتنامه ى منظوم، متوفى به سال 731. به طورى كه در كشف الظنون گفته، و ظاهر عبارت آن است كه او غير از ناصر خسرو علوى قباديانى متوفى به سال 481 باشد، و اين غلط است، و كتاب نامبرده از ناصر خسرو علوى است، و وى اصفهانى نمى باشد، و برخى از تذكره نويسان مانند آذر و ديگران كه وى را اصفهانى نوشته اند اشتباه نموده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اطروش، ناصرالحق، ابومحمدحسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(304/302 -230/225 ق)، مفسر، متكلم، فقيه، محدث، اديب و شاعر شيعى. مشهور به ناصر كبير. جد مادرى شريف رضى و شريف مرتضى است. شيخ طوسى او را در شمار اصحاب امام هادى (ع) آورده است. حاكم طبرستان بود و از اين رو كه بر اثر اصابت شمشيرى در نبردگاه كر شده بود به اطروش خوانده مى شد. وى در فقه و دين علامه بود و در شعر توانا. ابن ابى الحديد گويد كه او صاحب سيف و قلم و از بزرگان فقهاى اماميه و شيخ طالبيين و عالم و زاهد و اديب و شاعر ايشان بود. او اسلام را در ميان ساكنان ساحل درياى خزر نشر داد و در حدود دويست هزار ديلمى و گيلانى به دست وى ايمان آوردند، و او را در شهرهاى آنان مساجدى بنا كرد. به گفته ى طبرى و ابن اثير او حاكمى عادل و نيك سيرت بود و مردم همانند او را در عدل و برپايى حق و حسن روش نديدند. وى سرانجام در آمل طبرستان درگذشت و مزارش در همان شهر زيارتگاه عموم است. تاليفات و آثار وى بيش از سيصد كتاب بوده است. از جمله آثارش: «اصول الدين»؛

«الامالى»؛ «الامامه الصغير»؛ «الامامه الكبير»؛ «امهات الاولاد»؛ «البساط»، در علم كلام؛ «تفسير الاطروش»، در دو مجلد كه در آن به 1000 بيت از 1000 قصيده احتجاج كرده؛ «الفقه الناصريه» كه شريف مرتضى علم الهدى آن را شرح و تصحيح كرد و «المسائل الناصريات» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (216/2)، اعيان الشيعه (184 -179 /5)، الذريعه (299/16 ،261/4 ،315 ،308 /2)، رجال الطوسى (412)، رجال النجاشى (171 -170 /1)، روضات الجنات (253 -251 /2)، ريحانه (98/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 92/4)، الكامل (148/6)، الكنى و الالقاب (232/3)، لغت نامه (ذيل/ اطروش)، مروج الذهب، ترجمه (690/2)، معجم المولفين (252/3).

اعتصامي، پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

پروين اعتصامي ، دختر يوسف اعتصامي آشتياني ( اعتصام الملك ) ، در سال 1285 هجري شمسي در تبريز از مادر زاده شد. او تحصيلات خود را در كالج آمريكايي به پايان رساند و به اخذ گواهينامه ي دوره ي متوسطه نائل آمد و در جشن فارغ التحصيلي خود خطابه ي « زن و تاريخ » را ايراد كرد. پروين ، ادبيات فارسي و عربي را در نزد پدرش آموخت . پروين در شعر ، سبك اساتيد خراسان و عراقي را پسنديد و در قصيده ، را ه آنان را دنبال نمود . او سرانجام در شب 16 فروردين ماه سال 1320 در حالي كه پروين داشت شوط جواني را مي پيمود ، جهان را ترك گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : پروين دخت اعتصامي دختر مرحوم يوسف اعتصامي ( اعتصام الملك آشتياني ) يكي از گويندگان تواناي معاصر در شعر فارسي است.اعتصام الملك از نويسندگان ايران معاصر مدير

مجله معروف« بهار» بود و به شعر و ادب عشق مي ورزيد.دهخدا درمورد او مي نويسد:« يوسف اعتصامي در زبان تركي اسلامبولي دبيري شيرين سخن و در فرانسه مترجمي توانا و در لسان و ادب عرب بالخصوص يكي از ائمه و اركان به شمار ميرود چنانكه در احاطه به اين لغت در ايران بي همال و در مصر و عراق و شام كم نظير بود.در خطوط اربعه نستعليق و نسخ و شكسته وسياق از بسياري از استادان سلف گوي سبقت ربود. همچنين وي كتابهاي بينوايان و خدعه و عشق (شيلر) را ترجمه كرده است.» [ پيام نوين- سال دوم, شماره 6, اسفند 1338 .]

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پروين اعتصامي از زمان كودكي با شعر و ادب آشنا شد ، چرا كه خانه ي آنها محفل شاعران و فرزانگان آن روزگار بود و پروين با ادبيات و شعر بزرگ شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پروين اعتصامي در كودكي به همراه خانواده به تهران آمدو مقدمات عربي و برخي متون فارسي را در خانه نزد پدر فرا گرفت. بعد از آموختن ادب فارسي و عربي به مدرسه دخترانه ( ايران نبل ) كه از سوي آمرييكاييان اداره مي شد رفت و در سال 1303 شمسي دوره تحصيلي آن مدرسه را به پايان رساند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : پروين اعتصامي سرودن شعر را از كودكي آغاز كرد. وبا تكامل فكري اشعارش آب و رنگي يافت و آنها را در حضور ادبا و شعرايي كه در مجلس پدرش حاضر مي شدند مي خواندچنانكه مورد تعجب و درعين حال تحسين حاضرين واقع مي شد.

همسر و فرزندان : پروين

اعتصامي در 19 تير ماه 1313 با پسرعموي خود به نام فضل الله كه رئيس شهرباني بود در كرمانشاه ازدواج كرد.

وقايع ميانسالي : پروين اعتصامي چهار ماه پس از عقد با همسر خود به كرمانشاه رفت ، اما از همان آغاز پيدا بود كه ديگر با دل و جان به شعر و شاعري نمي پردازد چرا كه روح خشن و نظامي شوهرش با روح لطيف پروين هم خواني نداشت ، پروين نمي توانست برخوردهاي او را تحمل كند پس با برادرش راهي تهران شد و سرانجام در 11 مرداد 1314 با چشم پوشي از مهريه از وي جدا شد. اين تجربه ي تلخ از زندگاني مشترك ، پروين را در دنيايي از غم و اندوه و انزوا فرو برد و باز هم متوسل به روحيه ي آرام خود شد و از كم وكيف آن با هيچ كس صحبت نكرد فقط چند بيت سرود : اي گل تو زجمعيت گلزار چه ديدي جز سرزنش و بد سري خار چه ديدي اي لعل دل افروز تا با اين همه پرتو جز مشتري سفله به بازار چه ديدي رفتي به چمن ، ليكن قفس شد نصيبت غير از قفس اي مرغ گرفتار چه ديدي زندگي نامه شاعران ايران ، تاليف : ليلا صوفي ، ص 224 ]

زمان و علت فوت : پروين اعتصامي در سوم فروردين 1320 بي هيچ سابقه اي بيمار شد و حصبه گرفت. در لحظات آخر عمر از دايي خود كه هر روز بر سر بالين او مي آمد خواست تا براي مادر تسكيني باشد و بعد بيهوش شد و در نيمه شب جمعه 15

فروردين 1320 در آغوش مادر جان داد. جنازه پرورين در صحن حضرت معصومه در قم در كنار آرامگاه پدرش به خاك سپرده شد.

فعاليتهاي آموزشي : پروين اعتصامي در همان مدرسه اي كه دوره ي تحصيلي خود را در آن سپري كرد ( ايران نوبل ) ، بعد از اتمام تحصيل به تعليم پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : استاد بهار در مورد اشعار پروين اعتصامي چنين مي گويد : «پروين در قصايد خود پس از بيانات حكيمانه و عارفانه روح انسان را به سوي سعي و عمل اميد ، حيات , اغتنام وقت ، كسب كمال ، همت ، اقدام نيكبختي و فصيلت سوق مي دهد .»او همچنين مي گويد :« ... خانم پروين در سروده هايش مهر مادري و لطافت روح خويش را از زبان پرندگان ، از زبان مادران فقير ، و از زبان بيچارگان بيان مي كند.» [ چيستا - سال شانزدهم ، شماره ي 151 ، مهر 1377 ] پروين درزيستن و سرودنش به تك تك عناصر هستي ، دگرگونه مي نگرد . در وراي پرده هاي پوشاننده ظاهري ، درون و باطن مخلوقات را مي نگر د، خود را در هم جوهري روحي با عناصر جهان مي بيند وبراي هر يك از اعضا ء وجوارح به ظاهر بي جان آن ، جاني تازه و حالتي ذي شعور متصور مي شود . ازنظر گاه او ، جهان و عناصر آن از روح فعال زندگي و خصايص شعور مند برخوردار هستند . دراين نگرش كه از نوعي بينش اساطيري و برداشت ازلي انسان باستان از جهان نشات مي گيرد ، هر جزيي ازعالم داراي

حياتي پويا ، مستقل ، زنده و زايا است . در شعر او بد نشانه ها و ويژگي ها ي بينش اساطيري مي توان اشاره كرد . در جهان شعر پروين همه مخلوقات جهان داراي جان هستند و تك تك عناصر طبيعت را رواني جادويي است . وي در اين جهان با عناصر و حوادث طبيعي همانندموجود است از نعمت تفكر و تكلم برخوردار مي شوند . در اين نوع نگرش و گويش ، شاعر قصه پرداز ، آرمان هاو آوازه هاي خويش را از زبان عناصر جهان و حتي اشيا ء بي جان و جامدي چون سنگ و چوب مي گويد . [ احمدي ملكي رحمان . بينش اساطيري درشعر پروين اعتصامي، فصلنامه هنر . دوره جديد ،زمستان 1377 ،پياپي 38، ص234 ]

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ديوان اشعار

ويژگي اثر : ديوان وي مجموعا 6500 بيت را شامل مي شود . حاوي سه قسمت مي باشد ؤ قصايد , مثنويات , تمثيلات.درباره سبك اشعار, نظر بهار اين است ؛؛ اين ديوان تركيبي است از دو سبك و شيوه لفظي و معنوي - آميخته با سبكي مستقل و آن دو يكي شيوه شعراء خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو و ديگر شيوه شعرا ء عراق و فارس بويژه مصلح الدين سعدي ؛؛ ميتوان گفت در قصائد ,طرز گفتارش طوري است و در قطعات طور ديگر. بيشتر قطعات بطرز سئوال و جواب يا ؛؛ مناظره؛؛ بسته شده . در سرودن قطعات , شاعر استقلال طبع نشان داده و ضمن سرودن قطعات كه ؛؛ قديمي ترين اسلوب حسن اداء مقصود

؛؛ است اين شيوه پسنديده را احيا كرده است. در قطعات پروين و در كليه اشعارش چيزي كه آنها را مشخص مي كند هما هنگي فكر و احساس است.در ببعضي از قطعات و بخصوص در قصايد او انديشه هايي از تصوف و عرفان ديده ميشود. او در اشعارش در قالب يك منتقد اجتما عي مي رود وتباهي ها را نابود مي كند. [ پيام نوين- سال دوم , شماره 6, اسفند 1338]

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1پيام نوين-سال دوم,شماره 6, اسفند 1338 .2چيستا - سال شانزدهم ، شماره ي 151 ، مهر 13773صوفي, ليلا- زند گينامه شاعران ايران-انتشارات جاجرمي,1378 .

اعتضادالسلطنه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على قلى ميرزا (و. 1234- ف. 1298 ه.ق.). پسر فتحعلى شاه. وى پس از فوت محمد شاه قاجار (1250) در تهران تا ورود ناصرالدين شاه پيشكار مهدعليا مادر او بود. در 1272 لقب اعتضادالسلطنه گرفت. در 1274 رياست دارالفنون را داشت. در 1275 اولين خط تلگراف بين تهران و سلطانيه را به اتمام رسانيد و وزير علوم شد و بعدها رياست مدرسه دارالفنون و اداره تلگرافخانه ها و معادن و روزنامه دولتى و علمى و مديريت چاپخانه را به عهده گرفت، و حكومت ملاير و تويسركان هم ضميمه مشاغل او گرديد. قبرش در جنب مزار حضرت عبدالعظيم است. از تأليفات اوست: تاريخ وقايع و سوانح افغانستان (تهران 1273)، فلك السعاده، در رد اقوال اختر شناسان و كهنه (تهران 1278)، ترجمه كتاب الآثار الباقيه و اكسير التواريخ، كتابى در تاريخ متنبئين (همه خطى).

(1298 -1234 ق)، اديب، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به فخرى. وى سمت پيشكار مهدعليا را داشت و در دوره ى صدارت اميركبير

سمت خود را حفظ كرد و با مهدعليا و ميرزا آقاخان نورى عليه اميركبير همكارى مى كرد. در اين مدت فنون شعر و ادب و حكمت و رياضى را فراگرفت و به مطالعه ى كتاب و معاشرت با اهل فضل و ادب مشغول بود. كتابخانه ى مهم و معتبرى فراهم آورد كه بعدها تمام آن را براى مدرسه ى سپهسالار جديد خريدارى و وقف آن مدرسه كردند. در سال 1272 ق به اعتضادالسلطنه ملقب شد. سمتهايى چون رياست مدرسه ى دارالفنون و وزارت علوم و صنايع و تجارت و اداره ى تلگرافخانه و معادن و روزنامه هاى دولتى و علمى و چاپخانه هاى تهران، ولايات و حكومت ملاير و تويسركان همه بر عهده ى او بود. در سال 1283 ق روزنامه «ملت سنيه ايران» را انتشار داد و پس از انتشار دو شماره، نام آن به روزنامه ى «ملتى» تبديل شد. در زمان وزارت علوم چندين نشريه تحت نظر وى داير گرديد: روزنامه ى «ملت عليه ايران» در دو شماره، روزنامه ى «ملت سنيه ايران» سابق الذكر در دو شماره، «روزنامه ى ملتى» 34 شماره، روزنامه ى «علميه ى دولت عليه ايران» 53 شماره به سه زبان فارسى، عربى و فرانسه. در شب عاشورا در شصت و چهار سالگى درگذشت و در يكى از حجرات جنب مزار حضرت عبدالعظيم دفن شد. آثار وى علاوه بر انتشار روزنامه ها: «تاريخ وقايع و سوانح افغانستان»؛ «فلك السعاده» در ابطال ستاره شناسى؛ «اكسير التواريخ»؛ «تاريخ متنبئين»، كه قسمتى از آن به نام «فتنه ى باب» در تهران چاپ شده است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (196/ 1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (635 -633/ 2)، تاريخ جرايد (240 -237 ،48 -45/ 4 ،307 -305/

2)، تاريخ در ايران (81)، حديقه الشعراء (1296 -1291/ 2)، دايره المعارف فارسى (167)، سرآمدان فرهنگ (167 -166/ 1)، شرح حال رجال (447 -442/ 2)، فرهنگ سخنوران (692)، المآثر و الآثار (194 -193)، مؤلفين كتب چاپى (571 -569/ 4).

اعتماد السلطنه صنيع الملك، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1259 ق)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. ملقب به صنيع الدوله و موتمن السلطنه. از شاگردان دوره ى اول رشته ى نظام مدرسه ى دارالفنون بود و در سن شانزده سالگى به منصب سرهنگى ارتقاء يافت و به رياست قشون و نيابت حكومتهاى خوزستان و لرستان منصوب و پس از آن معاون وزارت عدليه شد. اعتمادالسلطنه ضمن اين كه نايب دوم سفارت ايران در پاريس بود، به تكميل تحصيلات خود پرداخت و بعد از بازگشت به ايران، علاوه بر مترجمى مخصوص شاه، موضوعاتى را از كتب فرانسه، براى «روزنامه ى دولتى» ترجمه مى كرد. وى در 1288 ق رياست دارالطباعه ى دولتى را بر عهده داشت و وزير انطباعات شد و زير نظر او روزنامه ى «ايران سلطانى» و «مريخ» و روزنامه ى «نظامى» و ماهنامه ى «علمى» و روزنامه مصور «شرف» منتشر مى شد. وى با سيد جمال الدين اسدآبادى مكاتبه و مراوده داشت. در تهران سكته كرد و در نجف اشرف دفن شد. آثار وى: «وقايع يوميه» شانزده سال اواخر عمر او كه تمام مجلدات خطى آن در هشت جلد در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است؛ «منتظم ناصرى»، در سه جلد، به صورت تاريخ عمومى از صدر اسلام تا زمان مولف؛ «مطلع الشمس»، در جغرافيا و تاريخ خراسان؛ «مرآت البلدان» در جغرافياى ايران كه ناتمام مانده؛ «المآثر و الآثار»؛ «دررالتيجان فى تاريخ بن الاشكان»؛ «التدوين فى جبال شروين»؛ «خيرات حسان»، تاريخ مشاهير زنان؛ «خلسه» يا «خوابنامه»؛ «تاريخ

فرانسه». از معروف ترين ترجمه هاى اوست: «خاطرات مادموازل دومونت پانسيه»؛ «شرح احوال كريستف كلمب»؛ «سرگذشت خانم انگليسى»؛ «طبيب اجبارى».[1]

(ع. مورد اعتماد پادشاهى) محمدحسن خان مقلب به صنيع الدوله كه بعدها معروف و ملقب به اعتمادالسلطنه گرديد (ف. 1313 ه.ق.). از مقربان دربار ناصرالدين شاه و وزير انطباعات، وى داراى تأليفات متعددى است از جمله مرآة البلدان (ه. م.)، مطلع الشمس (ه. م.) خيرات الحسان (ه. م.) والمآثر و الآثار، و منظم ناصرى در تاريخ و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (271 -264 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (616 -611 /1)، تاريخ جرايد (204 -203 /4 ،61 -59 /3 ،312 -305 /1)، تاريخ در ايران (83 -82)، دايره المعارف فارسى (168/1)، الذريعه (120/25 ،122/8 ،267/7 ،272/3)، ريحانه (151/1)، سرآمدان فرهنگ (167/1)، شرح حال رجال (348 -330 /3)، لغت نامه (ذيل/ اعتمادالسلطنه)، معجم المولفين (200/9)، يادداشتهاى قزوينى (152 -151 /8)، يادگار (س 3، ش 3، ص 36)، يغما (س 17، ش 8، ص 390 -383).

اعرج نيشابوري، نظام الدين حسن

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، عالم دينى، مفسر، عارف و اديب. معروف به نظام نيشابورى و نظام اعرج. او را از علماى عامه دانسته اند و بعضى به او نسبت تشيع داده اند. اصلش از قم و ساكن نيشابور و به آورده ى برخى از مآخذ اصلش از نيشابور و ساكن قم بود. وى از شاگردان قطب الدين محمد بن مسعود شيرازى به شمار مى آمد. در پاره اى از منابع وى جزو علماى سده ى نهم قمرى آورده شده چون تاريخ اتمام بعضى از مجلدات «تفسير» مشهور او را در حدود 850 ق ذكر كرده اند، در حالى كه برخى از منابع 728 ق را تاريخ صحيح اتمام مى دانند. از آثارش:

«غرائب القرآن و رغائب الفرقان»، در تفسير كه به «تفسير نيشابورى» معروف است و آن را به اشاره استادش، قطب الدين محمد بن مسعود شيرازى، تأليف كرد؛ «لب التأويل»، در تفسير قرآن؛ «اوقاف القرآن»، كه به امر قطب الدين شيرازى به اسم خواجه سعدالدين ساوجى وزير الجايتو (م 711 ق) نوشته است، «توضيح التذكرة»، شرح «تذكرة النصيرية» خواجه نصير طوسى، در هيئت كه در 711 ق تأليف نموده است؛ شرح «الشافية» ابن حاجب، در علم صرف كه به «شرح نظام» معروف است؛ شرح «مفتاح العلوم» سكاكى؛ «الربع المقنطر»؛ رساله اى در «علم الحساب».[1]

نظام الدين حسن بن محمد نيشابورى (ف. 900 ه.ق). از علماى قرن نهم است. آثارش: كتاب «شرح تذكره ى طوسى» در هيأت، كتاب «شرح مجسطى»، كتاب «شرح نظام» در صرف، كتاب «تفسير» معروف به تفسير نيشابورى و شرحى بر كتب زيج.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (234 ،233/ 2)، اعيان الشيعه (249 -248/ 5)، الذريعه (284/ 18 ،32 -31/ 16 ،142/ 13 ،72/ 10 ،492 ،206/ 4 ،121/ 3 ،480/ 2)، روضات الجنات (101 -96/ 3)، ريحانه (199 -197/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 47 -46/ 8)، كشف الظنون (1763 ،1595 ،1195 ،1062 ،1021 ،392 -391)، الكنى والالقاب (256/ 3)، معجم المؤلفين (291 ،282 -281/ 3)، هديةالاحباب (257)، هديةالعارفين (283/ 1).

افتخار الحكما، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا موسى خان ناظم الاطباء، اديب كامل، و شاعر فاضل، و طبيب حاذق، از خاندان علم و حكمت، در 20 ماه صفر سال 1320 در طهران وفات يافته، در ايوان مقبره ى ناصرالدين شاه مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

پوشيد سيه چه شارق اندر تاريخ

سوسن ز عزاى ميرزا عيسى خان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

افسر اصفهاني، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1305 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به افسر. وى پزشكى نيز مى دانسته اما به اين حرفه اشتغال نداشته است. بنا به گفته ى جلال الدين همايى در مقدمه ى «ديوان» طرب: طرب در خط، ارشد شاگردان ميرزا عبدالرحيم افسر شاعر خوشنويس معروف است كه وفاتش على التحقيق بعد از سنه ى 1308 و به بعض احتمالات در سال 1315 قمرى است». كتابت خفى نزديك به غبار را بسيار شيرين و استوار مى نوشت. از استوارى خط ميرعماد و ملاحت كتابت ميرعلى هروى در خطوط او اثرى است. از آثار وى: قسمت اول روزنامه ى «فرهنگ» است كه در زمان حكومت ظل السلطان در اصفهان چاپ سنگى شده و قسمتهاى بعدى آن به خط پسر او ميرزا فتح الله جلالى است كه از شاگردان وى نيز بود؛ خط و شعر كتيبه ى كاشيكارى سر در تكيه ى حاج محمد جعفرآباده اى، جنب مسجد ركن الملك تخت فولاد اصفهان؛ يك نسخه «جهانگشاى» جوينى، به قلم كتابت جلى عالى، با رقم: «كتبه العبد المذنب المستكين ابن مسكين الحقير الفقير الاثيم، عبدالرحيم المتخلص به افسر 1283»؛ يك نسخه «گلشن راز» شبسترى، به قلم كتابت خفى عالى، در سنه ى 1279. شش اثر ديگر وى در كتاب «احوال و آثار خوشنويسان» ذكر گرديده است.

احوال و آثار خوشنويسان (384 -381 /2)، اطلس خط

(576)، تذكره القبور (180)، حديقه الشعراء (141 -140 /1)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (736).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

افسر كرماني، مهدي قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1300 -1259 ق)، اديب، خطاط و شاعر، متخلص به افسر. ملقب به افسر الشعراء. وى در كرمان به دنيا آمد و در اين شهر تحصيل كرد. در حكمت و منطق سرآمد سخنوران عصر خود گشت بطورى كه ناصرالدين شاه وى را به حضور پذيرفت و او را به افسرالشعرا ملقب ساخت. افسر در حسن خط ممتاز بود و نثر را به شيوه ى قايم مقام نيكو مى نوشت. ظاهرا نخستين انجمن ادبى را در كرمان وى بنياد نهاد. او داراى دو «ديوان» شعر از انواع قصايد، غزليات، مثنويات و رباعيات بوده كه به وسيله ى يكى از احفادش گردآورى و چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شاعران كرمان (73 -70)، الذريعه (84/9)، ستارگان كرمان (53 -49)، فرهنگ سخنوران (73).

افشار شيرازي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

درگذشت: 1363.

احمد افشار شيرازى در انجمن ادبى كه در دبيرستان فيروز بهرام تشكيل مى شد، حضور مى يافت. همچنين در جلسات انجمن ايران شناسى كه ابراهيم پوردود تأسيس كرده بود، نيز حاضر مى شد. وى كتاب شناس بود و چندين بار براى گذراندن زندگى مجبور شد كه بخش هايى از كتابخانه ى خود را به كتابخانه هاى مجلس شوراى ملى، مجلس سنا و دانشگاه تهران و كتابخانه ى دانشگاه شيراز بفروشد. از او دو اثر به يادگار مانده است: يكى از آنها گردآورى و چاپ نوشته هايش راجع به مانى و مانويت است كه به تشويق و راهنمايى سيد حسن تقى زاده از ميان متون فارسى و عربى جمع كرد. ديگرى تجديد طبع از پرويز تا چنگيز (تأليف سيد حسن تقى زاده، تهران، 1335) است، چاپ اين كتاب از سال 1338 تا سال 1349 به طول كشيد زيرا افشار شيرازى اصرار داشت كه كتاب معرب به چاپ

برسد.

دروه ى خدمت دولتى افشار شيرازى به مدرس ادبيات و زبان فارسى و عربى در دبيرستان ها (شيراز و تهران) و سپس در دانشگاه هاى كشور «تهران و شيراز» گذشت. وى به زبان عربى تسلط داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

افشار يزدي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق، اديب.

تولد: 1313 (1272 ق.)، يزد.

درگذشت: 28 آذر 1362، تهران.

دكتر محمود افشار يزدى، فرزند محمدصادق، در سن سيزده سالگى مادر خود را از دست داد و به اين سبب براى تصحيل به نزد عمويش در هند اعزام شد و اين شخص كه ساليان دراز رياست انجمن ايرانيان مقيم بمبئى با او بود در آن شهر به ترويج و گسترش زبان و ادبيات فارسى در هندوستان مشغول بود. محمود افشار يزدى در هند مقدمات علوم جديد و زبان انگليسى را فراگرفت. و پس از سه سال به تهران آمد و در مدرسه علوم سياسى به تصحيل پرداخت. اما به قصد ادامه ى تحصيل در نوزده سالگى راهى اروپا شد و در سوييس از دانشكده ى علوم سياسى دانشگاه لوزان درجه دكتراى دريافت كرد. چون ايام اقامت وى در اروپا مقارن با ختم جنگ بين الملل اول بود و موضوع قرارداد 1919 مطرح بود در جرايد سوييس مقالاتى در دفاع از حقوق ايران نوشت، همچنين مقالاتى درباره ى زبان فارسى و ايران در جرايد سوييس از وى به يادگار مانده است. وى پس از به پايان رساندن دوره دكتراى در سال 1340 ق. به ايران بازگشت. چندى در مدرسه ى علوم سياسى به تدريس تاريخ اشتغال داشت. سپ به رياست مدرسه ى عالى تجارت كه تازه تأسيس شده بود انتخاب شد و اساس مدرسه ى مزبور را پى ريزى كرد. مدتى نيز در وزارت ماليه و عدليه

به خدمت اشتغال داشت با به سمت مستشارى ديوان كشور رسيد. آخرين موقعيت ادارى او معاونت وزارت فرهنگ بود. از آن پس از خدمت دولتى كناره گرفت.

دكتر محمود افشار يزدى از سال 1300 وارد عرصه ى مطبوعات شد. در سال 1304 مجله «آينده» را تأسيس كرد كه ابتدا دو سال (24 شماره) و سپس از سال 1322، شانزده شماره ى آن طبع گرديد و سپس پسرش ايرج افشار به نشر آن ادامه داد. از كارهاى ديگر وى ايجاد موقوفه دكتر محمود افشار در شميران تهران است كه مؤسسه لغت نامه دهخدا در همان جا مستقر شد. دفتر اشعار دكتر محمود افشار در سال 1362 از طرف موقوفه فوق چاپ شده است. فهرست آثار او به شرح زير است: مجله «آينده»، چهار دوره؛ روزنامه ى خاطرات اعتمادالسلطنه (1345)؛ گفتار ادبى (در دو جلد)؛ گنجينه مقالات (مقالات سياسى يا سياستنامه ى جديد، جلد يك 1368)؛ سياست اروپا در ايران (1921، آلمان، گفته شده كه اين كتاب را به زبان فرانسوى نوشته است)؛ افغان نامه (درسه جلد)؛ تاريخچه ى سياست روسيه در ايران. مقاله هاى وى در جرايد «آفتاب»، «رعد»، «ايران»، «ستاره ى جهان»، «شفق سرخ»، «شيركوه» و «كوشش» و روزنامه هاى ديگر سال هاى 1306 -1303 منتشر شده است. مقاله هايى نيز براى روزنامه هاى «حبل المتين» (كلكته) و «شمس» (استانبول) نوشته است. به مناسبت يادبود دومين سال درگذشتش، چهار مجلد كتاب به نام نامواره ى دكتر محمود افشار شامل مقاله هاى تحقيق منتشر شد.

حقوقدان، قاضى، مدير، مدبر، ميهن خواه، مروج علم و فرهنگ، نيكوكار. در 1267 در يزد متولد شد. پدرش حاج محمدصادق افشار يزدى بازرگانى روشنفكر و طالب علم و ادب بود. به همين دليل در تربيت فرزندان خود كه مستعد

بودند سعى بليغ مبذول داشت. محمود افشار تحصيلات مقدماتى و متوسطه و مقدمات زبان و ادبيات عربى و فرانسه را در تهران و هندوستان فراگرفت و در 1290 براى ادامه ى تحصيلات و كسب علوم جديد اروپائى عازم سويس شد و دوره ى ليسانس و دكتراى حقوق را پايان برد. از محصلينى كه در آن تاريخ در سويس ادامه تحصيل مى دادند يكى دكتر محمد مصدق السلطنه و ديگرى على اكبر داور بودند كه بين افشار و آن دو دوستى و نزديكى زيادى ايجاد شد و در تمام مدت عمر ادامه داشت.

پس از مراجعت به ايران به كارهاى علمى و تحقيقاتى پرداخت و با كمك دكتر محمد مصدق و چند نفر ديگر مجله ى علمى را انتشار دادند. در 1304 مجله ى آينده را بنياد نهاد و چند سالى مرتباً آن را انتشار داد. داور وقتى وزير فوائد عامه شد او را به همكارى دعوت نمود و رياست مدرسه ى تجارت را به عهده ى وى سپرد. افشار بر اساس مدارس اروپائى سر و صورتى شايسته به آنجا داد. در 1306 بنا به دعوت داور وارد تشكيلات نوين قضائى شد و به مستشارى استيناف تهران منصوب گرديد. چند سالى اين همكارى ادامه داشت. بين وى و داور اختلاف سليقه بوجود آمد ناگزير افشار عدليه را ترك كرد و در زمان وزارت دارائى تقى زاده به آن وزارتخانه منتقل گرديد. رياست اداره ى اقتصادى و حقوقى را كه از اهم ادارات بود بدو سپردند. تا سال 1312 در آنجا خدمت مى كرد. وقتى داور به وزارت ماليه رفت او به دادگسترى بازگشت. ابتدا به مقام داديارى ديوان عالى كشور رسيد، چندى بعد مقام مستشارى يافت. بعد از 1320

به معاونت وزارت فرهنگ منصوب گرديد و مجله ى آينده را مجدداً انتشار داد.

افشار مردى دانشمند، محقق، اديب، شاعر و ثروتمند بود. عشق ميهن خواهى داشت. براى ترويج علم و فرهنگ چه از لحاظ مادى و چه معنوى دريغى نداشت، كما اينكه قسمتى از مستغلات خود را در باغ فردوس شميران وقف سازمان لغت نامه دهخدا نمود. در 1363 درگذشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

افشار، ايرج

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه: در سال 1304 در تهران متولد شد فرزند برومند «دكتر محمود افشار» تربيت يافته خاندان ادب و سياست است. تحصيلات خود را در رشته حقوق به پايان رسانيد و دورة دكتري را نيز ديده است.

افشار از ذخاير ادبي و علمي كشور شمرده مي شود و در فن كتاب شناسي و كتابداري بي مانند است.

زبان انگليسي را خوب مي داند و زبان فرانسه را از آن بهتر. ده سال كتابدار دانشكده حقوق بود و سپس رئيس كتابخانه دانش سراي عالي شد. يك سال نيز رياست كتابخانه ملي را بر عهده داشت و چهار سال هم رئيس اداره كل انتشارات دانشگاه بود.

افشار به سال 1331 با همكاري چهار تن از دوستان خود، انتشار نشريه گرانقدر «فرهنگ ايران زمين» را آغاز كرد و از سال 1327 مديريت مجله راهنماي كتاب را به عهده داشت.

وي به دعوت دانشگاه هاروارد آمريكا يك سال در آن كشور مقيم بوده و به كار مرتب كردن كتابهاي السنه شرقي آن دانشگاه معتبر اشتغال داشته است و نيز براي امور مربوط به كتاب و كتابداري سفرهايي به كشورهاي مختلف داشته است.

آثار:

1_ فردوس المرشديد 2 _ تاريخ كاشان 3_ تاريخ يزد 4_ جامع مفيدي 5_ مالك و ممالك 6 _ قنديه 7_ حالت

و سخنان ابوسعيد 8 _ آغاز و انجام از نصرالدين طوسي 9_ رساله عشق از صفي الدين نجاري 10_ عرض سپاه 11 _ بيان الصناعت 12- تاريخ كبير از جعفري 13-يادداشت قزويني در 6 ج، 14 _ نثر فارسي معاصر 15 _ ميرزا تقي خان امير كبير 16 _ فرهنگ ايران زمين در 9 جلد 17_ راهنماي كتاب در 5 جلد 18 _ مهر جلد هشتم 19 _ كتابهاي ماه در 3 ج.

افشار، خداوردي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد قاسم. از اجلاى شاگردان مولى عبدالله تستر، و معاصر با مجلسى بوده، كتابى در رجال به نام «زبدة الرجال» تأليف نموده، و در آن اسامى مجهولان را اسقاط نموده است.

و در فضل و كمال او كافى است كه در خانواده اى به مقام سامى علم و كمال رسيده كه در بين آنها اهل فضلى وجود نداشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اقبال آشتياني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1277 ش)، اديب، مورخ و روزنامه نگار. در خانواده اى پيشه ور و تهيدست به دنيا آمد. در كودكى شاگرد درودگر بود اما ميل به تحصيل سبب شد كه در ضمن كار به مكتب رفته، مقدمات علوم را در زادگاه خود فراگيرد. در سال 1328 ق به تهران آمد. ابتدا به مدرسه ى شركت گلستان رفت سپس در دارالفنون به فراگيرى ادب فارسى پرداخت و معاونت كتابخانه ى معارف را كه در دارالفنون داير شده بود به عهده گرفت. علاوه بر آن تدريس ادبيات و جغرافيا در مدارس نظام و علوم سياسى و دارالمعلمين عالى نيز سالها با وى بود. كار نويسندگى اقبال از همكارى با «مجله ى دانشكده» و انتشار مقالاتى در آن مجله از سال 1297 ش آغاز شد. در سال 1304 ش از سوى وزارت جنگ با سمت منشى به همراه هيئت نظامى ايران به پاريس رفت و از دانشگاه سوربن ليسانس ادبيات گرفت. در سال 1308 ش به ايران بازگشت. در اين هنگام وزارت فرهنگ از وى خواست كه در تأليف كتابهاى درسى تاريخ و جغرافياى اقتصادى ايران براى دبيرستانها و شعب علوم انسانى مدارس عاليه كه در كشور تأسيس شده بود شركت كند. با تأسيس دانشگاه تهران در سال

1313 ش به سمت استادى در دانشكده ى ادبيات انتخاب گرديد. از سال 1323 تا 1328 ش مجله ى «يادگار» را در تهران منتشر كرد. در اواخر عمر مدتى رايزن فرهنگى ايران در تركيه و ايتاليا و در رم درگذشت. پس از يك سال پيكرش را به ايران آوردند و در مرقد شيخ ابوالفتوح رازى در جوار بارگاه حضرت عبدالعظيم به خاك سپردند. از وى آثار زيادى بر جاى مانده است از جمله: «تاريخ اكتشافات جغرافيايى و تاريخ علم جغرافيا»؛ «تاريخ ايران از صدراسلام تا استيلاى مغول»؛ «تاريخ ايران از بدو خروج چنگيز تا ظهور امير تيمور»؛ «دوره ى تاريخ عمومى»؛ «جغرافياى ايران در خارجه»؛ «خاندان نوبختى»؛ «خدمات ايرانيان به تمدن عالم»؛ ترجمه ها: «تاريخ مختصر ايران» تأليف پاول هرن؛ «طبقات سلاطين اسلام»؛ «مأموريت ژنرال گاردان در ايران»؛ «ناپلئون و اسلام»؛ «يادداشتهاى ژنرال تره زل»؛ تصحيح متون: «ديوان معزى»؛ «حدائق السحر»؛ «بيان الاديان»؛ «تجارب السلف».[1]

(بخش 1) عباس اقبال آشتيانى، محقق و مورخ ايرانى (و. 1314 ه.ق./ 1275 ه.ش.- ف. رم. 1375 ه.ق./ 1334 ه.ش.). وى در آغاز جوانى شاگرد درودگر بود و سپس به تحصيل پرداخت و دوره دارالفنون را به پايان رسانيد و به معاونت كتابخانه معارف انتخاب گرديد. آنگاه در دارالفنون به تدريس، پرداخت و بعدها به معلمى مدارس نظام، مدرسه علوم سياسى و داراالمعلين عالى منصوب شد. در سال 1304 ه.ش. به منشى گرى هيئت نظامى ايران به پاريس رفت و در آنجا به تحصيل ادامه داد و با اخذ درجه ليسانس از سربن نائل آمد و در آن شهر با علامه محمد قزوينى آشنايى يافت و از محضر وى استفاده كرد. پس از بازگشت به ايران به

سمت استادى دانشگاه و عضويت فرهنگستان انتخاب شد و سپس به سمت نماينده فرهنگى ايران در تركيه و ايتاليا به شهر رم رفت و در آنجا اقامت گزيد و هم در آنجا در سن 59 سالگى درگذشت.

جنازه او را به تهران حمل كردند. وى در 1324 مجله «يادگار» را تأسيس كرد كه پنج دوره از آن منتشر شده. از آثار وى «تاريخ مغول»، «وزراء سلاجقه»، «خاندان نوبختى»، تصحيح «عبتة الكتبه»، تصحيح «سمط العلى»، تصحيح «مجمع التواريخ» تأليف دكتر فوريه، ترجمه «يادداشتهاى ژنرال تره زل»، ترجمه «مأموريت ژنرال گاردان در ايران»، تصحيح «ترجمه فارسى محاسن اصفهان»، تصحيح «بيان الاديان»، و تصحيح «تبصرةالعوام» را بايد نام برد. وى در تحقيقات تاريخى و ادبى روش عالمانه اى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما(89 -85)، تاريخ در ايران(200 -197)، دايرةالمعارف فارسى(183 -182 /1)، زندگى نامه ى رجال و مشاهير(245 -243 /1)، سرآمدان فرهنگ(172 -171 /1)، شخصيتهاى نامى(17 -16)، شرح حال رجال(131 /5)، فرهنگ ادبيات فارسى(64 -63)، كارنامه ى بزرگان(418 -416)، گلزار معانى(92 -84)، مؤلفين كتب چاپى(640 -633 /3)، يغما(س 9، ش 1، ص 45 -44).

اقبال مازندراني، عليقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر. از اهالى چلاو مازندران بود. در نظم و نثر عربى و فارسى دست داشت. مدتى در خدمت محمدقلى ميرزا ملك آرا، والى مازندارن بود. سپس به خدمت شاهزاده محمدعلى ميرزا درآمد و در زمان وى نزد طهماسب ميراز منصب دبيرى يافت. در زادگاه خود كشته و به چاهى انداخته شد. قاتل و علت قتل نيز معلوم نشد. اثر وى: «ملك آرا» در ذكر سلسله ى قاجاريه و وقايع دوران محمدحسنخان قاجار و جهانسوز شاه است كه به دستور محمدقلى

ميرزا ملك آرا والى مازندران نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء(151 -150 /1)، سفينة المحمود(619 /2)، فرهنگ سخنوران(78)، مجمع الفصحا(146 -145 /4).

اقبال يغمايي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم اقبال يغمايي نويسنده و مترجم دانشمند معاصر بود . او دانش آموخته دانشسراي سابق بوده وبه امر معلمي اشتغال داشت . وي همچنين دربنياد فرهنگ ايران نيز فعاليت داشت . يغمايي آثار بسياري به يادگار گذاشته است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : اقبال يغمايي فرزند شادروان اسد الله منتخب السادات جندقي (آل داود ) و برادر كوچكتر مرحوم حبيب يغمايي (مدير مجله يغما) بود .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : اقبال يغمايي كوچكترين پسر خانواده بود . او درروزگاري زاده شد كه پدرو ساير افراد خاندان به تازه گي از رنج دربه دري هاي ناشي از تهاجم نايب حسين كاشي و ديگر باغبان رسته بودند . ردرروستاي خور به طور دائم ماواگزيدند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اقبال يغمايي تحصيلات نخستين را نزد پدر دانشمندش فرا گرفت و درحالي كه بيش از هفت سال نداشت ازراه كوير به شاهرود آد و از آنجا روانه تهران شد . درتهران درجوار برادرش ، حبيب يغمايي ، دريكي از حجره هاي مدرسه دارالشفاء كه برروي مسجد شاه بود سكني گزيده و به كار تحصيل پرداخت . پس از آن دردوره اول دانشسراي مقدماتي پسران به تحصيل پرداخت و درسال 1315 شمسي دوره آن را به انجام رسانيد .

همسر و فرزندان : مرحوم اقبال يغمايي چهارفرزند پسر و دختر دارد كه دو تن از آنان پزشكان برجسته و نامورند .

وقايع ميانسالي : اقبال يغمايي دردوران

ميانسالي ابتدابا نشريات و مجلات گوناگون همكاري داشت . نشرياتي همچون مهر ، ارمغان ، يغما ، آموزش و پرورش و دانش آموز مي باشند .

زمان و علت فوت : اقبال يغمايي در15شهريور 1376 شمسي دربيمارستاني درغرب تهران و در حالي كه بيش از هشتاد سال سن داشت درگذشت و روز بعد درقطعه ويژه دانشمندان و اهل قلم دربهشت زهرا به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اقبال يغمايي درنيمه دوم سال 1315 شمسي به خدمت وزارت معارف درآمد و با سمت دبيري به شاهرود رفت . وي درسال 1325 به تهران منتقل شدو پس از دو سال تدريس درمدارس تهران به اداره كل نگارش وزارت فرهنگ منتقل شد . وي درتاريخ 12/10/1374ازوزارت آموزش و پرورش بازنشسته شد .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت هاي آموزشي اقبال يغمايي ، نويسندگي بود . در آن راستا وي مدتي مجله آموزش و پرورش را منتشر كرد . سپس در دوره 25 مجله (سال تحصيلي 31-1330) رسما مديريت مجله را برعهده گرفت . سالهايي كه تصدي اين مجله را يغمايي برعهده داشت از جمله ادوار خوب اين مجله بود . از آن پس مجله مستقلي به راه انداخت . اين مجله كه دانش آموز نام داشت مخصوص كودكان و نوجوانان بوده و يكي از بهترين و نخسيتن نشرياتي بود كه درايران براي نوجوانان منتشرگرديد .او همچنين مجله رايزن را نيز براي كودكان چاپ مي كرد .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اقبال يغمايي درزمان بازنشستگي به طور غير رسمي و بنا به دعوت دكتر پرويز خانلري دربنياد فرهنگ ايران به كار پرداخت و مدتي از ساعات ظهر

به بعد دراداره نگارش وزارت فرهنگ وهنر به انجام خدمت متفرقه فرهنگي اشتغال داشت . تا آنكه دراواخر سال 1357 شمسي به كلي خدمات فرهنگي و اداري را رها كرده و درمنزل كارهاي تحقيقي خودرا ادامه داد . وي تاروزها پاياني عمر دست ازمطالعه و تحقيق و ترجمه برنداشت .

آرا و گرايشهاي خاص : اقبال يغمايي به مطالعه و تحقيق و پژوهش علاقه خاصي داشت .طوري كه تاروزهاي واپسين عمر دست ازنوشتن برنداشت . با آنكه ديگانش كم نورشده و دستانش مي لرزيد باز هرهنگام كه رمقي مي يافت كتابي بردست مي گرفت و يا خطوطي برصفحه كاغذ نقش مي كرد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افرند

ويژگي اثر : اين اثر مجموعه داستانهاي آموزش است

2 بزرگمهر

3 تاريخچه اداره كل نگارش وزارت معارف

4 تاريخچه اعزام محصل به اروپا اززمان ناصرالدين شاه تا 1312شمسي

5 ترجمه پتي شنر

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آليفونس دوده بوده و توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است .

6 ترجمه پل وويرژيني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف برناردن دوسن پير است كه توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است

7 ترجمه تلماك

ويژگي اثر : اين كتاب نوشته فنلون است و توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است

8 ترجمه حكايت هاي آسيايي

ويژگي اثر : اين كتاب

تاليف كنت گوبينو است

9 ترجمه ربنسن كروزئه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف دانيل دفو بوده و توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است

10 ترجمه سفر نامه شاردن

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف شاردن است كه در5جلد به فارسي ترجمه گشت

11 تشبيهات شاعرانه

12 تصحيح ابومسلم نامه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ابو طاهر بن علي بن حسين طرطوسي و توسط يغمايي تصحيح شده است

13 جغرافياي تاريخي دامغان

14 خليج فارس

15 خمسه نظامي به نثر

16 داستان هاي عاشقانه ادبيات فارسي

17 داستانهاي پهلواني ادبيات فارسي

18 دانستني هاي علمي

19 زگفتار دهقان

ويژگي اثر : اين اثر شاهنامه فردوسي به نثر است

20 سيستان و بلوچستان

21 شرح احوال و آثار خواجه نصير الدين طوسي

22 شهيد راه آزادي سيد جمال اصفهاني

23 طرفه ها

24 عارف نامي يايزيد بسطامي

25 عشق و پادشاهي ياداستان تاريخي نورجهان و جهانگير

26 مختصر راماين (كهن ترين اثر حماسي هندوان )

27 مدرسه دارالفنون

28 هوس نامه خسرو و شيرين

29 وزيران علوم و معارف وفرهنگ ايران

منابع زندگينامه :

1آل داود ، سيد علي، 60سال با كتاب /نگاهي به زندگي وآثار اقبال يغمايي ، كتاب ماه زبان وادبيات ، بهمن و اسفند ماه 1376، شماره چهاردم و پنجم ، ص30

الفت اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1262 ش)، عالم، اديب، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به الفت. در اصفهان متولد شد. پس از فراگيرى فلسفه و حديث و عرفان، به آموختن رياضيات قديم و جديد و سپس زبان فرانسه روى آورد. در فرقه شناسى و فلسفه و تاريخ نيز استاد بود. به نجف رفت و در حوزه ى درس آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى و آقا شيخ باقر اصطهباناتى و آقاضياء عراقى به فراگيرى علوم مذهبى پرداخت و اجازه ى روايت را از حاج ميرزا خليل و آقا سيد حسن صدر اخذ كرد. در انقلاب مشروطه در صف آزاديخواهان قرار گرفت و مجله ى «آفتاب» را داير كرد و به نشر آن پرداخت و در بيدارى مردم نقش مؤثرى ايفا نمود. وى در سفر به شهرهاى مختلف ايران با آزاديخواهان همكارى كرد. عضو مجلس مؤسسان و نماينده ى مجلس شوارى ملى بود. الفت در انواع شعر مهارت داشت اما بيشتر غزل مى سرود. كتابخانه بزرگ او به دانشكده ى ادبيات اصفهان اهدا گرديد. وى در اصفهان وفات يافت و در مقبره ى پدرش جنب امامزاده احمد دفن شد.از آثارش: «ابواب الروضات»، فهرست كتاب «رضوات الجنات»؛ «داستان هفت برادر»؛ «دانش نامه»؛ «ديوان» اشعار؛ «كشف

الحجب»، در اسامى كتب، كه تأليف آن به مناسبت آن كه مرحوم ثقة الاسلام تبريزى نيز در همين موضوع تأليفى را شروع كرده بود ناتمام ماند؛ «مجله ى آفتاب»؛ «مجمع الاجازات و منبع الافادات»، در دو مجلد؛ «سفرنامه»، در شرح حالات خودش در دو مجلد؛ «نسب نامه ى الفت»، در شرح وابستگان سببى و نسبى خودش؛ «تاريخ مداخله علماى شيعه در امور سياسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان(58 -55)، تذكرة القبور(162 -160)، الذريعه(15 /20 ،27 /18 ،383 /16 ،90 /9 ،124 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير(251 -249 /1)، سخنوران نامى معاصر(330 -326 /1)، فرهنگ سخنوران(82 -81)، لغت نامه(ذيل/ الفت اصفهانى)، مكارم الآثار(1664 /5).

النور، حليم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حليم النور

محل تولد : عراق

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد حليم النور طلبه عراقي در سال 1371 به ايران آمده و در حوزه مشغول به تحصيل علوم حوزوي و ديني شدم. فعاليت تبليغي خود را از سال 1373 شروع و ابتدا به مناطق فقير و مستضعف خوزستان عازم شدم.

در سال 1377 اولين سفر تبليغي خود را به خارج از كشور شروع نموده و به سوريه عازم شدم و به مدت 3 سال هم به لبنان براي تبليغ دين در ايام محرم و صفر و رمضان عزيمت نمودم. در سال 1381 به مدت 4 سال به لطف خداوند و نظر بقيه الله الاعظم و ائمه اطهار عليهم السلام به آفريقا (كنگو) رفتم. و در اين سالها تجارب خوبي كسب نمودم و مثمر ثمر براي آن كشورها بودم.

ناگفته نماند كه به همت و ياري دوستان و محبان اهلبيت عليهم السلام توانستم مدرسه

اي براي ترويج و تبليغ اسلام و اصول اعتقادي و اخلاقي و ديني پايه ريزي نمايم كه فعلا در دست اجرا مي باشد و هم اكنون مشغول تحقيق در كتب تاريخ اسلام مي باشم.

الهي قمشه اي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين محي الدين الهي قمشه اي فرزند چهارم استاد فقيد مهدي الهي قمشه اي و خانم طيبه تربتي در دي ماه 1318 (ژانويه 1940) در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدائي، متوسطه و دانشگاهي را به ترتيب در دبستان دانش، دبيرستان مروي و دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران تا درجه دكتري (Ph.D. In Islamic Philosophy Theology) به پايان برد و نيز تحصيلات حوزوي و سنتي را نزد پدر، و استادان ديگر دنبال كرد. پدر ايشان فيلسوف، مجتهد، شاعر و مترجم برجسته اي بودند و اولين و معتبر ترين ترجمه فارسي قرآن از كارهاي ايشان ميباشد. دكتر قمشه اي پس از پايان تحصيلات دانشگاهي به كار تدريس در دانشگاه تهران و ساير مراكز آموزش عالي در داخل و بعد ها خارج از كشور پرداخت و در كنار آن به تاليف و ترجمه در زمينه عرفان و ادبيات و زيبائي شناسي مشغول شد.

ايشان داراي همسر و دو فرزند، يك پسر و يك دختر بنامهاي شاهد و شادي مي باشند. وي همه آموزش هاي او در ايران صورت گرفته و زبان انگليسي، عربي، فرانسه و غيره را نيز در ايران آموخته است. استاد قمشه اي، با خستگي ناپذيري تحسين بر انگيزش همواره پيك آشنايي ايراني و غير ايراني با فلسفه و ادبيات غني عرفاني ايران بوده و در اين راستا در دانشگاههاو مراكز علمي فرهنگي بيشماري در ايران و

خارج از ايران تدريس و سخنراني داشته كه از آن ميان ميتوان تدريس فلسفه، عرفان، ادبيات، و هنر در دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي ايران و همچنين دانشگاههاي لندن، آكسفورد، هاروارد، پرينستن، و بركلي كاليفرنيا را نام برد.

دكتر قمشه اي همچنين با هنر هايي چون نقاشي و موسيقي و خوشنويسي از نزديك آشنايي دارد و گاهگاهي در زمينه خوش نويسي آثاري از او به نمايش گذاشته شده است. ايشان به موسيقي ارادت خاص دارد و آنرا بيش از ساير هنر ها در سخنرانيهاي خود ستوده و همگان را به آموختن آن تشويق نموده است. به قول يكي از موسيقيدانان هيچيك از سخنرانيهاي دكتر قمشه اي نيست كه در آن نكته اي در باره موسيقي نباشد.

دكتر قمشه اي از حافظه درخشاني برخوردار است و به نظر مي رسد كه قرآن را تقزيبا از حفظ دارد و با مثنوي و حافظ و نظامي و فردوسي چنان است كه گويي ديوان آنها در پيش روي او گشاده است و بخصوص گلشن راز شيخ محمود شبستري تماما در خاطر اوست. وي همچنين در ادبيات انگليس و عرب نيز مي تواند ساعتها از حفظ ، اشعار و قطعاتي را بازگو كند.

امام الحرمين، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1305 -1302 ق)، عالم شيعى، فقيه، اديب، لغوى، نحوى و شاعر. داراى حافظه اى قوى و خط نيكو بود. در كاظمين ادبيات را آموخت و در علوم مختلف كامل شد. از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. و از بزرگان علماى اعلام همچون شيخ انصارى و مير سيد على شوشترى داراى اجازه بود. ميرزامحمد در كاظمين به قضاوت منصوب و از جانب ناصرالدين شاه ملقب به امام الحرمين شد

ولى به روايت آقاشيخ آقابزرگ تهرانى اين لقب از طرف سلطان روم (ترك) به وى داده شد. وى در كاظمين درگذشت. از آثار وى: «فصوص اليواقيت فى علم المواقيت»، شعر عربى؛ «عصمة الاذهان فى علم الميزان»، منظومه اى در منطق؛ «غنيمة السفر»، در شرح حال شيخ جعفر شوشترى؛ «المحاسن»، در انشاآت و مراسلات؛ «المشكاة فى مسائل الخمس والزكاة»؛ «كتاب الاجازات»؛ «المجلة الزاهرة فى امر الخلافة والمشاورة فى جواب دعوت العلماء القاهرة من منشآت العاجله والمؤلفات الباجلة»؛ «الأسنة»؛ «المواعظ البالغه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (395 -394 /9)، بزرگان و سخن سرايان همدان (50 -49 /2)، الذريعه (226 -225 /23 ،52 /21 ،124 /20 ،236 ،70 /16 ،274 -273 /15 ،186 /13 ،70 /2 ،130 -129 /1)، ريحانه (171 /1)، فوائد الرضويه (553)، مؤلفين كتب چاپى (590 -589 /5)، معجم المؤلفين (268 /10).

امام جمعه، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: آبان 1356.

جلال الدين امام جمعه محقق لهجه هاى خوزستان بود. از جمله آثار اوست: مثل هاى شوشترى و برخى زبانزدها (بنياد نيشابور، 1363). اين كتاب بخشى از «فرهنگ خوزى» است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

امامي هروي، رضي الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 686 ق)، اديب، شاعر. وى ملك الشعراء و مداح اتابكان فارس و معاصر سعدى و مجدالدين همگر بود. ابتدا مداح ملوك كرت بود. سپس به كرمان رفت و به مدح پادشاهان آن ديار يعنى سلاطين قراختايى پرداخت. در يزد مصاحب شمس الدين محمد تازى گوى، كارگزار شمس الدين محمد صاحب ديوان شد. به سبب فضل و دانش وافر و تسلط بر زبان و ادب عربى و فارسى و اطلاع از علوم مختلف معقول و منقول شهرت بسيار داشت، تا آنجايى كه برخى از معاصران در مقام مقايسه او با سعدى بر آمده و او را بر بسيارى از شاعران ترجيح داده اند. مجدالدين همگر او را بر سعدى ترجيح داه است. در قصيده سرايى به سبك عراقى شهرت داشت. وى به اصفهان رفت و باقى عمر را در آنجا گذرانيد. و در قصبه ى لنجان درگذشت. آثار وى «ديوان» اشعار مشتمل بر دو هزار بيت؛ شرحى بر قصيده ى «بائيه» ذوالُرمّه شاعر معروف عرب به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (759 -752 /2)، از سعدى تا جامى (165 -161)، تاريخ ادبيات در ايران (557 -546 /3)، تاريخ گزيده (717 -716)، تاريخ نظم و نثر (162 -161)، تذكرة الشعراء (188 -183)، تذكرة القبور (198)، حبيب السير (387 ،118 /3)، الذريعه (94/9)، ريحانه (172/1)، سرآمدان فرهنگ (188 -187 /1)، صبح گلشن (36)، گنج سخن (146 -142 /2)، لغت نامه (ذيل/ امامى)، مجمع الفصحا (265 -259 /1).

امامي هروي، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، خطاط و منشى. از زبر دست ترين كاتبان قرن خويش بود كه ظاهراً در دربار سلطان يعقوب و رستم آق قويونلو به كار كتابت مشغول بود و به همين جهت يعقوبى و رستمى

رقم مى كرد. از خطوط نستعليق او: يك نسخه «انيس العاشقين»، به قلم نستعليق كتابت عالى، با رقم: «تمت... به انيس العاشقين فى تاريخ سنة سبع و ثمانين و ثمانمائة... شيخ محمد الامامى»؛ يك نسخه «هفت اورنگ» جامى، به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «كتبه العبد الفقير الحقير شيخ محمد بن شيخ احمد الهروى فى تاريخ سنة تسع و تسعين و ثمانمائة»؛ يك نسخه مثنوى «اشترنامه»، به قلم كتابت متوسط، با رقم: «تمام شد كتاب اشترنامه ى شيخ فريدالدين عطار... شيخ محد بن احمد... سنه ى احمد عشرين و ثمانمائة...» و قطعات و مرقعات ديگر كه در كتاب «احوال و آثار خوشنويسان» به آنها اشاره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (644 -642 /3).

امامي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنوان : دكتر ابوالقاسم امامي

آقاي دكتر ابوالقاسم امامي از فضلاي كم كار اما گزيده كار و دقيق النظر امروز ايران است و در ادبيت و عربيت و اغلب دانش ها و معارف اسلامي ، هم در حوزه و هم در دانشگاه ، به مدارج والاي علمي دست يافته است . او متولد بيست و سوم دي ماه 1313 ش در روستاي گز ( وابسته به بندر گز ، جزو استان گلستان امروز ) است . پدرش اهل علم و از شاگردان مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني بود . تا سال 1328 تحصيلات ابتدايي را در گز و بندر گز به پايان رساند . سپس بر وفق علاقه و ارشاد پدر ، به تحصيلات حوزوي ( در بهشهر ، گرگان ، و سرانجام و بيش از همه در مشهد ) روي آورد ، و استادان

فرزانه اي داشت از جمله اديب نيشابوري ، و ميرزا جواد آقا تهراني . مدتي كوتاه نيز به حوزه ي علميه ي قم رفت و سپس به تهران آمد . در سال 1339 از كسوت روحاني بيرون آمد و تحصيلات دانشگاهي جديد را در پيش گرفت . يك چند با مجله ي عربي الاخاء همكاري داشت . پس از طي دوره ي ليسانس حقوق سياسي ( 1348 ) در دانشگاه تهران ، دوره ي فوق ليسانس زبان و ادبيات عربي را با احراز رتبه ي اول گذراند ( 1351 ) و دوره ي دكتري در رشته ي فرهنگ عربي و علوم قرآني را با نگارش رساله اي به نام تصحيح و تحقيق در متن تجارب الامم ، نيز تاليف رساله اي در زندگينامه و كارنامه ي ابوعلي مسكويه در دانشكده ي ادبيات و از سال 1360 در دانشكده ي الهيات همان دانشگاه به تدريس پرداخت . از سال 1355 تا 1369 ( كه بازنشسته شد ) ، از سر ويراستاران و صاحب نظران مسائل كتاب و نشر در انتشارات صدا و سيما ( سروش ) بود . از سال 1371 به عضويت هيئت علمي دانشكده ي الهيات و ادبيات عرب دانشگاه آزاد اسلامي ، واحد كرج ، در گروه علوم قرآن و حديث درآمد . همچنين با بعضي نهادهاي علمي _ انتشاراتي نظير دفتر نشر ميراث مكتوب و انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، همچنان ، و به موازت كار تدريس و مسئوليت دانشگاهي همكاري دارد . مقالات علمي بسياري به عربي و فارسي نوشته است . آثار كتابي چاپ شده يا در دست

چاپ ايشان از اين قرار است :

1 _ ترجمه ي قرآن كريم كه به توصيف اجمالي آن مي پردازيم ( چاپ اول ، نگار ، 1370 ؛ چاپ دوم ، اسوه ، 1378 )

2 _ تصحيح متن عربي تجارب الامم اثر هفت جلدي ابوعلي مسكويه ( مشكويه رازي ) كه دو جلد آن ( سروش ، 1366 ) منتشر شده و كار بر روي باقي مجلدات ادامه دارد .

3 _ ترجمه ي تجارب الامم پيش گفته ( جلد اول ، سروش ، 1369 )

4 _ تصحيح ترتيب السعادات ، اثر مسكويه ( آماده ي چاپ )

5 _ رسائل پراكنده ي مسكويه ( نزديك به پايان )

6 _ رساله فيماهيه العدل ( آماده ي چاپ )

7 _ تصحيح متن الفوز الاصغر ( آماده ي چاپ )

8 _ تصحيح كيمياي سعادت ( كه ترجمه اي است از طهاره الاعراق / تهذيب الاخلاق اثر ابوعلي مسكويه ، به قلم ميرزا ابوطالب زنجاني . چاپ تهران ، انتشارات نقطه با همكاري « ميراث مكتوب » ، 1375 )

9 _ تصحيح و ترجمه ي ديوان امام علي ( تهران ، اسوه ، 1370 ، 1373 ) .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

امامي، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1328، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1350، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز در سال 1352، دكترا در رشته زبان و ادبيات فارسى از

دانشگاه تهران در سال 1362.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى دانشگاه شهيد چمران اهواز از سال 1355 تاكنون، استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى و عربى، شركت و سخنرانى در كنگره هاى جهانى حافظ، سعدى، فردوسى، نظامى، خواجوى كرمانى و تدريس در دروس تخصصى ادبيات فارسى و عربى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مرثيه سرايى در ادبيات فارسى، پرنيان هفت رنگ (بررسى اشعار فرخى سيستانى) در دست چاپ.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نقد ادبى، اسطوره شناسى، شعر شناسى، سبك شناسى شعر، زندگينامه نويسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

امانت، رشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، نويسنده و مترجم. در يزد متولد شد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در زادگاهش به تهران آمد و دو سال در مدرسه ى صنعتى آلمان و سه ماه در كالج تحصيل نمود، بعد به خدمت سربازى پرداخت. پس آن به شغل آزاد مشغول شد. زبان انگليسى را در مدت پنج سال و زبان آلمانى را در مدرسه ى صنعتى و فرانسوى را خود آموخت. از آثار وى: ترجمه ى «از اسرار جنگ گذشته»؛ «اسرار سيرك»؛ «اسرار عشق»؛ ترجمه ى «پسر كاپيتان» يا «شواليه شاه»؛ ترجمه ى «تريپوله» يا «مقلد دربار شاهى»؛ «خودآموز انگليسى به فارسى»؛ ترجمه ى «ژان دولارج»؛ «سرگذشتهاى آرسن لوپن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگى نامه ى رجال و مشاهير (265 -264 /1)، مؤلفين كتب چاپى (125 -122 /3).

امير همايون

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طبيب، اديب، منجم و شاعر. ظاهراً وى غير از همايون اسفراينى شاعر معروف قرن نهم و همايون عراقى است. در ماوراءالنهر مى زيست و در زمان خود بسيار معروف بود. علاوه بر فنون مذكور در ادبيات عرب و عروض نيز دست داشت و غزل و معما بسيار خوب مى گفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (625).

اميرنظام گروسي، حسنعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1237/1236 ق)، اديب و خطاط. ملقب به سالار عسكر و اميرنظام. يكى از رجال جليل القدر دوره قاجار و از خاندان قديمى ايل كرد كبودوند ساكن گروس بود. نياكان وى در دوره هاى صفويه، افشاريه، زنديه و قاجاريه مصدر خدمات مهم دولتى بوده اند اميرنظام همواره مشاغل سياسى و ادارى مهمى در داخل و خارج از كشور برعهده داشت. از جمله اقدامات سياسى وى پايان دادن به ماجراى عبيداللَّه خان نقشبندى، رييس صوفى مسلك كرد بوده است. اميرنظام گهگاهى از روى تفنن به نظم هم مى پرداخته است. از آثار وى: «منشآت اميرنظام» و «پندنامه» كه به خط خود براى فرزندش يحيى نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1256 -1254 /4)، از صبا تا نيما (172 -165 /1)، اطلس خط (631 -630)، تاريخ برگزيدگان (190 -188)، تذكره خوشنويسان معاصر (56 -53)، سرآمدان فرهنگ (201 -200 /1)، شرح حال رجال (367 -359 /1).

اميري، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. وى نواده ى حاج محمدتقى اميرالامراء بود. در كرمانشاه متولد شد. در كودكى به تهران آمد، سپس به تبريز رفت و در آنجا تحصيلات ابتدايى خود را به پايان رساند. در سال 1314 ش به تهران بازگشت و دوره ى متوسطه را تمام كرد، سپس از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران ليسانس گرفت. در سال 1322 ش در دانشسراى عالى به تدريس پرداخت. در خلال اين مدت موفق به اخذ دكترى ادبيات فارسى شد. از سال 1342 تا 1348 ش نماينده ى فرهنگ و هنر در آمريكا بود و پس از بازگشت به ايران در دانشكده ى ارتباطات اجتماعى و مدرسه ى عالى ادبيات به تدريس پرداخت. در سال

1350 ش به دعوت دانشگاه يوتا به امريكا رفت و در سال در آنجا به تدريس پرداخت. در بازگشت، به استادى دانشگاه شيراز منصوب شد و سرانجام در سال 1364 ش بازنشسته گرديد. برخى از آثار وى: فرهنگ كتاب «الابنيه عن حقايق الادويه»؛ ترجمه ى «منظومه ى سهراب و رستم»؛ ترجمه ى «منظومه ى فردوسى در تبعيد»؛ ترجمه ى «سفرنامه ى گاليور»؛ «آشنايى با شكسپير»؛ ترجمه ى «مالك و زارع در ايران»؛ ترجمه ى «بازگشت ده هزار يونانى»؛ ترجمه ى «سفرنامه ى فريزر»؛ ترجمه ى «روس و انگليس در ايران»؛ ترجمه ى «سفرنامه ى جكسن» يا «ايران در گذشته و حال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (390 -385 /1)، مؤلفين كتب چاپى (304 -303 /6).

امين الدوله، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1259 ق)، نويسنده و منشى. وى از رجال دوران قاجاريه و مردى مطلع بود. در جوانى در اداره يا وزارت رسائل به خدمت پذيرفته شد. در سال 1275 ق با سمت منشيگرى وارد وزارت خارجه و به واسطه ى خط خوشى كه داشت ملتزم ناصرالدين شاه شد. در سال 1279 ق به سمت نيابت اول وزارت خارجه منصوب شد و در سال 1283 ق لقب منشى يافت. در اولين سفر ناصرالدين شاه به فرنگ همراه او بود اما بر اثر سعايت امين السلطان، رقيبش، از مرز آلمان بازگشت. وى سمت هاى مختلفى چون وزارت رسائل، نظامت مجلس شورا، تصدى امور ضرابخانه، وزارت اوقاف را داشت و در نهايت، بعد از امين السلطان، صدراعظم ايران شد. در سال 1316 ق از صدارت معزول و به ملك خود در لشت نشاء گيلان رفت. از كارهاى امين الدوله تأسيس كارخانه ى آخرين سيستم قند كهريزك با سرمايه ى داخلى و خارجى به وسيله ى مهندسين بلژيكى، تأسيس كارخانه ى كبريت سازى

در الهيه ى شميران ملك خود و تأسيس مدرسه ى رشديه در تهران است. امين الدوله از مؤسسان اداره ى پست به سبك جديد بود. وى زبان فرانسه را به خوبى مى دانست. در گيان درگذشت. از آثار وى: «سفرنامه ى مكه»؛ «خاطرات امين الدوله».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (280 -272 /1)، تاريخ برگزيدگان (194 -191)، دايرةالمعارف فارسى (254/1)، سرآمدان فرهنگ (202 -201 /1)، شرح حال رجال (366 -354 /2)، طرائق الحقائق (639/3)، المآثر والآثار (193)، مكارم الآثار (1596 -1595 /5)، يادگار (س 3، ش 3، ص 38 -37).

امين احمد رازي، محمد مؤمن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1002 ق)، تذكره نويس و اديب. در رى متولد شد، پدرش از جانب شاه طهماسب صفوى به كلانترى رى مأمور بود، امين احمد نيز از اعيان دربار صفوى بود و به روزگار شاه عباس كبير به هندوستان رفت و به دربار جهانگير شاه راه يافت و طى مدت شش سال تذكره نفيس خود، «هفت اقليم» را به رشته ى تحرير درآورد. امين احمد در هندوستان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (288)، تاريخ ادبيات در ايران (1691 -1688 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (414 -410 /2)، تاريخ نظم و نثر (382)، الذريعه (230 -229 /25 ،52/4)، طرائق الحقائق (159/3)، كاروان هند (116 -115 /1)، كشف الظنون (2044).

اميني، اميرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1277 ش)، روزنامه نگار، مترجم و نويسنده. در اصفهان متولد شد. پدرش را در طفوليت از دست داد و تعليم و تربيت او به مادرش كه دختر ميرزااحمد صادقى، برادر آيت اللَّه شريعت نجفى شيرازى بود، منحصر شد. وى تحصيل را از پنج سالگى نزد معلمه اى كه مادرش به خدمت گرفته بود، آغاز كرد. پس از چندى مدرسه اى كه به طرز جديد در پشت باغ چهل ستون اصفهان تأسيس شده بود به تحصيل پرداخت و بعد از آن به مدرسه ى اسلاميه رفت. از سنين كودكى به بيمارى فلج اطفال دچار و نيمى از بدنش بى حس شد. با اين حال، از حركت و تلاش باز نايستاد. نخستين فعاليتش را از روزنامه نگارى آغاز كرد و در سال 1307 ش روزنامه ى «اخگر» را از ميرزا فتح اللَّه خان وزيرزاده تحويل گرفت. مدتى نيز مديريت روزنامه ى «باختر» را عهده دار شد و روزنامه ى «اصفهان» را نيز جايگزين روزنامه «اخگر» كرد. وى به كارهاى عام المنفعه

مى پرداخت از جمله تأسيس پرورشگاه كودكان بى سرپرست اصفهان، احداث قنات و غرس درختان بى شمار و آبرسانى به اراضى باير، و نسبت به تأمين كار و درآمد براى روستاييان اصفهان كمك شايانى كرد. اميرقلى زبانهاى عربى، فرانسه و اسپرانتو را به خوبى مى دانست. از آثارش: ترجمه ى «عروس فرغانه»، اثر جرجى زيدان؛ «غلبه بر ترس و گرسنگى»، ترجمه از عربى؛ «داستانهاى امثال»؛ «فرهنگ عوام»؛ «عبدالرحمن ناصر»، اثر جرجى زيدان؛ «كودك»، اثر ويكتور پوشه؛ «داستانهاى كوچك»، از اسپرانتو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (2 -1 /2 ،182 -177 ،74 -71 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (295 -294 /1)، مؤلفين كتب چاپى (681 -679 /1).

انجوي شيرازي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در سال 1300 ش. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي خود را در مدارس علميه تهران و مشهد آغاز كرد ، سپس به تهران رفت و در دبيرستان دارايي تحصيلات خود را پي گرفت. او تا مقطع ليسانس ادامه تحصيل داد ، سپس در سال 1329 به سوييس رفت و تحصيلات خود را در رشته علوم سياسي و اجتماعي در ژنو تكميل نمود. بعد از شهريور 1320 و سقوط رضا شاه ، استاد انجوي به فعاليت هاي سياسي روي آورد و از حدود سال 1322 نيز فعاليت هاي مطبوعاتي خود را آغاز كرد. استاد انجوي شيرازي از چهل سالگي به كار گردآوري اسناد و حفظ و نگهداري روايات و ميراث فرهنگي مردم پرداخت. در سال 1340 با همكاري علي دشتي و محيط طباطبايي به راديو راه يافت و برنامه اي درباره فرهنگ مردم پي افكند. استاد انجوي شيرازي در شهريور 1372 ، در تهران درگذشت و در

گورستان ابن بابويه به خاك سپرده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : سيد ابوالقاسم انجوي شيرازي فرزند سيدخليل صدرالعلماء ، در سال 1300ش ، در شيراز به دنيا آمد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در واقعه گوهرشاد حضور داشت ،او بعد از وقوع حادثه به همراه خانواده مخفيانه به تهران عزيمت نمود و در اين شهر اقامت كرد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي تحصيلات مقدماتي خود را در مدارس علميه تهران و مشهد آغاز كرد ، سپس به تهران رفت و در دبيرستان دارايي تحصيلات خود را پي گرفت. او تا مقطع ليسانس ادامه تحصيل داد ، سپس در سال 1329 به سوييس رفت و تحصيلات خود را در رشته علوم سياسي و اجتماعي در ژنو تكميل نمود.

هم دوره اي ها و همكاران : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در سال 1318 ، با صادق هدايت آشنا شد. او همچنين در تاسيس يك مركز پژوهشي ، از همكاري كساني چون نصرالله يگاني ، محمود ظريفيان ، حسن پناهيان ، احمد وكيليان ، ولي الله دروديان ، علي اكبر جباري و علي اكبر عبدالرشيدي ، برخوردار بود.

وقايع ميانسالي : بعد از شهريور 1320 و سقوط رضا شاه ، سيدابوالقاسم انجوي شيرازي به فعاليت هاي سياسي روي آورد ؛ وي در سال 1324 به جرم سخنراني هاي ضد دولتي در تهران و گرگان ، تحت تعقيب فرماندار نظامي تهران قرار گرفت. در زمستان سال 1327 ، ترور نافرجام محمدرضا شاه باعث گرديد ، به اروپا رفته و فعاليت هاي روزنامه نگاري خود را در آنجا پي

گيرد. انجوي پس از بازگشت به ايران ، با كودتاي 28 مرداد سال 1332 مواجه گرديد او به همراه 60 نفر ديگر دستگير و به جزيره خارك تبعيد شدند ، كه تا 19 اردبيهشت 1334 در آنجا باقي ماند.

زمان و علت فوت : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در شهريور 1372 ، در تهران درگذشت و در گورستان ابن بابويه به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي از چهل سالگي به كار گردآوري اسناد و حفظ و نگهداري روايات و ميراث فرهنگي مردم پرداخت. در سال 1340 با همكاري علي دشتي و محيط طباطبايي به راديو راه يافت و برنامه اي درباره فرهنگ مردم پي افكند. ابتدا اين برنامه به مدت يك ربع ساعت در هفته و تحت نام « احساس و انديشه پخش مي شد. پس از تغيير عنوان هاي مكرر ، سرانجام اين برنامه « سفينه فرهنگ مردم » نام گرفت و در اواخر سه ساعت تمام به آن اختصاص داده شده بود. اين برنامه تا بهار 1358 ادامه داشت تا سرانجام انجوي بازنشسته شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : يكي از اقدامات مهم سيدابوالقاسم انجوي شيرازي ، گشايش مركزي براي گردآوري و پژوهش فرهنگ مردم بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي از حدود سال 1322 فعاليت هاي مطبوعاتي خود را آغاز كرد. در سال 1323 ، سردبيري روزنامه « نبرد امروز » را عهده دار شد كه تا سال توقيف اين روزنامه ( آبان 1325 ) ، همچنان اين مسئوليت بر عهده او بود. در سال 1324 مدتي به انتشار

روزنامه « افق » پرداخت. در آبان 1325 پس از توقيف روزنامه « نبرد امروز » به سوييس رفت و از آنجا به قصد ديدار هدايت راهي پاريس شد. انجوي در سال 1326 به تهران بازگشت و اين بار سردبيري مجله « آتشبار » را كه به مديريت ايرج زندپور منتشر مي شد ، عهده دار شد. او پس از كودتاي 28 مرداد و سپري نمودن دوره تبعيد ، به كار تاليف روي آورد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بازي نمايشي

2 تمثيل و مثل

3 جشن ها و آداب و معتقدات زمستان

4 ديوان حافظ

5 سفينه ي غزل

ويژگي اثر : با مقدمه ي دكتر محسن هشترودي.

6 فرهنگ مردم و طرز گردآوري و نوشتن آن

7 قصه هاي ايراني

8 گذري و نظري در فرهنگ مردم

9 مردم و شاهنامه

10 مردم و فردوسي

11 مردم و قهرمانان شاهنامه

12 مكتب شمس

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مشاهير ادب معاصر ايران ، گردآوري و پژوهش: علي مير انصاري ، دفتر اول ، تهران: سازمان اسناد مدارك ملي ايران ، ص 488

انزابي نژاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و

ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

انصاري استرآبادي، نصيرالدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، دانشمند شيعى و مترجم. وى ساكن هرات و معاصر شاه طهماسب اول صفوى بود. كتاب «مكارم الاخلاق» تأليف رضى الدين ابونصر حسن بن فضل طبرسى را كه از كتابهاى مشهور است، به دستور محمدخان شرف الدين اوغلى تكلو، حاكم هرات و اميرالامراى خراسان در عهد شاه طهماسب، به نام او به فارسى ترجمه كرد و «محاسن الآداب» ناميد. از ديگر آثار او ترجمه كتاب «عدة الداعى» ابن فهدحلّى است كه آن را به درخواست امير قزان خان فرزند محمدخان به فارسى ترجمه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1487/5)، تاريخ نظم و نثر (373)، الذريعه (124/20 ،116/4).

انصاري گرمرودي، موتمن الملك، سعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1301 -1231 ق)، خطاط، اديب و شاعر. وى خود را از اولاد خواجه عبداللَّه انصارى مى دانست و در انشاء و حسن خط و احاطه بر اشعار عربى و فارسى در عهد خود كم نظير بوده است. نستعليق و شكسته را استوار و درست مى نوشت. سعيد خان به خاطر ديدارى كه با ميرزا محمدتقى خان اميركبير كرد و ميرزا محمدتقى خان حسن خطش را ديد، او را از تبريز به تهران آورد و مسؤول نامه هاى محرمانه خود قرار داد. او پس از مدتى ملقب به موتمن الملك شد و در سال 1269 ق رسما به وزارت خارجه منصوب گرديد و مدتها بر آن سمت بود. در پايان عمر نيز افتخار توليت آستان قدس رضوى را داشت. او سرانجام در هفتاد سالگى در تهران درگذشت و در دارالسعاده ى مشهد دفن شد. از آثار وى: مرقعى به قلم سه دانگ و كتابت متوسط از اشعار مختلف، با رقم: «لمحرره سعيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال

و آثار خوشنويسان (231 -230 /1)، شرح حال رجال (70 -66 /2).

انوار، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات حوزوى، علوم قديمه و ادبيات عرب، كارشناسى و كارشناسى ارشد و دكترا در رشته ادبيات عرب از دانشكده ادبيات و الهيات و معارف اسلامى تهران با رتبه ممتاز.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشگاههاى مختلف ايران، پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تهران، دريافت سه مدال درجه اول فرهنگ، سراينده اشعار فارسى و عربى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تفسير و عرفان، لغت، شرح نظم و نثر عربى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر بيش از 50 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 15

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 5

زمينه علمى تأليفات:

تفسير، عرفان، ادب، لغت، شعر فارسى، شعر عربى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ادب، عرفان، تفسير، شعر و هنر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

انواري، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر اديب فاضل، متخلص به «لمعه» از خدمت گزاران صديق فرهنگ. در 1321 قمرى در دستگرد متولد، و تحصيلات خويش را در مدارس قديم و جديد اين شهر به پايان رسانيده، مدتى به محراب و منبر سرگرم بوده، سپس ترك نموده به خدمت فرهنگ اشتغال جسته، سال ها مديريت دبستان حسين آباد را داشت. در انجمن شعرا شركت مى كرد، و از آثارش: «نامه هاى دهقان» به چاپ رسيده. صاحب ديوان اشعار است.

در يكشنبه 14 محرم 1385 وفات يافته، در تكيه ى شيخ مرتضى ريزى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

انوري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن انوري در سال 1312 در شهرستان تكاب به دنيا آمد. در سال 1350 موفق به اخذ درجه دكترا در رشتة زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران شد. وي علاوه بر تدريس در دانشگاه هاي مختلف طي ساليان متمادي با سازمان كتاب هاي درسي وزارت آموزش و پرورش و مؤسسة لغت نامه دهخدا و دانشگاه پيام نور و... همكاري داشته است و چندين سفر مطالعاتي به كشورهاي آلمان و آمريكا نموده است. دكتر حسن انوري سرپرست گروه تدوين كتاب"فرهنگ بزرگ سخنگ مي باشد. كتاب فوق، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن انوري بعد از تحصيلات ابتدايي ، از سال 40_ 1337در مقطع كارشناسي رشته زبان وادبيات فارسي دانشگاه تبريز ادامه تحصيل داد و همچنين كارشناسي ارشد در همين رشته را از دانشگاه تهران از سال 1344تا1346 ادامه داد. وي دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي

را در دانشگاه تهران ازسال1346 تا 1350 ادامه گذراند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليت در تاليف بخشي از لغت نامه دهخدا در موسسه لغت نامه دهخدا و نوشتن مقاله در دايرة المعارف بزرگ اسلامي از جمله فعاليتهاي حسن انوري به شمار مي آيد.

فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي كه حسن انوري تا كنون بر عهده داشته است عبارتند از: تدريس در دبيرستانهاي تكاب ، 1337_1332 تدريس دردبيرستانهاي تبريز 1340-1337 تدريس در دبيرستانهاي تهران 1346-1340 تدريس در دانشگاه علم وصنعت 1351-1348 همكاري با سازمان كتابهاي درسي 1358-1343 همكاري با سازمان لغت نامه دهخدا و تاليف بخشي از مجلدات لغت نامه دهخدا، 1359-1340 تدريس نقد ادبي در رشته روزنامه نگاري دانشكده علوم ارتباطات و علوم اجتماعي 1358-1351 تدريس ادبيات فارسي و سرپرستي گروه زبان وادبيات فارسي دانشكده علوم ورزشي1358-1351 تدريس نقد ادبي ، متون قديم فارسي (شاهنامه ، حافظ ، سعدي ) و دستورزبان فارسي تربيت معلم 1358-1365 همكاري بادانشگاه پيام نور و تاليف 9 جلد كتاب درسي براي آن دانشگاه تاسيس مجموعه ادب فارسي با همكاري دكترجعفر شعار ، تاكنون 25 جلد از اين مجموعه به وسيله چند ناشر چاپ شده است( 1362) تاسيس مجموعه گنج ادب ، تاكنون 25 مجلد در نشر قطره چاپ شده است( 1371) تاسيس سازمان فرهنگ براي تدوين چند روزه فرهنگ( 1373)

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : حسن انوري موسس مجموعه ادب فارسي، مجموعه گنج ادب (در سال 1371) و سازمان فرهنگ (1371)بوده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسن انوري بغير از تدريس در مجامع علمي درسال 1353 به دعوت دانشگاه كن راهي آلمان و

براي گذراندن فرصت مطالعاتي دردانشگاه پرنيستون درسال هاي 8 _ 1357 به آمريكا سفركرده است.

جوائز و نشانها : دكتر حسن انوري سرپرست گروه تدوين كتاب"فرهنگ بزرگ سخنگ مي باشد. كتاب فوق، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد. حسن انوري در هفتمين همايش چهره هاي ماندگار در ابان ماه 1387 بعنوان چهره برگزيده در رشته ادبيات فارسي انتخاب گرديد.

چگونگي عرضه آثار : از دكتر انوري مقالات و تأليفات متعددي به چاپ رسيده است و در زمينة تحقيق و تصحيح نيز داراي آثار مختلفي مي باشد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتشكده آذر گشسب

2 آغاجي _ ترخان

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله آينده سال هشتم شماره 10 دي ماه 1361 به چاپ رسيده است

3 آميختگي عرفان با ورزش باستاني

ويژگي اثر : نشريه دانشكده تربيت بدني و علوم ورزشي در شماره دوم زمستان 1356 به چاپ رسيده است

4 آي بي كلاه ،آي با كلاه

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله راهنماي كتاب شماره 4 سال يازدهم تيرماه 1347 به چاپ رسيده است

5 آيين نگارش

ويژگي اثر : براي سال اول ودوم و سوم دبيرستان و همچنين آيين نگارش مقدماتي و پيشرفته و براي تحصيلات مكاتبه اي از انتشارات رسا و پيام نور و آموزش و پرورش در سال 1353تا 1368 چاپ شده است

6

اصطلاحات ديواني دوره غزنوي و سلجوقي

ويژگي اثر : تهران ، سال1355

7 ايران درشاهنامه

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله خاوران شماره 3و4 دربهمن و اسفند 1369 و مقالات كنگره بزرگداشت فردوسي دردانشگاه تهران 1375 به چاپ رسيده است

8 تحقيق در احوال مشايخ نقشبنديه

9 تحقيق در افعال فارسي

10 تحليل داستان شاه و كنيزك و زرگر

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه دانشكده علوم انساني در دانشگاه تربيت معلم در اسفند ماه 1356به چاپ رسيده است

11 تساهل

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله يغما سال پانزدهم دي ماه 1341 به چاپ رسيده است

12 تصحيح انتقادي ديوان حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله آينده سال سيزدهم شماره12_ 8 درسال 1366به چاپ رسيده است

13 تصحيح انتقادي گلستان سعدي

14 تصحيح انتقادي نصاب الصبيان فراهي

15 تعميم سواد دردهكده ها

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله يغما سال شانزدهم آبان ماه 1342 به چاپ رسيده است

16 تنظيم مجلدات از لغت نامه دهخدا (حروف الف ، ب ، ر، ك، ي)

17 خاندان نوبختي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله راهنماي كتاب شماره 3و 4 سال دوازدهم تير ماه 1348 به

چاپ رسيده است

18 دستور زبان فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب بعنوان دستورزبان فارسي براي سالهاي اول و دوم و سوم راهنمايي و دانشسراي راهنمايي در تهران و دانشسراي مقدماتي توسط انتشارات فاطمي وبراي تحصيلات مكاتبه اي در دانشگاه پيام نوراز سالهاي 1350 تا 1368 به چاپ رسيده است .

19 دستورزيان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله يغما درسال 1341 شماره 4 ، تيرماه ،سال پانزدهم به چاپ رسيده است

20 ديوان استيفا در حكومت غزنويان وسلجوقيان

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله بررسيهاي تاريخي درشماره 6 سال هشتم بهمن واسفند ماه 1352 در چاپ رسيده است .

21 راهنماي تدريس فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب بعنوان راهنماي تدريس آموزگاران براي سالهاي چهارم و پنجم و اول و دوم و سوم راهنمايي از سال 1328 تاسال 1352 به چاپ رسيده است .

22 رزمنامه رستم و سهراب

ويژگي اثر : اين كتاب با همكاري جعفر شعار در تهران ،درسال 1363به چاپ رسيده است

23 سخن و انديشه

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران و در انتشارات توس باهمكاري علي اصغر خبره زاده به چاپ رسيده است

24 صداي سخن عشق

ويژگي اثر : تهران ، انتشارات سخن، 1374

25 غمنامه رستم و سهراب

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران و انتشارات توس درسال 1363 به چاپ رسيده است

26

فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب براي دانشسراي مقدماتي درسال 1352 به چاپ رسيده است

27 فرهنگ بزرگ سخن

ويژگي اثر : اين كتاب حاوي 8 جلد است كه در انتشارات سخن درسال 1381 به چاپ رسيد ه است.دكتر انوري سرپرست گروه تدوين اين كتاب مي باشد. اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: فرهنگ بزرگ سخن به سرپرستي حسن انوري._تهران: انتشارات سخن، 8 ج، 1381. اين فرهنگ، به گفتة سرويراستار آن، گامي است كوچك در راه تدوين فرهنگ جامع زبان فارسي. تهيه كنندگان اين فرهنگ خواسته اند به نياز طبقة متوسط كتابخوان و مراجعان فارسي¬زبان پاسخ گويند، هم نيازهاي آنان را كه در متون و در گفتارهاي روز به واژه اي ناآشنا برمي خورند و هم نياز آنان را كه متون كهن را در مطالعه مي گيرند برآورده كنند. براي تهية اين فرهنگ بيش از هشت سال وقت صرف شده و ده ها تن از كارشناسان درجة اوّل تحت نظارت و سرپرستي دكتر حسن انوري، استاد زبان و ادب فارسي، به كار پرداخته اند. اگر چه مبناي كار تهيه كنندگان بر استخراج معاني از شواهد بوده، فرهنگ هاي مهم فارسي را پيوسته پيش چشم داشته اند . از آن ميان، فرهنگ هاي برهان قاطع، جهانگيري، آنندراج، فرهنگ فارسي امروز، و به ويژه لغت نامة دهخدا و فرهنگ معين، پيوسته مورد مراجعة آنان بوده است

28 فرهنگ دو جلدي سخن

29 كتاب فارسي و

تاريخ ادبيات

ويژگي اثر : اين كتاب براي سالهاي2 _ 1351 در وزارت آموزش وپرورش به چاپ رسيده است

30 كتاب قرائت فارسي براي مدارس

ويژگي اثر : اين كتاب براي سالهاي چهارم و پنجم دبستان و اول و دوم و سوم راهنمايي از آموزش و پرورش درسالهاي 1348 تا سال 1351 به چاپ رسيده است

31 كتاب لغت براي كودكان

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله راهنماي كتاب شماره 1 سال دهم ارديبهشت 1346 به چاپ رسيده است

32 كشتي از ديدگاه اهل تصوف

ويژگي اثر : اين مقاله درنشريه تربيت بدني و علوم ورزشي شماره اول آذر ماه 1356 به چاپ رسيده است

33 گزيده اشعار رودكي

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران درانتشارات اميركبير درسال 1365 با همكاري جعفر شعار به چاپ رسيده است

34 گزيده اشعار صائب

ويژگي اثر : اين كتاب در نشر بنياد در تهران با همكاري دكتر جعفر شعار و زين العابدين موتمن به چاپ رسيده است

35 گزيده بوستان سعدي

ويژگي اثر : 1371 تهران ،انتشارات علمي،

36 گزيده غزليات سعدي

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران در انتشارات سعدي و درسال 1369به چاپ رسيده است

37 گزيده گلستان سعدي

ويژگي اثر : تهران ، انتشارات علمي، 1371.

38 هدف تدريس از ادبيات

ويژگي اثر

: اين مقاله در نشريه انجمن دبيران ادبيات فارسي در تهران 1352 به چاپ رسيده است

39 يادداشتهاي قزويني بر حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله راهنماي كتاب درسال 1340 شماره 5و 6 به چاپ رسيده است

40 يك قصه بيش نيست

ويژگي اثر : تهران ، مقاله علمي ، 1368-بررسي محتوايي و ساختاري شعر حافظ

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.aftab.ir/lifestyle/view.php?id=1002292www.ketabesal.ir

اوحد سبزواري، خواجه فخرالدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 868 ق)، منجم، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به اوحد. از اعيان سبزوار و از خاندان مستوفى آن سامان و از معاصران اميرعليشير نوايى، شيخ آذرى، مولانا يحيى سيبك و مولانا حسن سليمى تونى و اميرشاهى سبزوارى بود. با وجود فضل و حكمت مشرب فقر و درويشى داشت و هميشه جمعى از وى استفاده مى بردند. بنا به گفته ى دولتشاه يك هزار جلد كتاب فارسى و عربى جمع كرد و آن را به خط خود تصحيح و مقابله نمود، وى در سبزوار درگذشت. اثر وى: «ديوان» اشعار مشتمل بر قصايد و غزليات و مقطعات است و قصايد غرّا در مدايح ائمه (ع) گفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (398 -397 /1)، تاريخ نظم و نثر (304 -303)، تذكره ى روز روشن (91)، الذريعه (111/9)، ريحانه (200/1)، الكنى والالقاب (200/2)، لغت نامه (ذيل/ اوحد)، مجالس المؤمنين (668 -667 /2)، مجالس النفائس (200 ،26).

اورنگ شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1286 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به اورنگ. مشهور به وقارالسلطنه. وى نواده ى وصال شيرازى بود و علوم ادبى و فارسى و عربى را در محضر پدر آموخت. سفرى به عراق رفت و چندى در اصفهان و تهران اقامت كرد. در يكى از دوره ها از سوى مردم فارس به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و از آن پس در تهران ساكن شد و رياست دفتر رييس الوزراء ايران را قبول كرد. پس از مرگ پدر به عتبات سفر كرد و بعد از شش ماه در سال 1313 ق به تهران بازگشت و با مؤلف «طرائق الحقائق» معاشر شد و مورد نوازش صدراعظم قرار گرفت. وفات وى در تهران

اتفاق افتاد و در ابن بابويه به خاك سپرده شد. اثر وى: ديوان «اشعار»، و از خطوط او: يك نسخه «لوايح» جامى، به قلم كتابت خفى خوش در كتابخانه ى مجلس شوراى ملى، كه چنين تمام مى شود، «به انجام رسيد... در چهارم شهر ربيع الاول من شهور سنه 1313 صلاث عشر و ثلاثمائة بعدالالف، على يد تراب اقدام العارفين محمودالمتخلص به اورنگ ابن الفرهنگ ابن الوصال». اثر ديگر وى، «نصاب الرجال» است كه منظومه اى فكاهى است و در آن از اوضاع ايران و فساد اخلاق مردمش به اسلوب زيبايى انتقاد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (364 -363)، احوال و آثار خوشنويسان (867 -866 /3)، حديقة الشعراء (202 -200 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (376 -371 /1)، الذريعه (112/9)، ريحانه (328/6 ،206/1)، شرح حال رجال (259/6)، طرائق الحقائق (381/3)، لغت نامه (ذيل/ اورنگ شيرازى)، مؤلفين كتب چاپى (10 -9 /6)، مرآت الفصاحه (76 -75).

اورنگ، مراد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق زبان هاى باستان.

تولد: 1283، تكاب آذربايجان.

درگذشت: آذر 1361.

مراد اورنگ، فرزند على اكبر، بازنشسته ى ارتش بود. از وى آثارى درباره ى فرهنگ ايران باستان به يادگار مانده است كه از آن جمله است: بررسى يسنا (ترجمه و تفسير اوستا، بخش يكم، تهران. 1339؛ بخش دوم- هات 9- تهران، 1340؛ بخش سوم- هات 10- تهران)؛ جشن هاى ايران باستان (تهران، 1336)؛ سددر (منتخبى از گفتارهاى زند و پازند، تهران، 1337)؛ سوشيانت (داستان هوشيدر و هوشيدرماه و سوشيانت، تهران، 1342)، فرهنگ اورنگ (تهران، 1337)؛ گزارش گاتاها (سرودهاى زرتشت، تهران، 1341)؛ همبستگى در اوستا (ترجمه و گزارش واژه اوستانى: خوات و دته، تهران 1341)؛ يكتاپرستى در ايران باستان (تهران، 1334).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ايجي، قاضي عضدالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(708/701- ح 756 ق)، متكلم، اصولى، فقيه شافعى و نحوى. از معاصران حافظ است كه در ايج از توابع اصطهبانات متولد شد. صوفى مشرب بود و شاگردان بسيارى داشت، شمس الدين كرمانى و سيف الدين ابهرى و سعدالدين تفتازانى از شاگردان وى بودند. در زمان سلطنت آل مظفر در شيراز به قضاوت اشتغال داشت. حافظ او را در زمره ى يكى از مفاخر علمى پنجگانه ى فارس ستايش كرده است. كتب بسيارى در فلسفه و كلام و اصول دين و اخلاق به زبان عربى دارد. آنگاه كه از سوى شيخ ابواسحاق نزد امير مبارزالدين براى انصراف وى از حمله به شيراز رفت مورد احترام فوق العاده وى قرار گرفت و امير از او درخواست كرد كه كتاب «المفصل» زمخشرى را كه در نحو است به فرزندش شاه شجاع تعليم دهد. در مذهب خود بسيار متعصب و با اماميه شديداً مخالفت مى ورزيد. كار او به سختى رسيد و توسط والى كرمان زندانى شد و در

زندان قلعيه دريميان كرمان درگذشت. از تأليفات او: «المواقف»، در علم كلام، كه به نام خواجه غياث الدين محمد بن رشيدالدين وزير تأليف كرده و ميرشريف جرجانى نيز شرحى بر آن نوشته است؛ شرح «مختصر الاصول» ابن حاجب؛ «الفوائد الغياثيه»، كه اختصارى است از قسمت سوم «مفتاح العلوم»؛ «تحقيق التفسير فى تكثير التنوير»؛ «الرسالة العضدية»، در وضع؛ «المدخل فى علم المعانى والبيان والبديع»؛ «العقائد العضديه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (482 -480)، الاعلام (66/4)، ايضاح المكنون (565 ،378 /1)، بزرگان شيراز (292)، تاريخ ادبيات در ايران (295/3)، تاريخ گزيده (699)، حبيب السير (221/3)، دايرةالمعارف فارسى (323/1)، روضات الجنات (51 -47 /5)، ريحانه (144 -142 /4)، فارسنامه ى ناصرى (1146/2)، كشف الظنون (1891 ،1764 ،1299 ،1144 ،898 ،104 ،41 ،37)، الكنى والالقاب (472/2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمن)، معجم المؤلفين (119/5)، هدية العارفين (527/1)، هفت اقليم (169 -168 /1).

ايران پرست، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1289، اصفهان.

نورالله ايران پرست مؤسس و مدير كتابفروشى دانش و صاحب امتياز و ناشر «دانش» (سه سال منتشر شد) فرزند مرحوم محمدعلى داعى السلام در 1289 در اصفهان متولد شد. سال هاى نوجوانى را در هند گذرانيد و تحصيل كرد. سپس به ايران آمد و كتابفروشى دانش را در خيابان سعدى ايجاد كرد. از جمله آثار او تصحيح گلستان سعدى است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ايراندوست تبريزي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه مونپليه فرانسه.

مرتبه علمى:

دانشيار زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات تطبيقى (ادبيات فارسى و ادبيات فرانسه)، ويراستارى 5 كتاب از دانشگاههاى تبريز و سهند.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ادبيات تطبيقى (ادبيات فارسى و ادبيات فرانسه).

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

اينجو، عضدالدوله، جمال الدين حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1035 ق)، فرهنگ نويس. از علويان شيراز بود كه ظاهراً نسب خود را به شيخ ابواحسق اينجو پادشاه معروف فارس در سده ى هشتم قمرى مى رساند. پدرش از اركان دولت دكن بود. علوم متداوله را در خدمت اساتيد عصر آموخت و از مقربان درگاه حسين نظام شاه صاحب احمدنگر شد، و نظام شاه دختر او خديجه را به عقد خود درآورد و مقام پدرزن خود را بالا برد. تا حيات نظام شاه با احترام زيست. پس از وفات او پسرش مرتضى بن حسين بحرى جانشين وى شد و چون مادر شاه بر امور مسلط بود جمال الدين را به زندان انداخت. اما بعداً امور به دست مرتضى افتاد، او را از زندان بيرون آورد و كارهاى مهم را به او سپرد. پس از مدتى از او رنجيد و او را با دخترش خديجه به رامپور تبعيد كرد. وى به آگره نزد جلال الدين اكبر بن همايون تيمورى رفت و از مقربان درگاه او

شد. زمانى كه جهانگير پسر اكبر به تخت سلطنت نشست او را والى بهار كرد و لقب عضدالدوله به او داد. در سال 1030 ق به علت كهولت سن از كار كناره گرفت و در اكبرآباد ساكن شد. اثر وى: «فرهنگ جهانگيرى» در لغت فارسى است كه آن را در سال 1032 ق تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (380 -376 /5)، تاريخ نظم و نثر (397)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (123 -122 /2).

آباداني، فرهاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

درگذشت: 1 فروردين 1359.

فرهاد آبادانى تحصيلات خود را در دانشگاه هاى هند به پايان رسانيد و پس از آن استاد زبان هاى ايرانى و فرهنگ پيش از اسلام در دانشگاه اصفهان گشت. مقاله هاى او در زمينه ى فرهنگ پيش از اسلام و تاريخ ايران باستان در مجله هاى تحقيقى و بيشتر در مجله هاى «هوخت»، «مهر»، «نامه ى سخنوران سپاهان»، «باستان شناسى» و «فرهنگ و هنر» چاپ شده است. وى در كتاب گوشه اى از فرهنگ ايران باستان مقاله اى درباره كتيبه ى داريوش دارد.

فرهاد آبادانى همچنين براى دومين كنگره ى تحقيقات ايرانى مقاله اى را به رشته ى تحرير درآورد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

آبي، ابوسعد، ابوسعيد منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 432 /422 /421 ق)، فقيه، اديب، شاعر و مورخ امامى. در آبه يا آوه از توابع ساوه متولد شد. و پس از كسب معلومات متداول زمان در رى به وزارت ابوطالب مجدالدوله ى ديلمى رسيد، و با صاحب بن عباد دوستى داشت. به گفته ى منتجب الدين از شاگردان شيخ طوسى بود. عبدالرحمان نيشابورى از او روايت مى كرد. برادر او، ابومنصور محمد بن حسن آبى، نيز از اديبان و دانشمندان قرن پنجم است كه در خدمت ملوك طبرستان داراى منصب وزارت بود. آثار ابوسعد عبارت اند از: «نزهة الادب»؛ «نثر الدرر»؛ «تاريخ رى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (237 /8)، اعيان الشيعه (252 /9 ،85 /2)، دائرةالمعارف البستانى (26 -25 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (12 /1)، الذريعه (108 ،52 -51 /24 ،254 /3)، رى باستان (394 /2)، رياض العلماء (219 /5)، ريجانه (136 -135 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196 -195 /5)، فهرست منتجب الدين (161)، فوائد الرضويه (668 -667)، كشف الظنون (1939 ،1927 ،295)، الكنى والالقاب (4 /2)، معجم الادباء (238

/6)، معجم البلدان (69 /1)، معجم المؤلفين (12 /13)، نشر دانش (س 13، ش 6، ص 28)، هدية الاحباب (96)، هدية العارفين (473 /2).

آبي، سيد حسين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 729 ق)، مترجم. از احوالات وى اطلاع چندانى در دست نيست، فقط از اشاراتى كه خود در كتابش به احوال خويش نموده است معلوم مى شود كه اصلاً از سادات به (بين قزوين و همدان) بوده و در جوانى به كاشان و سپس به اصفهان رفته است و در همان جا مقيم و با حكّام آنجا محشور شده است. اثر وى ترجمه ى آزادى است از «محاسن اصفهان) نوشته ى مفضل مافروخى، از عربى به فارسى، در 729 ق كه آن را به خواجه غياث الدين محمد پسر خواجه رشيدالدين فضل اللَّه تقديم كرده است. عباس اقبال آشتيانى آن را تصحيح و منتشر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ در ايران (54)، تاريخ نگاران ايران (368 /1)، الذريعه (126 /20)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 58 /8)، مولفين كتب چاپى (860 -859 /2).

آبي، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، اديب و محدث. مشهور به اديب آبى. وى استاد منتجب الدين است و منتجب الدين در «فهرست» گويد كه از محضرش استفاده روايى برده ام. از آثارش: «المنتخب»؛ «ندبةالوالد على المولود».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (104 -103 /24 ،366 /22)، رياض العلماء (87 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 260 /6)، فهرست منتجب الدين (170).

آپاساي منشي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح س سوم م)، منشى دربار ساسانى. در شهر قديمى شاپور، در بيست و چهار كيلومترى شمال غربى كازرون دو ستون مربوط به يك آتشكده ى كوچك ضمن ويرانه ها پيدا شد كه روى آن 16 سطر به پهلوى ساسانى و اشكانى از بهرام اول (272 تا 275 م) نوشته شده بود بدين مضمون: «در فروردين ماه از سال 48 از تاريخ آتش اردشير و سال سى از آتش شاپورشاه مؤبدان سال 24. اين است پيكر مزداپرست خداوندگار شاه شاهان ايران و غير ايران... اردشير.. نوه ى پاپك. اين آثار توسط «آپاساى» منشى از شهر حران.. براى پادشاه خود... شاپور... ساخته است. وقتى كه شاهنشاه اين پيكر را ديد به آپاساى منشى خلعت بخشيد از طلا و نقره و يك باغ و يك معبد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تمدن ساسانى (66 -65 /1).

آتشي مراغه اي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه، اديب و شاعر. در عهد فتحعلى شاه شيخ الاسلام مراغه و از شعراى معروف آن شهر و متخلص به آتشى بوده است. وى كتب زيادى تأليف كرده است، ديوانى هم دارد كه اكثر اشعار آن به زبان تركى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (2)، الذريعه (2 /9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 69 /13)، فرهنگ سخنوران (2)، مستدركات اعيان (3 /3).

آجودان باشي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1323 ق)، مترجم. ملقب به امير تومان فرزند ميرزا على اكبرخان آجودانباشى. وى «تياتر ضحاك» نوشته ى سامى بيك عثمانى را كه يكى از نمايشنامه هاى ضداستعمارى است به فارسى ترجمه كرد. اهميت اين نمايشنامه از جهت داشتن محتواى ضداستبدادى و انتشار آن مقارن با شكل گيرى نخستين حركتهاى مشروطه طلبانه است. از اين گذشته، انتخاب يك داستان اساطيرى- تاريخى براى تنظيم يك نمايش ابعاد نمايشى اساطير ايرانى را هم براى ايجاد «نمايش ملى» به ايرانيان نشان مى داد. ميرزا ابراهيم خان آجودان باشى ترجمه ى نسبتاً خوبى از اين اثر به دست داده است به طورى كه ذكاءالملك فروغى از آن بسيار تعريف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايشى (274 -273 /2)، ايدئولوژى نهضت مشروطيت (342).

آخري، ابوالفضل خُزيمة

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه و متكلم معتزلى، اديب و لغوى. نامش محمد و به خزيمه معروف بود. اهل آخُر، قصبه اى در دهستان، ميان گرگان و خوارزم، بود. در ناحيه ى دهستان از كسانى چون ابوالفتيان عمر بن عبدالكريم روّاسى و بندار بن عبدالواحد دهستانى و ديگران حديث شنيد. در مرو به روايت حديث اشتغال داشت و در همان جا نيز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (61 /1)، دانشنامه ى ايران اسلام (38 /1)، معجم البلدان (559 /2 ،70 /1).

آخوند زاده

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزاى فتحلى بن ميرزا محمد تقى. پدر وى كدخداى ده خانه از حوالى شبستر بود. فتحعلى در ده سالگى (1236 ه.ق.) از تبريز با مادر خود به ارسباران و از آنجا به قفقاز رفت، و بعد نزد پدر زن خود حاج على اصغر قرجه داغى در دفترخانه مترجم زبانهاى اسلامى گرديد. آخوندزاده مردى دانشمند بود و در غالب مباحث علمى و فلسفى و دينى اظهار نظر و موجبات جهالت شرقيان و بدبختى آنان را گوشزد كرده است. وى بيشتر آثار خود را درباره انتقاد از اوضاع اجتماعى و اصول اداره استبدادى ايران نگاشته، و با آنكه در خدمت دولت تزارى بوده، و از شاگرد مترجمى به مترجمى و از درجه سلطانى (سروانى) تا سرهنگى ارتقا يافته بود، تا پايان عمر محبت صادقانه اى به ايران داشت. از جمله آثار وى مرثيه منظوم درباره مرگ پوشكين شاعر روسى، درامها، داستان ستارگان فريب خورده (از سال 1274 -1267) به زبانهاى فرانسوى، انگليسى، آلمانى و روسى ترجمه شده است. رساله «خواب شگفت» او در انتقاد اوضاع اجتماعى در برلين چاپ شده. نامه هاى كمال الدوله نيز بدو منسوب است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ

فارسي معين (جلد پنجم)

آدمي خوارزمي، ابوالفضل محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 562 /561 ق)، مفسر، نحوى، لغوى و محدث. ملقب به زين المشايخ. او در ادبيات از پيشگامان و در زبان عرب خحجت به حساب مى آيد. لغت و علم اِعراب را از زمخشرى آموخت و پس از او بر جايش نشست. او حديث را نيز از زمخشرى و ديگران شنيد. در ترسل و نقد شعر دست داشت. از آثارش: «تفسير القرآن»؛ «شرح الاسماء الحُسنى»؛ «مفتاح التنزيل»؛ «تقويم اللسان»، در نحو؛ «الاعجاب فى علم الاعراب»؛ «الهدايه فى المعانى والبيان»؛ «اعجاز القرآن»؛ «اسرار الادب و افتخار العرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (227 /7)، كشف الظنون (2040 ،1829 ،1760 ،595 ،488 ،469 ،400 ،132 ،120 ،91 ،84 ،51)، معجم الادباء (5 /19)، معجم المؤلفين (138 -137 /11)، الوافى بالوفيات (340 /4)، هدية العارفين (98 /2).

آذر تبريزي مرتضوي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1250 ش)، اديب و شاعر، متخلص به آذر. مردى ميهن دوست بود. مدتى به استانبول مسافرت كرد. در آنجا با سيد جمال الدين اسدآبادى ملاقت كرد و از او چيزها در زمينه سياست آموخت. چنان كه در انقلاب مشروطه ى ايران از مؤسسين جدّى انجمن آذربايجان در تهران شد و در 1311 ش به عضويت انجمن ادبى آذربايجان درآمد. آذر مردى وارسته و آزاديخواه بود. وى در مقبرةالشعراء مدفون است. «ديوان» اشعارش شامل بيش از يكهزار بيت مى باشد. «اوراق پريشان» از آثار او است كه در 1334 ش در تبريز چاپ شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (70 /26)، سخنوران آذربايجان (188 -187)، فرهنگ سخنوران (3)، مؤلفين كتب چاپى (223 /1).

آذر يزدي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي آذر يزدي ، در روز دوم خمسه مسترقه ي سال 1300 شمسي در خرمشاه از توابع بزد در يك خانواده ي جديد الاسلام ديده به جهان گشود. مختصرخواندن و نوشتن را در خانه از پدر و قرآن را از مادربزرگ فراگرفت. در سن چهارده پانزده سالگي ، همراه با كار رعيتي و يا شاگرد بنايي ، مدت يك سال و نيم ، صبح هاي تاريك به مدرسه ي خان مي رفت و تا طلوع آفتاب نزد يك « آشيخ » كه او هم روزها در گيوه فروشي كار مي كرد ، با سه شاگرد ديگر يادگرفتن عربي را با اصرار پدر شروع كرد ، « نصاب » را حفظ نمود و تا « انموزج و الفيه » خواند كه بعد آن را رها كرد.آذر يزدي ، پس از اتمام تحصيلات مقدماتي ، چندي در رشته ي علوم قديمه به تحصيل پرداخت و با

زبان عربي و انگليسي آشنايي يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر مهدي آذريزدي ، حاج علي اكبر رشيد ، به شغل زراعت اشتغال داشت و به امور ديني و مذهبي سخت متعصب بود و چون از ذوق و قريحه ي شاعري برخوردار بود ، ديواني از اشعار در مدايح و مراثي ائمه اطهار از خود به جا گذاشت.

خاطرات كودكي : مهدي آذر يزدي ، با ذكر خاطراتي از دوران كودكي خود مي گويد : « - اولين بار كه حسرت را تجربه كردم ، موقعي بود كه ديدم پسرخاله ي پدرم كه روي پشت بام با هم بازي مي كرديم و هردو هشت سال بوديم ، چندتا كتاب دارد كه من هم مي خواستم و نداشتم. به نظرم ظلمي از اين بزرگتر نمي آمد كه آن بچه كه سواد نداشت ، آن كتاب ها را داشته باشد و من كه سواد داشتم ، نداشته باشم. كتاب ها ، گلستان و بوستان سعدي ، سيدالانشاء ، نوظهور و تاريخ معجم چاپ بمبئي بود كه پدرش از زرتشتي هاي مقيم بمبئي هديه گرفته بود. شب قضيه را به پدرم گفتم. پدرم گفت ، اينها به درد ما نمي خورد ، اينها كتاب هاي دنيايي اند. ما بايد به فكر آخرتمان باشيم. شب رفتم توي زيرزمين و ساعت ها گريه كردم و از همان زمان عقده ي كتاب پيدا كردم ، كه هنوز هم دارم. - يك وقتي كار كوچه و صحرا كم شد ، قرار شد من بروم سر كار بنايي و گلكاري كار كنم. اين كارها هم اغلب توي

شهر بود و به اين ترتيب من با شهر يزد آشنا شدم. در يزد با اينكه بچه ها و بزرگ ها ما را دهاتي حساب مي كردند و لهجه و لحن حرف زدن ما را مسخره مي كردند ، ناراحت نبودم ، چون راست مي گفتند : ما دهاتي بوديم و خيلي چيزها را نمي دانستيم. اما رفت و آمد توي شهر براي من تازگي داشت. نان نازك بازاري و پالوده يزدي و بعضي ميوه ها كه قبلاً هرگز نديده بودم و زندگي شسته رفته ي شهري ها مرا به شهر جذب مي كرد. به خاطر همين يك روز گفتم : ديگر به صحرا نمي روم. پدرم اوقاتش تلخ شد ، ولي مادرم با كار در شهر موافق بود. از كار بنايي به كار در كارگاه جوراب بافي كشيده شدم. صاحب كارگاه با « گلباري ها » ، صاحبان يگانه كتابفروشي شهر ، خويشي داشت و او هم جداگانه يك كتابفروشي تأسيس كرد و مرا از ميان شاگردهاي جوراب بافي جدا كرد و به كتابفروشي برد. ديگر گمان مي كردم به بهشت رسيده ام ، تولد دوباره و كتاب خواندن من شروع شد. در اين كتابفروشي بود كه فهميدم چقدر بي سوادم و بچه هايي كه به دبستان و دبيرستان مي روند ، چقدر چيزها مي دانند كه من نمي دانم. براي رسيدن به دانايي بيشتر ، يگانه راهي كه جلو پايم بود خواندن كتاب بود. سه چهار سال كار در اين كتابفروشي ، هوس نوشتن و شعرگفتن و با بچه هاي درس خوانده همرنگ شدن را در من به وجود آورد ».

اوضاع اجتماعي

و شرايط زندگي : خانواده ي مهدي آذر يزدي ، جزء خانواده ي جديدالاسلام ها بودند ؛ يعني قبلاً زرتشتي بودند و سه چهار نسل پيش مسلمان شدند ، خانواده اي كم جمعيت با مردمي فقير. پدر او جز كار و رعيتي و باغباني ، درآمد ديگري نداشت ، كم سواد بود و خيلي خشك و وسواسي و متعصب.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پدرمهدي آذر يزدي ، كم سواد و خيلي متعصب بود و مدرسه ي دولتي و كار دولتي و لباس كت و شلوار را حرام مي دانست ، به همين علت او را به مدرسه نگذاشت. مختصرخواندن و نوشتن را در خانه از پدر و قرآن را از مادربزرگ فراگرفت. در منزل هم قرآن ، مفاتيح الجنان ، حليه المتقين ، عين الحيات ، معراج السعاده ، نصاب الصبيان و جامع المقدمات را خواند. در سن چهارده پانزده سالگي ، همراه با كار رعيتي و يا شاگرد بنايي ، مدت يك سال و نيم ، صبح هاي تاريك به مدرسه ي خان مي رفت و تا طلوع آفتاب نزد يك « آشيخ » كه او هم روزها در گيوه فروشي كار مي كرد ، با سه شاگرد ديگر يادگرفتن عربي را با اصرار پدر شروع كرد ، « نصاب » را حفظ نمود و تا « انموزج و الفيه » خواند كه بعد آن را رها كرد. آذر يزدي ، پس از اتمام تحصيلات مقدماتي ، چندي در رشته ي علوم قديمه به تحصيل پرداخت و با زبان عربي و انگليسي آشنايي يافت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي آذر يزدي

، با ذكر خاطراتي از فعاليت هاي گوناگون خود مي گويد : « - در بحبوبه ي جنگ دوم و يكي دو سال از شهريور 1320 گذشته بود كه ناگهان آمدم تهران ، حال ناگزير مي بايست كاري پيدا مي كردم تا بتوانم با آن زندگي كنم و اين كار حتماً مي بايست كاري مطبوعاتي مي بود. در تهران با چند كتابفروشي از راه مكاتبه آشنا بودم ، ولي نمي خواستم بروم و بگويم كار مي خواهم ناشناسانه تقاضاي كار كردن را سهل تر مي يافتم. پيشتر با مقالات « هاشمي حائري » انسي پيدا كرده بودم. با خودم گفتم ، يك روزنامه نويس مشهور با همه ارتباط دارد. نامه اي به ايشان نوشتم و گفتم كه كار مطبوعاتي مي خواهم. آقاي هاشمي قدري توپ و تشر زد و ملامت كرد كه به تهران مي آييد چه كنيد ؟! ما خودمان از اين شهر در عذابيم و از اين حرف ها. بعد كم كم آرام شد و گفت ، شما سه شنبه ي آينده بيا يك فكري برايت مي كنم. سه شنبه ي بعد ، آقاي حسين مكي را در همان اداره ( ظاهراً روزنامه ايران ) صدا كرد و گفت ، بيا ، اين همشهري ات آمده. با آقاي مكي در يزد آشنا شده بودم. آقاي مكي گفت ، در خيابان ناصرخسرو با چاپخانه ي حاج محمدعلي علمي صحبت كرده ام ، برو آنجا و بگو مكي مرا فرستاده. همان روز رفتم و در چاپخانه ي علمي مشغول به كار شدم و تا امروز همچنان در كتابفروشي هاي متعددي مشغول كار هستم ( حالا

در هشتادسالگي ، كارم بيشتر تصحيح نمونه هاي چاپي كتاب است ). - با اينكه در اين مدت چهل و هفت سال اقامت در تهران ، از كتاب دور نشده ام ، ولي به كارهاي مختلفي دست زده ام و هروقت از هرجا بد مي آوردم ، چاپخانه ي علمي دوباره پناهگاه من بود. دو بار كتابفروشي داير كردم و هر دوبار ورشكست شدم. دوبار با يكي از كساني كه در چاپخانه آشنا شده بودم شريك شدم و به كار عكاسي حرفه اي پرداختم و هر دوبار مغبون و پشيمان شدم. يك بار يك عكاسخانه را خريدم ، ولي بعد از يك سال واگذار كردم ، چون با وضع من جور نمي آمد. در كتابفروشي هاي خاور ، ابن سينا ، اميركبير ( دوبار ) ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، روزنامه ي هاي آشفته و اطلاعات و چاپخانه ي علمي ( سه چهار نوبت و هر نوبت به مدت شش ماه تا چندسال ) كار كردم. هر وقت نمي توانستم با جايي جور بياييم ، از كار موظف و مستمري گرفتن دست برمي داشتم و فقط كار فردي غلط گيري و فهرست اعلام نويسي و ... را انجام مي دادم ( كاري كه همچنان به آن مشغولم ). - اولين بار كه به فكر تدارك كتاب براي كودكان افتادم ، سال 1335 يعني در سن 35 سالگي ام بود. در اين سال ، در عكاسي يادگار يا بنگاه ترجمه و نشر كتاب كار مي كردم و ضمناً كار غلط گيري نمونه هاي چاپي را هم از انتشارات اميركبير گرفته بودم و شب ها

آن را انجام مي دادم. قصه اي از « انوار سهيلي » را در چاپخانه مي خواندم كه خيلي جالب بود ، فكر كردم اگر ساده تر نوشته شود ، براي بچه ها خيلي مناسب است. جلد اول « قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب » خود به خود از اينجا پيدا شد. آن را شب ها در حالي مي نوشتم كه توي يك اتاق 2 × 3 متري زير شيرواني ، با يك لامپاي نمره ده ديواركوب زندگي مي كردم. نگران بودم كتاب خوبي نشود و مرا مسخره كنند. آن را اول بار به كتابخانه ي ابن سينا ( سر چهار راه مخبرالدوله ) دادم. آن را بعد از مدتي پس دادند و رد كردند. گريه كنان آن را پيش آقاي جعفري ، مدير انتشارات اميركبير بردم. ايشان حاضر شد آن را چاپ كند. وقتي يك سال بعد كتاب از چاپ درآمد ، ديگران كه اهل مطبوعات و كار كتاب بودند ، گفته بودند كه خوب است. به همين خاطر ، آقاي جعفري پيوسته جلد دوم آن را مطالبه مي كرد. كم كم اين كتاب ها به هشت جلد رسيد ، البته قرار بود ده جلد شود ، ولي من مجال نوشتن آن را پيدا نكردم ».

جوائز و نشانها : مهدي آذر يزدي ، در سال 1343 از سازمان يونسكو جايزه اي دريافت كرد و در سال 1345 دو اثر وي به عنوان اثر برگزيده ي « كتاب كودك » انتخاب شد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح مثنوي معنوي مولوي

2 چهل حديث

3 خاله گوهر

4 خودآموز شطرنج

5 خودآموز شطرنج

6 خودآموز عكاسي

7 خودآموز عكاسي

8 دستور طباخي و خانه داري

9 شعر قند و عسل

10 فرهنگ لغات و اصطلاحات محلي يزد

11 قصه هاي پيامبران

12 قصه هاي تازه از كتاب هاي كهن

ويژگي اثر : دوره ي ده جلدي.

13 قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب

ويژگي اثر : دوره ي هشت جلدي.

14 قصه هاي ساده

15 گربه ي تنبل

16 گربه ي ناقلا

17 لبخند

18 لبخن__د

19 مثنوي بچه خوب

20 منظومه ي باباي من

21 منظومه ي نوروزنامه

22 ياد عاشورا

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1اذر يزدي به روايت آذر يزدي ، روزنامه ي پيمان يزد ، سال هفتم ، شماره ي 6282سخنوران نامي معاصر ايران ، تأليف : سيدمحمدباقر برقعي ، ج

1 ، قم : نشر خرم ، ص 44

آذربايجاني، گوهر بيگم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز پيش از 1307 ق)، اديب و شاعر. وى در فضل و عفت مشهور بود. از آثارش: «ديوان» شعر است. از اشعار او است:

اگر به باد دهم زلف عنبر آسا را

به دام خويش كشم آهوان صحرا را

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياحين الشريعه (42 /5)، ريحانه (44 /1)، دانشمندان آذربايجان (320)، الذريعه (3 /9)، فرهنگ سخنوران (782)، مشاهير زنان (199).

آذرخشي، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1290 ش)، مترجم. از اهالى مشهد. در اواخر قرن سيزدهم افرادى در مشهد به فكر ايجاد سالنها و گروههاى نمايشى افتادند. اعتبارالسلطنه غفارى سالنى در سال 1290 ش تأسيس كرد كه جايگاه اجراى نمايش شد. در همين سالها رضا آذرخشى كه در اداره ى نظميه ى مشهد كار مى كرد، به ترجمه ى چند نمايشنامه دست زد و آنها را شخصاً به روى صحنه آورد. برخى از ترجمه هاى او عبارت اند از: «الهه»؛ «از دريچه ى سفارت»؛ «ايالت چهل و نهم»؛ «تصوير»؛ «در زندان و در آزادى»؛ «سرگشتگى جانگداز»؛ «توفان»؛ «عدالت»؛ «فضول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايشى (68 /2)، مؤلفين كتب چاپى (128 -127 /3).

آذرمهر، فاطمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

فاطمه آذرمهر در سال 1333 در تهران به دنيا آمد. در سال 1358 در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. از سال 1364 فعاليت علمي و فرهنگي خود را در مؤسسۀ انتشارات «فرهنگ معاصر»، براي تهيه و تدوين فرهنگ هاي دو زبانۀ انگليسي _ فارسي و فارسي _ انگليسي آغاز كرده و در حال حاضر نيز در آن مؤسسه مشغول به كار هستند. كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف فاطمه آذر مهر (يكي از مؤلفين)، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : فاطمه آذر مهر در سال 1358 در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فاطمه آذر مهر از سال 1364 فعاليت علمي و فرهنگي خود را

در مؤسسۀ انتشارات «فرهنگ معاصر»، براي تهيه و تدوين فرهنگ هاي دو زبانۀ انگليسي _ فارسي و فارسي _ انگليسي آغاز كرده و در حال حاضر نيز در آن مؤسسه مشغول به كار هستند.جوائز و نشانها : كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف فاطمه آذر مهر (يكي از مؤلفين)، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. آثار : فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي ويژگي اثر : تاليف،با همكاري محمد رضا باطني،اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنائي با كتاب:«فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي» : فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي؛ محمدرضا باطني، با دستياري فاطمه آذرمهر؛ تهران: فرهنگ معاصر، 1371. از جمله اهميت هاي «فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي» اين است كه مدخلهاي انگليسي و معادلهاي فارسي آن با تكيه بر پنج فرهنگ معتبر از زبان زنده روز گرفته شده است. توجه اين فرهنگ بيشتر بر برشها ظريف معنايي است و براي دستيابي اين هدف، سعي شده است كه معاني واژه هاي انگليسي از متن مثالهاي واقعي كه در فرهنگهاي مذكور ضبط شده، استخراج و طبقه بندي شود. نكته قابل توجه ديگر در ارتباط با «فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي» اين است كه اين فرهنگ بر اصل برابريابي پايه گذاري شده است و چون در فرهنگهاي دوزبانه، بر خلاف فرهنگهاي يك زبانه، تعريف واژه به تنهايي مشكل چنداني را براي مراجعه كننده حل نمي كند، لذا نهايت تلاش به

عمل آمده تا با بهره گيري از فرهنگهاي ديگر، برابرهاي دقيق فارسي براي معاني گوناگون واژه هاي انگليسي انتخاب و ثبت شود. اين موارد، در كنار هماهنگي در ارائه مطالب و شيوايي نگارش موجب شده تا كارايي فرهنگ مورد نظر در ترجمه از انگليسي به فارسي، افزايش يابد.

آذرنوش، آذرتاش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آذري، قدرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدرت الله آذري مؤسس و مدير بنگاه مطبوعاتي آذري درگذشت (20 ارديبهشت 1372). من نزديك به سي سال با او آشنا و دوست بودم. حدود پانزده سال ازين مدت كتابدار انجمن كتاب بود. نوجواني بود كه با شور و شوق در آنجا به كار آغاز كرد و با دلسوزي و علاقه مندي امور مربوط به مشتركان و پخش مجله راهنماي كتاب را انجام مي داد. مرحوم تقي زاده معرف او بود. ابتدا در بنگاه ترجمه و نشر كتاب در تهران و سپس در مؤسسه فرانكلين در تبريز كار مي كرد و چون به تهران آمد به ياري و همكاري ما شتافت. جواني دلسوز و صديق و كاردان بود. تصدي كتابداري در انجمن كتاب موجب علاقه مندي او به گردآوري و مجموعه سازي مجله ها و روزنامه هاي قديمي شد. درين رشته تبحر و ممارستي به دست آورد. چون انجمن كتاب و مجله راهنماي كتاب در پايان سال 1357 بي سرانجام ماند و كتابخانه اش را به بنگاه ترجمه و نشر كتاب بردند، آذري هم چند صباحي به آنجا كشانيده شد. ولي دوران خدمت او درآن مؤسسه مدتي دراز نپاييد و سرنوشت او "ما را از مدرسه بيرون كردند " شد. زيرا معلوم نشد كه آن كتابخانه را از انجمن به كجا فرستادند. او براي اعاشه خانواده خويش مغازه كوچكي در اول خيابان اميرآباد گرفت و به مجله فروشي_ كاري كه در آن استادي و مهارت پيدا كرده

بود_ پرداخت. البته آغاز اين دوره از زندگي او با سختي روبه رو شد. در آن روزها هيچ قدرت و بنيه مالي نداشت و با قرض توانست در آن دكه كار را شروع كند. بي ترديد بسياري از مجموعه هايي كه كتابخانه هاي كشور از نشريات ادواري دارند نتيجه رنجها و كوششهايي است كه آذري در راه جور كردن آنها متحمل شده بود. بنابراين همه استفاده كنندگان از نشريه ها بايد آمرزش آن مرد فرهنگ دوست را بخواهند. مدير مجله با تأسف بسيار، به فرزندان و همسرش تسليت مي گويد و اظهار شادماني مي كند كه فرزندان برومندش دنباله كار پدر را از دست نمي گذارند و آن مركز را سرپا نگاه خواهند داشت.1 محمد امين اديب طوسي ( 1283 – 1361ش) به تازگي از دوستم مصطفي مقربي شنيدم كه محمد امين اديب طوسي استاد بازنشسته دانشگاه تبريز دو سه سال پيش درگذشته است(5 خرداد 1361). آن مرحوم سال هاي دراز رشته ادبيات را در دبيرستان ها و پس از آن حدود پانزده سال در دانشگاه تبريز تدريس مي كرد. چند سال هم در بغداد درس گفته بود. از خدمات فرهنگي او همكاري در انتشار مجله ماهتاب است. اين مجله تقريباْ نشريه انجمن ادبي آذربايجان محسوب مي شد. آن انجمن را مرحوم اديب السلطنه سميعي به هنگامي كه استاندار آذربايجان بود تشكيل داده بود. مجله ماهتاب كه به صاحب امتيازي جواد ناطق (پدر مهندس ناصح ناطق) منتشر مي شد، بيش از دوازده شماره انتشار نيافت؛ مجله اي بود ادبي و تحقيقي و داراي مقاله هاي خوب. اديب طوسي مخصوصاْ علاقه اي مخصوص به تحقيق در

متون ادبي و لهجه هاي فارسي داشت و مقاله هايي چند در اين زمينه دارد كه همه در نشريه دانشكده ادبيات تبريز به چاپ رسيده است. كتابهايي كه از آثار اديب طوسي طبع شده است عبارتند از : 1312 دستور نوين، تهران 1312 ايام كودكي (شعر)، تهران . 1313 پيام فردوسي (شعر). 1317 – 19 انتقام عشق؛ تبريز (سه جلد) 1320 آموزش و پرورش از نظر غزالي ، تبريز 1321 دخمه هاي سياه يا كلبه بدبختان، تبريز. 1332 رابطه اوزان شعر فارسي با اوزان ترانه هاي محلي ايران، تبريز. 1341 ديوان اديب طوسي ، تبريز. 1342 فرهنگ لغات بازيافته (ذيل برهان قاطع)، تبريز(دوجلد). 1349 فرهنگ لغات ادبي، تبريز دوجلد. بي تاريخ بودا در هند بي تاريخ تخت سليمان اديب طوسي شعر مي سرود و نمونه اشعارش در تذكره هاي معاصران نقد شده است.1 1 - آينده ، سال 13، شماره 1 –3 (فروردين – خرداد 1366)، صص 198 – 199

آرام، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد آرام (1281-1378ش)، مترجم و نويسنده .در محله چاله ميدان تهران متولد شد. پس از پايان تحصيلات متوسطه از دارالفنون، در سال 1304 احمد آرام به تدريس فيزيك و شيمي پرداخت. او متوجه شد كه درس هاي تجربي بصورت نظري و بدون فعاليت آزمايشگاهي تدريس مي شود. ايشان به ابتكار جديدي دست زد و كتابي با عنوان هديه سال نو « مجموعه تجربيات فيزيكي و شيميايي» منتشر كرد. «هديه سال نو» نخستين كتاب آموزشي در كارهاي آزمايشگاهي شامل آزمايش هاي فيزيك و شيمي است كه استاد احمد آرام آن را در بهمن سال 1304 تأليف كرده است. احمد آرام سپس به رشته حقوق روي آورد ولي پس

از چندي آن را رها كرد وبه پزشكي تمايل يافت، ولي اين يك نيز چندان پاي بندش نكرد ودر آخرين سال آن را نيز رها كرد و به فعاليتهاي فرهنگي و ترجمه روي آورد. وي به همراه دكتر نصيري از بنيانگذاران تاليف كتاب هاي درسي در ايران است و مدتي به عنوان معاون وزير آموزش و پرورش در دهه 20 هجري شمسي فعاليت داشته است.

استاد آرام يكي از نخستين مؤلفان كتاب هاي درسي و آموزشي بود كه هم به تنهايي و هم با كمك ديگران كتاب هاي فيزيك و شيمي دبيرستان را تأليف كرد. علاقه اي كه به اميركبير داشت نام مجموعه اي از كتاب هاي خود را به نام «مجموعه امير» نامگذاري كرد. احمد آرام تا حدود سال 1330 نزديك به چهل جلد كتاب درسي و آموزشي نوشت.

احمد آرام يكي از پركارترين مترجمين معاصر است كه بيش از يكصد و چهل اثر از زبانهاي انگليسي فرانسه و عربي ترجمه كرده است. وي در ترجمه كتاب ها، دقت مي كرد تا معادل هاي فارسي مناسب براي واژه هاي خارجي بيابد و از اصطلاحات و واژه هاي فرنگي استفاده نكند. خود وي در اين باره مي گويد: من در زمينه طب كتابي ترجمه كرده ام كه حدود 1200 صفحه دارد. در اين كتاب سعي كرده ام حتي يك كلمه فرنگي نياورم. البته كار بسيار مشكلي است، ولي من اين كار را انجام دادم.

مرحوم احمد آرام روز 14 فروردين سال 1378 در آمريكا درگذشت و طي مراسمي در روز 22 فروردين و پس از انتقال به تهران تدفين شد. وي در سال 1382 به عنوان يكي از چهره هاي ماندگار برگزيده شد.

آثار :

وي بيش از يكصد و چهل اثر از زبانهاي انگليسي فرانسه و عربي ترجمه كرده است . برخي از آثار ترجمه ايشان شامل: اثبات وجود خدا ؛ سه حكيم مسلمان (نوشته حسين نصر) ؛ علم و تمدن در اسلام (نوشته حسين نصر) ؛پيدايش و مرگ خورشيد ؛ تكامل فيزيك (تأليف آلبرت اينشتين)؛ تاريخ تمدن (نوشته ويل دورانت)، انتقال علوم يوناني بعالم اسلامي (تاليف دليسي اوليوي)؛ مشرق زمين گاهواره تمدن هگل و مبانى انديشه معاصر تاريخ علم (تاليف جرج سارتن)؛ شش بال علم؛ متفكران اسلام (نوشته بارون كاراد)؛ حدس ها و ابطل ها(نوشته كارل پوپر) ؛ هگل و مبانى انديشه معاصر (نوشته اميرمهدى بديع)؛ يونانيان و ب_رب_ره_ا (نوشته اميرمهدى بديع)؛ هيئت ؛ لغتهاي قرآن؛ معلم نمونه؛ انديشه هاى كلامى شيعه (نوشته مارتين مكدرموت) مي باشد.

آريان، قمر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

قمر آريان ، در سال 1301 شمسي در شهر مشهد قدم به عرصه ي هستي نهاد. لات ابتدايي و متوسطه را در شهر مشهد به پايان رسانيد. سپس به تهران رهسپار گرديد و به دانشكده ادبيات راه يافت و در رشته ي زبان و ادبيات فارسي به تحصيل پرداخت و پس از طي مراحل مربوطه به دريافت ليسانس توفيق حاصل كرد. پس از آن در خلال خدمات آموزشي ، دوره ي دكتراي ادبيات را گذراند و در سال 1337 فارغ التحصيل گرديد. خانم دكتر آريان ، پس از اخذ مدرك ليسانس ، با عنوان دبير در دبيرستان ها به تدريس اشتغال ورزيد. وي سال ها از عمر خويش را صرف تدريس در دانشگاه ها كرد. علاوه بر تأليف چندين كتاب ، مقالات ادبي و تحقيقي نيز در مجله هاي سخن

، راهنماي كتاب ، يغما ، مرواريد و مهرگان به چاپ رسانيده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : قمر آريان ، تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر مشهد به پايان رسانيد. سپس به تهران رهسپار گرديد و به دانشكده ادبيات راه يافت و در رشته ي زبان و ادبيات فارسي به تحصيل پرداخت و پس از طي مراحل مربوطه به دريافت ليسانس توفيق حاصل كرد. پس از آن در خلال خدمات آموزشي ، دوره ي دكتراي ادبيات را گذراند و در سال 1337 فارغ التحصيل گرديد.

همسر و فرزندان : قمر آريان ، همسر نويسنده ي توانا دكتر عبدالحسين زرين كوب مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : قمر آريان ، مدت ها رياست هنرستان هنرهاي زيباي دختران را بر عهده داشته و هم زمان به فعاليت هاي فرهنگي خود ادامه مي دهد.

فعاليتهاي آموزشي : قمر آريان ، پس از اخذ مدرك ليسانس ، با عنوان دبير در دبيرستان ها به تدريس اشتغال ورزيد. وي سال ها از عمر خويش را صرف تدريس در دانشگاه ها كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : قمر آريان ، علاوه بر تأليف چندين كتاب ، مقالات ادبي و تحقيقي نيز در مجله هاي سخن ، راهنماي كتاب ، يغما ، مرواريد و مهرگان به چاپ رسانده است. وي دانشمندي محقق و مترجمي توانا و شاعري خوش قريحه و در شعر و شاعري از استعداد و توانايي كافي برخوردار است و اشعارش بيشتر در قالب دوبيتي به نظم درآمده و در قالب قصيده و غزل كمتر از او شعري مشاهده گرديده

است. او به زبان هاي فرانسه ، انگليسي و عربي آشنايي دارد.

آرا و گرايشهاي خاص : رساله ي دكتراي قمرآريان ، درباره ي مسيحيت و آيين مسيح و تأثير آن در ادبيات و شعر فارسي است. وي درباره ي نقش زن در قصه ها و افسانه هاي تورات و قرآن نيز به پژوهش پرداخته و آثاري را در اين زمينه خلق كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه ي جهان اسلام

ويژگي اثر : تأليف : برتولد اشپولر.

2 ترجمه ي شرق نزديك در تاريخ

ويژگي اثر : تأليف : فيليپ حتي.

3 چهره ي مسيح در ادبيات فارسي

ويژگي اثر : تحقيق درباره ي تأثير مسيحيت در ادبيات ايران.

4 كمال الدين بهزاد

ويژگي اثر : تحقيق در احوال و آثار بهزاد و محيط هرات عهد شاهرخ.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1دانشنامه ي زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، تأليف : پوران فرخزاد ، ج 1 ، تهران انتشارات زرياب ، ص 672سخنوران نامي معاصر ايران ، تأليف : سيدمحمدباقر برقعي ، ج 1 ، قم : نشر خرم ، ص 89

آرين پور، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1364 -1286 ش)، نويسنده و شاعر، متخلص به دانش. در تبريز متولد شد. نياى پدريش عباس ميرزا بود و از طرف مادر سلسله نسبش به خواجه نصيرالدين طوسى مى رسد. آرين پور در شرح حال خود در «كتاب امروز» مى گويد: روز و ماه و حتى سال تولدم را به درستى نمى دانم، آنچه از

اين بابت در شناسنامه ام آمده راه به جايى نمى برد زيرا مستند به بياض و يادداشت پشت جلد كتابى نيست. وى در مدرسه اى در تبريز كه اسماعيل امير حيزى مديريت و تعليمات آن را بر عهده داشت، تحصيل كرد. از همدرسان وى، دكتر رعدى آذرخشى، دكتر على اصغر حريرى، محمد حسين شهريار و ديگران بودند. از معلمان وى ابوالقاسم فيوضات، تقى رفعت و سيد احمد كسروى. تقى رفعت نخستين شخصى بود كه وى را با ادبيات نو آشنا ساخت. وى هنگامى كه در كلاس ششم دبيرستان تحصيل مى كرد شش شماره از «مجله ادب» را انتشار داد. او سى سال در دارائى خدمت كرد. از آثار وى: ترجمه ى «ناصرخسرو و اسماعيليان» برتلس؛ «از صبا تا نيما»؛ «از نيما تا روزگار ما».[1]

محقق، مترجم، مورخ.

تولد: 1297، تبريز.

درگذشت: 24 آبان 1364، تهران.

يحيى آرين پور تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس در دبستان تمدن تبريز آغاز نمود. علوم متوسطه را در دبيرستان محمديه همان شهر ادامه داد. آموزگاران وى در دبيرستان محمديه ابوالقاسم فيوضات، تقى رفعت، سيد احمد كسروى بودند. از همان زمان قصيده گويى و غزل گويى را با تخلص «دانش» آغاز كرد. بعدها برخى از قطعه ها و ترجمه هاى شعرى او در مجله هاى «سخن» و «يغما» به شكل پراكنده به چاپ رسيد.

در اواسط سال 1298 كه در كلاس ششم دبيرستان تحصيل مى كرد، شش شماره از مجله ى «ادب» را انتشار داد، شش شماره ى ديگر آن مجله تحت نظر اسماعيل امير خيزى منتشر شد. در اواسط سال 1299 وارد خدمت وزارت دارايى در تبريز شد و تا مرداد 1332، يعنى مدت سى و سه سال پياپى را در آن وزارتخانه مشاغلى داشت. زبان روسى را

در آموزشگاهى در تبريز فراگرفت و با زبان هاى انگليسى و فرانسوى نيز آشنا بود. پس از بازنشستگى به عنوان مترجم در راه آهن دولتى ايران مشغول به كار شد و همزمان به تحقيقات علمى خود ادامه داد. در سال 1346، كتاب ناصر خسرو و اسماعيليان تأليف ايران شناس روس (برتلس) را ترجمه كرد. كتاب ديگر او خاطرات سيمونيچ، وزير مختار روس بود. اما اثر ديگر او از صبا تا نيما نام دارد (1350) كه تاريخ يك قرن و نيم (سده ى سيزدهم و نيمه ى اول سده ى چهاردهم هجرى) ادب ايران است. وى سرانجام پس از يك سال بيمارى جانكاه جان سپرد و در بهشت زهرا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آدينه (ش 1، ص 11)، آينده (س 12، ص 116 -115)، چيستا (س 3، ص 322).

آزاد همداني، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1324 -1263 ش)، شاعر، متخلص به آزاد. در همدان متولد شد. پدرش حسين از اهالى ناحيه ى خوانسار اصفهان بود. وى از پانزده سالگى به تحصيل ادبيات فارسى و عربى پرداخت. منطق را بدون معلم و فقه و اصول و فلسفه را از اساتيد فن آموخت و با زبان انگليسى، فرانس و اسپرانتو آشنا شد. وى تحصيلات خود را در همدان و تهران گذراند و به خدمت وزارت فرهنگ و آموزش و پرورش درآمد و متجاوز از چهل سال به خدمت مشغول بود. وى سالها رييس انجمن ادبى همدان بود. آزاد خط شكسته را خوب مى نوشت و شعر نيز مى سرود. ابتدا اسير و سپس آزاد تخلص مى كرد و از مريدان سيد محمد يوسف زاده معروف به غمام همدانى بود كه بدين سبب به غمامى نيز شهرت داشت. از آثار او:

كتاب «عشق و ادب»، در دو جلد در شرح داستان فردوسى كه ناتمام مانده است، جلد اول آن در 1313 ش در تهران به چاپ رسيد.[1]

شيخ على محمد غمامى آزاد همدانى (و. 1302 ه.ق.) وى به فنون ادب فارسى و طبعى سرشار و بيانى جذاب و شيرين داشت. آزاد يكى از با ذوق ترين نويسندگان هم عصر خويش بود و سراسر عمر را در خدمت فرهنگ كشور گذراند و مردى نيك نام و درستكار بود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (238 -237)، بزرگان و سخن سرايان همدان (276 -272 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (159 /3)، سخنوران نامى معاصر (99 -94 /1)، شرح حال رجال (171 /6)، فرهنگ سخنوران (6)، مؤلفين كتب چاپى (577 /4).

آزادواري جويني، ابوموسي هارون

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، اديب و فقيه. در نيشابور از ابوعبداللَّه محمد بن ابراهيم پوشَنجى و ابراهيم بن عبدالرحمان بن سهل آزادوارى حديث شنيد. حاكم ابوعبداللَّه حافظ از او روايت كرده و او را فقيه و اديب شمرده و گفت است كه وى پيش از سال 310 ق در رى و بغداد به جمع آورى احاديث اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (85 /1).

آسوده شيرازي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1320 -1265 ق)، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به آسوده. از اهالى شيراز و پدرش بازرگان بود، اما خود او به حكم ذوق و گرايش فكرى، به شاعرى روى آورد و به تحصيل علوم ادبى و حكمت و رياضيات پرداخت و در فنون شاعرى چون عروض و بديع و قافيه و نقدالشعر مهارت يافت. در اواسط عمر به عزلت گراييد و به مصاحبت اهل ذوق و عرفان روى آورد. وى در تمام قلبهاى شعرى اعم از قصيده، غزل، قطعه، رباعى، مثنوى و مسمط طبع آزمايى كرده است و مثنويى به نام «عرفان الحكم» و مثنويى در تقريظ «سالارنامه» دارد. «ديوان آسوده» اثر ديگر او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (354 -353)، حديقة الشعراء (37 -32 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (30 -25 /1)، الذريعه (246 ،143 /19 ،247 /15 ،6 /9)، ريحانه (48 /1)، فارسنامه ى ناصرى (1154 ،1135 ،980 /2)، فرنگ سخنوران (6)، مؤلفين كتب چاپى (358 -357 /6)، مرآت الفصاحة (26 -25).

آشتياني اعتصام الملك، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1253 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. اصلا آشتيانى بود و در تبريز متولد شد. پس از فوت پدرش، كه از مستوفيان آذربايجان بود، به اعتصام الملك ملقب گرديد. در تبريز ادبيات فارسى و عربى و قدرى از فقه و اصول و حكمت قديم و زبان فرانسه و عربى را آموخت. در ترجمه از عربى و فرانسه توانا بود. در جوانى مطبعه ى سربى را در تبريز داير كرد. وى در دوره ى دوم مجلس وكيل بود و مدتى رياست كتابخانه ى مجلس شوراى ملى را داشت. از سال 1329 تا 1341 ق مجله ى ادبى علمى و اخلاقى و سياسى «بهار» را

انتشار داد. در تهران درگذشت و در آرامگاه خانوادگى در قم دفن شد. بعضى از تاليفاتش كه به زبان عربى است ظاهر در مصر چاپ شده است. از عربى و فرانسه نيز چند كتاب به فارسى ترجمه كرده است. از آثار وى: «تربيت نسوان» كه ترجمه اى است از «تحرير المراه»؛ «تيره بختان»، اثر ويكتور هوگو؛ ترجمه «خدعه و عشق»، اثر شيلر شاعر آلمانى برگردان از ترجمه فرانسوى؛ ترجمه ى «سفينه غواصه» اثر ژول ورن؛ ترجمه ى «حال تولستوى»؛ «سياحتنامه ى فيثاغورث در ايران»؛ «فهرست كتابخانه ى مجلس شوراى ملى»؛ «قلائد الادب»، در شرح «اطواق الذهب» زمخشرى، به عربى؛ «الثوره الهنديه»، ترجمه به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (117 -113 /2)، ايضاح المكنون (237/2)، دايره المعارف فارسى (167/1)، الذريعه (161/17 ،389/16)، ريحانه (850/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (205 -203 /1)، شرح حال رجال (494 -493 /4)، مؤلفين كتب چاپى (881 -880 /6)، معجم المولفين (277/13)، يادگار (س 3، ش 3، ص 35)، يادداشتهاى قزوينى (264/8).

آشتياني، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1270 ق)، خطاط و منشى. در علم انشاء مهارت داشت و نستعليق را نيكو و استوار مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (620 /3).

آغنه دوست، فاطمه خاتون

قرن:10

جنسيت:زن

مليت:ايران

(قبل از 962 ق)، اديب و شاعر، متخلص به دوستى. وى دختر درويش قيام سبزوارى بود. آغادوست در ادبيات و علم عروض وقوف و بصيرت كافى داشت و داراى طبعى سرشار بود. در تذكره ها با نامهاى آقا يا آغادوست نيز آمده است بيت زير از او است:

ز آشنايى تو عاقبت جدايى بود

فغان كه با تو مرا اين چه آشنايى بود

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (11)، الذريعه (9 /9)، رياحين الشريعه (322 /3)، زنان سخنور (197 /1)، فرهنگ سخنوران (10)، مرآت الخيال (337)، مستدركات اعيان (4 /3)، مشاهير زنان (5).

آفُراني، ابوالطيب، عبدالملك

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 338 ق)، فقيه، اديب و شاعر. ابوالطيب از مردم آفُران، قريه اى در نزديكى نسف، بود. از احمد بن حامد مقرى نسفى و ابوالفوارس احمد بن محمد بن جمعه و ليث بن نصر كاجَرى نَسفَى حديث شنيد و به مرو رفت و در آنجا فقه آموخت و از ابوالعباس معدانى و ابوالحسن محمودى و ابوزيد فقيه مروزى حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1).

آفراني، ابوتَمام، عبدالسلام

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 400 ق)، اديب، شاعر و فقيه. برادر ابوالطيب آفُرانى و از مردم آفُران، دهى در نزديكى نَسَف بود. در فقه پيرو مذهب شافعى بود و از اصحاب شافعى نيز آموخته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1).

آقا خان كرماني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1270- مقتول 1314 ق)، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر. وى نوه ى دخترى مظفر عليشاه كرمانى بود و در كرمان به دنيا آمد. پس از فراگيرى صرف و نحو و معانى و بيان به تكميل ادبيات، رياضيات و حكمت الهى كوشيد. ميرزا عبدالحسين در حدود 1302 ق همراه شيخ احمد روحى به اصفهان مهاجرت كرد و از آنجا به تهران آمد و به تدريس و تفسير قرآن اشتغال ورزيد. وى مدتى با حاجى ميرزا يحيى دولت آبادى و شيخ مهدى شريف كاشانى مصاحبت داشت. سپس به همراه روحى به رشت رفت و از آنجا رهسپار استانبول شد. او در استانبول با روزنامه ى «اختر» با مديريت آقا محمدطاهر تبريزى، همكارى كرد و مقالاتى در آن روزنامه نوشت. ميرزا آقاخان و شيخ احمد روحى و ميرزا حسن خان خبيرالملك نامه هاى بسيارى از قول سيد جمال الدين اسدآبادى به علماى نجف و سامرا و ايران نوشتند و خواستار همبستگى و مبارزه با استبداد ناصرالدين شاه شدند و همچنين از اعمال ميرزا على اصغر خان صد اعظم انتقاد كردند. به همين دليل صدر اعظم در صدد دستگيرى آنان برآمد و با متهم كردن آنان به دست داشتن در شورش ارمنيان، دولت عثمانى آنان را تحت الحفظ به طرابوزن تبعد و زندانى كرد. با پيش آمدن واقعه ى قتل ناصرالدين شاه در 1313 ق، سوءظن دولت ايران نسبت

به اين افراد بيشتر شد و عاقبت بر اثر اصرار ميرزا محمود خان علاءالملك ديبا، سفير كبير ايران در عثمان، به ايران فرستاده شدند و سرانجام به دستور محمدعلى ميرزاى وليعهد در تبريز به قتل رسيدند. از آثار وى: «آيينه سكندرى»، در تاريخ ايران، از ماقبل تاريخ تا رحلت پيغمبر (ص)؛ «جنگ هفتاد و دو ملت»؛ «عهدنامه ى مالك اشتر و دستور حكومت»، شرح و ترجمه؛ «نامه ى باستان»، منظوم، بر وزن «شاهنامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختر (ج 1، س 3 -1، مقدمه ص 11)، ادبيات نوين (30)، از صبا تا نيما (394 -390/ 1)، تذكره ى شاعران كرمان (497 -493)، ستارگان كرمان (372 -368)، شرح حال رجال (257 -253/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3232/ 2 ،1586 ،1067 ،870 ،92/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (756 -754/ 3)، يادگار (س 3، ش 4، ص 54)، يغما (س 2، ش 6، ص 259 -255).

آقابزرگ تهراني، محمدمحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1293 ق)، كتاب شناس، محقق، فقيه و محدث شيعى. آقا بزرگ تحصيلات مقدماتى خود را در تهران در مدارس دانگى و پامنار و فخريه آغاز كرد و ادبيات و فقه و اصول و منطق آموخت و در 1315 ق عازم نجف شد و نزد حاج ميرزا حسين محدث نورى تحصيل علم حديث كرد. و در حوزه درس آخوند ملا كاظم خراسانى، شريعت اصفهانى، سيد محمدكاظم يزدى و ميرزا محمدتقى شيرازى به تكميل فقه و اصول پرداخت. در سال 1329 ق به كاظمين رفت تا مقدمات تدوين بزرگ ترين دايرةالمعارف كتاب شناسى شيعه، يعني«الذريعة الى تصانيف الشيعة» را آماده سازد. اين دايرةالمعارف در واقع جوابى به جرجى زيدان، اديب مسيحى عرب

بود كه مدعى شده وبد كه نقش شيعه در فرهنگ اسلامى بسيار اندك است. آقابزرگ براى تهيه ى «فهرست الذريعه» در نجف چاپخانه اى به نام مطبعةالسعادة داير كرد. ولى دولت عراق مانع كار وى شد. وى براى تكميل «الذريعه» سفرهاى بسيار كرد و از بيشتر كتابخانه هاى عمومى عراق و ايران و سوريه و فلسطين و مصر و حجاز و بسيارى از كتابخانه هاى خصوصى بازديد كرد. حاج آقا بزرگ از بسيارى از محدثين فرق و مذاهب گوناگون اجازه ى نقل حديث داشت، از جمله: ميرزا حسين نورى، سيد محمدعلى شاه عبدالعظيمى، شيخ على خاقانى، شيخ على كاشف الغطاء، سيد حسن صدر، شيخ محمدعلى ازهرى مالكى، شيخ عبدالوهاب شافعى، شيخ ابراهيم الاحمدى، شيخ عبدالقادر طرابلسى، شيخ عبدالرحمن حنفى. بسيارى از بزرگان نيز از او اجازه ى نقل حديث گرفته اند، مانند: حاج آقا حسين بروجردى، سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى، شيخ عبدالحسين امينى، سيد عبدالهادى شيرازى، شيخ محمدرضا آل ياسين، سيد محمدصادق بحرالعلوم، سيد شهاب الدين مرعشى. وى پس از يك بيمارى طولانى در نجف درگذشت و طبق وصيتش، در كتابخانه خود كه آن را وقف علما كرده بود به خاك سپرده شد. مهمترين آثار وى عبارت اند از: «الذريعة الى تصانيف الشيعة» در 26 جلد؛ «طبقات اعلام الشيعه»، از سده ى چهارم تا چهاردهم ق. در يازده جزء كه ادامه كتاب «وفيات الاعلام» سيد حسن صدر در سه قرن اول بود؛ «مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال»؛ «هدية الرازى الى المجدد شيرازى»؛ «النقد اللطيف فى نفى التحريف عن القرآن الشريف»؛ «توضيح الرشاد فى تاريخ حصر الاجتهاد»؛ «المشيخة»؛ «ضياء المفازات فى طريق مشايخ الاجازات»؛ «مستدرك كشف الظنون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 6، ش 4

-3، ص 253 -247 و ش 8 -7، ص 596 -588)، الذريعه (1/ مقدمه و 20/ مقدمه)، ريحانه (54 -52 /1)، سرآمدان فرهنگ (19 -18 /1)، سواد و بياض (589 -587)، گنجينه ى دانشمندان (280 -279 /1)، مؤلفين كتب چاپى (235 -232 /5)، نام آوران فرهنگ (353).

آقاسردار، نجف قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1303 ق)، مورخ و مترجم. وى پس از پايان تحصيلات ابتدايى و مقدمات براى ادامه ى تحصيلات به بيروت رفته و از آنجا به فرانسه رهسپار شد. مدتى براى تكميل انگليسى در لندن صرف وقت كرده در بازگشت وارد خدمت وزارت دارايى شده و يك دوره نيز به وكالت مجلس انتخاب شد. وى از شاگردان فرصت الدوله شيرازى صاحب «آثار عجم» است. از آثارش: ترجمه ى «تاريخ انگلستان»؛ ترجمه ى «تاريخ روسيه»؛ «تاريخ سياسى نفت»، «دره ى نجفى»، در عروض و بديع و قافيه؛ «راه آهن ايران»؛ ترجمه ى «شناسايى دام و دد»؛ «عالم حيوانات»؛ «فراماسيون در انقلاب فرانسه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (235 /14 ،114 /8)، مؤلفين كتب چاپى (546 -544 /6).

آقاسي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمّدرضا آقاسي هستم. فرزند ششم يك خانواده ي مذهبي.24 فروردين سال 1338 در منزل پدري مان، واقع در تهران، خيابان خيّام، پشت امامزاده سيّد نصرالدين، به دنيا آمدم. مرحوم پدرم، با آنكه سوادي به آن صورت نداشت، امّا قاري قرآن بود و از مريدان مرحوم آيت الله« حاج سيد احمد طالقاني آل احمد» كه روحاني سرشناس محل ما بود و پدر جوانمرد فاضل؛ زنده ياد« جلال آل احمد». از طرفي، مادرم حدود چهل سال است افتخار مدّاحي حضرت قمر بني هاشم (عليه السلام) را دارد.

دو.

از زمان بچگي كلمات را به هم مي بافتم. مشخصاً از سنين سيزده چهارده سالگي. تقريباً بيست ساله بودم كه انقلاب شروع شد. قبل از انقلاب، دو سالي هنرجوي «هنرستان هنرهاي زيبا»ي شهر تهران بودم. منتها، از آنجا كه به نحوه ي آموزش متون درسي و مديريت خشك و بي بهره از ظرافت هاي تعليم و تعلّم هنري اولياء

امور هنرستان اعتراض داشتم، با مدير، ناظم و بعضي از اساتيد آنجا برخورد پيدا كردم. روي همين حساب هم، دو سال پياپي مرا مردود كردند و دست آخر سال سوم؛ اخراج ام كردند. بعد از آن ماجرا، مدتي در تسليحات ارتش كار مي كردم. اين وضع ادامه داشت تا حوالي تابستان 1357 كه با اوج گيري مسائل انقلاب، از تسليحات هم زدم بيرون.

سه.

از همان شب اول پيروزي انقلاب در بيست و دو بهمن 57، در كميته ي انقلاب؛ مستقر در مسجد امامزاده سيّد نصرالدين تفنگ به دوش كشيدم و شدم يكي از صدها هزار جوان پاسدار انقلاب.

چهار.

شعار محوري آن روزهاي انقلابيون اين بود؛ «امروز ايران- فردا، فلسطين». بر مبناي همين باور، دوره هاي مقدّماتي جنگ چريكي را در تهران آموزش ديدم. در آذرماه 58 بود كه به جمهوري عربي سوريه رفتيم. آنجا در يكي از پادگان هاي متعلّق به جناح نظامي «سازمان آزادي بخش فلسطين»- معروف به قواي العاصفه- مستقر شديم و مربيان زبده ي فلسطيني، يك دوره ي تخصصي از رزم پارتيزاني را به ما آموزش دادند. در پايان آن دوره ي آموزشي، روزي كه مي خواستيم به سمت مرز حركت كنيم، نيروهاي مسيحي لبناني طرفدار ارتش اسرائيل؛ معروف به فالانژها، مستقر در مرز مشترك سوريه- لبنان، راه عبور را به روي ما بستند و از ورود اكيپ ما به خاك لبنان جلوگيري شد. به ناچار، من به اتفّاق تعدادي از دوستان به تهران برگشتيم تا دستكم خودمان را به جبهه هاي نبرد افغانستان برسانيم؛ كه تازه چند ماهي بود توسّط يكصد و چهل هزار چكمه پوش سپاه چهلم ارتش سرخ اتّحاد

شوروي اشغال شده بود.

پنج.

پاييز سال 1365 بود كه يكي از رفقاي ما، در ستاد پشتيباني مهندسي جنگ جهاد سازندگي، سر وقت ام آمد با اين پيشنهاد كه؛« اگر آمادگي داري، بيا با هم برويم براي دوره ي آموزشي كار با بلدوزر و ماشين آلات سنگين. جبهه بلدوزرچي لازم دارد». خب، ما هم رفتيم در واحد مهندسي- رزمي ستاد پشتيباني جنگ جهاد تهران اسم نوشتيم. مدتي در كهريزك، دوره ي كار با ماشين آلات سنگين را ديديم. بعد هم اعزام شديم به جبهه ي جنوب. مدتي در شوش دانيال مستقر بوديم. بعد هم رفتيم سمت جزاير مجنون و دست آخر هم دشت شلمچه.

شش.

انتخاب قالب شعري براي بيان ادراكات و احساسات شاعرانه ام، يحتمل مثنوي به اين خاطر بود كه در اين قالب، براي فَوَرانِ شور دروني شاعر، به نسبت ديگر قالب هاي شعري، ميدان به مراتب وسيع تري وجود دارد. مثنوي درياست، مثنوي اقيانوس است. وقتي بخواهي بيايي توي چنين وادي هايي،« شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي». بايد ايمان داشته باشي كه ذاتاً فقيري و غني مطلق خداست و باب جود و عطاي خدا، آل محمّد (عليهم السلام) هستند. بايد كاسه ي گدايي برداري، بروي درِ خانه ي اهل بيت (عليهم السلام) را بزني. احساس استغنا و بي نيازي هم نبايد داشته باشي. در چنين صورتي؛ مطمئن باش اهل بيت (عليهم السلام) تو را دست خالي از در خانه شان بر نمي گردانند. هر چه شكسته تر و زارتر درِ خانه شان بروي، كاسه ي گدايي تو را پُرتَر مي كنند. حالا در رابطه با معروف ترين شعري كه خلايق در اين ملك

مرا به آن مي شناسند؛ يعني شيعه نامه، فقط مي توانم بگويم كه من شيعه نامه را از كرم اهل بيت (عليهم السلام) دارم، نه از خودم؛ كه هيچ ام و هيچ.

هفت.

بيشتر سرمايه ها و رديف بودجه هاي مصوّب براي شعر اصيل انقلاب، به سمينارها و سمپوزيوم ها و كنگره ها و كنفرانس ها و- به قولي امروزي ها همايش ها- ي پر از اسراف و تبذير و بي حاصلِ مثلاً فرهنگي- هنري و چاپ كاتالوگ ها و بولتن هاي لوكس و چهار رنگ بي خاصيت و يك بار مصرف اختصاص داده شد. بعضي دستگاه ها هم كه بعد از انقلاب به وجود آمدند و خود، به عنوان نهاد هاي هنري- تبليغاتي اين انقلاب مطرح شدند، زدند به بي راهه ي فرو رفتن در مسائلي، كه بيشتر در حوزه ي مسؤوليت وزارت بازرگاني و وزارت مسكن و شهرسازي است، تا يك نهاد مدّعي ترويج انديشه و هنر اسلامي! من از بيان حرف حق پروايي ندارم و خوفي هم ندارم كه اگر به خوشايند اين حضرات حرف نزنم، نان نداشته ام آجر شود! همين قدر گفته باشم، يكي از همين قماش دستگاه هاي متولّي انديشه و هنر اسلامي، يك بار عكس العمل تندي را نسبت به من نشان داد... حقوق ام را قطع كردند و ضمن ارسال يك دستورالعمل اكيد، مرا به صحن و سراي دستگاه شان ممنوع الورود فرمودند! يك بيت نثارشان كردم و سپردم شان به قهر مولا علي (عليه السلام). كه:

از آن روزي كه در خون پر گشودم به دار الكفر ممنوع الورودم

آثار استاد محمّدرضا آقاسي در حوزه

ي شعر به حدود 6-7 هزار بيت مي رسد، كه يكي از مشهور ترين آنها مثنوي بلند شيعه نامه است.

محمد رضا آقاسي ، شاعر و مثنوي سراي اهل بيت عصمت و طهارت ،در سن ٤٦ سالگي ،بامداد سه شنبه سوم خرداد ماه ٨٤ به علت عارضه قلبي در مركز تخصصي قلب تهران دار فاني را وداع گفت. پيكر وي 5 خردادماه از مقابل معراج الشهداي تهران تشييع و در قطعه 44 شهيدان بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

آقاگلزاده، فردوس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فردوس آقاگلزاده در سال 1335 به دنيا آمد. وي پس از اتمام دوره دبيرستان، وارد دانشگاه علامه طباطبايي شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي به تحصيل پرداخت. او تحصيلات مقطع كارشناسي ارشد و دكتري را در رشته زبان شناسي همگاني از دانشگاه تربيت مدرس و تكميل تحقيقات دكتري را در دانشگاه ليورپول انگلستان سپري كرد. وي پس از اتمام تحصيلات خود، به عنوان عضو هيات علمي گروه زبان شناسي دانشگاه تربيت مدرس فعاليت خود را آغاز كرد. او همچنين با نشريات و مجلات تخصصي همكاري نزديك داشته و ضمن آن در همايشها و سمينارهاي عملي، مقالات بسيار ارزشمندي را ارائه داده است.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيگرايش : زبانشناسي همگانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : فردوس آقاگلزاده پس از اتمام دوره دبيرستان، وارد دانشگاه علامه طباطبايي شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي به تحصيل پرداخت. او تحصيلات مقطع كارشناسي ارشد و دكتري را در رشته زبان شناسي همگاني از دانشگاه تربيت مدرس و تكميل تحقيقات دكتري را در دانشگاه ليورپول انگلستان سپري كرد. موضوع رساله وي " مقايسه و نقد رويكردهاي تحليل كلام و تحليل

انتقادي در توليد و درك متن" مي باشد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فردوس آقاگلزاده از سال 1378تا 1381سرپرست كتابخانه دانشكده، از سال 1376 جانشين معاونت پژوهشي دانشكده و از سال 1375 تا كنون سرپرستي آزمايشگاههاي زبان را به عهده داشته است.فعاليتهاي آموزشي : فردوس آقاگلزاده عضو هيات علمي گروه زبان شناسي و استاديار دانشگاه تربيت مدرس مي باشد. از جمله دروسي كه وي در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس مي نمايد عبارتند از: تجزيه و تحليل كلام و كاربرد شناسي، تطور زبان فارسي، مقدمات زبانشناسي، زبان انگليسي (مقطع كارشناسي ارشد و دكتري).ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فردوس آقاگلزاده با نشريات و مجلات تخصصي همكاري نزديك داشته و ضمن آن در همايشها و سمينارهاي عملي نيز شركت كرده است.آرا و گرايشهاي خاص : تخصص اصلي فردوس آقاگلزاده تجزيه و تحليل كلام و كاربردشناسي بوده اما به صورت جنبي بر روي جامعه شناسي زبان، ادبيات و زبانشناسي، گويش شناسي مطالعات و پژوهشهاي خود را نيز متمركز نموده است.آثار : " نقش جامعه شناسي زبان و راهبردهاي آن در تدريس زبان" مجله رشد زبان، شماره 14، تهران 1379 ، تقويت مهارت شنيداري به روش نوين تحليل متن، نخستين همايش بررسي روش هاي نوين آموزش زبان فارسي به غير فارسي زبانان، چاپ شده در مجموعه مقالات، دانشگاه علامه طباطبايي، 1380. دوزبانگي و چند زبانگي از ديدگاه روانشناسي زبان (به زبان انگليسي) "، دومين كنفرانس بين المللي علوم شناختي، تهران 1381 ، سازگاري صورت و محتوا در آيات قرآن مجيد از نگاه زبانشناسي"، همايش قرآن و علوم روز دانشگاه بيرجند، 1379 ، مفاهيم

فرهنگ و زبان" كنفرانس تعاملات علمي و فرهنگي ايران و غرب، دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي، تهران، 1379 ، نقش عوامل زبانشناختي و فرازباني در گفتگو و تفاهم فرهنگي ايران و آفريقا"، كنفرانس ايران و آفريقا، دانشگاه تربيت مدرس ، ويژگيهاي متون ادبي از ديدگاه زبانشناسي" مجله آموزش زبان، شماره 2، مشهد، 1379 ، ويژگيهاي متون ادبي از ديدگاه زبانشناسي"، همايش ترجمه ادبي در ايران دانشگاه فردوسي مشهد، بهمن ماه 1378

آقانجفي قوچاني، سيد حسن، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1295 ق)، فقيه، حكيم و اديب. در خسرويه ى قوچان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در قوچان، سبزوار و مشهد به پايان رسانيد و در بيست سالگى به اصفهان رفت و نزد آخوند كاشانى و ميرزا جهانگيرخان قشقايى حكمت و فلسفه و نزد آخوند شيخ عبدالكريم گزى، و سيد محمدباقر درچه اى فقه و اصول خواند. سپس از اصفهان به نجف رفت و نزد آخوند محمدكاظم خراسانى، شريعت اصفهانى، محمدباقر اصطهباناتى تلمذ كرد و در سى سالگى به اجتهاد رسيد و پس از بيست سال توقف در نجف به قوچان بازگشت و متجاور از بيست و پنج سال در قوچان مقام فقاهت و رتق و فتق امو مذهبى مردم و اداره ى حوزه ى علوم دينى را برعهده داشت. وى در قوچان درگذشت و آرامگاهش از زيارتگاه هاى قوچان است. از آثار وى: «شرح دعاى صباح»؛ «عذر بدتر از گناه»، درباره ى مشروطيت؛ «سفرى كوتاه به آباديهاى قوچان»؛ «سياحت غرب»؛ در كيفيت عالم برزخ و سير ارواح؛ «سياحت شرق» كه مهمترين اثر آقا نجفى و شرح حال خود او از كودكى تا مقام اجتهاد است؛ «حيوة الاسلام فى احوال آيةاللَّه الملك العلام»، در شرح زندگى آخوند خراسانى؛ «شرح

كفايةالاصول».[1]

حسن بن سيد محمد نجفى صاحب (كتاب سياحت شرق و سياحت غرب) از علماء بنام شهرستان قوچان بوده است. وى در سال 1295 قمرى در قريه (خروه) از توابع قوچان متولد شده و پس از رشد به مكتب رفته و شروع به دروس فارسى نموده و آن را تكميل و بعد با عدم رغبت و ميلى كه به ادامه درس داشت ولى روى اصرار پدرش به تحصيل ادامه داده و مدتى در مدرسه قوچان مقدمات را كاملا خوانده و بعد در سن 20 سالگى از راه كوير لوت به يزد و از آنجا به اصفهان آمده و در يكى از حجرات مسجد شاه و مسجد عربون اقامت و منظومه سبزوارى را در خدمت مرحوم آخوند كاشى و رسائل را از شيخ عبدالكريم كزى و حكمت و فلسفه را از ميرزا جهانگير خان قشقائى و فقه را از مرحوم آقا نجفى مسجد شاهى فراگرفته و در درس خارج حاج سيد محمدباقر درچه اى شركت و با مشقات بسيارى مواجه شده و به مراقبت و تزكيه نفس خويش پرداخته و بعد از چهار سال توقف در اصفهان در سال 1318 قمرى در سن 23 سالگى پياده به نجف اشرف مشرف شده و به درس مرحوم آخوند خراسانى و حاج سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى حاضر شده و هم از محضر مرحوم آقا شيخ محمدباقر اصطهباناتى در فلسفه استفاده نموده تا در سن سى سالگى به مقام فقاهت و اجتهاد رسيده و بعد از بيست سال اقامت در عتبات عاليات در سال 1338 قمرى به قوچان مراجعت و به ارشاد مردم و رتق و فتق امور دينى مردم

و حوزه علوم دينى قوچان اشتغال داشته تا بعد از بيست و پنج سال خدمات شايسته در قوچان در شب جمعه 26 ربيع الثانى 1363 قمرى در سن 68 سالگى وفات نموده و در منزل خودش مدفون و تاكنون قبرش مزار و مورد احترام مردم قوچان است. مرحوم آقا نجفى قوچانى كه افتخار اين شهرستان بلكه استان خراسان است داراى آثار نفيس و ارزنده اى مى باشد كه بعضى طبع و برخى غيره مطبوع مانده است و آنها از اينقرار است.

1- سفر غرب (سياحت غرب) 2- سياحت شرق 3- شرح ترجمه رساله تفاحيه ارسطو 4- كتاب عذر بدتر از گناه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (221 -220 /6)، نشر دانش (س 4، ش 2، ص 27 -18).

آل احمد، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال الدين سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سيد احمد حسيني طالقاني در محله سيد نصرالدين از محله هاي قديمي شهر تهران به دنيا آمد، او در سال 1302 پس از هفت دختر متولد شد و نهمين فرزند پدر و دومين پسر خانواده بود.

پدرش در كسوت روحانيت بود و از اين رو جلال دوران كودكي را در محيطي مذهبي گذراند. تمام سعي پدر اين بود كه از جلال، براي مسجد و منبرش جانشيني بپرورد.

جلال پس از اتمام دوره دبستان، تحصيل در دبيرستان را آغاز كرد، اما پدر كه تحصيل فرزند را در مدارس دولتي نمي پسنديد و پيش بيني مي كرد كه آن درسها، فرزندش را از راه دين و حقيقت منحرف مي كند، با او مخالفت كرد:

« دبستان را كه تمام كردم، ديگر نگذاشت درس بخوانم كه: «برو بازار كار كن» تا بعد

ازم جانشيني بسازد. و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم كلاسهاي شبانه باز كرده بود كه پنهان از پدر اسم نوشتم. »

پس از ختم تحصيل دبيرستاني، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سيد محمد تقي فرستاد تا در آنجا به تحصيل در علوم ديني بپردازد، البته او خود به قصد تحصيل در بيروت به اين سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. اين سفر چند ماه بيشتر دوام نياورد و جلال به ايران بازگشت.

در «كارنامه سه ساله» ماجراي رفتن به عراق را اين گونه شرح مي دهد:

«تابستان 1322 بود، در بحبوحه جنگ، با حضور سربازان بيگانه و رفت و آمد وحشت انگيز U.K.C.C و قرقي كه در تمام جاده ها كرده بودند تا مهمات جنگي از خرمشهر به استالينگراد برسد. به قصد تحصيل به بيروت مي رفتم كه آخرين حد نوك دماغ ذهن جواني ام بود و از راه خرمشهر به بصره و نجف مي رفتم كه سپس به بغداد والخ .... اما در نجف ماندگار شدم. ميهمان سفره برادرم. تا سه ماه بعد به چيزي در حدود گريزي، از راه خانقين و كرمانشاه برگردم. كله خورده و كلافه و از برادر و پدر.»

پس از بازگشت از سفر، آثار شك و ترديد و بي اعتقادي به مذهب در او مشاهده مي شود كه بازتابهاي منفي خانواده را به دنبال داشت.

«شخص من كه نويسنده اين كلمات است، در خانواده روحاني خود همان وقت لامذهب اعلام شد ه ديگر مهر نماز زيرپيشاني نمي گذاشت. در نظر خود من كه چنين مي كردم، بر مهر گلي نماز خواندن نوعي بت پرستي بود كه اسلام هر نوعش

را نهي كرده، ولي در نظر پدرم آغاز لا مذهبي بود. و تصديق مي كنيد كه وقتي لا مذهبي به اين آساني به چنگ آمد، به خاطر آزمايش هم شده، آدميزاد به خود حق مي دهد كه تا به آخر براندش.»

آل احمد در سال 1323 به حزب توده ايران پيوست و عملاً از تفكرات مذهبي دست شست. دوران پر حرارت بلوغ كه شك و ترديد لازمه آن دوره از زندگي بود، اوج گيري حركت هاي چپ گرايانه حزب توده ايران و توجه جوانان پرشور آن زمان به شعارهاي تند وانقلابي آن حزب و درگيري جنگ جهاني دوم عواملي بودند كه باعث تغيير مسير فكري آن احد شدند.

همه اين عوامل دست به دست هم داد تا جوانكي با انگشتري عقيق با دست و سر تراشيده، تبديل شد به جواني مرتب و منظم با يك كراوات و يكدست لباس نيمدار آمريكايي شود.

در سال 1324 با چاپ داستان «زيارت» در مجله سخن به دنياي نويسندگي قدم گذاشت و در همان سال، اين داستان در كنار چند ديگر در مجموعه "ديد و بازديد" به چاپ رسيد. آل احمد در نوروز سال 1324 براي افتتاح حزب توده و اتحاديه كارگران وابسته به حزب به آبادان سفر كرد:

«در آبادان اطراق كردم. پانزده روزي. سال 1324 بود، ايام نوروز و من به مأموريتي براي افتتاح حزب توده و اتحاديه كارگران وابسته اش به آن ولايت مي رفتم و اولين ميتينگ در اهواز از بالاي بالكوني كنار خيابان".

آل احمد كه از دانشسراي عالي در رشته ادبيات فارسي فارغ التحصيل شده بود، او تحصيل را در دوره دكتراي ادبيات فارسي نيز ادامه داد، اما

در اواخر تحصيل از ادامه آن دوري جست و به قول خودش «از آن بيماري (دكتر شدن) شفا يافت».

به علت فعاليت مداومش در حزب توده، مسؤوليتهاي چندي را پذيرفت. خود در اين باره مي گويد:

«در حزب توده در عرض چهار سال از صورت يك عضو ساده به عضويت كميته حزبي تهران رسيدم و نمايندگي كنگره.... و از اوايل 25 مأمور شدم زير نظر طبري «ماهنامه مردم» را راه بيندازم كه تا هنگام انشعاب 18 شماره اش را درآوردم حتي شش ماهي مدير چاپخانه حزب بودم.»

در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در همان سال، به رهبري خليل ملكي و 10 تن ديگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبري حزب و مشي آن انتقاد مي كردند و نمي توانستند بپذيرند كه يك حزب ايراني، آلت دست كشور بيگانه باشد. در اين سال با همراهي گروهي از همفكرانش طرح استعفاي دسته جمعي خود را نوشتند.

آل احمد با نثر عصيانگرش اينگونه مي گويد:

«روزگاري بود و حزب توده اي بود و حرف و سخني داشت و انقلابي مي نمود و ضد استعمار حرف مي زد و مدافع كارگران و دهقانان بود و چه دعويهاي ديگر و چه شوري كه انگيخته بود و ما جوان بوديم و عضو آن حزب بوديم و نمي دانستيم سر نخ دست كيست و جواني مان را مي فرسوديم و تجربه مي آموختيم. براي خود من «اما» روزي شروع شد كه مأمور انتظامات يكي از تظاهرات حزبي بوديم (سال 23 يا 24؟) از در حزب خيابان فردوسي تا چهارراه مخبرالدوله با بازوبند انتظامات چه فخرها كه به خلق نفروختم، اما

اول شاه آباد چشمم افتاد به كاميون هاي روسي پر از سرباز كه ناظر و حامي تظاهرات ما كنار خيابان صف كشيده بودند كه يك مرتبه جا خوردم و چنان خجالت كشيدم كه تپيدم توي كوچه سيد هاشم و ....."

در سال 1326 كتاب «از رنجي كه مي بريم» چاپ شد كه مجموعه 10 قصه كوتاه بود و در سال بعد «سه تار» به چاپ رسيد. پس از اين سالها آل احمد به ترجمه روي آورد. در اين دوره، به ترجمه آثار «ژيد» و«كامو»، «سارتر» و «داستايوسكي» پرداخت و در همين دوره با دكتر سيمين دانشور ازدواج كرد.

«زن زيادي» نيز به اين سال تعلق دارد.

در طي سالهاي 1333 و 1334 «اورازان»، «تات نشينهاي بلوك زهرا»، «هفت مقاله» و ترجمه مائده هاي زميني را منتشر كرد و در سال 1337 «مدير مدرسه» «سرگذشت كندوها» را به چاپ سپرد. دو سال بعد «جزيره خارك- در يتيم خليج» را چاپ كرد. سپس از سال 40 تا 43 «نون و القلم»، «سه مقاله ديگر»، «كارنامه سه ساله»، «غرب زدگي» «سفر روس»، «سنگي بر گوري» را نوشت و در سال 45 «خسي در ميقات» را چاپ كرد و هم «كرگدن» نمايشنامه اي از اوژان يونسكورا. «در خدمت و خيانت روشنفكران» و «نفرين زمين» و ترجمه «عبور از خط» از آخرين آثار اوست.

آل احمد در صحنه مطبوعات نيز حضور فعالانه مستمري داشت و در اين مجلات و روزنامه ها فعاليت مي كرد.

نكته اي كه در زندگي آل احمد جالب توجه است، زندگي مستمر ادبي او است. اگر حيات ادبي اين نويسنده با ديگر نويسندگان همعصرش مقايسه شود اين موضوع به خوبي مشخص

مي شود.

جلال در سالهاي فرجامين زندگي، با روحي خسته و دلزده از تفكرات مادي به تعمق در خويشتن خويش پرداخت تا آنجا كه در نهايت، پلي روحاني و معنوي بين او و خدايش ارتباط برقرار كرد.

او در كتاب "خسي در ميقات" كه سفرنامه ي حج اوست به اين تحول روحي اشاره مي كند و مي گويد: "ديدم كه كسي نيستم كه به ميعاد آمده باشد كه خسي به ميقات آمده است. . ."

اين نويسنده پر توان كه همواره به حقيقت مي انديشيد و از مصلحت انديشي مي گريخت، در اواخر عمر پر بارش، به كلبه اي در ميان جنگلهاي اسالم كوچ كرد.

جلال آل احمد، نويسنده توانا و هنرمند دلير به ناگاه در غروب روز هفدهم شهريور ماه سال 1348 در چهل و شش سالگي زندگي را بدرود گفت.

ويژگي هاي آثار

به طور كلي نثر آل احمد نثري است شتابزده، كوتاه، تاثير گذار و در نهايت كوتاهي و ايجاز .

آل احمد در شكستن برخي از سنت هاي ادبي و قواعد دستور زبان فارسي شجاعتي كم نظير داشت و اين ويژگي در نامه هاي او به اوج مي رسد.

اغلب نوشته هايش به گونه اي است كه خواننده مي تواند بپندارد نويسنده هم اكنون در برابرش نشسته و سخنان خود را بيان مي كند و خواننده، اگر با نثر او آشنا نباشد و نتواند به كمك آهنگ عبارات ، آغاز و انجام آنها را دريابد، سر در گم خواهد شد.

از اين رو ناآشنايان با سبك آل احمد گاهي ناگريز مي شوند عباراتي را بيش از چند بار بخوانند.

آثار

آثار جلال آل احمد را به طور كلي مي توان

در پنج مقوله يا موضوع طبقه بندي كرد:

الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. ه_- خاطرات و نامه ها.

الف- قصه و داستان

1- ديد و بازديد 1324:

نخست شامل ده بود، در چاپ هفتم دوازده داستان كوتاه را در بردارد. جلال جوان در اين مجموعه با ديدي سطحي و نثري طنز آلود اما خام كه آن هم سطحي است، زبان به انتقاد از مسايل اجتماعي و باورهاي قومي مي گشايد.

2- از رنجي كه مي بريم 1326:

مجموعه هفت است كه در اين دو سال زبان و نثر داستانهاي جلال به انسجام و پختگي مي گرايد. در اين مجموعه تشبيهات تازه، زبان آل احمد را تصويري كرده است.

3- سه تار 1327:

مجموعه سيزده است. فضاي داستانهاي سه تار لبريز از شكست و ناكامي قشرهاي فرو دست جامعه است.

4- زن زيادي 1331:

حاوي يك مقدمه و نه داستان كوتاه است. قبل از جلال، صادق چوبك و به تصوير شخصيت زنان در داستانهاي خود پرداخته اند.

زنان مجموعه زن زيادي را قشرهاي مختلف و متضاد مرفه، سنت زده و تباه شده تشكيل مي دهند.

5- سرگذشت كندوها 1337:

نخستين داستان نسبتاً بلند جلال است با شروعي به سبك قصه هاي سنتي ايراني، "يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچكس نبود" اين داستان به بيان شكست مبارزات سياسي سالهاي 29 تا 31 حزبي پرداخته است.

6- مدير مدرسه 1337:

اين داستان نسبتاً بلند به نوعي ميان خاطرات فرهنگي آل احمد است. خود او در اين مورد گفته است:

"حاصل انديشه هاي خصوصي و برداشت هاي سريع عاطفي از حوزه بسيار كوچك اما بسيار موثر فرهنگ و مدرسه"

مدير مدرسه، گزارش گونه اي است از روابط

افراد يك مدرسه با هم و روابط مدرسه با جامعه.

" آل احمد در مدير مدرسه به نثر خود اعتماد كامل دارد.

قلم ديگر در دستش نمي لرزد و چنين مي نمايد كه انديشه هايش نيز، در چارچوبي خاص، شكل نهايي خود را يافته است.

به رغم اين تكوين انديشه، جلال شكست را باور كرده است، لذا به دنبال گوشه اي خلوت مي گردد.

7- نون والقلم 1340:

يك داستان بلند تاريخي كه حوادث آن مربوط به اويل حكومت صفويان است. زبان نون والقلم به اقتضاي زمان آن نسبتاً كهنه است.

8- نفرين زمين 1346:

رماني روستايي است كه بازتابي از جريانهاي مربوط به "اصلاحات ارضي" در آن بيان شده است.

9- پنج داستان 1350:

دو سال پس از مرگ آل احمد چاپ شده است.

10- چهل طوطي اصل (با سيمين دانشور) 1351:

مجموعه شش قصه كوتاه قديمي از "طوطي نامه" كه با تحريري نو نگاشته شده است.

آل احمد در نامه اي خطاب به حبيب يغمايي، مدير مجله ادبي يغما مي نويسد: " و من كه جلال باشم وقتي خيال دكتر شدن و ادبيات را در سر داشتم به اينها دسترسي يافتم. قرار بود درباره "هزار و يك شب" و ريشه هاي هندي و ايراني قصه هايش چيزي درست كنم به رسم رساله، كه نشد. . ."

11- سنگي بر گوري 1360:

رماني است كوتاه و آخرين اثر داستاني آل احمد محسوب مي شود. موضوع آن فرزند نداشتن اوست.

ب- مشاهدات و سفرنامه ها

اورازان 1333، تات نشينهاي بلوك زهرا 1337، جزيره خارك، درٌ يتيم خليج فارس 1339، خسي در ميقات 1345، سفر به ولايت عزرائيل چاپ 1363، سفر روس 1369 ، سفر آمريكا و سفر اروپا كه هنوز

چاپ نشده اند.

ج- مقالات و كتابهاي تحقيقي

گزارشها 1325، حزب توده سر دو راه 1326، هفت مقاله 1333، سه مقاله ديگر 1341، غرب زدگي به صورت كتاب 1341، كارنامه سه ساله 1341، ارزيابي شتابزده 1342، يك چاه و دو چاله 1356، در خدمت و خيانت روشنفكران 1356، گفتگوها 1346.

د- ترجمه

عزاداريهاي نامشروع 1322 از عربي، محمد آخرالزمان نوشته بل كازانوا نويسنده فرانسوي 1326، قمارباز 1327 از داستايوسكي، بيگانه 1328 اثر آلبركامو (با علي اصغر خبرزاده)، سوء تفاهم 1329 از آلبركامو، دستهاي آلوده 1331 از ژان پل سارتر، بازگشت از شوروي 1333 از آندره ژيد، مائده هاي زميني 1334 اثر ژيد (با پرويز داريوش)، كرگدن 1345 از اوژن يونسكو، عبور از خط 1346 از يونگر (با دكتر محمود هومن)، تشنگي و گشنگي 1351 نمايشنامه اي از اوژن يونسكو؛ در حدود پنجاه صفحه اين كتاب را جلال آل احمد ترجمه كرده بود كه مرگ زودرس باعث شد نتواند آن را به پايان ببرد؛ پس از آل احمد دكتر منوچهر هزارخاني بقيه كتاب را ترجمه كرد.

ه_- خاطرات و نامه ها

نامه هاي جلال آل احمد (جلد اول 1364) به كوشش علي دهباشي، چاپ شده است كه حاوي نامه هاي او به دوستان دور و نزديك است.

آل بحرالعلوم، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1320 /1319 -1248 ق)، فقيه، اديب و شاعر. در نجف به دنيا آمد. تفسير و فقه و اصول و كلام و ادبيات را از پدر آموخت. از او به عنوان شاعر كبير آل بحرالعلوم ياد شده است. مناعت طبع او مورد ستايش همگان بود. شيخ محمد سماوى نجفى صاحب كتاب «الطليعة» و شيخ عبدالمحسن كاظمى و شيخ عبدالحسين خياط نجفى از شاگردان وى در ادبيات

و شعر مى باشند. از آثارش «ديوان» شعرى است كه با اجازه در فرزندش سيد حسن و سيد محمد در صيداء به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (29 /1)، اعيان الشيعه (133 -129 /2)، الذريعه (644 /9)، معجم المؤلفين (24 -23 /1)، مكارم الآثار (1333 /4).

آل بحرالعلوم، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1282 ق)، عالم، مورخ، اديب و شاعر. در نجف به دنيا آمد. ادبيات و مقدمات علوم را نزد پدر آموخت. فقه و اصول را نزد سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعة اصفهانى و شيخ عبداللَّه مازندرانى فراگرفت. بيشترين شهرت او در شعر و ادب و تاريخ است. او همچون پدرش شاعرى توانمند بود. از آثارش: «التاريخ المنظوم»، حدود 1000 بيت، در تاريخ وفيات مشاهير علما و پاره اى از حوادث مهم و تاريخى و مدائح ائمه- عليهم السلام؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (626 /4)، الذريعه (289 /3)، معجم المؤلفين (195 -194 /3).

آل بحرالعلوم، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1221 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. در نجف زاده شد و همان جا نشو و نما يافت و مراحل علمى را پيمود. فقه و اصول و كلام را نزد شيخ حسن فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء و شريف العلماء مازندرانى و شيخ مرتضى انصارى و شيخ محمدحسن نجفى صاحب «جواهر» آموخت. وى از صاحب «جواهر» به دريافت اجازه نايل شد. كتاب ارزشمند «جواهر الكلام» محصول همكارى وى با استادش مى باشد. عالمانى چون سيد ميرزا جعفر حايرى و سيد محمد موسوى ساروى و شيخ فضل اللَّه مازندرانى و ميرزا صادق تبريزى و ميرزا محمد همدانى از شاگردان وى هستند. در سفرى كه براى مداواى چشم به ايران آمد پس از زيارت مشهد حدود دو سال در بروجرد نزد اقوامش ماند. پس از وفات برادرش، سيد على، از سوى خاص و عام به رياست حوزه ى نجف و مرجعيت شيعه برگزيده شد. سيد حسين در شعر و ادب نيز شهرت بسزايى دارد، و «ديوان» اشعارى از او باقى مانده كه

به ترتيب حروف تهجى است و در آن اشعار جدش سيد بحرالعلوم را نيز تخميس كرده است. در فقه و اصول نيز كتابهائى از وى به جا مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (20 -18 /6)، الذريعه (126 /9)، شهيدان راه فضيلت (496)، فوائد الرضويه (156 -155)، معجم المؤلفين (50 /4)، مكارم الآثار (725 -723 /3).

آل بحرالعلوم، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1318 -1247 ق)، فقيه، اصولى و اديب. نزد پدرش و عمويش، سيد على صاحب «البرهان القاطع»، و شيخ مرتضى انصارى و ميرزا حسن شيرازى فقه و اصول خواند. او داراى دقت نظر بود. او را آثارى در فقه و اصول است و چندين رساله تصنيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (47 /9)، شهيدان راه فضيلت (496)، علماء معاصرين (70 -69)، فوائد الرضويه (374)، معجم المؤلفين (183 /8).

آل بحرالعلوم، محمدصادق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه، اصولى، اديب و شاعر. در نجف متولد شد. تحت نظارت پدر مقدمات علوم را فراگرفت. و سطوح عالى فقه و اصول را نزد ميرزاى نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و سيد محسن قزوينى، و تفسير را نزد بلاغى و علم حديث و درايه را نزد شيخ ابوتراب خوانسارى آموخت. و از نايينى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و سيد محسن امين و سيد حسن صدر اجازه روايت گرفت. وى كتابخانه اى بنياد نهاد كه در آن كتابهاى خطى نفيسى گردآورى شد. او آثار بسيارى در فقه و اصول و شعر و ادب پديد آورد. از جمله: «دليل القضاء الشرعى، اصول و فروعه»؛ «السلاسل الذهبية»، كشكولى ادبى و تاريخى و رجالى؛ «المجموع الرائق من ازهار الحداق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (55 /20 ،211 /12 ،259 /8).

آل بحرالعلوم، ميرعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ق)، فقيه و نحوى. در علم و تقوا به درجه كمال رسيد. در زمان حيات پدرش از دنيا رفت. پدرش در آخر رساله ولايت در كتاب «بلغة الفقيه» از او تمجيد نموده و او را غواص درياى فقه خوانده است. از آثارش: كتاب «كشف الاسرار فى شرح الاظهار»، درنحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (313 -312 /8)، الذريعه (17 /18)، شهيدان راه فضيلت (497)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1530 -1529 /14).

آل داوود, علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيدعلي آل داوود در سال 1331 در شهر خور بيابانك به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه تا سال پنجم دبيرستان را در زادگاهش سپري كرد و سال آخر را در شهر اصفهان به پايان رسانيد، به تهران آمد و در رشته حقوق سياسي در دانشگاه تهران مدرك ليسانس گرفت. سپس تحصيل در مقطع فوق ليسانس رشته جامعه شناسي را در دانشگاه تهران آغاز كرد ولي آن را نا تمام گذاشت. آل داوود مصحح ديوان شعراي قديم، نسخه شناسي، مقاله نويس و ويراستار ، شايد كارنامه پر بار وي ، امروزه مايه رشك و غبطه افرادي است كه راه كوبيده شده و هموار « تحصيلات رسمي» را تا آخر رفتند. و دست آخر، تبديل به كارمندان پشت ميز نويس شدند. بدون تحقيق و تاليف و بدون جاي پاي در تاريخ و ادب و فرهنگ ايران . وي هم اكنون عضو هيات علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي است.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : اديب، محقق و نسخ شناس و ويراستار

والدين و انساب : پدر سيد علي آل داوود زنده نام سيد عبدالحسين آل داوود از كاركنان وزارت معارف

( سابق) و پدر بزرگش ، اسدالله منتخب السادات يغمايي، شاعر نامدار آن اقليم ( خور) بوده است. منتخب السادات نواده دختري يغمايي جندقي شاعر بزرگ عصر قاجار بود و بدين طريق نسب سيدعلي ال داوود ، هم از طريق پدر و هم از طريق مادر به يغمايي جندقي مي رسد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدعلي آل داوود، تحصيلات متوسطه را تا سال پنجم دبيرستان در زادگاهش (خور) و سال آخر را در دبيرستان ادب در شهر اصفهان به پايان رسانيد. به تهران آمد و در رشته حقوق سياسي در دانشگاه تهران به ادامه تحصيل پرداخت و موفق به اخذ درجه ليسانس شد. بعد از آن، راغب شد تا در رشته جامعه شناسي تحصيل را ادامه بدهد، در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، و چند قدم مانده به اخذ درجه فوق ليسانس، به قول خودش: «از آن منصرف شده و تا امروز ديگر پيگير تحصيلات رسمي نبوده ام».

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيدعلي آل داوود از همان زمان تحصيل در دبيرستان بنياد فرهنگ ايران كار مي كرد. نخستين مقاله سيدعلي آل داوود جوان در «كتاب طوس» - نشريه وزين و سنگين - چاپ شد و پايه و مايه علمي او را به همگنانش نشان داد. با اين حال، محقق جوان ما، صلاح نديد بناي معيشت خود را بر كار سنگين و كم بركت تحقيق (از لحاظ مادي) بگذارد. از اين رو، كار در وزارت فرهنگ و هنر (سابق) را نيز رها كرد و بر آن شد كه از تحصيلات خود در رشته وكالت دعاوي استفاده كند. هرچند كه بخش اعظم عمر او عملاً در كتاب

و قلم و دايرة المعارف ها سپري شد نه در دفتر وكالت و دادگاه ها.

استادان و مربيان : سيدعلي آل داوود زيرنظر استادي بزرگ: پرويز ناتل خانلري كه استعدادپرور بود و وسعت مشرب داشت. استاداني مثل محمدپروين گنابادي، حسين فريدجم و دكتر مهرداد بهار بناي فكري و علمي او را شكل دادند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدعلي آل داوود از 1365 به سمت مؤلف و ويراستار در دايرة المعارف بزرگ اسلامي (زير نظر كاظم موسوي بجنوردي) به كار مشغول شد و در عرض كمتر از بيست سال، بيش از يكصد مقاله علمي سنگين در موضوعات مختلف براي آن دايرة المعارف نوشت و چند برابر اين تعداد مقالات را ويرايش كرد. اوقاتي از هفته را نيز در فرهنگستان زبان و ادب فارسي به كار پرداخت. «دانشنامه زبان وا دب فارسي در شبه قاره هند» را تدوين و ويرايش كرد: نخستين كتاب هاي او نيز در همين سال ها از چاپ درآمد

فعاليتهاي آموزشي : سيدعلي آل داوود اكنون عضو هيات علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از كارهاي تحقيقي سيدعلي آل داوود در سه سال گذشته بايد به اين موارد اشاره كرد: «برگزيده اعجوبه و محجوبه»، از جمله داستان هاي كهن عاميانه و از زمره داستان هاي خواندني و مفيد در ادب قديم فارسي است. آل داوود اين «برگزيده» را از متن خطي آن (موجود در كتابخانه مجلس) استخراج و همراه با مقدمه مفصل و شرح لغات و اصطلاحات چاپ كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : وي در مورد پژوهش در نسخههاي خطي ميگويد: «در انتشار نسخه هاي خطي،

طبيعتاً بايد نسخه هاي مختلف آن اثر، با هم مقابله و تصحيح و سپس منتشر شوند. اين نقدها را بر آثاري مي نويسم كه مقابله شده اند و جزو آثار مطرح محسوب مي شوند. هر كتاب مطرحي را بايد يك منتقد كه به آن حوزه مسلط است، نقادي و بررسي كند و ببيند كه چاپ تازه اين كتاب تا چه حد توانسته به اهداف خودش نزديك باشد، اگر متن است، منتقد بايد ببيند اين متن درست تصحيح شده يا نه؟ اگر در حوزه تحقيقاتي است بايد ديد محقق آخرين حرف ها و تازه ترين حرف ها را در مورد يك اثر زده يا نه، مهم اين است كتابي كه در حوزه تاريخ و يا ادب منتشر مي شود آخرين مباحث اين موضوع را مطرح كرده باشد، اگر تكراري و مثل حرف هاي گذشتگان باشد، طبعاً آن اثر تحقيقي واجد ارزشي نيست». زندگي در ميان متون و اشتغال مداوم به كار تصحيح و بازشناسي، نسخ قديم، سيدعلي آل داوود را بدل به مسافر خستگي ناپذير نسخه هاي كهن ساخته است.

جوائز و نشانها : بزرگداشت حاميان نسخه هاي خطي در كتابخانه مجلس، از بسياري مصححان و پژوهشگران نسخه هاي خطي تقدير شد كه نام سيدعلي آل داوود نيز در آن فهرست بود. خود او با فروتني در اين مورد مي گويد: «اين تقدير در واقع بابت نقدنويسي در مجله نشر دانش (وابسته به مركز نشر دانشگاهي) است. يكي از كارهاي اصلي اين نشريه، نقد و بررسي نسخه هاي خطي است كه توسط مصححان منتشر مي شوند. در اين نشريه يكي از كارهاي من نوشتن نقد و بررسي

روي آثار خطي است كه منتشر شده اند. من در اين چند سال بيش از شصت نقد در مورد اين آثار نوشته ام. آنچه موجب اين تقدير شد در واقع سلسله نقدهاي من بود».

چگونگي عرضه آثار : مقالات فراوان سيدعلي آل داوود را مي توان در نشريات و كتاب هاي وزيني چون نشر دانش، نامه فرهنگستان، تحقيقات اسلامي، كتاب طوس (توس)، ارج نامه ايرج (با استخراج و فهرست نويسي درخشان سيدفريد قاسمي از آثار استاد ايرج افشار)، نامه بهارستان ... و مجله كانون وكلاي دادگستري سراغ كرد. اين آخري، مجله اي ويژه در زمينه تاريخ و مطالعات حقوقي است. سيدعلي آل داوود، رشته و حرفه معيشتي خود را نيز مثل كاردل، بسيار جدي دانسته و در آن مسير نيز فكر و قلم خود را به كار گرفته است. از جمله: مجموعه آثار يغماي جندقي (جلد اول: ديوان اشعار غير از فكاهيات؛ در سال ،1357 و جلد دوم شامل مكاتيب، در سال 1362)، شرح احوال و آثار يغماي جندقي (در سال 1362)، شرح احوال و اشعار حريف جندقي (در سال 1366)، دو سفرنامه از جنوب ايران (به سال 1367). او اين آزمودگي در نسخه هاي قديم و كارورزي با ادبيات كهن ايران را در فضاي ماهنامه وزين «يغما» (1357-1327) آموخته بود و از 1352 تا چند سال بعد، مدير داخلي آن مجله و يار و ياور عمومي دانشمندش حبيب يغمايي بود. آل داوود جوان در محيط آن نشريه، با غنايي از ادب و فرهنگ ايران آشنا شد كه در نوع خود منحصربه فرد بود

________________________________________

آثار :

1 احوال و اشعار حريف جندقي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات فتحي، 1366

2 اسرار الشهود، اثر شمس الدين اسيري لاهيجي

ويژگي اثر : موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1368

3 برگزيده اشعار يغماي جندقي

ويژگي اثر : تهران ، امير كبير، 1365، چاپ دوم 1369

4 تاريخ الفي،تاريخ ايران و كشورهاي همسايه در بين سالهاي 850 تا 984 ه_.ق

ويژگي اثر : تهران، انتشارات فكر روز، 1378

5 دو سفرنامه از جنوب ايران

ويژگي اثر : تهران، امير كبير، سال 1368، چاپ اول و چاپ دوم 1378

6 ديوان اشعار صفايي جندقي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات افرينش، 1370

7 ديوان حافظ با مقدمه

ويژگي اثر : تهران، انتشارات هيرمند، 1367

8 ديوان هنر جندقي

ويژگي اثر : انتشارات تالار كتاب، 1366، تهران

9 مثنوي شمس و قمر، اثر خواجه مسعود قمي

ويژگي اثر : اسلام آباد پاكستان، مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان، 1367

10 مجموعه آثار يغماي جندقي جلد اول و دوم

ويژگي اثر : انتشارات توس، چاپ اول، 1357، چاپ دوم 1367 تهران ، جلد دوم اين كتاب در تاريخ 1362 منتشر شد.

11 نامه اقبال (45 گفتار در زمينه مطالعات و تحقيقات ايراني)

ويژگي اثر : تهران ، انتشارات هيرمند،1377

12 نامه هاي امير كبير و انضمام رساله نوادرالامير

ويژگي اثر : تهران، نشر تاريخ ايران، 1371

13 يوسف و زليخا و شمس و قمر، اثر خواجه مسعود قمي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات آفرين، 1369

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

آل طالقاني، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1248 ق)، اديب، فقيه و عارف. در نجف به دنيا آمد. مقدمات را در خدمت برادر خويش، سيد هاشم، فراگرفت و ادبيات را در محضر شيخ احمد قفطان خواند. سپس به مجالس درس شيخ انصارى و شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و ميرزاى شيرازى حاضر شد، تا در فقه و اصول به اجتهاد رسيد. در اخلاق نيز مدتى نزد ملا حسينقلى همدانى رفت و از محضرش بهره ها گرفت. بيشترين شهرت وى در زمينه ادبيات است بدان پايه كه او را سيبويه ملقب كردند. جماعتى از ادباء از شاگردان وى به حساب مى آيند، از جمله: شيخ جعفر بديرى. در نجف وفات كرد و در صحن علوى دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مكارم الآثار (1340 -1339 /4).

آل طيب شوشتري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، فقيه، مجتهد و اديب. در شوشتر متولد شد. در محضر عموى خود سيد محمدباقر آل طيب علوم مقدماتى را خواند، و نزد پدرش و شيخ محمدكاظم ابن الشيخ سطوح عالى فراگرفت. سپس به دزفول مهاجرت كرد و از محضر شيخ محمدرضا دزفولى در زمينه فقه و اصول و حديث بهره برد. آنگاه به قم رفت و چند سال در محضر آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى تلمذ كرد و پس از دريافت درجه اجتهاد به زادگاهش بازگشت و به ترويج مذهب و نشر معارف اسلامى پرداخت. وى از آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى نيز داراى اجازه بود. او در علم هيئت و علوم عقلى مهارت داشت و در فلسفه از شاگردان مبرز ميرزا مهدى آشتيانى بود. از او آثار زيادى در فقه و اصول و

حكمت و ادبيات باقى مانده، از جمله آثار وى: منظومه «رياض المرضيه» كه متضمن «الفيه» ابن مالك نحوى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (307 -306 /26)، گنجينه ى دانشمندان (414 -412 /5).

آل عصفور، يوسف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1186 -1107 ق)، فقيه، متكلم، محدث، محقق، نويسنده و رجال شناس. از فرزندان احمد بن ابراهيم از شخصيتهاى معروف روحانى و علمى اين خاندان بود. وى در شاخوره ى بحرين زاده شد و در مكتب خانه و نزد پدر خواندن و نوشتن و مقدمات علوم را آموخت. هنگام فتنه خوارج در بحرين، و مهاجرت پدرش احمد به قطيف، در شاخوره ماند و پس از چندى به آنان پيوست. در آنجا نزد شيخ حسين ماحوزى و شيح احمد بن عبداللَّه بلادى و شيخ احمد بن على به آموختن علوم دينى مشغول شد. فوت پدر و سنگينى معيشت خانواده مانع ادامه ى تحصيل وى شد. پس به بحرين و سپس به مكه رفت و يكبار ديگر نزد شيح حسين ماحوزى بازگشت. از آنجا به بحرين، كرمان و شيراز رفت. و چون شيراز دچار خشم و غضب نادرشاه گشت به فسا رفت. در فسا براى تأمين نيازهاى زندگى به كشاورزى پرداخت و با فراغت نسبى به كار تدريس و تحقيق مشغول گشت و تأليف مشهورترين اثر فقهى خود «حدائق» را آغاز كرد. اما پس از آشوب خونينى كه در فسا رخ داد و ميرزا محمدعلى، حاكم وقت فسا، كه به وى التفات داشت كشته شد و دارايى و كتابهاى خود وى نيز به غارت رفت به اصطهبانات و سپس به عراق رفت و در كربلا اقامت گزيد و در اين شهر به آرامش و امنيت و رفاه

دست يافت و كتاب «حدائق» و چندين كتاب ديگر را تمام كرد. وى تا پايان عمر در آنجا زندگى كرد و حيات خود را صرف تدريس و تعليم و تحقيق و تأليف كتاباى فقهى، روايى و كلامى و عبادى كرد. او استاد سيد على طباطبائى صاحب «رياض» و از مشايخ روائى علامه بحرالعلوم است. در كربلا بر اثر طاعون درگذشت. بنابر وصيتش استاد وحيد بهبهانى بر وى نماز گزارد و در كنار تربت امام حسين (ع) به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «اعلام القاصدين»؛ «الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة»، در فقه استدلالى؛ «سلاسل الحديد فى تقييد ابن ابى الحديد»؛ «الدررالنجفية من الملتقطات اليوسفية»؛ «انيس المسافر و جليس الخواطر»؛ «لؤلؤة البحرين فى الاجازة لقرتى العين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (286 /9) ايضاح المكنون (20 /2 ،103 /1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (229 /4)، الذريعه (380 -379 /18 ،211 -210 /12 ،140 /8 ،290 -289 /6 ،466 -465 ،239 /2)، روضات الجنات (190 -186 /8)، ريحانه، (472 /8) ،(361 -360 /3) ،(234 /1)، شهيدان راه فضيلت (466)، طرائق الحقائق (186 -180 /1)، فارسنامه ى ناصرى (1407 -1406 /2)، فوائد الرضويه (716 -713)، گنجينه ى دانشمندان (324 /6)، مؤلفين كتب چاپى (879 -876 /6)، مصفى المقال (505)، معجم المؤلفين (269 -268 /13)، هدية الاحباب (172)، هدية العارفين (569 /2).

آملي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، كاتب. ملقب به صدرالكتاب. يك نسخه ى ديوان رودكى به قلم كتابت جلى متوسط به خط وى موجود است كه در تهران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (14 /1).

آملي، ابوالحسين احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(421 -333 ق)، فقيه، اديب، شاعر و محدث. در آمل به دنيا آمد. وى برادر يحيى ملقب به ناطق بالحق و از پيشوايان زيديه ى طبرستان و معاصر صاحب بن عباد بود. و با برادر كوچك تر خود به برادران هارونى معروف بودند. پدر وى شيعه ى اثنى عشرى بود و خود او و برادرش نيز نخست داراى اين مذهب بودند و بعد از فرقه ى زيديه ى پيوستند. آملى در پى كسب دانش به بغداد رفت و نزد دايى خود ابوالعباس احمد بن ابراهيم درس خواند. بعد به همدان رفت و نزد قاضى القضاة عبدالجبار همدانى درس خود را به پايان رساند و در فقه و اصول و نحو و لغت عربى و حديث و درايت تبحر يافت و آراء فقهى او از سوى زيديان ايران و كوفه و حجاز و يمن پذيرفته شد. وى در فصاحت شهره بود، چنانكه نثر وى را در كتابى كه در پاسخ قابوس وشمگير درباره ى فضايل اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) نوشت معجزه مانند دانسته اند. در ديلمستان با او به خلافت بيعت كردند و مدت حكومتش بيست سال طول كشيد. آثار او عبارتند از: «التجريد»، و شرح آن؛ «ديوان» اشعار؛ «سياسة المريدين»؛ «كتاب الافادة»؛ «كتاب البلغه»؛ «كتاب النصرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112 /1)، اعيان الشيعه (570 /2)، تاريخ طبرستان (101 ،98)، تاريخ گيلان و ديلمستان (27)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 16 -15

/5)، معجم المؤلفين (209 /1).

آملي، محمدسليم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، شارح و مترجم. وى «دعاى مشلول» را شرح و ترجمه كرده است. اين كتاب همراه «ترجمة دعاء السمات» علامه مجلسى كه در حدود 1000 سطر است با خط يك نويسنده گردآورى شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (101 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 318 /12).

آموزگار يگانه، ژاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ و زبانهاى باستان، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز، دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى از مدرسه مطالعات عالى سوربن پاريس در سال 1346.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى، فرهنگ و اساطير ايران باستان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 100 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فارسى، فرهنگ و زبانهاى باستانى، تاريخ و فرهنگ.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

زبان، تاريخ، فرهنگ و اساطير ايران باستان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آموزگار، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ق)، نويسنده و مترجم. پسر حبيب اللَّه آموزگار در اصطهبانات فارس متولد شد. در رشته ى اقتصاد و ادبيات به اخذ مدرك كارشناسى نايل شد. براى تكميل تحصيل به آمريكا رفت و دكتراى خود را در هر دو رشته گرفت. پس از بازگشت به ايران مشاور اقتصادى شد. ولى مجدداً به آمريكا رفت و به تدريس در دانشگاه مشغول شد. وى مدتى نماينده ى اصطهبانات در مجلس بود و يك چند نيز وزير بازرگانى شد. از آثار او است: «كليما يا سايه ى خوبان»، ترجمه اى از كتاب آندره موروا.[1]

(1359 -1269 ش)، روزنامه نگار و مترجم. در اصطهبانات فارس متولد شد. به شيراز رفت و مقدمات فقه و اصول و منطق را فراگرفت. در 1290 ش به تهران آمد و به جرگه ى مطبوعات وارد شد و سردبير روزنامه هاى «آفتاب»، «صداى ايران»، و مدير مجله

«رهنما» و صاحب امتياز مجله «علم و اخلاق» شد. سپس به رياست مدرسه ى دولتى ادب منصوب گرديد مدتى هم رياست فرهنگ شيراز را بر عهده داشت. در وزارت دادگسترى نيز يك چند مشاغل گوناگونى عهده دار شد. در سال 1330 ش وزير فرهنگ و پس از آن چند دوره سناتور شد. از همكاران مجله ى «آينده» و جزء مؤسسان و شريكان دوره ى چهارم آن مجله بود از جمله ى آثار وى: «آموزش و پرورش»؛ «ابومسلم خراسانى»، ترجمه از عربى؛ «اصلاحات اجتماعى»؛ «تاريخ اسلام»؛ «رهنماى تربيت»، ترجمه از عربى؛ «زن در جامعه»؛ «فرهنگ آموزگار».[2]

روزنامه نگار.

تولد: 1270، تهران.

درگذشت: فروردين 1359.

حبيب الله آموزگار اصطهباناتى، فرزند محمدحسين اصطهباناتى، تحصيلات مقدماتى خود را در مدارس تهران پشت سر گذاشت و سپس به دارالفنون وارد شد و پس از فراغت از تحصيل به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. وى مدتى رياست مدرسه ى دولتى ادب و پس از آن رياست معارف فارس و رياست تعليمات ولايات را به عهده داشت. در زمان داور به وزارت عدليه منتقل شد و به مشاغل مختلفى از عضويت استيناف و ثبت كل و بازرسى قضايى دست يافت. وى همچنين مدتى مستشار ديوان كشور بود. حبيب الله آموزگار اصطهباناتى، مدتى نيز در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران تدريس نمود. مدتى در وزارت دادگسترى در سمت هاى مختلف مشغول به كار بود. سال ها در مجلس سنا به عنوان نماينده ى منصوب شده بود و در كابينه ى حسين علاء كه در 29 اسفند سال 1330 تشكيل شد به عنوان وزير فرهنگ معرفى گرديد. اين كابينه بر اثر تظاهرات مردم و اعتصابات ادارات و بازار به منظور ملى شدن صنعت نفت ديرى نپاييد و در دهم ارديبهشت سال 1331 سقوط

كرد. حبيب الله آموزگار در دوره ى چهارم مجلس شوراى ملى نيز نماينده بود.

آموزگار در تهران به عرصه مطبوعاتى وارد شد و به سردبيرى روزنامه ى «آفتاب» و روزنامه ى «صداى ايران» و همچنين به مديريت مجله هاى «رهنما» و «علم و اخلاق» رسيد. آموزگار مدتى نيز صاحب امتياز روزنامه «جهان آينده» بود.

علاوه بر تأليف برخى از كتب درسى، از آثار وى كه قسمتى به صورت تأليف و قسمتى ديگر به صورت ترجمه است، مى توان به عنوان هاى زير اشاره كرد: آموزش و پرورش (1316)؛ ابومسلم خراسانى (جرجى زيدان، ترجمه با همكارى عبدالحسين ميرزا، سه جلد)؛ اصطلاحات اجتماعى (1307)؛ تاريخ اسلام (1334)؛ جهان و روح آفرينش (1333)؛ رهنماى تربيت يا اصول تعليم (اثر عمر بيك مصرى، ترجمه ى كتاب هداية المدرس، تأليف و ترجه، 1301)؛ زن در جامعه (1311)؛ عالم ارواح (تلخيص و ترجمه از كتاب الارواح طنطاوى، 1307)؛ صرف عربى، عمدة النحو (نحو عربى)، فرهنگ فارسى آموزگار (چاپ اول: 1336)؛ منطق آموزگار (1301)؛ لغت عربى به فارسى آموزگار، فلسفه ى روحى (1308)؛ ملكه اسلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 4، ش 5، ص 337)، مؤلفين كتب چاپى (444 -443 /2).

[2] آينده (س 4، ش 1، ص 237)، تاريخ جرايد (39 -38 /4)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (44 -43 /1)، الذريعه (23 /76)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (52 /1)، مؤلفين كتب چاپى (484 -482 /2).

آوانسي ماسئيان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1242 ش)، مترجم. آوانسى يا هوانس خان ماسئيان ملقب به عمادالوزاره و بعد ملقب به مساعدالسلطنه از ارامنه ى ايران بود كه در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصيلات در تهران و پاريس در اداره ى انطباعات و دارالترجمه ى دولتى به عنوان مترجم

زبان انگليسى و فرانسه مشغول به كار شد. مدتى نائب اول سفارت ايران در برلين بود، ولى با شروع جنگ جهانى اول به ايران آمد. در دوره ى ششم نماينده ى ارامنه ى جنوب در مجلس شد. پس از آن نيز مدتى وزيرمختار ايران در لندن و سفير ايران در توكيو شد. در سال 1310 ش از توكيو احضار شد، ولى در راه بازگشت در منچورى درگذشت. آوانس خان احاطه ى كاملى به زبانهاى ارمنى، انگليسى، فارسى، فرانسه و آلمانى داشت. آثار وى عبارت اند از: ترجمه ى آثار شكسپير به ارمنى؛ «سفرنامه ى آنتوان و روبرت شرلى»، ترجمه ى منظوم بخشى از «شاهنامه» به ارمنى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (174 -173 /1)، مؤلفين كتب چاپى (20 /1).

آوي، ابوالفتوح، احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 705 ق)، فقيه، محدث و كاتب. وى از شاگردان علامه حلى و فرزندش فخرالمحققين بود و از هر دوى آنان اجازه داشت. علامه حلى در اجازه نامه اش از او تمجيد بسيار كرده است. از آثارش استنساخ از نسخه «نهج البلاغه» سيد ابوالرضا فضل اللَّه راوندى و نگارش حواشى بر آن است. از ديگر آثارش شرح «قصيدة العينية السينائية» است. او مجموعه اى از «نهج المسترشدين» و «مبادى ء الاصول» حلى را نوشت و نوشته ها را بر فخرالمحققين خواند و از او اجازه گرفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 26 /7، قرن 5 /8).

آوي، تاج الدين، ابوالفضل محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 711 ق)، اديب، عالم و پيشواى مذهبى. اصل او از آوه و محل تولدش كوفه و محل نشو و نماى او نجف است. در آغاز كار واعظ بود. سلطان محمد اولجاتيو به او عقيده بست و مقام رياست نقيبان همه بلاد اسلامى را به وى سپرد. رشيدالدين وزير به دشمنى وى برخاست و با گرد كردن مخالفين و تطميع سيد جلال الدين ابراهيم بن مختار، سيد تاج الدين و دو پسرش شمس الدين حسين و شرف الدين على را تسليم جلال الدين كرد و او به فرمان رشيد وزير ناجوانمردانه دو پسرش را پيش از وى كشت و سپس تاج الدين را به شهادت رساند. در اين واقعه آثار تعصب بسيار به ظهور رسيد. آستانه وى در كنار دجله بين عزيزيه و صويره در راه كوت و بغداد است، و يكى از زيارتگاه هاى شيعيان در اطراف بغداد به حساب مى آيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ گزيده (608)، روضةالصفا (439 -438 /5)، رياض العلماء (39 /7)، شهيدان راه فضيلت (134 -129)، طبقات اعلام الشيعه (قرن

187 -186 /8)، مجالس المؤمنين (518 /1)، يادداشتهاى قزوينى (3 /2).

آوي، حسين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 729 ق)، مترجم. از زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست اما از اشاره اى كه به زندگى خود در كتاب ترجمه ى «محاسن اصفهان» كرده معلوم مى شود كه در اصل از سادات آوه- آبه كنونى بين قزوين و همدان- بوده است. در جوانى به كاشان و از آنجا به اصفهان سفر كرد در آن شهر مقيم شد و با بزرگان و متنفذين آن شهر همچون افراد خاندان صاعدى و خواجه شمس الدين محمد بن نظام الدين يزدى و امير مظفرالدين شيخ على و حكام آن ديار جليس و همنشين بود. از آثارش: ترجمه ى «محاسن اصفهان» ما فروخى كه به نام غياث الدين محمد بن خواجه رشيدالدين فضل اللَّه همدانى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (877 /1)، مؤلفين كتب چاپى (860 -859 /2).

آهي، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوالقاسم خان در 1265 متولد شد. بعد از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه به كمك عموى خود كه منشى سفارت روسيه در تهران بود، براى ادامه ى تحصيلات به پطرزبورگ رفت و در آنجا مجدداً دوره ى متوسطه و عالى را در رشته ى حقوق به پايان رسانيد. پس از مراجعت به ايران چندى در وزارت امور خارجه مصدر خدماتى شد و تا رياست اداره ترقى كرد و بعد به رياست شيلات شمال منصوب شد. در 1301 با على اكبر داور محشور و نزديك شد و از پايه گذاران حزب راديكال و دنباله روى خط سياسى داور بود. در 1301 با كمك و مساعدت حزب راديكال، به معاونت وزارت معارف منصوب گرديد و ضمناً در مدارس عالى حقوق و علوم سياسى تدريس مى نمود.

در 1306 در تشكيلات نوين دادگسترى با تربه ى 9 قضائى به

مستشارى ديوان عالى تميز منصوب گرديد و قريب 6 سال در آن سمت باقى ماند. در 1312 استاندارى فارس به عهده ى او قرار گرفت و در احياء آثار باستانى فارس جد و جهدى از خود معمول داشت. در 1314 وقتى على منصور ظاهراً به اتهام اخذ رشوه از شركت كامپاكس بركنار و بازداشت شد، آهى به جاى او به وزارت طرق منصور گرديد و قريب سه سال در آن شغل مستقر بود و اتصال خطوط راه آهن شمال و جنوب در دوران تصدى او انجام گرفت. در نيمه ى دوم سال 1317 بركنار و زندانى شد. علت بركناريش سوءظنى بود كه رضاشاه به او داشت چون تحصيلكرده ى روسيه بود و با سفيركبير شوروى حشر و نشر زيادى داشت، شاه به او ظنين شده بود. در يكى از ملاقات ها به رضاشاه گفته بود مردم از حكومت رضايت ندارند. همين جلسه موجب عصبانيت فوق العاده ى شاه شد و دستور داد شهربانى او را توقيف كند و پرونده اى در دادگسترى برايش درست كردند تا سرانجام بر اثر مجاهدت دكتر احمد متين دفترى وزير دادگسترى محاكمه ى او سر نگرفت و از وى رفع اتهام گرديد و مدتى بيكار ماند تا اينكه در تير ماه 1319 در كابينه ى على منصور به سمت وزير دادگسترى تعيين و معرفى شد. در شهريور 1320 پس از حمله ى شوروى و انگليس به مرزهاى ايران، على منصور از نخست وزيرى كناره گيرى كرد. رضاشاه رياست دولت را به آهى تكليف نمود ولى او زير بار نرفت و به لطائف الحيل او را راضى كرد كه بايد در اين موقع خطير يكى از رجال باتجربه و پرسابقه در رأس دولت قرار بگيرد

و شاه اين پيشنهاد را پذيرفت و رياست دولت را به فروغى واگذار كرد. شغل آهى در كابينه ى جديد همچنان وزارت دادگسترى بود. دولت فروغى از نخستين روزهاى تشكيل با مشكلات بسيار بزرگى مواجه بود كه از همه مهمتر ترك مخاصمه و تعيين تكليف رضاشاه و بالاخره انعقاد پيمان نامه اى با دولتين شوروى و انگليس بود. آهى در حل مشكلات نقش مهمى داشت. در حقيقت قائم مقام نخست وزير و كارگردان دولت بود. در مذاكرات با سفراء شوروى و انگليس آهى نقش آفرين شد. پس از استعفا و خروج رضاشاه از ايران، فروغى مجدداً با رأى تمايل نمايندگان مجلس به رياست دولت رسيد و آهى همچنان در كابينه با سمت وزير دادگسترى باقى ماند.

فروغى بعلت كسالت و كهولت غالباً قادر به حضور در مجلس شوراى ملى نبود و تمام وظايف او را در مجلس، آهى انجام مى داد. در سومين ترميم كابينه باز هم شغل او محفوظ ماند و به هنگام طرح پيمان سه جانبه ى بين ايران و متفقين، دفاع اصلى از آن به دوش او قرار گرفت. در اوايل اسفند 1320 در چهارمين ترميم كابينه، فروغى شغل آهى را تغيير داد و او را به وزارت اقتصاد و خواروبار و كشاورزى منصوب نمود. پس از معرفى هيئت دولت جديد، مجلس با اكثريت ضعيفى دولت را تأييد كرد وليكن رأى مجلس مورد قبول فروغى واقع نشد و طبعاً خود و وزيران استعفا دادند. على سهيلى جانشين فروغى در هيئت وزيران خود، آهى را به سمت وزير دادگسترى معرفى نمود و ضمناً براى سفارتش در مسكو از دولت شوروى تقاضاى آگرمان كرد و در اوايل 1321 به مسكو رفت و قريب چهار

سال در آنجا سفارت داشت. در 1325 در اثر بيمارى به تهران بازگشت و سرانجام در همان سال در اثر بيمارى سرطان درگذشت.

(1325 -1265 ق)، مترجم. پسر ميرزاابوالقاسم آهى سفير ايران در مسكو بود. در تهران متولد شد. تحصيلات خود را در رشته ى حقوق و اقتصاد در مسكو به پايان رسانيد. مشاغل گوناگونى را عهده دار شد. استاد مدرسه ى علوم سياسى تهران، معاون وزارت معارف، وزير راه و دادگسترى، سفير ايران در مسكو از 1321 ش تا پايان عمر در اواخر عمر به علت كسالت شديد به تهران بازگشت و در تهران درگذشت.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] يادگار (س 3، ش 3،ص 28).

آهي، مهري

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مدرس، اديب.

تولد تهران.

درگذشت: اسفند 1366.

مهرى آهى، فرزند مجيد، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى ژاندارك تهران به پايان رسانيد و در سال 1310 در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فارغ التحصيل شد. در سال 1311 پدرش به سفارت كبير ايران در اتحاد حماهير شوروى منصوب گرديد و مهرى آهى همراه پدر عازم روسيه شد و مدت سه سال در دانشگاه لومونوسوف مسكو به تحصيل زبان و ادبيات روسى پرداخت. پس از مراجعت به ايران در سال 1327 براى ادامه تحصيل خود در اين رشته به انگلستان و فرانسه رفت و مدت هفت سال به تحصيل پرداخت و به اخذ دكترى در رشته ى زبان و ادبيات روسى نايل آمد. پس از مراجعت به ايران به تدريس زبان و ادبيات روسى در دانشكده ادبيات تهران و ادبيات تطبيقى مشغول شد و به رياست مركز زبان هاى خارجى دانشگاه تهران منصوب گرديد. وى همچنين با زبان هاى فرانسوى، انگليسى و ادبيات اين زبان ها

آشنايى داشت.

مهرى آهى، علاوه بر تدريس به فعاليت هاى ديگرى نيز مى پرداخت. وى از اعضاى مؤسس جمعيت راه نو، شوراى كتاب كودك، انجمن كتاب و شوراى عالى جمعيت زنان ايران بود و از همين رو در برخى كنفرانس هاى بين المللى به نمايندگى از ايران حضور داشت. در سال 1336 در كنفرانسى كه در مسكو از طرف سازمان ملل متحد تشكيل شد شركت جست.

در سال 1338، از طرف كميته ارتباطات براى شركت در سمينار زنان و كودكان به نيويورك دعوت شد و سپس بنا به دعوت سازمان ملل در كنفرانس جمعيت هاى غير دولتى شركت نمود و نيز چهار دوره به عنوان نماينده ى ايران در كميسيون مقام زن سازمان ملل متحد منصوب گرديد و همچنين به نمايندگى ايران در دو همايش مربوط به حقوق بشر به مغولستان و مانيل اعزام شد. در سال 1343 جزو هيئت نمايندگى ايران براى شركت در مجمع عمومى سازمان ملل متحد و نمايندگى ايران در كميسيون سوم (كميسيون امور اجتماعى و اقتصادى) انتخاب شد و انجام وظيفه نمود. در همين سال بنا بر دعوت دانشگاه هاروارد در سمينار تابستانى آن شركت كرد.

از ترجمه هاى وى مى توان به اين آثار اشاره نمود: مجموعه اى از قصه هاى آندرسن (مجموعه قصه، 1320)، پدران و پسران (اثر ايوان تورگنيف)، جنايت و مكافات (اثر فئودر داستايوسكى)، قهرمان كوچك (اثر نويسندگان خارجى، 1341). وى همچنين كتاب داستان كودكان هركس خانه اى دارد را به رشته ى تحرير درآورد.

(وف 1367 ش)، مترجم. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را در مدرسه ى ژاندارك تهران به پايان آورد و در سال 1320 ش در رشته ى زبان و ادبيات فارسى فارغ التحصيل شد. در سال 1321 ش همراه پدر

كه به سفارت ايران در شوروى (سابق) منصور شده بود عازم روسيه شد و مدت سه سال در دانشگاه لومونوسوف مسكو به تحصيل زبان و ادبيات روسى پرداخت. پس از مراجعت به ايران در سال 1327 ش براى ادامه تحصيل خود در اين رشته با انگلستان و فرانسه مسافرت نمود پس از بازگشت به تدريس زبان و ادبيات روسى در دانشكده ادبيات تهران پرداخت. از جمله آثارش: ترجمه ى «آندرسن»؛ ترجمه «پدران و پسران» تورگينف؛ ترجمه «قهرمان عصر ما» لرمانتف؛ ترجمه «قهرمان كوچك».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (471 -470 / 6).

آيت قزويني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به آيت. سلسله نسب وى منسوب به علماى مسجد جامع قزوين بود. از علوم ادبى و عربى و حكمت بهره داشت. مدتى در عراق و خراسان و فارس مسافرت كرد و با محمدخان دشتى مصاحبت داشت و در 1286 ق ديباچه اى بر «ديوان» دشتى نوشت. مدتى نيز در خدمت اسداللَّه ميرزا، از نوادگان ظل السلطان، بود و بعد از وفات وى جزو شعرا و ادباى دارالخلافه تهران شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (64 -63 /1)، الذريعه (13 /9)، فرهنگ سخنوران (14)، مينو در (358 -357 /2).

آيت اللَّه زاده، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آيتي بيرجندي، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم آيتي در سال 1333هجري قمري در قريه گازار از توابع بيرجند در خانواده اي روحاني و شيعه متولد شد و اهل خانه را از قدوم خويش شاد كرد اين فرزند محمدابراهيم نام گرفت. وي از هفت سالگي براي فراگيري از قرآن مجيد و خواندن كتابهاي فارسي مذهبي و اخلاقي و از قبيل اينها وارد جلسات استادان آن زمان در شهر خود گرديد. در سيزده سالگي به شهر بيرجند رفت و ادامه تحصيل خود را در كنار اساتيد بيرجند گذراند. در هيجده سالگي در مدرسه باقريه شهر مشهد به قمستي از فصول و منطق تحت نظر استادان مجرب بودند. وي به درجه دكترا نايل گرديد و در تمام طول تحصيل به تحصيلات حوزوي بسنده نشد. وي در سن 51 سالگي در اثر سانحه تصادف در سال 1384 قمري جان خويش را از دست دادند.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

والدين و انساب : پدر محمد ابراهيم آيتي شيخ محمد قائني پيشنماز روستاي گازار بود كه به امور شرعي مردم رسيدگي مي كرد. او در سلك روحانيت و در امور ديني خود و مردم كوشا بود. وي كه توفيق تربيت در دامن مادر متدين پيدا نموده بود رشد كرد و به سن تحصيل رسيد.

خاطرات كودكي : محمد ابراهيم آيتي مقدمات عربي از پدرش شيخ محمد قائني ياد گرفت تا اينكه به نه سالگي كه رسيدند پدر در سوم ماه رمضان 1342 مرحوم شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي

: هفت ساله بودم كه پدرم مرحوم شيخ محمد قائني مرا براي فراگيري قرآن مجيد و خواندن كتابهاي فارسي مذهبي و اخلاقي از قبيل عين الحيات و جلاء العيون و حلية المتقين مرحوم مجلسي نزد « آخوند ملا عبداللّه گازاري» برد و به وي سپرد. مقدمات عربي را از مرحوم پدرم فرا گرفتم، نه ساله بودم كه پدرم در سوم ماه رمضان سال 1342قمري مرحوم شد. پس از آن شرح « قطرالندي» و « القيه» ابن مالك « سيوطي» و « شرح جامي» را نزد همان ملا عبداللّه و « محمد ابراهيم بويكي» خواندم. سيزده ساله بودم كه با اجازه مادرم براي ادامه تحصيل به شهر بيرجند رفتم و مدت پنج سال در مدرسه معصوميه كتابهاي « حاشيه» ملاعبداللّه يزدي و « شرح شمسيه» در منطق، « شرح نظام» « مغني البيب» در صرف و نحو و قسمتي از « مطوّل» در معاني و بيان و بديع و « معالم» و قسمتي از « قوانين الاصول» ميرزاي قمي در اصول، « تبصرة» علامه حلّي و « شرح لمعه» شهيد ثاني در فقه و مختصري حساب و هيأت و مقداري از شرح « سبعة معلّقه» را خواندم. در اين مدت پنج سال در شهر بيرجند از محضر مرحوم حاج شيخ محمد باقر آيتي بيرجندي و آيةاللّه حاج شيخ محمد حسين آيتي و مرحوم شيخ غلامرضا فاضل و آقاي حاج شيخ محمد علي ربّاني و مرحوم حاج ملا محمد دهكي استفاده بردم و شاگردي آنها را نمودم.هيجده ساله بودم كه براي ادامه تحصيل به مشهد مقدس مشرّف و در مدرسه باقريه ساكن شدم و بقيه شرح لمعه

و مطول و قسمتي از فصول و قسمت منطق شرح منظومه حاج ملا هادي سبزواري و آنگاه تمام سطح مكاسب، رسائل شيخ انصاري و كفايه آخوند خراساني را در محضر استادان فرا گرفتم. ضمنا هيئت قديم را نزد مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني و آقا شيخ مجتبي قزويني و آيةاللّه ميرزا حسين فقيه سبزواري و آيةاللّه اديب نيشابوري و مرحوم حاج شيخ حسن پايين خياباني و برخي اساتيد ديگر خواندم. در همان حال با درس خارج فقه و معارف مرحوم آقا ميرزا مهدي اصفهاني آشنا شدم و با شوق فراوان در حدود دو سال به درس پر بهره ايشان مي رفتم و در همين اوقات به درس شرح منظومه آقا ميرزا مهدي فرزند مرحوم آقا بزرگ حكيم مي رفتم و از اين راه با فلسفه قديم آشنا شدم. آشنايي من با متون عالي فلسفه قديم از قبيل شرح اشارات، شفاي بوعلي و اسفار مرحوم آخوند ملاصدرا در خارج از محيط طلبگي بود.» آيتي پس از فراگيري دروس حوزه هاي علوم ديني به دانشگاه راه يافت و او در همان دانشكده معقول و منقول تهران تحصيل كرده بود و موفق به اخذ درجه دكتري شده بود. ايشان علاوه بر علوم اسلامي و ادبيات عرب به زبان انگليسي نيز احاطه كامل داشت و از اين راه با انديشه هاي غربي و متون و روش تحقيق آنان آشنا گرديد.

خاطرات و وقايع تحصيل : حوزه هاي درس هرگاه محدود به چند نفر و كم جمعيت بود غالبا در اطاقهاي مسكوني مدارس و درسهاي سطوح عالي و خارج كه جمعيت بيشتري در آن شركت مي داشت بيشتر در مدرس هاي نسبتا وسيع مدارس كه فرش آن در

تابستان و زمستان منحصر به حصير بود و يا در شبستان هاي مساجد كه نيز در تابستان و زمستان حصير فرش و بسيار سرد بود و هرگز بخاري نمي ديد، تشكيل مي گرديد.كساني كه اهل كار و تحصيل بودند تقريبا تمام وقتشان به درس خواندن و مطالعه كردن و مباحثه كردن همان درسها و ( اگر خود از فضلاي حوزه بودند) به درس گفتن برگزار مي شد و فقط در هفته اي دو روز پنجشنبه و جمعه تعطيل بود، كه آن هم احيانا با درسهاي تعطيلي از قبيل رياضيات و هيئت و تفسير و حديث و جز اينها مي گذشت.زندگي طلبگي بسيار ساده و در عين حال پرنشاط برگزار مي شد. در آن تاريخ كمتر افكار اجتماعي به محيط طلبگي راه داشت و گير و داري هم اگر پيش مي آمد از حدود حجره هاي مدارس تجاوز نمي كرد. تا در بيرجند بودم با اينكه مدرسه معصوميه اوقاف زيادي داشت، به طلبه مدرسه چيزي نمي رسيد و متصدّيان اوقاف تمام درآمد موقوفه را مي خوردند و زندگاني ساده طلاب منحصرا از كمكهاي پدران و مادرانشان مي گذشت.اما در مشهد مقدس چون از طرفي موقوفات مدارس سرشارتر بود و از طرف ديگر متصديان اوقاف آنجا مانند متصديان اوقاف بيرجند نبودند مختصر حق السكوت و قوت لا يموتي به طلاب داده مي شد و روزي كه وارد مشهد شدم متصدي اوقاف مدرسه باقريه آقا شيخ جواد شيخ الاسلامي اصفهاني به ديدن من آمد و از همان روز مبلغ سي ريال ( كه شهريه كامل آن مدرسه بود) حقوق ماهيانه براي من قرار ساخت و اين مبلغ در آن تاريخ براي زندگي طلبگي متوسط يك نفر به خوبي كفايت مي كرد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل

: از امتيازات بسيار ارزنده حيات علمي محمد ابراهيم آيتي اين است كه او هرگز خود را در علوم متداول حوزه ها و مجامع علمي محدود نساخت. گو اينكه راز موفقيت هر انديشه ورِ دلسوز و تلاشگر و كاوشگر پر توفيق اين است كه خودجوش و زيركانه بيابد چه چيزي را بايد بخواند و كدام راه را برود. بدينسان او در تاريخ دوره اسلامي و تاريخ پيامبر و اهل بيت نيز تلاش فراوان كرد و يكي از متخصصان اين رشته در آمد و از تأليفات ايشان نيز اين نكته آشكار خواهد شد.

استادان و مربيان : از استادان محمد ابراهيم آيتي در زمينه هاي مختلف درسي مي توان به موارد زير اشاره كرد: آخوند ملا عبدالله گازاري ابن مالك محمد ابراهيم بويكي ميرزاي قمي علامه حلي شهيد ثاني باقر آيتي بيرجندي شيخ محمد حسين آيتي غلامرضا فاضل شيخ محمد علي رباني حاج ملا محمد دهكي ملا هادي سبزواري شيخ انصاري آخوند خراساني شيخ هاشم قزويني مجتبي قزويني حسين فقيه سبزواري اديب نيشابوري حسن پايين خياباني ميرزا مهدي اصفهاني ميرزا مهدي فرزند مرحوم آقا بزرگ حكيم آخوند ملاصدرا

هم دوره اي ها و همكاران : از دوستان محمد ابراهيم آيتي ، شهيد مطهري، آيةاللّه بهشتي و آيةاللّه طالقاني بود و با هم مراوده علمي و مباحثه داشتند.

زمان و علت فوت : محمد ابراهيم آيتي در سوم جمادي الثانيه 1384 قمري مطابق با هفدهم 1343 شمسي بر اثر سانحه تصادف جان خويش را از دست دادند. پيكر ايشان در قبرستان ابوحسن قم دفن گرديد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد ابراهيم آيتي پس از فراگيري دروس حوزه هاي علوم ديني به دانشگاه راه يافت و

در كنار تدريس به تحصيل نيز پرداخت. در سال 1334شمسي در دانشكده علوم معقول و منقول مشغول به تدريس شد و درسهاي تاريخ اسلام، تاريخ تمدن اسلام، فقه( دوره ليسانس) و فقه الحديث( دوره دكتري) را درس مي داد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از دوستان محمد ابراهيم آيتي، شهيد مطهري، آيةاللّه بهشتي و آيةاللّه طالقاني بود و با هم مراوده علمي و مباحثه داشتند. در آن زمان نواي بيداري در بعضي از مجامع علمي و فرهنگي برخاسته بود و حركت هاي خودجوش ارزشمندي براي شناخت درست اسلام ايجاد شده بود. كار مهم انديشه وران آن روز تغذيه فكري اين مجامع بود و استاد آيتي يكي از كساني بود كه در انجام اين مهم كوشا بود. در انجمن اسلامي مهندسان، جلسات ماهانه ديني كه شهيد مطهري نيز سخنراني داشت شركت داشت و به سخنرانيهاي ارزشمندي مي پرداخت و اين سخنرانيها بلافاصله تايپ و تكثير مي شد و با استقبال فراواني نيز روبرو گشت.يكي از تلاش هاي تحسين برانگيز ايشان تلاش در راه انتشار كتابهاي مذهبي بود كه از آن جمله تلاش گروهي ايشان و همراهانش منشأ ايجاد « شركت انتشار» گرديد. باري او در راه اصلاح ساختار فرهنگي و اجتماعي جامعه خويش از هيچ خدمتي فروگذار نكرد و با قلم و زبان و دست خويش هر آنچه كرد براي احياي فكر ديني و انديشه الهي بود.او همچنين در پرداختن به برخي موضوعات اسلامي و پيراستن نقص ها و خرافه ها متون اصيل و استواري را عرضه كرد .

آرا و گرايشهاي خاص : از خصوصيات محمد ابراهيم آيتي تحقيق هاي نو و بديع است. او در تاريخ به بررسي و كنكاشي ارزنده پرداخت

و نكات ابهام و نقاط كور را شناسايي كرد و به بحث و بررسي در آن پرداخت. . معظم له داراي ملكات نفسانيه و جامع علوم عقليّه نقليّه، مروج طريقه جعفريه بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 12افكار جاويد محمد

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه اي از متن انگليسي

2 آندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا

ويژگي اثر : به طوري كه ايشان در مقدمه كتاب ذكر مي كنند اين اثر حاصل تحقيق و تدريس سال هاي 1337و 1338دوره ليسانس دانشكده معقول و منقول تهران است و ايشان در اين كتاب تاريخ حوادث مهم هشت قرن حكومت مسلمين در اروپا را به تفصيل بيان كرده اند كه شامل تاريخ حكومتها، دست نشاندگان حكام عباسي و غير آن مي باشد. اين كتاب در سال 1340در 357صفحه چاپ شده است.

3 آيينه اسلام

ويژگي اثر : ترجمه اي است از متن عربي آن اثر نويسنده تواناي مصري دكتر طه حسين كه در تهران وسيله شركت انتشار به چاپ رسيده است.

4 بررسي تاريخ عاشورا

ويژگي اثر : اين خصلت او در كتاب بررسي تاريخ عاشورا به خوبي ظهور كرده است يعني او در اين قضيه مطيع و دنباله رو هيچ كس نيست و آزادانه و زيبا بر اساس مباني اصيل و اساسي قرآن و عترت و با عقل سليم و ذهل جوال خويش به ميدان آمده و به راستي به نقد احياگري در جريان عاشورا دست زده است.خمير مايه اين كتاب را مجموعه هفده سخنراني دكتر آيتي در راديو ايران

در سال هاي 1343 - 1342تشكيل مي دهد. اين اثر به همت استاد علي اكبر غفاري تنظيم و چاپ شده و تاكنون در حدود 10نوبت تجديد چاپ شده است.

5 تاريخ پيامبر اسلام

ويژگي اثر : اين كتاب تحقيقي است مستند، گسترده و دقيق بر اساس متون كهن در پيرامون حيات اشرف مخلوقات هستي حضرت رسول اكرم (ص)كه مؤلف در تنظيم آن زحمات فراواني را متحمل شده اند. اين كتاب با تعليقات و اضافاتي از دكتر ابوالقاسم گرجي از طرف دانشگاه تهران چاپ شده و چندين بار تجديد چاپ گرديده است.

6 ترجمه البلدان يعقوبي

ويژگي اثر : اين كتاب نيز به وسيله بنگاه ترجمه و نشر كتاب در سال 1356در 211صفحه چاپ شده است.

7 ترجمه تاريخ يعقوبي

ويژگي اثر : اين كتاب در دو جلد ضخيم چاپ شده است و از ترجمه هاي ارزشمند متون تاريخي به حساب مي آيد به طوري كه در سال 1342اين ترجمه به عنوان كتاب سال شناخته شد. متخصصان ترجمه نسبت به ترجمه هاي دقيق و اصولي مرحوم آيتي اعتماد خاصي دارند. اين اثر نيز چندين بار تجديد چاپ شده است.

8 تصحيح تفسير شريف لاهيجي

ويژگي اثر : مرحوم استاد آيتي جلد 3و 4اين تفسير را به صورت زيبا و اصولي تصحيح نموده اند و در سال 1340از طرف اداره اوقاف تهران به چاپ رسيده است.

9 خطبه هاي رسول اكرم(ص

ويژگي اثر : به زبان عربي نگارش يافته و تاكنون چاپ نشده است.

10 راه و رسم تبليغ

ويژگي اثر : مقاله اي است كه در كتاب گفتار ماه جلد دوم، ص 174 - 149به چاپ رسيده است.

11 سرمايه سخن

ويژگي اثر : اين كتاب به انگيزه تقويت و غني سازي سخنرانيهاي اسلامي تهيه شده است و مجموعه 80مقاله درباره مناسبت هاي مذهبي است كه سي مجلس آن درباره ماه مبارك رمضان، بيست و پنج مجلس درباره ماه محرم و صفر و بيست و پنج مجلس ديگر در مناسبت هاي ديگر سال مي باشد. اين اثر به همت مرحوم آيتي و يكي از دوستانش به نام سيد محمد باقر سبزواري تهيه و تنظيم شده و در سال 1339به چاپ رسيده است.

12 سيماي اميرالمؤمنين از مسجدالحرام تا مسجد كوفه

ويژگي اثر : اين كتاب سخنراني استاد در جلسه ماهانه ديني است كه ابتدا در كتاب گفتار ماه، ج 3ص 164 - 1296چاپ شده و سپس به صورت جداگانه به زيور طبع آراسته گرديده است.

13 شهداي اسلام

ويژگي اثر : به عربي است و تاكنون چاپ نشده است.

14 فهرست ابواب و فصول اسفار

ويژگي اثر : اين مقاله در يادنامه ملاصدرا به چاپ رسيده است.

15 كتاب و سنت

ويژگي اثر : در كتاب گفتار ماه جلد اول، ص 225تا 252به چاپ رسيده است.

16 گفتار عاشورا

ويژگي اثر : با همكاري عده اي از انديشه وران.

17 مجموعه سخنرانيها در مورد شخصيت هاي برجسته عالم اسلام

ويژگي

اثر : و مقالات و سخنرانيهاي علمي و تحقيقي ارزشمندي كه براستي شايسته است در يك مجموعه ارزشمند گرد آيد.فرازهايي از انديشه استاد آيتي

18 مرجعيت و روحانيت

ويژگي اثر : اين كتاب را نيز با همكاري عده اي از نويسندگان تأليف كرده است.

19 مقولات عشر

ويژگي اثر : اين كتاب رساله تز دكتراي آن مرحوم مي باشد و در روزنامه 1371 / 6 /5مورد بررسي و تبيين قرار گرفته است.

20 همه مسؤول يكديگريم

ويژگي اثر : مقاله اي است در كتاب همه مسؤول يكديگريم كه بحث زيبايي درباره امر به معروف و نهي از منكر نموده است. كتاب توسط انتشارات تشيّع در سال 1356به چاپ رسيده و مقاله در كتاب گفتار ماه، ج 1ص 76 - 45نيز چاپ شده است.

آيتي قائني، ضياءالدين محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1397 -1310 ق)، فقيه، متكلم، اديب و شاعر، متخلص به آيتى. در روستاى مهموئى از توابع قاين متولد شد. مقدمات علوم را در بيرجند آموخت. سپس به مشهد رفت و به تحصيل در حوزه علميه آنجا پرداخت علوم ادبى را نزد شيخ عبدالجواد نيشابورى و مقدارى فقه و اصول را از پدر خود آموخت. در سال 1331 ق به مكه رفت و در اين سفر از قفقاز، سوريه، تركيه و عراق ديدن كرد. در بازگشت به اصفهان رفت و مدت دو سال در حوزه ى اين شهر درسهاى فقه و اصول را آموخت و از محضر اساتيدى چون سيد على نجف آبادى و شيخ محمد الهى گنابادى استفاده كرد، سپس به نجف رفت و مدت پنج سال نزد آقا سيد ابوالحسن اصفهانى

و آقا ضياء عراقى دروس خارج فقه و اصول را آموخت. در سال 1343 ق به بيرجند بازگشت و به اقامه جماعت و تدريس و تأليف پرداخت. علاوه بر بهره كافى در زمينه دانشهاى مختلف طبع شاعرانه اى هم داشت و حدود بيست هزار بيت شعر سروده است. آثار وى: شرح «كفاية الاصول» علامه خراسانى؛ «درّالفريد فيماروى عن السبط الشهيد»، در خطب و مواعظ و اشعار سيدالشهداء (ع)؛ «مقامات معنوى»؛ «مقامات الابرار»؛ «بهارستان»، شرح حال رجال قاينات و قهستان؛ «تتميم بهارستان»؛ «ديوان درّ غلطان»؛ «فوائد العقول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (377 -367 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (488 -486 /2)، الذريعه (13 /22)، صد سال شعر خراسان (55 -54)، گنجينه ى دانشمندان (268 -266 /3)، مؤلفين كتب چاپى (688 -687 /2).

آئينه وند، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ و ادبيات اسلامى، دانشكده: علوم انسانى، دانشگاه: تربيت مدرس

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكترا در رشته تاريخ و ادبيات اسلامى از دانشگاه القديس يوسف لبنان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرس.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ اسلام، تاريخ شيعه، فرهنگ و تمدن اسلامى، علوم حديث، علوم قرآن، سيره، ادبيات عرب، علوم سياسى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 45 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 17

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ اسلام، ادبيات سياسى، علم التاريخ، تاريخ شيعه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 15، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ادبيات، تاريخ، فقه، فرهنگ و تمدن اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

بابا افضل كاشاني

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 667 ق)، حكيم، نويسنده، عارف، اديب، شاعر، متخلص به افضل. معروف به بابا افضل. ولادت او در مرق بين اصفهان و كاشان اتفاق افتاد. بابا افضل بيشتر در زادگاه خود به اعتكاف، تدريس، تأليف، تحقيق و مباحثه روزگار مى گذرانيد. نسبت تعليم خواجه نصير طوسى با يك واسطه به او مى رسد. وى مدتى از عمر خود را به علت رشك حاسدان و سخن چينى آنها در زندان گذرانده است كه با توجه به گفته هاى صفا حبس وى سخت مورد ترديد است شيوه نثر بابا افضل بسيار پخته و به اصول متقدمان نزديك است. در رسالات خود كوشيده لغات فارسى را به جاى اصطلاحات عربى قرار دهد. وى چند رساله در تصوف و سلوك و حكمت به زبان فارسى دارد با متنى بسيار فصيح. مجموع رسائل وى تحت عنوان «مصنفات بابا افضل» نشر

يافته است، اين رسايل بيانگر انديشه هاى حكمى و تفكراتى است كه بر نويسنده دست مى داده است و همچنين بيان كننده مواعظ و حكم و حقايق عرفانى است. مدفن وى در مرق كاشان است. تاريخ وفات وى را به اختلاف 707 ،606 و 664 ق نوشته اند كه صحيحتر آن همان است كه در بالا ذكر شد. آثار بسيارى از وى به جا مانده است، از آن جمله اند: «المفيد للمتسفيد»؛ ترجمه ى «رساله ى نفس» ارسطو؛ «جاودان نامه» يا «جاويدنامه»؛ «ره انجام نامه»؛ يا «آغاز و انجام»؛ «انشاء نامه»؛ «مدارج الكمال؛ «ساز و پيرايه شاهان پرمايه»؛ «منهاج المبين»؛ «عرض نامه»؛ «مبادى موجودات نفسانى»؛ «مكتوبات»؛ «رباعيات»؛ «رساله در منطق»؛ ترجمه ى «رساله تفاحه»، ارسطو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1187 -1182 ،434 -426 ،252 -250 /3)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (459 -451) تاريخ كاشان (563 -562 ،439)، حبسيه در ادب فارسى (123 -122)، دايرةالمعارف فارسى (357/1)، الذريعه (116/9)، رباعى و رباعى سرايان (215 ،212 ،192)، رياض العارفين (164)، ريحانه (213 -212 /1)، سبك شناسى (165 -162 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 20/7)، فرهنگ ادبيات فارسى (63 -62)، فرهنگ سخنوران (76)، كشف الظنون (1640 ،578)، لغت نامه (ذيل/ بابا افضل كاشانى) مؤلفين كتب چاپى (395 -393 /5) مجمع الفصحا (259 -255 /1)، مخزن الغرائب (77/1)، هفت اقليم (452 -449 /2)، يغما (س 4، ش 9، ص 417 -414).

باخرزي، ابوالحسن، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 467 ق)، اديب، شاعر و فقيه شافعى. مشهور به رييس على حسن خان و ملقب به تاج الرؤسا. در باخرز و نيشابور به فراگيرى علم پرداخت و سفرى دور و دراز به شهرهاى ايران و عراق كرد. وى در جوانى كاتب طغرل بيگ و شاگرد شيخ

ابومحمد جوينى بود. اما به ميل خود از دربار بيرون رفت و در سلك عارفان درآمد. وى در مجلس شادخوارى به دست والى باخرز كشته شد. باخرزى به زبان فارسى و عربى «ديوان» شعر داشته كه «ديوان» فارسى او از ميان رفته است و همچنين در شعر فارسى مجموعه ى رباعياتى به نام «طرب خانه» داشته كه ظاهرا آن هم در ميان نيست. از شعر فارسى او جز يك قصيده و چند قطعه چيز ديگرى در دست نيست. از ديگر آثار او كتاب «دمية القصر و عمرة اهل العصر» كه از كتابهاى معروف ادبيات عرب و ذيلى است بر «يتيمة الدهر» ثعالبى. گويند على بن زيد بيهقى بر آن ذيلى تحت عنوان «وشاح الدمية» نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (81/5)، تاريخ ادبيات در ايران (1038 -1037 /2)، تاريخ نظم و نثر (53 -52)، دايرةالمعارف فارسى (362/1)، الذريعه (118/9)، رباعى و رباعى سرايان (107 -106) ريحانه (219 -218 /1)، سيرالنبلاء (364 -363 /18)، فرهنگ ادبيات فارسى (83 -82)، فرهنگ سخنوران (401)، كشف الظنون (2049 ،1103 ،778 ،761)، الكنى و الالقاب (63/2)، لغت نامه (ذيل/ باخرزى)، معجم الادباء (48 -33 /13)، معجم البلدان (376/1)، معجم المؤلفين (65/7)، وفيات الاعيان (389 -387 /3)، هدية العارفين (692/1).

باخرزي، ابونصر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 435 ق)، اديب. به قول صاحب «دمية القصر » وى از بزرگان و مفاخر باخرز و داراى شعرى دقيق و روان بود. مدتى نيز وزير امير بيغو حسن بن موسى در خراسان بود. بالاخره در قريه ى بنداشير به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112/1).

باخرزي، اسماعيل

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده و لغوى. وى مؤلف كتاب «خلاصة اللغات و تفسير المشكلات»، در لغت عربى به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (814).

باشي، بهزاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1311.

درگذشت: مهر 1370.

بهزاد باشى فارغ التحصيل رشته ى علوم سياسى از دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران بود. در جوانى به زندان افتاد و موسيقى را پيش خود و پدرش (پيش از زندان) و در زندان هاى كودتاى 1332 آموخت و با موسيقى كلاسيك به همين ترتيب آشنا شده بود.

فعاليت مطبوعاتى وى از سال 1335 آغاز شد و حدود سى سال به طول انجاميد. مدتى مترجمن بخش خارجى روزنامه ى «كيهان» و سردبير اخبار خارجى خبرگزارى پارس بود. علاوه بر چندين نشريه ى ديگر و سازمان راديو و تلويزيون هم همكارى داشته است. بهزاد باشى ده سال آخر عمر را بر ترجمه ى كتاب پنج جلدى تاريخ جامع موسيقى كه حجم آن بيش از چهار هزار صفحه است، صرف كرد كه در سه جلد در سال 1369 منتشر شد. از ترجمه هاى ديگر وى مى توان از: يوهان سباستيان باخ (آلبرت شوايتزر)؛ زندگى نامه سوكارنو؛ خاطرات مك ميلان؛ خاطرات سارا چرچيل؛ از استالين تا خروشچف؛ تاريخچه ى سينما؛ تاريخچه ى هواپيما؛ تاريخ موسيقى؛ زندگى شومان (نوشته جون شيسل)؛ آمريكاى بزرگ و حقوق بشر؛ جامعه ى فئودالى؛ خنيانگرى و موسيقى ايرانى؛ سلفاى موسيقى ايران نام برد كه همه آنها را از انگليسى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

باطني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمدرضا باطني در سال 1313 در اصفهان به دنيا آمد.ايشان مدرك كارشناسي ارشد و دكتري رشته زبان و ادبيات انگليسي را از انگلستان دريافت كرد.او تا سال 1360استاد زبان شناسي در دانشگاه تهران بودو از سال 1364 تاكنون، رياست واحد پژوهش مؤسسۀ فرهنگ معاصر را به عهده دارد. كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف محمد رضا باطني(با همكاري همكارانش) ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران

از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد رضا باطني كارشناسي زبان انگليسي را از دانشسراي عالي (دانشگاه تربيت معلم فعلي) و كارشناسي ارشد و دكتري در زبان انگليسي را از انگلستان دريافت داشت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر محمدرضا باطني تا سال 1360استاد زبان شناسي در دانشگاه تهران بود و از سال 1364 تاكنون، رياست واحد پژوهش مؤسسۀ فرهنگ معاصر را به عهده دارد.جوائز و نشانها : كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف محمد رضا باطني(با همكاري همكارانش) ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : تأليفات و ترجمه هاي فراواني در زبان شناسي و علوم از محمد رضا باطني به چاپ رسيده است .آثار : nbsp1 پيرامون زبان و زبان شناسي ويژگي اثر : تهران: انتشارات آگاه، 13672 توصيف ساختمان زبان فارسي ويژگي اثر : تهران: انتشارات امير كبير، 13483 زبان و تفكر ويژگي اثر : تهران: زمان، 13544 ساخت و كار ذهن ويژگي اثر : (ترجمه)؛ انتشارات فرهنگ معاصر5 فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي ويژگي اثر : اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است6

نگاهي تازه به دستور زبان ويژگي اثر : تهران: انتشارات آگاه، 1371

باغ نوي شيرازي، شمس الدين حبيب الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 995 /994 ق)، فقيه، متكلم، شاعر و اديب. معروف به ميرزاجان. چون در محله باغ نو شيراز مى زيست به باغ نوى معروف بود. او شاگرد جمال الدين محمود از دانشمندان زمان خود و از معاصران علامه جلال الدين دوانى بود. شمس الدين در علوم زمان بخصوص در حكمت و منطق دست داشته است و يكى از آخرين حكماى بزرگ ايران است كه پيرو طريقه ى اشعريان و از شافعيان متعصب بود و در كلام و اصول نيز دست داشت. وى چند سالى قبل از وفات به هندوستان رفت و همان جا درگذشت. از تأليفات او: «انموذج الفنون»؛ «تعليقات بر شرح «مختصر العضدى»؛ «حاشيه بر شرح جديد قديم؛ «تجريد الكلام»؛ «حاشيه بر شرح مطالع»؛ «حاشيه ى بر حاشيه ى شرح مطالع»؛ «حاشيه بر اثبات الواجب دوانى»؛ «حاشيه بر محاكمات قطب الدين شيرازى بر شرح اشارات»؛ «حاشيه بر شرح اشارات خواجه نصيرالدين طوسى» و «حاشيه بر مطول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (172/2)، بزرگان شيراز (336)، تاريخ ادبيات در ايران (305/5)، تاريخ نظم و نثر (389)، الذريعه (10/6)، روضات الجنات (12/3)، ريحانه (63/6)، صبح گلشن (482)، فارسنامه ى ناصرى (960 -959 /2)، فرهنگ سخنوران (900)، كشف الظنون (1853 ،1716 ،842 ،685 ،476 ،475 ،185 ،95)، الكنى و الالقاب (221/3)، لغت نامه (ذيل/ حبيب)، معجم المؤلفين (188/3)، هدية الاحباب (252)، هدية العارفين (263 -262 /1).

بافقي علي، شرف الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شرف الدين على بافقى از سخنوران نامى و مشاهير اهل فضل و استاد وحشى بافقى بوده از يزد بشيراز رفته و بتحصيل علم پرداخته پس بهند رفته و محل توجه اكابر گرديده و بعد از مراجعت در دربار شاه طهماسب صفوى 930 تا 984 قمرى تقرب يافته و در واقعه ى قتل بايزيد

پسر سلطان سليم با چهار پسرش اين رباعى را در قزوين گفته و بنظر شاه رسانده و مورد اكرام شاهانه گرديد.

دست ستم سپهر بيداد نما

سر پنجه فتنه داشت از ميخ بلا

چون دعوى زور پنجه با بخت تو كرد

اقبال تو ساخت دستش از پنجه جدا

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بافي خوارزمي، ابومحمد عبدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 398 ق)، اديب، نحوى، شاعر و فقيه شافعى. نسبتش به باف از توابع خوارزم مى رسد. خطيب بغدادى گويد كه اصل وى از بخارا است، لذا، به وى بافى بخارى نيز مى گويند. او شاگرد ابوعلى بن ابى هريره مروزى و ابواسحاق مروزى است. بافى شاعرى ماهر بود و در فنون ادب مهارت داشت و فصيح، بديهه گو و نيكو محضر نيز بود. وى متصدى منصب تدريس در بغداد بود و كتب شافعى را درس مى گفت و شاگردان از دور و نزديك براى استفاده به محضرش مى آمدند. به گفته ى خطيب او در زمان خود فقيه ترين مردم در مذهب شافعى بود. وى در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (265 -264 /4)، تاريخ الاسلام (حوادث 358 -357 /400 -381)، تاريخ بغداد (140 -139 /10)، ريحانه (222/1)، سير النبلاء (69 -68 /17)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد)، معجم البلدان (388/1).

باقولي اصفهاني، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 535 ق)، اديب، نحوى و مفسر. مشهور به جامع العلوم و معروف به جامع باقولى. در علم نحو و فنون اعراب پيشگام افاضل عصر خود بود. از آثار وى: «شرح الجمل» يا «الجواهر فى شرح جمل عبدالقاهر»، در نحو؛ «المجمل»؛ «الاستدراك» بر ابوعلى فارسى؛ «البيان فى شواهد القرآن»؛ «علل القراآت»؛ كشف المشكلات و ايضاح المعضلات فى علل القرآن»؛ «شرح اللمع»؛ «تفسير جامع العلوم» يا «تفسير القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (90/5)، الذريعه (269 -268 /4)، روضات الجنات (241/5)، ريحانه (382/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 186 -185 /6)، الكنى و الالقاب (138/2)، كشف الظنون (1493 ،1160 ،603 ،263)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم الادباء (167 -164 /13)، معجم المؤلفين (75/7)، هدية العارفين (697/1).

بامداد، پروين تكين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

پروين تكين بامداد در سال 1304 ، در تهران ديده به جهان گشود. در شانزده سالگي تحصيلات متوسطه را در دانشسراي دختران به پايان رسانيد. با آنكه به نام شاگرد اول به دانشسراي عالي معرفي شد ولي به عذر اينكه هنوز به هجده سالگي نرسيده او را نپذيرفتند. تا اينكه دبيران دانشسراي شايستگي او را براي تحصيلات عالي گواهي كردند و توانست به تحصيلات خود ادامه دهد. او ليسانس زبان انگليسي را از دانشسراي عالي را اخذ نمود. پروين بامداد كه در هنر نقاشي نيز آوازه اي داشت از شاعران بانوان پرآوازه ي زمان خود بود و آثار بسياري در زمينه شعر و ادب از او در مجلات تهران به چاپ رسيده است. او ابتدا اشعارش را با نام مستعار «سيمرغ» انتشار مي داد ولي بعدها از نام خود استفاده مي كرد. وي علاوه بر شعر و نقاشي با قلم

و سوزن نيز مهارت دارد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي والدين و انساب : پروين تكين بامداد فرزند حاجي خان تكين مدير چاپخانه ارتش و دكتر بدرالملوك بامداد مي باشد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مادر پروين تكين بامدادكتابهايي در مسائل آموزش و پرورش نوشت و سفري براي مطالعات فرهنگي و به دست آوردن اطلاعات تازه علمي به آمريكا رفت و پس از دريافت دانشنامه دكترا از دانشگاه كلمبيا و بازگشت به تهران ، دبستان و دبيرستان نمونه اي تاسيس كرد. او چندي روزنامه «زن امروز» را منتشر كرد. و پس از درگذشت حسين صبا مدير روزنامه « ستاره ايران » و شوهر اول خود همسر حاجي تكين شد و پس از او با آقاي بامداد ازدواج كرد و پروين از اين پيوند دوم متولد گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : پروين تكين بامداد در شانزده سالگي تحصيلات متوسطه را در دانشسراي دختران به پايان رسانيد. با آنكه به نام شاگرد اول به دانشسراي عالي معرفي شد ولي به عذر اينكه هنوز به هجده سالگي نرسيده او را نپذيرفتند. تا اينكه دبيران دانشسراي شايستگي او را براي تحصيلات عالي گواهي كردند و توانست به تحصيلات خود ادامه دهد. او ليسانس زبان انگليسي را از دانشسراي عالي را اخذ نمود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : پروين تكين بامداد از كودكي به شعر گرايش پيدا نمود ، مادرش در اين باره چنين مي گويد: « پروين از يازده سالگي گاه گاهي شعرهايي نزد من مي آورد با آنكه سروده هايش بي بهره از انديشه و ذوق نبود ولي وي را ازمن پنهان مي

كرد و براي خود شعر مي سرود. »همسر و فرزندان : پروين تكين بامداد با مهندس قدسي ازدواج كرد كه ثمره آن پسري به نام سهيل است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پروين تكين بامداد كه در هنر نقاشي نيز آوازه اي داشت از شاعران بانوان پرآوازه ي زمان خود بود و آثار بسياري در زمينه شعر و ادب از او در مجلات تهران به چاپ رسيده است. او ابتدا اشعارش را با نام مستعار «سيمرغ» انتشار مي داد ولي بعدها از نام خود استفاده مي كرد. وي علاوه بر شعر و نقاشي با قلم و سوزن نيز مهارت دارد.

منابع زندگينامه :شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف مجيد شفق ، ج 1 ، تهران: انتشارات سنايي ، ص133 _ دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، تاليف: پوران فرخزاد ، ج 1 ، تهران: انتشارات زرياب ، ص 379

بايسنغر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شاهرخ پسر تيمور (837 -802) كه خود از خوشنويسان و هنرمندان بود و اهل هنر را تشويق بسيار مى كرد و در كتابخانه ى او پيوسته چهل تن از خوشنويسان و مذهبان و مصوران مشغول كتابت و تذهيب و تصوير بودند. بايسنقر ميرزا در خطوط اصول (شش- قلم) شاگرد شمس الدين محمد بن حسام هروى معروف به شمس بايسنغر بوده است و خود در خط محقق و ثلث از استادان برجسته. كتيبه ى پيش طاق مسجد گوهرشاد مشهد به خط ثلث اوست كه در بيست سالگى نوشته و از قدرت و قوت قلم سحر و معجزه اى به يادگار گذاشته است. كتابت بزرگترين قرآن موجود به خط محقق نيز اثر

ارزنده ى اوست كه هم اكنون بعض صفحات آن در موزه ى آستان قدس رضوى و كتابخانه ى سلطنتى و كتابخانه ى ملى و موزه ى ايران باستان و كتابخانه ى ملك و بعضى مجموعه هاى خصوصى موجود است و منسوب به او مى دانند و بعضى از اوراق آن هم در امامزاده اى در قوچان بوده است چه در حديق الحقايق است كه:

«... از زلزله جز همان امام زاده سلطان ابراهيم بن على بن موسى الرضا (در قوچان) چيزى باقى نمانده و بعضى اوراق قرآن خط ميرزا بايسنغر بن ميرزا شاهرخ ابن امير تيمور گوركانى در آنجاست. گويند نادرشاه افشار از سمرقند به آنجا آورده از عجايب آثار است: طول صفحه دو ذرع و نيم، عرض يك ذرع و ده گره، طول سطر يك ذرع، عرض سطر پنج گره، بين السطور يك چارك اندازه ى قلم صد يك ذرع، و شاه شهيد در سفر خراسان دو صفحه از آن را براى اطاق موزه به تهران آورد». حدايق الحقايق ج 3، ص 313.

بايسنغر ميرزا در سنين جوانى (سى و پنج سالگى يا سى و هشت سالگى) در هرات بدرود حيات گفت. مولف «حبيب السير» درباره ى او مى نويسد: «به مجالست ارباب عالم و كمال به غايت مايل و راغب بود و در تعظيم و تبجيل اصحاب فضل و هنر در هيچ وقتى از اوقات اهمال و اغفال نمى نمود و خردمندان كامل از اطراف و اكناف ايران و توران به هرات آمده در آستان مكرمت آشيانش مجتمع مى بودند، و بلغاى وافر كياست و فصحاى صاحب فراست از اصار و امصار عراق و فارس و آذربايجان به درگاه عالم پناهش شتافته صبح و شام ملازمت مى نمودند و آن شاهزاده عالى شأن در تربيت و رعايت

تمامى آن طايفه گرامى كوشيده همه را به وفور انعام و احسان مسرور و شادمان مى ساخت و هر كس از خوشنويسان و مصوران و نقاشان و مجلدان در كار خويش ترقى مى كرد به همگى همت، به حالش مى پرداخت».

بايسنغر ميرزا دوست ترين و بانى زيباترين مكتب كتاب سازى در ايران بوده است و در هيچ دورانى به اندازه ى زمان او نسخه هاى نفيس و زيبا نوشته و تصوير نشده است به طورى كه در كمتر كتابخانه اى در جهان ممكن است از كتابهاى كتابخانه ى بايسنغر نسخه اى يافته نشود.

(837 -802 / 801 ق)، خطاط، اديب و شاعر. در سال 820 ق پدرش سمت قاضى القضاة دربار خود را به او داد و در سال 835 ق تبريز را تصرف كرد و در همان سال حاكم استرآباد شد. در اواخر عمر به علت اينكه اخترشناسان عمر او را چهل سال بيشتر تخمين نزده بودند، به ميگسارى پرداخت و دست به كارهاى ناشايست زد. وى ذوقى ادبى و هنرى داشت و اشعار و آثار فارسى را به دقت مطالعه مى كرد و در سرودن اشعار فارسى و تركى نيز مهارت داشت. مجلس او مجمع شاعران، مورخان، خوشنويسان و نقاشان ايرانى بود. خود در خط استاد بود و شاگرد شمس الدين محمد هروى خوشنويس. خطوط محقق و ثلث را به مهارت مى نوشت و اوراق قرآنهايى كه به خط خود نوشته، هنوز در دست است و رقم استادانه او بر طاق و اطراف سر در مسجد گوهرشاد كه آياتى از قرآن مجيد نوشته، ظاهر است. مير على، خوشنويس معروف، و بسيارى ديگر از خوشنويسان آن عصر در كتابخانه او كار مى كردند، بايسنقر در نقاشى و تهذيب نيز

دست داشته و بانى زيباترين مكتب كتابسازى در ايران بوده است. نسخه اى از شاهنامه به دستور وى فراهم شد و خود مقدمه اى بر آن نوشت كه به «ديباچه بايسنقرى» و يا «شاهنامه ى بايسنقرى» معروف شد. در تذكره ى «صبح گلشن» سال ولادت او 835 ق و سال وفاتش 865 ق ذكر كرده است. از آثار او: كتيبه ى پيش طاق مسجد گوهرشاد مشهد به خط ثلث كه در بيست سالگى نوشته است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (1052 -1051/ 4)، از سعدى تا جامى (729 -728 ،555 ،538 -537)، پيدايش خط و خطاطان (99 -98)، تاريخ ادبى ايران (187/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (131/ 4)، تاريخ نظم و نثر (798 -797)، تاريخ هنرهاى ملى (809 -806/ 2)، تذكرة الخطاطين (52 -45/ 1)، تذكرة الشعراء (392 -390)، حبيب السير (644 ،634 ،46/ 4)، خوشنويسان و هنرمندان (129 ،128 ،127)، دايرةالمعارف فارسى (387/ 1)، الذريعه (125/ 9)، روضة السلاطين (33 -32)، سرآمدان فرهنگ (216 -215/ 1)، صبح گلشن (56)، فرهنگ سخنوران (124)، كارنامه ى بزرگان (369)، گلستان هنر (نوزده، سى و هفت، سى و هشت، 29)، لغت نامه (ذيل/ بايسنقر)، مجالس النفائس (125) مناقب هنروران (106 ،59 ،58)، هنر عهد تيموريان (482 -481).

بجنوردي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1395 -1316 ق)، فقيه، اديب و نويسنده. در شهرستان بجنورد به دنيا آمد و همان جا تحصيلات مقدماتى كرد و سپس به مشهد رفت و در آنجا علوم عقلى و نقلى را نزد حاج فاضل خراسانى و آقا بزرگ حكيم و آقازاده ى خراسانى و آيت الله قمى، و ادبيات را نزد اديب نيشابورى اول فراگرفت. سپس به نجف رفت و

در محضر آيت الله اصفهانى و ميرزاى نايينى و آقا ضياءالدين عراقى به تكميل تحصيلات خود پرداخت، و در شمار مدرسان نجف درآمد. وى تا آخر عمر به تحقيق و تأليف و تدريس مشغول بود. ميرزا حسن با شعر آشنايى كامل داشت و خود نيز شاعر بود. تأليفاتى در فقه و اصول از وى به جاى مانده است، از آثارش: «منتهى الاصول»؛ «القواعد الفقهيه»؛ «حاشية العروة الوثقى»؛ «ذخيرة المعاد»؛ «رسالة فى اجتماع الامر و النهى»؛ «كتاب فى الحكمة» كه شرحى است بر «الاسفار الاربعة» صدر المتألهين.[1]

آيه الله آقاى حاج ميرزا حسن بن السيد آقا بزرگ ابن السيد على اصغر بن السيد فتحعلى بن السيد اسماعيل موسوى بجنوردى داماد معظم مرحوم آيه الله حاج سيد حسين اصفهانى (داماد آيه الله العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى) از علماء طراز اول معاصر حوزه علميه نجف و داراى مقام علم و عمل و دقت نظر ميباشد.

معظم له عالمى محقق و فقيهى مدقق و جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول ميباشد تولدش در سال 1316 قمرى در بجنورد و از آنجا بمشهد و مدت 13 سال از محضر مرحوم آقا زاده كفائى و آيه الله قمى و حاج فاضل و ديگران استفاده كرده آنگاه مهاجرت بنجف اشرف نموده و در حوزه درس مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله عراقى و مخصوصا آيه الله العظمى اصفهانى شركت كرده تا به اعلى درجه فقاهت و اجتهاد رسيده است.

تأليفاتى در فقه و اصول دارد كه بطبع رسيده و مورد استفاده فضلاء حوزه نجف و قم ميباشد و آنها از اين قرار است:

1- منتهى الاصول 2- القواعد الفقهيه 3- حاشيه بر عروه الوثقى 4- حاشيه بر وسائل

5- رساله اجتماع امر و نهى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (275/7 ،184/3).

بحاثي زوزني، ابوجعفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، اديب، قاضى و شاعر. يكى از بزرگان و شاعران صاحب تصنيف است كه در هجويه سرايى توانا بود. بحائى در مدرسه «سيورى» غزنه ساكن بود و در آنجا به كتابت مشغول بود. در مخزنه درگذشت. از آثار وى: «بحر القلوب»؛ «نحو القلوب»؛ «ديوان» شعر؛ شرح «ديوان بحترى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (692/2 ،165/1)، معجم الادباء (29 -18 /18)، معجم المؤلفين (41/9)، الوافى بالوفيات (199 -197 /2).

بحرالعلومي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 1296.

درگذشت: 26 آبان 1368.

حسين بحرالعلومى سال ها در دبيرستان ها و سپس در دانشگاه تدريس مى كرد. استاد ادبيات دانشگاه تهران و اصفهان بود. رساله دكتراى او تصحيح ديوان كمال الدين اسماعيلى اصفهانى بود و توفيق يافت آن را به چاپ برساند. كار ديگر او تدوين و تأليف كتاب انجمن آثار ملى است. وى مقاله هايى نيز در مجله هاى «كارنامه ى انجمن آثار ملى»، «تماشا»، «فرهنگ و هنر» و «پشوتن»، مى نوشت. وى در هفتمين كنگره ى تحقيقات ايرانى، مقاله اى تحت عنوان «تحقيقى در احوال و آثار پير هرات» ارائه داد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بحراني، احمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1102 ق)، فقيه، محدث، اديب و شاعر امامى. به جهت انتساب به دو تأليف گرانسنگ خويش «خمائل» و «رياض الدلائل» او را گاهى فاضل الخمائل و زمانى فاضل الدلائل نيز گفته اند. وى در روستاى مقابى بحرين به دنيا آمد. او براى پيمودن مدارج عالى اجتهاد به اصفهان رفت، و در سلك شاگردان مجلسى درآمد. مجلسى در اجازه ى خود او را بسيار ستوده است. ملا محمد باقر سبزوارى صاحب «ذخيره» براى استفاده از مراتب علمى او هفته اى دو روز با وى مصاحبت داشته است. شيخ سليمان بن عبدالله ماحوزى، صاحب «بلغة الرجال»، و ملا ابوالحسن شريف عاملى فتونى از شاگردان او بودند. وى به مرض طاعون درگذشت و در كاظمين به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاستقلاليه»؛ رساله «البداء»؛ «الحسن و القبح العقليان»؛ «الخمائل»، در فقه؛ «رياض الدلائل و حياض المسائل»، در فقه؛ «الرموز الخفية فى المسائل المنطقية»؛ «المشكاة المضيئة فى العلوم المنطقية»؛ «عينية صلاة الجمعة»، اثرى فقهى كه در آن ثابت كرده نماز جمعه در عصر غيبت واجب عينى است. از ديگر آثارش «ديوان» شعر است.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (229/1)، اعيان الشيعه (173 -172 /3)، ايضاح المكنون (488/2 ،601 ،584 /1)، تلامذة العلامة المجلسى (18 -16) الذريعه (325 -324 ،252 /11)، ريحانه (142 -141 /2 ،230 /1)، روضات الجنات (190/8 ،97 -95 ،39 /1)، رياض العلماء (69 -68 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (169/2)، هدية العارفين (166/1).

بحراني، ماجد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1097 ق)، متكلم، فقيه، اديب و شاعر امامى. پس از فراگيرى مقدمات علوم و ادبيات عربى و فارسى، مدارج عالى تر را نزد پدر خود كه جامع علوم و شيخ الاسلام شيراز بود فراگرفت و به درجه اجتهاد نايل شد. بحرانى پس از كناره گيرى پدرش، مدتى قاضى و شيخ الاسلام شيراز بود. سپس به اصفهان رفت و در آنجا نيز به كار قضاوت پرداخت. وى از معاصران شيخ حر عاملى بود و با او مكاتبه داشت. شيخ حر در رثاى وى قطعه اى سروده است. از آثار او: شرحى بر «نهج البلاغه» كه ناتمام مانده؛ «التحفه السليمانيه»، ترجمه عهدنامه مالك اشتر، به فارسى، كه به اسم شاه سليمان صفوى تأليف و در 1301 ق چاپ شده؛ «فصوص سليمانيه»، شرح فارسى، «دعاى بيت المعمور»، كه به نام شاه سليمان صفوى نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (236 -235 /16 ،145 -144 /14 ،442 -441 /3)، ريحانه (232 -231 /1).

بخاري

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 483 ق)، نحوى و فقيه حنفى. وى در بخارا متولد شد. خواهرزاده قاضى محمد بخارى بود. در بخارا از دنيا رفت. از آثارش: «المبسوط» در فروع؛ «المختصر»؛ «التجنيس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332/6)، ريحانه (192/2)، كشف الظنون (1580 ،1223 ،569)، لغت نامه (ذيل/ خواهرزاده)، معجم المولفين (253/9)، هديه العارفين (76/2).

بخاري، عنايت اللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1176 ق)، مفسر، نحوى و عالم حنفى. از آثار وى: حاشيه بر «تفسير سورة البقره» بيضاوى؛ حاشيه بر «شرح العضدية» دوانى؛ حاشيه بر «شرح اثبات الواجب»؛ حاشيه بر «شرح الكافية» جامى، در نحو؛ حاشيه بر «شرح حكمة العين» مباركشاه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (141 /1)، معجم المؤلفين (14 -13 /8)، هدية العارفين (804 /1).

بختياري، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمّد حسن بختيارى، مؤلّف شرح نهج البلاغه متوفّى به سال 1272.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بختياري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پدرش نيز از علما و فضلا معدود بودده، و در سال 1312 در اصفهان وفات يافته است. وى از شاگردان حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى بوده، و كتب زير از اوست:

1 - تفسير سوره ى آل عمران 2 - تفسير سوره ى انبياء 3 - تفسير سوره ى يوسف

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بديع اصفهاني، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ق)، عالم، فقيه، مدرس، اديب و شاعر. به مناسبت سكونت در محله درب امام، به درب امامى مشهور بود. پدرانش عموما از دانشمندان اصفهان به حساب مى آمدند. او نزد حاج ملاحسينعلى تويسركانى و ميرسيد محمد شهشهانى و آقا ميرزا محمد باقر چهارسوقى و حاج شيخ محمد باقر نجفى درس خواند و اجازه اجتهاد گرفت. حاج سيد ميرزا بديع در مدرسه نيماورد درس مى گفت و متجاوز از يكصد دانشمند در محضرش تلمذ مى كردند و عوام و خواص در وقت نماز بدو اقتدا مى كردند. او علاوه بر كمالات علمى در هنر خط نيز شهرت داشت و در ادب و شعر توانا بود. از آثار وى: حاشيه بر «رياض»؛ حاشيه بر «قوانين»؛ رساله اى در «خراج»؛ رساله اى در «استصحاب»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (201 -200)، حديقة الشعراء (226 -225 /1)، الذريعه (175/6)، معجم المؤلفين (40/3).

بديع الزمان نطنزي، ابو عبدالله حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 499/497 ق)، اديب و شاعر. وى از اهالى نطنز بود و در اصفهان زندگى مى كرد. او تمام عمر خويش را به معلمى و درس و بحث گذراند و در دو زبان فارسى و عربى اديبى معروف شد. به همين دليل او را ذوالبيانين يا ذواللسانين لقب دادند. در شعر فارسى نيز دست داشت بخصوص سرودن اشعار مصنوع، از شعر او جز چند قطعه چيزى باقى نمانده است. تأليفات او عبارت اند از «الخلاص» يا «دستور اللغة» و «المرقاة» كه هر دو در لغت عربى به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (318/2)، تاريخ نظم و نثر (56)، الذريعه (311/20 ،131/9 ،166 ،165 /8 ،208/7)، ريحانه (271/2)، فرهنگ سخنوران (53)، كشف

الظنون (754)، معجم البلدان (337/5)، معجم المؤلفين (191/3).

بديع الزمان همداني، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(398/378 -358/353)، مقاله نويس و شاعر. ملقب به مهذب الدين. در همدان تولد يافت. ساكن هرات شد. از شاگردان ابن فارسى رازى و صاحب بن عباد بود و يكى از فضلا و فصحا عصر خود. وى در حديث هم ثقه بود و مذهب اشعرى داشت. با ابوبكر خوارزمى، دانشمند مشهور زمان خود در شهر نيشابور مناظراتى داشت و از اين طريق بود كه شهرت زيادى به دست آورد و بعد از درگذشت ابوبكر در همه كارهاى ديوانى جانشين او شد. بديع الزمان مسافرتهايى به سيستان، غزنه و ديگر بلاد خراسان كرد و از امرا و فضلا و مشاهير زمان تمتعى كامل برگرفت، و ثروتى عظيم اندوخت. در هرات ازدواج كرد و همان جا درگذشت. وى حافظه اى قوى داشت و آثارى به نظم و نثر از خود به جاى گذاشت و مقامه نويسى را رونق و كمالى بسزا بخشيد. در واقع او خود نخستين كسى است كه مقامه نويسى را ايجاد كرده و در اين راه پيشواى آيندگانى چون حريرى و ديگران شد. آثار وى قريب به چهارصد مقامه مى شده كه برگزيده ى آنها پنجاه و نه مقامه است. از ديگر آثار وى: «مجموعه ى رسائل»؛ «مناظرات او با ابوبكر خوارزمى»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (581 -570 /2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (158 -153 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (640/1)، تاريخ الاسلام (حوادث 353 -349/400 -381)، دايرةالمعارف فارسى (396/1)، الذريعه (131/9)، روضات الجنات (250 -248 /1)، ريحانه (244 -243 /1)، سرآمدان فرهنگ (221 -220 /1)، سير النبلاء (68 -67 /17)، فرهنگ ادبيات فارسى (86)، كارنامه ى بزرگان (59 -8)، الكنى و

الالقاب (76 -75 /2)، كشف الظنون (1785)، لغت نامه (ذيل/ بديع الزمان)، معجم الادباء (202 -161 /2)، الوافى بالوفيات (358 -355 /6)، وفيات الاعيان (129 -127 /1)، هدية العارفين (69/1).

بديع الزمان، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. نادر روزگار) احمد بن حسين همدانى (ف. 398 ه.ق.) وى علوم ادبى عرب را در همدان نزد ابن فارس رازى فراگرفت و سپس به خدمت صاحب بن عباد رسيد و از او نيز استفاده علمى كرد. «رسائل» (ه. م.) و «مقامات» (ه. م.) وى در ادب عرب ممتاز است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

بديعي اندجاني، يوسف

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 897 ق)، اديب و شاعر، متخلص به بديعى. ملقب به بديعى معمايى. در اواخر دوران تيمورى در اندجان متولد شد. در كودكى به سمرقند رفت و نزد صفايى شاگردى كرد و به همين جهت به ملايوسف صفايى نيز مشهور شد، گرچه، از شهرت صفايى راضى نبود. بديعى در سرخس درگذشت و در خانقاه شيخ لقمان پرنده دفن شد. مولانا يوسف به علم عروض و صنايع و بدايع شعرى و فن معما آگاهى داشت و صاحب «رساله اى در معما» و «قصيده ى مرآة الصفا» است. از وى «ديوان» شعرى نيز بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (673)، تاريخ ادبيات در ايران (120/4)، تاريخ نظم و نثر (323)، تذكره ى روز روشن (103 -102)، حبيب السير (337/4)، الذريعه (131/9)، فرهنگ سخنوران (129)، مجالس النفائس (122).

بديعي تبريزي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 980 ق)، دانشمند، طبيب، اديب و شاعر. از دوستان مظفر على نقاش و مردى خوش طبع و خوش مشرب بود، به تركى و فارسى شعر مى گفت. وى در سرودن غزل مهارت داشت و اين امر از «ديوان» غزليات بازمانده از وى تأييد مى شود. برخى «مثلثات منظوم» در لغت را از او دانسته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (111/1)، تاريخ نظم و نثر (526 -525)، تذكره ى شعراى آذربايجان (87 -86 /2)، دانشمندان آذربايجان (66 -65)، الذريعه (80/19 ،131/9)، سخنوران آذربايجان (234 -233)، هفت اقليم (229/3)، فرهنگ سخنوران (130 -129)، مؤلفين كتب چاپى (100/2)، مجمع الخواص (260).

بديعي، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر بديعي در فروردين 1318 در اصفهان به دنيا آمد.وي تحصيلات خود در رشته اي نامرتبط با فن ترجمه ادامه دادو ليسانسش را گرفت . او درس هاي دورة دكتراي همان رشته را نيز تمام كرد، اما چون رسالة پايان دورة تحصيلي را نگذرانده است درجه و عنوان دكترا ندارد.مشاغلش همواره در همان زمينة تحصيلات دانشگاهي اش بوده و از اين رو به ترجمه به عنوان يك شغل و حرفه نگاه نمي كند. كتاب "چهرة مرد هنرمند در جواني" ترجمه منوچهر بديعي ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر بديعي تحصيلات دورة دبستان و دبيرستان را در همان شهر گذراند و سپس در دانشگاه تهران در رشته اي نامرتبط با فن ترجمه تحصيل كرد و ليسانس گرفت. درس هاي دورة دكتراي همان رشته را نيز تمام كرد، اما چون رسالة پايان

دورة تحصيلي را نگذرانده است درجه و عنوان دكترا ندارد

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل منوچهر بديعي همواره در همان زمينة تحصيلات دانشگاهي اش بوده و از اين رو به ترجمه به عنوان يك شغل و حرفه نگاه نمي كند

جوائز و نشانها : كتاب "چهرة مرد هنرمند در جواني" ترجمه منوچهر بديعي ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : ترجمه هاي منتشر شدة منوچهر بديعي علاوه بر چهرة مرد هنرمند در جواني عبارت است از: بيست اثر سينكلر لوييس؛ بازار خود فروشي اثر ويليام تكري؛ جادة فلاندر اثر كلود سيمون؛ آدم اول اثر آلبر كامو؛ ژان باروا اثر روژه مارتن دوگار؛ مقدمة آلبر كامو بر مجموعة آثار روژه مارتن دوگار؛ كتاب كوچكي دربارة جيمز جويس (چاپ دوم آن همراه با بخش هفدهم اوليس اثر جيمز جويس)؛ دو كتاب كوچك دربارة «رابله» و «ناتالي ساروت» و چند مقالة فلسفي و ادبي در نشريه هاي فرهنگ، ارغنون، كلك و سرانجام، آخرين ترجمة منتشر شدة او كتاب قرائتي نقادانه از رمان چهرة مرد هنرمند در جواني شاهكار جيمز جويس نوشتة ديويد سيد است. ترجمه بخشي از اوليس نيز، ديگر اثر ارزشمند اوست.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آدم اول اثر آلبر كامو

2 ارغنون، كلك و سرانجام

3 بازار خود فروشي اثر ويليام تكري

4 بيست اثر سينكلر لوييس

5 جادة فلاندر اثر كلود سيمون

6 چهرة مرد هنرمند در جواني

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:چهرة مرد هنرمند در جواني/ جيمز جويس؛ ترجمة منوچهر. بديعي. _ تهران: نيلوفر، 1380.383ص. اين شاهكار ادبي كه در اوايل قرن بيستم ميلادي نوشته شده، از نخستين رمان هايي است كه سير رشد و تكامل قهرمان داستان را از دوران كودكي تا سن ّ كمال در تمامي ابعاد آموزش و پرورش وي نشان مي دهد و از اين لحاظ با رمان هاي قرن نوزدهم تفاوت دارد. به يك معنا مي¬توان گفت كه اين رمان نخستين سنگ بناي رمانِ نو است. اين رمان، نه تنها رشد جسماني شخصيت داستان بلكه رشد معنوي و مذهبي و پرورش معنوي مذهبي و فلسفي او را نيز نشان مي دهد. وصف تأثير تربيت ديني قهرمان رمان و واكنش هاي او نسبت به اين تربيت، كه به صُورِ گوناگون فلسفي و هنري ظاهر مي شود، يكي از ويژگي هاي برجستة اين رمان است. در عين حال، در اين رمان به زمينه هاي تاريخي و اجتماعي رشد قهرمان توجه وافر شده است. فضاي تاريخي رمان و در نتيجه فضاي آموزش و پرورش قهرمان آن، فضاي جامعه اي است استعمارزده كه مي خواهد آزادي را به دست آورد و در اين راه مبارزه ها كرده است. اين، شايد تنها سندِ ادبي باشد كه تنش عقيدتي و اجتماعي ايرلند را پس از سال ها تحمل استعمار انگليس نشان مي دهد. از لحاظ تطابق صورت با محتوا، اين اثر در حد كمال

است. در اين رمان به تناسب رشد شخصيت اصلي، زبان رمان از مرتبة كودكانه به مرتبة زبان شاگردان و معلمان مدرسه و از آن جا به مرتبة زبان ديني و سرانجام به مرتبة زبان فلسفي، به ويژه زبان فلسفة هنر، تحول مي يابد. اغلب جويس¬شناسان معتقدند كه چهر? مرد هنرمند در جواني، در واقع زندگينامة خود نوشت جويس است از دو سالگي تا حدود بيست سالگي، يعني تا زماني كه براي نخستين بار به پاريس رفت. ترجم? چنين رماني مهارت و چيره دستي فراوان مي خواهد و مترجم با استادي از عهد? اين كار برآمده و ترجمة هنرمندانه اي ارائه كرده است. بافت متن يكدست و زيباست و با توجه به قرابت واژگاني و نحوي ترجمه با متن اصلي و تناسب نثر ترجمه با سبك مؤلف، مترجم محترم توانسته است متني ادبي بيافريند كه با متن اصلي، به لحاظ برخورداري از كيفيت ادبي، چندان فاصله ندارد، يا دست كم فارسي زبان را از لذ ّت درك ادبي متن اصلي بي بهره نمي گذارد. نكات فرهنگي، اساطيري، تاريخي و جغرافيايي يا واژگاني و ادبي موجود در كتاب به نحوي شايسته و كامل در بخش «يادداشت ها» در پايان كتاب توضيح داده شده كه بر فايدة اين ترجمه مي افزايد. خلاصه آن كه ترجمة بسيار دشوار اين رمان، يكي از موفق ترين ترجمه هاي زمان حاضر به شمار مي آيد.

7 دو كتاب كوچك دربارة «رابله» و «ناتالي ساروت» و چند مقالة فلسفي و ادبي در نشريه هاي فرهنگ

8 ژان باروا اثر روژه مارتن دوگار

9 كتاب كوچكي دربارة جيمز جويس

ويژگي

اثر : چاپ دوم آن همراه با بخش هفدهم اوليس اثر جيمز جويس

10 مقدمة آلبر كامو بر مجموعة آثار روژه مارتن دوگار

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

برزگر، فرامرز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1309.

درگذشت: 1375.

از آثار اوست: اختتاق ايران (تأليف مورگان شوستر؛ ترجمه ابوالحسن موسوى شوشترى؛ تصحيح و مقدمه و حواشى و اسناد محرمانه منتشر نشده در ايران توسط فرامرز برزگر و اسماعيل رائين؛ تهران، 1368)؛ اسرار مرگ (موريس مترلينك؛ تهران، 1371) دو هزار دانشمند در جستجوى خداى بزرگ (ريموند روايه؛ تهران، 1361)؛ سرگذشت كشتى اسنارگ: يك سرگذشت زيبا و پرماجرا از خود نويسنده (جك لندن، تهران، 1335)؛ سفرهاى من: مشتمل بر زيباترين نوشته هاى هوگو درباره ى جهان و طبيعت (ويكتور هوگو؛ تهران، 1363)؛ ماجراجو (جك لندن؛ تهران، 1362).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

برزويه اصفهاني، ابوجعفر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 354 ق)، نحوى و محدث. مشهور به غلام نفطويه. ساكن بغداد بود. نحو را از فضل بن حباب و محمد بن عباس يزيدى فراگرفت. برزويه از عمر بن ايوب سقطى و ابوالعباس خزاعى و على بن رستم و محمد بن يحيى بن منده اصفهانى، روايت كرده و ابوالحسن/ ابوعلى بن شاذان از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (206/3)، تاريخ بغداد (226/5)، روضات الجنات (222/1)، ريحانه (246/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 60/4)، الكنى و الالقاب (77/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (153 -152 /5).

برزويه طبيب

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 532 م)، طبيب و مترجم. از پزشكان معاصر انوشيروان، و زرتشتى مسلك بود. به دستور انوشيروان كتاب «پنجه تنتره» (كليله و دمنه) را از هند به ايران آورد و از زبان هندى به پهلوى ترجمه كرد. پدرش از لشكريان و مادرش از خانواده ى يكى از علماى زرتشتى بود. گويند بازى شطرنج را او از هند به ايران آورد. وى با جبرييل طبيب، بيادق، صاحب كتاب «الماكول المشروب»، و سرجيوس رأس العينى، طبيب و فيلسوف مشهور، معاصر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (108/1)، تاريخ طب (70 -66 /2)، تمدن ساسانى (117 -115 /1)، جستجو در تصوف (27 -17)، دايرةالمعارف فارسى (405/1)، لغت نامه (ذيل/ برزويه)، راى و برهمن (مقدمه).

برقاني خوارزمي، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(425 -336 ق)، فقيه، محدث، قرآن پژوه، نحوى. معروف به حافظ كبير. از اهالى خوارزم بود كه در بغداد سكنى گزيد. در خوارزم ابوالعباس حيرى نيشابورى و در هرات از ابوالفضل بن خميرويه و در جرجان از ابوبكر اسماعيلى و در بغداد از ابوعلى صواف و محمد بن جعفر بندار و در نيشابور از ابوعمرو بن حمدان و ابواحمد حاكم و در دمشق از ابوبكر بن ابى الحديد و در مصر از حافظ عبدالغنى حديث شنيد. ابو عبدالله صورى و ابوبكر بيهقى و ابوبكر خطيب بغدادى و ابواسحاق شيرازى و ابوطاهر احمد كرجى و بسيارى ديگر از شاگردان وى بودند. خطيب بغدادى او را ثقه، پرهيزكار و داناى فقه و حديث توصيف كرده است. ابوبكر تا زمان مرگ خويش از تأليف و تصنيف باز نايستاد. او در بغداد درگذشت. از آثار وى «مسند» ى است كه جامع تمامى احاديث «صحيح» بخارى و «صحيح»

مسلم است. او احاديث سفيان ثورى و شعبه و ايوب و ديگران را نيز جمع آورى كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (205/1)، تاريخ بغداد (376 -373 /4)، ريحانه (249 -248 /1)، سير النبلاء (468 -464 /17)، كشف الظنون (1682)، لكنى و الالقاب (78/2)، معجم المؤلفين (74/2)، الوافى بالوفيات (331/7)، هدية العارفين (74/1).

برقعي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اكبر بن السيد الجليل السيد رضى برقعى از علماء فضلاء و نويسندگان ادباء معاصر تهران است. وى در شب يازدهم ماه مبارك رمضان سال يكهزار و سيصد و هفده قمرى ه در شهرستان دينى و دارالعلم والايمان قم ديده بجهان گشوده و در مكتب قديم الفباء را آموخته سپس به تركيب كلمات فارسى كه تركيبى از زبان فارسى و عربى بود چنانكه هم هست پرداخته و از آن پس به فراگرفتن علوم ادبيه و فقه و اصول و منطق و كلام و فلسفه و هيئت همت گماشته و از علوم جديد كه در ايران تازه پا مى نهاد طرفى بسته است.

اساتيد معظم له در رشته هاى مختلف غير از اساتيد علوم ادبى بدين نامها مى باشند.

1- عالم جليل و فقيه نبيه آيت اللَّه حاج ميرزا محمد معروف به ارباب كه علاوه بر معلومات عقلى و نقلى محضرى دوست داشتنى و بيانى دلنشين داشت.

2- عالم اصولى خبير آقاى شيخ ابوالقاسم معروف بصغير

3- عالم بسيار مدقق و متفكر آقاى آقا شيخ ابوالقاسم كبير

4- فاضل فكور كه هم اديب بود و هم فقيه آقاى شيخ حسن فاضل

5- فقيه متبحر و اصولى محقق آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى (موسس حوزه علميه قم) كه 15 سال در حلقات درس ايشان شركت نموده و استفاده كرده است.

6-

آيةاللَّه حاج ميرزا حسين نائينى كه حقيقتا احاطه عجيبى به چندين علم داشت.

7- آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (البته از اين دو بزرگوار فقط در موقع توقفشان در قم كه بعنوان تبعيد بسر مى بردند استفاده نموده است)

8- در منطق و فلسفه و هيئت استاد يگانه و حكيم فرزانه آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى.

مشايخ اجازات ايشان چهار نفرند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب كه در سال 1337 قمرى مرقوم داشته اند.

2- مرحوم ثقةالاسلام محدث جليل حاج شيخ عباس قمى در سال 1342 قمرى نوشته اند.

3- مرحوم آيةاللَّه آقا ميرزا محمد تهرانى سامرائى در سال 1352 قمرى نوشته اند.

4- مرحوم علامه تهرانى آقا شيخ محسن معروف به آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه كه در تاريخ مزبور مرقوم داشته اند.

آثار و تأليفات ارزنده ى ايشان كه بطبع رسيده است باين شرح است:

1- راهنماى دانشوران در ضبط و تقييد نامها و نسبتها در سه مجلد.

2- كاخ دلاويز در تاريخ شريف رضى.

3- كانون احساسات در رستاخيز شگفت انگيز امام حسين عليه السلام.

4- مهر تابان در سيرت مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السلام

5- جلوه حق

6- تذكره مبتكران در بنيان گذاران علوم و فنون.

7- بامداد روشن در اسرار صلح امام حسن.

8- راهنماى دينداران پيرامون چندين بحث جالب دينى.

9- درج گهر در متن سخنان كوتاه پيغمبر و ترجمه فارسى آن.

10- راهنماى قم در تاريخ قم و تاريخ اماكن مقدسه.

11- چرا از مرگ بترسم، پيرامون واقعيت مرگ و اثبات روح

12- ترجمه كتاب الشيعه و فنون الاسلام تأليف علامه سيد حسن صدر. بنام شيعه يا بنيان گذاران فنون و علوم اسلام.

13- مقالات بسيار در موضوع هاى مختلف.

و اما آنچه را كه تاكنون بطبع نرسيده است بسيار و از آنها كتب زير است:

1- هدايا

العقول فى الحكم المأثوره عن العتره و الرسول. اين كتاب را بفارسى ترجمه نموده بنام گنجينه ى حكمت.

2- كتاب الروض المنى در دو مجلد فى الحكمه و الادب.

3- كتاب السراج الوهاج فى اسرار المعراج بعربى.

4- رساله الناهيه عن الفحشاء در اسرار نماز بعربى

5- رهبر دانشوران در شناخته شدگان بكنيه و لقب و ترجمه خطبه حضرت فاطمه عليهاالسلام و شرح آن و نام اين كتاب جزو تاليفاتشان در پشت جلد كتاب كاخ دلاويز مذكور است.

(1366 -1278 ش)، فقيه، نويسنده و شاعر، متخلص به كاشف. در شهر قم متولد شد. وى نسبتش به موسى مبرقع، فرزند امام محمد تقى (ع)، مى رسد. آموزش مقدماتى را در مكتب فراگرفت و از آن پس به تحصيل علوم عربى، دينى و ادبى پرداخت. از بزرگترين استادان وى در رشته هاى مختلف، مى توان از حاج ميرزا حسين نايينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى نام برد. برقعى نزد آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى منطق، فلسفه و هيئت را فراگرفت. آيت الله ارباب و محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى از مشايخ اجازه ى وى بودند. برقعى مشاور آيت الله حايرى در برخى از مسائل حوزه ى علميه ى قم بود. او در سال 1313 ش يك دبستان و در سال 1315 ش يك دبيرستان در قم بنا كرد. وى به منظور شركت در كنگره ى جهانى صلح به پاريس و وين دعوت شد و در آنجا سخنرانى كرد كه پس از بازگشت به ايران، به شيراز و بعد به يزد تبعيد شد. از اشعار وى تنها دو هزار بيت باقى مانده است. از آثار او مى توان از «راهنماى دانشوران» در سه

مجلد؛ «جلوه ى حق» و «مهر تابان»، در سيرت اميرالمؤمنين (ع)؛ «كاخ دلاويز»، در تاريخ شريف رضى؛ «تذكره ى مبتكران»؛ «درج گهر»، در سخنان سيد بشر؛ «كانون احساسات»، پيرامون جنبش امام حسين (ع)؛ «بامداد روشن»، در اسرار صلح امام حسن (ع)؛ «چرا از مرگ بترسم»، پيرامون واقعيت مرگ؛ «هدايا العقول»؛ «تبصره ى معلمان»، در نحو؛ «السراج الوهاج»؛ «روض المنى فى المختار من قصار الكلمات اميرالمؤمنين (ع)»؛ «سياست نامه حضرت على (ع)»؛ «راهنماى قم»؛ «ديوان» شعر نام برد.[1]

فقيه، محقق، شاعر.

تولد: 1278(1317 ق.)، قم.

وفات: 13 مرداد 1366.

آيت الله سيد على اكبر برقعى قمى متخلص به «كاشف»، فرزند سيد رضى، پس از تحصيلات علوم عقلى و نقلى نزد استادان، شروع به تدريس نمود. حوزه ى درسى به وجود آورد و به دانش پژوهى و دانش پرورى پرداخت.

در بيست سالگى از مراجع زمان اجازه اجتهاد كسب كرد. اساتيد او در ادب شيخ جعفر غفرانى و شيخ ابوالقاسم نحوى و در منقول آقايان محمد ارباب و حسن فاضل و شيخ ابوالقاسم ملا محمد كريم و در خارج از سطح آيات عظام حائرى يزدى و حسن نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و در مقدمات معقول محمد ارباب و در تحصيلات عاليه معقول شيخ على اكبر حكمى يزدى بودند.

در سال 1313 يك دبستان و سال 1315 يك دبيرستان تأسيس كرد و هر دو را به نام سنايى موسوم ساخت. پس از ورود آيت الله العظمى حائرى يزدى به قم و تأسيس حوزه ى علميه ى، آيت الله برقعى يكى از مشاروان او بود و درباره مشكلات روحانيت و وضع تحصيلى طلاب با او تبادل نظر مى كرد. آيت الله برقعى در زمان جنگ جهانى دوم ياور مردم بود و به تشكيل انجمن خيريه همت گماشت و از متمكنين

تهران و قم كمك گرفت و در منطقه اى كه سكونت داشت نانوايى ايجاد كرد. بدين طريق به بينوايان كمك و مساعدت مى نمود.

در سال 1329 كه در ايران جمعيت هواداران صلح به رياست ملك الشعراى بهار تشكيل شد، از آيت الله برقعى خواستند كه به جمعيت صلح در ايران كمك كند و او نيز اولين سخنرانى خود را در مسجد امام خمينى (ره) (شاه سابق) تهران تحت عنون «صلح و نيروى نگهبان آن» ايراد كرد. شعار «به عدل سوگند، صلح پيروز است» به واسطه ايشان رايج شد. به همين منظور به كنگره ى جهانى صلح دعوت شد كه يك بار در پاريس و بار ديگر در وين تشكيل شد و به عنوان يك پيشواى روحانى مسلمان سخنرانى كرد. پس از مراجعت از سفر اروپا از قم به شيراز و بعد به يزد تبيد شد و اين تبعيد مدت چهارده سال به طول كشيد.

آيت الله برقعى به شعر و شاعرى علاقمند بود و شعر هم مى گفت. قسمتى از اشعار وى از بين رفته است و فقط حدود دو هزار بيت آن گردآورى شده است.

فهرست آثار ايشان به شرح زير است: راهنماى دانشوران (سه جلد؛ 1329 -1328)؛ راهنماى قم (در تاريخ قم و آثار تاريخى آن؛ با مقدمه رسيد ياسمى، 1317)؛ راهنماى دينداران (1324)؛ كانون احساسات (در واقعه كربلا)؛ كاخ دلاويز (يا تاريخ شريف رضى؛ 138)؛ مهر تابان (در سيرت على (ع)؛ 1317)؛ جلوه حق (در سيرت على بن ابى طالب؛ 1319)؛ بامداد روشن (در اسرار واگذارى خلافت حضرت امام حسن (ع) به معاويه؛ 1320)؛ ترجمه شيعه يا پديدآورندگان فنون اسلام (اثر سيد حسن صدر؛ 1319)؛ تذكره مبتكران، درج گهر (در سخنان حضرت

سيد البشر؛ 1366 ق.)؛ چرا از مرگ بترسم (اثر ابن مسكويه، ترجمه لماذا اخاف الموت، قم، چاپ دوم، 1327)، راه نو در جهان شناسى؛ دررالكلم در كلمات قصار على (ع)؛ سياست نامه حضرت على (ع).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (2931 -2924/ 5)، فرهنگ سخنوران (755)، الذريعه (229/ 17 ،64/ 10 ،899/ 9). گنجينه ى دانشمندان (393 -389/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (493 -491/ 4).

برقي قمي، ابوعبدالله محمد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 183 ق)، اديب، فقيه و محدث امامى. وى منسوب به برق رود از نواحى قم بود. ابن نديم او را از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) شمرده است. شيخ طوسى وى را از اصحاب امام كاظم (ع) و امام رضا (ع) و امام جواد (ع) برشمرده است. او در علوم عربى مشهور و به چيرگى در اخبار معروف بود. وى پدر شيخ اجل احمد بن محمد برقى، صاحب «المحاسن»، است. پسرش، احمد بن محمد، از راويان او است. از آثارش: «البلدان و المساحة»؛ «التأويل و التعبير»؛ «التبصرة»؛ «التفسير»؛ «التنزيل»؛ «الرجال»، شامل نام كسانى كه از اميرالمؤمنين (ع) روايت كرده اند؛ «فضائل القرآن»؛ «العويص»؛ «النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (273/9)، تاريخ ادبيات در ايران (80/1)، الذريعه (362/15 ،315/3)، رجال الطوسى (404 ،386)، رجال النجاشى (221 -220 /2)، ريحانه (251/1)، الفهرست لابن النديم (309)، الفهرست للطوسى (292 -291)، الكنى و الالقاب (78/2)، لغت نامه (ذيل/ برقى)، معجم المؤلفين (277/9).

بركلي حنفي، تقي الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(981 -929/926 ق)، صوفى، واعظ نحوى، فقيه، مفسر و محدث. وى ايرانى الاصل و از دانشمندان نامى عثمانى بود. ظاهرا چون حنفى مذهب بود، از ترس صفويه به آن سرزمين رفت. از جزئيات احوالش اطلاعى در دست نيست. وى مؤلف كتابهاى بسيارى به زبان عربى و فارسى است كه در فنون مختلف نوشته شده است و معلوم مى شود كه در همه ى علوم زمان دست داشته است. از آثار وى: تعليقه بر «اصلاح الوقاية فى فروع» ابن كمال پاشا؛ «اظهار الاسرار»، در نحو؛ «انقاذ الهالكين»، كه در سال 967 ق تأليف كرده است؛ «ايقاظ النائمين»، كه در سال 972 به پايان رسانيده؛ «رسالة فى عدم

جواز اخذ الاجرة للقراءة و عدم جواز وقف النقود»؛ «جلاء القلوب»، كه در سال 971 ق به پايان رسانيده است؛ «صحاح عجميه»، به فارسى؛ «فرائض» و شرح آن؛ «كفاية المبتدى»، در صرف؛ شرح «لب الالباب فى علم الاعراب» يا شرح «مختصر الكافيه» بيضاوى، معروف به «امتحان الاذكياء»؛ حاشيه بر «شرح الوقاية» صدر الشريعه ثانى. «دامغة المبتدعين و كاشفة بطلان الملحدين»؛ «آداب البركوى»، «الاربعون»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (287 -286 /6)، ايضاح المكنون (442/1) تاريخ نظم و نثر (395)، الذريعه (125/5)، كشف الظنون (2022 -2020 ،1500 ،1246 ،1074 ،592 ،215 -214 ،184 -183 ،117 ،109 ،54)، معجم المؤلفين (124 -123 /9)، هدية العارفين (252/2).

بروجردي كاشاني، محمد تقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم دينى، محدث اديب و شاعر. پس از فراگرفتن علوم متداول خود را به اصفهان رسانيد و در حوزه هاى درسى آنجا تحصيل خود را تكميل كرد. وى از محضر علامه مجلسى فائده ها برد و از وى اجازه ى روايت گرفت و خود به ملا عبدالله كاشانى در 1103 /1102 ق اجازه روايت داد. او قسمت پايانى عمر را در كاشان گذراند. او را ارادتى تمام به خاندان پيامبر عليهم السلام بود، لذا از خود آثارى در مناقب ايشان به جاى گذاشت. يكى از اين آثار كتاب «عين البكاء»، به فارسى، در تاريخ زندگى و شهادت حضرت سيدالشهداء (ع) است كه در آن اشعارى از خود و ديگران آورده است و آن را در 1099 ق در كاشان تأليف كرده و در 1284 ق در لكهنو به چاپ رسيده است. اثر ديگر او «لب عين البكاء» است كه خلاصه اى از كتاب «عين البكاء» او است.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (191/9)، تاريخ بروجرد (111 -110 /2)، الذريعه (287/18 ،367/15).

بروجردي، داوود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1265- ز 1294 ق)، عالم، مورخ، اديب و شاعر. علوم و معارف اسلامى را از استادان عصر فراگرفت. وى اديب و شاعر نيز بود. از آثار وى: «مظهر المصائب»، در تاريخ زندگانى خمسه طيبه (ع)، كه در 1290 ق به رشته تحرير درآمده؛ «سرور المصلين»، در نماز شب و كيفيت و ادعيه آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (442 -439 /2).

برهان تبريزي، محمد حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1062 ق)، اديب، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به برهان. در اصل اهل تبريز بود و لكن در هند اقامت داشت. وى مؤلف كتاب «برهان قاطع» و از معاصران سلطان عبدالله قطب الدين شاه، پادشاه شيعى مذهب هند، است. وى كتاب «برهان قاطع» را به سلطان مذكور تقديم كرد. اين كتاب با استفاده از «فرهنگ جهانگيرى»؛ «فرهنگ سرورى»؛ «سرمه ى سليمانى»؛ و «صحاح الادويه ى» حسين انصارى و با حذف شواهد و مكررات و افزايش پاره اى واژه ها از استعاره ها و تركيبهاى لغوى فراهم آمده است، حتى مقدمه ى كتاب كه در بيان بعضى از قاعده هاى دستور فارسى است از كتاب «فرهنگ جهانگيرى» به وجه تلخيص اقتباس شده. برهان در اين كتاب واژه هاى فارسى و تركى يا عربى را كه در فارسى وارد شده، آورده است. اين فرهنگ شامل نه گفتار و هر گفتار در چند بيان است و مقدمه ى آن در نه فايده تنظيم شده است. بعد از شهرت «برهان» كتابهايى در ذكر اشتباه ها و تكميل آن نگاشته شد از جمله: «قاطع برهان»؛ «ساطع برهان»؛ «رافع هذيان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (251/9)، تاريخ ادبيات در ايران (386 -384 /5)، تذكره ى شعراى آذربايجان (90 -88 /2)، دانشمندان آذربايجان (69 -68)، الذريعه (133/9

،99 -98 /3)، ريحانه (254 -253 /1)، سخنوران آذربايجان (238 -235)، فرهنگ ادبيات فارسى (89 -88)، فرهنگ سخنوران (132)، فرهنگهاى فارسى (149 -140)، كاروان هند (164/1)، لغت نامه (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (734/2).

برهان الدين هروي، حيدر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(780- ح 830 ق)، مفسر، متكلم و اديب. معروف به صدر هروى. عالم به معانى و بيان بود و از شاگردان ارشد ملاسعد تفتازانى به حساب مى آمد. در «هدية العارفين» سال وفات وى 845 ق ذكر شده است. از آثارش: حاشيه بر «شرح كشاف» استادش، در تفسير؛ شرح بر «ايضاح المعانى» قزوينى، در معانى و بيان؛ حاشيه بر «فرائض سراجيه» يا شرح «فرائض سجاوندى»؛ شرح «المواقف» قاضى ايجى، در علم كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (256/1)، كشف الظنون (1894 ،1479 ،1247 ،211)، معجم المؤلفين (92/4)، هدية العارفين (342 -341 /1).

بزرگمهر، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، مؤلف، مترجم.

تولد: آذر 1289، تهران.

درگذشت: 27 آبان 1365، آمريكا.

منوچهر بزرگمهر، فرزند ميرزا يوسف خان ملقب به عليم السلطنه از پزشكانى بود كه دوره ى طب را در فرانسه گذرانده بود. بزرگمهر تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را در مدرسه ى آمريكايى تهران به پايان رسانيد و بعد از آن كه دو سال در مدرسه ى حقوق به تحصيل پرداخت به سال 1311 براى ادامه ى تحصيل به انگلستان رفت و پس از اخذ درجه ى ليسانس حقوق از دانشگاه بيرمنگام به ايران بازگشت. ابتدا در وزارت معارف مشغول به كار شد. پس از خدمت نظام وظيفه، در وزارت امور خارجه مشغول به كار شد. در سال 1318 به استخدام شركت بيمه درآمد. در سال 1319 به مشهد منتقل شد، مدتى در راه آهن مشغول به كار شد. سرانجام در شركت نفت (ابتدا در آبادان از سال 1321 الى 1333 و سپس در تهران تا سال 1345)؛ اشتغال يافت. وى بين سال هاى 1345 الى 1355 مشاور حقوقى كنسرسيوم بود. وى از سال 1341 الى 1345 نيز در دانشگاه تدريس مى نمود.

وى

از ابتداى جوانى به ادبيات فارسى و عربى و انگليسى علاقه مند بود. پيش از سفر به اروپا گلستان و كليله و دمنه را نزد على محمدخان عامرى و مرزبان نامه را به فارسى و مدارج القرائه و مبادى العربيه را به عربى و جواهر الادب را به انگليسى نزد شاهزاده فرهى آموخت. در مقدمات علوم اسلامى از قبيل منطق و معانى بيان و مختصرى از فقه و اصول نيز از استادانى مانند شيخ محمد سنگلجى و آقا ميرزا محمود شهابى و بديع الزمان فروزانفر و شيخ على بابا فيروزكوهى استفاده كرد.

پس از مراجعت از اروپا، چنانكه خود در بيان احوال خود گفته است: مدتى تلمذ متروك شد. در 1326 مجددا در آبادان نزد استادى به نام سيد موسى، قدرى فقه خواند و در 1328 در تهران نزد عرفان كه خود از شاگردان ميرزا احمد آشتيانى بود، شرح الفيه و در 1332 در مدرسه ى نوربخش بروجرد نزد شيخ على جواهرى مقدراى مطول خواند. پس از مراجعت از خوزستان در 1335 شرح هداية ميبدى و قدرى از شرح منظومه را از عرفان آموخت و در همان سال ها در كلاس درس مطول همايى در دانشگاه شركت كرد.

بزرگمهر با آنكه در فلسفه غربى تحصيل نكرده بود به مطالعه ى كتاب هاى فلسفى غربى و ترجمه ى آنها پرداخت. تحصيل در انگلستان و آشنايى به زبان انگليسى، بزرگمهر را به مطالعه و ترجمه ى آثار فيلسوفان تجربى مذهب انگليسى و فلاسفه ى جديد غرب سوق داد و از اين رهگذر تعدادى كتاب فلسفى به قلم او به زبان فارسى درآمد. اين كتاب ها و آثار ديگر كه فلسفه محور اصلى آنها را تشكيل مى دهد عبارتند از: پوير (بريان مگى)؛

تحليل ذهن (برتراند راسل)؛ رساله در اصول علم انسانى (جرج بركلى)؛ رساله درباره ى فهم انسانى (اثر جان لاك، تهران، 1335)؛ زبان، حقيقت، منطق (ا. اچ. آير)؛ ژان پل سارتر (موريس كريستن)؛ سه گفت و شنود (جرج بركلى)؛ فلسفه چيست؟ (مجموعه ى مقاله هاى منتشر شده در مجله ى «سخن» و بعضى نشريات ديگر)؛ فلسفه ى تحليلى منطقى (مجموعه ى مقاله هاى منتشر شده در مجله ى «سخن» كه قسمتى از آنها به نقد كتاب كاوش هاى عقل نظرى تأليف مهدى حائرى يزدى اختصاص دارد)؛ فلسفه ى نظرى (منتخبات از فلسفه اروپايى، دو جلد)؛ كارناپ (آرن نائيس)؛ كانت (فردريك كاپلستون)؛ گذشته هاى فلسفى فلاسفه ى تجربى انگلستان (لاك و بركلى)؛ مسائل فلسفه (برتراند راسل)؛ مسائل و نظريات فلسفه (ك. آژدوكيويچ)؛ منطق سمبليك، ويتگنشتاين (يوستوس هارت ناك).

از بزرگمهر در سال هاى جوانى و قبل از آن كه به ترجمه و تأليف كتب فلسفى روى آورد، چند كتاب ديگر نيز به نام هاى زير به جا مانده است: از بيرون گود (1328)؛ ديگ جوش قلندر (1330)؛ عرفان نو (1322) و مرقعات صاحبدل كه مجموعه مقاله هاى منتشره در روزنامه ى «پند» است (1324) (نام مستعاد مطبوعاتى وى «صاحبدل» بود).

علاوه بر اين ترجمه ها و تأليفات، بزرگمهر چندين سال در دوره ى فوق ليسانس و دكتراى فلسلفه دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران، به تدريس درسهايى مانند فلسفه ى تجربى، تفسير متون فلسيفى به زبان هاى اروپايى، منطق جديد و فلسفه ى تحليل منطقى اشتغال داشت و در بعضى دانشكده هاى ديگر نيز تدريس مى كرد.

منوچهر بزرگمهر همچنين در جلسات درس هفتگى در فلسفه ى تطبيقى كه از سال 1352 الى 1357 ادامه داشت، با حضور استاد مرتضى مطهرى و حميد عنايت (و به پيشنهاد او) شركت مى جست. اين جلسات بعدها به

مجلس درس منظومه بدل شد و دو جلد شرح مبسوط منظومه از آن حلقه ى درس و بحث باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بسطامي، ضياءالدين، ابوشجاع عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(570 /562 -475 ق)، مفسر، حافظ، محدث، اديب و شاعر. محدث و مسند بلخ و امام مسجد راغوم يا راعوام بود. بسطامى نزد پدرش و سپس نزد ابوالقاسم احمد خليلى و ابراهيم بن محمد اصفهانى درس خواند، و در محضر ابوجعفر محمد بن حسين سمنجانى فقه آموخت. او حتى در كهن سالى نيز بر دانش اندوزى حريص بود و از هر كسى چيزى مى آموخت. كلامش شيرين و در وعظ و خطابه ى او نكته ها نهفته بود. سمعانى و فرزندش، ابومظفر، و ابوالفرج ابن جوزى و ابوروح هروى، و بسيارى ديگر، از شاگردان وى به حساب مى آيند. وى در بلخ درگذشت. از آثار وى: «ادب المريض و العائد»؛ «لقطات العقول»؛ «مزاليق يا مزالق العزلة» يا «من الف العزلة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223/5)، سير النبلاء (454 -452 /20)، كشف الظنون (1659 -1464 ،48)، معجم المؤلفين (313/7)، هدية العارفين (784/1).

بشار

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(167 -96 ق)، شاعر، خطيب و اديب. ملقب به مرعث، چون در كودكى گوشواره در گوش مى كرد. در بصره نابينا متولد شد. اصلا از شاهزادگان طخارستان بود. از ده سالگى به زبان عربى شعر مى گفت و چون به سن رشد رسيد، از نيش زبان او مى ترسيدند. بشار بن برد مقدم شعراى زمان خود بوده و دولتهاى اموى و عباسى را درك كرده و در اين دو دولت مدحها و هجاها گفته، و به هجا بيشتر ميل داشته است. مهدى، خليفه عباسى و خالد برمكى از جمله ى ممدوحان او بودند. وى در انواع شعر بخصوص قصيده و رجز دست و ابتكار و ابداع داشت و مقلد نبود. اشعارش را حدود دوازده هزار بيت و بنا به قول خودش دوازده

هزار قصيده گفته اند. اين كور روشندل در شعر تشبيهاتى دارد كه بينايان مانند آنرا نمى توانند بياورند. در بعضى اشعارش علاقه ى وى به ايران كهن و تمايلات شعوبى او مشهود است. سه جلد از «ديوان» مفصل او در قاهره به چاپ رسيده است. وى در مباهات به نژاد خود و تحقير عرب و هجو و حكم و امثال مشهور بود و در تغيير سبك شعر عربى بسيار مؤثر بود بشار به كثرت آثار معروف بود به طورى كه آثارى نيز به زبان فارسى از او باقى مانده و چند خطابه در نثر دارد. سرانجام در عهد مهدى خليفه، دشمنانش او را متهم به زندقه كردند، بشار دستگير و محكوم به تازيانه شد، و سپس او را در باتلاقى در بطائح انداختند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (25 -24 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (452 ،191 ،24 -23 /1)، تاريخ ادبيات زبان عربى (295 -283)، تاريخ الاسلام (حوادث 92 -87/170 -161)، تاريخ بغداد (118 -112 /7)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (342)، حماسه سرايى در ايران (161 -160)، الذريعه (138 -137 /9)، ريحانه (268/1)، سرآمدان فرهنگ (225/1)، سير النبلاء (25 -24 /7)، فرهنگ ادبيات فارسى (90)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (266)، الكنى و الالقاب (180 -179 /3)، لسان الميزان (28 -27 /2)، لغت نامه (ذيل/ بشار)، معجم المؤلفين (45 -44 /3)، الوافى بالوفيات (141 -135 /10)، وفيات الاعيان (274 -271 /1).

بغدادي اسفرايني، ابومنصور عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 429 ق)، فقيه اصولى، متكلم و اديب شافعى. در بغداد به دنيا آمد و همان جا نشو و نما كرد. سپس همراه پدر ساكن نيشابور شد و در اثر فتنه غز مدتى نيشابور را ترك كرد. وى در

هفده رشته علمى مدرس بود، بخصوص در زمينه ى علم حساب از صاحبنظران بود. او شعر نيز مى گفت و اشعار زيادى به جاى گذاشت. دستى گشاده داشت و آنچه از مال و ثروت داشت بر جويندگان علم و حديث انفاق مى كرد. ابومنصور در فقه شاگرد ابواسحاق اسفراينى بود و بعد از او بر مسند استادش نشست و در مجسد عقيل به املا پرداخت. ابوبكر بيهقى، ناصر مروزى، زين الاسلام ابوالقاسم قشيرى و عبدالغفار شيرويى از جمله شاگردان وى بودند. ابومنصور در اسفراين از دنيا رفت و در جوار استادش ابواسحاق دفن شد. از آثارش: «بلوغ المدى فى اصول الهدى»، در اصول فقه؛ «التحصيل»، در اصول فقه؛ «تفسير القرآن»؛ «تأويل متشابه الاخبار»؛ «التكمله»؛ در علم حساب؛ «الفرق بين الفرق»؛ «الملل و النحل»؛ «مشارق النور»، در كلام؛ «معيار النظر»، در عقليات؛ «ناسخ القرآن و منسوخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (173/4)، ايضاح المكنون (485 ،375 ،234 /2)، ريحانه (278 -277 /7)، سيرالنبلاء (573 -572 /17)، كشف الظنون (1970 ،1921 ،1839 ،1820 ،1769 ،1432 ،1418 ،1401 ،1392 ،1274 ،1252 ،1039 ،471 ،463 -462 ،441 ،398 ،335 ،254)، وفيات الاعيان (203/3)، هدية العارفين (606/1).

بقاي اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1331 -1257 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به بقاء ملقب به شرف المعالى و اشرف الكتاب از بزرگان و معارف اصفهان بود و در تهران اقامت داشت. بقا خطوط مختلف را خوش مى نوشت و در نسخ مهارت داشت. شعر نيز مى سرود و صاحب طبع بود. وى در تهران درگذشت. از آثار او: «آيات يا مراتب و مناقب خسروى» شعر؛ «رساله ى هاشميه»، شعر. از خطوط وى: جزوه ى «زيارت جامعه»، سرلوح مذهب، نسخ و رقاع

كتابت خفى عالى، با رقم: «بجهت... 1283 تحرير شد... انا العبد سيد محمد الاصفهانى»؛ قرآن وزيرى جلد روغنى، نسخ كتابت نسخ كتابت خوش، با رقم: «... سيد محمد بقاء اصفهانى... 1299»؛ يك رقعه به خط نسخ كتابت خوش، با رقم: «... كتبه العبد سيد محمد المتخلص بالبقا، سنه 1314»؛ «صحيفه سجاديه»، يك سرلوح مذهب، به خط نسخ كتابت خوش و نستعليق تحرير متوسط و در آخر رقاع خوش، با رقم: «... حرره العبد سيد محمد المتخلص بالبقاء الملقب بشرف المعالى سنه 1322». سيزده اثر ديگر وى در «احوال و آثار خوشنويسان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1144 -1143 /4)، تذكرةالقبور (149)، حديثه الشعراء (249 -248 /1)، المآثر و الآثار (202)، مؤلفين كتب چاپى (783 -782 /5).

بكوس، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، طبيب و مترجم. پزشكى ماهر و ترجمى زبردست بوده و زبانهاى سريانى و عبرى را خوب مى دانسته است. در دولت عباسيان كتب زيادى از يونانى به عربى نقل كرده و در بيمارستان عضدى طبابت و تدريس مى كرده است. در اواخر عمر نابينا شد، با اين وصف همچنان به طبابت اشتغال داشت. آثار وى عبارت اند از: «كناش كبير در طب»، «كناش صغير در طب»، «مقاله اى در باب آبله»، «رساله اى در تشريح و درمان چشم»، «رساله اى در بيمارى پوست»، «كتابى در رويا»، «رساله اى در آبهاى معدنى»، «رساله اى در درمان سموم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (664 -663 ،270 -269 /2)، كشف الظنون (1511)، هدية العارفين (7/1).

بلادي بهبهاني بوشهري، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292- ح 1370 ق)، فقيه، مجتهد و اديب. در بوشهر متولد شد پس از تحصيل مقدمات به نجف اشرف رفت و سالها در نجف تحصيل علوم دينى كرد و به مقام اجتهاد رسيد و سپس به بوشهر بازگشت. سيد عبداللَّه علاوه بر مقام اجتهاد، در زبان و ادبيات عرب نيز تبحر داشت. او از آزاديخواهان و وطن دوستان حافظان استقلال ايران بود. از آثار او: «السحاب اللئالى فى المطالب العوالى»، كشكول، به عربى، در دو جلد؛ «توضيح المآرب»؛ «بصر الحديد فى معرفه الهيئه على الطرز الجديد»، در هيئت؛ «رحله الحرمين»؛ «الردود السته»؛ «ضياء المستضيئين»، مجموعه اى فارسى؛ «محفظه الانوار»، ترجمه كلمات قصار اميرالمؤمنين (ع)؛ «المسائل الاربعه»؛ «المقالات العشر»، در سياست اسلامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (600 -598 /3)، الذريعه (392/21 ،152/20 ،130/15 ،150/12 ،238 ،168/10 ،495/4 ،126/3)، زندگينامه رجال و مشاهير (104/2)، مؤلفين كتب چاپى (937/3).

بلاذري، ابوجعفر، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 279 ق)، مورخ، جغرافيدان، اديب، شاعر و مترجم. اصل و ريشه ايرانى دارد ولى نشو نمايش در بغداد بود. از مترجمان مشهور فارسى به عربى است. از گروه انبوهى از مشايخ عراق و دمشق و انطاكيه روايت كرده و از آخرين مشاهير مورخان فتوحات اسلامى است. او نزد خلفاى عباسى هم عصرش چون متوكل و مستعين معتز تقرب داشت. در آخر عمر به جهت خوردن ميوه ى بلاذر (بلادر مساوى است با آناكرديوم) مبتلا به اختلال حواس شد و در بيمارستان بغداد جان داد. از آثار وى: «انساب الاشراف»؛ «البلدان الصغير»؛ «البلدان الكبير»، ناتمام؛ «عهد اردشير»؛ «فتوح البلدان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (252/1)، دايرة المعارف فارسى (438/1)، ريحانه (276 -275 /1)، سير

النبلاء (163 -162 /13)، الفهرست لابن النديم (164)، كشف الظنون (1402 ،179)، الكنى و الالقاب (93 -92 /2)، لسان الميزان (490 -489 /1)، معجم الادباء (102 -89 /5)، معجم المؤلفين (202 -201 /2)، الوافى بالوفيات (241 -239 /8).

بلاغي ناييني، صدرالدين، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، فقيه، مترجم، نويسنده، خطيب و شاعر. معروف به سيد صدرالدين و مشهور به صدر بلاغى. وى در نايين متولد شد. در سيزده سالگى به اصفهان رفت و مدت شش سال در حوزه درس استادان آن ديار مشغول به تحصيل ادب و منطق و فقه و اصول شد. سپس به شيراز رفت و يازده سال در آن جا به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در 1318 ش به خراسان رفت و دو سال بعد به تهران آمد و در اين شهر مقيم شد. بلاغى در سرودن انواع شعر مهارت داشت و اشعارش از مضامين نو و تازه آكنده بود. از آثار وى: «سخنرانيهاى بلاغى در راديو»؛ ترجمه ى «صحيفه ى سجاديه»؛ «قصص قرآن» و «فرهنگ قصص قرآن»؛ «برهان قرآن»، رد مهمترين شبهات پيروان كمونيسم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (441 -432)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (92 -91)، سخنوران نامى معاصر (549 -543 /1)، فرهنگ سخنوران (140)، مؤلفين كتب چاپى (534 -533 /3).

بلعمي، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 330 /329)، اديب. در زمان سامانيان مى زيست. وى پدر صاحب «تاريخ بلعمى» وزير اسماعيل بن احمد سامانى، بود و يكى از ممدوحان و مشوقان رودكى. بلعمى به رودكى اعتقاد بسيار داشت و حتى وى را در عرب و عجم نظيرى نمى شناخت و به او صله ها و جايزه هاى فراوان مى بخشيد. او بود كه رودكى را به نظم «كليله و دمنه» واداشت. به او بلعمى كبير هم مى گفتند. و بلعمى منسوب بود به ديهى به نام بلعمان از نواحى مرو. از آثار او: «تلقيح البلاغه»؛ «المقالات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (139/7)، پيشاهنگان شعر فارسى (17)، تاريخ ادبيات در

ايران (619 ،376 /1)، تاريخ برگزيدگان (165)، دايرةالمعارف فارسى (27/1)، ريحانه (281 -280 /1)، سير النبلاء (192/15)، كشف الظنون (480)، معجم البلدان (576 -575 /1)، معجم المؤلفين (277/10)، الوافى بالوفيات (5/4)، هدية العارفين (34/2).

بلعمي، ابوعلي محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 383/363 ق)، مورخ، اديب و متجرم. وى وزير منصور بن نوح سامانى و پسر ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمى بود. در زمان سامانيان مى زيست و وزارت عبدالملك بن نوح و منصور بن نوح سامانى را داشت و به دستور پادشاه اخير «تاريخ طبرى» را از عربى به فارسى ترجمه كرد. علت شهرت او به بلعمى به خاطر انتساب او و نياكان وى به بلعمان از قراء مرو بود. بلعمى در اين ترجمه بسيارى از موارد «تاريخ طبرى» را تلخيص كرده و در بسى موارد ديگر از منابع جديدى استفاده كرده است.

كتاب او حكم تأليف جديدى را پيدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (619/1)، ترجمه ى تاريخ يمينى (95)، دايرةالمعارف فارسى (33/1)، ريحانه (280/1)، زين الاخبار (161)، سبك شناسى (9 -8 /2)، لغت نامه (ذيل/ بلعمى)، گنج و گنجينه (15 -8)، فرهنگ ادبيات فارسى (91)، دستور الوزراء، (114 -113)، الذريعه (86/4).

بمي كرماني، طيان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر و اديب. از شاعران بم كرمان است كه در نظم و نثر توانا بوده است و اشعارى چند از وى در تذكره ها نقل است كه قدرت طبع او از آن مشهود است. صاحب «مجمع الفصحا» احوال وى را با طيان ژاژخاى مرغزى درهم آميخه و اشعار طيان مرغزى را به او نسبت داده است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (624 -623 / 2)، تذكره ى شاعران كرمان (360 -356)، الذريعه (653 / 9)، صبح گلشن (263)، فرهنگ سخنوران (593)، ستارگان كرمان (269 -263)، مجمع الفصحا (850 -847 / 2)، هفت اقليم (270 -268 / 1).

بنداري اصفهاني، قوام الدين فتح

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(643 -586 ق)، مترجم. وى در مولد خود اصفهان تربيت يافت. در سال 620 ق به شام سفرى كرد و در دمشق به خدمت پادشاه عيسى بن ملك عادل ابى بكر بن ايوب رسيد و به امر او «شاهنامه ى» فردوسى را به عربى درآورد كه به «الشاهنامه» معروف است. وى همچنين كتاب «تاريخ سلاجقه» انوشروان بن خالد، وزير محمود بن محمد بن ملكشاه، را كه عمادالدين اصفهانى به عربى درآورده بود، خلاصه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (473/1)، حماسه سرايى در ايران (224)، سرآمدان فرهنگ (172/1).

بنداري، فتح

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فتح بن على بن محمد البلدارى (البندارى)، از فضلاى شيعه در قرن هفتم بوده، و كتاب «نصرة الفترة» عماد كاتب را در سال 623 مختصر نموده، و آن را: «زبدة النصرة و نخبة العصرة» ناميده، و اين مختصر در ليدن با فهرست اعلام و امم و ولايات و شهرها به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بني مجيدي، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور بني مجيدي، شاعر نوپرداز در سال 1334 در روستاي سيبلي آستارا ديده به جهان گشود. وي پس از اتمام دوره سربازي ، بلافاصله پس از اتمام خدمت در آموزش و پرورش مشكين شهر استخدام و به منطقه ي بيله سوار مغان و سپس پارس آباد اعزام گرديد.او از همان ابتدا در مدارس راهنمايي و دبيرستان با همان مدرك ديپلم تدريس مي كرد تا ايتكه يكسال بعد در دانشگاه گيلان قبول شد و مدرك ليسانس ادبيات فارسي را اخذ كرد. در سال 1365 با انتقال به آموزش و پرورش آستارا با همكاري اكبر اكسير شعر را به طور جدي دنبال كرد و يكي از اعضاي ثابت حلقه فرانوشد. وي از شاعران كلاسيك بشمار مي آمد.نامبرده پس از چند دهه فعاليت در عرصه هنر و شعر در 11 تيرماه سال 1387 ، پس از جدال طولاني با بيماري سرطان، چشم از جهان فرو بست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نام پدر : اروج

خاطرات كودكي : "دوران كودكي و نوجواني را علي رغم موفقيت در درس و مشق ، با مشقات و دردسرهاي فراوان پشت سر نهاده ام . شايد هم پيشامدهاي ناگوار زمينه ساز مقوله ي

شعر و شاعري در من شده است ؛"

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : منصور بني مجيدي، شاعر نوپرداز در سال 1334 در روستاي سيبلي آستارا ديده به جهان گشود.او در يك خانواده ي متوسط و كم سواد پا به عرصه ي وجود نهاده .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منصور در خرداد ماه سال 53 با عنوان شاگرد ممتاز ديپلم ادبي گرفت . او در همان سال در رشته فوق ديپلم علوم انساني مركز استان گيلان قبول شد . از آنجائيكه آن زمان هنوز كمك هزينه ي تحصيلي به دانشسراي راهنمايي تربيت معلم نمي دادند از ادامه ي تحصيل باز ماند و به ناچار به خدمت وظيفه اعزام شد و پس از دو سال بلافاصله پس از اتمام خدمت در آموزش و پرورش مشكين شهر استخدام و به منطقه ي بيله سوار مغان و سپس پارس آباد اعزام گرديد. وي از همان ابتدا در مدارس راهنمايي و دبيرستان با همان مدرك ديپلم تدريس مي كرد تا ايتكه يكسال بعد در دانشگاه گيلان قبول شد و مدرك ليسانس ادبيات فارسي را اخذ كرد.

خاطرات و وقايع تحصيل : منصور بني مجيدي از نحوه شاعر شدنش چنين مي گويد: "آنچه به يادم مانده است وقتي با بچه هاي يك كلاس ، يك تنه مشاعره مي كردم سالهاي آخر دوره ي ابتدايي بودم اول بعضي شعرها را بخاطر حروف خاص اش عوض مي كردم و اين دگرگوني به شكلي صورت مي گرفت كه كسي از بچه ها متوجه نمي شد بعدها در دبيرستان تنها انشاء نويس كلاس بودم كه از روي كاغذ سپيد انشاء مي خواندم چرا كه

هميشه ، بچه ها انشاءهاي مكتوبم را كش مي رفتند و آن زمانها هم جوري بود كه آدم كسي را لو نمي داد يعني اين كارها به دور از جوانمردي بود "

فعاليتهاي ضمن تحصيل : منصور بني مجيدي از خاطرات و فعاليت هاي ضمن تحصيل خود چنين مي گويد: "در دوره ي دبيرستان علي الخصوص در سيكل دوم به بعد جزء دانش آموزان اهل قلم شهر ، شناخته شده بودم . انس و الفتم بجاي تفريح و ورزش – اگر كارهاي اجباري و بي گاري مي گذاشت – تنها با كتاب و مطالعه بود . از آنجائيكه راهنماي درست و حسابي نداشتم با هيچ نشريه و مجله اي همكاري نمي كردم . آن زمان تنها كسي در كلاس بودم كه از درس شفاهي « عروض و قافيه » دوره ي دبيرستان سر در مي آوردم . نه معلم درست و حسابي داشتيم و نه كسي اين كتاب را به كلاس مي آورد ... سالها سپري شد .اولين اثرم سال 1356 با نام « بابا انار دارد » در روزنامه ي فروغ آزادي آذربايجان آن زمان در تبريز چاپ شد و اين تلنگري شد براي كارهاي بسيارِ آينده ام ، به جرئت مي توانم بگويم در طول سه دهه در تمام نشريات و مجلات موجود و معتبر ادبي آثارم چه بصورت شعر و چه بصورت مقاله و نقد همه جا چاپ شده است و ديگر اينكه آنچنان گرم شغل مقدس معلمي بودم كه فرصت مجموعه كردن شعرها را در كتاب ها پيدا نمي كردم و شايد هم به موقع به صرافت اين كارها نيفتادم . تا

اينكه سال 80 گاهنامه اي به نام « ترلان » در هشتاد و چند صفحه منتشر كردم و بلافاصله اولين كتاب شعرم را – شعرهاي سال 57 الي 80 در 120 صفحه با نام « بهاري از خاكستر پاييز » در سه هزار تيراژ توسط انتشاراتي « فرهنگ دهسرا » ، منتشر كردم كه پس از چند ماه همان سال با همان تيراژ تجديد چاپ شد"

همسر و فرزندان : در سال 53 مقدمات ازدواج منصور بني مجيد فراهم شده و در سال 56 عروسي كرد .از ايشان سه فرزند ، دو دختر و يك پسر به يادگار مانده است.

زمان و علت فوت : منصور بني مجيدي در 11 تيرماه سال 1387 در ساعت 1:30 نيمه شب پس از جدال طولاني با بيماري سرطان، چشم از جهان فرو بست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : بعد از پايان تحصيلات در مدارس آستارا به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در شهرهاي پارس آباد مغان و تالش به تدريس پرداخت. در سال 1365 با انتقال به آموزش و پرورش آستارا با همكاري اكبر اكسير شعر را به طور جدي دنبال كرد و يكي از اعضاي ثابت حلقه فرانوشد. او در كنار تدريس ادبيات فارسي در دبيرستانهاي آستارا سالها در كانون ادبي شهريار اداره ارشاد اين شهر به آموزش فنون شعر و تشويق شاعران جوان پرداخت.

همفكران فرد : استاد منصور بني مجيدي در جواب سوال : از شاعران قديم به كداميك بيش از همه علاقه منديد !؟ چنين جواب مي دهد : " راستش را بخواهيد بنده ي حقير همه چيز را با ادبيات كلاسيك شروع كرده ام و

هميشه هم توصيه ام به شا گردان همين مقوله بوده است . چرا كه ريشه و فرهنگ گذشته ي ما باعث استحكام رو بنا و كيفيت كارهاي امروزي ما مي شود بنا براين خود شخصاً آثار شاعران و نويسندگان قديم را هرچند خيلي با دقت هم نباشد خوانده ام ! به مولوي ، حافظ ، سعدي ، سيف فرغاني ، فخرالدين عراقي ، فردوسي ، صائب تبريزي و ... علاقه ي بيشتري دارم و حافظ را معجزه ي شعر ايران مي دانم . ضمن اينكه سيف فرغاني را انقلابي ترين شاعر ... " او همچنين در جواب سوال :از شاعران معاصر و يك قرن اخير به كداميك علاقه منديد ؟ چنين جواب مي دهد : "اگر دقيقاً صد سال اخير را در نظر بگيرم حتماً مي بايست به شاعران عصر مشروطيت توجه اي بيشتر داشته باشم ولي دوست دارم از نيما شروع كنم كه پرچمدار شعر نو بود هم به لحاظ ساختار هم به لحاظ ديدگاه شاعري كه با مطالعه ي كامل ادبيات فرانسه و ... به آگاهي سطح بالايي رسيده بود و ادبيات كلاسيك ما را نيز خوب دروني كرده بود و بدنبال راه چاره مي گشت . خوشبختانه در آن زمان پس از كشمكش هاي فراوان توانست حرف حق خود را به كرسي بنشاند و در اين راه رنج فراوان برد . او تنها كارش كوتاه و بلند كردن مصراعها نبود بلكه توانست فضاي شعري حاكم را كه هزار و چند سال مدام تكرار مي شد تقريباً عوض بكند . هر چند قبل از او چند تن در تبريز از جمله تقي رفعت

، جعفر خامنه اي ، شمس كسمايي و حتا كساني ديگر در اين راه قدم گذاشته بودند ولي هيچكدام قدرت و مقاومت و استحكام او را نداشت . او بقول خود « آب / در خوابگه مورچه گان ريخته بود » و در مرتبه ي دوم به شاملوي عزيز عشق و علاقه فراوان داشتم و بازهم دارم . و شاملو توانست شعر چندين ساله ي ايران را از حالت يك نواختي بدر آورد . او با هوش سرشار اش آموزه هاي زيادي را از نيماي بزرگ آموخته بود ولي خود هم معلم و هم متعلم بود و هرگز از آموختن و بكار بستن آنها دست برنداشت . شعر سپيد محصول سن زده اي نبود كه مور و ملخ هم از آن نصيبي نبرند بلكه اين صخره ي به ظاهر دست نايافتني همه چيزش حساب شده بود . رودي بود بزرگ كه حتي مي شد در كنار و گوشه ي آن قايق راني كرد و هر كس بنا به استعداد و توان ذاتي اش از آن ماهي مي گرفت . شاملو شعر سياسي اجتماعي را قرب و منزلت داد و تا پاي مرگ ، كسي ناله ي ننه من غريب از او نشنيد . آثاراش همه ارزشمند و خود شاهد بزرگي ست براي ادعاهاي بزرگ اش ، مي توان از آثار باقي مانده ي شاملو و نيما چندين رساله براي تدريس در دانشگاههاي معتبر جهان تهيه كرد . ديگراني نيز از جنس خلف اينها بوده اند از جمله : يدالله رويايي ، م آزاد ، نادر نادرپور ، هوشنگ ابتهاج ، منوچهر آتشي ، علي باباچاهي

و خيلي كسان ديگر كه از ذكر نامشان فعلاً شرمنده ام . "

آرا و گرايشهاي خاص : در شعرهاي منصور بني مجيدي توجه به انسان معاصر و دغدغه هاي آن موج مي زند بني مجيدي در غزل تركي حرفي براي گفتن داشت و از استقبال عموم برخوردار بود در شعرهاي فارسي كه اغلب در مطبوعات ادبي به چاپ رسيده شاعري اجتماعي و دردآشنا ديده مي شد او از روح لطيفي برخوردار بود و به كمال انسان مي انديشيد شعر او، خطابه هاي مكرر درد بود بازباني ساده و نگاهي انساني، او به نوعي از قصه _ شعر رسيده بود كه در عين بلندي گيرا و دلنشين بود. واژگان شعرهايش آميزه اي از كلمات عاميانه و گفتاري بود با طنزي نهان و استفاده سرشار از فولكلور و امثال و حكم شعري سرزنده و شاداب اما دردمند و تفكربرانگيز.

چگونگي عرضه آثار : آثار بني مجيدي مي توان به مجموعه شعرهاي «بهاري از خاكستر پاييز»(گزيده شعرهاي سال هاي 56 تا 80)، «بانوي باد شبنامه پخش مي كند»، «ديگر نمي توانم شاعر بمانم»، «سهم من، هميشه دلتنگي ست» و «قرائت دوم من، تويي» اشاره كرد. دو كتاب بيژن كلكي با عنوان هاي "ترانه هايي براي الكاپون" و " نيامدي اسم آب يادم رفت " به كوشش بني مجيدي به چاپ رسيده اند. شعر زير با عنوان «افعال غيرمنصرف» از اشعار اوست: اينجا پوسيده باشم پوسيده باشي شايد هم پوسيده باشد اگر به هر سازي تن بدهد! نَه براي قصد قربت / نَه براي رقصيدن تنها دردي هميشگي در كشاله رانم تير مي كشد! اين ناتمامي زندگي ... برايم هيچ لذتي ندارد! هر روز مثلِ چاي لب زنده يا فنجان

دَمر شده كنار گذاشته مي شوم اين بغضِ چندين ساله نه تنها من است كه در تو و ديگران نو به نوبه مي تركد!

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بانوي باد شبنامه پخش مي كند

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

2 بر بام خود آشفته مي وزم

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 15 اسفند، 1385

3 بهاري از خاكسر پائيز

ويژگي اثر : مجموعه شعر،چاپ دوم

4 ترانه هايي براي آلكاپون

ويژگي اثر : مرحوم بيژن كلكي و باز به كوشش منصور بني مجيدي

5 ديگر نمي توانم شاعر بمانم

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

6 سهم من، هميشه دلتنگي ست

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

7 شعر امروز آستارا

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي (شاعر) ناشر: فرهنگ ايليا - 27 اسفند، 1384

8 قرائت دوم من، تويي

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

9 نيامدي اسم آب يادم رفت

ويژگي اثر : مرحوم بيژن كلكي و باز به كوشش منصور بني مجيدي

بوذري، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بوذرى به سال 1274 شمسى در قريه كرود از توابع طالقان ديده به جهان

گشود، پدرش ملا على اصغر بود، جد وى مرحوم سلطان محمد بود كه قرآن هاى بسيارى به خط زيباى وى موجود مى باشد.

بوذرى، ابتدا در مكتبخانه ى كرود، شروع به فراگيرى دروس فارسى و قرآن كرد و حدود پنج سال داشت به تهران آمد و در منزل مرحوم شيخ محمد آقا بوذرى طالقانى كه از افاضل زمان و مدرس مدرسه عالى شهيد مطهرى (سپهسالار) بود اقامت گزيد.

مرحوم شيخ محمدآقا بوذرى طالقانى در منزل حوزه ى علميه داشت كه فضلا و مدرسين و طلبه ها در اين منزل آمد و شد داشتند و مرحوم ابراهيم بوذرى در اين منزل و در چنين محيطى پرورش يافت.

ابتدا، ادبيات فارسى، عربى، اصول و فقه را نزد مرحومان شيخ مسيح اوانكى، آيت اللَّه كاشانى، حاج ميرزا خليل كمره اى و على شوشترى فراگرفت و از مرحوم شوشترى موفق به دريافت اجازه در امور حسبيه گرفت.

در هنر خطاطى، در رشته نستعليق ابتدا شاگرد مرحوم حاج زين العابدين كه نواده ى مرحوم ميرزا زكى خان نورى بوده رفته، سپس نزد مرحوم عماد طاهرى (عمادالشريعه) كه از شاگردان مرحوم اميرحسين خوشنويس بود به تلمذ پرداخت و بالاخره در محضر عمادالكتاب به كمال رسيد. در خط ثلث شاگرد مرحوم اميرالكتاب استاد بى نظير خط كه در ادب و شعر و شاعرى «شرفى» تخلص مى كرد رفت و در اندك زمانى گوى سبقت از همگنان خود ربود و خط نسخ و رقاء را در محضر آشيخ على عبدالرسولى (پدر مرتضى عبدالرسولى از شاگردان مرحوم حبيب سماعى) كه از شاگردان سيد محمدتقى شرف المعالى بود به كمال آموخت.

مرحوم استاد ابراهيم بوذرى، خود از بنيان گذاران كلاس هاى انجمن خوشنويسان كه سلف انجمن خوشنويسان فعلى ايران مى باشد بود و در اين رشته شاگردان

فراوانى كه همگى هم اكنون از استادان خوشنويس مى باشند تربيت نمود. وى سالها در دبيرستان هاى مختلف تهران از جمله تمدن و اسلام به تعليم خط پرداخت و از سال 1327 شمسى به استاد خط دانشگاه روحانى معقول و منقول انتخاب و مشغول تعليم شد. استاد بوذرى بيش از سى سال كارشناس خط در وزارت دادگسترى بود و خطاط رسمى كتابخانه مجلس شوراى ملى سابق و اداره ى مباشرت و دارالانشاء بود كه همكارى وى در اين ادارات بيش از 37 سال ادامه داشته و در سال 1341 بازنشسته گرديد.

آثار چاپى وى تا آنجا كه در دسترس نگارنده است عبارتند از: ديوان خواجه شيراز، منتخبات ديوان مسعود سعد سلمان، كتاب تاريخ دبيرستاها، صرف و نحو براى دبيرستانها، جوامع الحكايت مرحوم اوفى ترجيع بند مرحوم صفى عليشاه، منتخبات مثنوى، پاورقى نقد مرحوم حكمت اشعار مرحوم حاج ذوالرياستين (مونس عليشاه)، كتيبه هاى آرامگاه شيخ شيراز سعدى، كتيبه ى آرامگاه شاه خليل اللَّه در تفت يزد، كتيبه ى دروازه ى قرآن شيراز، وقف نامه ى بيمارستان نمازى شيراز، تاريخچه ى آب شيراز و...

استاد بوذرى، واقعاً هنرمندى بى نظير بود كه خداوند استعدادى در نهاد او به وديعه نهاده بود كه در كمتر انسانى مى شود مشاهده كرد، زيرا با توجه به اين همه هنر، در رشته آواز و موسيقى از نوادر روزگار بود از صدايى رسا و خوش برخوردار بود و دستگاهها و گوشه هاى آوازهاى ايرانى را نزد اقبال السلطان، سيد حسين طاهرزاده، ابوالحسن صبا فراگرفت كه بايد يادآور شد كه اقبال السلطان دو شاگرد بيشتر نداشته كه يكى رضاقلى ظلى و ديگرى ابراهيم بوذرى بوده اند.

متأسفانه مشغله ى فراوان و گرفتارى هاى استاد به وى اجازه نداد كه در رشته ى آواز شاگرد بپذيرد و يا آثارى آنچنان

از خود به جاى نهد تنها چند نوارى از وى به جاى مانده كه در آرشيو وزارت ارشاد اسلامى (فرهنگ و هنر سابق) موجود مى باشد كه اميد است روزى پخش و براى هنرجويان مورد استفاده قرار گيرد و چاپ دو كتاب در مورد تعزيه و تعزيه خوانى است كه از طرف وزارت فرهنگ و هنر (ارشاد اسلامى فعلى) در سال 1354 چاپ كرد و به سرعت ناياب گرديد.

مرحوم استاد ابراهيم بوذرى در عرفان هم صاحب مكتب و نظر بود و اشعار زيبايى هم سروده كه خود جاى بحث ها و گفتگوهاى جداگانه دارد و يكى از دو بيتى هاى استاد را كه فى البديه ساخته و آن چنين بوده كه روزى دوستى، فندكى به رسم ياد بود توسط دوست مشتركى براى استاد مى فرستد و مرحوم بوذرى به قدرى تحت تأثير اين محبت و دوستى قرار مى گيرد كه اين دو بيتى را براى وى مى سرايد:

جانا غم هجران تو اندك نبود

در دوستى ما به خدا شك نبود

خود آتش دوريت طى سوختنم

بس باشد و محتاج به فندك نبود

فرزندان مرحوم ابراهيم بوذرى پنج پسر و دو دختر مى باشند به نامهاى: على اصغر، يوسف، پروين، منوچهر، على، شيرين و فريدون كه كليه ايشان از خطى زيبا و خوش برخوردار مى باشند.

از خاطرات استاد بوذرى اين كه يكسال مرحوم اقبال السلطان از تبريز به تهران مى آيد و در سرچشمه منزل مرحوم شيخ محمد بوذرى طالقانى كه يكى از شب هاى ماه مبارك رمضان بوده مهمان مى شود. هنگام سحر كه در آن زمان از گلدسته هاى مدرسه عالى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) براى بيدار شدن مردم، جهت اداى فرائض دينى و صرف سحرى، توسط تنى چند از خوش صداترين مؤذنان گلدسته ها، مناجات

سر مى دادند آن شب مردم متوجه ى وضع ديگرى شدند چرا كه شب هاى گذشته و سال هاى قبل هر يك از مناجات كنندگان از گلدسته هاى متعدد اين مدرسه مى خواندند و هر يك جواب يكديگر را مى دادند ولى آن شب با خواندن مرحوم اقبال آذر در مدرسه و از پايين گلدسته ها آن خوانندگان همه ساكت شدند و تنها صداى رسا و خوش مرحوم اقبال السلطان به گوش مردم مى رسيد و فردا تمام اهالى خيابان هاى سرچشمه، سيروس، ايران، پامنار، بهارستان، مخبرالدوله و بسيارى خيابان هاى دوردست ديگر از يكديگر مى پرسيدند راستى اين چه كسى بود كه ديشب اين چنين زيبا و عالى مناجاب سر داده بود؟ فقط كسانى كه ساكن منزل مرحوم شيخ محمدآقا بوذرى بودند مى دانستند كه صاحب صداى مناجات اقبال السلطان است.

استاد ابراهيم بوذرى هم در سال 1365 درگذشت و جهان فانى را بدرود گفت و با آثارى كه از خود به جاى نهاد، نامش هميشه زنده و جاويد و خدماتش به فرهنگ و هنر كشور در تاريخ ثبت است. روانش شاد.

(1365 -1274 ش). موسيقيدان، خواننده، خطاط و اديب. در روستاى كرود از توابع طالقان به دنيا آمد. تحصيل خود را از مكتب خانه ى زادگاهش شروع كرد، در سن پنج سالگى به تهران آمد و در مدرسه ى سپهسالار اقامت گزيد. ادبيات فارسى، عربى، اصول و فقه را نزد شيخ مسيح ايوانكى، آيت اللَّه كاشانى، حاج ميرزا خليل كمره يى و على شوشترى فراگرفت. در هنر خطاطى از محضر حاج زين العابدين، عماد طاهرى، عمادالكتاب و اميرالكتاب بهره برد. وى از بنيانگذاران انجمن خوشنويسان بود. بوذرى سالها در دبيرستانهاى مختلف به تعليم خط پرداخت و بيش از سى سال كارشناس خط در وزارت دادگسترى

بود؛ همچنين خطاط رسمى كتابخانه ى مجلس شوراى ملى سابق و اداره ى مباشرت و دارالانشاء نيز بود. ابراهيم صدايى رسا و خوش داشت و دستگاهها و گوشه هاى آوازهاى ايرانى را نزد اقبال السلطان، سيد حسين طاهرزاده و ابوالحسن صبا آموخت، مدتى نيز از حبيب اللَّه كاشانى تعليم گرفت و سرانجام اقبال آذر را به استادى انتخاب كرد. در عرفان هم صاحب مكتب و نظر بود، اشعار زيبايى هم سروده است. از آثار چاپى وى: «ديوان» خواجه شيراز؛ «منتخبات ديوان» مسعود سعد؛ كتاب «تاريخ» دبيرستانها؛ «صرف و نحو» براى دبيرستان ها؛ «جوامع الحكايات» عوفى كتيبه هاى آرامگاه شيخ شيراز و كتيبه ى دروازه قرآن شيراز.[1]

خوشنويس، مدرس خوشنويسى.

تولد: 1274، طالقان.

درگذشت: 1 بهمن 1365، تهران.

ابراهيم بوذرى، فرزند على اصغر طالقانى پس از فرا گرفتن علوم مرسوم زمان مانند ادبيات فارسى و عربى و فقه و اصول و غيره به مطالعه رشته ى قضاء پرداخت و از محضر آيت الله خليل كمره اى و آيت الله كاشانى و همچنين آيت الله شوشترى استفاده كرد و از آيت الله شوشترى اجازه در امور حسبيه گرفت و داراى مدرك اجتهاد شد.

ديرى نگذشت كه به عرصه ى خوشنويسى وارد شد و نكات و دقايق اوليه ى خط نستعليق را در محضر زين العابدين ساعت ساز فراگرفت و سپس از استاد حاج آقا محمد مشهور به عماد طاهرى كه از شاگردان مير حسين خوشنويس باشى بود استفاده برد و براى تكميل اين خط و همچنين براى آموختن خط ثلث، نزد استاد عبدالحميد ملك الكلامى مشهور به اميرالكتاب (متوفى 1328) به تملذ پرداخت. وى چندى نيز جهت تكميل خط نستعليق در محضر استاد محمدحسين عمادالكتاب سيقى قزوينى (متوفى 1315) حضور يافت. سپس خط نسخ را در مكتب استاد محمدتقى كمال و

آقا شيخ عبدالرسولى آموخت.

وى پس از سال ها خدمت در دستگاه هاى دولتى سرانجام در سال 1330 بازنشسته شد. وى مدت ها به فرمان نگارى و خوشنويسى احكام در مجلس شوراى ملى و طى خدمتش در وزارت دادگسترى به كارشناسى رسمى خطوط و امضاى فارسى نيز اشتغال داشت. استاد بوذرى به موسيقى نيز علاقه مند بود و از جمله اساتيد وى در اين زمينه اقبال آذر تعزيه خوان معروف به اقبال السلطان بودند. تجربه هايى از او در «رديف»، «پرده»، «نوا» و ايرانى به ياد مانده است.

بوذرى جزء نخستين كسانى بود كه بنياد كلاس هاى آزاد و رايگان خوشنويسى را به وجود آورده و به همراه ديگر استادان (حسين ميرخانى و على اكبر كاوه) سرانجام انجمن خوشنويسان ايران را پايه گذارى كرد. او تا آخرين لحظات عمر خود در آن انجمن به عنوان مشاور شوراى عالى با حفظ مقام استادى و نيز عضويت در شوراى تعيين شايستگى مقام استادى به كار ادامه داد.

ابراهيم بوذرى ابتدا به سبك مير حسين و بعدا به اسلوب ملك الكلامى و عمادالكتاب گرايش پيدا نمود و سرانجام داراى شيوه اى خاص خود گرديد كه به اسلوب مستقل بوذرى معروف شد.

از آثار كتابت به جاى مانده از وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: ملخص مثنوى؛ منتخب ديوان سعد سلمان؛ جلد اول جوامع الحكايات؛ پارسى نغز؛ تاريخچه ى آب شيراز؛ وقف نامه ى بيمارستان نمازى؛ وقف نامه ى موقوفات مسجد فخرالدوله؛ جزوه هاى قرآن چاپ معروف به حاج ضياءالدنى؛ ارمغان پاك؛ ديوان حافظ؛ كتب كلاسيك؛ كتيبه ى آرامگاه سعدى؛ كتيبه ى شاه خليل الله در يزد؛ كتيبه رو به تهران دروازه شيراز به خط ثلث؛ يك دوره كتاب هاى درسى سال هاى مختلف دبستان و دبيرستان.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد

دوم)

منابع زندگينامه :[1] استادان موسيقى (63)، تاريخ موسيقى (669/ 2)، تذكره خوشنويسان معاصر (135 -133)، سرگذشت موسيقى (380/ 1)، مردان موسيقى (152 -149/ 2).

بوستان، مجدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1317 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در خراسان متولد شد و در مشهد نزد آخوند ملا احمد كدكنى و اديب نيشابورى درس خواند و فرانسه را نزد ميرزا حسين تهرانى حبيب فراگرفت. در تهران نيز از محضر آقاميرزا مهدى آشتيانى و ضياءالدين درّى اصفهانى استفاده كرد. سپس به خدمات دولتى روى آورد و مدتى نيز تدريس كرد خدمات ادبى و اجتماعى وى با نگارش مقالات در روزنامه ها و مجلات مهم مانند «مهر»، «منير»، «سعادت بشر»، «بهار»، «چمن»، «فكر آزاد» و «خورشيد» در خراسان شروع شد، كه به انتشار روزنامه «بوستان» در خراسان و عضويت در انجمن فرهنگستان ايران در تهران و همكارى در نشر مجله ى «ارمغان» انجاميد. برخى از تأليفات وى عبارت اند از: «طريقه ى ترجمه»؛ «رساله ى خرافات»؛ «پندنامه منظوم»؛ «تذكره ى منتهيان».[1]

محقق، روزنامه نگار.

تولد: 17 ذيقعده 1317 ق.

درگذشت: 2 اسفند 1364.

مجدالعلى بوستان، فرزند شيخ حسن، فارسى و مقدمات عربى را نزد آخوند ملا احمد كدكنى فراگرفت. در سال 1333 ق. (مطابق با 1293 و 1294) در مشهد نزد ميرزا حسين تهران طبيب (ساكن سر قبر مير در محله نوغان) به آموختن زبان فرانسوى پرداخت. از سال 1303 كه به تهران آمد از درس آقا ميرزا مهدى آشتيانى و شيخ ضياءالدين درى اصفهانى استفاده نمود.

بوستان به كار معلمى در مدارس جديد خراسان اشتغال داشت. از سال 1306 در تشكيلات جديد عدليه مشغول به كار شد و سرانجام در شهريور 1347 از كار بازنشسته شد. ابتدا مدعى العموم شهرستان ملاير بود و در پايان مستشار ديوان

عالى كشور.

وى مقاله هايى را در موضوعات مختلف اجتماعى و ادبى براى روزنامه هاى «مهر منير»، «سعادت بشر»، «بهار»، «چمن»، «فكر آزاد» و «خورشيد» كه در خراسان منتشر مى شد مى نوشت. وى سپس به انتشار روزنامه ى «بوستان» در خراسان اقدام كرد. از سال 1307 به بعد در انجمن ادبى ايران و انجمن فرهنگستان ايران و انجمن ادبى حكيم نظامى حضور مى يافت. وى همچنين در تصحيح ديوان بابا طاهر عريان با اتفاق محمد حسين وحيد دستگردى و عبرت مصاحبى نايينى و محمود عرفان همكارى داشت. تأليفات وى عبارت است از: رساله خرافات، دستور شرق (كتاب دستور فارسى كه براى مدارس ابتدايى خراسان نوشته شد و چندين بار به چاپ رسيد)، پندنامه منظوم (نصحيت مادر به دختر، چاپ سنگى در تهران 1306)، تذكره ى منتهيان (جلد دوم طريقه ترجمه). آثارى نيز از وى به چاپ نرسيد: اوهام خواس «غلطهاى مشهور»؛ ترجمه احوال بزرگان؛ شرح حال شيخ علاءالدوله سمنانى؛ سيد حسن مشكانى طبسى (شرح حال)؛ يادداشت هاى قضايى و مقالات ادبى.

بوستان از زمانى كه به تهران آمد با وحيد دستگردى مدير مجله «ارمغان» آشنا شد. اين آشنايى منتهى به همكارى بوستان در نشر مجله ى «ارمغان» شد. وى گاه نوشته هاى خود را با امضاهاى «پونه»، «بيابانى»، «عميدجلال»، «بنده خدا» و «عبد خدا» منتشر مى ساخت.

مجدالعلى بوستان به هنگام اقامت در خراسان از هواداران كلنل محمدتقى خان پسيان بود. وقتى كه براى مدت سه سال رييس دادگسترى سمنان بود به سبب تماس با تبعيد شدگان زمان رضاشاه، تحت تعقيب قرار گرفت و براى مدتى به حالت بازداشت تحت نظر بود. در زمان نخست وزيرى دكتر مصدق به سبب وضع خاص و حساس شهر محلات به هنگام انتخابات،

از سوى ايشان مأمور نظارت در انتخابات محلات شد كه چون طرفداران شهاب خسروانى وجود او را مخل دخالت هاى خود در صندوق ها تشخيص دادند، به دادگسترى كه محل اقامت او نيز بود، حمله بردند و قصد جان او را كردند. ناچار بنا به توصيه فرمانده ژاندارمرى و شهربانى ضمن مراقبت ويژه او را از محلات بيرون آورده و راهى تهران كردند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (26 -24 /2)، الذريعه (170/15)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (85 -84 /2)، مؤلفين كتب چاپى (188 -187 /5).

بهار، مهرداد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملك مهرداد بهار ، فرزند محمدتقي بهار ( ملك الشعرا ) در سال 1308 شمسي در تهران چشم به جهان گشود. وي از سال 1326 به عرصه ي فعاليت هاي سياسي واردشد ، و پس از ورود به دانشگاه فعاليت هاي خود را گسترش داد ، كه همين امر باعث اخراجش از دانشگاه شد و چندي بعد منجر به دستگيريِ او گرديد. پس از آزادي از زندان در سال 1338 براي ادامه ي تحصيلات به انگلستان رفت و در دانشكده شرق شناسي دانشگاه لندن تحصيلات خود را ادامه داد. بهار از سال 1344 به كلي از فعاليت هاي سياسي كناره گرفت و به وطن بازگشت و در زمينه ي فرهنگ ايران باستان به پژوهش پرداخت. وي ده سال در بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان زبان ايران به كار پژوهش پرداخت و مديريت گروه اساطير را به عهده داشت. وي سرانجام در 22 آبان 1373 بر اثر سرطان خون در گذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : ملك مهرداد بهار ، پنجمين فرزند در

خانواده ي دانش پرور شاعر پرآوازه استاد محمدتقي بهار ( ملك الشعرا ) چشم به جهان گشود. مادر وي شاهزاده خانمي قاجاريه از خانواده ي دولتشاه كرمانشاه از نوادگان فتحعلي شاه بود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ملك مهرداد بهار ، دوران كودكي و نوجواني را در كنار خانواده و تحت سرپرستيِ مادرش سپري كرد. محيط فرهنگيِ خانه كه محل رفت و آمد شعرا و ادبا و محفل انس فضلا و بزرگان ادب و سياستِ آن روز بود ، در روحيه و ساختار و شخصيت او تأثير بسزايي گذاشت ، به طوري كه از او انساني كم نظير با تماميِ خصايل عظيم انساني و فضايل والاي علمي ساخت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ملك مهرداد بهار ، تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ي « جمشيد جم » و دوران متوسطه را در دبيرستان « فيروز بهرام » و « البرز » گذراند. وي در سال 1328-1329 در رشته ي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه پذيرفته شد. در سال دوم دانشكده ( 1329-1330 ) به سبب زنداني كردن استاد دانشگاه تهران براي يك سال از دانشگاه اخراج شد. سپس در بهار 1334 پس از چهار سال دوري به دانشگاه برگشت و در سال 1336 در رشته ي زبان و ادبيات فارسي فارغ التحصيل شد. در فروردين 1338 براي ادامه ي تحصيل به انگلستان رفت و در مدرسه ي مطالعات شرقي و آفريقايي در رشته ي زبان ايران باستان - مطالعات كهن و ميانه ي ايراني كه شامل تاريخ و فرهنگ و زبان ايران باستان از اوستا و پارسي باستان تا متن هاي فارسي ميانه و پارتي

بود - تحصيلات خود را پي گرفت. وي پس از چهارسال فوق ليسانس خود را در انگلستان گرفت. و دو سال هم بر روي پايان نامه ي دكترا كار كرد ، اما به دلايل مالي مجبور شد به ايران باز گردد (1344). در اين سال در دانشگاه تهران دكتراي رشته ي زبان هاي ايران باستان به تازگي راه اندازي شده بود ، بنابراين بهار رساله ي دكترايش را با عنوان « آفرينش در اساطير ايراني بر پايه ي گزيده هاي زاد سپرم » با دكتر صادق كيا گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : ملك مهرداد بهار در سال 1326 دركلاس دهم دبيرستان فيروز بهرام وارد حزب توده شد و از رهبران سازمان جوانان آن حزب شد. وي در طول سال هاي تحصيل فعاليت سياسي را دنبال نمود و گاه بدين خاطر به زندان نيز افتاد. در ادامه ي فعاليت هاي سياسي ديگر به صورت مستقل از آرمان هاي صنفي - سياسي دانشجويان ايراني دفاع مي كرد. در سال 1961 در كنفرانس حزب توده در شهر دوسلدورف آلمان ، در دفاع از عدم انشعاب در كنفدراسيون دانشجويان ايراني و مخالفت با حزب توده ، براي هميشه از اين حزب اخراج شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهرداد بهار در مدت تحصيل در انگلستان ، با جنبش دانشجويي ايران و انتشار نشريه هاي فرهنگي - دانشجويي همكاري داشت ، همچنين يكي از اعضاي هيئت دبيران كنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايراني در سال هاي 1339 تا 1340 ، عضو هيئت تحريريه ي مجله ي پژوهشي چاپ لندن و مدتي هم سردبير آن بود و با نشرياتي چون « نامه پارسي »

همكاري داشت.

استادان و مربيان : ملك مهرداد بهار پس از آنكه تحصيلا ت متوسطه ي خود را در تهران گذراند ، در رشته ي زبان و ادبيات فارسي ادامه ي تحصيل داد. در اين مدت از محضر استاداني چون استاد پورداوود ، استاد بديع الزمان فروزانفر و بيش از همه پدر اديب و سخنورش استاد محمد تقي بهار بهره برد. و ي 6 سال هم در دانشكده ي شرق شناسي دانشگاه لندن در رشته ي ايران شناسي به تحقيق و مطالعه ي زبان هاي پارسي باستان و اوستا و پارسي ميانه و پارتي و تاريخ فرهنگ ايران پرداخت. استادانش ، بزرگاني چون پرفسور هنينك ، پرفسور مكنزي ، پرفسور مري بويس و پروفسور هارولد بيلي بودند.

همسر و فرزندان : همسر ملك مهرداد بهار ، خانم دكتر زهره سرمد تهراني ، استاد دانشگاه تهران است. از او دو پسر و يك دختر به نام هاي كاوه ، ميلاد و فرغانه به يادگار مانده است.

زمان و علت فوت : ملك مهرداد بهار بر اثر سرطان خون در روز يكشنبه 22 آبان ماه 1373 در سن 65 سالگي در گذشت و در قطعه ي هنرمندان در بهشت زهرا به خا ك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ملك مهرداد بهار پس از آنكه از لندن به ايران بازگشت به سبب فعاليت هاي سياسي هرگز نتوانست در دانشگاه به طور رسمي استخدام شود ، به ناچار در بانك مركزي با عنوان « دبير هيئت عامل بانك » استخدام شد ، سپس به صورت كارمند انتقالي از بانك مركزي در بنياد فرهنگ ايران به پژوهش پرداخت. از 1344 تا

1343 ، پس از پيروزي انقلاب اسلامي به بانك برگشت و به كار ترجمه ي متون اقتصادي پرداخت. پس از 23 سال كار در بانك به دليل ناهم خواني با روحيه ي استاد در سال 1368 خود را بازنشسته كرد. مهرداد بهار در سال 1326 دركلاس دهم دبيرستان فيروز بهرام وارد حزب توده شد و از رهبران سازمان جوانان آن حزب شد و در طول سال هاي تحصيل فعاليت سياسي را دنبال نمود و گاه بدين خاطر به زندان نيز افتاد. بهار در مدت تحصيل در انگلستان ، با جنبش دانشجويي ايران و انتشار نشريه هاي فرهنگي - دانشجويي همكاري داشت ، همچنين يكي از اعضاي هيئت دبيران كنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايراني در سال هاي 1339 تا 1340 ، عضو هيئت تحريريه مجله پژوهشي چاپ لندن و مدتي هم سردبير آن بود و با نشرياتي چون « نامه پارسي » همكاري داشت. در ادامه ي فعاليت هاي سياسي ديگر به صورت مستقل از آرمان هاي صنفي - سياسي دانشجويان ايراني دفاع مي كرد ،در سال 1961 در كنفرانس حزب توده در شهردوسلدورف آلمان ، در دفاع از عدم انشعاب در كنفدراسيون دانشجويان ايراني و مخالفت با حزب توده ، براي هميشه از اين حزب اخراج شد.

فعاليتهاي آموزشي : ملك مهرداد بهار به سبب فعاليت هاي سياسي هرگز نتوانست در دانشگاه به طور رسمي استخدام شود. او هنگامي كه در بانك كار مي كرد به صورت حق التدريس در دانشگاه تهران تدريس مي نمود. از سال 1352 در گروه زبان شناسي و زبان هاي باستاني دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به عنوان عضو هيئت علمي مدعو

به تدريس پرداخت. در واپسين سال هاي عمر در گروه تاريخ اديان دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران در رشته ي ادبيات و عرفان به تدريس پرداخت.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ملك مهرداد بهار در سال 1351-1352 در فرهنگستان زبان ايران موفق شد پژوهشكده ي زبان هاي ايراني ميانه و باستان گروه زبان و پارسي ميانه را تشكيل بدهد كه در آنجا طي هفت سال متون پهلوي بسياري به ياري او منتشر شد. در كنار فرهنگستان زيان ايران در فرهنگستان ادب و هنر ايران (1351-1352 ) نيز گروه اساطير را با هدف تدوين دانشنامه ي اساطير ايران تشكيل داد.

آرا و گرايشهاي خاص : ملك مهرداد بهار نخستين كسي بود كه در ايران به پژوهش درباره ي اساطير ايران پرداخت و در اين زمينه شاگردان بسياري پروراند. در ميان پژوهشگران پهنه ي فرهنگ ايران زمين ،گروهي يافت مي شوند كه تنها توجه خود را منحصر به داده ها و تحليل هاي گذشته نمي بينند ، بلكه ترجيح مي دهند تا با كندوكاو در ديدگاه هاي رايج و ارزيابي و سنجش آن ، خود نيز به ديدگاهي مستقل دست يابند. استاد مهرداد بهار از جمله فرهنگ پژوهاني است كه مي توان وي را در حوزه ي يادشده جاي داد. استاد در عين آشنايي با ديدگاه هاي رايج ايران شناختي و بهره گيري درست و دقيق از هركدام ، پژوهشگري يكتا و مستقل به شمار مي آمد چرا كه بر بسياري از داده ها و نظرگاه هاي ايران شناسان غربي نقد روا داشته و در برخي از موارد از آنها فاصله

مي گرفت.كار پراهميت دكتر بهار متمركز است بر تاثير ژرف فرهنگ هاي بومي ايران و فرهنگ آسياي غربي به ويژه ميان رودان بين النهرين بر فرهنگ ايراني كه از چشم بسياري به دور مانده بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بند هش

2 پژوهشي در اساطير ايران

3 درباره ي قيام ژاندارمري ايران

4 سخني چند درباره ي شاهنامه

5 واژه نامه ي گزيده هاي زاداسپرم

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1روزنامه همشهري ، شنبه 5 آذر 1379 ، شماره 22762كتاب ماه ، سال دوم ، شماره دوازدهم ، 29 مهر 13783مهرداد بهار ( يادنامه ي استاد دكتر مهرداد بهار ) ، به كوشش امير كاووس بالازاده ، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، 1377 ، ص 134نشريه ي نامه ي فرهنگ ، سال چهارم ، شماره ي 16 ، زمستان 1373

بهبهاني، سيمين

قرن:15

جنسيت:زن

مليت:ايران

سيمين بهبهاني شاعر و اديب متولد 1306 تهران

- ليسانس حقوق قضايي دانشگاه تهران

- برنده ده ها جايزه علمي و آكادميك به خاطر اشعار و غزلياتش، از جمله جايزه بيژن جلالي

- از معدود شاعراني كه اشعارش به زبان هاي مختلف دنيا ترجمه شده است.

- گزينه شعر «جامي گناه» او به زبان انگليسي ترجمه شده و در دانشگاه نيويورك منتشر شده است.

- برخي از آثار او عبارتند از: جاي پا، چلچراغ، مرمر، رستاخيز، خطي زسرعت و از آتش،دشت ارژن و ...

- زن برگزيده سال 1377 از سوي

بنياد جهاني پژوهش هاي زنان

- برنده جايزه ليليان هيلمن و راشيل هامت از طرف سازمان نظارت بر حقوق بشر 1378

- ترجمه 103 شعر او به زبان انگليسي در مجموعه اي تحت عنوان «فنجاني از آفتاب»

- ترجمه 102 شعر او دركتابي با عنوان «آن سوي واژه ها» در آلمان

ز شب خستگان ياد كن شبي آرميدي اگر

سلامي هم از ما رسان به صبحي رسيدي اگر

به حجت در اين داوري ز دوزخ نشان مي دهم

به دعوي، زخوش باوري بهشت آفريدي اگر

مهرانه خالقي:براي نوشتن از بهبهاني بايد قبل از هر چيز نگاه دوباره اي داشت به غزليات او چه اين غزليات گذشته از تمام ويژگي هاي ديگرشان نشان دهنده حساسيت شاعر به موضوعات سياسي و اجتماعي پيرامونش است. شايد او تنها غزلسراي معاصر ماست كه اگر جنگ مي شود براي جنگ و اگر زلزله رخ مي دهد براي زلزله مي سرايد و در اين ميان محدوديت و دست و پاگيري قاعده وزن و قافيه نه تنها مجال او را تنگ نمي كند، بلكه گستره اي مي شود براي او كه خود را متعهد به رخدادهاي پيرامون خويش نشان دهد كه سيمين بهبهاني شاعر درون نيست و گرفتار انتزاعات و تراوشات ذهن نمي شود. بلكه شاعر برون است و پيرامون. او برخلاف بسياري از زنان روشنفكر و نويسنده و شاعر معاصر، دغدغه خود را كمتر دارد و بيشتر درد اجتماع و جامعه و مردم او را به شعر گفتن وامي دارد و شعر براي او عرصه پرداختن به تعهدات و ضرورت هاي انساني از جنس مردم است و نه خود. علاوه بر اين شعر بهبهاني گرچه از لطافت و زنانگي

به حد اعلا بهره مي برد اما فيمينيسم وزنانه نيست و اگر جايي هم دغدغه اش زن بوده است، نه از زاويه تنگ نگاه هاي مرسوم كه از نگاه يك طبيبي كه درد و محل درد را مي شناسد به موضوع و مشكلات زنان مي پردازد و قصد رو درروكردن زنان با مردان و بهره بردن از اين آب گل آلود - بر خلاف بسياري از روشنفكران زن معاصر- را ندارد.

... سخن آنگه از آب گو، سرابي نديدي اگر /

بدين خالي آسمان، ميفروز خورشيدمان/

به پندار و وهم و گمان چراغي خريدي اگر/

و بايد از آغازش بنويسيم. روزي كه به دنيا آمده است. بايد بنويسيم سيمين بهبهاني (خليلي) به سال 1306 در تهران، در خانواده اي صاحب فرهنگ و قلم متولد شد. «و اما گفتم كه زاده شدم در خانه بزرگ پدربزرگ؛ چون پيش از زادنم، مادرم همسر خود را به اشتغالاتش واگذاشته و به خانه پدري بازگشته بود. گويا مادر را تا آستانه مرگ كشيده بود نوزادي كه من بودم. زيرا نزديك به دو مني وزن داشتم! ماماي فرنگي خود را باخته بود و پدربزرگ با پاي ناتوان بر بام خانه رفته و اذان گفته بود تا دخترش به سلامت فراغت يابد و يافته بود.

به دايه سپرده بودندم، زيرا مادر چنان ناتوان شده بود كه شير نداشت. و اين دايه دختر دايي مادرم بود. (گويا راست است كه مي گويند: «در روزگار پيش، مناصب موروثي بوده اند»)

امير تومان پير كه ديگر كاري نداشت جز انديشيدن به روزگار گذشته... سرگرمي تازه اي يافته بود: نوه نوزاد دومني كه مجبور بودند روزهاي عمرش را به دروغ

بيفزايند تا از چشم زخم بيگانه آسيب نبيند. و البته دايه مهربان آنگاه كه زالوي فربه را به شير بي اشتها مي ديد، تخم مرغي را با خطوط گرد زغالين سياه مي كرد و زير فشار انگشت و پول خرد مي شكست و گناه بي مبالاتي خود را به گردن «چشم شور» عمه و خاله بي گناه مي انداخت و در باور او جز اين گريزي نبود!» (1)

بهبهاني اما در كودكي اولين ماتم را تجربه مي كند. مرگ پدربزرگ. چنانچه مي نويسد: «پدربزرگ را ديدم در بستر بي هيچ نگاهي در چشم و بي هيچ كلامي بر لب و بي هيچ نقل و كلوچه اي در دست. مادر شيون مي كرد و زنان سياهپوش نيز. و مرگ در باور من معناي گنگي يافته بود، بي آنكه به واژه آن انديشيده باشم.»

و شاعر از همين جا طعم تلخ و گس مرگ را تجربه مي كند. رؤياي كودكي از سر شاعر مي پرد. نقل مكان و آغاز زندگي طاقت فرساي در غربت و ناتواني. چه «پدر بزرگ ميراثي بر جاي نگذاشته بود و مادر ناچار بود براي اداره زندگي كار كند. در مدارس تازه پاگرفته آن روزگار به تدريس زبان فرانسه پرداخته بود. يك برادرش به دلايل سياسي ناچار به گريز از مرگ محتوم و فرار از كشور شده بود و برادر ديگرش در زندان به سر مي برد.»

وقت درس و مدرسه آغاز مي شود. شاعر را به كودكستان مي سپرند. «در گوشه باغي پيوسته به كليساي انجيلي تهران، در خيابان قوام السلطنه. هنوز هم گاهي از برابر در ورودي آن مي گذرم... هر روز صبح در

كودكستان، دوشيزه دوليتل را -كه كوچك نبود و پير هم بود - مي ديدم كه در برابر خداي به چهار ميخ كشيده مي ايستد و نيايش مي كند.»

در همين ايام است كه بيماري سختي به جان شاعر مي افتد: «در زير گوش راستم تورمي پديد آمده بود. هر روز كاسه اي تلخابه سياه برابرم مي گذاشتند كه: «بنوش!» اما تبم نمي بريد.» بعدها اين تلخي گله از همروزگارانش مي شود و در اين بيت مي نشيند:

همچو برگ بيد و بيخ كاسني تلخند، ليك

تلخشان بيرون نكرد آسيب تب از پيكرم

«سرانجام، پزشك با نيشتر دمل را شكافت، روزهاي پياپي، تكه اي تنزيب را با محلولي مي آغشت و بيرحمانه در جاي نيشتر فرو مي كرد تا زخم بهبود يافت... پزشك فرياد هاي كودكانه ام را به «كولي گري» تعبير مي كرد و به مادرم مي گفت: «اين دختر انتقام تو را از زمانه خواهد گرفت!» (2)

«كولي گري» شاعر به صورت «كولي واره »ها در آمد و «انتقام» به اين بيت بدل شد:

گر بسوزند استخوانم در نيستان همچو ني

گويد: «از ايشان گذشتم» ناله خاكسترم

سالي بعد مادر شاعر به ازدواج دوباره تن مي دهد. ازدواج دوم مادر مصيبتي است براي او. چنانكه مي نويسد: «در خانه پدر دوم اندوهگين بودم كه مبادا مادر نيمي از محبتش را از من باز گرفته باشد. دايه او را بيش از پيش دوست مي داشتم و آرامش را در سر نهادن بر سينه اش مي جستم كه هميشه بوي دود و پياز مي داد...»

با اين حال تنها پناه شاعر نيز به ديار عدم مي شتابد. «به سفر رفته بوديم، بي دايه، و

هنگام بازگشتمان دايه ديگر در خانه نبود. مادرم مي گريست و اين بيت را زمزمه مي كرد:

يك روز صرف بستن دل شد به اين و آن

روز دگر به كندن دل زين و آن گذشت»

بهبهاني در ايام دبستان و سال اول آن صاحب برادر و پسري دوقلو از پدر جديدش مي شود. مي نويسد: مادرم دختري و پسري توأمان به دنيا آورده بود و من كارت پستال دختركي همسال خود را به مدرسه بردم و گفتم: خواهر من است؛ مادرم ديشب زاييده و آموزگار رندانه گفت: به همين بزرگي؟ و من در نماندم و گفتم: عكس را با برق بزرگ كرده اند!

تراژدي ديگري اما در سنين جواني براي شاعر اتفاق مي افتد: «برادر توأمان بيمار شد. به بيمارستان بردندنش، اما مادر تنها بازگشت. با اندك فاصله پس از او خواهر دوساله هم بيمار شد، همان بيماري. شب را گذراند و صبح به حال خفقان افتاد. از خانه بيرون دويده بودم، بي كفش و با جفتي جوراب كه نيمه اي از هر لنگه مچاله و لوله روي برف و گل كشيده مي شد و من مي دويدم... سرگشته و ناتوان بازگشتم. پزشك از در خانه بيرون مي رفت. سرافكنده و كيفي در دست. كسي بدرقه اش نمي كرد. به اتاق آمدم، مادركنار ديوار نشسته بود. حتي توان گريستن نداشت: مجسمه اي موميايي و خشك. (3)

سال بعد اما خداوند برادري ديگر به او مي دهد. كودكي رنجور كه ناچار به پانسيون مي فرستندش و بيماري بچه بيش از پيش مي شود و شاعر قبول مي كند در ازاي شبانه درس خواندن از او مراقبت كند.

اولين شعرهاي بهبهاني

را مادرش كشف مي كند كه خود ذوق سرودن داشت. «يك روز كه دست نوشته هايم را زير بالشم يافته وخوانده بود، پرسيد: شعر مي نويسي؟ سرخ شدم و گريستم اين دومين باري بود كه در برابر نگاه جست وجوگرش سرخ مي شدم و مي گريستم.»

مادر شاعر اما اشعار او را براي پروين اعتصامي مي خواند و شاعر پرآوازه از ذوق و علاقه، بهبهاني را مي بوسد. وقتي رفتند مادر گفت: «او پروين اعتصامي است، بزرگترين شاعر زن. شايد نهاني آرزو مي كرد كه روزي چون او باشم. در فروردين سال بعد پروين اعتصامي درگذشت، به بيماري حصبه، اما خاطره ديدارش در من نخواهد مرد و شايد گلي بر خاكم بروياند...»

بهبهاني تحصيلات خود را در رشته حقوق قضايي به پايان مي برد و از 14 سالگي سرودن را با چهارپاره هاي نيمايي آغاز مي كند و سپس به غزل روي مي آورد. و اين آغاز تحولي نو در غزل معاصر بود.

شاعر تمام هستي اش شعر است. خودش معترف است كه «از آن هنگام كه در جامه سپيد از خانه پدر بيرون خزيدم در شعر زيستم. اگر صفايي، نوري، طراوتي و رنگ و بويي بوده است در شعر است. درغزل هاست. ديگر جز در شعر با خود راست نگفته ام.»

بهبهاني با نزديكي شگفت آورش به زبان روزمره مردم و يافتن پاره هاي موزون در جملات عادي زبان، دموكرات ترين زبان شعر نوكلاسيك فارسي را خلق كرد. شعر او نشانگر درگيري عميق ذهن شاعر، با رنج ها، شادي ها و مسائل مردم است.

او كه به خاطر همين نوآوري ها در زبان و وزن غزل به «بانوي غزل»

شناخته مي شد و شعر عاشقانه اش، برتر از انواع ديگر شعرش مي نشست؛ به تدريج شعرش را به تجليگاه رنج ها، محروميت ها و فريادهاي مردم بدل كرد. او از معدود شاعران مطرح ايراني است كه به جنگ 8 ساله عراق و ايران توجه كرده است، و هم درباره قربانيان جنگ و هم دشواري هاي اجتماعي ناشي از آن شعر سروده است.

واقعيت آن است كه سيمين بهبهاني به خاطر زن بودن مسائل مهم را ناديده نگرفته است. در جاي جاي شعر سيمين بهبهاني توجه به مسائل تبعيض نژادي وطن و دغدغه هاي انسان معاصر به چشم مي خورد. بهبهاني تفكري فرامرزي دارد و استبداد را در هر جاي جهان باشد به محاكمه مي كشد. او ستايشگر شرافت انسان است.

اعتبار اشعار بهبهاني از مرزهاي ايران گذشته است. شعر او تاكنون به زبان هاي انگليسي و آلماني ترجمه شده است. گزينه شعر «جامي گناه» شش سال پيش به زبان انگليسي توسط فرزانه ميلاني و كاوه صفا ترجمه و در دانشگاه نيويورك منتشر شده است و اين نقد توسط علي بهبهاني به فارسي برگردانده شده است.

قالب مورد اقبال سيمين بهبهاني غزل است. او با لحني ماليخوليايي كه از حسي ژرف و عشقي رمانتيك و پاس داشتن ساختار بنيادي شعر نشان دارد، غزل سروده است. او درونمايه را گسترش مي دهد و سبك را گفتارگونه مي كند.

صفدر تقي زاده درباره شعر بهبهاني مي گويد: «آنچه كه از درونمايه 103شعر اين گزيده سر بيرون مي آورد، مسائل ناشي از قشري گري و تلفات ناشي از جنگ ايران و عراق است.بهبهاني در غزل جزئيات عيني را محورقرار مي دهد. مثلاً

مردي كه يك پا ندارد، بلكه دردناك تر از يك پانداشتن، سن كمتر از بيست سال اوست.

سيمين بهبهاني به تنهايي با زباني پاك، بي حشو و حافظ گونه، در عرصه غزل مي تازد. در غزل او حتي خللي و نقصي نمي بينيم. از نظر تنوع اوزان هيچ كس نتوانسته است تا به امروز به مقام مولانا برسد اما سيمين بهبهاني به تنهايي توانسته است 40 وزن به وزن غزل فارسي بيفزايد، ضمن اينكه زبان قوي و قدرتمند احمد شاملو و مهدي اخوان ثالث در شهر او جريان دارد و در كنار اين زبان، بهبهاني از زبان مردم چشم پوشي نكرده است.»

درباره غزل بهبهاني «محمد حقوقي» مي گويد: «غزل بهبهاني غزل مكالمه است. در غزل او تركيبات فوق العاده اي به چشم مي خورد، شعر او در دوران معاصر تنها شعري است كه قابل تفسير است. حتي شعر سعدي نيز در تاريخ ادبيات ايران قابل تفسير نيست.»

او مي گويد: «سيمين بهبهاني كلي گويي را در غزل، جزيي سرايي كرده است. او در شعري كه براي همسر پوينده و مختاري سروده است هنرمندانه ترين تعابير را به كار گرفته است. غزل هاي او در نهايت سادگي، فوق العاده و بي نظير است.»

بهپور شيرازي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1373.

درگذشت: 1360.

از آثار اوست: يادداشتهاى پنكوفسكى: خاطرات يك افسر اطلاعاتى شوروى كه به غرب پنانده شده بود (به كوشش فردين بهپور؛ تهران، 1372).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهجتي اردكاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا شيخ محمد حسين بهجتى اردكانى از افاضل برجسته و علماء شايسته حوزه ى قم است كه سالها از محضر آيات عظام مرحوم آيه الله العظمى حجت و آيه الله العظمى بروجردى و ساير آيات استفاده كامل نموده و بمدارج عاليه علم و كمال رسيده است داراى طبع شعر ميباشد.

(س چهارم ق)، فقيه، اديب و شاعر. از علماى شايسته حوزه علميه قم بود كه سالها از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه بروجردى و ساير آيات استفاده كامل كرد و به مدارج عاليه علمى رسيد. وى داراى طبع شعر بود و قصيده ى مخمسى از وى در «گنجينه ى دانشمندان» آورده شده است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (67/ 3).

بهروزكيا، كمال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كمال بهروزكيا در سال 1329 در تهران به دنيا آمد.ايشان داراي مدرك كارشناسي زبان آلماني از دانشگاه تهران مي باشد.آقاي بهروزكيا سال ها در مدرس? راهنمائي و دبيرستان مشغول تدريس بوده، و كار ترجمه را از سال 58 شروع كرده است. كتاب"تند پا و باد پا " ترجمه كمال بهروز كيا ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : كمال بهروز كيا سال دوم دبيرستان به ناچار تحصيل را ترك كرد و به كارگري مشغول شد. پس از چندي معلم كلاس دوم يك مدرس? ملي شد. از آن پس، روزها درس داد و شب ها درس خواند تا آنكه سرانجام ديپلم متوسطه را دريافت كرد و به دانشگاه تهران، براي تحصيل در رشت? زبان آلماني، راه

يافت و در سال 1359 به اخذ درج? ليسانس نائل شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كمال بهروزكيا سال ها در مدرس? راهنمائي و دبيرستان مشغول تدريس بوده، و كار ترجمه را از سال 58 شروع كرده است.

جوائز و نشانها : كتاب"تند پا و باد پا " ترجمه كمال بهروز كيا ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 . آتش بعدي (صد سال آزادي بدون تساوي حقوق)

ويژگي اثر : ترجمه،جيمزبالدوين

2 بچه هاي شلوغ

ويژگي اثر : ترجمه،آستريد ليندگرن

3 بچه هاي كوچ? تيله بازها

ويژگي اثر : ترجمه،گرهارد تاخلت

4 بدرود اي سرزمين مقدس (22 داستان از نويسندگان معاصر لهستان)

ويژگي اثر : ترجمه

5 پسرك بي نظم و آدمكهاي روي ديوار

ويژگي اثر : ترجمه،گيزلا بونزلز

6 تند پا و باد پا

ويژگي اثر : ترجمه،اورسولاولفل،اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «تندپا و بادپا»: تند پا و بادپا؛ اورسولا ولفل؛ ترجم? كمال بهروزكيا، تهران: نشر شورا، 1371. تندپا و بادپا كتابي است جذاب و تربيتي با پيامهاي آموزشي گوناگون. در اين داستان پسرك فقيري از چاقي و كوتاه بودن قدش رنج مي برد و براي همين دوست دارد كودك ديگري باشد. پدرش

او را با خود به مسافرت مي برد و در طول سفر، داستانهاي پند آموز و زيبايي براي او تعريف مي كند و سرانجام پسرك آگاه مي شود كه قياف? ظاهري آدمها اهميتي ندارد. ترجم? كتاب با شيوايي و دقت انجام گرفته، و مترجم نيز انتخاب شايسته اي داشته است.

7 دايي من

ويژگي اثر : ترجمه،فرانس اريش كستنر

8 زيباترين تخم مرغ دنيا

ويژگي اثر : ترجمه،هلمه هاينه

9 فلوت سحر آميز هانس

ويژگي اثر : ترجمه،كريستيَن اُندرسن

10 قوي ترين كلاغ دنيا

ويژگي اثر : ترجمه،هلمه هاينه

11 كره خري به نام گريزلا

ويژگي اثر : ترجمه،هاينريش ماريادنبورگ

12 ماشين سحرآميز

ويژگي اثر : ترجمه،كارل تئوگورينگ

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

بهروزي، علي نقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق.

تولد: 1281(1323 ق.)، كازرون.

درگذشت: 14 فروردين 1362، شيراز.

على نقى بهروزى متخلص به «بهروزى»، فرزند بهروز، پس از اخذ ديپلم در بوشهر و فراگيرى ادبيات و زبان انگليسى، به سال 1302 به بحرين رفت و دو سال به مديريت و آموزگارى مدرسه اتحاديه ايرانيان اشتغال ورزيد و بعد خدمت خود را در سمت هاى معملى و نظامت و مديريت در بوشهر و شيراز ادامه داد. وى در سال 1337 بازنشسته شد. با اين وجود معلمى در دبيرستان ابن سينا ادامه داد. همچنين داراى گواهينامه زبان انگليسى از دانشگاه كمريج بود. علاوه بر انگليسى، با عربى نيز آشنا بود و به دريافت نشان هاى درجه يك

و دو علمى نايل آمد.

در سال 1305 با روزنامه ى «تخت جمشيد» همكارى كرد و بعد به عضويت در هيئت تحريريه روزنامه هاى «عصر آزادى»، «پيغام»، «پارس» و «بهار ايران» درآمد. در عين حال مقالاتى در مجلات «گل هاى رنگارنگ»، «ارمغان»، «يادگار»و «يغما» انتشار مى داد. او در سال 1325 امتياز روزنامه ى «دستاويز» را گرفت و چند شماره در شيراز منتشر كرد. وى همچنين عضو «انجمن قلم» و عضو مشورتى روزنامه ى «اطلاعات» در استان فارس بود و به عنوان شعار در «انجمن ادبى فارس» حضور مى يافت و يكى از بنيانگذاران «كانون دانش پارس» بود و تا روزهاى آخر عمر در جلسات آن شركت مى كرد.

از سال 1350 تا 1358 به سمت سرپرست كتابخانه حافظيه مشغول كار بود. از تير سال 1358 به سرپرستى كتابخانه حضرت احمد در ××××× شاهچراغ شيراز اشتغال داشت.

فهرست آثار او به شرح زير است: جشن هاى ايزدى، تاريخ اعياد ملى (شيراز، 1324)؛ سده ى وفات قاآنى (شيراز، 1333)؛ شرح كامل حالات حكيم قاآنى (شيراز، 1334، نشريه ى سه كانون دانش پارس)؛ شهر شيراز يا خال رخ هفت كشور (شيراز، 1333)؛ تصحيح ديوان رحمت كازرونى (شيراز، 1334)؛ تصحيح ديوان مظفر شيرازى (با همكارى و بازنگرى ديگران شيراز، 1337)؛ لطايف و ظرايف ادبى (شيراز، 1342)؛ آثار محلى فارس (شيراز 1340)؛ فارسنامه ابن بلخى (شيراز، 1343)؛ تاريخچه ى شهر شيراز و اماكن تاريخى (تهران، 1347)؛ واژه ها و مثل هاى شيرازى و كازرونى (تهران، 1348)؛ بناهاى تاريخى و آثار هنرى جلگه شيراز (شيراز، 1439)؛ تاريخچه ى مسجد جامع سلطانى وكيل (شيراز، 1350)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ملى فارس (دو جلد با همكارى آقاى محمدصادق فقيرى، شيراز، 1351)، نوادر تاريخى (جلد اول، 1353)؛ حافظ را بشناسيد (شيراز،

1355)؛ سعدى را بشناسيد (شيراز، 1355)؛ افتخارات ايران؛ شرح حال و اشعار ناخدا عباس دريانورد (شيراز، 1356)؛ تاريخچه ى كتابخانه ها و مطبوعات و چاپخانه ى فارس (شيراز، 1356)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى آستان حضرت احمد بن موسى شاهچراغ (دو جلد، شيراز، 1360)؛ تاريخچه ى ده ساله ى كانون فرهنگيان پارس (شيراز، 1333)؛ اشعار نغز؛ گلشكر.

على نقى بهروزى سرانجام به سال 1362 در شيراز زندگى را بدرود گفت و در دارالرحمه شيراز به خاك سپرده شد.

(1362 -1283 / 1281 ش)، شاعر، روزنامه نگار و نويسنده. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در كازرون و بوشهر و شيراز به پايان رسانيد و موفق به اخذ ديپلم متوسطه شد و زبان انگليسى را كاملا آموخت و نايل به دريافت گواهى نامه از دانشگاه كمبريج انگلستان شد. بهروزى وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و مدت دو سال مدير مدرسه ى ايرانيان در بحرين بود و از آنجا به بوشهر منتقل شد. و به مديريت و تدريس در مدارس مختلف در بوشهر و شيراز پرداخت. او مقالات ادبى و اجتماعى زيادى در جرايد «تخت جمشيد»، «عصر ايادى»، «پارس» و مجلات «ارمغان»، «يادگار» و «گلهاى رنگارنگ» منتشر كرد. بهروزى در سال 1325 ش امتياز روزنامه ى «دستاويز» را گرفت و چند شماره ى آن را در شيراز منتشر كرد. بعد از بازنشستگى از سال 1350 ش به سرپرستى كتابخانه حافظيه و كتابخانه شاهچراغ، گمارده شد و عضو انجمن ادبى فارس و مؤسس كانون دانش پارس بود و تا آخر عمر در جلسات آن شركت مى كرد. وى گاهى شعر مى سرود و محققى پركار بود و بيست و چهار جلد كتاب تأليف كرد و دهها مقاله نوشت. از آثار وى: «آثار محلى فارس؛ «جشنهاى

ايزدى»؛ «نوادر تاريخى»؛ «گلشكر»، لطائف و ظرائف ادبى؛ «سده قاآنى»؛ «شهر شيراز يا خال رخ هفت كشور»؛ «فرهنگ لغات محلى فارسى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (332/ 5)، انجمن هاى ادبى شيراز (415 -412)، تارخى جرايد (31 -30/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (494 -490/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (120 -119/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (604 ،603/ 4).

بهزادي اندوهجردي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه مشهد در سال 1341، كارشناسى ارشد در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1347، دكترا در رشته زبان و ادبيات فارسى در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران در سال 1350، دانشيار دانشگاه تهران در سال 1354 و هم اكنون دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرهنگ جامع اصطلاحات زبان و ادبيات فارسى، اصطلاحات دستور زبان فارسى، اصطلاحات عروض و قافيه، اصطلاحات معانى و بيان و بديع، نقد ادبى، سبك شناسى، مكتبها.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 20

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شعر، تاريخ ادبيات، سبك شناسى، بديع و بيان، عروض و قافيه، طنز و انتقاد.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى:-، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تحقيقات ادبى، نقد و نظر، پژوهش در طنز و هزل، حماسه هاى مذهبى، بديع و بيان، معرفى بهترين شاعران كرمان، ستارگان كرمان، اختران خراسان، شيرين كاران شيراز، سخنسرايان آذربايجان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

بهشتي قزويني، شريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1308 ق)، عالم دينى، مدرس، اديب و شاعر. در قزوين به دنيا آمد. وى پس از فراگيرى مقدمات علوم، مدارج عالى را در حوزه ى درس شيخ ملا محمدصالح برغانى و شهيد ثالث پيمود. سپس به عراق رفت و در كربلا و نجف از محضر استادانى چون شيخ حسن برغانى بهره گرفت و به درجه اجتهاد نايل شد. در بازگشت به موطن خويش از استادان قزوين نيز اجازه اجتهاد گرفت. آنگاه به تدريس و فتوا و ترويج دين

پرداخت. بهشتى از مدرسان مشهور مدرسه صالحيه بود، بويژه در تدريس كتاب «مطول» به حدى مهارت داشت كه او را مطول گوى مى گفتند. وى و برادرش شيخ ملا عبدالوهاب بهشتى، كه او نيز مدرس سطوح فقهيه بود و در حدود 1300 ق از دنيا رفت، هر دو از علما و ادبا و برجستگان قزوين به حساب مى آمدند. از آثار وى: حواشى بر «مطول»؛ حواشى بر «حاشيه ى ملا عبداللَّه»، در منطق؛ حواشى بر «شرح لمعه ى» شهيد ثانى؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 805/13)، المآثر والآثار (165).

بهشتي، سيدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1354 ق)، عالم، اديب، لغوى، مفسر، فقيه و محدث. معروف به مفسر. در كربلا متولد شد و همان جا نشو و نما يافت. وى در تهران ساكن و از اعلام معاصر تهران بود. بهشتى در زهد و تقوى كم نظير بود. او متجاوز از بيست و دو سال پى درپى در مسجد جامع تهران تفسير قرآن مى گفت. در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه شهر رى دفن شد. از آثار وى تفسير «مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر»، به عربى، در دوازده مجلد است كه در تهران به طبع رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (179 -178 /4)، مقنيات الدرر (ج 1/ مقدمه مؤلف).

بهشتي، محمدحسيني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1307، اصفهان.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

آيت الله سيد محمدحسين بهشتى در محله ى لومبان اصفهان چشم به جهان گشود. پدربزرگ وى، آيت الله مير محمدصادق مدرس خاتون آبادى، از مراجع عصر خود بود. آيت الله بهشتى تحصيلات خود را تا سال دوم دبيرستان در اصفهان گذراند و سپس در سال 1325 به قم رفت. حدود شش ماه در قم بقيه سطح مكاسب و كفايه را تكميل نمود و از اوايل سال 1326 به درس خارج فقه و اصول در محضر آيت الله محقق داماد وارد شد. از اساتيد ديگر وى آيات عظام بروجردى، خوانسارى، كوه كمره اى و امام خمينى (ره) بودند.

براى پيگيرى تحصيلات دانشگاهى، در سال 1327 با گرفتن ديپلم وارد دانشگاه معقول و منقول شد و تا سطح دكترى ادامه تحصيل داد. در فسلفه نيز پنج سال مستمر (1335 -1330) در درس علامه ى طباطبائى حضور يافت و علاوه بر بحث هاى اصول فسلفه و روش رئاليسم، اسفار و شفا را نيز فراگرفت.

در همان سالها به

سبب آشنايى با زبان انگليسى به عنوان دبير به تعليم اين زبان در دبيرستان ها پرداخت.

در سال هاى 1329 و 1330 وارد عرصه ى فعاليت هاى سياسى شد. تأسيس مدرسه ى منتظريه ى با همت آيت الله قدوسى و با نظارت ايشان از فعاليت هاى ديگرى بود كه از سال 1339 آغاز شد. از سال 1341 نيز در جريان هاى سياسى حضور داشت. از جمله اقدامات وى همكارى در ايجاد «كانون دانش آموزان قم» بود كه بعدها آيت الله دكتر محمد مفتح مسئوليت آن را پذيرفت. در زمستان سال 1342 او را مجبور كردند كه از قم خارج شده و به تهران برود.

با ورود به تهران با جمعيت هاى مؤتلفه ى اسلامى رابطه سازمان يافته اى داشت. در همين جمعيت ها بود كه به پيشنهاد شوراى مركزى، امام خمينى (ره) يك گروه چهار نفرى را به عنوان شوراى سياسى و فقهى تعيين نمود كه يكى از آنها آيت الله بهشتى بود. بعدها برنامه تغيير كتاب هاى تعلميات دينى مدارس در رأس فعاليت هاى آنها قرار گرفت.

با دستگيرى اغلب رهبران سياسى نظامى جمعيت هاى مؤتلفه، آيت الله بهشتى در اوايل سال 1344 براى راهنمايى مسلمانان آلمان، از ايران به آن كشور رفت و در هامبورگ مستقر شد. در آنجا زبان آلمانى را ياد گرفت. اما فعاليت وى فقط منحصر به آلمان نبود و كشورهاى آلمانى زبان (به ويژه اتريش) را نيز در برگرفت. آيت الله در اين مدت در تشكيل اتحاديه ى انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا و نشريه «اسلام مكتب مبارز» همكارى كرد و از ايشان در اين دوره، سخنرانيها و جزوات چندى به زبان هاى فارسى، انگليسى، عربى و آلمانى باقى مانده است. يك دوره تفسير قرآن از آغاز تا سوره نساء نيز حاصل همين ايام است.

در

سال 1349 به ايران بازگشت و با همكارى آيت الله مهدوى كنى، آيت الله موسوى اردبيلى و آيت الله محمد مفتح به تشكيل جامعه روحانيت مبارز نمود. در سال 1355 هسته هايى براى امور تشكيلاتى به وجود آمد و در سال 1356 روحانيت مبارز شكل گرفت.

در كنار فعاليت هاى ديگرش، از همان سال بازگشت به ايران (1349) كار تحقيقاتى و علمى را آغاز كرد كه تا سالهاى انقلاب با همكارى آيت الله موسوى اردبيلى و دكتر محمد مفتح ادامه يافت و اهميت اين كار تحقيقاتى به حدى بود كه حتى در سال 1353 در برگه يادداشت كارهاى جارى، پنجاه درصد از وقت خويش را فقط به آن اختصاص داده اند و بقيه را به بيش از پانزده كار فرهنگى، تحقيقى و اجرائى ديگر. در سالهاى 1355 تا 1357 نيز، جلسه اى در روزهاى دوشنبه در منزل ايشان برقرار بود كه در آن با حضور چند تن از محققان و فارغ التحصيلان رشته ى اقتصاد، كتاب كاپيتال (سرمايه) كارل ماركس مورد بررسى قرار گرفت.

با عزيمت امام خمينى (ره) به پاريس، آيت الله دكتر بهشتى به حضور ايشان رفت و هسته ى شوراى انقلاب تشكيل شد كه وى يكى از اعضاى آن بود.

علاوه بر مقاله ها و سخنرانى ها، تأليفات وى به شرح زير است: بانكدارى و قوانين مالى اسلام؛ عادت (ترجمه از انگليسى)؛ قانون عليت در جامعه ما؛ نقش ايمان در زندگى انسان؛ كدام مسلك ؟؛ صداى اسلام در اروپا (به پنج زبان)؛ روحانيت در اسلام و در قرآن؛ يك قشر جديد در جامعه ما؛ حكومت در اسلام (حكومت از نظر اسلام) (1367)؛ نماز چيست؟ (1366)؛ اسلام و مكتب هاى معاصر؛ مباحث شناخت در اسلام (1369)؛ شناخت از ديدگاه قرآن؛ امر

به معروف و نهى از منكر، آزادى از ديدگاه اسلام؛ مالكيت از نظر اسلام؛ تكامل از نظر اسلام؛ تخريب در انديشه اسلامى؛ حقيقت و عرفان؛ اسلام دين واقع بين؛ قضاى اسلامى؛ اقتصاد اسلامى (فارسى و عربى، 1362)؛ توحيد در قرآن؛ حج در قرآن (1365)؛ نقش قيامتى انقلاب اسلامى (مجموعه مقالات؛ با همكارى محمدجواد باهنر).

از آثار ديگر ايشان كه چاپ نشده اند: ترجمه كامل تاريخ قرآن نولد؛ ترجمه بخشى از كتاب دانش منطق اثر هگل؛ تحقيق گسترده اى پيرامون وحى؛ تفسير قرآن (نوار).

ضمنا تعداد معدودى نوار از جلسات درس دكتر بهشتى با عنوان (فلسفه ى هگل) كه از سال 1355 براى طلاب آغاز كرد و نيز يادداشتهاى آن به جا مانده است.

آيت الله دكتر بهشتى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكرش در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

استاد دكتر سيد محمد حسينى بهشتى اصفهانى از افاضل دانشمندان و اكابر مدرسين و اساتيد معاصر و مستخرجين با كمال حوزه علميه قم است آقاى دكتر بهشتى در حدود 1345 قمرى در شهر اصفهان به دنيا آمده و پس از خواندن اوليات و قسمتى از سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه فراگرفته و آنگاه به دروس خارج فقه واصول آيات عظام مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى و آيت اللَّه العظمى آقاى شريعتمدارى حاضر و از دراسات آنان استفاده كامل نموده و معقول را هم از محضر علامه آيت اللَّه طباطبائى آموخته و در رشته هاى مختلف علمى عقلى و نقلى يكى از ستارگان درخشنده حوزه علميه گرديده و چند سالى از طرف مراجع بزرگ براى ارشاد و وظائف روحى و دينى

به آلمان مهاجرت و در آنجا رهبرى- مسلمين شيعى را نموده و خدمات چشمگيرى انجام داده تا در اين چند ساله اخير كه مراجعت به ايران و در تهران به تدريس و خدمات دينى پرداخته و هم براى تدريس و سخنرانى در دارالتبليغ اسلامى قم به دعوت موسس بزرگوار آن حضرت آيت العظمى آقاى شريعتمدارى به قم آمده و ايفاء وظيفه نموده است.

معظم له نيز از مجاهدين به نام و مبارزين عيه امپرياليسم و رژيم منفور طاغوتى است كه با تمام سخنرانيهايش مظالم و جرائم دولت را بيان و از اعمال ضد خلقى و مردمى و توحيدى آنان انتقاد نموده است.

استاد بهشتى در انقلاب ايران و پيروزى آن سهم ويژه اى دارند و هم اكنون يكى از علماء دولت موقت جمهورى اسلام و از نزديكان و همكاران جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان نخست وزير مى باشد سخنرانيها و اعلاميه هاى ايشان جالب و مجموع آن خود كتابى خواهد بود.

آثار و تاليفات عديده علمى دارند كه بعضى از آن مطبوع و برخى هم مخطوط مانده است از تاليفات مطبوع ايشان كتب زير است.

1- خدا از ديدگاه قرآن كه در 27 شهريور 1352 برابر 25 شعبان 1393 ق به طبع رسيده است.

2- نماز چيست.

3- شناخت اسلام كه به اتفاق دو نفر از افاضل آقاى على آقاى گلزار غفورى- محمدجواد باهنر نوشته اند كتابهاى ديگرى كه متاسفانه نام آنها را ياد ندارم.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهشتيان، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد عباس بهشتيان به سال 1305ش در اصفهان ديده به جهان گشود. وي يكي از سه فرزند ذكور خانواده بود. پدرش مرحوم حيدر علي در شهر ريز (زرين شهر ) به شغل برنجكاري و ادارة امور عصارخانه اي در

آن محل اشتغال داشت. مرحوم بهشتيان دورة تحصيلات را در مدرسة كه به مديريت عالم فاضل اديب مرحوم ميرزا عبدالحسين قدسي اداره مي شد سپري نمود . عشق به تاريخ ادبيا ت فارسي از همان زمان در وي ريشه گرفت و به مرور ايام تبديل به انگيزه اي مؤثر و مفيد گشته، ديگر فعاليتهاي اجتماعي اش را تحت الشعاع خويش قرار داد. بنحوي كه در نهايت، پاسداري از مواريث فرهنگي و افتخارات ملي اين سرزمين هدف غائي و قوة محركة زندگيش گشت.

پس از فراغت از تحصيل بر خلاف دارا بودن مدرك تحصيلات بالا و توجة زمانه خويش و امكان احراز موقعيتهاي گوناگون جهت تصدي مشاغل دولتي، تن به قبول مسؤليت هاي اداري نداده، ترجيح داد بطور آزاد به انجام مطالعات و تحقيقاتش در امور تاريخي، ادبي و اجتماعي بپردازد.

همچنين فعاليت در امور زراعي سبب گرديد كه ميزان اطلاعات و تبحر وي در مسائل مربوطه به درخت و درختكاري، متناسب با آب و هواي منطقه اصفهان زياد گردد. و با فوت پدرش مزرعه هاي و باتلاقي در حوالي لنجان را خريداري نموده و پس از پنج سال تلاش مداوم ، توانست زمين را بصورت قابل قبول جهت زراعت و سكونت درآورد. در تمام دوران زندگي با درآمد حاصل از راه زراعت، باغداري و توليد سركه و فروش آن زندگي را سر كرد.

عباس بهشتيان يكي از مردان جالب و جذاب و كم نظير و يكي از ياران و همراهانش او را بحق (آتشفشان خاموش) لقب داده بود. بزرگمهري كه آتش مقدس عشق به زاد و بوم پيوسته در اعماق قلبش زنده و جوشان بود. وي به لحاظ

روحيه توكل و قناعتي كه وجه مشخصة او بوده از هيچ قدرت و مانعي جهت حفظ آثار و بناهاي تاريخي هراس نداشت.

استاد مهريار از معاريف كه سالهاي دراز يار همراه بهشتيان بوده درباره وي مي گويد:

« هيچوقت كنار يك منقل پرآتش كه شعله مي كشد نشسته ايد ديده ايد كه وقتي بادي مي وزد چگونه شعله بالا مي كشد، شور و شوق اين مردم به وطن رفته رفته چنين شده بود، در كنار كه مي نشستي حرارت را حس مي كردي و گاه بود كه مي سوختي، بالاخص اگر بادي هم مي ورزيد.

وباز از قلم رفيق شفيق ديگر وي مرحوم استاد منوچهر قدسي كه از عهد شباب تا آخرين روزهاي حيات با وي بوده مي¬خوانيم. «...... من نسبت به گذشتة ايران خاصة اصفهان، آگاهتر از عباس بهشتيان عدهّ اي را ولو به شماره انگشتان يك دست مي شناسم اما.......عاشق تر از او در تمام عمر نديده ايم كسي كه به اندازة او در مسائل تاريخي، هنري و مملكتي صاحب سوز و درد باشد و آثار هنري و فرهنگي اين سرزمين به ويژه اصفهان را نه تنها دوست بدارد، كه به هر كدام تا حد پرستش عاشقانه مهربورزد....»

وي با شور فراواني كه در معرفي و شناساندن آثار تاريخي اصفهان داشت با عشق و مهرورزي تمام دانشجويان و علاقمندان را راهنمايي مي¬نمود و نكته به نكته جاي جاي آثار را كه معرفي مي نمود.

موضاعات تحقيقي استاد، زمينه هاي گوناگون را دربر مي گرفت كه اهم آنها از قرار ذيل است:

1- بحث آثار ملي، كه شامل معرفي و بيان تاريخچه بازارها، سراها، مساجد ، مدارس و

خانه هاي قديمي اصفهان مي گردد.

2- تاريخ تخت فولاد كه تكاياي موجود و از بين رفته را دراين قبرستان بررسي نموده و به ذكر احوال دانشمندان و اساتيد مدفون در اين مزار شريف مي پردازد و اين كتاب بر صفحة كتاب بخشي از گنجينة آثار ملي، به چاپ رسيد.

3- عصارخانه ها¬، تحقيق جامعي است از عصار خانه هاي اصفهان

4- كبوتر¬خانه هاي اصفهان، برج كبوتر را معرفي و در مورد فوائد آن در امور كشاورزي اصفهان و روستاها به بحث مي پردازد.

5- تحقيقي در مورد مادي هاي اصفهان

6- شرح خانقاه تكيه، علي بن سهل وخلاق المعاني كمال الدين اسماعيل و معماران هنرمندان اصفهان و مقالات متعددي ديگر كه در نشريات و مجلات آن زمان به چاپ رسيده است.

مرحوم بهشتيان كه در سالهاي فعاليتش به زندگي بس ساده اي با درآمد حاصل از راه زراعت و باغداري وتوليد و فروش سركه مي گذشت، قناعت مي كرد در سرار عمر بسياري ساده بي پيرايه زندگي مي كرد. به سبك قديم لباس ميپوشيد و هرگز در سلك البسة معمول زمان ديده نشد و به تجملات دنيوي كوچكترين علاقه اي نداشت. مردي بسيار تميز و نظيف بود، حتي در نظافت وسواس داشت، صورتش گلگون و هميشه خندان بود، شوخي و مزاح را دوست مي داشت.

از جمله از اقدامات برجستة استاد بهشتيان با كمك علاقمندان به آثار تاريخي، جلوگيري و ممنوعيت عبور ومرور وسائل نقليه از روي پلهاي خواجو و سي وسه پل و همچنين احياء ومرمت مزار صائب تبريزي بود.

ايشان در انجمن آثار ملي وكميسيون نامگذاري اماكن و معابر اصفهان با

توجه وعلاقه بسيار زياد شركت مي كرد. وي براي حفظ محيط زيست و فضاي سبز شهر اصفهان اقدامات شايسته اي بعمل آورد.

سرانجام اين استاد گرانمايه در 11 اسفند 1366 فوت كرد و بنابر وصيت نامه خود در تكيه مير فندرسكي بخاك سپرده شد.

بهلول گنابادي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1320 ق)، شاعر. معروف به بهلول. اصل وى بجستان گناباد است. وى در سبزوار متولد شد و همان جا تحصيل علوم قديمى كرد. سپس بيشتر به وعظ و روضه خوانى و مسافرت در ايران و عراق مشغول بود. وى براى مخالفت با قانون اتحاد شكل و تبديل لباسهاى مختلف و معمولى ايرانى به لباس واحد نيم تنه و شاپو، در مشهد سخنرانيهايى كرد كه منجر به شورشى در آنجا شد كه در نهايت وى را به افغانستان بازگشت و در سال 1349 ق به ايران بازگشت. بهلول حافظه اى نيرومند داشت. او را منظومه اى است در حدود هزار و دويست بيت كه خود از آن تعبير به «مجموعه ى دينى» كرده و در آن شرح حال خود و بعضى وقايع زمان خود را به تصوير كشيده است. مجموعه ى شعرش به نام «بهلول» به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (149 -148 /9)، سخنوران نامى معاصر (634 -631 /1)، صد سال شعر خراسان (157 -155)، مؤلفين كتب چاپى (262/2).

بهمنش، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، نويسنده، محقق و مترجم. در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى خود را در زادگاه خويش انجام داد و بعد به فرانسه رفت و به ايران بازگشت و در سال 1314 ش در دانشسراى عالى به تدريس پرداخت و تاريخ ملل قديم را درس گفت. وى تأليفات و ترجمه هاى زيادى دارد از جمله: ترجمه ى «تاريخ مصر قديم»؛ «تاريخ يونان قديم»؛ «تاريخ ملل قديم آسياى غربى»؛ «سير تاريخ»؛ «تاريخ جهانى»، در دو مجلد؛ «فرهنگ اساطير»؛ مسئله ى شرق»؛ «تارخى اروپا، قرون وسطى و آغاز قرن جديد».[1]

درگذشت: 1371.

احمد بهمنش از تحصيل كردگان دارالفنون بود و جزو محصلان

اعزامى به اروپا و فرانسه به تحصيل تاريخ پرداخت. پس از بازگشت چندى در دبيرستان ها درس مى گفت تا اين كه به دانشگاه منتقل شد و در دانشكده ى ادبيات بيشتر تاريخ يونان و روم را بر عهده داشت. بهمنش چند كتاب در زمينه تدريس و مطالعات خود به چاپ رسانيده است. از جمله آثار اوست: تاريخ اروپا در قرون وسطى و آغاز قرون جديد (مخصوص سال چهارم ادبى و دانشسراى مقدماتى)؛ تاريخ جهانى (تأليف شارل دولاندلن، 1347)؛ تاريخ يونان باستان؛ فرهنگ اساطير يونان و روم (پير گريمال 1376).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 4، ش 1، ص 10 -3)، مؤلفين كتب چاپى (367 -366 /1).

بهمني، اردشير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مدرس، اديب.

تولد: 1323، بهار همدان.

درگذشت: 8 فروردين 1374، تهران.

اردشير بهمنى تحصيلات ابتدايى و دبيرستان را در همدان گذراند و در سال هاى بعد از دانشسراى عالى تهران به درجه ليسانس در رشته ى زبان و ادبيات پارسى و سپس به اخذ فوق ليسانس ادبيات نائل گرديد. مدت 27 سال به تدريس در نقاط مختلف كشور از جمله كرمانشاه، تهران، اروميه و همدان مشغول بود. دو كتاب به نام هاى دستور زبان فارسى (1364) و رتبت دانش حافظ (1355) از وى به چاپ رسيده است. همچنين از وى مقاله هايى درباره ى ادبيات فارسى در مجله هاى «ارمغان»، «يغما»، «وحيد»، «گلچرخ اطلاعات»، «كيهان فرهنگى» و «نهيب غرب» به چاپ رسيده است.

اردشير بهمنى به علت خونريزى معده و ناراحتى كليه بعد از تحمل درد بسيار درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهمني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي بهمني در فروردين سال ١٣٢١ در شهر دزفول به دنيا آمد. شعر بهمني نيز البته شايد با خود او متولد شده باشد، گرچه بسياري بر اين عقيده اند كه او غزلهايش را وامدار سبك و سياق نيماست. نخستين شعر از او در سال ١٣٣٠، يعني زماني كه او تنها ٩ سال داشت، به چاپ رسيد.

محمدعلي بهمني

براي محمدعلي بهمني شعر چون موجودي جاندار است كه شكل و قالب، لباسهاي آن را تشكيل و به آن شخصيت ميدهند. با اين همه، محمدعلي بهمني شيفته ي غزل است و غزل گفتن و غزل خواندن و غزل سرودن. ميگويد: «غزل، نه تنها در شعر امروز، بيترديد در شعر تمام فرداها جايگاه ويژه اي خواهد داشت. غزل هستي ايراني است و خواهد بود. آنچه كه مهم است، اين است كه اين امانت حساس را به

نسلهاي آينده تحويل دهيم.»

گرچه به رغم تمام اين علاقه به غزل گفتن، بهمني غزل را هرگز قالب نميبندد. «چون قالب يعني محدوديت و هنر را نميتوان محدود كرد و به خاطر اين حرفم بارها زير تهمت ها رفته ام.» در ديدگاه محمدعلي بهمني، غزل يك شكل است كه ميتواند با روزگار خود و با شرايط جديد تغيير كند.

محمدعلي بهمني در سال ١٣٧٨ موفق به دريافت تنديس خورشيد مهر به عنوان برترين غزلسراي ايران گرديد. برخي از مجموعه اشعار وي عبارتند از: باغ لال (١٣٥٠)، در بيوزني (١٣٥١)، عاميانه ها (١٣٥٥)، گيسو، كلاه، كفتر (١٣٥٦)، گاهي دلم براي خودم تنگ ميشود (١٣٦٩)، غزل (١٣٧٧)، عشق است (١٣٧٨)، شاعر شنيدني است (١٣٧٧)، نيستان (١٣٧٩)، اين خانه واژه هاي نسوزي دارد (١٣٨٢)، كاسه آب ديوژن، امانم بده (١٣٨٠).

بهنام، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باستان شناس، مترجم، مدرس.

تولد: 1285، در محله ى عودلاجان تهران.

درگذشت: 9 آذر 1363.

عيسى بهنام پس از تحصيلات ابتدايى و متوسطه در تهران در سال 1308 در نخستين گروه دانشجويان اعزامى براى ادامه ى تحصيل در رشته ى باستان شناسى به فرانسه رفت و در طى هشت سال در مدرسه ى لوور دانشكده ادبيات مؤسسه ى هنر و باستان شناسى فرانسه به تحصيل پرداخت. سپس به ايران بازگشت. در سال 1319 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به جاى اشميت، رياست هيئت علمى تخت جمشيد را به عهده گرفت و تدريس در دانشگاه تازه تأسيس تهران را از سال 1320 آغاز كرد و رشته ى باستان شناسى را پايه گذارى كرد. وى مدت بيست و سه سال به تدريس در دانشگاه پرداخت. همچنين نشان هاى علمى از دانشگاه هاى بين المللى دريافت كرده است.

عيسى بهنام در برگزارى نمايشگاه هاى آثار ايران در پاريس و نمايشگاه

جهانى بروكسل و مسكو در شناساندن تاريخ و فرهنگ ايران نقش بسيارى داشته است. از فعاليت هاى ديگر وى، تأسيس موزه ى مردم شناسى بود. چندى هم منشيگرى و مترجمى سفارت افغانستان در تهران را عهده دار بود.

از جمله تأليفات وى مى توان به اين آثار اشاره كرد: تاريخ صنايع و تمدن مردم فلات ايران پيش از تاريخ (1320)؛ راهنماى موزه ى ايران باستان (به فرانسه و فارسى)؛ راهنماى آثار باستانى پاسارگاد (به فرانسه و فارسى)؛ تمدن ايران پيش از شروع تاريخ، تمدن ايرانى (اثر چند تن از خاورشناسان فرانسوى، 1346)؛ تاريخ صنايع اروپا در قرون وسطى (1327).

همچنين مقاله هايى براى مجله هاى «دانشكده ى ادبيات»، «هنر و مردم»، «سخن»، «پيام نوين»، «هنر و زندگى»، «ژورنال دو تهران» (به زبان فرانسوى) و «معمارى ايران» به رشته ى تحرير درآورده است.

از آثار ترجمه ى عيسى بهنام مى توان به اين عناوين اشاره كرد: تمدن ايرانى (مجموعه ى مقالات خاور شناسان معاصر فرانسوى، 1337)؛ هنر ايران، ماد و هخامنشى (از رمان گريشمن، 1346)؛ باستان شناسى ايران باستان (از لويى واندنبرگ، 1345)؛ خانواده ى رومانوف، كاروانسراهاى ايران.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بياني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي بياني ، در سال 1285 شمسي، در شهر همدان متولد گرديد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مهدي بياني، پسر محمد، او پسر عباسعلي و وي نيز پسر محمدعلي ، اصلاً فراهاني بودند.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مهدي بياني ، در دو سالگي پدرش را از دست داد و پس از آن ، همراه مادر و برادران و خاندانش به تهران مهاجرت كرد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي بياني ، گواهينامه ي ابتدايي را از دبستان اقدسيه و متوسطه را از دارالفنون و

ليسانس علوم فلسفي و ادبيات را از دانشسراي عالي و عنوان دكتراي ادبيات را از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران اخذ كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي بياني ، در سال 1313 در ضمن اشتغال به تدريس دانشكده ادبيات ، به مديريت كتابخانه ي عمومي معارف نيز منصوب گرديد. وي در سال 1316 ، رياست كتابخانه ي ملي را عهده دار شد و در سال 1319 ، به مدت يك سال از طرف وزارت فرهنگ به اصفهان مأموريت يافت و در بازگشت به تهران ، پس از انجام يك سال مأموريت آموزشي در وزارت پيشه و هنر وقت ، دوباره به خدمت كتابخانه ي ملي بازگشت و با سمت مديركلي در كتابخانه ي ملي به ادامه ي خدمت پرداخت. آنگاه در سال 1335 ، به رياست كتابخانه ي سلطنتي انتخاب شد.

فعاليتهاي آموزشي : مهدي بياني ، پس از انجام خدمت وظيفه در سال 1311 ، به تدريس زبان و ادبيات فارسي و كتابداري كتابخانه ي دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران اشتغال ورزيد و با سمت استادي مشغول تدريس تاريخ تكامل خطوط اسلامي و كتاب شناسي نسخه هاي خطي شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مهدي بياني ، در سال 1316 سازمان نخستين كتابخانه ي ملي وابسته به وزارت فرهنگ را بنيان گذارد و خود رياست آن را برعهده گرفت. وي انجمن حمايت خط و خطاطان را پايه گذاري كرد و اين طبقه ي هنرمند را به جامعه معرفي كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي بياني ، ضمن فعاليت ها و خدمات مختلف خود ، مأموريت هاي

فرهنگي نيز به كشورهايي چون: هند ، پاكستان ، افغانستان ، لبنان ، تركيه ، جماهير شوروي ، لهستان ، اطريش ، آلمان ، دانمارك ، هلند ، بلژيك ، فرانسه ، سوئيس ، ايتاليا ، انگلستان و ممالك متحده آمريكا داشته است. وي سال ها عضو انجمن فرهنگي ايران و شوروي بود و مجله ي « پيام نوين » زيرنظر او منتشر مي شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احوال و آثار ميرعماد

2 اهتمام در نشر السوانح في العشق

ويژگي اثر : تأليف: احمد غزالي.

3 اهتمام در نشر بدايع الازمان في وقايع كرمان ( تاريخ سلاجقه ي كرمان )

ويژگي اثر : تأليف: افضل الدين كرماني.

4 اهتمام در نشر چهار رساله ي فارسي

ويژگي اثر : تأليف: شيخ شهاب الدين سهروردي.

5 اهتمام در نشر معراجنامه ي منسوب به ابن سينا

6 تاريخ پانصدساله ي جواهرات سلطنتي ايران

7 تاريخ درياي نور

8 راهنماي گنجينه ي قرآن

9 فرهنگ خوشنويسان

ويژگي اثر : در 12 مجلد.

10 فهرست كتاب هاي خطي فارسي كتابخانه ي سلطنتي ايران

11 فهرست نمايشگاه خطوط خوش كتابخانه ي ملي

12 نمونه ي خطوط خوش كتابخانه ي سلطنتي ايران

13 نمونه ي سخن فارسي

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مجله ي دانشكده ادبيات و علوم انساني ، سال 15 ، شماره ي 5 و 6 ، مرداد 1347

بيدآبادي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمّد على بن سيد محمد باقر حجّة الاسلام.

عالم فاضل محقّق، مؤلّف كتابى است به نام «غرقاب» در رجال كه در سال 1303 شروع به تأليف آن نموده و تا سال 1309 تأليف آن به طول انجاميد.

نسخه اى از آن در كتابخانه مرحوم اقبال آشتيانى بوده است. تولّد او در 1278 روى داده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيرشك، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بيرشك، فرزند محمد در سال 1285 در تهران زاده شد. تحصيلات اوليه را نزد پدر خويش فراگرفت، سپس در سال 1296 به مشهد عزيمت كرد و در مدرسه احمديه مشغول تحصيل شد. در سال 1300 به تهران آمد و در مدرسه آليانس فرانسه به تحصيل ادامه داد و فرانسه را به نيكي فراگرفت و از همان ابتدا به ترجمه كتاب هاي فرانسوي مشغول شد. پس از فراغت از تحصيل مدتي رئيس اداره استخدام شهرستان ها در كارگزيني وزارت فرهنگ و مدتي رئيس كارگزيني دانشگاه و باني و معلم گروه فرهنگي هدف بود. استاد بيرشك تاكنون كارهاي تحقيقاتي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است و آثار او در دسترس عموم قرار دارد. از سال 1360 تا 1371 مسئوليت زندگينامۀ علمي دانشوران در شركت انتشارات علمي و فرهنگي به عهده ايشان بود. سپس به كار ويراستاري كتابهاي دانشگاهي و غيردانشگاهي پرداخت، در حال حاضر نيز رئيس بنياد دانشنامۀ بزرگ فارسي است. كتاب "زندگينامه علمي دانشوران" ترجمه احمد بيرشك، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : نويسندگي

والدين و انساب : احمد بيرشك فرزند محمد مي باشد.

اوضاع اجتماعي و

شرايط زندگي : دوران تحصيل و كودكي احمد بيرشك به دليل ماموريت هاي پي در پي پدر، دوران پرتلاطمي در زندگي او بوده است. به همين دليل تحصيلات مقدماتي ايشان پيوسته و منظم نبود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد بيرشك در 7 الي 8 سالگي نزد پدر خود به آموختن زبان فارسي از كتاب گلستان فارسي و پس از آن زبان فرانسوي پرداخت. در 1296 به مشهد رفته و در مدرسه احمديه اين شهر مشغول تحصيل شد و پس از گذشت سه ماه بنا به تشخيص مدير مدرسه (ميرزا حسين خانزاده) از كلاس چهارم به كلاس پنجم ارتقاء يافت. مرحله دوم تحصيلات ايشان به سال 1300 آن هم در مدرسه آليانس فرانسه تهران بود، ليكن مجدداً به علت نبوغ و استعداد وافر پس از گذراندن يك دوره امتحانات، بنا به تشخيص «مسيو مرل» مدير مدرسه به كلاس ششم و مجدداً دو الي سه ماه پس از آن به كلاس سوم و دوم يعني كلاس ما قبل آخر ارتقاء يافت. استاد در سال 1306 به تهران بازگشت. در اين سال وي تحصيل در كلاس سوم متوسطه را با موفقيت به پايان برد و بلافاصله در تابستان 1307 شخصاً اقدام به مطالعه كتاب هاي كلاس چهارم و در پايان همان سال توفيق ورود به كلاس پنجم را پيدا نمود. سال پنجم تحصيل استاد در مدرسه شرف بود كه مجدداً در تابستان كلاس ششم را خواند. استاد بيرشك پس از پايان دوره متوسطه، در مهر 1308 وارد دارالمعلمين شد و در رشته رياضيات تحصيلات خود را ادامه داد. در سالهاي 1330 و 1340 چند ماه در انگلستان و آمريكا

به مطالعه در روشهاي آموزش و پرورش گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : احمد بيرشك ياد مي كند از روزي كه زبان فرانسه را تازه آموخته بود، او مي گويد: «در همان سال هاي 1292-1293، آنوقت ها چند تا لغت ياد گرفته بودم گوشه طاقچه كتاب فرانسه اي بود كه تصميم گرفتم آن را ترجمه كنم. رفتم كتاب را آوردم و شروع كردم به ترجمه چهار، پنج سطر اولش. در سطر دوم از «كور سوپريور» (بالاترين كلاس) صحبت مي كرد. من مي دانستم كه «كور» با املاء ديگر يعني حياط، «سوپريور» هم يعني عالي، بنابراين ترجمه كردم: حياط عالي. البته بعد از اينكه سه، چهار سطر جلو رفتم متوقف شدم. نكته جالب اينكه من در چنين سني تصميم داشتم كتاب ترجمه كنم.» احمد بيرشك به دليل هوش و استعداد قابل توجهش، بعضي از كلاس ها را جهشي و به سرعت طي نمود. بيرشك از دوره ابتدايي خود چنين تعريف مي كند: «بعد از اينكه سه ماه در كلاس چهارم بودم به پدرم گفتم: آقاجان اين كلاس براي من كم است، من اينهايي را كه مي گويند مي دانم. شب كه آقاي مدير به خانه ما آمد پدرم گفت: آقاي مدير! احمد خان مي گويد اين كلاس براي من كم است. [آقاي مدير] گفت: خوب امتحانش مي كنيم، اگر بلد بود مي بريم كلاس پنجم. بنابراين بعد از سه چهار ماه از كلاس چهارم به كلاس پنجم رفتم.» بيرشك دوره تحصيل در مدرسه آليانس را نيز به همين ترتيب طي نمود. او در اين مدرسه از «مسيو مرل» مدير مدرسه كه فرد بداخلاقي بود تقاضا نمود وي را از كلاس هفتم به كلاس ششم منتقل نمايد، مسيو مرل از جسارت بيرشك

در بيان خواسته خود خوشش آمد و از طريق آزمون، او را به كلاس ششم ارتقاء داد. اين روال در دوره هاي بعدي يعني پنجم، چهارم، سوم و دوم كه كلاس هاي ماقبل آخر بودند براي او تكرار شد. سال تحصيلي 1306-1307 براي بيرشك سال بسيار سختي بود، زيرا از ثبت نام در مقطع متوسطه بازمانده بود؛ او تنها اميد خود را در ثبت نام در مدرسه شرف مي ديد، به محض مراجعه به آن مدرسه با جواب منفي مدير مدرسه مواجه شد، اما اصرار او باعث شد كه مدير نام او را بپرسد، بيرشك پس از معرفي نمودن خود توانست مدير را قانع نمايد و بدين ترتيب در آن مدرسه ادامه تحصيل داد. اينكه چرا مدير مدرسه با شنيدن نام بيرشك، كه به قول او يك «آدم دهاتي» بود از او ثبت نام نمود معمايي بود كه بيرشك بعدها به آن پي برد. استاد در اين باره مي گويد: «... در آن ايام در سال سوم، دبيرستان هاي تهران به دنبال اين بودند كه شاگرد اول تحويل بدهند، مرحوم ذوقي و مرحوم مهران هم براي خاطر دانش آموزي به نام عبدالرسول دبير كه مي خواستند شاگرد اول مدرسه شان بشود، دنبال اين امتحانات بودند و اسامي شاگرد اول ها را شناسايي مي كردند، من هم كه كاري نداشتم به اين كارها آمده و امتحان داده بودم، نه كسي بود كه حامي من باشد و نه من احتياج به حمايت داشتم، بعد اينها رفته بودند و ديده بودند كه عبدالرسول دبير با معدل 15/87 شاگرد اول شده، ولي دو تا 15/87 هست: يكي عبدالرسول دبير و يكي هم كسي به نام احمد بيرشك؛ اين را

به خاطر سپرده بودند. اين بود كه گره از كار بنده گشوده شد ...». در مقطع تحصيلي دانشسراي عالي، معلمي به نام «كابرئيل يارئير»، به آنها مكانيك درس مي داد؛ اين شخص به دليل آنكه از نظر علمي در سطح پاييني قرار داشت، شيوه تدريس را رعايت نمي نمود و گاه در درس رياضي، فيزيك تدريس مي كرد. استاد بيرشك از اين كلاس خاطره اي به ياد دارد كه بسيار شنيدني است: «يك روز من قطعه كاغذي را روي ميز گذاشتم و روي آن محاوره بين دو دانشجو را نگاشتم: - آيا اينكه به ما تعليم مي شود رياضي است؟ - نه، مسلماً فيزيك است. - اما ما كه دانشجوي رياضي هستيم! - بله، اما استاد ما خيلي فيزيكدان است.» معلم كاغذ را از بيرشك گرفت و بلافاصله شروع به تدريس رياضي نمود، در امتحان سال آخر با مشخص شدن نتايج، بيرشك متوجه شد كه نفر دوم كلاس شده است، زيرا نمره رياضي هشترودي 20 شده بود و نمره او 14. بيرشك وقتي دليل امر را از معلم رياضي خود پرسيد، او در جواب گفت: «آيا موضوع كاغذ را فراموش كرده ايد؟»، و از جيب خود يادداشت بيرشك را بيرون آورد، بعدها «يارئير» مشوق خوبي براي بيرشك گرديد و او را تشويق به ادامه تحصيل در فرانسه نمود، او حتي پيشنهاد داد در صورت موافقت بيرشك، او را به وزير آموزش و پرورش فرانسه و رئيس دارالمعلمين عالي (اكول تورمال) معرفي خواهد كرد، اما اين امر ميسر نگرديد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد بيرشك قبل از آغاز تحصيل در كلاس سوم متوسطه همواره به مطالعه مي پرداخت، استاد خود در اين باره چنين

مي گويد: «سرمايه بنده از نظر كتاب عبارت بود از يك «ديكسيونر پتي لاروس»، يك كتاب حساب «بازنان» كه كتاب بسيار خوبي بود، يك گرامر «كلودوژه» جلد سوم و كتاب معلم ايشان. بعد هم رفتم به يك كتابفروشي روبروي محلي كه الآن شهر و روستاست. در خيابان فردوسي، كتابفروشي مادام پازنئود، كتابفروشي فرانسوي. رفتم آنجا دو كتاب داستان خريدم و با اين «زرادخانه» مهم! تو سر خودم مي زدم و تو سر اين كتاب ها، يعني طلبه وار درس مي خواندم، مطلب مشكل بود ولي آن قدر مي خواندم تا بفهمم. »

استادان و مربيان : احمد بيرشك در مورد آموزش هاي دوران كودكي خود چنين مي گويد: «تحصيلاتم خيلي مرتب نبوده است. اولين و بزرگترين معلم من پدرم بود. او مرد خودساخته اي بود و فرزندانش را هم ساخت ... » مدير مدرسه ابتدايي استاد، يعني آقاي ميرزا عبدالحسين خان (بعدها سلطانزاده) نيزدر ارتقاء وي نقش به سزايي داشته است. تحصيلات ابتدايي و متوسطه استاد بيرشك معمولا به صورت خودآموزي و هر سه ماه يك كلاس بوده است، اما در دوره هاي كوتاه مدت از كلاس معلماني بهره گرفته است كه از ميان آنان مي توان از افراد زير نام برد: شيخ ابوالقاسم محمودي در دبستان المحمديه مشهد، بديع الزمان فروزانفر معلم فارسي كلاس پنجم دبيرستان، شيخ علي اكبر خدابنده (جانشين بديع الزمان فروزانفر)، ميرزا حسن خان مشاور (جانشين شيخ علي اكبر خدابنده، وي پيشكار وليعهد در سوئيس شد)، سيدمصطفي خان طباطبايي (تحصيل كرده آلمان و پسر سيدمحمد طباطبايي از رهبران مشروطه)، معلم شيمي مصور الممالك، نقاش معروف، موسيو بونو معلم ادبيات فرانسه، موسيو پاريه معلم فيزيك (او در سفر بيرجند كشته شد. استاد در رثاي

او مقاله اي به زبان فرانسوي نوشت كه در ستاره جهاني چاپ شد، 1308)، حبيب الله مظفري معلم فرانسه. بيرشك در مورد استادان خود در دانشسراي عالي چنين مي گويد: «استادانم در دانشسراي عالي عبارت بودند از شادروانان غلامحسين رهنما، دكتر شفق، فروزانفر، دكتر لويي لونگ، گابرييل يارئير، استادان رياضي و ژان اتييه استاد زبان ... دكتر لونگ در سه سال دانشسراي عالي، استاد شاخه هاي مختلف رياضي بود. در نيمه دوم سال آخر گابرئيل يارئير براي معلمي مكانيك استخدام شد. ... باري آقاي يارئير بسيار خوش هيكل، شيك، خوش لباس، حراف و زبان باز بود، اما در قسمت علمي چندان پرمايه نبود. در درس رياضي اغلب به فيزيك گريز مي زد و وقتي ايراد مي گرفتيم مي گفت: من خيلي فيزيكدان هستم.»

هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره اي هاي تحصيل احمد بيرشك مي توان غلامحسين صديقي را نام برد. وي در سال 1301 دركلاس چهارم مدرسه آليانس فرانسه با وي آشنا گرديد. وي همچنين در سه سال دانشسراي عالي با محسن هشترودي نيز همكلاس بود.

همسر و فرزندان : احمد بيرشك در سال 1316 با دختر آقاي فرزان ازدواج نمود. اولين فرزند استاد، يعني خانم دكتر گيتي بيرشك در 27 خرداد ماه 1318 متولد شد. خانم دكتر مهشيد بيرشك فرزند دوم ايشان در 19 فروردين 1322 متولد گرديدند، و آخرين فرزند استاد، دكتر بهروز بيرشك در 19 فروردين 1327 به دنيا آمد.

وقايع ميانسالي : با توجه به آنكه تجربه تاسيس مدارس به صورت فردي تجربه خوبي دربرنداشت، احمد بيرشك تصميم به تاسيس مدارسي نمود كه به فرد متكي نباشد، انجام اين كار مقارن بود با دوره رضا شاه؛ او را به شهرباني

احضار كردند و در آنجا سرهنگ پارسا، رئيس اداره اماكن پس از بازرسي او را از انجام اين كار برحذر داشت. اين مسئله دو سه بار تكرار شد.

زمان و علت فوت : احمد بيرشك سرانجام در عصر روز چهارشنبه 14 فروردين سال 1381 در سن 95 سالگي چشم از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد بيرشك در 16 بهمن 1312 به خدمت وزارت «معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» درآمد و به همين منظور براي تدريس رياضي، فيزيك، علوم طبيعي و زبان از كلاس اول تا ششم متوسطه به ساري اعزام گرديد. وي در اين زمان مسئوليت امتحانات را نيز به عهده داشت . بيرشك با توصيه حسن فرزان رئيس كل كارگزيني وزارت معارف، به سمت رياست استخدام شهرستان ها منصوب گرديد و از همين سال (1314) تا سال 1320به عنوان مدير سوم در مديريت «جامعه ليسانسيه هاي دارالمعلمين عالي» به فعاليت پرداخت. در سال 1320 نيابت انجمن مدارس ايران به استاد بيرشك واگذار گرديد، و در سال بعد با استقلال دانشگاه تهران، با اقدام دكتر سياسي _ وزير معارف و رئيس دانشگاه تهران _ به دانشگاه تهران منتقل و رياست و كارگزيني آنجا را به عهده گرفت. در سال 1327 گروه فرهنگي هدف تاسيس و رياست هيئت مديره و مدير عامل اين مؤسسه گرديد. با تعطيل شدن مدارس ملي در سال 1338 بيرشك «انجمن ملي مدارس هماهنگ» را با عضويت گروه هاي فرهنگي هدف، خوارزمي، ارامنه، زرتشيان تاسيس و خود رياست آن را تا سال 1358 به عهده گرفت. بيرشك قبل از بازنشستگي در زمان وزارت دكتر خانلري (1341) معاونت وزارت فرهنگ را عهده دار بود،

اما بعد از مدتي از اين مقام استعفاء داد و در اواخر ارديبهشت 1342 بازنشسته شد. وي هجده ماه مسئوليت دانشنامۀ ايران و اسلام را در بنگاه ترجمه و نشر كتاب (سابق) برعهده داشت. از سال 1360 تا 1371 مسئوليت زندگينامۀ علمي دانشوران در شركت انتشارات علمي و فرهنگي به عهده ايشان بود. سپس به كار ويراستاري كتابهاي دانشگاهي و غيردانشگاهي پرداخت، در حال حاضر نيز رئيس بنياد دانشنامۀ بزرگ فارسي است.

فعاليتهاي آموزشي : احمد بيرشك خدمات آموزشي را از سال 1306 تا 1307 در مدرسه آليانس تهران آغاز كرد، متعاقبا در ساري و مشهد مشغول تدريس شد. رياست استخدام شهرستان ها در اداره آموزش و پرورش و تدريس در دبيرستان هاي سن لويي، معرفت و دارالفنون و تدريس در دانشكده هنرهاي زيبا در رشته معماري و تدريس در دانشسراي عالي از ديگر خدمات ايشان است كه مي توان به آن اشاره كرد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از فعاليت هاي فرهنگي احمد بيرشك تاسيس مدارس علمي بوده است. دليل عمده تشكيل چنين مدارسي توسط استاد اين بود كه مدارسي مانند اقدسيه، تمدن، تدين، اسلام و ... كوتاه زماني پس از تشكيل منحل مي شدند. استاد كه از سال 1315 تا 1320 رئيس جامعه ليسانسيه هاي دانشسراي عالي بود، در سال 1315 فكر خود را با تني چند از دوستان عضو جامعه يادشده در ميان گذاشت و چون آن فكر را تاييد كردند به منظور از قوه به فعل درآمدن فكر، نامه هايي براي تعداد زيادي از اعضاي جامعه تهيه كرد كه به چاپ رسيد و به صورت بخشنامه براي آنان فرستاده شد، تا نيروهاي خود را

متمركز سازند و يك تربيتي نو آغاز كنند. گروه فرهنگي «هدف» ثمره اين زحمات بود. مؤسسان گروه مصمم شدند افرادي در گروه پذيرفته شوند كه با منظور اساسي يعني خدمت از راه تعليم در تربيت و بي علاقگي به جنبه مادي، موافق باشند و از طرف اكثريت اعضاي موجود شناخته شده باشند؛ لذا در سال 1320 اولين دبيرستان را داير و در سال 1334 دومين دبيرستان و به همين منوال گروه فرهنگي هدف توسعه پيدا كرد به گونه اي كه در سال 1353 اين گروه داراي 13 مدرسه و 15 هزار دانش آموز بود. حدود 12 سال از تشكيل گروه فرهنگي هدف گذشته بود كه مدارس ملي ديگري هم يكي پس از ديگري شروع به فعاليت كردند. پيرو اين موفقيت ها استاد بيرشك همراه با گروهي از همفكران خود اقدام به تاسيس «انجمن ملي مدارس هماهنگ» كردند. هدف از تشكيل چنين انجمني ارتقاء سطح معلومات دانش آموزان و تبادل تجربيات علمي و تعيين يك سلسله معيارها و استانداردهايي بود كه مي بايست هر مدرسه اي كه بخواهد عضو اين انجمن شود تلاش كند به اين معيارها برسد و اين راهي بود كه سرانجام موجبات ارتقاء سطح تعليم و تربيت را موجب مي شد.

آرا و گرايشهاي خاص : ديدگاه احمد بيرشك در خصوص تاليف و تدوين كتاب ديدگاهي است ساده و روان. او مي گويد: «من علاقه مندم كه كتاب هاي خودآموز بنويسم تا جوان ها به مطالعه تشويق شوند. بايد ساده نوشت، درست نوشت، جذاب نوشت. براي اينكه الگوي كتاب ساده را به مؤلفان نشان دهم خودم تصميم گرفتم بخش اخترشناسي كتاب خودآموز فيزيك را بنويسم.» لازم به ذكر است كه احمد بيرشك از پايه گذاران آموزش نوين

در ايران مي باشد.

جوائز و نشانها : كتاب "زندگينامه علمي دانشوران" ترجمه احمد بيرشك، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. وي در فروردين 1381 نشان دولتي درجه يك دانش را از دفتر رياست جمهوري دريافت نمود.

چگونگي عرضه آثار : بيرشك تاكنون بيش از 110 كتاب كه برخي از آنها با همكاري ديگران بوده تأليف و ترجمه كرده است.

________________________________________

آثار :

1 38 جلد از مجموعه رياضيات دبيرستاني هدف و مجموعه خرد

2 آثار اصلي رياضيدان هاي بزرگ يونان

3 اصول مناظره مرايا: پرسپكتيو

4 اقتصاد آموزش و پرورش در عصر پهلوي

5 تاريخ مدارس

6 ترجمه رهبر علم نوشته ايزاك عاصم اوف

7 ترجمه سلطنت قباد و ظهور مزدك نوشته آرتور كريستين سن

8 ترجمه شناخت ژاپن نوشته جون ليو ينگستون و ديگران

9 ترجمه علم قديم و تمدن جديد نوشته جورج ساتن

10 ترجمه علم و زندگي نوشته الس ورت س.اوبورن و ديگران

11 ترجمه فرض و اسطوره در فيزيك نظري نوشته هرمان باندي

ويژگي اثر : اين ترجمه با همكاري رضا منصوري مي باشد.

12 ترجمه فرهنگ علم نوشته ئي

بي.اوواروف، آيزاكس

ويژگي اثر : اين ترجمه با همكاري ابوالقاسم قلمسياده انجام شده.

13 ترجمه فرهنگ و انديشه نو، نوشته اليور استالي براس، آلن بلوك

14 ترجمه فلسفه رياضي نوشته استيفن سي.پاركر

15 ترجمه كتاب سرگذشت علم، نوشته جورج سارتن

16 ترجمه كتاب آموزش در جريان پيشرفت، نوشته پائولوفريره

17 ترجمه كتاب آموزش ستمديدگان، نوشته پائولوفريره

ويژگي اثر : اين كتاب توسط احمد بيرشك و سيف الله داد ترجمه گرديد.

18 ترجمه كتاب آناباسيس، نوشته گزنفون

19 ترجمه كتاب آنيشتاين، نوشته جرمي برنشتاين

20 ترجمه كتاب پرسش و پاسخ از كتاب دانش

ويژگي اثر : اين كتاب توسط هادي خراساني و احمد بيرشك ترجمه گرديد.

21 ترجمه كتاب پهلوان شيرافكن يا تاتارن تاراسكني، نوشته آلفونس دوده

22 ترجمه كتاب تاريخ آفريقا، نوشته جي. كي. زربور

ويژگي اثر : اين كتاب توسط احمد بيرشك و مرتضي ثاقب ترجمه گرديد.

23 ترجمه كتاب جهان و اينشتاين، نوشته لينكلن بارنت

24 ترجمه كتاب جهان، تاليف جمعي از مؤلفان

25 ترجمه كتاب رهبر علم ، نوشته آيزاك آسيموف

26 ترجمه كتاب رياضيات نوين ، نوشته سربرژمان ، رنه بزار

27 ترجمه كتاب سرگردان هاي زير دريا، نوشته كاپيتان دانري، دكومانمان ديريان

28 ترجمه كتاب مردي كه طلا مي سازد نوشته كنان دويل

29 ترجمه كتاب هايي كه دنيا را تغيير دادند، نوشته روبرت پژدونز

30 ترجمه كمون پاريس نوشته لئوتروتسكي

31 ترجمه ميراث ايران نوشته سيزده تن از خاورشناسان

32 ترجمه هندسه لياچفسكئي نوشته اسموگوژفسكي

ويژگي اثر : ترجمه از روسي به انگليسي و كيسين،ترجمه از انگليسي به فارسي مي باشد.

33 ترجمه هندسه نااقليدسي نوشته هارولداولف

34 ترجمه يك ،دو،سه بينهايت نوشته ژرژگاموف

35 جبر براي پنجم طبيعي

36 جبر براي سال پنجم ادبي

37 جبر براي سال چهارم طبيعي

38 جبر براي سال چهارم طبيعي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

39 جبر براي سال دوم دبيرستان

40 جبر براي سال دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

41 جبر براي سال دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط

احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

42 جبر براي سال سوم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

43 جبر براي سال سوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

44 جبر سال پنجم دبيرستان ها شعبه رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

45 جبر سال پنجم رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

46 جبر سال چهارم ادبي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

47 جبر سال چهارم دبيرستان هاي شعبه رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

48 جبر سال چهارم رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

49 جبر سال ششم رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

50 جبر و مثلثات سال ششم دبيرستان هاي شعبه طبيعي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

51 جدول هاي لگاريتم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و

ا . انواري صورت گرفته است.

52 حساب آسان براي سال پنجم دبستان

53 حساب آسان براي سال ششم دبستان

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و جهانگير شمس آوري صورت گرفته است.

54 حساب براي اول

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

55 حساب براي دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

56 حساب براي سال اول دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

57 حساب براي سال اول و دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

58 حساب براي سال دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

59 حساب براي سال دوم و سوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

60 حساب براي سال سوم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

61 حساب براي سال سوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

62 حساب و

دفترداري دوبل براي سال پنجم و ششم دبستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

63 حساب و هندسه براي سال هاي پنجم و ششم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك ، ا. انواري و ب . نحوي صورت گرفته است.

64 خلاصه رياضيات متوسطه

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ا. انواري صورت گرفته است.

65 دانشنامه خودآموز اختر شناسي

66 رياضيات سال اول دانشگاه

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و جهانگير شمس آوري صورت گرفته است.

67 زندگي نامه علمي دانشوران، به ويراستاري چارلز كولسترن گيلسپي

ويژگي اثر : ترجمه اين كتاب زيرنظر احمد بيرشك صورت گرفته است.اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «زندگينام? علمي دانشوران»: زندگينام? علمي دانشوران؛ بودان دوبوالوران، پينل فيليپ؛ زيرنظر احمد بيرشك؛ تهران: انتشارات علمي و فرهنگي با همكاري بنياد دانشنام? بزرگ اسلامي، 1375، 3ج.- زندگينام? علمي دانشوران مشتمل بر شرح حال، آثار و نظريه هاي علمي بيش از شش هزار دانشمند از سراسر جهان است كه با تلاش علمي و عملي خود به پيشرفت تمدن بشري خدمت كرده اند. اين كتاب مرجع كه در پاسخ به نياز محققان و دانش پژوهان تدوين شده، تاريخ نه چندان مختصر علم نيز

به شمار مي آيد كه خواننده را با سير علم در طول تمدن بشر آشنا مي سازد و اطلاعات موثقي را دربار? زندگي حرفه اي دانشمندان در دسترس دوستداران علم قرار مي دهد. ترجم? اين كتاب كه حاصل تلاش حداقل 54 نفر از مترجمان و ويراستاران برجست? ايران است، ترجمه اي است بي كم و كاست و خالي از حشو و زوايد كه سعي شده در آن سبك و سياق نويسند? اصلي حفظ شود. امتياز خاص اين كتاب، كتابشناسي جامعي است مركب از دو قسمت، كارهاي اصلي و خواندنيهاي فرعي است كه اطلاعات كافي دربار? آثار صاحب مقاله و آثار وابسته به او را در اختيار خواننده قرار مي دهد. چاپ دقيق و بدون غلط، علامت گذاري دقيق براي تلفظ نام مكانها و افراد به زبان انگليسي و عنوانهاي فرعي قابل رؤيت در هر مقاله از ويژگيهاي ديگر اين كتاب است.

68 زندگينامه برتراندارسل

69 قرآن چهار زبانه

70 كارنامه بزرگان ايران

71 كتاب درسي هندسه

72 گاهشماري ايراني ، شاهكار دقت

73 گاهنامه تطبيقي سه هزار ساله، تطبيق تاريخ هاي ايراني و هجري قمري و ميلادي

74 متمم حساب براي سال چهارم

75 مثلثات براي سال پنجم دبيرستان

76 مثلثات براي سال پنجم شعبه رياضي

77 مثلثات براي سال چهارم

دبيرستان ها

78 مثلثات براي سال ششم رياضي

79 مثلثات براي سال ششم رياضي

80 مثلثات سال پنجم دبيرستان ها شعبه طبيعي

81 مثلثات سال پنجم رياضي

82 مثلثات سال ششم دبيرستان ها شعبه رياضي

83 مقاله اختر شناسي

84 مقاله تاريخ تمدن

85 مقاله تاريخ علم

86 مقاله خط فارسي

87 مقاله داستان

88 مقاله داستان نويسي

89 مقاله در زمينه آموزش و پرورش

90 مقاله رياضيات

91 مقاله زندگي دانشوران و هنرمندان

92 مقاله زيست شناسي

93 مقاله سرگرمي هاي رياضي

94 مقاله سفربه فضا

95 مقاله فرهنگ نويسي

96 مقاله فيزيك

97 مقاله گاهشماري

98 مقاله نقد دانشگاه

99 مقاله نقد قانون تربيت معلم

100 هندسه آسان براي سال پنجم دبستان

101 هندسه آسان براي سال چهارم دبستان

102 هندسه آسان براي سال سوم دبستان

103 هندسه آسان براي سال ششم دبستان

104 هندسه آموزش نظري سال اول

105 هندسه براي سال اول دبيرستان ها

106 هندسه براي سال اول دبيرستان ها

107 هندسه براي سال پنجم دبيرستان ها

108 هندسه براي سال پنجم رياضي

109 هندسه براي سال چهارم ادبي

110 هندسه براي سال چهارم ادبي دبيرستان ها

111 هندسه براي سال چهارم دبيرستان ها

112 هندسه براي سال چهارم رياضي

113 هندسه براي سال دوم دبيرستان

114 هندسه براي سال دوم دبيرستان ها

115 هندسه براي سال سوم دبيرستان ها

116 هندسه ترسيمي و رقومي براي سال ششم رياضي

117 هندسه ترسيمي و رقومي براي سال ششم رياضي

118 هندسه ترسيمي و هندسه رقومي

119 هندسه چهارم طبيعي

120 هندسه سال اول آموزش متوسطه عمومي علوم تجربي

و رياضي

121 هندسه سال پنجم ادبي و طبيعي

122 هندسه سال چهارم رياضي

123 هندسه سال دوم دبيرستان

124 هندسه سال سوم

125 هندسه مسطحه براي سالهاي 1و2 دبيرستان هاي دختران

126 هندسه و رسم براي سال اول دبيرستان ها

127 هندسه و رسم براي سال اول دبيرستان ها

128 هندسه و رسم براي سال دوم دبيرستان ها

129 هندسه و رسم براي سال سوم دبيرستان ها

130 هندسه و مخروطات براي سال ششم رياضي

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 5، ش 4، ص 10 -1)، مؤلفين كتب چاپى (372 -370 /1).

http://iranologyfo.com/

بيروني، ابوريحان محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(440 -362 ق)، دانشمند، منجم، رياضيدان، حكيم، فيلسوف، مورخ، لغوى. در خانواده اى ايرانى در بيرون خوارزم متولد شد. شهرك زادگاهش در بيرون شهر كاث قرار داشت كه يكى از دو شهر مهم اين ناحيه بود و شهرت بيرونى وى از همين جا است. او مدتى را در خوارزم به تحصيل معارف و علوم گذراند و نزد استادانى مثل رياضيدان بزرگ آن عصر، ابومنصور عراق، به فراگرفتن علوم رياضى پرداخت. ابوريحان با ابوعلى سينا، در موضوعات مختلف مكاتبه داشت. بيرونى بعد از مدتى در اثر يك اتفاق مهم به گرگانج شمال خوارزم رفت و بعد سفرى به گرگان كرد

و در آنجا به خدمت شمس المعالى قابوس بن ابى طاهر وشمگير رسيد. در رى با ابومحمود خجندى و كوشياركيكى ملاقات كرد و بعد به طبرستان نزد ابوالعباس مرزبان بن شروين رفت و يكى از شاهكارهاى رياضى خود را به نام او نوشت. بيرونى در سال 387 ق در خوارزم بود و با ابوالوفاى بوزجانى كه در بغداد بود، مكاتبه كرد و قرار رصدى را گذاشت. ابوريحان در زمان حكومت سلطان محمود به دربار راه پيدا كرد و در سفرهاى جنگى محمود به هندوستان و مسافرتهاى ممتد او به آن ديار همراه وى بود. او در ضمن همين سفرها بود كه با دانشمندان آن سامان آشنا شد و علاوه بر فراگيرى زبان سانسكريت، با علوم و عقايد هندوان نيز آشنا شد. بيرونى با زبانهاى سريانى، سانسكريت، فارسى، عبرى، عربى آشنا بود. وى در هند فلسفه ى يونان را تدريس مى كرد. اگر چه بيرونى در اكثر رشته هاى علوم زمان خود به پژوهش پرداخت، اما اصولا به رياضيات دلبستگى داشت و بيشتر وقت خود را صرف تحقيقات رياضى كرد. وى بيش از 113 كتاب در علوم مختلف پزشكى، هيأت، تاريخ جغرافيا نوشت. از جمله آثار وى: «التفهيم لاوائل صناعة التنجيم»، در رياضى؛ «تحقيق مالله ند»، كه پرحجم ترين اثر وى است؛ «استخراج الاوتار»؛ «جمع الطرق السائره فى معرفة اوتار الدائره»؛ «مقاليد علم الهيئة»؛ «قانون مسعودى»؛ «آثار الباقيه عن قرون الخالية»؛ «الجماهر فى معرفة الجواهر»؛ «رساله الاستيعاب لوجوه الممكنة فى صنعة لاسطرلاب»، «الاضلال او افراد المقال» و «فهرستى از تأليفات محمد زكرياى رازى».[1]

(قد. ابوريحان محمد بن احمد، رياضى دان و فيلسوف ايرانى و. بيرون) (خوارزم) 362 ه.ق./ 973 م.- ف. غزنين 440 ه.ق./ 1048

م.) وى اوايل عمر را در خوارزم معروف به خوارزم شاهيان گذرانيد و سپس چند سال در گرگان، در دربار قابوس بن وشمگير به سر برد و كتاب «الآثار الباقيه» (ه.م.) را به نام آن پادشاه تأليف كرد. پس از چندى به خوارزم بازگشت و در دربار ابوالعباس مأمون به مأمون مدتى بزيست. محمود غزنوى در مراجعت به غزنين ابوريحان را با چند تن از فاضلان دربار خوارزمشاه به غزنين برد (408 ه.ق.).پس از آن چند بار به خوارزم سفر كرد و در غالب غزوات محمود به هندوستان در ملازمت او بود و با دانشمندان و حكيمان هند مخالطت كرد و زبان سنسكريت را بياموخت و دايره معلومات خود را وسعت داد و مواد لازم رابراى تأليف كتاب «تحقيق ما للهند» (ه.م.) فراهم آورد. از آثار مهم او جز آنچه گذشت كتاب «التفهيم» (ه.م.) است كه آن را به عربى و فارسى (جداگانه) تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (206 -205 /6)، اعيان الشيعه (65/9)، تاريخ در ايران (21 -20)، تاريخ ادبيات در ايران (342 -337 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (271 -254)، تاريخ گزيده (690 -689)، تاريخ موسيقى (154/1)، الذريعه (5/22 ،27/17 ،132/5 ،7 -6 /1)، روضات الجنات (336 -334 /7)، ريحانه (119 -114 /7)، زندگينامه ى رياضيدانان (197 -176)، زندگينامه ى علمى دانشمندان (327 -35 /1)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (28 -21)، فلاسفه ى شيعه (403 -380)، كشف الظنون (1784 ،1622 ،1594 ،1437 ،1434 ،1385 ،1314 ،1126 ،1065 ،907 ،771 ،594 ،488 ،463 ،424 ،403 ،345 ،81 ،79 ،70 ،9)، الكنى و الالقاب (80 -78 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوريحان)، معجم

الادباء (180/17)، معجم المؤلفين (242 -241 /8)، نامه ى دانشوران (82 -61 /1)، هدية العارفين (66 -65 /2).

بيضاوي فارسي، ابوالخير، ابوسعيد عبدالله

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 696 -680 ق)، عالم، اديب، محدث، مفسر و مورخ اشعرى شافعى. معروف به قاضى بيضاوى. اهل بيضاى فارس بود. پدرش در زمان سلطنت اتابك ابوبكر بن سعد زنگى قاضى القضاة فارس بود و بعد از او اين منصب به پسرش رسيد. وى بعد از مدتها اقامت در شيراز، اواخر عمر را در تبريز سپرى كرد. قاضى معاصر با علامه حلى امامى و خواجه نصيرالدين طوسى و صلاح الدين صفدى بود. او در گورستان چرنداب تبريز مدفون است. بيضاوى در عربى و فارسى تأليفاتى دارد. از جمله: كتاب تفسير كه به «تفسير بيضاوى» يا «انوار التنزيل و اسرار التأويل» شهرت دارد و شيخ بهايى بر آن شرح نوشته است. «الايضاح»، در اصول دين؛ «تهذيب الاخلاق» در تصوف؛ «شرح التنبيه»، در فقه؛ «شرح الكافيه»، در نحو؛ «شرح المصابيح»، در فقه؛ «شرح مطالع»، در منطق؛ «منهاج الوصول الى علم الاصول»، در اصول فقه؛ «طوالع الانوار» و «مطالع الانظار»، در توحيد و كلام؛ «غاية القصوى فى دراية الفتوى»، در فقه شافعى؛ «شرح منتخب الاصول»، در لغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248/4)، بزرگان نامى پارس (281 -274)، تاريخ ادبيات در ايران (1209 ،228 ،223 -222 ،218 /3)، تاريخ گزيده (706)، تاريخ نظم و نثر (140 -139)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (518 -517 /1)، دايرةالمعارف فارسى (490/1)، الذريعه (192/24 ،179 -178 /23)، روضات الجنات (130 -127 /5)، ريحانه (306/1)، شيرازنامه (182)، طرائق الحقائق (666 -662 /2)، فارسنامه ى ناصرى (118/1)، كشف الظنون (1959 ،188 -186)، الكنى و الالقاب (113/2)، لغت نامه (ذيل/ بيضاوى)،

معجم المؤلفين (400/13 ،98 -97 /6)، نامه ى دانشوران (151 -137 /8)، هدية الاحباب (111 -110)، هدية العارفين (463 -462 /1)، يادداشتهاى قزوينى (15 -13 /2).

بيغمي، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نويسنده. مشهور به بيغمى. از زندگانى و احوال او اطلاعى در دست نيست و از روى قراينى كه از اثرش به دست مى آيد، مى توان او را از داستانگزاران زمان خود دانست كه داستان كهنه يى را درباره ى فيروز شاه نامى از پهلوانان كه پسر ملك داراب معرفى شده، در حفظ داشت و آن را در حضور گروهى حكايت يا املاء كرد و كاتبى به نام محمود دفتر خوان آن را مى شنيد و يادداشت مى كرد. مولانا اين داستانها را از قصاصان ديگر گرفته بود و به نام همان راويان يا گويندگان نقل مى كرد. حاصل اين داستانها اثرى شد به نام «دارابنامه» كه ترجمه آن به عربى به نام «سيرة فيروز شاه بن ملك داراب» در مصر طبع شده است.[1]

مولانا شيخ حاجى محمد بن شيخ احمد بن مولانا على بن حاجى محمد طاهرى (طامرى) از داستانسرايان قرن هشتم و قرن نهم، مؤلف و مدون داراب نامه (2- داراب نامه.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (519 -517 /4)، تاريخ نظم و نثر (758)، دارابنامه (مقدمه)، گنج و گنجينه (500 -486)، مؤلفين كتب چاپى (299/5).

بيگدلي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين بيگدلي در سال 1297، در خمسة زنجان ديده به جهان گشود. پس از طي دوران كودكي وارد مدارس جديد شد. آنگاه به تهران عزيمت كرد و در دبيرستان نظام و دانشكده افسري ادامه تحصيل داد و در شهريور 1320 ش. به درجه افسري نايل گرديد.بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت سياسي برضد رژيم به اتحاد جماهير شوروي سابق رفت و در مسكو تحصيلات عالي خود را در رشته ادبيات آغاز كرد. وي پس

از اخذ دكتراي ادبيات ، در انستيتوي زبان و ادبيات (نظامي) باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) به پژوهش و تحقيق در زمينه ادبيات فارسي و تركي پرداخت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 به ايران بازگشت و بيشتر اوقات خود را صرف پژوهش و نگارش مطالب تاريخي و ادبي كرد. ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است. غلامحسين بيگدلي سرانجام در مرداد ماه سال 1377 در سن 88 سالگي ، در شهرستان كرج چشم از جهان فروبست و به ديار باقي شتافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر غلامحسين بيگدلي آقا فتح الله خان بيگدلي اهل خمسة زنجان بود و به كار كشاورزي اشتغال داشت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامحسين بيگدلي پس از طي دوران كودكي وارد مدارس جديد شد. آنگاه به تهران عزيمت كرد و در دبيرستان نظام و دانشكده افسري ادامه تحصيل داد و در شهريور 1320 ش. به درجه افسري نايل گرديد. بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت سياسي برضد رژيم به اتحاد جماهير شوروي سابق رفت و در مسكو تحصيلات عالي خود را در رشته ادبيات آغاز كرد و با اخذ گواهينامه دكتراي ادبيات به پايان رسانيد.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامحسين بيگدلي از دوران تحصيل خود و اتفاقي كه در زمان حضور رضا شاه در مدرسه افتاد چنين ياد مي كند: « من با لباس رسمي ( يونيفورم ) مدرسه بودم. رضا شاه از عمويم پرسيد: اين پسر بچه كيست و اين

چه لباسي ست كه پوشيده است ؟ عمويم توضيح داد. رضاشاه گفت: محمدرضا هم به همين مدرسه مي رود ولي لباس مدرسه او اين زرق و برق ها را ندارد. عمويم گفت: اين برادرزاده من شاگرد اول كلاس است و بنابراين يونيفورم او چيزهايي علاوه دارد.»

وقايع ميانسالي : غلامحسين بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت هاي سياسي و پيوستن به احزاب مخالف حاكميت بازداشت شد و پس از شش ماه حبس در كرمان رهايي يافت و به اتحاد جماهير شوروي سابق مسافرت كرد ، ولي به علت سوءظن مسوولان وقت مدت هفت سال در تبعيدگاه سيبري به سر برد، آنگاه به مسكو رفت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 از وي دعوت به همكاري شد و به تهران مهاجرت كرد.

زمان و علت فوت : غلامحسين بيگدلي در مرداد ماه سال 1377 در سن 88 سالگي ،

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : غلامحسين بيگدلي پس از اخذ دكتراي ادبيات ، در انستيتوي زبان و ادبيات (نظامي) باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) به پژوهش و تحقيق در زمينه ادبيات فارسي و تركي پرداخت.

جوائز و نشانها : غلامرضا اسلامي بيدگلي برگزيده بيست و ششمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ادب خزينه

ويژگي اثر : اين اثربه زبان تركي مي باشد.

2 تاريخ بيگدلي _ شاملو

ويژگي اثر : اين اثر دكتر بيگدلي بنابر نوشته خود وي در ده جلد قرار دارد ، و

تنها دو جلد از آن در بيش از 1200 صفحه به چاپ رسيده است و ساير مجلدات ديگر هنوز مخطوط است. الف) جلد اول ، شامل منشاء ايل و تبار بيگدلي و معرفي ساير انشعابات بيگدلي. ب) جلد دوم ، ايل بيگدلي در دوران صفويه. ج) جلد سوم ، دوران افشاريه و ايل بيگدلي. د) جلد چهارم ، دوران زندو ايل بيگدلي. ه ) جلد پنجم ، دوران قاجار و ايل بيگدلي. و) جلد ششم ، دوران پهلوي و خاندان بيگدلي. ز) جلد هفتم ، دودمان بيگدلي _ شاملو در دوران معاصر. ح) جلد هشتم ، تاريخ شعراي بيگدلي ( معرفي بيش از 80 شاعر ). ط) جلد نهم ، مدارك و اسناد مختلف از خاندان بيگدلي. ي) جلد دهم ، معرفي آثار عمراني و خيريه كه توسط بيگدلي ها بنا شده است.

3 تصحيح ديوان آذر بيگدلي

ويژگي اثر : تصحيح اين ديوان با همكاري دكترحسن سادات ناصري

4 تصحيح شهريار نامة عثمان مختاري غزنوي

5 جمشيد و خورشيد

ويژگي اثر : به اهتمام و ويرايش دكتر بيگدلي .

6 چهره اسكندر در شاهنامه فردوسي و اسكندر نامة نظامي

ويژگي اثر : اين اثر در سال 1369 در تهران به چاپ رسيد ، كه علاوه بر موضوع اصلي ( چهره اسكندر ) متعرض بسياري از نگرش و ويژگي هاي علمي و هنري فردوسي و نظامي شده است.

7 ديدار با شهريار ( استاد سيدمحمدحسين شهريارتبريزي

8 ديوان

حاج محمدصادق خان بيگدلي شاملو

ويژگي اثر : گردآوري دكتر غلامحسين بيگدلي.

9 كهله يه سلام ( به زبان تركي )

10 گذر عمر

ويژگي اثر : مجموعه اشعار

11 لغتنامه فارسي _ تركي صحاح العجم ( نسخة غازان )

ويژگي اثر : به اهتمام دكتر غلامحسين بيگدلي .

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1اينه پژوهش ، سال نهم ، شماره 54 ، ص 6812ماهنامه كلك ، شماره 97 ، شهريور 1377 ، ص121

بيگم

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

سوم ربيع الاول 1164 ق، از زنان عالم، اديب و شاعر. وى دختر ميرزا محمدصالح حسينى خليفه سلطانى بود. اين بانو در اصفهان درگذشت و در امامزاده اسماعيل اين شهر دفن شد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: تذكرةالقبور، 34؛ رجال اصفهان، 179.

بينش، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق، مصحح.

تولد: 1300، مشهد.

درگذشت: اسفند 1374، تهران.

تقى بينش، فرزند عليرضا ركن التوليه (از خاندان نقيب)، پس از تحصيلات مقدماتى، تحصيلات عاليه ى خويش را در فيزيك، ادبيات و موسيقى عالى و نظرى تداوم بخشيد. پس از فراغت از تحصيل به مطالعه و پژوهش در زمينه ى معارف اسلامى و ادب فارسى پرداخت و از محضر اساتيدى چون دكتر على اكبر فياض، استاد محمدتقى مدرس رضوى و اديب هروى استفاده برد.

تقى بينش صاحب مقالات و رسالاتى است كه در نشريات مختلف به چاپ رسيده اند. او مديريت نشريه «فرهنگ خراسان» را نيز بر عهده داشت.

وى همچنين نزد استاد على اكبر شهنازى و سليمان روح افزا به فراگيرى موسيقى علمى و نظرى پرداخت. از جمله فعاليت هاى تقى بينش، نسخه شناسى موسيقى بوده است.

از جمله آثار تقى بينش تصحيح كتب مختلف در زمينه نظم و نثر فارسى و ادب عربى است كه مهم ترين آنها عبارتند از: كتاب المصادر زوزنى (دو جلد)؛ ديوان ظهيرالدين فاريابى؛ ديوان شمس طبسى؛ ديوان نظام الدين قمر اصفهانى؛ شمارنامه ى حاسب طبرى؛ كتاب نتيجه الدوله؛ كتاب الابناء فى تاريخ الخلفاء عمرانى (عربى)؛ تصحيح مقاصد الالحان و جامع الالحان عبدالقادر مراغه اى (كتاب جامع الالحان برنده ى جايزه ى ششمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى شده است)؛ رساله بنايى به اتفاق دكتر داريوش صفوت؛ «شرح ادوار» عبدالقادر مراغه اى همراه با متن عربى «الادوار» صفى الدين ارموى؛ سه رساله فارسى درباره موسيقى؛ بخش

موسيقى دانشنامه ى علايى ابن سينا؛ كنز التحف؛ ترجمه ى رساله ى موسيقى ايران. مقالاتى از وى نيز در مجلات ادبى به چاپ رسيده است.

تقى بينش در دانشگاه تهران، دانشگاه هنر و مجتمع آموزش عالى سوره تدريس مى نمود و با دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، دانشنامه جهان اسلام، دانشنامه ايرانيكا و فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى همكارى داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بيهقي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 565 -490 ق)، مورخ، اديب، محدث، فقيه، متكلم، رياضيدان و حكيم. مشهور به ابن فندق و فريد خراسان. در سبزوار به دنيا آمد، اما آنچنان كه خود بيان مى كند اصلش به خزيمة بن ثابت كه از مشاهير اصحاب پيامبر (ص) بوده، مى رسد. ابوالحسن ابتدا فقه و ادب آموخت و سپس به فراگيرى علوم حكمت و حساب و نجوم پرداخت. بسيارى از استادان بزرگ عهد خود را در بيهق و نيشابور و مرو و سرخس و ديگر بلاد خراسان ديده و از محضر آنان استفاده كرده است، از آن جمله حكيم عمر بن ابراهيم خيام كه وى شرحى از ملاقات خود را با وى در كتاب «تتمة صوان الحكمة» آورده است. او از مشايخ ابن شهرآشوب بود. وى كتب بسيارى تأليف كرده و نخستين كسى است كه كتاب «نهج البلاغه» را شرح كرده است. ياقوت در «معجم الادباء» در ترجمه ى حال او از هفتاد و چهار تأليف وى با اسم و رسم نام مى برد ولى متأسفانه از آثار فارسى او جز «تاريخ بيهق» و كتابى مختصر در احكام نجومى موسوم به «جوامع الاحكام» و از آثار عربى او: شرحى بر «نهج البلاغه» موسوم به «معارج النهج»؛ جلد اول از «لباب الانساب» و «تتمة صوان الحكمة»، در تاريخ حكما كه ذيلى است بر

«صوان الحكمة» سجستانى. مهمترين كتاب فارسى بيهقى «تاريخ بيهق» است؛ اين كتاب در تاريخ و جغرافياى ناحيه ى بيهق و ذكر رجال علم و ادب، كتاب، سادات و خاندانهاى مشهور آن ولايت است و مشحون به فوايد تاريخى است.[1]

ابوالحسن على ابن زيد مشهور به ابن فندق و فريد خراسان (ف. 565 ه.ق.)، حكيم و اديب و رياضى دان معروف قرن ششم از جمله آثار اوست: تاريخ بيهق (ه.م.)، لباب الانساب، تفسير نهج البلاغه، جوامع احكام النجوم (ه.م.)، معرفةالكرة و ذات الحلق و الاصطرلاب، قواعد علوم الطب، مناهج الدرجات فى شرح كتاب النجات، تنبيه العلماء على تمويه المتشبهين بالحكماء، عرائس النفايس فى اصناف العلوم، امثلة الاعمال النجومية.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (101/5)، ايضاح المكنون (714 ،563 ،552 ،503 ،486 ،469 ،450 ،430 ،398 ،303 ،234 ،222 ،184 ،144 ،115 ،98 ،83 ،60 /2 ،599 ،566 ،548 ،466 ،462 ،406 ،373 ،363 ،326 ،300 ،250 ،232 ،192 ،180 ،154 ،130 ،125 ،123 ،107 ،97 ،92 ،83 ،74 ،66 ،65 ،53 ،36 ،3 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (996 -993 ،312 -311 /2)، تاريخ بيهق (مقدمه)، تاريخ در ايران (17 -16)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمة (مقدمه و 72 -71)، دائرةالمعارف الاسلامية (431/4)، الذريعه (184 /21 ،114 -113 /7 ،149 /4)، رياض العلماء (38/7)، ريحانه (335 -334 /4)، سبك شناسى (366 -364 /2)، سرآمدان فرهنگ (62 -61 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 190 -189 /6)، كارنامه ى بزرگان (119 -118)، كشف الظنون (2050 ،2011 ،2007 ،1895 ،1686 ،1514 ،1438 ،1361 ،1200 ،1101 ،1100 ،821 ،747 ،634 ،609 ،289)، لغت نامه (ذيل/ على بيهقى)، مؤلفين كتب چاپى (258 -257 /4)، معجم الادباء (240

-219 /13)، معجم المؤلفين (97 -96/7)، هدية العارفين (700 -699).

بيهقي، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(470 -385 ق)، نويسنده و مورخ. وى در قريه حارث آباد بيهق ولادت يافت، بعد از كسب فضايل در نيشابور، به ديوان رسايل محمودى راه جست و در خدمت خواجه بونصر مشكان به كار پرداخت. همچنان در خدمت سلاطين غزنوى بود تا در زمان غزالدوله عبدالرشيد كه در سال 440 ق سلطنت يافت چندى صاحب ديوان انشاء گرديد، اما به تهمت حاسدان معزول شد و در سال 443 ق كه طغرل بر عبدالرشيد خروج كرد و او را كشت، بيهقى با جمعى ديگر از درباريان زندانى شد و يك سال در زندان بود. ابوالفضل در اواخر سلطنت فرخزاد از كارهاى ديوانى كناره گرفت تا اينكه در سال 470 ق وفات يافت. مهمترين اثر بيهقى «تاريخ» مشهور اوست كه از امهات كتب تاريخ و ادب فارسى است در شرح سلطنت آل سبكتكين در سى مجلد كه در آن از تشكيل دولت غزنوى تا اوايل سلطان ابراهيم بن مسعود سخن رفته است، اما اكنون فقط قسمتى از آن كه مربوط به سلطنت مسعود بن محمود غزنوى و تاريخ خوارزم از زوال دولت آل مأمون و افتادن آن به دست سلطان محمود و حكومت آلتون تاش حاجب، در آن سامان تا غلبه ى سلاجقه، موجود است. درباره ى سبك و شيوه ى نگارش اين كتاب و مؤلف آن سخن بسيار گفته و نوشته اند و از ميان همه نوشته ها به قول استاد فياض كه بيهقى شناس يگانه روزگار ما بود بسنده مى كنيم كه فرمود بيهقى گزارشگر حقيقت بود. علاوه بر اين كتاب ابن فندق كتابى ديگر به نام «زينة الكتاب» در آداب كتابت بدو نسبت داده

است.[1]

ابوالفضل محمد ابن حسين، دبير فاضل دربار محمود و مسعود غزنوى (و. حارث آباد بيهق 358- ف. 470 ه.ق.). وى پس از كسب معلومات در نيشابور، به ديوان رسايل محمود غزنوى راه جست، و در خدمت ابونصر مشكان رئيس ديوان رسايل به كار پرداخت، و همچنان در خدمت سلاطين غزنوى به سر مى برد تا در زمان عزالدوله عبدالرشيد (جلوس 440) چندى صاحب ديوان انشا گرديد، ليكن به تهمت حاسدان معزول و محبوس شد. در سال 44 كه طغرل كافر نعمت بر عبدالرشيد خروج كرد و او را كشت، بسيارى از خادمان درگاه را در قلاع محبوس ساخت.از آن جمله بيهقى را از حبس سلطان- و به قولى از حبس قاضى غزنين- بيرون آورد و به زندان قلعه فرستاد. بيهقى پس از رهايى از زندان گويا بقيه عمر را در انزوا به سر برد تا بدرود زندگى گفت. اثر معروف او «تاريخ بيهقى.» (ه.م.) است، ديگر «زينة الكتاب» در آداب كتابت كه اكنون در دست نيست در مجموعه اى خطى متعلق به كتابخانه ملك (تهران) چند ورق مشتمل بر شرح بغض لغات است كه به بيهقى نسبت داده شده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (332 -331 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (892 -890 /2)، تاريخ بيهق (178 -175)، تاريخ بيهقى چاپ دكتر فياض، (مقدمه)، تاريخ در ايران (31 -29)، تاريخ غزنويان (9 -8)، تاريخ نظم و نثر (65 -64)، دايرةالمعارف فارسى (497/1)، سبك شناسى (91 -66 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 164 -163 /5)، گنج و گنجينه (92 -84)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفضل)، مؤلفين كتب چاپى (417 -416 /5)، معجم المؤلفين (237/9)، مجمل فصيحى (ذيل/

سال 470)، نام آوران فرهنگ (151 -150)، الوافى بالوفيات (20/3)، يادنامه ى بيهقى چاپ دانشگاه فردوسى.

بيهقي، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، لغوى، نحوى، فقيه و قارى. معروف به شمس بيهقى. ملقب به شمس الائمه. او جامع علوم و فنون بود و در مرو مسكن داشت. از آثارش: «نقض الاصطلام»؛ «سمط الثريا»، در معانى غرائب حديث؛ كتابى در «لغت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (675/2)، معجم الادباء (141 -140 /6)، معجم المؤلفين (264/2).

بيهقي، ابوجعفر احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 544 -470 ق)، محدث، فقيه، مفسر و اديب. معروف به بوجعفرك. وى اهل نيشابور بود. گروهى از نجبا همصحبت وى بودند و جماعتى نزد وى دانش فراگرفتند. او از ابونصر احمد بن محمد بن صاعد قاضى و ابوالحسن على بن حسن بن عباس صندلى واعظ و ديگران سماع حديث داشت. تاج الدين محمود بن ابى المعالى خوارى، در مقدمه ى كتاب «ضالة الاديب» مى آورد كه احمد بن على بيهقى در ادب و قرائت امام بود و كتاب «صحاح» جوهرى، در لغت را، پس از قرائت بر ابوالفضل احمد بن محمد ميدانى، حفظ كرد. از جمله ى تأليفات او: «المحيط»، در لغات قرآن؛ «ينابيع اللغة»؛ «تاج المصادر»، در لغت عرب؛ كتاب «المحيط بعلم القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (321 -320 /2)، دايرةالمعارف فارسى (497/1)، روضات الجنات (270/1)، سير النبلاء (208/20)، كشف الظنون (2052 -1619 ،269)، لغت نامه (ذيل/ احمد بن على)، معجم الادباء (51 -49 /4)، معجم المؤلفين (4/2)، الوافى بالوفيات (215 -214 /7)، هدية العارفين (84/1).

بيهودي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت پس از 1300 ق)، اديب و شاعر. وى منسوب به بيهود از توابع قاين است. در قاين و سپس در مشهد به تحصيل پرداخت، آنگاه راهى نجف شد و تحصيلاتش را نزد استادان عصر، از جمله علامه شربيانى به پايان برد و بر اقران پيشى گرفت و به مقام اجتهاد رسيد. پس از آن به ديار خويش بازگشت و به نشر حقايق اسلامى و اجراى قوانين كيفرى اسلام پرداخت. وى با صوفيان طاووسيه زادگاهش به مقابله برخاست و اين تقابل آنان را به خشم آورد تا حدى كه شبانه به خانه اش درآمدند و او را

در حالى كه خفته بود با ضربات چاقو مجروح و سپس خفه كردند و همسر حامله اش را نيز با او كشتند و اموالش را به غارت بردند. وى در هنگام مرگ شصت ساله بود. از او «ديوان» شعرى باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (33/5)، بزرگان قاين (136 -135)، شهيدان راه فضيلت (540 -539)، معجم المؤلفين (246/2).

پارسا تويسركاني، عبدالرحمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1288، تويسركان.

درگذشت: 2 فروردين 1369، تهران.

عبدالرحمن پارسا تويسركانى متخلص به «پارسا» فرزند شيخ محمدرحيم رستگار (از نياى پارسا مجنون تويسركانى)، علوم ابتدايى و متوسطه را در تويسركان و مازندران و تهران (فارغ التحصيل دارالمعلمين مركزى) به پايان رساند. سپس به تكميل معلومات خود نزد استادان فن به تحصيل پرداخت.

پس از پايان تحصيلات، چندى به شغل آموزگارى در دبيرستان هاى تهران و مدرسه عالى سپهسالار پرداخت. مدتى نيز رييس تحقيق امنيه ى غرب بود، سپس به شركت بيمه ايران رفت و تا زمان بازنشستگى (در سمت هاى مختلف و از جمله رياست روابط عمومى شركت، مسئوليت مجله ى «بيمه» و فعاليت در اداره ى انتشارات و مطبوعات بيمه ى ايران) در اين شركت كار مى كرد. از سال 1315 تا 1319 منشى و نايب رييس انجمن ادبى ايران بود. مدتى نيز رييس انجمن ادبى ايران بود. علاوه بر اينها عضو دائمى و عضو هيئت مديره فرهنگستان ايران نيز بود. پس از كودتاى 1332 نيز مدت يك سال مشاور مطبوعاتى سپهبد اردشير زاهدى (نخست وزير) بود.

فعاليت مطبوعاتى اش را از سال 1309 آغاز كرد. ضمن خدمت مطبوعاتى خود، سردبيرى مجله ى «معارف» و روزنامه ى «كرمانشاه» را به عهده داشت. با نام هاى «گل آقا»، «همشهرى» و «شيخ ابوالپشم» نيز مطالب خود را امضا مى كرد. وى

به مناسبت هايى نشان هاى 28 مرداد و تاجگذارى دريافت داشت و به كشورهاى عربستان صعودى و كويت و بحرين و قطر و عراق نيز سفر كرد.

پارسا شاعرى را از دوران جوانى آغاز كرد. شاعرى غزلسرا بود و به ساختن قطعه و رباعى نيز مى پرداخت. يكى از كارهاى پارسا به نظم درآودن حكايت ها و مثل هاى اقوام مختلف دنياست كه قسمتى از آنها در مجله ى «گوهر» از سال 1352 تا 1357 به چاپ رسيده است. ديوان اشعار او كه در حدود ده هزار بيت است هرچند به چاپ نرسيده ولى بيشتر اشعارش در جرايد كشور به ويژه در مجله هاى «ارمغان» و «وحيد» و «گوهر» و در مجله هاى كشورهاى پارسى زبان افغانستان و پاكستان منتشر شده است. همچنين قطعه هايى از آثار منظم وى به وسيله پرفسور ايلسكى به زبان روسى و پرفسور مولوى به زبان انگليسى ترجمه گرديده است.

فهرست تأليفات او به شرح زير است: تصحيح و چاپ ديوان شاهزاده افسر سبزوارى؛ تصحيح و چاپ ديوان رضى الدين آريتمانى؛ تصحيح ديوان عنصرى؛ تاريخ تويسركان؛ فهرست كتابخانه ى مدرسه ى عالى سپهسالار تهران؛ تصحيح مقدمه و چاپ قيصرنامه ى اديب پيشاورى؛ رساله در شرح حال خاقانى و رساله در معرفت النفس و مقاله هاى انتقادى و اجتماعى در روزنامه ها و مجله هاى فارسى، مقدمه بر كتاب هاى مختلف از جمله كتاب رجال قم و بحثى در تاريخ آن. كتابى نيز درباره ى تاريخ تويسركان تأليف كرده است كه به چاپ نرسيد.

(1369 -1288 ش)، نويسنده و شاعر، متخلص به مجنون. در تويسركان متولد شد. پدر وى از شاعران و اديبان نامور بود. پارسا علوم ابتدايى و متوسطه را در زادگاهش و مازندران و تهران به پايان برد. از آن

پس چندى آموزگار و مدتى رييس تحقيق امنيه ى غرب بود و سپس به شركت بيمه ى ايران منتقل شد. از سال 1315 تا 1319 ش منشى و نايب رييس انجمن ادبى و عضو دايمى و عضو هيأت مديره فرهنگستان ايران نيز بود. پارسا شاعرى اجتماعى و غزلسرا بود. غزل را نيكو مى سرود و در ساختن قطعه و رباعى توانايى داشت. آثارش در مجله ها و روزنامه ها چاپ مى شد. از آثار او: تصحيح و چاپ «ديوان» شاهزاده افسر سبزوارى؛ تصحيح و چاپ «ديوان» رضى الدين آرتيمانى؛ تصحيح «ديوان» عنصرى؛ «تاريخ تويسركان»؛ «تحرير هزار صفحه فهرست كتابخانه ى مدرسه سپهسالار تهران»؛ تصحيح و چاپ «قيصرنامه» اديب پيشاورى و همچنين مقالات متعددى در مجلات ادبى كه به چاپ رسيده است. يكى از كارهاى مهم و قابل توجه پارسا به نظم درآوردن حكايتهاى آموزنده و مثل هاى اقوام مختلف دنياست كه قسمتى از آنها در دوره ى شش ساله ى مجله ى «گوهر» به چاپ رسيده است. «ديوان» اشعار او حدود ده هزار بيت است كه تاكنون به چاپ نرسيده است.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (713 -708/ 2)، كيهان فرهنگى (س 7، ش 2، ص 56)، گلزار معانى (244 -242/ 1).

پارسي نژاد، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : ايرج پارسي نژاد درسال 1317 در شهر آبادان ديده به جهان گشود. وي بعد از تحصيلات متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و فوق ليسانس خود را در رشته زبان شناسي از همان دانشگاه اخذ نمود، وي براي ادامه تحصيل به انگلستان سفر كرد و با اخذمدرك دكتراي ادبيات تطبيقي از دانشگاه آكسفورد انگليس تدريس در دانشگاه مطالعات توكيو را به مدت 17 سال شروع كرد. بعد از بازنشستگي و

عزيمت مجدد به آمريكا در دانشگاه ucla به تدريس مروري بر ادبيات كلاسيك فارسي به زبان انگليسي را آغاز نمود. از وي آثار متعددي به جامانده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ايرج پارسي نژاد پس از پايان تحصيلات متوسطه در زادگاه ،براي ادامه تحصيل در رشته ادبيات به تهران مي آيد و موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس زبان شناسي دانشگاه تهران مي شود.شوق تحصيل اما ماجراي تحصيلات پارسي نژاد را به اين مختصر ختم نمي كند و او را ترغيب به عزيمت به انگلستان مي كند.او به دانشگاه آكسفورد مي رود تا در رشته ادبيات تطبيقي ادامه تحصيل دهد.پارسي نژاد موفق به اخذ مدرك دكتراي ادبيات تطبيقي از دانشگاه آكسفورد انگليس مي شود

استادان و مربيان : از استادان ايرج پارسي نژاد مي توان به استاد زرين كوب اشاره كرد.

فعاليتهاي آموزشي : ايرج پارسي نژاد پس از اخذ مدرك دكتراي خود وارد توكيو شد و به مدت 17 سال شروع به تدريس در دانشگاه مطالعات خارجي گرديد. وي سخنراني هاي متعددي در مراكز گسترش زبان و ادبيات فارسي در خارج از ايران داشت. پس از بازنشستگي عزيمت به آمريكا كرد و تدريس « مروري بر ادبيات كلاسيك فارسي» به زبان انگليسي در دانشگاه ucla را آغاز نمود.

آرا و گرايشهاي خاص : ، آراي ايرج پارسي نژاد هم در مورد اهميت نقد ادبي در تاريخ ايران روشن تر مي شود. به نظر او نقد جديد فقط ابزاري براي بهبود ادبيات فارسي نيست، امري كه آن را از نقد پيش از قرن نوزدهم جدا مي كند كه چيزي جز تملق

گويي و تعريف و تكذيب شخصي نبود، بلكه پيشرفت سياسي و اجتماعي مملكت نيز پيوندي استوار داشت. به گمانم او نقد ادبي حاصل «مبارزه اجتماعي _ انتقادي روشنفكران ايران با استعداد قرن نوزدهم » بود چون ادبيات در شكل گيري فرهنگ ايراني سهم به سزايي داشته و دارد و «تفكر ادبي، كه محصول نگرش عقلايي است، پيش از هر چيز بر ضد نهادهاي سياسي و اقتصادي حاكم دست به اعتراض مي زند». پارسي نژاددر تأييد ارتباط ميان نقد و پيشرفت مملكت در مقامي مناسب به قول طالبوف استناد مي كند: «اگر در اعمال و اقوال دايره منافع ملي«كريتيكه»، يعني تشريح معايب و محسنات، نباشد در آن ملت ترقي نمي شود».او معتقد است مبحث «نقد ادبي جديد» با آنچه در سنت ادبي فارسي در اين زمينه وجود دارد از بنياد متفاوت است: «آثاري كه به عنوان مباحث انتقاد ادبي از گذشتگان ما به جا مانده، همچنان كه استاد زرين كوب ياد كرده، يا از نوع «نقد ذوقي» است كه شاعران از سر ذوق به كنايه و تعريض به خرده گيري از يكديگر پرداخته اند، مانند اشاره انتقادي فردوسي به ناتندرستي شعر دقيقي و نكته گيري هاي عنصري و غضائري از يكديگر و يا از مقوله «نقد فني» است كه در كتاب هاي بلاغت و بديع و قافيه از مقدمات ظاهري كلام سخن رفته. مانند ترجمان ابلاغي از محمد بن عمر رادوياني و حدائق السحر از رشيد وطواط و چهار مقاله نظامي عروضي و لباب الالباب محمد عوفي و المعجم في معايير اشعار العجم شمس قيس رازي. اما در همه اين آثار كمتر نشاني از تحليل موضوع

و قضاوت درباره ارزش ذاتي آثار ادبي ديده مي شود.»

چگونگي عرضه آثار : ايرج پارسي نژاد نوشتن را به جد و جهد از دوران دبيرستان آغاز كرده و از همان آغاز نيز گرايش نقد ادبي داشته است.زنده ياد سيروس طاهباز كه او نيز متولد آبادان بود، از تأسيس انجمن ادبي دبيرستان رازي آبادان ياد مي كرد كه مهم ترين كار آن تهيه يك روزنامه ديواري بود و ايرج پارسي نژاد با آن همكاري داشت. ايرج پارسي نژاد در اين سال ها علاوه بر تدريس پيوسته،ازنگارش مقالات متعدد در حوزه ادبيات و زبان شناسي در نشريات تخصصي ادبيات نيز غافل نمانده و همچنين ارتباط پيوسته اش با مراكزآكادميك ، نشريات تخصصي و همكارانش در حوزه ادبيات در ايران را حفظ كرده و هر از چند گاهي براي كارهاي تحقيقي و پژوهشي به ايران مي آيد. پارسي نژاد در اين سال ها علاوه بر حفظ پيوند هايش با جريان نقد ادبي در ايران،از تحقيق و مداقه در وضع ادبيات كلاسيك ايران در خارج از ايران نيز غافل نمانده و به نقد آنان نيز پرداخته است.از آن جمله است ديدگاهي كه او درباره ترجمه امروزين آثارمولانا در آمريكا دارد: «كلمن باركس براي آن كه شعر مولانا را با ذائقه زمانه تطبيق دهد و آن را باب روز بازار آمريكا بگرداند، مضامين عرفاني آن عارف آزاده را از خاستگاه تاريخي و اجتماعي او جدا مي كند و آن را با فرهنگ دنياي معاصر تطبيق مي دهد . باركس به جاي آن كه مفه__وم « عشق » در مثنوي را ، همان گونه كه هست باز نماي__د، دست به تحريف

آن مي زند . در سرآغاز فصل ششم زير عنوان « مهارتمنيات جسماني » وانمود مي كند كه در طريق تصوف، برآوردن اميال نفساني، مرحله اي از وصول به حق و رسيدن به عشق الهي است!

آثار :

1 تاريخ نقد ادبي در ايران

ويژگي اثر : پارسي نژاد ترجمه اي از كتاب روشنگران ايراني را با عنوان «تاريخ نقد ادبي در ايران» از سوي انتشارات آيسبك در واشنگتن منتشر كرده و هم اكنون در تدارك جلد دوم «روشنگران ايراني و نقد ادبي» است.در جلد نخست اين كتاب تا هدايت مورد بررسي و پژوهش قرارگرفته بود و جلد دوم اختصاص دارد به دوره هدايت تا روز گار ما. »

2 ترجمه به انگليسي«تاريخ نقد ادبي در ايران ????-????»

ويژگي اثر : انتشار آن از سوي IBEX در مريلند آمريكا

3 روشنگران ايراني و نقد ادبي در دو جلد

ويژگي اثر : اما يكي از مباحثي كه سال هاست به موضوع اصلي نقد ها و نوشته هاي پارسي نژاد بدل شده، همانا تاريخ نقد ادبي در ايران است.مبحثي كه عنوان مهم ترين كتاب او نيز هست. «روشنگران ايراني و نقد ادبي» اثري تحقيقي از ايرج پارسي نژاد پيرامون شكل گيري جريان نقد ادبي به همت نويسندگان و منتقداني است كه انتشارات سخن مسئوليت چاپ و توزيع آن را به عهده دارد.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

پازارگادي، علاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، نويسنده و مترجم. از مردم شيراز است. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در شيراز به انگلستان رفت و موفق به دريافت

درجه ى ليسانس در رشته ى تاريخ عمومى و فوق ليسانس در رشته ى تعليم و تربيت شد. پس از دريافت درجه ى فوق ليسانس رشته ى علوم سياسى و اقتصادى از دانشگاه آكسفورد به آمريكا رفت و در رشته ى تعليم و تربيت دكترا گرفت. دكتر پازارگادى پس از بازگشت به ايران به امر تدريس پرداخت. برخى از آثار او: «انشاء انگليسى»؛ «پيروزى در دست من»؛ «دستور زبان انگليسى»؛ «گرامر زبان انگليسى»؛ «يك بحث جدى درباره ى خنده و شوخى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (160/2)، مؤلفين كتب چاپى (84 -82 /4).

پاينده غزنوي، حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده و مترجم. وى قسمتى از كتاب «بابرنامه» را از زبان جغتايى، در 994 ق ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (816).

پاينده، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار، داستانسرا، مترجم.

تولد: 1292، نجف آباد.

درگذشت: 18 مرداد 1363.

ابوالقاسم نجف آبادى مشهور به ابوالقاسم پاينده، فرزند رضا، در اصفهان از سال 1301 تا 1309 به تحصيل علوم قديم (صرف و نحو عربى، فقه اسلامى و فلسفه يونان) پرداخت.

خدمت مطبوعاتى خود را از سال 1308 در روزنامه ى «عرفان» (اصفهان) آغار كرد. از سال 1311 به تهران آمد و روزنامه نگارى را ادامه داد مدت ها با روزنامه هاى «شفق سرخ» و «ايران» همكارى داشت. مدتى نيز مدير مجله ى «تعليم و تربيت» بود. در سال 1321 مجله «صبا» را بنياد نهاد و تا سال 1330 انتشار داد. ضمنا با مجلات ديگر از جمله مجله ى «معارف اسلامى» نيز همكارى مى كرد.

ابوالقاسم پاينده در سال 1336 به سبب ترجمه ى قرآن مجيد به دريافت جايزه نايل آمده است. از ترجمه هاى ديگر او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: التنبيه و الاشراف (على بن حسين مسعودى، 1349)؛ تاريخ طيرى يا تاريخ الرسل و الملوك (اثر محمد بن جرير طبرى در شانزده جلد، 1352)؛ اسرار نيك بختى (اوريزان ماردن، 1333)؛ تاريخ سياسى اسلام از آغاز ظهور تا انقراض دولت اموى (دكتر حسين ابراهيم حسن، سه جلد، 1318)؛ چرا فرانسه شكست خورد (آندره موروآ، 1319)؛ در آغوش خوشبختى (لرد آورى بورى، 1313)؛ زندگانى محمد (ص) (دكتر محمد حسنين هيكل، دو جلد، 1317)؛ مروج الذهب (از مسعودى، دو جلد، 1344)؛ تاريخ عرب (از فيليپ حتى، دو جلد، تبريز، 1344)؛ نهج الفصاحه (س) (كلمات قصار حضرت رسول، جلد اول: 1326)؛

سخنان محمد (ص) (كلمات قصار با ترجمه، 1318)؛ عشق و زناشويى (نيكلا حداد، 1335).

در سال 1326 به رياست اداره ى تبليغات برگزيده شد و در دوره ى دوم مجلس مؤسسان نامزد نجف آباد بود.

ابوالقاسم پاينده داستان هم مى نوشت. داستان هايش تركيبى از خاطره و موعظه اند و بيشتر به انتقاد از زندگى ادارى در سال هاى پيش از 1320 اختصاص دارند. در چند داستان نيز به نشان دادن جنبه هاى مضحك زندگى روستايى و خاطرات دوران كودكى مى پردازد. از جمله آثار داستان وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: رمان قاتل (اصفهان، 1313)؛ در سينماى زندگى (مجموعه داستان، 1337)؛ دفاع از ملا نصرالدين (1347)؛ جناب آقاى دكتر ريش (1348)؛ مرده كشان جوزان و هفده داستان ديگر (1357)؛ داستان هاى برگزيده (1352)؛ و ظلمات عدالت (1354).از آثار ديگر او مى توان به دستور نوشتن (اصفهان، 1309) و تمدن اسلام (از مجلدات تاريخ ويل دورانت) اشاره نمود.

در 1290 در نجف آباد اصفهان متولد شد. تحصيلات جديد و قديم را به خوبى ادامه داد و به ادبيات زبان فارسى و عربى تسلط پيدا كرد. زبان فرانسه را هم فراگرفت. به خدمت دولت درآمد، ولى كار اصلى او ترجمه و نويسندگى بود و كارهاى ادبى و علمى اوليه ى او نشانگر ذوق و تسلط او به زبان فارسى است. چندى در مطبوعات اصفهان به كار ترجمه و نويسندگى اشتغال داشت، بعد به تهران آمد و مدتى به اتفاق على دشتى و عبدالرحمن فرامرزى در اداره ى راهنماى نامه نگارى شهربانى اشتغال داشت. بعد از 1320 مستقلاً به انتشار مجله ى هفتگى صبا كه روزهاى چهارشنبه منتشر مى شد مبادرت نمود. اين مجله در نوع خود جالب بود و در آن مسائل اجتماعى براى اولين

بار در ايران به طور عريان مطرح مى شد. حتى از لحاظ چاپ عكس هاى لخت و نيمه لخت نيز بى سابقه بود. داستان هاى عشقى كه تحريك كننده ى جوانان است، هر هفته با آب و تاب تمام انتشار مى يافت. مخصوصاً عكس هاى ستارگان معروف سينما همه هفته روى جلد و داخل صفحات، و اخبار سينمايى جلب توجه مى كرد. اين مجله خيلى زود با استقبال روبرو شد و تيراژ آن سرسام آور بالا رفت و مدير آن از لحاظ اجتماعى موقعيتى پيدا كرد؛ مخصوصاً تبليغات مجله هم بى سابقه و جالب بود. مجله ى صبا در عين حال مخالفين سرسختى هم داشت و با تمام قدرت مى خواستند از انتشار آن جلوگيرى كنند، ولى ميسر نمى شد. مجله ى صبا چندين سال انتشار مى يافت تا تدريجاً تازگى خود را از دست داد و تعطيل شد.

پاينده در بين مردم وجهه ى زيادى نداشت و دشمنان سرسختى پيدا كرده بود. نسبت هائى به او دادند. هرچه تلاش كرد بدنامى مجله را از خود دور كند، نشد. سرانجام به ترجمه ى قرآن پرداخت و ترجمه اى از قرآن به دست داد كه در زمان خود بهترين ترجمه ى فارسى بود. در دوره ى بيست و يكم پس از چندين سال تلاش، نماينده ى نجف آباد شد. در مجلس تك روى كرد. گاهى عوام فريبى مى كرد. پس از آن دوره، ديگر به مجلس راه نيافت، از او كتاب هاى زيادى انتشار يافته است كه هر يك در حوزه ى خود درخور توجه است. ترجمه هاى او روان است. ترجمه ى كتاب در آغوش خوشبختى يكى از ترجمه هاى سليس اوست. حيات محمد (ص) و ترجمه ى كلمات حضرت رسول (ص) تحت عنوان نهج الفصاحه از ديگر كارهاى علمى و ادبى او مى باشد.

مهمترين كار پاينده، ترجمه ى قرآن و ترجمه ى تاريخ

طبرى در 16 مجلد است. پاينده قصه و طنز نيز مى نوشت. در 73 سالگى در تهران درگذشت. از وى كتابخانه ى معظمى باقى ماند كه غالب كتب آن به زبان هاى فرانسه و عربى بود. ظاهراً اين كتابخانه از طرف وراث به فروش رفت و گويا على رغم ميل صاحب آن، در اختيار مؤسسات دانشگاهى و علمى قرار نگرفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پاينده، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود پايندة لنگرودي در سال 1310 خورشيدي در شهرستان لنگرود به دنيا آمد.استاد سالهاست كه به عنوان گرافيست و خوشنويس به خدمات هنري و فرهنگي اشتغال دارد و روزگار را به پژوهش در فرهنگ و تاريخ سرزمين كهنسال گيل و ديلم سپري مي كند. كتاب "فرهنگ گيل و ديلم " محمود پايندة لنگرودي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود پايندة لنگرودي دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1332 راهي تهران شد و همكاري با مطبوعات را آغاز كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود پايندة لنگرودي سالهاست كه به عنوان گرافيست و خوشنويس به خدمات هنري و فرهنگي اشتغال دارد و روزگار را به پژوهش در فرهنگ و تاريخ سرزمين كهنسال گيل و ديلم سپري مي كند.

جوائز و نشانها : كتاب "فرهنگ گيل و ديلم " محمود پايندة لنگرودي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1

آيين ها و باورداشتهاي گيل و ديلم

ويژگي اثر : بنياد فرهنگ ايران 1355

2 خوئينه هاي تاريخ دارالمرز (گيلان و مازندران)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

3 دكتر حشمت جنگلي

ويژگي اثر : انتشارات شعله انديشه – 1368

4 فرهنگ گيل و ديلم

ويژگي اثر : اميركبير 1367-اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است

5 قيام غريب شاه گيلاني

ويژگي اثر : انتشارات سحر 1357

6 گل عصيان

ويژگي اثر : مجموعة شعر 1336

7 گيلان در شعر شاعران و مجموعة شعر (فارسي)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

8 ليله كوه

ويژگي اثر : شعر گيلكي 1358

9 مثلها و اصطلاحات گيل و ديلم

ويژگي اثر : بنياد فرهنگ ايران 1352

10 مجموعة مقالات گيلان شناسي

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

11 يَه شُو بو شَئوم روخُئونَه

ويژگي اثر : شعر گيلكي – 1358

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

پرتو علوي، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1281 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر، متخلص به پرتو. وى در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى را در مدرسه ى اقدسيه به پايان رسانيد و سپس وارد دارالمعلمين گرديد. وى چندى نيز در عراق و مصر و برلن به تحصيل پرداخت. پس از

بازگشت به ايران، ابتدا در وزارت دادگسترى و سپس در راه آهن اشتغال يافت و مدتى نيز به تدريس ادبيات و زبان خارجه در هنرسراى عالى مشغول شد. پرتو در سالهاى ملى شدن صنعت نفت به صف مبارزان عليه شركتهاى استعمارى پيوست، و در اين راه زندانى هم شد. او در شعر به جنبه هاى اجتماعى آن مى پرداخت و هنر خود را در خدمت راهنمايى و ارشاد مردم به كار مى گرفت. از آثار وى: «خودآموز و گرامر آلمانى»؛ «راست و نو»؛ «زندگى على بن ابى طالب (ع)»؛ «بانگ جرس»، در شرح مشكلات «ديوان» خواجه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (163/2)، سخنوران نامى معاصر (733 -729 /2)، مؤلفين كتب چاپى (883 -882 /3).

پرتوي آملي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف.

تولد: 1296، آمل.

درگذشت: خرداد 1367.

مهدى پرتوى آملى تحصيلات ابتدايى خود را در آن شهر و دوره متوسطه را در بابل و سارى و تحصيلات عاليه را در دانشسراى عالى تهران در رشته ى تاريخ و جغرافيا به پايان رساند و از شهريور 1316 در دبيرستان پهلوى سارى به تدريس مشغول شد و سپس به نظامت و رياست دبيرستان منصوب گرديد. مدت پنج سال در اين سمت خدمت كرد و بعد رياست فرهنگ شهرهاى بابل و انزلى و چند بخش فرهنگ تهران را به عهده داشت. او چندى نيز به تدريس پرداخت و مدت ده سال رايزنى فرهنگى در عراق را بر عهده داشت. تأليفات چاپ شده او عبارتنداز: فرهنگ عوام آمل، ريشه هاى تاريخى امثال و حكم (دو جلد).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن سيزدهم و نيمه اول قرن چهاردهم هجرى، ملقب به شمس الحاجيه از زنان فاضل، اديب و شاعر. وى ربيبه ى حاج ميرزا حبيب خراسانى (1327 -1266 ق)، از علما و شعراى معروف خراسان بود. پروين بسيارى از اشعار ميرزا حبيب را جواب مى گفته است. او در سن بيش از هفتاد سالگى درگذشت. از اشعار اوست:

وصل يار و فصل فروردين خوش است

طرف جوى و لاله و نسرين خوش است

خوش نباشد هر خطى در هر لبى

گرد آن لب آن خط مشكين خوش است

بر گلستان رخت شب تا سحر

همچو بلبل ناله پروين خوش است[1]

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و شاعر. ملقب به شمس الحاجيه. وى نادخترى حاج ميرزا حبيب خراسانى بود. پروين بسيارى از اشعار ميرزا حبيب را جواب گفته است. او در سن بيش از هفتاد سالگى درگذشت.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] منبع:

صد سال شعر خراسان، 167.

[2] صد سال شعر خراسان (167)، مشاهير زنان (44 -43).

پروين گنابادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1282 در خراسان متولد شد. تحصيلات خود را در مدارس قديم مشهد گذرانيد و از محضر دانشمندان بزرگى مانند اديب نيشابورى استفاده كرد. در ادبيات فارسى و عربى سرآمد اقران شد. كار ادارى خود را از معلمى آغاز نمود و مدت ها بدين شغل اشتغال داشت. رياست چند دبيرستان و دانشسراى مشهد با او بود. در 1322 از طرف مردم سبزوار به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد و جزء نمايندگان دوره ى چهاردهم قرار گرفت. در آن مجلس فراكسيون هاى مختلفى به وجود آمد، از جمله فراكسيون حزب توده كه هشت عضو داشت و محمد پروين گنابادى به لحاظ مردم دوستى و عواطف شديد اجتماعى و به خيال اينكه آن حزب مدافع زحمتكشان است، به آن فراكسيون پيوست. فراكسيون حزب توده ماجراهاى زيادى در مجلس آفريد. مشاجرات تندى بين اعضاى آن و بعضى از نمايندگان و اعضاى دولت در تمام مدت عمر مجلس چهاردهم وجود داشت، ولى گنابادى در اين مشاجرات هيچ گاه وارد نمى شد و فقط در رأى تابع آن بود.

پس از ختم مجلس، از سياست به كلى گسست و به وزارت فرهنگ بازگشت و از نو به همان كار تدريس اشتغال ورزيد، تا عضويت مؤسسه ى لغت نامه ى دهخدا را قبول كرد و تا آخر عمر در آن مؤسسه ى علمى اشتغال داشت. در طول عمر خود دست به تأليف چندين كتاب مفيد زد و در تصحيح متون كهن تلاش بسيار نمود. ترجمه ى مقدمه ابن خلدون در دو جلد از كارهاى سترگ اوست. كتاب هاى راهنماى مطالعه، پرورش اراده، دستور زبان فارسى، شيوه ى نگارش و فن مناظره از آثار

ديگر او به شمار مى رود. دانشگاه تهران به پاس خدمات فرهنگى وى، در 1355 درجه ى دكتراى افتخارى به او داد. او هميشه از نظر مالى در مضيقه بود و زندگى را به سختى مى گذرانيد. چون علو طبع داشت، از كسى چيزى قبول نمى كرد و با مختصر حقوق بازنشستگى امرار معاش مى نمود. مردى صالح، زحمتكش و محققى بى مدعا بود. حقى كه او در تكميل و تتميم لغت نامه ى عظيم دهخدا دارد، بسيار گران است و زحمات هيچ كس ديگر شايد به پاى زحمات وى نرسد. پروين گنابادى در 1357 در 75 سالگى درگذشت. شاگردان، هواخواهان و ارادتمندانش مجموعه ى مقاله اى تهيه كرده اند و به نام او به خود او تقديم داشته اند.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

پرهيزگار، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا پرهيزگار استاد بخش زبان و ادبيات انگليسي دردانشگاه شيراز است . او به ويژه درمورد ترجمه فعاليت مي كند . او دانستن يك زبان خارجي را براي ترجمه كافي نمي داند. وي دانش زبان شناسي با شاخه منظور شناسي راجهت ترجمه لازم و ضروري مي داند او همچنين نظريه تاويل يا هرمنوتيك را از لوازم ترجمه شمرده است .گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي گرايش : زبان هاي خارجي فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهمترين فعاليت ضمن تحصيل محمد رضا پرهيزگار ، ترجمه است . او براين عقيده است كه امروزه كساني كه زبان شناسي مي خوانند، دو رشته جديد را تحصيل مي كنند كه بدون اطلاع ازاين دورشته ، يك ترجمه خوب به دست نمي توان داد . مگر به طور تصادفي ، آن دو دانش ، يكي دانش زبان

شناسي باشاخه منظور شناسي است كه همان پراگماتيك و گفتمان و تحليل سخن كاوي يا ديسكوآناليزيسم است و ديگر شناخت نظريه هاي متاخر وجدي ادبي است مثل نظريه تاويل يا هرمنوتيك مي باشد .وقايع ميانسالي : مهمترين امر اين دوران رو آوردن محمد رضا پرهيزگار به ام ترجمه است . او كه سخت به ترجمه علاقمند است براين باور مي باشد كه ما ضمن اينكه نقد ترجمه داشته باشيم ، ازطريق مطبوعات نيز به طور مرتب ترجمه هاي خوب را معرفي كنيم تا خوانندگان به سراغ ترجمه هاي غلط و نادرس نروند .آرا و گرايشهاي خاص : محمد رضا پرهيزگار زمينه آفرينش كارفرهنگي رادرترجمه ، آشفته مي داند . او معتقد است كه بعد ازانقلاب اسلامي ، بسياري از مردم به دليل تجربه هايي كه دريك زبان خارجي داشتند و يا دردانشگاهها انگليسي و فرانسه خوانده بودند ، به ترجمه وري آوردند و اين تنها ظاهر قضيه است . اينها گمان مي كردند دانستن يك زبان خارجي براي ترجمه كافي است . اما اين درست نيست و آشفتگي مي آفريند .آثار : ترجمه رنگ ارغواني ويژگي اثر : اين رمان تاليف خانم آليس و اكران است .

پريمي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي پريمي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجايب علي پريمي داراي تحصيلات حوزوي ودانشگاه مي باشم .تحصيلات حوزه خود را تا پايه دوم در حوزه علميه دامغان درسالهاي 67-68 سپري نمودم وسال1369وارد حوزه علميه قم شدم و تاكنون مشغول تحصيل هستم كه حدود هشت سال سابقه حضور در دروس خارج فقه واصول

را دارم .همزمان با تحصيلات حوزوي ،تحصيلات متوسطه و بعد قبولي در دانشگاه را كسب نمودم و دررشته ادبيات وزبان فارسي مدرك كارشناسي را دريافت نمودم و بعد در دانشگاه باقرالعلوم (ع)قم موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم و از سال 79تاكنون در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)به عنوان محقق و مسئول كتابخانه تخصصي علوم عقلي مشغول به تحقيق و پژوهش هستم . ازسال 1380تاكنون در دانشگاههاي مختلف كشور (پيام نور قم،دامغان ،صنعتي شاهرود،آزاداسلامي دامغان،وشاهرود )در رشته فلسفه ،دروس عمومي و رشته حقوق مشغول به تدريس هستم .

پژمان بختياري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1279 ش)، شاعر و مترجم. از مردم تهران بود، مادرش خانم عالم تاج، متخلص به ژاله از دودمان ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، وزير محمد شاه بود. وى تحصيلات خود را در مدارس تهران گذراند و در رشته هاى علوم ادبيات و عربى و زبان فرانسه اطلاعات خود را كامل كرد و پس از آن به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد. پژمان در هيجده سالگى به سرودن شعر پرداخت و آثارش در روزنامه ها و مجلات مختلف به چاپ رسيد. او از شعراى خوش ذوق و تجددخواهى است كه آثارش از لطف كلام و انسجام لفظى و معنوى برخوردار است. از آثارش: منظومه هاى «سيه روز»؛ «زن بيچاره»؛ «محاكمه ى شاعر»؛ «خاشاك»؛ و همچنين ترجمه ى كتابهاى: «وفاى زن»؛ «آتالاورنه»؛ «پيشه»؛ «دزد اطفال»؛ «قمار»؛ «كرسيل»؛ «گربه ى سياه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (36 -35)، از بهار تا شهريار (388 -384)، چهارصد شاعر برگزيده پارسى گوى (167 -164)، چون سبوى تشنه (180 -178)، دويست سخنور (64 -62)، سخنوران نامى (144 -136 /2)، سخنوران نامى

معاصر (803 -798 /2)، صدف (144 -114)، گلزار معانى (187 -175)، مؤلفين كتب چاپى (829 -827 /2).

پورحسيني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1299 ش)، مترجم، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به واصل. وى در كرمان متولد شد. و تحصيلات ابتدايى و متوسطه ى خود را در همان شهر گذراند، پس از آن به تهران آمد و در دانشسراى عالى موفق به دريافت ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى شد. سپس به كرمان بازگشت و به تدريس پرداخت و روزنامه ى «روح القدس» را در كرمان، به مدت سه سال منتشر كرد. برخى از مشاغل وى عبارت اند از: رياست دانشسراى مقدماتى كرمان، رياست دبيرستان، رياست فرهنگ شهداد، رفسنجان، كرمان. واصل در سال 1337 ش به وزارت فرهنگ و هنر تهران انتقال يافت و در خلال خدمت ادارى، و در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى دكترا گرفت و به مقام استادى دانشگاه رسيد. مدفن او در كرمان است. از آثار وى:

ترجمه ى «اخلاق نيكو ماخس» ارسطو؛ ترجمه ى رساله ى «سلامان وابسال»؛ «فيثاغورثيان»؛ «رواقيون»؛ «لغت نامه گويش كرمانى»؛ «فلاسفه قبل از ارسطو»؛ «اخلاق عملى» و «ديوان» اشعار.[1]

مدرس، مترجم.

تولد: 1299، كرمان.

درگذشت: 27 آذر 1365، شهداد.

سيد ابوالقاسم پورحسينى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاه خويش به پايان برد. آنگاه به تهران آمد و در سال 1322 از دانشگاه تهران در رشته ى فلسفه فارغ التحصيل شد و به زادگاه خود بازگشت و با شغل دبيرى كار فرهنگى خود را آغاز نمود. وى در طول چهل سال خدمت فرهنگى مشاغلى متعدد چون نظامت دانشسراى مقدماتى كرمان، رياست دانشسراى كرمان و فرهنگ شهداد و رفسنجان، معاونت استان كرمان و... برعهده اش بود. طى پانزده سال خدمت فرهنگى در استان كرمان حدود 122 مدرسه ى

ابتدايى در اين شهر احداث كرد. در سال 1337 به تهران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به كار شد و پس از چندى به رياست دبيرخانه ى دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران منصوب شد (1362 -1342) و در ضمن به تدريس در اين دانشكده نيز مى پرداخت.

در سال 1348 از دانشگاه تهران در رشته ى فلسفه دكترى گرفت. در طى اقامتش در كرمان روزنامه «روح القدس» را پى افكند و سه سال متوالى آن را منتشر نمود و دو نشريه را در دانشسراى مقدماتى كرمان فراهم ساخت. مقالات و اشعار او در روزنامه هاى «استقامت»، «صداى كرمان» و «بيدارى» چاپ مى شد.

دكتر پورحسينى شعر نيز مى گفت و غزليات، دو بيتى ها و قصادى از او به يادگار مانده است و تخلص او «واصل» بود. وى از سال 1335 به بعد در هيئت مديره ى انجمن ابدى عضويت داشته است.

فهرست آثار دكتر پورحسينى به شرح زير است: ترجمه ى اخلاق نيكوماخوس ارسطو به فارسى و تطبيق آن با كتاب تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق (الطهاره) مسكويه، ترجمه رساله سلامان و آبسال ابن سينا، فراسوى تناقض، افلاطون، مشارب عمده ى اخلاقى، فلسفه ى اپيكور، فلسفه ى رواقى، فلسفه ى اخلاق شرح نمط نهم اشارات، فيثاغورثيان، از انتشارات مجله ى «دانشكده ى ادبيات، رواقيون، رساله اى درباره ى فلسفه ى اخلاقى ابن حكماء كتب و آثار خطى مسكويه به صورت مقاله در مجله ى «معارف اسلامى»، ترجمه ى اشعار در مجله ى «يغما». آثار ترجمه نشده ى وى عبارتند از فرهنگ لغات و اصطلاحات كرمان، فلسفه ى بعد از سقراط، سقراط، هراكليتوس، فلسفه ى ياسپرس، سلسله مقالات عرفانى، مردمى و نامردمى ها.

پيكر دكتر پورحسينى بنا بر وصيت خود در جوار مرقد امامزاده زيد به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره ى شاعران كرمان (168 -158)، الذريعه (1249/9)، ستارگان كرمان (129 -124)، سخنوران نامى معاصر (3816 -3813 /6).

پورنامداريان، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر تقي پور نامداريان در سال 1320 در همدان متولد شد. وي در سال 1358 در حالي كه فعاليتهاي خودرا در آموزش و پرورش ادامه مي داد موفق به دريافت درجه دكتري خود از دانشگاه تهران گرديد. دكتر پورنامداريان در حال حاضر استاد زبان و ادبيات فارسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ميباشد تقي پورنامداريان در زبان و ادبيات فارسي , بويژه در زمينةنقد ادبي و عرفان مهارت و تخصص دارد. اورا مي توان پيرو مكتب كلاسيسيسم دانست, چون بيشتر به بررسي شعر كلاسيك فارسي پرداخته است . كتاب"رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي" تقي پورنامداران ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نقد ادبي

والدين و انساب : پدر تقي پور نامداريان قناد بودو شعر هم مي گفت . اما آنقدر سرگرم شعر و شاعري بود كه قنادي را در حاشية آن انجام مي داد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تقي پورنامداريان تحصيلات خودرا از كلاس سوم ابتدايي شروع نموده و در رشتة رياضي در زادگاهش ديپلم گرفت و ته معلمي پرداخت . يكي از معلمان دبستان روستاي الفوت (در حوالي همدان) وي را به ادامه تحصيل در دانشگاه ترغيب نمود. پورنامداريان پس از موفقيت در امتحانات دانشگاه در رشتة زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران از روستاي الفوت به ازندريان منتقل شد. . وي پس

از انتقال به تهران تحصيلات خود را در دورة فوق ليسانس در پژوهشكدة فرهنگ ايران ادامه داد. او اولين دانشجوي پژوهشكده بود كه به تشويق دكتر اتوالقاسمي در آزمون ورودي دكتري دانشگاه تهران شركت نمود و درسال 1358 از پايان نامة دكتري خود دفاع نموده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : تقي پورنامداريان از مشكلات رفت و آمدخود به تهران در زمان تحصيل, به خصوص در روزهاي برفي و باراني زمستان , و اقامت در مسافرخانه هاي خيابان ناصرخسرو خاطرات مفصلي دارد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : تقي پورنامداريان در زمان معلمي خود در ازندريان, هر هفته يكي دو روز جهت تحصيل به تهران مي آمد . بدين گونه فعاليت معلمي اودر حين تحصيل نيز ادامه داشت . او كه تحصيلات دانشگاهي خود را مديون اصرار دوستان و همكاران خود در روستاي ازندريان ميداند, پس از يك سال خدمت در ازندريان به روستاي قروةدرجزين همدان منتقل گشت. وي از اين روستا نيز مدت دو سال به تهران رفت و آمد داشت. تا اينكه به تهران منتقل شده و سال چهارم دانشگاه رادرتهران مقيم گشت. اودر تهران شش سال ديگر به معلمي د ردبستان و دبيرستان پرداخت و در اين مدت نيز موفق به اخذ درجة فوق ليسانس از پژوهشكدة فرهنگ ايران شده است . وي بعداز سال اول دانشجويي درپژوهشكدهعلاوه بردرس خواندن , تدريس هم داشت و بطور غير رسمي به دانشجويان در نوشتن رساله نيز كمك مي كرد. هر چند اشتغال بيش از پيش پورنامداريان در دورة فوق ليسانس و اشتغال بسيار وي در دورة دكتري باعث شدكه همسرش ابراز ناراحتي نمايد , اما با دفاع از

پايان نامة دكتري ااز وضعيت با ثباتي برخوردار گرديد.

استادان و مربيان : تقي پور نامداريان دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران با درك فيض از محضر اساتيدي چون مرحوم محمد پروين گنابادي – مرحوم دكتر احمدعلي رجايي و دكتر پرويز ناتل خانلري – دكتر سيدجعفر شهيدي – دكتر سيدحسن سادات ناصري و خصوصا ارشادات و راهنمايي استاد دكتر شفيعي كد كني در سال 1358 طي كرده و به اخذ درجه دكتري در اين رشته نايل آمد.

همسر و فرزندان : تقي پورنامداريان سال اول كه در پژوهشكدة فرهنگ ايران دورة فوق ليسانس را مي گذراند در مدرسةهدف نيز به آموزش خط اشتغال داشت. در اين مدرسه با يكي از معلمان آشنا شده و با او ازدواج نمود.

فعاليتهاي آموزشي : تقي پورنامداريان كه در حال حاضر استاد زبان و ادبيات فارسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ميباشد, در سالهاي قبل و پس از گرفتن ديپلم, در روستاهاي ملاير( جيجان , مانيزان, كسب, ازندريان, الفوت ) به شغل معلمي پرداخته است . در آن دوران وي چند ماه در جيجان و دو سال نيز در الفوت , تنها معلم دهكده بود . او در در دوران تحصيلات دانشگاهي به فعاليتهايي همچون معلمي , اشتغال در پژوهشكدة فرهنگ ايران , كمك به دانشجويان در درس و رساله و تدريس در دبستان و دبيرستان مي پرداخت . تا اينكه از آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر انتقال يافته و بعنوان مامور در بنياد فرهنگ ايران مشغول گشته است . در سالهاي بعداز انقلاب كه بنيادها و فرهنگستان در مؤ سسةمطالعات

و تحقيقات فرهنگي ادغام شده و بعد هم به پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تغيير داد, او و همكارانش تاليف؛فرهنگ تاريخي زبان فارسي ؛را از سال1363 آ غاز نمودند . در خلال اين سالها , كه سه سال آن در كرةجنوبي به تدريس گذشت , در اكثر دانشگاههاي تهران از جمله , دانشگاه تهران , تربيت معلم , شهيد بهشتي و تربيت مدرس به تدريس پرداخته و به خلق كتب و مقالات متعدد اهتمام ورزيده است .

آرا و گرايشهاي خاص : تقي پورنامداريان در زبان و ادبيات فارسي , بويژه در زمينةنقد ادبي و عرفان مهارت و تخصص دارد. اورا مي توان پيرو مكتب كلاسيسيسم دانست, چون بيشتر به بررسي شعر كلاسيك فارسي پرداخته است . از نمونه آثار وي در نقد ادبي به كتاب در ساية آفتاب :اشاره كرد . در اين كتاب نويسنده به مشعر فارسي و ساخت شكني در شعر مولوي بپرداخته است.

جوائز و نشانها : كتاب"رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي" تقي پورنامداران ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : دكتر تقي پورنامداران ،بيش از 22 مقاله در زمينه رشته تخصصي خود و بيش از 2 طرح تحقيقاتي را در كارنامه كاري خود دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احوال و انديشة عطار

ويژگي اثر : مقا له

2 اسباب و صور در غزلهاي مولوي

ويژگي اثر : مقا له

3 استاد زرين كوب و مثنوي

ويژگي اثر : مقا له

4 بلاغت و گفت و گو با متن

ويژگي اثر : مقا له

5 پايان بي قراري ماهان

ويژگي اثر : مقا له

6 پونه هاي الوند

ويژگي اثر : گزيده شعر هاي رضا ذوقي

7 تاملي در شعر احمد شاملو

ويژگي اثر : كتاب

8 تصحيح و شرح كتاب منطق الطير عطار

ويژگي اثر : با همكاري دكتر محمود عابدي بوده و نا تمام است .

9 تصوير آفريني در مرزبان نامه

ويژگي اثر : مقا له

10 تفسيري ديگر از شيخ

ويژگي اثر : مقا له

11 جلد دوم : داستان پيامبران در كليات شمس :

ويژگي اثر : نا تمام است

12 چند نكته دربارة شعر شاعران آذري و نظامي

ويژگي اثر : مقا له

13 خانه ام ابري است ( نقد و تحليل شعر نيما )

ويژگي اثر : كتاب

14 داستان پيامبران در كليات شمس ( جلد اول )

ويژگي اثر : جلد 2 اين كتاب در دست تحرير است

15 در ساية آفتاب

ويژگي اثر : نويسنده اين كتاب را حاصل بخشي از اندوخته هاي ذهني خود -كه سبب حصول يك شهود- و ظرايف غريب زبان قرآني مي داند. نويسنده معتقد است

در قرآن همه سخن مي گويند در عين آنكه متكلم حقيقي همان خداست, و در طول سوره ها توالي و تناوب متكلم دستوري و به اقتضاي آن مخاطبها بدون ذكرقرينه ، زبان خاصي را به وجود مي آورند , كه به اين ترتيب مي توان عادت ستيزيهاي گوناگوني راتصور كرد كه در زبان قرآن رخ داده است و ساختارآنرا در قياس با زبان ما درهم شكسته است. دكتر پور نامداريان در فصل اول كتاب به بررسي پاسخ اين سوال مي پردازد كه چه عواملي سبب مي شود شاعراني مثل سنايي: عطار :مولوي و حافظ در غزلهاي عارفانة خود ركن ركين معني داري يا تك معنايي رادر شعر كلاسيك بشكنند و از ميان چهار عامل موثر در توليد شعر يعني اوضاع سياسي و اجتماعي : شخصيت فردي شاعر : ميراث ادبي و مخاطب شعر : تحول كدام عامل سبب شكسته شدن سد سنت مي گردد و تجدد در اركان سه گانه شعر كلاسيك (زبان ادبي :صورت و قالب ازپيش معين و معني داري )را به دنبال خودمي آورد . همچنين در اين فصل به علت متزلزل بودن ركن معني داري بوسيلةبعضي شاعران مي پردازد. نويسنده در بخشي از كتاب با عنوان : صور و اسباب ابهام در غزل هاي مولوي :كوشيده است تاشباهتهاي ساختاري ميان غزلها ي مولوي با ساختار قرآن را كه نتيجة اشتراك بافت , يعني بافت وحي است :نشان دهد. بخش دوم كتاب نيزهمين ساخت شكنيهارا در مثنوي پي مي گيرد.ضمن آنكه به مناسبت : به شيوة داستان پرداري مولوي و تاثير اين بافت در زبان مثنوي اشاره و براي اثبات مطلب و

تفاوت مثنوي با كتابهاي تعليمي مشابه چون حديقةسنايي و مثنويهاي عطار مقايسةلازم به عمل مي آورد.

16 درس فارسي براي فارسي آموزان خارجي

ويژگي اثر : كتاب

17 ديدار با سيمرغ

ويژگي اثر : كتاب

18 رساله هاي عرفاني ابن سينا و مثنويهاي عطار

ويژگي اثر : مقا له

19 رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است-آشنايي با كتاب رمز و داستانهاي رمزي اين كتاب شامل 16 بخش است كه 10 بخش ابتداي آن در حكم مقدّمه اي است كه خواننده را با زمينه ها و سوابق رمز و جلوه هاي متعدد و متنوع آن در ادب فارسي و فرهنگ ايراني – اسلامي آشنا مي سازد. در اين مقدّمه پس از بحث درباره معني لغوي و اصطلاحي رمز علت رمزي شمردن اين داستان ها و سپس رابطه رمز با صور خيال بررسي گرديده است و موارد اشتراك و اختلاف آنها شرح شده و آن گاه نوع برخورد انسان با متعلق معرفت و تأثير آن در كيفيت بيان مورد مداقه قرار گرفته است. در 6 بخش بعدي، كتاب مستقيماً با داستان هاي رمزي ارتباط مي يابد و جدايي داستان رمزي از تمثيل و شباهت آن با رؤيا بيان مي گردد. در بخش هاي 14 و 15 به شرح رمزهايي كه در داستان هاي عرفاني – فلسفي ابن سينا و سهروردي آمده، پرداخته و در بخش 16 به مفهوم كلي «رسالة

الطّير» ها اختصاص يافته است. ضمناً خلاصه اي از داستان هاي مورد بحث در پايان به كتاب منضم شده است.

20 رهروان بي برگ

ويژگي اثر : مجموعه شعر

21 سفردر مه ( نقد شعر احمد شاملو )

ويژگي اثر : كتاب

22 سيري در يك غزل عطار

ويژگي اثر : مقا له

23 شرح گزيده اي از نثرهاي شاعرانة عرفاني:

ويژگي اثر : نا تمام است

24 شرح و تحليل سه رساله از سهروردي

ويژگي اثر : اين كتاب در دست تحرير است.

25 شهود زيبايي و عشق الهي

ويژگي اثر : مقا له

26 عالم مثالي شعر حافظ

ويژگي اثر : مقا له

27 عشق و غزل در ادب فارسي

ويژگي اثر : مقا له

28 عطار و ابو سعيد ابوالخير

ويژگي اثر : مقا له

29 غزلهاي فارسي فضولي

ويژگي اثر : مقا له

30 فرهنگ تاريخي زبان فارسي

ويژگي اثر : جلد دوم -(با همكاري پژوهشگران مؤسس? مطالعات و تحقيقات فرهنگي) در دست تحرير است

31 گزيده اي از آثار شيخ اشراق : همراه با شرح و تحليل

ويژگي اثر : نا تمام است

32 گزيده اي از غزلهاي حافظ همراه با شرح :

ويژگي

اثر : ناتمام است

33 گزيده اي از نظم و نثر همراه با شرح :

ويژگي اثر : ناتمام است

34 گمشدة لب دريا

ويژگي اثر : مقا له

35 گمشدة لب دريا : دربار ة شعر حافظ:

ويژگي اثر : نا تمام است

36 مجلدات :فرهنگ تاريخي زبان فارسي : ( با تني چند از همكاران )

ويژگي اثر : نا تمام است

37 مسالة معني در شعر كلاسيك و شعر نو

ويژگي اثر : مقا له

38 نقد و تحليل هزارة دوم آهوي كوهي

ويژگي اثر : مقا له

39 هماهنگي صورت و معني در شعر بهار

ويژگي اثر : مقا له

40 هويت ملي و شاهنامه

ويژگي اثر : مقا له

پوشنگي، ابوعبدالله محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(291 -204 ق)، فقيه مالكى، محدث، لغوى و اديب. از پيشگامان حديث، در نيشابور، بود. براى كسب علم و دانش سفرها كرد، و ره آوردش تصنيف ها بود. او در لغت و كلام عرب پيشتاز بود. از يحيى بن عبدالله بن بكير و روح بن صلاح و احمد بن حنبل و اميه بن بسطام و بسيارى ديگر حديث شنيد. محمد بن اسماعيل بخارى با اينكه از او مسن تر بود در «صحيح» خود از وى نقل حديث كرده است. محمد بن اسحاق صاغانى (چغانى) و ابوحامد بن شرقى و ابن خزيمه و يحيى بن محمد عنبرى و على بن حمشاد و خلق بسيارى از او

حديث روايت كرده اند. گفته اند كه در محرم سال 291 ق و يا در آخر ذيحجه 290 ق درگذشت و ابن خزيمه بر او نماز گذاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184/6)، تهذيب التهذيب (10 -8 /9)، الجرح و التعديل (ج 3، ق 187/2)، سيرالنبلاء (589 -581 /13)، الوافى بالوفيات (342/1).

پيروزي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1302.

درگذشت: 1360.

از آثار اوست: ترجمه بينوايان (ويكتور هوگو، تهران، 1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پيرهاشمي، تيمور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1366.

از آثار اوست: آذرى ديلى نين گرامرى- دستور زبان تركى آذرى، فارسى- تركى آذربايجانى (تبريز، دانشگاه تبريز، 1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تاج فارسي، تاج الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 633 ق)، شاعر و منشى. وى از مردم زيرراه (دهى از دهستانهاى بخش برازجان شهرستان بوشهر) بود كه در دهلى مسكن داشت و دبيرى سلطان شمس الدين دهلوى را عهده دار بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (5/2)، فارسنامه ى ناصرى (1330/2)، فرهنگ سخنوران (177)، لغت نامه (ذيل/ تاج الدين)، مجمع الفصحا (465 -464 /1)، مرآت الفصاحه (112 -111).

تاج الدوله، طاووس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب، شاعر و خطاط. در اصفهان متولد شد. وى از گرجى زادگان صفويه و زنى هوشمند و دانا بود. تاج الدوله علوم اسلامى و فنون ادب و خط را از معتمدالدوله ى نشاط اصفهانى فراگرفت. وى همسر فتحعلى شاه و بسيار مورد توجه و اعتناى او بود. تخت طاووس كه «تخت خورشيد» نام داشت، بعد از وفات تاج الدوله، تخت طاووس ناميده شد. سلطان محمد ميرزاى سيف الدوله، كه شاعرى توانا بود، يكى از سه پسر او است. بعد از مرگ فتحعلى شاه، تاج الدوله دو مرتبه به حج مشرف شد و سرانجام نجف اشرف را مسكن دايمى خويش قرار داد و در همان شهر درگذشت. طاووس خانم در صحن مطهر حضرت اميرالمومنين (ع)، در آرامگاهى كه خود ساخته بود، به خاك سپرده شد. از اوست:

باد از سر كوى تو گذشتن نتواند

پيغام من دلشده را پس كه رساند؟

گفتم به صبورى دل خود را بفريبم

ديگر دل بيچاره صبورى نتواند[1]

قرن سيزدهم هجرى، از زنان اديب و شاعر. نام اصلى او طاووس خانم و از زنان صيغه اى فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) بود كه بسيار مورد علاقه و توجه وى قرار داشت و از همين رو به او لقب تاج الدوله داد. تخت جواهرنشان سلطنتى معروف به تخت طاووس را كه تا پيش

از عروسى تاج الدوله تخت خورشيد مى گفتند از نخستين شب ازدواج شاه و طاووس خانم، تخت طاووس ناميدند. وى خارج از حرمخانه شاهى قصر مجللى مخصوص به خود داشت. شاه و شاهزادگان قاجارى هر ساله از روز اول نوروز تا پايان روز سيزدهم عيد مهمان تاج الدوله بودند.

تاج الدوله نزد شاعر معروف آن زمان، ميرزا عبدالوهاب اصفهانى، متخلص به نشاط فنون ادب و هنر را فراگرفت و در رموز نويسندگى به استادى رسيد. نامه هايى كه به شاه مى نوشت مضامين و دقايق لطيف داشت. برخى از رسايل و مراسلات او را ماه شرف از زنان فاضل و اديب انجام مى داد. تاج الدوله پس از مرگ فتحعلى شاه از بيم نزاع ميان شاهزادگان به عالم معروف اصفهان، سيد محمدباقر شفتى (1260 ق) معروف به حجت الاسلام پناه برد. پس از جلوس محمدشاه قاجار (1264 -1250 ق) تاج الدوله تمام ثروت و جواهرات خود را به محمدشاه تقديم كرد كه به وى بازگرداند. وى چند بار به سفر حج رفت و در پايان عمر در نجف اشرف سكونت كرد و در همان شهر درگذشت و در صحن مطهر امير مؤمنان دفن شد. از جمله فرزندان مشهور او احمد ميرزا عضدالدوله مؤلف تاريخ عضدى و خورشيد كلاه بودند.

تاج الدوله طبع شعر داشت. وقتى پسرش بر اثر ابتلا به مرض وبا درگذشت شاه با ارسال بيت زير به او تسليت گفت:

از كسى چون بشكند چيزى بلايى بگذرد

خوب شد بر تو بزد آسيبش از مينا گذشت

و او نيز با يك بيت شعر به شاه چنين پاسخ داد:

اگر بشكست اندر بزم مستان ساغر مينا

سر ساقى سلامت دولت پيرمغان برجا

به خواهش او محمود ميرزا كتاب پرورده خيال را به رشته

تحرير درآورد. از اشعار اوست:

باد از سر كوى تو گذشتن نتواند

پيغام من دلشده را پس كه رساند

تا كى به صبورى بفريبم دل خود را

ديگر دل بيچاره صبورى نتواند

به تاج الدوله چون دادم لقب شاه

گذشت از آن سرم از طارم ماه

هميشه بخت با او هست و نبود

كسى باذات غير از سايه همراه[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از رابعه تا پروين (166 -164)، تذكره القبور (35)، حديقه الشعراء (2178 -2172 /3)، الذريعه (639/9)، روضه الصفا (138 ،101 ،95 ،77 /10)، زنان سخنور (140 -139)، فرهنگ سخنوران (176)، كارنامه ى زنان (100 -98)، مشاهير زنان (50 -49)، ناسخ التواريخ (153/2)، يغما (س 2، ش 2 و 3، ص 87 -80).

[2] منابع: از رابعه تا پروين، 166 -164؛ تاريخ عضدى، 20 -17؛ تذكرةالقبور، 35؛ حديقةالشعرا، 2178 -2172 /3؛ خيرات حسان، 145 -140 /2؛ دايرةالمعارف تشيع، 11 -10 /4؛ الذريعه، 639 /9؛ رياحين الشريعه، 95 /5؛ زنان سخنور، 312 -311 ،140 -139 /1؛ كارنامه زنان مشهور ايران، 98؛ نقل مجلس، گ 23 -21.

تاج الكتاب سرخسي، ظهيرالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر و منشى. مدتها ديوان انشاء سلطان مسعود غزنوى به رسم او بود. منشآتش مقبول فضلا و مكتوباتش پسند علما واقع مى شد. وى معاصر تاج الدين تمران شاه بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (165/9)، فرهنگ سخنوران (177)، لباب الالباب (139 -137 /1)، لغت نامه (ذيل/ تاج الكتاب)، مخزن الغرائب (402 -401 /1)، هفت اقليم (38 -37 /2).

تاراج قمشه اي، رضاقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1248 ش)، اديب، شاعر، متخلص به تاراج. ملقب به پژوهنده. وى تحصيلات مقدماتى را در شهرضا انجام داد و جهت تكميل آن به اصفهان رهسپار شد. تاراج از كودكى طبع شعر داشت و بيشتر اوقات نزد شيخ اسدالله حكيم قمشه اى به گفتن و خواندن اشعار مشغول بود. وى در اغلب فنون شاعرى بخصوص ماده تاريخ و هزل استاد بوده است. ميرزا رضاقلى در ابتدا منشى اداره ى حكومتى بود ولى در اواخر عمر از كليه مشاغل دست كشيد. وى حدود پنج هزار بيت شعر سروده كه حدود دو هزار بيت آن را فرزندش، حمزه پژوهنده، جمع و مرتب كرد و در صدد تكميل و چاپ آن برآمد. اشعار وى در زمان حياتش در مجله هاى «ارمغان»، «آينده» و روزنامه ى «نداى شهرضا» به چاپ رسيد. وى در شهرضا فوت كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (129 -126).

تاهباز زاده، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول تاهباززاده ( خيام پور ) در سال 1277 ، تبريز ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات مقدماتي در تبريز ، به تهران آمد و با گرفتن ديپلم ادبي از دارالفنون به خدمت وزارت فرهنگ در آمد. سپس براي ادامه تحصيل به دارالمعلمين رفت و تحصيلات خود را ادامه داد و در سال 1312 ليسانس فلسفه و ادبيات گرفت. پس از آن ضمن خدمات اداري به اخذ ليسانس و دكتري از دانشگاه استانبول توفيق يافت. پس ازآن مدتي به تدريس در دانشكده ادبيات تبريز مشغول گرديد. در خرداد 1329 به رياست كتابخانه دانشكده نيز منصوب شد و در شهريور همان سال از طرف وزارت فرهنگ به رياست دانشكده انتخاب شد ولي بنا به دلايلي نپذيرفت

و تا 25 فروردين 1342 معاونت دانشكده را به عهده داشت و پس از آن مدتي نيز كفيل دانشكده بود. او در 15 تير 1348 بازنشسته شد. دكترتاهباززاده در هفتم فروردين 1358 وفات يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : عبدالرسول تاهباز زاده [خيام پور] فرزند حاجي محمود تاهباز در تبريز متولد گرديد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالرسول تاهباز زاده پس از تحصيلات مقدماتي در تبريز ، به تهران آمد و با گرفتن ديپلم ادبي از دارالفنون به خدمت وزارت فرهنگ در آمد. سپس براي ادامه تحصيل به دارالمعلمين رفت و تحصيلات خود را ادامه داد و در سال 1312 ليسانس فلسفه و ادبيات گرفت. پس از آن ضمن خدمات اداري به اخذ ليسانس و دكتري از دانشگاه استانبول توفيق يافت.

زمان و علت فوت : عبدالرسول تاهباززاده در هفتم فروردين 1358 وفات يافت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالرسول تاهباززاده از سال 1316 تا 1325 سمت مديريت دبستان ايرانيان را در استانبول به عهده داشت. در خرداد 1329 به رياست كتابخانه دانشكده نيز منصوب شد و در شهريور همان سال از طرف وزارت فرهنگ به رياست دانشكده انتخاب شد ولي بنا به دلايلي نپذيرفت و تا 25 فروردين 1342 معاونت دانشكده را به عهده داشت و پس از آن مدتي نيز كفيل دانشكده بود. او در 15 تير 1348 بازنشسته شد.

فعاليتهاي آموزشي : عبدالرسول تاهباززاده پس از آنكه ديپلم ادبي را در دارالفنون دريافت كرد ، به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و پس از سه سال تدريس در اهواز براي ادامه تحصيل به تهران بازگشت. با اخذ ليسانس فلسفه

و ادبيات فارسي از دانشسراي عالي ، در دارالفنون و ديگر دبيرستانها به تدريس پرداخت. و پس از اخذ مدرك دكترا مدتي به تدريس در دانشكده ادبيات تبريز مشغول گرديد. وي پس از بازنشستگي با توجه به مقام علمي و خدمات آموزشي و پژوهشي به پيشنهاد دانشكده ادبيات و علوم انساني و تصويب دانشگاه از تاريخ دهم دي ماه 1348 به مقام استادي ممتاز نايل آمد. دكتر تاهباز زاده در شهريور 1349 به تهران نقل مكان كرد و به مدت يك سال در يكي از مدارس عالي تهران به تدريس اشتغال داشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالرسول تاهباز زاده در دوران بازنشستگي تمام وقت خود را صرف تكميل كتاب « فرهنگ سخنوران » كرد. علاوه بر اثر فوق وي آثار ديگري نيز تايلف و چاپ نموده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تذكره روضه السلاطين

2 ترجمه وتصحيح مجمع الخواص

3 تصحيح و تحشيه تذكره اختر

ويژگي اثر : جلد اول

4 تصحيح و تحشيه تذكره حديقه امان اللهي

5 تصحيح و تحشيه رياض الوفاق

6 تصحيح و تحشيه سفينه المحمود

7 تصحيح و تحشيه نگارستان دارا

8 دستور زبان فارسي

9 رساله عربي براي فارسي

10 رساله يوسف و زليخا

11

فرهنگ سخنوران

12 مصطبه خراب

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1زندگينامه رجال و مشاهير ايران ، تاليف: حسن مرسلوند ، ج 2 ، تهران : انتشارات الهام ، ص 247

تبريزي، ابومحمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 512 ق)، مورخ و مترجم. وى تاريخ «الامم و الملوك» محمد بن جرير طبرى را كه شامل تاريخ عالم از آغاز خلقت تا سال 309 ق است به فارسى گزارش كرده و وقايع حد فاصل طبرى و زمان خود را نيز بدان افزوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (257/7)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد).

تبريزي ، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد على. از فضلاى قرن سيزدهم هجرى است. از آثارش كتب زينة الصالحين، در دعا و آداب و شرايط آن مى باشد. تاريخ نسخه 1262 مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تبريزي، محمدابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1149 -1140 ق)، فقيه و اديب امامى. نسبش حسينى و مسكنش قزوين بود. مقدمات علوم را در خدمت پدرش فراگرفت، سپس به اصفهان رفت و از مجلس درس آقاجمال خوانسارى. علامه محمدباقر مجلسى، شيخ جعفر قاضى اصفهانى و ميرزا قوام الدين محمد سيفى قزوينى بهره مند گرديد. پس از چندى به قزوين رفت. وى از علامه مجلسى و آقاجمال خوانسارى اجازه ى حديث داشت. وى گذشته از علوم دينى در شعر و ادب نيز استاد و به هر دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود و اشعارش بيشتر مدايح و مراثى بود. محمد قطب ذهبى و شيخ عبدالنبى قزوينى، مولف «تتميم امل الآمل» از شاگردان او بودند. وى پدر بزرگوار آقاسيد حسين قزوينى و نياى خاندان حاج سيد جوادى است. او سرانجام در شهر قزوين درگذشت. برخى منابع جاى درگذشت وى را در تبريز و محدث قمى به تصريح قبر وى را در قزوين مى داند. او را علامه اى جامع انواع فنون و عالمى زاهد و با ورع و اديبى شاعر به هر زبان فارسى و عربى دانسته و نوشته اند كه كتابخانه اى بيش از هزار و پانصد جلد كتاب داشته كه اكثر آنها را مقابله كرده يا بر آنها حاشيه نوشته است. هفتاد مجلد كتاب به خط خود نوشته كه بعضى از آنها از تاليفات خود ايشان است. از جمله آثار وى: «البداء»؛ «تحصيل الاطمينان»، در شرح «زبده البيان» كه حاشيه اى بر «آيات الاحكام» مقدس

اردبيلى است؛ «سلاح المومنين»، در دعا؛ «العلم الالهى»؛ «مجموعه الفوائد» متفرقه، مثل «كشكول»؛ «تحقيق الصغيره و الكبيره من الذنوب»؛ «مقامات»، همچون «مقامات حريرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (228 -227 /2)، تلامذه ى العلامه المجلسى (9 -8)، الذريعه (94/20 ،317/15 ،209/12 ،396 ،53 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 17 -15 /12)، فوائد الرضويه (13 -12)، معجم المولفين (114/1).

تجلي اردكاني، عليرضا

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1085 ق)، عالم، اديب و شاعر، متخلص به تجلى. وى از شاگردان مشهور محقق خوانسارى و از بزرگان اردكان بود كه در آغاز جوانى به اصفهان رفت و در آنجا به كسب دانش پرداخت و پس از مدتى تعلم، در خدمت محقق مذكور سفرى به هند كرد و بعد از مدتى به اصفهان بازگشت و به سبب مقام علمى كه داشت در آن شهر شهرت بسيار يافت و به مرتبه ى مدرسى مدرسه والده رسيد و شاه عباس دوم به سال 1072 ق محلى را در اردكان به رسم سيورغال بدو واگذاشت و او در همان حال كه حوزه ى درسى خود را اداره مى كرد به تاليف و تصنيف و سرودن شعر نيز سرگرم بود. تجلى پس از چند سال به مكه و از آنجا به شيراز رفت و همان جا ماند تا بدرود حيات گفت. تجلى در موضوعهاى علمى و دينى اثرهايى دارد، از آن جمله است: «رساله»اى به فارسى در منع نماز جمعه و در غيبت امام كه ملحقاتى بر آن در رد رساله ى ملا محمدباقر خراسانى درباره ى وجوب عينى آن افزود كه خود حكم رساله يى مستقل دارد. از آثار وى: «تفسيرى بر قرآن» به فارسى؛ رساله اى درباره امامت به فارسى به نام «سفينه

النجاه»؛ «ديوان» قصيده و غزل؛ مثنويى به نام «معراج الخيال»؛ «حاشيه المولى عبدالله فى المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (240/8)، تاريخ ادبيات در ايران (318 -317 /5)، تذكره ى روز روشن (147 -148)، تذكره ى سخنوران يزد (65 -63)، تذكره ى شعراى كشمير (165 -164 /1)، تذكره ى نصرآبادى (170 -168)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (16 -12 /2)، الذريعه (201/12 ،301/19 ،167/9 ،61/6)، ريحانه (328/1)، سرو آزاد (116 -115)، شام غريبان (60)، فارسنامه ى ناصرى (1249/2)، كاروان هند (205 -200 /1)، كلمات الشعراء (39 -38)، الكنى والالقاب (118/2)، لغت نامه (ذيل/ عليرضا)، مرآت الفصاحه (115 -114)، معجم المولفين (93/7)، نتايج الافكار (128 -126)، نشتر عشق (278 -277 /1)، هديه العارفين (760/1).

تجلي سبزواري، رجبعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1300 ق)، اديب و شاعر، متخلص به تجلى. در سبزوار به دنيا آمد. پس از خاتمه ى تحصيلات در رشته ادبيات، به صف مشروطه خواهان پيوست. به فرمان حاكم سبزوار دستگير شد اما، به همراه چند تن از يارانش شبانه گريخت و به مشهد رفت. تجلى از كارمندان وزارت دارايى بود. به سلسله ى نعمت اللهى گناباد ارادت داشت. تجلى شعر نيكو مى گفت، به ويژه در سرودن مثنوى و غزل استاد بود. از آثار وى: «ارمغان تجلى»؛ «تجددنامه»؛ «طالب نامه ى تجلى»؛ «معراج الخيال»؛ «ذم الاستبداد»؛ «انقلاب خراسان»؛ «نياز تجلى»؛ «كنگاشنامه»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (167/9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (259 -258 /2)، مولفين كتب چاپى (105 -104 /3).

تجليل، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جليل تجليل درسال 1313 در خوي به دنيا آمد . وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه و كارشناسي خودرا در تبريز سپري كرد و براي ادامه تحصيل درمقطع كارشناسي ارشد و دكتري وارد دانشگاه تهران شد . ايشان علاوه برتدريس دردبيرستان و دانشگاهها عضو هئيت مميزه وزارت فرهنگ و آموزش عالي گرديد و تا به حال درآنجا فعاليت دارد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : جليل تجليل درسال 1313 درشهر خوي به دنياآمد . خانواده او همه تبريزي بودند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : جليل تجليل تحصيلات ابتدايي و متوسطه و كارشناسي خودرا در تبريز سپري كرد و بارتبه اول درسال 1334 دررشته ادبيات از دانشگاه تبريز دوره ليسانس را به پايان رسانيد . درسال 1347 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس از دانشگاه تهران و درسال 1349 ازهمين دانشگاه مدرك دكتري خودرا اخذ كرد . درهمين حين درحوزه علميه

به تحصيلات علوم اسلامي پرداخت .

استادان و مربيان : از استادان جليل تجليل مي توان به حاج سلطاني ، جودي ، علي اكبر صبا ، ميرزا علي سلطان القرآني ، دكتر خيامپور ، دكتر مشكور ، ترجامي ران و حسن تاجي طباطبايي اشاره كرد .

همسر و فرزندان : جليل تجليل درسال 1340 ازدواج كرد و داراي دو فرزند دخترو پسر مي باشد كه هر دوآنها ليسانس مي باشند .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از مشاغل جليل تجليل مي توان به موارد زير اشاره كرد : 1- عضو هئيت مميزه مركزي وزارت فرهنگ و آموزش عالي حدود 10سال 2_ عضو هئيت مميزه دانشگاه تهران حدود5سال 3_ عضو هئيت درشوراي گسترش زبان فارسي خارج از كشور حدود 8سال 4_ عضويت درشوراي گسترش دانشگاههاي كشور حدود 6سال 5_ عضويت در شوراي گروه علوم انساني وزارت فرهنگ و آموزش عالي 6_ عضويت درشواراي نام گذاري شهرداري تهران به نمايندگي فرهنگ و آموزش عالي حدود 10 سال

فعاليتهاي آموزشي : جليل تجليل ازسال 1331 به دبيري ار دبيرستانهاي آن شهر پرداخت . از سال 1349 به تهران منتقل شد وبا مرتبه استادياري دردانشگاه تهران به تدريس ادبيات مشغول گشت . در سال 1374 به احراز مقام استاد نمونه دانشگاههاي كشور مفتخر گرديد .

جوائز و نشانها : جليل تجليل داراي مدال شاگرد اولي خرداد 1334 ، از دانشگاه تبريز و نشان و لوح تقدير استاد نمونه ازدانشگاههاي كشور از رياست جمهور كسب كرده است .

چگونگي عرضه آثار : جليل تجليل استاد دانشگاههاي تاليفاتي شامل كتب ، مترجم ، مصحح ، مقالات و سخنرانيهاي علمي در مجامع و كنگره هاي مختلف داخلي و خارجي دارد

.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آزادي دراسلام

ويژگي اثر : در مجله جامعه اسلامي دانشگاهيان ايران در شماره 3 به سال 1359

2 آشنايي با تصوير فني و نمايش هنري درقرآن

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله مشكوه درشمار ه هاي 12-13 درسال 1365 به چاپ رسيده است

3 ادبيات انقلاب اسلامي

ويژگي اثر : در كيهان فرهنگي در خرداد 71 در ص127 به چاپ رسيده است

4 از هاير گلشن

ويژگي اثر : مولانا ابراهيم من شهاب الدين گلشني كه درتحقيق دكتر جليل تجليل دارالثقلين درقم 1378 به چاپ رسيده است

5 ازهار گلشن

ويژگي اثر : مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران درسال 1362 به شماره 1-4

6 اسلام و محيط زيست

ويژگي اثر : درنشريه اولين كنفرانس بين المللي بررسي علمي اثرات نشت نفت دردانشگاه تهران به سال 1363

7 افسانه تقليد و افسون ابتكار

ويژگي اثر : اين در مجموعه سخنرانيهاي هفتمين كنگره تحقيقات ايراني دانشگاه شهيد بهشتي 1355

8 اقتباسات سعد الدين تفتازاني از عبد القاهر جرجاني

ويژگي اثر : درمجلد دانشكده ادبيات دانشگاه تربيت معلم شماره1 ، سال56

9 اوصاف الفرس في الشعر العربي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجلد الاخاء در 23بهمن سال 1355 به چاپ رسيده است

10 بلاغت پيغمبر اكرم (ص)

ويژگي اثر : درابعاد زندگاني اسوه بشريت رسول اكرم (ص) در انتشارات دانشگاه رسول اكرم (ص) به سال 1366 به چاپ رسيده است

11 بلاغت رسول اكرم

ويژگي اثر : اين مقاله در مجموعه مقالات سمينار ابعادزندگي رسول اكرم در سال 1366 به چاپ رسيده است

12 بلاغت قرآني و پرتوآن در ادب فارسي وعربي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات علوم انساني درسال 1373 به شماره 1تا 4 به چاپ رسيده است

13 پژوهشي درمجاز

ويژگي اثر : درمجموعه هشتمين كنگره تحقيقات ايراني دركرمان به چاپ رسيده است ود ر كتابفروشي انجمن فلسفه درسي و پنج خطابه در سال 1358 مي باشد

14 پيوند دانش و تهذيب در اسلام

ويژگي اثر : اين درمجله جامعه اسلامي دانشگاهيان ايران در شماره 4 به سال 1359

15 تاثير شاعران ايراني درشعر فضولي

ويژگي اثر : درپائيز 73به شماره 4-73 مي باشد

16 تحليل ابياتي از جام جم اوحدي

ويژگي اثر : درنشريه اختصاصي گروه زبان و ادبيات فارسي در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران 1364 شماره 2 صص 111-114

17 تحليل اشعار اسرار البلاغه

ويژگي اثر : اين كتاب درمركز انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي بهار 1377 به چاپ رسيده است

18 تحليل هاي بلاغي عبد القاهر جرجاني از آيات قرآني

ويژگي اثر : اين دردانشگاه تربيت مدرس در مجله مدرس به

سال 1368 به چاپ رسيد ه است

19 ترجمه اسرار البلاعه عبد القاهر جرجاني

ويژگي اثر : اين كتاب درسال1361 درانتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسيده است

20 ترجمه فارسي الغدير علامه اميني جلد 21

21 ترجمه فارسي الغدير علامه اميني جلد 22

22 تعهد درشعر اقبال

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله مدرس دانشگاه تربيت مدرس درسال 1369 به چاپ رسيده است

23 توصيف اسب درشعر فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجلد دانشكده ادبيات دانشگاه تربيت معلم به شماره 4، سال1357 به چاپ رسيده است

24 توصيف كعبه و مدينه و خراسان

ويژگي اثر : مجله مشكوه آستان قدس رضوي درسال 1363/5

25 جاذبه هاي شعري خاقاني

ويژگي اثر : درمجله مشكوه در نشريه آستان قدس رضوي 1363/6

26 جاذبه هاي شعري خاقاني

ويژگي اثر : در مجله مشكوه درنشريه آستان قدس رضوي درسال 1364/8

27 جاذبه هاي شعري خاقاني و هنر هاي ادبي او

ويژگي اثر : در مجله مشكوه درآستان قدس رضوي به شماره 7در سال 1364

28 جرعه ها از جام جم

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دردانشگاه تهران درپائيز 1355به چاپ رسيده است

29 جمال شعر نظامي

ويژگي اثر : در مجله آشنا در شماره

هفتم درسال 4 آذرودي 1373 به چاپ رسيده است

30 جمال كمندي درشعر كمال خجندي

ويژگي اثر : درمجموعه مقالات كنگره بزرگداشت كمال خجندي انتشارات سروش در وزارت ارشاد اسلامي درآذر1375

31 جناس درپهنه ادب فارسي موسسه تحقيقات مطالعات فرهنگي 1368

32 جهات مفاخره درشعر حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله تحقيقات فارسي انجمن فارسي دهلي در سال 1985 به چاپ رسيده است

33 خاطرات من به شهريار و تحليل دو مرغ بهشتي او

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله كلمه به شماره 1371/2 به چاپ رسيده است

34 خصايص سخن امام

ويژگي اثر : مجموعه مقالات سومين سمينار بررسي سيره نظري وعملي حضرت امام 1372

35 دومرغ بهشتي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله كلمه به شماره 2 به چاپ رسيده است

36 رساله اي در استعارد

ويژگي اثر : آرام نامه ، تهرا ن1361

37 سيري در بلاغت نهج البلاغه

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشنامه دانشگاه آزاد اسلامي در سال 1369/1 به چاپ رسيده است

38 شناخت روش در تحقيقات ادب فارسي

39 طبع روان و فسونگري فردوسي

ويژگي اثر : در مجله مدرس دانشگاه تربيت مدرس درسال 1369 به چاپ رسيده است

40 طيف بياني در منشور غزل حافظ

ويژگي اثر :

مجموعه مقالات كنگره بين المللي بزرگداشت حافظ در پائيز 1371 ص159 به چاپ رسيده است

41 عروض نشر همراه 1368

42 عروض و قافيه

ويژگي اثر : درسال 1378 درانتشارات سپهر به چاپ رسيده است

43 علاقه هاي مجاز و رساله اي از عضام الدين

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به شماره 107-108 در پائيز 1367 سال 25 صص 51-61 به چاپ رسيده است

44 علت سازي و علت سوزي درشعر

ويژگي اثر : اين درمجله يغما در شماره 3 درسال 1356 به چاپ رسيده است

45 غوري درديوان حزين

ويژگي اثر : مجله آشنا -شماره 32 به سال 6 آذر 75 به چاپ رسيده است

46 غوري درديوان حزين

ويژگي اثر : آشنا به شماره 32 درسال 1375 ششم آذر

47 فردوسي و تاگور دوحكيم جهاني

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله كلمه در انجمن تحقيقات فارسي در هند در دهلي نو به چاپ رسيده است

48 فك وفعل دراضافه

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله گوهر دردوشماره پياپي 11و12 درسال 1354و شماره 1درسال 1355به چاپ رسيده است

49 فنون و صنايع ادبي (عروض )

ويژگي اثر : وزارت آموزش و پرورش سال چهارم 1362

50 كتاب تعليمات ديني

ويژگي اثر : اين كتاب براي مقطع

دبيرستان است كه در تبريز در كتابفروشي صفوي بازار شيشه گران درسال 1335به چاپ رسيده است

51 كتابداري نوين در اسلام

ويژگي اثر : دانشگاه بهشهر 1360

52 گزيده متون ادب فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب را با همكاري چند تن ازاستادان و همكاران درسال1362 به چاپ رسيده است

53 معالم المدرستين

ويژگي اثر : اين كتاب پژوهش و بررسي تحليلي مباني انديشه هاي اسلامي درديدگاه دو مكتب ، ترجمه كتاب معالم المدرستين علامه عسكري دردو جلد دررايزن 1375به چاپ رسيده است

54 معاني امرو نهي درغزل حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران درسال1368 در سفينه حافظ به چاپ رسيده است

55 معاني و بيان مركز نشر دانشگاهي

ويژگي اثر : اين كتاب درسال 1362 به چاپ رسيده است

56 معرفت كردگار

ويژگي اثر : اين مقاله در جلد 1 دروزارت ارشاد اسلامي درسال 1363 دربيان ذكر جميل سعدي به چاپ رسيده است

57 مفاخره درشعر حافظ

ويژگي اثر : اين در مجله دانشگاه انقلاب در ارديبهشت 1363 به چاپ رسيده است

58 مفاخره درشهر فارس

ويژگي اثر : ضميمه مجلد انتشارات دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران 1360

59 مقاله شعر از ديدگاه پيغمبر اسلام (ص)

ويژگي اثر : در جشن نمه مدرس اخوي درسال1364 درانتشارات انجمن استاد به

چاپ رسيده است

60 مقايسه ليلي و مجنون نظامي و ليلي و مجنون ففضولي

ويژگي اثر : درانتشارات كنگره بزرگداشت فضولي -تالاروحدت 1374

61 مقدمه بر كتاب عشق درعرفان اسلامي

ويژگي اثر : تاليفات نصرت الله كامياب تالشي ، دارالثقلين چاپ اول 1375

62 ملاحظاتي در مضمون پردازي و هماهنگي تصوير و آهنگ در شعر خاقاني

ويژگي اثر : در دانشنامه مجله دوره عالي در تحقيقات دكتري شماره 12و13 به چاپ رسيده است

63 ملاحظاتي درمضمون پردازي خاقاني

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله مقالات انجمن واره بررسي مسايل ايران درسال 1369 به چاپ رسيده است

64 مهدي كيست

ويژگي اثر : ترجمه من هو المهدي درسال 1360 درقم چاپ ارم به چاپ رسيده است

65 موج تعالي وتهذيب دركلام حافظ

ويژگي اثر : بطور سريال دردو شماره مجله كلمه -1360و1361

66 نتاسي تشبيه

ويژگي اثر : درمجلد انتشارات ادبيات وعلوم انساني دانشگاه تهران شماره 2و3 سال 1353

67 نظرات ادبيه حول التاريخ الطبري

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله جمهوري اسلامي ايران به زبان عربي درسال 1371 به چاپ رسيده است

68 نگارش روز معيار الاشعار خواجه نصير طوسي 1369

69 نوعي تشبيه در خسرو شيرين نظامي گنجوي

ويژگي اثر : اين مجموعه مقالات كنگره بين المللي بزرگداشت نهمين شده تولد

حكيم نظامي در مجله تسف صص 286 به چاپ رسيده است

70 هدايت اسلامي در شعر فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله گلچرخ دراطلاعات به چاپ رسيده است

71 هشيار سران در ابله ديدار

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله ويسمن درسال اول به شماره 1354-1 به چاپ رسيده است

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

تحريريان، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1327، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1348، كارشناسى ارشد زبان انگليسى از دانشگاه شيراز در سال 1350 و دكتراى زبان شناسى و آموزش زبان از دانشگاه ايندياناى آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس مقدمه زبان شناسى، روش تدريس، روش تحقيق، تهيه متون آموزش و تعداد زيادى از دروس ديگر مربوط به زبان شناسى و روش تدريس زبان در دانشگاههاى شيراز و اصفهان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

در زمينه آموزش زبان كتابهاى Freshman English, ABSIR.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 1، تعداد مقالات بزبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

گسترش دامنه لغات و يادگيرى زبان دوم، مقالاتى چند در مورد آموزش زبان و سواد به زبان انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

تدين نجف آبادي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى و علوم تربيتى از دانشسراى عالى تهران در سال 1340، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، دكتراى ادبيات از دانشگاه تهران در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عرفان و حكمت، تصوف از نظر دانشمندان عصر صفوى و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

عرفان و حكمت الهى در

ادبيات فارسى، فلسفه اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادب عرفانى و جنبه تحقيقى تاريخى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ترجاني زاده، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق.

تولد: 1319 ق.، مهاباد.

درگذشت: اوايل آبان 1359(1401 ق.)، در تبريز.

احمد ترجانى زده، فرزند ملا حسين فرزند ملا على قزلجى ترجانى، خواندن را در كودكى آموخت و تا هشت سالگى توانست قرآن مجيد را ختم كند. سپس به خواندن كتب مقدماتى فارسى و مشق خط پرداخت. بعد از آن تحت مراقبت و سرپرستى پدرش به تحصيل مقدمات عربى و ايساغوجى منطق و حاشيه ى ملا عبدالله يزدى به تهذيب الكلام شيخ مهاجر و مختصر تفتازانى و قسمتى از مفتاح العلوم سكاكى را در محضر برادر خود ملا محمد قزلجى فراگرفت. سپس به فراگيرى كتب مربوط به اصول فقه و هيأت و ادبيات عرب مشغول بود و تا سن بيست و يك سالگى نزد اساتيد اين علوم به شاگردى پرداخت. بعد از آن، مدتى مشغول فراگيرى حساب و هندسه جديد و قسمتى از جبر و مقابله و فيزيك و شيمى و زبان انگليسى و فرانسوى بود. از سن بيست و دو سالگى تا سى و چهار سالگى جز تدريس و تعليم طلاب علوم دينى مشغول ديگرى نداشت.

احمد ترجانى زاده به سال 1315 به استخدام وزارت معارف درآمد و مدت شش سال تمام ضمن انجام خدمت، وقت خود را به مطالعه ى كتب قديم و جديد ادبيات فارسى گذراند. ترجانى زاده يك سال در اداره ى فرهنگ اروميه و چهار سال در مشهد يك سال در آذربايجان شرقى و سپس تا خرداد ماه سال 1327 در تهران شغل دبيرى و دانشيارى داشت. مدتى

هم به نام بازرس عالى وزارتى و زمانى به عنوان «خطيب سيار فرهنگ» انجام وظيفه كرد. پس از آن به سمت استادى دانشگاه تبريز منصوب شد و تا سال هاى آخر عمر، استاد دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى اين دانشگاه بود. پس از بازنشستگى، از تبريز به تهران آمد. وى به شعر مسلط بود، ديوان شعرى از منتشر شده است و مثنوى دختر ترسا در يك صد و سيزده بيت از جمله آثار شعرى اوست:

آثار و تأليفات ترجانى زاده به اين شرح هستند: تاريخ ادبيات عرب از دوره جاهليت تا عصر حاضر (به فارسى، چاپ تبريز، 1348)؛ شرحى بر سبعه معلقه (به فارسى)؛ الاستاذ الاجل سعدى الشيرازى (به عربى كه به سال 1329 در معداللغات الشرقيه دانشگاه فؤاد قاهره براى دانشجويان و طلاب مصرى به صورت خطابه ايراد كرده است، چاپ دانشكده ادبيات تبريز)؛ داستان منظوم مكتبدار بصره (به فارسى، 1342)؛ علوم معانى و بيان (به فارسى)؛ كتابى در مسائل و احكام فقهى؛ رساله اى در رد معتقدين اقانيم ثلثه؛ آداب المناظره؛ ديوان اشعار؛ رسالة الحذف؛ تفسير جزء عم؛ ياد ايران گذشته؛ چكامه ى كاخ ادب؛ مقدمه بر ديوان استاد شهريار؛ و درج مقالاتى در نشريه ى دانشكده ى ادبيات تبريز.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تركستاني قمي، فخرالدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1065 ق)، متكلم، فقيه، اديب و شاعر امامى. وى از اهالى تركستان ماوراءالنهر و سنى مذهب بود. سپس به مشهد مقدس هجرت نمود و پس از اخذ مقدمات و فنون ادب نزد علماى مشهد در اوايل جوانى به تشيع گرويد. سپس در قم ساكن شد و مدارج عالى علمى را تا اجتهاد گذرانيد و از ائمه فتوى در قم شد. از جمله آثار وى: ترجمه ى

«توحيد المفضل»، به فارسى؛ شرح «حديث البساط» يا شرح «حديث الغمامه»، شامل معجزات اميرالمومنين على (ع)؛ شرح «حديث الاحتجاج و منهاج الكرامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (192 -191 /13 ،91/4)، رياض العلماء (332 -331 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 433/11).

تركمان، علي قلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن قرچقاى خان، در 1020 متولد گرديده، از شاگردان آقا حسين خوانسارى و شمس الدين حكيم جيلانى بوده، عالم فاضل، و ساكن مدرسه ى شيخ لطف الله بوده است.

كتب زير از اوست:

1 - احياء الحكمة [مطبوع] 2 - ايمان الكامل 3 - خزائن جواهر القرآن 4 - زبور العارفين 5 - السعديه 6 - شرح اثولوجيا 7 - فرقان الرأيين 8 - مزامير العاشقين فى تعريب زيور العارفين؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تركه، مظفر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر و اديب و واعظ، معاصر شاه عباس صفوى. در هجو ساروتقى (بعداً به نام او اشاره خواهد شد) اشعارى دارد كه از آن جمله است:

ساروتقى كه امروز ايرانيان مدار است

ياران حذر نمائيد الماس لكّه دار است

در گنجينه آثار تاريخى اصفهان(:548) نقل از قصص الخاقانى(80:2) گويد:

در دوره شاه اسماعيل اول به منصب قضاى دارالسلطنه اصفهان سرافراز بوده، و توليت مسجد جامع اصفهان و مقبره مشايخ يزد با اجداد او بوده. در سال 1076 جزو منشيان دربار شاه عباس ثانى بوده، مردى ظريف و بذله گو و عياش بوده است.

نور صادقى در كتاب اصفهان(:548) در ضمن شرح حال ميرزا ابو تراب خطّاط اصفهانى گويد: در جنب مسجد لنبان در جوار مزار خواجه صاين الدين تركه، كه از اجلّه علما و فقها بود. دفن گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ترياكيان، هارتيون

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ش)، پزشك، محقق، دانشمند و مترجم. از پزشكان ارمنى و از محققين پركار كه علاوه بر طبابت در زمينه ى ارتباط گويش گيلكى و زبان پهلوى و روسى و فرانسه و همچنين گويش محلى گيلان آشنا بود. او ظاهرا نخستين فردى از ارامنه است كه «گلستان» سعدى را به زبان ارمنى ترجمه كرد و اين ترجمه در سال 1918 م به چاپ رسيد كه نسخه اى از آن در كتابخانه ى ايروان موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :نامها و نامدارهاى گيلان (94 -93).

تستري، رضي الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن بهاءالدين محمد بن مولى حسن على بن مولى عبدالله تسترى اصفهانى. عالم فاضل محقق، مؤلف «شرح ادعيه السر»، كه جهت مريم بيگم يكى از زنان صفويه (عمه ى شاه سلطان حسين) تأليف شده است.

مولى عزالدين عبدالله تسترى بن حسين صاحب مدرسه ى معروفه در بازار اصفهان مى باشد. شرح حالش در كتب تراجم مذكور، و در تاريخچه ى محله ى خواجو (: 36 - 52) به طور مفصل مسطور است.

در 1021 وفات يافته است. جنازه پس از دفن در امام زاده اسماعيل به كربلا منتقل گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تعليمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1285 ش)، رياضيدان، منجم، فيزيكدان و اديب. در تهران متولد شد. بعد از سپرى كردن دوره ى ابتدايى و متوسطه از دانشسراى عالى در رشته رياضى فارغ التحصيل شد. سپس براى ادامه تحصيل به فرانسه رفت و موفق به اخذ ليسانس از دانشگاه بُردو، و درجه ى دكترا از دانشگاه ژنو شد. همچنين در رشته هاى فيزيك ستارگان و جوشناسى موفق به اخذ دانشنامه گرديد. تعليمى مدت دو سال در رصدخانه ى ژنو به انجام تحقيقات علمى پرداخت و چون به تعليم و تربيت علاقه ى وافر داشت، وارد انستيتوى ژان ژاك روسو شد و پس از پنج سال تحصيل در رشته ى تعليم و تربيت و روانشناسى، دانشنامه، و در قسمت تعليم و تربيت تجربى ديپلم عالى اختصاصى دريافت كرد. دكتر تعليمى پس از هفده سال تحصيل، تحقيق و كسب تجربه در فرانسه و سويس، به ايران بازگشت و به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و عهده دار سمت هايى چون مترجمى فنى و رياست دانشكده ى ادبيات تبريز شد. از آثار وى: «مبانى آموزش و پرورش نوين»؛ «مربى و طرز تربيت او»؛ «اصول تعليم و

تربيت تجربى و روانشناسى فنكسيونل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (268/2)، مولفين كتب چاپى (353 -352 /5).

تفتازاني، سعدالدين مسعود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(792 -722 /712 ق)، عالم و اديب. معروف به ملاسعد تفتازانى. در تفتازان- قريه ى نزديك نساى خراسان- متولد شد. وى از شاگردان قطب الدين رازى و قاضى عضدالدين ايجى بود. سعدالدين مدتى در سرخس سكونت گزيد و به فرمان تيمور به سمرقند رفت. همان جا درگذشت و در سرخس دفن شد. تفتازانى در فنون ادبى، منطق كلام، فقه، اصول، متبحر بود و در بسيارى ديگر از علوم زمان خود دست داشت. از آثار مهم او «شرح العقايد النسفيه»؛ «مقاصد الطالبين»، در كلام و شرح «مقاصد الطالبين»؛ «المطول»، در فصاحت و بلاغت؛ «تهذيب المنطق و الكلام»؛ «شرح الشمسيه»، در منطق؛ حاشيه بر «الكشاف» زمخشرى، در تفسير؛ «ارشاد الهادى»، در نحو؛ «شرح التصريف العزى»، در صرف؛ شرح «تلخيص المفتاح»، در معانى و بيان؛ و مختصر آن شرح به نام «المختصر»؛ «شرح الاربعين النوويه».[1]

سعدالدين مسعود بن عمر (و. تفتازان 722- ف. سرخس 797 يا 791 ه.ق.).

وى در 16 سالگى به تصنيف كتب پرداخت. شرح صرف زنجانى و پس از آن مطول را تأليف كرد و در خوارزم متوطن شد و مختصر را به رشته تحرير آورد. ملك پير محمد با اجازه امير تيمور تفتازانى را به سرخس فرستاد و او سپس به دعوت تيمور به سمرقند رفت و مورد احترام تيمور گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (114 -113 /8)، ايضاح المكنون (283/1)، تاريخ ادبيات ايران (295 -294 /3)، تاريخ نظم و نثر (897)، دائره المعارف الاسلاميه (339/5)، دايره المعارف فارسى (650/1)، روضات الجنات (38 -34

/4)، ريحانه (340 -337 /1)، كشف الظنون (1780 ،1769 ،1222 ،1145 ،1139 ،847 ،515 ،496 ،474 ،67)، الكنى والالقاب (122 -121 /2)، لغت نامه (ذيل/ تفتازانى)، معجم المولفين (229 -228 /12)، هديه الاحباب (112)، هديه العارفين (430 -429 /2).

تفضلي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد ابوالقاسم تفضلي در سال 1300 ، در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات خودرا پس از مقطع ابتدايي و متوسطه ، در رشته حقوق ادامه داد و در دانشگاههاي استانبول ، پاريس و تهران تا مقطع دكترا به تحصيل پرداخت. مطالعه درباره تصوف و ديدار با بزرگان صوفيه از جمله برنامه هاي استاد تفضلي مي باشد. اغلب مقالات او از سال 1325 در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است. وي از سال 1356 خود را بازنشسته كرد و به سير و سياحت در نقاط مختلف جهان و نگارش كتاب هاي قابل توجهي دربارة عرفان و نيز كتاب هاي جنايي بر گرفته از پرونده هاي موكلان خود مشغول شد. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر تفضلي در خانواده اي درويش مسلك و عارف پيشه به دنيا آمد و پرورش يافت. منزل پدر او محفل درويشان و مجلس مثنوي خواني و تفسير آن بود. تحصيلات رسمي و حرفه اي : تفضلي تحصيلات خودرا پس از مقطع ابتدايي و متوسطه ، در رشته حقوق ادامه داد و در دانشگاههاي استانبول ، پاريس و تهران تا مقطع دكترا به تحصيل پرداخت. وي زبان انگليسي را در دانشگاه كلمبياي نيويورك آموخته است. خاطرات و وقايع تحصيل : دوران تحصيل دكتر تفضلي در تركيه مصادف با جنگ جهاني دوم و كشتار مردم آنجا بود كه استاد تمامي اين وقايع را از نزديك

مشاهده كرده بود. استادان و مربيان : عبدالباقي گلپيناري محقق تاريخ و فرهنگ ترك در دانشگاه استانبول و جلال الدين چلبي نوادة مطهر مولوي از جمله استادان وي بودند. هم دوره اي ها و همكاران : دكتر زرين كوب از جمله دوستان نزديك دكترتفضلي به شمار مي آيد. وقايع ميانسالي : دكتر تفضلي در سال 1334 براي زيارت آرامگاه مولانا و در سالهاي 1343 ، 1355و 1356 براي حضور در مجالس سماع درويشان در تركيه حضور يافت و از آن پس به ديدار با مشايخ با مشايخ طريقت مولويه و تحقيق دربارة مولوي پرداخت. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر تفضلي تا سال 1356 ( به مدت 55 سال ) به كار وكالت اشتغال داشت. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : استاد ابوالقاسم تفضلي در سال 1300 ، در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات خودرا پس از مقطع ابتدايي و متوسطه ، در رشته حقوق ادامه داد و در دانشگاههاي استانبول ، پاريس و تهران تا مقطع دكترا به تحصيل پرداخت. مطالعه درباره تصوف و ديدار با بزرگان صوفيه از جمله برنامه هاي استاد تفضلي مي باشد. اغلب مقالات او از سال 1325 در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است. وي از سال 1356 خود را بازنشسته كرد و به سير و سياحت در نقاط مختلف جهان و نگارش كتاب هاي قابل توجهي دربارة عرفان و نيز كتاب هاي جنايي بر گرفته از پرونده هاي موكلان خود مشغول شد. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه درباره تصوف و ديدار با بزرگان صوفيه از عادات هر روزة

استاد تفضلي مي باشد.اغلب مقالات او از سال 1325 در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است. وي از سال 1356 خود را بازنشسته كرد و به سير و سياحت در نقاط مختلف جهان پرداخت.

تفضلي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316 مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1338، كارشناسى ارشد زبان هاى پيش از اسلام از مدرسه زبان هاى شرقى و آفريقايى دانشگاه لندن در سال 1340، دكترا در زبان هاى باستانى ايران از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1345.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران در سال 1347، دانشيار در سال 1352، استاد در رشته فرهنگ و زبان هاى باستانى ايران در سال 1357.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى، لهجه شناسى، زبان هاى باستانى ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

زبان شناسى ايران، زبان ها و ادبيات پيش از اسلام ايران، زبان فارسى، اديان پيش از اسلام ايران، اسطوره شناسى ايرانى، لهجه شناسى ايرانى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 39، تعداد مقالات بزبان خارجى: 27

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى ايرانى، زبان پهلوى (فارسى ميانه)، اسطوره شناسى ايران، لغت شناسى فارسى.

زبان شناس، روزنامه نگار.

تولد: 16 آذر 1316، اصفهان.

درگذشت: 24 دى 2375، تهران.

احمد تفضلى، فرزند اسماعيل، فارغ التحصيل رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران بود. وى سپس در رشته ى فرهنگ و زبان هاى باستانى ايران در دانشگاه لندن در انگلستان به تحصيل پرداخت و موفق شد كارشناسى ارشد و دكتراى خود را در همين رشته كسب نمايد. وى استاد دانشگاه تهران و عضو پيوسته فرهنگستان زبان

و ادب فارسى بود.

آثار وى عبارتند از: تأليف واژه نامه مينوى خرد؛ ترجمه ى مينوى خرد؛ تأليف شناخت اساطير ايران (با همكارى دكتر ژاله آموزگار يگانه، چاپ سوم، 1373)؛ ترجمه نمونه هاى نخستين انسان و نخستين شهريار در تاريخ افسانه اى ايرانيان (اثر آرتور كريستن سن، دو جلد، ترجمه با همكارى دكتر ژاله آموزگار يگانه؛ اين كتاب در هشتمين دوره ى كتاب سال در سال 1369 در موضوع تاريخ و جغرافيا در بخش ترجمه ى برنده ى جايزه ى كتاب سال شده است)؛ گزيده هاى زاد اسپرم (به فرانسوى؛ با همكارى دكتر فيليپ ژينيو، پاريس، 1993، اين كتاب برنده سومين دوره ى جايزه ى جهانى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران شده است). از وى مقاله هايى در مجلات «سخن»، «دانشكده ى ادبيات تهران»، «دانشكده ى ادبيات تبريز»، «راهنماى كتاب» و «كلك» به چاپ رسيده است.

دكتر تفضلى در دى 1375 درگذشت و پيكرش در بهشت زهرا در قطعه 88 به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

تفضلي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1297، مشهد.

درگذشت: 4 مهر 1363، جاده مشهد.

محمود تفضلى، فرزند مصدق السلطان، بعد از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود در زادگاهش تحصيلات عالى را در دانشسراى عالى تهران در رشته ى باستان شناسى دنبال كرد. در امتحانات نهايى دوره ى ليسانس با احراز رتبه ى اول موفق به دريافت مدال درجه ى يك علمى (مدال طلا) گرديد و سال ها در دبيرستان هاى تهران (دبيرستان البرز و دبيرستان ديگر) با سمت دبيرى به تدريس مشغول بود. وى همچنين مدتى در موزه ى ايران باستان كار مى كرد.

محمود تضلى با نام مستعار «گرسنه» نيز مطالب خود را امضا مى كرده است. خدمت مطبوعاتى را از سال 1321 آغاز كرده و مدت ها با روزنامه هاى «نبرد» و «ايران ما»

همكارى داشته و زمانى نيز صاحب امتياز روزنامه «تلاش» بود. وى همچنين مدتى به مديريت «نامه ى موسيقى» برگمارده شد و هفت شماره از آن مجله را منتشر ساخت.

تفضلى در كشورهاى نپال، تركيه، يونان و خصوصا هندوستان تجاربى اندوخته بود. وى به انتخاب وزارت فرهنگ و هنر به رايزنى فرهنگى به تركيه و هندوستان رفت و چندين سال در اين كشورها اقامت داشت. به ويژه به علت تعلق خاطرى كه به فرهنگ هندوستان داشت، در راه شناسايى ادب اين كشور تلاش بسيار كرد. از وى ترجمه هاى ارزنده اى به جاى مانده است كه از آن جمله است: انديشه هاى نهرو (ترجمه از انگليسى، 1340)؛ نگاهى به تاريخ جهان (سه جلد، ترجمه از انگليسى، تأليف جواهر لعل نهرو، ترجمه از انگليسى، 1338، نشريه ى سفارت هند)؛ ايتر پريسكوم، گزارش سفارتى به دربار شاه عباس اول (از ژرژ تكتاندر فن دريابل، 1351)؛ مرآت الممالك، سفرنامه اى به خليج فارس... (از سيد على كاتبى، با همكارى على گنجدلى، 1355)؛ كودتا، نفت، مصدق (ترجمه و گردآورى، 1359)؛ نامه هاى پدرى به دخترش (اثر جواهر لعل نهرو، ترجمه از انگليسى، 1341)؛ كشف هند (دو جلد، ترجمه از انگليسى، تأليف جواهر لعل نهرو، 1351)؛ همه ى مردم برادرند (ترجمه از انگليسى، تأليف مهاتما گاندى، 1348)؛ حقيقت من (ترجمه از انگليسى، تأليف اينديرا گاندى، 1362)؛ زندگانى بتهوون (اثر رومن رولان، ترجمه از فرانسه، 1328)؛ اتوبيوگرافى فرانكلين (اثر بنجامين فرانكلين، 1342)، زندگانى من (اثر جواهر لعل نهرو، با مقدمه دكتر تاراچند، 1335)؛ زندگى يوهان سباستيان باخ (نشريه ى شماره ى شش اداره ى موسيقى كشور، 1329)؛ سفرى به مسكو (چاپ دوم، 1332)؛ شاندور پتوفى شاعر انقلاب مجار (ترجمه با مشاركت انكلا بارانى، 1331)؛ گفت

و شنود با آقاى نهرو (1338)؛ مجموعه درباره ى مهاتما گاندى پدر ملت هند (1337)؛ مجموعه ى اشعار در توحيد و حقانيت دين مبين اسلام (1335)؛ نامه هاى تيرباران شده ها (1330)؛ شوپن يا شاعر (ازگى دوپورتاس، 1336)؛ دوستى، دوستى (يادداشت هاى يك شركت كننده در جشنواره ى برلين، 1331)؛ هفت شاهى (شامل داستان هاى: «يك فاجعه»، «آخور چوبى»، «يك بار سير شدن»، «تحصيل مجانى در دبيرستان»، «بيچاره ها» اثر زيگوند مورتيس، 1331)؛ هند 1959 م. (1337، نشريه اطلاعات سفارت هند).

تفضلى در آستانه ى وفاتش به عنوان مشاور فرهنگى مؤسسه ى جديدالتأسيس چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى برگزيده شده بود.

محمود تضلى بر اثر تصادف در جاده ى مشهد چهارم مهر 1363 به دار باقى شتافت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تقدس، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1361.

از آثار اوست: الله الخالق: آفريدگار يكتا (تأليف عبدالحليم خضره؛ تهران، 1367)؛ تأليف دنياى ناشناخته نيايش: نگرشى بر نيايش امام سجاد سيدالساجدين (ع) (تهران، 1366)؛ ترجمه قدس، رؤياى ما، نقاشى ها و نوشته هاى كودكان فلسطين (تهران، 1364).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تقوي، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1242 ش)، شاعر، محقق و مصحح. در تهران متولد شد. فقه و اصول و حكمت را در جوانى نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا ابوالحسن جلوه در تهران فراگرفت، و براى تكميل تحصيلات به عتبات رفت، و در حوزه درس علماى آنجا حاضر شد و موفق به اخذ تصديق و اجازه روايت و استنباط احكام شرعى گرديد. تقوى در ادبيات پارسى و عربى نيز متبحر شد، شعر هم خوب مى سرود. وى پس از اتمام تحصيلات سفرى به مكه كرد و در مراجعت از مكه به اروپا رفت و در قوانين موضوعه ى اروپا تحقيقاتى انجام داد. نصرالله به هنگام جنبش مشروطه خواهى به آزادى خواهان پيوست و از سران انقلاب مشروطه شد. در سال 1323 ق به اتفاق ملك المتكلمين و نصرةالسلطان كتابخانه ملى را تاسيس كرد و در دوره ى اول و سوم مجلس شوراى ملى وكيل تهران شد. او سالهاى متمادى نيز عضو و رئيس ديوان عالى كشور بود. وى در تهران درگذشت. از آثار وى: «هنجار گفتار»، در معانى و بيان؛ تصحيح «اوصاف الاشراف» و «تازيانه سلوك»، مكتوب احمد غزالى به عين القضاه و «دره التاج»؛ ترجمه ى «اشارات» با همكارى سيد حسن مشكان طبسى.[1]

(حاج سيد) نصراللَّه اخوى (و. تهران 1282 ه. ق- ف. تهران 1367 ه.ق./ 1326 ه. ش.). از رجال دانشمند دوره اخير قاجاريه و اوايل پهلوى، وكيل دوره اول و

دوم مجلس شوراى ملى از تهران، مدعى العموم و رئيس ديوان عالى تميز و مدرس دانشكده هاى حقوق و معقول و منقول و رئيس دانشكده اخير. از تأليفات وى «هنجار گفتار» در معانى و بيان فارسى است و متن ديوان ناصر خسرو نيز توسط وى تصحيح شده و به طبع رسيده. كتابخانه اى نفيس نيز از او به جاى مانده است.

معروف به سادات اخوى تهرانى، فرزند سيد محمدرضا سادات اخوى، متولد 1242 در تهران. پس از انجام تحصيلات مقدماتى به آموختن معارف اسلامى و فلسفه پرداخت. علوم منقول را نزد ميرزا حسن آشتيانى و علوم معقول را در محضر ميرزا ابوالحسن جلوه تحصيل نمود. سپس عازم نجف شد. چند سالى از محضر علماى بزرگ درس خارج گرفت و به مقام اجتهاد رسيد. پس از مراجعت به ايران، در مدرسه ى سپهسالار قديم به تدريس فلسفه پرداخت. در نهضت مشروطيت در زمره ى آزاديخواهان بود و براى استقرار حكومت قانون، از هيچ اقدامى فروگزارى نمى كرد. پس از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس شوراى ملى اول، از طرف طلاب و روحانيون و اهل علم به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. به علت تسلط به سخنورى، در مجلس گل كرد و در رديف چند نماينده ى متنفذ درآمد. به هنگام تاجگذارى محمدعلى شاه، خطابه ى بسيار شيوا و غرائى در مجلس ايراد كرد. اقدامات او و عده اى ديگر از وكلاء، نتوانست روابط مجلس با محمدعلى شاه را التيام دهد. مجلس به توپ بسته شد، عده اى دستگير شدند، و تعدادى فرار كردند. او هم در دوران استبداد صغير در اختفا بسر مى برد. پس خلع محمدعلى ميرزا و رفع بحران، فعاليت خود را از سر گرفت. در

انتخابات دوره ى دوم از تهران وكيل شد و به نيابت رياست مجلس منصوب گرديد. در دوره ى سوم وكيل و نايب رئيس بود.

پس از انحلال آن مجلس، به دعوت مشيرالدوله وزير عدليه وقت، وارد دادگسترى گرديد و رئيس شعبه ى ديوان عالى كشور شد و سال ها در همان سمت باقى ماند. در 1306 كه داور دادگسترى جديد را بنياد نهاد و از قدماى عدليه چند نفرى را به خدمت پذيرفت، او با رتبه ى 10 قضائى، رئيس يكى از سه شعبه ى ديوان عالى كشور شد. در آن تاريخ، داور به يك نفر رتبه ى 11 و به 6 نفر رتبه ى 10 قضائى اعطاء كرد. رتبه ى 11 قضائى به ميرزا رضاخان نائينى كه مقام دادستان كل را داشت تعلق گرفت، رتبه ى 10 را به نيرالملك كفيل ديوان كشور، محمدرضا وجدانى، حاج سيد نصراللَّه تقوى، صدرالاشراف و شيخ محمد عبده و سيد محمد فاطمى داد. در 1312 كه صدرالاشراف از دادستانى كل به وزارت دادگسترى منصوب شد، جاى خود را به تقوى سپرد. در 1315 به رياست ديوان عالى كشور رسيد و مدت ده سال در رأس قوه ى قضائيه كشور قرار داشت.

در كنار كارهاى قضائى خود مدتى عضو و نايب رئيس فرهنگستان بود و سال ها در سمت رياست دانشكده ى معقول و منقول، به امر دريس در آن دانشكده و مدرسه ى حقوق و مدرسه ى سپهسالار اشتغال داشت. در 1325 تقاضاى بازنشستگى نمود و در اين امر اصرار داشت. سرانجام قوام السلطنه نخست وزير وقت، در ذيل تقاضاى بازنشستگى او شرحى به اين مضمون نوشت: «براى اينجانب و دولت و كشور نهايت تأسف حاصل است كه از خدمات گرانبهاى جناب مستطاب عالى محروم مى مانيم، ليكن چون زحمات

و خستگى ممتد حضرت عالى را مجبور به تقاضاى تقاعد نموده، از اين جهت كه ملاحظه ى مزاج و حفظ صحت و سلامت عالى براى ارادتمندان فوق العاده مأمول و مطلوب است، ناچار با درخواست حضرت عالى موافقت مى شود؛ مشروط به اينكه از تجربيات و نظرات اصلاح طلبانه در پيشرفت امور دريغ نفرموده، دولت و مملكت را از اين جهت قرين مزيد قدردانى و تشكر فرماييد.»

تقوى در 1326 در 84 سالگى درگذشت. مردى اديب، دانشمند و حقوقدان بود. در زبان و ادبيات فارسى و عربى استاد بود. تأليفاتى از خود به يادگار گذاشت: از جمله كتاب سياست، هنجار و گفتار در علم معانى و بيان. ديوان ناصرخسرو را نيز تصحيح كرده و مقدمه ى فاضلانه و مبسوطى بر آن نوشته است. شعر نيز نيكو مى سرود. در بحبوحه ى ديكتاتورى رضاشاه، قصيده اى طولانى در مدح رضاشاه و ذم احمدشاه انشاء نموده است. از لحاظ سياسى جزو افراد محافظه كار و مؤيد دولت هاى وقت بود. زمانى كه به عضويت ديوان كشور پذيرفته شد، به فراماسونرى پيوست و تدريجاً از اركان و بزرگان آن گرديد.

وى از جوانى علاقه ى خاصى به جمع آورى كتب خطى منحصر به فرد و خطوط خوشنويسان معروف داشت و همين علاقه باعث شد كتابخانه و گنجينه ى بزرگى از خطوط خطاطان معروف جمع آورى كند. به طورى كه مجموعه ى او فوق العاده جالب و منحصر به فرد بود. بعد از مرگش به فرزندش جمال اخوى رسيد و معلوم نشد كه آن گنجينه ى گرانبها كه از مواريث بزرگ فرهنگى ايران بود، به چه سرنوشتى دچار شد. مرحوم تقوى در تمام عمر زندگى مرفهى داشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ انقلاب

مشروطيت (1297/6 ،210/1)، الذريعه (1194/9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (269/2)، سخنوران نامى معاصر (907/2)، شرح حال رجال (315/5)، مولفين كتب چاپى (577 -575 /6).

تقي زاده، قباد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1283/1282 ش)، نويسنده و مترجم. در تبريز متولد شد. وى برادرزاده ى سيد حسن تقى زاده بود. در مدرسه ى اقدسيه به تحصيل پرداخت و در سال 1301 ش براى ادامه ى تحصيلات به آلمان رفت و تحصيلات مهندسى خود را در آنجا به انجام رسانيد همچنين، با زبانهاى فرانسه، آلمانى و انگليسى آشنا شد؛ سپس به تهران بازگشت و با درجه ى ستوان يكمى، در كارخانجات ارتش به كار پرداخت و مدتى نيز به رياست آن كارخانجات منصوب شد. تقى زاده در سال 1328 ش به درجه ى سرتيپى رسيد. سرانجام بازنشسته شد و به كارهاى فرهنگى پرداخت. از آثار وى: «نيروى طبيعى زمين، چوب»، در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (150)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (276/2)، الذريعه (908 -907 /4).

تميمي عرب، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1313.

درگذشت: 1361.

از آثار اوست: ترجمه شريان هاى باز آمريكاى لاتين (ادوارد گالئانو، تهران، 1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تنكابني قزويني، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1324 /1323 ق)، نحوى، اصولى، فقيه و عالم شيعى. از نوادگان ميرمحمد صالح تنكابنى بود كه در قزوين متولد شد. وى پس از كسب مقدمات علوم اوليه، سطوح عالى را از حوزه ى درس پدرش و ديگران فراگرفت. سپس در مدرسه صالحيه، علوم عقلى و اصول و فقه را از حوزه ى درس شيخ ميرزا عبدالوهاب برغانى قزوينى كسب كرد. پس از آن راهى عتبات مقدسه عراق شد و در نجف اشرف ساكن. تنكابنى نخست، به حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى و پس از وفات وى، به حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى پيوست و در كربلا از محضر درس شيخ زين العابدين مازندرانى بهره مند شد. حكمت و فلسفه را در حوزه ى درس علامه ى برغانى آل صالحى تكميل كرد و به مقام اجتهاد نايل آمد، پس از آن به موطن خويش بازگشت و كرسى تدريس و رهبرى و فتوى را به خود اختصاص داد. وى آثار و مآثرى از خود باقى گذاشت از جمله: مدرسه علوم دينى، موسوم به مدرسه ى تنكابنى يا مدرسه ى آقا و جنب آن مسجدى به همين نام كه موقوفات بسيارى براى آنها تعيين كرد. از آثار قلمى وى: «شرح رسائل»، در چهار مجلد؛ «شرح مكاسب»؛ «شرح مدارك» «تقريرات استادش برغانى» و «رساله اى در اخلاق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (115/2)، دايره المعارف الاسلاميه (267/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 7/14).

تنكابني ، حكيم مؤمن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمد مؤمن بن محمد زمان حسينى تنكابنى. سيد حكيم فاضل اديب. معاصر شاه سليمان صفوى بوده، و كتاب خود را در طب به نام «تحفة المؤمنين» و بر حسب آنچه مشهور است «تحفه ى حكيم مؤمن» را در زمان اين پادشاه تأليف نموده

كه مكرر به طبع رسيده. اولاد او در اصفهان و نجف آباد ساكن مى باشند.

در صحن مقبره ى خواجه، قبر كوچكى است كه بر روى او: ميرزا محمد مؤمن (حكيم و اديب و شاعر) متوفى به سال 923 مرقوم است، و اتحاد نام، برخى را به اشتباه انداخته، وى را حكيم مؤمن تنكابنى سابق الذكر دانسته اند، و حال آن كه تاريخ قبر، حكايت از اختلاف آن دو مى نمايد، و او دانشمند ديگرى است غير از حكيم تنكابنى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تنكابني، سليمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1250 ق)، فقيه، اديب، متكلم و پزشك ايرانى. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. در جوانى به همراه برادرش، ملا عبدالمطلب، رهسپار عتبات عراق گرديد و چندى در شهرهاى مقدس آن سرزمين به تكميل تحصيلات خود پرداخت. سپس راهى اصفهان شد و بيست و دو سال در خدمت آخوند ملاعلى نورى مازندرانى شاگردى كرد و كتب ملاصدرا را نزد وى فراگرفت. «شرح لمعه» را نزد ملا محمدعلى نورى آموخت. پس از آن خود به تدريس روى آورد و در اصفهان «تجريد الكلام»؛ «شوارق»؛ «شرح لمعه» و «تفسير قاضى بيضاوى» را درس مى گفت. ميرزا سليمان به آموختن دانش پزشكى پرداخت و در رشته ى پزشكى شاگرد ميرزا اسماعيل اعرج اصفهانى بود. ميرزا اسماعيل به تنكابنى طب آموخت و خود نيز نزد او شرح «تجريد الكلام» فرا مى گرفت. ميرزا سليمان در اصفهان به ملامحراب، عارف گيلانى، دست ارادت داد. ميرزا سليمان تنكابنى پدر ميرزا محمد تنكابنى، مولف «قصص العلماء»، است. از جمله آثار وى: حاشيه بر «مطول» تفتازانى؛ حاشيه بر «مفاتيح الشرائع» ملامحسن فيض كاشانى؛ حاشيه بر «الفوائد الضيائيه» جامى، حاشيه بر «شرح

الاسباب»، در پزشكى؛ حاشيه بر «حكمه العين»؛ حاشيه بر «حيوه القلوب»؛ حاشيه بر «تذكره الائمه»؛ رساله اى در وبا و طرز معالجه ى آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :قصص العلماء (73 -71)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 609/13).

توحيدي، ابوحيان علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 414/400 -310 ق)، اديب، فيلسوف معتزلى، صوفى و شاعر. معروف به فيلسوف الادباء و اديب الفلاسفه و جاحظ ثانى. اگر چه محل تولد او را به اختلاف شيراز، نيشابور، بغداد، واسط دانسته اند، اما احتمال اين كه در شيراز متولد شده باشد بيشتر است. ابوحيان علوم ادبى را در خدمت ابوسعيد سيرافى آموخت و چندى هم در محضر ابوسليمان منطقى سجستانى بود، در آنجا با گروهى از دانشمندان طراز اول مانند ابوالحسن عامرى و ابن مسكويه معاشرت داشت. وى فقه شافعى را از ابوحامد مرورودى و ابوبكر شاشى آموخت و نزد استادان صوفى آمد و شد داشت و از راه كتابت زندگانى مى كرد. ابوحيان مدتى در بغداد اقامت داشت و پس از آن به رى رفت و در آنجا در خدمت ابوالفضل عميد و صاحب بن عباد بود ولى با آنها ميانه خوبى نداشت و حتى كتابى در ذم آنها به نام «اخلاق الوزيرين» نوشت ولى با وزراء صمصام الدوله يعنى عبداللَّه بن عريض شيرازى و ابن سعدان ميانه خوبى داشت. از جمله اساتيد ديگر وى على بن عيسى رمّانى در تصوف و يحيى بن عدى در فلسفه و منطق و جعفر خلدى و ابن سمعون در حديث و ساير معارف اسلامى. ابوحيان در نگارش عربى استاد بود و جاحظ را بسيار مى ستود و كتابى در مناقب و شناخت او نيز تأليف كرد. وى در ادبيات عرب به مقامى رسيد كه وى

را با جاحظ برابر يا برتر مى شمارند. بعضى او را از زنادقه مى دانند. او علاوه بر نگارش نثر كه در حد اعلاى سلاست و استوارى بود شعر نيز مى گفت. وى در اواخر عمر كتابخانه عمومى خود را آتش زد و علت آن چنانكه خود گفت عدم توجه مردم بغداد در مدت بيست سال اقامت او در آنجا به وى بود چون نمى خواست كسانى كه قدر او ندانستند پس از مرگ او از آنها بهره مند شوند. ابوحيان احتمالاً در خانقاه ابن خفيف در شيراز درگذشت و در كنار مزار شيخ كبير به خاك سپرده شد. از جمله تأليفات وى: «المقابسات»؛ «الصداقة والصديق»؛ «الامتاع والموانسة»، در سه جزء، «اشارات الالهيه»؛ «البصائر والذخائر» يا «بصائر القدما و بشائر الحكما»، در پنج جزء؛ «تقريظ الجاحظ»؛ «المحاضرات والمناظرات».[1]

توحيدى، على بن محمد بن عباس، اديب و فيلسوف معتزلى قرن چهارم (ف. 400 ه.ق.) وى در حسن تنظيم مطالب و سهولت انشاى عربى چندان مهارت داشته كه او را «جاحظ ثانى» لقب داده اند. ابوحيان علوم ادبى را در خدمت ابوسعيد سيرافى آموخت و چندى هم در محضر ابوسليمان منطقى با گروهى از دانشمندان و حكماى عهد معاشرت داشته و مدتى نيز درك خدمت ابن العميد و صاحب بن عباد و ابن سعدان را كرده و با ابوعلى مسكويه نيز رابطه داشته است. از آثار مهم او كتاب الامتاع و المؤانسة، كتاب الهوامل و الشوامل، كتاب المقابسات، كتاب البصائر، رسالة فى الصداقة است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (145 -144 /5)، ايضاح المكنون (440 ،65 /2 ،602/1)، تاريخ ادبيات در ايران (642 ،353 ،300 ،286 ،260/1)، تاريخ اسلام (حوادث 402 -400/400

-381)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (172 -157)، تاريخ نجوم اسلامى (99 -98 ،70)، تذكره ى هزار مزار (97 -96)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (126 -124 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1029/8)، دايرةالمعارف فارسى (29/1)، روضات الجنات (85 -56 /8)، ريحانه (84/7)، سخن و سخنوران (20)، شيرازنامه (150 -149)، كشف الظنون (1778 ،522 ،246 ،167 ،140)، الكنى والالقاب (61/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن چهارم/ 12)، لسان الميزان (637 -633 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوحيان)، معجم الادباء (52 -5 /15)، معجم المؤلفين (205/7)، الوافى بالوفيات (41 -39 /22)، وفيات الاعيان (113 -108 /5)، هدية الاحباب (14)، هدية العارفين (685 -648 /1)، يادداشتهاى قزوين (180 -174 /4).

تويسركاني، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: ارديبهشت 1372، تهران.

دكتر قاسم تويسركانى فارغ التحصيل رشته ى دكتراى ادبيات دانشگاه تهران بود و در همين دانشگاه تدريس مى كرد. نامه هاى رشيدالدين وطواط به تصحيح او در سلسله انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است. كتاب ديگر او قواعد النحو و هى التدريس فى بعض الصفوف من كليه المعقول و المنقول (1371) است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تويسركاني، محمدصادق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1062 ق)، اديب و نحوى امامى. پس از تكميل مقدمات علوم اسلامى و فنون ادب، به حوزه ى درس شيخ بهايى راه يافت و از خواص شاگردان وى در زمينه ى معقول و منقول گرديد. از جمله آثار وى: «زهر الحديقه» كه شرح مزجى است بر اسلوب «قال اقول» بر «لغز النحو» شيخ بهايى؛ كتاب «النهج الصفى»، در اصول عقايد، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (420/24 ،68/12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 276/11).

تويسركاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد حسن حسينى اصفهانى. عالم فاضل اديب، از شاگردان و مخصوصين حاج شيخ محمد باقر نجفى بوده، و در اوايل قرن 14 وفات يافته.

[او] در مقدمه ى كتاب بحر المعارف (ترجمه ى جلد 15 بحارالانوار) از تأليفات آقا نجفى، فهرست مؤلفات وى را نام برده، كتاب در سال 1297 به طبع رسيده است، و به خط محمد باقر بن محمدحسن خطاط بروجنى اصفهانى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تهامي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدغلامرضا تهامي، فرزند آيت الله تهامي در سال 1310 در شهر بيرجند ديده به جهان گشود.وي در سال 1331 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ادامه داد. دكتر سيدغلامرضا تهامي در اوايل دهه 1330 همكاري خود را با «مجله ايران ما» آغاز كرد.دكتر تهامي، پس از بازنشستگي از مشاغل رسمي، در سال 1365، دوباره به ترجمه، تحقيق و ويراستاري - كه از علايق اوست- روي آورد. وي بيش از 100 عنوان كتاب را ويراستاري كرده كه 30 عنوان آن از كتاب هاي «مركز نشر ميراث مكتوب» را شامل مي شود. كتاب"فرهنگ اعلام تاريخ اسلام" تاليف سيد غلامرضا تهامي، در سال 1386به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد غلامرضا تهامي در سال 1331 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ادامه داد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد غلامرضا تهامي تا اوايل دهه 40، ويرايش بيش از 20 عنوان از كتابهاي «بنگاه ترجمه و نشر كتاب» را برعهده داشت. از جمله برخي ترجمه هاي بديع الزمان فروزانفر. «فرهنگ اعلام

تاريخ اسلام» دكتر تهامي در دو مجلد با 28 هزار مدخل و بيش از شش هزار صفحه از سوي شركت سهامي انتشار، در اسفند 1385 منتشر شده است. دكتر تهامي، پس از بازنشستگي از مشاغل رسمي، در سال 1365، دوباره به ترجمه، تحقيق و ويراستاري - كه از علايق اوست- روي آورد. وي بيش از 100 عنوان كتاب را ويراستاري كرده كه 30 عنوان آن از كتاب هاي «مركز نشر ميراث مكتوب» را شامل مي شود.

جوائز و نشانها : كتاب"فرهنگ اعلام تاريخ اسلام" تاليف سيد غلامرضا تهامي، در سال 1386به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 باروي قفقاز، دو قرن مبارزه مسلمانان قفقاز

ويژگي اثر : ترجمه

2 بحران فرهنگ اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

3 چين و هنرهاي اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

4 سياست و ديانت در اسراييل

ويژگي اثر : ترجمه

5 فرهنگ اعلام تاريخ اسلام

ويژگي اثر : تاليف.اين كتاب در سال 1386 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.دكتر سيد غلامرضا تهامي درباره اين كتاب چنين مي گويد: اعلام در لغت به معني علم هاست و در زبان عربي به معني اسلامي خاص است، در فارسي ما اسامي خاص داريم مثل اسم كوه ها، شهرها و... در زبان عربي و در اصطلاح نويسندگي آنچه درباره اشخاص و اماكن خاص

استرا علم مي گويند. در پايان بسياري از كتاب هاي غالبا مذهبي، اعلام اشخاص يا اعلام اماكن آمده است. در اين كتاب هم موضوع همين است. البته فرهنگ به معناي شخصيت هاست مثل «فرهنگ مصاحب»، كلمه قاموس را هم به جاي فرهنگ به كار مي برند يا كلمه معجم. اما در زبان فارسي به آن «فرهنگ» گفته مي شود و فرهنگ اعلام يعني كتابي كه اسامي خاص يك دوره يا كشور يا يك گروه كه معمولا بر حسب حروف الفبا مرتب شده در آن تنظيم مي شود.

6 مسايل هنر و زيبايي شناسي

ويژگي اثر : ترجمه

7 نگارگري اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

ثروت، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور ثروت در سال 1327 در شهر اردبيل متولد شد. ايشان داراي مدرك دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1368 مي باشدو نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي منصور ثروت به قرار زير است: سوابق تحصيلي ديبلم اد بي در دبيرستان اذرابادگان اردبيل 1345 كارشناسي رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تبريز 1352 كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تبريز 1356 دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران 1368

همسر و فرزندان : منصور ثروت متاهل و داراي يك فرزند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري دكتر منصور ثروت به ترتيب زير است: از سال 1352 تا 1359كارمند دانشگا ه تبريز از 1359 تا 1370 عضو هيا ت علمي دانسگاه تبريز از سال

1370 تا كنون عضو هيا ت علمي دانشگاه شهيد بهشتي مدير گروه زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه شهيد بهشتي از سال 1380 تا 1382 مدير گروه انتشارات فرهنگستان عضو شوراي پژوهشي دانشكده عضويت در برخي از گرد هماييهاي ملي و بين المللي

فعاليتهاي آموزشي : منصور ثروت از سال 1360 تا كنون در مقاطع كارشناسي كارشناسي ارشد و دكتري زبان و ادبيات فارسي مشغول به تدريس در دانشگاه شهيد بهشتي ؛ دانشگاه هرمزگان و تبريز مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : از علايق پژوهشي منصور ثروت مي توان به : لغت متون ادبي، نقد ادبي و مكتبهاي ادبي اشاره كرد.

چگونگي عرضه آثار : ب- مقالات 20 مقاله در مجله هاي معتبر دانشگاهي و غير دانشگاهي و ارائه در كنفذانسهاي علمي عنوان هاي طرحهاي پژوهشي و زمان اجراي آن: روشهاي اثباتي اهل عرفان

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اشنايي با مكتبهاي ادبي انتشارات سخن

ويژگي اثر : ج اول 1385

2 تحرير نوين تاريخ جهانگشاي جويني انتشارات امير كبير

ويژگي اثر : چ اول 1362 دوم 1378

3 خردنامه

ويژگي اثر : تصحيح،چ اول 1366 دوم 1371 سوم 1375

4 درست بنويسيم

ويژگي اثر : دانشگاه تبريز چ اول 1370 دوم 1374

5 روش تحقيق و مرحع شناسي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه بيام نور ج اول 1381

6 روش تصحيح انتقادي متون

ويژگي اثر : انتشارات بايا ج

اول 1378

7 فرهنگ غياث اللغات

ويژگي اثر : چ اول 1363 دوم 1375

8 فرهنگ كنايات

ويژگي اثر : چ اول دوم 1376 انتشارات سخن

9 فرهنگ لغات و تعبيرات عاميانه و معاصر

ويژگي اثر : چ اول 1365 دوم 1378

10 كشور وسط دنيا ( ره اورد سفر چين )

ويژگي اثر : انتشارات امير كبير چ اول 1380

11 گزيده ديوان خاقاني

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه بيام نور ج اول 1381

12 گنجينه حكمت در اثار نظامي

ويژگي اثر : چ اول 1369 دوم 1375

13 مجموعه مقالات كنگره بين المللي نظامي

ويژگي اثر : چ اول 1372

14 نظريه ادبي نيما

ويژگي اثر : انتشارات بايا چ اول 1375

15 نگارش فارسي ( براي دانشجويان زبان انگليسي )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه بيام نور چ اول 1374

16 يادگار گنبد دوار

ويژگي اثر : چ اول 1369 دوم 1375

ثعالبي نيشابوري، ابومنصور عبدالملك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(430/429 -350 ق)، اديب، نويسنده و مورخ. وى در دو روش نثر مصنوع و مرسل استاد بوده است. چون شغلش پوستين دوزى از پوست روباه بود، به ثعالبى مشهور شد. آثار مشهور او عبارت اند از: «يتيمه الدهر»، در شرح احوال شعراى بزرگ عهد مولف از شام تا ماوراءالنهر، كه از حيث انشاء بليغ و از باب اشتمال بر

احوال و اشعار بسيارى از شعراى آن عصر، خاصه شعراى تازى گوى ايران، اهميت بسيار دارد. وى اين كتاب را به وسيله ذيلى به نام «تتمه اليتيمه»، تكميل كرده است. از ديگر آثار وى: «الاعجاز و الايجاز»؛ «خاص الخاص»؛ «ثمارالقلوب فى المضاف و المنسوب»؛ «نثر النظم»؛ «التمثيل و المحاضره».[1]

ابومنصور عبدالملك بن محمد نيشابورى (ف. 429 ه.ق.) اديب و نويسنده و مورخ قرن چهارم و آغاز قرن پنجم است. وى در نثر مصنوع و مرسل عربى هر دو استاد بود. از آثار او يتيمة الدهر (ه.م.)، الاعجاز و الايجاز، خاص الخاص، ثمار القلوب فى المضاف والمنسوب، نثر النظم، كتاب التمثيل و المحاضرة و چند كتاب ديگر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (311/4)، تاريخ ادبيات ايران (642 -641 /1)، دايره المعارف فارسى (713/1)، ريحانه (365 -364 /1)، سرآمدان فرهنگ (136/1)، سيرالنبلاء (438 -437 /17)، وفيات الاعيان (180 -178 /3)، هديه العارفين (635/1).

ثعلبي، ابواسحاق، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 437/427/426 ق)، قارى، مفسر، حافظ، مورخ، فقيه، اديب و محدث. از اهالى نيشابور بود. وى از ابوطاهر بن خزيمه و ابوبكر بن مهران مقرى و ابومحمد مخلدى و همطبقه ى آنان روايت كرده است. استادان بسيار ديده و احاديث بسيار شنيده است. ابوالحسن واحدى تفسير را از او روايت كرده است. در علم قرآن او را يگانه ى زمان خود مى دانستند. از آثار وى: «عرايس المجالس فى قصص الانبياء»؛ «الكشف و البيان فى تفسير القرآن» معروف به «تفسير كبير» يا «تفسير ثعلبى»؛ «تاج العرايس»؛ «ربيع المذكرين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206 -205 /1)، دايره المعارف فارسى (713/1)، الذريعه (67 -66 /18 ،243 -242 /15)، روضات الجنات (257 -255 /1)، ريحانه (368

-367 /1)، سيرالنبلاء (437 -435 /17)، كشف الظنون (1496 ،1131)، الكنى و الالقاب (131/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (38 -36 /5)، الوافى بالوفيات (308 -307 /7)، وفيات الاعيان (80 -79 /1)، هديه العارفين (75/1).

ثقة الاسلام، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد محسن بن مير محمّد باقر بن مير سيد على مدرس مير محمّد صادقى. عالم جليل، در 12 ربيع الثانى سال 1285 در اصفهان متولّد گرديده، مقدّمات علوم را در اصفهان نزد علماى اين شهر آموخته، در سنّ هيجده سالگى به عتبات عاليات جهت تكميل تحصيلات مهاجرت نموده، در آن ارض اقدس مدّتى نزد جمعى از دانشمندان تلمّذ نموده كه از آن جمله است: ميرزا محمّد على رشتى، و ميرزا محمد حسن شيرازى، و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و آقا سيد محمد كاظم يزدى، و قسمت عمده تحصيلات او نزد آخوند خراسانى بوده، و از خواصّ آن مرحوم به شمار مى آمده، و در 1230 به ايران معاودت نموده، به درس و بحث و اقامه جماعت اشتغال جسته.

سرانجام در قبل از ظهر روز 6 ماه صفر سال 1382 وفات يافته، در تخت فولاد درتكيه مير محمّد صادقيها جنب تكيه ملك مدفون گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- ارشاد المسلمين، در نسب نامه خود. و در اين كتاب از او استفاده شده است 2- انيس العارفين، در احوال برزخ و جنّت و نار، مطبوع 3- تقريرات اصولّيه اساتيدش 4- حاشيه بر طهارت شيخ 5- خلاصة الاصول، از محبث الفاظ تا محبث تعادل و تراجيح 6- رساله در اصول دين 7- رساله در لباس مشكوك 8- رساله در تقليد اعلم 9- رساله در عدالت 10- رساله در قاعده من ملك شيئاً 11-

رساله در قاعده ميسور 12- رساله در وضو، طبق رساله شيخ اسماعيل مقرّى كه تمام سطرها اگر خوانده شود مسأله وضو است، و كلمات اوّل سطرهاى هر صفحه غرض از تأليف است، و كلمات وسط سطرها اگر جمع شود مسأله لغز است، و كلمات آخر سطرها بيان ذكر دعايى است به جهت علاج جراحات 13- رساله اى در طرق روايت خود و اجازه آنها به فرزندش فاضل بزرگوار آقا سيد محمّد كاظم 16- كتابى در مجازاتهاى معاصى (حدود و ديات و تعزيزات) 15- مبك المؤمنين 16- مشكول، مانند كشكول 17- مقتصر المقال، در علم رجال 18- نور الايمان، ردّ بر بابيّه؛ و رسائل عديده ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقة الواعظين، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و اديب و شاعر، و از محترمين اهل منبر اصفهان به شمار مى رفت. كتب و رسائل چندى تأليف نموده و آن ها را در پشت جزوه هاى كه در ترجمه و شرح حديث كساء نوشته و به طبع رسانيده نام برده است:

1- آثار باقريّه 2- بغية الامجاد فى لغات الاضداد 3- ترجمه و شرح حديث كساء، مطبوع 4- دررالثمين 5- ديوان السادات 6- سرور العباد فى صدق المعاد 7- سلطان المقاتل 8- كرامة الامّة فى معرفة الائمّة 9- لئالى الصدق و خير التحف 10- مجمع الاحزان 11- معاجز القرآن 12- المعراجيّة 13- منتخب اللغة؛ و غيره.

در شب شنبه 26 ذى حجّة الحرام سال 1380 وفات يافته، در اطاق پدر مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقةالاسلام، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ محمّد باقر بن شيخ محمّد تقى رازى اصفهانى.

عالم زاهد فقيه مجتهد اصولى، از مشاهير علما و فقها و مدّرسين اصفهان. مادرش دختر سيد صدر الدين عاملى بوده، به دين جهت از طرف پدر و مادر هر دو، نواده شيخ جعفر كبير است.

در ربيع الاول سال 1271 در اصفهان متولّد شده، و در اصفهان و نجف نزد: پدر بزرگوار خود، و آقا شيخ مهدى نجفى، وحاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و ميرزاى بزرگ شيرازى، و شيخ راضى نجفى تحصيل نموده تا به مقامات عاليه اجتهاد نايل شده، در اصفهان به درس و بحث و اقامه جماعت و تدريس پرداخته.

سرانجام در روز 3 شنبه چهارم شعبان المعظم سال 1318 وفات يافته، در نجف اشرف در جنب برادر خود آقا شيخ محمّد حسين مدفون گرديد.

در تاريخ اصفهان و رى (:335) درباره او گويد: عقل اكمل آقايان

مسجد شاه بوده، و به كارهاى خوب اقدام نمود، يكى: دادن سالى هزار تومان به دولت، عوض ماليات قهوه خانه هاى اصفهان و بستن آن انجمن مفاسد و كارخانه اتلاف مال و جان و حال و وقت و شرافت و آسايش مردم را. دوّم: جلوگيرى از خيالات سطحى برادرش آقاى حاج شيخ نور اللَّه.

تاريخ فوتش «ثقة الاسلام آوى بالجنان» است.

ديگر از آثار او احداث مدرسه اى به نام خودش در محّله حسن آباد اصفهان كه ظاهراً محلّ مدرسه ساروتقى بوده و در طول زمان خراب شده، ايشان در سال 1317 تجديد بنا كردند.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- حواشى بر كتاب ارشاد الاذهان، كه آن را فرزندش حاج شيخ مهدى به دستور او ترجمه كرده و وى حاشيه كرده است 2- رساله در آداب نماز شب و استخاره، مطبوع 3- رساله در اصول دين، مطبوع 4- كتابى در معاصى كبيره، مطبوع 5- كتابى در ولايت به عربى 6- رساله عمليّه كه در آن هزار مسأله از مسائل نماز را ذكر فرموده است. 7- مناسك حج؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقةالسلام

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ميرزا) على آقا تبريزى بن (حاج ميرزا) موسى، از علماى آذربايجان (و. تبريز 1277- مقت. 1330 ه.ق.). وى در نظم و نثر فارسى مهارت داشت و از تأليفات او «مرآة الكتب» در اسامى مؤلفات شيعه است. او از مشروطه طلبان و آزاديخواهان بود و در تبريز به دست روسهاى تزارى به دار آويخته شد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ثقفي كوفي، ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابواسحق ابراهيم بن محمّد ثقفى كوفى اصفهانى، از بزرگان مؤلّفين، و ثقات مصنّفين و موّرخين است، در اوّل، زيدى مذهب بوده و سپس امامى شده است، در حدود پنجاه و سه مجلد كتاب تأليف نموده.

شرح حالش در معالم العلماء، و معجم الادباء، و روضات الجنات(:2) و ديگر كتب مبسوطاً نوشته شده است.

از كتب اوست: 1- اخبار زيد بن على 2- اخبار كشته شدگان از اولاد ابى طالب عليه السلام 3- قيام حسن بن على عليه السلام 4- مقتل الحسين عليه السلام 5- مقتل أميرالمؤمنين عليه السلام 6- الجمل 7- فدك 8- صفّين 9- حكمين 10- نهروان 11- ما نزل من القرآن فى أميرالمؤمنين عليه السلام 12- المودّة فى ذى القربى 13- كشته شدگان از آل محمّد؛ [14-العارات] و غيره.

وفات صاحب عنوان در سال 280 هجرى در اصفهان روى داده است.

در فضيلت او همين بس كه ابونعيم اصفهانى در حقّش گفته است: كان غالياً فى الرفض.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقفي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1239 ش)، پزشك، نويسنده و مترجم. ملقب به اعلم الدوله. وى به شيوه ى پدر، كه از اطباى مشهور ناصرالدين شاه بود، ابتدا طب را در دارالفنون فراگرفت، سپس براى تكميل تحصيلات به پاريس رفت و در اوايل سلطنت مظفرالدين شاه به تهران بازگشت و در دستگاه شاهى، مقامى عالى يافت و از سوى شاه به اعلم الدوله ملقب شد. پس از فوت مظفرالدين شاه، طبيب مخصوص ملك منصور ميرزا شعاع السلطنه شد. اعلم الدوله در زمان محمدعلى شاه، به اجبار به فرانسه رفت و در پاريس، به كمك برادرش، دكتر جليل خان نديم السلطان، انجمنى به نام ايران جوان دوم تاسيس كرد و به فعاليت بر ضد محمدعلى شاه پرداخت. پس

از فتح تهران، دكتر اعلم الدوله به ايران بازگشت و رئيس اولين بلديه ى قانونى تهران شد. سپس با سمت ژنرال كنسول به سويس رفت. در اين ماموريت سى تن از جوانان بختيارى را به منظور ادامه ى تحصيل به اروپا برد. ثقفى در زمان رضاشاه مدتى مدير كل و سپس وزارت معارف و اوقاف بود. وى در اواخر عمر از كارهاى دولتى كناره گرفت و انجمنى به نام انجمنى معرفه الروح تجربتى ايران تاسيس كرد. خليل خان طبيبى حاذق و نويسنده اى توانا بود. او به زبان فرانسوى تسلط داشت و مقالات و رسايلى به آن زبان نوشته است. سرانجام در تهران وفات يافت و در امامزاده عبدالله در آرامگاه سعدالدوله دفن شد. تاليفات به جاى مانده از وى: «باغ سرور»؛ ترجمه ى داستانهايى از ادبيات فارسى به فرانسه؛ «كنت مونت كريستو»، جلد دوم ترجمه از فرانسه به فارسى؛ «فرائد اللغه»؛ «خردنامه جاودان»؛ «هزار و يك حكايت»؛ «كليد زندگى»؛ «كليد شناسايى در علم غيرمرئى هفتاد و يك مقاله ى معرفه الروح»؛ «مقالات گوناگون»، شامل حوادث و وقايع تاريخى عهد قاجاريه، به ويژه در دوران سلطنت ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه، كه در اغلب آنها خود وى شاهد عينى و حاضر و ناظر بوده است.[1]

معروف به اعلم الدوله، فرزند ميرزا عبدالباقى حكيم باشى، متولد 1236. پس از انجام تحصيلات مقدماتى در تهران، به پاريس رفت و در رشته ى پزشكى درجه ى دكترا گرفت. بعد از مراجعت به ايران به استادى رشته ى طب دارالفنون برگزيده شد. مدت ها در آن سمت به تعليم پزشكان ايرانى مشغول بود. در دوران سلطنت مظفرالدين شاه، به جاى ميرزا محمودخان حكيم الملك كه ابتدا وزير دربار و بعد والى گيلان شد، به سمت پزشك

مخصوص شاه انتخاب گرديد و تدريجاً شاه را عميقاً زير نفوذ خود قرار داد و از طرفى چون به حكومت قانون و مشروطه علاقه مند بود، در هر فرصت شاه را تشويق به صدور فرمان مشروطيت مى كرد. مساعى او در تسريع صدور فرمان مشروطيت به گواهى تاريخ بر اهل تحقيق مكتوم نيست. بعد از صدور فرمان مشروطيت، همچنان به كار طبابت و استادى دارالفنون اشتغال داشت. مدتى رئيس انجمن بلدى تهران (انجمن شهر) و زمانى نيز كنسول ايران در سوئيس شد. در 1323 ش در سن 87 سالگى درگذشت. او از مشاهير و پزشكان دوره ى قاجاريه و مشروطيت ايران به شمار مى رود. مردى بود بسيار فاضل، اهل تحقيق و تتبع، نويسنده اى توانا با سبكى روان و شيرين و جذاب. در عمر طولانى خود آثار گرانبهائى از خود به يادگار گذارد كه مهمترين آنها عبارتند از: 1- هزار و يك حكايت؛ 2- صد و پنجاه مقاله يادگار عصر جديد؛ 3- خردنامه ى جاويدان؛ 4- مقالات گوناگون؛ 5- فوائدالنصايح؛ 6- تحفه ى نوروزى؛ 7- هزار و يك نصيحت و چند اثر ديگر.

اعلم الدوله يكى از معتقدان جدى احضار ارواح بود. در تهران، انجمنى به نام انجمن معرفةالروح تشكيل داد. از لحاظ اخلاقى و انسانى از افراد كم نظيرى بود كه سال ها مى گذرد و نظيرشان پيدا نمى شود. فرزندش حسين اعزاز ثقفى در حفظ و نگهدارى و ازدياد كتب و آثار عتيقه ى او جديتى به تمام معمول داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دايره المعارف فارسى (713/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (223 -215 /1)، سرآمدان فرهنگ (249/1)، شرح حال رجال (489 -487 /1)، لغت نامه (ذيل/ خليل ثقفى)، مولفين كتب چاپى (28 -24

/3)، يادگار (س 3، ش 5، ص 48 ،45)، يادداشتهاى قزوينى (178 -176 /8).

ثمره، يداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يدالله ثمره در سال 1311 در شهر كرمان بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته زبانشناسي از دانشگاه لندن-انگلستان در سال 1348 است. وي استاد بازنشسته دانشگاه تهران ، و هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشكده زبانها و ادبيات دانشگاه آزاد اسلامي مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي والدين و انساب : پدر يدالله ثمره ،عنايت الله ثمره نام دارد.خاطرات كودكي : يدالله ثمره در يك خانواده فرهنگي متولد شد و دوره دبستان را تحت نظر پدر و مادرش در دبستان بدر سيرجان تحصيل كرده است.او مي گويد:" پدر و مادرم، هردو ، معلم بودند و من تحصيلات اوليه ام را در خانواده پيش پدر ومادر شروع كردم و سپس در مدرسه اين دونفر ،تحصيلات ابتدايي را به پايان رساندم. پدرم مدير مدرسه بود و مادرم هم معلم همان مدرسه. بنابراين، اولين معلمان من پدر و مادرم بودند. قبل از اينكه به مدرسه بروم، پدرم قرآن و مقداري تعليمات مذهبي به من آموخت. من شش سال ابتدايي را در مدرسه پدرم به پايان رساندم. مدتي از دوره تحصيلات ابتدايي را در كرمان گذراندم و بعد از انتقال پدرم به يكي از مدارس سيرجان ،كه به مديريت آن مدرسه رسيد، من هم به انجا نقل مكان كرده و تا ششم ابتدايي را در آن مدرسه بودم." اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : يدالله ثمره در يك خانواده فرهنگي در شهر كرمان به دنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : يدالله ثمره پس اتمام تحصيلات ابتدايي

،تحصيلات متوسطه اش را در دانشسراي مقدماتي كرمان به پايان رساند و در مهرماه 1329 به عنوان آموزگار پايه يك به خدمت وزارت فرهنگ آن زمان درمي آيد. يكي دو سال بعد ، ديپلم كامل متوسطه در رشته ادبي را اخذ و چندسالي در وزارت فرهنگ كرمان تدريس كرد. او در سال 1336 به تهران آمد و در كنكور دانشگاه تهران در سه رشته ادبيات فارسي، باستان شناسي و حقوق شركت كرد و در هر سه رشته قبول شد و از بين آنها ادبيات فارسي را بر گزيد. در سال 1339 با رتبه اول ، از دانشكده ادبيات ليسانس ادبيات فارسي گرفته و بلافاصله وارد دوره دكتراي ادبيات فارسي مي شود و حدود دو سال ونيم در اين دوره تحصيل كرد. استاد در اواسط سال ،1341 از طرف دولت ايران بورس تحصيلي شاگرد اولي دريافت كرد و براي تكمل معلوماتش به انگلستان عزيمت كرد و در دانشگاه لندن به تحصيل زبان شناسي پرداخت و در سال 1347 با درجه دكترا از دانشگاه لندن فارغ التحصيل شد. خاطرات و وقايع تحصيل : يدالله ثمره در خصوص انگيزه اش از انتخاب زبان شناسي آن هم در سالهايي كه در نظام آموزش عالي چيزي به اين عنوان اصلاً وجود نداشت مي گويد: «ما در دوره ليسانس دو يا سه درس با محتواي زبان شناختي داشتيم. چند تا از اين درسها به زبان شناسي و زبان هاي باستاني مثل پهلوي ، فارسي باستان و اوستا و نيز ساختمان اين زبانها مربوط مي شد. يكي دو درس هم به زبان شناسي نوين مربوط مي شد، مثل تاريخ زبان و دستور

زبان و غيره كه اينها جزو دروس ادبيات بود و با عنوان رشته زبان شناسي تدريس نمي شد. استادان اين دروس هم بعضي مانند مرحوم پورداود و مرحوم صادق كيا، زبان هاي باستاني را درس مي دادند و بعضي مثل مرحوم خانلري و مرحوم مقدم مطالبي به اسم زبان شناسي جديد تدريس مي كردند. البته چيزهايي كه آنها درس مي دادند با اين زبان شناسي كه امروز مي شناسيم تا حدودي فرق داشت و آميزه اي بود از زبان شناسي باستاني و جديد... يادم هست وقتي كه از استادهايم خداحافظي مي كردم كه بروم خارج ، بعضي ها به من سفارش مي كردند كه زبان شناسي بخوانم. از ميان اين افراد، به خصوص بايد از دكتر مقدم ، خانلري و كيا يادكنم كه مرا خيلي تشويق مي كردند. آنها معتقد بودند چون ما متخصص زبان شناسي نداريم و اين رشته در آينده مطمئناً در ايران تأسيس خواهد شد براي تدريس آن به متخصص و مدرس نياز داريم. اين بود كه وقتي به انگليس رفتم، تا حدودي با زبان شناسي آشنايي داشتم.» دكتر ثمره درباره خاطراتش از لندن و تحصيل در آنجا چنين مي گويد: «يادم هست كه وقتي وارد دانشگاه شدم، تا مدتي، حداقل شش ماه، همه چيز برايم سير و سياحت بود و تازگي داشت چون با آن سيستم دانشگاهي كاملاً بيگانه بودم. از رفتار استادها گرفته تا طرز حرف زدن آنها با دانشجو، طرز رفتارشان، معاشرت شان با دانشجوها، تجهيزات كتابخانه ها، آزمايشگاهها و امثال اينها همگي برايم تازگي داشت.» فعاليتهاي ضمن تحصيل : يدالله ثمره بين سالهاي 38 تا 39 حرف «ه_»

لغتنامه دهخدا را نوشته و همكاري هايي هم در تأليف فرهنگ معين داشته است.استادان و مربيان : يدالله ثمره در دوران تحصيلات دانشگاهي در ايران از محضر اساتيدي چون بديع الزمان فروزانفر، دكتر محمد معين، جلال الدين همايي، محمد تقي مدرس رضوي، ابراهيم پورداوود، عبدالحميد فروزاني، دكتر محمد خوانساري، دكتر ذبيح الله صفا ،استادخانلري،دكتر مقدم و دكتر صادق كيا كسب فيض كرد و از اساتيد دوران تحصيل وي در دانشگاه لندن، مي توان از: جي.دي.اوگانور، ا.سي.گيمسون، آر. اچ. روبينز و هاليدي نام برد.وقايع ميانسالي : يدالله ثمره در سال1347 به عضو يت هيأت علمي دانشگاه تهران درآمد و در سالهاي ،1350 1360 و 1369 به ترتيب به درجه استاديار، دانشيار و استاد نايل گشت. يكي از زمينه هاي مورد علاقه ثمره آموزش زبان فارسي به خارجيان است و در اين زمينه هم خيلي كار كرده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغلي كه يد الله ثمره به عهده داشته اند عبارتند از : كارشناس برنامه ريزي آموزشي دروزارت علوم و آموزش عالي رياست انجمن زبانشناسي ايران عضويت در هيأت علمي دانشگاه تهران از سال 1347 استاديار، دانشيار و استاد دانشگاه تهران طي سالهاي 1369 - 1350 مدير گروه زبان شناسي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران طي سالهاي 75 - 1370 مدير پژوهشگاه گويش شناسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي طي سالهاي 54 - 1351 مدير گروه علوم انساني انستيتو علوم بيمارستاني طي سالهاي 57 - 1352 عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي عضو دائمي انجمن آواشناسي بين المللي IPA همكاري با موسسات و مراكزي تحقيقاتي : فرهنگستان دوم بمدت 4 سال ،مركز تحقيقات الكترونيك دانشگاه صنعتي شريف بمدت يك

سال ، موسسه دانش پژوهش ايران بمدت يك سال،وزارت جهاد كشاورزي مركز تحقيقات روستاييبمدت سه سال،وزارت آموزش و پرورش دفتر تهيه و تدوين كتب درسي و آموزشي بمدت سه سال ،بنياد ايرانشناسي بمدت يك سال ،فرهنگستان زيان و ادب فارسي بمدت هشت سالفعاليتهاي آموزشي : يد الله ثمره بعنوان دبير دبيرستانهاي ايران ازسال 1329تا 1342 فعاليت داشته است و بعنوان استاد يار، تدريس در دانشگاههاي تهران ، تربيت معلم ، امام خميني قزوين و انستيتو علوم بيمارستاني تهران ازسال 1347 تا 1377 را عهده دار بوده اند. وي همچنين درسال 1377 بعنوان استاد در دانشگاه آزاد اسلامي و دانشگاه لندن به تدريس زبان شناسي اشتغال داشته است .مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : يدالله ثمره يكي از مؤسسين اصلي آزمايشگاه زبان دانشكده ادبيات دانشگاه تهران مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يدالله ثمره در نخستين كنگره تحقيقات ايراني ، سومين و چهارمين كنگره تحقيقات ايراني ، سمينارزبانشناسي ، سمينار جهاني ISO و همايش ايرانشناسي بنياد ايرانشناسي شركت كرده است . همچنين با فرهنگستان علوم بخش گردآوري گويشهاي ايران، از سال 1350تا1354 و در مركز تحقيقات الكترونيك دانشگاه صنعتي شريف و درموسسه توسعه دانش و پژوهش ايران و دروزارت جهاد كشاورزي، مركزتحقيقات روستايي، در وزارت آموزش و پرورش، دفتر تهيه و تدوين كتب درسي وآموزش فارسي به خارجيان،نيز فرهنگستان زبان وادب فارسي فعاليت داشته است .شاگردان : يدالله ثمره در باره دانش آموختگان و دانشجويان تحت تعليم خود چنين مي گويد: «الآن 90درصد افرادي كه در دانشگاههاي مختلف زبان شناسي درس مي دهند، يا پرورش يافتگان داخل هستند يا لااقل

فوق ليسانس خود را در اينجا گرفته اند و براي گرفتن دكترا به خارج رفته اند. مثلاً دكتر سيمين كريمي فوق ليسانس خود را همين جا گرفت. دكترايش را همين جا تا حد رساله گرفت و بعد رفت خارج و رساله اش را در آنجا نوشت و دكترايش را از آنجا گرفت و حالا هم در دانشگاههاي آمريكا درس مي دهد.» و البته شاگردان ديگري چون دكتر حسن پوراقدم كه مشغول تدريس در آمريكاست، يا چند نفر ديگر از دانشجويانش كه حالا در دانشگاههاي انگليس تدريس مي كنند ثمره سالها تلاش و كوشش يدالله ثمره مي باشد.همفكران فرد : يدالله ثمره با دكتر باطني و دكتر ميلانيان همفكري نزديكي دارد.آرا و گرايشهاي خاص : يدالله ثمره درباره زبان شناسي مي گويد: «زبان شناسي از ابتداي پيدايش تا امروز در مسير رشد بوده است. زبان شناسي فارسي در مسير تكامل بوده است. به طور كلي اولين هدف زبان شناسي در ايران اين بودكه به زبان فارسي و زبان شناسي زبان فارسي خدمت كند. در اين راهكارهاي زيادي صورت گرفته و مقالات و كتابهاي نسبتاً قابل توجهي نوشته شده است.» جوائز و نشانها : - دريافت لوح تقدير از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي ترجمه كتاب " زبانهاي خاموش" در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران - تنديس سخن ،دانشگاه علامه طباطبائي در سال 1383 - مدال زرين دانشگاه تهران-تهران در سال 1385 بمناسبت تجليل و قدرداني از خدمات علمي.چگونگي عرضه آثار : از يداله ثمره تعداد زيادي مقالۀ تحقيقي و فرهنگي و زبان شناسي در نشريات مختلف مانند: نشريۀ دانشكدة ادبيات، نشريه كنگره ايران شناسي،

مجله وحيد، مجله رودكي و غيره به چاپ رسيده است. - تعداد مقالات منتشر شده در مجلات علمي :17 مقاله - شركت در مجامع علمي : 7 مورد آثار : nbsp1 A Course In Colloquial Farsi ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه تهران،19772 The Arrangement Of Segmental PhinemesIn Farsi ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه تهران، شماره 15773 The verb system In Zeynabadi Dari ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال1357 به چاپ رسيده است4 آرايش واكه اي واژه هاي ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران درسال 1354 به چاپ رسيده است5 آموزش زبان فارسي ويژگي اثر : آزفا 1 ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، سال 1366 . اين كتاب يك دوره 5 جلدي است كه به زبان فارسي و انگليسي نوشته شده و تاكنون به 16 زبان ترجمه شده است6 آموزش زبان فارسي ويژگي اثر : آزفا ، وزارت و فرهنگ و ارشاد اسلامي ، سال 13677 آموزش زبان فارسي ويژگي اثر : اين كتاب درآزفا و تحت وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي درسالهاي 69_ 1367به چاپ رسيده است.8 آواشناسي زبان فارسي ، آواها و ساخت آوائي هجا ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي، سال13649 پاره اي ويژگيهاي دستوري دري

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران درسال 1356 به چاپ رسيده است10 تحليل ساختاري فعل در گويش گيلكي كلاردشت ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيا ت دانشگاه تهرا ن در سال 1367 به چاپ رسيده است11 تحليل سبكي حافظ و معرفي غزلي تازه منسوب به او ويژگي اثر : اين مقاله درچهارمين كنگره تحقيقات ايراني درسال1354 به چاپ رسيده است12 تحليلي بررده شناسي زبان ، ويژگيهاي رده شناختي زبان فارسي ويژگي اثر : اين مقاله در مجله زبان شناسي درسال 1369 به چاپ رسيده است13 تهيه و تدوين بخشي ازحرف «ه»لغت نامه دهخدا ويژگي اثر : مجلدات 75تا 10414 درياي خليج فارس درصوره الارض ابن حوقل ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات دردانشگاه تهران درسال1368 به چاپ رسيده است15 دريچه اي به زبان فارسي ويژگي اثر : انتشارات المهدي، سال 137316 راهنماي تدريس زبان فارسي ويژگي اثر : اين كتاب درآزفا و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي درسال 1369 به چاپ رسيده است.(اين كتاب تاكنون به زبانهاي فرانسه، آلماني، روسي، اسپانيايي، تركي استانبولي، هندي و... ترجمه شده است)17 راهنماي زبان فارسي ويژگي اثر : انتشارات المهدي ، سال 1374-اين دو كتاب كه براي دانشگاههاي قزاقستان ،تاجيكستان و ازبكستان نوشته شده توسط مرحوم پروفسور رستم اوف به زبان قزاقي

و خط سيريليك برگزيده شده است.18 زبانهاي خاموش ويژگي اثر : ترجمه، باهمكاري دكتر بدر الزمان قريب ، پژوهشگاه علوم انساني ، سال 1365- اين كتاب، برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در 1366 از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد ،19 ساختمان فونولوژيكي درفارسي ويژگي اثر : اين مقاله در نخستين كنگره تحقيقات ايراني در دانشگاه تهران درسال1350 چاپ شده است20 ساختمان واجي «وند » درفارسي ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1351 به چاپ رسيده است21 شناخت نظام آوايي زبان ويژگي اثر : (ترجمه)، فرهنگ معاصر. (زير چاپ) .22 طرح آوايي واژه هايي دو هجايي درفارسي ويژگي اثر : اين مقاله درسومين كنگره تحقيقات ايراني دربنياد فرهنگ ايران درسال 1352 به چاپ رسيده است23 طرح حرف نويسي و واج نويسي زبان فارسي ويژگي اثر : اين مقاله در سمينار جهاني ( Internation Standadization Organization )درلندن در آوريل 1997 به چاپ رسيده است24 نظام آوايي زبان ويژگي اثر : نظريه و تحليل ، فرهنگ معاصر ، سال 136825 همكاري در تهيه و تدوين فرهنگ فارسي ويژگي اثر : اين كتاب تاليف محمدمعين است .

جابري انصاري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ميرزا على مستوفى بن محمود.

فاضل ارجمند گرامى، اديب موّرخ شاعر، از مشاهير فضلا و دانشمندان اصفهان، و از خاندان علمى و ادبى، در

18 رجب 1287 در شيراز متولّد شده، و در 5 جمادى الثانيه سال 1376 در اصفهان وفات يافته، در ايوان داخلى بقعه بابا ركن الدين مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت جمعى از افاضل همچون: ميرزا محمّد حسن نجفى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى تلمّذ فرموده، و در اين بين به تأليف و تصنيف اشتغال جسته، كتب زيادى تأليف نموده، و اغلب آنها را به طبع رسانيده است.

اينك به اسامى برخى از آنها اشاره مى شود:

1- آثار الحسان، در بدايع اشعار نسوان 2- اوصاف المستحسنه 3- آگهى شهان از كار جهان، 4 مجلّد 4- آفتاب درخشنده 5- اسرار الانصار 6- اسرار تاريخى قاجاريه 7- بدايع و نوادر 8- تاريخ اصفهان، مختصر 9- تاريخ اصفهان و رى 10- تفسير حسن، تفسير قرآن مجيد 11- تهذيب الاخلاق 12- ترجمه وفيات الاعيان ابن خلّكان كه به دستور ظل السلطان انجام داده 13- ترجمه فقه ابوحنيفه 14- تسهيل وصّاف 15- ديوان اشعار 16- رساله در حقيقت معراج 17- صعود المسعود 18- عشق حقيقى و مجازى، منظومه فارسى 19- گزارش شرح حال سعدى و حافظ 20- گنجينة الاسرار 21- گوهر شب چراغ، جلد اوّل آن مطبوع 22- لئالى السمط فى معالى النبى و السبط 23- منشآت 24- نوش دارو، در اخلاق 25- نور الثقلين، در مناقب رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم؛ و رسائل عديده ديگر از مطبوع و غير مطبوع، حدود سيزده مجلّد.

مرحوم انصارى در كتب خويش به نام جمعى از مشاهير خاندان خويش كه در اصفهان ساكن بوده اند اشاره مى كند. ذيلاً نام آنها در اين كتاب جهت تتميم مطلب تذكّر داده مى شود:

1- خواجه كمال

ابوالفتح جابرى فرزند خواجه جلال الدوله، معاصر شاه اسماعيل و مشرف خزانه سلطنتى.

2- ميرزا باقر فرزند ميرزا محمّد على كلانتر اصفهان، و واقف خانه ها و املاكى در اصفهان.

3- رئيس برگه، با فضايل متوافر، و از زمره اخيار و صاحبان خيرات بوده.

4- جلال الدين. از وزراى تراكمه و از اسخياى معروف بوده، معاصر سلطان الوند بهادر.

5- ميرزا حسين جابرى، كلانتر و حكمران اصفهان در عهد نادر شاه، و مقتول به امر او.

6- ميرزا داود، در دستگاه سلاطين صفويّه بوده، شاعر و اديب و بانى تكيه حاج ميرزا داود در جويباره است.

7- ربيع الدين، معاصر با نادر شاه و فرزند رفيع الدين.

8- رفيع الدين ابن مهدى مستوفى الممالك ايران.

9- ميرزا سلمان اعتماد الدوله بن على، اديب و نويسنده و شاعر معصر شاه طهماسب صفوى.

10- ميرزا عبداللَّه فرزند ميرزا سلمان، اديب و شاعر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

جاربردي، فخرالدين، ابوالمكارم احمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 746 ق)، فقيه و اديب شافعى. وى از فضلاى شاگردان قاضى بيضاوى و از داناترين دانشمندان تبريز بود و اوقات خود را بيشتر به تدريس و تاليف در زمينه علوم عقلى و نقلى صرف مى كرد. بين جاربردى و قاضى عضدى ايجى مشاجرات بسيارى در علوم بود. وى در تبريز درگذشت. از تاليفات او: «الحواشى على الكشاف» زمخشرى؛ شرح «المنهاج» بيضاوى؛ حاشيه بر «شرح المفصل» ابن حاجب، در نحو؛ «شرح اصول البزدوى»؛ «شرح الحاوى الصغير» قزوينى، و فروع فقه شافعى؛ «شرح الشافيه»، ابن حاجب، در صرف؛ «شرح الهدايه للمرغينانى» در فروع حنفيه؛ «المغنى»، در نحو.[1]

(منسوب به جاربرد) ابوالمكارم فخرالدين احمد ابن حسن بن يوسف، دانشمند معروف قرن هشتم (ف. تبريز 746 ه.ق.) وى پيوسته موظبت بر تحصيل علوم

مى كرد و به افاده طالبان علم ممارست داشت.

او ساكن تبريز بود و در همانجا درگذشت. جاربردى نزد قاضى بيضاوى صاحب تفسير معروف تلمذ كرده و با قاضى عضدالدنى ايجى معارضات و مناقضات داشته. وى تأليفات بسيار دارد از جمله: شرح شافيه ابن الحاجب در علم صرف، كتاب السراج الوهاج كه شرح بر كتاب منهاج استادش قاضى ناصرالدين بيضاوى است در علم اصول، تعليقات بر كشاف. المغنى كه رساله ايست در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (107/1)، حبيب السير (232/3)، روضات الجنات (347 -345 /1)، ريحانه (380/1)، كشف الظنون (626 ،1021 ،1478 ،1879 ،2036 ،222)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، الكنى و الالقاب (137/2)، معجم المولفين (199 -198 /1)، هديه العارفين (108/1).

جامي، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عين على فروشانى. عالم فاضل، اديب كامل، و شاعر متبحر، از اعقاب شيخ حر عاملى، در سال 1220 در قريه ى فروشان وفات يافته.

وى را منظومه اى است نظير «حمله ى حيدرى»، مشتمل بر احوالات حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در بحر تقارب، قريب بيست و پنج هزار بيت. [به نام جام گيتى نما]

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

جامي، معين الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 783 ق)، شاعر و اديب. نسبش به پنج پشت به شيخ الاسلام احمد جامى و از طرف مادر به ملك شمس الدين ابوبكر كرت، از پادشاهان آل كرت مى رسد. خواجه معين الدين خود از بزرگان خراسان به شمار مى رفت. وى در جام درگذشت و در مقبره ى نيايش شيخ احمد جام به خاك سپرده شد. وى از ادبا و شعراى نامى زمان خود بود و در نظم و نثر فارسى دست داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (219).

جاويد كبيري، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق كتابدارى.

تولد: 1323، مشهد.

درگذشت: 3 آبان 1374، مشهد.

غلامحسين جاويد كبيرى در سال 1351 موفق به اخذ درجه ى ليسانس زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه مشهد گرديد و در ادامه ى آن به اخذ درجه ى فوق ليسانس كتابدارى از دانشگاه تهران نايل آمد. سوابق خدمت حرفه اى او با شروع فهرست نويسى در كتابخانه ى مركزى دانشگاه صنعتى (آريا مهر سابق)؛ از سال 1351 الى 1354، آغاز شد. سپس به سمت سرپرست كتابخانه ى مركز تحقيقات هسته اى سازمان انرژى ايران (1361 -1354) منصوب گرديد.

در سال 1363 به سمت رياست كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد دانشگاه فردوسى مشهد انتخاب شد. با كوشش و فعاليت هاى وى و ديگر همكارانش نظام فهرست نويسى متمركز در كتابخانه هاى دانشگاه مشهد به اجرا درآمد. و از آن پس سازماندهى و آماده سازى كل مجموعه كتب فارسى، عربى و لاتين كتابخانه هاى دانشگاه مشهد در كتابخانه ى مركزى و مركز اسنتاد انجام گرفت. از ديگر فعاليت هاى پژوهشى او تدوين طرح فهرستگان كتاب هاى فهرست شده در دانشگاه مهشد بود كه با سرپرستى و نظارت وى و كوشش همكارانش اولين جلد آن در سال 1362 منتشر شد. سپس دو جلد ديگر نيز به

زيور طبع آراسته شد.

از سال 1364 فعاليت هاى آموزشى ايشان به عنوان مدرس و سپس مربى گروه كتابدارى آغاز شد و تا پايان عمر به انجام خدمات آموزشى اشتغال داشت.

از غلامحسين جاويد كبيرى آثارى بر جاى مانده است: طرح تشكيلات كتابخانه مركزى و مركز اسناد دانشگاه مشهد (مشهد، 1362)؛ طرح پيشنهادى براى ايجاد مركز سفارش و تهيه ى مدارك (كتب و مجلات) (با همكارى حسن جاويدى و رحمت الله فتاحى، مشهد، 1362)؛ صورت كتاب هاى فهرست شده در كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد (درهمكرد ده ساله 1362 -1352) (با همكارى محمد جوان خندان، محمدعلى خاكسارى، محمدرضا شالچيان، مليحه ناظم، نقيب نقوى، مشهد، 1362)؛ نظارت بر بررسى اجمالى مسائل كتابخانه هاى دانشگاه مشهد (گروه تحقيق: حسن جاويدى، رحمت الله فتاحى، مهرى پريرخ، مشهد، 1363)؛ پيرامون نقش آموزشى كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد دانشگاه فردوسى مشهد (با همكارى رحمت الله فتاحى، مشهد، 1363)؛ فهرست توصيفى انتشارات دانشگاه فردوسى مشهد از بدو تأسيس تا مهر 1362 (با همكارى محمدعلى خاكسارى و رحمت الله فتاحى، 1364)؛ صورت كتاب هاى فهرست شده در كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد (درهمكرد دو ساله 1364 -1362) (با همكارى حسن جاويدى، محمدعلى خاكسارى، رحمت الله فتاحى، عاطفه عطرچى و مليحه ناظم، 1356)؛ نظارت بر تحقيق كتاب فهرست پايان نامه هاى فارغ التحصيلان دانشگاه ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد، جلد اول (مشهد، 1367)؛ صورت كتاب هاى فهرست شده در كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد (درهمكرد سه ساله 1367 -1364) (با همكارى رحمت الله فتاحى، محمدعلى خاكسارى، حسن جاويدى، مليحه ناظم و محمد بنكدار، مشهد، 1369).

غلامحسين جاويد كبيرى به سبب حمله ى قلبى در سوم آبان 1347 دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جاويدان، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1322.

درگذشت: 1370.

از آثار

اوست: بررسى زبان، مبحثى در زبان شناسى همگانى (جورج يول، مترجمان اسماعيل جاويدان و حسين وثوق، تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جاويدي صباغيان، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جبان اصفهاني، ابومنصور محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 416 ق)، اديب، لغوى و شاعر. وى در رى به دنيا آمد و در اصفهان ساكن شد و به بغداد سفر كرد. جبان از نديمان صاحب بن عباد و اصحاب ابوعلى فارسى نحوى بود. از جمله آثار وى: «انتهاز الفرص فى تفسير المقلوب من كلام العرب»؛ «ابنيه الافعال»؛ «الشامل فى اللغه»؛ «شرح الفصيح»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (285 -284 /5)، كشف الظنون (133)، معجم الادباء (262 -260 /18)، معجم المولفين (31 -30 /11)، الوافى بالوفيات (180/4).

جبلي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالواسع، بديع الزمان بن عبدالجامع بن عمران بن ربيع غرجستانى، شاعر ايرانى(ف. 555 ه.ق.) از خاندانى علوى در غرجستان ولادت يافت، و در علوم زمان مخصوصا علوم ادبى كسب كمال كرد، و در شاعرى ممتاز شد. سپس به مدح شاهنشاه عصر از غوريان و سلجوقيان و غزنويان پرداخت. از ممدوحان وى طغرل تكين بن محمد است كه در 490 ه.ق. بر خوارزم استيلا يافت. ديگر بهرام شاه بن مسعود غزنوى است كه عبدالواسع در آغاز شهرت خود چهار سال در دستگاه او به سر مى برد، و چون بهرام شاه از سنجر استمداد كرد و سنجر به يارى او در 510 به غزنين لشكر كشيد، عبدالواسع به خدمت او پيوست و چندى در درگه او اقامت داشت و مورد علاقه سلطان بود. شعر او به لهجه عمومى زمان- كه تا آنگاه با زبان عربى آميزش بيشترى يافته بود- نزديك شد. وى به كلام آراسته مصنوع و پيرايه هاى لفظى و زيورهاى معنوى توجه بسيار داشته. جبلى در شعر عربى هم دست داشت. ديوان او در تهران به طبع رسيد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

جداري عيوضي، رشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رشيد جداري عيوضي در سال 1307 در تبريز متولد شد.ايشان داراي دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران ( در سال 1346) مي باشد.وي فعاليتهاي آموزشي خود را در سال 1340 با رتب? مربي در دانشگاه تبريز آغاز كرد و در سال 1356 به سمت استادي منصوب شد. كتاب"ديوان حافظ" تصحيح،رشيد جداري عيوضي ، در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته :

زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رشيد جداري عيوضي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تبريز گذراند و در سال 1333 از دانشگاه تبريز ليسانس زبان و ادبيات فارسي اخذ كرد. در سالهاي 1340 و 1346 موفق به دريافت فوق ليسانس و دكتراي خود از دانشگاه تهران گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رشيد جداري عيوضي فعاليتهاي آموزشي خود را در سال 1340 با رتب? مربي در دانشگاه تبريز آغاز كرد و در سال 1356 به سمت استادي منصوب شد.

جوائز و نشانها : كتاب"ديوان حافظ" تصحيح،رشيد جداري عيوضي ، در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : دكتر عيوضي علاوه بر مقالات متعددي كه در نشريات و كنگره هاي علمي ارائه داده، آثار ديگري به رشته تحرير در آورده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان پيام تبريزي

ويژگي اثر : مؤسسه تاريخ و فرهنگ ايران، 1351

2 تصحيح ديوان حافظ براساس سه نسخ? كامل كهن

ويژگي اثر : تصحيح،با همكاري دكتر اكبر بهروز، مؤسسه تاريخ و فرهنگ ايران، 1356.اين كتاب در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «ديوان حافظ» ديوان حافظ/ تدوين و تصحيح رشيد عيوضي. – تهران: نشر صدوق، 1376.- 2 ج. اين نكته مورد اتفاق است كه اشعار حافظ در زمان حيات وي تدوين نشده و علاقه جامعان ديوان به تكميل باعث شده است

كه حتي در كهن¬ترين نسخه كامل شناخته شده موجود نيز كه فقط بيست و يك سال پس از وفات خواجه تدوين شده است اشعاري راه يابد كه انتساب قطعي آنها به خواجه دشوار مي نمايد. همچنين محققان اتفاق نظر دارند در اين كه غالب اختلاف ضبط ها ناشي از بررسي مداوم حافظ در اشعار خود و تهذيب و تنقيح آنها بوده است و معلوم نيست ضبط كدام غزل در كدام نسخه كهن مطابق با آخرين نظر حافظ باشد. بنابراين در تدوين و تصحيح ديوان بايد روشي اختيار شود كه مصحح را به سرمنزل مقصود يعني تهيه نسخه¬اي كمال مطلوب، نزديكتر گرداند و حصول اين نيت جز با اتكا به «منابع قابل اعتماد» و «اعمال روشي دقيق و احتياط آميز در تدوين و تهيه متن» امكان پذير نخواهد بود. هم اكنون هشت نسخ? كامل و دو نسخ? ناقص و دو منتخب در دست است كه در فاصل? زماني 15 تا 35 سال بعد از وفات خواجه نوشته شده اند و اين «گنجينه عظيم» منابع قابل اعتمادي است كه نيل به نسخ? نهايي ديوان حافظ را نويد مي دهد. مصحح محترم از ميان نسخ مورد اشاره، هشت نسخ? كامل را براي تهيه نسخ? حاضر كافي تشخيص داده است. تاريخ استنساخ اين هشت نسخه از 813 تا 827 هجري قمري است، يعني در فاصله زماني 21 تا 35 سال پس از درگذشت حافظ، و فعلاً اين هشت نسخه را مي توان كاملترين، كهن ترين و قابل اعتمادترين منابع اشعار حافظ دانست. كتاب ديوان حافظ تصحيح دكتر رشيد عيوضي در دو جلد تدوين شده است. در جلد اول مصحح

در مقدمه اي شيوه كار خود را تشريح كرده و در ادامه، متن كامل ديوان را – به ترتيب از غزليات، قصايد، مثنويات، تركيب¬بند، قطعات و فرديات و رباعيات – آورده است. جلد دوم كتاب، بخشي به ذكر نسخه بدلها اختصاص يافته و بخشي ديگر نيز شامل يادداشتهاي مصحح مي شود.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

جذبي اصفهاني، هبةالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1274.

درگذشت: 1364.

رساله در باب ولايت و راه هدايت (تأليف، 1372)؛ كتاب توضيح شرح فارسى بر كلمات قصار بابا طاهر عريان تأليف ملا سلطانمحمد سلطانعلى شاه گنابادى (تهران، 1344).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جراح زاده، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منوچهر جراح زاده ، شاعر و نويسنده معاصر ،در سال 1312 در بندر انزلي بدنيا آمد.وي از چهره هاي فعال عرصه مطبوعات بود،شعر مي گفت و داستان مي نوشت و به طنز مي پرداخت.ايشان در روز شنبه 15 شهريور ماه سال 1382 در تهران درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

زمان و علت فوت : منوچهر جراح زاده ، شاعر و نويسنده معاصر ، روز شنبه 15 شهريور ماه سال 1382 در تهران درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر جراح زاده بازنشسته بانك بود و " موج سازان" عنوان كتابي است در عرصه شغلي وي كه در آن مروري دارد بر عمليات بانكي .تلاشهاي ديگرش در اين زمينه،وي را شايسته دريافت عنوان نيروي باشزنسته فعال در عرصه بانكداري در سال 1380 كرد..وي از چهره هاي فعال عرصه مطبوعات بود،شعر مي گفت،داستان مي نوشت و به طنز مي پرداخت.با تبليغات هم ميانه خوبي داشت. متن تبليغاتي براي مبلغان تلويزيوني تدارك مي ديد.

چگونگي عرضه آثار : مرحوم منوچهر حراج زاده هنگامي كه نفس در سينه اش حبس شد و از منزل بر دوش ياران،دوستان و خويشان شعر سكوت و سكون را سرود و طنز زندگي را با قصه مرگ در آميخت،يك دو جين تاليف از خود ميراث ماندگار كرده بود. عنوان هاي همچون قلندرفدريا،هردمبيل،انزل چي و ميم وجيم برخي امضاءهاي جراح زاده پاي اثار طنز وي در مطبوعات

بوده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بر بافت هاي خون

ويژگي اثر : مجمعه شعر انقلاب

2 بوسه بر آتش

ويژگي اثر : مجموعه شعر

3 تلاوت فواره ها

ويژگي اثر : مجموعه شعر

4 توفان در فنجان

ويژگي اثر : مجموعه طنز

5 چلچله هاي جزيره

ويژگي اثر : داستان بلند

6 خانه هاي شني

ويژگي اثر : داستان كودكان

7 خواب هاي قايقي

ويژگي اثر : داستان پيرامون فصاحت سلمان رشدي

8 زنده هاي بي مزار

ويژگي اثر : مجموعه شعر طنز

9 گيل آواز

ويژگي اثر : دو بيتي هاي تمثيلي

10 نيمكت سنگي

ويژگي اثر : داستان جنگ

11 يابو و هياهو

ويژگي اثر : مجموعه داستان

12 يك اسمان شعر

ويژگي اثر : پيرامون شعر

جرجاني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(366 /362 -290 ق)، اديب، شاعر، خطاط، مورخ، مفسر و فقيه شافعى. از جرجان به همراه برادرش ابوبكر محمد به نيشابور آمد و در اين شهر حديث شنيد و دانشهاى مختلف را آموخت، تا آنجا كه نعالبى او را در خوشنويسى و شعر و نثر با ابن مقله و بحترى و جاحظ برابر دانسته است و ابن خلكان نيز شعر وى را ستوده. ابتدا قاضى جرجان بود و بعد قاضى القضاة رى و از

نزديكان خاص صاحب بن عباد شد. در هفتاد سالگى در رى درگذشت. جنازه اش به جرجان منتقل شد. ياقوت حموى و ذهبى وفات وى را در دهه آخر قرن چهارم ذكر كرده اند. از آثار او: «الوساطة بين المتنبّى و خُصومه»؛ «تفسير القرآن»؛ «تهذيب التاريخ»، كه گويا همان كتاب «صفة التاريخ» است؛ «مجموعه ى رسائل»؛ «كتاب الوكالة»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (114 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (644 -355 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 273 -271 /400 -381)، تاريخ نيشابور (171)، دانشنامه ى ايران و اسلام (946 /7)، ريحانه (402 /1)، سير النبلاء (21 -19 /17)، الكامل (88 /7)، كشف الظنون (1471 ،782)، الكنى والالقاب (144 /2)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (123 /7)، معجم الادباء (35 -14 /14)، هدية العارفين (684 /1)، وفيات الاعيان (281 -278 /3).

جرجاني، ابوبكر عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 474/471 ق)، اديب، نحوى و لغوى شافعى. از پيشوايان نحو و ادبيات عرب و از مشاهير علماى اعيان و بنيانگذار علم معانى و بيان بود. در جرجان متولد شد و نحو را در جرجان نزد ابوالحسين محمد بن حسن ابن اخت استاد ابوعلى فارسى، فراگرفت. وى اشعار نغز و طرفه هم مى گفته، عبدالقاهر در جرجان درگذشت. از آثار وى: «اسرار البلاغه»؛ «دلايل الاعجاز»؛ «الجمل»؛ «التتمه»؛ «المغنى فى شرح الايضاح»؛ «المقتصد»؛ «اعجاز القرآن صغير»؛ «العمده فى تصريف الافعال»؛ «العوامل المئه»؛ «المفتاح فى شرح الصحاح»؛ «اعجاز القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (174/4)، تاريخ ادبيات در ايران (355/1)، دايره المعارف فارسى (734/1)، روضات الجنات (89 -85 /5)، ريحانه (401/1)، سيرالنبلاء (433 -432 /1)، كشف الظنون (1769 ،1179 ،1169 ،759 ،602 ،454 ،453 ،212 ،120 ،83)، الكنى

و الالقاب (145 -143 /2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقاهر)، معجم المولفين (310/5)، هديه العارفين (606/1).

جرجاني، جمال الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 929 ق)، دانشمند، فقيه، متكلم، اديب و محدث امامى. وى در استرآباد به دنيا آمد و مقدمات علوم را در اين شهر فراگرفت، سپس به هرات رفت و نزد ملاحسن حسابى به تحصيل علوم دينى پرداخت و شرح «اللوامع» و كتابهاى ديگرى را در محضر درس او فراگرفت. وى چندى به وزارت رسيد، گويا با امير غياث الدين منصور دشتكى شيرازى مجادله و درگيرى داشت، گويند وى با محقق كركى مجالست و موانست داشت و از محقق كركى «شرح قوشچى» را آموخت. از جمله آثار وى، شرح «تهذيب الاصول» علامه مى باشد كه در 929 ق از تاليف آن فراغت يافت. اين شرح در ميان اصوليان شيعه بسيار معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (166/13)، روضات الجنات (211/2)، فوائد الرضويه (84).

جرجاني، شمس الدين، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 838 ق)، اديب نحوى، متكلم و نويسنده. ملقب به مير سيد شمس الدين و معروف به ابن شريف. در شيراز متولد شد. وى پس از تحصيل دانش، برخلاف مذهب پدر، تشيع اختيار كرد. شمس الدين اديب و حكيمى زبده بود و آثار بسيارى تاليف و تصنيف كرد، از جمله: شرح «هدايه الحكمه» ابهرى؛ شرح «ارشاد الهادى» تفتازانى، در نحو؛ شرح «الفوائد الغياثيه»، «غره» و «دره» در منطق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180/7)، الذريعه (175/14 ،81/13 ،77/7)، ريحانه (246/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 120/9)، لغت نامه (ذيل/ جرجانى)، مجالس المومنين (221 -220 /2)، هديه العارفين 189/2).

جرموقي خراساني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1279 ق)، فقيه، اصولى، اديب و شاعر. به جرموق از روستاهاى خراسان انتساب دارد. وى از علماى بزرگ كاظمين به حساب مى آيد. او در علوم عربيت و در فنون عقلى و در قواعد فقهى و اصولى ماهر بود. سيد محمدمهدى صاحب «احسن الوديعه» از شاگردان جرموقى است. در كاظمين درگذشت و طى تشييع باشكوهى در نجف دفن شد. از آثار وى: شرح «كفايه الاصول»، در فقه؛ رساله اى در «متنجّس»؛ «الاسئله الكاظميه»؛ «ديوان» شعر؛ حواشى غير مدون بر كتب علميه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255/8)، الذريعه (188/6 ،91 -90 /2)، علماء معاصرين (126 -125).

جزايري شوشتري، عبداللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1173 ق)، اديب، محدث، مورخ و فقيه شيعى. يكسر مذهب اخبارى داشت و منكر طريقه ى اجتهاد بود. وى از مشايخ اجازه ى روايت سيد نصراللَّه مدرس بود و خودش نيز از پدرش و سيد امير محمدحسين خاتون آبادى روايت مى كرد. از آثار وى: «الاجازة الكبيرة»؛ «اجوبة مسائل السيد على نهاوندى»؛ «الانوار الجلية»؛ «التذكرة فى التاريخ تستر»؛ «تاريخ شوشتر»؛ «حاشيه رياض السالكين»؛ «حاشيه نقد الرجال»؛ «شرح مفاتيح الحكام»، ملا محسن فيض؛ «شرح نخبه ى» فيض؛ «الذخيرة الباقية»؛ «الحاشية على اربعين البهايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87/8)، الذريعه (382 -381 /21 ،254/20 ،102/14 ،15/10 ،842 ،694 /9 ،25 ،13/6 ،89/4 ،245 -243 /3 ،424 -423 /2)، روضات الجنات (372 ،253 -249 /4)، ريحانه (115/3)، فرهنگ سخنوران (716 -715)، فوائد الرضويه (257 -256)، الكنى والالقاب (332/2)، لغت نامه (ذيل/ جزايرى)، معجم المؤلفين (160/6).

جزايري شوشتري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1298 ق)، فقيه، اديب و شاعر امامى. وى از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. جد بزرگش محمدجعفر از شوشتر به هند مهاجرت كرد و در لكهنو سكنى گزيد. سيد محمدعلى نيز در آنجا به دنيا آمد و مقدمات علوم را در آن شهر فراگرفت. در سال 1325 ق رهسپار عتبات عراق شد و در نجف نزد استادانى چون آخوند خراسانى، آقا سيد محمدكاظم يزدى، آقا ضياءالدين عراقى تحصيل كرد. پس از شش سال به زادگاهش بازگشت و در بنياد علمى شعبه ى عربى كالج به تدريس پرداخت و شاگردانى چون سيد علينقى نقوى، ميرزا يوسف حسين، شيخ محمدبشير انصارى و سيد ثمرحسن را مى توان نام برد. در سال 1355 ق به عراق رفت با شيخ آقابزرگ تهرانى ديدار كرد. وى در شعر دست

توانايى داشت و به سه زبان فارسى و عربى و اردو شعر مى سرود. از جمله آثار وى: «الافادات المحمديه»؛ «تخميس قصيده ى علويه» به عربى كه سروده ى پدرش بود؛ شرح «يوان امرى ء القيس»، به اردو؛ شرح «رنات الطرب فى قصائد العرب»، به اردو؛ «مزاعم العرب فى الجاهلية»؛ «ديوان» شعر به عربى؛ «ضبط الغريب من لغة العرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (114/15 ،292 ،165 /13 ،254/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1462 -1460 /14)، مستدركات اعيان (298/2 ،188/1).

جزايري شوشتري، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم، اديب و نويسنده ى امامى. از جمله آثار وى: «خصايص الزينبيه»، در شرح حال زينب كبرى (ع)، به فارسى است و عالمان بزرگى چون آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج ميرزا حسين شهرستانى و شيخ العراقين در تقريظات خود از آن ستايش كرده اند. اين كتاب در سال 1341 ق در نجف به چاپ رسيده است. اين اثر به اردو نيز ترجمه و چاپ شده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (167/7)، مؤلفين كتب چاپى (648 -647 /6).

جعفرپور، عبدالجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اهواز در سال 1350، كارشناسى ارشد زبان شناسى از دانشگاه شيراز در سال 1352 و دكتراى زبان شناسى از دانشگاه جرج تاون آمريكا در سال 1359.

مرتبه علمى:

استاديار زبان شناسى دانشگاه شيراز از سال 1360 تا سال 1366 و دانشيار زبان شناسى دانشگاه شيراز از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه و بررسى تحليلى و تطبيقى روش و محتواى كتابهاى زبان انگليسى مدارس، بررسى ارزشيابى توان صحبت كردن و درجه اعتبار نمرات آزمون گران و تهيه فرهنگ بسامدى و دستور ساختار توصيفى زبان فارسى نوشتارى معاصر با استفاده از كامپيوتر، تدريس دروس زبان انگليسى، آزمون، روش تدريس مسائل زبان شناسى، ارزشيابى، مقدمه زبان شناسى، دستور پيشرفته، گفت و شنود، درك مطلب و فنون يادگيرى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

تهيه مجموعه آموزشى فارسى به ديگر زبانان

A basic Course in Reading English for University students, A Course

,in testing English as foreign language readings

.pronunciation exercises and writing exercisis

مقالات

تعداد مقالات

بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 12

زمينه علمى مقالات:

نقدى بر يكى از آزمونهاى انگليسى امتحانات نهائى وزارت آموزش و پرورش، ديكته چيست و چه مى سنجد؟ و مقالاتى چند به زبان انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جعفري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي جعفري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

متولد 1359قم

دوره ابتدايي: دبستان فيض و شاهد نور علم قم

دوره راهنمايي: مدرسه تيزهوشان (مركز ملي پرورش استعدادهاي درخشان)

دوره دبيرستان (رشته رياضي فيزيك): مدرسه تيزهوشان (مركز ملي پرورش استعدادهاي درخشان)

ورود به حوزه علميه قم: 1374 (پس از اشتغال به دروس حوزوي، ادامه دبيرستان را به صورت داوطلب آزاد امتحان دادم و در سال 1377 ديپلم رياضي گرفتم)

اتمام كتبي و شفاهي پايه10حوزه علميه درسال 1381

اساتيد سطح حوزه: استاد حسيني عاملي و حسيني خراساني(ادبيات عرب)- استاد ناصري، استاد مدني و استاد مسعودي(شرح لمعه)- استاد سليماني و استاد محمدي پور(اصول)- مرحوم آيت الله احمدي ميانجي(مكاسب محرمه)- آيت الله استادي (رسائل)- آيت الله موسوي تهراني (كفايه)- استاد عليدوست (مكاسب)

از سال 1381 حضور در درس خارج آيت الله وحيد خراساني

دريافت ليسانس حقوق با احراز رتبه اول گروه از موسسه امام خميني(ره) در سال 1383

اتمام دوره عالي زبان انگليسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) در سال 1383

دريافت فوق ليسانس حقوق خصوصي با احراز رتبه اول گروه از دانشگاه تهران در سال 1385 و انتخاب پايان نامه به عنوان پايان نامه برتر دانشكده

شروع به تدريس در دانشگاهها از سال 1385

اتمام خدمت سربازي در ارديبهشت 1387

اشتغال به تحصيل در دوره دكتري تخصصي (Ph.D) حقوق خصوصي در دانشگاه قم از مهر 1387

مديريت گروه فقه و حقوق پژوهشكده باقرالعلوم(ع) از خرداد

1387

جلالي مقدم، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : مسعود جلالي مقدم در سال 1330 در تهران متولد شد. گرچه تحصيلات متوسطه را در رشته رياضي به پايان برده بود، اما مجذوب مباحث دين پژوهي شد ودر رشته فلسفه و اديان و عرفان از دانشگاه تهران دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد را گذراند. او دكتراي خود را نيز در دو رشته يكي در رشته اديان و عرفان تطبيقي از دانشگاه تهران و معارف اسلامي از دانشگاه آزاد اسلامي گرفت.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : اديان، اساطير و عرفان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ پايان تحصيلات متوسطه در رشته رياضي _ دريافت مدرك كارشناسي فلسفه محض از دانشگاه تهران _ دريافت كارشناسي ارشد در رشته اديان و عرفان _ دريافت مدرك دكترا در رشته معارف اسلامي از دانشگاه آزاد اسلامي _ دريافت مدرك دكتراي اديان و عرفان تطبيقي از دانشگاه تهران

استادان و مربيان : از استادان مسعود جلالي مقدم ميتوان به استاد فرزانه دكتر فتح الله مجتبايي اشاره كرد كه وي نيز راه استاد خويش فتح الله مجتبايي را پي گرفته و در حيطه مطالعاتي اش به شناخت جامع از مقوله پژوهش اديان دست يافته است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : _ مدير بخش «اديان، اساطير و عرفان» دانشنامه ايران در مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي _ مدير گروه اديان و عرفان (كارشناسي ارشد) دانشگاه آزاد اسلامي (واحد شهر ري) _ عضو شوراي علمي مركز گفت وگوي اديان حوزه هاي مطالعاتي جهت گيري اصلي اديان جلالي مقدم در حال حاضر به نگارش مقالاتي براي دانشنامه ايران و داير ةالمعارف بزرگ اسلامي مشغول است و به عنوان

پژوهشگر با بخش اديان مركز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي همكاري دارد (بخش اديان و عرفان دانشنامه ايران از تيرماه 1377 كار خود را آغاز كرده و از همان ابتدا مديريت آن بر عهده جلالي مقدم بوده است. مباحث مربوط به اديان و اساطير تمام جهان و عرفان اسلامي در اين بخش مطرح مي شود. اساس كار برترجمه از منابع معتبر و دايرة المعارف هاي موثق خارجي است، ولي در مورد عرفان اسلامي قاعده بر تلخيص از مقالات تأليفي دايرةالمعارف بزرگ اسلامي است.)

آرا و گرايشهاي خاص : مسعود جلالي مقدم درباره دو موضوع دانش اديان و گفت وگوي اديان مي گويد: «دانش اديان و گفت وگوي اديان هر دو به حوزه دين مربوط اند و داراي اشتراكاتي هستند، اما شيوه عملي اين دو متفاوت است. گفت وگوي اديان از همان زمان كه جوامع بشري تشكيل شد و انسان ها به نوعي با هم ارتباط پيدا كردند، مطرح شد و شايد حركت جوامع به سمت دهكده جهاني ضرورت گفت وگوي اديان را واجب تر كرده است. مجاب كردن ديگران، تفهيم و تفهم و نزديكي و تقرب سه هدف اصلي گفت وگوي اديان است. در شيوه مجاب كردن دو طرف گفت وگو سعي در پيدا كردن نقاط ضعف طرف مقابل از يك طرف و از طرف ديگر اثبات حقانيت خود دارند كه در عالم اسلام اين شيوه گفت وگو احتجاج خوانده مي شود. در شيوه تفهيم و تفاهم نيز كه زمينه عملي براي گفت وگوي اديان فراهم مي آورد، دو طرف گفت وگو هدفشان اين است كه شناخت روشن تري نسبت به هم به دست آورند و جنبه

معرفتي دارد. گفت وگو با هدف نزديكي و تقرب جستن نيز جنبه اخلاقي دارد. وقتي دو طرف گفت وگو سعي مي كنند اشتراكاتشان را پيدا كنند، همين منجر به شناخت و ارتباط نزديك تر مي شود و از اختلاف ها، دشمني ها و كينه ها كاسته مي شود.وحدت انسانيت، وحدت ايمان و وحدت حقيقت به عنوان مقدماتي است كه از طريق تحقق آن ها وحدت ديني امكان پذير است. تا زماني كه اختلاف هاي ملي و فرهنگي وجود داشته باشد، سوداي رسيدن به وحدت فرهنگي و اديان نتيجه اي نخواهد داشت؛ چرا كه رسيدن به تساهل و تسامح مقدمات زيادي لازم دارد. رويكردهاي مختلفي در بحث هاي مربوط به دين وجود دارد و نخستين آن، رويكرد كلامي يا الهياتي به دين است كه تلاشي براي اثبات حقانيت يك دين است. رويكرد بعدي، رويكرد فلسفي است و زماني كه گرايش به تأييد دين دارد، ديندارانه است. رويكرد سوم، يعني پديدارشناسي را بايد رهيافتي خاص غير از رهيافت محض علمي در نظر گرفت. رويكرد علمي به دين نيز شامل سه بخش است: رويكرد توصيفي كه شخص بايد دوره تاريخي خود را توصيف كند؛ چرا كه هيچ پديده اجتماعي اي بدون تاريخ وجود ندارد، بنابراين، در اينجا بحث رويكرد تاريخي مطرح مي شود و از آنجا كه در اين مرحله بايد مقايسه و تطبيق را هم انجام دهيم، رويكرد تطبيقي يا مقايسه اي به وجود مي آيد. جامعه شناسي و مردم شناسي دين رويكردهاي كمكي هستند. كتاب world religion dialogue برجسته ترين نمونه جديد شناخت تطبيقي اديان به شكل گفت وگوي ساختگي است. در اين شيوه ساختگي به

طرح مسائل و اعتقادات آئين ها و دين هاي مختلف پرداخته مي شود و 6 نماينده از 5 دين مسيحيت، اسلام، يهودي، هندو و دو نماينده از دين بودا به گفت وگو مي پردازند. جلالي معتقد است دانش اديان مي تواند به شكل گفت وگوي اديان مطرح شود و همچين گفت وگوي اديان مي تواند معرفت دانش اديان در بالاترين شكل باشد.

چگونگي عرضه آثار : پژوهش ها و تأليف ها و ترجمه هاي مسعود جلالي مقدم همه در زمينه اديان است. در ميان آثار او مي توان به كتاب هاي آئين زرواني، تنها بازماندگان خوارج، درآمدي بر جامعه شناسي دين، آراي جامعه شناسان بزرگ دين، سه گام كيهاني و...، و همچنين ده ها مقاله در نشريه هاي علمي - پژوهشي معتبر اشاره كرد. جلالي در دايرةالمعارف بزرگ اسلامي مدخل هاي آسوريان، آفتاب پرستي، اباضيه، ابتريه، ابراهيم بن بن محمد، بن ابي يحيي، ابن ابي العوجاء، ابن حرزهم، ابن حوشب، ابن عاشر، ابوالعباس، ابن كرامه، ابوحاتم رازي، ، احمد، ابوالحسين بصري، ابوزكرياورجلاني، ابو قره، ابومسلميه، اشرف جهانگير و... را نگاشته است. يكي ديگر از آثار جلالي «درآمدي بر جامعه شناسي دين» است. امروزه جامعه شناسي دين جايگاه مهمي در مباحث دين شناسي دارد.

________________________________________

آثار :

1 آئين زرواني

ويژگي اثر : چاپ گوته، - (تجديد چاپ) اميركبير، - كتاب «آئين زرواني» جلالي نيز به بررسي مكتب فلسفي، عرفاني زرتشتي بر مبناي اصالت زمان مي پردازد. اين كتاب كه از آثار تأليفي جلالي مقدم است در دو بخش تاريخ، اصول فلسفي و عرفاني آئين زرواني تأليف

و تدوين شده است. به گفته او در اين كتاب توضيحاتي به لحاظ تاريخي و فلسفي از مكتب زرواني به خوانندگان ارائه مي شود و مباحثي در باره اين كه چرا در ايران پيش از اسلام به ثنويت توجه شد و آيا در آن دوران مسأله يگانه گرايي مطرح نبوده است و ايرانيان به سمت مبدأ واحد توجه نداشتند و ... در آن به صورت مبسوط شرح داده مي شود.هدف نگارنده از تأليف اين كتاب، پاسخ به همه اين مجهولات و آشنا كردن خوانندگان با اين مباحث بوده است. در ديباچه اين كتاب آمده است: «با اين فلسفه و تأثير ديرپايي كه مكتب زرواني داشته غفلت ايرانيان از آن شايد قابل توجيه نباشد. اكنون در دانشگاه هاي ما كه فلسفه دوران باستان را تدريس مي كنند، به فلسفه سال پيش يونانيان مي پردازند؛ جلوتر كه بيايند فلسفه هايي را كه در روم، پيش و پس از آغاز مسيحيت مطرح شد، مي آموزند، ولي در همين كلاس ها هيچ خبري از فلسفه هاي ايراني نيست گويا در ايران چشمه هاي تفكر خشكيده بوده و تنها در مغرب زمين انديشه و فلسفه امكان حيات داشته است. در اين باره بايد كاري انجام شود. بايد تاريخ قديم فلسفه و عرفان را دوباره به محك زد. قسمت هاي ناشناخته و تاريك اين تاريخ را بايد دوباره روشن كرد و مذهب زرواني در اين ميان جايگاهي مهم دارد، زيرا از فلسفه اي پيچيده و جالب توجه و زمينه اي عرفاني برخوردار است.» كتاب آئين زرواني نگاهي دارد به مكتب فلسفي - عرفاني زرتشتي بر مبناي اصالت زمان. كتاب حاضر از

? گفتار سامان يافته است و گفتارها در جمع به ?? فصل بخش مي شود. موضوع متن بررسي و ريشه يابي آئين كهن ايران (آئين زرتشتي) است به گمان مولف، آئين زرتشت يك آئين بسامان مذهبي بود كه از جهان بيني فلسفي ديرپايي بهره داشت ودر جاي جاي ايران زمين ميان عامه و متفكران پيرو داشت. نفوذ اين آئين از ماوراء مرزهاي شمال شرقي ايران كهن تا بين النهرين باستاني ادامه داشت.

2 اسلام

ويژگي اثر : پژوهشي تاريخي و فرهنگي (تأليف گروهي) سازمان چاپ وزارت ارشاد

3 تاريخچه اديان و مذاهب در ايران

ويژگي اثر : اميركبير،

4 تاريخچه اديان در جهان

ويژگي اثر : كتاب «تاريخچه اديان در جهان» (نخستين گام در شناخت تاريخ اديان) تازه ترين ترجمه اين محقق و مترجم به شمار مي آيد. او با ترجمه اين كتاب به طور فشرده اطلاعات جامعي را درباره تاريخچه اديان در جهان در اختيار خوانندگان و علاقه مندان قرار مي دهد. جلالي مقدم درباره اين كتاب مي گويد: « تا امروز در ايران كتاب هاي متعددي درباره تاريخ اديان به زبان فارسي به چاپ رسيده است اما جز يك كتاب، هيچ يك از آنها خلاصه نيستند. تنها كتاب خلاصه اي هم كه در اين زمينه موجود است از مجموعه كتاب هاي «چه مي دانم» است كه انتشارات علمي به چاپ رسانده است كه آن هم از ترجمه مناسبي برخوردار نيست و بسيار مخدوش است.» به گفته او، هدف از ترجمه اين كتاب، شناساندن اجمالي تاريخ اديان به

خوانندگان وعلاقه مندان در اين زمينه بوده است.

5 تنها بازماندگان خوارج

6 جستاري در تاريخ و معتقدات اباضيه

ويژگي اثر : نگاه سبز،

7 درآمدي بر جامعه شناسي دين

ويژگي اثر : اين كتاب كه در سال ???? توسط نشر مركز به چاپ رسيده، شامل يك ديباچه و ??فصل است. از منظر جامعه شناختي سؤالاتي چند در مورد دين ايجاد مي شود. از جمله اين كه دين چيست؟ چرا آدميان ديندارند؟ دين به انسان چه مي دهد ؟ دين بر انسان به عنوان يك موجود اجتماعي چه تأثيري دارد؟ و در روابط مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي چه نقشي دارد؟ از جنبه هاي گوناگوني مي توان به بررسي دين پرداخت. اما رويكرد جامعه شناسي درصدد است با دوري از هر گونه پيشداوري و قضاوت به آثار اجتماعي دين در جامعه بپردازد. دين وابستگي شديدي با يكايك وجوه فرهنگي و نيز سياسي و اقتصادي دارد و بر آنها تأثير مي گذارد و از آنها متأثر مي شود. فصول بعدي اين كتاب به رويكرد جامعه شناسي دين اختصاص دارد. همانطور كه در ديباچه كتاب آمده هدف نويسنده هموار كردن راه دانش دين شناسي در ايران است. آنچه كه در اين كتاب درج شده تنها يك گام در اين راه است. جدا از محتواي كتاب كه به قول نويسنده تنها يك گام به جلو است، از نظر شكلي نيز لغت نامه، فهرست اعلام و منابع براي مطالعه بيشتر در پايان كتاب عرضه شده است.

8 درسهايي از بينش

رواني

ويژگي اثر : (ترجمه) نشر ياران شيد،

9 رساله در آئين و يشنو پرستي دين هندويي

ويژگي اثر : نشر مركز،

10 سه گام كيهاني

11 كرانه هاي هستي انسان در پنج افق مقدس

ويژگي اثر : كتاب ديگر جلالي است كه به تحقيق تطبيقي در انسان شناسي پنج دين بزرگ مي پردازد و انتشارات امير كبير آن را در يك جلد به چاپ رسانده است. اين كتاب درباره انسان شناسي است و از نگاه اديان به ابعاد مختلف انسان مي پردازد، به طوري كه از پيدايش انسان تا عناصر سازنده او، احوال و سرانجام انسان مورد بررسي قرار مي گيرد. به گفته جلالي، از آنجا كه بحث انسان شناسي از جمله مباحث مهم فلسفه امروز است، بايد بتوان به دور از نگاه فلسفي، با نگاه اديان نيز به سراغ اين موضوع رفت و از اين منظر به مسأله انسا ن شناسي نيز پرداخت. او در اين كتاب، افتراق ها و اشتراكات دو ديدگاه فسلفي و اديان را درباره انسان مورد بررسي قرار مي دهد، با هدف آن كه بتواند به ديدگاه جامع ديني درباره انسان دست يابد.

12 گزارشي از تاريخ اديان و مذاهب در ايران

ويژگي اثر : جلالي در اين كتاب وضعيت مراحل دين در ايران را در سه بخش پيش از اسلام، از اسلام تا حمله مغول و از حمله مغول تا عصر كنوني مورد بررسي قرار داده است

13 مكتب

فلسفي _ عرفاني زرتشتي بر مبناي اصالت زمان

ويژگي اثر : چاپ گوته،

14 نماز در فرهنگ دوم

ويژگي اثر : مركز تحقيقات، مطالعات… صدا و سيماي جمهوري اسلامي،

15 هاله انساني و رنگ هاي كوكبي

ويژگي اثر : (ترجمه) انتشارات گوتنبرگ،

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

جلالي، بيژن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بيژن جلالي شاعر معاصردر اول آذرماه سال 1306 خورشيدي، در تهران به دنيا آمد. وي از سال 1325 تا 1331 چندماهي در رشته ي فيزيك دانشگاه تهران و چند سال در رشته علوم طبيعي دانشگاه هاي تولز و پاريس درس خواند. البته همه آنها نيمه كاره ماند; زيرا علاقه به شعر و ادب، مسائل فكري و ادبي و گشت و گذار آزاد در زمينه هاي فلسفه، هنر و ادبيات، او را از انضباط و نظم درس خواندن دور كرد.از اين شاعر چنيدين كتاب و مجوعه شعر به يادگار مانده است.وي در روز آدينه 24 دي ماه 1378، در هفتاد و دو سالگي، زندگي را بدرود گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : بيژن جلالي در آخرين شب آبان ماه; يا به عبارتي، اول آذرماه سال 1306 خورشيدي، در تهران به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : بيژن جلالي از سال 1325 تا 1331 چندماهي در رشته ي فيزيك دانشگاه تهران و چند سال در رشته علوم طبيعي دانشگاه هاي تولز و پاريس درس خواند. البته همه آنها نيمه كاره ماند; زيرا علاقه به شعر و ادب، مسائل فكري و ادبي و گشت و گذار آزاد در زمينه هاي فلسفه، هنر و ادبيات، او را

از انضباط و نظم درس خواندن دور كرد. در بازگشت، در رشته زبان و ادبيات فرانسوي دانشگاه تهران، نام نوشت. دوره ليسانس را به پايان برد و از سال 1325 تا مدتي، به كارهاي گونه گوني پرداخت

همسر و فرزندان : بيژن جلالي، ازدواج نكرد; زندگي اش در سكوت و با آرامش و تلالويي خاص ادامه داشت

زمان و علت فوت : بيژن جلالي چند روزي پس از نيمه آذرماه، دچار سكته مغزي شد كه بيش از يك ماه را در اغما گذراند و در روز آدينه 24 دي ماه 1378، در هفتاد و دو سالگي، زندگي را بدرود گفت.

فعاليتهاي آموزشي : بيژن جلالي در دبيرستان ها انگليسي درس داد; چندي هم مسؤول آزمايشگاه دبيرستان ايرانشهر بود. زماني هم در موزه مردم شناسي وزارت فرهنگ به كار پرداخت، چون دوره مردم شناسي را در موزه مردم شناسي پاريس گذرانده بود; سرانجام به كار در شركت فرانسوي آنتروپوز مشغول شد و با استفاده از بورس اين شركت، يك دوره اقتصاد نفت را در پاريس به پايان برد; كار اداري رسمي را در شركت نفت و شركت پتروشيمي پي گرفت و در سال 1359 بازنشسته شد. علاقه به شعر و ادبيات، فلسفه، فكر و عرفان، زندگي در محيط فرهنگي خاندان هدايت، گفت و گو با دايي اش صادق هدايت و تاثيرپذيري از او و اقامت پنج ساله دوره جواني در فرانسه، پيوندهايي ميان جلالي و نوشتن به وجود آورد _ گاه به فارسي، گاه به فرانسوي. البته ابتدا آنها را جدي نمي گرفت; اما پس از اينكه به ايران بازگشت و توانست با فراغ بيشتري بخواند، بينديشد و بنويسد، تامل هاي شاعرانه اش نظم گرفت و توانست از اداي معاني

ذهني خود برآيد. او از آغاز دهه 1340 اين تامل ها را به نشر سپرد. سروده هايش، در مجموع با تلقي مثبت و گشاده رويانه اي از اهل شعر و ادب معاصر رو به رو شد; هرچند شعرهايش همه سپيد بود و به نسبت همسالانش، تا حدي دير به انتشار آنها پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : بسياري از منتقدان ، نگرش «جلالي » در شعرهايش را نگرشي «اشراقي » دانسته اند و خود او در مورد مضمون شعرهايش گفته است : «در شعرهاي من نوعي گفت وگو دنبال شده ، گاه با خداوند، گاه با جهان ، گاه با طبيعت . از اين جهت ، هميشه اين نوشته ها يك روي تاريك و يك روي روشن دارند. زمينه مشترك آنها ادامه نوعي انديشه است . يعني انديشه و فكري را بيان مي كنند يا زمينه را در ما براي ايجاد انديشه فراهم مي كنند. ولي اين گفت وگوها هميشه به صورت نيمه تمام مي ماند و حدس مي زنم در خواننده ، حالت انتظاري را به وجود مي آورد. آنها حالت منطقي ظاهري و فرمولي ندارند و بدين جهت ، دست و پاگير خواننده نيستند. بعد از پايان هر قطعه راه براي رشد و ادامه انديشه باز است .

چگونگي عرضه آثار : بيژن جلالي نخستين شعرهايش را در دهه چهل منتشر كرد كه نخستين كتاب شعرش روزها (1341) و آخرين شان «ديدارها» بود كه دو سال پس از مرگش منتشر شد. «ديدارها» گزيده يي از شعرهايي است كه «جلالي » در فاصله سالهاي 75 تا 78 (سالي كه درگذشت ) سروده بود. اكنون شعرهايي از اين كتاب را

با هم مي خوانيم . چه اميد بخش است سفيدي كاغذ آنگاه كه اندوه خود را به او نگفته ام دومينيكو اينجنيتو - مترجم ايتاليايي - هم برگزيده اي از شعرهاي جلالي را با عنوان «بيدار» ترجمه كرده است، كه از سوي نشر سوي مؤسسه ي علوم ترجمه در دانشگاه ناپل با نام اريل اكسپرس به چاپ خواهد رسيد. عبدالله طاهر برزنكي گزيده اي از شعرهاي جلالي را به عربي ترجمه و در لبنان منتشر كرده است. همچنين مريوان حلبچه اي گزيده اي از شعرهاي اين شاعر را به همراه دو مصاحبه ي او به كردي ترجمه كرده است، كه از سوي نشر رخنه چاودير در كردستان عراق منتشر خواهد شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب و آفتاب

ويژگي اثر : (1362)

2 بازي نور (به انتخاب شاپور بنياد 1369)

ويژگي اثر : گزينه شعرها

3 درباره شعر (به انتخاب شاعر 1377)

ويژگي اثر : گزينه شعرها

4 دل ما و جهان

ويژگي اثر : (1344)

5 ديدارها (گزينه شعرها از 1375 تا 1378).

ويژگي اثر : گزينه شعرها

6 رنگ آب ها

ويژگي اثر : 1350

7 روزانه ها

ويژگي اثر : (1373)

8 روزها

ويژگي اثر : 1341

جليلي كرمانشاهي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، اديب.

تولد: 1298، كرمانشاه.

درگذشت: 30 آبان 1358.

محمدحسين جليلى كرمانشاهى متخلص به «بيدار»، فرزند آيت الله هادى كرمانشاهى رييس حوزه ى علميه ى كرمانشاه ابتدا چند سالى در مدارس همان شهر به تحصيل

علوم جديد اشتغال داشت و به اقتضاى خانوادگى نزد پدر و علامه حيدرقلى خان سردار كابل و آزاد همدانى به تحصيل علوم مذهبى اسلامى پرداخت و ادبيات عرب و حديث و فلسفه و فقه را فراگرفت. و سپس براى تكميل مطالعات خود در سال 1318 به تهران آمد و در دانشكده ى علوم معقول و منقول ثبت نام نمود و اين رشته را تا اخذ ليسانس از آن دانشكده در سال 1322 ادامه داد. پس از آن به كرمانشاه بازگشت. ابتدا در يكى از شعب بانك ملى ايران به كار پرداخت اما بعد از مدتى استفعا داد. به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس ادبيات در دبيرستان ها اشتغال ورزيد.

از آثار اوست: كرمانشاهان باستان (با همكارى دكتر مسعود گلزارى)، ابكار الافكار، تاريخ ايل و طايفه زنگنه، تاريخچه ى اوقاف در كرمانشاه، تاريخ ادبيات ايران از صفويه تا مشروطيت، يك دوره صرف و نحو و دستور زبان فارسى، ترجمه زبدة النصرة و نخبة العصرة، تأليف بندارى اصفهانى كه در سال 1365 به نام تاريخ سلسله ى سلجوقى از طرف انتشارات بنياد فرهنگ ايران طبع و نشر شد. ديوان اشعارش را يدالله عاطفى جمع آورى و با مقدمه ى غلامرضا كيوان سميعى به چاپ رسانيد و چند اثر ديگر كه به چاپ نرسيده است.

محمدحسين جليلى كرمانشاهى در سال 1358 به بيمارى سرطان مثانه بدرود حيات گفت و در بهشت زهراى تهران به خاك سپرده شد.

محمدحسين جليلى متخلص به بيدار فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدهادى كرمانشاهى از ادباء و فضلاء معاصر كرمانشاه است.

وى در سال 1298 شمسى در كرمانشاه متولد شده مقدمات و ادبيات و سطوح عاليه را در كرمانشاه از محضر والد

معظم خود و آقاى آيت اللَّه حاج شيخ حسن علامى و مرحوم سردار كابلى فراگرفته و در علوم جديد فارغ التحصيل از دانشكده حقوق مى باشد. بيدار شاعرى فرزانه و اديبى كم نظير است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جليلي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ و تمدن اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جمادي، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سياوش جمادي، بهمن 1330 در تهران به دنيا آمد.وي پس از طي تحصيلات مقدماتي به دانشكده حقوق دانشگاه تهران وارد شد و مدرك كارشناسي رشته حقوق را در سال 1353 و كارشناسي ارشد خود را در ادبيات انگليسي و فلسفه غرب، از دانشگاه علامه طباطبايي را در سال 1355 دريافت كرد. سياوش جمادي، تاكنون 10 عنوان كتاب و مقاله را تاليف و ترجمه كرده است. كتاب"زمينه و زمانه پديدار شناسي"تاليف سياوش جمادي ، در سال 1386به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سياوش جمادي دوره ابتدايي و تحصيلات متوسطه خود را در جهرم و شيراز گذراند و در سال 1349 پس از اخذ مدرك ديپلم در رشته طبيعي، به دانشكده حقوق دانشگاه تهران وارد شد و مدرك كارشناسي خود را در سال 1353 اخذ كرد. جمادي، در سال 1355 مدرك كارشناسي ارشد خود را در ادبيات انگليسي و فلسفه غرب، از دانشگاه علامه طباطبايي دريافت كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سياوش جمادي حدود 13 سال به عنوان مشاور حقوقي در شهرداري تهران خدمت نموده است و پس از آن به هيچ كار دولتي اشتغال نداشته و زندگي خود را از راه تدريس و تأليف و ترجمه گذرانده است.

جوائز و نشانها : كتاب"زمينه و زمانه پديدار شناسي"تاليف سياوش جمادي ، در سال 1386به عنوان

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.همچنين كتاب "سيري در جهان كافكا" تاليف وي در دوره بيست و دوم كتاب سال معرفي و برگزيده شده است.

چگونگي عرضه آثار : از سياوش جمادي، تاكنون 10 عنوان كتاب و مقاله، تاليف و ترجمه شده است. مقاله هاي وي، عموما در نشرياتي چون همشهري، شرق، اعتماد، فصلنامه خوانش، خردنامه و... به چاپ رسيده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پاورقي و نقد كتاب در مطبوعات از جمله: پاورقي «خشت اول» (فلسفه به زبان ساده) در همشهري، نقد و تفسير «كيفر آتش» (الياس كانتي)، «ترس و لرز» (كي يركگور)، «يادداشت هاي زير زميني» (داستايفسكي) و غيره در فصلنامه خوانش، «طرح، روش و مضامين هستي و زمان» و «گذار پديدار شناسي: شرح انديشه هاي امانويل لويناس» در كتاب ماه فلسفه و مقالاتي در خردنامه، همشهري، شرق، اعتماد

ويژگي اثر : در دست ترجمه

2 تئوري زيبايي شناسي، از تئودور آدرنو

ويژگي اثر : در دست ترجمه

3 چه باشد آنچه گويندش تفكر، از مارتين هايدگر

ويژگي اثر : در دست چاپ

4 داستان عامه پسند : فيلمنامه كوينتين تاراتينو

ويژگي اثر : (ترجمه از انگليسي)

5 زبان اصالت در ايدئولوژي آلماني

ويژگي اثر : اثر نئودور آدرلو (1385)

6 زمينه و زمانه پديدارشناسي

ويژگي اثر : (تاليف) 1385. برنده بيست و پنجمين دوره كتاب سال در فلسفه .اين كتاب در سال 1386 به

عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.

7 سيري در جهان كافكا

ويژگي اثر : تاليف: برنده كتاب سال ادبيات در بيست و دومين دوره (1382) آشنايي با كتاب : سيري در جهان كافكا سيري در جهان كافكا / سياوش جمادي. - تهران: ققنوس، 1382. 335 ص: - مصور كتابنامه؛ 325 - 330؛ همچنين به صورت زيرنويس. كافكا بي شك يكي از اثرگذارترين نويسندگان قرن بيستم است كه در حوزه هاي مختلف ادبيات، نقد ادبي و فلسفه تأثير قابل توجهي داشته است. شناخت عميق و آزادمنشانه و رويارويي جدي با انديشمندان بزرگ اين قرن صرفاً ضرورتي كه مبتني بر انتخاب ما باشد، نيست بلكه فراتر از نياز و ضرورت است، اين انديشمندان خود را بر تفكر زمانة ما تحميل كرده اند و ما بايد شناختي همه جانبه و محققانه از آنها داشته باشيم. نويسندة كتاب سيري در جهان كافكا با چنين ديدي به سراغ تحليل و بررسي انديشه و هنر كافكا رفته و با مطالعه دقيق آثار او و مهمترين كتابهايي كه دربارة او و تفكرش نوشته شده است، تصويري گويا، روشن و جامع از او به دست داده است. زبان عالمانه و در عين حال رساي كتاب و تسلط قابل توجه نويسنده بر ذهن و زبان كافكا، اين كتاب را در زمرة يكي از موفق ترين آثاري كه نويسندگان ايراني مستقلاً دربارة متفكران و هنرمندان مغرب زمين نگاشته اند در آورده است. كتاب در دو بخش تنظيم شده است. در بخش نخست نويسنده دربارة بيماري و هنر كافكا، پيوند جنون با مضمون و سبك هنر

او، جنگ نفساني در جهان كافكا و پيوند هنر و زندگي كافكا سخن گفته است و در بخش دوم كه به تفسير ديني جهان كافكا اختصاص دارد، به اين مضامين پرداخته مي شود كه تا چه حد مي توان در آثار كافكا نمادها يا استعاره هايي يافت كه نفياً يا اثباتاً به الوهيت و مابعد الطبيعه اشاره اي داشته باشند. كندوكاو در اينكه تا چه حد كافكا و ادبيات او به يهوديت و مسيحيت رسمي التفات دارد از مضامين مهم آن است. در اين بخش سعي شده است تا از طريق نوعي همداستاني با جهان كافكا، به مدد نوشته هاي خصوصي و ادبي او، اعتبار آراي مفسراني كه در انتساب مقاصد نهفته در آثار كافكا به مضامين يهوديت و فرقه هاي عرفاني مربوط به آن اصرار مي ورزند، بررسي شود

8 سينما و زمان، همراه با فيلمنامه داستان عامه پسند از كوينتين تارانتينو (1377)

ويژگي اثر : ترجمه و تاليف

9 متافيزيك چيست؟

ويژگي اثر : اثر مارتين هايدگر (1383) تشويق شده در بيست و سومين دوره كتاب سال در رشته فلسفه غرب (ترجمه همراه با شرح آراي هايدگر)

10 نامه هايي به ميلنا از فرانتس كافكا (1378)

ويژگي اثر : ترجمه

11 نقد و تفسير آن، از فرانتس كافكا

ويژگي اثر : در دست چاپ

12 نيچه

ويژگي اثر : درآمدي به فهم فلسفه ورزي او. اثر كارل ياسپرس (1383)

13 هايدگر و سياست، اثر ميگل دبيستگي (1381)

14 هستي و زمان اثر مارتين هايدگر (1386)

ويژگي اثر : ترجمه

15 يادبود ايوب در جهان كافكا (همراه با آثاري از كافكا)

ويژگي اثر : ترجمه و تاليف (1379)

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.ibna.ir/vdccxiqs.2bqe08laa2.html2www.ketabesal.ir

جناب اصفهاني، فتح اللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1148/1146 ق)، شاعر و اديب. از بزرگان عهد صفوى بود كه زمان نادرشاه را درك كرده است. نسبتش به اميرنجم ثانى مى رسد. در جوانى به هندوستان رفت و بعد به وطن بازگشت و در خوزان كه يكى از بلوكات اصفهان است، ساكن شد و به دستور شاه طهماسب صفوى به منصب كلانترى اصفهان رسيد. جناب از طرف نادرشاه مأموريتى به خراسان يافت و پس از مدتى به امر وى در راه تهران و كاشان كشته شد. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة النبور (241)، الذريعه (206 -205 /9)، ريحانه (430/1)، سفينة المحمود (188 -187)، صبح گلشن (108 -107)، فرهنگ سخنوران (225 -224)، لغت نامه (ذيل/ جناب اصفهانى)، مجمع الفصحا (205 -204 /4)، نگارستان دارا (177 -176).

جندي شاپوري، جبرييل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 213 ق)، طبيب و مترجم. از اطباى مشهور جندى شاپور و اولين طبيبى است كه نخستين كتاب طب را از زبان يونانى به عربى ترجمه كرد. جبرييل مدتى طبيب بيمارستان جندى شاپور و مدتى طبيب دربار هارون الرشيد و امين بود. وى مدت 23 سال در بغداد بود و در سقوط بغداد و قتل امين، مردم خانه اش را غارت كردند و او ترك خدمت دربار گفت و با اين كار مورد غضب مامون قرار گرفت و مدتى محبوس شد، سپس در زمانى كه اطبا از معالجه ى حسن بن سهل، وزير مامون، درمانده بودند، جبرييل آزاد شد و او را معالجه كرد و از آن پس به شدت مورد احترام قرار گرفت. جنازه اش در شهر مداين در ديرى به خاك سپرده شد. آثار وى: «المطعم و المشرب»؛ «مدخل طب»؛ «باء»؛ «صنعه البخور»؛ «كناش»، در

طب؛ «المدخل الى صناعه المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (101 -100 /2)، تاريخ الحكماء قفطى (202 -183)، تاريخ طب (58 -56 /2)، دايره المعارف فارسى (393/1)، معجم المولفين (113/3).

جنيد شيرازي، عيسي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مترجم. در نيمه ى اول قرن نهم مى زيست. كتاب «شدالازار» پدرش را به نام «ملتمس الاحباء خالصاً من الريا» ترجمه كرد، اين كتاب به «تذكره ى هزار مزار» مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران (1061 -1060 ،1152 -1151 /3)، تذكره ى هزار مزار (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (646/4).

جوادي آملي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرزانه و حكيم متأله، حضرت آيت اللَّه جوادى آملى در سال 1312 (ه.ش) در خانواده اى روحانى در شهرستان آمل متولد شدند. پدر ايشان از علما، وعاظ و زهاد مشهور آمل بودند. پس از گذران تحصيلات دوران ابتدايى در سال 1324 (ه.ش) شوق پدر و فرزند به دروس دينى موجب شد تا ايشان در حوزه ى علميه آمل مشغول تحصيل شوند. وى در مدت پنج سال نزد اساتيد مبرز و متقى كه بعضاً شاگرد مرحوم آخوند خراسانى بودند تا حدى سطوح عاليه ى مقدمات، فقه، اصول و حديث را فراگرفتند. سپس در سال 1330 (ه.ش) از آمل به تهران هجرت نموده و با راهنمايى پدر بزرگوارشان به حضور آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) كه از اعاظم عصر بود، رسيدند و از آن طريق به مدرسى مروى راهنمايى گرديدند و سطوح عاليه و معقول را در آن محضر شريف فراگرفتند. اين سير علمى تا سال 1335 (ه.ش) ادامه يافت و در آن دوره، كتابهاى منظومه، اشارات و بعضى از اسفار را نزد اساتيد مبرزى همچون آيت اللَّه شعرانى (ره) و آيت اللَّه الهى قمشه اى (ره) فراگرفتند و نيز مقدارى از خارج فقه و اصول را نزد استاد والامقام، آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) تلمذ كردند و در سال 1335 (ه.ش) به دليل جامعيت حوزه ى علميه قم، وارد قم،

شهر كريمه ى اهل بيت، حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) شدند و در آنجا از محضر آيت اللَّه العظمى السيد محمدحسين البروجردى بهره بردند و نيز از درس فقه فقيه نامدار، آيت اللَّه محقق داماد (ره) به مدت سيزده سال، و از محضر استاد، امام خمينى (ره) يك دوره ى اصول به مدت هفت سال را درك كردند. همچنين ايشان به حضور استاد مسلم، علامه طباطبايى (ره) رسيدند و مباحث تكميلى اسفار، خارج حكمت متعاليه عرفان اسلامى و مباحث عاليه ى تفسير حديث و قرآن را در جلسات خصوصى از محضر آن استاد گرانقدر فراگرفتند. ايشان از اوان حضور در تهران و نيز پس از هجرت به قم و تاكنون كه حدود چهل سال مى باشد، انواع دروس معقول و منقول را تدريس كرده اند؛ به گونه اى كه اكنون از بزرگترين رهبران فكرى جهان اسلام، در ابعاد مختلف اسلامى به شمار مى آيند و شاگردان فراوانى در علوم مختلف اسلامى براى عالم اسلام تربيت نموده اند.

از توفيقات الهى ايشان، مداومت با معارف الهى خصوصاً قرآن مجيد است كه انواع حقايق دينى را از طريق تفسير قرآن در جهان اسلام منتشر كرده اند.

آيت الله جوادي آملي و وقف :

واقف بزرگوار، حكيم متأله و انديشمند گرانقدر استاد آيت اللّه جوادي آملي است كه نامشان ما را از هرگونه تعريف و توصيفي در ابعاد شخصيتي ايشان بي نياز مي كند و چهره معنوي و علمي ايشان در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامي درخشان تر از آن است كه اين قلم را توان تصوير باشد. ديدگاهها، مقاصد و منويات واقف محترم كه در قالب عبارات بليغ و مشرب عميق عرفاني در وقف نامه مطرح شده است قابل توجه و تعمق است. بويژه توجه دادن خواننده گرامي

به اين نكته مفيد و لازم به نظر مي رسد كه در اين وقف نامه يكبار ديگر آيين و سنت نيكوي وقف نامه نويسي كه به عنوان يك سند فقهي، حقوقي و تاريخي همواره در گذشته مورد توجه واقع مي شده است مدّنظر قرار گرفته و علاوه بر آن به ظرايف وقف و اهميت آن در شريعت نبوي (ص) و نيات واقف و خصوصيات عين موقوفه و تكليف آينده و ساير موارد فقهي و حقوقي آن به سبكي آموزنده اشاره شده است؛ اموري كه متأسفانه در وقف نامه هاي جديد يا متروك مانده و يا به صورت ناقص بدان پرداخته مي شود. در هر صورت اصل وقف نامه خود مشكي است عطرافشان و از بيان عطار بي نياز. سردبير وقف نامه حضرت آيت الله جوادي آملي بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين الحمدللّه الّذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي اللّه ُ علي رسولهِ الّذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَكّيها بها، و علي اهل بيته الذين استنّوا بسنته (ص) فيها، واللعن علي اعدائهم الّذين نَبَذوُها وراء ظهورها. بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد، عبد محض خدايي كه حق مطلق و هستي صرف است: هيچ موجود امكاني مالك چيزي نبوده. ذاتا، وصفا و فعلاً بلكه اثرا، فاني در ذات، صفت، فعل و اثرخداوند مي باشد، اسناد هر گونه هستي به غير خداوند مجاز است؛ و اگر اسناد شأني از شؤون هستي به غير خدا صحيحا بررسي شود، سبك مجاز از مجاز مي باشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شؤون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي (ص)

حلّ شد، قل لااملك لنفسي نفعا ولا ضرّا،... ليس لك من الامر شي ءٌ...، و براي ديگران در معاد، روشن مي گردد، يوم لاتملك نفس لنفسٍ شيئا. زيرا، قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است، نه وعائي براي حدوث آن. البته، در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور، به غير خدا اسناد مالكانه داده مي شود، و بر همين اساس، اشخاصي مالك، و اشيائي مملوك، و عقود و ايقاعاتي، ممضي، و عهودي ايفاء مي گردد. انسان مؤمن كه به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شؤون مجازي خود را به خداوند بيع كرد، بعد از آن هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شؤون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي داند، و از خود چيزي ندارد، تا آن را مورد معامله قرار دهد، و اگر چنين كرد، حتما به عنوان امتثال فرمان مالك حقيقي خواهد بود. لذا اينجانب عبداللّه واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالك و وليّ، و نه به عنوان خليفه مالك يا وكيل و نائب او، بلكه به عنوان عبد آبق كه به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، درباره خانه ملكي و متصرّفي شهر قم، عهد و قراري با مولاي غيب و شهودم بستم كه ذيلاً بعد از فصول دهگانه، مشروح مي شود. 1_ مهم ترين هدف بعثت، تزكيه نفوس و تعليم كتاب آسماني و حكمت است، نمونه هاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن مجيد بيان شد، يكي از بارزترين مصداق تزكيه همانا تأديه صدقه

مي باشد، و كاملترين مصداق صدقه، وقف است كه اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود، و هيچ صدقه اي چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سكني، عمري، رقبي، و نيز بر زكات مال و زكات فطر و نظائر آن براي آن است كه امور مزبور، نشانه صداقت ايمان و صدق متصدّق و واقف مي باشد. 2_ فضيلت صدقه كه وقف مصداق بارز آن است، در اين است كه خداوند شخصا او را مي پذيرد، و دريافت مي نمايد چنانكه فرمود: اَلَم يَعلَموُا اَنّ اللّه َ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ، بنابراين دريافت رسول اكرم (ص)، مَظهر اَخذ خدا خواهد بود، و جمع بين آيه مزبور و آيه خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقةً تُطهّرهُم وَ تُزكّيهِم بها، آن خواهد شد كه، و ما اَخَذتَ اِذ اَخَذتَ، ولكنّ اللّه َ اَخَذَ. 3_ چون صدقه كه، وقف، فرد كامل آن مي باشد، مُطَهّر نَفس از اوساخ، و مُزَكّي روح از ادناس و اقذار است، اميد آن خواهد بود كه چنين روح طاهر از دَرَن و رَين، تواناي ادراك صحيح وحي الهي باشد، زيرا، سروش غيب را جز طاهران طائر باغ ملكوت و طائران طاهر از دَنَس مُلك، مسّ نمي كنند،... لايمسّه الا المطهّرون. 4_ از آن جهت كه صدقه و وقف، كه مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف مي باشد، با اندك غبار گردِ منّت و اذيّت، غبارين و متوسخ شده، و شايسته صعود به بارگاهي كه جز، كلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمي يابد، اليه يصعد الكلم الطيّب، نخواهد بود، لذا نداي قرآن مجيد چنين است: يا ايّها

الّذين آمنوا لاتبطلوا صَدَقاتِكم بالمنّ و الاَذَي. 5 _ چون صدقه جاري همانند سنّت ساري از آثار سودمند مي باشد، و تا برقرار است، روح صاحب آن در دارالقرار قريرالعين خواهد بود، و خداوند، قادم را چون غابر مي نگارد، نَكتُبُ ماقَدَّموا و آثارَهم، و جزء اَعمال برّ متوفي محسوب مي گردد، اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كاملاً بيان شد،... والمتصدّقين والمتصدّقات... اَعَدّ اللّه ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجرا عَظيما_... يُضاعَف لَهُم و لَهُم اَجرُ كَريم _ ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر، الاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته، فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنَّها، فهي يعمل بها بعد موته، او ولد صالح يدعو له _ و چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذكر امور سه گانه در اين حديث يا امور شش گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است، نه تعيين، لذا علم صائب، فرزند صالح، سنّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه روح و ريحانِ روح رائح الي اللّه خواهد بود. 6 _ چون اثر نافع صدقه كه وقف مصداق روشن آن مي باشد، همانند ديگر واقعيت هاي ديني، هنگام احتضار ظاهر مي شود، محرومان از چنين فيض فوزآوري، درخواست ارتجاع به دنيا را بجاي تسريع رجوع الي اللّه ، و رجعت به وطن اصلي، مطرح مي كنند، و به شيوه نكوهيده اَتَستَبدِلوُن الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرُ، انّا للّه ِ وَ انّا اِلَيهِ راجِعوُنَ را، به، رَبِّ ارجِعوُنِ...، مبدّل ساخته، و تمنّي كاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و گمان و وهم نشانده، آنگاه چنين مي گويند:... فَاَصَّدَّقَ وَ اَكُن مِنَ

الصّالِحينَ _ و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت كبري، حضرت علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلّين فرمود: الصَّدقةُ والحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما. 7_ از آن جهت كه اهل بيت طهارت و عصمت صلوات اللّه عليهم اجمعين، قرآن ناطق اند، و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند، و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و به حِكَم آن معتقد، و به احكام آن عامل اند، لذا رسول گرامي (ص) و اهل بيت معصوم (ع) آن حضرت (ص) اقدام به وقف كرده اند، درباره پيامبر گرامي (ص) چنين آمده است: تصدّق رسول اللّه (ص) باموالٍ جَعَلَها وقفا، وَ كانَ يُنفِق مِنها عَلي اَضيافِهِ، وَ اَوقَفَها عَلي فاطِمةَ عَليهَاالسلام... _ و درباره حضرت اميرالمؤمنين، عليه السلام، آمده است: كان عبدا للّه ، قد اَوجَبَ اللّه ُ له الجنة، عمد الي ماله فَجَعَله صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم انما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهي عن النار، و حضرت صدّيقه كبري، فاطمه زهرا صلوات اللّه عليها، اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت اميرالمؤمنين (ع)، آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي عليهماالسلام، سپس به سيّد شهدا حضرت حسين بن علي عليهماالسلام، روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگ تر كه علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض، سپرد، و همچنين از سائر معصومين عليهم السلام رسيده است كه مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده اند، حتي درباره حضرت سيد شهدا (ع) رسيده است كه نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوي و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود، و آن

را بر ايشان تصدق نمود. 8 _ چون اصحاب متعهد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره، به آن ذوات مقدّس اتّساء داشته اند، لذا هر صحابي متمكن، اقدام به وقف مي نمود، چه اينكه از جابر روايت شده لم يكن من الصحابة ذو مقدرةٍ الاّ وقف وقفا. 9 _ همان طوري كه وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه كردن، ارث بردن و مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درباره وقف چشمه يَنبُع چنين فرمود:... هي صدقة، بتةً بتلاً، في حجيج بيت اللّه و عابري سبيلٍ، لاتُباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين، لايقبل اللّه منه صرفا و لا عدلاً. 10 _ شرح صدر، سعه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي نمايد كه جهاني بينديشد، و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار دهد چنانكه رسول گراميِ چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد. لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و كافر، ذمّي و حربي مادامي كه اعانت بر عصيان و تعاون بر اثم نباشد، جايز است و آيه مبارك و كريم، لاينهاكم اللّه عن الّذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليه_م انّ اللّه يحبّ المقسطين، گ_واه آن مي باشد. اكنون كه خطوط كلّي صدقه جاري، طي ده فصل بيان شد، به اصل مطلب مي پردازم، و آن اينكه وقف صحيح شرعي _ جامع همه شرايط واقف، موقوف عليه، موقوف و وقف _ نمودم خانه ابتياعي، ملكي و متصرفي خودم را كه واقع است در: قم، خيابان ارم (آية اللّه نجفي مرعشي) پشت مسجد

آية اللّه گلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محقّقان، مؤلّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند تفسير، فلسفه الهي، كلام، فقه، اصول و سائر دانش هاي ديني، الي ان يرث اللّه الارض و من عليها. توليت آن مادامت الحيوة، در اختيارم مي باشد، و بعد از توّفي و ادراك لقاء اللّه ، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است، چنانكه توليت مدرسه علميه سعادت را كه در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي باشد، بعد از وفاتم، در اختيار مشاراليه خواهد بود، و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي باشد، و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان، كسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود. تمام كتاب ها و سائر لوازم كتابخانه و تلفن، در اختيار مركز تحقيقاتي اسراء است. ايجاب و قبول، اقباض و قبض، حاصل، و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم اعم از مرقوم و غير آن جاري شد، ربّنا تقبل منّا و خذه منّا و طهّرنا به والحمدللّه ربّ العالمين، الّذي يرث الارض و من عليها. منبع:ميراث جاويدان

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

جواري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين جواري در سال 1346 در اهر بدنيا امد. ايشان در سال 1377مدرك دكتري در رشته ادبيات فرانسه و تطبيقي را از دانشگاه سوربن پاريس- فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند.وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تبريز مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسين جواري ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان شمس به

پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1364 از دبيرستان مدرس اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته زبان وادبيات فرانسه را از دانشگاه تبريز و ازدانشگاه ژول ورن آمين فرانسه و كارشناسي ارشد ادبيات فرانسه وتطبيقي را در سال 1373 از دانشگاه ژول ورن آمين فرانسه دريافت نموده اند و در سال 1377مدرك دكتري در رشته ادبيات فرانسه و تطبيقي را از دانشگاه سوربن پاريس- فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند. عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد : سنت - تقليد - نوآوري در پالكنهاي رب گريه (رمان جديد) ب- دكتري: پايان رمان نو - مسائل زيبايي شناسي و مسائل دريافت ادبي از وراي آثار رب گريه. وقايع ميانسالي : محمد حسين جواري و از سال 1377 بعنوان عضو هيات علمي در گروه زبان فرانسه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي مشغول خدمت شده اند. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي محمدحسين جواري : قبلي: رئيس آموزش دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - رئيس كتابخانه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي فعلي: مدير گروه آموزشي زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تبريز فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي محمدحسين جواري در دانشگاه تبريز به قرار زير است: تدريس دروس كارشناسي وكارشناسي ارشد چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي محمدحسين جواري به ترتيب زير است: تعداد مقاله هاي منتشر شده : 15 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 14 مورد تعداد كتابهاي تاليف شده : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 9 مورد

جوانرودي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1300 ق)، منشى، خطاط، اديب و دانشمند. از اهالى جوانرود بود. تحصيلات خود را

در مدارس كردستان ايران و عراق شروع كرد و در شهر كركوك علوم دينى را نزد علامه على حكمت افندى به كمال رساند و به ايران بازگشت و در آبادى بالك از قراى مريوان به مدت يازده سال تدريس كرد، سپس به دره تفى رفته و تا هنگام مرگ در آنجا ماند و به تدريس و خدمت اجتماعى و دينى ادامه داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشاهير كرد (263/2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (29/3).

جوهري فارابي، ابونصر اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 400 /398 ق)، اديب و لغوى، مشهور به جوهرى. در فاراب متولد شد. وى نزد دايى خود ابوابراهيم اسحاق فارابى تحصيل كرد و سپس در طلب علم به بغداد و شام و حجاز سفر كرد و در مراجعت چندى در دامغان اقامت گزيد و پس از آن به نيشابور رفت و براى هميشه در آنجا رحل اقامت افكند. ابونصر در بغداد نزد ابوسعيد سيرافى و ابوعلى فارسى تحصيل كرد. گويند در آخر عمر مبتلا به اختلال حواس شد، و به خيال پرواز افتاد، و لنگه در را زير بغل گرفت، و از محل بلندى خود را پائين انداخت، جوهرى در نيشابور درگذشت. وى نخستين كسى است كه لغات عرب را به ترتيب حروف هجا مرتب كرد. علاوه بر مقام شامخى كه در لغت عرب دارد، علم عروض را تكميل كرد، و شعر هم مى گفت. وى خطى بسيار نيكو داشت، به حدى كه تمييز خط او از خط ابن مقله ممكن نبود. معروفترين اثر وى: «صحاح اللغه» به عربى؛ «مقدمه در نحو»؛ «عروض الورقه»، كه در علم عروض است؛ «بيان الاعراب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام

(310 -309 /1)، تاريخ ادبيات ايران (354/1)، تاريخ الاسلام (حوادث 283 -281 ،400 ،381)، دايرةالمعارف فارسى (775/1)، الذريعه (11/15)، روضات الجنات (49 -43 /2)، ريحانه (440 -438 /1)، سير النبلاء (82 -80 /17)، فرهنگ ادبيات فارسى (166)، كشف الظنون (1073 -1071)، الكنى والالقاب (163 -161 /2)، لسان الميزان (616 -614 /1)، لغت نامه (ذيل/ جوهرى، بارانى)، مؤلفين كتب چاپى (583 -582 /1)، معجم الادباء (165 -151 /6)، معجم البلدان (255/4)، معجم المؤلفين (268 -267 /2)، الوافى بالوفيات (114 -111 /9).

جويني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 438 /437 /434 ق)، نحوى، مفسر، فقيه شافعى. ملقب به ركن الاسلام. وى پدر امام الحرمين بود. عبداللَّه در جوين متولد شد. ادبيات را نزد پدر در زادگاهش آموخت. سه بار به نيشابور رفت و فقه و اصول را نزد سهل بن محمد صُعلوكى فراگرفت، و سپس در مرو از محضر قفّال مروزى استفاده برد. و از ابونهيم اسفراينى نيز بهره گرفت. ركن الاسلام در بغداد در محضر ابوحسين بن بشران حاضر شد. وى در سال 407 ق به نيشابور بازگشت و به تدريس و فتوى مشغول شد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «التبصرة»؛ «التذكرة»؛ «التفسير الكبير» يا «تفسير الجوينى» مشتمل بر انواع علوم؛ «الفرق والجمع» يا «الجمع والفرق»؛ «الفروق والسلسلة»؛ «مختصر المختصر» يا «مختصر الجوينى»؛ «موقف الامام والمأموم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (290 -291 /4)، دايرةالمعارف فارسى (776/1)، روضات الجنات (158 -160 /5)، ريحانه (444/1)، سيرالنبلاء (618 -617 /17)، كشف الظنون (1910 ،1626 ،1621 ،1258 ،996 ،601 ،446 -445 ،385 ،339)، معجم البلدان (224 -223 /2)، معجم المؤلفين (165/6)، وفيات الاعيان (48 -47 /3)، هدية العارفين (451/1).

جويني، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، تحصيل مقدمات (سطح)، منطق و فلسفه، فقه و اصول، تفسير و كلام، رياضى و هيئت قديم تا درس خارج از مدرسه ميرزا جعفر مشهد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى، زبان شناسى، علوم قرائى، نقد و تحليل مباحث دستورى در فرهنگ هاى فارسى، بررسى

تفسير سورآبادى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكترا و 2 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تصحيح و شرح نهج البلاغه، تصحيح فرهنگ عربى- فارسى، مصادرالغه، فرهنگ مجموعه العربى، شرح خمسه نظامى، تغيير نسفى و تفسير مفردات قرآن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: خيلى زياد، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، ترجمه انگليسى و عربى، علوم قرآنى، نقد و بررسى كتب، شرح متون نظم و نثر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جويني، معين الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 783 / 781 ق)، اديب، صوفى و شاعر، متخلص به معين. در برخى از تذكره ها تخلص و شهرت وى معينى ذكر شده است. اهل خراسان بود و در انداده، از توابع جوين، به دنيا آمد. او شاعرى توانا بود و قصايد وى در نعت بارى تعالى همراه با مشرب تحقيق و غزل هايش پر از مايه هاى عرفانى است. وى همچنين در فن تصوف، مواعظ و پند، دقايق حديث و تفسير استاد بود و نزد مولانا فخرالدين خالدى اسفراينى، مؤلف «شرح فرايض»، كسب علم كرد و در تصوف پيرو خاندان شيخ سعدالدين يوسف حمويى شد. او سفرى به عراق و آذربايجان كرد و مورد توجه خواجه غياث الدين محمد فضل اللَّه وزير قرار گرفت و ساكن همدان شد. سپس به بغداد و از آنجا به مكه و مدينه رفت و بعد از آن به خراسان بازگشت. سرانجام در جوين درگذشت و همان جا دفن شد. از آثارش كتاب «نگارستان» است كه آن را به تقليد «گلستان» سعدى، در عهد سلطان ابوسعيد مغول و به نام وزيرش غياث الدين محمد، نگارش

كرد. در «ريحانة الادب» آمده است كه كتاب به نام سلطان ابوسعيد نوشته شده اما صاحب «تاريخ ادبيات در ايران» نويسنده ى آن را سعيدالدين يوسف حمويى دانسته است. اين كتاب در ماوراءالنهر شهرتى عظيم يافت زيرا زمانى كه الغ بيگ گوركان به بحرآباد رفت مشايخ آنجا اين كتاب را پيشكش او كردند و سلطان به نويسندگان دستور داد تا كتاب را به خوبترين خط بنگارند. معين الدين علاوه بر قطعات و ابيات فراوانى كه در «نگارستان» آورده، قصايد و غزلهاى مستقلى نيز سروده است. تقى الدين كاشى از مجموع اشعارش هزار بيت غزل و قسمتى از قصايد را يافته و بخشى از آنها را در «خلاصة الاشعار» نقل كرده است. «احسن القصص»، شرح سوره ى يوسف و قصه ى يوسف و زليخا، اثر ديگر اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1369 -1268 ،1045 -1041/ 3)، تاريخ عصر حافظ (29/ 1)، تاريخ مغول (525)، تاريخ نظم و نثر (771)، تذكرة الشعراء (385 -379)، دايرةالمعارف فارسى (2812/ 2)، الذريعه (308 -307/ 24 ،1079/ 9)، ريحانه (352/ 5 ،444/ 1)، صبح گلشن (435)، فرهنگ سخنوران (864)، كشف الظنون (1976)، لغت نامه (ذيل/ معين الدين جوينى)، هفت اقليم (306 -305/ 2).

جهاد اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد على بن سيد جعفر خراسانى. فاضل و اديب، از آزادى خواهان و روزنامه نويسان صدر مشروطيّت بوده، در 19 جمادى الاولى سال 1365 وفات يافته، در تخت فولاد جنب فاضلان مدفون گرديد.

مرحوم جهاد اكبر مدّتها به سمت مدّعى العموم در دادگسترى يزد خدمت نموده.

مرحوم آيتى در رثا و مادّه تاريخ وفاتش گويد:

كس در جهان نيامده كز اين جهان نرفت

كس خانمان نساخت كز آن خانمان نرفت

سال

وفات خواستمش پير عقل گفت

جز با جهاد اكبر كس بر جنان نرفت

روزنامه جهاد اكبر مدّت دو سال يا كمى بيشتر منتشر مى شده، و نويسندگى آن به عهده ميرزا محمّد على علم فرزند آخوند ملاّ على اكبر فشاركى بوده كه مردى فاضل و دانشمند بوده، و قبل از سال 1360 در اصفهان وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

جهان قاجار، زبيده

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1304 ق)، اديب، عارف و شاعر، متخلص به جهان. ملقب به جانباجى و فرشته. وى همسر علينقى خان قراگزلو، ملقب به نصرةالملك بود. او زنى خير و عارف مسلك و از مريدان حاجى ميرزا علينقى همدانى بود و زندگى به دور از تجمل داشت و بذل و بخششهاى بسيارى مى كرد. چندين بار به زيارت عتبات رفت. وى اشعارى نيكو مى سرود. از او «ديوان» شعرى به جاى مانده است.[1]

حدود 1305 ق، زبيده خانم، معروف به فرشته از زنان زاهد، عارف و شاعر. وى دختر بيست و هفتم فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) بود و مادرش ماه آفرين خانم نام داشت. به نوشته تاريخ عضدى در ميان تمام فرزندان پسر و دختر فتحعلى شاه هيچكدام به زهد و تقوى و پاكى و اخلاص وى نبودند و از همين رو همه شاهزادگان به او لقب فرشته دادند. زبيده در جوانى به عقد على خان نصرت الملك قراگوزلو درآمد. مدتى بعد به همراه همسرش به همدان رفت و در آنجا در سلك عرفان حاج ميرزا علينقى همدانى، عارف معروف، درآمد و از مريدان خاص او گرديد. در طول بيش از شصت سال اقامت در همدان، از ثروت خود به دستگيرى مستمندان و عمران و آبادى منطقه پرداخت.

كاروانسرايى مدور براى اقامت زوار در قريه تاج آباد با شراكت حاج ميرزا علينقى همدانى بنا كرد.

پلى بر روى روان رود احداث نمود، دو دانگ قريه ى لاله چين را براى تعزيه دارى و روشنايى كربلا وقف نمود، بقعه و صحن امامزاده يحيى واقع در همدان را تعمير كرد و همه ساله مبلغى براى متولى، قارى و روشنايى بقعه باباطاهر- كه مدفن حاج ميرزا علينقى همدانى نيز در آنجاست- مقرر نمود. زبيده دايم الذكر، شب زنده دار و اهل رياضت و در سفر و حضر به دور از تجمل و تشريفات ظاهرى بود. يك بار به زيارت حج، بيست مرتبه به زيارت عتبات و ده مرتبه نيز به زيارت مشهد رضوى مشرف شد.

وى داراى طبعى توانا بود و ديوانى حاوى قصيده، غزل و مراثى داشته كه اشعار زير را مؤلف تاريخ عضدى از آن نقل كرده است:

در ده به من اى ساقى زان مى دو سه پيمانه

كز سوز درون گويم شعرى دو سه مستانه

خواهم كه در اين مستى خود نيز رود از ياد

غير از تو نماند كس نه خويش و نه بيگانه

از عشق رخ جانان، گشته است «جهان» حيران

مستانه سخن گويد اين عاشق ديوانه

خواهم از ساقى مهوش تا نمايد لطف عام

هر زمان ريزد به كام خشك من جامى دگر

گرچه نتوان لنگ لنگان پا نهم در كوى دوست

لطف او گر شامل آيد مى نهم گامى دگر

در شب هجران گدازم همچو شمع

روز وصلت سرفرازم همچو شمع

در رهت استاده ام از روى شوق

تا بيايى جان ببازم همچو شمع

از غمت با آتش هجران همى

گه بسوزم گه بسازم همچو شمع[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (433/7)، حديقه الشعراء (2143 -2140 /3)، خيرات حسان (14

-11 /2)، الذريعه (401 ،400 ،212 /9)، رياحين الشريعه (267 -266 /4)، ريحانه (361/2)، طرائق الحقائق (329 -325 /3)، فرهنگ سخنوران (227)، الكنى والالقاب (289/2)، لغت نامه (ذيل/ زبيده).

[2] منابع: از رابعه تا پروين، 95 -93؛ اعيان الشيعه، 43 /6؛ تاريخ عضدى، 34 -30؛ حديقةالشعراء، 2143 -2140 /3؛ خيرات حسان، 14 -11 /2؛ الذريعه، 401 -400 ،212 /9؛ رياحين الشريعه، 268 -266 /4؛ زنان سخنور، 164 -162 /1؛ زنان نامى ايران و اسلام، 73 -71؛ طرايق الحقايق، 327 -325 /3؛ فهرست نسخه هاى خطى فارسى، 275 /3؛ كارنامه زنان، 87؛ لغت نامه ى دهخدا، ش 217 /110؛ ديوان.

جهانبگلو، اميرحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مدرس، مولف.

تولد: 25 بهمن 1302، تهران.

درگذشت: 20 خرداد 1370، تهران.

اميرحسين جهانبگلو از دبيرستان شرف فارغ التحصيل شد. ابتدا در وزارت دارايى مشغول به كار شد و ده سال بعد از دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد و چهار سال بعد از آن براى ادامه ى تحصيل به فرانسه رفت. در سال 1328 از دانشگاه سربن پاريس ليسانس فلسفه و منطق دريافت كرد و سه سال بعد با درجه ى دكتراى اقتصاد از همين دانشگاه به تهران بازگشت و در همان وزارت دارايى به كار مشغول شد. دكتر اميرحسين جهانبگلو بعد از اين تاريخ سمت هاى مختلفى را در ادارات و وزارت خانه هاى گوناگون به عهده داشت، از آن جمله وزارت دارايى، شركت نفت و سازمان اوپك، شركت گاز و غيره. دكتر امير جهانبگلو بيشتر عمر خود را از سال 1350 به تدريس در دانشگاه تهران پرداخت. از جمله آثار ترجمه ى شده وى، مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: غول هاى غلات (دن مورگان)؛ سياست از نظر افلاطون (الكساندر كويره)؛ ضربه ى آينده (الونى تافلر)؛ تاريخ اجتماعى دوره ى مغول (بخش

سوم تاريخ غازان خان و مقدمه ى جامع التواريخ و رساله ى او از كتاب اللطائف، 1337)؛ سپيده دم (مانوئل روبلس)؛ فن صحنه سازى تئاتر (لئون موسيناك، 1335)؛ مردى كه زير زمين زندگى مى كرد (ريچارد وايت، 1335).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جهانسوز، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدى جهانسوز پسر مرحوم محمدجواد ميرزا (و. كرمانشاه دوازدهم ربيع الاول 1292 ه.ق) پس از تحصيل مقدماتى در حوزه ى درس ملا اكبر خراسانى از شاگردان حاج ملا هادى سبزوارى و آقا مير شهاب شيرازى به آموختن فنون ادبى پرداخت، سپس به خدمت حسنعلى خان اميرنظام گروسى حاكم كرمانشاه درآمد. مرآت سالى چند در نزد بعضى از فرمانروايان ايالات به خدمت انشاء (منشيگرى) اشتغال ورزيد، به بيشتر بلاد ايران مسافرت كرد. پس از سفرى به اروپا به تهران بازگشت و به خدمت دولتى درآمد و حائز مقامات عالى ادارى شد. در نظم و نثر خاصه نگارش نامه هاى دوستانه و فنون محاوره و حضور جواب و ايراد امثال توانائى و شهرت بسزا داشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

جهانشاهي قاجار، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ويراستار.

تولد: 1305، تهران.

درگذشت: 29 تير 1370، تهران.

ايرج جهانشاهى قاجار تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در شهرهاى ملاير و اهواز انجام داد. سپس به دريافت ليسانس جغرافيا و تعليم و تربيت از دانشكده ى ادبيات دانشسراى عالى نايل آمد. در سال 1338 از مؤسسه تحقيقات و مطالعات اجتماعى دانشگاه تهران درجه فوق ليسانس گرفت و دوره ى يك ساله را در رشته ى آموزش بزرگسالان در دانشگاه منچستر انگلستان گذراند. همچنين در دوره هاى كوتاه مدتى در كشورهاى آمريكا، پاكستان و تايلند درباره ى ادبيات كودكان به مطالعه پرداخت. و از سال 1324 به عنوان معلم در آموزش وپرورش مشغول به كار شد. سپس مدتى نيز به دبيرى و رياست دبيرستانى رسيد.

از جمله فعاليت هاى وى، تأسيس مركز تهيه خواندنى هاى نوسوادان بود كه بعدها به مركز انتشارات آموزشى تغيير نام داد. نشر مجله هاى «پيك كودك»، «پيك معلم و خانواده»، «پيك نوآموز»، «پيك دانش آموز»، «پيك نوجوانان»، «پيك

جوانان» از ابتكارات او بود. چندى هم مديريت مجله ى «آموزش و پرورش» را بر عهده داشت. از سال 1357 سرپرستى شوراى ويراستارى فرهنگنامه كودكان و نوجوانان را در شوراى كتاب كودك به عهده گرفت. در سال 1361 همكاى خود را به عنوان مشاور گزينش و تأليف و ترجمه و ويرايش كتاب هاى ادبيات كودكان و نوجوانان با انتشارات فاطمى و واژه آغاز كرد و تا آخرين لحظات زندگى نسبت به تهيه ى آثارى براى كودكان و نوجوانان فعال بود. كتاب هاى بخوانيم و بنويسيم هم يادگار اوست. تأليف او عبارتند از: گل هاى وحشى (1325)، شاخ هاى ملوس (1345)، ازوپ در كلاس درس (1361) قلم موى جادو(1362)، چشم چشم دو ابرو (1363)، بازى هاى ورزشى (1363)، قصه هاى من و بابام (كتاب برگزيده شوراى كتاب كودك در (1362).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جهانگير، عيسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عيسي جهانگير

محل تولد : عجب شير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 در شهرستان عجب شير واقع در استان آذربايجان شرقي به دنيا آمدم – تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آنجا گذراندم سپس براي ادامه تحصيلات به قم رفتم. در سال 1370 دارد حوزه علميّه قم شدم و در مدرسه شهيدين مشغول تحصيل علوم ديني گشتم. از جمله اساتيد برجسته اي كه در حوزه علميّه قم از آنها كسب علم كرده ام آيت الله مروّجي، آيت الله جوادي آملي، آيت الله ميرزا جواد تبريزي، آيت الله مصباح يزدي و حجت الاسلام و المسلمين صادق لاريجاني مي باشند.در سال 1376 همزمان با تحصيلات حوزوي وارد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم. كارشناسي و كارشناسي ارشد جامعه شناسي را

در اين زمينه به پايان رساندم.

جهانگيري، نادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جيهاني، ابوعبداللَّه احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 385 ق). اديب و جغرافيدان. اهل جيهان از توابع ماوراءالنهر بود و به مدت دو سال وزير منصور بن نوح سامانى. ابوعبداللَّه كتابى در جغرافيا، نام: «المسالك والممالك»، به عرب تأليف كرده كه مقدسى وصف مفصلى از آن كرده است. از ديگر آثار وى: «آيين»؛ «مقامات كتب العهود والخلفاء والامراء»؛ «كتاب الزيادات فى كتاب الناسى فى المقالات» و «رسائل».[1]

ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن نصر، از رجال ادب وسياست اواخر قرن چهارم ه. وى از سال 365 ه.ق. به وزرات منصور بن نوح سامانى انتخاب شد و در 367 از وزارت معزول گرديد و عتبى (ه.م.) به جاى او منصوب شد. جيهانى كتابى در جغرافيا تأليف كرد به نام كتاب «المسالك والممالك» (ه.م.) و «كتاب رسائل» نيز از اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات ايران (351/1)، ريحانه (448/1)، سرآمدان فرهنگ (120/1)، الفهرست ابن نديم ترجمه (228)، كشف الظنون (1664)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، المسالك والممالك (304)، معجم المولفين (165/2).

چخوف، آنتوان

قرن:19

جنسيت:مرد

مليت:ايران

«آنتوان چخوف» نويسنده اي، بشردوست، آزديخواه و روشنفكر بود و داستان هاي وي حكايت از افكار مترقي او مي نمايد. او با فساد و دروغ، خودنمايي، سرشكستگي، منفي بافي، كوته نظري، تحمل ظلم، آزاديخواهي دروغي و بالاخره صفات منفي با كمال خشونت مبارزه مي كند و جامعه ي عقب مانده را به آينده ي درخشان و زندگاني سعادتمندانه اميدوار مي سازد و براي رسيدن به اصول مترقي افكار برجسته اي به خوانندگان آثار خود تلقين مي كند.«آنتون پاولويچ چخوف» Anton – Tchekhov درام نويس و داستانسراي معروف روسي در 17 ژانويه ي سال 1860 در شهر «تاگان روگ» در شمال قفقاز در آغوش يك

خانواده ي بي چيز و معتقد به سنن و آداب قديمي و ملي به دنيا آمد و در دوم ژوئيه ي سال 1904 در 44 سالگي در «بادن وايلر» محلي واقع در جنگل سياه درگذشت.ج_َد چخوف از سرف هايي بود كه با صرفه جويي و كار زياد آزادي و حيات خود و خانواده اش را از ارباب خويش بازخريد كرده بود. پدرش با داد و ستد جزئي اي كه داشت نمي توانست هزينه ي زندگي خانواده را تأمين نمايد و از اين رو «آنتون» كوچك، در آغاز زندگي با قيافه ي شوم فقر آشنا گرديد و به اثرات مخرب آن پي برد. با آنكه چخوف در سختي و فشار زندگي مي نمود لكن با عزت نفسي كه داشت كوچكترين گله و شكايتي ابراز نمي كرد و با كار و كوشش فراوان، تحصيلات مقدماتي خود را در «ژبمنازيوم » مسقط الرأس خاتمه داد و براي تحصيل در دانشكده ي پزشكي عازم مسكو شد و در سال 1879 در نوزده سالگي وارد دانشگاه مسكو گرديد و به تحصيل طب پرداخت. وي تنها به تحصيل در دانشكده اكتفا نكرد و با وجود ذوق فطري به نوشتن داستانها و نوول ها و مقالات در مطبوعات فكاهي سرگرم شد و به اين جهت وقتي در سال 1884 درجه ي دكتراي طب را گرفت شغل طبابت را با حرفه ي نويسندگي توأم ساخت ولي بعدها تمام اوقات خود را وقف نوشتن كرد و از اين راه مقام شامخي در دنيا به دست آورد. چخوف جز در دوره ي عموميت بيماري و يا در سالهاي 1892 و 1893 به طبابت نپرداخت. نخستين

داستانهاي او با نام مستعار «چخوف» انتشار يافت و در سال 1886 برخي از داستانهايش به صورت كتابي به نام «داستانهاي رنگارنگ» منتشر شد، اين كتاب موفقيت بسيار كسب كرد. در سال 1887 وي نخستين نمايشنامه ي خود را به نام «ايوانف» تحرير كرد. «آنتون چخوف» بر اثر فقر و استيصال دوران كودكي و زحمات شبانه روزي دوران جواني در سي سالگي مبتلا به بيماري خانمانسوز سل گرديد كه تا پايان حيات كوتاهش مونس اين نويسنده ي بزرگ بود و بالاخره هم باعث مرگ وي شد. با آنكه چخوف مريض بود و با آنكه خودش هم طبيب و از مرض خود اطلاع داشت با اين وصف دمي از كار و كوشش دست بر نمي داشت و تقريباً تمام ساعات فراغت خود را سرگرم نوشتن بود و براي مطالعه ي روحيات و احوال عموم مردم و طبقات مختلف به مسافرتها و گردشهاي پر زحمتي تن مي داد، چنانكه در سال 1890 راه سخت و دور و دراز سيبري را در پيش گرفت و در آنجا وضع تبعيديها را مطالعه كرد و از اين سفر ره آوردي به نام «جزيره ي ساخالين» براي ستمديدگان رژيم تزاري به ارمغان آورد كه در سال 1891 منتشر شد . اين كتاب تا حدودي رژيم پليس تزار را كه محكومين را به جزيره ي ساخالين مي فرستاد تخفيف داد. چخوف در سال 1891 تا 1897 با پدر و مادرش در ملكي كه كه در نزديكي مسكو خريده بود زندگي كرد. در سال 1897 كه در معرض تهديد مرض سل قرار گرفت ناگزير شد قسمت اعظم اوقات خود را در كريمه و

خارجه بگذارند. وي در سال 1896 نمايشنامه ي خود را به نام «مرغ نوروزي» در مسكو انتشار داد، اما اين اثر در «پطرزبورگ» با عدم موفقيت روبرو شد و دو سال بعد در سال 1898در مسكو نيز از اين نمايشنامه تجليل شاياني شد. «آنتون چخوف» در سال 1900 بر اثر توجه نويسندگان و دانشمندان و قاطبه ي ملت به وي و در نتيجه ي نفوذ و شهرت انكار ناپذير خود به عضويت افتخاري آكادمي روسيه انتخاب شد و مورد تقدير فراوان قرار گرفت. «عمووانيا» در 1899 و «سه خواهران» در 1901 و «باغ گيلاس» در سال 1904 از جمله نمايشنامه هاي او بود كه در مسكو با موفقيت روبرو شد. وي در سال 1901 با يك هنرپيشه به نام «اولگاكپنير» ازدواج كرد.موقعي كه دولت روسيه عضويت به نام «ماكسيم گوركي» نويسنده ي معروف روسيه را از آكادمي لغو كرد «آنتون چخوف» نيز استعفا داد. در محيط تئاتر از نمايشنامه هاي وي با اشتياق زياد استقبال شد و اغلب از نمايش نامه هاي وي در صحنه نمايشگاه آكادمي مسكو به معرض تماشا گذارده شد و در ساير پايتخت هاي اروپا هم مورد نمايش و تحسين تماشاگران قرار گرفت. در جهان هنر و ادب پيروزي روزافزون چخوف افتخارات زيادي براي وي فراهم آورد و آكادمي براي مجموعه ي داستانهايش جايزه ي «پوشكين» را به وي اهداء كرد. چخوف به نويسندگي خود ادامه مي داد كه بيماري وي شديدتر شد و به دستور پزشكان ناگزير به نقاط جنوبي فرانسه رفت و با آنكه كار كردن برايش زيان داشت دست از كارهاي ادبي نكشيد و پس از مدتي اقامت

در آن كشور به مسافرت خود در ايتاليا و آلمان ادامه داد و بالاخره به وطن خود بازگشت و در سال 1904 با مرض سل از دنيا رفت. از آثار او مي توان «علامت زمانه»، «خاطرات يك دختر جوان»، «چاق و لاغر»، «اطلاع»، «مرگ كارمند» ، «متلون» ، «موژكيها»، «سرگذشت غم انگيز»، «انسان در غلاف» ، «بدبختي» ، «پشتيباني» ، «آزاديخواه» ، «نماينده ي مجلس»، «حقيقت خالص»، «رشته فرهنگي»، «چگونه زن قانوني گرفتم»، «يك مرد جوان»، «طبيعت پر معما»، «جنگ تن به تن»، «داستان كسالت آور»، «رؤياها»، «در تبعيدگاه» ، «وانكا»، «ميل بخوابيدن» ، «اطاق شماره ي 6» ، «يك واقعه ي جالب»، «مرغابي دريايي»، «مرد ناشناس»، «خاطرات يك استاد»، «عمو وانيا»، «تمشك تيغ دار»، «مشاور مخصوص»، «خواب آلود» ، «اندوه» ، «جنايتكار»، «مشاور مخصوص» ، «خوابآلود» ، «اندوه»، «جنايتكار»، «دشتها»، «خانه اي با اشكوب»، «تيفوس»، «بيست و پنج روبل» را نام برد.«چخوف» نويسنده اي، بشردوست، آزديخواه و روشنفكر بود و داستان هاي وي حكايت از افكار مترقي وي مي نمايد. اي با تمام قوا از آزادي دفاع كرد، براي دسترسي مردم به حقوق خود كوشش نموده و با انتقاد از اصول اجتماعي و وضع موجود مردم را به سوي ترقي فكري و اخلاقي سوق داده است. وي با فساد و دروغ، خودنمايي، سرشكستگي، منفي بافي، كوته نظري، تحمل ظلم، آزاديخواهي دروغي و بالاخره صفات منفي با كمال خشونت مبارزه مي كند و جامعه ي عقب مانده را به آينده ي درخشان و زندگاني سعادتمندانه اميدوار مي سازد و براي رسيدن به اصول مترقي افكار برجسته اي به خوانندگان آثار خود تلقين مي كند.

چنگاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن حيدر

بن حسن بن غلام چنگانى اصفهانى. فاضل مدقق بوده، و در سال 1278 كتاب «منية اللبيب در شرح تهذيب» را جهت خود استنساخ نموده، و بر آن تعاليقى دارد كه دلالت بر وفور علم و دانش او مى كند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چوبك، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1377 -1295 ش)، نويسنده و مترجم. در بوشهر متولد شد، بعد از تحصيلات مقدماتى با پدر خود به شيراز و تهران مسافرت كرد. وى در تهران دوره ى كالج را به پايان رسانيد و از كالج آمريكايى البرز فارغ التحصيل شد. وى مدتى رييس كتابخانه ى شركت نفت بود. او زبان انگليسى را خوب آموخت و در ادبيات فارسى و انگليسى مهارتى يافت. حكايات و داستانهاى اجتماعى كوتاه و مفيدى به سبك جديد نوول دارد. مكتب داستان نويسى وى ناتوراليسم است كه حد فاصل شيوه ى ادگار آلن پوى آمريكايى و چخوف روسى است. برخى از آثار وى: «خيمه شب بازى»؛ «انترى كه لوطيش مرده بود»؛ «سنگ صبور»؛ «تنگسير»؛ «چراغ آخر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات امروز ايران (115 -111 /1)، چون سبوى تشنه (204 -203)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (166 -163 /2)، شخصيتهاى نامى (152 ،151)، صدسال داستان نويسى در ايران (1 و 252 -241 /2)، مؤلفين كتب چاپى (482 -483 /3).

چهارسوقي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد محمد صادق بن امير زين العابدين خوانسارى

پدرش آقا سيد محمّد صادق خوانساري از علما و دانشمندان اصفهان است كه در شب 29 شعبان 1289 وفات يافته و در بقعه تكيه مادر شاهزاده، جنب پدر مدفون گرديده است.

وى را: 1- شرحى است بر زبده شيخ بهائى 2- كتاب الاحباط و التكفير، 3- شرح بر شرايع در 5 جلد

اولاد او در اصفهان و كاظمين ساكن مى باشند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهارسوقي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 8 رمضان المبارك 1251 متولّد، و در 13 ذى حجّه 1324 وفات يافته، در بقعه پدر مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

ترجمه الفيّه به نام فرايض اليوميّة 2- تعليقه بر لمعة الدمشقيّة 3- تكميل شرح الفيّه كه پدرش نوشته، به نام مكمّل البقيّة من احسن العطيّة 4- دليل المصلّين 5- شرح بر تبصره علاّمه 6- شرح بر نفليّه شهيد؛ و غيره.

مادّه تاريخ وفاتش اين است:

تاريخ وفاتش طلبيدم ز خرد

فرمود كه آه نور مهدىٍّ غاب

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهارسوقي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي اصفهاني مشهور به « صاحب روضات » عالم فاضل مجتهد، اديب و محقق رجالي برجسته از علماي بزرگ شيعه در قرن سيزدهم فرزند عالم برجسته حاج ميرزا زين العابدين موسوي خوانساري ( مدفون در تكيه شيخ محمد تقي رازي ) مي¬باشد.

اين عالم بزرگوار در خوانسار متولد شد و تحصيلات خود را در اصفهان نزد علماي بزرگي چون سيد محمد شهشهاني، سيد صدرالدين عاملي ، شيخ محمد تقي رازي ( صاحب حاشيه)، سيد محمد باقر حجت الاسلام، حاج محمد ابراهيم كلباسي و ... انجام داد. در نجف اشرف از بزرگاني چون سيد ابراهيم قزويني كسب علم نمود و از بزرگاني چون شيخ محمد كاشف الغطاء و ... اجازه دريافت نمود. پس از بازگشت به اصفهان به تدريس ، تحقيق ، تأليف و عبادت روزگار سپري نمود.

در عهد خود مرجعيت قضا و فتوي را داشت و در مسجدي كه در محله چهارسوق به نام وي نام گذاري شد امام جماعت بود. در تقوي و ديانت مورد تأييد تمامي علما و مردم زمانش بود. در مقامات عرفاني او آورده اند

ظل السلطان مي خواست مالي را به آقا ميرزا محمد باقر واگذار كند، صاحب روضات گفته بود قريه توكل آباد من براي كفاف مخارج خود و خاندانم كافي است. ظل السلطان ابتدا تصور مي¬كرد كه واقعا توكل آباد يكي از روستاهاي آباد اصفهان است وقتي پرس و جو كرد فهميد كه مقصود او توكل به خداوند است.

ايشان در شب دوشنبه 9 جمادي الاول 1313 ه_ . ق در گذشت و بنا بر وصيتش در تخت فولاد در جوار قبر ميرزا حسين خان كشيكچي به خاك سپرده شد.

به جهت احترام و تجليل از مقام برجسته وي به همت ميرزا سليمان خان ركن الملك و فرزندان اين عالم بزرگوار بعقه اي بر سر قبرش بنا گرديد.

تأليفات ايشان عبارتند از: احسن العطيه يا شرح برالفيه ، تسليه الاخوان، حاشيه بر شرح لعمه، حاشيه بر قوانين، رساله در ضروريات دين، رساله در شرح حديث حي ، رساله در امر به معروف و نهي از منكر، رساله عمليه، قصايد عربي و فارسي در مدح و فضيلت اهلبيت پيغمبر، مجالسي در مصائب حضرت سيد الشهداء و كتابهاي ارزشمند بسيار ديگر.

او تاليفات چندى در فقه، اصول و كلام دارد. از جمله: «روضات الجنات»، در احوال علما و سادات؛ «احسن العطيه» در شرح «الالفيه» شهيد اول؛ «تسليه الاحزان» فارسى، در مصيبت؛ حاشيه بر «شرح لمعه »؛ «ارجوزه»، در اصول فقه؛ «اقسام اسباب البلايا النازله فى هذه الدنيا على الشقى و السعيد»؛ «تفصيل ضروريات الدين و المذهب»؛ «حاشيه ى قوانين الاصول»؛ «قرةالعين و سرور النشاتين»؛ «رساله عمليه»؛ «رساله فى الامر بالمعروف و نهى عن المنكر».

مشهورترين كتاب ايشان « روضات الجنات في احوال العلماء و

السادات » به عربي است كه بيش از ده سال از عمر خويش را مشغول تحقيق و تأليف اين كتاب ارزشمند نموده است. اين كتاب از كتاب هاي رجال شناسي بسيار محققانه و عميق بوده و مورد استفاده بسياري از محققين و رجال شناسان قرار گرفته و بسياري ازبزرگان حواشي و فهرست ها بر اين كتاب نموده اند. شهرت اين كتاب به حدي بود كه پس از درگذشت اين عالم بزرگوار به مرور زمان اين خاندان به « صاحب روضات » و فرزندان بزرگوارش به « سادات روضاتي» معروف گشتند.

چهارسوقي، مسيح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در شب جمعه 27 شوّال 1255 متولّد، و در شب شنبه 9 ذى حجه سال 1325 وفات يافته، در بقعه پدر خويش مدفون گرديده.

وى مؤلّف چندين كتاب و رساله مختصره و بياض ادعيه و يك عشريّه و جزوات منبرى مى باشد.

ماده تاريخ وفاتش را مرحوم فتح اللَّه جلالى ضمن قطعه اى چنين گويد:

يكى آمد ز غيب ناگه و گفت

برياض جنان نمود مكان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهره نما

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج عبدالمحمد مؤدّب السلطان ايرانى پور علي زاده، اديب فاضل، و شاعر و نويسنده و مورّخ، در اصفهان متولّد شده، و در اين شهر مقدّمات علوم را آموخته، به مصر مهاجرت نموده و تا آخر عمر در آنجا ساكن بوده و از محترمين ايرانيان ساكن مصر به شمار مى رفته. روزنامه چهره نما را در آنجا مى نوشته و مدّت سى و دو سال مرتّباً انتشار داده است.

در حدود سال 1291 متولّد، و در اوّل شعبان 1354 در قاهره وفات يافته، و هم در آنجا مدفون گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- احقاق الحق 2- امان التواريخ 3- پيدايش خطّ و خطاطان 4- زردشت باستانى و فلسفه او 5- فؤاد التواريخ.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حاكمي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل حاكمي ، در سال 1315 در آبادان متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آبادان و شيراز به پايان برد. در سال 1334 پس از اخذ ديپلم ادبي از دبيرستان سلطاني شيراز به دانشكده ادبيات و علوم انساني وارد گرديد و پس از اتمام دوره ليسانس به سال 1337 وارد دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي شد و در سال1343 به اخذ درجه دكتري از دانشگاه تهران نائل آمد.دكتر حاكمي از سال 1343 تا 1347 به خدمت در وزارت آموزش و پرورش پرداخت و سپس به سال 1347 به درجه استادياري و سال 1352 به دانشياري و سرانجام به سال 1362 به مرتبه استادي دانشگاه تهران نائل گرديد. استاد بعد از 22 سال خدمت مداوم دولتي در مهر ماه 1369 درجه استادي ممتاز دانشگاه تهران را حائز گرديد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي

و حرفه اي : اسماعيل حاكمي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آبادان و شيراز به پايان برد. در سال 1334 پس از اخذ ديپلم ادبي از دبيرستان سلطاني شيراز به دانشكده ادبيات و علوم انساني وارد گرديد و پس از اتمام دوره ي ليسانس به سال 1337 وارد دوره ي دكتراي زبان و ادبيات فارسي شد و در سال1343 به اخذ درجه ي دكترا از دانشگاه تهران نائل آمد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل حاكمي در طول 32 سال خدمت علمي و فرهنگي ، متصدي سمت هاي : رياست دبيرستان ، مديريت گروه ، معاونت دانشگاه علامه طباطبايي ، رياست كتابخانه مركزي دانشگاه را عهده دار بود.

فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل حاكمي از سال 1343 تا 1347 به خدمت در وزارت آموزش و پرورش پرداخت و سپس به سال 1347 به درجه استادياري و سال 1352 به دانشياري و سرانجام به سال 1362 به مرتبه استادي دانشگاه تهران نائل گرديد. استاد بعد از 22 سال خدمت مداوم دولتي در مهر ماه 1369 درجه استادي ممتاز دانشگاه تهران را حائز گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حضور در كنگره ها و سمينارهاي بين اللملي چون كنگره سعدي و حافظ و سمينار استادان فارسي هند _ سمينار اقبال در پاكستان و دانشگاه كابل و دانشكده الهيات استانبول از جمله فعاليت ديگر اسماعيل حاكمي مي باشد.

جوائز و نشانها : در سال تحصيلي 70-69 اسماعيل حاكمي عنوان استاد ممتاز را به خود اختصاص داده و توانست لوح تقدير دريافت نمايد.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ، شماره پياپي 114-113

، سال 28 ، بهار و تابستان 1369 ، ص 313

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حالت، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم حالت، فرزند محمدتقى حالت در خانواده اى متمدن و مذهبى متولد شد. وى از كودكى به موسيقى و نقاشى و شعر و نويسندگى علاقه تام داشت و چون امكان پرورش ذوق و استعداد و رشد و ترقى خود را در موسيقى و نقاشى در خانواده مشاهده نكرد به شعر و نويسندگى روى آورد و طولى نكشيد كه در اين هنرها پيشرفت شايانى كرد و از بزرگان آن گرديد.

درباره اولين شعرى كه حالت سرود، خود وى مى گويد: «روزى در مدرسه با يكى از دوستان همكلاسم قهر كرده بودم و چون خيلى نسبت به هم صميمى بوديم بالاخره طاقت نياودم و با يك قطعه سه بيتى از او معذرت خواستم، اين قطعه كه اولين شعرم بود و متأسفانه الان هيج به يادم نيست موثر واقع شد و قهر ما را به آشتى تبديل نمود... اثر اين شعر مرا بر آن داشت كه شاعرى را دنبال كنم، لذا از كلاس ششم ابتدايى گاهگاهى شعر ساختم، مخصوصا تابستان ها كه مدرسه تعطيل بود و فراغت بيشترى داشتم و مى توانستم هم شعر بسازم و هم دنبال چاپ آن بروم اما روزنامه هاى ادبى آن ايام كه عبارت بودند از «نسيم شمال» و «كانون شعرا» و «توفيق» همه از چاپ اشعارم خوددارى مى كردند، چون بسيار ناپخته بود، ولى اين امر به هيچ وجه باعث دلسردى من نمى شد... تا دو سه سال بعد كه كم كم بعضى از اشعارم در روزنامه ها چاپ شد.»

پس از چندى كه اولين اثر ابوالقاسم حالت در يكى از

جرايد چاپ گرديد، درصدد برآمد كه خود را به كانون و انجمن هاى ادبى نزديك نمايد، به همين سبب بعضى شب ها به انجمن ادبى ايران كه رياست آن با شاهزاده محمدهاشم افسر بود مى رفت و در يكى از همين شب ها يكى از اشعار خود را در اين انجمن ادبى قرائت مى كند كه صداى آفرين و احسنت رسا و پر طنطنه شيخ الملك اورنگ كه در آن زمان نايب رئيس انجمن بود به قدرى وى را تحت تأثير قرار داد كه تا صبح خواب به چشمانش راه نيافت. از اين زمان به بعد وى در راه شهرت و ترقى گام هاى بلندى يكى پس از ديگرى برداشت.

بارى ابوالقاسم حالت، در كلاس هاى چهارم دبيرستان مروى درس مى خواند و چون اواخر سال تحصيلى بو و محصلين در حالى كه كتاب هاى خود را جهت تمرين دروس زير بغل نهاده و عازم محوطه باغ ملى كه درختان زيادى داشت و محلى مصفا بود مى رفتند، حالت هم كتاب خود را برداشت عازم اين محل گرديد. در خيابان خيام نزديك باغ ملى با مرحوم حسين توفيق صاحب امتياز روزنامه توفيق برخورد مى كند و از طرف دعوت مى شود كه با هيئت تحريريه اين روزنامه همكارى نمايد وى از نخستين شماره روزنامه فكاهى توفيق تا مدت پنج سال متوالى سردبيرى اين مجله فكاهى را به عهده داشت.

حالت بعد از وقايع شهريور 1320 با بسيارى از جرايد از جمله روزنامه هاى: «اميد»، «قيام ايران» و مجله «تهران مصور» همكارى مى كند.

در مورد انگيزه ترانه مى گويد: «يك شب مرحوم دهقان پيشهناد كرد كه براى تماشاخانه تهران تصنيف بسازم اولين تصنيف من كه توسط حميد قنبرى به عنوان پيش سپرده در

تماشاخانه تهران خوانده شد و خيلى معروف گرديد، تصنيف «چاقوكش ها» بود كه با اين شعر شروع مى شد:

بچه ى چاقوكشم و گردنم كلفته

هر جا من باشم بايد خون راه بيفته

بقيه اش حرف مفته

بعد از تصنيف «وكالت خانم ها» را ساختم كه مرحوم مجيد محسنى خواند. از آن به بعد اين كار را هم دنبال كردم و اغلب تصنيف هايى را كه مى ساختم توسط حميد قنبرى، جمشيد شيبانى و مرحوم مجيد محسنى خوانده و اجرا مى گرديد. البته بعضى تصنيف هاى جدى و ادبى هم براى جامعه باربد ساخته ام كه در آن زمان خانم ملكه حكمت شعار اجرا مى كرد.»

ابوالقاسم حالت در سال 1325 بنا به دعوت كمپانى «اورگرين پيكچر» به هندوستان سفر كرد و در بمبئى به كار دوبلاژ فيلم پرداخت و مدتى نتوانست در كار تصنيف سازى فعال باشد. تا اين كه مرحوم مهدى خالدى، مرحوم جواد بديع زاده، مرحوم نصراللَّه زرين پنجه، مرحوم على زاهدى، مرحوم يوسف كاموسى، مرحوم على اكبر پروانه و خانم دلكش جهت ضبط صفحه از ايران به بمبئى رفتند و حالت به عنوان يادگار براى اين هيئت ايرانى تصنيف «شيرين» را ساخت، و على زاهدى آن را اجرا كرد. اين تصنيف اينطور شروع مى شود:

شيرين، شيرين، سروقد و سيمين برو گل پيكرى تو

در مذاق از شكر شيرين ترى تو

ابوالقاسم حالت، در بهار سال 1327 به وطن بازگشت و در آن زمان، سرپرستى اداره كل انتشارات و راديو با ابوالقاسم پاينده بود، از وى دعوت به عمل آورد تا براى راديو تصنيف بسازد و پس از يك ماه كه با راديو همكارى كرد، چون به استخدام شركت نفت درآمده بود، عازم آبادان شد و اين همكارى قطع گرديد. وى از شعراى دانشمند و باذوق مى باشد

كه به سه زبان عربى و انگليسى و فرانسه تسلط كامل دارد و چندين كتاب از نويسندگان انگليسى و فرانسوى را ترجمه كرده است.

در اينجا نام چند آثار اين شاعر فاضل و اديب و مترجم را يادآور مى شوم:

1- ترجمه كلمات قصار حضرت على (ع) به زبان انگليسى و فارسى و رباعيات فارسى.

2- كتاب بهار زندگى (ترجمه از انگليسى به فارسى).

3- پيشروان موشك سازى (ترجمه از انگليسى به فارسى).

4- جادوگر شهر زمرد (ترجمه از انگليسى به فارسى).

5- شبح در كوچه ميكل آنژ (ترجمه از فرانسه به فارسى).

6- پروانه و شبنم (شامل قصايد ادبى به سبك سنايى).

7- فكاهيات حالت (در دو جلد شامل اشعار فكاهى).

8- رقص كوسه (شامل بيست داستان كوتاه).

در اينجا يادآور مى شوم، گفتگويى را كه با منوچهر همايون پور كه از دوستان صميمى حالت بود، به اطلاع خوانندگان گرامى برسانم، همايون پور، مى گفت:

«در تابستان سال 1332 وقتى كه زنده ياد مهدى خالدى همكارى خود را با خانم دلكش رها كرد و به فكر ابداع برنامه هاى ديگر افتاد، اولين كارى كه طرح و شروع به اجراء آن كرد، همكارى با آوازخوان هاى مختلف بود، يكى از افرادى را هم كه براى همكارى دعوت كرد من بودم، در آن ايام برنامه هاى موسيقى قبل از ظهر جمعه انحصاراً در اختيار ايشان بود كه مورد علاقه اكثريت دوستداران موسيقى بود.

از كارهاى بسيار ظريف و دقيق و هنرمندانه ايشان انتخاب آهنگ و شعر متناسب براى سبك و ذوق آوازخوان ها با رعايت و شناخت كل هنر آن ها بود با توجه به اين موضوع كه من در امر شعر و كلام و مضمون و آهنگ دقت داشتم و با آگاهى به طرز فكر و در عين حال انس

و الفت و آشنايى كه ميان ما بود در انتخاب كلام و مضمون و آهنگ اين تصنيف توجه خاص به من كرد. تصنيفى را با آهنگى متناسب و شعرى از شاعرى را براى من در نظر گرفت كه مى توان به جرأت و با دلايل متقن اظهار كرد كه از آغاز ترانه سرايى در دوران مختلف تاكنون از لحاظ پيوستگى مضمون شعرى و انتخاب كلام و صنايع بديعى در نوع خود اگر نه بى نظير كه غلو و گزافه گويى زياده از حد معقول نيست، ولى كم نظير است.

عنوان اين تصنيف «گلباران» است و به صورت هاى مختلف در تمام جمله ها و با عنايت به صنتهع «التزام» كه يكى از صنايع بديعى است، كلمه «گل» با تركيب هاى مختلف به كار گرفته شده است و «گل» كرده است.

در انتخاب آهنگ اين تصنيف كه نت آن با خط زنده ياد نزد اينجانب موجود است و شايد در تجديد چاپ كتاب ايشان در جزء كارهاى وى افزوده شود نيز حد اعلاى تناسب ذوقى و موسيقيائى را با توجه به ذوق و سليقه من به كار برده بود.

آهنگ اين تصنيف در مايه ابوعطا و از آوازهاى مورد علاقه من است، تصنيف از دو بخش تشكيل شده است.

بخش اول، با ضرب (ريتم) 4 / 4 و با الهام از يك آهنگ كردى است.

بخش دوم، با ضربى شاد و ريتميك و در ضرب 6 / 8 است.

اين تصنيف در روز جمعه و قبل از ظهر در راديو اجرا و منتشر شد. گرچه حسرت و افسوس بر گذشته نه كارى عاقلانه است و نه سودى از آن عايد خواهد شد. اما از جهاتى جاى دريغ است كه در آن

ايام اوضاع و احوال صنعت ضبط به صورت ابتدايى بود و در دسترس عموم نبود و اين ترانه چون خيلى از كارهاى من به فراموشى سپرده شد. افسوس ديگر اين كه در اوقات جمع آورى و چاپ آثار ايشان اولا آگاهى نداشتم، در ثانى كسالت ايشان در سال هاى اخير و بعضى مسائلى كه ذكر آن ها جايز نيست و ملال آور است ارتباط و مراوده چون روزگار گذشته برقرار نبود.

گفتنى است، در بزرگداشتى كه براى آقاى ابوالقاسم حالت، در زمستان سال 1370 گذاشتند، درباره تصنيف سرايى ايشان و توضيح و شناساندن اين رشته سخن را به دست كسى سپردند كه اصلاً در كار تصنيف سرايى و تاريخ و سير آن آگاهى نداشتند و اين كار به صورتى كه ديده شد در واقع انجام گرديد.

البته اين چنين بزرگداشت ها در زير يك سقف و با حضور دويست، سيصد يا هزار نفر براى مردى با پنجاه سال سابقه كارهاى ادبى و هنرى مختلف همچون افزودن يك ظرف آب به رودخانه اى است. البته ترتيب دهندگان آن بزرگداشت نه تنها در مورد تصنيف سرايى ايشان كه درباره بزرگترين كار بى نظير وى كه همانا برگرداندن نهج البلاغه به زبان انگليسى و عربى و سرودن يك رباعى متناسب با همان معنى و مفهوم كه كارى بس دشوار و ابداعى نو آيين است و تا اين زمان كسى دانش و هنر دست يا زيدن به چنين كارى شگرف را نداشته است، به طرز جامع و دلخواه حرفى و سخنى گفته نشده به هر تقدير ظهور چنين مردانى يك امر مألوف و معتاد نيست، گوينده اين مطالب را اعتقاد بر آن است كه اين چهره هم به دلايلى از تصاويرى است كه در قاب

زمان حال نمى گنجد و طبق معمول روزگار آيندگان هنرمند و هنرشناس مى آيند و اين تصور بزرگ را در جاى خود قرار مى دهند.

عمر و زندگى افراد عادى با روز و ماه و سال سنجيده مى شود، اما عمر دانشمند، نويسنده، محقق، شاعر و هنرمند اين چنين نيست و حيات اين قبيل افراد و نوادر روزگار عبارت است از تعداد و اندازه آثار آنان در طول مدت زندگانى.

متأسفانه در شب يك شنبه سوم آبان ماه 1371 اين استاد بزرگ ادبيات دار فانى را وداع گفت، روانش شاد. هنوز خيلى از نوباوگان ذوق و انديشه او در باغ ادب و هنر ايران- زمين به گل ننشسته اند، و اينك تصنيف «گلباران» و شرح صنايع بديعى و لطايفى كه در آن به كار رفته است.

(1) در فصل گل كه گردد گلباران گلشن

وه چه گل ها كز خون دارم من بر دامن

ز غم گلرخسارم

شده گلكارى كارم

بهر گلى رخ را گلگون مكن از خون

در راه يك ليلى خود را مكن مجنون

تا از درون دل غم را كنى بيرون

در پاى سر كن در كش مى گلگون

(2) گلعذارى گه گل پيش او چون خار است

گل بهر اغيار و خار از بهر يار است

دل او زارم خواهد

گل من خارم خواهد

بهر گلى تا كى آرى به خوارى سر

چون بى وفا شد گل خارى از او خوشتر

هر سو در اين گلشن گلى هست و گل پيكر

اين گل نشد سر كن با نوگل ديگر

(3) دلبرا رو كه ديگر دلى در بر نيست

شوق گل چيدن ديگراى گلى در سر نيست

دگر اين دل افسرده

دگر اين گل پژمرده

اى نوگل خندان، من از تو بى زارم

رو رو كه من يارا مستغنى از يارم

آسوده از يارم فارغ از

اغيارم

هم بر كنار از گل هم ايمن از خارم

در جاى جاى ترانه كلمه ى گل به صورت جناس تام آمده است.

گل گلشن جناس مذيل است.

گل و خار طباق و تقابل و مراعات نظير است.

اغيار و يار هم جناس زايد و هم طباق است.

و تركيب هاى ديگرى چون: نوگل، گلى، گلرخسار، گلعذار، گلگوون به صورت هايى كه ديده مى شود در اين ترانه گل كرده است و واقعاً سراينده، با اين «گل ها»، گل كاشته است.

در گلستان كه زاغان نغمه پردازى كنند

گوش گل را گوشوارى بهتر از سيماب نيست

«رضى دانش»

شادروان استاد ابوالقاسم حالت، گذشته از آنكه در سرودن انواع و اقسام شعر پارسى از قصيده و غزل و مخمس و چهارپاره و طنز و رباعى و غيره ماهر و مسلط و از بعضى جهات بى بديل بود، در ترانه سرائى نيز دستى قوى و ذوقى لطيف داشت و بر روى آهنگهاى بسيارى از هنرمندان راديو ايران منجمله امين اللَّه رشيدى آهنگساز و خواننده راديو ترانه هايى زيبايى سروده بود كه نمونه از آنها ذيلاً مى آيد.

«برباد رفته»

من آن گلم كه دور از چمنم

چنين پريشان كه منم

چو يار دور از وطنم

چرا جدا ز گلشنم

باد سحر از چمنم برده بدر

بجا گذرم

چه رَوَد بسرم؟

ز رهى كه رَوَم نَبوَد خبرم

همره طوفان ميگذرم

رهرو راهى پر خطرم

تيره جهان شد در نظرم

شد جانم آزرده

شد رويم پژمرده

مانده جدا از باغ و چمن

رنگ صفا رفت از رخ من

ديده بسوى من بفكن

تا بينى احوالم

اين بخت و اقبالم

تا شده ام جلوه گر از باغ جهان

رفتم و شد چهر من از ديده نهان

نه كسى، نفسى، گذرد به برم

كه شكايت دل بر او ببرم

نه ز بوى خوشم اثرى

نه وجود مرا ثمرى

نه كسى پى ديدن من

نه دل پى چيدن من

نه گلى شده همدم

و همبر من

نه گياه بسرم شده سايه فكن

همه نرگس و لاله چه شد؟

آه از دورى همنفسان

چو كسى ز ميان برود

گويى رفته ز ياد كسان

نه دل و نه هوس

منم و غم و بس

چه بود ثمرم چه بود اثرم

همره طوفان ميگذرم

رهرو راهى پر خطرم

تيره جهان شد در نظرم

شد جانم آزرده

شد رويم پژمرده

(1371 -1294 / 1293 ش)، نويسنده، شاعر، روزنامه نگار و مترجم. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را در همين شهر به پايان رسانيد و از همان كودكى به شعر و ادب علاقه ى فراوانى داشت. از سال 1314 ش به طور رسمى به شعر و شاعرى پرداخت و از سال 1317 ش با روزنامه ى فكاهى «توفيق» همكارى كرد. بحر طويلهاى او با امضاهاى هدهدميرزا و اشعارش با امضاى خروس لارى، شوخ، فاضل مآب و ابوالعينك، به چاپ مى رسيد. حالت با نشريات بسيارى چون: «اميد»، «تهران مصور»، «قيام ايران» و «خبردار»، همكارى داشت و ملك الشعرا بهار او را به كنگره ى نويسندگان ايران دعوت كرد. او در ترانه سازى توانا بود و علاوه بر آن شاعرى محقق و مترجمى زبردست بود و به زبانهاى انگليسى و عربى و فرانسه، مسلط. از وى ترجمه هاى متعددى به جاى مانده است. از آثار او: «ديوان» اشعار؛ «پروانه و شبنم»؛ «تذكره ى شاهان شاعر»؛ «كلمات قصار حضرت على (ع)»؛ ترجمه ى «تاريخ كامل ابن اثير»؛ «تاريخ فتوحات مغول»، اثر ج ج ساندوز؛ «تاريخ تجارت»، اثر اريك. ن. سيمونز؛ «زندگى من»، اثر مارك تواين؛ «بهار زندگى»، اثر كلاويس هاستى كارول.[1]

شاعر، مترجم.

تولد: 1298، تهران.

درگذشت: 3 آبان 1371، تهران.

ابوالقاسم حالت (با نام اصلى ابوالقاسم عبدالله فرد) متخلص به «حالت»، فرزند محمدتقى حالت، تحصيلات خود را در تهران از دبيرستان

مروى به پايان رساند. از سال 1314 به شاعرى پرداخت و در انجمن هاى ادبى و از جمله انجمن ادبى ايران راه يافت. در سال 1317 در هفته نامه ى «توفيق» كه تازه فكاهى شده بود با مدير آن، حسن توفيق، همكارى كرد (از نخستين شماره ى روزنامه فكاهى توفيق تا مدت پنج سال متوالى سردبيرى اين مجله فكاهى را به عهده وى بود) و اين همكارى را تا آخرين شماره ى «توفيق» كه به مديريت حسن توفيق انتشار مى يافت، ادامه داد در مدت اين همكارى، بحر طويل هاى وى به امضاى «هدهد ميرزا» و اشعارش به امضاهاى «خروس لارى»، «شوخ»، «فاضل مآب» و «ابوالعينك» در توفيق به چاپ مى رسيد.

بعد از وقايع شهريور 1320 علاوه بر هفته نامه ى «توفيق» با هيئت تحريريه برخى از جرايد ديگر نيز همكارى مى كرد. در هفته نامه هاى «اميد»، «قيام ايران»، «خواندنيها» و «خبردار»، آثارى فكاهى به نثر و نظم داشت. در مجله ى «تهران مصور» نيز با امضاى «فاضل مآب» قطعاتى را سرود.

ولى اشعارى كه براى درج در هفته نامه «آيين اسلام» مى ساخت همه جدى (غير فكاهى) بود كه از تاريخ شانزدهم فروردين 1323 به بعد هر هفته پنج رباعى كه ترجمه ى منظوم كلمات قصار حضرت على (ع) بود. همچنين يك قصيده اخلاقى و عرفانى از وى در آن هفته نامه ديده مى شد. بيشتر قصايد او در همكارى با هفته نامه ى مذكور سروده شده است.

از جمله مشغوليت هاى ديگر وى ترانه سازى بود. در واقع با سرودن ترانه هاى فكاهى از اوضاع سياسى و اجتماعى آن دوره انتقاد مى كرد. اين ترانه هاى به عنوان پيش پرده در تماشاخانه ى تهران به وسيله ى مجيد محسنى، حميد قنبرى، جمشيد شيبانى و در تماشاخانه ى گهر به وسيله ى عزت الله انتظامى اجرا مى شد.

در

انجام كارهاى هنرى جامعه ى باربد نيز كه به مديريت اسماعيل مهرتاش اداره مى شد. شركت داشت. در بهار سال 1325 آثار فكاهى خود را در دو جلد تحت عنوان فكاهيات حالت منتشر كرد. در همين سال به نخستين «كنگره ى نويسندگان ايران» دعوت شده كه به رياست ملك الشعراى بهار تشكيل شده بود. اين كنگره از چهارم تا دوازدهم تير 1325 ادامه داشت و در اين كنگره دو شعر جدى قرائت كرد: قصيده اى تحت عنون «ستمگر و ستمكش» و يك مثنوى به نام «توپ فوتبال».

ابوالقاسم حالت در سال 1325 بنا به دعوت شركت «اورگرين پيكچر» به هندوستان سفر كرد و در بمبئى به كار صدابرگردانى فيلم پرداخت و مدتى نتوانست در كار تصنيف سازى فعال باشد. تا اينكه مهدى خالدى به همراه گروهى براى ضبط صفحه از ايران به بمبئى رفتند و حالت به عنوان يادگار براى اين هيئت ايرانى تصنيف «شيرين» را ساخت و على زاهدى آن را اجرا كرد. ابوالقاسم حالت در بهار سال 1327 به ايران بازگشت و در آن هنگام، سرپرستى اداره ى كل انتشارات راديو تهران با ابوالقاسم پاينده بود كه از وى دعوت به عمل آورد تا براى راديو تهران تصنيف بسازد و پس از يك ماه كه با راديو همكارى كرد، چون به استخدام شركت نفت درآمده بود، عازم آبادان شد و اين همكارى قطع گرديد. وى سپس به عضويت در هيئت تحريريه به مجله ى «اخبار هفته» منتشره در آبادان درآمد. بيشتر اشعار جديد و داستان هايش در اين مجله طبع شده است.

پس از ملى شدن صنعت نفت و متوقف شدن صدور آن به مدت سه سال، حالت در اين فاصله به تحصيل

زبان فرانسوى پرداخت و به دنبال آن كتاب شبح در كوچه ميكل آنژ فرانسوى ترجمه و در مجله ى «تهران مصور» به چاپ رسانيد.

حالت در اواسط سال 1327 به تهران منتقل شد و در اداره ى روابط عمومى شركت نفت انجام وظيفه نمود و در مديريت مجله ى «صنعت نفت» را به عهده گرفت و در عين حال همكارى خود را با مطبوعات همچنان حفظ كرد تا در سال 1353 بازنشسته گرديد. وى همچنين با مجله ى «گل آقا» همكارى داشت.

حالت در آغاز انقلاب اسلامى، سرود جمهورى اسلامى را ساخت و در نوزدهم آبان 1370 طى مراسمى كه در تالار باشگاه بانك ملى براى بزرگداشت او برگزار شد از وى تجليل به عمل آمد.

ابوالقاسم حالت در رشته ى زبان و ادبيات تحصيلات عالى كرد و به سه زبان عربى و انگليسى و فرانسوى تسلط داشت و چندين كتاب از نويسندگان انگليسى و فرانسوى را ترجمه كرد. برخى آثارى كه از وى طبع و نشر شده بدين شرح است: ديوان حالت (شامل قطعات، مثنويات، قصايد، غزليات و رباعيات)؛ كليات سعدى (با ترجمه ى اشعار عربى آن به فارسى)؛ تذكره ى شاهان شاعر؛ گلزار خنده (مشتمل بر اشعار فكاهى كه از نيمه سال 1317 تا آخر سال 1318 سروده شده)؛ فكاهيات حالت (دو جلد)؛ ديوان خروس لارى (شامل اشعار طنزآميز)؛ ديوان ابوالعينك؛ ديوان شوخ؛ بحر طويل هاى هدهد ميرزا؛ عيالوار؛ رقص كوسه (شامل بيست داستان كوتاه)؛ مقالات طنزآميز؛ فروغ بينش يا سخنان حضرت محمد (ص) (با ترجمه ى فارسى و انگليسى و رباعيات فارسى)؛ راه رستگارى يا سخنان حسين بن على (ع) (با ترجمه فارسى وانگليسى و رباعيات فارسى)؛ كلمات قصار حضرت على (ع) (اين كتاب

مختصرى از شكوفه هاى خرد است، با ترجمه به فارسى و انگليسى و رباعايت فارسى، 1333)؛ كلمات قصار حسين بن على (ع) (اين كتاب چاپ دوم راه رستگارى است)؛ ترجمه تاريخ كامل ابن اثير؛ تاريخ فتوحات مغول (نوشته ج. ج. ساندرز)؛ تاريخ تجارت (اثر اريك ن. سيمونز)؛ ناپلئون در تبعيد (خاطرات ژنرال برتران، استنساخ و تنظيم يادداشت نگارى از پل فلوريو دولانگل)؛ زندگى من (اثر مارك تواين)؛ زندگى بر روى مى سى سى پى (اثر مارك تواين)؛ پيشروان موشك سازى (تأليف بريل ويليامز و ساموئل اشتاين)؛ بهار زندگى (اثر كلاويس هاستى كارول، 1337)؛ جادوگر شهر زمرد (نوشته ى ال. فرانك باوم)؛ مينوتوش مشاور نرون (نوشته ى ميكا والتارى)؛ پسر ايرانى، سرگذشت واقعى داريوش سوم و اسكندر (نوشته ى مارى رنولت)؛ فرعون (نوشته ى الويز جارويز مك گرد)؛ شبح در كوچه ميكل آنژ (ترجه از فرانسوى به فارسى)؛ پروانه و شبنم (شامل قصايد ادبى به سبك سنايى، 1336)؛ رقص كوسه (شامل بيست داستان كوتاه، 1333).

ابوالقاسم حالت، بر اثر سكته ى قلبى دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (147/ 2)، سخنوران نامى معاصر (1062 -1054/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (238 -237/ 1).

حامد حسين، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1246 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، مفسر، محدث، متكلم و اديب. وى را با نسبتهاى موسوى نيشابورى، كنتورى، هندى و كلهنوى نوشته اند. حامد حسين در لكهنو به دنيا آمد. وى از اركان علماى اماميه بوده است. كلام را در محضر پدرش، مفتى سيد محمدقلى، و فقه و اصول را نزد سيد حسين بن دلدار على نقوى، و معقول را در خدمت سيد مرتضى بن سيد محمد و ادب را در حوزه ى مفتى سيد

محمد عباس فراگرفت. او تصنيفات فراوانى دارد با مراجعه به كتاب «عبقات» وى معلوم مى شود كه كسى به پايه او در فن كلام بخصوص در باب امامت بدان منوال كار نكرده است. كتابخانه ى ارزشمند ميرحامد حسين يكى از خزاين گرانبهاى شرقى در دوران اخير است. اين كتابخانه حاوى هزاران جلد كتاب است كه برخى از آنها از دستنويسهاى قديمى است. از آثار وى: «عبقات الانوار فى امامة الائمه الاطهار»؛ «اسفار الانوار عن وقايع افضل الاسفار»؛ «استقصاء الافحام و استيفاء الانتقام فى رد المنتهى الكلام»؛ «الشريعة الغراء»، در فقه: «الشعلة الجوالة»؛ «شمع المجالس»، قصايد عربى و فارسى در مراثى؛ مثنوى «شمع و دمع»، به اردو؛ «الظلل الممدود والطلح المنضود»؛ «افحام اهل اليمن فى رد ازالة الغين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/4)، ايضاح مكنون (92/2)، الذريعه (215 -214 /15 ،23/10 ،257 ،31 /2)، ريحانه (379 -377 /3)، فوائد الرضويه (92 -91)، لغت نامه (ذيل/ حامد حسين)، معجم المؤلفين (717/3).

حايري مازندراني، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، مترجم. در تهران متولد شد. وى در دارالفنون، تحصيل كرد، سپس وارد دانشكده ى حقوق شد، و نزد پدر، اصول فقه و علوم قديمى را فراگرفت. مازندرانى چندى به اورپا رفت و در پاريس دكتراى حقوق گرفت و به تهران بازگشت و مشغول امر وكالت شد. از آثار او: ترجمه ى كتاب معروف «مانون لسكو» اثر آبه پرود از فرانسه به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مولفين كتب چاپى (193 -192 /5).

حائري، عبدالهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: مطالعات اسلامى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

زندگينامه

دكتر شادروان عبدالهادى حائرى استاد برجسته ى تاريخ معاصر ايران در سال 1312 هجر شمسى به دنيا آمد. وى كه نوه ى حضرت آيت اللَّه حائرى يزدى بود سالها در خارج از كشور و در دانشگاههاى كانادا و آمريكا مشغول تدريس و تحقيق بود و در سال 1357 به ايران مراجعت نمود و در دانشگاه فردوسى مشهد به عنوان استاد و رئيس گروه تاريخ مشغول به تدريس و تحقيق شد.

ايشان در زمينه هاى تاريخى، بخصوص تاريخ معاصر ايران داراى آثار ارزشمند و مهمى است كه در محافل علمى و دانشگاههاى داخل و خارج از كشور معروف مى باشد.

تأليفات گوناگون وى در زمينه مسائل تاريخى به زبانهاى انگليسى و فارسى به بيش از 40 مورد مى رسد.

مرحوم دكتر حائرى يكى از مردان نامى دانشگاههاى كشور بوده و مهمترين آثار فارسى او «تشيع و مشروطيت در ايران»، «روياروئى انديشه گران ايران با دورويه تمدن بورژوازى غرب»، «تاريخ جنبش و تكاپوهاى فراماسيونرى در كشورهاى اسلامى»، «ايران و جهان اسلام»، «آنچه گذشت»، «نقشى از نيم قرن تكاپو» (خاطرات خود استاد) و... نام برد. از وى بيش

از 36 مورد ملاقات ارزشمند تاريخى به زبان انگليسى در نشريات داخلى و خارجى به چاپ رسيده است.

دكتر حائرى سرانجام بعد از يك دوره بيمارى طولانى 2 ساله در سن 60 سالگى در تاريخ بيست و چهارم مرداد 1372 چشم به جهان فروبست.

مدرس، مورخ.

تولد: 1314، قم.

درگذشت: 23 تير 1372، مشهد.

عبدالهادى حايرى، فرزند ميرزا احمد حائرى (و نوه ى دخترى آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى بنيانگذار حوزه ى علميه ى قم) پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى و متوسطه، ليسانس خود را در رشته ى الهيات از دانشگاه تهران گرفت. پس از آن چند سال در اداره ى بهداشت مشهد مشغول به كار بود. در همان دوران بود كه وى كتابى تحت عنوان ابن مقفع كه به قلم حنا الفاخورى عرب نوشته شده بود و از زبان عربى به فارس ترجمه و توسط انتشارات زوار چاپ كرد. در سال 1343 با كسب يك بورس دانشگاهى به كانادا رفت.

عبدالهادى حائرى در دانشگاه مگيل كانادا مقاطع فوق ليسانس و دكترى را در رشته ى اسلام و خاورشناسى گذراند و علاوه بر دو سال تدريس در اين دانشگاه مدت چهار سال در دانشگاه كاليفرنيا در بركلى به تدريس و تحقيق مشغول شد و در كنفرانس ها و كنگره هاى بين المللى از جمله در بلژيك، كانادا، آمريكا، مكزيك و آلمان نتايج تحقيقات خود را در قالب مقاله هاى مختلف ارائه داد.

دكتر حائرى در سال 1357 به ايران آمد و با عنوان دانشيار در گروه تاريخ دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد به تدريس تاريخ دو سده ى اخير ايران، خاورميانه و ديگر سرزمين هاى اسلامى پرداخت.

تخصص اصلى دكتر حائرى در زمينه ى انقلاب مشروطيت و نقش علماى شيعه در آن بود كه

نتيجه تحقيقاتش در اين زمينه در قالب كتاب تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق به دو زبان انگليسى و فارسى منتشر شد.

از آثار ديگر دكتر حائرى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: نخستين رويارويى انديشه گران ايران با دو رويه ى تمدن بورژوازى در كشورهاى اسلامى؛ ايران و جهان اسلام؛ پژوهش هايى تاريخى پيرامون چهره ها؛ انديشه ها و جنبش ها؛ نقشى از نيم قرن تكاپو (خاطرات ايشان). مقاله هاى وى به زبان هاى فارسى و انگليسى در مجله هاى گوناگون و از جمله در فصلنامه ى «مطالعات تاريخى» به چاپ رسيده است.

كتاب نخستين رويارويى هاى انديشه گران ايران با دو رويه ى تمدن بورژوازى غرب در هفتمين دوره ى كتاب سال كشور برنده ى جايزه شد.

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: خاورشناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حبيب اصفهاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ق)، اديب، نويسنده، زبان شناس و شاعر، متخلص به دستان. در قريه ى بن از توابع چهارمحال اصفهان متولد شد. در اصفهان به تحصيل علوم پرداخت. بعد از تحصيل ادبيات و فقه و اصول در بغداد، به تهران آمد و پس از چندى به استانبول رفت و در آنجا مقيم شد. ميرزا حبيب با شيخ احمد روحى و ياران او معاشرت داشت و در نهضت آزادمردانى كه براى بيدارى ايرانيان در كوشش بودند همكارى داشت. وى بيشتر اوقات خود را به تدريس و آموزش زبان فارسى در استانبول مى گذراند و علاوه بر زبان فارسى به زبان تركى و فرانسه مسلط بود. گاهى نيز به سرودن شعر مى پرداخت. در اواخر عمر براى معالجه به آبهاى بورسا رفت و همان جا درگذشت و در گورستان چكرگه

دفن شد. از آثار وى: «برگ سبز»؛ «خط و خطاطان»؛ «دستور سخن»؛ «دبستان پارسى»؛ «رهنماى فارسى»؛ «غرائب عقائد ملل»؛ «ديوان» اشعار؛ ترجمه ى كتاب «حاجى بابا».[1]

اصفهانى (ميرزا) متخلص به دستان، دانشمند ايرانى (ف. بورسه 1311 ه.ق.) وى به جرم دهرى بودن و اتهام سياسى از ايران به استانبول تبعيد شد و تا سال فوت غالبا در مكتب سلطانى آن شهر به تدريس زبان و ادبيات فارسى مشغول بود. از آثار او دستور سخن، تصحيح و طبع ديوان اطعمه ابواسحاق حلاج شيرازى، تصحيح و طبع ديوان البسه قارى، منتخب كليات عبيد زاكانى با مقدمه فرانسوى فرته، غرائب عوائد ملل، برگ سبز، خط و خطاطان (تركى)، دبستان فارسى، خلاصه رهنماى فارسى، رهبر فارسى، ترجمه مولير به فارسى به نام «مردم گريز» و ترجمه «جاحى بابا» است و ديوان شعرى هم دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (405 -395 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (599/2)، تذكره ى القبور (247)، شرح حال رجال (314 -313 /1)، مولفين كتب چاپى (470 -469 /2).

حجاج اسفرايني، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب، شاعر. از رجال بزرگ عهد غزنويان، پدرش از وزيران مشهور محمود است و از ممدوحان فرخى سيستانى وى به زبان عربى شعر مى گفت و در تذكره ها اشعارى از او باقى مانده. مترجم «تاريخ عتبى» فضل و كمال او را ستوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (538 /1)، ترجمه ى تاريخ يمينى (217)، سرآمدان فرهنگ (64 /1)، فرخى سيستانى (118 -117)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن اسفراينى).

حجازي دزفولي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 /1322 -1273 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به حجازى. در تهران متولد شد. پدرش از علماى خوزستان و قطب سلسله ى ذهبيه بود. حجازى در نه سالگى باتفاق پدر خود به دزفول رفت و علوم متداول را نزد پدرش فراگرفت. در مجلس موسسان اول نماينده بود، بعدها دو دوره ى متوالى به نمايندگى مجلس انتخاب شد. حجازى طبع شعرى نيز داشت و اشعارى مى سرود. وى همچنين در مجله ى «ارمغان» به نشر مقالات ادبى، تحقيقى و انتقادى مى پرداخت. او حدود بيست جلد كتاب تاليف كرده است. از جمله ى آثار او: «شكرستان تاريخ شش هزار ساله ى خوزستان»؛ «ظهور محمد (ص)»، ترجمه از انگليسى؛ «نعم الظهر فى طلب اكسير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (1096 -1094 /2)، مولفين كتب چاپى (537 -536 /3).

حجازي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1297، ملاير.

درگذشت: 2 خرداد 1359، تهران.

حسين حجازى تحصيل كرده ى بيروت بود. دوران خدمات ادارى او در وزارت راه گذشت. در آنجا مدت سه چهار سال سردبيرى «نامه ى راه» را بر عهده داشت و در آن مجله ى نوشته هاى ادبى و اجتماعى را از نشريات خارجى ترجمه و نشر مى كرد. پس از آن از سال 1323 به چاپ و نشر مجله ى «جهان نو» پرداخت. صاحب امتياز مجله و گرداننده و پخش كننده ى آن خودش بود. «جهان نو» مدت سيزده سال منتشر شد. در قسمتى از سال هاى اول انتشار آن، مرتضى كيوان سردبير آن بود. سپس امين عاليمرد با وى همكارى مى كرد.

«جهان نو» عاقبت در سال 1333 از انتشار باز ماند. تا اينكه مجددا در سال 1345، به قطع وزيرى و به طور ماهيانه تجديد انتشار يافت.

حسين حجازى در چند سال اواخر عمر

كتابخانه ى شهردارى تهران را تأسيس كرد. از ترجمه هاى مستقل او كه به چاپ رسيده است عناوين زير هستند: بزرگترين شخصيت در تاريخ بشريت (م.زمير)؛ انسان آينده (لئونارد داروين، 1321)؛ عصمت عروس مى شود (نوشته ى گرين ويشرپين، 1341).

(1359 -1279 ش)، روزنامه نگار و مترجم. در ملاير متولد شد. تحصيلات خود را در بيروت گذراند. دوران خدمات ادارى او در وزارت راه گذشت و در آنجا حدود چهار سال سردبيرى «نامه ى راه» را بر عهده داشت و در آن نشوته هاى ادبى و اجتماعى خارجى را ترجمه و نشر مى كرد. چندى نيز سردبير مجله ى «راه نو» بود. وى پس از آن در سال 1323 ش به چاپ و نشر مجله ى «جهان نو» پرداخت، اين مجله در سال 1333 ش از انتشار بازماند. تا اينكه از سال 1345 ش به طور ماهنامه مجددا انتشار يافت. حسين حجازى در اواخر عمر كتابخانه ى شهردارى را تاسيس كرد. از آثار وى: ترجمه هاى «بزرگترين شخصيت در تاريخ بشريت»، از م. زمير؛ «انسان آينده»، از لئونارد داروين؛ «عصمت عروس مى شود»، نوشته ى گرين ويشرپين.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 12 -9 ص 930 -922)، مولفين كتب چاپى (722/ 2).

حجت، ناصرالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد هاشم حسينى نجف آبادى. عالم زاهد جليل، مؤلف كتاب «حجة البالغة فى تنبيه القلوب الرائقة» در رد نبيل زاده مبلغ بهائى، كتاب نامبرده از كتب بسيار مفيد در اين موضوع است، و در مشهد به طبع رسيده.

مؤلف دانشمند آن در 1296 در نجف آباد متولد شده، و در مولد خود و اصفهان و نجف و مشهد تلمذ نموده، و عمده ى تحصيلاتش نزد آقا سيد محمد باقر درچه اى و آخوند كاشى بوده، پس از نيل

به مقام اجتهاد به موطن خود مراجعت نموده، و به نشر احكام و ترويج دين و دفع شبهات مخالفين، در كمال سعى و جديت اشتغال جسته، تا سرانجام در شب 16 ربيع الثانى سال 1360 وفات يافته، در بقعه اى مخصوص در جنب مسجد خود در پهلوى قبر پدر مدفون گرديد.

گاهى شعر مى گفت و در آن «حجت» و «ناصر» تخلص مى فرمود.

پدرش نيز از علماء معروف است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حداد عادل، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامعلي حدادعادل درسال 1324 درتهران متولد شد. و پس از اخذ ديپلم از دبيرستان علوي در 1342، ليسانس فيزيك از دانشگاه تهران (1345)و فوق ليسان از دانشگاه شيراز (1347ه.ش)گرفت اما توسط ساواك از دانشگاه اخراج شد. اما از سال 1348 دوباره به تحصيل در رشته علوم اجتماعي در دانشگاه تهران پرداخت. و در سال 1354 درفلسفه دكتري گرفت . وي مدرس فلسفه دانشگاه تهران، مدير بنياد دايره المعارف اسلامي و رئيس فرهنگستان زبان و ادب فارسي و رئيس مجلس شوراي اسلامي در دوره هفتم است. ترجمه كتاب "تمهيدات"غلامعلي حداد عادل ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفهوالدين و انساب : غلامعلي حداد عادل فرزند رضا است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامعلي حداد عادل پس ازاخذ ديپلم ازدبيرستان علوي تهران1342،ليسانس فيزيك ازدانشگاه تهران1345،فوق ليسانس فيزيك ازدانشگاه شيراز1347،توسط ساواك ازدانشگاه اخراج شد ودوباره از1348درمقطع ليسانس علوم اجتماعي وارد دانشگاه تهران شد. وتااخذ مدرك دكتراي فلسفه ازدانشگاه تهران در1354تحصيل كرد. عنوا ن تزدكتري وي نظركانت درباره مابعدالطبيعه بوده است.خاطرات و وقايع تحصيل : اخراج غلامعلي

حداد عادل ازدانشگاه شيرازتوسط ساواك ازوقايع مهم زندگي علمي ومبارزاتي وي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامعلي حداد عادل درهنگام تحصيل دردوره فوق ليسانس فيزيك دردانشگاه شيراز،به طورهمزمان به تدريس دروس نظري وعملي فيزيك درهمان دانشگاه مشغول بوده است.استادان و مربيان : غلامعلي حداد عادل دررشته فزيك ازمحضر استاددكتر حسابي ودكتر جناب ودرفلسفه ازحضور عالماني چون دكتر يحيي مهدوي،دكتر احمد فرديد،دكتر سيد حسين نصر،دكتر بزرگمهر ودكتر محمد خوانساريوشهيد مطهري بهره برده است.وقايع ميانسالي : غلامعلي حداد عادل پس ازاخذ دكتري فلسفه ازدانشگاه تهران به تدريس درمركزتعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف پرداخت. پس ازانقلاب نيزمسئوليت هاي گوناگون اجرايي راعهده داربود كه ازآن جمله مديريت بنياددايره المعارف اسلامي،رياست فرهنگستان زبان وادب فارسي،تدريس كلام جديددرحوزه علميه قم ودانشگاهها اشاره نمود.وي اخيرا در دوره هفتم مجلس شوراي اسلامي به رياست مجلس نيز منسوب شده است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : قبل از پيروزي انقلاب اسلامي: عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي شريف بعد از پيروزي انقلاب اسلامي: معاون تبليغات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي ، عضو شوراي سرپرستي صداوسيما ، مشاور وزير ومعاون وزير ورئيس سازمان پژوهش وبرنامه ريزي وزارت آموزش وپرورش ، مدير عامل بنياد دائره المعارف اسلامي ، رئيس فرهنگستان زبان وادب فارسي ، عضو هيئت علمي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران نماينده مردم تهران در دوره ششم (عضو كميسيون فرهنگي)،دوره هفتم(رئيس مجلس) و دوره هشتم مجلس شوراي اسلامي فعاليتهاي آموزشي : عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي شريف(قبل از انقلاب اسلامي) عضو هيئت علمي دنشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران(بعد از انقلاب اسلامي) مدرس كلام جديددرحوزه علميه قم ودانشگاهها.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : غلامعلي حداد عادل

دكنارتدريس ومسئوليت هاي اجرايي به مطالعه وتحقيق وتاليف آثاري درزمينه فلسفه واسلام مي پرداخت.آرا و گرايشهاي خاص : غلامعلي حداد عادل درفلسفه بيشتر بر آراي كانت و تحليل آنها تمركز دارد.جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "تمهيدات"غلامعلي حداد عادل ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. غلامعلي حداد عادل در هفتمين همايش چهره هاي ماندگار در آبان ماه 1387 بعنوان چهره برگزيده در رشته فلسفه انتخاب گرديد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 تمهيدات ويژگي اثر : ترجمه-اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «تمهيدات»: كتاب ترجمة «پروله گومنا» دومين مرجع فلسفة نظري كانت، فيلسوف مشهور آلماني است. ترجمه براساس شش ترجمة انگليسي و نظر به ترجمة عربي و فرانسة كتاب، با رعايت دقّتهاي لازم و در كمال شيوايي و رسايي صورت گرفته است. ترجمة اين كتاب قدم مهمي در راه معرفي متون كلاسيك فلسفه به زبان فارسي و حلّ مشكلات اين زبان براي ترجمة اصطلاحات فلسفة كانت است. كتاب علاوه بر ترجمۀ متن تمهيدات، مشتمل بر شرح حال كانت، نظر كانت در بارۀ مابعدالطبيعه و غرض وي از تأليف تمهيدات است 2 جدائيها nbsp3 دانشنامه جهان اسلام ويژگي اثر : ( جلد 2و3و4 - زير نظر )4 درسهايي از قرآن ويژگي اثر : 4 جلد5 فارسي دوره راهنمايي

ويژگي اثر : (با همكاري ديگران )6 فرهنگ برهنگي وبرهنگي فرهنگي nbsp7 نظريه معرفت در فلسفه كانت

حداد، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حداد سال 1339 در شهرستان ساوه به دنيا آمد. او فارغ التحصيل رشته ي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران بود.وي نزديك به 30 اثر تأليف و تدوين كرده و هفت جلد كتاب پژوهشي از وي در دست انتشار است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين حداد فارغ التحصيل رشته ي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران بود. همچنين از سال 1368- 1359 در روستاهاي دورافتاده همدان، ساوه و قزوين خدمت كرد.

آرا و گرايشهاي خاص : پژوهشگر و مدير دفتر پژوهش هاي مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري، سيدمهدي شجاعي در مراسم ياد بود حسين حداد خاطرنشان كرد: تلقي من درباره حسين حداد اين گونه است. او به واقع مي دانست آن چه را كه انجام مي دهد، به عنوان توشه اي با خود به آن دنيا مي برد. آن چه او انجام مي داد، اعتلا بخشيدن به ادبيات متعهد بود. در ادامه جواد محقق با بيان خاطره اي از حسين حداد گفت: هر كدام از اين نشست ها براي ما مي تواند تلنگري باشد تا در زمان حيات قدر يكديگر را بدانيم و قضاوت هاي مان بر اساس عدل و انصاف باشد. همچنين پس از مرگ هم دچار تملق گويي نشويم. او همچنين با تأكيد بر اين كه ضروري است اين دست بزرگداشت ها را در زمان حيات افراد داشته باشيم، خاطرنشان كرد: بزرگداشت كسي به معناي نفي نقد آثار آن فرد نيست. از سويي اگر كسي نقدي بر آثار ديگري داشت، آن را به حساب

دشمني و موارد منفي نگذاريم. اميرحسين فردي هم با يادآوري خاطراتي از حداد گفت: زندگي وارسته حسين حداد براي ما الگويي است و همواره اين را به ما يادآوري مي كند، كه بار امانت انقلاب اسلامي را به سلامت به مقصد برسانيم. فردي با بيان اين كه اتحاد و انسجام يكي از دغدغه هاي حسين حداد بوده است، افزود: او از غربت نسل جنگ در انقلاب اسلامي حرف مي زد؛ نسلي كه تا آخرين لحظه در جبهه هاي جنگ از آرمان هاي خود دست نكشيد. در سوگ نشست حسين حداد، عباس براتي پور چند شعر خواند، و همسر حداد نيز به بيان خاطراتي از زندگي مشترك خود با او پرداخت.

جوائز و نشانها : مراسم يادبود حسين حداد با عنوان «خواب خاطره» در سالن اجتماعات انجمن قلم ايران در ارديبهشت ماه 1386 برگزار شد.

چگونگي عرضه آثار : درباره تأليفات حداد هم اشاره شد كه نزديك به 30 اثر تأليف و تدوين كرده و هفت جلد كتاب پژوهشي از وي در دست انتشار است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1بانك رسانه ها - روزنامه همشهري، 1-2-1386، "شجاعي: كار حداد اعتلا بخشيدن به ادبيات متعهد بود"ا

حدائق، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1322، ق.شيراز.

درگذشت: 30 بهمن 1366.

ضياءالدين حدائق معروف به «ابن يوسف»، فرزند آيت الله يوسف حدائق، پس از تحصيل مقدمات علوم در مدارس جديد و مدرسه ى علميه ى منصوريه، به سال 1345 ق. براى تكميل علوم معقول و منقول به اصفهان، قم، تهران و مشهد رفت و مدت پانزده سال در تهران اقامت گزيد و با گرفتن ليسانس دانشكده ى معقول و منقول، در مدرسه ى على سپهسالار و مدرسه خان مروى به تدريس پرداخت. او از علماى

تهران اجازه گرفت، سپس به عتبات عاليات رفت و از علماى آنجا نيز موفق به اخذ اجازه ى اجتهاد شد. سپس به شيراز مراجعت كرد. وى در جلسات كانون دانش پارس و انجمن صدر شركت مى جست. آثار چاپ شده او عبارتند از: رساله اى درباره نهج البلاغه؛ رساله صدرالدين شيرازى؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى مجلس شوراى ملى (يك جلد)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى مدرسه ى عالى سپهسالار (دو جلد)؛ كتاب النظائر و المقتبسات، گمشده ها در «مصاريعى كه مثل سائر شد».

ضياءالدين بن حاج شيخ يوسف مذكور مشهور به ابن يوسف از نويسندگان و دانشمندان بنام و مؤلفين عظام شيراز است.

وى در 1323 ق متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات به تحصيل سطوح منقول و معقول پرداخت و مدت پانزده سال در تهران از محضر درس فحول علماء استفاده نموده و جامع معقول و منقول شد و مدتى در مدرسه عالى سپهسالار و مدرسه خان مروى بتدريس و افاده اشتغال داشت و پس از آن مسافرتى به نجف اشرف نموده و با مذاكرات علمى كه با مراجع بزرگ تقليد و آيات عظام نمود موفق به دريافت اجازه اجتهاد گرديده و به شيراز مراجعت و به تدريس و تاليف و ارشاد و هدايت مردم پرداخت تاليفات عديده ارزنده دارد كه آنها را متذكر مى شوم.

1- رساله نهج البلاغه چيست (چاپ شده)

2- فهرست كتب خطى مدرسه عالى سپهسالار در دو جلد (چاپ شده)

3- فهرست كتب خطى ادبى كتابخانه مجلس شوراى ملى (چاپ شده)

4- گمشده ها

5- النظائر والمقتبسات.

از رباعيات ايشانست اين دو رباعى.

ديدار تو اى دوست مرا جان بخشد

گفتار روانبخش تو ايمان بخشد

شايسته ز چون توئى بود آيت حسن

كايمان

و روان ز رويت احسان بخشد

من از دل و جان طالب ديدار توام

آشفته و مدهوش ز رفتار توام

با اينهمه بندگى و عجزى كه مراست

از چيست كه محروم ز ديدار توام

(تو 1323 ق)، مجتهد، نويسنده، شاعر و فهرست نگار. در شيراز به دنيا آمد و تا بيست و سه سالگى در شيراز، مقدمات علوم و ادبيات فارسى و عربى را در مدارس رحمت، شعاعيه و منصوريه و نزد پدر آموخت. در سال 1345 ق براى تكميل تحصيلات علوم معقول و منقول به اصفهان، قم، مشهد و تهران سفر كرد. مدت پانزده سال در تهران اقامت گزيد. وى در رشته ى علوم معقول ليسانس گرفت و به مقام مدرسى رسيد. پس از سى اين مراحل در مدارس سپهسالار و مروى به تدريس پرداخت. پس از آن به عراق رفت و بعد از گذراندن امتحان به كسب اجازه ى اجتهاد نايل شد و به شيراز بازگشت و مقيم آن شهر گرديد. وى گهگاهى شعر نيز مى سرود. آثار به جاى مانده از او: «رساله ى صدرالدين شيرازى»؛ «فهرست كتابخانه ى مجلس شوراى اسلامى»؛ «فهرست كتابخانه ى مدرسه ى سپهسالار»؛ «نهج البلاغه چيست؟»؛ «گمشده ها»؛ «النظائر و المقتبسات».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (240 -238/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (84/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (442 -441/ 5)، مولفين كتب چاپى (561 -560/ 3).

حديدي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد حديدي در پنجم آذر ماه سال 1311 ش. در قم متولد شد. ايشان پس از اتمام تحصيلات حوزوي در شهرستان قم ,در سال1333 در رشته ادبيات فرانسه و دبيري ازدانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و به عنوان دبير در دبيرستانهاي مشهد به كار مشغول شد. وي در سال 1336 به

اخذ درجه تحصيلي معادل ليسانس ادبيات فرانسه از دانشگاه ژنو نائل گشت.همچنين وي به عنوان رياست اداره آموزش مشهد و رياست كتابخانه دانشكده ادبيات وعلوم انساني و مدير مسوول و صاحب امتياز مجله دانشكده ادبيات وعلوم انساني و معاونت دانشكده و رياست دانشكده ادبيات و علوم انساني و مدير كل برنامه ريزي زبان فرانسه براي دانشگاههاي كشور و عضو پيوسته فرهنگستان زبان وادب فارسي و مديريت گروه ادبيات تطبيقي در طول سالهاي متمادي به خدمت مشغول بوده و هستند و از ايشان كتابهاو مقالات بسياري به زبانهاي فارسي و فرانسه منتشرشده است . تعدادي از كتبهاي تاليفي و ترجمه اي ايشان به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده و معرفي شده است كه از آن جمله مي توان به ترجمه كتاب "حديث عشق در شرق" و ترجمه كتاب " از سعدي تا آراگون" اشاره كرد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه خاطرات كودكي : يكي از سرگرميهاي جواد حديدي در دوره سرخوردگي از مكتب, شكار خرچنگ در قناتهاي اطراف شهر بود كه در عالم كودكانه او كاري بسيار دلاورانه به شمار مي رفت. بچه هاي همبازي او گفته بودند شاخك خرچنگ بعد از صد سال عتيقه مي شود ,جواد تقريبا نمي دانست صد سال چقدر طول مي كشد , ولي تقريبا مي دانست عتيقه چيز ي است مانند طلا.جواد در آن دوران كودكي شاخكهاي بسيار گردآوردكه سالها ماند ولي هيچيك از آنها عتيقه نشد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : جواد حديدي خود در اين زمينه مي گويد: پدر و مادرم هيچ كدام سواد نداشتند. در

نتيجه آموزش و تعليم و تدبيت و مدرسه مشكلاتي داشت. در آن زمان هم , لا اقل در قم , اين طور رواج داده بودند كه مدرسه هاي جديد بچه ها را بي دين بار مي آورد. پدر من هم كه آدم متديني بود مرا به مدرسه نگذاشت بلكه ابتدا نزد شاباجي فرستاد و بعد مرا به مكتب.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جواد حديدي تحصيلات ابتدايي را در مدرسه سنايي قم به پايان رساند. سپس از 1326 تا 1330 در مدرسه فيضيه به تحصيلات سنايي قم به پايان رساند. سپس از 1326 تا 1330 در مدرسه فيضيه به تحصيلات حوزوي پرداخت.در سال 1330 تحصيل در ر شته ادبيات فرانسه را در دانشگاه تهران آغاز نمود. ودر همين دوران به صورت همزمان تحصيلات خود را در دانشسراي عالي تهران ادامه داد,كه در سال 1333 موفق شد دو مدرك ليسانس رشته ادبيات فرانسه و دبيري را اخذ كند.پس از دو سال براي ادامه تحصيل به كشور سويس عازم شد و در سال 1336 با اخذ درجه تحصيلي معادل ليسانس ادبيات فرانسه از دانشگاه ژنو بازگشت.خاطرات و وقايع تحصيل : جواد حديدي ضمن تحصيل در دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات ,بعد از امتحانات سال اول پدرش را كه به ذات ا لريه مبتلا شده بود از دست دا د و مسئوليت مادر و برادر كوچك و خواهر و فرزندان يتيم خواهري ديگرش به عهده او افتاد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : جواد حديدي ضمن تحصيل در حوزه, براي امرار معاش تدريس مي كرد, همچنين تدريس زبان فرانسه به يكي از طلبه هاي حوزه علميه را به عهده داست به

نام صلواتي كه استاد حديدي در حوزه بوداستادان و مربيان : دكتر سپهبدي , دكتر بروخيم, خانم نفيسي, خانم آندريو, خانم پاكروان , دكتر خوانساريوقايع ميانسالي : يك كليه جواد حديدي بر اثر شيمي درماني از كار افتاده بود و ضايعه اي هم در كبد ايشان وجود داشت , به همين دليل حديدي تن به جراحي داد و يك كليه و قسمتي از كبد و كيسه صفراي ايشان را در آوردند كه اين عمل با موفقيت همراه بود. جواد حديدي پس از انقلاب براي تدوين برنامه هاي آموزشي رشته زبان و ادبيات فرانسه دانشگاههاي كشور مأمور خدمت در ستاد انقلاب فرهنگي شد. وي از آن دوران چنين ياد مي كند:"اين مأموريت از بهمن 1360 تا اواخر سال 1362 به درازا كشيد. در اين مدت سه برنامه مختلف (ادبي، مترجمي، دبيري) تدوين و پيشنهاد كردم كه مورد تأييد قرار گرفت و پس از بازگشايي دانشگاهها به اجرا درآمد. در سال 1363 به درخواست خود بازنشسته شدم. ولي، طبق قراردادي، در مركز نشر دانشگاهي، با سمت مدير گروه تخصصي زبان و ادبيات فرانسه مشغول به كار شدم." زمان و علت فوت : جواد حديدي بر اثر بيماري در تاريخ دوشنبه 28 مرداد ماه سال 1381 در تهران در گذشت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جواد حديدي از سال 1340 تا 1343 سمت رياست اداره آموزش دانشگاه مشهد و در طي سالهاي 1343 تا 1344 سمت رياست كتابخانه دانشكده ادبيات وعلوم انساني دانشگاه مشهد را به عهده داشت. سال 1344 همچنين مدير مسوول و صاحب امتياز مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني را به عهده داشت. وي در طي

سالهاي 1360 تا 1362 مسووليت معاونت دانشكده و در طي سالهاي 1356 تا 1358 سمت رياست دانشكده ادبيات ووعلوم انساني دانشگاه مشهد را به عهده داشت. حديدي در سال 1357 عضو پيوسته فرهنگستان زبان وادب فارسي شد و هم اكنون مديريت گروه ادبيات تطبيقي را به عهده دارد.از ارديبهشت 1367 تاكنون با مركز دائرۀالمعارف بزرگ اسلامي، و از فروردين 1375 تاكنون با مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي، همكاري دارد.فعاليتهاي آموزشي : جواد حديدي از سال 1333 به عنوان دبير در دبيرستانهاي مشهد به خدمت مشغول شد. نمود و خدمات آموزشي خود را در دانشگاه مشهد آغاز كرد. ايشان از سال 1344 به مرتبه استادي نايل آمدند.همچنين بعد ا ز بازنشستگي در سال 1363 به فعاليت هاي آموزشي خود در برخي از دانشگاههاي تهران ادامه دادند.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : جواد حديدي مجله لقمان، نشريه ايران شناسي مركز نشر دانشگاهي به زبان فرانسه را تأسيس كرده است بطوري كه انتشار آن همچنان ادامه دارد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عضويت در مجامع بين المللي : 1. عضو انجمن نويسندگان فرانسوي زبان, 1975 2.عضو انجمن ايران شناسي اروپا , 1987 3. عضو انجمن مطبوعات فرانسوي زبان, 1988.جوائز و نشانها : حديدي اولين جايزه علمي خود را در سال 1333 به عنوان مدال درجه يك علمي, براي احراز رتبه اول در دانشسراي عالي وزارت فرهنگ سابق كسب كرد. جايزه ادبي نويسندگان فرانسوي زبان در 1978 , براي كتاب ؤ جايزه بهترين تحقيق در علوم انساني براي ( پژوهش خيام در ادبيات فرانسه) دانشگاه مشهد, 1352. ؤ جايزه كتاب سال جمهوري

اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي ترجمه حديث عشق در شرق 1373 .ؤ جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي كتاب از سعدي تا آرگون (در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران)1374.ؤ عنوان ؛؛ شواليه در افتخارات فرهنگي ؛؛ وزارت فرهنگ فرانسه 1994.چگونگي عرضه آثار : شركت در مجامع علمي به شرح زير: 1.كنگره بين ا لمللي بخشهاي زبان فرانسه دانشگاههاي جهان , 8 تا 14 مه 1972 , كانادا. 2. بيست و نهمين كنگره بين ا لمللي خاورشناسان, تابستان 1973, پاريس 3. سي امين كنگره بين ا لمللي خاور شناسان, 3-8 اوت 1975, مكزيك 4.اجلاس سالانه انجمن نويسندگان فرانسوي زبان, 1975,پاريس 5. كنگره بين ا لمللي دويستمين سالگرد مرگ ولتر و روسو, 7تا 9 ژوئن 1978, فرانسه 6. اجلاس سالانه انجمن نويسندگان فرانسوي زبان , 8 نوامبر تا 3 دسامبر 1984, پاريس 7.اجلاس سالانه انجمن نويسندگان فرانسوي زبان, 22 تا 28 نوامبر 1986, فرانسه 8 . بزرگداشت ششصدمين سالگرد مرگ حافظ در يونسكو, 29 و 30 نوامبر 1988 , فرانسه 9.كنگره بين ا لمللي انجمن مطبوعات فرانسوي زبان , 3-11 نوامبر 1988 , گويان 10.سي و سومين كنگره بين ا لمللي خاورشناسان, 19-25 اوت 1990 ,كانادا 11.كنگره بين ا لمللي انجمن مطبوعات فرانسوي زبان, ژوئن 1992, ليموژ 12.كنگره بين ا لمللي شعر در كشورهاي حوزه مديترانه, 28-30 مه 1993, دلفي 13.كنگره بين ا لمللي عطارم دانشگاه استراسبورگ, فرانسه,2-4 آوريل 1996 14.كنگره بين المللي جامي و خيام, دانشگاه استراسبورگ, فرانسه 28-30 آوريل 1999 15.تدريس در دوره هاي دكتري و فوق ليسانس بخش خاور

شناسي دانشگاه استراسبورگ, مارس 2000.آثار : nbsp1 de sa'dia aragon nbsp2 les portes de l'eau nbsp3 traduction commentaire et lerixue de la surate al- bagara nbsp4 voltaire et I'islam nbsp5 ا لقرآن ا لكريم ذلك ا لكتاب لاريب فيه ويژگي اثر : ترجمه معاني ا لفاتحه و ا لبقره في ا لفرنسيه6 از سعدي تا آرگون ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«از سعدي تا آراگون»: ازسعدي تا آراگون: (تأثير ادبيات فارسي در ادبيات فرانسه)؛ جواد حديدي؛ تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1373. اين كتاب، داد و ستد فرهنگي ايران و فرانسه را در مدت چهارقرن در بر مي گيرد و به دوره¬اي مشخص يا شاعري معين اختصاص نيافته است. مطالب كتاب از هماهنگي و انجام دقيقي برخوردار و نحو? تنظيم كتاب شناسي و فهرستها نيز دقيق است و به دو بخش اصلي تقسيم شده است. در بخش اول، از نويسندگان قرون هفدهم و هجدهم سخن رفته است و بخش دوم كتاب، دوره هاي پس از انقلاب فرانسه را در بر مي گيرد و تا مرگ لويي آراگون، يكي از شيفتگان بزرگ ادبيات فارسي، ادامه مي يابد. مؤلف نتيجه تجربيات و مطالعات خود را در طول سي سال به كار گرفته و با استفاده از كتب تاريخ ادبيات غرب و

حتي دست نوشته هاي نويسندگان فرانسوي، آراي خود را استنتاج كرده است 7 اسلام از نظر ولتر nbsp8 ايران در ادبيات فرانسه nbsp9 برخورد انديشه ها nbsp10 ترجمه قسمتي از قرآن مجيد به زبان فرانسه و تاليف 10 مقاله فارسي و فرانسه براي درج در ترجمان وحي و ويرايش كليه مطالب مجله ترجمان وحي ويژگي اثر : از سال 1373 تاكنون در مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي ,مانند ؛؛ ترجمه و تفسيري روايي از قرآن مجيد به زبان فرانسه؛؛11 ترجمه مقالات فرهنگ آثار ويژگي اثر : ترجمه حدود 100 مقاله در انتشارات سروش از سال 1367 تا 137312 حديث عشق در شرق ( از سده اول تا سده پنجم هجري) ويژگي اثر : مولف كتاب ژان- كلود واده است كه حديدي آنرا ترجمه كرده است.اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«حديث عشق در شرق»: حديث عشق در شرق؛ ژان كلودواده؛ ترجم? جواد حديدي؛ تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1372. در شرق، عشق، از ديرباز مفهوم متعالي و برتري داشته است. اين نكته اي است كه مؤلف كتاب «حديث عشق در شرق» مي خواهد به اثبات آن بپردازد. او در جست و جوي وجوه اشتراك و مشابهت ميان ادبيات عاشقان? شرق اسلامي از يك سو، و ادبيات غرب مسيحي از سوي ديگر است. انتخاب

بجا و شايست? مترجم اين اثر توانسته است تا حدودي جاي خالي چنين آثاري را در ادبيات پژوهي يا عرفان پژوهي پر كند. نثر دقيق و استوار و سبك بيان مترجم، اين كتاب را جزو نمونه هاي ممتاز نثر فارسي در ربع قرن اخير قرار داده است. كتاب حاضر به زبان فرانسه تأليف شده اما در ترجمه اشعار عربي به فارسي، مترجم بيشتر اشعار را از منابع اصلي استخراج كرده و به شيوايي به فارسي برگردانده است. دقت مترجم در حصول اطمينان از صحت ارجاعات واقوال، در مقايسه با آثار ديگري كه در سالهاي اخير به فارسي ترجمه شده است، بي نظير مي باشد. نكات فني چاپ و ديگر خصوصيات صوري نيز زيبا و چشم نواز مي نمايند 13 دروازه هاي آب ( هفده گفتار) nbsp14 رهروان حقيقت ويژگي اثر : دردست آماده سازي15 شاعران فرانسوي در مكتب عارفان ايراني nbsp16 مجله لقمان ويژگي اثر : مجله اي است به زبان فرانسه كه توسط مركز نشر دانشگاهي منتشر مي گردد, هدف اين مجله نشر فرهنگ ايراني و فارسي است در زمينه هاي مختلف مذهبي , فلسفي, عرفاني و ادبي . كه در حال حاضر به هفده كشور جهان فرستاده مي شود و نزديك به دويست و پنجاه مشترك خارجي دارد.17 ميراث سوم ويژگي اثر : مولف كتاب روژه - گارودي است كه حديدي آنرا ترجمه كرده ااست.18 نظارت بر تدوين 24 عنوان كتاب درسي براي رشته

هاي مختلف زبان فرانسه دانشگاهاي كشور ، نگارش و ويرايش مقاله ويژگي اثر : ويرايش حدود 800 مقاله در مر كز دائر”ا لمعارف اسلامي از سال 1367 تاكنون, مانند مقاله ؛؛ بولن ويلي يه؛؛20 نگاهي در آينه ويژگي اثر : اين كتاب در حوزه زندگينامه نويسي از آثار ارزشمندي است كه در دهه 70 چاپ شده ا ست.

منابع زندگينامه :حديدي, جواد- نگاهي در آينه, انتشارات نيلوفر4كتاب ماه ( ادبيات و فلسفه)- سال 4-شماره 10 و 11, مرداد و شهريور 13805مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني-دانشگاه فردوسي مشهد, ويژه سپاسداشت و ارج شناسي استاد دكتر جواد حديدي, سال 34, شماره 1و2, بهار و تابستان 1380

حري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس حري در پانزدهم اسفند 1315 در خانوادهاي روحاني در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همان شهر گذراند. پس از گذراندن سه سال اول دبيرستان وارد دانشسراي مقدماتي شد و پس از اتمام دورة دو سالة دانشسرا براي معلمي در يكي از روستاهاي شهرستان كاشمر(در جنوب خراسان) مأموريت يافت. در واقع در سال 1335 بود كه به جرگة معلمي پيوست. پس از دو سال خدمت در روستاي ريوش از بخش كوهسرخ(كاشمر) به شهر كاشمر منتقل شد و هفت سال نيز در آنجا خدمت كرد. در اين مدت مدرك ششم دبيرستان را كه به «ديپلم كامل» ميانجاميد(در مقابل اتمام دو سال دانشسرا كه «ديپلم ناقص» ناميده ميشد). به صورت آزاد گرفت و در همين زمان به فراگيري زبان انگليسي نيز پرداخت(زبان خارجي مرسوم آن زمان فرانسوي بود و انگليسي

تازه باب شده بود). در سال 1342 ازدواج كرد و در سال 1345 به مشهد انتقال يافت و در همان سال در آزمون ورودي دانشگاه مشهد شركت جست. در آزمون ورودي رشتة تاريخ رتبة اول و در رشتة زبان و ادبيات انگليسي رتبة پنجم را كسب كرد. بنا به علاقهاي كه داشت وارد رشتة زبان و ادبيات انگليسي شد و در سال 1349 مدرك ليسانس خود را گرفت. پس از فراغت از تحصيل، در همان سال بنا به درخواست خود به تهران انتقال يافت و در آزمون ورودي فوق ليسانس كتابداري دانشگاه تهران شركت كرد و پذيرفته شد. در سال 1352 فوق ليسانس خود را گرفت و در سال 1353 از آموزش و پرورش به دانشگاه تهران انتقال يافت و به عنوان مربي در گروه كتابداري اين دانشگاه به تدريس پرداخت. در همان سال از سوي دانشگاه مأموريتي يكساله براي توسعة اطلاعات خود به ايالات متحده گرفت و در همان زمان در آنجا، در دانشگاه كيس وسترن، براي مقطع دكتري نام نويسي كرد و پذيرفته شد. وي در مدت چهارده ماه دروس دكتري را با موفقيت گذراند و تمام وقت خود, به جز زمان كلاس هايش, را در كتابخانه ميگذراند. طبق مقررات ميبايست به ايران بازميگشت و چنين كرد. در سال 1358 براي تكميل دوره و گذراندن رسالة دكتري بار ديگر عازم همان دانشگاه شد و سرانجام در سال 1360 با مدرك دكتراي كتابداري و اطلاع رساني به كشور بازگشت گروه : علوم انساني رشته : كتابداري والدين و انساب : مادر عباس حري از مردم تهران و پدرش اهل خراسان و مشخصاً اهل مشهد

بود. از ناحيه پدر نسب وي به شيخ حُرّ عاملي، صاحب وسايل الشيعه، ميرسد. خانواده او از لحاظ اقتصادي متوسط بود. مادربزرگ مادريش از مردم خيابان خراسان(شهر تهران) و محله تير دوقلو بود كه همراه دخترش با اين نيّت كه بقيه عمر رادر جوار مرقد حضرت رضا(ع) سپري كند به مشهد كوچ كرده و در آنجا ساكن شده و طلبه جوان را براي همسري دخترش برگزيده بود. خانواده پدرياش پشت اندر پشت روحاني بودند. وصلت مادر و پدرش به چهار پسر و چهار دختر انجاميد. پدرش مورد اعتماد و احترام اهل محل و راهگشاي بسياري از مسائل خانوادهها و حَكَم اختلافات خانوادگي، اجتماعي، و اقتصادي بود. پدرش در اواخر عمر مبتلا به سرطان كبد شد و در سال 1342 چشم از جهان فروبست و چند سال بعد مادر نيز به او پيوست.خاطرات كودكي : كودكي عباس حري در دامان خانواده گذشت و در شش سالگي وارد مدرسهاي نيمه ديني شد. مدرسهاي كه به سبك امروزي اداره ميشد ولي بر دروس و علوم ديني تأكيد داشت. مدير و معاون مدسه و تعدادي از معلمان آن روحاني بودند. مدرسه در نزديكي محل سكونت وي قرار داشت. به طور مبهم، سربازان روس را به ياد ميآورد كه در آن سالها مشهد را به سمت شهرهاي شمالي خراسان ترك ميكردند تا به روسيه بازگردند. كلاس ششم ابتدايي را بايد در مدرسهاي ديگر ميگذراند كه كمي از منزل آنان دورتر بود. ساختمان اين مدرسه قبلاً كارخانه كبريت سازي بود و يكي از سرگرميهاي دانشآموزان اين بود كه از منزل كبريت ميآوردند و چون ديوارهاي ساختمان مدرسه آغشته به گوگرد بود،

هر چوب كبريت را كه به ديوار ميكشيدند شعله ور ميشد و اين كار براي كودكان آن سنين لذت بخش بود و در عين حال بايد پيوسته منتظر تنبيه از سوي مسئولان مدرسه نيز ميبودند. از كلاس پنجم ابتدايي با كتابهاي پدرش آشنا شد. يكي از كتاب هايي كه از آن زمان به ياد دارد كتاب مجمع البحرين است. طرز يافتن لغت در اين كتاب را از پدرش فرا گرفت و شايد به دليل همين متفاوت بودن, بيش از ساير كتابها به يادش مانده باشد. كتاب ديگري كه خطي بود در سال ششم ابتدايي مورد استفادة او قرار گرفت. اين كتاب ورق اول نداشت, ولي آنچه در آن آمده بود دربارة خوبيهاي بهشت و زشتيهاي جهنم بود. از آن به عنوان يك كتاب داستان لذت ميبرد و گاه اگر كسي به منزل آنان سر ميزد برايش تعريف ميكرد. زن ميانسال مهرباني يك روز در ميان براي كمك به مادرش به خانة آنها ميآمد و هر وقت فرصت مييافت از وي ميخواست تا آن كتاب را با صداي بلند برايش بخواند. هر زمان كه به زشتيها و رويدادهاي هراس آور جهنم ميرسيد آن زن با صداي بلند گريه ميكرد. اين كار هراز چندگاهي تكرار ميشد. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عباس حري پنجمين فرزند خانواده بود. در دوران كودكي و اندكي پس از آن آثار جنگ و اشغال در جامعه و طبعاً در شرايط خانوادگي نيز كاملاً مشهود بود. نان جو كه غذاي پايه محسوب ميشد چنان بود كه گويي از آرد نبيخته تهيه شده بود؛ همه چيز در آن پيدا ميشد. چاي خود را

با كشمش كه آن هم با چيزهاي اضافي همراه بود ميخوردند. آن زمان همة اينها برايش عادي بود. چنين ميانديشيد كه زندگي همين است و واقعاً براي بسياري از مردم نيز چنين بود. وصله كردن لباس و جوراب كار عادي مادر بود. خياطها عادت داشتند كه كت و شلوار افراد را پشت و رو كنند. ميوه جزو ضروريات زندگي محسوب نميشد. وظايف دخترها، سواي مدرسه و درس، تميز كردن لامپ دود زده چراغها و ساييدن و برق انداختن سماور و سيني و ظروف برنجي بود كه با گرد آجر صورت ميگرفت. پودر شستشو هم چوبك بود. در زندگي روستايي خاك و گِل كنار جوي نقش چوبك را ايفا ميكرد. پول بسيار اندك و مخارج بسيار بالا بود. اين برداشتي امروزي است وگرنه در آن ايام و در گرماگرم دوران كودكي زندگي هماني بود كه بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : عباس حري سه سالة اول(سيكل اول) دبيرستان را كه تمام كرد وارد دانشسراي مقدماتي شد تا براي شغل معلمي آماده شود. در دورة دو ساله دانشسرا در دورة زبان عربي كه در مهدية مشهد برگزار ميشد نامنويسي كرد وهمه روزه عصرها در حجرههاي درس حضور مييافت و طي اين مدت كتاب سيوطي را به پايان برد. پس از اتمام دوره دانشسرا به روستايي دور دست اعزام شد تا كار معلمي را آغاز كند. ششم دبيرستان و زبان انگليسي را در دورهاي كه در شهرستان كاشمر معلم بود به پايان برد و پس از انتقال به مشهد در 1345 وارد دانشگاه مشهد شد، ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را در سال 1349 گرفت و بلافاصله تقاضاي

انتقال به تهران كرد و در رشته فوق ليسانس كتابداري شركت جست و پذيرفته شد. پس از پايان اين دوره و انتقال از وزارت آموزش و پرورش به دانشگاه تهران، مدت چهارده ماه كه به ايالات متحده اعزام گرديد دروس دوره دكتري را به پايان رساند و به ايران بازگشت و در سال 1358 مجددﴽ براي اتمام دوره مأموريت يافت و سال 1360 پس از اخذ مدرك دكتري به ايران بازگشت و كار تدريس خود را در دانشگاه تهران ادامه داد.خاطرات و وقايع تحصيل : در دورة متوسطه, دبيرستان شاهرضا(مشهد) كه محل تحصيل عباس حري بود زيرنظر مديري سخت گير, و در عين حال مهربان، اداره ميشد. سختگيري براي دبيرستاني كه دانشآموزان آن, گاه از دبيران درشتتر و قد بلندتر بودند، به جز با سختگيري ممكن نبود. رئيس دبيرستان را هرگز كسي بدون تركه نمي ديد. اين تركه, كه چندان هم نازك نبود, پيوسته در حال نوسان بود، حتي وقتي كه رئيس دستهايش را در پشت به هم قفل كرده بود. گاه برخي دانشآموزان را آنقدر به كف دستشان تركه ميزد كه خون ميافتاد. آنوقت خدمتگذار را صدا ميزد كه با مركوركوروم محل آزردگي را التيام ببخشد. علي رغم اين رفتار، دانشآموزان بدون استثناء او را دوست داشتند. كسي خندة او را نميديد. شبي نمايشي كمدي در دبيرستان اجرا ميشد كه همة دانشآموزان در تالار بزرگ آن حضور داشتند. رئيس دبيرستان نيز در انتهاي سالن ايستاده بود. به قسمت بسيار خنده آور نمايش كه ميرسيد، دانشآموزان به جاي آنكه به صحنه چشم بدوزند، سر خود را به عقب بر ميگرداندند كه خنده رئيس را ببينند.

در تاريكي تالار، دندانهاي سفيدش را ميديدند و قند در دلشان آب ميشد. در دورة دانشسرا، گردش علمي خطة شمال خاطرهاي ماندني به جاي گذاشت. همه مسافران همسن و سال و دوست و آشنا بودند كه همراه رئيس و معاون دانشسرا سفري سيزده روزه را گذراندند و گوشه گوشة آن خاطره بود. دورة ليسانس در دانشگاه مشهد دوران پرالتهاب سياسي بود و گروه بنديهاي دانشجويي، مطالعه در عرصههاي مختلف، خواندن آثار كلاسيك غربي به زبان اصلي، مطالعة كامل متن اصلي نهجالبلاغه و صحيفه سجّاديه در اين دوره اتفاِ افتاد. استمرار مطالعات در دوره كارشناسي ارشد و در فضايي متفاوت ادامه يافت و عرصههاي جديدي در مطالعة وي گشوده شد. در دوره دكتري در نخستين قسمت كه به تنهايي به ايالات متحده اعزام شد، فرصت مغتنمي بود كه همة اوقات خود را در كلاس درس يا در كتابخانه بگذراند. باز بودن كتابخانههاي دانشگاهي تا نيمه شب اين فرصت را فراهم كرده بود كه با ولع و اشتياق آثاري را كه ميانديشيد ديگر به آنها دست نخواهد يافت مطالعه كند. فعاليتهاي ضمن تحصيل : عباس حري در دورة تحصيل در دانشسراي مقدماتي بود كه كار نوشتن را آغاز كرد. روزنامهاي ديواري راهاندازي كرد كه فاصله انتشار آن هر دو هفته يك بار بود و كتابچه خاطرات سفر علمي به خطة شمال از نخستينهاي اين فعاليتهاست. در همين دوره بود كه به كانون نشر حقايق اسلامي پيوست كه ادارة آن را مرحوم محمدتقي شريعتي پدر روانشاد دكتر علي شريعتي بر عهده داشت. در دوره ليسانس در مشهد كار نوشتن جديتر شد و آثاري از وي در روزنامههاي محلي

از جمله روزنامه خراسان درج گرديد. مجموعه آثار چاپ نشدهاي از آن دوران هنوز نزد وي باقي است. دوره ليسانس باكار آموزگاري در مدارس مشهد نيز همراه بود. در دوره فوق ليسانس در تهران، علاوه بر تحصيل، در دبيرستانهاي تهران به تدريس اشتغال داشت و در عين حال به صورت پاره وقت با كتابخانه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران و نيز مركز آموزش كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان همكاري ميكرد. كار نوشتن در اين دوره حال و هواي جديدي يافت. استادان و مربيان : عباس حري از دورة ابتدايي مرحوم مؤمن زاده، مدير مدرسه، و روانشاد رياحي معلم كلاس پنجم را به خاطر دارد، كه اولي فردي مهربان و دومي معلمي سخت گير بود و به دليل اندام درشتش دانشآموزان از او بسيار ميترسيدند. در دورة دبيرستان روانشادان زوّار كه رئيس دبيرستان و تقي بينش كه دبير بود از جمله كساني هستند كه بيش از همه به خاطرش مانده است. در دورة ليسانس استاداني چون دكتر احمدعلي رجايي، دكتر غلامحسين يوسفي، و دكتر متيني و دكتر مختاري را به ياد دارد و در دوره فوق ليسانس شاگر كساني چون مرحوم محمدتقي دانش پژوه، روانشاد فرشته انوار و خانمها نوش آفرين انصاري، پوري سلطاني، زهرا شادمان، و آقاي علي سينايي بوده است. در دورة دكتري استاداني چون روانشاد دكتر جسن شرا، دكتر كنرادراسكي و دكتر ويليام گافمن, بيش از همه، وي را تحت تأثير قرار دادهاند.هم دوره اي ها و همكاران : عباس حري از همدورهايهاي ابتدايي و متوسطه به كساني چون حسن اميني، حسين نجوميان، محمدرضا شجريان؛ در دوره دانشسرا علي رئوف

و حسين نجوميان، و در دورة ليسانس خانم ناهيد بني اقبال، اسداله آزاد، و ناصر انصاري را بيش از همه به ياد دارد. از دوره فوق ليسانس آقايان بهاءالدين خرمشاهي، كامران فاني، نوراله مرادي، علي ميرزايي، و عبدالحسين آذرنگ را به خاطر ميآورد. در دوره دكتري با آقايان دكتر شاهرخ افشارپناه، دكتر سيد صادق، دكتر جعفر مهراد، و خانم دكتر مهرانگيز حريري، بيش از ديگران مراوده داشته است. همكاران امروز بسييار زيادند ونام بردن آنها ممكن است سبب سهوالقلم و در نتيجه شرمساري شود، ولي نميتواند از كساني چون خانمها نوش آفرين انصاري و دكتر نرگس نشاط و آقايان دكتر رحمتاله فتاحي، دكتر جعفر مهراد، و محمود حقيقي كه همكاري فعالانهتري با آنان دارد به خير ياد نكند. همسر و فرزندان : عباس حري در سال 1342 با بانويي از شهر كاشمر ازدواج كرد كه حاصل آن دو فرزند پسر بوده است. اين دو فرزند يكي در رشته پزشكي و ديگري در رشته دندانپزشكي از دانشگاه تهران فارغالتحصيل شدند و هم اكنون داراي همسر و فرزند بوده و به طبابت اشتغال دارند و مادرشان نيز سرگرم كدبانويي است. اين خانواده چهار نفره افت و خيزهاي بسيار فراوان در طول زندگي داشتهاند و سختترين ايام را نيز بدون گلايه و در نهايت شكيبايي از سرگذراندهاند. بردباري شان شايان قدرشناسي است مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : 1335 آغاز كار معلمي، كاشمر 1335 – 1353 معلمي و دبيري در آموزش و پرورش 1342 ازدواج، كاشمر 1349 ليسانس زبان و ادبيات انگليسي، مشهد 1351 - 1353 همكاري با بخش آموزش كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان 1352 فوق

ليسانس كتابداري، تهران 1352 عضو كميته تحقيق گروه كتابداري دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران 1352 - 1356 عضو كميته آموزش انجمن كتابداران ايران 1353 انتقال از آموزش و پرورش به دانشگاه تهران 1353 - 1355 دبير انجمن كتابداران ايران 1353 تاكنون عضو هيات علمي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران 1353 تاكنون عضو شوراي كتاب كودك 1354 – 1355 عضو كميته انتخاب و خريد كتاب دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1354 – 1356 سرپرست امور دانشجويي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران 1360 دكتراي كتابداري و اطلاعرساني، دانشگاه كيس وسترن، كليولند، اوهايو، ايالات متحده امريكا 1361 تاكنون عضو كميته اجرايي فرهنگنامه كودكان و نوجوانان 1363 – 1370 همكاري با دانشنامه جهان اسلام 1363 – 1370 ويراستار و مترجم بنياد دايرهالمعارف اسلامي 1364- 1370 سرپرستي ترجمه دانشنامه مك گروهيل با انتشارات اميركبير 1365 – 1370 مدير بخش اطلاعات بنياد دايرهالمعارف اسلامي 1365– 1369 مدير بخش ويراستاري اميركبير 1380تاكنون سردبير و عضو هيات تحريريه مجله روانشناسي و علوم تربيتي 1365 – 1380 مدير بخش اطلاعات دفتر پژوهشهاي فرهنگي 1370 – 1373 عضو كميته علمي و سياستگذاري اصطلاحنامه فرهنگي فارسي(اصفا)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي؛ سازمان مدارك قرهنگي انقلاب اسلامي 1370 - 1373 مشاور فني كتابخانه ملي 1370 تاكنون عضو شوراي تحصيلات تكميلي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1372-1375 عضو وابسته گروه علوم انساني فرهنگستان علوم 1372 – 1379 مشاور اصطلاحنامه علوم قرآني، قم 1373 – 1379 مشاور اصطلاحنامه فارسي فلسفه اسلامي، قم 1373-1379 عضو كميته ملي اطلاع رساني كميسيون ملي يونسكو 1373 – 1374 عضو كميته علمي هشتمين همايش ملي در حوزهاطلاعرساني 1373

- 1375 عضو مجمع هماهنگي نظامهاي اسنادي 1373 – 1377 نايب رييس كنگره بينالمللي كتابداران و اطلاعرسانان مسلمان 1373 - 1380 معاون پژوهش كتابخانهي ملي 1373 تاكنون عضو كميته منطقهاي آسيا و اقيانوسيه، ايفلا 1374 دبير همايش بينالمللي كتابداران و اطلاعرسانان مسلمان (كامليس) در تهران 1374 – 1379 مدير گروه پژوهشي انتشارات سمت 1374 – 1380 مدير گروه آموزش كتابداري و اطلاعرساني دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1374 – 1380 طراحي، توسعه، سرپرستي و سرويراستاري دايرهالمعارف فارسي، كتابداري و اطلاعرساني (ج1) 1374 – 1380 مدير مسئول و سردبير مجله فصلنامه كتاب 1374 تاكنون عضو شوراي سردبيران مجلههاي دانشگاه تهران 1375-1377 عضو شوراي برنامه ريزي كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران 1375 - 1381 عضو كميته انتخاب كتاب برگزيده سال 1375 تاكنون عضو شوراي آموزشي و پژوهشي دانشكدهروانشناسي و علوم تربيتي 1376 دبير نخستين همايش بينالمللي جوانِ مسلمان و رسانه 1376 رييس كميته توليد علم ، تدوين و ارايه آن ؛ دانشگاه تهران 1376 - 1377 ويراستار مجله علوم تربيتي 1376-1378 عضو هيات تحريريه نشريه سخن سمت 1376 – 1384 مشاور اطلاعرساني رئيس جمهور 1376 – 1384 عضو شوراي عالي اطلاعرساني كشور 1377 – 1381 مشاور پژوهشهاي كاربردي دانشگاه تهران 1377 – 1382 عضو شوراي انتشارات دانشگاه تهران 1377 تاكنون عضو هيات مشاوران عالي كتابخانه ملي 1378 تاكنون عضو هيات تحريريه مجله علوم كتابداري و فن آوري اطلاعاتي ايران( انگليسي) 1379 – 1380 سرپرست كتابخانه دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1379 تاكنون مدير مسئول مجله پل فيروزه (دفتر پژوهشهاي فرهنگي) 1380 – 1382 معاون آموزشي و تحصيلات تكميلي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1380 تاكنون

عضو هيات تحريريه مجله انگليسي علم و فنآوري اطلاعات (شيراز) 1380 تاكنون عضو انجمن برنامهريزي آموزشي 1381 دبير گروه كتابشناسي و نسخهشناسي اولين همايش ملي ايرانشناسي 1381-1383 عضو كميته منتخب جذب هيات علمي دانشكده روانشناسي علوم تربيتي دانشگاه تهران 1381 – 1383 عضو كمسيون ارزيابي نشريات دانشگاه تهران 1381 تاكنون مدير مسئول مجله اطلاعشناسي 1382 تاكنون معاون پژوهشي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1382 تاكنون سردبير مجله كتابداري (دانشگاه تهران) 1382 تاكنون عضو هيات مؤسس انجمن مطالعات جامعه اطلاعاتي ايران 1383 تاكنون عضو پيوسته انجمن مطالعات جامعه اطلاعاتي ايران 1382 - 1383 مدير گروه پژوهشي رسانه كتاب، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات 1383 تاكنون عضو شوراي علمي بنياد ملي اطلاعات علمي وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري 1383 تاكنون مدير كميته واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي 1383 تاكنون دبير گروه كتابشناسي و نسخهشناسي دومين همايش ملي ايرانشناسي 1383 عضو كميته علمي – فني اطلاع رساني سازمان تحقيقات و آموزش كشاورزي؛ وزارت جهاد كشاورزي 1384 عضو انجمن كتابخانههاي عمومي استان تهران 1384 تاكنون رئيس انجمن ترويج علم ايران 1384- تاكنون عضو شوراي تخصصي گروه كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه تربيت مدرس 1384 عضو كميته تخصصي رشته روانشناسي و علوم تربيتي موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران 1384 عضو كميته تدوين آيين نامه جامع ارتقاء علوم انساني – اجتماعي و هنر دانشگاه تهران 1384 عضو هيات مميزه نظارت بر فعاليتهاي اعضاي هيات علمي بنياد دايره المعارف اسلامي 1385 عضو هيات مميزه مركزي وزارت علوم و تحقيقات و فنآوري 1385 عضو كميسيون تخصصي علوم انساني وزارت علوم و تحقيقات و فن آوري 1385 عضو كميته راهبردي نظام

اطلاع رساني دانشگاهي وزارت علوم و فنآوري 1385 عضو كميته كارآفريني دانشگاه تهران فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات، دانشگاه آزاد واحد شمال، دانشگاه تربيت مدرس، دانشگاه الزهراء، دانشگاه شيراز، دانشگاه اهواز، و دانشگاه مشهد در رشته كتابداري و اطلاع رساني در مقاطع ليسانس، فوق ليسانس، و دكتري و هدايت بيش از 150 پايان نامه كارشناسي ارشد و دكتريمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - همكاري در راهاندازي بنياد دايرةالمعارف اسلامي در خدمت جناب آقاي دكتر مهدي محقق - راه اندازي واحد اطلاعاتدفتر پژوهشهاي فرهنگي - راه اندازي واحد اطلاعات بنياد دايرةالمعارف اسلامي - راه اندازي مجله اطلاع شناسي - راه اندازي دايرةالمعارف كتابداري و اطلاع رساني - راه اندازي بانك مطالعات ايرانشناسي - راه اندازي كميته واژه گزيني كتابداري و اطلاع رساني در دورة اخير فرهنگستان زبان و ادب فارسي ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : - داوري مقالات مجلات علمي - داوري كتاب سال دانشگاهي - داوري كتاب سال جمهوري اسلامي ايران - داوري پژوهشهاي فرهنگي - داوري طرحهاي تحقيقاتي - داوري آثار جشنواره خوارزمي - داوري پايان نامههاي ارشد و دكتري - بررسي كارهاي علمي دانشجويان - شركت در جلسات مستمر پژوهشي، آموزشي و هيأتهاي مميزه دانشگاه و وزارت علوم، و جلسات مختلف ديگر دانشگاهي و وزارتي - همكاري با بنياد ايران شناسي - كارهاي قلمي(مقاله و كتاب) شاگردان : شاگردان دورههاي دانشگاهي عباس حري بسيار كثيرند كه طي بيش از 33 سال كار دانشگاهي در مقاطع مختلف به تحصيل اشتغال داشتهاند. از ميان اين شاگردان، از قديم به

جديد به نام هايي چون كاظم حافظيان، ابراهيم عمراني، محمد حسن خوشنويس، فرخ اميرفريار، محمدحسن رجبي، نرگس نشاط، زهير حياتي، رحمتاله فتاحي، هاجر ستوده، كيوان كوشا، برميخوريم كه هريك در عرصه و زمينهاي فعاليت داشته و از كاميابي هايي برخوردار بوده و رهاوردهاي ارزندهاي نيز داشتهاند همفكران فرد : از همفكران عباس حري در عرصههاي مختلف علمي, از جمله كساني كه با انديشههايش نزديكي بيشتري داشته اند نخست سركار خانم دكتر نرگس نشاط و سپس خانمها نوش آفرين انصاري، نوراله مرادي، كامران فاني، محمدحسن رجبي، دكتر رحمت اله فتاحي و دكتر علي رئوف در اين زمره قرار ميگيرند. آرا و گرايشهاي خاص : عباس حري بسيار علاقهمند به نظريه پردازي در عرصة اطلاعات و اطلاعشناسي است و به همين دليل از دهه 1360 به بحث درباره نظريههاي اطلاعات از جمله نظريه رياضي، نظريه معنا شناختي، نظريه سيبرنتيكي، و اخيراً نظريه كوانتومي اطلاعات پرداخته و در اين زمينه آثاري نيز عرضه كرده است. به رويكردهاي ديگري نيز، با استفاده از استدلال استعاري، در زمينه اكولوژي اطلاعات، اختلاف پتانسيل اطلاعاتي، و نيز روش اطلاع شناختي پرداخته است. وي در گذشته نيز در نقد عالم سوم پوپر، تحليل نظر ابن خلدون در باب تأليف، و جست و جوي مباني تحليل استنادي غرب در علم الحديث و علوم اسلامي قلم زده است. جوائز و نشانها : v دريافت لوح تقدير به مناسبت انتخاب بهعنوان استاد پيشكسوت از سوي انجمن كتابداري و اطلاعرساني ايران و دانشگاه تهران؛ v دريافت لوح تقدير به مناسبت انتخاب كتاب «آيين نگارش علمي» به عنوان كتاب برگزيده دانشگاهي از طرف دانشگاه تهران،1380 v دريافت لوح

تقديروجايزه به مناسبت برنده شدن كتاب «مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني» به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران,1372 چگونگي عرضه آثار : آثار عباس حري به صورت تاليف، ترجمه، مقاله، يادداشتها و نگارشها، سخنراني، مصاحبه و طرحهاي پژوهشي مي باشد . آثار : nbsp1 " تاليف مقاله : تاليف مقاله :روانشناسي خواندن". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. ج 1، ص 926 – 927.2 " تاليف مقاله :راههاي ارتقاي ميزان مطالعه". ويژگي اثر : جهان كتاب. 7 و 8، اسفند 1375، ص 5 - 7.3 " تاليف مقاله :رايانه و رسم الخط فارسي". ويژگي اثر : پيام كتابخانه. 1، بهار 1372، ص 6 - 11.4 " تاليف مقاله :روند به كارگيري روشهاي پژوهش در پايان نامه هاي كارشناسيارشد كتابداري و اطلاعرساني دانشگاه تهران (1348- 1378)". ويژگي اثر : با همكاري افسانه محسن زاده. مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 1. بهار و تابستان 1382، ص 55- 76.5 " تاليف مقاله :زنجيره داوري ربط در فرايند انتقال اطلاعات". ويژگي اثر : اطلاع شناسي. 5، پاييز 1383، ص 177 – 193.6 87. A study of Subject Consistency Between the National Library of Iran Humanities Libraries , By Narges Neshat Abass Horri ويژگي اثر : Cataloging Classification Quarterly . Vol 43, 1,2006 ,pp.67-767 Bibliometric Overview of Library and Information Research Productivity in Iran

ويژگي اثر : Journal of Education for Library and Information Science. Vol 45, no 1, winter 20048 Education in the Islamic Republic of Iran ويژگي اثر : A General overview. Tehran: Ministry of Education, 19939 The Correlation of Market Place Priorities and Educational Priorities in the Field of Library and Information Science in Iran ويژگي اثر : Proceedings of International Conference for Library and Information Science Educators in The Asia and Pacific Region, by Abbas Horri and Narges Neshat. Selangor, Malasiya, 11 – 12 June 2001.10 The Relationship between Scholarly Publishing and the Counts of Academic Inlinks to Iranian University Web Sites: Exploring Academic Links Creation Motivations ويژگي اثر : by Keyvan Kousha and Abbas Horri.Journal of information management and scientometric.1(2), 2004: 13-22.11 تاليف كتاب: آيين گزارش نويسي. ويژگي اثر : تهران: دبيرخانه هيأت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، 1371.12 تاليف كتاب: آيين نگارش علمي. ويژگي اثر : تهران: دبيرخانه هيأت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، 1378؛ 1381؛ 138513 تاليف كتاب: اطلاع رساني: نظامها و فرآيندها. ويژگي اثر : تهران: نشر كتابدار، 1378؛ 138514 تاليف كتاب: اطلاع رساني: نگرش و پژوهشها. ويژگي اثر : تهران: نشر كتابدار، 1378؛ 1385.15 تاليف كتاب: توسعة نظام ملي كتابخانه هاي عمومي ايران. ويژگي اثر : با

همكاري دكتر جعفر مهراد. شيراز: دانشگاه شيراز، 1380.16 تاليف كتاب: شيوه بهره گيري از كتابخانه. ويژگي اثر : تهران: مركز اسناد فرهنگي آسيا، 1356.17 تاليف كتاب: شيوه هاي استناد در نگارش هاي علمي : رهنمودهاي بين المللي . ويژگي اثر : با همكاري اعظم شاهبداغي . تهران : دانشگاه تهران ، 138518 تاليف كتاب: فهرست كوچك سرعنوانهاي موضوعي. ويژگي اثر : تهران: انجمن كتابداران ايران، 1352.19 تاليف كتاب: كتابخانه آموزشگاهي در مدرسه كتابخانه مدار. ويژگي اثر : با همكاري دكتر نرگس نشاط. تهران: شبكه كتاب، 1383.20 تاليف كتاب: كساني كه جامعه را مي سازند . ويژگي اثر : 1: دكتر عباس حري . تهران : نشر ديبايه ، نشر آناهيد، 138421 تاليف كتاب: مراجع و بهره گيري از آنها. ويژگي اثر : تهران: مركز اسناد فرهنگي آسيا، 1356.22 تاليف كتاب: مروري بر اطلاعات و اطلاع رساني. ويژگي اثر : تهران: هيئت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، دبيرخانه، 1372.اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«مروي بر اطلاعات و اطلاع رساني»: مروري بر اطلاعات و اطلاع رساني؛ دكتر عباس حرّي؛ تهران: دبيرخان? هيأت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، نشر كتابخانه، 1372. در زمان ما كه اطلاعات در حكم ماد? خام استراتژيكي براي پيشرفتهاي فرهنگي، علمي، آموزشي، فني

و اقتصادي جامعه محسوب مي شود، نيازهاي علمي و فرهنگي ايجاب مي كند كه دانشجويان و پژوهشگران با شيوه هاي علمي و با اصول و مفاهيم اساسي علم اطلاع رساني و نقش اطلاعات در تحقيق و توسعه آشنا شوند و اين امر مستلزم وجود منابع معتبر در اين زمينه است. اين اثر، به منظور برآوردن نيازهاي مذكور تأليف شده است. در فصول مختلف اين كتاب تلاش بر آن بوده است كه اطلاعات به عنوان عناصر تشكيل دهند? دانش و معرفت مورد بررسي قرار گيرد و كتابخانه ها و مراكز اطلاع رساني نيز نمادهايي تلقي شده اند كه دستيابي به اين عناصر را تسهيل مي كنند. اين اثر، اطلاعات (اين پديد? چندبعدي) را – كه در هم? زمينه ها حضور دارد – براساس كاركرد آن مورد مطالعه قرار مي هد و حيات علمي، صنعتي، آموزشي، اقتصادي و فرهنگي را در گرو بي چون و چراي آن مي داند. كتاب، مشحون از رهنمودهاي مفيد درابعاد مختلف اطلاعات واطلاع رساني است كه با شيوه هاي علمي مورد بررسي قرار گرفته است. و نيازها و برنامه هاي اطلاعاتي جهان سوم و كشورهاي اسلامي در آن با ديدي ابتكاري ارائه شده است. كتاب در مجموع خالي از حشو و زوايد است و به زباني گويا و دور از تكلف ارائه شده است. مجموع? حاضر حاوي 28 مقال? كوتاه و بلند است كه شش مقال? آن ترجمه و بقيه تاليفي است 23 تاليف مقاله :" بررسي وضعيت مبادله منابع اطلاعاتي ميان كتابخانه هاي دانشگاهي و پژوهشي كشور". ويژگي اثر : نشريه دانشكده ادبيات و علوم

انساني دانشگاه تبريز. 3- 4، پاييز و زمستان 1375، ص 75- 102.24 تاليف مقاله :" تحقيق نوعي سرمايه گذاري است". ويژگي اثر : بينالود. 3، مهر 1372، ص 22 – 25.25 تاليف مقاله :"ارتباطات علمي و اختلاف پتانسيل اطلاعاتي". ويژگي اثر : اطلاعشناسي. زمستان 1383، ص 17 – 32.26 تاليف مقاله :"ارزيابي شيوه نامه هاي استناد در نشريات معتبر دانشگاه تهران". ويژگي اثر : با همكاري اعظم شاهبداغي. كتابداري. 40، 1382، ص 1 – 23.27 تاليف مقاله :"استناد در آثار علمي: چاله ها و چالشها". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. پاييز و زمستان 1383، 120 – 133.28 تاليف مقاله :"اطلاع رساني: اصطلاحي نو با مضموني كهن". ويژگي اثر : دانشمند، ويژه نامه اطلاعات. شهريور، 1369، ص 16- 18.29 تاليف مقاله :"اطلاع شناسي". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. 1381؛ ج 1، ص 242 – 244.30 تاليف مقاله :"اطلاعات چيست؟". ويژگي اثر : دانشمند، ويژه نامه اطلاعات. شهريور 1369، ص 5 – 8 و 88 – 89.31 تاليف مقاله :"اطلاعات". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. 1381 ؛ ج 1، ص 231 – 235.32 تاليف مقاله :"اكولوژي اطلاعات: مروري بر مفاهيم و مصاديق". ويژگي اثر : اطلاع شناسي. 2، زمستان 1382، ص 5

– 30.33 تاليف مقاله :"اكولوژي اطلاعاتي و نظام اجتماعي». ويژگي اثر : اطلاع شناسي. 4، تابستان 1383، ص، 7 – 17.34 تاليف مقاله :"اهميت اطلاعاتي پايان نامه ها". ويژگي اثر : پژوهشنامه آموزشي. 2، زمستان 1369، ص 6- 11.35 تاليف مقاله :"اهميت و ضرورت به كارگيري منابع خارجي در تحقيقات كشور". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 4، زمستان 1376، ص 7- 12.36 تاليف مقاله :"بررسي پايگاه مطالعات ايران شناسي"، ويژگي اثر : با همكاري دكتر نرگس نشاط، در مجموعه مقالات نخستين همايش ملي ايرانشناسي :تهران : بنياد ايرانشناسي ؛ 138337 تاليف مقاله :"بررسي تاثير پذيري اصطلاحنامه از ورود اصطلاحات جديد با رويكردي بر اصطلاحنامه اريك". ويژگي اثر : با همكاري مهديه ميرزا بيگي . مجله كتابداري . 1و2 ( بهار و تابستان 1385)38 تاليف مقاله :"بررسي رابطه ميان مجلات منتشر شده حوزه هاي تخصصي و ارتقا علمي متخصصان كشور". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 2، بهار 1374، ص 33- 44.39 تاليف مقاله :"بررسي راهكارهاي عملياتي كردن طرح نظام ملي اطلاع رساني در دانشگاههاي كشور". ويژگي اثر : با همكاري فاطمه زنديان. كتابداري. 38، شماره 41، بهار و تابستان 1383، ص 91 – 124.40 تاليف مقاله :"بررسي فرايند اطلاع جويي پيوسته دانشجويان كارشناسي ارشد علوم كتابداري و اطلاعرساني دانشگاهها". ويژگي اثر : با همكاري حميد

كشاورز. كتابداري. 38، شماره 41، بهار و تابستان 1383، ص 1 – 24.41 تاليف مقاله :"بررسي فعاليتهاي علمي و پژوهشي اعضاي هيات علمي رشته كتابداري و اطلاع رساني ايران تا پايان سال 1378". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 2( تابستان 1379) ص 9- 36.42 تاليف مقاله :"بررسي كارايي علمي پژوهشي سمينارهاي تخصصي برگزار شده در ايران". ويژگي اثر : در سمينار تحقيق و توسعه (26 - 28 تير 1368)، مجموعه مقالات سمينار تحقيق و توسعه. تهران: سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران، 1368.43 تاليف مقاله :"بررسي گرايش موضوعي آثار علمي و پژوهشي رشته كتابداري و اطلاع رساني، از آغاز تا پايان سال 1377"، ويژگي اثر : در فهرست رايانهاي: كاربرد و توسعه مجموعه مقالههاي همايش .... تهران: مشهد، دانشگاه فردوسي مشهد؛ تهران: مركز اطلاع رساني و خدمات علمي وزارت جهاد سازندگي، 1379.44 تاليف مقاله :"بررسي ميزان همگوني تدريس مواد با توليد و هدايت آثار توسط اعضاي هيئت علمي رشته كتابداري و اطلاع رساني". ويژگي اثر : با همكاري نجمه سالمي. مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 32، پاييز و زمستان 1382، ص 47 – 70.45 تاليف مقاله :"بررسي وضع پيشينه در پاياننامه هاي كارشناسي ارشد دانشكده مديريت واطلاع رساني پزشكي". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 1- 4، 1375، ص 33 – 37.46 تاليف مقاله :"بررسي وضعيت مجلات منتشر شده در ايران در طول برنامه پنجساله اول توسعه 68- 72".

ويژگي اثر : كتابداري. دفتر بيست و ششم و بيست و هفتم، 1376، ص 21 - 37.47 تاليف مقاله :"تبلور اطلاعات در تكنولوژي". ويژگي اثر : ريزپردازنده. 8 و 9، فروردين و ارديبهشت 1370، ص 5 – 8.48 تاليف مقاله :"تحليل استنادي و شباهتهاي آن با علمالحديث". ويژگي اثر : نشر دانش. 2، بهمن واسفند 1362، ص 11- 17.49 تاليف مقاله :"تحليل استنادي". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. ج 1، ص 616 – 620.50 تاليف مقاله :"تحليل ساختاري توصيف گرهاي فارسي پايگاه هاي اطلاعاتي پژوهشگاه اطلاعات و مدارك علمي ايران"، ويژگي اثر : با همكاري شكوفه آخوندي . مجله كتابداري . سال چهلم ، دفتر 45 (بهار و تابستان 1385 )51 تاليف مقاله :"تشكيل بانك اطلاعات فرهنگي". ويژگي اثر : چاپ و انتشار. 1، ارديبهشت 1373، ص 38 - 41.52 تاليف مقاله :"چگونگي حمايت از مالكيت فكري در كشورهاي اسلامي"، ويژگي اثر : در سخنرانيها و مقالات همايش ملي بررسي حقوق مالكيت ادبي و هنري، با همكاري سازمان جهاني مالكيت فكري (تهران: دانشگاه تهران؛ خانه ادبيات، 1383، ص 299 - 313).53 تاليف مقاله :"چهل سال عشق و تفكر و تلاش". ويژگي اثر : زندگينامه و خدمات علمي و فرهنگي ... نوش آفرين انصاري. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1383، ص 39 – 47.54 تاليف مقاله

:"دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني، ضرورت دنياي نو". ويژگي اثر : همشهري. 27 مرداد 1375.55 تاليف مقاله :"درباره ادبيات كودكان". ويژگي اثر : پويه، نشريه آموزشي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان. 2، پاييز 1353، ص 5 – 12.56 تاليف مقاله :"دستيابي به اطلاعات در پژوهشهاي كشورهاي اسلامي". ويژگي اثر : نشريه علوم تربيتي.شماره 1و2، 1367، ص 1- 5.57 تاليف مقاله :"ده سال تلاش". ويژگي اثر : نامه انجمن كتابداران ايران. 4، زمستان 1354، ص 508- 514.58 تاليف مقاله :"رفتار استنادي نويسندگان مقاله هاي مجله روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران از آغاز تا پايان سال 1379". ويژگي اثر : با همكاري نرگس نشاط. مجله روانشناسي و علوم تربيتي. پاييز و زمستان 1381، ص 1 – 33.59 تاليف مقاله :"سياستگذاري اطلاع رساني". ويژگي اثر : رهيافت. 25، پاييز 1380، ص 6 – 12.60 تاليف مقاله :"شناسايي الگوهاي روابط فرارشته اي مقالات تاليفي رشته كتابداري و اطلاع رساني در ايران ، با همكاري غزاله قناويز چيان و امير حسين غائبي . ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي . س. 36 ، 1و2( بهار و تابستان 1385):17-3561 تاليف مقاله :"ضرورت تبيين بهره وري در فعاليتهاي كتابداري و اطلاعرساني". ويژگي اثر : كتابداري: نشريه علمي در تحقيقات كتابشناسي، كتابداري و اطلاعرساني. 26 و 27( 1376): 21 – 37.62

تاليف مقاله :"عنوان نوشته". مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني. ويژگي اثر : تهران: دبيرخانه هيئت امناي كتابخانههاي عمومي كشور، نشر كتابخانه، 1372، ص 177- 180.63 تاليف مقاله :"قيمت كتاب در طول برنامه پنجساله اول توسعه 1368- 1372". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1374، ص 9- 23.64 تاليف مقاله :"كاربرد چند رسانه ايها در اطلاع رساني پزشكي". ويژگي اثر : كامپيوتر. 5، 1373، ص 12 – 18.65 تاليف مقاله :"كتاب و عالم سوم پوپر". ويژگي اثر : نشريه علوم تربيتي (ويژه كتابداري). 3 و 4، 1366، ص 1 – 11.66 تاليف مقاله :"كتابداري و مديريت جديد". ويژگي اثر : نامه انجمن كتابداران ايران. 3، پاييز 1354، ص 425 - 434.67 تاليف مقاله :"مديريت دانش و مديريت اطلاعات در كتابداري". ويژگي اثر : كتاب ماه كليات. آذر 1383، ص 8 – 11.68 تاليف مقاله :"مروري بر دو راهنما". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1373، ص 118- 121.69 تاليف مقاله :"مروي بر مفاهيم و نظريه ها در قلمرو اطلاع شناسي". ويژگي اثر : اطلاع شناسي. پاييز 1382، ص 9 – 3470 تاليف مقاله :"مسائل و مشكلات ذخيره پيش همارا و بازيابي پس همارا در نظام رايانه اي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب.

3 و 4، پاييز و زمستان 1373، ص 8 – 15.71 تاليف مقاله :"مصرف و توليد اطلاعات". ويژگي اثر : در سمينار نقش اطلاعات علمي و فني در خدمات دفاع مقدس (18و 19 خرداد 1366)، مجموعه مقالات و سخنرانيهاي ارائه شده. تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، معاونت صنايع خودكفايي، مديريت تحقيقات و آموزش، مركز اطلاعات علمي و فني، [ 1366].72 تاليف مقاله :"مطالعه تأثير استفاده از اينترنت بر رفتار پژوهشي اعضاي هيات علمي دانشگاه تهران". ويژگي اثر : با همكاري مريم اسدي. كتابداري. 40، 1382، ص 123 – 171.73 تاليف مقاله :"مطالعه رفتار اطلاع يابي اينترنتي دانشجويان تحصيلات تكميلي دانشگاه شهيد بهشتي". ويژگي اثر : مجله كتابداري ( پاييز و زمستان 1383): 1 – 40.74 تاليف مقاله :"مطالعه عملكرد نهادها و برنامه هاي پژوهشي در حوزه اطلاع رساني ايران". ويژگي اثر : رهيافت. 25، پاييز 1380، ص 78- 93.75 تاليف مقاله :"مطالعه ميزان همبستگي موضوعي پايان نامه ها و مقالات فارسي در رشته كتابداري و اطلاع رساني ايران". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 32، بهار و تابستان 1381، ص 43 – 74.76 تاليف مقاله :"نظام چند سطحي در ذخيره و بازيابي رايانه اي اطلاعات اسلامي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3( پاييز 1375) ص 8 - 13.77 تاليف مقاله :"نظر ابنخلدون در باب تأليف". ويژگي اثر : نشر دانش. 4(

خرداد و تير 1363) ص 20- 27.78 تاليف مقاله :"نظريه كوانتومي اطلاعات" . ويژگي اثر : اطلاع شناسي. سال سوم ، 3و4 ( بهار و تابستان1385 ).79 تاليف مقاله :"نقش خبرنامه". ويژگي اثر : پژوهشنامه آموزشي. 1( پاييز 1369) ص 6- 12.80 تاليف مقاله :"نقش كتابخانه ها در تحقق جوامع اطلاعاتي و معرفتي". ويژگي اثر : مجله كتابداري . سال چهلم ، دفتر45 ( بهار و تابستان 1385)81 تاليف مقاله :"واقع گرايي در ادبيات كودكان" . ويژگي اثر : گزارش شوراي كتاب كودك (نشريه داخلي). شماره 1، 135382 تاليف مقاله :"وجه معرفتشناختي پوزيتيويسم منطقي و جايگاه آن در مطالعات كتابداري و اطلاع رساني". ويژگي اثر : اطلاعشناسي. (بهار 1383)، ص 5 – 16.83 تاليف مقاله :"وحدت در كتابشناسي". ويژگي اثر : نامه انجمن كتابداران ايران. 2، تابستان 1355، ص 207 – 219.84 تاليف مقاله :"وضعيت كتابداري و اطلاعرساني در ايران". ويژگي اثر : كتاب ماه كليات. 5، ارديبهشت 1382، ص 4 – 17.85 تاليف مقاله:"آيين بدنويسي". ويژگي اثر : آينه پژوهش. 3، مهر و آبان 1370، ص 2- 5.86 ترجمه كتاب : اصطلاحنامه فرهنگ، ارتباطات، و اطلاعات، ويژگي اثر : از اصطلاحنامه يونسكو، گردآوري جين اچسن؛ ترجمه عباس حري و عبدالحسين آذرنگ با همكاري پروانه گودرزي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1375.87

ترجمه كتاب : راهنماي تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه، ويژگي اثر : تأليف درك آوستين و پيتر ديل، ترجمه عباس حري. تهران: مركز اسناد و مدارك علمي ايران، 1365.88 ترجمه كتاب اصطلاحنامه بين المللي توسعه فرهنگي يونسكو. ويژگي اثر : با همكاري پروانه گودرزي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1377.89 ترجمه مقاله : «انعكاس انتشارات اسلامي در چند نمايه». ويژگي اثر : تأليف ا. ستاروس. رحمان. نشريه علوم تربيتي. 1 – 4، سال 1365، ص 73 - 92.90 ترجمه مقاله : «برنامه اطلاعاتي جهان اسلام: اصول نظري». ويژگي اثر : تأليف اولي محمد عبدالحميد. در اكملالدين احسان اغلو و ديگران. شبكه اطلاعرساني در كشورهاي اسلامي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1369، ص 1 – 20.91 ترجمه مقاله : «پوزيتيويسم و تحقيق در كتابداري و اطلاعرساني». ويژگي اثر : تأليف مايكل هريس. مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني. تهران: هيئت امناي كتابخانههاي عمومي كشور، دبيرخانه، 1372، ص 269 – 289.92 ترجمه مقاله : «جامعيت دستيابي موضوعي در شبكهاي بين المللي». ويژگي اثر : تأليف ف. و. لنكستر. در اكملالدين احسان اغلو و ديگران. شبكه اطلاعرساني در كشورهاي اسلامي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1369، ص 59 – 73.93 ترجمه مقاله : «خواندن به قصد لذت». ويژگي اثر : تأليف ال.اي.جي استرانگ. نامه انجمن كتابداران ايران. 4، زمستان 1352، ص 4 – 15.94 ترجمه مقاله : «سياست اطلاعاتي

جهان سوم براي قرن بيست و يكم». ويژگي اثر : تأليف ضياءالدين سردار. دانشمند، ويژهنامه اطلاعات. شهريور 1369، ص 85 – 87.95 ترجمه مقاله : «فراسوي مرزهاي زمان و مكان». ويژگي اثر : تأليف رابرت وج ورث. گزيده مقالات ايفلا (تركيه: 20- 26 اوت 1995). زير نظر عباس حري. تهران: كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، 1375، ص 1 – 8.96 ترجمه مقاله : «كتابخانه ها در جمهوري خلق چين از سال 1949 به بعد». ويژگي اثر : تأليف تي ماجان. خبرنامه انجمن كتابداران ايران. 3، پاييز 1350، 6 – 16.97 ترجمه مقاله : «كتابشناسي علوم ابن كفاني». تأليف ج. ج. ويتكام. تحقيقات اسلامي (يادنامه دكتر احمد طاهري عراقي). 1 و 3، 1370، ص 161- 172. nbsp98 ترجمه مقاله : «گاه شماري در كتاب تاريخ الاطباء اسحاق بن حنين». ويژگي اثر : تأليف ف.و.زيمرمان. فصلنامه كتاب. 1، بهار 1375، ص 81 – 89.99 ترجمه مقاله : «مسئوليت اجتماعي دانشمندان». ويژگي اثر : تأليف برتراند راسل. فردوسي. 998، بهمن 1349، ص 10 – 11.100 ترجمه مقاله : «مك لوهان، جوانان و ادبيات». ويژگي اثر : تأليف الينور كامرون. نامه انجمن كتابداران ايران. 10، بهار 1352، ص 4 – 15.101 ترجمه مقاله : «وضع كنوني بشر». ويژگي اثر : نويسنده اريك فرم. فردوسي. 993، آذر 1349، ص 16 – 19 و ترجمه

172 مقاله براي جلدهاي مختلف دانشنامه جهان اسلام. تهران: بنياد دايره المعارف اسلامي، 1364 – 1370. .102 سخنراني در رابطه با : "رسانه كتاب در ايران و چشم انداز جهاني آن". ويژگي اثر : كتاب هفته. 28 آذر 1383، ص 18.103 سخنراني در رابطه با : افتتاحيه : ارتباط با منابع جهاني اطلاعات . ويژگي اثر : دانشگاه تهران با همكاري شركت اطلاع رساني نباء .دانشكده فني دانشگاه تهران:1376104 سخنراني در رابطه با : افتتاحيه كتاب و كتابخواني . ويژگي اثر : فرهنگسراي انديشه: 1375105 سخنراني در رابطه با : پردازش و انتقال اطلاعات . ويژگي اثر : يازدهمين نمايشگا بين المللي كتاب تهران : نمايشگاه اطلاع رساني و فن آوري اطلاعات: 1377106 سخنراني در رابطه با : " جامعه شناسي پزوهش" . ويژگي اثر : همايش پزوهش و فرهنگ و جامعه. اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان؛ 1378107 سخنراني در رابطه با : " جايگاه كتابداري در عصر اطلاعات ". ويژگي اثر : انجمن كتابداري و اطلاع رساني ايران؛ شاخه خوزستان. آبان1383108 سخنراني در رابطه با : " راههايي براي مشاركت بهينه در دومين مرحله اجلاس جهاني سران درباره جامعه اطلاعاتي . ويژگي اثر : نخستين نشست تخصصي . تير 1383109 سخنراني در رابطه با : "اطلاعات خرد، اطلاعات كلان و نظام ملي اطلاع رساني"،

ويژگي اثر : در سمينار توسعه نظام مديريت در اطلاعرساني و كتابداري (4- 5 آبان 1371).110 سخنراني در رابطه با : "اطلاعات و توسعه"، ويژگي اثر : در سمينار اطلاع رساني تحقيق و توسعه. تهران: مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي، شهريور 1371.111 سخنراني در رابطه با : "اطلاعات و گردش آن". ويژگي اثر : مركز اطلاع رساني جهاد سازندگي: شهريور 1373.112 سخنراني در رابطه با : "ايجاد شرايط مناسب آموزشي براي بهبود و ارتقاء انشاءنويسي". ويژگي اثر : ارائه شده در سمينار آموزش انشاء. (نيشابور: مركز تربيت معلم شيخ طوسي، 30 – 31 ارديبهشت 1372).113 سخنراني در رابطه با : "ايجاد مركز ملي اطلاعات پزشكي در ايران: طرح پيشنهادي"، ويژگي اثر : در اولين سمينار نياز كتابداري و اطلاع رساني پزشكي در ايران (16- 17 اسفند 1367). مشهد: دانشگاه علوم پزشكي مشهد، [1367].114 سخنراني در رابطه با : "اينفوتراپي (اطلاع درماني) و جايگاه آن در اطلاعرساني پزشكي"، ويژگي اثر : در ششمين همايش ملي اطلاع رساني پزشكي (اصفهان 10- 11 ارديبهشت 1383).115 سخنراني در رابطه با : "تبلور اطلاعات در تكنولوژي و برخورد جهان سوم با اينگونه اطلاعات"، ويژگي اثر : در كنفرانس تكنولوژي و اطلاعات(3 تيرماه 1369).تهران:سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران،1371.116 سخنراني در رابطه با : "تشكيل بانك اطلاعات فرهنگي، گامي در جهت مقابله با تهاجم فرهنگي". ويژگي اثر :

اطلاعات. 30 بهمن 1372.117 سخنراني در رابطه با : "جايگاه ترويج علم در جامعه اطلاعاتي" ويژگي اثر : دوره آموزش روزنامه نگاري و جامعه اطلاعاتي . اسفند 1384118 سخنراني در رابطه با : "دايره المعارفها: نگاه از درون" ويژگي اثر : دايرهالمعارف زن ايراني. جهاد دانشگاهي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي. مهر 1383.119 سخنراني در رابطه با : "روابط متقابل قوانين ملي و بين المللي حق مؤلف"، ويژگي اثر : در همايش حق مؤلف (اسفند 1380).120 سخنراني در رابطه با : "رويكرد اكولوژيكي به جامعه اطلاعاتي"، ويژگي اثر : در همايش جامعه اطلاعاتي، 1382. سخنراني افتتاحيه . كارگاه آموزشي پنجمين نمايشگاه كتاب و بانكهاي اطلاعاتي : شركت مهندسي رز سيستم ؛1376121 سخنراني در رابطه با : "سواد اطلاعاتي و اخلاق اطلاع رساني . ويژگي اثر : پزوهشكده فرهنگ و هنر و ارتباطات ,گروه رسانه هاي الكترونيك. ارديبهشت 1383122 سخنراني در رابطه با : "ضرورت اصلاح برخي رويه هاي فرهنگي در ايران براي نيل به جامعه اطلاعاتي"، ويژگي اثر : در همايش علمي ايران و جامعه اطلاعاتي در سال 1400 هجري شمسي (25 - 27 آذر 1381).123 سخنراني در رابطه با : "طرح پيشنهادي براي تشكيل بانك اطلاعات فرهنگي". ويژگي اثر : ارائه شده در اولين سمينار ملي فرهنگ و توسعه. (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 24 – 26 مهر 1372).124 سخنراني

در رابطه با : "علم اطلاع رساني و اهميت آن " . ويژگي اثر : گردهمايي مسئولين مراكز اطلاع رساني مجتمع ها و شركتهاي تابعه شركت ملي صنايع پتروشيمي . تهران : 1376125 سخنراني در رابطه با : "كتابداري و اطلاع رساني در رويارويي با دوگانگي اطلاعات با اشاراتي بر: سياستهاي كلان اطلاع رساني در ايران". ويژگي اثر : مشهد : دانشگاه فردوسي : خرداد 1378126 سخنراني در رابطه با : "مباني رشته ما". ويژگي اثر : در دانشگاه امام رضا . مشهد ، 2/9/85127 سخنراني در رابطه با : "مروري بر بانك مطالعات ايران شناسي". ويژگي اثر : ارائه شده در دومين همايش ملي ايرانشناسي (تهران: بنياد ايرانشناسي، 30 آذر – 3 دي 1383).128 سخنراني در رابطه با : "نقش اطلاعات در برنامه ريزي خرد و كلان". ويژگي اثر : ارائه شده در دومين سمينار نقش اطلاعات و ارتباطات در تحول اداري (تهران: وزارت جهاد سازندگي، 6 – 7 مهر 1373).129 سخنراني در رابطه با : "نقش تخيل در آثار كودكان و نوجوانان" . ويژگي اثر : نشست ماهانه نقد آثار غير تخيلي . كتاب ماه كودك و نوجوان ؛ 1382130 سخنراني در رابطه با : "نقش خدمات اطلاعاتي در پيشرفت فرهنگي". ويژگي اثر : در سمينار بررسي تحليلي موانع و عوامل مؤثر در پيشرفتهاي فرهنگي (بيرجند، 11- 15 ارديبهشت 1365 )131

سخنراني در رابطه با : "نقش نظام آموزشي در توسعه كمي و كيفي نشر" ويژگي اثر : ، در دومين گردهمايي نقش اطلاع رساني در توسعه فرهنگي: كتاب و فن آوري اطلاعات (25- 26 بهمن ماه 1380).132 سخنراني در رابطه با : "نمايه ها به عنوان ملاكهاي ارزشگذاري نوشته هاي علمي"، ويژگي اثر : در همايش روش شناسي و فنون تحقيق (21- 19 بهمن 1376).محل ندارد133 سخنراني در رابطه با : "هنر حر بودن" . ويژگي اثر : ارائه شده در دومين كنگره فرهنگ عاشورا (11 – 13 خرداد 1375).134 سخنراني در رابطه با : ضرورت نظام مند بودن فعاليتهاي اطلاع رساني ويژگي اثر : . وزارت جهاد سازندگي ، مركز تحقيقات اطلاع رساني . اتاق فكر ؛16 دي 1385135 طرحهاي پژوهشي: بررسي عوامل موثر بر تغيير رشته دانشجويان دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي در سال تحصيلي 82-83( در دست اجرا) طرحهاي پژوهشي: بررسي وضعيت اعتبار ويژه اعضاي هيات علمي دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران و تاثير آن بر توليدات علمي آنان ، 1385 ( در دست اجرا ) طرحهاي پژوهشي: بررسي وضعيت شيوه نامه هاي تدوين پايان نامه ، نشر مقاله در مجلات ، و انتشار كتاب در دانشگاه تهران و ارائه الگو براي اين گونه توليدات ، 1385 ( در دست اجرا) طرحهاي پژوهشي: طراحي «نظام ملي اطلاعرساني»، كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران؛1373-1375 طرحهاي پژوهشي: طراحي كتابخانه تخصصي و كانون

ارجاعي در حوزه ساختمان و مسكن؛1376 طرحهاي پژوهشي: طراحي و اجراي بانك اطلاعات پژوهشهاي فرهنگي؛1374-1377 طرحهاي پژوهشي: طراحي و اجراي پايگاه پايان نامه هاي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي؛1382-1383 طرحهاي پژوهشي: طراحي و اجراي پروژه كامپيوتري كردن فهرستنويسي كتابهاي فارسي ؛ دفتر پزوهشهاي فرهنگي؛1367-1371 طرحهاي پژوهشي: طراحي و راه اندازي پايگاه اطلاعات عكس و عكاسي(دفتر پژوهش هاي فرهنگي)؛1372 طرحهاي پژوهشي: طراحي،راه اندازي و توسعه پايگاه مطالعات ايرانشناسي؛1376- طرحهاي پژوهشي: مجري طرح بررسي استنادهاي مقاله هاي مجله روانشناسي و علوم تربيتي؛1379-1380 طرحهاي پژوهشي: مجري طرح بررسي استنادهاي مقاله هاي مجله روانشناسي و علوم تربيتي؛1379- طرحهاي پژوهشي: مشاركت در طراحي و توسعه «شوراي عالي اطلاع رساني»؛1375 طرحهاي پژوهشي: مشاور امور كتابداري طرح فهرستگان ايران . سازمان پزوهشهاي علمي و صنعتي ايران : 1368 nbsp149 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح بررسي كتابخانه هاي هنرستانهاي كشور و چگونگي استفاده هنرجويان از آنها. وزارت آموزش و پرورش ؛ معاونت آموزش فني و حرفه اي ؛ 1372 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح توسعه كتابخانهه اي عمومي كشور، هيئت امناي كتابخانه هاي عمومي؛1383 nbsp151 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح فهرست مطالب شهيد و شهادت در مطبوعات فارسي ايران. بنياد شهيد انقلاب اسلامي ؛1377 nbsp152 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح فهرستگان علوم انتظامي . مركز مطالعات و پزوهشهاي ناجا؛ 1376 طرحهاي پژوهشي: نظارت بر طرح نمايه سازي وصاياي شهدا . بنياد شهيد انقلاب اسلامي ؛1376 nbsp154 طرحهاي پژوهشي: نظارت

بر طرح مسائل كتابخانه هاي آموزشگاهي ايران (وزارت آموزش و پرورش)؛1370-1371 طرحهاي پژوهشي: همكاري در طرح بررسي چگونگي دستيابي اعضاي هيات علمي دانشكدهعلوم دانشگاه تهران به مدارك و اطلاعات علمي؛ 1352 مصاحبه « همه چيز براي كتاب نخواندن مهياست». ويژگي اثر : جام جم . 13 آذر 1384، ص1و16157 مصاحبه «اطلاعشناسي صنعتي». ويژگي اثر : فرهنگ و صنعت. 52، خرداد 1384.158 مصاحبه «اين گفتگو پشت پرده ندارد». ويژگي اثر : خبرنامه انجمن كتابداري و اطلاع رساني ايران . س. پنجم ، شماره 1، (بهمن و اسفند 1384).159 مصاحبه «بانك اطلاعات فرهنگي». ويژگي اثر : فرهنگ و سينما. ارديبهشت 1369، ص 14 – 16.160 مصاحبه «جايزه ترويج علم ايران» . ويژگي اثر : مصاحبه. خبرنامه داخلي انجمن ترويج علم ايران. دي ماه 1385161 مصاحبه «چه كساني كتاب نميخوانند و چرا؟» ويژگي اثر : . ايران. 23 ارديبهشت 1375.162 مصاحبه «دايره المعارفها جلوهگاه جهان بيني جوامعند». ويژگي اثر : كيهان فرهنگي. 127، خرداد، تير 1375، ص 107- 109.163 مصاحبه «درباره فصلنامه كتاب »؛ ويژگي اثر : آبان 1375.164 مصاحبه «سرگذشتنامه و آثار » ويژگي اثر : آرشيو شفاهي . سازمان اسناد و كتابخانه ملي , معاونت اسناد ،1384165 مصاحبه «كتابخانه عمومي و توسعه فرهنگي».

ويژگي اثر : پيام كتابخانه. 2 و 3، تابستان و پاييز 1371، ص29– 32.166 مصاحبه «كتابداري يا اطلاع رساني » . ويژگي اثر : ليبر: فصلنامه انجمن علمي – دانشجويي كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه تهران . دوره دوم ، 4( زمستان 1384).167 مصاحبه «معلم دورترين روزها». ويژگي اثر : ايران. 27 آبان 1383.168 مصاحبه «ناكامي همايشها در بهبود اوضاع» ويژگي اثر : . ايران. 4 مهر 1383.169 يادداشت ها و نگرشها: " اشارهاي به فلسفه كتابداري". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 1، بهار170 يادداشت ها و نگرشها: " زمزمه كتابخانه ملي در شصت سالگي" . ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها. تهران: نشركتابدار، 1378، ص. 118-120171 يادداشت ها و نگرشها: " لجاجت علمي" . ويژگي اثر : اطلاع رساني : نگرش ها و پژوهش ها. تهران : نشركتابدار، 1378،ص. 164-166172 يادداشت ها و نگرشها: " مديريت رسانه ها ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نگرش ها و پژوهش ها . تهران : نشر كتابدار،1378، ص.231-235173 يادداشت ها و نگرشها: " هدايت گري در آموزش متوسطه ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها. تهران : نشركتابدار، 1387، ص. 202-203174 يادداشت ها و نگرشها: "آموزش كتابداري در ايران". ويژگي اثر : پيام كتابخانه،

4، زمستان 1372، ص 18- 21.175 يادداشت ها و نگرشها: "اطلاع باوري". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 4، تابستان 1375، ص 5176 يادداشت ها و نگرشها: "اطلاع رساني، رسالت آموزش عالي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1373،ص 5- 7.177 يادداشت ها و نگرشها: "اطلاع شناسي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3. پاييز 1372، ص 393- 395.178 يادداشت ها و نگرشها: "اقتصاد اطلاعات". ويژگي اثر : نشريه علوم تربيتي. 3- 4، سال 1368، ص 1- 4.179 يادداشت ها و نگرشها: "انتقال تجربه ها در دايره المعارف نگاري ايران معاصر. ويژگي اثر : كتاب ماه كليات.12، آذر 1377، ص 8.180 يادداشت ها و نگرشها: "ايدز تكنولوژيكي. ويژگي اثر : اطلاع رساني:نگرشها و پژوهشها. تهران:نشر كتابدار، 1378،ص236-238181 يادداشت ها و نگرشها: "اينترنت در كتابخانه" ويژگي اثر : . كتاب ماه كليات.41 و 42، ارديبهشت و خرداد 1380، ص 40 – 41. . كتاب ماه كليات.41 و 42، ارديبهشت و خرداد 1380، ص 40 – 41.182 يادداشت ها و نگرشها: "برنامه ريزي آموزشي". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 204 - 206.183 يادداشت ها و نگرشها: "برنامه مديريت نظامهاي اطلاعاتي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3، پاييز 1380، ص 5- 6.184 يادداشت

ها و نگرشها: "تأمل در مصرف". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 1. بهار 1377، ص 5- 6.185 يادداشت ها و نگرشها: "تداخل در وظايف سازماني". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 228- 230186 يادداشت ها و نگرشها: "تكثر يا وحدت". ويژگي اثر : اطلاعرساني:نگرشها و پژوهشها. تهران:نشر كتابدار، 1378،ص.28- 30.187 يادداشت ها و نگرشها: "جوان مسلمان، رسانه و موج چهارم". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3، پاييز 1376، ص 7- 9.188 يادداشت ها و نگرشها: "در جستوجوي هويت". ويژگي اثر : اطلاع رساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 13- 16.189 يادداشت ها و نگرشها: "دسترس پذيري. اطلاع رساني: نگرشها و پژوهشها. ويژگي اثر : تهران: نشر كتابدار ،1378،ص222- 227.190 يادداشت ها و نگرشها: "رويارويي با رسانه ها". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 23- 27.191 يادداشت ها و نگرشها: "سياست مجموعه سازي". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 219- 221.192 يادداشت ها و نگرشها: "ضرورت تبيين بهره وري در فعاليتهاي كتابداري و اطلاع رساني". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3، پاييز 1379، ص 12- 18.193 يادداشت ها و نگرشها: "عمر مجلات". ويژگي اثر : اطلاعرساني:

نظامها و فرآيندها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 170- 172.194 يادداشت ها و نگرشها: "گزارش سفر مالزي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 1، بهار 1375، ص 143- 160.195 يادداشت ها و نگرشها: "مرگ كتاب" . اطلاع رساني : نگرش ها و پژوهش ها . ويژگي اثر : تهران : نشر كتابدار، 1378، ص. 167-169196 يادداشت ها و نگرشها: "نيروي انساني كتابخانه ملي ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها . تهران: نشركتابدار، 1378197 يادداشت ها و نگرشها: "هدايت گري در آموزش ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها. تهران: نشركتابدار،1378 ، ص. 199-201

حريرچي، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1342، دكتراى زبان و ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1354.

مرتبه علمى:

مربى زبان و ادبيات عربى در سال 1348، استاديار در سال 1356، دانشيار در سال 1363 و استاد زبان و ادبيات عربى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عضو فرهنگستان بين المللى زبان و ادبيات عربى سوريه، تدريس در دانشگاه تهران، تربيت 200 عضو هيأت علمى براى دانشگاههاى كشور، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 15

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات عربى.

مقالات

تعداد مقالات

بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات عربى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حريري، قاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم بن على بن محمد عثمان حريرى حرامى مكنى به ابومحمد از ادباى مشهور ايرانى، از مردم بصره (و. قريه ميشان نزديك بصره 446- ف. بصره 515 يا 516 ه.ق.). وى از ايمه ى عصر خويش بود و در مقامه نگارى مهارت تام داشت و «مقامات حريرى» از شاهكارهاى ادب عرب از اوست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حزين لاهيجي، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1181 -1103 ق)، اديب، عارف و شاعر، متخلص به حزين و معروف به شيخ على حزين. وى در اصفهان متولد شد. بعد از هجوم افاغنه در سال 1135 ق به اصفهان، از آن شهر فرارى شد و سرگردان، تا اينكه در سال 1146 ق از ترس نادرشاه به هند رفت و تا آخر عمر حدود سى و پنج سال در هندوستان زندگى كرد و در سال 1181 ق در حدود هفتاد و هشت سالگى در بنارس درگذشت و در همان شهر دفن شد. او از احفاد شيخ زاهد گيلانى، عارف معروف، بوده است و خطوط را بسيار نيكو مى نوشت و صاحب كمالات صورى و معنوى بود. او سرگذشت خود و حوادث و وقايع عصر خويش را با احوال و اوضاع سياسى به قلم شيوايى نوشته است. حزين با اكثر علوم و فنون آشنايى كامل داشت. تاليفات متعددى در نظم و نثر به عربى و فارسى داشته كه مهمترين آنها عبارت اند از: «تذكره ى شعرا»؛ «تاريخ حزين»؛ «ديوان» اشعار؛ «كليات» شامل قصايد، قطعات و مثنويهاى «صفير دل»؛ «چمن و انجمن»؛ «مطمح الانظار»؛ «فرهنگنامه»؛ و «تذكارات العاشقين»، در برابر «ليلى و مجنون».[1]

(ع. بخش 1) (شيخ) محمدعلى بن ابوطالب لاهيجى اصفهانى (و. اصفهان 1103 ه.ق./ 1691 م.- ف. بنارس (هند)

1181 ه.ق./ 1767 م.). وى از اعقاب شيخ زاهد گيلانى است. اجدادش در لاهيجان سكونت داشتند و پدرش از آنجا به اصفهان رفت و محمدعلى در آن شهر تولد يافت، و در حمله افغانان از اصفهان بيرون شد، و پس از سفر در بلاد ايران و عراق و حجاز و يمن به هند شتافت و تا پايان عمر در آن ناحيه بود. حزين كتابى در احوال شاعران به نام «تذكره حزين» و سرگذشتى به نام «تاريخ حزين» دارد كه هر دو حاوى اطلاعات سودمندست. حزين ديوان اشعار خود را در چهار قسمت مدون كرده، و آن مشتمل بر انواع مختلف شعر است سخن او متوسط و مقرون به سادگى و روانى و حد فاصلى است ميان سبك شاعران قديم و سبك هندى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (189/7)، اعيان الشيعه (6/10)، تاريخ ادبيات ايران، براون (185 -182 ،94 -93 /4)، تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (381 -379 /2)، تاريخ تذكره هاى فارسى (359 -355 /1)، تذكره المعاصرين (82 -42)، لغت نامه (ذيل/ حزين لاهيجى)، دايرةالمعارف فارسى (843/1)، الذريعه (1001- 190 /21 ،235/9 ،356/3)، رياض العارفين (68)، ريحانه (42 -41 /2)، سبك شناسى (306 -305 /3)، سرآمدان فرهنگ (301/1)، سفينه المحمود (625 -624 /2)، سيرى در شعر فارسى (150 -148)، شاعرى در هجوم منتقدان در شرح احوال و آثار حزين، شام غريبان (87 -86)، شخصيتهاى نامى (160 -159)، شرح حال رجال (229/3)، طرائق الحقائق (520/3)، فرهنگ ادبيات فارسى (181 -180)، فرهنگ سخنوران (252)، گنج سخن (137 -134 /3)، مولفين كتب چاپى (104 -102 /4)، مخزن الغرائب (805 -801 /1)، معجم المولفين (19/11)، نامها و

نامدارهاى گيلان (397 -396).

حسابي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1281 ش)، فيزيكدان و استاد دانشگاه. در تهران متولد شد. در سال 1286 ش به بيروت عزيمت كرد و تحصيلات خود را تا سال 1297 ش در مدارس شبانه روزى فرانسويها و سپس آمريكاييها گذراند و به دريافت درجه ى كارشناسى نايل شد، سپس در رشته ى مهندسى راه فارغ التحصيل شد. وى براى ادامه ى تحصيل به فرانسه رفت، ابتدا در رشته ى برق، در مدرسه ى عالى الكتريسيته تحصيل كرد، پس از آن از دانشگاه سوربن به اخذ درجه ى دكترى فيزيك نايل شد. سپس به ايران آمد و به خدمات مهمى پرداخت، از جلمه: تاسيس درالمعلمين عالى، ايجاد اولين ايستگاه هواشناسى، نصب و راه اندازى اولين دستگاه راديولوژى در ايران، واژه گزينى علمى، نوشتن قانون دانشگاه و تاسيس دانشگاه تهران، تاسيس دانشكده ى علوم و رياست آن، پايه گذارى مدارس عشايرى، تاسيس اولين رصد خانه ى تعقيب ماهواره در شيراز، شركت در پايه گذار مركز مخابرات اسدآباد همدان، تصدى وزارت فرهنگ در دولت مصدق، تعيين ساعت ايران، پايه گذارى موسسه ى ژئوفيزيك دانشگاه تهران، تاسيس مركز اتمى، پايه گذارى مركز تحقيقات و رآكتور اتمى دانشگاه تهران در زمان رياست دانشكده ى علوم. حسابى استاد ممتاز دانشگاه تهران و مرد سال از سوى انستيتوى زيست نگارى بين المللى در سال 1369 ش بود. وى علاوه بر تحقيق و انتشار مقاله و كتابهاى علمى در دوره هاى اول تا سوم مجلس سنا، نماينده ى انتصابى شهر تهران بود. در تهران درگذشت. در تفرش دفن شد. برخى از آثار وى: «دارالفنون آمريكايى بيروت»؛ «نامهاى ايرانى»؛ «ديدگانى فيزيكى»؛ كتابى در «الكتروديناميك»؛ «نگره كاهنربايى»؛ كتاب «ديدگان گوانتيك»؛ كتاب «فيزيك حالت جامد»؛ كتاب «وندها و گهواژه هاى فارسى»؛ «فيزيك دوره ى اول متوسطه».[1]

متولد 1282، فرزند

معزالسلطان است. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در مدارس فرانسوى و آمريكائى بيروت به اتمام رسانيد و از دانشكده ى آمريكائى بيروت در رشته ى رياضيات فارغ التحصيل گرديد. مدتى در پاريس و شيكاگو ادامه ى تحصيل داد و درجه ى مهندسى راه و ساختمان و دكتراى فيزيك دريافت كرد. در آمريكا مدتى دستيار اينشتين رياضيدان و فيزيكدان معروف بود و رابطه ى خود را تا آخر عمر او حفظ كرد. پس از مراجعت به ايران، به استادى دانشگاه جديدالولاده ى تهران برگزيده شد و تدريجاً به معاونت و رياست دانشكده ى علوم رسيد. مدتى هم رياست دانشكده ى فنى تهران با او بود. در 1330 در كابينه ى دكتر محمد مصدق به وزارت فرهنگ منصوب شد، ولى دوران وزارت او طولانى نبود. مجدداً به دانشگاه بازگشت و به تدريس پرداخت. در انتخابات دوره ى اول سنا كه در 1328 انجام يافت، سناتور انتصابى تهران شد. او از رجال دانشمند و از فيزيكدانان خوب ايران است. علاوه بر اين، در مجامع بين المللى نيز شهرت داشته است. او در فارسى نويسى سليقه ى خاصى دارد و نظريات خود را در اين باره نوشته است. در زمينه ى فيزيك تأليفاتى دارد كه در دانشگاه تدريس مى شد. خيابان و چهارراه حسابى در شميران به نام او نامگذارى شده است. در 1371 درگذشت.

محقق، فيزيكدان.

تولد: 1281، تهران.

درگذشت: 12 شهريور 1371، ژنو.

محمود حسابى، فرزند عباس معزالسلطنه اهل تفرش، در سن چهار سالگى كه سفارت ايران در بغداد به پدربزرگ ايشان واگذار شده بود به همراه خانواده به آن شهر رفت. پس از دو سال اقامت در بغداد به همراه خانواده به دمشق رفت و پس از يك سال به شهر بيروت عزيمت نمود. در سن

هفت سالگى در مدرسه ى فرانسوى در بيروت به طور شبانه روزى مشغول تحصيل شد.

محمود حسابى تحصيلات ابتدايى را در همان مدرسه به پايان رسانيد. با آغاز دوره ى متوسطه كه مقارن با شروع جنگ جهانى اول بود مدرسه ى فرانسويان در بيروت تعطيل شد و از آن پس در منزل از يك معلم خصوصى درس گرفت و از مادر زبان فارسى آموخت و از جمله قرآن، گلستان و بوستان سعدى و غزليات حافظ و منشأت قائم مقام فراهانى را مطالعه نمود. وى پس از دو سال براى ادامه ى تحصيل به مدرسه ى آمريكايى بيروت وارد شد. ابتدا به دليل عدم آشنايى به زبان انگليسى وى را در كلاس اول ابتدايى ثبت نام كردند ولى در آخر سال تحصيلى زبان انگليسى را به خوبى فراگرفت و در امتحانات عمومى مدرسه شركت و مربيانش پذيرفتند كه به كلاس پنجم ارتقا يابد. پس از آن در كالج آمريكايى بيروت ثبت نام كرد. وى موفق شد كه پس از اتمام كالج تحصيلات عالى خود را شروع كند. در سال 1299 ليسانس علوم و ادبيات خود را از آنجا دريافت كرد. سپس در دانشكده ى مهندسى بيروت به تحصيل مشغول شد و مدرك مهندسى راه و ساختمان خود را از آن مدرسه در سال 1301 دريافت كرد. وى همچنين به تحصيل علوم پزشكى و نجوم و رياضى در دانشگاه آمريكايى بيروت پرداخت و در رشته هاى زيست شناسى و برق به تحصيل مشغول شد. وى سپس در سال 1305 در مدرسه ى عالى معدن در پاريس مدرك خود را دريافت و در سال 1306 دكتراى فيزيك خود را از دانشگاه سربن پاريس اخذ نمود. از جمله فعاليت هاى وى

پيش از آن كه به ايران باز گردد، ميتوان به اين موارد اشاره كرد: تعيين نقشه ى راه هاى لبنان، 1921 م.؛ انجام وظيفه به عنوان مهندس راه و ساختمان در اداره ى راه سوريه، 1302؛ مهندسى برق در راه آهن برقى دولتى فرانسه، 1304. دكترى حسابى در سال 1306 به ايران بازگشت و در ابتدا در وزارت فوايد عامه از دى ماه همان سال استخدام گرديد. از جمله ى فعاليتهاى وى مى توان به موارد زير اشاره نمود: تأسيس مدرسه ى مهندسى وزارت راه و تدريس در آن در سال 1307؛ نقشه كشى و نقشه بردارى راه هاى ساحلى ايران ميان بنادر خليج فارس از بوشهر تا بندر لنگه در سال 1307؛ تأسيس دارالمعلمين عالى (دانشسراى عالى) (1307)؛ ايجاد اولين ايستگاه هواشناسى (1310)؛ تأسيس اولين بيمارستان خصوصى ايران (گوهرشاد)، 1312؛ تهيه ى نقشه راه تهران به شمشك؛ نصب و راه اندازى اولين دستگاه راديولوژى كشور (1310)؛ شروع واژه گزينى علمى (1312)؛ تأسيس و همكارى در قانونگذارى دانشگاه تهران (1313)؛ تأسيس دانشكده ى فنى (1313)؛ و به عهده گيرى رياست آن تا سال 1315 و تدريس آن را به عهده گرفت و به تدريس فيزيك در آن پرداخت)؛ تأسيس نخستين رصدخانه براى پى گيرى اطلاعات ارسالى از ماهواره ها در شيراز؛ تعيين ساعت ايران؛ تأسيس مؤسسه ى ژئوفيزيك دانشگاه تهران؛ تأسيس مركز اتمى ايران؛ پايه گذارى اولين مدارس عشايرى، كردستان، 1330؛ اولين رييس هئيت مديره ى خلع يد از شركت نفت انگليس در دوران نخست وزيرى دكتر محمد مصدق؛ مدير عامل شركت ملى نفت ايران؛ وزير فرهنگ در دولت دكتر محمد مصدق؛ تدريس در دانشگاه تا سن نود سالگى؛ عضو دائمى شوراى اتمى شيكاگو؛ عضو آكادمى علوم نيويورك؛ عضو پيوسته شوراى دانشگاه؛ عضو شوراى

عالى فرهنگ؛ عضو انجمن اصطلاحات علمى؛ رييس انجمن پژوهش فضاى ايران (هنگام تشكيل آن)؛ رييس انجمن ژئوفيزيك ايران (هنگام تشكيل آن) پايه گذارى انجمن موسيقى ايران، تشكيل فرهنگستان زبان ايران؛ تدوين قانون و تشكيل مؤسسه ى استاندار؛ تحقيق و مطالعات علمى در دانشگاه هاى جهان در كنار دانشمندانى نظير پروفسور انيشتن، شرودينگر، بورن، فرمى و چند فيزيكدان ديگر و تبادل نظر با برتراند راسل و آندره ژيد. وى تنها ايرانى شاگرد پروفسور آلبرت انيشتن بود و با زبان هاى فرانسوى، انگليسى، آلمانى و عربى آشنايى و نسبت به زبان هاى سانسكريت، يونانى، لاتين، پهلوى، اوستا، تركى و ايتاليايى اشراف داشت، علاوه بر نگارش مقاله ها و رساله هايى و قرائت برخى از آنها در كنفرانس هاى بين المللى، از جمله تأليفات وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: حساسيت سلول هاى فتوالكتريك؛ رساله ى راه ما به زبان فرانسوى، 1935 م.؛ نام هاى ايرانى (1329)؛ فيزيك جديد و فلسفه ايران باستان (1343)؛ توانايى زبان فارسى (1350)؛ كتاب فيزيك دوره ى اول متوسطه (1318)؛ ديدگانى فيزيك (مبحث تداخل و پراش نور، گردآورنده نيره حمزه و مهدى خاتمى، جلد اول، 1341، نشريه ى 724 دانشگاه)؛ الكتروديناميك، فيزيك، نگره ى كاهنربايى؛ فيزيك حالت جامد؛ ديگانى كوانتيك؛ دارالفنون امريكايى بيروت (بيروت، 1294، م.).

در سال 1366 در كنگره ى شصت سال فيزك ايران از خدمات دكتر حسابى به عنوان «پدر فيزيك نوين ايران» قدردانى شد، جوايز ديگر استاد عبارتند از: استاد ممتاز دانشگاه تهران، 1350، دريافت نشان افتخار «كومان دو لژيون دونور»، بالاترين نشان علمى فرانسه، به مناسبت ارائه ى فرضيه بى نهايت بودن ذرات، نامزدى دكتر حسابى به عنوان مرد سال از سوى مؤسسه ى زيست نگارى بين المللى (آمريكا).

پروفسور محمود حسابى در 12 شهريور سال 1371 هنگام معالجه ى

بيمارى قلب در بيمارستان دانشگاه ژنو بدرود حيات گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (90 -88 /3)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 7، ص 15 -4)، مولفين كتب چاپى (24 -23 /6)، ميراث ماندگار (3 و 98 -83 /4).

حسن زاده آملي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والعلم الاعلام آقا شيخ حسن حسن زاده آملى متولد 1307 شمسي از افاضل ممتاز حوزه علميه صاحب تقويم رسمى و تأليفات ارزنده است.

تولدش در آمل واقع شده و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و دروس مقدماتى را تا متوسطه خوانده و بدروس علميه عربى پرداخته و سپس بتهران عزيمت نموده و از اساتيد بزرگ تهران چون مرحوم آيه الله آملى و آيه الله شعرانى و آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيه الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و ديگران در رشته هاى علوم عقلى و نقلى استفاده نموده آنگاه بقم مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از محضر آيات عظام حوزه علميه چون آيه الله آملى حاج ميرزا هاشم و ديگران بهره مند گرديده و در مدرسه علميه سعادت بتدريس فقه و اصول اشتغال دارد.

داراى تأليفات عديده اى مانند تقويم حسن زاده و 5 جلد شرح نهج البلاغه مرحوم ميرزا حبيب الله هاشمى خوئى از جلد 15 تا جلد 19 ميباشد. و كتابى در ولايت و غيره دارند كه 15 مجلد آن بطبع رسيده و بقيه آماده براى طبع ميباشد.

مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى تقريظ مفصلى براى شرح ايشان مرقوم كه در اول جلد 15 شرح نهج البلاغه خوئى مذكور ميباشد و در آخر جلد 14 شرح مزبور درباره ى معظم له چنين نوشته اند:

(ثم ان حضره الفاضل الاديب العالم الاريب الجامع بين العلوم العقليه والنقليه والحائز

للملكه العلميه والعمليه الشيخ المؤتمن الشيخ حسن الاملى ضاعف الله قدره و اجزل اجر له تصدى لشرح باقى كتاب نهج البلاغه و هوالحرى به والمتوقع منه و هو كما قال بعض الانصار كما قيل عذيقها المرجب و جذيلها المحكل فقد جربته سنوات عند قرائه مختلف العلوم على حاز الرتبه القصوى و فاز بالقدح المعلى و نرجو من الله له التوفيق و لنا.

العبد ابوالحسن الشعرانى

تأليفات و تصحيحات

آثار عرفاني و اخلاقي

لقاء الله

وحدت از ديدگاه عارف و حكيم

انه الحق

ولايت تكويني

عرفان و حكمت متعاليه

الهي نامه متن الهي نامه

انسان در عرف عرفان

كلمه عليا در توقيفيت اسماء

اصول و امّهات حكمي و عرفاني

تصحيح رساله مكاتبات

تصحيح و تعليق تمهيد القواعد

تصحيح . تعليق شرح فصوص قيصري

تصحيح و تحشيه رساله تحفة الملوك في السير و السلوك

مفاتيح المخازن

شرح فصوص الحكم

مشكاة القدس علي مصباح الأنس

شرح طايفه اي از اشعار و غزليات حافظ

نور علي نور در ذكر و ذاكر و مذكور

باب رحمت

نامه ها برنامه ها

قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارند

آثار فلسفي و منطقي

اتحاد عاقل به معقول

نصوص الحكم بر فصوص الحكم

رساله جعل

صد كلمه

تصحيح اسفار اربعه

تصحيح و تعليق كتاب نفس شفاء

رساله اي در تضاد

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله اي در حركت جوهري

ممدّ الهِمَم في شرح فصوص الحِكَم

رساله نفس الأمر

نهج الولايه

درر القلائد علي غررِ الفَرائد

النور المتَجَلّي في الظّهور الظِّلّي

مفاتيح الاَسرار لسلّاك الأسفار

سرح العيون في شرح العيون

گشتي در حركت

الحجج البالغة علي تجرد النفس الناطقة

گنجينه گوهر روان

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله مُثُل

تصحيح و تعليق شرح اشارات

ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات

تصحيح و تعليق شفا

ترجمه و تعليقِ الجمع بين الرَّأيَين

رساله اعتقادات

الأصول الحكميّة

رساله رؤيا

من كيستم

رسالة في التضاد

دروس معرفت نفس

نثر الدراري علي نظم اللئالي

آثار فقهي

رساله اي در مسائل متفرقه فقهي

تعليقات علي العروة الوثقي

في الفقه

وجيزه اي در مناسك حج

آثار تفسيري

تصحيح خلاصة المنهج

انسان و قرآن

آثار كلامي

خير الأثر در رد جبر و قدر

تقديم و تصحيح و تعليق رساله قضا و قدر محمد دهدار

ليلةالقدر و فاطمه عليها السلام

رسالة في الإمامة

رساله اي در كسب كلامي

فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب ربّ الأرباب

رسالة حول الرؤيا

آثار روايي

تصحيح نهج البلاغه

تصحيح سه كتاب (ابي الجعد ، نثر اللئالي ، طب الأئمّة)

تكملة منهاج البراعة

مصادر و مأاخذ نهج البلاغه

انسان كامل از ديدگاه نهج اليلاغه

شرح چهل حديث در معرفت نفس

رساله اي در اربعين

آثار رياضي و هيوي

دروس معرفة الوقت و القبلة

رساله كلّ في فلك يسبحون

رساله اي در تناهي ابعاد

تصحيح كتاب الإستيعاب في صنعة الأصطرلاب للبيروني

تعيين سمت قبله مدينه

الصحيفة العسجديّة في آلاتٍ رصديّة

الكوكب الدرّي في مطلع التّاريخ الهجري

رساله سي فصل

تعليق تحفة الأجِلَّة في معرفة القبلة

رساله قطب نما و قبله نما

تعليقه بر رساله مولا مظفر

رساله ميل كلّي

رساله ظِلّ

رساله تكسير دايره

تصحيح كتاب المناظر في كيفيّة الابصار

رساله اي در اختلاف منظر و انكسار نور

رسالة في تعيين البُعد بين المركزين و الأوج

رسالة في الصّبح و الشّفق

رساله اي پيرامون فنون رياضي

رساله اي در مطالب رياضي

دروس هيأت و ديگر رشته هاي رياضي

تصحيح و تعليق شرح جغميني

تصحيح و تعليق تحرير اصول اقليدس

تصحيح و تعليق اُكَرِ مانالاؤس

تصحيح و تعليق تحرير اُكَرِ ثاوذوسيوس

شرح زيج بهادري

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بر زيج الغ بيك

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بربيست باب

تصحيح و تعليق تحرير مجسطي

استخراج جداول تقويم

تصحيح و تعليق الدّرّ المَكنون و الجوهر المَصون

دروس معرفت اوفاق

شرح قصيده كُنوز الأسماء

آثار ادبي

تقديم و تصحيح و تعليق نصاب الصِّبيان

تصحيح كليله و دمنه

تصحيح و اعراب اصول كافي

ديوان اشعار

قصيده يَنبوع الحياة

مصادر اشعار ديوان منصوب به امير المؤمنين

تعليقه بر باب توحيد حديقة الحقيقة

تصحيح گلستان سعدي

تعليقه بر قسمت معاني

مطوَّل

امثال طبري

آثار متفرقه

تقديم و تصحيح و تعليق خزائن

هزار و يك نكته

هزار و يك كلمه

مجموعه مقالات

ده رساله فارسي

كشيكل

مصاحبات

مناجات علامه حسن زاده

- الهي، تا تو لبيك نگويي من كجا الهي گويم؟

- الهي، همه گويند: بده و حسن گويد: بگير

- الهي، همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد

- الهي، همه، حيوانات را در كوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده

- الهي، عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم

- الهي، شكرت كه دنيايم آخرتم شد

- الهي، من در ذات خود متحيرم چه رسد به ذات تو

- الهي، شيدايي جانان را با حور و غلامان چه كار

- الهي، روزم را چون شبم روحاني بگردان و شبم را چون روز نوراني

- الهي، در جواني شكستم كه پيري، خود شكستگي است

- الهي، آن كه تو را دوست دارد، چگونه با خلق ات مهربان نيست؟

- الهي، اگر من بنده تو نيستم، تو كه مولاي من هستي!

- الهي، گرگ و پلنگ را مي توان رام كرد با نفس سركش چه كنم؟

- الهي، اگر ستارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه مي كرديم؟!

- الهي، قربان لب و دهانم بروم كه به ذكر تو گويايند

توصيه هايى از علامه حسن زاده آملى

دهان

روح و تن

انسان دو دهان دارد: يكى گوش كه دهان روح او است و ديگر دهان كه دهان تن او است. اين دو دهان خيلى محترم اند. انسان بايد خيلى مواظب آن ها باشد. يعنى بايد صادرات و واردات اين دهنها را خيلى مراقب باشد. آن هايى كه هرزه خوراك مى شوند، هرزه كار مى گردند. كسانى كه هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند.

وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و كثيف مى شود. يعنى قلم او هرزه و نوشته هايش زهرآگين خواهد داشت. حضرت وصى، اميرالمؤمنين، عليه السلام فرمود: عمل نبات است و هيچ نبات از آب بى نياز نيست و آب ها گوناگون اند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و ميوه اش شيرين خواهد بود; و هر آبى كه پليد است، آن نبات هم پليد و ميوه او تلخ است.*

خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روييده شده است.

وقت اندك و كار بسيار

بدان كه بايد تخم و ريشه سعادت را در اين نشأ، در مزرعه دلت بكارى و غرس كنى. اين جا را درياب، اين جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خيلى كم است. وقت خيلى كم است و ابد در پيش داريم. اين جمله را از اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهيم العطاش » ; يعنى شتران تشنه را مى بينيد كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى كوشند و مى شتابند و از يكديگر سبقت مى گيرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پيغمبر و جوامع روايى كه گنج هاى رحمان اند اين چنين باشيد. بياييد به سوى اين منبع آب حيات كه قرآن

و عترت است. وقت خيلى كم است و ما خيلى كار داريم. امروز و فردا نكنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببينيد، خواهيد ديد اكثر مردم به علت تسويف، به كيفر اعمال بد اين جاى خودشان مبتلا شده اند .» تسويف يعنى سوف سوف كردن، يعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال ديگر كردن.

وقت نيست، و بايد به جد بكوشيم تا خودمان را درست بسازيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسن زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله حسن زاده

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

سال 54 قدم به حوزه علميه قم گذاشتم. دروس حوزه از ادبيات، معاني بيان، منطق، كلام، فلسفه، اصول، فقه و عرفان را گذراندم. سالياني هم در درس خارج شركت كردم. از سال 63 پا به عرصه ادبيات و هنر گذاشتم. در اين زمينه درس هاي ادبيات معاصر، آيين نگارش و ويرايش، ادبيات دراماتيك، داستان نويسى، نمايش نامه نويسى، فيلمبردارى، فيلنامه نويسى، نقد و تحليل فيلم، كارگرداني سينما، طراحي و نقاشى، عكاسي و ادبيات كودكان و نوجوانان را گذراندم. اكنون به عنوان مدير مسئول و سردبير سلام بچه ها و پوپك و سردبير سنجاقك و حديث زندگي ، فعاليت مي كنم.

حسن لغذه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعلى حسن بن عبداللَّه، معروف به لغذه (به ضم اول و سكون ثانى و فتح ثالث) يا لذكه، از ائمّه نحو و ادب و لغت، و هم طبقه با ابوحنيفه دينورى، و شاگرد زجّاج (متوفّى 310) بوده، و با او در علم مخالفت داشته، در [اواخر عمر خود را] عراق از حيث علم و ادب بى نظير بوده است.

كتب زير از اوست:

1- التسمية 2- خلق الانسان 3- خلق الفرس 4- ديوان اشعار 5- الرّد على ابن قتيبة فى غريب الحديث 6- الصفات 7- مختصر النحو 8- النوادر 9- نقض علل النحو 10- الهشاشة و البشاشه؛ و غيره.

سال وفاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسني برقعي، عماد الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عماد الدين حسني برقعي (مبرقعي) ، به سال 1300 در مشهد چشم به جهان گشود. عماد دوازده ساله بود كه شعر سرود و بر اثر تشويق پدرش در اين فن پيشرفت فراوان نمود. عماد تنها شاعر و گوينده نبود. او با ادبيات جهان آشنايي داشت و با آنكه رغبتي به فراگيري زبان خارجي نداشت اما آثار ادبي مغرب زمين را مي خواند و بر برخي از آنها ارج مي نهاد.گه گاه كه حال و حالتي داشت با صدايي گرم و شور انگيز نغمه مي سرود. و همچنين بر آهنگ هاي موزون دوستان موسيقي دان خود شعر مي گذاشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نسبت عماد الدين حسني برقعي به موسي مبرقع پسر امام محمد تقي (ع) ملقب به جواد مي رسد. عماد الدين از طرف پدر و مادر هر دو سيد است. پدرش سيد محمد تقي معين دفتر از

صاحب منصبان آستان قدس رضوي و مادرش بي بي حرمت از خانواده اي صاحب ذوق و اهل ادب بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عماد الدين حسني برقعي دوازده ساله بود كه شعر سرود و بر اثر تشويق پدرش در اين فن پيشرفت فراوان نمود.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : عماد الدين حسني برقعي از ابتداي نوجواني سعي داشته است هر چه بتواند هنر بيشتري در خود خلق كند.

استادان و مربيان : عماد الدين حسني برقعي بر اثر تشويق پدر توانست يكي از شعراي معروف و شوريده حال خطه خراسان شود.

همسر و فرزندان : عماد الدين حسني برقعي يك بار ازدواج نمود ولي همسرش هشت ماه پس از ازدواج فوت كرد و شاعر ديگر همسري اختيار نكرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عماد الدين حسني برقعي تنها شاعر و گوينده نبود. او با ادبيات جهان آشنايي داشت و با آنكه رغبتي به فراگيري زبان خارجي نداشت اما آثار ادبي مغرب زمين را مي خواند و بر برخي از آنها ارج مي نهاد. گه گاه كه حال و حالتي داشت با صدايي گرم و شور انگيز نغمه مي سرود. و همچنين بر آهنگ هاي موزون دوستان موسيقي دان خود شعر مي گذاشت.

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر غلامحسين يوسفي درباره شعر عماد الدين حسني برقعي و سبك او چنين اظهار نظر مي كند: « عماد كه به شعر ايرج و ساده گوئي و صداقت وي علاقه و توجهي بارز نشان مي دهد خود نيز در شعر زباني روان ، گويا ، گيرا ، زنده ، و پر احساس بكار مي برد ؛ كه در عين حال فصحيح

و شيواست. » مهدي اخوان ثالث نيز دربارة شعر عماد چنين مي گويد: « سخن عماد چنانكه ديوانش گواهي مي دهد ، اغلب فصيح و بليغ و بلند است. اما اگر گواهي ترك اولي و فتوري در كلامش ديده شود ، بيشتر از آن جهت است كه: او بعد از سرودن و فرود آمدن از حال سرايش و تغني در مواليد طبع خود كمتر تجديد نظر و آرايش يا به قول خودش ( رتوش ) روا مي دارد... و اما نظير اين فتور گاهگاه و اندك در سخن همه كس حتي بزرگاني چون فدروسي و سعدي و حافظ نيز هست. كدام ژرف بين بي غرضي است كه منكر اين امر باشد؟ اگر اصالت و قدمت نسخه را يكسو نهيم ، بسياري موارد هست كه حتي در ديوان حافظ ، تصرف مردم بعضي شعرها را را حال خوشتر داده... اين امر طبيعي است كه چشمه ها و جويبار ها نيز جوشش و زلال آبشان هميشه به يك حال نيست... از اين رو من معتقدم كه اين فراز و فرودها در شعر شاعران اصيل امري طبيعي است و كمتر جاي چند و چون دارد ، زيرا حال آدمي هم هميشه به يك منوال نيست.»

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ورقي چند از ديوان عماد

ويژگي اثر : مهدي اخوان ثالث در مقدمه اين كتاب شرح حال و زندگي نسبتا كاملي از عماد را تحرير نموده و منتشر گرديده كه بارها تجديد چاپ شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1از بهار تا شهريار ، تاليف حسنعلي محمدي ، ج

2 ، تهران ، انتشارات ارغنون ، ص 518

حسني گلستانه، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، اديب و شاعر، متخلص به محمود. وى از سادات حسنى اصفهان بود كه به گلستانه مشهورند. مولف كتابى است به نام: «انيس الوحده و جليس الخلوه»، در اخلاق، در اين كتاب سودمند برخى از اشعار فارسى و تازى خود را آورده است و پيداست كه در شاعرى توانا بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (217)، الذريعه (269/2)، كشف الظنون (199).

حسيبي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1285.

درگذشت: آبان 1369، تهران.

كاظم حسيبى پس از تحصيلات متوسطه، مدرسه ى علوم سياسى تهران را براى ادامه ى تحصيل برگزيد و در سال 1307 جزو محصلين اعزامى به فرانسه رفت. رشته هاى مهندسى راه آهن و ذوب آهن و مس را گذرانيد و چون به ايران آمد در دانشگاه جنگ و دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. چندى هم در اداره ى معاون و بنگاه آبيارى و بانك صنعتى كار مى كرد. در دوره ى هفدهم از تهران به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در تمام دوران فعاليت هاى سياسى دكتر محمد مصدق از او پيروى مى كرد. او از اعضاى فعال حزب ايران بود و در ملى شدن صنعت نفت فعاليت داشت. چند خطابه و رساله هم در همين موضوع از او چاپ شده است. رساله اى هم درباره ى خط و رسم الخط به چاپ رسانيد و در آن از تغيير خط طرفدارى كرد. رساله ى مذكور چگونه خط را بايد اصلاح كرد نام دارد (آذر 1345).

فرزند حاج محمدعلى تاجر چاى، در 1285 در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدائى را در مدرسه ى كماليه و تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى دارالفنون به پايان رسانيد و در 1304 ش به اخذ ديپلم با احراز رتبه اولى نائل

آمد. آنگاه وارد مدرسه ى عالى حقوق گرديد و دوره ى مدرسه ى مزبور را پايان بخشيد و در آن مدرسه هم شاگرد اول شد.

كاظم حسيبى در 1307 ش در مسابقه اعزام محصل به اروپا شركت كرد و نفر اول شد و به فرانسه اعزام گرديد و پس از طى دو سال دوره ى عمومى وارد دانشكده ى پلى تكنيك پاريس شد و دوره ى مذكور را به پايان رسانيد و بعد، دو سال هم دوره ى مدرسه ى معدن را گذرانيد و در 1318 به ايران بازگشت و در اداره كل معادن وزارت پيشه و هنر استخدام گرديد و در همان سال به خدمت نظام وظيفه رفت (يادنامه ى صفحه ى 114). چندى هم در بنگاه آبيارى و بانك صنعتى و معدنى ايران اشتغال داشت.

مهندس حسيبى در 1320 وارد دانشگاه تهران شد و با سمت دانشيار در دانشكده فنى مشغول تدريس گرديد و بعد به مقام استادى رسيد و علاوه بر تدريس در دانشگاه تهران، در دانشگاه جنگ هم تدريس مى نمود.

مهندس كاظم حسيبى پس از شهريور 1320 كانون مهندسين ايران را با همكاران ديگر مهندس خود تشكيل داد و بدين ترتيب وارد مسائل سياسى شد. اعضاء كانون مهندسين بعداً حزب ايران را تشكيل دادند. در دوره ى پانزدهم مجلس شوراى ملى كه لايحه دولت در مورد نفت به مجلس داده شد، حسيبى بيلان كامل 45 ساله شركت سابق نفت ايران و انگليس را تهيه كرد كه توسط حسين مكى در چند جلسه مجلس ايراد گرديد و در نتيجه ى اين نطق طولانى، عمر مجلس پانزدهم پايان پذيرفت و لايحه ى دولت به تصويب نرسيد.

پس از تصويب قانون ملى شدن صنعت نفت و نخست وزيرى دكتر محمد مصدق، مهندس حسيبى

چندى معاون و قائم مقام وزارت دارائى بود. در سفر نخست وزير به شوراى امنيت و ديوان دادگسترى لايحه، مهندس حسيبى جزو هيئت بود و در تمام مدت زمامدارى مصدق، وى مشاور امور نفتى نخست وزير بود. در دوره ى هفدهم مجلس، حسيبى از تهران به وكالت مجلس انتخاب شد و غير از عضويت كميسيون نفت از طرف مجلس شوراى ملى عضويت خلع يد را عهده دار گرديد.

در كليه مذاكراتى كه بين دكتر مصدق و هيئت هاى مختلف پيرامون نفت انجام مى گرفت، حسيبى دخالت كامل داشت و نظريه ى نهائى تصميم گيرى از طرف او صادر مى شد. پس از كودتاى 28 مرداد 1332 مهندس حسيبى تحت تعقيب قرار گرفت. مدتى به حالت اختفاء در تهران بسر برد و سرانجام در قم دستگير و به زندان انتقال يافت. قريب يك ماه در زندان بسر برد تا آزاد شد. پس از آزادى از زندان به كارى دعوت نشد حتى تدريس او را در دانشگاه لغو كردند. وفات وى در 1369 در تهران پس از يك بيمارى ممتد اتفاق افتاد. دوستان و ياران وى پس از مرگش يادنامه اى براى او انتشار دادند كه مبين مقام علمى و انسانى و مذهبى او بود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

حسين آبادي، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا شيخ محمّد جواد از علماى اعلام، و فقهاى اسلام، و از شاگردان شيخ محمّد حسن صاحب جواهر، و مجاز از ايشان بوده، تاريخ اجازه: 1265، و مجاز از شيخ مرتضى انصارى مى باشد.

وى را تأليفات چندى است كه از آن جمله است:

1- بحر البكاء، فارسى 2- بساتين الرياحين، در اصول فقه 3- ترجمه ي رساله ي نجاة العباد 4- ترتيب و تلخيص

خلاصه (الاقوال) علاّمه حلّى كه به طبع رسيده است. 5- الرسالة الاحمديّة، به نام فرزندش آقا شيخ احمد صاحب عنوان 6- الرياحين، در فقه استدلالى 7- سراج الوهّاج، در شرح نتايج الاصول تأليف سيد ابراهيم قزوينى 8- كنوز اللئالى، در اصول فقه 9- النتايج، در اصول فقه [تقريرات سيد ابراهيم قزويني].

در ذى قعده سال 1312 وفات يافته، و در تكيه ي آقا حسين خوانسارى، در قبرى كه حاج شيخ محمد باقراصفهانى جهت خود تهيّه نموده بود مدفون گرديد (قبر در زير ديوار مابين تكيه آقا حسين و مادر شاهزاده در سردابه واقع است).

مشاراليه مدّت چهارده سال در طهران ساكن بوده، و در مسجد سراج الملك امامت و تدريس مى نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسيني اشكوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شب 13 ربيع الاول سال 1350 ق در نجف اشرف متولد شده.

مرحوم پدرش حاج سيد على اشكورى از شاگردان آيت الله شيخ ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ شعبان گيلانى بود و مقدارى از تقريرات اصولى و فقهى آقا ضياء را نوشته است.

جدش سيد حسن بن سيدعلى بن سيد معصوم حسينى اشكورى از يكى از محال گيلان به نحف اشرف هجرت نموده و از شاگردان آيت الله آخوند خراسانى بود و حدود سال 1367 در نجف بدرود حيات گفت.

نزد اساتيد برجسته ى نجف تحصيلات مقدمات و سطوح را به پايان رساند و در خصوص علوم ادبى عرب تخصص پيدا نموده و كوشش زيادى كرده است.

در سن هيجده سالگى ترك تحصيل نموده از نجف به بغداد رفتند و چهارسال به كسب اشتغال داشته و وضع مادى و كسبشان بسيار خوب بود، اما چون در خود قدرت انجام كارهاى علمى مى ديدند خود لازم دانستند كه

در اين راه بذل مساعى كنند لذا به نجف بازگشته و به ادامه ى تحصيل پرداختند.

در نجف اشرف از سال 1378 ق به كار نويسندگى و تحقيق و تصحيح كتابهاى علمى عربى پرداخته و در راه احياء و زنده نمودن كتب قدما تا توانستند جديت كرده و در ظرف چند سال پاره اى از كتابهاى مهم را تحقيق و چاپ نمودند.

در اثر پيش آمدهائى ناگزير به سال 1391 ه به قم هجرت نموده و مشغول به تاليف و تحقيق شده اند.

بيشتر اوقاتشان صرف مى شود در تاليف كتاب «مولفات الاماميه العربيه» كه بيش از صد جلد مى باشد، و كتاب «الاسماء و مصادر» كه بيش از پنجاه جلد مى باشد و «فهرست كتابخانه ى آيت الله مرعشى» كه حدود بيست جلد مى باشد.

سيد احمد حسينى اشكورى فرزند عالم ربانى و زاهد سبحانى حاج سيد على فرزند سيد حسن اشكورى در شب سيزدهم ربيع الاول 1350 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در آنجا نشو و نما يافته و علوم اوليه و اوليات علوم دينيه را نزد افاضل علماء و مدرسين نجف خوانده و دروس عاليه را نيز به سبك سنتى معموله در نجف اشرف در خدمت جماعتى از برزگان آن سامان به اتمام رسانده.

و اكثر از درسهاى خصوصى استفاده كرده و پس از فراغت از آن در سال 1380 ق به تأليف و به تحقيق پرداخته و شوق مفرطى به مطالعه و تحقيق آثار بزرگان داشته و موفق به مطالعه و بررسى صدها كتاب نويسندگان و مولفين شده و مسافرتها به داخل و خارج كشور براى مطالعه و ديدن كتب مطبوعه و غيره نموده است.

در اواخر 1391 قمرى منتقل به ايران و در قم

رحل اقامت افكنده و به تأليف و تحقيق و مباحثات پرداخته و از بسيارى از شهرها و استانها ديدن نموده و درباره كتب مخطوطه كاوش و تفحص به عمل آورده و از كتابخانه هاى عمومى و خصوصى ديدن كرده و بر بسيارى از مصادر صالحه و كتب مخطوطه قديمه كه از مواريث اسلامى بوده راه يافته و استفاده نموده و ده ها كتاب كه از دانشمندان قديم بوده به تحقيق ايشان به عراق و ايران و بيروت به طبع رسيده است.

و از كارها و تاسيسات ايشانست (مجمع الذخائر الاسلاميه) در قم و از تأليفات به چاپ رسسيده معظم له كتب زير است:

1- الامام الحكيم در سال 1385 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

2- الامام الثائر در سال 1386 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

3- الامام الشاهرودى در سال 1386 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

4- فهرست مخطوطات رشتى كه به كتابخانه آيت اللَّه الحكيم اهداء شده.

5- فهرست مخطوطات خزينه اميرالمؤمنين عليه السلام كه در سال 1391 ق به طبع رسيده.

6- زندگانى شريف مرتضى در سال 1385 ق به طبع رسيده.

7- دليل المخطوطات كه جزء اول آن در سال 1397 در قم به طبع رسيده.

8- التعريف بالتراث مقالاتى كه در مجله هادى چاپ شده.

9- فهرست مخطوطات كتابخانه آيت اللَّه گلپايگانى كه جزء اول آن در سال 1357 به طبع رسيده است.

10- فهرست مخطوطات كتابخانه آيت اللَّه مرعشى (ره) كه تاكنون بيست جلد آن به طبع رسيده است.

11- تراجم الرجال در قم چاپ شده.

12- اجازات الحديث علامه مجلسى در سال 1410 ق در قم چاپ شده.

13- تلامذه شاگردان مجلسى در قم چاپ شده.

از كتابهائى كه به عربى ترجمه نموده اند

1- القرآن

فى الاسلام در سال 1393 ق در بيروت چاپ شده.

2- رابطه العالم الاسلامى.

و از تأليفات چاپ نشده ايشان كتب زير است:

1- مهذب الذريعه الى تصانيف الشيعه.

2- المفصل فى تراجم الاعلام.

3- حديث جوله.

4- نهج البلاغه فى الشعر العربى.

5- معجم الاعلام الاماميه.

6- مولفات الزيديه.

7- قضيه حياتى.

8- من كل لون (از هر رنگى).

9- فهرست مخطوطات كتابخانه حكيم در نجف.

10- التراث العربى در كتابخانه آيت اللَّه مرعشى.

11- اجازات الحديث.

12- معجم المولفات القرانيه.

13- احسن المواثر فى اعلام القرن الخامس العشر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حسيني اصفهاني، غياث الدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(يا محمد) بن على اميران حسينى، از فضلاى قرن نهم هجرى است. در بدخشان ساكن بوده، و در سال 879 كتاب معروف خود را به نام «دانشنامه ى جهان» در حكمت طبيعى در ضمن ده فصل، و خاتمه در تشريح، به نام سلطان محمودبن ابوسعيد بهادرخان بن ميران شاه بن امير تيمور گوركانى تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني اصفهاني، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد صادق، خطيب اديب، و عالم جليل، مؤلف كتاب «مشرق التوحيد» در اصول دين به فارسى، كه آن را به اسم فتح على شاه قاجار در سال 1250 تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسيني اصفهاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد اسماعيل حسينى بيرجندى، عالم زاهد، مؤلف رساله در صبح و شفق، و متوفى به سال 1305.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني حايري، عزالدين حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 917 ق)، عالم امايم، اديب و شاعر. اصل وى از خراسان بوده است. با شيخ ابراهيم كفعمى معاصر بود و به گفته ى علامه مجلسى بر كفعمى سمت استادى داشت و با وى مراسلات نظمى و نثرى داشت. كفعمى در حاحشيه ى «مصباح الائمه» خويش او را به عزالاسلام و المسلمين ابوالفضائل مى ستايد. از آثار وى: «تحفه الابرار فى مناقب الائمه الاطهار (ع)»، مشتمل بر احاديثى از شصت كتاب ارزشمند عامه؛ «حاشيه ى عمدةالطالب فى نسب آل ابى طالب»؛ اشعارى در منقبت اهل بيت (ع) و رثاء امام حسين (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (173 -171 /6)، بحارالانوار (18/1)، الذريعه (150/6 ،406 -405 /3)، رياض العلماء (176 -175 /2)، ريحانه (131/4)، لغت نامه (ذيل/ حسين).

حسيني فسائي، كمال الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كمال الدين حسينى فسائى از دانشمندان و شعراء قرن دوازدهم هجريست. وى از افضال شاگردان آخوند فدشكوئى محمد مسيح بن اسماعيل و متخلص به (معنى) بوده.

داراى تأليفاتى مى باشد كه از آنها (1) حاشيه بر معالم الاصول (2) كتاب شواهد كه شرح مطول است (3) رساله اى در حل شبهات كاتبى قزوينى.

از شاگردان وى مرحوم شيخ محمدعلى حزين صاحب تذكره و ديوان حزين مى باشد، در تذكره اش مى نويسد: راقم كتاب مغنى اللبيب را با تفسير صغير عروةالاسلام شيخ ابوعلى طبرسى عليه الرحمه و بعض مقاصد ديگر را در حضور باهرالنورش قرائت و استفاده نمودم.

وى در سال 1134 ق در هنگام محاصره اصفهان از طرف افغانيان زندگى را بدرود گفت و به سراى جاويد شتافت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حسيني قمي، شرف الدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(990 -913 ق)، شاعر، اديب و خطاط. معروف به مير منشى قمى. وى پدر قاضى احمد و در آغاز منشى سام ميرزا در هرات بود. بعدها در مشهد وزير سلطان ابراهيم ميرزا شد و نسبت ابراهيم يافت و بعد از آن به تبريز رفت. سرانجام در آستانه ى حضرت عبدالعظيم درگذشت و همان جا دفن شد. استاد وى در خط ثلث مولانا حيدر قمى و در صرف و نحو صدقى استرآبادى بود و هيات و رياضى را نزد غياث الدين منصور دشتكى آموخت. حسينى در شعر و انشاء نيز مرتبه اى والا داشت. مولانا عبدى جنابدى در تاريخ فوت او گفته:

چو تاريخ جستم ز پير خود

بگفتا: «بهشت برين جاى او».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1282 -1281 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (1678 -1677 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (724 -723 /2)، گلستان هنر (پنجاه و شش- پنجاه و

هفت).

حسيني كازروني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداحمدحسيني كازروني در سال1320در بوشهر بدنيا آمد. وي با احراز رتبه اول درمقاطع تحصيلي متوسطه با دريافت ديپلم وارد دانشكده ادبيات دانشگاه شيراز گرديد. دوره كارشناسي ارشد و دكترا را در شهر تهران ادامه داد. او به تدريس در مدارس، دانشگاه هاي آزاداسلامي و دولتي با سمت هيئت علمي و استادياري ادامه فعاليت دارد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : سيد جواد حسيني كازروني پدر سيد احمد است كه به حرفه بازرگاني اشتغال داشته و از انساب حاج سيدمحمدرضا كازروني از بازرگانان و واقفان بنام واز مساعدين معروف نهضت جنوب بوده است. سكينه كنگاني نام مادر سيد احمدبود كه ايشان خانه دار بوده اند.

خاطرات كودكي : سيداحمد حسيني كازروني جواني زيرك و بلند پرواز بود و پويا و پرتحرك.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيد احمد حسيني كازروني داراي خانواده اي آرام و روابطشان بسيار حسنه بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات دبستاني: از مهر ماه 1327 تا 1333 دوره شش ساله دبستان تحصيلات دبيرستاني: مهرماه 1333 تا 1339 دوره شش ساله دبيرستاني (ديپلم ادبي) تحصيلات دانشگاهي مقطع كارشناسي: مهرماه 1339 تا 1342 دوره سه ساله در رشته ادبيات فارسي تحصيلات دانشگاهي مقطع كارشناسي ارشد: مهرماه 1365 تا 1367 دوره دو ساله در رشته ادبيات فارسي تحصيلات در مقطع دكتري: مهرماه 1367 تا 1370 دوره سه ساله در رشته زبان وادبيات فارسي

خاطرات و وقايع تحصيل : سيد احمد حسيني كازروني از دوران تحصيل خود اينطور بيان ميكند: نفراول ديپلم ادبي در سال 1339 در استان بوشهر و ورود بدون كنكور درمقطع ليسانس در دانشگاه شيراز و دريافت

پاداش ماهانه و معافيت از سربازي و استخدام در وزارت آموزش و پرورش مهرماه 1342 . نفر اول دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري ونخستين فارغ التحصيل رشته زبان وادبيات فارسي- واحد علوم تحقيقات عالي تهران - دردانشگاه آزاد اسلامي 1370ش بوده ام و در رشته خود نخستين استادياري هستم كه در طول 11سال از استادياري به درجه استادي 1374-1373 رسيده ام.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : از ديگر فعاليتهاي سيد احمد حسيني كازروني در امور مقاله نويسي وچاپ در نشريات، شركت در همايش ها و كنگره هاي تحقيقاتي و تدريس و طرحهاي پژوهشي، مطالعه، ورزش ، شركت در مراسم مذهبي مي باشد.

استادان و مربيان : دكتر جليل تجليل ، دكتراسماعيل حاكمي والا، دكتر عبدالله جاسبي، دكترموسوي بهبهاني. شادروانان: دكتر صورتگر، خليل رجايي،دكترعلي اصغر حكمت، حسن سادات ناصري، دكترحسن مينوچهر، دكتر علي محمد مژده، دكتر حسين بحرالعلومي، دكترسيدضياء الدين سجادي، دكترنوراني وصال، دكتر پوران شجيعي، دكتر مرتضوي، بلادي، مذنب، بازيار، ايرج كشميري، ناصر كشميري، اسلامي مذهب، محمد غديري، فروتن، مهيمنيان ، رسول مجد، دكتر يدالله پيماني، دكتر بيگلربيگي، بيضايي، دواني، ضيا الدين بلادي .

هم دوره اي ها و همكاران : دكترسيد عبدالصاحب امامي، دكتر علي شيخ الاسلامي، دكتر سيدجعفر حميدي، دكتر محمد موذني، دكتر علي محمد سجادي، دكتر احمد حاتمي، دكتر احمد ذاكري، دكتر اسماعيل آذر، دكتر حيدري.

همسر و فرزندان : سيداحمدحسيني كازروني درسال 1344 با خانم صديقه اله كازروني از منسوبين خاندانش ازدواج كرد كه از وي سه فرزند داشت بعد درسال 1365 با خانم نسرين مهراني ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج يك رفرزند ميباشد اسم و مشخصات فرزندان وي به شرح زير مي باشد: بهناز

حسيني كازروني ، ليسانس شيمي، كارمند مهناز حسيني كازروني ، دكتراي دندان پزشكي، شهناز حسيني كازروني ، كارشناس ارشد پرستاري، مقيم آمريكا سيدعلي حسيني كازروني، دانشجوي مهندسي مكاترونيك دانشگاه صنعتي شريف بين المللي كيش

وقايع ميانسالي : يكي از وقايع سيد احمد حسيني كازروني فوت همسر اولشان بود كه درسال1363 به علت سرطان مغزي اتفاق افتاد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دبير دبيرستان هاي بندر عباس( 44-1342) دبير دبيرستانها و مدرس مراكز تربيت معلم و مدير گروه ادبيات فارسي در استان بوشهر (64- 44) دبير دبيرستان ها و مدرس مراكز تربيت معلم وكارشناس ومشاور معاون نيروي انساني وزارت آموزش و پرورش درتهران ( 73-64) مدرس وعضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي دزفول ( به ترتيب تاييد آبها در سالهاي 1370 و 1372) موسس و مدير گروه ادبيات فارسي در واحد بوشهر و استخدام رسمي تمام وقت( به ترتيب كارشناسي در 1373 و كارشناسي ارشد 1376 و دكتري زبان وادبيات فارسي 1378. موسس معاونت پژوهشي و معاون پژوهشي در واحد بوشهر 81- 75 رئيس شوراي پژوهشي و رئيس انتشاراتوموسس كتابخانه جديد دانشگاه واحد وسرپرست آن تاسال 1381 عضو شوراي پژوهشي واحد از سال 81 عضو شوراي پژوهشي اداره كل فرهنگ و ارشاداسلامي 81- 78 نماينده واحد در استانداري بوشهر درزمان معاونت پژوهشي مميز علمي درمنطقه يك دو دوره 83-79 مميز و داور علمي در منطقه 6 خوزستان از 1384 نماينده واحد در سازمان مركزي ازسال 1380

فعاليتهاي آموزشي : 1- شركت فعال در سمينارها و همايش هاي معتبر استاني، منطقه اي، كشوري و بين المللي منعقده در كشور باارائه مقاله وسخنراني هاي متعدد در مراكز دانشگاهي و

سازماني و درون مرزي و برون مرزي 2- سخنراني در صدا وسيماي جمهوري اسلامي ايران( بين المللي، كشوري، منطقه اي واستاني ) و راديو فرهنگ 3- عضو شوراي پژوهشي و انتشارات در واحد بوشهر از سال 1375 تا كنون 4- مدير و عضو هيات علمي در چندين همايش و سمينار در مناطق يك و شش دانشگاه آزاد اسلامي 5- استاد راهنما، مشاور و داور بييش از سيصد عنوان پايان نامه در دانشگاه آزاد اسلامي و دولتي 6- عضو شوراي پژوهشي سازمان آموزش و پرورش استان بوشهر در زمان حال 1386 7- داور كشوري جهت تاييد مقالات ادبي در كنگره ها و مجامع دانشگاهي

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : 1- تاسيس كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي درواحد دزفول ( به ترتيب درسالهاي 1370 و 1372) 2- كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري همين رشته در واحد بوشهر به ترتيب در سالهاي 73- 1374 3- پست معاونت پژوهشي ، تجهيز كتاب خانه، آزمايشگاه ها ، انتشارات، لابراتور زبان انگليسي به ترتيب در سالهاي 75-1377 4- همكاري در تاسيس چندين رشته دانشگاهي و جذب تعدادي اعضاي هيات علمي ph.d در رشته هاي علوم انساني و فني و مهندسي در واحد بوشهر از سال 1372

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه و تحقيق، تدريس، نوشتن وپژوهش، تاليف كتاب، مقاله نويسي، معاشرت و در زمان مقتضي در سير و سفر، انجام طرحهاي پژوهشي و كارهاي تحقيقاتي، مشاور ناشران در چاپ كتاب همكاري با دانشجويان در امر تحقيق و پژوهش.

شاگردان : دكتر عبدالرسول مهرساي ( اورولوژيست_ مقيم تهران)-

دكتر باقر هوشنگي ( پزشك متخصص _مقيم تهران)- دكتر عبدالكريم مشايخي ( دكتر در تاريخ، مدرس دانشگاه و رئيس ايران شناسي _ مقيم بوشهر) - دكتر مريم بختيار ( دكتري در عرفان و استاديار واحد اهواز)- دكتر مالملي ( دكتر در ادبيات فارسي و استاديار واحددانشگاه آزاد اسلامي اهواز)- دكتر شمس الحاجيه اردلاني ( مدرس ادبيات فارسي واحد دانشگاه بوشهر) - مريم پرهيزگار دانشجوي دكتري ادبيات فارسي و عضو هيات علمي واحد بوشهر- محمد دادفر ( نماينده پيشين بوشهر در مجلس شوراي اسلامي ) و صدها مدرس، دبير، پزشك ، مهندس و ساير مصادر ديگر در مشاغل كشوري، سپاهي، لشكري و حرفه هاي آزاد

جوائز و نشانها : 1- هيات علمي نمونه واحد درسالهاي 73-80 منطقه يك سالهاي 78- 80 و كشور 1380 دانشگاه آزاد اسلامي همچنين درسالهاي پس از 1380 در واحد دزفول و بوشهر 2- كسب عنوان مقاله نويس برتر در فراخوان « بهبود نظام بازنشستگي كشور»در چهارمين جشنواره شهيد رجايي تهران در سال 1380 در سطح كشور 3- كسب عنوان مقام اول در محور پژوهشي فرهنگي ادبي برتر در استان بوشهر تحت عنوان درون گرايي در شعر جنوب - استان بوشهر درسال 1379 4- كسب عنوان پيش كسوت نمونه سطح دستگاهي (وزارت آموزش و پرورش) در چهارمين جشنواره شهيد رجايي ، تهران درسال 1380 در كشور 5- عضو نمونه كشوري در بخش پژوهش ها و تحقيقات در سومين جشنواره شهيد رجايي ( شهريور 1379 تهران) 6- پژوهشگر برتر استان بوشهر درآذر ماه سال 1386 ( پژوهشگر برتر سال 1386) واحد دانشگاهي بوشهر 7- مقاله نويس در چندين همايش منطقه اي دانشگاه آزاد اسلامي

( از جمله واحدهاي بوشهر، اهواز، بابل، سبزوار و ... در سال 1386 ) و كشور ( در بخش پژوهش ويژه اساتيد كشور در نخستين كنگره نهج البلاغه ) و كنگره شناخت فرهنگ عمومي ( وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ) 8- احراز مقام سوم كشوري كتاب « پژوهشي در اعلام تاريخي و جغرافياي تاريخ بيهقي» در سال 1380

چگونگي عرضه آثار : در عرصه مقالات علمي پژوهشي وتخصصي تا سال 1386 بيش از يكصد مقاله درفصل نامه ها، مجلات و نشريات معتبر دانشگاهي و وزارتي و سازماني چاپ و منتشر گرديده است ( تا كنون 15 مقاله تخصصي در خصوص استان بوشهر در كتاب « بوشهر، شهر آفتاب و دريا» و 46مقاله پژوهشي در كتاب « روزگاران ؟؟» چاپ و منتشر شده است. درعرصه كتاب بيش از 33 كتاب در گروه ادبيات وعلوم انساني ( دانشگاهي و غير دانشگاهي ) توسط دانشگاه يا ناشران كشوري چاپ و منتشر شده است به سال 1386.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1تكميل پرسشنامه تكميلي توسط دكتر سيد احمد كازروني حسيني بنا به درخواست بنياد ايران شناسي زمستان 1386

حسيني كربلايي اصفهاني، عبدالله بن يحيي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و اديب و شاعر بوده، در 1126 وفات يافته، در تخت فولاد نزديك مسجد مصلى مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني مرعشي، محمد خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1220 ق)، فقيه، اديب و شاعر. محمد خليل كه به سلطان ميرزا نيز مشهور بود، از طرف پدر مرعشى، و از طرف مادر صفوى است. جدش، سيد محمد حسين، مدتى در مشهد سلطنت كرد و به شاه سليمان ثانى معروف شد. ميرزا محمد خليل به عتبات رفت و بعد به هندوستان مهاجرت كرد و در آنجا مقيم شد. از آثار او: «مجمع التواريخ»؛ «حاشيه ى تحرير اقليدس»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «مدارك»؛ حاشيه بر «من لا يحضره الفقيه»؛ و «شرح تذكره ى هيئت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (25/20)، ريحانه (292/5)، مولفين كتب چاپى (29 -28 /3).

حسيني منشي، سليمان

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب. وى صاحب كتاب «شجره السينيه لثمره اليقينيه» در خواص حرف سين كه به نام اميرعليشير نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (261).

حسيني ناييني اصفهاني، بهاءالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1133 -1080 ق)، متكلم، محدث، فقيه امامى و اديب. در اصفهان ساكن بود و با فاضل هندى معاصر. او از شيخ حر عاملى اجازه روايت داشت. در اصفهان درگذشت. از آثار وى: «ارتشاف الشافى» و «صفوه الصافى من رغوه الشافى»، تلخيص «الشافى» علم الهدى؛ «اناره الطروس فى شرح عباره الدروس»؛ «تعليقات اشباه و نظاير سيوطى»؛ «رساله فى صيغ العقود»؛ «تفريج القاصد لتوضيح المقاصد»؛ «تعليقات شرح صحيفه ى سيد على خان»؛ «زواهر الجواهر فى نوادر الزواجر»، نظير «مقامات» حريرى؛ شرح «بدايه الهدايه» شيخ حر عاملى؛ «شرح صمديه ى شيخ بهايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (615/1)، تذكره القبور (477)، الذريعه (194/24 ،362/13 ،61/12 ،153/4)، روضات الجنات (116 -115 /7)، ريحانه (390/1)، فوائد الرضويه (601)، معجم المولفين (196/11)، هديه الاحباب (109)، هديه العارفين (316/2).

حسيني، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم حسيني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

تولد: تهران/ دوشنبه هفتم خرداد 1341 هجري شمسى/ بيست و سوم ذي الحجه 1381هجري قمري بيست و هشتم مي 1962ميلادى. آ غاز طلبگى: تهران/1359، ادامه در قم 1363. تحصيلات حوزوى: خارج فقه و اصول(يك دوره).استادان اصلي دروس حوزه: پاكتچى، رضي شيرازى، محامى، راستى، طاهري خرم آبادى، احمدي يزدى، مؤمن، نوري همدانى، تبريزى، مددى، سبحاني . تحصيلات دانشگاهى: كارشناسي حقوق از دانشگاه تهران(1367)و كارشناسي ارشد حقوق بين الملل از دانشگاه شهيد بهشتي (1371). سوابق علمى: ويرايش حدود 50 كتاب، تأليف و ترجمه و تحقيق و فراهم سازي 30 اثر در زمينه هاي حقوقى،ادبى، هنرى، ادبيات كودكان، تربيت،حديث، پيشينه شعر از سال 1358 و داراي اشعاري در مجموعه هاي مختلف و عرضه در ده ها كنگره كشورى، عرضه

ده ها مقاله در نشريات گوناگون، نگارش صدها ساعت برنامه راديويي و تلويزوني از سال 1360 تا 1367. سوابق عملى: مسؤوليت هاي فرهنگي در آموزش و پرورش، صدا و سيما، سپاه پاسداران، وزارت ارشاد، مركز تحقيقات اسلامي جانبازان، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، و نشريات گوناگون از سال 1358 . اشتغال كنونى: عضو هيأت علمي گروه ادبيات انديشه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، سر ويراستار دانشنامه فرهنگ فاطمى، مشاوره هاي فرهنگى، اشتغال به ترجمه دوره كامل الغدير . سفرهاي تبليغى: پنج سال كار مستمر فرهنگي در كردستان، يك دوره عضويت در هيات علمي بعثه مقام معظم رهبري در حج . آشنايي به زبان هاي ديگر: عربي به طور كامل، انگليسي در حد ترجمه.

حسيني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيد حسن حسيني درسال 1335ه.ش در تهران ديده به جهان گشود. وي اصلا از اورازان است. و داراي مدرك كارشناسي تغذيه و دكتراي ادبيات فارسي است. وي در ادبيات تطبيقي و مقايسه اي فارسي و عربي تحقيقات و تاليفاتي داده و خود نيز صاحب طبع شعر، نثر و داراي روحيه اي مذهبي و عرفاني است. گنجشك و جبرئيل از مجموعه هاي شعر او، نگاهي به خويش از مصاحبه هاي او با اديبان معاصر عرب و «سپهري و سبك هندي » از تحقيقات تطبيقي اوست. وي فرردين ماه سال 1382 به طور ناگهاني و بر اثر ايست قلبي درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : ادبيات مقايسه اي عربي و فارسي

والدين و انساب : پدر و اجداد سيد حسن حسيني از قريه مشهور اورازان بوده اند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد حسن حسيني پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي

و متوسطه در زادگاه خود تهران، در رشته تغذيه در دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت. اما پس از اخذ مدرك كارشناسي، به ادبيات فارسي روي آورد و تا حد اخذ مدرك دكتري دراين رشته ارتقا يافت. وي آثار تحقيقاتي درزمينه ادبيات تطبيقي و مقايسه اي به نگارش در آورده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : روزگار تحصيل سيد حسن حسيني شاهد اواسط و آخرين سالهاي نهضت محمد رضا شاه پهلوي و حوادث پيش از انقلاب اسلامي بود.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد حسن حسيني در كنار تحصيل در رشته ادبيات فارسي، به مطالعه آثار مذهبي و انقلابي همچون آثار دكتر علي شريعتي وآيت الله مطهري و نيز شركت در مبارزات سياسي مي پرداخت.

وقايع ميانسالي : سيد حسن حسيني پس از اخذمدرك كارشناسي در رشته تغذيه، به تحصيل در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري درشته ادبيات در دانشگاه تهران پرداخت. و پس از فراغب از تحصيل به تدريس و پژوهش پرداخت. و تا كنون به اين امور اشتغال دارد.

زمان و علت فوت : سيد حسن حسيني فرردين ماه سال 1382 به طور ناگهاني و بر اثر ايست قلبي درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد حسن حسيني صرف نظر از اينكه به عنان يك محقق درزمينه ادبيات تطبيقي و مقايسه اي ميان سبكهاي گوناگون ادبيات معاصر و گذشته ايران است. درزمينه مقايسه ادبيات عربي با ادبيات فارسي و بررسي پيوندهاي آن به ويژه در زمان معاصر به تحقيق مي پردازد. از اين گذشته به تدريس ادبيات فارسي و عربي در دانشگاه مي پردازد.

فعاليتهاي آموزشي : سيد حسن حسيني به عنوان يك پژوهشگر ادبيات مقايسه اي و تطبيقي

ميان ادبيات فارسي و عربي مشهور است و ازاين رو، دروس مربوط به زبان عربي در رشته ادبيات فارسي را در دانشگاهها تدريس مي نمايد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه آثار ادبيات معاصر فارسي و عربي و نيز سرودن شعر و نگارش نثرهاي ادبي از امور مورد علاقه سيد حسن حسيني مي باشد. محتواي آثار وي بيشتر مذهبي و عرفان است.

آرا و گرايشهاي خاص : حسن حسيني پس از آشنايي با انديشه هاي دكتر علي شريعتي وآيت الله مطهري، بازتابي از انديشه هاي اين دو تن را در شعر و نثر خود يافت. به نظر وي اين بازتاب در سراسر شعر معاصر متجلي بود. شعر معاصري كه در پي اين بود كه به لحاظ زبان، ساختار و نگاه معاصر باشد. دكتر حسيني بيشتر در زمينه روابط ادبيات عربي با ادبيات فارسي آثاري از خود منتشر كرده است.

چگونگي عرضه آثار : سيدحسن حسيني كه به مفهومي علمدار شعر ايدئولوژيك دهه شصت بود و به گفته برخي كارشناسان جريان نويني را در شعر مذهبي معاصر رقم زد،بنا به وصيت او دكتر قيصر امين پور، آثار او را پس از مرگش منتشر خواهد كرد كه تاكنون اين مهم با انتشار دو مجموعه «در ملكوت سكوت» و «از شرابه هاي روسري مادرم» پيگيري شده است كه اولي گزينه اي از شعرهاي آزاد منتشر نشده و دومي مجموعه اي از شعرهاي آزاد با تمركز موضوعي بر «ستايش حضرت زهرا (س)» است.

________________________________________

آثار :

1 از شرابه هاي روسري مادرم

ويژگي اثر : مجموعه اي از شعرهاي آزاد با تمركز موضوعي بر «ستايش حضرت زهرا (س)

2

براده ها

ويژگي اثر : اين كتاب مجموعه اي ست از نثرهاي ادبي ، دكتر سيد حسن حسيني كه بيشتر حال و هواي مذهبي و انقلابي دارند.

3 ترجمه و شرح فن الشعر

ويژگي اثر : فن الشعر اثري است از استاد احسان عباس اديب معاصر عرب كه درباره شيوه شعر سرايي و آرايه هاي ادبي است. اين اثر توسط دكتر سيد حسن حسيني به فارسي ترجمه و شرح داده شده است.

4 حمام روح

ويژگي اثر : اين اثر ترجمه و گزيده هايي است از آثار جبران خليل جبران اديب، فيلسوف و عارف بزرگ عرب در روزگار معاصر.

5 در ملكوت سكوت

ويژگي اثر : مجموعه اشعار آزاد

6 سپهري و سبك هندي

ويژگي اثر : اين اثر درحيطه ادبيات مقايسه اي است كه اشعار سهراب سپهري اشعار سهراب سپهري شاعر معاصر را با شاعران سبك هندي كه در دوره صفويه مي سرودند، مقايسه نموده است.

7 گنجشك و جبرييل

ويژگي اثر : مجموعه شعري است كه از دكتر سيد حسن حسيني كه حال و هواي مذهبي و عارفانه دارد.

8 نگاهي به خويش

ويژگي اثر : ترجمه مصاحبه هاي دكتر سيد حسن حسيني با شعرا و اديبان معاصر عرب در كتابي تحت عنوان نگاهي به خويش منتشر شده است. اين اثر با همكاري شخصي به نام بيدج به انجام رسيده است.

9 همصدا با حلق اسماعيل

ويژگي اثر : اين كتاب مجموعه اي است از شعرهاي دكتر سيد حسن حسيني كه در فضاي انقلاب اسلامي و پيش از آن سروده شده است.

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

حسيني، صالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صالح حسيني در سال 1325 در سنقر كرمانشاه به دنيا آمد. وي در كودكي با قرآن و ديوان شاعراني چون سعدي و حافظ آشنا شد. تحصيلات عالي را در دانشگاه شيراز در رشته زبان و ادبيات انگليسي دنبال كرد، و پس از آن به مدت چهار سال در دانشگاه جورج واشنگتن به تحصيل در زمينه ادبيات آمريكايي پرداخت. دكتر صالح حسيني به غير از تدريس در دانشگاه شهيد چمران اهواز ، آثار متعددي از مشاهير ادبيات آمريكا از جمله ويليام فاكنر و نور تروپ فراي را ترجمه كرده است.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيگرايش : مترجميتحصيلات رسمي و حرفه اي : صالح حسيني تحصيلات مقدماتي در مكتب خانه آغاز كرد و پس از مدتي طلبگي و آشنايي به قرآن وحافظ و سعدي وارد مدارس جديد شد . پس از اتمام دوره هاي ابتدايي و دبيرستان در زادگاهش از سال 52-1345 در دانشكده ادبيات و علوم انساني شيراز زبان و ادبيات انگليسي را فرا گرفت .وي به مدت چهار سال در دانشگاه جورج واشنگتن آمريكا به تحصيل ادبيات آمريكايي پرداخت (از سال 58-1354)مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صالح حسيني در سال 1358 كه از آمريكا به ايران بازگشت. به امر تدريس در دانشگاه سه سال تعطيلي دانشگاه ها ، كه دو سال از آن را در مركز نشر دانشگاهي فعاليت مي كرد، ساير سالها ي عمر خودرا در در دانشگاه

اهواز سپري نمود . دروس عمده اي كه وي تدريس مي كرده است ، عبارت است از: رمان، نقد، مكتبهاي ادبي، شعر انگليسي، بررسي ادبيات معاصر فارسي و ترجمه . آثار : آبشالوم، ابشالوم! ، تاليف بررسي تطبيقي خشم و هياهو و شازده احتجاب ، تاليف خانه روشنان و گلشيري كاتب ، تاليف فرهنگ برابر هاي ادبي ، تاليف نظري به ترجمه ، تاليف نيلوفر خاموش ويژگي اثر : نظري به شعر سهراب سپهري7 تاليف واژه نامه ادبي ، ترجمه آخرين وسوسه مسيح اثر نيكوس كازانتزاكيس ، ترجمه برادران كارازوف اثر داستايوسكي ، ترجمه برخيز اي موسي ، ترجمه به سوي نانوس رويايي ، ترجمه تحليل نقد اثر نور تروداپ فراي ، ترجمه خشم و هياهو ، ترجمه دل تاريكي ، ترجمه رمز كل: كتاب مقدس و ادبيات اثر نور تروپ قراي ، ترجمه گزارش به خاك يونان . اثر نيكوس كازانتزاكيس ، ترجمه لرر جيم ، ترجمه مجموعه مقالاتي درباره دو بليني ها

حكمت، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ، شاعر، مترجم.

تولد: 1271(1310 ق.)، تهران.

درگذشت: 3 شهريور 1359، تهران.

على اصغر حكمت فرزند احمد على مستوفى (حشمت الممالك شيرازى) بود. اجداد وى از علماى شيراز بودند و از طرف مادر نيز نوه ى حسن فسايى نويسنده ى كتاب فارسنامه ناصرى بود و جد او سيد عليخان كبير صاحب شرح صحيفه نام داشت.

على اصغر حكمت تحصيلات علوم قديم (مقدمات علوم و ادبيات فارسى و عربى) را در شيراز (در مدرسه ى علميه

و منصوريه) فراگرفت. سپس در تهران در دبيرستان كالج آمريكايى به تحصيل ادامه داد. در تاريخ 1337 ق. در وزارت معارف مشغول به كار شد. در سال 1346 ق. به وزارت دادگسترى انتقال يافت و در سال 1309 به منظور تكميل تحصيلات خود به فرانسه و انگلستان عزيمت كرد و از دانشگاه سربن پاريس در رشته ى ادبيات فارغ التحصل گرديد و به تهران بازگشت.

مشاغل و فعاليت هاى وى به اين شرح است: رييس بازرسى وزارت معارف، 1299؛ رييس اداره ى كل معارف، 1307؛ مأمور مطالعات در تعليم و تربيت و قوانين ثبت اسناد در اروپا، 1312 -1300 (بازگشت به تهران در شهريور 1312)؛ كفيل وزارت معارف، 1312؛ وزير فرهنگ، 1317 -1313؛ رييس دانشگاه تهران، 1317 -1314؛ وزير كشور 1318؛ وزير بهدارى، 1320؛ وزير دادگسترى، 1322؛ رييس كميسيون ملى يونسكو در ايران از سال 1325؛ وزير مشاور؛ 1326 و 1332 وزير امور خارجه، 1328 -1327؛ استاد كرسى تاريخ مذاهب و ادبيات ايران در دانشگاه تهران از سال 1329؛ رييس هيئت نمايندگى ايران در دانشگاه تهران از سال 1329؛ رييس هيئت نمايندگى ايران در كنفرانس عمومى يونسكو منعقد در فلورانس (1950) و دهلى نو (1956)؛ سفير كبير ايران در هند 1336 -1332؛ وزير مختار در تايلند، 1335؛ وزير امور خارجه، 1338 -1337؛ رييس هيئت مديره انجمن آثار ملى، 1333 -1324؛ رييس هيئت مؤسسان انجمن آثار ملى و رياست انجمن، 1244؛ از نخستين اعضاى فرهنگستان ايران؛ بنيانگذارى مجله «تعليم و تربيت» (اين مجله از انتشارات وزارت فرهنگ بود و شماره ى اول آن در فروردين 1304 منتشر شد)؛ حكمت در بيست و يكم خرداد 1351 كتابخانه شخصى خود را شامل پنج هزار

جلد كتاب چاپى، تعداد زيادى نسخ خطى و مجموعه هاى روزنامه (از زمان ناصرالدين شاه تا زمان معاصر) و مجموعه هاى كتاب هاى تفسير و كتاب هاى مربوط به قرآن (از عربى و فارسى و انگليسى و تعدادى مرقعات) به كتابخانه ى مركزى دانشگاه تهران اهدا كرد كه در مخزنى به نام او نگاهدارى مى شود، شركت در جلسات كانون دانش پارس (به هنگامى كه وى براى تدريس و سخنرانى در دانشكده ى ادبيات به شيراز مى آمد، به پيشنهاد على سامى رياست افتخارى كانون دانش به او واگذار شد)، شركت گابيگاه در جلسات «شب هاى شيراز» در تهران.

از جمله نشان هاى اوست: نشان درجه اول وزارت فرهنگ، 1299؛ نشان لژيون دونور از دولت فرانسه؛ نشان درجه اول همايون، 1325؛ نشان درجه اول نيل از دولت مصر، 1318؛ نشان درجه ى اول الكوكب الاردنى از دولت هاشمى اردن؛ 1328، نشان درجه ى اول سردار اعلا از دولت افغانستان، 1329؛ نشان رسمى درجه ى اول از دولت هاى هلند، دانمارك، انگلستان، ژاپن و ايتاليا.

فهرست آثار او به شرح زير است: امثال قرآن مجيد (فصلى از تاريخ قرآن كريم، 1333)، حروف مقطعه ى قرآنيه يا فواتح صدور و فصلى از تاريخ قرآن (1331، نشريه مجله «مهر»)؛ تفاسير بوعلى سينا از قرآن مجيد؛ تصحيح و تحشيه كشف الاسرار و عدة الابرار خواجه رشيدالدين ميبدى معروف به تفسير خواجه عبدالله انصارى؛ سعدى تا جامى (ترجمه ى جلد سوم دوره ى تاريخ ادبيات ادوارد براون، در منبع ديگر به اين صورت از آن ياد شده است: ترجمه ى جلد سوم تاريخ ادبى ايران و در منبع ديگرى آمده است: چهارمين جلد از تاريخ ادبيات ايران، (1327)؛ شادباش نوروزى (مجموعه اشعار، 1326)؛ پارسى نغز (مجموعه آثار پارسى سره از

نويسندگان ايران قديم و جديد، 1323)؛ امين و مأمون (ترجمه عربى آثار جرجى زيدان)؛ پنج حكايت از شكسپير (دو جلد، لاهور، 1957 م.)؛ پنج درام از شكسپير (دو جلد، تهرن، 1333)؛ دوستداران وطن، تقويم معارف از سال 1305 تا 1307 (تحصحيح و تحشيه)؛ جام جهان نما؛ رساله ى قضاياى عامه در «علوم طبيعى» ترجمه از انگليسى؛ رساله در باب عليشير نوايى (1326)؛ ايران در فرهنگ جهان (1326)؛ شعر معاصر؛ رستاخيز (اثر لئون تولستوى، 1339)؛ راه زندگى (اثر نيكلا حداد مصرى، 1346 ق.)؛ شرح حال و منتخب جامى (ظاهرا همين كتاب با نام زندگى جامى شاعر ايرانى در سال 1320 هم به چاپ رسيده است)؛ مطالعاتى در باب حافظ (با عنوان ديگرى: درسى از ديوان حافظ نيز به چاپ رسيده است، 1220 -1319)؛ مطالعه تطبيقى رومئو و ژومليت با ليلى و مجنون نظامى (1317)؛ مقدمه و تحشيه و تصحيح مجالس النفائس عليشير نوايى؛ رساله در احوال «اثر» پرشكفتى شاعر معروف فارسى؛ نقش فارسى بر احجار هند (كلكته، 1957 م.، چاپ دوم، تهران، 1338)؛ شكونتلا يا انگشتر گمشده (كاليداس، ترجمه، بمبئى، 1336)؛ نه گفتار در تاريخ اديان (شيراز، نشريه دانشگاه، تهران، 1341)؛ الواح بابل (اثر ادوار شى ير، 1341)؛ اسلام از نظرگاه دانشمندان غرب (1340، چاپ دوم)؛ اصول فن مناظره (1316)، افسانه دلپذير (اثر ويليام شكسپير، 1321)، الف ليله و ليله (مقدمه كتاب به قلم حكمت، 1315)؛ گلزار حكمت جلد اول؛ مجله ى «تعليم و تربيت»؛ مجله ى رسمى وزارت معارف از سال 1304 تا 1305. سخن حكمت شامل سه هزار و پانصد بيت از اشعار حكمت با مقدمه ى سيد حسن سادات ناصرى به خط نستعليق ابراهيم بوذرى، سرزمين هند (1337،

نشريه ى 515 دانشگاه تهران)، تاريخ اديان، ديوان جامى (با مقدمه و تصحيح و اهتمام ايشان). گذشته از اين مجموعه مقالاتى كه به قلم وى در مجلات مختلف ايران منتشر شده و همه شامل مباحث ادبى و تاريخى است.

على اصغر حكمت روز دوشنبه سوم شهريور 1359 برابرچهاردهم شوال 1400 ق. در تهران وفات يافت و در شيراز در مقبره ى خانوادگى در حضرت عبدالعظيم «باغ طوطى » به خاك سپرده شد.

فرزند احمدعلى خان حشمت الممالك است كه در 1272 در شيراز تولد يافت. حشمت الممالك از مستوفيان شيراز بود. حكمت تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در شيراز گذرانيد و در رشته هاى ادبيات فارسى و عربى مطالعاتى نمود و سپس براى ادامه ى تحصيل به تهران وارد شد و ضمن گذراندن مدرسه ى آمريكائى، تحصيلات ادبى و فقه و اصول را ادامه داد و نزد حكما و فقهاء درجه اول آن روز مانند مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى تلمذ كرد.

در 1297 وارد خدمات فرهنگى گرديد و با نشر مقالات محققانه و تدريس زبان انگليسى در مدارس متوسطه، كسب شهرت نمود و وارد فعاليت هاى سياسى شد و با كمك عده اى از دوستان و همفكران خود، به زعامت على اكبر داور حزب راديكال را بنيانگذارى كردند. تا 1309 در وزارت معارف خدمت مى نمود و مشاغلى مانند رياست كارگزينى، بازرسى و اداره كل معارف را تصدى مى نمود. در اين سال به تشكيلات جديد داور در دادگسترى وارد شد و پس از چندى براى مطالعه در امور قضائى و ثبتى به اروپا اعزام گرديد.

حكمت در اروپا وارد دانشكده ى حقوق و ادبيات گرديد و درجه ى ليسانس از هر دو رشته گرفت. مأموريت ديگر حكمت در اروپا، مطالعه در امر آموزش

و پرورش دانشگاه بود. وى در اين مدت تحقيقاتى درباره ى امر تعليم و تربيت به عمل آورده و مرتباً گزارش آن را به تهران ارسال مى داشت.

حكمت در شهريور 1312 به تهران احضار شد و در كابينه ى ذكاءالملك فروغى ابتدا كفيل و بعد وزير معارف و رئيس دانشگاه گرديد. حكمت در كابينه ى جم نيز وزير فرهنگ بود تا اينكه در شهريور ماه 1317 از خدمت معاف شد.

دوران پنج ساله ى وزارت فرهنگ على اصغر حكمت را بايد دوران تحول فرهنگى در ايران نام نهاد. تأسيس دانشگاه تهران، تأسيس دانشسراهاى مقدماتى در سراسر كشور، برگزارى جشن هزاره ى فردوسى، تأسيس فرهنگستان ايران، بوجود آوردن پيشاهنگى و تغيير برنامه هاى مدارس به اصول تعليماتى كشورهاى خارج، ايجاد تحول در زبان و ادبيات پارسى، توجه به آثار باستانى و تشكيل موزه ى ايران باستان و تربيت كادر آموزشى و انتشار نشريات سودمند و توجه به امر ورزش در مدارس، توسعه و تكميل مدارس ابتدائى و متوسطه از جمله كارهاى او بود.

حكمت پس از معافيت از وزارت فرهنگ، شش ماه بلاشغل بود تا اينكه در اسفند 1317 در ترميم كابينه ى محمود جم، به وزارت كشور منصوب شد. در كابينه ى دكتر متين دفترى نيز سمت وزارت كشور را عهده دار بود. در خرداد 1319 بار ديگر از خدمت معاف گرديد و به كار تحقيق و مطالعه پرداخت.

در ترميم كابينه ى فروغى در سى ام شهريور 1320، حكمت وزير بازرگانى و پيشه و هنر شد. در ترميم ديگر كابينه ى فروغى، وزارت بهدارى را بر عهده گرفت. در كابينه ى سهيلى نيز همچنان وزير بهدارى بود.

در 1322 در نخست وزيرى دوم على سهيلى، وزارت دادگسترى بر عهده ى حكمت قرار گرفت. در كابينه ى قوام السلطنه

در سال 1326 وزارت مشاور يافت. در كابينه ى ساعد در 1327 وزير امور خارجه گرديد و در دولت زاهدى وزير مشاور بود. در 1337 در كابينه ى دكتر اقبال مجدداً وزير امور خارجه شد و آنگاه به سفارت ايران در هند مأمور گرديد. على اصغر حكمت گذشته از اينكه پنج سال در سه كابينه وزير فرهنگ و رئيس دانشگاه تهران بود، دو نوبت وزير كشور، دو مرتبه وزير امور خارجه، يك بار وزير دادگسترى، دو بار وزير پيشه و هنر، دو بار وزير بهدارى، سه دفعه وزير مشاور و يك بار سفيركبير بوده است.

حكمت در سال 1314 كه وزير فرهنگ بود، كشف حجاب را اجرا كرد و در روز 17 دى ماه جشنى در دانشسراى عالى منعقد نمود و چادر و حجاب از سر عده اى از فرهنگيان برداشت و شاه نيز حجاب همسر و دختران خود را برداشته، در آن مجمع شركت كرد. معلمين و دانش آموزان مجبور شدند در مدارس بدون حجاب شركت نمايند و همين مسئله موجب اشاعه ى كشف حجاب گرديد. اقدام حكمت در اين مورد درخور سرزنش بسيار است. وى در كتابى به نام سى خاطره از عصر پهلوى، اقدام خود را در اين زمينه نوشته است و نقش خود را در آن دوران به نمايش گذاشته است. پاداش حكمت در اين خوشرقصى، اين بود كه از كفالت وزارتخانه به وزارت منصوب شد.

حكمت در دو نوبت وزارت امور خارجه ى خود دست به يك اقدام فرهنگى زد و آن انتشار مجله ى وزارت امور خارجه بود كه مقالات تحقيقى و تاريخى زيادى در آن به چاپ مى رسيد و يكى از منابع مهم سياست خارجى ايران مى باشد. حكمت

در اواخر عمر رياست يكى از مدارس عالى را بر عهده داشت. وى در جوانى با خواهر سردار فاخر حكمت ازدواج كرده و صاحب سه دختر شد.

او از روز تأسيس دانشگاه تهران، يكى از اساتيد و مدرسين دانشكده ى ادبيات و علوم معقول و منقول بود و پيوسته با داشتن مشاغل سياسى، دقيقه اى از حضور در سر كلاس غفلت نمى ورزيد.

داراى تأليفات و تحقيقات بسيارى است كه قسمتى از آن به چاپ رسيده است. ترجمه و تحشيه ى تاريخ ادبيات ايران تأليف پروفسور ادوارد براون تحت عنوان از سعدى تا جامى- پارسى نغز، سرزمين هند، نه گفتار در تاريخ اديان، دو تفسير يكى از ابوالفتوح رازى و ديگرى از خواجه عبداللَّه انصارى در ده مجلد است. تاريخ اديان هم از ديگر تأليفات اوست.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حكمت، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1366، تهران.

عليرضا حكمت از خاندان حكمت شيرازى، تحصيلات خود را در شيراز و تهران به پايان رسانيد. در پى حوادث دوران پيشه ورى به شوروى پناهنده شد. در آنجا در دانشگاه مسكو به تحصيل پرداخت و در رشته ى ادبيات به اخذ درجه ى دكترى نايل آمد و رساله ى پايان نامه خود را درباره ى «شعر ابن يمين فريومدى» نوشت.

حدود سال 1350، بود كه توانست از دولت ايران اجازه بازگشت بگيرد و چون به كشور آمد به خدمت در وزارت علوم و آموزش عالى پرداخت.

عليرضا حكمت پس از بازگشت كتابى درباره ى تاريخ آموزش و پرورش در ايران باستان نوشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حكمت، ميرزا باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1263 ش)، مدرس، مترجم و شاعر. در تبريز متولد شد. پس از فراگيرى نحو و معانى و بيان و منطق، زبان فرانسه را در مدرسه ى كمال تبريز آموخت. پس از آن مدتى نيز نزد عبدالحسين فيلسوف و مويدالحكما كسب علم كرد. سپس به تهران آمد و با گذراندن امتحان ورودى وارد دارالفنون شد، اما به علت فوت پدر، تحصيل را رها كرد و به تبريز بازگشت و مدرسه ى حكمت را در تبريز داير كرد. بعد از آن به تهران آمد و عهده دار مشاغل مختلفى شد. وى در سرودن شعر توانا بود. از آثار او: «اخلاق حكمتى»؛ «اخلاق نوباوگان»؛ «تاريخ طبيعى، گياهشناسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (113 -112 /3)، مولفين كتب چاپى (63 -62/2).

حكيم الممالك، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1293 ق)، طبيب، شاعر، مترجم و روزنامه نگار. ملقب به حكيم الممالك. پدرش از پيشخدمتان فتحعلى شاه و ناصرالدين شاه بود. پس از مرگ پدرش، شغل او به ميرزا علينقى رسيد و او با حفظ اين سمت، پس از افتتاح مدرسه دارالفنون در آنجا علم طب را آموخت. در سال 1272 ق ضمن اين كه نايب دوم سفارت ايران در فرانسه بود، به تكميل علم طب پرداخت. پس از مراجعت، از نديمان و نزديكان شاه شد و در سال 1284 ق به لقب حكيم الممالكى نايل گرديد و همواره با شاه در سفر و حضر همراه بود. حكيم الممالك مدتى به حكومت بروجرد و بختيارى منصوب شد، در سفر دوم ناصرالدين شاه به فرنگ، همراه وى بود و بعدها به حكومت اراك و سپس به رياست كل اداره ى معادن منصوب شد. وى شعر را نيكو مى سرود و در

سفر ناصرالدين شاه از تهران به خراسان، مسئول نوشتن سفرنامه اى شد كه به «روزنامه ى حكيم الممالك» معروف شد. از ديگر آثار وى: «ترجمه ى زبده الحكمه» دكتر پولاك.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (329 -327 /2)، شرح حال رجال (509 -505 /2)، فرهنگ سخنوران (276)، مولفين كتب چاپى (603 -602 /4) المآثر و الآثار (194).

حكيم الهي لواساني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ش)، اديب و فاضل. در خانواده اى اهل علم و ادب در تهران متولد شد. پس از تحصيل در رشته ى فقه و اصول به شغل وكالت پرداخت. در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (179/6).

حكيم الهي، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1293 ق)، خطاط، مذهب، مترجم و شاعر، متخلص به حكمت. معروف به موتمن ديوان مشير الكتاب. در تهران متولد شد. نزد پدر تحصيل علم كرد و نزد ميرزا على محمد صفا به فراگيرى خط پرداخت. وى در تهران درگذشت و در صفاييه دفن شد. الهى، نسخ و ثلث را خوب مى نوشت و در تذهيب و نقاشى و حجارى و نجارى نيز مهارت داشت. حكيم الهى در سالهاى 1315 -1314 ق بنا به دستور وزير علوم، دو نسخه از ترجمه هاى كتب خارجى را براى كتابخانه ى سلطنتى نوشت. وى طبع شعر نيز داشت و بيشتر اشعارش به صورت قصيده و اغلب در مدح ائمه (ع) بود. اثر به جاى مانده از وى: «لطيفه العرفان، الهى نامه»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (122/3)، مولفين كتب چاپى (609 -608 /4).

حكيمي - محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد حكيمى در چهاردهم فروردين 1354 (1314 ق) (استاد، تاريخ درگذشت خويش را به اصحاب سرش گفته است (و «سر اهل السر مما لا يباح»)؛ اما اميد است كه با دعاى همان اصحاب سر، آن تاريخ به تأخير افتد و استاد ديرتر بزيد. ان ذلك على الله يسير.)، در مشهد زاده شد. پدرش، حاج عبدالوهاب حكيمى (م 1369 ش)، كه از يزد به آستان امام رضا - ع - پناه برده بود، از محترمين بازار مشهد و متشرع و اهل مراقبه بود و از شبهات مى گريخت. حكيمى در سال 1320 به مكتب و سپس به مدرسه رفت. پس از فرا گرفتن قرآن و صد كلمه (از كلمات قصار اميرالمؤمنين على -ع- با ترجمه ى منظوم)، و نيز مقدارى از ديوان حافظ، درسهاى دوره ى

ابتدايى را در مدرسه فرا گرفت. درسال 1326 به حوزه ى علميه ى مشهد وارد شد و بيست سال در آنجا به علم اندوزى و خود سازى پرداخت. هشت سال به درسهاى مقدمات و سطح و دوازده سال به درس خارج اشتغال داشت و در جنب آن، پانزده سال به تحصيل فلسفه و كلام پرداخت.

ادبيات عرب را نخست در نزد چند تن از طلاب فاضل، و بار ديگر در نزد شيخ محمد تقى اديب نيشابورى، معروف به اديب ثانى (م 1355 ش)، فرا گرفت و تقريرات همه ى دروس او را نوشت. اصول فقه و فقه را در محضر آيت الله ميرزا احمد مدرس يزدى (م 1350 ش)، كه خويشاوندش بود، و آيت الله على نمازى شاهرودى (م 1364 ش)، و ديگر دروس سطح و مقدارى از خارج را، از جمله خارج كفايه، در محضر آيت الله شيخ هاشم قزوينى (م 1339 ش)، آموخت. همچنين دوازده سال از افاضات آيت الله شيخ مجتبى قزوينى (م 1346 ش)، بهره برد و جلدين كفايه و خارج فقه و نيز درس معارف اعتقادى و اجتهادى و فلسفه (شرح اشارات و اسفار) و نقد فلسفه را از محضر او فرا گرفت و ضمن تماشاى رواق اشراق، همراه مشائيان تمشى كرد. ده سال نيز در درس خارج فقه واصول آيت الله العظمى سيد محمد هادى ميلانى (م 1354 ش)، حاضر شد و تقريرات درس اصول وى را بتفصيل و تقريرات برخى از دروس فقه را باختصار نوشت.

شرح باب حادى عشر را از بعضى از فضلا، و شرح تجريد را در محضر شيخ عبدالنبى كجورى (م 1419 ق)، و شرح منظومه را از شيخ

غلامحسين محامى بادكوبه اى (م 1333 ش)، آموخت، در پى آموختن علوم مرسوم حوزه، در سرى هم در علوم ديگر كشيد كه مبادا چيزى را فروهشته باشد: نجوم و تقويم را در نزد حاج شيخ اسماعيل نجوميان (م 1356 ش)، و اوفاق و رمل را از محضر حاج سيد ابوالحسن حافظيان (م 1360 ش)، و حاجى خان مخيرى (م ح 1350 ش)، و شيخ مجتبى قزوينى فرا گرفت.

گزافه نيست اگر بگويم از كوچكى آثار بزرگى در مشى حكيمى نمايان بود و: بالاى سرش ز هوشمندى مى تافت ستاره ى بلندى. شاهد اينكه در نوزده سالگى، هنگامى كه درسهايش در نزد اديب ثانى پايان يافته بود، قصيده اى به عربى، در بيش از چهل بيت، پاس مقام استاد را، سرود و در شب نوروز 1333، به وى پيشكش كرد. آنكه كه آن اديب اريب، آن قصيده ى عربى را، از آن طلبه ى نوجوان ديد، انگشت تعجب به دهان گرفت و او را، على رؤوس الاشهاد، بركشيد و «متنبى جوان» خواند. (شرح اين موضوع خواهد آمد.).

نيز گفتنى است كه استاد حكيمى دو جلد كفايه را در طى يك سال تحصيلى در نزد شيخ مجتبى قزوينى فرا گرفت. شيخ استاد چندان از ذكاوت وسرعت انتقال وى شگفت زده شده بود كه گفت: «تاكنون كسى با اين استعداد نديدم كه جلدين كفايه را در يك سال بخواند». (معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 402.).

اين را هم بگوييم چندى پس از آنكه حكيمى شرح منظومه را به صورت اجتهادى و انتقادى، در نزد محامى بادكوبه اى فرا گرفت، وى ديگر او را نه «حكيمى»، كه «حكيم» مى خواند و مى گفت: «يا»ى نسبت را از نام حكيمى برداريد؛

او ديگر نه «حكيمى»، كه «حكيم» است.

همچنين روزى آيت الله ميلانى، در هنگام درس اصول، پس از اينكه بسمله گفت و خطبه خواند، چشم چرخاند و شاگرد جوانش را، كه در گوشه اى نشسته بود و در ديدگاه استاد نبود، نديد. سكوت كرد و سكوت مجلس را فرا گرفت كه مگر چه شده آقا درس را متوقف كرده است! آنگاه فرمود: آقاى حكيمى نيستند. افلاطون تا ارسطو حاضر نمى شد درس را شروع نمى كرد؛ مى گفت عقل در مجلس درس حاضر نيست.

آرى، آن «متنبى جوان»، در نزد اديب ثانى، و آن «حكيم»، در نظر محامى بادكوبه اى، «ارسطوى دوم» و «عقل مجلس درس»، در نزد آيت الله ميلانى بود. و دانستنى است كه حكيمى جوانترين فرد در درس ميلانى بود و همگان از او پيشنه ى علمى و حوزوى ديرينه ترى داشتند. حتى در آن جمع، فاضلانى بودند كه حكيمى برخى از متون مقدمات و سطح را نزد آنان خوانده بود.

اين را نيز بگويم كه استاد حكيمى قدم در سى سالگى نگذاشته بود كه علامه شيخ عبدالحسين امينى (م 1349 ش)، در نامه اى كه از نجف برايش نوشت، وى را با عنوان «العلامة الجليل» مورد خطاب قرار داد. در اين نامه، كه با عبارت «با هزاران شوق ديدار» آغاز شده، استاد حكيمى به همكارى مطبوعاتى دعوت گرديده و در آن آمده است:

زياد از حد مايلم كه از قلم و قدم شما خدمات شايانى نسبت به مولا بوده باشد و شما شريك اين اعمال گرديد كه تحقيقا موجب توفيق است. لذا اين زحمت را به عهده ى جناب عالى مى گذارم؛ والا رفقاى زيادى در تهران هست كه با جان و دل حاضرند كه

اين خدمات را عهده دار شوند. و اين تصديع، رمز محبت حقير است نسبت به شما. (اين نامه ى بدون تاريخ در حدود 1341 نوشته شده و تصويرى از آن در نزد اينجانب هست.).

در همين سالها بود كه شيخ آقا بزرگ تهرانى (م 1348 ش)، در ضمن اجازه ى روايى به استاد حكيمى، از وى با القاب «الفاضل الكامل البارع الاريب والاستاد المحقق الماهر الاديب» ياد كرد. (شيخ آقا بزرگ تهرانى، ص 67. تاريخ ابن اجازه رجب 1382، برابر با آذر 1342 است.) و اين اجازه كتبى، پس از اجازه ى شفاهى اى بود كه شيخ در حرم مطهر امام رضا -ع- در جمادى الاول 1382 به استاد حكيمى داده بود.

هيچگاه استاد حكيمى از زندگى آموزشى خود حكايت نكرده است؛ فقط در يك - دو جا، آن هم جايى كه مى خواسته است خاطر نشان كند كه با علم اصول مخالف نيست، بناچار، از تحصيلاتش، آن هم فقط تحصيلات اصولى خويش، سخن گفته است:

در ايام تحصيل، كفايه و مقدارى از درس خارج را نزد آيت الله حاج شيخ مجتبى قزوينى خواندم، و مقدارى خارج كفايه را نزد آيت الله حاج شيخ هاشم قزوينى. و هفت سال در درس خارج اصول آيت الله العظمى حاج سيد محمد هادى ميلانى (1313 ق - 1395 ق)، حاضر مى شدم و همه ى درس را با دقت مى نوشتم؛ به طورى كه هيچيك از شاگردان ايشان در آن دوره به اين تفصيل نمى نوشتند. سپس مقدارى از مطالب را (از باب «اوامر»)، به عربى برگردانم و در صدد تنظيم و تأليلف تقريرات اصول ايشان بر آمدم. بخشى از مقدار عربى شده را نزد ايشان بردم، ديدند و پسنديدند و

بسيار تشويق و ترغيب كردند كه همه، به همان صورت، آماده شود تا به چاپ برسد. و خود اظهار مى داشتند كه اگر اين تقريرات تدوين يابد و تعريب گردد و به چاپ برسد، در شمار بهترين و مهمترين كتب علم اصول جاى خواهد گرفت...

بارى، اين امور بود، ليكن اينجانب پس از تأمل در اينكه در علم اصول فقه كتابهاى بسيارى نوشته شده است، و اصول آيت الله ميلانى نيز مفصل است، و همچنين پس از اينكه استاد ديگر، مرحوم حاج شيخ مجتبى قزوينى، به چاپ كتابهايى در اصول و تقريرات اصولى، افزون بر آنچه هست، رضايت خاطرى ندارند، از ترجمه ى كامل و چاپ و عرضه ى آن تقريرات منصرف گشتيم. (مكتب تفكيك، ص 369-368. همچنين استاد در همين باره مرقوم داشته اند: «كتاب اصولى را كه از افاضات مرحوم آيت الله العظمى ميلانى (م 1395 ق)، با تحريراتى از خودم، شروع به نوشتن كردم و مقدارى را خدمتشان بردم، پس از ملاحظه فرمودند: «اگر اين كتاب را تكميل كنيد و چاپ شود كفايه را نسخ مى كند.» معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 403.).

استاد حكيمى سالها در لباس روحانيت بود، (حكيمى تا سال 1345، كه در حوزه ى مشهد بود، كسوت روحانيت داشت، اما لباسش را سنگين نكرده بود. به جاى قبا يك پالتوى ساده مى پوشيد و عمامه اش به دستار شبيه بود.) اما هرگز روحانيت را حرفه ى خود نكرد. زيرا پس از آنكه لباس روحانيت به تن كند، لباس زهد و اعراض به تن كرده بود. سرانجام در سال 1345، با رضايت استادش، شيخ مجتبى قزوينى، از حوزه و لباس روحانيت بيرون آمد، اما هموازه نگاهش به حوزه است

و مخاطبش، نسلهاى جوان.

حكيمى جوان، در حوزه علميه ى خراسان، در محضر استادانى زانو زد كه، همه و همه، پروا پيشه بودند و از دنيا رسته و پشت كرده به جاه و مقام. هر يك، جهانى در گوشه اى بودند و همنشين خدا (گفته اند: «رسد آدمى به جاى كه بجز خدا نبيند»، اما از اين برتر هم در امكان است و مى توان گفت رسد آدمى به جايى كه همنشين خدا شود. اين، ادعايى از جانب انسان نيست، بلكه ارتقايى است كه خداوند به آدمى ارزانى داشته و فرموده است: انا جليس من ذكرنى.) و خدازى («خدازى»، از ساخته هاى استاد حكيمى است و آن را معادل كلمه ى «متأله» نهاده و در توضيح آن نوشته است: «انسانى كه در شناخت خدا و توجه به خدا و عبادت خدا غرق است؛ براى خدا هست و براى خدا زندگى مى كند...» خورشيد مغرب، ص 192. به عبارت ديگر، خدازى كسى است كه ترجمه ى اين آيه باشد: قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين. سوره ى انعام (6)، آيه ى 162.) و به دور از تعلقات دنيوى و مريد بازى و آقا منشى و اشرافيگرى علمى. استاد حكيمى، حكايتهايى از مشى و منش ساده و مردمى آنان نقل مى كند كه امروزه افسانه و مثل شده است و مانند آنها را در كتابهاى گذشتگان مى توان يافت. (شرح حال شمارى از اين استادان در كتاب مكتب تفكيك آمده است.).

از ميان آن استادان، آنكه بيش از همه بر حكيمى تأثير گذاشت و در معمارى شخصيت علميش نقش داشت، شيخ مجتبى قزوينى بود. وى، به گفته ى استاد حكيمى، يكى از سه ركن مكتب تفكيك

(مكتب تفكيك به نظريه اى گفته مى شود كه قائل به تفكيك دين از فلسفه و عرفان است. شرح آن بيايد.) در قرن چهاردهم هجرى بود و صاحب كشف و كرامات و مشرف شده به آستان حضرت ولى عصر - عج - و دارى اخلاق باطنى و اهل عبادات و رياضات و مسغرق در خلسات. (براى تحقيق بيشتر درباره ى وى رجوع شود به: محمد على رحيميان، متأله قرآنى شيخ مجتبى قزوينى خراسانى، مقدمه ى محمد رضا حكيمى (چاپ اول: قم، انتشارات دليل ما، 1382).) حكيمى دوازده سال از محضر او درس آموخت، اما چهل سال است كه به مكارم اخلاى او رطب اللسان است و هنوز خود را مريد وى مى داند.

استاد حكيمى در كتاب خورشيد مغرب، از چهار تن از متقدمان و چهار تن از معاصران ياد كرده است كه به محضر آن حضرت مشرف شدند. چهار فرد اخير عبارتند از: سيد موسى زر آبادى (م 1353 ق)، ميرزا مهدى اصفهانى (م 1365 ق)، شيخ على اكبر الهيان (م 1380 ق) و شيخ مجتبى قزوينى (م 1386 ق). (ر.ك: خورشيد مغرب:، ص 205.) از اين چهار تن، دو فرد اخير، استاد حكيمى بودند و دو فرد نخست، استاد استادان او.

به هر رو، حكيمى در محصر استادانى زانوى ادب زد كه، به يافت او، به محضر حضرت ولى عصر - عج - حضور يافته بودند. از اين روست كه وى، شاهكار خويش را (جلد سوم تا ششم الحياة (كتاب مزبور، تأليف استاد حكيمى و محمد حكيمى و على حكيمى، از دانشوران حوزه ى علميه ى خراسان، است. اين كتاب همواره به استاد نسبت داده مى شود و ما نيز در كتاب حاضر،

براى رعايت اختصار، گاه چنين كرده ايم؛ اما به گفته ى استاد، الحياة «تأليف مشترك» است.)، به اين چهار چهره تقديم و از آنان چنين ياد كرده است: «عالمان بزرگ ربانى»، «متألهان سترگ قرآنى»، «سره سازان معارف وحيانى»، «پيرايندگان بنيادهاى تعقل قرآنى»، «متعقلان ژرفكاو» و «مربيان تأثير آفرين». (ر.ك: ترجمه ى الحياة، ج 3، ص 4-3. گفتنى است از آنجا كه ترجمه ى الحياة را استاد حكيمى، با دقت بسيار، ويراسته و با متن آن تطبيق داده، در سراسر اين كتاب بدان ارجاع داده شده است. به هر حال، ترجمه ى الحياة، اعتبار اصل كتاب را دارد و، مضافا اينكه، گاه مطالبى افزون بر اصل، به خامه ى استاد حكيمى، در آن آمده است.).

هنگامى كه حكيمى مدارج عالى علمى را در حوزه ى علميه ى مشهد گذراند، دو راه در پيش داشت: يا مانند ديگر همدرسان خود در حوزه بماند و به تدريس فقه و اصول بپردازد و، النهايه، سر از مرجعيت در آورد، و يا اينكه پلى از حوزه به جامعه و جوانان بزند و خوراك فكرى براى آنان فراهم آورد و، النهايه، به آنجا برسد كه اينك رسيده است.

گذشت كه استاد حكيمى، مانند همدرسان خود، در حوزه نماند و پلى از حوزه به جامعه زد و، به عبارت خويش، «هجرت الى التكليف» كرد. وى در خرداد 1345، هنگامى كه از سى سالگى گذشته بود، از حوزه ى علميه ى مشهد به تهران آمد، و در واقع، از همه ى القاب و مقامات و مزايا و عناوين حوزه چشم پوشيد.

استاد حكيمى از سال 1345 تا 1357 در چند مؤسسه ى فرهنگى انتشاراتى در تهران، از جمله بنياد فرهنگ ايران، شركت سهامى انتشار و مؤسسه ى انتشارات فرانكلين،

اشتغال داشت. (برخى از همكاران حكيمى در انتشارات فرانكلين عبارت بودند از: احمد آرام، احمد سميعى گيلانى، ابوالحسن نجفى، نجف دريابندرى، جهانگير افكارى، اسماعيل سعادت، عبدالمحمد آيتى، غلامعلى حداد عادل و عبدالحسين آذرنگ. كريم امامى، از مسؤولان اين انتشارات، در مصاحبه اى گفته است: برخى از كاركنان فرانكلين كسانى بودند كه به علت فعاليتهاى سياسى به زندان رفته بودند و در سازمانهاى دولتى نمى توانستند شاغل شوند. مؤسسه ى فرانكلين اين افراد را مى پذيرفت و ساواك هم تقريبا راضى بود كه اينها در فرانكلين مشغول به كار شوند. زيرا مى خواست در جايى كار كنند كه آمد و رفت و روابطشان زير نظر باشد. يكى از كسانى كه تحت نظر ساواك بود، آقاى محمدرضا حكيمى بود. عبدالحسين آذرنگ و على دهباشى (به كوشش)، «سلسله گفت و گوها پيرامون نشر ئو فرهنگ»، بخارا (شماره ى 22-21، آذر ذ اسفند 1380)، ص 157.) او، بدرستى و از سر اجتهاد، تشخيص داده بود كه بايد در مؤسسه هاى فرهنگى داخل شد و تا آنجا كه مى توان «تعالى انديشه ى اسلامى را روشن ساخت.» همچنين محض احتياط و براى اطمينان بيشتر، از دو مرجع تقليد (آيت الله خمينى و آيت الله خوئى)، اجازه گرفت. پس از چند سال فعاليت هم كه مى خواست كناره بگيرد، با استاد مطهرى مشورت كرد و او نه تنها كناره گيرى را صلاح ندانست، بلكه «حرام» شمرد. بدين ترتيب با اطمينان بيشتر به كار مشغول شد و در آن مدت با صتحيح محتوايى شمارى آثار و تعليقه نگارى بر چند كتاب مهم، ضمن كار ادارى، «تعالى انديشه ى اسلامى را روشن ساخت.»

همكاران حكيمى در آن مؤسسه ها، او را يك روحانى بى عمامه مى دانستند كه

بر نمى تابد كتابى منتشر شود و كلمه اى خلاف دين در آن باشد. به گفته ى يكى از همكاران او در انتشارات فرانكلين: «محمدرضا حكيمى همه ى دانش و تجربه ى خود را معطوف به اين مى كرد كه هيچ اصلى از اصول اسلام نقض نشود و نكته اى خلاف واقع در نوشته نباشد.»

در خود ذكر است كه تدريس استاد حكيمى در دانشگاه تهران، در دوره ى دكتراى ادبيات، از سال 1355 تا 1357، و بنا به دعوات دكتر عبدالحسين زرين كوب بود. در آغاز در حدود سى نفر در اين دوره ثبت نام كردند؛ اما ديرى نگذشت كه بيش از سيصد نفر در كلاسهاى استاد حضور مى يافتند. وى براى نخستين بار به جاى متونى چون تاريخ ابن خلكان، كه رايج بود، نهج البلاغه را متن درسى قرار داد. استقبال دانشجويان از اين كلاس و مرعوبيت ساواك از اين ازدحام، منجر بدان شد كه با دخالت پليس و ساواك، تعطيل شود.

همچنين گفتنى است كه استاد حكيمى، در پى هجرت تكليفى از حوزه ى علميه ى مشهد، به جرم فعاليت عليه رژيم شاه، در سال 1345، چند بار در وى و مرند و سلماس و اروميه بازداشت و زندانى شد. وى آخرين بار در سال 1357 دستگير و در كميته ى تهران زندانى گرديد.

در آثار حكيمى، تا سال 1357 (پيروزى انقلاب اسلامى ايران)، بيشتر از قيام و پيكار سخن رفته و از موضوعات ديگرى هم كه سخن گفته شده، قيام و پيكار نتيجه گيرى و بدان دعوت شده است. (از جمله رجوع شود به: فرياد روزها، سرود جهشها، بيدارگران اقاليم قبله و امام در عينيت جامعه.) آهنگ و جهت كلى كتابهاى او، تا آن تاريخ، «قيام»

است و گفته ها و نوشته هاى ديگر مقدمه و زمينه و براى آن است. اما از سال 1357 بدين سو، آهنگ و جهت كتابهاى حكيمى تغيير كرد و به «قسط» تبديل شد. (از جمله رجوع شود به: كلام جاودانه، قيام جاودانه، جامعه سازى قرآنى و الحياة (بويژه جلد سوم تا ششم).) وى از آن هنگام همواره از قسط سخن گفته و سخنهاى ديگر را همچون مقدمه ى آن قرار داده و، در واقع، قسط را ترجيع بند سخنان خود ساخته است. بنابراين چكيده ى همه ى نوشته هاى حكيمى و آهنگ و پيام آن، در يك عبارت، عبارت است از: «قيام به قسط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

حكيمي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حكيمي در سال 1323ه.ش در تهران متولد شد و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي ومتوسطه، براي تحصيل دررشته زبان انگليسي وارد دانشگاه تربيت معلم شد و پس از مدتي تدريس در مدارس، براي ادامه تحصيل دررشته تعليم و تربيت به انگلستان رفت و پس از دريافت درجه فوق ليسانس و بازگشت به ايران، به تدريس در مراكز تربيت معلم پرداخت. وي اكنون (1383ه.ش) بازنشسته است و به كار مورد علاقه خود كه همان تحقيق و تاليف درزمينه ادبيات معاصر انقلابي ايران و تاريخ تمدن است، مي پردازد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات ديني و معاصر

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمود حكيمي در شهريور ماه سال 1323ه.ش در محله ميدان خراسان درتهران در خانوده اي مذهبي متولد شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود حكيمي پس از طي تحصيلات متوسطه موفق به دريافت مدرك كارشناسي زبان انگليسي از دانشگاه تربيت معلم شد. وي پس از و مدتي

تدريس در مدارس تهران، به انگلستان رفت و پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد، به تدريس در مراكز تربيت معلم مشغول شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمود حكيمي از روزگار تحصيل به ادبيات فارسي و تاريخ تمدن علاقه داشت و با اين گرايش به مطالعه آزاد مي پرداخت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود حكيمي سالها در مدارس تهران به عنوان معلم زبان انگليسي ، و پس از بازگشت از انگلستان به عنوان مدرس تعليم و تربيت درمراكز تربيت معلم به تدريش اشتغال داشته و اكنون نيز مدتي است بازنشسته شده و به تحقيق و تاليف مي پردازد.

فعاليتهاي آموزشي : محمود حكيمي سالها تدريس زبان انگليسي مدارس تهران را به عهده داشته، و پس از بازگشت ازانگلستان نيز استاد تعليم و تربيت دردانشگاههاي تربيت معلم بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه، تحقيق و تاليف و سرودن اشعاري با مضمون ادبيات معاصر و انقلابي ايران و تاليف كتبي پيرامون تاريخ تمدن از كارهاي روزمره محمود حكيمي است.

آرا و گرايشهاي خاص : محمود حكيمي در آثار ادبي خود مدافع ادبيات انقلاب ايران است و نيز در تاريخ تمدن به اخلاق گرايي و اصنافي چون صوفيان و پهلوانان توجه خاصي دارد.

جوائز و نشانها : فرهنگسراي نوجوانان درمنطقه 18 شهرداري تهران كتابخانه اي رابه نام محمود حكيمي نام گذاري كرده است كه در سال 1382 ه.ش توسط شخص محمود حكيمي افتتاح شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ تمدن جهان باستان يا داستان زندگي انسان

ويژگي اثر : مجموعه اي است 21جلدي كه اولين جلد آن در سال 1360ه.ش و

جلد بيست ويكم آن در 1382ه.ش منتشر شده است.

2 غرب بيمار

ويژگي اثر : غرب بيمار نخستين كتاب محمود حكيمي بود كه در سال 1351ه.ش منتشر شد.

3 مباني ادبيات ديني كودكان و نوجوانان

ويژگي اثر : اين كتاب آخرين و جديدترين اثر اوست كه با همكاري مهدي كاموس آن را به نگارش در آورده است.

4 همراه با عارفان ، عياران و جوانمردان

ويژگي اثر : كتابي است شامل شرح حالهاي بزرگان عرفان، عياران . جوانمرداني چون پورياي ولي و غلامرضا تختي.

حمادراويه، ابوالقاسم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(156/155 -95 ق)، مورخ، لغوى و شاعر. اصلش از ديلم بود. در عهد بنى اميه در كوفه مى زيست. وى در عصر خود، در روايت اشعار و اخبار و وقايع از مشاهير طراز اول بود. او بايد وليد بن يزيد و مهدى عباسى مجالست داشت و براى وليد اشعار نيكو مى سرود. او همچنين داراى حافظه اى قوى بود، به طورى كه روزى چندين قصيده از قصايد جاهلى را بدون آنكه كلمه اى از كلمات شعاى اسلام در آن باشد، براى خليفه مى خواند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302 -301 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 382 ،113/160 -142)، دايرةالمعارف فارسى (864/1)، روضات الجنات (237 -235 /3)، ريحانه (299 -298 /2)، سيرالنبلاء (158 -157 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (155 -154)، الكنى و الالقاب (270 -269 /3)، لسان الميزان (664 -662 /2)، لغت نامه (ذيل/ حماد بن شاپور)، معجم الادباء (266 -258 /10)، الوافى بالوفيات (142 -137 /13)، وفيات الاعيان (210 -206 /2).

حمدي، برهان الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، شاعر، محقق.

تولد: 24 ذيقعده سال 1323 ق. (1282)؛ سنندج.

درگذشت: 12 آذر 1366.

شيخ برهان الدين حمدى فرزند حاج شيخ عبدالمجيد عرفان پس از ختم قرآن و خواندن كتاب هاى اخلاقى، دينى و ادبى فارسى، مقدمات علوم (صرف و نحو) را نزد پدر فراگرفت و سپس در محضر اساتيدى چون ملا صادق منبرى، شيخ حبيب الله كاشترى (ادبيات عرب) و ملا عبدالعظيم مجتهد (علم حكمت و كلام) به تحصيل علوم پرداخت و سرانجام در سال 1312 به دريافت اجازه ى فتوا و اجتهاد و تدريس علوم اسلامى نايل گرديد (اين اجازه از طرف ملا محمد صادق نيرى صادر شد و دو استاد ديگرش ملا عبدالعظيم كاشترى و شيخ حبيب الله كاشترى آن را

تأييد كردند .) وى ابتدا در مسجد رشيد قلعه بيگى (نزديك بازار والى سنندج) به تدريس آموزش و پرورش درآمد و پس از سى و سه سال خدمت به سال 1348 بازنشسته شد. در اين مدت ايشان در دبيرستان ها و دانشسراها مدرس ادبيات فارسى و عربى بودند. مدتى نيز رياست دبيرستان شاهپور سنندج (شهيد قصرى فعلى) را كه در آن زمان تنها دبيرستان شش كلاسه سنندج بود بر عهده داشت. وى همچنين اصول كلامى چون مواقف قاضى عضدالدين ايجى و شرح مير سيد شريف جرجانى و بحث در تفسير جلالين و بيضاوى را تدريس مى كرد. بعدها قريب سه سال به رياست اداره ى اوقاف كردستان منصوب شد. پس از رسيدن به بازنشستگى به دعوت هيئت امناى دانشگاه رازى در دانشكده ى تربيت دبير سنندج به عنوان استاد فارسى برگزيده و مشغول گرديد. ايشان كتابخانه ى خود را كه شامل تعداد بسيارى از كتب نفيس خطى و چاپى بود به كتابخانه ى شهر سنندج واگذار نمايد. ترجمه ها و تأليفات ايشان به شرح زير هستند: ترجمه مشكوةالانوار امام محمد غزالى، ترجمه رسالة الطير ابن سينا شامل رسالات «فلسفه نماز» و كتاب مرآت الفلسفه در يك جلد به نام فلاسفه و خداشناسى؛ مرآت الفلسفه طنطاوى؛ ترجمه ى رساله ى حى بن يقضان ابن سينا؛ شيخ اشراق و ابن طفيل؛ ترجمه ى عقايد نسفى؛ ترجمه ى متسطاب الاربعين فى اصول الدين امام محمد غزالى. آثار چاپ نشده ى وى عبارتند از: ترجمه ى قصائد سه گانه: لاميه ى العرب شنفرى و لامية العجم طغرايى و لامية الكرد عرفان از: حاج شيخ عبدالحميد (پدر برهان الدين حمدى)؛ ترجمه ى قصيده ى «بانت سعاد كعب ابن زهير» و چند رساله ديگر.

شيخ برهان الدين حمدى روز دوشنبه

دوازدهم آذر 1366 به سبب بيمارى معده و روده و ضيق النفس جان سپرد.

جنازه ى وى در قبرستان تايله سنندج در جوار اقوامش دفن گرديده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حمزه ي اصفهاني، ابوعبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(360/350 -270 ق)، مورخ و اديب. در اصفهان تولد يافت. مدتى در طلب علم سفر كرد و اكثر ايام عمر را در زادگاهش گذراند. اگرچه، غالبا به عنوان يك مورخ مشهور نام برده مى شود اما، وى بيشتر به ادب و لغت توجه داشته است. مشهورترين اثر وى «سنى ملوك الارض و الانبياء» است، كه نمايانگر تفكر شعوبى نويسنده مى باشد. چه، نامهاى ايرانى را به صورت اصلى آن نگاشته است، حال آنكه اغلب مورخان آنها را معرب كرده اند. ديگر آثار وى: «التنبيه على حدوث التصحيف»؛ «كبار البشر»؛ «الامثال»؛ «تاريخ اصفهان».[1]

اصفهانى، ابوعبداللَّه بن حسن (و. حدود 270- ف. حوالى 360 -350 ه.ق.) وى مؤلف كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء (سنى ملوك...)، كتاب التصحيف، كتاب كبار البشر و كتاب المثال است كه همه آنها در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (309/2)، اعيان الشيعه (240/6)، تاريخ ادبيات در ايران (643/1)، تاريخ در ايران (35 -34)، دايرةالمعارف فارسى (866/1)، الذريعه (265/17 ،288 -233 /3)، ريحانه (143/1)، سرآمدان فرهنگ (321/1)، فرهنگ ادبيات فارسى (185 ،117 -116)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (230)، كشف الظنون (1464 ،301 ،282 ،168)، لغت نامه (ذيل/ حمزه)، معجم الادباء (136 -94 /13)، معجم المولفين (78/4)، هديه العارفين (336/1)، يادداشتهاى قزوينى (163/4).

حميدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. پسنديده دين) ابوبكر بن عمر بن محمود بلخى قاضى و نويسنده معروف (ف. 599 ه.ق.). وى قاضى بلخ بود و شهرت او مخصوصا به وسيله تأليف «مقامات حميدى.» (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حميدي بلخي، حميدالدين عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 559 ق)، اديب و شاعر. در شهر بلخ مى زيست و در آنجا سمت قاضى القضاتى داشت و او بود كه به انورى بعد از داستان هجو بلخ و غوغاى عوام در آن شهر پناه داد. انورى قطعات و قصايدى در مدح قاضى حميدالدين گفت. قاضى حميدالدين شعر نيز مى سرود. از آثار وى: «مقامات حميدى» كه حميدالدين آن را به پيروى از مقامات بديع الزمان همدانى و ابوالقاسم حريرى و به تقليد از روش و مضامين آنها در بيست و چهار مقاله و خاتمه نگاشت؛ «وسيله العفاه الى اكفى الكفاه»؛ «حنين المستجير الى حضره المجيد»؛ «روضه الرضا فى مدح ابى الرضا»؛ «قدح المغنى فى مدح المعنى»؛ «الاستغاثه الى اخوان الثلثه»؛ «منيه الراجى فى جوهر التاجى»؛ «مثنوى سفرنامه ى مرو». مصحح دانشمند «فضائل بلخ» در تعليقات خود بر آن كتاب بعد از بحث مستوفى در باب نسب و خاندان قاضى حميدالدين مى نويسد: پس با در نظر گرفتن روايات سابق، بايد نام مولف «مقامات حميدى» را ابوبكر حميدالدين ابوبكر محمود بن عمر بن احمد بن محمد بن ابوذر محمودى دانست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (260 -957 /2)، تاريخ نظم و نثر (118)، تذكره الشعراء (96)، دايرةالمعارف فارسى (867/1)، الذريعه (9/22)، ريحانه (81 -80 /2)، سبك شناسى (329 -328 /2)، سرآمدان فرهنگ (322 -321 /1)، فرهنگ سخنوران (279)، فضائل بلخ (تعليقات، 403 -394)، كارنامه ى بزرگان (153)، الكامل (90/9)،

كشف الظنون (1786)، گنج و گنجينه (200 -195)، لباب الالباب (200 -198 /1)، لغت نامه (ذيل/ حميدالدين محمودى)، مولفين كتب چاپى (648/5)، مجمع الفصحا (595 -573 /1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 559)، مقامات حميدى (مقدمه)، هفت اقليم (67 -64 /2)، يادگار (س 1 ش 7، ص 25).

حميدي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاههاى شيراز، تهران و مشهد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات، تاريخ، جغرافيا، شعر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 48، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى و تحقيق.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حميديان، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حويزي، خلف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1074 ق)، متكلم، محدث، اديب و شاعر امامى. معروف به سيد خلف. وى از معاصران شيخ بهايى و ميرزا محمد استرآبادى بود و والى حويزه، حويزى مردى زاهدپيشه و در انجام فرائض و نوافل بر خود سخت گير بود. در نجف دفن شد. از آثار وى: «الاثنى عشريه فى الصلوه»؛ «برهان الشيعه»، در امامت؛ «الحق المبين»، در منطق؛ «البلاغ المبين»، در احاديث قدسى؛ «الحجه البالغه»، در كلام؛ «سفينه النجاه»؛ «الموده فى القربى»؛ «النهج القويم»، در كلمات اميرالمومنين على (ع)، «حق اليقين»، در كلام؛ دو «ديوان» به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (334 -330 /6)، الذريعه (168/21 ،300/9 ،40/7 ،258/6)، روضات الجنات (704 -699 /3)، ريحانه (89 -78 /2)، فرهنگ سخنوران (280)، معجم المولفين (105/4).

حويزي، عبد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1053 ق)، اديب و شاعر. نزد حكام بصره تقرب داشت و تا آخر عمر در كنف حمايت آنها زندگى كرد. وى مدتى نزد شيخ بهايى تلمذ كرد. از آثارش: «ديوان» شعر، به سه زبان تركى، فارسى و عربى؛ «قطر الغمام»؛ «حاشيه تفسير بيضاوى»؛ «المعول فى شرح شواهد المطول»؛ «مناهج الصواب فى علم الاعراب»؛ «رساله فى الرمل»؛ «كتاب فى الحكمه»؛ «كلام الملوك ملوك الكلام»؛ «كتاب فى العروض»؛ «كتاب فى نحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (156/4)، ايضاح المكنون (499/1)، الذريعه (242/23 ،238/20 ،250/11 ،690/9 ،189/6)، روضات الجنات (211 -210 /4)، ريحانه (90 -89 /2)، معجم المولفين (266/5)، هديه العارفين (586/1).

حويزي، عبدالعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1065 ق)، فقيه، محدث، مفسر، اديب و شاعر امامى. معروف به عبدالعلى عروسى. در حويزه متولد شد و در شيراز ساكن. وى استاد سيد نعمت اللَّه جزايرى و معاصر شيخ حر، عاملى و علامه مجلسى است. از آثار وى: شرح «لاميه العجم» طغرايى؛ «نورالثقلين»، تفسيرى روايى از قرآن، در چهار مجلد؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (366 -365 /24 ،690/9)، روضات الجنات (27 -25 /5)، ريحانه (124/4 ،89/2)، فوائد الرضويه (237)، معجم المولفين (265/5).

حويزي، فرج اللَّه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1100 -1031 ق)، متكلم، مفسر، اديب، شاعر و مورخ امامى. از مردم حويزه خوزستان بود و معاصر با شيخ حر عاملى. وى در بيشتر علوم روزگار خويش دست داشت و تاليفاتش دامنه ى گسترده اى داشت. اكثر رجال نويسان او را به داشتن فضل ستوده اند. از آثار وى: «ايجاز المقال فى معرفه الرجال» درباره ى رجال، در دو مجلد؛ «تذكره العنوان» كه به پيروى «عنوان الشرف» شرف الدين اسماعيل يمنى است، در نحو و منطق و عروض؛ «التفسير»؛ «الغايه»، در منطق و كلام؛ «الصفوه»، در اصول؛ شرح «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ «المناسك الشاهورديه»، در فقه؛ «ديوان» شعر؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهايى؛ «تاريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341/5)، اعيان الشيعه (395/8)، ايضاح المكنون (499 ،275 /1)، الذريعه (276/22 ،818/9 ،487/2)، روضات الجنات (341 -399 /6)، رياض العلماء (337/4)، ريحانه (94/2)، فوائد الرضويه (349)، لغت نامه (ذيل/ فرج اللَّه)، معجم المولفين (59/8)،هديه العارفين (816/1).

حيرت بخارايي، محمد اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1254 ق)، مترجم و شاعر، متخلص به حيرت. وى مترجم معروف «تاريخ ايران»، تاليف سر جان ملكم، از انگيسى به فارسى است. حيرت در بمبئى وفات يافت و در قبرستان ايرانيان آن شهر دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (131/1).

خاتون آبادي، محمد صالح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير عبدالواسع. عالم فاضل جليل القدر و عظيم المنزلة.

از سلسله ى سادات خاتون آباى، و خود داماد ملا محمد باقر مجلسى، و از شاگردان علامه ى مجلسى و ملا ميرزاى شيروانى بوده، و پس از فوت علامه مجلسى، شيخ الاسلام اصفهان، و سپس امام جمعه ى اصفهان گرديد، و مقام امام جمعگى اصفهان از آن تاريخ تاكنون در اولاد او باقى است.

و موقعى كه فتح على شاه قاجار مسجد شاه طهران را ساخت يكى از اولاد او را به طهران برده، مقام امام جمعگى آنجا را به او مفوض داشت، كه تاكنون در اولاد اوست.

كتب زيادى تأليف فرموده، از آن جمله است: 1 - احوال ملائكه 2 - اسرار الصلاة 3 - اصول العقايد 4 - اسماء علماى سنى كه شيعه شده اند 5 - ايمان و كفر 6 - انوار المشرقة 7 - تفسير سوره ى اخلاص 8 - تفسير سوره ى فاتحه 9 - تحفة الصالحين 10 - تقويم الشرعى 11 - تقويم المؤمنين 12 - التهليلية، در حكم تهليل آخر اقامه 13 - تكمله ى مرآة العقول 14 - الجامع فى اصول العقائد - جامع العقايد، شايد همان شماره قبل باشد 15 - حدائق المقربين، در احوال ملائكه و غيره (فهرست مفصل اين كتاب در فهرست كتب خطى كتابخانه هاى اصفهان به شماره ى 25 مذكور است) 16 - ذريعة النجاح، در اعمال سال 17 - رساله

در عصمت ائمه عليهم السلام 18 - رساله در ثبوت هلال در اول رمضان و شوال - رساله در حكم اخلاق 21 - شرح بر من لايحضر 22 - شرح استبصار 23 - شرح حديث «الهلال اذا طلب فى الشرق» از تهذيب شيخ 24 - منهج الشيعة 25 - خلف الوعد از مسائل فرعيه؛ و غيره.

فوت صاحب عنوان را در ماه صفر سال 1116 [يا 1126] نوشته اند، و قبرش در نجف در ايوان علما مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتوني بجلي، ابوطاهر حسين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 532 ق)، شاعر، كاتب. ملقب به موفق الدين، موفق الدوله، معين الملك و معين الدين. وى از بزرگان دولت سلجوقى بود. سبب شهرت او به خاتونى، ظاهرا از آن رو است كه چندى متصدى امور و مستوفى گوهر خاتون، همسر محمد بن ملكشاه سلجوقى بود. از دوران كودكى و نوجوانى او اطلاعى در دست نيست. بنابراين، مى توان گفت كه ابوطاهر از ابتداى كار خود تا پايان عمر در دربار سلجوقى خدمت كرد و به كار دبيرى و خدمت ديوانى مشغول بود. در شهر ساوه كتابخانه اى بزرگ به ابوطاهر منسوب بود، وى كتابخانه ى ارزشمند خود را وقف جامع ساوه كرد. اين كتابخانه ى معتبر احتمالا در حمله ى مغول از ميان رفت. ابوطاهر نزد بزرگانى چون ابومظفر، محمد ابيوردى و ناصح الدين ابوبكر احمد ارجانى تحصيل كرد. اديبان و شاعران آن روزگار كه، او را مدح گفته اند، از او با عنوان استاد الموفق ياد كرده كه از وى «ديوانى» بر جاى نمانده است، ولى در تذكره ها و برخى از كتابهاى ادب، لغت و تاريخ، ابياتى از او نقل شده و صاحب «الذريعه» به نقل

از «آثار البلاد» قزوينى، «ديوانى» را به وى نسبت داده است. برخى از اشعار فارسى ابوطاهر خاتونى را عمادالدين كاتب به عربى ترجمه كرد. دولتشاه سمرقندى در «تذكرة الشعراء» از دو كتاب او نام مى برد. يكى كتاب «مناقب الشعراء»، كه در احوال شاعران پارسى گو است؛ ديگرى «تاريخ آل سلجوق» كه به ذكر احوال سلاطين و امراى اين سلسله اختصاص داشته و متضمن مشاهدات شخصى ابوطاهر بوده، و از آثار ديگر وى «شكارنامه ى ملكشاه» كه مؤلف «راحة الصدور» آن را به خط مؤلف ديده است. آنچه به نام ابوطاهر باقى است رساله كوتاهى است به زبان عربى با عنوان «تنزير الوزير الزير الخنزير»، در لعن و ذكر مثاب نصيرالملك وزير سلطان محمد بن ملكشاه. در بعضى از تذكره ها و برخى تواريخ اسم او را اصم يا معين الدين اصم گفته اند، و چنين برمى آيد كه شهرت او به اصم به سبب سنگينى گوشش بود، و ظاهرا در دوره سلطنت سنجر يعنى در اواخر عمر به اين نام معروف شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (89 -87)، دايرة المعارف فارسى (32 /1)، الذريعه (277 /9)، سخن و سخنوران (517 -515)، كشف الظنون (1842)، لغت نامه (ذيل/ ابوطاهر خاتونى)، مجمع الفصحا (142 ،141 /1)، المعجم فى معايير اشعار العجم (286 -122)، يادگار (س 4، ش 5، ص 18 -7).

خارزنجي نيشابوري، ابوحامد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 348 ق)، اديب و لغوى. در خارزنج نيشابور متولد شد و از امامان بى همال ادب خراسان در روزگار خود بود. به بغداد سفر كرد و توانايى او در علم لغت مورد تحسين علماى آن سامان قرار گرفت. از آثارش: «كتاب التفصله»؛ تفسير ابيات «ادب الكاتب»؛

«تكمله العين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (200/1)، روضات الجنات (230 -229 /1)، ريحانه (107 -106 /2)، كشف الظنون (1443 ،48)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (208 -203 /4)، معجم المولفين (85/2)، هديه العارفين (63/1).

خازن اصفهاني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، شاعر و منشى. در نوجوانى كتابدار صاحب بن عباد بود. به عللى چند ترك خدمت صاحب كرد و به سفر در بلاد عراق، شام و حجاز پرداخت تا به اصفهان بازگشت و با وساطت استاد ابوالعباس، بار ديگر به خدمت صاحب رسيد. وى با ابوبكر خوارزمى مراسله داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (257/7)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد خازن).

خاقاني، سلمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق.

تولد: 1332 ق، سوق الشيوخ (از شهرهاى ناصريه عراق).

درگذشت: 24 بهمن 1366، قم.

آيت الله شيخ سلمان خاقانى، فرزند شيخ عبدالحسين آل خاقانى، پس از طى دوران كودكى در زادگاه خود در سال 1345 ق. جهت تحصيل به نجف اشرف هجرت نمود و در حوزه ى آن شهر تحصيلات خود را شروع كرد. نخست درسهاى مقدماتى نظير صرف و نحو منطق، معانى و بيان و سطوح اصول را نزد برادر بزرگ خود شيخ عبدالمنعم خاقانى فراگرفت. سپس مراحل عاليه ى تحصيلات خود را آغاز نمود و از محضر اساتيدى چون آيت الله محمدحسين اصفهانى، آيت الله محمدجواد بلاغى، آيت الله محمدعلى كاظمينى، آيت الله باقر زنجانى و آيت الله سيد ابوالقاسم خويى استفاده نمود.

آيت الله خاقانى فعاليت هاى فرهنگى- ادبى خود را از سنين جوانى آغاز كرد. در آغاز اين فعاليت ها از حركت هايى مانند تأسيس انجمن «منتدى النشر) و انجمن «رابطة الادبيه» و بالاخره «كليه الفقه» و تأسيس مجله هاى اجتماعى، سياسى و ادبى مانند «البيان» «النجف» و غيره بود كه توسط افرادى مانند سيد هبةالدين شهرستانى و شيخ محمدرضا مظفر و ديگر نويسندگان و متفكران آن روز نجف تشكيل شده بود. آيت الله خاقانى در بسيارى از اين امور شركت مى جست.

هنگامى كه آيت الله امين عاملى حركت اصلاح طلبانه خود را براى

تنزيه عزادارى ها و مجالس سوگوارى اباعبدالله الحسين (ع) از شوائب وارده و زوائد منافى با شرع و دين اعلان نمود، ايشان به همراه دوستان خود به دفاع از اين حركت پرداخت.

آيت الله خاقانى در سال 1375 ق. پس از درگذشت پدرش كه از علما و ائمه ى جماعت خرمشهر بود در اين شهر سكونت گزيد و نزديك به سى سال به ارشاد و هدايت مردم و دستگيرى از مستمندان پرداخت. شهرت و آوازه او از ايران به عراق به شيخ نشين هاى خليج فارس رسيد و در آنجا نيز مريدانى داشت.

آيت الله خاقانى در طرفدارى از وحدت اسلامى كوشا بود و فعاليت هايى در اين زمينه از سخنرانى و پشتيبانى و فعاليت هايى در اين زمينه از سخنرانى و پشتيبانى از دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه در قاهره انجام داد. ليكن در عين حال از مدافعان تشيع و مذهب اهل بيت (ع) بود و همواره با قلم خود از اين مكتب دفاع نمود.

كتاب هايى كه از ايشان بر جاى مانده عبارتند از: طريق المعرفة، در اعتقادات كه مكررا در عراق و بيروت به چاپ رسيده است، مع الخطوط العريضة لمحب الدين الخطيب؛ بين الحق و الباطل؛ السنة و الشيعه فى الميزان كتابى در رد گفته هاى احسان ظهيرالهى؛ ديوان شعر (گفته مى شود اين كتاب در جربان دفاع مقدس از ميان رفت).

خانه ى وى در اين خرمشهر قرار داشت. در روزهايى كه اين شهر مورد تجاوز عراق قرار گرفت، خانه او پناهگاه آورگان بود. در آن روزها مردم را به مقاومت دعوت مى نمود ليكن بعدها كه خانه ى او هدف مستقيم توپ ها و خمپاره هاى عراق قرار گرفت مجبور به ترك ديار گشته و چندى در اهواز و سپس در قم مستقر

شد. در گيراگير جنگ نه تنها خانه ى او را غارت شد بلكه اموال مسجد او را نيز به تاراج بردند. قسمتى از كتابخانه ى نفيس او به يغما رفت و در بصره به حراج گذاشتند و قسمت ديگر آن، مدت ها در زير خاك ها مدفون بود و پس از آزادى خرمشهر به قم منتقل گشت. در اين جريان قسمتى از دست نوشته ى او از جمله ديوان اشعارش از ميان رفت.

آيت الله خاقانى به عربى شعر مى سرود، به ويژه در مدح پيامبر (ص) يا معصومين (ع).

آيت الله پس از هفتاد و شش سال زندگى، بالاخره در شب بيست و چهارم بهمن 1366 (برابر با بيست و پنجم رجب 1408 ق.) درگذشت و پس از مراسم تشييع، در يكى از حجره هاى صحن اتابكى حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خانلربندپيي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1250 ق)، منشى و خطاط. وى منشى الممالك شاه قاجار بود و نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (174/1).

خاوري شيرازي، فضل اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به خاورى. در شيراز به دنيا آمد. بعد از كسب كمالات نديم فرمانرواى فارس شد. پس از چندى به تهران آمد و به دربار فتحعلى شاه راه يافت و عهده دار مشاغلى چند شد. خاورى طبعى روان داشت و انواع شعر بخصوص قصيده و غزل را نيكو مى سرود. آثار وى: «ديوان» اشعار؛ «ذوالقرنين يا تاريخ صاحبقرانى»، در تاريخ قاجار؛ منظومه «يوسف و زليخا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (543 -535 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (420 -414 /2)، الذريعه (45 -44 /10 ،288/9)، روضه الصفا (129 -128 /10)، سفينه المحمود (563 -557 /2)، شرح حال رجال (178/6)، طرائق الحقائق (331 -330 /3)، فارسنامه ى ناصرى (246 -945 /2)، مجمع الفصحا (289 -285 /4)، مصطبه ى خراب (55)، نشريه ى دانشكده ى تبريز (س 16، ص 260 -257)، نگارستان دارا (80 -78).

خائفي، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز خائفي در سال 1315 ه.ش در شيراز از مادر زاده شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و براي ادامة تحصيل وارد دانشكده ي ادبيات همان شهر گرديد . و به دريافت ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي، و به تدريس در دبيرستان هاي شيراز اشتغال ورزيد . سپس عازم تهران گرديد و دوره ي فوق ليسانس را در علوم اجتماعي گذرانيد و به سمت مسئول تبليغات و انتشارات كميته ي پيكار با بي سوادي منصوب شد . خائفي از آن پس در وزارت فرهنگ و هنربه خدمت پرداخت و يك چند رياست كتابخانه ي ملي فارس را عهده دار بود و اكنون ضمن تدريس در دانشگاه هاي آزاد و پيام

نور شيراز و چند شهر استان فارس ، سرپرست مركز حافظ شناسي در آرامگاه حافظ نيز مي باشد . پرويز خائفي كار شعر و شاعري را از دوران دبيرستان آغاز كرد و از سال 1329 ه.ش با مطبوعات نيز همكاري نمود .گروه : علوم انسانيرشته : علوم اجتماعيوالدين و انساب : پرويز خائفي نوه ميرزا اسماعيل خائف ،شاعر معروف و عالم متبحر شيراز ،كه فلسفه ملاصدرا را تدريس مي كرد و هم صاحب ديوان شعر بود.وي با شوريده شيرازي معاصر بود ه و هر دو از نعمت بينايي محروم بوده اند .تحصيلات رسمي و حرفه اي : پرويز خائفي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيل وارد دانشكده ادبيات همان شهر گرديد و پس ازدريافت ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي توفيق يافت ، به تدريس در دبيرستانها شيراز اشتغال ورزيد ،آنگاه عازم تهران گرديد و دوره فوق ليسانس را در علوم اجتماعي گذرانيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : پرويز خائفي كار شعر و شاعري را از دوران دبيرستان آغاز كرد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پرويز خائفي پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد ، مسئول تبليغات و انتشارات كميته پيكار با بي سوادي گرديد . خائفي از آن پس در وزارت فرهنگ وهنر انتقال يافت و يك چند نيز رياست كتابخانه ملي فارس را عهده دار بود واكنون سرپرست مركز حافظ شناسي در آرامگاه حافظ نيزمي باشد .فعاليتهاي آموزشي : پرويز خائفي پس از اخذ ليسانس ادبيات فارسي ، به تدريس در دبيرستان هاي شيراز به تدريس پرداخت .بعدها وي در دانشگاه هاي آزاد ، پيام

نور شيراز و چند شهرستان استان فارس پرداخت .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پرويز خائفي از سال 1329 ه.ش با مطبوعات نيز همكاري نمود و آثار منظوم و مقالاتش همواره در روزنامه و مجله هاي كشور به چاپ رسيده است .آثار : از لحظه تا يقين (شعر) ، اين خاك طربناك (شعر) ، باز آسمان آبي است (شعر) ، بازگشت يادنامه ميرزا ي كاظمي ، پند سعدي ، حافظ در اوج ، حصار(شعر) ، مقا له ها و مقابله ها ، نگاهي به غزل حافظ

خجسته ي كاشاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به خجسته. معروف به نديم باشى. وى دبيرى نيكو خط و خوش اخلاق بود. نزد عموى خويش، ابوالقاسم خان، فروع قواعد و قوانين ادبى و عربى را فراگرفت. خجسته در سرودن شعر مايل به شيوه ى منوچهرى بود و اغلب قصايد و مسمط او را به نيكويى پاسخ گفته است. از آثار وى: «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (1180 ،290 /9)، شرح حال رجال (189 -188 /6)، لغت نامه (ذيل/ خجسته ى كاشانى)، المآثر و الآثار (202)، مجمع الفصحا (279 -248 /4).

خجندي، صدرالدين، عبداللطيف

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 523 ق)، شاعر و اديب. وى از خانواده ى خجنديان اصفهان است كه در آن شهر صاحب رياست بوده اند. صدرالدين از بزرگان زمان خويش بود كه علاوه بر منصب صدارت او را شعرى بود مطبوع و در تازى و پارسى و نظم و نثر قدرت او كامل. وى به دست اسماعيليه كشته شد و اشعارى از او در تذكره «لباب الالباب» نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :لباب الالباب (404 ،316 -315 /1)، لغت نامه (ذيل/ خجندى).

خديوجم، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، محقق.

تولد: 1306، مشهد.

درگذشت: 25 مهر 1365، مشهد.

سيد حسين خديوجم، فرزند سيد على (از مردم اشكذر يزد) يزدى الاصل، پس از گذراندن دوره ى ابتدايى و متوسطه در سال 1330 موفق به اخذ ديپلم ادبى و در سال 1338 ليسانس خود را در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد گرفت و از دانشگاه سن ژوزف بيروت در رشته ى ادبيات عرب به اخذ درجه دكترى نايل گرديد.

وى مدت ها در دبيرستان هاى شهر زادگاهش به تدريس اشتغال داشت. سپس به تهران منتقل گرديد و در پژوهشكده ى فرهنگ ايران به تدريس پرداخت. پس از آن به عنوان محقق در كتابخانه ى ملى و بنياد فرهنگ مشغول به كار شد. مدتى نيز رايزن فرهنگى ايران در افغانستان بود.

سيد حسين خديوجم سال هايى از عمر خود را به تحقيق و مطالعه در كتابخانه هاى مختلف دنيا، به ويژه كشورهاى عربى گذراند.

از استاد خديوجم بيش از سى جلد كتاب در زمينه تحقيق و تصحيح و ترجمه به جا مانده است. وى از محققان آثار غزالى در ايران بود و مهمترين اثرش در اينباره تصحيح و ترجمه ى احياء علوم الدين غزالى است در هشت

جلد كه براى آن پانزده سال عمر صرف نمود.

از آثار اوست: تصحيح كيمياى سعادت (در دو جلد)؛ جواهر القرآن و وجد و سماع (از امام محمد غزالى)؛ تصحيح حقايق الاخبار ناصرى (تأليف محمد جعفر خورموجى)؛ احياء علوم الدين غزالى (ترجمه مؤيدالدين محمد خوارزمى، در هشت مجلد، 1359 -1351)؛ ترجمه احصاء العلوم (ابونصر فارابى، 1348)؛ ترجمه آن روزها (ترجمه كتاب الايام اثر طه حسين، 1348)؛ عقايد فلسفى ابوالعلاء فيلسوف معره (از عمر فروخ، 1342)؛ هم آهنگى مردم (از احمد بن ابى يعقوب اسحاق يعقوبى، 1343)؛ استخراج آب هاى پنهانى (از ابوبكر محمد بن الحسن الحاسب الكرجى، 1345)؛ روز مادر (با همكارى مهستى بحرينى، 1342)، گفت و شنودى فلسفى در زندان ابوالعلاء معرى (از طه حسين، 1344)؛ كوشش در چاپ كتاب روضه خلد (از مجدالدين خوافى و به تصحيح مهدى فرخ، 1345)؛ كتاب از نظر شاعران و نويسندگان (1345)؛ روش صحيح نسخه هاى خطى (از صلاح الدين المنجد، 1356)؛ مفاتيح العلوم (از ابوعبدالله محمد بن يوسف كاتب خوارزمى، 1346)؛ جبر و مقابله (از محمد بن موسى خوارزمى 1348)؛ مسير طالبى يا سفرنامه ى ابوطالب خان اصفهانى (1352)؛ معجم شاهنامه (تأليف محمد بن الرضا بن محمد العلوى الطوسى، 1353)؛ واژه نامه ى حافظ (1359)؛ وى همچنين در چاپ كتاب هفتاد سالگى فرخ در سال 1344 با مجتبى مينوى همكارى داشت.

خدمت مطبوعات را از سال 1340 آغاز كرد و با نشريه هاى «سخن»، «نگين» و «راهنماى كتاب» همكارى داشت. به عربى، انگلسى و تا حدودى فرانسوى نيز آشنا بود و به بيشتر كشورهاى اروپايى و عربى و شمال آفريقا سفر كرد.

حسين خديوجم در مشهد درگذشت و پيكرش در كنار بقعه اى كه مشهور به گور غزالى است

به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خراساني، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم، اديب، نوازنده و دانشمند. معروف به مدرس كبير. از دانشمندان بنام اصفهان بود و شاگردان و مريدان زيادى داشت. بنا به قول گوبينو وزير مختار فرانسه در ايران در كتاب «سه سال در آسيا»، وى در موسيقى خيلى ورزيده بود و تار را خيلى خوب مى نواخت. ولى به جهت حرمت موسيقى هنر را مكتوم مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (385/1)، سرگذشت موسيقى (19/1)، شرح حال رجال (238/2) المآثر و الآثار (183).

خراساني، عبدالكافي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، كاتب. وى اهل خراسان بود و چنان كه در مطاوى كتاب «اسكندر نامه» برمى آيد، اين كتاب را وى از روى چند نسخه استنساخ كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (729)، سبك شناسى (131 -128 / 2).

خرده فروش كاشاني، مقصود، مولانا مقصود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 987 / 983 ق)، شاعر و اديب. اهل كاشان بود و به شغل خرده فروشى اشتغال داشت. اما در «تاريخ نظم و نثر» و تذكره ى «روز روشن» وى به قريه خرده كاشان نسبت داده شده است. او برادر باقر خرده فروش غزلسرا است. در علم سياق دست داشت و شاگرد مير حيدر معمايى و مير غياث الدين منصور دشتكى بود. به آورده ى صاحب تذكره ى «روز روشن» با مير غياث الدين منصور به حج و زيارت مشرف شد. مقصود كاشانى با ملا محتشم كاشانى همعصر بود و اين دو قصايدى در هجو يكديگر سروده اند. او سرانجام در خانه اش در يزد به دست دزدان به قتل رسيد. صاحب «الذريعه» مقصود كاشانى خرده فروش و مقصود كاشانى متبحر در علم سياق را يكى نمى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (516)، تحفه سامى (268 -267)، تذكره ى روز روشن (759 -758)، الذريعه (1090/ 9)، فرهنگ سخنوران (870 -869)، لغت نامه (ذيل/ مقصود كاشانى)، مجمع الخواص (214 -213)، هفت اقليم (478 -477/ 2).

خرمشاهي، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاءالدين خرمشاهي، متولد 1324، قزوين

- انصراف از رشته پزشكي دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) 1342

- اخذ مدرك ليسانس ادبيات از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران 1347

- دكتراي كتابداري از دانشگاه تهران

- نويسنده بيش از 50 كتاب و هزار مقاله

- سردبير نشريه فرهنگ از 1366 الي1370

- تأليف بيش از 12 جلد كتاب درباره حافظ و حافظ شناسي

- ترجمه قرآن كريم با 4 هزار يادداشت در ذيل صفحات و واژه نامه اي با 12 هزار لغت

- تأليف فرهنگ شش جلدي انگليسي - فارسي «واژه پژوهي»

- برخي از تأليفات

او عبارتند از: هنري ميلر (ترجمه)، شيطان در بهشت (ترجمه)، علم در تاريخ (ترجمه)، هابيل و چند داستان ديگر (ترجمه)، عرفان و فلسفه (ترجمه)، علم و دين (ترجمه)، تاريخ فلسفه (ترجمه)، كتيبه اي بر باد، پوزيتيويسم منطقي، ذهن و زبان حافظ، فرهنگ موضوعي قرآن مجيد، حافظ نامه، چهارده روايت، سيربي سلوك، دايرهٔ المعارف تشيع.

تعبيري را درباره بهاءالدين خرمشاهي بپذيريم كه مي گويد: «خرمشاهي در ميان نسلي كه در سالهاي دهه بيست متولد شدند، در سالهاي دهه چهل به دانشگاه رفتند و در دهه پنجاه به كار تأليف و تحقيق و ترجمه پرداختند، بي شك بي نظيرترين و برجسته ترين چهره شناخته شده است. كارنامه پر بار و پربرگ او شگفت انگيز است. بيش از 50 كتاب و هزار مقاله زاييده پويش و پژوهش بي وقفه و عاشقانه اوست. آن هم در زمانه اي كه كار تحقيق و تأليف با ناكامي و نابساماني بسيار همراه است. استادان دانشگاه جز به تدريس نمي پردازند و كمتر فرصت تحقيق و پژوهش دارند. محققان و نويسندگان ما هم آنچنان درگير گرفتاريهاي پيچيده مادي و گذران معاشند كه امكان پژوهش ندارند. در اين زمانه عسرت اگر هم نويسنده اي به پركاري و كثرت آثار شهره شده، كارش را نازل و قدرش را ناچيز مي دانند و شعار «كوچك زيباست» را سر مي دهند...» بسيارند نويسندگاني كه دقت و سرعت را در هم آميخته اند و هم كميت و هم كيفيت كارشان درخشان است. خرمشاهي در زمره همين نويسندگان است. آثارش گسترده سرشار از تنوع است، نكته ياب و باريك بين است، كوشا و كوشنده و جستجوگر است. لطف بيان

دارد و زبانش جذاب و شيرين و دلنشين است. پژوهشگر زبان و ادبيات فارسي است، شاعر و مترجم و مصحح و منتقد و ويراستار و دايرهٔ المعارف نويس است. و هر چند يكبار خود را «مؤلف و مترجمي پراكنده كار» ناميده، اما متفنن نيست. بي شك در دو حوزه تخصصي قرآن پژوهي و حافظ پژوهي كم نظير است. بهاءالدين خرمشاهي متولد فروردين 1324 قزوين است و در آستانه 60 سالگي مي گويد: «من به چند روايت و اختلاف در روز دوازدهم فروردين 1324 ديده به جهان گشودم. سالهاي ابتدايي عمر و تحصيلم را در دبستان رزبان و دو دبيرستان ديگر سپري كردم. رشته طبيعي خواندم. ولي همه عشقم به ادبيات فارسي و علوم قرآني و علوم اسلامي معطوف بوده و هست.» پدرش اولين معلم علم و ادب و شيوه زندگاني اوست. و اگر عربيتي آموخته باشد از فضل پدر بوده است. از نويسندگان و قرآن پژوهان معاصر و از ويراستاران دايرة المعارف حاضر. تفسير مورد بحث در يك مجلد به قطع بزرگ رحلى و شيوه ادبى دايرة المعارفى شامل تمام قرآن كريم است مؤلف پس از درج هر يك صفحه از مصحف شريف، در ستون مقابل ترجمه فارسى آن را آورده سپس كلمات مشكله و متشابه و غريب هر آيه و مفاهيم كليدى و مسائل و عبارات دشوار را ذيل آن توضيح مى دهد. اين ترجمه همراه با تفسير از سوى مؤسسات انتشاراتى نيلوفر و جامى به طبع رسيده و نزديك به انتشار است. در پ_ايان اين تفسير واژه نامه قرآنى - فارسى و چند مقاله در زمينه تاريخ قرآن و عدم تحريف آن و

مسائل ديگر قرآن پژوهى درج گرديده است. مؤلف از جمله محققين شيعه است كه چهار اثر در زمينه قرآن پژوهى و تفسير نگاشته است كه سه دي_گ_ر آن ع_ب_ارت_ن_د از: 1) فرهنگ موضوعى قرآن مجيد در يك مجلد به زبان عربى و فارسى با همكارى استاد محقق توانا آقاى كامران فانى اين اثر شامل تدوين كلمات قرآن بر اساس موضوعى است. ش_ي_وه ساده مؤلفان در تنظيم كلمات و لغات قرآن، به ترتيب حرف اول كلمه بر اساس ابجدى يا دق_ي_ق_ت_ر بگوئيم ابتثى است - و نه بر رسم فرهنگهاى كهن عربى كه از روى ماده اصلى كلمات تنظيم يافته است. ل_ذا مبتديان و علماء و محققين يك سان بدون زحمت، خواسته خويش را در اندك زمان به دست مى آورند. اين اثر نزديك به هشت هزار مدخل از موضوعات قرآنى را با ذكر نام سوره و شماره آيه در برابر آنها دربردارد. طبع اول اين اثر در 1364 ش از سوى نشر فرهنگ معاصر (تهران), و طبع دوم آن در 1369 ش از سوى انتشارات الهدى صورت گرفته است. 2) ق_رآن پ_ژوهى : در يك مجلد به زبان فارسى، شامل هفتاد بحث و تحقيق قرآنى است كه توس ط نشر مشرق در تهران در 1372 ش طبع گرديده است. 3) ت_ف_سير و تفاسير جديد در يك مجلد به زبان فارسى (تهران، كيهان، 1364 ش) اين اثر توس ط عصام حسن به عربى ترجمه گرديده و در بيروت توسط انتشارات دارالروضة طبع و نشر گرديده است (1991/1411 ق). درباره پدرش مي گويد: «اولين معلم قرآني و عربي من پدرم بود. گاهي در ايام تحصيل در دانشگاه

بين من و پدرم نامه هاي عربي رد و بدل مي شد كه ايشان از اين كار بسيار به وجد مي آمدند. هر چند كه عربي هر دوي ما عجمي بود.» خرمشاهي در سال 1342 ايام دبيرستان را به پايان مي رساند و با شركت در اولين دوره كنكور رد مي شود. چرا؟ مي گويد: «من مي بايست امتحان ادبي مي دادم در حالي كه دانش آموز رشته طبيعي بودم. اما با خواندن كتابهاي ادبي در سال بعد موفق شدم در دانشگاه تهران و دانشگاه شيراز، در رشته ادبيات فارسي قبول شوم. در ضمن در حد فاصل ردي اول و قبولي دوم يك سال فاصله زماني وجود داشت كه من در همان خلال به دانشگاه ملي (آن روزگار) كه در همان سال تأسيس شده بود رفتم (1342). وجه تسميه ملي براي اين دانشگاه بيشتر به علت پرداخت شهريه اش بود. لاجرم پدرم از يكي از نزديكان وام گرفت تا من بتوانم وارد دانشكده پزشكي شوم و شهريه سنگين 5 هزار توماني اش را پرداخت نمايم. اما اين رشته دانشگاهي براي من چندان دوامي نداشت چرا كه من دلي درگير ادبيات و سري در سوداي عربيت داشتم و لاجرم از رشته پزشكي انصراف داده و سال بعد با قبولي در كنكور وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شدم.» او در دانشگاه تهران، نزد اساتيدي چون دكتر پرويز ناتل خانلري، دكتر ذبيح الله صفا، دكتر فره وشي، استاد پورداوود، استاد عبدالحميد بديع الزماني كردستاني، دكتر سيد صادق گوهرين، دكتر مهدي محقق، دكتر سيد جعفر شهيدي و... تلمذ مي كند. با اين همه خودش دكتر عبدالحميد بديع الزماني را

دومين معلم قرآني خود مي داند و مي گويد: «هر هفته در محضر و كلاس او سؤالاتي كه در حين قرائت قرآن برايم موضوعيت مي يافت مطرح مي كردم.» بهاءالدين خرمشاهي در سال 1347 از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران فارغ التحصيل مي شود و پس از گرفتن ليسانس ادبيات، رشته كتابداري را انتخاب مي كند و پس از آن به انجمن حكمت و فلسفه مي رود. از مهمترين علايق زندگي بهاءالدين خرمشاهي قرآن است و قرآن پژوهي. درباره اش مي گويد «اصلاً بدين صورت نيست كه هر كسي تحصيلكرده باشد بتواند قرآن را بفهمد و گاهي حتي از عهده روخواني قرآن نيز برنمي آيند تا چه رسد به فهم عبارات و تفسير قرآن، كه در حقيقت اين روند روخواني و فهم عبارات و تفسير مستلزم يك عمر جهد و ممارست و عشق و علاقه است كه عمري پنجاه ساله مي طلبد تا شخص از عهده آن برآيد. بنده شايد به تقريب حدود چهل سال از عمرم را صرف اين كار كرده ام و فعاليتهاي مستمري در حوزه قرآن پژوهي و حافظ پژوهي نمودم و با يك نگاه اجمالي در مي يابم كه حتي همين مدت طولاني نيز هنوز چندان كافي نيست و عمر بيشتري مي طلبد تا به فهم دقايق و رموزات قرآن و حافظ، توأمان، پي ببريم. و با آن كه ده كتاب قرآني و پانصد مقاله قرآن پژوهانه نوشته ام هنوز فكر مي كنم كه از آن آب و گل اوليه بيرون نيامده ام. از خداوند بزرگ مسألت دارم تا ما قرآن را مهجور نگيريم. چرا كه مهجور گرفتن قرآن چنين نيست كه

ما قرآن را نخوانيم يا كه كم بخوانيم، بلكه مهجوريت قرآن زماني آغاز مي شود كه به مفاد قرآن توجه نكنيم و در آن تدبر ننماييم.»

برخي از تأليفات او عبارتند از: هنري ميلر (ترجمه)، شيطان در بهشت (ترجمه)، علم در تاريخ (ترجمه)، هابيل و چند داستان ديگر (ترجمه)، عرفان و فلسفه (ترجمه)، علم و دين (ترجمه)، تاريخ فلسفه (ترجمه)، كتيبه اي بر باد، پوزيتيويسم منطقي، ذهن و زبان حافظ، فرهنگ موضوعي قرآن مجيد، حافظ نامه، چهارده روايت، سيربي سلوك، دايرهٔ المعارف تشيع.

خسروان، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد حسين خسروان در سال 1318 در سبزوار بدنيا آمد.از آنجايي كه براي ورود به مدرسه سنش به حد نساب نمي رسيد پدرش سن او را چند سال بزرگتر يعني 1313 گرفته بود.او پس از اخذ ديپلم تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه فردوسي مشهد شروع كرد و موفق به اخذ مدارك به ترتيب كارشناسي،كارشناسي ارشد و دكتراي رشته زبان و ادبيات فارسي شد.ايشان تا كنون حدود نيم قرن است كه در آموزش و پرورش (تربيت معلم ) ودانشگاهها به تدريس مشغول است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر و مادر محمد حسين خسروان دار فاني را وداع گفتند. وي جمعا چهار برادر و سه خواهر به نامهاي علي رضا،علي اكبر،محمد حسين و محمد حسن و فاطمه زهرا،فاطمه صغري ،فرخ هستند.

خاطرات كودكي : محمد حسين خسروان كودكي را در سبزوار گذراند او به خواندن قران و مطالعه برخي كتابهاي موجود ،مانند گلستان ،عاق والدين و غيره مي پرداخت.دكتر خسروان به همراه برادران و خواهران خود در منزل به بازيهاي كودكانه مشغول بودند كه وي از اين

دوران خاطرات خوبي را بياد دارد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد حسين خسروان در خانواده اي مذهبي كه به ائمه اطهار دلبسته بودند بدنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد حسين خسروان از سن چهار سالگي به مكتب رفته و قرآن و آموزه هاي ديني و همچين چندين كتاب از جمله عاق والدين،گلستان و غيره را خوانده است.او دوران ابتدايي و متوسطه را را در سبزوار طي كرد.ايشان پس از اخذ ديپلم در آموزش و پرورش سبزوار به امر تدريس مشغول شد.دكتر خسروان كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتراي رشته زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه فردوسي مشهد گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمد حسين خسروان از دوران تحصيل چنين خاطره اي را بياد دارد: دوران متوسطه دوران عجيبي بود.عده اي با چاقو و پنجه بوكس به كلاس مي آمدند.مي بايست موي سر كوتاه باشد،سال آخري ها زير بار نمي رفتند.بياد دارم كه آخرين جلسه امتحان بود كه رئيس فرهنگ يك سلماني آورده بود،كه در هنگام نوشتن ورقه ،سر ما را به صورت چهار راه در آوردند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : تمام فعاليت هاي محمد حسين سروان در راستاي تحصيل و ورزش بوده است.

همسر و فرزندان : دكتر محمد سين خسروان متاهل است.وي درباره همسرش چنين متذكر ميشود:همسر من خردمند و خانه دار است. تام هم و غمش اين بوده و هست كه مايه آرامش باشد ،به بهداشت و غذا اهميت زيادي قائل است. ايشان داراي دو پسر و دو دختر دارد كه همگي آنها دارا تحصيلات دانشگاهي مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد حسين خسروان حدود نيم قرن است كه در كسوت معلمي و

استادي به تدريس مي پردازد. او تا كنون بيش از 200 رساله كارشناسي ارشد و دكتراي را راهنمايي كرده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد حسين خسروان در كنار تدريس به تحقيق و مطالعه در زمينه هاي ادبي و غيره مي پردازد.

همفكران فرد : دكتر خسروان خود را با همكاران دانشگاهي خود همفكر مي داند.

چگونگي عرضه آثار : محمد حسين خسروان بيش از 30 جلد كتاب و مقاله متشر كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسانه خير و شر

ويژگي اثر : تاليف

2 اوج و انحطاط سبك هندي

ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدحسين خسروان ناشر: سخن گستر - 1383.اين كتاب چكيده رساله دكتري دكتر خسروان است

3 تو نيكي مي كني و در دجله انداز

ويژگي اثر : تاليف

4 خزان و بهار

ويژگي اثر : اين اثر مثنوي گرانقدر را نيز با تهيه چند نسخه خطي به بازار عرضه شد.مطالب و حكايت بسيار نغز و ارزنده دارد.نثر شيوا و روان است.

5 داستانهاي باستان

ويژگي اثر : تاليف

6 گلشن توحيد

ويژگي اثر : نسخه خطي بود كه بر اثر تلاش فراون چند نسخه خطي از كتابخانه هاي اينجا و آنجا فراهم آورده و به زيور چاپ آراسته شده.منظوم است بيتي از مثنوي مولوي است. و شاهدي "دده" در پنج بيت آن را شرح كرده است.

7 مضمار دانش

ويژگي اثر :

تاليف

خطاط، نسرين دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر نسرين دخت خطاط ،مترجم و محقق زبان فرانسه ،در سال 1323 در تهران بدنيا آمد. وي پس از طي دورهاي ابتدايي و متوسطه ، در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبيات فرانسه ادامه تحصيل داد. او در سال 1347 درجه كارشناسي اش را از همين دانشگاه دريافت كرد و در فاصله سالهاي 1352 تا 1354 در دانشگاه سوربن پاريس در رشته زبان و ادبيات فرانسه، در مقطع فوق ليسانس (كارشناسي ارشد) ادامه تحصيل داد و در سال 1362 تحصيل در مقطع دكترا را در همان دانشگاه در رشته زبان و ادبيات فارسي آغاز كرد و درسال 1366 از دانشگاه سوربن فرانسه دكتراي زبان و ادبيات فارسي اش را دريافت كرد.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه زبان و ادبيات فرانسه, دانشكده ادبيات و علوم انساني شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فرانسهوالدين و انساب : نسرين دخت خطاط فرزند عزت الله خطاط است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : نسرين دخت خياط دوران متوسطه اش را در دبيرستان آزرم تهران در رشته طبيعي و در فاصله سالهاي 1336 تا 1342 سپري كرده و سپس در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبيات فرانسه ادامه تحصيل داد. او در سال 1347 درجه كارشناسي اش را از همين دانشگاه دريافت كرد و در فاصله سالهاي 1352 تا 1354 در دانشگاه سوربن پاريس در رشته زبان و ادبيات فرانسه، در مقطع فوق ليسانس (كارشناسي ارشد) ادامه تحصيل داد و در سال 1362 تحصيل در مقطع دكترا را در همان دانشگاه در رشته زبان و ادبيات فارسي آغاز كرد

و درسال 1366 از دانشگاه سوربن فرانسه دكتراي زبان و ادبيات فارسي اش را دريافت كرد. موضوع پايان نامه او، بررسي يكي از رمان هاي گوستاو فلوبر نويسنده مشهور قرن 19 فرانسه است كه در ايران او را بيشتر به واسطه كتاب «مادام بوآري» مي شناسندهم دوره اي ها و همكاران : نام نسرين دخت خطاط همچنين نام مهوش قديمي، همكار و يار قديمي اش را به ياد مي اندازد. اين دو توانسته اند با همكاري و همياري يكديگر آثار بسيارخوب و وزيني را در عرصه ادبيات پژوهش تدوين و ترجمه نمايند كه «تاريخ ادبيات فرانسه» (جلد پنجم: قرن بيستم) پيدايش رمان فارسي نوشته كريستف بالايي از آن جمله استمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي نسرين دخت خطاط به قرار زير است: استاد و مدير گروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه شهيد بهشتي نائب رييس انجمن ايراني زبان و ادبيات فرانسه سردبير نشريه PLUME (قلم) عضو هيات تحريريه مجله پژوهشي دانشكده زبانهاي خارجي دانشگاه تهران عضو كميته تخصصي سمت فعاليتهاي آموزشي : نسرين دخت خطاط» از سال 1354 در دانشگاه شهيد بهشتي يا همان دانشگاه ملي به تدريس واحدهاي درسي رشته زبان و ادبيات فرانسه و درس هاي ذيل پرداخت: - تاريخ ادبيات، - نقد ادبي ، - امثال و تعبيرات، - مكالمه متون نظم و نثر، و نويسندگان بزرگ معاصر پرداخته است كه اين همكاري همچنان ادامه دارد و بسياري از شاگردان او حالا از مترجمان و محققان به نام هستند. او هم اكنون با سمت استاديار در دانشگاه شهيد بهشتي مشغول تدريس است و در نهمين كنگره جهاني استادان

زبان فرانسه در كشور ژاپن كه در سال 1375 برگزار شد، با ارائه مقاله اي در باره اين زبان شركت داشت و عضو هيأت برگزاركننده اين كنفرانس بود. معروفترين مقالاتي كه تاكنون از او به چاپ رسيده اند عبارتند از: - آموزش ادبيات فرانسه، تأليف لقمان، 1371 - تأليف روش سمعي و بصري، تأليف لقمان ، 1371 - روش آموزشي متون ادبي ، رشد ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد كه در در مقاطع دكتري و كارشناسي ارشد (تاريخ ادبيات، نقد ادبي، تحليلي ادبي، ترجمه ادبي) به تدريس مي پردازد. وي همچنين استاد راهنما در پروژه هاي مقاطع دكتري و كارشناسي ارشد(ادبيات فرانسه و تطبيقي در زمينه نقد مضموني ، تخيل و زبانشناسي) مي باشد. آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي زبان و ادبيات فرانسه و تطبيقي: تاريخ ادبيات، نقد ادبي، تحليلي ادبي، ترجمه ادبي جوائز و نشانها : - مؤلف برجسته و نمونه سال 1371 منتخب از سوي دانشگاه الزهرا - تقدير از طرف دانشگاه شهيد بهشتي بخاطر كتاب نقد ادبي در سال 1374چگونگي عرضه آثار : تعداد مقالات منتشر شده در مجلات و ژورنالهاي علمي : بيش از 21 مقاله نسرين دخت خطاط» تاكنون كتابهاي متعددي را نيز در زمينه ادبيات و ادبيات پژوهشي منتشر نموده كه معروفترين آنهاعبارتند از: «فرانسه نيمه تخصصي جلد يك و دو ( با همكاري ) اين دو كتاب را مركز نشر دانشگاهي در سالهاي 1363 منتشر كرد كه در سال 1376 مجدداً چاپ شد. از ديگر كتابهاي او مي توان به كتاب «امثال و

تعبيرات» اشاره كرد كه با همكاري ديگر نويسندگان توسط مركز نشر دانشگاهي در سال 1365 چاپ شد و درسال 1376 مجدداً چاپ گرديد. نقد ادبي ، آموزش سمعي و بصري، ترجمه تاريخ ادبيات قرن بيستم ، پيدايش رمان معاصر از ديگر كتابهاي مشهور اوست. از ديگر كتابهاي مهمي كه درچندساله اخير در عرصه ادبيات پژوهشي منتشر شده است و نسرين دخت خطاط نقشي كليدي در پديدآمدن آن ايفا نموده كتاب و يا به عبارت بهتر فرهنگ توصيفي نقد ادبي است كه فرانسه به فارسي است و نسرين دخت خطاط آن را به همراه ژاله كهنمويي پور گردآوري كرده است و كتاب را مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران در قطع وزيري به چاپ رسانده و روانه بازار كرده استآثار : nbsp1 آموزش زبان فرانسه به روش سمعي و بصري ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي 2 امثال و تعبيرات، ترجمه تاريخ ادبيات قرن بيستم (ترجمه) ، پيدايش رمان فارسي (ترجمه) ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي، چاپ هفتم -كتاب «پيدايش رمان» فارسي ازجمله كتاب هاي اثرگذار در سالهاي اخير در عرصه ادبيات پژوهشي است. كتابي كه در سه بخش تدوين شده است و اين بخش ها عبارتند از: «پيدايش رمان فارسي»، «رمان در اواخر قرن نوزدهم» و «رمان در قرن بيستم» در اين كتاب كريستف بالايي تلاش مي كند تا با مطالعه اي تطبيقي ادبيات فارسي را با ادبيات ترك، عرب و ادبيات پنجاب مقايسه نموده وجوه مشترك آنها را بررسي كند. او نحوه پيدايش رمان هاي تاريخي را

ملهم از رمان هاي اروپايي مي داند و بحران هاي سياسي، اجتماعي و روشنفكري ادبيات نوين ايراني را از ابتداي قرن نوزدهم ميلادي ارزيابي مي كند. او در بخشي از كتاب مي نويسد: «خسروي حقيقتاً تحت تأثير آثار الكساندر دوما _ كنت دو مونت كريستو و سه تفنگدار، كه به فارسي ترجمه شده بودند قرار دارد... جالب آن است كه بسياري از مشروطه طلبان اين دوره همچون نويسنده [خسروي] فوق از خاندان مستبد قاجاري، شاهزادگان و اشراف زادگان هستند. او به همين دليل مجبور به اختفا و سپس تبعيد مي شود.»4 پيدايش رمان معاصر ( ترجمه) ، تاريخ ادبيات فرانسه ويژگي اثر : (جلد پنجم: قرن بيستم) نوشته پيربرونل و ايوه بلانژه، وانيل كوتي، فيليپ سليه و ميشل تروفه، از زبان شناسان و محققان برجسته فرانسه است كه نسرين دخت خطاط چنانكه پيش از اين آمد آن را به همراه دكتر مهوش قويمي يار ديرينه و همكار آشناي خود ترجمه كرده است. كتاب مذكور كه كتابي درسي نيز محسوب مي شود توسط سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) در پاييز به چاپ رسيد. كتاب فوق ترجمه پنجمين و آخرين بخش از يك دوره كامل «تاريخ ادبيات فرانسه» اثر پير برونل و همكاران او محسوب مي شود كه بخش هاي پيشين آن را مترجمان و محققان ديگري ترجمه كرده بودند.6 فرهنگ توصيفي نقد ادبي ويژگي اثر : اين كتاب كه از فرانسه به فارسي است و نسرين دخت خطاط آن را به همراه ژاله كهنمويي پور گردآوري

كرده است و كتاب را مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران در قطع وزيري به چاپ رسانده است.7 نقد ادبي ويژگي اثر : سمت، چاپ پنجم8 نقد ادبي ، فرانسه نيمه تخصصي

خطي بحراني، ابوالبحر جعفر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1028 ق)، اديب و شاعر. در قطيف متولد شد، به بحرين رفت و از آنجا به اصفهان سفر كرد و نزد شيخ بهايى تحصيل كرد. ابوالبحر در شيراز درگذشت. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124/2)، اعيان الشيعه (158/4)، الذريعه (299/9)، ريحانه (143 -142 /2)، لغت نامه (ذيل/ جعفر)، معجم المولفين (146/3).

خطيب اسكافي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421/420 ق)، فقيه، اديب و لغوى. در اصفهان متولد شد. وى نزد ابوبكر قفال مروزى فقه آموخت و در اين فن سرآمد و همچنين در نحو و لغت و ادب نيز مشتهر. به گفته سمعانى، ابتدا از اصحاب راى بود و پس از آن اصحاب حديث شد. خطيب از ابوبكر قفال و ابونصر محمودى حديث شنيد و ابومنصور سمعانى از وى روايت مى كرد. از آثارش: «مبادى اللغه العربيه»؛ «نقد الشعر»؛ «لطف التدبير فى سياسه الملوك»؛ «دره التنزيل و غره التاويل فى الايات المتشابهه»؛ «شواهد سيبويه»؛ «غلط كتاب العين»؛ «العزه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102/7)، ريحانه (144 -143 /2)، كشف الظنون (1973 ،1579 ،1555 ،1428 -691)، لغت نامه (ذيل/ خطيب)، معجم الادباء (215 -214 /18)، معجم المولفين (211/10)، الوافى بالوفيات (337/3)، هديه العارفين (64/2).

خطيب تبريزي، ابوزكريا يحيي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(502 -421 ق)، اديب لغوى و شاعر. معروف به خطيب. در تبريز متولد شد و در بغداد ساكن. ابوالعلاء معرى، ابوالقاسم الرقى، ابومنصور جواليقى و ابوبكر احمد بن على، صاحب تاريخ بغداد، از استادان او بودند. در جوانى سفرى به مصر كرد و پس از چندى به بغداد بازگشت و به تدريس و توليت كتابخانه و رياست علوم ادبى نظاميه آن شهر مشغول شد. در بغداد درگذشت. از آثار وى: شرح «حماسه ى» ابى تمام؛ شرح «ديوان» متنبى؛ «شرح سقط الزند»؛ «تهذيب غريب الحديث»؛ «الكافى فى علم العروض و القوافى»؛ «الملخص»؛ «تفسير القرآن و الاعراب».[1]

تبريزى، ابوزكريا يحيى بن على بن محمد شيبانى از بزرگان لغت و ادب عرب (و 421- ف. 502 ه.ق.). اصل وى از تبريز است ولى در بغداد نشو و نما يافت و به مصر رفت و

سپس به بغداد بازگشت و بدانجا درگذشت. از كتب او شرح ديوان الحماسة لابى تمام در 4 جزو بزرگ، تهذيب اصلاح المنطق لابن السكيت، شرح سقط الزند للمعزى، اعراب القرآن و غيره است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (197/9)، تاريخ ادبيات در ايران (1038/2)، دانشمندان آذربايجان (39 -37)، دايرةالمعارف فارسى (906/1)، ريحانه (146/2)، سيرالنبلاء (271 -296 /19)، الكامل (258/8)، كشف الظنون (1991 ،1808 ،1741 -1740 ،1563 ،1377 ،1330 ،992 ،812 ،770 ،692 ،446 ،108)، الكنى و الالقاب (215 -214 /2)، وفيات الاعيان (196 -191 /6)، هديه العارفين (519/2).

خطيب رهبر، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر خليل خطيب رهبر در سال 1302 هجري خورشيدي در شهر كرمان ديده به جهان گشود.ايشان در سال 1336مدرك دكتري زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران اخذ كرد.در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات، دانشگاه تهران برگزيده شد و در سال 1345 به درجه استادي ارتقاء يافت. وي در سال 1359 پس از 37 سال خدمت آموزش به افتخار بازنشستگي نايل آمد. تصحيح كتاب "مرزبان نامه " ايشان ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : خليل خطيب رهبر تحصيلات ابتدائي و دوره دانشسراي مقدماتي را در زادگاه خود به پايان رساند و در سال 1324 براي ادامه تحصيل در دانشسراي عالي به تهران آمد. در سال 1328 بارتبه اول به احراز درجه ليسانس در رشته زبان فارسي و گرفتن مدال درجه اول علمي نائل آمد و به دبيري پرداخت. در سال 1336 به اخذ

درجه دكتري در زبان و ادبيات فارسي سرافراز گشت

استادان و مربيان : خليل خطيب رهبر در سالهاي تحصيل در دانشكده ادبيات، علاوه بر استفاده از محضر استادان بزرگ دانشگاه تهران از قبيل استاد فقيد همايي، از محضر شادروان استاد محمدعلي ناصح رئيس دانشمند انجمن ادبي ايران بهره ها برد و در مدت سي و هشت سال آموزش در محضر استاد ناصح، بسياري از متون نظم و نثر كهن را آموخت و از ذهن توانا و طبع وقاد استاد در حل مشكلات ياري جست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : خليل خطيب رهبر در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات، دانشگاه تهران برگزيده شد و در سال 1345 به درجه استادي ارتقاء يافت. در سال 1359 پس از 37 سال خدمت آموزش به افتخار بازنشستگي نايل آمد

جوائز و نشانها : خليل خطيب رهبر در سال 1328 بخاطر احراز رتبه اول در مقطع ليسانس در رشته زبان فارسي مدال درجه اول علمي را از آن خود كرد.همچنين تصحيح "مرزبان نامه " ايشان ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان غزليات خواجه حافظ شيرازي

2 تصحيح گلستان سعدي

3 تصحيح مرزبان نامه

ويژگي اثر : اين كتاب برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره سوم انتخا كتاب سال مي باشد.-آشنايي با كتاب: «مرزبان نامه» يكي از آثار ارزنده نثر فني فارسي، باز نگاشته خامه نويسنده و گوينده

و اديب توانا سعدالدين وروايني است كه در نيمه اول قرن هفتم ميان سالهاي 622 – 617 از گويش طبري باستان به زبان پارسي دري آراسته به صنايع لفظي و معنوي و اشعار تازي و پارسي امثال و اخبار نقل شده پس از دويست و اندسال كه از تاريخ تأليف آن توسط مرزبان بن رستم، يكي از شاهزادگان طبرستان مي گذشت، در جامه نو به منصه ظهور آمد. مرزبان نامه از لحاظ شيوه نثر نويسي، پيرو سبك نصرالله بن عبدالحميد منشي ترجمان كليله و دمنه از عربي به فارسي است. مرزبان نامه داراي يك مقدمه و نه باب است. شيوه داستان پردازي در مرزبان نامه، همان شيوه معهود در ايران و هند. يعني بيان پند و انتقاد از زبان جانوران و گياهان است تا شنوندگان را نوشداروي تلخ نصيحت ناگوار نيفتد و فرمانروايان خود كامه را خرده گيري آشكار، به آزار و شكنجه اهل قلم بر نينگيزد. براي تصحيح و تعليق مرزبان نامه، قريب هفت سال صرف وقت شده است و در 795 صفحه، در سلسله انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي نشر يافته است.

4 دو رساله در باب حروف اضافه و ربط و مقالاتي در باب مباحث دستور فارسي

5 گزيده اشعار رودكي و فرخي

6 گزينه نثر فارسي (سه جلد)

7 مجموعه اي از نثر فارسي قديم و جديد

خطيب قزويني، جلال الدين، ابوالمعالي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(739 -666 ق)، اديب و فقيه شافعى. معروف به خطيب دمشقى. اصل او از قزوين است. وى به روم و

مصر و شام سفر كرد. مدتها قاضى القضاه آناتولى، قاضى بلاد مصر و قاضى خطيب دمشق بود. وى اقوال اوقاف را صرف نيازمندان و درويشان مى كرد. خطيب قزوينى شيرين سخن بود و به ادبيات عربى و تركى و فارسى كاملا مسلط بود. در دمشق درگذشت و در مقابر صوفيه دفن شد. از آثار وى: «الايضاح»، در شرح «التلخيص»، در معانى و بيان؛ تلخيص «مفتاح العلوم» سكاكى؛ «السور/ الشذر المرجانى من شعر الارجانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (66/7)، تاريخ ادبيات در ايران (295 -293 /3)، روضات الجنات (81 -80 /8)، ريحانه (148/2)، كشف الظنون (210)، الكنى و الالقاب (216 -215 /2)، معجم المولفين (146 -145 /10)، مينو در (243 ،120 /2)، الوافى بالوفيات (243 -242 /3)، هديه الاحباب (132).

خطيب كرمانشاهي، زكي، محمد زكي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 1159 ق)، عالم امامى، واعظ و اديب. پدر و مادرش اهل سنت بودند. وى در هشت سالگى از نزد ايشان رفت و به اسماعيل خان حاكم همدان پناهنده شد و تحت نظر وى تربيت شد. وى پس از طى مراتب علمى شيخ الاسلام و امام جمعه كرمانشاه شد و جمع بسيارى در اثر مواعظ او هدايت يافتند. در اواخر عمرش به امر نادرشان، قاضى لشكر بود و پس از مدتى در اثر بدگويى اطرافيان به امر وى كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (66/7)، ريحانه (150/2).

خطيبي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين خطيبي در سال 1295 در تهران متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبيرستان ثريا و مدرسه دارالفنون ، شعبه ادبي به پايان رسانيد. سپس دوره هاي مختلف عالي دانشكده ادبيات و علوم انساني را با موفقيت گذراند و در سال 1324 موفق به اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي شد. خطيبي مشاغل مختلفي چون: دبيردبيرستان ، رييس كتابخانه دانشكده حقوق ؤ استاد دانشكده ادبيات تهران ، معاون و رياست رونامه رسمي كشور ، عضو هيات مديره جمعيت هلال احمر مركز و... را به عهده داشته است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين خطيبي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبيرستان ثريا و مدرسه دارالفنون ، شعبه ادبي به پايان رسانيد. سپس دوره هاي مختلف عالي دانشكده ادبيات و علوم انساني را با موفقيت گذراند و در سال 1324 موفق به اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي شد.

استادان و مربيان : ملك الشعراي بهار ، فروزانفر ، پورداوود و علي اصغر حكمت از جمله استادان

حسين خطيبي بودند.

هم دوره اي ها و همكاران : حسين خطيبي از جمله نخستين كساني بود كه به همراه دكتر معين ، دكتر خانلري و دكتر ذبيح الله صفا در دوره دكتراي ادبيات فارسي پذيرفته شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين خطيبي به مدت تقريباً سه سال ( از سال 1320 تا 1323 ) رئيس كتابخانه دانشكدة حقوق دانشگاه تهران را به عهده داشت. پس از آن گذشته از وظايف دانشگاهي معاونت و سپس رياست اداره روزنامه رسمي كشور در مجلس شوراي ملي به او محول شد. استاد دكتر خطيبي از ششم شهريور ماه 1326 به سمت افتخاري مدير عاملي شير و خورشيد سرخ سابق و هلال احمر فعلي منصوب شد و اين سمت را به مدت سي و دو سال _ تا بهمن 1357 _ بدون دريافت هيچ گونه حقوق و پاداشي عهده دار بود كه نتيجه آن احداث صدها بيمارستان و درمانگاه و زايشگاه و آموزشگاههاي پرستاري و بهياري و پرورشگاه ايتام و ديگر موسسات خيريه و امدادي بود.

فعاليتهاي آموزشي : حسين خطيبي پس از اخذ ليسانس به پيشنهاد استاد ملك الشعراي بهار ساعتي چند از درس استاد به واگذار شد. او همچنين پس از دريافت درجه دكترا به دانشياري كرسي سبك شناسي دانشگاه تهران برگزيده شد و در سال 1330 كه استاد ملك الشعراي بهار صاحب كرسي درگذشت ، اين سمت رسماً به او واگذار گرديد كه آن را تا اواخر سال 1357 برعهده داشت و به اين ترتيب با احتساب دورة دبيري دانشگاه كه از سال 1317 آغاز شد ، جمعاً چهل سال در سمت تدريس انجام وظيفه كرد.

ساير فعاليتها

و برنامه هاي روزمره : حسين خطيبي اديب ، روزنامه نگار و شاعر مي باشد ، با آنكه در شاعري توانا و در كار نظم تبحر دارد ، هيچگاه به شعر و شاعري متظاهر نبوده است. وي داراي آثار و تاليفاتي نيز مي باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 فن نثر در ادبيات فارسي

ويژگي اثر : جلد اول اين كتاب چاپ و در دانشگاه هاي كشور تدريس مي شود.

2 منظومه اي در چندهزار بيت در مورد زبان پر ارج فارسي

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1اثر آفرينان (زندگي نامه نام آوران فرهنگي ايران) ، زير نظر: دكتر سيدكمال حاج سيدجوادي ، با همكاري: دكتر عبدالحسين نوايي ، ج 2 ، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي فرهنگي ايران ، ص 3512سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف: سيدمحمدباقر برقعي ، ج 2 ، قم: نشرخرم ، ص 12923شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج اول ، تهران: انتشارت سنايي ، ص 326

خطيبي، حسين، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295/1294 ش)، اديب، روزنامه نگار و شاعر. در تهران متولد شد. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در دبيرستان ثريا و مدرسه ى دارالفنون، شعبه ى ادبى به پايان رسانيد. سپس دوره هاى مختلف عالى دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى را با موفقيت گذراند و در سال 1324 ش موفق به اخذ دكترى زبان و ادبيات فارسى شد. ملك الشعراء بهار، فروزانفر، پور داوود و على اصغر حكمت از استادان او بودند. خطيبى پس از آن مشاغل مختلفى را عهده دار بود، از جمله: دبير دبيرستان شرف، رييس كتابخانه ى دانشكده ى

حقوق، استاد دانشكده ى ادبيات تهران، معاون روزنامه ى رسمى كشور عضو هيات مديره ى جمعيت هلال احمر مركز. از آثار منظوم وى: «منظومه اى در چند هزار بيت در مورد زبان پر ارج فارس»؛ و از تاليفات او: «فن نثر در ادبيات فارسى».[1]

از دانشمندان زبان و ادبيات فارسى و استاد دانشگاه، در سال 1295 ش در تهران تولد يافت. پدرش آشيخ محمدعلى سال ها نايب التوليه و مدرس مدرسه ى خان مروى بود و امور مدرسه و طلاب و موقوفات را اداره مى كرد. خطيبى وقتى به سن رشد رسيد، تحصيلات خود را آغاز نمود و به كسوت روحانيت درآمد. در سال 1306 آقا شيخ محمدعلى درگذشت. توليت و مديريت مدرسه به ديگرى واگذار شد و خطيبى به مدرسه ى دارالفنون رفت و ديپلم خود را از آن مدرسه اخذ نمود. در سال 1313 وارد دانشكده ى ادبيات تهران شد و در رشته ى زبان و ادبيات فارسى و فلسفه دانشنامه گرفت و در 1316 كه دوره ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه تهران تأسيس شد و عده ى معين، صفا و خانلرى دانشجويان اولين دوره ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى بودند. دروس دوره ى دكترا را در سال 1318 پايان برد و به تأليف و تنظيم رساله ى دكتراى خود پرداخت و ظرف پنج سال تاريخ تطور نثر فارسى را به رشته ى تنظيم درآورد و پس از مرحوم ملك الشعراى بهار، اولين تحقيق درباره ى سبك شناسى در نظم و نثر فاسى به وسيله ى او پورداوود، على اصغر حكمت، بهمنيار و فروزانفر با قيد بسيار خوب پذيرفته شد و سمت وى از دبيرى دانشگاه به دانشيارى تبديل يافت و مستقلاً تدريس سبك شناسى را در دانشكده ى ادبيات عهده دار شد. در سال 1330

پس از درگذشت بهار، كرسى و مقام استادى وى به خطيبى تفويض گرديد و از آن تاريخ تا دوران كناره گيرى به تدريس تاريخ تطور نظم و نثر و دستور زبان فارسى در دوره ى ليسانس و دكترا اشتغال داشت.

دكتر خطيبى در كنار شغل دانشگاهى، مشاغل ديگرى را نيز عهده دار شد. چندى رياست كتابخانه دانشكده ى حقوق با او بود، بعد مديريت روزنامه ى رسمى كشور را عهده دار شد. در دوران حكومت دكتر محمد مصدق مديركل دفتر نخست وزيرى بود و تا سقوط مصدق در سمت رئيس كابينه با مصدق همكارى نزديك داشت. در سال 1342 در دوره ى بيست و يكم مجلس شوراى ملى از لار او را به مجلس فرستادند و در همان دوره به نيابت رياست رسيد. در ادوار بيست و دوم و بيست و سوم و بيست و چهارم همچنان وكيل و نايب رئيس اول مجلس بود. دكتر حسين خطيبى در سال 1328 مديرعامل شير و خورشيد سرخ شد. در آن تاريخ شير و خورشيد سازمان كوچك و غيرفعالى بود. خطيبى توانست در مدتى كوتاه جمعيت مزبور را به سرعت توسعه دهد به طورى كه ده ها بيمارستان و درمانگاه، پرورشگاه، مؤسسات خيريه و امدادى ديگر در سطح كشور تأسيس و دائر شد.

خطيبى يكى از افراد انگشت شمارى است كه با زبان هاى فارس قديم و پهلوى آشنائى دارد. وى در ميانسالى با دختر سيد محمد آيت اللَّه زاده كاشانى ازدواج كرد و صاحب دو دختر شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] رجال ماذندران (160/2)، سخنوران نامى معاصر (1297 -1292 /2)، مولفين كتب چاپى (733/2).

خلخالي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321 -1251 ش)، روزنامه نگار، مترجم و مصحح. مشروطه خواه و همكار سيد رضاى شيرازى بود كه در

تحرير و نشر روزنامه ى روزانه ى «مساوات» همكارى داشت. امروز خلخالى بيشتر به خاطر چاپ نسخه مورخ 827 ق «ديوان» حافظ مشهور است. وى در تهران درگذشت. آثار او: «حافظ نامه»؛ «به يكديگر محبت كنيد»؛ «حرص باعث هلاكت است» كه هر دو از تولستوى است و از تركى ترجمه شده؛ «شارل و عبدالرحمان»، اثر جرجى زيدان.[1]

عبدالرحيم (سيد) نويسنده و دانشمند (ف. 1321 ه.ش./ 1361 ه.ق.). وى از آزاديخواهان و مشروطه طلبان و همكار سيد محمدرضا شيرازى در تحرير و نشر روزنامه مساوات (منتسب به حزب دموكرات در تهران) بود. خلخالى ديوان حافظ را از روى نسخه مكتوب به سال 827 ه.ق. تصحيح و منتشر كرده است.

در حدود 1290 ه.ق در خلخال متولد شد. در اوايل عمر براى تحصيل به رشت مسافرت نمود و ساليان دراز در آنجا به تحصيل زبان و ادبيات فارسى و عربى و فقه و اصول و فلسفه مشغول بود. بعد براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و تا ابتداى مشروطيت به طور نامنظم به مطالعه و تحصيل اشتغال داشت. در تهران در اثر رفت و آمد در محافل مختلف با گروه هاى سياسى آشنا شد و براى استقرار مشروطيت به تلاش و تكاپو افتاد. پس از صدور فرمان مشروطيت به همراهى سيد محمدرضا مساوات روزنامه ى معروف و تندرو و هتاك مساوات را دائر كردند و تحقيقاً لبه ى تيز حملات اين روزنامه متوجه محمدعلى شاه بود و يك بار نيز كار آنها به عدليه كشيد ولى گذشت محمدعلى شاه باعث شد مدير و سردبير روزنامه مجازات نشوند. پس از به توپ بستن مجلس و اعلام حكومت نظامى و دستگيرى عده اى از مخالفين حكومت، سيد

عبدالرحيم خلخالى به اتفاق سيد محمدرضا مساوات مخفيانه از تهران فرار كردند. مساوات در تبريز به فعاليت خود عليه استبداد ادامه داد ولى خلخالى به قفقاز مسافرت كرد و در آنجا دست به فعاليت زد و مدتى نيز نزد حاج ميرزا عبدالرحيم طالبوف بود و از آنجا به عشق آباد رفت.

در 1327 ه.ق به رشت آمد و فعاليت خود را مجدداً آغاز نمود و با معزالسلطان و يپرم و سپهدار كه از سران فعاليت در گيلان بودند آشنا شد. پس از سقوط محمدعلى شاه و فتح تهران وارد مركز شد و به هر كدام از مخالفين محمدعلى شاه كارى داده شد از جمله خلخالى در وزارت دارائى استخدام گرديد و رياست ديوان محاسبات را به او سپردند ولى به علت عدم اطلاع وضع ديوان محاسبات را آشفته تر كرد و ناچار او را تغيير دادند و در خزانه دارى سمتى به او سپردند. بعد به رياست ماليه غار و فشاپويه منصوب شد.

در جنگ بين الملل اول در زمره رجال و معاريف و آزادى طلبان به كرمانشاه رفت و مدتى نيز در اسلامبول و كركوك اقامت گزيد تا به تهران بازگشته به شغل خود در وزارت ماليه اشتغال ورزيد. در سال 1306 ش داور او را به عدليه انتقال داد و مدتى مستشار ديوان عالى جزاى عمال دولت بود. وقتى داور به وزارت ماليه رفت، او نيز همراه او به وزارتخانه ى مزبور بازگشت و رياست اداره ى بازرسى كل را به او سپردند.

خلخالى از ادباء و علاقمندان به ادبيات فارسى بود. به حافظ ارادت خاصى داشت. يكى از نسخه هاى قديمى ديوان حافظ كه گويا سى و پنج سال بعد از وفات حافظ

كتابت شده بود، در اختيار آن مرحوم بود. پس از تصحيح آن را انتشار داد. چند ترجمه نيز از نوشته هاى تولستوى فيلسوف روسى از او باقى مانده است. وفات او در سال 1321 ش اتفاق افتاد. روى همرفته مردى اديب، باسواد، آزادى خواه و نيك نفس بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (208/4)، شرح حال رجال (262/2)، مولفين كتب چاپى (823 -822 /3)، يادگار (س 3، ش 5، ص 44 -43).

خليفه نيشابوري، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(750 -690 ق)، مترجم. وى اهل نيشابور بوده و چنانكه دكتر شفيعى كدكنى در مقدمه ى «تاريخ نيشابور» تصريح دارند، به سال 717 ق در تبريز بوده و در خدمت محمود بن عمر نجاتى نيشابورى، از اديبان برجسته ى عصر، به تلمذ اشتغال داشته است. خليفه تاريخ مفصل و چند جلدى نيشابور ابن البيع الحاكم را ترجمه و تلخيص كرد. اين كتاب چند بار چاپ شده است كه بهترين چاپ آن به وسيله دكتر شفيعى با مقدمه و تعليقات مفصل نشر يافته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (783)، تاريخ نيشابور (47 -43).

خليقي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1326 ق.، قريه ى ماسان (از توابع كامياران).

درگذشت: 17 ارديبهشت 1362، سنندج.

ملا حسن خليقى، فرزند عبدالخالق كوله ساره اى، پس از رسيدن به سن تميز قرآن و مقدمات فارسى و عربى را در محضر پدرش آغار كرد و پس از مدتى براى كسب دانش بيشتر به قريه آفريان سفلى رفت و در حضور ملا فيض الله زردويى تلمذ نمود. چندى بعد مجددا به زادگاهش ماسان بازگشت و نزد پدر به تكميل معلومات پرداخت. به موازات تحصيل، به مطالعه و تحقيق در منثوى مولانا جلال الدين رومى مشغول گرديد. در اين مورد از عبدالقادر مولانايى كه استاد مثنوى دان بود استفاده و به ويژه اشعارى را از مثنوى حفظ كرد، علاوه بر اشعار مولوى آثار سعدى و حافظ و متونى از كليله و دمنه و تاريخ معجم و كتب ادبى ديگر را به خاطر سپرد، تا اينكه به كمك و راهنمايى هاى پدرش در ادبيات فارسى پيشرفت نمود و براى تكميل تحصيلات راهى سنندج شد و با سيد عنايت الله هويه اى ملاقات كرد. همراه با ايشا

ن به قريه ى هويه رفت و مدتى در محضر او علوم پايه (صرف و نحو و منطق و غيره...) را فراگرفت. بعد به ماسان مراجعت و در بين راه گذارش به قريه ى دولاب ژاورود افتاد و در آنجا نيز چند ماهى در خدمت ملا غفور دولابى استفاده نمود. آنگاه به ماسان بازگشت و نزد پدرش كتاب جمع الجوامع را در اصول به اتمام رسانيد و به منظور ادامه و تكميل علوم و اخذ اجازه ى افتاء و تدريس به سنندج رفت و چندى نزد ملا حبيب الله كاشترى و ملا عبدالمجيد اصولى كسب فيض نمود و عاقبةالامر در مدرسه ى مسجد ملا جلال سنندج از محضر حاج ملا محمد مدرس گرجى اجازه گرفت و ملا عبدالعظيم مجتهد و ملا محمد مفتى و شيخ كاشترى و ساير استادان اجازه او را تصديق و مهر تاييد زدند. آنگاه به ماسان بازگشت و پس از توقف كوتاهى به سمت مدرس و امام قريه نجف آباد منصوب و مشغول تدريس گرديد. چند سال بعد در قريتين سرچى و ديرمولى (يكى پس از ديگرى) مدرس شد و با جديت به حل مسائل شرعى رفع اختلافات مسلمانان مى پرداخت. بعدها نيز يازده سال در قريه كوله ساوه ورمشت (ناحيه گاورود) در خدمت مردم بود و عاقبت به زادگاهش ماسان رفته اداره ى مدرسه و قضاوت حوزه ى علميه ى ماسان را بر عهده گرفت. در اواخر عمر به علت كهولت سن به سنندج نقل مكان نمود و در آنجا سكونت گزيد.

ملا حسن خليقى سال ها به كار تدريس مشغول بود يه ويژه تحفه شيخ ابن حجر و صحيحين بخارى و مسلم (فقه و حديث) را تدريس مى كرد و تعليقاتى بر

آنها دارد.

ملا حسن خليقى در هفدهم ارديبهشت ماه 1362 دار فانى را وداع و پيكرش در بهشت محمدى سنندج دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خليلي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1272 ش)، روزنامه نگار، نويسنده و مترجم. در نجف متولد شد. وى مقدمات علوم عربى و ادبى را در همان شهر فراگرفت. به دنبال پيدايى نهضت ضد انگليسى در عراق به مبارزه عليه انگليسى ها پرداخت و از طرف آنها به اعدام محكوم شد ولى، از عراق به ايران گريخت و در روزنامه ى «رعد» مشغول به كار شد. پس از فرار سيد ضياءالدين مدير روزنامه ى رعد، از ايران، خليلى روزنامه «اقدام» را بنيان گذاشت، كه چندين بار به خاطر قلم تند و گزنده ى آن توقيف شد. او در تهران درگذشت. آثار وى: «ترجمه ى قسمتى از شاهنامه»، به عربى؛ «ترجمه ى بيت به بيت بيشتر كليات سعدى»، به عربى؛ «روزگار سياه»؛ «اسرار شب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (229 -226 /1)، شرح حال رجال (130 -129 /6)، مولفين كتب چاپى (650 -647 /3).

خليلي فر، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1299.

درگذشت: 16 فروردين 1359، تهران.

حسين خليلى فر، فرزند شيخ ابراهيم خليلى از وعاظ گيلان و از همرزمان ميرزا كوچك خان جنگلى، بود. حسين خليلى فر تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در رشت به پايان رسانيد و جهت ادامه ى تحصيل در دانشسراى مقدماتى كشاورزى كرج ثبت نام نمود و پس از اتمام دوره ى دانشسرا با اخذ مدال علمى حائز رتبه ى اول گرديد و سپس تحصيلات خود را در رشته ى تاريخ و جغرافيا در داشسراى عالى ادامه داد و در سال 1322 موفق به اخذ ليسانس در رشته ى تاريخ و جغرافيا گرديد.

از مهر ماه سال 1323 از طرف وزارت فرهنگ وقت به دبيرى دبيرستان هاى اهواز منصوب و شروع به كار نمود. در سال 1325 به رياست فرهنگ خرمشهر منصوب گشت و پس از پنج سال خدمت

در آن شهرستان به تهران منتقل شد و مسئوليت اداره ى تأليف و ترجمه در اداره ى كل نگارش را به عهده گرفت.

در سال 1330 همزمان با اوج گيرى مبارزات ملى براى با انتشار مجله ى «دانستيها» گام هاى مؤثرى در تنوير افكار عمومى برداشت.

به موازات فعاليت هاى سياسى در امور آموزشى و تأليف كتاب هاى درسى و شركت در مجامع بين المللى مخصوصا در رشته ى جغرافيا آثار ارزنده اى از خود به يادگار گذاشته است. وى همچين در نخستين كنگره ى جغرافيدانان ايران شركت داشت.

آثار خليلى فر به شرح زير است: ترجمه ى كتاب اكتشاف درياها (از رنه لنگدره)؛ تأليف كتاب جغرافيا از قديم تا امروز (1330)؛ انتشار «سالنامه ى فرهنگ خرمشهر» از 1324 مدت پنج سال، انتشار مجله ى «دانستنيها» از سال 1330 كه خود صاحب امتياز آن بوده است، كتاب جغرافياى كلاس هاى چهارم و پنجم ابتدايى؛ كتاب جغرافياى سه ساله راهنمايى تحصيلى؛ مشاركت در تأليف كتاب هاى دروه ى دبيرستان؛ تأليف جغرافيا براى دانشسراها و كلاس هاى تربيت معلم.

حسين خليلى فر، صبح روز شانزدهم فرودرين 1359 پس از يك دوره طولانى بيمارى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خمامي زاده، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر خمامي زاده يكي از دانشمندان معاصر گيلان است . اوبه مشاغل همچون معلمي ودبيري اشتغال داشته است . وي در حال حاضر كتابدار كتابخانه ملي گيلان است .گروه : علوم انسانيرشته : كتابداريتحصيلات رسمي و حرفه اي : جعفر خمامي زاده درسال 1308 شمسي پادرمدرسه گذاشت . وقتي كه او كلاس ششم ابتدايي بود ، امتحانات به صورت استاني برگزار شد .خاطرات و وقايع تحصيل : جعفر خمامي زاده نقل مي كند كه درامتحان شفاهي جغرافيا ، نقشه اي كه روي تابلو بود ، نقشه گنگ (نامفهوم ) بود . يعني قاره ها

سياه و رودخانه ها سفيد بوده و چيزي روي آن نوشته نشده بود و خودمان بايد درهمان نقشه ، كشورها و يا رودخانه ها و يا شهرها را مشخص مي كرديم .استادان و مربيان : يكي از معلمان جعفر خمامي زاده دردوران ابتدايي ، سيد آقا بزرگ شوشتري است كه با عبا و عمامه سركلاس مي آمدند . يكي ديگراز دبيران او دردوران دبيرستان ، سيد محمد تائب بود كه تعليمات ديني و عربي تدريس مي نمودند .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جعفر خمامي زاده روزگاري دردبيرستان شهيد بهشتي (شاهپور سابق) تدريس مي كرد .مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دبيرستان فرهنگيان يكي از مراكزي است كه جعفر خمامي زاده درتاسيس آن شركت داشته و از بانيان آن به شمار مي آيد . اين دبيرستان به همت فرهنگي ها ي رشت و با هزينه شخصي كساني همانند جعفر خمامي زاده بنا شده است .آرا و گرايشهاي خاص : جعفر خمامي زاده بر اين باوراست كه درگذشته شاگرد اول هاي دانشگاه ها غالبا از گيلان بودند . امروزه متاسفانه اين طور نيست تا يكي دوسال قبل ما از اين نظر درتبه هاي نزديك به آخر استان ها بوديم . الان درزماني كه دانش آموزان كشور ما درالمپياد ها شركت مي كنند و مقام مي آورند ، من نديده ام كه كسي از گيلان دراين المپياد ها شركت كرده باشد . ا واميدوارست كه گيلان بازهم دررده هاي بالاي علمي مقامش را حفظ كند .آثار : ترجمه برنج گيلان ويژگي اثر : اين كتاب تاليف رابينواست2

ترجمه درياي خزر ويژگي اثر : اين كتاب پايان نامه آقاي دكتر مفتخم پايان است كه خمامي زاده به هنگام برگرداندن به فارسي چيزهايي به آن افزوده است3 ترجمه فهرست روزنامه هاي فارسي ويژگي اثر : اين كتاب تاليف رابينو است4 ترجمه كتاب ولايات دارالمرز ايران _گيلان ويژگي اثر : وجه تسميه اين كتاب آن است كه اعراب پس ازشكست ايرانيان و فتح بقيه سرزمين هاي ايران تا قزوين آمدند اما نتوانستند وارد گيلان شوند و آنجا را تصرف كنند .5 ترجمه گويش گيلكي ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آرتور كريستن سن است6 ترجمه وضعيت نوغان درايران ويژگي اثر : اين كتاب تاليف را بينواست

خميجاني فراهاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار رشته: زبان شناسى همگانى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

خواجويان، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: مطالعات اسلامى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

مدرس.

تولد: 1317، مشهد.

درگذشت: 13 آبان 1372، مشهد.

محمدكاظم خواجويان پس از گذراندن دوره هاى ابتدايى و متوسطه تحصيل، به دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى مشهد راه يافت و در سال 1341 به دريافت دانشنامه ى ليسانس تاريخ از آن دانشكده نايل آمد. پس از آن، با سمت دبيرى به كار در وزارت آموزش و پرورش پرداخت و مدتى در آباده ى فارس تدريس كرد و چندى بعد براى ادامه ى تحصيل به فرانسه رفت و طى سال هاى 1356 -1354 دوره هاى فوق ليسانس و دكتراى رشته ى مطالعات اسلامى را به پايان برد.

دكتر خواجويان از سال تحصيلى 1357 -1356 به تدريس در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد پرداخت و پس از پيروزى انقلاب اسلامى به گروه تاريخ دانشگاه فردوسى مشهد منتقل شد و چندى پس از آن رياست دانشكده ى ادبيات اين دانشگاه را پذيرفت. دكتر خواجويان نزديك به نه سال در اين سمت باقى بود و پس از آن نيز تا درگذشت، در سمت معاون دانشجوايى دانشگاه مشهد انجام وظيفه كرد. همزمان با آن، عضويت هيئت امناى دانشگاه هاى شمال شرق كشور را داشت و به ويژه سرپرستى شوراى برنامه ريزى گروه تاريخ وزارت فرهنگ و آموزش عالى را نيز عهده دار بود. اين شورا اقداماتى براى بهبود كيفيت وضع مقاطع كارشناسى ارشد و دكترى انجام داد.

دكتر محمدكاظم خواجويان درس هاى تاريخ صدر اسلام، تاريخ تشيع و تاريخ ائمه را در بخش تاريخ

دانشكده ى مشهد تدريس مى كرد و ضمنا به امور اجرايى- ادارى دانشگاه فرودسى نيز مى رسيد. وى همچنين از نخستين سال هاى فعاليت كانون نشر حقايق اسالم در مشهد زير نظر استاد محمدتقى شريعتى به فعاليت هاى مذهبى در اين كانون پرداخت. عضويت در هيئت مديريه «انصار الحجه» (مؤسسه ى خيريه اى كه براى رسيدگى به وضع يتيمان فاليت داشت)؛ فعاليت در انجمن حمايت از زندانيان مشهد؛ عضويت در هيئت امناى اداره ى اوقاف مشهد از ديگر فعاليت هاى اجتماعى دكتر خواجويان بود.

دكتر خواجويان در زمان رياست خويش در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى، كوشش بسيار كرد تا فضاى علمى- پژوهشى دانشكده را سرزنده نگاه دارد. بسيارى از پژوهشگران به تشويق و يارى وى به كارهاى پژوهشى پرداختند. وى همچنين نشريه اى تخصصى در زمينه ى پژوهش هاى تاريخى بنياد گذارد كه از سال 1368 با نام «فصلنامه ى مطالعات تاريخى» منتشر شد. مقالات پژوهشى وى در اين فصلنامه و نيز مجله ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى» مشهد به چاپ رسيده است.

دكتر خواجويان درباره ى تشيع پژوهشى انجام داد كه بنا بود در سلسله انتشارات سازمان «سمت» (سازمان مطالعه و تدوين كتاب علوم انسانى دانشگاه ها) چاپ گردد.

دكتر محمدكاظم خواجويان در تاريخ 13 آبان 1372 در مشهد به علت سكته ى قلبى درگذشت.

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: خاورشناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

خوارزمي اديبي، ابوسعيد احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 626 ق)، اديب، شاعر و خطاط. از اهالى خوارزم بود و در فصاحت و بلاغت و نگارش مهارت داشت از خوشنويسان طراز اول به شمار مى رفت و پيش از زمان ياقوت حموى مى زيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (100

/1)، معجم الادباء (135 -131 /2).

خوارزمي، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 383 ق)، شاعر و اديب. مشهور به طبرخزى. نسبت وى بدان سبب است كه پدرش از خوارزم بود و مادرش از طبرستان. وى كه خواهرزاده ى محمد بن جرير طبرى است در خوارزم متولد شد، از زادگاهش به شام رفت و مدتى در حلب ساكن شد. در راه بازگشت در ارجان (بهبهان)، به ديدار صاحب بن عباد رفت و داستان اين ملاقات مشهور است و پس از آن به نيشابور آمد و در آن شهر مسكن گزيد و همان جا درگذشت. ابوبكر در حفظ اشعار و ايام و اخبار عرب و لغت عرب يگانه روزگار خود بود. از آثار وى: «ديوان» اشعار؛ مجموعه ى «رسايل» خوارزمى كه به داشتن محاسن بديعى ممتاز است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (52/7)، اعيان الشيعه (379 -377 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (640 -639 /1)، تاريخ اسلام (حوادث 69 -68 /400 -381)، تاريخ نيشابور (185)، الذريعه (245 ،241 /10 ،985 ،37 /9)، روضات الجنات (193/7)، ريحانه (185 -183 /2)، سرآمدان فرهنگ (98/1)، سيرالنبلاء (526/16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274/4)، الكامل (161/7)، كشف الظنون (902 ،770)، الكنى و الالقاب (22/1)، لغت نامه (ذيل/ ابوبكر)، معجم المولفين (120 -119 /10)، الوافى بالوفيات (196 -191 /3)، وفيات الاعيان (403 -400 /4)، هديه العارفين (57/2).

خوارزمي، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 442 ق)، فقيه، اديب و شاعر شيعى. ملقب به ضرير. پدرش از مردم نيشابور بود كه به خوارزم مهاجرت كرد. حسن در اين شهر نشو و نما يافت. از جمله آثار وى: «تهذيب ديوان الادب»؛ «تهذيب اصلاح المنطق»؛ «زيادات اخبار خوارزم»؛ «محاسن من اسمه الحسن»؛ «ديوان» شعر، دو مجلد؛ «ديوان رسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :اعيان الشيعه (313 -312 /5)، الغدير (30/4)، كشف الظنون (108)، معجم الادباء (191/9)، معجم المولفين (296/3)، الوافى بالوفيات (272 -271 /12)، هديه العارفين (275/1).

خوانساري، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برهان الدين ابواسحاق ابراهيم بن زين الدين ابى الحسن على بن جمال الدين ابو يعقوب يوسف بن يوسف بن على خوانسارى اصفهانى.

از اجلّه شاگردان شيخ على كركى، و از او اجازه دارد. تاريخ اجازه 924 مى باشد.

در الذريعة (212:1) نقل از رياض العلماء گويد كه آن را در پشت كتاب كشف الغمة به خطّ كركى ديده ام.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوانساري، عطاء الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 29 ربيع الاول 1266 متولّد، و در 6 جمادى الاولى 1335 وفات يافته. وى مؤلّف فهرستى است بر كتاب روضات الجنات.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خورشيد مريواني

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز دهه چهارم قرن چهاردهم هجرى، از زنان اديب و هنرمند. وى دختر شيخ معروف كه لوس و از سادات «ته راته وه ن» بود. پدرش به دليل ناملايمات روزگار از مريوان به سنندج مهاجرت كرد و خاتون خورشيد در كودكى در خانه يكى از خوانين محترم اردلان به سر برد و او وسايل تحصيلش را فراهم نمود تا جايى كه به ادبيات فارسى احاطه يافت و با منطق و زبان و ادبيات عربى نيز آشنا شد.

وى كتابى درباره آداب خانه دارى و بچه دارى و تربيت فرزند از ابتداى ولادت تا هنگام بلوغ به زبان فارسى تأليف كرد و يك ديوان شعر نيز از او به جا مانده كه هيچكدام چاپ و منتشر نشده اند. اين بانو در زمينه نقش و نگار و نوع رنگ آميزى قالى و تهيه رنگهاى متنوع آن شهرت داشته و نقشه هاى او را هم اكنون در كردستان «خورشيدى» مى خوانند. خاتون خورشيد مادر شاعر معروف كرد «قانع مريوانى» بود. وى قطعه شعرى نيز به زبان كردى سورانى دارد كه در نصيحت دخترش سروده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 155 -154 / 2.

خويي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1274 ق)، صوفى، منشى و شاعر. در خوى به دنيا آمد. مدتى براى تحصيل علم ظاهر و باطن به مسافرت و سياحت پرداخت و در اصفهان از محضر شيخ محمدحسين و شيخ زين العابدين حسن عليشاه، و رييس سلسله ى نعمت الهى كسب فيض كرد. نزد آخوند ملاعلى نورى، كه حكيم عصر بود حكمت آموخت و بعد از چندى سير و سلوك و تحصيل، به خدمت محمدشاه رسيد و منشى خاصه و كاتب اسرار و محرم

او شد. در اواخر عمر، از كار دنيا ملول شد و انزوا گزيد. سرانجام در تهران درگذشت. ميرزا مهدى در نظم و نثر توانا بود و از اشعارش مقدارى قصايد و غزليات و مثنويات بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1759 -1755 /3)، دانشمندان آذربايجان (365 -364)، گنج شايگان (437 -436)، مجمع الفصحا (927 -919/5).

خيام پور، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 1316(1277 ق.) تبريز.

درگذشت: 12 فروردين 1358، تهران.

عبدالرسول خيام پور، فرزند محمد تاهباز، پس از تحصيلات مقدماتى به تهران عازم و در سال 1306 به اخذ گواهينامه از دوره ادبى مدرسه دارالفنون نايل آمد. پس از سه سال خدمت دبيرى در دبيرستان شاهپور اهواز در تهران وارد دانشسراى عالى شد و در فلسفه و ادبيات ليسانس گرفت چون در امتحانات رشته ى مزبور درجه ى اول را حائز شد، به دريافت يك قطعه نشان علمى درجه ى اول نايل گرديد. پس از آن به سمت دبيرى منصوب گرديد. بعدا عهده دار مشاغل زير شد: متصدى و مدير دفتر دانشكده ى معقول و منقول، مدير دبستان ايرانيان در استانبول از سال 1316 الى 1325 (در اين مسافرت پس از چهار سال تحصيل در دانشكده ى ادبيات از شعبه ى ترمولوژى استانبول ليسانسيه شد و در تير 1325 به ايران بازگشت)، معلم دستور ادبى و فلسفه در رشت؛ استاد رشته زبان و ادبيات فارسى در دانشكده ادبيات تبريز از مهر 1326؛ وى همچنين به معاونت دانشكده ى ادبيات رسيد. وى در خرداد 1329 نيز به رياست كتابخانه ى دانشكده نيز منصوب شد . در پانزدهم تير 1348 بازنشسته شد و با توجه به موقعيت علمى ايشان، به پيشنهاد دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و تصويب دانشگاه

تبريز از تاريخ دهم دى 1348 به مقام استادى ممتاز نايل آمد.

دكتر عبدالرسول خيام پور در شهريور 1349 به تهران نقل مكان كرد و از آن پس به جز يك سالى كه در يكى از مدارس عالى تهران به تدريس اشتغال داشت، تمام وقت خود را صرف تكميل كتاب فرهنگ سخنوران (تبريز، 1340، تهران، 1372 ،1368) كرد و در سال هاى آخر عمر به علت بيمارى از هر گونه فعاليت فرهنگى نيز محروم شد.

فهرست آثار چاپ شده ى وى به شرح زير است: مجمع الخواص (به قلم صادق افشار، ترجمه از تركى جغتايى به فارسى، 1327)؛ رساله ى عربى براى فارسى (اقتباس و ترجمه از المنجد 1336)؛ دستور زبان فارسى (1333 اين كتاب به كرات به چاپ رسيده است)؛ يوسف و زليخا (1339)؛ فرهنگ سخنوران (1340)؛ نگارستان دارا (تأليف عبدالرزاق دنبلى، 1342)؛ رياض الوفاق (تأليف ذوالفقار على، 1343)؛ تذكره اختر (تأليف احمد گرجى، 1343)؛ مصطبه خراب (به قلم احمد قاجار، 1344)؛ حديقه امان اللهى (نوشته ميرزا عبدالله سنندجى، 1344)؛ تذكره ى روضة السلاطين (به قلم محمد بن اميرى فخرى هروى، 1345)؛ سفينة المحمود (نوشته ى محمود ميرزا قاجار، 1346) جزوه اى تحت نام شيوه انتقاد در مجله راهنماى كتاب (آذر 1339)؛ حالات اسم در فارسى امروزى (1332)؛ خاقانى شروانى (1327). وى همچنين سلسله مقالاتى تحت عنوان «غلط مشهور» تحرير كرده است كه در سيزده شماره از شماره هاى سال اول و دوم نشريه «دانشكده ى ادبيات تبريز» به چاپ رسيده است.

(1358 -1277 ش)، محقق، مصصح، استاد دانشگاه و نويسنده. در تبريز متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتى به تهران آمد و با گرفتن ديپلم ادبى از دارالفنون به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و پس از

سه سال تدريس در اهواز براى ادامه ى تحصيل به تهران بازگشت و موفق به دريافت ليسانس فلسفه و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى شد، سپس در دارالفنون و ديگر دبيرستانها به تدريس پرداخت. از سال 1316 ش به مدت نه سال سمت مديرى دبستان ايرانيان را در استانبول بر عهده داشت و در ضمن خدمت، موفق به اخذ ليسانس و دكترى از دانشگاه استانبول شد. پس از مدتى تدريس در دانشكده ى ادبيات تبريز، به سمت رياست كتابخانه و سپس معاونت دانشكده انتخاب شد. در سال 1348 ش بازنشسته شد و به دليل خدمات علمى و پژوهشى به مقام استادى ممتاز نايل آمد. از آثار وى: تاليف «فرهنگ سخنوران»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «رساله ى يوسف و زلخيا»؛ ترجمه و تصحيح و تحشيه ى «نگارستان دارا» و «مصطبه ى خراب» و «تذكره ى روضه السلاطين» و «سفينه المحمود» و «رياض الوفاق».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 3، ص 245 -243)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (248 -247/ 2)، فرهنگ سخنوران (مقدمه)، مولفين كتب چاپى (849 -847/ 3).

دادبه، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر دادبه درسال 1325 در يزد متولد شد. وي داراي ليسانس فلسفه و حكمت ( 1347) ، فوق ليسانس ( 1350)و دكتري همان رشته (1359) از دانشگاه تهران مي باشد. وي عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي و بسياري مجامع علمي وادبي كشوراست. وي در سال 1381 به عنوان چهره ماندگار درعرصة ادبيات عرفاني و فلسفة اسلامي معرفي شد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفه و حكمت اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اصغر دادبه پس از اخذ ديپلم در زادگاه خود يزد، به تهران آمد و پس از

ليسانس 1347، فوق ليسانس 1350و دكتري رشته حكمت و فلسفه را درسال 1359 از دانشگاه تهران دريافت كردو وي ادامه زندگي علمي خود را به تحقيق و تدريس سپري مي نمايد.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ دكتري در رشته حكمت و فلسفه از دانشگاه تهران درسال 1359 از مقاطع مهم زندگي تحصيلي علي اصغر دادبه مي باشد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي اصغر دادبه درحين تحصيل در دورة دكتري در دانشگاه تهران، در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي به تدريس نيز مشغول بوده است.وقايع ميانسالي : علي اصغر دادبه پس از اخذ مدرك دكتري فلسفه و حكمت از دانشگاه تهران درسال 1359، عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد. وي در سال 1381 دردومين همايش چهره هاي ماندگار در زمينة ادبيات عرفاني برگزيده و معرفي شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اصغر دادبه پس از اخذ دكتري فلسفه و حكمت از دانشگاه تهران درسال 1359 عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد. وي پيش از اين نيز دردانشگاهها و موسسات آموزشي از سال 1353 مشغول به تدريس بوده است.فعاليتهاي آموزشي : علي اصغر دادبه از سال 1353 به تدريس در دانشگاهها و موسسات آموزش عالي اشتغال داشته است. اما پس از اخذ مدرك دكتر در سال 1359، عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد و به تدريس دروس ادبي، حافظ شناسي و كلام اسلامي و فلسفه هنر پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي اصغر دادبه در كنار تدريس، به مطالعه و تحقيق در زمينة ادبيات عرفاني ايران و تاليف كتبي دراين زمينه اشتغال دارد.آرا و گرايشهاي خاص : علي اصغر دادبه از جمله

فلاسفه و حكمايي است كه توجه خاصي به ادبيات به ويژه ادبيات عارفانه و حكيمانه فارسي دارد.جوائز و نشانها : علي اصغر دادبه در سال 1381، در دومين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار درعرصه ادبيات عرفاني و فلسفه اسلامي معرفي شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 تجلي آراي كلامي درشعر نظامي nbsp2 تصحيح ديوان نجيب كاشاني nbsp3 فخررازي nbsp4 فرهنگ اصطلاحات كلامي nbsp5 كليات فلسفه nbsp6 مفهوم رندي در شعر حافظ

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دارابي، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1304 ق)، عالم، اديب، عارف و شاعر، متخلص به عندليب. معروف به حاج آخوند. در مدينه از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شد. از آثارش: شرح «زياره المفجعه»؛ «ديوان» اشعار؛ «بيت الاحزان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (103)، الذريعه (772/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 853/14)، گنجينه ى دانشمندان (106/5)، مرآت الفصاحه (428).

داريوش، هژير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده، مترجم، فيلمساز، منتقد، استاد.

تولد: 1317، بندرانزلى (پهلوى).

درگذشت: اوايل مهر 1374، پاريس.

هژير داريوش پس از پايان تحصيلات در رشته ى كارگردانى فيلم از مدرسه ى سينمايى ايدك فرانسه و ساختن فيلم كوتاه «وقت ديگر، عشق من» (1340) در فرانسه، به ايران بازگشت و همزمان فعاليت در زمينه ى مستندسازى و مطبوعات سينمايى را آغاز كرد. التبه فعاليت مطبوعاتى را در واقع از سال 1332 با همكارى مجلات «شاهكارها» و «اميد ايران» آغاز كرده بود. از آن تاريخ به طور مداوم به عنوان منقد فيلم با بسيارى از نشريات از جمله مجلات «علمى»، «ستاره سينما»، «فيلم و هنر»، «پست تهران» همكارى داشته است. او در معرفى فيلم هايى چون «شب»، «كسوف»، «زندگى شيرين» و... كه در اوايل دهه ى 1340 نمايش مى يافتند و همچنين آشنايى علاقه مندان جوان با اين نوع فيلم ها در مجله ى «هنر و سينما» نقشى مؤثر داشت. از مهمترين فيلمهاى كوتاه او در اين دوره مى توان به فيلم داستانى «جلد مار» (1342) با بازى فخرى خوروش و جمشيد مشايخى و «خيابان» (1346) با بازى خسرو شجاع زاده اشاره كرد. در حيطه ى مستندسازى مهمترين فيلم داريوش «گود مقدس» (1345) است كه در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى ورزشى در كوتينادامپزو (ايتاليا) جايزه ى ويژه ى هيئت داوران را به دست آورد. ديگر فيلم هاى كوتاه او عبارتند از: «چهره ى

1344) 75)؛ «ولى افتاد مشكل ها»، «حماسه ى عشقى شب جمعه» (1346)؛ «رنگ بى نيرنگ»، «مجمسه سازى در ايران» (1346)؛ «جام آسيا» (1347). داريوش همچنين در فيلم «هاشم خان» (محمد زرين دست، 1345) نقش كوتاهى بازى كرد. همچنين او در سال 1351 فيلم «بيتا» را كارگردانى كرد. استفاده ى مبتكرانه از سكوت در اين فيلم به تأثيرپذيرى داريوش از سينماى نوين اروپا- به قول خودش «فيلم هاى ساكتى كه ديده و پسنديده است» باز مى گردد.

هژير داريوش در سال 1351 (مدتى قبل و بعد از آن شايد) مدير جشنواره هاى راديو تلويزيون بوده است. از جمله فعاليت هاى ديگر او عبارتند از: تدريس كارگردانى در مدرسه ى عالى تلويزيون و سينما (اوايل دهه ى 1350)؛ مسئول برگزارى سمينار يونسكو در زمينه فيلم سازى مستند آسيا، دبير عامل جشنواره ى بين المللى كودكان و نوجوانان (1345)، دبير كل نخستين جشنواره ى فيلم هاى جوانان آسيا، دبير كل جشنواره ى جهانى فيلم تهران، عضو هيئت داوران جشنواره هاى بين المللى تائورمينا، قاهره، كودكان و نوجوان تهران، جشنواره ى جهانى فيلم تهران.

هژير داريوش براى مدتى در سال 1358 به فرانسه مهاجرت كرد و مشاور هنرى و طراح برنامه ى هنرى و سينمايى دانشگاه تولوز بود.

عنوان هاى فيلم هاى او به اين شرح هستند: «خيابان» (فيلم كوتاه، 1346)؛ «حماسه ى عشقى شب جمعه» (فيلم كوتاه، 1346)؛ «مجسمه سازى در ايران» (فيلم كوتاه، 1346)؛ «جلد مار»، «گود مقدس»، «چهره ى 75» (فيلم كوتاه)؛ «ولى افتاد مشكل ها» (فيلم كوتاه)؛ «رنگ بى نيرنگ»، «جام آسيا» (مستند كارگردان، 1348)؛ «هاشم خان» (بازيگر، 1345)؛ «بيتا» (كارگردان، 1352).

جوايز وى عبارتند از: فيلم كوتاه «وقت ديگر، عشق من» برنده ى ديپلم افتخار در جشنواره ى سن سپاستيان شد. «جلد مار» فيلم كوتاه ديگرى بود كه برنده ى جايزه ى بهترين فيلم كوتاه از طرف كانون فيلم ايران گرديد. «گود مقدس» او

برنده ى جايزه ى ابتكار در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى فولكوريك در سيه تا ايتاليا گرديد و جايزه ى ابتكار و ديپلم افتخار شهر ماريس در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى جهانگردى، «جام آسيا» جايزه ى مخصوص هئيت داوران و جام نقره در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى ورزشى در كورتينودامپزو ايتاليا را از آن خود كرد. فيلم كوتاه ديگر او به نام «چهره 75» برنده ى جايزه ى دوم، لوح نقره در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى تلويزيونى در برلين شد. وى در موقع تهيه ى فيلم «گل شيطان» معاون ترنس يانگ بود.

هنرشناسى فيلم از جمله تأليفات اوست.

هژير داريوش به دليل حمله ى قلبى درگذشت و در گورستان پرلاشز پاريس به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

داعي الاسلام، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1256 ش)، روزنامه نگار، زبانشناس، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به داعى. وى از سادات نياكى بود كه در لاريجان متولد شد. در آمل و تهران و اصفهان صرف و نحو عربى و فارسى و ساير علوم را فراگرفت و در همان سالها مجله ى «الاسلام» را جهت مناظره با عيسويان در اصفهان داير كرد. داعى پس از آموختن زبان انگليسى به بمبئى رفت و ضمن فراگيرى زبان اردو مجله ى «دعوت الاسلام» را به دو زبان اردو و فارسى منتشر ساخت و در سمت استادى در دانشكده حيدرآباد دكن نيز به تدريس ادبيات فارسى پرداخت. وى با زانهاى پهلوى، اوستا، گجراتى و سانسكريت آشنا بود. براى مدتى اندك به ايران آمد و مجددا به هندوستان مراجعت كرد و همان جا وفات يافت. وى طبع شعر نيز داشت و در شاعرى پيرو سبك هندى بود. از آثار او: ترجمه ى كتاب «نادر شاه»، از انگليسى به فارسى؛ ترجمه «و نديداد»، به فارسى؛ «فرهنگ نظام»؛ «ديوان» شعر؛

«شعر و شاعرى عصر جديد ايران»؛ «فرهنگ نويسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (241 -233/1)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (187 -185)، ريحانه (209 -208/2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (174 -172/3)، شرح حال رجال (256 -255/5)، گلزار معانى (239 -231)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (910/2)، مؤلفين كتب چاپى (230 -227/4).

داعي دزفولي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1256 -1158 ق)، عالم، اديب و شاعر، متخلص به داعى. اصل وى از شوشتر و از طوايف سادات مرعش بود. از فرزندزادگان خواجه على سياهپوش است. وى از شاگردان سيد محمدباقر حجةالاسلام و آقا محمد بيدآبادى بود. قسمتى از اشعارش توسط خودش تدوين يافت و قسمتى از آن شيخ ميرزا جعفر انصارى در دو مجلد، شامل غزليات و توسط قصايد و رباعيات گردآورى شد. از ديگر آثارش: «تخميس الفرزديقيه»؛ «مجمع الاخبار و تذكره الابرار»، در تعيين قبور اولاد ائمه (ع) در دزفول؛ «ديوان» شعر. آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى گويد كه به نظر من رساله ى «آب حيات» از تاليفات اوست. از اوست:

جوانى چه آورد و پيرى چه برد

بت خردسال و مى سالخورد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (314 -313/9 ،1/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 771 -770/13)، فرهنگ سخنوران (328)، لغت نامه (ذيل/ داعى دزفولى)، مجمع الفصحا (292/4)، مصطبه ى خراب (61 -60).

دامغاني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1300 ق)، عالم، اديب و شاعر. وى از شاگردان برجسته ى آقا سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط»، و هم دوره ى حاج ملا على كنى بوده و با ملا آقاى دربندى مكالماتى داشته است. او پس از تكميل تحصيلات خود در كربلا به ايران بازگشت و در دامغان و مشهد به انجانم وظائف دينى پرداخت. در «المآثر و الآثار» از وى به عنوان مجتهد و عالم ربانى عصر ناصرى نام برده شده است. وى از خود اشعارى به جاى نهاده و كتاب «منتهى المقال فى علم الرجال» را به خط خويش نگاشته است.[1]

محمدرضا بن حبيب اللَّه دامغانى عالمى اديب و فاضلى اريب بوده است. وى در كربلا نزد بزرگان علم تلمذ نموده و

بعد به ايران برگشته و در دامغان و مشهد در سال 1288 قمرى به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشته است. اشعارى دارد كه از آنهاست:

ستبقى خطوطى فى القراطيس برهة

و ايدى كتاب الخطوط تراب

و ما الدهر الا عيشة بعد عيشة

و ما العيش الا قيعة و سراب

و لا خير فى الدنيا فان حلالها

عليه حساب و الحرام عقاب

آن بزرگوار بعد از سال 1290 قمرى از دنيا رفته است رحمةاللَّه عليه.

جناب آقاى شاه چراغى در كتكاب ارمغان دامغان (مخطوط) خود گويد: مرحوم حاج ميرزا رضا مشهور به شريعتمدار از علماء بزرگ و مقتدر و باكفايت و معاصر دوره ناصرى و از شاگردان مبرز آقا سيد ابراهيم صاحب ضوابط و هم دوره مرحوم حاج ملا على كنى معروف بوده است و با مرحوم ملا آقا دربندى مكالماتى داشته اند الى آخره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 551 -550 ،542 -541 /13، قرن 728/14)، قصص العلماء (4)، گنجينه ى دانشمندان (114/5)، المآثر و الآثار (170).

دانا سرشت، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1290، تهران.

درگذشت: 25 فروردين 1368.

على اكبر داناسرشت (صيوفى)، فرزند حاج علينقى و نوه ى حاج عليقلى صرافباشى زنجانى بود. سال هاى كودكى و دوران تحصيل اوليه ى على اكبر داناسرشت مقارن با جنگ با جنگ اول جهانى بود. پس چندى خانواده اش به شهر زنجان كوچيد. در آنجا به مدرسه ابتدايى- معروف به اسعديه به سرپرستى مترجمن همايون- رفت تا وقتى كه دوباره به تهران آمد. در اين سال ها همچنين به يادگيرى قرآن كريم و زبان عربى پرداخت. سپس با احساس نياز به فراگيرى علم جديد به علوم رياضى روى آورد و نزد اساتيدى چون سيد حسن مشكان طبسى و سيد جلال تهران به تحصيل اين علوم پرداخت

و از آن زمان تا پايان عمر به تحقيق در اين زمينه ها اشتغال داشت.

على اكبر داناسرشت در طى عمر خود آثارى را ترجمه كرد كه از ميان آنها مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: روان شناسى يا علم النفس شفاء (ترجمه جلد ششم شفاء، چاپ دوم، 1330)؛ رسالة الغفران يا بهشت و دوزخ معرى (ابوالعلاء معرى، 1324)؛ تحقيق ماللهند، قسمت فلسفه (ابوريحان بيرونى، 1334)؛ بر سنگ سفيد (آناتول فرانس، 1326)؛ آثار الباقيه (ابوريحان بيرونى، 1321). از آثار ديگر اوست: تاريخ فلاسفه ى اسلام (1315)؛ افكار سهروردى و ملاصدرا يا خلاصه اى از حكمة الاشراق و اسفار.

داناسرشت بر اثر سكته ى مغزى درگذشت.

(1368 -1290 ش)، رياضى دان و مترجم. وى نوه ى حاج على قلى صرافباشى زنجانى بود كه در تهران متولد شد و ايام كودكى خود را در زنجان سپرى كرد. از اوان كودكى زبان عربى را فراگرفت و به تحصيل علوم رياضى نزد استادانى چون سيد حسن مشكان طبسى، سيد جلال تهرانى و بغايرى پرداخت و فقه را نزد محمدرضا تنكابنى فراگرفت. وى معاصر با احمد بيرشك و غلامحسين مصاحب بود و به گفته دكتر نجم آبادى وى اولين بيرونى شناس بود. بر اثر سكته مغزى در تهران در گذشت. آثار به جاى مانده از وى: ترجمه ى «خلاصه حمكه الاشراق و اسفار»؛ «آثار الباقيه»؛ «روانشناسى يا علم النفس شفاء»؛ «تاريخ فلسفه اسلام».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 6، ش 1، ص 17)، مؤلفين كتب چاپى (645 -644 /1).

دانش اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1362 -1290 ق). نويسنده. مترجم و شاعر، متخلص به دانش. در خانواده بازرگان پيشه در شهر استانبول متولد شد. در آنجا زبان فارسى، تركى و فرانسه

را در مكتب رشديه، دبستان ايرانيان و مدرسه فرانسويان آموخت و مدتى عضو هيات تحريريه روزنامه تركى «اقدام» بود و مدت مديدى استاد زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه استانبول بود. وى در استانبول يا آنكارا درگذشت و در اسكودار دفن شد. از وى چندين تاليف به زبان فارسى و تركى باقى مانده است. از جمله: «ترجمه رباعيات عمر خيام»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «تعليم لسان»، تركى و فارسى؛ «خرابه ى مداين»؛ «زرتشت نامه»؛ «سوهان»؛ «نواى صرير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (317/9)، ريحانه (211 -210 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (180 -179 /3)، شرح حال رجال (79/5)، لغت نامه (ذيل/ دانش)، مؤلفين كتب چاپى (737 -736 /2)، يادگار (س 3، ش 6 و 7، ص 53 -50).

دانش آشتياني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم بن العالم الجليل المتقى الشيخ محمدتقى بن العالم الورع آخوند ملا احمد آشتيانى از علماء اخيار و فضلاء ابرار حوزه علميه قم است كه علم خود را مقرون به عمل و توام با حلم و وقار نموده است.

تولد آن جناب در سال 1329 قمرى در آشتيان واقع شده و در مهد تربيت پدر متقى خود كه از علماء آن سامان بود پرورش يافته و در سن 14 سالگى تحصيلات مقدماتى را فراگرفته و در سال 1344 قمرى به قم آمده و به واسطه سوابق دوستى والدش با مرحوم آيت الله ميرزا محمد فيض در تحت تربيت علمى و اخلاقى ايشان قرار گرفته و چند سالى را در منزل آن بزرگوار به سر برده و با راهنمائى آن مرحوم از روز اول در محضر فضلاء و دانشمندان راه يافته و تكميل مقدمات را نزد بعضى از فضلاء عصر

نموده و ادبيات را از مرحوم اديب تهرانى و منطق را از آيت الله آقا سيد مهدى كشفى تهرانى فراگرفته و سطوح را از آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و قسمتى از سطح را از مرحوم آيت الله حجت و عمده آن را با تمام سطح مكاسب از مرحوم آيت الله خونسارى بهره مند گرديده و قسمتى از كفايه را از آيت الله فيض و آيت الله حاج سيد احمد خونسارى خوانده و چند سالى هم در درس مرحوم آيت الله حايرى حاضر شده و پس از فوت آن مرحوم از محضر بزرگان حوزه چون آيت الله حجت و آيت الله فيض و آيت الله خونسارى استفاده نموده و در سال 1358 قمرى به اصرار مردم آشتيان به آنجا مسافرت و اقامت نموده و به ترويج دين پرداخته و چند ماهى را هم در سال به قم به سر برده تا در ورود آيت الله العظمى بروجردى كه رسما براى تكميل مبانى علمى و استفاده از محضر علمى آن نابغه زمان و علامه دوران به قم مهاجرت و به درس آن مرحوم شركت و مورد توجه مخصوص معظم له قرار گرفته و توليت كتابخانه مسجد اعظم را به ايشان محول و تا هم اكنون به اين سمت باقى و خدمات شايانى به اين كتابخانه نموده و رقم كتب را به حدود شصت هزار رسانيد.

آثار مرقومه ايشان علاوه بر جزوات درسى به قرار ذيل است:

1- مقالات علمى و اجتماعى و اخلاقى كه در پاره اى از مجلات و جرائد منتشر گرديده است.

2- رساله اى به نام دو سرمايه نفيس در ترجمه (الثقلان) كه شرح حديث مشهور به ثقلين است كه با حواشى نوشته و طبع شده.

3- رساله اى به نام سقيفه در ترجمه

كتاب (السقيفه).

4- نشريه كتابخانه مسجد اعظم در دو مجلد به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دانش پژوه، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي دانش پژوه در 30 فروردين سال 1290 ، در شهر آمل متولد گرديد. پس از سپري كردن دوران كودكي ، تحصيلات مقدماتي را نزد پدر آغاز كردودر سن هجده سالگي با فوت پدر براي ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم گرديد تا از جلسات درس و بحث علماي حوزه علميه آن مركز علمي كسب فيض كند. بعد از دو سال رحل اقامت ، به سبب گرفتاري هاي زندگي نتوانست در قم بماند و به شهر آمل برگشت ودر نزد علماي اين شهر كسب فيض نمود. دانش پژوه در سال 1316 بار سفر بست و راهي تهران شد. چهار سالي در مردسه سپهسالار قديم به تحصيل پرداخت ، سپس دوره دانشكده معقول و منقول را در مدرسه سپهسالار جديد ( مدرسه عالي شهيد مطهري ) و دانشسراي عالي را طي كرد تا اينكه سر از دانشكده الهيات دانشگاه تهران درآورد و در سال 1320 به اخذ درجه ليسانس از اين دانشكده نائل آمد. پس از فارغ التحصيل شدن به عنوان كمك كتابدار در كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران مشغول به كار شد. ليسانس حقوق دانش پژوه به او اجازه داد تا به عنوان رئيس كتابخانه دانشكده ادبيات موقعيت خود را تحكيم بخشد. در سال 1332 به رياست كتابخانه مركزي آن دانشگاه منصوب گرديد و در سال 1343 مشاور فني كتابخانه مركزي و در سال 1326 عضو كميته علمي آن شد. استادمحمدتقي دانش پژوه از سال 1334 در دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس مشغول

شد. وي سرانجام در روز 27 آذر سال 1375 ، در تهران درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : محمد تقي دانش پژوه، فرزند ميرزا احمد دركايي لاريجاني ، كه ار مجتهدان و فقهاي به نام آمل و لاريجان بوده است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمدتقي دانش پژوه روزگار كودكي و جوانيش را در رفت و آمد ميان روستاي ناندال و شهر آمل گذراند ، بين خانه پدري و شهري كه در آن به مدرسه مي رفت. خوشنويسي از دير باز يك حرفه فاميلي براي محمدتقي محسوب مي شد كه طي نسلها در خانواده او ادامه يافته بود . نياكان او به همين شغل در دربار شاهان قاجاريه اشتغال داشته اند ، و لذا از اين راه خانواده او از همان زمان آشنا به علم و معرفت و با نوشتن و كتابت مانوس بوده اند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدتقي دانش پژوه پس از سپري كردن دوران كودكي تحصيل آغاز كرد و مقدمات ادبي را پس از خواندن « عم جزء » ، « قرآن كريم » ، « ديوان حافظ » و « نصاب الصبيان » را فراگرفت و در اين راه از محضر پدر و ديگر عالمان آن بهره فراوان برد. در سن هجده سالگي با فوت پدر براي ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم گرديد تا از جلسات درس و بحث علماي حوزه علميه آن مركز علمي كسب فيض كند. بعد از دو سال رحل اقامت ، به سبب گرفتاري هاي زندگي نتوانست در قم بماند و به شهر آمل برگشت ودر نزد علماي اين

شهر كسب فيض نمود. دانش پژوه در سال 1316 بار سفر بست و راهي تهران شد. چهار سالي در مردسه سپهسالار قديم به تحصيل پرداخت ، سپس دوره دانشكده معقول و منقول را در مدرسه سپهسالار جديد ( مدرسه عالي شهيد مطهري ) و دانشسراي عالي را طي كرد تا اينكه سر از دانشكده الهيات دانشگاه تهران درآورد و در سال 1320 به اخذ درجه ليسانس از اين دانشكده نائل آمد.

خاطرات و وقايع تحصيل : يك روز حاجي ميرزا احمد دركايي ( پدر محمدتقي دانش پژوه ) دست پسرش را گرفت و او را به مدرسه جديدالتاسيسي در شهر آمل برد تا نامش را در آنجا بنويسد. اما شرط نام نويسي او را آموختن ‹‹ شرح الفيه سيوطي ›› به محمد تقي قرار داد. مدرسه نپذيرفت و ميرزا احمد هم فرزند جوانش را مجدداً به خانه آورد و همان دروس حوزه هاي قديم را به او توصيه نمود. در همين احوال و در شهر آمل بود كه محمدتقي شروع به آموختن زبان فرانسه كرد.

استادان و مربيان : محمدتقي دانش پژوه تحصيلات مقدماتي را نزد پدرش حاج ميرزا احمد فراگرفت. او در همين دوران از محضر درس بزرگاني چون ميرزا عبدالله طبرسي حضور يافت كه موضوع درسش آثار فلسفي سبزواري بود. دانش پژوه در حوزه علميه قم از محضر استاداني همچون ميرزا ابوالفضل گلپايگاني در درس « القوانين المحكمه » ميرزاي قمي و حضرت آخوند ملا علي همداني و آيت الله مرعشي نجفي در درس « شرح لمعه » استفاده كرد. استاد در باره محضر درس آيت الله مرعشي نجفي زنجاني چنين مي گويد: « هنوز

لذات نوادر اادبي را كه از آيت الله مرعشي مي شنيدم در كام ذهنم هست . او بعد از دوسال اقامت در قم ، به آمل برگشت و در نزد ابوالقاسم فرسيوي و آقا محمد عروي دينه اي « مكاسب » و « رسائل » شيخ مرتضي انصاري را فراگرفت. چهار سالي در مدرسه سپهسالار قديم از محضرميرزامهدي آشتياني در درس فلسفه بهره برد .

همسر و فرزندان : محمد تقي دانش پژوه در سال 1307 ازدواج نمود.

زمان و علت فوت : محمدتقي دانش پژوه در 27 آذر سال 1375 ، در تهران درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدتقي دانش پژوه پس از فارغ التحصيل شدن به عنوان كمك كتابدار در كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران مشغول به كار شد. ليسانس حقوق دانش پژوه به او اجازه داد تا به عنوان رئيس كتابخانه دانشكده ادبيات موقعيت خود را تحكيم بخشد. در سال 1332 به رياست كتابخانه مركزي آن دانشگاه منصوب گرديد و در سال 1343 مشاور فني كتابخانه مركزي و در سال 1326 عضو كميته علمي آن شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمدتقي دانش پژوه از سال 1334 در دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس منطق و تاريخ فلسفه اسلامي و تاريخ خاورشناسان و روش تحقيق در دوره ليسانس و فوق ليسانس پرداخت و در دوره دكترا نيز تدريس عرفان اسلامي را آغاز كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ورود محمدتقي دانش پژوه به دانشگاه سرآغاز ورود او به عرصه تحقيق و پژوهش بود. او در همين راستا و به منظور كسب اطلاعات كتاب شناسي و نسخه شناسي به دستور دانشگاه تهران به

شهرهاي بغداد ، نجف ، كربلا و كاظمين در كشور عراق و شهرهاي مدينه و مكه در عربستان سعودي در سال 1345 و به شهرهاي مسكو ، لينگراد سابق ، تفليس ، دوشنبه ، تاشكند ، بخارا ، سمرقند و باكو در شوروي سابق و شهرهاي پاريس و مونيخ ، لين ، اترخت و استانبول در اروپا و شهرهاي كمبريج ، بوستون ، پرنيسول ، آن آربرميشيگان، شيكاگو و نيويورك در آمريكا سفر كرد. يادداشتهايي كه در اين سفرها برداشت آنچه مربوط به كشورهاي عربي بود در نشريه كتابخانه مركزي چاپ شده است و يادداشت هايش درباره نزديك به شش هزار كتاب در مجلد هشتم نشريه كتابخانه مركزي چاپ شده است.

آرا و گرايشهاي خاص : در زمينه فهرست نگاري كار محمدتقي دانش پژوه فقط منحصر به اين نبوده است كه به معرفي ظاهري نسخه ها بپردازد بلكه سعي كرده با توجه همه جانبه به آنچه در يك صد سال اخير در غرب انجام شده و نيز عنايت و تجسس در ضوابط و شواهدي كه در خودمان و از ميان اصل نسخه ها بر مي آيد ، قواعد و فنون فهرست نگاري را تنظيم و حتي اسلوبي روشمند و متناسب را عرضه كند . او با توجه به مباني فهرست نويسي از ميان چهل پنجاه هزار نسخه متفاوت الشكل دقايقي را به دست آورده كه برخي از آنها بع نظر فهرست نگاران نيامده بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 « النهايه في مجرد الفقه و الفتاوي » شيخ طوسي

2 « معتقد الاماميه » صدرالدين شيرازي

3 «تاريخ الوزراء» قمي

4 «جامع الحكمه » كاشاني

5 «رساله امامت» خواجه طوسي

6 «كسراصنام الجاهليه» صدرالدين شيرازي

7 آثار درويش طبسي

8 آثار علوي

9 اخلاق محتشمي

10 اسرار شهرياري

11 الاقطاب القطبيه

12 المنطقيات الفارابي( جلد سوم )

13 النجاه ابن سينا

14 بحرالفوائد

15 تاريخ اسماعيليه كاشاني

16 تاريخ نگاري فلسفه

17 تبصره مساوي

18 تحفه

19 ترجمه « ادب الوجيز و تولي و تبري »از خواجه نصير طوسي

20 ترجمه « مختصر نافع » محقق حلي

21 ترجمه «النكت الاعتقاديه» شيخ مفيد

22 ترجمه شرايع

23 تصحيح التواريخ رشيدي

24 تصحيح زبده التوارخ كاشاني

25 جام جهان نما

26 جامع التواريخ

27

جاويدان خرد

28 چند نسخه خصوصي ديگر

29 حل مشكلات رساله معينيه

30 دفتر 11 و 12 نشريه دانشگاه تهران

31 ذخيره شهاب الاخبار

32 رساله المعينيه

33 روزبهان نامه

34 سه گفتار خواجه طوسي

35 سوانح الافكار رشيدي

36 شرح شهاب الاخبار

37 شرح فارسي شهاب الاخبار

38 شرح فصوص

39 طب ابن هندو

40 فرمان مالك اشتر

41 فرهنگ ايران زمين

ويژگي اثر : با مشاركت منوچهر ستوده ، مصطفي مقربي ، عباس زرياب خويي ، ايرج افشار

42 فصول خواجه نصير طوسي

43 فلسفه اشراق ( حيات النفوس )

44 فهرست كتاب هاي خطي كتابخانه مجلس سنا

45 فهرست كتاب هاي خطي كتابخانه ملي ملك وابسته به آستا قدس رضوي

ويژگي اثر : با همكاري محمد باقر حجتي ؛ احمد منزوي ، تهران 1352-1354 دوجلد ، دو جلد

46 فهرست كتب اهدايي مشكوه به دانشگاه

47 فهرست ملي ملل ( جلد نهم )

48 فهرست موسيقي

49 فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم

50 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه آستانه امامزاده عبدالعظيم

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1آينه ميراث ، سال اول ، شماره دوم ، پاييز 1377 ، ص 752روزنامه همشهري ، شماره 2058 ، 2 اسفند 13783گلزار مشاهير ، زندگي نامه درگذشتگان مشاهير ايران 1358-1376 ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص274

دانش تبريزي، نجفعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم، اديب و روزنامه نگار. وى در فقه و اصول و احاديث و اخبار و علوم ادبى اطلاع كامل داشت. دانش معاصر با ناصرالدين شاه قاجار بود و در 1273 ق از آذربايجان به استانبول رفت و با ميرزاى سنگلاخ همنشين شده و اشعارى را كه شعراى آن عهد در مدح سنگلاخ گفته بودند جمع آورى و به عنوان «مجمع الاوصاف» چاپ كرد. در آن جا تا 1303 ق كنسول ايران بود. وى در اين مدت از 1292 ق اقدام به تاسيس روزنامه ى هفتگى «اختر» كرده و مدت بيست و يك سال آن را انتشار داد، تا اينكه پس از كشته شدن ناصرالدين شاه، روزنامه ى مزبور از طرف دولت عثمانى توقيف شد. در 1303 ق منصب سرتيپى گرفت و نايب و مترجم اول گرديد و يك سال بعد سمت سر كنسولى ايران در مصر را عهده دار شد تا اين كه در 1308 ق به تهران آمد و جزو صاحب منصبان وزارت خارجه گرديد و

تا پايان عمر در همين سمت باقى ماند تا درگذشت. آثار وى: «مجمع الاوصاف»؛ «مشكوه الحيات فى تفسير الايات»، «تفسير آيه ذوالقرنين»؛ «ميزان الموازين فى امر الدين»، در رد «ميزان لحق» هانرى مارتن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (144 -143)، الذريعه (328 -327/23 ،20/20 ،315/9)، شرح حال رجال (330/4)، المآثر الآثار (198 -197)، مؤلفين كتب چاپى (543 -542 /6).

دانش تفرشي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1326 -1250 ش)، خطاط:، منشى و شاعر، متخلص به دانش. ملقب به ضياء لشكر و مستشار اعظم. معروف به بلور. در تفرش به دنيا آمد. از كودكى نزد ملا عبدالحمد يزدى و ميرزا على محمد به تحصيل زبان عربى و ادبيات فارسى پرداخت و تعليم خط گرفت. در يازده سالگى قصيده اى در هفتاد بيت به رشته ى نظم كشيد كه سبب شهرتش شد. از آن پس به دبيرى ميرزا يوسف خان مستوفى الممالك منصوب شد، آنگاه سالها در همين سمت در شهرهاى مختلف، در دستگاه ظل السلطان و ناصرالملك و ميرزا على اصغر خان اتابك به خدمت اشتغال ورزيد. در سال 1315 ق «تذكره ى صدر اعظمى» را در شرح شاعران معاصر اتابك نگاشت و در سال 1319 ق فكاهيات خود را به نام «ديوان حكيم سورى» به چاپ رسانيد. در سال 1327 ق به شيراز رفت و چندى رياست عدليه و دفتر ايالتى آن شهر را به عهده داشت. تقى خان در نوشتن اقسام خط توانا بود و نمونه هايى كه از خط او به جا مانده، بيانگر استادى وى است. وى مدعى بود كه قانون اساسى ايران را به دستور مظفرالدين شاه يك شب تا صبح نگاشته است. دانش در تهران درگذشت. او در مجموع بيست

و دو جلد كتاب نگاشته كه همه ى آنها به خط اوست و اين آثار غير از «تذكره ى نون والقلم»- كه در شرح حال خطاطان ايران است- همگى منظوم اند و صد هزار بيت شعر را شامل مى شود. مهمترين آنها عبارت اند از: «ديوان» اشعار، مشتمل بر غزليات، قصايد، قطعات، رباعيات و پهلويات؛ «نوشين روان»؛ «مثنوى اكسير اعظم»؛ «فردوس برين» و چند اثر ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (50 -48)، تاريخ تذكره هاى فارسى (801 -800 /2 -309 -306 /1)، الذريعه (315 ،262 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (178 -176 /3)، سخنوران نامى معاصر (1338 -1333 /2)، شرح حال رجال (46 -45 /5)، فرهنگ سخنوران (331)، مؤلفين كتب چاپى (217 -216 /2).

دانش پژوه، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، محقق.

تولد: 30 فروردين 1290، آمل.

درگذشت: 27 آذر 1375، تهران.

محمدتقى دانش پژوه، فرزند ميرزا احمد، مدرك ليسانس خود را از دانشكده ى معقول و منقول دريافت كرد. در سال 1332 به رياست كتابخانه ى مركزى آن دانشگاه منصوب گرديد و در سال 1343 مشاور فنى كتابخانه ى مركزى و در سال 1326 عضو كميته ى علمى آن شد.

استاد در سال 1348 به مقام دانشيارى نيمه وقت دانشكده ى الهيات و در سال 1349 به مقام دانشيارى تمام وقت دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران ارتقا يافت.

استاد براى كسب اطلاعات كتابشناسى و نسخه شناسى به كشورهاى عراق، عربستان سعودى، شورورى، تركيه، انگلستان، فرانسه و آمريكا سفر كرد و در كنگره هاى عملى در سطح ملى و بين المللى فعالانه شركت جست و نتايج تحقيقت علمى خود را به اهل علم عرضه داشت و سرانجام در سال 1355 بازنشسته شد. وى عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسى بود.

دكتر دانش پژوه علاوه بر فعاليت هاى علمى و فرهنگى،

سال ها در مقام استادى، در دوره هاى كارشناسى و كارشناسى ارشد و دكترى، به تدريس مى پرداخت. حاصل يك عمر تلاش وى حدود 340 مقاله تأليف تحقيقى است كه در مجله هاى مختلف و از جمله «هنر و مردم» و «يغما» و «سخن» و «وحيد»، «راهنماى كتاب» نشريه «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز» و «معارف اسلامى») به چاپ رسيده اند.

از آثار اوست: آثار درويش طبسى؛ آثار علوى؛ اخلاق محتشمى؛ ترجمه ى ادب الوجيز و تولى و تبرى از خواجه طوسى؛ اسرار شهريارى؛ الاقطاب القطبيه؛ تصحيح التواريخ رشيدى؛ المنطقيات الفارابى (جلد سوم)؛ تصحيح النهاية و ترجمه ى آن؛ بحر الفوائد؛ تاريخ اسماعيليه كاشانى؛ تاريخ الوزراء قمى؛ تاريخ نگارى فلسفه؛ تبصره مساوى؛ تحفه؛ جامع التواريخ؛ جامع الحكمه كاشانى؛ جاويدان خرد؛ چند نسخه خصوصى ديگر؛ حل مشكلات رساله ى معينيه (نشريه ى 304 دانشگاه)؛ دفتر 11 و 12 نشريه ى دانشگاه تهران؛ ذخيره شهاب الاخبار؛ رساله المعينية (عربى، نشريه ى 300 دانشگاه)؛ رساله ى امامت خواجه طوسى (عربى، نشريه 302 دانشگاه)؛ روزبهان نامه تصحيح زبدة التواريخ كاشانى؛ سوانح الافكار رشيدى (رشيدالدين فضل الله، 1337)؛ سه گفتار خواجه طوسى (نشريه ى 296 دانشگاه)؛ ترجمه شرايع (جلد چهارم)؛ شرح شهاب الاخبار؛ طب ابن هندو؛ فرمان مالك اشتر؛ فرهنگ ايران زمين (با مشاركت منوچهر ستوده، مصطفى مقربى، عباس زرياب خويى، ايرج افشار)؛ فصول خواجه ى طوسى (نشريه ى 298 دانشگاه به اهتمام وى)؛ شرح فصوص؛ فلسفه ى اشراق (حيات النفوس)؛ فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى مجلس سنا (1356، جلد يكم)؛ فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى ملى ملك وابسته به آستان قدس رضوى (با همكارى محمدباقر حجتى، احمد منزوى، تهران، 1354 -1352، دو جلد)؛ فهرست كتب اهدايى مشكوة به دانشگاه (در نشريه هاى مختلف)؛ فهرست ملى ملل (جلد نهم)؛ فهرست موسيقى؛ فهرست

نسخ خطى كتابخانه ى آستانه ى مقدسه ى قم(1355)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى آستانه ى امامزاده عبدالعظيم (1346، جلد پنجم)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى ادبيات (مجموعه امام جمعه كرمان، اهدايى احمد جوادى، 1344، به جاى شماره ى اول سال سيزدهم مجله ى دانشكده ى ادبيات) ؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى ادبيات (مجموعه وقفى اصغر مهدوى، 1341)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده ى ادبيات (مجموعه وقفى على اصغر حكمت، 1341، ضميمه سال دهم مجله ى دانشكده ى ادبيات)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى ادبيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران محمدباقر حجتى با تحقيق و نظارت دانش پژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1348 -1345)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى دانشگاه تهران (1340)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى هنرهاى زيباى كشور (با همكارى يحيى ذكاء 1342، جلد سوم)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى سازمان لغت نامه دهخدا (1342)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى مجلس سنا (1341، مستخرج از دفتر دوم نشريه ى كتابخانه ى دانشگاه تهران)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى مدرسه سپهسالار (تهران، 1346 -1315، پنج جلد)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى ملى تبريز (1348 و 1350، جلد چهارم)؛ كسر اصنام الجاهليه صدراى شيرازى، مجموعه فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه هاى شهرستان هاى ايران (1353 -1351، سه جلد)؛ مرقع سازى و جنگ سازى (مشهد، 1360)، ترجمه مصادقه الاخوان ابن بابويه (1325)؛ معتقد الاماميه، منطق ابن مقنع، ميكروفيلم دانشگاه تهران (جلد يكم)؛ نسخه هاى خطى كتابخانه ى ملى رشت (1346، جلد پنجم)؛ نسخه هاى خطى نشريه ى كتابخانه ى مركزى دانشگاه تهران (10 ،1358 -1339 جلد، گاهنامه)؛ ترجمه ى نكت اعتقاديه شيخ مفيد؛ نكت الاعتقاديه (شيخ مفيد، 1324)؛ نوادر التبادر؛ وزارت در عهد سلاجقه از عباس اقبال؛ يك پرده از زندگى شاه تهماسب؛ يواقيت العلوم.

وى در تهران درگذشت

و كالبد وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (قطعه ى خاص هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

(1375 -1290 ش)، نسخه شناس، محقق و مصحح. وى مقدمات ادبى را پس از خواندن نزد ميرزا على بارفروش در مدرسه ى حاج على اكبر كوچك در آمل و نزد پدرش فراگرفت. از ديگر استادان وى در آمل شيخ ابوالحسن آملى واعظ، ميرزا ابوالحسن پيشنماز آملى و آقا ميرزا عزيزاللَّه طبرسى بودند. در هجده سالگى بعد از فوت پدر، به تهران آمد. وى از محضر استادانى چون ميرزا ابوالفضل گلپايگانى، ميرزاى قمى، آخوند ملا على همدانى و آيت اللَّه مرعشى بهره برد. دانش پژوه در مدرسه ى سپهسالار از مضحر ميرزا مهدى آشتيانى «شفاء»، «اسفار» و «مكاسب» را آموخت. در 1320 ش موفق به دريافت ليسانس شد. از 1319 ش در كتابخانه دانشكده حقوق مشغول به كار شد. از 1321 ش به دبيرى دبيرستانهاى تهران اشتغال ورزيد و سپس به دبيرى دانشگاه پرداخت. از سمتهاى ديگر وى معاونت كتابخانه ى دانشكده ى حقوق، رياست كتابخانه ى كتب خطى دانشگاه، رياست كتابخانه ى مركزى، مشاورت فنى كتابخانه مركزى، عضويت كميته ى كتابخانه ى مركزى بود. در سال 1348 ش دانشيار نيمه وقت دانشكده ى الهيات و در تاريخ 1349 ش دانشيار تمام وقت دانشكده ى ادبيات شد. در سال 1334 ش شوراى دانشگاه تهران وى را براى تدريس درسهاى درايه الحديث و فرهنگ ايرانيان دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى شايسته دانست. در دوره هاى ليسانس و فوق ليسانس به تدريس منطق، تاريخ فلسفه اسلامى و تاريخ خاورشناسان و روش تحقيق و در دوره ى دكترى به تدريس عرفان اسلامى پرداخت. در تهران درگذشت. از آثار وى: فهرستهاى مختلف كتابخانه ى دانشگاه تهران و مجلس سنا؛ ترجمه ها:

«النكت الاعتقاديه»؛ ترجمه «مصادقه الاخوان»؛ «رساله المعينيه»؛ تصحيح: «ذخيره ى خوارزمشاهى» و تصحيح متون متعدد و مقالات مختلف در مجلات وزين.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] راهنماى كتاب (س 18، ش 9 -8 -7، ص 688 -659)، مؤلفين كتب چاپى (219 -217/ 2).

دانشور، سيمين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، داستان نويس، مترجم، محقق، مدرس دانشگاه و روزنامه نگار. در شيراز ديده به جهان گشود و تا پايان دوره ى متوسطه در مدرسه ى مهرآيين شيراز تحصيل كرد. پس از آن وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1328 ش با نگارش رساله ى «علم الجمال در ادبيات فارسى» موفق به دريافت درجه ى دكترى ادبيات فارسى در اين رشته ى تحصيلى شد. سپس به آمريكا رفت و از دانشگاه استنفرد كاليفرنيا درجه ى فوق دكترى تخصصى در رشته ى زيبايى شناسى اخذ كرد. پس از بازگشت به ايران تدريس در رشته هاى باستان شناسى و تاريخ و هنر دانشگاه تهران و زيبايى شناسى در هنرستان عالى موسيقى و هنرهاى زيبا پرداخت. وى همچنين عضو هيات نويسندگان مجله ى «علم و زندگى» و «كتاب ماه» و مدير مجله ى «نقش و نگار» نيز بود. سيمين با جلال آل احمد ازدواج كرد و همپاى او به فعاليتهاى فكرى و فرهنگى پرداخت. از آثار وى: تحقيقات: «شناخت و تحسين هنر»؛ داستانها: «سووشون»؛ «آتش خاموش»؛ «شهرى چون بهشت»؛ «به كى سلام كنم»؛ «غروب جلال»؛ «جزيره سرگردانى»؛ ترجمه ها: «سرباز شكلاتى»؛ «دشمنان»؛ «بئاتريس»؛ «داغ ننگ»؛ «بنال وطن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چون سبوى تشنه (210 -209)، كيان (س 6، ش 44، ص 67 -66)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 6، ص 11 -3)، مؤلفين كتب چاپى (387 -386 /3).

داوري شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1283/1282 -1238 ق)، خطاط، نقاش، اديب و شاعر، متخلص به داورى. در شيراز به دنيا آمد. علوم ادبى و عربى و آداب سخنورى و خوشنويسى را در محضر پدر و برادر مهتر خود وقار، آموخت و فنون نقاشى و چهره نگارى و نيز زبان و ادبيات تركى را از شخصى

به نام حاجى اسداللَّه فراگرفت. داورى در سرودن انواع مختلف شعرى بويژه قصيده مهارت داشت. خطوط هفت گانه را خوش مى نوشت و در نستعليق قوى دست بود. صاحب «طرائق الحقائق» مدت دو ماه نزد وى تعليم خط گرفته است. او همچنين در هنر نقاشى بخصوص آبرنگ، شيرين قلم و صاحب ابتكار بود و تذهيب و آرايش تصاوير را نيكو مى دانست. ديوان بيگى، مولف «حديقه الشعراء»، وى را «شمس القلاده ى» خاندان وصال دانسته است. از كارهاى هنرى اين استاد، تذهيب و نقاشى «شاهنامه ى» فردوسى است كه بعدها توسط لطفعلى خان شيرازى و ميرزا آقاى نقاش تكميل شد. داورى در زادگاه خود درگذشت و در كنار ميرزاى سكوت، در حرم شاهچراغ به خاك سپرده شد. «ديوان» اشعار وى در حدود پانزده هزار بيت دانسته اند. در بعضى منابع «رساله اى در عروض» و كتابى در «معانى و بديع» و «فرهنگ» بزرگى به زبان تركى به وى نسبت داده اند. از آثار چهره پردازى وى: چهار قطعه تصاوير آبرنگى از قيافه رجال برجسته ى دوره ى ناصرى كه در مرقعى با خطوط متنوع ترتيب يافته است؛ تصوير محمد شفيع وصال كه بر روى تشكى نشسته است. از خطوط او: يك نسخه شش دفتر «مثنوى» مولانا، به قلم كتابت خفى عالى، با رقم:؛... و انا العبد... محمد المتخلص بداورى ابن المرحوم وصال... سنه ى 1267»؛ يك نسخه «لوايح» جامى، به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «... فى سنه ى 1276... و انا العبد داورى بن وصال»؛ يك نسخه «چهار مقاله ى» نظامى عروض، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... حرره داورى بن وصال غفر له، سنه ى 1279»؛ يك نسخه «سحر حلال»، به قلم كتابت خوش، با رقم:

«... داورى بن وصال 1282». چهار اثر ديگر وى در «احوال و آثار خوشنويسان» ذكر شده است.[1]

محمد متلخص به داورى سومين پسر وصال از شاعر از قرن سيزدهم (و. 1238- ف. 1282 ه.ق.). وى در 1279 در تهران بود و در شيراز به بيمارى دق درگذشت و در بقعه شاه چراغ شيراز مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (360 -359)، احوال و آثار خوشنويسان (716 -712 /3)، احوال و آثار نقاشان (715 -713 /2)، اطلس خط (566 -565)، بزرگان شيراز (363)، تاريخ ادبيات ايران، براون (207 -205 /4)، تاريخ هنرهاى ملى (987/2)، تذكره ى روز روشن (257 -256)، حديقه الشعراء (613 -604 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (517 -506 /2)، الذريعه (320 -319 /9)، ريحانه (327 -326 /6 ،212 /2)، سرآمدان فرهنگ (352 -351 /1)، شرح حال رجال (188 -186 /6)، طرائق الحقائق (379 -376 /3)، فارسنامه ى ناصرى (1011 -1008 /2)، فرهنگ سخنوران (334)، لغت نامه (ذيل/ داورى شيرازى)، المآثر و الآثار (205)، مؤلفين كتب چاپى (782 -781 /5)، مجمع الفصحا (299 -293 /4)، مرآت الفصاحه (211 -208)، مكارم الآثار (1070 -1069 /4).

دبوسي، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 482 ق)، اديب، فقيه و مدرس و عالم شافعى. دبوسيه شهرى بين سمرقند و بخارا است. وى از شاگردان محمد بن عبدالعزيز قنطرى و ابوسهل ابيوردى و ابومسعود بجلى است. در 479 ق براى تدريس در نظاميه وارد بغداد گشت و مجلس آراست و عهده دار تعليم شد. از او تعبير به امام و شيخ شافعيه كرده اند. گذشته از قرائت و فقه و حديث و اصول و لغت، در كلام و مناظره نيز پيشگام بود. هبه اللَّه سقطى و

ابوالعز قلانسى و عبدالوهاب انماطى از شاگردان وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (93 -91 /19)، الكامل (152/8)، لغت نامه (ذيل/ دبوسى)، مدارس نظاميه (141 ،129)، معجم البلدان (499/2).

دبير الممالك، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1320 ق)، خطاط و مترجم. سمت ژنرال آجودانى و مترجمى صدر اعظم را داشت و چون به زبان فرانسه و آلمانى آشنا بود، چند كتاب را به فارسى ترجمه كرد و در وزارت امور خارجه هم سمتى داشت. اسماعيل خان خط نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت. وى تا تاريخ تاليف «تذكره ى خوشنويسان» سپهر هنوز در قيد حيات بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (66/1).

دبيران، حكيمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1353 ،1348 و 1364.

مرتبه علمى:

پژوهشگر در بخش لغت فرهنگستان زبان ايران در سال 1350، تدريس در دانشگاههاى مختلف كشور، استاد اعزامى به دانشگاه پنجاب لاهور (اورينتل كالج) پاكستان (كرسى زبان و ادبيات فارسى) به مدت دو سال، دانشيار زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام تحقيقات ادبى، عرفانى، تدريس در دوره هاى كارشناسى ارشد، عضويت در هيأت امناى دانشگاههاى منطقه 2 تهران و نماينده وزارت فرهنگ و آموزش عالى در شوراى فرهنگى اجتماعى زنان، نماينده وزارت فرهنگ و آموزش عالى در كميته هماهنگى تربيت معلم و عضو شوراى عالى برنامه ريزى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 4 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

لغت و شعر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 25، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبى، بررسى متون، مذهبى، شرح غزليات عرفانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد

سوم)

دبيرمقدم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر محمد دبيرمقدم در سال 1332 شمسي در كاشان متولد شد.ايشان داراي مدرك دكتراي زبانشناسي از دانشگاه ايلينوي(اربانا) امريكا مي باشد.دكتر دبير مقدم در حال حاضر استاد دانشگاه علامه طباطبايي است. ايشان در زمينه هاي مختلف ازجمله زبانشناسي نظري، زبانشناسي فارسي، معني شناسي و كاربردشناسي زبان فعاليت پژوهشي داشته و مقالات متعددي نيز به زبانهاي فارسي و انگليسي منتشر كرده است. كتاب "زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي" تاليف، محمد دبيرمقدم ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد دبير مقدم تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در كاشان و تهران گذراند. تحصيلات دانشگاهي را در رشتۀ زبانشناسي تا مقطع فوق ليسانس در دانشگاه تهران سپري كرد. آنگاه عازم امريكا شد و دكتراي زبانشناسي را از دانشگاه ايلينوي(اربانا) امريكا اخذ نمود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد دبير مقدم در حال حاضر استاد دانشگاه علامه طباطبايي است. ايشان در زمينه هاي مختلف ازجمله زبانشناسي نظري، زبانشناسي فارسي، معني شناسي و كاربردشناسي زبان فعاليت پژوهشي داشته و مقالات متعددي نيز به زبانهاي فارسي و انگليسي منتشر كرده است.

جوائز و نشانها : كتاب "زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي" تاليف، محمد دبيرمقدم ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

آثار :

1 زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي

ويژگي اثر

: تاليف،اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي» زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي/ تأليف محمد دبير مقدم.- تهران: سخن، 1378.- 580ص: نمودار. واژه نامه. كتابنامه:ص[527] – 545. اثر حاضر به توصيف عمده ترين رويكرد زباني در نيم? دوم قرن بيستم ميلادي مي پردازد. دستور زايشي (Generative Grammar) مكتبي مسلط و غالب در زبانشناسي نظري امروز است كه با ارائ? مجموعه اي از نظريه هاي زباني، انقلابي در زبانشناسي و علوم شناختي به وجود آورده است. كتاب مشتمل بر دوازده فصل است و مؤلف محترم تلاش كرده است به منظور برطرف نمودن خلاء نظري موجود در زبانشناسي امروز ايران، با اتكاء به منابع دست اول و گفتگوي حضوري و تبادل نظر با برخي از زبانشناسان صاحبنظر و تأكيد بر جنب? آموزشي كتاب، زمين? لازم را براي دانشجويان و پژوهشگران به منظور فهم بهتر متون تخصصي فراهم آورد. كتابنام? مفصل، معادل سازي براي اصطلاحات تخصصي و واژه نام? دو سوي? فارسي و انگليسي از ديگر امتيازات اين اثر است.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

دبيري نژاد، بديع اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تربيت معلم تهران، كارشناسى ارشد زبان شناسى از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1344، دكتراى زبان شناسى از دانشگاه سوربن در سال 1347.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه اصفهان در سال 1357.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات و زبان شناسى.

تأليفات

تعداد تأليفات

(نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخى، ادبى، كارنامه ساسانيان، سبك نثر آثار تاريخى دوره مغول در ايران.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 38، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ادبى، تاريخى، فرهنگى، دوره مغول، دوره سلجوقى، پيش از اسلام و پس از اسلام.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دختر صاحب بن عباد

قرن:4

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن چهارم هجرى، از زنان فاضل و اديب شيعه. وى از پدر دانشمندش ادب و دانش آموخت. صاحب، علاقه فراوانى به او داشت و نيز به دليل محبت و احترام به سادات علوى دخترش را به ازدواج يكى از سادات علوى به نام ابوالحسين على بن الحسين معروف به اخومسمعى درآورد. دختر صاحب پسرى به دنيا آورد كه نامش را عباد نهادند. وقتى بشارت تولد نوزاد را به صاحب دادند چند قصيده سرود كه مطلع يكى از آن ها چنين است:

الحمدللَّه حمداً دائماً ابدا

قد صار سبط رسول اللَّه لى ولدا

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: دايرةالمعارف تشيع، 423 / 3؛ رياحين الشريعه، 229 -228 / 4؛ النساءالمومنات، 266.

درخشان، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1297 ش)، نويسنده و شاعر. وى اصلا همدانى بود. تحصيلات خود را در رشته ى ادبيات فارسى به پايان برد. سپس در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران و مدتى نيز در دانشگاه آنكارا به تدريس پرداخت. وى تا پايان عمر به تحقيق و مطالعه در زمينه ى زبان و ادبيات فارسى و معارف اسلامى پرداخت. برخى از آثار وى: «بزرگان و سخن سرايان همدان»؛ «سبك نثر فارسى از قرن چهار تا چهارده»؛ تصحيح «ديوان ناصر بخارى»؛ «ينبوع الاسرار فى نصايح الابرار»؛ «المستخلص يا جواهر قرآن»؛ «تفسير جزء سى ام قرآن مجيد يا عم جزو»؛ «ديوان اشعار كسايى مروزى»؛ «مرآت الحياه»؛ و تاليف «مقامات رضا (ع)» و «تاثير قرآن و حديث در ادبيات فارسى».[1]

سال تولد: 1297، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

زندگينامه

دكتر شادروان مهدى درخشان در سال 1297 هجرى شمسى ديده به جهان گشود. بعد از اتمام تحصيلات متوسطه، و اخذ

مدارك كارشناسى و كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سالهاى 1328 و 1332، موفق به اخذ مدرك دكترا در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1334 گرديد. وى پس از گذراندن رتبه هاى استاديارى و دانشيارى دانشگاه تهران، در سال 1349 به مرتبه ى استادى دانشگاه تهران ارتقاء يافت.

مرحوم دكتر درخشان در تمام دوران خدمت خود به تحقيق و تدريس در دانشگاههاى تهران و آنكارا با جديت و تلاش تمام به تحقيق و تدريس پرداخت و شاگردان فراوانى را تربيت نمود. از وى 11 جلد كتاب در زمينه هاى زبان فارسى، بزرگان و سخن سرايان و معارف اسلامى به يادگار مانده است. همچنين از ايشان حدود 30 مقاله به زبانهاى فارسى و انگليسى در مجلات معتبر داخلى و خارجى در زمينه هاى زبان و ادبيات فارسى به چاپ رسيده است.

سال تولد: 1297، مرتبه علمى: استاد: رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1328، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1332 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1334.

مرتبه علمى:

تدريس در دبيرستانهاى دامغان، تهران، دانشگاههاى تهران و آنكارا، استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران از سال 1349 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى، تصحيح و شرح ديوان ذوالفقار شروانى، تصحيح انتقادى تحفه الملوك، تركيب سازى در مخزن الاسرار نظامى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:

11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بزرگان و سخن سرايان همدان، سبك نثر فارسى، كسائى مروزى (تحقيق در احوال و اشعار)، درباره زبان فارسى، فن بديع، تأثير معارف اسلامى در ادبيات، تصحيح ديوان ناصر بخارائى، تصحيح ينبوع الاسرار فى نصائح الابرار، المستخلص يا جواهرالقرآن (عربى- فارسى)، تفسير جزء سى ام قرآن كريم، مقام رض (در شرح حال امام رضا (ع))، مرآت حيات در عرفان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 28، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

پيرامون كلمه شيخ و سيد، خالص استرآبادى، ديوان منصور حلاج از كيست؟، تسميه پسر بنام پدر، رساله ذهبيه، دو اثر نويافته از صائب تبريزى، ايران شناسى، مقلدان بوستان، تكرار قافيه در شعرهاى حافظ، سبك نثر بلعمى و غيره.

مدرس.

تولد: 1297، همدان.

درگذشت: 1372، تهران.

مهدى درخشان بعد از اتمام تحصيلات متوسطه و اخذ مدارك كارشناسى و كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سالهاى 1328 و 1332، موفق به اخذ مدرك دكترى در رشته ى زبان ادبيات فارسى از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1334 گرديد. وى پس از گذراندن رتبه هاى استاديارى و دانشيارى دانشگاه تهران، در سال 1349 به مرتبه استادى به دانشگاه تهران ارتقا يافت. دكتر درخشان در تمام دوران خدمت خود به تحقيق و تدريس در دانشگاه هاى تهران و آنكارا پرداخت و دانشجويانى را تربيت نمود. از وى يازده جلد كتاب در زمينه هاى زبان فارسى، بزرگان و سخن سرايان و معارف اسلامى به ياگار مانده است. همچنين از ايشان حدود سى مقاله به زبان هاى فارسى و انگليسى در مجلات داخلى (ماهنامه هاى «آموزش و پرورش» و «كيهان فرهنگى»، نشريه ى «دانشكده ادبيات و علوم انسانى»، روزنامه هاى «كيهان» و «اطلاعات»)

و خارجى در زمينه هاى زبان و ادبيات فارسى به چاپ رسيده است. از جمله كتاب هاى او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تصحيح ديوان ناصر بخارايى؛ ديوان اشعار كسايى مروزى؛ درباره ى زبان فارسى؛ بزرگان و سخنسرايان همدان (جلد اول، 1341، اين كتاب به صورت دو جلد در سال 1374 چاپ شده است).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] بزرگان و سخن سرايان همدان (14 -12 /1)، مؤلفين كتب چاپى (397/6).

درزي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر علي درزي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زبانشناسي همگاني دانشكده ادبيات دانشگاه تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

فعاليتهاي آموزشي : سوابق آموزشي دكتر علي درزي به قرار زير است: زبانشناسي. دانشگاه تهران ؛ 1375-تا كنون زبانشناسي مقدماتي. دانشگاه ايلي نوي، امريكا ؛ 1993-1996 زبان فارسي. دانشگاه ايلي نوي، امريكا ؛ 1993-1996

آثار :

1 دانش زبان

ويژگي اثر : (ترجمه). نشر ني 1380

2 درآمدي بر زبانشناسي معاصر

ويژگي اثر : پديدآورنده: ويليام ديليني اوگريدي، مايكل دابروولسكي، مارك آرنف، علي درزي (مترجم) ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 03 دي، 1386

3 زبان و مسائل دانش

ويژگي اثر : (ترجمه). نشر آگه 1378

4 زبانشناسي در ميان فرهنگها

ويژگي اثر : (ترجمه). جهاد دانشگاهي دانشگاه تربيت معلم 1367

5 شيوة استدلال نحوي

ويژگي اثر : پديدآورنده: علي درزي ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 19

شهريور، 1385

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

درگزي، صيد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1332 -1272 ق)، اديب و شاعر. از طايفه ى چاپشلو از خوانين و از فضلاء و ادباء و از نسابه هاى معروف خراسان بود. وى مدتها نزد ميراز مهدى گيلانى متخلص به خديو تلمذ كرد و فنون ادب را از وى آموخت. از شاگردان خان مزبور عبدالجواد معروف به اديب نيشابورى بوده و تا زمانى كه صيد على خان زنده بود نامبرده فوق العاده مورد تكريم و احترام اديب مى بود. وى از معاصران ملك الشعراء بهار، صدرالاطباء و سلطان العلماء بوده است و تنها كسى است كه بوسيله ى اديب نيشابورى سبك فصحاى قديم را احيا نمود و از اين حيث از شخصيتهاى بزرگ ادب معاصر ايران است. وى حافظه اى نيرومند داشت بطورى كه پنجاه هزار بيت اشعار فارسى و عربى و تركى در حفظ داشت و بهتر از هر كس به سبك خراسانى آشنا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (123 / 6)، صد سال شعر خراسان (368 -365).

دزفولي شوشتري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1260 ق)، عالم، خطيب، اديب و شاعر، متخلص به حقير. ملقب به خليفه. در دزفول به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. پس از فراگيرى مقدمات مدتى در محضر علماى زادگاهش تلمذ كرد تا به درجه كمال رسيد. او را براى خطابه تشويق كردند و وى در اين سنگر تا پايان حياتش باقى ماند. از آثار وى: «تحفه الابرار»، در مدايح و مراثى و خطب؛ «احسن المقال»، در قصص و حكايات؛ «مخزن الدرر»، شعر، كه در 1304 ق در بمبئى به چاپ رسيد؛ «دفينه الاحباب»، در حوادث و اتفاقات دوران حياتش؛ «ديوان» شعر به نام «ديوان حقير دزفولى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :الذريعه (226 -225 /20 ،258/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 519/14)، فرهنگ سخنوران (273)، مؤلفين كتب چاپى (691 -690 /2).

دزفولي شوشتري، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1321 ق)، اديب و فاضل. او از دانشمندان و اديبان بود. از جمله آثار وى ترجمه «اللهوف» سيد ابن طاووس، ترجمه اى است شرح گونه كه دلالت بر دانش و اطلاعات گسترده صاحب عنوان دارد. وى در سال 1321 ق اين اثر را به انجام رسانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 970 -969 /14).

دزفولي كاظمي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1255 ق)، عالم دينى، فقيه، اديب و شاعر. وى در نجف از محضر ميرزاى شيرازى (قبل از هجرتش به سامراء) و شيخ محمدحسن كاظمى بهره برد و اجازه روايت گرفت. آنگاه به كاظمين بازگشت و در راس امور قضاء و حكم و تدريس قرار گرفت. از آثارش: «منتهى الامل»، در شرح «القواعد» حلى، در لفقه؛ «وسيله النجاه»؛ رساله ى عمليه براى مقلدين؛ شرح «الكافيه» ابن حاجب، در نحو، به نام «شقائق المطالب»؛ «اشعار»ى در مواعظ و اخلاق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (195 -194 /9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 250/14)، علماء معاصرين (96 -95)، فوائد الرضويه (431)، معجم المؤلفين (128/9)، هديه العارفين (390/2).

دزفولي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1352 -1273 ق)، عالم دينى، فقيه، اديب و شاعر. در محضر عمويش شيخ محمد طاهر، شاگرد شيخ انصارى، و ديگر علماى بزرگ چون آخوند خراسانى شاگردى كرد تا به درجه والائى دست يافت. آيت اللَّه شهاب الدين نجفى مرعشى از وى روايت كرده است. در بروجرد درگذشت و در جوار امامزاده ابوالحسن دفن شد. از آثارش: «جهد المقل»، در پاسخ سوالها، فقه استدلالى ملمع؛ «فيض البارى» شرح «مكاسب» محقق انصارى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ حاشيه «فصول» در علم اصول؛ «كلمه التقوى»، رساله فتوائيه؛ رساله ى عمليه اى فارسى كه منتخب «منهج الرشاد» است؛ قسمتى از «اشعار» وى به همراه «مخزن الدرر» در بمبئى چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (280/9)، تاريخ بروجرد (551 -549 /2)، الذريعه (124/18 ،406/16 ،157 -156 /6 ،302/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 744/14).

دستجردي، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب الشريعة، عالم فاضل، و اديب شاعر متخلص به «سودايى» معروف به حاج آخوند فرزند ملا عبدالرزاق بن اسماعيل.

از شعراى معروف و فضلاى مشهور اصفهان است. در غره ى محرم 1281 در قريه ى دستگرد خيار متولد گرديده، و نزد آقا ميرزا محمدباقر [چهارسوقى] و جمعى ديگر از علما (آقا نجفى مسجد شاهى، ميرزا محمد حسن نجفى) تحصيل نموده، و از استاد نامبرده به كسب اجازه مفتخر گرديده.

كتب و رسائل زير از اوست:

1 - اجمالى در احوالات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم 2 - ترجمة الدرر، ترجمه ى كلمات قصار حضرت على عليه السلام 3 - خمسه ى طيبه، مجموعه ى اشعار خود در مناقب و مرائى 4 - ديوان قصايد و غزليات 5 - ديوان غزليات و رباعيات 6 - شمس و قهقهه، به بحر

خسرو و شيرين نظامى 7 - ضياء الابصار فى احوال الاطهار 8 - گلزار، نام قسمتى از اشعار اوست، و به طبع رسيده 9 - ملتقط اللغة، و در آن 15 هزار لغت عربى به فارسى ترجمه شده است 10 - منظومه ى انوار سهيلى، معروف ترين اثر اوست، و به همين جهت به ناظم السهيلى معروف بود، و نام فاميلى خود را «انوارى» نهاد.

در 1352 وفات يافته، در قريه ى دستگرد مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

دستغيب، ابوالمحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابوالمحمد دستغيب شيرازى اديب و دانشمند و شاعر ماهر اين سلسله.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دستگردي، حسن وحيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند قاسم. فاضل محقّق، و اديب اريب، و شاعر گران مايه، از محقّقين و متتبّعين در ادبيّات فارسى است. در سال 1298 در قريه دستگرد خيار متولّد، و در شب 21 ذى حجة الحرام سال 1361 در طهران وفات يافته، در مقبره امام زاده عبداللَّه مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت جمعى از علما و ادبا همچون: آخوند ملاّ محمّد كاشى، و آخوند گزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و مرحوم جهانگير خان قشقائى، و ميرزا يحيى مدّرس بيد آبادى تحصيل نموده، و در اوايل مشروطيت در زمره آزادى خواهان وارد شده، و در اين راه كوشش ها نموده، سپس به طهران منتقل شده، و از سال 1338 مجلّه ادبى «ارمغان» را انتشار داده كه تا حين الفوت مرتّباً انتشار يافته، و پس از مرگ ايشان به همّت فرزند دانشمندش آقاى محمود وحيد زاده متخلّص به «نسيم» كه از دبيران و صاحب منصبان عالى رتبه وزارت آموزش و پرورش است تاكنون منتشر مى شود.

در اوايل «لمعه» و سپس «وحيد» تخلّص مى نمود، و در روزنامه ها به طور مستعار، «ناظر اصفهانى» مى نوشته. كتب زير از اوست:

1- انقلاب ادبى 2- ديوان قصايد و غزليّات 3- ره آورد وحيد، دو مجلد 4- سرگذشت اردشير 5- سفينه بهترين اشعار 6- مجلّه ارمغان 7- هزار اندرز نظامى، جمع آورى از اشعار نظامى گنجوى 6- يخچاليه، جلد دوم؛ و غيره.

مشاراليه در طىّ بيست و سه سال انتشار مجلّه ارمغان چندين مجلّد كتاب ادبى نيز به طبع رسانيد كه از آن جمله است:

1- تذكره نصر آبادى 2-

تحفه سامى 3- ديوان اديب الممالك فراهانى 4- تصحيح و تحشيه و طبع خمسه نظامى، و افزودن دو مجلّد بر آن (سبعه نظامى). 5- ديوان جمال الدين عبدالرزاق اصفهانى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دشت بياضي كوهستاني، عبدالكريم محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب. از معاصران جلال الدين اكبرشاه بود. وى اشعار «نصاب الصبيان» فراهى را با اضافات منظومى كه پدرش، فصيح محمد به قصد تكميل نصاب سروده بود، شرح كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (412/5)، تاريخ نظم و نثر (275).

دشتكي شيرازي، نظام الدين احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1015 ق)، حيكم، اديب و شاعر. ملقب به سلطان الحكماء و سيد العلماء. وى پدر بزرگ سيد على خان مدنى شيرازى بود. از تاليفات وى: «اثبات الواجب الصغير»؛ «اثبات الواجب الكبير»؛ «اثبات الواجب الوسيط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (103/1)، ريحاه (201 -200 /6).

دشتي فارسي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1299/1298 -1246 ق)، اديب، حكيم و شاعر، متخلص به دشتى. وى اهل دشتستان بود از طايفه حاجيان. در محضر پدرش و ديگر فاضلان شره علوم ادبى و تازى را آموخت پس از فوت ضابط دشتى به حكومت آن نواحى رسيد، در دوره ى حكومتش به دستگيرى از مستمندان و فقيران پرداخت. از جلمه آثارش: «ديوان» شعر؛ «نمكدان»؛ «طريق السلوك»؛ «كلام الملوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (622 -621 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (546 -538 /2)، الذريعه (313/24 ،111/18 ،326/9)، فارسنامه ى ناصرى (1336/2)، مؤلفين كتب چاپى (471 -470 /5)، مرآت الفصاحه (215 -214)، مكارم الاثار (1289 -1288 /4).

دشتي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرهيخته، حجت الاسلام و المسلمين شيخ محمد دشتي در سال 1330 ش (1370 ق) در مازندران به دنيا آمد و پس از فراگيري تحصيلات ابتدايي به آموختن علوم ديني روي آورد. وي پس از تلاش و پشتكار فراوان، در بيست سالگي به درس خارج فقه و اصول حضرات آيات: ميرزا هاشم آملي، ناصر مكارم شيرازي، علي مشكيني اردبيلي و عبداللَّه جوادي آملي راه يافت و مباني حكمت و فلسفه را از استادان فن آموخت. حجت الاسلام دشتي پس از آن به تاليف و تدريس و تحقيق روي آورد تا اينكه در سال 1367، مؤسسه تحقيقاتي اميرالمومنين(ع) را بنيان نهاد و با كمك گروهي از محققان، كتاب هاي ذيل را فراهم نمود: فرهنگ سخنان معصومين در 15 جلد، تحليل تاريخي سياسي معصومين در 14 جلد و سيره امام علي(ع) در 15 جلد، ترجمه نهج البلاغه، فرهنگ واژه ها، موضوعات كلي و معارف نهج البلاغه در 4 جلد، اسناد و مدارك نهج البلاغه و ده ها اثر ديگر. ايشان پس از پيروزي

انقلاب اسلامي يكسره به تلاش و كوشش در راه احياي شعائر ديني مي پرداخت و هماره به تبليغ دين در شهرهاي مختلف كشور و تدريس در نهادهاي انقلابي و دانشگاه ها و سخنراني همت گماشت تا اين كه در بازگشت از سفر تبليغي خويش از كاشان در 5 ارديبهشت 1380 دچار سانحه تصادف شد و پس از گذشت ده روز، در نيمه همان ماه برابر با 11 صفر 1422ق در پنجاه سالگي بدرود حيات گفت و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.

دغولي سرخسي، ابوالعباس محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 325 ق)، لغوى، فقيه و محدث. از پيشوايان فقه و لغت و روايت در سرزمين خراسان بود. مدتى در نيشابور اقامت گزيد و از محمد بن يحيى ذهلى و عبدالرحمان بن بشر و اقران آنها بهره ها برد و در عراق و حجاز از محمد بن اسماعيل احمسى خديث نوشت و از زعفرانى و سعدان بن نصر و احمد بن سيار و محمد بن عبداللَّه قهزاد و محمد بن مشكان و محمد بن مهلب سرخسى و عبداللَّه بن هاشم طوسى و ابوزرعه رازى حديث روايت كرد. ابوحاتم بن حبان و ابواحمد بن عدى و يحيى بن عمرو بستى و ابوبكر جوزقى وابوعلى نيشابورى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. ابن خزيمه گويد كه چون ابوالعباس دغولى دانشمندى نديده است. از آثار وى: كتاب «الاداب»؛ «فضائل الصحابه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (562 -557 /14)، الوافى بالوفيات (226/3).

دقايقي مروزي، شمس الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر، اديب. گويند در موعظه و تذكير حقايق و دقايق بى نظير و مداح خواجه عميد فخرالدين حميد بود و طبع عالى داشته و لواى فصاحت و بلاغت مى افراشته. از جمله آثارش: «حنين الاوطان»؛ «بختيار نامه» را به او نسبت مى دهند؛ «سندباد نامه» نيز كه دو تهذيب دارد يكى از وى است ديگرى از ظهيرى سمرقندى.[1]

مروزى، شمس الدين محمد بن على، عالم و واعظ و شاعر اواخر قرن ششم ه. وى تا پايان قرن مذكور زنده بود. و هم اوست كه سندباد نامه را به نثرى مصنوع و مزين تحرير كرده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1002/2)، الذريعه (327/9)، لباب الالباب (215 -212 /1)، مؤلفين كتب چاپى (472/5)، مجمع

الفصحا (647/2)، هفت اقليم (13/2).

دقيقي، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(415 -345 ق)، عالم، اديب و نحوى. از پيشوايان علماى نحو و از شاگردان ابوعلى فارسى و ابوالحسن رمانى و ابوسعيد سيرافى بود، و مراجع استفاده ى جمعى كثير. دقيقى در تيه درگذشت. از تاليفات وى: شرح «الايضاح» ابوعلى فارسى؛ «شرح الجرمى»، در نحو؛ «العروض»؛ «المقدمات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124/5)، ايضاح المكنون (541 ،451 /2)، روضات الجنات (231 -230 /5)، ريحانه (224/2)، كشف الظنون (212)، الكنى و الالقاب (229/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالقاسم)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 345 و 415)، معجم الادباء (57 -56 /14)، معجم المؤلفين (144/7)، هديه ا لاحباب (135)، هديه العارفين (686/1).

دكتر، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1294 ق)، طبيب و مترجم. پس از بازگشت از اروپا به ميرزا رضاى دكتر معروف شد. وى هنگامى كه در دارالفنون در رشته ى طب تحصيل مى كرد، از شاگردان دكتر پولاك اطريشى بود و چهار سال و نيم نزد وى مشغول به آموختن اين علم بود. او همچنين مدت چهار سال در اروپا به تحصيل طب پرداخت. پس از بازگشت به ايران طبيب مخصوص و معلم زبان فرانسه سلطان مسعود، پسر بزرگ ناصرالدين شاه شد. سپس همراه علاءالدوله به عثمانى رفت و پس از بازگشت با سمت حكيم باشى گرى با علاءالدوله، كه به عنوان حاكم زنجان انتخاب شده بود، به زنجان رفت و بعد به تهران مراجعت نمود و به جاى دكتر شليمر هلندى معلم طب دارالفنون گرديد. از شاگردان وى: ميرزا على اكبر خان نفيسى ناظم الاطباء، ابوالحسن خان و سيد احمد نصرالاطباء مى باشند. از آثار وى: ترجمه ى كتاب «پاتولوژى»، تأليف گويزل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مؤسسات تمدنى جديد در ايران (285/ 1)، شرح

حال رجال (98 -97/ 5).

دلوي استوايي، ابوحامد احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(434 -358 ق)، اديب و فقيه شافعى اشعرى. اصل وى از استواء، از نواحى نيشابور، است. از ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوالعباس احمد انماطى و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى حديث شنيد، سپس وارد بغداد شد و از دارقطنى و همطبقه ى او حديث روايت كرد و در آن شهر مسكن گزيد. دلوى از جانب قاضى ابوبكر باقلانى، مدتى در عكبرا قضاوت كرد. در فقه شافعى مذهب، و در اصول اشعرى مذهب بود. به گفته ى خطيب بغدادى، وى ادب شناس بود و از ادبيبت و رعبيت حظى تمام داشت، اما حديث اندكى روايت كرده است. ياقوت حموى گويد كه بسيارى از كتابهاى ادبى موجود، به خط اوست. در بغداد درگذشت و در قبرستان شونيزيه دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (378 -377 /4)، ريحانه (227/2)، سير النبلاء (582/17)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (39 -38 /5)، الوافى بالوفيات (351/7).

دوريستي رازي، حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، اديب. پدرش جعفر از علماى اماميه بود وى نيز همانند پدر فردى فاضل و دانشمند بود و گاهى هم شعر مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (39/5)، رياض العلماء (169 -168 /1)، ريحانه (238/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 37/7)، الكنى و الالقاب (234/2).

دولت آبادي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود دولت آبادي نويسنده معروف معاصر در سال 1319 در دولت آباد بيهق متولد شد و در خانواده اي روستايي كه از راه كار بر زمين سخت كوير ؛ روزگار مي گذراندند بزرگ شد . كودكي اش در روستا سپري شد . براي تحصيل به دولت آباد رفت و همزمان به كارهاي گوناگوني از جمله كفاشي و سلماني گري تا كارگري در كارخانه پرداخت . در 20 سالگي به تهران مهاجرت كرد و براي جامه عمل پوشاندن به دغدغه هاي اصلي ذهنش به كار نوشتن و بازي در تئاتر مشغول شد و از راه كارگري در چاپخانه امرار معاش مي كرد .

دغدغه نوشتن با او قبل از مهاجرت به تهران او را به نوشتن چند داستان از سال 1337 واداشت . نخستين داستان چاپ شده او به نام « ته شب »در سال 1341 در مجله آناهيتا در تهران چاپ شد . از آن پس ؛ كار نوشتن را به صورت جد و با پشتكار ادامه داد و از سال 1347 داستانهايش در نشريات ادبي و بصورت كتاب به چاپ رسيد و براي وي شهرت زيادي را به بار آورد .

آثار وي عبارتند از :« ته شب (داستان )؛ هجرت سليمان و مرد (مجموعه داستان) ؛لايه هاي بياباني (مجموعه داستان) ؛ آوسنه بابا

سبحان (داستان بلند) ؛ تنگنا (نمايشنامه ) ؛ باشبيرو ( نمايشنامه ) ؛ گاواره بان (داستان) ؛ ناگريزي و گزينش هنرمند ( مجموعه مقاله ) ؛ عقيل عقيل ( داستان ) ؛ موقعيت كلي هنر و ادبيات كنوني ( مجومعه مقاله ) ؛ ديدار بلوچ (سفرنامه) ؛ كليدر ( رمان) ؛ جاي خالي سلوچ ( رمان) ؛ ققنوس ( نمايشنامه ) ؛ آهوي بخت من گزل ( داستان) ؛ ما نيز مردمي هستيم ( گفت و گو ) ؛ كارنامه سپنج ( مجموعه داستان و نمايشنامه ) ؛ مجموعه مقالات دو جلد و روزگار سپري شده مرد سالخورده ( رمان) . »

دولتشاهي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيي دولتشاهي در سال 1278 ، در تهران تولد يافت. از سن هفت سالگي در مدرسه ي قاجاريه تحصيلات خود را آغاز كرد و پس از آن در مدرسه ي سن لويي ادامه تحصيل داد و موفق به دريافت تصديق نامه ي فراغت از تحصيل شد. او همچنين ضمن تحصيل در مدرسه سن لويي ، روزهاي يكشنبه به مدرسه ي صنايع مستظرفه كه موسس آن استاد كمال الملك بود رفته و به فراگيري هنر نقاشي پرداخت. استاد پس از فراغت از تحصيل ماموريت يافت كه مدرسه ي مستظرفه را در قزوين تاسيس نموده و شاگردان آن مدرسه را آماده ي استفاده از آن سازد. با وقوع كودتاي 1299 فعاليت خود را در مدرسه ي صنايع مستظرفه در قزوين ناتمام نهاده و به تهران بازگشت و به انجام امور اداري در مدرسه كمال الملك پرداخت. استاد در سال 1306 كه استادكمال الملك به نيشابور مسافرت كرد ، به حسابداري وزارت فرهنگ منتقل شد ،

تا كارهاي مدرسه را در آنجا انجام دهد. بعد از حسابداري به اوقاف رفته و آنگاه در آموزش عالي مشغول كار گرديد. استاد دولتشاهي در مدرسه كمال الملك علاوه بر انجام امور اداري ، به تعليم شاگردان نيز اشتغال ورزيد. او همچنين در دبيرستان هاي فيروزكوهي ، پهلوي ، خرد و البرز نيز تدريس كرده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : يحيي دولتشاهي از سن هفت سالگي در مدرسه ي قاجاريه تحصيلات خود را آغاز كرد و پس از آن در مدرسه ي سن لويي ادامه تحصيل داد و موفق به دريافت تصديق نامه ي فراغت از تحصيل شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : يحيي دولتشاهي ضمن تحصيل در مدرسه سن لويي ، روزهاي يكشنبه به مدرسه ي صنايع مستظرفه كه موسس آن استاد كمال الملك بود رفته و به فراگيري هنر نقاشي پرداخت.

استادان و مربيان : يحيي دولتشاهي هنر نقاشي را نزد استاد كمال الملك فرا گرفت و چنانكه استائ محمد علي ناصح مي گويد: « وي شيوه نقاشي مكتب استاد كمال الملك را با ابتكار هاي دلپذير كه خود در اين زمينه دارد ، جاودانه تر ساخته است.» استاد خرمشتهي در شعر و شاعري نيز از محضر استاد محمدعلي ناصح استفاده نمود.

وقايع ميانسالي : از مهمترين رويدادهاي زندگي يحيي دولتشاهي ، وقوع كودتاي 1299 بود كه وي در اين زمان مدرسه صنايع مستظرفه را در قزوين اداره مي نمود و همين امر باعث گرديد به تهران بازگردد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : يحيي دولتشاهي با وقوع كودتاي 1299 فعاليت خود را در مدرسه ي صنايع مستظرفه در

قزوين ناتمام نهاده و به تهران بازگشت و به انجام امور اداري در مدرسه كمال الملك پرداخت. استاد در سال 1306 كه استادكمال الملك به نيشابور مسافرت كرد ، به حسابداري وزارت فرهنگ منتقل شد ، تا كارهاي مدرسه را در آنجا انجام دهد. بعد از حسابداري به اوقاف رفته و آنگاه در آموزش عالي مشغول كار گرديد.

فعاليتهاي آموزشي : يحيي دولتشاهي در مدرسه كمال الملك علاوه بر انجام امور اداري ، به تعليم شاگردان نيز اشتغال ورزيد. او همچنين در دبيرستان هاي فيروزكوهي ، پهلوي ، خرد و البرز نيز تدريس نموده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : يحيي دولتشاهي پس از فراغت از تحصيل ماموريت يافت كه مدرسه ي مستظرفه را در قزوين تاسيس نموده و شاگردان آن مدرسه را آماده ي استفاده از آن سازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يحيي دولتشاهي در كار شعر و شاعري دستي قوي داشته و در اين زمينه آثاري نيز به يادگار نهاده است.

آرا و گرايشهاي خاص : استاد محمدعلي ناصح در مورد يحيي دولتشاهي چنين مي گويد: « در سرايش سخن منظوم نيز از لطف ذوق بهره مند است و غزل هاي شيوا مي سرايد و مضامين بكر كه نمودار فكر هنر آفرين اوست در گفتارش ديده مي شود...» اشعار استاد بيشتر در غالب غزل سروده شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج1 ، تهران: سنايي ، ص 365

دهخدا، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1258 ش)، روزنامه نگار، شاعر، محقق، مترجم، مصحح و فرهنگ نويس. معروف به دخو. در

خانواده ى قزوينى الاصل در تهران ديده به جهان گشود. تحصيلات قديمى را نزد شيخ غلامحسين بروجردى آموخت و پس از آن وارد مدرسه ى عالى علوم سياسى تهران شد و مبانى علوم جديد و زبان فرانسه را در آن جا فراگرفت و ضمنا از محضر درس شيخ هادى نجم آبادى نيز بهره برد. در 1282 ش به همراه معاون الدوله ى غفارى، وزير مختار ايران در كشورهاى بالكان، به اروپا رفت و طى دو سال اقامت در وين ضمن تحصيل دانشهاى جديد، زبان فرانسه ى خود را تكميل كرد و در همان روزهاى آغازين جنبش مشروطه به ايران بازگشت و در انتشار روزنامه «صور اسرافيل» را با ميرزا جهانگير خان شيرازى همكارى كرد و مقالات خودرا تحت عنوان «چرند و پرند» با نامهاى مستعار؛ دخو، خرمگس، سگ حسن دله غلام گدا چاپ مى كرد. دهخدا پس از واقعه به توپ بستن مجلس به استانبول گريخت و از آنجا به اروپا رفت و در سويس با كمك ميرزا ابوالحسن خان پيرنيا، معاضدالسلطنه، روزنامه ى «صور اسرافيل» را از نو در شهر ايوردون داير كرد كه پس از سه شماره تعطيل شد و وى به تركيه رفت و در استانبول به انجمن سعادت ايرانيان پيوست و در شمار نويسندگان مجله «سروش» درآمد. دهخدا پس از فتح تهران و اعاده ى اصول مشروطه، از تهران و كرمان به نمايندگى مجلس در دوره ى دوم انتخاب شد. وى در دوران جنگ جهانى اول حدود بيست و هشت ماه در يكى از قراى چهارمحال بختيارى منزوى بود و پس از پايان جنگ به تهران آمد و از آن پس از كارهاى سياسى دست شست و مشاغل مختلفى چون رياست دفتر

وزارت فرهنگ، رياست مدرسه ى علوم سياسى تهران، رياست تفتيش وزارت دادگسترى را عهده دار شد. دهخدا پس از قضاياى شهريور 1320 ش و بركنارى رضاشاه، تا پايان عمر به مطالعه و تحقيق و تاليف مشغول شد و از كارهاى سياسى كناره گرفت. وى در تهران درگذشت و جنازه اش به شهر رى منتقل شد و در ابن بابويه دفن گرديد. مهمترين آثار او عبارتند از: مقالات «چرند و پرند»؛ «امثال و حكم»؛ «جريده ى سروش»؛ «لغت نامه»؛ «ديوان»، شعر؛ تصحيح «ديوان» سيدحسن غزنوى؛ «شرح حال و آثار ابوريحان بيرونى»؛ «روح القوانين»؛ ترجمه؛ «عظمت و انحطاط روميان»، ترجمه.[1]

(بخش 1) على اكبر ابن خانبابا (خان)، دانشمند و لغوى و نويسنده معروف (و. تهران حدود 1297 ه.ق.- ف. 1357 ه.ق./ 1334 ه.ش.) وى نزد شيخ غلامحسين بروجردى به آموختن علوم ادبى پرداخت، وسپس در مدرسه سياسى مشغول تحصيل شد. چون منزل او در جوار منزل آيةاللَّه حاج شيخ هادى نجم آبادى بود، دهخدا از اين حسن جوار استفاده كامل ميبرد و با وجود حداثت سن از محضر آن بزرگوار بهره مند مى گشت. وى در همين ايام به فراگرفتن زبان فرانسوى اشتغال ورزيد. بعدها معاون الدوله غفارى او را با خود به اروپا برد، و وى دو سال در اروپا و بيشتر در وينه پايتخت اتريش اقامت داشت. در اين مدت زبان فرانسوى و معلومات جديد را تكميل كرد. مراجعت دهخدا به ايران مقارن با آغاز مشروطيت بود.او با همكارى «جهانگيرخان» و «قاسم خان» روزنامه «صور اسرافيل» را منتشر كرد. جذاب ترين قسمت آن روزنامه ستون فكاهى بود كه به عنوان «چرند و پرند» به قلم استاد و با امضاى «دخو» نوشته مى شد، و سبك نگارش آن در

ادب فارسى بى سابقه بود، و مكتبى جديد را در عالم روزنامه نگارى ايران و نثر فارسى پديد آورد.

دهخدا مطالب انتقادى و سياسى را با روش فكاهى در طى آن مقالات منتشر مى كرد. پس از تعطيل مجلس شوراى ملى در دوره محمدعلى شاه، دهخدا را با جمعى از آزاديخواهان به اروپا تبعيد كردند. دهخدا درپاريس با علامه محمد قزوينى معاشر بود. سپس به سوئيس رفت و در «ايوردون» سوئيس نيز سه شماره از صور اسرافيل را منتشر ساخت، و از آنجا به استانبول رفت و با مساعدت تنى چند از ايرانيان كه در تركيه بودند روزنامه اى به نام «سروش» به زبان فارسى انتشار داد كه حدود 15 شماره منتشر شد. پس از آنكه مجاهدان تهران را فتح نمودند و محمدعلى شاه خلع گرديد، دهخدا از تهران و كرمان به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و با استدعاى احرار و سران مشروطيت از عثمانى به ايران باز آمد و به مجلس شوراى ملى رفت. در دوران جنگ بين المللى اول دهخدا در يكى از قراى «چهار محال» بختيارى منزوى بود و پس از جنگ به تهران بازگشته از كارهاى سياسى كناره گرفت و به خدمات علمى و فرهنگى مشغول شد و بالاخره تا پايان حيات بيشتر به مطالعه و تحقيق و تحرير مصنفات خويش اشتغال داشت. وى در تهران درگذشت و مدفن او ابن بابويه است از آثار اوست: ترجمه عظمت و انحطاط روميان، ترجمه روح القوانين، فرهنگ فرانسه به فارسى، تصحيح يوسف و زليخا، تصحيح ديوان حافظ، تصحيح ديوان منوچهرى، پندها و كلمات قصار (هيچيك از اين كتب منتشر نشده). امثال و حكم (4 جلد، سه

بار چاپ شده)، مجموعه اشعار دهخدا، لغت نامه دهخدا (دائرةالمعارف فارسى) (لغت نامه).

دانشمند و محقق و نويسنده و روزنامه نگار، فرزند خانباباخان از ملاكين قزوين است. در 1258 ش در تهران متولد شد. تحصيلات خود را از پنج سالگى شروع كرد و به علوم ادبى و ادبيات عربى و فقه و اصول و رياضيات قديم و حكمت تا حدى بصيرت يافت، سپس وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و آن مدرسه را به اتمام رسانيد و مدتى نيز نزد آشيخ هادى نجم آبادى مجتهد معروف درس خواند. دهخدا قبل از مشروطيت به اتفاق معاون الدوله غفارى به اروپا رفت و چند سال در وين اقامت گزيد. در اين مدت به آموختن زبانهاى خارجى و تكميل معلومات خود پرداخت. در اوايل مشروطيت به ايران آمد و با كمك دو تن از دوستان خود به نام قاسم تبريزى و جهانگيرخان شيرازى، روزنامه ى معروف صوراسرافيل را انتشار داد و مقالات دهخدا در آن روزنامه تحت عنوان «چرند و پرند» و با امضاى «دخو» سر و صداى زيادى ايجاد كرد و سبك جديدى در ادبيات فارسى ايجاد شد. دهخدا مطالب سياسى و جدى را غالبا با عنوان فكاهى در روزنامه انتشار مى داد. بعد از تعطيل مجلس اول، دهخدا و جمعى از آزاديخواهان به اروپا تبعيد شدند. در اروپا با كمك عده اى از آزاديخواهان چند شماره روزنامه ى صوراسرافيل را انتشار داد. بعد به تركيه رفت و در آنجا روزنامه ى سروش را منتشر نمود. بعد از فتح تهران و سقوط محمدعلى شاه، به تهران آمد و در دوره ى دوم مجلس از طرف مردم تهران و كرمان به وكالت مجلس انتخاب گرديد. بعد از خاتمه ى مجلس، سيايست را

رها كرد. و به رياست مدرسه ى عالى علوم سياسى منصوب شد و سالها رياست آن مدرسه را عهده دار بود. در سال 1313 كه دانشگاه تهران تشكيل يافت، دهخدا به رياست دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى برگزيده شد و تا شهريور 1320 در آن سمت مستقر بود. خيلى از رجال و سياستمداران ايران از شاگردان دهخدا بودند.

دهخدا تاليفات متعددى دارد كه برخى انتشار يافته است. از جمله تاليفات انتشار يافته ى او امثال و حكم در چهار مجلد است. ديگر از كارهاى علمى و ادبى او تصحيح ديوان منوچهرى و تصحيح ديوان حافظ و فرهنگ فرانسه به فارسى است. ولى شاهكار خدمات فرهنگى او لغتنامه است كه تا ابد نام او را جاويدان خواهد ساخت.

لغتنامه فرهنگ جامعى است از لغات فارسى و عربى و اروپائى مستعمل در فارسى و اعلام كه نتيجه ى كوشش و تلاش پنجاه ساله ى علامه دهخدا است. قريب سه ميليون لغت از روى متون معتبر اساتيد نظم و نثر فارسى و عربى در رشته هاى تاريخ، جغرافيا، طب، هيئت، نجوم، رياضى، حكمت و كلام و غيره فراهم گرديده است.

مجلس شوراى ملى در سال 1324 ماده ى واحده اى به تصويب رسانيد و نام لغتنامه را به نام دهخدا تصويب نمود و چاپ آن را مجلس شوراى ملى عهده دار گرديد. در اين مجلدات، علاوه بر معانى لغات از نظم و نثر متقدمان شواهدى نيز عرضه شده است. در لغتنامه يك دوره مفصل از دستور زبان فارسى آمده است.

علامه دهخدا گاهى شعر مى سرود و ديوانى از اشعار وى منتشر شده است. وفات او در اسل 1334 ش اتفاق افتاد و براى اتمام كارهاى علمى او سازمانى به

نام سازمان لغتنامه ى دهخدا تاسيس شد. كوشش و تلاش او تاكنون بى سابقه بوده است.

علامه دهخدا با وجودى كه سالها دور از سياست به كار عظيم تحقيقى خود اشتغال داشت، مع الوصف در دوران نخست وزيرى دكتر مصدق و جريان ملى شدن نفت او را يارى و معاونت نمود و قدما و قلما نهضت ملى را تقويت مى كرد. در همان ايام در بين مردم اين مسئله قوت گرفته بود كه اگر رژيم ايران به جمهوريت تبديل شود هيچ كس بهتر و شايسته تر براى رياست جمهورى از دهخدا نيست. بعد از كودتاى 28 مرداد، دهخدا مورد بغض و كينه قرار گرفت. به هنگام مرگ دستور داده شده بود از او تجليل نشود. خدمات دهخدا چه به مشروطيت و چه به ادبيات فارسى قابل ستايش بسيار است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (137 -129)، با كاروان حله (403 -385)، تاريخ ادبيات ايران، براون (52 -50 /4)، تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (267 -264 /1)، تاريخ جرايد (147 -146 /3)، چشمه ى روشن (467 -460)، چون سبوى تشنه (54 -47)، دايرةالمعارف فارسى (2497/2)، دهخداى شاعر، الذريعه (333/9)، ريحانه (242 -240 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (253 -244 /3)، سرآمدان فرهنگ (358 -356 /1)، سخنوران نامى معاصر (1383 -1379 /2)، شرح حال رجال (430 -429 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1591 -1589 /14)، فرهنگ ادبيات فارسى (216 -215)، گلزار معانى (271 -264)، لغت نامه (مقدمه/ 418 -379)، مؤلفين كتب چاپى (515 -508 /4)، مستدركات اعيان (115 -113 /1).

دهخوارقاني، ضياء العلوم، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1303 ق)، نويسنده و مترجم. اثر وى: ترجمه ى «تاريخ مسافرت مشرق» يا «سرگذشت فريكت»، نوشته ل. بوسنار.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (4743/4 ،751/1)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (68/1).

دهدار شيرازي، احمد فاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1016/1010 ق) اديب، صوفى و شاعر. در شيراز ولادت يافت و نزد شاه فتح اللَّه شيرازى تحصيل كرد. وى پس از چندى به هندوستان رفت و در دكن و در دربار احمد نگر نزد حاكمان آنجا تقرب يافت و در آنجا از مريدان شيخ حسن نجفى شد و در تصوف به درجه ى كمال رسيد. مدتى نيز در آن سامان حكومت يافت و سرانجام در سورات درگذشت. از آثار وى: «شرح گلشن راز»؛ «شرح فصل الخطاب»؛ حواشى بر «نفات الانس» و «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (656 -655)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (212 -211/1)، الذريعه (359/9).

دهستاني مويدي، حسين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، نوينسده و مترجم. از حال او اطلاع كافى در دست نيست ولى از مقدمه يى كه بر ترجمه ى «الفرجح بعد الشده» نوشته روشن مى شود كه او معاصر و مورد حمايت عزالدين طاهر فريومدى وزير خرسان در عهد ايلخانان بود. خواجه عزالدين طاهر فريومدى، از عهد حكومت امير ارغوان آقا ببعد متصرف اعمال ديوانى خراسان بود. زندگانى دهستانى در نيمه ى دوم قرن هفتم مسلم است و او كتاب ترجمه ى «فرج بعد از شدت» را به نام خواجه عزالدين ترتيب داد. البته اين كتاب را اصلا ابوعلى محسن بن على بن داوود التنوخى به عربى نوشته و عوفى آن را به پارسى درآورده ولى از ترجمه مذكور اثرى در دست نيست دهستانى دومين كسى است كه كتاب مذكور را به پارسى درآورد وى كتاب خودرا «جامع الحكايات» ناميد كتاب او مشتمل بر سيزده باب و هر باب شامل چندين حكايت مفصل و دلپذير است كه ارتباط معنوى با موضوع باب دارد.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1236 ،1234 /3)، الذريعه (50/5)، گنج و گنجينه (384 -377)، مؤلفين كتب چاپى (700 -699 /2).

دهشيري، ضياء الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدضياءالدين دهشيري فرزند استاد سيد يحيي ، در سال 1302 ديده به جهان گشود. وي تحصيلات مقدماتي خود را در يزد به پايان برد و در سال 1334 به دريافت ديپلم ادبي نائل آمد. او براي ادامه تحصيل وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1337 ، در رشته زبان و ادبيات فرانسه فارغ التحصيل گرديد. بلافاصله به عضويت هيات علمي دانشگاه تهران درآمد و به تدريس در همان دانشگاه اشتغال يافت. استاد در طول فعاليت هاي علمي خود موفق به تاليف و تدوين كتب و مقالات زيادي شد و نيز هم زمان آثار ارزشمندي از دانشمندان بزرگ فرانسه را ترجمه كرد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه والدين و انساب : سيد يحيي دهشيري پدر سيدضياء الدين دهشيري ، فردي روحاني و قاضي و از چهره هاي فرهنگي زمان خود بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : بيشتر افراد خانواده سيدضياءالدين دهشيري اهل علم و ادب و عرفان و آگاه به علوم ديني بودند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدضياءالدين دهشيري پس از فوت پدر ، نزد دايي خود محمدعلي عالمي ( صمصام ) تربيت يافت و از طريق وي كه از شيوخ طريقت نعمت اللهي در يزد بودبه علوم ادبي و عرفاني و تصوف علاقه پيدا كرد. وي تحصيلات ابتدايي را در دبستان علميه دهشيري يزد به پايان برد. استاد دهشيري در سال 1334 به دريافت ديپلم ادبي نايل آمد، و در همان سال وارد دانشگاه تهران

شد و در رشته زبان و ادبيات فرانسه اين دانشگاه ادامه تحصيل داد، تا اينكه در سال 1337 فارغ التحصيل گرديد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيدضياءالدين دهشيري با اشتياقي بسيار در محافل ادبي كه باحضور مرحوم آزاد همداني و بيضايي كاشاني، شيواي قمي و صمصام يزدي در منزل پدر دانشمندش در كاشان برگزار مي شد، حضور مي يافت.او همچنين از سال 1320 در جلسات انجمن ادبي يزد كه به سرپرستي شيخ محمود فرساد از چهره هاي سرشناس ادب و عرفان اداره مي شد، حضور يافته و اشعار زيبايي در موضوعات مختلف مي سرود. دهشيري از سال 1323 فعاليت مطبوعاتي خود را آغاز و مقالات و يادداشت هاي علمي و ادبي بسياري را منتشر كرد.فعاليتهاي آموزشي : سيدضياءالدين دهشيري پس از فارغ التحصيل شدن بلافاصله به عضويت هيات علمي دانشگاه تهران در آمد و به تدريس در همان دانشگاه اشتغال يافت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدضياءالدين دهشيري در طول فعاليت هاي علمي خود موفق به تاليف و تدوين كتب و مقالات زيادي شد و نيز همزمان آثار ارزشمندي از دانشمندان بزرگ فرانسه را ترجمه كرد. استاد دهشيري علاوه بر نوشتارها و مقالات متعدد و متنوع ، بيشتر از پنجاه مقاله منتشره و مستند علمي، در زمينه هاي گوناگون ترجمه، عرفان، روانشناسي، تاريخ، زبانشناسي را در نشرياتي همچون : يغما ، مجله دانشكده ادبيات ، سپيده فردا و جرايد و مجلات ديگر چاپ و نشر گرديد. كه برخي از آنها عبارتند از: خويشاوندي زبانها، ترجمه حكمت الهي شيعه در عصر صفويه ( اثر هانري كربن)، ترجمه كاخ آپاداناي شوش( اثر گيرشمن)، ترجمه سلسله مرعشيه مازندران (اثر

رابينو)، ترجمه برگزيده داستانها جمالزاده (اثر رودلف گلپكه)، يادبود ماسينيون.جوائز و نشانها : سيدضياءالدين دهشيري در سال 1337 به اخذ مدرك ليسانس نايل گرديد ، و مدال درجه اول اين مقطع تحصيلي را دريافت نمود.آثار : ، ابوسعيد و ابن سينا ، ادبيات جديد يونان ، ارض ملكوت (ترجمه) ويژگي اثر : اثرهانري كربن4 اسلام در ايران ، انقلابات ايران ، بحران دنياي متجدد ، تاريخ ادبيات فرانسه (قرن نوزدهم) ، تاريخ ادبيات فرانسه (قرن نوزدهم) ، تاريخ اقتصادي ، تاريخ ايران باستان منابع : سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف سيد محمد باقر برقعي ، ج3 ، قم: نشر خرم ، ص18212 نشريه مدت ، ماهنامه دانشگاه تهران ، شماره 17،فروردين 1380 تفسير آثار برشت ، توحيد در شعر فارسي ، سفر اروپاييان به ايران ، سياست اروپا در ايران ، شناخت اسلام ، طبيعت در شعر فارسي ، عرفان حلاج ، فرهنگ اصطلاحات فرانسه-فارسي ، فلسفه سن توماداكن ، قرآن در اسلام ويژگي اثر : (ترجمه به فرانسه)21 قرآن مجيد (ترجمه ) ويژگي اثر : (به زبان فرانسه)22 كارمندان ، كلمبا ، مصائب حلاج ، معني و ارج زندگي

منابع زندگينامه :سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف سيد محمد باقر برقعي ، ج3 ، قم: نشر خرم ، ص18212نشريه مدت ، ماهنامه دانشگاه

تهران ، شماره 17،فروردين 1380

دياني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: استاد، رشته: كتابدارى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته علوم تربيتى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد كتابدارى از دانشگاه تهران در سال 1353، دكترا از دانشگاه راتگرز آمريكا در رشته كتابدارى و اطلاع رسانى در سال 1359.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهره ورى از اطلاعات، كتاب شناسى، كامپيوترى كردن كتابخانه ها، تعيين معيارهاى ويژه نوشته هاى نوسوادان، استاد راهنماى يك پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روش تحقيق، مصاحبه مرجع در كتابخانه، فهرست مقالات حقوق.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 26، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

كتابدارى و اطلاع رسانى، مديريت كتابخانه، نوشته هاى ويژه نوسوادان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ديباجي مروزي، ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(609 -517 ق)، اديب و نحوى. اهل مرو بود. نحو را از پدرش كه مردى فاضل بود آموخت. او سرپرست كتابخانه ى جامع مرو بود و در همان جا درگذشت. از آثارش: «المحصل» در شرح «المفصل» زمخشرى، و شرح «انموذج» زمشخرى، هر دو در نحو؛ تهذيب «مقدمه الادب» زمخشرى؛ «قانون الصلاحى فى ادويه النواحى»؛ «منافع اعضاء الحيوان»؛ «فلك الادب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (7/7)، ايضاح المكنون (136/1)، كشف الظنون (1834 ،1820 ،1775 ،1310)، معجم المؤلفين (21/10)، الوافى بالوفيات (90 -89 /3)، هديه العارفين (108/2).

ديباجي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عرب، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ديدوزمي، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، مترجم. وى كتاب «قصص الانبياء» ابوالحسن كسايى را تحت عنوان «نفايس العرايس» به فارسى گزارش كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (64)، الذريعه (240/24)، كشف الظنون (1328).

ديلمي طبرستاني، سلار، سالار، ابويعلي حمزه عبدالعزيز

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، فقيه، اصولى، اديب و محدث امامى. ملقب به سلار يا سالار. در فقه و ادب پيشگام بود. سيوطى در «طبقات» خود او را از جمله ى اديبان بنام برشمرده است. ساكن بغداد بود و مورد اعتماد و احترام. شيخ مفيد و سيد مرتضى از مشايخ او مى باشند. شيخ ابوعلى طوسى، فرزند شيخ الطائفه، و شيخ منتجب الدين و ابوالمكرم مبارك بن فاخر نحوى و ابوالفتح عثمان نحوى و ابوالصلاح حلبى و ابوالفتح كراجكى از شاگردان وى بودند. سلار گاهى به جانشينى سيد مرتضى درس مى گفت. وى در قريه خسرو شاه تبريز درگذشت. سيوطى به نقل از صفدى سال مرگ وى را 448 ق مى داند. از آثارش: «المقنع فى المذهب»؛ «التقريب»، در اصول فقه؛ «المراسم العلويه»، در احكام نبويه، در فقه؛ «الرد على ابى الحسين البصرى فى نقض الشافعى»؛ «التذكره فى حقيقه الجوهره»؛ «الابواب و الفصول»، در فقه؛ «المسائل السلاريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (309/2)، اعيان الشيعه (172 -170 /7)، ايضاح المكنون (553 ،275 /1)، الذريعه (124/22 ،352 ،298/20 ،180 -179 /10 ،365 ،24/4)، رياض العلماء (444 -438 /2)، ريحانه (51 -50 /3)، فهرست منتجب الدين (84)، الكنى و الالقاب (238/2)، لغت نامه (ذيل/ سلار الديلمى)، معجم المؤلفين (235 ،79 /4)، هديه العارفين (380/1).

ديلمي، حسن بن الحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى حسن بن الحسن الديلمى عالم فاضل، و حكيم بارع و فقيه. به اتفّاق پدر خود از گيلان به اصفهان مهاجرت نموده، و از معاشرين و مصاحبين و همدرسان افندى مؤلف رياض العلماء مى باشد. تأليفاتى دارد از آن جمله شرح صحيفه سجّاديّه است. در 26 رمضان المبارك سال 1119 وفات يافته است.

مؤلّف تاريخ علما و شعراى گيلان را در نام

صاحب عنوان اشتباهى روى داده، زيرا كه مؤلّف شرح صحيفه سجاديه نامش: مولى حسين بن حسن است. گويند: شرح صحيفه او انتحال از شرح سيد على خان مدنى است. علاّمه جليل القدر مؤلّف الذريعه (350:13) فرمايد: من شرح سيّد على خان را ديدم كه به خط خود در حواشى آن، مواضع انتحال را تعيين نموده بود.

مولى حسين گيلانى دايى سيد ابوالقاسم بن حسين موسوى خوانسارى جدّ صاحب روضات است، و قبرش در بقعه مشاراليه قرار دارد، و آقا ميرزا محمّد باقر به مناسبت بودن قبر او در اين محل وصيّت به دفن در اينجا نموده است. در اسامى حسين مجدّداً از او نامى برده خواهد شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ديمرتي اصفهاني، قاسم بن محمد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب نحوى لغوى، مؤلف كتاب 1 - الابانة 2 - تفسير الحماسة 3 - تقويم الالسنة 4 - تهذيب الطبع، در نوادر لغت 5 - غريب الحديث؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

دينشاه ايراني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1260 ش)، مترجم و نويسنده. از پيشوايان مشهور زرتشتيان بمبئى بود كه در سال 1260 ش در بمبئى متولد شد. وى به همراه رابينات تاگور (شاعر معروف هندى) به ايران آمد. او «ديوان حافظ» را به انگليسى ترجمه كرد و از شعراى معاصر ايران «تذكره اى» ترتيب داد و با ترجمه ى منتخبى از اشعار آنان چاپ كرد. وى سرانجام در بمبئى درگذشت. از آثار وى: «اخلاق ايران باستان»؛ «پرتوى از فلسفه ايران باستان»؛ «پيك مزديسنان»؛ «تعليمات زرتشت»؛ «سخنوران دوران پهلوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دايرةالمعارف فارسى (1029/1)، سرآمدان فرهنگ (358/1)، شرح حال رجال (99/6)، مؤلفين كتب چاپى (75 -73 /3).

دينوري، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 390 ق)، اديب و كاتب. وى از روساى كاتبان ديوانى خراسان بود كه نسب به عباس بن عبدالمطلب مى رساند. به گفته ى ثعالبى تصنيفات او در «محاسن الاداب» به سى جزء مى رسد. وى همچنين داراى اشعار بسيارى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (231/4)، معجم المؤلفين (69/6).

دينوري، ابوحنيفه احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 282 ق)، نحوى، لغوى، اديب و رياضى دان. از مردم دينور بود كه در بصره و كوفه علم آموخت و از محضر پدر خود و پس از او از اين سكيت بيشترين بهره را برد. وى در علوم بسيارى همچون، نحو، لغت، هندسه، حساب و هيئت دست داشت، و صاحب تاليف بود. او را ذفنون و از نوادر روزگار مى دانند. رواياتش را صحه گذاشته اند و وى را مورد اعتماد خوانده اند. او از بزرگان مذهب حنفى بود. از آثارش: «الاخبار الطوال»؛ «النبات»؛ در شش مجلد بزرگ؛ «الجبر و المقابله»؛ «الجمع و التفريق»؛ «البلدان»؛ «البحث فى حساب الهند»؛ «اصلاح المنطق»؛ «نوادر الجبر»؛ «القبله و الزوال»؛ «الكسوف»؛ «تفسر الدينورى»؛ «الانواء»؛ «ما يلحن فيه العامه» يا «لحن العامه»؛ «الشعر و الشعراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (119/1)، ايضاح المكنون (680 ،421 ،321 ،279 ،277 /2 ،368 ،43 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (188 -187 /1)، دايرةالمعارف فارسى (1029/1)، الذريعه (236/3 ،172/2 ،338/1)، روضات الجنات (103 -102 /5)، ريحانه (72/7)، سير النبلاء (422/13)، كظف الظنون (1548 ،1446 ،1407 ،1399 ،907 ،664 ،614 ،447 ،280 ،108)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (132)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 282)، معجم الادباء (32 -26 /3)، معجم المؤلفين (219 -218 /1)، الوافى بالوفيات (379 -377 /6)، هديه الاحباب (12)، هديه

العارفين (52/1).

دينوري، ابوسعد، نصر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 411 ق)، اديب، كاتب، معبر و شاعر. وى از كاتبان بزرگ بود و عهده دار مناصب نيشابور. زمانى كه سلطان محمود براى پاسخگويى به خليفه القادر باللَّه، احتياج به معتمدى داشت، وى را برگزيد. از آثار وى: «روائع التوجيهات من بدائع التشبيهات»؛ «ثمار الانس فى تشبيهات الفرس»؛ «التعبير القادرى» يا «القادرى فى التعبير»، در احكام، كه براى خليفه القادر باللَّه در 397 ق تاليف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (352/8)، كشف الظنون (1305 ،914 ،523 ،417)، معجم المؤلفين (94/13)، هديه العارفين (490/2).

دينوري، ابوعلي احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 289 ق)، نحوى. وى در دينور به دنيا آمد. از شاگردان برجسته مبرد و مازنى و ثعلب بود و در بغداد و بصره درس خواند و در مصر مقيم شد و در آنجا درگذشت. از آثار وى: «اصلاح المنطق»؛ «مختصر فى ضمائر القرآن»؛ «المهذب» در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102/1)، روضات الجنات (206/1)، ريحانه (252 -251 /2)، كشف الظنون (1914 ،1087)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادبا (241 -239 /2)، الوافى بالوفيات (286 -285 /6).

ديهيم، گيتي

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، تحصيل در زبان شناسى فرانسه در دانشگاه سوربن فرانسه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى فارسى، آواشناسى فارسى، زبان و زبان شناسى فرانسه.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

آواشناسى عمومى، آواشناسى فرانسوى، زبان فرانسه و زبان شناسى فرانسوى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

واج شناسى فارسى، واج شناسى فرانسوى، زبان شناسى فارسى، زبان شناسى فرانسوى، آموزش زبان خارجى، آواشناسى فرانسوى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ذكاء الملك اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى كتاب «كامل التاريخ» ابن اثير را ترجمه و به ظل السلطان فرزند ناصرالدين شاه پيشكش كرد، كه گويا آن نيز كامل نبوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (598/1).

ذوالفقاري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن ذوالفقاري در سال 1345 در دامغان بدنيا آمد.وي داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1375 و استاديار دانشگاه تربيت مدرس مي باشد.ايشان برگزيده رتبه دوم پژوهشهاي كاربردي در نوزدهمين جشنواره بين المللي خوارزمي سال 1384 است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : حسن ذوالفقاري از نوادگان ذوالفقارخان حاكم منطقه قومس و از فرماندهان و معتمدان فتحعلي شاه قاجار است.

خاطرات كودكي : دوران كودكي حسن ذوالفقاري مثل تمام كودكان با بازي سپري شد.كتاب و كتابخاني را با راهنمايي هاي معلم كلاس سوم ابتدايي ،سركار خانم كلانتري شروع كرد.دوران راهنمايي و متوسطه ايشان با وقوع انقلاب اسلامي مقارن بود از آن جهت به سوي كتابهاي مذهبي سوق يافت .دكتر ذوالفقاري از ماندگارترين خاطرات كودكي همان بازي هاي كودكانه و سرخوشي هاي آن دوران ياد مي كند.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسن ذوالفقاري در خانواده اي متوسط و مذهبي متولد شد. پدرش داراي شغل آزاد بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن ذوالفقاري تحصيلات ابتدايي ، راهنمايي و متوسطه را در شهر محل زادگاهش به پايان رساندو در رشته فرهنگ و ادب ديپلم خود را اخد كرد.تحصيلات دانشگاهي ايشان به ترتيب زير است: - كارشناسي رشته زبان و ادبيات فارسي(دبيري) از دانشگاه بين المللي امام خميني در سال 1368 - كارشناسي

ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي(پژوهشي و آموزشي) از پژوهشگاه علوم انساني در سال 1370 - دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1375 عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد وي با استاد راهنمايي دكتر مظاهر مصفا به شرح زير است: " بحر طويل فارسي و بحر طويل سرايان" عنوان پايان نامه دكتري دكتر ذوالفقاري با استاد راهنمايي دكتر مظاهر مصفا : " شرح احوال آثار و افكار معروف كرخي"

خاطرات و وقايع تحصيل : دوران تحصيل حسن ذوالفقاري مصادف با وقوع انقلاب اسلامي و همراه با راهپيمايي هاي شكوهمند مردم بود.وي همچنين شاهد جنگ تحميلي حق بر باطل بوده و در اين جبهه ها حضور فعال داشته است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسن ذوالقاري ضمن تحصيل در انجمن هاي اسلامي ، علمي و دانشجويي عضويت داشتند.وي همچنين در راه اندازي نمايشگاههاي كتاب همكاري مي كرد.در دوران تحصيلات تكميلي با بنياد دايره المعارف اسلامي همكاري مي كرد و كم كم به مطبوعات رو آورد و نگارش مقاله ،سردبيري هفته نامه كوير در استان سمنان را بر عهده گرفت.

استادان و مربيان : دكتر شفيعي كدكني ،دكتر مظاهر مصفا،دكتر علي شيخ الاسلامي ،دكتر زرين كوب ، دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن ، دكتر اسماعيل حاكمي ، دكتر جليل تجليل ،دكتر سيد جعفر شهيدي ،دكتر غلامحسين يوسفي ( از استادان دانشگاه ) ،حسين معلم و پرويز ارسطو (دبير دبيرستان) از دبيران و استان حسن ذوالفقاري مي باشد.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر محمد رضا شندي ، دكتر محمد عزوم، دكتر حسين داودي ، دكتر ابراهيم خدايار ،دكتر ناصر نيكوبخت،دكتر روح الله هادي، دكتر غلامحسين زاده، دكتر

حسين پاشيده ،دكتر قبادي و دكتر بيگدلي و غيره از همدوره ايهاو همكاران حسن ذوالفقاري هستند.

همسر و فرزندان : حسن ذوالفقاري در سال 1370 با سركار خانم فرحناز مفيدي (كارشناسي رشته زبان و ادبيات انگليسي و همكارش) ازدواج كردو حاصل اين ازدواج دوفرزند يكي پسر بنام سينا (17 ساله) و ديگري زهرا (13 ساله) است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي حسن ذوالفقاري : 1. دبير آموزش و پرورش دامغان ( از سال 1368 تا سال 1370) 2. انتقال به سازمان پژوهش و برنامه ريزي كتب درسي ( از سال 1371 – 1383) 3. عضويت هيأت علمي دانشگاه تربيت مدرس عضويت در مجامع علمي : 1- عضو مدخل نگاران بنياد دايرة المعارف اسلامي 2- عضو شوراي پژوهشي كتابخانه مجلس شوراي اسلامي تا سال 1381 3- عضو كميتة علمي المپياد ادبي 4- عضو هيأت علمي مجمع علمي آموزش زبان و ادبيات فارسي (از سال 1375 تاكنون) 5- عضو شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي -6 همكاري با شوراي بررسي متون (داوري) 7- عضو كميته كار شوراي زبان فارسي و فن آوري اطلاعات (معاونت پژوهشي وزارت ارشاد) 8 – عضو شوراي علمي مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس 9- عضو انجمن علمي ويراستاران ايران 10- عضو انجمن مطالعات ايران شناسي (كرمان) 11-عضو انجمن صنفي روزنامه نگاران 12-عضو هيأت رييسه انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي 13-عضو انجمن روزنامه نگاران مسلمان 14-عضو صندوق هنرمندان،مصنفان،نويسندگان داوري مجلات علمي : 1- فصلنامه رشد آموزش زبان ادب فارسي 2- مجلة فرهنگ مردم به سردبيري سيد احمد وكيليان 3- دو، فصلنامه پژوهشي پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي 4-

فصلنامه پژوهشي ادبي انجمن زبان و ادبيات فارسي

فعاليتهاي آموزشي : دروس ارائه شده توسط حسن ذوالفقاري : 1- دروس تخصصي رشته ادبيات 2- فارسي عمومي 3- آموزش ويراستاري ، گزارش نويسي، مكاتبات اداري 4-ادبيات عامه

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر ذوالفقاري يكي از بانيان بنياد مطالعات زبان و ادب عامه (در حال تاسيس) و دفتر تدوين ضرب المثل هاي فارسي (تاسيس از سال 1380) مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ساير فعاليتها حسن ذوالفقاري به شرح زير است: الف) همكاري با مطبوعات كيهان انديشه ، 1365 تا 1372 كيهان فرهنگي، آينده، ادبستان مجله ادبيات داستاني، كتاب ماه، اهل قلم، فرهنگ قومس مجله ادبيات داستاني، كتاب ماه، اهل قلم، فرهنگ قومس آيينه ميراث، مجلات رشد، كتاب ماه، ادبيات فلسفه، 1370 تاكنون عضو هيأت تحريريه هفته نامه كوير از سال 1378-1370 مدير داخلي رشد زبان و ادب فارسي از سال1371 تاكنون ب) توليد مواد كمك آموزشي و فن آوري آموزشي 1- مدير علمي و نويسندة CD شاهنامة فردوسي (شامل انيميشن، نقالي، موسيقي، داستان خواني، ساده سازي، بازنويسي و . . .) مؤسسه تبليغاتي حور –كانون انفورماتيك 2- نوارهاي آموزش زبان فارسي پيش دانشگاهي، نويسنده و مدير علمي، دفتر تكنولوژي آموزشي وزارت آموزش و پرورش(9 نوار صوتي) 3- گزارش نويسي، نوار ويدئويي 180 دقيقه آموزش اصول گزارش نويسي براي مديران سراسر كشور، 1376، سازمان مديريت دولتي 4- نويسندة متن و محقق فيلم (خورشيد برنيزه) گزارش عزاداري هاي دامغان، به سفارش شبكه سحر و دوم 5- محقق و مديرعلمي اطلس مصور دامغان شامل 2000 قطعه عكس با زيرنويس فارسي و

انگليسي 6- مشاور توليد نرم افزار آموزش فارسي اول ابتدايي، شركت نرم افزار 7- مدير علمي و تهيه كننده نرم افزارهاي آموزشي كتاب هاي دوره دبيرستان (13 لوح فشرده)

همفكران فرد : از همفكران حسن ذوالفقاري مي توان به افراد زير اشاره كرد: 1- دكتر مظاهر مصفا ، استاد گروه ادبيات ، دانشگاه تهران 2- دكتر شفيعي كدكني ، استاد گروه ادبيات ، دانشگاه تهران 3- دكتر تقي پور نامداريان ، استاد پژوهشگاه علوم انساني

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه تحقيقاتي حسن ذوالفقاري به قرار زير است : 1- فرهنگ مردم 2- ادبيات داستاني 3- آموزش زبان فارسي

جوائز و نشانها : دكتر حسن ذوالفقاري تا كنون 17 جايزه و لوح تقدير از جشنواره ها ي داخلي و خارجي دريافت داشته است.از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد: 1- برگزيده ي نوزدهمين جشنواره ي بين المللي خوارزمي،1384(فارسي بياموزيم) 2- برگزيده ي پنجمين جشنواره ي كتاب هاي رشد ،1384(كتاب كار و راهنماي زبان فارسي دوم دبيرستان) 3- برگزيده ي چهارمين جشنواره ي كتاب هاي رشد،1383(كتاب كار بخوانيم و بنويسيم اول دبستان) 4-برگزيده ي كتاب تقديري كتاب سال،1384(فارسي بياموزيم) 5- برگزيده سومين جشنواره كتابهاي كمك آموزشي ،تقدير از تاليف كتاب كار انشا و نگارش 6- برگزيده پنجمين جشنواره كتابهاي كمك آموزشي سپاس از تاليف كتاب زبان فارسي 1 7- برگزيده چهارمين جشنواره كتابهاي كمك آموزشي تقدير از تاليف كتاب كار بخوانيم و بنويسيم 8- برگزيده مؤلفان استان سمنان در سال 1386 براي تاليف كتاب زبان و ادبيات فارسي

چگونگي عرضه آثار : مقالات علمي چاپ شده در مجلات علمي و پژوهشي :

111 مقاله مقالات ارائه شده در مجامع علمي : 8 مقاله طرحهاي تحقيقاتي اجرا شده و در دست اقدام :8 مقاله كتاب (نگارش يا ترجمه) :26 كتاب تعداد عناوين پايان نامه ها كارشناسي ارشد :9 پايانامه سفرهاي خارجي حسن ذوالفقاري : 1- سفر به اتريش، بازديد از فعاليتهاي مدارس ايراني، 1380 2- سفر به نيويورك ، شركت در پنجمين همايش شوراي گسترش زبان فارسي در آمريكاي شمالي ، نيوجرسي ، 1380 3- سفر به چين، بازآموزي استادان فارسي كرسي هاي فارسي دانشگاههاي چين، 1383

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ادبيات عاميانه ايران (مجموعه مقالات دكتر محجوب)

ويژگي اثر : نشر چشمه، چاپ سوم، 1384

2 بديع الزمان نامه(تصحيح)

ويژگي اثر : نشر چشمه(دردست چاپ)

3 بهرام و گلندام (تصحيح)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

4 پيغام اهل راز

ويژگي اثر : انتشارات پويش معاصر، 1380

5 چاه وصال (تصحيح و تحليل و پژوهش)

ويژگي اثر : سراينده ميرزا احمد سند، تهران ، اهل قلم 1375

6 چهل داستان كوتاه از چهل نويسنده معاصر،

ويژگي اثر : تهران، انتشارات نيما، 1378، چاپ سوم، 1384

7 حافظ به روايت شهريار

ويژگي اثر : تهران ، چشمه ، 1381

8 حافظ قدسي

ويژگي اثر : انتشارات پويش معاصر، 1380

9 حسن و دل (تصحيح)

ويژگي اثر

: (در دست چاپ)

10 خورشيد آفرين و فلك ناز(تصحيح)

ويژگي اثر : نشر چشمه(دردست چاپ)

11 داستان هاب امثال

ويژگي اثر : نشر مازيار، 1384

12 در قلمرو آموزش زبان وادبيات فارسي

ويژگي اثر : تهران، مجمع علمي آموزش زبان و ادبيات فارسي ، سازمان پژوهش وزارت آموزش و پروش ، 1377

13 راهنماي درست نويسي

ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي، 1383

14 زبان و ادبيات عمومي (فارسي عمومي مراكز تربيت معلم و دانشگاه هاي كشور)

ويژگي اثر : چاپ اول 1378، چاپ سي و سوم، 1384، نشر چشمه

15 سردلبران

ويژگي اثر : نشر مازيار، 1385

16 فارسي بياموزيم، (آموزش فارسي به ايرانيان خارج از كشور)

ويژگي اثر : جلد، انتشارات مدرسه به همراه نوار و CD

17 فرهنگ جامع ضرب المثل هاي فارسي (موضوعي – كليد واژه اي)

ويژگي اثر : انتشارات مازيار، ( در دست چاپ) 4 جلد

18 فرهنگ دانش آموز،

ويژگي اثر : تهران، نشر استادي، 1378

19 قاف غزل

ويژگي اثر : نشر چشمه، 1383

20 كتاب كار انشا و نگارش و ويرايش (2 جلد)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير، 1375،1375 چاپ دوم 1380

21 كتاب هاي درسي زبان و ادبيات فارسي (دوره دبستان، دبيرستان و پيش دانشگاهي)، 26 جلد، وزارت آموزش

و پرورش (با همكاري)

22 كوه عجايب (بازنويسي افسانه هاي مردم دامغان)

ويژگي اثر : انتشارات همراه، 1374 (چاپ سوم)

23 مجموعة كتابهاي راهنماي آموزش زبان و ادبيات فارسي

ويژگي اثر : 9 جلد انتشارات فاطمي، 1383

24 معشوق بنارس (تصحيح)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

25 مكاتبات اداري

ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي، 1382

26 منظومه هاي عاشقانه ادب فارسي،

ويژگي اثر : تهران، نيما، 1374، چاپ دوم ، 1383

27 مهارت هاي نگارشي

ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي و در دست چاپ

28 هشت بهشت

ويژگي اثر : كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان،1385

29 وامق و عذرا(تصحيح)

ويژگي اثر : نشر چشمه(دردست چاپ)

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.ksabz.net/article.asp?AID=51062پرسشنامه تكميل شده فرهيختگان توسط دكتر حسن ذوالفقاري بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - بهار 13863مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس

ذوقي بسطامي، فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1288/1274 ق)، خطاط، رياضيدان، اديب و شاعر، متخلص به ذوقى. اصلا از طايفه ى عرب بنى عامر و ساكن بسطام بود. در اوايل دوره ى محمد شاه قاجار، براى ديدار دايى خود، حبيب اللَّه خان عرب، به فارس رفت و در شيراز به تكميل تحصيلات پرداخت و صاحب ديوان رسائل شد. در ادبيات فارسى و عربى و رياضيات سرآمد بود. ميرزا طاهر، صاحب كتاب «گنج شايگان»، او را آگاه به

علم رياضى، هيئت و حكمت و تاريخ مى داند. ذوقى تمام خطوط را خوش مى نوشت. هنگامى كه جعفر قلى خان شادلو به ايالت بجنورد و جوين و جاجرم و استرآباد مامور شد، حكيم فتح اللَّه را به عنوان رييس دفتر رسائل خود به همراه برد. با هدايت صاحب «مجمع الفصحا» چه در شيراز، چه در تهران معاشرت داشت. هنگام تاليف «گنج شايگان» ميرزا طاهر (1272 ق) در قيد حيات بود و هنگام تاليف «مجمع الفصحا» سال 1288 ق، فوت كرده بود. ذوقى تنها يك دختر داشت كه صاحب كمال بود و بسيارى از اشعار شاعران عرب را از بر داشت و با ادبيات عرب آشنا بود و شعر مى گفت و سلطانى تخلص مى كرد و خط نسخ را خوش مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (563 -562 /2)، تذكره ى طلعت (82)، حديقه الشعراء (644 -640 /1)، الذريعه (341/9)، فرهنگ سخنوران (355)، گنج شايگان (188 -182)، لغت نامه (ذيل/ ذوقى بسطامى)، مجمع الفصحا (303 -299 /4)، مصطبه ى خراب (66 -65).

ذهبي شيرازي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. از جمله آثار وى: ترجمه ى «سفرنامه ى هنرى لاندر»، دربردارنده ى جنگ چين و فرنگيان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (190/12)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (132 ،1).

راد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد راد ملقب بصير ديوان ، فرزند حاج ميرزا مصطفي بود . او تحصيلات خود را در مدرسه علميه در باغ نگارستان سپس در مدرسه آليانس فرانسه طي نمود . به هنگام تحصيل در اين مدرسه و تكميل تحصيلات به شغل معلمي نيز پرداخت و در مدارس ملي به كار تدريس مشغول شد ، پس از مدتي به خدمات وزارت معارف درآمد . در ضمن ماموريت به رشت بود كه تصميم گرفت به جنگل كسما برود . در آنجا به سراغ ميرزا كوچك خان جنگلي رفت .ميرزا او را مامور دريافت گمرك انزلي كرد . پس از آن مجددا به معلمي پرداخت .و به عنوان معاون و سپس رييس فرهنگ شهرستان ها ، بازرس عالي وزارتي ، رييس آموزش ابتداييرا به عهده گرفت . از سال 1317 تا 1358 كه به علت ناتواني جسمي از مشاغل رسمي كناره گيري كرد مستوفي مدرسه شهيد مطهري ( سپهسالار سابق )فعاليت نمود . اخمد راد مقاله هاي بسياري از فرانسه ترجمه كرده است كه بيشتر آنها در مجله «يغما » به چاپ رسيده است . از او بيش از سي اثر به يادگار مانده است . وي در 13 مرداد 1363 در تهران دار فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافت .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فرانسهوالدين و انساب : احمد راد ملقب به بصير ديوان ،فرزند حاج ميرزا مصطفي بود .اوضاع

اجتماعي و شرايط زندگي : احمد راد چهارده ساله بود كه پدرش درگذشت وسرپرستي خواهر و برادر و مادررا به عهده او گرفت .تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد راد تحصيلات خود رادر مدرسه علميه در باغ نگارستان سپس در مدرسه آليانس فرانسه طي نمود.وقايع ميانسالي : احمد راد در ضمن ماموريت رشت بود كه تصميم گرفت به جنگل كسما برود .در آنجا به سراغ ميزار كوچك خان جنگلي رفت و ميرزا او را مامور دريافت گمرگ انزلي كرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد راد مدتي تصدي وزارت معارف را به عهده داشت و در اين مدت به وي واگذار شد . پس از مدتي به خدمت وزارت معارف درآمد و ماموريتهايي را به شهرهاي رشت ،شيراز و مشهد عهده دار شد. درزمان تصدي گمرك انزلي نيزبدون چشم داشت به درآمد گمرك وظايف خود را انجام داد . او همچنين مدتي به عنوان معاون و سپس رييس فرهنگ شهرستانها ،بازرس عالي وزارتي ،رييس آموزش ابتدايي خدمت نمود . از سال 1317 تا سال 1358 كه علت ناتواني خود كناره گيري كرد مستوفي مدرسه شهيد مطهري (سپهسالار سابق) فعاليت نمود .فعاليتهاي آموزشي : احمد راد به هنگام تحصيل در مدرسه آليانس فرانسه وتكميل تحصيلات به شغل معلمي درمدارس ملي هم پرداخت و اين شغل را پس از اتمام تحصيلات ادامه داد .چگونگي عرضه آثار : احمد راد مقاله هاي بسياري را از فرانسه ترجمه كرده است كه بيشتر آنها در مجله (يغما) به چاپ رسيده است .آثار : آگهي دل از آينده ، آيا رمز وراثت كشف شده است ، آيا عمر

آدمي به 150 سال خواهد رسيد ، از اتم چه مي دانيم ، از حيوانات هواشناسي بياموزبم ، از سنجاب تقليد نكنيد ، از هر خرمني خوشه اي ، انسان برتر از انسانها، پيدايش حيات بر روي زمين ، پيروزي بزرگي در زيست شناسي، پيروزيهاي تازه در كشف اسرار مغز ، ترقي معجزه آساي ژاپن ، تعيين ارزش اصول اخلاقي هرنسل ، تولد عيسي ، جهاني كه در آن زندگي مي كنيم ، چرا با بيني نفس مي كشيد ، چرا جان كلن به خدا ايمان آورد ، حدود قوه ادراك آدمي ، خطرات فرود آمدن بر روي ماه ، خواب ديدن از نظر علمي ، درسي كه آموختيم ، دستورهايي براي صد سال عمر كردن ، زخم چگونه التيام مي پذيرد ، زندگي شگفت انگيز موريانه ،ساعت چنداست، صد سال عمركنيدبا نشاط جواني ،كشف زبان حيوانات ، گردباد حيرت انگيز جهان ، ممكن است شما جوانتر ا ز آن باشيد، نسخه اي براي گوارا كردن زندگي ، نيوتن ، يك ماشين الكترونيك درمغز بشر

منابع زندگينامه : گلزار مشاهير ، زندگي نامه درگذشتگان مشاهير ايران 1358 - 1376 ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 353

رادمنش، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1345 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال

1345 تا سال 1364، دانشيار دانشگاه تهران در سال 1364 و ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تجزيه و تحليل مباحث بلاغى يا ترجمه الصناعتين، تفسير هنجارهاى مربوط به زن در قرآن، تدريس دروس مقدمات تفسير، متون عرفانى العربى، معارف اسلامى، قواعد عربى، تاريخ فرهنگ عرب به عربى و فارسى و متون عربى، استاد راهنماى 2 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

نمونه هائى از متون نثر و نظم قديم زبان فارسى، گزيده متون نظم و نثر عربى، نحو براى دانشجو، نمونه هائى از اشعار شعراى متعهد، نمونه هائى از آيات و احاديث، راه و روش تربيت از ديدگاه حضرت على (ع)، آشنائى با علوم قرآن، ارزشهاى اخلاقى در فقه امام صادق (ع) و تفسير سوره هاى حمد و حجرات.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

خلاصه نظريه شيخ عبدالقاهر، مثل در ادب فارسى و جهاد شيعه در صد سال اول، ترجمه دو مقدمه از شيخ عبدالقاهر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رادوياني، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب. از وى اطلاعى در دست نيست ولى آنچه مسلم است به شاعران دوره ى اول غزنوى قريب العهد بود، زيرا آخرين شاعران مذكور در كتاب او كه اشعارشان را به استشهاد آورده، گويندگان عهد محمود و مسعودند. تنها اثرى كه از او مانده كتاب مهمى است در بديع و محسنات كلام به نام «ترجمان البلاغه» كه به خطا آن را از فرخى سيستانى مى دانستند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (919 -917 /2)، تاريخ نظم

و نثر (70)، مؤلفين كتب چاپى (647 -646 /5).

رازي تهراني، خليل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1280 -1180 ق)، طبيب و اديب. از آثار وى: «ارجوزه فى نصيحه الاطباء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (124/4).

رازي، ابوالفتح سليم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 447 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، اديب شافعى و محدث. وى در آغاز فنون ادب را به كمال آموخت و پس از چهل سالگى به تدريس پرداخت. او در فقه شاگرد ابوحامد اسفراينى بود و از احمد بن محمد بن بصير و احمد بن فارس لغوى و محمد بن جعفر تميمى و ابى حامد اسفراينى و احمد بن محمد بن صلت مجبر و ابواحمد فرضى روايت مى كرد. وى به بغداد رفت و به فقه پرداخت و به نشر علم در سواحل شام و صور همت گماشت. ابوبكر خطبى و ابومحمد كتانى و سهل بن بشر اسفراينى و فقيه نصر بن ابراهيم مقدسى و ابوالقاسم نسيب از وى روايت كردند. گويند: وقتى كه در بغداد بود نامه هايى را كه برايش مى آمد باز نمى كرد و همه را جمع مى كرد، تا موقعى كه از تحصيل علم فراغ حاصل كرد، سپس همه ى نامه ها را گشود و خواند و به اخبار دردناك مندرج در آنها- كه اگر قبلا خوانده بود از كار علم باز مى ماند همانند مرگ كسان و خويشان- وقوف يافت. سليم در سفر مكه پس از انجام اعمال حج در ساحل جده در درياى قلزم غرق شد. از آثارش: «التقريب» در فروع؛ «روح المسائل»، در فروع؛ «ضياء القلوب»، در تفسير قرآن؛ «غريب الحديث»؛ «الكافى»، در فروع؛ «المجرد»، در فروع؛ «الاشاره»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1630 ،1593 ،1378 ،1205 ،1091 ،915 ،466 ،98)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (128 -127)، معجم المؤلفين

(243/4)، الوافى بالوفيات (334/15)، وفيات الاعيان (399 -397 /2)، هديه العارفين (409/1).

رازي، ابوعلي حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 385 ق)، نحوى و لغوى. وى از ملازمان صاحب بن عباد بود. از آثار وى: «المبسوط فى اللغه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (270/3)، الوافى بالوفيات (203/12).

رازي، بدرالدين، ابوالمحامد احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 631 ق)، عالم و اديب حنفى. از آثار وى: «الطائف القرآن»؛ «فضائل القرآن»؛ «اذكار القرآن»، در ادعيه؛ «بذل الحبا فى فضل آل العبا»؛ «الاستدراك»، در حديث؛ «المقامات»، شامل دوازده مقامه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (405 ،197 /2 ،174 ،70 ،53 /1)، رى باستان (286/2)، كشف الظنون (1785)، معجم المؤلفين (158/2)، هديه العارفين (92/1).

رازي، زين الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 666 ق)، فقيه، مفسر، لغوى، اديب و صوفى حنفى. اصل وى از رى است. طى سفرى از مصر و شام ديدار كرد و در پايان عمر، در سال 666 ق، در قونيه بود. او در تفسير قرآن مشهور است. صاحب «ريحانه الادب» و به تبع آن دهخدا در «لغت نامه» رازى را از علماى قرن هشتم و متوفاى بعد از سال 768 ق دانسته اند. از آثار وى: «انموذج جليل فى اسئله و اجوبه من غرائب آى التنزيل»؛ «الذهب الابريز فى تفسير الكتاب العزيز»؛ «روضه الفصاحه»، در علم بيان؛ «كنوز البراعه فى شرح المقامات الحريريه»؛ «مختار الصحاح»، در لغت كه تلخيص «صحاح» جوهرى است و در 660 ق خاتمه يافته؛ «حدائق الحقائق»، در مواعظ؛ «دقائق الحقايق»، در تصوف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (279/6)، ايضاح المكنون (389/2 ،475/1)، تاريخ ادبيات در ايران (287 -286 /3)، رى باستان (346/2)، ريحانه (405 ،288 /2)، كشف الظنون (1073 -1072 ،633 ،92)، لغت نامه (ذيل/ رازى، زين الدين)، معجم المؤلفين (112/9)، هديه العارفين (127/2).

رازي، ضياءالدين، ابوالقاسم عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 559 ق)، عالم، متكلم، خطيب، اديب و محدث شافعى اشعرى. ساكن و خطيب رى بود. وى پدر فخرالدين رازى (وف 606 ق) است. علم كلام را از ابوالقاسم انصارى، شاگرد امام الحرمين، فراگرفت. نثر نوشته هايش آنقدر زيباست كه حريرى در «مقامات» خود از آنها بسيار نقل مى كند. از آثارش: «غايه المرام فى علم الكلام»، در دو مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (337 -336 /2)، ريحانه (149 -148 /2)، معجم المؤلفين (282/7)، هديه العارفين (784/1).

رازي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 -1294 ق)، طبيب، اديب و شاعر. در نجف متولد شد و در همان جا متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت و به تحصيل پرداخت و در حله درگذشت. از آثارش: «تعاليق على شرح ابن نفيس»، در طب؛ «ارجوزه فى النبض»؛ «حواش على القانون»؛ و اشعار زيادى از او باقيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (89 -88 /5).

رازي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله رازي, نويسنده, روزنامه نگار و شاعر در سال 1273 هجري شمسي در همدان به دنيا آمد.پس از تحصيلات مقدماتي در ايران, به هندوستان و از آنجا به پاريس رفت و موفق به دريافت ليسانس در رشته حقوق شد, سپس به مصر عزيمت كرد و به نشر مجله هاي «رستاخيز», «سودمند» و «عصر پهلوي» پرداخت. او پس از مراجعت به ايران, به استخدام وزارت كشور درآمد و به تدريس تاريخ ايران پرداخت .رازي در اوشان تهران در سال 1334 هجري شمسي درگذشت و در ابن بابويه دفن شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده, روزنامه نگار و شاعر

والدين و انساب : عبدالله رازي, فرزند ابراهيم است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالله رازي پس از تحصيلات مقدماتي در ايران, به هندوستان و از آنجا به پاريس رفت و موفق به دريافت ليسانس در رشته حقوق شد,

زمان و علت فوت : عبدالله رازي در اوشان تهران در سال 1334 هجري شمسي درگذشت و در ابن بابويه دفن شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالله رازي پس از اخذ ليسانس خود از پاريس ،به مصر عزيمت كرد و به نشر مجله هاي «رستاخيز», «سودمند» و «عصر پهلوي» پرداخت.

وي با روزنامه هاي «حبل المتين», «ايرانشهر», و «فرهنگستان» نيز همكاري ميكرد. پس از مراجعت به ايران, مجله «سودمند» و روزنامه «آزاد شرق» را براي مدت كوتاهي منتشر كرد. او به استخدام وزارت كشور درآمد و به تدريس تاريخ ايران پرداخت

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : آزاديِ شَرْق، نشريهاي هفتگي، به مديريت عبدالله رازي كه از سال 1324ش در تهران منتشر ميشد. شمارههاي سال اول آن (1-30، به استثناي شمارههاي 15 و 20) و سال دوم (31-51) و سال سوم (56-78) در آرشيو كتابخانة مركزي دانشگاه تهران باقي است. در آخرين شمارة موجود، نام اكبر مسعودي شيرازي به عنوان مديرمسئول آن ياد شده است. آزادي شرق بيانكنددة نظرات سياسي و اجتماعي رازي است كه در مجموع، نوعي التقاط افكار سوسياليستي و سلطنتطلبي بود. اين نشريه مدتي توقيف شد و يك چند به نام آزادي خلق منتشر گرديد

چگونگي عرضه آثار : عبدالله رازي شعر نيز ميسرود; اشعار وي در كتابهاي ادبي و مجلات آن روزگار چاپ شده است.عبدالله رازي داراي تأليفاتي در تاريخ و ادبيات (شعر و نمايشنامهنويسي) است. وي قبلاً مجلة سودمند را در قاهره به زبان فارسي منتشر ميكرد كه بعدها به رستاخيز، و سپس عصر پهلوي تغيير نام داد.

راشدي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب ايرانى قرن پنجم ه.، ازمخصوصان دربار ابراهيم بن مسعود بن محمود (492 -450 ه.ق.)، و از معاصران مسعود سعد بود و با او مناظره ادبى داشت. ضح- راشدى را با رشيدى سمرقندى نبايد اشتباه كرد.

(س پنجم ق)، شاعر. در غزنين مى زيست و از شاعران دربار ابراهيم بن مسعود بن محمود و از معاصران مسعود سعد سلمان بود كه با

او مشاعره داشت و شغل نقابت سلطان را عهده دار بود.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (486 -485/ 2)، تاريخ نظم و نثر (43)، ديوان مسعود سعد (مقدمه/ يط)، سرآمدان فرهنگ (370/ 1).

راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 502 ق)، اديب، لغوى، شاعر، مفسر، محدث، متكلم، حكيم و فقيه شافعى/ معتزلى. اهل اصفهان و ساكن بغداد بود. وى را همتا و قرين امام محمد غزالى مى دانند. به گفته ى كاتب چلبى، غزالى كتاب «الذريعه» او را از خود جدا نمى كرد و آن را به خاطر نفاستش مى ستود. بعضى از علما به استناد اينكه او از اهل بيت (ع) بسيار روايت كرده و از اميرالمومنين على بن ابيطالب (ع) فقط با عبارت اميرالمومنين (ع) تعبير مى كند، او را شيعه خوانده اند، ولى فخر رازى در «تاسيس التقديس» او را از ائمه اهل سنت مى شمارد. صاحب «روضات الجنات» به نقل از «تاريخ اخبار البشر» سال وفات وى را 565 ق ذكر كرده است. از آثار وى: «تحقيق البيان فى تاويل القرآن»؛ «تفسير القرآن»، معروف به «جامع التفاسير» يا «جامع التفسير» كه بيضاوى تفسير خويش را از آن اخذ كرده؛ «الذريعه الى مكارم الشريعه»، در علوم اخلاق و پندهاى نيكو؛ «المفردات فى غريب القرآن» يا «مفردات الفاظ القرآن»؛ «افانين البلاغه»؛ «اخلاق الراغب»؛ «رساله فى فوائد القرآن»؛ «المعانى الاكبر»؛ «الايمان و الكفر»؛ «تفصيل النشأتين و تحصيل السعادتين»، در معرفت نفس؛ «درة التاويل فى متشابه التنزيل»؛ «محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء» در نوادر حكم و حكايات كه محمدصالح قزوينى آن را با عنوان «النوادر» به فارسى ترجمه كرده است.[1]

(بخش 1) اصفهانى، ابوالقاسم حسين بن محمد (ف. 502 ه.ق.)

از ادبا و علماى بزرگ اصفهان و او را است: مفردات الفاظ القرآن، محاضرات الادباء، تفصيل التشأتين، الذريعة الى مكارم الشريعة (ه.م.)، تفسير القرآن، حل متشابهات القرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (279/2)، اعيان الشيعه (162 -160 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (266/2)، تاريخ گزيده (693)، دايرةالمعارف فارسى (1061/1)، الذريعه (364/21 -128/20 ،28/10 ،46 -45 /5)، روضات الجنات (216 -186 /3)، رياض العلماء (101/7 ،172/2)، ريحانه (293 -292 /2)، سرآمدان فرهنگ (371 -370 /1)، سير النبلاء (121 -120 /18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 82 -81 /6)، فرهنگ سخنوران (363)، كشف الظنون (1773 ،1729 ،1609 ،881 ،827 ،739 ،462 ،447 ،377 ،131 ،36)، الكنى و الالقاب (269 -268 /2)، لغت نامه (ذيل/ راغب اصفهانى)، مؤلفين كتب چاپى (862/2)، معجم المؤلفين (59/4)، هديه الاحباب (140 -139)، هديه العارفين (311/1).

رامشي نيشابوري، ابونصر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(490/489 -404 ق)، لغوى، نحوى، شاعر، قارى و محدث، ادبيات را از ابوالعلاء معرى آموخت و به طلب قراآت و حديث سفرها كرد و از اصحاب اصم و ديگران حديث شنيد. او در قراآت و علوم حديث مبرز شد و در لغت و فنون عربيت حظى وافر يافت. وى در نيشابور املاى حديث مى كرد و بسيارى از وى حديث روايت كرده اند. شعر را نيكو مى سرود، نمونه اى از اشعار وى در «معجم الادباء» آمده است. از اوست:

و اذا لقيت صعوبه فى حاجه

فاحمل صعوبتها على الدينار

و ابعثه فى ما تشتهيه فانه

حجر يلين سائر الاحجار

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (297 -296 /2)، لغت نامه (ذيل/ محمد)، معجم الادباء (45/19)، الوافى بالوفيات (125 -124 /1).

رامهرمزي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 360 ق)، حافظ، محدث، قاضى، اديب و شاعر. معروف به ابن خلاد رامهرمزى. وى سبك جاحظ را دنبال مى كرد. از پدرش محمد حضرمى و محمد مازنى و حسن عنبرى و جعفر فريانى و عبدان اهوازى و ابوالقاسم بغوى حديث شنيد. و به آورده ى «تاريخ فارس» از جماعتى از بزرگان شيراز استفاده كرد و جزوه ها نگاشت. ابوالحسين صيداوى و حسن شيرازى و محمد بن موسى بن مردويه و قاضى احمد نهاوندى از وى حديث روايت كرده اند. او را از پيشگامان علم اصول الحديث مى دانند، كه در اين زمينه در كتاب معروف خود «الحمدث الفاصل بين الراوى و الواعى» ابواب بسيارى را مطرح كرد. شريف ابومحمد حسن محمدى كه از مشايخ طوسى و نجاشى است از شاگردان وى به حساب مى آيد. ساليانى در شهرهاى خوزستان عهده دار منصب قضاوت بود. او تا سال 360 ق در رامهرمز باقى ماند و در همان جا

درگذشت. از آثارش: كتاب «الريحانتين الحسن والحسين (ع)»؛ «امام التنزيل فى علم القرآن»؛ «النوادر و الشوادر»؛ «ادب الناطق»؛ «رساله السفر»؛ «الرثاء يا المراثى و التعازى»؛ «الفلك فى مختار الاخبار و الاشعار»؛ «ربيع المتيم فى اخبار العشاق»؛ «كتاب امثال النبى (ص)»؛ «المناهل و الاعطان والحنين الى الاوطان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (133 -129 /5)، ايضاح المكنون (565 ،442 ،347 ،315 ،307 ،297 /2 ،564 ،548 ،125 ،124)، سير النبلاء (75 -73 /16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88/4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (255)، كشف الظنون (1612 ،1122)، معجم الادباء (17 -5 /9)، معجم المؤلفين (235/3)، مقدمه ابن الصلاح (4)، الوافى بالوفيات (65 -64 /12)، هديه العارفين (271 -270 /1).

راوندي كاشاني، ضياءالدين، ابوالرضا فضل اللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 570 ق)، عالم، محدث، اديب و شاعر. داراى علو نسب بود و كمال فضل و حسب را نيز به دست آورد. وى شاگرد ابوالمحاسن رويانى و ابوالبركات حسينى مشهدى و ابوعلى، فرزند شيخ طوسى و ابوالصمصام ذوالفقار بن محمد حسنى است و به واسطه ى اين دو نفر اخير از شيخ طوسى روايت مى كند. شيخ منتجب الدين و ابن شهر آشوب و پدر خواجه نصير، شيخ محمد طوسى، از شاگردان وى بوده اند و از او روايت كرده اند. سمعانى در «الانساب» گويد: «به كاشان كه رسيدم به عزم زيارت سيد ابوالرضا ضياءالدين راوندى به خانه اش رفتم، بر سر در خانه ى او «آيه ى تطهير» را با گچ نوشته بودند، بعد از ملاقات بيش از آنچه شنيده بودم ديدم و احاديث بسيارى از خودش شنيده و نوشتم و چند قطعه از اشعارش را نگاشتم و چند بيتى خودش برايم نوشت». فرزندان و نوادگان او همگى از اهل علم بودند.

از آثار وى: «ضوء الشهاب»، شرحى بر «شهاب» قاضى قضاعى؛ «ادعيه السر»؛ «كتاب النوادر»؛ «مقاربه الطيه الى مقارفه النيه»؛ «قصص الانبياء»؛ «تفسير الراوندى» به نام «الكافى»، در تفسير قرآن مجيد؛ «ترجمه العلوى للطب الرضوى»، در شرح «طب الرضا (ع)»؛ «الاربعين»، در احاديث؛ «الحماسه»؛ شرح «النهج البلاغه»؛ «المورجز الكافى فى علم العروض و القوافى»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (410 -408 /8)، ايضاح المكون (659 ،531 ،346 ،259 ،74 /2 ،305 ،281 ،53 ،52 /1)، الذريعه (337/24 ،378/21 ،247 ،245 /17 ،121 -120 /15 ،143/14 ،352/9 ،423/1)، روضات الجنات (352 -350 /5)، رياض العلماء (374 -363 /4)، ريحانه (11 -9 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 218 -217 /6)، فوائد الرضويه (355 -354)، فهرست منتجب الدين (144 -143)، الكنى و الالقاب (436 -435 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالرضا)، معجم المؤلفين (75/8)، هديه الاحباب (141 -140)، هديه العارفين (821/1).

راوندي كاشاني، عزالدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. معاصر با شيخ منتجب الدين بود. سيد على خان در «الدرجات الرفيعه» وى را ستوده و گويد: «مدرسه اى بى نظير در كاشان بنا نهاد كه علماء و فضلا و زهاد و حجاج و خلق بسيارى در آن ساكن بودند. از آثار وى: «تفسر القرآن»، كه به «تفسير عزالدين» معروف است و ناتمام؛ «الطراز المذهب فى ابراز المذهب»؛ «مجمع الطائف و منبع الطرائف»؛ كتاب «غمام الغموم»؛ كتاب «مزن الحزن»؛ كتاب «نثر اللآلى لفخر المعالى»؛ كتاب «الحسيب النسيب»؛ «غنيه المتغنى يا المستغنى يا المستفتى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (301/8)، الذريعه (55/24 ،328/20 ،69 ،60 /16 ،159/15 ،21/7 ،282/4)، رياض العماء (178/4 ،313 -312 /3)، ريحانه (11/4)، طبقات اعلام

الشيعه (قرن 200 -198 /6)، فوائد الرضويه (355 -354)، الكنى و الالقاب (436 -435 /2)، هديه الاحباب (141 -140).

راويه ديلمي، ابوالقاسم حماد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 195/161/155/151 ق)، مورخ و لغوى. اصل وى از ديلم بود و در كوفه متولد شد. او از مشاهير علماى تاريخ و لغت عهد بنى اميه بود كه در معرفت وقايع و اخبار و اشعار و انساب و لغات عرب، داناترين شخص در طبقه ى اول از لغت دانان كوفه به شمار مى رفت. نام پدر وى را ميسره و هرمز نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302 -301 /2)، روضات الجنات (237 -235 /3)، ريحانه (299 -298 /2)، الكنى و الالقاب (270 -269 /2)، لسان الميزان (664 -662 /2)، لغت نامه (ذيل/ حماد)، معجم الادباء (266 -258 /10)، الوافى بالوفيات (142 -137 /13)، وفيات الاعيان (282/5 ،212 ،210 -206 ،36 /2 ،448/1).

رباني خواه، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي رباني خواه

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

به سال 1342 در خانواده اي روحاني در شهر قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و متوسطه را در شهر قم گذراندم. درسال 1364 وارد حوزه علميه شدم. مقدمات را در مدرسه رضويه گذراندم. در دوره سطح از محضر مرحوم آيت الله طاهر شمس و پايانى، و حجج اسلام موسوي تهرانى، پايانى، نكونام، خسروشاهى، هادوي و كديور بهره بردم.و از دروس خارج آيات عظام شبيري زنجاني (فقه)، وحيد (اصول) كسب فيض نمودم . در كنار دروس حوزه به امور پژوهشي و تاليف نيز اشتغال داشته ام. همچنين با برخي از مراكز پژوهشي همكاري داشته و دارم. در حوزه هاي كتابدارى، كتابشناسى، ويرايش و اطلاع رساني نيز فعاليت داشته ام. در زمينه هاي ياد شده تدريس نيز كرده ام. در راه اندازي چندين موسسه پژوهشي

و كتابخانه تخصصي نيز همكاري داشته ام. همچنين در حوزه هاي ياد شده خدمات مشاوره اي بسياري به موسسات پژوهشي داده ام.

ربعي، علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(420 -328 ق)، نحوى لغوى. اصل وى از شيراز بود ولى در بغداد سكنى داشت. از محضر ابوسعيد سيرافى دانش آموخت. سپس به شيراز مهاجرت كرد و از بوعلى فارسى كسب علم كرد و در حدود بيست سال ملازم وى بود، چندى بعد به بغداد بازگشت و در آنجا اقامت گزيد تا اينكه دار فانى را وداع گفت در باب وى گفته اند: اگر شرق و غرب را بگرديد فردى داناتر از وى در علم نحو نمى يابيد. از آثار وى: «البديع فى النحو»؛ «التنبيه على خطا ابن جنى فى تفسير شعر المتنبى»؛ «شرح الايضاح»، در نحو؛ «شرح البلغه»؛ «شرح مختصر الجرمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (134/5)، ايضاح المكنون (172/1)، تاريخ بغداد (18 -17 /12)، الذريعه (56/14 ،117/13)، روضات الجنات (231/5)، ريحانه (301/2)، سير النبلاء (393 -392 /17)، كشف الظنون (212)، الكنى و الالقاب (271/2)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (85 -78 /14)، معجم المؤلفين (164 -163 /7)، وفيات الاعيان (336/3)، هديه العارفين (686/1).

ربن

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(عبر. ربان) طبرى از تربيت يافتگان حوزه علمى مرو، و بردين نصرانى- و به قولى بردين يهودى- بوده است (قر. 2 و اوايل قر 3 ه.) وى در طب و نجوم و رياضيات ماهر و از مترجمان معروف عهد خود به شمار مى رود. از جمله منقولات او نسخه اى از «المجسطى» بود از يونانى به عربى كه كاملتر از نسخ منقول ديگر بود. وى پدر على ابن ربن طبرى (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

رجايي زفره يي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1281 ق)، نويسنده، فيقه اصولى، اديب و شاعر، متخلص به رجا. در زفره به دنيا آمد در اثر سعى و كوشش بسيار در اغلب علوم از قبيل صرف و نحو و رمل و جفر و اعداد سرآمد گرديد. وى در قريه ى زفره به تدريس و وعظ و تحريرات شرعى روزگار مى گذرانيد. سرانجام در زفره وفات يافت و در همان جا دفن شد. از او آثار فراوان به جاى مانده است. از جمله: «اسهل اللغات يا منتخب اللغات»؛ «كتاب الارث»؛ «تجويد و ترتيل قرآن»؛ «دبستان الشعراء»، در عروض و قافيه؛ «قواعد الرمل»؛ «سپهر اللغه»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (209 -207)، تذكره القبور (102 -101)، الذريعه (741 ،355 /9)، فرهنگ سخنوران (369).

رجب نيا، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، نويسنده، مترجم و مدرس. در تهران متولد شد و تحصيلات خود را در دبيرستان البرز و دانشسراى عالى به پايان برد. در سال 1322 ش به خدمت فرهنگ درآمد. و مدتى به كار تدريس در دبيرستانهاى تهران پرداخت. از آثار وى: ترجمه هاى «ابراهام لينكن»، «داويد كاپرفيلد»، «دين براى دير باوران»، «سازمان ادارى حكومت صفوى» و «طب اسلامى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (176 -174 /6).

رحماندوست، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاي مصطفي رحماندوست در سال 1329 در همدان متولد گرديد. پس از پايان تحصيل دوران ابتدائي و متوسطه، تحصيلات عالي خود را در رشت? زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به پايان رساند، و از سال 1349 تحقيق و نوشتن در مورد ادبيات كودكان را شروع نمود. رحماندوست تابحال مسئوليتهاي مختلفي را در برنامه كودك صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و نشريه پويه بعهده داشته و هم اكنون نيز مدير مسئول مشريات رشد (آموزش و پرورش) است.ترجمه كتاب "نگهبان چشمه " مصطفي رحماندوست بعنوان كتاب سال در دوره اول انتخاب شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مصطفي رحماندوست پس از پايان تحصيل دوران ابتدائي و متوسطه، تحصيلات عالي خود را در رشت? زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به پايان رساند، و از سال 1349 تحقيق و نوشتن در مورد ادبيات كودكان را شروع نمود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مصطفي رحماندوست تابحال مسئوليتهاي مختلفي را در برنامه كودك صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و نشريه پويه بعهده داشته

و هم اكنون نيز مدير مسئول مشريات رشد (آموزش و پرورش) است.

جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "نگهبان چشمه " مصطفي رحماندوست بعنوان كتاب سال در دوره اول انتخاب شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسم من علي اصغر است

ويژگي اثر : قصه براي نوجوانان

2 انتظار را د ركوه، درخت و چشمه مي بينم گرد آوري سرودهاي بچه ها در بار? امام زمان عليه السلام مي بينيم

3 بازگشت قصه تاريخي براي كودكان

4 بسوي خانه

5 بلبل خوش آواز

6 جوانه هاي اميد گرد آوري سرودها دربار? انقلاب و جنگ

7 چشمه نور مجموعه شعرهاي سال 55 تا 61 براي كودكان

8 خاله خودپسند دو قصه براي كودكان

9 درسي براي گنجشك

ويژگي اثر : قصه منظومه براي كودكان

10 سربداران نمايشنامه

11 علي كوتوله بالاي كمد

ويژگي اثر : قصه منظومه براي خردسالان

12 نگهبان چشمه

ويژگي اثر : ترجمه يك قصه فلسطيني-برگزيده كتاب سال-اين كتاب قصه اي فلسطيني است. داستان كتاب، فداكاري دختري است بنام سماء كه پاهايش قدرت حركت نداشته و براي خدمت به مردم نگهباني چشمه اي را كه آب ده را تأمين مي كند بعهده

مي گيرد و سرانجام براي آگاه ساختن مردم به از حمله دزدان (بوسيله بصدا در آوردن زنگي كه نزديك چشمه آويخته شده)، جان خود را از دست مي دهد و مردم نيز پاس اين فداكاري پرچمي چهار رنگ (پرچم فلسطيني) به ياد او تهيه مي نمايند كه بر بالاي خانه ها نصب مي شود و نشاني از مبارزه با بيگانگان است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

رحماني، نصرت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرت الله رحماني در سال 1308 ، در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ناصر خسرو ، و متوسطه را در دبيرستان اديب به پايان رسانيد و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف شد و تحصيلات خود را در آنجا پي گرفت. پس از اتمام تحصيلات، در آن وزارتخانه مشغول به كار شد. و ضمن آن سالها در چند مجله و روزنامه قلم زد و اين شاعر نوپرداز در سال هاي آخر عمر، به شهر رشت كوچ كرد و سرانجام در تابستان 1379 ، درهمين شهر درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : نصرت الله رحماني در تهران و در خيابان عين الدوله بزرگ متولد شد. او در يكي از كتاب هايش مي نويسد:«نام پدرم گويا اسدالله است!»

تحصيلات رسمي و حرفه اي : نصرت رحماني تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ناصر خسرو و متوسطه را در دبيرستان اديب به پايان رسانيد و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف شد و تحصيلات خود را در اين مدرسه پي گرفت.

خاطرات و وقايع تحصيل : نصرت رحماني از دوران تحصيل خود چنين تعريف مي كند: « ... از هنركده نقاشي به خاطر

پاره اي بحران ها بيرونم كردند. من هم به مدرسه پست و تلگراف رفتم. روزهاي شلوغي بود. مدير مدرسه ما «پژمان بختياري» شاعر، استعداد مرا زود درك كرد و روزنامه ي ديواري مدرسه را دراختيار من گذاشت. آغاز كار روزنامه نويسي از همين جا شروع شد... »

فعاليتهاي ضمن تحصيل : نصرت الله رحماني در طول تحصيلات رسمي، مدتي نيز وارده دانشكده نقاشي شد و زير نظر « عباس كاتوزيان » به فراگيري نقاشي پرداخت.

استادان و مربيان : نصرت رحماني هنر نقاشي را نزد عباس كاتوزيان فرا گرفت.

وقايع ميانسالي : محمود آزاد تهراني شاعر معاصر و يكي از دوستان نصرت رحماني ، از عصيان او پس از سالهاي كودتاي 28 مرداد ياد مي كند و مي گويد: « نصرت رحماني شاعري بود كه در يك دوره تاريخي خاص سربرآورد و نماينده يك جنبش شد.» م. آزاد در مورد اين دوره چنين مي گويد: « دوره پرشور جنبش ملي شدن نفت تمام ملت را سياسي كرده بود ، كودتاي 28 مرداد ضربه اصلي را به اين جنبش زد ولي ضربه وقتي كاري شد كه روشنفكران و مبارزان را زنداني كردند ، به تبعيد فرستادند و يك دوره خفقان و تاريك به وجود آوردند. در اين دوره رژيم سعي مي كرد تا تمام ارزش هايي را كه مايه افتخار ملت بود نفي كند و رمز موفقيت شعر رحماني در اين بود كه اين شعر در دوره خفقان ، عليه ارزش هاي حاكم سربرداشت... پيام رحماني عصيان بود ؛ عصيان عليه ارزش هاي بورژوازي كه پس از كودتا شكل تقدس به خود مي گرفت... نثرت در آن دوره به

طور مسقيم از زوال ، فروپاشيدگي و انحطاط گفت و در در مقدمه يكي از كتاب هايش نوشت شعر من از آنجا موفق شد كه شعر اعتراض بود عليه اشرافيت ... اگر بخواهيد دردمندي و فريادي كه در شهر رحماني هست توجه كنيد ، همين معني عصيان و اعتراض است. رحماني يك آدم سياسي بود و قبلاً شعرهايش در روزنامه هاي حزبي چاپ مي شد. » نصرت درمجله ي سپيد و سياه اعلام كرده بود كه مي خواهد شعر را به ميان مردم ببرد، به همين منظور به همراه مينا اسدي شاعر ديگري از نو پردازان به قهوه خانه اي در جنوب شهر تهران « ميدان شوش » رفتند و هنگام شعر خواني با بدخويي و مخالفت و عدم پذيرش قهوه خانه نشينان روبرو شدند.

زمان و علت فوت : نصرت رحماني در تابستان 1379 ، در شهر رشت درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نصرت رحماني، پس از به پايان بردن تحصيلاتش در وزارت پست و تلگراف مشغول به كار شد. او در مورد وضعيت اشتغال خود چنين مي گويد: « ... آن روزها به وزارت پست وتلگراف مي گفتند وزارت شازده ها ، راست هم مي گفتند چون اولين وزارتخانه ي ايران بود ، شاهزاده ها هم به اصطلاح با سواد بودند ، تخم و تركه ي قاجار هم كه خودتان مي دانيد ، هركس از تخم و تركه ي آنها بود به كارمندي استخدام مي شد يا با معرفي آنها. اتفاقاً يكي از همين شازده ها معرف من به مدرسه شد وگرنه راهم نمي دادند آخر سوابق مشعشانه اي داشتم! باري از همان

جا به راديو راه يافتم اما پس از چند سال كه كار نكردم و حقوق گرفتم ... پس از چند سال درگيري با رييس قسمتم ، مرا به سرپرستي پست و تلگراف كاشان تبعيد كردند ، من هم چون به عقرب علاقه نداشتم ، نرفتم. آنها هم يكي دو سال حقوق مرا پرداختند ، وقتي مطمئن شدند كه آدم شدني نيستم آن شندر غاز را هم قطع كردند. »

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نصرت رحماني سالها در چند مجله و روزنامه قلم زد.او علاوه بر نوشتن قصه و رپرتاژ، مسوول صفحات ادبي آن مجلات نيز بود. از مجلاتي كه وي با آنها به همكاري مي پرداخت مجله فردوسي، اميد ايران و سپيد و سياه ، اطلاعات هفتگي و با چند مجله ي ديگر بود.

آرا و گرايشهاي خاص : نصرت رحماني نخست تحت تاثير سبك و شيوه سرايش فريدون توللي بود، ، اما بعد ها به شيوه زباني ويژه خود دست يافت. شعرهايش به لحني تلخ از دردها ، پليديها و تباهي هاي دامنگير اجتماعي، و از عشقي كه در ميان به لجن كشيده شده است ، سخن مي گويد. از ديدگاه او زندگي سرتاپا سياه و چركين است؛ خود وي شعرش را سياه و چركين مي نامد. اما شايد تعبير « شعر تلخ » براي آن برازنده تر باشد. شعرش از احساسي نيرومند برخوردار است. زبانش زباني ساده و گاه حتي تا حد زبان كوي و برزن خودرا همسان مي سازد وي نخستين كسي است كه واژه ها و اصطلاحات كوچه و بازار را وارد شعر نو كرده است. محمود آزاد تهراني در

باره زبان شعر رحماني چنين مي گويد: « او كلمات عادي را وارد شعر كرد و از به كار گرفتن كلمات مجلل و مطنطن پرهيز داشت و همين ويژگي سبب شد تا نيما بعد از خواندن يكي از شعرهاي رحماني به وجد بيايد و مقدمه اي بر كتابش بنويسد. در آنجا نيما يادآوري مي كند كه رحماني با جرات تمام كلماتي را در شعر به كار مي برد كه ديگران تصورش را هم نمي كنند. »

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پياله دور دگر زد

2 ترمه

3 حريق باد

4 داستان مردي كه در غبار گم شد

5 درجنگ باد

6 درو

7 شمشير معشوقه قلم

8 كوچ

9 كوير

10 گزينه اشعار

11 ميعاد در لجن

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1روزنامه مردم سالاري ، سه شنبه 28 اسفندماه 1380 ، شماره 712شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج1 ، تهران: سنايي ، ص 387

رحمدل، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا رحمدل در سال 1330 در لاهيجان بدنيا آمد. وي داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1371 و عضو هيئت علمي و استاد پايه 28 دانشگاه گيلان

است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : نام پدر غلامرضا رحمدل مرتضي رحمدل و نام مادرشان خانم بزرگ موسي پور است كه هردو به دار فاني را وداع گفتند.

خاطرات كودكي : غلامرضا رحمدل قبل از دوره دبستان بمدت 2 سال به يادگيري قران در مكتب خانه پرداخته است.دوره دبستان را در روستا گذراند.مدرسه ايشان توسط يك معلم در شش پايه اداره مي شد كه اين معلم از سواد بيشتري برخوردار نبود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : غلامرضا رحمدل در خانواده اي از نظر اقتصادي ضعيف بدنيا آمد.پدرو مادر وي سواد خواندن و نوشتن نداشتند.وي قبل از دوران سربازي كار مي كرد و بعد از سربازي در سال 1353 يكسال به آموزگار پرداخت و شبانه به تحصيل خود در دانشگاه تربيت معلم ادامه دادند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامرضا رحمدل تحصيلات ابتدايي را در روستاي محل زادگاهش گذراند .مقطع متوسطه را در دبيرستان مهدويه لنگرود ،كارشناسي زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه تربيت معلم (بسال 1357) ،كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه تهران (در سال 1364) و دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1371 گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامرضا رحمدل از اين دورا چنين مي گويد: دبستان روستاي ما با بخاري هيزومي گرم مي شد و دانش آموزان موظف بودند در اولين روز هر هفته يك پشته هيزم و يك بطري نفت با خود به مدرسه بياورند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامرضا رحمدل در حين تحصيل به شغلي معلمي در روستاي چوشل لاهيجان و

دبيرستان هاي منطقه 13 تهران مي پرداخت

استادان و مربيان : معلمان و استادان غلامرضا رحمدل در مقاطع مختلف تحصيل به شرح زير است: مكتب خانه : طالقاني دبستان : دكتر شفيعي كد كني ،كياني ، انصاري دبيرستان : حاج محمدي ،حاج تقواي دانشگاه : دكتر زرين كوب ، دكتر شعار ، دكتر ضيا الدين سجادي ، دكتر آموزگار ،دكتر حاكمي ،دكتر رنجبر ،دكتر احمدي بهنام ،دكتر احمدي ، دكتر حريرچي ،دكتر تجليل ،دكتر سادات ناصري و دكتر بحرالعلومي

هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي غلامرضا رحمدل در دوره كارشناسي ،خانم اعظم طالقاني (دختر مرحئم آيه الله طالقاني) و در مقطع دكتري ،دكتر منوچهر اكبري و دكتر كي منش بوده است.

همسر و فرزندان : غلامرضا رحمدل متاهل و داراي همسر بنام دكتر آذركوشا (پزشك)و 4 فرزند بنامهاي سمانه ،دانشجوي معماري -ساره دانشجوي شيمي - صادق محصل مقطع پيش دانشگاهي و علي محصل كلاس سوم ابتدايي است.

وقايع ميانسالي : از وقايع بوقوع پيوسته در اين دوران از زندگي غلامرضا رحمدل فوت پدر ، مادر و خواهرش و همچنين به شهادت رسيدن چند نفر از دوستانش مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليتهاي اجرائي: رييس آموزش و پرورش لنگرود 1360-1363 معاون اداري و مالي دانشگاه آزاد واحد رشت 1364-1366 رييس آموزش وپرورش بندر انزلي 1363-1365 معاون جنگ دانشگاه گيلان 1365-1366 رييس دانشكده ادبيات وعلوم انساني 1370-1376 معاون دانشجوئي و فرهنگي دانشگاه گيلان 1374-1375 مسئول بسيج اساتيد استان گيلان از 1380 تا كنون عضو شوراي فرهنگي عمومي استان گيلان عضو شوراي فرماندهي سپاه لنگرود در سال 1359 عضو مسئول حزب جمهوري اسلامي لنگرود 1361-1363 مربي

دانشگاه گيلان 1365-1371 استاديار دانشگاه گيلان 1371-1380 دانشيار دانشگاه گيلان 1380 استاد دانشگاه گيلان از سال 1385 تا كنون

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : غلامرضا رحمدل مركز پژوهشي گيلان شناسي دانشگاه گيلان را راه اندازي كرده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : غلامرضا رحمدل در كنار تدريس به سرودن شعر و تحقيق مي پردازد.ايشان رسيدگي به امورات زندگي و خانواده را در اولويت كاري خود قرار مي دهد.

شاگردان : اساتيد فعلي گروه ادبيات دانشگاه هاي گيلان و آزاد رشت از شاگردان غلامرضا رحمدل هستند.

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه: نقد ادبي - ادبيات معاصر - تاريخ اسلام

جوائز و نشانها : كسب مقامهاي علمي 1- برنده مسابقه شعر جنگ و دريافت نامه افتخار از وزير وقت فرهنگ وارشاد اسلامي مهر ماه 1360 2 - دريافت ديپلم افتخار 8 سال دفاع مقدس از معاونت فرهنگي ستاد فرماندهي كل قوا 1368 3 - احراز مقام نخست در دومين جشنواره سراسري دانشگاهيان ايران ويژه عزت وافتخار حسيني بهمن ماه 1381 4 - احراز مقام سوم در مسابقه سراسري عباس(ع) باب الحوائج در بخش مقاله خرداد ماه1383 بر گزار كنندگان: صدا وسيما - نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشكاهها 5- برگزيده كتاب سال دفاع مقدس در سال 1386 كتاب گذاره هاي چاه و آه 6- برگزيده مسابقه نقد كتاب سال در 1386 با نام نگاهي به نقد ادبي - از سوي سراي اهل قلم

چگونگي عرضه آثار : غلامرضا رحمدل داراي 5 كتاب در زمينه تاريخ اسلام و 5 كتاب در زمينه ادبيات فارسي است.وي داراي 28 مقاله چاپ شده دارد.ايشان

داراي سه طرح پژوهشي مي باشند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از زمزمه تا فرياد ( مجموعه شعر )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

2 از كربلا تا حره (سه سال بعد از عاشورا )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

3 بال بال ثانيه ها

ويژگي اثر : مجموعه شعر-انتشارات دهسرا - رشت 1386

4 تذكره شهداي كربلا (شهداي انصار )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

5 تذكره شهداي كربلا (شهداي بني هاشم )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

6 تذكره شهداي كربلا1و2

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان (چاپ دوم -1385)-1386

7 چشيدن دريا 50 مقاله پيرامون تاريخ اسلام

ويژگي اثر : انتشارات حرف نو رشت 1384 چاپ دوم

8 حماسه آب

ويژگي اثر : در دست چاپ- عاشورا شناسي

9 حماسه عطش

ويژگي اثر : عاشورا شناسي-پژوهشاهي موضعي پيرامون عاشورا شناسي-انتشارات دهه رشت سال 1386

10 ديدگاههاي حكومتي سعدي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

11 رجزهاي يورشي در كلام حماسه آفرينان كربلا چاپ اول و دوم

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

12 رنگ و درنگ اب

ويژگي اثر : پژوهشهاي قراني سال 1385-زير چاپ

13 سي دي شعر گيلكي بجار كار

ويژگي اثر : تكثير بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس رشت

14 شكفتن توفان

ويژگي اثر : (مجموعه شعر ) چاپ اول -انتشارات موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني-تهران 1386

15 صخره در گلوگاه آب

ويژگي اثر : در دست چاپ - مجموعه شعر

16 عروض

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان چاپ سوم 1385

17 گدازه هاي چاه و آه

ويژگي اثر : ادبيات انقلاب - مجموعه شعر-انتشارات بنياد شهيد گيلان -1385.كتاب سال دفاع مقدس در كشور -يازدهمين همايش معرفي كتاب سال دفاع مقدس 1386

18 گزيده ادبيات معاصر (مجموعه شعر )

ويژگي اثر : انتشارات نيستان

19 ما ايستاده ايم

ويژگي اثر : مجموعه اشعار دوران دفاع مقدس-انتشارات بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس -رشت 1386

20 مجموعه مقالات گيلان شناسي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://staff.guilan.ac.ir/ViewFInfo.asp?vID=310E0C081704012پرسشنامه تكميل شده فرهيختگان توسط دكتر غلامرضا رحمدل بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - زمستان 1385

رحيم پور، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر مسعود رحيم پور در سال 1329 در شهرستان اهر بدنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته زبان شناسي كاربردي را از دانشگاه كوئنزلند استراليا در سال 1376 مي باشد.وي از سال 1358 بعنوان عضو هيات علمي در گروه زبان انگليسي دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي دانشگاه تبريز مشغول خدمت شده اند و اكنون هم با رتبه دانشياري در

دانشكده فوق فعاليت مي كند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مسعود رحيم پور ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان شيخ شهاب الدين به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1350 از دبيرستان همت اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته زبان انگليسي را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد آموزش زبان انگليسي را در سال 1357از دانشگاه اوكلاهماسيتي - امريكا دريافت نموده اند و در سال 1376مدرك دكتري در رشته زبان شناسي كاربردي را از دانشگاه كوئنزلند استراليا با موفقيت اخذ كرد. عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد: A study of the effect of the Linguistic Approach in Teaching English ب- دكتري: Task complexity Task Condition and Variation in L 2 oral Discourse

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي مسعود رحيم پور : قبلي: مديرگروه زبان انگليسي- معاون دانشكده - مدير همكاريهاي علمي و بين المللي دانشگاه تبريز مدير گروه زبان انگليسي- مشاور استاندار ومديرهمكاريهاي بين المللي استانداري آذربايجان شرقي دبير متنخب كميته ارتقاء دانشكده - عضو هيات تحريريه مجله دانشكده ادبيات - ويراستار انگليسي مجله دانشكده علوم انساني و اجتماعي - عضوسابق شوراي تحصيلات تكميلي دانشگاه - عضو سابق كميسيون آموزشي دانشگاه- دبيراولين كنفرانس مشترك بررسي مسايل آموزش زبان تبريز ، باكو - ويراستاري 2 جلد كتاب از انتشارات دانشگاه تبريز

فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي مسعود رحيم پور به قرار زير است : الف : تدريس 1- دوره كارشناسي : تدريس 25 سال 2- تحصيلات تكميلي: تدريس ارشد و دكتري 10 سال ب : برگزاري كارگاه ها: 3 فقره كارگاه آموزشي ويژه

اساتيد دانشگاهها

چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي: تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 26مورد تعداد كتابهاي تاليف شده : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 20 مورد تعداد پاياننامه هاي دكتري: 3 مورد

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

رحيم زاد?، صفوي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم زاده نويسنده و فاضل ايرانى (ف. 1338 ه.ش./ 1379 ه.ق.). وى در مشهد تولد يافت و تحصيلات ابتدايى خود را در محضر استادان در فنون مختلف در آن شهر شروع كرد. سپس به تهران آمد و وارد جريانات سياسى شد و ضمنا به تكميل معلومات خود پرداخت و علاوه بر زبان فرانسوى كه در خراسان آموخته بود زبانهاى انگليسى و تركى را نيز در تهران فراگرفت و تا پايان عمر دست از مطالعه برنداشت و مخصوصا در تاريخ و جغرافيا به تتبع مى پرداخت. از آثار اوست: كتابى به نام «جغرافياى اقتصادى ايران» و رمانى به نام «شهربانو».

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

رحيم، فرزانه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1303 -1273 ق)، مترجم. در سال 1290 ق كه ناصرالدين شاه براى نخستين بار به اروپا مى رفت، حكيم الممالك كه از همراهان او بود، فرزندش رحيم را براى تحصيل علم در لندن گذاشت، وى پس از پنج سال به ايران بازگشت. به مناسبت ترجمه ى كتاب «تاريخ ايران و سلنطت قاجاريه»، ناصرالدين شاه به او لقب فرزانه داد كه بعدها اين لقب نام خانوادگى ايشان شد. وى در جوانى درگذشت. از آثار او: ترجمه ى كتاب «تاريخ ايران و سلطنت قاجاريه» تاليف مارخام؛ ترجمه ى «سفرنامه دكتر هنرى لانسدل» انگليسى به تركستان و خيوه و بخارا؛ ترحمه ى «نامه هاى متبادله ميان ژنرال كوفمان روسى كلمران تركستان و امير شيرعلى خان پادشاه افغانستان (55 نامه)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (100 -99 /6).

رزمجو، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين زرمجو درسال 1311 درمشهد متولد شد. وي پس از اخذ ليسانس و فوق ليسانس ادبيات فارسي از دانشگاه فردوسي مشهد، و مدتي تحصيلات حوزوي و تدريس در دبيرستانهاي و مراكز تربيت معلم به تحصيل دوره دكتري در دانشگاه تهران پرداخت. وي پس از فراغت از تحصيل عضو دانشگاه فردوسي مشهد شد. وي سرپرست كميسيون ملي يونسكو در ايران و برخي از مسئوليتهاي اجرايي در دانشگاه فردوسي مشهد را برعهده داشته است.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فارسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين رزمجو پس ازاخذ ديپلم طبيعي دردبيرستان فردوسي مشهد،وليسانس ادبيات فارسي ازدانشگاه فردوسي مشهد1337ومدتي تحصيلات حوزوي واخذ فوق ليسانس ادبيات ازهمان دانشگاه،وارد دانشگاه تهران شد.وي درسال1358ازرساله دكتري خود تحت عنوان انسان آرماني وكامل درادبيات حماسي وعرفاني فرسي دفاع كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيل دردوره دكتري دردانشگاه تهران واخذمدرك دكتري ادبيات فارسي

ازآنجا ازمقاطع مهم زندگي علمي حسين رزمجو بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسين رزمجو پس ازاخذ مدارك ليسانس وفوق ليسانس ادبيات فارسي به تدريس دردبيرستانهاومراكز تربيت معلم درمشهد پرداخت. وي درعين حال به تحصيل علوم حوزوي نيز مي پرداخت. استادان و مربيان : دكترشهيدي،دكترمحقق،دكترزرين كوب،دكترناتل خانلري،استادايرج افشارودكتر اسلامي ندوشن ازاستادان حسين رزمجو دردانشگاه تهران بود ه اند.وقايع ميانسالي : حسين رزمجوپس ازاخذ مدرك دكتري زبان وادبيات فارسي درسال1358،عضوهيئت علمي دانشگاه فردوسي مشهد شد. وضمن تصدي برخي مسئوليت هاي اجرايي درآنجا به تحقيق وتاليف نيز مي پرداخت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين رزمجو پس ازاخذ مدرك ليسانس ادبيات فارسي ازدانشگاه فردوسي مشهد،به عنوان معلم وسپس استادمراكز تربيت معلم،به استخدام وزارت آموزش وپزورش درآمد.ازسال1360وي پس ازاخذ مدرك دكتراي به استخدام دانشگاه فردوسي مشهد درآمد وي علاوه برمسئوليت هاي اجرايي درآن دانشگاه ازجمله رياست كتابخانه ونيزدانشكده علوم انساني،سرپزستي كميسيون ملي يونسكو درايران رانيز برعهده داشته است. فعاليتهاي آموزشي : حسين رزمجو ازسال1327 به تدريس دردبيرستانهاي مشهد ومراكزتربيت معلم وازسال1360به تدريس دردانشگاه فردوسي مشهد مشغول بوده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسين رزمجو علاوه برتدريس ورسيدگي به امور اجرايي به تحقيق،مطالعه وتاليف كتبي درزمينه ادبيات فارسي مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : حسين رزمجو با توجه به تحصيلات حوزوي خود،ادبيات فارسي را بامعياراخلاق وتربيت اسلامي مي سنجيد ونيزتزدكتري خودرادرهمين زمينه نگاشته است.چگونگي عرضه آثار : حسين رزمجو بسياري ازكتب خود را درانتشارات دانشگاه فردوسي مشهد به چاپ رسانيده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 ابوحامد محمد غزالي nbsp2 استاد و فرزند برومند او nbsp3

انسان آرماني و كامل در ادبيات حماسي و عرفاني فارسي ويژگي اثر : اين اثر رساله دكتري دكتر رزمجو كه درسال 1358 در دانشگاه تهران آنرا تدوين نمود.4 انسان صالح در تربيت اسلامي، انواع ادبي و آثار در زبان فارسي nbsp5 برگزيده نثر فارسي nbsp6 ذكر جميل سعدي nbsp7 روزها و رمزها و رازها و .... nbsp8 روش نويسندگان بزرگ معاصر nbsp9 زين آتش نهفته nbsp10 شعر كهن فارسي در ترازوي نقد اخلاق اسلامي nbsp11 شيخ اجل سعدي شيرازي

رستگار، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر رستگار در سال 1328 ش. در تهران پا به عرصه هستي گذاشت .وي يكي از مترجمان معاصر است او در طول تحصيلات دانشگاهي به فعاليتهاي هنري و ادبي در زمينه هاي تئاتر، بازيگري، كارگرداني و نويسندگي مي پرداخت ترجمه را از دوران تحصيل در دانشگاه شروع كرد .وي در حال حاضر مقيم اصفهان و عضو شوراي دبيران فصلنامه زنده رود مي باشد. كتاب"جنايت و مكافات" ترجمه اصغر رستگار، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اصغر رستگار تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران گذراند. ايشان در سال 1353 در رشته رياضي از دانشگاه فردوسي مشهد فارغ التحصيل شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : اصغر

رستگار در آستان? فارغ التحصيلي از دانشگاه، در تير 1350 توسط ساواك بازداشت شد و به 3 سال حبس محكوم گرديد. در فاصله سالهاي 53-1350 در زندان چند كتاب ترجمه و آماده چاپ نمود كه به غير از يك كتاب (سيستم وروشهاي هنر خلاق) بقيه توسط ساواك ضبط شد. همچنين حرفهاي داستان بلند «آباديهاي ويران» كه در دست چاپ بود اجاز? انتشار نيافت و تلاش مترجم براي پس گرفتن آنها و ساير كتب به جايي نرسيد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : اصغر رستگار در طول تحصيلات دانشگاهي به فعاليتهاي هنري و ادبي در زمينه هاي تئاتر، بازيگري، كارگرداني و نويسندگي مي پرداخت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رستگار در حال حاضر مقيم اصفهان و عضو شوراي دبيران فصلنامه زنده رود مي باشد.

جوائز و نشانها : كتاب"جنايت و مكافات" ترجمه اصغر رستگار، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتشي كه نگرفت، داستان بلند، جك لندن

ويژگي اثر : ترجمه

2 آفرينندگان جهان نو

ويژگي اثر : ترجمه،مجموعه مقالات درباره زندگي و تحليل آثار 93 انديشمند معاصر، با همكاري گروهي از مترجمان

3 از عشق و سايه ها، رمان، ايزابل آلنده

ويژگي اثر : ترجمه

4 باد در بيدزاران، رمان نوجوانان، كنت گراهام

ويژگي اثر : ترجمه

5 تئوري بنيادي هنر تئاتر

ويژگي اثر : ترجمه،كنستانتين استانيسلاوسكي و تعداد زيادي نمايشنامه

از اين مترجم محترم آثار ديگري در دست چاپ مي باشد.

6 جنايت و مكافات

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «جنايت و مكافات» جنايت و مكافات/ فيودور ميخائيلو ويچ داستايوسكي؛ ترجمه اصغر رستگار.- اصفهان: نشر فردا، 1379. اثر حاضر ترجم? يكي از رمانهاي بزرگ نويسند? بلندآواز? روس است. داستايوسكي در شمار آن نويسندگاني است كه خواندن آثارش براي هر نسل ضروري است. جنايت و مكافات در آغاز رمان تباهي اخلاقي به نظر مي آيد، ولي اين تباهي در عمق خود روشنايي مي يابد كه آن را جبران مي كند. در هم? شخصيتهاي اين داستان پيشرفت پوسيدگي در نيك نهادي انسان را مشاهده مي كنيم، و ، با اين همه، در لحظه اي كه به نظر مي آيد همه گونه نور اميدي در وحشت و اشمئزاز به خاموشي مي گرايد، ناگهان جرقه اي دوباره جستن مي كند. انسان كه همانند حيوان درنده اي شده است، ناگهان سرشت فرشته اي خود را باز مي يابد. ناتوراليسم مخصوصاً دقت اين رمان را در تحليل رواني به ستايش گرفت. البته داستايوسكي در نوشتن اين رمان فارغ از تأثيرات ناتوراليستي نبوده است، ولي او در اين رمان مسئله اي را پيش كشيده بود كه نويسندگان روس از اندك زماني پيش به مطالعه آن دست برده و آن را از سنت اروپايي اقتباس كرده بودند، و آن مسأل? جاودانه اي بود كه در نظري? اومانيستي انسان را در

برابر نظري? صرفاً مذهبي انسان قرار مي داد. اگر تولستوي اين تقابل دو انديشه را از درون به حوز? جهان هستي برون مي افكند، و در آنجا تقابل، در عالم نظر، محلي براي فروكش كردن مي يابد، داستايوسكي، به عكس، آن را به روح آدمي مي برد و در دام دروني فرد مجزا و محصور مي كند؛ و در آنجاست كه تقابل با شدت تب آلودي به جوش و خروش در مي آيد. جنايت و مكافات رماني است كه در آن شخصيتها به گونه اي اند كه در اطراف آنها جايي براي هيچ چيز ديگر وجود ندارد. هرازگاهي، گوش? كوچه اي، اضطراب درونيي، و توصيف جزئي دهكده اي، در جهاني كه هم? آن از انديشه و احساس تشكيل يافته است، طرح وار ترسيم شده است. شايد هيچ گاه باطن پنهان انسان، آن گونه كه در اين اثر مي بينيم، به خلوتي چنين كامل و چنين نوميدانه دست نيافته باشد. ولي اگر در دو كران? اين خلوت، هم يك آرمان قدرت مطلق و هم يك آرمان عشق مطلق وجود دارد. اين دو هدف بيرون از انسان است. مترجم محترم ضمن وفاداري به اصل متن، ترجمه اي رسا و سليس و زيبا و درخور اين اثر بزرگ فراهم آورده است. استفاده از زبان محاور? متناسب با فضاي داستان و كاربرد اصطلاحات عاميانه، و تفاوت نمايان آن با بقي? متن از امتيازات ترجم? حاضر است. تلاش مترجم در انتقال مضامين كتاب به زبان فارسي با معاني روشن و دلنشين ستودني است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

رستگارفسايي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: استاد،

رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه شيراز، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شيراز در سال 1349، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه شيراز در سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس: شاهنامه فردوسى، متون نظم و نثر فارسى، نقد ادبى و سبك شناسى و منظومه هاى غنائى و حماسى. طرح معنى شناسى شعر حافظ، طرح دگرگونى آموزش زبان و ادبيات فارسى در دانشگاههاى ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 16

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شاهنامه فردوسى، تاريخ و فرهنگ فارس، شعر فارسى، كتاب فارسنامه ناصرى به تصحيح و تحشيه استاد كه به عنوان كتاب سال 1367 انتخاب شده است، كتاب 21 گفتار درباره شاهنامه و فردوسى كه به دريافت لوح تقدير بهترين كتاب سال 1371 نائل گرديده است.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 38، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

فردوسى و شاهنامه، اساطير ايران، شعر و شاعران ايران، تاريخ و فرهنگ و ادب فارسى، مسائل دانشگاهى و آموزش پيش از دانشگاهى در زمينه هاى زبان و ادبيات فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رشتي اصفهاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به معين السلطنه، مؤلف سفرنامه ى شيكاگو، كه در سال 1318 شمسى در پاريس به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

رشتي گيلاني اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نويسنده و اديب. در ادبيات فارسى و عرب دست داشت. كتاب «تحفه الناصريه فى فنون الادبيه»- كه منتخباتى است از اشعار عرب و در موضوعهاى متفرقه از قبيل مدايح و مراثى و اخلاق- تاليف اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (410/2)، ايضاح المكنون (260/1)، الذريعه (476 -475 /3)، ريحانه (307/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 49/13)، لغت نامه (ذيل/ رشتى)، مؤلفين كتب چاپى (251 -250 /1)، معجم المؤلفين (113/8)، نامها و نامدارهاى گيلان (16).

رشتي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى و اديب. وى از ديارش به نجف سفر كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث و كلام پرداخت. مدت دو سال درك محضر شيخ انصارى نمود و پس از او به شاگردى شيخ راضى نجفى و ميرزاى شيرازى و سيد حسين كوه كمرى درآمد. كسانى چون سيد كاظم يزدى و ميرزا محمدعلى مدرس رشتى چهاردهى از شاگردان وى بودند. وى از مدرسان اصول و فقه و كلام بود كه به حسن تعبير و فصاحت و روشنى بيان شهره بود. او پس از مدتها به رشت بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم شد. وى در امر به معروف و نهى از منكر جدى بود، بحدى كه يك بار توسط ناصرالدين شاه به تهران احضار شد و سرانجام آزاد گشت و به رشت بازگشت. او در رشت درگذشت و پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد. از جمله آثار وى: «كتاب فى الصرف»؛ «كتب ثلاثه فى الكلام و الفقه و الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (277/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن

333 -332 /14)، معجم المؤلفين (166/3).

رشتي، كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1259 -1212 ق)، فقيه و اديب. در رشت متولد شد و در كربلا مسكن گزيد. نزد علماى عصر خويش درس خواند و از شاگردان برجسته و از نزديكان شيخ احمد احسائى بود و تا او به مجلس حاضر نمى شد، شيخ درس را شروع نمى كرد. وى پس از استادش نايب او و پيشواى فرقه ى شيخيه شد و در ترويج مرام احسائى سعى بسيار كرد. سيد كلمات شيخ را در مجلس درس بيان و آنها را تاييد و كلمات مخالفان را رد مى كرد. او از شيخ احمد احسائى و سيد عبداللَّه شبر و ملا على رشتى و شيخ موسى نجفى اجازه ى روايت داشته است. ميرزا ابراهيم شيرازى و ميرزا حسن بن امان اللَّه دهلوى عظيم آبادى در نزد سيد كاظم رشتى درس خوانده اند. از آثار وى: «رسائل الرشتى» يا «الرسائل و جوابات المسائل»؛ شرح «قصيده لاميه ى» عبدالباقى عمرى، در مدح حضرت موسى بن جعفر (ع)؛ «شرح قصيده البائيه»؛ «اسرار الشهاده»؛ «اسرار الحج»؛ «اسرار العباده»؛ «الحجه البالغه»، در رد ملل باطله؛ «دليل المتحرين و ارشاد المسترشدين»؛ «المحجه الدامغه»؛ «اللوامع الحسينيه»؛ «مقامات العارفين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (67/6)، ايضاح المكنون (536 ،457 ،442 ،46 /2 ،479 ،392 ،75 /1)، دايرةالمعارف فارسى (2143/2)، الذريعه (12/22 ،260/10 ،360/8 ،259/6 ،181/5 ،192 ،52 ،46 /2)، روضات الجنات (101 -100 /1)، لغت نامه (ذيل/ كاظم)، معجم المؤلفين (157/ 11 ،139 -138 /8)، مكارم الآثار (220 -209 /1)، هديه العارفين (837 -836 /1)، يادگار (س 5، ش 4 و 5، ص 114 -111).

رشيد ياسمي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1275 ش)، نويسنده، مورخ، اديب، مترجم و شاعر. در قصبه ى گهواره از توابع كرمانشاه متولد شد. پدر او شاعر

و نقاش و خوشنويس بود. جد مادرى او، شاهزاده محمدباقر ميرزاى خسروى، نويسنده ى داستان «شمس و طغرا» است كه ديوان شعرش به همت رشيد چاپ شده است. رشيد ياسمى تحصيلات مقدماتى را در كرمانشاه به پايان برد، سپس به تهران آمد و دوره ى متوسطه را در دبيرستان سن لوئى گذراند. از همان هنگام به تشويق نظام وفا كه معلم ادبيات او بود، به سرودن شعر پرداخت. پس از تحصيلات، در وزارت معارف، ماليه و دربار به كار مشغول شد. در همين اوان جرگه دانشورى را تاسيس كرد كه بعدها با همت ملك الشعراى بهار به انجمن دانشكده تبديل شد. رشيد ضمن همكارى با مجله ى «دانشكده» با نويسندگان و شعراى آن دوره آشنا شد و با انجمن ادبى ايران همكارى داشت. يك سال پس از كودتا، رشيد ياسمى مقالات خود را در روزنامه ى «شفق سرخ» به سردبيرى على دشتى منتشر ساخت كه همين مقالات موجب شهرت ادبى او گرديد. در اين مدت زبان هاى عربى و انگليسى را آموخت و زبان فرانسه را تكميل كرد. زبان پهلوى را از حوزه ى درس استاد هر تسفلد نيك فراگرفت. در سال 1312 ش كه دانشگاه تهران تاسيس شد، او در دانشكده ى ادبيات و دانشسراى عالى با سمت استادى تاريخ اسلام را تدريس مى كرد. بعدها به عضويت فرهنگستان ايران درآمد. در سال 1322 ش به همراه هياتى از استادان ايرانى به هند رفت و در سال 1324 ش به منظور مطالعه به فرانسه رفت و پس از دو سال به ايران بازگشت رشيد ياسمى تا پايان عمر به عنوان استاد در دانشگاه تهران تدريس كرد. روز يازدهم اسفندماه 1327 ش به هنگام سخنرانى

در دانشكده ى ادبيات دچار سكته شد و پس از سفرى كوتاه به فرانسه و بازگشت به ايران، سرانجام روز چهار شنبه 18 ارديبهشت ماه 1330 ش در تهران درگذشت و در قبرستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. جز از مقالاتى ادبى و تاريخى و فلسفى و انتقادى كه از او در مجلات «نوبهار»، «آينده»، «ارمغان»، «تعليم و تربيت»، «يغما»، «مهر»،... چاپ شده است داراى تاليفات و تحقيقات و تتبعات و ترجمه هاى بسيارى است كه از آن جمله: «ادبيات معاصر»؛ «تتبع و انتقاد در احوال و آثار سلمان ساوجى»؛ «احوال ابن يمين»؛ «تاريخ مختصر ايران»؛ «تاريخ ملل نحل»؛ «ايران در زمان ساسانيان»، ترجمه؛ «تاريخچه نادرشاه»، ترجمه؛ «جلد چهارم تاريخ ادبيات ايران تاليف براون»؛ «آيين دوست يابى»، ترجمه؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (145 -138)، تاريخ مشاهير كرد (316 -310 /2)، چشمه ى روشن (448 -441)، چهار صد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (369 -368)، الذريعه (1307 ،362 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (332 -328 /3)، سخنوران نامى معاصر (1534 -1528 /3)، سرآمدان فرهنگ (382 -379 /1)، فرهنگ سخنوران (378)، گنج سخن (326 -309 /3)، مؤلفين كتب چاپى (700 -696 /4)، يغما (س 26، ش 8، ص 490 -487).

رضازاده شفق، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1274/1271 ش)، شاعر، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. در تبريز متولد شد و زبان فرانسوى و انگليسى را در مدرسه ى كاتوليك و امريكايى تبريز فراگرفت. مدتى مديريت مدرسه ى حيات تبريز را به عهده داشت و در سال 1328 ق روزنامه ى «شفق» را در تبريز منتشر كرد، و در سال 1330 ف بر اثر سخنرانيهايى كه بر عليه استيلاى دولت روس مى كرد از طرف آن

دولت به اعدام محكوم شد و به استانبول گريخت. و از كالج رابرت آنجا به دريافت ليسانس نائل گرديد، در سال 1340 ق به ايران بازگشت و بعد از مدت كوتاهى به برلن رفت و در آنجا موفق به دريافت دكتراى فلسفه شد. سپس به ايران آمد و در دارالمعلمين عالى به تدريس فلسفه و ادبيات فارسى قبل از اسلام پرداخت او زبانهاى روسى، فرانسوى، تركى، آلمانى و انگليسى را به خوبى مى دانست و در دانشگاه تهران ادبيات فارسى و فلسفه تدريس مى كرد. در اولين دوره ى مجلس سنا و دوره هاى چهاردهم و پانزدهم مجلس شوراى ملى نماينده بود. وى در تهران درگذشت و در گورستان بهشت زهرا به خاك سپرده شد. از آثار اوست: «تاريخ ادبيات ايران»؛ «ايران از نظر خاورشناسان»؛ «ستارخان»؛ تدوين «ديوان عارف»؛ «فرهنگ شاهنامه و ملاحظاتى درباره ى فردوسى» و ترجمه هاى: «اسكندر مقدونى»؛ «تاريخ مختصر ايران»؛ «زندگانى داريوش».[1]

محقق، خطيب، نماينده ى مجلس، سناتور، مولف و مترجم، فرزند آقارضا بازرگان، در 1273 در تبريز تولد يافت. پس از رسيدن به سن رشد، تحصيلات معمول زمان را آغاز كرد و مقدمات را نزد معلمين خصوصى فراگرفت و وارد مدرسه ى آمريكائى در تبريز شد و چند سالى در آن مدرسه تحصيل كرد و زبان انگليسى را به طور كامل فراگرفت و در همان مدرسه به معلمى پرداخت. در جوانى سرى پرشور داشت و آزادى طلب بود. چندى هم روزنامه ى شفق را انتشار داد. روزنامه ى شفق در آن ايام روزنامه اى تندرو و آزادى طلب بود. چندى غنى زاده سردبيرى آن را عهده دار بود. سال اول اين روزنامه 48 شماره منتشر شد. داراى مطالب گوناگون و انتقادى و اجتماعى بود. سال دوم

روزنامه از رجب 1329 ه.ق آغاز شد و مجموعا 43 شماره از آن انتشار يافت و از آن پس با پيشامد عاشوراى 1330 ه.ق و قتل عده ى زيادى از آزاديخواهان آذربايجان به دست روسها، شفق تعطيل شد و مدير آن به عثمانى رفت و در استانبول در مدرسه ى ايرانيان معلم فارسى و تاريخ ادبيات شد و سپس وارد يكى از مدارس استانبول گرديد و ديپلم دريافت نمود. رضازاده سپس براى انجام تحصيلات عالى به آلمان مسافرت نمود و قريب شش سال در آن كشور به تحصيل فلسفه پرداخت و درجه ى علمى گرفت و ضمنا در مجلات ايرانشهر، مهر، آرمان، شرق و غيره مقالاتى انتشار مى داد و علاوه بر آن، كتب و رسالاتى نيز در زمينه هاى تاريخى، ادبى، فلسفى و اجتماعى تاليف يا ترجمه نموده است.

رضازاده شفق چندى در مدارس جديدالتاسيس تهران به تدريس پرداخت و در سال 1313 كه دانشگاه تهران تاسيس گرديد، دعوت به كار شد. در آنجا فلسفه و علوم تربيتى تدريس مى نمود. در 1314 شوراى عالى فرهنگ، تحصيلات او را معادل دكترا شناخت و رسما به استادى دانشگاه در دانشكده ى ادبيات پذيرفته شد و در همان سال فرهنگستان ايران به منظور اشاعه ى لغات فارسى سره به جاى لغات بيگانه تاسيس گرديد و دكتر شفق عضو پيوسته ى فرهنگستان شد. در سال 1317 سازمانى به نام پرورش افكار تاسيس گرديد تا پيشرفتهاى ايران در زمان گذشته و حاضر با ايراد سخنرانى اساتيد به سمع مردم برسد. دكتر شفق در آن سازمان سهمى بسزا داشت. پس از شهريور 1320 و آغاز دموكراسى، شفق از تهران كانديداى مجلس شوراى ملى شد. انتخابات تهران در آن دوره

به معناى واقعى آزاد بود و راى مردم سرنوشت آن را تاييد مى كرد. در آن دوره دكتر محمدمصدق، سيد محمدصادق طباطبائى، موتمن الملك پيرنيا و آيت الله كاشانى در زمره منتخبين تهران بودند. دكتر رضازاده شفق نيز از تهران به پارلمان راه يافت و رويه اى معتدل پيش گرفت. نطقهاى ضرورى و فصيح و به موقع او توجه مردم را جلب كرد. در جريان جدائى آذربايجان از ايران، چند نطق مهم ايراد نمود و سرانجام عضو ميسيونى شد كه به رياست قوام السلطنه براى مذاكره درباره ى تخليه ى ايران و عدم حمايت از فرقه دموكرات به مسكو سفر كردند. وجود شفق در آن هيئت بسيار سودمند بود. پس از پايان جنگ بين المللى دوم، يك هيئت از ايران عازم آمريكا شد تا در كنفرانس سانفرانسيسكو شركت نمايد از مجلس آقايان دكتر شفق، دكتر عبده و دكتر اعتبار عضو اين هيئت بودند.

پس از پايان مجلس چهاردهم، قريب 16 ماه فترت ايجاد شد تا سرانجام انتخابات ايران آغاز گرديد. حزب دولتى دموكرات ايران كه خالق آن احمد قوام بود، كانديداى خود را رسما معرفى نمود. دكتر رضازاده شفق كانديدار نمايندگى مجلس از تهران گرديد و سرانجام به مجلس پانزدهم راه يافت. در سال 1328 مجلس سنا در ايران تشكيل شد و دكتر شفق سناتور انتصابى تهران بود. شفق مجموعا پنج دوره نماينده ى مجلس سنا بود و عنداللزوم از كابينه هاى دولتى حمايت مى كرد.

محمدرضا پهلوى نسبت به شفق علاقه اى خاص داشت و از او خواست لقبى براى او و فرح پهلوى پيشنهاد كند و سرانجام لقب «آريامهر» براى محمدرضاشاه و «شهبانو» براى فرح انتخاب و مورد قبول شاه واقع شد.

دكتر رضازاده شفق در سال 1351

بيمار و در بيمارستان بسترى شد. عمل جراحى او لازم تشخيص داده شد. پروفسور انوشيروان پويان عمل او را انجام داد ولى بهبودى حاصل نشد و پس از چند روز درگذشت و در گورستان بهشت زهرا مدفون گرديد.

دكتر قاسم غنى در صفحه ى 28 جلد چهارم يادداشتهاى خود كه اخيرا انتشارات زوار آن را چاپ و توزيع نموده، داورى غيرمنصفانه اى درباره ى شفق نموده است، مى نويسد:«دكتر شفق آرام بسيار سمج، پررو و دريده ئى است. تمام خصوصيات يك نفر آدم احمق در او جمع است. بسيار خودپسند، مغرور و بى حيا است و از جامعه نالان است. بسيار مزاح گو و دروغگو و حقه باز و متملق و بى حيا و پررو است. حيوانى است بس. بسيار بسيار هم بى سواد است»

دكتر شفق در آخر سالهاى آخر عمر خود در طالقان باغچه اى بنياد نهاد و بيشتر وقت خود را در آنجا مى گذراند و همسرى نيز در آنجا انتخاب كرد و صاحب دخترى شد كه نامش را گيتى نهاد و اشعار زيادى در وصف اين دختر سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (61 -59)، تاريخ جرايد (75 -72 /3)، سخنوران نامى (321 -314 /2)، شرح حال رجال (106 -105 /6)، فرهنگ سخنوران (507)، مؤلفين كتب چاپى (489 -485 /3).

رضايي كاشاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 995 ق)، شاعر، كاتب، معروف به قارى روزمره. وى از كاشان بود با عرفى و غيرتى شيرازى و عارف لاهيجى و اوحدى بليانى معاصر بود. وى را چون حروف را از مخرج ادا مى كرده، قارى مى خوانده اند. وى گويا روزگار به كتابت مى گذرانيده و مردى نكته سنج بوده از وطن خود به خراسان سفر كرد در فتنه ازبكان به قتل رسيد.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (801 ،515 /5)، تاريخ نظم و نثر (537 -536)، الذريعه (370 -369 /9)، ريحانه (313/2)، صبح گلشن (177)، فرهنگ سخنوران (384)، مجمع الخواص (310)، مكتب وقوع (154 -138)، هفت اقليم (476 -474 /2).

رضايي، باسمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

باسمۀ رضايي در سال 1335 در بغداد به دنيا آمد.ايشان داراي مدرك كارشناسي ارشد رشته كتابداري مي باشد. نامبرده هم اكنون در دانشگاههاي تهران و آزاد اسلامي به تدريس مشغول است. كتاب " ردۀ PJA ادبيات فارسي" تاليف باسمه رضايي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري تحصيلات رسمي و حرفه اي : باسمه رضايي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه المستنصريه بغداد شد و در رشتۀ كتابداري و اطلاع رساني به اخذ درجه فوق ديپلم نايل گرديد. از آن پس در ايران و در رشتۀ فوق ادامه تحصيل داد و كارشناسي ارشد خود را با رتبۀ ممتاز از دانشگاه تهران دريافت داشت.فعاليتهاي آموزشي : باسمه رضايي از سال 1363 در كتابخانه دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي مشغول به كار است و از سال 1373 سرپرستي همان كتابخانه را به عهده دارد. همچنين چند سال در دانشگاه آزاد تدريس كرد و در حال حاضر در دانشگاه تهران مشغول به تدريس است.جوائز و نشانها : كتاب " ردۀ PJA ادبيات فارسي" تاليف باسمه رضايي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار :

رده PJA ادبيات فارسي ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب «رده PJA ادبيات فارسي»: رده PJA ادبيات فارسي، تنظيم و تدوين باسمه رضايي، تهران: كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، 1374. قرنهاست كه در ايران، زبان عربي گذشته از پيوند هزار و چهارصد ساله اش با فارسي، زبان دوم ما محسوب مي شود، زيرا زبان قرآن و نماز و دين ماست. بنابراين زبان و ادبيات عربي اختصاص به شبه جزيره عربستان ندارد. دانشمندان ايراني در جهت پرورش و رشد اين زبان بسيار كوشيده اند. وجود مجموعه هاي غني ادبيات عربي در ايران و سازماندهي اين مجموعه ها، تهيه گسترش ادبيات عربي را ضروري مي نمود. هدف از اين گسترش، ايجاد طرح نويني بوده است كه با رعايت اصول ضوابط رده بندي كنگره، به نيازهاي موجود در كشور و كشورهاي عربي پاسخ گويد. كتاب، موضوعي و الفبايي است و شيوه تنظيم آن بسيار منسجم و هماهنگ است. نمايه الفبايي دقيق و جامعي دارد كه با ارجاع به مدخلهاي متن، بازيابي اطلاعات تسهيل مي شود. از امتيازات خاص اين كتاب آن كه، اين رده پس از كاربرد آن در كتابخانه ملي صورت گرفته و براساس نمونه هاي علمي، توسعه يافته و تكميل شده است .

رضوي خوانساري ، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد حسن بن محمد بن مير على اكبر نقوى در حدود سال 1225 متولد، و در 13 ربيع المولود سال 1307 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت جمعى از اعاظم علما

همچون: مير سيد حسن مدرس، و ملا حسين على تويسركانى، و آقا سيد محمد شهشهانى تلمذ فرموده، و به آقايان مسجد شاه اختصاص يافته، در محله ى مسجد حكيم سكونت، و در مسجد على اكبر امامت مى نموده.

وى از جمله كسانى است كه به شرف ملاقات حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - نايل گرديده، و از او كرامات و استجابت دعوات منقول است.

تأليفاتى دارد، از آن جمله است: 1- ترجمه ى كتاب انوار نعمانى تأليف سيد نعمت الله جزائرى كه به نام آقا نجفى به طبع رسيده است. 2- حسام الشيعة كه به نام [بعضى از علماى اعلام و فضلاى كرام حاضرين مجلس شريف و محفل منيف سركار شريعتمدار] آقا نجفى به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

رضوي، قمي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1283 ق)، عالم، فقيه و اديب امامى. در 1313 ق در تهران در بحث و درس علامه سيد عبدالكريم لاهيجى شركت كرد. سپس به نجف مهاجرت و در محضر شيخ الشريعه اصفهانى تلمذ نمود و از ملا محمد كاظم خراسانى بهره گرفت. او در حدود 1326 ق به قم رفت و در 1331 ق به حج مشرف شد و در بازگشت ساكن تهران گرديد و به انجام وظائف شرعى مشغول گشت. از آثارش: «تقريرات» دروس استادانش در فقه و اصول با تصرفات و تحقيقات؛ كتاب «نهايه المأمول»، در شرح «كفايه الاصول» كه شرح مزجى است بر «كفايه» آخوند خراسانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (405 / 24 ،34 / 14 ،877 / 9)، ريحانه (487 -486 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 413 -412 / 14).

رضي استرآبادي، محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 686 ق)، نحوى و عالم امامى. ملقب به نجم الائمه و نجم الدين و رضى الدين. معروف به رضى و فاضل رضى و شارح رضى. از فرارويان و نام آوران علم نحو كه در استرآباد متولد و در نجف ساكن شد. از آثار وى: شرح «شافيه» ابن حاجب، در صرف، معروف به «صرف رضى»؛ شرح «قصائد سبعه» ابن ابى الحديد؛ شرح «كافيه» ابن حاحب در نحو، معروف به «شرح الكبير» يا «شرح الرضى» كه سيوطى از آن به عنوان كتاب بى نظير نام برده، و براساس اين كتاب او لقب شارح رضى گرفته است؛ حاشيه بر «شرح تجريد العقايد الجديده و الحاشيه القديمه».[1]

ع. بخش 1) رضى الدين استرآبادى محمد حسن مشهور به نجم الائمه نحوى معروف (ف. 684 يا 686 ه.ق.) ازآثار اوست: شرح الكافية در نحو معروف به شرح رضى (ه.م.)، شرح الشافية

ايضا معروف به شرح رضى (ه.م.)، شرح قصائد سبع ابن ابى الحديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (317/6)، اعيان الشيعه (153 -151 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (289/3)، الذريعه (313 ،13 ،30 /14)، ريحانه (315/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 155/7)، كشف الظنون (1370)، الكنى و الالقاب (315/2)، لغت نامه (ذيل/ رضى)، معجم المؤلفين (183/9)، هديه الاحباب (142 -141)، هديه العارفين (134/2).

رفعت انصاري همداني، عباس، محمدعباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1307 ق)، مورخ و اديب و شاعر، متخلص به رفعت. مدتى پيش از تولد وى در لكنهو، پدرش مقيم هندوستان شده بود. رفعت به اكثر سرزمينهاى هند مسافرت كرد و در «بهوپال» اقامت گزيد، و كتابهاى بسيارى تصنيف كرد. از وى با نسبتهاى شيروانى، انصارى، يمنى يا هندى ياد شده است از آثار وى: «آثار العجم» كه با «آثار عجم» فرصت شيرازى تفاوت دارد؛ «تاريخ ائمه»؛ «تاريخ افاغنه» فارسى؛ «تاريخ البواهر»، در عقايد اسماعيليه كه نام اصلى اين كتاب «قلائد الجواهر فى تاريخ البواهر» مى باشد كه «تاريخ نكو» نيز مى گويند؛ «تاريخ بهوپال»؛ «تاريخ دكن» كه همان «چار چمن» است؛ «تاريخ سرنديب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (377/9 ،216/3 ،234 ،291 /2)، ريحانه (325 -324 /2)، صبح گلشن (182 -180)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 988 -987 /14)، لغت نامه (ذيل/ رفعت)، مؤلفين كتب چاپى (653 -652 /3).

رفيعي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1257 ش)، مؤسس و مترجم. ملقب به نظام الدوله. وى خواهرزاده ى حسينقلى خان نظام الدوله دنبلى بود كه بعد از فوت دايى خود، لقب وى را گرفت. او در اروپا تحصيل كرد و در دوره هاى دهم تا سيزدهم، از تبريز به نمايندگى شوراى ملى انتخاب شد. نظام الدوله به امور اجتماعى شهر مى پرداخت و در تأسيس دارالايتام تبريز و تشكيلات شير و خورشيد اهتمام داشت. وى در غائله پيشه ورى به حكومت اروميه منصوب شد و چون از اقدامات افراطى به دور بود پس از رفع غائله نيز از طرف مردم و دولت مورد تعقيب قرار نگرفت و در تبريز اقامت گزيد. از آثارش: «جوان فقير»، ترجمه؛ «رموز دوستى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى

رجال و مشاهير (338/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1748/ 2 ،1073 -1072/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (221/ 2)، نخبگان سياسى ايران (485/ 4).

رفيعي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي رفيعي به سال 1333 در شهر يزد بدنيا آمد.وي مترجم، زبانشناس، اديب، نويسنده و منتقد و شاعر بود. گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي والدين و انساب : محمد علي رفيعي به سال 1333 در شهر يزد بدنيا آمد. پدرش دكتر عبدالعلي رفيعي از پزشكان خوشنام يزد و از خانواده اي اصيل بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد علي رفيعي تحصيلات ابتدايي را در شهر يزد و تحصيلات دانشگاهي خود را تا پايان اخذ دكتراي ادبيات انگليسي در تهران به انجام رساند. همسر و فرزندان : از محمد علي رفيعي صاحب دو فرزند به يادگارمانده است . وقايع ميانسالي : محمد علي رفيعي در فن ترجمه، توانا بود و به دليل احاطه اش به واژگان و فن و ترجمه، بسياري از دوستان مترجم و زبان شناس كه برخي مطالب و مباحث برايشان گنگ و نارسا بود از او بهره مي بردند. دكتر محمدرضا شفيعي كدكني در سفر به يزد و آشنايي با دكتر رفيعي و تبحرش در علوم ادبي از جمله زبانشناسي، لب به تحسين وي گشود. زماني هم دكتر فتح الله مجتبايي پس از مقابله ترجمه جباريت در تاريخ اثر ادوارد براون، با اصل آن قدرت مترجم و دقت كار وي را مورد ستايش قرار داد. زمان و علت فوت : محمد علي رفيعي در روز نهم ارديبهشت 1379 به سراي باقي شتافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد علي رفيعي به غير از

عضويت در كميته علمي كنگره بزرگداشت ابوالفضل رشيد الدين ميبدي در سال 1374، مشاركتي فعال در برپايي آن داشت. همكاري او با مراكز فرهنگ كشور، از جمله فرهنگستان زبان و ادب فارسي، مركز نشر دانشگاهي، دفتر پژوهش هاي فرهنگي از ديگر فعاليتهاي بشمار مي رود .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد علي رفيعي علاوه بر فعاليت هاي اجتماعي، در عرصه تعليم و تدريس نيز در دانشگاه هاي كشور از جمله دانشگاه آزاد اسلامي ميبد، دانشكده معماري دانشگاه يزد، دانشگاه جامع تكنولوژي يزد و چندين مركز آموزش عالي تهران حضوري موثر داشت. از جمله در مركز نشر دانشگاهي به تدريس آيين ويراستاري پرداخت. دكتر رفيعي زمينه كار پژوهشي و تحقيقاتي بسياري داشت كه از آن جمله مي توان به مقاله هاي او در نشر ياتي چون مقاله هاي ارزشمندي در مجله هاي وزين و علمي كشور، مانند: آدينه، جامعه سالم، جهان كتاب، آينده، نشر دانش، گتفگو، نگاه نو، نامه فلسفه، دنياي سخن، معيار و كيهان فرهنگي از خود به يادگار نهاد كه عمده آنها در زمينه زبان شناسي و نقد عالمانه كتاب ها بوداشاره كرد . دكتر رفيعي به غير از دانش ترجمه، شاعر نوگرايي بود كه گهگاه در جمله دوستان به قرائت اشعاري مي پرداخت. وي در سالهاي آخر حيات عمر خويش، در چندين دانشگاه و مجمع دانشگاهي به ايراد سخنراني پرداخت كه مهمترين آن «نقد شعر فروغ» در سال 1378 در دانشگاه تهران بود. دكتر رفيعي همچنين موفق شد در سالهاي 64-1363 شش شماره پيك كتاب را چاپ و منتشر كند.آثار : انس شپرير ويژگي اثر : مصاحبه

و سخنراني مانس اشپر بر كه توسط انتشارات تنديس 1368 منتشر شد.2 تاليف پيك كتاب ويژگي اثر : اين اثر توسط انتشارات بهجت در سال 64-1363 در 6 جلد منتشر شد.3 ترجمه برخورد تمدن ها و بازسازي نظم جهاني ويژگي اثر : اثر ساموئل ها نتينگتون كه توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1378 منتشر شد.4 ترجمه پايان جهان اثر فوكوياما ، ترجمه پژوهش تركيبي ويژگي اثر : اثر هريس ام كوپر، كه توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.6 ترجمه پژوهش عملي مشاركتي ويژگي اثر : اثر ويليام فوت وايت كه توسط دفتر پژوهش هاي فرهنگي در سال 1378 منتشر شد.7 ترجمه پنج سال در يك شهر ايراني ويژگي اثر : چاپ نشده8 ترجمه جباريت در تاريخ ويژگي اثر : اين ترجمه توسط انتشارات مرواريد رد سال 1379 انتشار يافت.9 ترجمه سالار مگس ها ويژگي اثر : اثر ويليام گلدنيگ كه توسط انتشارات بهجت در سال 1363 منتشر شد.10 ترجمه فلسفه هاي هنر ويژگي اثر : اثر پيتر كيوي كه توسط دفتر پژوهشه هاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.11 ترجمه لبخند يوزپلنگ ويژگي اثر : اثر س. ر كه چاپ نشده است12 چين 1980 ويژگي اثر : اثر ديويد بوناويا كه

انتشارات تنديس وسكر در سال 364 منتشر كرد.13 دسته گلي براي الچرفون ويژگي اثر : اثر دنيل كيز كه توسط انتشارات تجربه در سال 1378 منتشر شد.14 شناخت اثر هنري ادبي ويژگي اثر : اثر انيگاردن كه توسط دفتر پژوهش هاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.15 فراسوي آزادي ونزلت ويژگي اثر : اثر ب.اف. اسكينر، كه توسط انتشارات سكه و تنديس در سال 1364 منتشر شد.16 فيمنيسم در شعر فروغ ويژگي اثر : چاپ نشده17 قبضه قدرت ويژگي اثر : اثر چسلا و ميلوش كه توسط انتشارات پانوس در سال 1367 منتشر شد.18 مباني مديريت ويژگي اثر : استيفن پي را بينمز كه با همكاري محمد اعرابي توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.19 مديريت بدون كاغذ ويژگي اثر : ويژگي ترجمه اين اثر با همكاري محمد اعرابي و قصر الله مستوفي صورت گرفت و توسط دفتر پژوهش هاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.20 هنر پژوهش موردي ويژگي اثر : اثر رابرت اي استميك است كه توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.21 هنرشادمانگي ويژگي اثر : دالايي لا ما است كه انتشارات تنديس در سال 1378 منتشر نمود.منابع : انتشارات نو انديش ، كتاب ماه ادبيات و فلسفه ،تير ماه 1379

ركني يزدي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه

علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان، و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1333، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1335، دكترا در سال 1346، عنوان رساله دكترا (تحقيق در تفسير كشف الاسرار و عده الابرار در ده جلد).

مرتبه علمى:

استاد زبان و ادبيات فارسى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبى، لغوى، پژوهش ادبى در ترجمه آيات قرآنى- التوبه الاولى- از نظر لغوى و برابرهاى لغات قرآن، طرح > فهرست كامپيوترى كلمات گلستان شامل: اسم، صفت، فعل و حرف.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبى، اسلامى با بحثهاى اعتقادى و نگرش جديد.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 23، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبيات، عرفان اسلامى در آثار ادبى و مباحث اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رنجبر، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان ادبيات فارسى و عربى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته هاى ادبيات فارسى و عربى و تربيتى، كارشناسى ارشد ادبيات فارسى و عربى و تربيتى در سال 1347، دكتراى زبان و ادبيات فارسى و عربى در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1351، دانشيار دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1356، استاد زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1361 و استاد دانشگاه آزاد اسلامى تهران تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرهنگ و تكنولوژى، تعليم و تربيت در آثار

شعرا و نويسندگان، مسائل دينى و مذهبى، مسائل اجتماعى، جامعه شناسى، اخلاق، مسائل ادبى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 16

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبى، اجتماعى، احوال و آثار و افكار شعرا و نويسندگان و دانشمندان، بيان ارزش آثار ادبى و هنرى و اجتماعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 33، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بررسى آثار ادبى، آثار هنرى، ارزشهاى اجتماعى در آثار ادبى و هنرى، شناسايى علما و دانشمندان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رواقي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رواقي در سال 1320 ، در شهر مشهد متولد شد.در سال 1339 تحصيلات دوره ي كارشناسي خود را در دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد آغاز نمود. آنگاه در سال 1344 به تهران مهاجرت نمود و تحصيلات كارشناسي ارشد و دكترا را تا سال 1353 در دانشگاه تهران گذراند. دكتر رواقي ، از سال 1349 تدريس متون زبان فارسي شامل شاهنامه ، تاريخ بيهقي و آثار ناصرخسرو را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران آغاز كرد. سپس در سال 1354 با استفاده از يك فرصت مطالعاتي به فرانسه رفت و در زمينه ي فرهنگ نويسي به تحقيق پرداخت و سال 1356 در دانشگاه پل والري مون پليه ، زبان فارسي را تدريس كرد. دكتر رواقي ، مؤسسه اي فرهنگي به نام برادر شهيدش محمد رواقي بنياد نهاده است كه در طبع و نشر آثار مختلف فعاليت دارد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي رواقي، در سال 1339 تحصيلات دوره ي كارشناسي خود را در

دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد آغاز نمود. آنگاه در سال 1344 به تهران مهاجرت نمود و تحصيلات كارشناسي ارشد و دكترا را تا سال 1353 در دانشگاه تهران گذراند.

استادان و مربيان : علي رواقي تحت تعليم استاداني چون : دكتر احمدعلي رجايي بخارايي ، دكتر غلامحسين يوسفي ، بديع الزمان فروزانفر ، همايي ، خانلري ، معين ، مجتبي مينوي ، دكتر علي اكبر فياض و محمد پروين گنابادي قرار داشت.

فعاليتهاي آموزشي : علي رواقي، از سال 1349 تدريس متون زبان فارسي شامل شاهنامه ، تاريخ بيهقي و آثار ناصرخسرو را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران آغاز كرد. سپس در سال 1354 با استفاده از يك فرصت مطالعاتي به فرانسه رفت و در زمينه ي فرهنگ نويسي به تحقيق پرداخت و سال 1356 در دانشگاه پل والري مون پليه ، زبان فارسي را تدريس كرد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي رواقي، مؤسسه اي فرهنگي به نام برادر شهيدش محمد رواقي بنياد نهاده است كه در طبع و نشر آثار مختلف فعاليت دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پژوهش و ويرايش قرآن مترجم قدس

2 تصحيح ترجمه ي مقامات حريري

3 تصحيح تفسير قرآن پاك

ويژگي اثر : با مقدمه ي استاد مجتبي مينوي.

4 تصحيح جلد اول بصاير يميني

5 تصحيح فرهنگ تكمله الاصناف

6 تصحيح مقاصد اللغه و تفسير 6 جلدي بصائر يميني

7 ذيلي بر فرهنگ هاي فارسي

8 زبان فارسي در ماوراءالنهر

ويژگي اثر : در 2 مجلد.

9 سبك شناسي يا گونه شناسي ترجمه هاي قرآن

ويژگي اثر : بر پايه ي بيش از پانزده ترجمه ي قرآن كه به حوزه هاي زباني گوناگون پيوند دارند.

10 فراهم كردن گزيده ي شاهنامه

11 فرهنگ فارسي تاجيكي

12 فرهنگ مصدر در زبان فارسي

ويژگي اثر : در 2 مجلد.

13 فرهنگواره ي واژگان قرآني - فارسي

ويژگي اثر : در 4 مجلد.

14 همكاري در چاپ ديوان ناصرخسرو

15 ويرايش ترجمه ي قرآن موزه پارس شيراز

ويژگي اثر : دربردارنده ي ترجمه اي از نيمه ي دوم قرآن از سوره ي مريم تا پايان قرآن.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1آينه ي ميراث ، سال اول ، شماره ي اول ، دي 1376

روحاني، فواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، نويسنده و مترجم. وى در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در تهران و تحصيلات عالى را در دانشگاه لندن در رشته ى حقوق به پايان رساند. در سال 1306 ش به ايران بازگشت و به عضويت شركت نفت درآمد. روحانى به مباحث ادبى و فلسفى و خلاقى و هنرى علاقه وافرى داشت و در زمينه ى موسيقى علمى و فلسفه هنرهاى زيبا از صاحب نظران كشور بود. وى از

موسسان انجن فيلارمونيك تهران و دبير انجمن بود. روحانى علاوه بر تبحر در زبانهاى انگليسى و فرانسه، به زبانهاى عربى و لاتين نيز آشنا بود. از آثار وى: ترجمه اى از «الهى نامه ى عطار» به زبان فرانسه؛ «جمهور» افلاطون، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (749 -748 /4).

روحي كرماني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1314 -1272/1263 ق)، مترجم، نويسنده و شاعر، متخلص به روحى. در كرمان متولد شد، تحصيلات اوليه و علوم عربى و فقه و اصول و حديث را در همان شهر نزد پدر خود فراگرفت. در سال 1302 ق با ميرزا آقا خان كرمانى كه از مشاهير زمان خود بود، به اصفهان و تهران و رشت و استانبول سفر كرد و در اين شهر به تدريس زبانهاى شرقى و تكميل زبانهاى انگليسى و فرانسوى و تركى عثمانى مشغول شد. چندى بعد به سفر حج رفت و در مراجعت مدتى در حلب اقامت گزيد و مجددا به استانبول برگشت. روحى در مدت اقامت در استانبول با ميرزا رضا كرمانى و سيد جمال الدين اسدآبادى ارتباط داشت و همين رابطه موحب شد بعد از كشته شدن ناصرالدين شاه به دست ميرزا رضاى كرمانى، دولت ايران استرداد شيخ احمد و دوستانش را از دولت عثمانى درخواست كند. بعد از تحويل به مقامات ايرانى، هر سه به دستور محمدعلى ميرزا، در خانه و در حضور او سر بريده شدند و اجساد آنان را بعدا در قبرستان ششكلان دفن كردند. روحى داراى تاليفات و ترجمه هايى است كه از آن جمله ترجمه هاى «هشت بهشت»؛ «حاجى بابا اصفهانى» است.[1]

(شيخ) احمد كرمانى (و. 1263- مقت. 1314 ه.ق.) از تعليم يافتگان مكتب سيد جمال الدين اسدآبادى و از

پيشوايان نهضت مشروطه است. وى به همراهى ميرزا آقاخان كرمانى با ايادى حكومت مطلقه قاجاريه و استبداد شاهزادگان به مبارزه پرداخت و عاقبت در اين راه شهيد شد. وى نويسنده و شاعر بود و در شعر روحى تخلص مى كرد. ترجمه ژيل بلاس از فرانسوى به فارسى به قلم او صورت گرفته و كتاب هشت بهشت از تأليفات اوست و نيز ترجمه حاجى بابا را از انگليسى به فارسى بدو نسبت دهند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (395 -394 /1)، دايرةالمعارف فارسى (64/1)، الذريعه (389/9)، سرآمدان فرهنگ (273/1)، شخصيتهاى نامى (217 -216)، شرح حال رجال (84 -80 /1)، فرهنگ سخنوران (400)، لغت نامه (ذيل/ روحى)، مؤلفين كتب چاپى (397 -395 /1)، يادگار (س 3، ش 10، ص 21 -17).

رودباري، ابوعلي احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 322 ق)، صوفى، اديب و فقيه. در رودبار متولد شد. و در بغداد ساكن گرديد. او از وزيرزادگان سلاله ى كسرى بود و نسبش را به انوشيروان مى رساند. روزى با مريدان جنيد بغدادى صحبت كرد و چون كلماتى از او شنيد در دل وى محبت اهل طريقت جاى گرفت و ترك مال و منال كرد و در سلك مريدان جنيد درآمد. از مسعود رملى حديث روايت كرد. با ابن جلاء و ابوالحسين نورى و ابوحمزه بغدادى صحبت داشت و همنشين بود. فقه را نزد ابوالعباس بن سريج و ادبيات را نزد ثلعب و حديث را از ابراهيم بن سريج و ادبيات را نزد ثلعب و حديث را از ابراهيم حربى آموخت. عاقبت به مصر رفت و خود مرجع استفاده علما شد. سرانجام در همان جا درگذشت. بعضى او را

جامع سه علم شريعت و طريقت و حقيقت مى دانند. فرزند خواهرش، احمد بن عطا رودبارى، محمد بن عبداللَّه رازى، احمد بن على وجيهى و معروف زنجانى از شاگردان وى مى باشند. وى تصانيفى نيكو در تصوف دارد. اشعارى نيز از وى به جاى مانده است. از كلمات او است: «برترين يقين آن است كه حق را در چشمان تو عظمت بخشد و هرچه جز اوست كوچك گرداند، و اميد و ترس را در دلت تثبيت كند».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (333 -329 /1)، تاريخ گزيده (651)، تاريخ نظم و نثر (753)، تذكره الاولياء (288 -285 /2)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (73 -72)، حليه الاولياء (357 -356 /10)، رياض العارفين (40)، سير النبلاء (536 -535 /14)، طبقات الصوفيه سلمى (360 -354)، كشف المحجوب (198 -197)، الكنى و الالقاب (125/1)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى)، معجم البلدن (89/3)، نفحات الانس (207 -205).

روزبه، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1300 ش)، استاد، فيزيكدان، رياضيدان، اديب، فيلسوف، فقيه و زاهد. در زنجان به دنيا آمد و تحت تعليمات عاليه پدرش و عمويش كه هر دو عالم و زاهد بودند قرار گرفت. در دبستان و دبيرستان هم از نظر درس و هم از جنبه فضايل اخلاقى دانش آموزى برجسته بود. با پايان گرفتن تحصيلات دبيرستانى به كار تعليم و تربيت در دبستان توفيق زنجان پرداخت. استعداد عالى و روزش كار بى نظيرش در زمينه ى تعليم و تربيت او را در اين امر بسيار موفق ساخت. در 1330 ش وارد دانشكده ى علوم دانشگاه تهران شد. در تصحيلات عاليه هم دانشجويى ممتاز و بى رقيب بود. پس از فراغت از تحصيل در رشته ى فيزيك تحقيقات خود را در اين زمينه ى

پى گير شد و به عنوان محقق فيزيك شناخته شد. رساله ى پايان نامه ى تحصيلى اش در زمينه ى «مطالعه در آثار ميدان الكتريكى و رادياسيون و گاز ازن روى موجودات زنده» بود، و در پايان رساله طرح جديدى براى استفاده از گاز ازن را در پزشكى ارائه داد. با وجود پيشنهادات مكرر براى احراز كرسى تدريس دانشگاه به سمت دانشيارى دكتر هوشيار، و همچنين عضويت در مجامع تحقيقى غرب همراه مزاياى كلان مادى، وى پايه گذارى دبيرستان علوى و تدريس در آن را ترجيح داد و تمام عمرش را صرف انسان سازى كرد و شاگردانى تربيت كرد كه به گفته ى خودش هر كدام يك مدرسه ى علوى بودند. در كنار تحقيقات گسترده در زمنيه فيزيك استاد روزبه در مساله تعليم و تربيت نيز نظرى صائب و متقن داشت. تسلط كامل وى بر معارف اسلامى و تفسير قرآن و فقه و اصول چشمگير بود. «رسائل» و «مكاسب» را به خوبى مى دانست. با ادبيات عرب و زبان فرانسه كاملا آشنا بود. در بعد اخلاق نيز شخصى نمونه و كم نظير بود. پاكى و صفا و زهد بى رياى او، حاكى از شاخص بودنش در اين زمينه بود. او انسانى بود كه همه ى مصلحان جهان آرزوى يافتن مثل او را داشتند. استاد روزبه تاليفات و تحقيقات متعددى در زمينه ى علوم مثبته و نيز فقه دارد. حتى در آخرين شب حياتش به تجديد نظر در اين تاليفات مشغول بود. او همگى اين آثار را در پايان عمر به يكى از شاگردان فاضلش سپرد تا به چاپ برساند. سرانجام به بيمارى سرطان از دنيا رفت و در قم در گورستان نو به خاك سپرده شد. از آثار وى: «خداشناسى»،

كه توسط جامعه مدرسين منتشر شده است؛ «عربى آسان»، كه محصول كار اواخر عمر استاد با همكارى استاد شهيد سيد كاظم موسوى مى باشد؛ رسائل بسيارى در علوم و فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بيادبود استاد روزبه، كيهان فرهنگى (س 4، ش 8، ص 53 -52).

روشن، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد روشن به سال 1312 ش. در رشت زاده شد.تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشت به پايان برد و به تحصيل در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران پرداخت. وي دوره فوق ليسانس را در پژوهشكده فرهنگ ايران گذرانيد. محمد روشن از سال 1337 تا 1348 به دبيري در دبيرستانهاي رشت اشتغال داشت. و از سال 1350 به هيئت علمي پژوهشكده فرهنگ ايران پيوست. از اسفندماه 1348 كه به تهران منتقل گرديد با بنياد فرهنگ ايران همكاري كرد كه تا انقلاب اسلامي همكاري خودرا در بخش ‹‹ فرهنگ تاريخي زبان فارسي›› اين موسسه ادامه داد. وي به سال 1350 از وزارت آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر منتقل گشت.و از آن پس دربيشتر فعاليتهاي فرهنگي داخلي و خارجي اعم از كنگره ها ، سمينارها ، بزرگداشت ها و....حضور داشته است . كتاب"جامع التواريخ"تصحيح ،محمد روشن ، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد روشن تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشت به پايان برد و بر اثر تشويقهاي استاد پورداود به تحصيل در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران پرداخت. وي دوره فوق ليسانس را در پژوهشكده فرهنگ ايران گذرانيد.

استادان و

مربيان : محمد روشن از محضر استاداني همچون استاد پورداود و دكتر محمد معين استفاده برد.

هم دوره اي ها و همكاران : محمد روشن با سيدمحمد تقي مدرس رضوي از روزگار دانشجويي همكاري داشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : همكاري محمد روشن پس از انتقال به تهران از اسفند1348 آغاز گرديد و اين همكاري با بنياد فرهنگ ايران همكاري آغاز كرد كه تا انقلاب اسلامي در آن موسسه، در بخش ‹‹ فرهنگ تاريخي زبان فارسي›› ادامه داشت. وي به سال 1350 از وزارت آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر منتقل گشت. از سال 1350 به پيشنهاد استاد شادروان مجتبي مينوي در شمار 5 تن پژوهشگران نخستين بنياد شاهنامه فردوسي: آقايان دكتر زرياب خويي، دكتر شفيعي كدكني و دكتر علي رواقي برگزيده شد. محمد روشن از نخستين دوره كنگره تحقيقات ايراني كه از سوي دانشگاه تهران به سال 1349 بر پا گرديد تا هشتمين دوره آن كه هريك از سوي دانشگاههاي فردوسي مشهد، تبريز، اصفهان، شيراز و ملي سابق (دكتر بهشتي) و بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان ادب و هنر در كرمان عضويت موثر داشت چنان كه 5 دفتر از خطابه هاي كنگره هاي بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان ادب و هنر با نظارت و ويراستاري وي منتشر گرديد. وي همچنين در كنگره جهاني هزارمين سال تدوين شاهنامه فردوسي كه از سوي يونسكو در دانشگاه تهران به سال 1369 بر پا گرديد عضويت داشت و براي نخستين بار خدشه دار بودن نسخه خطي شاهنامه فلورانس را كه تاريخ مجعول 614 دارد و خود توفيق بررسي عين نسخه را در كتابخانه ملي فلورانس يافته بود

اعلام داشت. محمد روشن در كنگره جهاني بزرگداشت نهمين سده نظامي در دانشگاه تبريز (تير ماه 1370) و نيز كنگره خواجوي كرماني در دانشگاه كرمان ( مهرماه 1370) عضويت داشت. وي در كنگره بزرگداشت استاد دكتر معين كه از سوي دانشگاه گيلان در ارديبهشت 1370 برگزار گرديد ، عضو هيئت اجرائي كنگره را بودو نيز در كنگره گيلان شناسي دانشگاه گيلان، در شهريور 1372 مشاركت داشت.

فعاليتهاي آموزشي : محمد روشن از سال 1337 تا 1348 به دبيري در دبيرستانهاي رشت اشتغال داشت. و از سال 1350 به هيئت علمي پژوهشكده فرهنگ ايران پيوست و در دوره هاي فوق ليسانس و دكتراي زبان و ادبيات فارسي و دوره فوق ليسانس رشته تاريخ و زبان شناسي تدريس كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد روشن در گردآوري مقالات استاد پورداود افتخار همكاري با وي را داشت و درهمان اوان فهرستهاي دوازده گانه چهار مقاله نظامي عروضي مصحح دكتر محمد معين و ‹‹ ايران از آغاز تا اسلامي›› ترجمه آن روانشاد را فراهم ساخت . در تمهيد مقالات ‹‹ فرهنگ معين›› از همكاران نخستين آن بزرگوار بود. پس از‹‹ داستان رستم و سهراب ›› مصحح استاد مينوي، ‹‹ داستان فرود›› مصحح روشن در بنياد شاهنامه به مناسبت جشنواره طوس در 1354 منتشر گرديد.محمد روشن پس از انتقال به تهران با مجلات ادبي و تحقيقي پيوندي نزديكتر يافت، چنان كه سر دبيري سال 13 مجله ‹‹ راهنماي كتاب›› با وي بود و نيز ستون نقد و بررسي كتابها و مجله هاي دانشگاهي در مجله سخن را نيز بر عهده داشت.

جوائز و نشانها : كتاب"جامع التواريخ"تصحيح ،محمد روشن ،

در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : نخستين اثر آقاي محمد روشن با عنوان تصحيح «تفسير سور? يوسف» در سال 1345 منتشر شد. تصحيح «منشآت خاقاني»، «لمعة السراج» ، «محضرة التاج» ، «مرزبان نامه»، «جنگنامه حضرت سيد جلال الدين اشرف» و «بخشي از تفسيري كهن» را در سالهاي بعد به طبع رساند. تصحيح بخش نخستين «تاريخنام? طبري» و همچنين «شاهنام? فردوسي» با شرح واژگان از آخرين آثار آقاي روشن است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بخشي از تفسيري كهن

ويژگي اثر : تصحيح

2 تاريخنام? طبري

ويژگي اثر : تصحيح

3 تفسير سوره يوسف

ويژگي اثر : اين كتاب به تشويق دكتر محمد معين تاليف شدو به سال 1345 از سوي بنگاه ترجمه و نشر كتاب منتشر گرديد. اين اثر در چاپ سوم بر مبناي متن كتاب ‹‹ قصه يوسف›› نام گرفت كه به سال 1367 از سوي شركت انتشارات علمي و فرهنگي منتشر گرديد.[ كتاب گيلان ،گروه پژوهشگران ، به سرپرستي سيد ابراهيم اصلاح عرباني، ص 705 ]

4 جامع التواريخ

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«جامع التواريخ»: جامع التواريخ (4 جلد)؛ رشيدالدين فضل الله همداني؛ تصحيح و تحشيه محمد روشن، مصطفي موسوي، تهران: نشر البرز، 1373. يكي از آثار گرانبها و ارجمند

زبان فارسي در زمينه تاريخ كه خوشبختانه از چنگال حوادث روزگار مصون مانده و به دست ما رسيده جامع التواريخ است. بخش بزرگي از اين كار سترگ، بي مانند و بخشهاي ديگري از آن نادر و كم نظير به شمار مي آيد. مانند قسمتهايي از جلد اول كه مؤلف به شرح وقايعي كه خود در دوران اقامت در دربار مغولان شاهد آن بوده پرداخته. همچنين بخشهاي مهمي از جلد دوم مانند تاريخ اغوزان، چين، هند و بودا، فرنگ و پايان، اسماعيليان و نزاريان كه در جاي خود از نظر شيو? تاريخ نگاري در جهان اسلام بديع و بي نظير است. مجلد اول و دوم كتاب به اصل متن جامع التواريخ و تمامي مجلد سوم به انعكاس نسخه بدلها اختصاص يافته است. فهرست آيه هاي قرآن، عبارتها و اشعارعربي و فارسي، واژه ها و تركيبات و نام كسان و مكانها نيز در مجلد چهارم منعكس شده است. از ويژگيهاي اين كتاب اين است كه مصححان، با اعراب گذاري روي نامها و واژه هاي تركي، مغولي، عربي و فارسي تاريكيها و ابهامات را براي خوانندگان كتاب از ميان برده اند. همچنين ارائ? تصاويري ازنسخه هاي قديمي «جامع التواريخ رشيدي» و نيز وجوه مختلف زندگي اجتماعي و هنري مغولان، بر اعتبار و گيرايي كتاب افزوده است

5 جنگنامه حضرت سيد جلال الدين اشرف

ويژگي اثر : تصحيح

6 حديقه الحقيقه سنائي

7 ديوان سيد حسن غزنوي

8 شاهنام? فردوسي

ويژگي اثر : تصحيح

9 شجره

طيبه

10 مثنويهاي حكيم سنائي

11 محضرة التاج

ويژگي اثر : تصحيح

12 مرزبان نامه

ويژگي اثر : تصحيح

13 معة السراج

ويژگي اثر : تصحيح

14 منشات خاقاني

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir2كتاب گيلان ،گروه پژوهشگران ، به سرپرستي سيد ابراهيم اصلاح عرباني، ص 704

روضاتي، محمد هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 15 محرّم 1319 متولّد، و در 27 جمادى الاولى سال 1356 در شطّ كوفه غرق شده، و در نزد عمّ بزرگوار خود در وادى السلام مدفون گرديد.

عالم و فاضل و محقّق بوده، اميد ترقيّات زياد درباره او مى رفته، لكن اجل مهلتش نداده

كتب زير از تأليفات اوست:

1- حاشيه فرائد الاصول 2- حاشيه بر مكاسب 3- حاشيه بر مغنى 4- حاشيه بر كشف المراد در شرح تجريد الاعتقاد، كه قسمتى از آن در اصفهان به طبع رسيده 5- اجزاى متفرّقه اى در اخلاق، تاريخ، تفسير و مواعظ.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

روياني كجوري بخاري، جلال الدين، ابوالفتح نصراللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(833 -766 ق)، صوفى و لغوى شافعى. در كجور رويان به دنيا آمد. به قاهره رفت و با امرا و بزرگان همنشينى كرد. كتبهاى نفيس فراوانى جمع آورى كرد. وى در روزگار خود به نام و شهرتى رسيد. در قاهره درگذشت و در خانه اش دفن شد. از آثارش: «اعلام الشهود بحقايق الوجود»، در تصوف؛ «غنيه الطالب فيما اشتمل عليه الوهم من المطالب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (353/8)، معجم المؤلفين (96/13)، هديه العارفين (493/2).

رهبري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رهبري

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن رهبري فرزند بزرگ خانواده فقير و بي سواد امّا متدين و متشرع از تبريز بودم. مرحوم پدرم حسين از سواد فقط خواندن قرآن را ميدانست و از اعداد تا سه رقمي ها را امّا در عين حال به علّت رفت و آمد با اهل علم و علاقه مندي به حضور در مساجد و محافل مذهبي و پاي منابر، به قدري با مسائل فقهي و شرعي آشنائي داشت كه محل رجوع اهالي محل بود.

شش ساله بودم كه قرآن را با همان سبك و سياق و حجي كردن قديمي، در مدّت يك سال تمام به من آموخت و چه نيكو آموخت. به 7 سالگي كه رسيدم مسئله ثبت نام من در كلاس اوّل ابتدائي مطرح شد، پدرم از رفتن من به مدارس دولتي سخت پرهيز داشت كه مبادا با فرهنگ غربي رژيم شاهنشاهي تربيت شوم و به دنبال محيط آموزشي غير دولتي و با مديريت اسلامي برايم بود. مدرسه اي با اين خصوصيات پيدا شد امّا عدم توانائي پدرم از پرداخت شهريه

200 ريال آن، قضا را تغيير داد. درس نخواندنم بر درس خواندنم ترجيح داده شد تا مقداري بزرگ شده و در حرفه اي مشغول به كار شوم امّا با اصرار همسايگان، پدرم به شرطي با ورود من به مدرسه دولتي موافقت كرد كه يكي از علماي بزرگ تبريز جواز آن را صادر كند. به ياد دارم كه مرحوم آيت الله حاج ميرزا علي اصغر چايچي اجازه دادند تا كلاس ششم ابتدائي تحصيل نمايم.

دوره ابتدائي را تمام كردم اما باز در ادامه تحصيل با مشكل شرعي مواجه شدم گريه و زاري ام براي ادامه تحصيل بي فايده بود مگر اينكه به فكرم رسيد در خانه تحصن نموده و از رفتن به كارگاه خياطي كه تابستانها مي رفتم خودداري كنم. كتك كاري هاي پدر را تحمل كرده و بست نشيني را چند روز ادامه دادم. مغازه خياطي پدرم محل اطراق و رفت و آمد روحانيون محل بود او موضوع را با يكي از آنها در ميان مي گذارد و براي نصيحت من از او كمك مي خواهد، او مي گويد: آقا شيخ حسين! من خودم ديپلم مدارس دولتي هستم آيا بي دين شده ام ؟ مگر كارگران همه با دين هستند و درس خوانان همه بي دين؟ و ... اين سخنان پدرم را آگاهي بخشيده و نرم كرده بود تا اينكه قرق شكست و من وارد دبيرستان شدم. در دوره دبيرستان با تشويق يكي از مداحان اهل بيت(ع) كه شعر هم مي سرود ابتدا به شعر گفتن و سپس براي خوب شعر گفتن به مطالعات خارج از كتب درسي كشيده شدم.

مقاتل را مي خواندم و

به نظم مي كشيدم اما چون استعداد شعر را در خود كمتر ديدم آن را رها نموده و مطالعه را سرعت بخشيدم. تدريس قرآنم در يك هيئت عزاداري جوانان، نا گزير از ياد گيري دروس حوزوي ام كرد. در كنار دروس حوزوي به صورت متفرقه حضور در دوره هاي تفسير قرآن و نهج البلاغه و فقه را نيز شروع كردم. در سال 1362 در رشته زبان و ادبيات فارسي وارد دانشگاه تبريز شدم. زمينه هاي قبلي و تحقيقات دانشگاهي، قلم به دستم كرد و زمينه هاي مذهبي، قلمم و درس و تحقيقم را به سوي مسائل ديني سوق داد. تا جايي كه از اساتيدي كه در دسترسم بود استفاده كردم و آنجا هم كه استاد نيافتم متوسل به تكنولوژي روز شدم. نوار اساتيد،(سي دي) دروس فقه و اصول، برنامه هاي درسي راديو قرآن، اينترنت و كتابها ، استادي مرا عهده دار شدند. از سال 1379 دوره كارشناسي ارشد را در رشته مديريت دولتي ادامه دادم. تا به حال دو جلد كتاب و 30 مقاله تحقيقي نوشته ام كه 18 مقاله چاپ گرديده و بقيه در نوبت چاپ مجلات تخصصي بوده و يا براي مجموعه مقالاتم آماده مي شوند.

اكنون 3 جلد كتاب «مقالات قرآني»، «مقالات فقهي» و «علم امام » ر ا آماده چاپ دارم كه در صورت مساعدت شرايط، اقدام خواهم كرد انشاءالله. در مقالاتم همواره دنبال مسائل جديد و كار نشده بوده ام تا مشكلي از مشكلات فقهي و قرآني را طرح و راه كاري براي آن ارائه نموده باشم. تلاش كردم كه دنبال مسائل تكراري و حل شده نباشم و تا جايي

كه تحقيق اجازه مي دهد تك صدايي در موضوعي را بشكنم و زمان و مكان را دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد معرفي كنم. تعدادي از مقالاتم را به كنگره هاي ملي و همايشهاي بين المللي ارائه كردم كه خوشبختانه مورد پذيرش و ارائه واقع شده و در مجموعه مقالات آن كنگره ها به چاپ رسيده است كه در فهرست مقالات بدان اشاره كرده ام. فكر مي كنم كه زندگي علمي من يك پيام خاص خود دارد و آن اينكه كارايي و توليد فكر و انديشه ديني در خارج از متن رسمي حوزه هم امكان تحقق دارد.

رهنما، تورج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات آلمانى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا در رشته ادبيات آلمانى، علوم تربيتى و ادبيات مقايسه اى از دانشگاه مونيخ آلمان و تدريس در دانشگاه زالتسبورگ اتريش به مدت دو سال بعنوان استاديار.

مرتبه علمى:

استاد رشته زبان و ادبيات آلمانى در دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات آلمانى، عضويت در انجمن بين المللى اشتفان تسوايگ در وين، استاد راهنماى 15 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 8

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات آلمانى و فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى: 25

زمينه علمى مقالات:

ادبيات آلمانى و فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رهنما، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1272، نجف.

درگذشت: 12 تير 1368، تهران.

زين العابدين رهنما، فرزند شيخ العراقين مازندرانى، در رشته هاى علوم ادبى، فلسفى و اصول فقه اسلامى تحصيل نمود. خدمت مطبوعاتى خود را قبل از سال 1299 آغاز كرد و در اين مدت مدير و سردبير روزنامه ى «ايران»، مجله ى «راهنما»، و روزنامه ى «راهنما» بود. چندين دوره به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در دوره ى رضا شاه مدتى خانه نشين و بعدا به خارج از كشور تبعيد گرديد. پس از حوادث شهريور 1320 به ايران بازگشت. در تهران مى زيست، تا به سفارت ايران در فرانسه و سپس به سفارت سوريه در لبنان انتخاب گرديد. وى همچنين مدتى وزير كشور و مدتى نيز معاون نخست وزير بود. به فرانسوى و انگليسى و عربى و تركى آشنا بود و به دريافت نشان درجه اول «همايون» نايل آمد. به آمريكا و

كشورهاى اروپايى و آفريقايى و آسيايى سفر كرد و از تأليفات وى مى توان از كتاب هاى پيامبر (داستان تاريخى- مذهبى، 1316، خلاصه اى از اين كتاب به زبان فرانسوى ترجمه شده است)؛ امام حسين؛ داستان اجتماعى ژاله؛ ترجمه و تفسير قرآن (چهار جلد)؛ ترجمه ى حقوق در اسلام (تأليف دكتر مجيد خدورى) و ترجمه ى قانون در خاورميانه نام برد.

(1273 ق- 1368 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. وى در نجف به دنيا آمد و پس از تحصيل در رشته هاى علوم ادبى، فلسفه و اصول فقه اسلامى به تهران آمد و به فعاليتهاى ادبى و سياسى پرداخت. در 1302 ش مديريت روزنامه «ايران» را عهده دار شد. اين روزنامه كه به صورت روزانه چاپ مى شد، سالها روزنامه ى درجه اول كشور به حساب مى آمد. زمانى كه رهنما به خارج از ايران تبعيد شد، امتياز روزنامه ى «ايران» به ديگرى منتقل گرديد، اما پس از وقايع شهريور 1320 ش كه رهنما به ايران بازگشت، مجددا اداره ى روزنامه را خود بر عهده گرفت. او به زبانهاى عربى و فرانسوى تسلط كامل داشت. از وى تاليفات و ترجمه اى چند بر جاى مانده است از جمله: «پيامبر، زندگانى حضرت رسول اكرم»؛ «امام حسين»؛ «ترجمه و تفسير قرآن»؛ «قانون در خاورميانه»؛ «ژاله، رمان اجتماعى»؛ «حقوق در اسلام».[1]

روزنامه نگار، مورخ و محقق، سياستمدار، فرزند شيخ على شيخ العراقين و داماد شيخ عبدالله از بزرگان و روساء و اقطاب سلسله ى معروف صوفيه، در 1268 ش تولد يافت. قسمتى از تحصيلات خود را در تهران و قسمتى را در عراق در تاريخ، فقه، اصول و حكمت و ادبيات فارسى و عربى به پايان برد. پس از ورود به ايران، كار روزنامه نگارى را پيشه

خود ساخت. چندى با مطبوعات مختلف همكارى داشت، سرانجام در سال 1299 ش مديريت روزنامه ى نيمه رسمى ايران به او سپرده شد. روزنامه ى ايران به طور يوميه انتشار مى يافت و از لحاظ كيفيت چاپ و كاغذ، ممتاز بود. پس از مدتى كوتاه، نفوذ روزنامه ى ايران در تمام محافل هويدا شد و تحقيقا روزنامه ى رسمى ايران بود. سرمقاله هاى روزنامه در خطمشى سياسى دولت اثر داشت. رهنما تدريجا خود را منتسب به سردار سپه كه قدرتى در كشور شده بود، نمود و روزنامه ى خود را در جهت منويات او تنظيم نمود.

در سال 1302 به زور سرنيزه سردار سپه در دوره ى پنجم از تبريز به وكالت مجلس انتخاب شد و به خلع سلسله ى قاجاريه راى داد. در مجلس موسسان هم عضويت يافت. در 1306 از طرف مخبرالسلطنه هدايت كه وزير فوائد عامه بود، به معاونت آن وازرتخانه برگزيده شد. چند ماهى در آن سمت انجام وظيفه كرد، بعد از آنكه مخبرالسلطنه به رئيس الوزرائى رسيد، رهنما به معاونت رئيس الوزراء منصوب شد. دو سال در آن سمت بود كه در دوره ى هشتم، از شهر رى به وكالت مجلس انتخاب گرديد. در دوره ى نهم همچنان سمت نمايندگى داشت و روزنامه ى ايران نيز به صورت يوميه انتشار مى يافت. در 1314 بعضى از مطالب روزنامه ى ايران مورد پسند رضاشاه واقع نشد. سرلشكر آيرم هم مرتبا گزارش هاى نامساعدى از رهنما و روزنامه اش به شاه مى داد. سرانجام رهنما مورد غضب واقع شد. از او سلب مصونيت كردند و او را به زندان قصر بردند و امتياز روزنامه ى ايران را لغو كردند و كليه ى دارائى و اثاثيه و مطبعه را به مجيد موقر واگذار نمودند و امتياز

روزنامه ى ايران نيز به نام او صادر شد. رهنما چند ماهى در زندان بود تا بالاخره موى سفيد و روى سياه مخبرالسلطنه موثر افتاد، رضاشاه شفاعت او را پذيرفت و دستور آزاديش را از زندان صادر كرد، مشروط بر اينكه خاك ايران را ترك كند. رهنما به سرعت خاك ايران را ترك كرد در عراق اقامت گزيد و تا شهريور 1320 در عراق و لبنان به سر مى برد. پس از استعفاى رضاشاه، براى پس گرفتن مطبعه روزنامه ى خود به تهران آمد و عليه مجيد موقر طرح دعوى نمود. سرانجام امتياز روزنامه ى ايران مجددا به او واگذار شد و در عوض امتياز روزنامه ى مهر ايران را به موقر دادند. روزنامه ى ايران مجددا حيات خود را از سر گرفت ولى كار اداره ى آن با حميد رهنما بود. زين العابدين رهنما بعد از شهريور 1320 به سمت وزيرمختار ايران در دولت موقت فرانسه درويشى و سپس پاريس منصوب شد و چندى نيز سفير ايران در كشورهاى لبنان و سوريه بود. مدتى هم معاونت نخست وزيرى و رياست انتشارات و تبليغات را عهده دار گرديد.

رهنما بدون شك يكى از فضلاى درجه اول ايران است. وى به ادبيات فارسى و ادبيات زبانهاى عربى و فرانسه كاملا مسلط بوده است. علاوه بر دوره ى منظم روزنامه ى ايران كه حاكى از ذوق و قدرت نويسندگى اوست، تاليفات زيادى عرضه نموده است. كتاب معروف او به نام پيامبر و كتاب امام حسين (ع) و تفسير و ترجمه قرآن مجيد از آثار انتشار يافته ى او مى باشد. در 1368 درگذشت. حين الفوت يك قرن كامل را پشت سر گذاشته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد

(316 -315/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (351 -347/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (266 -264/ 3)، نشر دانش (س 9، ش 4، ص 99).

رياضي خوانساري، ابوالقاسم جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1380 -1313 ق)، فقيه، حكيم، اديب و رياضيدان. وى در 1328 ق از اصفهان به نجف مهاجرت كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث پرداخت و در رياضيات سرآمد اقران شد وى به هندوستان سفر كرد و در آنجا به نشر احكام پرداخت. او در گلگيت نزديك كشمير از دنيا رفت. كتابخانه نسبتا غنى از وى باقى ماند. او تاليفاتى چند به نظم و نثر دارد. كه از آن جمله مى توان به «سفائن البحار»، به فارسى، منظوم؛ «بحر الحساب»، به فارسى؛ «اعجاز المهندسين»؛ رساله ى «الجبر و المقابله»؛ رساله «قابليه التقسيم»، در اعداد؛ رد «ابطال الرمل»؛ و «تسهيل القسمه» اشاره كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 64/14)، مؤلفين كتب چاپى (255/1).

رياضي هروي، نصرت الزمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1319، مشهد.

درگذشت: 2 تير 1367، مشهد.

نصرت الزمان رياضى هروى پس از پايان تحصيلات دانشگاهى از سال 1342 در دبيرستان خراسان به تحصيل زبان و ادبيات فارسى پرداخت و بيست و شش سال به كار معلمى پرداخت.

نصرت الزمان رياضى هرروى در سال 1365 فرهنگ فارسى تحفة الاحباب را با همكارى همسرش فريدون تقى زاده طوسى همراه با تعليقات منتشر ساخت و گزيده اى از كتاب تجارب الامم منسوب به حمدالله مستوفى را از يگانه كتابخانه ى اياصوفيه آماده ى چاپ ساخته بود. سه مجموعه حاوى خاطرات و نيز چندين مقاله در باب دستور زبان فارسى در نشريه هاى استان خراسان از وى به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رياضي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مترجم.

تولد: 1312، دره گز.

درگذشت: 20 مهر 1373، در سانحه هوايى.

محمود رياضى دوره ابتدايى و چند سالى از دوره ى متوسطه را در دره گز طى كرد و سپس به مشهد آمد و دوره ى متوسطه را در آنجا به پايان رسانيد. اين امر همزمان با ملى شدن صنعت نفت بود. وى وارد مبارزات سياسى شد. پس از كودتاى 28 مرداد 1332 مدتى به دانشكده ى افسرى رفت و سپس وارد دانشكده ى فنى شد. در سال 1341 فارغ التحصيل شد. وى مطالعات خود را ادامه داد و در صنعت برق كارشناس شد.

محمود رياضى در اين اواخر شروع به ترجمه داستان تمدن جهان از آغاز تا سال 1990 نوشته جى. ام. رابرتس كرده بود. ترجمه ى متن اصلى كتاب پايان يافته بود. وى مشغول پانويس هاى كتاب بود كه اجل امانش نداد.

در سال 1349 او و دكتر كاظم سامى و ساير همفكرانش اقدام به تأسيس انتشارات چاپخش كردند. محمود رياضى همچنين با مؤسسات نشر ديگر نيز همكارى داشت.

فهرست آثار ترجمه و

تأليف شده وى به اين شرح هستند: ظهور و سقوط قدرت هاى بزرگ (تأليف پل كندى)؛ روسيه، غرب و چين (ايزاك دويچر)؛ زندگى سياسى استالين (ايزاك دويچر، با همكارى على اسلامى)؛ سيرى در بلوغ (ايزاك دويچز)؛ (پايگاه هاى استراتژيك امپرياليسم)؛ (عظيم حسين)؛ سلاح اقتصادى استعمار جديد (بانوف، با همكارى نظام الدين قهارى)؛ چشم اندازهايى بر آزادى و برابرى در جهان سوم (سى. جى. ويرافتارى)؛ انقلاب ناتمام روسيه (ايزاك دويچر)؛ نظرى به درون شيلى آينده (اوارد بوراشتاين)؛ اروپا و عقب ماندگى آسيا (دوجلد، والتر رادفى)؛ آمريكا و جهان سوم (جان س. گيزلينگ)؛ موسولينى (دنيس مك اسميت)؛ بحران انرژى (مايكل تانزر)؛ روان شناسى عشق ورزيدن (اينياس لپ، با همكارى دكتر كاظم سامى)؛ تحليل كوتاه از امپرياليسم (تأليف)؛ فاصله عقب ماندگى (جى. بى. كرن)؛ اسطوره هاى انقلابى در جهان سوم (ژراز شاليان)؛ چه كسى جيمى كاتر را اداره مى كند، ظلمت در نيمرز (آرتور كويستر، با همكارى على اسلامى)؛ اقتصاد تسليحاتى و جنگ (آندره گوندر فرانك).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ريحان يزدي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

درگذشت: زمستان 1367، تهران.

سيد عليرضا ريحان يزدى دبير دبيرستان ها بود و سپس به دانشگاه منتقل شد و تدريس زبان عربى را عهده دار بود و به استادى دانشگاه رسيد. چندى به رياست اداره ى اوقاف منصوب شد. از تأليفات اوست: احوال و آثار محمد بن جرير طبرى (1335)؛ اصول الصرف (دو جلد)، اصول النحو (1340)؛ ترجمه تعبير رؤيا (از ابن سينا، 1316)؛ نظامى شاعر داستان سرا (1337)؛ ماجراى تغيير خط (1338)؛ و چند رساله و كتاب ديگر از جمله رساله اى در تاريخچه ى اوقاف و رساله اى در روابط ايران و هند. وى همچنين مقاله هايى براى روزنامه ها و مجلات و از جمله «وحيد» و «كيهان» و «يغما»

مى نوشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ريحاني، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 219 ق)، لغوى، اديب و نويسنده. ايرانى الاصل و ساكن بغداد و معاصر و مورد احترام مامون عباسى بود، و از دانشمندان و حكمت دانان بنام، كه او را در فن بلاغت تالى جاحظ خوانده اند. با آن همه فضل و كمال به زندقه متهم شده و در آثار خود تحت تاثير فرهنگ ايرانى بوده است. از آثار وى: «الايقاع»، «التدرج»؛ «الزمام»؛ «العقل و الجمال»؛ «صفه الدنيا»؛ «الموشح»؛ «النمله والبعوضه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (125/5)، ايضاح المكنون (276 ،275 ،272 ،268 ،264 ،262 /2 ،379 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (187/1)، تاريخ بغداد (19 -18 /12)، روضات الجنات (191 -190 /5)، ريحانه (349/2)، كشف الظنون (1468)، لسان الميزان (57/5)، لغت نامه (ذيل/ على ريحانى)، معجم الادباء (56 -51 /14)، معجم المؤلفين (145/7)، هديه العارفين (669 -668 /1).

زاغولي مروزي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(559 -472 ق)، حافظ، محدث، مفسر، لغوى و فقيه شافعى. منتسب به زاغول از قراى پنج ده مرو رود بود در انجا به دنيا آمد و در مرو سكنى گزيد و اشتهار يافت. نزد ابوبكر محمد سمعانى و موفق بن عبدالكريم هروى فقه آموخت و از ابوالفتح نصر بن ابراهيم حنفى و ابومحمد بغوى و عيسى بن شعيب سجزى حديث شنيد. وى تمام عمر خويش را در طلب و گردآورى حديث و تاليف و تصنيف به سر آورد. او در لغت صاحب نظر بود. سفرى به هرات كرد و در آنجا شاگردانى تربيت كرد. ابوسعد عبدالكريم سمعانى و پسرش ابوالمظفر عبدالرحيم سمعانى از شاگردان وى مى باشند. زاغولى بيش از چهارصد مجلد مشتمل بر تفسير و حديث و فقه و لغت را گردآورد و آن را «قيد

الاوابد» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (333/6)، سير النبلاء (493 -492 /20)، كشف الظنون (1367)، معجم المؤلفين (254/9)، الوافى بالوفيات (373/2)، هديه العارفين (94/2).

زاهد گيلاني ثاني، ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1119 ق)، عالم، اديب، عارف، شاعر و خطاط. وى عموى محمدعلى حزين لاهيجى، صاحب «تذكره المعاصرين» بود. نسبش با چهارده واسطه به شيخ زاهد گيلانى مى رسد. او مقدمات علوم را در لاهيجان نزد پدرش و ملا على نورى فراگرفت و در شاعرى و خوشنويسى و ترسل مهارت يافت. هفت قلم را نيكو مى نوشت و خوشنويسان اصفهان از نمونه هاى خط او كه به آنجا مى رسيد، بهره مى بردند. هنگامى كه با پدر خود به لاهيجان سفر كرده بود، مدت يك سال نزد عموى خود به تحصيل مشغول شد و «خلاصه الحساب» شيخ بهايى را نزد او فراگرفت. وى سپس به خدمت حسينعلى شاه رسيد و به هدايت مردم مامور شد. شيخ ابراهيم از پيروان سلسله ى نعمت اللهيه بود. او در لاهيجان درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «المختلف» علامه، به نام «رافع الخلاف»؛ حاشيه بر «كشاف» به نام «كاشف الغواشى»؛ رساله اى در توضيح «كتاب اقليدس»؛ «القصائد الغراء»، در مدح آل عباء (ع)؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (9 -8 /1)، اعيان الشيعه (181/2)، تذكره المعاصرين (246 -245 ،116 -113)، الذريعه (239 ،86/17 ،60/10 ،399/9)، رياض العارفين (261 -260)، ريحانه (357 -356 /2)، طرائق الحقائق (223/3)، لغت نامه (ذيل/ زاهد)، معجم المؤلفين (53/1)، مكارم الآثار (750/3)، نامها و نامدارهاى گيلان (8).

زجاجي گرگاني، ابوالقاسم يوسف

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(415 -352 ق)، اديب، لغوى، نحوى و محدث. اصل وى از همدان و ساكن گرگان و استرآباد بود. به واسطه ى پيشه ى آبگينه سازى و فروش آن به زجاجى معروف شد. از ابواحمد غطريفى و ابواسحاق بصرى و ديگران حديث استماع كرد. از آثار وى: شرح «الفصيح» ثعلب كوفى، در لغت؛ «عمده الكتاب»، در

فقه؛ «عمده البيان»؛ كتاب «خلق الانسان»؛ كتاب «خلق الفرس»، كه گروهى آن را تصنيف كرده و زجاجى نيز از آن جمله است؛ كتاب «اشتقاق الاسماء»؛ «الرياحين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (316/9)، روضات الجنات (171/1)، ريحانه (370/2)، كشف الظنون (1391 ،1272 ،1171 ،723 ،722)، لغت نامه (ذيل/ زجاجى)، معجم الادباء (61/20)، معجم المؤلفين (312/13)، هديه العارفين (550/2).

زجاجي نهاوندي، عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 340 -337 ق)، اديب، نحوى. در نهاوند به دنيا آمد و در بغداد نشو و نما يافت و نزد ابراهيم بن محمد زجاج، نفطويه، اخفش صغير، محمد يزيدى و ابوبكر بن دريد كسب دانش كرد و در طبريه درگذشت. از آثار وى: «الجمل الكبير كبرى»؛ «الايضاح الكافى»؛ «الامالى»؛ «شرح الالف و اللام للمازنى»؛ كتاب «اللامات يا اللاميات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (69/4)، روضات الجنات (28 - 27 /5)، ريحانه (369/2)، سير النبلاء (476 -475 /15)، الكامل (337/6)، كشف الظنون (1535 ،1396 ،947 ،603 ،210 ،48)، الكنى و الالقاب (296 -295 /2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمان)، معجم المؤلفين (124/5)، وفيات الاعيان (136/3).

زجاجي، عبدالرحمن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحمن نحوى (ف. 337 ه.ق./ 949 م.) وى در نهاوند متولد شد و نزد زجاج در بغداد تعليم گرفت و بدو منسوب گرديد. در دمشق و ايله تدريس كرد. او راست: كتاب «الجمل» در نحو كه آن را در مكه تأليف كرد و نسخه آن در برلين است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

زردي، ابوعمرو احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 338 ق)، اديب و لغوى. وى اهل زرد يكى از روستاهاى اسفراين بود كه در فن بلاغت و معرفت اصول و ادب سرآمد اقران روزگار خويش بود. وى از ابوعوانه اسفراينى حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (152)، رواضت الجنات (242 -240 /1)، ريحانه (372/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد).

زرياب خويي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1298 ش)، نويسنده، مترجم، محقق و استاد دانشگاه. در خوى متولد شد. پس از فراگيرى تحصيلات ابتدايى و متوسطه به قم رفت و از محضر علماى آن ديار از جمله شيخ صادق فراحى، محقق داماد، سيد احمد خسروشاهى، امام خمينى، سيد صدرالدين صدر، سيد محمدتقى خوانسارى و سيد محمد حجت كوه كمره اى بهره جست. سپس وارد دانشكده ى الهيات شد و پس از دريافت درجه ى ليسانس به آلمان رفت و از دانشگاه ماينس در رشته ى تاريخ دكترا گرفت. آنگاه به ايران بازگشت و در 1341 ش به دعوت پروفسور هنينگ به آمريكا رفت و در دانشگاه بركلى (كاليفرنيا) به تدريس پرداخت. پس از دو سال به ايران آمد و با سمت استادى در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت. دكتر زرياب مورخ، محقق و مترجمى جامع الاطراف بود و بويژه در معارف ايران و اسلام و فلسفه و تاريخ و ادبيات عرب و زبان شناسى صاحب نظرى متبحر بود و به سبب تسلط به زبانهاى عربى، آلمانى، انگليسى و فرانسوى به منابع دست اول دسترسى داشت. زرياب در بسيارى از مجامع علمى ايرانى مثل: انجمن فلسفه، بنياد فرهنگ، فرهنگستان تاريخ و بنياد شاهنامه ى فردوسى عضو بوده و با بنيادهاى دايرةالمعارف نويسى همكارى داشت و مقالات بسيارى براى آنها و مجلات ادبى گوناگون مى نوشت.

وى همچنين در مجامع بين المللى از جمله: انجمن بين المللى شرق شناسى در آلمان و انجمن بين المللى كتيبه هاى ايرانى در انگلستان عضو بود. در تهران درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد. از آثار وى: «آيينه ى جام»؛ «تاريخ ساسانيان»؛ «بزم آوزد»؛ تحرير «روضه الصفا» و ترجمه هاى: «تاريخ فلسفه» ويل دورانت؛ «لذات فلسفه»، ويل دورانت؛ «تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان»؛ تئودور نولدكه؛ «ظهور تاريخ بنيادى»، نوشته ى فردريش مانيكه؛ «درياى جان» نوشته ى ريتر.[1]

مترجم، استاد، نويسنده، محقق.

تولد: 22 تير 1298، خوى.

درگذشت: 14 بهمن 1373.

عباس زرياب خويى، فرزند على، تحصيلات مقدماتى علوم جديد و قديم را در شهر خويى به پايان رساند و براى ادامه ى تحصيل در سال 1316 به شهر قم عزيمت نمود و سال ها از محضر اساتيدى چون حضرت امام خمينى (ره)، آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى استفاده نمود.

دكتر زرياب خويى بعد از رسيدن به درجه ى اجتهاد براى تكميل تحصيلات خويش وارد دانشگاه الهيات شد و پس از اخذ درجه ى ليسانس، به آلمان رفت و در رشته ى تاريخ و فلسفه از دانشگاه «ماينز» به اخذ درجه ى دكترى نايل آمد. همچنين به فراخوان دانشگاه «بركلى» آمريكا پاسخ مثبت داد و مدتى به همكارى با كارشناسان زبان هاى ايرانى و زبان فولكوريك پرداخت.

دكتر عباس زرياب خويى پيش از انقلاب استاد رشته ى تاريخ و رييس گروه تاريخ دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران بود. وى به زبان هاى عربى، انگليسى، فرانسوى، روسى و تركى عثمانى و اسلامبولى آگاه بود. وى سال هاى متمادى در دانشگاه هاى مختلف به تدريس اشتغال داشت و مدتى نيز با دائرةالمعارف بزرگ اسلامى و دائرةالمعارف مصاحب و بنياد دائرةالمعارف همكارى

داشت و مقالاتى را به رشته ى تحرير درآورد. آثار مهم ايشان عبارتند از: ترجمه ى فلسفه (ويل دورانت، 1335)؛ ترجمه ى لذات فلسفه (ويل دورانت)؛ ترجمه ى تاريخ ساسانيان (نولد كه)؛ تأليف بزم آورد؛ تأليف آئينه جام؛ تحقيق و تصحيح كتاب الصيدنه فى الطب اثر ابوريحان بيرونى (اين كتاب در سال 1371 به عنوان كتاب برگزيده ى سال انتخاب شد)؛ تأليف تاريخ بنيادى؛ آيينه جام (شرح مشكلات ديوان حافظ؛ اين كتاب در سال 1369 عنوان كتاب برگزيده ى سال را از آن خود ساخت)؛ سيره ى رسول اكرم (ص)؛ تهذيب و تلخيص روضةالصفا. كتاب هايى كه استاد در حال نشر داشت، عبارت بودند از ترجمه ى درياى جان اثر هلموت ريتر و ترجمه ى كتابى كه قرار بود به مناسبت كنگره ى جهانى بزرگداشت عطار نيشابورى منشتر شود.

پيكر دكتر زرياب خويى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (ويژه ى هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كلك (ش 58 و 59، ص 292 -285)، مؤلفين كتب چاپى (654/3)، يكى قطره باران (14 -1).

زرياب، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 230 ق)، موسيقيدان، نوازنده، اديب و شاعر. ملقب به زرياب و معروف به بصرى. از موسيقيدانان بنام ايرانى بود كه محل تولد وى را برخى شهر رى دانسته اند. او هنر موسيقى را در بغداد از اسحاق موصلى فراگرفت و در اين هنر مهارت يافت. شهرتش تا بدانجا رسيد كه به دربار خليفه هارون الرشيد راه يافت و به واسطه ى وسعت اطلاعات علمى و ادبى و مهارت در فن موسيقى مورد توجه قرار گرفت و رقيب اسحاق موصلى شد. از اين رو اسحاق او را وادار كرد كه از بغداد رخت بربندد، زرياب هم ابتدا به سوريه و

مصر و سپس به اندلس رفت و حكم بن هشام، امير اندلس، از وى استقبال نمود. او مدرسه ى بزرگى براى تعليم و توسعه ى فن موسيقى مشرق زمين در اندلس داير كرد و دامنه ى فعاليت خود را گسترش داد. زرياب در نواختن عود و در سبك و شيوه ى آواز تصرفاتى كرد كه باعث سهولت يادگيرى شاگردان شد. وى در قرطبه درگذشت. همانطور كه مكتب ابراهيم موصلى و فرزندش، اسحاق، و خاندان موصلى در بغداد مشهور بود، مكتب او نيز در اسپانيا شهرت فراوان يافت و منشا اثر در كشورهاى ساحلى آفريقا و نيز در موسيقى اروپا شد. زرياب از ادب نيز بهره ى وافى داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180/5)، تاريخ ادبيات زبان عربى (614 ،572)، تاريخ موسيقى (126 -123 ،116 /1)، تاريخ هنرهاى ملى (719/2)، لغت نامه (ذيل/ زرياب).

زرين كوب، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد زرين كوب ، در اول فروردين ماه سال 1315 ، در بروجرد زاده شد. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه خود به پايان آورد و سپس وارد دانشسراي مقدماتي در تهران شد. پس از اخذ ديپلم ، به كار معلمي در شهر بروجرد پرداخت(1334 ) . بعد از آن براي ادامه تحصيل به دانشگاه مشهد رفت و در سال 1341 در رشته ادبيات فارسي موفق به دريافت مدرك ليسانس شد. پس از دريافت مدرك ليسانس در دبيرستانهاي اين شهر مشغول به كار شد. پس از آن او تحصيلات خود را دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ادامه داد. وي تا سال 1348 فوق ليسانس خود را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران دريافت داشت و تحصيلات دوره دكتري را نيز به پايان برد. حميد زرين

كوب . او كه براي ادامه تحصيل به تهران عزيمت نموده بود ، در جهت دانش اندوزي هيچگاه از تلاش باز نايستد و تا مرحله دكتري به تحصيلات خود ادامه داد. پس از آن در سال 1349 به استخدام دانشگاه مشهد درآمد و تا سال 1356 در اين دانشگاه به افاضه پرداخت ؛ از آن پس به دانشگاه تهران منتقل گرديد و تا پايان عمر در دانشكده ادبيات و علوم انساني اين دانشگاه به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. استاد حميد زرين كوب در شباهنگام بيست و پنجم مردادماه 1366 چشم از جهان فروبست و به سوي سراي جاويد رخت بر بست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حميد زرين كوب تحصيلات مقدماتي را در بروجرد به پايان آورد و سپس وارد دانشسراي مقدماتي در تهران شد. بعد از آن براي ادامه تحصيل به دانشگاه مشهد رفت و در سال 1341 در رشته ادبيات فارسي موفق به دريافت مدرك ليسانس شد. پس از آن او تحصيلات خود را دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ادامه داد. وي تا سال 1348 فوق ليسانس خود را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران دريافت داشت و تحصيلات دوره دكتري را نيز به پايان برد. زرين كوب در سال 1352 از رساله دكتري خود با عنوان « بررسي و نقد فني و تاريخي در باب صنايع بديعي _ با توجه به سير تكاملي تشبيه در شعر فارسي _ رودكي تا ازرقي » با موفقيت دفاع كرد.

همسر و فرزندان : حميد زرين كوب در سال 1345 ازدواج كرد.

زمان و علت فوت : حميد زرين

كوب در شباهنگام بيست و پنجم مردادماه 1366 چشم از جهان فروبست و به سوي سراي جاويد رخت بر بست.

فعاليتهاي آموزشي : حميد زرين كوب پس از ديپلم ، به كار معلمي در شهر بروجرد پرداخت(1334 ) . او كه براي ادامه تحصيل به تهران عزيمت نموده بود ، پس از دريافت مدرك ليسانس در دبيرستانهاي اين شهر مشغول به كار شد. استاد در جهت دانش اندوزي هيچگاه از تلاش باز نايستد و تا مرحله دكتري به تحصيلات خود ادامه داد. پس از آن در سال 1349 به استخدام دانشگاه مشهد درآمد و تا سال 1356 در اين دانشگاه به افاضه پرداخت و از آن پس به دانشگاه تهران منتقل گرديد و تا پايان عمر در دانشكده ادبيات و علوم انساني اين دانشگاه به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. وي در سال 1346 به دريافت مرتبه « دانشياري » از دانشگاه تهران نائل گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از جمله فعاليت هاي ديگر حميد زرين كوب سرپرستي و سردبيري مجله ادبيات دانشگاه مشهد بودكه از نمونه هاي آن ، انتشار « مجموعه سخنراني هاي دومين كنگره تحقيقات ايراني » ( جلد اول 1351 ، جلد دوم 1352 ) و « مجموعه سخنراني هاي اولين و دومين هفته فردوسي » ( 1353 ) را مي توان نام برد. دو سال پس از اخذ مدرك دكتري ، استاد به همراه تعدادي ديگر از استادان دانشگاه مشهد ، از طرف اين دانشگاه براي انجام يك دوره علمي و مطالعاتي به آمريكا سفر كرد. حميد زرين كوب در طي سال ها مطالعه ، تحقيقو تدريس ، به

تاليف و تصحيح پرداخت و در كتب و مقالاتش ، ديدگاه ها و نظريات خود را به دوستداران ادب فارسي عرضه نمود.

آرا و گرايشهاي خاص : حميد زرين كوب بر بيشتر مياحث ادبي تسلط و آگاهي كامل داشت. او همچنانكه در علم بديع و بلاغت غور مي نمود ، در شناخت ادبيات معاصر ايران يك صاحبنظر بود؛ و همانطور كه در تاريخ ادبيات و سبك شناسي تبحر داشت ، به مباحث زيبا شناسي ، نقد ادبي و داستان نويسي نيز مشتاقانه مشغول بود. نيز آشنايي كامل او با زبان هاي عربي و انگليسي ، اين امكان را براي او فراهم مي ساخت تا با نظريات و انديشه هاي متفكران و نويسندگان بزرگ ، به طور مستقيم آشنا شود و روز به روز بر غناي علمي خود بيفزايد. تسلط او بر ظرايف و رموز زبان فارسي ، به اضافه قريحه ادبي و آشنايي با زبان هاي بيگانه ، او را آماده مي ساخت تا بتواند به عنوان يك مترجم نمونه ، خود را به جامعه علمي و ادبي ايران معرفي كند؛ چيزي كه هيچگاه مجال آن نيافت.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان مجمر اصفهاني

2 چشم انداز شعر نو فارسي ( مقدمه اي بر شعر نو ، مسايل و چهرهاي آن )

ويژگي اثر : اين كتاب در واقع بحثي است درباره شعر امروز فارسي ، خاصه از جهت محتوايي و بنيان هاي فكري شاعران ايران از مشروطيت تا عصر حاضر. گذشته از اين ، نويسنده از عوامل ديگر شعري مانند

وزن و قالب و صورت هاي خيال انگيز شاعرانه و ارزش و اعتبار آنها در شعر هر يك از شاعران سخن به ميان مي آورد و خاصه كوشش مي كند شعر را از ديدگاه خود شاعران نيز مورد بررسي قرار دهد.

3 فرهنگ اصطلاحات نقد و بلاغت

4 قلندر نامه خطيب فارسي يا سيرت جمال الدين ساوجي

ويژگي اثر : اين كتاب با تصحيح و توضيح و تعليقات دكتر زرين كوب به چاپ رسيد ، منظومه اي مربوط به قرن هشتم هجري است كه شامل 1770 بيت مي شود. اين مثنوي در باب زندگي سيدجمال الدين ساوجي مجرد و ديگر پيران معروف قلندر است. اين كتاب از جهت رواياتي كه در آن راجع به قلندران و قلندريه _ مخصوصاً در باب سيدجمال الدين ساوجي و برخي ياران او _ آمده است. با مطالعه اين كتاب با آداب و سنت هاي قلندريه و عقايد و شيوه زندگي آنها آشنا مي شويم.

5 نقد ادبي

ويژگي اثر : دكتر زرين كوب اين كتاب را براي وزارت آموزش و پرورش تاليف نمود ؛ چندين سال جزو برنامه درسي سال چهارم متوسطه در رشته فرهنگ وادب تدريس مي شد ، اما ظاهراً به دليل دشوار بودن فهم برخي مباحث آن براي دانش آموزان ، پس از چندي از برنامه درسي حذف گرديد. اين كتاب مدتي است كه از طرف دانشگاه پيام نور به عنوان كتاب درسي تعيين و تجديد چاپ شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1ماهنامه كلك ، شماره 53 ،

مرداد 1373 ،ص240

زرين كوب، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عبدالحسين زرين كوب در سال 1301 هجري شمسي در بروجرد ديده به جهان گشود . دكتر زرين كوب تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خويش به پايان برد .سپس در كنار تحصيل در دوره متوسطه به تشويق و ترغيب پدر كه مردي متشرع و ديندار بود ،اوقات فراغت را صرف فراگيري علوم ديني و حوزه اي نمود ،و ضمن تحصيل فقه و تفسير و ادبيات عرب،به شعر عربي هم علاقمند شد .گرچه تا پايان سال پنجم متوسطه در رشته علمي تحصيل مي كرد با اين حال كمتر كتاب تاريخ و فلسفه و ادبياتي بود كه به زبان فارسي منتشر شده باشد ،واو آن را در مطالعه نگرفته باشد .به دنبال تعطيلي كلاس ششم متوسطه در تنها دبيرستان شهر براي ادامه تحصيل به تهران رفت. اما اين رشته ادبي را برگزيد و در سال 1319 تحصيلات دبيرستاني را به پايان برد،و با وجود آنكه كتابهاي سالهاي چهارم و پنجم متوسطه ادبي را قبلا نخوانده بود در ميان دانش آموزان رشته ادبي سراسر كشور ،رتبه دوم را به دست آورد.با بازگشايي مجدد دانشگاهها در سال 1320 ،دكتر عبدالحسين زرين كوب در امتحان ورودي دانشكده حقوق شركت كرد.با آنكه پس از كسب رتبه اول ،در دانشكده ثبت نام هم كرده بود،اما به الزام پدر ،ناچار به ترك تهران شد . در همان ايام ،علي اكبر دهخدا كه رياست دانشكده حقوق را به عهده داشت ،از اينكه چنين دانشجوي فاضلي را از دست مي داد ،اظهار تاسف كرده بود. سرانجام اشتياق به تحصيل بار ديگر او ر ا به دانشگاه كشاند .در سال 1324 ،پس از

آنكه در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و منقول ،و دانشكده ادبيات حايز رتبه اول شده بود ،وارد رشته ادبيات فارسي دانشگاه تهران شد. به هر تقدير ،عبدالحسين زرين كوب در سال 1327 به عنوان دانشجوي رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصيل شد،و سال بعد وارد دوره دكتري رشته ادبيات دانشگاه تهران گرديد و درسال 1334 از رساله دكتري خود با عنوان (نقد الشعر ،تاريخ و اصول آن) كه زير نظر بديع الزمان فروزانفر تاليف شده بود با موفقيت دفاع كرد .

دكتر زرين كوب در سال 1330 دركنار عده ايي از فضلاي عصر همچون عباس اقبال آشتياني ،سعيد نفيسي ،محمد معين،پرويزناتل خانلري ،غلامحسين صديقي و عباس زرياب ،براي مشاركت در طرح ترجمه مقالات دايره المعارف اسلام (E1)طبع هلند،دعوت شد .

دكتر زرين كوب در ايام تحصيل در تهران ،چندي نزد حاج شيخ ابوالحسن شعراني به پرداخت و با مباحث حكمت و فلسفه ،آشنايي بيشتر يافت .از همان روزگار با فلسفه هاي معاصر غربي نيز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نيز علاقمند گرديد. استاد كه از قبل با زبانهاي عربي ،فرانسوي و انگليسي آشنا شده بود در سالهاي جنگ دوم جهاني ،با كمك بعضي از صاحب منصبان ايتاليايي و آلماني كه در آن ايام در ايران به سرمي بردند،به آموزش اين دوزبان پراخت .در سال 1323 نخستين كتاب او به نام (فلسفه ،شعر يا تاريخ تطور شعر و شاعري درايران) در بروجرد منتشر شد ،در حالي كه در اين هنگام ،حدود چهار سال يا كمي بيشتر از تاريخ تاليف كتاب مي گذشت .

دكتر زرين كوب پس از آنكه به الزام پدر دانشكده

حقوق را ترك گفت ،به زادگاه خود بازگشت ،و در خرم آباد و بعددر بروجرد به كار معلمي پرداخت ،كاري كه به تدريج علاقه جدي بدان پيدا كرد .در دوران معلمي ،از تاريخ و جغرافيا وادبيات فارسي گرفته تا عربي و فلسفه و زبان خارجي و حتي رياضي و فيزيك و علم الهيات ،همه را تدريس كرد .دكتر زرين كوب پس از اخذ درجه دكترا ،از سوي استاد فروزانفر ،براي تدريس دردانشكده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 يا رتبه دانشياري ،كار خود را دانشگاه تهران آغاز كرد و به تدريس تاريخ اسلام ،تاريخ اديان ،تاريخ كلام و مجادلات فرق ،تاريخ تصوف اسلامي و تاريخ علوم پرداخت .پس از دريافت رتبه استادي دانشگاه تهران (1339 ش ) دكتر زرين كوب چندي نيز در دانشسراي عالي تهران ،ودوره دكترا ادبيات فارسي دانشگاه تهران و در دانشكده هنرهاي درماتيك به افاضه پرداخت.در سالهاي 1347 تا سال 1349 در آمريكا به عنوان استاد ميهمان در دانشگاههاي كا ليفرنيا و پرنيستون به تدريس علوم انساني دانشگاه تهران انتقال يافت و در دو گروه تاريخ و ادبيات مشغول به كار شد .

دكتر زرين كوب در 24شهريور 1378 به دليل بيماريهاي قلب و چشم و پروستات در گذشت.

آثار دكتر عبدالحسين زرين كوب

1-دو قرن سكوت/ 2-تاريخ مردم ايران پيش از اسلام/ 3-تاريخ مردم ايران بعد از اسلام/ 4-بامداد اسلام/ 5-كارنامه اسلام/ 6-ارزش ميراث صوفيه/ 7-پله پله تا ملاقات خدا/ 8-سرني /9-با كاروان حله/ 10-پير گنجه در جستجوي ناكجا آباد .........

زرين كوب، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، استاد.

تولد: 1 فروردين 1315، بروجرد.

درگذشت: 25 مرداد 1366.

حميد زرين كوب تحصلات مقدماتى را در بروجرد به پايان آورد.

سپس وارد دانشسراى مقدماتى در تهران شد. پس از اخذ ديپلم به بروجرد بازگشت و از سال 1334 شغل مهمى را آغاز كرد. پس از چندى براى ادامه ى تحصيل به دانشگاه مشهد رفت و در سال 1341 موفق به دريافت مدرك ليسانس در رشته ادبيات فارسى شد. در بازگشت به تهران، به كار معلمى پرداخت و تا پايان عمر همچنان به تعليم و تربيت ادامه داد. تحصيلات فوق ليسانس و دكتراى ادبيات فارسى را در تهران (1348) به پايان رسانيد و رساله ى دكتراى خود را در باب «صنعت بديع و سير تكاملى تشبيه در زبان فارسى» عرضه كرد (1352). در سال 1351 از جانب دانشگاه مشهد به عنوان سردبير مجله «دانشكده ى ادبيات» انتخاب گرديد. در همان سال ها زرين كوب جهت تحقيق و مطالعه به آمريكا سفر كرد و در دانشگاه جرج تاون يك چند در مسائل مربوط به نقد ادبى به مطالعه پرداخت. وى بيست سال آخر عمر را به تدريس در دانشگاه تهران و در دانشگاه مشهد در تدريس تاريخ ادبيات، سبك شناسى نظم و نثر و تعليم و تحقيق در باب ادبيات معاصر پرداخت. در سال هاى آخر عمر به علوم بلاغت علاقه مند شد و به تحقيق در كتاب هاى تفسير و معانى و بيان پرداخت. وى در اين زمينه مقالاتى هم تهيه كرد كه ظاهرا مى خواست آن را همراه با بحثى در باب تاريخ قرآن و بلاغت منشتر سازد ولى عمر او كفاف نداد. از آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: چشم انداز شعر نو فارسى (شامل مقدمه اى بر شعر نو، تحقيقى درباره ى شاعران نوپرداز معاصر، 1362)؛ فرهنگ لغات و اصطلاحات ادبى و بلاغت

و بديع (در حال نشر)؛ جلد دوم چشم انداز شعر معاصر (بحث درباره ى شاعران معاصر كه به شيوه ى سنتى شعر مى سروده اند، اين كتاب براى چاپ آماده بود)؛ تحقيقات وى در باب تاريخ ادبيات و سبك شناسى نظم و نثر (آماده ى نشر). همچنين به درخواست وزارت آموزش و پرورش كتابى در باب نقد ادبى در سال 1371 (پس از فوت وى) توسط دانشگاه پيام نور به چاپ رسيده است. هنگام وفات نيز به كار تنظيم كتاب خود در باب سبك شناسى نظم و نثر فارسى قبل از عهد مغول اشتغال داشت. مقالات تحقيقى وى نيز در مجله ى «دانشكده ى ادبيات مشهد» به چاپ رسيده است.

دكتر حميد زرين كوب به زبان عربى و متون ادبى آن آشنايى كافى داشت. از زبان انگليسى قسمتى از كتاب ادبيات عرب تألف الكساندر گيپ را ترجه كرده بود كه به سبب نشر ترجمه اى از آن، از ادامه ى كار منصرف شد.

دكتر حميد زرين كوب بر اثر سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ززوني، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 792 ق)، نحوى. از جمله آثار وى: شرح «تلخيص المفتاح» قزوينى، در معانى و بيان؛ شرح «لب الالباب» اسفراينى، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1545 ،474)، معجم المؤلفين (285/10)، هديه العارفين (174/2).

زكرياي قزويني، عمادالدين محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زكرياى قزوينى. عمادالدين محمود(ف. 862 ه.ق.) وى در ادب و شعر صاحب قريحه بود و به جغرافى آشنايى و علاقه تام داشت. از تأليفات اوست: عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، آثارالبلاد و اخبارالعباد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

زكي نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(392 -317 ق)، محدث و اديب. وى از ابن بلال و محمد بن حسين قطان و ابن قوهيار و عبداللَّه بن يعقوب كرمانى و ابوطاهر محمدآبادى و ديگران حديث شنيد. ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و احمد بن عبدالرحيم اسماعيلى از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (53 -52 /17).

زلالي خوانساري، محمدحسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1037 -1024 ق)، شاعر، متخلص به زلالى. وى در خوانسار متولد شد و همعصر شاه عباس اول صفوى و ملك الشعراى دربار وى بود. در غزل و قصيده استاد و شاگرد ميرزا جلال اسير بود و ميرداماد و شيخ بهايى را مدح مى كرد. شهرت وى به سبب هفت مثنوى است كه از او به جا مانده. از آثارش: «شعله ى ديدار»؛ «محمود و اياز»؛ «حسن گلوسوز»؛ «آذر و سمندر»؛ «سليمان نامه»؛ «ذره و خورشيد»؛ «مى و ميخانه» مجموعه ى اين هفت مثنوى به نام «هفت سياره» يا «هفت آشوب» يا «سبعه ى سياره» هم خوانده مى شود.[1]

(ع. منسوب به زمخشر) جاراللَّه، ابوالقاسم محمود بن عمر بن محمد خوارزمى (و. زمخشر 467- ف. 538 ه.ق.)، استاد تفسير و حديث و نحو و لغت و علوم بلاغى. وى امام عصر خود و مورد احترام فضلا و علما بوده. سبب اشتهار او به جاراللَّه آن است كه وى مدتى مجاور كعبه بود. زمخشرى معتزلى بود، و از آثار اوست: «الكشاف فى تفسير القرآن» (ه.م.)، مقدمة الادب (ه.م.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1055 -1051 /3)، تاريخ ادبيات ايران، براون (169/4)، تاريخ ادبيات در ايران (976 -965 /5)، تذكره ى نصرآبادى (234 -230)، دايرةالمعارف فارسى (1176/1)، الذريعه (159 ،106 /19 ،404 /9 ،15 /7)،

ريحانه (379 -378 /2)، سرآمدان فرهنگ (416 -415 /1)، گنج سخن (84 -81 /3)، لغت نامه (ذيل/ زلالى)، مؤلفين كتب چاپى (564/2)، هفت اقليم (485 -484 /2).

زمان، ساعد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1334.

درگذشت: 1373.

ساعد زمان از زبان فرانسوى به فارسى ترجمه مى كرد. بيشتر آثارش در انتشارات ققنوس به چاپ رسيده است. از آثار اوست: بهداشت و زيبايى پوست: درمان طبيعى و گياه درمانى بيماريهاى پوستى (اثر جى. سى. مارشينا، تهران، 1373)؛ بهداشت و زيبايى مو؛ مراقبت ها و درمان طبيعى براى مو و پوست سر (اثر ژان داريگل، تهران، 1373)؛ بيست تست براى شناخت خود (ميشل و فرانسواز گوكلن، تهران، 1374)؛ تأثير از فاصله (پل ژاكو، تهران، 1372)؛ چگونه بر ترس و اضطراب خود غلبه كنيم: راهنماى عملى براى بازيابى اعتماد به نفس و آرامش (ژرژ باربارن، تهران، 1374؛ پيش از اين تاريخ، اين كتاب تحت عنوان مشابهى در سال 1373 منتشر شد)؛ چگونه بهتر بخوابيم (پير فلوشر؛ تهران، 1374، پيش از اين تاريخ، اين كتاب تحت عنوان مشابهى در سال 1371 منتشر شد)؛ يازده تست براى شناخت ديگران (ميشل و فرانسواز گوكلن، تهران، 1374)؛ چگونه حافظه برتر داشته باشيم (روبرت توكه، تهران، 1373)؛ چگونه خود را با غذا درمان كنيم- راهنماى عملى رژيم غدايى خانواده ها (ايوجى. شارل و ژان لوك داريگل، تهران، 1374، پيش از اين تاريخ، اين كتاب تحت عنوان مشابهى در سال 1371 منتشر شد)؛ در انتظار كودكى هستم (لورانس پرنو، تهران، 1373 ،1370)؛ درمان خجالت در سه هفته (ژان شارتيه، 1373 :،1371)؛ درمان طبيعى بيماريهى تنفسى (آندره پاسبك، تهران 1374 ،1372)؛ درمان طبيعى بيماريهاى چشمى (آندره پاسبك، تهران، 1373)؛ درمان طبيعى بيماريهاى گردش خون (آندره پاسبك،

تهران، 1374 -1368)؛ درمان طبيعى بيماريهاى گوارشى (آندره پاسبك، تهران، 1374 ،1372)؛ درمان طبيعى يبوست (ژان لوك داريگل، تهران، 1369)؛ رنگها: براى سلامتى شما؛ روش عملى رنگ درمانى با استفاده از خواص درمانى رنگها (ژرارداد، تهران، 1369)؛ فلزات: براى سلامتى شما؛ استفاده از خواص فيزيكى؛ شيميايى و مغناطيسى فلزات نظير دستبندهاى مسى و هومئوپاتى... (ژرژ فور؛ تهران، 1730)؛ كاربرد عملى طب فشارى (ژاژرد اد؛ تهران، 1375 1368)؛ گياهان دارويى (ژان ولاگ و ژيرى استدولار، تهران، 1370)؛ ويتامينها و ويتامين درمانى (كلود بينه، تهران، 1373)؛ ياد بگيريم چگونه بر خود مسلط شويم (ار. اسيرينگر، تهران 1369).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

زمخشري، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(538 -467 ق)، مفسر، محدث، نحوى، متكلم، لغوى و شاعر حنفى معتزلى. ملقب به جاراللَّه. نسبت وى به زمخشر، از آباديهاى خوارزم است در زمخشر به دنيا آمد. او در ادب و لغت عرب و فقه و حديث و تفسير استاد و متكلم معتزلى بود و شعر را بسيار نيكو مى سرود. در ضمن مسافرتهاى خود مدت مديدى در مكه اقامت كرد و به همين مناسبت به جاراللَّه (همسايه ى خدا) معروف شد. به بغداد نيز سفر كرد و در آنجا از نصر بن بطر و ديگران حديث شنيد. ادب را از ابومضر محمود بن جرير ضبى اصفهانى و ابوالحسن على بن مظفر نيشابورى فراگرفت و از ابومنصور نصر حارثى و ابوسعد شقانى حديث روايت كرد است. ابوطاهر سلفى و زينب دختر شعرى از زمخشرى با اجازه روايت كرده اند اسماعيل بن عبداللَّه خوارزمى و ابوسعد احمد بن محمود و ديگران از وى اشعارش را نقل كرده اند. سرانجام در جرجانيه ى خوارزم درگذشت. از آثار متعددش: «الكشاف عن حقايق التنزيل»،

در تفسير قرآن؛ «الامالى»، در نحو؛ «الانموذج»، در نحو؛ «مقدمه الادب»، در لغت؛ «اساس البلاغه»، در لغت؛ «اعجب العجب فى شرح لاميه العرب»؛ «اطواق الذهب»، در مواعظ و خطب؛ «الجبال و الامكنه و المياه»؛ «ديوان» خطب؛ «ديوان» شعر؛ «ديوان» رسائل؛ «ديوان» تمثيل؛ «الرائض فى علم الفرائض»؛ «روس المسائل»، در فقه؛ «ربيع الابرار»، در ادبيات؛ «سوائر الامثال»؛ شرح «ابيات الكتاب» سيبويه؛ شرح مشكلات «المفصل»؛ «ضاله الناشد»؛ «القسطاس»، در عروض؛ «المجاز و الاستعاره»؛ «متشابه اسامى الرواه»؛ «المستقصى»، در امثال عرب؛ «معجم الحدود»؛ «المفرد و الموتلف»، در نحو؛ «المقامات»، در اخلاق؛ «المنهاج»، در اصول؛ «النصائح الكبار يا كبرى»؛ «النصائح الصغار»؛ «الكلم النوابغ»، در مواعظ؛ «الاحاجى النحويه»؛ «المفصل»، در نحو؛ «الفائق فى غريب الحديث».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (55/8)، ايضاح المكنون (86/2 ،67/1)، تاريخ ادبيات در ايران (320/2)، تاريخ نظم و نثر (197 ،102 ،92)، التفسير و المفسرون (482 -429 /1)، دايرةالمعارف فارسى (2222 -2221 /2 ،1180 /1)، روضات الجنات (118/8)، ريحانه (382 -379 /2)، سفرنامه ابن بطوطه (571 ،436 /1)، سير النبلاء (156 -151 /20)، الكامل (8/9)، كشف الظنون (1978 ،1955 ،1890 ،1877 ،1837 ،1798 ،1791 ،1774 ،1734 ،1675 ،1674 ،1607 ،1584 ،1539 ،1475 ،1427 ،1407 ،1396 ،1326 ،1217 ،1206 ،1085 ،1082 ،1056 ،1022 ،1009 ،915 ،895 ،832 ،831 ،791 ،781 ،616 ،185 ،164 ،117)، الكنى و الالقاب (300 -298 /2)، لسان الميزان (653 -651 /6)، لغت نامه (ذيل/ زمخشرى)، مؤلفين كتب چاپى (67 -66 /6)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 538)، معجم الادباء (135 -126 /19)، معجم البلدان (166 -165 /3)، معجم المؤلفين (187 -186 /12)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (229 -228)، وفيات الاعيان

(174 -168 /5)، هديه الاحباب (146 -145)، هديه العارفين (403 -402 /2).

زمرديان، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان شناسى از دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1339، دكترا در رشته زبانشناسى عمومى از فرانسه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى عمومى، گويش شناسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

گويش شناسى، زبان شناسى عمومى، فرهنگ واژه هاى اروپائى در فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 22، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى عمومى و گويش شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

زنجاني، ابوالمناقب محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 656 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، محدث و لغوى شافعى. وى در بغداد متوطن بود. مدتى نيز نيابت قاضى القضاتى را بر عهده داشت تا عزل شد. در نظاميه به تحصيل و تدريس پرداخت. وى درايام فتح بغداد به دست هلاكو كشته شد. از آثارش: «السحر الحلال فى غرائب المقال»، در فروع فقه شافعى؛ «ترويح الارواح فى تهذيب الصحاح» جوهرى، در لغت؛ «تفسير القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1073 ،981)، معجم المؤلفين (149 -148 /12)، هديه العارفين (405/2).

زنجاني، برات

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1303، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تهران در سال 1350.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى در دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آثار ادبى نظامى گنجوى، تدريس متون نظم و نثر ادبيات، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تصحيح و شرح و تلخيص.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 35، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

علمى و نقد ادبى، تحقيق در لغت.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

زنجاني، عزالدين، ابوالفضائل ابراهيم

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 655 ق)، نحوى، صرفى و فقيه شافعى. از آثارش: «الكافيه»، در حساب؛ مختصر شرح رافعى بر كتاب «الوجيز» ابوحامد غزالى كه آن را «نقاوه (فتح) العزيز»، در فروع فقه شافعى، ناميده است؛ «العزى»، در تصريف به نام «تصريف زنجانى»؛ «الكافى» در شرح «الهادى»، در نحو تصريف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (2003 ،1139 -1138 ،412)، معجم المؤلفين (57/1)، هديه العارفين (12/1).

زنجاني، عزالدين، عبدالوهاب

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 660/655 ق)، عالم، دانشمند، رياضيدان و اديب. در تبريز مسكن گزيد و مدتى در موصل به سر برد و در بغداد وفات يافت. او در علوم نحو، لغت، صرف، معانى و بيان عروض دانا بود و از علوم نقلى و عقلى بهره مند. خواجه نصيرالدين طوسى كتاب «تذكره» در علم هئيت را به خواهش او تصنيف كرد. او به خراسان و ماوراءالنهر سفر كرد و سرانجام به تبريز باز آمد. وى در بغداد درگذشت. آثار وى: «العزى تصريف» در صرف؛ «الهادى» و شرح آن در نحو، «معيار النظار فى علوم الاشعار»؛ «المضنون به على غير اهله»؛ تصحيح «المقياس فى تفسير القسطاس» در عروض؛ «رساله ى الوفق التام»؛ رساله ى كوچكى درباره ى چگونگى به كار بردن اسطرلاب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (330/4)، اعيان الشيعه (132/8)، ايضاح المكنون (517/2)، دايرةالمعارف فارسى (1731/2)، روضات الجنات (166 -165 /5)، ريحانه (387 -386 /2)، زندگينامه ى رياضيدانان (308 -307)، كشف الظنون (2027 ،1869 ،1738 ،1578 ،1326)، لغت نامه (ذيل/ زنجانى، عزالدين زنجانى، عبدالوهاب)، معجم المؤلفين (216/6)، هديه العارفين (638/1).

زنجاني، عزيزالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1255 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، رجالى، اديب و شاعر. در زنجان به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در زادگاهش به قزوين رفت و در آنجا به تحصيل ادامه داد. در 1278 ق به عراق رتف و در نجف اشرف نزد شيخ انصارى و علامه سيد حسين ترك كوه كمرى و ميرزاى شيرازى تحصيلات خود را تكميل كرد. در 1288 ق به زنجان بازگشت و پس از وفات پدرش مرجع رياست شرعى شد و منصب قضا و افتاء بدو رسيد. وى داراى تصانيف بسيارى است كه از جمله آثارش:

«لطائف الكلام فى الاوانى الذهب و الفضه من الاحكام»؛ «مفتاح الظفر»، در نماز سفر؛ «التحيه المباركه»، در احكام سلام؛ شرح «دعاء كميل»؛ «جواب السوال عن آيات بدء الخلق و آيه رد الشمس لسليمان»؛ «الصبح الصادق»، به فارسى، در مسائل اجتماعى و وظائف سلطان؛ «معارج الرضوان فى مصائب الامام العطشان»؛ تعليقات بر «الرسائل»؛ حواشى بر «الرياض»؛ «رساله فى حرمه الخمر»؛ وى قصايدى به عربى و فارسى نيز داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (63/9)، الذريعه (321/18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81 -80 /14)، علماء معاصرين (340 -339)، المآثر و الآثار (149)، مكارم الآثار (1503 -1502 /5).

زنوزي تبريزي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و طبيب. وى در نجف از شاگردان شيخ مهدى نجفى و شيخ انصارى و فضال ايروانى بود. به تبريز بازگشت و به انجام وظايف دينى پرداخت. وى پدر ميرزا عبدالحسين، فيلسوف الدوله، و ميرزا رضى و ميرزا ابوالحسن بود. پس از مرگ پيكرش را به نجف بردند و در وادى السلام به خاك سپردند. از آثارش: «كتاب الحج»؛ «مباحث الالفاظ»؛ «اصل البراءه»؛ «استصحاب»؛ «المتين فى الامامه على نمط الالفين»، در امامت؛ شرح مبسوطى بر «تائيه» دعبل خزاعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، ريحانه (392/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 408/14)، معجم المؤلفين (196/9).

زواره اي، ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مفسر، فقيه، محدث و اديب امامى. وى از عالمان بزرگ تفسير، حديث و فقه و ادب بود در عصر شاه اسماعيل اول و شاه طهماسب صفوى در اصفهان مى زيست. وى از اكابر شاگردان محقق كركى، شيخ على بن عبدالعالى، سيد غياث الدين جمشيد زواره اى مفسر و سيد امير عبدالوهاب استرآبادى بود. تفسير را از سيد غياث الدين جمشيد زواره اى اخذ و از مير عبدالوهاب بن على حسينى استرآبادى روايت كرد. زواره اى استاد ملا فتح اللَّه كاشانى مفسر معروف است. از آثار وى: «ترجمه الخواص» يا «تفسير زوارى»، در تفسير قرآن، تاليف شده در سال 946 ق؛ شرح «نهج البلاغه» به فارسى به نام «روضه الابرار»؛ ترجمه ى «كشف الغمه» بهاءالدين عيسى اربلى به نام «ترجمه المناقب»؛ ترجمه ى «مكارم الاخلاق» رضى الدين طبرسى به نام «مكارم الكرائم»؛ ترجمه ى «عده الداعى» ابن فهد حلى به نام «مفتاح النجاح»؛ ترجمه «الاحتجاج» طبرسى كه به نام شاه طهماسب به پايان رسانيد؛ ترجمه تفسير منسوب به امام عسگرى (ع) به نام «آثار الاخيار»؛

ترجمه «الطرائف» ابن طاووس به نام «طراوه اللطائف»؛ «مرآت الصفا»، در زيارات؛ «مجمع الهدى»، در تاريخ پيامبران، تلخيص «احسن الكبار فى مناقب ائمه الاطهار» ورامينى به نام «لوامع الانوار الى معرفه ائمه الاطهار»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (186/8)، ايضاح المكنون (528 ،459 ،436 ،413 /2 ،281/1)، تاريخ ادبيات در ايران (1626 -1623 /5)، تاريخ نظم و نثر (371)، الذريعه (88/25 ،355/21 ،362 -361 /18 ،159/15/285/11 ،227/7 ،315/5 ،140 -139 ،75 /4)، روضات الجنات (362 -361 /4)، رياض العلماء (396 -394 /3)، ريحانه (393/2)، سبك شناسى (303 -302 /3)،طبقات اعلام الشيعه (قرن 152/10)، الكنى و الالقاب (200/2)، هديه العارفين (745/1).

زوزني، ابوالقاسم اسعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 492 ق)، اديب، شاعر، منشى، محدث، معروف به بارع. اصل وى از قريه ى زوزن ناحيه اى بين نيشابور و هرات بود. مدتى در عراق و بعد در نيشابور ساكن بود و از بزرگان خراسان و عراق به شمار مى رفت. وى در نيشابور درگذشت. در «ريحانه» سال وفات وى 402 ق آورده شده. از جمله آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294/1)، ريحانه (394/2)، لغت نامه (ذيل/ اسعد)، معجم الادباء (96 - 90 /6).

زوزني، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 370 ق)، فقيه، مفسر، محدث و اديب. وى در نواحى خراسان و ماوراءالنهر منصب قضاوت داشت و در بخارا از دنيا رفت. تصانيفى در «تفسير» و «حديث» و «فقه» و «ادب» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (193/9).

زوزني، ابوعبداللَّه حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 486 ق)، نحوى، اصولى، اديب. معروف به زوزنى. وى از پيشوايان نحو و لغت و علوم عربى بود. كه در زوزن متولد شد. از آثارش: «ترجمان القرآن»؛ «شرح المعلقات السبع»؛ «شرح معلقه ى طرفه بن عبد»؛ «شرح معلقه ى لبيد»؛ «المصادر».[1]

(منسوب به زوزن) ابوعبداللَّه حسين بن احمد. در لغت و نحو و عربيت نامبردار بود (ف. 486 ه.ق.) از آثار او كتاب المصادر (ه.م.) (لغت)، شرح سبعه معلقه و ترجمان القرآن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (249/2)، ايضاح المكنون (332/2)، تاريخ ادبيات در ايران (319/2)، تاريخ برگزيدگان (288)، تاريخ نظم و نثر (65)، دايرةالمعارف فارسى (1194/1)، روضات الجنات (145/3)، ريحانه (394/2)، سرآمدان فرهنگ (22/1)، كشف الظنون (17)، الكنى و الالقاب (300/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه و حسين)، معجم المؤلفين (310 -309 /3)، مؤلفين كتب چاپى (693/2)، يادداشتهاى قزوينى (55 -54 /5).

زوشكي، شمس الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 697 ق)، مجلد و مذهب. از اين هنرمند، اثرى بر جاى مانده، كه در داخل يك شمسه ى تودرتوى شكل گنبدى است و به خط رقاع رقم دارد: «رسم شمس الدين بن ضياءالدين الزوشكى 697».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (248/1).

زيدي، احتشام

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداحتشام عباس زيدي

محل تولد : هند

شهرت

تابعيت : هندوستان

تاريخ تولد : 1334/5/5

زندگينامه علمي

عالم ديني و اديب شاعر تخلص ب"حشم". ولد في مدينه جونپور الهنديه. حصل علي الليسانس(1396 ق) و الماجستير(1399ق) في اللغه الفارسيه و آدابها من جامعه بنارس. قدم الي مدينه قم لدراسه العلوم الدينيه سنه (1404 ق)، فتلمذ في مختلف المراحل الحوزويه لعده اساتذه، منهم: الشيخ حسن زاده الآملي، الشيخ علي پناه الاشتهاردي، الشيخ محمد تقي بهجت، الشيخ علي المشكيني. عين عضوا في الهيئه الاداريه لمجله " التوحيد" الارديه الصادره عن منظمه الاعلام الاسلامي. قصد اميركا عده مرات لتبليغ تعاليم الدين الحنيف. يسكن حاليا مدينه قم و يبذل نشاطات ثقافيه مختلفه في التدريس و الترجمه.

زيغر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن چهاردهم هجرى، از زنان اديب ترك. وى در زبانهاى تركى عربى و فارسى و فرانسوى و يونانى استاد بود و از او چهار اثر ارزشمند بجا مانده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 44 / 2.

ژوزف، ادوارد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، مترجم و نويسنده. در كرمانشاه متولد شد و در مدرسه ى آليانس تحصيلات متوسطه را به پايان رساند. پس از آن به تهران آمد و به تكميل زبان فرانسه و انگليسى و مطالعه ى فلسفه عمومى و ادبيات فارسى پرداخت. وى متخصص در امور مالى و بانكى است. پس از خدمت در بانك عثمانى و ملى و كشاورزى در سال 1321 ش به سمت مشاور مالى وزارت پيشه و هنر منصوب شد. در سال 1325 ش براى امور تجارتى به اروپا رفت. بعدها رياست هئيت مديره عامل شركت سهامى بيمه ملى را به عهده گرفت. از آثار وى: «بابا گوريو»، ترجمه؛ «زن سى ساله»، ترجمه؛ «نخجيران»، داستان دفتر اول مثنوى.[1]

مولوى شناس نامدار، مولف و مترجم، موسيقى دان و موسيقى شناس، عتيقه شناس، بانكدار؛ پدرش مرحوم ابراهيم خان مترجم سلطان، در 1282 ش در شهر كرمانشاه متولد شد. در شش سالگى به مدرسه رفت و آنگاه وارد مدرسه ى آليانس فرانسه در كرمانشاه شد و در همين مدرسه زبان فرانسه را به حد كامل فراگرفت. در 1304 ش به موسيقى روى آورد و در زمره شاگردان سرهنگ ركن الدين مختارى كه رياست شهربانى غرب را برعهده داشت درآمد و در آموختن طريقه ى علمى موسيقى بسيار كوشيد و در 1308 وقتى به تهران آمد نزد استاد ابوالحسن صبا رفت و مدتها با وى در شيوه هاى علمى ويولن و پيانو كار

كرد و علاوه بر آن با موسيقى دانان اروپائى كه در ايران اقامت داشتند حشر و نشر يافت و بار اطلاعات علمى خود را در موسيقى افزايش داد و در اين هنر سرآمد اقران شد.

ادوارد ژوزف كار ادارى خود را در بانكدارى شروع كرد. ابتدا وارد بانك عثمانى شد و چند سالى در آنجا به سر برد. پس از تاسيس بانك ملى ايران بدانجا رفت و مراحلى از ترقى را پيمود و شهرتى در بانكدارى پيدا نمود. در دوران وزارت دارائى هژير، به وزارت دارائى رفت و چندى نيز رياست حسابدارى بانك كشاورزى را عهده دار بود. سرانجام در سال 1331 كه بانكدارى در ايران به سرعت رو به ترقى بود رياست هيئت مديره و مديرعاملى بانك صادرات و معادن را عهده دار شد و سازمانى شايسته كه متضمن رفاه مشتريان بود در آن بانك پياده نمود. در تاسيس ساير بانكها نيز مشاركت داشت. زمانى نيز به رياست بيمه ملى ايران منصوب شد ولى شغل اصلى او بازرگانى و تجارت بود و در امور بازرگانى آنچنان شهرت پيدا كرد كه غالب موسسات تجارتى در كارهاى خود با او مشورت مى نمودند.

ادوارد ژوزف از هوش و ابتكار و ذوق و توانايى بسيار برخوردار بود. زبانهاى فرانسه، انگليسى، آلمانى، ايتاليايى، عربى، عبرى و ارمنى را به خوبى تكلم و كتابت مى كرد.

در جوانى به مثنوى روى آورد. او نيكو مى دانست مثنوى گنجينه ى بزرگ ايران است و دست زدن به آن كار هر كسى نيست ولى با توانائى كامل قدم بدين وادى نهاد و يا سرسلسله عارفان جهان مولوى پيوندى ناگسستنى برقرار ساخت به طورى كه يكى از مولوى شناسان نامدار ايران شد و

آثار بسيار سودمندى از خود به يادگار گذارد.

ژوزف مترجمى زبردست بود. دو كتاب معتبر از بالزاك ترجمه كرد: يكى كتاب باباگوريو بالزاك بود و ديگرى كتاب معروفش به نام زن سى ساله كه هر دو كتاب در دفعات مختلف توسط بنگاه ترجمه و نشر كتاب منتشر گرديد. ناگفته نماند ژوزف از بنيانگذاران بنگاه ترجمه و نشر كتاب در تهران بود. او موسيقى شناس و موسيقى دان بود و با همت خستگى ناپذيرش انجمن فلامونيك تهران را براى رونق موسيقى كلاسيك غربى در ايران بنياد نهاد.

از هنرهاى ديگر او، خطى خوش داشت و چندى اين هنر را نزد استاد فراگرفته و در شناخت خط استادان پيشين، مهارت داشت. در شناخت هنرهاى تجسمى نظرش صائب بود. در ارزيابى سكه هاى باستانى، تمبر و مهر اسم استادى كم نظير بود.

و اما كتبى كه پيرامون مثنوى نوشته است به اين شرح است: 1- نخجيران: شرح داستانى از مثنوى شريف 2- طوطيان: شرح داستانى از مثنوى شريف 3- پوپك 6 شرح داستانى از مثنوى شريف 4- شيداى خام: شرح داستانى از مثنوى شريف 5- آهنگ شريف: شرح داستانى از مثنوى شريف 6- ناشنوايان: شرح داستانى از مثنوى شريف، و بالاخره چوپان، تشنگان، شرح داستانى از مثنوى شريف؛ هفت بند ناى شرح چهار داستان و راز ميداس شاه و نظامى گنجه يى و بالاخره پروين اعتصامى و انديشه هاى او.

از ادوارد ژوزف مقالات مختلفى در طول زمان در زمينه ى تخصصى او در مطبوعات ايران انتشار يافته. وى ربع قرن زندگانى پربار خود را در خارج از كشور به سر برد و سرانجام در دى ماه 1372 ش در سن 90 سالگى در ديار غربت درگذشت. در بزرگداشت اين اديب و

مولوى شناس و هنرمند معروف، مراسم بسيار باشكوهى برگزار گرديد و در 1373 يك سال پس از مرگش يادنامه اى منتشر ساختند كه ادوارد ژوزف را آنچنان كه بود معرفى كردند.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (517 -516 /1).

سادات ناصري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب و محقق.

تولد: 1 ارديبهشت 1304، تهران.

درگذشت: 14 بهمن 1368، كابل (افغانستان).

سيد حسن سادات ناصرى پس از اخذ ديپلم متوسطه از دبيرستان شرف در تهران، به ترتيب دوره ى ليسانس تاريخ و فوق ليسانس ادبيات فارسى را در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران به پايان برد. در سال 1382 به دوره ى دكترى ادبيات فارسى راه يافت و پايان نامه ى خود را با عنوان «ارتباط فكر حافظ و مولانا» به راهنمايى بديع الزمان فروزانفر اختيار كرد و در سال 1348 از آن دفاع نمود. بين سال هاى 1340 تا 1345 در شهر قم به معلمى اشتغال داشت و همانجا در محضر برخى از اساتيد حوزه ى علميه ى قم مستفيض شد. در سال 1345 رسما به عضويت در هيئت علمى در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران درآمد. وى همچنين به اقتضاى طبع شعر مى سرود. ضمنا فعاليت مطبوعاتى اش را از سال 1325 از طريق همكارى با نشرياتى از جمله مجلات «وحيد»، «يغما»، «ارمغان» و «آموزش و پرورش» آغاز كرد.

آثار دكتر سيد حسن سادات ناصرى به شرح زير است: بديع و قافيه، براى دبيرستان ها (در نظام قديم آموزشى، با همكارى دكتر محمد خزائلى، 1334)؛ شركت در هيئت مؤلفان يك سلسله كتب درسى دبيرستانى (در نظام قديم آموزشى) كه عبارتند از: قرائت و دستور زبان فارسى و همچنين فارسى و دستور زبان

براى سال هاى اول تا سوم دبيرستان، گل هاى ادب (براى پنج سال اول دبيرستان ها، با همكارى دكتر خزائلى، بديع الزمان كردستانى، دكتر هدايت نيرسينا، ميرميرانى)؛ تصحيح، تحشيه و تعليق تذكره ى آتشكده آذر (از لفطعلى بيگ آذر بيگدلى، در هفت مجلد كه سه جلد آن منتشر شده است، به ترتيب: بخش نخست در 1336، بخش دوم در 1338 و بخش سوم در 1340)؛ اهتمام در طبع اشعار على اصغر حكمت به نام سخن حكمت؛ تصحيح و طبع ديوان ملا محمد رفيع واعظ قزوينى، (1359)؛ تأليف دو كتاب درسى براى دبيرستان (در نظام جديد آموزشى) به نام هاى فنون و صنايع ادبى، براى سال دوم رشته ى فرهنگ و ادب (1363)؛ و قافيه و صنايع معنوى براى سال سوم رشته فرهنگ و ادب (1362)؛ تصحيح و طبع ديوان لطفعلى بيگ آذر بيگدلى، با همكارى دكتر غلامحسين بيگدلى؛ تصحيح نهج البلاغه؛ اهتمام به چاپ قرآن كريم؛ تصحيح ديوان محتشم كاشانى؛ تصحيح ديوان حافظ؛ تأليف كتاب سرآمدان فرهنگ و تاريخ ايران در دوره ى اسلامى (يك مجلد آن از آ تا س در سال 1353 منتشر شد)؛ صناعات ادبى در دو مجلد؛ تصحيح و چاپ ديوان كامل صائب تبريزى در ده مجلد؛ همچنين چند اثر ديگر از وى اعم از زير چاپ يا آماده ى چاپ هست، از جمله تصحيح و طبع قصص الخاقانى، اثر ابن داود قلى وليقى شاملو، تأليف كتاب هزار سال تفسير فارسى، تصحيح و تحشيه ى بخش هاى چاپ نشده آتشكده ى آذر(از بخش چهارم به بعد)؛ ارتباط افكار حافظ و مولوى.

در سفرى كه سيد حسن سادات ناصرى به دعوت مقامات فرهنگى كشور افغانستان، براى بازديد مراكز فرهنگى و بررسى چگونگى وضع آموزش و

پژوهش زبان و ادب فارسى در آن كشور، در هفتم بهمن 1368 در حدود ساعت 7 / 5 بعدازظهر در اثناى ضيافت شامى كه از سوى كاردار سفارت جمهورى اسلامى ايران به افتخار هيئت مذكور برپا شده بود، ناگهان و بى هيچ سابقه ى قبلى دچار حمله ى قلبى گرديد و جان سپرد. پيكر وى در ابن بابويه تهران به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سالاري نژاد، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مسعود سالاري نژاد

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد مسعود مير سالاري نژاد در سال 1364 مدرك ديپلم مكانيك خود را از هنرستان فني شهداء اهواز اخذ نمودم و از همان سال در مدرسه علميّه امام صادق نيروگاه قم مشغول به تحصيل علوم حوزوي شدم .همزمان باتحصيل دروس سطح حوزه به رشته اقتصاد دانشگاه مفيد همت گماشتم و پس از اندكي در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي مشغول به كار شدم . در سال 1378 به عنوان مدير دفتر تحقيقات نور رايانه منصوب و نسبت به پژوهش و تحقيق در مباحث ادبيات فارسي آشنائي پيدا كردم و مشغول به تحقيق شدم . در سال 1379نسبت به توليدچند رسانه اي مثنوي معنوي و كارهاي تحقيقاتي اين پروژه تحت عنوان مدير و متكفل پروژه ،همت گماشتم ودر سال 1381 كارهاي تحقيقاتي پروژه شاهنامه فردوسي را مديريت نموده و در دو لوح فشرده به جامعه فرهنگي عرضه نموده ام . همچنين بعضي از مقالات و نوشته هاي موجود در اين دو پروژه از اينجانب مي باشد.

هم اكنون هم نسبت به توليد نرم افزار چند رسانه اي حافظ شيرازي و كارهاي تحقيقاتي

آن و پيگيريهاي متعدد با مراكز علمي ، پژوهشي « مركز حافظ شناسي و انجمن شاعران تهران » مشغول به كار هستم. همزمان با همكاري با مركز به دروس خارج استاد سبحاني «اصول » و استاد مكارم «فقه» مشغول مي باشم.

سالاري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سالاري

محل تولد : قاينات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در تير ماه سال 1346 در خانواده اي متوسط، مذهبي شغل پدرم كشاورز و مادرم خانه دار در روستاي دهشك از توابع بخش نيم بلوك قاينات، واقع در فاصله 45 كيلومتري شمال شهرستان قاين ديده به جهان گشودم.وقتي به دنيا آمدم برادر دو ساله ام كه محمد نام داشت به علت مريضي سرخجه از دنيا رفته بود، پدرم شناسنامه برادر فوت شده ام را به من اختصاص داد و ديگر براي من شناسنامه اي نگرفت بنابراين من با همان شناسنامه برادرم كه دو سال از من بزرگتر است درسال تحصيلي 51 _52 دو سال زودتر از موعد به مدرسه رفتم .

تحصيلات (دوران كودكي، نوجواني و جواني)دوران ابتدايي را در روستاي محل ولادتم با موفقيت گذراندم. سال 1357 همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران كلاس اول راهنمايي را در روستاي بيهود و دوم راهنمايي را در شهرستان قاين و سوم راهنمايي را درخضري مركز بخش نيم بلوك با موفقيت گذراندم و سپس با توجه به علاقه ي شديدي كه به روحانيت داشتم تحصيلات جديد را ترك نمودم و در سال تحصيلي 60 _ 61 وارد حوزه علميه قاين شدم و دو سال بعد براي ادامه تحصيل به حوزه علميه گناباد مهاجرت نمودم و دو

سال در اين حوزه، بقيه دروس مقدمات را نزد استادان محترم مدرسه علميه امام رضا عليه السلام گذراندم در سال 1364 براي ادامه تحصيل وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم و تحصيلات حوزه را در مدت ده سال اقامت در اين حوزه تا اتمام سطح گذراندم.از سال ورود به حوزه مشهد همزمان با تحصيل حوزوي به صورت داوطلب آزاد دوره دبيرستان را نيز هر ساله امتحان مي دادم كه سرانجام درسال 1367 موفق به اخذ ديپلم در رشته فرهنگ و ادب از آموزش و پرورش ناحيه 2 مشهد شدم در سال 1368 در آزمون سراسري دانشگاه پيام نور در رشته زبان و ادبيات فارسي پذيرفته شدم و در مقطع كارشناسي به تحصيل پرداختم. ضمنا در همان سال ازدواج كردم كه حاصل اين ازدواج هم اكنون چهار فرزند مي باشد، دو پسر و دو دختر مي باشد.سر انجام در سال 1374 موفق به اخذ درجه ليسانس (كارشناسي) از دانشگاه پيام نور مركز مشهد گرديدم.در سال 1374 به قصد ادامه تحصيل از مشهد به قم مهاجرت كردم و تا سال 1381 در حوزه علميه قم دروس خارج فقه و اصول را نزد آيات عظام وحيد خراساني، فاضل لنكراني، ناصر مكارم شيرازي، يوسف صانعي و علوي گرگاني ادامه دادم و بهره هاي فراوان بردم.

دروس تفسير قرآن آيت الله جوادي آملي و اخلاق آيت الله مشكيني و آيات الاحكام آيت الله محمد يزدي نيز دروس جنبي حوزه قم بود كه از محضر اين بزرگواران نيز بهره مند شدم .

در سال 1376 در كنكور سراسري كارشناسي ارشد دانشگاه آزاد اسلامي پذيرفته شدم و در واحد مركزي تهران

به تحصيل پرداختم و سرانجام در سال 1378 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي شدم واز پايان نامه اي با موضوع «اخلاق و تربيت اسلامي در ديوان عطار نيشابوري» و با نمره ممتاز دفاع كردم.تدريس در آموزش و پرورش را در مقطع (ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان) از سال 1376 در مشهد آغاز كردم و در قم ادامه دادم و هم اكنون نيز چندساعتي را در مقطع دبيرستان در شهر خضري ادبيات فارسي تدريس مي كنم.تدريس در مقطع دانشگاهي را با دروس معارف اسلامي «1 و 2 » و اخلاق اسلامي، از سال 1372 در دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي آغاز نمودم و در سال هاي 1381 تا كنون در دانشگاه آزاد اسلامي شهرهاي قاين و گناباد در دانشكده علوم پزشكي گناباد ادامه دادم و هم اكنون نيز با علوم پزشكي هم در زمينه تدريس و هم به صورت عضو پايگاه تحقيقات جمعيتي دانشكده علوم پزشكي همكاري دارم از 25 فروردين سال 1381 از سوي مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي (مد ظله العالي) و با حكم شوراي سياستگذاري ائمه جمعه سراسر كشور به سمت امام جعه بخش نيم بلوك در (شهر خضري دشت بياض) منصوب گرديدم و تا هم اكنون مدت حدود چهار سال است كه در اين سمت انجام وظيفه مي نمايم.

سالاري، مظفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مظفر سالاري

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

از دوم دبستان عضو كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان بوده و همواره با كتاب و كتابخواني انس والفت داشته ام . از سال 67 همراه با

شركت در كلاس هاي ادبي و هنري دفتر تبليغات ، اداره كتابخانه ادبي آن جا را پذيرفتم . از سال 71 همكاري ام را با مجله سلام بچه ها به عنوان مسئول داستان آغاز كردم و دو سال بعد با همين عنوان با مجله «پوپك» نيز همراه شدم . براي بچه ها داستان ، نمايشنامه ، فيلمنامه ، نقد و مقاله هاي آموزشي فراواني نوشته و شاگردان زيادي تربيت كرده ام . در آن زمان كه به طور مرتب نقد مي نوشتم ، در سه سال پياپي در جشنواره مطبوعات كانون در زمينه نقد برگزيده شدم . كتاب ها و داستان هايم بارها برگزيده جشنواره ها شده و مورد تقدير قرار گرفته است . رمانم با نام «نيمه شبي در حله» مي تواند الگويي باشد براي نگارش داستان با صبغه ديني . "نيمه شبي در حله" نامزد كتاب سال جمهوري اسلامي ، برگزيده كتاب سال ولايت و كتاب سال سلام بچه ها و پوپك در سال 83 بوده است . بارها داور كتاب سال بوده و با عناوين كارشناس ، عضو هيات علمي ، مشاور و مدير در امور ادبي و هنري دعوت به همكاري شده ام . به دليل خدمات فرهنگي و توليد و تدريس داستان طي سال ها ، در دهمين كنگره شعر وقصه طلاب ، برگزيده ويژه شناخته شدم . از سال 83 با معرفي شوراي فرهنگ عمومي و حكم وزير فرهنگ و ارشاد به عنوان عضو هيات نظارت بر كتاب كودك و نوجوان ، در تدوين آيين نامه نظارت ، همكاري موثر داشته ام . نخستين جلد از مجموعه پنج جلدي

داستان نويسي قدم به قدم با نام «گشايش داستان» در سال 83 از من به چاپ رسيده و مورد استقبال قرار گرفت . در كنار مسئوليت هايي چون معاونت فرهنگي هنري دفتر تبليغات ، سر دبيري فصلنامه «آفرينه» را نيز به عهده دارم و به ترجمه و تفسير قرآن براي بچه ها و نگارش دايرة المعارف موضوعي قرآن براي ايشان نيز مي انديشم .

سام ميرزاي صفوي، ابونصر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(975/974 -923 ق)، تذكره نويس، خطاط و شاعر، متخلص به سامى. وى در مراغه متولد شد دومين فرزند شاه اسماعيل و برادر شاه طهماسب بود. در زمان پدر نخست حكمران گيلان و سپس حكمران خراسان شد و در هرات استقرار يافت اما چندى پس از مرگ شاه اسماعيل معزول شد و بر شاه طهماسب طغيان كرد و در جنگى در قندهار شكست خورد و از آنجا به طبس گيلكى رفت. وى پس از چندى امان نامه دريافت كرد و به دربار بازگشت و چندى به اين نحو مى زيست تا اين كه از شاه طهماسب درخواست كرد كه از التزام ركاب معذورش بدارد، شاه طهماسب تلويت بقعه شيخ صفى الدين و حكمرانى اردبيل را به او داد. سام ميرزا سالها بعد بار ديگر بر شاه طهماسب شوريد و به مدت شش سال در قلعه قهقهه زندانى شد و سام در همان قلعه در زير آوار زلزله درگذشت. از جمله آثارش: «تحفه ى سامى»؛ «ديوان». شعر. سام ميرزا همچنين خط نستعليق را خوش مى نوشت و از خطوط وى، يك قطعه به قلم نيم دو دانگ متوسط به زر تحريردار موجود است، با رقم: «...كتبه غلام شاه، سام».[1]

صفوى پسر شاه اسماعيل و برادر شاه طمهاسب صفوى

(ف. 940 ه.ق.). وى در فنون شعر و انشا مهارت داشت و كتاب «تحفه سامى» كه تذكره ايست از شعرا تأليف اوست. در سال 939 ه.ق. از طرف برادرش به حكومت خراسان منصوب شد و در سال 940 بر برادر شوريد و در همان اثنا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (63 -62 /1)، احوال و آثار خوشنويسان (228/1)، از سعدى تا جامى (674)، تاريخ ادبيات در ايران (498/5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (157 -155 /1)، تاريخ نظم و نثر (379 -378)، تحفه سامى (مقدمه)، دانشمندان آذربايجان (178 -176)، دايرةالمعارف فارسى (1246/1)، الذريعه (424 -423 /9)، روضه السلاطين (71)، ريحانه (151/2)، سخنوران آذربايجان (36 -31)، فرهنگ ادبيات فارسى (260)، فرهنگ سخنوران (435 -434)، لغت نامه (ذيل/ سام ميرزا)، مؤلفين كتب چاپى (286/3)، مجمع الخواص (24)، مجمع الفصحا (59 -58 /1)، نتايج الافكار (332 -331).

سامعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر حسين سامعي در سال 1332 ش. در تهران متولّد شد .ايشان داراي مدرك دكتراي زبان شناسي از دانشگاه تهران مي باشد.دكتر سامعي مسؤول واژه گزيني در فرهنگستان زبان و ادب فارسي بوده است.وي علاوه بر كار تحقيقاتي در دانشگاه نيز تدريس مي كرده است.در حال حاضر، نامبرده به دعوت دانشگاه هارواد، براي يك دورة تحقيقي يك ساله عازم امريكا شده و در ايالت جورجيا در دانشگاه Emory مشغول تدريس زبان فارسي است. كتاب"فرهنگ معاصر هزاره" تاليف حسين سامعي (يكي از مؤلفان)، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين سامعي پس از

گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه، موفق به اخذ ليسانس ادبيات فارسي از دانشگاه شهيد بهشتي (ملي سابق) و فوق ليسانس و دكترا با درجة ممتاز در رشتۀ زبان شناسي از دانشگاه تهران شد.

هم دوره اي ها و همكاران : حسين سامعي از سال 1364 با دكتر علي محمد حق شناس و سركار خانم انتخابي در تهية فرهنگ هزاره در مؤسسة انتشاراتي فرهنگ معاصر همكاري داشته است.

فعاليتهاي آموزشي : دكتر سامعي مسؤول واژه گزيني در فرهنگستان زبان و ادب فارسي بوده است.وي علاوه بر كار تحقيقاتي در دانشگاه نيز تدريس مي كرده است. از ديگر سوابق ايشان همكاري با مركز نشر دانشگاهي است. در حال حاضر، دكتر سامعي به دعوت دانشگاه هارواد، براي يك دورة تحقيقي يك ساله عازم امريكا شده و در ايالت جورجيا در دانشگاه Emory مشغول تدريس زبان فارسي است.

جوائز و نشانها : كتاب"فرهنگ معاصر هزاره" تاليف حسين سامعي (يكي از مؤلفان)، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

سامي شيرازي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، نويسنده، محقق و استاد دانشگاه. در شيراز متولد شد پس از تحصيل مقدمات در رشته ادبيات و باستان شناسى و تاريخ بخصوص قسمت قبل از اسلام مشغول تحصيل و تفحص شد و در اين رشته تخصص پيدا كرد و از دانشگاه آزاد آسيايى درجه دكترى افتخارى دريافت كرد آنگاه وارد خدمت وزارت فرهنگ شد مدتى رياست كارپردازى و ساختمانهاى فرهنگى فارس و تعميرات ابنيه ى تاريخى را داشت از سال 1318 ش به رياست علمى و حفارى تخت جمشيد به ادامه كاوش در خرابه هاى استخر و تپه هاى

مرودشت و حفارى در پازارگاد اشتغال داشت همچنين در سال 1336 ش به رياست اداره باستان شناسى فارس منسوب شد از بدو تاسيس دانشكده ى ادبيات شيراز سمت استادى تدريس باستان شناسى دانشكده مزبور را داشت و همچنين مدتى سرپرستى آرامگاه خواجه حافظ و تعمير ابنيه تاريخى فارس و اداره ى امور كاوش در آثار قديمى و حفارى در پازارگاد را بر عهده داشت از آثار وى: «آثار باستانى جلگه ى مرودشت»؛ «پارس در عهد باستان»؛ «پازارگاد يا قديمى ترين پايتخت كشور شاهنشاهى ايران»؛ «تمدن هخامنشى»؛ «مقام دانش در ايران باستان»؛ «شيراز، شهر سعدى و حافظ و شهر گل و بلبل».[1]

باستان شناس، ايران شناس.

تولد: 1289(238 ق.)؛ شيراز.

درگذشت: 22 مرداد 1368، شيراز.

على سامى، فرزند آقا بزرگ، از شاعران و نقاشان شيراز و صاحب كتاب مقامات معنوى (1329) است. على سامى پس از تصيلات ابتدايى و متوسطه در مدرسه ى شعاعيه، در سال 1308 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. بين سال هاى 1308 تا 1313 به سمت آموزگار و سپس به عنوان دبير تاريخى و جغرافيا در مدارس شيراز مشغول تدريس شد و پس از آن به مديرى مدرسه ى و تصدى دانشسراى مقدماتى پسران در 1314 ارتقا يافت، از سال 1315 نيز به تعميرات ابنيه ى تاريخى شيراز پرداخت. در همين زمان، آرامگاه حافظ ساخته شد و موزه ى پاريس و آرامگاه خوجوى كرمانى و مسجد جامع عقيق مرمت شدند.

پس از خروج هيئت علمى دانشگاه شيكاگو كه حفارى علمى تخت جمشيد را به عهده داشت، از سال 1321 به سمت رياست بنگاه علمى تحت جمشيد منصوب شد. در همين مدت كاوش هاى علمى پاسارگاد و تپه هاى ماقبل تاريخ اطراف مرودشت انجام گرفت. ايشان در سال 1326، علاوه

بر رياست بنگاه علمى تحت جمشيد به سمت رياست اداره ى باستان شناسى فارس منصوب شد و تدريس در دانشگاه را نيز آغاز كرد تا سال 1349 ادامه داشت.

على سامى عضو چند مجمع علمى و فرهنگى و اجتماعى بود كه اهم آنها عبارتند از: سردبير روزنامه ى «عدل» (شيراز)؛ رييس شوراى نويسندگان و خبرنگاران استان فارس، عضو كنگره ى ايران شناسى، عضو كنگره خاور شناسى تاجيكستان، دبير و عضو انجمن قلم شيراز، رييس و دبير كانون دانش پارس (اين كانون در سال 1331 به همت خود وى بنياد نهاده شد)؛ دبير و عضو انجمن آثار ملى فارس، عضو شوراى عالى حفاظت انجمن آثار ملى فارس، عضو شوراى عالى حفاظت آثار باستانى، عضو و رييس هيئت امنا در آستانه ى حضرت احمد بن موسى (شاه چراغ)؛ عضو كميسيون ترجمه و تأليف دانشگاه شيراز، عضو و رييس كميته ى دائمى دانشكده ى ادبيات شيراز، عضو هيئت مديره بنگاه حمايت زندانيان شيراز (از سال 1343)؛ عضو و دبير شوراى عالى جهانگردى.

على سامى داراى درجه ى دكتراى افتخارى از كشور هندوستان (دانشگاه آزاد آسيايى) بود و نشان هاى همايون درجه ى 4 و مدال درجه ى 1 و سپاس درجه ى 2 (به سسب فعاليت هاى مطبوعاتى) به وى داده شده بود.

دكتر على سامى بيش از سى جلد كتاب نوشت كه مهمترين آنها عبارتند از: آثار تاريخى جلگه ى مرودشت (1331)؛ پارس در عهد باستان (ضميمه ى نشريه ى شماره سه «كانون دانش پارس»، 1333)؛ پارسكده (1350)؛ پاسارگاد يا قديمى ترين پايتخت كشور شاهنشاهى ايران (1330)، اين كتاب بعدا در سال 1375 تحت نام پاسارگاد، پايتخت و آرامگاه كوروش هخامنشسى ذولقرنين به كوشش و بازنگرى دكتر غلامرضا وطن دوست از سوى بنياد فارس شناسى به چاپ

رسيد)؛ تاريخ پارس در عهد باستان (1334)؛ تاريخ پيدايش خط و تحول آن در شرق باستان و ترجمه كتيبه هاى ميخى و پهلوى (1329)؛ تمدن ساسانى (جلد اول، 1342)؛ تمدن ساسانى (جلد دوم، 1344)؛ تمدن هخامنشى (جلد اول، 1341)؛ تمدن هخامنشى (جلد دوم، 1348)؛ روزها و يادها (جلد اول، 1360)؛ روزها و يادها (جلد دوم، 1362)؛ شرح آثار باستانى تخت جمشيد (با همكاى سيد محمدتقى مصطفوى، 1335)؛ شرح آثار تاريخى شيراز (به زبان انگليسى، ترجمه نارمن شارپ، 1335)؛ شرح آثار تخت جمشيد (به زبان انگليسى، با ترجمه رالف نارمن شارپ، 1335 كه نه بار تجديد چاپ شد)؛ شرح كاوش هاى پاسارگاد (به زبان انگليسى، ترجمه شارپ، 1335)؛ شيراز، ديار سعدى و حافظ، شيراز: شرح مفصل آثار باستانى و سير فرهنگ و هنر در ادوار گوناگون (1337)؛ شيراز شهر جاويدان (1363)؛ شيراز شهر گل و بلبل، تاريخچه شيراز و شرح آثار باستانى شيراز (1337)؛ گزارش هاى باستان شناسى (جلد دوم، 1331)؛ گزارش هاى باستان شناسى (جلد چهارم، 1338)؛ گزارش هاى كاوش هاى علمى پاسارگاد (ضميمه ى جلد اول گزارش هاى باستان شناسى، 1329)؛ مقام دانش در ايران باستان (1333)؛ نقش ايران در فرهنگ اسلامى (1365).

از وى همچنين مقالاتى در مجله «دانشكده ى ادبيات»، «مهر»، «هنر و مردم»، «فروغ تربيت»، «اطلاعات ماهانه»، «بررسى هاى تاريخى» و روزنامه هاى «بهار ايران»، «عدل»، «گلستان» و «پارس» شيراز به چاپ رسيده است.

آثار ديگرى كه على سامى به رشته ى تحرير درآورده است ولى به چاپ نرسيده اند به اين شرح هستند: جلد چهارم تمدن هخامنشسى، جلد سوم و چهارم تمدن ساسانى، تمدن قديم فلات ايران و تمدن پيش از هخامنشى، تاريخ تمدن جهان، بهار جاويدان مشتمل بر يك سلسله مقالات ادبى و تحقيقات

باستان شناسى در ايران.

از اشياى كشف شده توسط على سامى، تعدادى در موزه ى ملى ايران (ايران باستان)، قسمت مربوط به هخامنشيان نگه دارى مى شود كه از آن جمله است: سر شاهزاده هخامنشى از سنگ لاجورد و بشقاب سنگى به خط آرامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (52 -49 /3)، مؤلفين كتب چاپى (265 -263 /4).

ساوجي، صدرالدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، شاعر و اديب. از شاعران و اديبان صاحب هوش و ذكاوت و استاد در علم عروض و قافيه عهد ايلخانان مغول بود. وى به روزگار هلاكو خان در شام مسكن داشت و در همان دوره به اتهام ساحرى كشته شد. از آثار وى: قصيده ى «حسنا» در علم عروض و قافيه به نظم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ برگزيده (696 -695)، حبيب السير (108 -107 /3)، لغت نامه (ذيل/ ساوجى).

ساوجي، فضل الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1275 ق)، اديب، طبيب و خطاط. وى پدر ابوالفضل ساوجى و از خاندان شاملو و از اعقاب حسن خان شاملوى معروف، والى هرات است. ميرزا فضل الله، خود از مشاهير اطباى ساكن تهران بود و فتحعلى شاه او را به سمت معلمى على خان ظل السلطان، دهمين فرزند خود، منصوب داشت. از خطوط، علاوه بر نستعليق، ثلث و نسخ را نيز خوش مى نوشت. او را به داشتن سجاياى اخلاقى و مراتب فضل و كمال ياد كرده اند و بعضى شاعران عصر، مانند شباهنگ، در اشعار خود وى را ستوده اند.او در تهران درگذشت و جنازه اش را به نجف اشرف منتقل كردند و در وادى السلام به خاك سپردند. از آثارش، قطعه ى سياه مشقى است كه به قلم چهار دانگ خوش نوشته شده و رقم «ذلك فضل الله» دارد؛ قطعه اى به قلم شش دانگ و نيم دو دانگ خوش، با رقم: «يا هو، در نهايت افسردگى و بيدماغى نوشته شد، كتبه الحقير لله، فضل الله 1257».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (573 -572 / 2)، شرح حال رجال (178 / 6)، حديقه الشعراء (1513 -1512 ،1508 / 3)، طرائق الحقائق (584 -583 / 3)، مجمع الفصحا (901

/ 5)، گنج شايگان (509).

ساوجي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1301 ق)، اديب و خطاط. از خاندان ميرزا ابوالفضل ساوجى و در زمره ى دانشمندان عصر خود بود و در نظم و نثر فارسى دست داشت و خط نستعليق را خوش مى نوشت. وى در تهران درگذشت و در قم به خاك سپرده شد. از آثارش: ترجمه ى فارسى يك نسخه «صحيفه ى سجاديه»، به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «ترجمه ى اين صحيفه ى كامله ى شريفه ى سجاديه كه بقلم معجز رقم استاد كل آقا زين العابدين اصفهانى است... بتحرير اين حقير بانجام رسيد. و انا العبد الراجى محمد الساوجى سنه 1278»؛ يك قطعه، به قلم دو دانگ و كتابت خوش، با رقم: «الحقير محمد الساوجى غفر له 1282».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (741 -740/ 3).

سبزواري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بنده به سال 1304 ه_ . ش در سبزوار و در خانواده اي فرهنگي متولد شدم . اجدادم اهل شعر و شاعري بودند، به خصوص پسر دايي پدرم ، تجّلي سبزواري كه از شاعران توانا بود . پدرم نيز با وجود نابينايي شعر مي گفت. من از همان دوران طفوليت ، ذوق شاعري داشتم و چيزهايي مي سرودم . به تدريج با تشويق و راهنمايي هاي پدرم اين سروده ها رنگ شعر گرفت . تقريباً از كلاس سوم متوسطه بود كه مي توانستم به خوبي بسرايم . در زماني كه متفقين به ايران آمدند اشعارمن رنگ و بوي خاصي به خود گرفت . در آن زمان سروده هاي زيادي داشتم كه متأسفانه طي جرياناتي از بين رفت. به هرحال مدتي در استخدام وزارت آموزش و پرورش بودم. پس از آن به كارهاي مختلف ديگري پرداختم، زماني

كه در بانك مشغول به كار بودم به تهران منتقل و در آنجا با مجامع مختلف ادبي آشنا شدم . نتيجه اين رفت و آمدها ، اشعاري در زمينه هاي سياسي و اجتماعي بود. طي جريان انقلاب كم كم شعرهاي من حال و هواي مذهبي به خود گرفت . در جريان ساخت سرودهاي انقلابي هم پيشقدم بودم . مدتي هم در جبهه حضور داشتم و اشعاري نيز در رابطه با جنگ تحميلي سروده ام ، از همان زمان تاكنون به طور مداوم با صدا و سيما همكاري دارم ، همچنين با ديگر سازمان هاي اسلامي . به هر حال از زماني كه خودم را شناختم ، هيچ گاه شعر بيهوده نگفتم و هنرم را در راهي صرف نكردم كه پشيمان باشم.

حميد سبزواري (حين ممتحني ) ، شاعر معاصر ايران است . حميد شاعري است ازنسل ديروز . نسلي كه با ما همنفس وهم آوا است ، اما پژواك صدايش تا قرن هادرامتداد زمان جاري خواهد بود ، پس شعراو شعرآينده نيز هست . او شاعري است كه آيندگان قدر و منزلت او را بيشتر خواهند شناخت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : پدرحميد سبزواري ،« عبد الوهاب » پيشه ور و ساده اي بود كه قريحه شعري داشت . جدش ، ملا محمد صادق ممتحني ، شاعري مردمي بود كه «مجرم » تخلص مي كرد و آثارش درسفري به مشهد و درحمله راهزنان به يغما رفت .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حميد سبزواري قبل از مدرسه قرآن را در خانه و نزد ماردش آموخته بود . او

بعدا به مدرسه شيخ حسن داورزني رفت .

خاطرات و وقايع تحصيل : حميد سبزواري دردوره نوجواني درسبزوار زندگي مي كرد . درسبزوار كتابفروشي به نام خسروي بود . او شعرهاي حميد را چاپ كرده و فروخت . حميد مي خواست اينكار را درتهران نيز انجام بدهد ليكن اين امر صورت نگرفت و وي از اين لحاظ خوشحال است .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : حميد سبزواري درنوجواني شاهد فرهنگ ستيزي ، خشونت و سركوب احساسات مذهبي مردم توسط رضا شاه پهلوي بود . چهارده ساله بود كه سرودن شعر را آغاز كرد . حميدجوان در آن سالها به هر حزب و گروهي كه فكر مي كرد حامل حقيقت يا حامي محرومانند سري مي زد اما ه سرعت در مي يافت كه آن سراب ها هيچگاه نمي توانند عطش عدالت خواهي و شوق استقلال جويي او را سيراب كنند و سرخورده كنارمي كشيد .

استادان و مربيان : مادر حميد سبزواري ، شايد اولين استاد وي بود . او جامع المقدمات را نزد ميرزا حبيب جويني خوانده است . حاج آقا محمد علي محمدي نيز ازديگر استادان وي بود .

وقايع ميانسالي : دراثر كودتاي 28 مرداد 1332 حميد سبزواري متواري و مخفي شد . ليكن بعدا خود را به شهرباني سبزوار معرفي كرد و چهار سال دروضعيت بلا تكليفي و تعليق طي كرد تا سرانجام تبرئه شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حميد سبزواري ابتدا به شغل معلمي مشغول بود . او سپس كارمند بانك بازرگاني درتهران شد و سپس به شاعري وري آورد .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت حميد سبزواري ، شاعري مي باشد . شعر حميد ، شناسنامه زمان

مند انقلاب است ، زيرا كمتر حادثه يا رويدادي است كه انعكاس از آن درشعر او نباشد . شاعر با حساسيت ويژه خويش ، هر رويداد مهم تاريخ معاصرايران رابا گل واژه هاي شعرش درحافظه زمانه نقش كرده است تا آيندگان ازياد نبرند كه نسل گذشته درچه شرايط دشواري از آرمان ها و انقلابش دفاع كرده است .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : حميد سبزواري هنگامي كه دربانك بازرگاني مشغول بود يك نشريه اي داخلي راه انداخت . نشريه اي داخلي كه علاوه بر اخبار بانك و مسايل اقتصادي ، جدول وصفحه شعر ، داستان هم داشت .

همفكران فرد : يكي از همفكران حميد سبزواري ، فخر الدين حجازي مي باشد كه ازدوران جواني با هم دوست بودند .

آرا و گرايشهاي خاص : حميد سبزواري درميان شعراي متقدم ، كار مسعود سعد سلمان و ناصر خسرو را بيشتر مي پسندد . در ميان شعراي معاصر نيز فرخي و نسيم شمال دراو تاثير گذار بوده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 به رنگ آمده دشمن

2 سرود درد

3 سرود سپيده

4 سرودي ديگر

5 فرياد نامه

6 كاروان سپيده

7 گزيده ادبيات معاصر

8 ياد ياران

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مهدي پروين زاد ،روايتگر حماسه هاي انقلاب /گفتگو با استاد حميد سبزواري ،

كيهان فرهنگي ،سال نوزدهم . شهريور1381 ، پياپي 191، ص13

سپانلو، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي سپانلو در سال 1319 در تهران متولد گرديد. تحصيلات متوسطه را در دبيرستان رازي و دارالفنون به پايان برد و در رشته ادبي ديپلم گرفت ، آنگاه به دانشكده حقوق راه يافت و در سال 1342 فارغ التحصيل شد و به دريافت ليسانس از دانشكده تهران نائل آمد. سپانلو پس از پايان تحصيلات كار مطبوعاتي را برگزيد. او در بيست سالگي به شعر و شاعري پرداخت و توانست آثار متعددي به چاپ رساند. در سال 1340 به اتفاق دوستان خود گروه طرفه را بنيان نهاد و با سرمايه گروه به نشر آثار نسل جوان همت گماشت. او در سال 1340 به اتفاق دوستان خود گروه طرفه را بنيان نهاد و با سرمايه گروه به نشر آثار نسل جوان همت گماشت. در سالهاي پس از انقلاب ، چندي در بعضي از دانشكده ها به تدريس ادبيات فارسي قديم و معاصر ، مكتبهاي ادبي و تاريخ ايران مشغول شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر محمدعلي سپانلو، حسين سپانلو كارمند بانك ملي ، اهل شعر و ادب و داراي خطي خوش بود و از هنر نقاشي نيز بهره داشت. در عين حال كه قرآن و زيارتنامه را با خطي خوش مي نوشت ، به موسيقي علاقمند بود و دستگاههاي موسيقي را به خوبي مي شناخت.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمدعلي سپانلو در يكي از محله هاي قديم تهران ( خيابان ري ) قدم به عرصه هستي نهاد ، خود مي گويد: « كودكي و نوجواني من در خيابان ري

و بعد محله عباسي گذشت. من به يك تعبير از بچه هاي خالص تهراني هستم. در جزو ميراث مادر بزرگ يادگار پرستم ، عكس هايي از پنج پشت پدران من هست كه همه اهل تهران بوده اند. اين تهراني بودن من به نظرم معني خاصي دارد... »

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدعلي سپانلو تحصيلات متوسطه را در دبيرستان رازي و دارالفنون به پايان برد و در رشته ادبي ديپلم گرفت ، آنگاه به دانشكده حقوق راه يافت و در سال 1342 فارغ التحصيل شد و به دريافت ليسانس از دانشكده تهران نائل آمد.

هم دوره اي ها و همكاران : از جمله دوستان محمدعلي سپانلو مي توان به افرادي چون نادر ابراهيمي ، اسماعيل نوري علا ، مهرداد صمدي ، بهرام بيضايي ، غفار حسيني ، احمدرضا احمدي و مريم جزايري اشاره كرد.

همسر و فرزندان : محمدعلي سپانلو با خواهر دوست شاعرش اسماعيل نوري علاء ازدواج كرد.

وقايع ميانسالي : محمدعلي سپانلو در سال 1353 ممنوع القلم شد و تا سال 1356 اين ممنوعيت ادامه داشت تا اينكه سرانجام كتاب «هجوم» كه مدتي در چاپخانه مانده بود منتشرشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدعلي سپانلو چندي در بخش خصوصي به عنوان مدير تبليغات يا ويراستار كار كرده است.

فعاليتهاي آموزشي : محمدعلي سپانلو در سالهاي پس از انقلاب ، چندي در بعضي از دانشكده ها به تدريس ادبيات فارسي قديم و معاصر ، مكتبهاي ادبي و تاريخ ايران مشغول شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمدعلي سپانلو در سال 1340 به اتفاق دوستان خود گروه طرفه را بنيان نهاد و با سرمايه

گروه به نشر آثار نسل جوان همت گماشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدعلي سپانلو پس از پايان تحصيلات كار مطبوعاتي را برگزيد. او در بيست سالگي به شعر و شاعري پرداخت و توانست آثار متعددي به چاپ رساند.

آرا و گرايشهاي خاص : آثار نخستين محمدعلي سپانلو قصيده به سبك خراساني و غزل به شيوه عراقي بود و در ميان شعراي معاصر شعر شهريار را مي پسنديد ، كم كم به شعر نيمايي از طريق پل ارتباطي شهريار ، حميدي ، توللي و... گرايش يافت و در زمينه شعر نو و شعر كلاسيك هر دو كار كرد و امروز بيشتر به قالب مثنوي گرايش دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آه بيان

ويژگي اثر : مجموعه شعر _ 1342

2 پياده روها

3 حكومت شب

4 خيابانها ، بيابانها

5 رگبارها

6 ساعت اميد

7 سند باد غايب

8 قايق سواري در تهران

9 محاصره

ويژگي اثر : ترجمه _ نوشته آلبر كامو

10 مردان

ويژگي اثر : مجموعه 5 قصه

11 منظومه خاك

12 منظومه خانم زمان

13 نبض وطنم را مي گيرم

14 هجوم

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف: سيد محمدباقر برقعي ، ج 3 ، قم: نشر خرم ، ص 17242شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج اول ، تهران: انتشارت سنايي ، ص 464

سپنتا، ساسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ساسان سپنتا، فرزند شادروان عبدالحسين خان سپنتا، اولين فيلمساز كارگردان فيلم ناطق ايرانى است كه يكى از موسيقى دانان و پژوهشگران و محققين بزرگ مى باشد. وى آموزش موسيقى را ابتدا نزد زنده ياد استاد ابوالحسن صبا آغاز و پس از چندى نزد استاد محمود تاجبخش رفت و مدتى را از مكتب وى بهره گرفت و با نواختن ساز ويولن آشنايى پيدا كرد. سپس نزد زنده ياد روح اللَّه خالقى و شادروان استاد علينقى وزيرى رفت و مدتى را در كلاس اين بزرگان علم موسيقى سپرى كرد و علم موسيقى را آموخت.

دكتر ساسان سپنتا، طى ساهاى 1336 به بعد مقالات جامع و متعددى درباره هنر موسيقى ايران در مجلات مختلف به خصوص مجله موزيك ايران و ماهنامه موسيقى به چاپ رسانيد كه بسيار سازنده و راهگشا بود. وى در سال 1351 دكتراى خود را تحت عنوان بررسى فونتيكى خصوصيات واج هاى زبان فارسى دريافت داشت و تاكنون متجاوز از شصت مطلب و مقاله تحقيقى از وى راجع به موسيقى و ادبيات و زبانشناسى به چاپ رسيده است و از كارهاى بزرگ و تاريخى وى، بايد از آثار استادان موسيقى عصر ناصرالدين شاه ياد كرد كه او اين آثار را از استوانه هاى مومى «فتوگراف» كه طى بيش از حدود شصت- هفتاد سال متروك مانده و در حال زوال و از بين رفتن بود، با زحمات

فراوان و طاقت فرسا و تمهيدات و ابتكارات فنى بازيافت صوتى كرد و براى گنجينه موسيقى اصيل و سنتى ايران از خود به يادگار گذاشت.

از آخرين آثار اين مرد بزرگ هنردوست تأليف كتاب «تاريخ تحول ضبط موسيقى در ايران» است كه حدود چهارصد و هشتاد صفحه مى گردد كه از آثار گرانبها و تحقيقى در تاريخ ضبط موسيقى و تحول آن در ايران مى باشد.

دكتر ساسان سپنتا در كنگره بين المللى «باربد» كه در شهر «دوشنبه» تاجيكستان برگزار گرديده بود، به عنوان اولين سخنران در مورد موسيقى ايران در زمان ساسانيان و اين موسيقيدان ايرانى صحبت كرد و از طرف هيئت برگزارى اين مراسم رئيس جلسه كنگره نيز انتخاب شد كه موجب شناخت هرچه بيشتر موسيقى ايران به جهانيان گرديد. دكتر سپنتا دو فرزند به نامهاى داريوش و دانش دارد كه اميد است مثل پدربزرگ و پدر خود، منشاء خدمات بزرگ فرهنگى و هنرى به وطن خود ايران گردند.

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان شناسى از دانشگاه تهران، گواهى نامه تخصصى در رشته بى سيم و ارتباطات راديوئى از آمريكا، تحصيل موسيقى نزد استادان فن و طى دوره هنرستان عالى موسيقى محلى.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشگاههاى تهران و اصفهان، مدرسه عالى ترجمه، دانشگاه دورهام انگلستان، مؤسسه بين المللى لينگافن لندن، دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى و مطالعات الكترواكوستيك زبان، تعيين فورماتهاى واجها (صامتها و مصوتها) در زبان فارسى و ثبت و سنجش طيف گفتارى زبان فارسى، سنجش الگوهاى آهنگ كلام و نواخت در

زبان فارسى، بازسازى گفتار زبان فارسى با دستگاههاى الكترواكوستيك.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان شناسى و هنر بويژه موسيقى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 70، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، ادبيات و هنر موسيقى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سپهر كاشاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1207 ق)، اديب، دانشمند، مورخ و شاعر، متخلص به سپهر. ملقب به لسان الملك و مشهور به لسان سپهر. محمد در كاشان متولد شد و پس از تحصيل علوم قديمى، عروض و قافيه را آموخت. در بيست سالگى به خواهش ملك الشعراء- فتحعلى خان صبا- به تهران آمد و به تشويق او به تاليف كتابى در علم قافيه پرداخت، اما اين كتاب با فوت صبا ناتمام ماند و ميرزا محمدتقى به كاشان برگشت. در آنجا محمود ميرزا پسر فتحعلى شاه حكمران كاشان او را به نديمى خود برگزيد و به او تخلص سپهر داد. سپس از طرف فتحعلى شاه به تهران احضار گرديد و به سلك اعضاى ديوان درآمد. سپهر در عهد محمدشاه مداح خاص شاه و منشى و مستوفى ديوان شد و به نوشتن كتاب «ناسخ التواريخ» ماموريت يافت. اين كتاب تاريخ عمومى است كه تا سال 1273 قمرى امتداد يافته است. سپهر علاوه بر تاريخ و ادبيات در بسيارى علوم از جمله رياضيات، حكمت و فلسفه و جفر و علوم ديگر حظى وافر داشت. وى در تهران درگذشت و پيكرش به نجف اشرف منتقل شد. از ديگر آثار و تاليفات وى: «آينه ى جهان نما»؛ «اسرارالانوار» فى مناقب الائمه ى اطهار (ع)؛ «براهين العجم فى قوانين المعجم»؛ «جنگ فى التواريخ» و «ديوان» اشعار.[1]

(بخش

1) (ميرزا) محمدتقى بن (ملا) محمدعلى كاشانى ملقب به لسان الملك و متخلص به سپهر، نويسنده و مورخ عهد قاجارى (ف. 1297 ه.ق.). وى پس از تحصيل مقدمات علوم قديم به شعر و عروض و قافيه پرداخت، و در جوانى از كاشان به تهران آمد و به خدمت صبا ملك الشعراى فتحعلى شاه رسيد، و به تشويق او به تأليف كتابى در علم قافيه مشغول شد، ولى اين امر با فوت صبا (1238 ه.ق.) ناتمام ماند و ميرزا تقى به كاشان برگشت. و به خدمت محمود ميرزا پسر فتحعلى شاه حكمران كاشان رسيد و تخلص سپهر را از او گرفت. در عهد محمد شاه مداح خاص شاه و منشى و مستوفى ديوان شد، و به نوشتن كتاب «ناسخ التواريخ» (كه دوره تاريخ جهان از زمان آدم تا عهد مؤلف است) پرداخت. كتاب قافيه او به نام «براهين العجم» مشهور است. سن وى به هنگام مرگ از 80 سال متجاوز بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] حديقه الشعراء (747 -746 /1)، دايرةالمعارف فارسى (1262/1)، الذريعه (8 -6 /24 ،430 -429 /9 ،166 -165 /5 ،81/3 ،42/2 ،51/1)، ريحانه (132 -129 /5)، سفينه المحمود (360 -341 /1)، شرح حال رجال (321 -319 /3)، فرهنگ سخنوران (439 -438)، لغت نامه (ذيل/ سپهر كاشانى)، المآثر و الآثار (188 -187)، مؤلفين كتب چاپى (253 -249 /2)، مجمع الفصحا (400 -350 /4)، مصطبه ى خراب (84 -82)، نگارستان دارا (88 -87)، يادداشتهاى قزوينى (190/8)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 96).

سپهر، عباس قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1268 ق)، منشى و مترجم. وى برادر اعيانى لسان الملك دوم است. وى در سال 1287 ق منشى وزارت

خارجه و در سال 1293 ق رئيس اجرايى دفتر وزارت خارجه شد. از طرف دولت مامور ترجمه ى «وفيات الاعيان» ابن خلكان گرديد كه موفق به اتمام نشد، اين ترجمه ناقص به نام «مشكوه الادب ناصرى» مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (137/5)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (656/1).

ستارزاده، عصمت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

محقق، مترجم.

تولد: 1290، تبريز.

درگذشت: 2 مرداد 1372، تهران.

عصمت ستارزاده دوران تحصيلات ابتدايى را در دارالمعلمات تبريز (كه بعدها دانشسراى مقدماتى ناميده شد) طى نمود. كلاس ششم ادبى را به طور متفرقه امتحان داد. سپس در رشته ى ادبيات در دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد. در سال 1332 موفق به اخذ ليسانس شد.

وى همچنين از سال 1316 به عنوان معلم به وزارت فرهنگ پيوست. در مدت سى و دو سال خدمت در اين وزارتخانه، مراتب مختلف را در فرهنگ از قبيل نظامت، مديريت، كفالت دانشسراى مقدماتى و دبيرى را در شهرهاى تبريز، اراك، اصفهان و تهران پشت سر گذاشت. در سال 1344 با مدرك دكتراى زبان و ادبيات فارسى و با رساله «شعراى ترك مقلد نظامى» به راهنمايى دكتر نفيسى فارغ التحصيل شد.

دكتر ستارزاده با توجه به آشنايى اش با زبان تركى اسلامبولى، شروع به ترجمه آثار از اين زبان پرداخت. براى تحقيق در اين زمينه بارها به شهرهاى مختلف تركيه سفر كرد و با مراجعه به كتابخانه هاى مهم داخلى، به نسخه هاى مهم و مورد علاقه خود دست يافت. نخستين كتاب وى ترجمه شرح سودى بر حافظ است در چهار مجلد (اين كتاب در سال 1350 به عنوان بهترين كتاب سال انتخاب شد) و كتاب بعدى ترجمه شرح كبير انقروى بر مثنوى در شش جلد است. از ايشان

چند كتاب منتشر نشده باقى مانده است، از آن جمله است: تفسير سودى بر گلستان سعدى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ستوده، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى منقول در سال 1338 همراه با اخذ شهادتنامه هاى علوم قضائى و علوم تربيتى، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى در زبانهاى باستانى در سال 1347، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى در سال 1349، دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1353.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى دانشگاه تهران از سال 1352 تاكنون، استاد دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فارسى، كارشناسى كتب مرجع در كتابخانه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، استاد راهنماى 4 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مرجع شناسى و روش تحقيق در ادبيات فارسى، تحميديه در ادب فارسى، سيماى رستم در شاهنامه، تصحيح انتقادى بوستان سعدى، فرهنگ فارسى به چينى و بالعكس و همكارى در تأليف بخشى از حرف ميم لغت نامه دهخدا.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 25، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تحقيق در متون نظم و نثر فارسى و روش آموزش زبان فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ستوده، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر ستوده در سال 1292 خورشيدي در تهران ديده به جهان گشود.دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1314 به دانشسرايعالي راه يافت و به دريافت درجة ليسانس در رشتة زبان و ادبيات فارسي نايل آمد.ايشان در دانشكده هاي الهيات و معارف اسلامي و ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران به تدريس مشغول بودند تا اينكه به افتخار بازنشستگي نائل آمدند. كتاب"از آستارا تا

استارباد " تاليف منوچهر ستوده ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر ستوده دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1314 به دانشسرايعالي راه يافت و به دريافت درجة ليسانس در رشتة زبان و ادبيات فارسي نايل آمد. وي در سال 1319 دورة تحصيلي دانشكدة افسري را نيز به اتمام رسانيد و مفتخر به دريافت درجة افسري گرديد

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر ستوده در سال 1320 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس پرداخت و آنگاه از سال 1335 تا سال 1350 در دانشكدة الهيات و معارف اسلامي به تدريس جغرافياي تاريخي اسلامي و از سال 1350 تا 1357 در دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران به تدريس كتيبه هاي اسلامي و تاريخ خطوط اسلامي در رشتة باستان شناسي پرداخت و در پايان اين سال بازنشسته گرديد.

جوائز و نشانها : كتاب"از آستارا تا استارباد " تاليف منوچهر ستوده ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

چگونگي عرضه آثار : منوچهر ستوده صاحب آثار فراواني در تأليف و تصنيف

و تصحيح است

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آثار و احياء (متن فارسي دربارة فن كشاورزي)

ويژگي اثر : تأليف رشيدالدين فضل الله همداني – مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل شعبة تهران با همكاري دانشگاه تهران 1368

2 از آستارا تا استارباد

ويژگي اثر : تأليف – دورة هفت جلدي – اداره كل انتشارات و تبليغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 1367 – 1349 -اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است

3 استوناوند دژ 3500 ساله

ويژگي اثر : با همكاري مهندس محمد مهريار – احمد كبيري – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

4 تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس

ويژگي اثر : تأليف محمد ابراهيم كازروني – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

5 تاريخ خاني

ويژگي اثر : تأليف علي بن شمس الدين لاهيجي – بنياد فرهنگ ايران 1352

6 تاريخ رويان

ويژگي اثر : تأليف مولانا اولياء الله آملي – بنياد فرهنگ ايران 1348

7 تاريخ گيلان

ويژگي اثر : تأليف ملا عبدالفتاح فومني – بنياد فرهنگ ايران 1349

8 تاريخ گيلان و ديلمستان

ويژگي اثر : تأليف سيد ظهيرالدين مرعشي – مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1347

9 تاريخ مازندران

ويژگي اثر : تأليف ملا شيخ علي گيلاني – بنياد فرهنگ ايران 1352

10

راهنماي قطغن و بدخشان

ويژگي اثر : تأليف محمد نادرخان تهذيب كوشككي – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

11 روزنامة سفر گيلان دستخط ناصرالدين شاه قاجار

ويژگي اثر : مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

12 صيدنه

ويژگي اثر : تأليف ابوريحان بيروني – ترجمة ابوبكر بن علي بن كاشاني – شركت افست 1358

13 فرهنگ ناييني

ويژگي اثر : گردآوري – مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1365

14 قلاع اسماعيليه در رشته كوههاي البرز

ويژگي اثر : 1345

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

ستي النساء

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

27 ذوالحجه 1056 ق، از زنان فاضل، پزشك، اديب و سخنور. وى از اهالى آمل و خواهر طالب آملى (1036 ق)- ملك الشعراى دربار جهانگير (1037 -1014 ق) پادشاه بابرى هند- بود. همسرش حكيم نصيرالدين كاشى نام داشت كه از وى فرزندى نياورد. در سال 1034 ق به قصد ديدار برادر عازم هند شد اما دو سال بعد برادرش درگذشت و او پس از اين واقعه سرپرستى دو دختر كوچك او را برعهده گرفت. هنگامى كه اين دو دختر بزرگ شدند و به سن ازدواج رسيدند خواهر بزرگ را به ازدواج عنايت اللَّه شيرازى ملقب به عاقل خان و خواهر كوچك را به ازدواج حكيم ضياءالدين ملقب به رحمت خان درآورد. به نوشته پادشاه نامه ستى النساء خانم به دليل «كاردانى و شيوا زبانى و شناسايى آداب بندگى و رسوم خانه دارى و آشنايى به فن طب و طرق معالجات» منظور نظر ارجمند بانو بيگم، همسر شاه

جهان (1068 -1037 ق) واقع شد و به درجه ى مهردارى رسيد، و چون با تجويد و قرائت قرآن مجيد آشنا بود و از ادبيات فارسى نيز بهره داشت او را معلم دخترش جهان آرابيگم كرد. هنگامى كه ارجمند بانو بيگم درگذشت. شاه جهان ستى خانم را مسئول اداره ى حرمسرايش نمود و او تا پايان عمر اين وظيفه را انجام داد.

در روز 13 ذوالحجه 1056 ق، برادرزاده ى كوچك ستى خانم در اثناى وضع حمل درگذشت. ستى خانم به دليل اندوه فراوان به مدت يازده روز در خانه اى بيرون از ارگ درالسلطنه لاهور سوگوارى نمود. چند روز بعد شاه جهان به همراه دخترش چهان آرابيگم براى عرض تسليت به خانه وى رفتند و به او تسلى دادند و وى را به ارگ آوردند ولى چند روز بعد به دليل تالمات وارده درگذشت. شاه جهان از مرگ او بسيار اندوهگين گرديد و براى تدارك كفن و دفن او ده هزار روپيه داد و موقتا او را در لاهور دفن كردند. يكسال و اندى بعد جنازه اش را به اكبرآباد برده و در ضلع غربى مقبره همسرش (تاج محل) دفن كردند. به دستور شاه جهان مرقدى برايش ساختند كه سى هزار روپيه هزينه داشت و براى مخارج مقبره، دهى وقف كرد كه سالانه سه هزار روپيه درآمد داشت. مولف شاه جهان نامه از او به «رابعه ى دوم» نام برده و برخى تذكره ها اسم او را نيز ستى خانم نوشته اند.[1]

(وف 1056)، پزشك و اديب. وى از اهالى آمل و خواهر طالب آملى ملك الشعراى دربار جهانگير پادشاه بابرى هند بود. در سال 1034 ق به قصد ديدار برادر عازم هند شد. وى

به دليل كاردانى و شيوا زبانى و شناسايى آداب بندگى و رسوم خانه دارى و آشنايى به فن طب و طرق معالجات منظور نظر ارجمند بانو بيگم، همسر شاه جهان واقع شد و به درجه ى مهردارى رسيد، و چون با تجويد و قرائت قرآن مجيد آشنا بود و از ادبيات فارسى نيز بهره داشت او را معلم دخترش جهان آراء بيگم كرد. هنگامى كه ارجمند بانو بيگم درگذشت شاه جهان ستى خانم را مسئول اداره ى حرمسرايش كرد. ستى خانم بعد از درگذشت برادرزاده ى كوچك كه در اثناى وضع حمل درگذشت بر اثر اندوه زياد خود نيز دار فانى را وداع گفت وى به دستور شاه جهان در ضلع غربى مقبره ى همسرش دفن شده است و بعدها به دستور شاه جهان مقبره اى برايش ساختند.[2]

خواهر طالب آملى (ف. 1036 ه.ق./ 1626 م.). وى پس از مرگ برادر سرپرستى فرزندان او را بر عهده داشت. منظومه «طالبا» (ه.م.) را كه به لهجه طبرى است بدو نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] منابع: پادشاهنامه، 630 / 628 / 3؛ شاه جهان نامه، 77 / 2؛ كاروان هند، 772 -770 / 1؛ ميخانه، 509؛ نزهةالخواطر، 161 / 5.

[2] تذكره ى ميخانه (509)، كاروان هند (772 -770/ 1)، مشاهير زنان (122 -121).

سجادي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب.

تولد: 1298، مشهد.

درگذشت: 3 مرداد 1375، تهران.

ضياءالدين سجادى، فرزند حاج سيد مصطفى سرابى، تحصيلات مقدماتى، دبيرستان و دانشسراى مقدماتى را در زادگاهش گذراند و سپس در كلاس هاى دبستان و اول دبيرستان به تدريس پرداخت. در سال 1324 با كسب رتبه ى نخست، موفق به گرفتن درجه ى ليسانس در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشسراى

عالى شد. در سال 1334 دكتراى اين رشته را از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران گرفت. در سال 1335 به خدمت آن دانشگاه درآمد. در دوران خدمتش در مراكز مختلف آموزش عالى تدريس كرد و پس از بيست و سه سال خدمت در سال 1358 بازنشسته شد. وى عضو شوراى نويسندگان برنامه هاى انتشارات راديو بود و تهيه و اجراى برناه هاى ادبى و مذهبى در راديو ايران را به عهده داشت. به زبان هاى انگليسى و فرانسوى و عربى نيز آشنا بود. از آثارش: تصحيح و تعليق ديوان خاقانى شروانى (تهران، 1338)، تصحيح و تعليقات مجموعه نامه هاى خاقانى شروانى (تهران، 1346)، شرح قصيده ى مسيحيت (از شمس الدين محمود لاهيجانى، تهران، 1351)، در مكتب استاد (گفتارهايى درباره ى زبان و ادب فارسى، تهران، 1345)، كوى سرخاب تبريز و مقبرةالشعراء (تهران، 1354)، سخنان گزيده درباره ى فردوسى و شاهنامه (تهران، 1354)، انسان در قرآن كريم (تهران، 1360)، شرح احوال و آثار ابن عميد (تهران، 1366)، تصحيح و شرح مثنوى ختم الغرائب خاقانى (تهران، 1343)، ديباچه نگارى در ده قرن (تهران، 1372)، مقدمه اى بر مبانى عرفان و تصوف (تهران، 1372)، گزيده ى اشعار خاقانى (همراه با شرح، تهران، 1352)، گزيده اشعار سنايى با مقدمه و توضيحات (تهران، 1348)، مباحث و دستورى فرهنگ لغات قرآن (تهران، 1358)، سيرى در انديشه و شناخت (تهران، 1366). وى با همكارى مؤلفان ديگر، يك دوره كتاب فارسى و دستور و تاريخ ادبيات فارسى را به رشته ى تحرير درآورد (تهران، 1335)، مبحث شرح حال شاعران در كتاب هاى كارنامه ى بزرگان ايران (1340) و فرهنگ امير كبير نيز از ديگر كارهاى اوست. وى همچنين مقاله هايى در موضوع هاى ادبى، تاريخى و مذهبى در

مجله ها و نشريات مختلف و از جمله در نشريه ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تهران» به چاپ رسانيد. آخرين اثرى كه از وى منتشر شد، دو جلد فرهنگ لغات و تعبيرات با شرح اعلام و مشكلات ديوان خاقانى شروانى است.

دكتر سيد ضياءالدين سجادى بر اثر يك عارضه ى قلبى در سن هفتاد و هفت سالگى در بيمارستان دى در تهران درگذشت و پيكر وى در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سجاوندي غزنوي، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 560 ق)، مفسر، قارى، فقيه حنفى، رياضيدان و شاعر. وى از دانشمندان و عالمان بزرگ قرن ششم هجرى است كه با سلطان سنجر سلجوقى معاصر بود و آثار بسيار ارزشمندى در تفسير و علوم دينى تاليف كرد. وى در سرودن شعر نيز توانا بود، اشعار چندى نيز از وى در تذكره ها نقل است. از جمله آثارش: «انسان عين المعانى» در تفسير و مختصر آن «عين المعانى فى تفسير السبع المثانى»؛ «ذخاير الثمار فى اخبار السيد المختار»؛ «التفسير»؛ «الايضاح فى الوقف و الابتداء»، در مجلدى بزرگ كه دليل تبحر سجاوندى در علم قرآن است؛ «علل القراآت»، در چند مجلد؛ «غرائب القران»، در تفسير لغات مشكل آن؛ «السراجيه» «يا فرائض سجاونديه»، كه شرحهاى بسيارى بر آن نوشته شده و مشهورترين آنها «شرح سيد شريف جرجانى» است؛ «التجنيس»، در حساب و رياضيات. در منابع مختلف، كنيه و لقب او چون نام و نام پدرش محل اختلاف است و به صورتهاى مختلف ابوعبداللَّه، ابوطاهر، مجدالدين و سراج الدين ذكر شده است.[1]

ابوالفضل محمد بن ابويزيد طيفور عزنوى، از دانشمندان علم قرائت در قرن ششم (ف. 560 ه.ق.). از آثار معروف وى كتاب وقوف است در شرح

موادر وقف در قرآن، كتاب الوقف و الابتداء در شرح انواع وقف، كتاب الموجز در شرح بعض انوع وقف، كتاب انسان عين المعانى در تفسير سبع المثانى، نسخ همه كتابهاى مذكور در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (48/7)، دايرةالمعارف فارسى (1275 -1274 /1)، الذريعه (31/16)، رياض العارفين (174)، ريحانه (443 -442 /2)، كشف الظنون (1182 ،852 ،353)، الكنى و الالقاب (308/2)، لباب الالباب (283 -282 /1)، لغت نامه (ذيل/ سجاوندى و احمد)، معجم المؤلفين (233/11 ،112/10)، الوافى بالوفيات (178/3)، هديه الاحباب (148)، هديه العارفين (106/2).

سجستاني، ابوحاتم سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 255 -248)، نحوى، لغوى، قارى، محدث و شاعر. وى شاگرد ابوزيد انصارى و ابوعبيده بن مثنى و اصمعى و ابوعامر عقدى و ديگران بود. او قرآن را از يعقوب حضرمى فراگرفت. «كتاب» سيبويه را دو مرتبه بر اخفش خواند. در زمره ى شاگردانش از ابن دريد و ابوالعباس مبرد ياد شده است. رشته ى اصليش آثار شاعران قديم و اصطلاحات و عروض و لغت و غرائب و علوم قرآنى بود. محدثينى چون ابوداوود و نسايى در «سنن» خود و ابوبكر بزاز در «مسند» خود و ديگران از وى حديث روايت كرده اند بطورى كه هر روز دينارى به تصدق مى داد و هر هفته قرآنى ختم مى كرد. وى شعر را نيكو مى سرود. داراى سى و هفت كتاب است كه از آن جمله: «اعراب القران»؛ «اختلاف المصاحف»؛ «الاضداد»، كتاب «المعمرين من العرب»؛ «ما يلحن فيه العامه»؛ «المقصور و الممدود»؛ «المقاطع و المبادى»؛ «القراآت»؛ «الفصاحه»؛ كتاب «خلق الانسان»؛ «المذكر و المونث»؛ كتاب «الطير»؛ «الوحوش»؛ «الحشرات»؛ «النبات»؛ «النخله»؛ «الشوق الى الوطن».[1]

(ع. سيستانى) ابوحاتم سهل بن محمد بن عثمان بن يزيد جشمى، عالم

لغوى، نحوى و مقرى (ف. 255 ه.ق./ 864 م.). او در بصره ميزيست و از علوم قرآنى و عروض اطلاع وافى داشت. الكتاب سيبويه را نزد اخفش آموخت و از اصمعى و ابويزيد انصارى و ابوعبيده معمر بن مثنى روايات بسيار در لغت و اقسام ادب دارد. ابن دريد و مبرد شاگرد اويند. او راست: كتاب الشمس و القمر، كتاب فى النحو، كتاب الشوق الى الوطن، كتاب الوصايا، كتاب مايلحن فيه العامة، كتاب الطير، كتاب المذكر و المؤنث. (سهل)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (210/3)، ايضاح المكنون (351 ،350 ،342 ،322 ،307 ،292 ،290 ،289 ،285 ،262 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (124/1)، تهذيب التهذيب (234 -233 /4)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 204/1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1022/8)، روضات الجنات (90 -88 /4)، ريحانه (444 -443 /2)، سرآمدان فرهنگ (103 -102 /1)، سير النبلاء (270 -268 /12)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (100)، كشف الظنون (1781 ،1577 ،1469 ،1466 ،1462 ،1457 ،1454 ،1452 ،1452 ،1449 ،1446 ،1439 ،1436 ،1429 ،1423 ،1388 ،1387 ،1383 ،1189 ،123 ،115 ،33)، الكنى و الالقاب (45 -44 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوحاتم)، معجم الادباء (265 -263/11)، معجم المؤلفين (286 -285 /4)، وفيات الاعيان (433 -430 /2).

سخنور، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه مشهد در سال 1348، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه لندن در سال 1351، دكتراى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه ليل در سال 1355.

مرتبه علمى:

تدريس دروس تخصصى ادبيات انگليسى

در دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1354، دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات انگليسى، طرح هنر نمايش.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات نمايشى، فنون و صناعات ادبى و نقد ادبى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

نظريه پردازى در ترجمه، نقد ادبى، نمايش و تاريخ ادبيات انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سدهي اصفهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1358 ق)، عالم دينى، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر، متخلص به ضيائى. معروف به حاج آقا بزرگ. نسبش به محمد ديباج، فرزند امام جعفر صادق (ع) مى رسد. وى شاگرد سيد ميرزا محمدهاشم چهار سوقى و آقا نجفى و جمعى ديگر از علما بود. علاوه بر فقه و اصول در حكمت و نجوم و رياضيات و طب و علوم غريبه تبحر داشت. شعر را نيز نيكو مى سرود. او امام جمعه ى سده اصفهان بود. در سن نود و چهار سالگى درگذشت و در انتهاى شبستان مسجد جامع فروشان سده دفن شد. از او آثارى در علوم گوناگون باقى مانده، و در «اخلاق» و «تقليد» و «فقه» و «معاملات» و «طب» و «ختوم و ادعيه» و «مقتل» رساله هائى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (438 -437)، ريحانه (454 -453 /2)، گنجينه ى دانشمندان طبقات اعلام الشيعه (قرن 1541/14).

سرباز بروجردي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289 ق)، اديب و شاعر، متخلص به سرباز. اصلش از خرم آباد فيلى بود. به مناسبت آن كه در بروجرد تولد و تمكن يافت به بروجردى مشهور شد و چون در فوج نظام صاحب منصب بوده، تخلص سرباز را براى خود برگزيد. در انواع شعر دست داشت و ديوانى در مراثى به نام «اسرار الشهاده» از او بازمانده كه دو مرتبه در تبريز چاپ شده است، «ديوان» اشعارش قريب پنج هزار بيت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (754 -753 /1)، الذريعه (46/2)، ريحانه (10/3)، سفينه المحمود (372/1)، المآثر و الآثار (207)، مؤلفين كتب چاپى (595/1)، مصطبه ى خراب (77 -76).

سرخسي ابوالعباس، احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 286 ق)، فيلسوف، حكيم، عالم، اديب و شاعر. معروف به ابن الفرائقى. از درخشانترين چهره هاى حكمت و از بهترين شاگردان اسحاق كندى، فيلسوف نامدار عرب بود. وى در علوم مختلف فلسفه رياضيات، نجوم، طب، موسيقى، منطق و كيميا و جغرافيا و تاريخ، حديث و شريعت، داراى فرهنگ و آگاهى ژرف بود. سرخسى در اول كار معلم معتضد، شانزدهمين خليفه ى عباسى بود. ليكن، على رغم اين كه معلم معتضد و رفيق و مشاور او بود، طولى نكشيد كه به اتهام الحاد كار به قتل سرخسى انجاميد و نيز گفته شده كه وى در اثر بى دقتى و سبكسرى معتضد كشته شد. در علم نحو و شعر نيز يگانه بود. از احمد برقى روايت كرد و احمد بن اسحاق ملحمى و محمد بن ابى هراز از او روايت كرده اند. ابن ابى اصيبعه متجاوز از 50 كتاب و رساله از او نام مى برد كه از آن جمله است: «ادب النفس»؛ «موسيقى الكبير»؛ «المدخل فى الطب»؛ «اختصار

كتاب بارى ارمينياس»؛ «اختصار كتاب انالوطيقاالاولى»؛ «اختصار كتاب آنالو طيقاالثانية»؛ «كتاب النفس»؛ «كتاب الاغشاش و صناعة الحسبة الكبير اللهو» و «لهو و ملاهى»؛ «كتاب فى وصايا فيثاغورس»؛ «كتاب نزهة الفكر الساهى»؛ «كتاب السياسة الصغير»؛ «كتاب المدخل الى صناعة النجوم»؛ «كتاب المسالك و الممالك»، «النوم و الرويا» و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (337 /1)، تاريخ بغداد (139 /5)، تاريخ الحكماء قفطى (111 -110)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (64 -60)، سير النبلاء (449 ،448 /13)، فلاسفه شيعه (155 -149)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (473 -472)، كشف الظنون (1947 ،1664 ،1613 ،1642 ،1470 ،1468 ،1467 ،1465 ،1454 ،49)، معجم المؤلفين (157 /2)، الملل و النحل (366 -365)، الوافى بالوفيات (8 -5 /7)، مجمع الفصحا (217 /1)، معجم الادباء (102 - 98 /3)، لسان الميزان (182 -189 /1).

سردار اسعد،عليقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج عليقلى خان بختيارى «سردار اسعد»، در 1247 ه.ق در چهارمحال بختيارى متولد شد. وى پسر سوم حسينقلى خان هفت لنگ ايلخانى بختيارى است كه در سال 1299 ه.ق به دست مسعود ميرزا ظل السلطان پسر ناصرالدين شاه حكمران اصفهان، كشته شد.

عليقلى خان دوران كودكى و جوانى را طبق يك خانواده گذرانيد و مقدماتى از ادبيات را قرار گرفت و در سوارى و تيراندازى سرآمد اقران شد. پس از كشته شدن پدرش، مدتى در زندان ظل السلطان به سر برد تا با مساعدت ميرزا على اصغر خان اتابك از زندان آزاد و به تهران وارد شد و با رتبه و مقام سرتيپى، فرماندهى عده اى از سواران پايتخت به او واگذار گرديد. در 1313 مدت چهل روز تا ورود مظفرالدين ميرزا به تهران، حفاظت كاخ گلستان به عهده ى عليقلى خان بود و اتابك ماموريتهاى ديگرى

نيز به او واگذار مى نمود. پس از كنار رفتن ظل السلطان از حكومت اصفهان، سردار اسعد گاهگاهى به بختيارى مى رفت و امور مربوط به ايل را سركشى مى نمود. در 1321 پس از فوت برادرش اسفنديارخان، به او از طرف مظفرالدين شاه لقب سردار اسعدى داده شد. سردار اسعد غالبا از آن تاريخ در اروپا مى زيست و به مطالعه و مجالست با فضلاء و دانشمندان اشتغال داشت.

در جريان مشروطيت ايران و دوران سلطنت محمدعلى شاه، سردار در اروپا بود ولى در استبداد صغير به ايران آمد و با دوهزار از سواران بختيارى به اصفهان وارد شد و پس از آنكه اصفهان به تصرف او درآمد، به سمت تهران روانه گرديد و پس از چند روزى توقف در قم، به تهران نزديك شد و با توافقى كه قبلا با سپهدار تنكابنى نموده بود، اردوى سپهدار تنكابنى و سردار اسعد در يك روز به هم رسيده و به يكديگر پيوستند و روز جمعه 27 جمادى الاخر 1327 وارد تهران گرديدند. قواى قزاق تاب مقاومت نياورد و در زدوخورد كوتاهى تسليم شدند و قواى بختيارى و سپهدار، تهران را فتح نمودند و از اين نظر است كه به سردار اسعد و سپهدار، در فاتح تهران مى گويند.

لياخوف فرمانده قزاق و حاكم نظامى تهران، تسليم خود را اعلام نمود و محمدعلى شاه در سفارت روس در زرگنده تحصن اختيار كرده، و روز 28 جمادى مجلسى مركب از علماء و وزراء و اعيان و وكلاى سابق و تجار، در بهارستان منعقد گرديد. محمدعلى ميرزا از سلطنت خلع و احمدميرزاى دوازده ساله را به نام سلطان احمدشاه قاجاريه سلطنت اعلام نمودند. در همان جلسه، عليرضاخان عضدالملك

به نيابت سلطنت و محمد ولى خان سپهدار تنكابنى به وازرت جنگ و حاجى عليقلى خان سردار اسعد بختيارى به وزارت داخله انتخاب شدند.

در كابينه اى كه سردار اسعد وزير داخله بود، مستوفى و ناصرالملك و صنيع الدوله و سردار منصور عضويت داشتند و كابينه بدون سرپرست بود. در دوران اين كابينه حوادث مهمى در ايران به وقوع پيوست. تشكيل محكمه ى انقلابى و اعدام عده ى زيادى از رجال مانند حاج شيخ فضل الله نورى و مفاخرالملك در اين دوره صورت گرفت.

سردار اسعد براى اينكه به وضع وزارت داخله سر و صورتى بدهد، ميرزا احمدخان قوام السلطنه را به معاونت خود برگزيده و سازمانى براى آن وزارتخانه به وجود آورد. در تاريخ 9 مهر 1288 سپهدار تنكابنى به نخست وزيرى رسيد و سردار اسعد همچنان وزير داخله كابينه بود. در آذر همان سال كابينه ى سپهدار ترميم شد. سردار باز در راس وزارت داخله باقى بود. در 30 ارديبهشت 1289 در كابينه ى سوم و چهارم سپهدار، مرحوم سردار اسعد به وزارت جنگ رسيد.

پس از مرگ عضدالملك نايب السلطنه، سردار اسعد كانديداى نيابت سلطنت بود و در مجلس طرفدارانى داشت. ليكن ناصرالملك مورد توجه قرار گرفته و اين منصب را احراز نمود. سردار از آن تاريخ مستقيما در كارها وارد نشد ولى در تمام كابينه ها نظر سردار ملحوظ مى گرديد و عده ى زيادى از سران بختيارى به توصيه ى سردار اسعد به مقام وزارت و حكومت رسيدند. در قيام مجدد محمدعلى شاه و سالارالدوله، سردار اسعد و ايل بختيارى نقش مهمى داشتند. سردار اسعد در سال 1337 درگذشت و با تشريفات نظامى او را در اصفهان به خاك سپردند. پس از فوت او فرزندش جعفرقلى خان سردار بهادر لقب

سردار اسعد گرفت. سردار اسعد از افرادى بود كه اهل علم را تشويق و ترغيب مى نمود و به هزينه ى شخصى خويش، چندين كتاب را ترجمه و چاپ كرد. تحرير تاريخ بختيارى به توصيه ى او بوده است.

(حاج) على قلى خان از رؤساى معروف بختيارى (و. 1274- ف. تهران 1336 ه.ق.). لقب سردار اسعدى را ابتدا برادر بزرگتر او- يعنى اسفنديار خان- داشت و پس از فوت اسفنديار خان، اين لقب بدو داده شد. وى مشروطه خواه و يكى از دو فاتح مشهور تهران در عهد محمدعلى شاه قاجار و مظهر اخلاق نيك بود. پس از فوت او لقب سردار اسعد به پسرش جعفرقلى خان- كه ابتدا سردار بهادر لقب داشت داده شد.

(1296 -1236 ش)، مترجم. در اصفهان به دنيا آمد، يكى از روساى معروف بختيارى و يكى از دو فاتح مشهور تهران در عهد محمدعلى شاه قاجار بود. مدتى در اصفهان در زندان ظل السلطان بود، سپس به كمك ميرزا على اصغر خان امين السلطان از زندان خلاص شد و به تهران آمد، به پاريس رفت و مدتى در آن شهر مقيم بود. سپس به اصفهان رفت و نهايتا به تهران برگشت. در زمان حيات چند بار به نمايندگى مجلس شوارى ملى و وزارت رسيد. وى در تهران وفات يافت و در تخت فولاد اصفهان دفن شد. از جمله ترجمه هاى او: «بولينا- غاده الانگليس»؛ «پل و ورژينى»؛ «تاريخ حميدى- سلطان عبدالحميد عثمانى»؛ «دختر فرعون»؛ «ديل گابريل»؛ «روكامبول»؛ «شرح حال هانرى سوم»؛ «عشاق پاريس»؛ «ماد موازل مارگريت»؛ «هرمس مصرى»؛ «سفرنامه هاى برادران شرلى»؛ «ترجمه عهدنامه ى حضرت امير». كتاب «تاريخ بختيارى» از تاليفات اوست.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد

دوم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ انقلاب مشروطيت ايران (1084 -1077/ 5)، تاريخ برگزيدگان (200 -198)، تذكره القبور (132 -131)، سرآمدان فرهنگ (276 -275/ 1)، شخصيتهاى نامى (101 -99)، شرح حال رجال (451 -448/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (574 -571/ 4)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 101 -99).

سركاراتي، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : بهمن سركاراتي (1316 _ تبريز) و داراي دكتري زبان شناسي و زبان هاي باستاني است.وي هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب واستاد و مدير گروه رشتۀ زبان هاي باستاني در دانشگاه تبريز است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

گرايش : زبان هاي باستاني

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - ليسانس زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تبريز 1339 - دكتراي زبان شناسي و زبان هاي باستاني از دانشگاه تهران 1349

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - مدير گروه رشتۀ زبان هاي باستاني ، دانشگاه تبريز - استاد زبان شناسي و ادبيات فارسي دانشگاه هاي تهران، مشهد و تبريز - عضو هيأت علمي دانشكده ادبيات و زبان فارسي دانشگاه تبريز - محقق برجسته زبان و اديان باستاني ايران زمين - عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي

آثار :

1 اسطور? بازگشت جاوداني

ويژگي اثر : ترجمه -1378

2 اوستا و هنر نو

ويژگي اثر : تاليف

3 دين ايراني بر پاي? متن هاي معتبر يوناني

ويژگي اثر : (ترجمه )، 1377

4 سايه هاي شكارشده

ويژگي اثر : (شامل 20 مقاله )، 1378

5 كارنام? شاهان در روايات سنّتي ايران

ويژگي

اثر : (ترجمه )، 1350

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

سرور شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ق)، طبيب، اديب و شاعر، متخلص به سرور. در شيراز متولد شد. پزشكى حاذق بود و در فنون عربى و ادبى استاد. «قانون» شيخ الرئيس را درس مى گفت و شعر را نيكو مى سرود. كتاب «رشحات الفنون» در ادبيات تاليف او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (116)، الذريعه (443 -442 /9)، ريحانه (19 -18 /3).

سرور، مولائي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: الهيات و ادبيات، دانشگاه: الزهرا (س)

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سروري كاشاني، محمد قاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1036 ق)، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به سرورى. وى در اصفهان مى زيست و در آن شهر با جهانگرد مشهور ايتاليايى پيترو دلاواله ديدارى داشته. در سال 1032 ق به هند مسافرت كرد. دربار شاه جهان را درك كرد. سپس به زيارت كعبه رفت و در راه درگذشت. از آثارش «مجمع الفرس»/ «فرهنگ سرورى»/ «لغت فرس سرورى» است كه ابتدا نوشته اى ساده و كوتاه بوده كه حاجى خليفه از آن به عنوان «سهل و مختصر» ياد كرده است ولى بعد از تفحص در آثار شاعران قديم و يارى جستن از شانزده فرهنگ پارسى به سال 1008 ق كتاب خود را به نام شاه عباس تدوين كرد. سرورى تحرير سومى از «مجمع الفرس» فراهم كرد و آن را «خلاصه المجمع» ناميد و به نام اعتمادالدوله حاتم بيك وزير شاه عباس پرداخت. از وى اشعارى نيز در دست است.[1]

محمدقاسم بن (حاج) محمد كاشانى متخلص به سرورى نويسنده و شاعر قر. 11 ه. پدرش كفشدوز بود و خود نيز در جوانى در رشه چخشور دوزان اصفهان بود و سپس روى به تحصيل دانش نهاد و به سبب حافظه بسيار قوى و دقت و مهارت در صف اهل فضل درآمد. به قول صاحب عرفات العاشقين حدود سى هزار بيت از اشعار متقدمان و متأخران در حفظ داشت. كتاب لغت فارسى او به نام «مجمع الفرس» معروف است و آن به طبع رسيده (مجمع الفرس.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]

اعيان الشيعه (41/10)، تاريخ ادبيات در ايران (384 -380 /5)، تاريخ نظم و نثر (398 -397)، تذكره ى نصرآبادى (291)، دايرةالمعارف فارسى (1290/1)، الذريعه (38 -37 /20 ،443 /9)، ريحانه (19/3)، سرآمدان فرهنگ (451/1)، صبح گلشن (203)، فرهنگ ادبيات فارسى (266 -265)، فرهنگ سخنوران (450)، فرهنگهاى فارسى (132 -124)، كاروان هند (554 -550 /1)، كشف الظنون (1558)، لغت نامه (ذيل/ سرورى)، مؤلفين كتب چاپى (904/4).

سعادت، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل سعادت زبان شناس و مترجم آثار فلسفي در سال 1304 در خوانسار متولد شد. در سال 1322 راهي گلپايگان و سپس عازم تهران شد و در سال 1330 موفق به اخذ مدرك ليسانس در رشته زبان فرانسه و انگليسي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد. سعادت مدرك كارشناسي ارشد زبان شناسي خود را در سال 1347 از دانشگاه تهران گرفت .سعادت عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سال 78 و مدير دانشنامه زبان و ادب فارسي مي باشد. درسال 1386 به عنوان برگزيده فرهنگستان زبان و ادب فارسي نشان درجه يك دانش به ايشان اهدا شد. كتاب " در آسمان" ترجمه اسماعيل سعادت ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

والدين و انساب : پدر اسماعيل سعادت احتمالا هنگامي كه او در حدود شش سال سن داشت فوت كرده است .

خاطرات كودكي : اسماعيل سعادت به نقل ازدوران كودكي بيان مي دارد : يادم مي آيد كه يك روز صبح كه به مكتب مي رفتم ،در را ه به چند تا از بچه

هاي هم سن و سال خودم برخوردم كه بازي مي كردند . من بي اختيار در بازي آنها شركت مي كردم و آن قدر از اين كار لذت مي بردم كه كيفم را در سوراخي درديوار باغي كنار كوچه پنهان مي كردم .ظهركه شد كيفم رابرداشتم و به خانه رفتم . دو سه روزي كارم اين بود تا اينكه يكي از بستگان نزديكم مرا در راه ديد . توجه گريز پايي من شد ، مرا به مكتب برد و آهسته درگوش معلم چيزي گفت و پيدا بود كه سفارش كرد كه تقصير مر اناديده بگيرد . به پدرم هم كه مرد سختگيري بود چيزي نگفت . ولي همين باعث شد كه سال تحصيلي بعد مرا به دبستان دولتي بردند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسماعيل سعادت كه تحصيلات مكتبي داشت تحصيلات رسمي خودرا از كلاس دوم ابتدايي شروع كرد كه دراين زمان هشت ساله بوده است . او در سيزده سالگي دوران ابتدايي را به پايان رسانيد و كلاس اول و دوم دبيرستان را درخوانسار مشغول شده و درهر دو سال شاگرد اول شده است ليكن سال سوم دبيرستان در خوانسار داير نشده واو بلاتكليف ماند . وي بعدا به اصفهان رفته و در دبيرستان حكيم نظامي ثبت نام كرد و آن سال تحصيلي را دراصفهان گذرانيد و سال بعد درگلپايگان دردانشسراي مقدماتي ثبت نام كرده و آنجا نيز شاگرد اول شد . وي سال بعد رابا راهنمايي دكتر مشايخ فريدني دردانشسراي تهران ثبت نام كرد و در سال تحصيلي24-1323 از دانشسراي مقدماتي تهران فارغ التحصيل شده و در سال دوم تدريس خود در

تهران توانست به دانشگاه برود و دررشته زبان و ادبيات فرانسه به تحصيل پرداخت و در سال 1331 فارغ التحصيل شد . وي سال بعد كه رشته زبانشناسي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران داير شد ، ثبت نام كرده و ادامه تحصيل داد ليكن درسال آخر تحصيلي بورس از طرف يونسكو به او داده شد و او به فرانسه رفت و اين وقفه درتحصيل ، ترك تحصيل محسوب شده و او نتوانست تحصيلات خود را به پايان برساند .

خاطرات و وقايع تحصيل : اسماعيل سعادت كه در مكتب درس خوانده بود تعريف مي كند كه در مكتب رسم بود كه وقتي شاگردي مثلا رخصت مي گرفت يعني از ملا اجازه مي گرفت كه آن روز بچه ها تعطيل باشند .يكي از شيرين ترين روزهاي سعادت و دوستانش همين رخصتهابود كه به عده شاگردها و به تناسب ارتقاي تحصيلي آنها تكرار مي شد .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : اسماعيل سعادت درضمن تحصيل دانشگاهي ، تدريس هم مي كرد .او مي بايست هجده ساعت در هفته تدريس مي كرد .

استادان و مربيان : آقا شيخ محمد باقر مهدوي در دوران دبيرستان و دبستان معلم فارسي و عربي اسماعيل سعادت بوده است كه تشويق هايش در توفيق هاي تحصيلي اسماعيل خيلي موثر بوده و سعادت هميشه او را به ياد داشته و از وي به نيكي ياد مي كند . دكتر بروخيم ،عيسي سپهبدي ،خانم نفيسي .خانم پاكروان و مادام رهاوي نيز استادان سعادت در دوران دانشگاه بودند . آقا شيخ محمد حسن رفيعي يك معلم روحاني بود كه اسماعيل سعادت در تعطيلات تابستان پيش او به تحصيل مي

پرداخت . اسماعيل پيش وي گلستان سعدي و نصاب صبيان را آموخته است .

هم دوره اي ها و همكاران : بيشتر همكلاسي هاي ابتدايي اسماعيل سعادت ترك تحصيل كردند و دنبال كسب و كار پدرشان رفتند . اصولا در آن زمان تا آنجا اين فكر غالب بود كه هر پسري پس از ياد گرفتن خواندن و نوشتن و حساب كردن ،بايد همان شغل پدرش را دنبال كند . از اين الحاظ بزرگتر هاي اسماعيل نيز اختيار او را داشتند و از قضا آنهامخالف تحصيلات اسماعيل بودند .سعادت در دوران دانشگاه با كساني چون ابوالحسن نجفي ،هوشنگ اعلم و عبد الله توكل همدوره بوده است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل سعادت زماني كه درسال 1324 از دانشسراي مقدماتي تهران فارغ التحصيل شد به شغل آموزگاري در تهران مشغول شد و در سال 1331 كه تحصيلات دانشگاهي را به پايان رسانيد از آموزگاري به دبيري ارتقاء يافت . سعادت دربنگاه ترجمه و نشر كتاب هم فعاليت داشته و ويرايش كتابها را برعهده داشته است .او درموسسه فرانكلين هم فعاليت داشته است . به طور كلي اسماعيل سعادت حدود هفت سال دربنگاه ترجمه و نشر كتاب كاركرد و بعد از آن هم مدتي در اداره مجله راهنماي كتاب با آقاي ايرج افشار ، مدير مجله همكاري داشت . سپس به انتشارات فرانكلين رفته و بعد از آن نيز در مركز تهيه مواد خواندني براي نو سوادان به سرپرستي ايرج جهانشاهي مشغول به فعاليت شده است . او عهده دار سر دبيري مجله پيك دانش نيز بوده است و درهمان وقت معاون انتشاراتي مركز تهيه موا د

خواندني براي نو سوادان بود . سعادت ويراستاري و سر دبير مجله معارف نيز مي باشد كه از سوي مركز نشر دانشگاهي چاپ مي شود .وي عضو شوراي عالي و ويرايش زبان فارسي صدا و سيما بوده است. او به عضويت پيوسته فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي در سال1377 انتخاب شده و در آن ميان ، مديريت دانشنامه زبان و ادبيات فارسي به او محول شده است .

فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل سعادت بيشتر درموردويرايش و ترجمه فعاليت كرده است . نقل مي كند ويرايش از جهت فعاليت ذهني جدا از ترجمه نيست ، مترجم خوب مي تواند ويراستار خوبي هم باشد و بالعكس . چون از نظر نوع كار ، چندان تفاوتي با هم ندارند مثلا وقتي كه متني راويرايش مي كنند ، آن را جمله به جمله با متن اصلي مقابله مي كنند . يعني هر مرحله متن را كه مي خوانند اول در ذهن خودتان آن را ترجمه مي كنند ،بعد ترجمه ذهني خود را با ترجمه متر جم مقايسه مي كنند و اگر تفاوتي باشد درجمله متر جم تصرف مي گردد .

آرا و گرايشهاي خاص : اسماعيل سعادت درمورد توجه معتقد است كه ترجمه سه ركن اساسي دارد و متر جم بايد بر اين سه ركن مسلط باشد تا بتواند خوب ترجمه كند ،يكي زبان مبدا است ،ديگري زبان مقصد است و سوم موضوع متني كه بايد ترجمه شود . تسلط بر زبان مبدا وموضوع زودتر و آسان تر حاصل مي شود تاتسلط برزبان مقصد . در تر جمه متون ادبي و به طور كلي متون مربوط به علوم انساني ،مترجم بايد

با روح زبان مادري خود خوب آشنا باشد و شم زباني كافي داشته باشد و متون ادبي زبان مادري خودرا بسيار خوانده باشد تا بتواند دقايق متن زبان مبدا را كه دريافته است به زبان مادري خود منتقل كند . دردانستن زبان مبدا فهم زبان و آگاهي از دقايق آن لازم است ام در برگرداندن اين دقايق به زبان مادري ،علاوه بر آن ،خلاقيت هنري هم لازم است يعني ذهن بايد بيشتر از فعاليتي كه براي ادراك چيزي لازم است فعاليت كند وبه جولان در بيايد تا بتواند چيزي را كه در عالم خارج نيست هست كند . آن هم به گونه اي كه اهل زبان مقصد بتوانند معني متن رابه همان خوبي كه اهل زبان مبدا مي فهمند ،بفهمند . اسماعيل سعادت به ترجمه آثار كلاسيك فلسفي مانند آثار ارسطو علاقه خاصي دارد چون او آن آثار ر ابا فلسفه اسلامي مرتبط مي داند و مقصد است كه فلاسفه اسلامي درتفكر است فلسفي شان به آثار آنها نظر داشته اند .

جوائز و نشانها : - برنده جايزه بهترين ترجمه به خاطر ترجمه كتاب « ميكل آنژ» در سال 1334 و در همان سال مجله سخن كه بنيانگذارش پرويز خانلري بود، جايزه ممتاز خود را به اين كتاب اهدا كرد. - برنده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در سال 1374به خاطر كتاب تفسير قرآني و زبان عرفاني - برنده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در سال 1378 به خاطر كتاب در كون و فساد ارسطو - دريافت نشان درجه يك دانش بعنوان برگزيده فرهنگستان زبان و ادب فارسي درسال 1387 - برنده جايزه

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره نوزدهم كتاب سال به خاطر ترجمه كتاب " در آسمان"

چگونگي عرضه آثار : چاپ و انتشار جلد دوم دانشنامه زبان و ادب فارسي، عضويت پيوسته در فرهنگستان زبان و ادب فارسي و فعاليت در پروژه فرهنگ آثار اسلامي از جمله برنامه هاي اسماعيل سعادت است. - ترجمه و تاليف و ويرايش مقالات مجله هاي پيك در سالهاي خدمت در مركز انتشارات آموزش - ترجمه و تاليف مقالات در مجله سخن ، راهنماي كتاب، اموزش وپرورش، نشر دانش و معارف

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجم? ايزابل

ويژگي اثر : از آندره ژيد

2 ترجم? زندگي ميكل آنژ

ويژگي اثر : ترجمه،تاليف :رومن رولان

3 ترجمه آثار ميكل آنژ

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف رومن رولان است واولين ترجمه اسماعيل سعادت مي باشد كه در سال 1334 به چاپ رسيد . اين كتاب برنده جايزه ادبي مجله سخن كه بنيانگذار آن پرويز خانلري بود شد ه و بهترين ترجمه سال 1334 شناخته شده است .

4 ترجمه ابوسليمان سجستاني منطقي او مانيست بزرگ قرن چهارم هجري

ويژگي اثر : اين مقاله توسط عبد الرحمان بدوي تهيه و تدوين يافته است

5 ترجمه اخلاق

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف جرج ادوارد مور است

6 ترجمه از وجوه و نظائر مقاتل بن سليمان و حكيم ترمذي تا تفسير امام صادق (ع)

ويژگي اثر : اين مقاله

تاليف پل نويا است

7 ترجمه از وولف تا كانت

ويژگي اثر : بخش اول از جلد ششم تاريخ فلسفه كاپلستون، سروش 1372

8 ترجمه اسپينوزا

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف راجر سكروتن است ض

9 ترجمه انرژي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آيزا ك آسيمون است

10 ترجمه ايزابل

ويژگي اثر : آندره ژيد

11 ترجمه بخشي از سير فلسفه در جها ن اسلام

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ماجد فخري است

12 ترجمه بكر زدايي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله سخن به چاپ رسيده است

13 ترجمه پل نويا

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف دانيل ژيماره است

14 ترجمه تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كاپلستون است و بخش اول از جلد ششم توسط اسماعيل سعادت ترجمه شده است .

15 ترجمه تاريخ و فلسفه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف بريه است و شامل هفت جلد مي باشد كه جلد هاي اول و دوم و چهارم آن توسط اسماعيل سعادت تر جمه شده است .

16 ترجمه تفسير قرآني و پيدايش زبان عرفاني

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف پل نويا است

17 ترجمه تفسير قرآني وزبان عرفاني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف پل نويا است

18 ترجمه تلخكاميهاي

سوفي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كنتس دوسگور مي باشد .

19 ترجمه خيمه شب بازي درهند

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله سخن به چاپ رسيده است

20 ترجمه در كون وفساد

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ارسطواست

21 ترجمه درآسمان

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ارسطو مي باشد .اين كتاب ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب : «در آسمان» در آسمان/ ارسطو؛ ترجمه اسماعيل سعادت.- تهران: هرمس، 1379 . بيست و يك، 306 ص: مصور. واژه¬نامه. كتابنامه: ص [299]- 306. ترجمه امّهات متون فلسفي يكي از نيازهاي فرهنگي ماست. به دليل تأثيري كه فلسف? ارسطو در تكوين فلسف? اسلامي داشته، ترجم? آثار ارسطو براي اهل فلسف? ما بسيار ضروري است. در آسمان، به رغم استطرادهاي اجتناب ناپذير، يكي از منظم ترين، روشن ترين و سامان يافته ترين رساله هاي مجموع? ارسطويي است. اين رساله، كه درمورد ويژگيهاي اجسام جهان تحت قمر و ديگر انواع تغييرات آنها، با اطلاعات دقيقتر در كون و فساد و كائنات جوّ، و در بخش كيهان شناختي خود، با كتاب لامبداي متافيزيك، كامل مي شود، تصوير تمام نمايي از جهان جسماني به دست مي دهد. موضوع اين رساله بررسي حركت انتقالي (حركت مكاني) در اطلاق آن بر موجوداتي است كه كلّ جهان هستي را تشكيل مي دهد و مشيِ كلّي رساله تمايز اساسي ميانِ

«جهان فوق قمر» شامل فلك ثوابت و افلاك سيارات مختلف، از يك سو، و «جهان تحت قمر» از سوي ديگر است كه از زمين ما تا منطق? بلافاصله واقع در زير قمر امتداد مي يابد. مترجم محترم، اين رساله را از روي دو ترجم? فرانسوي (ژ. تريكو و پل مورو) و يك ترجم? انگليسي (ج. ل. استاكز) و با توجه به ترجم? عربي آن (عبدالرحمن بدوي) به فارسي برگردانده است. البته در ترجم? فارسي از ترجم? فرانسوي تريكو پيروي كرده، ولي در مواردي كه ترجم? تريكو را روشن نيافته از دو ترجم? ديگر فرانسوي و انگليسي ياري گرفته و ترجمه اي امين و قابل اعتماد فراهم ساخته است. از امتيازات اين ترجمه، يادداشتهاي آخر كتاب است كه مترجم براي توضيح متن و رفع دشواريها و ابهامهاي آن برپاي? ترجمه هاي فرانسوي و انگليسي اين رساله ترتيب داده است. مترجم در عين تقيد به شيوايي و رسايي، دقت را فداي سادگي بيان نكرده و اگر گاهي تعقيدي در اين ترجمه ديده مي شود، به دليل پيچيدگي متن اصلي و بيان ارسطو است. از ديگر ويژگيهاي ترجم? حاضر اين است كه اصطلاحات كتاب همان اصطلاحاتي است كه در فلسف? اسلامي به كار رفته و مترجم معادلهاي انگليسي و فرانسوي غالب اصطلاحات را هم در پانوشت ذكر كرده است. در متني چنين سنگين، رعايت نقطه گذاري درست يك اصل اساسي است، كه مترجم اين اصل را بسيار خوب رعايت كرده است. دو واژه نام? كتاب («فرانسه، انگليسي، يوناني و لاتيني به فارسي» و «فارسي به فرانسه، انگليسي، يوناني و لاتيني») بر فايد? ترجمه افزوده است

22 ترجمه

درسايه آفتاب

ويژگي اثر : نشر دريانورد ، 1380

23 ترجمه رسالت كتابخانه

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف آندره موروامي باشد

24 ترجمه رساله اسما الله فخررازي

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ژرژ قنواتي است

25 ترجمه رساله دراصلاح فاهمه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف اسپينوزا مي باشد .

26 ترجمه رساله كتاب الصفات ابوسعيد خراز

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف پل نويا است

27 ترجمه زندگي ارسطو

ويژگي اثر : اين مقاله توسط ديوگنس لائريتوس تاليف يافته است

28 ترجمه زندگي ارسطو درآثار تذكره نويسان سرياني و عرب

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف هرمان كروست است

29 ترجمه زندگي افلوطين و ترتيب و توالي رساله هايش

ويژگي اثر : اين مقاله تليف فرفوريوس است

30 ترجمه زندگي و آثار تا گور

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله راهنماي كتاب به چاپ رسيده است

31 ترجمه ژان غرغرو، ژان خنده رو

ويژگي اثر : كنتس دوسگور، هرمس 1381

32 ترجمه ساختار و واژگان تجربه عرفاني

ويژگي اثر : اين مقاله ترجمه پل نويا است

33 ترجمه سرود نيبلو نگن

ويژگي اثر : اين كتاب حماسه قوم ژرمن است

34 ترجمه سيري دررساله هاي ابوسعيد خراز

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف پل نويا است

35 ترجمه شير و جادوگر

ويژگي اثر : اين كتاب تليف سي . اس لويس مي باشد

36 ترجمه ظهور كراميه درخراسان

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ادموند بوزورث است

37 ترجمه عصر بدگماني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ناتالي ساروت است ض

38 ترجمه فلسفه ابو سليمان سجستاني

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف فهمي جدعان است

39 ترجمه فن ترجمه انتقال فلسفه يوناني به جهان اسلام

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف عبدالرحمان بدوي است

40 ترجمه كشفيات نوين در روان پزشكي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كليفورد آلن مي باشد .

41 ترجمه كودكان وحشي

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ژرژبلون است

42 ترجمه گرولوس ،نخستين كتاب ارسطو

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف هرمان كروست ميباشد

43 ترجمه گفت و گو درباره مرگ

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف لودويك اسكنازي است

44 ترجمه گوشه اي از داستان سفرهاي فيلسوفان يوناني به ايران

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ماريا دزيسكا است

45 ترجمه ماجراي دريفوس

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ژان بلوك ميشل بوده وشامل يادداشتهاي روژه مارتن دوكارمي باشد

46 ترجمه مرگ اليويه بكي

ويژگي

اثر : اين مقاله تاليف اميل زولا مي باشد و در مجله سخن چاپ شده است

47 ترجمه مسئله اختيار در تفكر فلسفي و پاسخ معتزله به آن

ويژگي اثر : اين كتاب درباره آراء معتزله درباره مساله اختيار است درتقابل با آراء مذاهب كلامي ديگر

48 ترجمه مونتني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف پبتربوك است

49 ترجمه ميكروبها

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آيزاك آسيموف است

50 ترجمه نظريه مثل ومسئله معرفت در فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ابراهيم مدكور است

51 ترجمه نهضت ترجمه در جهان اسلام

ويژگي اثر : اين مقاله نگارش ابراهيم مدكوراست

52 ترجمه وويرايش فرهنگ آثار

ويژگي اثر : اين كتاب درپنج جلد مي باشد

53 دانشنامه زبان و ادب فارسي

ويژگي اثر : انتشارات زبان و ادب فارسي، 1384

54 راي بعد از ماي نكره

ويژگي اثر : اين مقاله در فصلنامه نشر دانش به چاپ رسيده است

55 زبان فارسي،مميز ذيروح ازغير روح

ويژگي اثر : اين مقاله درفصلنامه نشردانش به چاپ رسيده است

56 كدام عذرا؟

ويژگي اثر : اين مقاله در فصلنامه نشر دانش به چاپ رسيده است

57 يادي از حجه الاسلام غزالي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله معارف به چاپ رسيده است

58

يادي از فخرالدين رازي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله معارف به چاپ رسيده است

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.aftab.ir/articles/art_culture/literature_verse/c5c1183292543_esmaeel_saadat_p1.php2http://www.ketabnews.com/detail-7125-fa-0.html3www.ketabesal.ir4كيمياي سعادت ، گفتگو با اسماعيل سعادت ، كتاب ماه ادبيات و فلسفه ،سال چهارم ، شماره هفتم ،ارديبهشت 1380 ، پياپي 43 ، ص 4

سعيدي زاده، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول سعيدي زاده

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/1

زندگينامه علمي

شيخ رسول سعيدي زاده فرزند طاهر از محققان و پژوهشگران مقيم مشهد در غروب آخرين روز خرداد سال 1344 ه_.ش مصادف با سالروز تولد خاتم پيغمبران در يكي از محلات قديمي شهر رشت به نام پلكو (جنب كوچه مهديه فعلي) متولد گرديد.

پدر و مادرش هر دو اهل رشت و اجدادش از حومه آنجا بودند. پدر او يك كارگر ساده و مادرش زني زحمت كش بود، كه در ميانسالي به خاطر تحمل كار و سختي زياد از حد زندگي جان بر كف نهاد و دار فاني را وداع گفت. سعيدي زاده متاهل و داراي دو فرزند دختر و پسر و نيز جانباز انقلاب اسلامي مي باشد.

او تحصيلات خود را تا سطح ديپلم در زادگاهش خواند و سپس درسال 1362 ه_.ش، براي فراگيري دروس حوزوي وارد مدرسه علميه جامع رشت شد. پس از طي دروس مقدماتي درسال 1366 ه_ . ش، به مشهد مهاجرت و در آنجا سطح و بعد خارج فقه و اصول را به مدت شش سال متوالي خواند. هم زمان دروس مقدمات حوزوي را در مدرسه آيت الله خوئي تدريس نمود. در كنار درس هاي حوزه به تحصيلات

دانشگاهي تمايل يافت و توانست درسال 1372 ه_ . ش، در رشته كارشناسي ادبيات فارسي از دانشگاه پيام نور مشهد و در سال 1384 ه_ . ش، در رشته كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث از دانشگاه علوم اسلامي رضوي مشهد فارغ التحصيل شود. موضوع پايان نامه كارشناسي ارشد او «خاندان هاي معروف سادات با تكيه بر خاندان علمي» است.

از جمله اساتيدي كه حق بزرگي در تربيت او دارند مي توان به آيات عظام شيخ محمد ازدي لاكاني، سيد مجتبي رودباري، سيد علي اكبر بني هاشمي، سيد حسن مرتضوي شاهرودي، سيد جواد فقيه سبزواري و استاد رضا زاده نام برد.وي مسافرت هايي به كشورهاي تركيه، عراق، سوريه و عربستان انجام داده كه حاصل آن چند سفرنامه مكتوب است.

سعيدي زاده در كنگره هاي داخلي چندي از جمله مشاركت در شيراز، مسكن در اصفهان، دومين و نيز سومين كنگره ديدگاه هاي اسلام در پزشكي در مشهد، ميراث علمي و معنوي حضرت فاطمه زهرا (س) در مشهد، بزرگداشت علامه سيد عبدالحسين شرف الدين در قم، بزرگداشت عالمان فرزانه نهاوندي در نهاوند همدان و بزرگداشت حكيم متاله سيد جلال الدين آشتياني در مشهد و غيره شركت نمود.

سعيدي كازروني، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالوهاب سعيدى كازرونى متولد 1249 و متوفى 1324 شمسى فرزند سيد حسن از شعراء و ادباء اين سامانست رساله منظومى بنام (هادى السبيل) دارد كه طبع شده.

(1324 -1246 ش)، اديب و شاعر، متخلص به سعيدى. وى در كازرون متولد شد. علوم ادبى فارسى و عربى را آموخت و در قصيده و غزل مهارت داشت و بيشتر علاقه به سرودن هزل داشت. و مدتى در بوشهر زيست. از آثار وى: «هادى

السبيل»؛ «ديوان» شعر.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (167 -163/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (26/ 4).

سعيدي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1367 -1275/1274 ش)، عالم، محقق، مترجم و نويسنده. وى در قريه ى نوزاد از توابع بيرجند به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مكتبخانه ى نوزاد گذراند سپس با خانواده اش به بيرجند رفت و در مدرسه ى شوكتيه ى اين شهر به فراگيرى علوم رياضى، طبيعى، هيئت و نجوم و همچنين زبانهاى عربى، فرانسوى و انگليسى به خدمت در بانك مشغول گرديد. ابتدا در مدرسه ى شوكتيه به تدريس پرداخت و سپس به تهران آمد و با همكارى دكتر سيد جعفر شهيدى مجله ى «فروغ علم» را منتشر ساخت. پس از ايجاد دولت پاكستان، بارها به آن مملكت سفر كرد و با آراء و انديشه هاى علامه اقبال لاهورى آشنا شد و زبان اردو را آموخت وى در تهران وفات يافت. از سعيدى در حدود شصت اثر در زمينه هاى تاليف و ترجمه بر جاى مانده كه از آن جمله اند: «عمار ياسر»؛ «عذر تقصير به پيشگاه محمد (ص) و قرآن»؛ «اقبال شناسى»، ترجمه؛ «فرد و اجتماع»؛ «برنامه هاى انقلاب اسلامى»؛ «اول اخلاق مابعد تمدن آنها»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 2، ش 7، ص 12 -3 و س 5، ش 9، ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (704 -702 /4)، نشر دانش (س 9، ش 1، ص 103).

سعيدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1268، تهران.

درگذشت: 12 ارديبهشت 1361.

محمد سعيدى، فرزند محمدعلى، تحصلات مقدماتى را در مدرسه ى تربيت و سپس زبان و ادبيات انگليسى را در كالج آمريكايى تهران و علوم قديمه را نزد استادان فن آموخت. نخستين مقاله هاى او در روزنامه ى «شفق سرخ» چاپ شد. در مجله هاى «آينده» و «مهر» و غيره مقاله مى نوشت. مدت سه سال مجله «راه نو» را انتشار داد

و مدتى نيز بر انتشار مجله «ايران آباد» نظارت داشته است. به سمتهاى سناتورى، كفالت وزارت راه، معاونت نخست وزير و سرپرستى انتشارات و راديو رسيد. علاوه بر مقاله هاى وى در مطبوعات، آثارى را ترجمه كرده است. از جمله ترجمه هاى او است: آخرين روز يك محكوم (ويكتور هوگو، 1306)؛ اخلاق روجى (ساموئل اسمايلز، 1308)؛ انسان در تكاپوى تمدن (اوين پالو، 1335، اين كتاب به اين نام نيز منتشر شده است: تاريخ جهان يا انسان در تكاپوى تمدن)؛ ايفى ژنى (گوته)؛ بادبزن خانم و بندر مرسالومه؛ اهميت ارنست بودن (اسكار وايلد، 1336)؛ تاريخ عرب (فيليپ حتى، 1336)؛ جنگ هاى ايران و روم (پروكوپيوس، 1311)؛ چهار نمايشنامه- الكترا؛ زنان تراخيس؛ فيلوكتتس؛ آژاكس- (سوفوكل، 1335)؛ خطابه ى ويكتور هوگو بر سر قبر ولتر (1333)؛ خليج فارس از قديمى ترين ازمنه تا قرن بيستم ميلادى (سرهنگ سرآرنولد ويلسون، 1310)؛ راز آفرينش انسان (ا. گريسى موريس، 1334)؛ زير درختان زيرفون (آلفونس كار، 1335)؛ سه نمايشنامه- اوديپوس شاه، اوديپوس در كولولوس، آنتى گون (سوفوكل، 1334)؛ فرويد، شرح حال (استفان تسوايك، ترجمه به نام مستعار)؛ كريستف كلمب (ساموئل اليوت وريس، 1338)؛ لردكرزن (1322)؛ ماكدولين يا در سايه ى درختان زيرفون (ترجمه از عربى متن آلفونس كار، 1306)؛ مقالات اجتماعى (آرتور بريزيان، 1322)؛ هلن، هيپوليت، ارنست، ايون (اوريپيد، 1338)؛ سالومه و هلن؛ و آثار ديگرى از ترى پيد و افلاطون. از جمله تأليفات وى مى توان به اين دو عنوان اشاره نمود: امير كبير (1335)؛ خاطرات سفر آمريكا (1336).

وى به دريافت نشان همايون و چندين نشان ديگر نايل آمده است.

(تو 1286 ش)، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. در تهران متولد شد. زبان و ادبيات انگليسى را در كالج آمريكايى تهران و

علوم قديمى را در نزد استادان فن آموخت. نويسندگى را با نخستين مقالات در روزنامه ى «شفق سرخ» شروع كرد. و با آن كه به كار سياست مى پرداخت اما از مطالعه و تحقيق غافل نبود. از جمله مشاغل سياسى وى معاونت وزارت راه و سرپرستى اداره ى تبليغات و معاونت نخست وزيرى بود. وى چند سالى نيز مديريت مجله «راه نو» را داشت. از آثار وى، ترجمه ها: «آخرين روز يك محكوم»؛ «اخلاق روحى»؛ «تاريخ عرب»؛ «امير كبير»؛ «راز آفرينش انسان»؛ «مقالات اجتماعى».[1]

در 1280 در تهران تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى در مدرسه ى ادب وارد كالج آمريكائى ها شد و دوره ى آنجا را به اتمام رسانيد. سپس به مدرسه ى سن لوئى رفت و دوره ى آنجا را نيز پايان داد. خدمات ادارى خود را از وزارت فوائد عامه شروع كرد و سرانجام در وزارت راه به مقامات بلند رسيد. مدتى معاون وزارت راه و زمانى سرپرست آن وزارتخانه بود. مدتى نيز نه چندان طولانى رياست اداره كل انتشارات و تبليغات و معاونت نخست وزيرى را در نخست وزيرى سپهبد زاهدى عهده دار گرديد. در سال 1342 به سناتورى تهران رسيد و مجموعا سه دوره ى چهارساله در مجلس اعيان عضويت داشت. در 1354 به مجلس سنا راه پيدا نكرد و به معاونت شريف امامى در بنياد پهلوى منصوب شد. سعيدى نويسنده اى محقق و مترجمى دقيق و پركار و نكته سنج بود. آثار زيادى از او چاپ و انتشار يافته است. از جمله كتابهاى خليج فارس، جنگهاى ايران و روم، تاريخ عرب، سفرنامه ى آمريكا و بالاخره شعله هاى نبوغ را مى توان نام برد كه با قلمى شيوا و روان ترجمه شده است. وى مدتى مجله ى راه نو را

انتشار مى داد كه از مجلات معتبر و خواندنى زمان خود بود. از نوجوانى در زمينه هاى ادبى و تاريخى با مطبوعات همكار داشت. در 1365 در آمريكا درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (504 -500/ 5).

سعيدي، نيره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1371 -1299 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. وى در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى ژاندارك به پايان رساند، سپس از دانشسراى عالى تهران در رشته ى ادبيات فرانسه و فارسى موفق به اخذ ليسانس گرديد. به منظور ادامه ى تحصيلات به پاريس رفت و بعد از چند سال به ايران بازگشت. وى به مدت دو سال مجله ى «بانو» را به مديريت خود در تهران نشر داد كه نخستين نشريه ى اختصاصى بانوان محسوب مى شود. او دو دوره به نمايندگى مردم تهران در مجلس شوراى ملى برگزيده شد. و از اعضاى موسس شوراى عالى جمعيت زنان بوده است. مقالات و اشعار او در نشريات كشور به چاپ رسيده است. وى در تهران وفات يافت. از آثار او است: ترجمه اى از آثار لافونتن به نام «قصه هاى لافونتن» (برنده ى حايز يونسكو)؛ ترجمه ى «شطرنج باز»؛ ترجمه ى «كازانوا» و مجموعه ى شعر به نام «ترانه ى من».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زنان روزنامه نگار و انديشمندان ايران (150 -146)، زنان سخنور (368 -360 /3)، كارنامه ى زنان مشهور ايران (231 -230)، مجموعه ى گلها (416 -415 /2)، مؤلفين كتب چاپى (671 -670 /6).

سكاكي خوارزمي، سراج الدين، ابويعقوب يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(626 -555/554 ق)، اديب، نحوى. مشهور به سكاكى و موصوف به علامه. محل تولد وى خوارزم بود. حنفى معتزلى بود و از ادباى بزرگ عهد سلطان محمد خوارزمشاه و معاصر ابن حاجب. در نحو، صرف، منطق، كلام، بيان، شعر، عروض و معانى و قوافى توانا بود. مى گويند در بدايت حال شغل آهنگرى داشته و در سى سالگى به فراگيرى علم روى آورده و در علوم غريبه نيز دست داشته است. وى در خوارزم درگذشت. قبر او در كنار آب

تيكه مى باشد.از جمله آثار او: «مفتاح العلوم»، كه دوازده علم از علوم عرب را در آن آورده است و شروح بسيارى بر آن نوشته شده است؛ رساله اى در «علم مناظره».[1]

سراج الدين ابويعقوب يوسف خوارزمى، از ادباى معروف عربيت قرن ششم و هفتم (و. 555- ف. 626 ه.ق.) مؤلف كتاب «مفتاح العلوم» (ه. م.) وى در انواع علوم مخصوصا علوم ادبى و بالاخص علوم بلاغى متبحر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (294/9)، تاريخ ادبيات در ايران (293 -292 /3)، حبيب السير (81 -80 /3)، روضات الجنات (202 -200 /8)، ريحانه (44 -42 /3)، سرآمدان فرهنگ (468/1)، كشف الظنون (1763 -1762)، الكنى و الالقاب (316/2)، لغت نامه (ذيل/ ابويعقوب)، معجم الادبا (59 -58 /20)، معجم المؤلفين (282/13)، هديه الاحباب (150)، هديه العارفين (553/2)، يادداشتهاى قزوينى (148/3).

سلاجقه، پروين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروين سلاجقه در سال 1340 در شهر بافت از توابع كرمان به دنيا آمد .ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات (در سال 1380) مي باشد.نامبرده هم اكنون عضو هيات علمي دانشگاه آزاد واحد تهران مركز است و به عنوان استاديار با دانشگاه هاي ديگر همكاري دارد.وي از دوران دبستان ادبيات را دوست داشت و در دوران دانشجويي هم تاليفات و ترجمه هاي داشته است. كتاب «از اين باغ شرقي (نظريه هاي نقد شعر كودك و نوجوان)» تاليف پروين سلاجقه، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

خاطرات كودكي : پروين سلاجقه تا سن 13 سالگي در بافت از توابع كرمان زندگي كرد. پس

از آن به كرمان رفت و تا 18 سالگي در آن شهر ماند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پروين سلاجقه دوره ابتدايي و راهنمايي را در شهر بافت گذراند و دوره دبيرستان را در مدارس بهمن يار و دانشسراي مقدماتي دختران طي كرد. در سال 1365 در مقطع كارشناسي در رشته ادبيات فارسي وارد دانشگاه تربيت معلم شد و در سال 1374 تا 1376 دوره كارشناسي ارشد را در همان رشته در دانشگاه آزاد اسلامي گذراند وي در سال 1376، بعد از ورود به دانشگاه علوم تحقيقات در مقطع دكتري. در سال 1380 موفق به اخذ مدرك در رشته ادبيات فارسي شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : پروين سلاجقه از دوران تحصيل خود چنين مي گويد:هنر و ادبيات را از دوره دبستان دوست داشتم. در دبيرستان در زمينه ادبيات بسيار فعال بودم و سرودن شعرهاي اوليه خود را از آن دوره شروع كردم. تاليفاتم از دوره اي كه دانشجوي دكتري بودم شروع شد.

استادان و مربيان : پروين سلاجقه از آقاي توحيدي -يكي از دبيران در كرمان -به عنوان فردي تاثير گذار در زندگي علمي خود ياد مي كند.

همسر و فرزندان : پروين سلاجقه متاهل است.

وقايع ميانسالي : پروين سلاجقه همزمان با كار بر روي پايان نامه دكتري اش، فعاليت هاي جدي تري را همچون نوشتن مقالات متعدد در جرايد و مجلات و فصل نامه هاي تخصصي را شروع كرد.وي در باره چنين مي گويد" فعاليت هايم در زمينه نقد و نظريه ادبي در نقد شعر و رمان و در زمينه ادبيات كودك ادامه پيدا كرد. سپس مجموعه نقدي به نام «نقد شعر معاصر» را انجام دادم كه اولين شماره اين مجموعه

با عنوان «اميرزاده كاشي ها» - كه نقد شعر احمد شاملو بود- به چاپ رسيد. همزمان با چاپ اين كتاب، در نخستين جايزه نقد ادبي ايران و منتقد برتر ايران، از طرف خانه نقد ايران و بنياد هنرمندان و نويسندگان، در زمينه نقد شعر معاصر و كهن جايزه دريافت كردم. سپس كتابي از من به نام «از اين باغ شرقي» به چاپ رسيد كه حاصل تلاش هاي زياد من در چند سال گذشته بوده است. "

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پروين سلاجقه هم اكنون عضو هيات علمي دانشگاه آزاد واحد تهران مركز است و به عنوان استاديار با دانشگاه هاي ديگر همكاري دارد و به عنوان راهنما و مشاور در پايان نامه هاي كارشناسي ارشد فعاليت مي كند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پروين سلاجقه در كنار فعاليت هاي خود به شعر، رمان، دانش نقد ادبي كلاسيك و مدرن علاقه مند است.

جوائز و نشانها : كتاب «از اين باغ شرقي (نظريه هاي نقد شعر كودك و نوجوان)» تاليف پروين سلاجقه، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از اين باغ شرقي (نظريه هاي نقد شعر كودك و نوجوان)

ويژگي اثر : تاليف پروين سلاجقه- تهران: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان. 1385. 608 صفحه .اين كتاب در سال 1386 ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است

2 بنفشه كوچولو

ويژگي اثر : تاليف،كتابي فانتزي است.

3 درآمدي بر زيبايي شناسي شعر

ويژگي اثر : تاليف-اين كتاب در دانشگاه تدريس مي شود.

4 شماره از نقد شعر معاصر (شعر فروغ فرخزاد)

ويژگي اثر : در دست چاپ

5 صداي خط خوردن مشق

ويژگي اثر : تاليف

6 فرهنگ تحليلي متيف، نشانه و نماد در شعر سبك هندي

ويژگي اثر : آماده چاپ

7 كتاب ديگري با عنوان «دنياي قشنگ پوپو» كه فانتزي است و تعداد زيادي مقاله.

ويژگي اثر : در دست چاپ

8 مجموعه مقالات در زمينه نقد شعر

ويژگي اثر : در دست چاپ

9 مجموعه نقد شعر

ويژگي اثر : آماده چاپ

10 مجموعه نقد مقالات رمان

ويژگي اثر : در دست چاپ

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.ibna.ir/vdcjo8ev.uqemtzsffu.html

سلامي بيهقي نيشابوري، ابوعلي حسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 300 ق)، مورخ. وى از مردم خوار بيهق بود و از ملازمان و كاتبان ابوبكر محمد بن مظفر بن محتاج و فرزندانش بود يگانه اثر وى كتابى است به نام: «التاريخ فى اخبار ولات خراسان».[1]

ابوعلى حسين بن احمد بن محمد بيقهى نيشابورى از بزرگان قر.4 ه. مولد و منشأ او خوار بيهق بود. وى در سلك ملازمان و كاتبان ابوبكر محمد ابن مظفر بن محتاج و پسرانش بود و او را تصانيف بسيار است از جمله كتاب «التاريخ فى اخبار ولاة خراسان».

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] سرآمدان فرهنگ (468/1)، لغت نامه (ذيل/ سلامى).

سلطان العلماء بستكي، عبدالرحمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1293 ق)، اديب، مفتى و شاعر و. در قصبه ى بستك (از بخش هاى شهرستان لار) متولد شد. علوم متداول را از اساتيد آن ديار آموخت و به منظور تكميل معلومات خود به بندر لنگه و از آن جا به بصره رفت و از بصره به حجاز و در آنجا فقه و اصول را آموخت، آنگاه به مصر رفت و سپس به سوريه و مراكش و تونس و تركيه و هندوستان مسافرت كرد و در علوم ادبى و دينى و فلسفه و اصول و منطق و معانى و بيان و فلسفه ى يونانى تبحر يافت. وى در سرون اشعار فارسى و عربى توانا بود. پس از اين سفر و سياحت طولانى به بستك برگشت و مدرسه اى تاسيس كرد و به تدريس مشغول شد و از جانب ناصرالدين شاه ملقب به سلطان العلماء شد. او اجبارا از بستك به بندر لنگه رفت و مدت چهل سال در آنجا به تدريس علوم معقول و منقول پرداخت و سرانجام در همان شهر وفات يفات.از

تاليفات او است: «الفوايد الصمديه»، به عربى و در نحو؛ «بديعيه»، به عربى در بديع؛ «رحبيه»؛ «سلطان الرسائل»؛ «شرح قطر» به عربى؛ «ظهور الحقايق»؛ «كشاف الحقايق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (176 -173 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (67 -66 /2).

سلطان القراء

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. شاه قرآن خوانان) (شيخ) عبدالرحيم بن شيخ ابوالقاسم (و. تبريز 1255- ف.تبريز 1336 ه.ق.). وى در علم تجويد در عصر خود استاد بود و فاضل ايروانى و شيخ فرج اللَّه بن حاج محمد تبريزى جزو شاگردان او بودند. از تأليفات وى رساله اى است در علم تجويد موسوم به «درالمنثور» و رساله اى ديگر در تجويد و حاشيه بر مقدمه شمس الدين ابوالخير كه هيچيك به طبع نرسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

سلطان زاده پسيان، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى برادرزاده ى كلنل محمدتقى خان بود و شرح حال عمومى خود را نوشت و در مجله ى «ايرانشهر» به چاپ رسانيد. وى در دارالفنون ادنبورك در رشته ى تاريخ تحصيل نمود. از آثار وى: «بسوى باختر»؛ «حسن يا جاده ى رزين سمرقند»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (926/2).

سلطاني بسطامي

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 1296 ق، از زنان اديب، شاعر و خوشنويس. وى تنها فرزند ميرزا فتح اللَّه ذوقى شاعر بود. پدرش در تعليم و تربيت او همت گماشت. خواندن و نوشتن را در كودكى آموخت و خوشنويسى و شعر و ادب فارسى و عرب را نيز فراگرفت. گويند اشعار عربى زيادى از دوره جاهلى از حفظ داشت و ديوانى نيز فراهم آورده بود.

در اوايل جوانى با پسر محمد ناصر خان قاجار، ملقب به ظهيرالدوله ازدواج كرد. چنانكه از اشعار اين بانو پيداست از زندگى زناشويى خود رضايت نداشته است. از اشعار اوست:

اول چنين نوشت قضا سرنوشت ما

كاخر خم شراب شود خاك و خشت ما

عشق آمد و عقل رفت و ديوانه شديم

وز كعبه روان به سوى بتخانه شديم

اين روزه و اين نماز آيد به چه كار

ما را كه حريف جام و پيمانه شديم

در سينه توست كينه ما

مهر تو نهان به سينه ى ما

ديدى كه چه سان گرفت الفت

با سنگ تو آبگينه ى ما

مهرت كه بها فزونش از جان

يكتا گهر خزينه ى ما[1]

(س سيزدهم ق)، اديب، شاعر و خطاط. وى چون تنها فرزند خانواده بود، پدرش در تعليم و تربيت او اهتمام تمام داشت. خواندن و نوشتن را در كودكى آموخت و خوشنويسى و شعر و ادب فارسى و عرب را نيز فراگرفت. اشعار عربى زيادى از

دوره ى جاهلى از حفظ داشت و «ديوانى» نيز فراهم آورده بود. در اوايل جوانى با پسر محمد ناصر خان قاجار، ملقب به ظهيرالدوله، ازدواج كرد. چنانكه از اشعار اين بانو پيداست، از زندگى زناشويى خود رضايت نداشته است.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] منبع: حديقةالشعراء، 2168 -2167 / 3.

[2] حديقه الشعراء (2168 -2167/ 3)، فرهنگ سخنوران (463)، مشاهير زنان (126 -125).

سلطانيه اي، علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، خطاط، اديب و فقيه. وى از علوم متداول مانند فقه و حديث و لغت و تجويد و قرائت و ادب بهره مند و خطشناسى ماهر بود و همگى خطوط را خوش مى نوشت. در كتابت و انشاء رتبه ى اعلى داشت و بعضى از كتابهاى حديث فقه و ادعيه را به خط خود نشوت و تصحيح و تحشيه كرده است. ميرزاعلى بسيارى از فرمانهاى ديوانى و قباله ها را به خود نوشته و امر قضاى سلطانيه به او محول بوده است. به گفته ى صاحب «احوال و آثار خوشنويسان» صاحب عنوان در تاريخ تأليف «گلستان هنر» (ح 1052 ق) زنده بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (469 -468 / 2).

سلغر شاه سلغري

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، شاعر، اديب و دانشمند. برادر اتابك ابوبكر پادشاه فارس بود او را فريباش خان مى خواندند و در حسن صورت و سيرت و كمال و جمال نظير نداشت. چون مى دانست كه دخالت در امور ملكى مايه تزلزل خاطر برادر مى شود. در بيرون شهر شيراز سرابستانى بنياد كرد و آن را صبوح آباد نام نهاد و از دخالت در امور برادر خوددارى كرد. وى عاقبت توسط برادر خود كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (363)، الذريعه (456/9)، لغت نامه (ذيل/ سلطان سلغرشاه)، مجمع الفصحا (57/1).

سلفي اصفهاني، صدرالدين، ابوطاهر احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(576 -478 ق)، حافظ، محدث، فقيه، نحوى و لغوى شافعى. شهرت وى به سلفى به خاطر نام نياى بزرگش سلفه- معرب سه لبه- مى باشد. در اصفهان به دنيا آمد. در طلب حديث به شهرهاى بسيارى سفر كرد و اكثر مشايخ حديث را ملاقات كرد. لغت را از خطيب تبريزى فراگرفت و چون به بغداد رفت فقه را نز الكيا هراسى آموخت. وى از ابومطيع صحاف و ابوطالب احمد كندلانى و احمد بن محمد بن ابى بكر بن مردويه و احمد بن محمد بن بشرويه و احمد بن محمد بن قولويه حديث روايت كرده است. او همچنين از زنان بسيارى در اصفهان حديث شنيد. از وى حافظ محمد مقدسى و محدث سعدالخير و ابوالعز محمد ملقابادى و على بن ابراهيم سرقسطى و طيب مروزى و ابوسعد سمعانى و قاضى عياض و عمر ميانشى و حماد حرانى و محمد بن عبدالغفار همدانى و جعفر بن على همدانى و محمد بن ابراهيم فارسى و حسان مهدوى و بسيارى ديگر حديث روايت كردند. ابوالحسن على بن سلار وزير ملوك فاطميه

در مصر مدرسه اى در اسكندريه براى او تاسيس كرد و وى را عهده دار تدريس در آن مدرسه نمود. علماء از دور و نزديك به محضرش شتافتند و از وى بهره بردند. او در سرحد اسكندريه درگذشت. از آثارش: «الاربعين البلدانيه»، در حديث؛ «السداسيات»، در حديث؛ «المشيخه البغداديه» يا «معجم شيوخ بغداد»؛ «معجم مشيخه اصفهان»؛ «السلفيات من اجزاء الاحاديث» يا «اجزاء السلفيات»، انتخابهايى از «اصول» ابن شرف انماطى و «اصول» ابن الطيورى؛ «السلماسيات» يا «مجالس پنچ گانه» از املاهاى ابوطاهر سلى؛ «شرط القراءه على الشيوخ»؛ «معجم السفر»؛ «الفضائل الباهره فى محاسن مصر و القاهره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209/1)، ايضاح المكنون (508/2)، تذكره القبور (125 -124)، روضات الجنات (276/1)، ريحانه (65 -64 /3)، سير النبلاء (39 -5 /21)، الكامل (152/9)، كشف الظنون (1696 ،1044 ،997 ،996 ،982 ،587 ،54)، الكنى و الالقاب (321 -320 /2)، لسان الميزان (451 -450 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (76 -75 /2)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (72 -68 /19)، الوافى بالوفيات (356 -351 /7)، وفيات الاعيان (107 -105 /1)، هديه العارفين (87/1).

سلماسي، ابوالفتح مسعود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 629 ق)، فقيه، اديب و شاعر. اصل وى از سلماس از شهرهاى آذربايجان است. از آثارش: شرح «المقامات»؛ شرح «الجمل»، در نحو؛ وى خطبه ها و نظمى زيبا داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (110/8).

سلمي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبانهاى باستانى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1342، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى و زبانهاى باستانى از دانشگاه تهران در سال 1348 و دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى ايران از دانشگاه تهران در سال 1356.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نظارت بر تحقيقى تحت عنوان اعلام شاهنامه (اسامى اشخاص)، تدريس دروس فارسى ميانه، زبان اوستا، تاريخ زبان فارسى، شاهنامه، تاريخ بيهقى، اساطير ايران و روش تحقيق و مرجع شناسى، آئين نگارش و فارسى عمومى و مقدمات زبان شناسى در دانشگاه شهيد چمران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 6، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى كتاب غم نامه رستم و سهراب، پنج خيم آسرونان، نقد و بررسى رزمنامه رستم و اسفنديار، چند نكته در ديوان ناصرخسرو.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سليم، عبدالامير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبانهاى باستانى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سمسار، محمداحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1274، تبريز.

درگذشت: اوايل فروردين 1360، آمريكا.

محمداحمد سمسار تحصيلات خود را در استانبول به پايان برد و سپس به آمريكا رفت و در آنجا ماند و سال ها به تدريس تركى در دانشگاه هاى آن كشور پرداخت.

از تأليفات او فهرست نسخ خطى عربى و فارس وتركى، مجموعه ى جان فردريك لوئيس موجود در كتابخانه ى آزاد فيلادلفيا است ه در سال 1937 در فيلادلفيا انتشار يافته است. در اين فهرست يك صد و چهل و نه نسخه فارسى معرفى شده است. ديگر مقدمه اى است بر كتاب طوطى نامه ى ضياء نخشى نوشت. البته ترجمه انگليسى طوطى نامه هم از محمداحمد سمسار است.

(تو ح 1360 -1274 ش)، محقق. وى در تبريز متولد شد، تحصيلات ابتدايى را در اين شهر و تحصيلات عالى را در استانبول به پايان برد و حدود سال 1310 ش به امريكا رفت و سالها به تدريس زبان و ادبيات تركى در دانشگاه هاى آن مملكت اشتغال داشت. وى در آمريكا وفات يافت. از تاليفات او «فهرست نسخ خطى عربى و فارسى و تركى مجموعه ى جان فردريك لوئيس» موجود در كتابخانه ى آزاد فيلادلفياست كه در سال 1937 م در فيلادلفيا انتشار يافت. در اين فهرست يكصد و چهل و نه نسخه ى فارسى معرفى شده است. ديگر از آثار وى مقدمه اى است بر چاپ «طوطى نامه» ضياء نخشى و ديگر ترجمه ى اين كتاب است به زبان انگليسى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :

[1] آينده (س 7، ش 4، ص 331).

سمعاني مروزي، ابوالمظفر عبدالرحيم

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(537- ح 617 ق)، محدث، فقيه و اديب شافعى. از كودكى تحت تربيت پدر قرار گرفت. پدرش او را در پاره اى از سفرها همراه كرد و تا آنجا كه توانست براى

او حديث خواند و او را به فراگيرى فقه و حديث و ادب واداشت تا اينكه از هر خرمن خوشه اى برچيد. او «صحيح بخارى» و «سنن ابى داود» و «جامع ابى عيسى» و «مسند ابى عوانه» و «تاريخ فسوى» و «الحليه» و «مسند الهيثم» و «صحيح مسلم» را سماعى روايت مى كند. او از رييس اسعد مهروى و ابوالبركات عبداللَّه فراوى و ابوسعد عبدالوهاب كرمانى و وجيه شحامى و ابوالفتوح خركوشى و جنيد قاينى و ابوالوقت سجزى و ابوالاسعد ابن القشيرى و محمد بن عبداللَّه شيرازى و حسن بن محمد سنگبستى و سعيد بن على شجاعى و عبدالسلام هروى و بسيارى ديگر در بخارا و سمرقند و هرات و نيشابور و مرو شهرهاى ديگر حديث شنيد. ابوبكر محمد حازمى و برزالى و ابن الصلاح و ابن النجار و ابن هلاله و شرف مرسى و احمد غرافى و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. او سرانجام شيخ مرو شد و به مقام پيشگامى شافعيان آن شهر رسيد. پدرش «عوالى» را در دو مجلد براى او گفت و «معجم» را در هيجده جزء برايش پرداخت. اين كتابها به نام «العوالى من مسموعات الفراوى» و «معجم الشيوخ» گردآورى شده است.[1]

فخرالدين ابوالمظفر عبدالرحيم بن عبدالكريم فقيه و عالم بزرگ خراسان و از خاندان سمعانى (و. 537- ف. 614 يا 616 ه.ق.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] سرآمدان فرهنگ (483 -482 /1)، سير النبلاء (109 -107 /22)، كشف الظنون (1179)، لسان الميزان (339 -338 /4)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (158 -157 /19)، معجم المؤلفين (207 -206 /5)، الوافى بالوفيات (331/18)، هديه العارفين (560/1).

سمناني، ابوالحسين عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 303 ق)، حافظ، محدث، اديب و شاعر.

از اسحاق بن راهويه و عيسى بن زغبه و محمد بن حميد رازى و ابوكريب و عمرو بن على فلاس و محمد بن هاشم بعلبكى و همطبقه آنان حديث شنيد و او در اين راه سفرهاى بسيار كرد. على بن حمشاد و ابواحمد بن عدى و ابوبكر اسماعيلى و محمد بن صالح بن هانى و ابوعمرو بن حمدان و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. او داراى تصانيف بسيار نيكويى بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (195 -194 /14)، طبقات الحفاظ (312).

سمندريان، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد سمندريان (زاده 1310 در تهران) كارگردان تئاتر است.

كارگرداني تئاتر صحنه اي:

1- «دوزخ» اثر ژان پل سارتر سال اجرا 1341 بازيگران: جميله شيخي _ ركن الدين خسروي _ پرويز كاردان _ عزت پريان

2- «اشباح» اثر هنريك ايبسن سال اجرا 1342 بازيگران: جميله شيخي _ محمد علي كشاورز _ عباس غفوريان _ اسماعيل دادفر _ عزت پريان

3- «مرده هاي بي كفن و دفن» اثر ژان پل سارتر سالهاي اجرا 1342 و 1357 بازيگران: محمد علي كشاورز _ منوچهر فريد _ پرويز فني زاده _ اسماعيل محرابي _ پري صابري _ جمشيد مشايخي

4- «طبيب اجباري» اثر مولير سال اجرا 1343 بازيگران: محمدعلي كشاورز _ پرويز فني زاده _ اسماعيل محرابي _ مسعود فقيه _ شكوه نجم آبادي _ سعيد پورصميمي

5- «هركول و طويله اوجياس» اثر دورنمات سال اجرا 1344 بازيگران: پرويز صياد _ محمد گودرزي _ محمد حفاظي _ ثريا قاسمي _ عباس يوسفياني _ سيروس ابراهيم زاده _ فريده صابري

6- «ملاقات بانوي سالخورده» اثر فردريش دورنمات سال اجرا 1351 بازيگران جميله شيخي _ آذر فخر _ اكبر زنجانپور _ محمود هاشمي _ علي رامز _ غلامرضا طباطبائي

7-

«نگاهي از پل» اثر آرتور ميلر سال اجرا 1348 بازيگران: اكبر زنجانپور _ سوسن تسليمي _ خسرو فرحزادي _ اسماعيل دادفر _ پروين دولتشاهي

8- «مرغ دريايي» اثر آنتوان چخوف سال اجرا 1356 بازيگران: جميله شيخي _ محمدعلي كشاورز _ قاسم سيف _ هما روستا _ جمال اجلالي _ محمد مطيع _ منوچهر فريد _ سرور رجائي- آتيلا پسياني _ سروش خليلي و.....

9 _ «كرگدن» اثر اوژن يونسكو سال اجرا 1351 بازيگران: عزت ا... انتظامي _ پرويز صياد _ اسماعيل دادفر _ محمد حفاظي _ مهدي فخيم زاده _ پروين دولتشاهي _ فريده صابري _ عباس يوسفياني _ محمود شيباني و....

10- «بازي استريندبرگ» اثر فردريش دورنمات سال اجرا 1351-1378 بازيگران: محمدعلي كشاورز _ اسماعيل شنگله _ هما روستا

11- «دايره گچي قفقازي» اثر برتولت برشت سال اجرا 1377 بازيگران: سعيد پور صميمي _ آزيتا حاجيان _ سهراب سليمي _ حسن پورشيرازي _ آرمان اميد _ جمال اجلالي و....

12- «باغ وحش شيشه اي» اثر تنسي ويليامز سال اجرا 1342 بازيگران: پرويز فني زاده _ شهلا رياحي _ پري صابري _ عباس مغفوريان

13- «آندورا» اثر ماكس فريش سال اجرا 1346 بازيگران: سعيد پورصميمي _ ثريا قاسمي _ محمدعلي كشاورز _ منوچهر فريد _ پرويز پورحسيني _ جميله شيخي _ اسماعيل دادفر _ جمشيد مشايخي _ منوچهر فريد _ پري امير حمزه _ اسفنديار شهيدي و....

14_ «ازدواج آقاي مي سي سي پي» اثر فردريش دورنمات سال 1368 بازيگران: رضا كيانيان _ احمد آقالو _ ميكائيل شهرستاني _ هما روستا _ نورالدين استوار _ جمال اجلالي _ رضا عمراني _ قاسم زارع و.....

15- «لئوكاديا» اثر ژان آنوي سال اجرا 1343 بازيگران: پرويز پورحسيني _ سعيد پورصميمي _

محمدعلي كشاورز _ محمد حفاظي _ شكوه نجم آبادي - عصمت صفوي

كارگرداني تئاتر راديويي:

حميد سمندريان در راديو صداي ايران تعدادي نمايشنامه را ترجمه كرده كه كارگرداني آن را نيز به عهده داشته است:

1- غروب روزهاي آخر پاييز نوشته فردريش دورنمات سال 1341

2- پنچري نوشته فردريش دورنمات سال 1341

3- همزاد نوشته فردريش دورنمات سال 1341

4- اقدامات وگا نوشته فردريش دورنمات سال 1341

5- فيزيكدانها نوشته فردريش دورنمات سال 1366

تله تئاتر:

آثار اجرا شده در تلويزيون ملي ايران (تله تئاتر) كه ترجمه و كارگرداني اين آثار به عهده حميد سمندريان بوده است:

1- غروب روزهاي پائيز اثر فردريش دورنمات سال 1342

2- بازي استريندبرگ اثر فردريش دورنمات سال 1351

3- خمره اثر لوئيجي پيراندللو سال 1353

4- جراحي پلاستيك اثر پي ير فراري سال 1340

5- پلوفت (شبح كوچك) اثر ماريا كل راماشادو سال 1340

6- ساعت شش در خيابان آتن اثر روژه فرديناند

7- به سوي دمشق اثر اگوست استريندبرگ سال 1381

حميد سمندريان به دعوت پرفسور رگن برگ استاد دانشگاه مونيخ و كارگردان تئاتر به انستيتو گوته دعوت شد و نمايشنامه هاي بسياري را با بازيگران آلماني روي صحنه برد. اين همكاري بين سالهاي 51 تا 57 ادامه داشت.

1- شهاب آسماني اثر فردريش دورنمات

2- چگونه رنجهاي آقاي موكين پوت برطرف مي شود اثر پيتر وايس

3- پنچري اثر فردريش دورنمات

4- سانتا كروز اثر ماكس فريش

5- راهب و راهزن اثر هاينريش بول

6- خوزه اثر هاينريش بول

7- خشم شديد فليپ هوتس اثر ماكس فريش

8- بالماسكه دزدان اثر ژان آنوي

9- دوزخ اثر ژان پل سارتر

10- ازدواج آقاي مي سي سي پي اثر فردريش دورنمات

11- توراندخت اثر هيلدس هايمر

12- مرده هاي بي كفن و دفن اثر ژان پل سارتر

: ترجمه

حميد سمندريان در باب ترجمه آثار نمايشي در جامعه تئاتري:

1- غروب روزهاي پاييز اثر

فردريش دورنمات سال 1340 ناشر مرواريد

2- پنچري اثر فردريش دورنمات سال 1342 ناشر مرواريد

3- ازدواج آقاي مي سي سي پي اثر فردريش دورنمات سال 1341 نشر پيروز

4- دايره گچي قفقازي اثر برتولت برشت سال 1341 چاپ مجدد 1378

5- اقدامات وگا و همزاد اثر فردريش دورنمات سال 1341

6- ملاقات بانوي سالخورده اثر فردريش دورنمات سال 1342 چاپ مجدد 1378 نشر قطره

7- رومولوس كبير اثر فردريش دورنمات سال 1369 مركز هنرهاي نمايشي

8- باغ وحش شيشه اي اثر تنسي ويليامز سال 1342 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

9- لئوكاديا اثر ژان آنوي سال 1343 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

10- هركول و طويله اوجياس اثر فردريش دورنمات سال 1343

11- آندورا اثر ماكس فريش سال 1347 انتشارات روز

12- فيزيكدانها اثر فردريش دورنمات سال 1350 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

13- خشم شديد فليپ هوتس اثر ماكس فريش سال 1350 چاپ مجدد 1370 نشر مركز هنرهاي نمايشي

14 _ فرشته اي به بابل مي آيد اثر فردريش دورنمات سال 1352

15- چگونه رنجهاي آقاي موكين پوت بر طرف مي شود سال 1353

16- مكبث اثر ويليام شكسپير سال 1355 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

17- بازي استريندبرگ اثر فردريش دورنمات سال 1351 چاپ مجدد 1374 نسل قلم

سميعي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد سميعي ( گيلاني ) در بهمن 1299 در محله قديمي سنگلج تهران تولد يافت و پس از چند ماه ، با خانواده خود روانه رشت شد. پس از طي مقطع ابتدايي و متوسطه در گيلان ، در امتحانات ورودي دانشكده فني دانشگاه تهران با احراز رتبه اول پذيرفته شد، ولي پس از يكي دو ماه ، آن دانشكده را ترك گفت و با موفقيت در امتحان ورودي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، در رشته زبان و

ادبيات فارسي مشغول تحصيل شد و در همين رشته موفق به اخذ درجه دكترا شد. وي در زمان تحصيل به دليل مشكلات مالي ، در راه آهن دولتي ايران اشتغال يافت، و توانست در كنار كار ، تحصيلات خود را نيز به پايان برد. از جمله فعاليت هاي سميعي در طول تحصيل و بعد از آن ، ورود به مسائل سياسي بود كه به همين خاطر چندين مرتبه توسط ماموران رژيم پهلوي دستگير شد. سميعي علاوه بر فعاليت در راه آهن به شغل ويراستاري در موسسه انتشارات فرانكلين اشتغال يافت. پس از انحلال موسسه انتشارات فرانكلين ، در سازمان ويرايش و توليد فني ، كه در خدمت دانشگاه آزاد ايران بود ، به سمت مسئول بخش ويرايش و عضو هئيت مديره ، مشغول به كار شد. پس از پيروزي انقلاب وي با چندين موسسه فرهنگي به همكاري پرداخت ؛ او همچنين به مدت هفت سال در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ، تربيت معلم و تربيت مدرس ( تهران ) ، و دانشكده ادبيات و دانشگاه آزاد اسلامي گيلان تدريس كرد. دكتر سميعي همچنان به فعاليت هاي فرهنگي خود با موسسات و پژوهشكده ها ادامه مي دهدو آثاري چند نيز تاكنون عرضه نموده است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ويراستاري

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد سميعي پس از تولد يافتن در تهران با خانواده به رشت رفته و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشت گذراند و در خرداد سال 1318 دوره دبيرستان را با احراز رتبه اول در گيلان به پايان رساند. در شهريور همان سال،

براي ادامه تحصيلات به تهران رفت و در امتحانات ورودي دانشكده فني دانشگاه تهران با احراز رتبه اول پذيرفته شد. ولي پس از يكي دو ماه آن دانشكده را ترك گفت و با موفقيت در امتحان ورودي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، در رشته زبان و ادبيات فارسي مشغول تحصيل شد. در سال 1321 با احراز رتبه اول و اخذ مدال درجه يك علمي، دوره ليسانس، خود را به پايان رساند. ضمن تحصيل در دانشكده ادبيات دوره درسي انستيتوي روزنامه نگاري را نيز گذراند. از سال 1334، از فعاليتهاي سياسي كناره گرفت و به تحصيل و فعاليتهاي فرهنگي پرداخت. پس از حدود چهارده سال دوري از محيط دانشگاهي، بار ديگر در دوره دكتري ادبيات فارسي نام نويسي كرد و طي دو سال، هشت شهادتنامه از ده شهادتنامه اين دوره را گذراند. در 1355 ، در كنكور فوق ليسانس زبان شناسي همگاني دانشگاه تهران با رتبه اول پذيرفته شد و در 1358 ( با معدل 3/89 از 4/00 به اخذ مدرك فوق ليسانس نايل گشت.

استادان و مربيان : احمد سميعي در حوزه درسي استاداني چون ملك الشعراي بهار، بديع الزمان فروزانفر، احمد بهمنيار، كاظم عصار. فاضل توني، دكتر علي اكبر سياسي، دكتر يحيي مهدوي، دكتر محمد باقر هوشيار و دكتر رضازاده شفق، شركت جست. همچنين با استاداني چون رشيد ياسمي، مطيع الدوله حجازي، خانبابا بياني، عبدالرحمن، فرامرزي گذراند.

وقايع ميانسالي : فعاليتهاي سياسي احمد سميعي از اواخر سال 1323 آغار شد و تا 1334 ادامه يافت. مجموعا“ سه سال و چهار ماه در زندان سياسي به سر برد و حدود پنج سال به فعاليت مخفي و نيمه علني

پرداخت و در همين مدت، يك سال و نيم را در كشورهاي اروپايي گذراند. در سال 1342، دستگاه حكومتي كه بر اثر وقايع 15 خرداد 1342، فشار به فعالان سياسي را شدت بخشيده بود، به اتهام فعاليتهاي سياسي سابق، وي را به سه سال زندان محكوم كرد كه شش ماه آن را بيشتر گذرانده بود و تا پايان سال 1345 به مدت دو سال و نيم ديگر را در زندان سياسي به سر برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد سميعي مدتي در راه آهن دولتي ايران اشتغال داشت. سپس به شغل ويراستاري در موسسه انتشارات فرانكلين اشتغال يافت و كتاب هاي متعددي را ويرايش كرد. بر اثر انحلال موسسه انتشارات فرانكلين، در سازمان ويرايش و توليد فني، كه در خدمت دانشگاه آزاد ايران بود، به سمت مسئول بخش ويرايش و عضو هيئت مديره، مشغول به كار شد. پس از انقلاب اسلامي ، سازمان ويرايش و توليد فني منحل شد و او سالهاي پس از انقلاب را در بنگاه ترجمه و نشر كتاب، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، بنياد دايره المعارف اسلام، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، مركز نشر دانشگاهي ، انتشارات سروش ، به خدمات ويرايشي پرداخت. وي از 1370 به عضويت پيوسته شوراي فرهنگستان زبان و ادب فارسي انتخاب شد و مسئوليت سر دبيري نامه فرهنگستان را به عهده گرفت. وي، علاوه بر اين، در حال حاضر، عضو گروه ويرايش و از مترجمان فرهنگ آثار در انتشارات سروش، عضو شوراي عالي ويرايش صدا و سيماي جمهوري اسلامي و مشاور علمي پژوهشگاه علوم انساني ( موسسه تحقيقات و مطالعات فرهنگي ) است.

فعاليتهاي آموزشي :

احمد سميعي دوره هاي كتاب داري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، دروس زيبا شناسي، مكاتب ادبي و آيين نگارش تدريس مي كرد. در عين حال مدت هفت سال در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران، تربيت معلم و تربيت مدرس (تهران)، و دانشكده ادبيات و دانشگاه آزاد اسلامي گيلان تدريس كرد. وي در دوره هاي كوتاه مدت و ميان مدت آموزش ويراستاري موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، نيروي هوايي، موسسه امام جعفر صادق (ع) قم، موسسه باقر العلوم قم، مركز نشر دانشگاهي ، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و وزارت ارشاد اسلامي نيز دروس «ويرايش زباني» و «آيين نگارش» را بر عهده گرفت. تدريس «مكتب هاي ادبي » در چند دوره كلاس كتاب داران كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان. تدريس (شاهكارهاي ادبي يونان باستان) در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران. تدريس (شاهكارهاي ادبي رم باستان) در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران. تدريس (متون ادب فارسي) در دانشگاه تربيت معلم. تدريس (آيين نگارش) در دانشگاه تربيت مدرس. سردبيري مجموعه سخن پارسي(11 عنوان). دبيري (داخلي) مجله سپيده فردا (دانش سراي عالي) در سالهاي 1336-1337. مشاور ويرايشي موسسه مطالعات علمي و فرهنگي . مسئول بخش ويرايش انتشارات علمي و فرهنگي(پنج سال). ويراستار ارشد مركز نشر دانشگاهي. تدريس متون ادب فارسي،سبك شناسي،آيين نگارش در دانشگاه گيلان(7 سال). تدريس متون ادب فارسي و سبك شناسي در دانشگاه آزاد گيلان (5 سال). تدريس دروس (ويرايش زباني)، آيين نگارش در دوره هاي دو ساله ويرايش مركز نشر دانشگاهي. عضويت هيئت علمي مجمع علمي آموزش زبان وادب فارسي.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد سميعي

با مجلات سپيده فردا، ارگان دانش سراي عالي، و با سازمان لغت نامه دهخدا همكاري داشت. در سال 1341 به معرفي راه آهن، در دوره پنج هفته اي سمينار آموزشي مديريت در زيبا كنار (گيلان) و همچنين دوره يك هفته اي بازآموزي تابستان 1342 در همدان شركت كرد. وي ، همزمان، سردبيري مجموعه سخن پارسي را نيز به عهده داشت و يازده عنوان آن را، كه به صورت كتاب درسي دانشگاهي در آمدند، سرپرستي كرد. ضمن خدمات ويرايشي، بامجلات كتاب امروز، پيك جوانان، ماهنامه آموزش و پرورش همكاري مستمر داشت و در مجلات فرهنگ و زندگي ، رودكي ، الفبا، قفقوس پويه، پبام يونسكو مقالاتي (تاليف و ترجمه) از وي به چاپ رسيد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه برادرزاده راموو هنرپيشه كيست؟

ويژگي اثر : اثر ديدرو

2 ترجمه چومسكي

ويژگي اثر : اثر جان لاينر

3 ترجمه چيزها

ويژگي اثر : اثر ژرژ پرك

4 ترجمه خيال پروري ها

ويژگي اثر : اثر روسو

5 ترجمه دلدار و دلباخته

ويژگي اثر : اثر ژرژ ساند

6 ترجمه ساخت هاي نحوي

ويژگي اثر : اثر چومسكي

7 ترجمه سالاميو

ويژگي اثر : اثر فلوبر

8 ترجمه كنفوسيوس

ويژگي اثر : اثر كارل ياسپرس

منابع زندگينامه :منابع :

1نشريه بخارا-شماره 15-آذر و دي 79

سميعي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)،

مترجم. از آثار وى: «پرومته ى سست زنجير»، ترجمه؛ «پير دختر»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (704/4).

سناجيان، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1371.

از آثار اوست: ترجمه كتاب آيين دوست يابى در اسلام (اثر محمد الحيدرى، ويراستار حسين الهى قمشه اى، تهران، 1373).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سنجي، ابوداوود سليمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 257 ق)، حافظ، محدث، مورخ، نحوى، اديب، و شاعر. نسبتش به سنج، يكى از توابع مرو، مى رسد. وى در لغت و فنون مهارت بسزايى داشت. تمامى آن علوم را از اصمعى و ديگر اساتيد وقت فراگرفت. به عراق و حجاز و يمن و مصر كرد و به بغداد رفت و با حافظان حديث آنجا به مذاكره پرداخت. او از نضر بن شميل و عبدالرزاق بن همام و حسين بن حفص اصفهانى و عثمان بن عمر بن فارس و عمرو بن عاصم و بسيارى ديگر حديث شنيد. مسلم و ترمذى و نسائى، صاحبان سه «صحيح»، و همچنين ابوحاتم رازى و ابن خراش و محمد بن عقيل بلخى و ابن ابى داوود از وى حديث روايت كرده اند. پاره اى از رجال شناسان او را ثقه و مورد اعتماد دانسته اند. از آثار وى كتابى در «تاريخ» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (52 -51 /9)، تهذيب التهذيب (199/4)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 147/1)، ريحانه (91/3)، معجم المؤلفين (276/4).

سهراب، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1274 ش)، مترجم و نويسنده. تحصيلات خود را در كالج آمريكايى تهران به پايان رسانيد و مدتى با سمت دبيرى در دبيرستان دولتى كرمان اشتغال داشت. بعدها وارد خدمت ارتش شد و در سال 1336 ش بعد از چهل و پنج سال خدمت در نقاط مختلف ايران بازنشسته شد. ازآثار وى: «اصول تعليمات اخلاقى كنفوسيوس»، ترجمه؛ «در جبهه ى باختر»، ترجمه؛ «راهنماى شوهر جوان در مرحله ى ازدواج»، ترجمه؛ «راهنماى معلمين براى مدارس و مراكز تعليماتى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (776 -775 /6).

سهروردي، ابوالفتوح يحيي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(549- مقتول 587 ق)، حكيم، صوفى، متكلم، اديب، فيلسوف. ملقب به المويد بالملكوت و شيخ اشراق. وى در سهرود از توابع زنجان متولد شد. شهاب الدين يحيى سهروردى را غالبا شيخ اشراق يا المقتول يا شهيد مى نامند. وى اصول فقه را نزد شيخ مجدالدين جيلى استاد فخرالدين محمد رازى در شهر مراغه آموخت و مراتب عاليتر را در اصفهان نزد طاهرالدين قارى به پايان رساند. و چون در بسيارى از موارد با قدما خلاف انديشيده و على الخصوص در اصطلاحات خود از الفاظ و اصطلاحات دينى زرتشتى بسيار استفاده كرده است، متعصبان قوم، او را بالحاد متهم داشته و علماء حلب خون او را مباح شمردند. وى آثار متعدد به زبان فارسى و تازى دارد. وى بزرگترين فيلسوفى است كه حكمت اشراق در آثار و روش فلسفى او به كمال رسيد. وى تنها از افلاطون و پيروان طريقه ى او متاثر نبود بلكه از فلسفه ى متداول در ايران خاصه ى فلسفه ى متمايل به عرفان كه در طريقت زردشت ديده مى شود نيز استفاده كرد، كه همان طريقه ى خسروانى است. وى منطق، بصائر ابن سهلان

ساوى ر نزد ظهيرالدين قارى خوانده است. و در سفرى كه به ماردين از بلاد تركيه داشته به زيارت فخرالدين ماردينى از بلاد تركيه داشته به زيارت فخرالدين ماردينى عارف و حكيم رسيده وى به فرمان صلاح الدين ايوبى و به تحريك متعصبين در سن سى و هشت سالگى در حلب به قتل رسيد. از آثار عربى وى: «البارقات الالهيه»؛ «التلويحات»؛ «التنقيحات»؛ «حكمه الاشراق»؛ «رساله فى اعتقاد الحكما»؛ «طوارق الانوار»؛ «قصه الغربه الغربيه»؛ «لوامع الانوار»؛ «الالواح العماديه»؛ «المقاومات»؛ «المشارع و المطارحات»؛ «اللمحات» يا «اللمحه»؛ «الهيا كل النوريه»؛ «المبداء و المعاد» و غيره. از آثار فارسى او: «آواز پر جبريل»؛ «پرتونامه»؛ ترجمه «رساله الطير» ابن سينا؛ «رساله العشق»؛ «روزى با جماعت صوفيان»؛ «صفير سيمرغ»؛ «عقل سرخ»؛ «لغت موران»؛ «يزدان شناخت».[1]

يحيى بن حبش بن اميرك ملقب به شهاب الدين و شيخ اشراق و شيخ مقتول و شهيد و مكنى به ابوالفتح، حكيم معروف و محيى حكمت اشراق (و. سهرورد 549- مقت. 587 ه.ق.). وى حكمت و اصول فقه را نزد مجدالدين جيلى استاد فخر رازى در مراغه آموخت و در علوم حكمى و فلسفى سرآمد شد و به قوت ذكا وحدت ذهن و نيك انديشى بر بسيارى از امور علمى اطلاع يافت، و چون در بسيارى از موارد خلاف رأى قدما گفته و از حكمت ايرانى و اصطلاحات دين زردشتى استفاده كرده، متعصبان او را با لحاد متهم كردند و علماى حلب خون او را مباج شمردند. صلاح الدين ايوبى فرمانرواى مصر و شام فرمان داد تا او را به قتل رسانند و وى در حبس در سن 38 سالگى خفه شد. سهروردى آثار متعدد به فارسى و عربى دارد. مهمترين

آنها از اين قرارند: منطق التحلويحات، كتاب التلويحات، كتاب المقاومات، كتاب المشارع والمطارحات، حكمة الاشراق (ه.م.) رسالة فى اعتقاد الحكماء قصة الغربة الغربية، آواز پر جبرئيل، رسالة العشق، لغت موران، صفير سيمرغ، ترجمه رسلالة الطير ابن سينا، اللمحات، اليهاكل النورية، الالواح العمادية، المبدأ و المعاد، طوارق الانوار، البارقات الالهية، لوامع الانوار، روزى با جماعت صوفيان، عقل سرخ، پرتونامه. از غالب كتب او نسخ متعدد در دست است و بخش مهمى به طبع رسيده. سهروردى حكمت اشراق (ه.م.) را احياء كرده به كمال رسانيد. فلسفه او التقاطى است و در آن آثارى از اصول عقايد حكماى يونان به خصوص افلاطون و نوافلاطونيان و حكماى قديم ايران (فهلويون) و اصول دين زردشت در آن به خوبى نمايان است. اين فسلفه به حكمت اشراق معروف است و پس از او شارحان وى (شهر زورى و قطب الدين شيرازى) و حكمايى مانند صدرالدين شيرازى و هادى سبزوارى عقايد او را دنبال كردند و به تأييد و توضيح آن پرداختند. سهروردى درباره مشرب عرفانى خود گويد: بيشتر نظرات من فقط زاده فكر نيست. بلكه بر اثر رياضت و راهنمايى ذوق حاصل شده است. پس چون از راه برهان به دست نيامده و از راه عيان حاصل شده به تشكيك مشككى از ميان نمى رود. طريق من طريقى است كه همه سالكان راه حق و امام الحكمه افلاطون پيش گرفته و به يارى ذوق به حل بسيارى از مشكلات توفيق يافته اند. وى قايل به اصالت ماهيت است و وجود را امرى اعتبارى و عقلى مى داند و ماهيت را كه اصل است و همه عالم از آن تشكيل يافته است چهار قسم ذكر مى كنند:

زيرا يا نور است يا ظلمت، و هر يك از اين دو يا جوهر است يا عرض. اما نور جوهرى شامل نفوس (يا به تعبير خود او انوار اسفهبدى) و عقول است و مراتبى دارد كه بالاترين آنها نورالانوار است كه آن را به اسامى نور مقدس، نور محيط، نور اعلى، نور اعظم و غيره خوانده است. منشأ و مبدأ همه نورهاست. نورالانوار كامل است، و وراى آن هيچ چيز ديگر موجود نيست بنابراين نورالانوار در واقع همان روشنى بى پايان است كه در اوستا بدان اشاره رفته و از آن به اهورامزدا تعبير شده است. به عبارت ديگر نورالانوار علة العلل، مبدأ كل و خالق عالم است و همه چيزها از اشراقات او هستند و محتاج بدو. از نورالانوار فقط يك نور مجرد مستقيما پديده آمده است. اين نور نخستين را سهروردى نور اقرب و نور عظيم (بهمن) خوانده است. از نور اقرب يك فلك- كه فلك الافلاك باشد و نور مجرد دوم- حاصل شد، و از اين نور، نور و فلك ديگر به وجود آمد، و به همين ترتيب تا نور نهم و فلك نهم. فلك نهم- كه آخرين فلك است- زمين خاكى را در برگرفته است، و نور مربوط به اين فلك در قلب انسان و مغز سر او پرتو افكن شده و ادراك معقولات را براى وى ميسر ساخته است. اين انوار نه گانه با مصدر و مبدأ كل آنها كه نورالانوار است همان است كه فارابى و ابن سينا عقول عشره خوانده و همه را صادر از فيض الهى دانسته و آخرين آنها را عقل فعال ناميده اند.در نظر سهروردى نور عرضى روشنيهاى

محسوس است چون نور آفتاب و ستارگان و آتش. ظلمت جوهرى عبارتست از اجسام، يعنى اشيائى كه قابل اشاره و محل اعراضند و شيخ آنها را برزخ نام داده است. ظلمت عرضى چيزهايى هستند كه بر اجسام عارض توانند شد، چون رنگ و بو و طعم و سبكى و سنگينى و جز آن كه شيخ از آنها به لفظ «هيئت» نيز تعبير كرده است. سهروردى در كتاب كلمة التصوف گويد: «در ميان ايرانيان گروهى بودند كه به حق رهنمايى مى كردند و حكيمانى دانشمند بودند كه به مجوس شباهتى نداشتند، و بر آن طريق گامزن نبودند، و ما حكمت نوريه شريف آنان را، كه ذوق افلاطون و كسانى كه بيش از او بودند، گواه آن است، در كتاب موسوم به حكمةالاشراق و مانند آن، زنده گردانيديم، و كسى بر من در تدوين مانند آن پيشى نجسته است.» و در حكمة الاشراق نويسد: «... و برين بنا نهاده شده است قاعده اشراق در نور و ظلمت كه طريقه حكماى ايران مانند جاماسب و فرشوشتر و بزرگمهر و حكيمان پيش از او بود.» و در كتاب المشارع و المطارحات آورده: «و اما نور طامس كه به مرگ اصغر مى كشد: آخرين كسانى كه درباره آن در دست آگاهى داده اند، از گروه يونانيان حكيم بزرگوار افلاطون، و از بزرگانى كه در آن پژوهش كرده و نامش در تاريخها به جا مانده هرمس، و در پهلويان «گلشاه» موسوم به «گيومرث» و همچنين از پيروان او افريدون و كيخسرو باشند.»

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (170 -169 /9)، ايضاح المكنون (607 ،503 /2 ،330/1)، تاريخ ادبيات در ايران (997 -996

،305 -297 /2)، تاريخ فلاسفه (381 -368)، تاريخ فلسفه در اسلام (560 -529 /1)، تاريخ نظم و نثر (110)، تذكره ى روز روشن (444 -443)، ترجمه ى تتمه صوان الحكمه (104 -103)، دايرةالمعارف فارسى (1384/1)، الذريعه (153 -152 /13 ،277/25 ،554/9)، روضات الجنات (197/8)، رياض العارفين (211)، ريحانه (300 -298 /3)، سير النبلاء (211 -207 /21)، فرهنگ سخنوران (519 -518)، كشف الظنون (1560 ،7197 ،684 ،482 ،361 ،159)، الكنى و الالقاب (326/2)، لسان الميزان (511 -510 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفتوح)، مؤلفين كتب چاپى (826 -823 /6)، مجمع الفصحا (819/2)، معجم الادبا (320 -314 /19)، معجم المؤلفين (190 -189 /13)، نفحات الانس (586 -584)، الوافى بالوفيات (323 -318 /2)، وفيات الاعيان (274 -268 /6)، هديه العارفين (521/2)، هفت اقليم (201/3).

سهيلي اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى آموزش زبان انگليسى از دانشسراى عالى تهران در سال 1341، كارشناسى ارشد آموزش زبان انگليسى از دانشگاه آمريكائى بيروت در سال 1346، دكتراى زبان شناسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1355 و فوق تخصص فراگيرى زبان اول و دوم از دانشگاه واشنگتن در سياتل در سال 1367.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام تحقيقات زبان شناسى و تدريس دروس زبان شناسى و دستور زبان انگليسى و زبان شناسى همگانى در دانشگاههاى اصفهان، تهران، تربيت معلم و تربيت مدرس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 6

زمينه علمى تأليفات:

آواشناسى زبان انگليسى، شناخت لغت در زبان انگليسى، دستور زبان انگليسى، روشهاى تدريس زبان

انگليسى، فرهنگ مطبوعاتى، آموزش و سنجش زبان انگليسى، طبقه بندى زبانها و زبان شناسى نو.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 19، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، زبان شناسى فارسى، فراگيرى و تدريس زبان انگليسى و فارسى، آواشناسى از ديد بوعلى سينا.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سهيلي خوارزمي، ابوالحسن احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 ق)، اديب و شاعر. وى مدتى وزير ابوالعباس مامون خوارزمشاه بود، سپس ترك وزارت گفت و به بغداد رفت و در سامراء درگذشت. حسن بن حارث حسونى «كتاب سهيلى» خود را به نام وى تاليف كرد. از آثار او: «الروضه السهيليه فى الاوصاف و التشبيهات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (644 ،304 /1)، تاريخ علوم عقلى (208)، ريحانه (101/3)، شاعران بى ديوان (421 -420)، كشف الظنون (926)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (34 -31 /5)، معجم المؤلفين (109/2)، هديه العارفين (72/1).

سياح سپانلو، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ش)، مترجم و نويسنده. در وزارت دارايى به عنوان عضو دفتر وزارت دارايى خدمت كرد و عهده دار مشاغل مختلف دولتى شد. از آثار وى: «حسابدار نوين، تعريف اصول ساده»؛ «در غرب خبرى نيست»، ترجمه، «راپرت ماژورهال به دكتر مليسپو»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (724 -723 /6).

سياح، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1278 ش)، پزشك، مدرس، نويسنده و مترجم. در تهران متولد شد در سال 1328 ش به سويس رفت و تا مدت نه سال در مدرسه ى ابتدايى و متوسطه لوزان مشغول به تصحيل شد. تحصيلات عالى را در دانشكده ى پزشكى پاريس و فرانكفورت به پايان رسانيد و پايان نامه ى خود را در باب كانونهاى عفونى دو ريشه اى از تصويب گذرانيد و در سال 1337 ش به ايران بازگشت، و عهده دار مشاغل مختلفى از قبيل استاد كرسى بيمايهاى دندان، جراح دندانسازى بيمارستانها، استاد مدرسه ى عالى دندانسازى، رياست دندانسازى بيمارستانهاى دولتى گرديد. از آثار وى: «امراض دهان و دندان»؛ «بيماريهاى دندان»؛ «بيماريهاى دهان»؛ «ژوزف فرشه»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (226 -225 /5).

سيار، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1302، مشهد.

درگذشت: 12 دى 1372، تهران.

غلامعلى سيار، فرزند سيد عبدالله، پس از خاتمه ى تحصيلات متوسطه دارالفنون در سال 1323 به فرانسه رفت. هفت و سال و نيم در آن كشور بود و از دانشگاه پاريس به اخذ درجه ى دكترى در رشته ى حقوق نايل آمد. پس از بازگشت به ايران به خدمات ادارى در وزارت كار و امور اجتماعى و تدريس در دانشگاه تبريز پرداخت. سپس به وزارت امور خارجه منتقل گرديد و مدارج متعددى را در آن وزارتخانه طى كرد. آخرين سمت وى سركنسولى ايران در برلين غربى بود. در مركز با مقام رايزنى درجه ى يك رياست اداره ى دوم سياسى (مربوط به كشورهاى شوروى سابق و اروپاى شرقى) را بر عهده داشت (پيش از سال 1357). دكتر سيار از مترجمين بود. آثارى چون گرسنه اثر كنوت هامسن نروژى، و دكاكولا از شارل لوونس كانادايى، امپراطورى گستته از هلن

كارردانكوس فرانسوى، يك سياره و چهار پنج دنيا از اكتاويو پاز مكزيكى، جلد پنجم تاريخ عمومى جهان از كارل گريبرگ سوئدى و رمانتيسم در فرانسه از فيليپ وان تيژم فرانسوى را به فارسى ترجمه كرد. آخرين كتابى كه در بستر بيمارى ترجمه مى كرد چهره ى آسيا تأليف رنه گروسه خاورشناس فرانسوى بود.

سيار به جز ترجمه به داستان نويسى و مقاله پردازى هم مى پرداخت و در مجلات ادبى تهران يك رشته ى داستان هاى كوتاه و نقد ادبى منتشر كرده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سياري اصفهاني، ابوعبداللَّه احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، محدث و كاتب. در دستگاه آل طاهر، در زمان امام حسن عسگرى (ع)، كاتب و دبير بود. محمد بن يحيى و على بن محمد حنانى از وى حديث شنيدند. برخى از رجال نويسان وى را محدثى ضعيف و غير قابل اعتماد و كتبش را اكثرا مراسيل مى دانند. از آثارش: «الغارات»؛ «النوادر»؛ «ثواب القرآن»؛ «الطب»؛ «كتاب القراآت» يا «التنزيل و التحريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفه الرجال (606)، الاعلام (202/1)، اعيان الشيعه (117 -116 /3)، الذريعه (321/24 ،52/17 ،136/15 ،19/5 ،454/4)، رجال ابن داود (قسم 423 -422 /2)، رجال برقى (61)، رجال الطوسى (427 ،411)، رجال النجاشى (211/1)، ريحانه (103/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 48 -47 /4)، الفهرست طوسى (44)، الكنى و الالقاب (327/2)، لسان الميزان (382 -381 /1)، معجم رجال الحديث (284 -282 /2)، معجم المؤلفين (109/2)، هديه الاحباب (153).

سياري، ابوالحسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، نحوى، لغوى و اديب امامى. او دايى ابوعمر زاهد ملقب به مطرز است. ابوعمر، از طريق سيارى، از مبرد و ابن مسروق طوسى و ناشى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (469/2)، تاريخ بغداد (13 -12 /4)، روضات الجنات (216/1)، ريحانه (103/3)، الكنى و الالقاب (328/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، هديه الاحباب (153).

سياسي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1274/1273 ش)، روانشناس، مولف و استاد دانشگاه. وى در تهران متولد شد و پس از تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس خرد و سلطانى، براى ادامه ى تحصيلات به فرانسه رفت و از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى پاريس به اخذ درجه ى دكترا با قيد درجه ى بسيار عالى نايل گرديد و به ايران بازگشت و فعاليتهاى فرهنگى خود را از استادى دارالفنون و دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و دانشكده ى ادبيات آغاز نمود. وى چندين بار رييس دانشگاه تهران شد. از جمله خدمت موثر او مى توان از تهيه ى لايحه ى قانون تربيت معلم، تعليمات عمومى اجبارى و مجانى، جدا كردن دانشگاه از وزارت فرهنگ، تاسيس مجدد دانشكده ى معقول و منقول، ايجاد چاپخانه ى دانشگاه و تاسيس كوى دانشگاه نام برد. او به كشورهاى انگلستان و فرانسه و ايتاليا و آمريكا و كانادا سفر كرد. وى در تهران وفات يافت. از دكتر سياسى تاليفات متعددى به جا مانده است از جمله: «علم النفس يا روانشناسى»؛ «علم النفس ابن سينا و تطبيق آن با روانشناسى جديد»؛ «علم اخلاق»؛ «مبانى فلسفه»؛ «منطق و فلسفه»؛ «هوش و خرد»؛ «روانشناسى شخصيت»؛ «ايران در تماس با مغرب زمين» به زبان فرانسوى و برنده ى جايزه از آكادمى فرانسه؛ «طريقه تست» و «مقالات» متعددى كه

در جرايد و مجلات به چاپ رسيده است.[1]

محقق، مؤلف، رييس دانشگاه تهران.

تولد: 1273(1313 ق.)؛ تهران.

درگذشت: 4 خرداد 1369، بيمارستان جم تهران.

على اكبر سياسى، فرزند محمدحسن، پس از اتمام تحصيلات در مدارس خرد و سلطانى و دانشكده ى علوم سياسى تهران، در روزگار احمد شاه قاجار در امتحانات اعزام دانشجو شركت كرد، شاگرد اول شد و براى ادامه ى تحصيل به اروپا رفت و در فرانسه به اخذ درجه ى دكتراى ادبيات از دانشگاه سربن نايل شد (موضوع پايان نامه ى وى «ايران در برخورد با غرب» بود.) طى تحصيل در فرانسه، رساله ى دكتراى وى مورد توجه فرهنگستان علوم فرانسه قرار گرفت و يكى از جوايز آن فرهنگستان در سال 1293 م. به وى اعطاء شد.

على اكبر سياسى تحت تأثير جريان هاى فكرى و اجتماعى ناشى از زندگى در اروپا با چند تن از دوستانش كه در فرنگ تحصيل كرده بودند حزب ايران جوان را تأسيس كرد. دكتر سياسى يكى از اعضاى هيئت عامله ى حزب و از نويسندگان روزنامه ى هفتگى «ايران جوان» بود. وى پس از بازگشت از سفر اول اروپا به تدريس در سه مدرسه ى دارالفنون، نظام و علوم سياسى پرداخت. در همين دوران مترجمى سفارت فرانسه در تهران را هم به عهده داشت. در آن مدرسه ها، در آغاز كار، زبان فرانسوى و سپس روان شناسى تدريس مى كرد. در همان هنگام با مجله ى «آينده» نيز همكارى داشت.

على اكبر سياسى پس از تأسيس دانشگاه تهران به استادى اين رشته نايل آمد. بعدها كه انجمن روان شناسان ايران تأسيس شد به رياست آن انجمن برگزيده شد و نيز رييس مؤسسه ى روان شناسى دانشگاه تهران بود. دكتر سياسى مدت دوازده سال رياست انتخابى دانشگاه تهران را به عهده داشت.

انتشارات دانشگاه تهران در دوره ى رياست و در سال هاى آغازين كار او تأسيس شد و دكتر پرويز ناتل خانلرى طراح و مجرى امور آن شد. او همچنين رياست انجمن ايرانى و فلسفه و علوم انسانى وابسته به كميسيون ملى يونسكو را بر عهده گرفت و در مقام رييس كانون ايران جوان نيز كوشيد تا مجموعه سخنرانى هاى فرهنگى و پژوهشى ايراد شده در آن دو مؤسسه به چاپ برساند.

دكتر سياسى رياست دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و نيز دانشسراى عالى تا پيش از جدا شدن آن- كه بيش از بيست سال طول كشيد- بر عهده داشت. تأسيس مجله ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى» نيز از فعاليت هاى او بود. وى وزير فرهنگ احمد قوام و على سهيلى، وزير مشاور در هيئت دولت مرتضى قلى بيات (سهام الدين)، وزير فرهنگ در هيئت دولت ابراهيم حكيمى و وزير امور خارجه در هيئت دولت ساعد بود. در هيئتى كه براى امضاى منشور سازمان ملل متحد به سانفرانسيسكو اعزام شد عضو بود. در پايه گذارى امور يونسكو همكارى داشت و يكى دو بار به نمايندگى ايران در اجلاسيه هاى آن مؤسسه ى جهانى شركت كرد. عضو شوراى تبليغات و عضو فرهنگستان ايران و شوراى عالى فرهنگ و جز اينها بود. دكتر سياسى، ده سال پايانى عمر را در اروپا و امريكا زندگى مى كرد.

علاوه بر مقالات وى در نشريات داخل و خارج، از آثار وى است: اصول روان شناسى (1317)؛ روان شناسى پرورشى (1320، اين كتاب به كرات بين بيست تا سى بار به چاپ رسيده است)؛ علم النفس ابن سينا و تطبيق آن با روان شناسى جديد (1333)؛ نمايشنامه هاى عشق و وطن؛ ماهيار يك قربانى ديكر؛ عشق

و تجدد؛ ايران در تماس بامغرب زمين (به زبان فرانسوى)؛ دو ماه در پاريس يا از يونسكو تا برلين (1329)؛ روان شناسى جديد (1333)؛ علم اخلاق (نظرى و عملى) (1336)؛ منطق و روش شناسى (1336، چند بار چاپ شده است)؛ مبانى فلسفه (1336)؛ علم النفس يا روان شناسى از لحاظ تربيت (1337، چند بار چاپ شده است)؛ منطق و فلسفه (1337، چند بار چاپ شده است)؛ هوش و خرد (1341، چاپ هاى مكرر دارد)؛ روان شناسى جنايى (1342)؛ گزارش يك زندگى (جلد اول، لندن 1336).

در 1274 ش در تهران متولد شد و پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه عالى سياسى مشيرالدوله شد و دانشنامه گرفت. در 1290 دولت ايران قريب بيست نفر از جوانان كشور را تحت سرپرستى ريشارد براى ادامه تحصيل به اروپا فرستاد، از جمله على اكبر سياسى در زمره ى آن بيست نفر بود. در اين سفر براى هر كدام از محصلين نام خانوادگى انتخاب شد و چون على اكبر رشته ى سياسى خوانده بود نام خانوادگى سياسى را براى خويش انتخاب كرد. پس از ورود به پاريس وارد دانشسراى روان شد و به تحصيل در رشته ى علوم تربيتى و روانشناسى پرداخت و مدت تحصيل وى مجموعا پنج سال به طول انجاميد و در 1296 به ايران بازگشت و به استادى مدرسه ى دارالفنون مشغول شد. در 1298 علاوه بر تدريس به سمت مستشار و مترجم سفارت فرانسه در تهران برگزيده شد و قريب دو سال در آن سمت انجام وظيفه نمود. سياسى پس از بازگشت از اروپا در فكر تغييراتى در شئون تغييراتى در شئون مختلف كشور افتاد و با مشاركت عده اى از دوستان خود جمعيتى به نام

ايران جوان تاسيس كرد. هسته ى اصلى اين جمعيت غير از سياسى عبارت بودند از، حسن مشرف نفيسى، اسمعيل مرآت، محمدوحيد تنكابنى، محسن رئيس، جواد عامرى. اساسنامه اى كه خيلى مترقى و تند بود تهيه كردند از جمله در مرامنامه آنها آمده بود: تجزيه امور مدنى از مسائل روحانى، الغاء كاپيتولاسيون، الغاء محاكم خصوصى و ارجاع كليه امور به محاكم عمومى، تجديدنظر در قراردادهاى گمركى، ايجاد راه آهن، ايجاد مدرس عمومى و اجبارى براى پسران و دختران و چند مورد ديگر.

جمعيت ايران جوان پس از مدتى روزنامه اى به نام جمعيت كه به طور هفتگى منتشر مى شد دائر كردند كه شماره اول آن دوازده صفحه بود و مطالب متنوعى در آن نوشته شده و چندين كاريكاتور هم در آن شماره به چشم مى خورد. وقتى سردار سپه قدرت گرفت، اعضاء موسس ايران جوان را پذيرفته و مرامنامه آنها را مطالعه و مورد تصويب و اجرا قرار داد.

على اكبر سياسى در 1308 مجددا براى ادامه تحصيل به اروپا رفت و در رشته ى روانشناسى دكترا گرفت و رساله ى وى با درجه ى ممتاز مورد تصويب استادان قرار گرفت و جايزه اى نيز از طرف دانشگاه به او داده شد. سياسى در 1931 به ايران بازگشت و در وزارت فرهنگ رياست تعليمات عاليه به او واگذار شد و در دارالمعلمين عالى نيز به تدريس روانشناسى و فلسفه پرداخت.

در 1313 پس از تاسيس دانشگاه تهران وى به استادى روانشناسى در دانشكده ادبيات منصوب شد و در سال بعد عضو پيوسته فرهنگستان جديدالتاسيس ايران شد. در 1321 به رياست دانشكده ادبيات برگزيده شد و در مرداد همان سال در كابينه ى احمد قوام وزارت فرهنگ را عهده دار شد. سياسى در اين سمت

قانون تعلميات اجبارى را از مجلس سيزدهم گذرانيد و براى دانشگاه تهران كه ضميمه وزارت فرهنگ بود استقلال گرفت و از طرف روساء دانشكده ها به رياست دانشگاه مستقل تعيين شد.

پس از بلواى 17 آذر 1321 قوام السلطنه تمام روزنامه ها و مجلات كشور را تعطيل كرد و مديران آن را به زندان افكند و دكتر سياسى وزير فرهنگ وقت لايحه ى جديدى به قيد دوفوريت به مجلس داد و ضمن لغو تمام امتيازات براى صاحب امتيازى مطبوعات، اصول جديدى را در نظر گرفت كه يكى داشتن ديپلم متوسطه و ديگرى بضاعت مالى بود.

پس از سقوط كابينه ى احمد قوام، على سهيلى به نخست وزيرى منصوب شد و پست وزارت فرهنگ مجددا به دكتر على اكبر سياسى تفويض گرديد. در 1323 در كابينه ى مرتضى قلى بيات (سهام السلطان) به وزارت مشاور برگزيده شد. در 1326 در كابينه ى ابراهيم حكيمى براى بار سوم وزير فرهنگ شد و بالاخره در كابينه ى ساعد به وزارت امور خارجه معرفى گرديد. و در 1325 عضويت هيئت نمايندگى ايران را در سازمان ملل عهده دار گرديد.

دكتر على اكبر سياسى مجموعا مدت 12 سال رياست دانشگاه تهران را عهده دار بود. در سال 1333 به موجب طرحى كه از طرف يكى از نمايندگان به مجلس داده شد، انتخاب رياست دانشگاه از روساى دانشكده ها سلب و قرار شد وزير فرهنگ سه نفر از اساتيد دانشگاه را كه رتبه ى آنها از 9 كمتر نباشد به شاه پيشنهاد كند و شاه يكى از آنها را انتخاب كند. لذا جعفرى وزير فرهنگ وقت، سه نفر را پيشنهاد نمود. نفر اول دكتر منوچهر اقبال بود كه به رياست دانشگاه انتخاب گرديد. دكتر اقبال براى تقدير از خدمات دكتر

سياسى به وى مقام رياست افتخارى دانشگاه تهران را داد.

دكتر على اكبر سياسى پس از كنار رفتن از رياست دانشگاه، تلاشى براى كارهاى دولتى به عمل نياورد و همچنان با استادى و تدريس در دانشكده ادبيات امرار وقت مى كرد و سرانجام بازنشسته شد و به مقام استادى ممتاز رسيد.

دكتر سياسى داراى تاليفات متعددى در رشته ى تخصصى خود مى باشد، از جمله مى توان كتابهاى مبانى فلسفه على النفس يا اصول روانشناسى، نظريه هاى شخصيت يا مكاتب روانشناسى و چندين كتاب درسى و چند ترجمه را نام برد. او اصول روانشناسى جديد را در ايران بنياد نهاد، از اينرو به نام بنيانگذار و پدر روانشناسى جديد در ايران معروف مى باشد. وى در جوانى با دختر صمصام الملك بيات ازدواج كرد و صاحب چند فرزند شد كه ارشد آنها دكتر هدايت سياسى هم اكنون استاد دانشكده بهداشت است.

سياسى در اواخر عمر در خارج از ايران مى زيست و كتابى به زبان فارسى تحت عنوان گزارش يك زندگى نوشته و انتشار داد كه در حقيقت شرح حال و زندگينامه ى او بود. در اواخر 1368 به ايران بازگشت و در ششم خرداد 1369 درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (311 -310)، كلك (س 1369، ش 3، ص 32 -29)، كيهان فرهنگى (س 7، ش 3، ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (521 -518 /4)، نشر دانش (س 10، ش 4، ص 104).

سياهپوش، سيد جواد، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1247 ق)، عالم، اديب و شاعر. پدرش سيد محمد زينى از معاصران سيد مهدى طباطبايى بود. سيد جواد از اخباريان متعصب و از شاگردان ميرزا محمد اخبارى بود. او داراى خطى نيكو بود. چون پدرش درگذشت او را به قصيده اى رثاء

گفت كه در «ديوان» وى ثبت است. از آثار وى: «معراج الاسرار»، در تصوف؛ «دوحه الانوار فى الرائق من الاشعار»؛ در ادب، در چند جزء؛ شعرى در رثاى شيخ محسن اعسم؛ «ديوان» اشعار؛ قصيده اى در رثاى شيخ خالد نقشبندى كه سيد محمود آلوسى بزرگ آن را شرح كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302/6)، اعيان الشيعه (281 -280 /4)، الذريعه (228/21 ،208/9 ،273/8)، ريحانه (106/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 290 -289 /13)، معجم المؤلفين (168/3)، مكارم الآثار (1320 -1319 /4).

سيبويه اصفهاني، ابونصر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، نحوى. از بزرگان علم و ادب بود. از ابن فارسى روايت كرده و عموى سمعانى نيز از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (110 -109 /3).

سيبويه ثاني، برهان الدين ابراهيم

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 920 -917 ق)، نحوى و اديب، عارف، شاعر و مفسر. از عارفان و نام آوران عرفان و مشاهير سلسله ى نقشبنديه است. كه در نحو و ادبيات عرب و متون شعرى يگانه ى روزگار خود بود. در حين مسافرت به مكه به دست خوارج كشته شد. از آثار وى: «انبياء نامه»؛ «التائيه»، در نحو معروف است به «نهايه البهجه»، كه آن را شرح كرده به نام «معيار الادب فى شرح نهايه البهجه»؛ «تائيه» در نظم «ايساغوجى» اثيرالدين ابهرى به نام «موزون الميزان»؛ «تفسير قرآن» از اول تا سوره ى يوسف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (128 -127 /2)، ايضاح المكنون (515/2)، دانشمندان آذربايجان (16)، الذريعه (506/9 ،202 -201 /3)، ريحانه (111 -110 /3)، فرهنگ سخنوران (17)، كشف الظنون (1901 ،267)، معجم المؤلفين (38/1)، يغما (س 6، ص 154 -152).

سيبويه، ابوبشر، ابوالحسن عمرو

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 194 -160)، نحوى. ملقب به امام نحويان. در بيضاء شيراز متولد شد و در بصره نشو و نما يافت و در بصره و بغداد اقامت گزيد. ابتدا به طلب فقه و حديث پرداخت. سپس متون عربيت را نزد خليل بن احمد و يونس بن حبيب و عيسى بن عمر و اخفش اكبر فراگرفت و قطرب و اخفش اصغر و اخفش اوسط و ديگر بزرگان از شاگردان وى بودند وى با كسايى معاصر بود و مناظره داشت. محل مرگ وى را در بصره، ساوه، بيضاء آورده اند. درباره عظمت علمى و فكرى سيبويه سخن بسيار گفته شده و كتاب فراوان نگاشته شده او را اولين كسى مى دانند كه علم نحو را گسترش داد. از آثار او: «الكتاب» يا «كتاب سيبويه».[1]

(معر، سيب كوچك يا بوى سيب) ابوبشر عمرو

بن عثمان بن قنبر (يا قنبره) فارسى بيضاوى و سپس عراقى مصرى ملقب به سيبويه (و. بيضاء (فارس) 148 ه.ق./ 765 م.- ف 180 ه.ق./ 796 م.) وى اعلم مردم در نحو عربى بود و او را پيشواى مذهب بصريان در نحو دانند چنانكه كسائى را پيشواى كوفيان دانند، كتاب مشهور او به نام «الكتاب» در نحو است. قبر وى اكنون در محله سنگ سياه شيراز مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (252/5)، تاريخ ادبيات در ايران (126/1)، تاريخ بغداد (199 -195 /12)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (212 -211 /3)، دايرةالمعارف فارسى (1397 -1396 /1)، الذريعه (261/17)، روضات الجنات (310 -305 /5)، ريحانه (109 -108 /3)، سير النبلاء (352 -351 /8)، فارسنامه ى ناصرى (1271/2)، فرهنگ ادبيات فارسى (284)، فهرست ابن نديم، ترجمه (90 -89)، الكنى و الالقاب (330 -329 /2)، كشف الظنون (1427 -1426)، لغت نامه (ذيل/ سيبويه)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 179)، مجموعه مقالات كنگره سيبويه، معجم الادباء (127 -114 /16)، معجم المؤلفين (10/8)، وفيات الاعيان (465 -463 /3)، هديه الاحباب (154 -153).

سيد انزابي نژاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سيدحسيني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا سيدحسيني درسال 1305 در اردبيل زاده شد. وي علوم ارتباطات دور را در مدرسه پست و تلگراف و تهران آموخت وي در مدرسه عالي ارتباطات دور فرانسه و نيز در دانشگاه U.S.C آمريكا مدتي تحصيل كرد و به تدريس در آموزشكده تئاتر پرداخت. وي هم اكنون عضو هيئت علمي دايرة المعارف اسلامي است و نيز در مركز آموزش تئاتر وزارت ارشاد اسلامي نقد ادبي تدريس مي كند. كتاب"ضد خاطرات" ترجمه وي ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فارسيگرايش : ترجمه ادبيوالدين و انساب : رضا سيدحسيني ازسادات شهرستان اردبيل مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : رضا سيدحسيني دورۀ دبيرستان را در زادگاهش و تحصيلات تخصصي در رشته مخابرات را در آموزشگاه عالي پست و تلگراف تهران فراگرفت. سپس به فرانسه رفت و در مدرسه عالي ارتباطات دور و سپس دردانشگاه U.S.C آمريكا به تحصيل فيلم سازي مشغول شد. وي پس از بازگشت به ميهن زبانهاي فرانسه و فارسي را به طور عميق تر نزد عبدالله توكل، پژمان بختياري و ناتل خانلري فرا گرفت.خاطرات و وقايع تحصيل : سفرها و اقامت رضا سيدحسيني در فرانسه و آمريكا از وقايع مهم زندگي علمي وي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : رضا سيدحسيني در كنار مطالعه رشته فيلم سازي، به طور جدي به مطالعه

آثار ادبي ملل گوناگون مي پرداخت و ترجمه هاي فراوان و ارزشمندي از آنها به عمل آورد كه وي را در اين زمينه مشهور كرد. وي كار ترجمه را از شانزده سالگي آغاز كرده است. از زبانهاي فرانسه و تركي استامبولي و انگليسي ترجمه مي كند. در سال 1334 كتاب «مكتبهاي ادبي» را تأليف كرده است كه اغلب در رشته هاي ادبي دانشگاهها تدريس مي شود. عبالله توكل را (كه به اتفاق او چند كتاب از آثار اشتفان تسوايك و بالزاك و آندره ژيد را ترجمه كرده) و نيز مرحوم پژمان بختياري را اولين معلم هاي خودش در كار ترجمه مي داند، اما رشد ادبي خود را مديون دكتر پرويز خانلري است كه ساليان دراز در مجلۀ سخن ( به عنوان دستيار و سر دبير) در واقع شاگرد مكتب او بوده است.استادان و مربيان : رضا سيدحسيني زبان فرانسه و فارسي را نزد استاداني همچون عبدالله توكل، پژمان بختياري و دكتر پرويز ناتل خانلري به طور عميق تري فرا گرفته بود.وقايع ميانسالي : رضا سيدحسيني پس از بازگشت از آمريكا و فرانسه به ميهن مدتي به تدريس در آموزشكده تئاتر پرداخت. وي سالهاي متمادي سردبير مجله سخن و فعال در اداره مخابرات و راديو و تلويزيون بو. و در كنار آن به طور جدي به ترجمه آثار ادبي ملل گوناگون به زبان فارسي مشغول بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : برخي از مشاغل رضا سيدحسيني عبارتند از : - عضو هيأت علمي دايره المعارف اسلامي -مدرس مباني نقد فلسفه هنر و ادبيات در آموزشكده تئاتر -سردبير مجله سخن -فعاليت دراداره مخابرات و راديو و تلويزيون

-مترجم ادبيات ملل به زبان فارسي فعاليتهاي آموزشي : رضا سيدحسيني پس از فراغت از تحصيل و بازگشت از آمريكا مدتي در آموزشكده تئاتر به تدريس مباني نقد فلسفه هنر و ادبيات مي پرداخت.ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي دايرة المعارف اسلامي است و نيز در مركز آموزش تئاتر وزارت ارشاد اسلامي نقد ادبي تدريس مي كند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه وترجمه آثار ادبي مشهور ملل گوناگون به ويژه ملتهاي فرانسوي زبان از امور مورد علاقه رضا سيدحسيني بوده و هست.همفكران فرد : رضا سيدحسيني در زمينه ترجمه آثار ادبي ملل در كنار بزرگاني چون نجف دريا بندري و احمد آرام قرار مي گيرد.آرا و گرايشهاي خاص : رضا سيدحسيني از جمله مترجميني است كه عمدتا به ترجمه آثار ادبي ملل گوناگون علاقمند است.جوائز و نشانها : رضا سيدحسيني درسال 1380در نخستين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار در عرصه ترجمه برگزيده و معرفي شد.همچنين كتاب"ضد خاطرات" ترجمه وي ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان سر ويراستار كتا "فرهنگ آثار (معرُفي آثار مكتوب ملل جهان از آغاز تا امروز)" بوده اند كه كتاب فوق در دوره بيست و يكم كتاب سال انتخاب شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : آن سوي كوهستان و ، گرما را بكشند ويژگي اثر : ترجمه، از ياشار كمال (به اتفاق جلا ل خسروشاهي)2 آنسوي كوهستان nbsp3 اميد nbsp4 اميد

ويژگي اثر : ترجمه،از آندره مالرو5 بهانه ها و بهانه هاي تازه nbsp6 تاريخ رمان مدرن nbsp7 تونيوكروگر ويژگي اثر : ترجمه، اثر توماس مان8 جادۀ تنباكو و غوغاي ژوئيه ويژگي اثر : ترجمه، از ارسكين كالدول9 چشم انداز ادبيات جهان nbsp10 دايره المعارف فرهنگ آثار ويژگي اثر : استاد رضا سيد حسيني سرپرستي دايره المعارف فرهنگ آثار را برعهده دارد.11 در تنگ ويژگي اثر : ترجمه، اثر آندره ژيد (به اتفاق عبدالله توكل)12 در تنگ nbsp13 در دفاع از روشنفكران nbsp14 ضد خاطرات ويژگي اثر : ترجمه، خاطرات از آندره مالرو ( به اتفاق ابو الحسن نجفي)،اين كتاب در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب ضد خاطرات: در تاريخ ادبيات جهان هيچ نويسندۀ ديگري را نمي توان نشان داد كه مانند آندره مالرو كه زندگيش با اين همه حوادث بزرگ و اين همه آثار بزرگ آميخته باشد...زماني آندره ژيد در بارۀ او گفته بود: «هر باركه مالرو دهان باز مي كند نبوغ سخن مي گويد». مالرو ضد خاطرات را در سالهاي آخر عمرش نوشته است و اين كتاب درواقع حاصل عمر پر بار او است و بر پايۀ خاطراتي كه از مراحل مختلف زندگي

خود دارد، از قبيل اسارت در زندانهاي آلماني، و ملاقات با بازرگاني از قبيل نهرو، مائو و ديگران نوشته است. اما كتاب فقط خاطرات نيست و خود او دربارۀ آن چنين مي گويد: «من از كتابم شرح حال را به عمد كنار گذاشته ام . اين كتاب متكي بر كارهاي روزانه يا يادداشتهاي متفرق ديگر نيست، بلكه بر اساس عناصر مشخصي از تجربه ام كوشيده ام تا شخص را، يا پاره هايي از تاريخ را ، باز يابم. رويداد و شخص را به گونه اي وصف كرده ام كه گويي به خودم مربوط نيست.» 15 طاعون ويژگي اثر : ترجمه، از آلبر كامو16 فرهنگ آثار (معرُفي آثار مكتوب ملل جهان از آغاز تا امروز) ويژگي اثر : سرويراستار ،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: فرهنگ آثار (معرُفي آثار مكتوب ملل جهان از آغاز تا امروز)/ ]ترجمه و تأليف[ تحت نظر هيأت علمي: اسماعيل سعادت، احمد سميعي (گيلاني)، رضا سيّدحسيني، ابوالحسن نجفي، به سرپرستي رضا سيّدحسيني._ تهران: انتشارات سروش، 6 ج ] 4 ج تاكنون[، ج 4، 1381. اين اثر شش جلدي ثمرة همكاري پژوهشگران ايتاليايي و فرانسوي است. باني آن والنتينو بومپياني بوده و انتشار چاپ نخست آن از 1953 آغاز شده است. مقالات اين فرهنگ عرصه اي وسيع را در بر مي گيرند: رمان، شعر، نمايشنامه، خاطرات، مجموعة نامه ها، دانشنامه، انواع علوم و فنون، ادب و فلسفه، حقوق، علوم تجربي، علوم انساني، تاريخ

و هنر و آثار مذهبي، از متون باستاني مصر و چين گرفته تا شاهكارهاي روزگار ما. اعضاي هيأت علمي همة مدخل هاي اين فرهنگ را مطالعه و آن ها را به سه درجه تقسيم كردند كه از آن ميان مقالات كم ارزش و بي اهميت (مقالات درجة سه) حذف شد و نيز مقالات مربوط به آثار موسيقي كنار گذاشته شد و به جاي آن ها مقالات مهم ديگري از فرهنگ ادبي آلماني معروف كيندلرز دربارة آثار شاعران و نويسندگان ملل جهان سوم انتخاب و ترجمه شد. مهمترين آثار ايراني و اسلامي نيز در مقالاتي تأليفي معرفي و به صورت الفبايي در داخل فرهنگ قرار گرفت. و بدين ترتيب معرّفي و تحليل و نقد قريب بيست هزار جلد كتاب هاي متعدد فرهنگ هاي گوناگون و ملل مختلف صورت پذيرفت. اين فرهنگ عصاره و زبدة همة كتاب ها و همة آثار ذوقي و علمي بشر را در بر دارد و ضرورتش براي انسان امروز نه تنها به حكم گسترش دامنة آن در زمان است بلكه به سبب شمول قلمرو آن در مكان نيز هست. هدف اين كار بزرگ مطلقاً آن نبوده است كه خواننده را از خواندن اصل آثار معاف كند، بلكه برعكس، هدف اساسي اين بوده است كه ابزاري براي كشف نگرش اجمالي و انتخاب اين آثار به دست خواننده دهد و بدين¬گونه او را به مراجعة مستقيم به خود آثار برانگيزد 17 مكتب هاي ادبي

سيدي ساروي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين سيدي ساروي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/2/1

زندگينامه علمي

در يكي از روزهاي سبز اديبهشت 1343 در ساري شهري كه همسايه دريا و

كشتزاران است وعطر شاليزار درآن مي وزد چشم به جهان گشودم. اولين كاري كه در عمرم كردم اين بود كه با آمدنم پدر و مادرم را به گريه انداختم و بعد فاميلهاي ديگر را ( باغي كه نكوست از بهارش پيداست ) تا يازده سالگي در كوچه هاي آكنده از عطر درختان نارنج به دنبال سنجاقك و پروانه مي دويدم. رگهاي برگها را مي شمردم و لطافت پرهاي سار و سبز قبا را با نگاهم لمس مي كردم. با اينكه آن روزها هم شهر نشين بودم اما گوشم با شيهه اسب و زنگوله گوسفندان آشتي داشت.در سال 1353 براي فرو نشاندن تشنگي روح به حوزه علميه قم وارد شدم . تا سال 1359 برگهاي دفتر عمرم خالي از رنگ شعر و ادب و هنر است. از همان سال حرفهايي از چشمه روحم جوشيدند و در جويبار شعر جاري شدند . در يك برخورد از نوع معمولي با استاد " صادق موسوي گرمارودي " آشنا شدم و ايشان به پاكسازي و پالايش اين چشمه پرداخت . در مدت يكي - دو سال هر بار كه خار جفا در پاي دل مي رفت و يا پرنده شادي بر شاخسار احساس مي خواند چشمه مي جوشيد و چند نفري هم از شنوندگان راديو " ساري " و خوانندگان مجلات آن روزها از ان نوشيدند .از سال 1362 باز به تشويق همان استاد به ترجمه روي آوردم كه تا امروز 40 تايشان در قفسه هاي كتابفروشي ها و كتابخانه ها نشسته اند. اين شعله هر چند وقت يكبار از زير خاكستر پراكنده كاريها سر بر مي

كشد و تا فاصله اي را روشن و درون عده اي - وبيشتر بچه ها - را گرم مي كند . سال 1363 بود كه پس از مدتي كلنجار رفتن با روحم او را به دوربين فروشي بردم و از پشت " ويزور " دوربين دنيا را نشانش دادم . آن قدر خوشش آمد كه از آنروز تا الآن هميشه از آنجا به عالم و آدم نگاه مي كند . تا حالا هم بيش از 12 جايزه عكاسي به من هديه كرده است. معطل كارهاي ديگري هم شده ام كه هرگز اين پراكنده كاريها را به كسي توصيه نمي كنم .

سيديونسي، ودود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نسخه شناس، محقق.

درگذشت: 18 دى 1359.

ميرودود سيديونسى رييس كتابخانه ى ملى تبريز بود. از جمله فعاليت هاى او تصحيح كتاب روضةالكتاب و حديقة الكتاب تأليف ابوبكر بن الزكى المتطبب القونيوى الملق بالصدر است كه به اهتمام وى در سال 1349 در تبريز نشر شده است. مقاله هايى به قلم وى در نشريه هاى «كتابخانه ى ملى تبريز» و «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تبريز» به چاپ رسيده است. از آثار اوست: فهرست كتابخانه ى ملى تبريز: كتب خطى اهدايى مرحوم حاج محمد نخجوانى (سه جلد، تبريز، 1362 ،1353 ،1348). انتشار دو ديوان صائب (يكى در سال 1356 و يكى در سال 1357) و گنجينه ى شيخ صفى الدين اردبيلى (1347) از جمله فعاليت هاى ديگر سيد يونسى بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سيرافي، ابوسعيد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 368 ق)، اديب، نحوى حنفى. معروف به قاضى سيرافى. اصل وى از سيراف فارس بود. پدرش مجوسى بود و بعد اسلام آورد. ابوسعيد در عمان فقه آموخت. و در بغداد علوم قرآنى و نحو را تدريس مى كرد قرآن را نزد ابوبكر مجاهد و لغت را نزد ابن دريد و نحو را پيش ابن سراج فراگرفت. سيد رضى نحو را نزد او آموخت. مدتى قاضى بغداد بود و از راه كسب امرار معاش مى كرد. در بغداد درگذشت و در مقبره خيزران دفن شد در برخى منابع آثار وى را به فرزندش نسبت داده اند. از آثار وى: «الاقناع»، در نحو؛ «اخباره النحويين البصيريين»؛ «صنعه الشعر»؛ «البلاغه»؛ «شرح كتاب سيبويه»؛ «شرح مقصوره ابن دريد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (211 -210 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 395 -394 /380 -351)، تاريخ بغداد (342 -341 /7)، دانشنامه ايران و اسلام (837 -836 /6)، روضات الجنات (70

-66 /3)، ريحانه (143/3)، سير النبلاء (248 -247 /16)، الفهرست لابن نديم (93)، كشف الظنون (1980 ،1808 ،1470 ،1427 ،1107 ،150 ،140)، الكنى و الالقاب (340 -339 /2)، لسان الميزان (408 -407 /2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادبا (232 -145 /8)، معجم البلدان (335/3)، معجم المؤلفين (242/3)، الوافى بالوفيات (74/12)، وفايت الاعيان (79 -78 /2)، هديه العارفين (271/1).

سيرافي، ابومحمد يوسف

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(385 -330 ق)، نحوى، لغوى اديب و اخبارى. اصل وى از سيراف بود و در بغداد متولد شد و نزد پدرش كسب علم كرد و خود نيز درس مى داد و به تكميل كتابهاى پدر پرداخت. از آثارش: «شرح ابيات سيبويه»؛ تكمله كتاب «الاقناع»؛ شرح ابيات «الغريب المصنف» ابى عبيد؛ شرح ابيات «المجاز»، ابى عبيد؛ شرح ابيات «اصلاح المنطق»، ابن السكيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298/9)، روضات الجنات (70/3)، ريحانه (579/7)، سير النبلاء (248 -247 /16)، كشف الظنون (1209 ،108)، الكنى و الالقاب (340/2)، لغت نامه (ذيل/ يوسف)، معجم الادبا (60/20)، معجم المؤلفين (291/13)، وفيات الاعيان (74 -72 /7)، هديه العارفين (549/2).

سيفائي، عبدالغفار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1296.

درگذشت: 1366.

از آثار اوست: ضرب المثل هاى محلى اوز فارس (1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سيفي فمي تفرشي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: اسفند 1309، فم در تفرش.

درگذشت: 9 تير 1372، تهران.

مرتضى سيفى فم تفرشى تحصيلات دبيرستانى را در تهران به پايان رساند و در مهر 1330 وارد دانشكده ى افسرى شهربانى شد. در سال 1345 در رشته ى زبان انگليسى و در سال 1351 در رشته ى علوم تربيتى از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و براى دريافت درجه ى فوق ليسانس، موضوع «جامعه، پليس و تعليم و تربيت» را برگزيد.

مرتضى سيفى فمى تفرشى به بررسى مسايل جغرافياى تاريخى علاقه مند بود. وى پس از انقلاب با درجه ى سرهنگى بازنشسته شد و فرصتى يافت تا به خواندن و پژوهيدن بيشتر روى بياورد.

از آثار اوست: سيرى كوتاه در جغرافياى تاريخى تفرش و آشتيان؛ نظم و نظميه در دوره ى قاجاريه؛ پليس خفيه ايران با مرورى بر رخدادهاى سياسى و تاريخچه ى شهربانى 1320 -1229، نگاهى به ايران (با همكارى فخرالدين حسينى تنكابنى)؛ ترجمه ى تاريخ ايران (نوشته ى سرجان مالكم با همكارى ابراهيم زندپور)؛ تهران در آيينه ى زمان- بخش اول؛ مرورى بر جغرافياى تاريخى ساوه. از جمله كتاب هايى كه وى براى چاپ آماده ساخت مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: نگاهى به جنگ هاى جهانى اول و دوم در تاريخ مدنيت اروپا، مرورى بر رخدادهاى سياسى و تاريخچه ى شهربانى از 1342 تا انقلاب اسلامى ايران.

مرتضى سيفى فمى تفرشى بر اثر سكته ى قبلى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سيماي كاشاني، محمدرضا

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1135 ق)، حكيم، اديب و خطاط. او از اجداد ميرزا محمدتقى سپهر لسان الملك كاشانى است كه در عهد شاه سلطان حسين صفوى مى زيسته و از اين سلطان به لقب عضدالدوله مفتخر شده است. سيما از حكمت الهى و نظم و نثر فارسى و تازى بهره مند بود و خطوط هفت گانه را

خوش مى نوشت. او در فتنه ى افغان در اصفهان به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (729/3)، مكارم الآثار (581/2).

شاپور، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز شاپور متولد پنجم اسفند ماه 1303 شهر قم كه شناسنامه اش را در تهران گرفتند ، دوران ابتدائي را در مدرسه ” دقيقي ” گذراند . وي ديپلم خود را از دبيرستان ” دارائي ” گرفت . و در دانشگاه تهران به اخذ ليسانس اقتصاد نائل آمد .او در مدرسه صنعتي آن سالها شاگرد علي اسفندياري ( نيما يوشيج ) بود . بعدها با فروغ فرخ زاد كه در آن زمان شانزده ساله بود ازدواج كرد ( 1329 ) . بعدها فروغ از اين حادثه با عبارت ” عشق و ازدواج مضحك ” ياد كرد .

رابطه زناشوئي اين دو به خاطر دخالتهاي نزديكان در سال 1343 به جدائي ختم شد و حاصل اين ، پسري به نام كاميار بود ، كه فروغ در اشعار خود به او اشاره كرده ، و شاپور نيز از كامي به عنوان نام مستعار استفاده مي كرده .

شاپور در طي سالهاي 1330 تا 1344 معاونت دارائي اهواز را به عهده داشت . او كارش را ابتدا با مجله تووفيق در صفحات ” دارالمجانين ” و ” سبديات ” شروع كرد .يك بار هم در همان سالها داستان هفته نامه توفيق ، مال شاپور بود . در اين داستان ، يك ماهي گربه اي را تحت تعقيب قرار داده بود .

شاپور زماني كه ساكن خوزستان بود ، نوشته هايش در روزنامه هاي محلي آنجا چاپ مي شد ، حدود سالهاي 31و 32 .

در توفيق هم

از سال 37 نوشته هايش با نامهاي مستعار كامي ، كاميار و مهدخت به چاپ رسيد .

تولد كاريكلماتور در 21 خرداد 1346 در نشريه خوشه به سردبيري احمد شاملو بود . و اين واژه را ” كاريكلماتور ” نيز شاملو نامگذاري كرده بود .

اولين كتاب كاريكلماتور را انتشارات نمونه چاپ كرد ، در سال 50 كه در برگيرنده طرحها و نوشته هاي شاپور از سال 37 تا 50 بود .

اين كتاب را انتشارات مرواريد در سال 55 تجديد چاپ كرد . كتابهاي ديگر شاپور از اين قرار است :

__ كاريكلماتور 2 انتشارات بامداد سال 1354

__ كاريكلماتور 3تحت عنوان ” با گردباد مي رقصم ” انتشارات مرواريد سال 1354

__ كاريكلماتور 4 انتشارات مرواريد سال 1356

__ كاريكلماتور 5 انتشارات پرستش سال 1366

__ موش و گربه عبيد زاكاني با طرحهاي پرويز شاپور انتشارات مرواريد 1352

__ فانتزي سنجاق قفلي انتشارات پويش 1355

__ تفريحنامه ( طرحهاي مشترك بيژن اسدي پور و پرويز شاپور ) انتشارات مرواريد 1355

__ شاپور در دو نمايشگاه نيز شركت داشته است ،يكي به طور مستقل در گالري زروان در سال 1354 ، و يكي هم به طور جمعي در نگارخانه تخت جمشيد در سال 1356 با بيژن اسدي پور و عمران صلاحي .

شاپور هرگز دوباره ازدواج نكرد و تا آخر عمر همراه با كاميار و دكتر خسرو شاپور برادرش در يك خانه قديمي زندگي مي كرد و سرانجام پير انرژيك طنز ايران در چهاردهم مرداد سال 1378 در بيمارستان طوس تهران درگذشت .

اصلا” بهتر است از نوشته هاي خود او درباره زندگي خصوصيش بدانيد ، پس متن زير را بخوانيد :

عباس شهرياري 7:43 AM

زندگي

نامه شاپور به زبان خودش :

ما خانواده گربه دوستي هستيم . از قديم ، هميشه گربه توي خانه مان داشتيم . يادم مي آيد كه زمستانها اين گربه ها مي آمدند و با ژستهاي مختلف روي كرسي مي نشستند . گاهي خوابيده بودن ، يك وقت نشسته بودند و يك وقت هم با هم بازي مي كردند . اين است كه من با خطوط تن گربه خيلي آشنا هستم و ميتوانم بكشمش ، در صورتي كه فيل را نميتوانم بكشم .

گربه مثل يك لوكوموتيو است كه دو تا واگن دارد : موش و ماهي . ميتوانم بگويم كه كشيدن ماهي برايم آسان است چون خيلي ايستاده ام و ماهيها را توي تنگ يا حوض نگاه كرده ام.

توي نوشته هايم هم همينطور است . مثلا به” رنگين كمان” ميپردازم و درباره اش كاريكلماتورهاي زياد مي نويسم . بعد رهايش ميكنم . يك وقت يادم ميآيد كه در نوشته هايم تصوير چيزها خيلي وجود داشت . تصوير چيزها در آب . مثلا گفته بودم : وقتي تصوير گل محمدي در آب افتاد . ماهيها صلوات فرستادند يا فرض بفرماييد در زمستان وقتي تصوير درخت در آب افتاد آنقدر ماهي گلرنگ روي شاخه هايش نشست كه مثل درخت بهاري غرق شكوفه شد .

به طور كلي حس ميكنم كه توانسته ام خودم را بشناسم . از بچگي . خيام را از بربودم . از رباعيات خيام . كه از نظر حجم خيلي هم كم است . مفاهيم زيادي گرفته بودم . خيلي بيشتر از آنچه كه شايد آدم از خواندن يك ديوان پر از قصيده

هاي بلند ميگيرد . هروقت چيزي ميديدم كه جلب نظرم را ميكرد و ميآمدم درباره اش با پدر و مادرم صحبت ميكردم . حرفم را نمي فهميدند . حتي چند بار سر اين موضوع كتك خوردم . حرفم را ميخوردم و جويده جويده صحبت ميكردم . خلاصه از همان اول عامل كوتاه نويسي و كوتاه گويي با من بود .

شاد هم سعي كرده ام كه” شاعرانه ”ها در نوشته هايم بيشتر باشند. براي اينكه حس كرده ام كه هم گفتنشان برايم آسان تر است و هم مردم بيشتر دوستشان دارند . اما من خودم بيشتر آنهايي را دوست دارم كه جنبه طنزشان قوي تر است .

من هميشه نگران آن هستم كه از من بپرسند طنز يعني چه ؟ چه بسا شبها از ناراحتي و نگراني اين سئوال خوابم نبرده است .

در لحظه اي كه كار مي كنم _ چه نوشتني چه كشيدني _ احساس آرامش عجيبي دارم و لحظات جهنمي برايم به لحظات بهشتي تبديل مي شوند . مثلا” وقتي با سنجاق قفلي بازي مي كنم ، ديگر ياد بدهكاريهايم نمي افتم و كيف مي كنم از اينكه توانسته ام مثلا” 150 كار مختلف با يك سنجاق قفلي كوچولو بكنم .

وقتي آدم كار مي كند هم لحظات را خوش گذرانده و هم وقتي شب احيانا” در آينه نگاه مي كند ، مي تواند به خودش بگويد : ” آفرين ، شاپور ” !!

__ يك روز اين مدادهاي « ماژيك » رنگي را ديدم و خيلي خوشم آمد . يك دسته خريدم و آوردم خانه . بعد ، يك روز مادرم

و اهل خانه تصميم گرفتند بروند مسافرت ، به زيارت . چون قبلاً يك بار دزد به خانه مان زده بود ، قرار شد من بمانم و مواظب خانه باشم . تا آن وقت ، طرح هايم را بيشتر توي كافه ها و ترياها مي كشيدم . وقتي اجباراً توي خانه ماندم ، چون ميز بزرگتري وجود داشت و من هم جاي بيشتري داشتم كه ماژيكهايم را پخش كنم ، توانستم طرح هاي رنگي بكشم .اين طور بود كه رنگ به طرح هاي منراه يافت .

__ من طرح كشيدن را با سنجاق قفلي شروع كردم ، هم از جهت اين كه واقعاً قيافه اش را خيلي دوست دارم ، هميشه در ذهنم هست ، و هم اين كه در واقع ، طراحي از آن كار نسبتاً آساني بود . سنجاق قفلي صورت ساده اي دارد و مي شود باهاش بازي كرد .

__ چيزهاي هستند كه در ذهن من مي مانند ، مثلاً از جبري كه اجباراً در مدرسه خواندم ، چيزي كه بخاطرم مانده ، دسته راديكال است .

__ يك مقدار اشياء ديگر هم توي ايستاده اند و نوبت آنها هم مي رسد . به طور كلي ، من ساختمانم طوري است كه نمي توانم درباره يك شيء حق مطلب را ادا نكنم . حالابه سنجاق قفلي پرداخته ام و تا آنجا كه امكان دارد ، حقش را تضييع نمي كنم !

شادمان، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

زهرا شادمان يكي از استادان به نام رشته كتابداري است . او پس از اخذ مدرك دكتري از دانشگاه سوربن پاريس به ايران بازگشته و درمشاغل مختلفي به فعاليت پرداخته است . مشاغل

مهم وي دراين دوران عبارتند از : عضو هيئت علمي موسسه تحقيقات و برنامه ريزي علمي و آموزشي ، مركز خدمات كتابداري (درمرتبه رهبري پژوهش و سرپرستي مركز ) ، مدرس مدعو كتابداري دانشگاه تهران ، ، عضو هيات علمي كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران ، عضو كميته كشورهاي در حال رشد ايفلا ، عضو كميته برنامه ريزي و كميته فني طرح كتابخانه ملي پهلوي سابق ، مشاوركتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران ، عضو كميته مارك ايران ومشاور ورئيس كتابخانه هاي پژوهشگاه علوم انساني .گروه : علوم انساني رشته : كتابداريگرايش : فهرست نويسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : زهرا شادمان تحصيلات ابتدايي ، متوسطه و دانشگاهي خودرا تامقطع ليسانس در رشته ادبيات فرانسه درتهران گذراند . سپس جهت ادامه تحصيل عازم فرانسه گشت . او درسال 1347 موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس كتابداري از مدرسه عالي پاريس شده و در سال 1348 دكتراي ادبيات تطبيقي را از دانشگاه سوربن پاريس اخذ نمود .هم دوره اي ها و همكاران : زهرا شادمان زماني در كتابخانه سناي سابق مشغول به فعاليت شد كه كيكاوس جهانداري رئيس آن كتابخانه بود . شادمان به عنوان مشاور كتابخانه هفته اي يك روز درآن جا حضور داشت . او دراين دوران بخش فهرست نويسي را درآنجا راه اندازي كرد . خانم جميله دبيري ، مهوش شاهق ، مهرانگيز صمدي ، شهلا رجالي ، مرحوم آقاي طاهري عراقي و كامران فاني از همكاران شادمان دركتابخانه سناي سابق بودند. شادمان ، كيكاوس جهانداري را كتاب شناس بسيار خوبي مي داند كه توانسته است مجموعه بسيار خوبي را انتخاب و تهيه كرده

بود . احسان يار شاطر ، عباس زرياب خويي و قريشي (اهل پاكستان ) از جمله كساني بودند كه از مجموعه كتاب هاي كتابخانه سناي سابق به نحو مفيدي استفاده مي كردند . خانم حكمي وراستين و كتابخانه هاي پژوهشگاه علوم انساني ، آقاي مظاهر و تفضلي و خانم سلطاني هم در مر كز خدمات كتابداري از جمله همكاران شادمان بودند . همچنين آقاي نيكنام نيز از جمله همكاران شادمان دركتابخانه ملي بود..وقايع ميانسالي : زهرا شادمان معتقد است كه معمولا درساعات كاراداري با كسي حرف نمي زند ، مگر اين كه ارجع به كا رباشد . بنابراين خاطرات او ، خاطره كاربود ، آن هم كار با آدم هايي كه اعتقاد به كارشان داشتند . وي كاربا اين آدم ها را هميشه لذت بخش مي داند . اولين خاطره شادمان راجع ه نقل و انتقال كتابخانه ها ، مربوط به جابه جايي مركز خدمات كتابداري است. كه از خيابان خردمند به ساختماني نبش خيابان كاخ (فلسطين جنوبي ) و خيابان شاهرضا (انقلاب فعلي ) منتقل گرديد . در آن زمان تمام كاركنان مركز خدمات كتابداري كه 27الي 28 نفر بودند ، با ماشين هاي شخصي كليه كشوهاي برگه دان ها را پس ا بسته بندي حمل كردند . تجربه بعدي او در كتابخانه ملي بود كه قرار شد مجموعه ايران شناسي آن را از ساختمان نبش خيابان فلسطين به ساختمان نياوران انتقال دهند . شادمان و خانم راستين قبل از انجام جابجايي ، جاي جديد را بررسي كردند ، طوري كه تمام فضاها را اندازه گيري كرده و تمام اتاق هاي كارمندان را تعيين نمودند

. همچنين مخازن را تعيين نموده و چگونگي نصب آنها را بررسي كردند . آنها حتي بسته بندي كتابها را نيز خود نشان برعهده داشتند . شادمان نقل مي كند كه وقتي ليسانس گرفته بود اصلا كار بلد نبود ، طوري كه كار را صددر صد تجربي آموخته است . او مي گويد : وقتي كار به من دادند و گفتند كه انجام بده از شرمندگي اين كه بلد نبودم ، تمام ابزار كار فهرست نويسي رابه منزل مي بردم و مطالعه مي كردم و درنتيجه با پشتكار و مطالعه خودم و با راهنمايي هاي خانم سلطاني كارياد گرفتم .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زهر اشادمان كه به زبان هاي فرانسه و انگليسي مسلط مي باشد ، عضو هيئت علمي موسسه تحقيقات و برنامه ريزي علمي و آموزشي ، مركز خدمات كتابداري (در مرتبه رهبري پژوهش و سرپرست مركز درار سالهاي 1358و 1359 ) ، مدرس مدعوو كتابداري دانشگاه تهران ، عضو هيئت علمي كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران ، عضو كميته كشورهاي در حال رشد ايفال ، عضو كميته برنامه ريزي و كميته فني طرح كتابخانه ملي پهلوي سابق ، مشاور كتابخانه ملي جمهوري اسلامي دربرنامه احداث و تجهيز ساختمان كتابخانه ، عضو كميته مارك ايران ومشاور رئيس كتابخانه هاي پژوهشگاه علوم انساني است . شادمان درباره روحيه كاري خود نقل كرده است ؛ تنها هنري كه داشت اين بود كه براي صفات خوب و پسنديده افراد ارزش قائل مي شد و آنها وقتي متوجه صفت ارزشمند خود مي شدند جهت حفظ و تقويت آن كوشش مي كردند .آرا و گرايشهاي خاص : زهرا شادمان

درمورد كار و زندگي ، براين عقيده است كه هر كس با ارزش كارخود ، شناسايي و موفقيت پيدا مي كند ، نه با روابط سببي و نسبي . ازاين روي او به همگام تصدي امورات كتابخانه سناي سابق از استخدام اشخاص به صورت سفارشي و فاميلي دوري كرده و تنها به شايستگي او توجه داشته است تا ميزان بهره وري بالارود . شادمان فهرست نويسي رايك كارمشاوره اي مي داند . بدان علت تمام كارمندان كتابخانه مجلس سناي سابق دوريك ميز كار مي كردند ، تا سنخيت رفتاري باهم داشته باشند وهمه اصل كار باشند . شادمان درباره كتابخانه عقيده دارد كه آن چه آدم را كتابدار مي كند علاقه به كار ، پشتكار و داشتن يك راهنماي خوب است .

منابع زندگينامه :هما افراسيابي ، مصاحبه باخانم دكتر زهرا شادمان ، پيام بهارستان ، شماره 19و 20 ، سال دوم ،دي و بهمن 1381 ، ص24

شاه ركني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 3 تير 1323.

درگذشت: 8 اسفند 1375.

سيد احمدشاه ركنى فرزند سيد عبدالحسين است. از آثار اوست: تئورى حمايت (دبليو ام. كوردن، 1371). پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شاه عبدالعظيمي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1304 ق)، عالم دينى و اديب. از نوادگان ميرزا جان، ملقب به ميرزا هدايت حسينى شاه عبدالعظيمى بود. در نجف به دنيا آمد و در آنجا نشو و نما يافت و نزد پدر تحصيلات خود را شروع كرد. گذشته از پدر، در محضر علماى زمان خود مراتب علمى خويش را در علم و ادب كامل ساخت. او نه تنها در فقه و اصول كه در ادبيات نيز تبحر داشت. وى نه ماه پس از پدر درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثار وى: «الوللو المرتب فى اخبار البرامكه و آل المهلب»؛ «لولوه لولوه»؛ «ملهى الحبيب»؛ «مصباح الداعى»، در ادعيه ماثوره و اذكار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (384/18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 763 -762 /14).

شاهين، داريوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شادروان داريوش شاهين يكي از دين پژوهان متجدد و امروزين و راسخ در عقيده و علم و ايمان بود . در سال 1376 اين بنده در گرماگرم تدوين دانشنامه ي قرآن و قرآن پژوهي بودم كه با وزيدن نفحات توفيق رحماني ، در سال 1377 از سوي نشر دوستان در 2 جلد ، مشتمل بر 3600 مقاله از جمله بالغ بر نزديك به 800 زندگينامه ي قرآن پژوهان از قاري و مقري و مفسر و خوشنويس و غيره منتشر شد . با بنده 16 _ 17 مولف جوان همكاري مي كردند كه اگر ياري الهي به صورت ياري بندگان پاكدلش در نمي آمد ، تدوين و جمع و نشر آن مرجع مشكل گشا ممكن نبود . يكي از مشكل گشاييهاي ساده ي اين مرجع كوتاه اما جوابگو اين بود كه شرح حال خود نوشت دست

كم دويست تن از مترجمان و مفسران و ساير قرآن پژوهان را در برداشت . به يادم هست كه دو سه بار به منزل آقاي داريوش شاهين تلفن زدم كه لطف كنند و زندگينامه ي خود نوشتي براي درج در آن دانشنامه بنويسند ، بي علاقگي و اكراه از لحنش آشكار بود . زيرا در سالها شايد دهه ها پيش كه من بچه بودم ، روزي در پشت ويترين كتابفروشي ها ترجمه اي از قرآن كريم ديدم كه ترجمه اي گسترده و آزاد بود كه انگليسي ها به آن نوع ترجمه Para phrase يا نقل به معنا ، بدون قابليت مطابقه ي واو به واو با متن اصلي كه براي رسايي بيشتر و همه فهمي و مردم پسندي است ، گويند؛ و ايشان رو ي جلد و صفحه ي عنوان ترجمه ي خود از قرآن كريم نوشته بودند : « ترجمه و نگارش داريوش شاهين » ، بنده و شايد بسياري ها تكان خورده بودند كه مگر قرآن كريم مي تواند نگارش كسي جز خداوند باشد ؟ و بنده اشاره وار در يكي از مصاحبه ها و مقالات خود از اين مسئله به شگفتي ياد كرده بودم كه ايشان آن را حمل بر تمسخر كرده بودند .

همين است كه به درخواست من پاسخ مثبتي ندادند و حاصل اين شد كه تهيه ي يك صفحه شرح حال از ايشان براي جامعه ي علمي دشوار است .

خوشبختانه ، هنگامي كه اين بزرگ مرد پركار با كارنامه ي فرهنگي پربارش درگذشت ( چهارم آبان ماه 1380 ) يك زندگينامه ي كوتاه و پر اطلاع نيز همراه

با آگهي نامه ي مربوط به اعلام وفات او منتشر شد ، كه در آن چنين اطلاعاتي آمده است : از داريوش شاهين بيش از 300 جلد تاليف ، ترجمه ، مجموعه هاي مختلف و داستان در عرصه ي ادبيات ، شعر و مذهب به يادگار مانده است . در بخش مذهب شادروان شاهين به ترجمه ي نهج البلاغه به زبان انگليسي توفيق يافت . كتابي به نام يكصد گوهر شامل كلمات قصار حضرت علي (ع) ، به انتخاب و كوشش او تدوين و به پنج زبان ترجمه شده است . او چندين دهه هم براي راديو نويسندگي و تهيه ي مطلب مي كرد . ديگر از آثار او تاريخ ايران در يكصد قرن است كه نه صرفاً تاريخ سياسي ، بلكه اجتماعي و هنري و فرهنگي ده هزار ساله ي ايران است و به انگليسي هم ترجمه شده است . در عين حال و اين همه پركاري قلمي ، آن بزرگوار به مدت سي سال در مركز توسعه ي صادرات ايران خدمت كرد و از همان جا پس از 30 سال بازنشسته شد .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

شايگان، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1281 ش)، استاد دانشگاه، حقوقدان و مترجم. در شيراز متولد شد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس شريعت و شعاعيه زادگاهش به تهران آمد، وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و بعد از اتمام دوره ى آن مدرسه، براى تكميل تحصيلات در رشته ى حقوق به فرانسه رفت و دكترا گرفت. پس از بازگشت به كشور در دانشكده حقوق دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و ساليان دراز معاون

دانشكده بود و پس از آن به معاونت وزارت فرهنگ و نمايندگى مجلس شوراى ملى رسيد. پس از 28 مرداد 1322 ش مدتى زندانى شد و پس از آزادى به امريكا رفت و در آنجا به تدريس اشتغال يافت. دكتر شايگان شعر هم مى گفت ولى به ندرت. از آثار وى: «مقدمه ى حقوق مدنى ايران»؛ «اميدهاى نو» برتراندراسل، ترجمه.[1]

فرزند سيدهاشم مولى رهى شيراز، متولد 1280 است. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در موطن خود انجام داد و به شغل فرهنگى پرداخت. ضمن اشتغال به كار معلمى ، يك دوره ى كامل فقه و اصول و حكمت را نزد اساتيد روز تلمذ نمود. حوالى سال 1303 به تهران آمد و دوره ى مدرسه ى عالى حقوق را گذراند. در سال 1307 جزء اولين دسته محصلين دولتى اعزامى به خارج شركت كرد و به اروپا رفت و درجه ى دكتراى حقوق از دانشگاه پاريس دريافت نمود. چندى هم در انگلستان به تحصيل حقوق و فلسفه پرداخت. در 1313 به ايران آمد و دانشكده ى حقوق كه تازه بنياد گرفته بود، او را به سمت دانشيارى براى تدريس حقوق مدنى استخدام كرد. پس از چندى از طرف علامه على اكبر دهخدا رئيس دانشكده، به معاونت مشاراليه انتخاب گرديد. در سال 1317 وليعهد وقت از دانشكده ى حقوق بازديد كرد و شايگان معاون دانشكده نطقى ايراد نمود كه سراپا تملق و مداهنه بود. در همان سال به عضويت سازمان پرورش افكار برگزيده شد. شايگان در كنار شغل استادى، به كار وكالت دادگسترى هم پرداخت و در چند وزارتخانه از جمله وزارت دارائى مشاورى حقوق داشت. در 1324 كه قوام السلطنه روى كار آمد و ملك الشعراى بهار را به

وزارت فرهنگ معرفى كرد، شايگان معاون وزير فرهنگ شد و در ترميم كابينه كه دكتر فريدون كشاورز وزارت گرفت، او كماكان معاون بود. در ترميم سوم كابينه ى قوام، به وزارت فرهنگ منصوب گرديد و كمتر از يك سال در آن سمت استوار شد ولى كار عمده اى نتوانست انجام دهد. چون ساير وزيران از تمام امكانات استفاده كرد. بعد از كنار رفتن از كابينه با دكتر مصدق پيوند دوستى زد و عضو جبهه ملى شد و در جبهه هم مقام دبيرى يافت. در انتخابات دوره ى شانزدهم به اتفاق مصدق و چند نفر ديگر از اعضاء جبهه ملى، از تهران وارد مجلس شد. در تمام مدت نقش اقليت داشت. نطقها و ايرادات وى در مجلس منطقى و مستند و محتواى بيشترى از ساير نمايندگان اقليت داشت. در دوره ى هفدهم هم از تهران به مجلس رفت. داعيه ى رياست مجلس و مقامات ديگر او را پرجوش و خروش كرد. بعد از كنار گذاردن آيت الله كاشانى از رياست مجلس، بين او دكتر عبدالله معظمى كشمكش شروع شد. راى مخفى گرفتند. معظمى 39 راى و شايگان 35 راى آورد، درنتيجه با چندين راى اضافى، معظمى بر كرسى رياست تكيه زد.

شايگان در روز 25 مرداد 1332 از راديو تهران نطق جالبى ايراد نمود يعنى همان روزى كه شاه از رامسر به بغداد و رم رفته بود و گفت آن متاعى كه بايستى به تهران بيايد، به بغداد رفت و خيلى مطالب تند ديگر و زمينه را كاملا براى رياست جمهورى خود فراهم مى نمود كه كودتاى 28 مرداد به تمام تخثيلات و آرزوهاى او خاتمه داد. يك روز در اختفاء به سر برد.

روز دوم در معيت دكتر مصدق و دكتر صديقى به باشگاه افسران رفتند يا بردند و خود را در اختيار دولت گذاشت. چندى در باشگاه افسران بازداشت بود، بعدا به لشكر 2 زرهى منتقل شد و محاكمه اى براى او ترتيب دادند و همزمان با دكتر مصدق، او را هم به دادگاه كشيدند. در محكمه ى فوق العاده به رهبر جبهه ملى احترام گذاشت و طورى عمل كرد كه همه او را تحسين مى كردند و سرانجام حكم محكوميت او براى مدت ده سال صادر شد. دو سال در زندان به سر برد كه مورد عفو واقع شد. پس از آزادى، چندى در تهران مى زيست تا اجازه ى خروج از كشور گرفت و آمريكا را براى ادامه ى زندگى انتخاب كرد. در آنجا ساكت نماند و فعاليت خود را عليه رژيم پهلوى ادامه داد و وجود او پايگاهى براى دانشجويان مقيم آمريكا بود. وفات او در سن 80 سالگى در آمريكا اتفاق افتاد.

شايگان مردى دانشمند، حقوقدان، اديب و در عين حال خودخواه، لجوج، عوام فريب و پرتوقع بود. غالبا در اعلاميه هاى انتخاباتى، خود را «سقراط ايران» معرفى مى كرد. هنگام تدريس فوق العاده قدرت استادى را نشان مى داد و كلاسش محل اجتماع شيفتگان علم و دانش بود. مطالب حقوقى را با امثله سياسى و اجتماعى شيرين تر مى كرد. وى طبع شعر هم داشت و شعر نيكو و محكم مى سرود. معروفترين شعرش «وطن چيست» مى باشد كه حتى در كتب درسى هم ثبت شده است. وى در جوانى با خانواده ى شيبانى وصلت كرده بود. دختر ذكاءالسلطنه شيبانى همسر او بود. شايگان در بين دوستان و دانشگاهيان، به «شراب شور» شهرت گرفته بود.

شاعر، حقوقدان، محقق.

تولد: 1281، شيراز.

درگذشت:

23 ارديبهشت 1360، آمريكا.

سيد على شايگان، فرزند حاج سيد هاشم، پس از انجام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدرسه هاى شريعت و شعاعيه شيراز، و نيز فراگيرى ادبيات فارسى و زبان عربى در مدارس قديمه، در مدرسه ى علوم سياسى تهران به تحصيل پرداخت و ليسانس حقوق را گرفت. سپس در سال 1306 با دانشجويان دوره ى اول به پاريس رفت و تحصيلات خود را در رشته ى حقوق در آنجا به پايان رسانيد و در سال 1312 موفق به دريافت دكتراى حقوق شد. پس از بازگشت به ايران در دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. سال ها معاون دانشكده ى حقوق بود. بعدها وى كرسى استادى حقوق مدنى را در دانشگاه تهران احراز نمود. سپس به معاونت وزارت فرهنگ رسيد و مدتى در كابينه ى قوام السلطنه به عنوان وزير فرهنگ بود، همچنين در دوره ى هفدهم مجلس شوراى ملى نماينده ى تهران شد. وى از بنيان گذاران جبهه ى ملى به شمار مى آمد. پس از 28 مرداد 1332 به زندان افتاد و سرانجام پس از آزادى از زندان به آمريكا رفت و همان جا ساكن شد در ضمن در دانشگاه هاى آنجا نيز تدريس مى كرد. در سال 1358 براى مدتى كوتاه به ايران آمد سپس به آمريكا مراجعت كرد.

در جوانى مدتى به معلمى پرداخت و زمانى كه در شيراز بود در انجمن سالار شركت مى جست. گاهى شعر مى گفت. اشعارش حاوى مضامين وطن دوستى و تشويق به تحصيل دانش و به مبارزه با جهل و بى سوادى است.

فهرست آثار شايگان به شرح زير است. حقوق مدنى ايران (چند بار تجديد چاپ شده است)؛ ترجمه ى كتاب اميدهاى نو در جهانى كه در حال تغيير است (تأليف

رتراند راسل، از انگليسى به فارسى، تهران، 1336.) كتاب خاطرات او تا هنگام فوتش به طبع نرسيده بود.

سيد على شايگان سرانجام به سال 1360 در آمريكا درگذشت و پيكرش را براى دفن به ايران منتقل نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 11 و 12، ص 938)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (237 -234 /3)، مؤلفين كتب چاپى (275 -274 /4).

شجره اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1278/1271 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به ناهيد و شجره. پدر وى متخلص به بزمى از وعاظ اصفهان بود. شجره در قريه ى سامان چهارمحال بختيارى به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى خود را در زادگاهش فراگرفت. پس از فراغت از تحصيل در قهفرخ و زادگاهش به تدريس پرداخت. پس از مدتى ابتدا به اصفهان و سپس به تهران منتقل شد. و در كالج آمريكايى البرز به تحصيل و تدريس پرداخت و پس از اتمام دوره ى متوسطه وارد دانشكده ى حقوق شد. و همين زمان به نوشتن مقاله در روزنامه هاى «كيهان» و «ايران» پرداخت. شجره پس از اخذ ليسانس وارد دادگسترى شد. وى شعر كم مى سرود، اما در سرودن انواع شعر توان بود. در تهران درگذشت. برخى از آثار وى: «تحقيق در رباعيات خيام»؛ «تعبير رويا و روانشناسى امروز»، ترجمه؛ «شخصيت مولوى»؛ «علم معاش»؛ «قواى روحى و آئين فرمانروايى»؛ «گلزار ايران»، مجموعه ى مقالاتى در باره ى ادبيات ايران در ازمنه ى قبل از اسلام تا قرن هفتم هجرى كه در روزنامه ى «ايران» آن روز طبع مى شد؛ «مقدمه بر جغرافياى اقتصادى».[1]

شاعر.

تولد: 1317(1279 ق.)، قريه سامان چهارمحال.

درگذشت: 27 فروردين 1361.

سيد حسين شجره، فرزند سيد عبدالرسول واعظ تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در اصفهان فراگرفت و

تحصيلات عالى را در كالج آمريكايى تهران (البرز) به پايان برد. همچنين دوره ى دانشكده ى حقوق را گذراند و به شغل دبيرى و قضاوت پرداخت. مدت ها در قهفرخ ساكن بوده و به آموزش و پروش كودكان و نونهالان اشتغال داشت، بعدا به اصفهان و از آن پس به تهران منتقل شد و در خدمت وزارت دارايى داخل گرديد. در زمانى كه ساكن بختيارى بود «ناهيد» تخلص مى نمود (چنانچه در كتاب تذكره شعراى چهارمحال و جنگ بهترين اشعار به همين تخلص مذكور است). در اصفهان «شيوا» تلخيص مى كرد (چنانكه در كتاب نامه ى سخنوران، از او به همين تخلص ياد شده است.). وى در همه نوع شعر مى گفت اما طبعش بيشتر به سرودن مثنوى و قصيده مايل بود. اشعار و مقاله هاى او در جرايد كشور چاپ و نشر شده است.

از آثار اوست: تحقيق در رباعيات خيام فيتز جرالد (كريستين سن، 1320)، رساله اى در تعبير رؤيا و روان شناسى امروز، شخصيت مولوى (1316)، روان شناسى، علم معانى، دوست يابى، ترجمه ى رساله ى وجوديه خيام، ترجمه رساله ى كون خيام، علم معاش (1322)، مقدمه بر جغرافياى اقتصادى (1328)، قواى روحى و آيين فرمانروايى (چاپ دوم، 1334). علاوه بر اينها، كتابى درباره ى ادبيات ايران در ازمنه ى قبل از اسلام و تا قرن هفتم هجرى كه در روزنامه ى «ايران»، تحت عنوان «گلزار ايران» به چاپ رسيد و همچنين مقالاتى زير عنوان «در محفل انس چه شنيدم» كه در روزنامه ى «كيهان» طبع گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 8، ش 5، ص 283 -281)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (296 -295)، سخنوران نامى معاصر (1920 -1917 /3)، فرهنگ سخنوران (532 -531 ،496)، مؤلفين كتب چاپى

(761 -760 /2).

شرف جهان قزويني، شرف الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(968 -912 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به شرف. در جوانى مقدمات دانش و ادب را در زادگاه خود فراگرفت، سپس به شيراز رفت و نزد امير غياث الدين منصور دشتكى شيرازى و خواجه جلال الدين محمود شيرازى، به كسب دانشهاى معقول همت گماشت. علماى معاصر او به فضلش گواهى داده اند. شرف جهان در خط و انشا و شعر و حتى در موسيقى و آواز سرآمد زمان بود و خط را به روش خواجه عبدالحى منشى مى نوشت. وفات وى در قزوين اتفاق افتاد و در مزار شاهزاده حسين به خاك سپرده شد. وى به غير از «ديوان» شعر، صاحب «ساقى نامه»اى است كه به مدح شاه طهماسب ختم شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1187 -1174 /3)، حسن التواريخ (699 -698 ،533)، ايضاح المكنون (510/1)، تاريخ ادبيات در ايران (691 -679 /5)، تاريخ نظم و نثر (826 -825 ،440 -439)، تذكره ى ميخانه (168 -151)، الذريعه (516 -515 /9)، ريحانه (188/3)، عالم آراى عباسى (178/1)، قزوين در گذرگاه هنر (221 -220)، گلستان هنر (49)، مجمع الخواص (40 -39)، مجمع الفصحا (44/4)، مينودر (473 -472 /2)، نتايج الافكار (369 -368).

شرواني، عبداللطيف

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده، اديب. معروف به افلاطون. وى مولف رساله اى به نام «حل ما لا ينحل» در شرح قصيده ابوالمفاخر رازى شاعر قرن ششم در مناقب امام هشتم (ع) كه مولف به خطا آن را از امام فخرالدين رازى دانسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (403).

شريعت اصفهاني، فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1266 ق)، مرجع تقليد، فقيه اصولى، مفسر، متكلم و اديب امامى. معروف به شيخ الشريعه اصفهانى. نسب وى به محمدعلى نمازى شيرازى مى رسد. اصل وى از شيراز بود كه در اصفهان به دنيا آمد. در اصفهان از ملا عبدالجواد خراسانى، مدرس كبير، و ملا حيدر على اصفهانى و ملا احمد سبزوارى و ملا محمدصادق تنكابنى و حاج شيخ محمدباقر و ملا محمدتقى هروى اصفهانى درس خواند. سپسى به نجف سفر كرد و چندى از محضر حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمين استفاده كرد. وى از دوستان و نزديكان سيد جمال الدين اسدآبادى بود. در نهضت استقلال، ضد انگليسى، عراق در كنار آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى قرار داشت. در 1313 ق به حج رفت و بعد از مراجعت به درس و تاليف و فتوى پرداخت و مرجع تقليد اغلب شيعه ى اماميه ى گرديد. وى از شيخ محمد طه نجف و سيد مهدى قزوينى و صاحب «روضات الجنات» و برادرش ميرزا محمدهاشم چهارسوقى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمى اجازه ى روايت داشت. محدث قمى از شاگردان وى بود. شيخ فتحعلى بن گل محمد حكيم برادگاهى لنكرانى نيز از خواص شاگردان وى بود كه «تقريرات» او را در چهار مجلد نگاشته است. از آثارش: «ابانه المختار فى ارث الزوجه من ثمن العقار»؛ «صيانه الابانه

عن وصمه الرطانه»؛ «اصاله الصحه»؛ «افاضه القدير فى حل العصير»؛ «اناره الحالك فى قرائه ملك و مالك»؛ حاشيه «فصول»؛ «قاعده ى صدور» يا «قاعده ى الواحد البسيط»؛ قاعده ى «ضرر»؛ قاعده ى «طهارت»؛ رساله اى در «صحاح» ششگانه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (334 -333 /5)، اعيان الشيعه (392 -391 /8)، الذريعه (6/25 ،104 -103 ،44/15 ،188/10 ،195/7 ،59/1)، ريحانه (207 -206 /3)، شرح حال رجال (175/6)، علماء معاصرين (124 -122)، فوائد الرضويه (345)، معجم المؤلفين (53 -52 /8)، مكارم الآثار (1819 -1816 /5).

شريعت، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده:-، دانشگاه: علوم و صنايع دفاع

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1337، دكتراى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1347.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم و صنايع دفاع.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرهنگ بسامدى گلشن راز، فرهنگ بسامدى گلستان، فرهنگ اصطلاحات دستور زبان فارسى، فرهنگ بسامدى ديوان پروين اعتصامى، تدريس دروس ادبيات فارسى، متون نظم و نثر، دستور زبان فارسى در دانشگاههاى اصفهان، علوم و صنايع دفاعى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 24

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

املاى صحيح، دستور زبان فارسى و انگليسى تطبيقى، كاملترين صرف و نحو عربى، تجزيه و تركيب اشعار گلستان زمينه بحث درباره آئين نگارش، ترجمه نهج البلاغه، جمله و جمله سازى، سخنان پير هرات، پروين، ستاره آسمان ادب ايران و چندين عنوان ديگر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 47، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

دستور زبان فارسى، انتقاد درباره ديوان عطار، صفت مركب، لفظ "افتادن" در لغت نامه، دگرگونيهاى لفظ در مثنوى مولوى، اظهار نظر درباره حافظ، فرهنگ نويسى، لغات و تركيبات نو، كهن ترين كتاب دستور

زبان فارسى، انتقادى بر مرصادالعباد، نقد كتابهاى دبيرستانى، قدرت تركيبى زبان فارسى، انتقادى بر ترجمه تفسير كمبريج، ويژگيهاى دستورى سياست نامه، تأثير زبانهاى خارجى در زبان فارسى معاصر، نثر معاصر فارسى، ضمير و كاربرد آن در ديوان حافظ و مقالاتى چند درباره دستور زبان فارسى.

تولد: 1315.

درگذشت: 1375.

از آثار اوست: كتاب املا (اصفهان، 2 ،1349 -1347 جلد)؛ پاسخ تمرين هاى مبادى العربيه يا كاملترين صرف و نحو عربى (رشيد شرتونى، 1372)؛ پروين ستاره ى آسمان ادب ايران (اصفهان، 1366)؛ ترجمه و راهنماى مبادى العربيه (رشيد شرتونى، اصفهان)؛ جواهر الاسرار و زواهر الانوار: شرح مثنوى مولوى (كمال الدين حسين بن حسن خوارزمى، اصفهان)؛ دستور زبان فارسى (ويرايش سه، 1364)؛ زمينه بحث درباره ى آيين نگارش (چاپ هاى متعدد، 1364)؛ سخنان پير هرات (عبدالله انصارى، به كوشش شريعت، 1365)؛ گزيده تفسير كشف الاسرار (ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، به اهتمام)؛ متن و ترجمه كتاب تعرف (ابوبكر محمد بن ابراهيم كلابادى، 1371)؛ نهج البلاغه، سخنان اميرالمؤمنين (ع) (تأليف شريف رضى، 1374).

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شريعتمدار استرآبادي تهراني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1249 ق)، عالم، فقيه اصولى، رجالى و اديب. وى در كربلا متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. به همراه پدر به سفر در شهرهايى همچون كرمانشاه، تهران، استراباد، مشهد رضوى و سرانجام تهران پرداخت. در خلال سفر از پدر علوم عربى و سطوح فقه و اصول را فراگرفت. پس از درگذشت پدر و رسيدن به سن بلوغ به نجف رفت و در محضر درس و بحث شيخ مرتضى انصارى و شيخ مشكور حولاوى و شيخ محسن خنفر و شيخ راضى شركت كرد و فقه و اصول را در نزد ايشان تكميل

نمود و در بيست و سه سالگى به دريافت درجه ى اجتهاد نائل شد. وى از شيخ راضى و شيخ مشكور و علامه انصارى داراى اجازه بود. پس از آن به تهران آمد و به مرجعيت عام و خاص رسيد. در عين حال به تدريس و تصنيف نيز پرداخت. از آثار وى: «مظاهر الآثار و حقايق الاسرار»، در پنج مجلد بزرگ؛ «ينابيع العقول»، در علم اصول، در سه مجلد؛ «اساس الاحكام»، در شرح «شرايع الاسلام»، در چهار مجلد؛ «نصره المستبصرين»، در شرح «التبصره»؛ «معراج المومنين»، در شرح «الالفيه» شهيد؛ «النفليه»، در نماز؛ «ادعيه الوباء و الطاعون و جمله من الامراض و بعض العوذات و الاحراز»؛ «تحفه الممالك فى تركيب الفيه ابن مالك»؛ «اثبات الفرقه الناجيه»؛ «رساله فى سند دعاء الخضر»؛ «مجمع الاراء و الادله»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، الذريعه (289/25 ،177/24 ،234 ،162 -161 /21 ،15 -14 /20 ،235/12 ،47/11 ،472/3 ،4/2 ،98/1)، ريحانه (211 -210 /3)، شرح حال رجال (224/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 392 -391 /14)، لغت نامه (ذيل/ شريعتمدار)، معجم المؤلفين (213/9)، مكارم الآثار (1350 -1349 /4).

شريف تبريزي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1286 ق)، عالم، اديب، نويسنده و شاعر، متخلص به تائب. معروف به مساله گو. او در مشهد رضوى ساكن بود. علم و ادب را فراگرفت و يكى از فضلاى بنام زمان خود شد. شيخ اسماعيل به تاليف و تصنيف در فنون مختلف پرداخت و آثار بسيارى به نظم و نثر از خود به جاى گذاشت. در مشهد درگذشت و در باغ رضوان دفن شد. از آثار وى: «عقايد الاسلام»، در اصول خمسه، كه گويا ترجمه ى «عقايد الاسلام» تركى منسوب

به مقدس اردبيلى است؛ «مرآه المتقين»؛ «مجلات المحققين»؛ «البلاغ المبين»؛ «معيار الفهم و منشار الوهم»؛ «تذكره المتقين»؛ مثنويهاى «انصاف نامه»؛ «بلبل نامه»؛ «تحفه نامه»؛ «تزويج نامه»؛ «توحيد نامه»؛ «ثمره ى فواديه»؛ «حيرت نامه»؛ «سعادت نامه»؛ «محبت نامه»؛ «نماز نامه» و مثنويهاى مختلف ديگر؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (281/21 ،284 ،228 -227 ،11/20 ،85 -83 /19 ،281/15 ،181/12 ،265/11 ،163/9 ،46/4 ،140/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 156/14)، فرهنگ سخنوران (179)، مؤلفين كتب چاپى (580 -579 /1).

شريف زاده گلپايگاني، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، مترجم.

تولد: 1317، مشهد.

درگذشت: 1367.

هوشنگ شريف زاده گلپايگانى بعد از گذراندن دوره ى ابتدايى و متوسطه وارد دانشگاه تربيت معلم شد و پس از پايان دوره ى ليسانس براى ادامه ى تحصيل به كشور انگلستان سفر كرد و از دانشگاه چلسى به دريافت فوق ليسانس آموزش علوم نايل آمد.

مشاغل فرهنگى وى عبارت بودند از: دبير فيزيك، كارشناس مسئول بخش فيزيك سازمان كتاب هاى درسى، علاوه بر مسئوليت هاى مذكور در فرهنگنامه ى كودكان و نوجوانان، مجله ى «دانشمند» و مجله ى «گنجينه» به ويراستارى و مشاورت اشتغال داشت.

علاوه بر مقاله هاى شريف زاده در نشريه هاى علمى، آثارش عبارتند از: تأليف كتاب هاى درسى علوم دوره ى راهنمايى (سه جلد با همكارى ديگران)؛ تأليف كتاب هاى راهنماى تدريس علوم دوره ى راهنمايى (سه جلد با همكاى ديگران)؛ تأليف فيزيك دانشسراى مقدماتى با همكارى ديگران؛ تأليف سه جلد فيزيك دوره ى دبيرستان (نظام قديم)؛ ترجمه ى كتاب در قلمرو مكانيك (استاتيك و ديناميك) (دو جلد)؛ ترجمه كتاب در جهان علم؛ ترجمه ى كتاب هاى طرح فيزيك هاروارد (شش جلد با همكارى ديگران؛ برگزيده ى هشتمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران)؛ ترجمه و ويرايش نگاهى به تاريخ علم (براى نوجوانان، با همكارى ديگران).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شريفي كرماني، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1016 -980 ق)، عالم، اديب و شاعر، متخلص به شريفى. وى ناظم سه فقره قصيده ثائيه مى باشد. از آثار وى: نظم «كافيه ى نجوميه» ابن حاجب؛ نظم «شافيه ى صرفيه ى» ابن حاجب؛ «موزون الميزان» كه نظم «ايساغوجى» اثيرالدين ابهرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (525/9 ،202/3)، ريحانه (220/3)، معجم المؤلفين (19/1)، هديه العارفين (29/1).

شريفيان، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين شريفيان درسال 1305در بندر تاريخي بوشهربه دنيا آمد . عبد الحسين شريفيان دوران ابتدايي و متوسطه رادر بوشهر سپري كرد .وي موفق به اخذ ديپلم دررشته ادبي شد .در فروردين ماه 1329 به خدمت سربازي رفت و دوره نظام را دردانشكده افسري سپري كرد.ايشان پس از دوسال خدمت سربازي را به پايان رساند و همان سال وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي مشغول به تحصيل شد . اما اونتوانست تحصيلاتش راتا پايان ادامه دهد و در همان سال دوم تحصيل براي هميشه ترك تحصيل كرد . از وي آثار متعددي كه ترجمه و منتشر شده وجود دارد از جمله نخستين اثراو «رمان شوم» كه به طور مستقل كار ترجمه آن را انجام داده است .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيگرايش : ترجمهوالدين و انساب : عبدالحسين شريفيان درسال 1305در بندر تاريخي بوشهربه دنيا آمد . نام مادرش شهر بانو و نا پدرش غلام است . پدر وپدر بزرگش ناخدا و اهل سير و سفر دريايي و كشتيراني بودند . پدر بزرگش ناخداي يكي از كشتي ها حاج معين التجار (از رجال اقتصادي وسياسي مشهور بوشهر و ايران در فاصله سالهاي قبل از انقلاب مشروطه تا سقوط رضا شاه پهلوي ) بود و در

خط دريايي خرمشهر (محمره ) و اهواز (ناصري ) دردوران قاجار مشغول به كار بود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبد الحسين شريفيان درسال 1312 پا به مدرسه گذاشت و دوران ابتدايي را درتابستان فردوسي و متوسطه را در دبيرستان سعادت بوشهر سپري كرد .درسال1328 موفق به اخذ ديپلم دررشته ادبي از اين مدرسه شد .در فروردين ماه 1329 به خدمت سربازي رفت و دوره نظام را دردانشكده افسري سپري كرد.ايشان پس از دوسال خدمت سربازي را در سال 1331 به پايان رساند و همان سال وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي مشغول به تحصيل شد . اما ايشان نتوانست تحصيلاتش راتا پايان ادامه دهد و در سال 1332 سال دوم تحصيل براي هميشه ترك تحصيل كرد .خاطرات و وقايع تحصيل : دوران جواني و نوجواني عبد الحسين شريفيان مصادف بود با شهريور 1320 و سقوط و فرار شاه پهلوي از ايران و اشغال ايران و بندر بوشهر ،توسط قواي متجاوز متفقين .بوشهر در آن سالها به تصرف نيروهاي متجاوز انگليسي درآمد و تعداد زيادي نظامي هندي و انگليسي دربوشهر مستقر شدند. در سال 1332به دليل سفرهاي متعدد كاري براي شركت ژاپني ،استاد شريفيان نتوانست تحصيلاتش را تا پايان اخذ ليسانس ادامه دهد و ناار شد درسال دوم تحصيل ،دانشگاه را براي هميشه ترك كند و وارد دانشگاه اصلي يعني زندگي شود.استادان و مربيان : عبد الحسين شريفيان درهنگام تحصيل درمدرسه سعادت شاگرد شاعر مشهور سيد محمد طاهر دشتي ملقب به (شفيق شهرياري) بود.از ديگر اساتيد مي توان از ميرزا محمد رحيم خان بوشهري( استاد زبان انگليسي ) ،

سيد مهدي سعادت (از فعالان و مروجان هنر تئاتر در مدارس بوشهر ) نام برد . از اساتيد استاد شريفيان دردوران تحصيل مي توان به مرحومان دكتر لطف علي صورتگر (مترجم و اديب معروف دردهه 30و 40 ) و دكتر علاء الدين پاسارگارد (مولف و مترجم صاحب نام ) و دكتر پرويز ناتل خانلري (محقق معروف زبان و ادبيات فارسي و سر دبير مجله ادبي سخن ) نام برد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبد الحسين شريفيان به عنوان مترجم در دانشكده توپخانه منصوب شد و در كنار وظيفه مترجمي ، اطلاعات و خصوصا دايره لغات انگليسي خود را گسترده دادو كاملا بر تكلم اين زبان مسلط شد. درهمين سالها يعني سال 1331 بود كه به تشويق روزنامه نگار برجسته بوشهري مرحوم عبد الرحيم جعفري شروع به تر جمه برخي از داستان هاي كوتاه انگليسي كرد . استاد شريفيان كارترجمه كتابهاي ادبي ،هنري ،رمان ،اسطوره و تاريخ رابه طور جدي و حرفه اي از اواخر دهه چهل خورشيدي و درخدمت شركت انتشاراتي فرانكلين آغاز كرد .چگونگي عرضه آثار : عبد الحسين شريفيان از جمله مترجماني است كه حجم زيادي از آثار رمان نويس ژرف انديش هرمان هسه را به فارسي ترجمه كرده و از اين نظر سهم به سزايي در شناسايي و معروفي اين نويسنده الماني به مردم ايران و خصوصا نسل جوان ،بر عهده دارد وايشان علاوه بر هرمان هسه ،آثاري از سامراست موام ، روزنبرگ ،ويليام شايرر،ويليام فاكنر ،جك لندن ،ريچارد رايت ،گوستاوفلوبر ،تئودور داستايوسكي ،جان تولند ،هاواردفاست ،آندره ژيد،برونو آپستز ،همونداينس ،چالزديكنز و.....رابه فارسي ترجمه و منتشر كرده است.آثار :

آخرين تابستان لينگزور ويژگي اثر : از هرمان هسه در 13782 آدولف هيتلر ويژگي اثر : از جان تولند در دو جلد از تهران 13733 اساطير جهان ويژگي اثر : دردوجلد است ،دوناروزنبرگ در تهران 13794 اسب قرباني ويژگي اثر : ويليام فاكنر5 اسطوره بين النهرين ويژگي اثر : از رابرت گريوز6 اسطوره يونان ويژگي اثر : كتاب مرجع اسطوره ها دردو جلد است از رابرت گريوز7 اعجوبه ويژگي اثر : از هرمان هسه در 13778 الاغ طلايي ويژگي اثر : از آپوليوس درسال 13799 ايزابلا ويژگي اثر : از آندره ژيد10 بازي مهره ي شيشه اي ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 131811 برهنه ميان گرگها ويژگي اثر : از برونواپتز درتهران 136912 پايبندي هاي انساني ويژگي اثر : سامراست موام ،تهران 1364در دو جلد13 پيتر كامنتسيد ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137414 تر جمه سقوط جمهوري سوم ويژگي اثر : شرح شكست فرانسه در جنگ جهاني دوم به قلم ويليام شايرر،تهرا ن 135215 ترجمه پسرك سياه پوست

ويژگي اثر : اين اثر نوشته ريچارد رايت را به فارسي ترجمه كرد و درهفته نامه محلي دريا كنار (به سردبيري عبد الرحيم جعفري ) به چاپ رساند .16 ترجمه ميراث شوم ويژگي اثر : نخستين اثري كه به طورمستقل به فارسي برگرداند و منتشركرد .اين رمان نوشته سالتيكوف شچدرين رمان نويس رئاليست روسي بود . اين كتاب در قطع جيبي توسط سازمان كتابهاي جيبي در 344صفحه و باشمارگان پنچ هزار نسخه درسال 1346درتهران چاپ و منتشر كرد .17 تعطيلات وحشت زا ويژگي اثر : از ريارد رايت درسال 134818 جوان خام ويژگي اثر : از داستايوسكي در تهران 136819 خاورميانه نفت و قدرت هاي بزرگ ،آن شريدان ويژگي اثر : تهران 135220 خورشيد تابان ويژگي اثر : از جك لندن21 دائره المعارف آكسفورد ويژگي اثر : در دو جلد درباره رويدادهاو شخصيتهاي تاريخي از پيش از تاريخ تا اواسط قرن بيستم22 داستانهاي پنج دهه (سفرهاي رويايي ) ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137723 درتنگ است ويژگي اثر : آندره ژيد138224 دره ماه ويژگي اثر : جك لندن25 دميان ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهرا ن سال137426 دوست مشترك ما ويژگي اثر : از

چارلزديكنز ، تهران 136927 ديروز و امروز ويژگي اثر : سامراست موام ،تهران 138228 روشنايي ماه اوت ويژگي اثر : ويليام فاكنر29 زيردريايي در قطب ويژگي اثر : از همونداينس30 سرزمين مردم ايسلند nbsp31 سرزمين مردم پاكستان nbsp32 سرزميني كه خداوند به قابيل داد ويژگي اثر : از همونداينس33 سفريبه سوي شرق ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137834 سلطان انگشتري ويژگي اثر : از تول كين35 سمفوني كليسايي ويژگي اثر : از آندره ژيد138236 سيري در اساطير يونان و روم ويژگي اثر : اديت هميلتون ،تهران 137637 ظهور زرتشت ،اگر جنگ ادامه يابد ويژگي اثر : از هرمان هسه 137938 كنولپ ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137839 لويي چهاردهم ويژگي اثر : از سري كتابهاي تاريخ تمدن ويل دورانت ويراست دوم تهران ،136840 مادام آرنو ويژگي اثر : از گوستاوفلوبر41 مجموعه داستانهاي كوتاه ويژگي اثر : از سامراست موام در چهار جلد است .42 مسخ اوويد nbsp43 نار سيسوس و گولدموند (نرگس و زرين دهان

) ويژگي اثر : از هرمان هسه44 همشهري تام پين ويژگي اثر : از همونداينس45 واتيكان و اروپاي عصر جاهليت ويژگي اثر : از ويليام منچستر در سال 1382

شعار، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر شعار، پژوهش گر ادبي، مصحح، مترجم ايراني.

زندگي:

جعفر شعار در 1304 در تبريز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه و دانش گاهي خود تا مقطع كارشناسي ادبيات فارسي و ليسانس زبان فرانسه را در همان شهر و در دانش گاه تبريز به پايان رساند. در تهران به تحصيل خود در ادبيات فارسي ادامه داد و در 1342 درجهٔ دكتري در زبان ادبيات فارسي گرفت.

مدارج و مشاغل:

6 سال عضويت در سازمان لغت نامه دهخدا.

استادي دانشگاه تربيت معلم پس از سال ها تدريس در دانش گاه تهران و دانش سراي عالي.

همكاري با مركز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي.

آثار:

تصحيح و شرح

تاريخ يميني.

سياست نامه.

گزيدهٔ اشعار ناصرخسرو.

سفرنامه ناصرخسرو.

جوامع الحكايات و لوامع الروايات

: ترجمه

سفرنامه ابن حوقل.

ساير:

پژوهشي در دستور فارسي.

شعاع الملك شيرازي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289/1276 ق- 1324/1323 ش)، اديب، مولف و شاعر، متخلص به شعاع. ملقب به شعاع الملك. در شيراز متولد شد. پس از پايان تحصيلات متداوله ى زمان به سرودن شعر پرداخت. در قصيده سرايى و ماده تاريخ و مطايبه و هجا توانا بود وى با فرصت الدوله و شوريده ى شيرازى جواد كمپانى و ميرزا حسين مشيرى همعصر بود و در مدت زندگانى به گردآورى كتب خطى دلبستگى شايانى داشت و از خود كتابخانه ى بسيار نادرى بر جاى گذارد. در شيراز وفات يافت. علامه قزوينى سال تولد وى را به اشتباه 1276 ق آورده است. از آثارش: «تذكره ى شعاعيه»، «تذكره شكرستان فارس»؛ «اشعه ى شعاعيه»؛ «ديوان» اشعار نزديك به سى هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (559)، تاريخ تذكره هاى فارسى (264 -255 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (285 -268 /3)، الذريعه (526/9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (118/4)، سخنوران نامى (313 -298 /2)، سخنوران نامى معاصر

(1947 -1942 /3)، شرح حال رجال (233 -232 /6)، فرهنگ سخنوران (504)، مؤلفين كتب چاپى (762 -761 /2)، مرآت الفصاحه (305 -300)، يادداشتهاى قزوينى (195 -194 /8)، يادگار (س 5، ش 6 و 7، ص 55، س 5، ش 3، ص 53 -52).

شعري اصفهاني، طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1275/1270 -1224 ق)، اديب، مولف و شاعر، متخلص به شرعى. ملقب به ديباچه نگار. از اولاد شيخ زاهد گيلانى بود. در اصفهان به دنيا آمد. پدرانش در اصفهان جزو مشايخ و قضات آن شهر بوده اند. در جوانى به همراه شيخ صالح برادرش به تهران رفت و در مدرسه ى دارالشفا به تصحيل ادب مشغول شد و در زمره ى ادبا و شعرا درآمد. او كتابى به نام «گنج شايان» به اشاره ى اعتضادالسلطنه به نام ميرزا آقا خان نورى صدر اعظم تاليف كرد و ملقب به ديباچه نگار گرديد. جلد اول اين كتاب به سال 1273 ق به اتمام رسيد. برخى منابع وفات وى را 1270 ق آورده اند كه با سال تاليف كتابش مغايرت دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (77 -73 /2)، حديقه الشعراء (847 -842 /2)، الذريعه (238/18 ،527/9)، ريحانه (225/3)، شرح حال رجال (128/5 ،186/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 679/13)، فرهنگ سخنوران (505)، گنج شايگان (578 -566)، المآثر و الآثار (204)، مؤلفين كتب چاپى (585 -584 /3)، مجمع الفصحا (533 -532 /5)، مكارم الآثار (780 -779 /3)، يادگار (س 2، ش 1، ص 59، س 5، ش 1 و 2، ص 147).

شفا، شجاع الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، نويسنده و مترجم. بعد از تحصيلات متوسطه در مدرسه علميه به خواسته پدرش وارد دانشكده ى طب شد؛ ولى پس از مدتى چون اين رشته با روح وى سازگار نبود از ادامه ى آن منصرف شد. در 1318 ش به فرانسه رفت و در رشته ادبيات مشغول به تحصيل شد؛ ولى پس از شروع جنگ مجبور به رفتن به بيروت شد پس از اتمام تحصيلات عاليه در بيروت

در 1320 ش به تهران بازگشت و در اداره ى تبليغات به خدمت اشتغال يافت. از آثار وى: «ايران در ادبيات جهان»، كه اين كتاب جايزه ى اول سخن را دريافت كرد و بهترين ترجمه ى سال شناخته شد. «آهنگهاى شاعرانه»، ترجمه؛ «افسانه خدايان»؛ «بازگشت»؛ «اوراق زرين، ادبيات جهان» ترجمه؛ «شاخه ياس»، شانزده داستان از شانزده نويسنده؛ «سايه ايام»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (410 -402 /3).

شفتي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدباقر مشهور (به حجةالاسلام شفتى) صاحب (مسجد سيد) اصفهان بن سيد محمدتقى بن سيد محمد زكى بن محمدتقى بن شاه قاسم بن امير اشرف بن شاه قاسم بن شاه هدايت بن امير هاشم ابن سلطان سيد على قاضى بن سيد على بن محمد بن على بن محمد بن موسى بن جعفر بن اسماعيل بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن ابى القاسم بن حمزة بن الامام موسى الكاظم (ع) از فحول علماء اماميه در قرن دوازدهم هجرى بوده است.

تولد آن بزرگوار در سال 1175 قمرى در نواحى طارم علياء زنجان در قريه اى كه به آن (چرزه) مى گويند در ده فرسخى شفت واقع شده و در سن هفت سالگى منتقل به شفت شده.

و پس از ده سال در سن 17 سالگى و سال 1192 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و در كربلا به درس وحيد على الاطلاق و استاد اكبر علامه محمدباقر بهبهانى و پس از آن علامه سيد على صاحب رياض استفاده كرده.

و بعد به نجف مشرف و از محضر علامه بزرگ سيد مهدى بحرالعلوم و علامه شيخ جعفر كاشف الغطاء بهره مند شده و مسافرتى به كاظمين نموده و از حضرت علامه سيد محسن اعرجى

مستفيض گرديده و پس از هشت سال توقف در عراق در سال 1200 ه به ايران برگشته و در قم از محضر مدقق بزرگوار ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب (قوانين الاصول) استفاده نموده.

و از آنجا به كاشان عزيمت و از محضر و دروس اخلاقى ملا مهدى نراقى صاحب (جامع السعادات) كامياب شده و در سال 1206 ه به اصفهان وارد و رحل اقامت افكنده و افاضل طلاب و علماء در گردش جمع و از درس و بحثش استفاده نموده و شهرت عالمى پيدا و به رياست عامه و مرجعيت تامه رسيده و بسط يدش تا اجراء حدود الهى رسيده و شمشيرى كه با آن ده ها حد الهى را جارى كرده است.

اكنون در بيت آن بزرگوار در دست حفيدش حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد رضا شفتى باقى و موجود است و تاريخ روحانيت شيعه ياد ندارد كه اين موقعيت براى احدى از علماء و مراجع شيعه غير آنجناب پيدا شده باشد و اين نبود مگر حسن باطن و سلامت نفسش (اللَّه اعلم حيث يجعل رسالته).

از خصايص آن بزرگوار سخاوت وجودش بود كه هيچ صاحب حاجتى به ايشان مراجعه نمى كرد مگر اينكه فوراً حاجتش را روا مى ساخت و هيچ مستحقى نزد او نمى رفت مگر اينكه او را مستغنى و مستطيع و توانگر مى كرد حكاياتى از كرم و عطاء او شنيده ام كه اينجا مجال ذكر آن نيست.

از اقران و اصدقاء خالص او عالم ربانى و آيت سبحانى علامه بزرگ حاج ملا محمدابراهيم كلباسى بود كه با آن همه عظمت سيد را بر خود مقدم مى داشت و حتى حكم او را بدون وضو نمى گرفت.

آن بزرگوار در يكشنبه دوم ربيع الثانى 1260 هجرى از دنيا

رفت و در مقبره خودش در زاويه مسجدش (مسجد سيد اصفهان) در محله بيدآباد مدفون گرديد.

آثار خالده سيد

1- مسجد عظيم و زيباى او در در محله بيدآباد خيابان مذكور كه از مساجد مهمه و معروفه اصفهان و بلكه ايرانست.

2- كتاب (مطالع الانوار) در شرح شرايع كه پنج جلد آن بيرون آمده

3- جوابات المسائل در دو مجلد.

4- تحفةالابرار رساله عمليه فارسى

5- قضاء و شهادات.

6- زهرةالباهره در اصول فقه و ده ها رساله و تعليقات ديگر.

داراى 6 فرزند بزرگوار بودند كه تمامى از علماء بزرگ عصر خود بوده اند.

1- حجةالاسلام ثانى علامه جليل القدر آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسداللَّه.

2- آيت اللَّه آسيد ابوالقاسم شفتى

3- آيت اللَّه آسيد محمدعلى

4- آيت اللَّه ميرزا زين العابدين

5- آيت اللَّه آسيد جعفر

6- آيت اللَّه آسيد مؤمن.

در حال حاضر دو نفر از احفاد آن بزرگوار در قيد حياتند و در مسجد او (مسجد سيد) بجاى نياكان خود اقامه جماعت مى نمايند.

(1260 -1175 ق)، علام امامى، فقيه اصولى، اديب نحوى و رجالى. معروف به حجةالاسلام. در قريه اى از قراى رشت از نواحى طارم عليا به دنيا آمد و در هفت سالگى به شفت منتقل شد. وى در اصفهان سكنى كرد. از شاگردان بهبهانى، بحرالعلوم، صاحب «رياض»، كاشف الغطاء، ملا مهدى نراقى و ميرزاى قمى است. شفتى از بزرگان علماى اماميه بود كه در فقه، اصول، ادبيات، رجال، حديث، درايه، رياضى و هيئت تبحر داشت و در اخلاقيات از نوادر بود. پس از سفر علمى طولانى به شهرهاى مختلف در اصفهان مقيم شد و اهل علم و دانش پژوهان گردش جمع شدند و رياست و زعامت به طور كامل به وى منتقل شد. حاج محمد ابراهيم اصفهانى قزوينى و ميرزا محمد رضوى و ملا محمدعلى محلاتى و

سيد فضل اللَّه استرآبادى و شيخ على نخجوانى و سيد محمدتقى زنجانى و ملا محمد رفيع گيلانى و حاج عبدالباقى كاشانى و سيد محمدعلى ابرقويى از شاگردان و راويان وى بودند. وى در اصفهان درگذشت و در مسجدى كه خودش در كوى بيدآباد اصفهان بنا نهاده و به مسجد سيد مشهور است، و داراى مدارس و حجره هايى براى طلاب مى باشد، دفن شد. از آثارش: كتاب «السوال و الجواب»؛ «مطالع الانوار»، در فقه كه شرح «شرايع» محقق است؛ «تحفه الابرار»، به فارسى، در احكام شرعيه؛ رساله اى در «مناسك حج»؛ رسائلى در «فقه» و «رجال» كه بطور تحقيقى نگاشته شده است؛ «الزهره البارقه فى احوال المجاز و الحقيقه»؛ «قضاء و شهادات استدلالى»؛ «وجوب اقامه ى حدود در زمان غيبت بر فقها و مجتهدين»؛ «اصحاب الاجماع»؛ «تمييز مشتركات الرجال»؛ «الاجازات»؛ «آداب الصلاه الليل و فضلها».[1]

شفتى، سيد محمدباقر بن تقى موسوى شفتى از بزرگان علماى اماميه (ف. اصفهان 1260 ه.ق.). وى فقيه اصولى، اديب نحوى، رجالى و رياضى و شاگرد بهبهانى و بحرالعلوم سيد مهدى و كاشف الغطاء شيخ جعفر و ملا مهدى نراقى و ميرزاى قمى و غيره بود. آثار عمده او عبارتند از: آداب صلوة اليل و فضلها، الاجازات، الاستقبال فى شرح مبحث القبلة من التحفة، اصحاب الاجماع، اصحاب العدة للكينى، تحفة الابرار در احكام شرعى (فارسى)، تمييز مشتركات الرجال و رساله هاى بسيار در تحقيق حال رجال حديث امامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (188/ 9)، الذريعه (149/ 11 ،12/ 2 ،81/ 1)، روضات الجنات (102 -96/ 2)، ريحانه (26/ 2)، شرح حال رجال (305 -304/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196 -192/ 13)، الكنى

و الالقاب (174 -173/ 2)، لغت نامه (ذيل/ حجةالاسلام)، معجم المؤلفين (96/ 9)، مكارم الآثار (1614/ 5).

شفيعي كدكني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته، زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

شفيعي كدكني

زندگينامه

دكتر محمد رضا كدكني در سال 1318 ﻫ. ش در كدكن از روستاهاي قديمي بين نيشابور و تربت حيدريه به دنيا آمد. او تحصيلات ابتدايي و دوره متوسطه را در مشهد گذراند و از آن پس وارد دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد شد و به تحصيل پرداخت و ليسانس خود را در اين رشته دريافت كرد. دكتر شفيعي، همزمان با تحصيلات متوسطه و دانشگاهي در حوزه علميه مشهد به تحصيل علوم ادبي و عربي پرداخت و ادبيات عرب را نزد اساتيد معظم اين حوزه فراگرفت. او در زماني كه در مشهد به تحصيل اشتغال داشت از اعضاي موثر و فعال انجمنهاي ادبي به شمار مي رفت و از همان آغاز نوجواني آثارش در مطبوعات خراسان با نام مستعار ش م سرشك به چاپ مي رسيد. در سالهاي بعد از 1332 ﻫ. ش با همكاري تني چند از جوانان شاعر و اهل ادب انجمن ادبي تشكيل دادند كه بيشتر طرفداران شعر نو و ادبيات داستاني و ترجمه ادبيات فرنگي بودند كه دكتر علي شريعتي نيز از جمله اعضاي آن انجمن بودند. استاد شفيعي پس از عزيمت به تهران در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دوره فوق ليسانس خود را گذراند و سپس دوره دكتراي زبان و ادبيات عرب را نيز پشت سر گذاشت. او مدتي در بنياد فرهنگ ايران و كتابخانه مجلس سنا به كار اشتغال ورزيد و سپس

به عنوان استاد دانشكده ادبيات تهران در رشته سبك شناسي و نقد ادبي به كار مشغول شد. دكتر شفيعي همچنين مدتي را بنا به دعوت دانشگاههاي آكسفورد انگلستان و پرينستون آمريكا به عنوان استاد به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. از دكتر شفيعي تا كنون دهها نوشته و مقاله و تأليفات بسياري به چاپ رسيده است.

ويژگي سخن

دكتر شفيعي از استادان بارز و متبحر ادبيات معاصر ايران و از محققين بزرگ به شمار مي رود كه در نقد شعر و ادب فارسي صاحب نظر است و در شعر و شاعري نيز مقام والايي دارد و صاحب سبك و شيوه خاصي است كه او را به عنوان شاعري پيش رو مي شناسند و يكي از ويژگيهاي شخصيتي دكتر شفيعي اين است كه وي در محافل ادبي به ندرت ظاهر مي شود و بيشتر در انزواي اهل ادب به سر مي برد.

معرفي آثار

آنچه كه از آثار و تاأليفات دكتر شفيعي به چاپ رسيده است عبارتند از: زمزمه ها، شب خواني، از زبان برگ، در كوچه باغهاي نيشابور، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، بوي جوي موليان، صور خيال در شعر فارسي، موسيقي شعر، ادوار شعر فارسي، شعر معاصر عرب، گزيده غزليات شمس، حزين لاهيجي زندگي و زيباترين غزلهاي او، شاعر آينه ها، بيدل و سبك هندي، اسرار التوحيد از محمد بن منور، حالات و سخنان ابو سعيد، ابو روح ميهني، مختار نامه، مجموعه رباعيات عطار، مرموزات اسدي در مرموزات داودي نجم الدين رازي، ترجمه تصوف اسلامي و رابطه انسان و خدا از نيكلسون و بسياري ديگر كه نامي

از آنها نبرديم.

گزيده اي از اشعار

حتي به روزگاران

اين مهربانتر از برگ در بوسه هاي باران بيداري ستاره، در چشم جويباران

آيينه نگاهت، پيوند صبح و ساحل لبخند گاهگاهت، صبح ستاره باران

بازآ كه در هوايت خاموشي جنونم فريادها برانگيخت از سنگ كوهساران

اي جويبار جاري! زين سايه برگ مگريز كاين گونه فرصت از دست دادند بي شماران

گفتي: به روزگاري مهري نشسته گفتم بيرون نمي توان كرد حتي به روزگاران

بيگانگي ز حد رفت، اي آشنا مپرهيز زين عاشق پشيمان سر خيل شرمساران

پيش از من و تو بسيار بودند و نقش بستند ديوار زندگي را زين گونه يادگاران

وين نغمه محبت، بعد از من و تو ماند

تا در زمانه باقي است آواز باد و باران

* * *

خونريزي خزان

چه گونه دوست ندارم من اين دياران را كه هر شقايقش آيينه اي است ياران را

تمام هستي من در شط سحر جاري است چو ياد آورم آن روشني تباران را

سپيده آينه گردان روحشان بادا كه روشنايي دگر داد روزگاران را

بهار زخمي اين باغ، دلكش است هنوز اگر چه نغمه به لب خشك شد هزاران را

قباي مير غضب سبز و خنجرش سرخ است مخور فريب دروغ اين سياهكاران را

به هوش باش كه خونريزي خزان كو شد كه روح باغ فراموش كند بهاران را

* * *

هزاره دوم آهوي كوهي

تا كجاي مي برد اين نقش به ديوار مرا؟

تا بدانجا كه فرو مي ماند

چشم از ديدن و لب نيز ز گفتار مرا

* * *

لاجورد افق صبح نيشابور و هري است

كه در اين كاشي كوچك متراكم شده است

مي برد جانب فرغانه و فرخار مرا

* * *

اين چه حزني است كه در همهمه كاشيهاست

جامه سوگ سياووش به تن پوشيده است

اين طنيني كه سرايند خموشيها، در عمق فراموشيها

و به گوش آيد از اين گونه به تكرار مرا

* * *

گرد خاكستري حلاج و دعاي ماني

شعله آتش كركوي و سرود زرتشت

پورياي ولي آن شاعر رزم و خوارزمي

مي نمايند در اين آينه رخسار مرا

* * *

تا كجا مي برد اين نقش به ديوار مرا؟

تا درودي به سمرقند چو قند

و به رود سخن رودكي آن دم كه سرود

كس فرستاد به سر اندر عيار مرا

* * *

شاخ نيلوفر مرواست گه زادن مهر

كز دل شط روان شنها

مي كند جلوه از اين گونه به ديدار مرا

* * *

سبزي سرو قد افراشته كاشمر است

كز نهان سوي قرون

مي شود در نظر اين لحظه پديدار مرا

* * *

چشم آن آهوي سر گشته كوهي است هنوز

كه نگاه مي كند از آن سوي اعصار مرا

* * *

بوته گندم روييده بر آن بام سفال

باد آورده آن خرمن آتش زده است

كه به ياد آورد از فتنه تاتار مرا

* * *

كيميا كاري و دستان كدامين دستان

گسترانيده شكوهي به موازات ابد

روي آن پنجره با زيور عريانيهاش

كه گذر مي دهد از روزن اسرار مرا

* * *

نقش اسليمي آن طاق نماهاي بلند

و آجر صيقلي سر در ايوان بزرگ

مي شود بر سر، چو صاعقه، آوار مرا

و آن كتيبه كه بر آن نام كس از سلسله اي

نيست پيدا و خبر مي دهد از سلسله كار مرا

* * *

عجبا كز گذر كاشي اين مزدك پير

هوس كوي مغان است دگر بار مرا

گر چه بس ناژوي واژونه در آن حاشيه هاش

مي نمايد به نظر

پيكر مزدك و آن باغ نگونسار مرا

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شفيعي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 31 تير 1293، فرخشهر (قهفرخ).

درگذشت: آذر 1372، تهران.

محمود شفيعى، متخلص به «كيوان»، دروس ابتدايى و متوسطه را در فرخشهر و اصفهان فراگرفت و براى ادامه ى تحصيلات به تهران آمد و تا پايان عمر هم در تهران زندگى كرد. وى به اخذ درجه ى ليسانس در حقوق و درجه ى دكترى در ادبيات فارسى نايل آمد. چند سالى در بانك ملى ايران به خدمت مشغول بود. سپس در دانشگاه هاى ملى، اراك و اصفهان و مدرسه عالى پارس به تدريس ادبيات مشغول شد.

از آثار اوست: شاهنامه و دستور (برنده جايزه بهترين كتاب سال 1346)؛ دانش و خرد؛ شيوه ى خط و دستور زبان فارسى. وى اهل شعر و شاعرى هم بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شكري، يدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: مهر 1323، رودسر (بازكول).

درگذشت: 9 آذر 1366، تهران.

يدالله شكرى پس از طى تحيلات ابتدايى و متوسطه در رودسر و تهران، مدارج تحصيلات عاليه را در دانشگاه تهران در رشته ى ادبيات فارسى و دانشسراى تربيت معلم گذراند و از محضر استادانى چون بديع الزمان فروزانفر، محمد معين، جلال الدين همايى، عبدالحميد بديع الزمانى و احمدعلى رجايى بهره مند گرديد. در سال 1353 نيز پايان نامه تحصيلى خود را در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از پژوهشكده ى فرهنگ ايران دريافت كرد. در سال 1361 موفق به دريافت درجه ى دكترى در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران شد.

فعاليت علمى و تحقيقاتى او از همكارى با بنياد فرهنگ ايران آغاز گرديد. در سال 1352 در تدوين كتب درسى گروه ادبيات فارسى دانشكده مكاتبه اى- كه خود از بنيان گذاران آن گروه بود- با استاد همايى و محمد پروين گنابادى همكارى كرد. در سال 1360 به عضويت هيئت مؤلفان لغت نامه فارسى درآمد.

او عضو هيئت علمى دانشگاه علامه طباطبايى بود و همزمان در دانشگاههاى تربيت معلم، تربيت مدرس، شهيد بهشتى و دانشكده ى صدا و سيما اشتغال به تدريس داشت. در مركز نشر دانشگاهى نيز مسئول گروه ادبيات فارسى بود.

يدالله شكرى در تدوين فرهنگ تاريخى زبان فارسى سهم ويژه اى داشت. آثار چاپ شده ى او عبارتند از: تصحيح عالم آراى صفوى؛ منتخب تاريخ جهانگشا؛ منتخب ديوان سراج الدين قمرى؛ گزيده ى تاريخ بيهقى؛ گزيده ى ديوان سنايى. ديوان كامل سراج الدين قمرى (كه رساله ى دكتراى او بود) و كتاب فارسى و آيين نگارش (2) از جمله عناوينى است كه وى در دست چاپ داشت. همچنين گردآورى فرهنگ و اصطلاحات عرفانى را نيز با همكارى جمعى از دانشجويان پژوهشگر خود آغاز كرده بود. مقالاتى از او در مجله ى «دانشگاه تربيت معلم» و مجموعه مقالات كنگره ى تحقيقات ايرانى چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شكورزاده بلوري، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه سوربن فرانسه، اخذ دو نشان علمى درجه 1 و 2 و دو جايزه هنرى در نقاشى و طراحى.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فرانسه، فرهنگ عامه خراسان، علوم اجتماعى و مردم شناسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فرانسه، فرهنگ عامه (فولكلور)، زبان و ادبيات فارسى، عقايد و رسوم مردم خراسان مهمترين اثر ايشان فرهنگ اصطلاحات و معارف اسلامى به زبان

فرانسه مى باشد.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 16، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات فرانسه، زبان و ادبيات فارسى، فرهنگ عامه (فولكلور) و علوم معارف اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شكيباپور، عنايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، مترجم.

تولد: 1286.

درگذشت: 1363.

عنايت الله شكيباپور در اداره ى حسابدارى وزارت دارايى مشغول به كار بود. از آثار اوست: احتراق بمب (اثر موريس لبلان، دو جلد)؛ از جهان تا ابديت (موريس مترلينك، 1340)؛ اعترافات (موريس مترلينك، 1339)؛ بيگانه (آلبر كامو، 1348)؛ پرنده ى آبى (موريس مترلينك، 1339)؛ تبعيد و حكومت وجدان (آلبر كامو)؛ توده ى طلا (اثر موريس لبلان، 1338)؛ جادوگر قرون وسطى (اثر ژول ميشل، 1337)؛ اسكلت سبز (اثر ادوارد بروكر، 1335)؛ اصول نامه نگارى و انشاء (1339)؛ برگزيده ى لغات كليله و دمنه (1339)؛ پرنس تاليران (ولاگور گايت، 1336)؛ ترانه هاى غم انگيز (اثر كنستانس)؛ جدال بى هدف (جان اشتاين بك)؛ جنايتكار مخوف (اثر پرنسون دوتراى، 1339)؛ چگونه از خود دفاع كنيم (و. ه.كولينگريسچ، 1338)؛ حرمسراى خسرو پرويز (1335)؛ خانه ى مرگ (موريس لبلان، 1339)؛ در اوج قدرت (بالزاك، 1340)؛ در برابر خدا (موريس مترلينك، 1344)؛ دلباخته؛ دندان ببر (موريس مترلينك، 1339)؛ دنياى ديگر (موريس مترلينك)؛ راز بزرگ (موريس مترلينك، 1339)؛ راه هاى اختيار (ژان پل سارتر، 1344)؛ زندگى زنبور عسل (موريس مترلينك، 1339)؛ زندانى بيگناه؛ زنگ هاى ساعت (موريس لبلان، 1306)؛ ژاندارك (موريس مترلينك، 1333)؛ سايه ى انسان ها (ژان پل سارتر)؛ سر تنگ بلور (موريس لبلان، 1338)؛ سنگ معجزه (موريس لبلان، 1306)؛ شادى ها و ناكامى (آلبر كامو، 1356)؛ طاعون (آلبر كامو، 1351)؛ عروس زندان (ژرژ مارى)؛ قصر مرموز (موريس لبلان، 1338)؛ قهرمان ونيز (ميشل زاكو، سه جلد، 1333)؛ كف شناسى (1312)؛ گرازيلا يا سوز و گداز عشق

(آلفونس دولامارتين، 1340)؛ گلوله ى خون (جيمز هادلى چيز، 1341)؛ گنجينه ى ناچيز (موريس مترلينك، 1345)؛ مجادله ى آرسن لوپن و شرلوك هلمز (موريس لبلان، 1339)؛ مجموعه ى سرى (1335)؛ مرد خاكسترى (پونسون دوتراى، 1339)؛ مرگ و زندگى (موريس مترلينك، 1339)؛ مرگ و زندگى به ضميمه ى «اعجاز مريم مقدس» اثر كلودل (موريس مترلينك، 1399)؛ مكافات (موريس مترلينك)؛ هستى و نيستى؛ پديده شناسى عالم هستى (ژان پل سارتر)؛ 813 عمليات خارق العاده ى آرسن لوپن (موريس لبلان، دو جلد، 1334)؛ زهرا (ولتر، 1337)؛ مورچگان (موريس مترلينك، 1339)؛ نوسترا داماوس از آينده جهان خبر مى دهد (ادوارد م. پ، 1335)؛ ورتر (گوته، 1335).

(تو 1286 ش)، نويسنده. در اداره ى حسابدارى وزارت دارائى مشغول به خدمت بود. از آثار وى: «احتراق بمب»، ترجمه؛ «از جهان تا ابديت»، ترجمه؛ «پرنه ى آبى»، ترجمه؛ «ژاندارك»، ترجمه؛ «كشف شناسى»؛ «مرگ و زندگى»، ترجمه؛ «مورچگان»، ترجمه؛ «اصول نامه نگارى و انشاء»؛ «برگزيده ى لغات كليله و دمنه».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (644 -640/ 4).

شليله همداني، ابوالحسن عبدالهادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333/1331 ق)، عالم دينى، منطقى، اديب و فقيه اصولى. در نجف به دنيا آمد. در زادگاه خود به فراگيرى مقدمات و ادبيات پرداخت. نزد شيخ محمدحسين كاظمى و شيخ محمد طه نجف و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و سيد محمد بحرالعلوم فقه و اصول خواند. شليله از شيخ عبدالهادى مازندرانى و سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعه اصفهانى و شيخ احمد مشهدى روايت كرده است. سيد عبداللَّه بهبهانى و سيد مهدى بحرانى از شاگردان و راويان وى مى باشند. با شروع جنگ جهانى اول به همدان رفت و در كرند همان جا درگذشت. با پايان گرفتن جنگ جهانى جنازه ى به امانت گذاشته شده ى وى

به عراق منتقل شد و در نزديكى باب طوسى در مقبره ى خانوادگى دفن شد. از آثار وى: «العقد الفريد فى مقاصد المفيد و المستفيد»؛ «لولوه الميزان»، ارجوزه اى در منطق كه در 1317 ق از نظم آن فراغت يافت، و شرح آن به نام «منتقى الجمان»؛ تعليقه بر «حاشيه ملا عبداللَّه»، در منطق؛ «حاشيه القوانين»؛ «غايه المامول»، در فقه و اصول؛ «رساله فى الاجتهاد و التقليد»؛ «منتقى الشيعه فى احكام الشريعه»؛ «فرائض الفقه»، ارجوزه اى در ارث؛ كتابى در «صلاه المسافر»؛ «المختصر الشافى فى العروض و القوافى»؛ «حاشيه الرسائل»؛ «منظومه»، در كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (130/8)، الذريعه (8/23 ،382/18 ،108/8 ،499/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1258 -1255 /14)، معجم المؤلفين (203 -202 /6).

شمس اصفهاني، شمس الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 664 ق)، اديب. وزير غياث الدين كيخسرو و عزالدين كيكاوس از سلجوقيان روم بوده و از اديبان نامى زمان خود. سرانجام به دستور ركن الدين قلج ارسلان چهارم كشته شد. او به زبان عربى و فارسى شعر نيكو مى سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (751).

شمس الادبا، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1242 ش)، شاعر، اديب و عارف. ملقب به شمس الادبا. پس از تحصيل صرف، نحو، منطق و معانى و بيان به تحصيل علم كلام و فلسفه و حكمت پرداخت. شمس الادبا چندى در راه عرفان و تصوف گام نهاد و خدمت بزرگان طريقت رسيد تا دست ارادت به پير و مرشد خود حاج ملا سلطان عليشاه گنابادى داد. وى شاعرى توانا و اديبى دانشمند بود و به فن شعر و ادب آگاهى كامل داشت. پس از فوت در حضرت عبدالعظيم و در جوار مزار سعادت عليشاه اصفهانى به خاك سپرده شد. «ديوان» اشعارى از او متجاوز از سى هزار بيت بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (2028 -2027 /3).

شمس المشرق خوارزمي، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 521 ق)، اديب. مشهور به شمس المشرق. در علم لغت و ادب از سرآمدان روزگار خود بود. در علم فقه و خلاف نيز دست داشت و به جهت كثرت حفظ و فصاحت لفظ به او جاحظ ثانى مى گفتند. وى مدتى در خوارزم و از معاصران خوارزمشاه بود و نزد او محترم و معزز. در پايان عمر به فلسفه روى آورد و به همين جهت منفور عامه شد، به مرو رفت و در همان جا خود را ذبح كرد و مكتوبى به خط خودش يافتند: «هذا ما عملته ايدينا فلا يواخذ بغيرنا». از ابونصر قشيرى و ديگران حديث شنيد و گويند املاى حديث نيز مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (251/3)، لغت نامه (ذيل/ محمود)، معجم الادباء (126/19).

شمس المعالي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1327 ق)، اديب و طبيب. او اغلب در دستگاه دوستعلى خان معيرالممالك كه بعدها ملقب به نظام الدوله شد، به سر مى برد. وى مردى فاضل و طبيبى حاذق بود. در تهران درگذشت. ميرزا صادق خان اديب الممالك قطعه اى در رثا و تاريخ وفات وى ساخته است كه در «ديوانش» درج است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (157/6).

شمس منشي نخجواني، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، اديب و فرهنگ نويس. معروف به شمس منشى. وى فرزند هندوشاه نخجوانى است از عهد جوانى در خدمت سلاطين زمان راه جست و از آن جمله مدتى در خدمت سلطان ابوسعيد بهادر و وزيرش غياث الدين محمد كار مى كرد و سپس در دستگاه سلطان ويس جلاير وارد شد و كتاب خود «دستور الكاتب فى تعيين المراتب» را به نام او تمام كرد. موضوع اين كتاب بحث درباره ى ترسل و انشاء و قواعد دبيرى است. كتاب ديگرى به نام «صحاح المعجم يا صحاح الفرس» است و به اسم خواجه غياث الدين محمد رشيدى، تاليف شد. «صحاح الفرس» بعد از «لغت فرس» اسدى قديمى ترين كتاب لغت فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1303 -1300 /3)، تجارب السلف (مقدمه)، الذريعه (12 -11 /15 ،165/8)، فرهنگ هاى فارسى (41 -36)، كشف الظنون (1074 ،754)، گنج و گنجينه (466)، مؤلفين كتب چاپى (882/5).

شمس العلماء، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. آفتاب دانشمندان) (حاج ميرزا) محمد حسين قريب ملقب به شمس العلماء و متخلص به ربانى (و. گركان (از توابع آشتيان) 1222 ه.ش.- ف. 1305 ه.ش./ 1345 ه.ق.). وى مقدمات علوم را در زادگاه خود گرگان آموخت. سپس براى تكميل تحصيلات به قم شتافت و در آنجا به تحصيل فقه و اصول و حديث و تفسير و ضمنا به تتبع در ادبيات فارسى و عربى پرداخت. از آنجا سفرى به عتبات كرد و سه سال علماى عصر به تحصيل و تكميل علوم دينى اشتغال داشت، و بعد از مراجعت به ايران مدتى نيز نزد ميرزا على محمد صفا كه از خطاطان معروف آن زمان بود به تعليم خط اشتغال داشت و خط

نستعليق را به شيوه استاد خود مى نوشت. درسال 1266 ه.ش. براى تعليم زبان و ادبيات فارسى به آقاخان (سوم) از ايران يك تن استاد خواستند. شمس العلماء بدين خدمت نامزد گرديد و به هندوستان (بمبئى) رفت. از سال مزبور تا سال 1275 ه.ش. در آنجا به تعلمى و تربيت آقاخان و ترويج ديانت اسلام مشغول بود. در سال اخير به سبب ناسازگارى آب و هوا و علاقه به موطن خود به ايران بازگشت و بنا به دعوت مخبرالسلطنه هدايت در مدرسه علميه و مدرسه نظام سابق و سپس در مدرسه علوم سياسى به تدريس زبان و ادب فارسى پرداخت. در سال 1284 ه ش. با كسب اجازه از وزارت معارف به تركستان و استانبول و قفقاز مسافرت كرد و به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف گرديد، و پس از مراجعت به رياست مدرسه علميه منصوب شد. ضمنا چند ساعت در مدرسه علوم سياسى و دارالفنون به تدريس فارسى و عربى اشتغال داشت و تا پايان عمر از تدريس دست نكشيد. از سال 1283 تا 1288 به تأليف كتاب «ابدع البدايع» در فن بديع مشغول بود و آن به طبع رسيده. در سال 1293 به عضويت ديوان عالى تميز (ديوان كشور) منصوب شد و در 83 سالگى وفات كرد. وى به فارسى و عربى شعر مى سرود و كتابهايى در معانى و بيان و منظومه اى در فقه و اصول پرداخته كه تاكنون به طبع نرسيده. جنازه وى را در ابن بابويه دفن كرده اند (از يادداشت سرلشكر قريب، قزوينى. يادگار 3 :5 ص 56)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

شميسا، سيروس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيروس شميسا" در 29 فروردين 1327 در شهر رشت متولد

شد، از پدر و مادري فرهنگي و رئيس دبيرستان. پس از اخذ ديپلم به دانشگاه شيراز رفت و چند سالي پزشكي خواند. سپس تغيير رشته داد و در همان شيراز ليسانس ادبيات فارسي گرفت. در آنجا با مرحوم مسعود فرزاد محشور بود و در درس اساتيد آمريكايي– كه در گروه زبان و ادبيات انگليسي تدريس مي كردند– حاضر مي شد. همچنين در مدرسه ي خان نزد حجت الاسلام آقاي حسيني، جامع المقدمات و مقداري از سيوطي را خواند. ويراستار مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران شد و در دانشگاه آزاد ايران استخدام شد. پس از اخذ فوق ليسانس، به خدمت سربازي رفت و در ضمن خدمت، دوره ي دكتري ادبيات فارسي را هم خواند و در سال 1357 رساله ي خود را نزد دكتر خانلري دفاع كرد. پس از اتمام دروس دانشگاهي، به تحصيلات حوزوي ادامه داد و برخي از كتب را مانند شرح منظومه، رسائل، قوانين، مغني، مطول، جوهر النضيد و غيره را نزد دكتر سيد جعفر سجادي خواند. سپس عضو گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه علامه طباطبايي شد كه هنوز در اين سمت باقي ست.

دكتر"سيروس شميسا" پژوهش گر و نويسنده اي فعال و تواناست كه تاكنون بيش از 40 عنوان كتاب در كارنامه ي خود دارد.

"شاهد بازي در ادبيات فارسي" در سال 1381 منتشر، و در همان سال توقيف و جمع آوري شد. كتابي جسور و جديد، كه در شكستن تابوهاي ايراني همتا ندارد. خود "شميسا" در مقدمه ي كتاب مي گويد: ( عجيب است كه با اين گستردگي مطلب در ادبيات و تاريخ ما تاكنون نوشته ي مستقلي در اين باب فراهم نيامده است. شايد علت قبحي

است كه در اين موضوع است. اين كتاب هم ممكن است به مذاق عده يي خوشايند نباشد اما چه مي توان كرد؟ ) و كتاب به مذاق عده يي خوشايند نيامد و توقيفش كردند.

همان گونه كه از نام كتاب و نقاشي ي روي جلد آن پيداست،همجنس گرايي – مردانه – در ادبيات فارسي موضوع پژوهش اين كتاب است. خود مي گويد: ( اساسأ ادبيات غنايي فارسي به يك اعتبار ادبيات همجنس گرايي است. در اين كه معشوق شعر سبك خراساني و مكتب وقوع در دوره تيموري، مرد است شكي نيست. اما ممكن است خواننده غير حرفه يي در مورد ادبيات سبك عراقي مثلأ غزليات امثال سعدي و حافظ دچار شك و ترديد باشد. اما حدود نصف اشعار اين بزرگان هم صراحت دارد كه در باب معشوق مذكر است زيرا در آن ها آشكارا از واژه هاي پسر و اَمرد و خط عذرا و سبزۀ ريش و اين گونه مسائل سخن رفته است. اما بخش اعظم آن نصف باقي مانده هم در مورد معشوق مذكر است منتها خاصيت زبان فارسي طوري است كه مثلأ به علت عدم وجود افعال و ضماير مذكر و مؤنث ايجاد شبهه مي كند. بايد دانست كه مسائلي چون رقص و زلف و خال و خدّ و قد و دامن و تيرنگاه و ساقيگري و امثال اين ها كه امروزه به نظر مي رسد در مورد زنان است در قديم مربوط به مردان هم مي شده است. بدين ترتيب فقط بخش كمي از اشعار قدماست كه مي توان در آن ها به ضرس قاطع معشوق را مؤنث قلمداد كرد. )

"شميسا" اولين محققي

ست كه در اين باره به چاپ پژوهش هايش مي پردازد. چاپ اين كتاب نه تنها براي حكومت كه براي بسياري از پژوهشگران متعصب و عرفا و دراويش ايراني هم گران آمد.

صوفيان پسرهاي نوبالغ را كنار خود مي نشاندندو از ديدن روي آن ها حظ مي بردند. اين كار خود را شاهد بازي نام گذاشتند كه يعني در روي زيبايي كه خدا آفريده جلوه اي از او مي بينيم. كه اين كار هنوز هم در برخي نقاط در جريان است. نام كتاب برگرفته از اين سخن است.

كتاب "شاهدبازي در ادبيات فارسي" در هشت فصل و هر فصل در چندين بخش نوشته شده:

فصل اول: سابقه نظربازي – افلاطون، عشق افلاطوني، رساله عشق ابن سينا، شاهدبازي در ادبيات عرب، شاهدبازي در هند، و ... .

فصل دوم: دوره غزنويان – زلف اياز، معشوق لشكري يا لعبت سپاهي، معشوق بنده يا لعبت سرايي، ريش معشوق يا سبزه عذار، قابوسنامه و عشق به غلامان، فرخي سيستاني، و ... .

فصل سوم: دوره سلجوقيان و خوارزمشاهيان – سلاطين و وزرا، سلطان سنجر و امردان، نزهة المجالس، مناظرۀ بين لواط كار و زناكار، سبك آذربايجاني، اسماعيليه، و ... .

فصل چهارم: صوفيان و شاهد بازي – صوفيان امردباز، احمد غزالي، عين القضاة، اوحدالدين كرماني، عراقي، شيخ روزبهان بقلي، محمد غزالي، سهروردي، احمد جام، شمس تبريزي، مولانا، و ... .

فصل پنجم: شاعران معروف سبك عراقي – سعدي، حكاياتي از بوستان و گلستان، حافظ، عبيد زاكاني، و ... .

فصل ششم: دورۀ تيموريان و اوايل صفويه – جامي، محتشم كاشاني، رسالۀ جلاليه، وحشي بافقي، مهر و مشتري، ترسا بچگان، و ... .

فصل هفتم: دورۀ صفويه و افشاريه

و زنديه – دورۀ صفويه، رستم التواريخ، پلشت شدن زبان، و ... .

فصل هشتم: دورۀ قاجار – مليجك و ناصرالدين شاه، ايرج ميرزا، دورۀ پهلوي، معشوق دوجنسي،امكانات زباني،

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شوقي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مؤلف.

تولد: همدان.

درگذشت: اسفند 1367، لندن.

سيد عباس شوقى از دبيرانى بود كه سال هاى بسيار به تدريس مشغول بود. وى عهده دار رياست فرهنگ در برخى از شهرها بود و چندى هم در اداره ى نگارش وزارت فرهنگ خدمت مى كرد و از هم قلمان مجله هاى «آموزش وپرورش»، «جهان نو» و «يغما» بود و براى آنها مقالاتى مى نوشت. از تأليفات او دشت گرگان، ترجمه ى تاريخ فلفسه در اسلام (تأليف دبور)؛ ترجمه ى آراء و عقايد (از گوستاو لوبون)؛ ترجمه ى بنياد انواع (چارلز داروين)؛ ترجمه ى در تربيت (از برتراند راسل، 1328) چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شوكت شيرازي، شمس الدين حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1254 ق)، مورخ، مترجم و شاعر، متخلص به شوكت. شوكت در تهران متولد شده و چندى در اصفهان و از آن پس در عتبات عاليات تحصيل كرد. نامبرده سالها منشى اول سفارت عثمانى در تهران بود. از آثار او: «تاريخ اسكندر» و «تاريخ شارل دوازدهم پادشاه سوئد» را به وى نسبت مى دهند. در «فارسنامه ى ناصرى» تخلص او شكوه شيرازى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (885 -883 /2)، الذريعه (551/9)، شرح حال رجال (334/1)، فارسنامه ناصرى (1171/2)، المآثر و الآثار (217)، مؤلفين كتب چاپى (575/2)، مجمع الفصحا (535/5)، مرآت الفصاحه (225)، مكارم الآثار (303/2)، يغما (س 7، ش 4، ص 162).

شه ناصر، نصرالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن عبدالله خان لله باشى بن مهدى قهپايه اى. اديب و شاعر متخلص به «شاه ناصرى» قسمتى از ديوان اشعار او به نام «تحفة الجاويد» به طبع رسيده. در 1297 در قريه ى حريصه متولد، و در 1384 وفات يافته است.

اين خاندان، خود را از اولاد شاه ناصر مدفون در مزرعه ى شنانه ى جبل قهپايه مى دانند.

شاعر توانا آقاى برنا در ماه تاريخ وفات او گويد:

پى سال تاريخ برنا سرود

شده در جنان شاه ناصر مكين

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شهاب منشي، شهاب الدين محمد، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب. وى كتابى به نام «همايون نامه» در انشاى فارسى، به نام خواجه غياث الدين پير احمد وزير نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (260)، كشف الظنون (2046).

شهابي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1287.

درگذشت: پاييز 1367.

على اكبر شهابى مدتى دبير دبيرستان ها بود و سپس به دانشگاه منتقل شد و تدريس زبان عربى را عهده دار بود و به استادى دانشگاه رسيد. چندى به رياست اداره ى اوقاف منصوب شد. از تأليفات اوست: احوال و آثار محمد بن جرير طبرى (1335)؛ اصول الصرف (دو جلد)؛ اصول النحو (1340)؛ ترجه ى تعبير رؤيا (از ابن سينا، 1316)؛ نظامى شاعر داستانسرا (1337)؛ ماجراى تغيير خط (1338)؛ و چند رساله و كتاب ديگر از جمله رساله اى در تاريخچه ى اوقاف و رساله اى در روابط ايران و هند. وى همچنين مقاله هايى براى روزنامه ها و مجلات و از جمله «وحيد»، «كيهان» و «يغما» مى نوشت.

(1367 -1287 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و محقق. در تربت حيدريه متولد شد. تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خويش و نزد پدر و برادر، علامه محمود شهابى، به انجام رساند. سپس براى ادامه تحصيلات به شهرهاى مشهد، اصفهان و تهران سفر كرد تا اينكه از دانشكده ى الهيات دانشگاه تهران با احراز رتبه ى اول موفق به دريات مدرك ليسانس در رشته ى منقول شد و از همان زمان خدمات فرهنگى خويش را آغاز نمود و به تدريس در دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران و دانشكده ى الهيات مشهد پرداخت. در خلال اين مدت به كسب مدرك دكترى نايل آمد. وى مدتى نيز عهده دار سمتهاى وابسته ى فرهنگى ايران در افغانستان و مدير كل اوقاف كشور در سالهاى پيش از كودتاى 28 مرداد بود.

دكتر شهابى در شمار پژوهندگان و محققان معارف اسلامى بود. از آثار وى: «اصول النحو»، عربى؛ «اصول الصرف»، عربى؛ «اصول روانشناسى تربيتى»؛ تصحيح «رساله ى صناعيه ى» ميرفندرسكى؛ «نظامى شاعر داستانسرا»؛ «روابط ادبى ايران و هند و تاثير روابط ايران و هند در ادبيات صفويه»؛ «تاريخ وقف در اسلام»؛ «همبستگى تشيع و تصوف»؛ «شيعه شناسى»؛ ترجمه «تعبير رويا»، بوعلى سينا.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 5- ش 9- ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (524 -522/ 4)، نشر دانش (س 1 ،(1367) 9، ص 103).

شهباز، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، روزنامه نگار، مترجم و نويسنده. وى در مازندران بدنيا آمد و فارغ التحصيل از كالج آمريكايى اصفهان و دانشكده ى ادبيات در رشته ى زبان خارجه بود به آمريكا و بسيارى از كشورهاى اروپايى مسافرت كرد و معاونت راديوى صداى آمريكا در ايران را بر عهده گرفت و متجاوز از پانزده سال سابقه ى مطبوعاتى داشت. از آثار وى: «افسانه هاى اپرا»؛ «بر باد برفته»، ترجمه؛ «خاطره ى يكدوست»؛ «راه بى پايان»، ترجمه؛ «سرگذشت من»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (546 -543 /2).

شهرزاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1277 ش)، مترجم و نمايشنامه نويس. در تهران به دنيا آمد و تحصيلات اوليه را از مدرسه ى سن لوئى آغاز كرد و زبان فرانسه را در آنجا آموخت. وى كم كم به ترجمه قطعاتى از ادبيات فرانسه پرداخت و پس از آن به نمايشنامه نويسى روى آورد. از فرط علاقه به داستانهاى هزار و يك شب نام شهرزاد داستان گوى معروف هزار و يك شب را بر خود نهاد. شهرزاد، هنرپيشگانى را كه نقش نمايشنامه هاى او را بر عهده داشتند تشويق مى كرد و مى كوشيد قهرمانهاى ساخته ى خود را هرچه بهتر و با شكوهتر نشان دهد خود وى بارها به صحنه آمد و در سال 1308 ش كه نمايشنامه «مجسمه ى مرمر» را نوشت خود با موفقيت در نقش اول آن ظاهر شد. در اواخر عمر وارد خدمات دولتى شد و سرانجام در صبح روز بيستم شهريور ماه 1316 ش خودكشى كرد. از آثار وى: ترجمه ى «سالمه ى» اثر ساكاروايلد؛ «افسانه ى عشق»؛ «اصلى و كرم»؛ «كمربند سحرآميز»؛ «نمونه آثار پوشكين به يادگار صدمين سال وفات شاعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (437

-436)، مؤلفين كتب چاپى (170/3).

شهرستاني حايري، ضياءالدين محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1315 -1256 ق)، محقق، فقيه، حكيم، اديب و شاعر امامى. مير قوام الدين معروف به مير بزرگ مدفون در آمل از سادات مرعشى مازندرانى نياى بزرگ وى است. او در كرمانشاه متولد شد. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. او از شاگردان شيخ محمدحسين اردكانى در فقه و اصول بود و به دريافت اجازه از از وى نايل گشت. هئيت و نجوم را از ميرزا باقر يزدى و حساب و هندسه و عروض را از ميرزا علام هروى حائرى فراگرفت. در 1305 ق به زيارت مشهد رضوى رفت و چون به تهران آمد مورد استقبال عموم واقع شد و تدريس در مدرسه ى صدر قزوينى به وى تفويض گشت، اما او به كربلا بازگشت و در آنجا مرجعيت جمعى از شيعيان را بر عهده گرفت. شهرستانى در كربلا درگذشت و در رواق حسينى نزديك ديوار شهداء دفن شد. از دوازده سالگى شروع به تاليف نمود، و حدود هشتاد اثر از خود به جاى گذاشت كه از آن جمله اند: «الاستصحاب»؛ «اصول الاصول» در تلخيص «الفصول»؛ «غايه المسول و نهايه المامول»، در علم اصول؛ «العنصر المتين»، كه حاشيه «قوانين الاصول» است؛ «تحقيق الادله»، در اصول فقه؛ «الحجه البالغه و النعمه السابقه»؛ در اثبات حضرت حجت (عج)؛ «جنه النعمى»، در امامت؛ «تاريخ شهرستانى»؛ «تذكره النفس»؛ «تسهيل المشاكل»، در نحو؛ «تقويم الكواكب»؛ «الكوكب الدرى»، در معرفت تقويم؛ «مواقع النجوم»، در هئيت؛ «اللباب فى الاسطرلاب»؛ «زوائد الفوائد»، در متفرقات؛ منظومه ى «تهذيب المنطق» به نام «مهذب التهذيب»؛ «لباب الاجتهاد»؛ «لب اللباب» لب «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ منظومه «خوان نعمت»، در بيان نعمتهاى الهى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :الاعلام (338/6)، اعيان الشيعه (232/9)، الذريعه (290 ،274/18 ،236/14 ،138/12 ،264/8 ،275/7 ،258/6 ،441 ،376 ،183 ،171/4 ،191/25 ،293/23 ،22 ،11/16 ،161/5 ،481/3 ،168 ،19/2 ،46/1)، ريحانه (273 -272 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 631 -627 /14)، الكنى و الالقاب (376/2)، مؤلفين كتب چاپى (871 -870 /2)، معجم المؤلفين (257/9)، مكارم الآثار (1538 -1536 /5)، هديه العارفين (397 -396 /2).

شهيد خراساني، محمد مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن هداية الله، از علما و كاملين بوده، در سال 1152 متولد، و در رمضان 1218 در مشهد شهيد گرديده. مؤلف حاشيه اى بر شرح دروس شهيد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شهيدي،جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1297، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات مقدماتى و ادبيات عرب و فقه و اصول در حوزه علميه بروجرد، ادامه تحصيلات فقه و اصول، سطح و خارج در نجف اشرف تا مرحله اجتهاد، گواهينامه مدرسى از وزارت فرهنگ، كارشناسى علوم معقول و منقول از دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران، كارشناسى و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح لغت نامه فارسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 20

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات، تاريخ اسلام، سيره امامان و معصومان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 100، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

تاريخ اسلام.

(تو 1297 ش)، استاد دانشگاه، مولف، مترجم و مصحح. وى در بروجرد در خانواده ى عالمان دين ديده به جهان گشود. مقدمات را در زادگاه خويش فراگرفت و براى تكميل تحصيلات به نجف اشرف رهسپار شد. براى تحصيلات حوزوى به عراق رهسپار شد و به مدت هفت سال در آنجا به تكميل علوم دينى پرداخت. پس از آن به ايران بازگشت و يك سال بعد، از جانب علامه ى دهخدا براى همكارى در لغت نامه دعوت شد و در ضمن آن، به تدريس در دبيرستانهاى تهران و اخذ مدرك كارشناسى از دانشكده هاى ادبيات و الهيات پرداخت.

در سال 1340 ش موفق به گرفتن درجه ى دكتراى ادب فارسى دانشگاه تهران شد موضوع پايان نامه ى وى درباره ى «شرح مشكلات ديوان انورى» است كه به كرات چاپ شده است. پس از آن ضمن تدريس در دانشكده ى ادبيات ابتدا به معاونت موسسه لغت نامه ى دهخدا منسوب شد و پس از آن به رياست آن. وى تاكنون سفرهاى علمى بسيارى به كشورهاى مختلف از جمله: مصر، عراق، الجزاير، چين و آمريكا داشته است و در سال 1373 ش از دانشگاه پكن به دريافت درجه ى استادى افتخارى نايل شد. دكتر شهيدى علاوه بر تبحر و استادى در زمينه ى لغت نويسى و دايرةالمعارف نگارى در عرصه هاى تاريخ اسلام و ترجمه ى آثار دينى و شرح و تصحيح متون نيز استاد بوده است. آثار وى را مى توان در سه بخش تقسيم بندى كرد. الف- تاليف: «جنايات تاريخ»؛ «على از زبان على (ع)»؛ «تاريخ تحليلى اسلام»؛ «زندگانى حضرت فاطمه (ع)»؛ «زندگانى على بن الحسين (ع)»؛ «آشنايى با زندگانى امام صادق (ع)»؛ «شرح مثنوى شريف». ب- تصحيح: «آتشكده ى آذر»؛ «دره ى نادره»؛ «براهين العجم». ج- ترجمه: «ابوذر غفارى»؛ «شيرزن كربلا»؛ «انقلاب اسلامى».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 1363، ش 1، ص 12 -3، ش 2، ص 20 -19)، مؤلفين كتب چاپى (323 -322/ 2)، نامه ى شهيدى.

شيباني كاشاني، ابوالنصر فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1308 -1242/1241 ق)، شاعر، اديب، نويسنده و صوفى. متخلص به شيبانى. خاندانش در كارهاى لشكرى و ديوانى عهد قاجار تصرف و دخالت داشتند. شيبانى در كاشان متولد شد. در جوانى در خدمت محمد شاه و منادمت پسرش ناصرالدين شاه درآمد و برخى از اشعارش در مدح آنان و ديگر

شاهزادگان قاجاريه است. مدتى نيز منشى حسام السلطنه در هرات بود. در فارس به خدمت رحمتعلى شاه رسيد و از او كسب فيض كرد. مدتى در بلخ، هرات، خراسان و تهران سفر كرد و سرانجام به كاشان رفت و در عشق آباد مدرسه و صحن و عمارتى ايجاد كرد و همان جا گوشه ى عزلت گزيد. پس از مدتى مردم بر او شوريدند. شيبانى به دادخواهى به تهران آمد. نزديك دروازه ى قزوين خانه و خانقاهى بنا كرد. وى در نظم و نثر دست داشت. و از شعراى بنام دوره ى بازگشت بود كه به سبك خراسانى اشعارى انتقادى مى سرود. در تهران درگذشت و در همان خانقاه خويش به خاك سپرده شد. از آثار و تاليفات وى، «بيانات شيبانى»؛ «تنگ شكر»؛ «جواهر مخزون»؛ «درج درر»، يا «درج گهر»؛ «ديوان» اشعار؛ «زبده الاسرار»؛ «الالى مكنون»؛ «فتح و ظفر»؛ «گنج گهر»؛ «كامرانيه».[1]

ابوالنصر فتح اللَّه بن محمد كاظم بن محمد حسين شيبانى كاشانى شاعر (و. 1241 ه.ق./ 1825 م.- ف. 1308 ه.ق./ 1890 م.). خاندانش عهده دار امور لشكرى و ديوانى عهد قاجارى بودند، و او خود در جوانى در خدمت محمد شاه درآمد و به مدح وى و پسرش ناصرالدين شاه و فرزندان شاه اخير پرداخت. شيبانى سالها در سلك اهل تصوف بود و در نظم و نثر هر دو دست داشت و از آثار خود مجموعه هايى به نام «درج درر» «گنج گهر»، «زبدة الآثار»، «فتح و ظفر»، «مسعودنامه»، «تنگ شكر»، «شرف الملوك»، «كامرانيه»، «يوسفيه»، «خطاب فرخ»، «مقالات سه گانه»، «فواكه السحر»، «جواهر مخزون»، «الآلى مكنون»، «نصايح منظومه» ترتيب داد. وى از شاعران بزرگ دوره بازگشت ادبى است و مهارت او بيشتر در نظم قصايد به روش

شاعران قديم خاصه گويندگان قرن پنجم است. منتخبى از آثار منظومش در استانبول به طبع رسيده، و درج درر او نيز جداگانه چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (144 -133 /1)، حديقه الشعراء (936 -928 /2)، الذريعه (563 -562 /9)، سبك شناسى (291/3)، شرح حال رجال (55/3)، طرائق الحقايق (426/3)، فرهنگ سخنوران (528)، گنج سخن (248 -240 /3)، لغت نامه (ذيل/ فتح اللَّه)، المآثر و الآثار (204)، مؤلفين كتب چاپى (776 -775 /4)، مجمع الفصحا (530 -489 /5)، مكارم الاثار (1181 -1180 /4)، يادداشتهاى قزوينى (197/8)، يادگار (س 5، ش 3، ص 68 -66).

شيباني، علي اشرف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1281 ش)، نويسنده و مترجم. در كاشان متولد شد تحصيلات خود را در مدرسه ى آمريكايى به پايان رساند و در وزارت ماليه و وزارت راه مشغول خدمت شد وى همچنين در موسسات خصوصى اشتغال يافت. از آثار وى: «بار سيب»، ترجمه؛ «دخترك سياه در جستجوى خدا»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (451/4).

شيخ بهايي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاء الدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي (جباعي) معروف به شيخ بهائي در سال 953 ه.ق 1546 ميلادي در بعلبك متولد شد. او در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي به نام "جبع" يا "جباع" مي زيسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همداني" متوفي به سال 65 هجري از معاريف اسلام بوده است.

ناحيه "جبل عامل" همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده است و پيشوايان و دانشمندان شيعه كه از اين ناحيه برخاسته اند، بسيارند. در هر زمان، حتي امروزه فرق شيعه در جبل عامل به وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري به بعد ياري بسيار كرده و در اين مدت پيشوايان بزرگ از ميان ايشان برخاسته اند و خاندان بهائي نيز از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است.

بهاءالدين در كودكي به همراه پدرش به ايران آمد و پس از اتمام تحصيلات، شيخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال 991 هجري قمري به قصد حج راه افتاد، به بسياري از سرزمينهاي اسلامي از جمله

عراق، شام و مصر رفت و پس از 4 سال در حالي كه حالت درويشي يافته بود، به ايران بازگشت.

وي در علوم فلسفه، منطق، هيئت و رياضيات تبحر داشت، مجموعه تأليفاتي كه از او بر جاي مانده در حدود 88 كتاب و رساله است. وي در سال 1031 ه.ق در اصفهان درگذشت و بنا بر وصيت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام جنب موزه آستان قدس دفن كردند.

شخصيت ادبي شيخ بهايي:

_ بهائي آثار برجسته اي به نثر و نظم پديد آورده است. وي با زبان تركي نيز آشنايي داشته است. عرفات العاشقين (تأليف 1022_ 1024)، اولين تذكره اي است كه در زمان حيات بهائي از او نام

برده است.

بهترين منبع براي گردآوري اشعار بهائي، كشكول است تا جائي كه به عقيده برخي محققان، انتساب اشعاري كه در كشكول نيامده است به بهائي ثابت نيست. از اشعار و آثار فارسي بهائي دو تأليف معروف تدوين شده است؛ يكي به كوشش سعيد نفيسي با مقدّمه اي ممتّع در شرح احوال بهائي، ديگري توسط غلامحسين جواهري وجدي كه مثنوي منحول « رموز اسم اعظم » (ص 94 _ 99) را هم نقل كرده است. با اين همه هر دو تأليف حاوي تمام اشعار و آثار فارسي شيخ نيست.

اشعار فارسي بهائي عمدتاً شامل مثنويّات، غزليّات و رباعيّات است. وي در غزل به شيوه فخرالدين عراقي و حافظ، در رباعي با نظر به ابو سعيد ابوالخير و خواجه عبدالله انصاري و در مثنوي به شيوه مولوي شعر سروده است. ويژگي مشترك اشعار بهائي ميل شديد به

زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّيات معروف شيخ مي توان از اينها نام برد: «نان و حلوا يا سوانح سفر الحجاز»، اين مثنوي ملمّع چنانكه از نام آن پيداست در سفر حج و بر وزن مثنوي مولوي سروده شده است و بهائي در آن ابياتي از مثنوي را نيز تضمين كرده است. او اين مثنوي را به طور پراكنده در كشكول نقل كرده و گردآورندگان ديوان فارسي وي ظاهراً به علت عدم مراجعه دقيق به كشكول متن ناقصي از اين مثنوي را ارائه كرده اند.

«نان و پنير»، اين اثر نيز بر وزن و سبك مثنوي مولوي است؛ «طوطي نامه» نفيسي اين مثنوي را كه از نظر محتوا و زبان نزديكترين مثنوي بهائي به مثنوي مولوي است، بهترين اثر ادبي شيخ دانسته و با آنكه آن را در اختيار داشته جز اندكي در ديوان بهائي نياورده و نام آن را نيز خود براساس محتوايش انتخاب كرده است.

«شير و شكر»، اولين منظومه فارسي در بحر خَبَب يا مُتدارك است. در زبان عربي اين بحر شعري پيش از بهائي نيز مورد استفاده بوده است. « شير و شكر » سراسر جذبه و اشتياق است و علي رغم اختصار آن (161 بيت در كليات، چاپ نفيسي، ص 179 _ 188؛ 141 بيت در كشكول، ج 1، ص 247 _ 254) مشحون از معارف و مواعظ حكمي است، لحن حماسي دارد و منظومه اي بدين سبك و سياق در ادب فارسي سروده نشده است؛ مثنويهايي مانند «نان و خرما»، «شيخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نيز منسوب بدو دانسته اند كه مثنوي اخير به گزارش مير جهاني

طباطبائي (ص 100) از آنِ سيد محمود دهدار است. شيوه مثنوي سرايي بهائي مورد استقبال ديگر شعرا، كه بيشتر از عالمان اماميّه اند واقع شده است. تنها نثر فارسي بهائي كه در ديوان هاي چاپي آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.

بهائي در عربي نيز شاعري چيره دست و زبان داني صاحب نظر است و آثار نحوي و بديع او در ادبيات عرب جايگاه ويژه اي دارد. مهمترين و دقيقترين اثر او در نحو، « الفوائد الصمديّه » معروف به صمديّه است كه به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو كتب درسي در مرحله متوسط علم نحو در حوزه هاي علميّه است. اشعار عربي بهائي نيز شايان توجه بسيار است. معروفترين و مهمترين قصيده او موسوم به « وسيله الفوزوالامان في مدح صاحب الزّمان عليه السلام » در 63 بيت است كه هر گونه شبهه اي را در اثناعشري بودن وي مردود مي سازد. بهائي در ارجوزه سرايي نيز مهارت داشت و دو ارجوزه شيوا يكي در وصف شهر هرات به نام « هراتيه يا الزّهره » (كشكول، ج1،ص 189 _ 194) و ديگر ارجوزه اي عرفاني موسوم به « رياض الارواح » (كشكول، ج1، ص225 _ 227) از وي باقي مانده است. دوبيتيهاي عربي شيخ نيز از شهرت و لطافت بسياري برخوردار بوده كه بيشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زيارت روضة مقدّسه معصومين عليه السلام است.

شيخ محمدرضا فرزند شيخ حرّعاملي (متوفي 1110) مجموعه لطيفي از اشعار عربي و فارسي شيخ بهائي را در ديواني فراهم آورده است. اشعار عربي وي

اخيراً با تدوين ديگري نيز به چاپ رسيده است. بخش مهمي از اشعار عربي بهائي، لُغَز و معمّاست.

از بررسي شيوه نگارش بهائي در اكثر آثارش، اين نكته هويداست كه وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معمّا آميز مطالب داشته است. وي حتي در آثار فقهي اش اين هنر را به كار برده كه نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّيه »، است. اين سبك نويسندگي در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّديه، تهذيب البيان و الوجيزه في الدرايه » آشكاراتر است. بهائي تبحّر بسياري در صنعت لغز و تعميه داشته و رسائل كوتاه و لغزهاي متعدّد و معروفي به عربي از وي بر جا مانده است. مانند:

« لغزالزبده » ( لغزي است كه كلمه زبده از آن به دست مي آيد )، « لغزالنحو »، « لغزالكشّاف »، « لغزالصمديه »، « لغزالكافيه » و « فائده ». نامدارترين اثر بهائي الكشكول، معروف به «كشكول شيخ بهائي» است كه مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف و آينه معلومات و مشرب بهائي محسوب مي شود.

بهائي در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او كه تماماً موجز و بدون حشو و زوايد است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماري از آنها شروح و حواشي متعدّدي نگاشته شده است. خود بهائي نيز بر بعضي تصانيف خود حاشيه اي مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترين آثار چاپ شده بهائي مي توان از اينها نام برد: «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين» ( تأليف 1015)، كه ارائه فقه استدلالي شيعه بر مبناي قرآن (آيات الاحكام) و حديث است.

اين اثر داراي مقدمه بسيار مهمي در تقسيم احاديث و معاني برخي اصطلاحات حديثي نزد قدما و توجيه تعليل اين تقسيم بندي است. از اثر مذكور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائي در آن از حدود چهارصد حديث صحيح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسي»، از نخستين و معروفترين رساله هاي علميّه به زبان فارسي؛ « حبل المتين في اِحكام احكام الدّين » (تأليف 1007) در فقه كه تا پايان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسير بيش از يكهزار حديث فقهي پرداخته شده است؛ « الاثنا عشريه » در پنج باب طهارت، صلات، زكات، خمس، صوم و حج است. بهائي دراين اثر بديع، مسائل فقهي هر باب را به قسمي ابتكاري بر عدد دوازده تطبيق كرده است، خود وي نيز بر آن شرح نگاشته است.

«زبده الاصول» اين كتاب تا مدتها كتاب درسي حوزه هاي علمي شيعه بود و داراي بيش از چهل شرح و حاشيه و نظم است. « الاربعون حديثاً » (تأليف 995) معروف به اربعين بهائي ؛ « مفتاح الفلاح » (تأليف 1015) در اعمال و اذكار شبانه روز به همراه تفسير سورة حمد. اين اثر كم نظير كه گفته مي شود مورد توجه و تأييد امامان معصوم عليه السّلام قرار گرفته است.

«حدائق الصالحين» (ناتمام)، شرحي است بر صحيفة سجاديه كه هر يك از ادعية آن با نام مناسبي شرح شده است. از اين اثر تنها الحديقه الهلاليّه در شرح دعاي رؤيت هلال (دعاي چهل و سوم صحيفة سجاديه) در دست است.

«حديقة هلاليّه » شامل تحقيقات و فوائد نجومي ارزنده است كه ساير شارحان صحيفه

از جمله سيّد عليخان مدني در شرح خود موسوم رياض السالكين از آن بسيار استفاده كرده اند. همچنين فوائد و نكات ادبي، عرفاني، فقهي و حديثي بسيار در اين اثر موجز به چشم مي خورد. بنا بر ق_ول كلية كس_اني كه در احوال شيخ سخن گفته اند. وي نزد پدر تفسير ، حديث و عربيت و امثال اين ها راآموخت و پس از محضر استادان ديگر از جمله مولانا عبدالله مدرس(1) يزدي حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را نزد ملاعلي مذهّب و ملا افضل قاضي مدرس و ملا محمد باقرين زين العابدين يزدي رياضي را آموخت و در طب از حكيم عماد الدين مسعود كسب فيض نموده ». (نفيسي : 1368 ، ص 17 ) بهاءالدين محمّد عاملي در عصر خود ، چه در دانش و چه در اخلاق از مردان بزرگ جهان به شمار مي رفت .

وي در علوم رياضي و نجوم و هيأت استاد مسلم عصر خود بود وپس از يكصد سال كه اين علم در ايران رواجي نداشت . براي نخستين بار در اواخر قرن دهم و ابتداي قرن يازدهم هجري قمري اين علوم را درهرات آموخته است و بار ديگر در ايران رواج داد .

خدمات شيخ بهائي:

در عرف مردم ايران، شيخ بهائي به مهارت در رياضي و معماري و مهندسي معروف بوده و هنوز هم به همين صفت معروف است، چنانكه معماري مسجد امام اصفهان و مهندسي حصار نجف را به او نسبت مي دهند. و نيز شاخصي براي تعيين اوقات شبانه روز از روي سايه آفتاب يا به اصطلاح فني، ساعت آفتاب يا صفحه آفتابي و يا

ساعت ظلي در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه مي گويند وي ساخته است.

در احاطه وي در مهندسي مساحي ترديد نيست و بهترين نمونه كه هنوز در ميان است، نخست تقسيم آب زاينده رود به محلات اصفهان و قراي مجاور رودخانه است كه معروف است هيئتي در آن زمان از جانب شاه عباس به رياست شيخ بهائي مأمور شده و ترتيب بسيار دقيق و درستي با منتهاي عدالت و دقت علمي در باب حق آب هر ده و آبادي و محله و بردن آب و ساختن ماديها داده اند كه هنوز به همان ترتيب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

ديگر از كارهاي علمي كه به بهائي نسبت مي دهند طرح ريزي كاريز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرين كمر، يكي از بزرگترين كاريزهاي ايران است و از مظهر قنات تا انتهاي آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوي بسيار بزرگ تقسيم مي شود و طرح ريزي اين كاريز را نيز از مرحوم

بهائي مي دانند.

ديگر از كارهاي شيخ بهائي، تعيين سمت قبله مسجد امام به مقياس چهل درجه انحراف غربي از نقطه جنوب و خاتمه دادن به يك سلسله اختلاف نظر بود كه مفتيان ابتداي عهد صفوي راجع به تشخيص قبله عراقين در مدت يك قرن و نيم اختلاف داشته اند.

يكي ديگر از كارهاي شگفت كه به بهائي نسبت مي دهند، ساختمان گلخن گرمابه اي كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شيخ بهائي يا حمام شيخ معروف است و آن حمام در ميان مسجد جامع و هارونيه در بازار كهنه نزديك

بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دير باز همواره عقيده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائي چنان ساخته كه با شمعي گرم مي شد و در زير پاتيل گلخن فضاي تهي تعبيه كرده و شمعي افروخته در ميان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهاي مديد همچنان مي سوخت و آب حمام بدان وسيله گرم مي شد و خود گفته بود كه اگر روزي آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار مي افتد و چون پس از مدتي به تعمير گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و ديگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنين طراحي منار جنبان اصفهان كه هم اكنون نيز پا برجاست به او نسبت داده مي شود.

استادان شيخ بهائي:

آن طور كه مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از اين قرار بوده اند: "تفسير و حديث و عربيت و امثال آن را از پدر و حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس يزدي مؤلف مشهور حاشيه بر تهذيب منطق معروف به حاشيه ملا عبدالله آموخت. رياضي را از ملا علي مذهب ملا افضل قاضي مدرس سركار فيض كاشاني فرا گرفت و طب را از حكيم عماد الدين محمود آموخت و در اندك زماني در منقول و معقول پيش رفت و به تصنيف كتاب پرداخت."

مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابي الطيف مقدسي مي شمارد و گويد كه صحيح بخاري را نزد او خوانده است. علاوه بر

استادان فوق در رياضي، بهائي نزد ملا محمد باقر بن زين العابدين يزدي مؤلف كتاب مطالع الانوار در هيئت و عيون الحساب كه از رياضي دانان عصر خود بوده نيز درس خوانده است.

شاگردان شيخ بهايي :

براى پى بردن به مقام علمى و ميزان دانش شيخ، كافى است بدانيم كه متجاوز از چهل تن از دانشمندان و بزرگان قرن يازدهم هجرى قمرى از وى علم آموخته و بهره برده اند و بعضى از آنان، اشخاص زير هستند:

1- صدرالدين محمد ابراهيم شيرازى، معروف به ملاصدرا، فيلسوف معروف.

2- ملا محمد محسن بن مرتضى بن محمود، معروف به فيض كاشانى، صاحب تفسير صافى.

3- ملا عزالدين فراهانى مشهور به علينقى كمره اى، شاعر معروف قرن يازدهم .

4- ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانى، معروف به محقق شيخ الاسلام.

5- شيخ جواد بغدادى، مشهور به فاضل جواد، صاحب شرح خلاصة الحساب و زبدة في الاصول.

6- ملا محمدتقى بن مقصود على مجلسى، صاحب روضة المتقين(م 1070) .

7- سيد عزالدين حسينى كركى عاملى، مشهور به مجتهد مفتى اصفهانى.

سخنى در تاريخ وفات شيخ

در مورد تاريخ وفات شيخ بهايى اقوال گوناگوني وجود دارد، صاحب «تاريخ عالم آراى عباسى » كه از مآخذ مورد اعتماد است، مى گويد كه در شب چهارم شوال سال 1030 ه.ق بيمار شد و هفت روز رنجور بود، تا اين كه در شب 11 شوال درگذشت، و چون وى رحلت كرد، شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه اى بود كه در ميدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و علماء بر

او نماز گزاردند و در بقعه اى منسوب به امام زين العابدين(عليه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصيت خود او در پائين پا، در جايى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى گفت، به خاكش سپردند.

صاحب روضات الجنات مى گويد كه چون شيخ درگذشت، پنجاه هزار نفر بر جنازه وى نماز گزاردند و در تاريخ فوت وى گفته اند: «بى سر و پا گشت و شرع و افسر فضل اوفتاد.» مقصود از «بى سر و پا گشت شرع » اين است كه شين و عين از آغاز و آخر شرع مى افتد، و «راء» مى ماند كه 200 باشد، و «افسر فضل اوفتاد»، يعنى «فاء» از آغاز آن ساقط مى شود و «ضاء» كه 800 و «لام » كه 30 باشد مى ماند و روى هم رفته،1030مى شود.

صاحب كتاب تنبيهات مى گويد كه سال يك هزار و سى هجرى، مريخ در عقرب راجع شد، و شيخ پس از يك هفته مريضى به رحمت ايزدى پيوست.

اعتماد الدوله ميرزا ابو طالب در تاريخ رحلت وى گفته است:

رفت چون شيخ از اين دار فناى گشت ايوان جنانش ماواى دوستى جست ز من تاريخش گفتمش «شيخ بهاء الدين واى » كه از جمله آخر بدون همزه «بهاء»، عدد 1030 به دست مى آيد.

صاحب مطلع الشمس مى گويد كه در چهارم شوال سال 1030 هجرى شمسى مريض گشت و در سه شنبه دوازدهم رحلت نمود و جسد شريفش به مشهد نقل شد.

صاحب امل الآمل در مورد تاريخ وفات شيخ گويد كه از مشايخ خود شنيدم كه در سال 1030 هجرى قمرى درگذشت.

ولى صاحب قصص العلماء تاريخ درگذشت وى را سال

1031 هجرى قمرى ذكر كرده است.

صاحب سلافة العصر، تاريخ وفات شيخ را دوازده روز مانده از شوال سال 1031 هجرى قمرى نوشته است، و در كتاب ديگر خويش موسوم به حدائق النديه في شرح الفوائد الصمديه در دوازدهم شوال سال 1030 هجرى قمرى ذكر كرده است و ممكن است در چاپ كتاب اول تحريفى شده باشد. به طور كلى آنچه از اين اقوال برمى آيد، وفات شيخ در دوازدهم شوال سال 1030 يا 1031 هجرى قمرى اتفاق افتاده است و چون صاحب تاريخ عالم آراى عباسى كه نظرش معتبرتر از ديگران است، و همچنين كتاب تنبيهات كه تاليف خود را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است، سال 1030 را ذكر كرده اند، از اين رو گفته كسانى كه وفات شيخ را در اين سال نوشته اند، صحيح تر به نظر مى رسد.

در اين صورت وفات شيخ در دوازدهم ماه شوال سال 1030 ه.ق در شهر اصفهان روى داده است.

وقتي شيخ بهايي رحلت كرد، شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه اى بود كه در ميدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعه اى منسوب به امام زين العابدين(عليه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصيت خود او در پائين پا، در جايى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى گفت، به خاكش سپردند.

نمونه اشعار :

تا كي به تمناي وصال تو يگانه

اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

خواهد كه

سرآيد غم هجران تو يا نه

اي تيره غمت را دل عشاق نشانه

جمعي به تو مشغول و تو غايب زميانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد

ديدم همه را پيش رخت راكع و ساجد

در ميكده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتكف ديرم و گه ساكن مسجد

يعني كه تو را مي طلبم خانه به خانه

روزي كه برفتند حريفان پي هر كار

زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار

من يار طلب كردم و او جلوه گه يار

حاجي به ره كعبه و من طالب ديدار

او خانه همي جويد و من صاحب خانه

هر در كه زنم صاحب آن خانه تويي تو

هر جا كه روم پرتو كاشانه تويي تو

در ميكده و دير كه جانانه تويي تو

مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو

مقصود تويي ...كعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد

پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد

عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد

يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد

ديوانه منم ..من كه روم خانه به خانه

عاقل به قوانين خرد راه تو پويد

ديوانه برون از همه آئين تو جويد

تا غنچهء بشكفتهء اين باغ كه بويد

هر كس به بهاني صفت حمد تو گويد

بلبل به غزل خواني و قمري به ترانه

بيچاره بهايي كه دلش زار غم توست

هر چند كه عاصي است ز خيل خدم توست

اميد وي از عاطفت دم به دم توست

تقصير "خيالي" به اميد كرم توست

يعني كه گنه را به از اين نيست بهانه

نصايح شيخ بهايي به فرزندش

اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست.

اگر بسيار كار كند، مي گويند احمق است.

اگر كم كار كند، مي گويند تنبل است.

اگر بخشش كند مي گويند افراط مي كند.

اگر ثروت اندوزي

كند، مي گويند بخيل است.

اگر ساكت و خاموش باشد مي گويند لال است.

اگر زبان آوري كند، مي گويند وراج و پر روست.

اگر روزه بدارد و شب ها نماز بخواند مي گويند رياكار است.

و اگر نماز نخواند مي گويند كافر و بي دين است.

پس فرزندم نبايد به حمد و ثناي مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نبايد از كسي ترسيد .

منبع :

سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران

سايت مشاهير ، سايت شهيد آويني

كشكول شيخ بهايي

فقهاى نامدار شيعه، عقيقى بخشايشى، ص 211

شيخ الاسلام تبريزي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1240 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، محدث و اديب امامى. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى كتب مقدماتى، عربى و فارسى، براى تكميل تحصيلات خود به نجف رفت و در آنجا در نزد شيخ انصارى و حاج شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و فاضل ايروانى و شيخ محسن خنفر و شيخ مشكور و ديگران درس خواند. پس از نيل به مدارج عالى به زادگاهش بازگشت و مورد توجه خاص و عام گرديد. در 1282 ق پس از وفات برادرش ميرزا شفيع به منصب شيخ الاسلامى رسيد. شيخ الاسلام علاوه بر مراتب علمى قريحه ى شعرى نيكويى داشت و اشعار لطيفى از خود بجاى گذاشت. وى سفرى از تبريز به نجف و از آنجا به مكه كرد و در حال حج گزارى از دنيا رفت و در قبرستان ابوطالب (ع) دفن شد. از آثار وى: «درايه الحديث»؛ «دكه القضاء»، در شهادت و قضاء؛ «رساله ى مشتقات»؛ «حقايق القوانين» كه حاشيه ى «قوانين الاصول» است؛ «تمييز الصحيح من الجريح»، در تعادل و تراجيح؛ حواشى بر «مجمع البحرين» طريحى؛ «كاشفه الكشاف»، حاشيه بر «كشاف» زمخشرى؛ «مفتاح البسمله»؛ «منتهى المقاصد»، در علم نحو؛ «مواقع النجوم فى مشكلات العلوم»

يا «غايه الاملين»، در حل مشكلات آيات؛ «المنهل الصافى»، حاشيه بر «تفسير صافى»؛ رساله اى در «عدم حجيت اصول مثبته»؛ «عجب العاجب»، در مساله اجرت بر واجب؛ «ابداء البداء»، در حقيقت قدر و قضا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (55/8)، اعيان الشيعه (107/10)، دانشمندان آذربايجان (268)، الذريعه (230/23 ،41/21 ،6/16 ،220/5 ،64/1)، ريحانه (298 -296 /3)، علماء معاصرين (44 -40)، معجم المؤلفين (181/12)، مكارم الآثار (1125 -1123 /4).

شيخ الاسلامي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شيخ بهائي، بهاءالدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1031/1030 -953 ق)، عالم، فقيه، مفسر، محدث، متكلم، رياضيدان، اديب و شاعر امامى، متخلص به بهايى. معروف به شيخ الاسلام والمسلمين و مجدد دين در رأس قرن يازدهم. در بعلبك به دنيا آمد. در كودكى به همراه پدر، در عهد شاه طهماسب، به ايران وارد شد. وى در محضر پدر خود، شيخ حسين، شاگرد شيهد ثانى، و عبداللَّه بن شهاب الدين يزدى و محمدباقر يزدى و ملا على مذهب و ملا افضل و اعتمادالدين محمود كچايى به فراگيرى علم مشغول شد، تا اينكه در تفسير، فقه، اصول، ادبيات، رجال، تاريخ، حكمت، كلام، طب، رياضيات و ساير علوم سرآمد شد. عهده دار منصب شيخ الاسلامى گشت و امور شرعى يكسره به او محول شد. سپس او از اين شغل كناره گرفت و ساليانى به سياحت شهرها پرداخت، و به هرات و اران و آذربايجان و تبريز و مصر و شام و دمشق و عراق و حلب و فلسطين و بيت المقدس و سرنديب و حجاز و مكه و مدينه و ديگر شهرها مسافرتها كرد، و در اثناء اين سفرها گاه به مباحثات علمى- مذهبى نيز مى پرداخت. سرانجام به ايران بازگشت و همراه شاه عباس پياده از اصفهان به مشهد رضوى رفت. شيخ بهايى احاديث شيعه را از پدرش و ميرداماد روايت كرده و «صحيح بارى» را از استادش، محمد بن محمد بن محمد مقدسى، روايت نموده است، كه مقدسى نيز به واسطه ى دوازده تن محدث محمد نام، پى در پى از محمد بن اسماعيل

بخارى نقل كرده است. شيخ بهايى آنى از تعليم و تربيت فروگذار نبود و در حوزه درس خويش شاگردانى همچون، شيخ فاضل جواد بن سعداللَّه، ملا حسنعلى شوشترى، سيد حسين كركى، ملا خليل قزوينى، محمد خليل قاينى، ميرزا رفيع الدين نايينى، شيخ زين الدين بن محمد سبط شهيد ثانى، ابن ابى جامع، شيخ على بحرانى، سيد ماجد بحرانى، ملا محسن فيض كاشانى، ملاصدرا، محمد بن حسين ساوجى، ميرزا رفيع الدين طباطبايى، ملا شريف الدين محمد رويدشتى، شيخ محمود جزايرى، ابن خاتون، محقق سبزوارى، مجلسى اول، ملا محدصالح مازندرانى تربيت كرده است. وى كتابخانه ى بزرگى گرد آورد كه از جمله چهار هزار كتابى بود كه شيخ على منشار، پدر همسرش، از شهرهاى هند به ايران آورده بود و پس از او به دخترش همسر شيخ بهائى، منتقل شده بود. شيخ بهايى در اصفهان درگذشت. جنازه او به مشهد رضوى منتقل كردند و در جوار حرم مطهر دفن كردند. در «ريحانه الادب» نود و سه اثر وى با شرح مختصر ذكر شده است. از آثار وى: «حبل المتين فى احكام احكام الدين»؛ «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين»، در فقه استدلالى؛ «الاربعين» يا «الاربعون حديثا»؛ «جامع عباسى»، به فارسى، در فقه؛ «الكشكول»؛ «المخلاه»؛ «زيده الاصول» يا «الزبده»، در اصول فقه؛ «فوائد الصمديه»، در نحو؛ «مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليله»؛ رساله «الهلاليه»؛ «اثبات الانوار الالهيه»؛ «الاثنى عشريات»؛ «اسرار البلاغه»؛ «تهذيب البيان» يا «التهذيب»، در نحو؛ حاشيه ى «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه ى «خلاصه الاقوال» علامه حلى؛ حاشيه «كشاف» زمخشرى؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ «خلاصه الحساب»، در رياضيات؛ «تشريح الافلاك»، در علم هيئت؛ «الاسطرلاب»؛ «بحر الحساب»؛ «الوجيزه»، در درايه، به نام «درايه الحديث»؛ مثنوى هاى: «زنان و پنير»، «شير و شكر»،

«طوطى نامه»، «نان و حلوا» يا «سوانح الحجاز»، «الزاهره».[1]

(شيخ) محمد بن حسين عاملى (منسوب به جبل عاملى) معروف به شيخ بهائى، دانشمند بنام عهد شاه عباس بزرگ (و. بعلبك 953 ه.ق./ 1546 م.- ف. اصفهان 1031 ه.ق./ 1622 م.) پدرش عزالدين حسين در سال 966 به ايران مهاجرت كدر و بهاءالدين در ايران نشأت يافت و تأليفاتى به فارسى و عربى پرداخته كه مجموع آنها به 88 كتاب و رساله بالغ مى شود، از آن جمله است:

دو مثنوى فارسى «نان و حلوا» و «شير و شكر»، جامع عباسى (فقه)، خلاصةالحساب، تشريح الافلاك كتاب اربعين (بعربى)، كشكول كه مجوعه ايست از نوادر حكايات و علوم و اخبار و امثله واشعار عربى و فارسى. وى به فارسى و عربى شعر مى سرودده. جنازه او را به مشهد انتقال و در مسجد گوهرشاد دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (927 -926 /3)، الاعلام (334/6)، اعيان الشيعه (234/9)، تاريخ ادبيات ايران، براون (279 -277 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (1047 -1039 /5)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (515 -502)، تذكره ى روز روشن (122 -121)، تذكره ى نصرآبادى (151 -150)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (506 -495)، دايرةالمعارف فارسى (1522/2)، دنباله جستجو در تصوف (259)، الذريعه (77/18 ،983 ،143 /9 ،241 -240 /6 ،225 -224 ،211 ،203 ،195 ،173 ،168 ،103 ،88 ،39 /6 ،302 -301 ،63 -62 /5 ،509 ،498 ،200 ،186 -185 /4 ،425 ،36 -35 /3 ،42/2 ،118 -117 ،115 ،85 /1)، روضات الجنات (80 -54 /7)، رياض العارفين (49 -45)، رياض العلماء (97 -88 /5)، ريحانه (320 -301 /3)، زندگينامه رياضيدانان (172 -170)، سرآمدان فرهنگ (232/1)، سيرى در

شعر فارسى (384 -383)، شخصيتهاى نامى (273 -270)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 -85 /11)، عالم آراى عباسى (157 -155 /1)، فرهنگ ادبيات فارسى (311 -310)، فرهنگ سخنوران (147)، فقهاى نامدار شيعه (228 -209)، فوائد الرضويه (521 -502)، فلاسفه ى شيعه (429 -415)، كارنامه بزرگان (325 -324)، الكنى و الالقاب (100/2)، مؤلفين كتب چاپى (432 -421 /5)، مجمع الخواص (41 -40)، مجمع الفصحا (15 -12 /4)، مطلع الشمس (388 -386 /2)، معجم المؤلفين (242/9)، منظومه هاى فارسى (356 -353)، نتايج الافكار (105 -103)، يغما (س 13، ص 146 -143).

شيدا، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند اسحاق. اديب و شاعر و نويسنده ى محقق، در علم و فضل ممتاز بود. در 14 ذى حجه ى سال 1299 در شهركرد متولد، و در اصفهان خدمت جمعى از بزرگان علم و ادب، در فقه و اصول و منطق و كلام و حديث و تفسير تحصيل نموده كه از آن جمله است: آخوند كاشى، و آقا شيخ مرتضى ريزى، و ميرزا حسين همدانى، و در خط از شاگردان ميرزا فتح الله جلالى بود.

سال ها در اصفهان انجمن ادبى تأسيس نموده، و شعرا را دور هم جمع نموده، و به ترويج شعر و ادب، و تصحيح اشعار گويندگان پرداخت، و مدت 14 سال بدين مهم اقدام نموده، و در ضمن آن به نشر مجله ى ادبى «دانشكده» اقدام نموده، لكن متأسفانه در دو دوره اى كه مجله را منتشر ساخت جمعا بيشتر از 12 شماره منتشر نشد.

مرحوم شيدا پس از يك عمر كار و كوشش و رنج و مشقت، سرانجام در شب 3 شنبه 14 جمادى الاولى سال 1369 وفات يافته، در اين تكيه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان

(جلد دوم)

شيداي بلخي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، ادبى، شاعر و منجم. وى از نزديكان و مولانا قوام الدين بلخى بود. در علوم نقلى و عقلى استاد بوده و تدريس فقه و تفسير مى كرده و شاگردان بسيارى داشته از آن جمله سيد بهاءالدين حسن نثارى بخارايى در هئيت و نجوم شاگرد وى بوده و در استخراج تقويم مهارت داشته. وى در نظم و نثر فارسى نيز دست داشته و كتابى در تقليد «گلستان» سعدى نوشته و پيروى از سعدى مى كرده است. وى در هجو نيز استاد بوده. گويا در جوانى وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (626)، فرهنگ سخنوران (530).

شيداي يزدي، ابوالحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1229 ق)، لغوى و شاعر. اصل وى از يزد بود و از بزرگان سادات و فضلاى عالى مقام بود و از حافظه اى قوى برخوردار، بسيار مبادى آداب و نظيف و صاحب اخلاق و صادق و پاك اعتقاد بود. زمانى آشفتگى دماغ او را به شيدايى كشاند، اما بهبود يافت. در علم لغت ممتاز و باهنر بود. از اشعار او، جز آنچه در «تذكره ى وامق» آمده، چيزى در دست نيست و بيشتر آنها در منقبت حضرت اميرالمومنين است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره سخنوران يزد (179 -178)، حديقه الشعراء (944 -942 / 2)، سفنيه المحمود (484 -483 / 2)، فرهنگ سخنوران (531 -530)، مجمع الفصحا (540 -539 / 5).

شيرازي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1323 ق.، شيراز.

درگذشت: 1366.

ابن يوسف شيرازى تحصيلات سنتى قديمى را در شيراز و سپس در اصفهان و قم و مشهد ديده بود و درجه ى دانشكده ى معقول و منقول را هم دريافت كرد و در مدرسه هاى سپهسالار (جلد دوم، 1315 و 1318)؛ فهرست كتابخانه ى مجلس شوراى ملى (جلد سوم، 1321 ق.)؛ نهج البلاغه چيست (ترجمه و نوشته هبةالدين شهرستانى، 1316)؛ مقاله «صدرالدين شيرازى» ترجمه ى نوشته ى ابوعبدالله زنجانى- كه در روزنامه ى «ايران» منتشر شد. ابن يوسف شرازى از پيشروان فن فهرست نويسى است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شيروانلو، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1317، تهران.

درگذشت: 30 بهمن 1367.

فيروز شيروانلو تحصيلات متوسطه ى خود را در مدرسه ى البرز به پايان رساند و به انگلستان رفت و در دانشگاه ليدز در رشته ى جامعه شناسى هنر به تحصيل پرداخت. پس از بازگشت به ايران، نخستين كارش طراحى و ويرايش كتاب در مؤسسه ى انتشارات فرانكلين بود. در همان زمان بود كه پس از يك دوره فعاليت سياسى به زندان افتاد و پس از آزادى، «دفتر نشر و تبليغات نگاره» را تأسيس كرد و تا سال 1357 مشاغلى را عهده دار بود. تأسيس كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان و فرهنگسراى نياوران در نتيجه فعاليت هاى وى مقدور شد. همچنين در تشكيل موزه هاى فرش، هنرهاى معاصر، آبگينه و برگزارى نمايشگاه هاى متعددى از هنر گذشته و معاصر ايران، سهم داشت.

در كنار اين فعاليت ها همچنان به كار ترجمه و تأليف آثارى در زمينه ى هنر و اجتماع و دو كتاب از ارنست فيشر مشغول بود. مجموعه اى از آثار وى به شرح زير است: ابعاد هنر نگارگرى در ايران؛ اوستا (1357)؛ بررسى مسائل و نيازهاى كودكان و نوجوانان (1350)؛ چهارمحال و بختيارى (1356)؛ خاستگاه اجتماعى

هنرها (مجموعه مقالات، 1357)؛ خاستگاه زبان درى (سهيل افنان)؛ شناخت، تفكر و زبان در روند تكامل اجتماعى (تأليف ارنست فيشر، 1350)؛ ضرورت هنر در روند تكامل اجتماعى (تأليف ارنست فيشر، 1348)؛ كارآسايى در جوامع صنعتى و سنتى، گسترده و محدوده هاى جامعه شناسى هنر و ادبيات (مجموعه مقالات، 1355)؛ مبانى مقابل فرهنگ، فراغت و كارآسايى، مشاركت، تعهد و جوانان، نگاهى به نگارگرى در ايران (بازيل گرى، 1354)؛ نهضت هاى فكرى جوانان در متن فرهنگ جهانى. وى مقاله هايى براى مجموعه ى «دفتر زمانه» در سال هاى 1346 الى 1349 و نيز براى مجله ى «تماشا» از سال 1352 به بعد مى نوشت يا ترجمه مى كرد.

از نخستين كارهاى او به هنگام بازگشت به ايران، شناساندن و ترويج طراحى كتاب بود. وى در زمينه ى ويرايش كتاب از متقدمان بود و توانست تحولى در زمينه ى توليد كتاب فيلم و نقاشى متحرك ويژه ى كودكان و نوجوانان پديد آورد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صابر اصفهاني، صابر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و ف 1070 / 1064 ق)، شاعر و واقعه نويس. ميرصابر از سادات اصفهان بود كه در روزگار سلطنت جهانگير پادشاه گوركانى (1037 -1014 ق) به هندوستان رفت، گرچه در تذكره ى «روز روشن» ورود او به هندوستان در عهد شاه جهان (1069 -137 ق) ذكر شده است. در آنجا مدتى به امر وقايع نگارى منطقه ى گجرات و دكن اشتغال داشت و در برهان پور درگذشت. يكى از آثار خيرى كه از او سر زده، فرستادن استخوانهاى عرفى پس از سى سال قمرى، در 1027 ق، از لاهور به نجف اشرف است. بيشتر اشعارى كه از وى به جاى مانده، در قالب رباعى است. صاحب «الذريعه»، صابر اصفهانى را با صابر زواره اى يكى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (454)، تذكره ى ميخانه (227 ،226 ،225)، الذريعه (573 ،572 / 9)، كاروان هند (668 -667 / 1).

صابر قاجار، محمد هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1296 ق)، شاعر و اديب. در كرمانشاه به دنيا آمد و به فراگيرى علوم مختلف پرداخت و در ادبيات فارسى و عربى تبحر پيدا كرد. محمد هادى در نگارش خط شكسته و همچنين مراسلات آميخته به امثال و اشعار و اخبار و آيات مهارت داشت و گاهى هم از سر تفنن غزل مى سرود. به گفته ى صاحب «حديقه الشعراء» وى در 1296 ق زنده بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (955 -954 / 2).

صابري، كيومرث

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كيومرث صابري فومني در سال 1321 در يكي از روستاهاي صومعه سرا در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. پدرش كارمند جزء اداره دارايي و مادرش از سادات ترك نسب و از معدود زنان باسواد روستا بود كه بعد از فوت پدر به مكتب داري پرداخت. كيومرث در كنار شاگردي دكان خياطي، تحصيل را ادامه داد و در 18 سالگي در روستاي كسما معلم شد.

وي در سال 1340 در كنكور رشته سياسي دانشكده حقوق تهران قبول شد و در سال 1345 شعرهايش در مجله توفيق با امضاي “گردن شكسته ي فومني” چاپ مي شد. البته اولين نوشته هايش در سال هاي 1336 تا 1339 در مجله اميد ايران به چاپ رسيده بود.

گشايش ستون “دوكلمه حرف حساب” در روزنامه اطلاعات و طنز جسورانه او نام « گل آقا » را بر سر زبان ها انداخت. سفر او به حج در سال 1363 و نوشتن ستوني طنز با عنوان داستان هاي جعفرآقا در خبرنامه اين سفر، او را پس از بازگشت از حج، به كار كردن روي طرح اين ستون واداشت كه درنهايت 23 دي ماه سال 63 عنوان “دو كلمه حرف حساب” و نام مستعار “گل آقا” را براي خود برگزيد

و طنزهايش را در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند.

طنز سياسي كه تقريبا از سال 59 به اين سو تعطيل شده بود، با شكل گيري اين ستون طنز دوباره احيا شد.

ابوالفضل زرويي نصرآباد - طنز نويس - درباره طنز گل آقا معتقد است: در سال هاي بعد از پيروزي انقلاب به خاطر شروع جنگ و مسائلي از اين دست طنزپردازان بيشتر سعي مي كردند به مسائل غير سياسي بپردازند و مردم به دليل دغدغه هاي معيشتي حوصله طنز خواندن نداشتند و كسي هم جرأت نزديك شدن به طنز سياسي را نداشت. در اين دوره بروز و ظهور قلمي به اسم گل آقا بين مردم شادماني زيادي را ايجاد كرد؛ زيرا آنها شاهد نوعي نگارش طنز بودند كه تا حالا تجربه نكرده بودند؛ آن هم طنزهاي بسيار محكم سياسي با رويكردي عامه فهم و پر گوشه و كنايه كه با روحيه هر ايراني موافق بود.

خود وي در جايي عنوان كرده بود كه ما با كسي جنگ و دعوا نداريم؛ هر كسي، مقامي، رييسي، مدير كلي، معاوني، وزيري كه مايل نيست درباره اش مطالبي بنويسيم، البته كتبا به ما بنويسد و ما نوشته شان را روي چشم مي گذاريم؛ منتهاي مراتب كار خودمان را مي كنيم و شرط كار هم همين است كه هر كس كار خودش را بكند و حالا حالاها ميل به كشك ساييدن هم نداريم؛ زيرا كه آمده ايم بمانيم.

طنز فومني اغلب به انتقاد از مسؤولان، مشكلات معيشتي مردم و واگويي مشكلات اقتصادي بود.

گيتي صفرزاده - سردبير ماهنامه گل آقا - طنز فومني را عاري از كينه، نفرت و تهمت و همراه با مهرباني دانست كه قصد ترميم داشت.

فومني صابري در سال 58 به اولين مسؤوليت دولتي خود

يعني مدير كلي دفتر آموزش بازرگاني و حرفه يي وزارت آموزش و پرورش رسيد كه با سرآمدن دوره دولت موقت، دوره مدير كلي او هم به سر رسيد؛ اما هنگامي كه دوست صميمي او يعني شهيد رجايي به نخست وزيري و رياست جمهوري رسيد، صابري به مشاورت فرهنگي نخست وزير و رييس جمهور منصوب شد؛ ولي شوق نوشتن و قلم، بر قدرت سياسي پيروز شد و در سال 62 از مشاغل سياسي كناره گرفت.

او مي گفت: به هيچ جناحي وابسته نيستم و سعي مي كنم با مردم و انقلاب به صداقت رفتار كنم؛ اينها و بسياري از مسائل ديگر موجب مي شود تا با همان لحن محكمي انتقاد كنم كه يك موافق حمايت و جانبداري مي كند. با اين همه من هم از تير اتهام جان سالم به در نبرده ام؛ بارها به مقابله با من برخاسته اند، اما من كار خود را كرده ام.

زرويي نصرآباد نيز به اين جنبه شخصيت صابري فومني تأكيد دارد و پايبندي وي به اخلاقيات را در كلام و نوشتار از خصوصيات بارز گل آقا مي داند.

مؤسسه فرهنگي گل آقا علاوه بر انتشار هفته نامه گل آقا، نشريات بچه ها گل آقا و ماهنامه گل آقا را نيز منتشر مي كرد كه صابري فومني شعرهاي طنز و كاريكاتورهاي مجموعه هاي منشتر شده را به صورت كتابهايي منتشر كرده بود.

وي همچنين چهار جلد از دو كلمه حرف حساب را به صورت كتابي درآورده بود.

اولين شماره هفته نامه گل آقا در 23 دي 69 منتشر و آخرين شماره آن در سيزدهمين سال انتشار در سال 81، پس از آن ديگر منتشر نشد و صابري فومني بنا به علتي اعلام نكرده، انتشار اين نشريه را متوقف كرد. او قول داده بود عاقبت روزي

دليل تعطيل كردن هفته نامه را به شرطي كه عمري باقي بود، بگويد كه اجل به او مهلت اين كار را نداد.

شعرهاي طنز صابري براي بچه ها كه با شعرهاي او بزرگ شدند و بزرگسالان كه با شعرهايش زيستند، هميشه باقي بوده و خواهد ماند.

وي هر چند مدت، مجموعه اي از مطالب يا كاريكاتورهاي منتشرشده در گل آقا را در قالب كتاب يا سالنما منتشر مي كرد. روحش شاد

صادقي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كتابدار. نام وى صادق بيك و از ايل افشار بود، اديب و دانشمند (و. تبريز 940 ه.ق.) وى بيست ساله بود كه پدرش به قتل رسيد و صادقى مدتى با امراى افشار به سر برد و در عهد شاه اسماعيل دوم وارد كتابخانه دولتى شد، و از طرف شاه عباس بزرگ به منصب كتابدارى سرافراز گرديد. وى در نظم و نثر فارسى و تركى دست داشت و به نقاشى و طراحى علاقمند بود. نقاشى را به نزد مظفر على نقاش (خواهرزاده بهزاد) فراگرفت. وى تذكره اى به نام «مجمع الخواص» در احوال معاصران خويش به تركى نوشته كه به فارسى ترجمه شده و به طبع رسيده. از آثار ديگر اوست: «زبدة الكلام» (شامل قصايدى در منقبت و مدح)، مثنوى «فتح نامه عباس نامدار» «شرح حال» (مثنوى شامل مقالات و حكايات به وزن مخزن الاسرار نظامى و بوستان سعدى)، مثنوى سعد و سعيد (به وزن خسرو و شيرين)، غزليات پارسى و تركى (به ترتيب حروف تهجى)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صادقي، علي اشرف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

صادقي، علي اشرف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي اشرف صادقي (1320 _ قم ) داراي دكتري زبان شناسي همگاني از دانشگاه سوربن فرانسه است. وي هم اكنون مدير گروه فرهنگ نويسي و مدير گروه دستور زبان فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي و عضو هيئت علمي و استاد گروه زبان شناسي دانشگاه تهران مي باشد. كتاب "زبانهاي ايراني" ترجمه وي ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد. گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي والدين و انساب : پدر علي اشرف صادقي فرهنگي بود و خانواده پدري اش عمدتا همه از روحانيون بودند.پدربزرگش -اشرف الواعظين- واعظ معروف قم و جدش حاج ملا محمد صادق مجتهد بود.خاطرات كودكي : علي اشرف صادقي از دوران كودكي چنين اذعان دارد: "در خانواده اي بزرگ شدم كه از همان دوره ابتدايي شوق كتاب خواندن را در من برانگيخت.معلم كلاس اول ابتدايي ام ،پدرم بود.چون ايشان فرهنگي و مدير مدرسه و معلم بود اين است كه كلاس اول را پيش او خواندن و از همان ابتدا خيلي براي من مايه گذاشت ودر خانه هم به من كمك مي كرد.من خواندن و نوشتن را سريع ياد گرفتم."تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي علي اشرف صادقي به قرار زير است: ديپلم ادبي از دبيرستان حكيم نظامي قم داراي ليسانس ادبيات فارسي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در 1341 ( بعنوان شاگرد اول فارغ التحصيل شد و با بورس دولتي در

سال 1342 به كشور فرانسه اعزام گرديد) داراي دكتراي زبان شناسي از دانشگاه سربن (پاريس) در 1967 (1346).خاطرات و وقايع تحصيل : علي اشرف صادقي در دوران تحصيل در دبيرستان كتاب برهان قاطع نوشته مرحوم دكتر معين را مطالعه مي كرد.او در توضيحات دكتر معين و متن برهان قاطع مقدار زيادي اشتباه ديد و به ايشان اين اشتباهات را رساند. دكتر معين هم در توضيحات آخر جلد پنجم اين توضيحات را به اسم دكتر صادقي اضافه كرد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي اشرف صادقي در كنار تحصيل در فرانسه در رشته زبان شناسي عمومي به كلاسهاي زبانهاي قديم ايران مانند زبان پهلوي و زبان اوستا مي رفت و استفاده مي كرد.ايشان از همان دوران مقطع متوسطه به زبان فارسي علاقه مند بود او در كنار دروس دبيرستان كتابهايي همچون برهان قاطع (مرحوم دكتر معين چهار جلد) را مطالعه ميكرد.استادان و مربيان : علي اصغر فقيهي دبير دبيرستان و داراي كتابهاي متعدد در تاريخ آل بويه و تاريخ قم و امثال اينها است.از ديگر اساتيد علي اشرف صادقي مي توان به چند تن اشاره كرد: مرحوم بديع الزمان فروزانفر ،مرحوم استاد جلال همايي ،مرحوم استاد پورداود،دكتر خانلري،دكتر صفا،دكتر معين،دكتر حسين خطيبي،دكتر حسن منوچهر،دكتر صادقي گوهرين فاستاد ،استاد محمد تقي مدرس رضوي ،مرحوم مير جلال الدين محدث ارموي،مرحوم مجتبي مينوي و دكتر صادق كياهم دوره اي ها و همكاران : غلامرضا ارژنگ از همكلاسيهاي علي اشرف صادقي بودند.دكتر كيا،دكتر ماهيار نوابي ،دكتر ميلانيان ،دكتر باطني و دكتر تفضلي از همكاران ايشان بشمار مي آيند.همسر و فرزندان : علي اشرف صادقي در سال 1350 در سن 31 سالگي با يكي

از دانشجويان دانشكده ادبيات(رشته زبان انگليسي) ازدواج نمود.وقايع ميانسالي : علي اشرف صادقي در سال 1348 پس از اخذ دكتري رشته زبان شناسي به استخدام در گروه زبان شناسي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در آمد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي مورد تصدي علي اشرف صادقي به قرار زير است: 1. عضو شوراي ويرايش زبان فارسي در صدا و سيما 2. عضو شوراي علمي دائره المعارف بزرگ اسلامي 3. مدير و مؤسس مجله زبان شناسي از 1363 تاكنون 4. استاد پايه 20 گروه زبان شناسي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران از سال 1348 5.مدير گروه فرهنگ نويسي و مدير گروه دستور زبان فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي 6. عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سال 1370 مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي اشرف صادقي در سال 1363 مجله زبان شناسي را راه اندازي كرد.جوائز و نشانها : از علي اشرف صادقي در سال 1380 در نخستين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار عرصه زبان و ادبيات فارسي تجليل به عمل آمد.از ديگر افتخارات ايشان انتخاب كتاب "زبانهاي ايراني" ترجمه وي ، در دوره هيجدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران( از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي )،به عنوان كتاب سال مي باشد.چگونگي عرضه آثار : از دكتر صادقي 5 كتاب و 130 مقالۀ علمي به زبانهاي فارسي، انگليسي و فرانسوي منتشر شده است.آثار : nbsp1 تدوين بخشي از حرف "گ" لغت نامه دهخدا ويژگي اثر : تدوين2 ترجمه دو فصل از كتاب زبان شناسي نوين، نتايج انقلاب چامسكي

ويژگي اثر : از ن. ايميث و د. ويلسون، تهران، آگاه، 1367.3 ترجمه كتاب زبانهاي ايراني ويژگي اثر : از ي. اورانسكي، تهران، سخن 1378.اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «زبانهاي ايراني» زبانهاي ايراني / يوسف ميخائيلوويچ اُرانسكي؛ ترجم? علي اشرف صادقي. – تهران: سخن، 1378.- 208ص. جدول. كتابنامه: ص[183] – 200؛ همچنين به صورت زيرنويس. اين اثر از جمله كوششهاي ارجمندي است كه براي طبقه بندي زبانها وگويشهاي ايراني صورت پذيرفته است. كتاب حاضر در پنج فصل سامان يافته است. در ابتدا اطلاعاتي درباره خانواده زبانهاي ايراني ارائه مي دهد و سپس به زبانهاي ايراني باستان، ايراني ميانه و ايراني نو مي پردازد و در خاتمه، كلياتي راجع به طبقه بندي تاريخي و گويش شناختي اين زبانها بيان مي كتد. مترجم محترم، اين كتاب را از روي ترجم? فرانسوي اصل كتاب به فارسي برگردانده و به منظور رفع برخي نارساييها و سهوها، متن كتاب و به ويژه آوانويسيهاي آن را با اصل روسي كتاب مقابله كرده است كه مبيّن دقت و رعايت امانت در ترجمه است. اضافه كردن سالهاي قمري در كنار سالهاي ميلادي، برخي توضيحات و ذكر بعضي منابع مهم و اساسي (علاو بر متن گسترش يافت? كتابنام? پايان كتاب توسط مترجم فرانسوي) از ديگر اقدامات ايشان است. 4 تصيح ترجمه الابانه، شرح السامي في الاسامي ويژگي اثر : ضميمه شماره 10 نامه فرهنگستان،

1379. 5 تصيح خلاصهلغت فرس اسدي ويژگي اثر : تهران، ضميمه شماره 9، نامه فرهنگستان، 1379. 6 تصيح فرهنگ فارسي مدرسه سپهسالار، منسوب به قطران ويژگي اثر : تهران، سخن، 1380. 7 تصيح لغت فرس اسدي ويژگي اثر : با همكاري دكتر فتح الل_ه مجتبائي، تهران، خوارزمي، 13658 تكوين زبان فارسي، تهران ويژگي اثر : دانشگاه آزاد ايران، 13579 دستور زبان فارسي براي رشته فرهنگ و ادب آموزش و پرورش ويژگي اثر : با همكاري غلامرضا ارژنگ، 3 جلد 7-1355.10 فارسي قمي ويژگي اثر : قم، باورداران، 1380. 11 گردآوري يادنامه دكتر احمد تفضلي ويژگي اثر : تهران، سخن، 137912 مسائل تاريخي زبان فارسي ويژگي اثر : تهران، سخن، 1380.13 نگاهي به گويشنامه هاي ايراني ويژگي اثر : تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسي و مركز نشر دانشگاهي، 1379.

منابع زندگينامه :جشن نامه دكتر علي اشرف صادقي ،پژوهشهاي زبان شناسي در ايران (1) به اهتمام امير طبيب زاده ،انتشارات هرس،تهران 13825چهره هاي ماندگار ،بزرگداشت مقام علمي و فرهنگي مشاهير ايران ،به اهتمام محمد اسعدي ،انتشارات زمان و جهان فرهنگ تهران 1382

صادقيان، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات، دانشگاه: يزد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه اصفهان، كارشناسى ارشد و دكترا در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه

تهران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات دانشگاه يزد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

متون قديم زبان فارسى و علوم بلاغى، نقد و بررسى شعر و ادبيات، تدريس متون فارسى و صرف و نحو عربى و معانى در دانشگاههاى شيراز، تربيت معلم و يزد از سال 1351، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تصحيح روزمه خسروان، طراز سخن در معانى و بيان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 16، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبى و تاريخى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

صافي، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم صافي در سال 1327 در شهر گلپايگان به دنيا آمد. ايشان داراي دكتراي زبان و ادبيات فارسي در گرايش علوم كتابداري و ادبيات شبه قاره است و هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : علوم كتابداري و ادبيات شبه قاره

والدين و انساب : پدر قاسم صافي، مصطفي صافي داراي تحصيلات قديمي، شاعري خوش قريحه (متخلص به مصفا) و عضو وزارت آموزش و پرورش بود . او از استعداد نقاشي و خوشنويسي بهره داشت و در سن 83 سالگي در سال 1365 دار فاني را وداع گفت. پدرش مشهدي احمد از دانايان ، خوش نويسان و نويسندگان و رئيس انجمن شهر گلپايگان بود و در سال 1308 درگذشت. پدربزرگ پدري قاسم صافي ملاعباس از علما و دانشمندان بنام بود و نام مادر قاسم صافي فاطمه تدين، داراي تحصيلات قديمي بود كه در سال 1382 در سن 90 سالگي درگذشت. نام پدربزرگ مادري

قاسم صافي، ميرزا محمدصادق از علماي بنام عصر خود بود. سلسله نسب مادري او به حضرت شيخ بهائي رحمة الله عليه مي رسد.

خاطرات كودكي : قاسم صافي در دوران كودكي به حضور و همكاري در مجالس اعياد بخصوص ولادت حضرت ولي عصر بها مي داد و چون آوايي رسا و صدايي خوش داشت در مسجد محل اذان مي گفت. ايشان از نوجواني تا به امروز كه 60 سال از عمر او مي گذرد هزينه تحصيل و معاش را خود برعهده داشته است. دكتر صافي از دوران تحصيل چنين مي گويد: " ناظمين دوره ابتدايي و متوسطه ، افرادي وحشت آور بودند. پيوسته با شلاق و تركه و لگد به جان محصلان مي افتادند... در اواخر دوره متوسطه، دبيري باغيرت و نترس در برابر ناظمين كه روزگاري شاگرد آنان بود به پاخاست و با هدايت محصلان و راهپيمايي دانش آموزان ، مراسم آتش سوزي شلاق به پا كرد و ناظمان را خلع سلاح نمود." از ديگر خاطرات كودكي ايشان مي توان به صعود دكتر صافي با دوستانش به كوه بلند و سنگلاخ الوند واقع در گلپايگان اشاره كرد كه در ابتداي پايين آمدن از كوه ناگهان سقوط مي كند و بعد از معلق زدن مسافتي، كنار تخت سنگي، سالم متوقف مي شود به طوري كه ناظرين از سلامتي وي بهت زده مي شوند. او چندبار در حوادث ديگر، مرگ را در يك قدمي خود تجربه كرده است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : قاسم صافي در خانواده اي متولد شد كه از لحاظ فرهنگي، مذهبي در سطح بالا و از نظر مالي متوسط بودند. ايشان داراي دو

خواهر و پنج برادر است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : قاسم صافي بعد از اتمام تحصيلات ابتدايي و متوسطه در گلپايگان، براي ادامه تحصيل به تهران رفت و در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبيات فارسي و علوم كتابداري به تحصيل پرداخت و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ادامه داد.ايشان همچنين دوره آموزش روابط بين المللي و رايزني و ديپلماسي در وزارت امورخارجه را گذرانده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : قاسم صافي از دوران تحصيل در دانشگاه تهران خاطرات زيادي به ياد دارد كه مي توان به يك مورد از آنها اشاره كرد: "در سال 1347، كنفرانسي درباره امام محمدغزالي به وي موكول مي شود. قسمت عمده اي از كتاب غزالي نامه اثر استاد جلال الدين همايي و نيز قسمتهايي از كيمياي سعادت و احياء العلوم و اشعار مانده از اين فيلسوف و عارف نامي را به شيوه خطابه ايراد مي كند كه جلال آل احمد را بسيار تحت تأثير قرار مي دهد به نحوي كه با تشويق هاي مكرر به جاي او پاسخگوي پرسشهاي احتمالي حاضران مي شود خطاب به دانشجويان مي گويد: اين جوان كتابي را با ظرايف سخنوري از حفظ بيان كرد به وي توصيه مي كنم با اين حافظه اي كه دارد قرآن را حفظ كند."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : قاسم صافي ضمن تحصيل، به ورزش باستاني، شنا و كوهنوردي مي پرداخت و در نشستها و سخنرانيهاي علمي و مذهبي شركت مي كرد. وي همچنين كتابدار كتابخانه دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران و كتابدار كتابخانه وزارت كار و امور اجتماعي بود.

استادان و مربيان : جلال آل احمد، دكتراميرحسين آريانپور، دكتر

عبدالحسين زرين كوب، دكترمحمدجعفرمحجوب، دكترلطفعلي صورتگر، دكتر عباس اكرامي، دكترسيدمحمداكرم شاه ، دكترغلامحسين شكوهي، استادمحمد تقي جعفري، استاد حسينعلي راشد، دكترعلي شريعتي، دكترسيد علي افقه، دكتر هدايت الله نيرسينا، دكتر ماهيار نوابي از استادان و مربيان قاسم صافي بوده اند

هم دوره اي ها و همكاران : استاد محمدتقي دانشپژوه، استاد احمد منزوي، محمدعلي سپانلو ، دكتر مظفر بختيار، دكتر جليل تجليل، دكتر اسماعيل حاكمي، دكتر سيدمحمدمهدي جعفري، دكترمحمد ابراهيم باستاني پاريزي، دكتر عليمحمد كاردان، دكتر ناصرالدين صاحب الزماني، دكتر علي اكبر عنايتي، دكتر ناهيد بني اقبال، دكتر منوچهر محسني، دكتر حسين لسان، دكتر رجبعلي مظلومي، ، دكتر جهانشاه صالح، پروفسور فضل الله رضا، دكتر هوشنگ شريفي، دكتر پزشكپور مستشفي، دكتر شاهرخ امير ارجمند، دكتر عبدالحسين مشكوة الديني، دكتر محمدمهدي ناصح، دكتر سبط حسن رضوي، دكترناظرزاده كرماني، دكتر مظاهر مصفا، سيدمحمد خاتمي و دكتر زرياب خويي از هم دو ره اي ها و همكاران قاسم صافي مي با شند.

همسر و فرزندان : قاسم صافي متأهل و داراي دو فرزند دختر و پسر مي باشد. – عاليه، داراي تحصيلات مهندسي صنايع غذايي- عليا، دانشجوي داروسازي در دانشگاه شهيد بهشتي- شهاب الدين دانشجوي كارشناسي ارشد دانشگاه تهران در رشته مهندسي طراحي محيط زيست.

وقايع ميانسالي : از قاسم صافي در سال 1354كه كارشناس امور فرهنگي و مدير مجله دانشكده در دانشگاه تهران بود، خواسته شد در جلسات مربوط به چگونگي و نشر كتاب " ايران عناصر سرنوشت " كه تبليغاتي براي رژيم پهلوي توسط پروفسور رولُف بني انجام مي گرفت شركت كند. هرچند منافع شغلي و مادي زيادي دربرداشت ليكن چون با روحيات ايشان سازگاري نداشت امتناع كرد و

به استناد سرپيچي از اوامر اعليحضرت و ...? حكم اخراج ايشان از مقام مافوق خواسته شد. معاون دانشجويي و آموزشي دانشگاه و برخي از استادان از دكتر صافي حمايت كردند و مقدر شد ايشان به تدريس و پژوهش روي آورد. دكتر از ايام انقلاب و از سرپرستي رايزني فرهنگي و مركز تحقيقات فارسي ايران در راولپندي و اسلام آباد پاكستان و مسائل روابط بين الملل و از زندگي خود، داستانهاي زيادي به خاطر دارد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - كارشناس تحقيقات و انتشارات دانشگاه تهران و مدير مجله دانشكده نشريه مركزي دانشگاه- رئيس اداره خدمات كتابداري و مشاور كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران- سردبير مجله كتابداري- ديپلمات فرهنگي ايران در پاكستان – مشاور معاونت روابط بين المللي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و مسئول دبيرخانه اجرايي گسترش زبان فارسي و ايران شناسي - عضو شوراي انتشارات دانشگاه تهران و شوراي مجلات علمي اين دانشگاه، عضو كميته تحقيقات علمي و كميته علمي كتابخانه ها.

فعاليتهاي آموزشي : قاسم صافي در دانشگاه هاي تهران، علامه طباطبايي و مراكز تربيت معلم در دوره هاي كارشناسي و تحصيلات تكميلي در رشته هاي علوم انساني و كتابداري حدود 15 هزار ساعت تدريس كرده است. وي مدتي نيز استاد افتخاري دانشگاه هاي جي سي و پنجاب لاهور پاكستان در دوره تحصيلات تكميلي و مدرس دوره بازآموزي زبان فارسي در دهلي بوده است. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط قاسم صافي: تاريخ ادبيات ايران و جهان ، زبان و ادبيات فارسي، آشنايي با متون فارسي نمايشي، آيين نگارش و گزارش نويسي، مرجع شناسي و شيوه تحقيق، روش تحقيق و تدوين

پايان نامه، روش ها و تكنيك برنامه ريزي آموزشي ، كليات روش تدريس، كليات كتابداري.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : قاسم صافي دبيرخانه شوراي اجرايي گسترش زبان فارسي در معاونت روابط بين الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را بنا نهاد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : قاسم صافي در كنار تدريس به تأليف كتاب و مقاله و مطالعه پيرامون رشته تخصصي خود مي پردازد. ايشان همچنين در نگارش و اجراي برنامه هاي فرهنگي در سيما و ويرايش انتشارات دانشگاهي همكاري كرده است. نويسندگي و اجراي برنامه هاي آيينه انديشه، هنر و انديشه و هفت گنبد در سيما از فعاليت هاي اوست.

آرا و گرايشهاي خاص : - اعتقادات و گرايشات قاسم صافي به شرح زير است: تأكيد بر تسامح و تساهل و مذاكره و تبادل نظر در نظام كاري و اجرايي و ارتباطات جهاني- ارزش نهادن به مباني عرفان و شخصيت هاي عرفاني و ناقدان مصلح اجتماعي و ترويج اصول اخلاقي- اعتقاد به حاكميت قانون در نظام سياسي و اداري با معيار قرار دادن حق در امور نه صرفاً توجه به نظر مقامات يا شخصيت اشخاص- بكارگيري متخصص ترين، مجرب ترين و با تقوي ترين نيروي انساني هر ارگان در رأس ادارات مربوط به آن-احترام به شهروندان و صيانت از آنها در مسير صداقت پيشگي، مردم نيازاري و عدالت گستري? نظارت و هدايت در عملكرد كاركنان و مسئولين و شناسايي ريشه هاي انحراف و برطرف كردن بسترهاي وقوع جرم به جاي برخورد تهديدآميز و ناگهاني.

چگونگي عرضه آثار : قاسم صافي داراي 25 كتاب تأليفي و بيش از 50 مقاله و

گزارش علمي است

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيين نگارش و ويرايش

ويژگي اثر : تأليف، نشر ويرايش،1384.

2 از چاپخانه تا كتابخانه( مراحل كتاب نويسي- چاپ سپاري- كتابداري و كتابخواني).

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1378 ، چاپ نهم، ويراست دوم ، 1384.

3 بهار ادب(تاريخ زبان و ادب فارسي در شبه قاره هند و پاكستان)

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1382.

4 تحقيقي در زمينه كاربرد فراغت دانشجويان

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1364

5 رساله معارف( دربيان كيفيت توجه اتم با احوال و آثار صدر الدين قونوي)

ويژگي اثر : تأليف، حسينيه ارشاد، 1378

6 روش تاليف و نقد و اصلاح

ويژگي اثر : تأليف، نشر مؤلف ، 1364

7 سرزمين و مردم پاكستان

ويژگي اثر : تأليف، حسينيه ارشاد? 1378

8 سفرنامه پاكستان

ويژگي اثر : تاليف,كلمه ,1366

9 سفرنامه سند (از كراچي تا شهر خاموشان)

ويژگي اثر : تاليف,انتشارات دانشگاه تهران ,1385

10 عكسهاي قديمي از رجال – مناظر- بناها و محيط اجتماعي ايران

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1374، چاپ پنجم 1384

11 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه سندالوجي

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه جي سي ، 1386

12 قلمرو انديشه جلال آل احمد

ويژگي اثر : تاليف,دانشگاه تهران ,1364

13 كارت پستالهاي تاريخي ايران

ويژگي اثر : تأليف، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1368

14 گفتگو با ايرانشناسان و استادان ادب فارسي

ويژگي اثر : تأليف، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1370

15 گلزار ادب (تاريخ زبان و ادبيات فارسي در شبه قاره هند و پاكستان)

ويژگي اثر : تأليف، زيرچاپ

16 گنجينه خطي وهنري تالپوران

ويژگي اثر : تأليف، مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان، 1383

17 مجموعه گفتارهايي درباره چند تن از رجال ادب و تاريخ ايران

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1357

18 مرجع شناسي عمومي فارسي وعربي

ويژگي اثر : ، انتشارات سپهر سخن و چاپار ، 1385، ويراست دوم،1386

19 مقدمات روشهاي مطالعه و پژوهش

ويژگي اثر : تأليف، نشر ويرايش،1379.چاپ يازدهم، ويراست دوم، 1387

20 نامه ها ونوشته هاي محمد جلال الدين طباطبايي زواره اي اردستاني باشرح احوال وآثار و محيط اجتماعي او

ويژگي اثر : تاليف,دانشگاه تهران ,1374

منابع زندگينامه : 1http://dbfm.ut.ac.ir:7777/tunapp/tunserv/tun.ProfCV?func=shortcvProfId=15563pLang=1183012تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر قاسم صافي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي -تابستان 1386

صافي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد ملقب به صافى ابن ملا عباس گلپايگانى عالمى فقيه و مصنفى اديب و فاضلى جليل از حسنات معاصر ما بوده اند. ايشان در 1288 در گلپايگان متولد شده و پس از پرورش در سال 1305 قمرى به اصفهان مهاجرت و از محضر

حكيم قشقائى ميرزا جهانگير خان و ميرزا بديع درب امامى و ميرزا محمدعلى توسرگانى و سيد محمدباقر درچهى و آقانجفى اصفهانى و غيرهم حدود ده سال استفاده نموده و در سال 1316 ق به گلپايگان مراجعت و به تدريس و تصنيف و ساير امور پرداخته تا به رحمت حق پيوسته است

از آثار اوست (گنجينه گهر) و (گنج عرفان) و (مصباح الفلاح) و (نفايس الوفان) و غيره و از باقيات الصالحات است دو فرزند دانشمند و بزرگوارش بنام آيت اللَّه حاج آقا على صافى كه از مدرسين بزرگ حوزه علميه و 2 حجةالاسلام والمسلمين حاج آقا لطف اللَّه صافى صاحب (منتخب الاثر) و تاليفات ديگر كه در ج 2 ص 188 و 189 گنجينه ايشان را ياد نموديم

حجةالاسلام آشيخ محمدحسن بن ملا محمدحسين گلپايگانى عالمى فقيه و پارسائى متقى از شاگردان آقا نجفى اصفهانى و غيره بوده و در حدود 1315 وفات نمود

(تو 1368 -1288 ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. در گلپايگان به دنيا آمد و در همان شهر نشوونما يافت. در حدود 1305 ق به اصفهان رفت و در محضر درس حكيم معروف، ميرزا جهانگيرخان قشقايى، و ميرزا بديع درب امامى و ميرزا محمد على تويسركانى و سيد محمد باقر درچه اى و آقا نجفى اصفهانى و برادرانش، آقا نورالله و ثقه الاسلام، حاضر شد و حدود ده سال در آن شهر به كسب علم پرداخت. او همچنين در تهران نزد شيخ فضل الله نورى تلمذ كرد. در 1316 ق به گلپايگان بازگشت و به تدريس و تصنيف و ساير امور دينى پرداخت. وى در قم مدفون است. از آثار منظوم و منثور وى: «گنجينه ى گهر» يا سخنان پيغمبر (ص)، شعر؛ «گنج

عرفان» يا سخنان امير مومنان (ع)؛ «مصباح الفلاح و مفتاح النجاح»؛ «نفايس العرفان»؛ «ديوان» شعر، حدود پانزده هزار بيت؛ «صافى نامه» يا «فيض ايزدى»، در پاسخ احمدى؛ «بشارت ميلاديه»؛ «اشعار شيوا»، در رد باب و بها؛ «گنج دانش»، پندنامه، شعر.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (241 / 24 ،116 / 21 ،239 / 18 ،5 / 15 ،585 / 9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 332 -331 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (422 -421 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (421 / 2).

صالح رشتي، صالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 1311ق.، رشت.

درگذشت: 11 فروردين 1359.

سيد صالح صالح، فرزند سيد عبدالوهاب صالح ضياء برى، در سال 1322 ق.، از عتبات به رشت مراجعت نمود. در آن وقت رشت از مركز حوزه ى علميه بود و آقا سيد عبدالوهاب نيز به جمع مدرسين حوزه ى علميه رشت پيوست. سيد صالح به همراه پدرش پس از صدور فرمان مشروطيت و تأسيس انجمن هاى ملى و ايالتى جديد در رشت، در اكثر اين انجمن ها سمت رياست و نيابت رياست را داشتند و فعالانه شركت مى كردند. در جريان استبداد صغير به همراه پدرش، بيش از يك ماه در مشهد تبعيد بود و پس از مراجعت به گيلان، ناگزير به اقامت در ضياءبر شد.

پس از التيماتوم روس در سال 1290، و پياده شدن قواى روسى در انزلى، نكراسف كنسول روس دستور بر هم ريختن چاپخانه هاى جرايد ملى را داد. مأموران وى در يورش و حمله به خانه ى مجاهدين و علماء به خانه سيد صالح ريختند و تمامى اوراق و اسناد و مكاتبات را به آتش كشيدند. در اين واقعه تأليفات اجداد سيد صالح از ميان رفت و خود

او را به همراه عده اى دستگير و از راه پيله بازار به انزلى و از آنجا به كشتى به بادكوبه فرستادند و در زندان قزامات محبوس كردند.

در اوايل ماه صفر 1330 ق. برابر با بهمن 1290، زندانيان را به رشت آوردند و در كنسولگرى روس زندانى كردند. سپس آنها در دادگاهى كه از قزاقان ساخلوى رشت تشكيل شده بود، محاكمه كردند. در اين محاكمه چند نفر به اعدام محكوم شدند كه سيد صالح نيز جزو آنها بود، ولى همان شب محكوميت، هيئتى براى تشكيل دادگاه و رسيدگى به موضوع به رشت آمد. حكم را نقض و هر يك را به نحوى محكوم به تبعيد يا زندان كردند.

در 19 صفر همان سال (1290)؛ سيد صالح به همراه پدرش از راه بادكوبه، راستوف، اودسا و درياى سياه به استانبول فرستاده شدند و به مدت پنج سال به حال تبعيد در خارج از ايران بودند. پس از دو ماه توقف در استانبول، به بيروت و دمشق رفتند.

در دوره ى نهضت جنگل كه اتحاد اسلام ناميده مى شد و تا پايان جنگ جهانى اول ادامه داشت، سيد صالح در تشكيلات قضايى آن بود. پس از انحلال سازمان اتحاد اسلام، و جنگل، دولت ايران تشكيلات قضايى جنگل را محترم شمرد و از جمله سيد صالح را به خدمت قضايى پذيرفت.

سيد صالح در سال 1297 رسما وارد وزارت عدليه شد و در اواخر حيات به رياست شعبه ى ديوان عالى كشور رسيد. در زمان سرپرستى اداره ى حقوق وزارت دادگسترى، مجموعه قوانين موضوع كشور را تدوين و به چاپ رساند.

ترجمه ها و مقاله هاى او در مطبوعات گيلان و تهران از قبيل مجله ى «فرهنگ»، مجله ى «فروغ»، و

روزنامه هاى «بدر منير» و «صورت» چاپ رشت و مجله ى «ماه نو» چاپ تهران، انتشار يافته است. سيد صالح طبع شعر هم داشت و گاهى به فارسى و گيلى اشعارى مى سرود.

سيد صالح در يازدهم فروردين 1359 وفات يافت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صالحي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد صالحي

محل تولد : خمين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

جواد صالحي هستم در ششم شهريور سال 1350 در روستاي قلعه بردي از توابع اليگودرز متولد شدم.پيشه مردم آن منطقه، در آن زمان، دامداري و كشاورزي بود، گرچه اكنون معدنكاري هم به آن اضافه شده است.تحصيلات ابتدايي را در همان روستا به پايان رساندم، با معلماني كه از آب زلال تر بودند و آقايان گودرزى، جوادي و عسكرى. و تا سوم راهنمايي را هم در مدرسه شهيد مفتح اليگودرز طي كردم. پس از آن، متأثر از شهيد رحمان حيدري سر به تحصيل در حوزه سپردم، چند سالي درشهرستان اليگودرز و سپس راهي ديار قم. از سال 1377 تا 1380 را در اين شهر سكني گزيدم.همه اين ايام را با مطالعه شعر و ا دبيات فارسي و كلام جديد طي كردم و در كنار آن، سطح حوزه را تمام كردم و چند سالي هم مدير واحد فرهنگي و ادبي دفتر تبليغات بودم. از سال 1380 هم به تهران كوچيدم و همراه با دوستان، از جمله دكتر ديباجي و صادق رحمانى، با راديو فرهنگ همكاري كردم. اين همكاري همچنان ادامه دارد...در سال 77 اولين نوشته من، كه نقدي بود بر مجموعه اشعار خانم فاطمه راكعى، با اسم مستعار در روزنامه كيهان منتشر شد. پس از آن هم چند

بار ديگر، به همان شيوه، براي آن رونامه مطلب نوشتم و اين آغازي بود بر همكاري با روزنامه ها(جمهوري اسلامى، اطلاعات، و يكي دو مورد).چند باري هم براي مجلات(آينه پژوهش، اربستان و...) مطلب نوشتم. شعرهايي هم اينجا و آنجا، در همين ايام، مي خواندم يا نشر مي دارم. در اين مدت، چندين نقد و مطلب هم براي مجله شعر تحرير كردم.از تو مي گويم اي بشارت مشكل، عنوان بلند كتاب مختصري است كه گزيده اي از شعرهاي مرا دربر مي گيرد و توسط نشر همسايه در سال 1381 منتشر شد.گزيده نقد و نوشته هاي گذشته را هم تدوين شده كه اگر شد به علاقمندان به اين گونه مباحث تقديم شود. آنچه را كه پس از سال 81 سروده ام نيز در دفتري گرد آورده ام كه شايد همين روزها در معرض داوري شعر دوستان قرار دهم.

صالحي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن صالحي حاجي آبادي

محل تولد : حاجي آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محسن صالحي حاجي آبادي در سال 1348در روستاي نمونه كشور،حاجي آباد از توابع نجف آباد اصفهان متولد شدم. دوران ابتدائي و راهنمائي را در همان روستا گذراندم وبعد از گرفتن سيكل وارد حوزه علميه نجف آباد شده وهمزمان با آن به جبهه هاي جنگ اعزام شدم. در سهاي مقدماتي صرف ونحو تا معالم را در آن حوزه سپري كردم وسپس وارد حوزه علميه قم شدم ودروس لمعه واصول به بالا را نزد اساتيدي چون آقايان : حسيني خراساني ،صفائي ،طاهري مازندراني ،و...گذراندم . سپس به درس آيت الله علوي بروجردي شركت كرده ولي به علت

بيماري وجانبازي چند سالي از دروس حوزه محروم شده وتوفيق شرفيابي نزد اساتيد را نداشته ود راين سالها بيشتر به ادبيات فارسي ،قصه ،داستان وشعر كودك ونوجوان ودفاع مقدس پرداختم وهم اكنون در اين زمينه ها بيشتر فعاليت مي نمايم .

صائغ رامهزري، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و ف 312 ق)، نحوى، لغوى و شاعر. در نحو، لغت، ادب و شعر استاد بود و شعر را نيك مى سرود. ابوهاشم بن ابوعلى جبائى نزد او تلمذ كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (343 / 3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (67 -65 / 14).

صبا، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1285 ش)، فهرست نويس، روزنامه نگار، مترجم، نويسنده و استاد دانشگاه. از نوادگان فتحعلى خان صبا بود. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را به ترتيب در مدرسه هاى فرانكوپرسان، دارالفنون و سپس علوم سياسى انجام داد. پس از آن همراه دانشجويان اعزامى به اروپا، به فرانسه رفت و در پاريس از دانشكده ى حقوق درجه ى دكترى دريافت كرد. همچنين دوره ى مدرسه ى عالى شارت را كه مخصوص تعليمات مربوط به آرشيو، بايگانى و كتابدارى است، در آن ديار گذراند و ديپلم آنجا را كسب كرد. صبا نخستين ايرانى است كه درجه ى علمى از آنجا گرفته است. وى در روزنامه هايى چون: «شفق سرخ»، «نوبهار»، «عصر اقتصاد» و «كيهان» مقالات متعددى نوشته و مدت ده سال سردبير مجله ى «بانك ملى ايران» بود. او مؤسس انجمن دوستداران كتاب بود و شمارى از آثار پيشينيان را به سبكى زيبا و دلپسند انتشار داد. صبا استاد كرسى آمار دانشكده حقوق و استاد بايگانى و روش تحقيق در دانشكده ى ادبيات بود. او كتابسشناسى ايران در زبان فرانسه را به وجود آورد و كتابهاى فرانسه راجع را به ايران را فهرست كرد و مطالبى راجع به ايران در ادبيات فرانسه گردآورى كرد. از ديگر آثار او: «آزلزين»، ترجمه؛ «اصول آمارى و كليات آمار اقتصادى»؛ «اصول بايگانى»؛ «اصول فن كتابدارى و تنظيم كتابخانه هاى عمومى و خصوصى»؛ «گلهاى حافظ»،

ترجمه؛ «يكى بود يكى نبود»، ترجمه. از جمله ى خدمات دكتر صبا پايه گذارى كتابخانه ى بانك ملى ايران بود.[1]

كتاب شناس.

تولد: 1285، تهران.

درگذشت: 23 فروردين 1371، سن ديه گو (آمريكا).

محسن صبا تحصيلات خود را به ترتيب در مدرسه هاى «فرانكو پرسان» و دارالفنون و سپس مدرسه ى علوم سياسى انجام داد. پس از آن همراه گروهى از محصلين اعزامى به فرانسه رفت و توانست دانشكده ى حقوق پاريس را بگذراند و درجه ى دكترى دريافت كند. همچنين مدرسه ى عالى شارت را در آن ديار ببيند و ديپلم آنجا را به دست بياورد. مدرسه ى شارت مخصوص تعليمات مرتبط به آرشيو، بايگانى و كتابداى است و صبا نخستين ايرانى است كه درجه ى علمى از آنجا گرفته است.

كار علمى وى در پاريس كه منجر به دريافت درجه ى علمى و دكترى شد گردآورى فهرستى از كتاب ها و مقاله هايى بود كه به زبان فرانسوى درباره ى ايران در سراسر جهان نشر شده بود. دكتر صبا براى به سرانجام رسانيدن اين كار مدت ها در كتابخانه هاى فرانسه به جستجو پرداخت تا عاقبت كتاب شناسى ايران در زبان فرانسه را به وجود آورد كه در سال 1936 در پاريس به چاپ رسيد. صبا پس از بازگشت به ايران نخست در بانك ملى ايران به كار پرداخت. از اقدامات مهم او پايه گذارى و مجموعه سازى كتابخانه ى بانك ملى در سال 1316 است. دكتر صبا توانست فهرست كتابخانه ى ملى را در سال 1324 به چاپ برساند. صبا مدت ده سال رياست اداره ى آمار و بررسى هاى اقتصادى همان بانك را داشت و در اين مدت بود كه مجله ى «بانك ملى» زير نظر او منتشر مى شد كه به مقاله هاى تخصصى آمارى و اقتصادى اجتماعى اختصاصى داشت. كم كم همزمان

با ادامه ى كار در بانك، به تدريس در دانشگاه پرداخت و به استادى در دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى رسيد، تا اين كه پس از سى سال تدريس بازنشسته شد.

وى كتابى درباره ى فن كتابدارى در سال 1333 منتشر نمود. وى كتابى هم درباره ى بايگانى و كتاب ديگرى درباره ى آمار اقتصادى نوشت. وى همچنين انجمن دوستداران كتاب را تأسيس نمود. دكتر صبا پس از تشكيل يونسكو نخستين كتابدارى بود كه به دعوت آن مؤسسه ى سفرى به اروپا رفت (سال 1332) و تحولات جديد كتابدارى را پس از جنگ ديد. گروه ملى كتابشناسى ايران وابسته به كميسيون ملى يونسكو را با همكارى دكتر مهدى بيانى، محمدتقى دانش پژوه و ايرج افشار تأسيس نمود. دكتر صبا بر سه كتاب منتشره اين گروه مقدمه دارد (كتاب شناسى فهرست هاى نسخه هاى خطى فارسى در كتابخانه هاى دنيا از ايرج افشار، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى دانشگاه تهران از محمدتقى دانش پژوه و فهرست مقالات فارسى جلد اول از ايرج افشار). تأسيس كميته بايگانى ملى وابسته به كميسيون ملى يونسكو در سال 1338 كار ديگرى بود كه با همكارى ديگران انجام داد. از آثار اوست:

Bibliographie francaise de lran paris 1935

(Tehran 1951 Tehran 1966 (english

Biblioraohy of Tehran 1965

فرهنگ بيان انديشه ها (تهران، 1366)؛ صداى انسانى (از ژان كوكتو، تهران، 1338)؛ يكى بود يكى نبود (از فرانسيس دوكرواسه، انجمن دوستداران كتاب، 1338)؛ گل هاى حافظ (از هانرى گى، با نقاشى هاى ليلى تقى پور)؛ ترجمه هاى كوتاه ديگر دارد كه در فهرست هاى كتاب هاى چاپى تأليف خانبابا مشار به نامهاى آرلزين، آنترموز، تيستين، ستارگان، گردش آمده است، مسافرت به ايران (از الكسيس سولتى كف ديميتريويج،

تهران، 1336)؛ زيبايى هاى ايران (آندره دوليه دولند، تهران، 1355)؛ اصول فن كتابدارى و تنظيم كتابخانه هاى عمومى و خصوصى تهران (1333)؛ اصول بايگانى (1333)؛ اصول آمارى و كليات آمار اقتصادى (1334).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 19، ش 3 -1، ص 234 -223)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (184 -183 / 4)،كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (225)، مؤلفين كتب چاپى (231 -229 / 5).

صباحي هروي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، شاعر و منشى. وى از شاعران و منشيان هرات بود كه در روزگار اكبر شاه گوركانى (1014 -963 ق) به هندوستان رفت و در آن سامان ملازم بيت الانشاء شد. پس از مدتى اقامت در هندوستان، به زادگاهش بازگشت. صباحى علاوه بر مهارت در فن انشاء، در سرودن شعر، بويژه غزل نيز توانا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (684)، تذكره روز روشن (469).

صباربياراني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1295، بيساران (از قراء دهستان ژاورود، سنندج).

درگذشت: ارديبهشت 1358.

على بن احمد بن محمد مشهور به «صبار» پس از دوران كودكى به درس خواندن علاقه مند شد، لذا نزد ملاى زادگاهش قرآن را فراگرفت و كتب اخلاقى و دينى را آموخت. براى تكميل معلومات به روستاهاى مجاور (هويه و اويهنگ) كه مركز نشر دين و داراى مدرس و مدرسه بودند رفت. مدتى در محضر سيد عنايت مدرس هويه و استادان ديگر مدارس ژاورود و اورمان استفاده نمود و مقدمات فقه و علوم صرف و نحو و منطق را آموخت. سرانجام به قصد تكميل و تحصيل علوم به عراق رفت و به سليمانيه وارد شد، و در مدرسه ى مولانا خالد و مدارس ديگر اين شهر مشغول درس گرديد. بعد به كركوك رفت و در مدرسه ى خانقاه طالبانى مشغول تحصيل شد. پس از فراغت از تحصيل و دريافت شهادتنامه يا اجازه افتاء و تدريس مدت ها در سليمانيه و بغداد به خدمت دولتى مشغول گرديد و به موازات كار و اشتغال زبان انگليسى را ياد گرفت. در حدود 1325 به ايران بازگشت و در سنندج اقامت گزيد. با گذراندن امتحان به دريافت ديپلم معقول و منقول نايل شد.

در وزارت آموزش و پرورش استخدام گرديد و در دبيرستان ها به تدريس زبان انگليسى و فقه پرداخت. پس از بيست و پنج سال خدمت تدريس و تعليم بالاخره در سال 1350 به بازنشستگى نايل شد. از آن به بعد به مطالعه و تحقيق و ترجمه و تأليف پرداخت، كتاب هاى التقريب (فتح القريب)؛ ده روز زندگانى حضرت محمد (ص)؛ سفينةالنجاة، قصةالايمان؛ فقه السنه؛ فلسفه ى علم قرآن و اسرائيليات را ترجمه كرد كه دو كتاب اول در زمان حيات مترجم چاپ گرديد.

ملا على صباربيارانى در ارديبهشت 1358 در حالى كه از بيمارى آسم و تنگى نفس رنج مى برد، جان سپرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صبحي مهتدي، فضل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1341 ش)، نويسنده. در شهر كاشان به دنيا آمد. نياى او، حاجى ملا على اكبر، از دانشمندان مسلمان بود. در شش سالگى نزد پدر كتب مذهبى مى خواند و روزها نزد زنى خواندن و نوشتن فارسى ياد مى گرفت. سپس در آموزشگاه تربيت بهاييان به تحصيل پرداخت و در بيرون از آموزشگاه نزد مبلغين بهايى تحت تأثير آنان قرار گرفت.

پس از مدتى، پدرش او را به قزوين فرستاد و در آنجا با يكى از مبغلين بهايى به زنجان و از زنجان به آذربايجان و از آنجا به تفليس و باكو و عشق آباد و بخارا و سمرقند و تاشكند و مرو سفر كرد و بعد به ايران بازگشت و از فرقه ى بهايى تبرى جست و مورد كينه و دشمنى آنان قرار گرفت. تا اين كه در 1311 ش در آذربايجان با مشهدى محمد حسن آقا محبوب عليشاه، از اقطاب سلسله ى نعمت اللهى، در مراغه ملاقات كرد و دست ارادت به او داد و در جرگه ى درويشان

درآمد. وى سالها آموزگارى مدرسه ى سادات و آموزگارى مدارس آمريكايى و غيره را به عهده داشت. او در 1319 ش گفتارهاى خود را در راديو آغاز نمود. و از آن پس هر روز جمعه و بعضى شبها براى بچه ها داستانسرايى و قصه خوانى مى كرد وى بعدها به بيمارى سرطان مبتلا شد و يكبار براى معالجه به لندن رفت، اما بى نتيجه بازگشت. سرانجام در تهران وفات يافت و در مقبره ى ظهيرالدوله به خاك سپرده شده.از تأليفات وى: «افسانه ها»؛ «افسانه هاى باستانى ايران و مجار»؛ «افسانه هاى بوعلى»؛ «افسانه هاى كهن»؛ «پيام پدر»؛ «داستانهاى ملل»؛ «داستانهاى ديوان بلخ»؛ «كتاب صبحى»؛ «خاطرات صبحى درباره ى بهاييگرى».[1]

فضل اللَّه بن محمد حسين مهتدى (ف. تهران 1341 ه.ش. / 1962 م.) وى نواده حاج ملا على كاشانى است. پدرش در تهران بازرگان بود. در شش سالگى از مادر جدا شد. چون به سن رشد رسيد به آموزشگاه تربيت رفت و در آنجا نزد ميرزا عزيزاللَّه خان مصباح مقدمات علوم را فراگرفت. بيست ساله بود كه از راه آذربايجان به قفقاز و گرجستان و از آنجا به تركيه و بيروت و فلسطين سفر كرد و چند سال در آن نواحى اقامت داشت. سپس به ايران بازگشت و نزد شريعت سنگلجى به تحصيل پرداخت و در مدرسه آمريكايى به تدريس زبان فارسى مشغول شد. در سال 1319 ه.ش. به راديو ايران معرفى گرديد و مدت 20 سال برنامه جالب توجه «قصه كودكان» را شخصا اداره كرد. وى رسايلى راجع به داستانهاى ملى و خارجى منتشر كرده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (149 -148)، از نيما تا روزگار ما (464 -461)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى

(2613 / 2 ،1339 ،1236 ،634 ،295 ،293 ،292 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (225)، مؤلفين كتب چاپى (858 -857 / 4).

صبحي، فضل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فضل الله صبحي مهتدي ،در شهر كاشان به دنيا آمد.وي سالها آموزگاري مدرسه سادات و آموزگاري مدارس آمريكايي و غيره را به عهده داشت. او در 1319ش گفتارهاي خود را در ارديو آغاز نمود. واز آن پس هر روز جمعه و بعضي شبها براي بچه ها داستانسرائي و قصه خواني ميكرد وي بعدها به بيماري سرطان مبتلا شد و يكبار براي معالجه به لندن رفت, اما بي نتيجه بازگشت. سرانجام در تهران در سال 1341ش وفات يافت و در مقبره ظهيرالدوله به خاك سپرده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده و داستانگوي كودكان

والدين و انساب : فضل الله مهتدي شناخته شده به صبحي، نوة حاج ملا علي اكبر از روحانيان كاشان بود. پدرش محمد حسين در تهران پيشه بازرگاني داشت

خاطرات كودكي : صبحي شش ساله بود كه پدر و مادرش از يكديگر جدا شدند. اين رخداد، براي او بسيار ناگوار بود. فضل الله و خواهرش با پدر و نامادري زندگي مي كردند. صبحي در خاطرات كودكي اش مي نويسد: هفته اي يك بار، شب هاي آدينه به ديدن مادر مي رفتيم. شب در آغوش مادر مي خفتيم و مادر براي ما افسانه هاي شيرين مي گفت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فضل الله صبحي مهتدي در شش سالگي نزد پدر كتب مذهبي ميخواند و روزها نزد زني خواندن و نوشتن فارسي ياد ميگرفت. سپس در آموزشگاه تربيت بهائيان به تحصيل پرداخت و در بيرون از آموزشگاه نزد مبلغين بهائي تحت تأثير آنان قرار گرفت. پس از مدتي, پدرش اورا به قزوين فرستاد

و در آنجا با يكي از مبلغين بهائي به زنجان و از زنجان به آذربايجان و ا آنجا به تفليس و باكو وعشق آباد و بخارا و سمرقند و تاشكند و مرو سفر كرد و بعد به ايران بازگشت .

استادان و مربيان : پدر صبحي او را براي آموزش نزد زني بنام آقا بيگم مي فرستاد.

وقايع ميانسالي : صبحي در سال 1305، پس از اقامت دوازده ساله نزد عبدالبهاء و تحرير و انشاي مكاتبات وي، به ايران اعزام گرديد. در ايران تغييراتي در فكر و انديشه او پديد آمد و با توجه به عملكرد رهبري بهايي گري كه خود شاهد عيني آن بوده، از آن فرقه جدا شد و اسلام آورد و به نشر انديشه انسان دوستانه و اخلاق اسلامي و به بيان حقايق بهايي گري پرداخت. اين تغييرات فكري --- روحي يكي از برجسته ترين مبلغان بهايي گري سبب آن شد كه وي از طرف بهاييان تكفير و تفسيق شود. چنان كه خود نگاشته پس از اين رويه اي خصومت آميز با وي در پيش گرفتند، تصميمات بسياري در مورد وي اتخاذ گرديد و حتي دايره فشار را بر خانواده اش هم گستراندند و از سوي پدر - كه بهايي بود - هم طرد گرديد. صبحي علي رغم آنكه بسيار به سختي افتاده بود، چندي سكوت اختيار كرد تا بلكه موجب فراموشي موضوع گردد و زندگي گوشه گيرانه اي در پيش گيرد، ولي بهاييان دست از وي برنداشتند و در اذيت و آزارش كوشيدند تا اينكه وي براي دفاع از خود و بيان حقايق و علل برگشت خود از بهايي گري، مجبور شد شرح دگرگوني و خاطرات دوران بهايي گري و فعاليتهايش را بنگارد و ناگفته هاي درون اين

فرقه را فاش نمايد. هرچند وي از بهاييت به آغوش اسلام بازگشت و پرده از كار سران آن برداشت - همچنان كه خود نوشته - اما بغض و عداوتي با اهل بهاييه نداشت و تلاش نموده است از منظر فردي آشنا به حقايق، موضوع را طرح و مورد بحث قرار دهد و در اين راستا بايد نگرش و دوري وي از حبّ و بغض شخصي را ستود و از اين رو در صداقت و امانت وي نمي توان ترديد روا داشت. برهمين اساس كتاب او روايتي جالب، جذاب و خالي از يكسونگري عنادآميز است كه نه از طرف مقابل ايشان، بلكه از جانب يكي از مبلغان برجسته و محرم اسرار و منشي مخصوص عبدالبهاء، كاتب وحي! و واسطه فيض حق و خلق! به نگارش درآمده است، آن هم نه از سر عناد و خصومت، بلكه از سر كشف حقيقت. علي رغم رويگرداني كامل صبحي از بهاييت، چون مورد اعتماد و محرم اسرار عبدالبهاء (عباس افندي) بود، همه اسرار را افشا نمي سازد و خود در اين باره چنين استدلال مي كند كه: (تمام اين اسرار را كه عبدالبهاء به صرف اعتماد و راستي و درستي من مكتوم نمي داشت، افشا نمي نمايم تا گذشته از اينكه نفس عمل محمود و ممدوح است، ظن او نيز بر امانت من نزد اهل خرد فاسد نگردد و هم در نزد آزادمردان از مردي و اهليت دور نباشيم.)

زمان و علت فوت : فضل الله صبحي مهتدي بعدها به بيماري سرطان مبتلا شد و يكبار براي معالجه به لندن رفت, اما بي نتيجه بازگشت. سرانجام در تهران در سال 1341ش وفات يافت و در مقبره ظهيرالدوله به خاك سپرده

شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زندگي صبحي بسيار پرماجرا و مملو از فراز و نشيب هاي عجيبي است. او شرح زندگي خود را در (كتاب صبحي) و (پيام پدر) به تفصيل نوشته است و چنانكه خود شرح مي دهد، ساليان درازي را در قفقاز، عشق آباد، بخارا، سمرقند، تاشكند و مرو گذرانده و سپس به ايران آمده و در ايران هم تقريباً به اغلب نقاط سفر كرده و در همه جا به عنوان مبلغ با هوش بهائيان به شمار رفته است.صبحي پس از خاتمه جنگ جهاني اول، براي ديدن عبدالبهاء از راه بادكوبه و استانبول و بيروت به حيفا رفت و در آنجا مقرب درگاه شد و سالها كاتب عبدالبهاء گرديد. وي پس از سالها، بنابه عللي كه در كتابش شرح داده، از اين دار و دسته سياسي وابسته به استعمار بين المللي، كناره گرفت و در عسرت مادي فراواني به سر برد تا آنكه سرانجام به عنوان آموزگار استخدام شد و بعدها در اداره انتشارات و راديو، برنامه كودكان را تنظيم مي كرد و براي بچه ها قصه هاي شيريني مي گفت كه مورد توجه همگان بود.صبحي در جمع آوري قصه ها و آداب و رسوم ايراني، زحمات زيادي كشيد و به همين جهت به عضويت (انجمن ايراني فلسفه و علوم انساني) انتخاب شد. صبحي اهل قلم و ادب و هنر بود و خط بسيار خوش و زيبايي داشت وي در 1311 ش در آذربايجان با مشهدي محمد حسن آقا محبوب عليشاه, از اقطاب سلسله نعمت اللهي, در مراغه ملاقات كرد و دست ارادت به او داد و در جرگه درويشان درآمد. او در 1319ش گفتارهاي خود را در ارديو آغاز نمود. واز آن

پس هر روز جمعه و بعضي شبها براي بچه ها داستانسرائي و قصه خواني ميكرد

چگونگي عرضه آثار : بعضي از تاليفات او چندين بار تجديد چاپ شده و بعضي هم به زبان هاي خارجي از جمله: لماني، چكي و روسي ترجمه شده است

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسانه ها

ويژگي اثر : (در دو جلد 1324 و 1325)

2 افسانه هاي باستاني ايران و مجار

ويژگي اثر : (1332)

3 افسانه هاي بوعلي

ويژگي اثر : (1333)

4 افسانه هاي كهن

ويژگي اثر : (در دو جلد 1328 و 1331)

5 پيام پدر

ويژگي اثر : (1335)

6 حاج ملا زلفعلي

ويژگي اثر : (1326)

7 خاطرات صبحي در باره بهائيگري

8 داستانهاي ديوان بلخ

ويژگي اثر : (1331)

9 داستانهاي ملل

ويژگي اثر : (1327)

10 دژ هوش ربا

ويژگي اثر : (1330)

11 عمو نوروز

ويژگي اثر : (1339).

12 كتاب صبحي

ويژگي اثر : (1312 - 1342)

صحافيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي صحافيان

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

آقاي مهدي صحافيان در سال 1349هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان مشهد ديده به جهان گشود.

دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1364 وارد حوزه علميه مشهد . از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد، ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديار حاضر شد و پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1374 به حلقه دروس خارج راه يافت استاد در ايام تحصيل از محضر ستارگاني بزرگ همچون آيت الله مرتضوي،آيت الله مروي، آيت الله اشرفي و... كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته ادبيات فارسي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1379از دانشگاه فردوسي فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"تقابل عقل و عشق در متون منصوب فارسي" دفاع كرد.ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است. نامبرده ضمن تبليغ سالهاي متمادي است كه به امر پژوهش در دفتر تبليغات اسلامي مشهد مشغول مي باشد.

صحبت، محمد باقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) لارى (ملا) محمد باقر متخلص به صحبت، شاعر ايرانى (و. حدود 1162 ه. ق- ف. 1251 ه.ق.) وى از مردم بيرم لار (از توابع فارس) است. در آغاز در مدرسه قريه رونيز به تحصيل پرداخت. سپس به شيراز رفت و به فراگرفتن علوم مشغول شد. آنگاه به لار بازگشت و به امامت جماعت و تأليف رسايل پرداخت. وى در تاريخ و لغت فارسى و عربى و فنون ادب مهارت

داشت. ديوان او حاوى بيش از 30000 بيت است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صحيحي، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. پس از تحصيل دوره هاى ابتدايى و متوسطه به فرانسه رفت و در دانشسراى آنجا به تصحيل پرداخت. پس از اخذ مدرك به ايران بازگشت. وى علاوه بر اشتغال به تأليف و ترجمه، به تدريس مباحث تعليم و تربيت و روانشناسى در دبيرستان فلاحت (كشاورزى) مشغول شد. از آثار وى: «دستور آموزش براى دانشسراى مقدماتى»؛ «دستور تعليم حساب مقدماتى»؛ «سفر هشتاد روزه بدور دنيا»، ترجمه؛ «كتاب فرانسه»، به مشاكرت وارسته.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2615 -2614 ،2001 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (486 -485 / 2).

صخري خوارزمي، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 406 ق)، اديب و شاعر. وى از مفاخر خوارزم است كه در ادب و فنون شاعرى بسيار توانا و زبردست بود. در جوانى به خدمت صاحب بن عباد رسيد و پس از كسب فضايل به دربار خوارزم بازگشت. او را در فن نثر از اقران بديع الزمان همدانى دانسته اند. از آثار وى «ديوان» شعر، و چندين رساله مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (417 -416 / 3)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (31 -19 / 5)، معجم المؤلفين (112 / 2).

صدر الافاضل خوارزمي، ابومحمد، قاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(617 -555 ق)، اديب، نحوى، فقيه حنفى و شاعر. مقلب به مجدالدين. وى در خوارزم به دنيا آمد. از ادباى نامى عصر خود كه در نحو و خطب و فنون شعرى و علوم ادبى و عربى وحيد دهر بود. وى در فتنه ى تاتار كشته شد. از تأليفات وى: «بدايع الملح»؛ «التوضيح»، در شرح «مقامات» حريرى؛ «الزوايا فى الخبايا»، در نحو؛ «شرح الابنيه»؛ شرح «الاحاجى» زمخشرى؛ شرح «مفصل» زمخشرى كه سه گونه است: شرح وسيط و صغير و كبير به نامهاى «سبيكه»، «مجمره» و «تجمير»؛ ««شرح النموذج»؛ «عجائب النحو»؛ «لهجه الشرع»، در شرح الفاظ فقهى؛ «المحصل»، در بيان؛ «ضرام السقط»، در شرح «سقط الزند»، شرح مشكلات «ديوان» ابوالعلاء معرى.[1]

(ع. پيشواى دانشمندان بخش 2) قاسم بن حسين بن احمد خوارزمى نحوى حنفى مكنى به ابومحمد و ملقب به مجدالدين، اديب ايرانى (مقت. 617 ه.ق.). وى در نحو و خطب و فنون شعر و علوم ادبى عرب كم نظير بود. اوراست: بدايع الملح، التجمير (شرح كبير كتاب مفصل زمخشرى)، التوضيح (در شرح مقامات)، السبيكة (شرح وسيط كتاب مفصل)، (الزوايا فى الخبايا) (نحو)، شرح

الابنية، شرح الاحاجى (تأليف زمخشرى)، ضرام السقط (شرح سقط الزند ابوالعلاء معرى) و غيره. وى در فتنه مغول به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (8 / 6)، ريحانه (424 -423 / 3)، كشف الظنون (1790 ،1789 ،1775 ،161 ،993 -992 ،956 ،230)، الكنى و الالقاب (410 / 2)، لغت نامه (ذيل/ صدر الافاضل)، معجم الادباء (253 -238 / 16)، معجم المؤلفين (98 / 8)، هديه الاحباب (185)، هديه العارفين (828 / 1).

صدر حاج سيد جوادي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. از مسئولين روزنامه ى اطلاعات بود. از آثارش: «داستانهاى شگفت انگيز»، ترجمه؛ «گنجينه ى نثر فارسى»؛ «مقايسه سعدى و حافظ» از نظر غزلسرايى و سبك.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3088 -3087 ،2782 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (580 -579 / 2).

صدر، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ش)، مترجم و نويسنده. وى پس از تحصيل دروه هاى مقدماتى به اخذ دكتراى حقوق موفق شد. پس از آن به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و مشاغل متعددى را عهده دار شد كه از آن جمله: وزارت كشور در كابينه ى منصور و هويدا و وزارت دادگسترى در كابينه ى هويدا. دكتر صدر در امر ترجمه دست داشت و با همكارى كاظم صدر، برادرش، كتاب «تاريخ سياست خارجى ايران» را به فارسى ترجمه كرد. از ديگر آثار وى: «تأسيسات و سازمانهاى بين اللمل»؛ «چنبر مار»، ترجمه.[1]

فرزند سيد محسن صدرالاشراف، متولد 1291 ش است. بعد از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده ى حقوق تهران شد و دوره ى دانشكده را پايان داد. در 1314 از طرف دولت براى تكميل تحصيلات تخصصى به اروپا رفت و از دانشگاه پاريس درجه ى دكترا گرفت و در 1318 به ايران بازگشت و به استخدام در وزارت كشور درآمد. پس از دو سال به وزارت امور خارجه انتقال يافت. چندى در تهران و چندى در خارج به سر برد. از مشاغل ابتدائى او رايزنى سفارت بلگراد و رايزنى سفارت اسپانيا بود. در 1327 زمانى كه هژير به نخست وزيرى رسيد، او را به رياست دفتر خود برگزيد. در كابينه هاى ساعد و منصورالملك هم داراى همان سمت بود. در 1329 به وزارت خارجه

بازگشت. مدير كل اداره عهود و حقوقى شد. در 1332 مديركل سياسى وزارت كشور گرديد و در 1336 به معاونت پارلمانى و سياسى آن وزارتخانه معرفى شد. يك سال بعد از معاونت وزارت كشور به معاونت وزارت امور خارجه انتقال يافت. تا سال 1339 در آن مقام بود تا به سمت سفيركبير ايران در ژاپن تعيين و به آن كشور عزيمت نمود. قريب سه سال در ماموريت ژاپن بود تا به تهران احضار و به عضويت شوراى عالى وزارت خارجه منصوب شد.

در 1342 در كابينه ى حسنعلى منصور، به سمت وزير كشور معرفى گرديد. در 1343 در كابينه ى اميرعباس هويدا داراى همان سمت بود. يك سال بعد در ترميم كابينه ، شغل او تغير كرد و به سمت وزارت دادگسترى تعيين شد. قريب چهار سال وزير دادگسترى بود. بعد از وزارت دادگسترى جذب بخش خصوصى شد و در بانك بازرگانى و چند شركت وابسته به آن بانك، رياست هيئت مديره و مشاورى حقوقى را عهده دار بود. ضمنا با سمت استادى در دانشكده ى حقوق دانشگاه ملى تدريس مى نمود. وى كتبى چند در علم حقوق انتشار داد كه هم اكنون در دانشگاه تدريس مى شود. وفات او در شهريور 1379 در تهران اتفاق افتاد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آنشا (359)، روزشمار تاريخ (197 ،183 ،169 / 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1115 ،714 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (226)، مؤلفين كتب چاپى (420 -419 / 2).

صدر، حيدر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1309 در سامرّاء متولّد شده، و در 27 جمادى الاولى سال 1356 در كاظمين وفات يافته.

وى را تأليفاتى است كه از آن جمله است:

1- الاوضاع اللفظيّة 2- حاشيه

ي كفايه 3- رساله فى المعانى الحرفيّه 4- رساله در تبعيض احكام به علّت تبعيض اسباب 5- شبهة الحيدريّه؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صدرالاطباء حسيني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولف كتاب «فصول العلاج» در 1335 وفات يافته، قبرش نزديك فاضلان.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

صدرالذاكرين، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1251 ق)، عالم، خطيب، اديب و شاعر، متخلص به واله. در شهر و ديارش به صدرالذاكرين معروف بود. وى يكى از مشاهير وعاظ و خطيبان بزرگ و از اهل فضل و ادب و كمال بود. از صدرالذاكرين آثار مفيد و سودمندى باقى است كه همگى دلالت بر گستردگى دانش و مهارتش دارد. در شعر نيز صاحب ذوق و ماهر بود.از آثارش: «توان روان» يا «چهل حديث در فضائل اميرالمؤمنين (ع)»، به نظم، فارسى؛ «الديباجه الموضونه فى تضمين الآيات المؤذونه»؛ «ديوان» شعر يا «ديوان» واله افشار، به فارسى و مرتب بر اساس حروف الفبا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (1255 / 9 ،475 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1466 / 14)، علماء معاصرين (82)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (962 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (308-307 / 4).

صدرالشريعه بخاري، جمال الدين عبيدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 747 ق)، فقيه حنفى، محدث اصولى مفسر حكيم طبيعيدان، نحوى، لغوى و اديب. مشهور به صدرالشريعه اصغر يا صدرالشريعه ثانى. در خانواده اى دانشور به دنيا آمد. علوم متداول و مجد و بزرگى را از جدش تاج الشريعه و او نيز از پدر خود صدرالشريعه ى اول فرا گرفت. او در حكمت و طبيعيات و اصول فقه و علوم دينى از علماى عصر خويش به حساب مى آمد. در بخارا درگذشت. وى آثار نفيس جدش، تاج الشريعه، را تنقيح كرد. ازآثار اوست: «تعديل العلوم»؛ «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، و شرح آن «التوضيح فى حل غوامض التنقيح»؛ «شرح الوقايه»، شرح كتاب جد خود «وقايه الراويه فى مسائل الهدايه»، در فقه حنفى؛ مختصر «الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»؛ «الوشاح»، در علم

معانى و بيان؛ شرح «فصول الخمسين»، در نخو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (354 / 4)، ريحانه (434 -433 / 3)، كشف الظنون (2021 ،2011،1270 ،1047 ،496 ،419)، الكنى و الالقاب (415 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عبيدالله)، معجم المؤلفين (246 / 6)، هديه العارفين (650 -649 / 1).

صدرالمعالي شيرازي حائري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1296 ش)، نويسنده و مترجم. در تربت حيدريه وفات يافت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «يوسه ى عذرا»، ترجمه؛ «كشف الاسرار»، ترجمه؛ «مبدا ترقى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2634 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (769 / 2).

صدرهاشمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1284 ش)، مترجم، نويسنده، روزنامه نگار و مورخ. در اصفهان به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم قديم و جديد در 1316 ش موفق به دريافت ليسانس از دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات گرديد. سپس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و عهده دار مشاغل مختلفى در آن وزارتخانه شد، از جمله: رياست يكى از دبيرستانهاى زنجان، بازرس فنى، رياست دبيرستان فرهنگ اصفهان. صدر هاشمى موفق شد كه قبر صائب تبريزى را در اصفهان شناسايى كند و در اين باره مقاله اى بنويسد. در ضمن او روزنامه ى «چهلستون» را به طور هفتگى به مدت پنج سال منتشر كرد. از آثار وى: «تاريخ جرايد و مجلات ايران»؛ «تاريخ تمدن اسلام و عرب»، ترجمه؛ «تاريخ كربلا و حائر حسين (ع)»، ترجمه؛ «شعر و شاعرى در عصر صفوى»؛ « عشاق قندهار»، ترجمه؛ تصحيح «قصص الخاقانى»، در تاريخ صفويه، اهتمام در چاپ «تذكره الانساب»، در انساب خاندان مجلسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد و مجلات (1/ سه- هفت)، تذكره القبور (491)، الذريعه (107 - 106 / 17)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (198 -197 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى (2151 / 2 ،740 ،690 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (536 -535 / 5)، يادگار (س 3، ش 4، ص 38 -34).

صدقياني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، مترجم.

تولد: 1302، سبزوار.

درگذشت: 1362.

محمد تقى (امير) صدقيانى پس از طى دوره تحصيلات ابتدايى و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1325 موفق به دريافت دانشنامه ى ليسانس در رشته ى زبان و ادبيات انگليسى از آن دانشگاه گرديد. وى از سال 1325 با سمت خراسان استخدام شد. سپس از سال 1331 در دانشكده ى ادبيات دانشگاه مشهد و

از سال 1347 در دانشگاه تهران به تدريس زبان انگليسى پرداخت.

از جمله آثار وى است: ترجمه كتاب شيوه هاى نقد ادبى (با همكارى غلامحسين يوسفى، اين كتاب برگزيده ى ششمين دوره ى كتاب سال شد)، جزوه هاى گرامر انگليسى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صدقياني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي صدقياني در سال 1302 در شهر سبزوار ديده به جهان گشود .پس از طي دورة تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1325 موفق به دريافت دانشنامة ليسانس در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از آن دانشگاه گرديد.ايشان در دانشكده ادبيات و علوم انساني مشهد و بعد در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت.وي در سال 1362 دعوت حق را اجابت كرد و به سراي جاويد شتافت. ترجمه كتاب" شيوه هاي نقد ادبي " مرحوم محمد تقي صدقياني ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدتقي صدقياني پس از طي دورة تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1325 موفق به دريافت دانشنامة ليسانس در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از آن دانشگاه گرديد.زمان و علت فوت : محمدتقي صدقياني در سال 1362 دعوت حق را اجابت كرد و به سراي جاويد شتافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدتقي صدقياني از سال 1325 با سمت دبير تاريخ و ادبيات انگليسي در فرهنگ خراسان استخدام شد. سپس از سال 1331 در دانشكدة ادبيات دانشگاه مشهد و از سال 1347 در دانشگاه تهران به تدريس زبان انگليسي پرداخت.جوائز و نشانها : ترجمه كتاب"

شيوه هاي نقد ادبي " محمد تقي صدقياني ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : مرحوم صدقياني به تاريخ و ادبيات و گرامر زبان انگليسي تسلّط كامل داشت. جزوات گرامر انگليسي كه بوسيلة ايشان تهيه و تدوين شده بود گوياي اين مدّعاست. كارهاي ترجمه آن مرحوم بيشتر به صورت پراكنده موجود است و به ندرت چاپ و منتشر شده است. مهمترين اثر ترجمه اي نامبرده ترجمه كتاب شيوه هاي نقد ادبي است كه با همكاري و مساعدت دوست دانشمند خود دكتر غلامحسين يوسفي آن را به اتمام رسانيد. آثار : شيوه هاي نقد ادبي ويژگي اثر : ترجمه-با همكاري و مساعدت دكتر غلامحسين يوسفي آن را به اتمام رسانيد-اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.

صديق اعلم، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1273 ش)، مؤسس دانشگاه تهران، استاد دانشگاه، مترجم و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تهران به پايان رساند و در 1290 ش عازم فراسنه شد و در 1297 ش دوره ى دانشسراى و رساى را به اتمام رساند و از دانشگاه پاريس، دانشنامه ى ليسانس در رشته ى رياضى گرفت. چندى نيز در دانشگاه كمبريج به مطالعه و تدريس پرداخت. در 1297 ش به ايران مراجعت كرد و تا 1309 ش مشاغل مختلفى را به عهده داشت، از جمله: بازرس مدراس متوسطه و عالى، رياست فرهنگ گيلان، رياست تعلميات عاليه، معلمى دارالفنون و دارالمعلمين مركزى و مدرسه ى حقوق، و مدتى نيز

مدير داخلى روزنامه ى «مرد آزاد» بود. در 1309 ش به دعوت دانشگاه كلمبيا براى مطالعه ى فرهنگ آمريكا به نيويورك رفت و از آن دانشگاه موفق به اخذ درجه ى دكترا در فلسفه گرديد و پس از بازگشت به ايران مأمور تأسيس دانشگاه تهران شد و تا 1319 ش رياست و استادى دانشسراى عالى، دانشكده ى ادبيات و دانشكده ى علوم به عهده ى وى بود. او چندين بار به وزارت فرهنگ انتخاب شد. وى سرانجام در تهران درگذشت. از آثارش: «اصول تدريس حساب و حل مسائل فكرى»؛ «اصول تعليم و تربيت»، ترجمه، «تاريخ فرهنگ اروپا از آغاز تا عصر حاضر»؛ «حقوق بين الملل»؛ «شرح حال و شخصيت و آثار فردوسى»؛ «صنايع ايران در گذشته و در آينده»، ترجمه؛ «يكسال در آمريكا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (90 / 15 ،179 / 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (205 -200 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى (3451 / 2 251 ،249 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (227)، مؤلفين كتب چاپى (654 -650 / 4).

صديق الحكماء، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، پزشك، مترجم و نويسنده. از آثار وى: «اصول طب جديد»؛ «حفظ الصحه»؛ «هدايه التلقيح»؛ «معرفه السل»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى (1178 ،259 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (174 -173 / 3).

صديقي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، جامعه شناسى، محقق.

تولد: آذر 1284، تهران.

درگذشت: 9 ارديبهشت 1370.

غلامحسين صديقى، فرزند حسين اعتضاد دفتر، تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را در تهران در مدارس علميه، آليانس و دارالفنون گذراند و سپس در سال 1309 براى ادامه ى تحصيل جزو دومين گروه دانشجويان اعزامى به اروپا به فرانسه رفت. در آنجا پس از گذراندن دوره ى دانشسراى سن كلو و دانشگاه پاريس به اخذ ليسانس و دكتراى ادبيات در رشته ى فلسفه و جامعه شناسى نايل آمد. رساله ى دكتراى او با عنوان جنبش هاى دينى ايرانى در قرن هاى دوم و سوم هجرى در سال 1938(1317) به زبان فرانسوى در پاريس به چاپ رسيد (اين كتاب در سال 1372 در تهران به چاپ رسيده است). در سال 1316 به ايران بازگشت و با درجه ى دانشيارى در دانشگاه تهران به تدريس تاريخ فلسفه ى قديم و جامعه شناسى پرداخت، مدتى بعد هم به مقام استادى دانشكده هاى ادبيات معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) نايل آمد. چندى نيز مدير كل دانشگاه و چند دوره نماينده ى دانشكده ى ادبيات در شوراى دانشگاه بود. او همچنين در تأسيس انجمن آثار ملى مؤثر بود، و بعدها به رياست انجمن رسيد. او عضو كميسيون ملى يونسكو و كنگره هزاره ابن سينا بود، و از 1326 الى 1329 در تنظيم مدخل هاى حروف «پ» و «ث» لغت نامه دهخدا فعاليت كرد، در واقع او يكى از پنج نفرى بود كه همراه خان

بابا بيانى، ذبيح الله صفا، محمد معين و عبدالحميد اعظمى زنگنه پس از تصويب ماده واحده مربوط به چاپ لغت نامه در چاپخانه مجلس شوراى ملى در اواخر 1324 به همكاى با دهخدا انتخاب شد.

وى در سال 1330 در هيئت دولت دكتر محمد مصدق به عنوان وزير پست و تلگراف منصوب شد و پس از مدتى تا سال 1332 وزير كشور اين هيئت دولت بود. پس از كودتاى 28 مرداد 1332 دستگير گرديد و مدت پانزده ماه در زندان به سر برد. اما پس از آزادى چهار بار ديگر هم به زندان افتاد.

از جمله فعاليت هاى وى در زمينه ى فرهنگى تأسيس مؤسسه ى مطالعات و تحقيقات اجتماعى در سال 1337 است. اين مؤسسه در سال 1351 به دانشكده ى علوم اجتماعى تبديل شد.

دكتر غلامحسين صديقى همچنان در طول سال هاى عمر خود چندين بار نماينده ايران در كنفرانس هاى بين المللى تعليم و تربيت و يونسكو انتخاب شد. تأليفات وى از اين جمله است: از طائيس تا سقراط، گزارش سفر هند (1326)؛ چاپ متن عربى رساله ى سرگذشت ابن سينا و چند رساله ى ديگر منسوب به ابن سينا. وى همچنين مقدمه اى بر كتاب اصول حكومت آتن (تأليف ارسطو و با ترجمه و تحشيه ى باستانى پاريزى) نوشته است.

دكتر غلامحسين صديقى پس از تحمل يك دوره بيمارى در نهم ارديبهشت 1370 درگذشت.

از فلاسفه و دانشمندان و استادان مسلم دانشگاه است. در 1284 ش تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى و فقه و اصول و ادبيات در تهران به اخذ ديپلم نائل آمد و از طرف دولت براى ادامه ى تحصيلى به فرانسه اعزام شد و در رشته ى فلسفه ليسانس و دكترا اخذ كرد. پس از مراجعت

به ايران به دانشيارى و سپس استادى دانشكده ى ادبيات برگزيده شد و ساليان دراز در آن دانشكده تدريس مى نمود. در 1330 در كابينه ى دكتر محمد مصدق،ابتدا وزير پست و تلگراف و بعد وزير كشور بود و تا 28 مرداد 1332 در آن سمت باقى ماند. پس از سقوط مصدق، دو روزى به حال اختفاء مى زيست تا اينكه به اتفاق مصدق و شايگان، خود را به حكومت جديد معرفى كرد، چند روزى در باشگاه افسران، سپس در زندان لشكر 2 زرهى زندانى بود. همزمان با محاكمه ى مصدق در دادگاه نظامى او هم محاكمه شد و چندى در زندان بود و او را از كار دانشگاهى اخراج كردند ولى مجددا به كار خود بازگشت و شغل استادى را تا سنين بازنشستگى ادامه داد. رياست گروه فلسفه و روانشناسى با او بود.

دكتر غلامحسين صديقى مردى به تمام معنى صديق و متقى و دانشمند و در عين حال سختگير و بدون گذشت بود. در وطن خواهى و علاقه ى او به كشور هيچ كس ترديد ندارد. او عضويت جبهه ملى را پذيرفت و تا پايان عمر بدان عقيده باقى ماند. در اواخر دوران حكومت شاه هر موقع سخن از نخست وزير ملى مى شد، نام صديقى مترادف آن بود. شاه در روزهاى سقوط به او متوسل شد تا سكان شكسته ى كشتى حكومت را به دست او بسپارد ولى روى شرايط پيشنهادى توافق نشد. شاه در خاطرات خود اشاره مى كند كه شرايط او مورد قبول واقع نشد ليكن واقعيت مطلب اين است كه صديقى از زير بار مسئوليت فرار كرد. زيرا اوضاع و احوال روز خواستار عدم قبولى او بود. وى صاحب تاليفاتى در رشته ى

تخصصى خود مى باشد. در سال 1371 در تهران درگذشت و از طرف مردم تشييع جنازه ى باشكوهى به عمل آمد.

(1370 -1284 ش)، نويسنده و استاد دانشگاه، رييس انجمن آثار ملى. در تهران به دنيا آمد. پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه در مدرسه هاى آليانس و دارالفنون در 1308 ش به فرانسه اعزام شد. او پس از اخذ ديپلم ادبيات از دانشسراى عالى سن كلود، تحصيلات دوره ى دكترا را در دانشكده ى ادبيات دانشگاه سوربن آغاز كرد و با تقديم رساله ى خويش تخت عنوان «جنبش هاى دينى ايرانيان در قرن هاى دوم و سوم هجرى» دوره ى دكتراى خويش را به پايان برد. به ايران بازگشت و به خدمت دانشگاه درآمد و عهده دار مشاغل مختلفى شد: معلم جامعه شناسى و تاريخ فلسفه، نماينده ى دانشكده ى ادبيات و دانشسراى عالى در شرواى دانشگاه، عضو هيأت نمايندگى ايران در كنفرانس بين المللى تلعيم و تربيت در ژنو و بعد با همين سمت در لندن، عضو هيأت سياسى و اقتصادى و فرهنگى در هندوستان، رياست نمانيدگى در سومين كنفرانس سازمان تربيتى و علمى يونسكو به جهت شايستگى علمى و فرهنگى مدتها عضو هيئت تحقيقى انجمن آثار ملى را بر عهده گرفت. از آثار وى: «از طالس تا سقراط»؛ «گزارش سفر هند». دكتر صديقى براى مدتى هم با على ابكر دهخدا همكارى علمى و فرهنگى نمود و تأليف و تنقيح دو جزء «لغت نامه» را بر عهده گرفت به پايان رساند. او همچنين در تصحيح تأليفات فارسى منسوب به ابن سينا شركتى فعال داشت.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 17، ش 4 -1، ص 173 -164)، مؤلفين كتب

چاپى (680 -679 / 4).

صديقي، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبانهاى خارجى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

صعلوكي نيشابوري، ابوسهل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(369 -296 ق)، فقه شافعى، مفسر، اديب، نحوى، صوفى و شاعر. شيخ خراسان در زمان خود بود. در اصفهان به دنيا آمد. وى به بصره رفت و چندين سال در آن شهر تدريس نمود و چند سال نيز در اصفهان اقامت داشت. سرانجام در 337 ق به نيشابور آمد و سپس خانواده ى خود را به آنجا منتقل كرد. او بيش از سى سال كرسى درس و فتوى نيشابور را در اختيار داشت. صعلوكى از ابن خزيمه و ابوالعباس سراج و احمد ماسرجسى و احمد محمدآبادى و ابن ابى حاتم و ابن انبارى و محاملى و بسيارى ديگر حديث شنيد. پسرش، ابوطيب، و فقهاى نيشابور در محضر وى فقه آموختند. ابوسهل مصاحب ابواسحقاق مروزى بود و گفته اند كه از وى فقه آموخت. گويند كه او شبيلى را نيز درك كرده بود. نسوى وى را پيشگام علم تصوف مى داند. ابوبكر صيرفى گويد كه اهل خراسان همچون ابوسهل را هرگز نخواهند ديد و صاحب بن عباد گفت كه ما همچون ابوسهل نديده ايم و خود او نيز مانند خودش را نديده است. به هر حال او در شريعت و طريقت يگانه ى روزگار خود بود. وى در نيشابور درگذشت. ثعالبى اشعار بسيارى را به او نسبت داده است. «الفوائد» روايتهايى از اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (658)، الاعلام (207)، الاعلام بوفيات اعلام (253 / 1)، انساب سمعانى (540 -539 / 3)، ريحانه (446 -445 / 3)، سير النبلاء (239 - 235 /

16)، شذرات الذهب (70 -69 / 3) طبقات الصوفيه هروى (585)، العبر (132 / 2)، الكنى و الالقاب (417 -416 / 2)، لغت نامه (ذيل/ صلعوكى)، النجوم الزاهره (141 -140 / 4)، نفحات الانس (318 -317)، الوافى بالوفيات (125 -124 / 3)، وفيات الاعيان (205 -204 / 4).

صعلوكي نيشابوري، ابوطيب احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 337 ق)، حافظ، محدث، فقيه و لغوى. پدرانش حنفى و خود شافعى و مذهب بود و از بزرگان آنها. از يحيى بن محمد ذهلى و على بن حسن دارابجردى و محمد بن عبدالوهاب فراء و محمد بن ايوب رازى و عبدالله بن احمد بن حنبل و همطبقه ى آنان حديث شنيد. او در نيشابور به تدريس فقه و حديث مشغول بود. برادرزاده اش،ابوسهل صعلوكى، و ابوعبدالله اخرم از وى حديث روايت كرده اند. حاكم نيشابورى گويد كه از وى حديثى شنيدم. او رد فقه و لغت از پيشگامان بود و در حديث صاحب تصنيف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات اعلام (231 / 1)، انساب سمعانى (541 -540/ 3)، سير النبلاء (391 / 15)، معجم المؤلفين (108 / 2)، الوافى بالوفيات (396 / 7).

صعلوكي نيشابوري، ابوطيب سهل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 404 / 387 ق)، محدث، فقيه، متكلم و اديب شافعى. مفتى نيشابور بود و پدرش نيز قبل از او اين سمت را داشت. علم و فضل و ديانت او را ستوده اند و گفته اند كه مرجع فقهاى نيشابور بود. فقه را از پدرش، ابوسهل محمد بن سليمان،و حديث را از ابوالعباس اصم و ابوعلى رفاء آموخت. سپس مجلس درس آراست. در مجلس او افزون بر پانصد دوات براى نگارش بيانات او فراهم مى كردند. حاكم نيشابورى و ابوبكر بيهقى و ابونصر محمد شادياخى از وى روايت كرده اند. از آثارش: «الفوائد» كه گردآورى مسموعات اوست؛ «المذهب فى ذكر شيوخ المذهب»، كه همان طبقات شافعيه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210 / 3)، الاعلام بوفيات الاعلام (273 / 1)، انساب سمعانى (540 / 3)،روضات الجنات (94 / 4)، ريحانه (445 /

3)، سير النبلاء (209 -207 / 17، شذرات الذهب (173 -172 / 3)، طبقات الصوفيه هروى (585)، العبر (208 / 2)، كشف الظنون (1645)، الكنى و الالقاب (417 -416 / 2)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم المؤلفين (284 / 4)، نفخات الانس (318)، الوافى بالوفيات (13 -12 / 16)، وفيات الاعيان (436 -435 / 2)، هديه العارفين (412 / 1).

صغاني، رضي الدين، ابوالفضائل حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(650 -577 ق)، فقيه حنفى، محدث، نحوى و لغوى. اصل وى از صغان يا چغان مرو از ولايات ماوراءالنهر است كه در لاهور به دنيا آمد و در غزنه نشوونما يافت.به بغداد رفت و سفرى به يمن نمود و سرانجام تا پايان عمر در بغداد ماندگار شد. او در مكه از ابوالفتوح نصر بن صحرى و در يمن از قاضى خلف حسن آبادى و در بغداد از سعيد بن محمد بن رزاز حديث شنيد. او در زبان عربى سرآمد همعصران خود بود، و از مشاهير فقها و محدثين به شمار مى رفت. در اكثر علوم رياست علمى داشت. حوزه ى درس او مرجع استفاده ى افاضل زمان بود. صغانى از مشايخ اجازه ى روايتى سيد احمد بن طاووس و فرزندش سيد عبدالكريم بن طاووس و علامه ى حلى است. از آثار وى: «مجمع البحرين»، در لغت، در چندين مجلد؛ «العباب»، معجمى در لغت كه براى ابن علقمى، وزير مستعصم نگارش كرده است؛ «الشوارد»، درلغت؛ «الاضداد»؛ «مشارق الانوار»، در حديث، كه براى مستنصر عباسى تأليف كرده است، شرح «صحيح» بخارى بطور مختصر؛ «التكمله على الصحاح» يا تكمله الصحاح»؛ «در السحابه فى مواضع وفيات الصحابه»؛ «بيان الاحاديث الموضوعه» يا «الدررالملتقطه فى بيان الاحاديث الموضوعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (232 / 2)،

ايضاح المكنون (433 / 2)، روضات الجنات (91 -89 / 3)، ريحانه (409 -407 / 3)، سير النبلاء (284 -282 / 23)، شذرات الذهب (250 / 5)، العبر (265 / 3)، كشف الظنون (1980 ،1832 ،1808 ،1776 ،1705 ،1688 ،1599 ،1461 ،1438 ،1424 ،1394 ،1392 ،1250 ،1121 ،1087،1072 1067 ،1065 ،731 ،553 ،395 ،251 ،116 ،87)، الكنى و الالقاب (318 -417 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادباء (191 -189 / 9)، معجم المؤلفين (279 / 3)، النجوم الزاهره (27 -26 / 7)، الوافى بالوفيات (243 -240 / 12).

صفا، ذبيح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1290 ش در شهميرزاد از قراء سمنان متولد شد. دوران اوليه را در شهر بابل به سر برد و در همانجا گواهينامه دوره ى ابتدائى را دريافت كرد. تحصيلات متوسطه را در تهران به اتمام رسانيد و در 1312 ديپلم ادبى گرفت و وارد دارالمعلمين عالى شد و در 1315 ليسانس فلسفه و ادبيات فارسى گرفت. پس از انجام خدمت سربازى به دبيرى زبان و ادبيات فارس پرداخت. در عين حال در دوره ى دكتراى ادبيات به تحصيل اشتغال ورزيد و دكترا دريافت كرد و رساله ى خود را تحت عنوان حماسه سرائى در ايران نوشت و با درجه ى ممتاز مورد تصويب واقع شد و به عنوان دانشيار به تدريس در دانشكده ى ادبيات پرداخت و پس از پنج سال توفف در رتبه ى دانشيارى به مقام استادى كرسى زبان و ادبيات فارسى منصوب گرديد.

دكتر صفا از سال 1320 به سمت معاونت و بعد كفالت اداره دانشسراهاى مقدماتى در وزارت فرهنگ برگزيده شد و در 1322 به رياست اداره تعليمات عاليه و تعليمات متوسطه و رياست دانشسراها منصوب گرديد. در

همان زمان عضو هيئت مديره شير و خورشيد سرخ و دبيركلى كميسيون ملى يونسكو را در ايران عهده دار شد و در اين سمتها ماموريتهاى زيادى به اروپا پيدا كرد. وى از جوانى شوق و ذوق مطبوعاتى داشت. در 1312 معاون سردبير مجله ى مهر شد و در 1315 سردبير مجله ى مذكور گرديد. در 1320 امتياز مجله ى سخن را گرفت و يك سال آن را انتشار داد و بعد از يك سال امتياز سخن را به دكتر خانلرى واگذار نمود و خود امتياز روزنامه ى شباهنگ را دريافت كرد و چهارسال متواليا روزنامه را منتشر كرد. مدتى نيز مديريت مجله ى ارتش با او بود و بعد مدير مجله ى ادبى دانشكده ادبيات شد.

دكتر صفا مدتى نيز رياست دانشكده ادبيات را بر عهده داشت. از آثار و تاليفات او مى توان كتب زير را نام برد: حماسه سرائى در ايران، تاريخ مختصر تحول نظم و نثر فارسى، تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى، تاريخ ادبيات در ايران (سه جلد)، گنج سخن، يادنامه خواجه نصير طوسى، جشن نامه ابن سينا، ترجمه ى مرگ سقراط از آثار لامارتين، مزداپرستى در ايران قديم، آئين سخن در معانى و بيان فارسى و چندين آثار و تصحيح ديگر. صفا در سال 1378 در خارج از كشور درگذشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

صفار بخاري، ابونصر اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 405 ق)، فقيه، اديب و شاعر. اهل بخارا بود. او در ادبيات عرب، در شناخت نكات و دقائق آن، و همچنين در فقه و حديث يگانه ى زمان خود بود. ابوسعد سمعانى در «تاريخ مرو» و حاكم نيشابورى در «تاريخ نيشابور» و خطيب بغدادى در «تاريخ بغداد» به شرح حال او

پرداخته اند. او احاديث بسيارى در انواع علوم فراگرفت و در 405 ق، در سفر حج، در بغداد، از نصر بن احمد بن اسماعيل كنانى، صاحب جبرئيل سمرقندى، حديث روايت كرد. ابوعلى حسن بن على بن مذهب بغدادى از شاگردان و راويان صفار است و استادش را بسيار ستوده است. صفار در اواخر عمر به حجاز رفت و ساكن طايف شد و قبر وى در آنجاست. صفار شعر را نيكو مى سرود. او در لغت و ادبيات تصانيفى دارد كه از آن جمله است: «المدخل الى سيبويه»، در نحو؛ «المدخل الصغير»، در نحو؛ «الرد على حمزه فى حدوث التصحيف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (548 -547 / 3)، تاريخ بغداد (403 / 6)، ريحانه (452 / 3)، لغت نامه (ذيل/ اسحاق)، معجم الادباء (69 -66 / 6)، معجم المؤلفين (230 / 2).

صفارزاده، طاهره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

طاهره صفارزاده را بيشتر به عنوان يك شاعر مي شناسيم. مخاطبان شعر در دهه40 او را با شعر «كودك قرن» به خاطر مي آورند و در دهه 50 با كتاب «سفر پنجم».شعرهاي قديمي اش يادآور سال هاي گلوله و فرياد است.علاوه بر شعر، در ترجمه و پژوهش هم استادي بي همتا است.

▪ طاهره صفارزاده شاعر، نويسنده ، محقق و مترجم ،متولد 1315 سيرجان

▪ ليسانس ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران

▪ ادامه تحصيل در انگلستان و سپس آمريكا در دانشگاه آيووا

▪ كسب درجه MFA

▪ استخدام در دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) در سال 1349

▪ رئيس دانشگاه شهيد بهشتي و دانشكده ادبيات

▪ دكترا در رشته نقد تئوري و عملي ادبيات جهان

▪ برگزيده شدن در «فستيوال بين

المللي داكا» در سال 67 به عنوان يكي از 5 عضو بنيانگذار كميته ترجمه آسيا،

▪ «استاد نمونه» سال 71 از سوي وزارت علوم و آموزش عالي

▪ «خادم القرآن» پس از انتشار ترجمه «قرآن حكيم »، سال 80

سرپرستي و ويراستاري 36 كتاب زبان تخصصي براي رشته هاي مختلف دانشگاهي

▪ قصه ، پيوندهاي تلخ، 1341

▪ شعر ، رهگذر مهتاب، 1341

Brella the Red um (سروده هايي به زبان انگليسي)، آيووا 1967م.= 1347ش.

طنين در دلتا [و دفتر دوم]، سد و بازوان، 1350 ، سفر پنجم، 1356 ، حركت و ديروز، 1357 ، بيعت با بيداري، 1358 ، مردان منحني ، ديدار صبح، 1366 ، در پيشواز صلح، 1385 ، گزيده ادبيات معاصر، 1378 ، هفت سفر، 1384 ، روشنگران راه، 1384 ، انديشه در هدايت شعر، 1384

● اصول ترجمه، نقد ترجمه، ترجمه

▪ اصول و مباني ترجمه: تجزيه و تحليلي از فن ترجمه ضمن نقد عملي آثار مترجمان، از 1358

ترجمه هاي نامفهوم، 1384

▪ ترجمه مفاهيم بنيادي قرآن مجيد (فارسي و انگليسي)، 1379

▪ ترجمه قرآن حكيم (سه زبانه - متن عربي با ترجمه فارسي و انگليسي)، 1380

▪ ترجمه قرآن حكيم (دو زبانه متن عربي با ترجمه فارسي)، 1382

▪ ترجمه قرآن حكيم (دو زبانه متن عربي با ترجمه انگليسي)، 1385

▪ لوح فشرده قرآن حكيم (سه زبانه - متن عربي با ترجمه فارسي و انگليسي)، 1383 (نشر دوم) كامل وجزء 30.

▪ دعاي عرفه (دعاي امام حسين عليه السلام در روز عرفه (متن عربي با ترجمه فارسي)، 1381

▪ دعاي ندبه و دعاي كميل (متن عربي با ترجمه

فارسي)، 1383

▪ مفاهيم قرآني در حديث نبوي: گزيده اي از نهج الفصاحه با ترجمه فارسي و انگليسي، 1384

دعاي جوشن كبير، 1385

طاهره صفارزاده را بيشتر به عنوان يك شاعر مي شناسيم. مخاطبان شعر در دهه40 او را با شعر «كودك قرن» به خاطر مي آورند و در دهه 50 با كتاب «سفر پنجم».شعرهاي قديمي اش يادآور سال هاي گلوله و فرياد است.علاوه بر شعر، در ترجمه و پژوهش هم استادي بي همتا است.صفارزاده نخستين مترجم قرآن كريم به 3 زبان زنده دنيا است. صفارزاده شاعر، نويسنده ، محقق و مترجم به سال 1315 در سيرجان در خانواده اي متوسط چشم به جهان گشود.اجدادش از عرفاي مقيد به مقابله با ظلم و عدالت پروري بوده اند.پدر و خواهرش هم اهل تصوف بودند . در خانواده، برپايي مجالس ذكر و دعا بويژه در اظهار ارادت به حضرت علي عليه السلام متداول بود.خانواده اش پيشينه عرفاني داشتند وهمين امر سبب شد كه او از همان آغاز نگاهي ويژه به پيرامونش داشته باشد.قبل از آنكه به مدرسه برود تجويد و قرائت و حفظ قرآن كريم را در مكتب محل آموخت و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در كرمان گذرانيد.

از كودكي ذوق نويسندگي و عشق به مطالعه آثار ادبي داشت ودر دبستان به عنوان شاعر شناخته شده بود.در اين زمينه آموزگاران و بعد دبيران او را بسيار تشويق مي كردند.

نخستين شعر را در 13 سالگي سرود كه در روزنامه ديواري مدرسه به ثبت رسيد و نخستين جايزه شعر را كه يك جلد ديوان جامي بود در سال چهارم دبيرستان به پيشنهاد دكتر باستاني پاريزي كه آن

زمان از دبيران دبيرستان بهمنيار بود، از رئيس آموزش و پرورش استان دريافت كرد.

در ششم ادبي شاگرد اول شد و با جرأت در امتحان ورودي دانشگاه در رشته هاي حقوق و ادبيات فارسي و زبان و ادبيات انگليسي كه مناسب آن ديپلم بود شركت كرد و در هر سه قبول شدو چون ترديد در انتخاب داشت خانواده اش به استخاره رجوع كردند و در نتيجه در زبان و ادبيات انگليسي ليسانس گرفت . مدتي به عنوان مترجم متون فني در شركت نفت كار كرد و چون به دنبال يك سخنراني در اردوي تابستاني فرزندان كارگران مجبور به ترك كار شد، براي ادامه تحصيل به انگلستان و سپس به آمريكا رفت .در دانشگاه آيووا ، هم در گروه نويسندگان بين المللي پذيرفته شد و هم به كسب درجه MFA نايل آمد.MFAدرجه اي مستقل است كه به نويسندگان و هنرمنداني كه داوطلب تدريس در دانشگاه باشند اعطا مي شود و نويسندگان به جاي محفوظات و تاريخ ادبيات به آموختن نقد به صورت تئوري و عملي و انجام طرح هاي ادبي متنوع به مطالعات وسيع درباره آثار نويسندگان و شاعران مي پردازند.دوره آن يك سال بيش از فوق ليسانس است و استخدام دارنده اين مدرك در دانشگاه هاي آمريكا با پايه دكتري انجام مي پذيرد.در زبان عربي استعداد خاصي داشت و چنانكه در مقدمه «ترجمه مفاهيم بنيادي قرآن مجيد»گفته است: «در دوره دبيرستان و به تشويق يك استاد دلسوز و دانشمند، عربي پايه را خوب فرا گرفتم و هرگز رابطه ام با آموختن آن زبان قطع نشد چه كلاس هاي عادي و چه درس خصوصي را در

محضر استاداني تلمذ مي كردم كه قرآن شناس بودند .خودم بر اين عقيده هستم كه بروز و شكوفايي استعداد من در زبان عربي به دليل اين بود كه تجويد و قرائت قرآن كريم را در كودكي در سن 6 سالگي آموخته بودم .»

طاهره صفارزاده براي دروس اصلي «شعر امروز جهان »، «نقد ادبي» و «نقد عملي ترجمه » را انتخاب كرد و در بازگشت به ايران اگرچه به دليل فعاليت هاي سياسي در خارج، مشكلاتي براي استخدام داشت اما چون در كارنامه اش از 48 واحد درسي 18 واحد ترجمه ثبت شده بود و كمبود و نبود استاد ترجمه براي رشته هاي زبان خارجي موجب گله مندي گروه هاي زبان بود، در سال 1349 با استخدام او در دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) موافقت شد. دكتر طاهره صفارزاده پايه گذار آموزش ترجمه به عنوان يك علم و برگزاركننده نخستين «نقد عملي ترجمه » در دانشگاه هاي ايران محسوب مي شود.دانشگاه آيووا بنا به درخواست شاعران و نويسندگان «كارگاه نويسندگي »، نخستين مركزي بود كه به گنجاندن اين درس در برنامه آموزشي رشته هاي زبان و ادبيات اقدام كرد. صفارزاده حدود 3 سال بعد در كنار نويسندگان دانشجو به بهره مندي هايي از اين آموزش جديد دست يافت .صفارزاده از ابتداي تدريس خود در ايران متدي مبني بر شناخت و تطابق مفهومي ، دستوري و ساختاري دو زبان مبدأ و مقصد ابداع كرد و اين شيوه پيشنهادي در درسي كه سابقه تدريس قانونمند نداشت نزد بسياري از همكاران وي الگو قرار گرفت .پس از انقلاب اسلامي تعيين كتاب «اصول و مباني ترجمه »اثر وي به عنوان

كتاب درسي در زمينه شناخت نظريه ها و نقد عملي ترجمه به ويژه براي دانشجويان رشته «ترجمه » مفيد افتاد.

دكتر طاهره صفارزاده به عنوان كارشناس ترجمه معتقداست: «در ترجمه دانستن موضوع يا مطلب مورد ترجمه مقدم بر دانستن زبان مبدأ و مقصد است .اين خطر بزرگي است كه متخصص رشته علوم انساني ، حتي رشته مهندسي متن پزشكي را و بالعكس يك پزشك متن جامعه شناسي را ترجمه كند ، چون كه اصطلاحات خاص مجموعاً زبان علمي يك رشته را تشكيل مي دهند. » بر اساس اين فكر دو تمرين «ترجمه تخصصي »و «معادل يابي براي واژگان تخصصي» در كتابهاي زبان براي رشته هاي دانشگاهي به پيشنهاد اوگنجانده شد.

طاهره صفارزاده در زمينه شعر و شاعري نيز به دليل مطالعات و تحقيقات ادبي به معرفي زبان و سبك جديدي از شعر با عنوان شعر «طنين» توفيق يافت كه در آغاز بسيار بحث برانگيز شد زيرا شعر مقاومت و طنز سياسي ، حكومت پسند نبود.سرانجام در سال 55 به اتهام نوشتن شعر مقاومت ديني از دانشگاه اخراج و براي دومين بار به خانه نشيني و فراغت اجباري رفت.و در ايام تنهايي و مشاهده پاره اي خيانت هاي سياسي و اجتماعي، درون مذهبي او بيش از پيش متوجه حمايت خداوند گرديد و تحولي شديد در وي ايجاد شد آن گونه كه در زمان خانه نشيني، تمام وقت خود را وقف خواندن تفاسير و مطالعات قرآني كرد.

كتاب «سفر پنجم» او كه دربرگيرنده اشعار مقاومت با مضامين ديني است در سال 56 در دو ماه به سه چاپ با شمارگان سي هزار رسيد. از مجموعه شعرهاي او

مي توان به : رهگذر مهتاب، 1341 brelld the Red um (سروده هايي به زبان انگليسي)، آيووا 1967م. 1347ش.

طنين در دلتا [و دفتر دوم]، سد و بازوان،سفر پنجم، حركت و ديروز، بيعت با بيداري، مردان منحني، ديدار صبح، در پيشواز صلح،گزيده ادبيات معاصر، هفت سفر، روشنگران راه و انديشه در هدايت شعر، اشاره كرد.

اشعار صفارزاده با نظر به مسائل سياسي و اشاره به وقايع مهم جهان داراي خط فكري خاصي است.در همه آثارش به جريان هاي سياسي ايران و جهان نظر دارد.صفارزاده با استفاده از زبان محاوره، اصطلاحات عاميانه، حتي مطرح كردن شعارها، تلاش مي كند به شعر و زبان مردمي نزديك تر شود.شايد به همين دليل، از آوردن واژه ها و اسامي، از زبان هاي بيگانه خودداري مي كند.

شعر صفارزاده داراي انديشه هاي شكل يافته است كه در قالب كلمات عرضه مي شود.در شعر صفارزاده، فرصت ها گرانبهاترند و خواننده با شاعري مواجه مي شود كه اسلوب را در زباني فشرده و با بار بيشتر از لحاظ انديشه و تفكر مي بيند.او با استفاده از تعابير مذهبي و قصص و آيات قرآن كريم به صورت تلميح و جهان مداري و سياست محوري، رنگ و بوي خاص به اشعارش بخشيده است.خودش مي گويد: شعر مقاومت و طنز سياسي هيچ وقت حكومت پسند نبوده است.

صفاري، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 ش)، شاعر و مترجم. در رشت به دنيا آمد و در كالج آمريكايى تهران تحصيل كرد. او طبع شعر نيز داشت و در حدود هزار و پانصد بيت شعر سروده است. اثر وى: «بدبختى روشنفكران»، ترجمه.[1]

تولد: 1296، رشت.

درگذشت: آبان 1369، تهران.

رحيم صفارى مدرسه ى

كالج آمريكايى را گذرانيده بود و چندى در امور سياسى و اجتماعى با جنبه هاى ملى فعاليت داشت. از نوشه هاى چاپ شده ى او ترجمه ى بدبختى روشنفكران اثر اشتفان زوايك است (تهران، 1328). چند نوشته رساله ى سياسى هم منتشر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى (470 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (114 -113 / 3).

صفاهاني، حبيب الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلّف كتاب «شرح اسماء اللَّه الحسنى»، معاصر با شاه عباس ثانى صفوى، كتاب خود را در سال 1061 به نام اين پادشاه نوشته است. بيشتر از اين از حالاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صفاي تبريزي، فضلعلي مولوي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 / 1337 -1278 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، اديب و شاعر، متخلص به صفا. پدرش ملاباشى آذربايجان بود. وى در تبريز به دنيا آمد. به تحصيل مقدمات و صرف و نحو و معانى و بيان و بديع و عروض و قافيه و تجويد و قرائت و حساب و نجوم نزد آقا مير على زنوزى پرداخت. سپس فقه و اصول را فرا گرفت. استادان وى در فقه و اصول ميرزا محمد حسن زنوزى و حاج ميرزا محمد على ملاباشى آذربايجان، برادرش، بودند. او تفسير و كلام را نزد پدرش آموخت. سپس براى تكميل تحصيلات عاليه به عتبات سفر كرد و در محضر علماى بزرگ حاضر شد و سرانجام به دريافت اجازه ى اجتهاد از فاضل شرابيانى و فاضل ايروانى و ادركانى و شيخ زين العابدين مازندرانى نائل گرديد. در 1307 ق به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و اصول و تفسير پرداخت. در 1324 ق از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى در 1336 ق براى معالجه به اروپا رفت اما اقامت طولانى وى مفيد واقع نشد و در برلين درگذشت و در گورستان مسلمين آنجا دفن شد. فرزندزادگان وى به نام مولوى مشهورند. از آثارش: «احكام الاراضى الخراجيه»؛ «استصحاب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «حدايق العارفين»، در جمع آيات و اخبار كتب اربعه؛ شرح «قصيده ى عينيه» سيد حميرى؛ «مصباح الهدى فى حقيقه

التقيه و البداء»؛ «كليد دانش»، در صرف فارسى؛ «رياض الازهار»؛ «سفرنامه»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى؛ قصيده ى «لاميه السفر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (299 -298)، الذريعه (10 / 14 ،271 / 12 ،608 / 9 ،289 / 6)، ريحانه (451 -448 / 3)، علماء معاصرين (121 -120)، فرهنگ سخنوران (557)، مكارم الآثار (2196 -2192 / 6)، يادگار (س 3، ش 6 و 7، ص 116 -110).

صفاي شهميرزادي، ذبيح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1378 -1290 ش)، محقق، مترجم، مصحح، نويسنده، اديب، شاعر و استاد دانشگاه. وى در شهميرزاد سمنان به دنيا آمد، تحصيلات ابتدايى و متوسطه در همان جا و بابل گذراند، سپس به تهران آمد و تحصيلات خود را در تا درجه ى دكترا ادامه داد و به استادى دانشگاه ادبيات رسيد و با نوشتن مقالات ادبى و تاريخى در مجلات «مهر»، «ايران امروز» و «تعليم و تربيت» و غيره استعداد خود را نشان داد. وى مديريت سال اول مجله ى «سخن» و مديريت سال پنجم و هفتم مجله ى «مهر» را نيز بر عهده داشته و تأسيس روزنامه ى «شباهنگ» نيز از اقدامات اوست. او مدتى دبير كل كميسيون ملى يونسكو در ايران و زمانى رييس دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران بود. دكتر صفا در سالهاى آخر عمر در شهر لوبك (آلمان) مى زيست.از آثارش: «تاريخ ادبيات در ايران»، در پنج جلد؛ «حماسه سرايى در ايران»؛ «تاريخ علوم عقلى»، در تمدن اسلامى تا قرن پنجم هجرى؛ «مزداپرستى در ايران قديم»، ترجمه؛ تصحيح «ديوان عبدالواسع جبلى»؛ «جشن نامه ى ابن سينا»؛ «آيين سخن در معانى بيان»؛ «تربيت معلمين روستايى»، ترجمه؛ «شاهكارهاى ادبيات فارسى»، در جند مجلد؛ «فلسفه لايب نيتس»؛ «گنج سخن»؛ «مرگ سقراط»، ترجمه؛ «نگهبانان ايران»؛

«يادنامه ى خواجه نصير»؛ «مادر ديوانه»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (368 -367)، سخنوران نامى معاصر (2300 -2295 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى (3443 ،2848 ،2700 / 2 ،1221 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (228)، مؤلفين كتب چاپى (84 -80 / 3).

صفري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ش)، نويسنده و مترجم. در تبريز به دنيا آمد و به شغل قضاوت اشتغال داشت. از آثار وى: «زندگانى بيسمارك»، ترجمه؛ «عروس مرو، كيانوش دختر يزدگرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2298 ،1485 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (299 / 4).

صفوت، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1376 -1298 ق)، نويسنده، محقق، اديب و شاعر. ملقب به صفوت. وى در تبريز به دنيا آمد. علوم ادبى و عربى، فقه، اوصل، منطق و حكمت را از محضر علما و دانشمندانى چون سيد على يزدى، ميرزا على لنكرانى، ميرزا نصير قره باغى، آقا ضياء عراقى، سيد ابوالحسن اصفهانى و سيد كاظم عصار فرا گرفت و به درجه اجتهاد رسيد. سالهاى جوانى در سلك روحانيت بود و در ضمن به وعظ مى پرداخت. بعد از مدتى از لباس روحانيت خارج شد و به استخدام فرهنگ درآمد و در مشاغل مختلفى مثل رياست اوقاف، كفيل اداره ى كل فرهنگ آذربايجان و سرپرست دانشسراى تبريزى انجام وظيفه كرد. صفوت پس از چهل سال فعاليتهاى فرهنگى، مجاورت شهر قم را برگزيد و اوقاتش در اين شهر، مصروف تأليف آثار ادبى و تاريخى و اخلاقى مى شد. او سرانجام در همان شهر در گذشت. از آثار وى: «منابع الحكم»، در اخلاق؛ «دانش و پرورش نيازمند هوش و سنجش است»؛ «دسته گل»، منتخب از ديوان عبرت؛ «تاريخ فرهنگ آذربايجان»؛ «مرآت الاعتبار فى احوال رجال الاعصار»؛ «داستان و دوستان» يا «تذكره ى ادباء و شعراى آذربايجان»؛ «نعم الرفيق» يا «خل شفيق لارائه الطريق»؛ «چهارده معصوم- تربيت در اسلام»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (234 / 24 ،1613 / 9 ،171 / 8) زندگينامه ى رجال

و مشاهير (209 / 4)، سخنوران نامى معاصر (2337 -2334 / 4)، شرح حال رجال (244 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (302 -299 / 4).

صفوي ايجي، قطب الدين، ابوالخير عيسي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(955 / 953 -900 ق)، عالم و محقق شافعى، نحوى، منطقى و صوفى.

او را به مناسبت جد مادريش، صفى الدين ايجى، صفوى گويند. موطن او هند بود. ابتدا نحو و صرف و سپس فقه و پس از آن «رساله صغرى و كبرى» سيد شريف را در منطق نزد پدر فراگرفت. آن گاه ملازم شيخ ابوالفضل كازوانى رد گجرات شد و در حضر او «مختصر» و «مطول» را خواند و از او به دريافت اجازه نايل شد. پس از آن مدتى در خدمت ابوالفضل استرآبادى درآمد. سپس به مجامع علمى راه يافت و آوازه فضل او پيچيد. وى جلال الدين دوانى را نيز درك كرد. سپس به مجامع علمى راه يافت و آوازه فضل او پيچيد. وى جلال الدين دوانى را نيز درك كرد. سپس چند سالى مجاور مكه شد. او در 939 ق از شام و بيت المقدس ديدار كرد و در دمشق مجلس درس آراست و جماعتى از اهل دمشق و حلب از او اخذ علم كردند. دو سفر نيز به عثمانى (تركيه) نمود. سرانجام به مصر رفت و در آنجا سكنى گزيد. ابن عماد، صاحب «شذرات الذهب»، او را از اعجوبه هاى دوران مى داند. از آثارش: مختصر «النهايه» ابن اثير، در غريب الحديث؛ « شرح الغره» سيد شريف، در منطق؛ «تفسير» سوره ى عم تا آخر قرآن؛ رساله اى در «حمد»؛ شرح حديث اول از «صحيح» بخارى؛ شرح «الكافيه» ابن حاجب، در نحو؛ حاشيه بر «شرح الكافيه» جامى؛ حاشيه بر «شرح جمع الجوامع» محلى؛ «شرح الفوائد الغياثيه»، در معانى

و بيان؛ شرح «الشفا» قاضى عياض.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294 / 5)، ايضاح المكنون (10 / 1)، شذرات الذهب (298 -297 / 8)، كشف الظنون (1989 ،1374 ،1371 ،1299 ،1198 ،1054 ،853 ،595)، هديه العارفين (810 / 1).

صفي الدين ارموي، ابوالمفاخر عبدالمومن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(693 -613 ق)، موسيقى دان، خطاط و اديب. اصلش از بلخ بود، اما خاندانش در اروميه به سر مى بردند و او رد همان جا به دنيا آمد. در كودكى به بغداد رفت و در آنجا نشوونما يافت. وى در مدرسه ى مستنصريه به تصحيل عربى و علوم دينى و ادب و رياضى پرداخت و در نظم اشعار و علم انشا و تاريخ و حسن خط شهرت يافت و در علم و عمل موسيقى بى مانند شد. در آخرين سال خلافت مستعصم (م 656 ق) نديم و عودنواز و كتابدار و كاتب او بود و بعدها به خدمت هلاكو درآمد. به قول بعضى از محققين، در خط همپايه ى ياقوت مستعصمى و ابن مقله بود، اما در موسيقى، پس از اسحاق موصلى، كسى به پايه ى او نرسيده است. صفى الدين يكى از سه موسيقى دان بزرگ ايران و عالم اسلام است، كه نخستين ايشان، ابونصر فارابى و ديگرى، خواجه عبدالقادر غيبى مراغه اى است. صفى الدين پيشقدم نظريه ى معروف (فرضيه ى منتظم) است كه در آن گامها به هفده فاصله تقسيم مى شود. وى سازى به نام مغنى اختراع كرد كه تركيبى از قانون و رباب و نزهه بود، حتى برخى اختراع ساز نزهه را هم به او نسبت داده اند. صفى الدين شاگردان بنامى تربيت كرده است كه از آن جمله اند: شيخ شمس الدين سهروردى، على ستايى و حسين زامر. وى در سالهاى پايثان عمر به زندان افتاد

و همان جا درگذشت. از آثار وى: «رساله الايقاع»، به فارسى، در پنج فصل؛ «الادوار فى حل الاوتار»، كه جمعى از دانشمندان و علماى فن به ترجمه يا شرح آن به زبان فارسى پرداخته اند؛ «رساله فى علوم العروض و القوافى و البديع»؛ «رساله الشرفيه فى النسب تأليفيه»، كه به عربى و به نام شرف الدين هارون، فرزند خواجه شمس الدين صاحب ديوان جوينى، نوشته شده است و اختصارا «كتاب الموسيقى» خوانده مى شود.[1]

ارموى، عبدالمؤمن بن يوسف بن فاخر دانشمند و موسيقى دان ايرانى (و. اروميه حدود 613 ه.ق. - ف. 963 ه.ق.) در كودكى وى را به بغداد بردند و او در آن شهر به تحصيل پرداخت و پس از آموختن فقه شافعى به روزگار مستنصر به مستنصريه پرداخت و به سبب خوشنويسى در كتابخانه خليفه به خطاطى مشغول شد. سپس به نواختن عود پرداخت و به سبب مهارتى كه در اين راه يافت ملازم و نديم مستعصم آخرين خليفه عباسى گرديد و مالى فراوان به دست آورد و بيشتر آن را صرف عشرت خويش و احسان بر ياران كرد. هنگامى كه هولاكو بغداد را فتح نمود صفى الدين نزد او رفت و به سبب هنر موسيقى در دستگاه خان مغول احترامى يافت. سپس به رياست دارالانشاء علاءالدين عطاملك جوينى رسيد. آنگاه به تبريز شد و به دستور شمس الدين محمد جوينى صاحب ديوان پسرش شرف الدين هارون را تعليم موسيقى داد و رساله «شرفيه» را به نام وى تأليف كرد. زندگانى او در پايان عمر آشفته گرديد و به سختى روزگار مى گذرانيد و به سبب وام بسيار به حكم قاضى به زندان افتاد و در سن 80 سالگى درگذشت. وى در عربيت و

نظم شعر و انشاء و تاريخ و خلاف و موسيقى مهارت داشت و خط منسوب را كسى مانند او نمى نوشت. از آثار او رساله «شرفيه» و «كتاب ادوار» (هر دو به عربى) مشهور است. رساله هاى او در روزگار خود وى به فارسى ترجمه شده و در سال 1937 م. «بارون اولانژه» آنها را به فرانسوى ترجمه و طبع كرده است. موسيقى دانان ادوار بعد از رسايل وى استفاده بسيار بردند. او را مخترع سازى به نام «مغنى» دانسته اند و گويند آن تركيبى از «قانون» و «رباب» و «نزهه» بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] استادان موسيقى (35 -34)، تاريخ ادبيات در ايران (272 -271 / 3)، تاريخ برگزيدگان (553 -552)، تاريخ موسيقى (188 -182 / 1)، تاريخ نظم و نثر (732 ،147 -146)، تاريخ هنرهاى ملى (751 -749 / 2)، حبيب السير (107 / 3)، دانشمندان آذربايجان (237 -236)، دايره المعارف فارسى (1574 -1573 / 2)، دستور الوزراء (270)، كارنامه ى بزرگان (64 -62)، معجم المولفين (198 / 6)، هديه العارفين (630 / 1).

صفير، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمدعلي صفير ، دانشمند و شاعر شهير در سال 1294 شمسي در شهر كرمانشاه ديده به جهان گشود. استاد صفير در كودكي همراه پدرش به نجف اشرف رفت و پس از چندي همراه او به كرمانشاه و از آنجا به قم رهسپار و مشغول تحصيل علوم ديني شد و برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت. پس از آن به تهران رفت و در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران تحصيلات خود را پي گرفت. استاد صفير پس از

فارغ التحصيل شدن ، به تعليم و تربيت روي آورد و سال هاي متمادي در دبيرستان هاي تهران به تدريس ادبيات پرداخت. استاد سيدمحمدعلي صفير ، در روز چهارشنبه 22 مهر 1377 در سن 86 سالگي در تهران چشم از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر سيدمحمدعلي صفير ، حجت الاسلام سيدحسين حائري از دانشمندان مقيم قم بود. پدربزرگ او نيز ، آيت الله سيدمحمدعلي حسيني تنكابني از علماي مشهور و از مجاهدين و مبارزين در پيشرفت فتواي تحريم تنباكو بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدمحمدعلي صفير در كودكي همراه پدرش به نجف اشرف رفت و پس از چندي همراه او به كرمانشاه و از آنجا به قم رهسپار و مشغول تحصيل علوم ديني شد و برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت. پس از آن به تهران رفت و در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران در گروه نخستين دوره ي دانشجويان قرار گرفت.

استادان و مربيان : سيدمحمدعلي صفير در حوزه علميه قم برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت.

زمان و علت فوت : سيدمحمدعلي سيدمحمدعلي صفير ، در روز چهارشنبه 22 مهر 1377 در سن 86 سالگي در تهران چشم از جهان فروبست و پيكرش در قطعه ي 88 بهشت زهرا ( قطعه ي فرهيختگان ) به خاك سپرده شد.

فعاليتهاي آموزشي : سيدمحمدعلي صفير پس از فارغ التحصيلي از دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران ، به تربيت

و تعليم روي آورد و سال هاي متمادي در دبيرستان هاي تهران به تدريس ادبيات گذراند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيدمحمدعلي صفير در تأسيس مراكز فرهنگي و ديني ، يار و ياور علامه شيخ مهدي سراج انصاري بود و بعد از سقوط رضاخان در شهريور 1320 ، اقدام به تأسيس « انجمن تعليمات اسلامي ايران » نمودند. وي از جمله در كار تأسيس بناي حسينيه ارشاد و به همراه آقايان محمد همايون ، دكتر ناصر ميناچي و ميرعبدالحميد ادبي در بخش فرهنگي آن تلاش كرد كه قسمت اعظم كتيبه هاي حسينيه و مسجد ارشاد با بهره وري از ديدگاه هاي استاد صفير انجام يافت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدمحمدعلي صفير در كنار كارهاي فرهنگي ، به دفاع از حريم تشيع و پاسخ شبهات و ايرادها در كنار علماي تهران همت گماشت. وي در فتنه ي كسروي ، همراه با آيت الله شيخ محمدحسن طالقاني رسماً عليه او در دادگاه شكايت نمود. استاد علاوه بر هنر استادي در انواع شعر در كارهاي هنري نظير خطاطي ، نقاشي ، طراحي و كاشي كاري نيز دست داشت. همچنين در فراگرفتن چند زبان كهن و خارجي كوشش نمود و زبان هايي چون عربي ، فرانسه ، عبري و پهلوي را به خوبي مي دانست. در بسياري از مساجد ايران و بلكه خارج ايران ، آثار طبع هنري او روي كاشي كاري ثبت و حك شده ، كه از جمله ي آن مراكز مذهبي چون مسجد هدايت ، مسجد جامع نارمك ، حسينيه ارشاد ، مرقد مطهر حضرت رقيه (ع) در شام

، چند مسجد در هندوستان و پاكستان مي توان نام برد. وي به امر علامه سيدمحمود طالقاني ، شعرهاي كتيبه ي سردر حسينيه ارشاد و سردر بزرگ مسجد هدايت را سروده است.

آرا و گرايشهاي خاص : سيدمحمدعلي صفير در اشعار خود به « صفير » تخلص مي كرد. در زمان دكتر محمد مصدق و بنا بر پيشنهاد او ، تصويبنامه اي از هيئت دولت گذشت كه نام خانوادگي صفير مختص به وي باشد تا آن كه شعرهايش با نام خانوادگي اين شاعر يكسان و جاودانه شود. استاد صفير داراي طبعي بلند و همتي زياد و پشتكار و مجاهدت و استقامت در راه حق و حقيقت بود. در كلام و سخن گفتن ، صداقت و صراحت داشت.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ مختصر ايران

2 ترجمه ي ديوان اشعار امام علي (ع)

3 تصحيح انجيل برنابا

4 تصحيح ديوان شيخ محمود شبستري

5 خردنامه

ويژگي اثر : اثر منظوم ، در پند و اندرز.

6 درس دين

7 ديوان اشعار

ويژگي اثر : با بيش از پانزده هزار بيت.

8 ماتمكده ي شهيد شيرخوار

ويژگي اثر : منظومه اي در صد بيت ، در رثاي عبدالله رضيع (ع).

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مجله ي آينه پژوهش ، سال نهم ، شماره ي 54 ، بهمن و اسفند

1377 ، ص 114

صلاحي، عمران

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عمران صلاحي در دهم اسفندماه 1325 در اميريه تهران بدنيا آمد.مادرش متولد سمنان و پدرش از اردبيل بود. تحصيل را در 7 سالگي در دبستان صنيع الدوله(قم) آغاز كرد و پس از آن در سال 1335 در دبستان قلمستان(تهران) وسپس در سال 37 در دبستان شهريار و دبيرستان امير خيزي(تبريز) ادامه داد. نخستين شعر خود را در مجله ي اطلاعات كودكان در سال 1340چاپ كرد. پدر خود را در همين سال از دست داد.

اما بهتر است اين دوران را از زبان خودش با عنوان (چه روزگار خوشي داشتيم) بشنويم:

"نامم عمران است و فاميلم صلاحي. نام كوچكم را عمويم مراد انتخاب كرده است؛ از قرآن و سوره آل عمران. ترك ها به من مي گويند عيمران و فارس ها گاهي با كسره و اكثرا با ضمه صدايم مي كنند. ناشران و مترجمان گاهي گيج مي مانند كه هركس هرطوري دوست دارد بنويسد و بخواند.نامم را به لاتين با اِ بنويسند يا با اُ.

... دهم اسفند 1325 در تهران متولد شده ام؛ چهارراه گمرك اميريه. البته نه وسط چهارراه اگر چه گفته اند خيرالامور اوسطها.و اما زندگي ادبي و هنري من. قديم ترين شعر و نوشته اي كه از خودم پيدا كرده ام، تاريخ پنج شنبه 30/11/1337 را دارد. برخلاف تصور خواننده، خيلي غم انگيز است. بخشي از آن را بخوانيم؛

«از تهران حركت كرديم و پس از يك روز به تبريز رسيديم... در خيابان چهارم ارديبهشت، دربند كيوان، يك اتاق كوچك كرايه كرديم به 26 تومان. هفت نفر بوديم. بعد از چهار روز، خواهر كوچكم پروين به يك مرض سخت دچار

شد... در روز چهارشنبه 29/11/1337 پروين در بستر مرگ بود. صبح روز پنج شنبه به سختي نفس مي كشيد. بعدازظهر همان روز بعد از آنكه ناهار را خورديم، من در بيرون توپ بازي مي كردم.

ناگهان پسر همسايه مان به من خبر داد كه مادرت چنان گريه مي كند كه نمي تواند روي پاهاي خودش بايستد. با عجله دويدم تا به خانه رسيدم. ديگر كار از كار گذشته بود. نفس پروين بند آمده بود و چشم هاش باز بود...»

ديگر بقيه اش را نمي آورم. به قول ايرج ميرزا؛ ببند ايرج ازين گفتار غم دم / كه غمگين مي كني خواننده را هم. بعد از اين نوشته سوزناك چند بيت هم شعر گفته بودم كه بيت اولش اين بود؛ كجا رفتي اي پروين / مي خنديدي چه شيرين.اولين شعرم پاييز سال 1340 در مجله اطلاعات كودكان چاپ شد، به نام «باد پاييزي» كه يك مثنوي بود و اينطور شروع مي شد؛ باد پاييزي بريزد برگ گل / بلبلان آزرده اند از مرگ گل.

هنوز آن مجله را دارم. در صفحه جدول و سرگرمي همان مجله مسابقه اي گذاشته بودند و سوالاتي طرح كرده بودند كه هركس به آنها پاسخ درست مي داد جايزه مي گرفت. يكي از سوالات اين بود؛ «فرستنده باد پاييزي كيست؟» كه منظور فرستنده شعر باد پاييزي بود. من اين باد را از تبريز فرستاده بودم! در آخر شعر آورده بودم؛ اي خدا راضي مشو اين باد بد / برگ گل هاي مرا پرپر كند، كه همين طور هم شد يا نشد! آخر پاييز، پدرم به سفري هميشگي رفت. من آن وقت 15 ساله بودم."

تحصيل در دبيرستان وحيد(تهران) در سال 1341 و پس از آن در سال 45 به همكاري با روزنامة توفيق پرداخت و همانجا با پرويز شاپور آشنا شد. در سال 1347 چاپ اولين شعر نيمايي در مجلة خوشه به سردبيري احمد شاملو را به همراه داشت. در سال 49 كتاب ”طنز آوران امروز ايران” با همكاري بيژن اسدي پور _ فوق ديپلم مترجمي از دانشگاه تهران_ را منتشر كرد.در سال 1350 به خدمت نظام وظيفه در تهران ، تبريز ، كرمانشاه ، مراغه رفت.

در زندگي خود نوشت صلاحي در مورد اين سالها آمده است:

"بعد از مرگ پدر، به تهران آمديم و ساكن جواديه شديم. با دوچرخه قراضه اي از جواديه به دبيرستان وحيد در خيابان شوش مي رفتم. روزي دوچرخه ام پنجر شد. سر راهم در جواديه دوچرخه سازي بود. براي پنچرگيري به آنجا رفتم. ديدم در و ديوار پر از شعر است. از دوچرخه ساز پرسيدم شعرها مال كيست؟ گفت مال خودم.

دوچرخه ساز، شاعر بود و اسمش رحمان ندايي. با هم دوست شديم و رفت و آمد پيدا كرديم. به خانه هم مي رفتيم و شعر مي خوانديم؛ هم از خودمان و هم از ديگران. او به انجمن ادبي صائب مي رفت. از طريق او، خليل ساماني (موج) دعوتنامه اي براي من فرستاد. او دبير انجمن بود و استاد عباس فرات رئيس انجمن. جلسات انجمن هفته اي يك بار تشكيل مي شد؛ در ايستگاه اناري نواب كوچه ماه. اولين بار كه به انجمن رفتم در بسته بود و هنوز هيچ كس نيامده بود. ديدم از سر كوچه پيرمردي با كلاه لبه دار و باراني

و كيفي چرمي دارد مي آيد. پيرمرد آمد و دم در ايستاد و از من پرسيد «با كي كار داشتي؟» گفتم؛ «با آقاي موج.»

خودش را معرفي كرد و گفت؛ «من فرات هستم. فرات بي موج نمي شود. الان موجش هم مي رسد.» دو دقيقه بعد «موج» هم آمد. ساماني براي اينكه نشاني را فراموش نكنيم، آن را در دو بحر مي خواند؛ «كوچه ماه، پلاك سي وسه» و «كوچه ماه، كاشي سي وسه». كه هنوز به ياد من مانده است. اين هم از تاثيرات وزن است. از همان انجمن صائب پايمان به انجمن هاي ديگر باز شد.

يك شب كه از انجمن آذرآبادگان واقع در اميرآباد مي آمدم با حسين منزوي آشنا شدم. جواني لاغر كه دانشجوي دانشگاه تهران بود و در خانه عمويش در جواديه زندگي مي كرد و چه عموهاي نازنيني، مثل پدر منزوي. از آن به بعد همه در انجمن هاي ادبي من و منزوي را با هم مي ديدند. يك شب كه پول نداشتيم از كلبه سعد تا جواديه پياده آمديم و من اين بيت را سرودم؛

با منزوي پياده روي مي كنيم ما / خود را بدين وسيله قوي مي كنيم ما!

كاظم سادات اشكوري مي فرمايد؛

دستت چو نمي رسد به عمران / درياب حسين منزوي را!

روزي يكي از بچه هاي شيطان جواديه با سنگ، زد يكي از پره هاي دوچرخه ام را شكست و پا به فرار گذاشت. من شعري نوشتم از زبان بچه جواديه و با همان امضا فرستادم براي روزنامه فكاهي توفيق.

روزنامه را نمي خريدم. از روزنامه اي كه توي جوي آب پيدا كرده بودم، نشاني اش را نوشته بودم.

يك روز كه از مدرسه به خانه آمدم، نامه اي به دستم دادند. حسين توفيق نوشته بود شعر و كاريكاتورت در فلان شماره چاپ شده است هرچه زودتر خودت را به ما برسان. يك روز عصر با همان دوچرخه قراضه از مدرسه رفتم به اداره توفيق در خيابان استانبول. از سال 1345 عضو هيات تحريريه روزنامه توفيق شدم و در آن مكتب پرورش يافتم. اسامي مستعارم در توفيق، بچه جواديه، ابوطياره، ابوقراضه، مداد، زرشك، زنبور و چند امضاي ديگر بود. من خود را خيلي مديون برادران توفيق مي دانم. چه روزگار خوشي داشتيم.در توفيق با پرويز شاپور آشنا شدم. از طريق شاپور با اردشير محصص آشنا شدم. دوستي من با شاپور تا آخر عمر او ادامه داشت.

سال 45 در زندگي هنري من نقطه عطفي بود؛ سرودن شعر نو به فارسي و تركي، همكاري با توفيق، آشنايي با شاپور."

در سال 52 به همكاري با گروه ادب امروز راديو به دعوت نادر نادرپور پرداخت و به استخدام راديو تهران در آمد.در سال 53 انتشار كتاب ”گريه در آب”را داشت و در همان سال با هايده وهاب زاده ازدواج كرد.در سال 1355 كتاب ”قطاري در مه” را منتشر كرد.سال 56 انتشار كتاب ”ايستگاه بين راه” را داشت. نمايشگاه مشترك كاريكاتور با پرويز شاپور و بيژن اسدي پور در نگارخانه تخت جمشيد و شعر خواني در 10 شب كانون نويسندگان ايران نيز از كارهايي است كه عمران صلاحي در همان سال به همراه داشت.

اولين فرزند او به نام ياشار در سال 57 به دنيا آمد. انتشار كتاب ”هفدهم” و سفر به تركيه ، يونان ، بلغارستان از وقايعي است كه

در سال 58 با آن مواجه بود.دومين فرزندش به نام بهاره در سال 61 بدنيا آمد و در همان سال كتاب ”پنجره دن داش گلير” را به تركي منتشر كرد. در سال 67 گشايش صفحة ”حالا حكايت ماست” در مجله دنياي سخن و مسئوليت نگارش در آن قسمت را به عهده گرفت. در سالهاي 70 ،73 و 74 به ترتيب انتشار كتاب ” روياهاي مرد نيلوفري”، انتشار ويژه نامة مجلة ”عاشقانه” در آمريكا و انتشار كتاب ”شايد باور نكنيد” در سوئد را در كنار ساير دست آوردهايش همراه داشت.سال 75 پس از بازنشستگي از صدا و سيما به همكاري با گل آقا و همكاري با شوراي عالي ويرايش پرداخت.

از خود صلاحي كوتاه درباره ي دوران بعد از سربازيش بشنويم:

"بعد از اينكه از سربازي آمدم، به دعوت نادر نادرپور، به همكاري با گروه ادب راديو تلويزيون پرداختم. در راديو با محمد قاضي، رضا سيدحسيني، حسينعلي هروي و ديگران آشنا شدم. در گروه ادب امروز، بخش هاي طنز را مي نوشتم. برنامه مستقلي هم داشتم به نام «زير دندان طنز». از نادرپور هم خيلي آموخته ام. يادش گرامي باد. برنامه هاي ماهانه گروه ادب هم با حضور مشاهير ادبيات جلوه و جذابيت خاصي داشت.شب هاي شعر كانون نويسندگان كه در باغ گوته برگزار مي شد براي من فراموش نشدني است.

من در شب دوم شعر خواندم و خيلي تشويق شدم.از سال 1364 با چند نفر از دوستان شاعر و نويسنده جلساتي داشتيم كه سه شنبه ها به ترتيب الفبا در منازل تشكيل مي شد. جلسات سه شنبه تقريبا 11 سال به طول انجاميد. از سال 65 با

شاعران ترك زبان بيشتر آشنا شدم. دوشنبه ها در قهوه خانه ها جمع مي شديم و شعر مي خوانديم البته به تركي.

ديگر از چه بگويم و از كه بگويم. از منوچهر آتشي بگويم كه حقي بزرگ به گردن من دارد، از حميد مصدق بگويم كه هميشه «از ما به مهرباني» ياد مي كرد، از سيمين بهبهاني بگويم كه مثل مادرم دوستش دارم و به او افتخار مي كنم. واقعا نمي دانم از كه بگويم. خوبان همه جمع اند بروم و كمي اسفند دود كنم."

او در سال 77 كتاب هاي ” يك لب و هزار خنده” و ”حالا حكايت ماست”و در سال 78 گزينة اشعار را به چاپ رساند. همچنين در اين سال در 6 شهر كشور سوئد سخنراني هايي را ايراد كرد. وي در سال 79 كتابهاي ” آي نسيم سحري”،”ناگاه يك نگاه”،”ملا نصرالدين”، از گلستان من ببر ورقي” و ” باران پنهان” و در سال 80 ،كتاب هاي ”هزار و يك آينه” و ”آينا كيمي” به تركي را منتشر كرد. وي همچنين قرار بود "تفريحات سالم"، "طنز سعدي در گلستان و بوستان" و "زبان بسته ها" (منتخبي از قصه هاي حيوانات به نظم) را منتشر كند.

و بالاخره عمران صلاحي در شب 11 مهر 1385 دار فاني را وداع گفت.

در مراسم تشييع پيكر او جواد مجابي درباره ي او مي گويد: " عمران هيچ از مرگ نمي گفت. همواره از زندگي مي گفت و مي سرود... وراي شيريني كلامش زهري جريان داشت كه از واقعيت ناگزير مي تراود و او چرب دستانههر دو منظر را يكجا به ما نشان مي دهد... او همچون ذات زندگي، ديگران

را در خود ايمن و شاد مي خواست. نمي ميرند كساني كه چونعمران عين شادي اند. عمران تمام عمرش را با مردم كوچه زيست."

همچنين در اين مراسم محمود دولت آبادي گفت :" او خود زندگي بود. درخشان و دل زنده ... چه بي مهر شده است اينزندگاني غمبار ما و اين آژنگ هاي نشسته بر پيشاني آدميان كه انگار به عادت سخت وسمج در آمده است كه انگار حس شوخي و شاد زيستن - آنگونه كه عمران - رفتاري نابهنجارمي نمايد. در اين هنجار، آري عمران انساني متفاوت بود... "

صلح جو، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي صلح جو ، متولد سال 1323 در قزوين ، از ويراستاران و مترجمان باتجربه و خبره و از معلمان ويراستاري در دوره هاي آموزش ويرايش است .گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي گرايش : ويراستاري تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي علي صلح جو به قرار زير است: - كارشناسي رشته زبان و ادبيات انگليسي،مدرسه عالي ادبيات و زبانهاي خارجي،1354 -كارشناسي ارشد رشته زبانشناسي همگاني،دانشگاه تهران،1359همسر و فرزندان : علي صلح جو متاهل و داراي چهار فرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي علي صلح جو به قرار زير است: - نمونه خوان،موسسه انتشارات فرانكلين از سال 1341 تا 1344 - ويرستارفموسسه انتشارات فرانكلين از سال 1344 تا 1348 - ويراستار موسسه دايره المعارف فارسي مصاحب از سال 1348 تا 1354 - ويراستار دانشگاه آزاد اسلامي از سال 1354 تا 1358 - ويراستار مركز نشر دانشگاهي از سال 1359 تا 1382 - ويراستار مجله پيام يونسكو از سال 1365 تا 1370 - دبير اجرايي مجله

زبان شناسي از سال 1366 تا1380 - ويراستار دانشگاه پيام نور از سال 1373 تا كنون - عضو هيئت تحريريه مجله مترجمفعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي علي صلح جو به ترتيب زير است: تدريس دروس ، زبان شناسي،ترجمه ،ويرايش از سال 1362 تا كنون در دانشگاههاي شيهيد بهشتي،آزاد اسلامي،پيام نور،جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران،مركز نشر دانشگاهي دانشكده حديث و انتشارات سروش .چگونگي عرضه آثار : علي صلح جو از ويراستارانو مترجمين و مولفين در پيرامون زبان،فرهنگ و تارخ و غيره است كه از ايان تا كنون 12 مقاله منتشر شده است.آثار : nbsp1 آموزش بدمينتون 2 (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: آذر آقاياري، علي صلح جو (ويراستار)، ژاله معماري (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 27 اسفند، 1386 2 آموزش بسكتبال (1) (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسن محمدزاده جهتلو، علي صلح جو (ويراستار)، خليل نسودي رضايي (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 31 ارديبهشت، 1384 3 اصول آموزش تنيس روي ميز 1 (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدرضا رمضانپور، علي صلح جو (ويراستار)، بهمن تاروردي زاده (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 15 اسفند، 1386 4 اصول آموزش فوتبال (1): رشته تربيت بدني و علوم ورزشي ويژگي اثر : پديدآورنده: قدرت الله باقري راغب، علي صلح جو (ويراستار)، ابوالفضل فراهاني (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 14 آبان، 1386 5 پژوهش

و نگارش ويژگي اثر : پديد آورنده :علي صلح جو،نشر آگاه 13686 تاريخ زبان فارسي (رشته زبان و ادبيات فارسي) ويژگي اثر : پديدآورنده: مهري باقري، علي صلح جو (ويرايشگر)، حسن انوري (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 27 اسفند، 1386 7 ترجمه متون ادبي (رشته مترجمي زبان انگليسي) ويژگي اثر : پديدآورنده: محمود علي محمدي، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 14 آبان، 1386 8 چگونه تحقيق كنيم؟ (رشته هاي كارشناسي ارشد علوم انساني) ويژگي اثر : پديدآورنده: لورن بلكستر، كريستينا هيوز، ملكم تايت، ابوالفضل فراهاني (مترجم)، عيسي ابراهيم زاده (مترجم)، محمدرضا سرمدي (مترجم)، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 12 شهريور، 1385 9 خواهر وسطي ويژگي اثر : پديدآورنده:ميريام ميس،مترجم(علي صلح جو)،ابن سينا 134610 درآمدي به اصول و روش ترجمه ويژگي اثر : پديدآورنده: كاظم لطفي پورساعدي، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 12 تير، 1385 11 راهنماي آمادگي جسماني براي زندگي سالم 1 (رشته تربيت بدني) ويژگي اثر : پديدآورنده: مت رابرتس، بهروز ژاله دوست ثاني (مترجم)، ابوالفضل فراهاني (مترجم)، محمدرضا اسد (مترجم)، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 11 مهر، 1385 12 رشد و تكامل حركتي (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسن خلجي، علي صلح جو (ويراستار)،

مريم سيف نراقي (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 22 مهر، 1386 13 روشها و فنون در آموزش علوم، براي كارشناسان و معلمان علوم تجربي ويژگي اثر : پديدآورنده: مهتاش اسفندياري، علي صلح جو (مترجم) ناشر: مدرسه - 1382 14 زبان شناسي نوين:نتايج انقلاب چامكسي ويژگي اثر : پديدآورنده :ديردري ويلسن،مترجم(علي صلح جو-ترجمه مشترك)136715 زبان و ذهن ويژگي اثر : پديدآورنده: نوآم چامسكي، كوروش صفوي (مترجم)، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: هرمس - 17 خرداد، 1384 16 زبان و زبان شاسي ويژگي اثر : پديدآورنده: الكساندر كنداتف،مترجم(علي صلح جو)،ايران ياد 136317 فرستادگان نور ويژگي اثر : پديدآورنده: اميده صدارت، جيمز توئيمن، علي صلح جو (مترجم)، مريم بيات (مترجم)، مرجان انصاري (مترجم) ناشر: سخن - 1382 18 فرهنگ اصطلاحات انگليسي - فارسي و چگونگي كاربرد آنها ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو، حسين وثوقي ناشر: رهنما - 1382 19 فرهنگ انديشه نو(مقالات زباننشاسي) ويژگي اثر : پديدآورنده :مازيار،مترجم(علي صلح جو) فن مطالعه ويژگي اثر : پديدآورنده: ليندافريل انيس، علي صلح جو (مترجم)، احمد سميعي(گيلاني) (ويراستار) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 06 آذر، 1386 21 گفتمان و ترجمه ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو ناشر: نشر مركز - 05 اسفند، نظريه هاي ترجمه در عصر حاضر

ويژگي اثر : پديد آورنده :هرمس ،مترجم(علي صلح جو) 138023 نكته اي ويرايش ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو ناشر: نشر مركز - 27 اسفند، 1386 24 نمادها و نشانه ها ويژگي اثر : پديدآورنده: آلفرد هوهنه گر، علي صلح جو (مترجم) ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات - 08 آبان، 1386 25 نمونه هاي نثر ساده انگليسي (رشته مترجمي زبان انگليسي) ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو (ويراستار)، محمود علي محمدي (ويراستار)، بهروز عزبدفتري (گردآورنده) ناشر: دانشگاه پيام نور - 19 اسفند، 1386

صمصامي مهاجر، رضا قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335 -1267 ش)، مترجم. ملقب به رفيع الملك. تصحيلات وى رشته ادبيات، دوره ى علوم جديد متوسه، و سمت رسمى او مديريت عتيقات و موزه ى ملى بود. از آثار وى:«عود ارواح»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2354 / 2)، مولفين كتب چاپى (211 -210 / 3).

صمصامي، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1278 ش)، نويسنده و مترجم. پس از اتمام تحصيلات در مدرسه ى علوم سياسى وارد خدمت وزارت خارجه شد و عهده دار مشاغل مختلفى چون دبيرى و كاردارى سفارتهاى روسيه و افغانستان شد. از آثار وى: «آخرين خانواده ى امپراطور روس»،ترجمه؛ «سازمان ملل متحد و مؤسسات تخصصى بين المللى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1897 -1896 / 2 ،17 / 1)، مولفين كتب چاپى (726-725 / 4).

صناري خوارزمي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 539 ق)، فقيه، مفسر، نحوى و لغوى. ادبيات را نزد شيخ ابوعلى ضرير نيشابورى آموخت و فقه را در خوارزم نزد ابوعبدالله وبرى فراگرفت. آن گاه به بخارا رفت و فقه خويش را در محضر فقهاى آن ديار تكميل نمود. سپس به جرحانيه (خوارزم) بازگشت و سرانجام در قريه ى مذانه از قراى خوارزم سكنى گزيد و عهده دار امور مذهبى آنجا گشت و در مسجد جامع آنجا هر صبح جمعه وعظ مى گفت. او لغات غريب و اشعار مشكل بسيارى را در حفظ داشت. وى در مذانه درگذشت. از آثارش كتاب «شماريخ الدرر»، در تفسير قرآن مجيد مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (128 / 5)، ريحانه (470 -469 / 3)، كشف الظنون (1019 ،447)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (64 -63 / 14)، معجم المولفين (149 / 7).

صناعي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، مترجم، محقق، مؤلف.

تولد: 1297، اراك.

درگذشت: شهريور 1364، لندن.

محمود صناعى كه اشعار خود را با عنوان «هونر» (فرود) و «هونر» (م) منتشر مى كرد، پس از پايان تحيلات متوسطه در كالج آمريكايى تهران از دانشكده ى ادبيات و دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران در رشته هاى فلسفه و علوم تربيتى و ادبيات پارسى و حقوق ليسانس گرفت. پس از چند سال تدريس فلسفه و ادبيات فارسى در كالج آمريكايى تهران در سال 1324 براى تكميل تحصيلات خود عازم انگلستان گرديد و در دانشگاه لندن به تحصيل در رشته ى حقوق و فلسفه و روان شناسى مشغول شد و به دريافت درجه ى دكترى در رشته ى روان شناسى نايل شد. در سال 1333 به عضويت انجمن بين المللى پسيكوآناليز انتخاب گرديد. مدتى به سمت رايزن فرهنگى ايران در انگلستان خدمت كرد. وى همچنين عضو هيئت

نظارت تأليف تاريخ ايران در كمبريج بود پس از بازگشت به ايران به عنوان استاد در دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد و به مقام هاى رياست دانشسراى عالى تهران و معاونت وزارت فرهنگ نيز رسيد.

دكتر محمود صناعى همچنين موفق به تأسيس و پايه گذارى مؤسسه ى روان شناسى در دانشگاه تهران شد. وى در اين مؤسسه كتابخانه اى حاوى كتابهاى مربوطه و نشريات ادوراى گرد آورد. او بيش از ده سال پيش از فوتش به انگلستان عزيمت كرد و در لندن ساكن شد.

علاوه بر مقاله هايى كه در مجله هاى «ايران امروز»، «سخن»، «يغما»، «راهنماى كتاب» و «مهر» منتشر مى كرد و مقاله هايى به زبان انگليسى در مجله هاى جهانى منتشر مى ساخت، فهرست آثار انتشار يافته وى به شرح زير است: يادى از استاد (هرلدلسكى، 1332)؛ ترجمه ى چهار رساله افلاطون (1336)؛ آزادى فرد و قدرت دولت؛ آزادى و تربيت (1339)؛ اصول روان شناسى (نرمال ل. مان چاپ دوم، 1342)؛ پنج رساله از افلاطون (1334)؛ در آزادى (جان استوارت ميل).

دكتر محمود صناعى در شهريور 1364 در لندن درگذشت.

در سال 1297 تولد يافت. پس از انجام تحصيلات متوسطه وارد دانشكده ى ادبيات شد و ليسانسيه در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى شد. بعد به اروپا رفت و در دانشگاه لندن فلسفه و علوم تربيتى و روانشناسى تحصيل كرد و درجه ى دكترا گرفت . چندى در دانشكده هاى انگلستان تدريس مى نمود، سپس به دعوت دولت ايران به تهران آمد و استاد دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات تهران شد. مدتى رياست دانشسراى عالى با او بود. بعد به معاونت وزارت فرهنگ و تعليمات عاليه منصوب گرديد. چندى هم وابسته ى فرهنگى ايران در لندن بود. صناعى در سال 1345 مجددا به روانشناسى به

زبانهاى انگليسى و فرانسه مى باشد. مردى بود به تمام معنى دانشمند و با فضل در روانشناسى و روانكاوى صاحب بصيرت. وقتى كه در تهران اقامت داشت، مطبى دائر نمود و بيماران روانى را معالجه مى كرد. در سال 1365 درگذشت.

(تو 1297 ش)، مترجم و نويسنده. در اراك به دنيا آمد. تصحيلات خود را در كالج آمريكايى تهران و دانشكده ى ادبيات و دانشكده ى حقوق به پايان رسانيد و در رشته هاى فلسفه و علوم تربيتى و ادبيات فارسى و زبان خارجه و حقوق به اخذ ليسانس توفيق يافت. پس از چند سال تديس فلسفه و ادبيات فارسى در كالج آمريكايى تهران، جهت تكميل تحصيلات به انگلستان رفت و پس از اخذ درجه ى دكترى از دانشگاه لندن به تحصيل پسيكو آناليز (روانكاوى) پرداخت و در 1333 ش به عضويت انجمن بين المللى آن رشته انتخاب گرديد. مقالات متعددى كه وى در مسايل مختلف روانشناسى اجتماعى انتشار داد، او را در زمره ى متخصصين بين المللى اين فن درآورد. صناعى مدتى رايزن فرهنگى سفارت ايران در انگلستان بود. از آثار وى: «آزادى و تربيت»؛ «اصول روانشناسى»، ترجمه؛ «پنج رساله از افلاطون»، ترجمه؛ «چهار رساله ى افلاطون»، ترجمه؛ «در آزادى»، ترجمه؛ «يادى از استاد»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كتابنامه ى نخسين دهه ى انقلاب (230)، مؤلفين كتب چاپى (48 -47 / 6).

صورتگر، لطفعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1348 -1279 ش)، شاعر، نويسنده، مترجم، استاد دانشگاه. جد وى، آقا لطفعلى از نقاشان هنرمند و چيره دست قرن سيزدهم هجرى بود كه كارهاى او در موزه هاى پاريس و لنينگراد موجود است و بهاى گزافى دارد. صورتگر در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در شيراز به پايان رسانيد، سپس به

هند رفت و تحصيلات متوسطه را در آنجا به پايان رسانيد سپس به ايران بازگشت و به خدمت ادارات دارايى و فرهنك درآمد و مجله «سپسده دم» را در شيراز تاسيس كرد. در 1306 ش بارى ادامه تحصيل به لندن رفت و در رشته ى زبان و ادبيان انگليسى دكترا گرفت. صورتگر پايان نامه ى دكترى خود را درباره ى «نفوذ ادبيات ايران در ادبيات انگلستان در قرن پازدهم و شازدهم ميلادى» نوشت. بعد از بازگشت به تدريس ادبيات فارسى و انگليسى پرداخت و چندى نيز رياست دانشگاه شيراز را عهده دار بوده وى چندى نيز مدير مجله ى «آموزش و پرورش» بود و عضو فرهنگستان. صورتگر سفرهايى به كشورهاى روسيه، آمريكا، پاكستان كرده و به مدت يك سال در دانشگاه كلمبيا سمت استادى داشته است. تا اين كه وفات يافت و در شيراز به خاك سپرده شد. از آثارش: «عشاق ناپل»، ترجمه؛ «سخن سنجى»؛ «تاريخ ادبيات انگليسى»؛ «علم اقتصاد»؛ «ديوان» شعر؛ «ادبيات توصيفى ايران»؛ «ادبيات غنايى ايران»؛ «برگهاى پراكنده»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (68 -67)، تاريخ جرايد (30 -28 / 3 ،274 / 1)، چشمه ى روشن (533 -520)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (483 -468 / 3)، الذريعه (620 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (218 -217 / 4)، سخنوران نامى (348 -341 / 2)، سخنوران نامى معاصر (2369 -2364 / 4)، سواد و بياض (586 -583)، شخصيت هاى نامى (291 -290)، صدف (510 -497)، فرهنگ سخنوران (566)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (231)، گلزار معانى (432 -425)، مؤلفين كتب چاپى (132 -130 / 5)،يغما (س 22، ش 7، ص 412 -411).

صهبا، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم صهبا, در سال 1290 در يكي

از روستاهاي تربت حيدريه به دنيا آمد.اين استاد دانشگاه, روزنامه نگار وشاعر ،پس از اتمام تحصيلات متوسطه ،براي ادامه تحصبل به تهران آمد و در دارالفنون مشغول تحصيل گرديد, وارد دانشكده افسري شد و ضمن فراگرفتن فنون نظاميگري, سرودهاي نظامي و تصانيف فكاهي ميسرود پس از اتمام تحصيلات به تبريز منتقل گرديد و از آنجا به شيراز رفت و پس از سه سال توقف در آن ديار رهسپار تهران شد.وي به تدريس در دانشكده افسري پرداخت در 1324ش وارد وزارت دارايي شد. وي اولين فعاليت مطبوعاتي خود را با روزنامه فكاهي«باباشمل» آغاز كرد و اشعارش با نام مستعار شيخ سُرنا و ابرام سرپا منتشر ميكرد.ايشان در سال 1377ش دارفاني را وداع گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : روزنامه نگار وشاعر

والدين و انساب : ابراهيم صهبا, فرزند مهدي است.وي در يكي از روستاهاي تربت حيدريه به دنيا آمد.پدرش از خوانين و مالكين بود كه بر اثر ناملايمات و رنجهاي فراوان زادگاهش را ترك گفت و به بيرجند كوچ كرد

تحصيلات رسمي و حرفه اي : صهبا تحصيلات ابتدايي و قسمتي از متوسطه را در مدرسه شوكتيه بيرجند فراگرفت و مدت يكسال هم در آنجا تدريس كرد. براي ادامه تحصبل به تهران آمد و در دارالفنون مشغول تحصيل گرديد, وارد دانشكده افسري شد و ضمن فراگرفتن فنون نظاميگري, سرودهاي نظامي و تصانيف فكاهي ميسرود پس از اتمام تحصيلات به تبريز منتقل گرديد و از آنجا به شيراز رفت و پس از سه سال توقف در آن ديار رهسپار تهران شد

زمان و علت فوت : صهبا در سال 1377ش دارفاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي

مورد تصدي : وي به تدريس در دانشكده افسري پرداخت در 1324ش وارد وزارت دارايي شد. وي اولين فعاليت مطبوعاتي خود را با روزنامه فكاهي«باباشمل» آغاز كرد و اشعارش با نام مستعار شيخ سُرنا و ابرام سرپا منتشر ميكرد. در همين روزنامه بود كه با شاعراني چون رهي معيري و گلچين معاني آشنا گرديد و مناظراتي بين آنها رد وبدل شد. صهبا از موسيقي نيز بهره مند بود و تار مي نواخت.

همفكران فرد : با شاعراني چون رهي معيري و گلچين معاني آشنا گرديد و مناظراتي بين آنها رد وبدل شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 انسان و شعر وماه

2 دفتر صهبا

3 ساغر صهبا

صيدلاني نيشابوري، ابوصادق محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 ق)، فقيه، مسند و اديب. از نوادگان شاذان نيشابورى است. از ابوالعباس اصم و ابوعبدالله بن اخرم و ابوبكر صبغى حديث شنيد. بيهقى و رييس ابوعبدالله قاسم بن فضل ثقفى و على بن احمد موذن از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (401 / 17).

صيدلاني، ابوسعد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، شاعر، اديب و دانشمند. وى از شاعران ذولسانين عهد خود بود كه برخى از اشعار عربى وى در «دميه القصر» باخرزى مضبوط است. از شعر فارسى وى نيز نشانى در «لغت فرس» اسدى طوسى مى توان جست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (64 / 7)، شاعران بى ديوان (545)، لغت نامه (ذيل/ صيدلانى).

صيمري، ابوعنبس محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 275 ق)، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر. از آثار وى «اصل الاصول»، در هيأت و نجوم است كه متضمن بسيارى از اقوال ايرانيان در مسايل نجومى مى باشد. او شاعرى توانا بود. به بغداد رفت و نديم متوكل شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (577 / 3)، تاريخ علوم و فلسفه ى ايرانى (492)، النجوم الزاهره (86 / 3).

ضبي اصفهاني، ابومضر محمود

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 508 / 507 ق)، اديب، لغوى، نحوى و طبيب. ملقب به فريدالعصر. وى نخستين كسى بود كه مذهب كلامى معتزل را در خوارزم رواج داد. چون ضبى در صرف و نحو و لغت عرب استاد زمان خود و در انواع علوم ضرب المثل بود. افراد بسيارى بر گردش جمع شدند و مذهب او را پذيرا گشتند. او مدتى در خوارزم اقامت نمود و مردان بزرگى چون زمخشرى و جمعى ديگر از بزرگان را در محضر خود تربيت كرد و آنها از علوم و معارف و مكارم اخلاق وى استفاده كامل كردند. ضبى در مرو درگذشت. زمخشرى در سوگ او مرثيه گفت. از آثارش: «زاد الراكب»، مجموعه اى در شعر، ادب و اخبار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (42 / 8)، ريحانه (335 / 4)، كشف الظنون (945)، لغت نامه (ذيل/ محمود)،معجم الادباء (124 -123 / 19)، معجم المؤلفين (157 -156 / 12).

ضياء، سوسن

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سوسن ضياء در سال 1318 ش. در تهران متولد شد.وي يكي از مترجمان معاصر در حوزه ادبيات كودكان است.ايشان هم اكنون با مجله رشد كودك و مؤسس? پژوهشي كودكان (دنيا) همكاري دارد، و عضو و هنرجوي انجمن نويسندگان كودك و نوجوان مي باشد. كتاب"شهربانو" ترجمه سوسن ضياء، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوسن ضياء تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ژاندارك به پايان رساند و در اين مدرسه زبان فرانسوي را آموخت و موفق به دريافت ديپلم زبان فرانسوي گرديد.

مشاغل

و سمتهاي مورد تصدي : سوسن ضياء هم اكنون با مجله رشد كودك و مؤسس? پژوهشي كودكان (دنيا) همكاري دارد، و عضو و هنرجوي انجمن نويسندگان كودك و نوجوان مي باشد.

جوائز و نشانها : كتاب"شهربانو" ترجمه سوسن ضياء، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بازيهاي ورزشي در مهدكودك نشر كارگاه كودك

ويژگي اثر : ترجمه

2 رياضيات و بازي براي كودكان پيش دبستاني نشر كارگاه كودك

ويژگي اثر : ترجمه

3 شهربانو نشر چشمه

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:«شهربانو» شهربانو/ سوزان فيشر استيپلز؛ ترجم? سوسن ضياء.- تهران: نشر چشمه، كتاب وَنوشِه، 1379. 247 ص. خانم سوزان فيشر استيپلز روزنامه نگاري است كه سالها در پاكستان زندگي كرده و كوير چولستان را درجنوب اين كشور ديده است. كوير چولستان بخشي از كوير بزرگ تَهَر هند در خاك پاكستان است و نويسنده توانسته با مردمان قبيله نشين آن كوير ديدار كند. شهربانو، اولين كتاب داستاني اين خانم نويسنده است كه آن را به مردم چولستان تقديم مي كند. او در اين داستان زيبا كه تصويري ملموس و هنرمندانه از شرايط اجتماعي ارائه مي دهد، موفق شده است چهر? دختري نوجوان را ترسيم كند كه چگونه در ميان آرزوي ساختن زندگي اش

به دست خويش و پيروي از قوانين مذهبي و آيين ديرپاي قبيله اي سرگردان است. مترجم محترم اين اثر كه مخاطب آن گروههاي سني دوره هاي راهنمايي و سالهاي دبيرستان است، به خوبي از عهد? ترجمه برآمده و ضمن وفاداري به سبك اثر، متني سليس و خوشخوان ارائه كرده است.

4 گربه اي كه ناخواسته سخن مي گفت نشر فارابي

ويژگي اثر : ترجمه

5 يك مشت ستاره نشر چشمه

ويژگي اثر : ترجمه

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

ضياءالدين يوسف

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(919 -882 ق)، دانشمند. وى اهل جام و از شاگردان علامه تفتازانى بود و در علوم معقول و منقول زمان خود استادى و مهارت داشت. در تبريز درگذشت و در آنجا به خاك سپرده شد. ضياءالدين در خوشنويسى نيز دست داشت و خط نستعليق را به شيوه ى ميرعلى هروى خوش مى نوشت. پدرش، جامى، كتاب «بهارستان» و رضى الدين لارى شرح خود بر كتاب «نفحات الانس» را براى خواجه ضياءالدين يوسف نوشته اند.[1]

يوسف بن عبدالرحمن جامى (شاعر معروف) (و. 873 ه.ق.). جامى شرحى را كه بر كافيه ابن صاحب در نحو نوشته و معمولا به «شرح جامى» معروف است به اسم همين فرزند خود ضياءالدين به «الفوائد الضيائية» نامزد كرده و نيز تحفةالاحرار خود را خطاب به همين فرزند- كه در آن هنگام چهار سال داشت- به نظم درآورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (972 / 3)، از سعدى تا جامى (774 ،763) بهارستان جامى (مقدمه/ 13)، تاريخ ادبيات در ايران (515 ،470 / 4)، حبيب السير (386 /

3)، رشحات عين الحيات (285 -283 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ضياءالدين)، نفحات الانس (مقدمه/ شانزده چهل و دو).

ضياءنور، فضل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، عالم ربانى.

تولد: 1299، اصفهان.

درگذشت: 1364(7 ربيع الاول 1406 ق.).

فضل الله ضياءنور، فرزند حجت الاسلام حاج رضا ضياءنور از واعظان اصفهان، از كودكى به فراگيرى علوم و معارف اسلامى پرداخت. پس از مدتى علوم و معارف اسلامى از قبيل ادبيات، منطق، فقه و اصول و مخصوصا فلسفه و عرفان را پشت سر گذاشت. از جمله استادان وى مى توان به اين اسامى اشاره نمود: حاج ميرزا على واعظ شيرازى، آيت الله حاج ميرزا محمدرضا كلباسى، حاج صدرالدين هاطلى كوپايى، حاج شيخ محمدحسين عالم نجف آبادى، آيت الله حاج آقا رحيم ارباب، آيت الله سيد محمدرضا خراسانى، ملا محمدعلى حبيب آبادى، حاج حسين خادمى، آيت الله حاج شيخ احمد فياض، حاج شيخ محمود مفيد.

استاد ضياءنور ابتدا در كسوت روحانيت بود و علاوه بر تعليم و تعلم، به منبر هم مى رفت. در سال 1336 براى مطالعات جديد و علوم دانشگاهى و تدريس در دانشگاه و وزارت فرهنگ اصفهان نيز اقدام نمود. علاوه بر تدريس، به تحقيق درباره ى عرفان و تصوف اسلامى و شاعران ادب فارس به ويژه مولانا و حافظ پرداخت و كتابى به نام وحدت وجود تهيه كرد كه آماده چاپ است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ضيايي دزفولي، محمد رشيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1247- ح 1332 ق). فقيه. اديب و شاعر. متخلص به ضيايى. تحصيلاتش را در دزفول گذراند. سپسى به نجف رفت و تحصيلات خود را در آنجا در محضر شيخ انصارى و ميرازى شيراى چندين سال ادامه داد. پس از گرفتن اجازه ى اجتهاد به دزفول مراجعت نمود و به تدريس مشغول شد. چندى هم در خرم آباد و بروجرد اقامت كرد. سپس به عراق رفت و بعد از 1300 ق مجددا به دزفول بازگشت و به تدريس و ترويج علوم اسلامى و انجام

وظايف شرعى پرداخت. او بسيار زاهد و پرهيزگار بود به حدى كه هيچ گاه از وجوه خيراتى استفاده نكرد و از دست رنج و كسب و كار خود روزگار مى گذراند. ميراز هادى دزفولى از شاگردان اوست. وى در مقبره ى استاد خود سيد حسين بن عبدالكريم گوشه در دزفول دفن شد. از آثار وى: «ديوان» شعر كه به نام «اشعار ضيايى دزفولى». در 1304 ق در بمبئى به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (280 / 9). الذريعه (632 / 9). طبقات اعلام الشيعه (قرن 725-724 / 14). مؤلفين كتب چاپى (126 / 3).

ضيايي دهخوار قاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. اثر وى ترجمه ى «شواليه دو مزون روژ» از الكساندر دوما (پدر) است كه در دو جلد، در 1306 ش. در تهران منتشر شد و چاپ دوم آن در 1336 ش صورت گرفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2174 / 2). مؤلفين كتب چاپى (771 / 2).

ضيايي مرندي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1275 ق)، مترجم، مفسر، شاعر، متخلص به ضيايى. ملقب به ناظم الملك. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات و فراگيرى فنون شعر و ادب از استادان زمان خود. وارد خدمات دولتى گرديد و در وزارت خارجه به خدمت اشتغال ورزيد و با زبان فرانسه آشنايى كامل يافت. ضيايى در اواخر عمر به قم مهاجرت كرد و در آنجا مقيم شد و تا پايان عمر در اين شهر زندگى كرد. وى را در روضه ى حضرت معصومه (س) دفن كردند. از آثار وى: «حقيقت نامه»، شعر، ترجمه ى وصيت نامه ى اميرالمومنين (ع) به امام حسن (ع)؛ «ديوان»؛ «سياست نامه»، شعر، كه ترجمه ى عهدنامه ى اميرالمومنين (ع) به مالك اشتر است؛ «قصيده ى مولوديه»؛ «وصيت نامه ى حضرت رسول (ص) به اميرالمومنين (ع)»، شعر؛ تفسير «سوره العصر»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (242). الذريعه (633 / 9 .338 / 4). ريحانه (124 -123 / 6). زندگينامه ى رجال و مشاهير (240 / 4). سخنوران نامى معاصر (2379 -2376 / 4). شرح حال رجال (285 / 1). فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3365 .2550 .2053 / 2 .1546 -1545 .1196 / 1). مؤلفين كتب چاپى (448 -447 / 2).

طارمي زنجاني، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1263 ق)، عالم، فقيه امامى، اصولى، متكلم و نحوى. در آب بر، از نواحى طارم، به دنيا آمد. وى ابتدا در زنجان به تحصيل پرداخت، سپس به قزوين رفت و در خدمت علامه ى وقت سيد على قزوينى، صاحب حاشيه ى «قوانين». مقدمات و مراتب علمى را فرا گرفت. براى تكميل تحصيلات به عتبات مشرف شد. در حوزه ى درس حاج سيد حسين كوه كمرى و فاضل ايروانى و فاضل مامقانى و ميرزاى شيرازى

حاضر شد و از ايشان اجازه اجتهاد دريافت كرد. در حالى كه از بزرگان علماء شده بود. به زنجان بازگشت و به تدريس و تأليف و امامت جماعت پرداخت. وى رد زنجان درگذشت و در جوار سيد ابراهيم به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاصول الجعفريه». در عقايد، به فارسى؛ «افضل المجالس فى المواعظ و المصائب»، كه مقتلى است به فارسى؛ «تكميل الايمان نى اثبات وجود صاحب الزمان». به فارسى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «ربيع المتهجدين»، در نماز شب؛ «الارث» و «الديات»، به فارسى؛ «شرح الاحتشام»، در شرح «نهج البلاغه»؛ «مشكل الرجال فى منتهى المقال»؛ «شرح الصمديه»؛ «منتخب العلوم». در صرف و نحو؛ شرح «الدره» سيد مهدى بحرالعلوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (279 / 4). الذريعه (285 / 8 .418 / 4 .259 .180 -179 / 2 .443 / 1). ريحانه (386 -385 / 2). طبقات اعلام الشيعه (قرن 339 / 14). علماء معاصرين (89). معجم المؤلفين (168 -167 / 3). مكارم الآثار (1717 / 5).

طارمي، نجم الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مترجم. وى از بزرگان دربار ميران شاه بن تيمور (م 810 ق). بود. طارمى در فن انشاء تلسط داشت و به فرمان آن پادشاه كتاب «كامل التواريخ» ابن اثير را به فارسى ترجمه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (256). حبيب السير (550 / 3).

طالب شيرازي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1308 ق)، شاعر، اديب و خطاط. در علوم ادبى مهارت و در علوم عربى دست داشته است. خط شكسته را پاكيزه و شيرين مى نوشت. در چند سال آخر عمر به صدارت ديوان خانه ى عدليه ى فارس منصوب شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1089 -1088 / 2).

طالبوف تبريزي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1329 / 1328 ق)، نويسنده، مترجم. وى در تبريز به دنيا آمد. شانزده يا هفده ساله بود كه تبريز را ترك كرد و به تفليس رفت و به كسب و كار و تحصيل پرداخت. در اواسط پادشاهى ناصرالدين شاه، طالبوف نيز كه از مجراى زبان روسى اطلاعاتى به دست آورده بود. از راه نوشتن به بيدارى مردم و انتقاد از استبداد پرداخت. چنان كه بعد از صدور فرمان مشروطيت از طرف مردم آذربايجان به نمايندگى مجلس انتخاب شد اما به دليل نامعلومى از قبول وكالت سر باز زد. او مسلمان باعقيده اى بود و مراسم حج را بجا آورد ولى با اين همه هرگز پايبند اوهام نشد. مردى وطن پرست و ميهن دوست بود. در اواخر عمر براى درمان چشمش به برلين رفت و پس از بازگشت درگذشت. از آثارش: «سفينه ى طالبى» يا «كتاب احمد»؛ «مسالك المحسنين»؛ «مسائل الحيات»؛ «پندنامه ماركوس قيصر روم». ترجمه؛ «رساله ى فيزيك»؛ «نخبه ى سپهرى»، كه خلاصه اى از «ناسخ التواريخ» است در احوال رسول اكرم (ص)؛ «ايضاحات در خصوص آزادى»؛ «سياست طالبى»؛ ترجمه ى رساله ى «هيئت جديد».[1]

(حاج ملا) عبدالرحيم بن (استاد) ابوطالب نجار تبريزى سرخابى، نويسنده و دانشمند (و. 1250- ف. تمرخان شوره 1328 ه.ق.) وى در حدود 16 سال به تفليس رفت و به تحصيل زبان روسى و ادبيات آن پرداخت و متدرجا نزد

رجال و دانشمندان روسيه به درستكارى و راست گفتارى شناخته شد و سپس در تمرخان شوره - داراالحكومه داغستان- اقامت كرد و مورد احترام جميع مسلمانان و جزايشان گرديد و خانه اش مقصد امرا و علما و اعيان و ملجاء نيازمندان و مستمندان شد. وى يكى از نسختين نويسندگان فارسى است كه ايرانيان را به تأليف رمانهاى علمى و تآتر و ترجمه علوم و فنون و هنرهاى زيبا و مكارم اخلاق به زبان ساده آگاه كرد، و اين امر روز به روز بر اعتبار و منزلت او نزد همه مى افزود. از آثار اوست: «كتاب احمد»يا،«سفينه طالبى»در سه جلد،«پندنامه قيصر»،«مسالك المحسنين»،«مسائل الحياة»،«فيزيك» و «تاريخ مختصر اسلام» (قزوينى. وفيات معاصرين يادگار 5 شماره 5 -4)، «نخبه سپهرى» در احوال حضرت رسول، ترجمه پندنامه ماركوس، هيئت جديده ترجمه از فلاماريون، ايضاحات در خصوص آزادى، سياست طلبى و غيره (لغ.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين ايران (127 -126 ،102)، از صبا تا نيما (304 -287 / 1)، پژوهشى در نثر و نظم دوره ى بازگشت ادبى (129 -125)، تاريخ انقلاب مشروطيت (191 -190 / 1)، چون سبوى تشنه (342 ،190 ،189 ،15)، دايره المعارف فارسى (1610 / 2)، الذريعه (256 / 95 / 24 ،345 / 20 ،263 / 17 ،199 / 3)، ريحانه (17 / 4)، سبك شناسى (366 / 3)، شخصيت هاى نامى (302 -301)، شرح حال رجال (263 -262 / 2)، صد سال داستان نويسى (25 -24 / 2 -1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1101 / 14)، لغت نامه (ذيل/ طالبوف)، مكارم الآثار (2024 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (826 -824 / 3)، يادگار (س 5، ش

5 -4، ص 86)، يغما (س 4، ش 5، ص 221 -214).

طاووسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد و دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى ايران از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه شيراز در سال 1365 و ارتقاء به درجه استادى در سال 1372.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

گويش شناسى، فرهنگ و زبانهاى پيش از اسلام، بررسى نارسائيهاى دستور و دستورنويسى در دوره هاى دبيرستان، تدريس زبانهاى خارجى و زبانشناسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان فارسى و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

زبانها و فرهنگ ايران پيش از اسلام، فرهنگ و ادبيات فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

طاهري اهوازي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. ملقب به شوكت الوزاره. در 1313 ش موفق به اخذ گواهينامه از كالج آمريكايى تهران گرديد و بعد وارد خدمت فرهنگ شد. وى علاوه بر دبيرى زبان انگليسى، نظامت دانشسراى پسران را نيز دارا بود. از آثار وى: «حاجى بابا در لندن»، ترجمه؛ «سه يار دبستانى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2045 / 2 ،1140 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (552 -551 / 1).

طاهري عراقي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق.

تولد: 1 اسفند 1322، اراك.

درگذشت: 14 ارديبهشت 1370، تهران.

احمد طاهرى عراقى پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى، در سال 1344 موفق به اخذ دانشنامه ى ليسانس در رشته ى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران شد. در سال 1345 شروع به كار در بنياد فرهنگ ايران نمود. پس از طى دوره ى نظام وظيفه، در مركز خدمات كتابدارى مشغول به كار شد و در سال 1351 براى تحقيق در رده بندى كتب اسلامى ابتدا عازم مشهد و سپس مصر شد. وى تا سال 1348 با اين مركز همكارى داشت.

در سال 1356 به دانشگاه ادينبورو انگلستان وارد شد و تحصيلات عاليه خود را همانجا ادامه داد. ضمنا در اين دانشگاه به تدريس مثنوى مولانا جلال الدين محمد بلخى و ديوان حافظ نيز مشغول بود. در سال 1361، موفق به اخذ درجه ى دكترى در رشته ى ادبيات عرب شد و دو سال بعد در مهر 1363 به ايران بازگشت و با بنياد دايرةالمعارف اسلامى شروع به همكاى نمود. در اين مدت وى در انتشار هشت شماره از نشريه ى «تحقيقات اسلامى» (در پنج دفتر) همكارى داشت. از سال 1364، نيز شروع به تدريس متون نمود. ضمنا ايشان در سرپرستى انتشار نخستين

جزوه ى دانشنامه ى جهان اسلام (حرف ب، جزوه اول) به عهده داشت و مقدمات چندين جزوه ى ديگر را نيز فراهم آورد.

از جمله آثار وى، علاوه بر مقاله هاى وى كه در «نامه ى انجمن كتابداران ايران»، و «نشر دانش» و «معارف» و «مقالات و بررسيها» و مقاله هاى وى كه در دانشنامه ى جهان اسلام («ب در زبان عربى» و «ب در عرفان اسلامى») به چاپ رسيده اند، مى توان به كتاب هاى زير اشاره نمود: رده بندى دهدهى ديوئى: اسلام (1363 ،1353)؛ رده BP: اسلام (علوم دينى اسلام در نظام رده بندى كتابخانه ى كنگره) (1358)؛ مقدمه و حواشى و تصحيح رساله ى قدسيه، از كلمات بهاءالدين نقشبند (از خواجه احمد پارسا، 1354)؛ رده بندى دهدهى ديوئى: زبان هاى ايرانى (1366) (1350) رده بندى دهدهى ديوئى: ادبيات ايرانى (1363 ،1351)؛ همكارى در تصحيح نصيحة الملوك غزالى (به تصحيح جلال الدين همايى، 1354).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طاهري، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، مترجم، منتقد.

تولد: 1313، اهواز.

درگذشت: 21 اسفند 1369، تهران.

هوشنگ طاهرى داراى مدارج دكتراى تاريخ هنر از اتريش، مهندسى اقتصاد كشاورزى از آلمان و تحصيل موسيقى در كنسرواتوار وين بود. در سال 1346 به ايران آمد و در زمينه ى هنر و ادب، به نقد، پژوهش و آموزش پرداخت. با مطبوعات همكارى داشت. ابتدا دبير هنرى مجله «سخن» بود. سپس سردبير آن شد. طاهرى در دانشگاه شهيد بهشتى، دانشكده ى هنرهاى دراماتيك، دانشكده ى صدا و سيما و مجتمع دانشگاهى هنر در رشته ى سينما تدريس مى كرد.

او از پيشگامان ترجمه ى فيلمنامه هاى آثار مدرن سينما بود. از آثار اوست: رئاليسم در ادبيات هنر (از ژان پل سارتر)، هنر اسلامى (از ارنست كونل)، خاكستر و الماس (از يرژى آندره يوسكى)، داستان هاى نوين آلمانى، تاريخ سينماى هنرى (نوشته اولريش گرگور و

انو پاتالاس، برنده ى جايزه ى بهترين كتاب سال در رشته هنر، 1370)، توت فرهنگى هاى وحشى (اينگمار برگمن)، زندگى (اكيرا كوروساوا)، صحراى سرخ (ميكل آنجلو آنتونيونى)، ام M- قاتل (فرتيس لانگ)، مهر هفتم (اينگمار برگمن)، ويريديانا (لوئيس بونوئل)، هنر اسلامى (ارنست كوئل)، همچون در يك آينه (اينگمار برگمن)، هيروشيما، عشق من (آلن رنه مارگريت دوراس).

طاهرى سال ها ويولن مى نواخت و نقاشى را مى ستود، مجموعه اى نفيس از تابلوها و كتاب هاى نقاشى را گرد آورده بود. اهل شعر و داستان بود. شهرهايى سروده بود و آنها را براى دوستان مى خواند. همچنين نقدهايى بر فيلم هاى سينمايى نوشته بود. درباره ى سينما مطالبى براى مجلات يا روزنامه ها ترجمه مى كرد يا تأليف مى نمود. ضمنا در تلويزيون برنامه «سينما» را تهيه و اجرا مى كرد. وى از جشنواره ى سوم سينماى آزاد به بعد يكى از داوران سينماى آزاد بود.

هوشنگ طاهرى در تهران در بزرگراه آيت الله صدر بر اثر تصادف درگذشت. پيكر وى در آرامگاه خانوادگى اش در امامزاده ى عبدالله به خاك سپرد شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طباطبايي اردكاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق.

تولد: 1281(1315 ق.)، اردكان (قريه گزلاازقرا، سفلاى اردستان).

درگذشت: 13 مهر 1372، تهران.

سيد محود طباطبايى اردكانى داراى درجه ى كارشناسى در رشته ى فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران در سال 1343 است. وى سپس به تحصيلات خود ادامه داد و در رشته ى فرهنگ اسلامى در سال 1347 موفق به اخذ دكترى شد.

وى از سال 1353 عضو هيئت علمى دانشگاه ابوريحان بيرونى شد. در دانشگاه علامه طباطبايى (در رشته ى ادبيات) و دانشگاه تهران نيز تدريس مى كرد. سرپرستى گروه زبان و ادبيات فارسى دانشكده ى ادبيات و زبان هاى خارجى دانشگاه علامه طباطبايى نيز به عهده وى بود.

از آثار ايشان است: فرهنگ جامع اردكان؛ بررسى گويه

و ويژگى هاى فرهنگى زبان اردكانى؛ تاريخ تحليلى اسلام؛ گزيده و شرح تاريخ بلعمى.

دكتر طباطبايى اردكانى هنگام تدريس در كلاس درس دار فانى را وداع گفت.

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ اسلامى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

زندگينامه

دكتر شادروان سيد محمود طباطبائى اردكانى در سال 1315 ديده به جهان گشود. بعد از اتمام تحصيلات متوسطه، در سال 1343 موفق به اخذ كارشناسى در رشته فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران شد. سپس به ادامه ى تحصيلات عالى پرداخت. و سرانجام در سال 1347 در رشته فرهنگ اسلامى موفق به اخذ مدرك دكترا گرديد. وى در سال 1353 به عضويت هيئت علمى دانشگاه ابوريحان بيرونى نائل آمد و سرانجام به مرتبه دانشيارى دانشگاه علامه طباطبائى ارتقاء يافت.

آقاى دكتر طباطبائى اردكانى در تمام دوران دانشگاهى خود به پژوهش در فرهنگ و ادب عاميانه و گويش اردكانى پرداخت. از ايشان 5 جلد كتاب در زمينه هاى ادبيات فارسى و تاريخ اسلام به جاى مانده است. از وى حدود 7 مقاله درباره ى ادبيات و علوم انسانى و تاريخ اسلام در مجلات معتبر داخلى به چاپ رسيده است.

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ اسلامى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد و دكترا در رشته فرهنگ اسلامى در سال 1347.

مرتبه علمى:

عضويت در هيات علمى دانشگاه ابوريحان سابق در سال 1353، پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علامه طباطبائى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش در فرهنگ و ادب عاميانه و گويش اردكان، استاد راهنماى 4 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد

تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات فارسى و تاريخ اسلام.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 7، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبيات و علوم انسانى، تاريخ اسلام.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طباطبايي قمي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، نويسنده و مترجم. در قم به دنيا آمد. دوره ى ابتدايى را در قم و متوسطه را در دبيرستانهاى تهران و انزلى و كرمانشاه و قزوين به پايان رساند و در 1318 ش موفق به اخذ ديپلم شد. سپس دوره ى دانشكده ى كشاورزى كرج را گذراند و مهندس كشاورزى شد. بعد به دانشكده حقوق رفت. پس از آن به اروپا عزيمت نمود و پس از گرفتن دكتراى حقوق در دانشگاه ژنو يك سال نيز به صورت مستمع آزد در دانشگاه لندن جهت بررسى فلسفه ى حقوق به سر برد و در راه مراجعت به ايران مدت شش ماه در دانشگاه فؤاد اول در قاهره براى مطالعه در منطق ارسطو مشغول تحصيل شد. در تهران به وكالت دادگسترى و مشاورت قضايى و وكالت بعضى از بانكها اشتغال داشت. از آثار وى: «مبانى اقتصادى مسائل اجتماعى»؛ «مختصرى از فلسفه ابن سينا و نفوذ آن در غرب»؛ «مقدمه ى تئورى كلى و فلسفه ى حقوق»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3091 ،2959 ،2869 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (588-586 / 4).

طباطبايي ناييني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. از صاحب منصبان اداره ى كل گمركات بود. بعد به كتابخانه ى مجلس انتقال يافت. از آثارش: «جير جيرك»، ترجمه؛ «گامى لرزان رو به جهان شناخته نشده ى قرآن»؛ «لومن»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2830 ،2706 / 2 ،1091 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (8 / 3).

طباطبايي يزدي، محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1256/ 1247 ق)، عالم دينى، فقيه، اصلوى، لغوى، شاعر و مرجع بزرگ. در كسنويه از قراء يزد به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را نزد علماى اصفهان فراگرفت و تحصيلات خود را نزد علماى اصفهان فراگرفت و تحصيلات خود را نزد علماى طراز اول آنجا همچون صاحب «روضات الجنات» و شيخ محمد باقر بن محمد تقى اصفهانى نجفى و ميرزا محمد هاشم چهار سوقيان ادامه داد، تا به درجه ى اجتهاد رسيد. سپس براى تكميل معلومات به نجف رفت و در حوزه ى درس شيخ راضى نجفى و ميرزاى بزرگ شيرازى حاضر شد، پس از درگذشت ميراز به تدريس علوم اسلامى پرداخت و سالها حوزه ى درسش از مهمترين حوزه هاى نجف بود. علامه يزدى در سرودن شعر به فارسى و عربى مهارتى تمام داشت. او در نجف درگذشت در جنب در طوسى صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش، احداث ابنيه خيريه و مدارس و مساجد است. مدرسه سيد در نجف از جمله ى آثار او است. از آثار علمى اش: «العروه الوثقى»، كه رساله اى است فتوايى، مشتمل بر سه هزار و دويست و شصت مسأله كه در عراق و ايران و هندوستان به چاپ رسيد و حاج شيخ عباس محدث قمى آن را به فارسى ترجمه نموده و «غايه

القصوى» ناميده و بسيارى از مراجع تقليد بر آن حواشى نوشته اند؛ رساله اى در «اجتماع امر و نهى» و «تعادل و تراجيح»، حاشيه بر «متاجر» يا «مكاسب» شيخ انصارى؛ رساله اى در «احكام ظن»؛ رساله اى در «منجزات المريض»؛ «السؤال و الجواب»، در فقه؛ «الاستصحاب»؛ «الصحيفه الكاظميه»؛ «بستان نياز و گلستان راز»، در مناجات، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (234 / 7)، الذريعه (252 / 15 ،108 / 3 ،25 / 2)، ريحانه (393 -391 / 6)، شرح حال رجال (251 -250 / 6)، علماء معاصرين (114 -113)، فوائد الرضويه (597 -596)، لغت نامه (ذيل/ يزدى)، معجم المؤلفين (156 / 11)، مكارم الآثار (1324 -1321/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (30 -26 / 5).

طباطبايي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1341 -1246 ق)، مصحح، اديب و نويسنده. ملقب به وكيل الرعايا و اعتضادالممالك و معروف به حاجى وكيل. در تبريز به دنيا آمد.

از خانواده هاى مشهور آن شهر بوده كه ساليان دراز و كالت رعيت و ماليات آذربايجان را به عهده داشته. وى به خواسته ى امير نظام گروسى والى آذربايجان «كليله و دمنه» را تصحيح كرد. نادر ميرزاى قاجار «تاريخ و جغرافياى تبريز» را به اصرار وى تأليف كرد. ميرزا كاظم كتابخانه ى مفصل و نسخه هاى خطى زيادى داشت. وى كتابى در انساب آل ابى طالب نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه رجال و مشاهير (269 / 4)، شرح حال رجال (181 -180 / 6 ،149 / 3).

طباطبائي، عبدالعزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالعزيز فرزند مرحوم عالم جليل حاج سيد جواد طباطبائى يزدى (حفيد و نوه آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى صاحب كتاب عروه الوثقى و حاشيه مكاسب و غيره) كه در تاريخ بيست و يكم جمادى الثانى 1348 برابر با چهارم آبانماه 1318 شمسى در نجف اشرف متولد شده و پس از طى مراحل مقدمات علوم اوليه ادبى را نزد حاج سيد هاشم حسينى تهرانى و حاج سيد جليل طباطبائى يزدى و شرح منظومه را خدمت آيت اللَّه حاج سيد عبداالاعلى سبزوارى و اسفار را خدمت آيت اللَّه حاج شيخ صدراء بادكوبه اى خوانده و سطوح فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ ذبيح اللَّه قوچانى و حاج ميرزا حسين نبوى كاشمرى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على علامه فانى اصفهانى و حاج شيخ على سرابى و حاج شيخ عبدالحسين دشتى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى فراگرفته و خارج علم تفسير و فقه و اصول را از محضر استاذ الاساتيد آيت اللَّه

العظمى خوئى دام ظله العالى آموخته و همين طور چند سالى در دروس خارج آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى حاضر شده و استفاده نموده و در اين اثناء مدت بيست و پنج (25) سال از محضر پر فيض دو استاد بزرگ مرحوم علامه مجاهد امينى صاحب الغدير و علامه رازى حاج شيخ آقا بزرگ صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه بهره مند گرديده و از تربيت يافتگان مكتب اين دو بزرگوار بشمار آمده است.

پس به كمك مرحوم علامه امينى در پيشبرد كتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام در نجف اشرف فعاليتهاى موثر و چشمگيرى داشته و نوشتن فهرست نسخه هاى خطى آن كتابخانه نيز به عهده ايشان بوده است.

در اسفند ماه 1349 شمسى و ذى حجه 1389 قمرى براى شركت در كنگره هزاره شيخ طوسى از طرف دانشكده مشهد مقدس دعوت شده و از نجف به ايران آمده و در كنگره شركت كرده و بنابر درخواست كتابخانه آستانه قدس حدود يكسال در مشهد مانده و نسخه هاى خطى فقه و اصول و حديث آنجا را نوشته و باز به نجف بازگشته و تا سال 1356 برابر 1396 قمرى در نجف به فعاليتهاى علمى و مذهبى خود ادامه داده تا در تاريخ ياد شده به ايران آمده و در قم اقامت نموده و همچنان به فعاليتهاى مذهبى و علمى خود ادامه داده است.

و اكنون در حوزه علميه قم وجود مغتنم و مفيديست و در مسائل كتابشناسى و نسخه شناسى و حديث و رجال و غيره نويسندگان و مولفان كتب و محققان متون و موسسات علمى و بنيادهاى فرهنگى به ايشان مراجعه و از وجودشان استفاده مى برند و نسبت به

همه با گشاده روئى و ملاطفت جواب و پاسخ مثبت داده و راهنمائى و كمك مى نمايند و بالاخص موسسه آل البيت قم كه يك موسسه تحقيقاتى معروف است روابط بيشترى با ايشان دارند و آن جناب هم به اين موسسه كمكهاى زيادى مى نمايند.

مسافرتهاى ايشان

مترجم محترم ما به منظور بازديد كتابخانه و استفاده از نسخه هاى خطى و احياء عكسبردارى از بعضى از آنها علاوه از كتابخانه هاى عمومى و شخصى ايران به كشورهاى حجاز و اردن و سوريه و تركيه و لبنان و انگلستان نيز مكرر سفر كرده و از كتابخانه هاى كشورهاى مزبور استفاده هاى شايانى نموده است و در هر يك از مسافرتها خاطراتى را مرقوم داشته اند.

تأليفات ايشان

1- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه اميرالمؤمنين در نجف اشرف.

2- فهرست قسمتى از نسخه هاى خطى كتابخانه آستان قدس رضوى.

3- معجم اعلام الشيعه

4- على ضفاف الغدير

5- تعليقات بر طبقات اعلام الشيعه

6- مستدرك الذريعه

7- تعليقات بر الذريعه

8- تهذيب الذريعه

9- مكتبه العلامه الحلى فهرست تأليفات علامه حلى و نسخه هاى خطى آن.

10- المهدى عليه السلام فى السيره النبويه

11- اهل البيت فى المكتبه العربيه

12- الحسين والسنه

13- نتايج الاسفار

14- قيد الاوايد

تصحيح متون

1- فهرست شيخ منتجب الدين ابن بابويه قمى

2- فهرست شيخ طوسى

3- مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام احمد بن حنبل

4- الاربعون المنتقى فى فضائل على المرتضى تأليف ابوالخير قزوينى مطبوع در سال 92.

5- ترجمه الحسن و الحسين عليهماالسلام از طبقات ابن سعد

6- مقتل اميرالمؤمنين عليه السلام تأليف ابن ابى الدنيا مطبوع در سال 86.

7- رساله ذهبى در حديث الغدير

شركت در كنگره هاى علمى

1- هزاره شيخ طوسى در مشهد

2- هزاره نهج البلاغه شريف رضى در تهران

3- كنگره جهانى امام رضا عليه السلام در مشهد

4- كنگره حسين (ع) در لندن

5- كنگره و هزاره حادثه غدير خم در لندن

اجازات ايشان

معظم له از مرحوم علامه

شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله اجازات روايتى و غيره دارند و خود نيز به چندين نفر اجازه روايتى داده اند.

فقيه.

تولد: 1308(23 جمادى الآخر 1348 ق.)، نجف.

درگذشت: 8 بهمن 1374(7 رمضان 1416 ق.)، قم.

آيت الله عبدالعزيز طباطبايى يزدى، فرزند آيت الله آقا سيد جواد طباطبايى، در اوان جوانى پدر خود را از دست داد اما به طلب علم روى آورد و نزد اساتيد نجف به تحصيل دانش پرداخت. ادبيات را نزد سيد هاشم حسينى تهرانى، منطق را نزد سيد جليل بن سيد عبدالحى طباطبايى يزدى، شرح منظومه را نزد آيت الله سيد عبدالعى سبزوارى و اسفار ملاصدرا را نزد شيخ صدرا بادكوبى مدرس فسلفه در نجف فراگرفت. شرح لمعه را از ميرزا حسن نبوى خراسانى كاشمرى و آقاى حاج شيخ ذبيح الله قوچانى، قوانين را از آيت الله سيد على فانى اصفهانى، سطوح عالى را در محضر آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى و شيخ مجتبى لنكرانى و دروس عالى خارج فقه و اصول را از محضر مدرسان نجف فراگرفت. در فقه نيز از آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى استفاده نمود. در فقه و اصول و تفسير قرآن از محضر آيت الله العظمى ابوالقاسم خويى سال ها بهره گرفت و در علوم متداول حوزه هاى علميه استاد شد. وى در اين فاصله و پس از آن با دو تن از محققان شيعه يعنى آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه و علامه عبدالحسين امينى صاحب الغدير آشنا و از محضر هر دو استاد بهره برد. وى در تأليف و تدوين موسوعه ى بزرگ شيعى يعنى الذريعه با شيخ آقا بزرگ تهرانى همكارى مستمر داشت. همچنين در كتابخانه ى اميرالمومنين نجف

كه توسط علامه ى امينى تأسيس شده بود همكارى داشت و فهرست كتابخانه ى آنجا را تهيه نمود. آيت الله طباطبايى يزدى در تدوين موسوعه ى رجالى شيعه يعنى معجم رجال الحديث آيت الله خويى با وى همكارى داشت. در نجف پس از آيت الله سيد باقر طباطبايى يزدى متصدى مدرسه ى سيد در نجف گرديد و سال ها در آنجا خدمت كرد. استاد علامه در 1396 ق. نجف را به قصد ايران ترك كرد و در قم سكنى گزيد و در قم به تأليف و تحقيق ادامه داد و پس از سوى مدتى مرجع اهل تحقيق شد. مدتى نيز از سوى كتابخانه ى آستان قدس رضوى به همكارى دعوت شد و در آنجا به تأليف فهرستى براى كتب حديثى و فقهى آن كتابخانه پرداخت. در قم همچنين به يارى مؤسسه ى آل البيت (ع) شتافت و به كمك شهرستانى و دوستان ديگرش به تأسيس مجله «تراثنا» اقدام نمود.

مشايخ اجازه ى ايشان عبارت بودند از شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى و حضرت آيت الله العظمى خويى.

كتاب هاى ايشان از اين قرار است: اساتيد و مشايخ شيخ طوسى؛ اضواء على الذريعة؛ الشيخ المفيد و عطاؤه الفكرى الخالد؛ الشيعه و هجمات الخصوم؛ الغدير فى الثراث الاسلمى (كتابنامه غدير هم، بيروت، 1314 ق.)؛ الفهرس الوصفى للمنتخب من المخطوطات العربة فى مكتبات تركيا؛ المهدى (ع) فى السنة النبوية، انباء السماء برزية كربلا؛ اهل البيت عليهم السلام فى المكتبة العربية (معرفى و توصيف كتاب هاى عربى اهل سنت در فضايل اهل بيت، دو جلد)؛ تعليقات على طبقات اعلام الشيعة (اولين نوشتار استاد در 1377 ق.)؛ حياة الشيخ يوسف البحرانى، على ضفاف الغدير(چاپ نشده)؛ فهرس المختارات من مخطوطات تركيا، فهرس المخطوطات العربية

فى مكتبة اميرالمؤمنين (ع) العامة فى النجف الاشرف؛ فهرس المخطوطاعت تبريز؛ فهرس المنتخب من مخطوطات لندن؛ فهرس المنتقى من مخطوطات الحجاز؛ فهرس كتب الحديث فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرس كتب الفقهيه فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرست كتابخانه علامه طباطبايى دانشگاه شيراز؛ فى رحاب نهج البلاغة (كتابنامه نهج البلاغه)؛ قيد الاوابد و جمع الشوارد؛ ما ينبغى نشره من الثرات (معرفى كتاب هاى ارزنده مخطوط)؛ مخطوطات اللغة العربية؛ مستدرك الذريعة، معجم اعلام الشيعة؛ مكتبة العلامة الحلى (كه خلاصه آن در مقدمه ارشاد الذهان به چاپ رسيده است)؛ نتائج الاسفار (چاپ نشده). كتاب هايى كه به قلم ايشان تصحيح شد؛ از اين قرار است: فهرست منتخب الدين رازى؛ الاربعون المنتقى من مناقب المرتضى؛ ترجمة الحسن و الحسين (ع) من كتاب الطبقات لابن سعد؛ مقتل اميرالمؤمنين (ع)؛ الحسين (ع) والسنة (مجموعه سه بخش از آثار اسلامى پيرامون امام حسين (ع)، ترجمة اميرالمؤمنين من تاريخ ابن عساكر، طريق حديث من كنت مولاه فعلى مولاه (حافظ ذهبى)؛ عقدالدرر فى اخبار المهدى المنتظر (سلمى شافعى دمشقى)؛ فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين (حموى جوينى)؛ فهرست تصانيف كراجكى (آماده چاپ)؛ فهرست شيخ طوسى، فهرست شيخ منتخب الدين الاربعون المنتهى من مناقب المرتضى (ابوالخير طالقانى قزوينى)؛ مطالب السئول (زير چاپ)؛ مناقب امير المؤمنين (ع) (احمد بن حنبل).

آيت الله طباطبايى يزدى در شب هفتم ماه رمضان 1374 به سبب مشكل قلبى و ريوى دار فانى را وداع گفت. پيكر ايشان در صحن حرم حضرت معصومه (س) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طبرسي، امين الدين، امين الاسلام، ابوعلي فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه، محدث، مفسر، محقق و لغوى امامى. معروف به شيخ طبرسى و صاحب «مجمع البيان». او از برجسته ترين

پيشوايان مذهب شيعه در قرن ششم هجرى است. خودش و پسرش، حسن بن فضل، صاحب «مكارم الاخلاق»، و نوه اش، على بن حسن، صاحب «مشكاه الانوار» و ديگر نزديكان او همگى از بزرگان علما مى باشند. وى از شيخ ابوعلى، فرزند شيخ طوسى، و شيخ عبدالجبار قارى رازى، فقيه بزرگ شيعه در رى، روايت كرده و «صحيفه الرضا (ع)» از جمله مرويات اوست. طبرسى از مشايخ روايت پسرش، رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، و ابن شهر آشوب مازندرانى و شيخ منتجب الدين و قطب راوندى و شاذان بن جبرييل قمى و شيخ عبدالله دوريستى و برخى ديگر از بزرگان علماى شيعه است. در 523 ق از مشهد رضوى به سبزوار رفت و تا پايان عمر در سبزوار ماند. صاحبان «رياض العلماء» و «روضات الجنات» و نيز محدث نورى در «مستدرك» گفته اند كه وى شهيد گشته است. جنازه اش را به مشهد انتقال دادند و در محل غسل امام رضا (ع)، مشهور به قتلگاه، دفن كردند. از آثارش: «اعلام الورى باعلام الهدى»، در فضايل ائمه (ع)؛ «الوسيط»، در تفسير؛ «الوجيز» يا «الكافى الشافى» يا «الكاف الشاف من كتاب الكشاف»، ملخص «كشاف» زمخشرى درتفسير؛ «الوافى»، در تفسير؛ «تاج المواليد»؛ «الآداب الدينيه»؛ «مجمع البيان لعلوم القرآن»، كه شيخ شهيد (ره) درباره اش گفته كه اين تفسيرى است كه مثلش نوشته نشده؛ «جوامع الجامع»، در تفسير، كه آن را بعد از «مجمع البيان» تأليف كرده و در آن لطايف «كشاف» و فوايد «مجمع» را جمع نموده است، دكتر گرجى نسخه ى آن را تصحيح و بر آن تعليقاتى نگاشته است؛ «معارج السؤل»؛ «نثر اللئالى»، به سبك «غرر و درر» آمدى؛ «غنيه العابد و منيه الزاهد»؛ «عده

السفر و عمده الحضر»؛ «العمده»، در اصول دين و فرائض و نوافل؛ «النور المبين»؛ «الجواهر»، در نحو.[1]

(ع. معر. تفرشى) 1- ابوعلى فضل ابن حسن طبرسى ملقب به امين الدين و امين الاسلام، مفسر و دانشمند معروف شيعه (و. بين 480 -468 ه.ق.- ف. 548 ه. ق.). شهرتش به تصريح على بن زيد بيهقى دانشمند معاصر و هموطن وى در تاريخ بيهق «طبرسى» (به فتح اول و سكون ثانى و كسر ثالث) منسوب به طبرس معرب تفرش است، بنا به نقل افندى شاگرد مجلسى در رياض العلماء علامه مجلسى و نيز عده اى ديگر از علماى همزمان وى طبرسى را به احتمال قوى اهل تفرش ميدانستند. منسوب دانستن وى به طبرستان نه سند قديمى دارد و نه با قانون مى سازد. بارى طبرسى تا سال 523 ه.ق. در مشهد مقدس اقامت داشت و در اين سال به سبزوار رفت و تا پايان عمر آنجا متوطن بود. مدفنش در مشهد مقدس است. وى از فقه و تفسير و نحو و لغت و شعر و حساب و جبر و مقابله مشاراليه بود. در فقه فتاواى مخصوص دارد. مشاره تأليفاتش بر بيست بالغ مى شود. از آن جمله است: مجمع البيان (ه. م.) در تفسير، جوامع الجامع (ه.م.) در تفسير، الآداب الدينية للخزانة المعينية در حكمت عملى، اعلام الورى به اعلام الهدى در تاريخ ائمه، تاج المواليد در تاريخ و انساب، العمدة در اصول دين و فرائض و نوافل، نثر اللآلى در كلمات قصار على 4 و غيره. 2- رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، فرزند ابوعلى فضل از علماى بزرگ قر. 6 ه. در فضايل و كمالات مرتبه اى بلند داشت و نزد پدرش تلمذ كرد، اوراست:

جامع الاخبار (كه بعضى آن را منسوب به محمد بن محمد شعيرى و دسته اى منسوب به جعفر بن محمد دوريستى و عده اى از تأليفات ابوالحسن على حناط دانسته اند)، مكار الاخلاق كه در مصر و ايران به طبع رسيده. اسرارالامامة (درباره مؤلف اين كتاب هم قول بسيار است. سال فوتش به دست نيامده) (دكتر حسين كريمان).

الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسى ره كه دشمنان و دوستان وى اعتراف به فضل او دارند.

اوست مفسر جليل و عالم كامل نبيل و ثقه بزرگوار و فقيه عظيم الشأن صاحب تأليفات كثيره و تصنيفات عديده مانند 1- مجمع البيان در تفسير قرآن 2- الوسيط (تفسير متوسط) 3- الوجيز (تفسير مختصر) 4- جوامع الجامع 5- الاداب الدينيه للخزانة المعنيه 6- غنية العابد 7- منية الزاهد 8- تاج المواليد 9- كنوز النجاح 10- عدة السفر 11- عمدة الحضر 12- النور المبين 13- الفائق 14- اعلام الورى باعلام الهدى و كتب ديگرى كه در روضات نسبت به او داده است.

بالجمله اين بزرگوار پدر ابونصر حسن بن فضل صاحب مكارم الاخلاق و جد ابوالفضل على بن حسن صاحب مشكوةالانوار در ادعيه است.

بيت او از علماء بزرگ بوده اند در سال 523 قمرى از مشهد رضوى به سبزوار منتقل شد و در سال 548 قمرى از دنيا رفت.

جنازه او را به مشهد مقدس حمل كردند و در قبرستان معروف به قتلگاه كه اكنون در خيابان طبرسى كه بنام او شهرت گرفته مدفون نمودند.

و آنجا را از اين رو قتلگاه گفته اند كه در اواخر دولت صفويه در آنجا به دستور عبداللَّه خان ازبك افغانى قتل عام كردند

صاحب روضات گويد از صاحب رياض العلماء منقولست كه ميان همه طبقات معروف شده كه

شيخ طبرسى سكته كرد مردم به گمان اينكه او رحلت نموده او را دفن كردند و چون در قبر بهوش آمد راه بيرون شدن را بر خود مسدود ديد در آن حال نذر كرد كه اگر حق تعالى او را خلاص بفرمايد از آن بليه كتابى در تفسير قرآن تاليف نمايد پس اتفاق افتاد كه يكى از گوركنان بقصد دزديدن كفن شيخ قبر او را نبش كرد و چون خواست كفن از تنش بيرون كند كه ناگاه شيخ دست او را گرفت.

نباش را ترس شديدى عارض شد شيخ شروع كرد با او تكلم كردن وحشت او زيادتر شد شيخ گفت مترس من زنده ام و سكته كرده بودم الحال بهوش آمدم و چون از كثرت ضعف نيروى راه رفتن ندارم مرا بدوش بگير به خانه ببر.

پس نباش او را به خانه برد شيخ او را خلعت پوشانيد و مال فراوانى داد و نباش توبه كرد بدست شيخ طبرسى و آن كار زشت را ترك نمود به بركت شيخ عليه الرحمه

پس آنجناب شروع كرد به تأليف مجمع البيان بجهت وفاء به نذر خويش و خداوند او را توفيق اتمام داد

فوائد الرضويه ص 352

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (353 -352 / 5)، ايضاح المكنون (433 / 2)، اعيان الشيعه (401 -398 / 8)، تأسيس الشيعه (340)، تاريخ ادبيات در ايران (259 / 2)، الذريعه (24 / 20 ،249 -248 / 5 ،242 ،240/ 2 ،18 / 1)، روضات الجنات (349 -342 / 5)، ريحانه (36 / 4)، شهيدان راه فضيلت (91 -89)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 -216 / 6)، فوائد الرضويه (352 -350)، كشف

الظنون (1602 ،126)، الكنى و الالقاب (444 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طبرسى)، معجم المؤلفين (67 -66 / 8)، هديه الاحباب (194-193)، هديه العارفين (820 / 1)، يادداشتهاى قزوينى (280 -277 / 5).

طبري، ابوطيب طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(450 -348 ق)، قاضى، محدث، فقيه، اصولى، اديب و شاعر شافعى. در آمل به دنيا آمد. چهارده ساله بود كه فقه آموخت. در آمل از ابوعلى زجاجى و در گرگان از ابواحمد بن غطريف و در نيشابور از ابوالحسن ماسرجسى و در بغداد از دارقطنى و على سكرى و شيخ ابوحامد اسفراينى حديث شنيد. ساكن بغداد شد و در آنجا به تدريس و افتاء و قضاوت مشغول گرديد. ابواسحاق شيرازى كه از شاگردان اوست گويد كه در تحقيق و اجتهاد و فكر و نظر بالاتر از ابوطيب نديده است و خطيب بغدادى گويد كه استاد ما ابوطيب شخصى پرهيزگار، عارف به اصول و فروع، محقق و خوش برخورد بود. گويند كه او و برادرش فقط يكدست لباس داشتند و هرگاه يكى از آن دو از منزل خارج مى شد ديگرى مجبور مى شد در منزل بماند. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب حرب دفن شد. اغلب اشعارش به طريقه ى فقه و مسائل فقهى مى باشد. وى در اصول و مذهب و علم خلاف و جدل كتابهاى بسيارى تأليف كرد.از آثارش: شرح «مختصر» المزنى، در يازده جزء، در فقه شافعى؛ شرح «فروع» ابن حداد مصرى؛ كتابى در «طبقات الشافعيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (321 / 3)، انساب سمعانى (47 / 4)، تاريخ بعداد (360 -358 / 9)، دايره المعارف فارسى (1615 / 2)، روضات الجنات (146 -145 / 4)، ريحانه (46 -45 / 4)، سير النبلاء

(671 -668 / 17)، العبر (296 / 2)، الكامل (87 / 8)، كشف الظنون (1638 ،1635 ،1257 ،1100 ،424) ، لغت نامه (ذيل/ طاهر)، معجم المؤلفين (37 / 5)، النجوم الزاهره (65 / 5)، الوافى بالوفيات (404 -401 / 16)،وفيات الاعيان (515 -512 / 2)، هديه العارفين (429 / 1).

طبري، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، شاعر، مؤلف.

تولد: 1295، سارى.

درگذشت: 9 ارديبهشت 1368، تهران.

احسان طبرى، فرزند فخر طبرى ملقب به فخرالعارفين، در شش سالگى به مكتب سيد عبدالمجيد رفت و قرآن را تعليم گرفت و خواندن و نوشتن آموخت. نصاب الصبيان و كتاب هاى جودى و جوهرى را نيز خواند. در هفت سالگى به مدرسه ى احمديه رفت و پس از پايان دوره ى ابتدايى به علت تبعيد پدرش به تهران به اتفاق مادرش به آن شهر عزيمت كرد و دوره ى دبيرستان را هم به انجام رسانيد، آنگاه به دانشكده ى حقوق راه يافت و فارغ التحصيل شد. در خلال تحصيل در دانشكده ى حقوق به فراگرفتن علوم ادبيه و عربيه پرداخت و در مدرسه ى سپهسالار نزد اساتيد كسب دانش كرد و با فلسفه و علوم عقلى نيز آشنايى يافت.

در سنين جوانى به سبب آشنايى با تقى ارانى به ماركسيسم گرويد و در سال 1316 همراه با 52 تن ديگر به زندان رضاشاه افتاد و همزمان با تبعيد رضا شاه به جزيره موريس، از زندان رهايى يافت، سپس در فعاليت هاى حزب توده شركت داشت، مدتى سردبيرى روزنامه ى (رهبر) به صاحب امتيازى ايرج اسكندر را در تهران به عهده داشت (11 بهمن 13 -1322 آذر 1325)؛ پس از چندى به اراك تبعيد شد و در سال 1325 در كنگره ى نويسندگان در تهران شركت كرد. در پس ترور نافرجام

شاه در سال 1327 و اعلام غير قانونى بودن حزب توده، در سال 1328 به اعدام محكوم شد، ناگزير از ايران خارج شد و به اتحاد جماهير شوروى گريخت و در آكادمى مسكو به تحصيل پرداخت و فارغ التحصيل گرديد و به مقام استادى رسيد، در اين مدت وى در راديو مسكو كار مى كرد و سرانجام پس از نه سال فعاليت در اين كشور به آلمان شرقى رفت و در شهر لايبزيك اقامت گزيد. در برلين دوره ى آكادمى علوم اجتماعى را گذراندن و به دريافت مقام علمى «دكتر هانيل» در فلسفه دست يافت و سال ها در دانشگاه هاى آلمان به تدريس اشتغال داشت. وى با زبان هاى عربى و پهلوى و روسى و آلمانى و انگليسى و فرانسوى و تركى آذرى و تركى اسلامبولى آشنايى داشت و در تخصش در زمينه ى تاريخ فلسفه و ادبيات بود.

در سال 1357 همزمان با اوج گيرى قيام مردم و انقلاب اسلامى به ايران آمد و فعاليت هاى سياسى خود را با بازگشايى حزب توده از سر گرفت. در سال 1362 بنا به تشخيص مصادر امور، فعاليت حزب توده مغاير مصالح جمهورى اسلامى شناخته و به اتفاق كادر رهبرى حزب دستگير و زندانى شد. وى در زندان به اشتباهات خود و حزب اعتراف كرد و كتاب كژراهه (خرداد 1366) را در اين زمينه نوشت.

احسان طبرى در روزهاى پايانى عمر خود نيز مشغول به نگارش اثرى موسوم به آورندگان انديشه ى خطا بود كه حاوى كنكاشى است در انديشه هاى احمد كسروى، صادق هدايت و سيد حسن تقى زاده اما اين امر با بسته شدن كتاب عمر وى به سبب نارسايى كليوى در سال 1368 به انجام نرسيد و

نيمه تمام ماند.

احسان طبرى همچنين به داستان نويسى نيز مى پرداخت. افسانه هاى تمثيلى وى با نثر شبه كلاسيك آن و با استفاده از اساطير ايرانى و اروپايى در خدمت تبليغ مرام سياسى خاصى است. از جمله داستان هاى او مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: شكنجه و اميد (1326)؛ مجموعه اى از قطعات ادبى او و در دوزخ (1327)؛ خدايان از بند رسته (با امضاى طباطبا كه ظاهرا از اوست، 1331)؛ حماسه ى گئومات (چاپ شده در كشورهاى اروپايى شرقى، نمايشنامه تاريخى منظوم)؛ فرهاد چهارم (داستان، استكهلم، 1977 1356)؛ خانواه برومند (داستان)؛ چشمان قهرمان باز است (مجموعه داستان)؛ پنجامه (مجموعه داستان)، چهره خانه (داستان)؛ دهه نخستين (داستان)؛ رانده ستم (داستان).

از احسان طبرى سه مجموعه شعر به نام هاى از ميان ريگ ها و الماس ها و دريچه پاييز و در سال 1360 مجموعه شعرى به نام ترانه ى خوابگونه (مجموعه شعر نو) طبع و نشر كرد.

علاوه بر آثار فوق مى توان به عنوان هاى ديگرى نيز اشاره نمود: آنتى دورينگ (فردريك انگلس)؛ الفباى مبارزه (استكهلم، 1977 1356)؛ انسان و پراتيك اجتماعى و رفتار فردى وى (در زمينه اخلاق)؛ ايران در دو سده ى واپسين (مجموعه اى از دو كتاب بنياد آموزش انقلابى و بررسى ها درباره برخى از...، 1360)؛ برخى بررسى ها درباره ى جنبش ها و جهان بينى هاى اجتماعى در ايران (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1970 1348)؛ برخى مسائل حاد انقلاب ايران؛ بررسى چند مسئله ى اجتماعى؛ بررسى هاى اجتماعى و تاريخى؛ بنياد آموزش انقلابى (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1971 1350)؛ جامعه ايران در دوران رضاشاه (يك تحليل عمومى، چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1977 1356)؛ جامعه و جامعه شناسى؛ چهره ى يك انسان انقلابى (برخى از مسائيل اخلاقى

و انسان شناسى، 1360)؛ دانش و بينش (در زمينه عرصه هاى نوين علمى)؛ درباره منطق عمل، دو مقاله درباره ى تبليغات (1361)؛ دو هفته در اتحاد جماهر شوروى (با همكارى نورالدين كيانورى)؛ دوزخ شغالشاه رؤياى چينى (1327)؛ رد تئورى همگرايى (سياسى)؛ زايش و تكامل تئورى انقلابى؛ فروپاشى نظام سنتى و زايش سرمايه دارى در ايران از آغاز تمركز قاجار تا آستانه ى انقلاب مشروطيت (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1975 1354)؛ سفر جادو؛ سيماى يك انقلابى؛ شناخت و سنجش ماركسيسم (1368)؛ شمه اى درباره ى شناخت ايران و جهان؛ گفتگو با يك روشنفكر مأيوس (نمايشنامه)؛ نوشته هاى فلسفى و اجتماعى.

(1368 -1295 ق)، استاد دانشگاه، نويسنده، مترجم و شاعر. در سارى به دنيا آمد. قبل از هفت سالگى به ياديگرى علوم دينى پرداخت. دوران دبستان را در سارى گذراند. بعد از تبعيد پدرش به تهران، او نيز به تهران آمد و دوره دبيرستان را به انجام رسانيد، آن گاه به دانشكده حقوق رفت و فارغ التحصيل شد. وى در همان وقت به فراگرفتن علوم ادبى و عربى پرداخت و در مدرسه ى سپهسالار نزد استادان فن كسب دانش كرد و با فلسفه و علوم عقلى نيز آشنايى كامل يافت. در 1316 ش به همراه گروه پنجاه و سه نفر ياران دكتر تقى آرانى زندانى شد. بعد از آزادى به حزب توده پيوست و از برجسته ترين اعضاى آن حزب شد. وى به علت تبليغات كموينستى از جانب رژيم پهلوى به اعدام محكوم شد و ناگزير به شوروى پناه برد و در آنجا به تحصيل پرداخت. پس از آن به برلين رفت و در آنجا موفق به كسب دكتراى فلسفه شد و سالها در دانشگاههاى آلمان به

تدريس پرداخت. وى به زبانهاى روسى، آلمانى، انگليسى، فرانسه و تركى تسلط كافى داشت. بع داز انقلاب بهمن 1357 به ايران بازگشت. در 1362 دستگير و زندانى شد. احسان طبرى از بزرگترين نظريه پردازان ماركسيسم در ايران و جهان بود. از حافظه و استعداد شگرف برخوردار بود، و در زمينه ى شعر كلاسيك و نو و داستان و رمان و تحقيقات فلسفى و بررسيهاى لغوى و فرهنگ عاميانه و مسايل سياسى و اجتماعى اطلاعات عميقى داشت. از آثار وى: «فروپاشى نظام سنتى و زايش سرمايه دارى »؛ «شناخت و سنجش ماركسيسم»؛ «خانواده برومند»؛ «روشنفكر مأيوس»؛«زايش و تكامل تئورى انقلابى»؛ «رانده ى ستم»؛ «دهه نخستين»؛ «كژراهه»؛ «حماسه گئومات»؛ «از ميان ريگها و الماسها»، مجموعه ى شعر؛ «ترانه خوابگونه»، مجموعه ى شعر؛ «آنتى دورينگ»، ترجمه؛ «شكنجه و اميد»؛ «در دوزخ»؛ «روياى چينى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (155 -148 / 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 2، ص 56)، مازندران، شرح حال رجال معاصر (148 -147 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (314 -313 / 1).

طبري، محيي الدين عبدالقادر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1033 -976 ق)، عالم و اديب شافعى. در مكه به دنيا آمد. در دوازده سالگى قرآن كريم و «الفيه» ابن مالك و «اربعين» نووى را حفظ كرد و در پانزده سالگى شروع به تحصيلات علمى نمود. ادبيات، فقه، تفسير، حديث، طب، منطق، هيئت و حكمت را از بزرگان زمان خويش فراگرفت. طبرى نظم و نثر نيكويى داشت و خطيب و مفتى مكه بود. وى در مكه درگذشت. از آثارش: «عيون المسائل من اعيان الرسائل »؛ «الاساطين فى حج السلاطين»؛ شرح «المقصوره الدريديه» به نام «الآيات المقصوره/ الرايات المنصوره على الابيات المقصوره»؛ «كشف النقاب عن

انساب الاربعه الاقطاب»؛ «افحام المجارى فى افهام البخارى»؛ «حسن السريره فى حسن السيره»، در سيره پيامبر (ص)؛ «سل السيف على حل كيف»؛ «كشف الخافى من كتاب الكافى»، در علم عروض و قافيه؛ «عرائس الابكار و غرائس الافكار»، در تفسير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (168 / 4)، ايضاح المكنون (646 ،379 ،368 ،359،135 ،119 ،97 ،22 / 2 ،404 ،108 ،68 ،7 / 1)، ريحانه (46 / 4)، الكنى و الالقاب (205 / 1)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقادر)، معجم المؤلفين (303 / 5)، هديه العارفين (600 / 1).

طبسي، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 926 ق)، عالم و مترجم. وى از علماى اوايل قرن دهم هجرى است كه كتاب «الدر النظيم فى خواص القرآن العظيم» را به فارسى، به خواست برخى از سروران خود، در 926 ق ترجمه كرده است و در آن يادآور شده كه طبق مذهب اهل حق بسم الله جزئى از سوره به حساب مى آيد، مگر در سوره ى برائت، و در پايان متذكر شده كه ملا عبدالعلى بيرجندى اين كتاب را در 901 ق شرح كرده است.[1]

ملا احمد بن حاج محمد طبسى سكاكى مترجم كتاب الدر النظيم در خواص قرآن عظيم كه در سال 936 هجرى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (85 / 8 ،101 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 13 / 10)، گنجينه ى دانشمندان (30 / 6).

طبسي، محمدتقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج محمدتقى طبسى از شاگردان محقق آقا جمال الدين خونسارى صاحب كتاب (ادعية الاسابيع) و ترجمة مهج الدعوات و ترجمه ادعية الاسابيع بوده كه به امر شاه سلطان حسين صفوى نموده است و حاشيه بر مدارك نوشته و در سال 1125 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبيب تهراني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، پزشك و مترجم. پدرش در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه طبابت مى كرد. ميرزا محمد كتاب «وبائيه در طب» را كه مربوط به يكى از اطباى اروپايى بود ترجمه و تهذيب كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (7 /3349 / 2) مؤلفين كتب چاپى (462 -461 / 5).

طرازي بغدادي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 422 ق)، مسند، محدث، فقيه و اديب حنبلى. مسند خراسان و از بزرگان نيشابور بود. از ابوالعباس اصم و ابوحامد احمد بن على بن حسنويه و ابوبكر محمد بن مؤمل و ابوعمر و بن مطر و ديگران حديث شنيد. ابوبكر خطيب بغدادى و صاعد بن سيار و ابوسعد على بن عبدالله بن ابى صادق و ديگران از وى حديث شنيدند. ابونعيم حافظ از او اجازه روايت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (284 / 1)، سير النبلاء (410 -409 / 17)، شذرات الذهب (225 / 3)، العبر (248 / 2).

طسوجي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1232 / 1229- شهادت 1258 ق)، عالم دينى، مفسر، محدث، اديب و شاعر. نسبتش به طسوج آذربايجان مى رسد. در كربلا به دنيا آمد. مادرش دختر على مرادخان زن بود. نياى بزرگش ملا عبدالنبى طسوجى از نوابغ علما در دولت زنديه بود. در كربلا نشوونما يافت و مقدمات علوم را فراگرفت. در 1254 ق براى تحصيل، سفرى به اصفهان كرد و در 1257 ق به نجف بازگشت و در محضر بحث و درس شيخ انصارى حاضر شد. وى از دانشمندان بزرگ از شاگردان بنام شيخ مرتضى انصارى بود. او در قضيه ى نجيب شاپا در كربلا شهيد شد. در شهادتش مرثيه سروده شد و ماده تاريخش «شد شهيد اشقيا افسوس وى» بود.از آثار وى: كتاب «كشكول»؛ حواشى متفرقه بر «رياض»؛ «تفسير»، ناتمام؛ حاشيه بر «تفسير» بيضاوى؛ «الرحله الى الحجاز» يا «سفرنامه ى حجاز»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشعيه (39 / 3)، ريحانه (56 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 97 / 13)، مكارم الآثار (859 / 3).

طسوجي، عبدالنبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1203 -1117 ق)، فقيه، اصولى، رياضيدان، اديب و شاعر. پدر وى بنا به روايتى اوجاق قلى از نوادر عهد شاه سلطان حسين صفوى بود. ملاعبدالنبى در خوى متولد شد. علوم عقليه، فنون عربيه و ادبيه را در لاهيجان نزد سيد محمد لاهيجانى فراگرفت. به مشهد رفت و نزد ملارفيع گيلانى علوم فقه و اصول و رياضى و معقول را تكميل نمود. سپس به نجف رفت و در آنجا ساكن شد. ميرزا حسن در فوت او ماده تاريخى سروده بود. از جمله آثار وى: «تفسير قرآن»؛ «شرح نهج البلاغه»؛ «حاشيه ى تفسير تونى»؛ «شرح معانى الاخبار»؛ «الردعلى نواقض الرافض»؛

«تحفة السالكين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (126 /8)، دانشمندان آذربايجان (267)، الذريعه (134 ،72 /14 ،233 /10 ،281 /4)، ريحانه (57 -56 /4)، گنجينه ى دانشمندان (34 /6)، معجم المؤلفين (201 /6)، مكارم الآثار (151 -150 /1).

طغرايي اصفهاني، ابواسماعيل حسين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(453- شهادت 518 / 515 / 513 ق)، شاعر، اديب و نويسنده. ملقب به مؤيدالدين، عميد فخر الكتاب. معروف به طغرايى. وى از استادان بزرگ شعر و ادبيات عرب است كه در خانواده اى كه نسب خود را به ابوالاسود دؤلى مى رسانيد، در اصفهان تولد يافت. نسبت طغرايى به جهت اشتغال او به منصب طغرانويسى يا نگارش فرمان هاى رسمى حكومتى بود. ابتداى امر در نزد خواجه نظام الملك به سر برد و در قصايد خود او را مدح گفت. در 505 ق ديوان طغرا و انشاء سلطان مسعود بن محمد بن ملك شاه سلجوقى به وى واگذار شد و در هيمن سال به سبب گرفتارى كه در بغداد براى او پيش آمد، قصيده ى معروف «لاميه العجم» را سرود و همين قصيده از اسباب عمده اشتهار او در ادب عربى است. طغرايى در جنگى كه ميان سلطان مسعود با برادرش سلطان محمود، در نزديكى همدان درگرفت، اسير و به دست وزير سلطان محمود به ناحق كشته شد. از ديگر آثار وى: «ارشاد الاولاد»؛ «تركيب الانوار»؛ «جامع الامرار»؛ «حقايق الاستشهادات»؛ «ذات الفوائد»؛ «الرد على ابن سينا»؛ «مفاتيح الرحمه و مصابيح الحكمه»؛ «ديوان» طغرائى.[1]

(ع.) ابواسماعيل مؤيدالدين حسين بن على اصفهانى از جمله فاضلان و ادبيان دوره سلجوقى (و. 453- مقت. بين 513 و 516 ه.ق). وى وزارت مسعود بن محمد بن ملكشاه را داشت و مشير و صاحب تدبير او

بود. او را ديوان شعرى به عربى بوده است كه قصيده معروف «لامية العجم» از جمله قصايد آن ديوان است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (268 -267 / 2)، اعيان الشيعه (130 -127 / 6)، تاريخ ادبيات در ايران (1039 -1038 / 2)، تاريخ ادبيات زبان عربى (524)، دايره المعارف فارسى (1626 / 2)، الذريعه (303 -302 / 21 ،272 -271 / 18 ،119 -118 / 17 ،275 -274 / 13 ،649 -648 / 9)، روضات الجنات (183 -181 / 3)، ريحانه (59 -57 / 4)، سير النبلاء (455 -454 / 19)، شذرات الذهب (43 -41 / 4)، شهيدان راه فضيلت (87 -81)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 80 / 6)، فرهنگ ادبيات فارسى (327)، كشف الظنون (1755 ،1537 ،838 ،821 ،798 ،672 ،534 ،394 ،68)، الكنى و الالقاب (450 -449 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسين طغرائى، طغرائى، فخر الكتاب)، معجم الادباء (79 -56 / 10)، معجم المؤلفين (36 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (820 / 2)، النجوم الزاهره (220 / 5)، الوافى بالوفيات (439 -431 / 14)، وفيات الاعيان (190 -185 / 2)، هديه العارفين (312 -311 / 1).

طلائي، محمد حسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا محمّد خراسانى. عالم فاضل، و فقيه كامل، در كيميا رنجها كشيده و كتابها تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- شرح رساله جابر بن حيان 2- شرح شذور الذهب 3- شرح مفتاح جلدكى؛ و غيره.

در سال 1129 وفات يافته، در مقبره آب بخشان مدفون گرديد.

پدرش ملاّ احمد خراسانى هندى نيز از فضلا معدود بوده، و در سال 1110 وفات يافته، و در آب بخشان مدفون بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و

بزرگان اصفهان (جلد اول)

طوبي ناييني، محمدثاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1284 ق)، شاعر و اديب. در مدتى كه پدرش كار وزارت يا انشاء مى كرد، او نيز نيابت نايين و سرحد دارى بلوچ و راهدارى را در دست داشت. طوبى مردى اديب و صاحب قلم بود. اشعار عربى و فارسى وى در زمان حياتش بالغ بر سى هزار بيت بود كه به دليل عدم جمع آورى خود در زمان حيات، بعد از مرگش فقط توانستند در حدود دو هزار بيت از اشعار وى را جمع آورى كنند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1132 -1129 / 2).

طوبي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1174 ق)، حكيم، اديب، مورخ، هيوى و شاعر، متخلص به طوبى. از منجمان و اديبان بنام روزگار خود بودكه در سخنورى توانا و در علم هيأت استاد بود. طوبى در اصفهان درگذشت و در بقعه ى امامزاده اسماعيل به خاك سپرده شد. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (43)، الذريعه (651 / 9)، ريحانه (62 / 4).

طوسي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن حسن ملقب به شيخ الطائفه، از بزرگترين علماى دينى شيعه (و. طوس 385- ف. نجف 460 ه.ق.). وى در 408 ه.ق. از طوس به بغداد رفت و چهل سال بعد به نجف شد. تحقيقات او در حديث و تفسير و فقه و رجال و كلام و ادب مرجع علماى شيعه ميباشد. او صاحب تأليفات مهم در مسايل مذهبى شيعه است كه از جمله آنهاست: كتاب تبيان (ه.م.)، استبصار (ه.م.)، تهذيب الاحكام، العدة فى اصول الفقه، كتاب الرجال، كتاب الغيبة، فهرست كتب الشيعة و اسماء المصنفين، النهاية، كتاب الخلاف، كتاب الجمل والعقود، كتاب يوم دليلة، تلخيص شافى، المفصح در امامت، مناسك الحج، مقتل الحسين، اخبار مختار و غيره.

(460 -385 ق)، فقيه، عالم، مولف دو كتاب از كتب اربعه شيعه و بنيانگذار حوزه ى علميه ى نجف. معروف به شيخ الطائفه و امام الفرقه بعد الائمه (ع). در 408 ق در بيست و سه سالگى از خراسان وارد عراق شد. پس از چهل سال از بغداد به علت ترس از فتنه اى كه در آن زمان (448 ق) در بغداد درگرفته بود و كتابهاى شيخ و خانه ى او را طعمه ى آتش خويش كرده بود، به نجف اشرف مهاجرت كرد. او بر كرسى كلام مى نشست و

جوابگوى خاص و عام در تمامى مسائل حتى در امامت بود. آن كرسى از جانب خلفاء به او عرضه شده بود و مخصوص يگانه ى دوران بود. شيخ طوسى بينان گذار حوزه ى علميه ى نجف است كه بيش از هزار سال از عمر آن مى گذرد. وى شاگرد شيخ مفيد و ابن غضائرى و ابن عبدون و ابن ابى جيد قمى و سيد مرتضى و على بن شبل بن راشد و حسين بن قاسم علوى و احمد بن ابراهيم قزوينى و هلال بن محمد حفار و احمد بن محمد اهوازى و جعفر بن حسين قمى و ابوعلى بن شاذان و بسياى ديگر از اساطين علم و دين است. شاگردان دانشمند و مجتهد وى متجاوز بر سيصد تن از شعيه و بى شمارى از عامه بودند. فرزندش شيخ ابوعلى حسن بن شيخ، صاحب كتاب «المجالس»، از شاگردان و راويان او است. در ميان شاگردان او آدم بن يونس نسفى، ابوصلاح حلبى، شيخ الاسلام حسن بن بابويه قمى، محى الدين حسن همدانى، ابومحمد حسن جبهانى، حسين بن فتح واعظ جرجانى، ابوصمصام حسينى، سلمان بن حسن صهرشتى، ابوالصلت محمد بن عبدالقادر، سعدالدين ابن براج، شيخ على سبزوارى، شيخ عبيداللَّه بن بابويه قمى، غازى بن احمد سامانى، كردى بن عكبرى فارسى، ابوالحسن ديباجى، محمد وراق، شيخ ابوجعفر حلبى، ابوسعد منصور آبى، جمال الدين محمد طبرى، ناصرالدين رضى حسينى، محمد بن حسن فتال و بسيارى ديگر را مى توان نام برد. در هفتاد و پنج سالگى در نجف درگذشت و در منزل خويش كه اكنون مزار معروفى است به خاك سپرده شد. خانه اش و مسجدش كه يكى از معروفترين مساجد نجف است و همچنين آثار باقى مانده از او، تاكنون برجاست. از آثار

علمى وى: در تفسير: «التبيان»؛ «الجامع لعلوم القرآن»؛ در حديث: «تهذيب الاحكام» يا «التهذيب»؛ «الاستبصار»؛ در فقه: «المبسوط»؛ «الخلاف»؛ «الايجاز»، در فرائض؛ «الجمل و العقود»، در عبادات؛ «الاقتصاد»، در عقايد و عبادات؛ «النهايه»؛ در علم اصول و رجال: «العده» كه ملا خليل آن را شرح كرده است؛ «الفهرست» كه در آن «اصول» و نگارشهاى اصحاب و تصانيف آنها آورده شده «و شيخ سليمان ماحوزى آن را مرتب و شرح كرده و «معراج الكمال الى معرفه الرجال» ناميده است؛ «الابواب» كه به نام «رجال شيخ» يا «رجال الطوسى» معروف است؛ «اختيار رجال الكشى» يا «اختيار معرفه الرجال». از ديگر آثار او: «التلخيص للشافى» و «المفصح»، هر دو در كلام و امامت؛ «هدايه المسترشد و بصيره المتعبد»؛ «كتاب الغيبه»؛ «مناسك حج»؛ «المجالس»، در اخبار كه «امالى» اوست؛ مقتل الحسين (ع)»؛ «اخبار مختار»؛ «مصباح المتهجد»، در اعمال سال.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (315/ 6)، اعيان الشيعه (167 -159/ 9)، ايضاح المكنون (722 ،573 ،454 ،424 ،335 ،286 ،276 ،266 ،212 ،95/ 2 ،604 ،314 ،318 ،223/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (258/ 2)، تاريخ برگزيدگان (26 -25)، تاسيس شيعه (313)، تاريخ علم كلام در ايران و جمان اسلام (259 -256)، خدمات متقابل اسلام و ايران (485 -483)، دايرةالمعارف الاسلاميه (378 -376/ 15)، دايرةالمعارف فارسى (1634/ 2)، الذريعه (235/ 7 ،145/ 5 ،331 -328/ 3 ،486 ،269 ،14/ 2 ،365/ 1)، رجال ابن داود (قسم 306/ 1)، رجال النجاشى (333 -332/ 2)، روضات الجنات (231 -201/ 6)، ريحانه (328 -325/ 3)، سير النبلاء (335 -334/ 18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 162 -161/ 5)، طبقات

خلفاء و اصحاب ائمه و علماء و شعرا (394)، فرهنگ ادبيات فارسى (329)، فقهاى نامدار شيعه (79 -67)، فوائد الرضويه (473 -470)، الفهرست للطوسى (161 -159)، قرآن پژوهى (175 -173)، قصص العلماء (416 -414)، الكامل (106/ 8)، كارنامه ى بزرگان (122 -121)، كشف الظنون (1973 ،1581 ،452)، الكنى و الالقاب (397 -394/ 2)، لسان الميزان (52/ 6)، لغت نامه (ذيل/ ابوجعفر طوسى)، مؤلفين كتب چاپى (406 -402/ 5)، مجالس المومنين (482 -480/ 1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 460)، معجم المؤلفين (202/ 9)، معجم رجال الحديث (247 -243/ 15)، منتخب التواريخ (190 -189)، الوافى بالوفيات (394/ 2)، وقايع السنين و الاعوام (268)، هديه الاحباب (9)، هديه العارفين (72/ 2).

طوسي، ابوابراهيم اسحاق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(655 -564 ق)، قارى، محدث، اديب و دانشمند. در مراكش ادب آموخت. قسمتى از «صحيح» مسلم را از دايى مادرش، ابوعبدالله بن زرقون، استماع كرد و قراآت هفت گانه را نزد على بن هشام جذامى آموخت. او از ابومحمد بن عبيدالله حديث شنيد و از ابوعبدالله بن خليل قيسى، آخرين شاگرد ابوعلى غسانى، اجازه روايت داشت. ابوجعفر بن زبير از شاگردان وى بود. طوسى هر روز قرآنى ختم مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (301 -300 / 23)، الوافى بالوفيات (398 / 8).

طوسي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه مشهد در سال 1341، برنده بورس فولبرايت از طريق آزمون سراسرى دبيران زبان انگليسى و تحصيل در دانشگاه جورج تاون آمريكا در سال 1348، كارشناسى ارشد در زبانشناسى و ادبيات انگليسى از دانشگاه شيراز در سال 1352 و درجه دكترا در آموزش زبان از انگلستان در سال 1360.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه فردوسى مشهد در گروه زبان و ادبيات انگليسى.

ابداع:

15 اختراع در زمينه هاى مانع ياب زيردريائى براى شناورها و كمك مكانيك پارك اتومبيل.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مهارتهاى مطالعه، خودآموزى تندخوانى، اصول عملى نوشتن مقاله و رساله.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 15، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

آموزش زبان انگليسى، روشهاى تدريس، ارزشيابى مسائل و مشكلات دانشگاهها، اصول و روش تحقيق و تربيت نيروى متخصص براى بازسازى كشور.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

طوطي اهري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، اديب و نويسنده. از اديبان و سخنوران آذربايجان بود. از آثارش: منظومه هاى «سبيكه المعانى فى المصادر و المعانى» و «توقيعات التقويم»مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (247 -246)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1933 / 2 ،971 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (585 -584 / 2).

طهماني مروزي، ابوالعباس عيسي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 293 / 292 ق)، محدث، اديب، كاتب و لغوى. پيشگام اهل لغت و از بزرگان مرو بود.از اسحاق بن راهويه و على بن حجر و گروهى ديگر حديث شنيد. به بغداد رفت و از عمر بن محمد بخارى و راهويه و على بن حجر و گروهى ديگر حديث شنيد. به بغداد رفت و از عمر بن محمد بخارى و احمد بن بكر تغلبى و يعقوب بن جراح حديث روايت كرد. محمدبن مخلد و عبدالباقى بن قانع و احمد بن خضر و يحيى بن محمد عنبرى و عمر بن علك از وى حديث شنيدند.

ابوسعيد ابن الاعرابى گويد كه در بازار يحيى از طهمانى حديث شنيده است. خطيب بغدادى او را فردى مورد اعتماد توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (88 / 4)، تاريخ بغداد (171 -170 / 11)، سير النبلاء (572 -571 / 13)، شذرات الذهب (211 -210 / 2)، العبر (424 / 1)، النجوم الزاهره (177 / 3).

طهوري، عبدالغفار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خادم نشر.

درگذشت: 19 آذر 1374، تهران.

عبدالغفار طهورى كار خود را در كتابفروشى دانش آغاز كرد و سپس خود را از سال 1331 دست به كار نشر كتاب زد. نخستين كتابى كه منتشر كرد، فرهنگ فارسى تأليف محمد كيوان پورمكرى (دكتر محمد مكرى) بود. فردوس المرشد فى اسرار الصمديه به تصحيح ايرج افشار كه در سال 1333 توسط انتشارات غفورى منتشر شد. وى كتابفروشى خود را نخست در مغازه اى در خيابان شاه آباد سابق باز كرد و پس از چندى به رو به روى دانشگاه تهران نقل مكان كرد.

از جمله فعاليت هاى وى چاپ و صد و پنجاه جلد كتاب به نام مجموعه زبان

و فرهنگ ايران بود. از آثار ديگر او مختصرى از شرح حال و منتخبى از اشعار دهخدا (1333) است. مجموعه كتابفروشى او نيز بيشتر شامل كتاب هاى عرفان و ادبيات فارسى است.

عبدالغفار طهورى در پى سكته ى مغزى در سال 1374 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طيب اصفهاني، جلال الدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف كتاب «دستورالجلالى» در طب به زبان عربى، از فضلاى قرن 12 و 13. نسخه ى كتاب مورخ به سال 1275 به خط محمد حسن بن محمدرضا نائينى به شماره ى جزو كتب كتابخانه ى پزشكى طهران موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طيب اصفهاني ، محمد سعيد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد صادق، مترجم كتاب «رجوع الشيخ الى صباه فى القوة على الباه» تأليف مولى احمد بن سليمان مشهور به ابن كمال پاشا متوفى به سال 940 قمرى مى باشد. نسخه اى از اين كتاب در كتابخانه ى آستان قدس رضوى عليه السلام موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ظاهري اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(297 -255 ق)، فقيه، محدث، اديب و شاعر. مذهب ظاهرى بدو و به پدرش منسوب است. پدرش پيشواى دينى بود. اصلش از اصفهان است اما در بغداد به دنيا آمد و در آنجا نشوونما يافت. چون نحيف و رنگ پريده بود به او گنجك لندوك مى گفتند. ابن حزم گويد كه در هفت سالگى قرآن را از بر كرد و در ده سالى قادر به مذاكره ى شعر و ادب بود. با ابوالعباس بن سريج در محضر على بن عيسى وزير مناظره و مشاعره داشت. بعد از پدر متصدى كرسى فتوا شد گر چه عده اى او را براى اين مقام جوان مى دانستند اما او شايستگى خو را اثبات كرد. در مجلس درس او چهارصد قلمدان مشاهده مى شد. او از پدرش و عباس دورى و ابوقلابه رقاشى و احمد بن ابى خيثمه و محمد بن عيسى مدائنى حديث روايت مى كرد. نفطويه و قاضى ابوعمر محمد بن يوسف از شاگردان وى مى باشند. از آثار وى: «الزهره»، در ادبيات و غرائب و نوادر، كه آن را زير نظر پدرش نگاشت؛ «الانذار»؛ «الاعذار»؛ «التقصى»، در فقه؛ «الوصول الى معرفه الاصول»؛ «الايجاز»؛ «اختلاف مصاحف الصحابه» يا «اختلاف مسائل الصحابه»؛ «الفرائض»؛ «المناسك»؛ «الانتصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (355 / 6)، انساب سمعانى (100 / 4)، ايضاح المكنون (620 / 1)، تاريخ بغداد (263 -256 / 5)،

تذكره القبور (317)، دانشنامه ى ايران و اسلام (559 -557 / 3)، ريحانه (71 / 4)، سير النبلاء (116 -109 / 13)، شذرات الذهب (226 / 2)، العبر (433 / 1)، الفهرست لابن النديم (305، الكامل (137 / 6)، كشف الظنون (2014 ،1423 ،1399 ،1394 ،962 ،173)، الكنى و الالقاب (454 / 2)، لغت نامه (ذيل/ ابن داوود)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 297)، مروج الذهب (689 / 2)، معجم المؤلفين (297 -296 / 9)، النجوم الزاهره (190 / 3)، الوافى بالوفيات (61 -58 / 3)، وفيات الاعيان (261 -259 / 4).

ظاهري، خليل

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 893 -872 ق)، فقيه، مفسر، مورخ، اديب و شاعر. ملقب به عرس الدين و معروف به ابن شاهين. پدرش شاهين برده ى سلطان ملك ظاهر سيف الدين بود، لذا ظاهرى نام گرفت. وى در بيت المقدس به دنيا آمد و در قاهره تعليم يافت. وى در بيت المقدس به دنيا آمد و در قاهره تعليم يافت چون به سن رشد رسيد نظارت ضرابخانه ى مصر بدو سپرده شد. در 840 ق اميرالحاج شد. او در طرابلس درگذشت. در حدود سى تأليف و تصنيف از او بجاى ماند. از جمله آثارى وى: «كشف الممالك»و خلاصه آن به نام «زبده كشف الممالك فى بيان الطرق و المسالك» درباره ى مصر، كه در پاريس چاپ شده است؛ «الاشارات فى علم العبارات»، تعبير رويا در دو مجلد؛ «الكوكب المنير فى اصول التعبير»؛ «المواهب فى اختلاف المذاهب»؛ «المنيف فى الانشاء الشريف»؛ «الدره المضيئه فى السيره المرضيه»؛ «ديوان» شعر،در چندين مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (367 / 2)، ايضاح المكنون (596 / 2 ،460 / 1)، ريحانه (44 / 8)، كشف الظنون (1523 ،1496 ،953 ،305

،97)، معجم المؤلفين (120 / 4).

ظفر ايلخان بختياري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1273 ش)، مترجم. در چهار محال بختيارى به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در يران و تحصيلات تكميلى در امور سياسى و اجتماعى را در لوزان سويس، و انگلستان انجام داد. از 1296 تا 1299 ش به حكومت يزد منصوب و همچنين چند دوره (از دوره ى چهارم تا هشتم) به وكالت مجلس انتخاب شد.وى در كابينه ى سپهبد زاهدى به سمت وزير مشاور عضويت داشت. از آثارش: «سفرى به سرزمين دلاوران»، ترجمه؛ «زندگى و افكار و عقايد سقراط»، ترجمه؛ «شاهزاده خانم بعلبك»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روزشمار تاريخ ايران (35 ،19 ،18 / 2 ،409 ،275 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (706 -705 / 2)، نخبگان سياسى ايران (471 / 4).

ظفري، ولي الَّله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1345، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1352 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1358.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نگارش و تدوين يك دوره تاريخ ادبيات ايران، استاد راهنماى 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پژوهشى درباره شاعران، زندان ها و انواع شكنجه ها تا قبل از انقلاب اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پژوهشى درباره مقلدان سعدى، اشعار و امثال كليله، نكته هايى درباره مسعود سعد سلمان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان

و دانشياران كشور (جلد سوم)

ظهير

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) حسن بن ظئر مكنى به ابوعلى فارسى، فقيه و لغوى و نحوى (ف. قاهره 598 ه.ق). مولد اودهى به نام نعمانيه بود و از آنجا به شيراز رفت و به فارسى شهرت يافت. وى در فنون علوم و قراات عشره و تفسير قرآن عالم و در فقه و حديث و كلام و منطق و حساب و هيئت و طب مبرز و در لغت و نحو و عروض و قوافى و روايت اشعار عرب چيره دست بود و در هر فنى از اين فنون كتابى را از برداشت. اوراست: كتابى در شرح الصحيحين، اختلاف الصحابة و التابعين و فقهاء الانصار كه به پايان نرسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ظهير كازروني، علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(611- ح 697 ق)، عالم، فقيه، رياضيدان، مورخ، لغوى و شاعر. از رجال دوران مغول بود كه در عراق زندگى مى كرد. خط نيكويى داشت و متصدى كارهاى بزرگ دولتى بود. كتب بسيارى تأليف و تصنيف كرد كه از آن جمله: «روضه الاريب»، در تاريخ بغداد، در بيست و هفت بخش؛ «كنز الحساب» يا «وكر الحساب»، در حساب؛ «الملاحه فى الفلاحه»؛ «النبراس المضى ء» يا «نبراس المفتى»، در فقه شاعفى؛ «الذروه العليا فى سيره المصطفى (ص)»؛ منظومه «الاسديه»، در لغت؛ «التنزلات» كازرونى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (155 / 5)، ايضاح المكنون (715 714 / 2 ،328 / 1)، ريحانه (76 / 4)، كشف الظنون (1923 ،1013 ،923 ،494)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (232/ 7)، هديه العارفين (715 / 1).

ظهير همداني، ميرزا سيد ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1026 ق)، عالم امامى، متكلم، حكيم متأله، اديب و شاعر. پدرش ميرزا قوام الدين حسين در عهد شاه طهماسب در همدان عهده دار منصب قضاوت و متصدى امور شرع بود، بدين جهت ميرزا ابراهيم به قاضى زاده نيز مشهور است. وى به همراه پدرش مدتى در قزوين بود لذا توانست در محضر مير فخرالدين سماكى تلمذ كند و علوم عقلى را فراگيرد. چون به همراه پدر به اصفهان رفت، شاگرد ميرزا مخدوم اصفهانى شد. وى تحصيلات را در فقه و ادب و حكمت و كلام و بلاغت ادامه داد تا سرآمد شد. مراتب علمى او با زهد و تقوى توأم بود. حديث را از شيخ بهائى فراگرفت و از او اجازه ى روايت دريافت كرد. در سفرى كه به مكه رفت با شيخ محمد بن احمد دريافت كرد. در سفرى كه به مكه رفت با

شيخ محمد بن احمد بن نعمت الله عاملى ملاقات كرد و از او نيز اجازه ى روايت دريافت كرد. او بعد از وفات پدر قاضى همدان شد، ليكن اكثر اوقات خود را در درس و مطالعه و مباحثه مى گذراند. شيخ بهايى او را بر ميرداماد ترجيح مى داد و مكاتباتى بين آن دو جريان داشت. ظهير همدانى از دانشمندان بزرگ عصر خود بود و جمع كثيرى از علماى زمان از محضر وى استفاده كردند. مجلسى اول، علامه ملا محمد تقى، از وى اجازه ى روايت گرفت. او تأليفات و تصنيفات بسيار دارد كه از آن جمله است : رساله ى «اثبات الواجب»؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ حاشيه بر «الهيات شفا»؛ «انموذجه الابراهيميه»، تلعيقات بر دو كتاب «شفا» و «نجاه» ابن سينا؛ حاشيه بر «شرح اشارات» خواجه نصير؛ حاشيه بر «شرح جديد تجريد»؛ حاشيه بر «كشاف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (29 / 1)، اعيان الشيعه (129 -128 / 2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (213 -209 / 1)، تاريخ نظم و نثر (504)، الذريعه (113 ،110 ،11 / 6 ،409 / 2)، روضات الجنات (43 -42 / 1)، رياض العلماء (13 -9 / 1)، ريحانه (74 -73 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 14 -12 / 11)، فوائد الرضويه (5)، الكنى و الالقاب (51 -50 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابراهيم)، معجم المؤلفين (23 / 1)، هديه العارفين (29 / 1).

ظهير ي سمرقندي، بهاء الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، اديب. از مترسلان و كاتبان بزرگ ايران و از وزيران خاندان خانيه يا آل افراسياب بود. مدتى صاحب ديوان ركن الدين قلج طمغاج خان بن مسعود بن حسين از پادشاهان اين سلسله بود. عوفى او

را با لقب الصدرالاجل ياد كرده و اسم او را در باب «وزراء و صدور» آورده است. لقبش را در تذكره ها ظهيرالدين آورده اند اما او خود، به تصريح، بهاءالدين ذكر كرده است. از آثار او: «اغراض السياسه فى اعراض الرياسه»، در آداب سلطنت، كه پس از 552 ق نوشته است؛ «سمع الظهير فى جمع الظهير». از ديگر آثار او نگارش «سندبادنامه»به نثر مزين به فارسى ادبى است كه آن را به نام قلج طمغاج خان نوشته است. اين كتاب از داستانهاى عروفى است كه ظاهرا از هند به ايران آمده و در زمان ساسانيان به پهلوى ترجمه شده و رودكى آن را به نظم آورده است. تهذيب ديگرى از اين كتاب به زبان پارسى، به وسيله شمس الدين محمد بن على بن محمد دقايقى مروزى در اواخر قرن ششم ق انجام گرفته است.[1]

بهاءالدين محمد بن على بن محمد بن عمر كاتب سمرقندى دبير طمغاج خان ابراهيم (اواخر قرن پنجم ه.) و مترجم سندباد نامه (ه.م.) به فارسى است. وى آن ترجمه را در حدود 600 به پايان برده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1003 -999 / 2)، تاريخ نظم و نثر (128)، دايره المعارف فارسى (1648 / 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (333)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2024 / 2)، كشف الظنون (1003 ،1002 ،130)، گنج و گنجينه (246 -240)، لباب الالباب (92 -91 / 1)، لغت نامه (ذيل/ محمد)، مع موسوعات رجال الشيعه (162 -161 / 1).

عابدي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمود عابدي در سال 1323 ش در چادگان - يكي از روستاهاي آن روز شهرستان فريدن - به دنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته زبان

و ادبيات فارسي مي باشد.ايشان اكنون استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت معلم تهران است.كتاب"كشف المحجوب" تصحيح وي ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود عابدي تحصيلات ابتدايي و بخشي از متوسطه را در زادگاه خود- فريدن- به انجام رساند و پس از طي دورة دانشسراي مقدماتي در سال 1342 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. ضمن خدمت در آموزش و پرورش، دورة كارشناسي زبان و ادبيات فارسي را در سال 1354 در دانشگاه اصفهان به پايان برد و مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا را در سالهاي 1354 - 1363 در دانشگاه تهران پشت سر گذاشت.پايان نامة دكتراي وي تصحيح انتقادي نفحات الانس جامي بود كه در سال 1371 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي شناخته شد.

استادان و مربيان : محمود عابدي از محضر استادان بزرگي چون: دكتر سيدجعفر شهيدي، دكتر زرين كوب، دكتر پرويز خانلري، دكتر خليل خطيب رهبر، دكتر احمد مهدوي دامغاني و دكتر مظاهر مصفا و ... بهره ها برد و در كارهاي پژوهشي اش هماره به تأثير نفس و عظمت تحقيقات استادان ياد شده مي انديشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود عابدي هم اكنون استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت معلم تهران است

جوائز و نشانها : پايان نامة دكتراي محمود عابدي تصحيح انتقادي نفحات الانس جامي بود كه در سال 1371 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي شناخته شد. همچنين كتاب"كشف المحجوب" تصحيح وي ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري

اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : محمود عادبذي افزون بر سخنرانيها و مقالات متعدد در زمينه هاي تصوف و عرفان، بخصوص حافظ و شعر او، داراي آثار گرانسنگي است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمة كهن عهدنامة مالك اشتر

ويژگي اثر : تصحيح

2 تكلمة نفحات الانس

ويژگي اثر : تصحيح

3 جستجويي در نهج البلاغه

ويژگي اثر : ترجمه

4 خردنماي جان افروز

ويژگي اثر : تصحيح

5 درويش گنج بخش

ويژگي اثر : تاليف

6 علم و علم آموزي در اسلام

ويژگي اثر : تاليف

7 كشف المحجوب

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب كشف المحجوب كشف المحجوب / تأليف علي بن عثمان هجويري؛ مقدمه، تصحيح و تعليقات محمود عابدي. - تهران: سروش، 1383. هفتاد و چهار، 1156 ص. كشف المحجوب اثر كم نظير ابوالحسن علي بن عثمان هجويري يكي از ارزشمندترين متون صوفيانه فارسي است كه در سدة پنجم هجري به رشتة تحرير درآمده است. اين اثر علاوه بر شرح بسياري از اصول تصوف و آداب صوفيان، در گزارش فرق صوفيه و كشف حقايق بعضي از احكام و آداب ديني و آييني صوفيان فصولي دارد كه در نوع خود بي سابقه

و در ميان منابع اصلي تصوف بي مانند است. افزون بر اينكه وسعت دايرة واژگان در اين اثر به اندازه اي است كه براي محققان گونه هاي زبان فارسي حوزة حيات مؤ لف و عصر او، بررسي و مطالعة آن امري ضروري و اجتناب ناپذير مي نمايد. از كشف المحجوب دست نوشته هاي متعددي در كتابخانه هاي تاشكند، لاهور، هند و برخي از كشورهاي ديگر جهان موجود است و اين امر از فراواني خوانندگان و علاقه مندان اين كتاب حكايت دارد. اين اثر نخستين بار به سال 1383 ه' . ق در شهر لاهور چاپ و پس از آن نيز بارها به طبع رسيده است كه از ميان آنها طبع لنينگراد با تصحيح والنتين ژوكوفسكي، مدرس زبان فارسي دارالفنون سن پترزبورگ قابل ذكر مي باشد و همين چاپ نيز بارها در ايران به صورت افست منتشر شده است. تصحيح جديد اين اثر به همت جناب آقاي دكتر محمود عابدي بر اساس نسخه هاي معتبر و قابل توجه، همراه با مقدمه و تعليقات ارزشمند و رفع كاستيهاي چاپهاي پيشين اين كتاب، صورت گرفته است و تلاش مصحح محترم براي ارائه تصحيحي دقيق و سودمند از اين اثر قابل ستايش مي باشد

8 كلمات علية غر ا

ويژگي اثر : تصحيح

9 مطلوب كل طالب

ويژگي اثر : تصحيح

10 نفحات الانس

ويژگي اثر : تصحيح

11 نهج البلاغه از كيست

ويژگي اثر : ترجمه

عارفچه، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا اسماعيل طبسى خراسانى. پدرش در طبس متولد شده، پس از تحصيل مقدمات علوم جهت تكميل به اصفهان آمده، و خدمت حجةالاسلام و ديگران تلمذ

كرده، و هم در اين شهر وفات يافته است، در هارون ولايت مدفون شده. مردى فاضل و متقى بوده و روزگار به كتابت مى گذرانيده است.

صاحب عنوان در اصفهان متولد شده، و تحصيلات خود را نزد علماى اين سامان همچون ملا حسين على تويسركانى و آقا مير سيد محمد شهشهانى به پايان رسانيده، در عداد خطبا و واعظين بوده.

كتب چندى در مواظع منبرى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1 - انيس الواعظين 2 - زاد العارفين 3 - زاد المواقف 4 - زاد الواعظين و غيره.

وى در سال 1322 وفات يافته و در تكيه ى آقارضى در تخت فولاد مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عاصي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : مصطفي عاصي در سال 1324 در تهران بدنيا آمد.ايشان داراي مدرك دكتراي رشته زبان شناسي گرايش كامپيوتر و فرهنگ نگاري از دانشگاه اكستر انگلستان - 1368ميباشد.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي فرهنگستان زبان ايران و پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي(با درجه علمي دانشيار) مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

گرايش : كامپيوتر و فرهنگ نگاري

والدين و انساب : مصطفي عاصي فرزند سيد محمد عاصي است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات مصطفي عاصي به قرار زير است: ديپلم رياضي از دبيرستان دارالفنون تهران - 1342 ليسانس (كارشناسي ) زبان و ادبيات انگليسي از دانشكد ه ادبيات دانشگاه تهران - 1347 فوق ليسانس (كارشناسي ارشد) زبانشناسي همگاني ازدانشكد ه ادبيات دانشگاه تهران - 1350 دكتري زبانشناسي با گرايش كامپيوتر و فرهنگ نگاري از دانشگاه اكستر انگلستان - 1368 دوره هاي تخصصي : دوره روش تدريس زبان انگليسي - 1350 دوره هاي آشنايي

با مباني كامپيوترو سيستم هاي عامل , برنامه نويسي RPG ,COBOL, ASSEMBLER , ,FORTRAN SNOBOL و تحليل سيستم ها از سال 1352 تا سال 1359در ايران و انگلستان دوره هاي آشنايي با سيستم شبكه كامپيوتري MULTICS و كاربردمجموعه Office و نرم افزارهاي آماري ازجمله SPSS در محيط Windows ازسال 1358 تا سال 1377 ( دانشگاه اكستر ) دوره هاي ايجاد و مديريت پايگاه داده ها و ارايه اطلاعات در شبكه جهاني اينترنت - 1377( دانشگاه اكستر ) دوره آشنايي و كار با نرم افزارهاي مديريت اصطلاحات Trados و Multiterm در دانشگاه وين - 1381

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پيشينه استخدامي و اداري دكتر عاصي به ترتيب زير است : عضو هيأت علمي فرهنگستان زبان ايران و پژوهشگاه علوم انساني از 1350 تا كنون وضعيت كنوني استخدامي : دانشيار پژوهشي پايه 26 و مدير گروه هاي آموزشي و پژوهشي زبان شناسي همگاني در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي عضويت در مجامع علمي : عضو انجمن رايانش ادبي و زباني ( ALLC ) از 1358 عضو انجمن فرهنگ نگاري اروپا ( EURALEX ) از بدو تأ سيس - 1362 عضو انجمن فرهنگ نگاري آمريكاي شمالي ( DSNA ) از 1369 عضو انجمن فرهنگ نگاري آسيا (ASIALEX) ازبدو تأ سيس - 1376 عضو انجمن زبان شناسي ايران و مدير گروه هاي تخصصي زبان شناسي رايانه اي و فرهنگ نگاري از بدو تأسيس – 1381 عضو گروه هاي واژه گزيني رايانه وفناوري اطلاعات و زبان شناسي فرهنگستان زبان و ادب قارسي

فعاليتهاي آموزشي : پيشينه تدريس : آموزش زبان انگليسي از 1350 تا 1354 (د ر

مركز آموزش زبان نيروي هوايي ، مركز آموزش مخابرات و مدرسه زبان هاي خارجي كارآ ) تدريس دانشگاهي ( در دانشگاههاي تهران ، علامه طباطبايي ، الزهرا ، مشهد ، اصفهان ، پزشكي ايران ، آزاد اسلامي و پژوهشگاه علوم انساني ) : زبان انگليسي و درسهاي تخصصي زبان شناسي در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري زبانشناسي همگاني ، زبان انگليسي و فرهنگ و زبانهاي باستاني از 1356 تا كنون : زبانشناسي رايانه اي (كامپيوتري ) ، فرهنگ نگاري ، مباني كامپيوتر و كاربرد آن ، اصول دستور زبان ، ساختواژه، ساخت زبان فارسي ، مقدمات زبانشناسي ، روش تحقيق ،گويش شناسي راهنمايي و مشاوره بيش از شصت پايان نامه دوره كارشناسي ارشد و دكتري زبانشناسي در پژوهشگاه و دانشگاه هاي ديگر

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - ايجاد پايگاه داده هاي واژگاني دوزبانه براي فرهنگ هاي فارسي به انگليسي از 1378 تا 1381 - راه اندازي پايگاه داده هاي زبان فارسي در اينترنت - 1384

چگونگي عرضه آثار : پيشينه كارهاي پژوهشي : شركت در طرح تهيه فرهنگ مترادفهاي فارسي از 1350 تا 1357 شركت در طرح بررسي واژه هاي مركب در آثار نظامي گنجوي - 1355 شركت در طرح تهيه واژه نامه هاي بسامدي با كامپيوتر از 1354 تا 1356 شركت در طرح تهيه واژه نامه هاي چند زبانه و ريشه شناسي - 1355 شركت در گروه هاي واژه گزيني كامپيوتر ، زبان شناسي ، متالورژي ، حسابداري و ادب و هنرفرهنگستان زبان ايران از 1354 تا 1357 و فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سال 1378 تاكنون

شركت در گردآوري و تدوين كامپيوتري واژه هاي پيشنهادي فرهنگستان زبان ايران از 1356 تا1360 طراحي ، پژوهش و اجراي طرح " سيستم فارسي " ( Farsi System )براي پردازش و چاپ متن دوزبانه فارسي و انگليسي با كامپيوتر- 1359 سرپرستي و شركت در طرح فرهنگنامه جوانان و نوجوانان از 1360 تا 1362 شركت در طرح فرهنگ برابرهاي فارسي براي واژه هاي علمي و فني از 1363 تا 1368 اجراي طرح واژه نامه نويسي تخصصي با كمك كامپيوتر ( رساله دكتري ) از 1358 تا 1368 سرپرستي و اجراي طرح بررسي كاربرد كامپيوتر در پژوهشهاي زباني از 1369 تا 1371 شركت در تدوين استاندارد ملي كد تبادل اطلاعات 8 بيتي فارسي ا ز 1370 تا 1372 شركت در تدوين استاندارد ملي براي صفحه كليد فارسي كامپيوتر -1373 شركت و مشاوره در طرح تهيه فرهنگ جامع مديريت از 1371 تا 1373 سرپرستي و اجراي طرح ايجاد پايگاه داده هاي زبان فارسي از 1372تا 1383 شركت در تدوين استاندارد بين المللي نويسه گرداني فارسي - 1378 شركت در تدوين استاندارد بين المللي آوانويسي فارسي - 1379 طراحي و اجراي طرح پژوهشي تعيين مؤلفه هاي زباني براي بهره گيري در سيستم هاي بازيابي اطلاعات و متن كاو فارسي – 1382 مأموريتهاي علمي و كنفرانس ها : سمينار بين المللي فرهنگ نگاري ( اكستر - انگلستان ) 1357 مدرسه تابستاني بين المللي فرهنگ نگاري ( اكستر - انگلستان ) 1359 سمينار واژه گزيني براي اصطلاحات صنعت بيرينگ ( تهران ) - 1366 نخستين كنفرانس زبانشناسي ( تهران ) با ارائه مقاله - 1369 چهارمين كنفرانس بين المللي فرهنگ نگاري

( مالاگا - اسپانيا ) با ارائه مقاله - 1369 سمينار زبانشناسي كامپيوتري ( مشهد ) دو سخنراني - 1370 دومين كنفرانس زبانشناسي ( تهران ) با ارائه مقاله - 1371 سمينار بررسي نقش اطلاع رساني در تحقيق و توسعه ( تهران ) با ارائه مقاله - 1372 ششمين كنفرانس بين المللي فرهنگ نگاري ( آمستردام - هلند ) با گزارش و پوستر - 1373 سومين كنفرانس زبانشناسي ( تهران ) با ارائه مقاله - 1374 فرصت مطالعاتي در مركز تحقيقات فرهنگ نگاري ( دانشگاه اكستر - انگلستان ) 1375 چهارمين كنفرانس زبانشناسي (تهران ) با ارائه مقاله - 1376 فرصت مطالعاتي در مركز تحقيقات فرهنگ نگاري (دانشگاه اكستر - انگلستان ) 1377 نخستين هم انديشي واژه گزيني و اصطلاح شناسي (تهران) با ارائه مقاله 1380 پنجمين كنفرانس زبانشناسي (تهران ) با ارائه مقاله – 1380 نخستين همايش ملي ايران شناسي (تهران) 1381 دومين كنفرانس علوم شناختي (تهران) 1381 آكادمي تابستاني اصطلاح شناسي ( دانشگاه وين – اتريش ) با سخنراني - 1381 دومين هم انديشي واژه گزيني و اصطلاح شناسي (تهران) با ارائه مقاله 1382 نخستين هم انديشي ترجمه شناسي (تهران) با ارائه مقاله 1382 كارگاه آموزشي ويرايش (تهران) با ارائه مقاله 1382 پنجمين كنفرانس سراسري سيستم هاي هوشمند (مشهد) با ارائه مقاله 1382 دومين كارگاه بين المللي فناوري اطلاعات و رشته هاي وابسته (WITID 2004) (كيش) باارائه مقاله 1382 نخستين هم انديشي دستور زبان فارسي (فرهنگستان زبان و ادب فارسي- تهران) با ارائه مقاله 1382 اولين كارگاه پژوهشي زبان فارسي و رايانه (دانشگاه تهران) با ارائه طرح و شركت در ميزگرد 1383 دومين همايش آموزش الكترونيكي

(مركز فناوري اطلاعات و ارتباطات پيشرفته دانشگاه صنعتي شريف تهران) با ارائة مقاله - 1383 ششمين كنفرانس زبانشناسي (تهران ) با ارائه مقاله – 1383 همايش هفتة پژوهش (پژوهشگاه علوم انساني – تهران ) با ارائة مقاله و كارگاه پژوهشي -1383 اولين همايش بين المللي بومي سازي مبتني بر فناوري اطلاعات در حوزة خط و زبان فارسي ( مركز تحقيقات مخابرات – تهران ) با ارائة مقاله – 1384 دومين كنفرانس بين المللي فناوري اطلاعات و دانش (دانشگاه صنعتي امير كبير- تهران) با ارائة مقاله – 1384 نخستين همايش انجمن زبان شناسي ايران (تهران) دبير همايش -1384 تعداد مقالات ارائه شده در همايشها و منتشر شده در مجلات معتبر علمي :34 مورد تعداد مقالات بزبان انگليسي:13 مورد

آثار :

1 Information and Documentation – Transliteration of Arabic Characters into Latin Characters- Part4: Phonetic Transcription of Persian

ويژگي اثر : International Standard: ISO/DIS 233-4. -2000

2 Information and Documentation – Transliteration of Arabic Characters into Latin characters - Part 3 : Persian Language

ويژگي اثر : Simplified Transliteration. International Standard: ISO 233-3. -1999

3 استاندارد صفحه كليد فارسي كامپيوتر

ويژگي اثر : (تاليف گروهي ) ، شماره استاندارد ملي ايران : 2901 ، تهران ، موسسه استاندارد وتحقيقات صنعتي ايران . -1373

4 استاندارد كد تبادل اطلاعات 8 بيتي فارسي

ويژگي اثر : ( تاليف گروهي (، شماره استاندارد ملي ايران: 3342 ، تهران ، موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران . -1372

5

استاندارد نحوة ارائة كد زبانها

ويژگي اثر : (تأليف گروهي) ، تهران ، مؤسسة استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران. -1382

6 پيشنهاد شما چيست ؟ برخي از واژه هاي رايانه اي

ويژگي اثر : (تاليف گروهي ) ، تهران ، فرهنگستان زبان ايران -1355

7 سيستم رايانه اي و برنامه هاي واژه نامه هاي بسامدي

ويژگي اثر : (تاليف گروهي ) ، تهران ، فرهنگستان زبان ايران -1355

8 سيستم رايانه اي و برنامه هاي واژه نامه هاي چندزباني و ريشه شناسي

ويژگي اثر : ( تاليف گروهي)، تهران ، فرهنگستان زبان ايران . -1355

9 فر هنگ زبانشناسي

ويژگي اثر : (نرم افزار كامپيوتري ) ( باهمكاري محمد عبدعلي ) ، تهران . -1375

10 فرهنگ جامع مديريت

ويژگي اثر : (مشاور) ، تهران ، دانشگاه علامه طباطبائي -1377

11 فرهنگ چهارجلدي فارسي – انگليسي

ويژگي اثر : ( 4172 صفحه) (با همكاري دكتر منوچهر آريانپور)، تهران، جهان رايانه-1382

12 فرهنگ يك جلدي فارسي – انگليسي

ويژگي اثر : ( 1600 صفحه) (با همكاري دكتر منوچهر آريانپور)، تهران، جهان رايانه-1384

13 مجموعه مقالات نخستين همايش انجمن زبان شناسي ايران

ويژگي اثر : (380 صفحه) , تهران , انجمن زبان شناسي ايران

14 واژگان گزيده زبانشناسي

ويژگي اثر : (با همكاري محمد عبدعلي) ، تهران ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي -1375

15 واژه هاي رايانه(2)

ويژگي اثر : (تأليف گروهي) مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسي ، تهران-1383

16 واژه هاي تخصصي رايانه(1)

ويژگي اثر : (تأليف گروهي) مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسي ، تهران-1380

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

عامري ناييني، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى آمريكايى تهران به پايان رساند و در 1297 ش موفق به گذراندن دوره ى دبيرستان شد. پس از آن مدت هشت سال سمت دبيرى انگليسى و فارسى و معاونت مدرسه ى شبانه روزى آمريكايى را عهده دار بود. در 1305 ش در وزارت دارايى به سمت مترجمى استخدام شد. سپس به عنوان معلم زبان فارسى و تحصيل علوم اجتماعى و تربيتى در دانشگاه آمريكايى بيروت در آنجا رفت و رد 1310 ش موفق به اخذ ليسانس در رشته فوق گرديد و در وزارت معارف به خدمت مشغول شد. از آثار وى: تصحيح «عقد العلى للموقف الاعلى» افضل الدين ابوحامد كرمانى؛ «آن سوى منظومه ى شمسى»، ترجمه؛ «آهن ربا»، ترجمه؛ «اجتماعات حشره ها»، ترجمه؛ «از هواشناس بپرس»، ترجمه؛ «برق»، ترجمه؛ «جانداران»، ترجمه؛ «حرارت»، ترجمه، براى كودكان؛ «حيوانات گذشته»، ترجمه؛ «صوت»، ترجمه؛ «گل، ميوه، تخم»، ترجمه؛ «مرغان»، ترجمه؛ «نزديكترين همسايه زمين»، ترجمه؛ «نور»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3318 ،2324 ،2231 / 2 ،1230 ،1162 ،1006 ،485 ،176 ،113 ،70 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (591 -588 / 4).

عامري، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حدود 1270 ش در نائين متولد شد. پس از انجام تحصيلات مقدماتى در موطن خود در تهران مدرسه ى آمريكائى را به اتمام رسانيده و به استخدام در وزارت معارف درآمد. بعد به وزارت دارائى منتقل گرديد.

عامرى در آموزش زبان فرانسه و انگليسى جديت كامل به خرج داد و هر دو زبان را به خوبى فراگرفت و تدريجا با مطبوعات آن روز شروع به همكارى كرد. گاهى ترجمه هاى وى و زمانى مقالات او در مطبوعات منتشر مى شد تا اينكه به

عضويت دائمى هيئت تحريريه روزنامه ى رعد كه مديريت آن با سيد ضياءالدين طباطبائى بود، درآمد و همه روزه مقاله يا ترجمه اى از او به چاپ مى رسيد. همزمان با فعاليت در روزنامه ى رعد در وزارت ماليه مراحلى از ترقى را پيمود و به معاونت چند اداره رسيد.

در حوت 1299 ش كه سيد ضياءالدين مدير روزنامه ى رعد در تهران كودتا كرد و به رياست دولت انتخاب گرديد، عامرى را به رياست دفتر اختصاصى خود برگزيد. در اواخر حكومت صد روزه ى سيد ضياءالدين، عامرى معاون وزارت دارائى گرديد و در نتيجه عيسى فيض وزير ماليه از كار خود كناره گيرى نمود و محمود جم به جاى او وزير ماليه شد.

در انتخابات دوره ى چهارم، عامرى از نائين به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. مجلس چهارم در حكومت احمد قوام كه بلافاصله پس از سيد ضياءالدين زمامدار شده بود، افتتاح و شروع به كار كرد. به هنگام طرح اعتبارنامه ى عامرى سيد حسن مدرس و سردار معظم خراسانى به مخالفت برخاستند و او را به علت همكارى با سيد ضياءالدين، صالح براى نمايندگى مجلس نداشتند. عامرى دفاع مفصلى نمود. سرانجام اعتبارنامه ى وى رد شد و نتوانست وارد مجلس شود. پس از استخدام دكتر ميليسپو و ورود وى به ايران در 1301، از همكاران نزديك او شد. در انتخابات مجلس موسسان براى خلع قاجاريه و تفويض سلطنت به رضاخان پهلوى، از نائين به وكالت مجلس موسسان انتخاب شد و به خلع قاجاريه راى داد.

در انتخابات دوره ى ششم مجلس شوراى ملى از نائين به وكالت مجلس انتخاب گرديد.

در 1305 به معاونت وزارت ماليه منصوب شد. در 1312 على منصور وزير طرق، او را به

معاونت كل وزارت راه معرفى كرد. بعد معاون راه آهن و رئيس حسابدارى راه آهن در شمال شد. در سال 1315 على منصور وزير طرق، تحت تعقيب عدليه قرار گرفت. در

رابطه با اين پرونده، سلطان محمد عامر و عباس آريا معاونين سابق وزارت طرق نيز محاكمه شدند. عامرى در اين محاكمه تبرئه شد و مدتى كوتاه استاندار آذربايجان غربى بود. ساير مشاغل او عبارت است از: وابسته اقتصادى ايران در آمريكا، عضو هيئت مديره شركت فرش، عضو هيئت نظارت سازمان برنامه. وفات او در 1352 اتفاق افتاد. مردى باسواد، حراف، منقد و زرنگ بود. يكى از فرزندان وى به نام هوشنگ عامرى كه در آمريكا كشاورزى تحصيل نموده بود، مدتى استاندارى كرمان را عهده دار بود ولى هوش و درايت پدر را نداشت.

(تو 1264 ق)، مترجم، نويسنده و روزنامه نگار. در كالج آمريكايى تهران تحصيل كرد و بعد به خدمت وزارت دارايى درآمد. وى مشاغل مختلفى را عهده دار بود: نمايندگى مردم نايين در مجلس در دوره هاى چهارم و ششم، معاونت وزارت راه و استاندارى آذربايجان غربى. او مدتى به كار روزنامه نگارى مشغول بود و چندين شماره روزنامه ى «صور» را در تهران منتشر كرد. لازم به ذكر است كه عامرى مقالاتى را در روزنامه ى «رعد» كه مديريت آن با سيد ضياءالدين طباطبايى بود ترجمه مى كرد و با او دوستى تمام داشت. از آثار وى: «اسرار زندگى»، ترجمه؛ «تاريخ كشورهاى متحده ى آمريكا»؛ «شرح حال توماس جفرسن سومين رئيس جمهور آمريكا»، ترجمه؛ «قانون تجارت، تقرير».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (306 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (352 -351 / 3).

عامل تهراني، شرف الدين جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1246 ق)، عالم امامى،

فقيه، شاعر و اديب. در نجف به دنيا آمد. در همان جا نشوونما يافت. مبادى و مقدمات را فراگرفت، و در فقه و اصول از محضر شيخ مهدى آل كاشف الغطاء استفاده نمود تا از علماى بزرگ گرديد، و داماد شيخ اسدالله كاظمى شد. آن گاه به تهران آمد و مدتى ماند. سپس به كرمانشاه رفت و در آنجا ساكن شد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «قوانين الاصول»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (196 / 9 ،176 -175 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 243 / 13)، معجم المؤلفين (137 -136 / 3).

عاملي، عبدالحسيب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالحسيب محمّد، عالم فاضل محقّق كثير التأليف، نواده مير داماد.

حزين در تذكره خود، [فرزند] وى را در عداد علماى شعراى معاصر خود نام مى برد.

در سال 1121 وفات يافته، قبرش در تخت فولاد، جنب پدر بزرگوار خودمى باشد، و آثار قبر ظاهر نيست.

كتب زير از اوست:

1- تقديس الانبياء 2- الجواهر المنثوره 3- سدرة المنتهى. (عرفانى فارسى در معارف و اصول دين، در 1062 از تأليف آن فراغت حاصل نموده، و آن را جهت حكيم محمّد داود تأليف نموده است).

4- شرح دعاى سيفى 5- شرح بر دعاى صباح 5- صراط الزاهدين، در اعمال ماهها 7- عرش سماء التوفيق، در تفسير فارسى 8- الفطرة الملكوتيّة، در شرح اثنى عشريّه [شيخ بهائي] 9- مسلك النجاة 10- مناهج الشارعين، در اصول دين؛ و غيره از اشعار اوست:

آن ماه دو هفته دلبر جانى من

آن يار عزيز يوسف ثانى من

يك روز نكرد فكر شبهاى غمم

يك بار نگفت پير كنعانى من

وى را سه فرزند برومند است:

1- مير محمّد اشرف (بعداً بنام و

شرح حالش اشاره خواهد شد).

2- صدر الدين زين العابدين كه او نيز عالم و فاضل بوده است.

3- ميرزا صدر الدين محمّد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عامي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1266 ش)، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به عامى. وى رييس دادگاه عالى انتظامى قضاوت وزرات دادگسترى بود. از آثار وى: «خرده فرهنگ يا لغت منظوم»، فارسى و فرانسه؛ «سرآغاز»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1950 / 2 ،1258 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (618 / 1).

عباد، ابوالحسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پدرش ابى الحسن عبّاد، وزير و كاتب ركن الدوله بوده، از ابو حنيفه فضل بن حباب و معاصرينش از محدّثين بغداد، روايت احاديث مى نمايد، و ابوبكر ابن مردويه و جمعى از فضلاى اصفهان از او اخذ حديث كرده اند.

در هديّة العباد (: 14) در احوال او گويد: در علم و دانش و پرهيزكارى داراى مقامى بلند، و مرتبه اى ارجمند بود، و در السنه مشهور به شيخ امين مى باشد، و در ابتداى حال به معلّمى اشتغال داشته، و پس از آن كاتب امير ركن الدوله ديلمى شده، و بعداً او را منصب وزارت داده.

وى را تأليفاتى است: 1- رساله در آيات الاحكام 2- رساله احكام القرآن و غيره.

وفات عبّاد را در سال 5-334 مى نويسند.

درباره ي شرح حال و زندگانى صاحب بن عبّاد كتب و رسائلى مستقلّاً نوشته شده، و در بيشتر از كتب، نام او مذكور است، و اخيراً عالم محقّق جليل اقاى حاج شيخ عبّاسعلى اديب حبيب آبادى از علماى معاصر اصفهان، كتابى مفصّل به نام «هديّة العباد، در شرح حال صاحب بن عبّاد» تأليف فرموده است.

صاحب، در 4 ذى قعده سال 324 متولّد، و در صفر 385 در رى وفات يافته، جنازه ي او بر حسب وصيّتش به اصفهان نقل شده، در دهليز خانه اش مدفون گرديد كه تاكنون در محلّه ي طوقچى،

زيارتگاهى معروف است.

كتب زير از تأليفات است:

1- الابانة عن مذهب اهل العدل 2- التعليل 3- تفضيل على بن ابيطاب عليه السلام 4- التذكرة 5- جوهرة الجمهرة 6- الرسائل الصاحبيّه، كه در مصر به طبع رسيده 7- زندگانى حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام 8- الزيدين 9- الزيديّة 10- شرح اسماء الحسنى 11- شواهد 12- العروض، در نحو 13- مختصر نهج السبيل 14- المحيط، در لغت، در 7 مجلّد 15- نهج السبيل؛ و غيره.

مولد صاحب را برخى طالقان قزوين، و عدّه اى طالقان اصفهان (طالخونچه) نوشته اند.

شيخ صدوق كتاب عيون اخبار الرضا عليه السلام را به نام او تأليف كرده، و در اوّل آن دو قصيده از اشعار صاحب كه در مدح حضرت رضا عليه السلام گفته است را عيناً نقل مى كند. همچنين تاريخ قم نيز به نام او تأليف شده.

از قول صاحب نقل مى كنند كه گفته است: در مدح من هزار قصيده ي عربى و فارسى گفته شد و هيچ كدام مرا شاد نكرد همچنان كه اشعار ابو سعيد رستمى شادم نمود به گفته اش:

ورث الوزارة كابراً عن كابر

موصولة الاسناد بالاسناد

يروى عن العباس عبّاداً وزا

رته و اسماعيل عن عبّاد

صاحب عنوان، اوّل وزيرى است كه به نام صاحب معروف شده، و علّت شهرت او بدين لقب، مصاحبت اوست. بامؤيّد الدوله فرزند ركن الدوله ي ديلمى، و يا مصاحبت با ابن العميد است.

براى اطلاّع بيشتر از حالات او به كتاب نامبرده بالا، و اعيان الشيعه، و الارشاد، و كتب ديگر مراجعه شود.

از اشعار اوست:

أبا حسن لوكان حبّك مدخلى

جهنّم إنّ الفوز عند جحيمها

فكيف يخاف النار من هو مؤمن

بأنّ أميرالمؤمنين قسيمها

در آثار الوزراء (:202) گويد: ابو على خطير الاصفهانى و ابوالعباس الضبى، بعد

از وفات صاحب عبّاد، فخر الدوله وزارت را به ده هزار دينار بديشان فروخت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عبادي حويزي، عبدالقاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1100 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى، عالم امامى و شاعر. اصل وى از آبادان بود لذا به عبادى مشهور است و چون ساكن حويزه بوده شهرت حويزى نيز داشته است. او از علماى بزرگ اواخر قرن يازدهم يااوايل قرن دوازدهم است. شيخ حر عاملى در «امل الآمل» چند شعر از او نقل كرده و سپس گويد كه وى را در حدود 1100 ق در مشهد رضوى ملاقات كرده است. از آثار وى: حاشيه بر «تفسير»بيضاوى؛ «الفرائد الصافيه على الفوائد الوافيه»، در نحو، كه حاشيه بر «شرح» جامى است؛ «رياض الجنان و حدائق الغفران»، در فقه؛ «المستمسكات القطعيه اليقينيه»، در كلام؛ «خبر/ خير الزائر المبتلى بالبلاء فى طريق النجف و كربلا»؛ «صفو صفوه الاصول و نفى هفوه الفضول»، در اصول فقه؛ «العقائد الدينيه»، با براهين عقلى؛ «رفع الغوايه لشرح الهدايه»؛ رساله «النيلوفريه»؛«ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (32 / 8)، ايضاح المكنون (183 ،103 ،68 ،26 / 2 ،580 ،441 / 1)، الذريعه (438 / 24 ،14 / 21 ،138 / 16 ،283 ،51 / 15 ،227 / 12 ،321 ،243 / 11 ،692 / 9 ،138 / 7 ،43 / 6)، روضات الجنات (216 -215 / 4)، ريحانه (93 -92 / 4)، فوائد الرضويه (238)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقاهر)، معجم المؤلفين (310 -309 / 5)، هديه العارفين (607 / 1).

عباسي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، محقق، مصحح، مترجم، مؤلف و فرهنگ نويس. در مدارس قديم داخلى و ممالك مختلف خارجى به تصحيل زبانها و ادبيات شرق و غرب پرداخت و ساليان دراز مشغول تحقيقات و تتبع در علوم فسفه و اقتصاد و

سياست بود. او با صرف نيم قرن از عمر خويش به بررسى آثار و ادبيات زبانهاى شرقى و غربى به ويژه آلمانى، فرانسه، انگليسى، روسى، عربى، تركى، آذرى و تأليف و ترجمه ى آثار علمى و ادبى گرانبهاى متعددى در زبانهاى زنده ى خاورى و باخترى پرداخت. نگارش چند مجلد «فرهنگ آلمانى به فارسى» و «فرهنگ فارسى به آلمانى»، ترجمه ى «سياست نامه ى شاردن»، انتشار آثار فلسفى مشاهير فلاسفه ى معاصر، تحقيق و تتبع در متون گرانبهاى نظم و نثر پارسى و تازى و احياى نسخه هاى خطى قديم ايران از آثار اين دانشمند پركار است. در 1341 ش يكى از ترجمه هاى او به نام «جهانگردى ماركوپولو» برنده ى جايزه ى ادبى كتاب سال ايران شد. از ديگر آثار وى: «انشاء و نامه نگارى آلمانى»؛ مقدمه و حواشى «برهان قاطع»؛ «تاريخ مطبوعات و ادبيات ايران در دوره ى مشروطيت»، ترجمه؛ تصحيح «ديوان» خاقانى شروانى؛ تصحيح «لباب الالباب»؛ «خودآموز مصور آلمانى»؛ «فلسفه اجتماع و تاريخ»، ترجمه؛ «كاپيتال»، ترجمه؛ «مردان بى زن»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (224)، مؤلفين كتب چاپى (559 -555 / 5).

عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. بنده چيره شونده (خداى)) جرجانى (گرگانى)، ابوبكر بن عبدالرحمن، اديب و دانشمند قر. 5 ه. (ف. 471 يا 474 ه.ق.). از آثار اوست: «اسرار البلاغه» و «دلائل الاعجاز» (نخستين كتابهاى مرتب مدون در معانى و بيان)، «كتاب الجمل» معروف به «جرجانيه » «كتاب المغنى»، در شرح ايضاح ابوعلى فارسى، مختصر المغنى به نام «المقتصد»، «كتاب العدة » درصرف، و «شرح الجمل» در توضيح كتاب الجمل مذكور.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عبدالهادي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، دانشمند. در دربار ايلخانان مغول بود و در 690 ق غازان خان وى را به ترجمه ى كتاب «منافع الحيوان» ابوسعيد عبيدالله بن جبرئيل ابن عبيدالله بن بختيشوع طبيب گماشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (737)، الذريعه (310 / 22).

عبدي فسوي، ابوطالب احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 406 ق)، نحوى و لغوى. از جمله استادانش ابوسعيد سيرافى و ابوعلى فارسى و ابوالحسن رمانى بوده اند. از آثار وى: شرح «الايضاح»، به فارسى؛ «شرح»«الجرمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (100 / 1)، ايضاح المكنون (451 / 2)، ريحانه (98 / 4)، الكامل (280 / 7)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (238 -236 / 2)، معجم المؤلفين (174 / 1)، هديه العارفين (71 / 1).

عبدي قزويني تبريزي، محيي الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 966 ق)، دانشمند. نخست در قزوين سكونت داشت و سپس به تبريز رفت. وى در حيات پدر به عثمانى رفته به راهنمايى ابن المؤيد از دانشمندان عثمانى كه او نيز از آذربايجان مهاجرت كره بود به دربار سلطان بايزيد راه يافت. قزوينى در طول اقامت خود در عثمانى داراى مناصب و مشاغل متعدد بود، از آن جمله: منصب قضاى دمشق و حلب، توليت مدرسه مصطفى پاشاى وزير و مدرسه مغنيسا. وى در ادبيات عرب و علوم دينى و مخصوصا در انشاى عربى و فارسى و تركى دست داشت ولى بيتشر اهتمام او در آوردن محسنات لفظى بود و همه ى خطوط را بسيار خوب مى نوشت. از آثارش: «راسله فى قطع اليد»؛ حاشيه بر «فرايض» سجاوندى؛ حواشى بر «امور عامه مواقف» عضدالدين ايجى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (391).

عبشمي اصفهاني، مخلص الدين، ابوعبدالله محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(603 -520 ق)، فقيه، محدث، نحوى و اديب. معروف به ابن فاخر. پدرش او را به مضحر فامطه جوزدانيه برد تا از او حديث استماع كند. او همچنان از جعفر بن عبدالواحد ثقفى و اسماعيل اخشيد و ابن ابى ذر صالحانى و اسماعيل مؤذن و زاهر شحامى حديث شنيد. او به مذهب شافعى كاملا آگاه بود و در نحو و حديث دستى قوى داشت و محتشم و مورد احترام مردم بود. به بغداد رفت و در آنجا املاى حديث كرد. ابن خليل و ضياء و ابوموسى ابن حافظ و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. ابن درجى و ابن بخارى از وى داراى اجازه بودند. در شيراز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (406 / 2)، سير النبلاء (429 -428 / 21)، شذرات الذهب

(11 / 5)، العبر (135 / 3)، النجوم الزاهره (171 / 6).

عتيقي تبريزي، جلال الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 741 / 718 ق)، واعظ و شاعر. وى از خطيبان و واعظان برجسته ى ايرانى در دوره ى ايلخانان مغول است كه با خواجه رشيدالدين فضل الله همدانى مصاحبت داشت.عتيقى در فصاحت و بلاغت مقامى بلند داشت و غالبا در مدرسه ى غياثيه تبريز وعظ مى كرد. جلال الدين به مانند پدرش در سرودن شعر توانا بود و گويا هر دو، عتيقى تخلص مى كرده اند. از آثار وى: «ديوان» شعر.[1]

(بخش 1) جلال الدين عتيقى تبريزى بن قطب الدين عتيقى، دانشمند و خطيب و واعظ (ف. 718 يا 741 ه.ق.). وى مصاحب خواجه رشيدالدين فضل اللَّه بود. در فصاحت و بلاغت مقامى بلند داشت و غالبا در غياثيه تبريز (كه از ابنيه غياث الدين محمد بن خواجه رشيدالدين بود) وعظ ميكرد. فرزندان وى نيز معزز و محترم بوده اند. عتيق به انوع فضايل و كمالات آراسته بود. ديوان بزرگى از او كه در سال 744 ه.ق. استكتاب شده در كتابخانه استانبول موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ گزيده (745)، تذكره ى روز روشن (535 -534)، دانشمندان آذربايجان (271 -269)، الذريعه (707 / 9)، سخنوران آذربايجان (524 -519)، فرهنگ سخنوران (625)، مجالس النفائس (329)، هفت اقليم (227 -226 / 3).

عجلي رازي، ابوالفضل عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(454 -370 ق)، قارى، اديب و شاعر. معروف به ابن بندار و مشهور به شيخ الاسلام.در مكه به دنيا آمد و قرآن را بر ابوعبدالله مجاهدى و على بن داوود دارانى و ابوالحسن حمامى قرائت كرد. عجلى حديث را در مكه و بغداد و دمشق و بصره و كوفه و حمص و مصر و اصفهان و رى و تستر و فساء و نيشابور و نساء و گرگان از محدثين بزرگ فراگرفت. مستغفرى و ابوبكر خطيب و ابوصالح

موذن و نصر شيرازى و ابوعلى حداد و محمد دقاق و ابوسهل بن سعدويه و فامطه بنت بغدادى حديث از وى روايت كرده اند. عجل يدر يك شهر مدت طولانى اقامت نمى كرد و به شهرهاى بسيارى سفر مى نمود و در هر شهر در مسجد خراب آن سكنى مى كرد و چون شناخته مى شد به مكانى ديگر مى رفت. وى سرانجام در نيشابور درگذشت. او اشعارى در زهد سروده است. از آثارش: «جامع الوقوف»؛ كتابى در «فضائل القرآن». پاره اى از رجال نويسان وى را همان ابوالفضل رازى، عبدالرحمان بن حسن، صاحب كتاب «اللوامح»، در قراآت، مى دانند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65 / 4)، رى باستان (318 / 2)، سيرالنبلاء (138 -135 / 18)، العبر (302/ 2)، كشف الظنون (1277)، معجم المؤلفين (116 / 5).

عدل، عظمي

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. تحصيلات فارسى و فرانسه ى خود را از مدرسه ى ژاندارك تهران آغاز كرد. پس از اتمام آن به مطالعه ى ادبيات ايران و آثار نويسندگان فرانسه پرداخت. وى از مترجمان صاحب ذوق به شمار مى آمد. بانو عظمى از كشورهاى فرانسه و انگلستان و سويس و آمريكا ديدن كرد و گذشته از زبان فرانسه به زبان انگليسى نيز آشنايى داشت. از آثارش: «ترس از زندگى»، ترجمه؛ «داستانهاى دوشنبه»، ترجمه؛ «سرخ و سياه»، ترجمه؛ «جامه ى پشمين»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1958 / 2 ،1336 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (78 -77 / 4).

عراقي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا مجتبى بن العلامه الزاهد الحاج آقا محمد العراقى الملقب بزين الدين متوفى 28 صفر 1358 ق ابن العلامه الزاهد الورع (صاحب تصنيفات العديده) الاخوند ملا محمدباقر العراقى الكرهرودى الشهير بالكبير متوفى 25 ربيع الثانى 1315 هجرى قمرى كه از طرف مادر به سادات صحيح النسب و جليل القدر حسينى و از طرف جده امى به مرحوم آخوند ملا محمود ميثمى عراقى طاب ثراه (صاحب كتاب دارالسلام و كتب جوامع و قوامع و لوامع در فقه و اصول مفصل) منصوب مى باشند.

در سال 1323 ق در قريه كرهرود عراق متولد و در سن 14 سالگى به متابعت مرحوم والد (طبق تقاضاى اهالى و امريه علماء عصر) به قصبه كنگاور كه در دوازده فرسخى كرمانشاه و هيجده فرسخى همدان است جهت اقامت مهاجرت نموده و تحصيلات ابتدائى و مقدارى از سطح را خدمت پدر تلمذ و در سال 1349 قمرى به منظور تكميل به وطن اصلى بازگشته و مدت چهار سال در محضر اساتيد فن و حجج اسلام

مانند مرحوم آسيد محسن هفته اى و محقق مدقق آقا شيخ محمدسلطان العلماء تلمذ نموده و در سال 1353 مهاجرت به قم و از آيات عظام حوزه بالاخص مرحوم آيت الله حايرى و پس از وى از آيت الله مرحومين خوانسارى و حجت استفاده نموده و تقريرات و دراسات فقه و اصول آنان را به رشته تحرير آورده و در 28 صفر 1358 ق به واسطه فوت مرحوم والد به كنگاور مراجعت و تا هشت سال به ترويج دين و اقامه جماعت پرداخته و مسجد بزرگى با تمام جهات در مدت كوتاهى بنا نموده و ضمنا به تاليف كتابهائى كه ذيلا ذكر مى شود پرداخته تا در 16 محرم الحرام 1370 قمرى كه ثانيا به شهر قم مهاجرت نموده و بنابر مصلحت و امريه مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحل اقامت انداخته و به جلسات درس و بحث آن مرحوم حاضر و حسب الامرشان در جلسه استفتاء وى شركت نموده و در ماه رجب 1377 دفاتر و پرونده هاى مربوط به نظام وظيفه آقايان طلاب و مديريت كتاب خانه فيضيه قم و توليت مدرسه مهدى قلى خان سابق و مدرسه آيت الله بروجردى امروز به معظم له واگذار و حقا خدمات شايانى بالخصوص نسبت به كتابخانه نموده است.

كتابخانه فيضيه قبل از سرپرستى ايشان در مدت 40 سال از تاسيس آن فقط داراى چهار هزار كتابهاى فقهى مندرس و مكرر در قفسه هاى چوبى نيمه تمام به انضمام چند قطعه ذيلوهاى رنگ و رو رفته بود، ولى بعد از مديريت ايشان در مدت كوتاهى رقم كتب به بيست هزار جلد كتاب در فنون مختلف رسيد كه در قفسه هاى فلزى و وترين مخصوص براى كتب خطى و تا سر

حد امكان وسيله آسايش فكرى آقايان مراجعه كنندگان آماده گرديد.

معظم له مسافرتهاى تاريخى و مذهبى مهمى نموده است از جمله در سال 1377 قمرى به رهبرى صدها نفر از مردم متدين تهران به سوريه براى حمل ضريح مطهر رقيه بنت الحسين عليه السلام نموده كه شايان اهميت بوده است، و نيز مسافر فى در معيت و مصاحبت سيدنا الاستاد مرحوم آيت الله حاج سيد محمدتقى خونسارى به همدان نموده كه تصادف با فوت آن مغفور له شده و جنازه را با آن عظمت فوق العاه و تجليل عظيم به قم آوردند

و اما آثار آن جناب به قرار زير است:

1- دومين بشر يا على بن الحسين الاكبر كتابى است مشتمل بر رجال نامى بنى ثقيف و قضاياى تاريخى شيرين و در فن خود بى نظير است.

2- وقايع الايام با سبك نوين.

3- ليله القدر در ذكر دليل و براهين در اينكه شب قدر شب بيست و سوم ماه رمضان است.

4- شرح زندگانى آيت الله مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى در سى صفحه كه در مجله حكمت طبع شده است.

5- فهرست كتب كتابخانه مدرسه فيضيه در دو مجلد كه در سالهاى 78 و 1379 به طبع رسيده است.

از اغلب مراجع گذشته و حاضر داراى اجازات روايتى و اجتهاد و غيره مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

عرفان شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ش)، روزنامه نگار و مترجم. در شيراز به دنيا آمد. خدمات ادارى خود را در زادگاهش شروع كرد و تا 1338 ق در شيراز به سر برد و در همان سال چهار شماره از مجله ى «خاور» را منتشر كرد. پس از آن به تهران آمد و در وزارت دادگسترى به خدمت مشغول شد و چند سالى نيز در دادگسترى اصفهان كار

مى كرد. سپس به تهران بازگشت و در 1341 ق روزنامه ى «آسمان» را منتشر كرد. وى از اعضاى عالى رتبه ى وزارت دادگسترى بود. از آثارش: «اطلس تاريخى اسلامى»، ترجمه؛ «جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى»، ترجمه؛ «حواء امروز»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (241 -240 / 2 ،172 -170 / 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (321 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (59 -57 / 6).

عرفان، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1336 در خانواده اى مذهبى در شهرضا چشم به دنيا گشودم پدرم يك خياط مذهبى و مادرم سيده اى از تبار سادات طبائيان(طباطبائي)بود.

شش كلاس ابتدايى را در مدرسه خيام به پايان بردم و سپس به حسينيه سادات رفتم تا دروس دينى را بياموزم در محضر حجج اسلام حاج سيد محمد على طبائيان (طباطبائي)زارعان، محمدحسين رهايي، حاج شيخ على تاكى و ... زانو زدم.

سپس به اصفهان رفتم و از استادانى چون حاج آقا حسن امامى و آقاى ابراهيمى و آقاى فقيهى بهره گرفتم، آنگاه به قم آمدم از فروغ علم گسترانى چونان حضرات اعلام: طالقاني، تهراني، مدرس افغاني، كريمى جهرمي، استادي، ابطحي، زاهدي، اعتمادي، خسرو شاهي، پيشوايى تهرانى و آيت الله اسماعيلپور و آيت الله شيخ جواد تبريزى پرتوهايى نه در خور آنان كه همساز با فانوس كورسوز خويش برگرفتم.

ساليانى چند ادبيات فارسي، حاشيه، مغني، معالم، مختصر، مطول، لمعه، مكاسب، و كاربرد علوم بلاغى در قرآن را با سروران مدارس رسالت، كرمانى ها، رضويه، حقانى و موسسه امام خمينى رحمة الله عليه باز گفته ام.

چندين پايان نامه را به مشورت و يا به اصطلاح راهنمايى نشسته ام .

تاكنون به عربستان،عراق،سوريه، سوئد، امارات سفر زيارتى و تحقيقى و تبليغى

داشته ام و تحقيقاتى در دست سامان بخشى دارم

از همسر سيده ام پنج فرزند دارم دو پسر و سه دختر، عليرضا در مدرسه كرمانى ها درس مى خواندو امير محسن در مدرسه شهيدين.

كتب:

كرانه ها / سه مجلد

شرح جواهر البلاغه / دو مجلد

شرح و ترجمه تهذيب البلاغه

فرهنگ غلط هاى رايج

پژوهشى در اعجاز قرآن

خاطر و خاطره

آفت ها و لطافت هاى جنسي

زبان آگاهي

پدر و مادر در فرهنگ اسلامي

درمان نازائي.

مقالات:

ازلابلاى متون / حديث زندگى 3

رمز و راز شادابى و نشاط در جواني/ گفت و گو /ديدار آشنا 23

موفقيت و شانس / حديث زندگى 3

زبان آگاهى پيامبر (ص) و امامان(ع)/علوم حديث 12

عفت در انديشه، گفتار و رفتار /حديث زندگى 6

اعتماد به نفس / حديث زندگى 3

زبان آگاهى پيامبر(ص) و امامان(ع)/علوم حديث 6

زبان آگاهى پيامبر(ص) و امامان(ع)/علوم حديث 5

عزب دفتري، بهروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان انگليسى و علوم تربيتى از دانشسراى عالى تهران، دوره فشرده آموزش زبان از دانشگاه جرج تون شهر واشينگتن آمريكا در سال 1345، كارشناسى ارشد زبان انگليسى از دانشگاه بيروت در سال 1349، دكتراى زبان انگليسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تبريز در سال 1349، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تهيه كتاب درسى به زبان انگليسى، خواندن انگليسى، زبان شناسى مقابله اى، زبان آموزى كودك. استاد راهنماى 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:2

زمينه علمى تأليفات:

آموزش زبان انگليسى، ادبيات، روانشناسى،

جامعه شناسى، علوم تربيتى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

آموزش زبان، ادبيات، روانشناسى و علوم تربيتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

عسكري، ابواحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(382 -293 ق)، فقيه، لغوى، نحوى و اديب. در عسكر مكرم از نواحى اهواز به دنيا آمد. در آنجا نشوونما يافت و سپس به بغداد منتقل شد. او سفرهايى به بصره و اصفهان و ديگر شهرها داشت. از عبدان اهوازى و احمد تسترى و ابوالقاسم بغوى و محمد بن جرير طبرى و ابوبكر بن دريد و ابراهيم نفطويه و عباس بن وليد اصفهانى و همبطقه ى آنان روايت كرده است. بزرگان حديث به سويش مى آمدند تا از او كسب روايت كنند. رياست عاليه ى تحديث و املاء و تدريس در شهرهاى خوزستان در عصر وى بدو منتهى مى شد. وى در عسكر و تستر و شهرهاى اطراف آن نواحى املاى حديث مى كرد. ابوسعد مالينى و ابوبكر يزدى اصفهانى و ابوالحسن نعيمى و ابوالحسين محمد اهوازى و ابوعلى حسن اهوازى و ابونعيم اصفهانى حافظ و عبدالواحد باطرقانى و احمد بن محمد بن زنجويه و محمد بن منصور تسترى و على بن عمر ايذجى و ابوسعيد حسن بن على تسترى سقطى از وى حديث روايت كرده اند. برخى ابوهلال عسكرى را خواهرزاده و شاگرد ابواحمد عسكرى مى داند. در «رياض العلماء» آمده است كه عسكرى از مشايخ شيخ صدوق است و صاحب «اعيان الشيعه» اين را دليل بر تشيع عسكرى دانسته، و بعلاوه شوق صاحب بن عباد را براى ديار وى و رثاء گفتن صاحب را در مرگ او تاكيدى بر تشيع وى آورده است. عسكرى در علوم مختلف و فنون

گوناگون متبحر بود. همگان زيبايى تأليف و تصنيف وى را ستوه اند. از آثارش: «تصحيفات المحديثن»؛ «الحكم و الامثال»؛ «راحه الارواح»؛ «الزواجر و المواعظ»؛ «المختلف و المؤتلف»؛ «التفصيل بين بلاغتى العرب و العجم»؛ «تصحيح الوجوه و النظائر»؛ «المصون»، در ادب؛ «صناعه الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (211 / 2)، الاعلام بوفيات الاعلام (260 / 1)، اعيان الشيعه (148 -145 / 5)، انساب سمعانى (193 / 4)، ايضاح المكنون (332 / 2)، الذريعه (60 / 12)، روضات الجنات (60 -57 / 3)، رياض العلماء (201 -200 / 1)، سير النبلاء (415 -413 / 16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 / 4)، العبر (161 / 2)، كشف الظنون (1637 ،1464 ،1404 ،956 ،801 ،675 ،411 ،233)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادباء (258 -233 / 8)، معجم البلدان (140 -139 / 4)، معجم المؤلفين (240-239 / 3)، النجوم الزاهره (166 / 4)، الوافى بالوفيات (77 -76 / 12)، وفيات الاعيان (85 -83 / 2)، هديه العارفين (273 -272 / 1).

عسكري، ابوهلال حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 395 ق)، اديب، لغوى، نحوى و شاعر. وى از مردم عسكر خوزستان بود. نزد دايى خويش، حسن بن عبدالله بن سعيد عسكرى، كسب علم كرد. از آثار وى: «الصناعتين فى النظم و النثر»؛ «التفضيل بين بلاغه العرب و العجم»؛ «جمهره الامثال»؛ «معانى الادب»؛ «تفسير العسكرى»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (212 -211 / 2)، اعيان الشيعه (148 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (643 / 1)، روضات الجنات (60 -57 / 3)، ريحانه (305 -304 / 7)، كشف الظنون (1980 ،1823 ،1548 ،1468 ،1464 ،1460 ،1082 ،691 ،606 ،479 ،453

،293 ،233 ،200 -199)، الكنى و الالقاب (184 -182 / 1)، لغت نامه (ذيل/ حسن، عسكرى)، معجم الادباء (267 -258 / 8)، معجم البلدان (140 / 4)، معجم المؤلفين (240 / 3)، هديه العارفين (273 / 1).

عصار تبريزي، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 792 / 783 ق)، دانشمند، شاعر و نحوى، متخلص به محمد. وى در تبريز به دنيا آمد، در علوم رياضى، فلكيات، رمل و اسطرلاب دانا و باتصوف آشنا بود. سلطان اويس جلاير را مدح مى گفت. بيشتر در انزوا و خلوت مى زيست و به شاعرى مى پرداخت و در شعر به صنعت اغراق توجه خاص داشت. آثار وى: مثنوى «مهر و مشترى»، كه در بعضى از تذكره ها به اشتباه نام آن را «مهر و ماه» بيان كرده اند، و در «ريحانه» از هر دو نام برده شده است؛ رساله ى «الوافى فى تعداد القوافى»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (132 -131 / 1)، بهارستان (117 -116)، تاريخ نظم و نثر (203)، دانشمندان آذربايجان (276 -275)، الذريعه (16 / 25 ،315 ،314 / 19 ،1000 ،724 / 9)، روضات الجنان (366 -363 / 1)، ريحانه (140 -139 / 4)، سخنوران آذربايجان (544 -533)، صبح گلشن (287 -286)، فرهنگ سخنوران (637)، لغت نامه (ذيل/ عصار)، مجالس النفائس (354)، هفت اقليم (229 -227 / 3).

عصمت تيمور، عايشه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1320 -1256 ق، از زنان اديب و متجدد. وى دختر اسماعيل رشدى پاشا پسر محمد تيمور كاشف و از اكراد بود كه در مصر به دنيا آمد. عايشه از خردسالى به شعر و ادب تمايل زيادى داشت. پدرش به تعليم و تربيت او همت گماشت و براى او معلم خانگى گرفت كه زبان هاى عربى، تركى و فارسى را بياموزد. بعدها عايشه خود در مجامع ادبى حضور يافت و محضر استادان شعر و ادب را درك كرد و در اين رشته به پايه اى رسيد كه كمتر زنى تا آن زمان رسيده بود.

در نظم و نثر نيز مهارت فراوان يافت.

در سال 1271 ق به همسرى محمد توفيق بيگ اسلامبولى درآمد و با او به اسلامبول رفت و به خانه دارى و بچه دارى مشغول شد. اين امر او را از مطالعه و شاعرى بازداشت تا اينكه دخترش، توحيده بزرگ شد و توانست كه در خانه دارى به او كمك كند. در سال 1289 ق پدر و سه سال بعد نيز همسرش وفات يافت (1292 ق) و او ناچار به قاهره بازگشت. از آن پس وقت خود را وقف مطالعه و تكميل معلومات و گسترش دايره ى اطلاعات ادبى خود كرد و در نتيجه كثرت مطالعه و تحقيق و تتبع به حد كمال رسيد. دو سال پس از فوت همسرش، دختر او نيز كه هيجده سال داشت، ناگهانى و در عين جوانى درگذشت. عايشه در مرگ او هفت سال عزادارى كرد و در اثر تالمات روحى اشعار و مراثى شيوا و سوزناكى به زبان عربى سرود كه از لحاظ ادبى شاهكار است. او به زبانهاى عربى، فارسى و تركى شعر مى گفته و قصايد بسيارى درباره تعليم و تربيت جامعه زنان سروده است. عايشه را سرآمد نهضت علمى و ادبى زنان مصر مى دانند. ترجمه مرثيه ى او كه در مرگ توحيده سروده چنين است:

«در بامدادى از ماه روزه تا جامهاى مرگ به گردش درآمد، قدح هاى اشك حسرت نيز به گردش افتاد. آنكه دوستش داشتم رفت و شرنگ غم و غصه را به من چشانيد و از فراق او در دلم آتشى برپا شد. آه از اين آتشى كه در بين دنده هايم افروخته شد و سرچشمه زندگانيم را خشكاند. من با غم و رنج چنان

خو كرده ام كه اگر از من دور شود از تاخيرش ناراحت مى شوم. من حاضر نبودم كه زمان كوتاهى دورى عزيزى را تحمل كنم. اكنون كه زمان جدايى بسيار نامحدود است چگونه شكيبا باشم؟ فرزندم! تا روزى كه در بهشت و آن باغهاى سرسبز هميشگى- كه حورها آنجا را آذين بسته اند- به همديگر برسيم از جدايى و دورى ناله سر مى دهم و گريه مى كنم. همان بهشتى كه دوستان در آنجا به همديگر مى رسند و در واقع زندگى خوب و آسوده همان است. به خدا قسم از تلاوت قرآن و دعاى خير تا روزى كه پرندگان بر شاخه هاى درختان نواخوانى كنند كوتاهى نخواهم كرد.»

ترجمه قطعه اى از اشعار تفاخر و و حماسه آميز او چنين است.

«با دست عفت، از عزت و حرمت حجابم نگهدارى مى كنم و با حفظ عصمت و آبرو بر همگان برترى مى جويم. ادب و تربيت من در سايه انديشه و روشن و قريحه خرده بين به مرز كمال رسيده است. تحصيل و كسب ادب و دانش براى من- كه زنى هستم- ضررى نداشته بلكه موجب شده است كه در بين جامعه زنان چون گلى جلوه گر باشم. شرم و آزرم و نيز داشتن چادر و نقاب، مرا از ترقى در رسيدن به كمال مطلوب و برترى در ميدان مبارزه براى دست يافتن به هدف باز نداشته است. آيينه من صفحات دفتر و كتاب و آرايش و گلگونه ام از نقش مداد و جوهر نوشتنى است.

قدرت من در دستهايم است- نه زيبايى و رنگ صورت- و فراست و هوش من براى رسيدن به آينده بهترى است.»

آثار چاپ شده عايشه عبارتند از: ديوان اشعار فارسى و تركى كه يكبار در استانبول

و بار ديگر در قاهره به چاپ رسيده است، حليةالطراز، ديوان شعر به عربى، نتايج الاحوال فى الاقوال و الافعال، شامل حكايات و داستان هايى درباره دستورهاى اخلاقى به زبان عربى، مرآت التامل فى الامور، به زبان عربى در ادب و اخلاق. وى در قاهره درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: الاعلام، 5 / 4؛ تاريخ مشاهير كرد، 84 -81 / 2؛ معجم المؤلفين.

عصيري، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبى عصيري

محل تولد : آران و بيدگل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمجتبي عصيري فرزند سيد محمد متولد اول مرداد ماه سال 1349 ه . ش در خانواده اي مذهبي و از نظر اقتصادي متوسط، در منطقه بيدگل كاشان مي باشم كه در سن 5 سالگي به همراه خانواده پدري جهت سكونت به شهرستان كاشان عزيمت نموده و تحصيلات ابتدائي و راهنمايي خود را در اين شهر آغاز نمودم. از همان اوان طفوليت كه همزمان با تحصيل در مدرسه ابتدائي بود به علت جوّ خانواده و حرمت و قداستي كه در آن نسبت به مقام شامخ روحانيت و اين كسوت وجود داشته و همچنين علاقه و ارادت وافري كه والدين اين جانب، بالاخص پدر كه خود به شغل معماري ساختمان مشغول بود توجهم به اين سوي جلب گرديد. در دومين سال تحصيلي در مقطع راهنمايي بود كه فكر روي آوردن به دروس حوزوي به طور جدي به فكرم خطور نمود اما با توصيه بعضي از دوستان جهت تكميل مقطع راهنمايي مجدداً به ادامه تحصيلات روز مشغول گرديدم و در پايان مقطع راهنمايي چون جهت شركت در جبهه هاي

نبرد حق بر عليه باطل اعزام گرديده بودم تا حدودي از فكر حوزه دور گرديدم و همزمان با حضور در جبهه ها تحصيلات دبيرستان را آغاز نمودم. تا اينكه در سال دوم دبيرستان و دومين حضور در جبهه به طور جدي عزم خود را جزم نموده و تصميم خود را گرفته و در سال 1366 _ 1367 رسماً وارد حوزه علميه مقدسه قم گرديدم و در كنار تحصيلات حوزوي ديپلم علوم انساني و سپس تحصيلات دانشگاهي در مقطع كارشناسي و نيز كارشناسي ارشد را در رشته زبان و ادبيات عرب اخذ نمودم. سپس براي مدت سه سال در دانشگاه به تدريس مشغول گرديدم. اما پس از آن خود را متمركز و ممحَّض در دروس حوزه نموده و پس از پايان دروس سطح حوزه در سال 1377 وارد دروس خارج فقه و اصول گرديده و تا اين زمان نيز به اين مهم اشتغال دارم و در كنار آن به بعضي از كارهاي قلمي و تأليفي نيز اشتغال دارم كه از خداوند متعال مزيد توفيقاتش را مسئلت دارم.

عطاء

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) ابن يعقوب مكنى به ابوالعلاء و معروف به ناكوك، فاضل و شاعر و نويسنده ذواللسانين (ف. 491 ه.ق.). وى در دو زبان عربى و فارسى ديوان مشهور داشت، و معاصر سلطان ابراهيم بود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عطار همداني، حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(569 -488 ق)، حافظ، محدث و اديب شيعى. وى به مقام برجسته اى از علم و فضيلت دست يافت و شهره ى آفاق بود. از محضر علما و راويان بسيارى چون حافظ ابوعلى حداد اصفهانى و ابوالعز قلانسى و محمد بن الفضل عزاوى و ديگران بهره گرفت و عده ى زيادى از او سود جستند و حديث شنيدند، چون: شيخ منتجب الدين ابن بابويه و ابن شهر آشوب و موفق به احمد خطيب خوارزم و ابوسعد سمعانى. از آثار وى: «الهادى فى معرفه المقاطع و المبادى و الوقف و الابتداء و الانتصار فى معرفه قراء المدن و الامصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست منتجب الدين (65)، معجم رجال الحديث (291/4).

عطاملك جويني، علاءالدين، ابوالمظفر عطاء ملك

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(683 / 681 -623 ق)، مورخ و اديب. ملقب به صاحب ديوان. وى از خاندان بزرگ صاحب ديوانان جوينى است كه در قرن پنجم و ششم و هفتم همواره متصدى مشاغل بزرگ دولتى بودند. از جوانى وارد كارهاى ديوانى شد و به خدمت امير ارغوان آقا، حكمران خراسان، پيوست، و دوبار به همراه وى به مغولستان سفر كرد و دراى سفرها به احوال مغولان آشنايى پيدا كرد. در 654 ق كه هولاكوخان مغول به خراسان آمد، عطاملك به او پيوست و در جنگ هاى وى با اسماعيليان الموت و با خليفه ى عباس در بغداد همراه او بود. پس از از چندى از جانب هولاكو به حكومت عراق عرب منصوب شد و حدود بيست سال در اين مقام بود. پس از مرگ هولاكو به سعايت مجدالملك يزدى مدتى گرفتار شد. چون آزاد شد در اران يا مغان درگذشت و پيكر او را به تبريز آوردند و در آنجاه به خاك

سپردند. از مآثر وى: كشيدن نهرى از فرات به جنوب غربى نجف. از آثار علمى وى: «تاريخ جهانگشاى»، در سه مجلد در شرح ظهور چنگيزخان و احوال و فتوحات وى و تاريخ خوارزمشاهيان و حكام مغولى ايران و فتح قلاع اسماعيليه و شرح جانشينان حسن صباح؛ «تسليه الاخوان»؛ رساله اى در تكميل «تسليه الاخوان»؛ «ديوان» شعر.[1]

جوينى، ملقب به علاءالدين بن بهاءالدين محمد، برادر شمس الدين محمد صاحب ديوان، از رجال و مورخان معروف اوايل دوره مغول (و. 623- ف. 681 ه.ق.) وى از آغاز جوانى وارد كارهاى ديوانى شد و از عمال امير ارغون آقا حكمران خراسان گرديد. عطاملك چند بار در خدمت امير ارغون به قراقروم پايتخت مغولستان سفر كرد و در ضمن همين سفرها درباره احوال مغول و يورتهاى اصلى ايشان اطلاع كافى به دست آورد و براى نوشتن تاريخ خود مواد لازم را فراهم كرد. وى در سال 654 به توسط امير ارغون به هلاكو معرفى شد و نزد او تقرب يافت. پس از فوت هلاكو وى و برادرش صاحب ديوان سبب رونق دولت اباقا بودند و عطاملك حكومت بغداد و عراق يافت. مجدالملك مكرر از عطاملك نزد خان مغول سعايت مى كرد و موجب مزاحمت او و ديگر افراد خاندان جوينى را فراهم مى ساخت و در نتيجه عطاملك به حبس افتاد ولى با وساطت شاهزادگان و خوانين مغول در 680 از حبس نجات يافت و مورد نوازش اباقا قرار گرفت. دشمنان خاندان جوينى باز از پاى ننشستند ولى نتيجه نبردند. چون تگودار به سلطنت رسيد، حكومت بغداد و عراق را كما فى السابق به عطاملك واگذاشت. وى مؤلف تاريخ «جهانگشاى جوينى» است. عطاملك اين تاريخ

را در سال 655 ه.ق.- يعنى مقارن تاريخ فتح قلاع اسماعيليه به دست هلاكو به انجام رسانيد. غالب وقايعى را كه جوينى راجع به دوره چنگيزى در كتاب خود آورده از معمرانى كه با آن ايام هم عصر بوده اند شنيده و ضبط نموده و از معتبران مغول نيز كسب اطلاع مى كرده و گويا از بعضى از نوشته هاى مغول هم استفاده كرده است. تاريخ جهانگشا چنانكه خود مؤلف تقسيم كرده شامل سه جلد است: جلد اول تاريخ شروع كار چنگيزخان و ياساهاى چنگيزى و تاريخ قوم اويغور و فتوحات چنگيز در ماوراءالنهر و خراسان و انقراض سلسله خوارزمشاهيان و سلطنت اگتاى و گيوك و احوال جوجى و جغتاى، جلد دوم در تاريخ سلاطين خوارزمشاهى و قراختاييان و حكام مغول ايران، جلد سوم در تاريخ منگوقاآن و اردوكشى هلاكو به ايران و شرح تاريخ اسماعيليه تا سال 655 كه بيشتر قسمت اخير مقتبس از كتاب «سرگذشت سيدنا» است و شرحى كه در باب فتح بغداد منسوب به خواجه نصير طوسى است غالبا به عنوان ذيل جلد سوم به آخر نسخه هاى جهانگشا الحاق شده. انشاء كتاب مزبور بليغ و از لحاظ احتوا بر اطلاعات نفيس كم نظير است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (288 -286 / 1)، از سعدى تا جامى (92 -90 ،35 -27)، تاريخ ادبيات در ايران (1213 -1209 / 3)، تاريخ جهان گشاى جوينى (1/ يا- فه)، تاريخ مغول (486 -485)، تاريخ نظم و نثر (136 ،94)، حبيب السير (3/ صفحات متعدد)،دايره المعارف فارسى (1743 / 2)، دستور الوزراء (295 -267)، الذريعه (728 / 9 ،300 / 5 ،248 -247 / 3)،

ريحانه (444 / 1)، سبك شناسى (100 ،53 -51 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 98 -97 / 7)، گنج و گنجينه (354 -346)، لغت نامه (ذيل/ عطاملك جوينى)، مجمع الفصحا (877 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (77 -75 / 4). هديه العارفين (665 / 1).

عفيفي، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق.

تولد: 1302(22 رمضان 1345 ق.)، شيراز.

درگذشت: 1375.

رحيم عفيفى در دو سالگى پدرش را از دست داد و دايى او عبدالله عفيفى (از آزاديخواهان خطه فارس) سرپرستى او را به عهده گرفت. تحصيلات ابتدايى و دوره اول متوسطه را در شيراز و دوره ى دوم را در دبيرستان كشاورزى كرج گذرانيد و در خرداد 1320 ديپلم پنج ساله ى كشاورزى را به دست آورد و در اداره ى كشاورزى شيراز مشغول به كار شد. در همين اوقات دايى او دو روزنامه يكى به نام «فروردين» در نيمه ى دوم 1320 و ديگرى به نام «سروش» در نيمه ى دوم سال 1321 در شيراز انتشار داد كه اداره امور داخلى آنها به عهده وى بود. پس از مرگ دايى در سال 1327 تحصيلات خود را دنبال نمود و با گرفتن ديپلم ادبى در شيراز به تهران منتقل شد و در رشته ى ادبيات فارسى در دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد. در نتيجه در سال 1331 به درجه ى ليسانس و در سال 1335 فوق ليسانس و در سال 1338 به درجه ى دكتراى ادبيات نايل آمد و در سال 1339 پس از گذراندن مقررات مربوط، به سمت دانشيار زبان پهلوى در دانشگاه مشهد انتخاب شد.

وى در سال 1338 در سازمان نو بنياد جنگلبانى ايران مسئول اداره ى آموزش و انتشارات و تبليغات بود و مديريت ماهنامه اى به نام نشريه ى «جنگل ها»

را كه مجله اى فنى بود به عهده داشت و با همه كمبودهاى آن زمان به طور مرتب مدت پنج سال آن را انتشار داد و سرپرستى دو دوره كلاس كمك مهندسى و جنگلبانى را عهده دار بود و در سال 1336 نيز مدتى سرپرستى اداره ى انتشارات وزارت كشاورزى به وى محول شد.

در سال تحصيلى 1340 -1339 وى در دانشگاه مشهد به تدريس زبان هاى پيش از اسلام (پهلوى، فارسى باستان، اوستايى) و زبان شناسى و فرهنگ ايران باستان پرداخت. در سال 1341 به عضويت شوراى انتشارات دانشگاه برگزيده شد و از طرف شوراى مذكور به سمت مدير عامل سازمان چاپ دانشگاه انتخاب گرديد تا براى تأسيس مؤسسه چاپ اقدام نمايد وى همچنين چند دور مدير گروه آموزشى زبان شناسى و زبان هاى پيش از اسلام را عهده دار بود و براى تأسيس دوره هاى فوق ليسانس و دكتراى زبان شناسى در دانشگاه مشهد آيين نامه هاى لازم را تهيه نمود و به تصويب رساند. در سال 1342 به منظور بازديد از مؤسسه هاى فرهنگى و دانشگاهى كشورهاى همسايه مسافرتى به اتفاق دانشجويان به كشورهاى افغانستان، پاكستان و هندوستان نمود و در سال 1346 با استفاده از بورس تحقيقاتى دانشگاه مدت يك سال در كشورهاى فرانسه و انگلستان سرگرم مطالعات علمى و تحقيقاتى بود. در كنار تدريس، به تحقيق مى پرداخت و به تدريج سى و اند گفتار از متون پهلوى را به فارسى ترجمه و با شرح و تفسير در مدت چهارده سال در مجله ى «دانشكده ى ادبيات مشهد» به چاپ رسانيد. كتاب ارداويرافنامه يا بهشت و دوزخ در آيين مزديستى را با شرح و تفسير و واژه نامه در سال 1342 به چاپ رسانيد و در سال 1343

ارداويرافنامه منظوم زرتشت بهرام پژدو گوينده قرن هفتم هجرى را انتشار داد. اثر ديگر عفيفى هوشيدران (متن پهلوى و ترجمه فارسى، 1345) است. وى همچنين كتاب فرهنگ جهانگيرى با شرح و حواشى و شواهد گوناگون در سه جلد و 3400 صفحه در سال 1354 -1351 انتشار داد. اين كتاب برنده ى جايزه ى مسافرت تحقيقاتى دانشگاه مشهد به مدت پنجاه روز به اروپا و آمريكا گرديد. وى در برخى از كنگره ها حضور مى يافت و سخنرانى هايى درباره ى فردوسى و دقيقى ايراد مى كرد كه متن آنها جداگانه به چاپ رسيده است. برخى از مقاله هاى ايشان در مجله ى «دانشكده ى ادبيات دانشگاه فردوسى مشهد» منتشر شده است.

پس از تشكيل شوراى دانشگاه مشهد از طرف شوراى دانشكده ى ادبيات به عضويت شوراى دانشگاه و نيز شوراى آموزشى دانشگاه و شوراى تحقيقات دانشگاه برگزيده شد و نمايندگى دانشكده ادبيات در هيئت مميزه دانشگاه نيز به وى محول گرديد.

در مهر 1358 تقاضاى بازنشستگى كرد. در ارديبهشت سال 1359 از مشهد به تهران آمد. در اين دوره كار تحقيق و مطالعه در آثار ادب فارسى را دنبال نمود. از آثار اين دوره فعاليت اوست: تصحيح كتاب بهمن نامه (از آثار اواخر قرن پنجم هجرى)، مثلها و حكمتها در آثار شاعران قرن سوم تا يازدهم هجرى (1371)، فرهنگنامه ى شعرى (شامل تركيبات، كنايات، اصطلاحات و آثار شاعران قرن سوم تا يازدهم هجرى در سه جلد)، اساطير و فرهنگ ايرانى در نوشته هاى پهلوى، واژه نامه پهلوى به فارسى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

عقيلي، مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن نعيم بن محمد مؤمن عقيلى استرآبادى اصفهانى، متوفى در حدود سال 1160، مؤلف: ترجمه ى كتب اربعه ى سماويه.

وى از پدر خود و عمويش ميرزا رحيم بن محمد مؤمن كه هر

دو از علماى نامدار مى باشند روايت احاديث مى نموده است.

مرحوم ميرزا رحيم عقيلى در زمره علمايى است كه خط آنان در خطبه ى اول كتاب «جامع الرواة» موجود است، و جدش محمد مؤمن داماد لطف الله عاملى ميسى صاحب مسجد شيخ لطف الله در اصفهان مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

عكاسباشي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1294 -1253 ش)، عكاس، فيلمبردار و مترجم. وى در تهران به دنيا آمد. پدرش عكاس باشى دربار ناصرالدين شاه بود. او از نوجوانى تحصيلات خود را در هنر عكاسى و گراورسازى در پاريس آغاز كرد. پس از مدتى همراه پدر به تهران آمد و ملتزم مظفرالدين شاه شد و در 1277 ش، لقب عكاس باشى گرفت. ميراز ابراهيم خان نخستين فيلم را در استاند بلژيك در مراسم جشن گلها فيملبردارى كرد و سپس همراه شاه به تهران بازگشت. عكاس باشى ضمن نمايش فيلم در دربار، گاهى نيز به فيلمبردارى مى پرداخت. در «تاريخ سينماى ايران» محل وفات وى چابكسر قزوين ذكر شده كه به نظر اشتباه مى رسد و بايد چابكسر لاهيجان باشد. از ديگر آثار او، ترجمه ى «رساله ى لكه گيرى» از فرانسه به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ سينماى ايران (22 -21)، مؤلفين كتب چاپى (74 / 1).

عكاشه، جلال الدين فريدون

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، شاعر و اديب، متخلص به عكاشه. وى به دستگاه جلال الدين مسعود اينجو (م 743 ق) و برادرش شاه شيخ ابواسحاق اينجو اختصاص داشت. او در شعر فارسى و عربى و نظم قصايد مصنوع و موشح دست داشت. از آثارش: قصايد «ربيعيه» و «رحيقيه»؛ مجموعه ى «منشآت»، كه به چاپ رسيده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1091 / 3)، تاريخ نظم و نثر (765 ،214).

علامي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علامي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مقدمات را تا مغني و مطول پيش آقاي انصاري كه مدرس برجسته مقدمات در حوزه تبريز بود خواندم. مغني و مطول را از محضر آقاي شيخ علي اكبر اديب معروف و متخصص فن و لمعتين را از محضر آيت الله آقاي حاج سيد مهدي انگجي فرا گرفتم و مكاسب را از محضر حضرت آيت الله آقاي حاج ميرزا فتاح شهيدي (ره) صاحب كتاب «هدايه الطالب الي اسرار المكاسب» كه مجتهد معروف حوزه علميه تبريز بود و فرائد را محضر حضرت آيت الله مرحوم آقايي حاج ميرزا محمود آقا دوزدوزاني خواندم و آن زمان از اساتيد معروف مطول و مغني بودم جمع كثيري در درس مطولم حاضر مي شدند چون عبارات را صحيح و با دقت مي خواندم الان هم تدريسم در حوزه علميه قم از نظر خوب عبارت خواندن مورد تحسين فضلاي حوزه است و فضلا بارها گفته اند عبارت خواندن شما در مقام تدريس بي نظير است.

كفايتين را از محضر حضرت آيت الله آقاي مرعشي نجفي (ره) استفاده كردم ، منظومه حكمت

و اسفار را از محضر حضرت آيت الله علامه طباطبايي (ره) فرا گرفتم دوازده سال حكمت خوانده ام به منظومه حكمت شرح نوشته ام درعلم حكمت خيلي كار كرده ام فضلاي حوزه مي گويند درس حكمت در حوزه شروع كنيد بي ميلي نيستم اگر توفيق رفيق شد درس حكمت در حوزه شروع كنم انشاء الله در درس خارج فقه حضرت آيت الله العظمي آقاي بروجردي و حضرت آيت الله آقاي حجت كبير پانزده سال شركت و استفاده كامل نموده ام بعد از وفات اين دو بزرگوار باقي دوره درس خارج را از محضر مبارك امام رضوان الله تعالي عليه و آيت الله گلپايگاني و آيت الله داماد تكميل نموده ام بيش از بيست سال درس خارج فقه خوانده ام.

علايي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1287.

درگذشت: 12 آبان 1372.

على علايى در ادبيات عرب و فارسى و فرهنگ ايران زمين مطالعاتى داشت. وى مدير هفته نامه ى «پيك نوروز» در اردبيل بود. اين هفته نامه بعد از چند سال انتشار، بعد از كودتاى 28 مرداد 1332 توقيف شد. مبارزات قلمى علايى و نقش روشنگرانه ى «پيك نوروز» در مشاهير آذربايجان در فصل «تاريخچه مطبوعات اردبيل» آمده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

علايي، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. از نويسندگان و مترجمان پركار معاصر بود. از آثار وى: «از منگلفيه تا شاه»، تاريخ هواپيمايى؛ «چهار سرباز پياده ى ارتش آلمان»، ترجمه؛ «در پناه بودن از خطر حملات هوايى»؛ «فتح آسمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1125 ،175 -174 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (650 -649 / 6).

علم الهدي شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج سيد على اكبر واعظ طباطبائى يزدى است كه در 13 رجب 1297 متولد گرديد، و در شب 5 شنبه 17 جمادى الثانيه ى اين سال وفات يافته، جنازه به شيراز منتقل گرديده، در شاه چراغ مدفون گرديد.

عالم جليل، و فقيه محدث، و اديب جامع، و شاعر كامل بود، و سال ها در اصفهان ساكن، و محضرش مجمع افاضل و اماثل بوده، در اخلاق و ملكات نفسانى و قدرت حفظ، عديم النظير بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

علم، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. از مترجمان پركار قرن حاضر است از آثار وى: «پيامبر»،ترجمه؛ «راهنمايى نوين اسكى»، ترجمه؛ «شخص نامرئى»، ترجمه؛ «عقيده و عمل»، ترجمه؛ «ميراث اسلام» (در سيزده فصل و هر فصل به قلم يكى از مستشرقين)، ترجمه از انگليسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (232 / 6)، يادگار (س 4، ش 1 و 2، ص 124 -121، ش 5، ص 51 -48)، يغما (س 1، ش 3، ص 132 -125).

علوي فرد، يحيي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيي علوي فرد

محل تولد : بجنورد

شهرت : عموعلوي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/9/21

زندگينامه علمي

يحيي علوي فرد

يحيي علوي فرد در سال 1352 در روستاي باغچق از توابع شهرستان بجنورد به دنيا آمد . سال هاي ابتدائي مدرسه را در روستاي محل زندگي گذراند و در سال 1366 وارد حوزه علميه بجنورد شد . او بعد ها به مشهد رفت و در سال 1374 وارد حوزه علميه قم شد . علوي فرد از همين زمان به صورت جدي وارد عرصه شعر كودك و نوجوان شد . او در جلسات هفتگي شعر مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان با مديريت آقاي تقي متقي شركت كرد . علوي در سال 1377شروع به درس خواندن در رشته روان شناسي در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) كرد . همچنين در همين سال همكاري خود را با مطبوعات كودك و نوجوان آغاز كرد . نتيجه كار او تا كنون چاپ صد ها قطعه شعر ، نقد ادبي و نثر در مجلات كودك و نوجوان است .

علوي برخلاف بيشتر شاعران كودك و نوجوان سعي

مي كند به قالب چهارپاره بسنده نكند و در قالب هاي غزل و شعر نيمايي نيز فعاليت دارد . او همچنين به صورت پراكنده شعر بزرگسال نيز مي گويد كه در نشريات مختلف به چاپ رسيده است .

عناوين و افتخارات

علوي در سال 1380 در پنجمين جشنواره دو سالانه مطبوعات كودك و نوجوان در رشته شعر رتبه اول را به دست آورد .

همچنين در سال 1381 در جشنواره شعر دانشجويان شاهد رتبه دوم شعر بزرگسال را كسب كرد .

او در سال 1382 ليسانس روان شناسي گرفت . همچنين در اين سال يكي از شش نامزد دريافت جايزه در ششمين جشنواره مطبوعات كودك و نوجوان بود .

در سال 1383 از سوي سازمان صدا و سيما، نويسنده برگزيده گروه كودك و نوجوان معرفي شد .

در سال 1387 در مقطع كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه قم قبول شد و در اين سال در جشنواره هنر آسماني (طلاب سراسر كشور) در بخش كودك و نوجوان مقام اول را به دست آورد. از شاعران برگزيده شعر فجر در استان قم بود . همچنين كتاب نوآوري اين است برگزيده ششمين جشنواره كتاب فصل در سال 1387شد.

فعاليت ها

علوي در كنار سرودن شعر ، نقد ادبي را جدي ترين فعاليت خود مي شمارد . او در اين زمينه با مجلاتي مثل كتاب ماه كودك و نوجوان و ماهنامه سلام بچه ها همكاري جدي تري دارد كه بعضي از اين نقد ها با اسم مستعار (ي. باغچقي) به چاپ مي رسد . او مقالات آموزشي در زمينه شعر و نثر ادبي را در

مجلات انتظار نوجوان و ماهنامه مليكا با اسم مستعار (عموعلوي) ارائه مي كند . كتاب هاي چاپ شده از او عبارتند از :

فصل ها زيبايند1385

بهار ماندني 1387 (تقدير شده اولين جشنواره آخرين منجي)

نوآوري اين است 1387(برگزيده ششمين دوره كتاب فصل)

محمد دوباره مي آيد (زير چاپ)

و...

يكي از جدي ترين فعاليت هاي علوي در كنار سرودن شعر و نقد ادبي ، تدريس زيبا نويسي ، مخاطب شناسي در ادبيات كودك و نوجوان، سرود دانش آموزي، و اداره جلسات نقد كارگاهي ادبيات كودك و نوجوان در قم مي باشد . سابقه تدريس او در مراكز زير صورت گرفته است :

تدريس و نقد شعر در انجمن ادبي شاهد استان قم از سال 1378 تا 1382

تدريس و نقد شعر در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره در سال 1382

تدريس سرود دانش آموزي در دانشگاه قم در سال تحصيلي 1382-1383

تدريس و نقد شعر كودك و نوجوان در مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان از سال 1382 تا 1386

تدريس و نقد شعر كودك و نوجوان در حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي قم در سال 1385

و...

او هم اكنون در مقطع فوق ليسانس زبان و ادبيات فارسي مشغول به تحصيل است . عضو تحريريه ماهنامه سلام بچه هاست از سال 1384 دبير بخش ماهنامه انتظار نوجوان است و به مدت 5 سال سردبير ماهنامه قاصدك بود . (ماهنامه قاصدك در مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما براي برنامه سازان كودك و نوجوان به چاپ مي رسد .)

علوي مقدم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و

علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى ادبيات فارسى در سال 1349، تدريس ادبيات فارسى در دانشگاههاى عين شمس قاهره (مصر) و اسلام آباد پاكستان هر كدام به مدت يكسال در سالهاى 1354 و 1367.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادب و فرهنگ اسلامى و ايرانى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا و 30 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

علوم بلاغى، تحقيقات ادبى، تفسير آيات قرآنى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 97، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ادبى، تفسيرى، نكته هاى بلاغى قرآنى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

علوي، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، محقق.

تولد: 1281، تهران.

درگذشت: 2 ارديبهشت 1359، تهران.

عبدالعلى علوى كه در شعر «پرتو» تخلص مى كرد، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه اقدسيه به پايان برد، از آن پس به دارالمعلمين (دانشسراى عالى) وارد گرديد و به تحصيل پرداخت و به اخذ ليسانس توفيق يافت و علوم عقليه را نزد اساتيد فن آموخت.

پرتو علوى در سال 1300 به عراق و از آنجا به مصر سفر كرد و مدت دو سال در دانشگاه الازهر مصر به تحصيل علوم نقلى پرداخت و از آنجا رهسپار اروپا شد و در برلين وارد مدرسه عالى كشاورزى گرديد، اما نتوانست به تحصيل ادامه دهد. ناگزير به ايران مراجعت كرد و در وزارت دادگسترى مشغول به كار شد و چندى نيز در راه آهن به كار پرداخت.

پرتو از سال 1318 به هنرسراى عالى انتقال يافت و به تدريس ادبيات و زبان خارجه

مشغول شد و پس از سالى چند بازنشسته گرديد و چون با زبان هاى عربى و آلمانى و انگليسى آشنايى داشت، به عنوان مترجم رسمى وزارت دادگسترى انجام وظيفه مى كرد و در ضمن تأليفاتى نيز از وى به يادگار مانده كه از آن جمله است: زندگى على بن ابى طالب (ع) (ترجمه از عربى)، راست و نو، دستور زبان آلمانى (به فارسى)، بانگ جرس (شرح مشكلات ديوان حافظ) و چند اثر ديگر.

در سال هاى ملى شدن صنعت نفت به مبارزه عليه شركت هاى استعمارى پيوست و در اين راه به زندان افكنده شد. در شعر بيشتر به جنبه هاى اجتماعى آن مى پرداخت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

علي عسگري، سعيدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد رضا علي عسگري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

پس از ديپلم در سال 1363 و پس از ترميم برخي مجروحيتها دوران دفاع مقدس و مسائل جبهه و جنگ در آبانماه سال 1366 وارد حوزه علميه شدم و دروس مقدماتي را آغاز كردم در سال 1370 به دليل احساس نياز و تعهد به مسائل فرهنگي وارد جامعه مدرسين حوزه علميه و فعاليت در بخش سياسي فرهنگي را آغاز كردم و در نشريه گزيده ها به مدت دوسال ونيم فعاليت داشتم در سال 1373 جهت كار پژوهشي حديثي وارد دارالحديث شدم كه تا سال 1383 ادامه داشت در سال 1374 جهت تحصيل و ارتقاي سطح دانش ادبيات عرب وارد دانشگاه مجتمع آموزش عالي (پرديس) و در سال 1378 فارغ التحصيل شدم در سال 1382 در رشته كارشناسي ارشد ادبيات عرب وارد دانشگاه آزاد اسلامي شدم و سال 1384 فارغ

التحصيل شدم پايان نامه اينجانب راجع به؛ بازخواني و جنبش جديد كتاب مقاييس اللغه در سال 1385 و با رتبه عالي نمره 5/19 مورد قبول واقع شده است

علياري تبريزي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1236 ق)، عالم، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم، رياضيدان، ستاره شناس، اديب و شاعر. وى در روستاى سردرود تبريز به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم و فنون معموله و متداوله در نزد استادانى چون ميرزااحمد آقا مجتهد شبسترى و حاج ميرزا لطفعلى و ميرزا محمد آقاى مجتهد به نجف رفت و در آن جا در نزد پنج تن از مشايخ وقت چون: شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و حاج سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى و شيخ مهدى تلمذ نمود و به اجازه ى اجتهاد و روايت از هريك از ايشان نايل آمد. وى پس از فراگيرى علوم به تبريز بازگشت و بى وقفه به تدريس و تأليف و تصنيف مشغول شد. او رياضيات و «قانون» ابوعلى سينا را علاوه بر درسهاى جارى تدريس مى كرد. شاگردش شيخ محمد حسن سردرودى رساله اى در شرح حال استاد خود در 1333 ق نگاشته است. از آثار وى: «بهجه الآمال فى علم الرجال»، كه شرحى است بر «زبده ى المقال» و «منتهى الآمال»، در علم رجال، در پنج مجلد؛ «ايضاح الغوامض فى تقسيم الفرائض»؛ «مشكاه الوصول فى علم الاصول»، در شش مجلد؛ «مناهج الاحكام فى اصول الفقه»، شرح مزجى بر «معالم»، در پنج مجلد؛ «منهاج المله فى تعيين الوقت و القبله»؛ «دلائل الاحكام فى شرح شرايع الاسلام»، در پنج مجلد؛ «رياض المقاصد»، در شرح قصيده ى حسن بن راشد حلى، در مدح صاحب الزمان (عج)؛

شرح «دعاى سمات»؛ «نهج الاعلان

فيما يثبت به دخول رمضان»؛ «الوافيه»، در شرح «لغز الكافيه» شيخ بهايى؛ «هدايه الطالبين»، رساله ى عمليه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 / 8)، الذريعه (17 / 25 ،410 / 24 ،64 / 21 ،250 / 13 ،760 / 9 ،160 -159 / 3 ،496 / 2)، ريحانه (193 -192 / 4)، سخنوران آذربايجان (122 -120)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1479 -1476 / 14)، علماء معاصرين (97 -96)، لغت نامه (ذيل/ على عليارى)، معجم المؤلفين (140 / 7).

عليزاده، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. آثار وى: «تركستان»، ترجمه؛ «مدنيت اسلام»؛«مراسلات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2982 ،2970 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (186 / 3).

عماد خراساني، نسرين دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

نسرين دخت عماد خراساني در سال 1327در تهران متولد شد .ايشان تحصيلاتش را در رشته علوم سياسي دانشگاه تهران آغاز كرد .او تحصيلات خود را در رشتۀ علوم كتابداري در مقطع كارشناسي ارشد در همان دانشگاه ادامه داد و بعد از اتمام تحصيلات برخي دوره هاي تخصصي سيستم هاي اطلاع رساني را نيز در كشورهاي ايتاليا و ژاپن گذراند.وي در حال حاضر رئيس بخش اطلاعات وانتشارات مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي در وزارت كشاورزي مي باشد. كتاب"فهرستگان كشاورزي ايران"تاليف سيمين دخت عماد خراساني ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري گرايش : سيستم هاي اطلاع رساني تحصيلات رسمي و حرفه اي : نسرين دخت عماد خراساني پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه، در رشتۀ علوم سياسي دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت و پس از اخذ درجۀ كارشناسي، تحصيلات خود را در رشتۀ علوم كتابداري در مقطع كارشناسي ارشد در همان دانشگاه ادامه داد و بعد از اتمام تحصيلات برخي دوره هاي تخصصي سيستم هاي اطلاع رساني را نيز در كشورهاي ايتاليا و ژاپن گذراندمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نسرين دخت عماد خراساني 27 سال است كه در وزارت كشاورزي به خدمت اشتغال دارد و علاوه بر آن در مراكز مختلف علمي نيز در دوره هاي كوتاه مدت، به

تدريس كتابداري پرداخته است. وي در حال حاضر رئيس بخش اطلاعات وانتشارات مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي در وزارت ياد شده مي باشد.جوائز و نشانها : كتاب"فهرستگان كشاورزي ايران"تاليف نسرين دخت عماد خراساني ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : آموزشهاي مذهبي در ادبيات كودكان و نوجوانان ويژگي اثر : (ويژه نامه نمايشگاه بين المللي كتاب)2 خدمت اطلاع رساني كشاورزي در ايران: يك تجربه ويژگي اثر : مقاله،(نشر كتابداري دانشگاه تهران)3 فهرستگان كشاورزي ايران ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:«فهرستگان كشاورزي ايران»: فهرستگان كشاورزي ايران (5 جلد)؛ زيرنظر نسرين دخت عماد خراساني؛ تهران: وزارت كشاورزي، مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي، 1372. براي هرگونه پژوهش علمي در زمينه هاي گوناگون كشاورزي، شناخت و ارزيابي پژوهش هاي انجام شده در گذشته ضروري است. فهرستگان كشاورزي ايران – شامل كليه منابع فارسي و غيرفارسي، اعم از كتاب، مقاله، پايان نامه و گزارش مربوط به كشاورزي ايران از دوران قديم تا سال 1369 – با چنين منظوري تدوين شده و براي نخستين بار است كه بدين صورت جامع منتشر مي شود. اين كتاب در پنج مجلد به شرح زير تنظيم شده است: جلد اول، مقدمه، كتابها، اسناد و مدارك. جلد دوم، كتابها، اسناد و مدارك. جلد سوم؛ مقاله ها و

پايان نامه. جلد چهارم؛ آثار كشاورزي به زبانهاي غيرفارسي. جلد پنجم؛ نمايه ها. دسته بندي فوق به گونه اي است كه هماهنگي و انسجام مطالب را تضمين كرده است. «فهرستگان كشاورزي ايران» در حكم ابزاري مطمئن است كه از طريق آن پژوهشگران مي توانند به منابع موجود دسترسي يابند.

عمادالدين كاتب اصفهاني، ابوعبدالله محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(597 -519 ق)، مورخ، اديب و نويسنده. ملقب به عماد و كاتب اصفهانى. معروف به اين اخى العزيز. در اصفهان به دنيا آمد و در همين شهر نشوونما يافت. در جوانى به بغداد رفت و در مدرسه ى نظاميه به آموختن علم پرداخت و در فقه شافعى و فنون ادب و شعر سرآمد شد. سپس به دمشق رفت و به سلطان نورالدين محمود زنگى پيوست و متصدى ديوان انشاء گرديد. وى به دو زبان فارسى و عربى مى نوشت. او در مدتى كه در دمشق بود صلاح الدين ايوبى را نيز مى ستود و مورد علاقه ى او بود و به همين مناسبت مقامش نزد نورالدين بالاتر رفت و در زمان مستنجد عباسى، به عنوان پيامگزار از دمشق به بغداد رفت و پس از بازگشت به دمشق در مدرسه اى كه به نام خود او خوانده مى شود (مدرسه ى عماديه) به عنوان مدرس منصوب شد. اما وى مورد سعايت دشمنان قرار گرفت و كار بر او تنگ شد و ناچار از دمشق به موصل رفت و در آنجا بيمار شد. ولى به محض شنيدن خبر رسيدن صلاح الدين ايوبى به دمشق، مجددا به آن شهر بازگشت و در همان شهر درگذشت و در مقابر صوفيه دفن شد. از آثار وى: «خريده القصر و جريده العصر»،در ده مجلد؛ «الفتح القسى فى الفتح القدسى» يا «القدح

القسى فى الفتح القدسى» يا «الفيح القسى فى الفتح لقدسى»، گزارشى از فتح شام و فلسطين به وسيله ى صلاح الدين؛ «البرق الشامى، در تاريخ، در هفت مجلد؛ «ديوان» شعر، در چهار مجلد؛ «نصره الفتره و عصره الفطره» يا «نصره الفتره و عصره القطره»، در تاريخ سلاجقه ى عراق؛ «السيل على الذيل»، در سه مجلد، در تاريخ بغداد؛ «العتبى و العقبى»؛ «نحله الرحله».[1]

(بخش 1) كاتب، محمد بن محمد صفى الدين بن نفيس الدين حامد بن اله مكنى به ابوعبداللَّه، ملقب به عمادالدين كاتب اصفهانى مورخ و اديب و نويسنده (و. اصفهان 519 ه.ق./ 1125 م.- ف. دمشق 597 ه.ق/ 1201 م.) وى در جوانى به بغداد رفت و به فرا گرفتن فقه و ادب مشغول گرديد، و سپس به خدمت وزير عون الدين بن هبيرة رسيد و از طرف او نظارت امور بصره و واسطه را عهده دار شد و چون عودالدين درگذشت، كار وى روى به ادبار نهاد لذا آهنگ دمشق كرد و در آنجا از طرف سلطان نورالدين به استخدام ديوان انشاء درآمد. سپس نورالدين او را به روزگار المستنجد جهت رسالت روانه ى بغداد ساخت و چون نورالدين فوت كرد عمادالدين به صلاح الدين پيوست، و پس از مرگ وى در دمشق اقامت گزيد و تا آخر عمر از مدرسه خويش كه عماديه نام داشت دست نكشيد. او را تأليفات بسيار است از جمله: خريدة القصر در ده مجلد، قسم شعراء مصر در دو جزوه، البرق الشامى، الفتح القسى فى الفتح القدسى، ديوان رسائل، ديوان شعر، السيل على الذيل در تاريخ بغداد، نصرة الفترة و عصرة الفطرة در اخبار دولت سلجوقى كه آن را فتح بن على بندارى در

يك جزوه مختصر نموده و زبدة النصرة و نخبة العصرة ناميده است و كتاب اخير به نام تواريخ آل سلجوق نيز مشهور مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (254 -253 / 7)، ايضاح المكنون (629 -92 / 2)، تذكره القبور (451)، دايره المعارف فارسى (1767 / 2)، ريحانه (201 -200 / 4)، سير النبلاء (350 -345 / 21)، شذرات الذهب (333 -332 / 4)، العبر (120 / 3)، كشفاالظنون (2049 ،1956 ،1316 ،1103 ،954 ،803 ،702 -701 ،288 ،239)، الكنى و الالقاب (484 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عمادالدين كاتب)، معجم الادباد (28 -11 / 19)، معجم المؤلفين (205 -204 / 11)، النجوم الزاهره (160 -159 / 6).

عمائي، صديق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. از آثار وى: «بيعاران پاريس»، ترجمه؛ «اسكندر مقدونى»، ترجمه؛ «پادشاه شكم پرست»، ترجمه؛ «فرشته و زاهد»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2987 ،2406 / 2 ،579 ،561 ،213 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (546 -545 / 3).

عمراني خوارزمي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 560 ق)، مفسر، عالم، اديب، لغوى و شاعر معتزلى. ملقب به حجه الافاضل و فخرالمشايخ و، به آورده ى «هديه العارفين»، معروف به ابن عراق و از خاندان بزرگى در سرخس بود. ادب را نزد محمود بن عمر زمخشرى فراگرفت و از نزديكترين شاگردان و اصحاب وى شد. عمرانى از عمر ترجمانى و حسن بن سليمان خجندى و قاضى عبدالواحد باقرحى حديث آموخت. او اشتياق كامل به كسب علم داشت. در اواخر عمر آنچنان سرآمد شد كه علماى بزرگ به محضرش مى آمدند و دانش خود را بر او قرائت مى كردند و حل مشكلات خويش را از او مى خواستند. از وى اشعار زيبايى به جاى مانده است. از آثارش: «تفسير القرآن» يا «شماريخ الدرر فى التفسير الآى و السور»؛ «الاشقاق اسماء»؛ «المواضع و البلدان»، كه به نوشته ى «كشف الظنون» اين دو كتاب يكى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150 / 5)، روضات الجنات (243 -242 / 5)، ريحانه (206 -205 / 4)، كشف الظنون (446 ،102)، لغت نامه (ذيل/ على و ابوالحسن)، معجم الادباء (65 -61 / 15)، معجم المؤلفين (215 / 7)، الوافى بالوفيات (95 -94 / 22)، هديه العارفين (698 / 1).

عميد، حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، فرهنگ نويس، نويسنده و روزنامه نگار. در مشهد به دنيا آمد و در همان شهر به تصحيل پرداخت. وى در جوانى به عضويت انجمن ادبى درآمد و به كار نويسندگى و فرهنگ نويسى پرداخت و مدتها در خراسان به پيشه ى روزنامه نگارى مشغول بود. عميد مدير «سالنامه ى خراسان» و روزنامه ى «طوس» بود. از آثارش: «اسرار مانيتيسم»؛ «بر خرابه هاى تخت جمشيد»؛ «غلطهاى فاحش فرهنگهاى فارسى»؛ «فرهنگ عميد»؛ «نيكوكاران».[1]

فرهنگ نويس.

درگذشت: شهريور 1358.

حسن عميد

عضو انجمن ادبى و از نويسندگان نشريه ى «خراسان» و مدير «سالنامه ى خراسان» و روزنامه ى «طوس» بود.

از آثار اوست: اسرار مانيتيسم؛ بر خرابه هاى تخت جمشيد (1310)؛ سالنامه ى خراسان (سال چهارم، 1316، سال پنجم، 1317)؛ غلطهاى فاحش فرهنگ هاى فارسى؛ فرهنگ عميد (دو جلد1342)؛ نيكوكاران (بخش اول، مشهد، 1315)؛ فرهنگ نو (1333 ،1308)؛ فرهنگ كوچك عميد؛ فرهنگ مفصل عميد؛ فرهنگ برگزيده ى عميد؛ فرهنگ جيبى عميد (1335)؛ فرهنگ دبيرستانى عميد؛ فرهنگ تاريخ و جغرافياى عميد (1347)؛ طب جديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (168 -167 / 3)، فرهنگهاى فارسى (212 -209)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (252)، مؤلفين كتب چاپى (616 -615 / 2).

عميد، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود عميد

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

به سال 1349 در بروجرد در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشودم در سال 1367 در رشته علوم تجربي در مقطع متوسطه فارغ التحصيل شدم. در دوران دبيرستان در فعاليت هاي اجتماعي سياسي حضور داشتم و به عنوان معاون آموزش در انجمن اسلامي دبيرستان و عضو فعال بسيج دانش آموزي انجام وظيفه مي كردم به سال 1367 پس از اخذ ديپلم با شوقي فراوان به جرگه تشنگان ولايت و اهل بيت در حوزه علميه قم پيوستم. در دوره سطح عالي از اساتيد گرامي آقايان پاياني، محمدي خراساني و علوي بهره بردم. از سال 1377 با شركت در درس خارج فقه و اصول آيت الله مهدي هادوي تهراني از محضر ايشان كسب فيض نموده ام. همچنين مدتي توفيق درك محضر آيت الله شبيري زنجاني را داشتم. به موازات اشتغال به درس خارج

در سال 77 مدتي با مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما همكاري داشتم. از سال 83 بنابرعلاقه به موضوعات تقريبي با مركز تحقيقات علمي مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي – قم – همكاري پژوهشي داشته و در كنفرانس سالانه وحدت اسلامي به عنوان عضوي از پيكره تقريب شركت داشته ام. از سال 1384 تا كنون در دانشگاه آزاد اسلامي واحد اراك به تدريس تاريخ اسلام اشتغال دارم. همچنين در خلال اين سالها در فن ترجمه متون سنگين ادب و لغت عرب چون قرآن كريم و نهج البلاغه و نيز پاره اي موضوعات فقهي فعاليت داشته ام كه برخي به چاپ رسيده است. نيز به ارائه نكات انتقادي با نگرش جوان پسند پرداخته ام كه حاصل آن دست نوشته هايي است كه هنوز توفيق تنظيم و چاپ آنها را نيافته ام.

در پايان بر اين باورم كه مي بايست از متون اساسي و جاودانه اي چون قرآن و نهج البلاغه هر ده سال يكبار ترجمه اي روز آمد و متناسب با تحولات و ساختار زباني به جامعه فرهنگ دوست عرضه شود.

عناصري، جابر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جابر عناصري در سال 1324 در شهر اردبيل زاده شد. او از كودكي به تعزيه و شبيه خواني علاقه مند بود. وي گرچه دكتري خود را در رشته فلسفه از دانش گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : تعزيهخاطرات كودكي : علي عناصري( پدر جابر) بدليل علاقه و ارادتي كه به ائمه اطهار عليهم السلام داشت، هر ساله مراسم عزاداري، شبيه خواني و تعزيه را در منزل خود برپا مي نمود. جابر از كودكي به شبيه خواني و تعزيه علاقه مند

بود. و زير نظر پدر، مراسم شبيه خواني را آموخت. در زماني كه پدرش مراسم شبيه خواني را برگزار مي نمود، جابر مشق هاي خود را در پشت نسخه هاي تعزيه مي نوشت.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : جابر عناصري در يك خانواده فرهنگي - مذهبي در اردبيل به دنيا آمد . و بدليل علاقه پدرش به ائمه اطهار و اجراي مراسم تعزيه و شبيه خواني در منزل وي، جابر به تعزيه علاقه مند گرديد. پدرش نيز يكي از مردان سرشناس اردبيل بود و در نظر مردم بسيار محترم بود. خانه او نيز هر ساله محل برگزاي مراسم تعزيه و شبيه خواني بود. از اين رو در همه جاي آن آلات و ادوات شبيه خواني و تعزيه به چشم مي خورد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جابر عناصري تحصيلات ابتدايي و دبيرستان خود را در اردبيل طي كرد و سپس بخاطر عشق به ادبيات عامه، در سال 1339 راهي تهران شد تا ادبيات را در دارالفنون بياموزد. در سال 1342 تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته فلسفه و علوم تربيتي در دانشگاه تهران آغاز كرد و در اين رشته تحصيلات خود را تا دكتري ادامه داد.در سال 1352 براي پژوهش و سبك تخصصي در زمينه ايران شناسي اجتماعي را در دانشگاه لندن به پايان رساند.خاطرات و وقايع تحصيل : جابر عناصري در سيزده سالگي در دوره دبيرستان يك پژوهش فرهنگي را انجام داد و آنرا بصورت روزنامه ديواري ارائه نمود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : جابر عناصري در ضمن تحصيل به پژوهش در ادبيات و فرهنگ عامه مشغول بود. چنانكه يك تك نگاري درباره روستايي بنام ججين

را در سال 1345 انجام داد و در مجله هنر و مردم به چاپ رساند. دكتر عناصري پس از اخذ درجه دكتري از دانشگاه تهران و گذراندن دوره تخصصي مردمشناسي در انگلستان با تكيه بر پژوهشهاي قبلي خود، به تحقيق درباره خاورميانه، جنوب غرب آسيا و بويژه مسائل فرهنگي تركيه و ايران و افغانستان پرداخت.استادان و مربيان : جابر عناصري ادبيات را در دارالفنون از جلال الدين شريفيان آموخت . اولين استاد وي درباره هنر و ادبيات عامه، پدرش علي عناصري بود.همسر و فرزندان : همسر جابر عناصري كارشناسي ارشد كتابداري است و همواره او را در يافتن اسناد و مدارك و تحقيق و نقد آنها ياري و تشويق نموده است. فرزندان وي نيز همواره از كودكي با كتاب مانوس بوده و بعنوان شاگردان پدر و دستياران تحقيقاتي و حتي طراحان جلد كتابهاي وي،وي را ياري مي نمايند.وقايع ميانسالي : جابر عناصري از دوره تحقيقات ميداني خود در گوشه و كنار ايران خاطرات تلخ و شيريني دارد. يكي از آنها ر زماني رخ داد كه وي با يك دوربين عكاسي جديد و مدرن به يكي از روستاهاي آذربايجان شرقي رفته بود. در آنجا به پيرمردي كه در حال كشاورزي بود برخورد. دكتر عناصري بدليل اينكه مبادا پيرمرد را ناراحت كند، بدون اينكه از وي عكسي بگيرد بسرعت از كنار وي گذشت و از چند جوان روستايي كه در آن نزديكي بود عكسهايي تهيه كرد پيرمرد كه اين صحنه را ديد، فرياد زد، عجب روزگاري شده از جوانها عكس مي گيرند، ولي از پيرها عكس نمي گيرند.دكتر عناصري نيز از او خواست كه هر تعداد عكس

مي خواهد از او بگيرد. اما پيرمرد آنرا مشروز بر گرفتن عكس دستجمعي با خانواده خود و در لباسهاي نو دانست، دكتر عناصري نيز از آنها خواست تا لباس محلي آذربايجان را بپوشند، چند لحظه بعد عكسي زيبا و مردم شناسانه بوجود آمده بود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جابر عناصري علاوه بر سابقه تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك( از سال 1356 ه.ش) دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران، دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر و دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس، در حال حاضر(1381 ه.ش) سرپرست برخي گروههاي تحقيقي مردم شناسي و مسئول تحقيقات ايلي و عشايري مي باشند.فعاليتهاي آموزشي : جابر عناصري از بيست و يك سالگي در دانشكده هنرهاي دراماتيك مشغول به تدريس شد(1356 ه.ش) . وي در سال 1377 درجه استادياري داشت و تا سالهاي اخير به تدريس مشغول بود.[دكتر محسن تهراني زاده، اسامي و مشخصات استادياران كشور، تهران: معاونت پژوهش، تدوين و تنقيع قوانين و مقررات كشور،1377، ص 319]. از اين گذشته وي بعنوان استاد تعزيه شناسي در دانشكده هنرهاي زيباي تهران، دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر، دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس تدريس نموده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : جابر عناصري در كنار تدريس و مسئوليت هاي اداري تحقيق در زمينه ادبيات عامه ، شبيه خواني و تعزيه را ادامه مي دهد.همفكران فرد : مرحوم احمد شاملو( نويسنده دايره المعارف كتاب كوچه در باره امثال ايراني)، دهخدا( نويسنده امثال و حكم) صادق هدايت(گرد آورنده حكايات و مثل هاي محلي برخي مناطق ايران) در گرد آوري ادبيات عامه پيشگام بوده اند. اما امروزه كساني چون صادق همايوني، دكتر محمود روح

الاميني، مهرداد وحدتي دانشمند، محسن ميهن دوست، محمد- احمد پناهي سمناني و دكتر علي بلوكباشي در رديف همفكران جابر عناصري قرار ميگيرند كه با نگاهي مردم شناسانه يا هنري به هنر و ادبيات عامه مي نگرد.آرا و گرايشهاي خاص : مهمترين علاقه جابر عناصري ادبيات عامه، شبيه خواني و تعزيه است. وي در اين راه اعتقاد كاملي به پژوهش ميداني و مصاحبه دارد. چنانكه وي بيشتر عمر خود را صرف تحقيق در روستاهاي گوشه و كنار ايران نموده است. وي اين روش را ابزاري براي ارتباط نزديكتر با واقعايت مي داند.جوائز و نشانها : تك نگاري درباره روستاي ججين اولين پژوهش چاپ شده جابر عناصري بود كه از سوي مجله هنر و مردم بعنوان يكي از تحقيقات نمونه انتخاب شد(1352 ه.ش) هنگامي كه دكتر عناصري در انگلستان به سر مي برد تحقيقاتي با تكيه بر پژوهشهاي قبلي خود درباره خاورميانه، جنوب غرب آسيا و بويژه مسائل فرهنگي تركيه ايران و افغانستان انجام داد و در سال 1356 با كسب عنوان دانشجوي برجسته دوره پژوهش به ايران بازگشت.آثار : ويژگي اثر : وي در آثار خود از نگاهي جامعه شناسانه و مردم شناسانه به تئاتر و تعزيه ايراني مي نگرد. [جابر عناصري، مراسم آييني و تئاتر ، تهران: چهارين فصلنامه تئاتر، 1358، ص جلد]2 ادبيات نمايشي مذهبي ، تجلي قرآن در قاب آئينه فرهنگ عامه ايران و ... [جابر عناصري، مراسم آييني و تئاتر، تهران: چهارمين فصلنامه تئاتر، 1358 . و سه مردمشناسي و روانشناسي هنري، تهران:اسپرك،1366. و سه ، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان، تهران: سروش ،1370. و سه ، شبيه

خواني كهن الگوي نمايشهاي ايراني، تهران: مركز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1372] ، دكتر جابر عناصري تا كنون (1381) 12 تعداد 1200 مقاله و 34 كتاب نگاشته اند، كه 20 عنوان از كتابهاي پژوهشي مي باشند و از آن جمله است: شبيه خواني كهن الگوي نمايشهاي ايراني(1372) ، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان( 1370) ويژگي اثر : پژوهشي است ميداني درباره داستانهاي شاهنامه كه توسط نقالان نقل شده است. [جابر عناصري، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان، تهران: سروش،1370، صص فهرست]7 مراسم آييني و تئاتر(1358) ، مردم شناسي و روانشناسي هنري(1366) ويژگي اثر : دكتر عناصري در كتاب مردم شناسي و روانشناسي هنري به جايگاه قصه هاي عاميانه در هنر ايران، باورهاي عاميانه، تاثير رسانه هاي جمعي در گسترش هنر، مباحث رنگ شناسي، سمبوليسم رنگ و ارتباط آن با روانشناسي مي پردازد. سپس به روانشناسي هنري وارد شده و بحث هاي هنر درماني، تئاتر درماني و نقش تئاتر در درمان كودكان معلول و ... را مطرح مي نمايد. [جابر عناصري، مردم شناسي و روانشناسي هنري، تهران: اسپرك، 1366، و نيز، سه، جابر عناصري، مردم شناسي و روانشناسي هنري، تهران: رشد، 1380، صص جلد و فهرست]9 نسيم خاطرات[صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش، ص 21] ويژگي اثر : مجموعه مقالات نسيم خاطرات در بردارنده 150 مقاله در باره تاريخ شفاهي اردبيل و گريزهايي به فرهنگ محل ايران است. [صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش، ص 21]

منابع

زندگينامه :جواد عناصري، مراسم آييني و تئاتر، تهران: چهارمين فصلنامه تئاتر، 1358، ص جلد2دكتر محسن تهراني زاده، اسامي و مشخصات استادياران كشور، تهران: معاونت پژوهش، تدوين و تنقيع قوانين و مقررات كشور،1377، ص 319]3صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش. ص 20و نيز جابر عناصري، شبيه خواني الگوي نمايشهاي ايراني، تهران: مركز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،1372، صفحات جلد كتاب]4كتاب ماه هنر، ويژه هنر عامه1، شماره 40-39(آذر و دي 1380)، ص 2. و نيز كتاب ماه هنر ( ويژه هنر عامه 2)، شماره 44-43 (فروردين و ارديبهشت 1381)،ص 2

عنبري نيشابوري، ابوزكريا يحيي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 344 ق)، محدث، مفسر، فقيه، لغوى و اديب. اهل نيشابور بود از ابوعبدالله محمد بن ابراهيم بوشنجى و محمد بن عمرو قشمرد و حسين بن محمد قبانى و ابراهيم بن ابى طالب و ابن خزيمه و بسيارى ديگر حديث شنيد. ابوبكر بن عبدش/ عبدوس مفسر و ابوعلى حسين بن على حافظ و ابوحسين حجاجى و حاكم و ابن منده و ديگران از وى حديث شنيدند. ابوعلى حافظ قدرت حافظه وى و وسعت آن را ستوده و حاكم گويد كه ابوزكريا متجاوز از ده سال گوشه گيرى كرد، او مى گفت: عالم برگزيننده بايد كه به بهترين حالت خويش بازگشت نمايد، پاكيزه و حلال بخورد. علم را وسيله اى براى مال اندوزى قرار ندهد و علم برايش زيبايى آورد. مال خود را فضل الهى محسوب كند و سپاسگزار خداوندگار خويش باشد. در «معجم الادباء» سال وفات وى 444 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (534 -533 / 15)، شذرات الذهب (369 / 2)، العبر (69 / 2)، معجم الادباء (34 / 20)، النجوم الزاهره (358

/ 3).

عنبريان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(خاندان خانواده عنبريان) خاندانى معتبر در نيشابور كه غالب افراد آن اهل فضل و علم و دبير بوده اند، از آن جمله است: خواجه اميرك (ف. 448 ه.ق.) دبير ابوالحسن احمد بن محمد بيقهى و برادرش ابونصر و برادر ديگرش ابوالقاسم كاتب نايب ابونصر مشكان (قزوينى. يادداشتها 61 :6)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عنقاي شيرازي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1308 -1260 ق)، اديب، خوشنويس و شاعر، متخلص به عنقا. ملقب به ملك الشعراء.در اصفهان به دنيا آمد. مردى درويش مسلك بود. وى عموى استاد جلال الدين همايى است و بنا به نوشته ى او مرگ عنقا بر اثر مسموميت از قهوه قجرى به دنبال مشاجره اش با ظل السلطان و كتك خوردن از او در 1308 ق روى داده، اما به گفته صاحب «حديقه الشعراء» عنقا در 1310 ق در اصفهان زنده بوده است. عنقا در اصفهان درگذشت و در تخت پولاد دفن شد. از وى «ديوان» شعرى به جاى مانده كه به همت استاد جلال الدين همايى منتشر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (98)، حديقه الشعراء (1238 -1236 / 2)، الذريعه (774 -773 / 9)، شرح حال رجال (229 / 6).

عياشي سمرقندي، ابوالنضر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 320 ق)، مفسر، محدث، اديب و فقيه امامى. وى اهل سمرقند از فقهاى بزرگ فرقه ى اثنى عشرى در زمان كلينى مى باشد كه در ابتدا مذهب عامه داشت و احاديث آنا را استماع مى كرد ولى بعد به مذهب شيعه گرويد. او از شاگردان شيخ كلينى بود. او از على بن حسن بن على بن فضال و عبدالله بن محمد خالد طيالسى و جماعتى از شيوخ كوفه و بغداد حديث شنيد. شيخ كشى صاحب «رجال» از شاگردان عياشى است. از ديگر شاگردان عياشى پسرش جعفر بن محمد است كه خود از مشايخ ابومفضل شيبانى است. شاگرد ديگر او حيدر بن محمد بن نعيم سمرقندى است كه راوى جميع مصنفات عياشى است. گفته اند كه وى محدثى مورد اعتماد و يگانه ى زمان خويش بود و از نظر علمى و ادبى و انديشه و ذكاوت در مشرق

نظير نداشت. او مجلسى براى خواص و مجلسى براى عامه مردم برپا مى كرد. خانه اش همانند مسجد،مملو از افرادى چون قارى و كاتب و نيز محدثين و علما بود كه در آن عده اى به تأليف و مقابله و گروهى به استسناخ و گروهى نيز به تعليقه و حاشيه نويسى مشغول بودند. در طب و نجوم و رويا تبحر داشت و در زمينه ى ابواب فقهى و متجاوز از دويست كتاب تأليف كرد كه در نواحى خراسان به اشتهار كامل رسيد. در فهرست ابن النديم صد و پنجاه و هفت جلد از آثار او ذكر شده است. از آثار وى: «تفسير على بن ابراهيم» است؛ «التوحيد الصفه»؛ «الصلاه»؛ «الزكوه»؛ «الصوم»؛ «المناسك»؛ «العالم و المتعلم»؛ «الطب»؛ «التجاره و الكسب»؛ «الضقاء و آداب الحكم»؛ «الملاهى»؛ «الجزيه و الخراج»؛ «الطاعه»؛ «حقوق الاخوان»؛ «محاسن الاخلاق»؛ «دلائل الائمه»؛ «الملاحم»؛ «القول بين القولين»؛ «فضائل القرآن»؛ «الانبياء الائمه»؛ «النجوم»؛ «الرؤيا»؛ «معاريض الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (316 / 7)، اعيان الشيعه (56 / 10)، الذريعه (77 / 24 ،195 / 21 ،125 / 20 ،209 ،140 / 17 ،207 ،139 ،133 ،60 / 15 ،44 / 12 ،307 / 11 ،239 / 8 ،42 / 7 ،105 / 5،295 / 4 ،348 / 3 ،356 / 2)، رجال الطوسى (497)، رجال النجاشى (250 -247 / 2)، روضات الجنات (123 -121 / 6)، ريحانه (221 -220 / 4)، سفينه البحار (301 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 306 -305 / 4)، فوائد الرضويه (642)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (263 -361)، الفهرست للطوسى (371 ،320 -317 ،309 ،120)، الكنى و الالقاب (491 -490 / 2)، لغت نامه (ذيل/

ابوالنضر)، معجم المؤلفين (20 / 12)، هديه الاحباب (205 -204)، هديه العارفين (33 -32 / 2).

عيسي بيك

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پدرش از علما و فضلا و محقّقين بوده.

كتب زير از اوست:

1- تفسير قرآن 2- رساله در وجوب عينى نماز جمعه 3- رساله در طرز قسم دادن اهل كتاب 4- رساله در حكم رؤيت هلال قبل از زوال 6- شرح دروس، ناتمام.

حدود سال 1074 وفات يافته است.

صاحب عنوان در 1066 متولّد، و در 1130 وفات يافته، و از شاگردان علاّمه محمّد باقر مجلسى است، و چون مدّتى در مملكت عثمانى ساكن بود بدين لقب شهرت يافته است.

كتب زير از اوست:

1- الاجازات، يا مجموعة الاجازات 2- الامان من النيران فى تفسير القرآن 3- بساتين الخطباء، در سه مجلد 4- ترجمه ي جاماسب نامه 5- ثمار المجالس و نثار العرايس، مانند كشكول 6- الدرر المنظومه المأثور، در ادعيه. نام صحيفه ثالثه سجّاديّه است و به طبع رسيده است 7- رساله در موضوع خواجه گردانيدن 8- رساله در وجوب عينى نماز جمعه 9- رساله ي خراجيّه 10- رسم خطوط الساعات و نصف النهار 11- روضة الشهداء، به سه زبان تركى، عربى، فارسى 12- رياض العلماء و حياض الفضلاء، كه معروف ترين تأليفات اوست، و بين مؤلّفين و نويسندگان كتب تراجم و رجال شهرت دارد، و متأسفّانه تاكنون به طبع نرسيده است، در ده مجلد، 13- شرح اصطلاحات شكل العروس از كتاب اقليدس 14- شرح الفّيه ي ابن مالك، مفصّل 15- شرح الفّيه ي ابن مالك، مختصر 16- شرح صحيفه ي سجّاديّه و حاشيه بر آن؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عين الملك هويدا، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. عين الملك از كارگزاران دولتى بود كه آثار چندى به زبان فارسى نگاشته و يا ترجمه كرده است. وى

در 1338 ش به سمت نمايندگى فوق العاده به حجاز رفت با براى تجديد روابط ايران و حجاز وارد مذاكره شود. از آثارش: «اسرار سلطانى دربار شاهى»؛ «پسر پاردايان»، ترجمه؛ «داستان آدم جديد»، ترجمه؛ «روكامبول»؛ «مهر فرزندى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1793 / 2 ،1324 ،609 ،202 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (498 -497 / 2).

غانمي هروي، ابوالمحاسن مسعود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(553 -464 / 424 ق)، فقيه، اديب، محدث، عابد و شاعر. در طوس به دنيا آمد و در نيشابور نشوونما يافت. و نيز گفته شده كه در نيشابور به دنيا آمد و در طوس نشوونما يافت. وى از جانب دو صاحب نام: ابوالقاسم قشيرى و ابوصالح مؤذن صاحب اجازه بود. از ابواسحاق ابراهيم بن محمد اصفهانى و گروهى ديگر حديث شنيد و «مسند» هيثم شاشى را از ابوالقاسم احمد بن محمد خليلى استماع كرد. ابن عساكر و سمعانى و تاج مسعودى و عبدالرحيم بن سمعانى از او حديث شنيدند. ابن سمعانى همچنين «مسند» شاشى و «رساله ى» قشرى را از او استماع كرد. ابوسعد سمعانى گوى كه او بساير عابد و زاهد و پرهيزكار بود. بطورى كه از سفره ى پدرش چون با حاكمان اختلاط داشت پرهيز مى كرد. غانمى شاعرى چيره دست بود و اشعار بديعى مى سرود. از آثار وى نظم ابياتى است به نام «السحريه»، يعنى آنچه كه مربوط به وقت سحر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (279 -278 / 4)، سير النبلاء (360 -359 / 20).

غبرايي، فرهاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 16 بهمن 1328، لنگرود.

درگذشت: 13 ارديبهشت 1373، لنگرود.

فرهاد غبرايى داراى ديپلم طبيعى (تابستان 1348) از يكى از دبيرستانهاى كرمانشاه بود. سپس در شيراز به تحصيل زبان انگليسى پرداخت و در سال 1352 از اين رشته فارغ التحصيل شد. پس از گذراندن خدمت سربازى در بهار 1355 به فرانسه سفر كرد و در پاريس در زمينه كارگردانى سينما به مطالعاتى پرداخت. تا سال 1358 در فرانسه بود و با گروه هاى نمايشى همكارى داشت. سپس به ايران بازگشت و نخستين ترجمه ى خود را در سال 1359 منتشر نمود. وى همچنين

در زمينه داستان نويسى نيز فعاليت داشت و اولين داستان وى به نام آب و خاك در سال 1359 منتشر شد.

فرهاد غبرايى در آذر 1369 به نوشهر نقل مكان نمود. در سال 1372 با دريافت بورسى از وزارت فرهنگ فرانسه در نشست بين المللى مترجمان ادبى در آرل فرانسه شركت جست.

از جمله آثار ترجمه وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: شهر شيطان زرد (ماكسيم گوركى، 1359)، شكست (اميل زولا، 1360)، آخرين نفر (الكساندر فادايف، 1361)، آسوموار (اميل زولا، 1361)، معجزه در باد و باران (شوراتزبار، 1361)، جزيره (روبر مرل 1362)، كولابرونيون (رومن رولان، 1363)، چهار مجموعه (پابلو نرودا، 1363)، سفر به انتهاى شب (لويى فردينان سلين، 1364)، پايان جهان (پابلو نرودا، 1363)، نقد و بررسى آندره وايدا (1366)، حريم (ويليام فاكنر، 1367)، زندگى بتهوون (رومن رولان، 1367)، جشن بيكران (ارنست همينگوى، 1368)، كودك سياه (كامارالى، 1369)، خانواده ى پاسكوال دوآرته (كامليو خوسه سلا، 1369)، فلينى از نگاه فلينى (1371)، يادداشت هاى مالته و ريدز بريگه (راينر ماريا ريلكه، 1371، ظاهرا اين اثر ناتمام مانده است)، پيامبران نور (نهال تجدد، 1372، ظاهرا اين اثر ناتمام مانده است).

فرهاد غبرايى چندين داستان و چند نمايشنامه و فيلمانه نيز نوشته است، از آن جمله مى توان به رمان ايختياندر اشاره نمود. از جمله آثار تأليفى ايشان نيز مى توان از اين كتاب نام برد: گرايش هاى نوين در هنرهاى بصرى (1369).

فرهاد غبرايى در تاريخ يازدهم ارديبهشت 1373 به سبب تصادف اتومبيل در جاده ى بين تنكابن و چالوس درگذشت و پيكر وى در لنگرود به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غروي اصفهاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1296 ق)، فقيه اصولى، مرجع تقليد، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به مفتقر.

مشهور به كمپانى. اصلش از نخجوان است. نياى او پس از سقوط قفقار در برابر روسها به تبريز و از آنجا به اصفهان هجرت نمود، لذا اين خانواده به اصفهانى مشهور شدند. شيخ محمد حسين در كاظمين به دنيا آمد و مقدمات را در آنجا خواند و آن گاه به نجف رفت و سطوح را نزد شيخ حسن تويسركانى خواند و از محضر آخوند خراسانى بهره ى كامل برد و مدت سيزده سال فقه و اصول را از ايشان و همچنين از آقا سيد محمد فشاركى و آقا رضا همدانى بطور كامل فراگرفت. او علوم معقول و فنون فلسفه را از فيلسوف بزرگ حاج ميرزا محم باقر اصطهباناتى شيرازى اخذ كرد، تا اينكه مرجع تقليد جمعى از شيعه شد. او علاوه بر مراتب علمى داراى ملكات اخلاقى بود. در نحف اشرف درگذشت و در صحن علوى در مقبره ى جنب مناره ايوان طلا دفن شد. از او بيش از بيست كتاب و رساله بر جاى مانده است. از جمله آثار وى: «نهايه الدرايه فى شرح الكفايه» آخوند خراسانى، در دو مجلد؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «اربع قواعد فقهيه»؛ «الحقيقه الشرعيه»؛ ارجوزه اى در «الفلسفه العاليه»؛ ارجوزه اى در «الصوم»؛ دو رساله در «المعاد»؛ «الاجتهاد و التقليد و العداله»؛ «الاصول على منهج الحديث»؛ «الوسيله فى اهم ابواب الفقه» يا «رساله ى عمليه»؛ «انوار القدسيه»، شعر عربى،بيست و چهار قصيده در تاريخ زندگانى پيامبر (ص)، عموهايش و ائمه (ع) و فرزندانشان؛ «تحفه الحكيم»، منظومه اى در فلسفه؛ «ديوان» غزليات حكمت و عرفان؛ «ديوان» شعر، فارسى، در مدائح و مراثى اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (287 -286)، الذريعه (400

/ 24 ،1083 - 1081 ،247 / 9 ،187 ،148 / 6 ،483 ،271 / 1)، ريحانه (93 -90 / 5)، سخنوران نامى معاصر ايران (2977 -2972 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 562 -560 / 14)، علماء معاصرين (191 -190)، فرهنگ سخنوران (865)، گنجينه ى دانشمندان (267 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (727-726 / 2).

غروي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل غروي

محل تولد : باغملك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

در سن 7 سالگي احكام ديني و خواندن و نوشتن را در محضر پدر خود فرا گرفتم سپس به مكتب جهت خواندن قرآن و ساير كتاب هاي ديني مدت 4 سال مشغول شدم 2 سال ديگر از محضر پدر استفاده كردم.

در سن 14 سالگي راهي حوزه علميه اهواز شدم .

مدتي از استاداني مانند سيد شمس الدين ، سيد عبد الكريم موسوي نجفي ، شيخ مروج (استاد جامع المقدمات امام) سپس از مرحوم سيد محمد كاظم آل طيب و از سيد اسماعيل مرعشي و مرحوم امامي ، مرحوم علم الهدي و شيخ ابوالحسن انصاري ، مرحوم آيت الله بهبهاني ، آقاي شيخ مرتضي انصاري وساير اساتيد محترم مانند مرحوم آيت الله كرمي و... استفاده كردم .

مدتي در حوزه علميه شوشتر از اساتيد بزرگواري از علماء شوشتر مرحوم صاحب قاموس رجال و ديگران بهره وافري بردم .

پس از آن به نيشابوررفتم و مدت چهار سال در نيشابور از اساتيدي مانند مرحوم آقاي مروي و ضيائي ، حاج آقا رضا نجفي و آيت الله موسوي نيشابوري استفاده كردم .

بعد از آن به مشهد مقدس رفتم از اديب خراساني مرحوم كفايي مرحوم شيرازي

ميلاني مصباح واعظي مرحوم افتخاري و ديگر اساتيد محترمي كه در مشهد مقدس بحث داشته اند بهره بردم .

سپس به قم آمدم و از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي ، گلپايگاني و مرحوم آيت الله سلطاني هم درس و هم مشي زندگي بهره بردم .

از اساتيد فوق الذكر صرف ، نحو ، منطق ، احكام ، اصول ، فقه تا سطح خارج استفاده كردم در قسمت طب از مرحوم والد و از دكتر جزايري و دكتر خراساني دكتر موسوي و از دكترهاي روان شناس استفاده نمودم و در قسمت جامعه شناسي از اساتيد بزرگواري استفاده نمودم .

غروي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1364، احتمالا تركيه.

محمود غروى تحصيل كرده ى تركيه و محقق و مؤلف كتاب فهرست اسناد تاريخى ايران در آرشيو صدارت عثمانى در استانبول (اين تاب در سلسله انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ايران به شماره ى 15 به سال 1357 منتشر شد) بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غضبان اصفهاني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1277 ش)، نويسنده و مترجم. او از نوادگان ميرداماد و از طرف مادر نواده ى مرحوم سيد عباس مراغه اى بود. تحصيلات مقدماتى جديد و قديم و سطوح را نزد استادانى چون ميرزا محمدرضا ايروانى و شيخ موسى خوانسارى و سيد ابوالحسن اصفهانى فراگرفت. سپس به تهران آمد و وارد خدمات دولتى گرديد. از آثار وى: «احمد بن طولون»، ترجمه؛ «ارمانوسه ى مصريه»، ترجمه؛ «اقتصاد در اسلام»؛ «امام جعفر صادق»، ترجمه؛ «بنى هاشم و بنى اميه»، ترجمه؛ «زينب عقيله ى بنى هاشم، دختر على بن ابى طالب (ع)»؛ ترجمه؛ «يك معجزه ى دائم»، ترجمه؛«اعجاز قرآن»، ترجمه. كه دو كتاب اخير در يك مجلد به چاپ رسيده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (104 / 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3455 ،1880 / 2 ،161 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (331 -329 / 2).

غضنفري امرايي، اسفنديار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1297، كوهدشت لرستان.

درگذشت: اواخر فروردين 1372، خرم آباد.

اسنفديار غضنفرى امرايى، شاعر، محقق، اديب لرستانى پس از تحصيل، در خرم آباد رحل اقامت افكند اما به دليل مبارزات سياسى از سال 1322 الى 1357 غالبا در تبعيد به سر برد. از اسفنديار غضنفرى تحقيقات گوناگونى درباره ى شعر و ادب فارسى و لرى بر جا مانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غفاري قزويني، احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 975 ق)، شاعر. وى مرد فاضل و نيكوقريحه اى بوده و از تاريخ نيز سررشته داشته است. در پايان عمر به زيارت خانه ى خدا رفت و در راه بازگشت به سراى باقى شتافت. از آثارش: تاريخ «نگارستان»؛ «تاريخ جهان آرا».[1]

(منسوب به عبدالغفار) (قاضى) احمد بن محمد قزوينى، دانشمند و مورخ (ف. 975 ه.ق) وى از اعقاب عبدالغفار قزوينى عالم معروف مؤلف كتاب الحاوى الصغير بود و پدرش قاضى محمد در شهر رى سمت قضا داشته. احمد مردى فاضل و منشى و شاعر و خوش خط و مورخ بود و در نزد امرا و شاهزادگان صفوى محترم مى زيست و مدتى در دستگاه سام ميرزا مقيم بود و در آخر به عزم حج عازم مكه شد ولى در مراجعت در بندر ديبال سند درگذشت. وى مؤلف دو تاريخ است: تاريخ نگارستان، جهان آرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1150 / 3)، الذريعه (309 -308 / 24 ،59 / 9 ،246 / 3)، عالم آراى عباسى (99 ،82 / 1)، فرهنگ سخنوران (670)، هفت اقليم (178 / 3).

غفراني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد غفراني

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/6/30

زندگينامه علمي

اينجانب محمد غفراني فرزند خيرالحاج جناب آقاي حاج حسين غفراني از معتمدين شهر خرم آباد كرالان مجاور حضرت رضا(ع) هستند در سال 63 عازم شهر مقدس قم شده تا در جوار حرم حضرت معصومه (س) و حوزه كريمه علميه به تحصيل علوم ديني اشتغال ورزم. تحصيلات مقدماتي را در مدرسه علميه الهادي تحت اشراف حضرت آية الله مشكيني رئيس مجلس خبرگان رهبري آغاز كردم. به

لحاظ نظارت آية الله مشكيني بر مدرسه زمينه ارتباط بيشتر با ايشان ميسر شده و حضرت آية الله مشكيني حفظه الله كفايت اخلاقي را نيز از مدّنظر نمي گذراندند و تذاكراتي در خلال ارتباط بيان مي فرمودند و مي توان گفت ايشان استاد اخلاق ساليان ابتداي تحصيل اينجانب است. كتب سطح را نزد عالمان ديني از جمله استاد عالي قدر حجة الاسلام ابوالقاسم علي دوست ، استاد عالي قدر حجة الاسلام علي نكونام، استاد عالي قدر جناب حجةالاسلام حاج آقا موسوي تهراني، جناب استاد حجة الاسلام فتوحي همداني، آية الله استاد عراقچي همداني، جناب استاد حجة الاسلام هادوي تهراني به پايان رسانده و درس حديث شناسي را نزد آية الله احمدي يزدي و كتب خارج خمس و حج را نزد آية الله سبحاني و كتب مكاسب ، و حج مختصراً نزد آية الله گرامي و كتاب قضا و تكمله قضاء را نزد آقايان آيةالله سبحاني و گرامي فراگرفتم.در خلال تحصيل پاره اي از كتب مقدماتي و تفسير را نيز به جمعي از دوستان منتقل كردم.

از جمله علاقه اي كه در طول تحصيل داشتم، پژوهش و تحقيق و نوشتن مقالات بود كه اين امر منجر به تدوين جزوات احكام كه قابل تدريس است گرديد. در اين ميان مقالاتي اخلاقي و حقوقي و اعتقادي از سال 74 تا به حال به رشته تحرير در آمد و در رسانه هاي كثيرالانتشار چاپ گرديد. اين مهم با همكاري مركز پژوهشها و مطالعات حوزه علميه قم صورت گرفته است. از ديگر فعاليتهاي علمي ، همكاري با شبكه سراسري راديو معارف است كه از سال 81 تا به حال

ادامه دارد و در برنامه مشكاة هدايت به عنوان كارشناس به تكليف خود عمل مي كنم. تدريس البته الفيه ابن مالك از ديگر كارهاي ماندگار است كه براي سايت بنيان انجام گرفت. همكاري با سايت انديشه وابسته به حوزه علميه قم نيز از ديگر فعاليتها است. مركز جهاني علوم اسلامي نيز به لحاظ تكميل بانك سؤالات و نيز ارزيابي طلاب سطح 2 به عنوان كارشناس جلساتي دعوت نموده كه در اين جا نيز به اداء تكليف اقدام شده است.از ديگر خدمات علمي حضور در حوزه علميه كوتاه مدت است كه از سال 81 تا 85 به عنوان استاد ادبيات اشتغال داشتم. و در اين مدت مدير گروه علمي ادبيات بودم. و عضو شوراي عالي حوزه علميه كوتاه مدت از سال 85 به عنوان كارشناس فقه مركز پاسخ گويي تلفني پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي به اداء تكليف مبادرت مي ورزم. مدارسي كه به عنوان استاد تدريس داشته ام مدرسه سفيدان، الهادي، معصوميه است.

غلام ثلعب باوردي، ابوعمر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(345 -261 ق)، اديب و لغوى. چون شغلش گلدوزى روى لباس بود، به مطرز مشهور و چون از بيورد خراسان بود، به باورد منسوب و چون مدتى در خدمت ثعلب نحوى بود،به غلام ثعلب معروف بود. به او ابوعمر زاهد نيز مى گفتند. از احمد نرسى و موسى بن سهل و شاء و ابوالعباس كديمى و بشر اسدى و احمد بن زياد بن مهران سمسار حديث شنيد. ابوالحسن بن رزقويه، ابن منده، ابوعبدالله حاكم نيشابورى و قاضى محاملى و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. خطيب بغدادى گويد: غلام ثعلب نسبت به معاويه تعصب داشت. او جزوه اى به نام فضايل معاويه نوشته

بود و تمام شاگردان خود را كه براى كسب علوم نزدش مى آمدند وادار مى كرد كه پيش از گذراندن هر درسى كه براى آن آمده بودند ابتدا اين جزوه را بخوانند. بسيارى از بزرگان ادب بر او خرده گرفتند و او را حتى در علم لغت از درجه اعتماد ساقط دانستند. ابن حجر گويد: «ابن جزوه را من ديدم، بسيارى از مطالب آن جعلى است». عجب از صاحب «رياض العلماء» و به تبع او صاحب «اعيان الشيعه» است كه او را ظاهرا امامى مى دانند. وى در بغداد درگذشت و روبروى ايوان معروف كرخى دفن شد. او در لغت، از حفظ، در حدود سى هزار برگ املاء كرد. از آثارش: «اليواقيت»، در لغت؛ «رساله اى در «غريب القرآن»؛ «غرائب الحديث»، تصنيفى بر اساس «مسند» احمد حنبل؛ «جزء فى الحديث و الادب»؛ «تفسير اسماء الشعراء»؛ «المدخل»، در لغت؛ «القبائل»؛ «يوم و ليله»؛ «اخبار العرب»؛ «العشرات»؛ مستدركى ب ركتاب «الفصيح» ثعلب به نام «فائت الفصيح»، و شرح آن به نام «شرح الفصيح»؛ «فائت العين»؛ «فائت الجمهره»؛ «المستحسن»؛ «فائت المستحسن»؛ «المرجان»، در لغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (133 -132 / 7)، اعيان الشيعه (393 / 9)، ايضاح المكنون (314 ،152 / 2)، تاريخ بغداد (359 -356 / 2)، روضات الجنات (317 -314 / 7)، رياض العلماء (480 -479/ 5)، سير النبلاء (513 -508 / 15)، كشف الظنون (2054 ،2053 ،1980 ،1903 ،1680 ،1472 ،1462 ،1458 ،1448 ،1443 ،1431 ،1423 ،1273 ،1205 ،1102 ،426 ،88)، الكنى و الالقاب (187 -186 / 3)، لسان الميزان (316 -314 / 6)، معجم الادباء (234 -226 / 18)، معجم المؤلفين (267 -266 / 10)،

النجوم الزاهره (360 / 3)، الوافى بالوفيات (73 -72 / 4)، وفيات الاعيان (333 -329 / 4)، هديه العارفين (42 / 2).

غلامرضايي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات، دانشگاه: يزد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى تهران در سال 1353، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از پژوهشكده فرهنگ ايران در سال 1355، دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1359.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات دانشگاه يزد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فارسى، شرح متن، سابقه 15 سال تدريس در دانشگاه، استاد مشاور 2 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كتاب شناسى و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبيات فارسى و نقد كتاب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

غندجاني شيرازي، ابومحمد حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 428 ق)، اديب، لغوى و نسب شناس. معروف به اسود غندجانى. به آورده ى حموى در «معجم البلدان» نسبت وى به غندجان فارس است. او در شناخت روزگاران عرب و اشعار آنها تبحر داشت. هم او گويد كه يكى از تصانيف غندجانى را ديده كه در آن نوشته بوده: در 412 ق تصنيف و در 428 ق بر او خوانده شده است. از آثارش: «فرحه الاديب»، در رد يوسف بن ابى سعيد سيرافى، در شرح «ابيات سيبويه»؛ «اضاله الاديب»، در رد ابن اعرابى، در «نوادر»ى كه ثعلب روايت كرده است؛ «نزهه الاديب»، رد بر ابوعلى؛ «قيد الاوابد»، در رد ابن سيرافى، در شرح «ابيات اصلاح المنطق»؛ كتاب «الخليل» يا «الخليل»، به ترتيب حروف معجم؛ «السل و السرقه»؛ كتابى در «اسماء الاماكن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (194 / 2)، ايضاح المكنون (186 / 2)، كشف الظنون (1939 ،87)،

لسان الميزان (367 -366 / 2)، معجم الادباء (265 -261 / 7)، معجم البلدان (244 / 4)،معجم المؤلفين (197 / 3)، هديه العارفين (275 / 1).

غني، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا سيد عبدالغنى خان كشاورز و مالك، در سال 1272 ش در سبزوار متولد شد. تحصيلات ابتدائى و مقدماتى را طبق روش آن زمان در مكتب خانه آموخت. در سن دوازده سالگى پدرش به بيمارى وبا درگذشت و از آن تاريخ حضانت وى را دائيش بر عهده گرفت و او را به مدرسه دارالفنون تهران فرستاد. مدت تحصيل غنى در دارالفنون پنج سال به طول انجاميد و پس از اخذ ديپلم، زبان فرانسه را به خوبى فراگرفت و براى ادامه تحصيل رهسپار لبنان شد و در مدرسه سن ژوزف بيروت به فراگرفتن فن طب پرداخت. در همان ايام زبان انگليسى و عربى را فراگرفت و وارد كالج آمريكائى شد و دوره ى دانشكده ى پزشكى را به پايان رسانيد و در 1299 در سن 27 سالگى به ايران بازگشت و در سبزوار مطبى داير نموده و به مداواى بيماران پرداخت و بيمارستانى نيز در آن شهر بنام حشمتيه با سرمايه سالار حشمت داير نمود.

غنى در سال 1302 براى تكميل تحصيلات به فرانسه عزيمت نمود و قريب پنج سال به تكميل تحصيلات پرداخت و در 1307 به ايران بازگشت. وى در آن مدت علاوه بر تكميل فن پزشكى، دوره مخصوص شناخت نقاشى را نيز گذرانيد و علاوه بر آن به مقام والاى آناتول فرانس نويسنده و متفكر فرانسوى وقوف يافت و به ترجمه ى يكى از آثار او به نام تائيس پرداخت و در 1308 آن را در تهران انتشار داد. در سال 1309 محيط سبزوار

را براى فعاليتهاى خود كوچك ديد و لاجرم به مشهد نقل مكان نمود. مطبى در آنجا دائر نمود و در اندك مدتى بنام پزشك مسيحادم معرف گرديد و طبعا با بزرگان و مقامات عالى رتبه مشهد دوستى پيدا كرد و سرانجام كانديداى نمايندگى مجلس شد و در دوره ى دهم به نمايندگى مردم مشهد در مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. در همين ايام به استادى دانشكده ى پزشكى انتخاب شد و تاريخ فن پزشكى را تدريس مى نمود و ضمنا در دانشكده ى معقول و منقول به تدريس روانشناسى پرداخت و كتابى در اين زمينه به نام معرفه النفس نوشته و انتشار داد.

دكتر غنى در 1314 پس از تاسيس فرهنگستان به عضويت آنجا برگزيده شد و از عوامل موثر و متنفذ آن موسسه فرهنگى گرديد و شما در ادوار يازدهم، دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى عضويت يافت و مجموعا به مدت 8 سال نماينده ى مجلس بود.

در سال 1317 هيئتى تحت رياست محمود جم نخست وزير وقت براى خواستگارى فوزيه دختر ملك فواد پادشاه متوفاى مصر به قاهره رفت. دكتر غنى نماينده مجلس و استاد دانشگاه از اعضاى برجسته ى اين هيئت بود و با تكلم به زبانهاى فرانسه، انگليسى و عربى در بين رجال مصرى موقعيت پيدا كرد.

در اسفندماه 1318 محمدرضا پهلوى وليعهد ايران براى ازدواج با فوزيه مصرى عازم قاهره شد. همراهان وى عبارت بودند از: حسن اسفنديارى رئيس مجلس، احمد متين دفترى وزير دادگسترى، مظفر اعلم وزير امور خارجه، محمدعلى مقدم مديركل وزارت امور خارجه، دكتر قاسم غنى و عباس مسعودى نمايندگان مجلس نيز همراه وليعهد به مصر عزيمت نمودند.

دكتر غنى در آذرماه 1322 در ترميم كابينه ى على سهيلى به

جاى امان الله اردلان به وزارت بهدارى تعيين گرديد. در فروردين ماه 1323 كه محمد ساعد به نخست وزيرى منصوب شد، دكتر غنى را كماكان در وزارت بهدارى تثبيت نمود ولى اين كابينه مورد موافقت مجلس قرار نگرفت و ساعد ناگزير تغييراتى در آن به عمل آورد از جمله دكتر قاسم غنى به وزارت فرهنگ معرفى گرديد و تا شهريورماه 1323 وزير فرهنگ بود.

در مهرماه 1326 دكتر قاسم غنى با سمت سفيركبير در مصر عازم قاهره شد. وى در اين سفر ماموريت داشت به اختلاف محمدرضا و فوزيه خاتمه دهد. مدت مسافرت غنى در سفارت مصر يكسال بيشتر طول نكشيد و در بهمن ماه 1327 با سمت سفيركبيرى عازم تركيه گرديد. اين ماموريت نيز كمتر از يكسال بود. دكتر غنى در همان ايام دچار بيمارى شد و براى درمان عازم آمريكا گرديد. تلاش پزشكان براى بهبودى او به جائى نرسيد و سرانجام در فروردين ماه 1331 به بيمارى سرطان درگذشت.

مقام علمى و ادبى دكتر غنى درخور توجه و امعان نظر مى باشد. از جمله از ترجمه هاى وى بايد عصيان فرشتگان تائيس و بريان پزى ملك سيا اثر آناتول فرانس را نام برد. تنقيح و تصحيح و چاپ ديوان حافظ يكى از كارهاى دكتر غنى است كه با همكارى علامه محمد قزوينى آن را انجام داد. ديوان حافظ غنى يكى از منابع معتبر و مستند اشعار اين غزلسراى نامدار به شمار مى رود.

يكى از كارهاى برجسته و ماندگار صاحب ترجمه، يادداشتهاى وى مى باشد كه تاكنون دوازده مجلد انتشار يافته است و حاوى نكاتى جالب و باارزش مى باشد. در اين مجموعه غير از خاطرات دكتر غنى، از بعضى از رجال هم نوشته هائى وجود دارد.

آخرين اثر وى

كتاب بحثى در تصوف است كه در حقيقت دنباله ى حافظنامه اوست.

(بخش 1) قاسم (دكتر) ابن (سيد) عبدالغنى پزشك و دانشمند و اديب ايرانى (و. سبزوار 1316 ه.ق- ف. كاليفرنيا (آمريكا) 1370 ه.ق/ 1331 ه.ش). پس از طى تحصيلات مقدماتى در سبزوار به تهران آمد و در مدرسه ى دارالفنون (قديم) وارد شد و سپس براى ادامه ى تحصيل در رشته ى پزشكى به بيروت رفت و در آنجا دانشكده ى طب را به پايان رسانيد. و به اخذ درجه ى دكترى نايل آمد و در زبان و ادبيات عرب احاطه يافت. دكتر غنى در اواخر سال 1299 ه.ش به ايران بازگشت و به سبزوار رفت و سه سال در آنجا به طبابت اشتغال داشت. سپس براى تكميل تحصيلات خود به پاريس رفت و با مرحوم محمد قزوينى آشنايى يافت. در سال 1307 ه.ش. به ايران بازگشت و مدت يك سال در سبزوار و چند سال در مشهد به طبابت پرداخت. در دوره اى 13 ،12 ،11 ،10 به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در اسفند 1314 به عنوان استاد دانشكده ى پزشكى به تدريس دروس بيماريهاى عصبى و تاريخ طب و علم اخلاق پزشكى مشغول گرديد، و مدت دو سال در دانشكده ى معقول و منقول به تدريس روانشناسى اشتغال ورزيد. در اين اثنا به عضويت كميسيون پزشكى فرهنگستان برگزيده شد. پس از شهريور 1320 در دولت سهيلى به سمت وزير بهدارى و در فروردين 1323 در كابينه ى ساعد مجدداً وزير بهدارى و بعد وزير فرهنگ شد، ولى در ارديبهشت همان سال به سبب كسالت مزاج استعفا داد. در سال 1945 م. به نمايندگى از طرف دولت ايران در كنفرانس سانفرانسيسكو

شركت كرد و پس از آن نيز چند بار در كنفرانسهاى مختلف جهان به نمايندگى ايران شركت جست، و سه سال در ايالات متحده ى آمريكا به مسافرت و مطالعه و تحقيق مشغول بود و بر اثر حادثه ى اتومبيل در سر حد كشور مكزيك استخوان پايش شكست و چهار ماه و نيم بسترى بود. پس از رفع بيمارى از طرف دولت ايران به سفارت كبراى مصر منصوب شد. در شهريور 1326 ه.ش. به ايران بازگشت و در آبان 1327 به سمت سفير كبير ايران در تركيه منصوب گرديد. مدتى پس از آن براى معالجه به آمريكا رفت ولى مداوا مؤثر نگشت و درگذشت. وى از خدمتگزاران ادب فارسى است. به زبانهاى فرانسوى و انگليسى و عربى احاطه داشت و به افكار بزرگان باختر آشنا بود، به آثار آناتول فرانس علاقه داشت و سه كتاب او را به فارسى روان ترجمه كرد: داستان طائيس، عصيان فرشتگان، بريان پزى ملكه ى سبا. دكتر غنى علاقه ى شديدى به حافظ داشت و درباره ى او تحقيق بسيار به عمل آورد و طرح يك دوره بنام «بحث در آثار و افكار و احوال حافظ» را ريخت كه جلد اول آن راجع به تاريخ عصر حافظ يا تاريخ مفصل فارس و مضافات و ايالات مجاور آن در قرن هشتم و جلد دوم آن كه راجع به تاريخ تصوف در اسلام و تطورات و تحولات مختلف آن از صدر اسلام تا عصر حافظ است به چاپ رسيده. از آثار ديگر اوست: رساله در شرح احوال و آثار ابن سينا، معرفةالنفس، شركت در تصحيح رباعيات عمر خيام با مرحوم فروغى، شركت در تصحيح تاريخ بيهقى با دكتر

فياض، شركت در تصحيح ديوان حافظ با محمد قزوينى (مجله ى دانش 1331 شماره ى 10 و 11، لغ.).

(ح 1331 -1272 ش)، پزشك، نويسنده و مترجمم. در سبزوار به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى را در آن شهر گذراند. پس از فوت پدر همراه دايى اش به تهران آمد و تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى دارالفنون به پايان رساند. وى براى ادامه ى تحصيلات در رشته ى طب به بيروت اعزام و در 1297 ش دوره ى دانشكده ى پزشكى آنجا را به پايان رسانيد. بعد به ايران آمد و پس از سه سال اقامت در سبزوار به فرانسه سفر كرد. پس از يك سال و اندى به وطن مراجعت نمود و پس از چندى دوباره به فرانسه رفت و در 1307 ش مجددا به ايران بازگشت و در سبزوار و مشهد به طبابت پرداخت. پس از مدتى طبابت را كنار گذاشت و به كارهاى سياسى روى آورد. وى در دروه هاى دهم تا سيزدهم از جانب مردم مشهد به نمايندگى مجلس منصوب گرديد و در ضمن در دانشكده ى طب و علوم معقول و منقول و روانشناسى تدريس مى كرد. مدتى نيز سفير ايران در كشورهاى تركيه و مصر بود. سرانجام در ايالات متحده از دنيا رفت. دكتر غنى در طول حيات خود كتبى چند تأليف و ترجمه كرده است. از آثار وى: «ابن سينا»؛ «بحث در آثار و افكار و احوال حافظ»، شامل دو قسمت، قسمت اول «تاريخ عصر حافظ يا تاريخ فارسى و مضافات و ايالات مجاوره در قرن هشتم» و قسمت دوم «تاريخ تصوف در اسلام و تطورات و تحولات مختلفه ى آن از صدر اسلام تا عصر حافظ»؛ «بحثى در تصوف»؛ «بحث

در سياست»؛ «معرفه النفس»؛ «عصيان فرشتگان»، ترجمه؛ «تائيس»، ترجمه؛ «بريان پزى ملكه ى سبا»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 7، ص 503 -502، س 8، ش 1، ص 62 -59)، بحث در آثار و افكار و احوال حافظ، زندگينامه ى رجال و مشاهير (29 -25 / 5)، شرح حال رجال (179 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (899 -897 / 4)، يغما (س 24، ش 10، ص 606 -599).

غني زاده سلماسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 / 1312 -1257 ش)، مترجم، روزنامه نگار، مصحح، نويسنده و شاعر. در سلماس به دنيا آمد و در زادگاهش به كسب دانش و ادب پرداخت. وى در اوايل جوانى دورادور با سيد جلال الدين كاشانى، مدير روزنامه ى «حبل المتين»، مكاتبه داشت و گاهى اوقات مقالاتى براى اين روزنامه مى فرستاد. غنى زاده سفرى به قفقاز داشت كه در اين سفر با طالبوف آشنا شد. وى پس از بازگشت از اين سفر در 1325 ق روزنامه ى «فرياد» را در شهر اروميه منتشر كرد و در 1326 ق به تبريز مهاجرت نمود و در روزنامه ى «شوراى ايران» به چاپ مقالات مختلف هست گماست. مدتى منشى مخصوص ستارخان بود و از طرف او به نمايندگى انجمن ايالتى تعيين شد و با تصويب اين انجمن روزنامه اى به نام «انجمن» تأسيس شد كه اداره ى آن را غنى زاده و على اكبر وكيلى به عهده داشتند. غنى زاده همزمان روزنامه ى «محاكمات» را تأسيس و با هفته نامه ى «شفق» نيز همكارى مى كرد. وى در 1327 ق روزنامه ى «بوقلمون» را منتشر كرد. چون در 1329 ق مأمور تشكيل عدليه سلماس شد از همكارى با اين روزنامه ها دست كشيد. در 1330 ق

كه سپاهيان روس وارد تبريز شدند با جمعى از آزاديخواهان آذربايجان به استانبول مهاجرت كرد و در آن شهر علاوه بر نوشتن مقالات و اشعار در روزنامه ى «اختر»، كه ايرانيان مقيم استانبول انشتار مى دادند، با زبان و ادبيات تركى استانبولى آشنا شد. در بحبوبه ى جنگ جهانى با تقى زاده در تحرير مجله ى «كاوه» همكارى داشت. در 1305 ش به ايران بازگشت و در همان سال روزنامه ى «سهند» را در تبريز منتشر كرد وى سرانجام در تبريز وفات يافت. از آثارش: مقدمه ى «سفرنامه ناصرخسرو»؛ تصحيح «زاد المسافرين»؛ تصحيح «وجه دين»؛ «پالتو»، ترجمه؛ «آدم نامرئى»، ترجمه؛ «دواى خواب»، ترجمه؛ «هيپنوزه يا واهمه»، ترجمه. از آثار منظوم غنى زاده جز چند غزل و مثنوى «هذيان» چيزى در دست نيست.[1]

محمود سلماسى، اديب و شاعر ايرانى (و. سلماس 1296 ه.ق.- ف. 1353 ه.ق)، وى به استانبول و سپس به برلين رفت و در مجله ى كاوه مقالاتى منتشر كرد و بعد به ايران بازگشت و روزنامه ى سهند را انتشار داد، او راست: تاريخ آذربايجان، ايرانيان مستعرب. ديوانى از او بنام «آثار منظوم محمود غنى زاده» به چاپ رسيده (لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 17، ش 8 -5، ص 504 -499)، از صبا تا نيما (332 -325 / 2)، تاريخ جرايد (194 ،80 -78 / 4 ،74 -72 ،49 -48 / 3 ،26 / 2 ،288 -286 / 1)، الذريعه (792 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (32 -30 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2567 -2564/ 4) شرح حال رجال (257 -256 / 6)، لغت نامه (ذيل/ غنى زاده)، مؤلفين كتب چاپى (69 -68 / 6)، يادداشتهاى قزوينى (219 -218 /

8).

غياثي طرزي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا غياثي طرزي

محل تولد : راور كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

جناب استاد غياثي ضمن معرفي كامل خودتان ،آثار برتر ومنتخب خودتان را كه طي 30سال گذشته تاليف كرده ايد،معرفي نماييد .

بسم ا...الرحمن الرحيم ،اينجانب سيد محمد رضا غياثي كرماني متولد سال 1338در روستاي زيباي «طرز»از توابع شهرستان راور كرمان از سال 1354وارد حوزه ي علميه شده وتا كنون يعني سال 1387مدت 33سال است كه به تحليل وتاليف وتدريس اشتغال دارم .تا كنون 70عنوان كتاب تاليف كرده ام كه 7مورد از آنها به عنوان كتاب سال وآثار مكتوب برتر وقابل تقدير ،شناخته شده اند كه عبارتنداز :

1_ اختران هدايت (سال 72)،2_فضيلت هاي اخلاقي (سال 78)،3_ ابومسلم اصفهاني (سال 79)،4_ آيات الاحكام (سال 80)،5_ صحيفه كاظميه (ع)(سال 81)،6_ پژوهشهاي قرآني علامه شعراني (سال 86)،7_ در محضر علامه شعراني /پرسش ها وپاسخها ي قرآني (سال 87)

لازم به ذكر است ،كتاب پژوهشهاي قرآني علامه شعراني دو مرتبه به عنوان كتاب سال برگزيده شده است .يكي در كرمان از سوي اداره كل فرهنگ وارشاد اسلامي وديگري از سوي كميته ي انتخاب كتاب سال دانشجويي تهران .

_ استادغياثي،اگر ممكن است نام كتابهاي خود را بفرماييد .

چون نام بردن از 70 عنوان اولاً در خاطرم نيست ودر ثاني از حوصله يك مصاحبه روزنامه اي خارج وبراي خوانندگان عزيز هم خسته كننده است ولذا از ذكر آنها خوداري مي كنم ،ولي لازم است كه از روزنامه وزين كرمان امروز كه همواره ابراز محبت نموده وبه ويژه سردبير محترم ومسوول وصاحب امتياز آن،جناب آقاي «فتح نجات»كه خود فرهيخته اي خديم علم ونديم قلم

هستند ،تشكر كنم كه همواره در مسير نشر فرهنگ ديني كوشا هستند در فرصتي بيشتر در اين باره گفتگو خواهيم كرد ،ان شاءا.....

غياثي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فارابي، ابونصر اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابونصر اسماعيل بن حماد نيشابورى مسكن و مدفن و فارابى الاصل خواهرزاده (اسحق بن ابراهيم) است.

وى در فاراب متولد و به جوهرى شهرت يافته و در علم و فطانت و ذكاوت نادره دوران و اعجوبه زمان و بالخصوص در لغت و فنون ادب امام اهل لغت و مرجع علماء عربيه بوده و به جهت تحصيل لغت عرب و اطلاعات بر نكات و حقائق مشكلات و دقائق معضلات آن به بلا در بيعه و مضر و نجد و حجاز و مصر و شام مسافرتها كرده و از سيرافى فارسى و دائى خود اسحق ابن ابراهيم فارابى صاحب (ديوان الادب) و اكابر ديگر عصر خود علوم عربيه و ادبيه را فراگرفته و لغت عرب را از زبان اعرابى كه اصلا مراوده با اجانب نداشته و مخلوط به كلمات بيگانه نموده اخذ نموده و با اينكه زبان مادرى او تركى بوده از پيشوايان لغت عرب محسوب مى شود.

وى پس از مسافرتهاى كثيره عاقبت به نيشابور برگشته و به تدريس و تأليف پرداخته تا در 333 يا 400 و يا مابين آن دو رقم از بام افتاده و مرده است.

از آثار اوست 1- بيان الاعراب 2- صحاح اللغه 3- عروض الورقه 4- مقدمه نحو و كتاب صحاح او مشهورترين تأليفات اوست كه مورد توجه عموم ادباء و دانشمندان است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فارابي، اسحق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسحق بن ابراهيم مكنى به ابوابراهيم از اكابر ادباء قرن چهارم هجرى و دائى اسماعيل بن حماد جوهرى است.

از تأليفات اوست 1- بيان الاعراب 2- ديوان الادب 3- شرح ادب الكاتب وفات او در سال 350 يا 370 هجرى واقع شده.

(وف 370 / 350 ق)، اديب

و لغوى. از اديبان دانشور ايرانى است كه اصل وى از فاراب ماوراءالنهر بود. فارابى دايى استاد لغوى بزرگ اسماعيل جوهرى صاحب «صحاح اللغه» است. از موطن خود به يمن مهاجرت كرد و در زبيد اقامت گزيد و «ديوان الادب» را در آنجا تصنيف كرد. از آثار وى: «ديوان الادب»، در لغت كه آن را به درخواست اتسز خوارزمشاه، در پنج بخش: اسم، فعل، حرف، صرف اسم و صرف فعل نگاشت؛ شرحى بر «ادب الكاتب» ابن قتيبه؛ «بيان الاعراب».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (285 -284 / 1)، انساب سمعانى (331 / 4)، ايضاح المكنون (204 / 1)، روضات الجنات (44 / 2)، ريحانه (261 / 4)، كشف الظنون (775 -774 ،48)، معجم الادباء (65 -61 / 6)، معجم البلدان (255 / 4)، معجم المؤلفين (227 / 2)، هديه العارفين (199 / 1).

فارسي ابوالخير، تقي الدين محمد، محمدتقي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 940 ق)، رياضيدان، منّجم، اديب، پزشك و شاعر شيعى، متخلص به فهمى. در شيراز مى زيست و نزد مير صدرالدين محمد دشتكى شيرازى و فرزد وى مير غياث الدين منصور دشتكى به فراگيرى دانش پرداخت. از آثار چاپى او: «آداب السلطنة»، به فارسى؛ «حل التقويم»، به فارسى در نجوم و هيئت. آثار خطى او: «الاحكام الاحكام»، در نجوم به فارسى؛ «اسامى العلوم و اصطلاحاتها» به فارسى در فضيلت علم، حكمت، آداب تعليم و تعلم، اخلاق و صفات؛ «آغاز و انجام»؛ «طليعة العلوم»؛ به عربى؛ «بستان الادب»؛ «خلاصه ى طليعة العلوم»، به عربى در علوم ادبى، تفسير، تصوف و طريقت، حكمت، اخلاق و رياضيات؛ «انتخاب حل التقويم»؛ «انيس الاطباء»؛ «رساله در هيئت»، به فارسى؛ «رسالة فى حساب القمر»؛ «زبدة الصرف»؛

«شرح رساله ى هيئت»؛ «طالع نامه»؛ «معرفة سمت القبلة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (406/9)، تاريخ نظم و نثر (386)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (96/1)، الذريعه (180 ،135 /15 ،67/7 ،359 -358 ،10 -9 /2 ،292 -291 ،36 -35 /1)، ريحانه (94/7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81/10)، كشف الظنون (115)، معجم المؤلفين (258/11).

فارسي فسوي، ابوالقاسم زيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 467 ق)، نحوى و لغوى. از بسيارى علوم متداول زمان خود آگاهى داشت. مدتى در حلب و دمشق بود و زبان عربى را در آنجا فراگرفت. علم نحو را از ابوالحسن خواهرزاده ى ابوعلى فارسى و علم حديث را از ابوذر هروى آموخت. وى در طرابلس شام درگذشت. از آثارش: شرح «ايضاح ابوعلى»، در نحو؛ شرح «حماسه ى ابوتمام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (99 / 3)، روضات الجنات (374 / 3)، ريحانه (269 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 84 -83 / 5)، كشف الظنون (691 ،212)، لغت نامه (ذيل/ زيد)، معجم الادباء (177 -176 / 11)، معجم المؤلفين (191 -190 / 4).

فارسي نيشابوري، ابوالحسن عبدالغافر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(529 -451 ق)، حافظ، محدث، لغوى، اديب، مورخ و فقيه شافعى. از طرف پدر نوه ى شيخ بزرگ ابوحسين فارسى نيشابورى و از طرف مادر نوه ى شيخ ابوالقاسم قشيرى است. او در نيشابور به دنيا آمد. نزد امام الحرمين جوينى اصول علم حديث و فقه آموخت و از پدرش، اسماعيل، و مادرش، ام رحيم، دختر قشيرى و جدش ابوالقاسم عبدالكريم قشيرى و جده اش، فاطمه دختر ابوعلى دقاق، و دو دايى اش ابوسعد و ابوسعيد، فرزندان قشيرى، و احمد بن منصور مغربى و احمد بن عبدالرحيم اسماعيلى و احمد بن حسن ازهرى و خلقى كثير، احاديث بسيار استماع كرد، و در علوم مذهبى سرآمد گشت و به غزنه و هند و خوارزم مسافرت كرد و بزرگان را ديدار نمود و از ابومحمد جوهرى و ابوسعد كنجرودى و ابوبكر محمد طبرى اجازه دريافت كرد. ابوسعد عبدالله بن عمر صفار آخرين كسى است كه از وى حديث روايت كرده است. او را فقيهى محقق و فصيحى

خوش زبان و اديبى كامل توصيف كرده اند. وى خطيب نيشابور گشت و سرانجام در نيشابور درگذشت. از آثارش: «مجمع الغرائب فى غريب الحديث»؛ «السياق»، در تاريخ نيشابور كه تكمله اى بر كتاب «تاريخ نيشابور» حاكم نيشابورى است؛ «المفهم»، شرح «غرايب صحيح مسلم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 4)، روضات الجنات (22 / 8)، ريحانه (273 -272 / 4)، سير النبلاء (18 -16 / 20)، شذرات الذهب (93 / 4)، العبر (436 -435 / 2)، كشف الظنون (1602 ،1011 ،558 ،308)، الكنى و الالقاب (67 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم المؤلفين (267 / 5)، وفيات الاعيان (225 / 3)، هديه العارفين (587 / 1).

فارسي، ابوعلي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعلى فارسى نحوى صاحب تصانيف كثيره معاصر امير عضدالدوله ديلمى بود و در سال 377 ق در بغداد وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فاضل استرآبادي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن على بن ابراهيم معروف به فاضل استرآبادى استاد علماء كربلا صاحب منهج المقال (رجال كبير) و رجال صغير كه وحيد بهبهانى تعليقاتى بر آن نوشته و معروف است كه در رجال كتابى بهتر از آن نوشته نشده و هم از تصنيفات اوست شرح آيات الاحكام و حاشيه تهذيب و رسائل مفيده ديگر وفات آن بزرگوار در سيزدهم ذى قعده 1028 ق در مكه معظمه واقع و در قبرستان معلى نزديك قبر حضرت خديجه كبرى مدفون گرديد و در نخبه ماده تاريخش را چنين گفته.

والاسترآبادى فاضل سنى

له الرجال فوئه رضى

و اين بزرگوار از افرادى است كه به فيض تشرف و زيارت حضرت ولى عصر روحى له الفداء رسيده چنانكه مجلسى ره در سيزدهم بحار نقل نموده از جماعتى از آن بزرگوار كه فرمود شبى در مسجدالحرام طواف مى كردم بر دور خانه كعبه كه جوان خوشروئى را ديدم كه مشغول به طواف بوده چون به من رسيد دسته گل سرخى به من عطا كرد و اين در غير فصل گل بود پس من از او گرفتم و بوئيدم و پرسيدم كه اى سيد من اين گل از كجاست. فرمود از خرابات اين بفرمود و پنهان شد و ديگر او را نديدم سمعانى در انساب گفته خرابات جزيره اى در مغرب است در درياى محيط كه از آنست جزيره خضراء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فاضل جم، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1319 ق)، عالم، اديب، خطيب و شاعر، متخلص به فاضل. معروف و ملقب به فاضل جم. وى به روستاى جم وزير در چهار فرسخى سيراف فارس منسوب است. او از شاگردان علامه شيخ مهدى كجورى است كه مدتى در شيراز در محضر

شيخ حاضر شد و از او كسب اجازه نمود. سپس به عراق مهاجرت كرد و در محضر ملا حسين فاضل اردكانى در كربلا و سيد حسين كوه كمرى در نجف شاگردى نمود تا از سيد حسين كوه كمرى نيز كسب اجازه نمود. او در بسيارى از علوم ماهر و داراى خط بسيار خوبى بود. وى اخلاق نيكويى داشت و شعر را روان مى گفت. از آثار وى: «جام جم فى آثار العجم»، كشكول مانندى است مشتمل بر فوايد علمى و تاريخى، از آن جمله ذكر ادوار تاريخى سيراف كه امروزه به بندر طاهرى معروف است و همچنين ذكر آثار برجسته و قديمى، مانند مسجدى كه در نزديكى كوه آنجا بنا شده و غيره؛ «رياض المصائب»، مقتل، در مواعظ و تواريخ و سير و مصائب؛ «المنشآت اللطيفه» نظم و نثرى به فارسى و عربى است كه آن را با سفرنامه حجش آغاز و در ضمن آن پاره اى از اسرار حج را ذكر كرده و در پايان، منظومه ى «ليلى و مجنون» را آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (145 / 6)، الذريعه (27 / 23 ،337 / 11 ،23 / 5)، ريحانه (279 / 4)،طبقات اعلام الشيعه (قرن 622 -641 / 14)، لغت نامه (ذيل/ فاضل جم).

فاضل لاريجاني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1293 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر. تحصيلات ابتدايى را در آمل به پايان رساند و سپس به تحصيلات دينى پرداخت. در 1317 ش با سمت دبير ادبيات و روان شناسى در دانشسراى مقدماتى بابل مشغول خدمت شد. بعد از يك سال براى ادامه ى تحصيلات به تهران آمد و در 1324 ش از دانشكده ى الهيات در رشته ى فلسفه ى فارغ التحصيل شد. سپس

به سمت مترجمى در وزارت كشاورزى وارد خدمت شد. وى داراى ذوق شعرى بود. از آثار وى: «اسرار انهدام اروپا»، ترجمه؛ «افسونكار»؛ «بمب اتمى»؛ «خطبه هاى محمد (ص)»، ترجمه؛ «سخنان على (ع)»؛ ترجمه؛«دختران محمد (ص) سخن مى گويند»، ترجمه؛ «طب و بهداشت در اسلام»، ترجمه ى طب النبى»، «طب الصادق»؛ «طب الرضا» و «طب الائمه»؛ «نويسنده»؛ «وفا»؛ «هفت دريا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3406 ،3368 ،3329 ،2254 -2253 ،1942/ 2 ،1359 ،516 ،297 ،195 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (403 -397 / 2).

فاضل مراغي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. مشهور به فاضل و فاضل مراغى. اصل وى از مراغه و ساكن تبريز بود. وى در نجف از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج سيد حسين كوه كمرى و ديگر بزرگان بود، و تقريرات استادش، انصارى، را در فقه نوشت. به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و اصول و كلام پرداخت. در تبريز به بيمارى وبا درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «التحفه المظفريه»، به فارسى، در در رد حاج محمد كريم خان قاجارى كرمانى؛ حاشيه بر «مطول»؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «صيغ العقود»؛ حاشيه بر «تحرير القواعد المنطقيه فى شرح الشمسيه»؛ حاشيه بر «صمديه»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول» ميرزاى قمى؛ «تفسير قرآن»؛ «نكات القرآن و بيان دقائقه»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (51 / 3)، الذريعه (108 / 15 ،115 / 14 ،202 ،174 ،153 ،34 / 6 ،470 -469 / 3)، ريحانه (282 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن

114 / 14)، علماء معاصرين (45)، لغت نامه (ذيل/ فاضل مراغى)، معجم المؤلفين (319 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (430 / 1).

فاضل زاده بديع شيرازي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1284 ش)، نويسنده، مترجم و خطاط. در شيراز به دنيا آمد. در مدرسه ى شعاعيه تحصيل كرد. پاره اى از مقدمات علوم ادبى و عربى و زبان انگليسى را در خدمت عم خود، ميرزا عبدالصمد بديع، آموخت. او در هيجده سالگى به عنوان معلم به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. بديع خط نسخ و شكسته بخصوص نستعليق را بسيار خوش مى نوشت و چند جلد كتاب از قبيل: «مثنوى» مولوى و «منتهى الآمال» و غيره را براى چاپ نوشت. او همچنين در دبيرستانهاى شيراز معلم زبان انگليسى بود در ضمن آموزشگاهى براى تعليم زبان انگليسى دايره كرده بود. از آثار وى: «اراده ى آهنين»، ترجمه؛ «بزرگان ما»، شرح حال و منتخب اشعار فردوسى؛ «دستور زبان انگليسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (445 -444 / 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (42 / 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (499 ،148 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (666 -556 / 3).

فاضلي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فاطمي جهرمي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي پس از اتمام دوره تحصيلات متوسطه و اخذ ديپلم ،تحصلات دانشگاهي خود را در مقطع كارشناسي رشته زبان و ادبيات انگليسي دردانشگاه تهران آغاز و بپايان رسانيد.او براي تكميل معلومات دانشگاهي عازم آمريكا شده و در رشته آموزش زبان انگليسي مدرك دكتراي خود را اخذ نموده است.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زبان و ادبيات انگليسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي گرايش : آموزش زبان انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي به ترتيب زير است. ليسانس زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه تهران فوق ليسانس آموزش زبان انگليسي آمريكا دكتري آموزش زبان انگليسي آمريكا مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي به قرار زير است: عضو هيات علمي (دانشيار)دانشگاه شهيد بهشتي از سال 1352 تاكنون مدير گروه زبان و ادبيات انگليسي به مدت 16 سال معاون آموزشي دانشكده ادبيات و علوم انساني به مدت 8 سال معاون آموزشي دانشگاه به مدت 4 سال فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي : زبان شناسي، آواشناسي، متون پيشرفتة نثر ادبي، جامعه شناسي زبان، روش تدريس، روان شناسي زبان، تجزيه و تحليل كلام، مقاله نويسي چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي : تعداد مقالات علمي منتشر شده:11 مورد تعداد

سخنراني هاي علمي : بيش از 3 مورد تعداد طرح هاي تحقيقاتي خاتمه يافته : 2 مورد آثار : درك متون انگليسي Reflections on Reading ويژگي اثر : چاپ دانشگاه شهيد بهشتي 1375 2 رهيافتي بر آموزش واجهاي انگليسي به فارسي زبانان A Comprehens Sive Pedagogical Approach to Teaching English Phonemes to Persian Students ويژگي اثر : چاپ دانشگاه شهيد بهشتي 13853 مروري بر آواشناسي انگليسيA Survey of English Phonetics ويژگي اثر : چاپ دانشگاه شهيد بهشتي 1370

فالي خوزستاني، ابوالحسن، ابوالحسين مؤدب علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 448 ق)، محدث، نحوى، اديب و شاعر. او به فاله از توابع ايذج (ايذه) خوزستان منسوب است. وى در بصره مدتى زيست و در آنجا از ابوعمر هاشمى و ابن خربان نهاوندى و ابوالحسين بن نجار/ نجاد و ديگر شيوخ آن زمان حديث شنيد.سپس به بغداد آمد و در آنجا ساكن شد. خطيب در «تاريخ بغداد» و ابوالحسين ابن طيورى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. او نظم نيكويى داشت. فالى در مقبره ى جامع المنصور مدفون است. از آثارش: «كتاب الاستقامه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (342 / 4)، ايضاح المكنون (266 / 2)، تاريخ بغداد (334 / 11)، ريحانه (290 -289 / 4)، سير النبلاء (55 -54 / 18)، شذرات الذهب (278 / 3)، الكامل (79 / 8)، كشف الظنون (1389)، الكنى و الالقاب (12 / 3)، لغت نامه (ذيل/ على فالى)، معجم الادباء (230 -226 / 12)، معجم البلدان (264 / 4)، معجم المؤلفين (21 -20 / 7)، النجوم الزاهره (61

/ 5)، هديه العارفين (688 / 1).

فامي هروي، ثقه الدين ابونضر، ابونصر عبدالرحمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(546 -472 ق)، حافظ، محدث، اديب و مورخ. اهل هرات بود و محدث آنجا. از ابواسماعيل خواجه عبدالله انصارى و محمد بن على عميرى و نجيب بن ميمون واسطى و قاضى و ابوعامر ازدى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. در كهولت به حج رفت و از هبه الله بن على بخارى و ابوالقاسم بن حصين حديث شنيد. ابن عساكر و سمعانى و ابوروح عبدالمعز بزاز و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. سمعانى گويد كه او داراى شناخت كافى در حديث و ادب بود و اخلاقى نيكو داشت. از آثارش كتاب «تاريخ هرات» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (343 / 4)، سير النبلاء (299 -297 / 20)، شذرات الذهب (140 / 4)، طبقات الحفاظ (471)، معجم المؤلفين (143 / 5)، النجوم الزاهره (290 / 5)، هديه العارفين (518 / 1).

فاني خوارزمي، كمال الدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 953 ق)، اديب و شاعر، متخلص به فانى. وى ظاهرا از مردم قصبه ى قسا در خوارزم يا از قاشان ماوراءالنهر بود كه نام آن را قاسان هم نوشته اند. در خوارزم منصب قضاوت داشت و مردى دانشمند به شمار مى رفت وى غزل را نيكو مى سرود. از آثارش: شرح «شواهد مغنى البيب»؛ شرح «شواهد مطول»؛ حاشيه بر «شرح تجريد»؛ شرح «مطالع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (689 -688)، تذكره ى روز روشن (683 -682)، فرهنگ سخنوران (768).

فاني يزدي،حسن، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1281 ق)، عالم، خطيب، مصنف، اديب و شاعر، متخلص به فانى. معروف به سيد آقايى. وى ساكن اصفهان بود. از جوانى در تحصيل علم و ادب كوشيد، سپس روى به خطابه آورد تا در اين فن سرآمد شد. او اديبى شاعر و نويسنده اى پر تلاش بود. فانى در اصفهان درگذشت و در تكيه ى ملك از تخت پولاد دفن شد. از آثار وى: «اكسير الاخبار»، در چهار مجلد: جلد اول در توحيد و صفات الله، جلد دوم در فضائل ائمه اطهار (ع) و نصوص امامت و بعضى از خطب و مواعظ اميرالمومنين (ع)، و دو جلد ديگر در اخلاق و مواعظ؛ «التوفيقات الالهيه»، در مواعظ ماه رمضاه در سى مجلس؛ «حرز المؤمنين»، در احراز و ادعيه و برخى از نمازهاى متفرقه؛ «فلاح الايمان»، به فارسى در مواعظ و مصائب؛ «غوث الامه فى اثبات الغيبه»؛ «عقيده الحق»، در شرح «باب الحادى عشر»؛ «هدايه السالكين»؛ «حبيب العاشقين»؛ «درر اللئالى فى اسرار الموالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (260)، الذريعه (301 -300 ،72 / 16 ،306 / 15،804 / 9 ،133 / 8 ،394 / 6

،500 / 4 ،278 -277 / 1)، ريحانه (290 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 394 -393 / 14)، معجم المؤلفين (217 / 3).

فاني، كامران

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كامران فاني در سال 1323 ، در قزوين به دنيا آمد. با تحصيل در رشته ادبيات ، به رشته كتابداري نيز علاقمند شد و تحصيلات خود را در اين زمينه ادامه داد. او پس از قبولي در رشته كتابداري ، در مركز خدمات كتابداري كه مراكز جديد التاسيس آن دوره وزارت علوم بود ، استخدام شد و در سال 1361 كه استادش دكتر محقق دايره المعارف تشيع را تاسيس نمود به عنوان دستيار در خدمت استادش بود و تاكنون نيز همواره بدين كار پرداخته و با سرپرستي سيداحمد صدر حاج سيدجوادي و جمعي از نويسندگان توانسته اند سه جلد از دايره المعارف تشيع را به چاپ برسانند. كتاب"دايره المعارف تشيع"كامران فاني (ويراستار و مؤلف)، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : كتابداريتحصيلات رسمي و حرفه اي : كامران فاني تحصيلات مقدماتي را در قزوين گذراند و با اخذ ديپلم طبيعي در سال 1341 ، وارد دانشكده پزشكي شد. اما پس از گذشت سه سال ، به ادبيات فارسي علاقمند گرديد و با ترك تحصيل از رشته پزشكي و موفقيت مجدد در كنكور دانشگاه ، تحصيلات خود را در رشته ادبيات پي گرفت و در سال 1347 موفق به اخذ ليسانس گرديد. عشق و علاقه به كتاب سرانجام او را به سوي كتابداري كشاند و توانست وارد دانشكده كتابداري گردد. درسال 52-1350 درمقطع كارشناسي

ارشد دررشته كتابداري و در سال 77-1976 درمقطع دكتري دررشته علوم اطلاع رساني از دانشگاه لاف بارو درانگلستان موفق به كسب اين مدارج علمي گرديد .خاطرات و وقايع تحصيل : عشق و علاقه به مطالعه دركامران فاني از همان دوران ابتدايي تحصيل وجود داشته ، به شكلي كه از همان دوران اول و دوم دبستان ، كتابهاي بزرگسالان را مطالعه مي كرده او در اين باره مي گويد: » در آن زمان هنوز ادبيات كودكان رسم نشده بود. ناگزير كودك كتابخوان همان كتابهايي را مي خواند كه بزرگسالان مي خواندند. در قزوين كتابخانه عمومي وجود نداشت. يكي دو تا مغازه و يا در واقع دكه كتابفروشي بود كه كتاب كرايه مي دادند ، به شبي « يك قران » كه ظاهراً پول كلاني مي آمد و همين شد كه اجباراً تندخواني را آموخت. »فعاليتهاي ضمن تحصيل : آشنايي كامران فاني با قرآن به سالهاي آخر دبيرستان باز مي گردد. او در اين زمان مي توانست به كمك ترجمه هاي تحت الفظي و زيرنويس قرآن كه در آن زمان منحصر به دو ترجمه مرحوم معزي و مرحوم الهي قمشه اي بود ، به فهم ظاهري معاني قرآن برسد.استادان و مربيان : كامران فاني در دوران تحصيل از محضر درس استاداني چون دكتر جعفر شهيدي ، دكتر مهدي محقق ، استاد عبدالحميد بديع الزمان كردستاني ، امير حسين يزدگردي و ذبيح الله صفا بهره مند گرديد.هم دوره اي ها و همكاران : كامران فاني در دوران تحصيلات دانشگاهي با بهاء الدين خرمشاهي همكلاس بود و اين رابطه به دليل قزويني بودن هر دو ادامه يافت و همچنان

با يكديگر همكاري نمودند ، چنانكه خرمشاهي در اين باره چنين مي گويد: « درست نوزده سال پيش بود كه در چنين شب يا روزي با جان جانان جناب فاني نشسته بوديم و از هردر سخن مي گفتيم ، بحثمان در اطراف داستان « كريستين وكيد » نوشته هوشنگ گلشيري بود كه به تازگي منتشر شده بود ، به فاني گفتم نقدي بر اين كتاب بنويس و... كه گفت خود تو چرا نمي نويسي و خلاصه چند ماه بعد به پايمردي فاني اين نقد در مجله سخن چاپ گرديد.» مهندس حسين معصومي همداني دكتر سعيد حميديان ،حسن انوشه ، ملايري ، ثلاثي و اسدپور بيرانفر از جمله دوستان ديگر فاني بودند.وقايع ميانسالي : كامران فاني حتي در دوران سربازي از كتاب و ترويج فرهنگ كتاب خواني دور نماند ، او اين موضوع را اين گونه تعريف مي كند: « در كنار اروند رود و دهانه فاو و در زير نخلهاي بلند كتابخانه كوچكي درست كردم كه اولين تجربه من در كتابداري بود. روزهاي گرم و بلند تابستان خوزستان به كندي مي گذشت و سربازان و گروهبانان و افسران به بطالت وقت كشي مي كردند و روز را به شب مي رساندند. به اصرار كتاب داستان و شعر به آنها مي دادم ، نخست از خواندن ابا داشتند ، آن را امري شاق مي پنداشتند. ولي كم كم شيفته مطالعه شدند. به وضوح مي ديدم هر انساني كه سواد خواندن داشته باشد بالقوه دوستدار كتاب و كتابخواني است ، فقط امكان و فرصت آن را نيافته است. نقش كتابخانه در همين است كه چنين فرصتي را

به سهولت در اختيار همگان مي گذارد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كامران فاني پس از قبولي در رشته كتابداري ، در مركز خدمات كتابداري كه مراكز جديد التاسيس آن دوره وزارت علوم بود ، استخدام شد. او به عنوان دستيار در خدمت استادش دكتر محقق دايره المعارف تشيع را تاسيس نمودبود ، همچنانكه خرمشاهي نيز به اين كار پرداخت. اما همكاري با دكتر محقق يك سال بيشتر طول نكشيد كه دكتر محقق « بنياد دايره المعارف بزرگ اسلامي » را تاسيس نمود اما توصيه و سفارش اكيد به فاني و خرمشاهي نمود كه اين راه را ادامه دهند و تاكنون نيز همواره بدين كار پرداخته و با سرپرستي سيداحمد صدر حاج سيدجوادي و جمعي از نويسندگان توانسته اند سه جلد از دايره المعارف تشيع را به چاپ برسانند. وي عضوهيئت علمي كتابخانه ملي و سرپرست بخش ايرانشناسي كتابخانه ملي مي باشد .فعاليتهاي آموزشي : كامران فاني پس از اخذ ليسانس به تدريس زبان فارسي پرداخت. او همچنين در سال 1358 به تدريس ترجمه و تفسير قرآن در مركز خدمات كتابداري ايران پرداخت ، كه مدت دو سال به طول انجاميد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : كامران فاني در سال 1350 سربازي را به اتمام رساند و به انگلستان سفر نمود. شايد آن گونه كه خود او بيان مي دارد ، براي آموختن زبان انگليسي اين سفر را تجربه نمود. به هرحال پس از آن وي در كنار مشاغل اداري و كار موسسات پژوهشي به كار ترجمه و تاليف كتاب پرداخت.جوائز و نشانها : كتاب"دايره المعارف تشيع"كامران فاني (ويراستار و مؤلف)، در دوره سيزدهم

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : نزديك به 150 مقاله نيز اعم از تأليف و ترجمه كامران فااني تاكنون در نشريات و مجلات مختلف از جمله سخن، نگين، رودكي، نگاه نو، كلك، بخارا، نشر دانش، كيان، كيهان فرهنگي، جهان كتاب و غيره چاپ شده است. آثار : ترجمه آدمهاي ماشيني: روباتها ويژگي اثر : نوشته كارل چابك مي باشد2 ترجمه بخشي از كتاب «تاريخ فلسفه اسلامي» ويژگي اثر : م. م. شريف، بخشي از كتاب «زندگينامه علمي دانشمندان اسلامي». 3 ترجمه خطابه پوشكين ويژگي اثر : نوشته داستايوسكي مي باشد4 ترجمه كتاب سلوك روحي بتهوون ، ترجمه مرغ دريايي ويژگي اثر : نوشته آنتون چخوف مي باشد6 ترجمه موش وگربه ويژگي اثر : نوشته گونترگراس، نويسنده آلماني و برنده جايزه نوبل 1999. 7 تريستانا ويژگي اثر : ترجمه،نوشته لوئيس بونوئل، فيلمساز اسپانيايي 8 جنگ جهاني اول ودوم ، دانشنامه كودكان و نوجوانان ، دايره المعارف تشيع ويژگي اثر : اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است11 رده بندي تاريخ ايران ، رده بندي فلسفه اسلامي ، زردشت : سياستمدار يا جادوگر ويژگي اثر : اين

كتاب نوشته هنينگ و ترجمه فاني مي باشد14 سرعنوانهاي موضوعي فارسي ويژگي اثر : سه جلد مي باشد15 سه خواهر ويژگي اثر : ترجمه،نوشته آنتون چخوف 16 علم درتاريخ ويژگي اثر : نوشته جان برنال مي باشد كه فاني آنرا ترجمه كرده است17 فرهنگ موضوعي قرآن مجيد ويژگي اثر : تاليف،با همكاري آقاي بهاءالدين خرمشاهي18 گسترش رده بندي تاريخ ايران ويژگي اثر : تاليف19 لنتس و ديتسك، ويژگي اثر : نوشته بوفنر، نويسنده آلماني20 مقاله اسطوره شناسي ، مقاله بيت الحكمه و دارالترجمه ، مقاله پايان فلسفه ، مقاله زبان موسيقي ، مقاله زندگي سيدنعمه الله جزايري ، مقاله سياحت شرق ، مقاله شيوه نقد كتابهاي علمي ، مقاله طبقه بندي علوم دراسلام ، مقاله عناوين موضوعي درزبان فارسي ، مقاله فلسفه ميرداماد ، مقاله كتب درسي فلسفه درحوزه هاي علميه ، مقاله كتب فارسي ابن سينا ، مقاله گفتگوهاي تمدنها ، مقاله نقد ادبي

فائزي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فائزي

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد فائزي در سال 1341هجري شمسي در خانواده اي متدين و كاملا مذهبي در شهرستان رودسر ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. علاقه وافرخويش به فراگيري علوم ديني، تشويق خانواده و اطرافيان او

را براي تحصيل به مشهد مقدس كشاند و در سال 1363 وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد. وي ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع ) از درس بزرگان آن ديار همچون آيت الله علمي اردبيلي، آيت الله شاهرودي و آيت الله رضا زاده بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته زبان در مقطع كارشناسي در سال 137 از دانشگاه فردوسي فارغ التحصيل گرديد.

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در مشهد مقدس، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون علاوه بر مديريت آموزش و پرورش، در دانشگاه علوم گيلان، دانشگاه آزاد رشت و دانشگاه آزاد لاهيجان مشغول تحصيل مي باشد. وي در طول حيات علمي خويش از امرنگارش و پژوهش غافل نمانده است و مقالاتي از قبيل (تهاجم فرهنگي، نماز و چرا به فلسفه نيازمنديم) را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

فخر داعي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(سيد) محمدتقى گيلانى ملقب به فخرالمحققين و داعى الاسلام نويسنده و محقق ايرانى (ف. تهران آذرماه 1343 ه.ش/ شعبان 1384 ه.ق). وى پس از تحصيل نزد شيخ محمد طالقانى، ميرزا حسن كرمانشاهى، ميرزا مسيح سمنانى، فاضل تفرشى عازم عراق عرب شد و از محضر آخوند ملاكاظم خراسانى و شيخ عبداللَّه مازندرانى استفاده كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. در اوايل نهضت مشروطه با آزادى خواهان عراق همكارى كرد. سپس از طرف آخوند ملا كاظم مأمور اداره ى انجمن دعوةالاسلام بمبئى گرديد. وى علاوه بر وظايف دينى كه به عهده داشت به تحقيق و تتبع مشغول بود و زبانهاى انگليسى و

اردو را تحصيل كرد و مدت چهار سال در «كالج ايندور» به تدريس ادبيات فارسى و عربى پرداخت. وى پس مراجعت به ايران در وزارت فرهنگ به خدمت مشغول شد و كتب ذيل را ترجمه و منتشر كرد: تمدن اسلام و عرب تأليف گوستاولوبون، تاريخ ايران تأليف سرپرسى سايكس (دو جلد)، تاريخ عرب و اسلام تأليف اميرعلى، شعرالعجم يا تاريخ منظوم ايران تأليف شبلى نعمانى (پنج جلد)، تفسير قرآن تأليف سيد احمدخان (كه سه جلد آن منتشر شده)، تاريخ علم كلام تأليف شبلى نعمانى، مجموعه ى مقالات شبلى نعمانى، تاريخ هند تأليف اميرعلى. وى در هشتاد و پنج سالگى درگذشت.

(وف 1343 ش)، عالم و مترجم. ملقب به فخرالمحققين و معروف به داعى الاسلام. وى از شاگردان آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و شيخ عبدالله مازندرانى است كه به مقام اجتهاد رسيد. در نهضت مشروطه به پيروى از استادانش به حزب آزاديخواهان ايران مقيم عراق پيوست. وى به دستور آخوند ملا محمد كاظم خراسانى به بمبئى رفت و اداره ى امور انجمن دعوه الاسلام آن شهر را بر عهده گرفت و معروف به داعى الاسلام شد. او به زبان اردو و انلگيسى مسلط بود. آن گونه كه توانست كتابهايى را به زبان فارسى برگرداند. فخر داعى در كالج ايندور به تدريس ادبيات فارسى و عربى پرداخت. در تهران درگذشت و در قم در كنار آرامگاه ميرزايوسف مستوفى و مقابل صحن طلا دفن شد. از آثار وى: «تمدن اسلام وعرب» گوستاولوبون، ترجمه؛ «تاريخ عرب و اسلام» اميرعلى، ترجمه؛ «تاريخ هندوستان»، ترجمه؛ «تاريخ علم كلام» شبلى نعمان، ترجمه؛ «تفسير القرآن و هو الهدى و الفرقان» يا «تفسير قرآن سيد احمدخان»،

ترجمه؛ «سوانح مولوى» شبلى نعمان، ترجمه؛ «شعر العجم» يا «تاريخ ادبيات منظوم ايران» شبلى نعمان، ترجمه؛ «تاريخ ايران» سرپرستى سايكس، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2608 ،2032 / 2 ،933 -932 ،768 ،727 -726 ،724 ،673 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (233 -231 / 2)، نامها و نامدارهاى گيلان (371).

فخري هروي، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مترجم و شاعر، متخلص به فخرى. در هرات به دنيا آمد و در اوايل عهد شاه طهماسب (984 -930 ق) ب قصد زيارت خانه خدا به سند رفت و در سلك ملازمان ميرزا شاه حسين ارغون (962 -928 ق) درآمد و تذكره ى «روضه السلاطين» و كتاب «صنايع الحسن» را، در صنايع و بدايع شعرى، به نام وى تأليف كرد و پس از درگذشت او به دربار جلال الدين محمد اكبرشاه رفت و تذكره ى «جواهر العجايب»را كه قبلا به نام حاجيه ماه بيگم، همسر ميرزا شاه حسين، تأليف كرده بود با اندك تغييرى به ما هم اتكه، دايه جلال الدين اكبرشاه تقديم كرد. از ديگر آثار وى: دو «ديوان» غزليات به نامهاى: «بوستان خيال» و «تحفه الحبيب»؛ «لطايف نامه»، ترجمه فارسى «مجالس النفائس»؛ «جواهر العجايب»، در شرح حال بيست و پنج تن از زنان سخنگو؛ «هفت كشور»، در تاريخ و اخلاق و افسانه؛ «روضه السلاطين»، در ذكر هشتاد نفر از سلاطين و امرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (130 -129 / 4)، تاريخ تذكره فاسى (120 -118 / 2 ،649 -644 ،429 -417 / 1)، دايره المعارف فارسى (1848 / 2)، الذريعه (814 / 9)، روضه السلاطين (مقدمه/ ى- يح)، فرهنگ سخنوران (693)، فهرست نسخه هاى خطى

فارسى (2461 -2460/ 3)، كاروان هند (998 -996 / 2)، لغت نامه (ذيل/ فخرى)، مجالس النفايس (مقدمه/ كح- ل)، مؤلفين كتب چاپى (796 -795 / 4).

فدايي يزدي، يحيي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1282 ق)، اديب و شاعر، متخلص به فدايى. وى پس از تحصيل علوم دينى به اقتفاى پدر قدم در ميدان شاعرى گذاشت. وى به مرض وبا وفات يافت. اثرش «ديوان» شعر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1305 -1304 / 2)، الذريعه (816 / 9)، ريحانه (304 -303 / 6)، فرهنگ سخنوران (694).

فدشكوئي فسائي، كمال

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا كمال الدين محمد بن معين الدين محمد فدشكوئى فسائى معروف به (ميرزا كمالا) از فقهاء و فضلاء قرن يازدهم هجرى داماد علامه ملا محمدتقى مجلسى اول بوده و در حدود 1110 قمرى وفات نموده است از تأليفات اوست (القيودا الوافيه) فى شرح الشافيه در صرف و نيز شرحى منظوم بر قصيده تائيه دعبل خزاعى كه در سال 1103 سروده است و در سال 1307 شمسى در تهران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فرامرزي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1268 ش)، مورخ، مترجم، نويسنده و روزنامه نگار. وى در روستاى كچويه فرامرزان از توابع لارستان فارس به دنيا آمد. در ده سالگى همراه پدر به بحرين عزيمت نمود و در آنجا مقدمات فقه شافعى و نحو را در خدمت پدر آموخت. بعد از مراجعت به ايران به دليل پيوستگى پدرش با مشروطه خواهان مجددا مجبور به ترك وطن و عزيمت به بحرين شد. فرامرزى در بحرين مدتى به تجارت مشغول گشت و در 1301 ش به همراه برادرش به تهران سفر كرد. در 1324 ش مديريت كل وزارت دارايى را به عهده گرفت. او چند دوره نيز به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. وى در 1306 ش به همراه برادرش مجله ى «تقدم» و بعد از شهريور 1320 ش روزنامه ى «خاور» را تأسيس و منتشر كرد. از آثار او: «چرا فرانسه شكست خورد»،ترجمه؛ «نتايج سياسى جنگ بين الملى اول»، ترجمه؛ «انگليسى ها در انگلستان»، ترجمه؛ «تاريخ تشكيلات سياسى و قانونى و قضايى و اقتصادى»، ترجمه؛ «تاريخ بصره»؛ «تاريخ كويت».[1]

فرزند شيخ عبدالواحد لارى در 1265 در قريه گجويه از بلوك فرامرزيان لارستان به دنيا آمد. مقدمات زبان فارسى و عربى را نزد پدر

خود فراگرفت. در سن جوانى به مشروطه خواهان پيوست و با نيروهاى استبدادى مبارزه نمود. حاصل اين مبارزات يك سال زندان بود. فرامرزى پس از استخلاص از زندان به اتفاق برادرش عبدالرحمن به بحرين رفت و كار معلمى را پيشه ى خود ساخت و چون هر دو برادر روح سركشى داشتند و در آنجا به مبارزاتى دست زدند كه ناچار به ايران آمدند.

احمد فرامرزى مدتى در وزارت امور خارجه مترجم زبان عربى بود. چندى در وزارت راه و چند سالى هم در دادگسترى شاغل مقاماتى شد. مدتى هم مديركل وزارت دارائى بود.

در 1308 ش در تهران مجله ى علمى و ادبى و تحقيقى تقدم را انتشار داد و دانشمندانى چون تقى زاده و جمال زاده عضو هيئت تحريريه آن مجله بودند. پس از 1320 نامه ى هفتگى سياسى و اجتماعى خاور را منتشر نمود و مدتى هم روزنامه ى آينده ى ايران را مى نوشت. در دوره ى پانزدهم از بوشهر به وكالت مجلس انتخاب شد و در ادوار هفدهم و هيجدهم نيز وكيل مردم بوشهر در مجلس بود. مرحوم فرامرزى اديب و دانشمند و محقق بود. تحقيقات دامنه دارى درباره ى تاريخ و جغرافياى خليج فارس نموده كه قسمتى از آن به چاپ رسيده است. به زبان و ادبيات عرب تسلط وافى داشت. در اسفندماه 1340 در 73 سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (134 -132 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (74 -70 / 4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (57 -56 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (431 -430 / 1).

فرامرزي، عبدالرحمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1275 ش)، شاعر، اديب، نويسنده، مترجم، روزنامه نويس. وى در قريه كچويه فرامرزان لار به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم

مقدماتى در زادگاهش به اتفاق خانواده به بحرين رهسپار گرديد و براى تكميل تحصيلات به چند كشور عربى مسافرت كرد و پس از چندى به بحرين بازگشت و به تدريس در مدرسه ى ايرانيان پرداخت. سپس به ايران بازگشت و در تهران به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس در دبيرستانهاى تهران پرداخت. اما چندى طول نكشيد كه از اين كار دست كشيد و به روزنامه نگارى روى آورد و بيست سال سردبيرى روزنامه «كيهان» را عهده دار بود. وى چندين دوره از طرف مردم لار به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. از آثار اوست: «راه زندگى»؛ «داستان دوستان»؛ «مجموعه داستان»؛ «مجموعه ى مقالات فرامرزى»؛ «دستور زندگانى»، ترجمه؛ «سرگذشت يك بدبخت»، ترجمه.[1]

نويسنده ى برجسته و روزنامه نگار و سياستمدار معاصر، متولد 1280 ش و فرزند عبدالواحد است. وى تحصيلات خود را در لار و بحرين به اتمام رسانيد و در ادبيات فارسى و فقه و اصول و منطق و حكمت صاحب نظر شد. از 20 سالگى به خدمات فرهنگى اشتغال ورزيد و در مدارس مختلف فارس و تهران به تدريس ادبيات فارسى و عربى مشغول شد. در زمانى كه مختار رئيس شهربانى بود، اداره اى به نام اداره ى راهنماى نامه نگارى در شهربانى تاسيس كرد، دشتى رياست آن اداره را عهده دار بود و فرامرزى به رياست آن اداره منصوب شد و تا شهريور 1320 در انجا خدمت مى كرد. آن اداره در حقيقت كار سانسور مطبوعات را انجام مى داد.

بعد از شهريور 1320 فرامرزى به كار مطبوعاتى پرداخت و روزنامه ى آينده ى ايران را انتشار داد. بعد از چندى، امتياز روزنامه ى كيهان را گرفت و با سردبيرى دكتر مصباح زاده آن را انتشار داد. در آذرماه

1321 كه قوام السلطنه امتياز تمام روزنامه ها را باطل كرد، روزنامه ى كيهان هم منحل گرديد. بعد از مدتى مجددا كيهان به صاحب امتيازى دكتر مصباح زاده و مديريت عبدالرحمن فرامرزى انتشار يافت. اين روزنامه در اثر تلاش و قلم فرامرزى و چند تن ديگر از دوستان به زودى در محافل مختلف ايران معروف شد و در رديف بزرگترين روزنامه هاى روز شد. سرمقالاتى كه فرامرزى در آنجا مى نوشت طرفداران زيادى پيدا كرد و مخصوصا انتقادات و حملات فرامرزى به دولتها موجبات گرايش مردم به سوى اين روزنامه را فراهم نمود. فرامرزى در حزب دموكرات ايران قوام السلطنه وارد شد و روزنامه ى بهرام را كه طرفدار قوام السلطنه بود، اداره مى كرد.

در انتخابات دوره ى پانزدهم، فرامرزى از طرف حزب دموكرات ايران كانديداى نمايندگى مجلس شد و از لار به پارلمان رفت. فرامرزى در مجلس پانزدهم با ايراد چند سخنرانى جاى خود را باز كرد و در زمره ى وكلاى متنفذ قرار گرفت. در دوره ى شانزدهم نيز كرسى نمايندگى را حفظ نمود. در دوره ى هفدهم از ايوانكى و ورامين نماينده شد و در دوره ى هيجدهم هم وكيل ورامين بود. در انتخابات زمستانى دوره ى بيستم كه منجر به انحلال مجلسين شد، فرامرزى به عنوان نماينده ى مردم بندر لنگه در مجلس عضويت داشت. از آن تاريخ به بعد، ديگر كارى به او ارجاع نشد تا اينكه در 1351 در 73 سالگى در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 8، ش 6، ص 342 -340)، سخنوران نامى معاصر (2603 -2600 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (816 -814 / 3).

فرجي سلطان آبادي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اينجانب علي اكبر فرجي سلطان آباد هشترودي درسال 1326هجري شمسي درقريه گنجينه كتاب ازتوابه

هشترود آذربايجان شرقي دريك خانواده اهل علم به دنيا آمدم. تمام تحصيلات علوم ديني من تا لمعتين نزد مرحوم پدرم بود (كه ازعلما و وعاظآن منطقه به شمار مي رفت) ودرسال 1349به قم منتقل شده وپس ازآشنائي با وضع دروس حوزه همزمان با تحصل مكاسب وكفايه دردارالتبليغ اسلامي نيز مشغول تحصيل شدم كه درسال 1354سطح راتمام كرده واز دارالتبليغات اسلامي فارغ التحصيل شدم. مدت 2سال در دارالزهراء مشغول تدريس دررشته هاي تفسير قرآن، تاريخ اسلام وادبيات فارسي بودم. بعدا چون به تحقيق علاقه مند بودم باچند نفر ازرفقا لجنه تحقيقي تشكيل داديم وكتاب نفيس وبسيار ارزشمند مرحوم سيد هاشم بحراني بنام (غايه المرام وحجه الخصام) را زير نظر مرحوم آيه الله آقاي سيد رضا صدر شروع به تحقيق وپاورقي نموديم ونزديك به 4 سال اين كار بطول انجاميد كه الحمد لله الآن 3جلد چاپ شده وبقيه زير چاپ است (چاپ اول 1425ق 1383ش نشر دانش حوزه) مقاله اي ازاينجانب درباره اصلاحات ارضي كه پاسخي به يك نويسنده بود درروزنامه اطلاعات شنيه 30 فروردين 1359به چاپ رسيده ضمنا چون اينجانب طبع شعر هم دارم اشعار زيادي به آذري وفارسي سروده ام كه يكي ازاشعارم بعنوان (البلاءللولاء) درآخرين شماره مجله مكتب اسلام چاپ شده است البته چون اينجانب واعظ ومنبري هستم فعلا اغلب فعاليتم دراين زمينه است

اللهم وفقنا لما تحب و ترضى علي اكبر فرجي هشترودي

22/2/86

فرخ خراساني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1267(23 جمادى الثانى 1314 ق.)، مشهد.

درگذشت: 2 ارديبهشت 1360، مشهد.

سيد محمود فرخ خراسانى متخلص به «فرخ» فرزند سيد احمد جواهرى متخلص به «دانا»، مقدمات فارسى و عربى را در مدارس قديمه (مكتبى در مجاورت منزلشان) آموخت، الفباى قرآن را فراگرفت و كتاب هاى موش و گربه و حسنين و عاق والدين و حسين كرد و نصاب الصبيان و گلستان سعدى را خواند، امثله و صرف مير را در يكى از حجره هاى صحن نو از آخوند مكتبدارى به نام اديب السلطنه آموخت. فنون ادب را (انموذج و هداية و مغنى و مطول) از محضر شيخ محمدحسين سبزوارى و پدر خود (كتاب گوهر مراد را پيش پدرش خواند) فراگرفت، در هشت سالگى به نظم شعر پرداخت، بيشتر اشعار وى به سبك خراسانى است.

سال ها تصدى امور آستان قدس رضوى را بر عهده داشت و چندى نيز كفيل استاندارى خراسان بود. وى در همان حال عضويت هيئت مديره كارخانه ى نخ ريسى و برق خسروى را نيز داشت. ضمنا دوره هاى دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى نماينده ى قوچان بود. در سال هاى آخر عمر در مشهد انزوا گزيد و به تأسيس انجمن ادبى فرخ اقدام كرد. در سال 1353 دانشگاه مشهد به محمود فرخ مقام استادى افتخارى دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى آن دانشگاه را اعطاء كرد.

فهرست آثار وى به شرح زير است: تصحيح و چاپ تاريخ مجمل فصيحى خوافى (سه جلد، 1339)؛ مناظرات و اخوانيات، سفينه ى فرخ (دو جلد، 1332)؛ ديوان اشعار (شامل چهار هزار بيت كه به چاپ نرسيده است)؛ روضه ى خلد (1345)؛ مثنوى

فروزنده و منتخب آثار و شرح احوال استاد منشى باشى نصرت (1331)؛ خلاصه ى احوال و منتخب آثار اوحدى اصفهانى معروف به مراغه اى و مثنوى منطق العشاق يا ده نامه ى احدى (1335). از فرخ چند مقاله تحقيقى و ادبى در مجله هاى «آينده» «يغما» «فرهنگ خراسان» و «يادگار» طبع شده است.

اديب و شاعر تواناى معاصر، فرزند ميرزا احمدخان جواهرى خراسانى، در 1274 ش در مشهد تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد حوزه ى علميه ى مشهد شد و نزد علماى مشهور آن زمان از جمله اديب نيشابورى، ادبيات فارسى و عربى را به حد كمال رسانيد و به خدمت آستان قدس رضوى درآمد. وى از جوانى در تشكيل انجمنهاى ادبى در مشهد و همكارى با مطبوعات پيشقدم بود و اشعار او در بيشتر جرايد انتشار مى يافت. فرخ در ادوار دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى كه انتخابات هر دو دوره در اوج ديكتاتورى انجام گرفته بود، وكيل شد ولى از آن پس همچنان در آستانه مشغول كار بود. مدتى نيز كفيل آستان قدس رضوى بود و بيشتر وقت او صرف كارهاى ادبى مى شد. وى را بايد يكى از شعراى بزرگ معاصر دانست، مخصوصا در قصيده در زمره ى چند استاد معاصر مى باشد. در سن 84 سالگى در مشهد وفات يافت. تاليفات زيادى از او باقى مانده است.

(1360 -1275 ش)، مصحح و شاعر، متخلص به فرخ. در شهر مشهد به دنيا آمد. پدرش از اديبان خراسان بود. علوم مقدماتى را در مدارس قديمه ى آن شهر و فنون ادب را در محضر شيخ محمد حسين سبزوارى و پدر خود آموخت و در هشت سالگى به نظم شعر پردات. وى داراى مشاغل

مختلفى، از جمله: رياست دفتر آستان قدس رضوى، نمايندگى مردم قوچان در دوره هاى دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى بود. فرخ در 1323 ش به ازبكستان سفر كرد. از آثارش: «سفينه ى فرخ»؛ تصحيح «مجمل فيحصى»؛ تصحيح كتاب «روضه ى خلد»، مجد خوافى؛ «خلاصه ى احوال و منتخب آثار اوحدى اصفهانى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 4، ص 330 -321)، ادبيات معاصر (79 -87)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (67 -64 / 5)، سخنوران نامى (299 -290 / 1)، سخنوران نامى معاصر (2623 -2618 / 4)، صدف (542 -533)، صد سال شعر خراسان (431 -418)، فرهنگ سخنوران (697)، مؤلفين كتب چاپى (72 -71 / 6).

فردوسي فراهاني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، مترجم و شاعر. در قريه ابراهيم آباد از توابع اراك به دنيا آمد.وى مدت بيست و شش سال به تحصيل پرداخت. تحصيلات مقدماتى را در زادگاه خود به پايان رساند، از آن پس براى ادامه ى تحصيل به شهر قم عزيمت كرد و در حوزه ى علميه به تحصيل اشتغال ورزيد. وى صرف و نحو، معانى و بيان، منطق و فقه و اصول را از محضر اساتيد فن فراگرفت. پس از آن در اداره ثبت اسناد و املاك به خدمت مشغول شد. در 1328 ش به تهران انتقال يافت و در اين شهر ساكن شد. از آثار وى: «اسلام و هيئت»، ترجمه؛ «كمال آتاتورك»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (81 -75 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2608 -2604 / 4)،فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2677 / 2 ،221 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (606 -605 / 1).

فرزاد، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1285 ش)، شاعر، نويسنده، محقق، مترجم، استاد دانشگاه و مصحح. در سنندج به دنيا آمد. در كئدكى به اتفاق خانواده از كردستان به تهران مهاجرت كرد و در اين شهر سكونت اختيار نمود. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى، دوره ى متوسطه را در دارالفنون به انجام رسانيد و با زبان انگليسى آشنايى كامل يافت. فرزاد از آن پس به استخدام وزارت دارايى درآمد و به عنوان مترجم مشغول كار شد و در 1308 ش همراه ساير محصلين اعزامى به اروپا به لندن رفت و در رشته ى اقتصاد به تحصيل پرداخت. سپس به ايران مراجعت كرد و در وزارت خارجه به عنوان مترجم به خدمت مشغول شد و در ضمن در دانشكده ى افسرى و

دارالفنون به تدريس زبان انگليسى پرداخت. فرزاد يكبار ديگر به لندن سفر كرد و در آغار جنگ بين الملل دوم از طرف بنگاه راديو لندن براى بخش فارسى و ادبى آن موسسه برگزيده شد و چندين سال در آن جا سخنگو بود. پس از بازگشت به ايران به عنوان استاد دانشگاه شيراز به تدريس مشغول گرديد و سرانجام در 1360 ش كه جهت معالجه به لندن رفته بود در آنجا درگذشت. فرزاد با صادق هدايت دوستى تمام داشته و با وى در كتاب «وغ وغ ساهاب» همكارى كرده است. از آثارش: «كوه تنهايى»؛ «بزم درد»؛ «گل غم»؛ «ديوان» شعر؛ «روياى ستاره»، ترجمه؛ «مرتد»؛ «داروى محبت»، ترجمه.[1]

شاعر، نويسنده، مترجم.

تولد: 1285، سنندج.

درگذشت: 4 مهر 1360، لندن.

مسعود فرزاد متخلص به «فرزاد» فرزند حبيب الله فرزاد (انتخاب الملك يا انتخاب الدوله) اصفهانى الاصل و رييس دارايى و گمرك كردستان بود. با انتقال پدرش از كردستان به تهران توانست تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس تربيت و دارالفنون تهران به پايان رسانيد. بعد از گرفتن ديپلم از مدرسه آمريكايى در وزارت دارايى به عنوان مترجم استخدام شد. سپس با قبولى در كنكور اعزام محصلين به اروپا، به انگلستان رفت و در دانشگاه لندن به تحصيل علم اقتصاد وادبيات همت گذاشت و پس از بازگشت به ايران به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. فرزاد مدتى هم به تدريس زبان انگليسى در دانشكده ى افسرى و دارالفنون پرداخت و در اوايل جنگ جهانى دوم از طرف بنگاه سخن پراكنى بى بى سى انگلستان براى بخش ادبى آنجا انتخاب شد و استخدام گرديد و چندين سال به اين شغل در راديو لندن مشغول به كار بود. اما در اوايل

ملى شدن صنعت نفت چون حاضر نشد مقاله هاى ضد ملى را در راديو بخواند، از آن بنگاه مستعفى گرديد و مترجم سفارت ايران در لندن شد و تا مدت ها به همين شغل اشتغال داشت. بعدها در ايران مدت هشت سال در راديو كار مى كرد. سپس در سال 1346 به شيراز رفت و در دانشگاه آن شهر به تدريس «عروض» پرداخت. وى موفق شد كه تحقيقات خود را درباره ى حافظ در ده جلد تحت نام تصحيح انتقادى ديوان حافظ به چاپ برساند و به دانشگاه شيراز اهداء نمايد و از سوى دانشگاه شيراز دكتراى افتخارى به وى اعطاء شد.

از يازده سالگى به سرودن شعر پرداخت. از آثار منظوم او مى توان از اين عنوان ها ياد كرد: وقتى كه شاعر بودم (تهران، 1321)؛ كوه تنهايى (تهران، 1326)؛ گل غم (لندن، 1946)؛ بزم درد (تهران، 1332)؛ لبخند بدرود (شيراز، 1355)؛ چامه؛ ديوان اشعار. در شيراز از سال 1346 در برخى جلسات كانون دانش پارس و انجمن هدايت شركت مى كرد. از تأليفات وى به زبان انگليسى بايد به اين عنوان ها اشاره نمود: وزن رباعى، ترجمه غزل هاى حافظ، مردى كه فكر مى كند، ترجمه انگليسى موش و گربه، تفسيرى درباره دو لغت از متن شكسپير، شعر انگليسى، الفباء و املاء جهانى:، نقد ادبيات فارسى. وى از دوستان صادق هدايت بود و كتاب وغ وغ ساهاب را اين دو نويسنده با همكارى هم نوشتند از فعاليت هاى ديگر اوست: ترجمه رؤيا در نيمه شب تابستان (1335)، و هملت (از آثار ويليام شكسپير 1333)، ترجمه كوهولين رستم ايرلندى (از ويليام باتلر ييتز)، آمون تيلاد(ادكار آلن پو)، اسب سوارى (ويليام كاپر)، بريان خوك (چارلز لام)، پز

عالى (هنرى)، داروى محبت (هنرى)، مرغ حق (داستان)، رؤياى ستاره (چارلز ديكنز)، ريكى تيكى تاوى (رديار كيپلينگ)، سرو چه مى گفت (هانز اندرسن)، قلب رازگو (ادگار آلن پو) محبوس شيطان (لرد بايرون، ترجمه با مشاركت جواد شيخ الاسلامى، 1333)، مرتد (1333)، ماهالابه (ترجمه)، معلم كم آزار؛ مهربانى شوم، نى زن پاره پوش (رابرت برونيگ)؛ يعنى كه مصاحبه؛ آماده ساختن پنجاه داستان مثنوى مولوى به صورت نمايشنامه كه از راديو پخش شد؛ تحقيقات در عروض فارسى؛ سيل بجنورد؛ حافظ- گزارش از نيمه راه (اين كتاب پس از فوت فرزاد به چاپ رسيد)؛ نوشتن مقالاتى پيرامون مسائل مختلف ادبى در مجلات كشور از جمله «مهر»، «يغما»، «فرهنگ و هنر»، «تماشا»، «تلاش»، «اطلاعات» و «كيهان».

فرزاد در سال 1355 دچار سكته ى ناقص شد و براى معالجه به لندن رفت. پس از بهبودى نسبى به شيراز بازگشت. او در چهارم مهر 1360 برابر با ششم سپتامبر 1981 در لندن درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 8، ص 601 -588)، انجمن هاى ادبى شيراز از اواخر قرن دهم تا به امروز (459 -455)، الذريعه (1038 -823 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (83 -82 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2644 -2638 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (185 -182 / 6).

فرزام، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حميد فرزام در 1302 دركرمان متولد شد . و پس از اتمام تحصيلات ابتدايي ، به تهران آمد و تحصيلات خودراتا درجه دكتري ادبيات دردانشگاه تهران ادامه داد . سپس بعنوان استاد در دانشگاه اصفهان به تدريس مشغول شد و پس از بازنشستگي درسال1359 به تهران آمد و به تدريس دردانشگاه تهران ، دانشكده اقتصاد و دانشگاه امير كبير پرداخت

و در همان سال به عضويت فرهنگستان زبان و ادب فارسي درآمد . وي در كنارتدريس به تحصيل در ادبيات عرفاني ايراني بويژه دراحوال و آثار شاه نعمت الله ولي مشهور است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات فارسي

والدين و انساب : حميد فرزام ،پدرش را درشش سالگي ومادرش را درسيزده سالگي ازدست دادو از طرف مادر بزرگ عموو بستگان حمايت شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي فرزام دركرمان سپري شد . وي داراي دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران است . پايان نامه تحصيلي وي درمقطع دكترا ، به راهنمايي استاد فروزانفر و درباره احوال و آثار شاه نعمت الله ولي بوده است .

خاطرات و وقايع تحصيل : حميد فرزام دردوران نوجواني ، حساس ، زود رنج و بسيار پرتوقع بود ، اما حافظه خوبي داشت .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فرزام زماني كه دانشجو دوره دكترا بود ، در دبيرستاني درباغ فردوس ، ادبيات فارسي و عربي درس مي داد . علاوه برآن ، ضمن درس از نهج البلاغه و آيات و قرآن كريم هم استفاده مي كرد و همزمان ، ابياتي از مولانا و حافظ مي خواند و حالي عجيب و عرفاني پيدا مي كرد و اشك درچشمانش حلقه مي زد و اين حال او ، دانش آموزان را تحت تاثير قرار مي داد كه اين امر درزمان تحصيل او فعاليت ويژه اي بود .

استادان و مربيان : استادان معروف حميد فرزام عبارتند از : ملك الشعرا ء ، استاد بهمنيار ، استاد جلال همايي ، استاد عبد العظيم قريب ، استاد اقبال آشتياني ، استاد سيد محمد كاظم عصار و

استاد فروزانفر ، استاد معين ، استاد محمد باقر هوشيار . او با استاد بهمنيار نسبت و رابطه خويشاوندي دوري داشت . استاد راهنماييش نيز دردوره دكترا مرحوم فروزانفر بود . ولي بهترين استادي كه از جنبه معنوي داشته است شيخ رجبعلي نكوگويان بود كه از محضر پرفيض ايشان كسب فيض فراوان كرده است .

همسر و فرزندان : دكتر حميد فرزام دراين باره نقل مي كند كه : « دراوايل ازدواجم يك روز سرسنگين وبدون خداحافظي با همسر م تقريبا به حالت قهر از خانه بيرون رفتم .آن زمان رييس دبيرستان صبا ء در تجريش بودم . هنگام غروب با چند نفر از دوستان وضو گرفتيم و براي نماز مغرب و عشاء آماده شديم وبه اتاق جناب شيخ نكوگويان رفتيم هنوز يك ربع ساعتي به اذان مغرب مانده بود . جناب شيخ هم وضو گرفتندو آمدند وهمين كه نگاهشان به من افتاد با حالت تعجب گفتند : قهر مي كني ؟ بايد تحمل داشت زود از ميدان در مي روي و بلافاصله شعر مناسبي از حافظ خواندند .

وقايع ميانسالي : فرزام درسن 30 يا 31 سالگي از ضربان قلب و درد آن ناراحت بود . بدان علت از طريق آقاي گويا به استادش شيخ رجبعلي نكوگويا خياط پيغام فرستاد كه من قلبم ناراحت است و مثل اينكه بايد مرخص شوم . «وقتي كه اين حرف به گوش شيخ رسيد . گفت كه از جانب من به فرزام بگويند ناراحت نباش ، موهاي سرو صورتت هم سفيد مي شود يعني به سن هفتاد و هشتاد هم مي رسي و من مي بينم .» اين سخن شيخ به

واقتيت پيوسته و فرزام هشتاد ساله است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر فرزام استاددانشگاه اصفهان و سپس استاد دانشگاه تهران بود. او دردانشكده اقتصاد دانشگاه امير كبير نيز تدريس مي كرد ه است . وي عضو فرهنگستان زبان وادب فارسي نيز مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : تدريس دردبيرستان باغ فردوس درتهران ، دانشگاه اصفهان ، دانشگاه تهران ، ونيز در دانشكده اقتصاد دردانشگاه امير كبير از فعاليتهاي آموزشي دكتر فرزام بوده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد فرزام در كنار تدريس در دانشگاه به تحقيق و تاليف و تصحيح متون ادبيات و عرفان ايراني و فارسي پرداخته است .

شاگردان : دكتر فرزام شاگردان بسياري داشت . بعضي از شاگردان او 75 ساله هستند او با بعضي از آنها نيز ارتباط مي داشت . يكي از آن دانشجويان سيد محمد خاتمي مي باشد كه به منصب رياست جمهوري ايران رسيده است .

همفكران فرد : يكي از همفكران فرزام ، دكتر گويا بود كه دروران تدريس درباغ فردوس با هم آشنا شدند . اين دوبه حافظ و مولوي عشق مي ورزيدند وبه شيخ رجبعلي خياط ارادت خاصي داشتند .

آرا و گرايشهاي خاص : استاد فرزام ادبيات فارسي را دربعد عرفان اسلامي و ايران مورد بررسي قرارداده و نظري تخصصي برعرفان نعمت الهيه وشيخ نعمت الله ولي دارد .

چگونگي عرضه آثار : بيشتر آثار استاد فرزام از سوي فرهنگستان زبان وادب فارسي و نيز دانشگاه اصفهان منتشرشده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احوال وآثار شاه نعمت الله ولي

ويژگي اثر : احوال وآثار شاه نعمت الله ولي

كرماني عنوان پايان نامه دكتري استاد فرزام است كه تحت نظر استاد فروزانفر دفاع شده است .

2 شعر افسانه زندگي

3 شعري درباره فلسطين

4 شعري درجواب سلمان رشدي

5 كتاب تحقيق دراحوال ونقد آثار و افكار شاه نعمت الله ولي

6 كتاب تعليم و تربيت دراسلام، اصول اخلاقي اسلامي

ويژگي اثر : اين كتاب اثري مشترك است از دكتر علي شريعتمداري (بخش اول كتاب ) و دكتر حميد فرزام كه توسط انتشارات كانون علمي و تربيتي جهان اسلام منتشر شده است .

7 كتاب روابط معنوي شاه نعمت الله ولي با سلاطين ايران وهند

ويژگي اثر : اين كتاب ضميمه دوره سلسله ازآثار شاه نعمت الله ولي توسط انجمن كتابخانه اي عمومي اصفهان وابسته به وزارت فرهنگ و هنر منتشر شده است .

8 كتاب شاه ولي ودعوي مهدويت

ويژگي اثر : اين كتاب كه ضميمه اي بنام رساله مهديه اثر شاه نعمت الله ولي دارد كه درسال 1381 منتشر شده است .

9 كتاب نكته ها و نقد ها

ويژگي اثر : عنوان مجموعه مقالاتي است كه شامل (55مقاله ادبي وعرفاني ، تاريخي و مذهبي ، تربيت و اجتماعي و انتقادي است بامقدمه دكترمهدي محقق كه در 1380 توسط مطالعات اسلامي دانشگاه تهران و دانشگاه مك گيل كانادا چاپ شده است .

10 مسافرت هاي شاه نعمت الله ولي

و ارزش آن از جهات تربيت اجتماعي وسياسي

ويژگي اثر : اين كتاب توسط شخص استاد فرزام (ناشر _مولف ) دراصفهان به چاپ رسيده است .

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1[شهلا پروين زاده،نگاهي به آثار استاد حميد فرزام ، كيهان فرهنگي ، ص29 ]2مقام عشق وعرفان ،يادنامه جناب شيخ رجبعلي خياط نكوگويان ، درگفت و گو با دكتر حميد فرزام ، ماهنامه كيهان فرهنگي ، سال بيستم ، شهريور 1382 ، پياپي 203 ، ص17

فرزان بيرجندي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1273 ش)، عالم و اديب. در بيرجند به دنيا آمد. زبان و ادبيات عرب را از «نصاب الصبيان» فراهى آغاز و تا مراحل پايانى ادامه داد. در خلال فرا گرفتن كتب صرفى و نحوى كه در مدارس طلاب تدريس مى شد، از مطالعه ى كتبى كه درين باره در كشورهاى عربى مانند لبنان و مصر تأليف مى گرديد غفلت نداشت و به موازات آن ادبيات عرب را در دوره ى جاهليت به خوبى فراگرفت. وى عضو وزارت فرهنگ بود و دوران خدمات فرهنگى را در سيستان و بلوچستان و خراسان و بوشهر گذرانيد و سالها مربى، معلم و رئيس فرهنگ بود. شناساننده ى او به جامعه ى ادبى ايران سيد حسن تقى زاده بود و به وسيله او از خراسان به تهران آمد و چندى به تدريس در دانشكده ى الهيات و ادبيات پرداخت و با بنگاه ترجمه و نشر كتاب همكارى علمى داشت. وى علاوه بر اطلاعات وسيع در ادبيات عرب، زبان فرانسه را نيز خوب مى دانست. در پايان عمر در بابلسر عزلت گزيده بود. در تهران درگذشت و در بقعه ى ابوالفتوح رازى در مرقد عبدالعظيم حسنى به خاك

سپرده شد. از وى آثار عمده اى باقى نمانده و آنچه نوشته غالبا درباره ى كتابهايى است كه جامعه ادب به آنها علاقه دارند، مثل «كليله و دمنه»، «مرزبان نامه»؛ «ديوان» حافظ، «مثنوى» مولوى، و در صدر همه ى اينها قرآن كريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 8، ش 2، ص 119)، از نيما تا روزگار ما (170 -167)، راهنماى كتاب (س 13، ش 1 و 2، ص 129 -122)، سواد و بياض (611 -610 / 2)، يغما (س 19، ش 8، ص 396 -394، س 23، ش 1، ص 61 -60).

فرساد يزدي، محمود مجد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1309 ق)، عالم امامى، اديب و شاعر. پدرش، مجدالعلماء، صاحب كتاب «هديه المهدويه» يا «هدايه المهدويه»، از علماى بزرگ اردكان و استاد علوم مقدماتى آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى بود. شيخ محمود فرساد در صحراى عدن در راه مكه به دنيا آمد. او قسمتى از علوم مقدماتى را در يزد آموخت. در پانزده سالگى به اصفهان رفت، و از محضر شيخ على مدرس يزدى اصفهانى استفاده نمود. فقه و اصول را در محضر شيخ عبدالكريم درگزى و حاج سيد محمدصادق اصفهانى فراگرفت. سپس به نجف رفت و تحصيلات خود را كامل كرد و به درجه ى اجتهاد نايل و صاحب اجازه گرديد. وى پس از مراجعت به ايران در يزد ساكن شد. پس از دو سال در 1340 ق به قم رفت. و از محضر حاج شيخ عبدالكريم حايرى نيز بهره مند گرديد و در ضمن به تدريس پرداخت، و از مدرسين طراز اول گرديد. بسيارى از فضلا از محضرش بهره بردند. امام خمينى نيز «شرح لمعه» و «قوانين» را در نزد او فراگرفت. وى

پس از دو سال توقف در قم به يزد بازگشت و تا پايان عمر آنجا ماند. آقاى سيد عليرضا ريحان يزدى، صاحب «آينه ى دانشوران»، از شاگردان اوست كه در يزد منطق را از او آموخته است. آيت الله شيخ محمود فرساد در خط و انشاء و شاعرى توانا بود، و سالها انجمن ادبى يزد تحت رياستش در منزلش تشكيل مى شد، و شعرا و ادباى يزد و ساير شهرها از محضرش بهره مند مى شدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (224 -223)، تذكره ى سخوران يزد (630 -629)، الذريعه (824 / 9)، سخنوران نامى معاصر (2659 -2655 / 4)، فرهنگ سخنوران (702).

فرشاد، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، استاد دانشگاه، مترجم و نويسنده. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه به دانشسراى عالى وارد شد و در 1310 ش به دريافت درجه ى ليسانس در علوم طبيعى نايل گرديد.براى ادامه تصحيل به فرانسه عزيمت نمود و از دانشگاه پاريس به دريافت دكترى در علوم طبيعى موفق شد. در 1316 ش به ايران بازگشت و به سمت دانشيارى علوم طبيعى، دانشسراى عالى برگزيده شد و عهده دار تدريس ديرين شناسى گرديد. از آثار وى: «چينه شناسى»؛ «ديرين شناسى»؛ «فسيل شناسى مهره داران»؛ «نبرد من»، فلسفه ناسيونال سوسياليسم، ترجمه.[1]

فرزند ميرزا عبدالوهاب مستشار دفتر آشتيانى، متولد 1286 ش است. تحصيلات خود را در دارالمعلمين مركزى و دانشسراى عالى به پايان برد و درجه ى ليسانس علوم رياضى دريافت كرد. سپس عازم اروپا شد و در دانشكده هاى علوم رن و پواتيه پاريس به تحصيل پرداخت. ابتدا درجه ى ليسانس تعليم و تربيت گرفت و بعد درجه ى دكترا در علوم طبيعى و زمين شناسى دريافت نمود. در 1316 به ايران مراجعت نمود و به استادى

در دانشكده ى علوم و دانشكده ى فنى مشغول گرديد.

در 1330 در حالى كه معاونت دانشكده ى علوم را برعهده داشت، به معاونت وزارت فرهنگ منصوب شد و در 1339 رياست دانشكده ى علوم را عهده دار گرديد و در 1343 به معاونت دانشگاه تهران منصوب شد. چند بار نيز كانديداى رياست دانشگاه تهران بود ولى توفيقى نيافت.

دكتر فرشاد در رشته ى تخصصى خود داراى تاليفات متعددى است كه در دانشگاه تدريس مى شود. وفات او در سال 1356 اتفاق افتاد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3247 -3246 ،2445 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (833 -832 / 4).

فرشته استرآبادي، محمد قاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 960 ق)، مورخ و اديب. وى در استرآباد به دنيا آمد. در اوايل جوانى به همراه پدر به هند رفت و در احمدنگر مستقر گرديد. پدرش تعليم فرزند نظامشاه را به عهده گرفت. فرشته نيز وارد دربار نظامشاه شد و تا مقام رياست نگهبانان سلطنتى ارتقاء يافت. وى چنان كه در مقدمه ى كتابش مى گويد، از احمدنگر خارج شد و به دربار عادل شاه در بيجاپور رفت و از طرف سلطان ابراهيم ثانى، عادل شاه (1035 -987 ق) مأمور نوشتن تاريخى درباره ى سلاطين هند شد و آن را با استفاده از كتابهاى زيادى در 1015 ق به پايان رسانيد و به نام سلطان ابراهيم «گلشن ابراهيمى» نام نهاد. در همين سال از جانب عادل شاه به سفارت نزد جهانگير پادشاه (1037 -1014 ق) به لاهور رفت و مدتى در آنجا ماند و در اين فرصت نيز مطالبى به آن كتاب افزود. از آثار وى «تاريخ فرشته»، است كه اين كتاب را در ابتدا به

نام ابراهيم عادل شاه نگاشت و آن را «گلشن ابراهيمى» ناميد، سپس نگارش كتاب را تجديد كرد و اين بار آن را «نورس نامه» ناميد ولى عاقبت به «تاريخ فرشته» شهرت يافت. از ديگر آثارش «دستور الاطباء»، معروف به «اختيارات قاسمى»، در پزشكى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1711 -1709 / 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (733 -732 / 1)، تذكره ى روز روشن (617)، الذريعه (369 / 24 ،223 / 18 ،824 / 9 ،150 / 8 ،273 -272 / 3)، ريحانه (329 -328 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2758 -2757 / 2).

فرشته خوسفي قائني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم، اديب، نويسنده، محقق و شاعر، متخلص به فرشته. وى معاصر فتحعلى شاه و محمدشاه قاجار بود. فرشته كتابى در مصائب اهل بيت (ع)، به نظم فارسى، به نام «ماتمكده» دارد، كه مرتب بر چهارده ماتمكده به عدد معصومين (ع) و يك خاتمه است و در آن غير از سروده هاى خو سروده هاى كسانى چون وصال، جوهرى، بيدل، ناجى، هادى و ديگران را نيز آورده است. وى در اين كتاب از روايات صحيح و معتبر استفاده كرده و از نقل مطالب نادرست اجتناب نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزگان قاين (355 -354 / 1)، الذريعه (17 -16 / 19)، مؤلفين كتب چاپى (639 / 5).

فرشيدورد، خسرو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فروزانفر خراساني، بديع الزمان محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 -1278- وف 1349 ش)، نويسنده، استاد دانشگاه، محقق، مصحح، مترجم و شاعر. در روستاى بشريه از توابع طبس خراسان در خانواده اى اهل علم به دنيا آمد. نسب وى به ملا احمد تونى، از علماى عصر شاه عباس، مى رسيد. وى مقدمات علوم قديمه را در زادگاه خود آموخت و در 1338 ق به مشهد رفت و محضر اديب نيشابورى را درك كرد و ادب و منطق را نزد او خواند و مدتى نزد ميرزا حسين سبزوارى تلمذ كرد و اصول و بعضى از مباحث فقه را از حاج شيخ مرتضى آشتيانى فراگرفت. در 1342 ق به تهران آمد، و يك دوره شرح «اشارات» و «شفا» و «كليات قانون» را نزد ميرزا طاهر تنكابنى خواند و نزد آقا حسين نجم آبادى تحصيل فقه و اصول كرد. وى قسمت الهيات كتاب «اسفار» را نزد آقا ميرزا مهدى آشتيانى، و «شرح چغمينى» را نزد اديب پيشاورى فراگرفت. فروزانفر، از آغاز ورود به تهران، با اديب پيشاورى و شمس العلماى گركانى و ميرزا لطفعلى صدرالافاضل و ميزا رضاخان نائينى و شاهزاده افسر و ذكاءالملك فروغى و علامه محمد قزوينى مأنوس و محشور بود. در 1305 ش به جاى شمس العلماى گركانى در مدرسه دارالفنون به تدريس فقه و اصول مشغول شد و در 1306 ش معلم منطق در مدرسه ى حقوق شد و سال بعد معلم زبان عربى و منطق و از 1308 ش معلم زبان و ادبيات فارسى در دارالمعلمين شد. پس از تأسيس

دانشكده ى علوم معقول و منقول به سمت معاونت آنجا انتخاب و رياست مؤسسه ى وعظ و خطابه را به عهده داشت. از ابتداى تأسيس دانشگاه تهران، استاد تاريخ ادبيات فارسى شد. وى سمت هاى متعددى در دانشكده هاى مختلف داشت. فروزانفر سفرهاى متعدد به خارح كشور كرد. از جمله، به دعوت دانشگاه بيروت براى تأسيس كرسى زبان فارسى، به لنبان و براى مشاركت در كنگره اسلامى پاكستان، به لاهور و براى بازديد از مؤسسات فرهنگى و خاورشناسى و زيارت مزار مولانا جلال الدين رومى و ديدار از كتابخانه هاى علمى،به تركيه نيز سفر كرد. وى دانشمندى نكته سنج، استادى محقق و مدرسى بى نظير بود. سر انجام بر اثر سكته قلبى در تهران درگذشت. از آثارش: «منتخبات شاهنامه»؛ «سخن و سخنوران»؛ «منتخبات ادبيات فارسى»؛ «رساله در تحقيق احوال و زندگانى مولانا جلال الدين محمد»؛ «تاريخ ادبيات ايران»؛ «فرهنگ تازى به فارسى»؛ «خلاصه ى مثنوى»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «شرح مثنوى شريف»؛ تصحيح «فيه مافيه»؛ «زنده ى بيدار (حى بن يقظان)»، ترجمه؛ «قديمترين اطلاع از زندگى خيام»؛ «احاديث مثنوى»؛ تصحيح «كليات شمس» يا «ديوان كبير». لازم به ذكر است كه در مجله ى «راهنماى كتاب» نام فروزانفر، جليل ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (29 -27)، از نيما تا روزگار ما (126 -122)، راهنماى كتاب (س 13، ش 3 و 4، ص 167 مكرر- 170 مكرر، ص 267 -262)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (93 -92 / 5)، سخنوران نامى معاصر (519 -512 / 1)، سواد و بياض (617-611)، شرح حال رجال (37 -36 / 5)، فرهنگ سخنوران (128)، كلك (س 7، ش 3 -1، ص 306 -186)، مجله ى دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى

دانشگاه تهران (به ياد استاد بديع الزمان فروزانفر)، مستدركات اعيان (227 -226 / 3)، مقدمه ى مجموعه ى مقالات و اشعار فروزانفر (مقدمه/ سيزده- بيست و پنج)، يغما (س 23، ش 2، ص 125 -123).

فروغ، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، موسيقيدان، مترجم و نويسنده. در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلاتش را در زادگاه خود و شيراز گذراند و در همان وقت از اساتيد بزرگ آواز، سيد رحيم و سيد حسين ساعت ساز تعليم آواز گرفت و با رديفها و گوشه هاى دستگاههاى موسيقى ايران آشنا شد. سپس به تهران آمد و در دانشسراى عالى به تحصيل رشته زبان انگليسى پرداخت و در رشته هنرهاى دراماتيك، در آكادمى پادشاهى هنرهاى دراماتيك فارغ التحصيل و به آكادمى پادشاهى موزيك وارد شد. پس از بازگشت به ايران، به مدت پنج سال در هنرستان عالى موسيقى تدريس كرد و سپس به آمريكا رفت و در رشته ادبيات دراماتيك از دانشگاه كلمبيا دكترا گرفت. سپس به ايران بازگشت و بار ديگر در هنرستان موسيقى به تدريس پرداخت و در همان وقت رياست اداره هنرهاى دراماتيك (از ادارات تابعه اداره ى كل هنرهاى زيبا) نيز بر عهده ى او بود. از آثار وى: «تاريخ احوال مصنفين موسيقى اروپا»؛ «نفوذ علمى و عملى موسيقى ايران» و ترجمه هاى: «علم موسيقى»؛ «نمايشنامه ى پدر»؛ «باغ وحش شيشه اى»؛ «خانه عروسك و اشباح»؛ «فن نمايشنامه نويسى» و دهها مقاله در مجلات موسيقى وزارت فرهنگ و هنر وقت.[1]

مهدى فروغ كه يكى از موسقيدانان و صاحبنظران بنام كشور است، به سال 1290 در شهر اصفهان، شهر هنرمندپرور، در يك خانواده ى روحانى متولد گشت. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در اصفهان گذراند و در همين زادگاه خود بود كه از اساتيد

بزرگ آواز ايران مرحوم سيدرحيم و سيدحسين ساعت ساز تعليم آواز گرفت و با رديف ها و گوشه هاى دستگاههاى موسيقى ايران آشنا گرديد.

مهدى فروغ پس از مدتى با خانواده رهسپار شيراز شد و تحصيلات دوره ى دوم متوسطه را در اين شهر به پايان رسانيد و پس از آن به تهران آمد و در رشته زبان خارجه از دانشسراى عالى فارغ التحصيل شد و ضمن تحصيل در دانشكده ى زبان، سرپرستى انجمن موسيقى نيز به وى محول گرديد.

وى با توجه به فعاليت هنرى چشمگيرى كه داشت مورد توجه مقالات دولتى قرار گرفت و براى آشنايى با فرهنگ ملل و موسيقى كشورهاى پيشرفته جهت تحصيل عازم انگلستان شد و تحصيلات خود را در رشته هنرهاى دراماتيك، در آكادمى پادشاهى هنرهاى دراماتيك لندن به پايان رسانيد و وارد آكادمى پادشاهى موزيك آن كشور شد.

دكتر مهدى فروغ در اواخر جنگ دوم جهانى به ايران بازگشت و مدت پنج سال در هنرستان عالى موسيقى تدريس كرد، سپس براى مدت چهار سال جهت تحصيل در رشته ادبيات دراماتيك عازم آمريكا گرديد و از دانشگاه كلمبيا موفق به دريافت دكترا شد. وى پس از تحصيل در آمريكا مجدداً به ايران بازگشت و در هنرستان موسيقى تدريس استتيك و تلفيق شعر و موسيقى را عهده دار و رياست اداره هنرهاى دراماتيك كه از ادارات تابعه اداره ى كل هنرهاى زيبا بود به عهده گرفت.

دكتر مهدى فروغ يكى از بزرگان هنر و ادبيات ايران بخصوص در رشته هاى مختلف هنرى مى باشند كه آثار ايشان عبارت است از: ترجمه ى «موسيقى» اثر آرون كوپلند، مترجم دكتر مهدى فروغ، تأليف «تاريخ احوال مصنفين موسيقى اروپا» ترجمه ى نمايشنامه ى «پدر» و «باغ وحش شيشه اى» و كتاب «نفوذ

علمى و عملى موسيقى ايران» و يك سرى مطالب و مقالات سودمند و راهگشا در زمينه ى موسيقى در مجلات موسيقى وزارت فرهنگ و هنر وقت و مجله موزيك ايران. دكتر مهدى فروغ فرزند هنرمندى دارد بنام على فروغ كه تحصيلات خود را در رشته موسيقى در بروكسل به پايان رسانيده و ويولنيست شايسته اى در اركستر سمفونيك مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ موسيقى (126 / 1)، شخصيتهاى نامى(372)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3310 ،2340 / 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (266)، مردان موسيقى (206 -205 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (420 -419 / 6).

فروغي اصفهاني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1263 ش)، نويسنده، استاد دانشگاه، شاعر، مترجم و روزنامه نگار. در تهران به دنيا آمد. پدر ش از رجال دانشمند دوره ى ناصرى بود. وى علوم مقدماتى را نز پدر آموخت و تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى دارالفنون و آليانس به پايان برد و زبان فرانسه را به خوبى آموخت، آن گاه به فرانسه عزيمت نود. بعد از بازگشت به ايران معلم دارالفنون و مدرسه ى علوم سياسى شد و علاوه بر مترجمى، تدريس جغرافيا و تاريخ و علوم طبيعى را نيز عهده دار شد. وى در تربيت دانش آموزان سليقه ى خاصى داشت و بدين منظور يك مدرسه عالى به نام «دارالمعلمين» در 1298 ش تأسيس كرد كه خود، رياست آن را به عهده داشت. وى همچنين نظارت و سرپرستى مجله ى «اصول تعليمات» را، كه از طرف وزارت معارف منشتر مى شد، به عهده داشت. فروغى پس از نشر شش شماره از آن مجله نام آن را به «اصول تعليم» تغيير داد. چندى بعد ماهنامه ى «فروغ تربيت» را داير كرد. وى جمعا

چهار سفر به اروپا داشت كه سفر آخر او به عنوان وزير محتار ايران در سويس بود. ابوالحسن فروغى عضو فرهنگستان زبان فارسى و استاد دانشگاه تهران بود. در ادبيات و انشاى زبان فرانسه بسيار پرمايه و زبردست و در ادبيات فارسى و عربى هم صاحب مطالعات زياد بود. نثر را خوب مى نوشت و شعر نيز مى گفت. سرانجام در تهران درگذشت. آثار وى: مجموعه ى «اشعار»؛ اوراق مشوش»يا «مقالات مختلفه»؛ رساله ى «تجدد و مليت»؛ منظومه ى «شيدوش و ناهيد»؛ «تاريخ شعرا»، با همكارى محمدعلى فروغى؛ «سرمايه سعادت» يا «علم و آزادى».[1]

فرزند محمدحسين ذكاءالملك، در 1263 ش (1884 م) در تهران متولد شد. در سن 6 سالگى تحصيلات مقدماتى را تحت نظارت پدر و محمدعلى فروغى برادر مهترش آغاز كرد و سپس تحصيلات خود را در مدارس دارالفنون و آليانس فرانسه ادامه داد و فارغ التحصيل شد. آنگاه به زبان و ادبيات فارسى و عربى پرداخت و چون شوق و علاقه اى به فلسفه و عرفان داشت، بيشتر وقت خود را صرف فلسفه قديم و جديد نمود و با مكتبهاى فلسفى آشنا شد و در مدرسه ى سپهسالار قديم آن را تكميل نمود. فروغى در سن 18 سالگى به روزنامه ى تربيت كه پدرش انتشار مى داد پيوست و مديريت داخلى و توزيع روزنامه ى مزبور را بر عهده گرفت. پس از تعطيلى روزنامه ى تربيت كه مقارن طلوع مشروطيت بود، به كار معلمى و تدريس پرداخت و در مدارس علميه و دارالفنون ساعاتى از وقت خود را تدريس مى نمود.

فروغى در 1298 ش با كمك برادرش كه رياست ديوان عالى كشور را بر عهده داشت، به تاسيس مدرسه اى به نام دارالمعلمين مركزى پرداخت و برنامه ى

آن مدرسه عينا از مدارس متوسطه فرانسه اقتباش شده بود و دوره ى آن شش سال كامل بود و مدرك تحصيلى آن ديپلم كامل متوسطه بود. همزمان با تاسيس دارالمعلمين مركزى، نصيرالدوله (احمد بدر) وزير معارف وقت، مديريت مجله ى اصول تعليم را كه از طرف اداره ى بازرسى وزارت معارف منتشر مى شد به ابوالحسن فروغى طبق حكمى واگذار كرد كه با كمك مدرسين و معلمين مدرسه ى مزبور، مجله را منتشر سازند. اين مجله كه هزينه ى آن را وزارت معارف تامين مى نمود، يك مجله ى فلسفى و تربيتى و علمى و تاريخى و ادبى بود. فروغى اعضاء هيئت تحريريه ى نشريه ى مزبور را به اين شرح انتخاب نمود: غلامحسين رهنما، ابوالقاسم بهرامى، عبدالعظيم قريب و اقبال آشتيانى. علاوه بر هيئت تحريريه، فروغى در هر شماره دو مقاله ى فلسفى داشت. با تمام كوششى كه براى ادامه ى كار اين مجله به عمل آمد، مع الوصف شش شماره بيشتر منتشر نشد و در محاق تعطيل قرار گرفت.

پس از تعطيلى مجله ى اصول تعليم، فروغى در سال 1300 مجله ى فروغ تربيت را انتشار داد كه آن هم دوام زيادى نكرد و از چند شماره تجاوز ننمود. در 1307 ش دارالمعلمين عالى از طرف وزارت فرهنگ تاسيس شد و ابوالحسن فروغى به استادى آنجا منصوب شد.

ابوالحسن فروغى در سال 1312 ش به سمت وزيرمختار ايران در سويس انتخاب شد و يك سال در اين ماموريت بود و بعد نمايندگى ايران را در جامعه ى ملل برعهده گرفت و سرانجام در 1314 به ايران بازگشت و به استادى دانشگاه تهران و عضويت پيوسته ى فرهنگستان منسوب شد و تا پايان عمر در مشاغل فرهنگى بود.

وفات وى در 6 بهمن ماه 1338

ش اتفاق افتاد. ابوالحسن فروغى تاليفاتى به زبان فرانسه و فارسى دارد كه عبارتند از: دو جلد در اصول حكمت و فلسفه به زبان فرانسه، سرمايه سعادت، اوراق مشوش و دوره هاى مجله اصول تعليم و فروغ تربيت. وى طبع شعر داشت و قسمتى از اشعار او به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (80 -79)، از نيما تا روزگار ما (159 -157)، تاريخ برگزيدگان (372 -371)، تاريخ جرايد (69 / 4 ،190 -185 / 1)، الذريعه (828 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (95 -94 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2700 -2697 / 4)، سرآمدان فرهنگ (61 / 1)، فرهنگ سخنوران (705)، لغت نامه (ذيل/ فروغى)، مؤلفين كتب چاپى (162 -161 / 1)، يغما (س 19، ش 3، ص 172، س 21، ش 10، ص 576-574).

فروغي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن فروغي در سال 1323 در شهرستان طبس متولّد شد.وي مدرك دكتري ادبيات فرانسه و تطبيقي را از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1357 دريافت داشته است.ايشان از سال 1358 با درجه استادياري در دانشكده ادبيات و زبان هاي خارجي دانشگاه شهيد چمران اهواز آغاز و نامبرده درسال 1377 به مرتبه دانشياري و در سال 1385 به مرتبه استادي نايل گرديده است. دكتر فروغي در حال حاضر با پايه 35 استادي در اين دانشگاه مشغول بكار مي باشد. گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه گرايش : ادبيات فرانسه و تطبيقي والدين و انساب : پدر حسن ،محمد فروغي متولد 1297،از اولين فارغ التحصيلان ششم ابتدايي و از اولين آموزگاران شهرستان طبس و معلم اغلب فارغ التحصيلان دوره

هاي گذشته اين شهرستان مي باشد.ايشان بادانش و حافظه تاريخي فوق العاده در قيد حيات مي باشند.مادرش خاندار است. او نيز شش برادر و يك خواهر دارد.خاطرات كودكي : " در منطقه اي محروم ولي در خانواده اي فرهنگي پرورش يافتم. آگاهي فرهنگي پدرم و اقتدار مادرم از ما فرزنداني آگاه ،با پشتكار و موفق آفريد"اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسن فروغي در خانواده اي فرهنگي و با شرايط اقتصادي متوسط در طبس بدنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن فروغي در سال 1336 تحصيلات ابتدايي را در دبستان ميرطبس و در سال 1342 تحصيلات متوسطه را در دبيرستان شيباني همان شهرستان به پايان رساند و در سال1342 موفّق به اخذ ديپلم متوسطه در رشته تجربي گرديد. ايشان در سال 1352 مقطع كارشناسي رشته زبان فرانسه را در مدرسة عالي ترجمه تهران به پايان رسانيد و در سال 1353 (همزمان با گذراندن چندواحد از دروس ادبي براي تبديل ليسانس مترجمي به ليسانس ادبيات) به دريافت كارشناسي ارشد ادبيات فرانسه از دانشگاه سوربن پاريس و درسال 1357 به دريافت درجه دكتري ادبيات فرانسه و تطبيقي از دانشگاه سوربن پاريس توفيق يافت. دكتر فروغي همچنين در سال هاي 1349 تا 1352 دورة كارشناسي علوم اجتماعي را در دورة شبانة دانشسراي عالي تهران به صورت ناتمام گذرانده و در طول اقامت خود در فرانسه، در سال 1353 موفّق به اخذ ديپلم مهارت آموزش زبان فرانسه به روش هاي سمعي وبصري و در سال 1356 موفّق به اخذ فوق ليسانس(DEA= دانشوري) جامعه شناسي از مدرسة مطالعات عالي پاريس نيز گرديده است. خاطرات و وقايع تحصيل : " پس از دو

سال توقف در پشت كنكور بخاطر اصرار خودم در پذيرفته شدن در رشته هاي پزشكي يا مهندسي و پس از انجام خدمت سربازي ،استخدام در آموزش و پرورش و علاقه فراوان به شغل معلمي تصميم گرفتم در رشته هاي زبان و يا جامعه شناسي تحصيل كنم كه تا در سطح تخصص در دانشگاه هم شد...."فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسن فروغي در حين تحصيل به كار تدريس در آموزش و پرورش اشتغال داشت.استادان و مربيان : در ايران ،خانم ها و آقايان : دكتر بروخيم ،دكتر بارويان،دكتر شاهين ،مهندس پايور،دكتر فولادوند در رشته زبان و ادبيات فرانسه،دكتر غلامعباس توسلي ،دكتر خسروي ،دكتر خوئي ف و غيره در رشته علوم اجتماعي در فرانسه : دكتر ژاك شوئيه،رئيس وقت دانشگاه پاريس سه (سوربن پاريس جديد)و استاد راهماي دكتر حسن فروغي ،دكتر ژاك ورنان ،ريمون آرون در رشته جامعه شناسي هم دوره اي ها و همكاران : همدوره ايهاي و همكاران حسن فروغي در مقاطع مختلف تحصيل و اشتغال به قرار زير است: دانشسراي عالي تهران : آقاي محمد نبي حبيبي دانشگاه شهيد چمران اهواز : دكتر عبدالله محتشمي ،دكتر سيد علاء الدين گوشه گير،خانم دكتر الميرا داور ،دكتر محمودرضا گشمرري(؟)،دكتر مسعود نذري دوست ،دكتر سيد جمال موسوي شيرازي و چند استاد فرانسوي در اوايل انقلاب.همسر و فرزندان : دكتر حسن فروغي متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم زهرا صدقي است. ايشان آموزگار بازنشسته آموزش و پرورش مي باشد.ماحصل ازدواج آنها سه فرزند بنامهاي مريم (پزشك)،فرامرز(پزشك) و مرجان مهندس كامپيوتر است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در زمينة فعاليت هاي اجرايي، حسن فروغي در دو دوره، از فروردين 1358

تا آذر 1359 و از ديماه 1380 تا 1382 مديرگروه فرانسه، در سال تحصيلي 1358تا 1359، دبيرشوراي مديريت دانشكده زبان هاي خارجي و عضو شوراي دانشگاه جندي شاپور، و از سال 1377 تا 1386، نماينده منتخب اعضاي هيأت علمي دانشكده ادبيات در كميته ارتقاء بوده است. در زمينة فعاليت هاي علمي- پژوهشي دكتر فروغي از سال 1375 تا بهمن ماه 1379، عضو شوراي پژوهشي گروه فرانسة سازمان مطالعه وتدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها بوده و در حال حاضر عضو هيأت تحريرية مجله هاي دانشكدة ادبيات دانشگاه شهيد چمران، مجلة پژوهش دانشگاه تهران، مجلة لقمان در مركز نشر دانشگاهي و مجله هنرهاي نمايشي دانشگاه تهران مي باشد. خلاصه اي از فعاليت هاي اداري و مديريتي دكتر حسن فروغي به قرار زير است: عضو شوراي پژوهشي گروه فرانسه سازمان سمت از تاريخ 1/1/1375 تا كنون ادامه دارد عضو كميته علمي هفته پژوهش دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز در تاريخ 1/1/1382 دبير شوراي مديريت دانشكده زبانهاي خارجي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1358تا تاريخ 1/1/1359 عضو شوراي دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 2/2/1358 تا تاريخ 2/2/1359 مدير گروه فرانسه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 3/3/1358تا تاريخ 3/3/1359 نماينده منتخب دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز در كميته ارتقاء از تاريخ 1/1/1377 تا كنون ادامه دارد عضويت در هيئت تحريريه مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1379تا كنون ادامه دارد مدير گروه فرانسه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ

1/1/1380 تا كنون ادامه دارد عضو هيات تحريريه مجله دانشكده ادبيات وعلوم انساني از تاريخ 1/1/1382 تا كنون ادامه دارد عضو كميته تاليف و ترجمه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1384 تا كنون ادامه دارد عضو جامعة ادبي قرن 18 فرانسه،(پاريس). عضو بنيان گذار « جامعه ادبي ديدرو»، (پاريس). عضو جامعه ادبي منتسكيو، (پاريس). عضو خزانه دار انجمن علمي مطالعات فرانسوي زبان، (ايران). فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي دكتر فروغي از سال 1358 با درجه استادياري در دانشكده ادبيات و زبان هاي خارجي دانشگاه شهيد چمران اهواز آغاز و نامبرده درسال 1377 به مرتبه دانشياري و در سال 1385 به مرتبه استادي نايل گرديده است. دكتر فروغي در حال حاضر با پايه 35 استادي در اين دانشگاه مشغول بكار مي باشند. ايشان بسياري از دروس مقاطع كارشناسي ،كارشناسي ارشد در رشته ادبيات فرانسه از جمله ادبيات فرانسه ،نقد ادبي،تفسير متون ادبي ،روش تحقيقي و ادبيات تطبيقي تدريس مي كند. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر حسن فروغي در كنار فعاليت هاي پژوهشي و آموزشي به ورزش و پيگيري اخبار داخلي و خارجي و غيره مي پردازد.شاگردان : دكتر عادل خنياب نژاد(؟)، و دكتر ابراهيم سليمي (عضو هيئت علمي گروه فرانسه اصفهان) از دانش آموختگان حسن فروغي مي باشند.آرا و گرايشهاي خاص : گرايش هاي ايشان عبارت است از : ادبيات فرانسه، ادبيات تطبيقي، نقد ادبي، روش تحقيق، تفسير متون ادبي فرانسهجوائز و نشانها : دكتر فروغي در سال 1381 به عنوان مولف و مترحم برگزيده دانشگاه و در سال هاي 1384 و 1386 به عنوان پژوهشگر برتر

انتخاب شده است.ايشان در سال 1381 به عنوان مولف و مترجم برگزيده دانشگاه شهيد چمران اهواز مورد تقدير قرار گرفته است.چگونگي عرضه آثار : بيش از صد پايان نامة كارشناسي و چندين پايان نامه كارشناسي ارشد توسط دكتر فروغي در سال اخير راهنمايي شده است.آثار : ترجمة كتاب اسلام وتمدن اسلامي ويژگي اثر : (دوجلد) از آندره ميكل، هانري لوران، انتشارات سمت ، 1381. اين كتاب به عنوان يك كتاب مبنايي براي تدريس در بيشتر رشته هاي دانشكده الهيات به چاپ رسيده است.2 تفسير متون ادبي ويژگي اثر : (به زبان فرانسه )، انتشارات سمت، 1381.اين كتاب ،كتاب درسي مربوط به سه درس تفسير متون در دوره كارشناسي ادبيات فرانسه كه در اين دوره تدريس مي شود.3 فرانسه براي دانشجويان رشته علوم ويژگي اثر : (به زبان فرانسه )، انتشارات سمت، چ اوّل، 1373، (با همكاري دكترعبدالله محتشمي و دكترسيد علاء الدين گوشه گير). 4 يادداشت برداري و روش تحقيق ويژگي اثر : (به زبان فرانسه)، انتشارات سمت، چاپ اوّل 1380 ، چاپ دوم 1382 ، چاپ سوم 1385-اين كتاب از كتابهاي درسي دانشگاهي است كه در دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فرانسه در گروه هاي آموزشي تدريس مي شود.

فروغي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1255 ق)، اديب، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر. ابتدا فدايى، سپس اديب و سرانجام فروغى تخلص نمود. در جوانى تجارت مى كرد و چون سرمايه ى خويش را در راه تجارت هند به خليج فارس از دست داد. مدتى در بندر

لنگه، جهرم،فسا و يزد گذرانيد و سپس به كرمان رفت و به خدمت حاكم كرمان، محمد اسماعيل خان نورى، وكيل الملك، درآمد. مدتى نيز در كرمانشاه اقامت گزيد و وارد جمع درويشان شد. در آنجا نيز به مديحه سرايى شاهزاده عمادالدله پرداخت و اديب تلخص مى كرد. سرانجام به تهران آمد و در دستگاه وزارت انطباعات و دارالترجمه ى ميرزا محمد حسن خان اعتمادالسلطنه به منشى گرى پرداخت. در 1291 ق از طرف ناصرالدين شاه ملقب و متخلص به فروغى شد. مدتى نيز مديريت دارالترجمه و دارالطباعه دولتى و مترجمى زبان عربى و فرانسه را عهده دار بود و روزنامه هاى دولتى «ايران»؛ «اطلاع»؛ «رسمى»؛ «شرف» معمولا با انشاى وى نوشته مى شد. در 1311 ملقب به ذكاءالملك ش وى روزنامه ى «تربيت» را در 1314 ق منتشر كرد. با تأسيس مدرسه ى عالى علوم سياسى در 1317 ق به استادى مدرسه و در 1323 ق به رياست آن منصوب گشت. فروغى در ابن بابويه شهر رى مدفون شد. آثار وى عبارتند از: «تاريخ سلاطين ساسانى» يا «تاريخ ساسانيان»، ترجمه، با همكارى فرزندش محمدعلى فروغى؛ تصحيح «بوسه ى عذرا»؛ «تاريخ ادبيات ايران»؛ «چرا و به اين جهت»، ترجمه؛ «سفر هشتاد روزه ى دور دنيا»، ترجمه؛ «عشق و عفت»،به نظم، ترجمه؛ تصحيح «عجز بشر»؛ «علم بديع»؛ «غرائب زمين و عجايب آسمان»، ترجمه؛ «كلبه هندى»، ترجمه. ضمنا از وى «ديوان» شعر به جاى مانده است.[1]

ملقب به ذكاءالملك (اول)، اديب و نويسنده (و. اصفهان 1255 ه.ش- ف. 1289 ه.ش/ 1325 ه.ق) ابن آقا محمدمهدى ارباب. وى در جوانى به عنوان تجارت عازم هند گرديد، اما كشتى دچار طوفان شد، و مال التجاره ى او در آب غرق گرديد. وى در بندر لنگه پياده شد و

به جهرم و فسا و از آنجا به يزد رفت، و در آن شهر زندانى گرديد. سپس به كرمان رفت و تحت حمايت وكيل الملك حاكم كرمان قرار گرفت و قصايدى سرود. آنگاه به عزم زيارت عتبات به مغرب شتافت. در كرمانشاه با چند تن از مشايخ و عرفا ملاقات كرد و در زمره ى اهل سلوك درآمد، سپس به كربلا و نجف رفت. پس از ورود به تهران مورد نوازش صنيع الدوله وزير انطباعات قرار گرفت و به توسط او به دربار ناصرالدين شاه قاجار معرفى گرديد، و به فرمان همايونى تخلص «فروغى» را انتخاب كرد و به مديريت و مترجمى دارالطباعه منصوب گرديد. روزنامه هاى «ايران» و «شرف» و «رسمى» و «اطلاع» كه دولتى بودند، غالباً به انشاى او نوشته مى شدند. در 1308 ه.ق به موجب فرمان پادشاه به درجه ى اول استيفا و رياست دارالطباعه رسيد. در 1311 ه.ق به موجب دستخط همايونى به لقب «ذكاءالملك» مفتخر شد. روزنامه ى «تربيت» از سال 1314 تا 1325 ه.ق به مديريت او منتشر گرديد. در سال 1317 كه مدرسه ى علوم سياسى تأسيس شد وى به معلمى ادبيات آن مدرسه انتخاب گرديد و چند كتاب ادبى كلاسيك تأليف و منتشر كرد (بديع و معانى و عروض و قافيه و تاريخ شعرا). در 1323 به مديريت مدرسه ى مذكور منصوب شد. وى به سن 70 سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (124 -116 / 2 ،306 ،198 / 1)، حديقه الشعراء (1343 -1338 / 2)، سرآمدان فرهنگ (362 -360)، شرح حال رجال (388 -384 / 3)، فهرست كتابهاى چاپى (2334 ،2311 / 2 ،712 ،661 / 1)، لغت نامه

(ذيل/ فروغى)، مكارم الآثار (1492 -1491 / 5).

فروغي، محمد علي ذكاءالملك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1294 ق)، نويسنده، اديب، مترجم و دانشمند. فروغى تحصيلات خود را از پنج سالگى نزد پدر آغاز كرد و ظرف مدت هفت سال كليات زبانهاى فارسى، عربى و فرانسه را آموخت و از علوم جديد نيز بهره گرفت. بعد از آن وارد مدرسه ى دارالفنون شد و به تحصيل در رشته ى طب پرداخت. اما پس از چندى به علت علاقه به فلسفه و ادبيات در اين دو زمينه مشغول فعاليت شد. چندى نيز در مدرسه ى صدر به تكميل تحصيلات پرداخت. بعد از اين كه پدرش هفته نامه ى «تربيت» را انتشار داد محمدعلى به عنوان سردبير، نويسنده و مترجم هفته نامه مقالاتى در آن نوشت. پس از تأسيس مدرسه ى علوم سياسى در ابتدا به عنوان مترجم و سپس به عنوان استاد و معاون مدرسه به خدمت پرداخت. بعد از درگذشت محمدحسين فروغى، محمدعلى ملقب به ذكاءالملك شد و رياست مدرسه ى علوم سياسى را به عهده گرفت. فروغى در طى زندگانى سياسى خود چند بار به وكالت مجلس و سفارت رسيد و چندين بار وزير و نخست وزير شد. وى در تهران درگذشت و در ابن بابويه به خاك سپرده شد. آثار او عبارتند از: «آئين سخنورى در فن خطابه»؛ «حكمت سقراط»؛ «تاريخ ملل شرق»، ترجمه؛ «اصول علم ثروت»؛ «سير حكمت در اروپا»؛ «تاريخ ساسانيان» يا «تاريخ سلاطين ساسانى»، ترجمه، با همكارى پدرش ؛ «فهرست رجال بزرگ ممالك».[1]

معروف به ذكاءالملك، فرزند مرحوم محمدحسين خان ذكاءالملك اول، متولد 1294 ه.ق در تهران است. پدرش از دانشمندان و محققان و شعراء بلندپايه ى عصر ناصرى و مظفرى است كه در وزارت انطباعات اعتمادالسلطنه رياست قسمت ترجمه

و تاليف با او بود. علاوه بر آن بر مترجمان همايونى رياست داشت و شاعرى توانا، اديبى دانشمند و مترجمى كم نظير بود. غالب كتبى كه اعتمادالسلطنه به نام خود چاپ كرده است، قسمت اعظم آن نتيجه ى تحقيق و نگارش فروغى است.

محمدعلى فروغى تحصيلات خود را نزد پدرش آغاز كرد. پس از آموزش زبان پارسى به آموختن مقدمات عربى و قرآن و شرعيات پرداخت. پس از آن ادبيات زبانهاى فارسى و عربى را فراگرفت و در آموزش فلسفه و عرفان و حسن خط همت گماشت و ابتدا زبان فرانسه و بعد زبان انگليسى را به خوبى فراگرفت و وارد دارالفنون ناصرى شد. مدتى به علم طب روى آورد، سالى چند در اين علم غوطه ور بود تا اينكه طبابت را مطابق ذوق خود نيافت و بر فلسفه و عرفان متمايل شد و تحصيلات خود را در اين رشته در مدارس معروف آن روز تهران نزد اساتيد بزرگى چون ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا طاهر تنكابنى به حد كمال رسانيد و چون مسلط به زبانهاى خارج بود، از نوشته ى فلاسفه ى مغرب زمين هم بهره مند گرديد.

پدرش در سال 1314 ه.ق به انتشار مجله ى تربيت همت گماشت. محدعلى در كار اين نشريه دخالتى تام داشت. گذشته از سردبيرى آن ترجمه هائى از او منتشر مى شد. در اين روزنامه از قانون و مدرسه و تجدد سخن بسيار آمده است و قريب ده سال منظما انتشار پيدا مى كرد.

در 1317 ه.ق كه ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله به تشويق دو فرزند خود موتمن الملك و مشيرالملك (بعدها مشيرالدوله) مدرسه ى عالى علوم سياسى را بنياد نهاد، محمدحسين فروغى به استادى آنجا برگزيده شد و فرزندش نيز به ترجمه ى

تاريخ براى دانشجويان پرداخت و پس از چندى معلم تاريخ در مدرسه ى سياسى گرديد. پس از مدتى محمدحسين ذكاءالملك به رياست مدرسه گمارده شد و فرزندش را به معاونت انتخاب كرد. اين وضع تا اوايل مشروطيت ادامه داشت. در اين سال ذكاءالملك درگذشت و لقب و شغلش را به فرزند ارشد او واگذار كردند. محمدعلى فروغى با لقب ذكاءالملك به رياست مدرسه عالى علوم سياسى منصوب گرديد. پس از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس اول كه در حقيقت مجلس موسسان بود، فروغى براى رياست دبيرخانه دعوت شد و كار ادارى مجلس را انجام مى داد. سازمان ادارى و تاسيس كتابخانه از كارهاى اوليه ى اوست. در انتخابات دوره ى دوم مجلس شوراى ملى كه پس از استبداد صغير انجام گرفت، محمدعلى ذكاءالملك به نمايندگى مردم تهران انتخاب شد و پس از چندى به رياست مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. چند ماهى بيشتر در اين سمت نبود كه جاى خود را به موتمن الملك سپرد و خود به نيابت رياست رسيد.

ذكاءالملك در سال 1290 ش در كابينه ى صمصام السلطنه بختيارى ابتدا وزير ماليه و بعد وزير عدليه شد. در كابينه ى بعدى كه به رياست مشيرالدوله تشكيل يافت، همچنان وزير عدليه بود. در دوره ى سوم وكيل مجلس شد ولى در مجلس باقى نماند تا به رياست ديوان عالى كشور منصوب شد و ساليان دراز در آن سمت اشتغال داشت. پس از پايان جنگ بين الملل اول، به اتفاق مشاورالممالك انصارى به كنفرانس صلح رفتند ولى موفق به حضور در كنفرانس نشدند و آنها را مودبانه جواب كردند. در 1301 ش ذكاءالملك در كابينه ى مستوفى الممالك وزير امور خارجه شد و در جدال مستوفى

و مدرس نقشى اساسى داشت و غالبا پاسخ مجلسيان را او مى داد. در كابينه ى بعدى به رياست مشيرالدوله وزير ماليه شد. از 1302 تا 9 آبان 1304 در چهار كابينه ى رضاخان سردارسپه، دو بار وزير خارجه و دو بار وزير ماليه بود تا سرانجام در 9 آبان 1304 مجلس پنجم طرح انقراض قاجاريه را به تصويب رسانيد و حكومت موقت را به رضاخان پهلوى سپرد تا مجلس موسسان به اصلاح اصول قانون اساسى بپردازد. ذكاءالملك در اين تاريخ به كفالت نخست وزيرى و سرپرستى دولت تعيين شد.

مجلس موسسان در آذرماه 1304 امور سلطنت را به رضاخان پهلوى واگذار كرد و محمدعلى فروغى به عنوان اولين نخست وزير سلطنت رضا پهلوى معرفى شد. او قريب شش ماه رئيس دولت بود. تاجگذارى رضاشاه، انتخابات دوره ى ششم قانون نظام اجبارى و الغاء القاب و قانون ثبت در دوران نخست وزيرى او انجام يا به تصويب رسيد. فروغى در اثر دخالتهاى تيمورتاش وزير دربار تاب مقاومت نياورد و از شاه اجازه ى استعفا گرفت. شاه استعفاى او را پذيرفت مشروط بر اينكه كارى در كابينه قبول كند. پس از مذاكرات لازم، قرار شد فروغى در كابينه ى بعدى وزير جنگ باشد ولى كارهاى وزارت جنگ را رضاشاه انجام بدهد. جانشين فروغى كه پس از لغو القاب حسن مستوفى نام گرفته بود، فروغى را به عنوان وزير جنگ معرفى كرد و پس از چندى فروغى به اتفاق دو فرزند خود (جواد و محسن) از راه روسيه عازم اروپا شد تا ترتيب تحصيل فرزندان خود را تحت نظر علامه محمد قزوينى در پاريس بدهد. برخى از مورخين درباره ى اين مسافرت مطالب خلاف واقعى عنوان نموده و متذكر شده اند

كه انگيزه ى فروغى در اين مسافرت صرفا براى ملاقات با سلطان احمدشاه و اخذ استعفانامه از وى و پرداخت مبلغى حدود هفت ميليون تومان بوده است در حالى كه مرحوم فروغى در تمام عمر نسبت به اين مطلب معترض بود، و قويا آن را تكذيب مى نمود و اصولا در پاريس بين او و احمدشاه ملاقاتى دست نداده بود. فروغى چند ماهى در پاريس اقامت گزيد تا به سمت سفارت كبراى ايران در آنقره تعيين شد و مراتب تلگرافى به او ابلاغ گرديد. مدت ماموريتش در تركيه دو سال به طول انجاميد و در ايجاد حسن روابط بين دو كشور زحماتى متحمل شد. ذكاءالملك در سفر تركيه دوستى و نزديكى زيادى با رجال ترك پيدا كرد مخصوصا با كمال آتاتورك دوستى او زبانزد بود و همه روزه با رهبر مقتدر و اصلاح طلب تركيه ملاقات و مذاكره داشت.

در 1308 ش با سمت رياست هيئت نمايندگى ايران در جامعه ى ملل به ژنو رفت و به رياست جامعه ى ملل انتخاب شد. جامعه ى ملل در دوران رياست فروغى، قدمهائى براى رفاه مردم دنيا و صلح كشورها برداشت كه يقينا فروغى نيز سهم بسزائى در اين امر مهم دارد. در 1309 به تهران بازگشت و در كابينه ى حاج مخبرالسلطنه هدايت به وزارت جديدالتاسيس اقتصاد منصوب شد. پس از دو ماه وزارت امور خارجه هم ضميمه ى كار او شد و هر دو وزارتخانه را توامان اداره مى كرد ولى چند ماه بعد وزارت اقتصاد منحل گرديد. فروغى تا شهريور 1312 در پست وزارت امور خارجه مستقر بود.

در شهريور 1312 مهدى قلى هدايت پس از شش سال ونيم صدارت، از كار كناره گرفت و محمدعلى فروغى

به جاى او به نخست وزيرى منصوب شد. در دوران نخست وزيرى او، كار تاسيس دانشگاه تهران به اتمام رسيد. جشن هزاره ى فردوسى با شركت مستشرقان و دانشمندان دنيا در طوس برگزار شد. فرهنگستان ايران هم براى احياء زبان فارسى بنيان گرفت. در دوران نخست وزيرى او، رضاشاه براى اولين بار از كشور خارج شد و چند روزى مهمان كمال آتاتورك شد و از نزديك با ترقيات كشور دوست و همجوار آشنا گرديد. فروغى متجاوز از دو سال در راس دولت بود تا واقعه ى گوهرشاد پيش آمد. پاكروان استاندار و نوائى رئيس شهربانى، كاسه و كوزه را بر سر محمدولى اسدى نايب التوليه شكستند و او را عامل اصلى قيام معرفى كردند. در آن تاريخ يكى از دختران فروغى، عروس اسدى بود لذا فروغى در مقام شفاعت برآمد ولى آتش غضب رضاشاه تندتر شد، نه تنها شفاعت او را نپذيرفت بلكه فروغى را هم از كار كنار گذاشت، تمام مشاغل او را گرفت و تحت نظر نظميه در منزل خود نيز زندانى شد. تيمورتاش و سردار اسعد در اين دوره از نخست وزيرى او در زندان به قتل رسيدند.

فروغى تا 1320 در انزوا به سر مى برد تا اينكه پس از حمله ى روس و انگليس به ايران، رضاشاه به سراغ او رفت. در آن ايام پرتلاطم، سكان كشتى نجات ايران را به دست او داد.

فروغى پس از اينكه زمام امور را به دست گرفت، در مقام مذاكره با شوروى و انگليس برآمد. نتيجه ى مذاكرات بر اين قرار گرفت كه رضاشاه از سلطنت كناره گيرى كند. ابتدا قرار بود رژيم تغيير نمايد و جمهورى به جاى سلطنت انتخاب شود ولى پافشارى فروغى موجب شد

كه رژيم باقى بماند و فرزند شاه طبق قانون اساسى سلطنت كند. از اقدامات فروغى در اين دوره تثبيت انتخابات دوره ى سيزدهم بود كه در زمان رضاشاه و جو ديكتاتورى صورت گرفته بود. قرارداد سه جانبه با متفقين كه پس از پايان جنگ ايران را تخليه كنند، از ديگر اقدامات فروغى است. وى در اين دوره از نخست وزيرى خود با مشكلات بزرگى مواجه شد. مورد هتاكى و حمله راديوهاى خارجى و مطبوعات داخلى قرار گرفت. در مجلس به سوى او سنگ پرتاب كردند. راديوى آلمان او را كليمى زاده خطاب كرد و ايران تيمورتاش در روزنامه ى رستاخيز به او نسبت دزدى داد ولى با تمام اين مشكلات، فروغى شش ماه دوام كرد و چهار بار كابينه را ترميم نمود ولى سرانجام در مقابل آن همه مصائب توان خود را از دست داد با وجودى كه در مجلس اكثريت داشت، از كار كناره گرفت و خود را مخفى ساخت و زير بار مسئوليت مجدد نرفت. وكلاء چون از فروغى مايوس شدند، سهيلى را بدان سمت برگزيدند.

فروغى بعد از نخست وزيرى به وزارت دربار منصوب شد و پس از چندى قرار شد با سمت سفيركبير به آمريكا عزيمت كند. برايش پذيرش خواستند، موافقت شد و قبل از حركت فروغى چون بيمار بود، تقاضا نمود در اين ماموريت محمود فروغى فرزند كوچكش كه عضويت وزارت امور خارجه را داشت با او همراهى كند. اين امر احتياج به تصويب نامه هيئت وزيران داشت. قوام السلطنه نخست وزير موضوع را در هيئت دولت مطرح كرد و با مخالفت باقر كاظمى مهذب الدوله مواجه شد كاظمى در زمره افرادى بود كه تمام ترقيات او مديون فروغى بود. فروغى

او را از كارمندى ساده وزارت امور خارجه به سفارت و وزارت رسانيد و هميشه براى حمايت از او مورد ايراد و حتى طعن بعضى دوستان قرار مى گرفت و انتظار نداشت در آن ايام كاظمى با تقاضاى كوچك او مخالفت كند. موضوع چندى در هيئت دولت باقى ماند و اخذ تصميم به عمل نيامد. فروغى به شدت متاثر شد و بيمارى او شدت يافت تا اينكه در آذرماه 1321 در سن 67 سالگى به بيمارى سكته درگذشت. فروغى داراى دو چهره ى متضاد است، يكى فروغى سياستمدار، ديگرى فروغى دانشمند و اديب و فيلسوف. در چهره ى اول تمام مراحل ترقى و مشاغل مهم مملكت را پشت سر گذاشت. او در طول زندگانى سياسى خود سه بار نخست وزيرى، يك بار كفيل نخست وزيرى، يك بار رئيس مجلس شوراى ملى، پانزده بار وزير امور خارجه، دارائى، جنگ، عدليه، اقتصاد ملى، يك بار سفير، وزير دربار، رئيس جامعه ى ملل، رئيس مدرسه ى عالى حقوق و بالاخره رئيس ديوان عالى كشور بوده است. ممكن است از لحاظ سياسى دانسته يا ندانسته اشتباهاتى مرتكب شده باشد. همانطورى كه دوستان سياسى هميشه او را تاييد مى نمودند، دشمنان او را تقبيح كرده نسبتهائى به او بدهند ولى آنچه مسلم است فروغى از پايه گذاران سلسله ى پهلوى بود و هنگام جلوس پدر و پسر به سلطنت، نخست وزيرى را در اختيار داشته است.

محمدعلى فروغى دانشمند و فيلسوف و اديب در قرن اخير از بزرگان و محققين درجه اول محسوب مى شود. در جوانى به امر ترجمه اشتغال داشت، چندين جلد تاريخ دنيا را ترجمه و تلخيص مى كرد كه در مدارس آن روز كشور تدريس مى شد. بعد به تصحيح دواوين

شعرا پرداخت. ديوان عمر خيام نيشابورى، ديوان حافظ و ديوان سعدى و از همه مهمتر شاهنامه فردوسى به همت او تصحيح و چاپ شده اند كه هنوز نوشته هاى او مورد استفاده ى دانشمندان است. در تاسيس فرهنگستان و احياء زبان فارسى جد و جهدى وافر داشت. خود مدتى رياست فرهنگستان را عهده دار بود. مقاله ى مستند «پيام به فرهنگستان» نمونه اى از طرز فكر او درباره ى زبان فارسى است.

پربارترين دوران حيات علمى فروغى از 1314 تا 1320 است كه موفق شد آثار مهمى از خود به يادگار گذارد. سه جلد كتاب سير حكمت در اروپا و شرح اشارات بوعلى سينا از اهم كارهاى او در اين دوره است. او فلسفه ى شرق و غرب را به خوبى مى دانست، مع الوصف از مشورت و مذاكره با دانشمندان و فلاسفه ى شرق خوددارى نمى كرد. در ايامى كه سرگرم تهيه ى سير حكمت در اروپا و شرح اشارات بوعلى سينا بود، غالبا با ميرزا طاهر تنكابنى، سيد محمد مشكوه و استاد فاضل تونى در مذاكره و تبادل نظر بود. فروغى در نويسندگى از پيشقدمان ساده نويسى است. مقدماتى كه بر بعضى از دواوين نوشته است اين رويه را به اثبات مى رساند. او حتى المقدور سعى كرده است از لغات بيگانه پرهيز كند و مطالب خود را در عين استحكام و فصاحت طورى بيان كند كه همه بتوانند از آن بهره مند شوند. در كتاب آيين سخنورى، اين شيوه در حد اعلى جلوه گر است. او در اواخر عمر تصميم به تقرير خاطرات خود گرفت. بيش از 50 صفحه تقرير نكرده بود كه اجل مهلتش نداد. اين يادداشتها بيشتر درباره ى پدرش محمدحسين خان ذكاءالملك و رويه ى او در تعليم و تربيت فرزندان و

طريقه ى تاليفات اوست. انتخاب نام خانوادگى فروغى نيز مربوط به پدر اوست. وقتى پدرش در دربار ناصرالدين شاه قطعه شعرى سرود و شاه را خوش آمد، لقب فروغى را به او داد كه از آن تاريخ در اشعارش تخلص فروغى ديده مى شود. مرحوم ذكاءالملك اول درباره ى لقب فروغى چنين گفته است:

فروغ يافت چو از مدح شاه گفته ى من

مرا خديو معظم لقب فروغى داد

مرحوم محمدعلى فروغى نقاش چيره دستى بود. او در جوانى با كمال الملك در زمينه ى نقاشى كار كرده بود. خود مى نويسد: من به كمال الملك فرانسه درس مى دادم و او به من تعليم نقاشى مى داد. آثارى از او نزد فرزندانش به يادگار باقى است.

ذكاءالملك گذشته از مراحل سياسى و علمى كه در حد اعلا قرار داشت، در دوستى و وداد هم سرآمد اقران بود. به خانواده ى خويش دلبستگى خاصى داشت. پس از فوت پدرش سرپرستى سه خواهر و يك برادر را عهده دار شد. يك خواهر و برادرش ابوالحسن فروغى تا روز مرگ با ذكاءالملك زندگى مى كردند و گذشته از اينكه جمع المال بودند، هرگز آنها را از خود دور نساخت. يكى از خواهران او همسر سرتيپ عبدالرزاق خان بغايرى بود. خواهر ديگرش به عقد و ازدواج وقارالسلطنه وصال يكى از فرزندان وصال شيرازى درآمد ولى وقارالسلنه در 1305 در ميانسالى درگذشت و فروغى مادام كه حيات داشت، خواهرزاده هاى خود را چون فرزندان خويش مراقبت مى كرد.

ذكاءالملك در جوانى با خواهرزاده ى نظام السلطنه (رضاقلى) ازدواج كرد و ثمره ى اين وصلت چهارپس و دو دختر بود. همسر او در سنين سى سالگى مبتلا به سل شد. تلاش اطباء به جائى نرسيد. او را از فرزندانش جدا كردند و در قلهك خانه اى اجاره و

او را تنها در آن منزل قرار دادند تا تنها پزشك متخصص در سل كه پزشك سفارت انگليس بود، از او عيادت كند. او هفته اى يك بار فرزندان خود را از پشت شيشه مى ديد. معالجات پزشكان موثر واقع نشد و آن زن درگذشت. فروغى پس از فوت همسرش، قريب بيست سال زيست و هرگز ازدواج نكرد. در واپسين روزهاى عمر به يكى از فرزندان خود گفته بود من پس از مرگ مادر شما هرگز افطار نكردم (منظور اين است كه زنى نديدم). فروغى از مال دنيا بهره اى نداشت. پدرش در خيابان اميريه نزديك باغ انتظام السلطنه خانه اى مشتمل بر بيرونى و اندرونى خريده بود كه پس از مرگش فرزندان در آن خانه زندگى مى كردند. در حوالى 1300 آن خانه را فروغى فروخت و با پس اندازى كه از حقوق ديوان كشور اندوخته بود در خيابان سپه خانه ى بزرگى كه چهار هزار مترمربع بود، به مبلغ دوازده هزار تومان خريدارى كرد. پس از مرگش اين خانه را به وزارت بهدارى اجاره دادند و بيمارستانى به نام نجات در آنجا مستقر شد. در 1330 وزارت بهدارى اين خانه را به مبلغ يك ميليون تومان خريدارى كرد ولى ابوالحسن فروغى از قبول سهم خويش خوددارى كرد و تمام آن را به فرزندان برادرش داد.

روابط ذكاءالملك با برادر كوچكش ابوالحسن فروغى كه از فلاسفه و دانشمندان بزرگ معاصر بود، رفتار پدر و فرزند و معلم و شاگرد بود. فروغى هرگز عادت نداشت مطالب و جريانات سياسى روز را براى فرزندان خود تعريف كند. اگراز او سئوالى مى شد مختصر پاسخى مى داد. از مذاكرات چند ساعته ى او و رضاشاه كه در همان منزل

خيابان سپه اتفاق افتاد، هيچكس اطلاع ندارد. ذكاءالملك سه تن از فرزندان خود را به اروپا فرستاد. جواد فرزند ارشد او علم سياست آموخت و داخل وزارت امور خارجه شد و همسر سوئيسى اختيار كرد. در 1335 در حالى كه وزيرمختار در سوئيس بود درگذشت. محسن فرزند دومش ابتدا رياضيات و سپس فن معمارى آموخت و الحق در اين رشته همتا نداشت. مقامات سياسى و ادارى را تا وزارت طى كرد. مسعود فرزند سوم او علوم سياسى تحصيل نمود و مشاغلى در طول حيات قبول كرد. محمود اساسا خارج نرفت و تحصيل او در دانشكده ى حقوق تهران انجام گرفت و در حقيقت تنها فرزندى كه توانست از محضر پدر خود برخوردار شود او بود. به همين دليل در بين فرزندان ذكاءالملك، محمود تا حدى از علوم فلسفى و ادبى بهره مند شده است. دو دختر او هر دو عروس مصباح السلطنه اسدى شدند.

دانشگاه تهران چند بار براى بزرگداشت فروغى جشنهائى ترتيب داد. درباره ى مقام علمى و سياسى او سخن بسيار رفت. حبيب يغمائى مدير مجله ى يغما، مجموعه اى از مقالات او را تحت عنوان «مقالات فروغى» انتشار داده است. فروغى در جوانى وارد لژ فراماسونى شد و به استاد اعظمى رسيد. در سال 1321 درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 19، ش 9 -7، ص 683 -677)، تذكره القبور (448 -447)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (108 -96 / 5)، سرآمدان فرهنگ (364 -363 / 1)، شخصيت هاى نامى (376 -375)، شرح حال رجال (451 -450 / 3)، گلزار معانى (536 -533)، لغت نامه (ذيل/ فروغى)، مؤلفين كتب چاپى (338 -334 / 4).

فروغي، نعمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نعمت الله فروغي

محل تولد : مباركه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات كلاسيك را در شهرستان مباركه يكي از شهرستانهاي استان اصفهان آغاز نمودم و مقارن با انقلاب اسلامي در آن شهرستان موفق به دريافت گواهي نامه ديپلم شدم با مدرك ديپلم وارد حوزه علميه اصفهان شدم يكي دو سالي در آنجا مقدمات را گذراندم و بعد از آن به شهر مقدس قم هجرت نمودم و در اين شهر ادبيات عرب، منطق، فلسفه، فقه و اصول و به تعبيرات حوزوي سطح را در طي چند سال گذراندم و البته همزمان در دانشگاه اصفهان هم تحصيل نمودم و موفق به ليسانس در رشته ادبيات فارسي شدم. حدود 10 سالي است كه در دروس خارج آيات عظام شركت دارم و سال 81 موفق به نوشتن پايان نامه سطح سه در موضوع و نقش تربيتي مساجد در جوامع اسلامي شدم و همچنين يك دوره علميه قرآن را گذراندم ده سالي است علاوه بر تحصيل، مقالات و آگاهي هم نوشته ام و در بخش آثار آنها را ذكر كرده ام همچنين در مدارس حوزه قم درس آيين نگارش هم تدريس مي نمايم.

فره وشي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مترجم.

تولد: 1306، اروميه.

درگذشت: 1 خرداد 1371، آمريكا (سانفرانسيسكو).

بهرام فره وشى فرزند على محمد فره وشى (مترجم همايون) كه رييس اداره فرهنگ اروميه بود، در سال 1332 از دانشسراى مقدماتى اصفهان فارغ التحصيل شد. آنگاه ضمن تدريس در دبستان هاى تهران ابتدا در رشته ى زبان هاى خارجى و سپس در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران ليسانس گرفت. در همان سال ها هفته اى چند روز در محضر سيد محمد فرزان حاضر مى شد و به همراه

اميرحسن يزدگردى، محمداسماعيل رضوانى و اقبال يغمايى به مباحثه و تحقيق در دقايق و مشكلات متون فارسى مى پرداخت. چندى بعد به پاريس رفت و به اخذ درجه ى دكترى در رشته ى زبان ها و فرهنگ باستان ايران از مدرسه ى تتبعات عاليه ى دانشگاه پاريس نايل گرديد و در اين مدت از محضر استادان بزرگ پروفسور دو مناش و پرفسور بنونيست بهره مند بود. پس از بازگشت به ايران به دانشيارى در دانشكده ى ادبيات انتخاب گرديد. و از آن به بعد وقت خود را به تدريس در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران و تحقيق در رشته ى تخصصى و تأليف كتاب هاى خود پرداخت. در وهله ى اول اوقات خود را صرف نشر آثار ابراهيم پورداود كه به سبب پيرى نيازمند همكار جوان ترى بود، كرد و بخش دوم گاتها (شامل يادداشت هاى ابراهيم پورداود) را در سال 1336، سينا را در 1340، ويسپر را در 1343 منتشر ساخت. آنگاه فرهنگ پهلوى به فارسى كه حاصل بيست سال بررسى متون پهلوى بود در 1346، و فرهنگ به پهلوى را در سال 1352 به چاپ رسانيد. آخرين اثر او ايرانوچ شامل 29 مقاله درباره ى ايران باستان در اسفند 1356 منتشر گرديد. از آثار ديگر اوست: ترانه هاى شرقى (فرانتس توسن، 1336)، روبنسن كروزئه (دانيل دفو، 1334). وى همچنين مدتى برنامه ى «فرهنگ ايران زمين» را در سازمان راديو و تلويزون اداره مى كرد. از كارهاى ديگر او اهتمامى است كه در چاپ كتاب ايران، كلده و شوش اثر مادام ديولافوا به ترجمه ى پدرش انجام داد كه در سال 1365 منتشر شد. از وى مقالاتى در مجلات مختلف از جلمه «بررسى هاى تاريخى» و «يمغا» به چاپ رسيده است. دكتر فره وشى گرفتار

سرطان بود. در اوايل آذر 1370 براى معالجه به آمريكا رفت. در فرودگاه سانفرانسيسكو دچار سكته شد و به اغما رفت. او را به بيمارستان رساندند و پس از چند روز پزشكان شيمى درمانى را آغار كردند. با ابتلاء به ذات الريه سرانجام روز اول خرداد 1371 زندگى را بدرود گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فره وشي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1254 ش)، نويسنده و مترجم. مشهور به مترجم همايون. در اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، در زادگاهش، براى تحصيل عربى و مبانى طب به تهران آمد. وى سفرى به استانبول كرد و پس از بازگشت در مدرسه ى دارالفنون به فراگيرى زبان فرانسه و رياضيات پرداخت و بعد وارد وزارت فرهنگ شد و كار خود را با سرپرستى دبستان دانش و آموزگارى زبان و رياضى در مدرسه ى كماليه شروع كرد. او مدارس بسيارى را تأسيس نمود. عمده مشاغل وى عبارتند از: رياست معارف زنجان، بازرسى عالى فرهنگ، رياست مدرسه ى معقول و منقول چهارباغ اصفهان، سرپرستى مدرسه ى ارامنه در جلفا و سرپرستى آموزشگاههاى زرتشتيان تهران. او سرانجام در تهران درگذشت. از آثار وى: «اصول جبر و مقابله»؛ «حساب مقدماتى»؛ «حساب سال اول»؛ «حساب مظفرى»؛ «حساب نوين»؛ «حل المسائل جبر»؛ «هندسه»؛ «علم الاشياء»؛ «جغرافياى رهنما»؛ «دستور دانش»؛ «باستان نامه»؛ «ايرانى كه من شناخته ام»، ترجمه؛ «ربنسن سويس»، ترجمه؛ «سفرنامه از خراسان تا كشور بختيارى»، ترجمه؛ «سفرنامه مادام ديو لافوآ»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (189 / 12 ،153 / 8 -7 / 7 ،179 / 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (114 -113 / 5)، شرح حال رجال (165 / 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1996 ،1992 -1991 ،1677 /

2 ،1418 ،1207 ،1171 ،1036 ،441 ،419 ،252 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (593 -591 / 4).

فرهاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1284 ش)، مترجم و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. از آنجايى كه بيشتر ترجمه هاى او به نام فرهاد به چاپ رسيده است. معروف به فرهاد بود. پس از تكميل تحصيلات متوسطه در مدرسه ى دارالفنون و گذراندن مسابقه ى ورودى وزارت فوايد عامه، به منظور تحصيل در رشته ى مهندسى ساختمان و راهسازى به بلژيك عزيمت نمود و دوره ى چهار ساله ى دانشگاه آن كشور را باموفقيت به پايان رساند و به ايران بازگشت. در 1310 ش به خدمت وزارت راه درآمد و سه سال در دانشكده ى فنى كه تازه تأسيس شده بود تدريس كرد. از 1326 ش كه ساخت خطوط راه آهن آذربايجان و خراسان شروع شد، به سمت رييس و مدير كل اداره ى ساختمان منصوب شد و مدتى معاونت وزارت راه را عهده دار بود. از آثار وى: «حيات مردان نامى»، ترجمه؛ «اعترافات»، ترجمه؛ «اميدوارى در يك شب»، ترجمه؛ «تاريخ اكتشافات جغرافيايى از آغاز تا تاريخ تا دوره ى معاصر»، ترجمه؛ «فرويد»، ترحمه؛ «كلئوپاترا»، ترجمه؛ «كوروش نامه»، ترجمه؛ «مارى استوارت»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى (1412 / 2 ،280 -279 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (202 -200 / 3).

فرهنگ شيرازي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1242 ق)، خطاط، اديب، نويسنده و شاعر، متخلص به فرهنگ. وى چهارمين فرزند وصال شيرازى است. در شيراز به دنيا آمد. در آغاز جوانى به تحصيل علوم ادبى و فنون رياضى پرداخت. علم جفر و رمل را نيز فراگرفت و زبان فرانسه را به تشويق حكيم قاآنى آموخت. فرهنگ شاعرى توانا و در آداب سخنورى استاد بود. وى هفت اقليم را خوش مى نوشت و در خط ثلث مهارت خاصى داشت. او در شيراز درگذشت

و در حرم سيد ميرمحمد، برادر شاهچراغ، به خاك سپرده شد.از آثار خطى وى: يك نسخه «حدائق السحر» رشيد وطواط، به خط نسخ و شكسته كتابت خوش، با رقم: «حرره العبد الاقل... ابوالقاسم بن... وصال الشاعر...سنه 1278 ثمان و سبعين و مأتين بعد الالف». ديگر آثار وى: شرح «حدائق السحر» رشيد وطواط، به طرز چهار مقاله ى نظامى عروضى، متجاوز از پانزده هزار بيت: كتاب لغتى به نام «فرهنگ فرهنگ»، شال لغات مصطلحه فارسى، عربى و تركى؛ رساله ى «طب البله» يا «سكنجبينيه»، در مطايبات؛ شرح و ترجمه ى كتاب «بارع»، در علم نجوم بالغ بر ده هزار بيت؛ «ديوان» شعر، نزديك به دوازده هزار بيت، به فارسى و عربى.[1]

(بخش 1) ابوالقاسم بن (ميرزا) محمدشفيع وصال، شاعر و نويسنده ى دوره ى قاجاريه (و. 1242 ه.ق- ف. 1309 ه.ق). وى برادر وقار، داورى و يزدانى بود. فرهنگ در كودكى نزد پدر به تحصيل علم و خط پرداخت و پس از پدر نزد وقار برادر بزرگ خويش به تكميل علوم و ادبيات مشغول گرديد و گذشته از شعر و فنون ادبى در تحصيل رمل و جفر و اسطرلاب رنج بسيار كشيد و در اين فنون استاد شد در سال 1274 با وقار سفرى به تهران كرد و دو سال بعد با وى به همراهى حسام السلطنه به شيراز بازگشت. سفر ديگرى پس از مرگ وقار به شيراز نمود (حدود 1300). وى ناصرالدين شاه و حاج معتمدالدوله فرهاد ميرزا، حسام السلطنه سلطان مراد ميرزا، حاج معدل شيرازى را مدح نمود و مانند وقار و ديگر برادران نزد ممدوحان خويش اعزاز و احترام بسزا داشته است. فرهنگ در اشعار خويش مانند داورى و وقار يكى از

پيروان سبك خراسانيست. مضامين بكر در اشعار او بسيار است و نوعى تجدد از آنها استنباط مى شود. برخى از قصايد وى مشحون از لغات فرانسه مى باشد. و شماره ى اشعار او را بالغ بر 20000 مى دانند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (356 -354)، احوال و آثار خوشنويسان (1020 / 4 ،34 -32 / 1)، اطلس خط (566)، تاريخ ادبيات ايران، براون (210 -208 / 4)، تاريخ هنرهاى ملى (988 / 2)، حديقه الشعراء (1370 -1360 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (135 -131 / 4)، الذريعه (213 / 16 ،185 / 13 ،207 / 12 ،829 / 9)، ريحانه (334 -332 / 4)،شرح حال رجال (10 -9 / 6)، طرائق الحقائق (381 -379 / 3)، فارسنامه ى ناصرى (1014 -1011/ 2)، فرهنگ سخنوران (704)، گلستان هنر (بيست)، المآثر و الآثار (206)، مجمع الفصحا (817 -807 / 5)، مرآت الفصاحه (473 -471)، مكارم الآثار (1174 -1173 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (273 -272 / 1).

فرهنگيان آستيم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ويراستار، مترجم.

تولد: 1321، كرمانشاه.

درگذشت: 1356.

محمد فرهنگيان فعاليت هاى فرهنگى خود را با همكارى با مجله ى «خواندنيها» كه در آن با نام مستعار «م.- مار» مقاله هاى انتقادى مى نوشت. آغاز كرد. از سال 1345 به عنوان ويراستار با مؤسسه ى فرانكلين شروع به كار كرد و همزمان براى نشرياتى چون «آيندگان»، «فردوسى» و ماهنامه ى «فرهنگ و زندگى» مقاله مى نوشت. سپس به كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان رفت و به عنوان ويراستار به كار پرداخت. از آنجا به مركز مطالعه ى فرهنگ ها رفت و با سمت سازمانى ويراستار ارشد تا سال 1361 در آن مركز فعاليت كرد.

محمد فرهنگيان در زمينه ى ويرايش، ترجمه، نقد ادبى

و هنرى فعاليت داشت و از جمله كارهاى او مى توان از عنوان هاى زير ياد كرد: كتابى در نقد آسيا (در مقابل غرب نوشته داريوش شايگان كه منتشر نشد)؛ گزارشى درباره ى ابيانه و پژوهش و تحقيقى درباره ى سرگذشت و آثار تاريخى شهر امام از منطقه ى ديلمستان در بلوك رامكوه و تحقيق و پژوهشى درباره ى لافت در جزيره قشم. وى اين سه رساله را براى مركز مطالعه ى فرهنگ ها نوشت. همچنين گفتار تلويزيونى درباره ى پيرچك چكو ساخته ى منوچهر عسگرى را هم او تهيه نمود.

در زمينه ى ترجمه مى توان از كارهايى چون نمايشنامه ى آسانسور مطبخ از هارولد پينتر كه چندين بار چاپ شده و كتاب ويليام تل براى كودكان و نوجوانان و همچنين از ترجمه هاى چاپ نشده ى وى از چيستى علم از چمرز و آنك آن مرد از نيچه را نام برد.

فرهنگيان ويرايش كتاب هاى زيادى را عهده دار بوده است، از آن جمله است: فلسفه ى هگل (ترجمه حميد عنايت)؛ فلسفه رياضى؛ حقيقت و ضرورت در رياضيات؛ انواريه سهروردى؛ كوه هاى سفيد و... كه همگى به طبع رسيده اند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فرهودي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1285 ش)، مورخ، مترجم و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات عالى در مدرسه ى علوم سياسى و دانشكده ى حقوق در 1314 ش وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و چند سال بعد رياست فرهنگ مازندران را به عهده گرفت. بعد از آن مشاغل مختلفى را عهده دار شد، از جمله: رياست دبيرستان، كفالت اداره ى اوقاف، رياست دفتر وزارتى، رياست دانشكده ى كشاورزى. در 1322 ش به نمايندگى ملجس انتخاب گرديد. از آثار وى: «تاريخ قرن نوزدهم»، ترجمه؛ «دوره ى تاريخ عمومى»؛ «راههاى پيشرفت اقتصادى»، ترجمه؛ «فروغ زندگى، پرورش افكار سالمندان و

دانش آموزان».[1]

در 1285 تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه ى عالى سياسى شد و درجه ى ليسانس گرفت. خدمات ادارى را از وزارت فرهنگ آغاز كرد. چندى رئيس دفتر وزارتخانه بود، بعد رئيس اداره تعليمات سالمندان و رئيس تعليمات عمومى شد. در تاليف كتب درسى هم مداخله داشت. در دوره ى چهاردهم در 1322 از دزفول به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. در دوره ى پانزدهم توفيقى پيدا نكرد. چندى سمت مشاورى در وزارت فرهنگ داشت تا اينكه در 1326 هنگام نخست وزيرى ابراهيم حكيمى، به معاونت پارلمانى و ادارى نخست وزير تعيين گرديد. در انتخابات دوره ى شانزدهم مجددا از دزفول انتخاب گرديد و در تصميمات خود در مجلس از دكتر مصدق پيروى مى كرد و در آراء خود نظر استصوابى او را مى گرفت. به همين دليل مورد توجه او قرار گرفت و به دوران نخست وزيرى اش او را با سمت وزيرمختار رايزن اقتصادى ايران در ايتاليا نمود. فرهودى در اين سمت با حكومت مصدق همراهى و همكارى داشت مقالاتى در تاييد دكتر مصدق در مطبوعات خارج و داخل انتشار مى داد. در اواخر حكومت مصدق، با كسب مرخصى به تهران آمد. روزنامه هاى باختر امروز و اطلاعات را اداره مى كرد. تمام مقالات تند روزنامه ها به قلم او بود. پس از 28 مرداد از شغل خود به طور موهن و زننده اى بركنار شد. به تهران آمد و به حال انزوا مى زيست. سرانجام سوراخ دعا را پيدا كرد. دولت از سر تقصيرات او گذشت و به وى شغلى دادند و به معاونت پارلمانى وزارت كشور منصوب شد. چند سالى در آنجا بود تا كنار رفت. چندى بيكار ماند تا اينكه در انتخابات انجمن شهر تهران

با كمك حزب ايران نوين به عضويت انجمن برگزيده شد. در نخستين جلسه به اتفاق آراء رئيس انجمن شهر شد و بين وى و شهردار وقت تهران نزديكى و دوستى زيادى ايجاد شد و به غالب كشورهاى درجه اول دنيا مسافرت كردند.

فرهودى از زمانى كه در اروپا اقامت داشت، در دانشگاه سورين ثبت نام نمود و دكتراى اقتصاد دريافت كرد. وى مردى دانشمند و محقق بود. از جوانى با مطبوعات همكار داشت. عباس مسعودى مدير روزنامه ى اطلاعات در روزهاى آخر زمامدارى دكتر مصدق، روزنامه را به فرهودى سپرده بود و خود در اروپا به سر مى برد. فرهودى مقالات تندى عليه شاه و به نفع مصدق انتشار مى داد. بعد از 28 مرداد 1332، فرهاد دادستان فرماندار نظامى وقت، عباس مسعودى را براى اداى توضيحات به دفتر خود احضار كرد و علت انتشار آن مقالات را جويا شد. چون جواب قانع كننده اى نتوانست دريافت كند، او را مورد ضرب و شتم قرار داد و اهانتها به او كرد.

از تاليفات ايشان تاريخ عمومى ايران را در سه جلد، ترجمه ى تاريخ قرن نوزدهم در دو جلد، و ترجمه ى كتاب راه هاى پيشرفت اقتصادى را مى توان نام برد. وى مدتها در دانشسراى عالى جغرافياى اقتصادى تدريس مى كرد. فرهودى داماد وحيدالملك شيبانى بود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1468 -1467 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (839 -838 / 2).

فرهي، عزت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. وى در رشته ى زبان در دانشسراى عالى تحصيل كرده و كتابهايى به زبان فارسى ترجمه كرده است. از آثارش: «آبهاى بهارى»، ترجمه؛ «اسرار موفقيت»، ترجمه؛ «اشعه ى آفتاب و فوايد آن»، ترجمه؛

«عشق نخستين»، ترجمه؛ «قوه ى عصبى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (209 ،5 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (51 -50 / 4).

فريار، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، مترجم و نويسنده. وى قبل از مسافرت به آمريكا مدت ده سال در وزارت فرهنگ به معلمى و خدمات فرهنگى مشغول بود. در آمريكا به تكميل تحصيلات خود در رشته ى آموزش و پرورش پرداخت و از دانشگاه كلمبيا فارغ التحصيل شد و در ضمن در دبيرخانه ى سازمان ملل متحد به كار مشغول گشت. وى سپس به دانشگاه تهران منتقل شد و به استادى رسيد و مدتى نيز رياست دانشگاه مشهد را عهده دار بود. از آثار وى: «تاريخ صنايع ايران، باستانشناسى،ترجمه؛ «جرج واشنگتن كارو»، ترجمه؛ «راهنماى صنايع اسلامى»، ترجمه؛ «طوفان»،ترجمه؛ «فسلفه ى تاريخ»، ترجمه؛ «روش آموزش و پرورش در چند كشور: انگلستان، سويس و مصر»؛ «كتاب انگليسى»، براى دوره ى دبيرستان، به مشاركت على پاشا صالح.[1]

مترجم.

تولد: 1298.

درگذشت: مرداد 1363.

عبدالله فريار، ميرزا آقاخان عصر انقلاب (وكيل مجلس از اردبيل در دوره هاى پنجم و ششم از خلخال)، بود كه روزنامه اى به همين نام يعنى «عصر انقلاب»، منتشر مى كرد. تحصيلات وى در ايران و آمريكا صورت گرفته است. وى قبل از مسافرت به آمريكا مدت ده سال در وزارت فرهنگ به معلمى و خدمات فرهنگى مشغول بود. در آمريكا به تكميل تحصيلات خود در رشته ى فارغ التحصيل شد و در ضمن در دبيرخانه ى سازمان ملل متحد كار مى كرد. در موقعى كه سازمان مزبور خواست اداره ى اطلاعات را تأسيس كند، او را به رياست آن انتخاب كرد.

از آثار اوست: تاريخ صنايع ايران (كريستى ويلسن، 1317)؛ دكتر جرج واشنگتن كارو (شرلى گراهام و جرج ليپكم،

1332)؛ راهنماى صنايع ايران (م. س. ديماند، 1336)؛ روش آموزش و پروش در چند كشور؛ انگلستان و سوييس و مصر (ترجمه، 1320)؛ طرز اداره آموزشگاه (1317)؛ طوفان (جرج ر. استوارت)؛ فلسفه تاريخ (امرى نف، 1340)؛ كتاب انگليسى (با مشاركت على پاشا صالح براى سال ششم دبيرستان ها، 1323)؛ تخت جمشيد (رايش اشميت، ترجمه با همكارى ديگران، 1342)؛ مردم شناسى ايران (هنرى فيلد، 1343)؛ معمارى اسلامى ايران در دوره ى ايلخانان (دونالد ويلبر، 1346).

فرزند ميرزا آقاخان عصر انقلاب، در 1288 متولد شد. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد و براى ادامه تحصيلات به انگلستان رفت. ابتدا ليسانس زبان و ادبيات انگليسى و اقتصاد از دانشگاه لندن گرفت، سپس عازم آمريكا گرديد و از دانشگاه كلمبيا فوق ليسانس در علوم تربيتى دريافت كرد. آنگاه تحصيلات خود را در همان دانشگاه ادامه داد و درجه ى دكتراى علوم تربيتى گرفت و به ايران بازگشت. چندى در دانشسراى عالى به استادى اشتغال داشت، مدتى هم بازرس فنى وزارت فرهنگ بود. در سال 1334 در حكومت علاء مديركل اداره تبليغات و معاون نخست وزير شد. پس از سقوط كابينه ى علاء به دعوت سازمان ملل به آمريكا رفت و رياست اداره ى آموزش را در سازمان ملل عهده دار شد. از مشاغل ديگر وى نمايندگى سازمان ملل با سمت دبيركلى در پاكستان بود. در آفريقاى شرقى و نيجريه نيز داراى همان سمت بود. پس از اين ماموريت به ايران بازگشت و به معاونت وزارت علوم و آموزش عالى منصوب گرديد. مدتى هم رياست دانشگاه فردوسى را عهده دار بود. آخرين سمت وى در ايران قائم مقامى دبيركل كميته ى ملى پيكار جهانى با بيسوادى بود. آثار زيادى از

اعلم از تاليف و ترجمه از او باقى مانده است كه بخشى از آنها عبارتند از: تاريخ صنايع ايران، تخت جمشيد، راهنماى صنايع اسلامى، مردم شناسى ايران و روش آموزش در چند كشور. دكتر عبدالله فريار در سال 1356 درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1652 / 2 ،719 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (980 -979 / 3).

فريد پاك، فرهاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى نايب رييس اداره ى بهره بردارى شيلات در بندر انزلى بود. از آثار وى: «آب و هواى كرانه هاى شمالى ايران»؛ «مارى استوارت»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2853 / 2 ،5 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (818 / 4).

فزاري مروزي، ابوالموجه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 290 / 282 ق)، لغوى، حافظ و محدث. وى محدث مرو بود. از عبدان بن عثمان و على بن جعد و سعدويه واسطى و سعيد بن منصور و صدقه بن فضل و سعيد بن هبيره و ديگران حديث شنيد. حسن بن محمد بن حليم و عبدالرحمان بن ابى حاتم و على بن محمد حبيبى مروزى و ابوبكر بن ابى نصر مروزى و عده اى ديگر از وى حديث شنيده اند. گفته اند كه او محدثى بزرگ و اديبى كثيرالحديث بود. ابوالموجه در مرو درگذشت. وى «السنن» و «الاحكام»، را تصنيف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح و التعديل (ج 4 ق 35 / 1)، سير النبلاء (348 -347 / 13)، طبقات الحفاظ (274)، الوافى بالوفيات (290 / 4).

فسايي، حسن حسيني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1237 ق)، مقحق، مفسر، اديب، صوفى، شاعر و طبيب. از سادات دشتكى شيراز بود. در فسا به دنيا آمد. در كودكى پدر و مادر خويش را از دست داد و تحت سرپرستى مادربزرگ و برادر به كسب علم و ادب پرداخت. در خدمت ميرزا ابوالحسن مجتهد فسايى ابتدا علوم را و بعدها «شرح هدايه»، «شرح تجريد» و «معالم الاصول» و «مطول» را فرا گرفت. سپس نزد ميرزا محمد على واحدالعين «مفاتيح الشرايع» فيض كاشانى را، در فقه، خواند. بعد از آن سفرى به اصفهان داشت. پس از بازگشت به شيراز مدتى نزد شيخ مهدى كجورى مازندرانى شاگردى كرد و كتب رياضى را فراگرفت. ميرزا حسن علم طب را نيز در خدمت ميرزا سيد على نياز و حاجى ميرزا بابا حكيم باشى اصفهانى آموخت. وى در 1279 ق سفرى به تهران و يزد كرد و پس از بازگشت به شيراز

به معالجه ى بيماران پرداخت و شهرتى كسب كرد. چنان كه پزشك مخصوص سلطان اويس ميرزا احتشام الدوله پسر فرهاد ميرزا معتمدالدوله شد. از آثار وى: «فارسنامه ناصرى»؛ «تفسير حسن»؛ «تحفه احتشامى»، دراندرز و نصايح، به نظم؛ «نقشه مملكت فارس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (257 -251 / 2)، سبك شناسى (365 / 3)، سرآمدان فرهنك و تاريخ (289 / 1)، شرح حال رجال (342 / 1)، فارسنامه ناصرى (42 -13 / 1)، فرهنگ سخنوران (258)، المآثر و الآثار (204)، مؤلفين كتب چاپى (541 -540 / 2)، يادگار (س 3، ش 4، ص 71 -68).

فسايي، كمال الدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن معين الدين محمد فسائى شيرازى معروف به ميرزا كمالا.

در روضات الجنات(:519) و فارسنامه ناصرى و ريحانة الادب(63:6) و ديگرى كتب نام او به احترام و تجليل ياد شده است.

مشاراليه داماد مجلسى اوّل (ملاّ محمّد تقى) است، و خود عالمى فقيه، و مفّسر اديب، و فاضل كامل بوده.

و كتب زير از تأليفات اوست:

1- بياض كمالى. در الذريعه (صفحه 170 جلد سوم) گويد: مجموعه نفيسى است كه آن را به عنوان وصيّت به يكى از اولاد و يا شاگردان و يا يكى از دوستان خود نوشته است. در زمان حيات علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسى تأليف شده. كتاب زياده بر هزار سطر است، و در ريحانة الادب گويد بيشتر آن تاريخى و رجالى است.

2- شرح شواهد مطّول 3- شرح قصيده تائّيه دعبل خزاعى 4- القيود الوافيه در شرح شافيه در علم صرف. تاريخ اتمام تاليف رمضان 1108.

قبرش را در بقعه مجلسى در جنب مسجد جامع اصفهان مى نويسند.

در ريحانة الادب گويد: سال وفات ميرزا كمالا به دست نيامد.

در جلد چهارم

دانشمندان و سخن سرايان فارس(:246) گويد: كمالا فدشكويى متوفّى در حدود 1110، و سپس شرح حال مختصرى نقل مى كند.

در كتاب فهرست كتب خطّى كتابخانه هاى اصفهان نسخه اى از شرح شافيه ابن حاجب تأليف ميرزا كمالا معرّفى مى شود و در آنجا گويد: تاريخ تأليف 1108 و تاريخ كتاب جمعه 18 ربيع المولود سال 1128، و در كنار نسخه حواشى از مؤلف نقل شده، بدين صورت «منه» يا «منه مدّظله العالى» و يا «منه زيدت بركاته» و امثالها كه همگى حكايت از حيات مؤلف در سال مرقوم دارد.

در مصفىّ المقال(:377) شيخ محمّد بن محمّد زمان كاشى و ميرزا ابراهيم قاضى را از شاگردان او معرفى مى كند.

در صحن تكيه آقا حسين خوانسارى در تخت فولاد سنگ قبرى است از دانشمندى به نام آخوند كمالا كه اين دو سطر شعر بر آن منقور است:

آخوند كمالا كه به فضل و به كمال

مشهور بد و نداشت مانند و مثال

با عالم قدس رفت و تاريخ آمد

بادا فردوس جاى آخوند كمال

جمادى الاولى سال 1110.

اكنون گوييم: صاحب قبر، دانشمندى است غير از آن دو نفر، كه او نيز در اصفهان ساكن بوده و فعلاً بيشتر از اين از حالاتش معلوم نيست. (كمال مخفف كمال الدين، و الف آخر آن جهت تعظيم و تكريم است)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

فسوي شيرازي، كمال الدين حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حزين در تاريخ خود و تذكره خويش نامى از او برده و گويد: من در خدمت او تحصيل نمودم و او در هنگام محاصره اصفهان به سال 1134 در سن كهولت وفات يافت، و كتب زيرا را از تأليفاتش نام مى برد

1- حاشيه بر معالم اصول 2- رساله در حل شبهات كاتبى قزوينى 3-

شواهد مطوّل؛ و غيره.

و از اشعار او نيز چند بيتى نقل مى كند كه از آنهاست:

بكش بسوز كه عاشق شدن جزاش اين است

كسى كه دل به تو ظالم دهد سزاش اين است

حزين گويد: از افاضل شاگردان علامى مسيح الانام فسائى بود كاشف معضلات اوايل و حلال غوامض مسائل بود در علوم منقوله تتبع كامل و در معقولات قسطى وافر حاصل نمود (محل دفن او معلوم نيست)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

فشاركي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد در رشته ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1347 و دكتراى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

استاديار رسمى دانشگاه اصفهان از سال 1349، دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1368 تاكنون، تدريس در دانشگاه دورهام انگلستان به مدت يكسال.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فارسى و بلاغت، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 22، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

عروض، بلاغت اسلامى، تصحيح متون ادبيات فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فصيح، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل فصيح در تاريخ دوم اسفند ماه سال 1313 در تهران به دنيا آمد. در سن شش سالگي به مدرسه ابتدايي عنصري رفت ؛ وي از پاييز سال 1326 دوران تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان رهنما آغاز كرد و در سال 1332 موفق به اخذ ديپلم طبيعي شد. در آغاز تابستان سال 1335 از راه استانبول و پاريس به آمريكا رفته و در شهر بوزمن به تحصيل ادامه داد و ليسانس شيمي را دريافت كرد. وي پس از يك سال زندگي در سانفرانسيسكو به ايالت مانتانا بازگشت و طي يك سال از (University of Montana ) در شهر ميسولا ، به اخذ ليسانس ادبيات انگليسي نائل شد . اسماعيل فصيح پس از بازگشت از آمريكا ، به كار

ترجمه براي « موسسه انتشارات فرانكلين » پرداخت. بعد از آن با معرفي نامه اي از طرف صادق چوبك كه خود سال ها در شركت ملي نفت ايران در تهران مشغول بود ، در تابستان 1342 به استخدام رسمي شركت نفت درآمدو به اهواز يكي از مراكز مهم نفت خيز كنسرسيوم ( شركت بين المللي ساخته و پرداخته محمدرضاشاه پس از مصدق ) بود، رفت و در هنرستان صنعتي شركت نفت مشغول به كار شد. اسماعيل فصيح در يك سفر ماموريتي پژوهشي شركت ملي نفت ايران به آمريكا ،توانست در دانشگاه ميشيگان فوق ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را اخذ نمايد. پس از بازگشت به ايران كار تدريس در دانشكده نفت آبادان (A.I.T )AbadanInstitute f Technology )آغاز كرد. با شروع جنگ ايران و عراق و بسته شدن اين دانشكده ، وي در سن چهل و هفت سالگي با سمت استاديار زبان انگليسي تخصصي مجبور به بازنشستگي شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : زندگي اسماعيل فصيح با جنگ ها و انقلاب هاي متعدد كشور عجين بوده كه در زندگي و كارهاي او نيز بي شك آثار عمده نهاده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : فصيح از مهرماه 1320 ، در سن شش سالگي به مدرسه ابتدايي عنصري رفت ؛ از پاييز سال 1326 دوران تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان رهنما آغاز كرد و در سال 1332 با اخذ ديپلم طبيعي ، تحصيلات اين مقطع وي به پايان رسيد. در آغاز تابستان سال 1335 از راه استانبول و پاريس به آمريكا رفته و در شهر بوزمن به تحصيل

ادامه داد و موفق به دريافت ليسانس شيمي گرديد. وي پس از يك سال زندگي در سانفرانسيسكو به ايالت مانتانا بازگشت و طي يك سال از (University of Montana ) در شهر ميسولا ، به اخذ ليسانس ادبيات انگليسي نائل شد . اسماعيل فصيح در يك سفر ماموريتي پژوهشي شركت ملي نفت ايران به آمريكا ،توانست در دانشگاه ميشيگان فوق ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را اخذ نمايد.خاطرات و وقايع تحصيل : شروع تحصيل اسماعيل فصيح با جنگ جهاني دوم به ايران ( 1320 ) مصادف بود . او همچنين در اوج انقلاب ملي دكتر مصدق و آشوب هاي سال 1331 و حكومت چند روزة احمد قوام السلطنه دوره متوسطه تحصيلي را به پايان رساند.هم دوره اي ها و همكاران : اسماعيل فصيح پس از بازگشت از آمريكا با عده اي از بزرگان اهل قلم آن سال ها از جمله : صادق چوبك ، نجف دريابندري ، مهشيد امير شاهي و دكتر غلامحسين ساعدي آشنا شد.همسر و فرزندان : اسماعيل فصيح در سانفرانسيسكو با دختري اروپايي ازدواج كرد، اما متاسفانه اين ازدواج پس از گذشت يك سال با مرگ همسرناكام ماند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل فصيح پس از بازگشت از آمريكا ، به كار ترجمه براي « موسسه انتشارات فرانكلين » پرداخت. بعد از آن با معرفي نامه اي از طرف صادق چوبك كه خود سال ها در شركت ملي نفت ايران در تهران مشغول بود ، در تابستان 1342 به استخدام رسمي شركت نفت درآمدو به اهواز يكي از مراكز مهم نفت خيز كنسرسيوم ( شركت بين المللي ساخته و پرداخته محمدرضاشاه

پس از مصدق ) بود، رفت و در هنرستان صنعتي شركت نفت مشغول به كار شد.فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل فصيح با اخذ درجه فوق ليسانس از دانشگاه ميشيگان ، به ايران بازگشت و به كار تدريس در دانشكده نفت آبادان (A.I.T )AbadanInstitute f Technology )پرداخت. با شروع جنگ ايران و عراق و بسته شدن اين دانشكده ، وي در سن چهل و هفت سالگي با سمت استاديار زبان انگليسي تخصصي مجبور به بازنشستگي شد.آرا و گرايشهاي خاص : از اسماعيل فصيح ترجمه هاي متعددي انتشار يافته كه روشنگر دو زمينه از اشتغال ذهني او به ادبيات جهاني و همچنين به علم جديد تحليل رفتار متقابل روانشناختي و حالت هاي شخصيتي فرد منعكس مي سازد ، علمي كه امروزه تحت نام(Transactional Analysis) يا (TA )در رشته هاي بسيار گوناگون روانشناسي ، روان درماني ، آموزش ، مديريت و بازسازي شخصيت در جهان كاربردهاي متعدد و موثر دارد.آثار : nbsp1 باده كهن nbsp2 بازي ها ويژگي اثر : نوشته دكتر اريك برن3 ترجمه استادان داستان ويژگي اثر : اين كتاب شامل سي داستان كوتاه از نويسندگان شهير جهان ترجمه و انتخاب و بصورت ناشر مترجم انتشار يافت.4 ترجمه هملت ويژگي اثر : اثر ويليام شكسپير5 ترجمه وضعيت آخر ويژگي اثر : نوشته تامس آ. هريس6 تولد/عشق/ عقد/مرگ ، ثريا در اغما nbsp8 خاك آشنا ، خودشناسي به روش يونگ

ويژگي اثر : نوشته دكتر مايكل دانيلز10 داستان جاويد ويژگي اثر : اين كتاب در مايه كياني آيين زرتشتي پس از شش سال پژوهش و ويراستاري موبد رستم شهزادي ( چاپ اول 1353 ) توسط انتشارات امير كبير بيرون آمد.11 درد سياوش ، دل كور ، ديدار در هند ، رستم نامه ويژگي اثر : اين كتاب نوشته پرفسور ام. ويلمونت باكستون مي باشد. كه شامل داستان هاي جاوداني شاهنامه فردوسي به صورت داستان هاي كوتاه و پيوسته بي نظيري مي باشد كه اكنون جزو كتب كلاسيك جهان در غرب است .15 زمستان 62 ، شراب خام ويژگي اثر : اين كتاب توسط انتشارات فرانكلين و زير نظر نجف دريابندري و ويراستاري بهمن فرسي انتشار يافت.17 شكسپير ويژگي اثر : اين كتاب شامل زندگي نامه ، مقدمه اي بر كل آثار شكسپير و همچنين چكيده كليه سي و هفت نمايشنامه هاي كمدي ، تاريخي و تراژدي او مي باشد.18 شهباز و جغدان ، فرار فروهر ، لاله برافروخت ويژگي اثر : پيش نويس اين رمان به زبان انگليسي تحت عنوان Child Martyrs «بچه هاي شهيد ) در مركز كتب ايراني دانشگاه آكسفورد زير نظر دكتر جان گرني موجود است.21 ماندن در وضعيت آخر ويژگي اثر : نوشته خانم دكتر ام بي. هريس و دكتر تامس آ.

هريس22 نمادهاي دشت مشوش

فصيحي، ابوالحسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن على بن محمد بن على بن زيد استرآبادى مشهور به فصيحى فاضلى اديب و نحوى شاگرد شيخ عبدالقار جرجانى و استاد ملك النجاة بود (اين چنين استاد و شاگردى كه ديد) بعد از خطيب تبريزى در مدرسه نظاميه بغداد مدرس بود و چون او را به تشيع متهم نمودند و حقيقت مال از او پرسيدند گفت انكار مذهب خود نمى توانم و از فرق تا به قدم خود را شيعه مى دانم بنابراين او را از تدريس آنجا معزول ساختند و ابومنصور جواليقى را بجاى او تعيين نمودند و بعد از آن شيوه عزلت ورزيد و از آميزش مردم دورى گزيد تا در 13 ذى الحجه 516 در بغداد وفات نمود.

(وف 516 ق)، عالم امامى، اديب، نحوى و شاعر. معروف به ابن ابى زيد. به دليل مطالعه ى بسيار كتاب «الفصيح» ثعلب نحوى و همچنين تدريس آن ملقب به فصيحى. اصل وى از استرآباد و از شاگردان شيخ عبدالقاهر جرجانى در نحو استاد ملك النحاه، حسن بن صافى، و حيص بيص شاعر بود. وى به بغداد رفت و در آنجا مقيم شد و پس از يحيى بن على خطيب تبريزى مدتى در مدرسه ى نظاميه ى بغداد نحو تدريس كرد. چون او را به تشيع متهم ساختند و حقيقت را از وى پرسيدند گفت: انكار نمى كنم و از فرق تا به قدم خود را شيعى مى دانم. بنابراين او را از مقام مدرسى معزول و ابومنصور جواليقى را جاشنين وى ساختند. پس از آن از مردم كناره گرفت و گوشه نشينى اختيار كرد، حتى شاگردانش را از خود دور مى كرد كه مبادا آنان نيز از مدرسه محروم شوند. اما

شاگردانش در خانه به حضورش مى رسيدند. حافظ ابوطاهر سلفى اصفهانى از شاگردان، راويان و مجالسان اوست. وى اشعارى در رد ابن سكره ى نحوى ناصبى، در حرمت متعه دارد، كه شيخ ابوالفتوح در تفسيرش «روض الجنان»، آن را ذكر كرده است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] روضات الجنات (240 -239 / 5)، ريحانه (343 / 4)، الكنى و الالقاب (32 -31 / 3)،مجالس المؤمنين (568 -564 / 1)، معجم الادباء (75 -66 / 5)، هديه الاحباب (213)، وفيات الاعيان (337 / 3).

فقيري، محمدصاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نسخه شناس.

تولد: 1319، شيراز.

درگذشت: 4 فروردين 1370، شيراز.

محمدصادق فقيرى از دبيران دبيرستان هاى شيراز بود. از كارهاى پژوهشى او همكارى در تأليف فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى ملى پاريس در دو جلد (1351) و همچنين دو جلد فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى حضرت احمد بن موسى «شاهچراغ» با على نقى بهروزى بود. كتاب شناسى فريدون توللى در مجله ى «آينده» نيز محصول فعاليت تحقيقى او بود. غلطگيرى متن حروف چينى شده و تهيه فهرست هاى كتاب انجمن هاى ادبى شيراز از اواخر قرن دهم به امروز در حدود ششصد صفحه به دست او انجام گرفته است.

فهرستى از كتاب ها و روزنامه هاى چاپ سنگى در چاپخانه هاى قديمى شيراز در دست تأليف داشت كه به بيمارى مزمنى دچار شد و در بامداد چهارشنبه چهارم فروردين 1370 درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فقيه، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: الهيات و ادبيات، دانشگاه: الزهرا (س)

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فقيهي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 ش)، عالم، مورخ، مترجم و اديب. در قم به دنيا آمد. ابتدا در مكتب با مقدمات و در محضر پدرش كه از روحانيون بود با علوم حوزوى آشنا شد و تا حد متوسطه پيش رفت. آن گاه براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و از دانشكده معقول و منقول ليسانس گرفت. سپس به سمت دبير ادبيات دبيرستان حكيم نظامى، كفالت فرهنگ و رياست دبيرستان حكيم نظامى در قم منصوب شد. وى سالهاى متمادى عمر خود را صرف نوشتن كتابهاى سودمندى كرد. از اثار وى: سلسله مقالات «ايران در جنگ گذشته»؛ سلسله مقالات «تاريخ قضيه ى بحرين»؛ سلسله مقالات «گذشته ى خوزستان»؛ «تاريخ آل بويه»؛ «تاريخ و عقايد وهابيان»؛ «تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى»؛ «دستورهاى املاء و انشاء»؛ «توحيد مفضل»، ترجمه؛ «عهدنامه ى مالك اشتر»، ترجمه؛ «سفرنامه ى حج»؛ «عضدالدوله ديلمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 3، ش 6، ص 10 -3)، مؤلفين كتب چاپى (473 -471 / 4)، يادگار (س 1، ش 7، ص 80).

فكري ارشاد، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات آلمانى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات آلمانى از دانشگاه تهران در سال 1345، با استفاده از بورس ويژه دولت آلمان و گذراندن دوره آموزش زبان و ادبيات آلمان در دانشگاه مونيخ، كارشناسى ارشد در رشته فرهنگ و زبانهاى باستانى از دانشگاه تهران در سال 1352، درجه دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى از دانشگاه تهران در سال 1355 و تدريس در دانشگاه اصفهان در سطح كارشناسى و كارشناسى ارشد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبانهاى ايرانى

و ادبيات تطبيقى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات آلمانى، وضع اجتماعى ايران در زمان ساسانيان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 22، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ادبيات فارسى، فرهنگ و زبانهاى باستانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فلاطوري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فيلسوف.

تولد: 1304 ق.، اصفهان.

درگذشت: 9 دى 1375.

عبدالجواد فلاطورى از نوادگان آخوند ملا اسماعيل اصفهانى، استاد فلسفه ى حاجى سبزوارى، است. فلاطورى از ابتداى جوانى علاوه بر تحصيلات دبيرستانى به كسب معارف اسلامى همت گماشت و در شهرهاى اصفهان، تهران و مشهد در محضر استادانى نظير محمدعلى شاه آبادى، مهدى آشتيانى، آيت الله محمدتقى آملى، آيت الله خوانسارى، محمدرضا كلباسى و آيت الله هادى كدكنى نيشابورى به شاگردى پرداخت .

در سال هاى 1328 و 1329 كتاب جواهر را با آيت الله محمدرضا كلباسى مباحثه كرد و از محضر وى به اخذ روايت و گواهى درجه ى اجتهاد نايل آمد.

فلاطورى در سال 1333 براى تحصيل روانه آلمان شد و در رشته ى فلسفه به تحصيل پرداخت. وى در رشته ى «كانت شناسى» به درجه ى استادى رسيد. همچنين در آلمان به تحصيل رشته هاى فلسفه، روان شناسى علوم تربيتى، علوم اجتماعى، و تطبيق اديان پرداخت. در همين ايام زبان هاى لاتين و يونانى را نيز فراگرفت و پس از نوشتن مقالات و رسايل كوچكترى به نوشتن رساله ى استادى خود پرداخت و آن را درباره ى «دگرگونى بنيادى فلسفه ى يونانى بر اثر طرز انديشه اسلامى» نگاشت و به درجه ى استادى نايل آمد. دكتر فلاطورى استاد دانشگاه كلن آلمان در رشته هاى فلسفه (به شيوه ى تطبيقى) و حقوق و كلام و علوم اسلامى و اسلام معاصر بود.

از جمله فعاليت هاى دكتر فلاطورى، تأسيس

مركز آكادمى كلن در سال 1356 بود كه دست به اصلاح كتاب هاى درسى مدارس آلمان زد، و نواقص و كاستى هاى كتاب هاى درسى را در زمينه هاى اسلام و تاريخ اسلام اصلاح كرد و در اين ارتباط شش كتاب تأليف شد كه به عنوان مرجعى براى نويسندگان كتاب هاى درسى آلمان و ديگر كشورهاى اروپا از قبيل فنلاند، فرانسه، پرتغال و اسپانيا شد و خود اروپايى ها براساس اقدامات و تأليفات استاد فلاطورى، مطالب كتاب هاى درسى خود را اصلاح بازنويسى كردند.

دكتر فلاطورى براى اين كه مركز آكادمى كلن به عنوان يك نهاد علمى جزء دانشگاه قرار بگيرد، آن را از شهر كلن به هامبورگ انتقال داد و از آن پس جزيى از دانشگاه هامبورگ شد. قصد وى اين بود كه در اين مركز آكادمى، دانشجوى علوم اسلامى تربيت كند و مدرك معتبر نيز بدهد.

دكتر فلاطورى در آلمان به عنوان يك مرجع اسلامى و دانشمند فلسفه و علوم اسلامى مطرح بود. هر زمان كه مجلس اروپا در تجزيه و تحليل و بيان مسايل اسلامى و تفاهم و همفكرى و گفت و گوى بين پيروان ادييان اسلام و مسيحيت و يهوديت دچار مشكل مى شدند، به وى مراجعه مى كردند و نظرخواهى و راهنمايى مى خواستند. وى براى ايجاد مباحثه، تفاهم، همفكرى، و همكارى بين پيروان اديان مختلف تلاش مى كرد. وى در برپايى اجلاسى كه پيش از فوتش بين مفتكران و انديشمندان مسلمان، مسيحى و يهودى در يونان برگزار شد، مسئوليت داشت.

از آثار ترجمه ى اوست: تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى (تأليف برتولد اشپولر، تهران، 1349).

دكتر عبدالجواد فلاطورى روز يكشنبه نهم دى 1375 هنگام تدريس در كلاس درس بر اثر سكته ى قبلى درگذشت.

برگرفته از

كتاب :گلزار مشاهير

فلسفي شيرازي، هدايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل اديب، و نويسنده ى توانا، از قضات دادگسترى بوده، در شيراز متولد شده، و هم در آن شهر تحصيل علوم دينى و ادبى، از فقه و اصول و ادبيات عربى و فارسى نموده، در سال 1304 خورشيدى روزنامه ى «شوش» را در محمره (خرم شهر فعلى) منتشر نموده، سپس به خدمت وزارت عدليه وارد گرديده، سالها در دادگسترى به شغل قضاوت اشتغال داشته، و از قضات پاكدامن و درستكار به شمار مى رفته.

سرانجام در سال 1338 خورشيدى در ضمن مأموريت اصفهان وفات يافته، در اين شهر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

فلسفي، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله فلسفي در سال 1280 ، در تهران متولد گرديد. تحصيلات مقدماتي را در مدارس اقدسيه و آليانس فرانسه و دارالفنون فراگرفت. فلسفي پس از تكميل معلومات عاليه ، به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد و در سال 1307 چندماهي در وزارت دادگستري به خدمت پرداخت ، سپس به وزارت فرهنگ منتقل گرديد. وي از سال 1335 تا 1340 به سمت رايزن فرهنگي ايران در ايتاليا و اسپانيا منصوب و مشغول خدمت شد تا سرانجام در سال 1343 به درخواست خودش بازنشسته و در اروپا ساكن شد. گذشته از سمت هاي اداري و مشاغلي كه متذكر گرديديم ، وي به امر آموزش نيز پرداخته است. او در سال 1307 در دارالفنون ، دانشسراي عالي و ساير مدارس متوسطه تهران به تدريس تاريخ و جغرافيا و علوم ادبي پرداخت و با تاسيس دانشگاه تهران به عنوان استاد به تدريس تاريخ پيش از اسلام در دانشكده ادبيات مشغول گرديد. وي همچنين مدتي نيز استاد مدعو در دانشگاه استراسبورگ فرانسه بود. نصرالله فلسفي

علاوه بر نويسندگي و ترجمه ي كتاب هاي فراوان ، مقالات تحقيقي درباره ي تاريخ و ادبيات ايران در نشريات به چاپ رسانده است. نصرالله فلسفي سرانجام در سال 1360 ، يك ماه بعد از ورود به ايران ، زندگي را بدرود گفت و در شهر ري به خاك سپرده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : نصرالله فلسفي ، فرزند ميرزا نصرالله خان سوادكوهي مستوفي ( از مستوفيان دربار قاجار ) بود كه اصل خانواده اش از سوادكوه قزوين است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : فلسفي شش روز پس از مرگ پدرش به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فلسفي تحصيلات مقدماتي را در مدارس اقدسيه و آليانس فرانسه و دارالفنون فراگرفت.

زمان و علت فوت : نصرالله فلسفي سرانجام در سال 1360 ، يك ماه بعد از ورود به ايران ، زندگي را بدرود گفت و در شهر ري به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فلسفي پس از تكميل معلومات عاليه ، به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد و در سال 1307 چندماهي در وزارت دادگستري به خدمت پرداخت ، سپس به وزارت فرهنگ منتقل گرديد. وي از سال 1335 تا 1340 به سمت رايزن فرهنگي ايران در ايتاليا و اسپانيا منصوب و مشغول خدمت شد تا سرانجام در سال 1343 به درخواست خودش بازنشسته و در اروپا ساكن شد.

فعاليتهاي آموزشي : استاد فلسفي در سال 1307 در دارالفنون ، دانشسراي عالي و ساير مدارس متوسطه تهران به تدريس تاريخ و جغرافيا و علوم ادبي پرداخت و با تاسيس دانشگاه تهران به عنوان استاد

به تدريس تاريخ پيش از اسلام در دانشكده ادبيات مشغول گرديد. وي همچنين مدتي نيز استاد مدعو در دانشگاه استراسبورگ فرانسه بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نصرالله فلسفي علاوه بر نويسندگي و ترجمه ي كتاب هاي فراوان ، مقالات تحقيقي درباره ي تاريخ و ادبيات ايران در مجلات تهران از جمله : تعليم و تربيت ، مهر ، سخن ، شفق سرخ ، اتحاد ، مرز آزاد ، اطلاعات ، شرق ، يغما ، دانشكده ادبيات و علوم انساني تبريز ، نشريه كتابخانه ملي تبريز و وحيد به چاپ رسانده است. وي به روزنامه نگاري هم مي پرداخت كه از جمله مجلاتي كه توسط وي منتشر شده است ، عبارتند از : مديريت داخلي مجله آينده ( 1304 ) ، كفالت مجله پست و تلگراف ( فقط سه شماره ، 1304 ) ، مجله ايران ( نشريه كلوپ بين المللي ايران براي تمبر و مجموعه هاي ديگر از سال 1301 تاي 1311 ) ، مجله تعليم و تربيت ( وابسته به وزارت معارف ، 1313 - 1314 ) ، مهر ( از 1312 به مدت چهارسال ، دوره ي يك تا چهار ) ، مديريت و سردبيري مجله هفتگي اميد ( 1322 ، مدت سه سال ) ، همكاري فكري در نشر مجله اطلاعات ماهانه ( در سال هاي 1330 - 1334 ) ، مجله ايرانيكا به زبان ايتاليايي در دوره ي رايزني فرهنگي در ايتاليا. فلسفي گاهي شعر هم مي سرود و آثار منظومي از وي به يادگار مانده است ، از آن جمله است منظومه ي « بيچارگان » و قصايد

و قطعات ديگر. مجموعه اي از اشعار وي در سال 1351 در تهران چاپ و منتشر شده است.

جوائز و نشانها : نصرالله فلسفي در سال 1354 ، عنوان « استاد ممتاز » دانشگاه تهران را يافت.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اصول آموزش و پرورش

2 تاريخ اروپا در قرن 19 و 20

ويژگي اثر : انتشار در سال 1309.

3 تاريخ ايران بعد از اسلام

ويژگي اثر : انتشار در سال 1317.

4 تاريخ ايران پيش از اسلام

ويژگي اثر : انتشار در سال 1317.

5 تاريخ روابط اروپا و ايران در دوران صفوي

ويژگي اثر : انتشار جلد اول در سال 1316.

6 تاريخ عمومي جهان در قرن هاي هفدهم تا بيستم ميلادي

ويژگي اثر : مشتمل بر دو مجل____د

7 تاريخ عمومي در قرن معاص___ر

8 تاريخ غزنويان ؛ اصول تعليم و تربيت

ويژگي اثر : انتشار در سال 1314.

9 تاريخ و جغرافيا

ويژگي اثر : مشتمل بر دوازده جلد ، براي تدريس در دبيرستان ها با مشاركت علي اصغر شميم.

10 ترجمه ي اشعار منتخب شاعران رمانتيك فرانسه

ويژگي اثر : انتشار در سال 1341.

11 ترجمه ي تاريخ انقلاب روسيه

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

12 ترجمه ي

تاريخ تمدن روم و يونان

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1319.

13 ترجمه ي تاريخ تمدن قديم

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1309.

14 ترجمه ي تاريخچه ي سلطنت قباد و ظهور مزدك

ويژگي اثر : اثر كريستين سن ، با مشاركت احمد بيرشك ، انتشار در سال 1306.

15 ترجمه ي تهران قدي_م

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1309.

16 ترجمه ي داستان توده ي طلا

ويژگي اثر : انتشار در سال 1304.

17 ترجمه ي داستان دندان ببر

ويژگي اثر : اثر موريس لبلان ، انتشار در سال 1302.

18 ترجمه ي داستان سر تنگ بلور

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

19 ترجمه ي داستان هاي كوتاه از نويسندگان بزرگ

ويژگي اثر : انتشار در سال 1333.

20 ترجمه ي داستان هشتصد و سيزده

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

21 ترجمه ي راز فلورانس

22 ترجمه ي سرگذشت ورتر

ويژگي اثر : تاليف گوت____ه ، انتشار در سال 1305.

23 ترجمه ي فرهنگ فلسفي ولتر

ويژگي اثر : انتشار در سال 1337.

24 ترجمه ي منتخب اشعار ويكتور هوگو

ويژگي اثر : انتشار در سال 1335.

25 ترجمه ي منظومه ي بيچارگان

ويژگي اثر : تاليف ويكتور هوگو ، و به نظم فارسي ، انتشار در سال 1305.

26 جغرافياي مفصل ؛ جغرافياي ممالك بزرگ دنيا

ويژگي اثر : انتشار در سال 1316.

27 جنگ چالدران

ويژگي اثر : انتشار در سال 1332.

28 دوره ي كامل تاريخ ايران

ويژگي اثر : مشتمل بر پنج مجلد براي كلاس هاي مدرسه هاي متوسطه.

29 زندگي شاه عباس كبير

ويژگي اثر : مشتمل بر سه جلد ، انتشار در سال هاي 1342 ، 1353 و 1364 .

30 شرح حال بزرگان ( داريوش و انوشيروان )

31 مجموعه ي هشت مقاله تاريخي

ويژگي اثر : انتشار در سال 1330.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف : مجيد شفق ، ج 2 ، تهران : انتشارات سنايي ، ص 8442گلزار مشاهير ؛ زندگي نامه درگذشتگان مشاهير ايران ( 1358 - 1376 ) ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 319

فلسفيان، عبدالمجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالمجيد فلسفيان

محل تولد : دهدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد عبدالمجيد فلسفيان با شروع به تحصيل در سالهاي اخير مطالعات خود را به قرآن و نهج البلاغه اختصاص داده ام كه در زمينه نهج البلاغه دو كتاب «علي و

پايان تاريخ» و «علي و جاري حكمت» را توسط انتشارات مسجد مقدس جمكران و انتشارات ليله القدر ناشر آثار استاد علي صفائي حائري (ع _ صاد) عرضه شده است كه كتاب اول عنوان فرعي آن امام زمان (عج) در نهج البلاغه است و كتاب دوم شرح چهل حكمت از حكمتهاي نهج البلاغه مي باشد. در زمينه قرآن نوشته هايي همچون پيش زمينه هاي برداشت از قرآن تفسير سوره روم، لقمان، قمر و يوسف به رشته تحرير در آمده كه هيچكدام به چاپ نرسيده است. و فعاليت ديگري كه چند سال اخير به آن مشغول بوده ام همكاري با دوستان و شاگردان زنده ياد استاد علي صفائي حائري (ع _ صاد) براي نوشتاري كردن سخنرانيهاي ايشان در زمينه هاي مختلف معارف ديني بالاخص مباحثي در حوزه نهج البلاغه از جمله روش برداشت از نهج البلاغه شرح شقشقيه با عنوان مشكلات حكومت ديني شرح حكمت 147 با عنوان خط انتقال معارف و شرح خطبه 32 با عنوان روزگار ستمگر و...

فنجكردي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(513 / 512 / 503 -433 ق)، اديب، نحوى و شاعر. ملقب به شيخ الافاضل. نسبت وى به فنجكرد از توابع نيشابور مى رسد. وى معاصر با زمخشرى و نزديك به عصر سيد رضى بود و ميدانى كتاب «السامى فى الاسامى» را، در لغت، به فارسى، به نام وى تأليف كرده و در سرآغاز كتاب او را در فضل و علم و ادب ستوده است. او را مدون «ديوان» امير المومنين (ع) مى دانند. در نيشابور درگذشت. از جمله آثارش:«تاج الاشعار» يا «سلوه الشيعه»، در اشعار حضرت اميرالمومنين (ع)؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان

الشيعه (156 / 8)، الذريعه (849 / 9 ،223 / 12 ،205 / 3)، رياض العلماء (354 -352 / 3)، ريحانه (357 -356 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 181 / 6)، فوائد الرضويه (269 -268)، الكنى و الالقاب (35 -34 / 3) ، لغت نامه (ذيل/ على فنجگردى)، معجم الادباء (272 -270 / 12)، معجم المؤلفين (28 -27 / 7).

فندرسكي، ابوطالب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(منسوب به فندرسك) ميرزا ابوطالب فرزند ابوالقاسم فندرسكى. شاعر و منشى قر. 12 ه. وى از شاگردان علامه مجلسى است و با ميرزا عبداللَّه افندى صاحب رياض العلماء و نظاير وى معاصر و در يك حلقه ى تدريس با آنان به كسب علم مشغول بود. تأليفات او عبارتند از: ترجمه ى فارسى شرح لمعه ى شهيد، حاشيه ى تفسير بيضاوى، حاشيه ى خفرى بر شرح تجريد قوشچى سامى كه منظومه است، غزوات حيدرى كه نيز منظومه است، المنتهى در نجوم، نگارخانه ى چين كه حاوى تمامى مكتوبات و منشات عربى و فارسى اوست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فولادوند، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد محمد مهدي فولادوند فرزند شادروان محمد حسين بختياري ، در اول دي ماه 1299 در اراك متولد شد . او از سوي مادر ، نوه ي حجت السلام حاجي آقا محسن ادراكي و نبيره ي دختري مرحوم سيد محمد علي تهراني است . پس از طي تحصيلات اوليه و رايج به سبك جديد ، در شهريور 1329 براي ادامه ي تحصيل به ويژه در رشته هاي شعر و ادب و هنر و زيبايي شناسي ، به پاريس رفت و چهارده سال در آن شهر اقامت و در رشته هاي دلخواه دانشگاهي و تكميل زبان و ادب فرانسوي خود تلاش كرد . جناب فولادوند در آبان ماه 1343 ( 1964 م ) به تهران بازگشت و تاكنون كه بيش از هشتاد سال از عمر پربار و بركتش مي گذرد ، در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي، مواد مختلف فلسفه ، زيباشناسي ، زبان فرانسه ، تاريخ مذاهب و فرهنگ ايران را تدريس كرده است . او عضو انجمن فلسفه ي ايران

و علوم انساني يونسكو و عضو انجمن شعراي فرانسه و نويسندگان فرانسه زبان است . مجموعه ي آثار فرانسه و فارسي وي قريب به سي جلد است كه در حدود پانزده جلد آن به چاپ رسيده است . برخي از آثار چاپ شده ي ايشان از اين قرار است :

_ ترجمه ي [ رباعيات ] عمر خيام ، پاريس ، مزون نو ، 1960 ، طبع جديد آن با مقدمه و حواشي و « سخنان تازه درباره ي عمر خيام و رباعيات او » به پيوست آن . تهران ، فروغي .

_ هيدا ( در جستجوي زيبايي ) ، چاپ فرهنگ و هنر ( به فرانسه )

_ سنفونيها ،چاپ فرهنگ و هنر ( به فرانسه )

_ زن در انديشه ي خدا ( به فرانسه )

_ ديوان اشعار و نوشته ها ( آثار فارسي _ بخش يكم )

_ ترجمه ي كتاب المنقذ من الضلال ( = زندگينامه ي خود نوشت فكري و فرهنگي غزالي ، عنوان ترجمه ي فارسي اش رهنماي گمراهان ، نشريات محمدي )

_ نخستين درس زيبايي شناسي . انتشارات دهخدا .

_ پاسكال _ ونسي _ بلندل . مجموعه كتابهاي جيبي .

_ زيباترين اشعار فرانسه ( متن فرانسه و فارسي ) . انتشارات كندي . در سالهاي اوليه ي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، كه بنياد قرآن تاسيس شد ، استاد فولادوند چند اثر قرآني از نويسندگان برجسته ي معاصر عرب ، نظير سيد قطب ، به فارسي شيوايي ترجمه كرد كه از سوي همان بنياد منتشر شده است .

برگرفته از كتاب

:بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

فياض لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1072 ق)، عالم امامى، محقق، حكيم، منطقى، متكلم، نويسنده، اديب و شاعر.اصل وى از لاهيجان است، اما چجون مدت زيادى در شهر قم اقامت داشته و در حوزه ى علميه آنجا تدريس مى كرده به قمى نيز مشهور شده است. وى شاگرد و داماد صدرالمتألهين ملا صدرا محمد بن ابراهيم بن يحيى شيرازى است. تخلص يا لقب فياض را استادش به او داده است، چنان كه لقب فيض را به ديگر دامادش ملا محسن كاشانى. او از بزرگان علماى شيعه و از معروفترين حكيمان و عالمان عصر صفوى و معاصر شاه عباس ثانى (1087 -1052 ق) است. وى در مدرسه حضرت معصومه قم تدريس مى كرد. از جمله شاگردانش فرزندش ميرزا حسن لاهيجى صاحب «شمع اليقين» مى باشد. از ديگر شاگردانش قاضى سعيد قمى است. وى در قم درگذشت و همان جا دفن شد. گر چه در برخى از تذكره ها تاريخ وفات وى در 1051 ق ذكر شده اما با توجه به تاريخ تأليف «گوهر مراد» و «سرمايه ايمان» نمى تواند درست باشد. وى در حكمت و كلام و منطق صاحب تأليفات سودمندى است. از آثار وى: «گوهر مراد»، در اصول عقايد، به فارسى، كه براى شاه عباس ثانى (1078 -1052 ق)تأليف كرده است؛ «سرمايه ى ايمان فى اثبات اصول العقائد بطريق البرهان»، كه تلخيص «گوهر مراد» است به فارسى؛ «شوارق الالهام»، در شرح «تجريد الكلام»، خواجه نصير طوسى، به عربى؛ «حاشيه»اى بر «حاشيه» شمس الدين محمد خفرى بر «الهيات شرح تجريد»، كه به درخواست شاگردانش ترتيب داد؛ «حاشيه»اى بر «حاشيه» ملا عبدالله يزدى بر «تهديب المنطق» تفتازانى؛ «حاشيه» بر «شرح الاشارات» خواجه نصيرالدين طوسى؛ «شرح

الهياكل فى حكمه الاشراق»؛ رساله ى «حدوث العالم»؛ «مشارق الالهام فى شرح تجريد الكلام»، ناتمام؛ «الكلمات اليبه»، در محاكمه ى ميان ميرداماد و ملاصدرا در اصالت ماهيت ميرداماد يا اصالت وجود ملاصدرا، كه لاهيجى به نام شاه عباس ثانى نگاشته است؛ «ديوان» بزرگ شعر، به فارسى، مجموعه اى از قصايد و تركيب بند و ترجيع بند در منقبت پيامبر (ص) و ائمه (ع) بويژه اميرالمؤمنين (ع) و در مرثيه ى شهيدان كربلا (رض).[1]

(بخش 1) لاهيجى، عبدالرزاق بن على متكلم و حكيم ايرانى (ف. 1052 ه.ق) وى داماد و شاگرد صدرالدين شيرازى بود و در ادب و شعر و كلام دست داشت. از اوست: شوارق دو جلد در شرح تجريدالكلام، گوهر مراد در كلام، سرمايه ى ايمان در كلام، شرح فصوص الحكم در تصوف (عربى)، شرح فصوص الحكم (به فارسى)، ديوان شعر شامل 5000 بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (849 -846 / 2)، اعيان الشيعه (471 -470 / 7)، ايضاح المكنون (59 / 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (261 / 4)، تاريخ علم كلام (324 -322)، تذكره ى پيمانه (412 -397)، تذكره ى نصرآبادى (156)، دايره المعارف فارسى (1668 / 2)، دنباله جستجو درتصوف (254 -251)، الذريعه (238 / 14 ،161 / 13 ،853 -852 / 9 ،190 / 4)، روضات الجنات (194 -192 / 4)، رياض العارفين (227)، ريحانه (363 -361 / 4)، سير در شعر فارسى (384)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (406 -405)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 319 / 11)، فرهنگ ادبيات فارسى (430 -429)، فوائد الرضويه (229)، فلاسفه شيعه (377 -375)، الكنى و الالقاب (37 -36 / 3)،لغت نامه (ذيل/ عبدالرزاق)، معجم المؤلفين (218 / 5)، منتخب التواريخ (746)،

مؤلفين كتب چاپى (842 -841 / 3)، هديه الاحباب (214 -213).

فياض، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فياض در سال 1261، در همدان متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود پشت سر نهاد و در شهر قم علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به اصفهان رفته و سه سال در آن شهر به تحصيل پرداخت. پس از خاتمه تحصيلات در اصفهان، به نجف اشرف عزيمت كرد و سالهاي متمادي در آن ديار به فراگيري علوم مختلف مشغول شد.او پس از بازگشت نجف،در سالهاي اقامت خود در همدان بنا به تقاضاي اداره معارف و اوقاف همدان در مدرسه نصرت كه از مدارس بزرگ آن شهر محسوب مي شد، به تدريس ادبيات و عربي پرداخت. پس از آن در اواسط شهريور ماه 1308 ه.ش. به دعوت وزارت معارف و اوقاف به تهران عزيمت كرد و ابتدا به سمت معلمي و مديريت مدرسه برگزيده شد و پس از تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313، به استادي دانشكده معقول و منقول انتخاب گرديد. پس از آنكه قسمتي از دانشكده معقول و منقول (در سال 1318) به دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي منتقل گرديد براي تدريس به آن دانشكده دعوت شد و مدتي در هر دو دانشكده تدريس كرد،و پس از آنكه دانشكده منقول و معقول ( در سال 1321) از دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي مستقل گرديد، وي در سمت استادي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي باقي ماند. استاد محمد فياض در خرداد ماه 1354 ه.ش دار فاني را بدرود گفته و به رحمت ايزدي پيوست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فياض تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود

همدان پشت سر نهاد و در شهر قم علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به اصفهان رفته و سه سال در آن شهر به تحصيل پرداخت. پس از خاتمه تحصيلات در اصفهان، به نجف اشرف عزيمت كرد و سالهاي متمادي در آن ديار به فراگيري علوم مختلف مشغول شد. فياض پس از اشتغال در دانشگاه تهران ، طبق قانون تاسيس دانشگاه سه رساله عربي در معاني و بيان و بديع و يك رساله در شرح قسمتي از نهج البلاغه به زبان فارسي نگاشت و در نوزدهمين جلسه شوراي دانشگاه ، به عنوان دكتراي ادبيات شناخته شد.

استادان و مربيان : فياض پس از اقامت دراصفهان در محضر ميرزا جهانگير خان قشقايي (عالم معروف و جامع علوم معقول و منقول) و آخوند ملاعبدالكريم گزي (سرپرست امور قضايي شهر اصفهان) ، آقا سيد محمد باقر درچه اي ( از مراجع بزرگ تقليد) به تحصيل مشغول گرديد و ضمن آن در درس آخوند كاشي (آخوند ملا محمد كاشاني، حكيم و فقيه و رياضيدان معروف) و عده ديگري از علماي آن عصر حاضر مي شد. پس از سه سال اقامت در اصفهان و نوشتن دو رساله در فقه و اصول در سال 1282 ه.ش ( 1321 ه.ق) اصفهان را ترك كرد و به موطن خود، همدان، بازگشت. علمايي كه فياض در مجلس درس آنان حاضر مي شده عبارت بودند از: آخوند ملا محمد كاظم خراساني(صاحب كتاب معروف كفايت الاصول)، آقا سيدمحمد كاظم يزدي (صاحب كتاب مشهور عروه الوثقي)، ميرزا فتح الله نمازي شيرازي معروف به شيخ الشريعه يا شريعت اصفهاني، از مشاهير علماي آن عصر نجف، شيخ عبدالله مازندراني از مراجع

بزرگ دوره مشروطه، آخوند ملامحمد علي نخجواني، مرجع تقليد شيعيان قفقاز. آخوند ملاعلي امامي خوانساري از مدرسين معروف نجف.

وقايع ميانسالي : فياض در سالهاي آخر تدريس دچار ضعف بينايي شد و با اينكه دانشكده ادبيات در آن ايام در باغ نگارستان ( شمال ميدان بهارستان) قرار داشت و از محل سكونت ايشان چندان دور نبود، اغلب با كمك فرزندان و دوستان به دانشكده مي رفت .

زمان و علت فوت : محمد فياض در خرداد ماه 1354 ه.ش دار فاني را بدرود گفته، به رحمت ايزدي پيوست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : استاد فياض چندي سرپرست حوزه علمي به نام (مدرسه كوچك) گرديد. همچنين به مدت پانزده سال در همدان به عنوان امامت جماعت مسجد برگزيده شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد فياض در يكي از حوزه هاي علمي همدان به نام مدرسه كوچك به تدريس علوم معقول و منقول پرداخت. در سالهاي اقامت خود در همدان بنا به تقاضاي اداره معارف و اوقاف همدان در مدرسه نصرت كه از مدارس بزرگ آن شهر محسوب مي شد، به تدريس ادبيات و عربي پرداخت. حاج آقا محمد فياض اواسط شهريور ماه 1308 ه.ش. به دعوت وزارت معارف و اوقاف به تهران عزيمت كرد و ابتدا به سمت معلمي و مديريت مدرسه برگزيده شد و پس از تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313، به استادي دانشكده معقول و منقول انتخاب گرديد. پس از آنكه قسمتي از دانشكده معقول و منقول (در سال 1318) به دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي منتقل گرديد براي تدريس به آن دانشكده دعوت شد و مدتي در هر دو دانشكده تدريس مي كرد،و پس از آنكه

دانشكده منقول و معقول ( در سال 1321) از دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي مستقل گرديد، وي در سمت استادي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي باقي ماند. فياض در دانشكده هاي ياد شده، نهج البلاغه،بيان و زبان عربي تدريس مي كرد و در سال 1330 با تصويب شوراي دانشگاه كرسي زبان عربي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي به ايشان تفويض گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد فياض هنگام اقامت در همدان، علاوه بر مسجد و مدرسه ، بنا به دعوت مشاتاقان در منازل آنان حضور يافته، ضمن اقامه نماز در اول وقت، حاضرين را با معارف دين و شرايط بندگي و تكاليف شرعي آشنا و با نصايح خود راهنمايي و هدايت مي كرد، اين دوره ها تا پايان اقامت ايشان در همدان برگزار شد و از آن پس بنا به تقاضا و دعوت مشتقان تهراني، در تهران برگزار گرديد. نام وي در دفاتر انجمن ادبي همدان ذكر شده است و دكتر مهدي درخشان استاد فقيد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، در كتاب ‹‹ بزرگان و سخن سرايان همدان›› در اين خصوص نوشته است: ‹‹ حاج آقا محمد فياض علاوه بر مقام فقاهت و اجتهاد داراي ذوقي سليم وطبعي لطيف است، اشعاري نغز و دلنشين سروده است كه بسياري از آنها از ميان رفته. وي در سال 1307 ه.ش. از اعضاي برجسته انجمن ادبي همدان بود....››

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1فرهنگ همدان،سال دوم، شماره 8،زمستان 1375

فيروزآبادي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(منسوب به فيروزآباد) مجدالدين محمد بن يعقوب شيرازى فيروزآبادى مكنى به ابوطاهر، اديب و لغت شناس زبان عربى (و فيروزآباد (فارس) 729 ه.ق/ 1329 م.- ف. زبيد (يمن)

817 ه.ق/ 1415 م.). وى نخست در شيراز و سپس در واسط و بعد در بغداد به تحصيل پرداخت و نيز مدتى در دمشق در محضر درس تاج الدين عبدالوهاب سبكى حاضر مى شد، و با وى سفرى نيز به اورشليم كرد و در آنجا مدت ده سال به تدريس پرداخت، و سپس به آسياى صغير، قاهره و مكه مسافرت كرد و مدت پانزده سال در مكه ساكن شد. آنگاه به دهلى و پس از پنج سال بار ديگر به مكه بازگشت و دو سال ديگر آنجا اقامت كرد. پس به دربار احمد بن اويس جلايرى (بغداد) رفت و سپس سفرى به شيراز كرد و در آنجا با اميرتيمور ملاقات نمود و بعد از راه هرمز و خليج فارس به يمن رفت و قاضى القضاة يمن شد و دختر سلطان الملك الاشرف را به زنى گرفت و سپس بار سوم به مكه رفت و در آنجا مدرسه اى براى تدريس فقه مالكى تأسيس كرد و مجدداً به يمن بازگشت و در شهر زبيد درگذشت. شهرت وى به سبب تأليف ارجمند اوست در لغت عرب موسوم به القاموس المحيط معروف به قاموس (ه.م).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فيروزآبادي، مجدالدين، ابوطاهر محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(817 / 816 -729 ق)، عالم لغوى، اديب، مفسر، قاضى و فقيه شافعى. نسبش به شيخ ابواسحاق شيرازى و به روايتى به ابوبكر صديق مى رسيد و لذا او خود را صديقى معرفى مى كرد. اصل وى از فيروزآباد شيراز است، كه در كازرون به دنيا آمد و در آن جا در هفت سالگى قرآن را حفظ كرد. در هشت سالگى به شيراز رفت و از محضر علماى آنجا استفاده نمود، سپس به

بغداد، مصر، شام، روم، حجاز، يمن و اغلب سرزمينهاى شرقى مانند هند مسافرت كرد. فقه و تفسير و حديث و علوم مختلف را از اساتيد مكانهاى مختلف فراگرفت. در دمشق در محضر درس ابن قيم و تقى الدين سبكى و فرضى و شيخ خليل مالكى حضور يافت. وى مورد عنايت شاه شجاع مظفرى، حكمران آذربايجان، و امير تيمور گوركانى و سلطان بايزيدخان عثمانى بود، بيشتر از همه در دربار ملك اشرف اسماعيل حكمران يمن تقرب يافت و داماد وى شد. مدت بيست سال قاضى شهر زبيد يمن بود، تا به مقام قاضى القضاتى يمن و درجه ى شيخ الاسلامى رسيد. و وى در زبيد يمن درگذشت و در تربت شيخ اسماعيل جبروتى دفن شد. شيخ رمضان عطيفى كتابى در شرح حال فيروزآبادى نگاشته است. از فيروزآبادى حدود چهل تصنيف ذكر كرده اند. از آثارش: «قاموس المحيط و القابوس الوسيط الجامع لماذهب من كلاما لعرب شماطيط»، كه به «قاموس اللغه» نيز معروف است، در چهار جزء، كه مهمترين اثر وى مى باشد؛ «اللامع المعلم العجاب الجامع بين المحكم و العباب»، در شصت مجلد كه پس از آن آنها را در دو مجلد خلاصه كرد؛ «بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز»، در دو مجلد؛ «الجليس الانيس فى اسماء الخندريس»؛ «المرقاه الوفيه فى طبقات الحنفيه»؛ «البلغه فى تراجم ائمه النحو و اللغه» يا «البلغه فى تاريخ ائمه اللغه»؛ «سفر السعاده»، در حديث و سيره نبوى؛ «نغبه الرشاف من خطبه الكشاف»؛«نزهه الاذهان فى تاريخ اصفهان»؛ «تحبير الموشين فى مايقال بالسين و الشين»؛«الاسعاد بالاصعاد الى درجه الاجتهاد»؛ «الدرر الغالى/ الدرر الغوالى فى الاحاديث العوالى»؛ «الدرر النظيم المرشد الى مقاصد القرآن العظيم»، در تفسير؛ «النفحه العنبريه

فى مولد خير البريه (ص)»؛ «زاد المعاد فى وزن بانت سعاد»؛ شرح «صحيح» بخارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (19 / 8)، ايضاح المكنون (106 ،85 ،80 / 1)، دايره المعارف فارسى (1961 / 2)، روضات الجنات (97 -92 / 8)، ريحانه (368 -365 / 4)، كشف الظنون (2048 ،1939 ،1657 ،1480 ،253 -252 ،149 ،90 ،87 ،85)، الكنى و الالقاب (39 -37 / 3)، قاموس المحيط (مقدمه/ 48 -47)، لغت نامه (ذيل/ فيروزآبادى)، معجم المؤلفين (119 -118 / 12)، هديه الاحباب (213)، هديه العارفين (181 -180 / 2).

فيروزآبادي، يعقوب

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

1- محمد بن يعقوب فيروزآبادى متوفى 817 و مدفون در يمن صاحب كتاب (قاموس الاعلام) در لغت كه چندين شرح و حاشيه بر آن خورده و تمامى مطبوع مى باشد منسوب به اين شهر است.

وى عالمى فاضل و تحريرى كامل بوده در ممالك روم و حجاز و غيرها سفرها نموده و با قبايل عرب مجالستها كرده و هشتاد سال عمر نموده است.

شروحى كه به كتاب او خورده به اسامى زير است.

1- تاج العروس فى شرح القاموس 2- الجاموس 3- الفانوس 4- رجل الطاوس و...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيض كاشاني، محسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1091 -1007 ق)، عالم، عارف، محقق، فقيه، محدث، مفسر، حكيم متأله، متكلم، اديب و شاعر. فيض و پدرش، ملا شاه مرتضى، و فرزندش، محمد علم الهدى، و برادرش، ملا عبدالغفور بن شاه مرتضى، و فرزند برادرش، ملا محمد مومن بن عبدالغفور، و برادر ديگرش، نورالدين كاشانى، و فرزند برادرش، ملا محمدهادى يك خانواده علمى جليل را تشكيل داده اند. فيض در قم نشوونما يافت. آن گاه به شيراز رفت و در محضر سيد ماجد بحرانى علوم شرعى را آموخت و از فليسوف بزرگ ملاصدرا، صدرالمتألهين، علوم عقلى را فراگرفت و با دختر وى ازدواج كرد. فيض از دو استادش و همچنين از شيخ بهائى و ملا محمد صالح مازندرانى و ملا محمد طاهر قمى و ملا خليل قزوينى و شيخ محمد فرزند صاحب «معالم» حديث روايت كرده است. علامه مجلسى و سيد نعمت الله جزايرى از وى اجازه ى حديث گرفتند. گستردگى و احاطه ى علمى او تا بدانجاست كه عده اى نسبت به وى، له و عليه، تعصب ورزيدند و مدح و ذمش نمودند. گرچه عده اى از مخالفان آن گاه كه بر حقيقت مطلع

شدند به سويش رفتند و در مقام اعتذار خطاب به او (يا محسن! قد اتاك المسى ء) گفتند. فيض در تمام فنون شعرى مهارت داشت و اشعار زيبايى از خود به جاى گذاشت. او در كاشان درگذشت و قبر و قبه او در آنجا مشهور است. فيض در حدود يكصد و بيست اثر در فنون مختلف دارد، كه از آن جملفه: «الصافى»، تفسير قرآن كريم با احاديث، و ملخص آن به نام «الصفى»، و خلاصه ى «الاصفى» به نام «المصفى»؛ «الوافى»، در حمع و ترتيب احاديث كتب اربعه، با توضيح و بيان مشلكات آنها؛ «الشافى»، كه خلاصه و لباب «وافى» است؛ «مفاتيح الشرايع»، تمامى مهمات احكام و مسائل دوره ى فقه؛ «عم اليقين فى اصول الدين»، و ملخص آن «المعارف»؛ «عين اليقين فى اصول الدين»؛ «الحق اليقين»؛ «خلاصه الاذكار»؛ «بشاره الشيعه»؛ «المحجه البيضاء فى احياء الاحياء»، در علم اخلاق، كه در آن «احياء العلوم» غزالى را مهذب كرد و مطالب حقى آن را با اخبار و احاديث معصومين (ع) تاييد نمود؛ «الحقائق»، كه لباب و ملخص «محجه» است؛ «نقد الاصول»؛ «نوادر الاخبار»؛ «سفينه النجاه»؛ شرح مختصر «صحيفه سجاديه»؛ «من لا يحضره التقويم»؛ «تشريح العالم»، در هئيت؛ «ديوان» شعر؛ «مثنويات»؛ «گلزار قدس»، در مراثى و قصائد و رباعيات و غزليات.[1]

(فيض) ملا محسن محمد بن شاه ملقب به محسن و معروف به ملا محسن فيض كاشانى از اجله ى علماى اماميه ى قرن يازدهم هجرى قمرى و عهد شاه عباس دوم صفوى است كه در فقه و حديث و تفسير و حكمت و ادب و علوم عقلى و نقلى متبحر و استاد بوده است. وى در قم اقامت داشت ليكن براى تحصيل به

شيراز مسافرت نموده علوم شرعى را از سيد ماجد و علوم عقلى را از ملاصدرا و ميرداماد دريافته و با دختر ملاصدرا نيز ازدواج كرد. آثارش متجاوز از 120 مى باشد و از ميان آنها ميتوان: مثنوى آب زلال، ابواب الجنان، الاستقلاليه، اصول العقايد، اصول المعارف، الامالى، انوارالحكمه، الشافى، حاشيه ى صحيفه ى سجاديه، شراب طهور، من لا يحضره التقويم، الوافى، نقدالاصول الفقهيه، نوادرالاخبار، والصافى را نام برد. وفاتش در سال 1091 ه.ق در كاشان اتفاق افتاد و همانجا مدفون است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ايضاح المكنون (701 ،679 ،674 ،613 ،589 ،521 ،508 ،456 ،442 ،400 ،398 ،379 ،378 ،226،225 ،212 ،148 ،132 ،119 ،75 ،63 ،60 ،39 ،19 / 2 ،606 ،559 ،543 ،433 ،410،408 ،363 ،335 ،290 ،287 ،183 ،143 ،93 ،91 ،90 ،54 ،32 / 1)، بحارالانوار (124 / 107)، تاريخ ادبيات ايران، براون (260 / 4)، تاريخ ادبيات در ايران (336 -328 / 5)، تاريخ برگزيدگان(38 -37)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (201 -198)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (555 -551)، تاريخ كاشان (278 -277)، تذكره ى روز روشن (641)، تذكره ى نصرآبادى (155)، خاته مستدرك الوسايل (236 -235 / 2)، دايره المعارف فارسى (1971 / 2)، دنباله ى جستجو در تصوف (258 -254)، دويست سخنور (313 -311)، الذريعه (205 ،99 -98 ،74 ،14 -13 / 25 ،348 ،344 ،273 ،103 ،98 -97 / 24 ،317 -316 / 23 ،431 ،418 ،406 ،376 ،322 ،232231 / 22 ،303 ،280 -279 ،210 ،187 / 130 ،68 -67 / 21 ،260 -259 ،146 -145 / 20 ،210 ،143 / 19 ،286 ،282 -281 ،257 ،218 ،120 -119 ،119 ،116 / 18

،75 / 17 ،393 ،385 ،66 -65 / 16 ،374 ،326 ،127 ،5 / 15 ،252 ،247 / 14 ،359 ،45 ،44 ،10 -9 / 13 ،203 -202 ،124 ،3 -2 / 12 ،245 / 11 ،854 -853 ،699 / 9 ،282 / 8 ،211 ،38 ،28 / 7 ،146 ،90 / 6 ،193 ،172 ،126،125 ،85 ،82 ،17 -16 / 5 ،481 ،471 ،459 ،403 -400 ،234 ،201 ،189 -188 ،182 ،117 ،115 ،114 ،110 -109 ،106 ،96 / 4 ،116 -115 / 3 ،485 -484 ،425 ،403 ،398 ،349 ،312 ،293 ،261 ،244 ،223 ،212 -211 ،198 ،179 -178 ،124 ،33 / 2 ،424 ،406 ،284 ،77 ،53 ،24 ،2 / 1)، روضات الجنات (97 -73 / 6)، رياض العارفين (226 -225)، رياض العلماء (182 -180 / 5)، ريحانه (379 -369 / 4)، شخصيت هاى نامى (383 -382)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (404 -400)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 492 -491 / 11)، فرهنگ ادبيات فارسى (386 -385)، فرهنگ سخنوران (724)، فلاسفه ى شيعه (560 -556)، فوائد الرضويه (642 -633)، الكنى و الالقاب (42 -39 / 3)، لغت نامه (ذيل/ فيض)، مجمع الفصحا (49 -48 / 4)، مراقد المعارف (405 -404 / 1)، مستدرك اعيان (309 -308 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (808 -799 / 5)، نتايج الافكار (541)، وقايع السنين و الاعوام (536 -535)، هديه الاحباب (233).

فيض مرندي، مقصود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1315.

درگذشت: 18 آذر 1369.

مقصود فيض مرندى فارغ التحصيل رشته ى نمايشنامه نويسى از دانشكده ى هنرهاى دراماتيك است. وى از سال 1341 شروع به همكارى با مطبوعات نمود و به نوشتن داستان هاى فكاهى و ترجمه ى آثار ناظم حكمت و

عزيز نسين از زبان تركى پرداخت. در روزنامه ى «توفيق» هم با امضاى «ديلاق» مطالبى را به چاپ مى رساند. او همچنين با مجله هاى «سپيد و سياه»، «خواندنيها»، «كاريكاتور»، «اطلاعات هفتگى»، «تهران مصور»، «اميد ايران» و برخى نشريه هاى ديگر همكارى مى كرد.

مرندى دبير زبان آموزش و پرورش و كارشناس تئاتر كرمانشاه بود و سال ها به عنوان معاون هنرستان موسيقى، مجتمع دانشگاهى هنر خدمت كرد. وى در سال 1363 بازنشسته شد.

از ترجمه هاى او مى توان از خانه ى آن مرحوم و آدم عوضى (دو نمايشنامه از ناظم حكمت) و كتاب هاى عزيز نسين نظير ميهمانان خارجى، مرگ مشكوك، پس انداز كارمند، يك خارجى در استانبول، جاسنجاقى، مهمان آمريكايى و پرونده ى ادارى نام برد. او ترجمه هاى مشتركى هم با همسرش پروين صميمى داشت: وظيفه ى ملى؛ اجاره نشين؛ زنده باد وطن؛ شهرداد نمونه؛ دم بريده.

مقصود فيض مرندى روز هيجدهم آذر سال 1369 به علت سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قادري سهي، بهزاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهزاد قادري سهي درسال 1331 در شهر زاهدان ديده به جهان گشود. بعد از كلاس اول ابتدايي در زادگاهش به شهر كرمان رفتند و سه سال در آنجا بودند بعد به شهر بجنورد رفتند و سال پنجم تحصيل خود را در آن شهر سپري كردند.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي گرايش : ادبيات نمايشي والدين و انساب : پدر بهزاد قادري سهي اصفهاني و مادرش اهل سيستان بودند.پدرش همرديف بود؛ يعني در پست مهندسي ارتش و با لباس شخصي مسئوليت فني موتورهاي برق و آب مناطق را بر عهده داشت. مادرش خانه دار است و از طايفه توكلي هاي سيستان و بلوچستان است.خاطرات كودكي : خاطرات كودكي بهزاد قادري سهي به

زبان خودش: شش سال اول زندگي را در زاهدان زندگي كردم. از همان كودكي با پدرم به سفر مي رفتم.. شب هاي كويري و خرگوش هايي كه نور چراغ اتومبيل آن ها را چراغي مي كرد، وهم شب هاي كوير و جيغ و زوزه حيوانات و آدم ها. آنچه سخت در ذهنم جا خوش كرده روز اول دبستان بود، در نمي دانم كجاي زاهدان.. سرگشته، از كلاسي به كلاسي ديگر مي رفتم. در يك كلاس نقشه پلاس جهان بود: مي خواستم بدانم من كجاي اين جهان هستم! دلهره اي همراه نااميدي اما شيرين. بعد ها، خودم كه به كلاس پنجم رسيدم براي درس جغرافي زمين را نقش زدم كه معلمم، آقاي عبدالرمضاني، خيلي تشويقم كرد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : بهزاد قادري سهي بعد از گذران تحصيلات اوليه خود در شهرهاي زاهدان ، كرمان و بجنورد، مقاطع تحصيلات ليسانس خود را در رشته زبان و ادبيات انگليسي، دانشگاه فردوسي، مشهد، 1354گذراند و فوق ليسانس ادبيات آمريكا، دانشگاه شيراز، شيراز، 1357طي كرد، و دكتراي ادبيات نمايشي قرن نوزده و سه دههُ 1960-1990دربريتانيا به اتمام رسانيد.خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع تحصيل بهزاد قادري سهي به زبان خود او: آن روز ها رشته پزشكي خيلي طرفدار و اعتبار داشت. من در كنكور كه شركت كردم، انتخاب اولم زبان وادبيات انگليسي دانشگاه مشهد بود. وقتي هم كه از امتحان برگشتم، به مادرم گفتم، "كاسه بشقاب من را آماده كن، دارم ميرم مشهد"! ولي وقتي قبول شدم، فوج دوستان پيش پدرم رفتند كه نگذارد من در رشته ادبيات انگليسي درس بخوانم. ولي او گفته بود، "هرچه خودش

مي خواهد." خاطره خوشي كه از اين دوران دارم، به ويژه دوره كارشناسي، بيرون آمدن از كتابخانه دانشكده همراه با رفتگر و در دير وقت شب هاست. فعاليتهاي ضمن تحصيل : بهزاد قادري سهي تنها مطالعه مي كرد و در عين حال تدريس هم مي كرد. در دوره كارشناسي ارشد، در شيراز، دانشكده اش كنار حافظيه بود .استادان و مربيان : از استادان بهزاد قادري سهي در دوره تحصيلات تكميلي به شرح زير است: دوره كارشناسي: دكتر قنادان، دكتر فرخ، خانم شايگي، استاد حديدي، استاد صدر، استاد برادران رفيعي دوره كارشناسي ارشد: دكتر باليتاس، دكتر ويليام هاروي، استاد يارمحمدي، استاد ابجديان دوره دكتري: راجر هاوارد، پيتر هيوم، الين جوردن، آنجلا ليوينگستن هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي دكتر بهزاد قادري سهي مي توان به دكتر عليرضا امامي، دكتر عليرضا انوشيرواني، دكتر هادي كاميابي، دكتر فارسيان، دكتر جهانبخش لنگرودي اشاره نمود.همسر و فرزندان : بهزاد قادري سهي ازدواج كرده و حاصل اين ازدواج چهار فرزند است كه: دو پسر (سياوش و سعيد) و دو دختر (مريم و مهرديس). سياوش در شهريور 86 تخصصش را در رشته پاتولوژي دانشگاه علوم پزشكي تهران تمام مي كند؛ سعيد كارشناسي ارشد عمران را تمام خواهد كرد؛ مريم در رشته كارشناسي ارشد گياهپزشكي درس مي خواند و مهرديس دارد خودش را براي ورود به مراحل ديگر زندگي آماده مي كند.وقايع ميانسالي : شهادت برادر بهزاد قادري سهي به نام حيدرعلي قادري سهي، در سوسنگرد در سال 1360. در گذشت پدرم در سال 1382 در شهرستان بجنورد. انتقال از دانشگاه شهيد باهنر كرمان به دانشگاه تهران در سال

1384.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : 1-سرپرستي كتابخانه ملي كرمان در بدو تاسيس 2-سرپرستي گروه زبانهاي خارجي، دانشگاه شهيدباهنر كرمان 3-معاونت آموزشي دانشكده هنر، دانشگاه كرمان 4-عضو هيات تحريريه نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني 5-عضو شوراي تخصصي گروه زبان و ادبيات انگليسي 6- عضو هيات امناي تئاتر كرمان به مدت دو سال 7- عضو هيات مميزه دانشگاه هاي جنوب شرق ايران 9-عضو هيات تحريريه نشريه پژوهش زبان هاي خارجي، دانشكده زبان هاي خارجي، دانشگاه تهران 10- عضو مركز ايبسن شناسي دانشگاه اسلو-نروژ فعاليتهاي آموزشي : 1- تدريس دروس نقد ادبي، نمايشنامه، مكتبهاي ادبي، اصول و روش ترجمه، شعر، رمان، داستان كوتاه و نثر انگليسي در دانشگاه كرمان از مهر ماه 57 تا 84. 2-تدريس همين دروس در دانشگاه آزاد كرمان. 3- تدريس همين دروس در دانشگاه ولي عصر(عج) رفسنجان (به مدت چهار ترم) 4- تدريس دروس فوق و نيز دروس كارشناسي ارشد ادبيات انگليسي در دانشكده زبان هاي خارجي، دانشگاه تهران 5- تدريس دروس عصر روشنگري، عصر رمانتيسيسم، و نمايشنامه قرن نوزدهم در مقاطع كارشناسي و كار شناسي ارشد در دانشگاه Essex انگلستان از سال 1372 تا پايان تحقيقاتِ دورهُ دكتري (1376). 6- شركت در تدوين برنامه دوره دكتري زبان و ادبيات انگليسي در دانشگاه تهرانساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : 1-پژوهش در زمينه ادبيات نمايشي 2-ترجمه و تاليف مقاله و كتاب 3-راهنمايي پايان نامه و تشويق دانشجويان به استخراج مقاله از آن ها شاگردان : 1-دكتر پيرنجمالدين، دانشگاه اصفهان 2-دكتر اميد طبيبزاده، دانشگاه همدان 3-دكتر طاهره احمديپور، دانشگاه ولي عصر (رفسنجان) 4-دكتر محمد حسن حفيظي، دانشكاه فلوريدا، آمريكا 5-دكتر محمد شهابي، دانشگاه

آزاد كرمان 6-دكتر آزاد منش، دانشگاه آزاد كرمان 7-خانم ناهيد فخرشفايي، دانشگاه شهيد باهنر كرمان 8-خانم زهرا ميهنخواه، دانشگاه شهيد باهنر كرمان (مرحوم) 9-دكتر رضا پاشا مقيمي، دانشگاه آزاد كرمان همفكران فرد : 1-آقاي اكبر رادي، نمايشنامه نويس 2-آقاي جلال ستاري، نويسنده و منتقد 3-خانم لاله تقيان، نويسنده و منتقد 4-آقاي يدا... آقاعباسي، دانشگاه شهيدباهنر كرمان 5-دكتر حسين پيرنجم الدين، دانشگاه اصفهان 6-دكتر محمد مرندي، دانشگاه تهران 7-دكتر آزبيورن اورشيث، دانشگاه برگن-نروژ 8-دكتر كنوت برينتسول، دانشگاه اسلو- نروژ 9-دكتر فروده الان، دانشگاه اسلو-نروژ 10-دكتر ويگديس استا، دانشگاه اسلو-نروژ 11-دكتر پيتر هيوم، دانشگاه اسكس-انگليس 12-دكتر توماس برتونيو، دانشگاه دولتي نيويورك 13-دكتر جون تمپلتن، دانشگاه نيويورك 14-دكتر كاري مايزر، دانشگاه پنسيلوانيا آرا و گرايشهاي خاص : گرايش به مكتب رمانتيسيسم، شيوه جدلي هگلي و تكيه بر ايبسن به عنوان يكي از جدلي انديشان دوران مدرنجوائز و نشانها : 1-استاد نمونه دانشگاه شهيد باهنر كرمان در سال 1376 2-لوح تقدير براي ترجمه متون نمايشي در استان كرمان در سال 1378 3-نمايشنامه مرد يخين مي آيد به عنوان ترجمه برتر در نخستين جشن ادبيات نمايشي كانون نمايشنامهنويسان خانه تئاتر، تهران: 26 شهريور ماه 84. 4-ترجمة مرگ تراژدي به عنوان پژوهش و ترجمة برتر در نخستين جشن ادبيات نمايشي كانون نمايشنامهنويسان خانه تئاتر، تهران: 26 شهريور ماه 84. 5-لوح سپاس از سوي سفارت نروژ در تهران و مركز هنرهاي نمايشي در سال 1385 براي پژوهش در باره آثار ايبسن. 6-با چراغ در آينه هاي قناس، نوشته بهزاد قادري، نشر قطره، 1384، به عنوان كتاب برتر سال در ميان كتب دانشگاهي در سال 1384. چگونگي عرضه آثار : بهزاد قادري سهي

بيش از 19 طرح نمايشنامه را ترجمه كرده است و عهده دار 10ترجمه مقاله را داشته، وي 39 مقاله در عنوانهاي مختلف ارائه داده است.آثار : nbsp1 Theatres of the Mind ويژگي اثر : B. Ghaderi Sohi,: Revolutions and British Drama, New Delhi, Bahri Publications, 2002.2 ايبسن ويژگي اثر : بهزاد قادري: آرمانشهر و آشوب، زير چاپ3 با چراغ در آينه هاي قناس ويژگي اثر : بهزاد قادري، ادبيات نمايشي رمانتيسيسم و تئاتر پسا-مدرن، تهران: نشر قطره، 1384.4 گذر از تئاتر ارسطويي به درام پسا-مدرن، كرمان ويژگي اثر : بهزاد قادري، انتشارات دانشگاه شهيدباهنر كرمان، 13825 مرگ تراژدي ويژگي اثر : جورج اشتاينر، زير چاپ. تهران: مركز هنر هاي نمايشي. اين كتاب بررسي نسبتا جامعي است در باره زوال تراژدي از يونان باستان تا دهه 60 قرن بيستم و يكي از كتب بسيار ارزشمند و مرجع براي دانشجويان و علاقمندان به هنر تئاتر و نمايشنامه نويسي است.6 هر كسي را اصطلاحي داده اند ويژگي اثر : بهزاد قادري، شش گفتار پيرامون ترجمه متون نمايشي، كرمان: انتشارات دانشگاه شهيد باهنر كرمان، 1382

قاسمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1280 ش)، نويسنده و مترجم. در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در موطن خود گذراند و سپس براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و از دانشسراى عالى در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى فارغ التحصيل شد. بعد از فراغت از تحصيل در وزارت

فرهنگ عهده دار مشاغلى چند از جمله: دبير دبيرستانهاى اصفهان، رياست دبيرستان كرمان، رياست چند دبيرستان در تهران، رياست دفاتر دانشسراى عالى دانشكده علوم و ادبيات، رياست فرهنگ شهرهاى يزد و همدان و كرمانشاه شد. از آثار وى: «اين جنگ عجيب آن طور كه من ديدم»، ترجمه؛ «بيمارى كودكى كمونيسم»، ترجمه؛ «منشأ خانواده و دولت»؛ «حزب توده ى ايران چه مى گويد و چه مى خواهد»؛ «چند موضوع از اقتصاد»؛ «جامعه را بشناسيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3163 / 2 ،1156 ،1118 ،1002 ،563 ،426 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (434 -433 / 1).

قاصر زهاني قايني، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، عالم، اديب، نويسنده و شاعر. مشهور به قاصر. اصل وى از زهان قاين است. تحصيلات خود را در زهان قاين و مشهد به پايان رساند. وى در ايام اقامت خويش در مشهد در مدرسه ى خيراتخان با شاعر مرثيه سرا عبدالجواد جودى (م 1302 ق) آشنا شد. از آثارش: «تذكره الباكين»؛ «ديوان» شعر؛ كتابت و ترميم نسخه اى از «مثنوى» مولوى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (422 -420).

قاضي رئيس نسوي، ابوعمرو، ابوعمر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478 -378 ق)، قاضى، فقيه، محدث، مفسر، مدرس، مفتى، اديب و شاعر. در نساى خراسان به دنيا آمد و در آنجا نشوونما يافت، و از قاضى حسن دامانى نسوى فقه آموخت. سپس به عراق و مصر و شام و مكه مسافرت كرد و تحصيل علم نمود و از ابو بكر حيرى و ابواسحاق اسفراينى در نيشابور و ابوذر هروى در مكه و ابن نظيف در مصر و ابوالحسن على بن موسى سمسار در دمشق و ابومعمر اسماعيلى در گركان حديث شنيد.او مجالس املاى حديث برپا كرد و درباره ى احاديث سخن گفت.ابوعبدالله فراوى و عبدالمنعم قشيرى و ديگران از وى روايت كردند. وى مورد اعتماد سلجوقيان بود و در رسالت هاى مهم از وى استفاده مى كردند. امير طغرل بيگ او را به دارالخلافه ى بغداد فرستاد و وى از جانب ملك شاه سلجوقى مأموريت يافت تا دختر خليفه را خواستگارى كند. القائم بامرالله او را عهده دار امر قضاوت خوارزم كرد و به وى لقب أقضى القضات بخشيد. اهل خوارزم از وى حديث روايت كرده اند. او داراى آثارى در زمينه ى «فقه» و «تفسير» بود. وى در ادبيات نيز مهارت داشت و شعر مى گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :الاعلام (64 / 7)، سير النبلاء (478 -477 / 18)، طبقات المفسرين الداوودى (181 -178 / 2).

قاضي سعيد، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1103 -1049 ق)، حكيم، اديب، عارف، مفسر، محدث، محقق، قاضى و عالم امامى. معروف به قاضى سعيد و ملا سعيد قمى و ملقب به حكيم كوچك. از دانشمندان بزرگ شيعه و از مفاخر حديث و حكمت و عرفان و ادبيات بود. وى از شاگردان ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى و ملا رجبعلى تبريزى بود. او بسيار مورد توجه و تجليل شاه عباس دوم و درباريانش بود. مدتى عهده دار منصب قضاوت قم بود و اين خود حاكى از تبحر وى در شرعيات مى باشد. در قم درگذشت. از آثار وى: شرحى بر كتاب «توحيد» صدوق، در چند مجلد؛ «اسرار الصنايع»، در صناعات خمسه ى قياسيه منطقيه: شعر، خطابه، برهان، جدل و مغالطه كه از «صناعيه» ميرفندرسكى الهام گرفته است؛ «شرح حديث بساط»، كه در 1099 ق، در اصفهان، از تأليف آن فراغت يافت؛ رساله ى «كليد بهشت» در اشتراك لفظى اسماءالله، به فارسى؛ حاشيه بر «اثولوجيا»ى ارسطو؛ حاشيه «شرح اشارات خواجه»؛ «الاربعون حديثا»، شرح چهل حديث در معارف كه سراسر تحقيقات علمى است؛ رساله ى «الاربعونيات لكشف الأنوار القدسيات»، چهل رساله، در چهل باب از معارف كه هر يك از آنها را به اسمى خاص ناميده است، رساله اول «روح الصلاه»، كه آن را به استادش ملا محسن فيض كاشانى اهداء نموده و ديگرى «حقيقه الصلاه» و ديگرى «فوائد رضويه» و ديگرى «الحديقه الورديه و السوانح المعراجيه» و...

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (344 / 9)، تاريخ ادبيات در ايران (340 -336 / 5)، الذريعه (132 /

18 ،341 -340 / 16 ،154 -153 / 13 ،49 / 7 ،391 ،111 ،12 / 6 ،479 / 4 ،51 / 2 ،437 -436 ،418 -417 / 1)، روضات الجنات (12 -10 / 4)، رياض العلماء (285 -284 / 2)، ريحانه (413 -412 / 4 ،59 / 2)، الكنى و الالقاب (52 / 3)، معجم المؤلفين (38 / 10).

قاضي طباطبايي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1290 ش)، استاد دانشگاه، مورخ و مصحح. قاضى از 1334 ش متصدى كرسى زبان عربى در دانشكده ى ادبيات تبريز شد. تسلط وى به تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام زبانزد اكثر دانشگاهيان بود. از آثار وى: تصحيح و تحشيه «تجربه الاحرار و تسليه الابرار»، عبدالرزاق بيگ دنبلى؛ حواشى و تعليقات بر «تجارب السلف». از وى مقالات بسيارى در نشريه هاى كتابخانه ى ملى تبريز و دانشكده ى ادبيات تبريز به چاپ رسيده كه از آن جمله: «به ياد مرحوم سيد هادى سينا»؛ «كتاب و اهميت آن در جامعه ى امروزى»؛ «محضر و محضرهاى تاريخى»؛ «داستان يك مناظره ى ادبى»؛ «اشتباهات تاريخى تجارب السف»؛ «خاطراتى چند از استاد عبدالرسول خيامپور»؛ «حكم استيناف ضياءالعلماء» را مى توان نام برد.[1]

اديب، مدرس.

تولد: 1295.

درگذشت: 18 اسفند 1364، تهران.

سيد حسن قاضى طباطبايى از سال 1334 متصدى كرسى زبان عربى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تبريز شد. وى بيش از چهل سال به تدريس در دبيرستان ها و دانشگاه تبريز مشغول بود و مقالات تحقيقى و انتقادى وى در نشريه ى «دانشكده ى ادبيات تبريز» و «كتابخانه ى ملى تبريز» چاپ مى شد. از جمله آثار اوست: تعليقات و حواشى تجارب السلف (1351) و تجربة الاحرار و تسلية الابرار (اثر عبدالرزاق بيك دنبلى در دو جلد، 1349 و 1350).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] نشر دانش (س 6، ش 3، ص 88).

قاضي، نعمت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1303.

درگذشت: 1375.

از نعمت الله قاضى كه نام مستعار در برخى از آثار «شكيب» بود، آثار زير به جاى مانده است: اسلام از ديدگاه تاريخ (تهران، 1367)؛ ايل قاجار در پهنه ى تاريخ ايران (1370)؛ برگزيده اى از ديوان پروين اعتصامى (تبريز، 1367)؛ به سوى سيمرغ: منظومه منطق الطير (اثر شيخ عطار نيشابورى به نثر پارسى، با مقدمه، پاورقى، فهرست و چند بحث انتقادى، تهران، 1369 ،1362)؛ عشق و مرگ پوشكين (مجموعه چند داستان؛ تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قاضي زاده ي اردبيلي، ظهيرالدين كبير

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 930 ق)، عالم، اديب، فقيه و شاعر. پس از جنگ چالدران سلطان سليم در بازگشت از تبريز وى را به همراه اسيران با خود به روم برد. وى در نزد او مقام و رتبتى يافت و «وفيات الاعيان» ابن خلكان را براى وى به فارسى ترجمه كرد. قاضى زاده در انشاء، شعر و خط توانا بود. چون به عقايد شيعه ى اماميه گرايشى پيدا كرد او را گرفتند و كشتند و سرش را بر دروازه ى زويله قاهره آويختند. از آثارش: ترجمه «وفيات الاعيان»، كه در «معجم المؤلفين»، «مختصر وفيات الاعيان» ذكر شده؛ «تاريخ سلطان سليم»؛ «ديوان» شعر. در «كشف الظنون» اظهرالدين اردبيلى و كبير بن اويس لطيفى، مشهور به قاضى زاده، با احتمال اين كه يكى باشند جدا از هم ذكر شده اند. در «شذرات الذهب» و «معجم المؤلفين» ظهيرالدين قاضى زاده اردبيلى بدون ذكر نام و نام پدر آمده است.[1]

اردبيلى، ظهيرالدين، دانشمند اوايل قر. 10 ه. (مقت. 930 ه.ق). وى تا هنگام تصرف تبريز توسط سلطان سليم عثمانى در آن شهر به تدريس مشغول بود و همراه سلطان مذكور به استانبول رفت و در آنجا براى وى مقررى تعيين شد. سپس به

مصر رفت و در سركشى احمد پاشا به هواداران او پيوست و همراه وى كشته شد. در شعر و انشاء و خوش نويسى دست داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان آذربايجان (250 -249)، الذريعه (870 -869 / 9)، شذرات الذهب (173 / 8)، فرهنگ سخنوران (735)، كشف الظنون (2019)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده اردبيلى)، مجالس النفائس (397 -396)، معجم المؤلفين (48 / 5).

قاضي زاده ي خوارزمي، شمس الدين احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(988 -918 ق)، قاضى، فقيه، اديب، محقق، مدرس، حكيم، متكلم و رياضيدان. در قسطنطنيه به دنيا آمد. وى شاگرد جوى زاده و سعدى جلبى و ملازم ملا قادرى بود.در 963 ق به قضاوت حلب، در 971 ق به قضاوت استانبول و در 974 ق به قضاوت عسكر روم ايلى منصوب شد. سپس به ادرنه رفت و در دارالحديث آنجا به تدريس پرداخت. پس از درگذشت پسرش به استانبول رفت، و در اوايل سلطنت سلطان مرادخان سوم به مقام شيخ الاسلامى رسيد. در 983 ق به صدارت روم ايلى نامزد شد، و در 985 ق مفتى رسمى گرديد. در قسطنطنيه درگذشت و در نزديكى جامع سلطان محمد فاتح دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «الهيات شرح تجريد الكلام» قوشچى؛ حاشيه بر «مفتاح العلوم» سكاكى؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ «نتايج الافكار فى كشف الرموز و الاسرار»، در تكمله ى «فتح القدير» ابن همام، در فروع فقه؛ حاشيه بر «التلويح»، شرح «تنقيح الاصول» تفتازانى؛ شرح «هدايه الحكمه» شيخ اثيرالدين ابهرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (721 ،620 / 2)، روضات الجنات (378 -375 / 1)، ريحانه (409 -408 / 4)، شذرات الذهب (415 -414 / 8)، كشف الظنون (2034

،2030 ،2022 ،1766 ،498 ،348)، الكنى و الالقاب (49 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده ى افندى)، معجم المؤلفين (171 / 2)، هديه الاحباب (215).

قايني، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1328 ق)، فقيه، دانشمند، اديب و شاعر، متخلص به انوار. وى در نجف در محضر آقا سيد حسين كوه كمرى تلمذ نمود. پس از تكميل دروس و رسيدن به درجه ى اجتهاد به قائن بازگشت و در آن جا مرجع امور دينى و سياسى شد. در اواخر عمر به مشهد رضوى رفت و در آنجا درگذشت و در جوار تربت پاك اما هشتم (ع) در دارالسياده دفن شد. وى در سرودن شعر مهارت داشته و اشعار زيادى از او بجاى مانده است. از آثارش: «اسرار التوحيد»، به فارسى، در تفسير سروه توحيد است، كه در 1318 ق، به همراه كتاب «لؤلؤه الغاليه» پدرش، به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (309 / 2)، بزرگان قائن (57 -56)، بهارستان آيتى (322 -319)، الذريعه (218 / 26 ،43 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 458 / 14)، مؤلفين كتب چاپى (119 / 1).

قايني، خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد اشرف. از اهالى قاين، در اصفهان تحصيل نموده، و در قزوين ساكن گرديده، و در سال 1136 وفات يافته.

كتب زير از اوست:

1- رساله در رد بر نصارى 2- شرح رساله ى جبر و تفويض منسوب به حضرت هادى عليه السلام موسوم به الرسالة الالهية 3- شرح حديث عمران صابى؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قائم مقامي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، مترجم، نويسنده. در اراك به دنيا آمد. تحصلات خود را تا سوم متوسطه در زادگاهش گذرانيد و در ضمن به فراگيرى علوم قديم پرداخت و صرف و نحو عربى و منطق را در محضر ملا عبدالحيمد مدرس انجدانى فراگرفت. تحصيلات متوسطه خود را در رشته ادبيات در دارالفنون به اتمام رسانيد و از دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران در رشته ى حقوق قضايى فارغ التحصيل شد. آثار وى: «زندگانى سياسى و مذهبى عمر بن خطاب»، ترجمه؛ «سنگتراش سن پوان»، ترجمه؛ «شبگردان مخوف»، ترجمه؛ «قائم مقام در جهان ادب و سياست».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2507 ،2091 ،2025 ،1851 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (87 -86/ 2).

قائم مقامي، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1297 ش)، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. تحصيلاتش را در رشته ى فنون نظامى به پايان رسانيد و موفق به گذراندن دوره ى دكترياى تاريخ در فرانسه شد.وى مجله ى «بررسى هاى تاريخى» را در 1345 ش تأسيس نمود كه اين مجله تا 1357 ش منتشر مى شد. قائم مقامى نويسندگى و تحقيق را با انتشار مقالاتى در مجله ى «يادگار» آغاز نمود و مقالاتى در مجله هاى «مهر»، «سخن»، «راهنماى كتاب» و «يغما» نيز منتشر مى كرد. وى حدود يك سال در پرتقال و اسپانيا به تحقيق در منابع تاريخى بايگانى ها پرداخت و توانست مجموعه اى معتبر گردآورد. او همچنين «منشآت و مكتوبات» قائم مقام فراهانى را جمع آورى كرد و يكى از افراد متخصص در رشته ى تاريخ دوره ى قاجاريه بود. از آثار وى: «تاريخ تحولات سياسى نظام ايران»؛ «سفرنامه ى دمرگان»، ترجمه؛ «تاريخ ژاندارمرى ايران»؛ «ايران امروز»؛«بحرين و مسائل خليج فارس»؛ «مقدمه اى بر شناخت اسناد تاريخى».[1]

محقق.

تولد: 1297.

درگذشت: 20 تير 1360.

جهانگير قائم مقاهى تحصيلات خود را در رشته ى

فنون نظامى تمام كرد. اما سراسر دوران خدمت ارتشى را در امور فرهنگى و تحقيقاتى گذراند و توانست دوره ى دكتراى تاريخ را در فرانسه بگذراند. وى مجله ى «بررسى هاى تاريخى» را در سال 1345 تأسيس نمود كه خود مدت نه سال مدير آن بود. اين مجله تا سال 1357 منتشر شد.

قائم مقامى نويسنده و تحقيق را در مجله ى «يادگار» و به راهنمايى عباس اقبال آغاز كرد. مقالاتى كه در «يادگار» انتشار داد همه در مسائل تاريخى و طوايف ايران است. مقاله هاى ديگر او در مجله هاى «بررسى هاى تاريخى»، «مهر»، «سخن»، «راهنماى كتاب» و «يغما» انتشار يافته است.

قائم مقامى نزديك يك سال در پرتغال و اسپانيا به تحقيق در منابع تاريخى بايگانى ها پرداخت و توانست مجموعه اى معتبر گردآورد. وى قسمتى از آن مطالب را چاپ كرده است. يك قسمت از تحقيق قائم مقامى در جمع آورى منشأت و مكتوبات قائم مقامى فراهانى است. وى سه مجلد از نامه هاى قائم مقامى فراهانى را چاپ كرده است. قائم مقامى از محققان تاريخ قاجاريه بود.

از آثار ديگر او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تحولات سياسى نظام ايران از قرن يازدهم هجرى تا سال 1301 شمسى (1326)؛ سفرنامه ى دمرگان (1335)؛ ناسخ التواريخ (قسمت قاجاريه، 1337)؛ منشئات قائم مقامى (1337)؛ بحرين و مسائل خليج فارس (1341)؛ يك صد و پنجاه سند تاريخى از جلايريان تا پهلوى (1348)؛ اسناد تاريخى وقايع مشروطه ى ايران (نامه هاى ظيهرالدوله)؛ نيم قرن تمدن و فرهنگ ايران (1349)؛ مقدمه اى بر شناخت اسناد تاريخى (1350)؛ اسناد فارسى عربى و تركى در آرشيو پرتغال درباره ى هرمز و خليج فارس (دو جلد، 1358 -1354)؛ ايران امروز (1354)؛ تاريخ ژاندارمرى ايران (1355)؛ نامه هاى پراكنده ى قائم مقام فراهانى، بخش يكم (نامه هاى

مربوط به جنگ هاى ايران و روسيه، 1357)؛ نامه هاى سياسى و تاريخى سيدالوزراء قائم مقام فراهانى (درباره ى معاهده ى صلح تركمان چاپ و غرامات آن (1358).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 5، ص 408 -407)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3163 ،1994 / 2 ،684 ،463 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (277)، مؤلفين كتب چاپى (447-446 / 2).

قائم مقام فراهاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابوالقاسم خان فراهانى قائم مقام و صدارت مرحوم فتحعلى شاه قاجار كه در شهر رى در مقبره مرحوم ابوالفتوح رازى صاحب تفسير معروف مدفون مى باشد.

مرحوم خيابانى در ج سوم ص 254 ريحانةالادب گويد: قائم مقام- ميرزا ابوالقاسم بن ميرزا عيسى بن محمد حسن بن عيسى بن ابى الفتح بن ابى الخير حسينى فراهانى تهرانى از افاضل ادباء نامى عهد فتحعلى شاه قاجار كه اديب فاضل منغى كامل شاعر ماهر مترسل دانشمند جامع كمالات صورى و معنوى و در نظم و نثر عربى و فارسى سرآمد امثال و اقران خود بوده و به (ثنائى) تخلص مى نموده است.

از آثار قلمى اوست انشاء كه حاوى مكتوبات و منشآت اوست كه مرحوم حاج فرهادميرزا آن را تدوين و به منشآت قائم مقام معروف و به امر اويس ميرزا پسر فرهادميرزا به طبع رسيده.

2- جلايرنامه كه مثنوى فكاهى است و بنام جلاير غلام خود به نظم درآورده 3- الجهاديه 4- ديباچه جهاديه صغراى پدرش ميرزا عيسى 5- ديباچه جهاديه كبراى مرحوم پدرش 6- ديوان شعر.

از اشعار اوست اين چند بيت.

گر در دو جهان كام دل و راحت جهانست

من وصل تو جويم كه به از هر دو جهانست

در كيش من ايمانى اگر هست به عالم

در كفر سر زلف چو زنجير بتانست

گر واعظ مسجد بجز

اين گويد مشنو

اين احمق بى چاره چه داند حيوانست

گر مذهب اسلام همين است كه او راست

حق بر طرف مغبچه درير مغانست

او خون دل خم خورد اين خون دل خلق

باور نتوان كرد كه اين بهتر از آنست

آن مرحوم در سال 1251 قمرى بدورد حيات گفته و در شهر رى در مقبره ابوالفتوح به خاك رفته است.

(1193- مقتول 1251 ق)، اديب و شاعر، متخلص به ثنايى. پدر وى از رجال سياسى و از مفاخر علمى و ادبى ايران بود كه مدتى مقام وزارت و قائم مقامى را به عهده داشت. ميرزا ابوالقاسم پس از فوت پدر به منصب قائم مقامى رسيد و در دربار عباس ميرزا نايب السلطنه مصدر كارهاى بزرگى شد. او پس از وفات فتحعلى شاه، محمدشاه را به تهران آورد و با حسن تدبير و لياقت خود سلطنت او را مستقر كرد و خود اقدام به سركوب شورشها و آرام كردن اوضاع نمود. قائم مقام در زمينه هاى ادبى نيز صاحب استعداد بود وى به سرودن شعر مى پرداخت.اما بيشترين شهرت او در زمينه ى ادبى، در نثر است تا نظم. در نوشته هايش از مكتب گلستان سعدى پيروى مى نمود. نثر قائم مقام داراى ويژگى هايى از جمله: كوتاهى جمله ها، صراحت لهجه و ترك استعاره و همچنين آهنگين بودن جملات مى باشد. وى سرانجام بدستور محمدشاه در باغ نگارستان به توسط اسماعيل خان قراچه داغى به قتل رسيد. در شهر رى، در مقبره ى ابوالفتوح رازى، دفن شد. از آثارش: «منشآت» قائم مقام؛ «ديوان» شعر؛ «جلايرنامه»؛ «الجهاديه»؛ ديباچه اى بر «جهاديه ى صغرى» و «جهاديه كبرى» پدرش؛ «عروضيه»؛ «شمايل خاقان»، در تاريخ.[1]

(ميرزا) ابوالقاسم بن (ميرزا) عيسى قائم مقام فراهانى وزير عباس ميرزا و محمدشاه قاجار (و. 1193 ه.ق- مقت. 1251 ه.ق/ 1835 م.).

وى اديب، منشى، شاعر و در نظم و نثر فارسى استاد بود و ثنائى تخلص مى كرد. در سال 1237 پس از وفات پدر در تبريز به وزارت عباس ميرزا منصوب شد و قائم مقام لقب يافت. اما به سعايت گروهى از دشمنان معزول شد ولى پس از سه سال مجدداً در سال 1241 به وزارت عباس ميرزا نايب السلطنه منصوب گرديد. وى، پس از مرگ فتحعلى شاه (1250) وسايل حركت محمدميرزا و جلوس او را به تخت سلطنت فراهم كرد و خود صدراعظم ايران گرديد. كوششهاى بسيار وى در اصلاح امور ايران موجب حسادت عده اى از جمله حاجى ميرزا آقاسى، ميرزا مسلم خويى، ميرزا نصراللَّه اردبيلى گرديد و آنان دسايس مختلف برانگيختند تا شاه در 30 ماه صفر 1251 ه.ق او را به باغ نگارستان (تهران) احضار كرد و در آنجا وى را خفه كردند. جسد قائم مقام را در حضرت عبدالعظيم به خاك سپردند. وى در نثر فارسى سبكى خاص ايجاد كرده كه مختصات آن از اين قرار است: شيرينى بيان و عذوبت الفاظ و حسن ادا، كوتاهى جمله ها، دقت در حسن ادا، كوتاهى جمله ها، دقت در حسن تلفيق هر مزدوج از سجعهاى زيبا كه شيوه ى سعدى است، حذف زوايد القاب و خوددارى از تعريفات خسته كننده، ترك استشهادات مكرر شعرى از تازى و پارسى مگر به ندرت كه آن هم به قدرى زيبا و خوش ادا كه گويى شاعر آن شعر را فقط براى همين مورد گفته و همينطور در استدلالات قرآنى و حديث و تمثيل، صراحت لهجه، ترك استعاره و كنايه و تشبيبات دور و دراز خسته كننده، اختصار و ايجاز، ظرافت و لطيفه پردازى كه از مختصات كلام

سعدى است و قائم مقام نيز در اين باره دستى قوى داشته. مخصوصاً در آوردن لغات و مصطلحات تازه كه استعمالش براى نويسندگان محافظه كار دشوار بلكه محال مى نمود، دست داشت. همچنين عباراتش داراى آهنگ است و به گوش خوشايند مى نمايد. قائم مقام موجب تغيير سبك منشات دربارى و همچنين نثر معمولى گرديد. از آثار اوست: «منشات قائم مقام» حاوى نوشته ها و انشاءهاى او پس از وفاتش فرهاد ميرزا معتمدالدوله مجموع آنها را گردآورى كرد و آن به سال 1294 ه.ق به دستور اويس ميرزا ابن فرهاد ميرزا چاپ و منتشر گرديد و بعدها مكرر به طبع رسيد، جلايرنامه كه مثنويى است فكاهى و انتقادى (انتقاد اوضاع درباريان و نقايص لشكرى و كشورى) كه آن را به نام جلاير (غلام خود) نظم كرده، و آن ضمن ديوانش چاپ شده، مقدمه ى جهاديه ى صغراى پدرش ميرزا عيسى، مقدمه ى جهاديه ى كبراى پدرش، ديوان شعر وى (شامل قصايد و قطعات و رباعيات) كه با جلايرنامه بطبع رسيده. او از پيشوايان نثر ساده ى دوره ى قاجارى است و نوشته هاى وى در نثر دوره ى مشروطيت و زبان تخاطب مؤثر افتاده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (75 -62 / 1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (202 -200 / 4)، حديقه الشعراء (1417 / 2 ،364 -361 / 1)، دايره المعارف فارسى (1982 -1981 / 2)، الذريعه (36 -35 / 23 ،219 / 14 ،1053 ،858 ،186 -185 / 9)، ريحانه (392-391 / 4)، سبك شناسى (363 -348 / 3)، سفينه المحمود (75 / 1)، طرائق الحقائق (279 -278 / 3)، فرهنگ سخنوران (201)، كارنامه ى بزرگان (351 -348)، لغت نامه (ذيل/ قائم مقام)، مجمع

الفصحا (204 -194 / 4)، مصطبه ى خراب (144 -142)، مكارم الآثار (1382 -1381 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (276 -274 / 1)، نگارستان دارا (55 -46).

قائم مقام فراهاني، عيسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1238 / 1237 ق)، دانشمند، اديب و شاعر. مشهور به ميرزا بزرگ قائم مقام اول. در ابتدا منشى حاج ابراهيم خان اعتمادالدوله ى شرازى صدراعظم بود. سپس در 1213 ق به اعتمادالدوله ى شيرازى صدراعظم بود. سپس در 1213 ق به سمت وزارت عباس ميرزا نايب السلطنه و پيشكارى آذربايجان تعيين شد و به تبريز رفت.از جمله كارهاى او و عباس ميرزا فرستادن محصل و هنرآموز به انگلستان براى آموختن بعضى علوم و صنايع جديد بود. وى در تبريز به بيمارى وبا درگذشت. از آثارش: «رساله ى جهاديه» به نامهاى «احكام الجهاد و اسباب الرشاد» و «الجهاديه» كه به ترتيب «الجهاديه الكبرى» و «الجهاديه الصغرى» است، و او آنها را از روى رساله هاى جهاديه ى متعددى كه علماى زمان مى نوشتند تحرير و تنظيم كرده و فرزندش ميرزا ابوالقاسم قائم مقام بر آنها ديباچه اى نگاشته است؛«ديوان» شعر؛ «اثبات النبوه الخاصه»، به زبان فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1421 -1417 / 2)، دايره المعارف فارسى (1981 / 2)، الذريعه (858 / 9 ،297 / 5 ،101 / 1)، ريحانه (393 -392 / 4)، شرح حال رجال (513 -512 / 2)، لغت نامه (ذيل/ قائم مقام)، مجمع الفصحا (892 -891 / 5)، مكارم الآثار (1041 -1040 / 4)، نگارستان دارا (118 -113).

قائم مقامي، رضا قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1337 ش)، نويسنده و مترجم. در ارتش خدمت مى كرد. از آثار وى: «وقايع غرب ايران در جنگ اول جهانى»؛ «جنايات عشق»، ترجمه؛ «دستور اتومبيل رانى فرد»؛ «سه روز از زندگى مارى آنتوانت ملكه ى فرانسه»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3370 ،2041 -2040 / 2 ،1414 ،1052 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (211 / 3).

قائم مقامي، عالمتاج

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

اسفند 1262- پنجم مهر 1325 ش. ملقب به ژاله از زنان اديب، سخنور و هنرمند. وى در فراهان به دنيا آمد. پدرش ميرزا فتح الله، از نوادگان پسرى ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانى صدر اعظم مقتول محمد شاه قاجار (1264 -1250 ق) و مادرش مريم ملقب به گهر ملك بود. در پنج سالگى خواندن و نوشتن را نزد يكى از فضلاى فراهان معروف به جناب، كه معلم سرخانه او بود، فراگرفت و بدليل استعداد زياد در طول چند سال صرف و نحو، معانى و بيان، منطق، نقد شعر، مقدمات حكمت و نجوم را با شوق و علاقه وافر تحصيل كرد. تا سن پانزده سالگى به همراه خانواده اش در فراهان زندگى كرد و سپس به همراه پدرش به تهران مهاجرت نمود.

در سال 1277 يا 1278 ش، در سن شانزده سالگى عليرغم بى علاقگى، به اصرار پدرش به ازدواج يكى از خوانين بختيارى بنام على مرادخان درآمد. تفاوت سن زياد زن و مرد، روحيه ايلاتى مرد و بيگانه بودن او با عالم ادب و هنر موجب ناسازگارى در زندگى زناشويى آن دو از نخستين ماههاى زندگى گرديد. در همان سال پدر و مادر ژاله- كه حاميان زندگى او بودند- فوت كردند و او مجبور بود كه زندگى را با تخلى

سپرى كند. پس از گذشت ده سال از شروع زندگى مشترك كه با گلايه و تلخكامى ژاله همراه بود همسرش نيز فوت نمود و او تا پايان عمر با تنها فرزندش (حسين پژمان بختيارى) زندگى كرد.

ژاله حافظه اى قوى داشت. تقريبا سراسر خمسه ى نظامى، ديوان امير خسرو دهلوى، كليات سعدى و ديوان حافظ را از حفظ داشت. وى از آغز جوانى به سرودن شعر پرداخت. از جميع صنوف شعرى به غزل علاقه داشت.

عشق را نيز جوهر غزل مى دانست و چون به زعم وى زندگيش از عشق تهى بود لذا هيچگاه غزلى نسرود بلكه قصايدى به سبك خراسانى و به تقليد از ناصر خسرو و مسعود سعد سلمان گفت. وى شاعر رنجها و ناكاميهاى خود و همگنان خود بود. در جريان كشف حجاب در دوره رضاشاه، ژاله همصدا با تبليغات رسمى، به دفاع از حقوق زنان در برابر مردان برخاست. مضمون اغلب اشعارش نيز ستيز با مردسالارى و تشويق زنان به رفع عقب ماندگى و كسب علم و دانش است. وى از بيان مكنونات قلبى خود ابايى نداشت و در اين باره شباهت زيادى به مهستى گنجوى و مهرى هروى دارد.

نخستين بار در سال 1312 ش تعدادى از رباعيات ژاله در مجلات ادبى آن زمان و سپس در مجله ادبى يغما، چاپ و منتشر شد. وى در تهران درگذشت.

قصايد، قطعات، چامه ها و چكامه هاى ژاله بالغ بر نهصد و هفده بيت مى شود كه پس از مرگ وى، توسط فرزندش منتشر شد. از اشعار اوست:

گم شد جوانيم همه در جستجوى عشق

اما رهم نداد طبيعت به كوى عشق

از كبر و از غرور دل خرده بين من

شد بهره ور ز عشق ولى ز آرزوى

عشق

من باغبان عشقم از آنرو كه سالها

در گلشن اميد نشستم به بوى عشق

معشوق ناشناس مرا اى صبا بگوى

دل مى كشد به سوى تو يعنى به سوى عشق

آيينه گفت در رخ دوشيزه رنگ من

كاين روى دلپذير شود آبروى عشق

شويى بزرگمرد و گرانمايه داشتم

غافل ز عشق و بى خبر از گفتگوى عشق

روى نكو و خوى نكو داشتم چه سود

بيگانه بود همسر خوبم ز خوى عشق

خاطرنشين به ديده او بود اى دريغ

روى نكوى ژاله نه روى نكوى عشق

شادم كه بسته شد در هستى به روى من

شايد در دگر بگشايم به روى عشق

پس از مرگ همسرش نيز مرثيه اى چنين سرود:

به دل گفتم از دست اين بختيارى

گر آسوده گردم شود بخت يارم

جمالم خريدار بسيار دارد

چرا بر به دل رنج بسيار دارم

يكى شوى فاضل گزينم كه با او

دو روزى جهان را به شادى گذارم

كنون او به خاك سيه خفت و خيزد

شرار غم از روح اميدوارم

گرانمايه مردى جوانمرد شويى

به سر سايه اى بود از كردگارم

ندانستمش قدر و اكنون چه حاصل

گر از ديدگان اشك خونين ببارم

به گرد اندرم بهر تاراج و يغما

سبك حلقه بستند خويش و تبارم

بسى عقده بستند بر كارم اما

كسى عقده نگشود يك ره ز كارم

يكى خواند در خورد اورنگ شاهم

يكى گفت شايان سالار بارم

مرا كبر يا كيش كردند از آندر

كه كوچك شود جمله دار و ديارم

نه كارم نكوتر شد آوخ نه روزم

سيه چهره تر شد سيه روزگارم

پدر نيست مادر نه شوهر نه اينك

به دوشى ضعيف است سنگينه بارم

پسر رفت و شومرد و هستى تبه شد

توان گفتن اكنون به كف هيچ دارم

كه را گويم آخر كه آن روى چون گل

چنين كرده در چشم ايام خوارم

كه را گويم آخر كه با جرم پاكى

فلك زير پى سوده

ناپاكوارم

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: از رابعه تا پروين، 151 -143؛ زنان سخنور، 249 -241 / 1؛ ديوان ژاله قائم مقامى.

قائميان، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، نويسنده و مترجم. تحصيلات عاليه خود را در فرانسه در رشته اقتصاد گذراند. وى از دوستان نزديك صادق هدايت بود و در ترجمه «مسخ» نوشته ى كافكا باوى همكارى داشت و نوشته هاى پراكنده هدايت را گردآورى كرد. در 1354 ش كه خانه اش آتش گرفت بسيارى از كتابها و دست نوشته هايش سوخت و اين حادثه آن چنان وى را رنجور ساخت كه در بيمارستان بسترى شد. از آثار وى: «آرى بوف كور را بايد سوزانيد»، ترجمه؛ «داستان ويكتور هوگوى وطنى و شاهكار وى»؛ «راهنماى تلفظ كلمات انگليسى»؛ «زبان انگليسى پيش خود»؛ «صادق هدايت، نوشته ها و انديشه هاى او»، ترجمه؛ «عبرت بودا»، ترجمه؛ «كارخانه مطلق سازى»، ترجمه؛ «گروه محكومين»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خودكشى صادق هدايت (63)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1821 ،1641 / 2 ،1333 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (623 -620 / 2).

قدسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و اديب و خطاط، از بنيان گزاران فرهنگ جديد در اصفهان، در 27 ذى قعده ى 1367 وفات يافته.

ماده تاريخ وفاتش را مرحوم هور گويد:

شاهد قدس، روان حسن قدسى شد

شد روانه حسن قدسى در عالم قدس

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قدسي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمد على خوشنويس بن محمد كريم.

اديب فاضل و شاعر، جامع فضايل و كمالات صورى و معنوى، از فرهنگيان اصفهان بود كه با تأسيس مدرسه ى قدسيه فرهنگ جديد را در اين شهر پى ريزى نمود.

در شب 4 رمضان 1287 متولد، و در شب يكشنبه 5 صفر سال 1366 وفات يافته، در تكيه ى تويسركانى مدفون گرديد.

از آثارش كتاب «تحفة الفاطمية» و كتاب «شرعيات» جهت مدارس جديد به طبع رسيده.

مرحوم نير در ماده تاريخ وفاتش گويد:

لما فقدت اديبا قل لرحلته

عبدالحسين اتى فى جنة القدس

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قراب سرخسي هروي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 414 -330 ق)، حافظ، محدث، فقيه، زاهد، مقرى و اديب. وى برادر ابويعقوب اسحاق قراب است. از منصور بن عباس و ابوبكر اسماعيلى و ابواحمد بن غطريفى و ابوعمر بن حمدان و ابواحمد حاكم و مخلد بن جعفر باقرحى و بشر بن احمد اسفراينى و على بن عيسى عاصمى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. در بغداد نزد امام عبدالعزيز داركى فقه آموخت. ابوعطا عبدالاعلى بن عبدالواحد مليحى و شيخ الاسلام عبدالله بن محمد انصارى و ديگران از وى حديث شنيده اند. وى در بسيارى از علوم همچون قرائت و حديث و فقه و معانى قرآن و ادب پيشرو و سردسته زاهدان و متألهان بود. از آثارش: «درجات التائبين و مقامات الصديقين»؛ «الكافى فى علم القرآن»، در قراآت سبع، در چندين مجلد؛ «الجمع بين الصحيحين»، جمع بين «صحيح» بخارى و «صحيح» مسلم؛ كتابى در «مناقب الامام الشافعى»؛ «الشافى» در قراآت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (381 -379 / 17)، كشف الظنون (1839 ،1379 ،1023 ،745 ،599)، معجم المؤلفين (256 / 2)، هديه العارفين

(209 / 1).

قراجه داغي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مترجم. وى منشى سلطان جلال الدين ميرزا، پسر فتحعلى شاه قاجار، بود و مترجم نمايشنامه هاى هفت گانه ى ميرزا فتحعلى آخوندزاده از تركى به پارسى، تحت عنوان: «تمثيلات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (241/1).

قراچه داغي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1250 ق)، مترجم. وى با ترجمه ى «تمثيلات» آخوندزاده معرفى شده و از منشى هاى سلطان جلال الدين ميرزا، پسر فتحعلى شاه، بود. بعد از مرگ شاهزاده در وزارت انطباعات در سمت مترجم تركى مشغول به كار شد. وى يكى از روشنفكران دوره ى قاجاريه بود و با بسيارى از اهل فكر و قلم آن روزگار مراوده و مكاتبه داشت. ترجمه اى انگليسى و فرانسه «تمثيلات» از روى ترجمه فارسى ميرزا جعفر به چاپ رسيده است. آثار وى: «تمثيلات»، ترجمه؛ «عروس و داماد»، ترجمه؛ «تاريخ كريد»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايش در ايران (367 -360 / 1)، از صبا تا نيما (345)، دانشمندان آذربايجان (4)، شرح حال رجال (241 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (332 -331 / 2).

قرباني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ش)، رياضيدان، نويسنده و مترجم. آثار وى: «جبر براى سال سوم دبيرستانها»؛ «جبر و مثلث سال ششم طبيعى»؛ «حل المسائل مكانيك»؛ «حل المسائل هندسه»؛ «رسم فنى»؛ «متمم هندسه»؛ «هندسه ترسيمى و رقومى»، ترجمه؛ «هندسه ى فضايى»؛ «هندسه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1215 ،1013 ،1011 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (280 -278 / 1).

قرشي، جمال الدين، ابوالفضل محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، دانشمند و لغوى. وى از علماى مقيم كاشغر بود. از آثارش كتاب «صراح اللغه» يا «الصراح من الصحاح» است كه تلخيص و ترجمه ى فارسى «صحاح اللغه» جوهرى است. وى اين كتاب را در 681 ق به پايان رساند، سپس ذيلى به عربى بر آن نوشت به اسم «ملحقات الصراح»، كه مشتمل بر مطالب تاريخى مهمى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (285 / 3)، تاريخ نظم و نثر (146)، ريحانه (440 / 1)، كشف الظنون (1077)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفضل)، هديه العارفين (134 / 2).

قريب گركاني، عبدالعظيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1344 -1258 ش)، اديب، مدرس، نويسنده و شاعر. وى در قريه ى گركان تفرش از توابع اراك به دنيا آمد. مقدمات زبان فارسى و عربى را در زادگاه خود در خانه ى پدر آموخت. در 1311 ق به تهران آمد و زبان و ادبيات عرب و رياضى را نزد برادر بزرگش، ميرزا غلامرضا، تكميل كرد. بعد «مطول» را در محضر شيخ باقر تهرانى، قوانين و شرح «مطالع» و هئيت و نجوم را نزد سيد محمد جواد قاهانى، علم اصول را در مدرسه ى حاج ابوالحسن از سيد محمد جمارانى، منطق و حكمت را در مدرسه سپهسالار جديد در محضر ميراز طاهر تنكابنى و زبان فرانسه را در مدرسه ى دارالفنون آموخت و بعد وارد خدمت وزارت معارف شد و در مدرسه ى علميه كه تنها آموزشگاه به طرز جديد بود و در مدرسه ى نظام به تدريس پرداخت. از جمله شاگردانش محمد تقى خان پسيان شهيد و برادر و پسر عمويش، سلطان غلامرضاخان، عليقلى خان بودند. وى چندى در مدرسه ى دارالفنون و سپس در دانشسراى عالى به تدريس اشتغال

داشت. قريب در مقام استادى، در دانشكده ى ادبيات تهران، تدريس زبان و ادبيات فارسى را عهده دار بود. از جمله آثارش: «بدايه الادب»؛ «بديع»؛ تصحيح «كليله و دمه»؛ تصحيح «گلستان»؛ تصحيح «تاريخ برامكه»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «قواعد فارسى در صرف و نحو»؛ «فوائد الادب»؛ «قرائت فارسى»؛ «سخنان شيوا»؛ «كتاب املاء»؛ «ديوان» شعر.[1]

(بخش 1) عبدالعظيم، اديب و استاد دانشگاه تهران (و. گرگان 1257- ف. تهران 3 فروردين 1344 ه.ش) وى قريب 67 سال به تدريس زبان و ادب فارسى مشغول بود. از آثار اوست: قواعد فارسى (صرف و نحو فارسى، 3 جلد)، دستور زبان فارسى (4 جلد)، دستور زبان فارسى به همراهى چهار استاد ديگر (2 جلد)، بدايةالادب، فوايدالادب (6 جلد)، كتاب املاء (3 جلد)، قرائت فارسى (با همكارى چند تن از فاضلان) 2 جلد، كتاب فارسى (از انتشارات مؤسسه ى وعظ و خطابه)، تصحيح كليله و دمنه ى نصراللَّه بن عبدالحميد (كه مكرر بطبع رسيده)، تصحيح گلستان سعدى با مقدمه ى مشروح، تصحيح بوستان سعدى، تصحيح تاريخ برامكه به ضميمه ى رساله اى در احوال برمكيان. وى به سبب زمين خوردن دچار شكستگى استخوان پاى چپ شد و بسترى گرديد و به سبب كهولت و ناراحتى ناشى از شكستگى پا و عمل جراحى به تدريج قوايش به تحليل رفت و در نتيجه به رحمت ايزدى پيوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (156 -154)، الذريعه (881 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (170 -168 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2811 -2808 / 4)، فرهنگ سخنوران (743)، گلزار معانى (542 -537)، مؤلفين كتب چاپى (876 -872 / 3)، يغما (س 18، ش 1، ص 51 -49).

قريب، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 5 مهر 1366.

ايرج قريب به زبان هاى فرانسه، انگليسى، آلمانى تلسط داشت و وقوف او نسبت به ادبيات جهان از او مردى آگاه ساخته بود. در راديو نيز به كار اشتغال داشت. پيش از اين در امور مطبوعاتى نيز فعاليت داشت. در سالهاى پيش از درگذشت، به ترجمه كتاب اشتغال داشت. از آثار اوست: اسكندر كبير (جان گونتر، 1339).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قريب، بدرالزمان

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

استاد بدرالزمان قريب در سال 1308 ، در تهران به دنيا آمد. پس از اخذ مدرك ليسانس زبان وادبيات فارسي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران براي ادامه تحصيل در رشته زبان شناسي به دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا راه يافت و در گروه زبان شناسي و مطالعات شرقي ، به دريافت درجه ي فوق ليسانس نايل آمد. خانم قريب پس از مدتي با استفاده از بورس شاگردان اول به دانشگاه كاليفرنيايي بركلي وارد شدو به تكميل معلوماتش افزود او بالاخره مدرك دكتري زبان هاي باستان را در سال 1343 از دانشگاه پنسيلوانيا دريافت كرد. او پس از بازگشت به ايران به عنوان استاديار در دانشگاه شيراز به فعاليت آموزشي مشغول شد.در سال 1350 به دانشگاه تهران منتقل گرديد و در آن دانشگاه به مقام استادي نائل آمد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان هاي باستاني

والدين و انساب : نام پدر بدرالزمان قريب ضياءالدين و مادرش ضياءالملوك نواده شمس العلما قريب از عالمان و شاعران به نام بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : بدرالزمان قريب تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مدرسه ژاندارك طي كرد. پس از آن وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و در سال 1336 موفق به

دريافت مدرك ليسانس زبان وادبيات فارسي گرديد. او در سال 1338 براي ادامه تحصيل در رشته زبان شناسي به دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا راه يافت و در سال 1342 ، در گروه زبان شناسي و مطالعات شرقي ، به دريافت درجه ي فوق ليسانس نايل آمد. خانم قريب پس از مدتي با استفاده از بورس شاگردان اول به دانشگاه كاليفرنيايي بركلي وارد شد و با راهنمايي «پرفسور «هنينگ»و پرفسور «مارك درسدن» به تحقيق پرداخت و در سال 1343 موفق به اخذ درجه دكتري از دانشگاه پنسيلوانيا شد.

استادان و مربيان : بدرالزمان قريب در دوران تحصيلات عاليه از محضر استاداني چون بديع الزمان فروزانفر ، دكتر محمد معين ، استاد جلال الدين همايي ، مدرس رضوي ، ابراهيم پورداود ، دكتر پرويز ناتل خانلري ، دكتر احسان يارشاطر و دكتر صادق كياء بهره وافر برد. همچنين وي در بركلي نزد پرفسور هنينگ به تحقيق پرداخت و پايان نامه دكتري خود را تحت عنوان « تحليل ساختاري فعل در زبان سغدي » با راهنمايي پرفسور مارك درسدن تكميل كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از جمله مشاغل بدرالزمان قريب ،همكاري با بنياد فرهنگ ايران و دانشگاه ميشيگان به عنوان پژوهشگر بوده است. دكتر قريب هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : بدرالزمان قريب پس از اخذ مدرك دكترا از دانشگاه پنسيلوانيا ، در سال 1344 به ايران بازگشت و با عنوان استاديار در دانشگاه شيراز به تدريس پرداخت. در سال 1350 به دانشكده ادبيات دانشگاه تهران منتقل گرديد، و در گروه زبان شناسي و فرهنگ و زبان هاي باستاني اين دانشكده با

عنوان دانشيار و بعد استاد مشغول فعاليت هاي آموزشي گرديد. او همچنين به عنوان استاد مدعو ، با دانشگاه هاروارد و يوتاي آمريكا نيز همكاري نموده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از بدرالزمان قريب تاكنون دوازده مقاله به زبان فارسي ، چهار مقاله به زبان انگليسي و يك مقاله به زبان فرانسه به چاپ رسيده است كه از اين تعداد ، ده مقاله درباره زبان سغدي است. همچنين ايراد سخنراني درباره زبان سغدي ، در كنگره هاي بين المللي در سال هاي 76-1375 از جمله فعاليت هاي علمي وي مي باشد. بدرالزمان قريب از هنر شاعري نيز بهره مند است و برخي از اشاعر او در گزينه ها و جنگ هاي شعر به ثبت رسيده اما هنوز در مجموعه ي منتشر نشده است.

آرا و گرايشهاي خاص : بدرالزمان قريب در شعر سبك اساتيد كهن را برگزيد و به راه آنان رفت و در انواع شعر از قصيده ، غزل ، مثنوي ، دوبيتي و رباعي طبع آزمايي كرده است.

جوائز و نشانها : دو كتاب از آثار بدرالزمان قريب به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شده اند. از جمله كتاب فرهنگ زبان سغدي در سال 1374 و كتاب زبان هاي خاموش كه در سال 1365 منتشر شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تحليل ساختاري فعل در زبان سغدي

ويژگي اثر : اين كتاب به زبان انگليسي در سال 1965 منتشر شد-مؤسس? ميكرو فيلم دانشگاهي آن اوبر _ ميشيگان

2 ريشه هاي ايراني باستان در سغدي

ويژگي اثر : مقاله-اكتاايرانيكا 4، يادنامة ينبرگ، 1975.

3 زبان هاي خاموش

ويژگي اثر : اين كتاب با همكاري دكتر يدالله ثمره ترجمه گرديد و در سال 1365 منتشر شد.-اين كتاب در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد-آشنايي با كتاب «زبان هاي خاموش» كتاب «زبان هاي خاموش»، سرگذشت كوششها و تلاشهاي پيگير و توان فرساي دانشمندان را در حل معماي خطوط باستاني بازگو مي كند و ما را با دقت نظر و روشهاي علمي و نظام يافتة آنان در رمزگشايي اين خطوط و نيز تحليل علمي زبانهاي باستاني آشنا مي سازد. اين كتاب در چهار فصل تنظيم گرديده است. در بخش اول، از رمزگشايي خطوط كهن خاور نزديك از جمله: خط تصويرنگار هيروگليف مصري، خطوط بين النهرين، انواع خطوط ميخي بويژه خط ميخي فارسي باستان كه به گونه اي الفبايي بوده و نشانگر تحول شايان توجهي در تاريخ خط ميخي است، به تفصيل سخن رفته است. در بخش دوم؛ رمزگشايي ديگر خطوط و زبانهاي باستاني از جمله: آسياي صغير، شمال آفريقا، سوريه، لبنان، فلسطين و نيز زبانهاي ناشناختة ايتاليا مورد بحث قرار گرفته است و در بخش سوم؛ اصول و روشهاي علمي رمزگشايي خطوط ناخوانده و زبانهاي ناشناخته معرفي مي شود و سرانجام در بخش چهارم؛ چند نمونه از خطوطي كه هنوز رمزگشايي نشده اند و نيز تلاشهاي دانشمندان براي رمزگشايي آنها ارائه مي شود. پاره اي از اطلاعات سودمند دربارة اقوام، اشخاص، مكانها و نيز بعضي مآخذ جديدتر و آگاهيهاي دقيقتر توسط مترجمان به صورت پانوشت با ذكر منبع در پايان كتاب اضافه شده است

4 طلسم باران

به زبان سغدي

ويژگي اثر : مقاله-نشريه انجمن فرهنگ ايران باستان 1348.

5 فرهنگ زبان سغدي

ويژگي اثر : اين فرهنگ سغدي-فارسي- انگليسي در سال 1374 منتشر شد.اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «فرهنگ سغدي»: فرهنگ سغدي (سغدي- فارسي- انگليسي)، بدرالزمان قريب، تهران: فرهنگان، 1374. زبان سغدي از شاخ? زبانهاي ايراني ميان? شرقي است كه از قرن اول تا سيزدهم ميلادي در گستر? جغرافيايي عظيمي، از درياي سياه تا چين، مردماني ايراني تبار بدان تكلم مي كردند. اين شاخه گروه هاي مختلفي را در برمي گيرد و از نظر تنوع و حجم ادبيات مهمترين زبان ايراني ميان? شرقي است. مؤلف اين كتاب از بيست سال پيش به گردآوري واژه هاي سغدي همت گمارده است و حاصل اين تلاش، فرهنگي غني و جامع است كه دانشمندان و پژوهشگران مي توانند از آن بهره مند شوند. اين فرهنگ از دو مقول? فارسي و انگليسي و سه بخش تشكيل شده كه اين سه بخش عبارتند از: بخش اصلي، واژه ياب فارسي، واژه ياب انگليسي

6 قانون هم وزني مصوت ها در زبان سغدي

ويژگي اثر : مقاله-مجله دانشكده ادبيات، 1355.

7 كتيبه تازه يافته خشايارشاه

ويژگي اثر : مقاله- نشري? فرهنگ ايران باستان، 1346فمجلة دانشكده ادبيات، 1347،مجلة ايرانيكا آنتيكو، 1967 (انگليسي)

8 كشف كتيبه پهلوي در چين

ويژگي اثر : مقاله -مجله دانشكده

ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران 1364

9 مآخذ و مدارك پيرامون سرزمين سغد

ويژگي اثر : مقاله-مجل? بنياد فرهنگ، 1349، (انگليسي)

10 مرز زباني فارسي باستان و سغدي

ويژگي اثر : مقاله-يادنامة ژان دومنانس، 1969، (انگليسي)

11 وسنتره جاتكه

ويژگي اثر : داستان تولد بودا به روايت سغدي است كه در سال 1371 منتشر شد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :1www.ketabesal.ir2برگزيدگان علمي و فرهنگي كشور ( از اولين سال برگزاري مراسم تا انتهاي برنامه پنجساله ) ، ناشر : دفتر شوراي جذب نخبگان نهاد رياست جمهوري ، ص 1653زنان فرهنگساز ايران و جهان ، تاليف: پوران فرخزاد ، ج 2 ، تهران: انتشارات زرياب ،ص 1316 و 13174سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف: سيدمحمدباقر برقعي ، قم: انتشارات خرم ، ص 492

قريب، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى علوم سياسى به پايان برد و از دانشكده ى حقوق فارغ التحصيل شد. پس از فراغت از تحصيل عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: رايزنى سفارت ايران در پاريس، معاون اداره ى حقوقى در وزارت دارايى، رايزنى سفارت ايران در قاهره، رياست اداره ى اول و پنجم سياسى در مركز بود. آثار وى: «بنده ى فرارى»، ترجمه ى؛ «تاريخ سرگذشت بزرگترين سلاطين هخامنشى ايران سيروس يا كورش كبير»، ترجمه.[1]

فرزند محمدحسين شمس العلماء گرگانى، در 1270 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و از آنجا فارغ التحصيل گرديد. در 1293 ش به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و طى خدمت طولانى

خود در آن وزارتخانه كه قريب نيم قرن طول كشيد، مشاغل مختلفى را احراز كرد. چندى در قاهره نايب اول و مستشار و بعد كاردار شد. در سفارت ايران در فرانسه با سمت وزيرمختار، كاردار بود. مدتى مديريت كل وزارت امور خارجه را بر عهده داشت، سرانجام به سفارت ايران در عربستان سعودى منصوب شد. وفات او در 1365 در تهران در سن 95 سالگى اتفاق افتاد. چند ترجمه از او باقى ماند مانند بنده ى فرارى اثر جرجى زيدان. قريب يك پسر و سه دختر از خود باقى گذاشت. شمس الدين قريب در وزارت امور خارجه به مقام كاردارى و مستشارى رسيد ولى در ميانسالى درگذشت. از بين دختران وى، بدرالزمان قريب در رشته ى زبانشناسى و زبانهاى باستانى، از دانشگاه پنسيلوانياى آمريكا درجه ى دكترا گرفت. چندى در دانشگاه شيراز و سپس در دانشگاه تهران به تدريس زبانهاى ايران باستان مشغول شد. دو دختر ديگر وى به نام فخرى و مهرى، تحصيلات عاليه خود را به اتمام رسانيده در مشاغل فرهنگى خدماتى عرضه داشتند.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (712 ،518 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (574 -573 / 3).

قزويني حلي، ابوموسي، ابوالهادي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 / 1297 -1253 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، كاتب، اديب لغوى و شاعر. در حله به دنيا آمد. جد مادرى اش شيخ على بن جعفر كاشف الغطاء است. در مقدمات شاگرد پدرش، سيد مهدى بود. آن گاه به نجف رفت و فقه را در محضر دايى هايش شيخ مهدى و شيخ جعفر، فرزندان على بن جعفر كاشف الغطاء، و اصول را در محضر شيخ مرتضى انصارى

و ملا محمد فاضل ايروانى فراگرفت.. پس از فراگيرى فقه و اصول و فلسفه و حكمت و تاريخ و لغت به حله بازگشت و در كنار پدرش به امور دينى پرداخت و در نزد او به تكميل تحصيلات مشغول شد تا از وى به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل گشت. او به نوبه ى خود مجلس درسى بنا نهاد و شاگردانى تربيت كرد. در حله درگذشت و پيكرش به نجف منتقل شد و در صحن شريف دفن گشت. در سوك او بيست و دو شاعر بزرگ عرب مرثيه سرودند و سيد حيدر حلى تمام آنها را در كتابى به نام «الاحزان فى خير انسان»، گردآورى كرده است. از آثار وى: كتاب «اشراقات»، در منطق؛ «التلويحات الغرويه»، در اصول فقه، با عنوان مختصر «تلويح- تلويح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشعيه (188 / 4)، الذريعه (430 / 4)، ريحانه (448 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 271 -269 / 13)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (151 / 3)،مكارم الآثار (1427 -1425 / 4).

قزويني قوام الدين، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1150 / 1149 / 1140 ق)، عالم امامى، فقيه، قاضى، اديب و شاعر. مشهور به ميرزا قوام الدين. وى از شاگردان و خواص شيخ جعفر كمره اى اصفهانى قاضى و در 1107 ق از علامه مجلسى به دريافت اجازه نايل شد. او مهارت بسيارى در سرودن شعر داشت و كتابهاى چندى را به نظم كشيد و قصائد و مقطعات در درود بر پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) و اشعار زيادى در مراثى از خود به يادگار گذاشت. او به هنگام بازگشت از مكه درگذشت. از آثار وى: نظم «اللمعه الدمشقيه»، به نام «التحفه

القوميه فى فقه الاماميه»؛ «ارجوزه فى الحساب» به نام «نظم الحساب»، نظم «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى الاسطرلاب»، نظم «صحيفه الاسطرلاب» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى اصول الفقه»، نظم «زبده ى» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى الطب»، به نام «مفرح القوام»؛ «منظومه البيان»، ارجوزه اى در علم بيان؛ «ارجوزه فى التجويد»، كه نظم «الشاطبيه» است؛ «ارجوزه فى النحو»، به نام «الصافيه»، كه نظم «الكافيه» ابن حاجب است؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (74 / 10 ،412 / 9)، تاريخ ادبيات در ايران (351 / 5)، تذكره ى روز روشن (666)، تذكره المعاصرين (121 -119 ،46)، الذريعه (210 -209 / 24 ،487 / 9 ،225 / 7 ،462 / 3 ،504 ،490 ،485 -484 ،482 ،472 -471 ،464 ،461 ،455 ،452 / 1)، ريحانه (493 -492 / 4)، فرهنگ سخنوران (750)، فوائد الرضويه (622-621)، الكنى و الالقاب (90 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قوام الدين)، معجم المؤلفين (304 / 11)، هديه الاحباب (221).

قزويني، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد باقر بن سيد هادى بن سيد ميرزا صالح بن سيد مهدى بن سيد حسن بن سيد احمد حسينى الحلى القزوينى از افاضل ادباء بيت خود بوده و در سال 1304 متولد و در سال 1332 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، بهاءالدين، ابومحمد طاهر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 575 ق)، محدث، نحوى. او به واسطه جماعتى از ثقات از اديب فاضل مجمع بن محمد بن احمد مسكنى حديث نقل كرده و كتابهاى وى، «شرح الفصيح» و «شرح الالفاظ» و «ديوان النظم» و «ديوان النثر»، را روايت نموده است. رافعى در كتاب «التقريب» وى را ستوده و او را صاحب تصانيف ذكر كرده است. شيخ منتجب الدين از شاگردان و راويان شيخ بهاءالدين است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (104 / 13 ،1171 / 9)، روضات الجنات (139 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 147 / 5)، فهرست منتجب الدين (170)، لغت نامه (ذيل/ طاهر).

قزويني، تاج الدين، ابوالحسن علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 745 ق)، قاضى، محدث، فقيه شافعى، مدرس، اديب و لغوى. اصل وى از قزوين و در بغداد ساكن بود و در مدرسه ى نظاميه بغداد تا پايان عمر تدريس مى نمود. از آثارش: شرح «مصابيح السنه» بغوى؛ «المحيط بفتاوى اقطار البسيط»؛ «الرغاب»، در تصريف؛ «العجاب»، در نحو، و شرح آن؛ «اللطائف»؛ شرح «المقامات الحريرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 5)، معجم المؤلفين (181 / 7)، هديه العارفين (719 / 1).

قزويني، خليل

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1089 -1001 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه، متكلم و نحوى. اصل وى از قزوين بود. در قزوين به دنيا آمد. وى از شاگردان شيخ بهايى و ميرداماد است. او شريك درس خليفه سلطان وزير در درس حاج محمود رنانى و ملا حسين يزدى بود. وى از معاصران شيخ حر عاملى و ملا محسن فيض كاشانى است. ملا خليل قزوينى استاد علامه مجلسى و آقا رضى الدين قزوينى بود. پيش از سى سالگى عهده دار توليت حضرت عبدالعظيم و تدريس در آنجا بود. پس از چندى به مكه رفت و مجاورت آنجا را برگزيد. سپس به قزوين بازگشت و شروع به تصنيف و تأليف نمود. در قزوين درگذشت و در مدرسه اش دفن شد. از آثار وى: حاشيه بر «مجمع البيان» طبرسى؛ «رموز التفاسير الواقعه فى الكافى و الروضه»؛ «الصافى فى شرح الكافى»، به فارسى؛ «الشافى فى شرح الكافى»، به عربى؛ «المجمل»، در نحو؛ «الرساله النجفيه»؛ «الرساله القميه»؛ شرخ «عده الاصول» شيخ طوسى يا حاشيه بر «العده»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (369 -368 / 2)، اعيان الشيعه (356 -355 / 6)، الذريعه (48 -47 / 20 ،5 -4 / 15

،368 ،6 -5 / 13 ،251 / 11 ،191 ،148 / 6 ،142 / 5 ،82 / 2)، روضات الجنات (262 -257 / 3)، رياض العلماء (266 -261 / 2)، ريحانه (452 -450 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204 -203 / 11)، لغت نامه (ذيل/ خليل)، معجم المؤلفين (125 / 4)، مينو در (173 / 2)، هديه العارفين (354 / 1).

قزويني، شرف الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(740 -660 ق)، منشى، اديب و شاعر، متخلص به شرف. وى در قزوين تولد يافت، پس از تحصيل، به توسط خواجه غياث الدين محمد به خدمت اولجايتو راه يافت و با خواجه به تبريز آمد. چند گاهى نيز در درگاه اتابك نصرةالدين احمد لر از امراى فضلويه يا لر بزرگ بود و او را مدح مى گفت. از جمله آثارش: «المعجم فى آثار ملوك العجم»، كه مختصرى در ذكر معالى و مآثر پادشاهان قديم ايران است و به نام اتابك نصرةالدين احمد تاليف كرده؛ «الترسل النصرتيه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1258 -1256 /3)، تاريخ در ايران (108)، تاريخ نظم و نثر (144)، دايرةالمعارف فارسى (1465 -1464 /2)، الذريعه (218/21 ،516/9 ،288 -287 /3)، سبك شناسى (105/3)، فرهنگ سخنوران (499)، مجمع الفصحا (808 -807 /2)، مينودر (923 -922 /2).

قزويني، عمادالدين، ابوعبدالله زكريا

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(683 / 682 -605 / 600 ق)، عالم، اديب، قاضى، فقيه، محدث، مورخ، جغرافيدان و خطاط. معروف به عماد قزوينى. نسبش به مالك بن انس انصارى خادم پيامبر (ص) مى رسد. در قزوين به دنيا آمد. در جوانى به شام رفت و پس از تحصيلات به عراق مسافرت كرد. او شاگرد اثيرالدين ابهرى حكيم بزرگ ايرانى بود. ابن طاووس، سيد غياث الدين عبدالكريم بن احمد بن طاووس، مجلس او را درك نموده است. وى در 650 ق قاضى حله و در 652 ق قاضى واسط شد و تا آخر عمر عهده دار آن منصب بود.در واسط درگذشت و پيكرش به بغداد نقل و در مقبره ى شونيزيه دفن شد. از آثار وى: «آثار البلاد و اخابر العباد»، در جغرافى، كه ظاهرا در «كشف الظنون» به نام

«عجائب البلدان» نيز آمده است؛ «عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات»، به عربى، در وصف كائنات، در دو مقاله: مقاله نخست در علويات و مقاله دوم در سفليات به نام سلطان معزالدين شاپور. اين دو كتاب گرچه هر كدام كتابى مستقل است اما در حقيقت حكم دائره المعارف واحدى درباره عالم و موجودات و مخلوقات و بلاد و آثار آن دارد و اين كتاب به فارسى و آلمانى و تركى ترجمه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (80 / 3)، تاريخ ادبيات در ايران (281 -279 / 3)، تاريخ نظم و نثر (146)، الذريعه (219 / 15 ،7 / 1)، روضات الجنات (373 / 3)، ريحانه (453 / 4)، كشف الظنون (1128 -1127 ،1126 ،9)، الكنى و الالقاب (62 -61 / 3)، معجم المؤلفين (183 / 4)، مينودر (837 ،5 -3 / 2)، هديه الاحباب (216)، هديه العارفين (373 / 1).

قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد قزويني در سال 1254 خورشيدي در قزوين متولد گرديد. تا سال 1306 ق. كه پدرش در حال حيات بود ، مقدمات صرف و نحو را نزد پدر آموخت. پس از فوت پدر تحت سرپرستي شمس العلما شيخ محمدمهدي عبدالرب آبادي قزويني ، نزد علماي وقت به تكميل تحصيلات پرداخت. قزويني پس از مدتي به جهت مطالعات بيشتر به اروپا رفت و مدتها در فرانسه ، انگلستان و آلمان اقامت داشت. علامه محمد قزويني در سن 26 سالگي به اروپا رفت. در لندن پس از آشنا شدن به طرز كار خاورشناسان ، به دعوت پرفسور ادوارد براون و امناي اوقاف گيب دست به كار تصحيح و انتشار تاريخ جهانگشاي جويني زد ، پس

از دو سال اقامت در لندن ، در ماه ربيع الثاني 1324 به پاريس رفت ؛ او در اين مدت به نشر جلد اول تاريخ جهانگشاي جويني و آماده كردن جلد دوم آن براي چاپ توفيق يافت و ضمناً چند مقاله و رساله درباره ادبيات و تاريخ ايران نوشت ، و دو سه متن از متون قديمه فارسي را تصحيح كرد. قزويني يك سال پس از جنگ جهاني اول به آلمان رفت . بعد از خاتمه جنگ در روز 13 دي ماه 1298 ( 4 ژانويه 1920 ) به دعوت ميرزا محمدعلي خان فروغي به پاريس برگشت و تصحيح كتبي را كه نيمه كاره مانده بود از سر گرفت. در اين زمان از سوي وزارت فرهنگ مبلغي در اختيار او گذاشته شد كه از بعضي نسخ خطي نفيس عكسبرداري نموده و به ايران ارسال دارد. قزويني در سال 1318 ، به علت جنگ جهاني دوم فرانسه را ترك كرد و براي اقامت دايم به ايران بازگشت. در ايران نيز اوقات قزويني پيوسته مصروف مطالعه و تحقيق و تصحيح متون قديمه بود. علامه محمد قزويني در روز جمعه ششم خرداد ماه 1328 ش. در تهران درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : تصحيح متون

والدين و انساب : نام پدر محمد قزويني، عبدالوهاب بن عبدالعلي قزويني است. عبدالوهاب يكي از مولفين اربعه «نامه دانشوران» مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر علامه قزويني از علماي زمان خود بود كه در مدرسه دوستعلي خان معير الممالك ، در تهران به كار تدريس اشتغال داشت. او از جمله كساني است كه با سه تن از

دانشمندان ديگر ، در نوشتن « نامه دانشوران » شركت داشته و بيشتر ترجمه احوال علماي لغت و صرف و نحو و ادب و فقه در كتاب مزبور به قلم اوست.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد تحصيلات علوم متداوله اسلامي را در تهران سپري كرد. قزويني با وجود آنكه از خانواده علماي دين بود، از همان عهد جواني در خط تحصيل زبان هاي اروپايي و آشنا گشتن با طريقه تتبع و تحقيق فرنگيان افتاد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : علامه قزويني در ايام تحصيل با درس دادن به بعضي از دوستان و آشنايان خود امرار معاش مي نمود. از جمله فعاليت هاي ديگر او در اين زمان ترجمه مقالات و كتب از زبان عربي بود كه توسط روزنامه تربيت ايشان انتشار مي يافت.

استادان و مربيان : محمد قزويني، صرف و نحو را درخدمت پدرش عبد الوهاب بن عبد العلي قزويني و در خدمت حاجي سيد مصطفي قنات آبادي در مدرسه معير الممالك و فقه را در خدمت، همسو و شيخ محمد صادق تهراني و اندكيكمتر در محضر شيخ فضل اللهنوري، كلام و حكمت قديم را از شيخ علي نوري درمدرسه خان مروي و اصول فقه را نزد ملا محمد آملي در مدرسه خازن الملك، اصول فقه خارج را در محضر افضل المتاخرين ميرزا حسن آشتياني آموخته است. او همچنين از محضر شيخ هادي نجم آبادي نيز بهره برده است، اما بدون تدريس و تدرس كتب رسمي وي از سيد احمد اديب پيشاوري نيز كسب فيض كرده است. شمس العلما شيخ محمد مهدي قزويني عبدالرب آبادي، ميرزا محمد حسين خان اصفهاني (متخلص به فروغي و ملقب به

ذكا الملك) نيز از اساتيد قزويني بوده اند.

همسر و فرزندان : محمد قزويني در سفر دوم خود به پاريس با يك خانم ايتاليايي ازدواج نمود ، كه حاصل آن يك دختر بود كه براي او به يادگار ماند.

وقايع ميانسالي : در اوايل سال 1322 محمد قزويني بنا به دعوت برادرش (ميرزا احمد خان) به لندن سفر كرد، و از كتابخانه بزرگ لندن ديدن كرد. او در اين سفر با مستشرقين انگليسي بسياري آشنا شد از جمله پرفسور توان (A.A.Bevan)، الس (A.G.Elis)، آمد روز (H.F.Amedroz) و ادوارد براون (E.G.Browne). علامه قزويي با ميرزا عباس خان اقبال آشتياني نيز مراوده و مكاتبه داشت، همچنين با مير محمد حسين خان عميدالملك حسابي. [محقق. مهدي، زندگينامه و آثار مرحوم علامه محمد قزويني، دي ماه 1378، ص 30-29] قزويني با كازانوا (P.Casanova) و گابريل فران (.FerandG)، مستشرقين فرانسوي نيز آشنا بود. علامه قزويني، با احمد زكي وليدي طوغان ، رهانري ماسه، ماسينيون، برتلز، ماركوارت و ادوارد براوان آشنايي داشته است. محمد قزويني با علي اكبر دهخدا، نويسنده لغت نامه دهخدا، همدوره و دوست بود. همچنين با حاجي سيد نصر الله اخوي، حسينقلي خان نواب، سيد حسن تقي زاده، ميرزا فضلعلي آقا مجتهد تبريزي، سيد محمد علي خان جمال زاده، ميرزا محمود خان غني زاده، ميرزا حسين خان كاظم زاده (ايرانشهر) ميرزا محمد علي خان تربيت، سيد محمد رضا مساوات و ميرزا ابراهيم پور داود. از دوستان آلماني محمد قزويني مي توان به مستشرقيني همچون ماركوارت (j.Marquart)، زاخائو(E.Sachau)، موريتز (B.Moritz) هارتمن (M.Hartmann)، مان(o.Mann)، ميتووخ (E.Mitwoch)، فرانك (Frank)، بك (S.Beck)، نولدكه(T.Noldeke) اشاره كرد. قزويني به پاريس نيز مسافرتي داشت كه بر اثر آن لبا

جمعي از مستشرقين فرانسه آشنا شده است همانند هرتويك درنبورك (Hartwig Dernbourg)، باربيه دومنار (Barbier de Meynard)، ميه (A.Meillet) و هوارت (C.Huart) قزويني در اواخر زندگاني خود مي گفت: «... اكنون كه تاميل ايام گذشته مي كنم و بر عمر تلف كرده تاسف ميخورم باز يكي از بهترين تفريحات من مطالعه شرح رضي و مغني البيب است كه براي من احلي من وصل الحبيب است! العاده كالطبيعه الثانيه.»

زمان و علت فوت : محمد قزويني، روز جمعه ششم خرداد 1328 شمسي مطابق با 28 رجب 1368 قمري، حدود ساعت ده و نيم در كوچه دانش منشعب از خيابان فروردين تهران، چهره در نقاب خاك كشيد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد قزويني در سن 26 سالگي به اروپا رفت. در لندن پس از آشنا شدن به طرز كار خاورشناسان ، به دعوت پرفسور ادوارد براون و امناي اوقاف گيب دست به كار تصحيح و انتشار تاريخ جهانگشاي جويني زد ؛ چون بهترين نسخ آن كتاب در كتابخانه ملي پاريس بود، پس از دو سال اقامت در لندن ، در ماه ربيع الثاني 1324 به پاريس رفت ؛ و از آن تاريخ تا سال 1333 ق. هميشه در پايتخت فرانسه مقيم بود ؛ او در اين مدت به نشر جلد اول تاريخ جهانگشاي جويني و آماده كردن جلد دوم آن براي چاپ توفيق يافت و ضمناً چند مقاله و رساله درباره ادبيات و تاريخ ايران نوشت ، و دو سه متن از متون قديمه فارسي را تصحيح كرد. قزويني يك سال پس از جنگ جهاني اول ، به دعوت سيدحسن تقي زاده ، كه در برلين سرپرستي

كميته ايراني آلمان را داشت و در آنجا روزنامه كاوه را منتشر مي ساخت ، به همراهي حسينقلي خان نواب كه به سمت سفير ايران در آلمان انتخاب شده بود ، به آلمان رفت و در 18 ذي الحجه 1333 (27 اكتبر 1915 ) به برلين رسيد و تا چندي پس از پايان جنگ در آن شهر ماند. بعد از خاتمه جنگ در روز 13 دي ماه 1298 ( 4 ژانويه 1920 ) به دعوت ميرزا محمدعلي خان فروغي به پاريس برگشت و تصحيح كتبي را كه نيمه كاره مانده بود از سر گرفت. در اين زمان از سوي وزارت فرهنگ مبلغي در اختيار او گذاشته شد كه از بعضي نسخ خطي نفيس عكسبرداري نموده و به ايران ارسال دارد ؛ او جمعاً 16 كتاب عكس گرفت و با مقدمه هاي به ايران فرستاد. قزويني در سال 1318 ، به علت جنگ جهاني دوم و مشكلاتي كه خارجيان مقيم در اروپا گريبانگير آن شدند ، فرانسه را ترك كرد و ، بعد از سي وشش سال غربت ، در مهر ماه آن سال ، براي اقامت دايم به ايران بازگشت. در ايران نيز اوقات قزويني پيوسته مصروف مطالعه و تحقيق و تصحيح متون قديمه بود.

همفكران فرد : روش محمد قزويني در كار متن شناسي آن چنان از دقت نظر برخوردار بود كه بزرگاني چون فروزانفر ، بهار ، دهخدا ، اقبال آشتيانبي ، مينوي و ... را متآثر ساخت.

آرا و گرايشهاي خاص : محمد قزويني در كار متن شناسي ، استادي زبردست بود. اجتهاد متن شناسي وي نه تنها در متوني كه خود تصحيح كرد

، بلكه در مقالات و رسائلش نيز به خوبي قابل درك است. دكتر قاسم غني همكار علمي قزويني در تصحيح ديوان حافظ در مورد وي چنين مي گويد: « مرحوم قزويني روش تدقيق و نقد ادبي را به معاصرين خود آموخت؛ آفتاب فياض با بركتي بود كه هركس را مستعد مي ديد به تربيت و ارشاد او مي پرداخت... »

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 .

ويژگي اثر : علامه محمد قزويني براي كتابخانه شخصي خود كه اكنون در دانشكده ادبيات تهران محفوظ است براي خود فهرستي تهيه كرده و براي همه كتابهاي چاپي و خطي به شيوه اي دقيق كتابداري، اطالعات لازم را نوشته است كه شامل چهار جلد فهرست را شامل مي گردد.

2 بيست مقاله

ويژگي اثر : اين كتاب شامل دو جلد است.[ص45]

3 تصحيح المعجم في معايير اشعار العجم

ويژگي اثر : اين اثر تاليف شمس قيس رازي است. [ص42]

4 تصحيح تاريخ جهانگشاي جويني

ويژگي اثر : اين اثر تاليف علا الدين عطا ملك جويني است.[صص 4-43]

5 تصحيح چهار مقاله نظامي عروضي سمرقندي

ويژگي اثر : اين اثر تاليف نظامي عروضي سمرقندي است[ص43]

6 تصحيح ديوان حافظ

ويژگي اثر : اين اثر تاليف حافظ شيرازي است.[ص44]

7 تصحيح كتاب شد الازار في حط الاوزار عن زوار المزار

ويژگي اثر : اين اثر تاليف معين الدين شيرازي است.[ص 44]

8 تصحيح

مرزبان نامه

ويژگي اثر : اين اثر تاليف مرزبان بن رستم است.[ص42]

9 تصحيح مقدمه قديم شاهنامه

ويژگي اثر : اين اثر تاليف فردوسي لوسي است. [ص 47]

10 رساله اي در شرح حال مسعود سعد سلمان

ويژگي اثر : [ص45]

11 رساله در شرح احوال شيخ ابوالفتوح رازي

ويژگي اثر : اين اثر به نام خاتمه الطبع راجع به شرح احوال مولف كتاب و وصف اجمالي تفسير حاضر چاپ شده است. [صص 8-47]

12 رساله ممدوحين سعدي

ويژگي اثر : [ص47]

13 مقاله تاريخي و انتقادي راجع به كتاب نفثه المصدور

ويژگي اثر : اين اثر تاليف نور الدين محمد نسوي است.[ص47]

14 مقدمه تذكره الاوليا

ويژگي اثر : اين اثر تاليف عطار نيشابوري است.[ص45]

15 مقدمه تذكره الشعرا عوض

ويژگي اثر : اين اثر موسوم به لباب الالباب است.[ص45]

منابع زندگينامه :سيماي تاريخ و فرهنگ قزوين ، نوشته: پرويز ورجاوند ، ج 2 ، تهران : نشر ني ، ص 1254]2[محقق. مهدي، زندگينامه و آثار مرحوم علامه محمد قزويني، دي ماه 1378، ص 1]3از نيما تا روزگار ما ، تاليف: يحيي آرين پور ، ج3 ، تهران: انتشارات زوار ، ص108

قزويني، ميرزا محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمد طاهر قزويني ، متخلص به وحيد ، از شاعران سده يازدهم و اوايل يازدهم است كه در قزوين متولد گرديد. وحيد به سبب استعداد ذاتي ، به تحصيل مقدمات علوم زماني

خود مشغول گرديدو در فن سياغ و امور دفتري و استيفا مهارت و در انشاء و حسن خط به حسب مقدور كوشيد. پس از فراغت از تحصيل وارد خدمات ديواني شد ، وي نخست به عنوان دستيار ميرزا صالح پسر ميرزا باقر توجيه نويس به تحرير جلدي از دفاتر توجيه مشغول گرديد و چون ميرزا صالح فوت نمود، ميرزا طاهر ( وحيد ) با لياقتي كه از خود ظاهر ساخته بود، به عنوان دستيار و مشير ومشار اعتمادالدوله ميرزا تقي مشهور به سارو تقي و زير شاه صفي ( 1038-1052 ه_ .ق ) و شاه عباس دوم ( 1052-1077 ه_ .ق ) ، كفالت آن خدمت را عهده دار شد. پس از قتل ساروتقي ، اعتمادالدوله - سيد علاء الدين خليفه سلطان - صدرالعظم دستگاه شاه عباس دوم منصب مجلس نويسي يا وقايع نگاري را به عهده وحيد قزويني نهاد ، و به سال 1055 ه_ .ق مورخ رسمي دربار شاه عباس دوم و مامور نوشتن تاريخ سلطنت اين پادشاه شد. او همچنين بعد از وزارت شيخ عليخان زنگنه يك چند با لقب عمادالدله وزير اعظم شاه سليمان ( 1077 - 1105 ه_ .ق ) گشت و تا جلوس شاه سلطان حسين ( 1105-1135 ه_.ق ) بر اين مسند باقي ماند. وحيد قزويني علاوه بر مشاغل ديواني ، وقايع نگار و شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به يادگار نهاده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : ميرزا محمد طاهر قزويني ، متخلص به « وحيد » ، از ادبا و فضلا و رجال دوره صفوي و از

شاعران سده يازدهم و اوايل دوازدهم هجري است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرزا محمد طاهر قزويني به سبب استعداد ذاتي ، به تحصيل مقدمات علوم زماني خود مشغول گرديدو در فن سياغ و امور دفتري و استيفا مهارت و در انشاء و حسن خط به حسب مقدور كوشيد.

هم دوره اي ها و همكاران : ميرزا محمد طاهر قزويني با شاعر بزرگ زمان خود ، صائب تبريزي دوستي نزديك داشت.

وقايع ميانسالي : بنا برروايت هدايت در روضه الصفا، ميرزا محمد طاهر قزويني در دوره وزارت شيخ علي خان زنگنه مخذول و منكوب گرديد و اين وضعيت تا پايان وزارت شيخ علي خان در سال 1101 ادامه داشت .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ميرزا محمد طاهر قزويني پس از فراغت از تحصيل وارد خدمات ديواني شد ، وي نخست به عنوان دستيار ميرزا صالح پسر ميرزا باقر توجيه نويس به تحرير جلدي از دفاتر توجيه مشغول گرديد و چون ميرزا صالح فوت نمود، ميرزا طاهر ( وحيد ) با لياقتي كه از خود ظاهر ساخته بود، به عنوان دستيار و مشير ومشار اعتمادالدوله ميرزا تقي مشهور به سارو تقي و زير شاه صفي ( 1038-1052 ه_ .ق ) و شاه عباس دوم ( 1052-1077 ه_ .ق ) ، كفالت آن خدمت را عهده دار شد. پس از قتل ساروتقي ، اعتمادالدوله - سيد علاء الدين خليفه سلطان - صدرالعظم دستگاه شاه عباس دوم منصب مجلس نويسي يا وقايع نگاري را به عهده وحيد قزويني نهاد ، و به سال 1055 ه_ .ق مورخ رسمي دربار شاه عباس دوم و مامور نوشتن تاريخ سلطنت اين پادشاه

شد. او همچنين بعد از وزارت شيخ عليخان زنگنه يك چند با لقب عمادالدله وزير اعظم شاه سليمان ( 1077 - 1105 ه_ .ق ) گشت و تا جلوس شاه سلطان حسين ( 1105-1135 ه_.ق ) بر اين مسند باقي ماند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا محمد طاهر قزويني علاوه بر مشاغل ديواني ، وقايع نگار و شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به يادگار نهاده است. قصايد وحيد را در حدود 5767 بيت ، و غزلياتش را در حدود 30000 بيت ، و رباعياتش در حدود 100 بيت ذكر كرده اند.

آرا و گرايشهاي خاص : ميرزا محمد طاهر قزويني كه شاعري توانا بود ، در سرودن شعر تلاش مي كرد از مزامين تازه استفاده نمايد. ابن يوسف شيرازي در مورد اشعار وحيد چنين مي گويد: « از لحاظ شعر كليات وحيد ارزش و بهاي بسيار ندارد ، ولي مثنويات او بي لطافت نيست و جنبه تاريخي دارد. در آخر «عاشق و معشوق» به تعريف تمام اصناف و كسبه اصفهان پرداخته و « مثنوي آلات جنگ» او بسيار جالب نظر و توجه مي باشد ، مثنوي « خلوت راز » و « ناز و نياز » او لطيف و اخلاقي است ... » نصر آبادي نيز در باره وي چنين مي نويسد: « با اينكه در تحصيل علوم از احدي استفاده ننموده و هيچ گاه فرصت آن نداشته ، باز به قوت ادراك از جميع علوم بهرة وافي برده ؛ در ترتيب نظم ، قوة بديهه اش به حدي است كه تا كسي نام بيت برد معمار خاطرش به دستياري خامه

به عمارت آن پرداخته ... » .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ طاهر وحيد يا عباسنامه ، يا تاريخ شاه عباس دوم

ويژگي اثر : اين كتاب مربوط به وقايع دوران پادشاهي شاه عباس دوم از آغاز تا سال بيسيت و دوم سلطنت او بدست مي دهد.

2 عاشق و معشوق

ويژگي اثر : درحدود هزار و سيصد بيت مي باشد.

3 كليات شعر وحيد

ويژگي اثر : هدايت در تتمه روضه الصفا جلد هشتم مي نويسد ، ديوان وحيد كه مركب از اشعار تركي ، عربي و فارسي است در حدود نود هزار بيت مي باشد. نصر آبادي ديوان وي را از غزل و قصيده و مثنوي ، قريب به سي هزار بيت ذكر مي كند؛ و حزين كه ديوان وحيد را ديده است ، اشعار او را بيش از ششصد هزار بيت ياد مي كند.

4 مثنوي

ويژگي اثر : در حدود هزار و سيصد و هشتاد بيت كه فقط در نسخه كليات به شماره 1161 در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي موجود مي باشد.

5 مثنوي آلات جنگ

ويژگي اثر : در حدود هشتصد بيت است.

6 مثنوي خلوت راز

ويژگي اثر : درحدود دوهزار و دويست بيت مي باشد.

7 مثنوي در وصف تنبور

ويژگي اثر : بالغ بر شصت و شش بيت مي باشد.

8 مثنوي در وصف عمارت شاهي

ويژگي اثر : بالغ بر شصت و يك بيت مي باشد.

9 مثنوي در وصف نرد

ويژگي اثر : بالغ بر پنجاه و نه بيت مي باشد.

10 مثنوي در وصف همايون تپه

11 مثنوي ساغر سرشار

ويژگي اثر : اين مثنوي در كليات وحيد قزويني محفوظ در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي به شماره1162 ، فقط هفت بيت آن باقي است.

12 مثنوي فتح قندهار

ويژگي اثر : در حدود چهارصد و هشتاد بيت است.

13 مثنوي گلزار عباس

ويژگي اثر : در حدود ششصد و هشتاد بيت است.

14 مثنوي ناز و نياز

ويژگي اثر : در حدود سه هزار و دويست بيت است.

15 مجموعه منشآت وحيد

ويژگي اثر : در حدود دويست و پنجاه نامه است ، كه به مناسبت شغل و مقامي كه داشته به امرا و سلاطين و... نگاشته است.

منابع زندگينامه : سيماي تاريخ و فرهنگ قزوين ، پرويز ورجاوند ، ج 2 ، تهران : نشر ني ، 56- 1355 ]2فرهنگ سخنوران و سرايندگان قزوين ( تذكره شعراي قزوين ) ، تاليف: سيدمحمود خيري ، به كوشش: نقي افشاري ، قزوين: انتشرات طه ، ص 274

قشقائي، جهانگير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا محمّد خان درّه شورى. از اعاظم حكما و متألّهين، و اجلّه فلاسفه و مرتاضين بوده، در اوايل عمر اندكى تحصيل علوم نموده، به سنّ چهل سالگى به اصفهان آمده و شوق تحصيل

علم در او ايجاد شده، به تحصيل معقول و منقول پرداخته، نزد آقا محمّد رضا حكيم قميشه اى و ميرزا محمّد حسن نجفى و جمعى ديگر تحصيل نموده، و عدّه اى كثير از علماى اصفهان افتخار شاگردى او را دارند، و آن حكيم دانشمند از جميع جهات ممتاز بوده، در علم و اخلاق زكيّه بر عموم علما تفوّق داشته، و در مدرسه صدر ساكن بوده، و عمرى را به تجرّد و قناعت گذرانيده، و تا آخر عمر، لباس ايلى خود را تغيير نداده، و به عبا و عمامه ملبّس نگرديده.

در 1223 متولّد، و در شب يكشنبه 13 رمضان المبارك سال 1328 در اصفهان وفات يافته، در تكيه آقا سيد محمّد ترك، اوّل تخت فولاد مدفون گرديد. وى مؤلّف شرحى است بر نهج البلاغه و اشعارى دارد.

مادّه تاريخ وفاتش را جابرى چنين مى گويد:

«جهانگير نزد خداى جهان شد»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قصري، ابوغانم عبدالرحيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، اديب و شاعر. در گرگان كاتب و وزير منوچهر بن قابوس بن وشمگير، ملقب به فلك المعالى بود. كه به سمت سفارت نزد سلطان محمود غزنوى رفت. وى اشعار نيكويى به عربى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (287 -286 /2)، ريحانه (220 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوغانم).

قطان قزويني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(345 -254 ق)، حافظ، محدث، فقيه و اديب. محدث و شيخ قزوين بود. به طلب حديث مسافرتهايى به عراق و يمن نمود و به نقل شاگردش، ابن فارس قزوينى، از وى حاصل اين سفرها حفظ يكصد هزار حديث بوده است. او «سنن» ابن ماجه قزوينى را از خود وى استماع كرد و همچنين از محمد بن فرج ازرق و ابوحاتم رازى و ابراهيم بن ديزيل و حارث بن ابى اسامه و قاسم بن محمد دلال و يحيى بن عبدك قزوينى و اسحاق بن ابراهيم دبرى و حسن بن عبدالاعلى بوسى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. وى بر حسن بن على ازرق- به حرف كسائى- قرائت نمود و احمد بن نصر شذائى قارى بر قطان قرائت كرد. زبير بن عبدالواحد حافظ و ابوالحسن نحوى و ابوالحسين احمد بن فارس لغوى و احمد بن على بن لال و ابوسعيد عبدالرحمان بن محمد قزوينى و قاسم بن ابى منذر خطيب از وى حديث شنيده اند. ابويعلى خليلى گويد كه وى شيخى عالم به جميع علوم و تفسير و فقه و نحو و لغت بود. جماعتى از شيوخ قزوين گفتند كه قطان مانند خود در زهد و فضل نديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الحفاظ (857 -856 / 3)، سير النبلاء (465 -463 / 15)، شذرات

الذهب (370 / 2)، طبقات الحفاظ (355 -354)، العبر (70 / 2)، معجم الادباء (221 -218 / 12)، النجوم الزاهره (360 -359 / 3).

قطان مروزي، عين الزمان، ابوعلي حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -465 ق)، حكيم، رياضيدان و اديب. اصل وى از بخارا بود. در مرو به دنيا آمد. در طب، رياضيات، ادبيات و علوم دينى سرآمد ولى اشتغال وى بيشتر در علم طب بود. او از شاگردان ابوالعباس لوكرى بود. وى در فتنه ى غزان كشته شد. قطان در عروض، انساب، طب، هيئت و رياضى تأليفات متعدد دارد. مهمترين اثر رياضى او كتاب «گيهان شناخت» يا «كيهان شناخت» و «اختر شناخت» است. از ديگر آثارش: «الدوحه»، در انساب؛ «رسائل»، در طب.[1]

مروزى، عين الزمان ابوعلى حسن بن على؛ رياضى دان و طبيب و فيلسوف قرنهاى پنجم و ششم. اصل وى از بخارا بود و او خود به سال 465 در مرو ولادت يافت. تحصيلات علمى وى نزد لوكرى (ه.م) صورت گرفت و او در مرو مى زيست تا در 548 در فتنه ى غزان به دست آنان كشته شد. قطان در طب و علوم اوايل و رياضيات و ادبيات و علوم دينى سرآمد زمان خود بود، ولى بيشتر به طب علاقه داشت و در مرو دكانى داشت كه در آن به طبابت مشغول بود. مهمترين اثر رياضى او «گيهان شناخت» (ه.م) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (220 -219 / 2)، تاريخ ادبيات در ايران (967 -965 ،313 -312 ،294 / 2)، تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (587)، تاريخ نظم و نثر (127)، تتمه ى صوان الحكمه (91)، الذريعه (255 -254 / 18 ،272 -271 / 8)، كارنامه ى بزرگان (265)، معجم المؤلفين (260 / 3).

قطب رازي، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 / 766 -694 ق)، عالم امامى، فقيه، حكيم و اديب. ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و موصوف به علامه ى رازى. چون در مدرسه اى

كه وى تحصيل مى كرد شخص ديگرى كه لقب قطب داشت مشغول تحصيل بود وى به قطب تحتانى اشتهار يافت. در ورامين از نواحى رى به دنيا آمد و چون در آنجا نشوونما پيدا كرد به رازى شهرت يافت. بديهى است چون نسبش به آل بويه مى رسد و موافق فرموده شهيد ثانى از آل بويه قمى است كه جد عالى شيخ صدوق مى باشد. او از بزرگترين شاگردان علامه ى حلى بود. او كتاب «قواعد الاحكام» علامه را به خط خود نوشته و بر او قرائت كرده و علامه نيز در پشت كتاب برايش اجازه نوشته و با عبارات بلندى او را ستوده است. قطب رازى از مشايخ شهيد اول محمد بن مكى است. از ديگر شاگردان او مى توان به ميرسيد شريف جرجانى و سعدالدين تفتازانى اشاره كرد. بيشتر علماى شيعه از جمله محقق ثانى و ميرزا عبدالله، صاحب «رياض العلماء»، و قاضى شوشترى و شيخ حر عاملى او را شيعه دانسته اند، اما صاحب «روضات الجنات» وى را سنى مى داند و در «شذرات الذهب»، شافعى به حساب آمده است. قطب رازى مدتى در خدمت سلطان ابوسعيد و وزيرش خواجه غياث الدين محمد بود و دو كتاب «شرح شمسيه» و «شرح مطالع» را به نام آن وزير نگاشت. پس از درگذشت سلطان ابوسعيد به شام رفت و در دمشق درگذشت. از آثار وى: «المحاكمات بين شرحى الاشارات»، كه محاكمه مابين دو شرح «اشارات» فخر رازى و خواجه نصير طوسى است او اين كتاب را به خواست استادش، قطب شيرازى، به تحرير كشيد؛ «تحرير القواعد المنطقيه فى شحر الشمسيه»؛ «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار»، در منطق؛ «تحفه الاشراف» و «بحر الاصداف» دو

حاشيه بزرگ و كوچك بر «الكشاف»؛ «تحقيق معنى التصور و التصديق»؛ شرح و حاشيه بر «قوعد الاحكام»علامه حلى؛ رساله در «تحقيق الكليات»؛ «تقسيم العلم»؛ «شرح مفتاح العلوم» سكاكى.[1]

رازى، محمد بن محمد بن ابوجعفر ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و علامه رازى و سلطان المحققين دانشمند معروف ايرانى (ف. 776 ه.ق). وى از شاگردان مبرز علامه حلى است و قواعد علامه را به خط خود استنساخ كرده و علامه در پشت همان نسخه به سال 713 ه.ق در قصبه ى ورامين براى او اجازه نوشته است. پس از وفات او را در مقبره ى صالحيه ى دمشق دفن كردند و سپس به موضعى ديگر بردند. او راست: بحرالاصداف حاشيه و شرح تفسير كشاف، تحريرالقواعد المنطقية در شرح شمسية، تحفةالاشراف فى شرح الكشاف كه شرحى است بر كشاف و مفصلتر از بحرالاصداف، تحقيق معنى التصور والتصديق، تقسيم العلم، حاشيه ى قواعد علامه مشهور به حواشى قطبيه، شرح الاشارات، شرح مطالع كه شرحى است بر مطالع الانوار قاضى سراج الدين ارموى در منطق و كلام، المحاكمات بين شرحى الاشارات كه محاكمه اى است بين دو شرح اشارات فخر رازى و نصيرالدين طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (268 / 7)، اعيان الشيعه (413 / 9)، ايضاح المكنون (403 ،56 / 2 ،233 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1089 ،256 ،254 -253 ،246 -244 ،237 ،147 ،47 / 3)، تأسيس الشيعه (401 -400)، حبيب السير (221 / 3)، دايره المعارف فارسى (2059 / 2)، الذريعه (107 / 20 ،359 / 18 ،156 / 17 ،69 / 14 ،337 / 13 ،199 -198 / 4 ،388 / 3)، روضات ا لجنات (47 -37 / 6)، رياض

العلماء (172 -168 ،156 / 5)، ريحانه (467 -465 / 4)، رى باستان (381 -380 / 2)، شذرات الذهب (207 / 6)، شرح و بررسى زندگانى و معرفى آثار علامه قطب الدين رازى ورامينى، طبقات اعلام الشيعه (قرن 202 -200 / 8)، فرهنگ ادبيات فارسى (399 -398)، فوائد الرضويه (618 -616)، كارنامه بزرگان (245)، كشف الظنون (1716-1715 ،886 ،626 ،95)، الكنى و الالقاب (71 -70 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين رازى)، مجالس المؤمنين (213 -12 / 2)، معجم المؤلفين (216 -215 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (719 -716 / 5)، النجوم الزاهره (70 / 11)، هديه الاحباب (218 -217)، هديه العارفين (163 / 2).

قطب الدين طريثيثي نيشابوري، ابوالمعالي مسعود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(578 -505 ق)، محدث، مدرس، مفسر، اديب، واعظ و فقيه شافعى. اصل وى از طريثيث نيشابور است. وى يگانه پيشواى شافعيان زمان خود بود. نزد پدرش و محمد بن يحيى، شاگرد غزالى، و عمر بن على، معروف به سلطان، و در مرو نزد ابواسحاق ابراهيم بن محمد فقه آموخت و از هبه الله بن سهل سيدى و عبدالجبار خوارى حديث شيند. قطب الدين از پدرش ادبيات را نيز فراگرفت و برآمد و در روزگار اساتيدش وعظ گفت و فتوا داد. وى مدتى نيز در نظاميه ى نيشابور به نيابت از جوينى تدريس كرد. در 538 ق به بغداد رفت و وعظ گفت و مورد توجه قرار گرفت. وى براى سلطان صلاح الدين ايوبى كتاب «عقيده» را تأليف كرد و در آن جميع مسائل دينى مورد نياز را گردآورى نمود. سپس در دمشق ساكن شد و با ابونصر قشيرى ملاقات كرد. در روزگار فقيه ابوالفتح مصيصى در دشمق مورد توجه قرار گرفت و در مجاهديه درس

گفت و پس از مرگ ابوالفتح تدريس در غزاليه را عهده دار شد، سپس راهى حلب شد و در آن جا در دو مدرسه اى كه نورالدين و اسدالدين بنا نهاده بودند درس گفت. سپس به همدان رفت. مدتى در آنجا تدريس كرد. سرانجام به دمشق بازگشت و درس در غزاليه را از سر گرفت و به شاگردانش فقه آموخت. او هچنين در جاروخيه ى دمشق درس گفت، سپس به نمايندگى به بغداد رفت و داماد ابوالفتوح اسفرانيى شد. حافظ ضياء از وى اجازه حديث داشت. ابوالمواهب ابن صصرى و برادرش حسين و تاج ابن حمويه و ديگران از وى روايت كردند. در دمشق درگذشت. در مقبره اى در نزديكى مقبره ى صوفيه ى غربى دفن شد. از ديگر آثار وى كتاب «الهادى» در فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (115 / 8)، سير النبلاء (109 -106 / 21)، شذرات الذهب (263 / 4)، النجوم الزاهره (86 / 6)، وفيات الاعيان (197 -196 / 5).

قطب الدين كيدري نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 576 ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. اصل وى از كيدر از روستاهاى بيهق خراسان است. وى شاگرد فضل بن حسن طبرسى و ابن حمزه عمادالدين طوسى و معاصر با قطب راوندى بود. نقطه نظرات او در فقه مشهور و در كتابهاى «مختلف» و «غايه المراد» و «مسالك» و «كشف اللثام» منقول است. از وى اشعار لطيفى باقى مانده است. از آثار وى: «الحديقه الانيقه»، اشعار منسوب به اميرالمؤمنين (ع)داير بر آداب و حكم و عبرت و مواعظ؛ «انوار العقول من اشعار وصى الرسول»، كه تمامى اشعار منسوب به اميرالمؤمنين (ع) را گردآورى كرده است؛ «حدائق الحقائق فى تفسير دقائق أحسن الخلائق»، در

شرح «نهج البلاعه»، كه آن را در 576 ق تأليف كرده است؛ كتاب «الاصباح» در فقه؛ «كفايه البرايا فى معرفه الانبياء و الاولياء»؛ «مباهج المهج فى مناهج الحجج»؛ «الدرر فى دقائق علم النحو»؛ «البراهين الجليه فى ابطال الذوات الازليه»؛ «لب الالباب»، در مسائل كلام.[1]

كيدرى، محمد بن حسين بن حسن بيهقى مكنى به ابوالحسن، دانشمند معروف (ف. 776 ه.ق) او راست: الاصباح فى فقه الامامية، انوار العقول من اشعار وصى الرسول ص، البراهين الجلية فى ابطال الذوات الازلية، حدائق الحقائق كه شرحى است بر نهج البلاغه، الدرر فى دقائق علم النحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (250 / 9)، الذريعه (101 / 9 ،382 -381 ،285 / 6 ،80 / 3 ،434 -431 ،118 / 2)، روضات الجنات (278 -274 / 6)، ريحانه (473 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 260 -259 / 6)، فوائد الرضويه (494 -493)، الكنى و الالقاب (74 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم المؤلفين (238 -237 / 9).

قلي زاده، احمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولف، مترجم.

تولد: 1286.

درگذشت: 28 خرداد 1368، لس آنجلس.

احمدرضا قلى زاده تحصيلات خود را در مدرسه هاى ثريا و ادب و دانش به پايان رسانيد و پس از آن به دارالمعلمين وارد شده و از دانشسراى عالى در رشته ى فيزيك و شيمى در مقطع كارشناسى فارغ التحصيل شد. علاوه بر تدريس در دبيرستان هاى انوشيروان دادگر و فيروز بهرام در دانشگاه نيز درس مى داد.

از آثار اوست: آزمايش هاى علمى (ژوزف ليمپتين، 1334)؛ شيمى (براى دوره ى متوسطه، 1317 -1316)؛ شيمى آلى (بامشاركت دكتر وارطانى، 1330، جلد سوم، 1316)؛ شيمى فنى خانه دارى، فيزيك (براى سال سوم دبيرستان ها، 1317، با مشاركت على اصغر نوروزيان و هادى رهنما، جلد پنجم، چاپ يازدهم، 1333، جلد

ششم، 1319)؛ ماشين هاى خانگى (ژوزف ليمپتين). وى همچنين در ترجمه ى كتاب زندگينامه ى علمى دانشوران همكارى داشت.

احمدرضا قلى زاده در خرداد 1368 در بيمارستانى در شهر لس آنجلس آمريكا درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قمي مشهدي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1107 ق)، فقيه، مفسر، محدث، اديب و عالم. وى با علامه محقق سبزوارى و علامه مجلسى صاحب «بحارالانوار» و فيض كاشانى معاصر بود او از شاگردان علامه مجلسى و از ايشان، در 1107 ق، به دريافت اجازه نايل آمد. شيخ حر عاملى در «امل الامل» او را از فضلاى معاصر خود مى شمارد. از آثار وى: «كنز الدقائق و بحر الغرائب» يا «كنز الحقائق و بحر الدقائق»، در تفسير قرآن كه در حدود يكصد و بيست هزار بيت است و استادش علامه مجلسى در پشت اين تفسير تقريظى، در 1102 ق، نگاشته و در آن او را ستوده است؛ «شرح المنظومه» موسوم به «نجاح المطالب» يا «ارجوزه»، منظومه اى در صد بيت، در معانى و بيان، و شرح آن موسوم به «انجاح المطالب فى الفوز بالمارب»؛ رساله در «احكام صيد و ذباحه»، به عربى؛ «التحفه الحسينيه»، در ادعيه؛ «سلم درجات الجنه»؛ «شرح الزياره الرجبيه»؛ «شرح الصحيفه السجاديه»؛ «شرح الترصيف فى علم التصريف»، به نظم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تلامذه العلامه المجلسى (72 -71)، الذريعه (64/ 24 ،154 -153 ،152 -151 / 18 ،92 / 14 ،356 ،307 -306 ،145 / 13 ،220 / 12 ،430 -429 / 3 ،364 -363 / 2 ،496 / 1)، روضات الجنات (106 -105 / 7)، فوائد الرضويه (618 ،534)، گنجينه ى دانشمندان (117 / 1).

قمي، سعيد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه خونسارى در باب سين ص 301 روضات الجنات گويد، القاضى سعيد بن محمد مفيد القمى اوست مولا و فاضل حكيم بارع عارف متشرع اديب كامل محقق صمدانى كه در بعضى از نوشته هايش از خود تعبير به بنده ملتجى به درب صاحبان توحيد محمد

معروف به سعيد نموده است.

دست بازى در مراتب ولايت و عرفان و روش عالى بر طريقه اهل معرفت و وجدان دارد. وى از بزرگان فضلاء حكمت و ادب و حديث و تأويل و مؤيد به روح القدس در استنباط نكات و دقايق خفيه و اطلاع بر اسرار و ضماير و مكاشفات بوده است.

در عصر شاه صفى صفوى رياست روحانيت و علميت شهرستان قم با وى بوده و در بين مردم قضاوت و داورى مى نموده و در شرعيات نهايت تسلط را داشته است.

بيشتر و عمده تلمذ و شاگرديش در محضر محدث بزرگوار مولانا محمد محسن فيض كاشانى بوده شباهت تامى در مشرب و روش به خواهرزاده اش شيخ نورالدين كه به منزله پيراهن تن او و زبان وى در ظاهر و باطن بوده داشته است.

تأليفات و آثار ارزنده بسيارى دارد در حديث و اخلاق كه بعضى از آن را اشاره مى نمايم:

1- شرح كبيرى بر كتاب توحيد صدوق در چندين مجلد، 2- كتاب اربعينيات كه در او چهل رساله جمع كرده كه از هر كدام چهل باب از بابهاى معارف و تحقيقات باز مى شود و آن از بهترين تصنيفات شيعه است.

قبر شريف اين بزرگوار در نزديك قبر جناب شيخ ابوالحسن على بن بابويه در كنار خيابان ارم مقابل پارك فعلى شهردارى شهرستان قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محمد بن رضا

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حر عاملى در كتاب امل الامل گويد: آنجناب از فضلاء معاصرين بوده و گويد او راست شرح منظومه در معانى و بيان كه يكصد بيت است و آن را «انجاح المطالب» ناميده و صاحب روضات گويد المولى ميرزا محمد بن المولى محمد بن رضا بن المولى اسماعيل ابن جمال الدين

المشهدى القمى مردى فاضل و عالمى عامل و جامع و اديب و محدث و فقيه و منسر و نبيه و موثق و وجيه و از علماء زمان علامه سبزوارى (جناب مولى محمدباقر ابن محمد مؤمن سبزوارى اصفهانى) و علامه مجلسى (صاحب بحار) و مرحوم فيض كاشانى است او راست كتاب تفسير كبير موسوم به «كنزالدقايق و بحرالغرائب» كه تقريباً يكصد و بيست هزار بيت است و سبقت نگرفته است او را به اين طرز تفسير احدى از علماء قديماً و جديداً و از براى اوست ايضاً كتاب كبيرى در اعمال سال به فارسى كه خوش طرز و پرفايده است و رساله اى به عربى در احكام صيد و ذباحه با نهايت استدلال و غير اينها از كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قميشه اي، ابوالفتوح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل حكيم بوده، و در قرن دوازدهم مى زيسته است، و حواشى بر شرح اصول كافى نگاشته كه آن را فرزندش محمّد مهدى قميشه اى در نسخه اى از كتاب مرقوم، كه در تاريخ 26 شعبان سال 1133 از كتابت آن فراغت يافته است، نقل نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قميشه اي، مفيدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل اديب، ساكن اصفهان بوده، و در 1293 وفات يافته، نزديك خواجوئى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قوام الدين كرماني، ابومحمد، ابوالفتح مسعود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(748 -664 ق)، اديب و فقيه حنفى. در ديارش علوم مقدماتى را فراگرفت و آن گاه در ادبيات عرب و فقه و اصول مهارت پيدا كرد و نظم و نثر نيكويى يافت. پس به دمشق رفت و ساكن آنجا شد. سپس مدتى را در قاهره گذرانيد و سرانجام به دمشق بازگشت و تا پايان عمر در آنجا ماند. از آثارش: شرح «كنز الدقائق» به نام «شرح الكنز»، در فروع فقه حنفى؛ حاشيه بر «الكاشف الذهنى» در شرح «المغنى» خبازى خجندى، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (115 / 8)، شذرات الذهب (158 -157 / 6)، كشف الظنون (1749 ،1516)، هديه العارفين (429 / 2).

قوام السنه اصفهاني، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(535 -457 ق)، مفسر، حافط، محدث و لغوى شافعى. معروف به جوزى و قوام السنه جوزى. از ابوعمرو عبدالوهاب بن منده و عائشه بنت حسن و ابراهيم بن طيان و قاضى ابومنصور شكرويه و محمد بن احمد سمسار و احمد ذكوانى و رئيس ابوعبدالله ثقفى و عاصم بن حسن و محمد زينبى و ابوبكر بن خلف شيرازى و ابونصر سراج و عبدالرحمان واحدى در اصفهان و بغداد و نيشابور حديث شنيد. او همچنين سالى را در مجاورت مكه گذرانيد و املاء و تصنيف نمود. ابوسعد سمعانى و ابوالعلاء همدانى و ابوطاهر سلفى و ابوالقاسم بن عساكر و ابوموسى مدينى و ابوسعد صائغ و عبدالله بن محمد خباز و ابوالمجد زاهر بن احمد ثقفى و محمود عبدكوى از شاگردان وى در حديث مى باشند. ابوموسى مدينى او را پيشگام و استاد علماى زمانش مى داند. يحيى بن منده گويد كه در عصر او مثل او نبود. او در تفسير، معانى، اعراب و

فقه سرآمد اقران بود. فتاواى او در شهر و روستا شهرت داشت. وى كتاب بسيارى به عربى و فارسى نگاشت. از آثارش: «الجامع»، در تفسير،سى مجلد؛ «المعتمد»، تفسيرى در ده مجلد؛ «الايضاح»، در تفسير، در چهار مجلد ؛ «الموضح»، تفسيرى به فارسى در چندين مجلد؛ «دلائل النبوه»؛ «التذكره»، حدود سى جزء؛ «سير السلف»، در شرح حال صحابه و تابعين؛ «الترغيب و الترهيب»؛«شرح الصحيحين»؛ «المغازى»؛ «اعراب القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (323 -322 / 1)، الاعلام بوفيات الاعلام (356 / 1)، سير النبلاء (88 -80 / 20)، شذرات الذهب (106 -105 / 4)، طبقات الحفاظ (464 -463)، العبر (447 -446 / 2)، الكامل (369 / 8)، كشف الظنون (1904 ،1732 ،1404 ،760 ،631 ،575 ،571 ،558 ،554 ،442 ،400 ،211 ،123)، النجوم الزاهره (261 / 5)، الوافى بالوفيات (211 / 9)، هديه العارفين (211 / 1).

قوام، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به «قوام السلطنه»، در 1252 ش در تهران متولد شد. پدرش ميرزا ابراهيم معتمدالسلطنه از رجال دوره ى ناصرى و جدش قوام الدوله وزير دفتر استيفا بود. مادرش طاووس خانم دختر ميرزا محمدخان مجدالملك سينكى صاحب رساله مجديه و پدر ميرزا على خان امين الدوله است. قوام تحصيلات مقدماتى را به اتفاق برادرش حسن وثوق نزد معلمين خصوصى فراگرفت، سپس در زمينه ى ادبيات فارسى و صرف و نحو عربى، عروض و قافيه و معانى بيان و رياضيات قديم ادامه ى تحصيل داد و مدتى نيز در مدرسه ى مروى به آموزش فلسفه و حكمت اشتغال ورزيد. تلاش او در حسن خط موجب شد كه در عداد خطاطان درجه ى اول روز قرار بگيرد.

قوام وقتى به سن رشد رسيد، معتمدالسلطنه شمه اى از تحصيلات او و نمونه اى از

خط او را نزد ناصرالدين شاه برد و براى فرزند خود تقاضاى شغل و لقب نمود. شاه وقتى از حسن خط و شيوه ى نگارش اين جوان واقف شد، او را جزء پيشخدمتان مخصوص قرار داد و ملقب به عنوان دبير حضور كرد.

در سال 1314 ه.ق ميرزا على خان امين الدوله دائى او با پيشكارى وليعهد به آذربايجان رفت و ميرزا احمد دبيرحضور را نيز به عنوان منشى و رئيس دفتر مخصوص با خود به اين ماموريت برد. چند ماهى پس از اين ماموريت، امين الدوله به تهران احضار شد و به جاى ميرزا على اصغرخان امين السلطان به صدارت رسيد و قوام را منشى و رئيس دفتر خود نمود.

عبدالله مستوفى در تاريخ قاجار درباره ى اين سمت دبيرحضور چنين مى نويسد: «منشى گرى صدراعظم در اين ايام هم مثل سابق زيبائى خط و انشاء و امانت و صحت و پشتكار و هوش و فراستى لازم داشت كه در همه يافت نمى شد زيرا هنوز هم نوشتن نامه به طور مرتجل و بدون پيش نويس و قلم خوردگى از لوازم كار به شمار مى آمد. عهده كردن اين كار زيردست نويسنده دقيق و صاحب خطى مانند امين الدوله كار هر بافنده و حلاج نبوده و آقاى دبيرحضور تمام مزاياى شغل را از زيبائى خط و انشاء مرتجل و امانت و پشتكار حائز بود».

ميرزا احمدخان دبير حضور مادام كه امين الدوله صدراعظم بود، در آن سمت حساس قرار داشت. پس از كناره گيرى امين الدوله، راه اروپا را پيش گرفت و متناوبا قريب 3 سال در اروپا به تكميل تحصيلات و آموزش زبانهاى خارجى اشتغال ورزيد. در 1322 ه.ق عين الدوله صدراعظم شد، دبيرحضور را به تهران فراخواند و به او مقام و عنوان

وزير رسائل داد. اين سمت در آن ايام در حقيقت معاونت اجرائى و ادارى نخست وزير بود. در سفر سوم مظفرالدين شاه به اروپا در زمره ى همراهان قرار گرفت. پس از بازگشت به تهران، با دريافت لقب وزيرحضور، رئيس دفتر مخصوص مظفرالدين شاه شد. او در اين سمت توانست اعتماد شاه را نسبت به خود جلب كند. قوام در اثر توقف طولانى در اروپا و مطالعه در نوع حكومتها به حكومت قانون و مشروطيت بستگى داشت و از اين رو از سنگر دفتر مخصوص، شاه را تشويق به اعطاى مشروطيت مى نمود. اقدامات قوام و اعلم الدوله ثقفى پزشك مخصوص در اين باره قابل تقديس است. قوام فرمان مشروطيت را به خط زيباى خود نوشت و آن را براى امضاء نزد مظفرالدين شاه برد و در اثر اصرار سرانجام فرمان را به توشيح رسانيد.

قوام در 1324 پس از فوت نريمان خان قوام السلطنه وزيرمختار ايران در اتريش با اهداء 25 هزار اشرفى براى خود از شاه لقب قوام السلطنه گرفت.

قوام از تاريخ صدور فرمان مشروطيت تا فتح تهران، كار دولتى نداشت و گاهى به عنوان ميانجى بين مشروطه خواهان و مستبدين مى شد و يا بعضى تندروى ها را تعديل مى كرد.

پس از خلع محمدعلى ميرزا و اداره ى كشور وسيله ى سپهسالار و سردار اسعد از طرف سردار اسعد به معاونت وزارت داخله منصوب شد. ظاهرا مقام وزارت با سردار بود ولى او عملا هيچگونه مداخله اى در كارها نداشت. قوام سازمانى بر اساس كشورهاى اروپائى براى وزارت داخله پى ريزى كرد و مسئوليتها را مشخص نمود و براى احراز مشاغل ضوابطى تعيين نمود. در مرداد 1289 در كابينه ى اول مستوفى الممالك، وزارت جنگ را احراز كرد. قوام السلطنه در

اين سمت توانست لايحه ى خلع سلاح مجاهدين را از تصويب مجلس بگذراند. همچنين از خودسرى هاى بختيارى ها و تروريست ها جلوگيرى كند. ستارخان و فدائيان او كه مسلح و غالبا موجب بروز حوادث ناگوارى در شهر مى شدند، خلع سلاح شدند. در زدوخوردى كه بين قواى دولتى و فدائيان ستارخان در پارك اتابك به وقوع پيوست، ستارخان گلوله خورد. قوام در همين سمت قيمتى براى سلاح مردم تعيين كرد و با قيمتى مناسب آنها را خريد و تحويل انبار مهمات وزارت جنگ داد.

در 1290 ش در كابينه ى دوم محمدولى خان سپهدار تنكابنى به وزارت عدليه منصوب شد و در مرداد همان سال در هيئت دولت صمصام السلطنه بختيارى به وزارت داخله رسيد و در هر سه ترميم كابينه در وزارت داخله باقى ماند. در 1291 در كابينه ى محمدعلى خان علاءالسلطنه وزارت ماليه را عهده دار گرديد. در 1296 در نخست وزيرى دوم علاءالسلطنه وزير داخله شد. در كابينه ى سلطان عبدالمجيد ميرزا عين الدوله همچنان مقام وزارت داخله را حفظ كرد.

در 1296 قوام السلطنه به جاى كامران ميرزا قاجار به ايالت خراسان منصوب شد. پس از ورود به مشهد، خود را فرمانرواى كل ايالت خراسان و سيستان خواند. در اين ماموريت، قوام السلطنه اقدامات چشمگيرى براى ايجاد امنيت از طريق تقويت ژاندارمرى و شهربانى به عمل آورد و اعتباراتى از مركز براى تهيه ى تفنگ و مهمات ديگر تحصيل نمود. ياغيان و طاغيان را سر جاى خود نشاند و به اين استان پهناور امنيت نسبى بخشيد. در همين ايام موجبات انتقال كلنل محمدتقى خان پسيان را براى رياست ژاندارمرى خراسان فراهم نمود و ساز و برگى مناسب و در خور يك واحد نظامى قومى براى او تدارك ديد و

از هر جهت كلنل را مورد تاييد و تشويق قرار داد.

قوام السلطنه تا پايان 1299 در استان خراسان مستقر بود. بعد از كودتاى 1299و نخست وزيرى سيد ضياءالدين طباطبائى و صدور ابلاغ اعلاميه هاى تازه نخست وزير از مركز توضيح بيشترى خواست ولى سيد ضياء كه از او بيم داشت، دستور توقيف او را به كلنل محمدتقى خان پسيان داد روز سيزده نوروز 1300 هنگامى كه قوام با كالسكه ى مخصوص خود از باغ ملك آباد عازم شهر بود، در مقابل ژاندارمرى توسط ماژور اسمعيل خان بهادر معاون كلنل دستگير و زندانى شد و كلنل عهدشكنى خود را نسبت به ولى نعمت خود كه سوگند وفادارى به او خورده بود شكست. كلنل پس از دستگيرى قوام، اموالش را مصادره كرد و او را تحت الحفظ با گارى پستى به تهران فرستاد و تحويل زندان قصر داد.

در خردادماه 1300 سيد ضياءالدين از رياست دولت معزول و به اروپا تبعيد شد و شهاب الدوله شمس ملك آراء رئيس تشريفات سلطان احمدشاه فرمان نخست وزيرى قوام السلطنه را در زندان قصر به او ابلاغ كرد.

قوام در چهاردهم خرداد رئيس الوزراء شد. در همين كابينه براى جلوگيرى از تندروهاى سردارسپه، مصدق السلطنه را به وزارت ماليه معرفى كرد و از مجلس براى او اختيارات گرفت و در تمام مدت نخست وزيرى، وزارت داخله را خود متصدى گرديد. قوام پس از نه ماه زمامدارى و يك سلسله اقدامات بنيادى، در بهمن ماه همان سال جاى خود را به مشيرالدوله داد ولى مشيرالدوله بيش از چهار ماه نتوانست دولت را اداره كند و كنار رفت و مجلس بار ديگر قوام السلطنه را به رياست الوزرائى برگزيد. قوام در اين دوره از نخست وزيرى مورد تاييد مدرس و اصلاح طلبان بود. در اين

دوره، قوام لايحه ى تشكيل بانك ملى و استخدام مستشاران آمريكائى را براى امور مالى تقديم مجلس كرد. نخست وزيرى دوم قوام السلطنه، حدود هشت ماه طول كشيد و مستوفى جانشين او شد.

قوام در 1302 ظاهرا به جرم توطئه اى عليه وزير جنگ تحت تعقيب قرار گرفت و مدتى توقيف بود تا در اثر وساطت عده اى از زندان آزاد و رهسپار اروپا گرديد و سالها به صورت انزوا و تبعيد در اروپا به سر مى برد تا اينكه در اثر وساطت وثوق الدوله و ذكاءالملك فروغى به تهران آمد و دور از كارهاى سياسى در لاهيجان به كشاورزى مشغول شد. بعد از شهريور 1320 بار ديگر قوام وارد صحنه ى سياست شد و خود را كانديداى نخست وزيرى كرد. فروغى براى رهائى از تحريكات قوام، او را به عضويت كابينه دعوت نمود ولى قوام نپذيرفت و همچنان در كمين نخست وزيرى نشست. قوام، محمدرضا پهلوى را جز يك بار در دوران خردسالى نديده بود. در 1301 كه قوام السلطنه نخست وزير و سردارسپه وزير جنگ بود، رضاخان از رئيس الوزراء و وزيران براى صرف ناهار در منزل ييلاقى خود كه بعدها سعدآباد ناميده شد، دعوتى به عمل مى آورد. در آن روز سردارسپه فرزند سه ساله ى خود را نزد قوام السلطنه مى برد و قوام نيز بر حسب رويه رجال و متعينين، كودك را در آغوش گرفته مشتى اشرفى طلا در جيب او مى ريزد. ديگر از آن تاريخ به بعد، شاه جديد را نديده بود. توسط شكوه الملك پسرعموى خود تقاضاى ملاقات مى كند. شاه او را مى پذيرد و قوام وقتى وارد اتاق شاه مى شود، بدون رعايت تشريفات مى گويد آه چقدر بزرگ شده اى. شاه از اين جمله كه جنبه ى تحقير در آن نهفته

بود، از قوام نفرت پيدا مى كند و هميشه انزجار خود را ابراز مى كرد. در اين ملاقات، شاه از قوام خواهش مى كند كابينه را تقويت كند. قوام با صدور اعلاميه اى شايعه ى نخست وزيرى خود را تكذيب مى نمايد.

در مرداد 1321 مجلس سيزدهم به نخست وزيرى قوام راى اعتماد مى دهد و شاه ناچار فرمان نخست وزيرى او را صادر مى كند. اشغال ايران از طرف متفقين قحطى و كمبود مواد غذائى، تورم شديد اقتصادى و بيكارى، دولت قوام را با مشكلات بزرگى روبرو ساخت. با وجودى كه از تنى چند از رجال صدر مشروطيت در كابينه ى خود دعوت كرد، مع الوصف نتوانست به اوضاع كشور سر و صورتى بدهد. در 17 آذر همان سال مردم شورش كردند، به داخل مجلس ريختند، عده اى از نمايندگان را مجروح ساختند، دكاكين به غارت رفت، ساختمانها به آتش كشيده شد و حتى خانه ى قوام السلطنه را آتش زدند و حكومت نظامى تمام مطبوعات را منحل كرد و مديران آنها را به زندان انداخت، فقط نشريه اى به نام اخبار روز از طرف دولت منتشر مى شد كه حاوى اخبار جارى روز بود. قوام در محيط اختناق و خفقانى كه به وجود آورده بود، نتوانست ادامه حكومت دهد، ناچار از كار كنار گرفت و مجددا صندلى صدارت را به سهيلى داد. مجلس چهاردهم در روزهاى آخر عمر خود به فكر تعيين نخست وزير مقتدرى افتاد كه بتواند بر مشكلات فائق آيد. ماجراى آذربايجان و خراسان و فارس و اصفهان هر كدام در نوع خود مشكل بزرگى بودند. اوضاع درهم ريخته ى كردستان و تهديد قاضى محمد به استقلال، خود داستانى مفصل بود. در آن ايام موتمن الملك ذخيره ى سياسى كشور و قوام السلطنه رجل استخواندار، كانديداى

نخست وزيرى بودند. پس از اخذ راى، آراء آنها برابرى مى كرد و هر كدام پنجاه راى موافق داشتند. سيد محمدصادق طباطبائى رئيس مجلس، در راى شركت كرد و به نفع قوام راى خود را در گلدان انداخت و بدين ترتيب با يك راى اضافى، قوام بر رقيب خود موتمن الملك فائق آمد و زمام امور را در دست گرفت. قوام، دو تن از نخست وزيران سابق يعنى سهام السلطان بيات و دكتر احمد متين دفترى را به كابينه برد ولى مجلس مخصوصا فراكسيون حزب توده، با عضويت متين دفترى به شدت مخالفت كردند و قوام ناچار از او صرفنظر كرد و دولت و كشور را به دست سهام السلطان بيات سپرد و خود با هيئتى از كارشناسان سياسى و اقتصادى و مطبوعاتى عازم مسكو شد تا قضيه ى آذربايجان را حل كند. قريب ده روز در مسكو به سر برد. در نخستين روزهاى اقامت خود به هيچ وجه توفيقى در كار به دست نياورد، حتى مقامات رسمى شوروى از مذاكره با او خوددارى كردند. قوام در مسكو تصميم به استعفا گرفت كه از همانجا به اروپا برود ولى همكاران او را به مقاومت بيشترى ترغيب كردند و مراتب را تلگرافى از موتمن الملك مشورت نمودند. موتمن الملك پاسخ داد قدرى تامل كنيد. قوام چند روز توقف خود را در مسكو ادامه داد تا اينكه استالين آمادگى خود را براى مذاكره با قوام اعلام نمود و قرار شد قوام به ديدار استالين برود. قوام اين ملاقات را نپذيرفت و پيغام فرستاد كه او در راس هيئتى به مسكو آمده و اگر ملاقاتى مى شود بايستى كليه اعضاء هيئت او حضور داشته باشند. استالين ناگزير پيشنهاد قوام

را پذيرفت و روز بعد قوام السلطنه و هيئت او وارد اتاق كار استالين شدند. قوام در صندلى مقابل ميز استالين قرار گرفت و بقيه ى اعضاء در روى مبلهاى سالن نشستند. در اين موقع استالين سيگارى از روى ميز برداشته و پس از روشن كردن سيگار، مشغول كشيدن سيگار مى شود بدون اينكه به قوام سيگار تعارف كند. قوام بلافاصله از جعبه سيگار خود سيگارى بر لب مى نهد و ظاهرا به دنبال فندك در جيبهاى خود مى گردد. استالين فندك خود را روشن كرده سيگار قوام را آتش مى زند. مذاكرات قوام و استالين رضايت بخش بود و قوام با وعده ى واگذارى نفت شمال به روسها در صورت تصويب مجلس شوراى ملى، موضوع تخليه ى ايران و خودمختارى آذربايجان را با رهبر شوروى توافق مى كند. او پس از مراجعه از شوروى چندى بعد كابينه ى خود را ترميم كرده و سه تن از اعضاء حزب توده را داخل كابينه نمود و حزبى به نام دموكرات ايران تاسيس كرد. شاه را موظف كرد در حدود قانون اساسى سلطنت كند و در امر حكومت مداخله ننمايد. حتى قسمتى از اختيارات قانونى شاه را محدود نمود مثلا در فرامينى كه شاه صادر مى كرد، هميشه نوشته مى شد پيشنهاد نخست وزير، قوام دستور داد تمام فرامين دربار را تعويض نمايند و به جاى پيشنهاد «تصويب و موافقت قوام السلطنه» را افزود. به هيچ وجه به توصيه هاى شاه و خاندان پهلوى ترتيب اثر نمى داد، در مجالس رسمى و بازديدها گاهى ديرتر از شاه حضور مى يافت و زمانى جلوتر از او حركت مى كرد. پس از حل مسئله ى آذربايجان و فارس و كردستان، شاه خدمات او را صادقانه ستود و به او عنوان

و لقب جناب اشرف كه قبلا از طرف سلطان احمدشاه هم داده شده بود، اعطاء كرد. قوام قريب بيست ماه بلامنازع حكومت كرد تا سرانجام در اثر فشار افكار عمومى انتخابات دوره ى پانزدهم را با دخالت كامل حزب دموكرات ايران انجام داد و ظاهرا تمام سرسپردگان خود را به مجلس فرستاد و در آن مجلس فراكسيونى به نام دموكرات ايران با اكثريت قاطع تشكيل شد. ليدر فراكسيون ملك الشعراى بهار بود. شاه پس از حل قضيه ى آذربايجان از محبوبيتى كه براى او در بين عامه فراهم شده بود، رشك مى برد و مى خواست اعاده ى امنيت در كشور و ساير اصلاحات توسط او انجام گيرد، لذا در مقام مبارزه ى پنهانى با قوام برآمد. ابتدا وزراى نظامى را تحريك كرد كه با قوام سرشاخ شوند. قوام هر دو آنها را كه سپهبد احمدى و سرلشكر آق اولى بودند، از كابينه خارج ساخت. بعد عده اى از وزراء را پنهانى تحريك كرد و آنها به حالت اجتماع استعفا دادند و قوام ضرورتى براى راى اعتماد نمى ديد، مع الوصف به اتفاق تنها وزير كابينه سيدجلال الدين تهرانى كه مستعفى نشده بود، به مجلس رفت و نطق مفصلى ايراد كرد و تقاضاى راى اعتماد نمود. سردار فاخر كه چشم به مقام قوام دوخته بود و با شاه سر و سرى داشت، موجبات سقوط قوام را فراهم نمود و مآلا اكثريت به او راى عدم اعتماد دادند و نخست وزيرى او در آذر 1326 ساقط شد. پس از چند روز راه اروپا را پيش گرفت. از آن همه افراد حزب و دوستان و آشنايان، تنها يك نفر در فرودگاه او را بدرقه كرد، آن هم سيد جلال الدين تهرانى بود.

شاه

پس از سقوط قوام ساكت ننشست و به وسيله ى ايادى خود مشغول پرونده سازى شد تا خدمات قوام را از ذهن مردم خارج كند و خود را قهرمانى ملى قلمداد نمايد. اعلام جرمهاى متعدد در مجلس و دادگسترى به جريان افتاد ولى چون هيچ كدام محتوا نداشت، به جائى نرسيد. قوام مدتها در اروپا باقى ماند تا اينكه شاه تصميم گرفت به قانون اساسى شبيخون بزند و چند اصل آن را به نفع خود تغيير داده، اختيار انحلال مجلسين را براى خود بگيرد، لذا دستور مجلس موسسان صادر شد. قوام السلطنه از اروپا عريضه ى سرگشاده اى براى شاه نوشت و مدلل ساخت كه تغيير قانون اساسى نه به مصلحت شاه و نه ملت است، اين خونبهاى پدران را نبايد ملعبه نمود و راهى براى تغيير آن باز كرد. شاه از نامه ى قوام برآشفت، جوابيه اى تهيه و به امضاى حكيم الملك وزير دربار براى قوام فرستاد و تمام مفاسد كشور را متوجه زمامدارى قوام السلطنه ساخت. قوام پس از چندى، پاسخى به نامه ى شاه داد. اين نامه را فقط روزنامه ى داريا به مديريت حسن ارسنجانى انتشار داد. از نظر ضبط در تاريخ، نامه ى قوام عينا در زير به نظر مى رسد. ضمنا شاه عنوان و لقب جناب اشرف را نيز از او سلب نمود.

در جواب عريضه ى سرگشاده كه چندى قبل به حضور همايونى عرض كرده بودم نامه اى به امضاى جناب آقاى حكيم الملك به اينجانب رسيد كه تاريخ آن 19 فروردين بود و در روزهاى آخرين فروردين كه به دستور طبيب در جنوب فرانسه بودم به اينجانب ابلاغ گرديد. در آن موقع به شهادت جمعى از آقايان قريب بيست روز بيمار و بسترى

بودم و بعد هم برحسب وقتى كه از جراح متخصص اذن گرفته بودم بايستى روز 27 ماه مه (16 ارديبهشت) براى عمل جراحى به لندن مى رفتم اين بود كه پس از رفع كسالت براى ويزاى گذرنامه به پاريس آمد و روز 16 ارديبهشت وارد لندن شدم. بديهى است در جريان عمل جراحى امكان خواندن و نوشتن و فرصت ايراد جواب غيرمقدور بود. اكنون كه از بيمارستان بيرون آمده با حال ضعف و نقاهت تحت نظر طبيب و جراح در لندن اقامت دارم و فرصت محدودى براى مطالعه جرايد تهران حاصل است با كمال تعجب ضمن شايعات جرايد در روزنامه ى اطلاعات ملاحظه شد كه اينجانب نامه اى به علياحضرت ملكه مادر به طهران فرستاده و تقاضا كرده ام اجازه داده شود به طهران مراجعت نمايم و نيز نوع انتشارات سبب شد كه با حال كسالت اولا شايعات مزبور را تكذيب كنم، زيرا در خود گناه و خطائى نمى بينم كه مورد عفو و اغماض ملوكانه واقع شوم و بنابراين هر وقت طبيب اجازه دهد به وطن عزيز خود مراجعت خواهم كرد و ثانيا چنانچه آقاى ابراهيم حكيمى را بى جواب مى گذاشتم مثل اين بود كه مندرجات آن را تصديق كرده باشم و از مدلول جواب واضح بود كه آنچه را شرح داده اند بر حسب ابتكار شخص ايشان نبوده، چه عمرى است با ايشان رفاقت و خصوصيت داشته ام و در تمام اين مدت كلمه اى برخلاف نزاكت و احترام از ايشان نسبت به خود نشنيده ام. پس مسلم است كه آنچه را ايشان امضاء نموده اند ابلاغ فرمايشات همايونى بوده. بنابراين روى سخن و در عرض جواب به پيشگاه ملوكانه است نه به جناب ابراهيم

حكيمى و چون در خاتمه ى نامه ابلاغ نموده اند كه حسب الامر در آتيه از عرض عرايض به حضور همايونى خوددارى شود ناچار جواب تقريرات را به وسيله ى رجال خيرخواه و جرايد به عرض برسانم تا برخلاف اراده مبارك عمل و اقدامى نكرده باشم.

آنچه را در عريضه سرگشاده به عرض رسانده ام تنها عقيده فدوى نبوده بلكه نظر علماى اعلام و متفكرين عاليمقام و وطن پرستان ايران بوده است كه جز خير و سعادت مملكت و صلاح شخص شخيص سلطنت نظرى نداشته اند و جاى بسى تاسف است كه عرايض خيرخواهانه به جاى حسن قبول توليد ملال و كدورت نموده تا حدى كه قسمت اعظم مشكلات موجود را نتيجه ى دوران زمامدارى فدوى دانسته اند.

اعليحضرت همايونى اگر اندكى صرف وقت فرموده به تاريخ قرن اخير ايران مراجعه فرمايند توجه خواهند فرمود كه دوران زمامدارى فدوى از جهانى مشكل ترين و هولناكترين ازمنه تاريخ ايران بوده و اگر فدوى به وظيفه ى وطن پرستى جرات نموده قبول مسئوليت كرده ام و مصدر خدمت بوده يا مرتكب خيانت گرديده ام تاريخ ايران و بلكه تاريخ دنيا قضاوت آن را كرده و يا خواهد كرد و جاى تعجب و تاسف است كه اعليحضرت كه حامى و نگهبان مقام و احترام خدمتگزاران كشور هستند به جاى تشويق و تقدير مى فرمايند زندگانى پليد خود را بايد در گوشه زندان سپرى نمايم در صورتى كه اگر جسارتى كرده ام از اين نظر بوده است كه چون مملكت را مشروطه و اعليحضرت را متجدد و شاهنشاه دموكرات مى دانستم لازم ديدم نظريات عموم را در كمال سادگى و صراحت براى خير مملكت و صلاح شخص اعليحضرت به عرض برسانم لكن از جوابى كه امر به صدور

فرموده اند جا دارد تصور شود كه اوضاع امروز با هفتصد سال قبل فرقى نكرده است چنانكه شيخ سعدى گويد «از تلون طبع پادشاهان برحذر بايد بود كه وقتى به سلامى برنجد و ديگر وقت به دشنامى خلعت دهند» مى فرمايند اگر فدوى فراموش كرده يا تظاهر به فراموشى مى نمايم عواقب سوءسياست و خيانت ورزى فدوى به اين كيفيت تجلى مى نمود كه اگر تفضل خداوند و غيرت ملى افراد آذربايجانى همراهى نمى كرد و فداكاريهاى ارتش دلير اين كشور تحت فرماندهى مستقيم اعلى حضرت نبود حال نام آذربايجان از تاريخ كشور زدوده شده بود.

اگرچه عرض ادب پيش يار بى ادبى است

زبان خموش وليكن دهان پر از عربى است

پرى نهفته رخ و ديو در كرشمه حسن

بسوخت عقل زحيرت كه اين چه بلعجبيست

هزار عقل و ادب داشتم من اى خواجه

كنون كه مست و خرابم صلاح بى ادبيست

افسوس و هزار افسوس كه نتيجه ى جانبازيها و فداكاريهاى فدوى را با كمال بى رحمى و بى انضباطى تلقى فرموده اند پس ناچارم برخلاف مسلك و رويه خود كه هيچ وقت دعوى حسن خدمت نكرده ام هر خدمتى را وظيفه ى ملى و وطن پرستى خود دانسته ام در اين مورد با كمال جسارت و با رقت قلب و سوز دل به عرض برسانم كه به خداى لايزال قسم روزى كه تقديرنامه اعلى حضرت به خط مبارك به افتخار فدوى رسيد كه ضمن تحسين و ستايش فرموده بودند سهم مهم اصلاح امور آذربايجان به وسيله ى فدوى انجام يافته است متحير بودم كه چگونه افتخار ضبط و قبول آن را حائز شوم زيرا غير از خود براى احدى در انجام امور آذربايجان سهم و حقى قائل نبودم و فقط نتيجه ى تدبير و سياست اين فدوى بود كه به

حمدالله مشكل آذربايجان حل شد و اهالى رشيد و غيرتمند آذربايجان با سياست فدوى يارى و همكارى نمودند و بعد كه بحمدالله اعليحضرت با جاه و جلال تشريف فرماى آذربايجان شدند- و برخلاف انتظار اعليحضرت در بعضى نقاط استفاده جوئى و غارتگرى شروع شد- با تلگراف رمز عرض كردم اگر نتيجه ى زحمات و اقدامات اين است، از اين تاريخ فدوى مسئول امور آذربايجان نيستم و اى كاش به جاى اين تهمتها و بى انصافى ها كه بر خود اهالى آذربايجان نيستم و اى كاش به جاى اين تهمتها و بى انصافى ها كه بر خود اهالى آذربايجان معلوم است در آبادى و عمران و رفع خرابى ها و خسارتها توجه بيشترى مبذول شده بود كه اهالى رنجيده و فلك زده ى آنجا به اطراف و اكناف پراكنده نمى شدند، مال و حشم خود را براى معاش يوميه به ثمن بخس نمى فروختند و امروز بعد از چهار سال آذربايجان به صورت بهتر و آبرومندترى عرض اندام مى نمود.

جناب آقاى ابراهيم حكيمى با اطاعت امر ملوكانه انواع تهمت و افترا را نسبت به اين فدايى ملت و مملكت ابلاغ نموده اند پس چرا تكميل و تصريح ننموده اند كه تعهدات شوم اينجانب در مسكو چه بود يا اينكه گزارش مسافرت خود را به تفصيل

در مجلس شوراى ملى قرائت كردم نقشه ى تجزيه ى آذربايجان چگونه طرح شده و كى و چه وقت در مجلس شوراى ملى لزوم تغيير قانون اساسى را پيشنهاد كرده ام و اگر هم وقتى اشاراتى كرده باشم راجع به تفسير بعضى از مواد قانون اساسى بوده است نه تغيير آن. آن هم به اين نظر بوده است كه حدود مسئوليت وزراء دستخوش پاره اى مداخلات غيرقانونى نشود و امور حكومت من

جميع الجهات به وسيله ى وزراء و تحت نظارت دقيق مجلس اداره شود و اينكه مى فرمايند دو نفر از وزراى كابينه را براى تغيير قانون اساسى مامور نموده ام برحسب و امر و فرمايش همايونى بوده است كه خواستم به عرض برسانند راهى براى تغيير قانون اساسى پيش بينى نشده است. آيا تمام اين مقدمات دليل نمى شود كه به ترتيبى كه به همه معلوم است جمعى را به نام مجلس موسسان دعوت نموده قانون اساسى را تغيير دهند يعنى همان قانون اساسى كه اعليحضرت موقع قبول سلطنت حفظ و صيانت آن را تعهد نموده و سوگند ياد فرموده و كلام الله مجيد را شاهد و ناظر قرار داده اند و مرحوم فروغى رئيس دولت وقت تصريح نموده كه اعليحضرت همايونى طبق قانون اساسى موجود سلطنت خواهند فرمود و اما اينكه مى فرمايند در كابينه ى اول خود از مقام سلطنت انحلال مجلس را درخواست نموده ام اولا در آن موقع اكثريت مجلس طرفدار فدوى بوده است ثانيا البته در نظر مبارك هست كه يك روز فرمودند فلان نماينده ى خارجى عرض كرده است فدوى دعوى انحلال مجلس را كرده ام و فرمودند اگر اينطور باشد پس من چه كاره هستم فدوى عرض آن شخص را تكذيب كردم و به عرض رساندم نه اعلى حضرت همايونى و نه رئيس دولت هيچكدام حق انحلال مجلس را ندارند و با اصرار تمام استدعا نمودم آن شخص را بخواهند و با حضور فدوى مواجهه نمايند تا صحت و سقم مطلب معلوم شود و با اينكه دو مرتبه عرض خود را تجديد كردم اقدامى نفرمودند و استدعاى فدوى به دفع الوقت گذشت. در نامه ى مزبور نوشته شده است اصلاح و تكميل قانون اساسى

با توجه به سنت طبيعى يعنى اصل تكامل و ارتقاء صورت گرفته فدوى با هوش و ذكاوت فوق العاده اعليحضرت چگونه قبول كنم كه اعليحضرت همايونى چنين فرمايشى را فرموده باشند زيرا قانون تكامل و ارتقاء را نمى توان بدين طريق تاويل نمود كه حقوقى را كه بيش از چهل سال قبل ملت ايران دارا بوده اكنون كه افكار عموم ملل روشن تر و مبانى آزادى در همه جا محكم تر و كاملتر شده و براى مردم دنيا در تمام ممالك حقوق بيشترى شناخته شده است حقوق مردم ايران را به عنوان اصل تكامل و ارتقاء يعنى به طور معكوس لغو كرده و قانون اساسى كشور را به نفع قوه مجريه تغيير داد و ملت ايران را از حق مشروع و مسلم خود محروم نمود.

امر فرموده اند در عريضه سرگشاده حقوق و حدود مقام سلطنت را بى پايه و مايه و بى ادبانه و جسورانه تلقى نموده و اگر اين حقوق تشريفاتى مى بود اكنون بنيان نظام كشور از بيخ و بن بركنده شده بود. فدوى آنچه را به عرض رسانده ام معمول ممالك مشروطه دنيا و مدلول قانون اساسى ايران بوده است و چنانچه عده اى از قضات محترم و عالى مقام كشور و متخصصين خارجى را مامور مى فرمودند كه عرايض فدوى را با قانون اساسى موجود تطبيق نمايند صحت و سقم عرايض فدوى معلوم مى شد و نظرى جز اين نداشته ام كه اعليحضرت سالهاى فراوان با كمال محبوبيت بر اريكه ى سلطنت برقرار باشند و مقام شامخ سلطنت را آلوده امور حكومت نفرمايند و به معمول سلاطين مشروطه و قانون اساسى ايران از مسئوليت و طرفيت با مردم مصون و محفوظ مانند. مى فرمايند ضرورت پاره اى اصلاحات

از قبيل تمديد مدت مجلس براى جلوگيرى از تشنج انتخاباتى كه هر دو سال گريبانگير كشور مى شود و با افزايش عده نمايندگان مجلس براى تقويت بنيان حكومت ملى به حدى روشن است كه محتاج به توضيح نيست. خاطر مبارك مستحضر است كه در قانون اساسى موجود عده ى نمايندگان تا دويست نفر پيش بينى شده است و براى تمديد مدت مجلس نيز هر وقت از طرف ملت تقاضاهاى تمديد شد و آزاديخواهان و صلحاى قوم تقاضاى مجلس موسسان نمودند و مجلس موسسان در كمال آزادى و بى مداخله مامورين دولت تشكيل يافت راجع به تمديد مجلس نيز تصميم ملت معلوم خواهد شد.

مى فرمايند كه در دوره ى زمامدارى فدوى حبس و زجر عناصر آزاديخواه به حدى بود كه عده اى از آنان در توفيقگاه درگذشتند و پاره اى ديگر نزديك به اين خطر گرديده بودند. خوب بود يكى از آنان را كه در توقيفگاه درگذشته بودند معلوم فرموده بودند به علاوه ايام زمامدارى فدوى به حدى با پيشامدهاى هولناك مصادف بود كه ناچار از بعضى از دوستان عزيز و حتى منسوبين خود با كمال احترام در عمارت شهربانى پذيرائى نمودم ليكن بر خاطر مبارك پوشيده نيست كه بعد از فدوى هر امرى كه واقع شد اشخاص محترم و آزادى خواه را به حبس و زجر محكوم و در محبس شهربانى زندانى نمودند و روحانى بزرگوارى را مانند آيت الله كاشانى كه چندى در قزوين با كمال احترام و آزادى مهمان فدوى بودند و با اينكه خودشان ميل به توقف فرمودند، تا زنده ام از وجود محترمشان خجل و شرمنده ام شبانه به آن طرز فجيع گرفتار و از هيچ نوع بى احترامى و اسائه ادب به شخص

ايشان و مقام روحانيت فروگذار نكردند و ايشان را بدون هيچ دليل و مدرك گرفتار و تبعيد و در قلعه ى فلك الافلاك زندانى نمودند و بطرزى شرم آور از وطن مالوف اخراج و تبعيد كردند و چنين فاجعه ى بى سابقه اى را به جامعه و روحانيت وارد ساختند. فدوى عرض نمى كنم اين جنايت به امر و دستور اعليحضرت همايونى واقع شده بلكه يقين دارم خاطر مبارك از وقوع آن مكدر و متاثر است لكن عرض مى كنم بعد از اطلاع چرا مجرم و مسبب را تنبيه و تعزير نفرموده از خدمت اخراج ننموده اند.

مى فرمايند مردم به خوبى واقف هستند چه كسانى در مدت حكومت خود ميليون ها اندوخته ذخيره كرده و چه اشخاصى نيز ميليونها در راه رفاه عموم صرف نموده اند و در جاى ديگر اشاره به جوازفروشى و رشوه خوارى فرموده اند. اولا اگر اعليحضرت در تمام اوقات حكومت فدوى چه قبل از سلطنت اعليحضرت و چه بعد معلوم فرمودند كه فدوى اهل رشوه و استفاده بوده ام يا اندوخته و ذخيره اى در بانكهاى داخله يا خارجه دارم تمام دارائى خود را به دولت تقديم مى كنم. ثانيا راجع به موضوع جواز چنانكه مكرر به عرض رسانده ام در محافل عمومى اظهار داشته و در مجلس شوراى ملى به دفعات تصريح كرده ام فدوى چيزى از كسى نخواسته ام مقدارى برنج و غيره اضافه بر احتياجات كشور بود كه اگر خارج نمى شد مى پوسيد و ضرر آن به رعيت و ملاك مى رسيد و از طرفى براى آسايش مردم و رفع نگرانى ها حزب دموكرات ايران تشكيل شده بود و لازم بود با عجله و شتاب پيشرفت كند اين بود كه خود مردم براى سرعت جريان و پيشرفت حزب دموكرات ايران

و هم براى صرفه دولت و صرفه رعيت و ملاك و پيشرفت امور آذربايجان براى مقدارى برنج و جو با تصويب هيئت وزراء اجازه ى صدور گرفته و ارز آن را به دولت پرداختند و هدايائى نيز به حزب دموكرات ايران دادند و اينكه مى فرمايند چه اشخاصى ميليون ها در راه رفاه عمومى صرف نموده اند اين قسمت را هم مردم خوب مى دانند كه اين ميليونها را خود دارا بوده اند يا از اموال و املاك مردم فقير و غنى اين مملكت اندوخته و بعد كه خط آن اموال غيرمقدور شد مقدارى از آن را به چه مصارفى رسانده اند.

در خاتمه عرض مى كنم كه اعلى حضرت همايونى البته عرايض مكرر فدوى را فراموش نفرموده اند كه فدوى با وضع حاضر داوطلب هيچ نوع منصب و مقامى نبوده ام و آنچه را با كمال وضوح و خلوص به عرض رسانده ام در راه خير مملكت و صلاح شخص اعليحضرت بوده و باز هم عرض مى كنم كه دوام و بقاى سلطنت، و موفقيت، در حفظ و حراست حقوق ملت و احترام به افكار عامه است و در اين موقع انتظار عموم از پيشگاه مبارك اين است كه حقوق ملت طبق قانون اساسى موجود محفوظ بماند و امور كشور به مبعوثين ملت و وزراى مسئول واگذار شود و دولتها مانند هميشه با راى تمايل مجلس انتخاب شوند و اعليحضرت همايونى طبق روح قانون اساسى سلطنت فرمايند و آنچه برخلاف اين منظور در بيست سال سلطنت شاهنشاه فقيد معمول بوده از جزئى و كلى منسوح و متروك گردد و از آنچه را هم خلف وعده و نقض عهد است اجتناب شود. بديهى است با پيروى مراتب فوق عموم

افراد ملت را به وفادارى و فداكارى تشويق و ترغيب فرموده و قلوب مردم را به مهر و محبت وجود مبارك تسخير خواهند فرمود برعكس چنانچه حقوق مردم گرفته شود و دلها شكسته و مجروح گردد جز ياس و نااميدى عمومى كه موجب بغض و عناد و مقدمه مقاومت و طغيان است نتيجه اى نمى توان انتظار داشت.

ما نصيحت به جاى خود كرديم

چند وقتى در اين بسر برديم

گر نيايد به گوش رغبت كس

بر رسولان پيام باشد و بس

25 خرداد از لندن احمد قوام

قوام مدتى در اروپا به معالجه پرداخت و در اوايل 1329 به تهران بازگشت و غالبا ملتزم بستر بيمارى بود. در همين سال وثوق الدوله برادر او درگذشت. قوام از اين حادثه سخت مكدر شد و غالبا وقت خود را در مصاحبت دوستان مى گذرانيد. در 1331 بين مصدق السلطنه و شاه اختلافاتى بروز كرد. مصدق خواهان وزارت جنگ بود ولى شاه از واگذارى آن خوددارى كرد و مصدق از نخست وزير استعفا داد. شاه براى اينكه حريف گردن كلفتى در مقابل مصدق بتراشد، سراغ قوام السلطنه رفت. در اين كار تلاش اشرف پهلوى براى جلب رضايت قوام چشمگير بود. قوام السلطنه جاه طلب كه در آن هنگام هشتاد و يك سال از سنش مى گذشت، داوطلب نخست وزيرى شد و مجلس با اكثريت ضعيفى به او راى اعتماد داد و فرمان با عنوان جناب اشرف براى او صادر شد. به دنبال استعفاى مصدق و روى كار آمدن قوام، مردم به حركت درآمدند. جبهه ملى از يك طرف، آيت الله كاشانى و بازار تهران از طرف ديگر مردم را براى يك قيام خونين آماده كردند. مخصوصا اعلاميه ى شديداللحن قوام كه چند بار از راديو قرائت شد،

بيشتر مردم را به حركت درآورد به طورى كه در روز سى تير 1331 تهران و غالب شهرستانها صحنه ى زدوخورد پليس و مامورين نظامى با مردم بود. در آن روز عده ى كثيرى در تهران و شهرستانها كشته و زخمى شدند و ناچار در اثر عقب نشينى شاه، قوام از سمت خود استعفا داد و مجددا مصدق با اختيارات نظامى زمام امور كشور را در دست گرفت. شاه در كتاب ماموريت براى وطنم در مورد انتصاب قوام به نخست وزير براى دفاع از خود و رد اعمال خلاف خويش چنين مى نويسد:

«... من برخلاف نظر باطنى خود احمد قوام را كه در گذشته شاغل مقام نخست وزيرى بود به جاى وى به نخست وزير برگزيدم زيرا بزعم عده اى قادر بود در برابر دست چپى ها سخت مقاومت نمايد. با روى كار آمدن قوام السلطنه حزب توده بلافاصله به طرفداران مصدق پيوستند و دست به تظاهر و آشوب زدند. نظم و قانون مختل گشت و دولت قوام در برابر عناصر اخلالگر و افراطى ناتوان ماند. ضمنا نطقى كه قوام در راديو كرد و در آن مخالفت خود را با احساسات شديد عامه در مسئله ى ملى شدن نفت اظهار نمود، اوضاع را وخيم تر ساخت. قوام به علت كبر سن بسيار ناتوان و بيمار شده و غالبا در مذاكرات مهم سياسى به خواب مى رفت هرچند حقيقتا در حل مسائل به اعمال قدرت معتقد بود ولى من وجدانا نمى توانستم اجازه ى اتخاذ چنين رويه اى را به شخص ناتوانى مانند او بدهم، ناچار پس از چهار روز نخست وزيرى به صلاحديد من از نخست وزيرى استعفا داد».

قوام پس از استعفا، مدتى به حالت اختفا مى زيست و جانش در خطر بود. مجلس هفدهم

لايحه ى مصادره ى اموال او را تصويب كرد و مامورين دولتى به خانه ى او رفته و از اموالش صورت بردارى نمودند. قوام بعد از اين جريان كاملا تاب و توان خود را از دست داد و غالبا بيمار بود تا اينكه در تيرماه 1334 در سن 82 سالگى درگذشت و در مقبره ى خانوادگى در قم مدفون شد.

قوام السلطنه در سن بيست سالگى با دختر حاجب الدوله دولو قاجار ازدواج كرد و تا آخر عمر صاحب فرزندى از او نشد. در 1326 در لاهيجان با دختر يكى از كشاورزان خود عقد ازدواج بست. حاصل اين مزاوجت يك پسر به نام حسين بود كه قوام و همسر اصلى اش به اين كودك علاقه ى خاصى داشتند. حسين پس از مرگ پدر، چندى تحت نظر دكتر امينى در اروپا تحصيل نمود و با دختر جواد مسعودى ازدواج كرد ولى اين ازدواج طولانى نشد و قسمتى از ثروت حسين از بين رفت. او تدريجا به مواد مخدر پناه برد و در استعمال اين مواد راه افراط را پيمود تا اينكه در 34 سالگى در اروپا در اثر استعمال مواد مخدر درگذشت.

درباره ى قوام السلطنه سياستمدار كهنسالى كه قريب 60 سال در صحنه ى سياسى ايران بازيگر ماهرى بود، همه گونه سخن رفته است. دشمنان او بيشتر از دوستانش توانسته اند درباره ى او چيز بنويسند يا حرف بزنند.

او مجموعا پنج بار نخست وزير و متجاوز از بيست مرتبه وزير، يك بار فرمانرواى كل خراسان و يك دوره هم وكيل مجلس بوده است. قوام ذاتا مردى مستبد و قانون شكن و جاه طلب بود، از جنجال و سروصدا لذت مى برد، هميشه دوران صدارت او با هياهو و سروصدا توام بوده است ولى در عين حال به

وطن عشق مى ورزيد و هرگز خيانتى به زعم خود مرتكب نشد. از تملق لذت مى برد، به همين دليل اطرافيان او را هميشه افرا متملق و چاپلوس تشكيل مى دادند. از ريخت وپاش دولتى ابائى نداشت. او مردى به تمام معنا دانشمند بود، از ادبيات و فلسفه و عرفان بهره ى كافى برده بود، گاهى برحسب تفنن شعر مى سرود. اشعار او پرمغز و مشحون از مضامين لطيف ادبى است. البته در سرودن شعر هرگز به پايه و مايه برادرش وثوق الدوله نبود. در تحرير واقعا معجزه مى كرد. نامه هاى او هميشه محكم و مستند و مستدل با كلمات زيباى فارسى و عربى توام بود. معتقدات مذهبى داشت. به اهل علم و روحانيون احترام مى گذاشت. درب منزل او به روى همه باز بود. زندگانى او از محل عايدات باغهاى چاى در لاهيجان تامين مى گردد.

درباره ى قوام اظهارنظرهاى متعدد و متضادى شده است كه در اينجا به چند مورد آن اشاره مى كنيم. در يادداشتهاى خطى موجود در كتابخانه ى مجلس كه ظاهرا تاليف حاج ميرزا ابوالحسن علوى است و تاريخ تحرير آن 1336 ه.ق مى باشد، درباره ى قوام السلطنه چنين آمده است:

«قوام السلطنه (ميرزا احمدخان) پسر ميرزا ابراهيم خان معتمدالسلطنه در ايام جوانى جزء پيشخدمتهاى ناصرالدين شاه و بعد منشى امين الدوله ميرزا على خان در موقعى كه حكومت آذربايجان را داشته بود بعد در موقع صدارت ميرزا على خان امين الدوله در حدود 1315 به منشى حضورى صدراعظم معرفى شد و مدتى گذشت. به مناسبت حسن خط و نيكوئى انشاء به منشى حضورى مظفرالدين شاه و از لقب دبيرحضورى كه داشت به وزيرحضورى مفتخر گرديد. در دوره مشروطيت پس از فتح تهران (1327) معاون وزير داخله شد و به واسطه بروز لياقت زيادى

كه در ترتيبات و تاسيسات جديده به خرج داده به وزارت داخله و وزارت جنگ و وزارت ماليه مدتى مشغول بود و حاليه (1336) در طهران بى شغل است. سن او بيش از چهل سال نيست. يكى از رجال قابل ايران است».

در كتاب برگزيدگان تاليف اميرمسعود سپهرم درباره ى او چنين آمده است:

«در نظم و نثر صاحب ذوق و چيره دست و جامع كمالات و سياستمدارى بزرگ بود و خدمات بسيار ارزنده و فراموش نشدنى به ملت ايران و حتى نسلهاى آينده اين مملكت انجام داد».

(بخش 1) احمد، ملقب به قوام السلطنه (و. 1249 ه.ش- ف. تهران 1334 ه.ش) وى در دربار مظفرالدين شاه سمت دبيرى مخصوص و رياست دفتر را داشت و فرمان مشروطيت به خط او نوشته شده. قوام در دوره ى احمد شاه مدتى والى خراسان بود و پس از تشكيل كابينه ى سيد ضياء محبوس شد و سپس در زمان شاه مذكور نخست وزير گرديد (1301 -1300 ه.ش)، و چون سردارسپه به نخست وزيرى رسيد، قوام از كار بركنار شد و سپس مجبور به ترك ايران گرديد. پس از شهريور 1320 فعاليت هاى سياسى را مجدداً آغاز كرد و مكرر نخست وزير شد (1331 -1326 -1325 -1324 -1321). آخرين بار فقط 4 روز نخست وزير بود و بر اثر حوادث 30 تير 1331 از كار بركنار شد. وى به بيمارى قلبى درگذشت.

(1334 -1252 ش)، خطاط، اديب و شاعر. ملقب به دبير حضور، وزير حضور و قوام السلطنه. وى از رجال نامى عهد مظفرى و عصر مشروطيت است. نخست جزو عمله خلوت و پيشخدمتهاى ناصرالدين شاه بود. در صدارت عين الدوله (سلطان عبدالمجيد ميرزا) منشى بود. پس از آن به تدريج در مقامات دولتى

ترقى كرد، چنان كه بارها به وزارت رسيد و چندين بار نخست وزير شد. ژاندارمرى در زمان تصدى او در پست وزارت داخله تشكيل يافت. خروج نيروهاى شوروى از ايران، بعد از جنگ جهانى دوم، و نيز عدم پشتيبانى شوروى از دموكراتهاى آذربايجان، از نتايج اقدامات او دانسته شده است. وى در نظم و نثر صاحب ذوق بود و در خوشنويسى نيز مهارت داشت. فرمان مشروطيت به خط اوست. در تهران درگذشت و در مقبره ى خانوادگى خود در قم به خاك سپرده شد. قوام السلطنه خط شكسته نستعليق را استادانه مى نوشت و در نستعليق نيز ماهر بود. از آثار وى: يك مرقع، شامل ده رقعه مناجات حضرت على (ع) كه به شيوه ى ميرعماد سيفى قزوينى و به قلم دو دانگ و كتابت عالى نوشته شده، با رقم : «... احمد بن معتمدالسلطنه، فى شهر رجب المرجب سنه ى 1311»؛ يك مرقع مشتمل بر قصيده اى در مدح مظفرالدين شاه، به قلم چهار دانگ خوش، با رقم: «المذنب احمد»؛ دو قطعه نستعليق سه دانگ خوش، با رقم: «المذنب احمد».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (43 -42 / 1)، تاريخ هنرهاى ملى (1033 / 2)، تذكره خوشنويسان معاصر (94 -88)، شخصيتهاى نامى (400 -398)، شرح حال رجال (99 -94 / 1)، گلستان هنر (بيست و يك)، نخبگان سياسى ايران (141 ،136 ،133 ،110 ،92 ،89 ،84 ،83 ،75 / 3).

قوامي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي قوامي

محل تولد : شهرري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1308/1/1

زندگينامه علمي

در شهر ري در خانواده روحاني چشم باز كردم؛

پدرم حضرت آيت الله ميرزا محمد حسن قوام الشريعه. (كه اين لقب را مرحوم آيت الله حكيم، مرحوم آيت الله شواني و مرحوم آيت الله دكتر مشكاة به ايشان داده اند). سطح را در محضر بزرگاني چون آيت الله علامه شواني و همچنين آيت الله شيخ محمد حسين تهراني كه شاگرد مرحوم آخوند بودند گذراندم؛ همچنين از حضرت آيت الله العظمي سلطاني طباطبايي، بروجردي وآيات عظام: خوانساري، گلپايگاني و مرعشي نجفي استفاده كرده و تا زمان اين بزرگواران به مباحثه بحث خارج فقه و اصول جمعي اشتغال و پس از درگذشت اين عزيزان درس خارج فقه و اصول و تفسير مي گويم و چند سالي است كه براي تبليغ داخل و خارج كشور به تربيت مبلغ مشغول هستم. منظومه هايي قبل و بعد از انقلاب اسلامي بصورت فكاهي و در ذم طاغوت به چاپ رسيده است.

قوكاسيان، هراند

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1306، جلفاى اصفهان.

درگذشت: 19 خرداد 1375.

هراند قوكاسيان پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در اصفهان، از دانشكده ى پزشكى دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. وى با تخصص بيهوشى در اصفهان شروع به كار كرد و در دانشكده ى پزشكى دانشگاه اصفهان به تدريس اشتغال ورزيد. در سال 1345 در كنار تدريس در دانشكده ى پزشكى در دانشگاه ادبيات دانشگاه اصفهان در رشته ى نوبنياد زبان و ادبيات ارمنى نيز به تدريس ادبيات ارمنى مشغول گشت.

وى با مجلات «سخن»، «ارمغان»، «صائب»، «نگين» و «هور» همكارى مى كرد. او با «جنگ اصفهان» نيز همكارى داشت و با همكاى محمد حقوقى در ترجمه اشعار شاعران نوپرداز ارمنى در مطبوعات ارمنى زبان كوشش نمود. وى اشعار مهدى اخوان ثالث و احمد شاملو (بامداد) و فروغ فرخزاد

را به زبان ارمنى ترجمه كرد.

هراند قوكاسيان كتاب آنوش را كه برگزيده اى از شعر شاعران ارمنى زبان است در سال 1348 و به مناسبت صدمين سالگرد تولد هرانس تومانيان شاعر ملى ارامنه ترجمه و منتشر نمود. در كتاب آنوش او به معرفى شاعرانى كه در واقعه 1915 به شهادت رسيدند و شاعران معروف ارمنستان شرقى و شاعران برگزيده ى ارمنستان غربى پرداخت.

دكتر قوكاسيان در سال 1349 دومين كتاب خود را به نام گرونك كه حاوى ترجمه ى اشعار شاعران ارمنى زبان كه خارج از ارمنستان بودند و به خصوص شاعران ارمنى زبان ايرانى مانند گالوست خاننس، آشوت اصلان دو، آرماند و ارشاوير مگرونچ و ... پرداخت.

آخرين كتاب چاپ شده دكتر هراند قوكاسيان به نام گل هاى آفتاب گردان در سال 1355 چاپ گرديد كه ترجمه ى كارهاى منثور آرام موراديان است.

هراند قوكاسيان به اشعار زوريك ميرزايانس علاقه داشت و در نظر داشت كه مجموعه اى از اشعار ميرزايانس را در كتاب جداگانه اى چاپ كند.

هراند قوكاسيان به علت ناراحتى قلبى در سال 1365 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قومساني همداني، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(471 -399 ق)، محدث، فقيه و اديب. معروف به ابن زيرك. نسب وى به قومسان همدان مى رسد. شيخ همدان در روزگار خود در فنون علمى يگانه دورانش بود. او از پدرش، ابوالقاسم عثمان، و عمويش، ابومنصور محمد، و دائيش، ابوسعد عبدالغفار و ابن خلنجان و على بن احمد بن عبدان و يوسف بن كج الفقيه و حسين بن فنجويه و ديگران و همچنين با اجازه از ابوالحسن بن رزقويه و ابوعبدالرحمان سلمى حديث روايت كرده است. اكثر مشايخ بغداد با اجازه از وى روايت كرده اند همچون ابوبكر شادان و ابوالحسن رزقويه و ديگران.

شيرويه گويد كه وى محدثى صدوق و ثقه و داراى شأن و حشمت بود و در تفسير يد طولانى داشت. او فقيه و اديبى متعبد بود و داراى حسن خط و عبارت. عمده مشايخ بغداد از وى روايت كرداند. پس از مرگ در رأس كهر دفن شد و قبرش مزار گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الحفاظ (1177 / 3)، سير النبلاء (435 -433 / 18)، شذرات الذهب (341 / 3)،العبر (330 / 2)، معجم البلدان (470 / 4)، الوافى بالوفيات (84 / 4).

قويمي، مهوش

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكتراى ادبيات نوين فرانسه، كارشناسى زبان شناسى و كارشناسى ارشد جغرافياى شهرى.

مرتبه علمى:

استاديار تمام وقت دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1356، دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1366 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فرانسه، شعر، تئاتر، رمان، نگارش يك روش نيمه سمعى و بصرى براى آموزش زبان فرانسه.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 6

زمينه علمى تأليفات:

آئين نگارش به زبان فرانسه، املاء فرانسه، انشاء فرانسه، آواشناسى و انواع شعر زبان فرانسه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى و كاربرد آن در ادبيات، زبان آموزى و تدريس ادبيات، مقايسه ترجمه هاى مختلف، معرفى نقد نو و منتقدان معاصر، مسائل مربوط به زبان آموزى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

قهپائي، محمد قاسم

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير سراج الدين قاسم بن محمد قهپائى طباطبائى، از مشايخ علامه ى مجلسى، و از شاگردان شيخ بهائى و [مشايخ] مولى ابوالقاسم بن محمد گلپايگانى بوده، وى را تأليفاتى است، از آن جمله است: 1- تعليقاتى بر كتب رجال 2 - رساله در مسأله ى بداء 3 - رساله در فلاحت؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قهرمان، آناليزه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات آلمانى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد بيولوژى و زبان آلمانى از دانشگاههاى ابرهارد آلمان و تهران در سال 1333 و دكتراى تخصصى علوم طبيعى از دانشگاه ابرهارد آلمان در سال 1354، متخصص در ادبيات آلمان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1346.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ترجمه بعضى از آثار ادبى نوين ايران، تحقيق در زمينه صرف و نحو زبان آلمان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

دستور زبان آلمان و تجزيه و تحليل دستورى متن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى:-، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

Die Horen، نقد ادبى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

قهرماني، شرف الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1279 ش)، نويسنده، فرهنگ نويس و مترجم. تحصيلات عاليه خود را در روسيه به پايان رساند سپس وارد خدمات ارتشى شد. سرانجام در يك سانحه ى هوايى درگذشت. از وى بيش از سى و هفت اثر به جاى مانده است. از آثار وى: «آموزش هوايى تاكتيك هوايى»؛ «استتار توپ»؛ «پيش آهنگ خلبان»؛ «خداى مى رساند»؛ «شاهسون و ديوانه»؛ «هواپيمايى»؛ «ختم غائله سيميتقو»؛ «بى بى گلابى»، ترجمه؛ «جاسوسى و جلوگيرى از آن»، ترجمه؛ «حكحومت تزار و محمدعلى ميرزا»، ترجمه؛ «قواى سرى در جنگ بين المللى»، ترجمه؛ «فرهنگ جامع»، روسى به فارسى؛ «فرهنگ جامع»، فارسى به روسى.[1]

فرزند كيومرث ميرزا عميدالدوله، در 1279 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه ى سن لوئى و دارالفنون گرديد و سپس مدرسه ى نظام را گذرانيد و افسر شد و محل اوليه ى خدمت او آترياد همدان بود. وى در

زمره افسرانى بود كه در معيت ميرپنج رضاخان كودتاى 1299 را انجام دادند. در 1303 با درجه ى ستوان يكمى براى آموزش فن خلبانى به شوروى اعزام شد. پس از پايان تحصيلات با يك فروند هواپيمانى خريدارى شده وارد ايران شد و خدمت خود را در نيروى هوائى ادامه داد و درجات نظامى را تا سرهنگى اخذ نمود. در 1319 به معاونت ادارى نيروى هوائى منصوب گرديد و در 1321 فرمانده نيروى هوائى ايران گرديد. دو ماه پس از انتصاب به فرماندهى نيروى هوائى به دعوت دولت انگليس براى بازديد فرودگاه حبانيه عراق و وضعيت جبهه مصر و آفريقاى شمالى با يك فروند هواپيما در معيت عده اى از افسران ايرانى و انگليسى فرودگاه قلعه مرغى را ترك نمودند. يك ساعت بعد از پرواز به علت بدى هوا و علل فنى هواپيما سقوط كرد و كليه سرنشينان آن از جمله سرهنگ شرف الدين قهرمانى كشته شدند. از طرف ارتش مراسم نظامى براى تشييع جنازه به عمل آمد و در ظهيرالدوله اجساد مدفون گرديد.

قهرمانى مردى فاضل و دانشمند و مترجم بود. در طول حيات آثار زيادى ترجمه و تاليف نمود كه متجاوز از سى جلد مى باشد. اكثر كتب منتشر شده پيرامون موضوعات نظامى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (642 ،189 -188 ،60 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (419-415 / 3).

قهستاني، شمس الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 967 ق)، فقيه حنفى، زاهد، عالم، مدرس، اديب و شاعر. ملقب به ابوحنيفه ى ثانى، به جهت تسلطى كه بر فقه حنفى داشت. وى مفتى بخارا بود. مدتى از سوى واليان ازبك به قضاوت بخارا منصوب شد و در آن جا به تدريس

و تقرير فقه پرداخت. با ملا عصام الدين، از بزرگان سده ى نهم هجرى، مصاحب بود. تاريخ درگذشتش در مراجع و مآخذ به اختلاف ذكر شده است. او در مزار خواجه بهاءالدين نقشبند دفن شد. از آثارش: «جامع الرموز»، در شرح «النقايه مختصر الوقايه» صدر الشريعه ثانى عبيدالله بن مسعود حنفى، در فقه؛ حاشيه بر حاشيه سيد شريف جرجانى بر «شرح الشمسيه»؛ «مقدمه الصلوه» به نظم؛ «رساله در دلالت»به عربى، در منطق؛ حاشيه بر «شرح آداب البحث»؛ شرح «رساله صلوه»، كه آن را براى فرزندش كمال الدين محمد در 967 ق املا نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (233 / 7)، بزرگان قائن (606 -601)، تاريخ نظم و نثر (619)، حبيب السير (360 -359 / 4)، شذرات الذهب (300 / 8)، كشف الظنون (1971).

كاتبي، حسينقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1291 ش)، فرهنگ نويس، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به جوشغون. در مراغه به دنيا آمد. مادرش شاهزاده اختر، دختر رضا قلى ميرزا بن ملك قاسم ميرزا بن فتحعلى شاه بود. كاتبى پس از طى دوره ى ابتدايى و متوسطه در تبريز، از دانشكده ى حقوق تهران موفق به اخذ ليسانس در دو رشته ى حقوق قضايى و علوم سياسى شد. كاتبى از 1320 تا 1321 ش سردبير مجله ى «ماهتاب»، وابسته به انجمن ادبى آذربايجان بود و از 1321 تا 1331 ش اداره ى روزنامه ى «فرياد آذربايجان» را مستقلا عهده دار بود. وى مشاغل مختلفى از جمله: وكالت دادگسترى در تبريز و تهران، عضويت كميسيون هاى واژه گزينى حقوق و اقتصاد و بازرگانى فرهنگستان زبان و همكارى در تأسيس انجمن كانون مشاوره ى حقوقى را بر عهده داشت. از آثار وى: «آذربايجان و وحدت ملى»؛ «اعلان حقوق بشر»؛ «بردگى»؛

«شكوفه هاى ادب»، قصه هاى كوتاه؛ «سى فصل در فن انشاء»؛ «فرهنگ حقوق»، فرانسه به فارسى؛ «نويسندگان بزرگ معاصر دنيا»؛ «حقوق تجارت».[1]

محقق، روزنامه نگار.

تولد: 1291، مراغه.

درگذشت: 21 دى 1369، تهران.

دكتر حسينقلى كاتبى، فرزند بهجت الممالك (رييس اداره ى پست و تلگراف مراغه)، در سال 1316 در رشته ى حقوق قضايى و سياسى از دانشگاه ليسانس گرفت و در سال 1318 خدمت دولتى خود را با سمت مستنطق مستقل- كه چندى بعد از بازپرس- ناميده شد در شهرستان خوى آغاز كرد.

نخستين مقاله ى وى زير عنوان «لباس وطنى» در حالى كه بيش از هيجده سال نداشت، در سال 1309 در روزنامه ى «تبريز» انتشار يافت. كتاب شكوفه هاى ادب مجموعه اى از نوشته هاى ادبى دوران دانشجويى او بود. نوشتن مقاله اى با عنوان «آذربايجان و وحدت ملى ايران» كه در شهريور 1321 يعنى درست يك سال بعد از اشغال كشور در تبريز به چاپ رسيد، موجب گرديد كه ايشان به مدت يازده ماه و يازده روز از سوى نيروى انتظامى روس ها، در شهرهاى تبريز، اراك و رشت زندانى شود. وى در سال هاى 1320 و 1321 سمت سردبيرى مجله ى «ماهتاب» نشريه ى وابسته به انجمن ادبى آذربايجان به رياست اديب السلطنه سميعى را بر عهده داشت. و از سال 1322 تا 1331 روزنامه ى «فرياد» (دو شماره در هفته) را كه در ميان روزنامه هاى آن روز شهرستان ها هم طراز با روزنامه ى «پارس» شيراز شمرده مى شد، مستقلا اداره مى كرد.

كاتبى شغل وكالت را بر خدمت بر مسند قضا ترجيح داد.ابتدا در تبريز و بعد تا سال 1362 در تهران به وكالت دادگسترى پرداخت. حتى با همكارى دو تن از حقوقدان به نام هاى دكتر محمدعلى موحد و دكتر احمد تهرانى به تأسيس انجمنى به

نام كانون مشاوره حقوقى همت گماشت. او در زمينه ى حقوق و تجارت كتاب هاى سودمندى تأليف كرد و از دو انتشار مجله ى «كانون وكلا» به سردبيرى محمود سرشار، از نويسندگان مقالات ادبى آن مجله بود. ضمنا در كميسيون هاى واژه گزينى حقوق، اقتصاد، و بازرگانى فرهنگستان زبان تا سال 1357 عضويت و فعاليت داشت.

دكتر كاتبى به سرودن شعر هم علاقه مند بود و تخلص خود را «جوشغون» انتخاب كرد. فهرست آثار چاپ شده ى وى به شرح زير است: سى فصل در فن انشاء (تبريز، 1317)؛ آذربايجان و وحدت ملى ايران (تبريز، 1321)؛ سبك شناسى فارسى (تبريز، 1321)؛ اعلان حقوق بشر (تبريز، 1322)؛ حق و منشاء آن (تبريز، 1323)؛ شكوفه هاى ادب (تبريز، جلد اول، 1326، جلد دوم، 1332)؛ تاريخ مختصر نثر فارسى يا نگاهى به سبك شناسى (تبريز، 1327)؛ نويسندگان بزرگ معاصر (تبريز،جلد اول، 1328، تهران جلد سوم، 1352)؛ ادب و ادبيات (تهران، 1356)؛ وكالت، مجموعه مقالات در فن و وكالت و... (تهران، 1357)؛ حقوق تجارت براى تدريس در دانشگاه تهران جلد اول، 1348، جلد پانزدهم، 1367)؛ عقود و تعهدات (تهران، 1349)؛ حقوق و صنعت (به زبان فارسى و فرانسوى، تهران، 1359)؛ از ليبراليسم تا سوسياليسم (تهران، 1358)؛ فرهنگ حقوق (فرانسه به فارسى، تهران، جلد اول، 1337)؛ جلد دوم، 1363)؛ زبان باستانى آذربايجانى (تهران، 1363)؛ سلام به شهريار عزيز (تهران، 1343)؛ آذربايجان تابلوسى (تهران، 1358)؛ زبان هاى باستانى آذربايجان (اين تحقيق در نامواره ى دكتر محمود افشار به صورت كتابى مستقل در 1359 به چاپ رسيد).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 17، ش 4 -1، ص 195 -193)، ادبيات نوين (302 ،148)، الذريعه (290/ 12)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3329

،3076 ،2424 ،2160 -2159 ،2066 ،1933/ 2 ،749 ،478 ،286 ،235 ،28/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (283)، مؤلفين كتب چاپى (941 -940/ 2).

كاتوزيان، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1254 ش)، فرهنگ نويس و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. از دوران نوجوانى به تحصيل ادبيات فارسى و صرف و نحو عربى و منطق و رياضى و هيئت پرداخت. وى پس از تكميل آن علوم، نزد استادانى چون ميرزاى آشتيانى و آقا ميرزا حسن كرمانشاهى و آقا ميرزا هاشم رشتى به تحصيل اصول، فقه، فلسفه، كلام و عرفان مشغول شد و ضمنا در زمينه ى تاريخ و جغرافيا و فيزيك نيز تحقيق كرد و در هر يك از علوم مزبور خصوصا منطق و فلسفه و عرفان شرح و حواشى نوشت . در 1322 ق با كوشش فراوان انجمن علمى را تأسيس كرد كه از مهم ترين آثار آن انجمن كتاب «لغت انجمن علمى»، از عربى به فارسى، است. وى همچنين در تأسيس كتابخانه ى ملى نقش مهمى داشت. او از طرف مردم تهران، در دوره ى اول و از طرف مردم تبريز، در دوره ى پنجم به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. از مهم ترين تأليفاتش «فرهنگ كاتوزيان» است، مشتمل بر سى و پنج هزار لغت فارسى قديم و جديد و عربى و تركى و اروپايى معمول در زبان فارسى. از ديگر آثار وى: «انوار المشعشعين فى بيان شرافة القم و القميين»، تاريخ قم؛ «تاريخ انبياء اولواالعزم»؛ «فقه در عبادات و سياسات»؛ «تاريخ مختصر انبياء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (332/ 18 ،292 ،214 -213/ 16 ،441/ 2)، زندگينامه رجال و مشاهير (318/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3193 ،2812 ،2452 ،2435 ،2142

،2141/ 2 ،746 ،670 ،391 ،138 ،135 ،134/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (351 -348/ 4)، نخبگان سياسى ايران (492 ،484/ 4)، يغما (س 5 ش 10، ص 465 -464).

كارنگ، عبدالعي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

1358.

عبدالعى كارنگ سال هاى خدمت دولتى را در وزارت معارف گذرانيد. وى عضو شوراى هيئت مديره ى كتابخانه ملى شهر تبريز بود. آخرين كار او تصحيح قسمت مربوط به آذربايجان وقف نامه ى ربع شيدى است كه به چاپ رسيد. وى مقاله هايى براى مجله هاى ادبى و تاريخى تهران و تبريز و از جمله «يغما» نوشته است. از آثار اوست: تاتى و هرزنى (1333)، خلخالى يك لهجه از آذرى (1334)، ادبيات پارسى (مدرسه اى) (با همكارى على اكبر صبا و على لك ديزجى، 1334)، تاريخ تبريز (تأليف ولاديمير فدوروويچ مينورسكى، 1337)، دستور زبان فارسى (با همكارى على اكبرصبا و عزيز دولت آبادى و چند تن ديگر، 1337)، دستور زبان كنونى آذربايجان (1340)، راز (مجموعه شعر، 1343)، سفرنامه كاررى (اثر جملى كاررى، ترجمه با همكارى عباس نخجوانى، 1348)، آثار باستانى آذربايجان (دو جلد، 1351)، وقف نامه ى ربع شيدى (تصحيح قسمت تبريز، 1357).

از وى مقالاتى در مجلات و نشريات «آرش»، «معلم امروز»، «كتابخانه ى ملى تبريز»، «سرو»، «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز»، «جهان اخلاق»، «تاريخ و فرهنگ ايران»، «بررسى هاى تاريخى» منتشر شده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كاسمي ساروي تهراني، نصرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(توح 1287 ش)، استاد دانشگاه، پزشك، روزنامه نگار، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به نصرت. اصلش از مازندران بود و در تهران به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند. وى بنابر ذوق و قريحه ى ادبى كه داشت، همزمان با تحصيل علوم ادبى، به تاريخ و فلسفه پرداخت و از محضر استادانى چون شيخ خندق آبادى و شيخ يداللَّه پاك نظر و شيخ مهدى نورى بهره مند شد و در همان زمان به عضويت انجمن ادبى ايران و انجمن ادبى فرهنگستان درآمد. كاسمى در 1314 ش از دانشكده پزشكى

فارغ التحصيل شد و پايان نامه ى دكتراى خود را در زمينه ى «قطع عصب سياتيك حوصلى زنان» نوشت. پس از فراغت از تحصيل عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: تدريس بيمارى هاى عمومى در دانشكده ى دندان پزشكى، نمايندگى دوره ى سوم مجلس مؤسسان، نمايندگى مردم سارى در دوره ى شانزدهم مجلس شوراى ملى، وزير مشاور در دولت دكتر اقبال، دبير كل بنياد نيكوكارى نوريانى، سرپرست مجله «گوهر» و انجمن ادبى گوهر و صاحب امتياز و مدير ماهنامه ى «دانشكده ى پزشكى» بود. دكتر كاسمى در سرودن شعر توانايى خاصى داشت و قصايدش را به سبك خراسانى مى سرود. از ديگر آثار وى: «غدد مترشحه داخلى و بيماريهاى آن»؛ «راه خوشبختى»، در اخلاق و بهداشت، ترجمه؛ «آنچه بايد يك پسر جوان بداند»، ترجمه؛ «آنچه بايد يك دختر جوان بداند»، ترجمه؛ «مهر مادر»، شعر؛ «امواج»، شعر؛ «سه نامه»، حاوى سه نامه ادبى و فلسفى؛ «چهار صد سال بعد از فردوسى»، در نظم بعضى از وقايع عصر امير تيمور گوركانى؛ «داستان يوسف»، مثنوى به سبك «حديقه» سنايى؛ «دائرة المعارف پزشكى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نوين (147)، الذريعه (265/ 12 ،63 -62/ 10 ،313/ 5)، روزشمار تاريخ (111 ،84/ 2 ،311/ 1)، زندگينامه مشاهير رجال پزشكى (83 -31/ 1)، سخنوران نامى معاصر (2919 -2914/ 5)، شرح حال رجال معاصر مازندران (134 -130/ 2)، صدف (552 -543)، فرهنگ سخنوران (754)، فرهنگ شاعران زبان پارسى (468 -466)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3194 ،2044 ،1627/ 2 ،1126 -1125 ،338 ،65/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (286)، مؤلفين كتب چاپى (570 -568/ 6)، نخبگان سياسى ايران (513/ 4).

كاسني نسفي، ابونصر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 343 ق)، فقيه شافعى، عالم، اديب و شاعر. در ابتدا تنها در

ادبيات مهارت داشت. سپس فقه را فراگرفت به طورى كه از برجستگان مذهب شافعى گشت. او از ابوحسين محمد بن طالب نسفى و ابويعلى عبدالمؤمن بن خلف نسفى حديث شنيد. وى در روزگار جوانى در قريه ى كاسن درگذشت. از آثارش تصنيف كتاب «تواتر الحجج» يا «تواتى الحجج»، در فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (17 -16/ 5)، ايضاح المكنون (335/ 1)، معجم المؤلفين (250/ 1).

كاشاني نجفي، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337/ 1336 -1268/ 1266 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، مفسر، رياضيدان، اديب و شاعر. در كاشان به دنيا آمد. بعد از گذراندن مقدمات، فقه و اصول و معقول و منقول و رياضيات را در حوزه ى درس پدرش فراگرفت. سپس به اصفهان رفت و از محضر شيخ محمد تقى، صاحب حاشيه «معالم»، بهره گرفت، تا به درجه ى اجتهاد رسيد. در 1292 ق در حالى كه جامع جميع علوم و ماهر در فقه و اصول و تفسير و حكمت و رياضى بود به تهران آمد. در 1296 ق پس از فوت پدرش قائم مقام منصب او گشت و چندين سال رياست علمى و مرجعيت مذهبى مردم را عهده دار بود. در 1313 ق حج گزارد و در بازگشت در نجف سكنى گزيد و از علماى آنجا بهره برد و خود حوزه ى درس و بحث مستقل تشكيل داد و يكى از علماى بزرگ نجف به شمار آمد. در 1333 ق به همراه علماى مجاهد قيام مردمى ضد انگليس را اداره و رهبرى كرد. او سپس تا پايان عمر در كاظمين ماند و در آنجا درگذشت و همان جا دفن شد. از آثارش: «التجرى»، پيرامون مسائل اصول فقه؛ «الاجزاء»؛ «رسالة

فى منجزات المريض»؛ «الاستصحاب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى.[1]

(حاج سيد) مصطفى بن (حاج سيد) حسين كاشانى الاصل تهرانى المسكن، از بزرگان علماى امامى (ف. 1337 ه.ق). وى سالها در تهران رياست علمى و مرجعيت عمومى داشت. او بعد از تحصيل مقدمات متداول، فقه و اصول و معقول و منقول و اخلاق و كلام و رياضيات و رجال را در جوزه ى درس پدر خود تكميل كرد و بعد از وفات او به اصفهان رفت ولى حوزه ى علمى آنجا را فراخور استعداد خود نديد. پس عزيمت نجف كرد و در آنجا يكى از مراجع علمى گرديد و حوزه ى دينى او مرجع استفاده ى افاضل بود. وى قريحه ى شعر نيز داشت و ديوانى هم در مناقب و مراثى معصومين دارد. او در استصحاب و تجزى و تفسير مختصر قرآن و حاشيه ى ارشاد علامه و حاشيه ى شرايع و علامت ظن و قاعده ى لاضرر و منجزات مريض، تأليفاتى داشته ولى اكثر آنها تلف شده (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (133 -132/ 8)، اعيان الشيعه (128 -127/ 10)، الذريعه (19/ 23 ،1055/ 9 ،102/ 6 ،25/ 2 ،350/ 3 ،275 -274/ 1)، ريحانه (21/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (413/ 13)، علماء معاصرين (112 -111)، لغت نامه (ذيل/ مصطفى)، المآثر و الآثار (160)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1031 -1030/ 3)، معجم المؤلفين (248/ 12).

كاشاني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالحسين خان ملقب (به ملك المورخين) بن ميرزا هدايةاللَّه خان بن لسان الملك ميرزا محمدتقى خان ملقب (به سپهر) بن ملا على ضرابى كاشانى تهرانى متولد 1290 و متوفى 1352 قمرى اديبى بارع و مورخى فاضل بوده

است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، عبدالمطلب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب، مفسر، طبيب، مورخ و شاعر. مشهور به اديب كاشانى. سلسله نسب وى به طايفه غفارى و بنا به قول صاحب «گنج شايگان» به ابوذر غفارى مى رسد. وى در عصر ناصرالدين شاه (1313 -1264 ق) مى زيست. ميرزا عبدالمطلب، خواهرزاده ى ميرزا ابوالحسن خان نقاش باشى صنيع الملك بود. وى در قواعد عربى، علوم ادبى، تفسير و علم طب بى نظير بود و همگان او را در فنون مزبور به استادى قبول داشتند. اديب كاشانى تاريخى نيز تأليف كرده كه گويا از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1180 -1179/ 2)، شرح حال رجال (150/ 6)، گنج شايگان (348 -345).

كاشفي سبزواري هروي، معين الدين، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 910 ق)، فقيه، محدث، حافظ، مفسر، واعظ، صوفى، اديب و شاعر. مشهور به ملا حسين كاشفى يا ملاحسين واعظ. در سبزوار به دنيا آمد. دوره ى جوانى را در آن شهر گذراند و در آنجا و نيشابور و هرات نشو و نما يافت. در زمان سلطان حسين ميرزاى بايقرا در هرات و نيشابور به وعظ و ارشاد مى پرداخت و با صوتى خوش آيات قرآن و احاديث نبوى را با عبارات و اشارات مناسب بيان مى كرد. وى از ملازمان امير على شيرنوايى بود. پس از ملاقات مولانا جامى و معاشرت با وى طريقت نقشبنديه را پذيرفت. درباره ى ى مذهب وى اختلاف است، وى را به جهت گرايش به تصوف ملازمت با امير عليشير نوايى و نسبت خانوادگى نزديك به ملا عبدالرحمان جامى سنى مذهب و به جهت نگارش كتاب «روضة الشهداء» و محل رشد و تربيتش سبزوار كه از شهرهاى اهل تشيع بوده، شيعه مذهب دانسته اند. به هر حال وى

در هرات به شيعه بودن و در سبزوار به تسنن اشتهار داشت. كاشفى در هرات درگذشت. از آثار وى: «جواهر التفسير لتحفة الامير»، به نام امير عليشير نوايى؛ «مختصر الجواهر»، تفسيرى ديگر در حدود بيست هزار سطر؛ «جامع الستين»، در تفسير «سوره ى يوسف»؛ «المواهب العلية»، معروف به «تفسير حسينى»، به نام سلطان حسين بايقرا؛ «روضة الشهداء»، در مقاتل و ذكر مصيبت اهل بيت (ع) و واقعه ى كربلا، كه چون اهل منبر از روى اين كتاب مى خواندند به روضه خوان مشهور شدند؛ «الاربعين»، در احاديث موعظه؛ «المرصد الاسنى»، در شرح اسماء اللَّه الحسنى؛ «اخلاق محسنى»؛ «مخزن الانشاء»، در فن ترسل كه براى سلطان حسين بايقرا و امير عليشير نوايى، در 907 ق، تأليف نموده؛ «انوار سهيلى»، در تدابير حكم و آداب از زبان حيوانات، بازنويسى از «كليله و دمنه» نصراللَّه منشى، كه آن را براى امير شيخ احمد سهيلى از امراى عهد سلطان حسين بايقرا نوشت؛ «اسرار قاسمى»، در سحر و طلسمات و كيميا؛ «بدايع الافكار فى صنايع الاشعار»، در ذكر صناعات ادبى؛ شرح «مثنوى» مولوى؛ «لب المثنوى»؛ «لب اللب مثنوى»؛ «اختيارات النجوم»، به نام «الواح القمر»؛ «السبعة الكاشفية»، شامل هفت وسيله در علم نجوم.[1]

(بخش 1: كاشف) حسين بن على بيهقى سبزوارى واعظ ملقب به كمال الدين، دانشمند و واعظ معروف (ف. 906 يا 910 ه.ق) وى در علوم دينى و معارف الهى و فنون غريبه و رياضيات و نجوم دست داشت. او در زمان سلطان حسين بايقرا در هرات و نيشابور به وعظ و ارشاد مشغول بود و با صوتى خوش و آهنگى دلكش آيات قرآنى و احاديث نبوى را با عبارات و اشارات مناسب ايراد مى كرد. او

راست: آيينه ى اسكندرى به فارسى (در استخراج مطلوب و حاوى 8 جدول و 20 دايره) و آن را جام جم نيز گويند، الاختيارات يا اختيارات النجوم (حاوى يك مقدمه و يك خاتمه و دو مقاله)، اخلاق محسنى (ذيل فرهنگ حاضر)، الاربعون حديثاً در مواعظ بنام الرسالة العلية فى الاحاديث النبوية (اين كتاب به فارسى و حاول 40 حديث است)، اسرار قاسمى (ذيل فرهنگ حاضر)، انوار سهيلى (ذيل فرهنگ حاضر)، بدائع الافكار فى صناعةالاشعار، تحفةالصلوات (به پارسى)، جامع الستين (تفسير فارسى عرفانى و ادبى و اخلاقى و تاريخى سوره ى يوسف)، روضةالشهداء (ه.م) سبعه ى كاشفيه (7 رساله در علم نجوم)، شرح مثنوى، جواهرالتفسير لتحفةالامير يا عروس (عروس)، اللباب المعنوى فى انتخاب المثنوى، مختصر الجواهر (مختصر جواهر التفسير يا عروس مذكور)، مخزن الانشاء به پارسى، المرصد الاسنى فى شرح اسماءاللَّه الحسنى، مطلع الانوار، المواهب العلية (مواهب العيله) (لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از سعدى تا جامى (681 ،647 ،646 ،645 ،644 -643 ،641 -639 ،636 ،628 ،329)، اعيان الشيعه (124 -121/ 6)، ايضاح المكنون (674 ،416/ 2 ،76/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (526 -523/ 4)، تاريخ نظم و نثر (248 -245)، حبيب السير (346 -345/ 4)، الذريعه (194 -193/ 20 ،291 -190/ 18 ،1252 ،899/ 9 ،58 -57/ 5 ،455/ 3 ،430/ 2 ،50/ 1)، روضات الجنات (223 -217/ 3)، رياض العارفين (231 -230)، ريحانه (32 -29/ 5)، طرائق الحقائق (114/ 3)، كشف الظنون (1916 ،1896 ،1648 ،1574 ،1305 ،398)، الكنى و الالقاب (105/ 3)، لغت نامه (ذيل/ كاشفى)، مجالس المؤمنين (548 -547/ 1)، مجالس النفائس (93)، معجم المؤلفين (35 -34/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (816 -810/

2).

كاشي، بهاء الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از شاگردان علاّمه ملاّ محمد باقر مجلسى و راوى از ايشان است. در 1137 به دست افاغنه شهيد گرديده.

وى را تأليفاتى است: 1- شرح بر صحيفه كامله سجاديه 2- شرح بر نهج البلاغه؛ و غيره.

قبرش در چملان (سنبلستان) واقع بود و بعداً كه آنجا را تسطيح كردند از بين رفت. نگارنده به زيارت او موفّق شده بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كاشي، عمادالدين يحيي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 745 ق)، محدث، رياضيدان و اديب. يكى از شاگردان محقق كركى او را در رساله «مشايخ الشيعة» و شيخ يحيى مفتى بحرانى وى را در «تذكرة المجتهدين» ذكر كرده اند. او گذشته از ادبيات و حديث در علم حساب نيز دانشمنداى برجسته بود. در 745 ق در يزد مى زيست و سرانجام در اصفهان درگذشت. شيخ آقا بزرگ تهرانى شرح حال يحيى كاشى را در ذيل علماى قرن دهم آورده است. از آثارش: شرح «مفتاح العلوم» سكاكى؛ «لباب الحساب» يا «اللباب فى علم الحساب»؛ حاشيه بر شرح رساله ى «آداب البحث» فاضل سمرقندى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162/ 9)، الذريعه (82 -81/ 14 ،109/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 275/ 10)، كشف الظنون (1542 ،39)، معجم المؤلفين (184/ 13).

كاظمي خلخالي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1365.

از آثار اوست: الحياة النبيين و المعروفين و حياة المعصومين (زندگينامه پيامبران معروف و زندگينامه معصومين؛ مؤلف و مترجم؛ تهران، 1363)؛ ترجمه انسان روح است نه جسد (تأليف رئوف عبيد؛ تهران، به صورت دو جلدى و تك جلدى و در سالهاى متعدد به چاپ رسيده است)؛ ترجمه تا كرانه هاى عالم اثيرى عالى حافه العالم الاثيرى (جميز آرتور فيندلى؛ تهران، 1372 1370)؛ حديث اهليجه (از امام جعفر صادق؛ تهران، 1362)؛ دو هزار حديث- برگزيده فارسى- عربى غررالحكم و دررالكلم (تهران، 1370)؛ زناشويى راز خوشبختى (تهران، 1366)؛ سفر به كره ى مريخ (تهران، 1370)؛ صحيفه ى سجاديه (با مقدمه محمدباقر صدر، تهران، 1362)؛ ترجمه طب الرضا (ع)؛ طب و درمان در اسلام (تحقيق از مرتضى عسگرى، قم، چاپهاى متعدد)؛ كليات حديث قدسى (ترجمه كتاب جواهر السنيه تأليف محمدحسين حرعاملى، تهران، 1366)؛ گفتگو با مردگان: حقيقت

و شناخت روح اسرار جهان هستى (تأليف شودزموند؛ تهران، 1373 ،1372)؛ گنجينه هاى دانش (تهران، 1364؛ چاپهاى ديگرى از اين كتاب با همكارى به صورت دو جلدى منتشر شده است)؛ مدرسه اسلامى (نوشته محمدباقر صدر، تهران، 1362)، هزار حديث (از حضرت على (ع)، تهران، 1362 و چاپهاى ديگر در سالهاى بعد).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كاظمي، اقدس

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

اقدس كاظمي در پاييز سال 1318 در روستا ي وشنوه قم متولد شد. وي پس از گذراندن سيكل اول متوسطه به آموزگاري سرگرم شد. بعد از ازدواج ، به تشويق همسر با رتبه ي شاگرد اول در سال 1341 ديپلم خود را دريافت كرد. يك سال بعد در رشته فيزيك دانشگاه تهران شركت كرد. ولي پس از كشته شدن همسرش با دوفرزند كوچك ، ادامه زندگي بر او تنگ گرديد و به آموزگاري ادامه داد و سر انجام از مدرسه عالي امور اداري و قضايي قم ، ليسانس حقوق قضايي خود را دريافت كرد. پس از آن كاظمي در پست بازرسي انجمن حمايت زندانيان و رياست بازرسي كميته حمايت از مصرف كننده نيز انجام وظيفه كرد. از خدمات مهم اقدس كاظمي تاسيس دبيرستان دخترانه آزرمي دخت « بنت الهدي صدر » در قم گرديد . سپس از قم به شميران انتقال يافت و رياست مدرسه ايران و آلمان را به عهده گرفت و تا سال 1356 به كار تدريس ادامه داد . وي پس از بازنشستگي كوشيد كوشيد در كانون وكلا بهكار بپردازد ، اما به سبب تعطيل شدن كانون و مشكلات ديگر اين ميسر نگرديد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : والدين

اقدس كاظمي او را در پنج سالگي به مكتب خانه فرستادند و چون به دانش اندوزي علاقه ي زيادي نشان مي دادسرانجام از وشنوه به قم آورده شد و پس از موفقيت در امتحانات لازمه دركلاس سوم دبستان پذيرفته شد و پس از اتمام كردن سيكل اول متوسطه به آموزگاري سرگرم شد ، يك سال بعد ازدواج كرد و به تشويق همسر با رتبه ي شاگرد اول در 1341 ديپلم را دريافت كرد .يك سال بعد در رشته فيزيك دانشگاه ،تهران شركت كرد.و سرانجام از مدرسه عالي امور اداري و قضايي قم ليسانس حقوق قضايي خود را دريافت كرد .

وقايع ميانسالي : از اتفاقات مهم دوران زندگي اقدس كاظمي كشته شدن همسرش مي باشد . پس از آن با داشتن دو فرزند كوچك ،ادامه ي زندگي بر او تنگ گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اقدس كاظمي پس از آنكه ليانس حقوق قضايي را اخذ نمود ، در پست بازرسي انجمن حمايت زندانيان و رياست بازرسي كميته حمايت از مصرف كننده انجام وظيفه كرد. پس از انتقال از قم به شميران نيزمدتي در پست رياست مدرسه ايران و آلمان قرار گرفت.

فعاليتهاي آموزشي : اقدس كاظمي پس از اتمام سيكل اول متوسطه به آموزگاري سرگرم شد. كاظمي پس از مرگ همسرمجددا به شغل آموزگاري روي آورد ،و تا سال 1356 به كار تدريس ادامه داد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله اقدمات اقدس كاظمي پس از فارغ التحصيل شدن و قرار گرفتن در مسير مسوليت پذيري جامعه تاسيس دبيرستان دخترانه آزرمي دخت (بمت الهدي صدر )در قم بود.

ساير فعاليتها و

برنامه هاي روزمره : اقدس كاظمي فعاليتهاي اجتماعي را پس از اخذ مدرك ليسانس آغاز كرد و نه تنها مسئوليت امور زنان قم را پذيرفت كه رسيدگي به خانواده هاي بي سرپرست نيز در شمار وظايفش قرار داشت .او همچنين پس از مرگ همسرش به شعر روي آورد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آذرين مهر

ويژگي اثر : مجموعه شعري است كه از سوي انتشارات (ما)در بهار 1374 به بازار كتاب آمده است .[گلزار مشاهير،زندگينامه درگذشتگان مشاهير ايران 1358-1376 ،انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ]

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، به كوشش : پوران فرخزاد، ج 2 ، تهران: انتشارات زرياب ، چاپ اول 1378 ، ص 1363

كامشاد، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن كامشاد مترجم و پژوهشگر ادبيات فارسي است. حسن كامشاد ليسانس حقوق را از دانشگاه تهران دارد و دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه كيمبريج گرفت.

زندگي:

حسن كامشاد متولد اصفهان است، او تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اصفهان و دبيرستان ادب طي كرد پس از دبيرستان با ديپلم ادبي براي ادامه تحصيل به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفت. پس از فارغ التحصيلي به جنوب رفت و مشغول كار در شركت نفت شد. او در اين دوران به فعاليت هاي دست چپي پرداخت و در پي وقايع 28 مرداد مجبور شد به تهران بيايد. او بعدها به دعوت دانشگاه كيمبريج براي تدريس زبان فارسي به انگلستان رفته و در كنار تدريس به تحصيل زبان و ادبيات فارسى در اين دانشگاه پرداخت. رساله دكتراي او درباره نثر معاصر فارسي بود كه بعدها در انگلستان

به عنوان Modern persian prose literature به چاپ رسيد[1]. اين كتاب سالها بعد توسط او به عنوان پايه گذاران نثر جديد فارسي توسط نشر ني منتشر شد. او پس از تحصيل به عنوان استاد زبان فارسي دانشگاه كيمبريج به تدريس پرداخت و همچنين استاد دانشگاه كاليفرنيا و دانشگاه تهران هم بوده است. وي پس از پنج سال تحصيل به ايران بازگشت و سالها در ايران بود تا اينكه از طرف شركت نفت به لندن رفته و پس از بازنشستگي به تاليف و ترجمه مشغول شد.

كتاب هاي حسن كامشاد

: ترجمه

درخدمت تخت طاووس

خاورميانه

استالين مخوف، خنده و بيست ميليون

عيسى

دنياى فرضى

قبله عالم

سرگذشت فلسفه

دنياي سوفي

تاريخ چيست

ويتگنشتاين - پوپر و ماجراي سيخ بخاري: ده دقيقه جدل ميان دو فيلسوف بزرگ

سوگ مادر

درياي ايمان

ايران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگليسيها

سير نابخردي، از ترويا تا ويتنام

شبح خانم ويل

امپراتور

آخرين امپراتور

روح داروثي دينگلي

الوهيت و هايدگر

تاماس پين

حديث نفس(زندگينامه)

: تاليف

پايه گذاران نثر جديد فارسى (تأليف به دو زبان فارسى

كامكار پارسي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب.

تولد: 1274، فسا.

درگذشت: 2 شهريور 1362، تهران.

محمد كامكار پارسى پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس فسا و شيراز وارد دانشسراى عالى شد و به اخذ درجه ى ليسانس نايل آمد. سپس از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه دكتراى زبان و ادبيات فارسى گرديد. دكتر كامكار سال ها با عنوان دبيرى و رياست دبيرستان، رياست فرهنگ شهرستان هاى مختلف، رياست خانه ى فرهنگ ايران در دهلى نو و بمبئى و استاد ادبيات فارسى دانشگاه ها و مدارس عالى كشور مشغول به فعاليت بود. از

وى اشعار و مقاله هايى در روزنامه ها و مجلات ادبى به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كاوه، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1273 ش)، خطاط و اديب. در شيراز به دنيا آمد. از كودكى به مشق خط پرداخت و از قطعات و آثار استادان پيشين، چون ميرعماد، درويش عبدالمجيد، كلهر و مير سيد حسين خوشنويس باشى تمرين مى كرد سپس نزد استاد عماد الكتاب رفت و از او بهره مند شد و سرآمد شاگردان گرديد. وى در 1298 ش وارد وزارت ماليه (دارايى) شد و در سمت منشى مخصوص وزير، مشغول خدمت گرديد. در 1310 ش به وزارت فرهنگ منتقل شد و سالهاى متمادى در دبيرستان هاى مختلف تهران به تعليم شاگردان پرداخت. كاوه در نوشتن خط نستعليق از خفى و جلى استادى تمام عيار بود و در سياه مشق و شكسته نستعليق مهارت داشت. ملك الشعراى بهار او را ميرعماد عصر مى دانست. از شاگردان معروف او على منظورى، عبداللَّه فرادى، جهانگير نظام العلماء و محمد سلحشور در خور ذكرند. از آثار وى كتابت: «گلچين اشعار صائب»؛ «آيات منتخبه ى قرآن»؛ «تعليمات دينى»؛ «صرف و نحو»؛ «تاريخ ششم دبستانها و دبيرستانها».[1]

خوشنويس.

تولد: 1312 ق.، شيراز.

درگذشت: 6 شهريور 1369، تهران.

على اكبر كاوه، فرزند على محمدخان شيرازى، از كودكى به مشق خط پرداخت. سپس نزد استادانى به تكميل هنر خود پرداخت. مدتى نيز نزد ميرزا محمدحسين سيقى قزوينى (عمادالكتاب) به مشق و به ويژه خط نستعليق پرداخت.

استاد از سال 1298 به سمت منشى مخصوص وزير در وزارت دارايى به خدمت مشغول شد و پس از چندى بر حسب دعوت يحيى قزاگزلو (اعتمادالدوله) وزير فرهنگ وقت از وزارت دارايى به وزارت فرهنگ منتقل گرديد و سالهاى متمادى در دبيرستان هاى تهران

از قبيل: دارالفنون، ثروت، سيروس كالج، شاهدخت، شرف و علميه به تعليم خط اشتغال داشت تا اينكه بازنشسته گرديد و مجددا بنابر تقاضاى اداره ى كل هنرهاى زيبا در كلاس آزاد خط هنرهاى زيبا به تعليم نوآموزان هنر مشغول شد و نيز ايشان چندى در كلاس كارآموزى خط كه از طرف وزارت فرهنگ در عهد دكتر محمود مهران (وزير فرهنگ وقت) تشكيل شده بود به تعليم و تربيت مشغول بود. وى ساليان دراز به انجمن خوشنويسان ايران در تهران به تعليم هنرجويان اشتغال داشت.

از آثار خطى كه از وى به جاى مانده است مى توانيم به اين عناوين اشاره كنيم: گلچين اشعار صائب؛ آيات منتخبه قرآن؛ تعليمات دينى؛ صرف و نحو؛ تاريخ ششم دبستان ها و دبيرستان ها و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اطلس خط (597 -596)، پيدايش و سير تحول هنر خط (234 -230)، تاريخ برگزيدگان (476 -475)، تذكره ى خوشنويسان معاصر (130 -126)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 1، ص 5 -1).

كاويانپور، طلعت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

طلعت كاويان پور در سال 1323 به دنيا آمد. وي دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران مي باشد. با تدريس در دبيرستان خدمات فرهنگي خود را آغاز كرد ،و پس از سالها در حالي كه تدريس در دانشگاه را در پيش گرفته بود در هيئت علمي - پژوهشي فرهنگستان زبان ايران پذيرفته شد و به همكاري با فرهنگستان پرداخت و اينك در دانشگاه صنعتي شريف به تدريس ادبيات فارسي سرگرم است . او همچنين رياست انجمن حمايت از عقب ماندگان ذهني و بدني را به عهده دارد. طلعت كاويان پور ،افزون بر فعاليتهاي دانشگاهي ، در سمينارهاي ادبي -هنري متعددي

شركت داشته است. از وي تا كنون چندين مقاله ادبي _ اجتماعي در نشريات معتبر ايران به چاپ رسيده است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : طلعت كاويان پور دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : طلعت كاويان پور رياست انجمن حمايت از عقب ماندگان ذهني و بدني را به عهده دارد.

فعاليتهاي آموزشي : طلعت كاويان پور با تدريس در دبيرستان، را آغاز كرد، وي ضمن تدريس در دانشگاه،به عضويت هيئت علمي - پژوهشي فرهنگستان زبان ايران درآمد و به همكاري با فرهنگستان پرداخت. او اينك در دانشگاه صنعتي شريف به تدريس ادبيات فارسي سرگرم است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : طلعت كاويان پور ،افزون بر فعاليتهاي دانشگاهي ، در سمينارهاي ادبي -هنري متعددي شركت داشته است. از وي تاكنون چندين مقاله ادبي _ اجتماعي در نشريات معتبر ايران به چاپ رسيده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ستم نامه ي شاهان و درددل بي گناهان

ويژگي اثر : مقاله- ادبستان -1371

2 شاه نامه فردوسي

ويژگي اثر : مقاله

3 فردوسي شاعر همه قرنها

ويژگي اثر : مقاله -دانش و فن ،1371

4 نمونه هايي از نظم و نثر در ادب فارسي از قرن چهارم تا قرن سيزدهم هجري

ويژگي اثر : مقاله -1375-76

5 واژه هاي بسامدي و كاربرد آنها در زبان فارسي

ويژگي اثر : مقاله-ادبستان

-1372

منابع زندگينامه :

دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ، تاليف : پوران فرخزاد ، ج 2 ، تهران : زرياب ، ص 1381

كاوياني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1347 ش)، نويسنده و مترجم. وى رسالات و مقالات زيادى در زمينه اجتماعى نوشت. او از كسانى است كه آثار فلاسفه و متفكران يونانى به ويژه افلاطون را ترجمه كرده كه در ترجمه ى تعدادى از آنها دكتر محمد حسن لطفى نيز مشاركت داشته است كه از آن جمله «دانايى شارميدس»، «ديانت اتيفرون»، «سقراط در زندان كريتون»، «فن سخنورى گرگياس» و «نامه ى شماره ى هفت» را مى توان نام برد. از ديگر آثار وى: «درس عبرت»، ترجمه؛ «جنگ بزرگ»؛ «راه نجات»؛ «سرنوشت غرب»، ترجمه؛ «مملكت بى نقشه و هدف» در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (316/ 16 ،205/ 12)، سواد و بياض (572 -571)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2006 ،1979/ 2 ،1488 ،1345 -1344/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (193 -191/ 3).

كاوياني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا هواشناسى و اقليم، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد كشاورزى از دانشگاه يوستوس ليبيگ آلمان در سال 1344، و دكتراى تخصصى هواشناسى و اقليم شناسى از دانشگاه فنى هانور در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان از سال 1354 تا سال 1367 و دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى كانونهاى آلودگى براى شهر اصفهان، جغرافياى طبيعى كرمان با تكيه بر ويژگيهاى اقليمى، بررسى اقليمى سواحل جنوبى درياى مازندران، تدريس دروس اقليم شناسى عملى، اقليم شناسى، ميكروكليماتولوژى و اقليم كاربردى از دانشگاههاى فنى هانور و اصفهان، استاد راهنماى 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اقليم شناسى، اقليم ايران و ميكروكليماتولوژى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات

بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

تغييرات اقليمى قرن حاضر، بررسى اقليمى پديده شرجى در سواحل جنوبى كشور، بررسى كسرى اقليمى آب در مناطق خشك و نيمه خشك ايران، تحليلى آمارى از رژيم بارندگى ايران، تأثير آبهاى تحت الارضى بر روى تبخير سطح زمين و بررسى بيلان آب در زمينهاى واجد و فاقد موش گياهى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كبير، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم شيخ محمدتقى از اجله علماء و مجتهدين و فقهاء و مدققين عصر خود بود در علوم ادبيه و حسن خط نيز مقامى عالى داشت در قم خدمت مرحومين شيخ محمدحسن نادى و ملا محمدجواد تحصيل نمود و در نجف نزد علامتين خراسانى مرحوم آخوند و مرحوم سيد محمدكاظم يزدى تلمذ نمود.

نگارنده در آثارالحجة ج 1 ص 39 ترجمه وى را به عنوان ششمين حادثه حوزه ى علميه بعد از تأسيس آن چنين نگاشته ام ششمين حادثه اى كه قم و حوزه علميه و عالم تشيع ديده رحلت عالم فاضل محقق مدقق فقيه اصولى تقى زاهد معروف به فضل وسعه اطلاع و دقت نظر آيةاللَّه العظمى آقاى آقا شيخ ابوالقاسم كبير قمى بود كه او را بعضى بر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى مؤسس حوزه ى علميه ترجيح مى دادند. فضلاء اصحاب ايشان از مراجع امروز به شمار مى روند.

نگارنده گويد: گرچه اين حقير آن بزرگوار را درك نكردم و به فيض ملاقات و زيارتش نرسيدم ولى از علماء و مراجع بزرگ امروز حوزه كه آنجناب را ديده اند شنيدم كه آن مرحوم داراى نفس قدسى و ملكوتى بود و مرحوم آيةاللَّه حاج آقا حسين قمى مى فرمود من منكر بودم كه در اين زمان آدم خوب پيدا شود با

شرايط فعلى و فساد عمومى تا آنجناب را ديدم در قم و آيت اللَّه آقا سيد مرتضى كشميرى را در نجف اشرف كه يقين كردم در اين عصر هم انسان كامل و مؤمن حقيقى يافت مى شود.

در سال 1353 ه.ق دو سال قبل از فوت مرحوم آيت اللَّه حائرى در سن هفتاد سالگى وفات نمود و در مسجد بالاسر نزديكى قبر حاج شيخ عبدالكريم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كتابي، بدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1366 -1291 ق)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به اميد. در اصفهان به دنيا آمد. جد پدرى او آيت اللَّه ميرزا محمد صادق كتابى اصفهانى، صاحب شرحى بر «شرايع» است و جد مادرى وى حاج شيخ محمد على نجمى مى باشد. پس از تحصيل در مدارس قديم اصفهان، در مشهد به تحصيل ادبيات، منطق، فقه، اصول و فلسفه ى اسلامى پرداخت. وى «منظومه ى» حاج ملا هادى سبزوارى را نزد شيخ محمد خراسانى فراگرفت. پس از اخذ ديپلم علمى، در 1316 ش، موفق به اخذ درجه ى ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربتى از دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات شد. وى به دو زبان عربى و فرانسه تسلط كامل داشت. پس از فراغت از تحصيل ابتدا در اصفهان به تدريس در دبيرستان ها مشغول شد و سپس رياست دبيرستان ادب و چندى معاونت اداره ى كل فرهنگ استان اصفهان را عهده دار بود. وى در بنيان گذارى دانشكده ى ادبيات اصفهان در 1337 ش و نيز تأسيس كتابخانه ى آن نقش مؤثرى داشت و سالها نيز در آن دانشكده به تدريس فلسفه، روان شناسى، منطق نظرى و عملى، ادبيات فارسى و متون فلسفى به زبان فرانسه پرداخت. بيشتر با حاج آقا رحيم ارباب و حاج شيخ محمد

باقر الفت مصاحبت داشت. از آثارش: «هيپنوتيسم در دسترس همه»؛ «فروغ خاور»، شرح حال و آيين رهبانيت بودا، ترجمه؛ «پيرامون سيره ى نبوى»، ترجمه؛ «اخلاق»، ترجمه؛ «آداب المتعلمين»، ترجمه؛ سفرنامه ى «به سوى اصفهان»، ترجمه؛ «مكتبهاى اصلى فلسفه»، ترجمه؛ «مبانى جامعه شناسى»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.[1]

مترجمه، مؤلف.

تولد: 1330(1291 ق.)، اصفهان.

درگذشت: 1366.

بدالدين كتابى متخلص به «اميد» ابتدا در مدارس قديم اصفهان و يك سال در مشهد به تحصيلات قديم از ادبيات و منطق و فقه و اصول پرداخت و منظومه ى حاج ملا هادى سبزوارى نزد حكيم همدانى و آقا شيخ محمد خراسانى فراگرفت. در سال 1313 موفق به اخذ ديپلم شد. سپس وارد دانشگاه گرديد. در سال 1316 موفق به اخذ درجه ى ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى گرديد. وى براى ادامه تحصيلات در اروپا برگزيده شد. وى با دو زبان عربى و فرانسوى آشنايى داشت.

پس از فراغت از تحصيل در دانشسراى عالى به زادگاه خود اصفهان بازگشت. ابتدا به دبيرى دبيرستان ها اشتغال ورزيد و سپس رياست دبيرستان ادب اصفهان را عهده دار گرديد و مدتى نيز معاونت و كفالت اداره ى كل فرهنگ استان را به عهده داشت. وى همچنين در بنيانگذارى دانشكده ى ادبيات اصفهان به سال 1337 و نيز تأسيس كتابخانه آن نقش داشت و خود سال ها در آن دانشكده به تدريس فلسفه، روان شناسى، منطق نظرى و عملى، ادبيات فارسى و متون فلسفى به زبان فرانسوى مى پرداخت.

از آثار و تأليفات اوست: هيپنوتيسم در دسترس همه (اين كتاب كه احتمالا اولين اثر او است نخست در روزنامه ى «اصفهان» و سپس جداگانه به طبع رسيده است)؛ سفرنامه ى به سوى اصفهان (اثر پى ير لوتى، ترجمه از فرانسوى، اصفهان)؛ ترجمه فروغ خاور

(شرح حال و آيين رهبانيت بودا، اثر هرمان الدنبرگ، اصفهان، سه جلد، 1332 -1330)؛ پيرامون سيره ى نبوى (عنوان عربى آن على هامش السيره، اثار دكتر طه حسين، سه جلد، 1335)؛ ترجمه ى اخلاق (اثر دكتر پيرژانه ترجمه از فرانسوى، اصفهان 1331)؛ ترجمه ى رساله «آداب المتعلمين» با مقدمه ى كوتاهى راجع به عدم صحت انتساب آن به خواجه نصيرالدين طوسى (1336، ضميمه ى «سالنامه ى دبيرستات ادب»، اصفهان)؛ مقالات وى در مجلات زير چاپ مى شد: «سالنامه ى دبيرستان ادب اصفهان»؛ «آئينه ى پزشكى» و نشريه ى «اداره ى فرهنگ استان دهم، اصفهان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (158/ 16)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2411/ 2 ،638 ،505 ،133/ 1)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 6، ص 37 -34)، مؤلفين كتب چاپى (97 -96/ 2).

كرد هكاري، امةاللَّه

قرن:9

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن نهم هجرى. از زنان دانشمند و اديب. وى دختر ابوالعلا شهاب الدين كردى بود. او به زنان و دختران دروس ادبى و دينى مى داد. مردانى چون مؤلف الضوءاللامع شاگرد او بوده اند. امةاللَّه حدود شصت سال زندگى كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 127 / 1.

كرمانشاهي، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مترجم. از آثار وى «اظهار سياحت ايران» است كه ترجمه ى كتاب «سياحت نامه ى» مانكجى، ملقب به درويش فانى، مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (278/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (67/ 2).

كرماني، حجة العرافين، حميدالدين، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(352- بعد از 412 ق)، منشى. وى از داعيان و كاتبان فرقه ى اسماعيليه و داعى الدعاة خليفه فاطمى در مصر بود و در روزگار آن خليفه مسئول دعوت در مشرق بود. او با غلات اسماعيلى كه دروزى گشتند به مخالفت پرداخت. از آثار وى: «مجموعة رسائل»، در سيزده رساله كه مهم ترين آنها نهمين رساله است به نام « مباسم البشارات بالامام الحاكم بامر اللَّه اميرالمؤمنين» و دهمين رساله به نام «الواعظة»، در رد بر فرغانى اجدع و يازدهمين رساله به نام «الكافية فى الرد على الهارونى الحسنى»؛ «راحة العقل»، كه از كتاب هاى مهم اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149/ 1)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (283).

كرماني، شمس الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(786 -717 ق)، فقيه شافعى، اصولى، محدث، مفسر، متكلم و نحوى. اصل وى از كرمان است. مدت سى سال در بغداد به نشر دانش مشغول بود و در آنجا صاحب نام و آوازه گشت. مدتى نيز در مكه اقامت كرد. در راه بازگشت از مكه به بغداد درگذشت. جنازه اش به بغداد منتقل و در آنجا دفن شد. از آثار وى: «الكواكب الدرارى»، در شرح «الجامع الصحيح» بخارى، بيست و پنج مجلد كوچك و يا چهار مجلد بزرگ؛ «ضمائر القرآن»، و مختصر آن؛ «النقود و الردود فى الاصول»؛ شرح «مختصر» ابن حاجب، به نام «السبعة السيارة»، كه در آن هفت شرح جمع آورى شده است؛ شرح «اخلاق» قاضى عضدالدين ايجى؛ در معانى و بيان، كه آن را «تحقيق الفوائد» ناميد؛ شرح «المواقف» قاضى عضدالدين ايجى، در علم كلام؛ حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى، در تفسير، در چهار مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (28 -27/ 8)، كشف الظنون

(1891 ،1662 ،1299 ،546 ،189 ،37)، معجم المؤلفين (130 -129/ 12)، هدية العارفين (172/ 2).

كرماني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، مرحوم حاج شيخ محمد على كرمانى از علماى اخيار بوده، در اصفهان خدمت جمعى كثير همچون: حاج ملا جواد آدينه اى، و ميرزا محمد على رنانى اصفهانى، و آقا سيد محمود مغنى، و شيخ محمد حسن حكيم شيرازى، و آخوند كاشى، و جهانگيرخان، و ميرزا محمد على حكيم كاشانى اصفهانى، و آقا سيد محمد باقر درچه اى، و عبدالكريم جزى، و ميرزا حسين همدانى (عالم فاضل اديب، در مدرسه ى نيم آورد تدريس مى نموده، و در سال 1325 وفات يافته، در صحن درب امام مدفون شده) و آيةالله بروجردى (قبل از مهاجرت به نجف) تحصيل نموده؛ سپس در سال 1319 به نجف مهاجرت كرده، در آنجا خدمت: آقا سيد محمد كاظم يزدى، و شيخ الشريعه ى اصفهانى، و آخوند خراسانى تحصيل نموده، و نسبت به اخير، خصوصيت داشته، و از جمعى از اساتيد خود به اخذ اجازه ى روايت و اجتهاد نايل گرديده، در 1330 به اصفهان مراجعت فرموده، و مدتى به درس و بحث اشتغال يافته، سپس ترك مباحثه و تدريس نموده، و تقريبا مدت ده سال آخر عمر به طور تجرد و انزوا مى زيست.

در ذى حجه 1295 متولد، و در شب جمعه 6 جمادى الاولى سال 1380 وفات يافته، در تخت فولاد مقابل تكيه ى ميرزا ابوالمعالى مدفون گرديد.

رسائل عديده اى در مباحث فقه و اصول نوشته، از آن جمله: تقريرات اصولى آخوند خراسانى 1 - رساله در مبحث الفاظ 2 - رساله در استصحاب 3 - رساله در تعادل و تراجيح 4 - رساله در عدالت 5 - رساله در بيع 6

- رساله در مرجحات 7 - رساله در وضو 8 - رساله در مسح رجلين 9 - رساله در دماء ثلاثه 10 - رساله در تعرض استصحاب و يد 11 - رساله در بيع معاطاة 12 - شرح خطبه ى نهج البلاغه (اول الدين معرفة الله) و حدود بيست رساله و كتاب ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كرماني، مرواريد، شهاب الدين عبداللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(922 -865 ق)، منشى، خطاط، موسيقيدان و شاعر، متخلص به بيانى. از اشراف كرمان و وزير دربار تيموريان بود. وى در جوانى به خدمت سلطان حسين ميرزا بايقرا رسيد و نزد آن امير بسيار معزز مى زيست، تا اينكه سمت صدارت يافت و به جاى اميرعليشير نوايى مهر بر فرمانها و منشورها مى زد. پس از مرگ اميرعليشير، گوشه نشينى گزيد و به عبادت و كتابت قرآن مشغول شد. هنگامى كه شاه اسماعيل صفوى بر خراسان دست يافت، او را فراخواند و شغل وزارت را به وى داد ولى، خواجه از پذيرفتن آن سر باز زد و بنابراين مامور نظم «تاريخ شاهى» شد. خواجه عبداللَّه به اكثر علوم و فنون متداول آشنا بود و در نظم و نثر مهارت داشت و جمله ى خطوط را خوش مى نوشت. او در موسيقى و ادوار نيز صاحب نظر بود و در ساختن ساز قانون تصرف كرد. در خطوط اصول، اشگرد عبداللَّه طباخ هروى و در خط تعليق، از شاگردان خواجه تاج سلمانى بود. از تاليفات وى، منظومه هاى: «تاريخ شاهى»؛ «تاريخ منظوم»؛ «خسرو و شيرين» و «مونس الاحباب» است. از خطوط او قطعه اى است به خط محقق و نسخ و رقاع كه تاريخ كتابت آن سال 912 ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :آتشكده ى آذر (619 -617 /2)، احوال و آثار خوشنويسان (352 -350 /2)، اطلس خط (408 ،328 -327)، پيدايش خط و خطاطان (140 -138)، تاريخ ادبيات در ايران (172/4)، تاريخ موسيقى (231 -230 /1)، تاريخ نظم و نثر (777 ،259)، تاريخ هنرهاى ملى (803 -802 /2)، تحفه سامى (107 -102)، تذكره ى روز روشن (126 -125)، تذكره ى شاعران كرمان (150 -147)، حبيب السير (326 -325 /4)، خوشنويسان و هنرمندان (27)، دستور الوزراء (397 -394)، الذريعه (281/23 ،151 -150 /9 ،161/7)، ريحانه (294 -293 /5)، ستارگان كرمان (121 -117)، فرهنگ سخنوران (152)، كارنامه ى بزرگان (55)، مجالس النفائس (281)، مناقب هنروران (97)، مولفين كتب چاپى (948 -947 /3)، نتايج الافكار (100 -99)، هفت اقليم (279 -278 /1).

كرماني، نورالدين، ابوالقاسم محمود

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 500 ق)، مقرى، مفسر، فقيه شافعى و نحوى. معروف به تاج القراء. او عالم در قراآت بود. از آثارش: «لباب التأويل و عجائب التاويل»، در دو مجلد؛ «البرهان فى توجيه متشابه القرآن لما فيه من الحجة و البيان»؛ «عجائب القرآن» يا «الغرائب و العجائب فى تفسير القرآن الكريم» يا «العجائب و الغرائب» كه تحت عنوان «لباب التفاسير» مى باشند؛ «الافادة»، در نحو؛ «الايجاز»، مختصر «الايضاح» ابوعلى فارسى نحوى، در نحو؛ شرح «اللمع» ابن جنى ابوالفتح عثمان موصلى، در نحو؛ «العنوان»، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (44/ 8)، كشف الظنون (1562 ،1541 ،1197 ،1177 ،1126 ،241 ،213 ،131)، معجم الادباء (125/ 19)، معجم المؤلفين (161/ 12)، هدية العارفين (402/ 2).

كرنبائي، ابوعلي هشام

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 216 ق)، لغوى. اصل وى از كرنباء اهواز است. وى با اصمعى و امثال او همنشين بود و از اين رهگذر بهره ها برد. او در لغت و تاريخ و اشعار عرب عالمى توانا به حساب مى آمد. فضل بن حباب از وى روايت كرده است. از آثارش: «الحشرات»؛ «الوحوش» يا «الوحش»؛ «النبات»؛ «خلق الخيل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (348 ،342 ،290/ 2)، روضات الجنات (178 -177/ 8)، الفهرست لابن النديم (105)، معجم الادباء (285/ 19)، معجم المؤمنين (147/ 13).

كريمان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1292 ش)، نويسنده، استاد دانشگاه و اديب. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در 1322 ش موفق به اخذ ليسانس ادبيات فارسى از دانشسراى عالى گرديد. در 1324 ش براى فراگيرى علوم دينى و معارف اسلامى به قم رفت. در سن 1335 ش موفق به دريافت دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران شد. خدمات تدريسى و تعليمى خود را از دبستان آغاز نمود و تا تدريس در دانشگاه هاى تهران و شهيد بهشتى (ملى سابق) پيش رفت و در اين زمان تحقيقاتى نيز انجام داد. وى فعاليت هاى زيادى در زمينه ى جغرافياى تاريخى و رسم نقشه ها داشت. دكتر كريمان از مؤلفان «دايرة المعارف تشيع» بود. از آثار وى: «جغرافياى شهرستان قم»؛ «طبرسى و مجمع البيان»، در دو مجلد؛ «رى باستان»، در دو مجلد؛ «قصران»، در دو مجلد؛ «آثار بازمانده از رى»؛ «تهران در گذشته و حال»؛ «سيره و قيام زيد بن على». علاوه بر اينها بيش از هشتاد مقاله و رساله در موضوعات دينى و علمى و ادبى و تاريخى نوشته است.[1]

محقق، استاد.

تولد: 17 آبان

1292، حومه ى تهران (رودبار قصران).

درگذشت: 30 آذر 1372.

حسين كريمان داراى كارشناسى در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى در سال 1332 بود. در سال 1324 براى فراگيرى علوم دينى و معارف اسلامى به قم مهاجرت نمود. در سال 1335 در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه ى دكترى گرديد.

از آن پس به تدريس و تحقيق در دانشگاه هاى تهران و شهيد بهشتى پرداخت. در سال 1342 به كسب درجه ى دانشيارى و در سال 1346 به مقام استادى رسيد.

اهم تأليفات وى به شرح زير است: فرهنگ نويسى در ايران و فرهنگ هايى كه تاكنون نوشته شده است (1322 -1321)؛ قم را بشناسيد (1328)؛ طبرسى و مجمع البيان؛ رى باستان؛ برخى از آثار بازمانده از رى قديم (1350)؛ تهران در گذشته و حال (1355)؛ قصران (1356)؛ سيره و قيام زيد بن على (1364، اين كتاب در چهارمين دوره ى كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده در رشته ى تاريخ اسلام انتخاب شد)؛ تصحيح و تعليق ديوان شمس به اتفاق دكتر يزگردى و با اشرف فروزانفر.

حسين كريمان در سن هشتاد سالگى به سبب سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2249 ،1812/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (293)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 8، ص 11 -3، س 10، ش 9، ص 65).

كريم پور، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، محقق.

تولد: 1315، چهارمحال بختيارى.

درگذشت: 1363، فرانسه.

كريم كريم پور پس از طى دوران تحصيلى ابتدايى و دبيرستان در شهركرد و اصفهان، ليسانس ادبيات فارسى را از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران گرفت و سپس براى ادامه ى تحصيلات خود به خارج از كشور رفت و با اقامت پنج سال

در انگستان و سه سال در فرانسه دكتراى تاريخ سياسى را از دانشگاه سربن پاريس دريافت كرد و به ايران مراجعت نمود و نزديك به دوازده سال در دانشگاه ها و مراكز آموزش عالى به تدريس اشتغال داشت. آخرين سمت ادارى او مدير كل مطبوعات كشور بوده است.

وى علاوه بر زبان فارسى به زبان هاى انگليسى فرانسوى، عربى، آلمانى و اردو تسلط كامل داشت و مقالاتى به زبان هاى فرانسوى و انگليسى تحت عنوان «برداشتى تازه از سلسله ى صفويه و علل زوال آن سلسله» به رشته ى تحرير درآورده است كه در مراجع مختلف دانشگاهى مورد توجه و استناد قرار گرفته اند.

كريم كريم پور در سال 1363 براى ادامه ى تحقيقات علمى و ديدار خانواده اش به فرانسه رفت كه در آن كشور دچار حادثه شد و زندگى را بدرود گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كريمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى در 1329 ش مدير باشگاه دوچرخه سواران اراك بود. از آثار وى: «زن پاكدامن»، ترجمه؛ «عصر اعتقاد»؛، ترجمه؛ «عشق و پول»، ترجمه؛ «بانك جهانى و مؤسسات وابسته به آن»، ترجمه؛ «واژه هاى كليله و دمنه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3345 ،2315 ،2309 ،1840 -1839/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (294)، مؤلفين كتب چاپى (437 -436/ 1).

كريمي، بانو

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار و دانشيار دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات و فرهنگ ايران، تدريس دروس متون نظم و نثر فارسى از قبيل فردوسى، نظامى، سنايى، صائب و كليله و دمنه در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شرح و تفسير دويست و يك غزل صائب و جوامع الحكايات و لوامع الروايات سيدالدين محمد عوفى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

موضوعات ادبى همانند مقالاتى در يغما و سخن، نقدى بر فرهنگ صائب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كريمي، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: اصفهان

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كزازي، ميرجلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد ميرجلال الدين كزازي در ديماه 1327 در كرمانشاه در خانواده اي فرهيخته و فرهنگي كه بنيادگذار آموزش نوين در اين سامان است، چشم به جهان گشود. خوگيري به مطالعه و دلبستگي پرشور به ايران و فرهنگ گرانسنگ و جهاني آن را از پدر كه مردي آزادمنش و فراخ انديش و مردم دوست بود به يادگار ستاند. دوره دبستان را در مدرسه آليانس كرمانشاه گذرانيد و از ساليان دانش آموزي با زبان و ادب فرانسوي آشنايي گرفت. سپس دوره دبيرستان را در مدرسه رازي به فرجام آورد و آنگاه براي ادامه تحصيل در رشته زبان و ادب پارسي كه در چشم او رشته و دانشي است گرامي و سپند، به تهران رفت و در دانشكده ادبيات فارسي و علوم انساني دانشگاه تهران دوره هاي گوناگون آموزشي را سپري كرد و به سال 1370 به اخذ درجه دكتري در اين رشته نائل آمد.او اينك عضو هيأت علمي و استاد در دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي وابسته به دانشگاه علامه طباطبايي است.ايشان برنده جايزه نخستين در پژوهشهاي بنيادين در هيجدهمين جشنواره بين المللي خوارزمي ،براي نوشتن زنجيره اي از كتاب بنام " نامه باستان " - بهمن 1383 است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر ميرجلال الدين كزازي سيد محمود كزازي (فرزند سيد احمد كزازي) است. سيد احمد كزازي برادر سيد حسين كزازي (آزاديخواه كه در دوره هاي دوم وسوم نماينده مجلس بود

و در سال 1340 قمري رئيس معارف و فوايد عامه كرمانشاه گرديد و يك سال بعد بعلت تاسيس مدرسه دخترانه در اين شهر به شهادت رسيد )است. نيا كان دكتر كزازي از كزاز استان مركزي بودند از اين روي نام كزازي بر خاندان ايشان مانده است.

خاطرات كودكي : ميرجلال الدين كزازي از پدر خود بعنوان اولين آموزگارش ياد ميكند و از وي كه نمونه برجسته اي از فرهيخته ايراني است به نيكي ياد ميكند.او روزهاي تعطيل را در دهستانهاي زنگيشاه ، هولان و شلان سپري مي كند.روزهاي كودكي دكتر آميخته است با گشت و گذار در چشمه ساران ،كوهها ،هامونهاي سبز و غيره.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ميرجلال الدين كزازي در خانواده اي فرهنگي و فرهيخته و از نظر اقتصادي در وضعيت متوسطي بدنياآمد. از آنجايي كه از خانواده اي سرشناس بودند در ميهماني هاي باشكوه با بزرگان و فرهيختگان روزگار خود آشنا مي شد و از وجود آنان بهره مي برد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرجلال الدين كزازي دوره دبستان را در مدرسه آليانس كرمانشاه گذرانيد و از ساليان دانش آموزي با زبان و ادب فرانسوي آشنايي گرفت. سپس دوره دبيرستان را در مدرسه رازي به فرجام آورد و آنگاه براي ادامه تحصيل در رشته زبان و ادب پارسي كه در چشم او رشته و دانشي است گرامي و سپند، به تهران رفت و در دانشكده ادبيات فارسي و علوم انساني دانشگاه تهران دوره هاي گوناگون آموزشي را سپري كرد و به سال 1370 به اخذ درجه دكتري در اين رشته نائل آمد

فعاليتهاي ضمن تحصيل : ميرجلال الدين كزازي در كنار تحصيل

از ساليان نوجواني نوشتن و سرودن را آغاز كرده است و در آن ساليان با هفته نامه هاي كرمانشاه همكاري داشته و آثار خود را در آنها به چاپ مي رسانيده است. در جلسات انجمن ها و جشنهايي كه در مدرسه به بهانه هاي مختلف برگزار مي شد بعنوان سخنران سخنراني ميكرد يا شعر مي خواند.وي همچنين با همكاري دو تن از از دانش آموزان كه يكي از آنها خوشنويس بود و ديگري نگارگر ، روزنامه ديواري بنام " نائره ها " پديد آوردند.

استادان و مربيان : دكتر سيد جعفر شهيدي ،دكتر عبدالحسين زرين كوب ،دكتر مظاهر مصفا ،دكتر شفيعي كدكني و دكتر اسماعيل حاكمي والااز استادان ميرجلال الدين كزازي بودند.

همسر و فرزندان : ميرجلال الدين كزازي در سال 1354 با همسر خود سركار خانم پيوند پيوكاني ازدواج كردايشان داراي چهار فرزند مي باشد: - دكتر امير صدر الدين ،پزشك - مهندس امير رهام ،كارشناس برق و الكترونيك - ستي آناهيت ،كارشناس زبان و ادبيات انگليسي - ستي ماندان ،كارشناس باستان شناسي

وقايع ميانسالي : ميرجلال الدين كزازي اينك عضو هيأت علمي در دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي وابسته به دانشگاه علامه طباطبايي است. او افزون بر زبان فرانسوي كه از ساليان خردي با آن آشنايي يافته است، با زبانهاي اسپانيايي و آلماني و انگليسي نيز آشناست.چندي را نيز در اسپانيا به تدريس ايرانشناسي و زبان فارسي اشتغال داشته است. او گهگاه شعر نيز مي سرايد و نام هنري اش در شاعري "زروان" است. ترجمه او از "انه ايد ويرژيل" برنده جايزه بهترين كتاب سال شده است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ميرجلال الدين

كزازي عضو هيئت علمي و استاد دانشكده ادبيات و زبانهاي خارجي وابسته به دانشگاه علامه طباطبائي است.

فعاليتهاي آموزشي : ميرجلال الدين كزازي عضو هيئت علمي دانشكده ادبيات و زبانهاي خارجي دانشگاه علامه طباطبايي مي باشد . چندي را نيز در اسپانيا به تدريس ايرانشناسي و زبان فارسي اشتغال داشته است. سوابق تدريس دكتر كزازي به ترتيب زير است: تدريس تمام وقت : - دانشگاه رازي كرمانشاه از سال 1355 - 1358 - دانشگاه علامه طباطبايي - دانشكده هاي ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي از سال 1358 - 1386 - دانشگاه بارسلون اسپانيا تدريس زبان پارسي ، ايران شناسي و شيعه شناسي ازسال 1376 - 1379 تدريس پاره وقت : - دانشگاه تربيت معلم تهران - دانشگاه سراسري گيلان - دانشگاه سراسري يزد - دانشگاه آزاد اسلامي - واحد اراك - دانشگاه آزاد اسلامي - واحد ساوه - دانشگاه آزاد اسلامي - واحد كرمانشاه

آرا و گرايشهاي خاص : ميرجلال الدين كزازي در نوشتار و گفتارش پارسيگرايي را دنبال مي كند.

جوائز و نشانها : - برنده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي (دوره نهم)براي ترجمه كتاب "انه ايد "در سال 1369 - برنده جايزه نخستين در پژوهشهاي بنيادين در جشنواره بين المللي خوارزمي ،براي نوشتن زنجيره اي از كتاب " نامه باستان " - بهمن 1383 - چهره برگزيده در نخستين همايش تجليل از برگزيدگان استان - نشان زرين و سپاسنامه از بزرگترين انجمن ادبي و فرهنگي يونان ، پارناسوس ، به عنوان برجسته ترين ايراني در گسترش و شناسانيدن فرهنگ و ادب يونان زمستان 1384 - پژوهشگر

برگزيده در دانشكده ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي دانشگاه علامه طباطبايي در سال 1385 - چهره ماندگار فرهنگ و ادب ايران در پنجمين همايش آن به سال 1384

چگونگي عرضه آثار : آثار ميرجلال الدين كزازي به ترتيب زير است: - تعداد تاليفات : 25 تاليف - تعداد كتب ترجمه شده : 13 ترجمه - تعداد كتب ويرايش و تصحيح شده : 6 كتاب - تعدا مقالات منتشر شده ك بيش از 100 مقاله

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب و آيينه (مجموعه مقاله)

2 آتا لا ورنه

ويژگي اثر : ترجمه اثر شاتو بريان-چاپ اول : نشر مركز - سال 1366 چاپ دوم : نشر مركز - سال 1367 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1369 چاپ چهارم : نشر مركز - سال 1380 "آتالا و رُنه" در بر گيرنده دو داستان جداگانه از نويسنده چيره دست و مشهور فرانسوي "شاتوبريان" است. دكتر كزازي در ديباچه مفصل اين كتاب ، زندگينامه شاتوبريان را بر پايه نوشته هاي وي ، بويژه كتاب گرانسنگ "يادمانهاي آن سوي گور" بررسي كرده و سرچشمه هاي دو داستان آتالا و رُنه را به دست داده است.

3 آنه ايد

ويژگي اثر : ترجمه اثر ويژيل،چاپ اول : نشر مركز - سال 1369 ،ترجمه،اين كتاب در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «انه ايد»: آشنايي با آثار ادبيات كلاسيك جهان به ويژه حماسه هاي برجستة ملتها مورد علاقه

هر دانش پژوهي است، انه ايد يكي از بارزترين آثار ادبي جهان است كه به زبان لاتين نوشته شده است و مترجم آن را به شيوه زيبا و رسايي به زبان فارسي ترجمه كرده است چاپ سوم : نشر مركز - سال 1381 "انه ايد" اثر ويرژيل ، حماسه سراي بزرگ لاتين است كه براي اولين بار توسط دكتر كزازي به فارسي ترجمه شده است. انه ايد ، يكي از سه اثر بزرگ پهلواني در فرهنگ و ادب اروپايي است. دو حماسه ديگر ، "ايلياد" و "اُديسه" است. انه ايد را مي توان همچون اُديسه ، دنباله اي بر ايلياد شمرد. "انه" بزرگزاده اي تروايي بوده است كه از آتش و خون جان به در برده و در جستجوي سرزميني نويد داده شده در درياها و خشكي ها سرگردان شده است.

4 اديسه

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1379 چاپ چهارم : نشر مركز - سال 1383 "اُديسه" اثر ديگر هومر ، يكي ديگر از سه گانه هاي ادب پهلواني اروپايي است كه توسط دكتر كزازي به پارسي ترجمه شده است.

5 از دهلي نو تا آتن كهن

ويژگي اثر : اين كتاب را نشر نويسنده در سال 1387 چاپ كرده است. كتاب چهار سفرنامه را در دارد كه سه از آنها پيشتر در روزنامه ها و ماهنامه هاي فرهنگي به چاپ رسيده است. اين سفر نامه به شيوه كتابهاي روزهاي كاتالونياو ديدار با اژدها نوشته شده است.

6 از گونه اي ديگر

ويژگي اثر :

مجموعه مقالات-چاپ اول : نشر مركز - سال 1368 چاپ دوم : نشر مركز - سال 1380 "از گونه اي ديگر" مجموعه اي فراهم آمده از چهار جستار يا مقاله است كه خمگي در زمينه فرهنگ و ادب نوشته شده اند. گفتارهاي اين دفتر كه برخي از آنها براي اولين بار در اين اثر به چاپ رسيده اند و بعضي پيش تر در گاهنامه ها نشر شده اند ، در چند زمينه پيوسته با هم و جملگي بر زمينه فرهنگ ايراني و ميراث معنوي آن است.

7 ايلياد

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1377 چاپ چهارم : نشر مركز - سال 1383 "ايلياد" شاهكار "هومر" اثري است كه بارها به زبانهاي اروپايي ترجمه شده است. پس از ترجمه "انه ايد" و استقبال اهل فرهنگ و ادب از اين اثر ، دكتر كزازي به درخواست دانشوران ، دو نامه ديگر پهلواني در ادب اروپايي ، ايلياد و اوديسه را نيز به همان شيوه به پارسي ترجمه كردند.

8 بدايع الافكار في صنايع الاشعار

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش-نشر مركز - سال 1369 "بدايع الافكار في صنايع الاشعار" كتابي است از ملاحسين واعظ كاشفي سبزواري ، نويسنده و دانشور پركار ايراني در سده نهم هجري. اين كتاب كه در آرايه هاي سخن نوشته شده است ، پرمايه ترين كتاب در دانش "بديع" است. در ديباچه مفصل كتاب ، تاريخچه بديع نويسي و بديع سرايي در پهنه ادب پارسي ، از نخستين كتاب بديعي "ترجمان البلاغه" تا واپسين كه "مدارج البلاغه" است

، توسط دكتر كزازي نوشته و بررسي شده است. در بخش گزارش هاي كتاب نيز ، اين كتاب با ديگر كتاب هاي بديعي سنجيده شده است.

9 بهار خسرو

ويژگي اثر : نشر مركز - سال 1374 "پيترو چيتاتي" ، از ايران شناسان دلبسته و علاقمند به تاريخ و فرهنگ ايران است. وي در اين اثر بديع ، شاعرانه و دل انگيز ، به شيوه اي داستانگونه ، نماها و چشم اندازهايي از تاريخ و فرهنگ ايران را بررسي و به زيبايي ارايه كرده است.

10 پارسا و ترسا

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي - سال 1376 "پارسا و ترسا" گزارشي است از داستان شيخ صنعان ، عطار. اين چامه كه از دشوارترين و پيچيده ترين چامه هاي خاقاني است ، توسط دكتر كزازي از سه ديدگاه ويژه واژه شناسي ، زيباشناسي و ژرفاشناسي بررسي شده است.

11 پرنيان پندار

ويژگي اثر : سراچه آوا و رنگ (خاقاني شناسي) چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1376 چاپ سوم : انتشارات سمت - سال 1385 "سراچه آوا و رنگ" كتابي است كه دكتر كزازي آن را در "خاقاني شناسي" نوشته است. در اين اثر ، دوازده قصيده ، يك تركيب بند ، شانزده غزل ، نُه قطعه و هشت رباعي يا چارانه بررسي و كاويده شده است. در گزارش بيت ها ، زمينه ها و دانش هاي گونه گون چون: واژه شناسي ، ريشه شناسي ، زبانشناسي سنجي ، باورشناسي ، نمادشناسي و زيباشناسي به كار گرفته شده

اند.

12 پند و پيوند

ويژگي اثر : "پند و پيوند" در حقيقت ، جلد دوم كتاب ديرمغان است كه در آن ، دكتر كزازي به شيوه اي نو به گزارش غزل هاي حافظ پرداخته است و غزلهاي خواجه را بر پايه زيبا شناسي و باورشناسي بررسي و گزارش كرده است.

13 تَرجُماني و تَرزَباني (هنر ترجمه)

ويژگي اثر : نشر جامي - سال 1374 "تَرجُماني و تَرزَباني" حاصل كند و كاوها ، درنگ ها و ديدگاه هاي دكتر كزازي درباره هنر ترجمه است كه در چند جستار فراهم آمده است و در آن شيوه هاي گونه گون ترجمه مورد بررسي قرار گرفته است.

14 تلماك

ويژگي اثر : ترجمه اثر فنلون-نشر مركز - سال 1368 جايگاه تلماك ، اثر گرانسنگ "فنلون" را در ادب و فرهنگ فرانسه ، تنها مي توان با "گلستان" سعدي و "قابوسنامه" سنجيد و برابر نهاد. سات هاي بسيار ، تلماك را در آموزشگاه هاي فرانسه همچون گلستان به قصد آموختن ادب و اخلاق و آيين به نوآموزان مي آموخته اند و فنلون چون آموزگاري فرزانه ، در چهره نمادين "مانتور" ، فرزند جوان اوليس ، تلماك را اندرز مي داده است.

15 تندبادي از كنج (شاهنامه شناسي)

16 توانهاي نهاني در آدمي

ويژگي اثر : نشر ني - سال 1372 اين كتاب ، سومين اثري است كه دكتر كزازي در زمينه فرا روانشناسي به زبان فارسي ترجمه كرده است. "كالين و ويلسن"

نويسندگان اين كتاب ، با ديدي سنجيده ، روانشناسانه و دانشورانه ، پديده هاي فراروانشناسي را مورد بررسي و تحقيق قرار داده است.

17 جهان اشباح

ويژگي اثر : ترجمه اثر مرورودين-انتشارات عطايي - سال 1370 "جهان اشباح" كتابي در زمينه فرا روانشناسي است كه دو نويسنده "دانيل هامر" و "آلكس رودَن" آن را نوشته اند. در اين اثر ، پديده هاي "فرا روانشناسي" به گونه اي گسترده و فراگير بررسي شده است. جهان اشباح ، دومين ترجمه دكتر كزازي در زمينه فرا روانشناسي است.

18 جهان پس از مرگ

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر دنياي كتاب - سال 1361 چاپ دوم : نشر دنياي كتاب - سال 1371 "جهان پس از مرگ" اثر نويسنده نامدار انگليسي "سر آرتور كُنان دويل" خالق كارآگاه معروف "شرلوك هلمز" است. كنان دويل در سال هاي واپسين زندگي ، به پديده روحگرايي دلبستگي يافت و اين اثر ، رهاورد همان سال هاست. كتاب از دو بخش پژوهش ها و داستان ها پديد آمده است و هر يك از داستان ها بر پايه يكي از آزمون ها و پديده هاي روحگرايي نوشته شده است.

19 خاقاني شرواني

ويژگي اثر : اين كتاب را دفتر پژوهشهاي فرهنگي در مجموعه "از ايران چه مي دانم؟" به سال 1387 چاپ كرده است و هشتادو پنجمين كتاب از اين مجموعه است. در اين كتاب ،نويسنده به شيوه اي نوآيين و در پيكره داستاني دلكش،زندگاني و شعر خاقاني را بسر رسيده است تا خواننده كه بيشتر از جوانانند

با شور و شراري افزونتر كتاب را بخوانند و با اين چامه سراي بزرگ آشنا بشوند.

20 در درياي دري

ويژگي اثر : در بزرگداشت شاعران ايران-"دُرّ درياي دَري" كتابي كم نظير در ادب پارسي است. اين كتاب گزارش درازآهنگي است از قصيده اي بلند كه دكتر كزازي آن را در 278 بيت سروده است و چنين آغاز مي شود : هر كه او را شور معني گستري است زيب شعرش دُرّ درياي دَري است در اين چامه بلند ، سرگذشت شعر پارسي از آغاز تا روزگار ما نموده شده است. علاوه بر آن ، زندگينامه ، نكات ويژه زندگي و نيز شيوه سخنوري هر شاعر بيان گرديده است. نويسنده در مقدمه گسترده خويش بر اين اثر ، مطالب جالب و مفيدي در زمينه "چيستي هنر" و نيز "چگونگي آفرينش هنري" آورده است كه در جاي خود ، روزني به جهان پر رمز و راز هنر است. در درياي دري در سال 1368 به همت نشر مركز بچاپ رسيده است.

21 دستان مستان

ويژگي اثر : اين كتاب را نشر نويسنده در سال 1387 چاپ كرده است. دستان مستان گزيده اي از سروده هاي مير جلال الدين كزازي است .كه در دهه 1370 تا 1380 سروده شده اند.

22 ديدار با اژدها

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش - انتشارات نشر قطره 1380-ديدار با اژدها ،روزنگار سفر كوتاه دكتر كزازي به چين سرزمين افسانه اي آسيا است. اين اثر كه از ديد شيوه و قالب يكسره با روزهاي كاتالونيا همسان

و دمساز است ،پيوندهاي فرهنگي تاريخي ايران و چين مورد بررسي قرار داده است.

23 دير مغان

ويژگي اثر : دير مغان (حافظ شناسي) نشر قطره - سال 1375 "دير مغان" گزارش بيست غزل حافظ است ، از آغاز ديوان وي و بر پايه زيباشناسي و باورشناسي. دكتر كزازي در اين اثر كوشيده است از نگاهي متفاوت ، غزل هاي خواجه شيراز را بنگرد و آنها را بر پايه زيباشناسي و باورشناسي كه ديگر حافظ پژوهان كمتر بدان پرداخته اند ، بكاود و بررسد. نويسنده وعده كرده است كه در آينده ، بقيه اشعار حافظ را به همين شيوه مورد كند و كاو قرار دهد.

24 ديوان خاقاني

ويژگي اثر : نشر مركز - سال 1375 "ديوان خاقاني" ويرايشي نو از ديوان سخن سالار بزرگ شروان است. اين ويرايش بر پايه نسخه هاي چاپي و برخي برنوشته ها ، به انجام رسيده است. دكتر كزازي در اين ويرايش جديد ، تاريكي ها ، دشواري ها و بي اندامي هاي متن را كه از ريخت و ضبط نادرست بيت ها مايه گرفته است برطرف كرده و هرجا كه نسخه بدل ها "پچينها" ناكارآمد بوده است ، به ياري دانش هاي ادب ، چون : واژه شناسي ، سبك شناسي ، زيبا شناسي و جز آن كوشيده است كه ريخت و صورت درست به دست داده شود. ويراستار ديوان خاقاني ، همه جا در پانوشت ، دگرگونيهاي رخ داده در متن را با برهان باز نموده است.

25 ديوان ميرزا محمد باقر حسيني سپاهاني

ويژگي اثر : نشر مركز - سال 1376 "ديوان ميرزا محمدباقر حسيني سپاهاني" سخنور توانا و كم شناخته سده يازدهم و دوازدهم هجري ، بر پايه نسخه اي منحصر به فرد ويراسته شده است. در ديباچه كتاب نيز سبك هندي در شعر فارسي و همچنين سروده هاي سخنور و پيوند او با ديگر سرايندگان اين سبك بررسي و باز نموده شده است.

26 رباعيات خيام

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش-چاپ اول : نشر مركز - سال 1371 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1384 "رباعيات خيام" ، همچون غزلهاي سعدي ويرايشي تازه از چارانه هاي اين شاعر و انديشمند بزرگ ايراني است كه با شيوه اي نو نقادي شده است

27 رخسار صبح

ويژگي اثر : گزارش چامه از خاقاني با ديباچه اي بلند در شناخت او-چاپ اول : نشر مركز - سال 1368 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1374 "رخسار صبح" كتابي است حجيم و هفتصد صفحه اي در گزارش قصيده اي بلند و دلپسند از خاقاني. به تقريب ، نيمي از اين كتاب ، شامل ديباچه مفصلي است در شرح زندگاني و شيوه شاعري اين قصيده سراي بزرگ ايران. دكتر كزازي در اين اثر كوشيده است بر پايه سروده ها و نوشته هاي خاقاني ، زندگي وي را بررسي كرده و روشنايي هايي بر بخش هاي تاريك و ناشناخته زندگي وي بيندازد. دكتر كزازي در اين كتاب ، همانند كتاب هاي "سوزن عيسي" و "پارسا و ترسا" كوشيده است تا اين چامه بلند خاقاني را بر

بنياد واژه شناسي ، زيباشناسي و ژرفاشناسي بررسي كند.

28 روزهاي كاتالونيا

29 رويا ، حماسه ، اسطوره (شاهنامه شناسي)

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1372 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1385 "رؤيا ، حماسه ، اسطوره" آنچنانكه از عنوان آن برمي آيد ، سه قلمرو پر رمز و راز و جاودانه رويا ، حماسه و اسطوره را در بر مي"يرد. اين اثر ، در حقيقت پايان نامه و تز دكتري نويسنده است كه به قول قدما "به زيور طبع آراسته شده است".

30 رويدادهاي شهر سنگي

ويژگي اثر : ترجمه اثر اسماعيل كاداره-نشر مركز - سال 1370 "اسماعيل كاداره" در اين اثر داستاني ، به شيوه اي دلنشين و شاعرانه ، خاطرات دوران كودكي و نوجواني خويش را به رشته تحرير درآورده است. وي از نويسندگان نامدار آلبانيايي است كه اكنون به شهرتي جهاني دست يافته است. يكي از داستانهاي او با عنوان "سردار سپاه مرده" به بيش از پانزده زبان دنيا ترجمه شده است. دكتر كزازي با ترجمه اين اثر ، اسماعيل كاداره را به جامعه فرهنگي ايران شناسانده است.

31 زيبا شناسي

ويژگي اثر : در دو جلد

32 زيبا شناسي سخن(2) معاني

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1370 چاپ ششم : نشر مركز - سال 1385 "معاني" جلد دوم از مجموعه سه جلدي "زيباشناسي سخن پارسي" است كه زبان شكرين و شيواي پارسي

را بر پايه اين دانش بررسي و كاويده است.

33 زيبا شناسي سخن(3)بديع

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1373 چاپ پنجم : نشر مركز - سال 1385 "بديع" سومين جلد از مجموعه "زيباشناسي سخن پارسي" است. جلدهاي اول و دوم اين مجموعه عهده دار بررسي دو دانش ديگر زيباشناسي ادب پارسي ، يعني "بيان" و "معاني" هستند.

34 زيباشناسي سخن پارسي -1- بيان

ويژگي اثر : جلد اول - بيان (زيباشناسي سخن پارسي) چاپ اول : نشر مركز - سال 1368 چاپ هفتم : نشر مركز - سال 1385 اين كتاب نخستين جلد از دوره سه جلدي "زيباشناسي سخن پارسي" است كه در موضوع دانش بيان نوشته شده است. دكتر كزازي اين اثر را به شيوه كتاب هاي آموذشي براي دانشجويان دانشگاه ارايه كرده است.

35 سراچه آوا و رنگ

ويژگي اثر : سراچه آوا و رنگ (خاقاني شناسي) چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1376 چاپ سوم : انتشارات سمت - سال 1385 "سراچه آوا و رنگ" كتابي است كه دكتر كزازي آن را در "خاقاني شناسي" نوشته است. در اين اثر ، دوازده قصيده ، يك تركيب بند ، شانزده غزل ، نُه قطعه و هشت رباعي يا چارانه بررسي و كاويده شده است. در گزارش بيت ها ، زمينه ها و دانش هاي گونه گون چون: واژه شناسي ، ريشه شناسي ، زبانشناسي سنجي ، باورشناسي ، نمادشناسي و زيباشناسي به كار گرفته شده اند.

36 سه داستان

ويژگي اثر : ترجمه اثر گوستاوفلوبر-نشر مركز - سال 1367 "گوستاو فلوبر" نويسنده بلند آوازه و آفريننده آثار برجسته اي چون: "مادام بواري" و "سالامبو" است. فلوبر ، اين اثر را در سال هاي پاياني زندگاني خود نوشت. سال هايي كه نويسنده را در تلخكامي و اندوهي ژرف فرو برده بود. كتاب شامل سه داستان "ساده دل" ، "افسانه ژولين ، تيمارگر پاك" و "هروديا" است.

37 سوزن عيسي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي - سال 1376 "سوزن عيسي" گزارشي است از چامه ترسايي خاقاني كه از پيچيده ترين و ديرياب ترين چامه هاي اوست. در اين كتاب دكتر كزازي ، قصيده بلند ترسايي را چونان "رخسار صبح" در سه بخش واژه شناسي ، زيبا شناسي و ژرفا شناسي بررسيده است و هرگاه نيازي نبوده كه بيت ها را از آن سه ديدگاه بررسد ، تنها از دو ديد نخستين كاويده است.

38 سيلوي

ويژگي اثر : ترجمه آثار ژراردو نروال-نشر مركز - سال 1370 "سيلوي" داستاني نه چندان بلند از "ژرار دونروال" است. وي از نويسندگان سخنور و نامدار فرانسوي در سده نوزدهم بوده است. ژرار دونروال چونان شوريده سراني كه زندگي را به سوداي يافتن آنچه يافت نمي شود ، سير كرده اند ، سراسر زندگاني را در پي نازنيني گشت كه هرگز در عالم خاكي به دست نمي آيد. از اينرو ، به دنبال آنچه در عالم واقع به دست نمي آمد و در دسترس نبود ، به خواب و رويا پناه برد و سر

در پي اين سودا نهاد و در رويا گم شد.

39 غزل هاي سعدي

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش -چاپ اول : نشر مركز - سال 1371 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1384 "غزلهاي سعدي" ويرايشي تازه از غزلهاي شاعر و سخنور توانا و نامي ايران است كه برپايه نسخه هاي چاپي ، به شيوه اي سخن سنجانه و دانشورانه ، توسط دكتر كزازي انجام گرفته است.

40 گزارش دشواريهاي ديوان خاقاني

41 گزيده اي از سروده هاي شيخ الرئيس قاجار

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش-نشر مركز - سال 1369 "شيخ الرئيس قاجار" از نوادگان فتحعليشاه قاجار ، شاهزاده اي دانش دوست و سخنور بود كه به كسوت روحانيت و درويشي درآمد. دكتر كزازي كتاب حاضر را بر پايه چاپ سنگي "منتخب نفيس از آثار شيخ الرئيس" ، طبع شده در سال 1312 هجري ويراسته است و در مقدمه كتاب ، زندگي و آثار وي را بررسي و شرح كرده است.

42 مازهاي راز

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1370 چاپ دوم : نشر مركز - سال 1380 "مازهاي راز" جستارهايي است در شاهنامه فردوسي و در برگيرنده شش مقاله درباره شاهنامه است. نخستين جستار ، "نمادشناسي اسطوره در داستان ضحاك" است كه به همايش جهاني بزرگداشت فردوسي كه در دي ماه 1369 در تهران برگزار شد ، پيشكش شده است.

43 نامه باستان

ويژگي اثر : انتشارات سمت در

سال 1379-نامه باستان ويرايش و گزارشي است كه از شاهنامه فردوسي كه نخستين جلد آن در سال 1379 منتشر شده . اين جلد از اثر ،آغاز شاهنامه تا پايان زال و پادشاهي منوچهر را در بر ميگيرد.نامه باستان بر پايه بر نوشته فلورانس و چاپ مسكروژول مول و خالقي و مطلق انجام گرفته است.

44 نامه باستان در هشت جلد

ويژگي اثر : اين كتاب را سازمان سمت در سال 1387 چاپ كرده است و هشتمين جلد از زنجيره اي است از كتاب در ويرايش و گزارش شاهنامه فردوسي با نام نامه باستان.

منابع زندگينامه :ttp://adabiateallameh.persianblog.ir/2http://parsisaray.blogfa.com/3http://www.kazzazi.com4www.ketabesal.ir5تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر مير جلال الدين كزازي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي- بهار 13866سيد محمد باقر برقعي ، سخنوران نامي معاصر ايران ، ج 3 ، ص 1650

كسايي، ابوالحسن علي بن حمزة بن عبداللَّه بن بهمن بن فيروز اسدي فارسي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 189 ق)، قارى، اديب، لغوى و نحوى. يكى از قراء سبعه است. اصلش از ايران بود كه در يكى از روستاهاى كوفه به دنيا آمد و در بغداد سكنى گزيد. وى در تلاوت مدتى شاگرد حمزه يكى ديگر از قراء سبعه بود و موافق حمزه قرائت مى كرد، ولى عاقبت قرائت مخصوصى اتخاذ نمود. حفص و ابوعمر دورى از راويان مشهور قرائت او هستند. جمعى ديگر نيز همچون نصير رازى و قتيبة بن مهران اصفهانى و احمد بن ابى سريج و عيسى بن سليمان شيزرى و ابوحمدون طيب نيز قرائت او را روايت كرده اند. كسائى از شاگردان امام جعفر صادق (ع) شمرده شده و از اعمش و سليمان بن ارقم و سفيان بن عيينه و ابوبكر بن عياش حديث روايت كرده است. او در ادبيات و نحو

و لغت نيز از پيشگامان عراق بود. نحو را از معاذ هراء و يونس نحوى و خليل بن احمد عروضى فراگرفت. فراء و ابوعبيد قاسم بن سلام و جمعى ديگر از شاگردان او به حساب مى آيند. شافعى گويد كه هر كه خواهد در نحو متبحر شود پس بايد كه بر سفره ى كسايى نشيند. هارون الرشيد احترام ويژه اى براى او قائل بود و دو پسرش امين و مأمون را به دست وى سپرد تا ادب آموزند. با هارون الرشيد به ايران آمد و در رى در قريه ى ارنبويه درگذشت. در سال مرگ وى اختلاف است و سالهاى 193 ،185 ،183 ،182 ،180 و 197 ق به عنوان سال وفات ذكر شده است. از آثارش: «معانى القرآن»؛ «القراآت»؛ «النوادر» كبير، اوسط و اصغر؛ مختصرى در نحو؛ «المصادر»؛ «الوقف و الابتداء فى القرآن»؛ «متشابه القرآن»؛ «مقطوع القرآن و موصوله»؛ «الحروف»؛ «العدد»؛ «اختلاف العدد»؛ «الهجاء»؛ «اشعار المعايات و طرائقها»؛ «الهاآت المكنى بها فى القرآن»؛ «لحن العامه»؛ «نسب رسول اللَّه (ص)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (94-93/ 5)، اعلام بوفيات الاعلام (122/ 1)، اعيان الشيعه (234-233/ 8)، ايضاح المكنون (350 ،345 ،336 ،332 ،322 ،313 ،289/ 2 ،48/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (126 ،68/ 1)، تاريخ بغداد (415 -403/ 11)، تهذيب التهذيب (267/ 7)، دايرة المعارف فارسى (2219/ 2)، الذريعه (139/ 24 ،15/ 19)، روضات الجنات (189 -186/ 5)، رى باستان (419/ 2 ،439 -438/ 1)، ريحانه (56 -52/ 5)، سير النبلاء (134 -131/ 9)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (112-111 ،64 ،60 ،53 -52)، كشف الظنون (1730)، الكنى و الالقاب (113 -112/ 3)، لغت نامه (ذيل/ على، كسائى)،

مجمل فصيحى (ذيل/ سال 189)، معجم الادباء (203 -167/ 13)، معجم المؤلفين (84/ 7)، وقايع السنين و الاعوام (153)، هدية العارفين (668/ 1)، هفت اقليم (114/ 1).

كسروي اصفهاني، ابوحسين علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، حافظ، فقيه شافعى، اديب، نحوى و شاعر. اصل وى از اصفهان و ساكن بغداد بود. معلم هارون، فرزند ابوالحسن على بن يحيى بن نديم، بود. او سپس به ابى النجم بدر معتضدى والى اصفهان، در زمان معتضد عباسى، پيوست. وى راوى شعر و تاريخ و سير، و بر كتاب «العين» خليل بن احمد مسلط بود. بين كسروى و ابن المعتز عبداللَّه نامه نگارى و مراجعات بسيار بوده است و اشعار زيادى را سروده به هم ارسال مى كردند. كسروى در عهد خلافت معتضد (289 -279 ق) از دنيا رفت. سال مرگ وى در «كشف الظنون» و «هدية العارفين»، 330 ق ذكر شده است. از آثارش: «الخصال»، مجموعه اى از اشعار و حكم و امثال؛ «الاعياد و النواريز»؛ «تأويل الاحاديث المشكلات الواردة فى الصفات»؛ «مراسلات الاخوان و محاورات الخلان»، كه در «هدية العارفين»، «مجاوبات الخلان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (463/ 2 ،220/ 1)، ريحانه (58/ 5)، الفهرست لابن النديم (214)، كشف الظنون (1394 ،705)، لغت نامه (ذيل/ على كسروى)، معجم الادباء (96-88/ 15)، معجم المؤلفين (247/ 7)، هدية العارفين (678/ 1).

كسروي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1269- مقتول 1324 ش)، مورخ، اديب، نويسنده و استاد دانشگاه. وى در خانواده اى روحانى در تبريز به دنيا آمد. مقدمات علوم و ادبيات عرب را در مدارس قديم و زبان انگليسى را در مدرسه ى آميريكايى تبريز فراگرفت. وى بعدها در همان مدرسه به تدريس پرداخت، و در آنجا با مبلغان مسيحى، در دفاع از اسلام، مباحثات مى كرد. بعد از اعضاء حزب دمكرات شد و به تهران تبعيد گرديد. او مدتى به كار در دادگسترى پرداخت و مناصبى

را نيز عهده دار بود. از 1312 تا 1320 ش به نشر روزنامه ى «پرچم» پرداخت. در دانشكده ى الهيات نيز به تدريس تاريخ اشتغال داشت ولى به سبب بدگويى هايى كه از شعر و شاعرى و عرفان و ادب ايرانى كرده بود با استادى او مواقت نشد. وى با زبان پهلوى و ارمنى و فرانسه آشنايى داشت. كسروى در زمينه هاى مختلف ادب، تاريخ، اجتماع، اقتصاد و مذهب عقايد مخصوص به خود داشت. آنچه او در باب نقد ادبى و بررسى شعر شاعران ايرانى و به خصوص ادب و شعر صوفيه، به ويژه حافظ و مولوى، نوشته از نوعى خشكى طبع و عدم آگاهى از جوهر هنر و زيبايى هاى آثار ادبى سرچشمه گرفته است و بر روى هم ديدگاه نقد او با اينكه ديدگاهى اجتماعى است، اما در مجموع نماينده ى ضعف تشخيص او در شناخت آثار ادبى است. آراى او در نقد مذهب شيعه مسايلى بود كه پيش از وى بر قلم بعضى از نويسندگان اهل سنت جارى شده بود و علماى شيعه نيز پاسخ آنها را داده بودند اما او با زبانى كه از بى نزاكتى و هتاكى خالى نبود همان انتقادها را رواج داد. وى عضويت انجمن آسيايى همايونى و انجمن جغرافيايى آسيايى و عضويت آكادمى آمريكا را داشت. كسروى يكى از پركارترين نويسندگان دوره ى اخير است كه متجاوز از هفتاد كتاب و رساله، علاوه بر مقالات بسيار، از وى منتشر شده است. او سرانجام در يكى از محاكم وزارت دادگسترى به وسيله ى گروهى از فداييان اسلام به قتل رسيد. از آثار او در زمينه ى تاريخ: «تاريخ مشروطه ى ايران»؛ «تاريخ هيجده ساله ى آذربايجان»؛ «تاريخ پانصد ساله ى خوزستان»؛ «شيخ

صفى و تبارش»؛ «شهرياران گمنام»؛ «تاريخچه ى شير و خورشيد»؛ «تاريخچه ى چپق و قليان»؛ «نادر شاه». در زمينه ى مذهب: «آيين كژى»؛ «ورجاوند بنياد»؛ «در پيرامون اسلام»؛ «در پيرامون روان»؛ «صوفيگرى». در زمينه ى مسايل سياسى و اجتماعى: «كار و پيشه و پول»؛ «در راه سياست»؛ «فرهنگ چيست؟»؛ «افسران ما». در زمينه ى مسايل مربوط به زبان شناسى و دستور: «آذرى يا زبان باستان آذربايگان»؛ «زبان پاك»، دستور زبان؛ «زبان فارسى»؛ «نامهاى شهرها و ديه هاى ايران». زمينه ى نقد ادبى و مباحث هنرى: «حافظ چه مى گويد»؛ «در پيرامون ادبيات»؛ «در پيرامون شعر و شاعرى».[1]

(بخش 1) (سيد) احمد بن (حاجى مير) قاسم، دانشمند، مورخ، زبانشناس و اصلاح طلب ايرانى (و. تبريز 1269- مقت. تهران 1324 ه.ش). تا چند پشت وى اهل علم و مورد توجه مردم تبريز بوده اند. كسروى در رشته هاى تاريخ، لغت، زبان و دين تحقيق كرده و طرفدار جدى اصلاح و تصفيه ى مذهبى و مخالف سرسخت تصوف و عرفان بود. وى طرفدار جدى مليت ايرانى بود و از به كار بردن لغات عربى دورى مى جست و در برابر آنها لغات و اصطلاحات و تركيباتى از ريشه فارسى ساخته بود و خود آنها را به كار مى برد. كسروى مردى رك گو و مبارز و در عقايد خود استوار بود. روزنامه اى به نام «پرچم» و مجله اى به نام «پيمان» منتشر مى كرد كه ناشر عقايد وى بودند. كسروى در روز دوشنبه ى بيستم اسفند ماه 1324 ه.ش به وسيله ى خنجر و اسلحه ى كمرى به دست برادران امامى- از فدائيان اسلام- به قتل رسيد. تأليفات كسروى از 70 جلد متجاوز است كه اهم آنها از اين قرار است: «تاريخ مشروطه ى ايران»، «تاريخ هيجده ساله ى آذربايجان»، «شهر

ياران گمنام»، «تاريخ پانصد ساله ى خوزستان»، «تاريخچه ى شير و خورشيد»، «شيخ صفى و تبارش»، «نامهاى شهرها و دههاى ايران»، «قانون دادگرى»، «زبان پاك» «تاريخچه ى چپق و غليان»، «مشعشعيان»، «ترجمه ى كارنامك اردشير بابكان»، «ترجمه ى (تلخيص) پلوتارخ»، «زبان آذرى»، «پيدايش آمريكا»، «ده سال در عدليه»، «صوفى گرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (274 ،272)، از نيما تا روزگار ما (102 -90)، تاريخ انقلاب مشروطيت (8 -7 / 1)، تاريخ برگزيدگان (349 -341)، تاريخ جرايد (97 -93/ 2)، چون سبوى تشنه (231)، دايرة المعارف فارسى (2220/ 2)، الذريعه (19 ،3/ 24 ،266 -265 ،261/ 14 ،33/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (273 -265/ 5)، شرح حال رجال (22-21/ 5)، شخصيت هاى نامى (406 -405)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3455 ،3454 ،3354 ،3240 ،3216 ،3018 ،2735 ،2733 ،2591 ،2587 ،2584 ،2424 ،2415 ،2233 ،2193 ،2186 ،2184 ،2064 ،1979 ،1856 ،1822 ،1821 ،1628/ 2 ،1485 ،1385 ،1376 ،1375 ،1374 ،1359 ،1345 ،1319 ،1296 ،1250 -1249 ،1181 ،1173 ،1145 ،1134 ،1116 ،1050 ،971 ،769 -768 ،751 ،697 ،696 ،681 ،636 ،633 ،622 ،614 ،594 ،583 ،582 ،545 ،529 ،470 ،466 ،378 ،335 ،297 ،172 ،85 ،77 ،29/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (294)، لغت نامه (ذيل/ احمد، كسروى)، مؤلفين كتب چاپى (446 -437/ 1)، يادداشتهاى قزوينى (226/ 8).

كسمايي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1299 ش)، مترجم، نويسنده و روزنامه نگار. وى در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن دوره ى مقدماتى، تحصيلات خود را در رشته ى معقول و منقول ادامه داد. پس از كسب ليسانس، براى ادامه تحصيل در رشته ى روزنامه نگارى، به مصر رفت و در اين فرصت توانست در زبان

عربى تبحر يابد. نويسندگى را با كار در روزنامه ى «اميد» آغاز كرد. وى در شمار قديمى ترين روزنامه نگاران و مدتى سردبير مجلات «صبا» و «وحيد» بود و سرانجام به همكارى با روزنامه ى «اطلاعات» پرداخت و فعاليتى نزديك به پنجاه سال با اين روزنامه داشت. كسمايى به زبان هاى فرانسوى، انگليسى و عربى مسلط بود و علاوه بر تأليفاتش تعدادى كتاب نيز ترجمه كرده است. وى سرانجام در هفتاد و سه سالگى درگذشت. از آثارش: «عشق بزرگان»، ترجمه و تأليف؛ «بالتازار»، ترجمه؛ «خدايان عشق اشك مى ريزند»، ترجمه؛ «دنبال زن»، ترجمه از عربى؛ «روانشناسى در خدمت بشر»، ترجمه؛ «گلهاى وحشى»، ترجمه؛ «مرد خون آشام»، ترجمه؛ «احوال و آثار فرانكلين»؛ «از چند نويسنده ى بزرگ دنيا»؛ «پريچهرگان تاريخ»؛ «جهنم دره»؛ «علل شكست آلمان، جاسوس انگليسى»؛ «قرن ديوانه»، بحران تمدن فرهنگ و نادانى هاى دوران دانش.[1]

مترجمه، نويسنده، روزنامه نگار.

تولد: 1299، تهران.

درگذشت: 16 بهمن 1372.

على اكبر كسمايى پس از گذراندن دوره ى مقدماتى و كسب مدارك ليسانس در رشته ى ادبيات، تحصيلات خود را در رشته ى معقول و منقول پى گرفت.

خدمت مطبوعاتى را از سال 1316 با مؤسسه ى «اطلاعات» آغار كرد. مدتى نيز نمايندگى و نويسندگى روزنامه ى «اطلاعات» را در مصر بر عهده گرفت. كسمايى از پايه گذاران مجله ى «اطلاعات هفتگى» بود و طى خدمت مطبوعاتى خود با روزنامه ها و مجلات (و از جمله «جوانان») به عنوان نويسنده و منتقد همكارى داشت. مدتى سردبيرى روزنامه ى «اميد» و زمانى نيز سردبيرى مجلات «صبا» و «وحيد» را به عهده داشت. مدت ها نيز برنامه هاى مختلف راديو ايران، از جمله «برنامه جوانان» را اداره مى كرد. در ترجمه هم دستى داشت. علاوه بر آن چندى رييس اداره ى انتشارات هواپيمايى ملى و پس از آن

رايزن مطبوعاتى ايران در قاهره بود. در سال 1322 به سبب تأليف كتاب آئين كاميابى به عنوان بهترين كتاب سال به دريافت جايزه ى سلطنتى نايل آمده است. از ديگر تأليفات كسمايى مى توان از جهنم دره؛ قرن ديوانه؛ عشق بزرگان؛ گل هاى وحشى؛ روان شناسى در خدمت بشر؛ و نيشخندهاى آناتول فرانس (ترجمه) نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (150 ،142 -141)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3340 ،3316 ،2988 ،2768 ،2693 ،2530 ،2331 ،2305 ،2193 -2192 ،1760/ 2 ،1456 ،1253 ،1090 ،603 ،447 ،169 ،125 ،85/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (294)، كلك (س 5، ش 51 و 52، ص 261)، كيهان فرهنگى (س 10، ش 11، ص 61)، مؤلفين كتب چاپى (537 -535/ 4).

كشاورز صدر، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1281 ش)، حقوقدان، اديب و نويسنده. در محلات به دنيا آمد پس از اتمام تحصلات وارد دادگسترى و شغل قضاوت شد. وى در دوره هاى پانزدهم و شانزدهم نماينده ى خرم آباد در مجلس شوراى ملى بود و از اواخر 1329 ش به همكارى با دكتر مصدق پرداخت و از زمره ى يازده نماينده اى بود كه طرح ماده ى واحده ى ملى كردن نفت را به مجلس پيشنهاد كردند. او همچنين مدتى استاندارى تهران و گيلان و اصفهان را به عهده داشت. سرانجام در تهران بر اثر حمله ى قلبى درگذشت. از آثارش: «از رابعه تا پروين»؛ «مكتب سعدى»؛ «عقاب كمازان يا كريم خان زند»، از مرگ نادر... تا شكست عليمردان خان؛ «آيين و رويه دادرسى مدنى»؛ «آيين و رويه دادرسى كيفرى»؛ «وزيران محبوس و مقتول».[1]

در 1281 ش متولد شد. پدرش آقا سيد محمد كوچك در دستگاه امير مفخم بختيارى، سمت پيشكارى داشت.

سيد محمد على تحصيلات خود را در حد مدرسى انجام داد و از مدرسه عالى حقوق ليسانس گرفت و به خدمت قضاوت مشغول شد. تمام مراحل قضائى را طى كرد. مدتت ها دادستان و رئيس دادگسترى در شهرستان ها بود. در 1325 مدير كل بازرسى وزارت دادگسترى شد. در دوره ى پانزدهم از خرم آباد به وكالت مجلس رسيد و در دوره ى شانزدهم اين سمت را حفظ كرد. در دوره ى اخير ابتدا از حكومت رزم آرا طرفدارى مى نمود، بعد به دكتر مصدق نزديك شد و عضويت جبهه ملى را پذيرفت ولى با تمام اين احوال، در دوره ى هفدهم به مجلس راه پيدا نكرد و در عوض، دكتر مصدق او را به كار اجرائى گمارد. ابتدا استاندارى گيلان را به او دادند، سپس استاندارى اصفهان به او واگذار شد. در 28 مرداد 1332 در اصفهان بود، مورد تعرض عده اى قرار گرفت. چون جانش در خطر بود در منزل دكتر حكمى چند روز به حالت اختفا مى زيست، سرانجام دستگير شد. مدتى در زندان بود تا آزادش كردند. تدريجا به شغل وكالت دادگسترى اشتغال ورزيد و در جبهه ملى هم فعاليت مى كرد. در كار وكالت با هدايت الله متين دفترى نوه ى دخترى مصدق همكارى داشت و چون هم فكر سياسى هم بودند، دست به اقداماتى زدند كه مورد تعقيب قرار گرفته و مدتى در بازداشت بسر برد. وفات او در 1355 اتفاق افتاد. كتابى از وى به نام از رابعه تا پروين كه شرح حال زنان شاعره است، و كتاب عقاب كامازون و چند تأليف ديگر باقى مانده است. چند ماهى نيز در فترت مجلس پانزدهم و شانزدهم از طرف ساعد نخست وزير وقت، رئيس

اداره كل انتشارات و تبليغات شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2321/ 2 ،534 ،171 ،88/ 1)، كيان (س 6، ش 3، ص 56 -55)، مؤلفين كتب چاپى (77/ 5).

كشاورز، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1279 ش)، نويسنده، محقق و مترجم. در رشت به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش در مدرسه ى كشاورزى و سپس در مدرسه ى آليانس فرانسه در تهران به پايان برد. وى در نوجوانى براى روزنامه ها و مجلات رشت مقاله مى نوشت. كشاورز مدتى با كنسول گرى روس در رشت همكارى داشت و زبان روسى را همان جا آموخت. او علاوه بر زبان هاى تركى، روسى و فرانسه با زبان هاى انگليسى و عربى نيز آشنا بود. وى مدتى معلم زبان فارسى در مدرسه ى مبلغين آمريكايى رشت بود. از اقدامات فرهنگى او تأسيس انجمن فرهنگى در رشت بود. وى پس از چندى به تهران آمد و در كنگره ى نويسندگان سمت منشى داشت و در همان جا با دهخدا و بهار و نيما يوشيج آشنا شد. او بيش از هفتاد سال از عمرش را به تأليف و ترجمه گذراند و كتابهاى زيادى از زبان هاى روسى و فرانسه به فارسى ترجمه كرد. عاقبت در تهران از دنيا رفت. از آثار وى: «تاريخ ماد»، ترجمه؛ «امضاى مرموز»، ترجمه؛ «بلا»، ترجمه؛ «دشمنان»، ترجمه؛ «اشكانيان»، ترجمه؛ «تركستان نامه»، ترجمه؛ «عشق بى پيرايه»، ترجمه؛ «نهضت سربداران در خراسان»، ترجمه؛ «اسلام در ايران»، ترجمه؛ «حسن صباح»؛ «گيلان»؛ «هزار سال نثر پارسى»، در پنج مجلد؛ «چهارده ماه در خارك».[1]

نويسنده، محقق، مترجم.

تولد: 1279، رشت.

درگذشت: 1365 18، تهران.

كريم كشاورز در مدرسه ى كشاورزى رشت و بعدها در آليانس فرانسه در تهران تحصيل كرد. وى

فعاليت فرهنگى خود را با مقاله نويسى در روزنامه هاى رشت آغاز كرد و توانست در آن شهر انجمن فرهنگ رشت را داير كند. احاطه ى اصلى كشاورز به زبان روسى و فرانسوى بود. علاوه بر اين به زبان گيلكى، تركى، انگليسى و عربى آشنايى داشت. كشاورز بيش از هفتاد سال از عمر خود را به ترجمه و تأليف گذرانيد و اصولا گذران زندگى او از اين راه بود.

كريم كشاورز از اعضاى هئيت رئيسه «نخستين كنگره ى نويسندگان ايران» بود. داستان هاى مجموعه فى مدة المعلوم (1355) حاصل دوران تبعيد او در يزد (در سال هاى آخر حكومت رضاشاه) است. از آثار ترجمه اوست: آبيارى در تركستان (بارتولد، 1350)؛ آشغالدونى (كارولينا مارياژروس، 1351)؛ اشكانيان (دياكونوف، 1344)؛ افسانه هاى كردى (رودنكو، 1352)؛ امضاى مرموز (ژرژ سيمنون، 1341)؛ باران سياه (ماسودزى ايبوسه، 1356)؛ بازى مرگ (استانلى گاردنر، 1342)؛ بلا (ميخائيل لرمانتوف، 1325)؛ تاريخ ماد (ايگور ميخائيلوويچ لرمانتوف، 1345)؛ تاريكى گرتلى (1345)؛ حسن صباح (براى نوجوانان، 1345)؛ چهارده ماه در خارك (1363)؛ خاطرات جنگ (شارل دوگل، 1342)؛ دشمنان (ماكسيم گوركى، 1326)؛ دوبروسكى (پوشكين، 1324)؛ دوران كودكى (ماكسيم گوركى، 1330)؛ رساله ى سلطانعلى مشهدى در خوشنويسى (1356)؛ روستايئان، روشنى ها، داستان مرد ناشناس (چخوف، 1323)؛ زارع شيكاگو (مارك تواين، از متن ترجمه شده ى فرانسه، 1329)؛ شبى در چهارراه (ژرژ سيمنون، 1341)؛ شهريار كوهسار (ادمون آبو، 1343)؛ عشق بى پيرايه (وانداوسيلوسكايا، 1346)؛ قربانعلى بك و نه داستان ديگر (محمد قلى زاده، 1355)؛ قهرمان دوران (ميخائيل لرمانتوف، 1331)؛ كار دو طناب (ژرژ سيمنون، 1342)؛ كشاورزى و مناسبات ارضى در ايران در عهد مغول (ايليا پاولوويچ پطروشفسكى، 1341)؛ كودكى، نوباوگى جوانى (تولستوى، 1345)؛ گزيده ى مقالات تحقيقى (بارتولد، 1358)؛ گيلان (براى جوانان، 1347)؛ لبخند

بخت (گى دوموپاسان، 1341)؛ لنين (ماكسيم گروكى، 1323)؛ مقدمه ى فقه اللغه ايرانى (ارانسكى، 1358)؛ موژيك ها (آنتوان پاولويچ چخوف، 1323)؛ موضوع روسيه (كنستانتين سيمونوف، 1326)؛ نهضت سربداران در خراسان (پطروشفسكى، 1341)؛ وجدان گمشده (ترجمه داستان هايى از روسى، 1355)؛ هزار سال نثر فارسى پنج جلد، (1345)؛ يادداشت هاى حسنك يزدى در سفر گيلان (1350).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 8، ش 6، ص 338 -334)، الذريعه (270/ 15 ،171/ 8)، روزشمار تاريخ (279/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3334 ،3188 ،3185 ،2824 ،2800 ،2689 -2688 ،2629 ،2582 ،2573 ،2305 ،2094 ،1820/ 2 ،1486 ،1464 ،1461 -1460 ،1434 ،1239 ،1173 ،744 ،513 ،440 ،238/ 1)، كتاب گيلان (741/ 3 ،714 -713 ،28/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (295)، كلك (س 2، ش 20، ص 206 -203)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 8، ص 40)، مؤلفين كتب چاپى (73 -71/ 5).

كشفي جزي، روح اللّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1276 هجرى شمسى و متوفى به سال 1341 هجرى شمسى به علت ابتلا به بيمارى سرطان در سن 63 سالگى دار فانى را وداع گفت و در تكيه مير در تخت فولاد اصفهان مدفون مى باشد. وى تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ديانت اصفهان زير نظر مرحوم ميرزا عباس نحوى و صرف و نحو و فقه و اصول را در محضر علماى طراز اوّل اصفهان مانند مرحوم ميرزا شيخ على يزدى و سيّد عبدالباقى و ميرزا احمد اصفهانى و آقا عبدالجواد آدينه شروع و به پايان رسانيده و قسمتى از درس خارج را نيز نزد مرحوم آخوند ملّا عبدالكريم گزى فرا گرفته است. از سال 1303 به خدمت آموزش و پرورش كه در آن موقع

به وزارت معارف و اوقاف موسوم بوده، درآمد. بعداً به سمت نماينده فرهنگ شهرستان لار و داراب فارس و كازرون و اصطهبانات منصوب شد. او مجدداً به اصفهان منتقل شد و از سال 1328 به سمت رئيس اداره اوقاف نجف آباد منصوب و تا پايان سال 1337 يعنى پايان خدمت ادارى و بازنشستگى در اين شهرستان خدمت نموده است.

آن مرحوم علاوه بر مطالب علوم جديد و حوزوى در فن شعر و شاعرى و شعرشناسى و تحقيق و تتبع در ادبيات فارسى و عرب شأن و مقامى والا داشته و در هنر خطشناسى و خوشنويسى كه از ميراث اجداد والامقام و دانشمند خويش بوده بهره كافى داشته و قسمتى از اشعار و حتى از قصايد و غزليات آن مرحوم توسط فرزندان دانشمند و برومند ايشان آقايان: آقا سيّد مهدى و سيّد محمّدعلى و آقا ريحان و دكتر سيّد محمود كشفى جزى، تحت عنوان «تحفه كشفى»، به زيور طبع آراسته شده و از آثار ديگر ايشان تحت عنوان «تلخيص الأغانى» با حاشيه و برداشتهاى شخصى ايشان و برگزيده هاى ديگر اعم از مطالب نظم و نثر فارسى و عربى و عرفان و يادداشت هاى ديگرى موجود است كه اميد است با همت فرزندان ايشان، آنها نيز به زيور طبع آراسته گردند و افتخارات ديگرى بر افتخارات گذشته پدر مغفور خود بيافزايند و نسبت به غناى هر چه بيشتر ادبيات فارسى و عربى و اصلاح مطالب تدوين شده در رساله هاى خويش و استنساخ شده نظير رساله «كسر اصنام جاهليه» از رساله «سه اصل» و «تفسير منشئات ملّاصدرا» كه توسط آن مرحوم با خط شيوا و ذوق خاص بازنويسى و حاشيه زده شده

است و چند نمونه خطى ديگر كه ضميمه همين يادداشتها شده، راه را براى مطالعه علاقمندان و دانش پژوهان ديگر در اين راستا هموار نمايد.

بايد توجه داشت كه آن مرحوم از سادات كشفى دارابى و از سادات صحيح النسب منطقه داراب و اصطهبانات فارس مى باشد. پدرش مرحوم سيّد محمود كشفى ابن سيّد مصفى بن سيّد الجليل ابى الحسن جعفر معروف به علاّمه كشفى و مادرش مرحوم طوبى بيگم كشفى مدفون در تكيه مير در تخت فولاد اصفهان، دختر مرحوم آقا سيّد سينا كشفى ابن سيّد جعفر كشفى بوده كه بنابر آنچه در شجره نامه ذكر شده، با 37 واسطه به امام همام حضرت موسى بن جعفر مى رسد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

كشفي دارابي بروجردي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1267 -1189 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، محدث، مفسر، متكلم، نحوى، عارف، اديب و شاعر. نسب وى با سى و چهار واسطه به حضرت موسى بن جعفر (ع) مى رسد. چون اهل عرفان و رياضت هاى شاق و كشف و شهود بود به سيد كشفى معروف شد. اصل وى از داراب شيراز بود. تحصيلات مقدماتى را در اصطهبانات گذراند. در 1208 ق به نجف رفت و از محضر اساتيد وقت استفاده نمود و در فقه و حديث برآمد. به تدريس و تصنيف پرداخت و مدت ها از مدرسين حوزه ى نجف بود. وى به اصرار محمد تقى ميرزا حسام السلطنه، پسر فتحعلى شاه، حاكم بروجرد به بروجرد رفت و در آنجا به تدريس پرداخت. وى همچنين در شهرهاى اصفهان، يزد و اصطهبانات نيز چند سالى تدريس كرده است. او با صاحب «جواهر» و سيد محمد باقر حجت الاسلام شفتى معاصر بود. سيد حسين بروجردى، صاحب «نخبة المقال» و حاج ميرزا

صالح لرستانى و اورنگ زيب ميرزا، فرزند حسام السلطنه محمد تقى ميرزا حاكم بروجرد، و ملا عبداللَّه بروجردى از شاگردان وى بودند. در بروجرد درگذشت. از آثار وى: «اجابة المضطرين»، در اصول دين، حاوى تحقيقات عرفانى؛ «البلد الامين»، منظومه اى به عربى، در علم كلام و اصول دين؛ «تحفة الملوك»، در سير و سلوك و عقل و جهل و تعديل قوا؛ «جمع الشتات»؛ «الرطب اليابس»؛ «الرق المنشور»؛ «الشريفية»، در منطق؛ «الشموس و العكوس»؛ «صيد البحر»؛ «كفاية الايتام»، در فقه، در سه جلد؛ «ميزان الملوك»، در عدالت سلطان؛ «نخبة العقول فى علم الاصول»؛ «سنابرق فى شرح البارق من الشرق»، در شرح دعاى رجب؛ «برق و شرق» كه به آن «شرق و غرب» نيز گفته اند، در شرح بعضى از احاديث عرفانى؛ «ديوان» شعر.[1]

مرحوم سيّد جعفر كشفى دارابى از اعاظم علماء قرن 13 سيزدهم (1267-1191 هجرى قمرى) و داراى تأليفات متعدد و بسيار مشهور است كه يكى از آنها كتاب معروف «ميزان الملوك و الطوايف و صراط المستقيم فى سلوك الخلايف» در انديشه سياسى اسلام و از نشريات مركز تحقيقات و مطالعات اسلامى قم در سال 1357 مى باشد. كه يكى از آثار بى بديل در روند تحولات انديشه سياسى در حوزه تفكر اسلامى بوده و از ميراث گرانبهاى سياسى دانشوران سلف و به عنوان گنجينه اى پر ارج از دانشوران دوره قاجار تلقى مى گردد.

بايد دانست كه مرحوم علامه سيّد جعفر كشفى تحصيلات مقدماتى را نزد مادر فاضل خويش آموخته و مدتى در يزد به تحصيل مقدمات مشغول و بعداً رهسپار نجف اشرف و در آنجا از محضر اساتيدى نظير مرحوم سيّد محمّدمهدى بحرالعلوم استفاده كرده و رفته رفته به عنوان فقيه

اصولى و عارفى سالك و حكيمى آگاه به زمان، شهره آفاق گرديد. از علماى جامعين مابين علم و ايقان و ذوق و عرفان شناخته شده و در اجتهاد و فتاوى شهير و در علم تفسير و حديث بى نظير و در رديف اعاظم علماى اماميه در قرن 13 هجرى محسوب مى گردد و تا آنجا كه آقا بزرگ تهرانى در اعلام الشيعه او را «هو من اعاجيب الزمان و اغاليط الدهر» خوانده است.

در اواسط سلطنت فتحعلى شاه قاجار در بروجرد مقيم بوده و در سال 1267 در همان جا وفات و مدفون گرديده است. از ساير بزرگان اين سلسله سيّد على عارف كشفى و سيّد موسى نجل مرحوم سيّد جعفر كشفى و حجت الاسلام و المسلمين سيّد حجت كشفى از فقيهان حوزه علميه قم و استاد خط ثلث در قيد حيات مى باشند. از بزرگان ديگر اين خانواده، مرحوم محمّد صالح كشفى خوشنويس قرن 11 هجرى كه در صفحه 71 كتاب خوشنويسان اصفهان به قلم مرحوم منوچهر قدسى از او نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (103)، اعيان الشيعه (85/ 4)، ايضاح المكنون (631 ،58 ،48/ 2 ،259/ 1)، تاريخ بروجرد (306 -303 ،296 -280 ،273 -272/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (90 -88/ 2)، الذريعه (97/ 24 ،327 -326 ،49/ 23 ،225/ 21 ،89 -88/ 18 ،105/ 15 ،259/ 14 ،232/ 12 ،177 -176/ 10 ،911/ 9 ،471 ،87/ 3 ،121 -120/ 1)، ريحانه (61 -60/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 242 -241/ 13)، طرائق الحقائق (455/ 3)، فارسنامه (1260/ 2)، لغت نامه (ذيل/ دارابى)، المآثر و الآثار (156)، معجم

رجال الفكر و الادب فى النجف (1079 -1078/ 3)، مكارم الآثار (1858 -1855/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (333 -332/ 2)، هدية العارفين (256/ 1).

كشميري زاده شيرازي، نصرة الملوك، نصرت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1326 ش)، معلم، مترجم و روزنامه نگار. اجدادش همه داراى فضل و دانش و عرفان بودند. وى همسر محمد رضا كشميرى زاده مى باشد. در 1320 ش از دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات خارجى فارغ التحصيل و در وزارت فرهنگ استخدام شد و در مدارس شيراز به تدريس پرداخت. وى از معتقدان نهضت ملى نفت ايران بود. او در 1326 ش امتياز روزنامه ى «نداى ايران» را گرفت. از ديگر آثارش: «چگونه مى توان خوشبخت بود»، ترجمه؛ «سرگذشت خانواده ى ويك فيلد»، ترجمه؛ «گلهاى خندان»، قانون تعليم و تربيت نوزادان از قنداقه تا حد بلوغ، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (242 -241/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2767 -2766 ،1967/ 2 ،1112/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (560/ 6).

كشميهني مروزي، ابوالهيثم محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 389 ق)، فقيه، محدث، اديب و زاهد. اصل وى از كشميهن مرو است به عراق و حجاز سفر كرد و درك محضر شيوخ بسيارى نمود. وى «صحيح» بخارى را در فربر به كرات از ابوعبداللَّه فربرى شنيد و آخرين كسى است كه آن را به عالى ترين اسناد روايت كرد، لذا در شرق و غرب شهرت يافت. او در مرو از عمر بن احمد جوهرى و در سرخس از ابوالعباس محمد بن عبدالرحمان دغولى و در نيشابور از ابوالعباس محمد بن يعقوب اصم و در رى از ابوحاتم و سقندى و در بغداد از ابومحمد جعفر بن محمد خلدى و در كوفه از ابوالحسن على بن محمد شيبانى و در مكه از ابوسعيد احمد بن محمد اعرابى و جماعتى ديگر چون (عبداللَّه بن) محمد بن ابراهيم مروزى داعونى و محمد بن احمد بن عاصم و

اسماعيل بن محمد صفار حديث شنيد. ابوذر هروى و ابوعثمان سعيد بن محمد بحيرى و ابوالخير محمد بن ابى عمران صفار و ابوسهل محمد بن احمد حفصى و كريمه مروزيه و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (76/ 5)، تاريخ الاسلام (حوادث 189/ 400-381)، سير النبلاء (492 -491/ 16)، شذرات الذهب (132/ 3)، العبر (178 -177/ 2).

كفراني رويدشتي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن محمدبن قدير. در اصفهان متولد، و در نجف در خدمت جمعى از افاضل تحصيل نموده، و اخيرا به درس حاج ميرزا حبيب الله رشتى حاضر شده، و سال ها در محضر او تلمذ فرموده، و به ايشان اختصاص يافته، و مقرر درس ايشان بوده، و پس از فوت استاد حوزه ى درس داشته، و در مسجد هندى تدريس مى نموده، و جمعى از افاضل به درس او حاضر مى شده اند.

در سال 1317 وفات يافته، در نجف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كفري كرمانشاهي تهراني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1326 -1245 ق)، پزشك، مترجم و نويسنده. مشهور به كفرى. در كرمانشاه به دنيا آمد. وى پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در موطن خود و علوم دينى در نجف اشرف، براى ادامه تحصيل وارد دارالفنون شد و طب قديم را نزد حاج ميرزا عبدالباقى اعتضاد الاطباء و طب جديد را نزد دكتر تولوزان فرانسوى آموخت. بعدها، به تشويق دكتر تولوزان، براى تكميل رشته طب در 1287 ق به پاريس عزيمت نمود و مدت زيادى در بيمارستانها و مدارس آن شهر مشغول كار و آموختن علم بود. در 1296 ق پس از گذراندن پايان نامه ى خود موفق به اخذ درجه ى دكترا در طب از دانشكده ى پزشكى آنجا شد. بعد از مراجعت به ايران، به توسط عليقلى خان مخبر الدوله، به دربار ناصرالدين شاه معرفى گشت و مدتى طبيب تلگرافخانه، معلم طب فرنگى دارالفنون، پزشك دربار قاجار و رئيس بيمارستان دولتى ابن سيناى كنونى شد. ولى بعدها كم كم از تمام اين مشاغل عزل گرديد و در 1305 ق به عنوان طبيب مخصوص حسنعلى خان گروسى، امير نظام پيشكار آذربايجان، به تبريز رفت و مدتى

با او بود. پس از بازگشت خانه نشين شد و در خانه به طبابت و تدريس پرداخت و علاوه بر آن به ترجمه ى كتب علمى به خصوص طب، جراحى و هيتولوژى نيز مى پرداخت. علت شهرت وى به كفرى مخالفت تند و صريح او با خرافات و موهومات بود. وى در تهران درگذشت و در ابن بابويه دفن شد. از آثارش: «امراض الاطفال»، ترجمه؛ «ضياء الناظرين»، تشريح چشم، ترجمه؛ «كوفت»، رساله اى در امراض مقاربتى؛ «ژيل بلاس»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران، براون (291/ 4)، دايرة المعارف فارسى (2236/ 2)، الذريعه (184/ 18 ،131/ 15 ،348/ 2)، شرح حال رجال (278 -275/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2698 ،2243 ،1889 -1888/ 2 ،333/ 1)، المآثر و الآثار (223)، مؤلفين كتب چاپى (698 -695/ 5).

كلابزي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 340/ 316/ 312 ق)، اديب، لغوى و نحوى. نسبتش به كلابزى به مناسبت حفظ، نگهدارى و تربيت سگهاى شكارى است. محضر مازنى را درك كرد و فنون ادب را از مبرد فراگرفت. او از ابوحاتم سهل بن محمد سجستانى روايت كرده و ابوالقاسم سليمان بن احمد طبرانى از وى روايت مى كند. وى در نحو و لغت متقدم و عهده دار منصب قضاى شام بود. او در بصره درگذشت. از آثار وى: «شرف الفقر على الغنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (116/ 5)، ريحانه (70/ 5)، كشف الظنون (1045)، معجم الادباء (3/ 2)، معجم المؤلفين (105/ 1).

كلباسي، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در نجف به درس آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين بن حاج ميرزا خليل طهرانى حاضر شده، و در سال 1337 در نجف اشرف وفات يافته، و هم در آن زمين مقدّس مدفون گرديد.

در ماضى النجف و حاضرها تولّدش را 1279 در اصفهان، و وفات را در 1335 در نجف مى نويسد، و از تأليفاتش 1- حواشى بر كفايه 2- رسائلى در فقه 3- السعة و الرزق، مجموعه احاديث مربوط به آن را نام مى برد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كلباسي، ايران

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر ايران كلباسي در سال 1318 در شهر اصفهان متولد گرديد. ايشان داراي دكتري رشته زبان شناسي همگاني از دانشگاه تهران در سال 1351است .وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد پژوهشكده زبانشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - دريافت گواهي نامه ششم ابتدايي : دبستان دانش ،اصفهان 1331 - دريافت ديپلم متوسطه : دبيرستان شاهدخت سابق ،اصفهان رشته علوم طبيعي ،1337 - دريافت گواهي نامه كارشناسي:در رشته زبان و ادبيات فارسي، از دانشگاه شيراز، در سال 1342 - دريافت گواهي نامه ارشد:در رشته زبانشناسي همگاني، از دانشگاه تهران، در سال 1346 - دريافت گواهي نامه دكتري:در رشته زبانشناسي همگاني، از دانشگاه تهران، در سال 1351

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي ايران كلباسي به قرار زير است: - استخدام در وزارت آموزش و پرورش، در اصفهان،1337 - رئيس انستيتو تربيت معلم، وابسته به وزارت آموزش و پرورش در تهران، از سال 1351-1353 - انتقال از آموزش و پرورش به فرهنگستان

سابق زبان ايران، در تهران، در سال 1353 - انتقال به پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، در تهران بعد از انقلاب اسلامي - استفاده از فرصت مطالعاتي، در دانشگاه لندن، مدرسه مطالعات شرقي و افريقايي (SOAS) در سالهاي 1365-1371 - استاد، پژوهشگر و مدير فعلي گروه گويش شناسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - مدير فعلي گروه گويش شناسي در انجمن زبانشناسي ايران

فعاليتهاي آموزشي : ايران كلباسي در دانشگاههاي تهران ،شهيد بهشتي ،الزهرا،علوم پزشكي ايران ، پيام نور ،پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس مي پردازد.

آرا و گرايشهاي خاص : ايران كلباسي در زمينه گويش هاي ايراني تخصص دارد و بيشتر مقالات خود را در اين زمينه نوشته است.

چگونگي عرضه آثار : - تعداد راهنمايي پايان نامه هاي دكتري و كارشناسي ارشد در رشته زبانشناسي همگاني : بيش از 100 رساله - تعداد مقالات ارائه شده در همايشها به همراه ايراد سخنراني : بيش از 40 مورد - تعداد تاليف كتاب : 10 كتاب - تعداد مقالات منتشر شده در مجلات علمي : 56 مقاله

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بررسي ساخت واژه در زبان رومانو(1373)

2 زبان فارسي و زبانهاي محلي

ويژگي اثر : دانشكده مكاتبه اي، 1355

3 ساخت اشتقاقي واژه در فارسي امروز

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1371

4 ساخت واژه در گويش كليميان اصفهان

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1373

5

ساخت واژه در گويش لاري

6 ساختمان آوايي در فارسي

7 فارسي اصفهاني

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي 1370

8 فارسي ايران و تاجيكستان

ويژگي اثر : دفتر مطالعات سياسي وزارت امور خارجه، 1374

9 گويش كلاردشت (رودبارك) ببپژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

ويژگي اثر : 1376

10 گويشهاي ايراني و لهجه هاي فارسي (1371)

11 گويشهاي كردي مهاباد

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي،1362

منابع زندگينامه : 1http://www.ihcs.ac.ir/User/People.aspx?ID=3322پوران فرخزاد، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ، ج 2 ، ص 14243تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر ايران كلباسي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي- پاييز 1386

كليشادي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمد حسين بن حاج مير محمد صادق معروف به «سيد مغنى گو». عالم فاضل اديب شاعر نحوى، مدرس مدرسه ى شاهزاده ها.

به مناسبت تخصص ايشان در تدريس كتاب «مغنى اللبيب» به سيد محمود مغنى معروف بوده، جمعى كثير از فضلاى اصفهان در خدمت او تحصيل نموده اند.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اربعيه، در نحو 2- جنگ، در متفرقات، در چهار مجلد، در كتابخانه ى مرحوم آقا ميرزا محمد رضا الهى موجود بود، و حاوى مطالب مفيده از صرف و نحو و حديث و اخبار و اشعار مى بود. 3- درر منتظمه، الفيه، نسخه ى آن نزد نگارنده موجود است. 4- كتابى در مواعظ 5- مختصر كتاب «غرر و درر» سيد مرتضى 6- مختصر اكسير العبادات 7- محمودية،

در نحو 8- ناصريه، در نحو، و ظاهرا با محموديه يك كتاب باشد.

صاحب عنوان در شب 5 شنبه 8 ربيع الثانى سال 1324 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد. قبرش در قسمت هاى جنوبى خانه هاى تخت فولاد، در تكيه اى كوچك قرار دارد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كمال پور، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد كمال پور ، متخلص به « كمال » در سال 1297 ، در مشهد ديده به جهان گشود. از پنج سالگي در مكتبخانه شيخ موسي و در محله هاي سرشور به آموختن قرآن ، ديوان حافظ و گلستان و بوستان سعدي روي آورد و سپس در مدرسه نظميه كه بعدها دبيرستان ابن يمين نام گرفت ، تحصيلات دوره ابتدايي را سپري كرد. تا سال 1310 كه پدرش در قيد حيات بود ، روزها را به تحصيل و شب ها را به خواندن شاهنامه حكيم توس در نزد پدر مي گذراند. با درگذشت پدر مجبور به ترك تحصيل شد و در منزل دايي اش كه سرپرستي اش را به عهده گرفته بود ، به مطالعه و تتبع در شاهنامه ادامه داد. استادكمال پور اشتغال به كار را با كفاشي در بازار آغاز نمود. او در بازار توفيقي نيافت ، لذا حرفه كفاشي را رها كرد و به انجمن هاي ادبي پيوست. پس از فوت استاد فرخ ، استاد كمال تا آخرين روزهاي زندگي ، مسئوليت انجمن ادبي آستان قدس رضوي را در صحن جمهوري حرم مطهر امام رضا (ع) عهده دار گرديد. او سرانجام در روز چهارشنبه 23 شهريور 1379 ، در بيمارستان امام رضا (ع) مشهد ، بر اثر عارضه قلبي درگذشت.

گروه : علوم

انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد كمال پور از پنج سالگي در مكتبخانه شيخ موسي و در محله هاي سرشور به آموختن قرآن ، ديوان حافظ و گلستان و بوستان سعدي روي آورد و سپس در مدرسه نظميه كه بعدها دبيرستان ابن يمين نام گرفت ، تحصيلات دوره ابتدايي را سپري كرد. تا سال 1310 كه پدرش در قيد حيات بود ، روزها را به تحصيل و شب ها را به خواندن شاهنامه حكيم توس در نزد پدر مي گذراند. با درگذشت پدر مجبور به ترك تحصيل شد و در منزل دايي اش كه سرپرستي اش را به عهده گرفته بود ، به مطالعه و تتبع در شاهنامه ادامه داد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد كمال پور كه در سيزده سالگي پدر خود را از دست داد ، ناچار براي تحصيل و معيشت ، شاهنامه خواني را وسيله كسب درآمد قرار داد ؛ او روزها به مدرسه مي رفت و شب ها به شاهنامه خواني مي پرداخت.

استادان و مربيان : احمد كمال پور شاهنامه خواني را نزد پدر فراگرفت. محمود فرخ در ارشاد و راهنمايي شعر او از عوامل موثر بود و سپس از استادان دكتر فياض ، دكتر رجايي ، و نويد بهره ها گرفت.

هم دوره اي ها و همكاران : احمد كمال پور در انجمن هاي ادبي با افرادي چون باقرزاده (بقا) ، صاحبكار ، (سهي ) ، قهرمان و غلامرضا قدسي معاشرت داشت.

زمان و علت فوت : احمد كمال پور در روز چهارشنبه 23 شهريور 1379 ، در بيمارستان امام رضا (ع) مشهد ، بر اثر عارضه

قلبي دار فاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد كمال پور اشتغال به كار را با كفاشي در بازار آغاز نمود. او در بازار توفيقي نيافت ، لذا حرفه كفاشي را رها كرد و به انجمن هاي ادبي پيوست. پس از فوت استاد فرخ ، استاد كمال تا آخرين روزهاي زندگي ، مسئوليت انجمن ادبي آستان قدس رضوي را در صحن جمهوري حرم مطهر امام رضا (ع) عهده دار گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد كمال پور در آن هنگامي كه شاعري را تجربه مي كرد به انجمن ادبي سرگرد نگارنده راه

آرا و گرايشهاي خاص : احمد كمال پور كه در شعر تخلص «كمال» را برگزيد ، استاد قصيده سرايي به سبك خراساني در عصر حاضر بود و به آن افتخار داشت: من خراساني ام اين است كمال من كه سخن گويم ، با سبك خراساني از سوي ديگر عشق به فردوسي و شاهنامه در روح و جان او ريشه داشت. او از خردسالي با اين شاهكار ادب پارسي خو گرفته بود و شعر او در شاهراه حماسه و اسطوره به هدايت سخن سراي بزرگ توس جلوه گري داشت: كمال خراسانم و چامه ام را كند شاعر سيستان رهنمايي

جوائز و نشانها : در مهر ماه 1372 به همت اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان ، كنگره بزرگداشت احمد كمال پور در محل دانشكده ادبيات مشهد برگزار شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيينه كمال

ويژگي اثر : در سال 1356 اين مجموعه ، به كوشش محمدحسين ساكت ، در زمان بزرگداشت

كمال چاپ گرديد.

منابع زندگينامه :روزنامه جام جم ، 30 مهرماه 13792سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف : سيد محمدباقر برقعي ، ج5 ، قم : انتشارات خرم ، ص 2944

كمالا فد شكويي فارسي شيرازي، كمال الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1110 ق)، عالم دينى، مفسر و اديب. معروف به ميرزا كمالا و ميرزا كمال الدين. نسبت وى به فدشكوى فسا مى رسد. او داماد ملا محمد تقى مجلسى اول بود. از آثار وى: «بياض الكمالى»، در مباحث متفرقه كه بيشتر آن فوايد رجالى و تاريخى است؛ شرح «شواهد مطول»؛ شرح منظوم «قصيده ى تائيه» دعبل خزاعى، كه در 1103 ق تأليف يافت؛ «القيود الوافية»، در «شرح الشافية» ابن حاجب، در علم صرف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى نصرآبادى (202)، الذريعه (227/ 17 ،12/ 14 ،170/ 3)، روضات الجنات (365 -364/ 5)، ريحانه (64 -63/ 6)، فارسنامه ى ناصرى (1394/ 2)، فوائد الرضويه (366)، الكنى و الالقاب (227/ 3)، گنجينه ى دانشمدان (103 -102/ 6).

كمال الدوله ميرپنج، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1315 ق)، مترجم. معاصر مظفرالدين شاه قاجار بود. در زمان صدارت ميرزا يوسف خان مستوفى الممالك سمت منشى باشى داشت و در 1314 ق ملقب به كمال الدوله گرديد و در 1315 ق به منصب استيفاى درجه ى اول منصوب شد. از آثار وى: «ابواب الحكم»، ترجمه ى چهارصد و سى كلمه از «كلمات قصار اميرالمؤمنين (ع)» ؛ «الف النهار»، ترجمه، در مقابل «هزار و يك شب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (24/ 26 ،294/ 2)، فرهنگ رجال قاجار (146)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (320 ،102/ 1)، لغت نامه (ذيل/ كمال الدوله)، مؤلفين كتب چاپى (626 -625/ 2).

كمال الملك، سميرمي، علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سميرمى، على بن احمد بن حرب از مشاهير نويسندگان فارسى (ف. 516 ه.ق). وى وزير محمود بن محمد بن ملكشاه شد. نام او را در جزو كارداران دولت سنجر نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كمالي، حيدر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمد مهدى، در شوال 1288 متولد، و در ذى حجه ى 1365 در طهران وفات يافت.

شاعر و اديب و نويسنده ى ماهر بوده، كتب چندى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- ديوان اشعار 2- لازيكا 3- مظالم تركان خاتون 4- منتخبات اشعار صائب؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كمره اي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1320 ق)، عالم دينى، فقيه، مترجم و نويسنده. در كمره خمين به دنيا آمد و پس از خواندن مقدمات نزد پدر به سلطان آباد (اراك) رفت و پس از انتقال حوزه علميه به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حائرى و مدرسين بزرگ استفاده نمود. او در 1347 ق از آيت اللَّه حايرى اجازه ى اجتهاد يافت. وى فلسفه و رياضيات را نزد اساتيد قم فراگرفت و نزديك دو سال نيز در اصفهان درس خواند، آن گاه به نجف مهاجرت نمود و چند سالى از درس و بحث آيت اللَّه ميرزا محمد حسين نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين كمپانى و ديگران بهره مند شد و به مدارج عاليه علم نايل آمد و از اساتيد خود اجازه ى اجتهاد و روايت گرفت. سپس به تدريس متون فقه همچون «مكاسب» و «كفايه» و رسايل و غيره پرداخت و در حدود 1360 ق به ايران بازگشت و بعد از چند سال به شهر رى رفت و به تأليف و تدريس و ترجمه مشغول شد و كتاب هاى بسيارى شامل ترجمه و تأليف و شرح از خود باقى گذاشت. از آثارش: ترجمه و تنظيم برخى از مجلدات «شرح نهج البلاغه» خويى، و تأليف به سبك آن؛ ترجمه ى «اصول كافى»؛ ترجمه ى

«امالى» شيخ صدوق؛ ترجمه «خصال» شيخ صدوق؛ ترجمه «اكمال الدين» شيخ صدوق؛ «رموز الشهادة»، ترجمه ى «نفس المهموم» محدث قمى؛ ترجمه «مفاتيح الجنان» محدث قمى؛ ترجمه جلد چهاردهم «بحارالانوار»، در ده جلد، به نام «آسمان و جهان»؛ «الدين فى طور الاجتماع»؛ «روحانيت و اسلام»؛ «انتخابات اساسى حكومت ملى، اصلاح مجلس شوراى ملى»؛ «فصل الخصومة فى الورود و الحكومة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (518 -517)، گنجينه ى دانشمندان (44 -43/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (11/ 2).

كواري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1304 ق)، خطاط و منشى. از سادات حمزوى كوار شيراز بود. وى در شيراز به تحصيل مقدمات علمى پرداخت و در جوانى مورد توجه محمد رضا خان قوام الملك قرار گرفت و در دستگاه وى ملازم و منشى شد. كوارى خط نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت. او به هنگام تأليف «فارسنامه ى ناصرى»، 1304 ق، هنوز مى زيسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (167/ 1)، فارسنامه ى ناصرى (1465/ 2).

كوثري، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله كوثري در سال 1325 شمسي در شهر همدان متولد شد.كوثري از جمله مترجماني است كه ادبيات امريكاي لاتين را ترجمه كرده و در شناساندن اين ادبيات به اهل فرهنگ ايران، تلاش فراواني است. از عبدالله كوثري، بيش از 50 عنوان كتاب در حوزه ادبيات و اقتصاد ترجمه شده است. كتابهاي "جنگ آخر زمان" و "خاطرات پس از مرگ " ترجمه عبدالله كوثري، به ترتيب در دورهاي هيجدهم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالله كوثري تحصيلات ابتدايي متوسطه را در تهران سپري كرد و در سال 1344 شمسي از دبيرستان البرز فارغ التحصيل شد. تحصيلات دانشگاهي را در رشته اقتصاد دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) گذراند و در سال 1348 شمسي موفق به اخذ ليسانس گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالله كوثري از همان سالها در نشريات ادبي اشعار آقاي كوثري چاپ مي شد. وي ترجمه را از سال 1352 شروع كرد و در كنار ترجمه، در

امر ويرايش كتابهاي ترجمه شده در زمين? علوم انساني نيز فعاليت مي كرد.

جوائز و نشانها : كتابهاي "جنگ آخر زمان" و "خاطرات پس از مرگ " ترجمه عبدالله كوثري، به ترتيب در دورهاي هيجدهم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

چگونگي عرضه آثار : از عبدالله كوثري، بيش از 50 عنوان كتاب در حوزه ادبيات و اقتصاد ترجمه شده است؛ از جمله «پوست انداختن»، «خودم با ديگران»، «آئورا» از كارلوس فوئنتس، «خوان رامون خيمس» از هاواردتي يانگ، «الكساندر پوشكين» از جي ناماس شا و... «گزيده شعرها» نام كتابي است كه در سال 1377 به چاپ رسيده و در آن 43 قطعه شعر سروده شده عبدالله كوثري طي سال هاي 1346 تا 1373 ارايه شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آئورا

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? كارلوس فوئنتس نشر تندر

2 آدام اسميت

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? د.د. رافائل نشر طرح نو

3 آنتوان بلوايه

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? پل نيزان نشر توس

4 پوشكين

ويژگي اثر : ترجمه، نوشت? تامس شا نشر نسل قلم

5 تراژدي اورستيا

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? آيسخلوس نشر تجربه

6 جنگ آخر زمان

ويژگي اثر : تاليف:ماريو بارگاس يوسا؛ترجمه: عبدالله كوثري.- تهران: آگه، 1377 [توزيع 1378].- 919ص.اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و

ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب : «جنگ آخر زمان» جنگ آخر زمان/ ماريو بارگاس يوسا؛ عبدالله كوثري.- تهران: آگه، 1377 [توزيع 1378].- 919ص. رمان جنگ آخر زمان شاهكار ادبي يوسا، نويسند? برجست? اهل پرو است كه به سبكي رئاليستي (و به دور از هرگونه «نوپردازي») نوشته شده است. از ويژگيهاي اين رمان، ترسيم فضاي بومي و حال و هوايي است كه مختص كشورهاي لاتين است و رويدادهاي آن به قرن نوزدهم مربوط مي شود. شيو? روايت اين رمان وابسته به فضاي اسطوره اي- حماسي آن است كه به شيوه اي ساده و صريح و سنتي صورت مي گيرد و در آن از بازيهاي شكلي خبري نيست. در هر بخش رمان به تناوب، شخصيتهاي رمان معرفي مي شوند و گذشته شان دركمال ايجاز و اختصار شرح داده مي شود و در كنار اين معرفي شخصيتها، ماجرايا حادث? داستان نيز دنبال مي شود. مترجم محترم در ترجم? حاضر ضمن رعايت دقت و امانت در انتقال مطالب و مضامين، به حفظ سبك نويسند? كتاب نيز وفادار مانده و كوشيده است ترجمه اي استوار، روان و خوشخوان به دست دهد. تلاش مترجم در رساندن پيام كتاب يوسا به زبان فارسي با بياني روشن و دلنشين ستودني است.

7 خاطرات پس از مرگ

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد.آگه آشنايي با كتاب : خاطرات پس از مرگ خاطرات پس از مرگ

براس كوباس / نوشته ماشادو دِ آسيس، ترجمة عبدالله كوثري. - تهران: مرواريد، 1382 داستانهاي برزيلي - قرن 19 ژواكيم ماريا ماشادو دِ آسيس (1839 - 1908) نويسندة برزيلي، از نامدارترين نويسندگان قرن نوزدهم آمريكاي لاتين و از بهترين آنها در همة زمانهاست. در خانواده اي فقير زاده و در كودكي يتيم شد. زندگي را نخست با كار كردن در چاپخانه و آنگاه با روزنامه نگاري و سپس با نويسندگي مي گذراند. در برزيل به شهرت و منزلت دست يافت و اولين رئيس آكادمي ادبيات اين كشور شد و تا پايان عمر در اين سمت برجا بود. ماشادو در خلق طرح هاي پيچيدة رواني و آنچه ماية آزار انسان است، استادي بي بديل بود. خاطرات پس از مرگ براس كوباس شاهكار ماشادو به شمار مي رود و نويسنده در آن با آميزش هنر كامل نقل و طنزنويسي، محيطي خاص به وجود آورده است. داستان خاطرات ثروتمندي را شرح مي دهد كه در عشق با ناكامي و تيره روزي همراه است. قهرمان كتاب در واقع نويسنده است كه انديشه ها، آرزوها، خاطرات، رؤ ياها و احساس هاي خويش را در ضمن توصيفي از آداب و رسوم بيان كرده است. ماشادو در آثار خود توانسته است نثر برزيل را از حالت منطقه اي و تصوير منظره ها و آداب و رسوم خاص آن خارج كند و به مطالعة بشر از نظر كلي و جهاني نزديك شود. او به وسيلة تحليل دقيق رواني و تحقيقي استادانه موفق گشته است احساس تلخ ناكامي هاي خود را در وراي لحن مطايبه آميز و طنز آرام و لطيف بپوشاند و ناپيداترين گوشه هاي زندگي را چون مسائلي عالي آشكارا پيش چشم گذارد. آثار داستاني ماشادو يك سلسله

پردة نقاشي منعكس كنندة واقعيت هاست و بيان موجز او كه از زبان و فرهنگ عامه رنگ دارد، وي را يكي از بزرگترين نويسندگان زبان پرتغالي ساخته است.

8 خودم با ديگران

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? كارلوس فوئنتس نشر قطره

9 روانكاو و داستان هاي ديگر

ويژگي اثر : ترجمه، آشنايي با كتاب : روانكاو و داستان هاي ديگر روانكاو و داستان هاي ديگر / نوشته ماشادو دِ آسيس، ترجمة عبدالله كوثري - تهران: لوح فكر، 1382. مجموعة روانكاو و داستان هاي ديگر، شامل يك داستان بلند و يازده داستان كوتاه از نويسندة مشهور برزيلي ژواكيم مآريا ماشادو دِ آسيس است كه توسط مترجم نامدار عبداله كوثري به زبان فارسي ترجمه گرديده و انتشارات لوح فكر آن را منتشر كرده است. نثر شيوا و رواني كه مترجم براي برگرداندن متن به زبان فارسي به كار برده، واجد چنان ويژگي هاي ممتازي است كه خواندن ترجمة اين مجموعه داستان نه فقط افادة لذت مي كند، بلكه همچنين مشابه همان تأثيري را در خوانندة فارسي زبان باقي مي گذارد كه متن اصلي در خوانندة اسپانيايي زبان مي گذارد. مترجم با دقتي لغت شناسانه و با وسواسي محققانه كوشيده است تا سطح كلام را در گفتار هريك از راويان يا شخصيت هاي داستان ها متناسب با متن اصلي حفظ كند. به اين منظور، وي علاوه بر گزينش دقيق برابرهاي مناسب براي واژگان، به نحو يا تركيب واژه ها در جمله نيز توجه نشان داده است. مترجم به سبب تسلطي كه به سبك نويسنده دارد، موفق شده است متني را به خوانندة فارسي زبان عرضه كند كه تا حد امكان مؤ لفه هاي متمايزكنندة طرز داستان

نويسيِ ماشادو دِ آسيس را هم شامل مي شود. رعايت امانت در ترجمه، به كارگيريِ معادل هاي دقيق و كوششِ درخور تحسين براي حفظ يا بازآفريني سبك متن اصلي، از جملة بارزترين ويژگي هاي ممتازِ اين ترجمه است.

10 شكسپير

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? جرمين گرير نشر طرح نو

11 كارلوس فوئنتس

ويژگي اثر : ترجمه، نوشت? لانين. آ. گيورگو نشر نسل قلم

منابع زندگينامه : 1http://www.ibna.ir/vdcauin6.49nm015kk4.html2www.ketabesal.ir

كوشا، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، اديب و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى و متوسطه از دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات فارسى با مدرك ليسانى فارغ التحصيل گرديد. سپس وارد خدمت فرهنگ شد. وى در دوران خدمت عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: دبيرى و بازرسى فنى، رياست دبيرستان ها در شهرهاى همدان و تهران و كرمانشاه، مؤسس دبستان خاقانى، معاونت دارالفنون، بازرسى وزارت فرهنگ بود. از آثار وى: «انشاء ابتدايى مصور»؛ «بديع و قافيه و عروض»، براى دوره ى دوم متوسطه؛ «دستور زبان»؛ «راهنماى امتحانات نهايى»؛ «فارسى و تاريخ ادبيات»؛ «فارسى و دستور زبان»؛ «منتخب نظم و نثر فارسى». سه كتاب اخير با مشاركت چند تن از اساتيد گروه ادبيات به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3152 ،2384 ،1636/ 2 ،473 ،364/ 1)، كتابشناسى موضوعى ايران (88/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (298)، مؤلفين كتب چاپى (452 -450/ 1).

كوفي، ابوعصيده ابوجعفر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 273 ق)، نحوى، اديب و محدث. معروف به ابن بلنجر. اصل وى از مردم ديلم و از موالى بنى هاشم بود. از واقدى و اصمعى و ابوداوود طيالسى و زيد/ يزيد بن هارون حديث نقل مى كرد. معلم فرزندان متوكل عباسى بود و در سامره ساكن. قاسم بن محمد انبارى، احمد بن حسن بن شهير و محمد بن جعفر آدمى از او روايت مى كردند. ابوداوود در «سنن» خود از وى حديث نقل كرده است. از آثار وى، كتاب «المقصور و الممدود»؛ كتاب «المذكر و المؤنث»؛ كتاب «الزّيادات» در «معانى الشعر» ابن سكيت؛ كتاب «عيون الاخبار و الاشعار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (159 /1)، ايضاح المكنون (301

/2)، تاريخ بغداد (260 -258 /4)، تهذيب التهذيب (55 /1)، روضات الجنات (210 -209 /1)، ريحانه (116 /8)، الذريعه (376 / 15)، سير النبلاء (194 -193 /13)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (123 -122)، كشف الظنون (1461 ،1458 ،1184)، الكنى و الالقاب (124 -123 /1)، لسان الميزان (199 /8)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (232 -228 /3)، معجم المؤلفين (308 /1)، الوافى بالوفيات (167 -166 /7)، هدية العارفين (51 /1).

كوهي كرماني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1276 ش)، اديب، محقق، روزنامه نگار و شاعر. در اوان كودكى تحصيلات چندانى نكرد و در اداره ى يكى از روزنامه ها به شاگردى پرداخت. وى در 1302 ش اقدام به تأسيس و انتشار «نسيم صبا» كرد. كوهى بعدها از كار روزنامه نگارى دست كشيد و به عضويت وزارت فرهنگ درآمد. وى يكى از ارادتمندان ملك الشعراى بهار و از طرفداران سرسخت سيد حسن مدرس بود. كوهى از نخستين كسانى است كه به گردآورى ادبيات عاميانه پرداخت و مدت ها در كار تصحيح نسخه ها و چاپ آثار متقدمين فعاليت داشت كه در اين راه، ملك الشعراى بهار و سعيد نفيسى او را يارى مى كردند. «ترانه هاى ملى- فهلويات» وى را پروفسور كريستين سن به آلمانى و پرفسور هنرى ماسه به فرانسه ترجمه نموده اند. وى در تهران درگذشت. از ديگر آثارش: «از شهريرور 1320 تا فاجعه ى آذربايجان»؛ «غوغاى جمهورى»؛ «افسانه هاى روستايى ايران»؛ «خلنامه»، شعر؛ «هفتصد ترانه»؛ «سوگواريهاى ادبى در ايران»؛ «راهنماى اهل ذوق يا بهترين غزلهاى سعدى و حافظ»؛ گلچينى از «مثنوى»؛ اهتمام در چاپ «مزارات كرمان»؛ اهتمام در چاپ «كلمات عليه غرا»، از سلسله ى انتشارات روزنامه ى «نسيم صبا»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (467

-466 ،461 -460)، تاريخ جرايد (302 -301/ 4)، تذكره ى شاعران كرمان (417 -415)، الذريعه (235/ 25 ،326/ 20 ،230/ 18 ،72/ 16 ،260/ 12 ،251/ 7 ،927 -926/ 9)، زندگينامه رجال و مشاهير (316 -314/ 5)، ستارگان كرمان (315 -313)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3407 ،3136 -3135 ،3001 ،2763 ،2374 ،2035 ،1637/ 2 ،1286 ،846 ،294 ،173/ 1)، كتابنامه نخستين دهه ى انقلاب (299)، مزارات كرمان (دو- هفت)، مؤلفين كتب چاپى (850 -848/ 2)، يغما (س 22، ش 100 -97 ،2).

كهنمويي پور، ژاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

ژاله كهنمويي پور در سال 1325 در تهران متولد شد. وي دوره ابتدايي و متوسطه را در همين شهر گذراند و چون شاگرد باهوش و موفقي بود، توانست در 1344 در رشته زبان ادبيات فرانسه دانشگاه تهران پذيرفته شود. او در 1349 دوره كارشناسي را با موفقيت به پايان برد و براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت. كهنمويي پور دوره كارشناسي ارشد و دكترا را در رشته ادبيات معاصر فرانسه در دانشگاه هوت برتاني (رن _ فرانسه) گذراند.وي دوره دكترا را در 1352 در آكادمي رن (دانشگاه هوت برتاني) به پايان برد. كهنمويي پور پس از پايان تحصيلات، به ايران بازگشت و در 1360 مديرگروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تهران شد. وي تا سال 1370 در آن سمت باقي بود و در طول اين مدت توانست خدمات شايسته اي را به انجام رساند. گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه گرايش : زبان و ادبيات فرانسه تحصيلات رسمي و حرفه اي : ژاله كهنمويي پور توانست در 1344 در رشته زبان ادبيات فرانسه دانشگاه تهران پذيرفته شود. او در 1349

دوره كارشناسي را در رشته زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تهران با موفقيت به پايان برد و براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت و دوره كارشناسي ارشد را در سال 1350 با پايان نامه «تصوير زن در آثار آندره ژيد» و دكترا را در رشته ادبيات معاصر فرانسه در دانشگاه هوت برتاني (رن _ فرانسه) در سال 1352 اخذ كرد «مقايسه ميان انديشه و سبك آندره ژيد و پل والري از طريق مكاتباتشان» نيز عنوان پايان نامه دكتراي ژاله كهنمويي پور است كه در آكادمي رن (دانشگاه هوت برتاني) به دفاع از آن پرداخت. هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران ژاله كهنمويي پور ميتوان به نسرين دخت خطاط و علي افخمي، اشاره كه «فرهنگ توصيفي نقد ادبي» را در سال 1381 با همكاري آنان تدوين و تأليف كرده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ژاله كهنمويي پور پس از پايان تحصيلات، به ايران بازگشت و در 1360 مديرگروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تهران شد. وي تا سال 1370 در آن سمت باقي بود و در طول اين مدت توانست خدمات شايسته اي را به انجام رساند. سپس در 1383 به عنوان معاون پژوهشي دانشكده زبان هاي خارجي مشغول به كار شد و با مجلات مختلفي چون Dialogues et Cultures مجله پژوهش دانشكده زبان هاي خارجي، پژوهشنامه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي، مجله رشد زبان، مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشكده تبريز، مجله مدرس در دانشگاه تربيت مدرس و... همكاري و مقالات با ارزش و مفيدي را تأليف يا ترجمه كرد. فعاليتهاي آموزشي : ژاله كهنمويي پور

در دانشگاه تهران به تدريس زبان فرانسه مشغول مي باشد. ژاله كهنمويي پور از استادان دانشگاه تهران است كه در زمينه ترجمه آثار و گسترش زبان فرانسه در دانشگاه نقش به سزايي داشته و تلاش هاي بسياري كرده است. و همچنين راهنمايي بيش از 10 پايان نامه كارشناسي ارشد نيز بوده است كه مواردي از آن به شرح زير است: _ «مضمون آب وخاك در آثار كولت» _ «نوشتار زن در ادبيات معاصر فرانسه» _ «نوشتار خود زندگي نامه اي در آثار آني ارنو و ...»ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ژاله كهنمويي پور تاكنون مسئوليت سه طرح پژوهشي را به عهده داشته است كه عبارتنداز:«واژه نامه توصيفي و تحليلي نقد ادبي»، «واژه نامه تجزيه و تحليل گفتمان و آموزش زبان كاربردي در دوره كارشناسي.»چگونگي عرضه آثار : آثار ژاله كهنمويي پور علاوه بر تاليفات و مقالات، به ترجمه آثار ادبي فرانسه نيز ميتوان اشاره كرد: اصولاً فرهنگ نويسي اكنون يكي از شاخه هاي مهم علوم انساني است كه مورد توجه بسيار واقع شده است. اهميت فرهنگ نويسي دوزبانه وقتي بيشتر مي شود كه در مورد نقد ادبي به ويژه در زبان فرانسه با آن ادبيات پربارش صورت گيرد. از اين رو «فرهنگ توصيفي نقد ادبي» كه با تلاش پيگير و تحقيقات پربار مؤلفانش از جمله ژاله كهنمويي پور استاد دانشگاه و مترجم زبان فرانسه، صورت گرفته، درخور اهميت بسيار است. ترجمه آثار همواره توانسته افكار انسان ها را به همديگر نزديك كرده، آن ها را با افكار، انديشه ها و نگرش هاي مردمان و كشورهاي ديگر آشنا سازد. زبان فرانسه با قدمت بسيار

و ادبيات پربارش جايگاه ويژه اي دارد. نويسندگان و شاعران فرانسوي در طول تاريخ ادبيات جهان همواره سهم بسياري داشته اند و چهره هاي شناخته شده ادبيات فرانسه از بزرگان ادبيات جهان اند. كمتر كسي را سراغ داريم كه به ادبيات علاقه مند باشد و از آثار سارتر دوبووار، كامو، كلود سيمون و.... بهره نگرفته باشد. از اين رو، نقش مترجمان آثار فرانسوي بسيار حائز اهميت و قابل ستودن است. بي شك، در اين مسير مترجمان بسياري عمر خود را صرف ترجمه و تدوين آثار ادبي كرده و هر كدام گوشه اي از اين دنياي بزرگ را به تصوير كشيده اند. در زمينه ادبيات فرانسه نيز به سبب آشنايي ديرينه ايرانيان با فرهنگ ممالك فرانسه، نقش مترجم نقشي مهم در ارتباط ميان دو كشور بوده است و مترجمان مهمي نيز در اين فاصله ظهور يافته اند. ژاله كهنمويي پور از استادان دانشگاه تهران است كه در زمينه ترجمه آثار و گسترش زبان فرانسه در دانشگاه نقش به سزايي داشته و تلاش هاي بسياري كرده است. دكتر ژاله كهنمويي پور از استادان فعال و پژوهشگري است كه همگام با كار تدريس، در بسياري از همايش هاي مربوط به زبان فرانسه از جمله هفتمين كنگره استادان زبان فرانسه در يونان، كنگره بين المللي استادان زبان فرانسه در آسيا و اقيانوسيه در چين، هشتمين كنگره استادان زبان فرانسه در لوزان سوئيس و نهمين كنگره استادان زبان فرانسه در توكيو شركت داشته است. و نيز شركت در سمينارها و همايش هاي داخلي و خارجي: _ كنگره بين المللي استادان زبان فرانسه / آتلانتا _ همايش اسطوره و ادبيات /

تهران _ همايش نقد ادبي / تبريز _ همايش استادان زبان فرانسه / فرانسه _ همايش ترجمه متون / آرل فرانسه و ... را در كارنامه دارد. آثار : آموزش مكالمه فرانسه ، انواع شعر و صناعات شعري در زبان فرانسه ويژگي اثر : باهمكاري دكتر ضياءالدين دهشيري , انتشارات دانشگاه تهران ,1372 .3 انواع نوشته هاي منثور ، تئاتر و شقاوت ويژگي اثر : ترجمه، چاپ 1374 نشر قطره . كتاب «تئاتر و شقاوت» ترجمه اي از ژاله كهنمويي پور است كه توسط نشر قطره وارد بازار نشر شده است. اين اثر كه مؤلف آن پيربرونل، استاد برجسته دانشكده پاريس است، نقدي بر تئاتر و شقاوت در تئاتر قديم و جديد در آثار نمايشنامه نويساني چون آنتون آرتو، ون كلايست و جان فورد دارد. در اين اثر، كوشش شده برداشتي كه آنتون آرتو در اثرش «تئاتر و همزادش» درباره زبان سحرآميز تئاتر داشته است، مورد بررسي قرار بگيرد و در مقام مقايسه با ديدگاه هاي نمايشنامه نويسان ديگر نيز قضاوت شود. 5 تراژدي سياسي، تصوير زن در آثار آندره ژيد ويژگي اثر : پايان نامه كارشناسي ارشد 13507 فرهنگ توصيفي نقد ادبي ويژگي اثر : فرهنگ توصيفي نقد ادبي با همكاري نسرين دخت خطاط و علي افخمي تأليف شده است. اين فرهنگ گرچه داراي عنوان نقد ادبي است، ولي همه بحث هاي ادبي اعم از انواع صناعات ادبي، مكتب هاي ادبي و تاريخ ادبيات را دربرمي گيرد. به اين

ترتيب در تأليف اين كتاب علاوه بر مفهوم خاص نقد كه مبتني بر نظريه هاي ادبي است، مفهوم عام و گسترده آن كه نگرش به ادبيات است، نيز مدنظر بوده است. همچنين هدف اصلي از نگارش اين فرهنگ ارائه مجموعه اي از اطلاعات در زمينه ادبيات و نقد ادبي به خوانندگان، بويژه دانشجويان بوده است. از اين رو، هم توصيفي و هم تطبيقي است. بدين معني كه تنها به معادل يابي كوتاه و نارسا اكتفا نشده و توصيف واژه ها با ذكر مثال هاي متعدد آورده شده است. از سوي ديگر، مؤلفان تا حد امكان كوشيده اند براي هر واژه نقد در ادبيات فرانسه، معادل تطبيقي آن را (اعم از صناعات ادبي، انواع ادبي و جريانات و مكتب هاي ادبي) در زبان و ادبيات فارسي بيابند. در «فرهنگ توصيفي نقد ادبي» در مدخل شامل اجزاي زير است: _ تعريف و توصيف واژه، همراه با ذكر مثال در متن فرانسوي. در برخي مدخل ها، مثال ها و بخصوص اشعار ترجمه شده است، ولي چون ترجمه بعضي از اصطلاحات يا ابيات شعري براي بيان مطلب و توضيح مدخل ضروري نبوده، تنها به اصل متن اكتفا شده است. _ ارائه، معادل هاي تطبيقي در زبان و ادبيات فارسي ?_ ارائه واژه هاي مترادف كه بتوان با مراجعه به آن ها توضيحات بيشتري در مورد مدخل به دست آورد. _ كتابنامه مربوط به هر مدخل 8 مقايسه ميان انديشه و سبك آندره ژيد و پل والري از طريق مكاتباتشان ويژگي اثر : پاياننامه دكترا 13529 نقد ادبي فرانسه

ويژگي اثر : با همكاري دكتر نسرين خطاط , انتشارات سمت ,1374 .

كي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1299، تبريز.

درگذشت: 1366، پاريس.

محمود كى از خاندان قائم مقام و جد بزرگ او يوسف صدرالاشرف برادرزاده ى ميرزا جعفرخان مشيرالدوله (مهندس باشى) بود. محمود كى در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى تحصيل كرد و به درجه ى سرلشگرى رسيد. چهار سال وابسته ى نظامى ايران در فرانسه بود. مدتى به تربت حيدريه تبعيد شد. سرانجام در سال 1354 بازنشسته گرديد. اهل قلم بود و به شعر و ادبيات و تاريخ علاقه داشت.

ترجمه هاى او سرگذشت مرشال نى، يادداشت هاى ناپلئون جوان، هنر جنگ اثر سورن تزو است. مقاله ى «نامه هاى وزير مختار ايران در فرانسه به وزير امور خارجه در زمان ناصرالدين شاه» در مجله «بررسى هاى تاريخى» منتشر شد. از آثار چاپ نشده ى او كتابى است به نام شاه مهبولستان اثر ژاك دمورگان باستان شناس فرانسوى. دمورگان اين كتاب را با نام مستعار قره گوز افندى انتشار داده بود. اين كتاب قرينه گونه اى است به كتاب معروف حاجى بابا اصفهانى جميز موريه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كيا تهراني، صادق، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، زبان شناس، استاد دانشگاه و شاعر، متخلص به تيرا. در تهران به دنيا آمد. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در آموزشگاه هاى ادب، ثروت و دارالفنون به پايان رساند. سپس در رشته ى زبان و ادبيات فارسى به تحصيل پرداخت و در 1320 ش به اخذ ليسانس نايل آمد و وارد خدمت وزارت فرهنگ شد. وى در 1323 ش به اخذ درجه دكتراى ادبيات توفيق يافت و آن گاه در سمت دانشيارى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. در 1330 به عنوان استاد زبان و ادبيات پهلوى در آن دانشكده ارتقاء يافت. دكتر كيا در اشعارش گاهى از واژه هاى پهلوى كه امروز در

زبان فارسى از ميان رفته استفاده مى كرد. از آثارش: «چند نمونه از متن نوشته هاى پهلوى»؛ «داستان جم»، با همكارى دكتر مقدم؛ «گشته دبيره» يا «خط كستج»، درباره ى خط كتيبه ها و سكه ها و مهرهاى دوره ى اشكانى و ساسانى؛ «گويش آشتيان»؛ «ماه فروردين روز خرداد»، متن پهلوى و ترجمه ى فارسى با واژه نامه؛ «نقطويان يا پسيخانيان»؛ «واژه نامه ى گرگانى»؛ «يادداشتى درباره ى آرامگاه زرتشت در بلخ»؛ «يادداشتى درباره زبان رازى و طهرانى»؛ «واژه نامه ى طبرى»، با مشاركت دكتر مقدم؛ مجموعه ى اشعارى به نام «كابل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (489)، الذريعه (11/ 25 ،292/ 24 ،32 -31/ 19 ،253/ 18 ،37/ 8)، سخنوران نامى معاصر (952 -948/ 2)، شرح حال رجال معاصر مازندران (164 -162/ 2)، فرهنگ سخنوران (774)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3440 ،3439 ،3304 ،2864 -2863 ،2787 ،2725 ،2630 ،2579 ،2555 ،1655/ 2 ،1326 ،1119 ،417 -415 ،400 ،345/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (300)، مؤلفين كتب چاپى (499 -498/ 3).

كيا خانلري، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مترجم، محقق.

تولد: 1294، تهران.

درگذشت: اسفند 1369.

زهرا كيا (خانلرى)، فرزند هادى نورى نواده حاج شيخ فضل الله نورى، تحصيلات دبستانى را در مدرسه ناموس به پايان رسانيد و تحصيلات دبيرستانى را در دارالمعلمات مركزى (دانشسراى مقدماتى) انجام داد و بلافاصله در سن هفده سالگى به تدريس در مدارس ملى و دولتى پرداخت و خود براى گذراندن امتحانات دوره ى كامل متوسطه با پسران آماده كرد و اجازه ى آن را نيز از معارف دريافت نمود و در سال 1314 پس از گذراندن امتحان ورودى در رشته ى ادبيات فارسى دانشكده ى ادبيات تهران كه در زمان دانشسراى عالى ناميده مى شد قبول شد و در سال 1318 به اخذ ليسانس نايل آمد

و سپس ضمن خدمت دولتى در رشته ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى كه تازه تأسيس شده بود ادامه تحصيل داد و در سال 1323 با گذراندن رساله خود درباره ى «سبك ادبى تواريخ ايران بعد از اسلام تا قرن نهم» به اخذ دكترى نايل آمد.

پس از چند سال تدريس در دبيرستان به رياست دبيرستان نوربخش (رضاشاه كبير سابق) منصوب شد و چند سال به سمت دانشيارى و پس از آن به مقام استادى دانشكده ى ادبيات نايل آمد.

در سال 1320 با پرويز خانلرى همكلاسى رشته ى دكتراى خود ازدواج كرد و با كمك هم مجله «سخن» را در سال 1322 منتشر كردند و در اين ايام در شوراى زنان با دكتر فاطمه سياح و عده اى ديگر به فعاليت هاى اجتماعى پرداخت و به سمت منشى هيئت مديره ى شورا منصوب شد. زهرا خانلرى پس از مرگ دردناك پسر هشت ساله اش از هر گونه فعاليت اجتماعى دست برداشت و تنها به كارهاى ادبى خود ادامه داد.

او از هفده سالگى بنا بر ذوق شخصى به مطالعه و نوشتن مقالات در جرايد روز پرداخت و در همان ايام دو داستان به نام پروين و پرويز و ژاله يا رهبر دوشيزگان (1315) نوشت و چنان كه ذكر شد در مجله «سخن» به داستان نويسى و ترجمه ى مقالات پرداخت. در سال 1339 براى مطالعه درباره ى كتب درسى به كشورهاى فرانسه و انگلستان سفر كرد و در بازگشت در سازمان كتاب هاى درسى با عده اى از همكارانش دست به تغيير در كتاب هاى درسى مدارس زد و كار او از اولين كتاب دبستانى آغار نمود و به كلى سبك كتاب هاى گذشته را عوض و كتاب هاى تازه را به سبك

جديد با در نظر گرفتن محيط و زبان كشور خود تأليف كرد و براى آموزگاران نيز روش تدريس نوشت تا با سهولت بتوانند كتاب هاى تازه را تدريس نمايد و اين همكارى را تا كتاب فارسى اول دبيرستان ادامه داد و كتاب هاى پنجم و ششم دبيرستان را شخصا نوشت و اين كتاب ها از سال 1341 به تدريج به صورت كتاب هاى رسمى در سراسر كشور تدريس شد. و چون هميشه در ضمن تدريس در دبيرستان و دانشگاه به اين نكته برمى خورد كه شاگردان از داستان هاى منظوم و معروف ادبى زبان فارسى به كلى بى اطلاع اند و هرگز فرصت خواندن آنها را ندارند بنابراين درصدد برآمد كه اين داستان ها را خلاصه كند و به لباس نثر درآورد. اين مجموعه كه با شيوه ى خاصى نوشته شد به نام داستان هاى دل انگيز ادبيات فارسى (1337) منتشر و دوباره تجديد چاپ شد و برنده ى جايزه ى يونسكو در ايران شد.

از آثار ديگر اوست: پروين و پرويز (داستان)، ژاله يا رهبر دوشيزگان (داستان، 1315)، راهنماى ادبيات فارسى، فرهنگ اعلام، اصطلاحات (1341)، فرهنگ ادبيات فارسى (1348)، نمونه فارسى در سلسله شاهكارهاى ادبيات فارسى، داستان حسنك از تاريخ بيهقى (1351)، برگزيده ى قابوسنامه (تصحيح از قديمى ترين نسخ، 1352)، كتاب هاى فارسى و دستور در سلسله كتاب هاى درسى، افسانه ى سيمرغ (از منطق الطير عطار)، براى كودكان، ترجمه شب هاى روشن (اثر فئودر داستايوسكى، 1324)، رنج هاى جوانى ورتر (اثر آندره موروآ، 1322)، بيست داستان (از پيراندللو، 1335)، آقاى رييس جمهور (اثر ميگل انخل آستورياس، 1348)، سه داستان حماسى فارسى براى گنجينيه ى ادبيات كودكان، نمونه ى غزل فارسى (1343)، دنياى خيال، (اثر آندره موروآ، 1349)، توروتوميو (1351)، پاپ سبز (1360).

(1369 -1294 ش)، نويسنده و

مترجم. نسبش به حاج شيخ فضل اللَّه نورى مى رسد. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى در مدرسه ى ناموس، تحصيلات متوسطه را در دانشسراى مقدماتى، به پايان رساند و بلافاصله به تدريس در مدارس ملى و دولتى پرداخت. در 1318 ش موفق به اخذ ليسانس در رشته ى ادبيات فارسى از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران شد. وى، در ضمن خدمات دولتى، در رشته ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى ادامه ى تحصيل داد و با ارائه ى رساله ى خود درباره ى «سبك ادبى تواريخ ايران بعد از اسلام» موفق به اخذ مدرك دكترا شد. پس از چند سال تدريس در مدارس و رياست دبيرستان نوربخش به سمت دانشيارى و سپس به مقام استادى دانشگاه ادبيات رسيد. وى به اتفاق همسرش، پرويز ناتل خانلرى، در 1322 ش مجله ى ادبى «سخن» را منتشر كرد و در اين ايام در شوراى زنان با دكتر فاطمه سياح و عده اى ديگر به فعاليت هاى اجتماعى پرداخت. او براى مطالعه درباره كتب درسى به كشورهاى فرانسه و انگلستان سفر كرد و پس از بازگشت، در سازمان كتاب هاى درسى با عده اى از همكارانش به تغيير و تحول در كتب درسى پرداخت. از آثار وى: «پروين و پرويز»، داستان؛ «ژاله يا رهبر دوشيزگان»، داستان؛ «نمونه ى غزل فارسى»؛ «راهنماى ادبيات فارسى»؛ «داستانهاى دل انگيز ادبيات فارسى»؛ برگزيده «قابوسنامه»؛ «داستان حسنك»، «از «تاريخ بيهقى»؛ «افسانه سيمرغ»، براى كودكان، از «منطق الطير» عطار؛ ترجمه هاى: «بيست داستان»، «سه انديشه ى دخترك گوژپشت»، «خانه ى افسون زده»، «انتقام سگ»، «روسرى سياه»، «شب عروسى»، «كداميك است»، «دود»، «زن مرده و زن زنده»، «سكته ناقص»، «گل سرخ»، «سرگرمى»، «چائولا ماه را كشف مى كند»، «نمازخانه كوچك»، «پاسخ»، «بيچاره آن

مرحوم»، «دو و دو شش»، «لباس نو»، «گربه، پرنده، ستارگان»، «دنياى خيال»، «شبهاى روشن»، «رنجهاى جوانى ورتر»، «آقاى رئيس جمهورى»، «پاپ سبز».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :

[1] صد سال داستان نويسى (1 و 772/ 3 ،415/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (132 -131)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3335 ،3314 ،3310 -3309 ،2800 -2799 ،2757 ،2712 ،2622 ،2093 ،2091 ،2036 ،2007 ،1975 ،1778 ،1773 ،1750 ،1634/ 2 ،1484 -1483 ،1245 ،1093 ،602 ،584 ،582 ،557 ،554 ،348/ 1)، كارنامه ى زنان (220 -217)، مؤلفين كتب چاپى (250 -249/ 3).

كيوان سميعي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1292 ش)، محقق، اديب و شاعر، متخلص به كيوان. در كرمانشاه به دنيا آمد. در كنار تحصيلات جديد، صرف و نحو را نزد ميرزا باقر توحيدى فراگرفت. او همچنين منطق و نحو را نزد شيخ عزيزاللَّه واعظ خواند و علوم عربى و منطق و نحو و اصول و فقه را نزد حاج آقا ميبدى ادامه داد. در نوزده سالگى براى تكميل تحصيلات به قم رفت و از آيت اللَّه سيد محمد حجت بهره برد. او معقول را نزد آيت اللَّه ميرزا محمد على شاه آبادى فراگرفت. آن گاه به مشهد رفت و ادبيات را نزد اديب نيشابورى دوم تكميل كرد. وى همچنين در محضر حكيم آقابزرگ عسكرى و فرزندش ميرزا مهدى عسكرى بهره برد. سپس به تهران آمد و با مجامع ادبى و بزرگان و دانشمندان آشنا شد و از محضر حاج شيخ عبداللَّه حايرى و حاج شيخ عباسعلى كيوان قزوينى استفاده برد. آن گاه به زادگاهش بازگشت و چندى از محضر سردار كابلى كسب فيض نمود. در 1322 ش به تهران آمد و مقيم گشت و به

مطالعه و تحقيق و تأليف پرداخت. او مدتى امور حقوقى بانك كشاورزى را عهده دار بود. وى در تهران وفات يافت و در بهشت زهرا، در قطعه ى هنرمندان، دفن شد. از آثارش: «زندگانى سردار كابلى»؛ مقدمه اى بر «مفاتيح الاعجاز فى شرح گلشن راز»؛ «راز دل»، مجموعه شعر؛ مقدمه اى بر «ديوان آزاد همدانى»؛ رساله اى در «شرح حال طبيب اصفهانى»؛ شرح و مقدمه «ديوان» رنجى؛ مقدمه بر «ديوان» صابر همدانى؛ «تحقيقات ادبى يا سخنانى پيرامون شعر و شاعرى»؛ مقدمه بر «اوصاف الاشراف» خواجه نصير؛ مقدمه بر «قبله شناسى» سردار كابلى.[1]

محقق، شاعر.

تولد: 1292، كرمانشاه.

درگذشت: 4 مرداد 1372، تهران.

غلامرضا كيوان سميعى متخلص به «كيوان»، فرزند محمد صادق، تحصيلات ابتدايى را در دبستان نصرت در كرمانشاه به پايان برد. در كنار درس هاى دبستانى به فراگيرى علوم عربى و قرآنى نزد برخى استادان كرمانشاه از جمله ميرزا باقر توحيدى و شيخ عزيزالله واعظ پرداخت. سپس به دبيرستان رفت و همچنان پس از فراغت از مدرسه به فراگرفتن علوم عربيه پرداخت و شرح سيوطى بر الفيه ابن مالك و حاشيه ى ملا عبدالله بر تهذيب در منطق و شرح جامى بر كافيه ابن حاجب در نحو و معالم الاصول و جلد اول قوانين الاصول در علم اصول و اكثر شرح لمعه را در فقه، نزد حاج آقا محمد ميبدى تلمذ كرد و در خلال دروس دبيرستانى و علوم عربيه شب ها به تحصيل در رشته ى رياضيات و زبان انگليسى پرداخت. در نوزده سالگى پس از طى دوره دبيرستان به قم رفت و به فراگيرى علوم اسلامى ادامه داد. رسائل را نزد آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى و مبداء و معاد ملاصدرا را نزد آيت الله محمدعلى

شاه آبادى خواند و سپس به مشهد رفت و در محضر شيخ محمدتقى راموز مشهور به اديب نيشابورى (ثانى) درس مطول را خواند. از استادان ديگر وى آقا بزرگ عسگرى و آقا ميرزا مهدى بودند.

آنگاه به تهران آمد و علم كلام را از شريعت سنگلجى آموخت و در تهران با مجامع ادبى و اديبان رفت و آمد داشت و با شيخ عبدالله حايرى (رحمت عليشاه) و شيخ عباس على كيوان قزوينى به مشرب عرفان آشنا شد و شرح قيصرى بر فصوص الحكم را فراگرفت.

آنگاه به زادگاه خود بازگشت و چندى نيز از محضر حيدرقلى خان سردار كابلى جامع معقول و منقول و رياضيات كسب فيض كرد و به دنبال معيشت چندى به تجارت پرداخت. سرانجام به استخدام بانك كشاورزى درآمد. و سال ها امور حقوقى بانك را عهده دار بود و پس از سى سال خدمت در سال 1352 بازنشسته شد.

علاوه بر مقالات كيوان سميعى در مجله هاى «دعوت اسلامى» (نخستين مقاله وى در سال 1309 در همين مجله به چاپ رسيد)، «شفق سرخ»، «كرمانشاه»، «وحيد» و روزنامه ى «كيهان»، از جمله آثار وى است: زندگانى سردار كابلى مشتمل بر حوادث افغانستان در قرن نوزدهم ميلادى (1361)؛ مقدمه اى بر شرح گلشن راز (شيخ محمد لاهيجى، 1337)؛ رساله در شرح احوال طبيب اصفهانى (1347)؛ تحقيقات ادبى يا سخنانى پيرامون شعر و شاعرى (1361)؛ كتاب چند جلدى اوراق پراكنده (مجموعه مقاله ها، 1366)؛ مقدمه بر قبله شناسى (تصنيف سردار كابلى، 1324)؛ مقدمه بر اوصاف الاشراف خواجه نصير طوسى (1336)؛ مقدمه بر تذكره مختصر شعراى كرمانشاه (تأليف باقر شاكرى، 1337)؛ مقدمه بر خاك نشيان عشق (تأليف فرشيد يوسفى، 1364)؛ مقدمه اى بر تحقيق در مسائل فقهى (تأليف دكتر

سيد حسن صفوى 1349)؛ مقدمه اى بر ديوان آزاد همدانى (1356)؛ تصحيح ديوان صابر همدانى در دو قسمت با مقدمه ى مشروح؛ مقدمه اى بر ديوان هادى رنجى (به اهتمام غلامحسين تهرانى، 1341)؛ مقدمه اى بر ديوان كى فر (1342)؛ راز دل (مجموعه شعر، به اهتمام محمدعلى سلطانى 1363)؛ مقدمه بر مناظرات ترجمه المراجعات (تأليف سيد شرف الدين عاملى با ترجمه سردار كابلى، 1324)؛ رساله تاريخ فلسفه؛ مقدمه تحفة الاجله سردار كابلى؛ شاهكارهاى هنرى؛ تاريخ و كيفيت روزه در اديان؛ علت شهرت سيد جمال الدين اسدآبادى؛ ترجمه حال كيوان قزوينى؛ مبادى عرفان و تصوف؛ وى كتابخانه ى شخصى خود را به دانشگاه ادبيات دانشگاه رازى كرمانشاه اهدا كرد.

استاد غلامرضا كيوان سميعى در پس سرطان حنجره درگذشت و در قطعه مقبرةالشعرا، حجره ى 953 بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 19، ش 9 -7، ص 841 -840)، سخنوران نامى معاصر (3022 -3017/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3062/ 2)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 8، ص 9 -3)، مؤلفين كتب چاپى (710 -709/ 4).

كيوانپور كرمانشاهي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر، متخلص به كيوان. از خانواده ى مكرى بابا ميرى كردستانى بود. وى در كرمانشاه به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در موطنش و دوره ى متوسطه را در دبيرستان شرف تهران به پايان رساند و از دانشسراى عالى در رشته زبان و ادبيات فارسى مدرك ليسانس گرفت. سپس پايان نامه ى دكتراى خود را در موضوع «بحث در لهجه هاى مغرب ايران» نوشت و سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در سمتهاى مختلف مشغول به كار گرديد. وى پس از كودتاى 28 مرداد 1332 ش عازم اروپا شد

و سالها در فرانسه اقامت كرد و هنگام پيروزى انقلاب اسلامى به ايران مراجعت نمود و به سمت سفير كبير ايران در مسكو منصوب گشت. وى ضمن آشنايى با چند زبان و خط به زبان پهلوى نيز تسلط كامل داشت. لازم به ذكر است كه صاحب «الذريعه» نام «ديوان» شعر وى را ذيل مكرى كردستانى آورده است. از آثارش: «بغستان» يا «بيستون»؛ مجموعه ى «ترانه هاى كردى يا گورانى»، شعر؛ «عشاير كرد»؛ «فرهنگ فارسى»؛ «نمونه هاى نظم و نثر فارسى»، از قرن سوم هجرى تا عصر حاضر؛ «نغمه هاى جوانى»، شعر؛ «اندرز خسرو قباديان»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (238/ 24 ،209/ 16 ،263/ 15 ،1095/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3025 -3023/ 5)، فرهنگ سخنوران (872 ،775)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3433 ،3315 ،3290 ،2431 ،2304 -2303/ 2 ،1027 -1026 ،846 ،354 -353/ 1)، مولفين كتب چاپى (701 -700/ 5).

كيواني، مجدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تربيت معلم در سال 1340 و دكتراى زبان شناسى كاربردى از دانشگاه ولز انگلستان در سال 1347.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آموزش زبان و زبان شناسى نوين و كاربردى، تدريس دروس زبان انگليسى، قرائت متون ادبى و ترجمه متون اسلامى در دانشگاههاى تربيت معلم و علم و صنعت تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول آموزش زبان و اصول يادگيرى و تدريس زبان و زبان شناسى نوين.

مقالات

تعداد مقالات بزبان

فارسى: 36، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

شوق يادگيرى، صفات تخصيصى و صفات خبرى، متدولوژى آموزش زبانهاى خارجى، دوزبانگى و مسائل تربيتى و اجتماعى آن، نماى تربيت در اتحاد شوروى، آموزش و پرورش بيرون از مدرسه، دورنماى تكامل ساخت نظام هاى تربيتى، وضع تايلند، سرمايه گذارى در كشورهاى در حال رشد و بازگشت به زبان و فرهنگ ملى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

گاوان، عماد الدين محمود

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عماد الدين محمود گاوان درسال 808 درروستاي گاوان در گيلان متولد شد . پدران وي از حاكمان گيلان بوده اند . وي پس از آموختن علوم معقول و منقول به توسعه مادر براي تجارت و نيز ديدار با علما به سفر و خراسان و عراق پرداخت تا اينكه در ادامه سفرهاي خود به هند رفت و مورد توجه سلاطين بهمني قرار گرفت . در منا سب اداري و شكري چون هزار امير الامرا ،سپهسالار ،حاكم تا مقام وزارت و وكالت امور شاهي ترقي كرد. و همين قدرت يابي وي ونيز سخت گيري او بر نظاميان هندي و رشوه خواران موجب توطئه عليه وي و اعدام او توسط محمد شاه بهمني در سال 886 ه .ق گرديد. خواجه عماد الدين مردي ثروتمند اما صوفي مسلك ،بخشنده و صاحب ذوق بود و اشعار و نثر زيبايي را از خود در آثار ي ون رياض الانشاء ،مناظر الانشاء و قواعد الانشاء به جا مانده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : انشاي ديواني

والدين و انساب : منشاء خاندان وي محمد گاوان از روستاي گاوان يا قاوان بوده است مايد محمود نيز از خاندان مشايخ بوده است .

اوضاع

اجتماعي و شرايط زندگي : آبا و اجداد عماد الدين محمود گاوان از گذشته هاي دور ،از فرامانروايان گيلان بودند چنانكه يكي از آنان در رشت حكومت مي كرد و اين فرمانروايان از طريق ارث به محمود گاوان رسيد .علت انتساب وي به گاوان يا قاوان انتساب وي به روستايي از گيلان به همين نام بوده است .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عماد الدين محمود گاوان علوم و كمالات در زادگاه خود گيلان فرا گرفت . امابه توصيه مادر ،از بيم مخالفان به سفر در عراق و خراسان پرداخت . با بزرگان علمي وصوفيان دوران خود ديدار كرد. چنانچه انواع علوم معقول ومنقول ،بويژه رياضي و طب را خوب مي دانست و در فن نثر و نظم و انشاء و حساب و خط سيا ق را خوب مي نوشت و شعر نيز مي سرود واز خود ديواني داشت كه چند قصيده اي در كتاب مشهوري رياض الانشاء باقي مانده است

وقايع ميانسالي : عماد الدين محمود گاوان پس از اتمام تحصيلاتش به سفارش مادر به سفرهايي در شهرهاي عراق و خراسان پرداخت و از سال 851 در عهد سلطنت علاء الدين بهمني ( 862-838 )براي تجارت از راه دريا به احمد آباد بيدر ،پايتخت سلاطين بهمني ركني رفت و به دعوت وي جزو درباريان آنجا قرار گرفت وبه مناصب بالا يي چون هزار «منصبي نظامي » دست يافت . حتي قلعه نلكنده را از تصرف افغانان و راجپوتا ن بيرون آورد و ضميمه متصرفات سلاطين بهمني كرد . همايونشاه ظالم بهمني (865-862) نيز القاب ملك التجاره و حكومت و سپهسالاري ولايت بيجانپور را به وي

سپرده بود و حتي در زمان مرگ خود وزارت پسرش نظام شاه بهمني ( 867-865 )را به وي وا گذار كرد . محمود گاوان دو دشمن خارجي نظارت شاه بنامهاي سلطان محمود خلجي و محمود شاه گجراتي را شكست داد د و تحت عنوان سپهسالار سپاه ركن اقوام بسياري يافت . سلطان محمد شاه بهمني (887-867) نيز القاب خواجه جهان ،منصب امير الامراو وكالت امور شاهي را بر القاب وي افزود .زيرا محمود گاوان ولايت هاي سنگسير و برخي بلاد بيجانگر را براي وي تصرف كرد. تا آنجا كه غلام محمود گاوان مو سوم به «خوشي قدم » به «كشور خان » ملقب شد. اما خواجه جهان به يكباره متغير شد و براي دوري از غروري كه به سراغش آمده بود اموال خود را در ميان مردم تقسيم كرد و مانند مردم عادي مي زيست . با اين وجود از چهار هزار سوار درركاب داشت . سرانجام به سبب سخت گيري هايي كه بر امرا به علت استيفاي حقوق دولت مي كرد ،امرا را ناراضي كرد و و طي تهمتي كه براي براندازي نظام حكومت بهمنيان به وي زاده شد ،سلطان محمد بهمني فرمان قتل وي را صادر كرد . خواجه جهان در اواخر عمر با سلطان حسين ؟؟؟تيموري بود و بدليل عدم اجازه محمد شاه بهمني نتوانست به دعوت سلطان حسين در هرات ،پاسخ مثبت بگويد و درهند ماند.

زمان و علت فوت : عماد الدين محمود گاوان در ماه صفر 886 ه. ق درسن 78 سالگي به فرمان سلطان محمد بهمني كشته شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عماد الدين محمود گاوان در

آغاز بعنوان تجارت و كسب علم به سفر پرداخت اما در دربار سلاطين بهمني دكن (شمال هند )به مناصبي چون «هزار» نوعي درجه نظامي ،سپهسالار ،امير الامرا ،ملك التجاره ، حاكم ولايت بيجانپور و حتي وزارت و وكالت امور شاهي ر ابه دست يافت .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : آثار عماد الدين محمود گاوان جهان در ركن بسيار بود از آن جمله مدرسه و مسجدي كه دو سال پيش از وفات خود در احمد آباد بيدر به اتمام رسانيده بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عماد الدين محمود گاوان به عبادت ،كمك مالي به مستمندان و تمرين در شعر و نثر از فعاليت هاي روزانه او بود.

شاگردان : ملا عبد الكريم همداني از مريدان و شاگردان خواجه عماد الدين محمود گاوان بود كه در كتابي شرح زندگاني وي را نوشته است . كه مختصري از آن در كتاب « تاريخ فرشته »محفوظ مانده است . ملا سامعي مداح و نديم خواجه و نظام الدين حسن گيلاني خزانه دار وي بوده است .

همفكران فرد : عماد الدين محمود گاوان از نظر عرفاني با مولانا عبد الرحمن جامي همفكري و دوستي داشت و در نامه هايي كه به يكديگر نوشته انند و در رياض النشاء ثبت شده است . اين مباحث عرفاني مويد است.

آرا و گرايشهاي خاص : عماد الدين محمود گاوان جهان مردي ديندار و سني متعصبي بود ، اما ارادتمند شيخين و دستگير فقيران بود . و گرچه شخصا مردي بازرگان بود در عين وزارت از بازرگاني دست نمي شست ، بخشنده و كريم بود اخلاق و صوفي

مشربي داشته است .شيوه وي درانشاي فارسي نيز بسيار منشيانه و مترسلانه است . و تركيبات عربي زيادي با آرايشهاي بسيار در آن به كار برده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 رياض الانشاء

ويژگي اثر : شامل نامه هاي خواجه عماد الدين محمد گاوان است كه سر مشق منشيان هند است .

2 قواعد الانشاء

3 مناظر الانشاء

ويژگي اثر : درباره آيين ترسل و مبا حث مربوط به بلاغت است «موضوع و فايده انشاءرا در آن بيان مي كند »

منابع زندگينامه :

1ذبيح الله صفا ، تاريخ ادبيات در ايران ، ج 4 ، چاپ دوم ، تهران :فردوسي 1363 ، ص 500

گرگاني، اميرفريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، محقق.

تولد: 1302.

درگذشت: آذر 1358.

امير فريدون گرگانى، مترجم و محقق، سال ها در زمينه ى ادبيات و فرهنگ مشترك هند و پاكستان مطالعه كرده است و از شيفتگان عرفان مشرق زمين است.

از آثار اوست: سدهرتها (هرمان هسه، 1341)، ميهن من، كنگو (پاتريس لوموميا، 1342)، نمايشنامه هاى قربانى، پستخانه، مرتاض، مالينى و شاه، ملكه (رابيندرانات تاگور، 1340)، ميهمانى كوكتيل (1354).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

گروسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميرنظام حسنعلى خان بن محمدصادق خان سرتيپ، سياستمدار، اديب، نويسنده و خوشنويس مشهور دوره ى قاجاريه (و. بيجار حدود 1236- ف. كرمان 1317 يا 1318 ه.ق). درجه ى سرتيپى فوج گروس به ارث از پدرش به وى رسيده بود و در جنگ هرات به فرماندهى حسام السلطنه، وى اولين كسى بود كه وارد قلعه ى هرات شد. در مسافرت اول ناصرالدين شاه به اروپا به سال 1290 ه.ق با سمت وزارت فوائد عامه جزو ملتزمين بود. گروسى مدتى نيز پيشكار مظفرالدين شاه، به هنگام وليعهدى وى در تبريز بود. بعدها سمت وزارت مختارى فرانسه و انگلستان را يافت و مدتى هم به حكومت كرمانشاه منصوب گرديد. در 1317 به سمت والى وارد كرمان شد و در همان شهر درگذشت و او را در آرامگاه شاه نعمةاللَّه ولى در ماهان دفن كردند. وى نويسنده اى زبردست و خوشنويس بوده و انشا و خط وى مورد توجه و تقليد بود. از آثار وى كتاب «منشات» و «پندنامه ى يحيويه» است كه به خط بسيار زيبا براى فرزندش نوشته است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

گزي، خليل

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منشى و رقم نويس ديوان عالى و دفترخانه صفوى قرن يازدهم هجرى قمرى و همسرش حليله جليله مكرمه عليا جناب نامدار عصمت و عفت و طهارت شعار بلقيس والا شهربانو بيگم

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

گزي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد ابراهيم بن محمّد على بيك شيروانى. عالم فاضل معمّر، مؤلّف كتب فقهيّه، در شب 2 شنبه 26 رمضان المبارك سال 1326 وفات يافته، نزديك فاضل هندى در تخت فولاد مدفون شده، سپس به نجف منتقل گرديد.

از آثار او كتاب «مجمع الرسائل» است كه عدّه اى از مجتهدين بر آن حاشيه نوشته اند.

خود از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و ديگران بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

گلچين معاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1379 -1295 ش)، استاد دانشگاه، تذكره نويس، مورخ، مصحح، فهرست نويس و شاعر، متخلص به گلچين. در تهران و در خانواده اى مذهبى به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات، در 1313 ش، به استخدام وزارت دادگسترى درآمد و تا 1338 ش در آنجا مشغول خدمت بود. او از 1330 ش در كتابخانه ملى نيز خدمت مى كرد و بعد از 1338 ش به طور تمام وقت در كتابخانه ى مجلس مشغول شد. در 1342 ش به دعوت نايب التوليه آستان قدس رضوى، براى تنظيم فهرست كتب خطى آنجا، به مشهد مهاجرت كرد. وى در حين خدمت دولت به تحصيل ادامه داد و از محضر اساتيد مختلف بهره برد. در 1356 ش براى تدريس در دوره ى فوق لسانس و دكتراى زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه مشهد دعوت شد. گلچين از سيزده سالگى شروع به سرودن شعر كرد و در پانزده سالگى رسما قدم در وادى شعر نهاد و آثارش در روزنامه هاى «نسيم شمال» و «توفيق» انتشار يافت. او با اميرى فيروزكوهى و رهى معيرى معاشرت و مصاحبت داشت. وى در 1314 ش به انجمن ادبى حكيم نظامى پيوست و با وحيد دستگردى همكارى نمود. در آن انجمن، علاوه

بر شعرخوانى، «خمسه» نظامى مقابله و تصحيح مى شد و گلچين از محضر استادان ادب فنون و رموز شعر آموخت. وى پس از درگذشت استاد وحيد براى تأسيس انجمن ادبى ايران در منزل محمد على ناصح زحمات زيادى كشيد. گلچين معانى مقالات ادبى، تاريخى و كتابشناسى زيادى در مجلات مختلف از جمله: «ارمغان»، «مهر»، «دانش»، «يغما»، «سپاهان»، «راهنماى كتاب» و غيره نوشته است. از آثار وى: «گلزار معانى»؛ «شهر آشوب در شعر فارسى»؛ «تاريخ تذكره هاى فارسى»، در دو مجلد؛ تذكره ى «پيمانه»، ذيلى بر تذكره ى «ميخانه»؛ «كاروان هند»؛ رساله در احول «آل بنجير»؛ «مكتب وقوع در شعر فارسى»؛ تصحيح و تكميل تذكره ى «ميخانه» عبدالنبى فخرالزمانى قزوينى؛ تصحيح «لطايف الطوايف»؛ «راهنماى گنجينه ى قرآن»؛ «فرهنگ اشعار صائب»؛ «ديوان» شعر. اهتمام در انتشار كتابهاى: «تاريخ ملا زاده» احمد بن محمود بخارى، در ذكر مزارات بخارا؛ «كنوز الاسرار و رموز الاسرار»، شرح منظوم «السوانج فى العشق» احمد غزالى؛ فهرست مجموعه هاى خطى كتابخانه ى مجلس؛ فهرست قسمتى از كتب خطى كتابخانه ى عبدالحسين بيات.[1]

احمد گلچين معانى، از شاعران و محققان نامدار است كه به سال 1295 خورشيدى در تهران متولد گرديد و يكى از محققانى است كه كتاب هاى وى مأخذى براى همه شيفتگان اهل هنر و تحقيق مى باشد. وى در سال 1313 در ادار كل ثبت مشغول خدمات دولتى گرديد.

«اشك و آه»

بى تو سوزى بدل انگيخته دارم چون شمع

اشك و آهم بهم آميخته دارم چون شمع

چه كشى دامنم از دست، كه سيلى ز سرشك

تا بدامن ز غمت ريخته دارم چون شمع

همه شب بهر نثارت رهت از مخزن چشم

رشته هاى گهر آويخته دارم چون شمع

اشك من تيره از آنست، كه خاكستر غم

بسر از آتش دل بيخته دارم

چون شمع

چون گهر روشن از آنم كه بجز رشته اشك

رشته ها از همه بگسيخته دارم چون شمع

نيست تا در برم آن آتش سوزان، گلچين

شورى از سوز دل انگيخته دارم چون شمع

«ماه»

ديدى اى ماه كه شمع شب تارم نشدى

تا نكشتى ز غمم، شمع مزارم نشدى

بى خبر از بر من رفتى و اين دردم كشت

كه خبردار ز دشوارى كارم نشدى

روى برتافتى و پشت و پناه دل من

نشدى كز همه جا رو بتو آرم، نشدى

زاريم ديدى و آنقدر تغافل كردى

كه خبردار ز حال دل زارم نشدى

غافل از ياد تو بودم كه نگشتى يارم؟

يا بديدى كه غم روى تو دارم، نشدى؟

ياد آن عهد، كه از يكدلى و يك جهتى

لحظه ى دور، ز آغوش و كنارم نشدى

گفتى آرام ندارد دل گلچين بى من

چكنم مايه آرام و قرارم نشدى

باز هم مهر تو مى پرورم اندر دل تنگ

گرچه عمرى بتو دل بستم و يارم نشدى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از بهار تا شهريار (508 -496/ 2)، چشمه ى روشن (706 -702)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (809)، الذريعه (218/ 18 ،931/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3059 -3053/ 5)، صدف (567 -553)، فرهنگ سخنوران (779)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2808/ 2 ،837 ،755/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (307)، كيهان فرهنگى (س 8، ش 8، ص 9 -3)، گلزار معانى (610 -585).

گلستانه، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمّد مهدى. عالم فاضل، ساكن طهران. پدرش از علماى طهران و امام مسجد قنات آباد بوده و در سال 1322 وفات يافته. وى به جاى پدر امامت مى نموده. از احفاد سيد علاء الدين محمد شارح نهج البلاغه مى باشد. داراى كتابخانه آبرومندى بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

گلستانه، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد باقربن حسين بن سيد علاءالدين.

فاضل اديب، در اواخر قرن سيزدهم هجرى در اصفهان محترم و معزز مى زيسته، و منصب استيفاء داشته، و در سال 1290 مسجد صفا واقع در محله ى شهشهان را بنا نموده، و اثر خيرى از خود به يادگار نهاده.

كتيبه ى مسجد به خط محمدتقى بن محمد ابراهيم خطاط اصفهانى است.

ماده تاريخ بنا اين است:

بنا شد چو اين مسجد با صفا

به عون خداوند ركن و حطيم

ز پرتو به تاريخ آن شد سوال

بگفتا «لساعيه فوز عظيم»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

گلشن، عبدالحميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. از آثار وى: «دلكش و پريوش»؛ «روابط حكمت اشراق و فلسفه ايران باستان»، ترجمه، با مشاركت احمد فرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1752/ 2 ،1451/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (781/ 3).

گلشيري، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هوشنگ گلشيري در سال 1316در اصفهان به دنيا آمد. در سال 1321همراه با خانواده به آبادان رفت.

از سال 1321تا 1334در آبادان اقامت داشت كه اين دوره از زندگيش را بايد شكل دهندهُ حيات فكري و احساسي او دانست. پدرش كارگر بنا، سازندهُ مناره هاي شركت نفت بود، و ما مدام از خانه اي به خانهُ ديگر مي رفتند. از سال 1334 تا 1352 هم در اصفهان زيسته است.گلشيري اولين داستانش را در سال 1337زماني كه در دفتر اسناد رسمي كار مي كرد نوشت.

پس از گرفتن ديپلم، معلم شد، در دهي دورافتاده در سرراه اصفهان به يزد. گلشيري در سال 1338 تحصيل در رشتهُ ادبيات فارسي را در دانشگاه اصفهان آغاز كرد. آشنايي با انجمن ادبي صائب در همين دوره نيز اتفاقي مهم در زندگي او بود.

شركت در جلسات انجمن صائب زمينه ساز آشنايي با برخي اهل قلم آن روز اصفهان شد كه در نشست هاي ادبي ديگر تداوم يافت. آشنايي با برخي فعالان سياسي در اين جلسات او را وارد عرصهُ فعاليت سياسي كرد كه به دستگيري اش در اواخر سال 1340 انجاميد. در پايان شهريور 1341 از زندان آزاد و در همان سال از دانشكدهُ ادبيات دانشگاه اصفهان فارغ التحصيل شد.

در اين زمان ديگر چند شعر و يك داستان از او در مجلات پيام نوين، فردوسي، و كيهان هفته به چاپ رسيده بود. اين نشست هاي ادبي

كه به دليل حساسيت ساواك در خانه ها ادامه يافت، هستهُ اصلي جنگ اصفهان شد.

از شمارهُ دوم ابوالحسن نجفي، احمد مير علايي، ضياء موحد و بعدتر تعدادي از نويسندگان و شاعران جوان به حلقهُ همكاران پيوستند. جنگ اصفهان كه اين جمع را به عنوان قطبي در ادب معاصر شناساند كمابيش با همين تركيب تا سال 1360 در يازده شماره منتشر شد. گلشيري تعدادي از داستان هاي كوتاه و چند شعر خود را در شماره هاي مختلف جنگ به چاپ رساند. در سال 1347، اين داستان ها را در مجموعهُ مثل هميشه منتشر كرد.

گلشيري و تعدادي از ياران جنگ اصفهان، در سال 1346، همراه با عده اي ديگر از اهل قلم در اعتراض به تشكيل كنگره اي فرمايشي از جانب حكومت وقت بيانيه اي را امضا كردند و با تشكيل كانون نويسندگان ايران در سال 1347 به عضويت آن درآمدند. در سه دوره فعاليت كانون در جهت تحقق آزادي قلم و بيان و دفاع از حقوق صنفي نويسندگان، گلشيري همواره از اعضاي فعال آن باقي ماند. در دوره هاي دوم و سوم فعاليت كانون، به عضويت هئيت دبيران نيز انتخاب شد.

رمان شازده احتجاب را در سال 1348، و رمان كريستين و كيد را در سال 1350 منتشر كرد. در اواخر 1352، براي بار دوم به مدت شش ماه به زندان افتاد و به مدت پنج سال نيز از حقوق اجتماعي، از جمله تدريس محروم شد. ناچار در سال 1353 به تهران آمد. در تهران با بعضي از ياران قديمي جنگ كه ساكن تهران بودند و عده اي ديگر از اهل قلم جلساتي هفتگي برگزار كردند. مجموعه داستان نمازخانهُ كوچك من (1354) ، و جلد

اول رمان برهُ گمشدهُ راعي (1356) حاصل همين دوره بود. در سال 1354، نمايشنامه اي از او به نام سلامان و ابسال به روي صحنه آمد. اين نمايشنامه هنوز منتشر نشده است.

در سال 1356، تدريس در گروه تئاتر دانشكدهُ هنرهاي زيباي دانشگاه تهران را به صورت قراردادي آغاز كرد. در پائيز همين سال، گلشيري در ده شب شعري كه كانون نويسندگان ايران با همكاري انجمن فرهنگي ايران و آلمان - انستيتو گوته - در باغ اين انجمن بر پا داشت، سخنراني اي با عنوان جوانمرگي در نثر معاصر فارسي ايراد كرد. در بهمن همين سال، برندهُ جايزهُ فروغ فرخزاد شد. در تابستان 1357، براي شركت در طرح بين المللي نويسندگي به آيواسيتي در آمريكا سفر كرد. در چند ماه اقامت در خارج از كشور در شهرهاي مختلف سخنراني كرد و در زمستان 1357، پس از بازگشت به ايران، به اصفهان رفت و تدريس در دبيرستان را از سر گرفت.

گلشيري در بهمن 1358 معصوم پنجم را منتشر كرد. سال 1361 آغاز انتشار گاهنامهُ نقد آگاه بود. مطالب اين گاهنامه را شورايي متشكل از نجف دريابندري، هوشنگ گلشيري، باقر پرهام و محسن يلفاني (بعدتر، محمدرضا باطني) انتخاب مي كردند. انتشار اين نشريه تا سال 1363 ادامه يافت.

در اواسط سال 1362، گلشيري جلسات هفتگي داستان خواني را كه به جلسات پنج شنبه ها معروف شد، با شركت نسل جوان تر داستان نويسان آغاز كرد. در اين جلسات كه تا اواخر سال 1367 ادامه يافت،نويسندگاني چون اكبر سردوزامي، مرتضي ثقفيان، محمود داوودي، كامران بزرگ نيا، يارعلي پورمقدم، محمدرضا صفدري، اصغر عبداللهي، قاضي ربيحاوي، محمد محمدعلي، ناصر زراعتي، رضا فرخفال، آذر نفيسي، بيژن بيجاري، عبدالعلي عظيمي، علي موذني،

عباس معروفي، منصور كوشان، شهريار مندني پور، منيرو رواني پور شركت داشتند.

در اين جلسات آثار منتشر شده اي از شهرنوش پارسي پور، سيمين دانشور، تقي مدرسي، محمود دولت آبادي، رضا جولايي، ابوالحسن نجفي، رضا براهني، نجف دريابندري و اكبر رادي نيز با حضور خود آنها نقد و بررسي شد.

جبه خانه در سال 1362 و حديث ماهيگير و ديو در سال1363 منتشر شد. گلشيري از اواخر سال 1364، با همكاري با مجلهُ آدينه از اولين شمارهُ آن، و پس از آن، دنياي سخن، و پذيرش مسئوليت صفحات ادبي مفيد براي ده شماره (65 تا 66) دور تازه اي از كار مطبوعاتي خود را در حالي آغاز كرد كه انتشار اين نشريات سرآغاز فضاي تازه اي در مطبوعات ادبي بود. سردبيري ارغوان كه فقط يك شماره منتشر شد (خرداد 1370)، و سردبيري و همكاري باچند شمارهُ نخست فصلنامهُ زنده رود (1371 تا 1372) ادامهُ فعاليت هاي مطبوعاتي او تا پيش از سردبيري كارنامه بود. در سال 1368، در اولين سفر به خارج از كشور پس از انقلاب براي سخنراني و داستان خواني به هلند (با دعوت سازمان آيدا)، و شهرهاي مختلف انگستان و سوئد رفت. در سال 1369 نيز براي شركت در جلسات خانهُ فرهنگ هاي جهان در برلين به آلمان سفر كرد. در اين سفر در شهرهاي مختلف آلمان، سوئد، دانمارك و فرانسه سخنراني و داستا ن خواني كرد. در بهار 1371 به آلمان، امريكا، سوئد، بلژيك و در بهمن 1372 هم به آلمان، هلند، بلژيك سفر كرد.

مجموعه داستان پنج گنج در سال 1368 (سوئد) فيلمنامهُ دوازده رخ در سال 1369، رمان هاي در ولايت هوا در سال 1370 (سوئد)، آينه هاي دردار (امريكا و ايران) در سال 1371، مجموعه

داستان دست تاريك،دست روشن در سال 1374،و در ستايش شعر سكوت (دو مقالهُ بلند در بارهُ شعر) در سال 1374 منتشر شد.

گلشيري تدريس ادبيات داستاني را كه پس از اخراج از دانشگاه مدت كوتاهي دردفتر مجلهُ مفيد ادامه داده بود، در سال 1369 با اجارهُ محلي در تهران و برگزاري كلاس هاي آموزشي و جلسات آزاد ماهانه از سر گرفت. در اين دوره كه به دورهُ تالار كسري معروف شد، ابوالحسن نجفي،م.ع. سپانلو و رضا براهني نيز به دعوت گلشيري كلاس هايي برگزار كردند.

در كنار ادبيات و نقد معاصر، ضرورت شناخت متون كهن نيز از دلمشغولي هاي گلشيري بود. او به همراه دوستاني از اهل قلم در جلساتي هفتگي، كه از سال 1361 آغاز شد و پانزده سالي ادامه داشت، بسياري از آثار كلاسيك فارسي را بازخواني و بررسي كرد.

در فروردين 1376، اقامتي نه ماهه در آلمان به دعوت بنياد هاينريش بل فرصتي شد براي به پايان رساندن رمان جن نامه كه تحرير آن را سيزده سال پيشتر آغاز كرده بود. در همين دوره، براي داستان خواني و سخنراني به شهرهاي مختلف اروپا رفت و جايزهُ ليليان هلمن/ دشيل همت را نيز دريافت كرد. در زمستان 1376، رمان جن نامه (سوئد) و جدال نقش با نقاش انتشار يافت.

گلشيري سردبيري ماهنامهُ ادبي كارنامه را در تابستان 1377 پذيرفت و نخستين شمارهُ آن را در دي ماه همين سال منتشر كرد. در اين دوره جلسات بررسي شعر و داستان نيز به همت او در دفتر كارنامه برگزار مي شد. يازدهمين شمارهُ كارنامه به سردبيري او پس از مرگش در خرداد 1379 منتشر شد.

گلشيري در دوازدهم تيرماه 1378 جايزهُ صلح اريش ماريا رمارك را

در مراسمي در شهر ازنابروك آلمان دريافت كرد.اين جايزه به پاس آثار ادبي و تلاش هاي او در دفاع از آزادي قلم و بيان به او اهدا شد.در مهر ماه همين سال در آخرين سفرش در نمايشگاه بين المللي كتاب فرانكفورت شركت كرد. سپس براي سخنراني و داستان خواني به انگلستان رفت.مجموعهُ مقالات باغ در باغ در پاييز 1378 منتشر شد.

به دنبال يك دورهُ طولاني بيماري، كه نخستين نشانه هاي آن از پاييز 1378 شروع شده بود، هوشنگ گلشيري در 16 خرداد 79 در بيمارستان ايرانمهر تهران در گذشت و در امامزاده طاهر در مهر شهر كرج به خاك سپرده شد.

گل گلاب، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1347، تهران.

درگذشت: 22 اسفند 1363، تهران.

حسين گل گلاب، فرزند ميرزا مهدى خان مصورالملك (نقاش و عكاس دوره ى قاجار)، تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى علميه و متوسطه را در دارالفنون به سال 1295 به پايان رسانيد. از سال 1298 كه تدريس علوم طبيعى مدرسه ى دارالفنون را عهده دار شد تا سال 1307 دوازده جلد كتاب در رشته ى علوم طبيعى تأليف نمود. ضمنا در دانشكده ى حقوق به تحصيل پرداخت و به دريافت دانشنامه ى ليسانس در رشته ى قضايى و علوم سياسى در سال 1301 نايل آمد. به سال 1307 تصدى كارهاى عملى گياه شناسى در دانشكده ى پزشكى به عهده ى وى محول شد و از سال 1307 تا 1313 در دبيرستان نظام و دانشكده ى پزشكى تدريس گياه شناسى را بر عهده داشت. به سال 1314 كه كلاس مقدمات طب به دانشسراى عالى انتقال يافت، به معاونت دانشسراى عالى و دانشكده ى علوم و ادبيات منصوب گرديد و در همين سال طبق مقررات قانون دانشگاه به دريافت درجه ى دكترى در رشته ى علوم نايل شد و به تدريس فيزيولوژى

گياهى در دانشسراى عالى و گياه شناسى در دانشكده ى پزشكى پرداخت. در سازمان نوين دانشكده به استادى كرسى بيولوژى گياهى و رياست آزمايشگاه مربوطه انتخاب گرديد.

دكتر گل گلاب در سال هاى 1324 و 1326 علاوه بر تدريس به معاونت دانشكده ى پزشكى منصوب شد و تا سال 1327 در اين سمت خدمت كرد و از پس از معاونت كناره گيرى كرد و فقط به تشكيل فرهنگستان، به سبب تخصص در معادل يابى در رشته هاى علمى، به عضويت پيوسته ى اين مؤسسه برگزيده شد و در سال 1315 سردبيرى فرهنگستان نيز به وى واگذار شد.

علاوه بر كتاب هاى متوسطه تأليفات دكتر گل گلاب به شرح زير است: پاپان نامه ى دكترى راجع به «نباتات» ايران كه خلاصه ى آن در سال 1313 به چاپ رسيد، در اين پايان نامه شش هزار گياه كه در ايران مى رويد توصيف شده است ؛گيا (راهنماى گياهى)؛ گياه شناسى (براى دانشجويان دانشكده ى پزشكى)؛ فرهنگ گياهان معمولى و دارويى؛ تدوين برخى از كتاب هاى درسى گياه شناسى، زمين شناسى، تشريح و فيزيولوژى حيوانى و شيمى براى دبيرستان ها و دانشگاه ها (از سال 1312 الى 1326)؛ تاريخ طبيعى (در قسمت هاى مختلف)؛ جغرافيا (1310)؛ مشخصات جغرافياى طبيعى ايران (تأليف م. پتروف، ترجمه از روسى، 1336)؛ ترجمه ى بيش از پنجاه قطعه نمايش كلاسيك براى هنرستان هنرپيشگى (برخى از اين نمايشنامه ها در مجلات به چاپ رسيده است)؛ ترجمه ى كامل «اپراى كارمن» به نظم فارسى كه مطابق با آهنگ هاى اصلى است؛ ترجمه ى كامل «اپراى فوست» به نظم فارسى مطابق با آهنگ هاى اصلى. وى موسيقى مى دانست و سرود هم مى ساخت. از جمله سرودهايى كه ساخته است، مى توان به اين دو عنوان اشاره نمود: «اى ايران اى مرز پر گهر» و «آذربايجان».

(1365/ 1363 -1274 ش)، نويسنده،

مترجم، موسيقيدان و استاد دانشگاه. وى در تهران به دنيا آمد. پدرش نقاش و عكاس دوره ى قاجار بود. تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى علميه، در محضر استادانى چون: عبدالعظيم قريب، ميرزا ابراهيم قمى مسعودى، غلامحسين رهنما و شمس العلماء قريب شروع كرد و دوره ى متوسطه را در دارالفنون به پايان برد. در دوره ى متوسطه، علاوه بر زبان انگليسى و فرانسه، مقدمات زبان روسى را در كلاس اسكندرخان مارديروسيان فراگرفت. پس از پايان دوره ى متوسطه به تدريس در مدرسه ى دارالفنون مشغول شد. در 1301 ش به دريافت ليسانس حقوق نايل آمد و در 1307 ش به تدريس در مدارس نظام منصوب شد. وى داراى ليسانس در رشته ى قضايى و علوم سياسى و دكترا در رشته ى علوم بود. او به تدريس فيزيولوژى گياهى، در دانشسراى عالى و گياه شناسى، در دانشكده ى پزشكى پرداخت و در سازمان نوين دانشكده به استادى كرسى بيولوژى گياهى و رياست آزمايشگاه مربوطه انتخاب شد. دكتر گل گلاب علاوه بر تدريس مدتى به معاونت دانشكده پزشكى منصوب گرديد. وى مدتى نيز سردبير فرهنگستان بود. او در دوره ى تحصيلات متوسطه در محضر درس آقا حسنقلى، استاد تار، به فراگيرى اين هنر نيز پرداخت و با مقدمات موسيقى ايران آشنا شد. سپس در مدرسه ى موسيقى كلنل علينقى وزيرى ثبت نام كرد و به تشويق وزيرى چندين سرود و تصنيف به عنوان نمونه تهيه كرد كه مورد پسند قرار گرفت. وى همچنين با انجمن موسيقى ملى در زمينه ى تصنيف و سرود همكارى داشت. سرودهاى «اى ايران» و «آذربايجان» از آثار هنرى اوست. گل گلاب به نقاشى، عكاسى و شعر نيز علاقه مند بود. او در زمينه ى واژه يابى معادل

در رشته هاى علمى تخصص داشت و عضو فرهنگستان ايران بود. از آثار علمى وى: «تاريخ طبيعى»، تشريح و فيزيولوژى حيوانى؛ «تاريخ طبيعى»، زمين شناسى؛ «تاريخ طبيعى»، گياه شناسى؛ «تاريخ طبيعى»، قسمت چهارم، «حفظ الصحه»؛ «پايان نامه دكترا»، درباره ى نباتات ايران؛ «فرهنگ گياهان معمولى و دارويى»؛ «شيمى فلزات»؛ «جغرافيا»؛ ترجمه ى «مشخصات جغرافياى طبيعى ايران».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ برگزيدگان (396 -394)، تاريخ تحول ضبط موسيقى (313 ،236 ،235)، تاريخ موسيقى (490/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (336/ 5)، زندگينامه ى مشاهير رجال پزشكى (140 -129/ 1)، سرگذشت موسيقى (324/ 1)، شرح حال رجال (302/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (722 -721/ 1)، مردان موسيقى (132 ،24 ،22/ 4 ،198/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (853 -851/ 2).

گنجرودي نيشابوري، ابوسعيد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 453 -360 ق)، فقيه، مسند، نحوى، اديب، طبيب و شاعر. اهل نيشابور و مسند خراسان بود. در بغداد بزرگان علم نحو را درك كرد. او از ابوعمرو محمد بن احمد بن حمدان و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى و حسينك بن على تميمى و شافع بن محمد اسفراينى و ابوبكر بن مهران مقرى و حافظ ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوحسين بن دهثم و محمد بن بشر بصرى و ابوبكر محمد بن محمد طرازى و احمد بن محمد بالوى و احمد بن حسين مروانى و همطبقه ى آنها حديث شنيد. او گذشته از علوم اسلامى در طب و سواركارى و به كار بردن سلاح مهارت داشت و به نيكويى شعر مى سرود. اسماعيل بن عبدالغافر و ابوعبداللَّه محمد بن فضل فراوى و هبة اللَّه بن سهل سيدى و تميم بن ابوسعيد جرجانى و زاهر بن طاهر حامى و عبدالمنعم

بن ابوالقاسم قشيرى و ابوسعد بن ابوصادق متطيب و ابوبكر احمد بن حسين بيهقى در نيشابور، مرو و اصفهان از وى حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (101 -100/ 5)، سير النبلاء (102 -101/ 18)، شذرات الذهب (292 -291/ 3)، العبر (301/ 2)، معجم البلدان (394/ 5)، الوافى بالوفيات (231/ 3).

گوراني، ستيته

قرن:9

جنسيت:زن

مليت:ايران

آخر قرن نهم هجرى، از زنان عالم، اديب و محدث. وى دختر بدر محمد گورانى و خواهر فاطمه خاتونى گورانى بود و از راويان علم حديث به شمار مى رفت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 135 / 1.

گوهر مدراس، محمد باقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقرخان مدراسى از گويندگان زبان فارسى (ف. اواخر قرن 12). وى ديوان شعرى دارد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

گوهرين، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1293 ش)، نويسنده، محقق، مدرس و مصحح. صرف و نحو را در مدارس قديم آموخت. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه، از دانشسراى عالى در رشته هاى ادبيات فارسى و فلسفه ليسانس گرفت. وى در 1319 ش تدريس ادبيات و فلسفه و روان شناسى در دبيرستان هاى تهران را به عهده داشت و در ضمن خدمت موفق به اخذ درجه ى دكترا در رشته ى ادبيات فارسى شد و رساله ى خود را در لغات و آثار مولا جلال الدين رومى، به نام «فرهنگ لغات و تعبيرات مثنوى»، در شش مجلد تدوين كرد. از ديگر آثار وى: «حجة الحق ابوعلى سينا»؛ «پير چنگى»، حكاياتى از مثنوى؛ مقدمه اى بر «شمس الحقائق»؛ تصحيح و تعليقات «منطق الطير» عطار نيشابورى؛ «داستان بهرام گور»؛ تصحيح و تعليقات «اسرار نامه» عطار نيشابورى؛ «شرح اصطلاحات تصوف».[1]

اديب، محقق.

تولد: 1293.

درگذشت: 6 آذر 1374، تهران.

سيد صادق گوهرين صرف و نحو عربى را در مدرسه هاى قديم فراگرفت و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در رشته هاى ادبيات فارسى و فلسفه از دانشسراى عالى ليسانس گرفت. وى ضمن تدريس در دبيرستان ها در دوره ى دكتراى فارسى نيز به تحصيل پرداخت و «لغات مثنوى» را موضوع پايان نامه خود قرار داد. اين رساله كه به چاپ رسيد، مهم ترين اثر گوهرين است. او در كنار تدريس در دانشكده هاى ادبيات دانشگاه تهران و دانشگاه شهيد بهشتى چند كتاب نيز تأليف و تصحيح كرد.

از جمله آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: حجةالحق ابوعلى سينا (1331)؛ پير جنگى؛ حكاياتى از مثنوى (اين اثر به

تفاريق ميان سال هاى 1337 تا 1345 منتشر شده است)؛ تصحيح اسرارنامه شيخ عطار (1338)؛ تصحيح منطق الطير عطار (1342)؛ داستان بهرام گور (از شاهنامه فردوسى، 1343)؛ شيخ صنعان (از منطق الطير، 1344)؛ شرح اصطلاحات تصوف (1367). وى مقاله هايى نيز در مجله هاى «مردم» و «ستاره صلح» و «راهنماى كتاب» به چاپ رسانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3168 ،3136 ،2814 ،2439 ،2187 ،2164/ 2 ،1325 ،1152 -1151 ،640 -639 ،210/ 1)، فرهنگ لغات و تعبيرات مثنوى (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (500/ 3).

گيلاني، اشرف الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اشرف الدين گيلاني موسوم به نسيم شمال از شعراي معروف و مردمي ،نويسنده و روزنامه نگار دوره مشروطيت، در سال 1287 ه.ق در قزوين متولد شد.وي پس از سپري نمودن تحصيلات مقدماتي مدت پنج سال در نجف و كربلا به تحصيل علوم ديني پرداخت و مجددا به زادگاه خود بازگشت. سيد اشرف در بيست و دو سالگي به تبريز رفت و صرف و نحو، منطق ، نجوم و جغرافيا را فراگرفت و سپس به گيلان رفت.اقامت او در رشت و فعاليتهاي مطبوعاتي سيد اشرف الدين مصادف بود با امضاي فرمان مشروطيت; سيد در شهر رشت روزنامه اي ادبي و فكاهي با نام نسيم شمال را منتشر كردكه انتشار آن تا انحلال و به توپ بستن مجلس شوراي ملي ادامه يافت و در اين زمان،كه بشدت مورد علاقه مردم گيلان قرار گرفته بود، توقيف شد.نسيم شمال در سال 1327 ه.ق مجددا روزنامه خود را منتشر ساخت و از سال 1333 آن را در تهران انتشار داد كه به شهرت و آوازه فراواني دست يافت و مورد استقبال مردم قرار

گرفت.او عاقبت دچار جنون شد و در دارالمجانين بستري شد و فوت كرد و در ابن بابويه مدفون شد

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده ، شاعر و روزنامه نگار

والدين و انساب : سيد اشرف قزويني معروف به گيلاني فرزند سيد احمد حسيني قزويني است.

خاطرات كودكي : سيد اشرف الدين گيلاني شش ماهه بود كه يتيم شد، در يتيمي ملك و مال و خانه اش را غصب كرده اند و او دچار فقر و تنگدستي شده است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد اشرف الدين گيلاني پس از سپري نمودن تحصيلات مقدماتي مدت پنج سال در نجف و كربلا به تحصيل علوم ديني پرداخت و مجددا به زادگاه خود بازگشت. سيد اشرف در بيست و دو سالگي به تبريز رفت و صرف و نحو، منطق ، نجوم و جغرافيا را فراگرفت و سپس به گيلان رفت.

زمان و علت فوت : در سال ???? هجري قمري شايع كردند كه سيد اشرف الدين گيلاني به بيماري جنون مبتلا شده است و با اين دستاويز وي را به تيمارستان بردند. و بازهم حق نا شناسي مردم را در زمان اقامتش در تيمارستان و در زمان مرگش مي بينيم. سرانجام سيداشرف الدين قزويني (گيلاني) در ?? اسفندماه سال ???? در دارالمجانين چهارراه قزوين تهران (حوالي ميدان قزوين فعلي) جان به جان آفرين تسليم كرد و در عين گمنامي در گورستان ابن بابويه تهران به خاك سپرده شد و تا سال هاي سال كسي نمي دانست گور او كجاست و بعدها به همت زنده ياد دكتر اسماعيل رضواني و ابراهيم فخرايي مقبره او را يافتند

و سنگي بر گورش نهادند، تا شايد روزگاري كسي كنار گور او گذشت و برايش فاتحه خواند. جالب است بدانيد تا سال ،???? گور او نامعلوم بود و به راهنمايي يكي از فرزندان پخش كنندگان نسيم شمال، گور او شناسايي شد. حافظا عشق و صابري تا چند ناله عاشقان خوش است بنال

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اقامت سيد اشرف الدين گيلاني در رشت و فعاليتهاي مطبوعاتي سيد اشرف الدين مصادف بود با امضاي فرمان مشروطيت; سيد در شهر رشت روزنامه اي ادبي و فكاهي با نام نسيم شمال را منتشر كردكه انتشار آن تا انحلال و به توپ بستن مجلس شوراي ملي ادامه يافت و در اين زمان،كه بشدت مورد علاقه مردم گيلان قرار گرفته بود، توقيف شد.نسيم شمال در سال 1327 ه.ق مجددا روزنامه خود را منتشر ساخت و از سال 1333 آن را در تهران انتشار داد كه به شهرت و آوازه فراواني دست يافت و مورد استقبال مردم قرار گرفت. سيد اشرف در روزنامه خود و در قالب شعر و طنز همواره استبداد و ظلم را مورد حمله قرار مي داد و سخنان منظوم و موزون او بسيار مورد توجه مردم بود; از اينرو در سال 1345 ه.ق به جرم ديوانگي وي را به تيمارستان كه در واقع زندان سيد بود منتقل كردند

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : نسيم شمال در اصل نام روزنامه اي چهارصفحه اي با مضامين فكاهي و طنز بود كه سيد اشرف الدين گيلاني در سال ???? ه. ق _ ????شمسي- در رشت تاسيس كرد

همفكران فرد : سعيد نفيسي در مقدمه ديوان كامل

نسيم شمال درباره وي مي گويد: «يقين داشته باشيد كه اجر او در آزادي ايران كمتر از اجر ستارخان نبود. حتي اين مرد شريف بزرگوار در قزوين تفنگ برداشته و با مجاهدان دسته محمد ولي خان تنكابن سپهدار اعظم و سپهسالار اعظم جنگ كرده و در فتح تهران جانبازي كرده بود.» با اين وجود در متون و مقالاتي كه درباره مشروطه نوشته مي شود، مي بينيم كه كمتر نامي از سيد اشرف الدين آمده است. علت اين حق ناشناسي را مي توان اين دانست كه سيد اشرف الدين كمترين ادعايي نسبت به نقش خود در مشروطه نداشته است. باز سعيد نفيسي درباره آزادگي و بزرگواري وي مي گويد: «بزرگي او در اينجا است كه با اين همه نفوذي كه در مردم داشت هرگز درصدد برنيامد از آن سود مادي ببرد. نه هرگز در موقع انتخابات از كسي راي خواست، نه به خانه صاحب مسندي و خداوند زر و زوري رفت.»

آرا و گرايشهاي خاص : سيد شرف الدين گيلاني در اشعار خود بارها ظلم و استبداد محمد علي شاه ودولتهاي پس از وي را به باد حمله و انتقاد گرفت و همواره حامي و پشتيبان آزادي وآزادگي بود. اشعار او به زبان مردم كوچه و بازار و فاقد انسجام لازم ادبي بود ولي ويژگي عمده شعر نسيم شمال گذشته از سادگي و صميميت زباني، مضمون و محتواي آن بود كه در سالهاي بيداري از عمق وجود مردم مايه مي گرفت و نظر خاص و عام را به خود جلب مي كرد. به طور كلي بعد از انقلاب مشروطه، طنز در ادبيات ايران به جهت فضاي خفقان آور حاكم بر

جامعه، موقعيتي جدي يافت و مورد توجه شاعران و نويسندگان ازجمله سيد اشرف الدين گيلاني قرار گرفت. به علت آزادي و آزادگي شخصيتش اشعار وي از احساسات و عواطف شديد وطن پرستي و عشق به آزادي و مردم سرشار است. به واسطه زبان ساده و عوامانه اش و همچنين عاري بودن از ركاكت كلام و هزل هاي بي ادبانه، اشعارش در ميان مردم محبوبيت و مقبوليت زيادي پيدا كرد تا جايي كه وي را به اسم آقاي «نسيم شمال» مي شناختند.

جوائز و نشانها : در اسفندماه سال 1384 پس از يك فراخوان، به همت «خانه كتاب ايران» همايش بزرگداشتي براي سيداشرف الدين گيلاني برپا شد و ماحصل آن كتابي است در ??? صفحه، در شش فصل و به قلم فرهيختگاني كه دل در گرو آزادي دارند، از آزادمردي گفته و نوشته اند كه پس از نيم قرن تلاش در راه بيداري و آزادي ملت ايران، در عين غربت و گمنامي، ظاهراً به علت اختلال مشاعر دست از دنيا شست

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 مجموعه اشعار (نسيم شمال و بهشت باغ )

ويژگي اثر : مهم ترين اثر ادبي سيد اشرف الدين مجموعه اشعار او مشتمل بر بيست هزار بيت است كه به نام نسيم شمال و بهشت باغ در دو جلد چاپ شده است

گيلاني، محمد محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقق كثير التأليف، شاعر اديب زاهد، در اواخر عمر ظاهرا در طهران ساكن بوده، و در آن شهر وفات يافته، در نجف مدفون گرديد. نسب او به علامه محقق شيخ بهائى مى رسد و شايد انتساب او از طرف مادر باشد.

تعداد

مؤلفاتش از كتاب و رساله متجاوز از 116 مجلد مى شود، از آن جمله است: 1- اجابة المحب 2- اربعين 3- انيس الصالحين 4- انيس العباد 5- ايقاظات 6- بحر الحكم [شرح هدايه ى ميبدى] 7- بحر الامكان 8- بحر الامال 9- بحر المآرب 10- بحر المصائب 11- بروق اللوامع 12- بستان الجعفرية 13- بديهيات 14- بنيان الاصول 15- تحفة الايادى 16- تحفه الاخيار 17- جامع المسائل 18- جامع المصائب، در دو جلد 19- جنات عدن 20- جنة الامان 21- خلاصة الخلاصة 22- درج الدرايج 23- درر الاقوال [فى فقه سيدنا محمد و آله الاطهار المفضال] 24- دليل المتحيرين 25- ديوان اشعار، و در آن «عاصى» تخلص مى كند 26- دره ى مضيئه 27- ذخيرة المعاد 28- ذريعة الوداد [تفسير سوره ى يوسف] 29- رضوان الامال 30- روض الرياض [حاشيه ى معالم] 31- رياض الارواض [شرح معالم] 32- روضة حسينيه 33- رسائل الرسائل 34- وريقات الانيقات 35- زاد السالكين 36- سبيل السبل 37- سفينة النجاة 38- سوانح 39- شد الوثيق 40- ضياء الذاكرين 41- عوالم العوالم 42- غزوه ى خيبر، منظوم 43- قبلة الافاق 44- القواعد و الفوائد 45- قوانين المصائب 46- كشايف الاسرار 47- كشف الحجب 48- كشف المقال 49- كنز الاحباب 50- كنز الاخوان 51- لوايح الطرايح 52- متروك الانظار 53- مجمع الاذكار 54- مجمع المعانى [حاشيه ى رياض] 55- مرجع الضماير، در دو مجلد 56- منهاج الدين، در اصول دين 57- مثنوى شش دفتر 58- مثنوى شور و شيرين 59- مفاتيح النجاة 60- ملتمس المحبوب 61- نظم المجالس، در چندين مجلد 62- نسج النسوج 63- وقايع الصفين 64- وسيلة المراد 65- وسيلة النجاة، فارسى، در جبر و تفويض، و آن

را در سال 1269 تأليف نموده 66- هدية الاخوان 67- ينابيع الدرر؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لاري، فتح الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كمال الدين شاه فتح الله به هبةالله بن عطاءالله حسنى حسينى جعفرى شيرازى.

از طايفه ى سادات شاهى شيراز، عالم فاضل، و اديب منشى كامل، به دعوت شاه سليمان از اردكان به اصفهان آمده، و سال ها قاضى اصفهان و شيراز و لار بوده. در سال 1098 در اصفهان وفات يافته [در حوالى مدفن آقا حسين خوانسارى مدفون شد].

كتب زير از تأليفات اوست:

1- الامامة، آن را در موقع تشرف خود به مكه تأليف نموده، و مناظرات خود را با ملا عبدالرحيم مدرس مدينه ى طيبه بتمامه نقل نموده است. 2- بديع در علم بديع، در اصفهان تأليف نموده 3- تاريخ شاه فتح الله 4- رياض الابرار و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لاري، محيي الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 933 ق)، اديب و شاعر. از شعراى عهد سلطان يعقوب ميرزا آق قوينلو بود و اوايل عصر شاه طهماسب (984 -930 ق) را نيز درك كرد. از شاگردان علامه جلال الدين دوانى بوده و گذشته از علوم متداول زمان در عروض و فنون شعر هم مهارت داشته است. وى غزل را نيكو مى سرود و از سبك بابا فغانى پيروى مى كرد. به زيارت بيت اللَّه الحرام رفت و در مراجعت مثنوى «فتوح الحرمين» را، كه مثنويى دينى در مورد بقاع متبركه و بيان مناسك حج است، در مدينه به اسم سلطان مظفر بن محمود شاه گيلانى سرود. او اين مثنوى را به قولى در 911 ق و به قولى در 950 ق به اتمام رساند. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر. در «فرهنگ سخنوران» محبى لارى و صاحب عنوان با هم يكى دانسته شده، ولى بيشتر تذكره ها آن دو را جدا ذكر كرده اند. همچنين صاحب «دانشمندان

و سخن سرايان فارس» سال مرگ وى را 951 ق مى داند. «هدية العارفين» وى را محيى الدين محمد لارى حنفى متخلص به محيى بيان كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (187/ 4)، تاريخ نظم و نثر (318)، تحفه سامى (235 -234)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (378 -377/ 4)، الذريعه (120 -119/ 16 ،1017 -1016 ،971/ 9)، ريحانه (251/ 5)، صبح گلشن (390)، فارسنامه ى ناصرى (1515/ 2)، فرهنگ سخنوران (825 -824)، منظومه هاى فارسى (522 -521)، هدية العارفين (239/ 2)، هفت اقليم (258/ 1).

لاهوتي كرمانشاهي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336/ 1335 -1266/ 1264 س)، نويسنده، روزنامه نگار، مترجم و شاعر، متخلص به لاهوتى. در كرمانشاه به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم مقدماتى در زادگاهش، جهت ادامه ى تحصيل به تهران آمد. در جريان انقلاب مشروطه شب نامه و اوراق سياسى منتشر مى كرد و در صف فداييان قرار داشت. او در جوانى به تحصيل علوم مذهبى پرداخت و به لباس روحانيون ملبس شد. پس از چندى به تصوف روى آورد و سپس از كسوت روحانيان خارج گرديد و در ژاندارمرى مشغول خدمت شد. وى در حدود 1290 ش به اتهام قتل يكى از زيردستانش به عثمانى (تركيه) گريخت و در آنجا به تدريس در مدرسه ى ايرانيان پرداخت و پس از چندى به ايران بازگشت و در كرمانشاه اقدام و به انتشار روزنامه ى «بيستون» كرد. بعد از مدتى مجددا به تركيه رفت و مجله ى ادبى «پارس» را در دو قسمت، به فارسى و فرانسه، در استانبول تأسيس و منتشر كرد. در 1300 ش به ايران بازگشت و در ژاندارمرى تبريز به خدمت مشغول شد. سپس زمينه ى كودتايى در آنجا ترتيب داد

و پس از شكست خوردن كودتا به روسيه گريخت و تا پايان عمر در آنجا به فعاليت هاى هنرى درباره ى زبان و ادبيات فارسى پرداخت. او از نظر مسلكى، شاعرى مادى و معتقد به ماركسيسم بود و شعر خود را ابزارى در خدمت تحقق آرمانهاى طبقه كارگر مى ديد. وى شاعرى توانا بود و در غزلسرايى مهارت داشت. در عين حال او را مى توان از پيشگامان شعر نو نيز به حساب آورد. سرانجام لاهوتى در روسيه از دنيا رفت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «ادبيات سرخ»؛ «ايران نامه»؛ «جنگ آدميزاد با ديو»؛ «درافشان»؛ «لالى لاهوتى»؛ «چند اثر از پوشكين»، ترجمه، منظوم؛ ترجمه ى «شاهنامه» فردوسى به زبان روسى؛ «ديوان» شعر.[1]

در 1269 در كرمانشاه متولد شد. پدرش الهامى شغل آزاد داشت و گاهى شعر مى سرود. وى وارد مدرسه ژاندارمرى شد و به درجه افسرى رسيد. خيلى شجاع و احساساتى و خوش بيان بود. وقتى به درجه سروانى رسيد رياست ژاندارمرى قم و كاشان به او داده شد. وى در اين شغل مأمور دستگيرى نايب حسين كاشى و همدستان او بود. خيلى تند و شديد عمل كرد. نه نفر از ياران نايب حسين را اعدام نمود. لاهوتى در قم خيلى بد كار كرد، متهم به اخاذى شد. حتى گفته شد يك دزدى كه در حرم حضرت معصومه متحصن شده بود او را به زور از صحن خارج نموده تيرباران كرده است. مردم به تهران شكايت بردند، هيئتى مركب از يك افسر سوئدى و دو افسر ايرانى براى رسيدگى به قم رفتند ولى قبل از اينكه افسران مزبور به وظيفه خود عمل نمايند مورد حمله افراد

مجهولى قرار گرفته دو تن از آنان مقتول و يكى مجروح گرديد. مجروح را به رباط كريم منتقل و در آنجا خفه مى نمايند. دولت تمام اين عمليات را ناشى از تحريك لاهوتى دانسته او را بازداشت و در تهران زندانى مى نمايد. وى با كمك عده اى از زندانيان متوارى شد. ابتدا به كرمانشاه، سپس به اسلامبول مى رود و در غياب وى دادگاه حكم اعدام او را صادر مى كند. در جنگ بين المللى اولى كه جمعى از مليون و وطن پرستان قوائى بوجود آورده با روس ها مى جنگيدند لاهوتى با آنها همكارى نموده فرماندهى يك گروهان را عهده دار مى گردد. پس از شكست مجددا به استانبول مى رود و با كمك خان ملك ساسانى، به انتشار مجله پارس مبادرت مى كند. چندى بعد وارد تبريز شد. به شيخ محمد خيابانى ملحق مى گردد. پس از كشته شدن خيابانى عفو عمومى درباره افراد او صادر گرديد. اين عفو شامل لاهوتى نيز گرديد و حاج مخبرالسلطنه هدايت والى وقت آذربايجان در شفاعت و كمك به او نقش بسيارى داشته است. و او را مجددا با درجه ماژورى (سرگردى) داخل ژاندارمرى مى نمايند و به معاونت ژاندارمرى آذربايجان منصوب مى گردد. در آن ايام اوضاع آذربايجان سخت مغشوش بود. سميتقو در سطح وسيعى منطقه را زيرنظر داشت. چند بار قواى ژاندارم را از بين برده بود. از طرفى افسران ژاندارم در آن ايام به جهت انحلال و ضميمه شدن به قزاقخانه ناراضى بودند و چند ماه بود كه حقوقى دريافت نكرده در وضع ناگوارى بسر برده و درصدد انتقام برآمده بودند. افسران ژاندارم مستقر در شرفخانه با تبانى يكديگر و انتخاب لاهوتى به سرپرستى خود به قصد اشغال تبريز

و سپس تهران دست به قيام مسلحانه زدند. ابتدا ماژور پولادين فرمانده ژاندارمرى را توقيف نموده، سيم تلفن و تلگراف را قطع مى نمايند. همچنين حاج مخبرالسلطنه هدايت والى و سرهنگ شهاب را بازداشت مى كنند. قسمت اعظم شهر تبريز به دست آنها افتاده عده اى از مردم به ژاندارمها ملحق مى گردند. قواى دولتى پس از اطلاع از قيام لاهوتى با قوائى كه براى مقابله با سميتقو آماده كرده بود متوجه شهر تبريز شد و زد و خورد بين دو قدرت درمى گيرد. پس از چند ساعت زد و خورد از طرفين عده زيادى كشته مى شوند ولى به هيچوجه بيم شكست خوردن لاهوتى و همكارانش در بين نبود ولى يكمرتبه لاهوتى با چند تن از افسران از تاريكى شب استفاده كرده به روسيه فرار مى نمايد و مقاديرى سلاح نيز با خود حمل مى كنند. شهر تبريز راحت به دست قواى قزاق فتح مى شود. باقيمانده افسران همكار لاهوتى كه عده آنها ده نفر بود بازداشت مى شوند. در راس اين عده سلطان تورج ميرزا امين قرار داشت كه فرمانده ستاد جنگ بود. به دستور سردار سپه دادگاه نظام به رياست سرتيپ زاهدى كه در آن هنگام مأمور حمله به قلعه چهريق بود تشكيل مى يابد. سرهنگ متين الملك قريب دادستان دادگاه در كيفر خواست اعدام همه را تقاضا مى نمايد و محاكمه همدستان لاهوتى آغاز مى گردد. دادگاه تمام عده را براساس كيفر خواست به اعدام محكوم مى كند. پس از محاكمه و محكوميت اين عده بعضى از صاحبان قدرت در مقام وساطت برآمده از جمله سيد حسن مدرس در تهران شديدا براى جلوگيرى از اجراى حكم تلاش مى كند. افسران محكوم به زندان تهران انتقال يافته پس

از چندى مورد عفو قرار گرفته به شغل سابق خود باز مى گردند.

لاهوتى سالها پس از فرار از ايران در شوروى مى زيست. چندى در قفقاز وزير فرهنگ تاجيكستان شد. در اواخر به بخش راديو فارسى مسكو پيوست. وى طبع شعر داشت و قسمتى از اشعارش انتشار يافته است. وى در زمانى كه در شوروى بسر مى برد در برنامه فارسى راديو مسكو نقشى داشت و حقوقى دريافت مى كرد. تا اواخر عمر مردى ماجراجو، پرمدعا و شلوغ بود. در 1340 درگذشت. لاهوتى در گيرودارهاى سياسى به خارج از ايران گريخت و سرانجام به تاجيكستان شوروى رفت و در آنجا به مقامات مهم از جمله وزارت معارف رسيد. هم در آنجا ازدواج كرد، ديوانش بارها به چاپ رسيد از جمله در مسكو (1946). لاهوتى در شعر فارسى معاصر مقامى ارجمند دارد. از نظر مضامين در به كار بردن كلمات تازگيهاى بسيارى در شعرش ديده مى شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (342 ،108 ،44 -43 ،31)، از بهار تا شهريار (258 -246/ 1)، از صبا تا نيما (383 -381 ،235 ،172 -168/ 2)، از نيما تا روزگار ما (502 -492)، تاريخ جرايد (47 -46 ،42/ 2)، چون سبوى تشنه (74 -72)، دويست سخنور (357 -355)، الذريعه (940/ 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (355 -346/ 5)، سخنوران نامى معاصر (3118 -3113/ 5)، فرهنگ سخنوران (786)، فرهنگ شاعران زبان پارسى (492 -491)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3154 ،2793 ،2121 ،1982/ 2 ،157 ،1393 ،1116 -1115 ،1106 ،1057 ،417 ،233 ،144/ 1)، كتاب گيلان (564/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (288 -286/ 1).

لاهوتي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن لاهوتي در سال 1323 در سبزوار

متولد شد.وي از نخستين مترجمان و محققاني است كه در بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي مشغول به كار شد .ايشان در جوار استاد سيدجلال الدين آشتياني توانست اثار ارزشمندي چون «شكوه شمس» پروفسور شيمل را ترجمه كند.نامبرده مدرس دانشگاه پيام نور بوده و در حال حاضر نيز عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد مي باشد. كتاب "شرح مثنوي معنوي"ترجمه ،حسن لاهوتي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن لاهوتي تحصيلات ابتدايي، متوسطه و دانشگاهي را تا مقطع فوق ليسانس در مشهد طي كرد و پس از آن براي ادامه تحصيل به دانشگاه ايالتي ميشيگان «MSU» رفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن لاهوتي از نخستين مترجمان و محققاني است كه در بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي مشغول به كار شد و آثاري چون «جنبشهاي اسلامي و گرايشهاي قومي در مستعمره هند»، «هند بريتانيا»، «خدمات مسلمانان به جغرافيا» همراه با تعليقات و تحقيقات ديگر حاصل سالها همكاري او با آن بنياد است. مطالع? آثار كهن عرفاني و اسلامي و ادب فارسي كه از اوان جواني بدان پرداخته وبهر? وافري كه در طول ساليان دراز از محضر استاد سيدجلال الدين آشتياني برده است او را به ترجم? اثار ارزشمندي چون «شكوه شمس» پروفسور شيمل توانا ساخت

جوائز و نشانها : كتاب "شرح مثنوي معنوي"ترجمه ،حسن لاهوتي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان

كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 جنبشهاي اسلامي و گرايشهاي قومي در مستعمره هند

ويژگي اثر : ترجمه

2 خدمات مسلمانان به جغرافيا

ويژگي اثر : ترجمه

3 شرح مثنوي معنوي

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «شرح مثنوي معنوي»: شرح مثنوي معنوي مولوي (شش دفتر)، رينولد ا. نيكلسون، ترجمه و تعليق حسن لاهوتي، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1374. درك سخنان عارفان? مولانا در مثنوي، بي نياز از شرح نيست. در اين كتاب با هم? سلاست بيان و شيوايي و سادگي، فراوان است مضاميني كه فهم آن بدون اطلاع كافي از دقايق ادب فارسي و اصول معارف عالي? اسلام، دشوار، بلكه غيرممكن است. همين ضرورت، توجه دانشمندان نكته سنج را به نوشتن شروح گوناگون بر مثنوي معطوف داشته است، تا آنجا كه دانشمندي به نام نيكلسون 20 سال تمام از عمر خود را صرف تهي? نسخه اي كامل از مثنوي كرد. مترجم با دقت نظر در يافتن معادلهاي درست و قانوني الفاظ و تعبيرات و اصطلاحات عرفاني و فلسفي، كوشيده است عين نقل قولهاي مستقيم را بيابد و در متن فارسي بگنجاند. مترجم در برگردان اين اثر تحقيقي- كه هفت سال به طول انجاميد- از راهنمايي و همكاري عالماني چند برخوردار بوده است و با پيشگفتار محققانه و عالمان? سيدجلال الدين آشتياني اثر خود را مزين نموده است

4 هند

بريتانيا

ويژگي اثر : ترجمه

منابع زندگينامه :1www.ketabesal.ir

لاهيجاني، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عالم دينى، فقيه و اديب. وى از شاگردان علامه محمد باقر مجلسى (م 1110 ق) است. او در اثر معروف خود «نظم اللآلى» خود را شاگرد علامه مجلسى خوانده است. «نظم اللآلى» جواب سؤالات فقهى است كه علامه مجلسى از او نموده و او آنها را جواب گفته سپس بر استادش عرضه داشته و آنها را به تأييد رسانده است. او اين كتاب را به اسم شاه سليمان صفوى تأليف كرده و در 1103 ق از تأليف آن فراغت يافته است. از ديگر آثارش: «فهرست الكتب المأخوذ منها البحار»، كه در آن اسامى مآخذ «بحارالانوار» به ترتيب در بيست و هفت باب (غير از حرف ظ) آمده و در 1127 ق به اتمام رسيده است؛ «صلاة الجمعة»؛ «حلية النسوان»؛ «تحفة المصلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تلامذة العلامه المجلسى (59 -58)، الذريعه (227 -266/ 24 ،391/ 16)، رياض العلماء (24/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 696/ 12).

لاهيجي اصفهاني ، محمد سعيد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا محمد، از علماى زمان زنديه در اصفهان است، كه شيخ عبدالنبى قزوينى او را در سال 1175 ملاقات نموده، و از علم و دانش او تمجيد و تحسين نموده است.

وى مؤلف شرحى است بر شاطبيه در تجويد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن الحسين اللاهيجى قمى از بزرگان حكماء و متكلمين و ادباء محققين ملقب به فياض لاهيجى است هم داماد (باجناق) مرحوم علامه ملا محسن فيض كاشانيست كه هر دو شاگرد و داماد صدرالمتألهين شيرازى بودند و لقب فيض و فياض را از او دريافته اند. صاحب روضات گويد در مدرسه معصومه قم (يعنى مدرسه فيضيه) تدريس مى نمود تأليفات ارزنده دارد كه از آنهاست «كتاب گوهر مراد» و رساله (سرمايه ايمان) و شرح تجريد الكلام موسوم «به مشارق الالهام» و «شوارق» كتاب «شرح هياكل» و رساله ى در حدوث عالم، و غير اينها از كتب و رسائل و حواشى. شاگردان بزرگوارى دارد كه از آن جمله است فرزند ارجمندش جناب ميرزا حسن صاحب كتاب «جمال الصالحين» در سنن و آداب «و كتاب شمع اليقين» در اصول دين به فارسى و غير آن كه قبر شريفش در حاشيه خيابان ارم مقابل شيخان بزرگ سنگ بلندى بر آن نصب است.

(ملا) عبدالرزاق بن على بن حسين گيلانى ملقب به فيض و فياض، متكلم منطقى، اديب و شاعر ايرانى (و.؟- ف. 1051 يا 1072 ه.) وى شاگرد ملاصدرا و ملا محسن فيض بود و در قم تدريس كرده. تأليفات بسيارى دارد كه حاكى از تبحر وى هستند از جمله ى آنهاست: 1- «شوارق الالهام»، شرح بر «تجريدالكلام» خواجه نصيرالدين طوسى. 2- «گوهر مراد» در حكمت و

منطق به فارسى كه براى شاه عباس ثانى نوشته. 3- «حدوث العالم». 4- «ديوان شعر» پارسى شامل حدود پنج هزار بيت. 5- «كلمات الطيبة» در اصالت ماهيت وجود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

لسان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1304.

درگذشت: 11 دى 1369.

حسين لسان دانشيار دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران بود كه در سن نزديك به شصت سالگى درگذشت. برگزيده ى اشعار مسعود سعد سلمان را منتشر كرد و تصحيح ديوان عمادى شهريارى را به پايان برده و به چاپ نزديك ساخته بود.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

لسان الملك كاشي، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب، شاعر، خطاط و نقاش. وى نواده ى دخترى فتحعلى خان صبا ملك الشعراء بود. بعد از مرگ پدر، ملقب به لسان الملك شد. خط نستعليق را خوش مى نوشت و اشعار فارسى و عربى را نيكو مى سرود. لسان الملك همچنين از ادبيات و انواع علوم بهره داشت و در فن ترسل ماهر بود و نقاشى نيز مى كرد. او در جوانى منشى مجلس مصلحت خانه دولتى ناصرالدين شاه بود و در تأليف كتاب «ناسخ التواريخ» با پدر همكارى داشت و پس از مرگ او، تأليف بقيه ى مجلدات كتاب را به عهده گرفت. از ديگر آثار وى: تذكره ى «خوشنويسان»، مشتمل بر نام عموم خوشنويسان و سال درگذشت آنان؛ «منشآت»؛ «ديوان» شعر، به فارسى و عربى، حدود يازده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (963 -962/ 3)، احوال و آثار نقاشان (1417/ 3)، ريحانه (131/ 5)، شرح حال رجال (319/ 3).

لطفي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن لطفي تبريزي در سال 1298 شمسي در شهر تبريز متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش به پايان رساند. او در سال 1317 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و سپس براي تحصيل در دوره ي دكترا به دانشگاه «گوتينگن» آلمان رفت و پس از ارائه ي پايان نامه اش با عنوان «نمونه ي انسان بزهكار از نظر مقررات جزايي مربوط به نوجوانان» موفق به اخذ اين درجه در رشته ي حقوق جزايي شد. لطفي مدت سه سال در آلمان به عنوان دستيار استاد زبان فارسي مشغول بود. سپس به ايران بازگشت و در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت به فعاليت هاي سياسي پرداخت ؛ اما

با وقوع كودتاي 28 مرداد و دستگيري و محاكمه ي دكتر محمد مصدق از كار سياسي دلسرد شد و به فعاليت هاي فرهنگي روي آورد. وي با استفاده از تسلطش به زبان هاي آلماني ، انگليسي و فرانسه و نيز فهم دقيق متون فلسفي ، آثار شاخص فلسفه يونان و غرب را ترجمه نمود. دكتر محمدحسن لطفي در سال 1378 دارفاني را وداع گفت. كتابهاي " پايديا " و "مجموعه آثار ارسطو: مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس" ،ترجمه ،محمدحسن لطفي تبريزي به ترتيب در دوره هاي شانزدهم و هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ، به عنوان كتاب برگزيده ي سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

گرايش : حقوق جزا

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسن لطفي تبريزي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش تبريز به پايان رساند. در آن ايام دروس دبيرستان به دو دوره سيكل اول و دوم تقسيم مي شد. براي دوره دوم دبيرستان در تمام تبريز - بلكه در سرتاسر آذربايجان- يك مدرسه بيشتر نبود و آن مدرسه فردوسي بود. دوره دوم دبيرستان به دو بخش علمي و ادبي تقسيم مي شد كه لطفي از محصلان بخش ادبي بود. در دوره ادبي گذشته از تاريخ و جغرافي، مختصري معاني بيان و عروض و قافيه و منطق و مقدمات فلسفه و تاريخ آن تدريس مي شد. در دوره دبيرستان وي با نهج البلاغه و مقالات عروة الوثقي و نامه هاي عربي سيد جمال الدين اسد آبادي نيز آشنا شد. او در سال 1317 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران و در سال 1320 فارغ التحصيل شد. در سال

1322 با استفاده از بورس تحصيلي به استانبول رفت . پس از سه ماه اقامت در استانبول بطور غير منتظره موفق به دريافت بورس از موسسه اوقاف هومبولدت آلمان شد و در اسل 1943 ميلادي عازم آلمان شد و در دانشگاه گوتينگن تحصيل در دوره دكترا را شروع و پس از ارائه پايان نامه اش با عنوان «نمونه انسان بزهكار از نظر مقررات جزايي مربوط به نوجوانان» موفق به اخذ درجه دكترا در رشته حقوق جزايي شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمدحسن لطفي تبريزي نه تنها دو سال آخر جنگ جهاني دوم، بلكه سه سال پس از آن را نيز در آلمان در عسرت و سختي گذرانيد. و از آن ايام حكايت مي كرد كه در سالهاي كمبود و ويراني بعد از جنگ، روزي مرحوم دكتر شهيد نورايي استاد فقيد دانشگاه اورا در آلمان ديد و از وضعيتي كه داشت متاثر شد. چون پول كافي نداشت، ساعت طلايش را بز كرد و به لطفي داد و او توانست با فروش آن شش ماه زندگي خود را بچرخاند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمدحسن لطفي تبريزي در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت به فعاليت هاي سياسي روي آورد، اما با وقوع كودتاي 28 مرداد و دستگيري و محاكمه ي دكتر محمد مصدق از كار سياسي دلسرد شد و به فعاليت هاي فرهنگي روي آورد. وي همزمان با محاكمه ي دكترمصدق در دادگاه نظامي تهران ، به ترجمه ي رساله ي «آپولوژي » افلاطون اقدام نمود و آن را با عنوان « محاكمه سقراط» كه در واقع اعتراضي به جريان دكتر مصدق بود، منتشر كرد.

استادان و مربيان :

در دبيرستان فردوسي و در بخش ادبي، معلم ادبيات فارسي سيد هدايت ا... شهاب فردوسي از شاگردان اديب نيشابوري (اديب اول) بود. معلم صرف و نحو عربي، آقا شيخ علي اكبر قاري از افاضل تبريز بود و معلم فرانسه « موسيو نبارش» و معلم شيمي موسيو ميناسيان بود كه به زبان فرانسه تدريس مي كرد. هچنين معلمان دانشمندي چون مرحوم جلال همايي كه ادبيات فارسي را عميقاً به او آموخت، ديگري معلم يهودي گمنامي كه لطفي هميشه از او به نيكي و سپاس ياد مي كرد و مي فت فرانسه را چنان خوب به من ياد كه تا امروز هر چه از آن زمان مي دانم و به ياري آن حتما كتابهاي فلسفي فرانسه را مي خوانم از او دارم، سومي شخصي به نام سيد هادي سينا معلم عربي و فلسفه كه بعدها مانند مرحوم همايي استاد دانشگاه شد و بديع الزمان فروزانفر از تسلط او به لغت عرب اعجاب مي كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر محمد علي موحد با سابقه دوستي بيش از شصت سال از دوستان دوره دبيرستان محمدحسن لطفي تبريزي بود. دوستي با دكتر رضا كاوياني نيز در زندگي لطفي تاثيري ماندگار گذاشت. كاوياني تحصيل كرده آلمان و از موسسين جبهه ملي بود و درستي او با لطفي به ايامي كه او در دانشكده حقوق تهران در سمي خواند بر مي گشت لطفي در زمان تحصيل، در وزارت دارايي هم كار مي كرد و كاوياني از صاحب منصبان نامدار آن وزارتخانه بود. كاوياني فقدان برنامه و تشكيلات سياسي را بزرگترين عامل درمانديگ هاي ايران مي دانست و در سال 1330

يعني همان سال اول زمامداري دكتر مصدق، رساله اي زير عنوان « مملكت بي نقشه و هدف» نوشت و سرخوردگي خود را ازجبهه ملي فاش ساخت . كاوياني درصدد ايجاد تشكلي به نام « جمعيت مبارز» بر آمد اما در اين كار موفق نبود و به زودي جمعيت به محفلي براي « مطالعه و تحقيق» تعليل يافت كه شمار اعضاي آن از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي نمود و او اين محفل را « مكتب فلسفي جمعيت مبارز» نام نهاد، دكتر موحد و لطفي در نشست هاي هفتگي آن محفل شركت مي كردند. در اين محفل بود كه لطفي ترجمه آپولوژي و رساله هاي كوچك افلاطون را بر عهده گرفت. ترجمه اين آثار توسط كاوياني با اصل آلماني تطبيق داده مي شد و در جايي بخارايي كه مردي اديب و فاضل بود عبارات را اصلاح و پيرايه مي نمود. بر اين آثار مقدمه اي توسط كاوياني نوشته مي شد. همكاري لطفي با كاوياني در كار ترجمه تا سال 1347 كه كاوياني زنده بود ادامه داشت . آشنايي با افلاطون دولتي بود كه براي لطفي به لطف كاوياني حاصل شد اما او صحبت افلاطون را مغتنم شمرد و دامن او را تا پايان عمر از دست نگذاشت.

همسر و فرزندان : محمدحسن لطفي تبريزي درزندگي مديون همسر كم حرف و پروقار خود خانم زيگريد بود.اين دوست همدل و مشفق ايام دانشجويي كه روزها مدير دفتر وكالت او بود و شبها برايش كتاب مي خواند و نظم و ترتيب و دقت و ضابطه خاص آلماني را بر زندگي او حاكم كرد. دكتر لطفي پرورش يافته دوفرهنگ سختگير و انعطاف ناپذير بود(

فرهنگ آذري و آلماني) . چون در اواخر جنگ جهاني دوم در آلمان ازدواج كرده بود، با همسر آلماني اش به توافق رسيده بودند كه اگر سرنوشت بشريت آن چيزي است كه آنها شخصاً شاهد آن بوده اهد، پس همان بهتر كه به نوبه خودشان، موجود ديگري به جمعيت جهان نيفزايند و نيفزودند.

وقايع ميانسالي : محمدحسن لطفي تبريزي در ترجمه آثار فلسفي ، منظوري فرعي نيز براي خود تامل است كه آن را چنين بازگو مي كند: نخستين تماس بنده با فلسفه در مدرسه متوسطه روي داد. در برنامه كلاسهاي پنجم و ششم متوسطه فلسفه مشرق قرار داشت و فلسفه را از روي كتابي با عنوان « فلسفه شرق» تاليف مرحوم « ضيا الدين دري» مي خوانديم و من در همان موقع سخت مجذوب فلسفه شدم و علت اين امر استعداد خود من نبود بلكه آموزگاري بسيار دانشمند و دلسوز و مهربان داشتيم كه همه كوشش او بر اين بود كه آنچه را خود مي داند به شاگردان منتقل كند. ولي من در آن موقع با اين كه از مباحث فلسفي خوشم مي آمد دچار حيرت بودم كه چرا براي فهميدن هر جمله كتاب فلسفي بايد رياضت كشيد و چرا از صحت فهميدن يك جمله فلسفي كمتر از زحمت حل يك مساله رياضي نيست. بعد ها كه با نوشته هاي فلسفي بيشتر آشنا شدم و ضمناً به كتابهاي فلسفي اروپايي هم دسترسي يافتم متوجه شدم كه در كشور ما براي فلسفه زبان خاصي ابداع شده است و مثل اين است كه نويسندگان اين گونه نوشته ها كتابهاي خود را فقط براي عده خاصي مي نويسند نه

براي همه درس خواندگان و حتي امروز هم گاهي به زبان عربي مي نويسند. در حالي كه فلسفه مهمترين دانشهاست در زبان فلسفي كشور ما بطور كلي انحرافي از راه اعتدال روي داده است. و مخصوصاً به اصطلاحات بفرنج آن قدر اهمين داده شده است كه خود مطلب در زير كوه اصطلاحات مدفون مانده است و از يك سو انبوه اصطلاحات و از سوي ديگر زبان نعلق نثر فلسفي سبب هراس و حتي انزجار جوانان و دانشجويان از فلسفه شده است. وقتي كه خودم به ترجمه كتابهاي فلسفي روي آوردم با توجه به اين ملاحظات تصميم گرفتم راهي ديگر در پيش گيرم و ترجمه را به زبان هر چه ساده تر و سليس تر آوردم و ببينم نتيجه چه مي شود. »

زمان و علت فوت : محمدحسن لطفي تبريزي در سال 1378 دارفاني را وداع گفت. دكتر عزت ا... فولادوند تواضع، ادب و راستي و دوستي مرحوم لطفي را در خاطره اي چنين نقل مي كند كه در ديداري از خانه مرحوم لطفي و به پيشنهاد همسر آن مرحوم به اتاق كار ايشان رفتم، روي ميز انبوهي از كتاب ديده مي شد و در آن ميان چند مجلدي كه دوستان دكتر لطفي به وي هديه داده بودند. در اين ميان مجموعه شعري از آقاي دكتر شفيعي كدكني بود كه به رسم يادگاري نوشته بودند « به مظهر اعتدال، خرد ايراني در عصر ما به حكيم راستين دكتر محمد حسن لطفي - فرويدن 77» دكتر لطفي بي آن كه حتي به همسر خود بگويد، يك برچسب كوك روي كلمات « حكيم راستين » چسبانده بود تا خوانده

نشود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدحسن لطفي تبريزي پساز بازگشت از آلمان به ايران كه مقارن با خاتمه جنگ جهاني دوم بود كار وكالت را آغاز نمودولي رونقي نداشت و آن را رها نمود و به دانشگاه تبريز رفت و تاريخ تدريس نمود. دكر لطفي از سال 1329 تا سال 1357 مجدداً در تهران به كار وكالت پرداخت و يكي از موفق ترين شاغلان اين حرفه به شمار مي رفت اما رونق كسب و كار و در آمد مطلور او را ارضا نمي كرد و او در كنار فعاليت هاي وكالتي اشتغال ذهني خود را با افلاطون و ترجمه آثار او ادامه مي داد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي دفتر وكالت را بست و همه نيرو و حوصله خود را وقف كار ترجمه كرد و گذشته از ترجمه متون تازه به بازخواني و اصلاح ترجمه هاي سابق خود نيز همت گماشت.

فعاليتهاي آموزشي : محمدحسن لطفي تبريزي مدت سه سال در آلمان به عنوان دستيار استاد زبان فارسي مشغول بود و مدتي نيز در دانشگاه تبريز به تدريس تاريخ اروپا پرداخت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : برنامه كتابخواني دكتر لطفي و همسرش با نظم و انظباط خاصي انجام مي شد. هر روز ، پس از پايان كار روزانه نوشتن و صرف شامي زود هنگام، حوالي شش بعد از ظهر، از ساعت هشت تا ده شب، همسرش براي او كتاب مي خواند. اين كتاب خواني عموماً شامل ادبيات جهان مي شد و به اين ترتيب بود كه آنها طي چهل سال ادامه منظم و بي وقفه اين كار، موفق شده بودند تمام ادبيات جهان را

بخوانند، ادبيات روس، انگليس، فرانسه، آمريكا و آلمان و غيره. صبح روزي كه شب آن بيمار شد و روز بعد به جهان باقي شتافت در برنامه پياده روي خود به كتابفروشي زمينه سرزده مانند هميشه سرحال و قبراق به نظر مي رسيد. پس از تورق چند كتاب از وي در مورد ساعاتي كه در روز به كار اختصاص داده است پرسيده شد و دكتر لطفي پاسخ داد: روزي چهار ساعت، دو ساعت صبح، دو ساعت بعد از ظهر، بيشتر هم نمي توانم . جالب است درست لحظه اي كه احساس مي كنم نمي توانم به كار ادامه بدهم، به ساعتم نگاه مي كنم، مي بينم راس دو ساعت است. بالاخره در هشتاد سالگي بيشتر از اين نمي توان از ذهني فرسوده كار كشيد. اما خوشحالم از اين كه با تمام كردن كتاب تاريخح اومانيسم در اروپا كه مشغول ترجمه اش هستم، عملاً موفق شده ام تاريخ تحولات فرهنگ غرب را از زمان يونانيان تا رنسانس ترجمه كنم .

آرا و گرايشهاي خاص : محمدحسن لطفي تبريزي فكر مستقل داشت و به بعضي عقايد پاي بند بود و اعتقاداتش ره به صراحت و با شهامت بيان مي كرد، اما همواره با ادب و ملايمت و بارعايت كامل حق طرف به پاسخگويي و مخالفت. معتقد بود اين ملت براي جبران عقب ماندگيها و پيمودن راه ترقي و تعالي، چاره اي جز بهره مندي از دانش و دل سپردن به كار و كوشش ندارد. معتقد بود ما غرب را درست نمي شناسيم، براي اين كه نيرومند شويم و بتوانيم از هويتمان دفاع كنيم، بايد به تمدن و فرهنگ غربي، شناخت

واقعي پيدا كنيم و براي شناختن غرب بايد به ريشه هاي فكري آن برسيم. بايد ببينيم اين تمدن چيره گر چگونه و از كي آغاز شد، چه انديشه هايي آن را بهحركت در آورد و هنور هم جنبش و پويايي آن را حفظ مي كند. او عقيده داشت كه ريشه اينها همه به فكر يوناني و خصوصاً به افلاطون مي رسد. عشق به افلاطون ممكن است كسي را عارف كند اما ضرورتاً فيلسوف نمي كند. دكتر لطفي به كمند عشق يا به تعبير ديگر به افسون افلاطون گرفتا ر آمده بود. اين عين كلمات اوست در گفت و گويي كه چهار سال پيش از مرگش به زبان آورد « من هيچ وقت قصد اين كه همه نوشته هاي افلاطون را ترجمه كنم نداشتم، افلاطون خودش مرا به دنبال خود مي كشانيد، به طوري كه ساعاتي كه مشغول ترجمه نوشته هاي افلاطون بودم، لذت بخش ترين ساعات زندگي من بود. نوشته افلاطون خاصيت عجيبي دارد. نزديك شدن به افلاطون آسان است از افلاطون جدا شدن و دور شدن مشكل است. كسي كه يك دفعه دربند افلاطون افتاد، به اين زودي نمي تواند خودش را خلاص كند. به اين ترتيب افسون افلاطون واقعاً طوري بود كه رها نمي كرد. ترجمه آثار ارسطو را به دو منظور انجام داد، اولاً هر سه كتاب را از مهمترين امهات كتاب هاي فلسفي مي دانست و مخصوصاً «تابعه الطبيعه» و همچنين« سماع طبيعي» و هر دو كتاب پايه و مايه هر گونه فلسفه مي دانست. و علاوه بر اين كتابها را نخستين كتابهاي درسي فلسفي مي دانست كه در دست است. ارسطو از يك وارث گنجينه

اي پايان ناپذير از انديشه هاي فلسفي و علوم و معارفي است كه تا زمان او پديد آمده بودند و از سوي ديگر رشته هايي را كه تا زمان او دست كم به آن نظم و انسجام وجود نداشتند خودش پديد آورده است مانند منطق و جنين شناسي و جانور شناسي و غيره. در محور همه نوشته هاي ارسطو هنوز اين سوال وجود دارد كه آيا اين كتابها نوشته هاي درسي است كه ارسو براي تدريس خود آماده كرده بود يا يادداشتهايي كه شاگردان حاضر در جلسات درس نوشته اند. ولي احتمال بيشتر بر اين است كه اين نوشته ها، هم از طرحهاي مقدماتي ارطو براي استفاده در مجلس درس و هم از يادداشتها و شنوندگان بوجود آمده باشد. اين نيز ممكن است كه بعضي را خود استاد با تكميل طرح مقدماتي خود منضبط كرده و بعضي ديگر را پس از در گذشت او ديگران مرتب كرده باشند. وجود يك يا دو ترجمه از اين نوع كتابها به هيچ وجه كافي نسيست بلكه بايد ترجمه هاي متعدد بوجود آيد و چه بهتر كه مترجمان بدون اطلاع از كم و كيف كار يكديگر ترجمه را با سليقه هاي مختلف خودشان انجام دهند و اين نكته لازم به ذكر است كه ترجمه هاي فارسي موجود به هيچ وجه حرف آخر در ترجمه آثار ارسطو نيست بلكه بايد اميدوار بود كه در آينده ديگران نيز بدين كار بپردازند و ترجمه هاي بيشتري پديد آيد تا جويندگان دانش با مقايسه اين ترجمه ها كه حتماً بايد با تحقيق و مراجعه به تفسيرها همراه باشد، محتواي فلسفي كتابها را چنانكه

براستي هست بشناسند. علت اين كه ترجمه هاي انجام پس از ده، دوازده سال منتشر گرديد از آنجا كه به كار ترجمه اعتماد كامل نبود و با توجه به دشواري هاي محتواي كتاب، ترجمه ها دوباره خواني مي شد زير نويس ها اضافه مي شد و در فرصتهاي مناسب بخشهاي مختلف كتاب را با ترجمه هاي اروپايي مقايسه و تطبيق داده مي شد و در اين مورد از نظر دوستان و ساير بستگان نيز استفاده مي نمود. لطفي در مقدمه مابعد الطبيعه اثر خود را فقط « كوششي» براي ترجمه آن دانسته است. در محيط فرهنگي ما هر نويسنده و هر مترجمي خودش يگانه قاضي آثار خويش است و جز حيثيت انساني خودش، بسته به اين كه تا چه اندازه مقيد به اين حيثيت باشد، هيچ ناظري بر اعمال او وجود ندارد، و يكي از علل نازل بودن سطح فرهنگ ما همين است.» دكتر لطفي درباره آثار افلاطون معتقد است درباره چگونگي زندگي و انديشه ها و شيوه فكر يك قوم، و حاصل انديشه و شيوه فكر كه فرهنگ قوم را تشكيل مي دهد، از تاريخ چيز زيادي نمي آموزيم. بلكه به اشعار شاعران و آثار نثرنويسان و افسانه ها و داستانها و رومانها و فردشنامه هاي آن قوم- اگر رومان و نمايشنامه داشته باشد- رجوع كنيم. در ميان آثار فلسفي كه از فيلسوفان و متفكران 2500 تا 2600 سال پيش وجود دارد تنها يك نفر هست كه در عين حال كه بزرگترين فيلسوف دوران باستان و بزرگترين فيلسوف جهان به شمار مي آيد، نوشته هاي فلسفيش هم شعر است و هم افسانه و داستان و

هم نمايشنامه و همه اينها چهارچوبي را تشكيل مي دهد كه هسته فلسفي نوشته را در بر مي گيرد و اين مزيت خارق العاده خاص افلاطون است.

جوائز و نشانها : كتابهاي " پايديا " و "مجموعه آثار ارسطو: مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس" ،ترجمه ،محمدحسن لطفي تبريزي به ترتيب در دوره هاي شانزدهم و هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ، به عنوان كتاب برگزيده ي سال برگزيده شدند.

چگونگي عرضه آثار : دكتر لطفي در طي مدت نزديك به چهل سال، عمده ترين مشغل? خود را ترجم? آثار كلاسيك و متون اصلي فلسفه قرار داده و با ترجم? بيش از ده هزار صفحه، خدمت ارزشمندي به جامعه علمي ايران در دهه هاي گذشته انجام داده است. فهرست آثار ترجمه شده دكتر لطفي نشان مي دهد كه بيشترين حيط? كاري ايشان فلسفه افلاطون بوده و به تعبير خودش متون تاريخي ديگر را عمدتاً براي روشنگري انديشه هاي افلاطون ترجمه كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آغاز و انجام تاريخ

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل يا سپرس است كه انتشارات خوارزمي در سال 1363 آن را منتشر كرد.

2 آگوستين

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل ياسپرس مي باشد كه انتشارت خوارزمي در سال 1363 منتشر كرد.

3 اسپينوزا

ويژگي اثر : ترجمه اي از اثر كارل يا سپرس كه طرح نو آن را در سال 1379 منتشر كرد.

4 افلاطون

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل بورمان است كه

طرح نو در سال 1375 منتشر شد.

5 افلاطون

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل ياسپرس. اين كتاب توسط انتشارات خوارزمي در سال 1356 منتشر شد.

6 ترجمه ي پايديا

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.«پايديا» نام كتاب بزرگ « ورنريگر» است. درصدد كتاب اين جمله يوناني با ترجمه فارسي آن (ظاهراً به خط مترجم) قرار گرفته است « پايديا، براي آديمان فاني پناهگاه طبيعي است» دكتر لطفي در يادداشت خود بر ترجمه كتاب نوشته است: غرض اينجانب از ترجمه آن گذاشتن راهنمايي چنين گرانبها در دسترس فارسي زباناني بوده است كه مشتاق آشنايي با فلاسفه يوناني خاصه افلاطونند. در ترجمه متفكران يوناني نوشته تئودورگمپرتس نيز غرض جز اين در ميان نبود. آشنايي با كتاب: «پايديا»: پايديا/ورنر يگر؛ ترجم? محمد حسن لطفي. – تهران: انتشارات خوارزمي، 1376.- 3 ج. پايديا، كتابي است دربار? شكلي بخشي به سيرت انسان يوناني به عنوان پالوده اي براي بررسي تمام تاريخ يونان باستان كه در مجلدات سه گان? آن، شالوده و رشد بحران فرهنگ يوناني دوران باستان و كلاسيك تا زمان فروپاشي امپراتوري آتن و تولد دوبار? روح و فكر يوناني در عصر افلاطون و نبرد آن براي بازسازي دولت و تربيت و تحول فرهنگ يوناني تشريح شده است. به عقيد? صاحبنظران تا كنون كتابي به اهميت پايديا دربار? تحول دولت و جامعه و ادبيات و دين و فلسفه يونان و فرآيند تاريخي كه به سيرت يونانيان شكل بخشيده است و

فرآيند فرهنگيي كه يونانيان از طريق آن آرمان خود را از شخصيت انساني پديد آورده اند، نوشته نشده است. مترجم توانا و سختكوش كتاب، جناب آقاي دكتر محمد حسن لطفي كه سالهاست به ترجم? آثار ارزشمند فلسفي به ويژه فلسف? يويان اشتغال دارند، با ترجم? ممتاز و تحسين برانگيز اين كتاب مهم و ارزشمند به زبان فارسي خدمتي شايان و درخور تقدير را به دوستداران حكمت و به ويژه پژوهندگان فرهنگ و تاريخ يونان به انجام رسانده اند.

7 جنگ پلوپونزي

ويژگي اثر : ترجمه اثر توكوريديس كه توسط انتشارت خوارزمي در سال 1377 منتشر شد.

8 خاطرات سقراطي

ويژگي اثر : نوشته كسنوفون است كه ترجمه آن را انتشارات خوارزمي در سال 1374 منتشر كرد.

9 دور? آثار افلاطون

ويژگي اثر : (4 جلد) تهران، انتشارات خوارزمي، 1357.

10 دور? آثار فلوطين

ويژگي اثر : (تاسوعات) 2 جلد، تهران، انتشارات خوارزمي، 1366

11 رساله هاي منسوب به افلاطون

ويژگي اثر : ترجمه اين آثار توسط انتشارت خوارزمي در سال 1365 منتشر شد.

12 زندگي افلاطون و آثار او

ويژگي اثر : نوشته ويلا موتيس مولندروف، بنگاه مطبوعاتي صفي عليشاه 1355

13 زندگي و آثار افلاطون

ويژگي اثر : (جلد اول: دوره جواني) تأليف مولندورف، تهران، انتشارات صفي عليشاه،1332.

14 سقراط

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل يا سپرس كه توسط انتشارت خوارزمي در

سال 1357 منتشر شد.

15 سيرا و مانيسم در اروپا

ويژگي اثر : اثر ترجمه نيمه تمامي است كه به پيدايش انديشه اومانيسم و تاريخ تحول آن از زمان روميان قديم تا قرن بيستم مي پردازد. نويسنده كتاب آگوست بوك (1911-1998) استاد ادبيات دانشگاه ماربورگ آلمان با استناد به مدارك بر زمينه تاريخي اثر بخشي فرهنگ دوراني كه اروپائيان آن را به دوران باستان (يونان و روم قديم) مي نمامند، خواننده را با كوشش متفكران اروپايي براي تربيت انسان باختر زميني از طريق ترويج گفت و گوي انتقادي با آثار فيلسوفان و نويسندگان و هنرمندان و شاعران « دوران باستان» آشنا مي سازد و بدين سان تاريخ مفصل « فرهنگ غرب» را به خواننده عرض مي كند.

16 فرهنگ رنسانس در ايتاليا

ويژگي اثر : ترجمه اثر ياكوب بوركهارت است كه طرح نو آن را در سال 1376 منتشر كرد.

17 فلوطين

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل ياسپرس كه توسط انتشارات خوارزمي در سال 1363 منتشر شد.

18 فن سخنوري گرگياس

19 كتب سه گانه ي اخلاق نيكوماخوس ، سماع طبيعي و مابعد الطبيعه

ويژگي اثر : از آثار ارسطو كه توسط طرح نو در سال 1377 منتشر شد.

20 گفتارهاي نيكولوماكياولي

ويژگي اثر : چاپ اول 1377 انتشارات خوارزمي گفتارها شامل اصول انديش هاي ماكياولي بوده و بعد از نزديك به چهار قرن به همت استاد لطفي وارد ادبيات فارسي گرديده است. ترجمه كتاب

گفتار ها بر پايه ترجمه آلماني به قلم Verly Radolf Zorn, Aifred Kroener در سال 1977 انجام گرفته است.

21 متفكران يوناني

ويژگي اثر : اين كتاب اثر گمپرتس در سه مجلد ترجمه و توسط انتشارات خوارزمي در سال 1376 منتشر شد.

22 مجموعه آثار ارسطو: مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «مجموعه آثار ارسطو:] مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس» [مجموعه آثار ارسطو:] مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكوماخوس/ ترجم? محمدحسن لطفي تبريزي . __ تهران : طرح نو، 1378 . __ 3 ج. اگر آثار كلاسيك را از حيث اهميت، طبقه بندي و به ضرورت ترجم? اهمّ آنها عطف توجه كنيم، بي شك آثار ارسطو در شمار چند اثر معدودي خواهد بود كه از ضرورت و اهميت بيشتري برخوردار است. ارسطو در مدرس? خود در آتن براي هر يك از رشته ها مجالس درس ترتيب داد و همين درسها خاستگاه نوشته هاي تعليمي او از قبيل فصلهاي مختلف مابعدالطبيعه، سماع طبيعي و اخلاق نيكو ماخوس گرديد. استفاد? مترجم محترم از ترجمه هاي مختلف و دقيق به سه زبان مهم آلماني، انگليسي و فرانسوي تا حدود زيادي اين اعتماد را در خواننده ايجاد مي كند كه هر چند اين آثار از زبان يوناني ترجمه نشده ولي تا درحد قابل توجهي به متن اصلي نزديك است و فاصل? چنداني با

اصل ندارد. به ويژه اينكه مترجم براي توضيح متن و رفع دشواريها و ابهامها با افزودن تعليقه هاي مفيد و روشنگر كه غالباً برگرفته از حواشي راس (مترجم معتبر انگليسي آثار ارسطو)، تريكو( مترجم اصلي آثار ارسطو به زبان فرانسوي) و هرمان بونيتس(مترجم اصلي آلماني آثار ارسطو) و يا افزود? خود مترجم است، بر فايد? ترجمه بسيار افزوده است.

23 مجموعه آثار افلاطون

ويژگي اثر : اين ترجمه در چهار جلد توسط انتشارات خوارزمي در سال 1356 منتشر شد.

24 مجموعه آثار فلوطين

ويژگي اثر : اين ترجمه در دو جلد توسط انتشارات خوارزمي در سال 1366 منتشر شد.

25 محاكمه سقراط

ويژگي اثر : اين ترجمه سرآغاز ترجمه ي آثار فلسفي دكتر لطفي بود.

26 مرگ سقراط

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه اثري از رمانو گروارديني است و به تفسير چهار رساله افلاطون مي پردازد كه توسط انتشارات طرح نو در اسل 1376 منتشر شد.

برگرفته از كتاب :بنياد ايران شناسي

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3236 ،3196 ،2940 ،2468 ،2006/ 2 ،1489 ،1488 ،1477 ،1371 ،1344 ،941 ،847/ 1)، كلك (س 5، ش 60، ص 243 -194)، كيهان فرهنگى (س 16، ش 159، ص 73 -72)، مؤلفين كتب چاپى (855 -854/ 2).

لطفي پور ساعدي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد زبان شناسى كاربردى و دكتراى زبان شناسى كاربردى از دانشگاه لانكاستر انگلستان.

مرتبه علمى:

دانشيار

دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مهارت خواندن، اصول ترجمه، زبان شناسى، ترجمه شناسى و سخن كاوى و استاد راهنماى 9 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

درآمدى بر اصول و روش ترجمه، اصول و روش ترجمه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 9، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

روش هاى تدريس، سخن كاوى، ترجمه شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

لقاي تفتي، فرخ لقا

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، اديب و شاعر. از اهالى تفت يزد بود كه در اواخر سلسله ى صفويه زندگى مى كرد. از اوست:

يوسف برفت و قلب زليخا به تن نماند

يعنى چو رفت جان، رمقى در بدن نماند

باز آمد آن عزيز به دار السرور وصل

در مصر عشق، صحبت بيت الحزن نماند

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (264 -263)، الذريعه (947/ 9)، فرهنگ سخنوران (790)، زنان سخنور (137/ 2)، مشاهير زنان (204).

لكذه اصفهاني، ابوعلي حسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 310/ 210 ق)، نحوى، لغوى و اديب. معروف به لكذه يا لغذه يا لذكه. از پيشوايان نحو و لغت بود. در اصفهان به دنيا آمد. در كودكى كتاب هاى ابوزيد و اصمعى و ابوعبيده را حفظ كرد و سپس محفوظات خود را تتبع نمود و آنها را به اعرابى كه به اصفهان مى آمدند عرضه كرد و يافته هاى خود را در كتابى كه آن را «النوادر المفيدة» ناميد، نوشت. در نوجوانى به بغداد رفت. او در علم لغت و ادب شاگرد باهلى و كرمانى بود. وى با ابوحنيفه دينورى همطبقه بود و با وى معارضه و مناقضه داشت. او گرچه نزد ابواسحاق زجاج تلمذ نمود و گفته هاى استاد را املا كرد، ولى بعدها با او به مخالفت پرداخت و سخنان استادش را نقض كرد. به گفته ى حموى وى در فنون ادب ماهر و از پيشوايان نحو و لغت و در موارد قياس خبير بود و در پايان عمرش در عراق نظيرى براى او نبود. سال وفات وى در 310 ق، با توجه به سال وفات زجاج (ح 310 ق) و سال وفات دينورى (ح 290 ق)، صحيح تر به نظر مى رسد. از ديگر آثارش: «التسمية»؛

«خلق الانسان»؛ «خلق الفرس»؛ «الرد على ابن قتيبة فى غريب الحديث»؛ «مختصر فى النحو»؛ «علل النحو»؛ «نقض علل النحو»؛ «الهشاشة و البشاشة»؛ «الرد على الشعراء»؛ شرح «معانى» باهلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (57 -56/ 3)، ريحانه (127/ 5)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (137)، كشف الظنون (2043 ،1980 ،1631 ،1204 ،1160)، لغت نامه (ذيل/ حسن لگذه)، معجم الادباء (145 -139/ 8)، معجم المؤلفين (238/ 3)، هدية العارفين (269 -268/ 1).

لنجاني، تاج الدين حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تاج الدين حسن بن محمّد لنجانى. عالم جليل زاهد (پدر فاضل هندى) معروف به مولا تاجا، در 1098 يا 1085 وفات يافته، قبرش در مقبره جنب مسجد بازار غاز اصفهان.

وى مؤلّف كتاب: - بحر موّاج، در تفسير قرآن 1- تزويج النبى زينب و رقيه من عثمان 2- شرح شافيه 3- شرح كافيه 4- شرح صحيفه سجّاديّه مى باشد.

در ريحانة الادب (381:5) نقل از مستدرك الوسائل گويد: تاج ارباب العمامه، فوتش در 1085 روى داده ظاهراً وى تاج الدين حسن مذكور در شرح حال ملا محمّد تقى مجلسى مى باشد.

فرزندش فاضل هندى از او روايت احاديث مى كند، و خود از مجازين از مولى حسن على بن مولى عبداللَّه تسترى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

لنكراني، شريف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1310، تهران.

درگذشت: 3 بهمن 1366، لندن.

شريف لنكرانى از مترجمانى است كه بيشتر به ترجمه ى نوشته هاى فلسفى و رمان ها و نمايشنامه هاى آلمانى مى پردازد. علاقه خاصى به ترجمه ى آثار برشت داشت. از ترجمه هاى اوست: آبروى از دست رفته كاترينا بلوم (هاينريش بل، 1357)؛ آدم آدم است (از برتولت برشت، به همراه دو نمايشنامه ى ديگر، 1347)؛ اپراى سه پولى و صعود و سقوط شهر ماهاگونى (برتولت برشت، 1344)؛ سال دو هزار (كتابى در زمينه ى اقتصادى)؛ عقايد يك دلقك (هاينريش بل، 1349)؛ عكس دسته جمعى با خانم، ننه دلاور (برشت)؛ وقتى براى زندگى، وقتى براى مرگ (رمارك).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

لوكري مروزي، ابوالعباس فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، حكيم، فيلسوف اديب و شاعر. اهل لوكر در كنار رود مرو بود. وى حكيمى كامل و در اجزاء علوم حكمت ماهر بود. لوكرى شاگرد بهمنيار (م 458 ق)، شاگرد ابوعلى سينا، بود و به وسيله او علم حكمت در خراسان انتشار يافت. از اقران وى در ميدان حكمت مى توان به خيام، ابن كوشك و واسطى اشاره كرد. او با خيام (م 525 ق) و خازنى (م 525 ق) در «زيج ملكشاهى» همكارى داشته است. از شاگردان وى مى توان قطب الزمان محمد بن ابوطاهر طبسى مروزى (م 539 ق)، مجد الافاضل قاضى عبدالرزاق تركى، محمد بن يوسف الايلاقى (536 ق)، فريدالدين عمر بن غيلان بلخى، عين الزمان حسن قطان مروزى و ابوالفتح اسعد بن محمد بن ابونصر الميهنى (م بعد از 520 ق) را نام برد. لوكرى در مرو درگذشت. از آثار وى: «بيان الحق بضمان الصدق»، كه مهم ترين اثر وى است و از سخنان فارابى و ابوعلى سينا و حكيمان ديگر استفاده كرده است،

شامل پنج بخش: 1- منطق 2- طبيعيات 3- الهيات 4- بخشى در ذكر مسائلى از علم ما بعد الطبيعه كه در حكم اسرار است 5- فصول منتخب از «رسالة الاخلاق»، در پنج باب؛ قصيده اى، با شرح فارسى آن؛ «ديوان» شعر. صاحب «روضات الجنات» ضمن شرح حال بهمنيار، او را شاگرد لوكرى مى داند كه به گفته ى «ريحانة الادب» بايد فرد ديگرى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (294 -292/ 2)، تاريخ نظم و نثر (55 -54)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (81 -80)، الذريعه (949 -948/ 9)، روضات الجنات (155/ 2)، ريحانه (140 -139/ 5).

لؤلؤي سهمي بلخي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 230 ق)، حافظ، محدث و اديب. معروف به ابن ابى يعقوب. اهل بلخ بود. در 222 ق وارد بغداد شد و با حفاظ نشست و برخاست نمود و با ايشان مذاكره ى حديث كرد. او قبل از 230 ق به كوفه رفت و با ابوبكر بن ابى شيبه مجلسى داشت. وى از مالك بن انس و خارجة بن مصعب و بشر بن سرى و يحيى بن يمان و خالد بن عبدالرحمان مخزومى و جماعتى ديگر حديث شنيد. ابوبكر بن ابى دنيا و فضل بن محمد زيدى و ابوعبداللَّه حسين بن ابى احوص ثقفى و عبيد اللَّه بن احمد بن منصور كسائى رازى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (147 -146/ 5)، تاريخ بغداد (236 -234/ 1)، تذكرة الحفاظ (426/ 2)، سير النبلاء (449/ 11)، لسان الميزان (696 -695/ 5)، المنتظم (520/ 6)، ميزان الاعتدال (459/ 3)، الوافى بالوفيات (190 -189/ 2).

ليثي رازي، ابوحاتم احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 322 ق)، اديب، لغوى و محدث اسماعيلى. در ناحيه ى پشاپويه در جنوب رى متولد شد. وى از دعوت كنندگان اسماعيليه بود و احمد بن على حاكم رى را به مذهب خود گرواند. پس از فتح رى، توسط سامانيان، ترك شهر كرد و به ديلم گريخت. پس از پيروى مرداويج بر اسفار، در حضور مرداويج با رازى فيلسوف مناظره كرد و آنگاه كه نادرستى اظهاراتش معلوم شد، مغضوب و ناچار به فرار شد. در حين فرار، و يا در تبعيد، در آذربايجان درگذشت. آثار وى: «اعلام النبوة»؛ «الجامع»، در فقه؛ «الزينة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ و عقايد اسماعيليه (197 -193 ،143 -142)، دانشنامه ى ايران و

اسلام (1021 -1020 /8)، رى باستان (280 ،58 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (354)، لسان الميزان (247 /1).

ماجيلويه قمي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، عالم امامى، فقيه و اديب. از بزرگان علماى اماميه قم و عارف به ادب و شعر و جامع كمالات بود. وى از شاگردان و داماد احمد بن ابى عبداللَّه محمد برقى (م ح 280 ق) است كه علم و ادب را از او فراگرفت. در فنون شعر و ادب متبحر بود. شيخ صدوق با واسطه از وى روايت كرده است. از آثارش: تفسير «حماسه ى ابى تمام»؛ «المشارب»؛ كتاب «الطب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (382/ 9)، الذريعه (30/ 21)، رجال النجاشى (251/ 2)، ريحانه (144 -143/ 5)، الكنى و الالقاب (130/ 3)، هدية الاحباب (228).

مازنداراني، هادي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل جامع، و محقق كامل بوده، و كتب و رسائل عديده تأليف نموده، كه از آن جمله است: 1 - ترجمه ى قرآن مجيد، و شأن نزول و نيك و بد استخاره، و به مناسبت اين ترجمه، او را آقا هادى مترجم گويند 2 - ترجمه ى صحيفه ى كامله ى سجاده 3 - ترجمه ى شافيه 4 - ترجمه ى كافيه ى ابن حاجب 5 - ترجمه و شرح معالم الاصول 6 - حاشيه ى عربى بر تفسير بيضاوى 7 - حاشيه ى مواريث قواعد الاحكام علامه 8 - حدود و ديات، فارسى 9 - شرح بر فروع كافى 10 - شرح كافيه 11 - شرح تلخيص المفتاح، فارسى 12 - شرح شافيه كه به نام نواب حسين على خان تأليف شده 13 - شرح نظام، به فارسى 14 - شرح شمسيه 15 - شرح صحيفه ى سجاديه، به فارسى 16 - شرح قواعد علامه، و ممكن است همان حاشيه باشد 17 - رساله رضاعيه، كه در 1107 تأليف شده 18 - رساله ى رسم الخط

19 - انوار البلاغة، در معانى بيان [مطبوع] 20 - حاشيه ى فارسى بر تفسير بيضاوى، 21 - العوائد، در كلام؛ و غيره.

در سال 1120 وفات يافته، در بقعه ى مجلسى در كنار ايوانچه مدفون گرديد، و بر قبرش صندوق چوبى نصب گرديد.

ماده تاريخ وفات او [كه مير عبدالعال نجات گفته] اين است:

از پى سال رحلتش گفت آه

هادى و رهنماى ايمان رفت

در قصص العلماء و رجال اصفهان شرحى راجع به سكته كردن و به هوش آمدنش در قبر، و نذر او جهت ترجمه ى قرآن نوشته، و نظير اين قضيه را جهت فضل بن حسن طبرسى و ملا فتح الله كاشانى نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مالك، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مالك ، فرزند ميرزا اسماعيل در سال 1290 در محله پامنار تهران پا به عرصه وجود گذاشت . وي پس از مدت تحصيل ، دانشسراي عالي رفت و به تحقيق در متون نثر فارسي پرداخت ، آنگاه وارد مدرسه حقوق شد . مالكي با مرگ پدر ، ناچار وارد تشكيلات ارتش وارد شد، و در دانشگاه انگليس دانشنامه انگليسي را اخذ كرد . وي پس از به پايان بردن دوران تحصيل به شغل دبيري ادبيات فارسي و زبان انگليسي ، فرانسه و آلماني مشغول شد . استاد مالكي همواره در انجمن هاي ادبي حضوري فعال داشت و تا واپسين روزهاي زندگي خويش ، جلسات قرآن كريم و آموزش اصول بديع و قافيه را تشكيل مي داد . او سرانجام در سال 1377 در تهران درگذشت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : علي اكبر مالك فرزند اسماعيل مستوفي

حضور و نوه ميرزا كاظم مستشير الملك تهراني و از اعقاب مالك اشتر سردار بزرگ و شجاع حضرت علي (ع)بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر مالك پس از طي دوران دبستاني در دبستان ادب، وارد دارالفنون شد. سپس به دانشسراي عالي رفت و پس از تحقيق در متون نظم و نثر فارسي وارد مدرسه حقوق شد. با مرگ پدر در سال 1312 وارد تشكيلات ارتش شد و به فرا گيري زبان انگليسي پرداخت ، او سرانجام دريافت دانشنامه زبان انگليسي از دانشگاه انگليس نائل آمد .

خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع دوران تحصيل علي اكبر مالك ، درگذشت پدرش بود ، كه وي را مجبور ساخت وارد تشكيلات ارتش شود .

استادان و مربيان : علي اكبر مالك از محضر استاداني همچون: استاد جلال الدين همايي، استاد عباس اقبال آشتياني، استاد نصرالله فلسفي و استاد محمد حسين فاضل توني بهره برد.

زمان و علت فوت : علي اكبر مالك در اثر كهولت سن و بيماري طولاني در اواسط رجب 1419 ق مطابق با آبان 1377 ش در تهران به فوت كرد .

فعاليتهاي آموزشي : علي اكبر مالك سالهاي متمادي به شغل دبيري ادبيات فارسي و زبان هاي انگليسي، فرانسه و آلماني اشتغال داشت و در سال 1339 ش بازنشسته گرديد. شادروان مالك تا واپسين روزهاي زندگي خويش، جلسات تفسير قرآن كريم و آموزش اصول بديع و قافيه را تشكيل مي داد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از فعاليت هاي دوران زندگي علي اكبر مالك ، حضور مستمر او در مجالس ادبي بوداولين فرصتي امكان ارائه آثار وي را فراهم نمود . او تا

واپسين روزهاي زندگي خويش ، جلسات تفسير قرآن كريم و آموزش اصول بديع و قافيه را تشكيل مي داد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ابا عبدالله الحسين (ع)

2 ترانه دل

ويژگي اثر : « ترانه دل » مجموعه اشعاري درباره حضرت علي ( ع ) مي باشد .

3 ترجمه منظوم چندسوره از قرآن مجيد

4 خاطرات اجتماعي و سياسي

5 دو نامه به امضاي حضرت علي (ع)

6 سفرنامه حج

7 سلطان عشق

8 سه راز مپرس

9 سيري در سه وادي

ويژگي اثر : مجموعه اشعار

10 كشكول عشق

ويژگي اثر : مجموعه اشعار

11 كشور مقتدر اسلامي

12 مجموعه اي شامل صحيفه حضرت زهرا ( ع ) ، حديث كساء در 24 بند ، و فدك به صورت نثر

13 هفت شهر يا هفت وادي عرفان

14 وادي عشق

ويژگي اثر : « « وادي عشق » اشعاري دربارة مناظره و مراحل عرفاني مي باشد.

15 وقايع كربلا

منابع زندگينامه :

1آينه پژوهش ، سال نهم ، شماره پنجم ، شماره پياپي 53 ، آذر و

دي 1377

مالك، هايده

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1345 ش)، نويسنده، مترجم و طبيب. پس از اتمام تحصيلات متوسطه و نيز اخذ ليسانس در رشته ى مامايى، وارد وزارت بهدارى شد. وى در ضمن خدمت، به تحصيل ادامه داد و در دانشكده ى پزشكى پس از اتمام دوره، موفق به اخذ درجه ى دكتراى طب شد. در 1345 ش به مقام استادى نايل گرديد و پس از آن به فرانسه رفت. از آثارش: «تست هاى كليوى»؛ «اختلال متابليسم گلوسيدها»؛ «پاستور و ميكروب شناسى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (582/ 1)، كارنامه ى زنان (236 -235).

مالكي، توران دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

توران دخت ( تمدن ) مالكي در سال 1319 به دنيا آمد . تحصيلاتش را در رشته ادبيات زبان انگليسي دانشگاه تهران به پايان رسانيد و از آن پس به كار ترجمه روي آورد . توران دخت (تمدن ) مالكي تا كنون آثار متعددي به طبع و تاليف رسانده است .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : توران دخت مالكي پس از تحصيلات مقدماتي و متوسطه ، وارد دانشگاه تهران شد و دررشته زبان انگليسي به تحصيلات خود ادامه داد.همسر و فرزندان : توران دخت تمدن مالكي با آقاي مالكي ازدواج نمود و داراي سه فرزند مي باشد.آثار : آواي ناقوس ها ويژگي اثر : اثر دروتي سيزل2 با گرگها مي رقصم ويژگي اثر : اثر مايكل بيكت3 بيا با هم شادي را جست و جو كنيم ويژگي اثر : اثر پنه لوپ راشپيوف4 تب درماني يا قدرت معجزه آفرين

ويژگي اثر : اثر نورني يمپل5 جنگ عليه زنان ويژگي اثر : اثر مارلين فريج6 زندگي با عشق چه زيباست ويژگي اثر : اثر لئو بوسكاليا7 عشق درمان و معجزه ويژگي اثر : اثر دكتر برني اس سيكل8 قدرت زن و بچه هاي طلاق ويژگي اثر : اثر آن ديكينسون9 هنر مبارزه با ترس ويژگي اثر : اثر سوزان جفرسن

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، گردآورنده پوران فرخزاد ،ج2 ، ص 1676

مامقاني، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1290 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، رجالى، محدث و اديب. معروف به علامه مامقانى و فاضل مامقانى. از بزرگان علماى اماميه و حاوى فروع و اصول بود. اصلش از مامقان آذربايجان است. در نجف به دنيا آمد. در پنج سالگى شروع به فراگيرى قرآن كرد. صرف و نحو و مقدمات و سطوح فقه و اصول را در محضر پدرش و شيخ هاشم ارونقى ملكى و شيخ غلامحسين دربندى و شيخ حسن ميرزا (م 1313 ق) فراگرفت تا در فقه و اصول سرآمد شد. در 1308 ق به حوزه ى درس اصول استدلالى و در 1309 ق به حوزه ى درس فقه استدلالى پدر بزرگوارش راه يافت و «تقريرات» هر دو درس خارج را نگاشت. قوه ى استنباط و اجتهاد وى بارها از طرف پدرش تأييد شد و او را به دريافت اجازه مفتخر كرد. آن گاه وى خود به تدريس

و تحقيق و تأليف پرداخت و شاگردان بسيارى بر گردش جمع شدند. او از پدرش روايت كرده و شيخ محمد حرز نيز از وى روايت كرده است. او مرجع تقليد بسيارى از مردم آذربايجان بود. در نجف درگذشت و در كنار پدرش، در مقبره ى خانوادگى در منزلشان، دفن گرديد. از آثارش: «اجابة السئوال»؛ «ارشاد المستبصرين»؛ «ازاحة الوسوسة»؛ «تحفة الصفوة»؛ «تحفة الخيرة»؛ «تنقيح المقال فى علم الرجال»، در سه مجلد بزرگ، كه مشهورترين و مهم ترين تأليف اوست؛ جوابات «المسائل البصرية»؛ جوابات «المسائل البغدادية»؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ «الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود»؛ «مرآة الكمال فى الآداب و السنن» و ترجمه ى فارسى آن؛ «سراج الشيعة فى آداب الشريعة»؛ «الفوائد الطبية»؛ «كشف الاستار فى تكليف الكفار بالفروغ»؛ «هداية الانام فى حكم مال الامام»؛ «مجمع الدرر» معروف به «اثنى عشريه»؛ «مناهج اليقين»؛ «منتهى مقاصد الانام فى نكت شرايع الاسلام»؛ «مقباس الهداية فى علم الدراية»؛ «مطارح الافهام فى مبانى الاحكام».[1]

عبداللَّه بن العلامة الكبرى حاج شيخ محمدحسن از اكابر و فحول علماء اماميه و عالمى عامل و فقيهى كامل محدثى رجالى و اديبى اريب حاوى فروع و اصول و داراى كمالات نفسانيه و اخلاق فاضله و مرجع تقليد جمعى وافر از شيعه بوده و گوى سبقت از افاضل وقت ربوده و در بعضى از علوم غريبه نيز حظى داشته است.

آن جناب در ربيع الاول 1290 قمرى در نجف متولد و در 16 شوال 1351 قمرى در جوار على (ع) به رحمت حق پيوسته در مقبره والدش كه داراى گنبد و قبه عالى است مدفون گرديده است.

تاليفات و آثار علمى معظم له از اينقرار است.

1- ارشاد المستبصرين 2- تحفة الخيره 3- تحفة

الصفوة فى الحيوة 4- تنقيح المقال فى احوال الرجال 5- الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود 6- سراج الشيعه 7- السيف البتار 8- مرآت الرشاد 9- مرآت الكمال 10- مطارح الافهام 11- مقباس الهدايه 12- مناهج المتقين 13- منتهى مقاصد الانام 14- نتايج التنقيح 15- نهاية المقال و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (173/ 25 ،159/ 23 ،349 ،18/ 22 ،339 ،338 ،336 ،284 -283 ،272 ،230 ،229 ،27/ 20 ،36 ،12 -11 / 18 ،161/ 17 ،346 ،22 ،13/ 16 ،286 ،157/ 12 ،137 ،78 -77/ 8 ،149/ 6 ،216 ،215/ 5 ،467 -466/ 4 ،447 ،432/ 3 ،528 ،520 ،120 ،118/ 1)، ريحانه (159 -157/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1199 -1196/ 14)، علماء معاصرين (159 -158)، الكنى و الالقاب (134/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1146 -1145/ 3)، معجم المؤلفين (116/ 6).

مامقاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1238 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، لغوى و اديب. در مامقان آذربايجان به دنيا آمد و در كربلا نشو و نما يافت و در نجف ساكن گرديد. در محضر ملا على خليلى و شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى نجفى و شيخ مهدى كاشف الغطاء تلمذ نمود. پس از درگذشت سيد حسين كوه كمرى به تدريس و تصنيف پرداخت. وى در صحن حيدرى به اقامه ى جماعت مى پرداخت. پس از وفات ميرزاى شيرازى در 1312 ق مرجعيت مردم آذربايجان را در امور مذهبى عهده دار شد. مامقانى در نهايت پرهيزكارى زندگى مى كرد و عملا مروج دين بود. فرزندش، شيخ عبدالله، و شيخ ابراهيم سليمانى و سيد

مصطفى نخجوانى و ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و شيخ محمد على گنجى و سيد على نخجوانى و ميرزا فرج الله تبريزى و سيد ميرزا ابوالحسن تبريزى از شاگردان وى بودند. در نجف درگذشت و در مقبره ى مخصوص خود به خاك سپرده شد. از آثارش: «بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول»، در هشت مجلد؛ «ذرائع الاحلام فى شرح شرايع الاسلام»؛ «غاية الآمال»، در شرح «المكاسب» شيخ انصارى؛ «اصالة البرائة»؛ «الرسالة العملية».[1]

محمدحسن بن ملا عبدالله بن محمدباقر مامقانى الاصل از متبحرين علماء اماميه و از اعاظم فقهاء عصر و اكابر مراجع تقليد متولد 1238 و متوفى 29 محرم 1323 قمرى عالمى ربانى و فقيه كامل صمدانى از شاگردان بزرگ علامه شيخ مرتضى انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و بعض اكابر ديگر و صاحب تأليفات عديده بنام 1- بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول 8 مجلد 2- ذرايع الاحلام فى شرح شرايع الاسلام 3- غاية الامال حاشيه بر مكاسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (324/ 6)، اعيان الشيعه (151 -150/ 5)، الذريعه (408/ 24 ،5/ 16 ،214/ 11 ،24/ 10 ،121 -120/ 3 ،114/ 2)، ريحانه (160 -159/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 411 -409/ 14)، علماء معاصرين (83 -80)، الكنى و الالقاب (134 -133/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1144/ 3)، معجم المؤلفين (198 -197/ 9)، مكارم الآثار (1058 -1056/ 4).

ماه شرف

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز حدود 1234 ق، از زنان فاضل و اديب. وى عمه شيخ محمدتقى برغانى (1264 ق) و شيخ محمدصالح برغانى (1275 / 1270 ق) بود كه به ام كلثوم دختر شيخ محمدتقى برغانى فقه و اصول و ادبيات عرب آموخت. ماه شرف

همچنين مورد تقرب تاج الدوله همسر فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) قرار داشت و مراسلات او را تحرير و انشاء مى كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعيان الشيعه (مستدركات). 68 / 2؛ خيرات حسان، 142 / 2.

ماهابادي، افضل الدين حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم دينى، فقيه و اديب. در ادب سرآمد بود و در فقه، صالحى مورد اعتماد و متبحر. وى از مشايخ شيخ منتجب الدين بود و شيخ منتجب الدين تمام تأليفات و تصنيفات او را روايت مى كند و بنا بر نقلى افضل الدين حسن بن قادر (وفادار) قمى واسطه ى اين روايت است. از آثارش: «الاعراب»؛ «شرح النهج»، شرح «نهج البلاغه»؛ «شرح الشهاب»؛ كتابى در «رد التنجيم»؛ «شرح اللمع»؛ «ديوان النثر»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (160/ 5)، الذريعه (123 ،47/ 14 ،343/ 13 ،1170 ،239/ 9 ،234 -233/ 2)، روضات الجنات (261 -260/ 2)، رياض العلماء (222 -221/ 1)، ريحانه (162 -161/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 62 -61/ 6)، فهرست منتجب الدين (50)، لغت نامه (ذيل/ حسن ماهابادى).

ماهيار نوابي، يحيي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : يحيي ماهيار نوابي در دهم دي ماه سال 1291 شمسي در شيراز متولد شد. پس از گذراندن دوره ي ابتدايي ، وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و توانست تا مقطع دكترا تحصيل نمايد. بعد از آن در سال 1327 با سمت دانشياري در دانشگاه تبريز مشغول به كار شد. استاد پس از دوسال براي فراگرفتن زبان هاي كهن ايراني به مدرسه زبان هاي شرقي دانشگاه لندن (SOAS ) رفت و در سال هاي 1949 تا 1951 نزد پرفسور ‹‹ هنينگ›› به فراگيري زبان هاي قديمي ايران مانند : پهلوي ، اوستايي و پارسي باستان پرداخت و يك سال نيز در دانشگاه گوتينگي آلمان ، زبان هاي تركي كهن را فراگرفت. وي پس از بازگشت به كشور ، رياست دانشكده ادبيات تبريز را به عهده گرفت و نيز به تدريس زبان هاي كهن

ايران پرداخت. او مدتي نيز جهت تحقيق به آمريكا سفر نمود و پس از بازگشت در دانشگاه تهران به كار تدريس ادامه داد. استاد نوابي در سال 1352 به عنوان مشاور رئيس دانشگاه شيراز رهسپار زادگاه خود شد و همچنين رياست مؤسسه ي آسيايي را تا سال 1358 به عهده گرفت. او پس از انقلاب به تهران بازگشت و فعاليت هاي فرهنگي و ادبي خود را پي گرفت. استاد ماهيار نوابي در 11 مهر ماه سال 1379 در كشور سوئد بدرود زندگي گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

والدين و انساب : يحيي ماهيار نوابي در خانواده اي سرشناس در شيراز زاده شد. مادر وي از خاندان وصال شيرازي بود ، و بدين سبب نسب به وقار شيرازي ، ارشد اولاد وصال مي رساند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : يحيي ماهيار نوابي ، دوران ابتدايي را در زادگاه خويش و دوره ي دبيرستان را در دارالفنون و كالج آمريكايي تهران گذراند. پس از اخذ درجه ي دوم ليسانس از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و گذراندن خدمت نظام ، جهت تحصيل در مقطع دكترا به دانشگاه تهران رفت. استاد پس از دو سال براي فراگرفتن زبان هاي كهن ايراني به مدرسه ي زبان هاي شرقي دانشگاه لندن (SOAS) رفت و در سال هاي 1949 تا 1951 نزد پروفسور ” هنينگ ” به فراگيري زبان هاي قديمي ايران ، مانند پهلوي ، اوستايي و پارسي باستان پرداخت و يك سال نيز در دانشگاه گوتينگي آلمان ، زبان هاي تركي كهن را فراگرفت.

استادان و مربيان : يحيي ماهيار نوابي همواره نام پرفسور هنينگ را با احترام بر زبان

مي آورد و اولين تحقيقات و نوشته هاي خود را در زمينه ي زبان هاي باستاني ايران ، به وي تقديم داشته است.

وقايع ميانسالي : در بيستم خرداد ماه سال 1341 به مناسبت عزيمت يحيي ماهيار نوابي از تبريز ، مجلس وداعي تدارك ديده شد كه به طور خودجوش از سوي دانشجويان و انجمن ادبي دانشكده و همكاران علمي ايشان شكل گرفت و با برنامه ريزي در روز بيست و هفتم خرداد ماه جمع دوستداران و مشتاقان استاد و جمع كثيري از دانشجويان ، مراسم باشكوهي در دانشكده ادبيات ترتيب دادند كه در آن مجلس ، معاريف و دانشمندان و شاعران آذربايجان چون نخجواني ها ، استاد شهريار ، مفتون اميني ، بي رياي گيلاني و بسياري ديگر در آن حضور يافتند و هريك به زباني و به طريقي از خدمات استاد ياد كرده و شاعران به ياد دوران خدمت وي و تأسف از عزيمت او ، سروده ها و اشعار زيبايي قرائت كردند. همكاران علمي استاد و تعدادي از دانشجويان هم هر يك به فراخور ، مطالبي بيان كردند و يا اشعاري خواندند كه جريان اين بزرگداشت به يادماندني ، در دفتر « وداع با استاد ماهيار » از سوي انجمن ادبي دانشكده چاپ و منتشر گرديد. چكامه اي كه استاد شهريار در آن روز و به مناسبت سفر استاد در 12 بيت با عنوان « اشك وداع » سروده بود ، سرشار از احساسات و تعلق خاطر آن شاعر بزرگ نسبت به استاد نوابي بود. چند بيت آغازين آن چنين بود: طوطي ، غمين نشسته كه قناد مي رود شيرين دلش گرفته كه

فرهاد مي رود چرخد زمانه كه ياد عزيان مكن ولي عمر عزيز هم مگر از ياد مي رود؟ استاد « ماهيار » ز تبريز بسته بار شاگرد دل شكسته كه استاد مي رود شاعر ديگري كه در اين باره سروده ي خود را در 20 بيت خواند ، آقاي بي رياي گيلاني بود كه مطلع شعر وي اين است: بنگر اي دل حاصل مهر و وفاي خويشتن تا نبندي رشته الفت به پاي خويشتن شعر سروده شده ي آقاي مفتون اميني در اين مجلس بسيار شنيدني است : دل مي تپد به سينه كه جانان وداع كرد خود راست گويي از تن ما جان وداع كرد... استاد ماهيار كه فرزانه پير ماست با مكتب جنون جوانان وداع كرد .... البته در روز دوشنبه بيست و يكم خرداد ماه نيز كه روز عزيمت استاد از شيراز بود ، مراسمي باشكوه در فرودگاه شهر شيراز از سوي انجمن ورزشي دانشكده كه استاد به آن علاقه وافري داشت و همواره در تقويت روحيه ي ورزشكاران كوشش مي نمود ترتيب يافت كه در آنجا هم سخنراني هايي ايراد شد و اشعاري خوانده شد . شعر بلند استاد دكتر اميرخاني در فرودگاه با اين بيت آغاز شد : دردا كه از ديار وطن « ماهيار » رفت آن شهسوار مهر و وفا زين ديار رفت...

زمان و علت فوت : يحيي ماهيار نوابي در يازدهم مهر ماه سال 1379 ، به دور از وطن و هنگامي كه براي ديدار دخترش « ميترا » به سوئد سفر كرده بود ،در حالي كه همراه فرزند عازم منزل بود ، در اثر ايست

قلبي بدرود زندگي گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : يحيي ماهيار نوابي جهت ادامه ي تحصيل مدتي به خارج از كشور رهسپار گرديد. وي پس از بازگشت به كشور ، رياست دانشكده ادبيات تبريز را بر عهده گرفت و پس از بازگشت از آمريكا نيز تا سال 1960 همچنان رياست دانشكده ادبيات تبريز را عهده دار بود. پس از آن، نوابي دو سال و نيم به عنوان رايزن فرهنگي در پاكستان به فعاليت پرداخت. و با پايان يافتن مأموريت استاد در پاكستان ، كار تدريس را در گروه فرهنگ و زبان هاي باستاني ايران دانشگاه تهران آغاز كرد و پس از چندي به رياست آن گروه انتخاب شد و به مدت چهار سال در اين مقام بود. استاد سرانجام در سال 1352 خود را بازنشسته كرد و بعد از آن به عنوان مشاور رئيس دانشگاه شيراز رهسپار زادگاه خود شد و رياست مؤسسه ي آسيايي را نيز تا سال 1358 عهده دار شد.

فعاليتهاي آموزشي : يحيي ماهيار نوابي پس از به پايان بردن تحصيلات دانشگاهي و اخذ مدرك دكترا ، در سال 1327 با سمت دانشياري در دانشگاه تبريز مشغول به كار شد ، و به تدريس زبان هاي كهن ايران پرداخت. استاد در سال 1957 جهت برخي مطالعات به آمريكا سفر نمود ، وي مدتي نيز به عنوان رايزن فرهنگي در كشور پاكستان سپري نمود و پس از بازگشت ، با سمت استادي زبان هاي باستاني ايران در دانشگاه تهران به كار تدريس ادامه داد. تدريس در مؤسسه ي آسيايي از ديگر فعاليت هاي آموزشي ايشان بود.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار

مي آيد : يحيي ماهيار نوابي در مؤسسه ي آسيايي ، دوره ي كارشناسي ارشد زبان و تاريخ و فرهنگ ايران را تأسيس كرد. وي با حمايت دكتر مهر ، گروهي از فضلاي نامدار ايران را براي تدريس تمام وقت و نيمه وقت در مؤسسه ي آسيايي به شيراز دعوت كرد كه برخي چون استاد احمد افشار شيرازي ، دكتر محمود طاووسي ، دكتر علي حضوري و ريچارد فراي به طور تمام وقت و برخي چون استاد تاجبخش ، دكتر فره وش و بدرالزمان قريب به طور نيمه وقت با آن مؤسسه همكاري مي كردند و از دانشگاه شيراز استاداني همچون دكتر نوراني وصال و دكتر جعفر مؤيد شيرازي در آن مؤسسه به تدريس اشتغال داشتند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يحيي ماهيار نوابي در سال 1957 براي تحقيق در نحوه ي مديريت دانشگاه هاي آمريكا به مدت يك سال به دانشگاه هاي كلمبيا و مينياپليس اعزام شد. وي افزون بر فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي همواره حضوري فعال و درخور در مجامع علمي گوناگون داخلي و خارجي داشت و در مراكز و انجمن هاي متعددي از قبيل: انجمن فرهنگ ارتش ، فرهنگستان زبان ايران ( عضويت پيوسته تا انقلاب اسلامي) ، انجمن مجموعه سنگ نبشته هاي ايراني ، انجمن پژوهش هاي مهري ، كنگره تحقيقات ايراني و انجمن پژوهش هاي درسي ، مشاركتي فعال و ثمربخش داشت. از استاد علاوه بر دهها مقاله ي وزين و ارزشمند ، كتاب هاي متعددي نيز به صورت تأليف و ترجمه به يادگار مانده است.

آثار :

1 بند هش ايراني

ويژگي اثر : پيش از چاپ گنجينه ي دستنويس هاي پهلوي و پژوهش هاي ايراني ، استاد نوابي ، چاپي عكسي نيز از نسخه ي شماره ي يك تهمورس دينشاه از دستنويس « بندهش ايراني » كه در نزد ايران شناسان به TD 1 شهرت دارد ، با مقدمه اي مفصل درباره ي آن به چاپ رسانيده بود.

2 ديوان وقار شيرازي

ويژگي اثر : استاد پس از نگارش مجموعه مقاله هايي درباره ي خاندان وصال شيرازي و نيز به سبب نسبتي كه با وقار ، ارشد فرزندان وصال شيرازي داشت و چون شعرهاي وقار را بيش از ديگر اعضاي شاعر آن خاندان مي پسنديد ، از اين رو به فكر تصحيح و چاپ ديوان وي برآمد و جلد اول از اين ديوان را كه دربردارنده ي 215 قصيده ( از «الف» تا «ر» ) از شاعر است ، با ديباچه اي در معرفي خود شاعر و نسخه ي خطي ديوان او و توضيحاتي درباره ي اشعار وي در 430 صفحه چاپ نمود.

3 كتاب شناسي ايران

ويژگي اثر : فهرستي از مقالات و كتاب هايي كه به زبان هاي اروپايي درباره ي ايران به چاپ رسيده است. استاد در مقدمه ي جلد اول از كتاب ده جلدي كتاب شناسي ايران نوشته اند : «... گردآوري اين فهرست را در سال هاي 1328 - 1330 ، كه در لندن و گتينگن بودم و به آموختن زبان هاي ايراني ميانه و كهن ، و پژوهش در فرهنگ ايران پيش از اسلام مي پرداختم

، آغاز كردم ... » كتاب از ارزش ويژه اي برخوردار است ، پيش از آن هيچ منبع مؤثقي براي دست يافتن به آنچه ديگران درباره ي ايران نوشته اند ، به طور يك جا وجود نداشت. استاد نوابي تقريبا مدت پنجاه سال از عمر خود را بر سر اين كار گذاشت كه حاصل آن به صورت يك مجموعه ي ده جلدي درآمد. جلد اول اين كتاب در بردارنده ي اين موضوعات است : مطالعات در زمينه ي اوستا ، ماني و مانويت ، فارسي باستان ، پهلوي ( ساساني و اشكاني ) ، پارسيان هند ، زرتشت گرايي. جلد دوم كتاب شناسي ايران ، شامل زبان ، ادبيات ، شعر و شاعران ايران است كه ديگران درباره ي آن تحقيق و قلمفرسايي كرده اند. جلد سوم كتاب شناسي ايران ، دربردارنده ي فهرست مقالات و كتاب هاي ديگران درباره ي : باستان شناسي ، معماري ، هنر ( شامل فرش و قالي ) و سكه است. جلد چهارم كتاب شناسي ايران ، شامل سفرنامه هاست. جلد پنجم كتاب شناسي ايران ، شامل : اساطير و روابط خارجي ( سياسي نظامي ) است. جلد ششم كتاب شناسي ايران ، شامل : دين و فلسفه و دانش است. جلد هفتم كتاب شناسي ايران ، شامل : زبان شناسي زبان هاي ايران باستان : مادي ، اوستايي ، فارسي باستان ، زبان هاي ايراني ميانه ، زبان هاي غيرايراني رايج در ايران ، زبان هاي ايراني نو و گويشهاي گوناگون ايراني ديگر است. جلد هشتم كتاب شناسي ايران ، شامل : جغرافيا ، نقشه ها ، ايالات

و شهرهاي ايران ، زيست شناسي ، جانور شناسي ، جامعه شناسي ... فولكور شهرهاي مختلف ايران و ... است. جلد نهم كتاب شناسي ايران ، شامل : كشاورزي ، تمدن ، ارتباطات ، اقتصاد ، فرهنگ ، سياست و ... است.

4 گنجينه ي دستنويس هاي پهلوي و پژوهش هاي ايراني

ويژگي اثر : شامل 57 جلد. اين مجموعه به جز شماره هاي 39 ، 50 و 51 كه اولي و سومي ( 39و51 ) مجموعه مقالات پروفسور فراي و شماره ي 50 تعدادي از مقالات استاد نوابي است ، بقيه چاپ عكسي است از نسخ موجود در كتابخانه هاي هند و زبان اوستايي و پهلوي كه اغلب آنها براي نخستين بار چاپ و به جامعه ي علمي جهان عرضه گرديده اند. اين مجموعه كه در قطع ها و اندازه هاي متفاوتي _ به اندازه ي اصل نسخه ي خطي _ عكسبرداري شده ، حدود پانزده هزار صفحه مي باشد.

5 متن هاي پهلوي

ويژگي اثر : در راستاي چاپ عكسي نسخه هاي پهلوي ، كتاب متن هاي پهلوي گردآورده ي دستور جاماسب جي ، منوچهر جي جاماسب آسا با مقدمه ي « بهرام گور انكساريا » را استاد با كسب اجازه از انكساريا و نوشتن مقاله به زبان انگليسي به چاپ رسانيد.

6 مجموعه مقالات پروفسور بيلي

ويژگي اثر : استاد نوابي اعتقادي فراوان به پرفسور « سرهارلد بيلي » زبان شناس و ايران شناس بزرگ معاصر انگليسي داشت. در هر سفري كه به اروپا مي داشت ،

ديداري از وي مي نمود. با كسب اجازه از استاد بيلي ، قرار شد كه همه ي كوته نوشته هاي ايشان را فراهم آورده و به چاپ برساند كه دو جلد از آن مقالات ، مجموعاً شامل 73 مقاله كه نوشته هاي بيلي تا سال 1952 م. بود ، با مقدمه اي از استاد نوابي در سال 1981 م. در شيراز منتشر شد و قرار بود كه مجلدات بعدي را نيز به همين ترتيب نشر دهد كه مشكلات چاپ و كاغذ و موارد ديگر اين فرصت را به استاد نداد.

7 منظومه درخت آسوريك

ويژگي اثر : متن پهلوي ، آوانوشت ، ترجمه ي فارسي ، فهرست واژه ها و يادداشت ها. اين كتاب دربردارنده ي موضوعات زير مي باشد: الف) مقدمه ي استاد ، درباره ي اين متن پهلوي و تحقيقات و چاپ هايي كه ديگران از اين متن نموده اند ، با ارجاعات مربوط. ب) مقاله ي شعري به زبان پهلوي ، از پرفسور و.ب.هنينگ ، به ترجمه ي استاد نوابي. ج) منظومه ي پهلوي درخت آسوريك از روي نسخه ي جاماسب آسانا. د) متن پهلوي ،آوانويسي لاتين و ترجمه ي فارسي آن ، همراه با زيرنويس هاي مفصل در توضيح متن و واژگان متن.

8 يادگار زريران

ويژگي اثر : اين كتاب كه يكي از آثار كهن فارسي ميانه است و به نظر دانشمندان ، اصلاً به زبان اشكاني بوده و سپس به فارسي ميانه بازنويسي شده ، شايد اولين تعزيه و يا نمايشنامه ايراني باشد كه براي ما باقي مانده است.

كتاب شامل پيشگفتاري است درباره ي متن ، پس ، متن پهلوي آن آمده و سپس ترجمه ي متن يادگار به زبان فارسي صورت پذيرفته و با آنچه در شاهنامه آمده مورد سنجش قرار گرفته و يادداشت هاي لازم براي آن تهيه و در پايان بخش منظوم آن آوانويسي و درج گرديده و واژه نامه كتاب به طور كامل فراهم و چاپ شده است.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ماهيار، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس ماهيار در سال 1316 در شهر ستان عجب شير درنزديكي تبريز متولد گرديد . وي تحصيلات عالي را در رشته زبان وادبيات فارسي تا مقطع دكتري در دانشگاه تهران دنبال كرد. وي پيش از پيروزي انقلاب به عنوان پژوهشگر و مديريت پژوهشگاه واژه هاي فارسي در فرهنگستان زبان و ادب فارسي مشغول به كار بود. وهمچنين پس از پيروزي انقلاب نيز پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي به عنوان مسئول پژوهشهاي اسلامي مربوط به حديث و در سمت مدير فرهنگستان زبان و ادب فارسي به فعاليت هاي علمي خود ادامه داد. دكتر عباس ماهيار درسال 1379 بدليل بيماري شد و بازنشسته كرد. پس از آن به دعوت دانشگاه هاي تهران به تدريس پرداخت . وي حدود 13 كتاب و بيش از 30 مقاله كه عمدتا درباره خاقاني شاعر است ، تاليف نموده است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عباس ماهيار دوران كودكي و تحصيل تا ديپلم خود را در تبريز گذراند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عباس ماهيار پس از گذراندن تحصيلات دوره ابتدايي و دبيرستان در تبريز در سال 1335 در رشته ادبيات فارسي وارد دانشگاه تبريز شد

. وي در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري در رشته زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه تهران دنبال كرد .

خاطرات و وقايع تحصيل : عباس ماهيار در دوره كارشناسي در دانشگاه تبريز از ميان رشته فلسفه و ادبيات ، ادبيات را برگزيد و بتدريج به افكار خاقاني نزديك شد .

همسر و فرزندان : عباس ماهيار دو فرزند پسر دارد كه يكي از آنها پزشك متخصص ارتوپد و ديگري مهندس مايكروسافت در شبكه مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عباس ماهيار همچنين پس از دريافت دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه تهران به تدريس در مدرسه عالي پرداخت .همچنين در سال 1353 به عنوان پژوهشگر در فرهنگستان زبان و ادب فارسي مشغول به كار شدو پس از چند سال مديريت پژوهشگاه واژه هاي فارسي را بعهده گرفت . دكتر ماهيار چند سالي نيزدر پژوهشگاه علوم انساني ومطالعات فرهنگي ،مسئول پژوهشهاي اسلامي مربوط به حديث بود .بعد از انقلاب با شورايي شدن امور ، اعضاي هيات علمي و كاركنان فرهنگستان او را به عنوان مدير فرهنگستان زبان و ادب فارسي انتخاب كردند.

فعاليتهاي آموزشي : عباس ماهيار پس از اخذ مدرك ليسانس به سبب علاقه بسيار به شغل معلمي به تدريس در مدارس مشغول شد .در سال 1362 با بازگشايي دانشگاهها به عنوان استاد زبان و ادبيات فارسي وارد دانشگاه تربيت معلم شد.تا اينكه در سال 1379بازنشسته شد .اما باز هم به دعوت دانشگاه تربيت معلم به تدريس پرداخت و علاوه بر آن دانشگاه در دانشگاه كرج و دانشگاه آزاد اسلامي به فعاليت مشغول است.

شاگردان : اكثر دانشجويان رشته ادبيات فارسي كه بين سالهاي 1379-1362

در دانشگاه تربيت معلم و برخي از دانشجويان اين رشته درسالهاي بعد از آن كه در دانشگاه هاي كرج و دانشگاه آزاد اسلامي تحصيل مي كردند از شاگردان عباس ماهيار به شمار مي روند.

آرا و گرايشهاي خاص : عباس ماهيار علاقه بسياري به خاقاني شرواني شاعر دارد وبيشتر پژوهش هاي وي درباره خاقاني مي باشد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بررسي ديوان اثير الدين اخسيكتي

ويژگي اثر : اين اثر پايا ن نامه دكتراي عباس ماهيار بوده است.

2 ثري تا ثريا

ويژگي اثر : كتاب هفت جلدي است كه جلد اول آن منتشر شد . جلد سوم آن به نا م نسيم صبح نام دارد.

3 خار خار بند و زندان

4 سيماي شير يزدان در حديقه الحقيقه

5 عروض فارسي وقافيه

6 گزيده خاقاني

7 مرجع شناسي و روش تحقيق

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، گردآورنده پوران فرخزاد ،ج2 ، ص 16762ماهيار ،طبقه پژوهشگر شرمنده خانواده است، فرهنگ پژوهشي،شماره 112،سال 1382

مايلي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي مايلي در 8 آذر 1305 متولد گرديد. وي ليسانسيه زبان فرانسه از دانشگاه تهران و داراي فوق ليسانس در زبان انگليسي از دانشگاه شيكاگو و گواهينامه تخصص در زبان ايتاليايي از دانشگاه فلورانس و نيز گواهينامه فراغت از تحصيل زبان روسي از خانه

فرهنگ انجمن روابط فرهنگي ايران و اتحاد شوروي ( وكس ) بود. مايلي در رشته هاي زبان شناسي و كتابداري نيز سال ها در آمريكا تحصيل كرده بود. مايلي پس از پايان دادن به تحصيلات دانشگاهي به عنوان دبير زبان در دبيرستان هاي گرگان شروع به تدريس نمود. وي بعدها كار تدريس را در دانشگاه دنبال نمود و به تدريس متون فلسفي انگليسي پرداخت. محمدتقي مايلي پس از آنكه از گرگان به تهران رفت در ادرات مركزي وزارت آموزش و پرورش مصدر خدماتي گرديد كه بيشتر ترجمه و آماده كردن مواد درسي براي كودكان و نوآموزان بود. از ديگر سمت هاي اداري مايلي كه قابل ذكر است : معاونت كتابخانه دانشكده ادبيات ، مديريت كل روابط فرهنگي در وزارت فرهنگ و هنر ، ترجمه دادخواست و لوايح حقوقي دولت ايران براي دادگاه لاهه به زبان هاي فرانسوي و انگليسي و عضويت در دفتر خدمات حقوق بين الملل. وي با دائره المعارف بزرگ اسلامي و مديران و دست اندركاران آن نشريه نيز همكاري داشت. استاد محمدتقي مايلي در 23 مرداد سال 1372 دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدتقي مايلي ليسانسيه زبان فرانسه از دانشگاه تهران و داراي فوق ليسانس در زبان انگليسي از دانشگاه شيكاگو و گواهينامه تخصص در زبان ايتاليايي از دانشگاه فلورانس و نيز گواهينامه فراغت از تحصيل زبان روسي از خانه فرهنگ انجمن روابط فرهنگي ايران و اتحاد شوروي ( وكس ) بود. مايلي در رشته هاي زبان شناسي و كتابداري نيز سال ها در آمريكا تحصيل كرده بود.همسر و

فرزندان : از محمدتقي مايلي يك دختر به نام هندو و يك پسر به نام مسيح باقي مانده كه هر دو مشغول تحصيل اند.زمان و علت فوت : محمدتقي مايلي در 23 مرداد سال 1372 دار فاني را وداع گفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدتقي مايلي پس از آنكه از گرگان به تهران رفت در ادرات مركزي وزارت آموزش و پرورش مصدر خدماتي گرديد كه بيشتر ترجمه و آماده كردن مواد درسي براي كودكان و نوآموزان بود. از ديگر سمت هاي اداري مايلي كه قابل ذكر است : معاونت كتابخانه دانشكده ادبيات ، مديريت كل روابط فرهنگي در وزارت فرهنگ و هنر ، ترجمه دادخواست و لوايح حقوقي دولت ايران براي دادگاه لاهه به زبان هاي فرانسوي و انگليسي و عضويت در دفتر خدمات حقوق بين الملل. وي با دائره المعارف بزرگ اسلامي و مديران و دست اندركاران آن نشريه نيز همكاري داشت.فعاليتهاي آموزشي : محمدتقي مايلي پس از پايان دادن به تحصيلات دانشگاهي به عنوان دبير زبان در دبيرستان هاي گرگان شروع به تدريس نمود. وي بعدها كار تدريس را در دانشگاه دنبال نمود و به تدريس متون فلسفي انگليسي پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدتقي مايلي خط بسيار زيبايي داشت ، او در ايام جواني از استاد شريفي تعليم خط گرفته بود. آثار : اصول تربيت مربي ، بيابان هاي جهان ، پزشكان بزرگ

مترجم همايوني فره وشي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل اديب، از فرهنگيان قديمى، سال ها در اصفهان و طهران مصدر خدمات بوده، به زبان عربى و فرانسه و انگليسى تسلط داشته، كتب زيادى ترجمه نموده، و بسيارى

از آنها را به طبع رسانيده است، و از آن جمله است: 1 - ايرانى كه من شناخته ام، تأليف نيكيتين 2 - باستان نامه، مجموعه ى داستان هاى تاريخى و باستانى 4 - سفرنامه ى از خراسان تا بختيارى، فارسى ترجمه 5 - ترجمه ى سفرنامه ى مادام ديولافوا، مطبوع؛ و غيره.

در شعبان 1388 در طهران وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

متطبب اصفهاني، غياث بن محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشهور به مجلدى، مؤلف كتاب مرآت الصحة در طب، به زبان فارسى كه جهت بايزيد خان عثمانى در سال 896 هجرى تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

متكلم نيشابوري، تاج الدين حسن

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 741 ق)، اديب، صوفى و شاعر. مشهور به حسن متكلم. منشأ او نيشابور و محل تربيتش هرات بود. علوم ادبى و شعر را در آن شهر نزد مولانا مظفر هروى فراگرفت. وى از شعراى معروف خاندان كرت و از شاعران مديح سراى دربار ملك غياث الدين (729 -707 ق) به شمار مى رفت. او معاصر فرزندان ملك غياث الدين يعنى ملك شمس الدين، ملك حافظ و ملك معزالدين نيز بود. چندى هم نزد شيخ زين الدين تايبادى بر طريق تصوف تلاش و مجاهده كرد. شيخ زين الدين در مورد وى گفته كه مولانا حسن، موضع تجلى و محل ظهور اسم متكلم است؛ و لذا حسن به متكلم شهرت يافت. او در صنايع و بدايع شعرى مهارت داشت. در نيشابور درگذشت و قبرش در حوالى مزار شيخ فريدالدين عطار است. بنا به آورده ى «الذريعه»، در «شاهد صادق» مرگ وى 771 ق ذكر شده است. از آثارش: رساله در «صنايع بديع»، به اسم ملك غياث الدين؛ «ديوان شعر، در حدود چهار هزار بيت. در برخى تذكره ها قصايدى به وى نسبت داده شده كه بيانگر انتساب او به آل سامان است، گرچه صاحب «تاريخ ادبيات در ايران» اين انتساب را صحيح نمى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (851 -844/ 3)، تذكرة الشعراء (302 -301)، الذريعه (957 ،246/ 9)، فرهنگ سخنوران (260)، مجمع الفصحا (26 -25/ 4).

متين دفتري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1275 ق)، حقوقدان، نويسنده و مترجم. نام پدرش در بعضى مآخذ محمودخان و در بعضى محمدحسين ذكر شده است، در حالى كه محمدحسين نام جد وى مى باشد. متين در تهران به دنيا آمد. در شش سالگى به لقب سابق پدرش، اعتضاد لشكر، و

به گفته خويش اعتضاد خاقان، ملقب شد و شغل پدر را كه همان لشكرنويسى بود اختيار نمود. او بعدها ملقب به متين الدوله گرديد. وى پس از اتمام تحصيلات ابتدايى، تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى آلمانى تهران به پايان برد و زبان هاى فرانسه و انگليسى و آلمانى را آموخت. سپس به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. متين دفترى، در 1305 ش، به وزارت دادگسترى وارد شد و پس از چندى به اروپا رفت و موفق به دريافت درجه ى دكتراى حقوق گرديد. وى در 1318 ش نخست وزير شد. او چند دوره سناتور و در دوره ى پانزدهم مجلس شورا نماينده ى مردم مشكين شهر بود. از آثارش: «آيين دادرسى مدنى و بازرگانى»، در سه مجلد؛ «روابط بين المللى از قديم الايام تا سازمان ملل متحد»؛ «تاريخ مختصر حقوق بين الملل»، ترجمه؛ «سياست جزايى»، فارسى و فرانسه؛ «احكام تفصيلى هيئتهاى عمومى ديوان كشور»؛ «انجمن آثار ملى ايران»، ترجمه؛ «دخالت مستقيم دولت در اقتصاد كشور»؛ «رويه ى قضايى»، در چهار بخش؛ «كليد استقلال اقتصادى ايران».[1]

استاد ممتاز دانشگاه، حقوقدان و محقق بين المللى، سياستمدار، فرزند محمود دفترى (عين الممالك) فرزند ميرزا حسين وزير دفتر فرزند ميرزا هدايت الله وزير دفتر فرزند ميرزا حسين آشتيانى فرزند ميرزا كاظم مستوفى الممالك فرزند ميرزا محسن آشتيانى است. ميرزا محسن از رجال و معاريف اوايل زنديه مى باشد اولاد و احفاد وى در يكصد و پنجاه سال اخير از حكومتگران ايران بوده اند. خانواده هاى وثوق الدوله، قوام السلطنه، معتمدالسلطنه، مصدق السلطنه، متين دفترى، دفترى، معاون، فرهاد معتمد، شكوه، دادور و ميكده همگى از نسل همين ميرزا محسن آشتيانى هستند.

متين دفترى در 1314 ه.ق در تهران تولد يافت. هنوز به شش سالگى نرسيده بود كه توارثا منصب لشكرنويسى فوجهاى

دماوند و فيروزكوه و پياده سيستان و مظفر تبريز به او رسيد. اين شغل قبلا شغل پدرش بوده و پس از آنكه مرحوم به مقام مستوفى ارتقاء يافت به فرمان مظفرالدين شاه با عنوان جناب و لقب اعتضاد لشكر و بعد متين الدوله به او واگذار گرديد. او از همان اوقات تحصيلات خود را در مكتب خانه جدش وزير دفتر شروع كرد. پس از ياد گرفتن مقدمات به آموزش زبان عربى و ادبيات فارسى و جغرافيا و حسن خط پرداخت و علوم آن روز را به حد كامل آموخت. سپس وارد مدرسه ايران و آلمان كه به خرج دولت آلمان و ايران تأسيس شده بود گرديد و مدت هشت سال در آنجا به تحصيل پرداخت و زبانهاى فرانسه، انگليسى و آلمانى را به حد كامل ياد گرفت و زبان عربى و معارف اسلامى را نزد شيخ محد عبده تكميل نمود؛ ضمنا در آموزش بعضى از دروس مدرسه حقوق جديت تام به خرج داد. در اوايل جنگ بين الملل اول وارد وزارت امور خارجه گرديد و در اداره تحريرات روس مشغول كار گرديد؛ همزمان همكارى خود را با مطبوعات آغاز كرد و در روزنامه عصر جديد اخبار روزنامه رويتر را ترجمه مى كرد و ضمنا مقالات مستقل هم مى نوشت. متين دفترى هنگامى كه در وزارت خارجه اشتغال داشت تحصيلات خود را ادامه داد و يك دوره كامل فقه و اصول و ادبيات عرب را نزد آقا سيد اسدالله خارقانى كه ملاى روشنفكرى بود تحصيل نمود. پس از جنگ بين الملل اول با مشاركت مصدق السلطنه و نصرت الدوله و نظام السلطنه و ذكاءالدوله غفارى مجله اى به نام مجله علمى دائر كردند كه چند

سالى انتشار آن دوام داشت. پس از تعطيل مجله علمى به روزنامه ستاره ايران و زبان آزاد پيوست و در حزب دموكرات عضو فعال گرديد. از 1298 نيز دوره مدرسه عالى حقوق را گذراند. به هنگام نخست وزيرى وثوق الدوله با كمك عبدالرحمن بيك قنسول عثمانى در تهران كه نزد متين دفترى زبان آلمانى فرا مى گرفت طرح سجل احوال را در ايران تهيه و تسليم رئيس دولت كرد. برمبناى همان طرح از آن تاريخ شناسنامه در ايران بوجود آمد و بعدها جنبه ى قانونى پيدا كرد.

در 1301 ش با حفظ سمت در وزارت امور خارجه نماينده مصدق السلطنه والى آذربايجان در تهران شد. در آن هنگام هريك از ولاه يك نماينده در تهران تعيين مى نمودند كه كارهاى ايالت را در دواير دولتى مركز تعقيب كند.

چندى هم مستشار ايرانى و مترجم سفارت آلمان بود. آخرين سمتى كه در وزارت امور خارجه بدست آورد رياست اداره عهود و جامعه ملل بود كه در سازمان جديد وزارت خارجه از ادغام چند اداره تشكيل يافته بود. كتابهاى كليد اقتصادى ايران و كاپيتولاسيون از تحقيقات و مطالعات دوران وزارت خارجه اوست كه همان موقع چاپ و انتشار يافت.

در 1306 ش داور اختيارات اصلاح دادگسترى را گرفت و در همان سال عدليه با سازمان و افراد جديد فعاليت خود را آغاز كرد. متين دفترى و پدرش عين الممالك هر دو از افرادى بودند كه به دعوت داور به خدمت قضا اشتغال ورزيدند و با رتبه قضائى اولى به داديارى و بعد به مستشارى استيناف و دومى به مستشارى ديوان جزاى عمال دولت برگزيده شدند.

متين دفترى قريب دو سال در امر قضا با داور همكارى نزديك داشت

و او را در برنامه هاى سنگينى كه عهده دار شده بود يارى مى نمود. در 1308 ش داور را براى مطالعه در سازمان قضائى فرانسه و ادامه تحصيل به اروپا فرستاد و او ضمن كارآموزى در دادگاههاى پاريس و ژنو و برلن دوره دكتراى حقوق را در سويس پايان برد. پس از مراجعت از اروپا مدتى مدير كل و معاون ادارى بود تا سرانجام در 1310 به معاونت كل وزارت دادگسترى منصوب گرديد و در تهيه و تدوين قوانين مهمى چون قانون مدنى، قانون تجارت، آئين دادرسى حقوقى و بازرگانى و اصول محاكمات جزا نقش اساسى داشت. در 1311 مدتى در غياب داور كه به اروپا سفر كرده بود عهده دار كفالت وزارت دادگسترى شد. در همين سمت پرونده تيمورتاش بدست او آماده طرح در دادگاه گرديد. در 1312 داور به وزارت دارائى انتقال يافت و قرار بود متين دفترى به وزارت دادگسترى منصوب شود ولى رضاشاه ترجيح داد يكى از قضات قديمى عهده دار اين سمت گردد و لاجرم صدرالاشراف دادستان كل به وزارت دادگسترى منصوب شد ولى عملا كارهاى مهم وزارتخانه از قبيل تهيه لوايح و دفاع از آن در كميسيونهاى دادگسترى با معاون كل بود.

متين دفترى در 1313 هنگام تأسيس دانشگاه تهران براى احدى تصدى استادى كرسى حقوق جزاى خصوصى به دانشكده حقوق دعوت شد و قريب چهل سال بدون وقفه در آن دانشكده تدريس مى نمود. در همان سال بدنبال تشكيل جمعيت طرفداران سازمان ملل به دبير كلى آن جمعيت برگزيده شد.

داور براى تعقيب اصلاحات دادگسترى و تكميل خدمات خود تلاش مى نمود تا متين دفترى كه دست پرورده او بود به مقام وزارت برسد. سرانجام در

1315 صدرالاشراف از وزارت معزول و متين دفترى جاى او را گرفت.

دكتر متين دفترى در خاطرات خود درباره انتصاب به وزارت دادگسترى چنين مى نويسد: «در تابستان 1315 به مناسبت اين كه مدتى بود جمعيت طرفدار جامعه ملل را هم من در دانشكده حقوق ضمن تدريس در آنجا به موازات كارهاى معاون وزير دادگسترى اداره مى كردم به دعوت مسيو آونول دبير كل جامعه ملل به اتفاق همسرم از راه زمينى بغداد و بيروت عازم ژنو شدم و صبح روزى كه كشتى مركوب، پس از يك هفته مسافرت بسيار مطبوع در آبهاى مديترانه وارد بندر تريست مى شد به من در رستوران كشتى خبر رسيد كه رئيس شهربانى بندر براى ملاقات من به سالن كشتى آمده است و در چند ثانيه با خيالات مشوش از پلكان رستوران به طرف سالن بالا مى رفتم افسرى با انيفورم پرزرق و برق ديدم كه با بلند كردن دست و سلام فاشيستى استقبالم كرد و پاكتى به دست من داد. آن را گشودم تلگرافى بود به امضاى آقاى محمد ساعد مراغه وزير مختار ايران در رم در يك جمله كوتاه با اين عبارت تكان دهنده «حسب الامر فورا به تهران مراجعت فرمائيد.» بدون هيچ توضيحى كه همين ابهام انسان را هميشه دچار توهمات و حدسيات بدى مى كند مراجعت با كشتى كه زودتر از يك هفته حركت نمى كرد عملى نبود ناچار با راه آهن حركت كردم كه پس از عبور از سويس و آلمان از راه روسيه به ايران برگردم به ژنو كه رسيدم نصرالله انتظام در هتل بديدنم آمد و از منصورالسلطنه نماينده ايران در جامعه ملل پيغام آورد به موجب تلگرافى كه از وزارت خارجه

رسيده است من مجاز نيستم در ژنو با دبير كل جامعه ملل تماس بگيرم و به اصطلاح در آنجا آفتابى شوم و اضافه مى كرد منصورالسلطنه از وصول اين تلگراف براى من نگران شده است اما من با اعتماد به نفس به سفر بازگشت ادامه دادم و روزهاى طولانى اين مسافرت را در آن اوان كه هنوز هواپيماى كشورى و تجارتى بين المللى دائر نشده بود در راه آهن بطئى السير روسيه طى مى كردم و روزى كه كشتى ما وارد بندر پهلوى شد و نمى دانستم چه سرنوشتى در انتظار من است ديدم اتومبيل وزارت دادگسترى جلوى بندر حاضر است و در آنجا مطلع شدم شاه از محاكمه جزائى عده اى كه در زمان تصدى آقاى على منصور در وزارت راه مشاغلى به عهده داشتند و متهم شده بودند ناراضى است و وزير دادگسترى از خدمت معاف شده است.»

متين دفترى مدت سه سال وزير دادگسترى بود و با همان شدت و حدت كه در داور وجود داشت وضع قوانين جديد را ادامه داد. در 1317 به عضويت فرهنگستان برگزيده شد و در همان سال در رأس سازمان جديدى به نام سازمان پرورش افكار قرار گرفت. سرانجام در آبان ماه 1318 به هنگام افتتاح مجلس دوازدهم از طرف رضاشاه نخست وزير شد.

او درباره نخست وزير شدن خود در خاطراتش چنين مى نويسد: «يك شب در هيئت وزيران كه من هنوز وزير دادگسترى بودم و تازه جنگ جهانى دوم شروع شده بود شاه يك مسئله مهم بين المللى را براى يك اقدامى كه در نظر داشت مطرح كرد و عاقبت به همه امر فرمود مقاله اى بنويسند و بوسيله رئيس دفتر مخصوص هرچه زودتر به عرض برسانند، عينا

مثل يك امتحان كتبى كه معلم به شاگردان خود مى دهد. روزى كه من مقاله خود را تسليم كردم مرحوم شكوه اظهار داشت شاه فرموده اند براى بهترين مقاله جايزه درنظر گرفته اند. از جايزه خبرى نشد و شاه هم راجع به آن موضوع ديگر چيزى نفرمودند ولى چندى نگذشت كه روز افتتاح مجلس (دوره دوازدهم قانونگزارى) كه على الرسم دولت مستعفى و كابينه جديد معرفى مى شود شاه من را مأمور تشكيل كابينه فرمودند. من چون خودم هيچ اقدامى براى احزار اين مقام نكرده بودم و اصلا در آن زمان اين گونه تشبث ها مجاز و معمول نبود حدس زدم كه مقاله من در اين تصميم شاهانه شايد بى تأثير نبود يا لااقل يكى از عوامل آن بوده است».

نخست وزيرى متين دفترى زيادى طولانى نشد. در تيرماه هزار و سيصد و نوزده يعنى پس از 8 ماه زمامدارى مغضوب و از كار بركنار و مدتى در بازداشت و تا شهريور بيست در منزل خود تحت نظر بود. در 1322 از طرف متفقين به جرم ژرمانوفيلى بازداشت شد. مدتى در اراك و مدتى در رشت در اسارت انگليس و روس بسر برد تا سرانجام از اين مخمصه جان سالم به در برد. در بهمن 1324 كه وضع كشور در اثر وقايع آذربايجان رو به وخامت مى رفت و تدابير حكيمى بى ثمر ماند، مجلس چهاردهم در روزهاى آخر عمر خود قوام السلطنه را با اكثريت بسيار ضعيفى به نخست وزيرى انتخاب كرد. قوام براى استحكام كابينه خود دو تن از نخست وزيران سابق را به عضويت كابينه دعوت كرد؛ سهام السلطان بيات را براى وزارت دارائى و دكتر متين دفترى را براى وزارت مشاور. بعد با تعيين ساير وزيران قوام

هيئت دولت را به شاه معرفى كرد ولى هنگام معرفى وزيران به مجلس از معرفى متين دفترى خوددارى نمود. متين دفترى در اين زمينه در يادداشت هاى خود چنين متذكر شده است. «در اواخر دوره چهاردهم مجلس شوراى ملى در ايامى كه اختلافات ايران و شوروى در آذربايجان برپا شده بود آقاى قوام به نخست وزيرى منصوب شد. ايشان قبل از تشكيل كابينه به اين فكر افتادند كه هيئت بزرگ و برجسته اى مركب از بعضى رجال به مسكو اعزام دارند و آن موقع تصميم نداشت شخصا به اين مسافرت برود لذا به اينجانب مراجعه و اظهار كرد ميل دارم شما كه در امور بين المللى وارد مى باشيد و تخصص در چنين مسائل داريد رياست اين هيئت را قبول و به اتحاد جماهير شوروى مسافرت كنيد و بعد براى اينكه اين هيئت به دولت انتساب نزديكترى داشته باشد تكليف قبول وزارت مشاور را نمود و اينجانب هم نظر به اوضاع باريك آنروز كه در منتهاى وخامت و تيرگى بود با اين نظر موافقت و مشغول مطالعه سوابق كارهاى مربوط به مأموريت مسكو گرديدم. روز 25 بهمن 1324 من و ساير اعضاء كابينه به اعليحضرت همايونى معرفى شديم و فرمانى دائر بر وزارت مشاور من صادر گرديد. مظفر فيروز و بعضى اشخاص ديگر كه نقشه هائى داشتند از شركت من در كابينه نگران شده و يقين داشتند با بودن دكتر متين دفترى در كابينه عرصه بر آنها تنگ خواهد شد و نخواهند توانست قوام را هرطور بخواهند بگردانند. بدين جهت به قوام اينطور تلقين كردند كه اگر دكتر متين دفترى چندى در دولت بماند كارها را قبضه خواهد كرد و جاى

شما را خواهد گرفت. اما حقيقت اين بود كه عمال نفت جنوب ميل داشتند كسانى به مسكو بروند كه مورد اعتماد خودشان باشند و با دكتر متين دفترى مخالف بودند، براى اين كه از او در زمان نخست وزيرى اش صدمه خورده و براى انتقام هنگام اشتغال ايران به زندان متفقينش انداخته بودند و اين نكته روزى به ثبوت رسيد كه در حبس متفقين از من استنطاق كرده بودند چرا در زمان نخست وزيرى به كمپانى فشار مى آوردى و مى خواستى امتياز 1933 را ملغى كنى. دست نشاندگان مصطفى فاتح به قوام فشار آوردند كه دكتر متين دفترى را به مجلس معرفى نكند. قوام كه از هر طرف گرفتار عمال اجنبى شده بود بودن ذره اى استقامت از آقاى سيد محمد صادق طباطبائى رئيس مجلس شوراى ملى خواهش كرد كه دكتر متين دفترى را ملاقات و به ايشان اطلاع دهند كه فراكسيون حزب توده در مجلس مخالف شركت ايشان در كابينه است و در موقع معرفى به مجلس جنجال برپا خواهند كرد چه خوب است از وزارت استعفا دهيد.»

متين دفترى با وجودى كه عده اى چون طباطبائى و سهام السلطان و مظفر فيروز به او تكليف استعفا كردند نپذيرفت و قوام نيز او را به مجلس معرفى نكرد.

در انتخابات دوره پانزدهم كه كلا به دست حزب دموكرات قوام السلطنه انجام گرفت متين دفترى يكى از نه كانديداى دكتر مصدق براى مجلس بود. براى جلوگيرى از رويه حزب و بى طرفى در انتخابات متين دفترى به اتفاق عده اى از رجال در دربار متحصن شدند ولى اين تحصن نتيجه اى نداد و انتخابات تهران مطابق ميل قوام السلطنه انجام گرفت. متين دفترى با وجودى كه قوام السلطنه و حزب دموكرات

از يكطرف و رزم آراء رئيس ستاد ارتش از طرف ديگر مخالف انتخاب وى به نمايندگى مجلس بودند در همان دوره از صندوق مشگين شهر سر درآورده و در زمره وكلاى دوره پانزدهم قرار گرفت. هنگام طرح اعتبارنامه او عباس نراقى وكيل كاشان و عضو فراكسيون دموكارت ايران كه يكى از پنجاه و سه نفر محكومين توده اى دوره وزارت دادگسترى متين دفترى بود به مخالفت پرداخت و يكى از وكلاى آذربايجان از او دفاع كرد. سرانجام اعتبار نامه او به تصويب رسيد. متين دفترى براى ساقط كردن كابينه قوام السلطنه دست به اقدامات دامنه دارى زد، نطق مفصلى راجع به جريان انتخابات تهران نمود. بايد او را يكى از عوامل سقوط قوام به حساب آورد.

در 1328 شاه تصميم به تشكيل مجلس مؤسسان و تغيير در قانون اساسى به نفع خود نمود. براى اينكه كار خود را موجه قلمداد كند عده زيادى از رجال صدر مشروطيت كه در آن تاريخ حيات داشتند و همچنين تنى چند از رجال حقوقدان را به كاخ خود دعوت كرد و منظور و مقصود خود را براى تشكيل مجلس مؤسسان و تغيير مواد قانون اساسى مطرح كرد و سران قوم همه نظر شاه را تأييد كردند. تنها متين دفترى در آن جلسه به مخالفت پرداخت و شاه را از شبيخون زدن به قانون اساسى برحذر داشت و سرنوشت شاه را با عاقبت محمد على شاه مقايسه نموده بود. سخنان متين دفترى در آن جلسه به اندازه اى تند و شديد بود كه سرانجام شاه به او گفته بود «خفه شود فضولى نكن».

اولين انتخابات مجلس سنا كه توسط طبقه باسواد و به طريق دو درجه اى انجام

گرفت متين دفترى سناتور دوم تهران شد. در اوايل 1329 كه شايعه نخست وزيرى سپهبد رزم آرا در اذهان قوت گرفت او به مخالفت برخاست و روزى كه شاه فرمان نخست وزيرى او را توشيح كرد به ملاقات شاه رفت و از سوء تدبير شاه در انتخاب رزم آرا و ظهور ديكتاتور جديد، شاه را مذمت و لعن و نفرين كرد. او به شاه گفته بود با اين عمل جسد پدر خود را آتش زدى. در مجلس سنا در صف اول مخالفين رزم آرا قرار گرفت، با وجودى كه دو برادرش از همكاران نزديك رزم آرا بودند- سرتيپ دفترى رياست شهربانى و دكتر عبدالله دفترى وزير اقتصاد را برعهده داشتند، متين دفترى با برنامه دولت به شدت مخالفت كرد و طى سخنان طولانى از سناتورها تقاضا نموده كه به او رأى اعتماد ندهند و رزم آرا با تلاش فراوان و برخوردارى كامل از حمايت شاه رأى اعتماد ضعيفى در مجلس سنا بدست آورد.

در 1330 متين دفترى از طرف مجلس سنا به اتفاق دو سناتور ديگر مأمور نظارت در اجراى قانون ملى شدن صنعت نفت و خلع يد از شركت غاصب انگليسى شد. احاطه وى به مسائل بين الملى موحب شد قانون مزبور بدون درد سر به مرحله اجرا درآيد. او در معيت دكتر مصدق به سازمان ملل رفت و نفوذ وى در بين نمايندگان سازمان ملل تأثير شگرفى بر جاى گذاشت. در 1331 وقتى لايحه مصادره اموال قوام السلطنه دشمن ديرين او را پس از تصويب مجلس شوراى ملى به مجلس سنا بردند در كميسيون دادگسترى كه رياست آن با متين دفترى بود به سختى ايستادگى نمود و آن را مخالف قانون اساسى

دانست. همان استقامت او موجب انحلال مجلس سنا در دوره مصدق گرديد.

بعد از كودتاى 28 مرداد كه حكومت كشور به دست سپهبد زاهدى به راه ديكتاتورى كشيده شد، متين دفترى در مقام مقابله با دولت برآمد و از انتخابات دوره هيجدهم مجلس شوراى ملى و دوم سنا انتقاد كرد و نامه سرگشاده اى به انجمن نظار انتخابات دوره دوم مجلس سنا نوشت و سرانجام طى نامه اى كه به جرايد فرستاد انتخابات را تحريم نمود ولى پس از انجام انتخابات متين دفترى اين بار به عنوان سناتور انتصابى به سنا رفت و از اين تاريخ تا به هنگام مرگ ديگر آن شور و هيجان سابق را نداشتند، فقط در تنقيح لوايح دولت مى كوشيد، گاهى نيز در مخالفت با دولت ها برمى آمد. در حكومت منصور در 1343 كه منجر به افزايش بهاى نفت و بنزين شد او مردانه ايستاد ولى پس از آن سكوت اختيار كرد؛ به همين سبب تا آخر عمر شغل سناتور انتصابى را براى خود حفظ نمود. در اواخر عمر براى حفظ خويش، از مديحه سرائى و تجليل از مقام سلطنت خوددارى نمى كرد و بيشتر دلخوش به رياست كميسيون دادگسترى مجلس سنا و رياست كميسيون بين المجالس و رياست جمعيت طرفداران سازمان ملل در ايران و مسافرتهاى متعدد مجانى بود.

دكتر احمد متين دفترى در تيرماه 1350 در تهران درگذشت و در باغچه عليجان حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. متين دفترى مردى به تمام معنى دانشمند و محقق بود، در مسائل حقوقى خاصه امور بين المللى تبحر داشت، به طورى كه دانش او در اين زمينه مورد تأييد خارجيان بود. با غالب رجال بزرگ هم عصر خود در

دنيادوستى و مراوده داشت، دقيقه اى از مطالعه غافل نبود، به تدريس در دانشگاه عشق مى ورزيد، حتى در دوران نخست وزيرى خود هم در كلاس درس حضور مى يافت. سه مجلد آئين دادرسى مدنى و بازرگانى نشانگر تبحر و احاطه او به درس دانشگاهيش مى باشد. وقتى در 1349 او را بازنشسته و استاد ممتاز نمودند به اندازه اى متأثر و غمگين شد كه مرتبا مى گفت استاد ممتاز يعنى تشييع جنازه در زمان حيات.

متين دفترى از تمكن مالى برخوردار بود، ولى فوق العاده خسيس و صرفه جو بود و از اين رو همه ساله به ثروت او اضافه مى شد وقتى بين او و حائرى زاده اختلاف نظر حاصل شد و از تربيون مجلس شوراى ملى و از ميز خطابه مجلس سنا به لجن مال كردن يكديگر پرداختند حائرى زاده به او نسبت سوء استفاده داد و حتى او را متهم كرد يكى از ساختمانهاى او در خيابان لاله زار نو دستخوشى است كه از كمپانى اشكودار براى ساختن كاخ دادگسترى گرفته است. ولى چنين چيزى صحت ندارد، او ذاتا مردى ممسك بود و از طريق توارث نيز مال زيادى برده بود ولى از جوانى به علت سخت بودن در معامله به ثروت خود افزود. خوب به خاطر دارم او كتابهاى دانشگاهى خود را براى اينكه پورسانتى به كتاب فروش ندهد شخصا در دانشكده به دانشجويان عرضه مى نمود و در پشت كتاب نيز امضاء مى نمود اگر دانشجوئى كتاب بدون امضاى او را در دست داشت مواخذه مى شد.

متين دفترى از زمره رجالى است كه دشمنان پروپا قرصى داشت و تا آخر عمر از اين دشمنيها بى بهره نبود، گرچه تولد و شكوفائى او در دوره ديكتاتورى رضاشاه بود

ولى هميشه با ديكتاتورى و قانون شكنى مبارزه مى كرد يا حداقل تظاهر به اين موضوع مى نمود. پس از شهريور 20 كه تب حمله انتقاد به رضاشاه بالا گرفت. متين دفترى هم كه مدتى وزير و نخست وزير آن عصر بود از تهمت و افترا مصون نماند. مخصوصا حزب توده براى انتقام گيرى از بازداشت 53 نفر كه در دوره وزارت دادگسترى او انجام يافته بود چه نسبتها كه به او نداد. سازمان پرورش افكار و يا به قول متين دفترى افسانه دستنبد زدن به قاضى زنجان را آنچنان بزرگ و مهيب نمودند كه هيچ كانون وكلائى قادر به دفاع از آن نبود.

رويهمرفته دكتر احمد متين دفترى مردى باسواد و حقوقدان، باهوش، با پشتكار، و در عين حال جاه طلب، پول دوست، به اقتضاى زمان مطيع، متظاهر و خودپسند بود. او تصور مى كرد همه به او دين دارند و دامنه توقعات او از مردم بسيار زياد بود. او به سه زبان دنيا يعنى فرانسه و انگليسى و آلمانى تسلط داشت. زبان فارسى و عربى را بخوبى آموخته بود، بسيار شيرين و دلنشين چيز مى نوشت، به همان ميزان كه در نوشتن مسلط بود در نطق و بيان عاجز و قاصر بود. او در جوانى با يكى از دختران مصدق السلطنه عموى پدر خود عقد نكاح بست و صاحب دو پسر و يك دختر گرديد. يكى از پسرانش علم حقوق خواند، ديگرى زيست شناسى را تعقيب كرد، يگانه دخترش هم نقاش قابلى بود.

تأليفات متعددى دارد از جمله كليد استقلال اقتصادى ايران، كاپيتولاسيون، محاكمات فورى، دخالت مستقيم دولت در اقتصاد، آئين دادرسى مدنى و بازرگانى سه جلد، حقوق جزاى خصوصى، روابط بين المللى از قديم ترين

ايام. ضمنا همه ساله قمستى از خاطرات خود را نوشته با نثر خوب به عنوان پيام نوروزى تهيه و به دوستان هديه مى نمود. حين الفوت 73 سال داشت. دكتر متين دفترى سالها پروانه وكالت دادگسترى داشت به همين دليل پس از فوت مرحوم آسيد هاشم وكيل، وكلاى دادگسترى او را به رياست كانون انتخاب كردند، ليكن پرتو وزير وقت دادگسترى با او از در مخالفت درآمد و نگذاشت او در رأس كانون باقى بماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ بيست ساله ى ايران (438 -437/ 6)، خاطرات يك نخست وزير، الذريعه (131/ 18 ،271/ 12 ،308/ 11 ،50/ 8)، روزشمار تاريخ (253/ 2 ،412 ،384 ،321 ،320 ،316 -315 ،311 ،304 ،276 ،269 ،262 ،215 ،178/ 1)، شرح حال رجال (33 -32/ 6)، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى (86/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2670 ،2060 ،2050 ،1796 ،1752/ 2 ،1358 ،748 ،350 ،120 ،80/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (320)، مؤلفين كتب چاپى (456 -454/ 1)، نخبگان سياسى ايران (548/ 4 ،178 -177/ 3)، نخست وزيران (229 ،58 ،55/ 1).

مجاهد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد مجاهد در سال 1314 در شهر قزوين متولد شد، دوره هاي دبستان و دبيرستان را در اين شهر گذراند و براي ادامه تحصيل به تهران آمد تا در رشته اي كه دوست مي داشت و در خويش استعدادي از آن را يافته بود،يعني ادبيات فارسي،ادامه تحصيل دهد.مجاهد ليسانس ادبيات را از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران گرفت ودوره فوق ليسانس را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران گذراند و براي ادامه تحصيل در مقطع دكترا به لبنان رفت و دكترا را در دانشگاه فرانسوي بيروت

گذراند. مجاهد بعد از بازگشت به ايران،آموزش آنچه آموخته بود را آغاز كرد.تدريسي كه مدت ?? سال در مقاطع مختلف آموزشي ادامه يافت. مجاهد گرچه از اوايل تحصيل كنجكاوي هايي در متون كهن داشت،اما فراغت بعد از بازنشستگي بود كه شرايطي را براي پرداخت جدي تر به حوزه علاقه اش فراهم كرد.او سالهاست كه به تصحيح متون ادبيات مشغول است و تاكنون بيش از بيست جلد كتاب از گنجينه آثار كهن ادب فارسي را تصحيح كرده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : تصحيح

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پايان تحصيلات متوسطه در زادگاه _ ادامه تحصيل در دانشگاه تهران در رشته ادبيات _ اخذ فوق ليسانس از دانشكده الهيات دانشگاه تهران _ ادامه تحصيل در مقطع دكترا در دانشگاه فرانسوي بيروت

فعاليتهاي آموزشي : احمد مجاهد بيش از ?? سال سابقه تدريس در مقاطع مختلف آموزشي را د ركارنامه خود دارد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 التجريد في كلمه التوحيد

ويژگي اثر : تصحيح اثر احمد غزالي

2 تصحيح جلد ? مثنوي كه شرح مشكلات مثنوي است از محمد صالح قزويني

3 تصحيح ديوان حافظ فريدون ميرزا

ويژگي اثر : تصحيحي از ديوان حافظ نيز ارائه كرده كه در نوع خود قابل تأمل است.تصحيح او از اين ديوان در همايش حاميان نسخ خطي در كنار دو اثر ديگر در حوزه ادبيات شايسته تقدير شناخته شد. در اوايل قرن دهم هجري، يعني چند دهه پيشتر از زمان كتابت دستنويس قونيه، فريدون ميرزاي

بايقرا، جمعي از اهل فضل را در شهر هرات كه مركز فرهنگي ايران در آن زمان بود جمع آورد و مأمورشان كرد كه نسخه منقحي از ديوان حافظ فراهم آورند. اين گروه فاضل، همه نسخه هاي موجود تا آن زمان را گرد آوردند و مقابله كردند و در سال ??? هجري ديوان جامعي از اشعار حافظ ترتيب دادند و بر آن عبدالله مرواريد كرماني ديباچه اي نگاشت. اين نسخه را احمد مجاهد تصحيح و انتشارات دانشگاه تهران سه سال پيش چاپ كرد. اين نسخه پر است از غزلهاي ديگران كه نصيب حافظ شده است و مصحح ارجمند يكايك آنها را جسته و گوشزد كرده است. همچنين ترتيب و ضبط ابيات حافظ در اين نسخه تفاوتهاي كلي با نسخه هاي معتبر دارد. ماجراي دقيق تر تدوين اين ديوان بدين قرار است كه فريدون ميرزا پسر سلطان حسين بايقرا و نسل پنجم تيمور گوركاني كه هم اهل رزم بود و دلاور، و هم اهل بزم و شاعر، «انجمني» داشته است كه در آن «انجمن كه مجمع افاضل ايام» بود، اشعار شاعران بويژه شعر «شمس الدين محمد حافظ» را مي خوانده اند و «غث و سمين» آن را از هم باز مي كرده اند.در آن «انجمن» گاه بوده است كه مي ديده اند شعري از حافظ فقط در يك نسخه خطي از ديوان آمده و در ساير نسخه ها نيامده است، و گاه بوده است كه مي ديده اند شعري از حافظ فقط در يك جنگ و سفينه هاي آمده است و در نسخه هاي ديوان ديده نمي شود. از اين رو، اين شاهزاده تيموري «حكم» مي كند

كه يك بار ديگر ديوان حافظ را گردآوري و تدوين كنند. براي اين كار، «جمعي كثير از فضلاي انيس و ندماي جليس به جمع و تصحيح اين كتاب» مأمور مي شوند، و «قريب پانصد جلد ديوان حافظ به هم مي رسانند، و بعضي سفاين و غزليات كه پيش از فوت خواجه نوشته شده بود با هم مقابله مي كنند، و بسياري از غزلهاي دل فريب و جان بخش كه به واسطه كاهلي و تصرف كتاب ناقص ادراك از صفحه روزگار مهجور و نامشهور مانده بود، در سلك ربط در مي آورند،» و هر شعر در هر جا كه به نام حافظ مي بينند در مجلدي جمع مي كنند، كه «درواقع اكنون رشك نگارخانه چين و غيرت فردوس برين است.» مجاهد درباره اين نسخه مي گويد:«اين نسخه مفقودي از متن حافظ بود كه آن را پيدا كردم و شامل حدود???غزل و همين مقدار قطعه، رباعي و مثنوي بيشتر از متون ديگر است. و اين نسخه متعلق به «فريدون ميرزا» پسر «سلطان حسين بايقرا»و به رياست «عبدالله مرواريد» متخلص به «بياني كرماني» نوشته شده است.»(?) اين كتاب نخستين بار توسط انتشارات دانشگاه تهران چاپ شد .

4 تصحيح سماع و فنون

5 تصحيح كتاب شيخ و شيوخ

ويژگي اثر : «شيخ و شوخ» نيز از جمله آثار تصحيح شده توسط مجاهد است و رساله اي است انتقادي با رويكرد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و حتي در بعضي بخشها نظامي و اقتصادي. سبك نگارش روايي و داستان گونه و متعلق به اواخر عصر قاجاريه است.شايد «شيخ و شوخ»

جزو معدود آثاري باشد كه اين گونه عريان، به تقابل سنت و تحول دامن زده و سعي در پاسخگويي از موضع سنت دارد؛ نويسنده اين رساله كه به اعتقاد احمد مجاهد نخواسته است رساله به نام او منتشر شود، نگاهي تك بعدي، ذهني و مجرد به موضوع مورد بحث اش ندارد. در حقيقت، اين رساله كه بازگوكننده داستان مناظره بين يك شيخ و جمعي از معلمان و صاحب منصبان مدرسه دارالفنون است، قصد ندارد بدون نظر به واقعيات اجتماعي و فرهنگي جامعه زمان خود، به نقد بنشيند. شيخ كه در حقيقت همان نويسنده است، در بعضي از فصول، اگر به فرنگي مآبي ايراد وارد مي كند، تنها از جهت تشبه به كفار نيست كه معترض است و تسهيل زندگي خلق الله را در رفع آن مي بيند. مجاهد، در مقدمه اي كه در ابتداي اين رساله به چاپ رسانده، اشاره اي هم به ديگر نوشته هاي اين مؤلف نامعلوم دارد.مناظره شيخ و شوخ را مي توان به دو بخش كلّي تقسيم كرد؛ ايرادات شيخ به علوم جديده و دفاعيات او از علوم بومي و سنتي. و دوم، فصلي در نقد مفاسد اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي كه از مدرسه دارالفنون آغاز شده و به دولت و صاحبان مناصب در صفوف مختلف ختم مي شود. البته بخش دوم مفصل تر است و عمق و نكته سنجي آن بر بخش اول مي چربد. حتي بخش ابتدايي انتقادات شيخ تحت آسيب شناسي بخش دوم طرح مي شود، چنانكه اگر شيخ علومي چون پولتيك، ديپلماسي و... را به سخره مي گيرد، جابه جا مثالهاي ملموس مي آورد. با اين

حال اساس انتقادات بر وضعيت و توليدات مدرسه دارالفنون _ يا به قول مؤلّف معلّم خانه _ قرار گرفته است. محاجه شيخ و شوخ و آن مجلس ميهماني كه كل كتاب را تشكيل مي دهد، با بيدار شدن راوي از خواب به پايان مي رسد. درواقع، تمام اين پرسش و پاسخها ساخته و پرداخته ذهن نويسنده است كه با سبكي داستاني نوشته شده است. با اين همه نوع نگاه، آسيب شناسي اجتماعي _ سياسي و نقد نظام علمي سالهاي پاياني عصر قاجار، از امتيازاتي است كه اين رساله را ممتاز مي كند. رساله «شيخ و شوخ» تا سالهاي انتهايي دهه پنجاه _ كه نخستين بار به صورت مقاله به چاپ رسيد مورد اعتنا قرار نگرفته بود. به نظر مي رسد اين رساله و آثاري از اين دست مي توانند در روشن شدن وضعيت فرهنگي و اجتماعي ايران در سالهاي آغازين عصر حاضر، مفيد باشد

6 تصحيح كتاب كدو مطبخ قلندري

ويژگي اثر : تأليف ادهم خلخالي، . اثر قابل توجه ديگر كه توسط احمد مجاهد تصحيح شده، كتاب «كدو مطبخ قلندري» تأليف«ادهم خلخالي» متخلص به «عزلتي» (د.????) و معاصر «شيخ بهايي» است كه در زمان صفويه تأليف و براي نخستين بار تصحيح و چاپ شده است.

7 تصحيح كتاب گلشن راز شبستري

8 توارق العلما في رد علي من محيرم السماع

ويژگي اثر : همچنين توارق العلماء في ردّ علي مَن يُحرمُ السِّماعَ بالاِجماع، تأليف احمد بن محمد طوسي از عارفان قرن هفتم هجري. اين كتاب نخستين كتابي

است به زبان فارسي كه در اباحت و حلّيت موسيقي در اسلام نوشته شده است.»

9 جوحي

ويژگي اثر : احمد مجاهد كتابي، نيز با عنوان جوحي تأليف كرده كه در آن به شخصيت فكاهي متون كهن يعني جوحي پرداخته است. متن حاضر كه يك متن تحقيقي است و براي نخستين بار در زبان فارسي ارائه مي شود، در زمينه : فرهنگ عامه، ادبيات داستاني براصل تطبيقي و ريشه يابي، تأليف شده است. در اين كتاب سعي شده است تا حق به حق دار برسد، يعني صاحبان اصلي و اوليه حكايات جرحي معلوم شود و سهم هريك از فرهنگ هاي ترك تركيايي(عثماني) و عرب و فارس روشن باشد.

10 گلشن راز شبستري با كشف الابيات و ارجاع

ويژگي اثر : تصحيح

11 لغات مصطلحه عوام

ويژگي اثر : تصحيح

12 لمعات

ويژگي اثر : مجاهد كتاب لمعات را نيز از فخرالدين عراقي تصحيح كرده است: «كتاب «لمعات»(به فتح لام و ميم ، جمع لمعه) نوشته شيخ فخرالدّين عراقي ، يكي از پر شورترين آثار منثور در زمينه ادبيات صوفيانه است. اين كتاب كه بر سنن كتاب «سوانح» از جناب شيخ احمد غزالي(از اقطاب بزرگوار) نگاشته شده ، به موضوع عشق صوفيانه و اطوار و ادوار سلوك عاشقانه پرداخته است. » مجاهد درباره اين كتاب مي گويد: «به خواست يكي از مريدان كه از حقايق كتاب «لمعات» چندان نصيبي نبرده بود ، قطب الموحدين ، حضرت شاه نعمت الله ولي كرماني ، شرحي بر كتاب

«لمعات» مي نويسد. اين كتاب خوشبختانه قبل از انقلاب به سعي جواد نوربخش به زيور طبع آراسته گشت ، ولي متأسفانه بعد از انقلاب ديگر چاپ نشد. فقير حقير با زحمت فراوان توانست چاپ سال ???? را در كتابخانه دانشگاه تهران بيابد و مست فيوضات شرح حضرت شاه شود.»

13 مجالس غزالي

ويژگي اثر : تصحيح اثر احمد غزالي با عربي و فارسي انتشارات دانشگاه تهران

14 مجموعه آثار فارسي احمد غزالي

ويژگي اثر : تصحيح و حواشي انتشارات دانشگاه تهران

15 نوادر

ويژگي اثر : ترجمه كتاب محاضرات الادبا و محاورات الشعرا و البلغاء از راغب اصفهاني، ترجمه محمدصالح قزويني.نوادر از متون ادب عرب بوده و شامل ??هزار مطلب با موضوعات تاريخي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، حقوقي و... مستند است. اين كتاب ?? حد دارد كه هر حد چند باب و هر باب شامل چند فصل بوده و براي نخستين بار به زبان فارسي ترجمه و تصحيح شده است.

مجتهد تبريزي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1268 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و اديب. در خانواده ى علم و تقوا در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به نجف رفت. گفته اند كه او چون به نجف وارد شد محضر علامه شيخ انصارى را درك كرد. او همچنين از محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ملا محمد شرابيانى و ملا محمد ايروانى و سيد حسين كوه كمرى و ميرزا محمدحسن شيرازى و ملا على نهاوندى استفاده نمود و به دريافت اجازه از آنان نايل آمد، اخذ اجازه از استادش ملا على نهاوندى نيز پس از

پنج سال ملازمت حاصل شد. آن گاه به آذربايجان بازگشت و چندين سال در تبريز به تدريس پرداخت و منصب اجدادش را عهده دار گرديد و مرجع دينى مردم آن ديار شد. او در همان جا درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «تشريح الاصول»، كه اين نام برگرفته از نام كتاب استادش نهاوندى است؛ رساله اى در «مقدمة الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (27/ 5)، الذريعه (185/ 4)، ريحانه (178 -177/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 388 -387/ 14)، لغت نامه (ذيل/ حسن مجتهد)، معجم المؤلفين (276 ،209 -208/ 3).

مجتهد تبريزي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1297/ 1295 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و فقه و اصول را در تبريز در محضر پدرش و علماء ديگر فراگرفت. سپس براى ادامه ى تحصيلات به عتبات عاليات رفت و از حوزه ى درس آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى و ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و محقق نهاوندى و ديگر علما استفاده نمود و چون عالمى برجسته شد به تبريز بازگشت. مراسلات و مكاتباتى منظوم و منثور بين او و شيخ آقا محمدرضا اصفهانى و شيخ جواد شبيبى وجود داشت. در اواخر عمر به بيمارى فلج مبتلا شد. در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. او رسائلى گوناگون در فلكيات و رياضيات و موضوعات مختلف فقهى نگاشت. از آثارش: «ارجوزه»، در عروض و قافيه، به عربى؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» استادش ملا محمدكاظم آخوند خراسانى؛ حاشيه بر «لسان الخواص»

علامه رضى الدين قزوينى؛ «العروض»؛ «قاعدة الخطائن»؛ «اللباس المشكوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (127 -126/ 10)، الذريعه (486/ 1)، ريحانه (179 -178/ 5)، علماء معاصرين (118 -117)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (290/ 1).

مجد الادبا، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، منشى و خطاط. در زمان تأليف «المآثر و الآثار» (1306 ق)، منشى باشى كل خراسان بود. وى از علوم ادبى و عربى و همچنين علم حساب بهره مند بود و در خط تحرير نيز مهارت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1252/ 4)، المآثر و الآثار (224).

مجد خوافي خراساني

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 737 ق)، واعظ، اديب و شاعر. وى از بزرگان زمان بود كه سفرهايى چند به خراسان و كرمان داشت. از جمله آثارش: ديوان «كنز الحكمه»؛ ترجه ى منظومى از «جواهر اللغه» زمخشرى؛ «روضة الخلد»، كه تقليدى از «گلستان» سعدى است، كه آن را در 733 ق به پايان رسانده و در 737 ق در آن تجديدنظر كرده و انتشار داده است. در «آتشكده ى آذر»، اين كتاب به قاسمى خوافى نسبت داده شده است كه صحيح به نظر مى رسد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (396/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1319/ 3)، تاريخ نظم و نثر (758)، الذريعه (293/ 11)، فرهنگ سخنوران (799)، لغت نامه (ذيل/ مجد خوافى)، هفت اقليم (174 -173/ 2).

مجد دزفولي، مجدالديين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1165 ق)، عالم دينى، قاضى، اديب و شاعر. چون دزفول، از توابع شوشتر است او را مجد شوشترى نيز ناميده اند. در دزفول نشو و نما يافت و مطالب علمى را نزد علماى حويزه و شوشتر فراگرفت. وى فقه و حديث را از محضر سيد نعمت اللَّه جزايرى فراگرفت تا به مرتبه كمال رسيد. قاضى مجدالدين، قاضى دزفول بود. او بارها به اصفهان سفر كرده و حزين لاهيجى با او ملاقات داشته است. وى چند سال قبل از تأليف «ذكرة المعاصرين» حزين لاهيجى (تأليف شده در 1165 ق) از دنيا رفت. از او اشعارى در تذكره ها نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (45/ 9)، تذكرة المعاصرين (261 ،138 -137)، الذريعه (960/ 9)، صبح گلشن (362)، فرهنگ سخنوران (799).

مجدالدين خوافي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، اديب و شاعر. وى از اديبان ساكن هندوستان بوده و به فرمان اكبرشاه (1014 -963 ق) به تقليد از «گلستان» كتابى به نام «خارستان» در 16 باب نوشته است. عده اى از تذكره نويسان همچون صاحب «تاريخ نظم و نثر» به تبعيت از «عرفات العاشقين» گفته اند كه او «روضة الخلد» مجد خوافى، را به نام خود كرده است و صاحب تذكره ى «روز روشن» به وضوح كتاب «روضة الخلد» را به مجدالدين نسبت داده است يعنى او را با مجد خوافى يكى دانسته است. در حاشيه «كاروان هند» آمده كه كتاب «روضة الخلد» در هند با عنوان «خارستان» چندين بار به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (383)، تذكره ى روز روشن (714)، فرهنگ سخنوران (799)، كاروان هند (1214 -1213/ 2)، هفت اقليم

(176 -175/ 2).

مجيدي فياض، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مجيدي فياض فرزند سيد عبدالمجيد به سال 1277 ه. ش در مشهد متولد گرديد . وي پس از طي نمودن مراحل مقدماتي تحصيل ، در سال 1307 ه.ش به خدمات فرهنگي مشغول شد كه ازجمله همكاري در تاسيس دانشسراي مقدماتي مشهد ، و به عهده گرفتن رياست آن بود . دكتر مجيدي فياض در سال 1322 درجه دكتراي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران احراز كرد ، و به استادي دانشكده ي علوم معقول ومنقول برگزيده شد .او در دوره هاي دوازدهم و سيزدهم نمايندگي مردم مشهد را در مجلس شوراي ملي برعهده داشت ولي پس از دوره اخير ، يكسره به مطالعه و تحقيق و تدريس پرداخت . در سال 1324 ه.ش از طرف وزارت فرهنگ ماموريت يافت تا دانشكده ادبيات مشهد را تاسيس كند . وي قريب نه سال رياست اين دانشكده را برعهده داشت . همچنين در پايه گذاري و تكميل كتابخانه ي آن كوشيد . چندسال نيز دانشكده علوم معقول ومنقول دانشگاه مشهد را سر پرستي كرد . از سال 1343ه.ش به دانشگاه تهران برگشت ، و در سال 1346 ه.ش بازنشسته شد . در بهمن سال1349 ه.ش دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد جهت تدريس در اين دانشكده از وي دعوت به عمل آورد ، اما ديري نگذشت كه در روزپنجشنبه چهارم شهريور ماه 1350ه.ش دار فاني را وداع گفت و به ديدار حق شتافت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : علي اكبر مجيدي فياض در خانواده اي از سادات و روحانيون مشهد بدنيا آمد پدرش

سيد عبدالمجيد ثقه الاسلام از مجتهدان و فضلاي روزگار خود بود و مردي محترم ،تربيت خانوادگي در پرورش وي مؤثر افتاد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : علي اكبر مجيد فياض از همان كودكي به آموختن قرآن و مقدمات زبان عربي پرداخت.و از تعاليم پدر بهر ه ها برد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر مجيدي فياض علوم قديمه را در مدارس مشهد آموخت و در علوم معقول و منقول و ادبيات فارسي و عربي تبحر يافت . بجاي پدر بعنوان خادم باشي كشيك اول در آستان قدس رضوي منصوب گرديد. او به سال1316 ه.ش به تهران آمد و با آن كه مردي پخته و درسن كمال بود و معلومات فراوان اندخته، دوره هاي ابتدايي و متوسطه را در مشهد و تهران امتحان داد و وارد دانشگاه تهران شد .

زمان و علت فوت : علي اكبر مجيدي فياض روز پنجشنبه چهارم شهريور ماه 1350 ه.ش در مشهد درگذشت .و در آستان قدس رضوي به خاك سپرده شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر مجيدي فياض در ايجاد «دانشسراي مقدماتي» در مشهد 1314 ه.ش ،تاثير داشت و نخستين رئيس آن موسسه بود. دركتابخانه دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي چندي به كتابداري اشتغال داشت . در دوره هاي دوازدهم و سيزدهم نيز نمايندگي مردم مشهد را در مجلس شوراي ملي برعهده داشت ولي پس از دوره اخير يكسر به مطالعه و تحقيق وتدريس پرداخت . به مدت قريب نه سال رياست دانشكده ادبيات مشهد را برعهده داشت در ضمن پايه گذاري و تكميل كتابخانه آن دانشكده كوشيد .

فعاليتهاي آموزشي : علي اكبر مجيدي

فياض در سال 1307 ه.ش به عنوان فياض به خدمات فرهنگي مشغول شد .رياست دبيرستان شاهرضاي مشهد به و ي تفويض شد . بعد ها به تدريس در دانشگاه پرداخت و استاد ملل و نحل در دانشكده علوم معقول و منقول برگزيده شد .در برخي اين سالها ،در دانشكده ادبيات مشهد تاريخ ادبيات فارسي ،تاريخ تمدن، و تاريخ ايران بعداز اسلام را تدريس مي كرد .چند سال نيز دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه مشهد را -كه خوددر تاسيس آن همكاري داشت-علاوه بر دانشكده ادبيات سرپرستي مي نمود . از سال 1343 ه.ش به دانشگاه تهران برگشت و به مديريت گروه اديان و مذاهب در دانشكده الهيات و معارف اسلامي انتخاب شد تا اين كه در سال 1346 ه. ش به افتخار بازنشستگي رسيد و در مشهد اقامت گزيد، ،از بهمن 1349 دعوت دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد را پذيرفت و در رشته فوق ليسانس زبان و ادبيات فارسي ، سير عقايد و آراء . اسلامي متون نثر فارسي را تدريس فرمود ،با بعضي از دوستان خويش خاصه مرحوم دكتر قاسم غني در تصحيح تاريخ بيهقي و تاليف تاريخ عصر حافظ مشاركت و همقدمي داشت .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي اكبر مجيدي فياض در سال 1334 ه.ش از طرف وزارت فرهنگ ماموريت يافت دانشكده ادبيات مشهد را تاسيس كند .

منابع زندگينامه :رحمت الله ابريشمي ،كار نامه بزرگداشت بزرگان علم وادب ايران ، ص 248

مجيدي، فريبرز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فريبرز مجيدي در تير ماه 1319 در شهر مشهد متولد شد. وي پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد رشته مديريت آموزشي از دانشگاه

ابوريحان بيروني تهران،همه وقت خود را يكسره صرف تحقيق و ترجمه كرد. در كارنامه وي، ترجمه 14 اثر به تنهايي و 12 ترجمه مشترك نيز به چشم مي خورد. از ديگر فعاليت هاي وي مي توان به سرپرستي و همكاري بخش هايي از مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي و فرهنگستان هنر و ... اشاره كرد. كتاب"زيبايي شناسي و ذهنيت: از كانت تا نيچه" ترجمه فريبرز مجيدي ، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فريبرز مجيدي سه سال از دوره ابتدايي را در مشهد گذراند و در 1327 همراه خانواده به تهران مهاجرت كرد و بقيه تحصيلاتش را در تهران ادامه داد. او در سال 1336 دوره متوسطه را در دبيرستان علميه در رشته ادبي به پايان رساند و در سال 1338 به دانشسراي عالي وارد و در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل مشغول شد. او در سال 1356 با استفاده از بورس تحصيلي، دوره كارشناسي ارشد خود را در رشته مديريت آموزشي در دانشگاه ابوريحان بيروني تهران گذراند .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فريبرز مجيدي در سال 1356 با استفاده از بورس تحصيلي، دوره كارشناسي ارشد خود را در رشته مديريت آموزشي در دانشگاه ابوريحان بيروني تهران گذراند و از آن پس همه وقت خود را يكسره صرف تحقيق و ترجمه كرد. در كارنامه وي، ترجمه 14 اثر به تنهايي و 12 ترجمه مشترك نيز به چشم مي خورد. علاوه بر اين ها، ده ها كتاب و صدها مقاله را

ويرايش كرده است و از سال 1364 تاكنون با مراكز فرهنگي متعددي همكاري داشته و در برخي از آن ها سرپرستي بخش هايي برعهده وي بوده كه عبارتند از؛ شركت انتشارات علمي و فرهنگي، بنياد دانشنامه بزرگ فارسي، مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، شركت دانش گستر، سازمان مطالعه و تدوين (سمت)، فرهنگستان هنر. مجيديد، همكاري خود را با تعدادي از اين مراكز ادامه داده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريبرز مجيدي در كنار كار تحرير و ترجمه به مطالعه كتابهايي همچون فلسفه هنر، رمان، شعر شاعراني مثل نيما، شاملو، اخوان، فروغ و از شاعراي كهن هم حافظ، سعدي و... علاقه دارد.

آرا و گرايشهاي خاص : فريبرز مجيدي در باره ارتباط هنر و زيبايي چنين اظهار نظر مي كند: تولستوي در كتاب هنر چيست، هنر را خلق زيبايي تعريف مي كند. زيبايي قائم به ذات نيست و براي هر جماعتي متفاوت و نسبي است. هنر هم قائم به ذات نيست و در هر دوره و عصري، معناي خاص خود را دارد. نقاشي درون غار در دوران اوليه يك هنر محسوب مي شود اما اگر پيكاسو آن را انجام مي داد، ديگر يك هنرمند نبود. هنر پيكاسو مثل زيبايي، وابسته به شرايط اجتماعي و محيطي در دوران تاريخي است

جوائز و نشانها : كتاب"زيبايي شناسي و ذهنيت: از كانت تا نيچه" ترجمه فريبرز مجيدي ، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : بيشتر آثاري را كه مجيدي از زبان انگليسي به فارسي برگردانده به فلسفه، مسايل مختلف اجتماعي و جامعه شناسي شناخت مربوط مي شوند؛ البته در اين ميان آثاري

در زمينه ادبيات (رمان، نمايشنامه و داستان هاي كوتاه) نيز ترجمه كرده، اما اين كارها بيشتر جنبه تفنن داشته اند. تعدادي از مهم ترين كارهايي كه فريبرز مجيدي به صورت مشترك و با همكاري مترجمان ديگر انجام داده است بدين قرارند؛ فرهنگ انديشه نو (1369)؛ زندگينامه علمي دانشوران (از 1369 تا 1375)؛ آفرينندگان جهان نو (1372)؛ فرهنگ علوم اجتماعي (1376)؛ جهان پيش از تاريخ از ديدگاهي نو (1379)؛ دايره المعارف دانش بشر (1381)؛ براي قرن بيست و يكم: گفت وگوي دو فرزانه (1381)؛ 32 هزار سال تاريخ ها (1382)؛ دايره المعارف دموكراسي (3 جلد، 1381)؛ دايره المعارف ناسيوناليسم (2 جلد، 1383)؛ فرهنگ اديان جهان (1385).

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايدئولوژي و اوتوپيا

ويژگي اثر : ترجمه،(1355؛ ويراست دوم، 1380)

2 تكامل فرهنگ

ويژگي اثر : ترجمه،1379

3 دموكراسي

ويژگي اثر : ترجمه،1374

4 روح آيين پروتستان

ويژگي اثر : ترجمه،1382

5 زندگينامه استوارت ميل

ويژگي اثر : ترجمه،1380

6 زيبايي شناسي و ذهنيت: از كانت تا نيچه

ويژگي اثر : ترجمه،1385.اين كتاب در سال 1386 ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است.

7 ساخت اجتماعي واقعيت

ويژگي اثر : ترجمه،1375

8 طرحي كوتاه از تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه، 1349

9 فرهنگ تلفظ نام هاي خاص

ويژگي اثر : (حاوي 60 هزار

مدخل) كتابي است كه براي راهنمايي پژوهشگران، مترجمان به منظور تلفظ و ثبت صحيح نام هاي خاص (با تلفظ 30 مليت) تاليف كرده كه در سال 1381 به همت بنگاه انتشارات فرهنگ معاصر به چاپ رسيده است.

10 فلسفه در عمل

ويژگي اثر : ترجمه،1382چاپ پنجم 1385

11 مار و روباه: مقدمه اي بر منطق

ويژگي اثر : ترجمه،1385

12 مفهوم ايدئولوژي

ويژگي اثر : ترجمه،1380

13 مونادشناسي

ويژگي اثر : ترجمه،1370

محبت، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد محبت متولد 1321 و در كرمانشاه است. وى از شاعران فعال پيش از 57 محسوب مى شود محمد جواد محبت ، از فرهيختگان معاصر ايران است . او درزمينه زبان و ادبيات فارسي فعاليت مي كند . وي يكي از چهار شاعري است كه جايزه شعر فروغ به او اختصاص يافته است . از او آثار متعددي به چاپ رسيده است كه حاوي نكات عميق ادبي مي باشند .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهمترين فعاليت ضمن تحصيل محمد جوادمحبت ، شعر وشاعري بود . طوري كه او شعر سرودن را مهمترين فعاليت خود نموده بود . وي دراين راستا غزل عاشقانه نيز سروده است . محبت به زبان كردي نيز شعر مي سرايد .

وقايع ميانسالي : مهمترين واقعه اين دوران ، اين است كه كارهاي محمد جواد محبت . به ويژه غزل هاي دهه پنجاه ايشان درمجله روشنفكر به چاپ رسيده است .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت آموزشي محود جواد محبت ، شعر وشاعري است .

طوريكه براي شاعران دهه چهل و پنجاه شعرهاي اجتماعي و سياسي او كه بارگه هاي مشخص عاطفي زباني خاص براي خود داشت ، آشنا مي باشد . مثلا درمجله خوشه و دريچه تهران مصور نمونه هايي از كارهاي وي به يادگار مانده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد جواد محبت شعري درمورد پرسش مهردارد كه مورد توجه اهل فن قرار گرفته است .

همفكران فرد : يكي از همفكران محمد جواد محبت ، جلال آل احمد بود . اين دودر قصر شيرين باهم آشنا شدند .

آرا و گرايشهاي خاص : محمد جواد محبت بنا به عقيده و آرايي كه دارد مخالف جنگ و خونريزي است . بدان علت دربيانيه اي كه از سوي روشنفكران و آزاديخواهان ايران عليه جنگ آمريكا و متحدانش درعراق صادر گشته است . اين بيانيه راامضاء كرده وتمايل خودرا به صلح و دوستي ابراز داشت .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آن سوي چهره تو

2 ازآتش خيمه هاي عاشورا

3 درباغسار شعر معلم

4 گزيده ادبيات معاصر

محبوبي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد محبوبي

محل تولد : ملكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

مجيد محبوبي در دوازدهمين روز اسفند سال 1352 در روستاي قره گل شهرستان ملكان به دنيا آمد. دوران كودكي و نوجواني اش را در روستا گذراند. بعد از اتمام دوره راهنمايي و تحصيل يك ساله در دبيرستان بوعلي سينا شهرستان مياندوآب، سال 1369 وارد حوزه علميه وليعصر(عج) تبريز شد. در تبريز به كلاسهاي قصه خواني استاد عبدالمجيد نجفي

راه يافت و به آموزش اصول قصه نويسي پرداخت. آشنايي با شعراي موفق و مطرحي چون آقايان جلال محمدي، سيد قاسم ناظمي، محمدرضا لوايي، اسحاق راهب و همچنين نويسنده ادبيات مقاومت جناب داوود اميريان، اشتياق او به نويسندگي را مضاعف كرد. محبوبي در كنار تحصيلات حوزوي، به طور چشمگيري به مطالعه آثار بزرگان داستان نويسي همت گمارد كه در اين ميان انس و الفت او با كتابهاي مرحوم جلال آل احمد بيشتر بود. آشنايي محبوبي با مجله «سوره نوجوانان»، علاقه او به ادبيات بزرگسال را كاهش داد. او در اين مقطع همه هم و غمش را به اين مجله معطوف كرد و اگرچه نوشته هاي او در آن زمان مناسب چاپ در آن مجله تشخيص داده نشد؛ ولي چندي بعد با چاپ اولين قصه اش در مجله «سلام بچه ها»، كه تشويقهاي مداوم استاد مظفر سالاري را به همراه داشت، وارد وادي ادبيات كودك و نوجوان شد. محبوبي در مجلاتي مانند«سروش نوجوان»، «سلام بچه ها»، «پوپك»، «انتظار نوجوان»، «مليكا»، «ياران امين» و «قاصدك» براي كودكان و نوجوانان و در مجلاتي چون «كتاب ماه كودك و نوجوان»، «كوثر«، «مبلغان»، «پگاه»، «پيشگامان»، «شميم ياس» و «خشت اول» براي بزرگسالان قلم زده است. از اين نويسنده تاكنون اين كتابها منتشر شده است:1. آن روز، آن مهماني، 2. يك روز بهاري 3. كبوتر سفيد، 4. هديه، 5. تربت و دريا، 6. اولين برفي كه زمين نشست، 7. آفتاب حكمت، 8. آينه اخلاص، 9. روح اخلاص، 10. گزيده اي از حكايات شيخ عباس قمي، 11.ستارگان حرم (گروهي) 12. گلشن ابرار(گروهي)، 13. مهربانترين، 14. فرزند كعبه، 15. خانه در آتش، 16. ملاقات در شب مهتابي.

همچنين كتابهاي 1. ديدار

در خانه دوست، 2. خورشيد در نخلستان، 3. دعاي باران، 4. فرشته اي در كوير، 5. باراني از مهر، 6. زيباترين شب، 7. همسفر با فرشته، 8 . رؤياي شيرين، 9. فرشته اي در قصر، 10.آن شب، آن شعر، 11.نوشتهٔ نامرئي، را در زير چاپ دارد.

«نامزد دريافت جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي» در سال 1386 و «مؤلف برتر اولين جشنواره مرزباني وحي و خرد» در سال 1387، تنها عناويني است كه تا به حال محبوبي در عرصه رقابتهاي فرهنگي ادبي به دست آورده است.

محجوب، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن محجوب در سال 1307 ه_ .ش در يك خانواده فرهنگي متولد شد، و به مقتضاي جو فرهنگي كه در خانواده اش حاكم بود از همان ابتدا نسبت به كار كتاب و امور فرهنگي علاقمند شد. محجوب اگرچه همچون ديگر هم نوعان خود نتوانست دوران تحصيل خود را به پايان رساند و حتي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي و با اصرار خانواده تحصيلات خود را ناتمام نهاد ، اما با علاقه به كار فني و كسب وارد يك كارگاه صحافي شد. سپس اين شغل را تغيير داد و در يك كتابفروشي كار خود را ادامه داد. همكاري او در اين كتابفروشي باعث شد تا با شخصيت هاي مهم علمي و ادبي آشنا شود كه از آن جمله تقي زاده مي باشد. اين آشنايي سرانجام به استخدام او در وزارت فرهنگ انجاميد. پس از آن جهت همكاري با مرحوم عباس زرياب خويي به كتابخانه سنا منتقل شد و با حسن انجام كار به ارتقا رسيد و معاون كتابخانه سناي سابق شد. علاوه بر اشتغال در كتابخانه ، بخشي از اشتغالات وي در در

زمينه نشر است كه هم اكنون در «شركت انتشار» اين كار را دنبال مي نمايد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري خاطرات كودكي : روزنامه ملا نصرالدين از روزنامه هاي مورد علاقه حسن محجوب در دوران كودكي، بود اين روزنامه به زبان تركي و در قفقاز به چاپ مي رسيد. حسن آن را ورق مي زد و از تماشاي كاريكاتورها و عكسهايش لذت مي برد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسن محجوب در سال 1307 ه .ش در يك خانواده فرهنگي متولد شد. وي به مقتضاي جو فرهنگي كه در خانواده حاكم بود از همان ابتدا نسبت به كار كتاب و امور فرهنگي علاقمند شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات حسن محجوب دريك مقطع كوتاه سپري شد، چرا كه او نتوانست همچون ديگر هم نوعان خود نتوانست دوران تحصيل خود را به پايان رساند و حتي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي عليرغم اصرار خانواده، تحصيلاتش را ناتمام نهاد ، اما با علاقه به كار فني و كسب وارد يك كارگاه صحافي شد.خاطرات و وقايع تحصيل : حسن محجوب از اين دوران، محجوب با توجه به زمينه مطالعات اوليه در دوران كودكي، درس و مدرسه رها كرد و به كسب و كار پرداخت، او چنين ياد مي كند: « روز اول مهرماه 1320ه_.ش كه اطفال آن موقع روانه دبستانها و دبيرستانها بودند ، به همراه پدرم به يك كارگاه صحافي مراجعه نمودم و پدرم مرا به عنوان شاگرد به شخص صحاف معرفي نمود شخص صحاف هم خيلي استقبال كرد و اينجانب را به عنوان شاگرد پذيرفت. اين شغلي كه من براي خودم انتخاب كرده بودم ،

خواه ناخواه منجر به اين شد كه با مسائل كتاب كه از قبل هم با آن بيگانه نبودم بيشتر آشنا و علاقمند شوم. اشخاصي كه به صحافي مذكور مراجعه مي كردند ، اغلب افراد فاضلي بودند. با وجود اين كه من در سنين طفوليت بودم ، شخصيت بزرگ آن بزرگواران به قدري براي من جالب توجه بود كه هنوز خاطرة آن زمان را فراموش نكرده ام. »هم دوره اي ها و همكاران : سعيد نفيسي ، عباس زرياب خويي ، سيد حسن تقي زاده ، عبدالحسين زرين كوب، كيكاوس جهانداري از جمله همدروه ايها و همكاران حسن محجوب بودند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن محجوب در اوان كودكي به كار صحافي مشغول شد. سپس اين شغل را تغيير داد و در يك كتابفروشي كار خود را ادامه داد. همكاري او در اين كتابفروشي باعث شد تا با شخصيت هاي مهم علمي و ادبي آشنا شود نظير تقي زاده اين آشنايي سرانجام به استخدام او در وزارت فرهنگ انجاميد. پس از آن جهت همكاري با مرحوم عباس زرياب خويي به كتابخانه سنا منتقل شد و با حسن انجام كار به ارتقا رسيد و معاون كتابخانه سناي سابق شد. علاوه بر اشتغال در كتابخانه ، بخشي از اشتغالات وي در در زمينه نشر است كه هم اكنون در «شركت انتشار» اين كار را دنبال مي نمايد.

محجوب، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، نويسنده، مترجم.

تولد: 1303، محله سرچشمه تهران.

درگذشت: 27 بهمن 1374، كاليفرنياى آمريكا.

محمدجعفر محجوب تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس تهران گذرانيد. سپس به دانشكده ى حقوق رفت و به تحصيل علوم سياسى پرداخت. در سال 1326 به دانشكده ى ادبيات

دانشگاه تهران راه يافت و دوره ى دكتراى آن را به سال 1335 به پايان آورد. رساله ى دكتراى محجوب با عنوان سبك خراسانى در شعر در سال 1345 در كتابى با همين عنوان منتشر شد. وى پس از تحصيل شروع به تدريس نمود.

محجوب خدمت مطبوعاتى را از سال 1327 آغاز كرد و با مجله «سخن» و چند نشريه علمى و ادبى ديگر همكارى داشت.

از ترجمه هاى او مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: خاطرات خانه ى مردگان (فئودر داستايوسكى، 1335)؛ داستان هاى درياى جنوب (جك لندن، 1330)؛ سگ سيرك؛ از خود گذشتگى زنان (جك لندن، 1335)؛ دخمه نشينان؛ انتقام مرواريد (جان اشتاين، بك 1328)؛ مرواريد (جان اشتاين بك، 1340)؛ جزيره وحشت (جك لندن، ترجمه با مشاركت جهانگير بهروز، 1330)؛ پسر گرگ (جك لندن، 1330)؛ آتش (هانرى باربوس، 1330).

از جمله تصحيحات و حاشيه نويسى هاى وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: ديوان حكيم قاآنى شيرازى، ويس و رامين فخرالدين اسعد گرگانى، ديوان سروش اصفهانى، طرائق الحقايق تأليف نايب الصدر شيرازى، فتوت نامه سلطانى تأليف واعظ كاشانى سبزوارى، شاهنامه فردوسى، ديوان ايرج ميرزا و...

آثار وى در پژوهش و نقد و نظريات ادبى به شرح زير است: انتخاب و انطباق منابع فارسى براى تدوين كتاب هاى كودكان و نوجوانان، آفرين فردوسى، چند رساله درباره ى فتوت و جوانمردى در ايران و فرهنگ عامه، فن نگارش يا راهنماى انشاء (با همكاى دكتر على اكبر فرزام پور، 1333)؛ درباره ى كليله و دمنه.

دكتر محمدجعفر محجوب در 27 بهمن 1374 در سن هفتاد و يك سالگى در پى ابتلا به سرطان درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محدث ارموي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1400 -1323 ق)، عالم دينى، مدرس، محقق، مصحح و اديب. به علت شوق بسيار به مطالعه،

در جوانى، از طرف آيت اللَّه سيد حسين عرب باغى، لقب محدث گرفت. او در اروميه به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات فارسى، علوم اسلامى را در محضر شيخ على ولديانى آموخت. سپس به مشهد رفت و فقه و اصول و ادب و تاريخ و حديث و رجال را در محضر علماى مشهد فراگرفت. پس از اتمام تحصيلات به تهران آمد و عازم نجف بود كه به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و براى تدريس راهى تبريز شد. با ورود روسها به آذربايجان به تهران بازگشت و به تصنيف و تأليف پرداخت و عهده دار سمت رياست بخش نسخ خطى كتابخانه ى ملى گرديد. در 1322 ش داماد آيت اللَّه سيد احمد طالقانى شد. از 1335 ش به دانشكده ى معقول و منقول رفت و تا 1347 ش كه بازنشسته شد به تدريس اشتغال داشت. او به اخذ درجه دكتراى الهيات در رشته علوم منقول نايل آمده و از علما و مراجع اجازات بسيارى كسب كرده بود كه از جمله آنها اجازه ى شيخ آقا بزرگ تهرانى و شيخ محمدعلى معزى دزفولى بود. وى تا آخر عمر به تأليف و تحقيق و تصحيح كتاب مشغول بود. در تهران درگذشت و در جوار آرامگاه شيخ ابوالفتوح رازى، در حرم حضرت عبدالعظيم، به خاك سپرده شد. از آثارش: «تشريح الزلازل بأحاديث الافاضل»؛ «عشق و محبت»؛ «ايمان و رجعت»، در چهار مجلد؛ «كشف الكربة»، در شرح «دعاء الندبة»، كه حاصل تلاش شصت سال كار اوست؛ شرح بر «اصول الاصيلة» فيض كاشانى؛ تذييل «ميزان الملل» على بخش ميرزا قاجار؛ تصحيح كتابهاى: «الصوارم المهرقة فينقد الصواعق المحرقة» قاضى نوراللَّه شوشترى، «التفضيل» ابوالفتح كراجكى، «المحاسن»

برقى، «النقض» عبدالجليل قزوينى رازى، «الغارات» ابواسحاق ثقفى، «التعريف بوجوب حق الوالدين» ابوالفتح كراجكى، «زاد السالك» فيض كاشانى، «آثار الوزراء» عقيلى، «تفسير گازر» موسوم به «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» ابوالمحاسن جرجانى، «التنبيهات العلية» ترجمه ى «اسرار الصلاة» شهيد ثانى، «مفتاح التحقيق» معزى دزفولى، «نسائم الاسحار من لطائم الاخبار» ناصرالدين منشى كرمانى، «فهرست منتجب الدين»، «الاربعين من الاربعين عن الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين (ع)» و «ديوان» قوامى رازى.[1]

محقق، مصحح.

تولد: 2 آذر 1283 (13 رمضان 1323 ق.)؛ اروميه.

درگذشت: 5 آبان 1358.

سيد جلال الدين محدث ارمى، فرزند قاسم حسينى، پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در زادگاه خود و فراگيرى ادبيات فارسى، به تكميل معلومات خود پرداخت و علوم اسلامى را در محضر اساتيدى همچون شيخ على ولديانى فراگرفت و با آنكه پزشكان او را از خواندن زياد نهى مى كردند ولى او به مطالعه ادامه مى داد تا جايى كه آيت الله سيد حسين عرب باغى با اين كه در صنف روحانيت نبود لقب «محدث» را به وى اعطا نمود. سپس براى تكميل معلومات خود، به جانب مشهد حركت كرد و در بين راه به شبستر وارد شد و در اين حال سرپرستى حوزه ى علميه ى آنجا را كه به وى پيشهاد شده بود رد كرد. پس از آن چهار سال در مشهد به تحصيل علم مشغول بود تا اينكه قتل عام مردم توسط حكومت رضاشاه پيش آمد و چند شبى را در زندان به سر برد و پس از آن عازم تهران شد تا از آنجا روانه حوزه ى علميه ى نجف اشرف شود بعدا به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. براى تدريس به تبريز رفت و در سال 1320 به هنگام ورود روس ها به آذربايجان،

وى به تهران عزيمت كرد و با سمت رييس «بخش مخطوطات كتابخانه ى ملى ايران» به خدمت خود ادامه داد. در سال 1322 ازدواج كرد. وى به دعوت دانشكده ى معقول و منقول به آن دانشكده رفت تا در سال 1347 بازنشسته شد. لازم به ذكر است كه وى همچنين كلاس هاى دوره ى دبيرستان و دانشگاه را گذرانده بود و دكتراى الهيات در رشته ى علوم منقول را نيز گرفته بود. علامه ارموى بعد از بازنشستگى تا آخر عمر به تأليف كتاب مشغول بود.

فهرست آثار وى به اين شرح است: تصحيحى ميزان الملل (تأليف على بخش ميرزا قاجار)؛ تصحيح الصوارم المهرقة فى نقد الصواعق المحرفة (به زبان عربى، تأليف قاضى نوالله شوشترى)؛ تأليف فيض الاله فى ترجمة القاضى نورالله (در شرح احوال قاضى شوشترى و خاندانش)؛ تصحيح اسرارالصلوة ترجمه التنبيهات العلية على وظائيف الصلوة القلبية (تأليف زين الدين شهيد ثانى، ترجمه محمدصالح بن محمدصادق واعظ، 1368 ق.)؛ تصحيح ديوان الحاج ميرزا ابوالفضل الطهرانى (شعر عربى، با مقدمه اى در خدمات ايرانيان)؛ تصحيح التفضيل (تأليف ابوالفتح محمد بن على بن عثمان كراجكى)؛ تصحيح المحاسن برقى (دو جلد، تأليف ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقى)؛ تصحيح النقض (تصنيف عبدالجليل قزوينى رازى، 1331)؛ تصحيح زادالسالك (تأليف محمد بن مرتضى ملقب به فيض كاشانى، 1331)؛ استخراج فهرست كتاب التدوين فى ذكر اخبار قزوين (تأليف عبدالكريم بن محمد رافعى)؛ تصحيح ديوان قوامى رازى (1334)؛ تصحيح نجاتيه (تأليف شيخ ابومحمد بسطامى)؛ تصحيح ديوان سعد فضل الله راوندى كاشانى؛ تأليف مقدمه ى نقض و تعليقات آن؛ تأليف كليد نقض يا فهرست بعض مثالب النواصب؛ همراه با فهرست مقدمه نقض و تعليقات آن؛ تصحيح آثار الوزراء (تأليف سيف الدين حاجى بن نظام

عقيلى)؛ تصحيح تفسير گازر موسوم به جلاء الاذهان و جلاء الحزان (تأليف ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانى)؛ تصحيح نسائم الاسحار من لطائم الخبار (در تاريخ وزراء تأليف ناصرالدين منشى كرمانى)؛ تصحيح مفتاح التحقيق (تأليف شيخ محمدعلى معزى دزفولى)؛ تصحيح نقاوة الاصابة فيمن أجمعت عليه العصابة (تصنيف حاج ميرزا ابوالفضل تهرانى)؛ تصحيح شش رساله ى فارسى (تأليف مولى محمد طاهر قمى)؛ تصحيح شرح فارسى غرر الحكم و درر الكلم (تأليف عبدالواحد بن محمد تميمى آمدى، شرح از جمال الدين محمد خوانسارى)؛ تصحيح تفسير شريف لاهيجى (تأليف بهاءالدين محمد بن شيخ على شريف لاهيجى)؛ تصحيح رساله ى طينت (از جمال الدين محمد خوانسارى)؛ تصحيح شرح فارسى كلمات قصار پيغمبر خاتم (ص) (شرح شهاب الاخبار، تأليف قاضى قضاعى)؛ اهتمام و طبع رجال برقى (از احمد بن محمد بن خالد برقى)؛ شرح فارسى مصباح الشريعةو مفتاح الحقيقة (از عبدالرزاق گيلانى، در دو جلد)؛ تصحيح الرسالة العلية فى الاحاديث النبوية (تأليف كمال الدين حسين كاشفى)؛ اهتمام و طبع سه رساله در علم رجال (1. توضيح الاشتباه و الاشكال؛ 2. رسالة فى معرفة الصحابة؛ 3. رجال قاين؛ به تصحيح سيد كاظم موسوى)؛ اهتمام و طبع الفصول الفخريه فى اصول البرية (تأليف نسابه معروف جمال الدين احمد بن عنبه مؤلف عمدةالمطالب به تصحيح سيد كاظم موسوى)؛ تصحيح شرح المائة كلمة لاميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) (تأليف كمال الدين ميثم بن على بن ميثم بحرانى)؛ تصحيح شرح المائة كلمة لاميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) (تأليف عبدالوهاب)؛ تصحيح مطلوب كل طالب من كلام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) (تأليف رشيدالدين وطواط)؛ تصحيح الاصول الاصلية (تأليف مولى محمد محسن فيض كاشانى)؛ تصحيح الحق المبين فى تحقيق كيفية التفقه فى

الدين (تأليف مولى محمدمحسن فيض كاشانى)؛ تصحيح الايضاح (تصنيف علم الدين فضل بن شاذان نيشابورى)؛ تصحيح فردوس (در تاريخ شوشتر و برخى از مشاهير آن، تأليف علاءالملك مرعشى شوشترى)؛ تصحيح حكمت اسلام (تأليف محمد صالح بن محمدباقر قزوينى)؛ تصحيح الغارات (تأليف ابواسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى)؛ تصحيح الدلائل البرهانية فى تصحيح الحضرة الغروية (تأليف علامه جمال الدين ابى منصور حسن بن مطهر حلى)؛ تأليف تعليقات نقض (دو جلد)؛ تأليف كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة؛ تصحيح فهرست شيخ منتجب الدين رازى؛ تصحيح الاربعين من الاربعين عن الاربعين شيخ منتجب الدين رازى.

سيد جلال الدين محدث ارموى ساعت دو بامداد شنبه پنجم آبان 1358 به علت سكته قلبى درگذشت و پيكر وى در جوار آرامگاه شيخ ابوالفتح رازى در صحن امامزاده حمزه به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 5، ش 12 -10، ص 950 -949)، تعليقات نقض (هفت- بيست)، الذريعه (133 -132/ 24 ،55 -54/ 18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 306/ 14)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 8، ص 37 -36).

محدث حائري همداني، عبدالرزاق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على رضا بن عبدالحسين بن ابى طالب بن عبدالكريم بن يحيى بن محمد شفيع بن محمد رفيع بن فتح الله قزوينى حائرى اصفهانى.

اجدادش عموما اهل فضل و كمال بوده، به طورى كه مولى عبدالكريم مؤلف «نظم الغرر»؛ و محمد يحيى مؤلف «ترجمان اللغة» در شرح قاموس مطبوع مى باشد، در سال 1117 زنده بوده؛ و محمد شفيع نويسنده كتاب «متمم ابواب الجنان» متوفى در 1104؛ و محمد رفيع مؤلف كتاب «ابواب الجنان» مى باشد، و در سال 1089 وفات يافته است.

صاحب عهوان در 1291 در اصفهان متولد شده، و خدمت جمعى كثير از فضلاى اين شهر

همچون: حاج ميرزا بديع درب امامى، و آخوند كاشى، و حاج آقا منير بروجردى، و آخوند گزى، و آقا نجفى، و آقا سيد محمد باقر درچه اى؛ و در همدان از سيد عبدالمجيد گروسى؛ و در نجف به درس جمعى از بزرگان حاضر شده؛ سپس به همدان مهاجرت نموده، و تا آخر عمر در آنجا به ترويج دين و نشر احكام از راه تأليف و تصنيف و منبر و محراب پرداخته، سرانجام در اوايل شوال 1383 در همدان وفات يافت.

تأليفات او بالغ بر هفتاد مجلد كتاب و رساله است، از آن جمله است: 1 - ذريعة المعاد، در شرح نجاة العباد 2 - رساله در غنا 3 - رساله در درايه 4 - رساله ى خلافيه بين شيخيه و اماميه 5 - رساله ى هدايه، در رد معتقدات صوفيه 6 - سلاسل الحديد فى عنق الفريد، در رد عبدالوهاب فريد، در موضوع رجعت 7 - قرآن و حجاب، مطبوع 8 - دلايل امامت از اسلام و خلافت، مطبوع 9 - الشهب الثاقبة.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

محدثي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد محدثي

محل تولد : سراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1331 در شهرستان سراب (آذربايجان شرقي) به دنيا آمد پدر و پدر بزرگش روحاني بودند و در مكتب مرحوم ميرزا جليل واعظ سرابي به درس و تدريس اشتغال داشتند. وي به لحاظ روحاني بودن پدرش از كودكي در قم مي زيست. در اين شهر بزرگ شد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در قم گذراند از سال 1344 ش وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه عليمه

منتظريه معروف به حقاني به تحصيل پرداخت در اين مدرسه كه با مديريت شهيد آيت الله قدوسي و همكاري شهيد آيت الله بهشتي، آيت الله جنتي و آيت الله مصباح يزدي اداره مي شد با استفاده از محضر اساتيد برجسته، انقلابي و متقي كه اغلب از شاگردان امام راحل «قدس سره» بودند درسهاي حوزه را از مقدمات تا خارج فقه فرا گرفت از اساتيد بسيار اين دوره 14 ساله مي توان از شهيد قدوسي، شهيد مفتح، شهيد شاه آبادي و آيات عظام : مشكيني، وحيد خراساني، شبيري زنجاني، جنتي، احمدي ميانجي، مصباح يزدي، گرامي، انصاري شيرازي، حسن زاده آملي، مير محمدي، آذري قمي، صانعي، مومن، محمدي گيلاني، حائري شيرازي، ابراهيم اميني، مقتدايي و بزرگان ديگر ياد كرد پس از انقلاب نيز در درسهاي آيات عظام حضور مي يافت. پيش از انقلاب به سبب مبارزات سياسي و سخنراني در شهرستانها دو بار دستگير و زنداني شد يك بار در سال 54 به مدت دو هفته و بار ديگر در سال 56 به مدت 9 ماه. با پيروزي انقلاب اسلامي در كنار فعاليتهاي درسي به تلاشهاي فرهنگي و تبليغي در شهرستانهاي مختلف پرداخت، با صدا و سيما امور تربيتي آموزش و پرورش، سازمان تبليغات اسلامي، دفتر تبليغات اسلامي، پژوهشكده باقر العلوم، سپاه پاسداران و بخش فرهنگي بنياد شهيد و جهاد سازندگي همكاريهاي فرهنگي و قلمي داشت، در عرصه مطبوعات ديني و مجلات انقلابي و مذهبي فعالانه همكاري داشت و با نگارش سلسله مقالاتي در زمينه هاي هنري، اخلاقي، اجتماعي، مباحث قرآني و تربيتي، خانوادگي، در مجلاتي همچون : عروة الوثقي، پيام انقلاب، پيام زن، حوزه، مكتب جبهه،

مكتب انقلاب، اميد انقلاب، كميته، پيام هلال، ميقات حج، كوثر، فرهنگ جهاد، پاسدار انقلاب، پرسمان، حديث زندگي، افق خانواده، مسجد دانشگاه همچنين با همكاري قلمي با روزنامه هاي جمهوري اسلامي و كيهان و هفته نامه «صبح صادق» و«ري» و نشريه «زائر» در ايام حج، در طول ساليان متمادي حضور ادبي و فرهنگي داشت. چند سال در اوايل انقلاب با حضور در دانشگاههاي مختلف و تدريس تاريخ اسلام، تعليم و تربيت اسلامي، منطق و موضوعات ديگر نيز حضور مكرر در مجامع دانشگاهي و جمعهاي دانشجويي و اردوهاي دانش آموزي و سمينارهاي فرهنگي و تربيتي آموزشي و پرورش معلمان، در فضاي فكري اجتماعي جوانان حضوري اثر گذار داشت. يك بار هم سفري دو ماهه به جنوب لبنان و ارتباط و همكاري با حزب الله داشت. نه سفر هم به حج رفته است. وي به دليل بر خورداري از قريحه شعر و سابقه شاعري كه به سالهاي پيش از انقلاب بر مي گردد در بسياري از مجامع ادبي و محافل شعري و شبهاي شعر بويژه در اوايل انقلاب به عنوان يك حوزوي شاعر و خوش ذوق حضور مي يافت و آثار خويش را عرضه ميكرد و اين حضور نقش مثبت و بسزايي داشت. از ويژگيهاي خاص او بعد ادبي و قلمي است و به همين جهت در راستاي انتقال تجارب قلمي و نگارشي خويش به نسل جوان حوزه از پيش از انقلاب تا حال حاضر پيوسته در مدارس مختلف حوزه علميه (چه جامعة الزهرا و چه مدارس برادران و چه مراكز تخصصي حوزه) آموزش ادبيات فارسي و روش نگارش و تحقيق داشته است و در اين زمينه كتاب

(روشها ي) او به عنوان يك متن آموزشي فشرده به شمار مي رود وي همچنين در مراكز مختلفي به عنوان عضو هيئت علمى، طرح و برنامه، بررسي و نظارت حضور و همكاري داشته است.

محرم يزدي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1294 ق)، اديب و شاعر، متخلص به محرم. در يزد به دنيا آمد. در كودكى پدر خود را از دست داد و تخلص او را براى خود برگزيد. وى پس از تكميل علوم ادبى به عتبات سفر كرد و از آنجا به كرمانشاه رفت. سپس به تهران آمد و مداح محمد شاه گرديد و شاه به او لقب ملك الشعراى عراقين داد. او همچنين ميرزا آقا خان نورى را مدح كرده است. محرم به زبان فرانسه تسلط داشت و در مدرسه ى دارالفنون فرانسه تدريس مى كرد. وى اشعارى نيز در مدح اهل بيت و مراثى سيدالشهداء (ع) دارد. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (301 -296)، حديقة الشعراء (1554 -1551/ 3)، الذريعه (974 ،703/ 9)، طرائق الحقاق (401/ 3)، فرهنگ سخنوران (808)، المآثر و الآثار (215 -214)، مجمع الفصحا (963 -955/ 5)، مصطبه ى خراب (183 -182)، مؤلفين كتب چاپى (30 -29/ 4)، يغما (س 12، ش 10، ص 457 -455).

محسن بن عبدالصمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا عبدالصمد، فاضل اديب فوت شعبان 1270.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

محفوظ، حسين علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنوان :نگاهي به زندگي پر بار استاد دكتر حسين علي محفوظ

نويسنده : عبدالحسين طالعي(*)

چكيده :اين گفتار به زندگي نامه و آثار علمي دكتر حسين علي محفوظ ، استاد فقيد عراقي(1344-1430) هجري قمري /1926-2009 ميلادي) مي پردازد. برخي از بزرگان خاندان علمي او كه هشت سده تاريخ درخشان دارند، شرح حال مختصر و برخي از تأليفات و تلاش هاي علمي او ، كوشش پي گير او در احياي سنّت حسنه روايت حديث ، فهرستي از مشايخ روايتي او ، در اين گفتار آمده و در پايان ،منابعي براي آشنايي با شخصيت او و دو سند منتشر نشده درباره ارتباط علمي ايشان با استاد فقيد سيدجلال الدين محدث ارموي آمده است.

كليد واژه : محفوظ، حسين علي /دانشگاه بغداد/ اجازه روايت حديث/ محدث ارموي ، سيدجلال الدين /تاريخ عراق ، قرن 14 و 15 هجري قمري.

علي ابن جعفر(عليه السلام) : عالم ينتفع بعلمه افضل من سبعين الف عابد.(1)

سركشيد از خاك ، آن دانا كه داشت در جهانِ فضل و بر ملك معاني سروري

پيشواي اهل تحقيق و خداوند ادب كعبه ي معني شناسان قبله دانشوري(2)

23 محرم سال 1430 شاهد ضايعه ي فقدان يكي از دانشمندان كم نظير بود كه بيش از هشتاد سال عمر خود را به تعلم و تعليم و فراگرفتن و آموختن و پژوهش و نگارش گذرانده بود.

استاد دكتر حسين علي محفوظ ، پژوهشگر ميدان دانش هاي مختلف ، كه شهرها و ديارها را در پي جهاد علمي خود زير پا نهاده و درهرجاي ، آثار و بركات حضورش نمايان

بود.

خاندان

آل محفوظ ، خاندان علمي است ، بس كهن وريشه دار از شهر فرهنگ خيز «حلّه»

كه از قرن هفتم هجري تاكنون بزرگاني در خود پرورده و عالماني به امّت اسلام شناسانده است.

شيخ شمس الدين محفوظ ابن وشّاح بن محمد اسدي حلّي ، جدّ اعلاي اين خاندان _ در قرن هفتم _ يكي از افتخارات خود را انتساب به «بني اسد» مي دانست كه روز عاشورا ، چه با تقديم شهيدي كهن سال به آستان مقدس ابي عبدالله (عليه السلام) جناب حبيب بن مظاهر اسدي ، و چه با خدماتي كه پس از رويداد كربلا به خاندان و زائران حضرتش داشتند ، نيكوترين نام را در تاريخ به جاي نهادند.

آل محفوظ ، از سوي ديگر ، بني عمّ «آل مطهر» به شمار مي آيند ، كه علّامه حلي و فرزندش فخرالمحققين ، از اين خاندان هستند.

صاحب كتاب «غررالدلائل» _ كه در شرح قصايد علويه هفتگانه ابن ابي الحديد نگاشته _ در آغاز كتاب خود تصريح مي كند كه اين قصايد را در سال 680نزد استادش شيخ شمس الدين ابومحمد محفوظ بن وشاح در خانه اش در حلّه خوانده، و استاد ، آن قصايد را از ناظم آن (ابن ابي الحديد) روايت مي كرده است.

شيخ حسن بن شهيد ثاني در اجازه كبيره ، شيخ حر عاملي در امل الامل ، شيخ محمد سماوي در كتاب الطليعه و علّامه اميني در الغدير ، مراتب علمي او را ستوده اند. وبزرگاني مانند ابن داوود حلّي در رثاي او اشعاري سروده اند.

فرزندش تاج الدين ابوعلي محمدبن محفوظ نيز از بزرگان علم و ادب بود. شيخ حر عاملي در امل الآمل

، ابن فوطي در تلخيص مجمع الآداب و صفي الدين حلّي در ديوان خود ، او را ستوده اند . و قصيده ي صفي الدين حلّي در مدح و رثاي او قصائدي سروده است . وي در سال 685 جانشين عزالدين احمد زنجاني قاضي القضاه حلّه شد.

شيخ حسين محفوظ ،از تبار او بود كه در سال 1171 درهرمل (لبنان) زاده شد و در سال 1182 به عراق آمد ودر كاظميه سكني گزيد. اونزد سيد عبدالله شبّر،

مراتب علمي را پيموده و در سال 1262 درگذشت.

سيد حسن صدر در تكمله ي امل الآمل ، با اشاره به زهد عملي و تلاش عملي وي ، او را همراه با شيخ حسين نجف به عنوان «حسينين» نام مي برد. شيخ مرتضي انصاري نيز او را «سلمان زمان و ابوذر روزگار خود» مي خواند .

بيش از صد عالم در اين خاندان شناخته شده اند كه مجال بيان نام هاي آنها ، خود رساله اي مفصل مي طلبد كه مرحوم دكتر محفوظ در دو كتاب خطي خود «تاريخ آل محفوظ» و «تاريخ الهرمل» به تفصيل آورده و در اين اجمال نمي گنجد.

علاوه بر عراق ، در جاي جاي لبنان و سوريه نيز ، بزرگاني از اين خاندان مي توان يافت . از جمله نسب پطرس بستاني(متوفي 1883 ميلادي) ، سليمان بستاني (م1925) ، وديع بستاني(م1954) ، و فؤاد افرام بستاني در لبنان نيز به همين خاندان مي رسد.

نسب

حسين بن الشيخ علي (م1355 ق) ابن الشيخ محمد الجواد(1358ق) ابن الشيخ موسي(1320ق) ابن الشيخ حسين(1262ق) ابن الشيخ علي(1222ق) ابن الشيخ محمدابن الشيخ علي ابن الشيخ محفوظ، مشهور به دكتر حسين علي محفوظ ،

در روز دوشنبه 20شوال 1344 قمري (3 دسامبر 1926) در كاظميه ، محله الشيوخ ، شارع قريش ، در خانه ي قديمي خانوادگي خود ديده به جهان گشود. مادرش سيده خديجه(م1410ق) دخت سيد هاشم صائغ(م1374ق) ، از كتاب دودمان جناب زيدبن علي بن الحسين(عليه السلام) بودند كه ابن حزم اندلسي دركتاب «جمهره انساب العرب» ، به رياست اين خاندان در كوفه و بغداد اشاره كرده است.

زندگي نامه علمي

دكتر محفوظ در مدارس كاظميه و بغداد درس آموخت . در سال 1948 از

دارالمعلمين العاليه در بغداد ليسانس ادبيات (زبان عربي) و در 1955 ، در رشته ي ادبيات شرق (ادبيات تطبيقي) دكترا گرفت . درسال 1950 به دعوت دانشگاه تهران به تحصيل در مقطع دكتراي زبان و ادبيات فارسي پرداخت و در سال 1957 از رساله دكتراي خود تحت عنوان «المتنبيّ و سعدي» دفاع كرد. در همين زمان ، در سال 1952 به عضويت فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي برگزيده شد.

دكتر محفوظ ،در زمان كودكي پدر خود را از دست داد و تحت تربيت عمويش استاد محمد محفوظ درآمد. از عموي دانشمند و مادر فاضل خود بسيار درس آموخت و از كتابخانه موروثي خانوادگي بهره فراوان برد . علاوه بر دروس رسمي دانشگاهي ، دروس حوزي را نزد علماي روزگار خود فراگرفت . در كنار آن ، دروسي همچون علم انساب ، نجوم ، رياضيات ، طب قديم ، منطق ، فلسفه را نيز آموخت . در طول سالهاي تهران ، زبان فارسي باستان را از استاد ابراهيم پور داوود ، زبان پهلوي را از دكتر صادق كيا، زبان اوستايي را از دكتر محمد مقدم و

زبان سانسكريت را از پرفسور كنعا راجا آموخت. با استاد بديع الزمان فروزانفر كه استاد راهنماي رساله اش بود ، و نيز استاد دكتر سيد محمد مشكاه بسيار مأنوس بود. دكتر محفوظ مي گفت: زمان عزيمت از بغداد به تهران ، مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني _ كه در سال 1367 قمري به من اجازه روايت حديث داده بود _ طي نامه اي مرا به دكتر مشكاه معرفي كرد. و دكترمشكاه ، پس از آن ، لطف و محبت خاص خود را از من دريغ نمي داشت . دكتر محفوظ ، با وجود تبحّر در علوم مختلف _ كه بيش از 1500 اثر در موضوعات گوناگون نگاشت _ خود را «خادم علوم القرآن و علوم الحديث» و «سبط اهل البيت (عليه السلام)» مي دانست.

سرودن شعر را از 13سالگي شروع كرد، در سال 1939 كه چند بيت در وصف بهار سرود ، كه به اين فن تا آخر عمر مداومت داشت.

دكتر محفوظ سه سال (1961-1963) در دانشكده علوم شرقي دانشگاه

لنينگراد سابق (سن پترزبورگ فعلي) در روسيه ، بركرسي شيخ محمد عياد طنطاوي نشست و به تدريس ادبيات عرب پرداخت ، و به لقب «استاد المستشرقين» دست يافت. در سال 1969 بخش پژوهش هاي شرقي را در دانشكده ادبيات دانشگاه بغداد بنيان نهاد كه تا سال 1973 در سمت رياست آن باقي بود.

از سال 1975 به بعد، درباره ي نسخه هاي خطي پژوهش هاي مختلفي به سامان برد كه آثاري همچون مصطلحات المخطوطات ، مصطلحات المكتبه العربيه ، مصطلحات المخطوطات ، مصطلاحات المكتبه العربيه، مصطلحات الخط، مصطلحات الرسم و النقش و التزويق ، علاوه بر فهرست مخطوطات

كتابخانه هاي مختلف در عراق ، ايران ، آذربايجان و روسيه در اين زمينه ،بر جاي نهاد.

از سال 1978 به بعد ، چندين اثر ماندگار درعلم تقويم از او به جاي ماند، كه برخي ابتكاري بود ، مانند : دائره الاهلّه(1978) ، دائره التقويم (1979)،تقويم القرآن الخامس عشر الهجري(1979) ، جدول الأدوار و الكبائس ستّه آلاف سنه الهجريه (1979) ، اوائل الشهود الاثني عشر في القرن الخامس عشر(1981).

به آمار در پژوهش هاي خود بسيار بها مي داد. به عنوان نمونه ، در پي يك پژوهش طولاني در مورد ميزان اثرگذاري زبان عربي بر چند زبان ديگر ، به اين نتايج دست يافت:

زبان اردو 41/95% ، زبان تاجيكي46/39% ، زبان تركي 49/70%، زبان فارسي 60/67%

نيز : از يك پژوهش در آثار 1340 شاعر و 160 نويسنده ي شرقي(غيرعربي) به اين نتيجه رسيد كه الفاظ عربي در آثار اينان ، 52% در شعر و 70% در نثر به كار رفته است .

دكتر محفوظ در نوشتن فرهنگ هاي تخصصي يد طولايي داشت ، از جمله : معجم الآلات و الأدوات ، معجم العلامات و الرموز، معجم الاضداد ،معجم الالوان ،

مصطلحات النقود ، معجم الصنّاع و البيّاعين و المحترفين ، معجم الموسيقي العربيه.

به تاريخ شهرهاي اسلامي اهتمامي تمام داشت ، به ويژه تاريخ عتبات عاليات ، كه تحقيقات او در اين زمينه ، در دوره «مرسوعه العتبات المقدسه» انتشار يافت.

در جهت برگزاري مجالس بزرگداشت بزرگان علم و ادب ، بسيار مي كوشيد ، مانند : هزاره ي كندي فيلسوف ، هزاره سيد رضي ، هزاره ي شيخ صدوق ، هزاره ي صاحب بن عباد ، هزاره ي شيخ مفيد،

بزرگداشت صفي الدين ارموي وابن رحمه حويزي و ابن سينا و فارابي و فضولي بغدادي و...

در طول اين سالها ، استدراك بر كتابشناسي هايي مانند كشف الظنون ومعجم المطبوعات نوشت.

عضويت در فرهنگستان زبان ايران (1952) ، جمعيت سلطنتي آسيايي لندن مجمع(1954) ، مجمع اللغه العربيه قاهره(1956) ، ممجمع علمي عليگره هند(1976)، علمي عربي دمشق(1993) و مجامع ديگر ، در كارنامه ي اوست.

و اين تلاش علمي ادامه داشت تا اواخر عمر پربار خود كه همراه با دو تن از ياران همراه ، به تصحيح و تحقيق كتاب پر ارج «تكلمه امل الآمل » نوشته علامه محقق سيدحسين صدر پرداخت و متن كامل آن را براي نخستين بار در شش جلد در لبنان منتشر كرد.

نگاه تقريبي او _ در عين تصلب به مباني شيعي _ بسيار ديدني بود. استاد بر اساس آماري كه از احكام شرعي استخراج كرده بود، به اين نتيجه رسيده بود كه تنها 8/3% درصد از احكام فقهي مورد اختلاف ميان مذاهب اهل قبله است كه در آن ميان فقط 0/56% از آن ، حكم مختص شيعه اماميه است.(متن كامل اين مقاله را دكتر محفوظ به نگارنده ي اين سطور مرحمت فرمود كه تلخيص آن در سفينه شماره 15، ص182-188 به چاپ رسيد.)

در تصلب او به مباني شيعه و بزرگان آن ، كافي است به يك نكته اشاره شود.

يكي از آثار جاودانه دكتر محفوظ ، رساله اي درباره ثقه الاسلام كليني و كتاب شريف كافي است كه در سال 1374 قمري نوشته اند و در مقدمه كتاب كافي (با تحقيق استاد فقيد علي اكبر غفاري) آمده است.

استاد علي اكبر غفاري درباره ي اين رساله

مي نويسد:«هي معربه عن مكائه الاستاذ في الثقافه الاسلاميه و شموخه في الادب و تضلّعه و براعته في الدرايه و الحديث . فزيّنا الكتاب بهمقاله تقديراً لسعيه و إكباراً لمقامه».

و آيت الله سيد محمدرضا حسيني جلالي درباره ي آن مي نويسد:«از شاهكارهاي ايشان مقدمه بر چاپ كتاب الكافي مرحوم كليني است كه در تهران چاپ شده كه با اين كار ، علاقه و عشق آقاي دكتر محفوظ به حديث و علوم آن نمايان شد».

اين رساله با زبان انگليسي ترجمه شده ودر ابتداي نخستين مجلّد ترجمه انگليسي اصول كافي (ترجمه آيت الله شيخ محمدرضا جعفري نجفي تحت عنوان "Al-Kulayni and Al Kafi") درج شده است.

(چاپ تهران : سازمان جهاني خدمات اسلامي WoFis ، ج1، ص27 تا46)

ايشان به نگارنده ي سطور مي فرمود:«وصيت كرده ام نوشته هايي را كه در مورد ثقه الاسلام كليني نوشته ام ، همراه با من دفن شود ، باشد تا از شفاعت آن بزرگوار در روز قيامت بهره مند شوم.»

روايت حديث

از نقاط روشن و برجسته در زندگي دكتر محفوظ ، تداوم راه استادش شيخ آقا بزرگ تهراني در بر پاييِ رايتِ اجازه ي حديث است . وي ، از زماني كه نخستين اجازه ي روايي خود را در سنّ بيست سالگي ، از شيخ آقا بزرگ گرفت ، تا آخر عمر پربار خود ، نزديك به صد اجازه ي روايتي ، ، از محدثان شيعه امامي زيدي ، اسماعيلي ، حنفي ، حنبلي ، مالكي ، شافعي در زمينه هاي حديث ، قرائت قرآن ، اذكار و ادعيه ، خط ، استخاره ، علوم غريبه گرفت . و خود به صدها تن

اجازه ي روايتي داد.

اين اجازات در شهرهاي مختلف بود، از جمله : نجف ، كاظمين ، سامرا ، صور (لبنان) ، طنجه ، فاس (مغرب) ، تهران ، قم ، زنجان ، بغداد، دمشق ، اصفهان ، سمنان ، سبزوار ، پطرزبورگ ، مدينه ، بعلبك ، بصره ، موصل ، عليگره ، إربيل (عراق) ، لندن ، صنعاء(يمن) ، تلمسان(الجزاير) ، بعقوبه (عراق) ،هرمل (لبنان)

دكتر محفوظ ، چه در خاطرات شفاهي خود و چه در نوشته هاي كتبي ، همواره تواضع خود را نسبت به علما و مراجع تقليد شيعه نشان مي داد و استجازه ي آنها از خود را ، نشانه ي تواضع آنها مي دانست . از جمله در جايي مي نويسد: «مرجع اكبر اقدم سيدابوالقاسم خويي (قدس الله سره) از من خواست كه به او اجازه روايت دهم ، در زماني كه به زيارتش مشرف شدم ، در حالي كه من سي سال داشتم و او پيرمردي سالخورده بود. اين نهايه تواضع و آخرين حدّ خفض جناح بود، كه علوم حديث ، «روايه الأكابر عن الأصاغر» نام دارد. من به راستي حيا كردم ، سكوت بر من غالب شد، در برابر هيبت چنان بزرگي...».

دكتر محفوظ در ارجوزه اي كوتاه، ازهمين مجلس چنين ياد مي كند:

قال :«أجزني أنت» ينهلّ سنا مشعشعا ، لمّا استجزته انا

قال : أجزني ، فسكتّ ادباً

وهيبه و خجلاً و رهبا

أكاد من فرط الحيا أذوب

والقلب قد قطّعه الوجيب

و مالمثلي أن يجيز مثله

و كلّ و بل لايجاري طلّه

لكنّه تواضع الكبار

اذا حنوا فضلاً علي الصغار

و هو تواضع الأعزّ الأجلل

ما يخفض الجناح إلّا أمثل

و انّها

روايه الأكابر

إذا روي الشيخ عن الأصاغر

و ذاك حقّاً شرف عظيم أرفع لا تناله النجوم

قد خصّني بلطفه إحساناً

و من يضاهي ء الحيا تهتانا

پي نوشت ها:

*عضو هيئت علمي دانشگاه قم.

1-كافي،كتاب فضل العلم ؛باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء ،حديث 8.

2-بخشي از قصيده ي استاد بديع الزمان فروزانفر در رثاي ميرزا محمد خان قزويني.

منابع زندگينامه :فصلنامه تخصصي مطالعات قرآن و حديث سفينه،شماره 21.

محقق كركي، زين الدين، نورالدين ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(940/ 938/ 937 -868 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، مجتهد و محقق. معروف به محقق كركى و محقق ثانى و موصوف به شيخ علائى و مروج المذهب و مولاى مروج و عالم ربانى. عده اى او را به جدش عبدالعالى منسوب كرده و على بن عبدالعالى خوانده اند. وى از علماى بزرگ عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) بود، كه او را مجدد مذهب شيعه ناميده اند. در جبل عامل شامات به دنيا آمد. سپس به مصر رفت و از علماى آنجا اخذ علم نمود. سفرى هم به عراق نمود و بعدها در ايران مستقر گرديد و نزد شاه تقرب يافت به حدى كه شاه سلطنت را بدو تفويض كرد و خود را يكى از عمال شيخ خواند و محقق طى احكامى كه به اطراف و ولايات نوشت، كيفيت سلوك عمال با رعايا را به آنان گوشزد كرد. محقق از شاگردان على بن هلال جزايرى (از شاگردان و راويان احمد بن فهد حلى) و محمد بن خاتون عاملى و ديگر بزرگان بود و از آنها روايت مى نمود. او از على بن هلال جزايرى و ابن المؤذن داراى اجازه بود. على بن عبدالعالى ميسى (و از او شهيد ثانى) و پسرش، ظهيرالدين ابراهيم ميسى، و

شيخ زين الدين فقعانى و شيخ احمد ابن ابى جامع و شيخ عبدالنبى جزايرى از وى روايت كرده اند. شيخ على منشار و شيخ كمال الدين درويش و سيد امير محمد استرآبادى و سيد شريف الدين على استرآبادى از شاگردان محقق كركى بودند. در نجف درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. پدر شيخ بهائى فرموده كه محقق كركى را به زهر شهيد كردند. در «شهيدان راه فضيلت» تاريخ شهادت وى 945 ق ذكر شده است. از آثارش: «اثبات الرجعة»؛ «احكام الارضين» يا «اقسام الارضين»؛ «جامع المقاصد»، در شرح «القواعد» علامه حلى، در شش مجلد؛ حاشيه بر «ارشاد الاذهان» علامه حلى؛ حاشيه بر «الفيه ى» شهيد اول؛ حاشيه بر «الدروس» و «الذكرى» شهيد اول؛ حاشيه بر «شرايع الاسلام»؛ «صيغ العقود و الايقاعات»؛ «قاطعة اللجاج فى تحقيق حل الخراج»؛ «النجمية»، در كلام؛ «نفحات اللاهوت» يا «اسرار اللاهوت»؛ رساله ى «الجعفرية»؛ رساله ى «العدالة»؛ رساله ى «الغيبة»؛ رساله ى «الرضاع»؛ ترجمه ى «الجزيرة الخضراء» فضل بن يحيى طيبى، كه در هند به چاپ رسيده است.[1]

شيخ زين الدين ابوالحسن على بن حسين معروف به محقق كركى (ف. نجف.940 ه.ق) از علماء معروف، معاصر شاه طهماسب صفوى، سمت شيخ الاسلامى داشت و قاضى القضاة ايران بود. تأليفات بسيار دارد، از جمله ى آثارش جامع المقاصد فى شرح القواعد، حاشيه ى شرايع الاسلام، شرح الفيه ى شهيد اول. حاشيه ى تحرير علامه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (91/ 5)، اعيان الشيعه (213 -208/ 8)، حبيب السير (610 -609/ 4)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (178 ،165 ،160/ 2)، الذريعه (251 -250 ،72/ 24 ،7/ 17 ،110/ 15 ،107 ،24 ،16 -15/ 6 ،73 -72/ 5 ،271 ،55/ 2 ،293 ،93/ 1)، روضات الجنات (359 -346/

4)، رياض العلماء (460 -441/ 3)، ريحانه (249 -244/ 5)، شهيدان راه فضيلت (217 -199)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 161 -160/ 10)، عالم آراى عباسى (458 ،154 ،146 ،144/ 1)، فقهاى نامدار شيعه (184 -176)، فوائد الرضويه (306 -303)، قصص العلماء (348 -346)، كارنامه ى بزرگان (187 -186)، الكنى و الالقاب (162 -161/ 3)، معجم المؤلفين (74/ 7)، وقايع السنين و الاعوام (462)، هدية الاحباب (236)، هدية العارفين (744/ 1).

محقق، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي محقق در سال 1308 شمسي در مشهد به دنيا آمد، و پس از تحصيلات مقدماتي ، علوم حوزه اي را در مشهد و تهران تا حد اجتهاد طي كرد. پس از اخذ ليسانس از سال 1330 تا سال 1339 به دبيري دبيرستانها و اداره بخش نسخ خطي كتابخانه ملي فرهنگ پرداخت. در سال 1337 دكتراي الهيات و معارف اسلامي را به پايان رسانيدو درسال 1338 دكتراي زبان و ادبيات فارسي اخذ نمود. در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه تهران برگزيده شد و درسال 1346 به درجه استادي ارتقا يافت. استاد از سال 1348 تا 1357 مدير گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران و بعد از انقلاب نيز به مدت يك سال عهده دار رياست دانشكده دماوند گرديد. او به مدت دو سال به عنوان استاد مهمان در دانشگاه لندن و مدت هشت سال به تناوب در دانشگاه مك گيل كانادا به تدريس پرداخت و در سال 1347 شعبه موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل را در تهران تاسيس كرد. ايشان عضو و رييس انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي و عضو هيات امناي انجمن فلسفه ايران بوده و اكنون رييس انجمن آثار

و مفاخر فرهنگي و مشاور علمي و عضو هيات امناي بنياد دائره المعارف اسلامي و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي است. استاد همچنين عضو ايراني فرهنگستان زبان و ادب مصر مي باشد و در فرهنگستان هاي اردن ، سوريه ، هند و مجمع بين اللملي فلسفه در قرون وسطي و مجمع بين اللملي تاريخ پزشكي نيز عضويت دارد. استاد محقق در سال 1361 از سمت استادي دانشگاه تهران بازنشسته گرديد و پس از آن در دانشگاه هاي مشهد ، امام صادق ( ع) ، تربيت مدرس ، الزهراء و شهيد مطهري تدريس كرده است.ايشان برگزيده همايش طرح سپاس بهمن 85 در فرهنگسراي ابن سينا مي باشند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مهدي محقق فرزند حاج شيخ عباسعلي محقق واعظ خراساني و نوه مرحوم آخوند ملا بمانعلي دامغاني مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مهمترين حادثه بوقوع پيوسته در دوران كودكي مهدي محقق ، واقعه خونين مسجد گوهرشاد مشهد بود. استاد از اين واقعه چنين تعريف مي كند: « هنوز صداي صفير گلوله هايي كه در شب واقعه شليك مي شد در گوش من طنين انداز است خصوصاً كه اين واقعه مصادف شد با پنهان زيستن پدرم زيرا او از كساني بود كه در شب واقعه منبر رفته بود و در ضمن در سخنانش گفته بود: « گويي ما در زير پرچم انگليس هستيم كه هرچه آنان بخواهند بايد اطاعت شود . » سرانجام پدرم پس از مدتها زندگي مخفي خود را به شهرباني مشهد معرفي نمود و از آنجا به زندان قصر منتقل شد وبيش از سه

سال را در آنجا گذراند.» در سال 1317 با آزادي پدر از زندان ، به اتفاق خانواده به تهران رهسپار شده كه اين مهاجرت با ممنوع المنبر شدن پدر و اوضاع بد اقتصادي خانواده توام گشت،ناچار پدر و دو برادربزرگترش به حجره اي در مدرسه سپهسالار رفتند و بقيه خانواده نيز در اتاقي كوچك كه در بازارچه نايب السلطنه قرار داشت مقيم شدند. اوضاع نابسامان مادي و بي اطلاعي پدر باعث به تعويق افتادن تحصيل دكترمحقق شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات مهدي محقق در دبستان فرهنگ آغاز گرديد و در سال 1321 وارد دبيرستان گرديد ، اما به دليل شرايط سخت مادي براي مدتي از تحصيل فاصله گرفت و جهت كسب درآمد وارد بازار شد، طولي نكشيد استاد محقق وارد مدرسه خان مروي شد و تحصيلات خود را پي گرفت. در مدت 4 ماه صرف مير و عوامل ملا محسن و انموذج و صمديه را نزد حاج سيد هادي وراميني فراگرفت. محقق جهت فراگيري درس سيوطي و حاشيه وارد مدرسه سپهسالار قديم شد. پس از گذراندن اين دوران و استفاده از استادان مدارس تهران ، به مشهد رفته و در حوزه علميه اين شهر به كسب علم نزد علماي بزرگ پرداخت ، او از اين دوران به دليل بهره مند شدن از « استادان فاضل و دانشمند » به نيكي ياد مي كند. استاد در شهريور سال 1327 در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و منقول به عنوان نفر سوم برگزيده شد ؛ او در سال هاي 1327 و 1330 همزمان با تحصيل در اين دانشكده در درس مدرسان بزرگ تهران شركت مي

كرد. در سال 1330 براي اخذ ليسانس دوم كه منتهي به دكترا هم شد وارد دانشكده ادبيات شده و در سال 1333 ليسانس زبان و ادبيات فارسي را اخذ نمود و بلافاصله در دوره دكتري شركت نمود. در سال 1334 با افتتاح دوره دكتري علوم معقول و منقول ، در دوره دكتري معقول ثبت نام كرد. او توانست در سال 1336 دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي را و در سال 1337 دوره دكتري علوم معقول و منقول را به پايان برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي محقق مدتي اداره ي بخش نسخ خطي كتابخانه ملي را عهده دار بود و با شروع فعاليت هاي آموزشي از سال 1348 تا 1357 مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران را به عهده گرفت و پس از انقلاب به مدت يك سال رياست دانشكده دماوند به وي سپرده شد. از ديگر مشاغل دكتر محقق ، عضويت و رياست انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي و عضويت هيئت امناي انجمن فلسفه ايران بوده و اكنون رئيس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و مشاور علمي و عضو هيئت امناي بنياد دائره المعارف اسلامي و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي است . وي همچنين عضو ايراني فرهنگستان زبان و ادب مصر است و در فرهنگستان هاي اردن ، سوريه ، هند و مجمع بين اللملي فلسفه در قرون وسطي و مجمع بين اللملي تاريخ پزشكي نيز عضويت دارد.

فعاليتهاي آموزشي : شروع كار تدريس مهدي محقق به تشويق آيت الله كاشاني بود ، استاد مي گويد: « مرحوم آيت الله كاشاني معتقد بود كه در من فصاحتي وجود

دارد كه در معلمي بايد از آن استفاده كنم و وقتي تعلل مرا در امر استخدام ديد گفت « شما بيسوادا خودتونو كنار مي كشين كه همه جاها را كافرا گرفتن » كلمه « بيسواد» تكيه كلام آن مرحوم بود لذا نامه اي در صلاحيت من به وزارت فرهنگ نوشت و من به تشويق آن مرحوم ازآن سال كار تدريس را شروع كردم . » پس از اخذ ليسانس از سال 1330 تا 1339 به دبيري دبيرستان ها برگزيده شد و از سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، سپس به درجه ي استادي ارتقاء يافت. او در سال 1340 به مدت دوسال به عنوان استاد مهمان در دانشكده مطالعات شرقي و آفريقايي دانشگاه لندن و از سال 1344 به مدت هشت سال به تناوب در مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا به تدريس زبان و ادبيات فارسي ، تاريخ تمدن ايران و فلسفه و كلام اسلامي پرداخت. در بازگشت ، مدتي در حوزه علميه قم عهده دار تدريس « روش تصحيح انتقادي و نشر متون اسلامي » بود. استاد محقق در سال 1361 از سمت استادي دانشگاه تهران بازنشسته گرديد و پس از آن در دانشگاه هاي مشهد ، امام صادق ( ع ) ، تربيت مدرس ، الزهرا و شهيد مطهري تدريس كرده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مهدي محقق در سال 1347 شعبه ي مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا را در تهران تأسيس كرد. وي همچنين در بنيان گذاري « دائره المعارف تشيع » و « دائره المعارف اسلامي

» هم سهمي داشته است. او در كانادا پيشنهاد تأسيس كرسي « فكر شيعه » را ارائه نمود و خود وي نيز عهده دار آن گرديد و فلسفه و كلام و اصول فقه شيعه تدريس نمود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي محقق در چندين كنگره بين اللملي و ملي شركت نموده و در همه ي آنها خطابه ايراد كرده است ، كه از آن جمله عبارتند از: كنگره مؤتمر اسلامي ( قاهره - 1334 ) ، انجمن شعر لندن ( 1340 ) ، سمينار مقايسه ي گرامر زبان هاي سامي ( دانشگاه لندن - 1341 ) ، سمينار ميراث مشترك فرهنگي ايران و پاكستان و تركيه ( تهران - 1343 ) ، انجمن آمريكايي خاورشناسي ( فيلادلفيا - 1345 ، نيوهاون - 1346 و دانشگاه بركلي كاليفرنيا - 1347 ) ، كنگره بين المللي مستشرقين ( ميشيگان - 1346 ) و هفته ي فرهنگي ايران ( دانشگاه مك گيل مونترال - 1346 ). وي علاوه بر تأليف چندين كتاب ، مجموعه مقالاتي را نيز به زبان هاي فارسي ، عربي و انگليسي در ايران و كشورهايي همچون لبنان ، سوريه ، هند ، پاكستان ، به رشته ي تحرير درآورده است كه از آن جمله ، انتشار مقالات متعدد در مجلات دانشكده ادبيات ، يغما ، راهنماي كتاب ، فرهنگ ايران زمين ، آستان قدس رضوي ، وحيد ، مهر ، الاخاء و نشريه ي كتابخانه ي مركزي دانشگاه مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : مهدي محقق مميزه و مشخصه فرهنگ اسلامي نسبت به ساير فرهنگها را اين مي داند كه هيچوقت دروازه

هاي فرهنگ اسلامي بسته نبوده و هميشه ازخاصيت تسامح براي پذيرفتن فكر تازه و جديد برخوردار بوده است . بدان علت آنچه از علوم و معارف و دانستني هاو دانش ها كه مفيد تشخيص داده شده بود ، از ملت هاي مختلف گرفته شده است ، اين علوم و معارف را از يوناني ،سرياني ، سانسكريت ترجمه كردند و در حقيقت تكامل و ترقي فرهنگ اسلامي را دراين دانستند كه آن را به موضوع خاصي منحصر نكنند .

جوائز و نشانها : مهدي محقق برگزيده همايش طرح سپاس درسال 85 در فرهنگسراي ابن سينا مي باشند.

چگونگي عرضه آثار : مهدي محقق، درباره اولين كتاب خود وجوه قرآن اين چنين ميگويد: \ اولين كتاب من «وجوه قرآن» ازحبيش بن ابراهيم تفليسي، پزشك، لغت شناس و قرآن شناس درسال ???? منتشرشد. من اين كتاب را تصحيح كردم، مقدمه نوشتم و «وجوه قرآن» را توضيح دادم. دراين كتاب لغات قرآن يك به يك ذكرمي شود كه به چه معنايي آمده و بعد آيه اش هم ذكرمي شود. كساني كه در حوزه قرآن مطالعه مي كنند و درزمينه تفسير كارمي كنند، اين كتاب مورد نيازشان خواهدبود. «وجوه قرآن» از علومي است كه هميشه موردتوجه مفسران و دانشمندان قرآن شناس بود. «وجوه قرآن» درقرن هفتم نوشته شده و از نسخه هاي خطي نادر و منحصر به فردي بود كه مرحوم مجتبي مينوي، زماني كه رايزن فرهنگي ايران درتركيه بود، ميكروفيلم اين كتاب و حدود پنج هزاركتاب ديگر را براي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران هديه آورد. اين اثر درهمان دوره با سرمايه دكتر يحيي مهدوي چاپ شد كه حقوق دانشگاهي اش را وقف چاپ آثار

علمي و خطي كرده بود و تفسير سورآبادي و وجوه قرآن به اين صورت چاپ شد. كتاب «تأثيرقرآن دراشعار ناصرخسرو» نيز از آثار وي است كه درباره اين اثر اين چنين ميگويد: \تأثيرقرآن در آثار ناصرخسرو خيلي بيشتر و آشكارتر است. هم ناصرخسرو و هم حافظ هردو قرآن را ازحفظ بودند. حافظ مي سرايد «قرآن زبربخوانم با چهارده روايت» و يا «به قرآني كه اندرسينه داري» و... ازآن طرف هم ناصرخسرو مي گويد «كتابت زبردارم اندرضمير» و... تأثير قرآن در آثار ناصرخسرو به شكل استفاده از مضامين قرآني، استفاده از لغات قرآني است. وي درباره كتاب شرح و تفصي پانزده قصيده ناصرخسرو نيز ميگويد: \ اين كتاب بعدها تبديل به شرح و تفسير سي قصيده شد و جزو كتاب هاي درسي دانشگاهي است. ناصرخسرو عالم به علوم زمان خودش بود. آثارش تجسمي از فرهنگ غني اسلامي است و از قرآن، از حديث، از اوستا و عهدعتيق استفاده كرده است. از فلسفه يونان هم بهره مي گيرد. ناصرخسرو شاعر جامع الاطرافي بود كه تربيت شده فرهنگ غني اسلامي بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بستان الاطباء

2 بيست گفتار در مباحث فلسفي و كلامي

3 تأثيرقرآن در اشعار ناصرخسرو

4 تحليل اشعار ناصر خسرو

5 ترجمه ي شرح منظومه ي غررالفرائد سبزواري

ويژگي اثر : به انضمام مقدمه ي فارسي و انگليسي و اصطلاحات.

6 تصحيح كتاب « مفتاح الطب و منهاج الطلاب »

ويژگي اثر : با همكاري محمد تقي دانش پژوه ( كتاب برگزيده سال )

7 تعليقات ، مقدمه و تصحيح اشترنامه عطار

8 تعليقات ، مقدمه و تصحيح وجوه قرآن تفليسي

9 شرح الهيات شفا ملا مهدي نراقي

10 شرح باب حادي عشر علامه حلي

11 شرح مشكلات و مقدمه بر پانزده قصيده از ناصرخسرو

12 شيعه درحديث ديگران

13 فيلسوف ري

14 فيلسوف ري محمدبن زكرياي رازي

15 مقدمه در شرح احوال و آثار و افكار السيره الفلسفيه رازي

16 مقدمه و فرهنگ لغات لسان التنزيل

17 وجوه قرآن

18 يادنامه اديب نيشابوري

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :

بانك رسانه ها- روزنامه ايران- 25-12-1381 "امروز با دكترمهدي محقق"ا2برگزيدگان علمي و فرهنگي كشور ، دفتر شوراي جذب نخبگان ، 255 _3كيهان فرهنگي ،شماره 3 ، خرداد 13664مجله ي دانشكده ادبيات و علوم انساني ، سال شانزدهم ، شماره ي 1و 2 ، آذر 13475ميز گرد /فرهنگ و تمدن اسلامي ، نامه فرهنگ . سال سوم ، شماره چهارم . شماره مسلسل 12 ، زمستان 1372 ، ص13

محلاتي، كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ق)، شيميدان، داروساز، استاد، مترجم و شاعر، متخلص

به شيوا. معروف به شيمى. برادر نصير الاطباء و پدر دكتر محمود شيمى و جد خاندان شيمى است. ميرزا كاظم از شاگردان دوره ى اول دارالفنون و از نخستين گروه محصلين اعزامى به اروپا در زمان ناصرالدين شاه بود. وى در رشته ى طبيعى و داروسازى تحصيل كرد و از محصلين خوب بود به طورى كه در گزارش سال اول مدرسه نام او و باقرخان بن هادى خان شيرازى در روزنامه ى «وقايع اتفاقيه» درج شد. پس از بازگشت از اروپا به سمت معلم شيمى در دارالفنون انتخاب شد و حدود چهل سال در آن مدرسه به جاى معلم خود تدريس كرد. وى كتاب «چرا به اين جهت»، در صحبت ساده ى طبيعى و هيئت، نوشته ى يكى از زنان دانشمند فرانسوى را ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مؤسسات تمدنى جديد در ايران (286 -285/ 1)، شرح حال رجال (141/ 3)، فرهنگ سخنوران (532)، مؤلفين كتب چاپى (44 -43/ 5).

محمد صادق (مينا)

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد صالح اصفهانى در اواسط عهد صفويه به هندوستان مهاجرت نموده، فاضل و اديب و نويسنده و شاعر بوده، كتب چندى در رجال و تاريخ نوشته كه از آن جمله است: 1- رجال 2 - شاهد صادق، فارسى كبير، در انواع علوم 3 - الشمس البازغة در حكمت، رد بر ميرداماد در مبحث حدوث دهرى 4 - صبح صادق، در رجال، فارسى و بزرگ، در چندين مجلد 5 - القلائد؛ و غيره.

نصرآبادى گويد كه جد او بوده، و محمد صالح در هند در 1037 وفات يافته، و محمد صادق شاعر و اديب و متخلص به «مينا» بوده، و در 1061 در هند از دنيا رفته

است.

صاحب عنوان در رجال خود، خويشتن را بدين گونه معرفى مى كند:

كوچه گرد ديار نادانى

صادق صالح سپاهانى

در منتظم ناصرى در وقايع سال 888 گويد: وفات صدرالدين محمد طبيب زبيرى اصفهانى كه نسب آقا محمد صادق مؤلف كتاب «شاهد صادق» به او مى رسد.

در مقدمه ى تذكره ى نصرآبادى وى را صدرالدين على مى نويسد. در هر حال، از صاحب عنوان قبلا مختصرا نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

محمدي ملايري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد محمدي ملايري در سال 1306ه.ش در ملاير متولدشد. وي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي زادگاه خويش و عزيمت به اراك واخذ ديپلم ادبي در آن ديار، وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد. وي در سال 1366 و در سال 1349 و 1353 ليسانس و وفوق ليسانس و دكتري ادبيات را از دانشگاه تهران دريافت كرد. وي مدتي را در دانشكده هنرهاي دراماتيك و دانشگاه آمريكايي بيروت تدريس كرد. وي كتابهايي چون ترجمه كتاب عرفان مولوي، بررسي انديشه هاي عرفاني عطار، اصول و مباني تصوف و عرفان را منتشر كرده است.گروه : علوم انسانيرشته : اديان خارجيگرايش : ادبيات عرفانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد محمدي ملايري پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود ملاير و عزيمت به اراك و اخذ ديپلم ادبي در آن ديار، وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد. وي درسالهاي 1336، 1349و 1353ه.ش موفق به دريافت مدارك ليسانس، فوق ليسانس و دكتري خود در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران شد.خاطرات و وقايع تحصيل : احمد محمدي ملايري بين سالهاي 1332 تا 1353 كه به تحصيل در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه تنران مشغول بود،

شاهد اواسط و اواخر سلطنت محمدرضا شاه پهلوي در ايران بوده است. در آن زمان جريانهاي شعر نو و شعر سنتي نيز به جدال خود اداهمه مي دادند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد محمدي ملايري در كنار تحصيل در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه تهران به مطالعه وسيع آثار عرفاني ادبيات فارسي و نيز آثار دراماتيك (نمايشنامه هاي اروپايي) مشغول بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد محمدي ملايري پس از دريافت دكتري ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1353به تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك تهران و نيز دانشگاه آمريكايي بيروت مشغول بود.فعاليتهاي آموزشي : احمد محمدي ملايري پس از اخذ دكتري ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1353، به تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك تهران و نيز در دانشگاههاي اروپايي بيروت پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد محمدي ملايري در كنار تدريس ادبيات فارسي، به ترجمه و تاليف اثاري دربارة عرفان اسلامي ايران و ادبيات فارسي مشغول بوده است و وي به فعاليت هاي تحقيقاتي خود ادامه مي دهد.آرا و گرايشهاي خاص : احمد محمدي ملايري در رشته ادبيات فارسي بيشتر به عرفان اسلامي -ايراني و آثار ادبي مربوط به آن (مولوي ، عطار) علاقمند است و دراين زمينه تحقيقات و تاليفاتي دارد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 آيين نگارش و سخنوري nbsp2 اصول و مباني تصوف و عرفان nbsp3 بررس انديشه هاي عرفاني عطار nbsp4 پايتخت هاي نامي ايران در دوران تاريخ nbsp5 ترجمه كتاب عرفان

مولوي

محمدي، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صادق محمدي

محل تولد : خرمشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سال 1362 تحصيلات حوزوي را آغاز نمودم، دروس مقدماتي و دوره سطح را در مدرسه علميه ملامحمد جعفر مشهور به مدرسه علميه مجتهدي تهراني و سپس در مدرسه علميه مروي تهران گذراندم و در طول اين مدت نيز قسمتي از منظومه ملاهادي سبزواري را در محضر آيت الله سيد رضي شيرازي تلمذ نمودم و پس از آن در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس خارج فقه و اصول را نزد آيت الله العظمي تبريزي و وحيد خراساني آغاز نمودم و حدود ده سال از نظرات فقهي و اصولي اين دو فقيه عالي قدر استفاده نمودم و همچنين حدود شش سال در موسسه بقية الله الاعظم دوره تخصصي فقه و اصول را گذراندم.اينجانب از همان اوائل طلبگي مشغول تدريس بوده و تاكنون در حدود 20 سال مشغول تدريس كتب حوزوي بوده و هم اكنون مشغول تدريس دروس سطح مي باشم.

محمدي، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد محمدي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

بعد از دوره دبيرستان در سال 1362 مشغول دروس حوزوي شدم و تا اتمام دوره لمعتين در يزد مشغول تحصيل بودم از سال 69 وارد قم شده در درس بحث آقايان مرحوم وجداني و مرحوم پاياني و آيت الله سيد احمد خاتمي و آيت الله سبحاني و آيت الله عبدالله جوادي آملي و ديگر آقايان شركت نمودم در كنار درس از سال 1372 وارد محيط ادبيات داستاني شدم در سال 1373

به بعد در مجلات كودكان داستان ارائه كردم. كم كم درمجلات نوجوان و جوان هم داستان و مقالات ادبي ارائه نمودم در همين سالها بود كه با مجله كودك و نوجوان (سلام بچه ها پوپك) همكاري داشتم و در درسهاي نادر ابراهيمي شركت كردم.

محمود، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از دانشمندان و مورخان دوران مشروطيت است كه در اواخر عمر اثرى بسيار ارنزده و محققانه به نام روابط سياسى ايران و انگليس در قرن نوزدهم در هشت مجلد تنظيم و انتشار داد. تولد او در 1259 ش اتفاق افتاد. تحصيلات قديم را نزد اساتيد روز و تحصيلات جديد را در مدرسه امريكائى به پايان رسانيد. در اوايل مشروطيت در سلك آزاديخواهان درآمد و عضو حزب دموكرات گرديد و در آن هنگام مقالاتى به طرفدارى از آزادى و مشروطه در جرايد مى نوشت. مدتى به كارهاى دولتى اشتغال ورزيد و در وزارت پست و تلگراف مقاماتى را طى نمود. در اوايل سلطنت رضاشاه مدتى سرپرست محصلين وزارت پست و تلگراف در اروپا بود. در 1324 پس از روى كار آمدن قوام السلطنه به استاندارى تهران رسيد و در دوره پانزدهم از نجف آباد وكيل شد. در تشكيل حزب دموكرات ايران با قوام السلطنه همكارى نزديك داشت و يكى از عوامل مؤثر حزب به شمار مى رفت. پس از پايان دوره پانزدهم از كارهاى سياسى كناره گرفت و به تحقيق و تتبع در تاريخ پرداخت چند كتاب نيز ترجمه نمود كه از جمله جنگ نفت اثر موهر و شهريار ماكياول مى باشد. در اواخر عمر از نعمت بينائى محروم گرديد و در 1344 ش در 85 سالگى وفات يافت. وى خواهرزاده عسگر گاريچى تبريزى صاحب بزرگترين

مؤسسه حمل و نقل در اوايل مشروطيت است. محمود در تنظيم و تأليف بعضى از كتب مورخين بعد از شهريور 20 دست داشت. نام خانوادگى وى ابتدا پهلوى بود.

(1344 -1261 ش)، نويسنده و مترجم. در تبريز به دنيا آمد. از آزاديخواهان صدر مشروطيت بود. نام اصليش محمود پهلوى بود كه بعدها به محمود محمود تغيير داد. خدمات دولتى او در وزارت پست و تلگراف و سپس در اداره راديو بود و مدتى نيز سمت استاندارى تهران را به عهده داشت. همچنين در دوره ى پانزدهم نماينده ى مجلس شوراى ملى بود. وى مقالاتى در مجله ى «آينده» و روزنامه ى «ستاره ى ايران» و ديگر مجلات به چاپ مى رساند. او كتابهاى «تعليم و تربيت در خانواده»، «تعليم و تربيت در مدرسه»، «تربيت ايرانى براى جامعه ى ايرانى» را با نام مستعار رسول نخشبى منتشر كرد. از ديگر آثار وى: «تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس در قرن نوزدهم ميلادى»، در هشت مجلد؛ «شهريار»، ترجمه؛ «جنگ نفت»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دايرةالمعارف فارسى (2701/ 2)، شرح حال رجال (45 -44/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2184/ 2 ،1066 ،708/ 1)، كلك (س 5، ش 55 و 56، ص 388 -382)، مؤلفين كتب چاپى (87/ 6).

محمودي نوبر، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف.

تولد: 1304، تبريز.

درگذشت: 27 دى 1372.

محمود محمودى نوبر، فرزند ربيع محمودى نوبر، از فضلا و خوشنويسان تبريز، نوه ى محمودخان مستوفى والى تبريز مشهور به عمادالكتاب بود. محمودى تصيلات ابتدايى و متوسطه را در شهر تبريز تمام كرد و سپس تحصيلات عالى خود را در رشته ى زبان و ادبيات فرانسه و انگليسى در تهران ادامه داد. پس از دريافت مدرك ليسانس به تحصيل در رشته ى فلسفه

و علوم تربيتى پرداخت و تا درجه ى فوق ليسانس پيش رفت. پس از فراغت از تحصيل با سمت هاى مختلف در وزارت فرهنگ به تعليم و تربيت نسل هاى جوان پرداخت. پس از انتقال به تهران، علاوه بر تدريس و تعليم و ساير فعاليت هاى فرهنگى، معاونت اداره ى كل نگارش وزارت فرهنگ را به عهده گرفت. در آن زمان ماهنامه «آموزش و پرورش» و مجله ى «دانش آموز»، همراه با كتاب هاى ساده اى چون خواندنى ها و سرگرمى ها انتشار يافت. پس از تأسيس مركز انتشارات آموزشى در سال 1344، سردبير مجله ى «پيك معلم» و عضو شوراى نويسندگان مجله هاى «پيك» شد و تا سال 1358 به كار خود ادامه داد. او در كار تهيه و تدوين دائرةالمعارف فارسى از همكاران دكتر غلامحسين مصاحب بود. كتاب درس معلم دانا كه در سال 1344 انتشار يافت، نمونه اى از ترجمه هاى اين دوران است. محمود محمودى از سال 1360 همراه ايرج جهانشاهى، هوشنگ شريف زاده و اسماعيل سعادت به طرح فرهنگنامه ى كودكان و نوجوانان كه مقدمات آن را در شوراى كتاب كودك فراهم آورده بود پيوست. او گام به گام در شكل دادن به كار تدوين اين فرهنگنامه در شوراى ويراستاران همكارى كرد. نوشتن مقاله هاى آزمايشى را به عهده گرفت و به عنوان يكى از مسئولان در ويرايش يكايك مقاله ها شركت داشت. از سال 1370 محمود محمودى سر ويراستار فرهنگنامه بود. و همه جنبه هاى كار فرهنگنامه را زير نظر گرفت و تا آخرين روز زندگى ادامه داد. او در همين مدت به چند كار اساسى ديگر نيز دست زد. همكارى در ترجمه و ويرايش مجموعه نگاهى به تاريخ علم براى نوجوانان (نوشته ى آيزاك آسيموف، بيش از بيست جلد)

است. كتاب هاى الكتريسته، انرژى هسته اى، دينوزروها، قاره ى قطب جنوب، نفت و زغال سنگ ترجمه محمود محمودى است. كار ديگر او همكارى در ترجمه ى فرهنگ آثار بوده است، ويرايش چندين كتاب از جمله درون جهان سوم اثر پل هريسون، ترجمه ى كتاب بخار اثر ريچارد. ن. فراى، قاهره ى شهر هنر و تجارت، اثر گاستون بيت از او بوده است.

محمود محمودى نوبر به دنبال عارضه ى قلبى چشم از جهان فرو بست.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محيط قمي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1250 ق)، مترجم و شاعر، متخلص به محيط. ملقب به شمس الفصحا. در قم به دنيا آمد. علوم ادبى و عربى را در زادگاهش و اصفهان فراگرفت و چون داراى طبع شعر و ذوق ادبى بود مورد توجه ادبا و فضلا قرار گرفت. محيط همچنين در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت. دوستعلى خان معيرالممالك، وزير خزانه ى ناصرالدين شاه، محيط را به تهران فراخواند تا عهده دار تعليم و تربيت فرزندش، دوست محمدخان باشد. وى هنگام جلوس مظفرالدين شاه، به امر صدر اعظم، قطعه اى براى شاه به نظم درآورد كه مقبول واقع گرديد و ملقب به شمس الفصحا شد. وى در قم درگذشت و در قبرستان شيخان دفن گرديد. از آثارش: «ترجمة الحقايق» يا ترجمه ى «الحقايق» ملا محسن فيض كاشانى؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1614 -1613/ 3)، الذريعه (1015/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3197 -3192/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1579 -1578 ،860/ 1)، مواد التواريخ (413 ،232 -231)، مؤلفين كتب چاپى (795 -793/ 5)، يغما (س 12، ش 2، ص 75).

محيطي اردكاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد محيطي اردكاني

محل تولد : اردكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

درارديبهشت 1335 ﻫ.ش در شهر اردكان در يك خانواده مذهبي و روحاني متولد شدم بعد از اتمام دوره سيكل به پيشنهاد پدر بزرگوارم و علاقة شديدي كه به علوم اسلامي داشتم به مدرسه علميه اردكان وارد شدم در سال 1352 ﻫ.ش به قم آمدم و در مدرسه حقاني (منتظريه) كه زير نظر شهيد دكتر بهشتي (ره) و سيد قدوسي(زه) اداره مي شد به تحصيل مشغول شدم.ادبيات و معاني بيان و مقداري

از شرح لعمه و منطق مظفر را در آنجا زير نظر اساتيد مجرب چون حجت الاسلام امينى، و آيت الله احمد جنتي (عضو محترم شوراي نگهبان) و حجت الاسلام حائري شيرازي «امام جمعه محترم شيراز» خواندم.درمدّت چهار سال كه در مدرسه حقاني بودم ، درسهاي اخلاق شهيد قدوسي و درس هاي عقائد حجت الاسلام حائري شيرازى، بسي را راهگشا و سازنده بود.در سال 1357 و اوجگيري انقلاب اسلامي چند ماهي در شهر اردكان با پخش اعلاميه ها و كمك در برپايي راهپيمائي ها و پخش نوارهاي سخنراني امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامى، حضور فعال داشتم.با پيروزي انقلاب شكوهمند ايران در 22 بهمن 1357 دوباره به حوزه علميه قم آمده و مشغول تحصيل گرديدم. و از اساتيد برجسته قم در اصول و فقه و تفسير قرآن وفلسفه بهره بردم ، بيش از سي سال است كه در ايام تبليغي (دهه محرم و صفر و ماه مبارك رمضان) در شهرها و روستاها و بخش هاي مختلف به امر مهم تبليغ پرداخته و چند سالي در ايام تعطيل تابستان در مدرسه علميه اردكان به تدريس مقدمات و معالم و باب رابع مغني مشغول بوده در ضمن در سپاه پاسداران اردكان و پادگاه ولي عصر(عج) به امر آموزش معارف مشغول بودم.در طول هشت سال دفاع مقدس هر سال 20 روز به جبهه ها حق عليه باطل اعزام و به امر تبليغ پرداختم كه پنج نوبت آن در دفتر تبليغات ثبت شده است در مدت ده سال كه در درس خارج فقه و اصول استاد آيت الله صالحي مازندراني(رحمة الله عليه) شركت داشتم.به پيشنهاد استاد روزي دو ساعت براي تدوين

درسي هاي خارج ايشان در فقه و اصول با استاد همكاري نموده و نوشته هاي استاد را بازنويسي و منبع يابي نموده كه به حمد الله 3 جلد كتاب فقه به نام «مفتاح البصيرة» و چند جلد اصول به نام «مفتاح الاصول» به زيور طبع آراسته شد.در اين اواخر بيش از هفت سال است كه در دانشكده شهيد محلاتي به اقامه نماز جماعت مشغول مي باشم و بين نماز مغرب و عشاء احاديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام بيان گرديد كه در دو جزوه چهل حديث به چاپ رسيدبه لطف خداوند متعال در اين سال هاي اخير موفق شدم همراه تحصيل چند كتاب را به رشته تحرير در آورم كه سه جلد از آن ها به نام هاي « درارة ابن اعين» و« سبز پوشان» و «نوروز در نگاه شريعت» به زيور طبع آراسته گرديد. و دو كتاب ديگر آماده چاپ است به نام«سيماي اردكان» و «سيماي يزد»و بيش از چهل مقاله در موضوعات مختلف در روزنامه و مجله و ماهنامه و فصل نامه هاي مختلف به چاپ رسيده است.

محيطي اردكاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد محيطي اردكاني

محل تولد : اردكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

درارديبهشت 1335 ﻫ.ش در شهر اردكان در يك خانواده مذهبي و روحاني متولد شدم بعد از اتمام دوره سيكل به پيشنهاد پدر بزرگوارم و علاقة شديدي كه به علوم اسلامي داشتم به مدرسه علميه اردكان وارد شدم در سال 1352 ﻫ.ش به قم آمدم و در مدرسه حقاني (منتظريه) كه زير نظر شهيد دكتر بهشتي (ره)

و سيد قدوسي(زه) اداره مي شد به تحصيل مشغول شدم.ادبيات و معاني بيان و مقداري از شرح لعمه و منطق مظفر را در آنجا زير نظر اساتيد مجرب چون حجت الاسلام امينى، و آيت الله احمد جنتي (عضو محترم شوراي نگهبان) و حجت الاسلام حائري شيرازي «امام جمعه محترم شيراز» خواندم.درمدّت چهار سال كه در مدرسه حقاني بودم ، درسهاي اخلاق شهيد قدوسي و درس هاي عقائد حجت الاسلام حائري شيرازى، بسي را راهگشا و سازنده بود.در سال 1357 و اوجگيري انقلاب اسلامي چند ماهي در شهر اردكان با پخش اعلاميه ها و كمك در برپايي راهپيمائي ها و پخش نوارهاي سخنراني امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامى، حضور فعال داشتم.با پيروزي انقلاب شكوهمند ايران در 22 بهمن 1357 دوباره به حوزه علميه قم آمده و مشغول تحصيل گرديدم. و از اساتيد برجسته قم در اصول و فقه و تفسير قرآن وفلسفه بهره بردم ، بيش از سي سال است كه در ايام تبليغي (دهه محرم و صفر و ماه مبارك رمضان) در شهرها و روستاها و بخش هاي مختلف به امر مهم تبليغ پرداخته و چند سالي در ايام تعطيل تابستان در مدرسه علميه اردكان به تدريس مقدمات و معالم و باب رابع مغني مشغول بوده در ضمن در سپاه پاسداران اردكان و پادگاه ولي عصر(عج) به امر آموزش معارف مشغول بودم.در طول هشت سال دفاع مقدس هر سال 20 روز به جبهه ها حق عليه باطل اعزام و به امر تبليغ پرداختم كه پنج نوبت آن در دفتر تبليغات ثبت شده است در مدت ده سال كه در درس خارج فقه و اصول استاد

آيت الله صالحي مازندراني(رحمة الله عليه) شركت داشتم.به پيشنهاد استاد روزي دو ساعت براي تدوين درسي هاي خارج ايشان در فقه و اصول با استاد همكاري نموده و نوشته هاي استاد را بازنويسي و منبع يابي نموده كه به حمد الله 3 جلد كتاب فقه به نام «مفتاح البصيرة» و چند جلد اصول به نام «مفتاح الاصول» به زيور طبع آراسته شد.در اين اواخر بيش از هفت سال است كه در دانشكده شهيد محلاتي به اقامه نماز جماعت مشغول مي باشم و بين نماز مغرب و عشاء احاديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام بيان گرديد كه در دو جزوه چهل حديث به چاپ رسيدبه لطف خداوند متعال در اين سال هاي اخير موفق شدم همراه تحصيل چند كتاب را به رشته تحرير در آورم كه سه جلد از آن ها به نام هاي « درارة ابن اعين» و« سبز پوشان» و «نوروز در نگاه شريعت» به زيور طبع آراسته گرديد. و دو كتاب ديگر آماده چاپ است به نام«سيماي اردكان» و «سيماي يزد»و بيش از چهل مقاله در موضوعات مختلف در روزنامه و مجله و ماهنامه و فصل نامه هاي مختلف به چاپ رسيده است.

مخبرالسلطنه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مخبرالسلطنه (حاج مخبرالسلطنه) مهديقلى ميرزا. از خاندان معروف هدايت و از بستگان رضاقلى خان هدايت است. وى از مطلعان تاريخ و فرهنگ ايران بود و در سياست به مناصب عالى رسيد. آثار بسيارى از خود بجا گذاشت كه عبارتند از:

1- فوائد الترجمان در تعليم زبان فرانسه در دو جلد. 2- تحفةالافاق در تاريخ و جغرافيا، سياست و اقتصاد اروپا. 3- گزارش ايران باستان

يا تحقيقى در سلسله ى كيان. 4- مجمع الادوار در علم موسيقى 5- افكار امم در تحقيق مذاهب و تطبيق آن با حكمت. 6- سفرنامه ى گرد كره از طريق چين و ژاپن به عزم زيارت بيت اللَّه. 7- خاطرات و خطرات. وى تا آخر عمرش كه 1334 شمسى مى باشد مشغول تأليف و تصنيف بوده است. حاج مخبرالسلطنه در سال 1305 شمسى وزير فوائد عامه گرديد. در ارديبهشت 1306 به رياست عالى ديوان تميز منصوب شد و در خرداد 1306 براى اولين بار به نخست وزيرى برگزيده شد و در ديماه 1309 مجدداً نخست وزير گرديد. وى در چهارشنبه 22 شهريور 1334 شمسى درگذشت.

حاج مخبرالسلطنه هدايت، از رجال سياسى بود كه پيش از اين كه خود به سياست و پرداختن به آن علاقه داشته باشد، به موسيقى تمايل داشت ولى جو نامساعد و حال و هواى دوران زندگى او، هدايت را به طرف سياست سوق داد ولى هيچگاه اين مرد از عشق و علاقه خويش كه همان موسيقى بود، دست نكشيد و در هر فرصتى كه به دست مى آورد به سوى آن مى رفت.

حاج مخبرالسلطنه هدايت به خط نت آشنايى كامل داشت به همين سبب دو كتاب موسيقى از وى به رشته تحرير درآمده و از او به يادگار مانده است، هدايت بيشتر با سيد مهدى دبيرى و دكتر صلحى مأنوس بود.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد سوم)

مخبرالسلطنه، مهدي قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1334 -1240 ش)، نويسنده و مترجم. معروف به خان خانان و ملقب به مخبرالسلطنه. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در زادگاهش به همراه برادرش مرتضى قلى خان صنيع الدوله به آلمان رفت و به تكميل معلومات

پرداخت. وى به زبانهاى آلمانى و فرانسه و انگليسى آشنا بود و از علوم قديمه نيز اطلاع داشت. او عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: رياست پستخانه و گمرك و تلگرافخانه آذربايجان، رياست مدرسه ى نظامى، عضويت هيئت تنظيم و تدوين انتخابات مجلس شوراى ملى، استاندارى آذربايجان و فارس و همچنين رياست ديوان عالى كشور و نيز وزارت عدليه فرهنگ و نخست وزيرى در 1312 ش بود. از آثار وى: «خاطرات و خطرات»؛ «افكار امم»؛ «فوائد الترجمان»، در تعليم زبان فرانسه؛ «گزارش نامه ى ايران»؛ «راهنماى آموزگاران»؛ «مجمع الادوار»، ترجمه؛ «سفرنامه مكه»؛ «بر من چه گذشت»؛ «تحفه ى مخبرى يا كار بيكارى».[1]

مهدى قلى خان هدايت، فرزند عليقلى خان مخبرالدوله (ه.م) (و. 1280 ه.ق ف. 1334 ه.ش) وزير علوم، رئيس الوزرا، از تأليفات اوست: افكار امم، خاطرات و خطرات، ترجمه ى مجمع الادوار، الفبا و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روز شمار تاريخ (58/ 2 ،106 ،47 ،45 ،43 ،35 ،21/ 1)، سفرنامه ى مكه (پيشگفتار/ يازده- دوازده)، شرح حال رجال (187 -184/ 7)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2896 ،2725 ،2473 ،1634/ 2 ،1238 ،808 ،491 ،299/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (460 -458/ 6)، وزراى معارف ايران (38/ 36)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ (67 -53)، يغما (س 5، ش 10، ص 467).

مدبري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمود مدبري در پانزدهم شهريور سال 1335 در تهران بدنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي گرايش ادب حماسي ، فرهنگ نويسي، تصحيح متون و تاريخ ادبيات از دانشگاه تهران در سال 1347 مي باشد.دكتر مدبري هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه كرمان است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادب

حماسي ،فرهنگ نويسي ،تصحيح متون

والدين و انساب : پدر محمود مدبري،حسين مدبري استوار بازنشسته ارتش است و هم اكنون 86 سال سن دارد و مادر محترمشان خانم فاطمه بختيار است كه دار فاني را وداع گفتند. خانواده دكتر مدبر هفت نفر بود.

خاطرات كودكي : دوران كودكي محمود مدبري در محلات جنوب غربي تهران سپري شده است كه آن دوران خاطرات خاص به خود را دارد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمود مدبري در خانواده اي متوسط بدنيا آمد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي محمود مدبري به ترتيب زير است: - ديپلم رياضي از دبيرستان اديب تهران در سال 1353-1354 - كارشناسي زبان و ابيات فارسي از دانشگاه ملي ايران از سال 1354-1357 - كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه علامه طباطبائي از سال 1357-1364 - دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران از سال 1371-1375

خاطرات و وقايع تحصيل : ازمهمترين واقعه رخداده در دوران تحصيل محمود مدبري در دانشگاه ، وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357 مي باشد.كه وي از آن دوران خاطراتي بياد دارد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فعاليتهاي محمود مدبري در دوران تحصيل به شرح زير است: - از سال 1364-1356 در سازمان لغتنامه دهخدا مشغول به كار پژوهشي بودند. - در طي سالهاي 1362-1364 بصورت حق التدريس با دانشگاههاي شهيد بهشتي و دانشكده صدا و سيما در تهران همكاري داشتند. - از سال 1357-1356 در بنياد فرهنگ ايران به كارهاي پژوهشي مشغول بودند.

استادان و مربيان : دكتر سيد جعفر شهيدي ،دكتر سيد محمود دبير سياقي ،دكتر سيد صادق گوهرين ،دكتر حسين كريمان ،دكتر فرزام پور ،دكتر رعدي

آذرخشي ،دكتر علي فاضل ،دكتر شفيعي كدكني ، دكتر مهدي محقق ، دكتر سادات ناصري ،دكتر آذرتاش آذرنوش ،دكتر فيروز حريرچي ،دكتر پورنامداريان ،دكتر سيروس شميسا ،دكتر خانلري ،دكتر جعفر شعار و دكتر ابولقاسم از استادان محمود مدبري مي باشند.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر مسعود قاسمي ،خانم افسانه شيفته فر ،دكتر صفاري ،دكتر صرفي ،دكتر فتوحي ،دكتر عباسي و دكتر حسني از هم كاران محمود مدبري مي باشند.

همسر و فرزندان : محمود مدبري متاهل است. همسر وي بنام سركار خانم زهرا حلاجي غلامرضا داراي مدرك كارشناسي زبان و ادبيات فارسي و خانه دار هستند.ايشان داراي دو فرزند پسر بنامهاي ميلاد مدبري(داراي مدرك كارشناسي رشته عمران از دانشگاه آزاد اسلامي كرمان) و علي مدبري (دانشجوي سال دوم رشته دندانپزشكي ) مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد باهنر كرمان از سال 1376-1379 - معاون پژوهشي دانشكده ادبيات كرمان از سال 1376-1373 -مدير گروه زبان و ادبيات فارسي در طي سالهاي 1366-1368 و 1369-1370 و 1374-1376 - دبير كميته تخصصي علوم انساني هيئت مميزه دانشگاههاي جنوب شرقي از سال 1380-1383 و از سال 1385 تا كنون - عضو هيئت مميزه دانشگاههاي جنوب شرق از سال 1381-1383 - يك دوره ماموريت دوساله تدريس در كشور اوكراين از سال 1383-1385 - عضو گروه علمي انجمن آثار و مفاخر فرهنگي كرمان از سال 1383 تا كنون - عضو هيئت تحريريه نشريه علمي - پژوهشي دانشكده ادبيات دانشگاه كرمان از آغاز تا كنون - عضو هيئت تحريريه نشريات فرهنگ و ادب فرهنگ ،مطالعات ايراني ،پژوهشگران فرهنگ در كرمان -

عضو شوراي انتشارات دانشگاه از سال 1366 تا كنون

فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس محمود مدبري به شرح زير است: تدريس در دانشگاههاي باهنر كرمان ، آزاد اسلامي كرمان و جيرفت ،پيام نور كرمان ،پيام نور رفسنجان ،پيام نور بم و بافت، دانشگاه شهيد بهشتي و دانشگاه صدا و سيماي تهران . دكتر مدبر از سال 1373 تدريس در مقطع كارشناسي ارشد و از سال 1381 در مقطه دكتري را شروع كرده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمود مدبري در كنار تدريس به مطالعه ، تحقيق ، تاليف كتب و مقالات و همچنين شركت در سمينارها و كنفرانسها مي پردازد.

همفكران فرد : محمود مدبري با همكار قديمي خود آقاي مسعود قاسمي در زمينه هاي رشته تخصصي خود همفكر مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : گرايش محمود مدبري بييشتر در زمينه هاي ادبيات حماسي و شاهنامه ،تصحيح متون ادبي فارسي ، فرهنگ نويسي فارسي ،تاريخ ادبيات ايران ، سبك شناسي و ترجمه و تفاسير قرآنمي باشد.

جوائز و نشانها : - استاد نمونه دانشگاه هاي كشور در سال 1383 - دريافت جايزه حاميان نسخ در سال 1384 - كتاب سال استان كرمان سه بار در سالهاي 1377 و 1380 و 1381 - پژوهشگر نمونه دانشگاه در سال1379 - پژوهشگر نمونه استان كرمان دو بار در سال 1378 و 1379

چگونگي عرضه آثار : محمود مدبري داراي 20 كتاب تاليفي و تصحيحي و 60 مقاله (چاپ و منتشر شده) است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايران عمار فقيه كرماني

2 ترجمه قرآن ماهان

ويژگي

اثر : از ترجمه هاي كهن قرآن است كه در موزه آستان شاه نعمت الله ولي شهر ماهان محفوظ است و نيمه اول قرآن را در بر دارد. متن ترجمه مربوط به قرن پنجم يا ششم هجري است و كتاب نسخه قرن هشتم باز ميگردد.- انتشارات دانشگاه شهيد باهنر كرمان در سال 1383

3 حمله حيدري

4 رباعات جامي

5 سرمه سليماني

ويژگي اثر : لغتنامه اي از قرن يازدهم دوره صفوي نوشته تقي الدين اوحدي بلياني - چاپ مركز نشر دانشگاهي - 1364

6 شاعران بي ديوان

7 غازان نامه منظوم

8 فرهنگ لغات نژدهاي فني و مصنوعي

ويژگي اثر : كليه لغات نادر و متشكل 40 نثر فني و مصنوعي معني شده و ماخذ و منابع آن در متون مشخص گشته است.-انتشارات خدمات فرهنگي در سال 1376

مدرس افغاني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1284.

درگذشت: 1365.

از آثار اوست: تصحيح و تعليق جامع المقدمات (قم، 1356)؛ الشواهد المنتخبه لكتاب السيوطى (با همكارى مهدى احدى امير كلاهى، اين كتاب شرح است بر البهجة المرضيه فى شرح الفيه؛ قم، 1356)؛ قواعد الادبيه فى توضيح شرح عوامل فى النحو (قم، 1368)؛ تقرير كتاب الزبده فى شرح الهداية (تأليف مهدى احدى اميركلاهى، دو جلد؛ قم، 1374)؛ الكلام المفيد للمدرس و المستفيد من شرح الصمديه (شيخ بهايى) (قم؛ 1368)؛ متن مصحح جامع المقدمات همراه با فهرست تفصيلى مطالب (قم، 1370)؛ مكررات المدرس، شرح السيوطى (سه جلد؛ قم، 1369). يادنامه اى در خصوص

محمدعلى مدرس افغانى تحت عنوان يادنامه استاد ادبيات عرب مدرس افغانى به همت سيد جوادى در سال 1366 به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدرس رضوي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1280 ق)، فقيه، عالم دينى، نحوى و شاعر. پدرش خواهرزاده ى سيد محمد رضوى سبزوارى امام جمعه مشهد بود. سيد ميرزا محمدتقى يازده برادر داشت كه با خود او همگى اهل فضل و كمال بودند. ميرزا عبدعلى منجم باشى مشهدى فرزند او است. از آثارش: «المنظومه الفقهية»؛ «المنظومة النحوية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (194/ 9)، الذريعه (140 ،126/ 23)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 221/ 13)، المآثر و الآثار (172)، معجم المؤلفين (131/ 9).

مدرس موسوي بهبهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در 1305 دربهبهان زاده شد و پس از گذراندن تحصيلات مكتب خانه اي به قم رفت (1325) و پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه وارد دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران شد. و در 1328 فارغ التحصيل شد. وي در سال 1332 تحصيلات خود در حقوق را نيز در دانشگاه تهران به پايان رساند در سال 1337 نيز دكتري فلسفه خودرا از همان دانشگاه دريافت كرد وي علاوه بر همكاري با دكتر معين در لغت نامه دهخدا در دانشگاه تهران نيز تدريس مي كرد. وي درسال 1350 به دانشگاه اوترخت هلند براي تدريس زبان فارسي و اسلامي شناسي رفت و پس از بازگشت تدريس را تا بازنشستگي در 1377 ادامه داد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفهگرايش : فلسفه اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر موسوي بهبهاني پس ازگذراندن تحصيلات مكتب خانه اي در زادگاه خود بهبهان به قم رفت و پس از اندكي تحصيلات حوزوي، وارد دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران شد. (1325ه.ش) پس از فارغ التحصيلي در 1328، به تحصيل حقوق در همان دانشگاه پرداخت و پس

از فارغ التحصيلي در 1331، تحصيلات خود را در رشته فلسفه تا اخذ مدرك دكتري در سال 1337ادامه داد.خاطرات و وقايع تحصيل : سفرهاي استاد دكتر موسوي بهبهاني به هلند ( تدريس زبان فارسي و اسلامي شناسي) و فنلاند ( تدريس سير عقايد و آرا كلامي) از وقايع مهم زندگي علمي وي بوده اند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در حين تحصيل به تدريس در دبيرستانها و نيز مطالعه آثار گذشتگان درزمينه فلسفه و كلام مي پرداخت.استادان و مربيان : نخستين معلم استاد دكتر موسوي بهبهاني پدر بزرگوارشان بود كه دروس صرف، نحو، ادبيات عرب و مقدمات را به وي آموخت. وي در دانشگاه تهران در دانشكده حقوق از دكتر عميد، شهابي و شايگان بهره ها برد و نيز دكتر غلامحسين صديقي استاد راهنماي وي در پايان نامه دكتري بوده است.وقايع ميانسالي : دكتر موسوي بهبهاني پس از اخذ مدرك دكتري مدتي به كار وكالت و تدريس در دبيرستانهاي تهران و سپس دانشگاه تهران پرداخت و نيز به دكتر محمد معين در تدوين لغت نامه دهخدا ياري كرد. وي درسال 1347 با پروفسور ايزتسو آشنا شد و همكاريهاي علمي با وي داشت وي در 1350 مدتي در هلند و درسال 1377 در دانشگاههاي فنلاند به تدريس مشغول بود. و در سال 1379 بازنشسته شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل استاد دكتر موسوي بهبهاني عبارتند از: تدريس در دبيرستانهاي تهران پژوهشگر در لغت نامه دهخدا مدرس زبان فارسي و اسلامي شناسي در دانشگاه اترخت هلند 1350 استاد دانشگاه تهران در سالهاي 1353تا 1379 مدرس سير عقايد و آراي كلامي در دانشگاههاي

فنلاند در سال 1377 فعاليتهاي آموزشي : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني از جواني به تدريس در دبيرستانهاي تهران مي پرداخت. وي درسال 1336عضو هئيت علمي دانشگاه تهرا گروه فلسفه شد و در سال 1379 بازنشسته گرديد. وي در سال 1350در دانشگاه اوترخت هلند درسهاي زبان فارسي و اسلامي شناسي و درسال 1377در دانشگاههاي فنلاند درس سير عقايد اسلامي را تدريس نموده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در كنار تدريس به تحقيق و شرح آثار كلامي و فلسفي گذشتگان از جمله ميرداماد ، ابن هزم اندلس، صاين الدين علي تركه اصفهاني مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني به شيوه دانشمندان تهران گذشته به شرح كتب فلسفي و كلامي اسلامي از قبيل آثار ميرداماد، ابن جزم و صاين الدين علي تركه اصفهاني مشغول بوده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 القبسات ميرداماد nbsp2 تصحيح صاين الدين علي بن محمد تركه اصفهاني nbsp3 حكيم استر آبادي ميرداماد nbsp4 شرح الدره الفاخره nbsp5 عيار دانش مشتمل بر الهيات و طبيعيات nbsp6 عيون المسايل و سير حكمت و عرفان اسلامي nbsp7 كليات معارف اسلامي nbsp8 منطق ابن حزم nbsp9 نگارش بخشي از لغت نامه دهخدا

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مدرسي چهاردهي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1290، نجف.

درگذشت: اسفند 1357، تهران.

مرتضى

مدرسى چهاردهى فرزند شيخ محمد مشهور به آيت الله چهاردهى در رشته ى فلسفه از دانشكده ى ادبيات درجه ى ليسانس داشت و در علوم مذهبى نيز از حوزه ى علميه ى نجف اشرف درجه ى اجتهاد گرفته بود. خدمت مطبوعاتى را از سال 1315 آغاز كرد و با جرايد و مجلات كشور از جمله «ارمغان»، «وحيد»، «بررسى هاى تاريخى»، روزنامه ى «پارس» و «مهر ايران» همكارى داشت و مدت ها رييس اداره ى كل مطبوعات وزارت كشور و نيز از اساتيد دانشگاه تهران بود. وى همچنين به دريافت نشان درجه ى پنجم تاج نايل آمد. نزديك به بيست جلد كتاب تأليف دارد كه چند جلد آن درباره ى سيد جمال الدين اسدآبادى است. از جمله آثار وى است: آراء و معتقدات سيد جمال الدين افغانى (1377)؛ تاريخ فلاسفه ى اسلام (دو جلد، 1337 -1135)؛ خاطرات سيد جمال الدين افغانى (محمد پاشا مخزومى، 1328)؛ دانشنامه؛ مجموعه ى مقالات و رسالات (شرح حال و آثار شيخ احمد احسائى به قلم مدرسى، قسمتى از شرح حال صاحب ابن عباد به قلم احمد بهمنيار)؛ زندگانى و فلسفه ى اجتماعى و سياسى سيد جمال الدين افغانى (1334)؛ زندگانى و فلسفه ى حاج ملا هادى سبزوارى (1334)؛ سياست نامه (از خواجه نظام الملك، از روى چاپ شفر، با يادداشت هاى محمد قزوينى، 1334)؛ سيماى بزرگان (شرح حال چهارده نفر، 1335)؛ شيخ احمد احسائى، شرح حال (1334)؛ شيخيگرى و بابيگرى از نظر فلسفه تاريخ و اجتماع (1345)؛ صغرى و كبرى (از مير سيد شريف جرجانى)؛ مثنوى هفت اورنگ جامى (1338)؛ ترجمه ى مصائب النواصب (از قاضى نورالله شوشترى)؛ تصحيح معالم الاوصل (ترجمه ى آقا هادى مازندرانى)؛ نقش ايران در جهان عرب و بين النهرين. آخرين اثر استاد مدرسى نوشته اى كه به عنوان مقاله برتر هشتمين اجلاس وحدت اسلامى

در سنندج برگزار شد.

استاد نورالدين مدرسى چهاردهى در سن هفتاد و پنج سالگى دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدرسي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. در قاين به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات متوسطه در مشهد و دارالفنون تهران موفق به اخذ درجه ى دكتراى ادبيات از دانشگاه ادبيات تهران شد. او همچنين در بدو تأسيس مجله ى «ترقى» عنوان سردبيرى آن را داشت. از آثار وى: «پنجه ى خونين»؛ «عشق شوم»؛ «پيك اجل»؛ «عروس مدائن»، ترجمه.[1]

فرزند دكتر سيد حسين مدرسى، در 1297 در قائن متولد شد. تحصيلات خود را در دبستان و دبيرستان شاهرضاى مشهد انجام داد و از دبيرستان دارالفنون تهران ديپلم گرفت و وارد دانشكده ادبيات تهران شد و دوره ى سه ساله دانشكده ى مزبور را به پايان رسانيد و ليسانس گرفت. چند سال بعد تحصيلات خود را در دانشكده ى ادبيات ادامه داد و سرانجام دكتر در ادبيات فارسى شناخته شد.

وى از نوجوانى سوداى نويسندگى داشت و از اينرو بعد از شهريور 1320 نويسندگى را آغاز نمود و سرانجام سردبير مجله ى ترقى شد. مجله ى ترقى در آن ايام از مطبوعات جنجالى و پرسروصدا و متنوع بود و طرفداران زيادى داشت. مدرسى در اين مجله تلاش زياى كرد و آنرا به اوج رسانيد و بزرگترين تيراژ را در آن زمان بدست آورد. داستانهائى كه توسط مدرسى در مجله نوشته مى شد، خواهان زيادى داشت و بعضى از آنها بصورت كتاب چندين بار منتشر گرديد، مانند عروس مدائن، پنجه خونين، عشق و انتقام، پيك اجل.

دكتر مدرسى همزمان با كار نويسندگى به استخدام در وزارت دارائى درآمد و مشاغل مهمى را در طول خدمت خود

در وزارت دارائى بدست آورد. از مشاغل وى مى توان بازرسى دولت در بنگاه داروئى، نماينده ى وزارت دارائى در شوراى راه آهن، مدير كل نظارت بر مؤسسات اقتصادى را نام برد. عضويت شورايعالى بانك رفاه كارگران و عضو هيئت مديره و قائم مقامى بانك رهنى ايران از ديگر مشاغل وى مى باشد.

دكتر مدرسى در حزب مردم فعاليت داشت و از اينرو در دوره ى بيست و دوم مجلس از طرف حزب مزبور كانديداى نمايندگى از تربت حيدريه گرديد و سرانجام به وكالت مجلس انتخاب شد. در مجلس يكى از سخنگويان حزب مردم بود مخصوصا به هنگام طرح بودجه دولت ايراداتى به طرز حكومت هويدا مى گرفت. در هر حال در ادوار بعد نتوانست رضايت دولت را جلب كند و پس از انقضاى مجلس بيست و دوم، به وزارت دارائى بازگشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (532)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2298/ 2 ،646 ،621/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (91 -90/ 1).

مدركي نهاوندي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به مدركى. در «الذريعه» و تذكره ى «روز روشن» و «تاريخ نظم و نثر» صاحب عنوان تحت نام دركى آورده شده است كه با توجه به آورده ى عبدالباقى نهاوندى، فرزند او، كه دوبار وى را تحت نام و تخلص مدركى آورده، اشتباه مى باشد. وى ساكن قريه جولك از توابع نهاوند و پدر آقا خضر و عبدالباقى نهاوندى، صاحب «مآثر رحيمى» بود. پدر او از طرف شاه اسماعيل صفوى (930 -905 ق) به وزارت همدان رسيد و خود او نيز از جمله اعيان آن ولايت بود كه در زمان شاه عباس اول (1038 -996 ق) وزير و ناظر آنجا شد.

از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (675)، تذكره ى روز روشن (258)، الذريعه (322/ 9)، فرهنگ سخنوران (830)، مآثر رحيمى (1538 -1537/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (707/ 3).

مدني، بدرالدين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مترجم.

درگذشت: 1367، تهران.

بدرالدين مدنى در سال هاى آخر عمر درباره ى زندگى و آثار سعدى كار و تحقيق مى كرد. او به زبان فرانسوى آشنايى داشت و به نوشته هاى رومن رولان علاقه مند بود و چندين نمايشنامه از جمله روبسپير (1360) را به فارسى برگرداند: از آن جمله است: آيرت (رومن رولان)؛ آن زمان فراخواهد رسيد (رومن رولان، 1357)؛ پيروزى عقل (نمايشنامه اى اثر رومن رولان، 1360)؛ تراژدى هاى ايمان (مجموعه چند نمايشنامه از رومن رولان، 1364)؛ تردستى هاى اسكاپن (مولير، 1365)؛ گرگ ها (رومن رولان، 2535 1355)؛ تحقيقى مقدماتى درباره ى داستان هاى شاهنامه با عنوان دريچه اى بر كاخ بلند و گزندناپذير شاهنامه. بدرالدين مدنى كتابى نيز درباره ى رومن رولان در سال 1363 تحت عنوان رومن رولان: زندگى و آثار منتشر نمود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدني، علي خان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي خان كبير در غروب جمعه ، پانزدهم جمادي الاول 1052 ق . در مدينه پاي به عرصه گيتي نهاد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر سيدعلي خان، سيد نظام الدين احمد از دانشوران شيرازي تبار حجاز بود و در شمار نوادگان علي بن الحسين عليه السلام جاي داشت .مادر گرانقدرش دخت شيخ محمد بن احمد منوفي ، مرجع وارسته شافعيان شمرده مي شد.هنوز علي خردسال بود كه پدرش دعوت قطب شاه هفتم ، فرمانرواي حيدرآباد را اجابت كرد و براي راهنمايي مومنان شبه قاره رهسپار هند شد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : كودك شيرازي تبار حجاز زير نظر مادر ارجمندش باليد. در اين سالها دايي دانشورش ، شاعر گرانمايه حضرت قاضي عبدالجواد منوفي ، پيشواي مذهبي و امام جماعت شافعيان در مسجد الحرام از وي حمايت مي كرد.و

نهال نورسته مدينه را از عنايات خويش برخوردار مي ساخت . سيد علي در روزگار كودكي بزرگان بسيار ديد و ياد و نام و سيماي علمي - اجتماعي آنها را به خاطر سپرد. شيخ عبدالله بن سعيد باقشير، سيد نورالدين علي بن حسن حسيني شامي ، سبط الشيخ زين بن شيخ محمد شامي عاملي ، قاضي تاج الدين احمد بن ابراهيم مالكي مكي و مولا محمد باقر خراساني جمعي از دانشوراني بودند كه براي تدريس يا نماز به مسجد الحرام مي آمدند.و خاطره سبزشان در انديشه كوچك نوباوه هوشمند حجاز ثبت شد.سيد علي در چنين قضايي رشد يافت و به حدود چهارده سالگي رسيد. در اين سن نامه پدر كه وي را به هجرت فرا مي خواند، به دستش رسيد. پس بار سفر بست و در ششم شعبان 1066 ق . رهسپار شبه قاره شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سفر نوجوان حجاز بيست ماه به درازا كشيد. سرانجام در روزهاي پاياني ربيع الاول 1068 ق . به حيدر آباد رسيد. و براي نخستين بار يعقوب هند را در آغوش گرفت . او شرح تلاشهاي مادر فداكارش را براي پدر باز گفت و از حوادث حجاز پرده برداشت .نظام الدين احمد مقدم فرزند را گرامي داشت و در فرصتهاي گوناگون داستان شيخ الاسلامي و پذيرش دامادي سلطان را براي پور سپيد بخت مدينه النبي بيان كرد.و برنامه درسي و تربيتي ويژه اي برايش در نظر گرفت .ناگفته پيداست كه نظام الدين براي تربيت علمي فرزند فرصت كافي نداشت . بنابراين جوان برومند حجاز را فرمان داد كه تنها به محفل علمي پدر بسنده نكند و

براي دستيابي به آرمان بلند خويش از محضر دانشمندان بزرگي كه به شوق بهره گيري از فضاي مناسب حيدرآباد به سمت شبه قاره مي شتافتند، سود برد.سيد علي پند پدر شنيد و از پژوهشگران بزرگي چون محمد بن علي شامي عاملي و شيخ جعفر بن كمال الدين بحراني كامياب شد.ناگفته پيداست كه آموخته هاي اختر فروزان حيدرآباد به آموزشهاي مدون بزرگان ياد شده محدود نبود. او در نشستهاي رسمي و غير رسمي پدر شركت مي جست و از گنجينه اندوخته هاي دانشگراني كه به ديدار سيد نظام الدين مي شتافتند. برخوردار مي شد. منابع موجود نشان مي دهد كه محفل پدر جايگاه اديبان ، پزشكان و فقيهان بود. سرور جوانان حجاز در اين نشستها با بزرگاني چون اديب گرانمايه سيد حسينعلي بن حسن شدقم حسيني و اديب و پزشك نامور شيخ حسين بن شهاب الدين كركي شامي آشنا شد و از تجربه هاي گرانبهايشان بهره برد و اندك اندك در شمار درختان پرثمر باغستان دانش حيدرآباد جاي گرفتخاطرات و وقايع تحصيل : سيد وارستگان حجاز در ديباچه زرين ((سلافه العصر)) از آن سالها چنين ياد كرده است :((پس پيوسته ناكاميها بر من فرو مي باريد و مرا از نگارش باز مي داشت . حوادث ناگواري كه طومار شكيبايي را در هم مي پيچيد، گردش روزگاري كه پيامدهاي تلخش خردسالان را كهنسال و سپيد موي مي ساخت . رنج دوري از وطن ، بستگان و آشنايان ، انواع دشواريها و نامراديها در كنار دشمني پيوسته دربار چنان آتشي در زندگي ام افكند كه اگر بر زبان قلم جاري شود بي ترديد آن را مي سوزاند. هر

چند آن سالها روزگار ناكاميها و نامراديهاي سيد علي شمرده شده است ، هرگز تلخ ترين روزهاي زندگي اش نبود. در سالهاي پاياني اين دهه غمبار مرد پولادين عرصه دانش و ادب روي در نقاب خاك كشيد.و صدر الدين را در برابر يورشهاي مكرر سلطان ابوالحسن تنها نهاد.اينك قطب شاه هشتم براي هميشه از دغدغه نفوذ سيد نظام الدين رهايي يافته بود. پس بي هيچ نگراني سيد علي را در خانه اي كوچك زنداني كرد و هر گونه ديدار با او را ممنوع ساخت . بدين ترتيب ناگوارترين روزهاي زندگي سرور دانشوران حجاز با مرگ سيد نظام الدين آغاز شد و تا سالها ادامه يافت . روزهايي كه خود درباره آن چنين نگاشته است :((... در اين روزگار از همه آشنايان دورم و جز اندوه همنشيني ندارم ... ناگزير بايد در خانه اي تنگ تر از روزن سوزن زندگي كنم ، خانه اي كه هنگام ورود بدان شاهرگ قلب انسان پاره مي شود. در اين سراي ، همنشيني جز كتاب و دفتر ندارم ...خداوند از حوادثي كه در آينده پديد مي آيد آگاه تر است . تا كنون بر اين بحران گشايشي آشكار نشده است ... اين گزيده اي از حقايقي است كه در اين سرزمين بر من مي گذرد، شرح روزهاي زندگي ام كه پياپي مي گذرند و من با حسرتي پايان ناپذير به تماشايشان نشسته ام .استادان و مربيان : از استادان سيدعلي خان مدني مي توان به: سيدحسينعلي بن حسن شدقم حسيني، شيخ حسين بن شهاب الدين كركي شامي، شيخ جعفر بن كمال الدين بحراني و محمدبن علي شامي عاملي اشاره كرد.وقايع

ميانسالي : دانشور نستوه در اين برهه نيز پژهش دست نكشيد و در روزگاري كه به سن شصت نزديك مي شد به نگارش رساله اي در شرح روايتهاي پنجگانه اي كه پدرانش سينه به سينه برايش بازگو كرده بودند، پرداخت و در ربيع الاول 1109 ق . آن را به پايان برد.سالها شتابان مي گذشتند و اديب فرزانه هند را به سمت كهنسالي پيش مي بردند. سرور انديشمندان سده يازدهم اينك آثار گذر عمر را بر پيكرش مشاهده مي كرد. بنابراين در 1114 ق . نزد محيي الدين محمد اورنگ زيب شتافت و كناره گيري اش از پستهاي دولتي را به آگاهي وي رسانده ، اجازه خواست كه راه حجاز پيش گيرد و در پايان عمر به زيارت بيت الله الحرام ، آرامگاه مقدس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و بستگانش در آن سامان توفيق يابد.اندكي بعد بار سفر بست و بي توجه به اندرز آشنايان ، كه او را به ماندن و بهره گيري از عنايتهاي ملوكانه تشويق مي كردند، در مسير سپيدترين جاده جهان به حركت درآمد و پس از 46 سال زندگي پرفراز و فرود در شبه قاره ، سوي وطن روان شد.زمان و علت فوت : دانشوري كه در روزهاي سخت حيدر آباد و لاهور از پژوهش باز نايستاد در روزهاي آسودگي شيراز نمي توانست از اين كردار پسنديده دست بردارد. او همچنان تحقيق مي كرد و مي نوشت تا گرانبهاترين مجموعه لغت عرب را پديد آورد و البته در اين كار نيز چون همه اقداماتش به موفقيتي سترگ دست يافت . كتاب پر ارج ((الطراز الاول فيما عليه

من لغه العرب المعمول )) نشانه روش پيروزي بزرگ آفتاب بي غروب شيراز در روزگار كهنسالي و ناتواني است . اديب گرانمايه مدرسه منصوريه در اين اثر گران پايه استادي و چيرگي خيره كننده اش را هويدا ساخته ، در ذيل هر لفظ همه مسائل مربوط به آن ، حتي ترانه ها و داستانها را نيز به زيور نگارش آراسته است .بي ترديد پايان اين اثر شگرف مي توانست پايان گسترده ترين پژوهشهاي انسان در موضوع لغت عرب به شمار آيد ولي دريغ چرخ چنين نمي پسنديد. بيماري بر پيكرش پنجه افكند و سرانجام ديدگان پرفروغش در يكي از غمبارترين روزهاي سال 1120 ق . براي هميشه بسته شد.استادان ، دانشجويان و مومنان شهر پيكر گرانبهاترين گوهر درياي ادب و هنر را تا حرم حضرت احمد بن موسي عليه السلام شاهچراغ همراهي كردند و در آن حريم پاك كنار آرامگاه سيد ماجد بحراني به خاك سپردند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : تلاشهاي سيدعلي خان بزرگ در تامين امنيت شهر و آسايش مردم ، محمد اورنگ زيب را بر آن داشت كه وي را به حكومت لاهور و مناطق مجاور منصوب كند. با اين تدبير سلطان نماينده اي شايسته يافت . لاهور فرمانداري دلسوز به دست آورد و اديب بزرگ سده يازدهم پاي در روزگاري سراسر تلاش نهاد.هر چند مسئوليت تازه سيد دشوار و كمرشكن بود، هرگز او را از پژوهش و نگارش باز نداشت . آن بزرگمرد از فرصتهاي اندك پديد آمده در نبردها و آماده باشها بهره برد و به تحقيق و نگارش پرداخت . دانشمندي چون صدر الدين سيد علي همنشين با كتاب

را از هر كاري زيباتر و دوست داشتني تر مي داشت ولي سياستمداري چون اورنگ زيب هرگز نمي توانست شخصيت ارجمند دانشور وارسته روزگار خويش را ناديده گرفته ، از او در اداره امور جامعه بهره نبرد. بنابراين ضمن فرماني وي را به رياست ديوان ((برهانپور)) منصوب كرد. دانشور برجسته جهان اسلام كه اين مقام را براي خدمت و انجام دادن وظيفه الهي اش مناسب مي ديد، راه برهانپور پيش گرفت و در آن ديار به نجات ستمديدگان و كوتاه كردن دست تبهكاران و متجاوزان پرداخت . آن دانشمند گرانمايه پس از چند سال داوري ، از كار در ديوان برهانپور كناره گرفت و ديگر بار به ارتش پيوست و سالياني چند در سپاه محمد اورنگ زيب ، كه تشنه حضور فقيهي پارسا بود، به خدمت پرداخت .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سرنوشت همچنان با دانشمند وارسته حيدر آباد نامهربان بود. توفان دير پاي شريعت ستيزي كه با مرگ قطب شاه هفتم آغاز شده ، با عروج سيد نظام الدين احمد اوج گرفته بود همچنان ادامه داشت و هستي گرانبهاترين گوهر درياي دانش و هنر را تهديد مي كرد. نگاهباناني كه پيرامون خانه كوچك او مي گشتند، جاسوساني كه به عنوان دانشجو و اديب به ديدارش مي شتافتند هر يك خبر از آينده اي دشوارتر و تاريك تر مي داد.در چنين موقعيت اديب برجسته حجازي تبار نقشه اي هوشمندانه طرح كرد، نقشه اي كه در بهترين فرصت به اجرا درآمد. سيد علي از زندان گريخت و مقامهاي امنيتي قطب شاه هشتم را در شگفتي فرو برد. سلطان سواران بي شمار در پي اش

روان ساخت . سواراني كه بسيار تلاش كردند ولي جز نوميدي و شكست بهره اي نبردند.دانشور گريخته از زندان قطب شاهيان ، خود را به برهانپور رساند و در نخستين فرصت به ديدار محمد اورنگ زيب ، پادشاه آن سامان شتافت . اورنگ زيب دشمن ديرپاي حيدرآباد نشينان شمرده مي شد و پيوسته در انديشه جذب دانشمندان و سياستمداران آن ديار بود. بنابراين مقدم سرور اديبان جزيره العرب را گرامي داشته ، لقب خان به وي بخشيد و هزار و سيصد سوار زير فرمانش قرار داد.بدين ترتيب فرزند دانشمند سيد نظام الدين به صدر الدين سيد علي خان شهرت يافت . پيشنهادهاي سازنده او در شيوه كشور داري و لشگر آرايي سلطان اورنگ را بسيار تحت تاثير قرار داد، به گونه اي كه وقتي رهسپار اورنگ آباد شد وي را نيز همراه خويش برد و چون از آنجا به سمت احمد نكر حركت كرد او را فرمانده نگاهبانان اورنگ آباد ساخت .شاگردان : سيدعلي خان مدني در سالهاي تدريس شاگردان بسيار پروريد ولي بي دريغ كه نام و ياد آن سپيد بختان در گذر زمان به تاراج رخدادها رفته ، در آور فراموشي مدفون شده است . آنچه مي توان در اين فرصت باز گفت نام سه تن از كامرواياني است كه اجازه بازگويي شنيده ها و نگاشته هاي سيد اديبان حجاز را دريافت داشته اند:1. علامه گرانمايه حضرت شيخ محمد باقر مجلسي گردآورنده مجموعه نفيس بحارالانوار2. دانشور ارجمند حضرت شيخ باقر بن موسي محمد حسين مكي ،3. دانشمند وارسته حضرت سيد محمد حسين خاتون آبادي اصفهاني .آثار : اسلافه العصر في محاسن الشعراء بكل

مصر ، التذكره في الفوائد النادره ، الحدائق النديه في شرح الصمديه ، الزهره في النحو ، الطراز الاول فيما عليه من لغه العرب المعمول ، الفرائد البهيه في شرح الفوائد الصمديه ، الكلم الطيب و الغيث الصيب ، المخلاه ، انوار الربيع في انواع البديع ويژگي اثر : در سال 1093 ق . با نام كتاب نفيس انوار الربيع في انواع البديع در اختيار ادب دوستان قرار گرفت10 ديوان شعر ، رساله في اغلاط الفيروز آبادي في القاموس ، رساله في المسلسله بالاباء ، رياض السالكين في شرح صحيفه سيد الساجدين عليه السلام ، سلوه الغريب و اسوه الاديب ، كتاب النفيس ويژگي اثر : را در جمادي الثاني 1079 ق . به جهان دانش و ادب عرضه كرد.آن بزرگمرد در سطور پاياني اين اثر از دشواريهاي زندگي اش پرده برداشته16 محك القريض، ملحقاه السلافه ، موضح الرشاد في شرح الارشاد ، نعمه الاغان في عشره الاخوان ، نفثه المصدور

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

مدهوش گلپايگاني، محمدصادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1237 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به مدهوش. وى ملا باشى حيدرقلى ميرزا، فرزند فتحعلى شاه و حاكم گلپايگان بود. در نظم و نثر تبحر داشت و عربى را خوب مى دانست. مدهوش خط نستعليق را خوش مى نوشت و شعر نيز مى سرود. از آثار وى: يك نسخه «ديوان» خاورى، به قلم نستعليق و شكسته نيم دو دانگ خوش، با رقم: «كتبه العبد محمدصادق الكلبايكانى فى 1235» و

«حرره العبد الاقل محمدصادق كلبايكانى، المتخلص به مدهوش... سنه 1237».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (767 -766/ 3)، حديقة الشعراء (1628 ،1627/ 3)، الذريعه (1024/ 9)، سفينة المحمود (314 -311/ 1)، فرهنگ سخنوران (830)، مجمع الفصحا (1006/ 6)، مصطبه ى خراب (174 -173)، نگارستان دارا (251).

مرادخاني، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1323.

درگذشت: 1363.

از آثار اوست: المعجم المفهرس لالفاظ ابواب البحار (1365)؛ بحار الانوار، فى تفسير الماثور و القرآن (دو جلد).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مراديان، خدامراد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى كرج

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان و ادبيات عربى از دانشگاه بغداد، كارشناسى ارشد در رشته زبان و ادبيات عربى از دانشگاه بغداد، دكترا در رشته زبان و ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1349.

مرتبه علمى:

تدريس و تحقيق در دانشگاه تهران از سال 1349 تا سال 1360، استاد بازنشسته دانشگاه تهران، دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى كرج.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ، ادبيات، زبان و ادبيات عربى، تدريس در دانشگاه آزاد اسلامى به مدت 12 سال، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ، فرهنگ معارف اسلامى، فلسفه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

فرهنگ، معارف، علوم اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مراغي، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نقاش و مجلد. از معاريف زمان خود و اهل مراغه بود و ساكن عثمانى. از آثار گرانقدر وى: جلد روغنى استادانه اى است كه در كتاب «الفوايد الغياثيه» (تاريخ 1468 ميلادى) قرار گرفته و به طلا آرايش شده. داخل جلد به رنگ ارغوانى و نقوش آن تحسين انگيز است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (58 /1).

مرداني، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله مرداني در سال 1326 هجري شمسي در شهر كازرون پا به عرصه ي حيات گذشت . وي پس از به پايان بردن تحصيلات ، تا قبل از انقلاب در استخدام بانك ملي بود. پس از پيروزي انقلاب در بخش فرهنگي سپاه پاسداران و سازمان ارشاد اسلامي به كار پرداخت . مرداني در برگزاري شب هاي شعر و كنگره هاي فرهنگي و ادبي با نهاد هاي انقلابي همكاري مي كرد و فعاليت او با سازمان پژوهش و برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش جهت تدوين ادبيات انقلاب اسلامي و همكاري با جهاد دانشگاهي براي برگزاري كنگره ي شعر دانشجويان سراسر كشور چشمگير بود . كتاب "خون نام? خاك" ،نصرالله مرداني ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نصرالله مرداني فرزندمردي به نام عوض ،مي باشد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود كازرون به پايان برد . از آن پس به مطالعه كتابهاي شعرو نثر پرداخت .و از آفرينش مضامين كلامي و سخن شاعران متقدم سود جست و

در كار شاعري از سرچشمه هاي فياض آنان الهام گرفت . مطالعه و تتبع در دواوين شاعران قريحه و ذوق سرشار او را بارور كرد و به شعرش شكوفايي بخشيد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نصرالله مرداني قبل از انقلاب در بانك ملي ايران مشغول به كار بوده و از اولين لحظات پيروزي انقلاب تا كنون در بخش فرهنگي سپاه پاسداران و ارشاد اسلامي مأمور به خدمت مي باشد. وي با شروع جنگ تحميلي گاهي كنار رزمندگان اسلام در جبهه ها حضور يافته و گاهي در شبهاي شعر و كنگره هاي علمي و فرهنگي شركت كرده است. از مهمترين فعّاليّتهاي فرهنگي ايشان، همكاري با سازمان پژوهش و برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش جهت تدوين كتاب ادبيات انقلاب اسلامي و همچنين همكاري جهت برگزاري كنگره شعر دانشجويان سراسر كشور بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نصرالله مرداني علاوه بر حضور در جبهه در برگزاري شبهاي شعر و كنگره هاي فرهنگي وادبي با نهادهاي انقلابي همكاري كرد. و فعاليت او با سازمان پژوهش و برنامه وزارت آموزش و پرورش جهت تدوين ادبيات انقلاب اسلامي و همكاري با جهاد دانشگاهي براي برگزاري كنگره شعر دانشجويان سراسر كشور چشمگير بود . و همچنين كوشش وي در برگزاري يادواره علامه طباطبايي به مدت نه سال در كازرون از اقدامات قابل تحسين اوست .

آرا و گرايشهاي خاص : نصرالله مرداني بدنبال تحولي تازه در شعر بود او مي گويد : « ... سال ها قبل از پيروزي انقلاب پيوند بين حماسه و تغزل ، كه شيوه اي كاملا نو بود ، را اساس كار خود قرار دادم

... » .

جوائز و نشانها : كتاب "خون نام? خاك" ،نصرالله مرداني ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتش ني (1370)

2 خون نام پاك (1346)

ويژگي اثر : مجموع? شعر - اين كتاب (در سال 65) در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است .-آشنايي با كتاب خون نام? خاك كتاب مجموعه 132 قطعه شعر، سرود? نصر الله مرداني شاعر متعهد معاصر است كه شامل سروده هاي پيش از انقلاب و بعد از انقلاب در قالب اوزان كلاسيك (مقفّي – موزون – مردّف) مي باشد. اشعار اين مجموعه اغلب مشتمل بر مضامين بكر و تشبيهاتي نوين است و در حقيقت مانند معدودي از شاعران معاصر افقي تازه در بيكران احساس و انديشه را نمودار ساخته است. مرداني از آندسته شاعراني است كه نوبودن شعر را در تازگي مضمون مي داند نه قالب، و همين خصيصه بسياري از اشعار او را در زمر? مطرح ترين شعر زمان ما قرار داده است

3 ستيغ سخن

ويژگي اثر : تذكره منظوم كه نام بيش از دو هزار شاعر از ظهور شعر تا زمان نيما و از بيش از يكصد و پنجاه تذكره نام برده شد (1371)

4 غزل در آيينه انقلاب

5 قيام نور(1360)

ويژگي اثر : مجموع? شعر

6 مجموعه هاي الماس

آب

ويژگي اثر : مجموعه غزل-(برگزيده مهمترين غزليات شاعران انقلاب) كه در دست تهيه و تحرير است

منابع زندگينامه : 1www.ketabsal.ir2سيد محمد باقر برقعي ، سخنوران نامي معاصر ايران ، ج 6 ، ص 3656

مرداي كرماني، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هوشنگ مرادي كرماني در سال 1323 در روستاي سيرچ از توابع كرمان متولد شد . ديپلم متوسطه را از كرمان اخذ كرد و ضمن ادامه فعاليتهاي هنري و فرهنگي در تهران به مدرسه عالي ترجمه راه يافت و به دريافت ليسانس ترجمه (سال 1353)نايل آمد.مرداي كرماني با بهره گيري از شيو? خاص نويسندگان معاصر به كار نوشتن پرداخت و از سال 1347 فعاليتهاي مطبوعاتي خود را با مجل? خوشه آغاز كرد و تا سال 1353 كار داستان نويسي در مجلات مختلف را ادامه داد. كتابهاي "قصه هاي مجيد"و "نه ترونه خشك" تاليف هوشنگ مرادي كرماني ، به ترتيب در دورهاي چهارم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : هوشنگ مرادي كرماني تا كلاس پنجم ابتدايي در آن روستا درس خواند و سپس به كرمان آمده و در آن شهر به تحصيل خود ادامه داد و موفق به دريافت ديپلم دوره متوسطه گرديد. وي ضمن ادامه فعاليتهاي هنري و فرهنگي در تهران به مدرسه عالي ترجمه راه يافت و به دريافت ليسانس ترجمه (سال 1353)نايل آمد.

همسر و فرزندان : هوشنگ مرادي كرماني متاهل و داراي سه فرند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد

تصدي : كارشناسي تهيه گزارش دفتر وزارتي بهداشت، درمان و آموزش پزشكي از جمله مشاغل هوشنگ مرادي كرماني به شمار مي آيد.مرداي كرماني با بهره گيري از شيو? خاص نويسندگان معاصر به كار نوشتن پرداخت و از سال 1347 فعاليتهاي مطبوعاتي خود را با مجل? خوشه آغاز كرد و تا سال 1353 كار داستان نويسي در مجلات مختلف را ادامه داد. اما در اين سال بكلي از كار مطبوعات دست كشيد و وارد راديو گرديد و كار نوشتن در برنامه خانواده را آغاز كرد. در اين زمان به فكر شخصيت سازي تيپ مجيد افتاد. حاصل اين تلاش هنرمندانه مجموع? 5 جلدي قصه هاي مجيد است كه چهارجلد آن تا كنون منتشر شده و جلد پنجم آن نيز آماد? چاپ است. از ديگر سمتهاي ايشان مي توان به موارد زير اشاره كرد: - عضو پيوستة فرهنگستان زبان و ادب فارسي - عضو شوراي مركز كرمان شناسي

فعاليتهاي آموزشي : هوشنگ مرادي كرماني به عنوان مدرس اكابر و مدرس داستان نويسي در موسسه فرزانگان دختران و مجتمع شهيد مهدوي و تدريس در ادبيات عاميانه و گزارش نويسي در موسسه عالي سوره از ديگر فعاليتهاي وي مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هوشنگ مرادي كرماني در همايش هاي متعددي نظير ادبيات كودكان و نوجوانان در برلين و هند شركت داشته است و علاوه بر آن در سال 2003 در جلسه هاي پرسش و پاسخ كشورهاي برلين، هند و لندن و در مراسم اهداي جايزه وزارت فرهنگ و هنر اتريش حضور يافت. وي همچنين با شوراي كتاب كودك و كانون پرورش كودكان و نوجوانان و جشنواره فيلم رشد

و جشنواره فيلم كودكان فعاليت داشته است .

جوائز و نشانها : كتاب بچه هاي قالي باف خانه هوشنگ مرادي كرماني، برنده جايزه شوراي كتاب كودك _ibby دردفتر بين المللي كتاب براي نسل جوان ، كتاب نخل برنده جايزه كتاب كودك برگزيده شوراي كتاب كودك _ IBBY ،كتاب خمره برنده 12جايزه داخلي وبين المللي ، كتاب مرباي شيرين برگزيده كتابخانه بين المللي مونيخ و مقاله آينه قلب ها جايزه جهاني اندرسن نشان از ارزش و جايگاه قلم اين نويسند دارند . همچنين كتابهاي "قصه هاي مجيد"و "نه ترونه خشك" تاليف هوشنگ مرادي كرماني ، به ترتيب در دورهاي چهارم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند. ديگر جوايز ايشان به قرار زير است: نويسنده برگزيده هيات داوران جايزه جهاني اندرسن 1992 نويسنده برگزيده هيئت داوران جايزه جهاني خوزه مارتي (كاستاريكا) برنده جايزه موسسه C.P.N.B كشور هلند برنده جايزه موسسه جوانان آلمان برنده جايزه از وزارت فرهنگ و هنر اتريش، برنده جايزه هيئت داوران جايزه كبراي آبي كشور سويس برنده جايزه از كتابخانه هاي بين المللي مونيخ (آلمان) و سوئد و يونيسف(صندق كودكان سازمان ملل متحد)

چگونگي عرضه آثار : داستان هاي مرادي كرماني به ده زبان انگليسي، فرانسه، هلندي، اسپانيايي، آلماني ترجمه و انتشار يافته است و 28 فيلم سينمايي و تلويزيوني از روي داستانهاي او ساخته شده است. نويسنده فيلم : مورد ? - تك درختها ? - گوشواره ? - مهمان مامان ? - كيسه برنج ? - تيك تاك ? - كاكلي طرح

اوليه داستان : مورد ? - مهمان مامان - مرباي شيرين ? - كيسه برنج ? - تيك تاك ? - صبح روز بعد ? - خمره

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اقتباس سينمايي و تلويزيوني 22مورد

2 بچه هاي قالي باف خانه

ويژگي اثر : 2 قصه روستايي

3 تجربه هاي من درنوشتن براي كودكان

ويژگي اثر : اين مجموعه درفصلنامه پويش دركانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به چاپ رسيده است.

4 تنور و داستانهاي ديگر

ويژگي اثر : چند داستان به زبان آلماني و انگليسي ترجمه شده است .

5 چكمه

6 چهره بچه هاي روستايي درادبيات كودكان و نوجوانان

ويژگي اثر : اين كتاب 17 مقاله دار د كه در شوراي كتاب كودك به چاپ رسيده است

7 خمره

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه به انگليسي ، آلماني ، هلندي ، اسپانيولي ، فرانسوي كه برنده 12جايزه داخلي وبين المللي مي باشد .

8 قارقار كلاغ

ويژگي اثر : اين مقاله پيامي به هيئت داوران و بچه هاي اتريشي _ وزرات فرهنگ و هنر اتريش است

9 قصه هاي مجيد

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه به زبان انگليسي ، هلندي ، آلماني است كه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ، شوراي كتاب كودك

، كانون و ....بوده است-آشنايي با كتاب قصه هاي مجيد قصه هاي مجيد طنز تلخ يك نسل سرگردان است. نسلي كه در يك طرفش سنتهاي ديرپاي زمانه و در طرف ديگرش جامعه اي دگرگون است كه چهار فعل به سوي فرهنگ غربي به پيش مي تازد، و مجيد سمبل اين نسل گمگشته و نماينده اين تيپ منقلب است. او كسي است كه رويدادهاي پيرامونش را از صافي ذهن خود عبور مي دهد و با زباني اغراق آميز به توصيف آن مي پردازد. قصه هاي مجيد در چهارچوب طرحي استوار با نثري شيوا و ساده ولي طنز آلود نوشته شده كه فرهنگ مبتذل رژيم گذشته را به باد انتقاد مي گيرد.

10 كبوتر توي كوزه

11 لبخندانار

ويژگي اثر : اين چند داستان ترجمه به انگليسي _ درايران و هلند است

12 مثل ماه شب چهارده

13 مرباي شيرين

ويژگي اثر : اين كتاب برگزبده كتابخانه بين المللي مونيخ است

14 مشت بر پوست

15 مقاله آينه قلب ها

ويژگي اثر : اين مقاله پيامي به هيئت داوران جايزه جهاني اندرسن است

16 مهمان مامان

ويژگي اثر : اين كتاب به ترجمه انگليسي است

17 نخل

ويژگي اثر : قصه بلند

18 نه ترونه خشك

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و دوم انتخاب

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب : نه تر و نه خشك نه تر و نه خشك / نوشتة هوشنگ مرادي كرماني. - تهران: معين، 1382. پرنده اي كوچك به اندازة يك ملخ، عاشق دختر پادشاه مي شود. اين مسئله به غرور شاه برمي خورد و شاه از در مخالفت برمي آيد؛ اما پرندة كوچك با آن جثة ضعيفش شكوه و عظمت شاه را به لرزه مي اندازد... نه تر و نه خشك داستاني فانتزي است. برداشتي نو و امروزي از افسانه اي قديمي. فضا، شخصيت، و روابط آنها تخيل محض است؛ اما برگرفته از واقعيتي ملموس و هميشگي. و اين تخيل است كه فضاي داستان را با دنياي زيباي نوجوانان پيوند مي زند. در فضاي فانتزي نه تر و نه خشك جدي ترين مسائل بشري با ساده ترين شيوه بيان شده است، گوشه اي از زندگي آدمها با همة زيبايي ها و خشونت هايش

19 هند دركرمان

ويژگي اثر : اين مقاله پيامي به كنگره ادبيات كودكان و نوجوانان _ هلند است .

مرزآبادي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكتراى ادبيات فارسى.

مرتبه علمى:

طى مرحله استاديارى و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده ادبيات دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس در زمينه هاى تاريخ ادبيات ايران، ادبيات معاصر، نقد ادبى و روشى براى منابع ادبيات ايران به مدت 27 سال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 16، تعداد مقالات بزبان

خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاريخ ادبيات ايران، نقد ادبى، ادبيات معاصر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مرزبان راد، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1344.

مرتبه علمى:

استاد زبان و ادبيات فارسى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيقات ادبى و تلاش پيگير به منظور راه يابى قرآن گرانقدر بعنوان درس رسمى به دانشگاهها. راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

خسرو انوشيروان در ادب فارسى، دستور سودمند، تأليفات درسى و دانشگاهى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 26: تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

غالباً دينى و ندرتاً ادبى و سياسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مرزبان، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز مرزبان در سال 1296 در تهران ديده به جهان گشود.پرويز مرزبان يك دايره المعارف متحرك از هنرهاي تجسمي است. حاصل 50 سال تاليف و ترجمه او چاپ و انتشار كتاب هايي است كه هر يك در حوزه خود كتابي مرجع به حساب مي آيند. براي اولين بار او بود كه چشم ايرانيان را با گستره وسيع هنر جهان، از دوران آغازين تاريخ هنر تا مكاتب متاخر قرن بيستم روشن كرد. كتاب "هنرهاي ايران" ترجمه ،پرويز مرزبان ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

والدين و انساب : پرويز مرزبان از پدر و مادر خود چنين ياد مي كند:مادرم از اعيان ترك

ها بود و پدرم امين الملك، در دربار قاجار چشم پزشكي مي كرد و در دوره پهلوي مورد غضب شاه قرار گرفت و خانه نشين شد. معروف بود كه پدرم حق ويزيت از هيچ بيماري نمي گرفت .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پرويز مرزبان در يك خانواده از اعيان قديمي تهران به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پرويز مرزبان تحصيلات متوسطه را در رشت? زبان و ادبيات فرانسه انجام داد و در سال 1319 از دانشسراي عالي در رشت? زبان انگليسي موفق به اخذ ليسانس شد.

همسر و فرزندان : پرويز مرزبان در مهرماه سال 1323 ازدواج كرد. همسرش هم مثل خودش در كار ترجمه است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پرويز مرزبان در سالهاي 1340-1316 به طور مستمر در دبيرستانهاي تهران به تدريس زبان و ادبيات فارسي، فرانسه و انگليسي اشتغال داشت. همچنين در طول سالهاي 1340 تا 1373 به آموزش زبان و ادبيات انگليسي و تاريخ و نقد هنر را در دانشگاهها پرداخته است.

جوائز و نشانها : كتاب "هنرهاي ايران" ترجمه ،پرويز مرزبان ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ هنر جانسن (1359)

2 ترجمه و ويرايش سلسله مقالات هنري

ويژگي اثر : (از يك جلد از بريتانيكا براي دايرةالمعارف اسلامي)

3 خلاصه تاريخ هنر (1367)

4 دو مجلد از تاريخ تمدن ويل دورانت

5

فرهنگ مصور هنرهاي تجسمي(1365)

6 مرداني كه دنيا را عوض كرده اند

7 معلم و شاگرد (1335)

8 معني زيبايي (1366)

9 نظري به هنر نقاشي (1334)

10 هنرهاي ايران

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «هنرهاي ايران»: هنرهاي ايران، ر.دبليو. فريه، ترجم? پرويز مرزبان، تهران: نشر پژوهش فرزان روز، 1374. در اين كتاب، هم? جلوه هاي شگفت انگيز هنرهاي ايراني از پيش از تاريخ و ايران باستان تا عصر اسلامي، براي نخستين بار در مجلدي واحد و در نوزده بخش، به طرزي مرتبط با هم و مكمل يكديگر، مورد بررسي و تحقيق قرار گرفته است. مقالات كتاب به قلم بيست تن از كارشناسان سرشناس بين المللي نوشته شده است كه هر يك در زمين? تخصصي خود از معماري و گچبري و پيكره سازي عهد باستان گرفته تا قالي بافي و نقاشي و نساجي و فلزكاري و سفالگري و هنرهاي نسخه پردازي و شيشه گري دوران بعد، اثري مستند و آموزنده و معتبر و دلپذير با بيش از 170 لوح? رنگي، بر آثار «هنرهاي زيبا» و «هنرهاي كاربردي» جهان افزوده اند

مرزباني بغدادي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(384/ 378/ 371 -297/ 296/ 287 ق)، محدث، اخبارى، مورخ و اديب معتزلى. معروف به كاتب مرزبانى. اصلش از خراسان است و در بغداد به دنيا

آمد. او را جاحظ زمانش خوانده اند. در حديث ثقه بود و معتزلى، اما گفته اند كه به تشيع نيز گرايش داشت و نيز گفته اند كه او اولين كسى است كه «ديوان» يزيد بن معاوية بن ابى سفيان را جمع آورى و تدوين نمود. از ابوالقاسم عبداللَّه بن محمد بغوى و ابوحامد محمد بن هارون حضروى و احمد بن سليمان طوسى و ابوبكر بن دريد و ابوعبداللَّه نفطويه و ابوبكر محمد بن قاسم انبارى و ابوبكر ابن ابى داوود سجستانى و از همطبقه آنها حديث شنيد. ابوعبداللَّه صيمرى و ابوالقاسم تنوخى و على بن ايوب قمى و ابومحمد حسن بن على جوهرى و محمد بن مظفر دقاق و عتيقى و ديگران از وى حديث شنيدند. به گفته ى ابوعلى فارسى نحوى مرزبانى از محاسن دنيا بود و عضدالدوله با تمام عظمتش بر در خانه او مى ايستاد تا او از منزل خارج شود. خانه او مجمع فضلا و اديبان بود. گفته اند كه او اولين واضع علم بيان بوده است و نيز گفته شده كه او از مشايخ شيخ مفيد است. در بغداد درگذشت. ابوبكر خوارزمى فقيه بر او نماز گزارد و در منزلش، در قسمت شرقى، در محله عمر رومى دفن شد. او در فنون مختلف علوم اسلامى تصنيفات و تأليفات بسيارى نگاشت. از آثارش: «اخبار الشعراء»، كه عده اى آن را با «اخبار الشعراء المحدثين» يكى دانسته اند؛ «معجم الشعراء»، شامل پنج هزار اسم، در هزار برگ؛ «اخبار المعتزلة»؛ «تلقيح العقول»؛ «الرياض»؛ «الازمنة»، در هزار برگ؛ «الاوائل»، در حدود هزار برگ؛ «الدعاء»؛ «المعلى فى فضائل القرآن»؛ «ذم الدنيا»؛ «الشباب و الشيب»؛ «كتاب الشعر»؛ «اشعار النساء»؛ «اشعار الخلفاء»؛ «الزهد و اخبار الزهاد»؛ «الفرج»؛ «العبادة»؛

«اخبار المحتضرين»؛ «المراثى»؛ «المغازى»؛ «الهدايا»؛ «نسخ العهود الى القضاة»؛ «المديح فى الولائم و الدعوات»؛ «اخبار النحاة»؛ «اخبارالمتكلمين»؛ «شعراء الشيعه»؛ كتاب «ما نزل من القرآن فى على (ع)»؛ كتاب «المفصل»، در علم بيان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210/ 7)، اعيان الشيعه (33/ 10)، انساب سمعانى (257 -256/ 5)، ايضاح الكمنون (80/ 2)، تاريخ الاسلام (حوادث 87 -86/ 400 -381)، تاريخ بغداد (136 -135/ 3)، تأسيس الشيعه (95 -94)، الذريعه (162/ 25 ،147/ 24 ،290 ،218 -217/ 21 ،250/ 20 ،192/ 14 ،23/ 13 ،314/ 11 ،429/ 4 ،472 -471/ 2 ،531 ،336 -335/ 1)، روضات الجنات (323 -322/ 7)، ريحانه (283 -282/ 5)، سير النبلاء (449 -447/ 16)، شذرات الذهب (112 -111/ 3)، العبر (166 -165/ 2)، فوائد الرضوية (588)، الفهرست لابن النديم (193 -190)، الكامل (167 -166/ 7)، كشف الظنون (1734 ،1106)، الكنى و الالقاب (179 -177/ 3)، لسان الميزان (427 -426/ 6)، معجم الادباء (272 -268/ 18 ،47/ 1)، معجم المؤلفين (98 -97/ 11)، المنتظم (26/ 9)، الاعتدال (641 -640/ 3)، النجوم الزاهرة (170/ 4)، الوافى بالوفيات (237 -235/ 4)، وفيات الاعيان (356 -354/ 4)، هدية الاحباب (238)، هدية العارفين (54/ 2).

مرزوقي اصفهاني، ابوعلي احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421 ق)، اديب، نحوى و شاعر. معروف به امام مرزوقى و حائك. اهل اصفهان و يكى از پيشوايان زبان و نحو و از شعرا و مداحان اهل بيت (ع) بود. وى «كتاب سيبويه» را نزد ابوعلى فارسى خواند. در اصفهان معلم فرزندان آل بويه بود. او از عبداللَّه بن جعفر بن فارس حديث روايت كرده است. سعيد بقال از وى روايت كرده و در «معجم» خود به وى استناد كرده

است. صاحب بن عباد برجستگى علمى اصفهان را به سه كس مربوط مى داند كه اول آنها مرزوقى است. تيزهوشى، زيركى و تصانيف زيبا را حموى از ويژگى هاى وى مى داند. وى غير از ابن المرزوق نحوى معروف (م 781 ق)، است كه از شاگردان خطيب دمشقى و ابوحيان بود. از آثارش: «الازمنة و الامكنة»؛ شرح اشعار هذيل؛ شرح «الحماسة» ابى تمام؛ شرح «الفصيح» ثعلب؛ شرح «المفضليات»؛ شرح «الموجز»، در نحو؛ «شرح النحو»؛ «الامالى»؛ «الفاظ العموم و الشمول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (205/ 1)، اعيان الشيعه (94/ 3)، ايضاح المكنون (191/ 1)، الذريعه (96 ،82/ 14 ،386 -385 ،92/ 13 ،531/ 1)، روضات الجنات (255 -254/ 1)، ريحانه (285 -284/ 5)، سير النبلاء (476 -475/ 17)، كشف الظنون (1273 ،692)، الكنى و الالقاب (56 -55/ 2)، معجم الادباء (35 -34/ 5)، معجم المؤلفين (92 -91/ 2)، الوافى بالوفيات (5/ 8)، هدية الاحباب (238)، هدية العارفين (74 -73/ 1).

مرعشي نجفي، شهاب الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1411 -1318/ 1315 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، محدث، نسابه، رجالى، مدرس، مورخ و رياضيدان. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و علوم ادبى را از پدرش و شيخ مرتضى طالقانى و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى و علم انساب آل رسول را از پدرش و سيد محمدرضا صائغ بحرانى و علم تفسير را از پدرش و شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و ميرزا محمدعلى چهاردهى رشتى و فقه و اصول استدلالى را از آقا ضياءالدين عراقى و شيخ مهدى مازندرانى و سيد حسن صدر و شيخ مهدى

خالص و علم كلام را از شيخ محمدجواد بلاغى و شيخ محمداسماعيل محلاتى و رياضيات را از شيخ ياسين عليشاه هندى و ميرزا محمود اهرى فراگرفت. در 1342 ق به تهران آمد و در عرفان و علوم عقلى از محضر ميرزا مهدى آشتيانى و ميرزا طاهر تنكابنى و در رياضيات از محضر ميرزا حيدرعلى نايينى استفاده نمود. سپس به قم رفت و در محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى تلمذ نمود و از او و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى اجازه ى اجتهاد داشت. او از علماى عامه و علماى زيديه و علماى اسماعيليه و بسيارى از علماى اماميه اجازه روايت داشت. پس از درگذشت آيت اللَّه حايرى وى عهده دار اداره حوزه ى علميه، تدريس، مرجعيت و امامت جماعت و ايجاد بناهاى خيريه و انتشار كتب گرديد. در قم درگذشت و در كتابخانه ى خود دفن شد. از آثارش: بناى مدارس: علميه، مهديه و مؤمنيه در قم؛ تأسيس حسينيه ى مركز تبليغى قم؛ كوى آيت اللَّه مرعشى نجفى، بالغ بر يكصد و چهل خانه، براى سكونت طلاب و فضلاء؛ كتابخانه ى آيت اللَّه مرعشى نجفى در قم، كه بيش از سى و پنج هزار كتاب آن از كتب شخصى ايشان و بقيه اهدايى مردم است و متجاوز از پانزده هزار كتاب خطى نفيس دارد و از اين رو از كتابخانه هاى كم نظير ايران به حساب مى آيد. از آثار علمى وى: «اجوبة المسائل»؛ «اعيان المرعشيين»، در شرح احوال خاندان مرعشى؛ «انس الوحيد»؛ «التجويد»؛ «روض الرياحين»؛ «طبقات النسابين»، از صدر اسلام تا عصر حاضر؛ «الفروق»؛ «القبلة»، مشتمل بر مباحث هيئت؛ «المسلسلات الى مشايخ الاجازات»؛ «مشجرات آل الرسول (ص)»، در انساب آل محمد (ص)؛

«مصباح الهداية فى شوارع الكفاية»، كه حاشيه مختصر بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى است؛ «المعول فى امر المطول»؛ «مقدمة التفسير»؛ «مناسك الحج»؛ «الهداية»، در شرح «الكفاية»؛ «مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار»؛ «مزارات علويين» در ايران و غيره؛ «الصناعات الفقهية»، در شرح الفاظ مصطلح فقهاء؛ «جذب القلوب الى ديار المحبوب»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «معالم»؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «الرد على مدعى التحريف».[1]

يكى از مفاخر امروز عالم تشيع است كه حق عظيمى بر حوزه علميه قم و اسلام و مسلمين دارد و يكى از افتخارات بزرگ شيعه است و در ميان عموم مسلمين شهرت بسزائى دارد و بسيار مورد تجليل و تكريم علماء اهل سنت مصر و سوريا و يمن و حجاز و پاكستان و هندوستان و افغانستان و جاوه و سودان و اندونزى و غيره است و از وى به امام اعظم و علامه اكبر و نسابه بحاثه و مجاهد بزرگ تعبير مى كنند.

اسم شريفش سيد شهاب الدين و كنيه اش ابوالمعالى و شهرتش مرعشى نجفى است.

در صبح روز پنجشنبه بيستم ماه صفر 1318 قمرى در نجف اشرف متولد و جامع شرافت حسب و فضيلت نسب مى باشد زيرا از طرف پدر به سيد فقيه نبيه عارف عابد زاهد محدث علامه سيد قوام الدين مرعشى مشهور به ميربزرگ موصول مى باشد كه از بزرگترين خانواده هاى علويين و اشرف و اجمل و انبل ايشان بوده و در هر طبقه متحلى بحليه مزاياى دينى و دنيوى و نوعا عالم ربانى و يا متمكن به اريكه جهانبانى و يا طبيب حاذق و يا نقيب بصير و يا وزير روشن ضمير و مانند اينها بوده اند و جده پدرى ايشان شريفه طباطبائيه

و جده مادرى ششمى وى كه مدفون در رواق مطهر حضرت رضا عليه السلام است دختر شاه عباس صفوى مى باشد.

شرف تتابع كابر عن كابر

كالرمح انبوب على انبوب

نسب شريفش چنانچه مشروحا ذكر شد بسى وسه واسطه به امام چهارم حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهماالسلام منتهى مى شود و والده ماجده ايشان علويه صالحه فاضله بنت مرحوم آيت الله آقاسيد ابوالقاسم خوئى فرزند مرحوم آقا سيد مهدى خوئى است كه از بنى اعمام مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيدحسين كوه كمرى عم بزرگوار مرحوم آيت الله آقاى سيدمحمد حجت مى باشد.

ترجمه اين بزرگوار زينت كتب رجالى مانند اعيان الشيعه و ريحانه الادب جلد چهارم صفحه 11 و علماء معاصرين صفحه 217 و آثارالحجه جلد 2 صفحه 46 و معارف الرجال جلد دوم صفحه 268 و مشاهير دانشمندان اسلام جلد چهارم صفحه 108 طبقات الشيعه جزء دوم از قسم اول صفحه 847 و ده ها كتاب ديگر مانند زندگانى پيشواى اسلام عمادزاده اصفهانى و مقامات معنوى آقاى معلم و غيره مى باشد.

علماء معاصرين گويد: صاحب ترجمه از اكابر و اجلاء عصر حاضر ما كه علامه فهامه نسابه فقيه اصولى محدث رجالى اديب اريب فاضل كامل مورخ رياضى حاوى الفروع و الاصول جامع المعقول و المنقول و بكثرت مشايخ نسبت به اهل عصر خود ممتاز و در اخلاق فاضله داراى امتياز و مرجع سوالات متنوعه بسيارى از ديگر فرق مسلمين بلكه از علماء نصارى مى باشد كه پرسشهاى گوناگون از بلاد دور و دراز به حضرتش فرستاده و به پاسخ متين و متقن نائل مى گردند. كه از آنهاست سوالات شيخ عبدالسلام كردى شافعى و سوالات فاضل متبحر عيسى اسكندر معروف لبنانى است كه در عصر ما از

مشاهير نويسندگان علماء نصارى است و صاحب ترجمه علاوه بر مراتب علمى مساعى جميله عملى در ترويج دين مقدس اسلامى و اعلاء كلمه حق به كار برده جمعى از يهود و نصارى در اثر تبليغات حقايق سمات وى مشرف به اسلام شدند و نيز گروهى از باييه و صوفيه و ديگر منحرفين از اسلام و ايمان باذعان عقايد حقه جعفريه مستبصر گرديده اند و در ادوار زندگانى خود با فحول رجال و متخصصين هر فنى ملاقات و از هر باغى گلى چيده و از هر بلبلى نوائى شنيده و مرجع افاده و استفاده افاضل وقت خود بوده و مى باشند.

و از كثرت زهد و ورع پيرامون زخارف دنيويه نگرديده و علاقه قلبى را بالمره از آنها قطع و فقط به جمع كتب متنوعه علميه كه آن هم محض آخرت و آخرت محض است و ربطى به زخارف دنيويه ندارد ميل مفرطى داشته و دارند و كتابخانه ايشان مانند نگارخانه ارتنك حاوى گلهاى رنگارنگ مى باشد كه هر يك از فقيه و اصولى و حكيم و متكلم و منطقى و رجالى و رياضى و اديب و طبيب و متخصصين علوم غريبه و صنايع عجيبه مى توانند از آن گلزار محمدى و بوستان علوى موافق دلخواه خود گلى چيده و يا عطرى مناسب مشام خود استشمام نمايد.

در سخاوت و بذل و كرم و سعه صدر نادره زمان و وحيد دورانست. مراجع و زعماء مبسوط اليد بسيارى ديده ام ولى به اين صفات و خصايص كمتر يافته ام.

انصاف مى دهم كه دليران و دلبران

بسيار ديده ام ولى نه به اين حسن دلبرى

بالاخص در اعطاء كتب و انفاق انگشتر كه اقتداء به جد كرام خود اميرالمومنين عليه السلام

نموده و هزاران نفر از دانشمندان و علماء اعلام و خطباء عظام و اصناف ديگر انام را به بذل انگشتر عقيق و فيروزه و غيره مسرور و مفتخر نموده است.

اساتيد و مشايخ اجازه معظم له

آن جناب مقدمات را از مرحوم شيخ زاهد عابد شيخ مرتضى طالقانى و والد معظم خود و ديگر مشايخ وقت اخذ نموده و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى كه در تلاوت قرآن عاصم زمان خود بوده اخذ و علم انساب آل رسول صلى الله عليه و آله را از والد معظم خود و از استاد عماد سيد محمدرضا صائغ بحرانى و ديگر اساتيد فن تلمذ نموده و علم تفسير را از والد مكرم و عالم زاهد صاحب كرامات شيخ محمدحسين بن محمدخليل شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين مذكور و هم ميرزا محمدعلى رشتى صاحب كتاب شرح القبله و آقا ميرزا محمود شيرازى و آقا شيخ محمدحسين قاجارى تهرانى نجفى و ديگر اجلاء وقت تلمذ نموده و در فقه و اصول استدلالى حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ مهدى نوائى مازندرانى و ديگر اجلاء و سه سال در سامره و كاظمين در فقه و حديث و رجال و دراية حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا سيد حسن صدر و در اصول از بحث مرحوم آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم

كلام و تفسير را از آيت الله شيخ محمدجواد بلاغى و آيت الله شيخ محمداسمعيل محلاتى فراگرفته و در سال 1342 ق به تهران وارد و در آنجا حدود يكسال توقف نموده و عرفان و علوم عقليه و رياضيات و بعض فنون ديگر را از افاضل تهران مانند آيت الله آقا حسين نجم آبادى و آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نورى و ديگران استفاده كرده تا آنكه حاوى مراتب علميه و عمليه عقليه و نقليه گرديده و در سال 1343 قمرى مهاجرت به قم نموده و تا اين تاريخ كه سال 1393 هجريست پنجاه سال در اين بلده طيبه مشغول به تدريس و تاليف كتب متنوعه و اقامه جماعت و مرجعيت و سرپرستى حوزه مقدسه علميه قم مى باشند و با اين همه مشاغل و گرفتاريهائى كه شب و روز وى را مستغرق نموده است كمتر مستحب و نافله است كه از وى فوت شود.

مشايخ اجازه آن جناب كه تمامى از مراجع تقليد و علماء اعلام و فقهاء عظام فريقين اماميه و عامه و زيديه و اسماعيليه اند از دويست نفر متجاوز است كه براى تبرك چند نفر آنان را ذكر مى نمايم.

1- السيد حسن صدر كاظمين 2- السيد نجم الحسن الهتدى موسس مدرسه الواعظين در لكنهو هندوستان 3- السيد ناصر حسين ابن آيت الله السيد حامد حسين صاحب عبقات الانوار 4- السيد محسن الامين الشامى 5- السيد ابوالقاسم الدهكردى 6- السيد عبدالحسين بروجردى آل كمونه 8- الشيخ على بن محمد الرضا آل كاشف الغطاء 8- الشيخ هادى آل كاشف الغطاء 9- الشيخ مرتضى آل كاشف الغطاء 10- الشيخ محمدجواد البلاغى 11- الشيخ محمداسماعيل محلاتى 12- السيد جعفر آل بحرالعلوم 13- الشيخ فتح الله شريعت اصفهانى

14- الميرزا محمد العسكرى التهرانى 15- آيت الله السيد ابوالحسن اصفهانى 16- آيت الله السيد محمد فيروزآبادى 17- آيت الله الميرزا حسين نائينى 18- آيت الله الحاج الشيخ عبدالكريم الحايرى 19- آيت الله الحاج آقاحسين قمى 20- آيت الله حاج آقاحسين بروجردى و آيت الله آخوند ملامحمدحسين فشاركى و آيت الله آقاسيد محمد نجف آبادى و آيت الله آقاسيد على نجف آبادى و آيت الله آقا شيخ عبدالنبى نورى و آقاى امام جمعه خوئى و آقاى شيخ مهدى حكمى قمى و آقاى شيخ محمدعلى آيت الله شاه آبادى و آقا ميرزا ابوالهدى كرباسى و آقاى حاج شيخ على اكبر نهاوندى مشهدى و آقا سيد محسن اراكى و آقاى حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و آقاى حاج شيخ عباس محدث قمى و آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى كمپانى و آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه كفايه و آقا شيخ عبدالحسين رشتى صاحب حاشيه كفايه و آقاسيد مهدى بحرانى نسابه نجفى و آقاميرزا محمدعلى اردوبادى و آقا سيدمحمدباقر كشميرى و آقاسيد راحت حسين رضوى كوپال پورى و آقا سيد عبدالباقى شيرازى ملاباشى و صدها نفر ديگر و اجازات اجتهاد ايشان از آقا ضياءالدين عراقى و آقاى فشاركى و آقاى يثربى كاشانى و آقا شيخ محمدحسن اصفهانى و آقا شيخ عبدالكريم يزدى.

آثار علمى و قمى معظم له كه به طبع رسيده و يا مخلوط مانده است بسيار است از آن جمله:

1- تعليقات بر احقاق الحق قاضى نورالله شهيد در بيست و شش مجلد كه يازده مجلد آن به طبع رسيده و باقى آماده براى طبع مى باشد و اين تعليقات خود شرح مبسوط و كتاب مستقلى در ولايت اميرالمومنين على عليه السلام و خاندان عصمت و طهارت و امامت ائمه معصومين عليهم السلام و فضائل آن خاندان است

از هزاران كتب اهل سنت انتخاب شده بنحو استدلال با رعايت اختصار.

2- غايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى حواشى بر عروه الوثقى علامه يزدى در دو مجلد بزرگ.

3- توضيح المسائل كه بكرات به طبع رسيده 4- حاشيه بر فصول المهمه شيخ حر عاملى 5- كتاب الهدايه حاشيه بر كفايه.

6- دفع الغاشيه عن وجه الحاشيه (حاشيه بر حاشيه ملاعبدالله يزدى در منطق) 7- المعول فى امر المطول.

8- جذب القلوب الى ديار المحبوب در سوانح و وقايع ايام عمر 9- مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار حاشيه بر تقريرات اصول شيخنا الانصارى.

10- مشجرات آل الرسول كه از بزرگترين تصنيفات شيعه و گرانبهاترين كتب در انساب است در چند مجلد.

11- الرساله الافطسيه در نسب گروهى از سادات طفرود كه در تهران چاپ شده.

12- الرحله الشيرازيه كه در مسافرت به شيراز نوشته اند 13- الرحله الاصفهانيه در مسافرت به اصفهان تاليف نموده اند.

14- مزارات علويين در ايران و خارج ايران.

15- كتاب المسلسلات فى مشايخ الاجازات در سه مجلد به شرح زير 1- در اجازات علماء اماميه از اثناعشريه كه به معظم له داده اند 2- اجازاتى كه علماء عامه از حنفى ها و مالكيها و شافعيها و حنبليها و زيديه و غير آنان كه براى آن جناب نوشته اند 3- اجازاتيكه ايشان به ديگران داده اند.

مرجع تقليد، محقق، عالم دينى.

تولد: 1276(20 صفر 1315 ق.)، نجف اشرف.

درگذشت: 7 شهريور 1369(7 صفر 1412 ق.) قم.

آيت الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى، فرزند سيد شمس الدين، آموزش هاى اوليه خود را نزد پدر و جده اش آغار كرد. پس از اين در حوزه هاى درس اساتيد شركت كرد. در وس مقدماتى را نزد پدر، شيخ مرتضى طالقانى، شيخ محمدحسن سدهى اصفهانى نجفى، شيخ شمس الدين

شكوئى قفقازى، سيد محمدكاظم خرم آبادى نجفى، ميرزا محمود معلم و نيز جده خود بى بى شمس شرف بيگم طباطبايى فراگرفت. وى تجويد و قرائت قرآن را از ميرزا ابوالحسن مشكينى نجفى، پدرش سيد شمس الدين مرعشى نجفى، سيد آقا شوشترى، شيخ عبدالسلام كردستانى شافعى و شيخ نورالدين بكتاشى شافعى آموخت. علم انساب را از پدر خود از سيد محمدرضا موسوى بحرانى و سيد محمد مهدى غريقى صائغ و تفسير قرآن را از پدر و از شيخ محمد حسين شيرازى، سيد هبةالدين شهرستانى و سيد ابراهيم رفاعى شافعى بغدادى و فقه و اصول را از پدر خود و از شيخ مرتضى طالقانى، سيد محمدرضا مرعشى نجفى رفسنجانى شيخ غلامعلى قمى، ابوالحسن مشكينى نجفى، سيد آقا شوشترى، ميرزا حبيب الله اشتهاردى، ميرزا محمد تهرانى، ميرزا محمدعلى كاظمينى، شيخ عبدالحسين رشتى، ميرزا آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، شيخ موسى كرمانشاهى، شيخ نمعت الله لاريجانى، سيد على طباطبائى يزدى، شيخ محمدحسين شيرازى، ميرزا محمود شيرازى، سيد جعفر بحرالعلوم، سيد محمدكاظم خرم آبادى و عباس خليلى و علوم رياضى و هيئت را از شيخ عبدالكريم بوشهرى، سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى، دكتر عندليب زاده، ميرزا محمود اهرى، محمد محلاتى، شيخ عبدالحميد رشتى، احمد منجم، سيد محمدكاظم عصار، جمال الدين كرباسى و علم طب را از پدر و از محمدعلى خان مؤيد الطباء و علم رجال و درايه و حديث را از پدر و از سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ عبدالله مامقانى، شيخ محمد حرزالدين نجفى، ميرزا على حسينى مرعشى شهرستانى و ميرزا ابوالهدى كرباسى، فقه و اصول استدلالى را از آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد احمد بهبهانى، شيخ احمد كاشف الغطاء، شيخ على اصغر ختيايى تبريزى، شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، شيخ

على بن باقر نجفى، شيخ محمداسماعيل محلاتى، شيخ عبدالنبى نورى، سيد ابراهيم اصطهباناتى، حسين نجم آبادى، آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، سيد على يثربى كاشانى و محمدرضا مسجدشاهى فراگرفت. آنگاه در شهرهاى سامرا و كاظمين مدت سه سال فقه و حديث و رجال را از آيت الله سيد حسن صدر و اصول را نزد آيت الله شيخ مهدى خالصى آموخت و بعد از مراجعت به نجف اشرف علم كلام را نزد آيت الله شيخ محمد جواد بلاغى، شيخ محمد اسماعيل محلاتى، سيد هبةالدين شهرستانى، على اكبر يزدى، پدر خود و ديگران آموخت.

آيت الله مرعشى موفق به دريافت بيش از چهارصد اجازه ى روايتى و تعدادى اجازات اجتهاد و اجازات نفسى از مشايخ ديگر گرديد كه اجازات كتبى وى در كتاب المسلسلات فى الاجازات آمده است.

آيت الله مرعشى نجفى در بيست و يكم محرم 1342 از نجف به ايران آمد و پس از سفرى به مشهد و تهران و شهر رى، به قم سفر كرد و به سبب درخواست آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى در قم ساكن شد و مدتى هم در جلسات درس ايشان و حوزه هاى دررس آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى قمى، آيت الله سيد على يثربى كاشانى و على اكبر مدرس يزدى، معروف به حكيم الهى و ديگر علما شركت كرد.

آيت الله مرعشى نجفى از زمان ورود به قم، در كنار آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به تحكيم پايه هاى حوزه ى نوپاى قم پرداخت. ورود وى به ايران و قم مصادف بود با آغاز زمامدارى رضاشاه بود كه با مظاهر اسلام و تشيع به مبارزه برخاسته بود. او در مقابل فشارها و ضربات رضاشاه عليه حوزه و روحانيت مردانه ايستاد و جلسات درس او منظم بين شش تا

هفت جلسه درس در مدرسه فيضيه، صحن و حرم حضرت معصومه (س) برقرار مى شد. به اين ترتيب وى را مى توان يكى از مؤسسان حوزه ى علميه ى قم به شمار آورد كه تا هنگام رحلت آيت الله حائرى يزدى، همگام با ايشان فعاليت كرد. پس از رحلت آيت الله حائرى يزدى نيز در جهت حفظ و بقاى حوزه كوشش كرد. در آن زمان حلقه هاى دروس خارج فقه و اصول خود را تشكيل داد.

آيت الله مرعشى پس از رحلت آيت الله بروجردى در 1380 ق. جزو معدود مجتهدانى بود كه به عنوان مرجعيت شيعه انتخاب گرديد و از آن پس به عنوان يكى از اركان اصلى حوزه و جهان تشيع درآمد و به سهم خويش در اداره ى حوزه ى علميه ى قم شركت نمود. وى بيشتر از هفتاد سال به تدريس در حوزه ى علميه ى قم مشغول بود.

آثار و تأليفات وى به اين شرح است: تعليقات احقاق الحق قاضى نورالله مرعشى شوشترى شهيد كه بيست و هفت جلد آن منتشر شده و تا پنجاه جلد مى رسد، مشجرات آل رسول الله الاكرام (ص)، شرح و حاشيه بر عمدة المطالب (در چند مجلد)، طبقات النسابين، الهداية فى معاضل الكفاية، حواشى رسائل شيخ مرتضى انصارى، المسلسلات فى الاجازات، مسارح الافكار فى مطارح الانظار (حاشيه بر تقريرات شيخ انصارى)، المعول فى امر المطول، الوقت و القبلة الرد على مدعى التحريف، مصطلحات فقهيه، الغاية القوى، سلوة الحزين و مونس الكئيب، المشاهد و المزارات، القصاص على صوء القرآن و سنته (به قلم عادل علوى، 1374).

از خدمات فرهنگى آيت الله مرعشى نجفى مى توان به اين موارد اشاره كرد: ساختن مدارس علوم دينى و تعمير آنها در قم مدارس مهديه در خيابان باجك، مؤمنيه

در خيابان چهارمردان، شهابيه در خيابان امام خمينى، مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق قم)، ساخت و تعمير و بازسازى مساجد در ايران و جهان، ساخت و تعمير بيمارستان ها از جمله بيمارستان كامكار در قم، درمانگاهى در بيمارستان نكويى قم، آسايشگاه معلولين در قم، ساختمان بخش قلب بيمارستان نكويى، مركز توانبخشى بهزيستى واقع در ميدان امام خمينى قم كه دارالشفاى آل محمد (ص) نيز ناميده مى شود، تأسيس كتابخانه با خريد قطعه زمين به مساحت 1500 متر مربع مقابل مدرسه مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق) كتابخانه اى با زيربناى 3500 متر در پنج طبقه ساخته شد كه در نيمه ى شعبان 1349 با حدود 16000 جلد كتاب چاپى و خطى افتتاح گرديد. بعدها طبق حكم حضرت امام (ره) دولت قطعه زمينى در كنار كتابخانه با مساحت 2400 متر مربع فراهم و در اختيار توليت كتابخانه قرار داد. در توسعه ى جديد 16000 متر مربع زيربنا در هفت طبقه با ظرفيت سه ميليون جلد كتاب چاپى و بيش از 120000 جلد كتاب خطى ملحوظ شده است.

اين كتابخانه (تا سال 1374) نزديك به 500000 جلد كتاب چاپى، 35000 مجلد با 50000 عنوان نسخه خطى، بيش از 20000 جلد كتاب چاپى به زبان هاى لاتين، نزديك به 5000 جلد نسخه عكسى، حدود 8000 ميكروفيلم و بيش از هزار عنوان روزنامه و نشريه دارد. همچنين مجهز به دستگاه هاى مدرن آتش نشانى، مبارزه با آفات طبيعى، دستگاه هاى قرنطينه و آفت زدايى است.

آيت الله مرعشى نجفى پيش از فوت چند بار در بيمارستان هاى قم و تهران بسترى شد و دوبار هم براى درمان به خارج از كشور يعنى اسپانيا و انگلستان مسافرت نمود. اما سرانجام در

شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1412 برابر با هفتم شهريور ماه 1369 در سن نود و شش سالگى، پس از اقامه ى آخرين نماز جماعت در صحن حضرت فاطمه معصومه (س) و بازگشت به منزل گرفتار حمله و سكته قلبى شد و درگذشت. پيكر وى در كتابخانه عمومى خود ايشان دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (181 -177)، الذريعه (204/ 23 ،276/ 21 ،376/ 20 ،355 ،264/ 18 ،186/ 16 ،88/ 15 ،215 ،140/ 12 ،378/ 6 ،260/ 2)، ريحانه (134 -129/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 848 -847/ 14)، علماء معاصرين (219 -217)، گلزار معانى (702 -695)، گنجينه ى دانشمندان (52 -37/ 2 ،215 -211 ،56 -51/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1190 -1189/ 3).

مرعشي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 358 ق)، عالم امامى، فقيه، زاهد و اديب. موصوف به طبرى و معروف به مرعشى. از سادات مرعشيه ى طبرستان بود كه نسبشان به حسين الاصغر، فرزند امام سجاد (ع) مى رسد و به علت جدش على مرعش به مرعشى مشهور بود. او از فقهاى بزرگ شيعه و از اكابر مشايخ اماميه مى باشد. وى از محمد بن جعفر بن احمد بن بطه و محمد بن جعفر اسدى و احمد بن ادريس اشعرى و محمد بن حسين بن درست و على بن ابراهيم قمى و على بن ابى عبداللَّه محمد بن ابى القاسم (از پدرش ملقب به ماجيلويه) و ابوالعباس احمد بن محمد ابن عقده روايت كرده است. شيخ مفيد و حسين بن عبيداللَّه غضائرى و احمد بن عبدون در 354 ق از وى حديث شنيدند. ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى در 328 ق از وى روايت شنيد

و از او اجازه دريافت كرد. از آثارش: «الاشفية»، در معانى غيبت؛ «تباشير الشريعة»؛ «الجامع»؛ «الدر»؛ «الغيبة»؛ «المبسوط فى عمل يوم و ليلة»؛ «المرشد»؛ «المفتخر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (203/ 2)، اعيان الشيعه (61 -60/ 5)، ايضاح المكنون (327 ،317 ،294 ،268/ 2 ،220/ 1)، الذريعه (358 -357/ 21 ،304/ 20 ،53/ 19 ،76/ 16 ،310/ 3 ،111/ 2)، رجال طوسى (465)، ريحانه (289/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 87 -86/ 4)، لغت نامه (ذيل/ حسن مرعش)، معجم المؤلفين (221/ 3).

مرعشي، داود

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا عبدالله بن محمد شفيع، از اكابر سادات عالى درجات، به جلالت شأن معروف، و به اقتفاى فضايل و كمالات، موصوف. به منصب رفيع توليت روضه ى رضويه، و مصاهرت دودمان صفويه ممتاز گرديده.

در 1065 در اصفهان تولد، و در سال 1133 در اصفهان وفات يافته، شاعر و اديب و نويسنده است.

كتب زير از اوست:

1- ديوان اشعار 2- مثنوى زبور العاشقين 3- سفرنامه 4- سلطان الانساب 5- مثنوى نمكدان؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مرعشي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1280 -1198 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مفسر، اديب و شاعر. از فرزندزادگان علامه سيد حسين سلطان العلماء (خليفه سلطان) بود. او در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. از آثارش: «تفسير قرآن»؛ شرح «زبدة الاصول»؛ شرح «تشريح الافلاك»؛ «سفرنامه ى هندوستان»؛ كتاب «اجازات»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (382/ 9)، تذكرة القبور (488)، معجم المؤلفين (188/ 10).

مرغيناني، بهاءالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 537/ 527 ق)، منشى و شاعر. اصل وى از مرغينان، از نواحى فرغانه تركستان، و از شعرا و منشيان معروف عصر خود بود. او مداحى سلطان قطب الدين انوشتگين خوارزمشاه (522 -490 ق) مى كرد. به آورده ى صاحب «تاريخ نظم و نثر»، بهاءالدين از سوى پدر از خاندان شيخ الاسلام فرغانه و از سوى مادر از فرزندان طغان خان، حكمران فرغانه بوده و تا زمان ارغون خان نيز مى زيسته است. همچنين در اين كتاب تاريخ فوت او 649 ق ذكر شده است. از وى اشعارى در تذكره ها نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (174 -173)، الذريعه (1031/ 9)، ريحانه (293/ 1)، فرهنگ سخنوران (144 -143)، لغت نامه (ذيل/ بهاءالدين)، مجمع الفصحا (448 -447/ 1).

مروزي، ابوطالب عزيزالدين اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(572- وف بعد از 614 ق)، محدث، فقيه، اصولى، نحوى، لغوى، شاعر، منجم و نسب شناس. نسب او به محمد ديباج، فرزند امام صادق (ع)، مى رسد. جد سوم وى از قم به مرو سفر كرد و در آنجا سكنى گزيد. در مرو متولد شد و تحصيلات خود را در زادگاه خود مرو آغاز كرد و نزد كسانى چون قاضى محمد بن سليمان فقيهى دانش آموخت. در جوانى به قصد زيارت خانه خدا از مرو خارج شد. در 592 ق به بغداد كه رسيد از ادامه سفر منصرف شد و مدتى همان جا ماند. ابوطالب از شهرهاى خوارزم، هرات، نيشابور، گرگان، رى، يزد، شيراز، رامهرمز و همدان نيز ديدن كرد و از مشايخ و دانشمندان اين شهرها بهره جست. در ميان مشايخ او بايد از فخر رازى، عبدالسيد خوارزمى، بلغارى، محمد ديباجى، محمد ماهروى، اسماعيل كاشانى

و ابن سمعانى نام برد. تاريخ بازگشت وى به مرو روشن نيست. زمانى كه در مرو بود با فخر رازى ديدار كرد و در همان زمان بود كه كتاب «الفخرى» را براى وى تأليف كرد. در مرو در منزل خود مجالس درس برگزار مى كرد و در آن طالبان علوم حضور مى يافتند. ياقوت حموى كه از شاگردان وى مى باشد پس از توصير صفات زيباى استادش در «معجم الادباء» چند بيت از اشعار او را آورده است. تنها اثر بازمانده از وى «الفخرى فى انساب الطالبين» است كه در قم به چاپ رسيده؛ اثر ديگر وى «حظيرة القدس»، در حدود 60 مجلد، در خصوص انساب طالبيان بود و تلخيص آن «بستان الشرف» در حدود 20 مجلد؛ و كتابى نيز درباره ى نسب شافعى تأليف كرد.از آثار ديگر او: «زبدة الطالبيه»؛ «غنية الطالب فى نسب آل ابى طالب»؛ «المثلث» و «الموجز» در نسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (308 /1)، اعيان الشيعه (320 -319 /3)، الذريعه (252 /23 ،79 /19 ،67 /16 ،29 /12 ،26/7 ،107 -106 /3)، ريحانه (112 /3)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم الادباء (150 -142 /6)، معجم المؤلفين (266 /2)، هدية العارفين (211 /1).

مروزي، ابومعاذ فضل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 211 ق)، محدث، نحوى و مقرى. از عبداللَّه بن مبارك و داوود بن ابى هند و عبيد بن سليم/ سليمان روايت كرد. اهل مرو و محمد بن على بن حسن بن شقيق از وى روايت كرده اند. ابومنصور ازهرى در كتاب «تهذيب اللغة» خود از وى بسيار روايت كرده است. از آثارش كتاب «القراآت»، در قرآن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (77)، الثقات (5/ 9)، طبقات المفسرين

داودى (29 -28/ 2)، كشف الظنون (1449)، معجم الادباء (214/ 16)، معجم المؤلفين (67/ 8).

مزارعي، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

زهرا مزارعي در نوزدهم آذر1320 ه.ش در يكي از خانواده هاي فرهيخته ي شيراز چشم به جهان گشود . وي ديپلم خود را ازدبيرستان مهر آيين شيراز با رتبه ي ممتاز به پايان رسانيد ،و بعد از ازدواج نيز به تحصيل زبان انگليسي پرداخت و سرانجام از دانشكده ي كمبريج انگلستان گواهي نامه گرفت . از آن پس آموختن زبان عربي و زبان آلماني را پي گرفت. مزارعي در سالهاي 38 و 39 در برنامه ي مشاعره ي راديو ايران شركت كرد و با رتبه اول برگزيده شد. همين امر باعث گرديد با عنوان ‹‹ خانم شعر ايران ›› در نشريات آن زمان به شهرت رسد .او كه مدت ها در دانشگاه شيراز سرگرم كار بود اينك دوران بازنشستگي را به مطالعه و تحقيق مي گذراند و همچنان به سرودن غزل ادامه مي دهد و غزلياتش را با تخلص (ذره)مي سرايد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

تحصيلات رسمي و حرفه اي : زهرا مزارعي ديپلم خود را از دبيرستان مهر آيين شيراز با رتبه ي ممتاز و اخذ مدال درجه دو علمي به پايان رسانيد ،او بعد از ازدواج به فراگيري زبان انگليسي پرداخت و با اخذ گواهينامه از دانشكده ي كمبريج انگلستان اين دوره را به پايان برد. از آن پس آموختن زبان عربي و زبان آلماني را پي گرفت .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : زهرا مزارعي از كودكي با شعر انس يافت و با آغاز بلوغ، به سرودن شعر پرداخت.

وقايع ميانسالي : زهرا مزارعي

در سالهاي 1338 و 1339 در برنامه ي مشاعره ي راديو ايران شركت كرد و با رتبه اول برگزيده شد. همين امر باعث گرديد با عنوان ‹‹ خانم شعر ايران ›› در نشريات آن زمان به شهرت رسد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زهرا مزارعي كه سالها در دانشگاه شيراز اشتغال داشته است، اينك دوران بازنشستگي را سپري مي كند. به مطالعه و تحقيق مي گذراند و همچنان به سرودن غزل ادامه مي دهد و غزلياتش را با تخلص (ذره)مي سرايد .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : زهرا مزارعي دوران بازنشستگي را به تحقيق و سرودن شعر مشغول است، او آثاري نيز دراين راستا به چاپ رسانده است.

جوائز و نشانها : زهرا مزارعي مقطع ديپلم را با رتبه ممتاز و كسب مدال درجه دو علمي به پايان رساند. او همچنين در سالها 1338 و 1339 در برنامة مشاعره راديو ايران ، با رتبه اول برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 امثال سائره و پندهاي موزون

ويژگي اثر : پس از ده سال سكوت اين كتاب انتشار يافت .

2 سخن عشق

ويژگي اثر : پس ازچها رده سال به همت انتشارات نويد شيراز به چاپ رسيد .

3 قفس طلايي

ويژگي اثر : نخستين دفتر شعر اودر سال 1350 به چاپ رسيد.

4 گلچين دعا

منابع زندگينامه :پوران فرخزاد، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ، ج 2 ، ص 1424

مزين الدوله نطنزي كاشاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1222 ش)، مترجم، موسيقيدان و نقاش. ملقب به

نقاش باشى. وى جزو اولين دانش آموزانى بود كه در دوره ى ناصرالدين شاه و به سال 1275 ق براى فراگرفتن فن نقاشى به پاريس اعزام شده بود. مزين الدوله پس از مراجعت از اروپا، بيش از پنجاه سال، معلم فرانسه در دارالفنون و مدرسه علميه و مدرس موسيقى و نقاشى بود كه آنها را از روى اصول علمى آن تعليم مى داد و چندين كتاب نيز در مورد نقاشى به چاپ رسانده است. كمال الملك از شاگردان وى بود. مزين الدوله اولين كسى در ايران بود كه با افتتاح تماشاخانه ى دارالفنون، دست به ترجمه هم زده و آن ترجمه ها را نيز در تماشاخانه به اجرا درآورده است. گذشته از آن، گفته مى شود كه «طبيب اجبارى» مولير را نيز نخستين بار ترجمه و خود هم آن را در تماشاخانه دارالفنون اجرا كرده است. نخستين كتاب موسيقى نظرى جديد به نام «تعريف علم موسيقى»- كه از نوشته هاى موسيو لومر فرانسوى بوده- توسط مزين الدوله به فارسى برگردانده شده است. از ديگر آثار او: ترجمه ى «صرف افعال»؛ «مزين اللغه»، لغت نامه اى از فرانسه به فارسى. از آثار نقاشى وى: تصوير نيم تنه ى شعاع السلطنه به سياه قلم كه نقطه پردازى پرمايه اى دارد، با رقم: «خانه زاد على اكبر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (378 -377/ 1)، ادبيات نمايشى (341 ،338 ،312 -309/ 1)، تاريخ تحول ضبط موسيقى (138)، تاريخ موسيقى (734 ،589 ،437/ 2)، تاريخ هنرهاى ملى (616 ،584/ 1)، شرح حال رجال (426/ 2)، گلستان هنر (پنجاه و سه)، مؤلفين كتب چاپى (550/ 4).

مژده شيرازي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1299 ش)، شاعر، مترجم و نويسنده. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را به همراه فراگيرى

كامل قرآن و بسيارى از متون فارسى سپرى كرد و در دوره ى اول دبيرستان توانست عربى و قواعد صرف و نحو را بياموزد. آنگاه به دانشسراى مقدماتى آباده رفت و دوره ى آموزگارى را گذراند و سپس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. پس از آن به تهران آمد و در 1328 ش موفق به اخذ ليسانس و در 1333 ش موفق به دريافت درجه ى دكترا در رشته ى ادبيات فارسى شد. او در تأسيس بخش زبان و ادبيات در شيراز سهمى به عهده داشت و از سال 1334 ش دانشيار دانشكده ادبيات شيراز بود و علاوه بر سمت استادى، رياست بخش فارسى نيز به او واگذار گرديد و در ضمن مسئوليت اداره انتشارات و روابط دانشگاهى را بر عهده داشت. مژده شيرازى در شكل دادن به تدريس دانشگاهى در شيراز نقش مهمى داشت و بسيارى از استادان فعلى دانشگاه ها از شاگردان وى مى باشند. از آثارش: «تاريخ ايران بعد از اسلام»؛ «راز زندگى»؛ ترجمه هاى: «تاريخ علم و فلسفه در اسلام»، «تاريخ ملل اسلامى»، «نظرهايى بتاريخ جهان» نهرو، «صدو پنجاه سال جوان بمانيد» و «منازل السائرين» خواجه عبداللَّه انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (3356 -3253/ 5)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (420 -414/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2215/ 2)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 12، ص 7 -2)، مؤلفين كتب چاپى (599 -598/ 4).

مستشارالدوله تبريزي، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ق)، نويسنده و مترجم. ملقب به مستشارالدوله. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم عربى و فارسى به سمت منشى گرى وارد كنسول گرى انگليس در تبريز شد. او پس از مدتى به خدمت وزارت امور خارجه درآمد

و به عنوان كاردار به پاريس و لندن سفر كرد. ميرزا حسين خان سپهسالار با وى دوست بود، اما به دليل كدورتى كه بين اين دو پيش آمد، ميرزا يوسف خان را به خراسان تبعيد كرد. در 1299 ق به معاونت وزارت عدليه (دادگسترى) منصوب و ملقب به مستشارالدوله گرديد. وى در 1306 ق به دليل نوشتن نامه اى انتقادآميز از حكومت وقت، از تبريز به قزوين تبعيد و زندانى شد. از آثارش: «كتابچه ى بنفش»، درباره ى تأسيس راه آهن؛ «يك كلمه»، در منابع قانون اساسى فرانسه و تطبيق آن با قانون اسلام؛ «گنجينه ى دانش»؛ «منهج الحساب»؛ رساله ى «اصلاح خط اسلام»؛ رساله ى «برآورد مخارج راه آهن از مشهد به تهران و ساير شهرهاى ايران»؛ «رمز يوسفى»، در تلگراف؛ «طبقات الارض»، در زمين شناسى و ژئولوژى، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (286 ،280/ 1)، از نيما تا روزگار ما (42 -41)، شرح حال رجال (493 -490/ 4)، الذريعه (284/ 25 ،146/ 15)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3453 ،3175 ،2780 ،2250 ،1746/ 2 ،474 ،243/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (900 -899/ 6).

مستعان، حسينقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1283.

درگذشت: 1363.

از آثار اوست: ترجمه ى بينوايان (ويكتور هوگو، چاپ هاى متعدد)؛ رابعه، رمان تاريخى (دو جلد، تهران، 1369)؛ عشق مقدس (تهران، 1371).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مستوفي خزانه، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عبدالباقى نواب اصفهانى، از ميرزاهاى چهارسو شيرازيها.

فاضل و اديب بوده، و در دستگاه ظل السلطان اهميتى داشته، در شب 17 جمادى الثانيه سال 1309 به شرحى كه مرحوم انصارى در تاريخ اصفهان و رى در وقايع سال مزبور مى نويسد مسموما فوت شده است.

از آثارش كتاب «احسن التواريخ» در ترجمه ى تاريخ آل عثمان تأليف محمد فريد بيك؛ و هديه ى رمضان، ترجمه از كتاب امير ارسلان مصرى به طبع رسيده است.

در شب فوت او سه نفر ديگر: 1 - ميرزا حبيب الله مشير انصارى 2 - حاج ميرزا حسن شيخ الاسلام 3 - ميرزا محمد خان امين الدوله نيز مسموما وفات يافتند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مستوفي شهشهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا احمد، از ادبا و فضلا، وفاتش 5 شنبه 4 صفر سال 1311، قبرش در صحن مقبره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مسرور اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1269 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به مسرور. در قريه ى كوپاى اصفهان به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات مقدماتى به فراگيرى صرف، نحو، معانى، بيان، منطق، فقه، اصول و حكمت نزد اساتيد عصر پرداخت. او سپس در مدارس جديد به تحصيل مشغول شد آنگاه به تهران آمد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دارالفنون و دبيرستان نظام به تدريس پرداخت. وى فنون شعر را از فرصت الدوله شيرازى و دهقان سامانى آموخت. او زبانهاى عربى و فرانسه و انگليسى را خوب مى دانست و از زبان پهلوى اطلاعاتى داشت. در 1352 ق كه از طرف انجمن ادبى ايران به نظم آوردن مضامين الواح تخت جمشيد به مسابقه گذارده شده بود، مسرور از ميان پنجاه شاعر برجسته ى شركت كننده حائز رتبه ى اول گرديد و نيز در موقع افتتاح آرامگاه حكيم فردوسى شعر او مقام اول را به دست آورد. وى گذشته از استادى در زمينه ى شعر در نثر نيز توانا بود و از هنر موسيقى و خوشنويسى نيز بهره داشت. مقالات ادبى و تاريخى او در مجلات «ارمغان» و «يغما» چاپ شده است. او مدتى مديريت برنامه هاى ايران در آينه ى زمان و شهر سخن را، در راديو ايران، به عهده داشت. سرانجام در تهران وفات يافت و در قبرستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. از آثار وى: «امثال سائره»؛ «خواجو كرمانى»؛ «داستان تاريخى محمود افغان»؛ «ده نفر قزلباش»؛ «فرهنگ زبان»؛ «قران يا سرگذشت لطفعلى خان زند»؛ «نى زن

بيابان»؛ «هنرنامه»، شعر. اثر ديگر او مجموعه اشعارش مى باشد كه نخست تحت نام «راز الهام» در 1338 ش و سپس تحت نام «يادگار سخنيار»، در 1347 ش، در سال وفات وى، منتشر شد.[1]

حسين مسرور سخنيار اصفهانى، متخلص به مسرور، فرزند حاجى محمدجواد تاجر كوپايى به سال 1308 هجرى قمرى در كوپاى اصفهان تولد يافته و از پايان تحصيلات به خدمت وزارت فرهنگ درآمده است.

حسين مسرور كه شاعرى توانا و استاد بود، در نثر نويسى نيز مهارتى فوق العاده داشت و داستان هاى تاريخى «ده نفر قزلباش» وى كه تاريخ دوران صفويه را مطرح مى سازد، به بهترين وجهى آن عصر را نمايان مى سازد.

اين شاعر كتاب شعرى دارد به نام «راز الهام» كه در سال 1338 خورشيدى منتشر گرديده است.

«كرشمه ى پرى»

بكرشمه اى پرى- دل آشنا برى

من و ياد روى تو- تو بياد ديگرى

تو اى نسيم سحرى- ببر بجانان خبرى

پيك روز جدايى

باد خزان تو بودى- كه گلم را ربودى

همه گلشن بديدم- تو ز گل ها نبودى

تويى اى نگار من- گل من بهار من

به سپيده دم رسد- شب انتظار من

ز گريبان شب چو مه سر آرد بيرون

ز غم دوريت شود دلم غرق خون

خزان چو گردد سپرى- شود بهار دگرى

شكوفه آيد به چمن- صبا كند جلوه گرى

بكرشمه اى پرى- دل آشنا برى

من و ياد روى تو- تو بياد ديگرى

«عشرت دنيا»

عشرت دنيا مصيبت مردم دانا نبود

يا كه خود عشرت نصيب مردم دنيا نبود

عشق هر جايى، قلم بر عقل پا برجا كشيد

خاصه ما را كز ازل، خود عقل پا برجا نبود...!

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (87 -86)، ادبيات نوين (144 ،84)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (445 -443)، دويست سخنور (381 -379)، الذريعه (251/ 25

،436/ 24 ،67/ 17 ،201/ 16 ،1035 -1034/ 9 ،285/ 8 ،268/ 7)، راهنماى كتاب (س 11، ش 7، ص 422)، سرآمدان فرهنگ (310 -309/ 1)، سخنوران نامى (434 -422/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3284 -3277/ 5)، سواد و بياض (570)، شرح حال رجال (79/ 5)، فرهنگ سخنوران (837)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3423 ،3339 ،2529 ،2428 ،1615/ 2 ،1487 ،1326 ،1293 ،331/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (881 -879/ 2).

مسعودي پنج دهي مروزي، تاج الدين، ابوعبداللّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(584 -522/ 521 ق)، فقيه، محدث، لغوى و صوفى. نسبتش به پنج ده، از قراى مرورود، مى رسد. چون نياى بزرگش مسعود بود به مسعودى مشهور شد. او ساكن خانقاه سميساطيه دمشق بود. در مرو و هرات و سجستان و بلخ و سرخس و نيشابور و كرمان و اصفهان و همدان و تبريز و بغداد و موصل و مصر از پدرش و عبدالسلام بن احمد بكبره و مسعود بن محمد غانمى و ابونضر فامى و ابوالمظفر تريكى بغدادى و ابوالوقت عبدالاول و عبداللَّه بن عمر سجزى و عمر بن محمد بسطامى و ابوبكر محمد بن على طوسى و ابوالمعالى مقرى و عبدالرحمان بن احمد طوسى و ابن رفاعه سعدى و مسعود ثقفى و عبدالصبور بن عبدالسلام و سلفى حافظ و جماعتى ديگر حديث شنيد. در 575 ق در مصر مجالس املاى حديث برپا كرد. او معلم ملك افضل فرزند سلطان صلاح الدين بود. ابن مفضل و ابوالقاسم بن عساكر و ابواحمد بن تاجر و ابواحمد بن سكينه و ديگران از وى روايت كردند. او شرحى كامل بر «مقامات» حريرى نگاشت كه به گفته ى ابن خلكان نظير نداشت و در پنج مجلد بزرگ بود و بدين علت به مسعودى شارح «مقامات» معروف

شد. او در دمشق درگذشت و در دامنه ى كوه قاسيون دفن شد. از آثارش: «مغانى المقامات فى معانى المقامات»، كه همان شرح «مقامات حريرى»، است؛ «الايضاح فى جمع المغرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65 -64/ 7)، الاعلام بوفيات الاعلام (395/ 2)، سير النبلاء (175 -173/ 21)، شذرات الذهب (281 -280/ 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (253/ 2)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (37/ 2)، العبر (88/ 3)، كشف الظنون (1790 -1789)، لسان الميزان (292 -291/ 6)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (23 -21/ 19)، معجم الادباء (216 -215/ 18)، معجم البلدان (591/ 1)، معجم المؤلفين (155/ 10)، ميزان الاعتدال (600/ 3)، الوافى بالوفيات (233/ 3)، وفيات الاعيان (392 -390/ 4)، هدية العارفين (101/ 2).

مسعودي مروزي، ابوالخير، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 443 ق)، فقيه شافعى، نحوى، لغوى و اديب. مروزى در بين شافعيان به مسعودى معروف بود. نزد ابوبكر قفال مروزى فقه آموخت و برآمد و از اقران شيخ خود گشت. او از قفال و ابونصر محمودى حديث شنيد. مسعودى در نحو و لغت و ادب مشهور زمان خود بود. قاضى ابومنصور سمعانى از او روايت كرد. امام غزالى در كتاب خود، «الوسيط»، از او حكايت كرده است. به گفته ى سمعانى وى در ابتدا از اصحاب الراى بود كه چون مصاحب قفال شد جزء اصحاب الحديث گشت. وفات او را حدود 420 ق نيز ذكر كرده اند. از آثارش: شرح «مختصر المزنى»، در فروع فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى سبكى (174 -171/ 4)، كشف الظنون (1635)، معجم الادباء (214 -213/ 18)، معجم المؤلفين (259 ،248 ،225 -224/ 10)، الوافى بالوفيات (322 -321/ 3)، وفيات الاعيان (214

-213/ 4).

مسگرنژاد، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز در سال 1348، كارشناسى ارشد ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز در سال 1351 و دكتراى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه ابوريحان و علامه طباطبائى از سال 1357 تا سال 1369 و دانشيار دانشگاه علامه طباطبايى از سال 1369 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اخلاق در نهج البلاغه، معراج نامه ها در زبان فارسى، بررسى دستور زبان فارسى و مقايسه دستورها، زندگينامه سخنران جان باخته، ديوان مولانا لسانى شيرازى، انيس الشعراء، پژوهشى در عقايد اهل حق، تدريس دروس مختلف ادبى در دانشگاههاى علامه طباطبايى تربيت معلم و تهران، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مختصرى در شناخت عروض و قافيه، شرح خصوص الحكم خواجه محمد پارسا و كنزالرموز امير حسينى تاريخ تصوف و اصطلاحات، عرفان و تصوف.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 12، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

شرح خصوص الحكم و شروح معتبر آن، تأمل در صحت انتساب شروح خصوص الحكم، مقاله اى در اصطلاحات صوفيه- غزالى، معرفةالنفس (خودشناسى) اقبال لاهورى، مقاله (هلال و خيال) در مثنوى مولوى، كليت و مفهوم در غزل حافظ، رسالت بزرگ و روحى و سير مفاهيم عرفانى در ديوان خواجو، عرفان و تصوف، اصطلاحات عرفانى، شناخت متون، تاريخ ادبيات و تحقيق در انديشه شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مسيحا فدشكويي، محمد مسيح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1127 ق)، فقيه، اديب و شاعر، متخلص به معنى. در فسا به دنيا

آمد. در شيراز و اصفهان درس خواند. در سرودن شعر به دو زبان عربى و فارسى مهارت داشت. در اشعار عربى مسيح و در اشعار فارسى معنى تخلص مى كرد. آخوند مسيحا از شاگردان آقا حسين محقق خوانسارى بود كه به درجه ى اجتهاد رسيد و چندين سال منصب شيخ الاسلامى ايالت فارس را داشت. در اواخر عمر در سنين نود سالگى به فسا بازگشت و در قريه ى فدشكو درگذشت. در «تذكره ى نصرآبادى» سال مرگش 1115 ق ذكر شده است. وى به عربى قصيده اى در مدح حضرت اميرالمؤمنين على (ع) گفته است. از ديگر آثارش: «حواش على الحواشى الخفريه على شرح التجريد»؛ «اثبات الواجب تعالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (84 -83)، اعيان الشيعه (56 /10)، تاريخ ادبيات در ايران (317 -316 /5)، تذكرة المعاصرين (111 -101)، تذكره ى نصرآبادى (174)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (4 -3 /1)، الذريعه (1075 -1074 ،1065 /9 ،109 /1)، ريحانه (385 ،314 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 725 -723 /12)، فارسنامه ى ناصرى (1392 /2)، فرهنگ سخنوران (862)، فوائد الرضويه (643)، لغت نامه (ذيل/ معنى فسايى)، مؤلفين كتب چاپى (191 -190 /5)، مرآت الفصاحه (587 -585)، معجم المؤلفين (22 /12).

مشار، خانبابا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1279، تهران.

درگذشت: 29 شهريور 1359.

خانبابا مشار پس از اتمام تحصيلات مقدماتى و متوسطه به خدمت وزارت دارايى درآمد و در ضمن نزد استادان وقت به تحصيل علوم قديمه پرداخت در وزارت دارايى در ادارات تحديد كل و كارگزينى و ماليات برآمد و كلاس مالى عهده دار خدمت بود. پس از بيست و يك سال خدمت دولتى به ميل خود بازنشسته شد و به امور كشاورزى پرداخت.

اثر برجسته ى او مؤلفين كتب

چاپى عربى و فارسى از آغاز چاپ تاكنون (شش جلد، 1344 -1340) نام دارد. اين كتاب در واقع تركيبى است از دو كتاب فهرست كتابهاى چاپى فارسى و فهرست كتاب هاى چاپى عربى ايران از آغاز چاپ تاكنون است. وى همچنين يك متن قديمى دينى را هم تصحيح كرد كه الفصول المختاره من العيون و المحاسن معروف بمجالس (مجالس در مناظرات) تأليف شيخ مفيد و ترجمه ى آقا جمال خوانسارى (تهران، 1339) است. اين كتاب در سال 1363 به چاپ رسيد.

(1359 -1279 ش)، نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى و متوسطه به خدمت وزارت دارايى درآمد و در ضمن نزد استادان وقت به تحصيل علوم قديمه پرداخت. پس از بازنشستگى به كشاورزى مشغول شد. از آثار او: «فهرست كتابهاى چاپى فارسى»، از آغاز تا 1345 ش؛ «مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «الفصول المختاره» شيخ مفيد؛ «فهرست كتابهاى چاپى فارسى و عربى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «الفصول المختاره» شيخ مفيد؛ «فهرست كتابهاى چاپى عربى، در ايران» از آغاز چاپ تا 1344 ش و ساير كشورها از 1340 ق به بعد.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 12 -9، ص 915 -912)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3179 ،2891 ،2485/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (333)، مؤلفين كتب چاپى (11 -10/ 3).

مشايخ فريدني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1291(1333 ق.)؛ محله عودلاجان تهران.

درگذشت: 13 آذر 1369، در نزديكى بمبئى.

محمدحسين مشايخ فريدنى، فرزند محمدباقر (از علماى معقول و منقول و از مدرسان تهران)؛ در محضر پدر خود مقدمات علوم دينى را فراگرفت و در كنار آن به تحصيل علوم جديد در دبستان

ترقى و سپس دبيرستان پهلوى نيز همت گماشت. در سال 1309 بعد از اتمام دوره ى اول متوسطه وارد دوره ى ادبى دارالفنون شد. از اساتيد اين دوره درس وى مى توان به افرادى چون حبيب يغمايى، جلال الدين همايى، نصرالله فلسفى، شيخ محمدحسين فاضل تونى، احمد بهمنيار و على اكبر سياسى اشاره كرد. ايشان در همين دوره، تحصيلات حوزوى را تا پايان لمعتين نزد پدرشان تلمذ كرد. فريدنى در سال 1312 بعد از تأسيس دانشكده ى علوم معقول و منقول در امتحان ورودى آن دانشكده پذيرفته شد، در سال 1314 بعد از اتمام دوره گواهينامه مدرسى دريافت كرد. همزمان با تحصيل در دانشكده ى معقول و منقول در دانشكده ى ادبيات هم ثبت نام نمود و در سال 1314 به اخذ درجه ليسانس نايل آمد و در سال 1318 وارد دوره ى دكتراى ادبيات شد. استادان وى در آن دوره ملك الشعراى بهار، فاضل تونى، سيد محمد تدين، بديع الزمان فروزانفر و على اصغر حكمت بودند. در پاكستان كرسى زبان فارسى دانشگاه كراچى را تأسيس كرد و در دانشگاه هاى پنجاب، پيشاور و حيدرآباد و داكا به عنوان استاد ميهمان تدريس مى كرد. در دانشگاه لاهور پاكستان موفق به اخذ درجه ى دكتراى افتخارى و كسب مقام استادى در رشته ى حقوق شد.

دكتر فريدنى در طول خدمات فرهنگى خود در سمت هاى مختلفى اشتغال داشت. نظير: دبير دبيرستان هاى تهران بازرس و سرپرست فرهنگ و اوقاف قم، كاشان، ساوه، محلات و گلپايگان، رايزن فرهنگى ايران در پاكستان، هند، عراق و عربستان سعودى، استاد دانشكده ى حقوق و علوم سياسى، مأمور تأسيس دانشگاه كردستان و غيره. آثار وى علاوه بر تحرير مقالات در مجلات كشور، عبارتند از: تأليف نواى شاعر فردا (روايت تازه اى از

اسرار خودى و رموز بى خودى اقبال لاهورى، وى از جمله كسانى بود كه با انديشه هاى اين متفكر آشنا بود)؛ رساله اى در شرح نظرات سياسى اميرالمؤمنين (ع)؛ گزيده ى أغانى (ترجمه ى الاغانى، در دو جلد، اين كتاب برگزيده ى هشتمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران شد)؛ تأليف آفتاب در آئينه (سيره ى اميرالمؤمنين (ع) به روايت اهل سنت). وى همچنين در سال هاى آخر عمر با دايرةالمعارف تشيع و دانشنامه ى جهان اسلام همكارى داشت و مقاله هايى را براى اين دو اثر تأليف كرده است. مقاله هايى نيز در «كيهان فرهنگى» و «نشر دانش» و «آينده» از او به چاپ رسيده است. دكتر مشايخ فريدنى به دريافت نشان هاى درجه ى دوم همايونى، درجه ى دوم سپاس، نشان ارانژناسو از هلند و نشان كوكب از اردن نايل آمده است. وى عضو آكادمى عرب نيز بود.

دكتر محمدحسين مشايخ فريدنى روز سيزدهم آذر سال 1369 در سن هفتاد و هشت سالگى بر اثر حمله قلبى درگذشت. اين حادثه در حالى رخ داد كه وى يك هيئت علمى بين المللى را در يك كشتى مطالعاتى براى بررسى راه آبى «جاده ى ابريشم» همراهى مى كرد. پيكر وى در بهشت زهرا در حجره ى 953 به خاك سپرده شد.

در 1291 متولد شد. پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده ادبيات تهران شد و در 1315 ليسانس گرفت و به شغل دبيرى اشتغال ورزيد. بعد از شهريور 1320 وارد دوره ى دكتراى ادبيات فارسى شد و پس ازطى دوره ى دكترا رساله ى خود را با درجه ى ممتاز گذرانيده و تدريس خود را در دانشگاه آغاز كرد. در سال 1328 كه على اصغر حكمت به وزارت امور خارجه منصوب شد، چند تن از فرهنگستان باسواد

را مأمور خدمت در آن وزارتخانه نمود از جمله دكتر مشايخ فريدنى بود كه پس از انتقال موقت به وزارت امور خارجه، رايزن فرهنگى ايران در پاكستان شد و سپس رايزنى فرهنگى ايران را در هندوستان برعهده گرفت. پس از پايان مأموريت دهلى به تهران انتقال يافت و مشاور اداره اطلاعات و كتابخانه و مطبوعات و اداره فرهنگى و سرپرست امور نشريه ها در وزارت امور خارجه گرديد. در اواخر سال 1336 به وزارت فرهنگ بازگشت و مدير كل دفتر آن وزارتخانه شد. در سال 1337، على اصغر حكمت براى بار دوم به وزارت امور خارجه منصوب شد و اين بار دكتر محمد حسين مشايخ فريدنى را بطور قطعى به وزارت امور خارجه منتقل كرد و به وى مقام رايزنى و تصدى اداره روابط فرهنگى را سپرد. پس از چندى سرپرست اداره اطلاعات و مطبوعات شد و بعد رياست اداره پنجم سياسى وزارت خارجه را عهده دار شد. مشايخ فريدنى در مأموريتهاى فرهنگى خود در وزارت امور خارجه، جلب رضايت زعماى آن وزارتخانه را نمود و مورد توجه قرار گرفت و لذا به كادر سياسى انتقال يافت و تدريجا سفير كبير ايران در پاكستان، سفير كبير ايران در عربستان سعودى و سفير كبير ايران در عراق شد. وى در اين مأموريت ها چون فصيح و بليغ سخن مى گفت و اشعار بسيارى در حافظه داشت و در هر زمينه ى تاريخى و ادبى مجلس آرائى مى كرد، در آن كشورها مخصوصا در محافل فرهنگى و ادبى منزلتى پيدا كرد و مورد احترام قرار گرفت.

پس از بازنشستگى و بازگشت به ايران دنباله كارهاى علمى و ادبى خود را گرفت از جمله به ترجمه ى

كتاب اغانى پرداخت و دو جلد از آن در بنياد فرهنك ايران چاپ شد. گزيده اى نيز از اغانى فراهم ساخت كه آن هم انتشار پيدا كرد. هنگام مأموريت در هندوستان مقاله هائى در زمينه هاى ادبى در جرايد فارسى زبان هند انتشار داد.

مشايخ فريدنى مردى اديب و محقق و خطيب بود و به پنج زبان خارجى تسلط داشت. در 1369 در سن 76 سالگى درگذشت.

(1369 -1293 ش)، نويسنده و مترجم. چون نسب خاندانش به محقق ثانى، شيخ على بن عبدالعال كركى، مى رسد آنان را مشايخ فريدنى خوانده اند. پدرش از مدرسين مدرسه ى سپهسالار و مدرسه ى معمار باشى بود. وى در محله ى عودلاجان تهران به دنيا آمد. در كودكى نزد پدر «الفيه» ابن مالك و «نصاب» ابونصر فراهى را آموخت. تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى ترقى گذراند. سپس به دبيرستان رفت و دوره ى دوم را، در 1309 ش، در دارالفنون آغاز كرد و همزمان، «شرايع» و «معالم» و «شرح لمعه» و «قوانين» را نزد پدر خواند. در 1309 ش به دارالفنون رفت و با تأسيس دانشكده ى علوم معقول و منقول دانشگاه تهران در امتحان ورودى شركت كرد و مقام نخست را از آن خود ساخت. در فرصت تحصيل در دانشگاه كتابهاى «شرح هداية» و «شرح منظومه» و «شرح تجريد» و «مكاسب» و «رسائل» و «جواهر» و «كفاية» را خواند و مدرك مدرسى گرفت. در 1314 ش، موفق به اخذ ليسانس از دانشكده ى علوم معقول و منقول در رشته ى ادبيات گرديد. وى پايان نامه ى دكتراى خود را در موضوع «تاريخ روابط سياسى و فرهنگ ايران و هند، در عهد سلطنت شاه جهان گوركانى» نوشت. در 1324 ش با سمت بازرس و سرپرست

فرهنگ و اوقاف به مدت يك سال به قم مأمور شد. پس از بازگشت به تهران علاوه بر مقام بازرسى، ماهنامه ى «دانش آموز» را منتشر كرد. وى حدود بيست و سه سال در وزارت امور خارجه و در كشورهاى پاكستان، هند، عراق و عربستان خدمت نمود. از ديگر آثارش: مقدمه و حواشى بر دو مثنوى «اسرار خودى» و «رموز بى خودى» اقبال لاهورى، به نام «نواى شاعر فردا»؛ ترجمه و شرح و خلاصه ى «الاغانى» ابوالفرج اصفهانى؛ «آفتاب در آيينه»، سيره ى اميرالمؤمنين (ع) و مناقب آن حضرت به روايت ائمه ى اهل سنت؛ رساله اى در شرح نظرات سياسى اميرالمؤمنين على (ع)؛ «اقبال فيلسوف و شاعر شهير اسلام».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] ادبستان (س 1، ش 12، ص 86)، چهره هاى آشنا (541 -540)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (303/ 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 12، ص 10 -3).

مشايخي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1284، تهران.

درگذشت: 20 بهمن 1368، تهران.

رضا مشايخى (فرهاد) پس از اتمام تحصيلات در دارالفنون و گذراندن مسابقه ى علمى وزارت فوائد عامه در سال 1305 به منظور تحصيل در رشته ى مهندسى راه و ساختمان به بلژيك اعزام شد و دوره ى چهار ساله ى دانشگاه كان را با موفقيت گذراند. از سال 1311 تا 1315 در وزارت طرق و شوارع و از آن سال در وزارت راه و ترابرى (نام جديد همان وزارتخانه) تا سال 1342 خدمت كرد و به معاونت ادارى و فنى و پارلمانى وزارت راه و رياست شوراى عالى راه آهن رسيد.

وى چندى در دانشكده ى فنى تدريس كرد و از سال 1326 كه ساختان خطوط آهن آذربايجان و خراسان شروع شد، به سمت رييس و مدير كل اداره ساختمان وازرت

راه منصوب شد و حدود نه سال سرمهندس اين خطوط بود.

مهندس رضا مشايخى در اوقات فراغت به ترجمه آثار برگزيده بزرگان مى پرداخت. ذوق و علاقه ى ديگرش كشاورزى و عمران وآبادى بود. فهرست آثار وى به شرح زير است: مارى آنتوانت (استفان زوايك، 1323)؛ مارى استوارت (استفان زوايك)؛ زيگموند فرويد (استفان زوايك)؛ سه استاد سخن (درباره فئودر داستايوسكى، اونوه دو بالزاك و چارلز ديكنز، اثر استفان زوايك)؛ كلئوپاترا (آرتور ويگال)؛ تاريخ اكتشافات جغرافيايى (اوريان اولسن، 1443)؛ تصوير دوريان گرى (اسكار وايلد)؛ اعترافات (ژان ژاك روسو)؛ جمهوريت (افلاطون، با تفسير و حواشى، 1334)؛ حيات مردانى نامى (پلوتارك، چهار جلد، 1343 -1337)؛ جريان هاى بزرگ تاريخ معاصر (ژاك پيرن، شش جلد، 1357)؛ كوروش نامه (گزنفون، 1342)؛ انديشه ها و رسالات (بلز پاسكال با تفسير لئون برونسويك، 1351)؛ آخرين نبرد (نليوس راين)؛ اسلام، دين و امت (لويى گارده، 1352)؛ اخلاق نيكوماك (ارسطو، با ملحقات درباره ى اخلاق و غرب)؛ علم و مذهب (برتراند راسل، 1355)؛ تقريرات ناپلئون (كنت دولاسكاز، 1363).

از ايشان ترجمه هاى ديگرى نيز آماده ى چاپ بود، مانند: سفرنامه ى ماركوپولو، جهان سوم در بن بست از بروك، تحول از هانرى برگسون، تاريخ و تمدن از مجموعه ى يونسكو، تمدن ايرانى به سرپرستى هانرى ماسه.

فرزند مرحوم ميرزا عبدالحسين خان، در 1284 ش در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى و ابتدائى را در مدرسه ى علميه و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون پايان داد. در 1305 وزارت فوائد عامه و تجارت اعلانى منتشر نمود كه براى تكميل كادر فنى خود بيست و پنج محصل به اروپا اعزام خواهد كرد و كنكورى براى آن ترتيب دادند. مشايخى در اين مسابقه شركت نمود و موفق گرديد در زمره سايرين

براى ادامه تحصيل به اروپا اعزام شود. طبق برنامه اى كه تنظيم شده بود، مشايخى به بلژيك اعزام شد و در دانشگاه كان دوره ى مهندسى راه و ساختمان را گذرانيد و به تهران بازگشت و در وزارت طرق و شوارع كه از وزارت فوائد عامه منتزع شده بود اشتغال ورزيد و به كار راهسازى پرداخت. وى مدتها مدير كل ساختمان وزارت راه بود و راه آهن سراسرى آذربايجان و خراسان توسط او انجام و اتمام پذيرفت. قريب نه سال سر مهندس اين راه بود. مشايخى به حق در ايجاد راههاى شوسه و راه آهن در ايران سهم شايسته اى دارد. وى مدتى هم در دانشكده ى فنى استاد بود. چندى هم معاون فنى وزارت راه شد و بعد به معاونت پارلمانى رسيد. سرانجام رياست شورايعالى راه آهن به او سپرده شد.

مهندس رضا مشايخى علاوه بر مشاغل ادارى يكى از مترجمين پركار ايران بود و ساليانى چند به ترجمه ى آثار برگزيدگان پرداخت و در كار ترجمه وسواس خاصى داشت. قريب بيست جلد از ترجمه هاى او به چاپ رسيده است از جمله: كلئوپاترا، اعترافات ژان ژاك روسو، جمهوريت افلاطون، حيات مردان نامى، تقريرات ناپلئون، سفرنامه ماركوپلو و مارى آنتوانت را مى توان نام برد. رويهمرفته از ايران دوستان و خدمتگزاران به فرهنگ كشور بود. وى در 1368 در سن 84 سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مشتري

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن سيزدهم هجرى، از زنان هنرمند و اديب. وى از زنان فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) و اهل شيراز بود و در آواز، موسيقى و شعر و بديهه گويى استاد بود. به نوشته تاريخ عضدى، يك شب شاه با يكى از زنانش در طبقه اول برج جهان نما به

سر مى برد. مشترى خانم كه در طبقه دوم بود شعر زير را با آواز بلند خواند:

بالاى بام دوست چو نتوان نهاد پاى

هم چاره آنكه سر بنهم زير پاى دوست

به دستور شاه، هرگاه كه شاه عازم سفر مى شد و چكمه و شلوار مى پوشيد مشترى خانم مى بايست كه مشغول خواندن آواز مى شد. در سفر آخرى كه به اصفهان مى كرد- و در همان سفر در اصفهان درگذشت- مشترى خانم به عادت هميشگى بيت زير را خواند:

تو سفر كردى و خوبان همه گيسو كندند

از فراق تو عجب سلسله ها بر هم خورد

شاه مضمون اين بيت را به فال بد گرفت و آيه استرجاع خواند. مشترى خانم حدود صد سال عمر كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: پشت پرده هاى حرمسرا، 358؛ تاريخ عضدى، 41 -40؛ رياحين الشريعه، 75 / 5.

مشكان طبسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، شاعر دانشمند و قاضى عاليرتبه در 1258 در طبس تولد يافت. پدرش سيد مهدى از دانشمندان و مالكان طبس بود. تحصيلات مقدماتى را در طبس آغاز كرد و سپس در يزد و حوزه علميه اصفهان آن را تكميل نمود و مدتى در اصفهان نزد ميرزا جهانگيرخان قشقائى فلسفه آموخت. علومى چون فقه و اصول و حساب و هندسه و جبر و اسطرلاب و طبيعيات را كامل كرد. سپس به خراسان بازگشت و در آنجا به آموختن زبان فرانسه و علوم طبيعى و ادبيات اروپائى اشتغال ورزيد. بعد به قاهره سفر نمود و در دانشگاه الازهر چندى به تحصيل و تدريس اشتغال داشت. قريب سه سال نيز در پاريس علوم انسانى و حقوق ياد گرفت. پس از پايان جنگ بين الملل اول با سرمايه و بضاعت علمى كامل

به ايران بازگشت. ابتدا در وزارت معارف مشغول شد و در چند مدرسه هم تدريس مى كرد. در تشكيلات دادگسترى داور به آن وزارتخانه دعوت شد و با رتبه هفت قضائى مستشار استيناف گرديد. پس از چندى به ديوان عالى كشور رفت و در آنجا مستشار دادگاه انتظامى قضات شد. وى از مدرسين درجه اول مدرسه عالى سپهسالار بود و در دانشكده معقول و منقول تدريس مى كرد. او شعر نيكو مى سرود و اشعارش از سخن سرايان خراسان الهام گرفته است و در رونق انجمن هاى ادبى در تهران سهمى به سزا داشت و مدتها نايب رئيس انجمن ادبى فرهنگستان بود. وفات او در 1328 در هفتاد سالگى اتفاق افتاد. در ادبيات فرانسه نيز استادى داشت. مشكان طبسى مدتى در خراسان از 1301 تا 1306 مجله ادبى دبستان را انتشار مى داد پس از عضويت در دادگسترى امتياز آن را به شيخ احمد بهار واگذار كرد.

(1328/ 1327 -1258 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده، مترجم و شاعر. در طبس به دنيا آمد. حساب و هيئت و نجوم را نزد پدر و علوم عرب را نزد شيخ حسن ملا سلطان محمد آموخت. وى پس از فوت پدر جهت ادامه ى تحصيل به يزد و اصفهانى رفت و علوم عقلى و نقلى و رياضيات و فنون و ادب و اسطرلاب را نزد استادان وقت فراگرفت. سپس به مشهد رفت و به فراگيرى زبان فرانسه و علوم طبيعى و ادبى اروپايى پرداخت. وى مسافرتهايى به مصر و پاريس داشت و در اواخر جنگ جهانى اول به خراسان بازگشت و در مشهد به خدمت وزارت معارف درآمد. وى در 1301 ش، مجله ى «دبستان» را در مشهد تأسيس

و منتشر كرد. مشكان بعدها به تهران منتقل و در سمت مستشار ديوان كشور مشغول خدمت شد. وى همچنين در دانشكده ى معقول و منقول فلسفه تدريس مى كرد. مشكان سرانجام در تهران فوت نمود و در شهر رى در جوار بقعه ى حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. از آثار وى: «ببر هژير يا كاپيتان كركران»، ترجمه؛ «تدبير منزل و سياست مدن»؛ اهتمام در انتشار «ترجمه ى اشارات».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (280 -277/ 2)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (999 -998)، شرح حال رجال (79 -78/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (852 ،822 ،452/ 1)، گلزار معانى (647 -627)، مؤلفين كتب چاپى (656 -654/ 2).

مشكوة، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نسخه شناس.

تولد: 1319، ق.بيرجند.

درگذشت: 2 مهر 1359.

سيد محمد مشكوة از مردم بيرجند و طلبه ى درس خوانده در بيرجند (مدرسه ى معصوميه) و قائن و مشهد بود. در اسفند 1299 به تهران آمد. وى توانست به استادى دانشگاه برسد و به تدريس فقه اسلامى بپردازد. از اين رشته، تقريراتى از وى به چاپ رسيده است كه جنبه ى درسى داشت. مشكوة به جز تدريس در دانشگاه در مدرسه ى عالى سهپسالار نيز به تدريس فلسفه اشتغال داشت.

مشكوة نزد عده اى از علماى زمان و اساتيد حوزه هاى علمى مشهد و تهران درس خوانده و به اخذ درجه ى اجتهادى از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى نايل شد. اما شهرت علمى او در معرفت كتابشناسى اوست. وى در سال 1339 كتب خطى كتابخانه ى خود را به دانشگاه تهران بخشيد و پايه ى كتابخانه ى مركزى با اين مجموعه گذاشته شد. فهرست كتابخانه ى مشكوة

در هفت جلد انتشار يافت. (دو جلد توسط احمد منزوى و هفت جلد توسط محمدتقى دانش پژوه). از آثار اوست: كلمة التوحيد لرفع الترديد (1305)؛ مشكوة الاسرار فى حل عقد الاسفار (1305)؛ روان شناسى (ترجمه ى رساله ى عشق ابن سينا، ترجمه ى ضياءالدين درى، تحصيح ميرزا محمود شهابى، 1315)؛ الوجيزه (در دراية، از شيخ بهايى، 1316)؛ رگشناسى يا رساله در نبض (ابن سينا، 1317)؛ فوائد الدرية (شامل چند رساله از ابن سينا، 1318)؛ درة الاخبار و لمعة الانوار (ترجمه تتمه صوان الحكمة، ضميمه «مهر» سال پنجم، 1318)؛ وصيت نامه ى محمدباقر مجلسى (ضميمه ى سالنامه، 1332)؛ درة التاج لغرةالدباج (تأليف قطب الدين شيرازى، جلد اول، 1320)؛ دانشنامه ى (قسمت طبيعيات، از ابن سينا، 1330)؛ دانشنامه (قسمت منطق، از ابن سينا، 1331)؛ بيع (از كتاب شرايع، 1332)؛ نمونه ى مختصرى از غزل و مثنوى و رباعى (گردآورنده اكرم مهين، به همت سيد محمد مشكوة، 1336)؛ ارسطاطاليس حكيم، نسختين مقاله ى ما بعد الطبيعه موسوم به مقالة الالف الصغرى (ترجمه ى اسحق بن حنين با تفسير يحيى بن عدى و تفسير ابن رشد با تفسير و تحقيق و مقدمه ى و ترجمه ى سيد محمد مشكوة، 1346)؛ فعليت و امكان در عقد وضع و آراء فارابى و ابن سينا (1356).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مشكور، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، زبان شناس.

تولد: 1297، محله سنگلج تهران.

درگذشت: 25 فروردين 1374، تهران.

محمدجواد مشكور، فرزند حاج شيخ علاءالدين، تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى دارالفنون گذراند. سپس وارد دانشسراى عالى و دانشكده ى معقول و منقول شد و در سال 1318 موفق به اخذ درجه ى كارشناسى در ادبيات فارسى و ادبيات عرب شد. مدتى به تدريس در دبيرستان ها پرداخت و چند سالى به خدمت در وزارت دارايى مشغول شد. مشكور چندى

نيز نزد دايى هاى خود شريعت سنگلجى و محمدمهدى سنگلجى به تحصيل علم پرداخت. همچنين از محضر استادانى چون علامه سيد محمدحسين طباطبايى، علامه محمد بن عبدالوهاب قزوينى، مهدى آشتيانى، بديع الزمان فروزانفر، احمد بهمنيار، ملك الشعراى بهار و عباس اقبال بهره برد. همچنين به تحصيل و تحقيق در زبان هاى باستانى باستانى پرداخت وى از سال 1327 تا سال 1338 به تدريس تاريخ ايران قديم و زبان پهلوى در دانشگاه تبريز مشغول بود. در سال 1332 به پاريس عزيمت كرد و در سال 1336 به اخذ درجه دكترى در تاريخ اسلام و فوق آن نايل آمد. مدت شش سال سردبير مجله ى عربى «الاخاء» بود. در سال 1344 به خدمت تمام وقت دانشسراى عالى درآمد و در كنار آن در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران نيز به تدريس مشغول بود. در سال 1353 به عنوان رايزن فرهنگى ايران عازم سوريه شد و در ضمن به تدريس تاريخ فرق اسلامى به خصوص فرقه هاى شيعه و تاريخ زبان هاى سامى در دانشگاه دمشق پرداخت. دكتر مشكور در مهر سال 1358 پس از قريب چهل سال خدمت دانشگاهى بازنشسته شد ولى همچنان به كار تدريس و تحقيق مشغول بود. برخى از آثار ايشان به اين شرح هستند: كلمات محمد (ص) (متن عربى و ترجمه، 1318)؛ تاريخ اوستا و ادبيات دينى پهلوى (1325)؛ تاريخ ايران باستان به روايت ابن عبرى (يوسف بنيان، ترجهه، 1326)؛ تاريخ مذاهب اسلام يا ترجمه الفرق بين الفرق (ابومنصور عبدالقاهر بغدادى، ترجمه)؛ النكت الاعتقادية (شيخ مفيد محمد بن محمد النعمان، ترجمه، تبريز، 1333)؛ تاريخ مردم اورارتو (كشف يك سنگ، تهران، 1233)؛ تاريخ

اورارتو سنگ نبشته هاى اورارتى در آذربايجان (1345)؛ تاريخ اجتماعى ايران در عهد باستان (1347)؛ تاريخ تبريز تا پايان قرن نهم هجرى (1352)؛ نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن (1349)؛ ترجمه تاريخ طبرى قسمت مربوط به ايران (ابوعلى محمد بن محمد بلعمى، 1337)؛ دستورنامه در صرف و نحو زبان فارسى (1338)؛ فرق الشيعه يا مقالات الامامية و الفرق و اسماؤها و صنوف ها (1325)؛ كارنامه اردشير بابكان (1329)؛ مجوس در كتب مقدس سامى (1325)؛ هفتاد و سه ملت يا اعتقادات مذهب (1337)؛ گفتارى درباره دينكرد (1325)؛ ايران در عهد باستان (1343)؛ تصحيح منطق الطير عطار، اخبار سلاجقه روم (1350)؛ سير انديشه هاى دينى در ايران (1355)؛ تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلام تا قرن چهارم هجرى (1357)؛ فرهنگ تطبيقى عربى با زبان هاى سامى و ايرانى (1357)؛ جغرافياى تاريخى ايران قديم (1371)؛ دكتر جواد مشكور چهل و شش عنوان كتاب دارد و بيش از صد مقاله در زمينه ادبيات، تاريخ، اديان و مذاهب، زبان شناسى به زبان هاى فارسى و عربى و فرانسوى نوشته است. برخى از مقاله هاى او در «معمارى ايران»، «هنر و مردم»، «وحيد»، «تاريخ و فرهنگ ايران»، «زمين و زمان»، «سخن»، «بررسى هاى تاريخى»، «معارف اسلامى»، «دانش» و «باستان شناسى و هنر ايران ». وى همچنين در كتاب مجموعه خطابه هاى تحقيقى كه در سال 1350 منتشر شد، داراى مقاله بود.

پيكر محمدجواد مشكور در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (ويژه ى هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

(1374 -1297 ش)، نويسنده، مترجم، مصحح، مورخ، فرهنگ نويس، محقق و استاد دانشگاه. ملقب به بهاءالدين. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس تمدن،

ثروت و دارالفنون وارد دانشكده ى معقول و منقول شد و سپس از دانشسراى عالى موفق به اخذ ليسانس در ادبيات فارسى و ادبيات عرب گرديد. در 1318 ش در دبيرستانهاى ملى تدريس كرد و به خدمت وزارت دارايى درآمد. وى به جهت علاقه به تحقيقات ادبى و معارف اسلامى از محضر دايى هاى خود، شريعت سنگلجى و دو برادرش، آقا محمد و آقا محمدمهدى سنگلجى، و استادانى چون: علامه طباطبايى، علامه قزوينى، ميرزا مهدى آشتيانى، بدايع الزمان فروزانفر، ميرزا يداللَّه نظر پاك، الهى قمشه اى و محمود شهابى استفاده ها برد. وى پس از آموختن مقدمات زبانهاى سامى (عبرى و سريانى) از طرف مدرسه ى عالى ايران شناسى به تدريس در آن مدرسه دعوت شد. مشكور يكى از همكاران علامه على اكبر دهخدا در كار «لغت نامه» بود. در 1327 ش در دانشگاه تبريز تاريخ ايران باستان و زبان پهلوى را تدريس مى كرد و در ضمن اقامت در تبريز از محضر استادانى چون حاج ميرزا عبداللَّه مجتهدى و حاج محمد آقا نخجوانى و حاج حسين آقا نخجوانى و واعظ چرندانى و غيره بهره جست. در 1332 ش براى گذراندن دوره ى دكترا به دانشگاه سوربن پاريس رفت و درباره ى تاريخ و فرهنگ خاورميانه، از قرن نهم پيش از ميلاد تا قرن نهم ميلادى، به تحقيق پرداخت و در 1336 ش موفق به اخذ مدرك دكترا در تاريخ اسلام و خاورميانه شد. وى از 1340 تا 1344 ش مديريت مجله ى «الاخاء» را به عهده داشت. در اين بين او در كنگره هاى بين المللى در انگلستان و فرانسه و آلمان و روسيه و تركيه شركت نمود و در 1352 ش با سمت رايزن فرهنگى به

دمشق رفت. وى ضمن تدريس تاريخ فرق اسلامى بويژه شيعه در دوره ى فوق ليسانس در دمشق، موفق به تأسيس دو كرسى زبان و ادبيات فارسى در دو دانشگاه دمشق و حلب شد و كتابخانه اى مربوط به كتب ايران و اسلام در مركز رايزنى و كتابخانه اى مربوط به ايران شناسى در كتابخانه ى مركزى دانشگاه دمشق داير كرد. يكى از مهم ترين موفقيتهايش در آنجا مشخص كردن قبر ابونصر فارابى در باب الصغير و شيخ اشراق شهاب الدين ابوالفتوح سهروردى در باب البريد بود. از ديگر آثار وى: «تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلامى تا قرن چهارم»؛ «نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن»؛ «روح القرآن»، در توحيد و مكارم اخلاق انسان؛ «تاريخ اورارتى و سنگ نبشته هاى اورارتى در آذربايجان»؛ «خلاصه اديان در تاريخ دينهاى بزرگ»؛ «گفتارى درباره ى دينكرد»؛ «تاريخ اجتماعى ايران در عهد باستان»؛ «فرهنگ هزوارشهاى پهلوى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «هفتاد و سه ملت»؛ تصحيح و اهتمام در انتشار كتابهاى: «نصاب الصبيان» ابونصر فراهى و «منطق الطير» عطار؛ «نسب نامه ى خلفاء و شهرياران» و سير تاريخى حوادث اسلام، ترجمه؛ «اخبار سلاجقه ى روم»؛ «كلمات حضرت محمد (ص)»، ترجمه؛ «الفرق بين الفرق»، ترجمه؛ «فرهنگ تطبيقى عربى با زبانهاى سامى و ايرانى»؛ «تاريخ ايران زمين»، از روزگار باستان تا عصر حاضر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2731 ،2654/ 2)، كلك (س 4، ش 47 و 48، ص 288 -277، س 5، ش 60، ص 376 -375)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 2، ص 6 -1، س 5، ش 60، ص 376 -375)، مؤلفين كتب چاپى (425 -423/ 2)، نامه ى باستان (18 -11).

مشكوه الديني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد و دكتراى زبانشناسى همگانى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى گروه زبانشناسى داشگاه فردوسى مشهد از سال 1355، تدريس زبان شناسى و اخذ درجه استادى در سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق و مطالعه در زمينه زبان آموزى كودك و نيز در دانشگاه واشنگتن در زمينه زبان شناسى نظرى و همچنين يادگيرى زبان دوم، شركت در كنگره هاى داخلى و خارجى و ارائه مقالات گوناگون، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان شناسى نظرى، دستور زبان فارسى، زبان آموزى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، دستور زبان فارسى، زبان آموزى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مشهدي، هدايةاللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1248 -1178 ق)، عالم امامى، فقيه، مفسر و نحوى. در محضر پدرش تلمذ نمود. پس از رسيدن به درجات عالى علمى عهده دار رياست دينى مردم گرديد. زمانى كه شاهزاده شجاع السلطنه از خراسان رفت و آن منطقه مورد تجاوز سيد محمد خان كلاتى قرار گرفت، ميرزا هدايت اللَّه مشهدى شاگرد خويش، ملا قربان نيشابورى، را به همراه نامه اى به كلات فرستد و خان متجاوز را از ظلم و تعدى برحذر داشت و خان مزبور فرمان او را اطاعت كرد. او در مشهد درگذشت و در صفه ى طهماسبى دفن شد. از آثارش: تفسير قرآن مجيد معروف به «تفسير ميرزا هداية اللَّه»، ده جزء اول قرآن و ده جزء آخر آن مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:الاعلام (69/ 9)، اعيان الشيعه (263/ 10)، الذريعه (321/ 4)، هدية العارفين (507/ 2).

مشير سليمي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مشير سليمي در سال 1279 ، در تهران متولد گرديد. او در دو رشته ادبيات و اقتصاد تحصيلات خود را به پايان رسانيد و با زبان هاي عربي و فرانسه و انگليسي آشنايي پيدا كرد. سليمي از سال 1299 شمسي وارد امور فرهنگي و مطبوعاتي گرديد و امتياز روزنامه اطلاعات را تحصيل كرد و به نشر آن پرداخت و در سال 1304 آن را به عباس مسعودي واگذار كرد. وي چندي نيز سردبير روزنامه « اتحاد » و بعد از دو سال مدير روزنامه « شفق سرخ » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و مديريت مجله يونسكو را به عهده داشت. وي سه سال مدير بنگاه داستان نوين و هشت سال مدير چاپخانه بانك ملي را عهده دار بود و در سال 1325خدمات فرهنگي خود را در وزارت فرهنگ دنبال نمود. او چندي نيز دبير سازمان فرهنگي يونسكو را به عهده داشت. علي اكبر مشير سليمي سرانجام در سال 1350 به درود زندگي گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : علي اكبر مشير سليمي فرزند علي اصغر ( مشير دربار ) ، نواده ميرزا سليم تهراني شاعر معروف قرن يازدهم مي باشد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر مشير سليمي در دو رشته ادبيات و اقتصاد تحصيلات خود را به پايان رسانيد و با زبان هاي عربي و فرانسه و انگليسي آشنايي پيدا كرد.

زمان و علت فوت :

علي اكبر مشير سليمي در سال 1350 به درود زندگي گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر مشير سليمي سه سال مدير بنگاه داستان نوين و هشت سال مدير چاپخانه بانك ملي عهده دار بود و در سال 1325خدمات فرهنگي خود را در وزارت فرهنگ دنبال نمود. او چندي نيز دبير سازمان فرهنگي يونسكو را به عهده داشت.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله اقدامات مهم علي اكبر مشير سليمي پس از نشر روزنامه اطلاعات ، تاسيس بنگاه مربي و تاليف و ترجمه و طبع و نشر كتاب در اين بنگاه بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي اكبر مشير سليمياز سال 1299 شمسي وارد امور فرهنگي و مطبوعاتي گرديد و امتياز روزنامه اطلاعات را تحصيل كرد و به نشر آن پرداخت و در سال 1304 آن را به عباس مسعودي واگذار كرد. وي چندي نيز سردبير روزنامه « اتحاد » و بعد از دو سال مدير روزنامه « شفق سرخ » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و مديريت مجله يونسكو را به عهده داشت.

جوائز و نشانها : علي اكبر مشير سليمي به پاس خدمات فرهنگي به دريافت سه قطعه نشان علمي نايل آمد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسناد محرمانه سياسي

2 تذكره زنان سخنور

ويژگي اثر : سه جلد

3 دسته گل ادبي

4 راهنماي فرهنگ و اصلاح تعليمات عمومي

5 كليات مصور عشقي

6 گلهاي رنگ

ويژگي اثر : 79 جلد

7 مهر جاويد

8 مهر جاويد

ويژگي اثر : مجموعه شعر

9 هفته نامه مربي

منابع زندگينامه :شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج 2 ، تهران: انتشارات سنايي ، ص998

مشيري شيرازي، قدرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1281 ش)، شاعر و مترجم. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلاتش را در زادگاهش به پايان رساند. مقالاتى از وى در جرايد شيراز به چاپ رسيده است. از آثارش: «دستور رستگارى»، ترجمه؛ «محمدعلى پاشا كبير»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (448 -443/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2948/ 2 ،1418/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (914/ 4).

مصاحب تهراني، شمس الملوك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، شاعر، مترجم و روزنامه نگار. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى ناموس و تحصيلات عالى را در دانشسراى عالى و دانشگاه تهران، در رشته ى ادبيات فارسى، به پايان رساند. شمس الملوك به زبانهاى فرانسه و انگليسى و عربى آشنايى داشت و رساله ى دكتراى خود را درباره ى «ادبيات غنايى» در 1322 ش نوشت. او مطالعات خود را رشته ى تعليم و تربيت در دانشگاه هاى كانادا و آمريكا تكميل نمود. وى مدتى سرپرستى ماهنامه ى «زندگى روستايى» را به عهده داشت. مصاحب در شعر توانا بوده و پنج هزار بيت شعر سروده ولى ديوانش چاپ نشده است. در تذكره ها قطعه هايى از او آمده است از جمله: «هديه ى مادر»، «چنگ گسسته» و «يار مهربان». برخى از مشاغلى كه وى عهده دار آنها بود عبارتند از: رياست چند دبيرستان دخترانه در تهران، مشاور وزير آموزش و پرورش در امر مبارزه با بى سوادى و معاونت وزارت آموزش و پرورش. از آثار ترجمه ى وى: «افسانه هاى شيرين»؛ «باغ اسرارآميز»؛ «بعد از باسوادى»؛ «در انتظار مادر شدن»؛ «ساده نويسى در زبان فارسى»، كلياتى در فن سهولت كلام؛ «سرزمين و مردم اسپانيا»؛ «غرور و تعصب».[1]

اديب، دانشمند و سياستمدار فرزند دكتر على محمد مصاحب در 1292 در تهران تولد

يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى و متوسطه وارد دانشكده ادبيات تهران شد و در رشته ادبيات و زبان فارسى با احراز رتبه اول ليسانس گرديد. در همان سال دوره دكتراى ادبيات در دانشگاه تهران تأسيس شد و وى جزء معدود دانشجويانى بود كه واجد شرايط براى ورود به دوره دكترا تشخيص داده شد و دوره دكتراى ادبيات را در 1318 پايان داد و رساله دكتراى او در 1322 با قيد عالى به تصويب رسيد. چندى نيز به امريكا و كانادا براى تكميل تحصيلات مسافرت نمود. مصاحب خدمات ادارى خود را از فرهنگ آغاز كرد، چندى دبير بود بعد رياست چند دبيرستان مهم تهران مانند دبيرستانهاى «پروين»، «شاهدخت» و «نوربخش» به او سپرده شد. از ديگر مشاغل او در فرهنگ كشور رياست اداره تعليمات متوسطه و تربيت معلم و فرهنگ روستائى است. در 1342 در مغز او سوداى سياست پيش آمد و كانديداى نمايندگى مجلس شد، ولى توفيقى نيافت. سوراخ دعا را پيدا كرد و سراغ مقام بالاترى را گرفت و داوطلب نمايندگى مجلس سنا گرديد. چون براى آن كار شرايط لازم را نداشت براى او شرط صورى درست كردند و به او ابلاغ معاون وزارت فرهنگ دادند. يك روز بعد فرمان سناتور انتصابى او صادر شد. وى مجموعا 17 سال مقام سناتورى داشت. علاوه بر آن رياست قسمت فرهنگى بنياد پهلوى هم با او بود و در اين سمت اختيارات زيادى داشت. وى شاعر و نويسنده است و قسمتى از نوشته هاى خود را به چاپ رسانيده ولى ارزش ادبى زيادى ندارد. مصاحب چندى در وزارت فرهنگ مجله زندگى روستائى را انتشار مى داد و در

راديوى ايران هم برنامه هائى تحت نظر او تهيه مى شد. در 1376 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زنان سخنور (203 -194/ 2)، فرهنگ سخنوران (850 -849)، كارنامه ى زنان (211 -210)، مؤلفين كتب چاپى (452 -451/ 3).

مصاحب ناييني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1289 ش)، استاد دانشگاه، رياضيدان، محقق و نويسنده. در نائين به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات ابتدايى و متوسطه در 1306 ش به خدمت وزارت معارف درآمد و تحصيلات خود را در فرانسه و انگلستان به پايان رساند و در 1327 ش موفق به اخذ درجه ى دكترا در رياضيات، از دانشكده ى كمبريج، شد. وى در جوانى، در 1309 ش مجله ى «رياضيات عالى و مقدماتى» را در تهران تأسيس و منتشر نمود. مصاحب در طول خدمت عهده دار مشاغلى از جمله: رياست كل تعليمات عاليه و معاونت فنى وزارت آموزش و پرورش و رياست دانشكده ى علوم دانشگاه ملى بود. وى نخستين كسى بود كه منطق صورت به معنى جديد، يعنى منطق رياضى را وارد فضاى فكرى ايران كرد. او به زبانهاى عربى و فرانسوى و انگليسى تسلط و با زبان آلمانى آشنايى كامل داشت. در علوم عربى و معقول و منقول تبحر و تحصيلات عميق داشت به طورى كه با دريافت درجه ى اجتهاد نيز مفتخر گرديده بود. مصاحب در رسم الخط فارسى و ضبط علائم و حروف صاحب رأى و نظر بود. از عمده ترين كارهاى مصاحب تأسيس مؤسسه اى براى تحقيق در رياضيات و تربيت رياضيدان بود كه توسط دانشگاه تربيت معلم به وجود آمد. يكى از كارهاى اساسى مصاحب اقدام به تهيه «دايرةالمعارف فارسى»، با همكارى عده ى بسيارى از دانشمندان در رشته هاى گوناگون بود كه در

1334 ش سرپرستى آن را بر عهده گرفت. از ديگر آثار وى: «آناليز رياضى، تئورى اعداد حقيقى»؛ «مدخل منطق صورت»؛ «منطق رياضى»؛ «علوم تفريحى»؛ «جبر و مقابله خيام»؛ «توابع مستديره»، با مشاركت احمد احسنى «هندسه ى مسطحه»؛ «افراد و خانواده هاى نادرستكار»؛ «حكيم عمر خيام به عنوان عالم جبر».[1]

رياضى دان، محقق و فرهنگى، فرزند دكتر على محمد مصاحب در 1289 در تهران تولد يافت. بعد از انجام تحصيلات مقدماتى وارد دارالمعلمين شد و دوره آن را پايان داد و سپس در دارالمعلمين عالى ثبت نام نمود و در رشته رياضيات فارغ التحصيل شد و هم چنان تحصيلات خود را در رشته هاى گوناگون مانند فقه، اصول، الهيات و فلسفه ادامه داد و در هر كدام از رشته هاى ياد شده استاد مسلم شد. رياضيات را مدتها نزد سرتيپ بغايرى تكميل كرد و بعد به انگلستان رفت و از دانشگاه كمبريج درجه دكترا در رياضيات دريافت نمود.

وى خدمات ادارى خود را در وزارت فرهنگ آغاز كرد. چندى شغل دبيرى و مدتى استادى دانشگاه داشت و مقامات مهمى را در وزارت فرهنگ پشت سر گذاشت، مانند رياست تعليمات عاليه و معاون فنى وزارت فرهنگ. ولى دلبستگى به مقامات صورى نداشت و تمام هم او صرف تأليف و تصنيف كتاب بود. نخستين كوشش فرهنگى مصاحب نشر مجله اى بود به نام رياضيات عالى و مقدماتى كه در 1309 تأسيس كرد و يازده شماره منتشر شد. مصاحب عالم رياضى بود و بحق پدر رياضيات جديد در ايران نام گرفته بود. كتابهاى او بيشتر در زمينه هايى مانند «جبر خيام»، «مثلثات»، «رسمى فنى» و «مدخل منطق صورى» است، كه بعضى از آنها در مدارس متوسطه و عالى تدريس

مى شد. كتابهاى مهم مدخل آناليز رياضى و دوره تئورى مقدماتى اعداد از تصنيفات خوب او مى باشد. وى چندى در 1322 به انتشار روزنامه يوميه برق مبادرت نمود. از ديگر كارهاى فرهنگى او سرپرستى دائره المعارفى است كه به اسلوب علمى جهانى آن را تنظيم و انتشار داده است.

محقق، مؤلف.

تولد: 1289، تهران.

درگذشت: 24 مهر، 1358.

غلاحسين مصاحب تحصيلات خود را در ايران، فرانسه و انگلستان انجام داد و در سال 1327 به اخذ درجه ى دكترى از دانشگاه كمبريج در رشته ى رياضيات نايل شد و به عضويت انجمن رياضى دان لندن و انجمن فلسفى كمبريج درآمد.

پس از پايان تحصيلات عالى، ضمن مشاغل ادارى از تأليف و تدريس نيز غافل نماند و در سال 1345 مؤسسه ى رياضيات را در دانشگاه تربيت معلم تأسيس كرد و تا آخرين روز حيات خود به سمت استادى در آن مؤسسه اشتغال داشت.

تأليفات مصاحب اين عنوان ها را در برمى گيرد: مجله «رياضيات عالى و مقدماتى» (1310 -1309، وى مؤسس اين مجله بود و مديريت آن را به عهده داشت، اولين شماره ى اين مجله در تهران در اول آبان 1309 منتشر شد) جبر و مقابله ى خيام (مشتمل بر متن عربى و ترجمه ى فارسى رساله ى خيام در جبر و تاريخ رياضيات، 1317)؛ يك رساله ى انگليسى كه در جلد چهل و ششم (مورخ سال 1950) مجله ى انجمن فلسفى كمبريج به طبع رسيده است، منطق صورت (انتشارات دانشگاه تهران، 1334)؛ دايرةالمعارف فارسى (جلد اول، 1345، بخش اول از جلد دوم، 1356)؛ آناليز رياضى (دو جلد، 1348)؛ تئورى مقدماتى اعداد (جلد اول در دو قسمت، 1353)؛ مجلد دوم تئورى مقدماتى اعداد (در سه قسمت، 1358، كتاب برگزيده ى نخستين دوره ى كتاب سال جمهورى

اسلامى ايران در رشته ى رياضيات)؛ حكيم عمر خيام به عنوان عالم جبر (انجمن آثار ملى، 1339)؛ علوم تفريحى (1308.(

غلامحسين مصاحب در زمينه ى لغت و پهنه ى وسيع آن آزمايش ها كرد و مخصوصا در مورد وضع واژه هاى جديد در قبال لغت ها و اطلاح هاى خارجى فعاليت نمود، از آن جمله مى توان فرهنگ اصطلاحات جغرافيايى را كه با همكارى تعدادى از محققان و كارشناسان در سال 1338 به چاپ رسانيد نام برد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 5، ش 9 -7، ص 701 -688)، تاريخ جرايد (339 -338/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (2785/ 2)، الذريعه (249/ 25 ،326/ 15)، روزشمار تاريخ (219/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3421 ،3969 ،2343/ 2 ،1355 ،1205 ،961 ،289/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (336)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 7، ص 6 -1)، مؤلفين كتب چاپى (687 ،686/ 4).

مصاحب ناييني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1291 ش)، پژوهشگر، مترجم و استاد دانشگاه. وى برادر دكتر غلامحسين مصاحب بود. در 1316 ش دوره ى عالى ادبيات و زبانهاى خارجى را در دانشكده ى ادبيات (دانشسراى عالى) به پايان رسانيد. وى از پايه گذاران جامعه مترجمان رسمى ايران بود كه تا پايان عمر، رياست اين جامعه را بر عهده داشت. مؤسسه ى انتشارات علمى فرهنگى به پاس خدمات پنجاه ساله اش، اقدام به ايجاد نخستين جايزه ى ويراستارى نمود و نه تنها لوح تقدير و يادبودى به او اهدا شد، بلكه وى اولين جوايز را به برگزيدگان اعطا كرد. او به همراه برادرش، دكتر غلامحسين مصاحب، در تدوين و نشر «دايرةالمعارف فارسى» تلاشى پيگير داشت. وى ترجمه هاى بسيارى از خود بجاى گذاشت، از آن جمله:

«تربيت دختران»؛ «روح تعليم و تربيت»؛ «اساتيد يونان و روم»؛ «زورباى يونانى»؛ «روبنسن كروزوئه»؛ «سرزمين و مردم پرتغال»؛ «سرزمين و مردم فرانسه»؛ «سرزمين و مردم آرژانتين»؛ «نسبيت براى همگان»؛ «دايرةالمعارف علم و صنعت»؛ «ساكنان كهكشان»؛ «دانشمندان بزرگ جهان علم». از تأليفات وى: «لقمان حكيم»؛ «كتاب و كتابخانه در ايران».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كتاب ماه ادبيات و فلسفه (س 3 ،4، ص 79) مؤلفين كتب چاپى (92 -91/ 6).

مصطفوي سبزواري، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا مصطفوي سبزواري به سال 1320 در سبزوار و در خانواده اي روحاني و فرهنگي ديده به جهان گشود.پدرش مرحوم حاج شيخ اسدالله از مدرسان حوزه علميه سبزوار بود. اين مدرس حوزه، همچنين در دبيرستان هاي سبزوار به تربيت و تعليم جوانان آن شهر همت گماشته بود.

رضا مصطفوي سبزواري

_ متولد 1320 سبزوار

_ استاد دانشگاه، محقق و رايزن فرهنگي ايران وپاكستان

_ اخذ مدرك ابتدايي و دبيرستان در مدارس سبزوار

_ اخذ مدرك كارشناسي در سال 1341 در رشته زبان و ادبيات فارسي

_ بهره بردن از مكتب پدرش مرحوم حاج شيخ اسدالله، آقا شيخ قربان، علي شريعتي مزيناني و ...

_ اخذ دانشنامه دبيري از دانشسراي عالي تهران در سال 1342

_ استخدام در وزارت آموزش و پرورش در سال 1342

_ دفاع از پايان نامه دكترا در سال 1354

_ تدريس در دانشگاه ابوريحان بيروني

_ عضويت در دانشگاه علامه طباطبايي در گروه زبان و ادبيات فارسي

_ همكاري با مؤسسه لغت نامه دهخدا از سال 1340

_ مديريت بخش ادبيات در دانشنامه جهان اسلام در سال 1375

_ رايزن فرهنگي ايران و پاكستان 1382_ 1378

_ تدريس در

دانشگاه هاي دهلي، جواهر لعل نهرو و جامعه مليه اسلاميه

_ تأليف فرهنگ بزرگ قديمي _ هندي

_ مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه علامه طباطبايي

_ رياست دانشكده برون مرزي زبان و ادبيات فارسي

_ عضويت در هيأت تحريريه مجله دانشكده و شوراي آموزشي و تحصيلات تكميلي

_ راهنمايي و مشاوره بيش از 10پايان نامه فوق ليسانس و دكترا

_ تأسيس دوره دكتراي زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه ملي زبان هاي نوين اسلام آباد (نمل)

_ چاپ ده ها مقاله و سخنراني از او در مطبوعات پاكستان

_ استاد نمونه دانشگاه هاي ايران 1385 و تقدير توسط رياست جمهوري

_ از تأليفات او:

_ يادگار هندوستان

_ همكاري در تأليف لغت نامه فارسي

_ چاپ حدود190 مقاله علمي در مجله هاي معتبر دانشگاهي داخلي و خارجي

_ چاپ 14 كتاب علمي در زمينه زبان و ادب فارسي و فرهنگ و تمدن ايراني مانند: يادگار هندوستان، مهر و مشتري، تاريخ بيقهي، پژوهش هاي علي(ع) شناسي در پاكستان و ...

جست وجو در زبان و ادبيات و فرهنگ ملت ها و همچنين بررسي تأثيرگذاري و تأثيرپذيري ملت ها از يكديگر يكي از رشته هاي مفيد و جذاب است كه به همت برخي از استادان دلسوز و علاقه مند به فرهنگ و زبان فارسي پي گرفته مي شود. اين جست وجوها دست يافتن به اطلاعاتي در زمينه تاريخ تمدن و فرهنگ، محل پيدايي زبان يا فرهنگي خاص، ميزان تأثيرگذاري فرهنگ هاي مختلف بر يكديگر و بالاخره در نقد و بررسي آثار فرهنگي _ هنري را امكان پذير مي كند. يكي از استاداني كه با عشق

و پشتكار سال هاي عمر عزيز خود را در راه گراميداشت و اعتلاي فرهنگ و ادبيات سرزمين ايران صرف كرده و در اين راه با چاپ مقاله هاي معتبر علمي و كتاب هاي مهم و قابل تأمل كوشيده رضا مصطفوي سبزواري است.

رضا مصطفوي سبزواري به سال 1320 در سبزوار و در خانواده اي روحاني و فرهنگي ديده به جهان گشود.پدرش مرحوم حاج شيخ اسدالله از مدرسان حوزه علميه سبزوار بود. اين مدرس حوزه، همچنين در دبيرستان هاي سبزوار به تربيت و تعليم جوانان آن شهر همت گماشته بود. مادرش بانو مرضيه، دختر آيت الله شيخ محمدحسن شريعتمداري تهراني، مشهور به سبزواري، از علماي بنام حوزه هاي سبزوار و شاهرود بود.

اين عالم حوزوي در هنر نيز دستي داشت و خط خوش مي نوشت. در چنين خانواده اي كه فضايي مملو از روح قرآن كريم و شعر و هنر بود رضا با آرامش پرورش يافت. تحصيلات ابتدايي را در دبستان پانزدهم بهمن آن زمان به سال 1332 و دوره متوسطه را در دبيرستان دكتر غني سبزوار به سال 1338 به پايان رساند. پس از پايان دوره متوسطه، در محضر استاداني بنام، همچون شادروان دكتر علي اكبر فياض، دكتر احمدعلي رجايي بخارايي، دكتر غلامحسين يوسفي و سيداحمد خراساني به تحصيل در علوم دانشگاهي پرداخت و در سال 1341 به دريافت درجه ليسانس زبان و ادبيات فارسي نايل آمد. وي از تحصيلات حوزوي هم غافل نبود. علاوه بر تحصيلات كلاسي و مكتب خانه از محضر پدر نيز كسب علم مي كرد. در مدرسه كهنه سبزوار، در محضر علماي حوزه همچون: آقا شيخ قربان علي شريعتي مزيناني (برادر

آقا شيخ محمدتقي شريعتي مزيناني و عموي دكتر علي شريعتي)، حجت الاسلام سيادتي و حاج ميرزا اسدالله فاضلي از علوم عربي و ديني، خوشه ها چيد. همچنين در مشهد نزد حجت الاسلام مظاهري و آيت الله علم الهدي در مدرسه سليمان خان، از علوم حوزوي توشه ها برداشت. پس از دريافت دانشنامه دبيري از دانشسراي عالي تهران، سال 1342 در وزارت آموزش و پرورش استخدام شد و در دبيرستان ها و مراكز تربيت معلم سبزوار، به تعليم و تربيت جويندگان دانش پرداخت. در سال 1348 تحصيلات دانشگاهي را ادامه داد و در سال 1354 از پايان نامه دكتراي خود با عنوان «تصحيح انتقادي و شرح و تحليل ديوان مولاناعبدالرحمن جامي» دفاع كرد. او پس از دريافت دكترا در دانشگاه ابوريحان بيروني به تدريس پرداخت. پس از ادغام چند دانشگاه و مدرسه عالي، وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالي و تأسيس دانشگاه علامه طباطبايي به عضويت گروه زبان و ادبيات فارسي اين دانشگاه درآمد.

وي پس از گذراندن مراتب دانشگاهي هم اكنون با مرتبه استادي به تربيت و تعليم دانشجويان در مقاطع مختلف دانشگاهي، اشتغال دارد. همزمان با تدريس در دانشگاه، از سال 1360 در مؤسسه لغت نامه دهخدا، به كار تحقيق و پژوهش پرداخت و در سال 1375 مديريت بخش ادبيات در دانشنامه جهان اسلام، به او سپرده شد. در مأموريت سه ساله اي كه او در هندوستان به انجام رسانيد ضمن تدريس در سه دانشگاه بزرگ آن سامان؛ يعني دانشگاه هاي دهلي، جواهر لعل نهرو و جامعه مليه اسلاميه به تأليف فرهنگ بزرگ فارسي _ هندي پرداخت. براساس تفاهمنامه منعقد شده ميان دانشگاه

علامه طباطبايي با وزارت ارشاد اسلامي و رايزني فرهنگي در دهلي و با همكاري 7 تن از بلندآوازه ترين استادان زبان هندي دانشگاه هاي هند و پژوهشگران زبان هندي، سه مجلد آن را انتشار داد.

مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه در دو نوبت و همچنين رياست دانشكده برون مرزي زبان و ادبيات فارسي از جمله فعاليت هاي اجرايي مصطفوي در كار فعاليت هاي علمي و فرهنگي بوده است. همچنين راهنمايي و مشاوره بيش از ده پايان نامه فوق ليسانس و دكترا را برعهده داشته است. او همچنين در كميته هاي تخصصي دانشكده ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي و نيز كميته تخصصي دانشگاه فعاليت و مشاركت دارد و عضويت در هيأت تحريريه مجله دانشكده و شوراي آموزشي و تحصيلات تكميلي و مميزي دانشگاه از ديگر فعاليت هاي علمي و اجرايي اوست.

مصطفوي از سال 1378 تا 1382 رايزن فرهنگي ايران و پاكستان بود. همزمان در دانشگاه هاي آن ديار نيز تحقيق و پژوهش مي كرد و براي تأسيس دوره دكتراي زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه ملي زبان هاي نوين اسلام آباد (نمل) با آن دانشگاه همكاري مؤثري داشت و در آن مدت نيز ده ها مقاله يا سخنراني از او در مطبوعات پاكستان به چاپ رسيد. كتاب «يادگار هندوستان» شامل سي و دو جستار درباره فرهنگ و تمدن شبه قاره هند و پاكستان كه محصول سال هاي حضور ايشان در شبه قاره است به وسيله انتشارات الهدي در سال 1382 به چاپ رسيد و سپس به وسيله دانشگاه جواهر لعل نهرو (هند) مورد قدرداني و «رونمايي» قرار گرفت. سبزواري همچنين در سال

جاري به عنوان استاد نمونه دانشگاه هاي ايران انتخاب شد و مورد تقدير رياست جمهوري قرار گرفت.

آثار رضا مصطفوي سبزواري در چند بخش به دوستداران زبان و ادبيات فارسي ارائه شده است. از او تاكنون حدود 190 مقاله علمي در مجله هاي معتبر دانشگاهي داخلي و خارجي به چاپ رسيده است كه موضوع آن ها در زمينه زبان و ادب فارسي وفرهنگ و تمدن ايراني است. براي نمونه دريكي از اين مقاله ها با عنوان «ايران درشبه قاره هند و پاكستان» مي نويسد: «روابط بسيار ديرينه ايران زمين با شبه قاره هند وپاكستان به درازاي تاريخ مكتوب مي رسد. هم ريشه بودن زبان سانسكريت (زبان قديمي هنديان) با زبان هاي اوستايي و فارسي باستان، زبان هاي كهن ايراني و سهم زبان فارسي در شكل گيري و پيدايي زبان اردو خود زيربناي همه پيوندهاي فرهنگي ميان اين دو ملت كهنسال است.

... مورخان براين باورند كه پيوندهاي استوار بازرگاني و فرهنگي از روزگاران گذشته ميان مردمان ناحيه شوش در جنوب ايران و دره سند، موجود بوده زيرا آثار به دست آمده از خرابه هاي موهنجودار و تكسيلا و هارپا با آثاري كه از فلات ايران و دره دجله و فرات كشف گرديده است، شباهت زيادي دارد...»

همچنين چهارده عنوان كتاب تخصصي و علمي به چاپ رسانده كه در آن ها به زبان و ادبيات فارسي و فرهنگ ايران پرداخته است.

«يادگار هندوستان» از مهم ترين كتاب هاي مصطفوي شامل سي و دو جستار درباره فرهنگ و تمدن شبه قاره هند و پاكستان مستند به منابع و مأخذ دست اول شبه قاره است. آن گونه كه

مي دانيم فرهنگ ايران و بويژه زبان و ادب پارسي بر فرهنگ شبه قاره هند تأثير زيادي گذاشته و زبان فارسي حدود 10 قرن زبان رسمي اين پهناور بوده است. تأليف صدها لغت نامه فارسي، تذكره و ساير كتاب هاي فارسي در آن ديار و همچنين وجود هزاران نسخه خطي موجود در كتابخانه هاي آن شواهد روشني بر تأثيرگذاري زبان فارسي فراسوي مرزهاي جغرافيايي خود و علاقه مندي مردم شبه قاره به اين ميراث جاودان است. اما در طول تاريخ، سرزمين هند هم به علت شگفتي هاي بي شمار خود مورد توجه ايرانيان بوده است و گروه هاي مختلف ايرانيان هموراه شوق سفر به هند و شناخت آن را داشته اند. به همين دليل مراودات و پيوستگي تعاملات و ارتباطات فرهنگي گسترده اي بين شبه قاره هند و ايران برقرار بوده است. اين پيوستگي فرهنگي بدون شك نيازمند پژوهش هاي گسترده براي بررسي فرهنگ و تمدن شبه قاره هند است. رضا مصطفوي در كتاب «يادگار هندوستان» كه مجموعه اي از مقالات و سخنراني هاي وي درباره فرهنگ و تمدن شبه قاره هند است به آن پرداخته. او به دليل آشنايي كامل با سرزمين هند و پاكستان، در مقالات مختلف اين كتاب توفيق يافته است كه تصويري روشن از فرهنگ و تمدن آن ديار و تأثير زبان و ادبيات فارسي بر آن را ارائه دهد. سال هاي تدريس زبان فارسي به استادان دانشگاه هاي هند و حضور در سمت رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در پاكستان تجربه هاي گرانقدري بوده كه در غنا بخشيدن به مقالات كتاب نويسنده را ياري كرده است.

از ديگر كتاب هاي

ارزشمند مصطفوي مي توان به «مهر و مشتري» اشاره كرد كه در سال 1375 منتشر شده است. اين كتاب تأليف مولانا شمس الدين محمد عطار تبريزي شاعر و اديب تواناي قرن هشتم هجري است كه به وسيله مصطفوي براي نخستين بار تصحيح شده و توضيحات و تعليقات سودمندي برآن افزوده شده است. «مهر و مشتري» منظومه اي بسيار خواندني و زيباست. نسخه اصلي اين كتاب در دانشگاه كمبريج انگلستان نگهداري مي شود و پنجاه و چهار نسخه كتاب در جهان به دست مصحح معرفي شده است.

در زمينه تأليف يكي از مهم ترين فعاليت هاي مصطفوي اين است كه او جزو مؤلفان لغت نامه فارسي در مؤسسه لغت نامه دهخدا است . اين لغت نامه كه توسط جمعي از استادان برجسته با دقت و وسواس علمي تأليف مي شود اشتباهات و كاستي هاي لغت نامه دهخدا را مرتفع مي سازد. در حال حاضر حرف «آ» به پايان رسيده و همچنين حرف «الف» روبه اتمام است.

مصطفوي همچنين تاريخ بيهقي را كه تأليف ابوالفضل بيهقي و از متون معتبر زبان فارسي و آينه حكومت غزنويان است براي دانشجويان به چاپ رسانده است كه با استقبال وسيع و گسترده مواجه شده و چاپ چهاردهم آن در ارديبهشت سال 1378 به چاپ رسيده است. از كتاب هاي ديگر استاد مي توان به كتاب هاي: پژوهش هاي علي (ع) شناسي در پاكستان، فرهنگ فارسي _ هندي _ نظامي (2 مجلد) عطار نيشابوري، فردوسي، جامي (دو مجلد) حافظ پژوهي در پاكستان و ... اشاره كرد.

او همچنين در حال حاضر تصحيح و شرح و توضيحات يكي از متون معتبر فارسي

به نام راحهٔ الصدور و آيهٔ السرور در تاريخ آل سلجوق را در دست انجام دارد و همچنين در بخش اجرايي هم مديريت مركز تحقيقات علامه اقبال لاهوري را در دانشگاه علامه طباطبايي برعهده دارد، ضمن اين كه با نخستين نشريه علمي _ پژوهشي واحد رودهن با نام «فرهنگ و ادب» كه زير نظر دانشكده زبان و ادبيات فارسي رودهن منتشر مي شود همكاري مي كند.

مصطفوي سبزواري هم اينك در 65 سالگي با انرژي و شور وصف ناشدني به تعليم و تربيت دانشجويان مشتاق زبان و ادبيات فارسي و بررسي متون مهم و معتبر زبان فارسي مي پردازد گرد فراموشي را از فرهنگ و زبان فارسي دور مي كند.

منابع زندگينامه :روزنامه ايران

مصطفوي كاشاني، ليلي

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

ليلي مصطفوي كاشاني ، در سال 1322 متولد شد . وي داراي رتبه ي كارشناسي ارشد در رشته زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تهران مي باشد . وي با وزارت اطلاعات و جهانگردي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كارشناس و مشاور، همكار ي داشته، و موفق به ترجمه ي چندين كتاب ارزشمند شده است . ليلي مصطفوي كاشاني به خاطر فعاليت هاي موثر فرهنگي، موفق به دريافت لوح تقدير از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گرديده است . او همچنين با ارائه ي مقاله اي درباره ي مسايل فرهنگي زنان، تقدير نامه اي از سوي كنگره ي دين و سياست دانشگاه تسالوينك يونان دريافت نمود .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فرانسهاوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : كودكي

ليلي مصطفوي كاشاني معاصر با نخستين سالهاي سلطنت محمدرضا شاه پهلوي و بحرانهاي ناشي از جنگ جهاني و اشغال ايران توسط نيروهاي روسي و انگليسي بود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : ليلي مصطفوي كاشاني ،داراي رتبه كارشناسي ارشد در رشته زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تهران مي باشد .فعاليتهاي ضمن تحصيل : مطالعه درباره مسائل زنان و مسائل فرهنگي و ترجمه از زبان فرانسوي .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : همكار ي با وزارت اطلاعات و جهانگردي و سپس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كارشناس و مشاور .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از جمله فعاليت هاي فرهنگي ليلي مصطفوي كاشاني ، ارايه چند مقاله به چند همايش و ايرا د سخنراني درباره ي مسايل فرهنگي زنان مي باشد.جوائز و نشانها : ليلي مصطفوي كاشاني ،به خاطر فعا ليت هاي مفيد فرهنگي خود چندين بار به تحسين و تمجيد گرفته شد ،و نه تنها از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي لوح تقدير دريافت كرد ،كه به ليلي مصطفوي كاشاني به خاطر ارايه مقاله اي در باره مسايل فرهنگي زنان كه از سوي كنگره دين و سياست ،دانشگاه تسالوينك يونان ،بهترين شناخته شد و موفق به گرفتن تقدير نامه گرديد .چگونگي عرضه آثار : يكي از مقالات ليلي مصطفوي كاشاني دركنگره دين و سياست در دانشگاه تالونيك يونان ارائه شده است . ديگر اما كتابهاي ترجمه وي توسط انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، انتشارات پگاه و انتشارات توس منتشر گرديده است .آثار : پايان صد سال تنهايي در اعتقادات مذهبي مردم آمريكاي لاتين

ويژگي اثر : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي2 زندگي در چين ويژگي اثر : ترجمه - انتشارات توس3 ماندلا ويژگي اثر : انتشارات پگاه

منابع زندگينامه :پوران فرخزاد ، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ،ج2 ، ص 1720

مصطفوي كاشاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1284 ش)، باستان شناس، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. ابتدا در رشته ى حقوق تحصيل كرد ولى خدمت خود را در وزارت معارف در اداره ى تحقيقات آغاز نمود و به تدريج به رشته ى باستان شناسى علاقه مند شد و در اين رشته تخصص يافت. وى حدود پنجاه سال از زندگى خود را در باستان شناسى ايران و در همراهى و همكارى با باستان شناسانى همچون كامرون، هرتسفلد، پوپ، گيرشمن گذراند و در حفريات و بازسازى تخت جمشيد كوشش فراوان كرد. وى علاوه بر خدمت انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، رياست اداره ى باستان شناسى را بر عهده داشت. مصطفوى در دوره ى رياستش در اداره ى باستان شناسى اقدام به تأسيس نشريه اى علمى و اختصاصى به نام «گزارشهاى باستان شناسى» كرد. او همچنين در تهيه و تدوين مقالات مربوط به آثار و ابنيه ى تاريخى، هنرى و باستانى ايران، در «دايرةالمعارف فارسى»، همكارى داشت. از ديگر آثار وى: «ترجمه ى الواح گلى تخت جمشيد»؛ «تخت جمشيد» يا مشاركت على سامى؛ «شرح اجمالى آثار تخت جمشيد»؛ «هگمتانه»، در آثار تاريخى همدان و فصلى درباره ى ابوعلى سينا؛ «امانتدارى خاك»؛ «آستانه ى حضرت عبدالعظيم»؛ «استمرار هنر معمارى در ايران»؛ «ايران باستان»، ترجمه؛ «آثار ايران»، ترجمه جلد دوم و سوم؛ «اقليم پارس»؛ «انعكاس ديروز در آيينه ى امروز»، در آثار باستانى.[1]

باستان شناس، محقق.

تولد:

1284.

درگذشت: 23 تير 1359.

سيد محمدتقى مصطفوى كاشانى، فرزند آقا سيد محمود مصطفوى، تحصيلات ابتدايى خود را در دبستان انتصاريه و متوسطه را در دبيرستان هاى ثروت و دارالفنون به پايان رسانيد. سپس وارد دانشكده ى حقوق شد و موفق گرديد در رشته ى حقوق به اخذ مدرك فوق ليسانس نايل آمد.

از سال 1304 الى 1308 آموزگار دبستان هاى سنايى و ناصر خسرو و سيروس بود. سپس از مهر 1310 تا آبان 1337 در اداره ى عتيقات سابق كه بعدها عنوان آن به اداره ى كل باستان شناسى تغيير يافت، مشغول به كار شد و به ترتيب سمت هاى ذيل را عهده دار گرديد: بازرس فنى باستان شناسى، مأمور كاوش هاى علمى شوش و تخت جمشيد، نماينده ى باستان شناسى در اصفهان، مأموريت مأموريت هاى مختلف مربوط به تعميرات آثار تاريخى، معاون باستان شناسى، رييس اداره ى كل باستان شناسى، مدير كل باستان شناسى. وى همچنين براى شركت در كنگره هاى بين المللى درباره ى باستان شناسى به برخى از كشورهاى خارجى سفر كرد.

وى چند شماره از مجموعه ى ايران باستان را از فرانسوى به فارسى ترجمه كرده است. از آثار اوست: آثار ايران (1318)؛ آستانه حضرت عبدالعظيم (1330)؛ الواح گلى تخت جمشيد (1329)؛ امانت دارى خاك (1356)؛ انعكاس ديروز در آئينه امروز، بقعه ى بى بى شهربانو (1334)؛ اقليم پارس (اين كتاب به انگليسى هم ترجمه شده است، لندن، 1978)؛ تخت جمشيد (با مشاركت على سامى، 1330)؛ تخت جمشيد (نوشته رايش اسميت، ترجمه با همكارى با عبدالله فريار و ديگران، 1342)؛ سفارشنامه ى انجمن آثار ملى (1344)؛ شرح اجمالى آثار تخت جمشيد (1330)؛ گزارش هاى باستان شناسى (سه جلد، 1335 -1329)؛ فرش ها و پارچه هاى عهد هخامنشى ايران (1334)؛ نگاهى به هنر معمارى ايران (1346)؛ هگمتانه، آثار تاريخى همدان (1332).

فرزند سيد محمود،

در حدود سال 1285 متولد شد. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد و از دانشكده ى حقوق تهران ليسانس گرفت و زبانهاى فرانسه و انگليسى و عربى را به خوبى آموخت. چندى دبير زبان فرانسه در دبيرستان ثروت بود. بعد به اداره عتيقات وزارت معارف منتقل شد و مشاغلى را بشرح زير عهده دار گرديد: بازرس فنى باستان شناسى، مأمور كاوشهاى علمى شوش و تخت جمشيد، نماينده باستان شناسى در اصفهان، و بالاخره رئيس و مديركل باستان شناسى.

مصطفوى كاشانى يكى از خادمين پركار باستان شناسى در ايران است كه آثار زيادى از خود باقى گذارده است كه از جمله مى توان كتاب بقاع متبركه و زيارتگاههاى خارج و داخل شهر تهران را نام برد كه بسيار خواندنى و حاوى نكات جالبى است.

از ديگر تحقيقات او اقليم فارس است. اين كتاب معرفى آثار تاريخى تمام فارس مى باشد. آثار تاريخى همدان، آستانه حضرت عبدالعظيم (ع)، فرشها و پارچه هاى عهد هخامنشى، بقعه بى بى شهربانو از ديگر آثار باارزش مرحوم مصطفوى است. وى در طول ادارى خود در غالب كنگره هاى باستان شناسى در ساير كشورها دعوت مى شد و اكثر موزه هاى بزرگ كشورها را بازديد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 5 و 6، ص 479، ش 7 و 8، ص 612 -609)، چهره هاى آشنا (546 -545)، دايرةالمعارف فارسى (2793/ 2)، الذريعه (238/ 25)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3409 ،2102/ 2 ،852 ،820 ،376 ،309 ،38 ،12/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (337 ،336)، مؤلفين كتب چاپى (257 -256/ 2).

مصطفوي، رحمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. وى در مدارس آمريكايى و دارالفنون تحصيل كرد و پس

از اخذ ليسانس، از دانشگاه تهران، جهت ادامه تحصيل به پاريس رفت. پس از مراجعت با جرايد تهران همكارى كرد. او همچنين مديريت مجله ى «روشنفكر» را در تهران به عهده داشته است. از آثار وى: «رنگين كمان»؛ «تهران دمكرات»؛ «خطاء»؛ «انگلستان چگونه اداره مى شود»، ترجمه؛ «غريبه»، ترجمه؛ «لندن بزرگترين شهر دنيا»، ترجمه.[1]

نويسنده، مترجم، روزنامه نگار.

تولد: 1299.

درگذشت: ارديبهشت 1364.

رحمت الله مصطفوى، فرزند مصطفى، در كالج آمريكايى و سپس دارالفنون به تحصيل پرداخت. وى فارغ التحصيل رشته ى حقوق از دانشگاه تهران است و در رشته ى بين الملل و اقتصاد نيز از دانشگاه پاريس دكترى گرفته است. خدمت مطبوعاتى را از سال 1322 با انتشار مجله ى «روشنفكر» آغاز كرده ومدت ها نيز معاون راديو تهران، معاون خبرگذارى پارس و رييس اداره اطلاعات ومطبوعات وزارت امور خارجه بوده است. وى همچنين به دريافت نشان هاى همايون، تاجگذارى و جشن شاهنشاهى نايل آمده است: از آثار اوست: آذر (با مشاركت هاشمى)؛ انگلستان چگونه اداره مى شود (ماك كالم)؛ رنگين كمان (1320)؛ خطاء، تهران دمكرات (1321)؛ غريبه (آلبر كامو)؛ لندن بزرگترين شهر دنيا (اثر ف. ه. لى)؛ معشوقه و دوست. (1328).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3055 ،2824 ،2366 ،1751/ 2 ،1269 ،974 ،382 ،28/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (110 -109/ 3).

مصفا، مظاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مظاهر مصفا در سال 1311 ، در اراك ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در قم و تعليمات ششم ادبي را در تهران با پايان رسانيد و بعد از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، به اخذ درجه دكتراي ادبيات نايل آمد. دكتر مصفا در سال 1332 به خدمت وزارت آموزش و پرورش در آمد و چندي رياست اداره آموزش

و پرورش اراك را به عهده گرفت. او پس از آنكه به دانشگاه شيراز منتقل گرديد ، در اداره انتشارات اين دانشگاه به فعاليت پرداخت. فعاليت آموزشي خود را در سال 1345 و به دعوت دانشگاه پهلوي(سابق) شيراز آغاز نمود. او در سال 1347 با سمت دانشياري وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و به كار تدريس پرداخت. دكتر مظاهر مصفا علاوه بر سرودن شعر و طبع آثار متعدد ، فعاليت مطبوعاتي نيز داشته است كه از جمله در سال 1343اداره مجله آموزش و پرورش را به عهده گرفت.مظاهر مصفا يكي از قصيدهسرايان ايراني بعد از ملك الشعراي بهار(محمدتقي بهار) است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مظاهر مصفا در خانداني فرهنگي به دنيا آمد ،برادر بزرگتر مظاهر مصفا، دكتر ابوالفضل مصفا و خواهر وي خانم دكتر مصفا(مادر فؤاد حجازي آهنگساز معروف) از استادان زبان و ادبيات فارسي هستند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مظاهر مصفا تحصيلات ابتدايي را در در مدرسه حكيم نظامي قم و تعليمات ششم ادبي را در تهران با پايان رسانيد و بعد از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، به اخذ درجه دكتراي ادبيات نايل آمد. او پايان نامه اجتهادي خود را در موضوع : تحقيق در قصيده و تحول آن به رشته تحرير درآورد و با درجه ممتاز ، از تصويب گذرانيد.

همسر و فرزندان : مظاهر مصفا در سال 1332 با خانم اميري فيروزكوهي كه او نيز دكتراي ادبيات و دختر استاد اميري فيروز كوهي بود ، ازدواج نمود. حاصل اين پيوند زناشويي دو پسر و دو دختر مي باشد. او در جواني با دكتر

اميربانو كريمي(استاد ادبيات دانشگاه تهران) دختر اميري فيروزكوهي(شاعر معروف معاصر) ازدواج كرد و از وي صاحب فرزنداني شد كه از آن جمله اند: علي مصفا (بازيگر سينما و تلويزيون و همسر ليلا حاتمي)، كيميا مصفا (عروس دكتر سيد جعفر شهيدي، گلزار مصفا و اسماعيل مصفا.(امير اسماعيل مصفا داراي مدرك دكتري فيزيك)

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مظاهر مصفا در سال 1332 به خدمت وزارت آموزش و پرورش در آمد و چندي رياست اداره آموزش و پرورش اراك را به عهده گرفت. او پس از آنكه به دانشگاه شيراز منتقل گرديد ، در اداره انتشارات اين دانشگاه به فعاليت پرداخت. وي سمت رييس مدرسه عالي قضايي قم، مدير مجله آموزش و پرورش، رييس انتشارات تربيتي وزارت فرهنگ، معاون آموزشي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و مدير گروه فارسي دانشگاه تهران به فعاليت مشغول بوده اند. دكتر مظاهر مصفا همچنين در عرصه? تحقيقات ادبي از جمله در حوزه سعدي شناسي فعاليت مي كند.

فعاليتهاي آموزشي : دكتر مصفا فعاليت آموزشي خود را در سال 1345 و به دعوت دانشگاه شيراز آغاز نمود. او در سال 1347 با سمت دانشياري وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و به كار تدريس پرداخت. وي 53 سال تدريس در دانشگاههاي ايران، بخش ديگري از فعاليتهاي فرهنگي و علمي استاد است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مظاهر مصفا علاوه بر سرودن شعر و طبع آثار متعدد ، فعاليت مطبوعاتي نيز داشته است كه از جمله در سال 1343اداره مجله آموزش و پرورش را به عهده گرفت. از جمله فعاليت هاي ديگر وي 130 سخنراني در برنامه صداي شاعر از راديو تهران

و 12 سخنراني از راديو ايران و سخنراني هاي متعدد ، در مجامع علمي و ادبي مانند انجمن قلم ، تالار فردوسي دانشگاه تهران ، كنگره جهاني سعدي و حافظ در شيراز ، جشن صدمين سال دانشكده خاورشناسي پنجاب لاهور و سمينار دبيران ادبيات فارسي در بابلسر و مقالات و مصاحبه هاي متعدد مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : مظاهر مصفا از شاعراني است كه در سرودن قصيده تبحر داشته و بيشتر اشعار خود را در اين زمينه سروده است.

جوائز و نشانها : از مظاهر مصفا در خانه هنرمندان ايران به واسطه شب سعدي در روز پنجم ارديبهشت ماه در تهران، تقدير و تجليل شد.

چگونگي عرضه آثار : مظاهر مصفا در كشورهاي افغانستان و هند و ديگر كشورهاي فارسي زبان نيز داراي شهرت است. قصيده? هيچ او يكي از شعرهاي اوست كه دكتر غلامحسين يوسفي در كتاب "چشمه? روشن" به بررسي آن پرداخته و پروفسور صلاح الصاوي (شاعر و سخن سنج مصري) در كتاب "العدميه في شعر" آن را ترجمه، نقد و بررسي كرده است.(ترجمه ي اين كتاب مدتي است انجام شده ولي منتشر نگشته است.) ارايه يك صد سخنراني در كنگرههاي علمي در ايران، افغانستان و پاكستان، انگلستان، ايتاليا و تأليف بيش از چهل مقاله تحقيقي از ديگر كارهاي او مي باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 با اوست حديث من

ويژگي اثر : چند مبحث در عرفان و ادب

2 برگي از ديوان حكيم صفا

ويژگي اثر : اين كتاب با مقدمه اي در شرح حال و نقد سخن و كارهاي

ديگر.

3 پاسداران سخن در نقد قصيده سرايان

4 تصحيح جوامع الحكايات عوفي( در چندين جلد)

5 تصحيح ديوان ابوتراب فرقتي كاشاني

6 تصحيح ديوان نزاري قهستاني

7 توفان خشم

8 ده فرياد

9 ديوان حكيم سنايي

10 ديوان نظيري نيشابوري

11 راهي از بن بست

ويژگي اثر : در باره خط فارسي مي باشد.

12 سپيد نامه

13 سي پاره

14 سي سخن

15 شب هاي شيراز

16 شرح حال و منتخب ديوان اشعار صفاي اصفهاني

17 قند پارسي

ويژگي اثر : منتخبات نظم فارسي.

18 كليات شيخ اجل سعدي

19 مجمع الفصحاي هدايت

ويژگي اثر : تحشيه ، در يك دوره شش جلدي .

20 نسيم

مطرزي خوارزمي، برهان الدين، ابوالفتح ناصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(616/ 610 -538/ 536 ق)، فقيه حنفى، نحوى، لغوى، اديب و شاعر معتزلى. در جرجانيه ى خوارزم به دنيا آمد. چون در سال وفات زمخشرى در خوارزم به دنيا آمد به خليفة الزمخشرى معروف شد. در نحو و لغت و شعر و انواع علوم ادب متبحر بود. از محضر

پدرش و ابوالمؤيد موفق بن احمد، خطيب خوارزم، استفاده نمود و از ابوعبداللَّه محمد بن على بن ابوسعد تاجر و جماعتى ديگر حديث شنيد. او پيشواى معتزليان بود. در خوارزم درگذشت. متجاوز از سيصد قصيده در سوك او سروده شد. از آثارش: شرح «مقامات» حريرى، كه در «كشف الظنون» نام آن «الايضاح» ذكر شده است؛ «الاقناع»، در لغت، و «مختصر الاقناع»؛ مختصر «اصلاح المنطق» ابن سكيت؛ «المصباح»، در نحو؛ «المطرزيه» يا «المقدمة النحوية» يا «المقدمة المطرزية»، در نحو؛ «المغرب»، در لغت، و شرح و ترتيب آن به نام «المعرب فى شرح المغرب».[1]

ابوالفتح ناصر بن ابوالمكارم عبدالسيد بن على (و. 538 ه.ق- ف. 616) فقيه حنفى خوارزمى، نحوى، لغوى، اديب معروف. كتاب مشهور او در لغت «المغرب فى لغةالفقه) (ه.م) و «المعرب» (ه.م) است. وى در اصول عقايد معتزلى بوده و او را جانشين زمخشرى دانسته اند و از شاگردان جاراللَّه زمخشرى است. شرح مقامات حريرى و كتاب مختصرالافلاح از آثار او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (311/ 8)، تاريخ ادبيات در ايران (321/ 2)، روضات الجنات (151 -150/ 8)، ريحانه (326 -325/ 5)، سير النبلاء (28/ 22)، كشف الظنون (1789 ،1748 -1747 ،1708 ،139)، الكنى و الالقاب (188/ 3)، لغت نامه (ذيل/ ناصر مطرزى)، معجم الادباء (213 -212/ 9)، معجم المؤلفين (72 -71/ 13)، وفيات الاعيان (371 -369/ 5)، هدية الاحباب (241)، هدية العارفين (488/ 2)، هفت اقليم (328/ 3).

مطلبي، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن مطلبي

محل تولد : اسفيدواجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/2

زندگينامه علمي

اين كمترين، سيد ابوالحسن مطلبي ، فرزند سيد كاظم ، دوم فروردين

1338 هجري شمسي طبق شناسنامه در يك خانواده روحاني و در روستاي اسفيدواجان از منطقه تيران و كرون از توابع اصفهان به دنيا آمدم . مرحوم پدرم كه در پارسايي مقامي بس ارجمند و به حق رتبه اي بالا و والا داشت زبانزد خاص و عام بود . در آن منطقه اطلاق لفظ «آقا» به ايشان منصرف بود و هم اكنون نيز اين خانواده به خانواده آقا معروفند. هيچ يك از معاصران مرحوم اَقا نيست كه ايشان را نستوده باشد و يا خاطره اخلاقي زيبايي را از او به ياد نداشته باشد. استاد اخلاق ايشان مرحوم آيت الله حاج آقارحيم ارباب بود .حضرت آيت الله حاج شيخ حسين مظاهري حفظه الله رئيس حوزه علميه اصفهان از جمله بزرگاني است كه با مرحوم پدرم نشست و برخاست داشته و هماره از او به نيكي و پارسايي ياد ميكند حضرت استاد ميفرمود: هيچ روزي نيست كه براي مرجوم پدرت قرآن نخوانم . در ده سالگي 27/3/47 با رحلت پدر اين نعمت بزرگ الهي را از دست دادم. بنده تحصيلات ابتدايي را در روستايمان به پايان بردم و ناگزير براي گذراندن دوره دبيرستان چون در روستا دبيرستان نبود به اصفهان و تهران رفته روزها كار مي كردم و شب ها در دبيرستان شبانه تحصيل تا به اخذ ديپلم نائل آمدم كه آن روزها در حد خود قيمت و منزلتي داشت. در سال 1356 پس از دريافت ديپلم طبيعي بر حسب توصيه و علاقه مرحوم پدرم كه بسيار مايل بود كه فرزندانش به مسلك روحانيت درآيند، و علاقه اي كه خود به معارف اسلامي داشتم به حوزه مقدسه علميه قم رهسپار

شدم و تا كنون در قم اقامت دارم و به تحصيل ، تحقيق ، تاليف و در مقاطعي تدريس و تبليغ ،نگارش مقالات ، تصحيح متون كهن واحيا آثار سلف ، ويرايش ، ارزيابي كتب و مقالات ودر موارد اندكي به ترجمه مي پردازم . در تحصيلات حوزوي از محضر آيات عظام و حجج اسلام ، اساتيد گرانقدر آقايان اعتمادي ، پاياني ، تبريزي ، جوادي آملي ، حسيني بوشهري ، ستوده ، شب زنده دار ، صلواتي ، طالقاني ، فاضل(ره) ، فشاركي ، وجداني فخر ، وحيد خراساني و هاشمي شاهرودي بهره جسته ام.

مطوعي، ابوحفص عمر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 440 ق)، اديب و شاعر. اهل نيشابور بود. در ايام جوانى در خدمت امير ابوالفضل ميكالى اديب (م 436 ق) بود. از آثارش: كتاب «درج الغرر و درج الدرر»، در محاسن نظم و نثر ابوالفضل ميكالى؛ «اجناس التجنيس»؛ كتاب «حمد من اسمه احمد» كه در معارضه با كتاب «فضل من اسمه الفضل» ثعالبى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (215/ 5)، معجم المؤلفين (302/ 7).

مطهري، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل بزرگوار، مؤلّف كتاب «دفنية الدرر» در امام زاده هاى اصفهان، و متوفّى در 3 رمضان المبارك سال 1360 به سنّ متجاوز از 85 سالگى و مدفون در اطاق پدر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مظاهري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1293 ش)، دانشمند، پژوهشگر، مترجم و استاد. در تهران به دنيا آمد. در دوازده سالگى كتاب «تاريخ روم» را نوشت كه خود نقاشى هاى آن را انجام داده بود. در سيزده سالگى در زمره دانش آموزان ممتاز ديپلمه براى تحصيلات عالى به فرانسه عزيمت كرد. وى از 1307 تا 1311 ش در دانشگه سن كلووشارتر و سپس در دانشگاه سوربن به تكميل تحصيلات پرداخت و در 1312 ش پايان نامه ى دكتراى خود را تحت عنوان «خانواده ى ايرانى در ادوار پيش از اسلام» ارائه كرد. وى در طى جنگ جهانى دوم به كار تحقيق و كشاورزى پرداخت. بعد از پايان جنگ به عنوان كارشناس نسخ خطى فارسى وارد كتابخانه ى ملى پاريس شد. در 1327 ش به عضويت فرهنگستان بين المللى تاريخ علوم و در 1336 ش به عنوان مدرس مدرسه ى مطالعات عاليه ى علوم اجتماعى برگزيده شد و بنا به دعوت يونسكو نگارش بخش موسوم به «تاريخ ملل مسلمان در قرن نوزدهم» را در جلد پنجم «تاريخ جهانى بشريت» به عهده گرفت. وى همچنين مقالات زيادى در مجله هاى داخلى و خارجى به چاپ رسانيده است كه از آن جمله: «مقام ايران در هنر جهان»، «تأثير هجوم قوم مغول به ايران و آثار آن»، «پاسخ در مورد تميشه»، «جمال اسدآبادى و جماليسم»، «مان و عرفان»، «زردشت ناشناس»، «كمونيسم مزدك»، «حلاج واقعى»، «پايه گذارى فرهنگ و تمدن» در زمينه معارف اسلامى، «زن و عشق در ايران

سنتى» و «مهرهاى پادشاهان ايران» مى باشد وى سرانجام در پاريس درگذشت. از ديگر آثار وى: «مبادى ايرانى علم حساب»، رساله دكتراى ديگرى از وى كه به دانشگاه پاريس ارائه شد؛ «جاده ى ابريشم»؛ «گنجينه هاى ايران»؛ «مقدمه اى بر تاريخ ايران»؛ «استخراج آبهاى پنهانى»، ترجمه ى «انباط المياه الخفيه»؛ «زندگى روزمره ى مسلمانان در سده هاى ميانه، از سده دهم تا سيزدهم ميلادى»، كه در آن اوضاع اجتماعى تمامى سرزمين هاى اسلامى به ويژه ايران و مصر را تحت بررسى قرار داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :جاده ى ابريشم (1/ پيشگفتار مترجم)، يغما (س 4، ش 4، ص 175 -168، س 5، ش 4، ص 162).

مظفري خويي، حسام الدين حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، اديب و شاعر، متخلص به حسام. ملقب به مظفرى. از ادبا و سخنوران شهر خوى بود كه در دربار چوپانيان روم مى زيست. از تاليفات وى: «نصيب الفتيان»؛ «تشبيب البيان»؛ «تحفه حسام»، در لغت فارسى به تركى؛ «ملتمسات»، مشتمل بر چهارصد رباعى؛ «نزهه الكتاب و تحفه الاحباب»، در امثال؛ «قواعد الرسائل و فوائد الفضائل»، در انشاء به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (285/3)، دانشمندان آذربايجان (114 -113)، الذريعه (236/9)، سر آمدان فرهنگ (302/1)، فرهنگ سخنوران (254)، كشف الظنون (1957 ،1358)، لغت نامه (ذيل/ حسام خويى).

مظلومي، رجبعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رجبعلي مظلومي ، فرزند استاد محمدحسين در سال 1306 شمسي در نيشابور پا به عرصه ي وجود گذاشت. دوران تحصيل خود را در نيشابور ، مشهد و سپس در تهران طي كرد. در دوره ي ابتدايي و متوسطه پي به هنر نقاشي برد و كارهايي در زمينه ي هنرهاي تصويري انجام داد. آنگاه به علت فقر مالي در دخانيات مشغول به كار شد و در كنار آن ، در مقطع كارشناسيِ دانشگاه تهران مشغول به تحصيل شد. سپس به پيشنهاد دكتر معين ، دوره هاي كارشناسي ارشد و دكترا را پي گرفت و در رشته هاي فلسفه محض ، روان شناسي و ادبيات فارسي فارغ التحصيل شد.دكتر مظلومي در دوران فعاليت هاي دانشگاهي اش ، دو مركز تحقيقاتي تأسيس كرد. همچنين دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس ، توسط ايشان تأسيس و بنياد نهاده شد. او سمت استادي را در دانشگاه هاي تهران ، شهيدبهشتي ، صنعتي شريف تهران ، صنعتي اصفهان ، تربيت مدرس و مجتمع دانشگاه هنر عهده دار بود. دكتر

رجبعلي مظلومي سرانجام پس از سه سال در 21 مهر 1377 به لقاي محبوب شتافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : رجبعلي مظلومي ، فرزند استاد محمدحسين مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : رجبعلي مظلومي ، در دو سالگي پدرش را از دست داد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رجبعلي مظلومي ، دوران تحصيل خود را در نيشابور ، مشهد و سپس در تهران طي كرد. در دوره ي ابتدايي و متوسطه پي به هنر نقاشي برد و كارهايي در زمينه ي هنرهاي تصويري انجام داد. آنگاه به علت فقر مالي در دخانيات مشغول به كار شد و در كنار آن ، در مقطع كارشناسيِ دانشگاه تهران مشغول به تحصيل شد. سپس به پيشنهاد دكتر معين ، دوره هاي كارشناسي ارشد و دكترا را پي گرفت و در رشته هاي فلسفه محض ، روان شناسي و ادبيات فارسي فارغ التحصيل شد. رساله ي دكتراي ايشان ، « تصحيح متن شرح فصوص الحكم باباركن الدين شيرازي » بود كه توسط مؤسسه ي مطالعات اسلامي چاپ شد و پروفسور لندلت ، همين كتاب را به عنوان متن درسي در دانشگاه مگ گيل كانادا تدريس مي كرد.

استادان و مربيان : رجبعلي مظلومي از اولين سال تحصيل خود ، معلم نقاشي داشت . او بعد ها به شاگردي استاد مويد پردازي در آمد و از آنجايي كه مويد پردازي شاگرد كمال الملك بود بنابراين مظلومي را نيز مي توان شاگرد باواسطه كمال الملك محسوب كرد

زمان و علت فوت : رجبعلي مظلومي ، در 21 اسفند 1374 در اثر سكته ي مغزي به بيمارستان

منتقل و سرانجام پس از سه سال در 21 مهر 1377 به لقاي محبوب شتافت.

فعاليتهاي آموزشي : رجبعلي مظلومي ، سمت استادي را در دانشگاه هاي تهران ، شهيدبهشتي ، صنعتي شريف تهران ، صنعتي اصفهان ، تربيت مدرس و مجتمع دانشگاه هنر عهده دار بود.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : رجبعلي مظلومي در دوران فعاليت هاي دانشگاهي اش ، دو مركز تحقيقاتي تأسيس كرد. همچنين دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس ، توسط ايشان تأسيس و بنياد نهاده شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : رجبعلي مظلومي ، به زبان هاي فرانسه و عربي آشنايي كامل دارد. مطالعات متنوع و گسترده ي او در زمينه هاي: قرآن شناسي ، حديث شناسي ، حكمت و عرفان ، تاريخ و هنر اسلامي و به ويژه امور تربيتي منجر به نگارش بيش از يكصد جلد كتاب و پانصد مقاله در طول نزديك به نيم قرن تلاش و پژوهش گرديد.

آرا و گرايشهاي خاص : رجبعلي مظلومي معتقد است كه عاملي كه بتواند آن ماديت را به معنويت بدل كند و بالطافت حتي با اقتصاد خيلي خوب ، قسمت عمده اي از مسايل زندگاني مارا حل كند فقط هنر است . وي اعتقاد دارد كه هنر فقط درزمينه آزاد و آزاده مي تواند ابراز وجود كند چون اصلاآب هنر از آزادي است . وي بر اين باور است كه كساني كه يكسره عينبت هاي را به وسيله ابزارهاي هنر ي طرح مي كند ، گرچه زحمت مي كشند ،اما كارشان را هنر صنعتي مي دانيم ونه هنر هنر مندي . او معتقد است كه هنر

هنرمند آن است كه تنها براي فرهنگ بهتر و ارتقاي فهم فرهنگي يك جامعه و اصولا براي مجموعيت لايق يك جامعه و براي قدرت والاتر همين مجموعيت كار كند . ازاين جهت او هنر مند را هميشه آينده بين مي داند .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آموزش فن سخن گفتن

ويژگي اثر : برداشتي از كتاب « راه و رسم سخن گفتن ».

2 ارمغان مور

3 با تربيت مكتبي آشنا شويم

4 بازنگري بر فعاليت هاي بدني

5 بياييد به حرف بچه هايمان گوش كنيم

6 پژوهشي پيرامون آخرين كتاب الهي

7 تربيت از ديگاه معصومين (ع)

8 تربيت معنايي انسان

9 تفسير شيعه

10 جوان و دين

11 چرا امام حسن (ع) صلح را پذيرفت ؟

12 چه كسي با چه نوع شخصيتي ، كدام شغل را انتخاب مي كند ؟

13 حاشيه بر هنر چيست ؟

14 در مسير نور تا خورشيد يا سير رسالت با جوهره ي ولايت در بستر تشيع

15 درس هاي رمضان ( تفسير قرآن )

16

دولت عدل الهي ؛ درباره ي دولت امام زمان (عج)

17 راه و رسم سخن گفتن

18 رهبر آزادگان ؛ درباره ي امام حسين (ْع)

19 روابط شايسته در ورزش تربيتي

20 روزنه اي به باغ بهشت يا هنر در راستاي انقلاب اسلامي

ويژگي اثر : در دو مجلد.

21 زنانِ بافضيلت

22 سخنراني را توانا شويم

23 سرگذشت قرآن

24 سير تاريخي قرائت

25 سينما ، اخلاق ، تجربه

26 شوراي اسلامي

27 علوم قرآن

ويژگي اثر : در پنج مجلد.

28 علي (ع) معيار كمال

29 فهم قرآن

ويژگي اثر : در دو مجلد.

30 كتابشناسي اسلامي

31 كليدهاي تربيتي و تعليمي براي اولياي تربيتي

32 گامي در مسير تربيت اسلامي ( از كودكي تا بلوغ )

33 گامي در مسير تربيت اسلامي ( مباني تربيتي )

34 مؤمن كيست و ايمان چيست ؟

منابع زندگينامه :

مجله ي آينه ي ميراث ،

سال اول ، شماره ي 2 ، سال 1377 _ مجله ي آينه ي پژوهش ، سال نهم ، شماره ي پنجم ، شماره ي پياپي 53 ، آذر و دي 1377

مظهر، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1304 -1232 ش)، شاعر و منشى. وى در همدان به دنيا آمد. پس از فراگرفتن تحصيلات مقدماتى، در رشته ى علوم ادبى و عربى به تحصيل پرداخت و در مدرسه ى زنگنه به تحصيل فقه، اصول، منطق، فلسفه و عروض اشتغال ورزيد و تا جايى پيش رفت كه از زمره ى اساتيد زمان به شمار آمد. وى در تدريس «منظومه ى سبزوارى» كه در زمره ى كتابهاى فلسفه به شمار مى رود، تسلط داشت. مظهر بعد از اتمام تحصيلات، در دستگاه امير افخم قراگوزلو همدانى به سمت منشى گرى به كار پرداخت و تا آخر عمر در اين سمت باقى بود. وى را در قم در صحن حضرت معصومه (س) به خاك سپردند. از آثارش: «خستوى»، كه به طرز مثنوى سروده شده؛ «بضاعت مزجات»، به نثر، مشتمل بر دو قسمت يكى سؤال و جواب در موضوعات فلسفى و ديگرى درباره ى عرفان و سير سلوك؛ «ديوان» شعر، متجاوز از ده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (3348 -3342/ 5).

معتمدالدوله، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله نشاط اصفهانى. اديب، شاعر و نويسنده اى توانا بود. در غزل هاى خوب خود بيشتر نظر به سعدى داشته و در نهضت ادبى ايران هم سهم بسزائى دارد، وى معاصر فتحعلى شاه قاجار بود. اشعار و منشات او به نام گنجينه معروف است. در سال 1244 ه.ق وفات كرد و تاريخ وفات او را (از قلب جهان نشاط رفته) گفته اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

معروف، حبيب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1312.

درگذشت: 1373.

از آثار اوست: فرهنگ مصور هنرهاى تجسمى (با همكارى پرويز مرزبان؛ تهران، 1371؛ اين كتاب در سال 1365) با عنوان واژه نامه ى مصور هنرهاى تجسمى به چاپ رسيد)؛ واژه نامه راه و ساختمان و معمارى انگليسى- فارسى و فهرست الفبايى و تركيبات فارسى با تعريفات دقيق برخى واژه هاى مشكل و نو ساخته (تهران، 1369). كتاب نقش ماندگار: يادنامه ى مهندس حبيب معروف به كوشش امين و نازى معروف به ياد وى در تهران در سال 1374 منتشر شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

معين، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1294/ 1293/ 1291 ش)، نويسنده، مصحح، مترجم، فرهنگ نويس و شاعر. در رشت به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى در زادگاهش، تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند. سپس از دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات فارسى و فلسفه و علوم تربيتى فارغ التحصيل شد. پس از آن مدتى رياست دانشسراى شبانه روزى اهواز و سپس رياست اداره ى دانشسراها را در وزارت فرهنگ داشت. وى اولين كسى بود كه در ايران به اخذ درجه ى دكترا در ادبيات نايل آمد و رساله ى دكتراى خود را با عنوان «مزديسنا و تأثير آن در ادبيات فارسى» ارائه نمود. او از 1318 ش به تدريس در دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات مشغول بود. وى به جهت شركت در كنگره ها و مجامع علمى و انجام امور تحقيقى و تدريس به كشورهاى آمريكا، انگليس، فرانسه، شوروى سابق و آلمان سفر كرد. معين همكار دهخدا بود و سرپرستى سازمان «لغت نامه» را بر عهده داشت. دكتر معين سرانجام پس از پنج سال بيمارى و بيهوشى در رشت درگذشت و در آستانه ى اشرفيه ى رشت به خاك سپرده شد. از ديگر آثار

وى: «فرهنگ فارسى»، معروف به «فرهنگ معين»؛ «برگزيده ى شعر فارسى»، قرنها چهار و پنج قمرى؛ «حافظ شيرين سخن»؛ «ستاره ى ناهيد يا داستان خرداد و مرداد»، شعر؛ تحليل «هفت پيكر» نظامى؛ «روانشناسى تربيتى»، ترجمه؛ «ايران از آغاز تا اسلام»، ترجمه؛ «كتيبه هاى پهلوى»، ترجمه؛ تصحيح و تحشيه «برهان قاطع»؛ تصحيح و تحشيه «چهار مقاله» احمد عروضى سمرقندى؛ تصحيح «جوامع الحكايات و لوامع الروايات».[1]

محمد (و. هفدهم رجب 1336 هجرى قمرى مطابق 9 ارديبهشت 1297 شمسى. ف. 13 تيرماه 1350 ه.ش) فرزند مرحوم شيخ ابوالقاسم. در شهر رشت در خانواده اى روحانى متولد گرديد. به هنگام طفوليت او نخست مادر و پس از 5 روز پدرش در عنفوان شباب درگذشتند. جد پدرى وى شيخ محمدتقى معين العلما كه در سلك علماى روحانى بود به تربيت وى همت گماشت. جد مادرى او شيخ محمدسعيد نيز از علما و مدرسان علوم قديمه بود.

محمد معين دوره ى ابتدائى را در دبستان اسلامى و دوره ى اول متوسطه را در دبيرستان نمره ى 1 (كه بعدها بنام دبيرستان شاهپور خوانده شد) طى كرد. در اوان تحصيل در متوسطه صرف و نحو عربى و بخشى از علوم قديمه را نزد جد خوش و مرحوم سيد مهدى رشت آبادى و ديگر استادان وقت آموخت و عشق به مطالعه در نهادش ريشه دوانيد. دوره ى دوم متوسطه (ادبى) را در دارالفنون تهران به پايان رسانيد و به سال 1310 در دانشكده ى ادبيات و دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات و فلسفه و علوم تربيتى وارد گرديد و در سال 1313 از اين شعب ليسانسيه شد پس از طى دوره ى شش ماهه ى دانشكده ى افسرى احتياط، شش ماه اول سال 1314 را به خدمت افسرى گذرانيد

و در مهرماه آن سال به دبيرى دبيرستان شاهپور اهواز منصوب شد، و پس از سه ماه رياست دانشسراى شبانه روزى اهواز را يافت و در عين حال عضويت تحقيق اوقاف و رياست به عهده ى وى بود. در همين ايام به وسيله ى مكاتبه از آموزشگاه روانشناسى بروكسل (بلژيك) كه تحت نظر Elmer Knowles روانشناس اداره مى شد، روانشناسى عملى و ديگر شعب آن از قبيل خطشناسى، قيافه شناسى و مغزشناسى را فراگرفت.

در 1318 به تهران منتقل گرديد در حين تصدى معاونت و سپس كفالت اداره ى دانشسراها در وزارت فرهنگ، وارد دوره ى دكترى زبان و ادبيات فارسى شد. پس از چندى با حفظ سمت به دبيرى دانشكده ى ادبيات منصوب گرديد. پس از به پايان رسانيدن دوره ى دكترى، جلسه ى دفاع از پايان نامه ى دكترى وى به عنوان «مزديسنا و تأثير آن در ادبيات پارسى» در روز سه شنبه ى 17 شهريور 1321 تشكيل و پايان نامه ى او با قيد «بسيار خوب» قبول گرديد، و او نخستين دكتر ادبيات فارسى در ايران شناخته شد. از آن پس به سمت دانشيار و سپس به سمت استاد كرسى «تحقيق در متون ادبى» در دانشكده ى ادبيات به تدريس مشغول شد و سه سال نيز در دانشسراى عالى به تدريس پرداخت. از آغاز سال 1325 شمسى كه طبع لغت نامه ى علامه ى مرحوم على اكبر دهخدا طبق قانون، در مجلس شوراى ملى شروع شد، دكتر معين به همكارى وى برگزيده شد. در دى ماه 1334 با موافقت علامه ى مزبور، سازمان لغت نامه از منزل شخصى آن مرحوم به مجلس شوراى ملى منتقل شد و طبق وصيت نامه هاى معظم له دكتر معين به رياست امور علمى آن سازمان منصوب گرديد. در اسفند 1336 سازمان مذكور

به دانشكده ى ادبيات (دانشگاه تهران) شوراى دانشگاه، رياست سازمان لغت نامه به عهده ى وى محول گرديد. وى اين سمت را تا آخرين روزى كه دچار سكته گرديد به عهده داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهارصد شاعر برگزيده پارسى گوى (977)، دايرةالمعارف فارسى (2811/ 2)، الذريعه (217/ 16 ،233/ 6)، شرح حال رجال (203/ 6)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (523 -513)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3142 ،2621 ،1938 ،1146 ،1071 ،496 ،488 ،410/ 1)، كتاب گيلان (723 -721/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (340)، مؤلفين كتب چاپى (830 -826/ 5).

معين الاسلام، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به دبير مازندرانى، از شاگردان آقا ميرزا محمد هاشم چهارسوقى و ديگران بوده، در 1290 متولد، و در شب جمعه 10 شوال 1384 وفات يافته، در جنب لسان الارض مدفون گرديد.

كتب چندى تأليف فرموده از آن جمله است: 1 - رساله در سبب ارتحال جدش سيد محمد از مازندران به اصفهان، مطبوع 2 - مفتاح الكنوز، در تعريف علم و عمل، مطبوع.

وى را بايد از بنيان گزاران فرهنگ جديد در اصفهان دانست، سال ها نظامت دبيرستان عليه را داشته، و به همين مناسبت به ناظم مازندرانى شهرت يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مفتون دنبلي آذربايجاني، عبدالرزاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1243 -1176 ق)، اديب، مورخ، عالم، مفسر، نويسنده، عارف و شاعر، متخلص به مفتون. در خوى آذربايجان به دنيا آمد. هنگامى كه كريم خان زند براى اطمينان خاطر از جانب امراى آذربايجان، اولاد آنان را به گروگان گرفت، پدر مفتون، او را به جاى برادرش، در ده سالگى، به شيراز فرستاد. وى چهارده سال در شيراز بود و در اين مدت به تحصيل علم و معرفت و كسب فضل و دانش پرداخت. بعد از فوت كريم خان و تسخير شيراز به دست عليمراد خان زند، گروگانها از آنجا به اصفهان برده شدند و پس از فوت عليمرادخان، در 1199 ق، آقا محمد خان، آنان را آزاد نمود و اجازه داد تا به آذربايجان بازگردند. وى به نظم و نثر فارسى و عربى مسلط بود و به هر دو زبان شعر مى سرود. در انواع شعر نيز به قصيده و مثنوى بيشتر تمايل داشت. او در 1241 ق به زيارت عتبات عاليات و بيت اللَّه الحرام رفت و پس از بازگشت در تبريز

درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «مآثر خاقانى»، در تاريخ قاجاريه؛ «مآثر سلطانيه» يا «مآثر سلطانى»، مبنى بر مآثر سلطنت فتحعلى شاه، از زمان جلوس تا 1241 ق؛ «حدائق الجنان»، در سرگذشت خودش در شيراز و شرح حال شعرا و فضلاى آن شهر، همراه شمه اى از احوالات كريم خان زند؛ «نگارستان دارا»، در شرح حال شعراى دوره ى فتحعلى شاه؛ «تجربة الاحرار و تسلية الابرار»، در شرح حال عده اى از علما و معاريف و شعراى معاصر خود؛ شرح «مشاعر» ملا صدرا؛ ترجمه «عبرت نامه» (بصيرت نامه) از تركى به فارسى؛ «حقايق الانوار»، در شرح حال شعراى عرب و عجم، به فارسى؛ «حدائق الادباء»، شامل منشآت و مطارحات شعراى عرب و عجم، به فارسى؛ «حديقه»، در شرح حال شعراى عرب و معانى بعضى از اشعار آنها، به فارسى؛ مثنوى «ناز و نياز»؛ مثنوى «همايون نامه»، در احوال مختار ثقفى؛ مثنوى ديگرى در بحر رمل؛ «رياض الجنة»، در تاريخ سلسله ى دنابله؛ «روضة الآداب و جنة الالباب»، در شرح حال شعراى عرب، به عربى؛ «ديوان» شعر. گويند مفتون در تأليف تاريخ «زينة التواريخ» با ميرزا رضى، متخلص به بنده، مشاركت داشته است.[1]

(شاعر) عبدالرزاق بيگ دنبلى متخلص به «مفتون» (و. 1176 ه.ق- ف. تبريز 1243 ه.ق) يكى از دانشمندان و سخنوران بزرگ آذربايجان در دوره ى قاجاريه بود. وى در سال 1276 ه.ق در شهر خوى متولد شد، از سن ده سالگى تا 24 سالگى (چهارده سال) به عنوان گروگان در شيراز بازداشت بود و در اين مدت به تحصيل علم و ادب پرداخت، در زمان آغا محمدخان قاجار مرخص شده و به آذربايجان برگشت. در زمان عباس

ميرزا نايب السلطنه به منصب استيفا و نويسندگى ارقام ديوانى نايل گرديد. وى تأليفات گرانبهائى از خود به يادگار گذاشت از جمله: حدائق الجنان، روضةالاداب و جنةالالباب. حدائق الادباء، ماثر سلطانى، كليات ديوان و غزليات، مثنوى ناز و نياز، منظومه اى بنام مختارنامه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (470/ 7)، تاريخ تذكره هاى فارسى (401 -399/ 2 ،690 -689/ 1)، تجربة الاحرار و تسلية الابرار (مقدمه، 464 -455 ،137 -121)، حديقة الشعراء (1693 -1690/ 3)، دانشمندان آذربايجان (357 -353)، الذريعه (343 ،317 ،288 ،5/ 19 ،92 -91/ 12 ،323 ،284/ 11 ،1083/ 9)، ريحانه (356 -355/ 5)، سبك شناسى (331 -319/ 3)، سفينة المحمود (670 -669/ 2)، شرح حال رجال (264/ 2)، فرهنگ سخنوران (866 -865)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2285/ 2)، لغت نامه (ذيل/ مفتون دنبلى)، مجمع الفصحا (1008 -1007/ 6)، مكارم الآثار (1204 -1203/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (847 -846/ 3)، نگارستان دارا (مقدمه/ و- ى، 297 -282).

مفتي زاده، محمد صديق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1405 -1334 ق)، نويسنده، شاعر، متخلص به محزون. در قريه ى دشه، از قراى اورامان، به دنيا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات صرف و نحو به عراق رفت و در مدارس كردستان عراق به تكميل علوم دينى و ادبيات عرب پرداخت. سپس به سنندج بازگشت و از محضر برادر بزرگترش، ملا محمود مفتى، استفاده نمود و به دريافت اجازه نايل گشت. بعد به تهران آمد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و با سمت دبيرى به سنندج بازگشت. وى حدود 1331 ش به تهران منتقل شد و در ضمن خدمت موفق به اخذ ليسانس و دكتراى الهيات شد. مفتى زاده چند سالى از نويسندگان برنامه ى راديو

كردى تهران بود. وى در شاعرى توانا بود و شعر را به لهجه ى اورامى و سورانى مى سرود. از آثار وى: تصحيح و شرح «ديوان» ملا عبدالرحيم معدومى مولوى، شاعر معروف كرد.[1]

استاد، محقق.

تولد: 1300(1334 ق.)، قريه دشه از توابع اورامان.

درگذشت: 6 آذر 1363، تهران.

محمدصديق مفتى زاده متخلص به «محزون» فرزند ملا عبدالله دشتى مفتى كردستان، در شش سالگى پدرش و در يازده سالگى مادرش را از دست مى دهد. وى تحصيلاتش را در قريه ى دشه و خانگه و شهر سنندج شروع نمود، و در 1315 شروع به خواندن علوم اسلامى كرد و در محضر مدرسانى از مناطق مختلف عراق و نيز در مهاباد به درس خواندن مشغول شد. استادان وى عبارتند بودند از: برادرش حاج ملا خالد مفتى، ملا سيد عارف، ملا صالح تريفه، سيد بابا رسول اباعبيده (شهرزور عراق)، ملا باقر بالك، ملا محمود دره تفى، ملا على حماميان، ملا شيخ برهان (در مكريان)، ملا عراف بانه اى، ملا سيد على (در پنجوين)، ملا مصطفاى حاج رسول، ملا عبدالله بيژويى (در سليمانيه)، ملا عزيز شلى خانه اى در كركوك، ملا صالح ديبه گه يى، ملا ابوبكر افندى هه ولير، ملا عبدالكريم افندى (در رواندوز)، ملا صديق صديقى، ملا حسين مجدى (در مهاباد) و برادر ديگرش ملا محمود مفتى كردستان در سنندج كه سرانجام اجازه نامه ى خود را نيز از دست او گرفت. چندى بعد در سليمانيه عراق استادان هيئت علمى و دينى اوقاف پس از امتحان اجازه نامه اش را مهر تأييد زدند. در تهران نيز شوراى عالى وزارت آموزش و پرورش اجازه ى افتاء و تدريس را به وى دادند. در سال 1323 در وزارت فرهنگ به عنوان معلم استخدام شد، و در دبيرستان هاى شهرهاى

مهاباد و سنندج و خرم آباد و تهران هر يك مدتى انجام وظيفه كرد. در سال 1327 در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران دوره ى ليسانس و دكترى را به اتمام رسانيد و به دريافت دانشنامه ى دكترى نايل شد و در دانشكده ى ادبيات نيز مدتى به مطالعه ى علوم تربيتى و زبان شناسى پرداخت و به موازات آن در دبيرستان هاى تهران، ادبيات عربى و فارسى را تدريس مى نمود. در سال 1349 در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران استاد زبان كردى شد، در طى اين مدت سردبيرى روزنامه «كردستان» را نيز به عهده داشت. وى سال ها از نويسندگان برنامه راديو كردى تهران بود. در 1359 كه دانشگاه تهران تعطيل گرديد، در منزل به تحقيق مشغول گرديد و تأليفات خود را كامل نمود. فعاليت هاى او در دورانى كه در مقام سردبيرى روزنامه فعاليت داشته به اين شرح است: استخراج و جمع آورى قريب 250 قطعه از اشعار سيد عبدالرحيم تاوگوزى (مولوى كردى) از بياض هاى خطى و دست نويس قديم و تحقيق و تعليق مختصر در معانى آنها، جمع آورى و تصحيح بيشتر اشعار ولى ديوانه، مختصرى تحقيق در ديوان ملا پريشان و چاپ بعضى از اشعار او، تصحيح و تحرير ديوان سيد صالح كرمانشاهى، تصحيح شيرين و فرياد تأليف ملا ولدخان گوران، تصحيح بعضى از اشعار كنيزك و يازده رزم كه قسمتى از شاهنامه تأليف سرهنگ الماس خان كه نوله يى است، سلسله ى گفتارى در مورد دستور زبان كردى تحت عنوان چگونه بخوانيم و چگونه بنويسيم، چند گفتار در مورد زندگى اجتماعات مختلف كرد، و ايراد و انتقاد به بعضى از رسوم و عقايد خرافى كردى تحت عنوان: در اجتماع چگونه زندگى كنيم،

تأليف و تصحيح ديوان ملا حامد آليجانى، تصحيح منظومه ى جنگ سرد و جدال و مناظره ى بين آسمان و زمين سروده ى ميرزا عبدالقادر پاوه اى، جمع آورى و تصحيح آثار شعرى بعضى از شعراى كرد تحت عنوان از هر گلزار گلى، چند قطعه شعر ملى و وطنى و عشقى و چند حكايت كوچك و متفرق كه به شيوه ى ظنز به كردى سروده شده است، سلسله ى گفتارى در فلسفه ى آفرينش، تحت عنوان راه خداشناسى، تاريخچه ى حكومت هاى كرد، تصحيح و چاپ و انتشار مناجات خاناى قبادى به نام هفت بند، تمام اين آثار و مطالب و نوشته هاى زير عنوان و امضاى «م. ص. م.» كه مختصر محمدصديق مفتى زاده است. از كارهاى ديگر او تصحيح و شرح ديوان ملا عبدالرحيم معدومى مولوى (چاپ نشده است) و دستور جامعى براى زبان كردى (چاپ نشده است) است.

محمدصديق مفتى زاده به لهجه ى اورامى و سورانى شعر مى گفت، اما به سرودن شهر فارسى كمتر علاقه نشان مى داد، با اين حال به فارسى نيز اشعارى سروده بود.

ايشان سرانجام در ششم آذر 1363 به سبب ابتلا به سرطان ريه در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ مشاهير كرد (478 -475/ 2).

مفلق تهراني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، منشى و شاعر، متخلص به مفلق. ملقب به صدرالشعراء و فخر الادباء. اصلش از رى بود و در تهران به دنيا آمد. وى در زمان فتحعلى شاه (1250 -1212 ق) از منشيان دربار بود و در همين دوره به صدرالشعراء ملقب گشت. او در زمان محمد شاه از جانب وزير او، حاج ميرزا آقاسى، لقب فخرالادبا (و به آورده ى «الذريعه» فخرالشعراء) گرفت. مفلق در قصيده سرايى مهارت داشت و علاوه بر آن به

اشعار هزل نيز مى پرداخت. صاحب «حديقة الشعراء»، به احتمالى وى را با اديب تهرانى يكى دانسته و در جايى ديگر آورده كه مفلق ظاهرا تا زمان حكومت ناصرالدين شاه زنده بوده است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1701 -1695/ 3)، الذريعه (1087/ 9)، سفينة المحمود (300 -299/ 1)، فرهنگ سخنوران (868)، لغت نامه (ذيل/ مفلق)، مجمع الفصحا (1006 -989/ 6)، مصطبه ى خراب (168 -167)، نگارستان دارا (253 -252).

مقدادي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشسراى عالى تهران با احراز رتبه اول، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه كلمبياى آمريكا در سال 1345، ارائه دانشنامه تخصصى در سال 1346 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه كلمبياى آمريكا در سال 1348.

مرتبه علمى:

استاديارى دانشگاه تهران در سال 1348، استاد مركز دانشگاهى واشنگتن در سال 1358 به مدت يكسال، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات انگليسى، شعر، نمايشنامه، نقد داستان و راهنمايى مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

در زمينه رمان، نقد ادبى و تاريخ ادبيات.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 100، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نقد داستان، شعر، نمايشنامه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مقدسيان، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1324.

درگذشت: 1365.

از آثار اوست: قوانين بين المللى بستكبال (ترجمه با همكارى فرخ نصرتى، تولد 1364).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مقدم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1375 -1287 ش)، زبان شناس، استاد دانشگاه، نويسنده، روزنامه نگار، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه براى ادامه تحصيل به آمريكا رفت. ولى تحصيلات را ناتمام گذاشت و به ايران بازگشت. مجددا در 1310 ش راهى آمريكا شد و در 1317 ش دكتراى خود را در رشته ى زبان شناسى از دانشگاه پرينستون دريافت كرد. وى از 1318 ش در دانشگاه تهران به تدريس اوستا و فارسى باستان پرداخت. در 1343 ش گروه زبان شناسى همگانى و زبانهاى باستانى را در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى بنياد گذاشت و تا 1347 ش مديريت آن را به عهده داشت. وى همزمان با تدريس در دانشگاه با همكارى چند تن از دانشمندان نشريه ى «ايران كوده» را منتشر كرد. از مهم ترين كوششهاى او، ابداع و سامان بخشيدن به واژه هاى مورد نياز پارسى به شيوه ى علمى زبان شناسى بود كه اين تلاش را از جزوه ى كوچك «راهنماى فارسى باستان» آغاز و طى چند دهه ادامه داد. درباره ى گويش شناسى، كه اين واژه را نخستين بار دكتر مقدم و همكارانش به كار بردند، اولين بار بود كه به زبان فارسى بررسيهايى بر پايه علمى صورت مى گرفت و چند گويش ايرانى با هم سنجيده و نتيجه گيرى علمى از آنها مى شد. وى معتقد بود كه ريشه ى نامش از زبانهاى ايرانى است و بايد به صورت مغدم نوشته شود. وى در زمينه ى تاريخ و دين و آيين مهر مطالعات و پژوهشهايى داشت. وى سرانجام بر اثر سانحه ى تصادف اتومبيل درگذشت. از

ديگر آثارش: در زمينه ى زبان و زبان شناسى: «چند نمونه از متن نوشته هاى فارسى باستان»، با شرح لغات، «داستان جم»، متن اوستا با شرح لغات و ترجمه، «راهنماى ريشه ى فعلهاى ايرانى»، «يك سند تاريخى از گويش آذرى تبريز»، «گويشهاى وفس و آشتيان و تفرش»؛ در زمينه ى خط: «الفباى روسى»؛ در زمينه ى دين: «سرود بنياد دين زرتشت»، «جستار درباره ى مهر و ناهيد»؛ در زمينه ى تاريخ: «چهارشنبه سورى»، «تاريخ شاهنشاهى هخامنشى»، ترجمه، «تاريخ دريانوردى عرب در درياى هند»، ترجمه؛ در زمينه ى شعر و ادب: «بازگشت به الموت»، «بانگ خروس»، «راز نيمه شب».[1]

مدرس، ايرانشناس.

تولد: 1278، تهران.

درگذشت: 9 مهر 1357.

محمد مقدم پس از پايان رساندن دوره ى دبيرستانى براى تحصيلات دانشگاهى به آمريكا رفت. در سال 1317 از دانشگاه پرينستون در رشته ى زبان شناسى دكتراى خويش را دريافت كرد. از سال 1318 در دانشگاه تهران به تدريس اوستا و فارسى باستان پرداخت. در سال 1339 سفر ديگرى به آمريكا كرد. دانشگاه يوتا وى را دعوت كرده بود تا كرسى تمدن ايران باستان را در عهده گيرد. يادگار اين سفر ترجمه ى كتاب پرفسور اومستد تحت عنوان تاريخ شاهنشاهى هخامنشى (1340) است. در سال 1343 گروه زبان شناسى همگانى و زبان هاى باستانى را در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى بنياد گذاشت و تا سال 1347 مديريت آن را بر عهده داشت.

وى همزمان با تدريس در دانشكده ى ادبيات با همكارى ذبيح بهروز، دكتر صادق كيادست به انتشار نشريه اى به نام «ايران كوده» زد كه مقاله هاى بسيارى در آن درج كرده است. علاوه بر اين نشريه، مقاله هايى در مجله ى «دانشكده ى ادبيات» و مجله ى «انديشه و هنر» از وى به چاپ رسيده است. وى همچنين مقاله هايى در باب

شناسايى انواع خطوط و تاريخچه ى خط و خوشنويسى در مجله ى «فروهر» و «سالنامه ى كشور ايران» نوشته است.

از جمله فعاليت هاى دكتر محمد مقدم، ابداع و سامان بخشيدن به واژه هاى مورد نياز پارسى به شيوه ى علمى زبان شناسى بود. وى اين كوشش را از جزوه «راهنماى فارسى باستان» آغاز كرد. از آثار اوست: بازگشت به الموت (تهران، 1314)؛ بانگ خروس (تهران، 1313)؛ براى آينده ى زبان فارسى (1355)؛ جستار درباره ى مهر و ناهيد (1356)؛ چند نمونه از متن نوشته هاى فارسى باستان (تهران، 1363)؛ در يادنامه ى جمشيد (م. اونوالا، بمبئى 1364)؛ دريانوردى عرب در درياى هند (جوزف حورانى، تهران، 1338)؛ راز نيمه شب (تهران، 1313)؛ راهنماى ريشه فعل هاى ايرانى (تهران، 1313)؛ رستم و سهراب از شاهنامه (تهران، 1313)؛ فهرست توصيفى مجموعه گرت (انگليسى، پرينستون، 1939 م.)؛ و رساله ى «سرود بنياد دين زردشت» و دو اثر انگليسى Organic alphabet

(تهران، 1945 م.)؛ APersian - APrsina - Arabic Phonetic

(h g (Equation

دكتر محمد مقدم بر اثر سانحه ى تصادف جان خود را از دست داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3452 ،3440 ،3345 ،3344 ،2788 ،1980 ،1805 ،1729 ،1648 ،1618/ 2 ،1406 ،1119 ،717 ،450 ،437 ،417 -415 ،76/ 1)، كلك (س 7، ش 79 -76، ص 817 -808)، مؤلفين كتب چاپى (835 -832/ 5).

مقربي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي مقربي در سال 1293 در تهران به دنيا آمد. او دكتراي زبان و ادبيات فارسي را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به پايان برد و از سال 1323 تا بهمن 1338 در دانشسراي مقدماتي به تدريس متون پرداخت . همكاري با دكتر غلامحسين مصاحب براي تاليف وتدوين دائر المعارف فارسي ( سه جلدي

) از جمله فعاليت هاي ديگر دكتر مقربي به شمار مي آيد . وي در دانشكده افسري ، دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران كار تدريس را ادامه داد . تاليفاتي كه از استاد مقربي به يادگار مانده است شامل كتب و مقالات چاپ شده درمطبوعات كشورمي باشد . دكتر مصطفي مقربي سرانجام در 18 مهر سال 1377 در سن 86 سالگي درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مصطفي مقربي دوره دبستاني را در دبستان اتحاديه و دوره دبيرستاني را در دبيرستان دارالفنون در سال 1312 ش به پايان رسانيد. در سال 1315 ش از دانشسراي عالي، ليسانس زبان و ادب فارسي گرفت. و از سال 1322 تا 1324 ش دوره دكتراي زبان و ادبيات فارسي را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران را به پايان برد.

زمان و علت فوت : مصطفي مقربي در روز شنبه 19 جمادي ثاني 1419 ق مطابق به 18 مهر 1377 ش در سن86 سالگي در گذشت و پيكرش صبح روز يكشنبه تشييع ودر بهشت زهرا-قطعه هنرمندان و فرهيختگان - به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مصطفي مقربي با سازمان كتاب هاي درسي و در موسسه فرانكلين با دكتر پرويز ناتل خانلري و دكتر زهرا كيا (خانلري) و دكتر فتح الله مجتبائي همكاري داشت. وي در تاليف و تدوين دايره المعارف فارسي با دكتر غلامحسين مصاحب همكاري داشت .

فعاليتهاي آموزشي : مصطفي مقربي به مدت يكسال در دبيرستان شاهپور كرمانشاه به تدريس ادبيات پرداخت. مدتي هم دردبيرستان نظام شيراز به تدريس اشتغال داشت. از سال 1323 تا بهمن 1338

ش در دانشسراي مقدماتي به تدريس متون پرداخت. استادهمچنين در دانشكده افسري و دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران نيزتدريس نموده و در سال 1348 ش رسما بازنشسته شد. البته كار تدريس وي در مراكز مزبور تا سال 1358 ش ادامه داشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از مصطفي مقربي مقالاتي زيادي در مطبوعات كشور به جاي مانده كه مي توان به مقالاتي كه در زمينه هاي : دستور زبان فارسي، زبانشناسي، حافظ پژوهي و نقد كتاب در ماهنامه هاي: سخن، راهنماي كتاب (كه مدتي سر دبير آن بود)، يغما، آينده وزبان شناسي، اشاره كرد. حدوديك هزار و پانصد مدخل در علوم ادبي، زبان فارسي، رجال وكتاب و ترجمه هايي از مقالات خارجي براي دايره المعارف مذكور تهيه كرد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه تاريخ جهان براي خردسالان

2 ترجمه سقوط قسطنطنيه

3 ترجمه سه مقاله درباره ويس و رامين

4 تركيب در زبان فارسي

5 تصحيح ديوان حافظ

ويژگي اثر : تصحيح اين كتاب با همكاري استاد ابوالقاسم انجوي شيرازي صورت گرفته است.

6 عقايد تربيتي فردوسي به موجب شاهنامه

7 فرهنگ اصطلاحات جغرافيا

ويژگي اثر : اين كتاب با همكاري دكتر مصاحب ، استاد آرام ، وصفي اصفيا و دكتر گل گلاب در سال 1338 به چاپ رسيد.

8 فرهنگي نامه فارسي

ويژگي

اثر : تاليف جلدهيجدهم اين كتاب مخصوص زبان و فرهنگ فارسي با همكاري احمد آرام ، رضا اقصي ، محمود بهزاد و نجف دريا بندري صورت گرفته است.

9 مقايسه عقايد فلسفي رواقي با آراء فلسفه اپيكوري

10 هژده گفتار

منابع زندگينامه :

آينه پژوهش ، سال نهم ، شمار ه پنجم ، شماره پياپي 53 ، آذر و دي 1377

مقيم اصفهاني، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن درويش محمد حامدى خزاعى اصفهانى غروى.

عالم فاضل، مؤلف كتاب «مشكوة البهية فى الفرائد القرآنية». نام او در اجازه ى كبير سيد عبدالله شوشترى برده شده، و او وى را ستوده است.

درويش محمد، عالم و فاضل و صالح، و از شاگردان شهيد ثانى و محقق كركى بوده، و در 939 از استاد خود [محقق كركى] اجازه گرفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ملا باشي سرابي تبريزي، محمدكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1251 ق)، مدرس، اديب و نويسنده. از ادباء معروف آذربايجان و معلم محمد ميرزاى وليعهد (محمد شاه قاجار) بوده و به نام وى كتابى در لغت پارسى با عنوان «برهان جامع اللسان»، در 1251 ق، تأليف كرده است كه اين كتاب به «فرهنگ محمد شاهى» نيز معروف مى باشد. در ابتداى كتاب آمده است كه شاهزاده بهمن ميرزا در هنگام تأليف «تذكره ى شاهى» ملا باشى را به تأليف «فرهنگ محمد شاهى» رهنمون شده است. در «الذريعه» آمده كه اين كتاب به نام فتحعلى شاه قاجار نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (359 -358)، الذريعه (216/ 6 ،95 -94/ 3)، شرح حال رجال (5/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (494/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (74/ 5).

ملا عصام، عبدالملك

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1037 -978 ق)، اديب و نحوى. در مكه به دنيا آمد. وى از علماى ادبيات عرب بود كه در بلاغت، عروض، منطق و اصول مهارت داشت. او در مدينه درگذشت. گفته اند كه وى داراى شصت اثر مى باشد كه اكثر آنها شرح و حواشى بر كتب علما است. از آثارش: «بلوغ الارب من كلام العرب»، در نحو؛ «الكافى الوافى»، در عروض و قافيه؛ رساله ى «تحريم الدخان»؛ شرح «قطر الندى»، در نحو؛ شرح «الارشاد»، در نحو؛ شرح «تفسير ايساغوجى»، در منطق؛ «شفاء الصدور»، در شرح «الشذور الذهب» ابن هشام، در نحو؛ شرح بر «منظومة الشمنى»، در اصول حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302/ 4)، ايضاح المكنون (288 ،256/ 2 ،153/ 1)، كشف الظنون (405 -404)، هدية العارفين (628/ 1).

ملامحمدي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد ملا محمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد ملامحمدي در سال 1347 هجري شمسي در خانواده اي روحاني در قم به دنيا آمدم پدرم آقاي حجه الاسلام والمسلمين محمد مهدي اشتهاردي از نويسندگان بر جسته حوزه علميه قم هستند و به همين خاطر با كتاب انس گرفتم در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم از سال1369 به طور جدي كار شعر و داستان را در مطبوعات كودك و نوجوان شروع كردم و عضو تحريريه مجله هاي سلام بچه ها و پوپك شدم از آن سال تا كنون حدود پنجاه جلد كتاب در زمينه هاي داستان- شعر - تحقيق از من منتشر شده است حدود بيست كتابم در جشنواره هاي كتاب سال كشوري برگزيده شده اند با مجلات ديگر

كودك و نوجوان همچون باران، سروش، نوجوان، كيهان بچه ها، مجلات رشد، دوست و ... همكاري جدي دارم مسئول صفحه كودك و نوجوان ماهنامه (كتاب قم ) هستم تا به حال چند دوره داور بعضي از جشنواره هاي كتاب سال كشوري بوده ام جشنواره هايي كه كتابهايم را برگزيده اند عبارتند از كتاب سال ولايت كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، سلام بچه ها، پوپك، بنياد دفاع مقدس، مهدويت، حوزه علميه قم و اشراق

ملك الشعراء كاشاني، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1228 ق)، شاعر، اديب، خطاط و نقاش. اصلا كاشانى بود. پدر و جدش،فتحعلى خان صبا، هر دو از شعراى نامى بودند و در دربار فتحعلى شاه لقب ملك الشعرايى داشتند. محمود خان در تهران به دنيا آمد و علوم زمان خود را نزد عمويش، محمد قاسم خان فروغ آموخت. وى از اواخر عهد محمدشاه قاجار به كارهاى ديوانى پرداخت و سپس در دربار ناصرالدين شاه عهده دار مشاغل مختلف دولتى بود و از نزديكان و ستايشگران او شمرده مى شد. محمود خان از فنون ادب و تاريخ و حكمت آگاهى داشت و در شعر تابع سخنوران قرن پنجم قمرى بود و اغلب خطوط، بويژه نستعليق و شكسته را استادانه مى نوشت. او همچنين در تصويرسازى صاحب قلم و در چهره پردازى و شبيه سازى، نقاشى پر ابتكار بود و در مجسمه سازى و منبت كارى بر روى چوب و عاج و نيز قلمدان سازى مهارت داشت و تذهيب و تشعير و روغن كارى را خود انجام مى داد. محمود خان در تهران وفات يافت و در زاويه ى حضرت عبدالعظيم حسنى به خاك سپرده شد. از آثار قلمى وى: «منشآت»؛ «ديوان» شعر، حاوى پنجاه و هشت قصيده و قطعه و چند

شعر پراكنده و ناتمام و چهارده بند مرثيه به سبك «دوازده بند» محتشم كاشانى. به آورده ى صاحب «المآثر و الآثار»، وى تاريخى نيز در تراجم ارباب القاب دوران سلطنت ناصرالدين شاه نگاشته است. از آثار خطى وى: يك نسخه «گلشن راز» شبسترى، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... بقلم شكسته رقم اقل چاكران... محمود كاشانى... سنه ى يكهزار و دويست و هشتاد و يك اتمام پذيرفت»؛ يك مرقع مشتمل بر بيست و دو رقعه، به اقلام مختلف، از جمله نستعليق پنج دانگ و دو دانگ و كتابت و غبار خوش، با رقم: «مشقه العبد الاقل محمود كاشانى غفر له» و تاريخ هاى 1289 ،1288 و 1290 ق؛ مرقعى مشتمل بر سى و دو رقعه به اقلام مختلف، از جمله شكسته تعليق، كتابت خفى خوش، با رقم: «مشقه العبد الاقل محمد كاشانى غفر له فى سنة 1289» و «العبد الاقل الاثم الجانى محمود الكاشانى سنة 1288» و قطعات مختلف ديگر. از آثار نقاشى وى: آبرنگ زيبا و استادانه ى شمس العماره، با رقم: «بنده درگاه محمود سنه 1285»؛ تصوير كاخ گلستان، در آبرنگ، با رقم: «بنده درگاه محمود سنه 1287»؛ قلمدان برازنده و شيوايى، با تصاوير مختلف، با رقم: «بنده درگاه محمود 1300»؛ تابلوى رنگ روغنى صحن مطهر حضرت امام رضا (ع)، با رقم: «بنده درگاه محمود 1303».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1278/ 4 ،888 -885/ 3)، احوال و آثار نقاشان (1133 -1123/ 3)، از صبا تا نيما (130 -127/ 1)، تاريخ برگزيدگان (492 -490)، هنرهاى ملى (961 -960/ 2)، حديقة الشعراء (1607 -1604/ 3)، دايرةالمعارف فارسى (2702/ 2)، الذريعه (1013/ 9 ،312/

5)، شرح حال رجال (283 -281/ 5)، فرهنگ سخنوران (821)، كارنامه ى بزرگان (382 -380)، گلستان هنر (پنجاه و سه)، گنج سخن (239 -234/ 3)، المآثر و الآثار (197 -196)، مجمع الفصحا (919 -907/ 5)، مكارم الآثار (759 -758/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (28 -26/ 6)، هنر قلمدان (133 -132).

مليحي هروي، ابوعمر عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، محدث، مسند و اديب. مسند هرات بود. اصلش از مليح از قراى هرات است. از ابومحمد مخلدى و ابوحسين خفاف و عبدالرحمان بن ابوشريح و محمد بن محمد بن سمعان نيشابورى و ابوحامد احمد بن عبداللَّه نعيمى و جماعتى ديگر حديث شنيد. او «صحيح» بخارى را زا ابوحامد نيمى روايت كرده اند. ابومحمد بغوى و خلف بن عطاء ماوردى و اسماعيل بن منصور مقرى و محمد بن اسماعيل فضيلى و ديگران از وى روايت كرده اند. در «شذرات الذهب» نام او به اشتباه مليجى، منتسب به مليج مصر، ذكر شده است. از آثارش: «الرد على ابى عبيد فى غريب القرآن»؛ «الروضة»، شامل هزار حديث صحيح، هزار حديث غريب، هزار حكايت و هزار بيت شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (323/ 4)، انساب سمعانى (383/ 5)، تذكرة الحفاظ (1131/ 3)، روضات الجنات (162 -161/ 5)، ريحانه (363 -362/ 6)، سير النبلاء (256 -255/ 18)، شذرات الذهب (314/ 3)، العبر (315/ 2)، كشف الظنون (1204 ،931)، معجم البلدان (227/ 5)، معجم المؤلفين (205/ 6)، هدية العارفين (634/ 1).

منجم باشي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1250 ق)، رياضيدان، منجم، استاد و اديب. او منجم باشى مهد عليا، مادر ناصرالدين شاه، بود. از محضر پدرش، ملا على محمد، كه جامع معقول و منقول و رياضيدانى مشهور بود، استفاده نمود و تحصيلات خود را در دارالفنون ادامه داد و سالها در آنجا به تدريس پرداخت. از آثارش: «نجوم القرآن فى اطراف الفرقان»، كه ترجمه اى است به فارسى از «كشف الآيات» گوستاوفلوگل، مستشرق آلمانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (131/ 8)، تذكرة القبور (416)، الذريعه (82/ 24)، شرح حال رجال (152/

6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 809 -808/ 13).

منذري هروي، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 ق)، لغوى، نحوى، اديب و مصنف. اهل هرات بود. از ثعلب و مبرد ادبيات عرب را فراگرفت. شيخ ابومنصور محمد بن احمد ازهرى از شاگردان و راويان وى است. به گفته ى ازهرى او سالها ملازم ابوهيثم رازى بود و نوشته هاى خود را بر او عرضه مى داشت. حموى گويد كه وى نحوى و لغوى بود و در اين فن تصنيفات داشت. از آثارش: كتاب «نظم الجمان»؛ كتاب «الملتقط»؛ «الفاخر» يا «مفاخر المقال فى المصادر و الافعال»؛ «الشامل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298/ 6)، ريحانه (14/ 6)، كشف الظنون (1961 ،1812 ،1758 ،1025)، معجم الادباء (101 -99/ 18)، معجم المؤلفين (158 -157/ 9)، الوافى بالوفيات (297/ 2)، هدية العارفين (35/ 2).

منزوي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد منزوي ، فهرست نگار و كتاب شناس معاصر است . او در سال 1302 ش در سامره ، و در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود . وي تا ده - دوازده سالگي در آنجا بود و سپس به ايران بازگشته و تحصيلات خود را ادامه داد . منزوي پس از فارغ التحصيل شدن از دانشگاه به عنوان دبير دبيرستان مشغول به فعاليت شده است . وي پس از بازنشستگي نيز به كارهاي تحقيقاتي خود پرداخته است . فعاليت هاي وي در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » به مدت 15-16 سال طول كشيد .او سپس در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » به فعاليت پرداخته است . منزوي از محققان پر تلاشي است كه با قناعت و فروتني ، به اميد شناساندن آثار علمي و فرهنگي ايران به بررسي فهرست ها و نسخه هاي

گوناگون پرداخته است . كتاب"فهرست وارة كتاب هاي فارسي"تاليف وي، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : فهرست نگاري

والدين و انساب : نام پدر احمد منزوي ، حاج شيخ آقا بزرگ تهراني ، نگارنده دايره المعارف بزرگ كتاب شناسي « الذريعه الي تصانيف الشيعه » و « طبقات اعلام الشيعه » است . مادرش ، مريم خانم ، دختر آقا سيد احمد دماوندي ( از روحانيون روزگار ) بود كه فرزندان ايشان با نام خانوادگي « آريان » در تهران و ايران پراكنده هستند . پدر احمد منزوي ، در كنار مشروطه خواهان بود ، ليكن پس از آن كه متوجه شد مشروطيت در مسير دلخواه قرار نگرفته است ، به كار نگارش ذريعه و طبقات پرداخت ، و شهر سامره را ( كه دور از هر غوغايي بود ) برگزيده ، و به كار تحقيق پرداخت . احمد نقل مي كند كه برنامه كاري پدرش آن قدر دقيق بود ، كه بيشتر آشنايان قلم زن ايشان ، خاطره اي از آن نوشته اند . او پي گيري كار پژوهش ، اختصاص دادن تمام اوقات خود به آن ، و حضور ذهن پدر نسبت به دانشمندان شيعه را شگفت آور مي داند .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شرايط اجتماعي خانواده احمد منزوي چندان كه بايد مناسب نبود . احمد منزوي ، برادر دكتر علي نقي منزوي و دكتر محمد رضا منزوي است . بازداشت و سپس به شهادت

رسيدن محمد رضا در سال 1332 ش باعث شد كه علي نقي به كارهاي سياسي كشيده شود. اين امر به نوبه خود باعث برهم خوردن اوضاع اجتماعي خانواده گردد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمدمنزوي مقدمات علوم را نزد پدرش ( مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني ) فرا گرفت. او در دوازده سالگي به نجف اشرف سفر كرد.و كلاس ششم ابتدايي را در مدرسه علوي ايرانيان در شهر نجف گذرانيد. وي در بيست سالگي ، يعني در سال 1322 ش ، همراه پدر به ايران بازگشت و پس از اخذ ديپلم از مدرسه دارالفنون به دانشكده معقول و منقول راه يافت .منزوي در مورد تحصيلات دانشگاهي خود نقل مي كند كه « پدر دست مرا در دست شادروان استاد سيد محمد مشكات نهاد و با معرفي و ياري ايشان به تحصيل در رشته معقول در دانشكده معقول و منقول پرداختم. » او در سال 1327 ش در رشته الهيات از آن دانشكده با مدرك ليسانس فارغ التحصيل شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد منزوي پس از كوچ خانواده از سامره به نجف در سال 1314 ش ، در كنار تحصيلات خود ، در كارگاه دوزندگي مشغول به كار شد. او پنچ سال از عمرش را در مغازه ميرزا محمد شيرازي به كارگري پرداخت و دوزنده شد. علاوه بر آن ، كلاس ششم ابتدايي را نيز در دبستان علوي ايرانيان نجف به پايان رسانيد.

استادان و مربيان : احمد منزوي در طول تحصيل خود در تهران از محضر استاداني همچون استاد محمد تقي دانش پژوه ، استاد سيد محمد باقر سبزواري ، استاد احمد بهمنيار ، استاد ايرج

افشار ، استاد سيد محمد مشكات ، استاد فاضل توني ، استاد بديع الزمان فروزانفر ، دكتر غلامحسين يوسفي ، استاد محمد تقي مدرس رضوي ، دكتر علي اكبرفياض ، استاد راشد ، دكتر علي نقي منزوي ( برادرش ) و ديگران بهره برده است. همچنين دكتر محمد محمدي نيز از ديگر اساتيد وي بود. او ادبيات فارسي را نزد عمويش ، حاج محمد ابراهيم بهشتي پور ، و جامع المقدمات را نزد شاگردان پدر آموخت . ليكن نخستين استاد وي در زمينه كتاب شناسي ، پدرش بود.

هم دوره اي ها و همكاران : استاد دكتر محمد تقي دانش پژوه ، استاد دكتر مهدي محقق ، استاد سيد كاظم موسوي بجنوردي ، استاد ايرج افشار و دكتر محمد رضا نصيري از دوستان احمد منزوي مي باشند. همچنين استاد دكتر فتح الله مجتبايي و عنايت الله مجيدي ، نيز از دوستان ديگر منزوي هستند. منزوي به هنگام فعاليت در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران با حسين بني آدم ، عباس مافي و خانم هارتوريان همكار بوده است.

همسر و فرزندان : احمد منزوي در سال 1327 ش كه در بندرانزلي به تدريس مشغول شده بود ، با يكي از همكارانش به نام خديجه جاويدي ازدواج كرد. حاصل اين وصلت دو دختر است كه هر دو مهندس بوده ، و نسرين (زويا ) و شورا نام دارند.

وقايع ميانسالي : احمد منزوي براي فراهم كردن « فهرست مشترك از همه نسخه هاي فارسي » لازم ديد كه به شبه قاره هند سفر كند . بدان علت در پاييز 1356 به پاكستان ، افغانستان و هند مسافرت كرد . او سفر

خود را با هزينه شخصي و از راه زمين ( از زاهدان به كويته ) آغاز كرد ، و از آن جا نيز به ديگر شهرهاي پاكستان رفت . شايان ذكر است كه وي پيش از اقامت در پاكستان سفري 45 روزه در افغانستان داشته است . در واقع ، در اين سال بود كه او در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » به كارهاي تحقيقاتي پرداخته است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد منزوي در سال 1345 ش با معرفي جلال آل احمد جذب « موسسه علوم اجتماعي » شد كه رياست آن را دكتر احسان نراقي بر عهده داشت. او در سال هاي 1335 با ايرج افشار به فهرست نويسي از نسخه هاي چاپ سنگي پرداخت ، و در سالهاي 1356 تا 1369 ش با معرفي دكتر سيد علي اكبر جعفري در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » مشغول فعاليت شد. وي در سالهاي 1372 تا 1375 ش مشاور علمي در نگارش « دانشنامه زبان و ادب فارسي در شبه قاره » بود. از دي ماه 1369 تا به حال هم در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » به عنوان كارشناس ارشد بخش فهرست نويسي مشغول فعاليت مي باشد. منزوي در پاييز 1356 ش به شبه قاره هند سفر كرد. او طي آن سفر در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » به كار گمارده شد، و تحقيق در مورد نسخه هاي خطي فارسي را آغاز كرد. وي تا پايان سال 1369 آنجا بود و سپس به علت بيماري هاي پياپي به تهران بازگشت. او در

تهران در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » مشغول فعاليت شد. در زير به برخي از فعاليت هاي استاد منزوي اشاره مي شود: _ فهرست نويسي در كتابخانه هاي مجلس و آستان قدس رضوي؛ _ فهرست نويسي كتاب هاي چاپ سنگي براي مركز استاد دانشگاه تهران؛ _ تدوين فهرست نسخ خطي و عكسي در دايرة المعارف بزرگ اسلامي.

فعاليتهاي آموزشي : احمد منزوي در سال 1327 ش به استخدام آموزش و پرورش بندرانزلي درآمد. وي در سال 1329 ش به تهران منتقل شده و به تدريس پرداخت. تا اينكه در سال 1356 ش بازنشسته شد. منزوي در بندر انزلي به عنوان دبير دبيرستان پسرانه فردوسي و دبيرستان دخترانه شاهدخت به تدريس ادبيات فارسي و زبان عربي و ديني پرداخت. وي سپس از سال 1329 تا 1356 ش با همان سمت دبيري در دبيرستان پانزده بهمن ( بخش چهار فرهنگ تهران ) مشغول شده است. منزوي از سال 1356 ش به مدت 16-15 سال در خدمت « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » بود. او از سال 1369 ش تا به حال به مدت 12 سال در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » مشغول به فعاليت مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد منزوي هرروز يك ساعت پيش از غروب آفتاب ، تا نيم ساعت پس از آن ، به راه پيمايي يا پياده روي مي پردازد. او كه از مرداد 1369 ش به مدت 12 سال در مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي مشغول به كار است ، حتي يك روز هم از مرخصي كارمندي خود استفاده نكرده است. وي درباره برنامه روز جمعه خود چنين اظهار مي

دارد كه « همه جمعه ها به خانه برادرم رفته و ساعت 2 بعداظهر به خانه برمي گردم .» منزوي راز بقا و طول عمر خويش را چنين بيان مي كند: « ... اين راز درازي عمرم بود : برنامه يكسان و دقيق ، براي انجام كار .»

شاگردان : احمد منزوي نقل مي كند كه « بد روزگاري است ، احساس مي كنم زمان مناسب پرورش شاگردان نيست. انگيزه براي جوانان نمانده است ، نه انگيزه مادي و نه انگيزه روحي . » ليكن او سپاسگزار است كه در ميانه دهه پنجاه و شصت به موفقيت هايي دست يافته و موفق شده است كه چند تن را به ايران شناسي و بخش فهرست نويسي علاقمند نمايد. همانند دكتر سيد عارف نوشاهي ، كه يكي از شخصيت هاي شناخته شده پاكستان در فهرست نگاري و كتاب شناسي است. ديگر ، سيد خضر عباس نوشاهي است كه چندين مجلد « فهرست » از نسخه هاي خطي به زبان فارسي و زبان اردو در پاكستان منتشر كرده است. سومين شاگرد او ، خانم دكتر انجم حميد است كه « راهنماي فهرست مشترك نسخه هاي خطي فارسي » را در يك مجلد نگاشته است.

آرا و گرايشهاي خاص : احمد منزوي درباره استفاده از كامپيوتر در كارهاي تحقيقاتي معتقد است كه كشور ايران تا 10-15 سال ديگر به منابع كتابي ( كاغذي ) نياز دارد. او عقيده دارد كه پرش از فرهنگ و پژوهش كتابي ، يعني منابع و ماخذ كتابي ، به مرتبه بهره مندي از رسانه ها و اطلاعات جهاني به گونه شتابزده ، راه درستي نيست.

جوائز و

نشانها : احمد منزوي در سال هاي 1356 تا 1368 سفرهاي مطالعاتي و تحقيقاتي به كشورهاي هند و پاكستان داشته است و از سوي بنيادها و مراكز مختلفي مانند انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، سراي اهل قلم و مجلس شوراي اسلامي مورد قدرداني قرار گرفته است. همچنين در سال 83 از طرف سازمان صدا و سيما به عنوان چهره ماندگار معرفي شد. از ديگر افتخاراتي كه استاد منزوي كسب كرده است، انتخاب كتاب"فهرست وارة كتاب هاي فارسي"تاليف وي، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تحرير و ويرايش ترجمة فارسي كتاب يو.ا.برگل

ويژگي اثر : (ادبيات فارسي بر مبناي تأليف استوري)

2 سعدي بر مبناي نسخه هاي خطي پاكستان

3 فهرست نسخه هاي خطي فارسي

ويژگي اثر : 6 جلد

4 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانة مجلس شوراي ملي

ويژگي اثر : (زير نظر ايرج افشار و محمّد تقي دانش پژوه)

5 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه و موزه ملي ملك

ويژگي اثر : 9 جلد

6 فهرست نسخه هاي خطي گنج بخش پاكستان

ويژگي اثر : 4 جلد

7 فهرست وارة كتاب هاي فارسي

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و

برگزيده شد. آشنايي با كتاب : «فهرست وارة كتاب هاي فارسي» فهرستوارة كتاب هاي فارسي/ به كوشش احمد منزوي._ تهران: مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 12 ج ]8 ج تاكنون[، ج 6، 1381. فهرستواره، در واقع، يك سرشماري است از كتاب هاي فارسي، يا به تعبيري «فهرستِ فهرست ها» كه گام نخست براي تدوين كتابنامة كتاب هاي فارسي است. اين سرشماري از هر آنچه بتوان بر آن يك اثر مكتوب نام نهاد صورت گرفته است: كتاب هاي مشخص و معنون، رساله هاي كوتاه، ديوان هاي مشخص و معنون، اجزاي ديوان ها از درون مجموعه ها و جُُنگ ها، مانند «ترجيع بند» و «رباعي» و چند «غزل» و يا «رباعي» و گنجاندن اين اجزاي پراكنده از يك ديوان و يا سروده هاي باقي مانده از يك سراينده را به زير يك عنوان تا آسان تر در دسترس مراجعه كنندگان قرار گيرد. براي اين سرشماري، شماري از منابع كتابشناسي و فهرست ها تورّق شده و آگاهي هاي لازم براي آن سرشماري از سطر به سطر بيرون كشيده شده و مي شود. اين آگاهي ها بر برگه هايي مناسب با ذكر منبع نوشته شده و مي شود و برگه¬ها بر حسب الفبا در نام كتاب¬ها و قفسه ها جاي گرفته و مي گيرد. فهرستوارة كتاب هاي فارسي حاصل ادغام اين برگه هاست. گسترة فهرستواره از آغاز پيدايش زبان فارسي دري تا پايان چاپ سنگي است؛ دوره اي كه زبان فارسي جزو زبان هايي بوده كه در بناي فرهنگ و تمدّن امروز جهان بنيادي ترين سنگ ها را بر جاي گذاشته است. كتاب ها و نگاشته هاي اين دوره است كه از اصالت ايراني بهره داشته است و بررسي دوره هاي پسين به ديگران واگذار شده است

8 ويرايش الذّريعه الي تصانيف الشيعه

ويژگي اثر : تأليف

شيخ آقا بزرگ تهراني

منابع زندگينامه : 1www.ketabesal.ir2زندگينامه و خدمات علمي و فرهنگي استاد احمد منزوي . تهران : انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، 1381 ، صص7-263كتاب هفته ، شنبه 30 آذر ، 1381 ، ص 4

منشي باشي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن على محمد، فرزند ميرزا هادى نائينى، فاضل اديب، منشى امين السلطان ميرزا على اصغر خان بوده، و معروف به مستشار خاقان است.

در رمضان 1360 به سن 75 سالگى در اصفهان وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

منشي، ابوالمعالي نصرالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 583 -555 ق)، اديب و شاعر. ملقب به حميدالدين. اهل شيراز يا از مردم غزنين بود كه در زمان يمين الدوله بهرامشاه غزنوى مى زيست و نزد اين پادشاه تقرب داشت. در زمان خسروشاه (559 -552 ق) به سمت دبيرى رسيد و در دربار همين سلسله تا وزارت پيش رفت. از جمله استادان وى مى توان به قاضى محمد بن عبدالحميد اسحاق، برهان الدين عبدالرشيد نصر، صاعد ميمنى، ابوالحامد غزنوى، عبدالرحمان بستى و محمد سيفى اشاره كرد. ابوالمعالى علاوه بر مهارتى كه در نثر و ترسل داشت، در نظم فارسى نيز سرآمد بود. وى به زبان عربى نيز اشعارى سروده است. از شعراى بزرگى كه ابوالمعالى را در اشعار خود ستوده و مدح نموده اند، مى توان به سيد حسن غزنوى كه از بزرگان شعرا و ادباى روزگار بهرامشاه غزنوى است، اشاره كرد. به آورده ى عوفى در «لباب الالباب» او در اثر سعايت بدخواهان در زمان خسروملك (583 -559 ق) به زندان افتاد و سرانجام در آنجا به قتل رسيد. در مورد نام وى بين تذكره ها اختلافاتى وجود دارد. از آثارش: «كليله و دمنه بهرامشاهى» كه ترجمه «كليله و دمنه» عربى ابن مقفع است و به امر بهرامشاه غزنوى (552 -511 ق) در حدود (539 -536 ق) به فارسى برگردانده شده است؛ «ديوان» شعر.[1]

نصراللَّه بن محمد بن عبدالحميد مكنى به ابى المعالى. وى در زمان بهرامشاه غزنوى مى زيست و نزد اين پادشاه تقرب

تام داشت و به خاطر اين اختصاص ابوالمعالى پس از اتمام ترجمه ى كليله كتاب را به نام بهرامشاه مزين كرد و آن را كليله و دمنه ى بهرامشاهى ناميد. مرگ ابوالمعالى بين سالهاى 555 تا 583 ه.ق اتفاق افتاده و تاريخ ترجمه ى كتاب كليله و دمنه نيز بايد در حدود سالهاى 536 تا 539 ه.ق باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (952 -948/ 2)، تاريخ نظم و نثر (118 -117 ،78)، تذكرةالشعراء (85)، دانشمندان و سخن سرايان فارس 667 -666/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3031/ 2)، الذريعه (135/ 18 ،1194/ 9)، ريحانه (271 -270/ 7)، سبك شناسى (296 -248/ 2)، صبح گلشن (522)، فرهنگ ادبيات فارسى (413 -412)، فرهنگ سخنوران (933)، كارنامه ى بزرگان (129)، كشف الظنون (1509 -1508)، كليه و دمنه (مقدمه)، لباب الالباب (93 -92/ 1)، لغت نامه (ذيل/ نصراللَّه)، مجمع الفصحا (1447/ 3)، مرآت الفصاحه (657 -654)، مؤلفين كتب چاپى (595 -593/ 6)، هفت اقليم (188 -187/ 1).

منشي زاده، داوود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1293 ش)، نويسنده، مترجم و استاد دانشگاه. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در 1310 ش با محصلين اعزامى رهسپار فرانسه شد و در 1316 ش از دانشگاه ديژن موفق به اخذ ليسانس ادبيات گرديد. بعد به آلمان رفت و در 1322 ش دكتراى فلسفه و ادبيات خود را از دانشگاه برلن دريافت كرد. پس از خاتمه ى جنگ جهانى دوم و افتتاح دانشگاه مونيخ، در 1326 ش، يك قسمت از تدريس ايرانشناسى در آن دانشگاه به وى واگذار شد و در 1328 ش براى تدريس زبان فارسى به دانشگاه اسكندريه ى مصر رفت و در 1330 ش به ايران بازگشت. پس

از مراجعت به ايران جمعيت سياسى سومكا (مختصر شده ى حزب سوسياليست ملى كارگران ايران) را تشكيل داد. از آثار وى: «دربدر در پى بهشت»؛ «پيكار با اهريمن»؛ «كمونيسم و ليبراليسم»؛ «خط سومكا»؛ «پسر گمشده»، ترجمه؛ «داريوش يكم»، پادشاه پارسها، ترجمه؛ «دورانديشى در تكنيك»، ترجمه؛ «طغيان توده ها»، ترجمه؛ «آسيا در كشمكش با اروپا»، هون ها با ساسانيان، ترجمه.[1]

محقق.

تولد: 6 شهريور 1293، تهران.

درگذشت: 29 تير 1368، اوپسالا.

داود منشى زاده، فرزند ابراهيم (ميرزا ابراهيم خان منشى زاده از فعالان انقلاب مشروطيت بود و چون يكى از مؤسسان كميته مجازات بود، تيرباران شد)، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد و در سال 1310 با محصلين اعزامى رهسپار فرانسه شد و در سال 1316 از دانشگاه ديژن (فرانسه) به اخذ درجه ى ليسانس ادبيات (فلسفه) نايل شد و در اواخر همان سال به آلمان رفت و در سال 1322 دكتراى فلسفه و ادبيات خود را از دانشگاه برلين گرفت و در آلمان متأهل شد. در موقع سقوط برلين هفت روز به خاتمه ى جنگ مانده مجروح شد و دو سال تمام در بيمارستان هاى پستدام و برلين و مونيخ به سر برد. در سال 1326 كه دانشگاه مونيخ پس از جنگ افتتاح مى شد، يك قسمت از تدريس ايران شناسى به وى واگذار شد. در سال 1328 براى يك سال و چند ماه براى تدريس زبان فارسى با رتبه ى استاد ميهمان به دانشگاه اسكندريه مصر رفت و در سال 1330 به ايران مراجعت نمود و بلافاصله جمعيت سياسى «سومكا» را تشكيل داد كه مختصر شده ى حزب سوسياليست ملى كارگران ايران بود. سپس از ايران خارج شد و در دانشگاه اوپسالا به مقام استادى دانشگاه رسيد

و تدريس فرهنگ ايران زمين باستان را بر عهده داشت. وى در سال 1359 بازنشسته شد.

از آثار اوست: آسيا در كشمكش با اروپا (هون ها، ساسانيان) (از فرانتس آلتهايم، 1343)؛ انتلكتول و ديگرى (خوزه اتكااى گاست، 1322)؛ پسر گمشده (آندره ژيد، 1336)؛ پيكار با اهريمن (1330)؛ جهاندارى پارسها (نوشته ه. ه. شدر، 1335)؛ خط سومكا (1333)؛ داريوش يكم پادشاه پارسها (پترويوليوس يونگه، 1334)؛ دربدر در پى بهشت (1332)؛ دورانديشى در تكنيك (خوزه اتكااى گاست، 1332)؛ طغيان توده ها (خوزه اتكااى گاست، 1334)؛ كمونيسم و ليبراليسم (1336)؛ گيل گمش كهنه ترين حماسه ى بشرى (گئورك بوركهارت، 1334)؛ مايا دختر گريز آن كندو (والدماير نسلس، ترجمه با امضاى د. م.، 1332)؛ وهرود و ارنگ (پژوهشى از ژوزف ماركوات، 1368). از دكتر منشى زاده، مقاله هاى ادبى در مجله ى «يادگار» و مجله ى «دانش» به طبع رسيده است. وى همچنين آثارى به زبان آلمانى دارد.

فرزند ميرزا ابراهيم خان منشى زاده، در 1293 در تهران متولد شد. وقتى پنج ساله بود پدرش كه از اعضاى برجسته و مغز متفكر كميته مجازات بود، به قتل رسيد. داود در سن هفده سالگى ديپلم متوسطه دريافت نمود و در مسابقه اعزام محصل به خارج شركت نمود و از طرف دولت براى انجام تحصيلات عاليه به فرانسه اعزام شد. وى در پاريس درجه ى ليسانس در ادبيات فرانسه گرفت و بعد به آلمان عزيمت نمود و سرانجام در 1322 از دانشگاه برلن به دريافت درجه ى دكتراى ادبيات و فلسفه نائل شد و از سال 1326 به تدريس ايرانشناسى در دانشگاه مونيخ پرداخت و چندى هم استاد مدعو در دانشگاه اسكندريه مصر بود.

منشى زاده پس از بيست سال توقف در اروپا كه قسمت اعظم آن

در آلمان سپرى شده بود با افكار فاشيستى به ايران بازگشت و لدى الورود به تشكيل حزب سومكا (حزب سوسياليست ملى كارگران ايران) پرداخت و عده ى زيادى از جوانان در اين حزب عضويت يافتند و با لباس و آرم مخصوصى در تظاهرات مردمى شركت مى كردند. بعضى وقتها تندرويهاى زيادى از آنها بروز مى نمود كه طبعا پليس از آن جلوگيرى و احيانا به زدوخورد منجر مى شد. رهبر حزب هم روى همين اصل، چند بار از طرف حكومت نظامى بازداشت شد. در سال 1331 از شكم حزب سومكا، حزب ديگرى به رهبرى هادى سپهر بنام آريا با همان برنامه طرفدارى از آلمان متولد شد. حزب سومكا روزنامه اى به همين نام منتشر مى كرد. از جوانان تند و تيزى كه در آن ايام در آن حزب فعاليت مى كردند، يكى دكتر داريوش همايون و ديگرى دكتر امير شاپور زندنيا بودند. منشى زاده بعد از كودتاى 1332 ايران را ترك كرد و در دانشگاه اوپسالا به استادى رسيد و فرهنگ ايران زمين را تدريس مى كرد. در 1368 در 75 سالگى درگذشت. از وى آثار زيادى به زبان آلمانى و فرانسه و فارسى باقى مانده است كه از بيست جلد متجاوز است. در سال 1342 كه تيمور بختيار عليه شاه مشغول فعاليت شد، دكتر منشى زاده همكارى بختيار را پذيرفت و در زمره مخالفان شاه شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2792 ،2680 ،2265/ 2 ،1464 ،1373 ،1324 ،1273 ،1086 ،647 ،610 ،350 -349 ،39/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (61 -58/ 3).

منصوري رشتي، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1288 ش)، نويسنده و مترجم. در رشت به دنيا آمد. نام اصليش ذبيح اللَّه حكيم الهى رشتى

است. پس از گذراندن دوره ى ابتدايى به همراه پدر، براى ادامه ى تحصيل، به فرانسه رفت و زبان فرانسه را به طور كامل آموخت. پس از بازگشت به ايران، به كار تأليف و ترجمه پرداخت و آثار فراوانى از زبانهاى انگليسى و فرانسه و عربى ترجمه كرد. دامنه ى فعاليت وى در زمينه هاى رمان پليسى، رمان تاريخى، زندگينامه و آثار تاريخى مى باشد. منصورى نخستين كسى بود كه آثار موريس مترلينگ، نويسنده و متفكر بلژيكى، را به فارسى ترجمه كرد. از ديگر ترجمه هاى وى: «محمد (ص) پيغمبرى كه بايد از نو شناخت»؛ «مغز متفكر جهان شيعه»؛ «امام حسين (ع) و ايران»؛ «آوارگى من»؛ «اسرار هفت گانه»؛ «افكار كوچك و دنياى بزرگ»، جلد چهارم «انديشه هاى يك مغز بزرگ»؛ «انديشه هاى يك مغز بزرگ»؛ «يكسالى در ميان ايرانيان»؛ «ناپلئون و حمله به انگلستان»؛ «خداوند بزرگ و من»، جلد دوم «انديشه هاى يك مغز بزرگ»؛ «دنياى ديگر» يا «صحنه ى ستارگان»؛ «زنبور عسل»؛ «سقوط پاريس»؛ «سقوط فرانسه»؛ «سه سال در ايران» يا «سياحت نامه ى كنت دوگوبينو»؛ «عجايب آمريكا»؛ «قلب پاك»؛ «قهرمان تمدن»؛ «كاشف مانيتيسم»، (مسمر).[1]

دانشمند، محقق و مترجم چيره دست و پركار اهل خراسان، متولد 1275 در مشهد است. پدرش تجارت پيشه بود و تجارتخانه اى در مشهد و قفقازيه داشت، از اين لحاظ فرزند خود را در كودكى به قفقازيه برد و تحت تعليم معارف جديد قرار داد. گذشته از معلومات زمان، به زبان هاى فرانسه و روسى مسلط شد و در جوانى به مشهد بازگشت. چون طبعى علم آموز و دانش پژوه داشت تحصيلات خود را در رشته هاى مختلف مانند ادبيات فارسى، ادبيات عربى، فلسفه و حكمت، علم كلام و منطق ادامه داد و از

محضر دانشمندان آنروز مشهد كه شهره آفاق بودند بهره ها گرفت و زبان انگليسى را نيز به خوبى تحصيل كرد. مقارن با تغيير سلطنت قارجاريه به تهران آمد و كار مطبوعاتى را آغاز كرد و غالبا مقالات و تفسيرهاى مطبوعات خارجى را ترجمه مى كرد و در خيلى از جرايد آنروز مانند شفق سرخ، اقدام، كوشش، و نوبهار ترجمه هاى محكم و پرمغز او به چشم مى خورد. وى به طور كلى از استخدام در دستگاه هاى دولتى صرفنظر نمود و همچنين تا سنين كهولت به كار ترجمه و تأليف پرداخت.

از 1320 به بعد ترجمه هاى او كه به صورت مسلسل در روزنامه ها چاپ شده بود شكل گرفت و به صورت كتابى منتشر شد. براى اولين بار آثار موريس مترلينگ را اديبانه ترجمه كرد و بنگاه مطبوعاتى علمى آنرا انتشار داد. به قدرى از اين ترجمه ها استقبال شد كه حدى نداشت. مترجم معتقد بود كه منبع ثروت برادران علمى از همين ترجمه ها تأمين گرديد. از 1330 به بعد بطور ثابت در چند مجله از جمله خواندنيها استخدام شد و ماهيانه مبلغى دريافت مى كرد ولى بايستى چندين صفحه ترجمه حداقل در دو مطلب تهيه تا در مجله چاپ شود در حقيقت با اين ترتيب چند مجله و نشريه او را استثمار كردند. ولى او نيز براى تأمين زندگانى خود با نام هاى مستعار و يا بدون نام مطالبى ترجمه و به ساير مطبوعات مى داد.

مطالعات مداوم و حرص و ولع در دانش اندوزى روزبروز اطلاعات او را در رشته هاى مختلف وسيع تر كرد و واقعا دانشمندى كم نظير شد و در هر علمى سررشته پيدا نمود، مخصوصا در مسائل مذهبى، تاريخى و فلسفى در مرحله عالى قرار

گرفت. روش او در ترجمه بدين صورت بود كه ابتدا كتاب مورد نظر را دقيقا مطالعه مى كرد سپس به ترجمه مى پرداخت ولى عين متن را ترجمه نمى كرد و اطلاعات و تحقيقات شخصى را ضميمه مى نمود. غالبا يك كتاب صد صفحه فرانسه وقتى به وسيله او ترجمه مى شد حتما از پانصد صفحه تجاوز مى نمود و گذشته از آن زيرنويس مترجم هم خود قابل ملاحظه و توجه بود. او در ترجمه هاى خود هميشه با اطلاعاتى كه از طريق كتب ديگر كسب كرده بود به نوشته صاحب ترجمه رونق داده و شيرينى خاصى به نوشته اش مى داد.

او در نيم قرن دوم عمر خود مردى پركار بود. حداقل در سال 6 تا 10 جلد كتاب ترجمه و تأليف مى نمود و بعضى از ترجمه ها جنبه فلسفى و تاريخى داشت و مترجم با زيرنويس اشتباهات او را برطرف مى نمود. منصورى آنچنان بى سروصدا و بدون تظاهر زندگى مى كرد كه اغلب تصور مى كردند نامش مستعار است. با حداقل زندگى سازش داشت و با احدى رفت و آمد نداشت. اساسا كمتر كسى بود از حال و زندگى او باخبر باشد. صبر و حوصله زيادى داشت ولى در موقع عصبانيت كه بندرت اتفاق مى افتاد گوئى كوه آتشفشان است. انتقادات به جا را با جان و دل مى پذيرفت و در شماره بعد مجله يا تجديد چاپ كتاب مؤدبانه اصلاح مى كرد ولى از انتقادات بى جا و غيرمنطقى سخت به تلاش و استدلال متوسل مى شد. به خاطر دارم زمانى استاد مجتبى مينوى به يكى از ترجمه هاى او خرده گرفت و او را جاعل قلمداد كرد. منصورى در مقام دفاع برآمد و چنان بحث علمى و ادبى بين آن دو

كوبنده بود كه ديگران ميانجى گرى كردند و حق را به منصورى دادند.

ذبيح الله منصورى به طور متوسط 60 سال در مطبوعات ايران مقاله نوشته و ترجمه كرده است و با برخوردارى از حافظه قوى خود تاريخ 60 ساله ى مطبوعات ايران بود. داستان هائى از دوران رياست شهربانى مختار و اداره راهنماى نامه نگارى كه مدتى آقايان على دشتى و عبدالرحمن فرامرزى آن را اداره مى كردند در خاطر داشت.

وقتى سنديكاى نويسندگان و مترجمين تشكيل شد به اتفاق آراء او را به رياست انجمن برگماردند و به مناسبت هفتاد و پنجمين سال تولدش مجلس جشن و سرور شايسته اى كه در خور مقام علميش بود برپا ساختند. منصورى در آستانه هشتاد سالگى خود معتقد بود كه مجموعا متجاوز از يك هزار و پانصد جلد كتاب ترجمه كرده است. ولى آنچه مسلم است اين رقم اغراق به نظر مى رسد و شايد تعداد ترجمه هاى او از چهارصد كتاب تجاوز كند ولى اگر مقالات و مطالب كوتاه را به آن اضافه كنيم خيلى بيشتر خواهد شد. بيشتر آثار او ترجمه از زبان هاى فرانسه و انگليسى است و از زبان عربى و روسى ترجمه اى از او ديده نشده است. وى علاوه بر ترجمه هائى كه به نام وى به صورت كتاب انتشار يافته است تعدادى ترجمه هم دارد كه به نام اشخاص ديگر ثبت گرديده است كه مهمترين آنها كتاب روح القوانين منتسكيو است كه على اكبر مهتدى نام خود را زينت بخش اين ترجمه نموده و چندين بار تجديد چاپ شد. منصورى براى نگارنده حكايت كرد كه از لحاظ مالى سخت در مضيقه بودم. شخصى به من مراجعه و ترجمه منتسكيو را از من درخواست نمود. چهارده

هزار تومان حق الترجمه مطالبه كردم، فورا قسط اول را پرداخت و من دست به كار ترجمه زدم و هشت ماه طول كشيد. نظير اينگونه ترجمه ها زياد است اگر ديگران ندانند تنى چند از خواص از آن اطلاع دارند.

منصورى در حقيقت علم و دانش خود را براى ارتزاق در اختيار چند مدير روزنامه و مجله قرار داد. شخصا ترجمه اى انتشار نداده است كه از فروش مجلات سهمى به او بدهند. بعضى از آثار او تا بيست بار تجديد چاپ شده و طبعا درآينده نيز خواهد شد. از مهمترين آثار انتشار يافته او مى توان ترجمه هاى زير را نام برد: محمد پيغمبرى كه از نو بايد شناخت، عايشه بعد از پيغمبر، مغز متفكر جهان شيعه، خواجه تاجدار، امام حسين و ايران، شاه جنگ ايرانيان در چالدران و يونان، سه سال در ايران، كنت دوگوبينو، ملاصدرا، امام محمد عزالى، خداوندالموت، منم تيمور جهانگشا. وى در 1367 درگذشت.

مترجم، روزنامه نگار.

تولد: 1288، رشت.

درگذشت: 18 خرداد 1365.

ذبيح الله حكيم الهى رشتى مشهور به ذبيح الله منصورى، فرزند انتخاب الدوله از رجال رشت، بود. پس از گذراندن دوره ى ابتدايى به همراه پدرش براى ادامه ى تحصيلات عازم فرانسه شد و زبان فرانسوى را در آنجا فراگرفت و پس از مراجعت به ايران به كار ترجمه پرداخت.

منصورى نويسنده و مترجمى فعال بود و بيش از صد و پنجاه كتاب و قريب به هزار مقاله- كه اغلب آنها در مجله «خواندنيها» منتشر مى شد- از خود به يادگار گذاشت. او در مدت شصت سال فعاليت قلمى خود آثار فراوانى از زبان هاى انگليسى و فرانسوى و عربى ترجمه كرد. بعضى از آثار او نه ترجمه مستقيم بلكه اقتباس و تحرير تازه و

مفصل ترى از متن اصلى بود. وى در دوران روزنامه نويسى خويش با مجلاتى نظير «كوشش»، «ايران ما»، «داد»، «ترقى»، «تهران مصور»، «روشنفكر»، «سپيد و سياه» همكارى داشت.

دامنه ى فعاليت منصورى گسترده بود و شامل زمينه هاى گوناگونى از جمله رمان پليسى (بيشتر آثار آگاتا كريستى)، رمان تاريخى (بيشتر از آثار الكساندر دوما و موريس دو كبرا) و زندگينامه (خدواند علم و شمشير، محمد (ص) پيغمبرى كه از نو بايد شناخت، عايشه بعد از پيغمبر، مغز متفكر جهان شيعه، امام حسين (ع) و ايران، آثار و احوال ملاصدرا،...) و آثار تاريخى (خداوند الموت: حسن صباح (نوشته ى پل آمير)؛ خواجه ى تاجدار، سليمان خانى قانونى و شاه طهماسب، عارف ديهيم دار، شاه جنگ ايرانيان در چالدران و ايران (اثر اشتن متز و جون باك، چاپ هاى متعدد: 1368 ،1357 ،1355) و مفصل تر از همه خاطرات چرچيل در هفت مجلد) مى گرديد.

از جمله آثار ديگر او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: آخرين گانگستر (ديويد لاين)؛ آقايان قضات! قاتل حقيقى را پيدا كنيد (رالف گولدمان)؛ آوارگى من (موريس دوكبرا، 1320)؛ آواره ها (موريس دوكبرا)؛ ابن سينا، نابغه اى از شرق (اقتباس، 1374)؛ ابوشاكر، يك داستان علمى و تحقيقى، استالين تزار سرخ (ايزاك دوتشر)؛ اسرار هفت گانه (لسلى شارتريس)؛ امام حسين (ع) و ايران (كورت فريشلر)؛ امشب نوع بشر محو مى شود (كريستف پولنى)؛ انتقام گربه (آرتور شنيت زللر، 1328)؛ انسان (آرتور شنيت زللر)؛ ايران و بابر (ويليام ارسكين)؛ بازرس دلباخته (جى درتيلر، 1336)؛ بازرسى من (رالف گولدمان)؛ بازى با آتش (لسلى شارتريس)؛ پليس بيدار است (رالف گولدمان)؛ پليس چه مى كند (لسلى شارتريس)؛ پنج و ده دقيقه (آگاتا كريستى)؛ تاريخ و تحول نظم و نثر پارسى (1331)؛ تازه مسلمان،

تولستوى (استفان زوايك، 1327)؛ توطئه در آسمان (شارل بروك)؛ جدال تبه كاران در پاريس به انضمام خانه ى مرموز (روبر دوما، 1373)؛ جراح ديوانه (ژارگن توروالد)؛ جنايتكاران لندن (آگاتا كريستى)؛ جنگ پنهانى سهمگين (سرد جينالدهالد، 1331)؛ چگونه يك تبهكار آمريكايى شدم (جيمز هادلى چيز، 1339)؛ خاطراتى از يك امپراتور، خدا در آسمان، دختر فقير (واندر مرش 1334)؛ در پيشگاه امام صادق (ع) (محمد صحفى)؛ در صحنه زندگى و تأثير (موريس دوكبرا)؛ دزد جوانمرد (لسلى شارتريس)؛ دست هاى قاتل (چهار داستان پليسى)؛ دلاوران گمنام ايران در جنگ با روسيه (ژان يونير)؛ دوشيزه متهم (ليونگستن)؛ دون كيشوت (سروانتس، 1335)؛ ده تبهكار بهت آور (آگاتا كريستى)؛ رابين هود (الكساندر دوما)؛ زندگى و سرانجام مارى آنتوانت (پير نزلف، 1337)؛ ژان والژان (ويكتور هوگو)؛ ژوزف بالامو (الكساندر دوما)؛ سارق نامرئى (ويلى فرانتز 1373)؛ سرانجام شوم يك امپراتور (پير نزلف)؛ سرزمين جاويد (ماژيران موله، هرتزفلد، گريشمن، چهار جلد)؛ سرنوشت يك امپراتور (پير نزلف)؛ سقوط پاريس (ايليا ارنبورك)؛ سقوط قسطنطنيه (ميكا والتارى، دو جلد)؛ سه تفنگدار (الكساندر دوما)؛ سه سال در ايران، سياحت نامه؛ كنت دوگوبينو؛ سينوهه پزشك مخصوص فرعون (ميكا والتارى)؛ شعاع زرد (هرمان لاندن)؛ شعاع وحشت (هرمان لاندن)؛ شهر وحشى (موريس دوكبرا)؛ صدرالدين شيرازى معروف به ملاصدرا (هانرى كربن)؛ عبور قدغن است (بارينگتون)؛ عجايب آمريكا (موريس دوكبرا)؛ عجايب سرزمين طلا و الماس (ژوزف لتر)؛ عشق بازى هاى كازانو (ژاك كازانووا دو سيتالت، 1334)؛ عشق ننگين در نظر قضات (سوزان نرمان)؛ عشق يك جاسوسه (ژان بومار)؛ غرش طوفان (الكساندر دوما)؛ غزالى در بغداد (ادوارد توماس)؛ فراموشخانه يا فراماسونرى در جهان (فراماسونرى چيست و فراماسون كيست ؟)؛ فرزند نيل (هاوارد فاوست، دو جلد)؛ فرمانده بعد از خدا (پير

لافون)؛ فتنه (رمان تاريخى اثر لانتياك)؛ قبل از طوفان (السكاندر دوما)؛ قتل در باشگاه (دورتى ساترس، 1323)؛ قتل در ساحل دجله (آگاتا كريستى)؛ قلب پاك (واندر مرش، 1337)؛ قهرمان هندوچين؛ قهرمان تمدن (ژوزف كاتلر (و) هيم جاف، 1334)؛ كاشف مانيتيسم (استفان زوايك، 1327)؛ كشتى بالدار (آگاتا كريستى)؛ كفش هاى سربازى سنگين است (فونبور)؛ كنت مونت كريستو (السكاندر دوما)؛ كنيز ملكه ى مصر (ميكل پيرامو، دو جلد)؛ گاز نو ظهور (فرانك كينگ)؛ گاو صندوق مرگ (فرانك كينگ، 1322)؛ گروه آهنين (الكساندر دوما)؛ گريز (لسلى شارتريس)؛ گلوله كوچك (دورتى ساتريس 1331)؛ لب هاى ناشناس (هوچين سون)؛ مأموريت ضد جاسوسى من (پريستلى)؛ ما سه مرد بى بضاعتيم كه خواهان ثروت مى باشيم (الكساندر دوما)؛ مارى آنتوانت (پيرنزلف)؛ ماژلان (استفان زوايك)؛ ماشين خواندن افكار (آندره موروآ)؛ ماكسيم گروكى (استفان زوايك، 1326)؛ محبوس سنت هلن، يا سرگذشت ناپلئون (اوكتاو اوبرى)؛ مردى بالاى دار مرگ آرام (جميز هاردلى چيز)؛ مشاهداتى شنيدنى من در آمريكا (موريس دوكبرا، 1319)؛ ملكه باكره (لانتياك، 1333)؛ منم تيمور جهانگشا (مارسل بريون)؛ موئيگان دوپارى (السكاندر دوما)؛ ناپلئون و حمله به انگلستان (پل شاك، 1315)؛ نامه هاى روزولت به چرچيل، نخستين مردى كه دور كره ى زمين گردش كرد (استفان زوايك، 1323)؛ نورنبورك (ايليا ارنبورك)؛ نوستراداموس و اهرام مصر: جادوگر مرموز (ميشل زواگو)؛ هفت خواهران تنى (آنتونى سسمون)؛ هنگامى كه از حوادث آينده باخبر هستيم (ژاك اسپيتز)؛ يك خانم نجيب (موريس دوكبرا)؛ يك راز شگفت انگيز (شارل بروك)؛ يك سال در ميان ايرانيان (ادوارد براون، دو جلد، 1330)؛ يوسف در آيينه ى تاريخ (توماس مان) ذبيح الله منصورى نخستين كسى بود كه آثار موريس مترلينك نويسنده و متفكر بلژيكى را به فارسى ترجمه كرد كه ماحصل اين فعاليت،

كتابهاى زير بود، افكار مترلينك، افكار كوچك و دنياى بزرگ، انديشه هاى يك مغز بزرگ، جهان بزرگ و انسان، خداوند بزرگ و من، دروازه بزرگ، دنياى ديگر، راز بزرگ، موريانه، زندگانى مورچگان، زنبور عسل.

وى روز هيجدهم خردادماه 1365 بر اثر ناراحتى قلبى در سن هفتاد و هفت سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (283/ 25 ،2/ 24 ،239 ،219 ،165/ 17 ،269/ 15 ،262 ،205 ،49/ 12 ،266/ 8 ،142 ،141/ 7)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3451 ،3215 ،2947 ،2589 ،2555 ،2289 ،2041 ،2007 ،2006 ،1839/ 2 ،1459 ،1252 ،1250 ،359 ،301 ،212 ،68/ 1)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 3، ص 37)، مؤلفين كتب چاپى (95 -88/ 3).

منفرد، نقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نقى منفرد

محل تولد : محمود آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب نقي منفرد در سال 1350 وارد حوزه علميه شهرستان آمل شدم و پس از دو سال فراگيري علوم حوزوي براي ادامه تحصيل در سال 1352 به حوزه علميه قم عزيمت و نزد اساتيد برجسته حوزه به ادامه تحصيل پرداختم. در كنار تحصيل به تدريس در مدارس علميه حوزه قم و تدريس سطوح عالي مشغول مي باشم. نتيجه بيش از 15 سال تدريس ادبيات عرب، تحقيق و اصلاح متن كتاب البهجة المرضيه (شرح سيوطي) و شرح فارسي آن در پنج جلد مي باشد.

موسوي خواجوئي، محمد نجم الواعظين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل اديب، و واعظ شاعر، امام جماعت مسجد تلواسكان، و از مؤلفين و مصنفين بوده.

از آثارش: 1 - مرآت الاسرار، در مصائب، منظوم، به طبع رسيده، و در آنجا گويد: 2 - مثنوى در تفسير قرآن در سى مجلد دارد.

در اوايل محرم 1347 وفات يافته، جنب خواجوئى مدفون گرديده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موسوي سدهي، حسن علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد، از فضلا و مؤلّفين، و از شاگردان آقا شيخ زين العابدين مازندرانى و شيخ ابوالقاسم (صاحب تقريرات درس شيخ مرتضى انصارى) بوده، و در سال 1324 به سنّ قريب به هشتاد وفات يافته، در مقبره درب سيّد قريه فروشان سده مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

موسوي گرگاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن موسوي گرگاني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1346 وارد حوزه علميه مشهد شدم و به گونه خستگي ناپذير مشغول تحصيل علوم ديني گرديدم و از همه اساتيد آن شهر استفاده بردم به ويژه از مرحوم «اديب نيشابوري» استفاده هاي فراواني بردم و در اين شهر ادبيات عرب، منطق و مقداري اصول و فقه را تحصيل كردم و كلاس 6 دبستان را متفرقه امتحان دادم و به بهترين وجه قبول شدم و در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و با اشتياق فراوان از علماء و دانشمندان اين شهر استفاده هاي فراواني بردم و در مدت كوتاهي بقيه سطح را كه عبارت بود از: رسائل، مكاسب و دو جلد كفايه به پايان بردم و دور اول و دوم امتحانات را در آن زمان امتحان دادم و شاگرد اول در حوزه شدم.

سپس به فلسفه و خارج فقه و اصول پرداختم و از خرمن دانش فقيهان و فيلسوفان استفاده ها بردم به ويژه از علامه مطهري، جوادي آملي و حسن زاده آملي و تمام مجتهدين و مراجع اين شهر، و دو سه دور خارج اصول را شركت و تقرير كردم و بسياري از كتابهاي فقه را در درس خارج

حاضر شدم و تمام اسفار و شرح منظومه و شفاء ابن سينا و شواهد ربوبيه و شرح اشارات را خواندم و در تمام اين مدت به تدريس انواع علوم اسلامي در حوزه علميه مشغول بودم و تا حدود ديپلم به طور متفرقه خواندم و امتحان دادم و صدها مقاله و كتاب را به ريشه تحرير درآوردم، و اكنون مدت 10 سال است كه خود را بي نياز از تمام رشته هاي علوم انساني به ويژه علوم حوزوي مي دانم.

موسوي گرمارودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي موسوي گرمارودي در سال 1320 در قم بدنيا آمد. پدرش از دانش___مندان اهل

گرمارود الموت قزوين بود.

موسوي گرمارودي مدرك كارشناسي خود را در رشته علوم قضايي و كارشناسي ارشد

و دكتراي خودر را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران گرفته است .

او در عرصه شعر و ادبيات كشور حضور موثر داشته است كه راه اندازي و مديريت گلچ___رخ

نمونه اي از تلاش هاي اوست.

كارنامه ش_عري گرم__ارودي مشتمل بر 9 كت_اب ش_عر با نامهاي: عبور ، در سايه س___ار نخل ولايت ، س__رود رگبار

،چمن لاله، خط خون ، دس__تچين ، باران اخ__م ، گزيده ش___عر نيس___تان ، تا ناكج__ا آب__اد و گزي___نه ش__عر به انت__خاب

بهاءالدين خرمش__اهي است و هم__چنين 4 اثر زير چ__اپ او عبارت__ند از : صداي سب__ز زندگي و شعر اديب الم_مالك

فراهاني، از صدر تا ساقه و ترجمه قرآن كريم.

والدين

و انساب : خانواده هاي گرما رودي ازنظر اصل و نسب و ارتباط خويشاوندي به چند طايفه تقسيم مي شوند كه شامل طايفه هاي قروچي بيگي ، اورس بيك و باقري و صادقي و اندجي و خانوا ده هاي غربال بند و موسوي و چند خانواده ديگر مي باشند . خانوار موسوي از خانواده هاي مهاجر روستاي ميغ سازه كجوربه به مناطق «اوانك » و «گرمارود» مي باشند. سيد علي موسوي گرمارودي از پدري «الموتي » و مادر «تنكابني» درمحله «چهارمردان » قم به دنيا آمد . نام پدرش حجت الاسلام سيد محمد موسوي گرمارودي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر سيد علي موسوي گرمارودي وي ابتدا در مسجد جامع «گرمارود » مردم را راهنمايي مي كرد ، پس دردوران جواني به قم و سپس نجف هجرت و آنگاه دوباره به قم بازگشت و در همانجا سكني گزيدند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد علي موسوي گرمارودي نخست نزد پدرش مقدمات را فراگرفت و پس از آن دبستان ملي «باقريه » رفت .او دوره دبيرستان را مدرسه شهيد بهشتي (دين و دانش سابق ) هم سپري نمود و پس از آن به مشهد عزيمت نمود و درنزد علماي آن سامان ، به فراگيري علوم ديني پرداخت . درسال 1345 وارد دانشكده حقوق شد و كارشناسي آن رشته را در رشته علوم قضايي كسب كرد. او سرانجام پس از گرفتن مدرك كارشناسي زبان و ادب فارسي با اخذ درجه دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد .

خاطرات و وقايع تحصيل : سيد علي موسوي گرمارودي تحصيلات ابتدايي را دردبستان «باقريه » طي

نمود ، او ازاين دوره چنين ياد مي كند :« از آن دبستان تركه هاي اناري كه درحوض بزرگ مدرسه پيوسته درآن خيس خورد تا به كف دست شاگردان متخلف كوبيده شود ، هميشه چون كابوسي ، درذهن من مانده است . گرچه دستهاي كوچك من هرگز با آن چوبها تماس نيافت اما سالياني دراز بعد از آن روزها ،وقتي درزندان شاه ستمگر ، زير كابلهاي سيمي ساواك ، به خوداز درد مي پيچيدم ، چهره شكنجه گرخودرا شبيه ناظم بي رحم آن دبستان مي ديدم . »

استادان و مربيان : سيد علي موسوي گرما رودي مقدمات رانزد پدر فرا گرفت و پس از عزيمت به مشهد نزد علماي بزرگي چون : فردوسي پور ، واعظ طبسي و ابب نيشابوري دوم نهنگ و به كسب علوم ديني پرداخت .

هم دوره اي ها و همكاران : سيد علي موسوي گرمارودي با شاعر بزرگ معاصر اخوان ثالث نيز آشنايي و رفت و آمد داشت و اخوان شعري نيز به نام او سروده بود. شايد از سر اين آشنايي بود كه كتاب «درباره هنر و ادبيات» را ناصر حريري به گفت و شنودي با مهدي اخوان ثالث و علي موسوي گرمارودي اختصاص داد كه به وسيله انتشارات كتابسراي بابل در سال قبل از وفات اخوان منتشر شد.

وقايع ميانسالي : اولين رويداد سياسي بوقوع پيوسته درزندگي سيد علي موسوي گرمارودي ، غائله درانجمنهاي ايالتي و ولايتي بودكه وي درمدرسه فيضيه حضور داشت. او تاآستانه دستگيري و زنداني شدن نيز رفت كه با كوشش آيت لالله رباني شيرازي نجات يافت . باورود به دانشگاه با برخي فعالان سياسي آشنا شد و باشدت

گرفتن مبارزان او بر چند رژيم پهلوي ، درسال 1352 به وسيله ساواك دستگير و نزديك به چهار سال درزندانهاي اوينو قصرحبس گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شوراي انقلاب موسوي گرمارودي را به سرپرستي سازمان آموزشي نومرز منصوب كرد. همان مؤسسه فرانكلين سابق كه در اواخر دهه ?? با ادغام در تشكيلات «وزارت فرهنگ و آموزش عالي» از صورت يك مؤسسه خارج شد و از آغاز نيز با نام «شركت انتشارات علمي و فرهنگي» با انتشارات علمي و فرهنگي (بنگاه ترجمه و نشر كتاب سابق) ادغام شد. علاوه بر اين گرمارودي مدتي رايزن فرهنگي ايران در تاجيكستان بود و مدتي نيز مسئوليت تالار وحدت تهران را بر عهده داشت. او در مدت اقامتش در تاجيكستان به جد جريان شعر معاصر آن كشور فارسي زبان را دنبال كرد و در اين باره مقالات تحقيقي متعدد نوشت.

فعاليتهاي آموزشي : سيد علي موسوي گرمارودي مدت يك سال درحوزه فردوس به امر تدريس مشغول گرديد . وي پس از واقعه پانزده خرداد و دستگيري امام ، درتهران مستقيم گرديد . او ابتدا در دبستان و سپس دردبيرستان علوي مشغول كار شد . او پس از انقلاب به تدريس دردانشگاه پرداخت.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : با پيروزي انقلاب اسلامي ، موسوي گرمارودي به همراه خانم طاهره صفارزاده «كانون فرهنگي نهضت اسلامي » را بنياد نهاد . موسوي گرمارودي راه اندازي، مديريت و سردبيري نشريه گلچرخ و انتشار يك مجله ادبي در تاجييكستان را نيز برعهده داشته است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد علي موسوي گرمارودي علاوه بر سرودن شعرو

شركت درانجمنهاي ادبي ، انتشار دو دوره نشريه ادبي گلچرخ را به عهده گرفت . انتشار مجله ماهنامه «گلچرخ» رابايد به دو دوره تقسيم كرد : دوره نخست بصورت ضميمه ادبي روزنامه دراطلاعات از روز سه شنبه 12 شهريور 1365 لغايت خرداد ماه همين ماه منتشر شد. دور دوم فعاليت هاي اين ماهنامه افزودن بر فعاليتهاي روزنامه نگاري درقلمرو ادبيات داستاني و بازنويسي زندگاني معصومين ، آثار چندي ازوي منتشر شده است .

آرا و گرايشهاي خاص : «من آنچه را برزبان شاعر مي آيد و بر كاغذ نوشته مي شود، درخت صاعقه زده اي مي بينم كه روي زمين افتاده است. اگر گفته اند: من گنگ خوابديده و عالم تمام كر / من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدنش... مي تواند در باره همان جلوه نا پيداي شعر گفته شده باشد. آنچه از يك شعر ناب بركاغذ يا زبان مي آيد در واقع تنها صورت ناظم و مرحله هبوط آن اصل اعلاست. آنچه ما از يك شاعر مي خوانيم و مي بينيم آن درخت برپاي ايستاده در جنگل سبز خاطر، او نيست. توسكايي است كه آذرخش خلاقيت شاعر برآن گرفته است و آن را پيش پاي ما افكنده است. منتقد با آن عوالم چه مي تواند بكند؟او هرچه مي كند با بخش بيروني شعر مي كند.» اين جملات را شاعر نام آشنا و توانا علي موسوي گرمارودي در ميهماني انجمن شاعران ايران و در مراسم نكوداشت خويش بر زبان آورد. او ميهمان نهمين برنامه ميهمان ماه انجمن شاعران ايران ودفتر شعر جوان بود كه در محل خانه شاعران برگزار شد. گرمارودي از آن دسته شاعراني است

كه ضمن توجه به مسير گذشته در شعر معاصر ره تازه مي جويد. او درباره بسياري از شاعران معاصر و هم عصر خويش هم تحقيقات فراوان كرده وهم نظرات دقيق و عميقي ارائه كرده است. از آن جمله است نگاه او درباره شاعر بزرگ معاصر سهراب سپهري: «سپهري از كساني است كه راه نيما را شناخته بود، اما اين را با خود با شخصيت يگانه خويش پيمود. او خود را با رنگ و كلمه بيان مي كرد، مصالح خلاقيت او هم رنگ بود و هم كلمه و او با اين هر دو نقاشي مي كرد. يا با اين هر دو مأموريت ادبي خود را انجام مي داد. تعجب نفرمائيد كه براي نقاشي او نيز تأمل به مأموريت ادبي شده ام. مي دانيد كه در نقاشي ايراني از گذشته هاي دور به خاطر منعي كه اسلام در مبارزه با آثار بت پرستي پيش آورده بود، پرسپكتيو ناگزير حذف شده. يكي از منتقدان غربي مي گويد نقاشي در آبستره به همانجايي رسيده است كه نقاشي ايران اسلامي در طي قرون مي پيمود يعني در اين نقاشي نيز مانند آبستره رنگ ها يكديگر را فرا مي خوانند. نقاشي مأموريت ادبي مي يابد. اما شعر سپهري، شعر او در نخستين برخورد داراي چند ويژگي است، يكي اين كه سپهري نخستين كسي يا دست كم مهم ترين شاعري است كه زبان شعر نو را با زبان محاوره پيوند زد. توضيح آن كه در شعر نو شاعران در همان حال برخي داراي زبان خاص خويشند در يك چيز اشتراك دارند و آن زبان عام شاعرانه است در برابر زبان محاوره. در

واقع مي توان گفت كه زبان شاعرانه هر شاعر و زبان خاص وي جنس و فصل شعر او را تشكيل مي دهند. زبان شاعرانه در اين تعبير يعني زباني كه علاوه بر حفظ ويژگي زبان خاص يك شاعر داراي ضخامت و اسلوب شعري است و حوزه لغات و تعبيرات و بيان در آن از نوعي است كه آن را از سويي از زبان نوشتار متمايز مي كند و از سويي ديگر از زبان گفتار. اين ضخامت و اسلوب و تمايز و تمايل به ارگانيسم در كاربرد لغات به دست مي آيد. اما سپهري و البته اسماعيل شاهرودي و ديگراني هم شاعراني هستند كه زبان شاعرانه را با زبان محاوره پيوند زده اند و به جاي خود موفق هم بوده اند، اگر چه سپهري از اين لحاظ موفق تر است.» موسوي گرمارودي همچنان كه در عرصه شعر امروز و غزل امروز حرف تازه براي گفتن داشته، از آثار ديگر شاعران زمانه خويش نيز غفلت نكرده و چه بسا خارج از باورهاي اعتقادي يا نگره سياسي و فردي، شعر آنان را ارجح بر شعر خويش، به مخاطب شعر امروز توصيه كرده است. او در مرگ نوذر پرنگ از غزلسرايان فقيد معاصر اين حساسيت و دقت و توجه را به خوبي به نمايش گذاشت: «از دست رفتن نوذر پرنگ براي غزل معاصر ما لطمه بزرگي خواهد بود. پرنگ بي گمان يكي از برجسته ترين شاعران غزل نو است و تأثير او در نسل هاي بعد از خودش، بر كسي پوشيده نيست. من درجلسه نقد و بررسي شعر پرنگ كه با حضور خود شاعر و مرحوم منوچهر آتشي

برگزار شد هم به اين موضوع اشاره كردم كه اشيا هم ناطق اند و گويا، اما به زبان بي زباني. اما اين طور نيست كه پديدار هاي عالم با همه سخن بگويند؛ شاعران و بخصوص شاعراني مانند پرنگ محرم رازهاي پديدار ها هستند و پديدار ها با كساني مانند او بيگانه و نامحرم نيستند. برخي از غزل هاي پرنگ در ادبيات ما جاودانه خواهند بود. پرنگ با توجه به مضمون اين شعرش كه مي گويد: كجايي اي همه جاي تو خوش رهايي، هاي /! دلم به سوي صداي تو رهسپار شده است، به سوي رهايي رفت. به جاي دلش كه در زندگي به سوي صداي رهايي رهسپار شد، حالا خودش به سوي رهايي رفته است. خاك بر او خوش باد»!

جوائز و نشانها : سيد علي موسوي گرمارودي امسال (1385) به عنوان «چهره ماندگار بخش شعر» به وسيله بنياد چهره هاي ماندگار انتخاب شد. او در مراسم اين انتخاب ضمن قرائت بخشي از شعر پيامبر اعظم (ص) گفت من افتخار مي كنم كه با شعر علوي بزرگ شده ام و امروز به عنوان يك شاعر آئيني از من ياد مي شود. در سالي كه به نام پيامبر بزرگ اسلام نامگذاري شده است، بايد در راستاي اهداف نبوي و توسعه مفاهيم اسلامي گام برداريم و انديشه هاي نبوي را در همه جامعه اسلامي خود جاري كنيم».

چگونگي عرضه آثار : بهاءالدين خرمشاهي در مقدمه گزينه اشعار گرمارودي نوشته است: كارنامه شعري گرمارودي هم پر بار است هم پربرگ، كارنامه اي است كلان ومشتمل بر كتاب كه حاصل سلوك ساله شعري اوست. كتاب شعر او عبارتند از: عبور،

در سايه سار نخل ولايت، سرود رگبار، چمن لاله، خط خون، دستچين، باران اخم، گزيده شعر نيستان، تاناكجا آباد. گزينه شعر گرمارودي را نيز بهاءالدين خرمشاهي انتخاب كرده است. سهيل محمودي درباره گرمارودي مي گويد: موسوي گرمارودي يكي از كهن ترين قالب هاي شعر فارسي يعني قصيده را در عرصه اي به نام شعر سپيد تعريف كرده است. او از كساني است كه با تكيه برگذشته شعر فارسي و با ارزش گذاري به گذشته كه نه تقليد است و نه فقط تقديس آن، براي امروز بهره گرفته است. چيزي كه متأسفانه امروز در ادبيات ژورناليست زده ما وجود ندارد و كساني مانند اخوان يا سهراب در اين راه موفق بوده اند و بخشي از اين سنت را به شكل پويا در آورده اند. اين بخشي از توجه گرمارودي به پيشينيان در قالب قصيده است. بخش ديگر نگاه معرفتي و ديني اوست كه البته گاهي آنقدر به آن پرداخته شده كه حجابي روي وجه شاعري او شده است. اما نگرش و منبع فكري است كه به شعر عاشقانه ماهم معني مي دهد و گرمارودي در اين وجه هم موفق بوده است. علي موسوي گرمارودي از پيشتازان شعر مذهبي امروز شناخته مي شود. او تحصيلات مقدماتي خود را در قم و مشهد به پايان رساند و ادبيات عرآثار استاد گرمارودي به بخش كاملاً متفاوت تقسيم مي شود. نخست شعر، در اين زمينه ? كتاب تا به حال از او منتشر شده است. «در سايه سار نخل ولايت» و «خط خون»، معروف ترين دفترهاي شعر اوست. حوزه ديگر كارهاي او، داستان نوجوانان است كه در اين زمينه

هم «داستان پيامبران» معروف تر از بقيه استب را نزد اديب پيشاوري فراگرفت. از ويژگي هاي شعري او تخيل گسترده و به دام آوردن انديشه هاي نو در قالب كهن قصيده است گرمارودي در كار بازخواني و خوانش ادبيات كهن نيز بوده و مجموعه اي از ديوان حافظ با صداي او منتشر شده و انجمن شاعران ايران نيز گويا روايت بوستان سعدي را با صداي او ضبط كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ??شعر ترجمه شده به زبان ايتاليايي (مجموعه شعر)،

2 بابا تاريخ (داستان كوتاه)،

3 پرتو انسان ها (داستان جلد اول و دوم)

4 تا ناكجا آباد

ويژگي اثر : مجموعه شعر علي موسوي گرمارودي با نام «تا ناكجا» به چاپ رسيد كه عكس هاي زيباي ريكاردو زيپولي از كوچه باغ هاي روستا هاي مناطق كويري، دشت ها، بيابان ها و... آن را همراهي مي كرد. كاري كه در زمانه خويش مجموعه شعري متفاوت را رقم زد. زيپولي استاد دانشگاه «ونيز» و رايزن سابق فرهنگي سفارت ايتاليا در تهران بود. او همان است كه كتاب شعرهاي عباس كيارستمي را به زبان ايتاليايي ترجمه كرد.

5 ترجمه قرآن مجيد

ويژگي اثر : گرمارودي ادبيات عرب را نزد اديب پيشاوري فراگرفت. آشنايي او با ادبيات عرب البته اين نتيجه را نيز به همراه داشته كه گرمارودي را ترغيب به ترجمه قرآن كريم كند. ترجمه اي كه به سرعت به چاپ

دوم رسيد و در چاپ دوم ترجمه اش را ويرايش دوباره نيز كرد. چاپ نخست اين ترجمه در حجمي هزارو??? صفحه اي انتشار يافت، چاپ دوم آن نيز ازسوي انتشارات قدياني منتشر شد.

6 داستان پيامبران

ويژگي اثر : جلد اول آن دركتاب از آدم تا مسيح كه به صورت داستاني مي باشد . (جلد اول: از آدم (ع) تا عيسي (ع)) .گرمارودي علاوه بر شعر، نثر روان و فاخري نيز دارد. او در كتاب، داستان پيامبران را از آدم ابوالبشر(ع) تا حضرت ختمي مرتبت(ص) با اين نثر روايت كرده است

7 داستان پيامبران

ويژگي اثر : از حضرت محمد در جلد دوم

8 در مسلخ عشق

ويژگي اثر : مجموعه داستاني مي باشد.

9 درباره هنر وادبيات امروز

ويژگي اثر : اين كتاب مصاحبه ناصر حريري با گرمارودي

10 درمسلخ عشق (مجموعه داستان كوتاه مذهبي)،

11 دستچين (مجموعه شعر)

12 زندگي شيخ محمد تقي بافقي (داستان كوتاه)،

13 سرود آسماني

ويژگي اثر : ترجمه اي «از صحيفه سجاديه»

14 صداي سبز

ويژگي اثر : آخرين مجموعه شعر منتشرشده اين شاعر، «صداي سبز» (گزينه شعرها به اضافه بيش از شعر جديد) است.

15 قلم انداز

ويژگي اثر : مجموعه مقالات و سفر نامه ها از 1348

16 گزيده شعر نيستان

17 گزينه شعر گرمارودي

ويژگي اثر : به گزينش مقدمه بهاء الدين خرمشاهي

18 مجموعه تا كجا

19 مجموعه شعر باران اخم

ويژگي اثر : گزينه شعر جنگ دفتر ادبيات و شعر مقاومت درسال 1373 تهران منتشر شده است

20 مجموعه شعر چمن لاله

21 مجموعه شعر خط خون

ويژگي اثر : از انتشارات زوار به سال 1363 مي باشد

22 مجموعه شعر درسايه سار نخل ولايت

ويژگي اثر : اين اثر چاپ دوم و دفترنشر فرهنگ اسلامي به سال 1358 مي باشد .

23 مجموعه شعر درفصل مردن سرخ

ويژگي اثر : اين اثر از انتشارات راه امام به سال 1357 مي باشد .

24 مجموعه شعر سرود رگبار

ويژگي اثر : اين اثر درسال 1357 رواق و چاپ دوم مي باشد .

25 مجموعه شعر عبور

ويژگي اثر : اين اثر وي از آثار شعري اوست كه درسال 1356 چاپ دوم مي باشد .

26 نهج البلاغه

ويژگي اثر : ترجمه اي

27 نوح پيامبر (داستان كوتاه)،

28 يونس (داستان كوتاه)،

موسوي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيد مصطفي موسوي در سال 1325 در روستاي صومعه بر بخش طارم علياي زنجان به دنيا آمد.وي يكي از مصححان كتاب

«جامع التواريخ» مي باشد. كتاب مذكور ، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد مصطفي موسوي در شش سالگي آموزش روخواني و قرائت قرآن مجيد را آغاز كرد و نزد روحانيون بومي مقدمات علوم قديم را فراگرفت. پس از گذشت شش سال فراگيري دروس جديد را نيز آغاز كرد. دورۀ دبستان و دبيرستان را در شهر رشت گذراند .وي از هنگامي كه همكاري اش را با آقاي محمد روشن براي فراهم آوردن متن جامع التواريخ آغاز كرد، مقدماتي از زبان مغولي را نيز آموخت.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد مصطفي موسوي در كنار تحصيل در دبيرستان به مطالعه در زمينۀ تاريخ و سپس زبان شناسي و ريشه شناسي واژگان فارسي علاقه مند شد و در سالهاي بعد زبانهاي تركي غرب (تركيه) و تركي شرق را به طور شخصي آموخت و در همين دوران با كتيبۀ اورخون و متون كهن تركي نيز آشنا شد.

فعاليتهاي آموزشي : سيد مصطفي موسوي به غير از تصحيح كتاب جامع التواريخ، مقالاتي هم در زمينۀ نقد كتاب، تاريخ، زبان شناسي در مجلات راهنماي كتاب، آينده، فرهنگ و زندگي، نشر دانش و جُنگ ها و نشريات محلي نوشته است. همچنين آماده سازي جلد دوم جامع التواريخ (با همكاري آقاي روشن) و فرهنگ سنگلاخ ميرزا مهدي خان استرآبادي (منشي نادرشاه) را در دست اقدام دارد

جوائز و نشانها : كتاب "جامع التواريخ" تصحيح سيد مصطفي موسوي(يكي از محصصين)، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت

فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

آثار :

1 جامع التواريخ

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«جامع التواريخ»: جامع التواريخ (4 جلد)؛ رشيدالدين فضل الله همداني؛ تصحيح و تحشيه محمد روشن، مصطفي موسوي، تهران: نشر البرز، 1373. يكي از آثار گرانبها و ارجمند زبان فارسي در زمينه تاريخ كه خوشبختانه از چنگال حوادث روزگار مصون مانده و به دست ما رسيده جامع التواريخ است. بخش بزرگي از اين كار سترگ، بي مانند و بخشهاي ديگري از آن نادر و كم نظير به شمار مي آيد. مانند قسمتهايي از جلد اول كه مؤلف به شرح وقايعي كه خود در دوران اقامت در دربار مغولان شاهد آن بوده پرداخته. همچنين بخشهاي مهمي از جلد دوم مانند تاريخ اغوزان، چين، هند و بودا، فرنگ و پايان، اسماعيليان و نزاريان كه در جاي خود از نظر شيو? تاريخ نگاري در جهان اسلام بديع و بي نظير است. مجلد اول و دوم كتاب به اصل متن جامع التواريخ و تمامي مجلد سوم به انعكاس نسخه بدلها اختصاص يافته است. فهرست آيه هاي قرآن، عبارتها و اشعارعربي و فارسي، واژه ها و تركيبات و نام كسان و مكانها نيز در مجلد چهارم منعكس شده است. از ويژگيهاي اين كتاب اين است كه مصححان، با اعراب گذاري روي نامها و واژه هاي تركي، مغولي، عربي و فارسي تاريكيها و ابهامات را براي خوانندگان كتاب از ميان برده

اند. همچنين ارائ? تصاويري ازنسخه هاي قديمي «جامع التواريخ رشيدي» و نيز وجوه مختلف زندگي اجتماعي و هنري مغولان، بر اعتبار و گيرايي كتاب افزوده است.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

موسوي، نعيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1333، اهواز.

درگذشت: بهمن 1375، اهواز.

سيد نعيم موسوى مترجم اشعار شاعران عرب زبان بود. در جلسات شب شعر با شاعران اهوازى شركت مى جست. ترجمه هاى او در مطبوعات به چاپ رسيده اند. از جمله آثارش مى توان به كتاب فانوس رابطه اشاره كرد كه اوايل انقلاب اسلامى به چاپ رسيد. وى چند سالى به كار كتابفروشى روزگار مى گذرانيد.

سيد نعيم موسوى، با بيمارى قند خون روبرو بود و در اواخر عمر 90 درصد بينايى خود را از دست داده بود. پيكر وى در اهواز در منطقه ى شبيشه در بهشت شهدا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موگهي، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الرحيم موگهي

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/10/1

زندگينامه علمي

عبدالرحيم موگهي در اول دي ماه 1338 هجري شمسي در اهواز به دنيا آمد. تحصيلات كلاسيك خود را تا سال سوم رشته «مهندسي طراحي» در دانشگاه صنعتي اصفهان ادامه داد. در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شد و از محضر اساتيد بزرگواري همچون آيات عظام: «فاضل لنكراني»، «مكارم»، «جوادي» و ... بهره برد. وي داراي تأليفات متعددي مي باشند كه تعدادي از مقالاتشان در نشرياتي همچون: ياس، فرهنگ جهاد، رشد، ره توشه، مبلغان، مبين، حجره، پيام حوزه، كوثر، مربيان، سلام بچه ها و ... به چاپ رسيده است.

مولوي كتابفروش، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا محمد بن ملا على خوانسارى. از فضلاى اصفهان، و از شاگردان حاج ميرزا يحيى مستوفى و آقا نجفى و جمعى ديگر بوده، و شغل كتابفروشى داشت، و از راه طبع كتب دينى خدمت شايسته اى به علم و دين فرموده.

تأليفاتى دارد، از آن جمله است: 1 - تفسير مولوى، در حاشيه ى قرآن به طبع رسيده، و خلاصه ى چندين كتاب تفسير است 2 - حواشى بر قرآن 3 - كشف الايات، كه در آخر جنات الخلود به طبع رسيده است.

در سلخ شعبان سال 1366 وفات يافته، در تخت فولاد حوالى قبر فاضل هندى در بقعه اى مخصوص جنب پدر مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

از پى تاريخ او گفت خرد با يكى

جا بجنان مى كناد شيخ محمد حسين

پدرش: آقا ملا محمد نيز فاضل و دانشمند بوده، و شغل كتابفروشى داشته، و در 10 ذى قعده 1307 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و

بزرگان اصفهان (جلد اول)

مهدوي اردبيلي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1376 -1288 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در تبريز به دنيا آمد. پس از خاتمه ى دوره ى ابتدايى و متوسطه به تهران آمد و وارد رشته رياضى دارالمعلمين عالى شد. پس از اخذ ليسانس رياضى، در 1312 ش، جزء آخرين كاروان دانشجويان اعزامى، به فرانسه و در 1313 ش به سوئيس رفت و دوره دكترا را در آنجا گذراند. وى در دوران جنگ بين الملل دوم در فرانسه ماند و تدريس كرد. پس از جنگ به ايران بازگشت و پس از مدتى به درخواست دكتر هشترودى داوطلب كرسى رياضيات دانشكده كشاورزى دانشگاه تهران شد و تا 1349 ش تدريس كرد. وى از 1332 تا 1334 ش در آن دانشكده كفيل بود و تا 1342 ش سه مرتبه توسط شورا به رياست دانشكده انتخاب شد كه مرتبه ى سوم به طور اجبار استعفا داد و تا 1349 ش در كرج ماند. در آن سال به دانشگاه اهواز منتقل شد و به سمت معاونت آموزشى آن دانشگاه رسيد. از آثار وى: «موارد استعمال احتمالات در انتگرالهاى چندگانه»، به زبان فرانسه؛ «احتمالات و آمار رياضى»، دو مجلد؛ «هيدرولژى»، چهار مجلد، ترجمه؛ «مكانيك استدلالى»؛ «معادلات ديفرانسيل و مشتقات جزئى»؛ «حل المسائل معادلات ديفرانسيل و مشتقات جزئى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3430/ 2 ،116/ 1)، كلك (س 8، ش 88 -85، ص 643 -641)، مؤلفين كتب چاپى (890/ 2).

مهدوي هرستاني ، هدايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد موسوى. فاضل صالح، از علماى سده ى اصفهان. در اصفهان تحصيل نموده، در روز 5 شنبه 8 ربيع الاول سال 1380 به سن متجاوز از شصت سال وفات يافته، در تكيه ى سيد العراقين مدفون گرديد.

دانشمند

محترم و اديب كامل، آقا ميرزا محمد راجى شاعر معاصر، در مرثيه و ماده تاريخ وفات او قطعه اى سرود بدين مطلع:

چون در جهان هستى قانون مرگ دم زد

نقاش، نقش حكمت در دفتر حكم زد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مهدوي، مصلح الدين محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1294 ش)، عالم، مورخ، اديب و نويسنده. خاندانش در اصفهان به سادات خواجويى معروف مى باشند. وى در اصفهان به دنيا آمد. ابتدا در مدرسه ى اقدسيه و سپس گلبهار و مدتى نيز در حوزه ى علميه اصفهان تحصيل كرد و پس از آن به تهران آمد و در دانشسراى عالى معلومات خود را تكميل نمود. نزد استادان بسيارى علوم مختلف را فراگرفت. از اساتيد او مى توان به ميرزا محمدعلى معلم حبيب آبادى، صاحب «مكارم الآثار»، و آقا سيد محمدكاظم عصار و ملا محمدباقر همامى و آقا ميرزا محمدباقر امامى و آقا شيخ حسن قاضى عسكر داورپناه و آقا شيخ محمدحسين فاضل تونى و آقا سيد حسن مدرس هاشمى و همچنين مى توان به آيات عظام مرعشى نجفى، آقا بزرگ تهرانى، شيخ محمدباقر كمره اى، سيد مصطفى صفايى خوانسارى، سيد محمد شيرازى، سيد محمدعلى روضاتى، سيد ضياءالدين علامه، سيد على فانى و شيخ محمدعلى عراقى اشاره كرد كه از بسيارى از ايشان اجازه روايت گرفت. وى از پانزده سالگى بر كتاب «تذكرة القبور» آخوند ملا عبدالكريم گزى، مشتمل بر شرح حال يكصد تن از علماء و شعرا و عرفاى اصفهان، حواشى نوشت و در 1369 ق آن را تحت نام «رجال اصفهان» مشتمل بر شرح حال هفتصد تن به چاپ رساند. سپس آن را كامل تر نمود مجددا تحت نام «تذكرة القبور» يا «دانشمندان و بزرگان اصفهان»، مشتمل بر

شرح حال متجاوز از دو هزار تن منتشر كرد. گفته اند كه تأليفات وى بالغ بر هشتاد عنوان است. از ديگر آثارش: «مزارات اصفهان يا تخت فولاد»؛ «زندگينامه ى علامه محمدباقر مجلسى»؛ «بيان المفاخر»، در باب احوال سيد حجةالاسلام شفتى؛ تذكره ى «شعراى معاصر اصفهان»؛ «تاريخچه ى شهر سامرا»؛ «زندگينامه ى حضرتين عسكريين عليهماالسلام»؛ «عطية الجواد»، در زندگانى و كلمات قصار امام نهم (ع)؛ «اوضاع علمى، فرهنگى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (مقدمه)، الذريعه (97 -96/ 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 557 -556/ 14)، كيهان فرهنگى (س 12، ش 126، ص 65)، مؤلفين كتب چاپى (246/ 6).

مهدوي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يحيى مهدوى فرزند امين الضرب و متولد 1288 ش است. تحصيلات خود را در اروپا در رشته فلسفه پايان برد و درجه دكترا گرفت و بعد از مراجعت به ايران وارد دانشگاه شد و به استادى دانشكده ادبيات برگزيده گرديد. قريب چهل سال كار او تدريس بود و به مشاغل اجرائى رغبتى نشان نمى داد و حقوق خود را هم صرف خيرات و مبرات مى كرد. از پدرش امين الضرب ثروت زيادى به او رسيد و او زيادتر كرد ولى به مردم كمك مى نمود و به اصطلاح ناخن خشك نبود. تأليفاتى در رشته تخصصى خود دارد كه بيشتر ترجمه است. از كارهاى خوب او حفظ اشياء و آثار و نوشتجات سيد جمال الدين اسدآبادى است كه سالها در حفظ و حراست آن كوشيد و آن را در اختيار دانش پژوهان قرار داد.

(1379 -1287 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در خانه گذراند. پس از مدتى به

دارالفنون رفت و از محضر استادانى چون بديع الزمان فروزانفر، ميراز عبدالعظيم خان قريب و گل گلاب بهره مند شد. وى تحصيلات خود را در رشته ى ادبيات و فلسفه در دارالمعلمين عالى ادامه داد و پس از اخذ ليسانس، در 1310 ش، براى ادامه ى تحصيلات عازم فرانسه شد. او با تلاش و كوشش فراوان موفق به دريافت گواهينامه هاى متعددى از مراجع علمى آنجا گرديد. مهدوى رساله ى اصلى دكتراى خود را با عنوان «شناسايى در نزد فلاسفه ى نخستين اسلام» و رساله ى دوم خود را با عنوان «فهرست مصنفات ابن سينا» نوشت. وى رسما از 1320 تا 1352 ش كه بازنشسته شد، در دانشگاه تهران تدريس نمود. از خدمات او تأسيس دوره ى دكتراى فلسفه در دانشگاه تهران مى باشد. از شاگردان او در اين دوره: دكتر احمد احمدى، دكتر غلامرضا اعوانى، دكتر غلامعلى حداد عادل، دكتر جلال الدين مجتبوى، دكتر فاطمه مظاهر تهرانى و دكتر مهتاب مستعان را مى توان نام برد. از ديگر آثارش: «جامعه شناسى يا علم الاجتماع»؛ «شناخت روش علوم يا فلسفه ى علمى»، ترجمه؛ «فهرست نسخه هاى مصنفات ابن سينا»؛ «قصص قرآن مجيد»، برگرفته از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى مشهور به سورآبادى؛ «فلسفه ى عمومى يا ما بعد الطبيعه»، ترجمه؛ «بحث در ما بعد الطبيعه»، ترجمه؛ «نگاهى به پديدار شناسى و فلسفه هاى هست بودن»؛ «منادولوژى» لايب نيتس، ترجمه؛ «شكاكان يونان»؛ «تاريخ فلسفه ى قرون وسطى و دوره ى تجدد»، ترجمه و تلخيص؛ «هستى شناسى» پل فولكيه، ترجمه؛ تصحيح و اهتمام در چاپ «مصنفات» افضل الدين محمد مرقى كاشانى، به مشاركت مجتبى مينوى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى ميراث (س 3، ش 9، ص 83 -82)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3029 ،2969 ،2967 ،2677

-2676 ،2490 ،2455 ،2294 ،2171 ،1898 ،1797 ،1696/ 2 ،1442 ،1008 ،1003 ،922 ،884 ،875/ 1)، كيان (س 10، ش 53، ص 79)، مؤلفين كتب چاپى (858 -856/ 6)، مهدوى نامه (10 -3).

مهذب، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد مهذب، ملقب به مهذب الدوله، فرزند حاج ميرزا حسن حسنى فسائى در 1262 ش در فسا تولد يافت. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در مدرسه منصوريه شيراز پايان برد، سپس فقه و اصول و ادبيات عرب و علوم جديد را فرا گرفت و در شيراز به كار تدريس پرداخت و متولى چند موقوفه شد. در دوره سوم از شيراز به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد پس از پايان دوره مزبور به شيراز بازگشت و در حوزه هاى عمليه آن شهر به تدريس پرداخت. در 1318 در دوره دوازدهم مجلس شوراى ملى به وكالت انتخاب شد و ضمنا در دانشكده علوم معقول و منقول استاد شد. در دوره سيزدهم نيز كرسى نمايندگى را حفظ كرد. از 1322 در شيراز مجددا به شغل اصليش كه زراعت و تدريس بود مشغول گرديد.

صاحب تأليفات متعددى اعم از تأليف و ترجمه مى باشد. وى در 1336 در 76 سالگى در شيراز درگذشت. فرزندان وى تماما رشد علمى يافتند و چهار تن از پسران او از دانشگاه هاى معروف دنيا درجه دكترا دريافت نمودند.

(1336 -1262 ش)، نويسنده و مترجم. ملقب به مهذب الدوله. در شيرزا به دنيا آمد و در مدرسه منصوريه، كه از بناهاى اجداد اوست، تحصيل نمود و سپس در آنجا به تدريس فقه و اصول مشغول شد و در ضمن در خارج از مدرسه به تحصيل علوم جديد پرداخت. وى در برقرارى مشروطه زحمات زيادى كشيد. او در

دوره هاى دوازدهم و سيزدهم نماينده ى مردم شيراز، در مجلس شوراى ملى، شد و به تهران آمد. مهذب در دانشكده معقول و منقول تهران تدريس مى كرد. از آثارش: «امروز مسلمين» و «عالم نو اسلام»، ترجمه؛ «زن جديد»، ترجمه؛ «زن و آزادى»، ترجمه. او همچنين تاريخى در ادامه گفتار اول «فارسنامه ى ناصرى» گماشت و وقايع و اتفاقات 1304 ق به بعد را در رابطه با اوضاع فارس و ايران با مدارك و اسناد به رشته ى تحرير درآورد.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (584 -583/ 5)، الذريعه (59/ 12)، فارسنامه ى ناصرى (18/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1870/ 2 ،335/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (471/ 1)، نخبگان سياسى ايران (525/ 4).

مهراد، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1325، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: كتابدارى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد و علوم كتابدارى از دانشگاه تهران در سال 1353، دكتراى علوم كتابدارى و اطلاع رسانى از دانشگاه كيس وسترن (ريزرو) آمريكا در سال 1358.

مرتبه علمى:

استاديار بخش علوم كتابدارى دانشگاه شيراز از سال 1358 تا سال 1364، دانشيار علوم كتابدارى دانشگاه شيراز از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

استفاده از فرصت مطالعاتى در سالهاى 1368 تا 1369 پيرامون پايگاههاى اطلاعاتى كتاب شناختى در دانشگاه لوس آنجلس، انجام طرح پژوهشى علوم كتابدارى و اطلاع رسانى و اتوماسيون، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 22 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

علوم كتابدارى و اطلاع رسانى، روش تحقيق.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

علوم كتابدارى و

اطلاع رسانى، تكنولوژى اطلاعات.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مهيار ديلمي، ابوحسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 428 ق)، كاتب و شاعر. اصلا ايرانى و اهل بغداد بود، لذا به او كاتب فارسى مى گفتند. وى ابتدا دين زرتشتى داشت سپس به دست سيد شريف رضى ابوالحسن محمد موسوى اسلام آورد و به تشيع گرويد و در خدمت او به تحصيل فنون شعر و ادب پرداخت. در «ريحانة الادب» آمده كه او به دست شريف مرتضى ايمان آورده ولى در خدمت شريف رضى به تحصل علم و ادب پرداخته است. وى مدتى متصدى امر كتابت آل بويه بود و در بغداد براى ترجمه ى مطالب از فارسى به عربى استخدام شد. وى شاعرى بزرگ بود و مقدم شاعران همعصر خود به حساب مى آمد. او را جامع فصاحت عرب و بيان ادب فارسى مى دانند و در بسيارى از جهات شعرى از استادش، شريف رضى، برتر بود. او اشعار بسيارى در مدح اهل بيت و مراثى امام حسين (ع) گفته است. از ممدوحان وى مى توان به ابوطالب محمد بن ايوب، از وزيران خلفاى عباسى، و ابونصر سابور و ابومنصور بن مزرع و غيره اشاره كرد. فرزندش حسن يا حسين بن مهيار ديلمى نيز از شاعران بزرگ بوده كه «قصيده ى حائيه»اش معروف است. از آثارش: «ديوان» شعر، شامل چهار مجلد؛ «قصيده ى لاميه»، كه ابن طاووس حلى شرحى به نام «الازهار» بر آن نگاشته است.[1]

ابوالحسن يا ابوالحسين ابن مرزويه ى ديلمى (ف. 426 يا 428 ه.ق) از كاتبان و شاعران لطيف طبع ايرانى در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم. وى نخست زردشتى بود و بعد به دست سيد رضى اسلام آورد و نزد

او به تحصيل شعر و ادب پرداخت و به زودى بزرگترين شاعر عهد خود گرديد. مهيار داراى احساسات شديد ايرانى و طرفدار عقايد ملى بود و اشعارى در هجو قوم عرب سرود. ديوان شعر او چهار مجلد است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (264/ 8)، اعيان الشيعه (172 -170/ 10)، تاريخ ادبيات در ايران (645 -644/ 1)، تاريخ بغداد (276/ 13)، دمية القصر (309 -303/ 1)، الذريعه (1138/ 9 ،532/ 1)، ريحانه (47 -46/ 6)، سير النبلاء (472/ 17)، شذرات الذهب (243 -242/ 3)، فوائد الرضويه (689 -688)، الكامل (14/ 8)، كشف الظنون (816)، الكنى و الالقاب (274/ 2)، لغت نامه (ذيل/ مهيار)، معجم المؤلفين (33 -32/ 13)، المنتظم (285 -284/ 9)، النجوم الزاهرة (29/ 5)، وفيات الاعيان (363 -359/ 5)، هدية العارفين (486 -485/ 2).

مؤذن هروي، ابوسهل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(433 -372 ق)، عالم، اديب، نحوى و لغوى. معروف به مؤذن. او رييس الموذنين در جامع عمرو بن عاص در مصر بود. نزد ابوعبيد احمد بن محمد هروى مؤذن، صاحب كتاب «الغريبين»، تلمذ نمود و از وى و از ابويعقوب نجيرمى و ابواسامه جنادة بن محمد نحوى روايت كرد. در مصر درگذشت. از آثار وى: «الاسفار»، در شرح «الفصيح» ثعلب نحوى و مختصر آن «التلويح فى شرح الفصيح»، در لغت؛ «اسماء الاسد»؛ «اسماء السيف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (16/ 17)، ايضاح المكنون (320/ 1)، روضات الجنات (29/ 8)، ريحانه (23/ 6)، كشف الظنون (1273 ،88 ،86)، معجم الادباء (263/ 18)، معجم المؤلفين (61 -60/ 11)، الوافى بالوفيات (121 -120/ 4)، هدية العارفين (69/ 2).

مؤذي خوارزمي، نظام الدين، ابواسحاق ابراهيم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 559 ق)، اديب و شاعر. با ياقوت حموى (م 626 ق) معاصر بود و در فقه، حديث، تفسير و اصول تبحر داشت. از آثار وى: «اساس نامه»، در مواعظ، به فارسى؛ «نمودارنامه»، در شرح ابيات عجيبه ى «كليله و دمنه»؛ «الخطب»، در دعوات ختم قرآن، كه «يتيمة اليتيمة» نام دارد؛ «ديوان الانبياء»؛ «گفتار نامه»؛ «مرتع الوسائل و مربع الرسائل»؛ «الوسائل الى الرسائل»؛ «الطرفة فى التحفة»، به فارسى؛ «تعريف شواهد التصريف»؛ «ديوان» شعر، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (207/ 6)، لغت نامه (ذيل/ نظام الدين مؤذى)، معجم الادباء (16 -15/ 2)، معجم المؤلفين (92/ 1).

مؤيد، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد ادبيات عربى از دانشگاه تهران، دكتراى ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1347.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شيراز از سال 1348 تا 1356، دانشيار دانشگاه شيراز از سال 1356 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس گوناگون ادبيات فارسى و عربى و انگليسى در دانشگاه شيراز، برنده كتاب سال از وزارت ارشاد در سال 1364، دريافت جايزه كتاب آموزشى سال از راديو تلويزيون در سال 1355.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

فارسى امروز در زمينه زبان آموزى، شعر فارسى معاصر، شناختى از سعدى، اشعار عربى سعدى، قند و پند در زمينه ادبيات.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تأثر سعدى از ادبيات عربى مثلثات سعدى، اقتراء در اسلام.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان

و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميبدي يزدي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ق)، عالم دينى، فقيه، لغوى و شاعر. او در كربلا از محضر شيخ العراقين شيخ عبدالحسين تهرانى و فاضل اردكانى استفاده نمود و از استادش، فاضل اردكانى، به دريافت اجازه نايل شد. وى پس از رسيدن به مراتب علمى بالا در كرمانشاه ساكن گرديد و مرجعيت دينى را عهده دار شد. از آثار وى: «عصمة الحجج»، در عصمت ائمه (ع)؛ «بديع اللغة»، در لغات جديد؛ «كشكول»؛ «هداية النصيرية»، كه براى ارشاد اكراد نصيريه نگاشت؛ «مفتاح السلامة»، در حفظ سلامتى و اصول پيشگيرى قبل از درمان؛ شرح «المنظومة البطيخية»؛ كتابى در «الاستخارات»؛ رساله «حلق اللحية»؛ «رساله ى عمليه»؛ «السؤال و الجواب»، در عبادات، با ذكر دليل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (307/ 8)، الذريعه (199/ 25 ،295 -294/ 24 ،333/ 21 ،76/ 18 ،274/ 15 ،90/ 14 ،247/ 12 ،63/ 7 ،73/ 3 ،20 -19/ 2)، ريحانه (50/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1486/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (355/ 6)، لغت نامه (ذيل/ على يزدى)، معجم المؤلفين (217/ 7)، مؤلفين كتب چاپى (326 -325/ 4).

ميداني نيشابوري، ابوالفضل احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 518 ق)، لغوى، نحوى، اديب و شاعر. او را پيشگام ادبا نام نهاده اند. در نيشابور به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. چون ساكن محله ى ميدان زياد نيشابور بود، به ميدانى مشهور شد. او از شاگردان ابوالحسن على بن احمد واحدى مفسر و يعقوب بن احمد نيشابورى بود. فرزندش، سعيد بن احمد، و ابوجعفر احمد بن على مقرى بيهقى از شاگردان او بودند. در نيشابور درگذشت و در گورستان ميدان زياد دفن شد. از آثارش: «مجمع الامثال» يا «جامع الامثال»، كه گفته اند در

نوع خود بى نظير بوده است؛ «السامى فى الاسامى»، در لغت؛ «الهادى للشادى»، در نحو فارسى؛ «نزهة الطرف»، در علم صرف؛ «شرح المفضليات» يا «اسماء التفضيل»؛ «الانموذج»، در نحو؛ كتاب «النحو الميدانى»؛ «المصادر»؛ «منية الراضى فى رسائل القاضى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208/ 1)، انساب سمعانى (429/ 5)، تاريخ ادبيات در ايران (318/ 2)، روضات الجنات (302 -300/ 1)، ريحانه (53 -52/ 6)، سير النبلاء (490 -489/ 19)، شذرات الذهب (58/ 4)، فرهنگ ادبيات فارسى (494)، كشف الظنون (2026 ،1943 ،1703 ،1576 ،1043 ،974 ،185)، الكنى و الالقاب (220 -218/ 3)، معجم الادباء (51 -45/ 5)، معجم البلدان (279/ 5)، معجم المؤلفين (64 -63/ 2)، الوافى بالوفيات (328 -326/ 7)، وفيات الاعيان (148/ 1)، هدية الاحباب (251)، هدية العارفين (82/ 1).

مير خواند بلخي، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 903 -837 ق)، مورخ، اديب و شاعر. معروف به مير خواند و امير خواند. وى در شمار بزرگترين مورخان عهد تيمورى بود. خاندان وى از سادات حسينى است و سلسله ى آباء و اجدادش به زيد بن على بن حسين (ع) منتهى مى شود. در بلخ به دنيا آمد و در جوانى به هرات رفت و در آنجا تحصيلات خود را در علوم معقول و منقول به پايان رساند. وى از همان آغاز مورد توجه سلطان حسين بايقرا و وزيرش اميرعليشير نوايى (906 -844 ق) قرار گرفت و دوستى و الفت همواره بين ميرخواند و اميرعليشير برقرار بود، به همين دليل ميرخواند كتاب «روضة الصفا» را به نام او تأليف كرد. وى در فن تاريخ و صنعت انشاء و فنون ادب مهارت بسزايى داشت با اين وجود به مشاغل ديوانى روى نياورد تا

در اواخر عمر، كارش به انقطاع و انزوا كشيد و بيش از يك سال در گازرگاه هرات منزوى شد و به علت بيمارى به هرات منتقل گرديد و در آنجا نيز درگذشت و در مزار شيخ بهاءالدين كه پير و مراد پدرش بود، به خاك سپرده شد. صاحب «ريحانة الادب» او را معاصر جامى مى داند و در «دايرةالمعارف فارسى» زندگى پدر ميرخواند، بهاءالدين خاوند شاه، با صاحب عنوان درآميخته شده است. گروهى از منابع نيز در مورد محل تولد و تحصيلاتش اختلاف دارند. از آثار وى: «روضة الصفا فى سيرة الانبياء و الملوك و الخلفا»، مشتمل بر وقايع عمومى عالم از بدو خلقت تا زمان خود مؤلف. تاريخ او قسمتى ترجمه از تاريخ هاى عربى و قسمتى اقتباس از تواريخ خاصه فارسى و حتى نقل به عبارت از «جامع التواريخ» رشيدى و «ظفرنامه» شرف الدين على با اندكى اصلاح است. ميرخواند طرح اين كتاب را در هفت جلد افكنده بود، با شروع جلد هفتم شدت بيماريش مانع پيشرفتش شد و از اين رو نواده ى او غياث الدين خواند مير، مؤلف «حبيب السير»، اين كتاب را به اتمام رسانيد و حوادث عهد تيمورى را تا 929 ق به آن افزود. رضا قلى خان هدايت ذيلى بر اين كتاب در سه مجلد تا حوادث زمان خود نوشته و آن را، به اسم ناصرالدين شاه قاجار، «روضة الصفاى ناصرى» ناميده است. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (625 -621)، اعيان الشيعه (402/ 9)، تاريخ ادبيات در ايران (523 -519/ 4)، تاريخ در ايران (152 -151)، تاريخ مغول (491)، تاريخ نظم و نثر

(240 -239)، تعليقات مزارات هرات (51)، حبيب السير (342 -341/ 4)، دايرةالمعارف فارسى (2953/ 2)، الذريعه (297 -296/ 11 ،1140 ،307/ 9)، روضة الصفا (مقدمه/ ك- ع)، ريحانه (56 -54/ 6)، سبك شناسى (205 -204/ 3)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (234 -233)، فرهنگ ادبيات فارسى (495 -494)، فرهنگ سخنوران (900 -899)، كشف الظنون (927 -926)، الكنى و الالقاب (220/ 3)، لغت نامه (ذيل/ ميرخواند)، مجالس النفائس (270 ،94)، مزارات هرات (118)، مؤلفين كتب چاپى (458 -455/ 5)، هدية الاحباب (252).

مير سپاسي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1286 ش)، روان پزشك، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در تفرش به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در مشهد و دارالفنون گذراند و در 1315 ش تحصيلات پزشكى خود را در دانشكده پزشكى ليون فرانسه به پايان رساند. اما به علت علاقه شخصى، به تحصيل در رشته ى روان پزشكى و پزشكى قانونى و همكارى با پروفسور باروك پرداخت. پس از بازگشت به ايران در بيمارستان روزبه تحت عنوان پزشك بيمارى هاى روانى مشغول خدمت شد. او همچنين بيمارستان ميمنت را تأسيس كرد و تا پايان عمر به مداواى بيماران پرداخت. از آثارش: «تاريخ تكامل مراكز دماغى»؛ «تاريخ تكامل هيسترى يا بيمارى حمله ى از ديرگاهان تا امروز»؛ «جنون جوانى»؛ «روانشناسى پزشكى»؛ «قانون و جنون»؛ «روانپزشكى اجتماعى»، ترجمه ى حواشى؛ «خلاصه روانپزشكى»، با همكارى حسن بطحائى و مسعود ميربهاء.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سالنامه ى تفرش (50 -49 ،1377)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2520 ،1906 ،1758 ،1754/ 2 ،1068 ،685 ،478/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (358)، مؤلفين كتب چاپى (757 -756/ 3).

مير كياني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ميركياني نويسنده كودك و نوجوان در سال 1337 در شهر تهران به دنيا آمد .تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در اين شهر به پايان رسانيد.او در كنار تحصيل به مطالعة آثار ادبي و هنري روي آورد و با بسياري از آثار نويسندگان بزرگ آشنا شد.وي داراي مدرك دكتري هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است .ايشان در سال 1361 وارد گروه كودك صداي جمهوري اسلامي ايران شد و به نوشتن نمايشنامه هاي راديويي و قصّه هاي ظهر جمعه پرداخت. مجموعه قصه "روز تنهايي من" محمد ميركياني ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي

ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد ميركياني تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران به پايان رسانيد.او در كنار تحصيل به مطالعة آثار ادبي و هنري روي آورد و با بسياري از آثار نويسندگان بزرگ آشنا شد.ميركياني داراي مدرك دكتري هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد ميركياني از همان دوران كودكي، همزمان با تحصيل به كار و كوشش پرداخت. در دوران نوجواني، زماني كه كارگر حروفچين يكي از چاپخانه هاي تهران بود به مطالعة آثار ادبي و هنري روي آورد و با بسياري از آثار نويسندگان بزرگ آشنا شد. روزي كه اولين قصه اش را نوشت دقيقاً پانزده شغل مختلف را تجربه كرده، درس زيادي آموخته بود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد ميركياني در سال 1361 وارد گروه كودك صداي جمهوري اسلامي ايران شد و به نوشتن نمايشنامه هاي راديويي و قصّه هاي ظهر جمعه پرداخت. بعضي از مسووليت هاي اجرايي كه ميركياني برعهده داشته يا دارد: - سردبيري برنامه هاي از سرزمين نور و گفته ها و ناگفته ها (راديو) - عضويت در طرح و برنامه مركز فرهنگي صبا - عضويت در شوراي كتاب كودك انتشارات سروش - عضويت در گروه مولفان كتب درسي آموزش و پرورش - در حال حاضر مدير گروه كودك و نوجوان شبكه اول سيما

فعاليتهاي آموزشي : محمد ميركياني در چند دوره مختلف آموزش ضمن خدمت، به تدريس ادبيات كودكان و قصه گويي در آموزش و پرورش و كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان پرداخته

است.

آرا و گرايشهاي خاص : بيشتر مطالعات و گرايش هاي ميركياني در زمينه ادبيات، به خصوص ادبيات كهن، تاريخ، روان شناسي و شعر مي باشد.

جوائز و نشانها : مجموعه قصه "روز تنهايي من" محمد ميركياني ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ميركياني همچنين برنده كتاب سال نوجوان در 1365 و جشنواره هاي ديگر داخلي مانند كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و از نويسندگان برگزيده بيست سال ادبيات كودكان توسط انجمن نويسندگان كودك و نوجوان است. ترجمه مجموعه پنج جلدي «قصه ما همين بود» مير كياني، در سال 73 به زبان اردو و در پاكستان منتشر شد. در سال 1990 و 2000 ميلادي مركز بين المللي مونيخ آلمان كتاب هاي «پاپر» و «روزي بود و روزي نبود» ايشان را از در فهرست كتاب هاي مناسب خود قرار داد. كتاب "قصه ما مثل شد"تاليف وي ، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : محمد ميركياني تاكنون حدود دويست نمايشنامه كوتاه و بلند براي كودكان نوشته و يا تنظيم كرده است.آثار منتشر شده او بيش از 60 كتاب براي كودكان و نوجوانان است و مجموع قصه هاي چاپ شده اش براي همه گروه هاي سني در قالب هاي داستان كوتاه بلند و رمان، نزديك به پانصد عنوان مي رسد. ميركياني بيش از بيست و پنج كتاب درباره ادبيات كهن و عاميانه براي گروه سني كودك و نوجوان تاليف كرده است. آخرين كتاب او در اين زمينه كتابي پژوهشي براي نوجوانان با

موضوع ادبيات عاميانه است با عنوان «راز مثل هاي ما». بعضي از آثار ميركياني به توليدات تصويري و تلويزيوني تبديل شده اند، مثل فيلم (شايد فردا نباشد) براي گروه كودك شبكه دو و مجموعه هاي «قصه ما همين بود» با عنوان «افسانه هاي كهن» براي مركز فرهنگي صبا و در حال حاضر مجموعه هشتاد قسمتي «قصه ما مثل شد» كه اين كتاب در قالب پويانمايي براي گروه كودك و نوجوان شبكه اول سيما در حال توليد و پخش است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسانة خوشبختي

ويژگي اثر : مجموعة قصه

2 پنج سنگ

ويژگي اثر : مجموعة قصه

3 پند و قند (چهار جلد)

4 پهلوان حيدر

5 روز تنهايي من

ويژگي اثر : مجموعة قصه-اين كتاب در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد-آشنايي با كتاب :«روز تنهايي من» اين كتاب مجموعة سه قصه به نامهاي «روز تنهايي من»، «اين كوچه و آن كوچه» و «آن روز پائيزي» است. قصّة «روز تنهايي من»، سرگذشت نوجواني كارگر و زحمتكش است كه در چاپخانه كار مي كند و دشمنانش سعي دارند با ايجاد موانع بسيار، شخصيت او را لگدكوب و غرور او را خرد كنند؛ اما او با ايمان و تلاش در مقابل آنان مي ايستد و سرانجام موفق مي شود. در قصه «اين كوچه و آن كوچه»، بچه هاي محله، كسي را كه مانع عزاداري آنان بود از ميان برمي دارند و «آن

روز پائيزي» حكايت پيروزي سربازان مصري در جنگ رمضان 1973 با اسراييل غاصب است.

6 روزي بود و روزگاري

ويژگي اثر : مجموعه قصه

7 روزي بود و روزي نبود (سه جلد) قصه ما مثل شد (پنج جلد)

8 شايد فردا نباشد.

9 قصة خانه ما

ويژگي اثر : مجموعة قصه

10 قصّه شاه مال منه

ويژگي اثر : مجموعة قصه

11 قصه ما مثل شد (پنج جلد)

ويژگي اثر : تاليف محمد ميركياني با تصويرگري محمدحسين صلاتين- مشهد: شركت به نشر، كتاب هاي پروانه ها اين كتاب در سال 1386 ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است.

12 قصه ما همين بود (پنج جلد)

13 قصه هاي شب چله (دو جلد)

ميرخاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1291 ش)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به بنده. ملقب به سراج الكتاب. در تهران به دنيا آمد. اصول خوشنويسى را نزد پدر خود آموخت و همه ى اقلام تداول، از قبيل نسخ و ثلث و تعليق و شكسته و به ويژه نستعليق، را از خفى و جلى نيكو مى نوشت. استاد ميرخانى از علوم ادبى بهره مند بود، شعر مى سرود و مجموعه اشعارش موسوم به «ديوان بنده» منتشر شده است. او در تهران درگذشت. از آثار خطى وى: «كليات» سعدى؛ «مثنوى» مولوى؛ «خمسه ى» نظامى؛ «ديوان» حافظ؛ «ديوان»

بنده؛ گزيده ى «ديوان» شمس تبريزى؛ «ترانه»هاى بابا طاهر؛ «ترجيع بند» هاتف اصفهانى؛ «ترجمه ى نفس المهموم»؛ «داستان ملك جمشيد»؛ «مجموعه هنر خط»؛ «نگارستان خط».[1]

خوشنويس، اديب، شاعر.

تولد: 1291، تهران.

درگذشت: 5 آذر 1369، تهران.

سيد حسن ميرخانى ملقب به «سراج الكتاب»، فرزند سيد مرتضى حسينى برغانى از خوشنويسان و از شاگردان ميرزا رضا كلهر، در محضر پدر به فراگيرى خط نستعليق پرداخت. بيش از چهل كتاب و رساله كه مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: كليات سعدى، مثنوى مولوى، خمسه نظامى، ديوان حافظ، ديوان بنده و گزيده ديوان شمس تبريزى، ترانه هاى طاهر عريان، ترجيع بند هاتف اصفهانى، دوازده امام خواجه نصير طوسى، خلاصه شرح حال مولانا، ترجمه ى نفس المهموم، زبدةالاسرار، ديوان وحدت كرمانشاهى، ديوان موافق ميرزا على اكبر ملقب به موافق عليشاه نعمةاللهى چاپ سنگى، پندنامه سعدى، گزيده سعدى، گزيده شمس تبريزى مثنوى چاه وصال، قصيده انصافيه صدر الافاضل، گلچين معرفت، داستان ملك جمشيد، منتخب اللغه، مجموعه هنر خط، نگارستان خط.

سيد حسن ميرخانى روز 5 آذر 1369 پس از يك بيمارى طولانى و به سبب سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اطلس خط (596)، پيدايش و سير تحول هنر خط (241 -238)، تذكره ى خوشنويسان معاصر (175 -174)، كيهان فرهنگى (س 8، ش 4، ص 54).

ميرزا اصفهاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل ثقه ى صالح زاهد، متوفى در 1312 در سامرا. كتابخانه ى او در نجف از معتبرترين كتابخانه ها بوده، و مشاراليه حرص و ولعى غريب در جمع كتب و انتشار و ترويج آنها داشته، و كتاب هاى نفيس و نسخه هاى اصلى آن بر چندين صد مجلد بالغ مى شده، مثلا نسخه ى اصل رياض العلماء و جامع الرواة و چندين كتاب ديگر را داشته، و از بسيارى از

آنها نسخه نوشته است.

[تحت عنوان سيد كاظم اصفهانى گذشت.]

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ميرعلايي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1321، اصفهان.

درگذشت: 2 آبان 1374، اصفهان.

احمد ميرعلائى، فرزند على ميرعلايى، در سال 1342 از دانشكده ى ادبيات دانشگاه اصفهان در رشته ى زبان انگليسى ليسانس و در سال 1346 از دانشگاه ليذر انگلستان فوق ليسانس گرفت. سپس به تدريس ادبيات انگليسى و فارسى در دانشگاه هاى اصفهان، هنرهاى دراماتيك، صنعتى اصفهان، هنر، آزاد و كراچى به صورت متناوب از 1346 پرداخت. از جمله مشاغل وى مى توان به ويراستارى ادبيات انگليسى در مؤسسه ى انتشارات فرانكلين (1351 -1348)؛ سردبيرى «كتاب امروز»، «فرهنگ و زندگى»، «آيندگان ادبى» و «جنگ اصفهان» (1355 -1346) و سرپرستى خانه ى فرهنگ ايران در دهلى نو (1357 -1355) و كراچى (1359 -1357) اشاره نمود.

احمد ميرعلايى آثارى را به زبان فارسى ترجمه كرد. از آن جمله است: شياطين (نمايشنامه، اثر جان وايتينگ، 1348)؛ ويرانه هاى مدور (خورخه لوئيس بورخس، 1349)؛ سنگ آفتاب (شعر، اثر اكتاويوپاز، 1350)؛ چيتى چيتى بنگ بنگ (كودكان، يان فلمينگ، 1350)؛ فارستر (نقد آثار، اثر مور، 1350)؛ الف و داستان هاى ديگر (خورخه لوئيس بورخس، 1351)؛ عرفان مولوى (اثر عبدالحكيم خليفه، ترجمه با همكارى دكتر احمد محمدى، 1352)؛ اسب عالى (اثر جين مريل، 1352)؛ درباره ى ادبيات (اكتاويوپاز و ديگران، 1353)؛ هزار توها (خورخه لوئيس بورخس، 1355)؛ خداى عقرب (ويليام گلندينگ، 1355)؛ ژان پل سارتر (اثر هانرى، ترجمه با همكارى ابوالحسن نجفى، 1355)؛ كنسول افتخارى (گراهام گرين، 1356)؛ طوق طلا (مجموعه داستان، اثر فارستر، 1356)؛ كودكان آب و گل (نقد ادبى، اثر اكتاويوپاز 1361)؛ تمدن مجروح (وى. اس. نايپول، 1362)؛ كلاه كلمنتيس (ميلان كوندرا، 1362)؛ از چشم غربى (جوزف كنراد،

1363)؛ عامل انسانى (گراهام گرين، 1365)؛ باغ گذرگاه هاى هزار پيچ (خورخه لويئس بورخس، 1368)؛ بيلى باد ملوان (هرمان ملويل، 1369). از وى همچنين ترجمه ى مقالات، داستان ها، اشعارى مجلات ديگرى چون «سخن»، «نگين»، «الفبا»، «رودكى»، «كتاب جمعه»، «آدينه»، «دنياى سخن»، «گردون»، «كلك» و «ليتررى ريويوو» چاپ شده است. آثار منتشر نشده ى وى به اين شرح هستند: ملكوت (بهرام صادقى، ترجمه به انگليسى) پشت شيشه، پشت مه (على خدايى، ترجمه به انگليسى)؛ باران هاى عيش ما (رضا فرخفال، ترجمه به انگليسى)؛ ژوستين، جى، (اثر دارل لارنس)؛ بالتازار (اثر دارل لارنس)؛ شور (جانت وينترسون)؛ دير راهبان (فررايرا دوكاسترو)؛ حضورهاى واقعى (جرج استانير).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ميرعمادي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1342، كارشناسى ارشد روش تدريس زبان انگليسى از دانشگاه تربيت معلم در سال 1343، كارشناسى ارشد TEFL از دانشگاه UWIST انگلستان در سال 1351، كارشناسى ارشد روش تدريس زبان از دانشگاه تهران در سال 1354، دكتراى زبان شناسى از دانشگاه ميشيگان آمريكا در سال 1360.

مرتبه علمى:

مربى دانشگاه ابوريحان بيرونى از سال 1354 تا سال 1360، استاديار دانشگاه علامه طباطبايى از سال 1361 تا سال 1369، دانشيار دانشگاه علامه طباطبايى از سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى ترجمه كتاب جاذبه و دافعه على (ع)

Competemce in L and English . stress and Reading 1 and L 2

Coherence in Persia Comprehension wowel Changes

تدريس دروس زبان شناسى عمومى، تجزيه و تحليل كلام، واژه شناسى، تاريخ زبان شناسى، دروس مربوط به ترجمه تخصصى و اصول و روشهاى ترجمه (نظرى و عملى) در دانشگاههاى علامه طباطبايى

و تربيت مدرس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تئوريهاى ترجمه، ترجمه نظرى و عملى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

علامات كلامى- ربطى در ارتباطات تلفنى، تفاوت ترجمه مكتوب و شفاهى، چهار ترجمه از يك غزل حافظ، Error Analysis، آشنايى با زبان شناسى لايه اى، مشكلات درك آگاهى زبانى، كتاب شناسى ترجمه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرفخرايي، حميده

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر حميده(مهشيد) ميرفخرايي داراي مدرك دكتري رشته زبانشناسي مي باشد.نامبرده عضو هيئت علمي و استاد پژوهشكده گروه زبانشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حميده (مهشيد )ميرفخرايي عضو هيئت علمي و استاد پژوهشكده گروه زبانشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي است.

چگونگي عرضه آثار : از دكتر حميده(مهشيد) ميرفخرايي تا كنون 8 كتاب و بيش از 42 مقاله نشر يافته است. طرح هاي پژوهشي دكتر ميرفخرايي به قرار زير است: - فرهنگ فارسي ميانه، فارسي نو، (كارگروهي) - اصل خلاء يا تهيگي بنابر آموزه ي بودا (1384)

آثار :

1 آفرينش در اديان

ويژگي اثر : 1366

2 بررسي بغان يسن

ويژگي اثر : پديدآورنده: مهشيد ميرفخرايي ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 1382

3 بررسي دخت نسك

ويژگي اثر : 1371

4 بررسي هفت ها

ويژگي اثر : 1382(انتشارات فروهر)

5 درآمدي بر زبان ختني

ويژگي اثر : پديدآورنده: مهشيد ميرفخرايي ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 10 ارديبهشت، 1384

6 روايت پهلوي

ويژگي اثر : 1367

7 فرشته ي روشني، ماني و آموزه هاي او

ويژگي اثر : 1383(انتشارات ققنوس)

8 فرهنگ كوچك زبان پهلوي

ويژگي اثر : پديدآورنده: ديويدنيل مكنزي، مهشيد ميرفخرايي ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 1383.چاپ اول، 1373، چاپ دوم،1379، چاپ سوم 1383

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ميرفخرايي، مجد الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجدالدين ميرفخرايي ، معروف به گلچين گيلاني ، در سال 1289 ، در رشت به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش رشت و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد. پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه در مدرسه دارالمعلمين ( دانشسراي عالي ) ، در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل ادامه داد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس در امتحانات اعزام دانشجو به خارج شركت كرد و به انگلستان عزيمت نمود. او ابتدا در يكي از شهرهاي انگلستان ، در رشته پزشكي به تحصيل پرداخت ، اما طولي نكشيد وارد دانشگاه لندن شد و به دريافت درجه دكترا در رشته پزشكي نائل گرديد. اقامت و تحصيل گلچين در انگلستان مقارن با جنگ جهاني دوم بود و او در اين زمان از راه نويسندگي و سخنگويي در راديو لندن امرار معاش مي كرد. او در نوجواني شعر گفتن را آغاز كرد اشعار گلچين گيلاني براي اولين بار در سال 1307 در مجله « ارمغان » و بعدها در مجله هاي « روزگار نو » ،

« فروغ » و « سخن » انتشار يافت. شعر باران او يكي از معروفترين شعرهايي است كه قسمتي از آن در كتاب هاي ابتدايي كودكان به چاپ رسيد. در واقع او اولين شاعر نوپردازي است كه شعرش به كتاب هاي ابتدايي راه يافت. گلچين گيلاني ، در آذرماه سال 1351 چشم از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : پدر مجدالدين ، سيدمهدي ميرفخرايي متولد تفرش بود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيدمهدي ميرفخرايي ، پدر مجدالدين به روزگار جواني در خدمت وزير و مستوفي حاكم تبريز بود و از سوي صدراعظم وقت ملقب به « دبير دفتر » گرديد. چندي بعد با سمت معاونت ماليه گيلان در رشت مشغول كار شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مجدالدين ميرفخرايي تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش رشت و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد. پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه در مدرسه دارالمعلمين ( دانشسراي عالي ) ، در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل ادامه داد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس در امتحانات اعزام دانشجو به خارج شركت كرد و به انگلستان عزيمت نمود. او ابتدا در يكي از شهرهاي انگلستان ، در رشته پزشكي به تحصيل پرداخت ، اما طولي نكشيد وارد دانشگاه لندن شد و به دريافت درجه دكترا در رشته پزشكي نائل گرديد.

خاطرات و وقايع تحصيل : دوران تحصيل پزشكي گلچين در انگلستان مقارن با جنگ جهاني دوم بود. اغلب دانشجويان ايراني ناچار به وطن مراجعت كردند اما مير فخرايي با تحمل تمام مشكلات و مصائب دوران جنگ ،

را در اين كشور سپري كرد. او براي امرار معاش به كارهاي گوناگون تن و از هيچ كوششي در راه تحصيل علم را فرونگذاشت.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مجدالدين ميرفخرايي در نوجواني شعر گفتن را آغاز كرد ؛ در آن زمان به شيوه كهن شعر مي سرود . هنوز دبيرستان را به پايان نبرده بود كه دو شعر از وي در مجله فروغ رشت به چاپ رسيد. هنگان تحصيل در تهران به سرودن شعر و فعاليت هاي ادبي ادامه داد و در انجمن ادبي ايران كه رياست آن به عهده شيخ الرييس افسر بود ، شركت مي كرد. او با آنكه دانشجوي پزشكي بود در لندن نيز اشعاري نغز و زيبا مي سرود. مجدالدين ميرفخرايي ( گلچين ) در طول تحصيل در انگلستان از راه نويسندگي و سخنگويي در راديو لندن امرار معاش مي كرد.

همسر و فرزندان : گلچين بيش از سيزده سال نداشت كه با دختري از بستگان خود ازدواج كرد. هنگام اقامت و تحصيل در انگلستان همسر و خانواده او در ايران زندگي مي كردند كه سرانجام اين فاصله منجر به جدايي گرديد. وي بار ديگر با يك پرستار ايراني در لندن ازدواج كرد كه حاصل آن دختري به نام «ژيزل » بود ، ولي اين ازدواج نيز دوامي نيافت و به جدايي انجاميد. او سومين بار نيز يك همسر ايراني انتخاب كرد.

زمان و علت فوت : مجدالدين ميرفخرايي در آذرماه سال 1351 چشم از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مجدالدين ميرفخرايي ( گلچين ) با وقوع جنگ جهاني دوم در انگلستان از راه نويسندگي و سخنگويي در راديو لندن امرار معاش

مي كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اشعار مجدالدين ميرفخرايي براي اولين بار در سال 1307 در مجله « ارمغان » و بعدها در مجله هاي « روزگار نو » ، « فروغ » و « سخن » انتشار يافت. شعر باران او يكي از معروفترين شعرهايي است كه قسمتي از آن در كتاب هاي ابتدايي كودكان به چاپ رسيد. در واقع او اولين شاعر نوپردازي است كه شعرش به كتاب هاي ابتدايي راه يافت.

آرا و گرايشهاي خاص : نادر نادر پور شاعر معاصر ايران در تجزيه و تحليل سبك و شيوه مجدالدين ميرفخرايي مي نويسد: « طبع گلچين گيلاني ، به رغم اقامت چهل ساله اش در مغرب زمين ، تاثير مستقيم شعر اروپايي ( خاصه انگليسي ) را نپذيرفت و همچنان ايراني ماند ، اما از ميراث سخن قديم پارسي بهره اي نيافت و حسن و عيب شعرش نيز در همين است. كلام ساده او از لحن اديبانه دور و به زبان محاوره امروزي نزديك است و گاهي هم از لغزش هاي لفظي خالي نيست ؛ واژه هايش بي آن كه هميشه خوش تراش و سنجيده باشد ، سرشار از رنگ و تصوير است و مجموعه سخنش همچون سرور جاويد كودكي و جواني ، آهنگي شاد و سبكبار دارد... امام مگر من ، تاثير مستقيم شعر فرنگي را در طبع گلچين انكار مي كنم ، تاثير نا مستقيم همان شعر را در شيوه بيان و شكل سخنش مي پذيرم : گلچين گيلاني شاعري است كه در كار نو آوري ، نه از بدعت نيمايي ، بلكه از تحولات شهر اروپايي الهام گرفته

است. »

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ديوان شعر

2 گلي براي تو

3 مهر و كين

ويژگي اثر : اين دفتر شعر ، منظومه اي ضد جنگ است. مضمون شعر گوياي آن است كه در فاصله سال هاي 1320-1325 سروده شده است.

4 نهفته ( نهضت )

منابع زندگينامه :1كتاب گيلان ، تاليف: گروه پژوهشگران ، به سرپرستي : ابراهيم اصلاح عرباني ، تهران: انتشارات گروه پژهشگران ايران ، ص 715 _ سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف سيدمحمد باقر برقعي ، ج 5 ، قم: انتشارات خرم ، ص 3049 _ اثرآفرينان ، زندگي نامه نام آوران فرهنگي ايران ،

ميرفندرسكي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1305، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1342، دكتراى ادبيات تطبيقى از دانشگاه استراسبورگ در سال 1347.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شعراى رومانتيك و توصيف طبيعت در اشعار آنها، ديدگاه انسانيت در آثار مونتين و سعيد، انعكاس زيبايى ها و فرهنگ كشور ايتاليا در آثار استادان، تدريس درس مارسل پروست، نويسندگان قرن بيستم، نويسندگان بزرگ واقع نگر در قرن 19 فرانسه در دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شش مقاله ادبى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 3، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

خوشبختى واهى، زندگينامه يك كارمند و داستان يك جدايى.

برگرفته از كتاب :شرح

حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرلوحي فلاورجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: زبان و ادبيات خارجى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1345، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1348، دكتراى تخصصى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1353.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه مشهد از سال 1352 تا سال 1356، دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1356.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس صرف و نحو و متون عربى، تفسير قرآن كريم و معانى بيان، متون علمى اسلامى در دانشگاههاى مشهد، الهيات، اصفهان، مطالعه و تحقيق در زمينه ادبيات عرب و استاد راهنماى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ترجمه كتب عربى نظير بديع القرآن، ذكرى استشهاد الامام الصدر، الحجان فى تشبيهات القرآن و تصحيح الدريقه الى مكارم الشيعه راغب اصفهانى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 7، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

نگاهى به تاريخ تشيع در رشته شيعه شناسى، احوال و آثار شيخ كاظم ازرى، احوال و آثار راغب اصفهانى، معرفى نسخه اى از احوال عودات، تكمله التحقيق بديع القرآن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرم چلبي، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 931 ق)، منجم، اديب و مورخ. مشهور به ميرم. از علماى عثمانى بود و در تاريخ و ادبيات عرب و هيئت و رياضى مهارت داشت. وى معلم سلطان بايزيد خان ثانى عثمانى بود. مدتى نيز از جانب سلطان سليم خان (926 -918 ق) قاضى عسكر آناطولى شد. او سپس به زيارت بيت اللَّه الحرام رفت و بعد از مراجعت درگذشت. از آثارش: «دستور

العمل فى تصحيح الجدول»، شرح بر «زيج الغ بيگ»، به امر سلطان بايزيد و در 904 ق، كه آن را به دربار هديه كرد؛ شرح «رساله ى فتحيه» ملا على قوشچى؛ «رسالة فى معرفة سمت القبلة»، كه آن را به سلطان بايزيد هديه كرد؛ «كتاب الضمائر»، «منية الصيادين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (472/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (103/ 4)، تاريخ نظم و نثر (271)، ريحانه (78/ 6)، كشف الظنون (1886 ،1434 ،1236 ،966 ،872 ،866)، لغت نامه (ذيل/ ميرم)، معجم المؤلفين (196 -195/ 12).

ميكالي، ابوالعباس اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(362 -270 ق)، محدث و اديب. شيخ خراسان و مورد احترام همگان بود. نسبش به يزدگرد به بهرام گور مى رسد. پدرش در روزگار مقتدر عباسى حكومت اهواز را داشت. او در نيشابور به دنيا آمد. وى كاتب بود و عهده دار مسئوليت كتابتهاى ديوانى. در نيشابور از ابن خزيمه و ابوالعباس سراج و ابوالعباس ماسرجسى و در اهواز از عبدان اهوازى و حسين بن بهار و على بن سعيد عسكرى حديث شنيد. از عبدان اهوازى كتابى را روايت كرده و او تنها كسى است كه اين كتاب را روايت كرد. ابوعلى نيشابورى حافظ و ابوحسين حجاجى و ابوعبداللَّه حاكم و عبدالغافر فارسى از او حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (315 -314/ 1)، سير النبلاء (157 -156/ 16)، شذرات الذهب (41/ 3)، العبر (114 -113/ 2)، معجم الادباء (12 -5 / 7).

ميكالي، ابوالفضل عبيدالله

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 436 ق)، اديب، كاتب و شاعر. نسبش را به يزدگرد ساسانى مى رسانند. وى اهل خراسان و از مشاهير ادباى آن ديار بود. در خراسان از ابواحمد حافظ حاكم و ابى عمرو بن حمدان حديث شنيده است. او در نظم و نثر عربى ماهر بود. از آثارش: «مخزون البلاغة» يا «مخزن البلاغة»، «المنتحل»، «ملح الخواطر و منح الجواهر»، «ديوان الرسائل»، «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (344/ 4)، ريحانه (81 -80/ 6)، فوات الوفيات (433 -428/ 2)، كشف الظنون (1817 ،1639)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمان)، معجم المؤلفين (120/ 5)، هدية العارفين (648/ 1).

ميلانيان، هرمز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : هرمز ميلانيان در سال 1316 در تهران متولد شد . وي تحصيلات عالي خود را در رشته زبان شناسي با گرايش هاي زبان شناسي ساختگر ا و نقشگرا در دانشكده ادبيا ت و علوم انساني دانشگاه پاريس ادامه داد و موفق به اخذ درجه دكتر ا شد . از فعاليت هاي تخصصي دكتر ميلانيان مي توان به تدريس در دانشگاه تهرا ن و دانشگاه هاي خارج از كشور اشاره كرد. همچنين سرپرستي پژوهشهاي زبان شناسي در داخل و خارج از كشور بر عهده داشته است . وي عضو انجمن زبان شناسي پاريس و انجمن جهاني زبان شناسي نقشگرا است و تاليفات متعددي منتشر كرد ه است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

گرايش : زبان شناسي عمومي

والدين و انساب : هرمز ميلانيان، در سال 1316 شمسي در تهران متولد شد. پدر هرمز ناخدا حسن ميلانيان فرمانده ناو «پلنگ» بود كه در جمله متخلفين به ايران (روسها از شمال و انگليسي ها از جنوب) هنگام دفاع از آبادان

زخمي و پس از انتقال به تهران در 38 سالگي به درجه شهادت نائل آمد. مادرش درخشنده شيمي مسئوليت بزرگ كردن و تربيت هرمز و برادر كوچكتر هومان را بر عهده گرفت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : هرمز ميلانيان تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران در دبيرستانهاي شرف و دارالفنون سپري نمود. علاقه اي كه به ادبيات به ويژه ادبيات فارسي داشت موجب گرديد كه پس از دريافت ديپلم متوسطه در رشته ادبي و موفقيت در امتحان ورودي دانشكده ادبيات تهران به سال 1334، در رشته ادبيات فارسي ادامه تحصيل دهد. در سال 1337 پس از اخذ درجه ليسانس در رشته ادبيات فارسي، علاقه اي كه بهر زبان فارسي و آموختن زبانهاي بيگانه داشت وي را مصمم كرد كه به تحصيل در رشته « زبان شناسي» بپردازد با اين كه تصوير چندان روشني از اين دانش كما بيش نوين نداشت. در شهريور ماه 1339 (1960) شرايط ادامه تحصل در اين رضشته براي او پيش آمد و به پاريس رفت . در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه پاريس (سربن) نام نويسي كرد و با زبانشناسي ساختگرا و به ويژه نقش گرا آشنايي نزديك پيدا كرد. در مدت پنج سالي كه در پاريس اقامت داشت به اخذ دو «گواهينامه عالي» در « زبان شناسي عمومي» و «آوا شناسي» و درجه دكتري در « زبانشناسي عمومي» (با قيد «بسيار مفتخر») نائل شد.[ از زبان ميلانيان ،كتاب ماه ادبيات و فلسفه ،شهريور 1379]

استادان و مربيان : هرمز ميلانيان در دانشگاه تهران از استاداني چون استاد فروزانفر، استاد همايي، استاد مدرس رضوي، دكتر معين، دكتر خانلري، دكتر مقدم، دكتر صفا، دكتر كيا، دكتر

خطيبي و بانو نفيسي بهره مند شود. در فرانسه به عئوان نخستين دانشجوي ايراني «آندره مارتينه» زبان شناس برجسته فرانسوي با زبانشناسي ساختگرا و نقشگرا آشنا شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : هرمز ميلانيان، پس از مراجعت از فرانسه به ايران در سال 1344 ،در «بنياد فرهنگ ايران «مسئوليت پژوهش در زمينه تاريخ زبان فارسي را زير نظر دكتر پرويز خانلري ،بر عهده گرفت .در نيمه دوم سال تحصيلي 45-1344 پس از موفقيت در امتحان استاد ياري به عنوان استاد يار زبان شناسي در گروه «زبان شناسي همگاني و زبان هاي باستاني »دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران -كه بنيانگذار آن مرحوم دكتر مقدم بود -به استخدام رسمي در آمد. در شهريور ماه 1349 به عنوان استاديار مهمان، به مدت يكسال تحصيلي به دنشگاه ايلينوي در شهر اوربانا براي تدريس زبان فارسي اعزام شد. پس از مراجعت به ايران در سال 1350، بار ديگر به تدريس در دانشگاه تهران ادامه داد و چند سال بعد به رتبه دانشياري ارتقا يافت. در طول سالهاي 50 شمسي با «فرهنگستان زبان ايران» نيز همكاري داشت و در جلساتي از كميسيون واژه گزيني آن شركت داشت. دكتر ميلانيان قبل از پيروزي انقلاب به مدت يك سال و نيم به عنوان مدير گروه زبان شناسي و زبان هاي باستاني دانشگاه تهران انتخاب شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هرمز ميلانيان سرپرستي پژوهشهايي را در زمينه دستور ،تلفظ و املاي فارسي بر اساس آزمونهاي ميان پاسخگويا نفارسي زبان برخوردار از تحصيلات لااقل دبيرستاني را برعهده داشت .همچنين وي در چندين كنگره و همايش تحقيقات ايراني و نيز زبان شناسي عمومي در

ايران و خارجه از كشور شركت كرده است. استاد ميلانيان شش ماه پس از انقلاب باري استفاده از فرصت مطالعاتي كه پرونده دانشگاهي آن از مدتها پيش آماده شد، عازم فرانسه گرديد و كمي بعد از سوي دانشگاه (سوربن )جديد (پاريس 3 ) «به عنوان استاد مهمان » براي تدريس زبان ،ادبيا ت و زبان شناسي فارسي در آن دانشگاه دعوت شد ،اين دوره فعاليت از سال 1979 تا سال 1985 بمدت شش سال به طول انجاميد .و از سال دوم سرپرستي بخش فارسي آن دانشگاه به ايشان واگذار گرديد. دكتر ميلانيان در شهريور ماه 1378 (1996)پس از 17 سال به ايران باز گشت و از آن زمان اشتغال عهده ايشان تاليف ،ترجمه و تحقيق در زمينه زبان شناسي عمومي و فارسي مي باشدو در اين زمينه با« موسسه فرهنگي شهيد رواقي» انتشارات «هرمس» و نيز انتشارات «فرهنگ معاصر» افتخار همكاري دارد. دكتر ميلانيان عضو انجمن زبان شناسي پاريس و انجمن جهاني زبان شناسي نقشگرا است .

آرا و گرايشهاي خاص : هرمز ميلانيان در تاليفات خود ،اعمال معيارهايي از زبان شناسي نوين بر زبان فارسي را دنبال كرده است كه آن ر ادر كارايي و پيشبرد آگاهي در مورد نظام زبان شناسي و نيز خط فارسي موثري مي داند . همچنين وي كوشيده است براي اصطلاحات زبان شناسي نوين معادلهاي فارسي مناسبي را پيشنهاد دهد كه بسياري از آنها پذيرفته شده اند . دكتر ميلانيان هدف خود را در فعاليتهاي علمي ،توجه به كار برد فرهنگي و اجتماعي زبان فارسي و تقويت و گسترش آن و كم كردن فاصله ميا ن زبان گفتار و نوشتار

و مخالفت با دستور العملهاي تصنعي در زمينه تلفظ و املا.

________________________________________

آثار :

1 les monemes et les procedes de passage en person :de la categorie verbale a la cate gorie nomiale et vice versa

ويژگي اثر : اين مقاله به زبان فرانسه به عنوان «تكواژه هاو روند هاي گذر در زبان فارسي ،از مقوله فصل به مقوله اسم و بالعكس».در سال 1968 در نشريه نيويورك شماره 25 ،منتشر شد.

2 Peut- on dire qu une langue est plus difficile qu une autre

ويژگي اثر : عنوان اين مقاله «آيا مي توان گفت زباني از زبان ديگر مشكلتر است ؟»كه در نشريه زير با مشخصات آمده منتشر شده است. Actes clu 8e Colloque de la societe internationale de la linguistique fonctionnelle , grece ,1978.

3 آزادي و بند درزبان

ويژگي اثر : اين مقاله درجشن نامه دكتر محمد مقدم ،نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ،شمار ه 24 و درسال 1355 منتشر شد.

4 چند نكته درباره كلمه هاي فارسي در گذشته و حال

ويژگي اثر : مجموعه خطابه هاي نخستين كنگره تحقيقات ايراني ،دانشگاه تهران كه در سال 1350 منتشر شد.

5 چند نكته درباره وابسته هاي ملكي و زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله سخن ،سال 20 ،شماره 3 ، سال 1349 منتشر شده است.

6 خنثي شدن تقابلهاي دستوري در گروه اسمي زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ،سال 17 ،شماره 2 ، 1348 منتشر شده است.

7 درست و غلط در زبان از ديدگاه زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه فرهنگ و زندگي ،شماره 22-21 در سال 1355 منتشر شد.

8 دستگاه عدد و زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجموعه خطابه هاي سومين كنگره تحقيقات ايراني توسط بنياد فرهنگ ايران در سال 1351 منتشر شد .

9 زبان شناسي و تعريف زبان

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه فرهنگ و زندگي ،شماره 2 ،سال 1349 منتشر شده است.

10 كاربرد زبان فارسي درزمينه علوم و فنون

ويژگي اثر : اين مقاله در مجموعه سخنراني ها در نخستين سمينار آموزش زبان و ادبيا ت فارسي در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي وزارت علوم و آموزش عالي در سال 1350 منتشر شده است .

11 كلمه و رمز هاي آن در زبان و خط فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ،سال18 ،شماره 3 ،سال 1350 منتشر شده است .

12 كهنه و نو در زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه كتاب امروز ،شماره 5 و درسال 1352منتشر شد.

13 كوتاه ترين جمله و ساختمان آن در زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در

پژوهشنامه فرهنگستان زبان ايران ،شماره 1 در سال 1354 منتشر شد .

14 گسترش و تقويت فرهنگي زبان فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب توسط انتشارات كاويا ن در سال 1351 منتشر شد.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

مينوي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از محققين و انديشمندان و دانشمندان معاصر ايران در 1282 در سامره متولد شد. پدرش آقاشيخ عيسى شريعتمدارى، در سامره از شاگردان ملا محمد تقى شيرازى بود. مينوى تا نه سالگى در سامره بسر برد و مقدمات فارسى و عربى را در همانجا فرا گرفت و چون به ايران بازگشت وارد مدارس جديد شد و در مدارس امانت و اسلام و سپهر دوره ى ابتدائى را فرا گرفت و سپس به دارالفنون وارد شد و در 1300 در دارالمعلمين مركزى مشغول تحصيل گرديد و ضمنا در مجلس شوراى ملى تندنويس شد و بعد در وزارت معارف به استخدام درآمد و كتابخانه وزارت معارف را اداره مى كرد. پس از فراغت از تحصيل در دارالمعلمين مركزى در معيت اسمعيل مرات به فرانسه رفت و كار ادارى به او سپردند. وقتى سيد حسن تقى زاده وزير مختار ايران در لندن شد او را بعنوان سرپرست محصلين به انگلستان برد. اين مأموريت بيش از نه ماه طول نكشيد و به تهران احضار شد ولى ثمره ى اين دو مأموريت ياد گرفتن زبان فرانسه و انگليسى بود. وى قريب پنج سال در ايران بسر برد و حاصل كارش كتاب ويس ورامين و جلد اول شاهنامه فردوسى و ترجمه ى كتاب شاهنشاهى ساسانيان اثر كريستن سن بود. البته تنظيم شاهنامه با هدايت و سرپرستى ذكاءالملك فروغى انجام گرفت. مينوى مجددا به انگلستان رفت و تحصيلات

عالى خود را در دانشگاه گينگز كالج لندن و مدرسه مطالعات آسيائى و آفريقائى دانشگاه لندن به اتمام رسانيد و در همانجا مشغول كار شد و چندى با راديوى بى.بى.سى همكارى داشت. در سال 1325 بعد از پايان جنگ جهانى دوم سيدحسن تقى زاده سفير كبير ايران در انگلستان نامه اى به وزير فرهنگ وقت نوشته و ضمن معرفى مراتب فضل و دانش او، درخواست كرده بود كه از وى دعوت شد تا خدمات فرهنگى خود را در ايران عرضه بدارد. از اين رو وزارت فرهنگ اين پيشنهاد را پذيرفت و رسما از او دعوت نمود كه به خاك وطن برگردد.

مجتبى مينوى در 1328 به ايران بازگشت و طبق قانون خاصى به استادى دانشگاه برگزيده شد و در وزارت فرهنگ نيز به رياست تعليمات عاليه منصوب گرديد و بعد رايزن فرهنگى ايران در تركيه شد. اين مأموريت قريب چهار سال بطول انجاميد. پس از بازگشت از تركيه عضو پيوسته فرهنگستان ادب و هنر شد. آخرين سمت استاد مينوى مسؤوليت علمى بنياد شاهنامه ى فردوسى بود و سرانجام در سن 74 سالگى درگذشت.

مجتبى مينوى در زمان حيات كتابخانه ى غنى و پربار خود را به وزارت فرهنگ و هنر اهدا كرد. تأليفات و تصنيفات و تصحيحات مينوى بسيار زياد است، از جمله از تأليفات وى كتابهاى پانزده گفتار، داستانها و قصه ها، فردوسى و شعرا و نقد حال، تاريخ و فرهنگ، مجموعه گفتارها و نوشته ها در سه مجلد. علاوه بر تأليفات فارسى، تأليفاتى اعم از كتاب و مقاله تحقيقى به زبان انگليس دارد.

پس از درگذشت استاد مجتبى مينوى، گرانمايه مرد فرهنگ ايران آقاى ايرج افشار در بزرگذاشت اين مرد بزرگ حق

مطلب را ادا نموده و يك شماره از نشريه راهنماى كتاب را اختصاص به محامد و مناقب و شناخت واقعى ايشان اختصاص داد و خود نيز سرلوحه اين كار را در دست گرفته آنچه در دل داشت بر روى كاغذ آورد. بهتر آن ديدم كه از اظهارنظرهائى كه درباره ى اين مرد كم نظير شده است تكه هائى را نقل نمايم. استاد ايرج افشار مى نويسد:

مينوى در چندين زمينه از معارف و علوم مربوط به ايران و اسلام كار كرد و آثارى دست اول و ماندگار برجاى گذاشت. شايد در مقام سنجش بتوان خدماتى را كه در زمينه ى تصحيح متون مهم زبان فارسى انجام داده است در صف مقدم قرار داد. كليله و دمنه، ويس و رامين، نامه تفسير، دويان ناصرخسرو، سيرت جلال الدين، نوروزنامه، عيون الحكمه، السعاده والاسعاد، تحريمه القلم سنائى، نورالعلوم ابوالحسن خرقانى، نصايح الملوك سعدى، مصنفات بابا افضل مرقى كاشانى (با همكارى يحيى مهدوى)، اخلاق ناصرى، و بالاخره شاهنامه ى فردوسى كه داستان رستم و سهراب آن را بعنوان نمونه منتشر ساخت، از متونى است كه هريك به جهتى و مناسبتى در درجه ى اول اهميت و از امهات نوشته هاى ايرانى است. مينوى در تصحيح هريك از انها سعى كاملى بكار برده است، هم از اين حيث كه نسخ معتبر را در تصحيح اختيار كرده و روش علمى و انتقادى مرسوم ميان غربيان و نقدشناسان را در آنها بكار گرفته است، و هم از اين حيث كه تنظيم عبارات، صفحه بندى و نوع حروف و دقت در غلط گيرى آنها پسنديده باشد ناگزير همه ى آثارش نمونه است و از جهات متعدد شاخص شده است. از حق نبايد گذشت كه هنوز متنى به

نفاست و صحت و آراستگى كليله و دمنه مينوى در ايران نشر نشده است و ترديد نبايد داشت كه روش علمى متخذ و مختار مينوى در تحصيح متون مايه آموزش ديگران نيز قرار خواهد گرفت...

شادروان دكتر عباس زرياب خوئى كه خود در صف اول پاسداران زبان و ادبيات فارسى قرار داشت، درباره ى استاد مينوى مى نويسد:... مينوى عاشق زبان فارسى و ادب و فرهنگ ايران بود و اين عشق با آب و گل او آميخته بود. دوستى ها و دشمنى هاى با اشخاص بر سر همين معشوق بود و من به ياد ندارم كه مينوى با كسى بر سر اسباب دنيوى نزاعى داشته باشد. هدف حملات او كسانى بودند كه بزعم او با نداشتن صلاحيت لغت سازى و اشتقاق بازى مى كردند و يا متون قديم را با بى دقتى بچاپ مى رساندند و يا فلان كلمه را در جاى خود بكار نمى بردند.

اين امر شايد در نظر بسيارى از مردم جهان صنعتى عصر ما غريب و خنده آور جلوه كند اما او فارسى و ادب آن را تا حد عشق ستايش مى كرد و كدام عاشقى است كه ننگ حمله و بى احترامى به معشوق را تحمل كند؟ روانش شاد كه عاشقى صادق و پاكباز بود و نقد عمر عزيز و جان گرامى را در راه معشوق معنوى خود نهاد.

سيد محمدعلى جمال زاده محقق و نويسنده ى كهنسال چنين نوشته است:

وفات استاد مجتبى مينوى بلا ترديد براى ما و كشور ما ضايعه ى بزرگى است. مردى بود از خاندان فضل و تقوى و به تمام معنى كلمه اهل علم و تقوى و در اين رشته كاملا به سبك و شيوه ى علمى و فنى شادروان علامه محمد قزوينى عمل

مى كرد و از مؤسسين دست اول اين طريقه يا باصطلاح امروز (مكتب) بشمار مى آمد. مينوى گذشته از دانش و بينش پهناور و عميق داراى مكارم اخلاقى چنانى هم بود، الحق سزاوار است پيشوا و سرمشق و مربى و مرشد بسيارى از جوانان دانش پژوه كه عشق و شور و تتبع دارند واقع گردد. مينوى حرفى را مى زد كه حرف راست بود و حرف راست را بى پيرايه و دليرانه بر زبان و قلم جارى مى ساخت و تا جائى كه بر راقم اين سطور معلوم است هيچگاه ديده نشد كه در راه علم و حقيقت گوئى مداهنه و مجامله و خوش آمد گوئى و ملاحظه كارى را جايز شمارد، چنانكه گاهى بنظر مى رسيد كه در رنجانيدن جمع تعمدى دارد، اما مى دانيم كه بلااختيار همواره درصدد بود به ما بنمايد كه از گفتن حقيقت تلخ هم نبايد رو تابيد و آنچه به گفتن مى ارزد همانا حقاق تلخ است.

مجتبى مينوى وجود ذيجود و پرفيض و بركتى بود و بيم آن مى رود كه ما ديگر به اين آسانى ها نظير و عديل او را بدست نياوريم. اما در ديار ما باب فيض هيچگاه مسدود نبوده است و بايد اميدوار بود كه از بركت نفس گرم و دم مسيحا اثر استاد مينوى و در اثر زندگى و كار و كوشش و عمل مستدامى كه نيم قرن تمام ادامه بلاانقطاع داشت و امروز مى توان آنرا به «رسالت» تعبير نمود در ميان جوانان، پيروان با ايمان و حواريون با اعتقاد راسخ و استوارى پيدا كند كه راضى نشوند مشعلى كه او روشن ساخته است به آسانى خاموشى پذيرد و با ايقان هرچه تمامتر مطمئن باشند كه ترقى و

پيشرفت اگر با روح و معرفت توأم نباشد ارزش واقعى نخواهد داشت.

سيد حسن تقى زاده در مقام سفارت كبراى ايران در انگلستان، مرحوم مجتبى مينوى را به وزارت فرهنگ چنين معرفى مى كند:

وزارت فرهنگ، البته اطلاع داريد كه آقاى مجبتى مينوى از فضلاء معروف مدتى است در لندن است... مشاراليه كه مسلما يكى از اشخاص فاضل و اديب درجه اول ايران است و از حيث عمق معلومات اسلامى و احاطه بر تاريخ اسلام و ايران دوره اسلامى و زبان فارسى و عربى و ادبيات آنها، و مخصوصا آشنائى خيلى وسيع و كامل به تحقيقات علماى مغرب در اين رشته ها و طريقه انتقادى اروپائى و تبحر كامل در كتب اسلامى از عربى و فارسى و وقوف از كتب شرقى و غربى در اين رشته مخصوصا آشنائى به كتابخانه هاى بزرگ اروپا شايد بدون ادنى مبالغه پنج نفر نظير در بين فضلاى ايران ندارد و فعلا تقريبا بيكار است و عايدى صحيحى براى معيشت ندارد. قبل از جنگ فرنگستان مشاراليه بواسطه ى بعضى ناملايمات به فرنگستان آمد و با زحمت شخصى خود از كمك به كارهاى علمى به بعضى فرنگيها به عسرت زياد و ضيق معيشت زندگى كرده و به زحمت سد رمق مى توانست بكند. در موقع جنگ بكلى تنگدست شد و ناچار در اداره راديوى انگليس خدمتى براى نشر اخبار فارسى قبول نمود.

جاى كمال تأسف است كه چنين شخصى كه منبع فيض و منشأ خدمت مفيد به معارف ايران تواند شد بى استفاده (يا باصطلاح عربى غيرمستفادبه) بماند و مجبور شود به كارهائى كه مطابق ذوق و طبع او نيست و فايده اى هم براى ملتش ندارد مشغول شود. اگر از فضل

و علم او قدردانى شده بود حتى در زمان جنگ هم به كار تبليغات نمى پرداخت و راضى تر بود كه نصف عايدى آن شغل از ممر ديگر خدمت به علم به او برسد و از آن كار كناره گيرد.

تصور كردم كه حالات معارف ايران نهضتى دارد و ارباب ذوق و شوق براى معارف ملى و تاريخى و زبان و ادبيات خودمان در تزايد است مخصوصا وزير معارف فعلى خودشان از اهل اين رشته از معرفت و از فضلاى مملكت ما هستند، روا نيست كه توجهى به آقاى مينوى نشود و تذكر را مجاز شمردم و يقين دارم وقتى خاطر شريف جناب آقاى وزير متوجه اين مطلب بشود بذل عنايتى كه در خور آنست فرموده، دستور اقدامى براى استفاده از كمالات اين شخص مغتنم خواهند داد و در ضمن كمكى به معيشت آقاى مينوى خواهند فرمود كه بسيار حيف است كه چنين مرد فاضلى كه بايد تمام اوقات وى صرف تأليف و نشر و تصحيح و تليق بر كتب نفيسه تاريخى بشود، مجبور گردد به كارهاى غيرمتناسب، محض سد رمق، مشغول گردد و شب چو عقد نماز بندد در فكر خوراك بامداد فرزند باشد. بديهى است كه مقصود اينجانب فقط كمك مالى تبرعى مانند وظيفه مستمرى نيست كه نه براى خزانه دولت مناسب است و نه بالطبع خود مينوى چنين چيزى را البته قبول نخواهد كرد. بلكه منظور آنست كه از اين همه كارهاى علمى و ادبى و معارفى كه در حيطه فعاليت وزارت فرهنگ است و شايد به صد نوع از آنها وجوهى صرف مى شود، چيزى هم به ايشان محول و خدمتى رجوع شود كه در

اينجا انجام بدهند و به تناسب خدمات انجام شده حقوقى مقرر فرمائيد كه به او برسد. مثلا تصور مى كنم اگر عكس گرفتن از نسخه هاى قديم فارسى و عربى و مراقبت به تصحيح و طبع آنها، و جمع اسناد تاريخى و تدوين رساله هائى راجع به كتابخانه هاى فرنگستان و قسمت شرقى آنها و همچنين كتب و مقالات علماى مستشرق اروپا و شايد مخصوصا تهيه مجموعه ى خيلى كاملى از فهرست كتبى شرقى كه در اروپا موجود است و كتبى كه فرنگيها در باب ايران نوشته اند، همچنين خريد و تهيه كتب مفيده در اين رشته ها براى كتابخانه هاى دولتى و ملى ايران و كتابخانه مجلس و غيره شايد نوشته مقالات علمى در مجلات علمى ايران مانند مجله آموزش و پرورش و نيز راهنمائى به محصلين ايرانى كه براى تكميل موقت در رشته هاى زبان و تاريخ شرقى به فرنگستان مى آيند و سعى منظم در ارسال كليه اخبار علمى جديد و كتب و مقالات منتشره در اروپا و آمريكا در باب ايران و اسلام به وزارت فرهنگ و نظير اينها به او رجوع شود، مناسب است و اگر خواسته شود ممكن است تأليف يا ترجمه ى بعضى از كتب مخصوصا به ايشان رجوع شود و هكذا. و نيز مشاراليه مى تواند اگر صلاح بدانند راپورتهاى جامع و عميقى از معارف اين سامان و ترتيب مدارس و مخصوصا دارالفنون ها مانند آكسفورد، كمبريج و پروگرام آنها و غيره به وزارت متبوعه منظما ارسال دارند. اينها كه ذكر شد و كارهاى بسيارى نظير آنها از عهده آقاى مينوى ساخته است و بنظر اينجانب بهترين خدمتى كه مى توان به ايشان رجوع كرد، بكار انداختن مايه خود اوست در

رشته علوم اسلامى يعنى تاريخ و ادبيات و زبان فارسى و عربى و كتب قديمه شرقى كه رشته ى اختصاصى خود اوست و باصطلاح جديد وى متخصص در اين رشته است...

سفيركبير- سيدحسن تقى زاده

(1355 -1282 ش)، نويسنده، مترجم، محقق و استاد دانشگاه. در تهران به دنيا آمد و همراه پدر به سامرا رفت. تحصيلات ابتدايى را در سامرا و تهران و تحصيلات عالى را در دارالفنون و دارالمعلمين مركزى تهران و كالج سلطنتى و مدرسه ى مطالعات آسيايى و آفريقايى لندن گذراند. در حدود 1305 ش در مجلس شوراى ملى سمت تندنويسى داشت و پس از آن به رياست كتابخانه ى ملى رسيد. او ابتدا به پاريس و سپس همراه سيد حسن تقى زاده به لندن رفت و در 1309 ش سرپرست محصلين آنجا شد. پس از بازگشت به ايران در تهران با صادق هدايت، بزرگ علوى، عبدالحسين نوشين، مسعود فرزاد و مين باشيان آشنا شد و اسم ربعه را براى گروه خود برگزيدند. مينوى پس از مدتى به انگلستان رفت و به كار تأليف و تدريس و تعليم پرداخت. او مدت ده سال براى بنگاه سخن پراكنى انگلستان (بى بى سى) گفتار فرهنگى تهيه مى كرد. پس از بازگشت به ايران در دانشگاه ادبيات و الهيات تدريس مى كرد. او بر اثر پافشارى براى عكس بردارى از كتابهاى كتابخانه هاى تركيه به عنوان رايزن فرهنگى ايران در تركيه منصوب شد. او بيشتر عمر خود را به تحقيق در متون قديم ادبى و تاريخى زبان فارسى گذراند و در اواخر عمر سرپرستى بنياد شاهنامه، كه وزرات فرهنگ و هنر براى نشر درست ترين متن «شاهنامه» تأسيس كرده بود، را به عهده داشت. از استاد مينوى

نزديك به چهل كتاب از تأليف و ترجمه و تصحيح و حدود يكصد و شصت مقاله ى ادبى و انتقادى در مجلات ايرانى و خارجى به قلم او منتشر شده است. او همچنين در تهيه ى «فهرستى از نسخه هاى فارسى و مينياتورهاى ايرانى» كتابخانه ى چستربيتى ايرلند همكارى داشته است. از آثار وى: «پانزده گفتار»، درباره ى چند تن از رجال ادب اروپا از اوميروس تا برناردشاو؛ «شير و خورشيد»، «اطلال شهر پارسه تخت جمشيد»، ترجمه؛ «داستان هزار دستان»، ترجمه؛ «شاهنشاهى ساسانيان»، ترجمه؛ «كشف دو لوح تاريخى در همدان»، ترجمه؛ تصحيح و توضيح «ترجمه ى كليله و دمنه» نصراللَّه منشى؛ تصحيح «راحة الصدور و آية السرور»، در تاريخ سلجوقيه ايران و عثمانى، نجم الدين ابوبكر محمد بن على راوندى؛ تصحيح «داستان ويس و رامين» فخرالدين اسعد گرگانى؛ تصحيح دو سوم «سياست نامه»، تصحيح «عيون الحكمة» ابن سينا؛ تصحيح «السعادة و الاسعاد» ابوالحسن العامرى؛ تصحيح و تعليقات «سيرت جلال الدين منكبرنى» شهاب الدين محمد خرندزى؛ تصحيح و توضيح «ديوان» ناصر خسرو، با همكارى دكتر مهدى محقق؛ تصحيح «نوروزنامه» خيام؛ مقدمه هايى بر كتب مختلف از جمله كتاب «مازيار» صادق هدايت و «تفسير قرآن پاك».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (132 ،88 ،77)، از نيما تا روزگار ما (220 -179)، شخصيتهاى نامى (466)، دايرةالمعارف فارسى (2974/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3458 ،3377 ،3366 ،3233 ،3029 ،2854 ،2676 ،2638 ،2294 ،2189 ،2087 ،2058 ،1797 ،1694 ،1612/ 2 ،1340 ،932 ،895 ،875 ،575 ،586 ،302 ،277 ،244 ،34/ 1)، لغت نامه (ذيل/ مينوى)، مؤلفين كتب چاپى (182 -179/ 5).

ناتل خانلري، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1292 ش)، شاعر، روزنامه نگار، نويسنده، زبانشناس

و محقق. در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه، به دانشكده ى ادبيات راه يافت و موفق به دريافت ليسانس ادبيات فارسى شد و در ضمن تدريس، در مدارس تهران، به ادامه ى تحصيل پرداخت. وى با نگارش رساله ى «تحقيق در عروض فارسى»، موفق به دريافت درجه ى دكترى شد و پس از آن سمتهاى مختلفى چون: كارمند اداره ى آموزش وزارت فرهنگ، رياست انتشارات و روابط عمومى داتنشگاه دانشيارى زبان فارسى را بر عهده گرفت. در سال 1327 ش براى تكميل تحصيلات خود به اروپا رفت و دوره ى انستيتو دوفونتيك زبان شناسى پاريس را گذراند و دو سال بعد به ايران بازگشت و با سمت استادى به تدريس تاريخ زبان فارسى مشغول شد. وى از دوران تحصيل در دبيرستان، همكارى خود را با نشريه ى «مهر» شروع كرد و از سال 1322 ش خود به انتشار مجله ى «سخن» پرداخت. از ديگر اقدامات او طرح سپاه دانش، تاسيس بنياد و فرهنگ، و تاسيس يازده موسسه ى مختلف فرهنگى از قبيل: فرهنگستان ادب و هنر، فرهنگستان زبان، بنياد شاهنامه، انجمن فلسفه و حكمت، استاد فرهنگى آسيا، كه پس از پيروزى انقلاب همه ى اين موسسات درهم ادغام، و به نام موسسه ى مطالعات و تحقيقات فرهنگى درآمد. دكتر خانلرى، شاعرى توانا بود و انواع شعر را با مهارت و زيبايى مى سرود. معروفترين شعر بلندى كه سبب شهرت او شد، منظومه ى «عقاب» است. دكتر خانلرى در بيمارستان آبان تهران درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد. از آثار وى: 1- تاليفات: «تاريخ زبان فارسى»، در سه مجلد؛ «وزن شعر فارسى»؛ «زبان شناسى»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «شهر سمك»؛ 2- تصحيح: «ديوان حافظ»؛ «سمك

عيار»؛ «داستانهاى بيد پاى»؛ 3- ترجمه: «شاهكارهاى هنر ايرانى»؛ «تريستان و ايزوت»؛ 4- شعر: «ماه در مرداب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از بهار تا شهريار (469 -462)، چون سبوى تشنه (103 -102)، سخنوران نامى معاصر (1262 -1254 /2)، شخصيتهاى نامى (175 -174)، صدف (260 -247)، فرهنگ سخنوران (299)، مولفين كتب چاپى (170 -167 /2).

نادرپور، نادر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادر نادرپور، به روز شانزدهم خردادماه 1308 هجري خورشيدي در تهران زاده شد. وي پس از گرفتن ليسانس زبان فرانسه از دانشگاه سوربن، به تهران بازگشت و در طول ساليان متمادي، نخست در بخش خصوصي و سپس به عنوان كارشناس پيماني در وزارت فرهنگ و هنر، به انتشار ماهنامه هاي " هنر و مردم " و " نقش و نگار " ادامه داد و مدتي مسئوليت سردبيري آنها را بر عهده داشت. سپس در سال 1343، براي تكميل مطالعات خود در زبان و ادبيات ايتاليايي به آن سرزمين رفت و در شهرهاي پروجا و رم به تحصيل پرداخت. پس از بازگشت به ايران، از سال 1351 تا 1357، سمت سرپرستي گروه ادب امروز را در راديو تلويزيون ملي ايران عهده دار بود و برنامه هايي درباره زندگي و آثار نوآوران ادب معاصر ساخت. در مرداد ماه ماه 1359 از تهران به پاريس رفت و تا ارديبهشت ماه 1365 در آن شهر اقامت داشت. در همانجا، به عضويت افتخاري اتحاديه نويسندگان فرانسه برگزيده شد و در مجامع و گردهمايي هاي گوناگون شركت جست و سخن راند. در بهار سال 1365 به دعوت بنياد فرهنگ ايران در بوستون، عازم آمريكا شد و از آن پس، به سخنراني هاي متعدد در دانشگاه

هاي هاروارد، جرج تاون، يو.سي.ال.اي، بركلي و اروين پرداخت و پاره اي از برنامه هاي ادبي و فرهنگي خود را،چه از طريق تدريس در كلاسها و چه از راه سخن گفتن در راديو و تلويزيون، آغاز كرد. نادر پور در بهار سال 1379 در آمريكا از دنيا رفت.گروه : علوم انسانيرشته : زبان خارجيتحصيلات رسمي و حرفه اي : نادر پور دوره هاي دبستان و دبيرستان را در تهران گذراند سپس براي تحصيل در رشته ادبيات فرانسه به دانشگاه سوربن پاريس رفت. او همچنين در سال 1343، براي تكميل مطالعات خود در زبان و ادبيات ايتاليايي به آن سرزمين رفت و در شهرهاي پروجا و رم به تحصيل پرداخت.زمان و علت فوت : نادر نادر پور در بهار سال 1379 در آمريكا از دنيا رفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نادرپور پس از گرفتن ليسانس به تهران بازگشت و در طول ساليان متمادي، نخست در بخش خصوصي و سپس به عنوان كارشناس پيماني در وزارت فرهنگ و هنر، به انتشار ماهنامه هاي " هنر و مردم " و " نقش و نگار " ادامه داد و مدتي مسئوليت سردبيري آنها را بر عهده داشت. از سال 1351 تا 1357، سمت سرپرستي گروه ادب امروز را در راديو تلويزيون ملي ايران عهده دار شد و برنامه هايي درباره زندگي و آثار نوآوران ادب معاصر ساخت.فعاليتهاي آموزشي : نادر پور پاره اي از برنامه هاي ادبي و فرهنگي خود را،چه از طريق تدريس در كلاسها و چه از راه سخن گفتن در راديو و تلويزيون، ارائه مي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نادر پور در

مرداد 1359 از تهران به پاريس رفت و تا ارديبهشت 1365 در آن شهر اقامت داشت. او در همانجا، به عضويت افتخاري اتحاديه نويسندگان فرانسه برگزيده شد و در مجامع و گردهمايي هاي گوناگون شركت جست و سخن راند. در بهار سال 1365 به دعوت بنياد فرهنگ ايران در بوستون، عازم آمريكا شد و از آن پس، به سخنراني هاي متعدد در دانشگاه هاي هاروارد، جرج تاون، يو.سي.ال.اي، بركلي و اروين پرداخت.چگونگي عرضه آثار : 1367 هفت جلد از اين مجموعه ها با چاپ هاي متعدد در تهران و هشتمين آن، نخست در پاريس و سپس همراه جلد نهم توسط شركت كتاب در لوس آنجلس منتشر شده است. علاوه بر اين مجموعه ها، دو جلد برگزيده اشعار نادر نادرپور نيز در تهران، بارها به طبع رسيده است. از اين اشعار، ترجمه هاي گوناگون به زبانهاي فرانسه، انگليسي، روسي، آلماني، و ايتاليايي انتشار يافته است. نادر پور، اشعار بسياري از شاعران بزرگ فرانسوي و ايتاليايي را به فارسي ترجمه كرد و مجموعه اي از آثار گروه اخير را زير عنوان " هفت چهره از شاعران معاصر ايتاليايي " به همراهي " بيژن اوشيدري " انتشار داد.

ناصح تهراني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1277 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد. پس از تحصيلات ابتدايى و متوسطه به تحصيل علوم قديمه پرداخت و صرف، نحو، معانى، بيان، بديع، منطق، فقه، اصول و دوره اى از حكمت را نزد اساتيدى چون وحيد دستگردى، ميرزا رضاخان نايينى، حبيب اللَّه مظفرى و ميرزا ابوالحسن شعرانى آموخت. وى با دو زبان عربى و فرانسه نيز آشنايى يافت. او در 1300 ش به استخدام وزارت

فرهنگ درآمد و به عنوان دبير دبيرستان ها به خدمت اشتغال ورزيد و به علت خدمات فرهنگى به دريافت نشان درجه ى اول علمى نايل گرديد. وى از اعضاى انجمن ادبى ايران بود و تا پايان عمر رياست آن را برعهده داشت. لازم به ذكر است كه مصلح الدين مهدوى، صاحب تذكره ى «شعراى معاصر اصفهان»، مولد صاحب عنوان را اصفهان دانسته است. از آثار وى: «اندرز ابن سعيد»، ترجمه؛ «سيره ى جلال الدين يا تاريخ جلالى»، ترجمه؛ «زندگانى صلاح الدين ايوبى»، ترجمه؛ تصحيح و تحشيه و مقدمه «ديوان» ابوالفرج رونى، شرح «بوستان» سعدى؛ رساله اى در «شرح حال خاقانى»؛ رساله اى در «شرح حال صاحب بن عباد اصفهانى»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (496 -494)، الذريعه (1153 -1152/ 9)، سخنوران نامى (445 -437/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3564 -3559/ 6)، فرهنگ سخنوران (910 -909)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1580 ،1499 ،1498 ،866 ،353/ 1)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 6، ص 58 -57)، گلزار جاويدان (1283/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (428 -427/ 4).

ناصح، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد مهدي ناصح در آذر ماه 1318 در زهان قاينات پا به عرصة وجود نهاد.ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه فردوسي مشهد در سال1361 است. وي پس از طي مراتب و مدارج علمي استادياري ،دانشياري از سال 1374 تا 1382 به درجه استادي دانشگاه فردوسي مشهد نائل آمد .دكتر ناصح پس از 44 سال خدمت آموزشي به افتخار بازنشستگي نايل گشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات فارسي

والدين و انساب : محمد مهدي ناصح فرزند شيخ محمد حسين چهكندوكي است كه پدرش به شغل معلمي

اشتغال داشت.همه نسل هاي گذشته دكتر ناصح (10 الي 12 نسل) همگي اهل علم بودند.اجداد قديمي او از كرمانشاه بودند كه در عهد صفوي به ناطق خراسان آمدند.خاندان ناصح در منطقه بيرجند ،خاندان بزرگي بود كه به تحصيل و علم آموزي معروف بودند.

خاطرات كودكي : محمد مهدي ناصح از مدتها پيش براي نوشتن شرح حال خود به نظم ونثر اقدام كرده كه بخشي از آن با عنوان “فرشتة ياد” در كتاب پاژ 15 به چاپ رسانيده است.دكتر ناصح اين دوران را به بازي كودكانه و بازيگوشي گذراند و همين امر باعث مي شد كه از طرف پدر مورد تنبيه قرار گيرد.تحصيلات ابتدايي را در روستاهاي مختلف بيرجند به تحصيل پرداخت.با گويشهاي محلي آن مناطق آشنا شد او از اول دبيرستان يادداشتهايي در اين زمينه دارد كه بعد آنها را بصورت آثاري درآورده و به چاپ رسانيد. در اين آثار مي توان دوبيتي هاي عاميانه مردم خراسان جنوبي و شعر غم شامل رباعيهاي بيرجندي و پاره اي از امثال و حكم بود (كه در حال تدوين است) اشاره كرد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد مهدي ناصح در خانواده اي فرهنگي و مذهبي بدنيا آمد. از لحاظ اقتصادي در شرايط متوسطي بودند. ولي در سالهاي 1324 كه سالهاي قحطي بود و مادر دكتر ناصح مجبور بود كه غذاي خانواده را جيره بندي كند.دكتر ناصح از آن دوران چنين به خاطر مي آورد:" در عين كودكي به اين امر واقف بوديم كه راه زندگي قناعت است. به ما گفته بودند كه هركس بخواهد داراي عقل و هوش باشد بايد به اندازه گوشش نان بخورد و من سعي

مي كردم در همين حد به نان ساده قناعت كنم."

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد مهدي ناصح دوران مدرسه را از سال 1324 دريكي از روستاي بيرجند آغاز كرد. پس از آن دوران تحصيل در دبستان را در روستاي بورنگ و بجد ادامه داد وسرانجام در دبستان شوكتية بيرجند به پايان برد. دوران دبيرستان را در بيرجند بين سالهاي 1331تا 1335 ادامه داد. در اين سال بود كه در آزمون دانشسراي مقدماتي بيرجند پذيرفته شد و دوسال بعد از مهرماه 1337 به خدمت درادارة فرهنگ( آموزش وپرورش) بيرجند درآمد و دوران معلمي را آغاز كرد. وي در سال 1344در دورةكارشناسي زبان وادبيات فارسي دانشگاه مشهد پذيرفته شد و اين دوره را در سال 1349 به پايان برد و همان سال بلافاصله در دورة كارشناسي ارشد همان دانشگاه كه به تازگي آغاز شده بود، به تحصيل پرداخت و دوسال بعد به عنوان اولين فارغ التحصيل دورة كارشناسي ارشد زبان وادبيات فارسي دانشگاه فردوسي مشهد اين دوره را با رتبة ممتاز به پايان رسانيد. در سال 1353 به پيشنهاد زنده ياد دكتر يوسفي به دانشگاه فردوسي مشهد منتقل شد و به عنوان مربي كار آموزشي خود را در دانشگاه آغاز كرد. در سال 1355 كه دورة دكتري دراين دانشگاه تأسيس شد به عنوان نخستين داو طلب براي تحصيل دراين دوره پذيرفته شد. 6 سال بعد كه وي به سال 1361 از پايان نامة دكتري خود با رتبة ممتاز دراين دانشگاه دفاع كرد، در واقع او نخستين فارغ التحصيل اين دوره از دانشگاه فردوسي مشهد نيز به شمار مي آمد.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمد مهدي ناصح

در دوران تحصيل به دروس بحث و كلام بيش از همه چيز اهميت مي داد. دكتر ناصح در اين باره مي گويد: "قلم و كاغذ در زمان ما كمتر بود و بيشتر نوشته هايم روي لوح انجام مي گرفت،لوح چوبي كه بعد آن را مي شستيم و خشك مي كرديم و بار ديگر از آن استفاده مي كرديم."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد مهدي ناصح در حين تحصيل به جزء مطالعه كتاب و تهيه يادداشت و همچنين تهيه مقالات و رساله به كار ديگري اشتغال نداشتند.

استادان و مربيان : مرحوم احمد احمدي (از استادان در بيرجند) ، مرحوم يوسفي ،دكتر فاضل ،دكتر مقيني ،دكتر شهابي و غيره (از دوره دانشكده) از اساتيد محمد مهدي ناصح بودند.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر محمد رضا راشد ،دكتر محمد تقي راشد ، مرتضي ناصح (برادرش) ،دكتر سليمي ، دكتر رفيعي و آقاي باقرپور و جمعي ديگر از همدوره ايهاي دكتر محمد مهدي ماصح بودند.

همسر و فرزندان : محمد مهدي ناصح متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم آيت اللهي ،دبير بازنشسته آموزش و پرورش در رشته جغرافيا است. ايشان داراي يك فرزند پسر بنام علي ناصح و دو فرزند دختر بنام هاي الهه ناصح و ديگري هايده ناصح.خانم الهه ناصح داراي مدرك پزشكي بود كه بر اثر يك بيماري ناشناخته اي درگذشت و دومي خانه دار است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - 1353 تا 1361 مربي دانشگاه فردوسي مشهد - 1361 تا 1367 استاد يار دانشگاه فردوسي مشهد - 1367 تا 1374 دانشيار دانشگاه فردوسي مشهد - 1374 تا مهر 1382 استاد دانشگاه فردوسي مشهد

فعاليتهاي

آموزشي : محمد مهدي ناصح در دوره هاي كارداني ،كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه فردوسي مشهد به امر تدريس مي پرداختند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمد مهدي ناصح باني يك مدرسه و همچنين دوره تحصيلات تكميلي چند دانشگاه بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد مهدي ناصح در كنار تدريس به كارهاي تحقيقاتي و پژوهشي و همچنين به راهنمايي رساله هاي دانشجويي مي پردازد

جوائز و نشانها : محمد مهدي ناصح يك جايزه مشترك با همكاري ديگر همكاران در باب تصحيح تفسير ابوالفتوح رازي دريافت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : محمد مهدي ناصح بيشتر از 70 مقاله در نشريات علمي كشور بچاپ رسانيده است. او همچنين در 33 كنگره، كنفرانس ونشست علمي در داخل وخارج از كشور با ارائة مقاله شركت داشته است.ايشان همچنين بيش از 100 رساله در دوره هاي كارداني ،كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري را راهنمايي كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 راهنماي نگارش و ويرايش

ويژگي اثر : انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، سال 1363، با همكاري آقاي دكتر محمدجعفر ياحقي. چاپ شانزدهم، بهنشر مشهد، سال 1379.

2 روض الجنان و روح الجنان

ويژگي اثر : مشهور به تفسير ابوالفتحوح رازي، انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، در 20 جلد، ؟ آقاي دكتر ياحقي جلداول و دوم سال 1371، جلد سوم سال 1370، جلد چهارم و پنجم سال 1372، جلد ششم سال 1374، جلد هفتم سال 1375، جلد هشتم و جلد نهم سال 1366، جلد دهم سال 1368،

جلد يازدهم و دوازدهم سال 1367، جلد سيزدهم سال 1368، جلد چهاردهم و پانزدهم سال 1369، جلد شانزدهم سال 1365، جلد هفدهم سال 1366، جلد هيجدهم، نوزدهم و بيستم يال 1375.

3 شعر دلبر، دوبيتي هاي عاميانة بيرجندي دفتر اول

ويژگي اثر : انتشارات محقق، مشهد، سال 1373.

4 شعر دلدار

ويژگي اثر : در دست چاپ

5 شعر غم

ويژگي اثر : انتشارات مركز خراسان شناسي، مشهد سال 1379 شامل 292 صفحه

6 شعر نگار، دوبيتي هاي عاميانة بيرجندي

ويژگي اثر : دفتر دوم انتشارات محق، مشهد سال 1377.

7 گزيدة «مرصادالعباد»

ويژگي اثر : انتشارات جامي، تهران سال 1373

8 گنج شايگاهان

ويژگي اثر : انتشارات شوراي گسترش زبان وادبيات فارسي، تهران سال 1374.

ناصح، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدي ناصح

محل تولد : قايات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/9/1

زندگينامه علمي

محمد مهدي ناصح فرزند مرحوم شيخ محمد حسين ناصح چهكندوك است. وي در آذرماه سال 1318 خورشيدي در روستاي زهان (از محلات معتبر و آباد قاين و بيرجند) پا به عرصه ي هستي نهاد. خانواده، اجداد و در گذشتگاه ناصح همه اهل علم و ادب و ديانت بوده اند. محمد مهدي ناصح دوران كودكي و نوجواني را به دلايلي چند «از جمله: اشتغال پدرش به كار معلمي»، در بيرجند و توابع اين شهرستان سپري كرده است. اين دوره از زندگي ناصح مصادف است با دوران تحول فرهنگي در شهرستانها و افتتاح

پياپي مدارس جديد در روستاها و شهرها و رواج نسبي تحصيلات و تعليمات عمومي به شيوه ي جديد.

نام برده به سال 1324 شمسي در كلاس اول دبستان «گز يك» پاي به مدرسه نهاد و تا سال دوم دبستان در همان محل سپري كرد. پس از آن جا به «بورنگ»: (محلات بيرجند) آمد و كلاس سوم و چهارم دبستان را در آن جا گذراند. پس از آن به «قصبه ي بجد» در نزديكي بيرجمند انتقال يافت و سال پنجم را در آن جا تحصيل كرد و پس از آن به بيرجند نقل مكان نمود و در كلاس ششم دبستان شوكي بيرجند، ادامه تحصيل داد.

ناصح در سال 1331 وارد دبيرستان شد و پس از گذراندن سه ساله ي اول دبيرستان (سيكل اول) در دبيرستان شوكي آن زمان از سال 1335 در كنكور مربوط به پذيرش محصل در دوره «دانش سراي مقدماتي» شركت كرد و در اين دوره قبول شد و پس از گذراندن دوران دو ساله ي دانش سرا، در مهر ماه سال 1337 در شهرستان «قاين» به خدمت اداره فرهنگ (سازمان آموزش و پرورش فعلي) درآمد و تا سال 1344 در مدارس اين شهر به تدريس در دوره ي ابتدايي اشتغال داشت.

ناصح به سال 1344 در دانشكده ي «ادبيات و علوم انساني» دانشگاه فردوسي مشهد، دوره ي ليسانس پذيرفته شد و پس از گذشت مدت 4 سال، از اين دوره فارغ التحصيل شد. در تمام اين مدت نيز به خدمت فرهنگي در مدارس شهر مشهد اشتغال داشته است. نيز وي در سال 1350 شمسي در كنكور دوره ي فوق ليسانس «زبان و ادبيات فارسي» دانشكده ي ادبيات مشهد شركت كرد و در سال 1352 اين

دوره را به عنوان اولين دانشجوي فارغ التحصيل دوره ي فوق ليسانس با درجه ي عالي به پايان رساند. همچنين وي به سال 1355 در دوره ي دكتري «زبان و ادبيات فارسي» در دانشگاه فردوسي مشهد شركت كرد و پذيرفته شد و سرانجام در سال 1361 شمسي، به عنوان نخستين فارغ التحصيل دوره ي دكتري زبان و ادبيات فارسي اين دوره را با درجه ي ممتاز گذرانيد.

ناصح الممالك بروجردي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1248 ش)، مؤسس و شاعر، متخلص به حيرت. ملقب به ناصح الممالك. در بروجرد به دنيا آمد. در شانزده سالگى همراه پدر به مكه و پس از آن به گنجه رفت و چند سال در آنجا ماند. سپس به ايران بازگشت و به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و در 1282 ش كودكستانى تأسيس نمود. او سرانجام در تهران درگذشت و در امامزاده حمزه دفن گرديد. از آثارش: «نصايح الاطفال»؛ «ديوان» شعر.[1]

حاجى اسماعيل خان متخلص به ناصح (و. بروجرد 1248. ف. تهران 1310 ه.ش) وى در 16 سالگى با پدر به مكه رفت و مدتى در باكو، تفليس، گنجه سياحت كرد و در آن نقاط ادبيات فارسى را تدريس مى كرد، سپس در تهران در خدمت معارف داخل شد و عمر خود را در تربيت اطفال و اداره ى كودكستان مى گذراند. شعر نيز به حد متوسط مى سرود. در حياط امامزاده حمزه، جنب زاويه ى مرقد مطهر حضرت عبدالعظيم مدفون است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1126)، الذريعه (168/ 24)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3277/ 2)، گلزار جاويدان (1586/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (616 -615/ 1).

ناصرالسلطنه تبريزي، نصراللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1240- ح 1312 ق)، خطاط. ملقب به دبيرالسلطنه و ناصرالسلطنه. وى مدتها عهده دار امور خالصه ى تهران و آذربايجان بود و در اواخر عمر از خاصان دربار مظفرالدين شاه گرديد. ناصرالسلطنه از علوم ادبى بهره داشت و زبان فرانسه را نيك مى دانست و نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (940/ 3)، شرح حال رجال (349 -348/ 4).

ناطق تبريزي، ناصح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1284/ 1280 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. پدرش از وكلاى دادگسترى و از مشروطه خواهان بود. ناطق پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در زادگاهش جهت ادامه ى تحصيل به اروپا رفت و موفق به اخذ درجه ى مهندسى در رشته ى راه و ساختمان شد. پس از بازگشت به ايران به استخدام وزارت راه و ترابرى درآمد و مدت هشت سال مدير كل سازمان راه آهن و نيز مدتى عضو شوراى عالى سازمان برنامه و بودجه بود و در ضمن عضويت هيأت مديره شركت ساختمانى اتكو را، كه از كارهاى مهم آن ساختمان سد كرج و سد سپيدرود بود، به عهده داشت. وى همچنين به زبان هاى آلمانى، انگليسى، فرانسه و عربى مسلط بود. از تأليفات وى: «زندگى مانى و پيام او». از ترجمه هاى وى: «آدمك حصيرى»، «جنايت سيلوستر بونارد»، «شاهزاده خانم»، «آنژليكا»، «ژانو و كولن»، «سپيد و سياه»، «ميكرو ميگاس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (638 -635/ 3)، سخنوران نامى معاصر (3591 -3589/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3209 ،2077 ،1992 :1935 ،1886/ 2 ،1364 -1363 ،1053 ،26/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (498 -497/ 6).

ناطق، ناصح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق، مترجم.

تولد: 1284، تبريز.

درگذشت: 25 مهر 1364، تهران.

ناصح ناطق فرزند جواد (از آزاديخواهان تبريز در دوره ى مشروطيت) تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تبريز به پايان رسانيد. سپس به عزم ادامه ى تحصيل در خارج از كشور، در امتحانات اعزام دانشجو به اروپا شركت كرد، پذيرفته شد و به فرانسه رفت و در آنجا به اخذ درجه ى مهندسى در رشته ى راه و ساختمان نايل آمد. پس از بازگشت به ايران مدتى در وزارت

راه خدمت كرد و متجاوز از هشت سال مديريت كل ساختمان راه آهن و يك چند نيز عضو شوراى عالى سازمان برنامه و بودجه بود. وى از اعضاى مؤسس شركت مؤلفان و مترجمان ايران بود و از سال 1356 تا پايان عمر رياست هيئت شركت را بر عهده داشت .وى در زمينه ى زبان فارسى و معادل يابى براى واژه هاى فنى و علمى فعاليت بسيار داشت و در اين راه با غلامحسين مصاحب و ديگران همكارى داشت. وى يكى از مؤسسين جمعيت آذربايجان بود.

ناصح ناطق پس از شهريور 1320 به همراه گروهى از ايرانى ها، به عنوان دوستدار آلمان ها به زندان متفقين گرفتار شد و مدت ها در اراك زندانى بود.

فهرست آثار وى به شرح زير است: بحثى درباره ى زندگى مانى و پيام او (تهران، 1357)؛ ترجمه ى كتاب آدمك حصيرى (اثر آناتول فرانس، 1351)؛ ترجمه ى بخش اول جلد چهارم تاريخ پيشرفت علمى و فرهنگى بشر (1353)؛ «درباره ى زبان آذربايجان» (بخشى از كتاب مجموعه سخنرانى هاى كانون فرهنگى ايران جوان، 1351)؛ ترجمه نمايشنامه ى آنژليكا؛ ترجمه ى جنايت سيلوستربونارد (آناتول فرانس، 1330)؛ شاهزاده خانم بابل (ولتر، 1339)؛ ايران از نگاه گوبينو. مقالاتى از وى در مجلات و روزنامه هاى مختلف و از جمله در «راهنماى كتاب» و «يغما» به چاپ رسيده است.

فرزند جواد ناطق يكى از آزاديخواهان تبريز در دوره ى مشروطيت بود كه خدمات وى در غالب كتبى كه درباره ى نهضت مشروطيت منتشر گرديده بود بوضوح و روشنى درج شده است. علاوه بر آن يكى از شيفتگان زبان و ادب فارسى بود.

ناصح در 1284 در شهر تبريز پا به عرصه وجود گذاشت و در شش سالگى تحصيلات خود را آغاز كرد و در مدرسه اى درس

خواند كه اسمعيل اميرخيزى اديب مشهور رئيس آن مدرسه بود. پس از اتمام تحصيلات دبيرستانى به اروپا رفت و در رشته ى مهندسى راه و ساختمان درجه ى علمى عالى گرفت و به ايران بازگشت و در وزارت راه اشتغال ورزيد. پس از مدت كوتاهى رئيس اداره و مدير كل شد و زمانى نيز رئيس راه آهن بود. مدتى هم عضويت شوراى عالى سازمان برنامه را داشت. وى در راه سازى در ايران خدمات برجسته اى انجام داد و در احياء ساختمانهاى قديمى و نوسازى آنها زحمات زيادى متحمل شد.

مهندس ناطق گذشته از رشته ى تخصصى خود يك مترجم عاليمقام و اديب پرمايه و فرهنگى پرتوان بود. بنا به نوشته ى آقاى ايرج افشار «ناطق به زبان فارسى با نگاهى علمى، فرهنگى و ملى مى نگريست و بدان اهميت بسيار مى داد و كوششهاى باارزشى در اين راه كرد از آن جمله است همراهى و همكارى با مرحوم دكتر غلامحسين مصاحب و مهندس صفى اصفيا، احمد آرام، دكتر گل گلاب و مصطفى مقربى براى يافتن و گزينش معادلهاى فارسى براى واژه ها علمى و فنى مورد نياز دائره المعارف. حاصل كار آنها فرهنگ اصطلاحات جغرافيائى شامل حدود هفتصد و پنجاه واژه است.»

از ناطق آثار ادبى زيادى باقى مانده است. از ترجمه هاى او مى توان جنايت سيلوستر بونارد، دختر كلمانتين و آدمك حصيرى آناتول فرانس را نام برد. پنج نمايشنامه ولتر را هم ترجمه كرد. كتاب ايران از نگاه گوينو از ديگر آثار اوست. وى در 1364 در تهران درگذشت.

ناصح مردى خير بود. همه سال مبلغى اعتبار درنظر گرفته بود و صرف خريد كتاب براى كتابخانه ى ملى تبريز اختصاص مى داد. همچنين مقدار زيادى كتاب براى محققين ايرانى فرانسه كه

مورد لزوم بود به مؤسسه ى مطالعات ايرانى دانشگاه پاريس مى فرستاد. همچنين مبلغ قابل توجهى براى ساختن بيمارستانى در تبريز پرداخت. او يكى از پايه گذاران شركت مؤلفان و مترجمان بود.

مرحوم ناصح در سال 1322 به اتفاق عده اى از رجال و افسران ارتش و مديران و مهندسين راه آهن از طرف متفقين به جرم ژرمانوفيلى بازداشت و در اراك زندانى شد. اين دوره اسارت قريب يك سال بطول انجاميد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

ناظم الاسلام كرماني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1280 ق)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. ملقب به ناظم الاسلام. در كرمان به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم ادبى و عربى، از محضر حاج شيخ ابوجعفر مجتهد، فقه و اصول و از محضر ميرزا آقا خان كرمانى، منطق و شرح «اشارات» را آموخت. وى در بيست و هشت سالگى به تهران آمد و در درس ميرزاى جلوه و سيد شهاب الدين شيرازى به تحصيل حكمت الهى پرداخت و در حوزه ى درس حاج ميرزا حسن آشتيانى و حاج شيخ هادى نجم آبادى نيز حاضر بود. وى از مشروطه خواهان و با جمعى از روشنفكران از جمله سيد محمد طباطبايى محشور بود. پس از تأسيس مدرسه ى اسلام، توسط سيد محمد طباطبايى، ميرزا محمد در آن مدرسه ناظم شد و به همين دليل به ناظم الاسلام ملقب گرديد. ناظم الاسلام در 1325 ق روزنامه ى «كوكب درى» يا «كوكب درى ناصرى» را در تهران تأسيس و منتشر نمود. او سپس به كرمان بازگشت و در دادگسترى به خدمت پرداخت و سرانجام در همان شهر درگذشت و در مقبره ى سيد علويه به خاك سپرده شد. از ديگر آثار وى: «اصول عقايد»؛ «تاريخ بيدارى ايرانيان»، در سه

جلد؛ «خلاصةالعوامل»؛ «شمس التصاريف»؛ «مقامات حريرى»، ترجمه؛ «علائم الظهور المهدى الموعود».[1]

محمد بن على (و. 1280 ه.ق- 1337 ه.ق)، از فضلا و مؤلفين معروف كرمان و صاحب تاريخ بيدارى ايرانيان. در كرمان متولد شد و پس از فراگرفتن مقدمات علوم ادبى پارسى و عربى و فقه و اصول در بيست و هشت سالگى به تهران آمد و به تحصيل حكمت پرداخت و با واقعه ى «رژى» و انحصار تنباكو و برخاستن زمزمه ى آزاديخواهى در رديف طلاب تجددخواه درآمد و تاريخ خود را تأليف كرد. بعد از استقرار مشروطيت در كرمان در عدليه مشغول خدمت شد و در سال 1337 ه.ق در كرمان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (119 -118/ 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (295 ،266/ 4)، تاريخ بيدارى ايرانيان (مقدمه/ هفده- بيست و چهار، 10 -9)، تاريخ جرايد (151 -150/ 4)، الذريعه (308/ 15 ،220/ 14 ،242/ 3)، شرح حال رجال (196 -195/ 6 ،278/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2328 ،2163/ 2 ،1281 ،679 ،260/ 1) لغت نامه (ذيل/ ناظم الاسلام كرمانى)، مؤلفين كتب چاپى (604 -602/ 5).

ناظم العلوم، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1317 ق)، نويسنده و مترجم. ملقب به ناظم العلوم. وقتى در 1290 ق ناصرالدين شاه براى اولين بار به اروپا سفر كرد، وى همراه دايى خود، عليقلى خان مخبرالدوله، كه از ملازمان شاه در آن سفر بود به پاريس رفت و در مدرسه نظامى سن سير در رشته توپخانه به تحصيل مشغول شد. پس از بازگشت به ايران از معلمين نظام سلطان مسعود ميرزا ظل السلطان، كه براى خود ارتشى تشكيل داده بود، شد. او مدتى نيز به علت اختلاف سر

حدى با روسها به خوى رفت و بعد از مرگ ناصرالدين شاه به تهران بازگشت و مدتى رئيس مدرسه ى علميه و از معلمين دارالفنون شد. از آثار وى: «اصول جبر و مقابله»؛ «اصول علم حساب»؛ «انموذجى از جبر و مقابله»؛ «تاريخ عمومى»؛ «حكمت رياضى»، در اصول علم حساب تا لگاريتم؛ «تلماك»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (385 -384/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1202 ،1170 ،947 ،729 ،384 ،263 ،251/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (429/ 4).

نامدار جويباري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس نامدار جويباري

محل تولد : جويبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس نامدار جويباري در سال 1346 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم شدم و پس از يك سال به حوزه علميه مشهد مقدس عزيمت نمودم و در مدت پنج سال، سطح مقدماتي و متوسطه را در جوار حضرت ثامن الائمه با استفاده از اساتيد به نام آن سامان به پايان رساندم و در سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم گرديدم.

پس از اتمام سطح عالي نزد اساتيد حوزه علميه قم، در درس هاي خارج فقه و اصول اساتيد و مراجع عاليقدر شركت نموده ام و همزمان از محضر اساتيد كلام و فلسفه نيز بهره برده ام. ضمن اينكه در تمام طول سنوات تحصيل قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب اسلامي از فعاليتهاي مثبت سياسي غافل نبوده ام .

از سال 1363 هجري شمسي عملا و به صورت آزاد وارد حوزه تدريس در حوزه علميه قم شدم و ابتدا از اولين كتابهاي حوزوي: «جامع المقدمات» شروع به تدريس

نموده و در طول سنوات در همه مراحل و پايه هاي درسي حوزه به تدريس پرداختم و هم اكنون چند سال است كه به تدريس درس خارج مشغولم.

ناهج قزويني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناهج قزويني در سال 1295 خورشيدي در قزوين متولد گرديد. پس از طي تحصيلات مقدماتي ، به فراگيري علوم معقول و منقول پرداخت. پس از آن به تهران رفت و سردفتر اسناد رسمي شد. ناهج قزويني شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به جاي گذاشته است. او سرانجام در دي ماه سال 1370 چشم از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر ناهج قزويني ، شيخ عيسي مجتهد مناهجي و مادرش از سادات شيرخورشيدي قزوين بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ناهج قزويني پس از طي تحصيلات مقدماتي ، به فراگيري علوم معقول و منقول پرداخت.

زمان و علت فوت : ناهج قزويني در دي ماه سال 1370 چشم از جهان فروبست و در ابن بابويه به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ناهج قزويني پس از تحصيل علوم معقول و منقول به تهران رفت و سردفتر اسناد رسمي شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ناهج قزويني شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به جاي گذاشته است.

آرا و گرايشهاي خاص : شعر ناهج قزويني سراسر مدح ائمه ، زهد و اندرز است و از چاشني تصوف و عرفان بهره دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ديوان ناهج

ويژگي اثر : مجموعه هيچ نامه ، عشق عريان ، پياله ، منظومه فلسفي در ديوان وي به چاپ

رسيده است.

منابع زندگينامه : 1ستايش امير المومنين ( در سروده هاي سخنوران قزوين ) ، پژوهش: محمدعلي حضرتي ، قزوين: بحرالعلوم ، ص 377

نايب الصدر، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمد صادق بن ميرزا محمد رضا فرزند ميرزا ابوالقاسم مدرس عالم بزرگوار، و فاضل ارجمند و اديب بوده، از آثارش كتابى است در دو مجلد در شجره نامه ى سادات خاتون آبادى فاميل خود.

از شاگردان شيخ انصارى و حاج ملا على كنى بوده، در ربيع الاخر سال 1326 وفات يافته، قبرش در زيرزمين تكيه ى خاتون آبادى در تخت فولاد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نائيني، حيدرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الأصل، اصفهانى المولد، طهرانى المسكن، از علماى معقول و منقول، و تارك دنيا بوده، و در بازارچه ى نايب السلطنه پاره دوزى مى كرده، و به مشهدى حيدر معروف بوده. حاشيه بر شرح چغمينى در هيئت نوشته كه به طبع رسيده است.

در 1344 به سن 78 سالگى وفات يافته، نزديك سر قبر آقا مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجاتي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، شاعر.

تولد: 1281.

درگذشت: 6 آذر 1373.

محمدعلى نجاتى از اوان نوجوانى به عضويت انجمن هاى ادبى ايران و حكيم نظامى به سرپرستى وحيد دستگردى درآمد. وى مدتى مديريت مجله ى ادبى «ارمغان» را به عهده داشت. بعدها كه به خدمت ارتش درآمد، مدت ده سال سردبيرى مجله ى «ژاندارمرى» را بر عهده داشت. آثار ادبى نجاتى اعم از شعر و مقاله در اغلب مجلات ادبى از جمله «يغما»، «ارمغان» و «گوهر» منتشر شده است.

نجاتى در طنز نيز آثار منظومى دارد و غير از مقالات و تحقيقات ادبى، كتاب عجايب المقدور فى اخبار تيمور اثر شرفشاه توسط وى ترجمه شده است.

شايان ذكر است كه اين كتاب به عنوان بهترين كتاب سال نيز شناخته شده است.

(1373 -1284 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در آموزشگاه هاى اسلام و ثروت به پايان رساند. سپس به كسب علوم ادبى و عربى پرداخت و از محضر وحيد دستگردى مايه هاى ادبى اخذ كرد و قريب ده سال به عنوان مدير داخلى مجله ى «ارمغان» با وى همكارى نمود و در تصحيح متون ادبى همكار نزديك او بود و چند سال نيز به عنوان معاون كتابخانه ى ملى مشغول خدمت گرديد. از آثار وى: ترجمه ى «عجايب المقدور فى

نوائب تيمور»، تأليف ابن عربشاه، به نام «زندگى شگفت آور تيمور»؛ «ديوان» شعر؛ اهتمام در انتشار «ديوان» شعر ملك الشعراء فتحعلى خان صبا.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (1172/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3623 -3618/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1502/ 1)، كشف الظنون (1128)، كلك (س 5، ش 55 و 56، ص 410)، گلزار جاويدان (1607/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (430/ 4).

نجار، ابوالحسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، عارف. از عرفاى بنام زمان خود بود و با خواجه عبداللَّه انصارى معاصر. در قُهندوز كه محلى ميان هرات و بخارا بوده، درودگرى مى كرد. جامى از قول خواجه عبداللَّه سخنان بسيارى از او نقل كرده است.[1]

اسكافى، فقيه و دانشمند مشهور معاصر ابوالفضل بيقهى و سلطان ابراهيم غزنوى (جل. 451 ه.ق.) بوده و از او نيكويى و احسان ديده است. وى مسند تدريس نيز داشت و بى اجرى و مشاهره درس ادب و علم مى داد. اشعارى فارسى از او در كتب ادب آمده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن نجار)، نامه ى دانشوران (145 -137 /7)، نفحات الانس (355 -350).

نجف آبادي، غلام حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد صادق نجفى روضه خوان. در كربلا متولد گرديد، و در نجف ساكن، و در كتابخانه ى مولى على محمد نجف آبادى بوده است.

كتب و رسائل عديده تأليف نموده، از آن جمله است: 1 - سفن النجاة، در 14 مجلد به عدد معصومين 2- سفينة النجاة، در شرح حال حضرت سيدالشهداء عليه السلام، در دو مجلد 3- الشمس الطالعه فى ظهور صاحب الانوار الساطعة، در احوالات حضرت ولى عصر عليه السلام 4- مختصر «روضات الجنات»؛ و غيره.

صاحب عنوان در 22 محرم سال 1345 به سن تقريبى 50 سال وفات يافته، در نجف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نجفي اسداللهي، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى.

مرتبه علمى:

مدرس در دارالعلوم العربيه، مدرسه عالى ترجمه، دانشگاه علامه طباطبائى و مركز بين المللى گسترش زبان فارسى، دانشيار دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه علامه طباطبائى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عضويت در هيأت مؤلفين لغت نامه فارسى، عضويت در هيأت علمى بخش زبان عربى دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، عضويت در كميته برنامه ريزى و تأليف كتب درسى (عربى) وزارت آموزش و پرورش.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 32

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

لغت عربى و فارسى، زبان و ادبيات فارسى و عربى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تدوين لغت و لغت نامه، رابطه زبان عربى و فارسى، نكات دستورى بين دو زبان فارسى و عربى، آموزش زبان عربى در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نجفي هزار جريبي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برادرش مرحوم شيخ محمّد حسين از علماى كاملين بوده، و رساله اى در شرح حال پدر و جدّ خويش نوشته، و كتابى به نام «البوارق لكشف معضلات الحقايق» دارد.

در سال 1225 متولّد شده، و مقدّمات را نزد پدر خود آموخته، و چون پدرش مدّت پانزده سال به مرض سل مبتلا بوده و نتوانسته بود كتاب هاى خود را پاكنويس كند، فرزندش پس از سال ها از مرگ پدر اين مهم را انجام داده، و گرنه تمام تأليفات پدرش از بين مى رفت.

سال وفاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجفي، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى بزرگ، و فقيهى نامور، و در غايت زهد و تقوى بوده، در ديانت و محكمى امر مرافعات، و امتناع از چيزى كه بوى رشوه در او باشد، و عدم ملاحظه از اكابر و ارحام در اين مقام، عندالخواص و العوام مسلّم بود، و مرحوم ميرزاى شيرازى اعتماد تامّى به او داشته، كه اهل اصفهان هر وقت از ايشان سئوال كرده اند كه به چه كسي رجوع كنند؟ مى فرمودند: به ميرزا محمّد حسن نجفى. و جمعى از خواّص از ايشان تقليد مى كردند، و ايشان امام جماعت مسجد ذوالفقار بودند، و عمر گرامى را صرف تحصيل و تدريس و تأليف و تصنيف و جواب استفتاءات مى فرمودند.

در حدود سال 1237 متولّد، و در روز 5 شنبه 11 ربيع الاول سال 1317 در اصفهان وفات يافته، در لسان الارض مدفون گرديد، سپس به نجف منتقل گرديد.

كتب زير از ايشان است:

1- اجزايى دراصول 2- اجزايى در فقه 3- حاشيه بر فصول 4- حاشيه بر قوانين 5- رساله در زيارت عاشورا 6- كتابى در طهارت 7- كتابى در تقوى، ناتمام، و

غيره.

مشاراليه در نجف از زمره شاگردان: آقا سيد ابراهيم قزوينى صاحب ضوابط، و شيخ مرتضى انصارى، و ميرزاى شيرازى بوده، و در اصفهان عدّه زيادى در عداد شاگردانش محسوب مى شوند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجم الدوله، عبدالغفار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا على محمدبن محمد حسين اصفهانى.

اديب فاضل رياضى دان معروف، از مفاخر علمى و ادبى ايران، و به خصوص در رياضيات، شهرت و عنوان داشته، و سال ها در مدرسه ى دارالفنون تدريس مى نموده.

در ذى قعده سال 1259 متولد، و در 14 جمادى الاولى سال 1326 وفات يافته، در طهران مدفون گرديد.

كتب و رسائل زيادى نوشته و عموما به طبع رسيده، از آن جمله است: 1 - آسمان، در هيئت [استدلالى جديد] 2 - اصول علم جغرافيا 3 - اصول هندسه 4 - بداية الجبر 5 - بداية الحساب 6 - بداية النجوم 7 - بداية الهندسه 8 - تطبيقيه، در تطبيق سال هاى قمرى و شمسى و ميلادى 9 - الرحلة الخوزية، در سفرنامه ى خوزستان 10 - كفاية الحساب 11 - كفاية الهندسه 12 - المثلثات البسيطة 13 - مثلثات مستقيمة الخطوط] 14 - قانون ناصرى در هيئت استدلالى]؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نجم آبادي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، طبيب، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. نسبش از طرف مادر به شيخ هادى نجم آبادى و از طرف پدر به حاج محمد نجم آبادى، اولين متولى مدرسه ى عالى شهيد مطهرى مى رسد. در تهران به دنيا آمد. تحصيلاتش را در مدرسه ى شركت گلستان و مدرسه ى قديم ايران و آلمان و سپس در دارالفنون و دارالمعلمين به اتمام رساند و از آنجا به مدرسه ى طب رفت و تحصيلات خود را در آنجا تكميل نمود. در 1309 ش در قوچان و در 1312 ش در سبزوار طبابت كرد و پس از آن به تهران آمد و در انستيتو پاستور مشغول كار شد. وى رياست بيمارستان هاى نجات و لقمان الدوله (لقمان حكيم) را

به عهده داشت. دكتر نجم آبادى در اكثر كنگره ها درباره ابن سينا و رازى سخنرانى داشت و سالها نايب رئيس انجمن بين المللى تاريخ طب در پاريس بود. وى به زبان هاى آلمانى، فرانسوى و عربى تسلط داشت و تحقيقاتى در زمينه ى تاريخ طب و طب سنتى انجام داد و آثارى در اين زمينه نوشت. او همچنين ماهنامه ى «جهان پزشكى» را تأسيس و منتشر نمود. او ديگر آثار وى: «محمد زكرياى رازى»؛ «اصول بهداشت»؛ «بلاى عظيم نسل بشر، سيفيليس و سوزاك»؛ «تاريخ طب ايران»؛ «تعاليم پزشكى صد ساله ى فرانسويان در ايران»؛ «راهنماى پزشكان»؛ «مختصرى از طب اسلامى بخصوص خدمات ايرانيان»؛ «فهرست كتابهاى چاپى فارسى طبى»؛ «آبله و سرخك»، ترجمه؛ «آيين پزشكى يا پندنامه ى اهوازى»، ترجمه؛ تصحيح «رساله ى جوديه»؛ مقدمه بر «طب اسلامى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى دكتر محمود نجم آبادى، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2959 ،2486 ،2116 ،1691 ،1639 ،910 ،811 ،720 ،625 ،513 ،408 ،248 ،78 ،4 -3 / 1)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 4، ص 14 -3)، مؤلفين كتب چاپى (102 -99/ 6).

نجوميان، اميرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر اميرعلي نجوميان پس از اتمام دوره متوسطه و اخذ ديپلم ،تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه شهيد بهشتي دررشته زبان و ادبيات انگليسي آغاز كرد.او جهت تكميل معلومات دانشگاهي عازم انگلستان شد و در رشته ادبيات انگليسي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه لستر انگلستان به تحصيل پرداخت.نامبرده هم امنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زبان و ادبيات انگليسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي است.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي : ديپلم:

رياضي و فيزيك / 1361 / مشهد كارشناسي: زبان و ادبيات انگليسي / 1369 / تهران / دانشگاه شهيد بهشتي كارشناسي ارشد: ادبيات انگليسي / 1373 / لستر / دانشگاه لستر دكتري: ادبيات انگليسي / 1378 / لستر / دانشگاه لستر مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي اميرعلي نجوميان به ترتيب زير است: مدير گروه زبان و ادبيات انگليسي، دانشگاه شهيد بهشتي (آبان ماه 1381 – بهمن ماه 1385) معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه شهيد بهشتي (تير ماه 1385-تا حال حاضر). دبير علمي «هم انديشي ژاك دريدا: از فلسفه تا هنر»، موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران و فرهنگستان هنر (چهاردهم دي ماه 1383). مدير گروه پژوهشي ادبيات انگليسي، انتشارات سمت: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (1382 – تا حال حاضر) دبير علمي «هم انديشي ژاك دريدا: از فلسفه تا هنر»، موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران و فرهنگستان هنر (چهاردهم دي ماه 1383). عضو گروه تخصصي نشانه شناسي هنر، فرهنگستان هنر (1382 – تا حال حاضر). مدير گروه پژوهشي ادبيات انگليسي، انتشارات سمت: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (1382 – تا حال حاضر). معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه شهيد بهشتي (تير ماه 1385-تا حال حاضر). مدير گروه پژوهشي ادبيات انگليسي، انتشارات سمت: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها - 1382 تا حال حاضر داور بخش نقد و پژوهش ادبي، ششمين جشنواره دوسالانه ادبي دانشجويان كشور (19 تا 21 ارديبهشت ماه 1385). برگزاري كلاسهاي تخصصي شهر كتاب: «پساساختگرايي: نظريه و نقد» (تهران: ساختمان مركزي شهركتاب) (تير تا شهريور ماه

1385). آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي ادبيات قرن بيستم / رابطه ادبيات و فلسفه / نقد ادبي معاصر / مطالعات بين رشته اي / روش هاي آموزش ادبيات تحقيقات و فعاليتها : نقد ادبي معاصر - ادبيات قرن بيستم رابطه ادبيات و فلسفه جوائز و نشانها : دانشنامه زيباشناسي (به همراه گروه مترجمان) (تهران: فرهنگستان هنر، 1384). (برگزيده كتاب سال 1385) چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي دكتر اميرعلي نجوميان به قرار زير است: مصاحبه :7 مورد سخنراني (به زبان فارسي):21 مورد مقالات ارائه شده :بيش از 30 موردآثار : ترجمه: زوال يا بقاي متن اصلي؟»، خيال پردازي زوال: مفهوم زوال در فرهنگ اروپا ويژگي اثر : آلدرشات: اشگيت، 13782 دانشنامه زيباشناسي ويژگي اثر : (به همراه گروه مترجمان) (تهران: فرهنگستان هنر، 1384). (برگزيده كتاب سال 1385) 3 درآمدي بر پست مدرنيسم در ادبيات ويژگي اثر : اهواز: انتشارات رسش، 13854 درآمدي بر مدرنيسم در ادبيات ويژگي اثر : اهواز: انتشارات رسش، 13835 كتاب و كتاب خواني در برنامه هاي تلويزيوني ويژگي اثر : به كوشش دكتر بهمن نامور مطلق (همكاري در ترجمه) (تهران: اداره كل پژوهشهاي سيما، 1381).

نحوي هروي، ابوالمظفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 414 ق)، اديب، نحوى و عالم. از پيشوايان علوم ادبى و از شاگردان خوارزمى بود. از طبرى، قاضى ابى الهيثم و ابوالعلاء صاعد فقه آموخت و در تفسير و حديث نيز دستى داشت. در اصول عقايد پيرو عدليّه بود. شرح «اصلاح المنطق» ابن السكيت و شرح

«امثال» ابوعبيد و شرح «حماسه» و شرح «ديوان» متنبى از تأليفات اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180 /6)، اعيان الشيعه (58 /9)، الذريعه (277 ،93 /13)، ريحانه (267 /7)، كشف الظنون (811 ،691 ،167)، لغت نامه (ذيل/ محمد)، معجم الادباء (117 -116 /17)، معجم المؤلفين (35 /9)، الوافى بالوفيات (333 /1).

نحوي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين مرحوم مبرور شيخ ابوالقاسم نحوى از مدرسين نامى و علماء سامى حوزه علميه و دانشمندان و ادباء معروف و عاليقدر قم كه حق عظيمى بر هزاران نفر از طلاب دارد مى باشد، تولدش در سال 1300 ق در قم واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات از خدمت مرحوم آقا شيخ حسن فاضل و آيت الله آقا شيخ ابوالقاسم كبير و آقا ميرزا على اكبر حكيم يزدى رضوان الله عليهم درس خوانده و با كمال متانت و سادگى و بى بضاعتى زندگانى نموده و وارد هيچ دسته و سر و صدائى نشده و سالها از مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله بروجردى استفاده نموده و صدها طلبه فاضل و عالم از ادبيات مطول و مغنى و كتب ديگر وى استفاده كرده و چند سالى هم به امر آيت الله العظمى بروجردى- ره- براى اداره حوزه علميه شهرستان ساوه با آن سامان توقف نموده آنگاه به قم وطن مالوف خود برگشته و به خدمات دينى و روحى پرداخته تا در ماه رجب سال 1385 قمرى كه بدرود زندگى گفته و در صحن جديد اتابكى در محل نماز حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله مدفون گرديد.

مرحوم حجه الاسلام نحوى از رفقاى بسيار نزديك مرحوم آيت الله مجاهد بافقى بود و به حضرت آيت الله

مرعشى نجفى بسيار ابراز علاقه و ارادت مى ورزيد فرزند برومندش ثقه المحدثين شيخ تقى نحوى از افاضل اهل منبر و وعاظ قم مى باشند كه در اين شهرستان و بلاد ديگر در راه منبر به ترويج و خدمت به دين و معارف اسلامى مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نحوي ، شهاب الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد تقى معروف به شهاب الدين فرزند علامه ى فقيه سيد محمد حسن. عالم فاضل زاهد. در شب غره ى ماه رجب سال 1263 متولد، و در نيمه شب چهارشنبه غره ى رجب سال 1340 وفات يافته، در تخت فولاد جنب پدر خويش مدفون گرديد.

مقدمات و سطوح را نزد برادر خود: حاج سيد مهدى نحوى، و برادر ديگرش: سيد محمد (كه در جوانى به سال 1275 وفات يافته است) فراگرفته؛ سپس جهت تكميل در محضر مرحومين حجتين: ملا حسين على تويسركانى، و آقا مير سيد محمد شهشهانى حاضر شده، سال ها از محضر آنان مستفيد گشته، ضمنا به درس آخوند ملا عبدالجواد خراسانى حكيم، و ميرزا محمد على قاينى حاضر شد؛ سپس به مجلس حاج سيد اسدالله بيدآبادى اختصاص يافته، و از خواص اصحاب ايشان گرديد؛ ضمنا مدتى نيز از درس مرحوم مير محمد صادق كتابفروش استفاده برده، و مدت دو سال به درس حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى حاضر شده، تا در اغلب علوم از رياضى و طبيعى و حكمت و فقه و اصول و ادب تبحرى يافت.

سپس تا آخر عمر به خدمت خلق، و عبادت خالق پرداخته، مورد احترام خاص و عامه قرار گرفته، در نزد عموم طبقات، محترم و مقبول القول بود. از آثارش كتابى است جنگ مانند، در دو قسمت 1- در فوايد متفرقه، از

نظم و نثر عربى و فارسى و فقه و حديث و تفسير

2- مجموعه اى از مراسلات استادش حاج سيد اسدالله بيد آبادى كه به علما و غيره نوشته، و اين قسمت شايسته ى كمال توجه مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نحوي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبدالجواد. اديب و فاضل بوده، و از بنيان گزاران فرهنگ جديد در اصفهان به شمار مى رود.

مدرسه ديانت به مديرى او، از اوّلين مدارس جديد اصفهان است. سالها مدير دبستان نظامى، و سپس دبير ادبيّات دبيرستان هاى اصفهان بوده، و جمعى كثير از دانش آموزان از محضر او استفاده نمودند.

كتابى در صرف و نحو، و كتابى در شرعيّات جهت محصّلين مدارس تأليف نموده كه به طبع رسيده و سال ها در اصفهان تدريس مى شده.

در سال 1300 متولّد، و در شب 2 جمادى الثانيه سال 1371 وفات يافته، در تكيه مجاور تكيه ملك مدفون گرديد.

ديگر از آثار او رساله مختصرى است در شرح حال نحويهاى هرندى خانواده خود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نخجواني، هندوشاه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 724 ق)، نويسنده، اديب و شاعر. اصل وى از نخجوان بود و در همان جا نشو و نما يافت. تحصيلات خود را در مدرسه ى مستنصريه ى بغداد به پايان رساند و نيز نزد شمس الدين محمد كيشى درس خواند. هندوشاه مدتى به خدمت خاندان جوينى درآمد و در 674 ق به نيابت از برادر خود، سيف الدوله، چندى بر كاشان حكمرانى نمود و در آنجا مدرسه اى ساخت و كتابهاى بسيارى وقف نمود. وى مدتى نيز در دستگاه اتابك نصرةالدين احمد بن يوسف شاه، از اتابكان لر به سر برد و كتاب «تجارب السلف» را به نام او تأليف كرد. اين كتاب در 724 -723 ق تأليف شده است و موضوع آن تاريخ خلفا و وزراى اسلام تا انقراض خلافت عباسى مى باشد. هندوشاه در تأليف «تجارب السلف» از «منية الفضلاء فى تواريخ الخلفاء و الوزراء» صفى الدين ابن طقطقى استفاده مستقيم نموده با اين تفاوت

كه قسمت هايى از آن را حذف كرده و مطالبى از كتب معروف ديگر عربى و فارسى بر آن افزوده است. از ديگر آثار وى: «صحاح العجم» يا«صحاح الفرس»، در لغت؛ «موارد الادب»؛ «ديوان» شعر. در «ايضاح المكنون» تاريخ فوت او 730 ق ذكر شده در صورتى كه در «هديةالعارفين» 730 ق تاريخ اتمام كتاب «موارد الادب» بيان گريده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (598/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (1244 -1243/ 3)، تاريخ مغول (526)، تاريخ نظم و نثر (184)، تجارب السلف (مقدمه)، دانشمندان آذربايجان (399)، دايرةالمعارف فارسى (3298/ 2)، الذريعه (216/ 23 ،12 -11 / 15 ،1302/ 9 ،348/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (784/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (794 -793/ 6)، هديةالعارفين (511/ 2).

نديم الملك، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا مهدى بن ملا هاشم نديم باشى، مصاحب محمد حسين ميرزا ولى عهد بوده، و لقب نديم الملك به وى داده بودند.

مردى فاضل و اديب و سخندان، و بلند طبع و كريم النفس بوده، خط تحريرى را خوب مى نوشته، و زبان فرانسه را نيز خوب مى دانسته.

كتب چندى تألف و از فرانسه ترجمه كرده است كه نسخ آن در كتابخانه عمومى اصفهان موجود است.

1- تاريخ اصفهان [مطبوع] 2- ترجمه ى اقوم المسالك 3- ترجمه ى مروج الذهب.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نديم، حسن

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شيخ استاد) در تدريس علوم ادبيه مخصوصاً مطول يدطولائى داشته و چون نديم و استاد مرحوم حاج سيد حسين متولى باشى بزرگ بوده معروف به استاد نديم شده در علوم رياضيه نيز دست داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

نراقي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1245/ 1244 -1186/ 1185 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، رجالى، منجم، رياضيدان، مدرس، اديب و شاعر، متخلص به صفايى. جامع معقول و منقول بود. در نراق، از توابع كاشان، به دنيا آمد. مقدمات را در نزد پدرش و شاگردان پدرش فراگرفت. سپس به همراه پدر به عراق رفت و در نجف از محضر سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و در كربلا از محضر ميرزا مهدى شهرستانى و آقا محمدباقر بهبهانى استفاده نمود تا به مرتبه ى اجتهاد رسيد و خود به بحث و تدريس پرداخت. سپس به نراق كاشان بازگشت و عهده دار رياست و مرجعيت دينى شد. وى از پدرش و سيد بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و به واسطه ى پدرش از ملا محمدباقر مجلسى روايت نموده است. شيخ مرتضى انصارى و سيد محمد شفيع جاپلقى و بسيارى ديگر از بزرگان از شاگردان وى بودند. در نراق به بيمارى و با درگذشت، پيكرش به نجف منتقل و در صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش: «مناهج الوصول الى علم الاصول» يا «مناهج الاحكام»، «مساند الشيعة فى احكام الشريعة»، در فقه؛ «وسيلة النجاة»؛ «مفتاح الاصول و مصباح الوصول»؛ «معراج السعادة»، در اخلاق به فارسى، «مفتاح الاحكام»، در اصول فقه، «تنقيح الفصول»، در شرح «تجريد الاصول» پدرش، ملا مهدى نراقى؛ «اساس الاحكام»؛ «اسرار الحج»؛ «عوائد الايام»، در قواعد اصولى و فقهى، به فارسى؛ «الخزائن»،

به سبك «كشكول»، در تتميم كتاب «مشكلات العلوم» پدرش، به فارسى، «سيف الامة و برهان الملة»، در رد پادرى نصرانى، به فارسى، رساله ى «منجزات المريض»؛ مثنوى «طاقديس»؛ «ديوان» شعر.[1]

حاجى ملا احمد ابن حاج ملا مهدى معروف به نراقى (ف. 1245 ه.ق) از فقهاى بزرگ قرن سيزدهم هجرى است. علاوه بر مقام فقاهت اشعار عرفانى فراوان سروده است و در شعر صفاتى تخلص مى كرد. او را تأليفات متعددى است از آن جمله: 1- اجتماع الامر والنهى. 2- اساس الاحكام در اصول فقه. 3- اسرارالحج. 4- حجية المظنة. 5- خزائن. 6- ديوان شعر فارسى. 7- سيف الامة 8- شرح تجريدالاصول. 9- طاقديس شامل مثنويات او. 10- عين الاصول. 11- معراج السعاده. 12- مفتاح الاحكام. 13- مناهج الوصول. وى در وباى عام در قريه ى نراق درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (245/ 1)، اعيان الشيعه (184 -183/ 3)، ايضاح المكنون (563 ،523 ،478 ،130 ،35/ 2 ،331/ 1) حديقةالشعراء (1031 -1027/ 2) الذريعه (178 -177 ،85/ 25 ،16/ 23 ،350 ،341 -340/ 22 ،317 ،315 ،230 -229 ،15 -14/ 21 ،140/ 17 ،367 ،354 ،134/ 15 ،195 ،138/ 13 ،286/ 12 ،12/ 11 ،1181 ،610/ 9 ،152/ 7 ،43 ،4/ 2 ،267/ 1)، روضات الجنات (107 -103/ 1)، ريحانه (163 -160/ 6)، سفينةالمحمود (423 -419/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 117 -116/ 13)، فرهنگ سخنوران (560)، فوائد الرضويه (41)، قصص العلماء (132 -129)، مجمع الفصحا (705 -700/ 5)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1288 -1287/ 3)، معجم المؤلفين (163 -162/ 2)، مكارم الآثار (1242 -1235/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (484 -481/ 1)، نگارستان دارا (106 -104)، هديةالاحباب (180)، هديةالعارفين (186 -185/ 1).

نسفي، نجم الدين، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 537

-461 ق)، فقيه حنفى، اصولى، حافظ، محدث، مفسر، متكلم، اديب و شاعر. معروف به مفتى الثقلين، به جهت اينكه گويند جن و انس از محضرش تعليم مى گرفته اند. اهل سمرقند بود و در نسف به دنيا آمد. او در زمينه ى فقه، حديث، تفسير، تاريخ و فنون شعرى متبحر بود. در بغداد از ابوالقاسم بن بيان حديث شنيد و از اسماعيل بن محمد نوحى و حسن بن عبدالملك قاضى و مهدى بن محمد علوى و عبداللَّه بن على نسفى و ابواليسر محمد نسفى و حسين كاشغرى و ابومحمد حسن بن احمد سمرقندى و على بن حسن ماتريدى روايت كرد. فرزندش، ابوالليث احمد بن عمر، و محمد بن ابراهيم تورپشتى از وى روايت كرده اند. حدود صد اثر را به وى نسبت مى دهند. كتاب «العقائد» يا «عقايد النسفى» كه بر آن شروح بسيارى، از جمله شرح سعدالدين تفتازانى نگاشته شده، به وى منسوب است. البته در صحت انتساب اين كتاب به وى ترديد مى باشد، چنان كه بعضى آن را به برهان الدين محمد بن محمد نسفى منسوب كرده اند. در سمرقند درگذشت. از ديگر آثارش: «الاكمل الاطول»، در تفسير؛ «التيسير فى التفسير»؛ «قيد الاوابد»؛ «تاريخ بخارا»؛ «القند فى تاريخ علماء سمرقند»؛ «يواقيت المواقيت»؛ «طلبة الطلبة»؛ «تطويل الاسفار لتحصيل الاخبار»؛ «مشارع الشارع»؛ «منهاج الدراية»، در فروع؛ «النجاح فى شرح اخبار كتاب الصحاح»؛ «الخصائل فى الفروع»؛ «دعوات المستغفرين»؛ «الاشعار بالمختار من الاشعار» يا «المختار من الاشعار»، در بيست مجلد؛ «منظومة الخلافيات» يا «منظومة فى الخلاف»؛ نظم «الجامع الصغير» امام محمد شيبانى، در فروع.[1]

عمر بن محمد ابن احمد نسفى سمرقندى حنفى (461 ه.ق- ف. 537 ه.ق) ملقب به نجم الدين و مكنى به ابى حفص عالمى متكلم،

اصولى، فقيه، مفسر و محدث بود. قريب يكصد رساله در مباحث فقهى و جز آن تصنيف كرده است. از اوست: «اكمل الاطول» (ه.م) «والتيسير فى التفسير» و «العقائد النسفيه» و «طلبة الطلبه» و «تاريخ سمرقند» و جز آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (222/ 5)، ايضاح المكنون (117 ،25/ 1)، ريحانه (173 -172/ 6)، سيرالنبلاء (127 -126/ 20)، شذرات الذهب (115/ 4)، طبقات المفسرين داودى (7 -5 / 2)، العبر (453 -452/ 2)، كشف الظنون (2054 ،2048 ،1929 ،1871 ،1867 ،1731 ،1686 ،1602 ،1356 ،1230 ،1145 ،1125 ،1114 ،756 ،706 ،668 ،602 ،564 ،553 ،519 ،418 ،415 ،296 ،247)، لسان الميزان (230 -229/ 5)، معجم الادباء (71 -70/ 16)، معجم المؤلفين (306 -305/ 7)، هديةالاحباب (255)، هديةالعارفين (783/ 1).

نسوي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن احمد بن على بن محمد ملقب به نورالدين. منشى مخصوص جلال الدين منكبرنى و مصنف كتاب سيرة جلال الدين و نفثةالمصدور. تاريخ تولد و مرگ او به درستى معلوم نيست ولى در قرن ششم و هفتم از هجرت مى زيسته است. به سال 621 از جانب والى نسا (1- نسا) به دربار سلطان جلال الدين رفت و تا سال 628 كه سال مرگ جلال الدين است در خدمت او بود. در سال 629 در ميافارقين اقامت كرد، و نفثةالمصدور را در آنجا نوشت. در سال 639 كتاب سيرة جلال الدين را تأليف كرد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نشأت، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347/ 1346 -1275 ش)، نويسنده، مترجم و مدرس. وى ابتدا منطق، فلسفه، اصول، حديث، تفسير و زبان و ادبيات فارسى و عربى را آموخت و پس از آن زبان هاى تركى عثمانى و انگليسى را فراگرفت. در بيست و چهار سالگى وارد وزارت فرهنگ شد و چندين سال از طرف اين وزارت سرپرستى مدارس ايران را در عراق به عهده داشت. وى پس از بازگشت به ايران در آموزشگاه هاى تهران، دانشكده ى معقول و منقول و مدرسه ى عالى سپهسالار به تدريس زبان عربى و تاريخ و جغرافياى ايران و كشورهاى اسلامى پرداخت. او همچنين مدت پانزده سال در دانشگاه قاهره به تدريس زبان و ادبيات فارسى، تاريخ و جغرافياى ايران مشغول بود. نشأت در مدت سرپرستى و تدريس خود، چندين كتاب از فارسى به عربى و از عربى به فارسى ترجمه كرد. او همچنين مدتى استاد دانشگاه تهران بود و در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى تدريس مى نمود. وى در تهران درگذشت. از آثارش: «آموزگار عربى»؛ «سلسله فلاسفه ى ايران در اسلام»،

شرح حال غزالى؛ «تاريخ سياسى خليج فارس»؛ «توحيد اهل توحيد»، ترجمه؛ «دستور كاميابى»، ترجمه؛ «شرح وقايع زندگانى محمد على پاشا مؤسس سلسله ى خديويه ى مصر»، ترجمه؛ «فن معاشرت»، ترجمه؛ «المعلم الجديد»، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (216/ 12 ،165/ 8)، سواد و بياض (552 -551)، شرح حال رجال (121/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3056 ،2471 ،2016/ 2 ،1429 ،964 ،715 ،61/ 1).

نصر، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1270 ش)، نمايشنامه نويس، نويسنده، مترجم و مؤسس. از سادات كاشان بود و در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را در مدارس شرف، علميه و آليانس فرانسه به پايان رساند و بعد به سمت معلمى زبان فرانسه و رياضيات همان مدرسه رسيد. او همچنين در مدارس نظامى، علوم سياسى، اسلام و اقدسيه نيز مشغول به كار شد و سپس به وزارت ماليه رفت. نصر سالها مشاغل مختلف ديگرى را نيز بر عهده داشت از جمله، معاونت وزارت پيشه و هنر، وزير پست و تلگراف، سفير كبير ايران در چين و هندوستان و نماينده ى ايران در سازمان ملل متحد. وى در آغاز مشروطيت به كار نمايش و تئاتر روى آورد و اقدام به تأسيس تئاتر ملى كرد. نصر براى آموختن فن تئاتر به اروپا رفت و پس از بازگشت، كمدى ايران را به سبك تئاتر اروپايى تأسيس كرد. او رياست كميسيون نمايش را در سازمان پرورش افكار (تأسيس 1318 ش) برعهده داشت. همچنين وى هنرستان هنر پيشگى را بنا نهاد و خود به تدريس تاريخ هنر پرداخت. وى را پدر تئاتر ايران مى دانند. سيد على نصر در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه دفن شد. از آثار وى:

الف- تأليفات: «تاريخ ايران و دنيا»؛ «فيزيك گاز»؛ «حفظ الصحه»؛ «علم الاشياء»، در شش مجلد؛ «هنرآموز دوشيزگان»، در شش مجلد؛ «تاريخ عمومى»، مصور؛ «تاريخ مختصر ايران». ب- نمايشنامه ها: «سيروس»؛ «اشتباه لپى»؛ «نتيجه تعدد زوجات»؛ «زن بى وفا»؛ «قمارخانه» و غيره. ج- ترجمه ها: «عوامفريب سالوس»؛ «سه عروسى در يك شب»؛ «تاريخ يونان»؛ «انقلاب فرانسه».[1]

فرزند نصرالاطباء كاشانى، در 1274 در تهران تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد مدارس علميه و آليانس فرانسه شد و دوره مدارس مزبور را طى كرد، آنگاه به شغل معلمى پرداخت و چندى در مدارس علميه، اقدسيه، قاجار و مدرسه سياسى تدريس مى كرد. سپس وارد وزارت دارايى شد و قريب بيست سال در آن وزارتخانه بود. اهم مشاغل وى در وزارت ماليه عبارتند از: رياست كل خالصجات، رئيس انحصار ترياك، رياست اداره دخانيات، پيشكار ماليه اصفهان، رئيس دارايى خراسان و رياست اداره برق تهران.

نصر در 1315 به حكمرانى مازندران منصوب شد و قريب سه سال استاندار آنجا بود. در 1318 على منصور وزير پيشه و هنر او را به معاونت خود برگزيد و وقتى منصور به نخست وزيرى رسيد كفالت وزارت پيشه و هنر با على نصر شد. پس از شهريور 1320 مدتى هم معاونت وزارت كشور را عهده دار گرديد و در 1325 در يكى از كابينه هاى احمد قوام به وزارت پست و تلگراف معرفى شد، ولى دوران وزارتش طولانى نشد و از آنجا با سمت سفير كبير عازم پاكستان گرديد و بعد سفير كبير ايران در چين ملى شد و سرانجام در 1340 درگذشت.

سيد على نصر مردى دانشمند و صاحب تأليفات متعدد بود و در حقيقت بنيانگذار هنر تأتر در ايران مى باشد.

تعداد زيادى نمايشنامه به وسيله او تحرير و اجرا گرديد و كتبى نيز در تأتر دارد. از ديگر كارهاى او تأسيس هنرستان هنرپيشگى است. چند تأتر هم در ايران تأسيس نمود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (291/ 2 ،342 ،327/ 1)، بنياد نمايش در ايران (256 -231 ،81)، سيماى هنرمندان (298 -296/ 1)، شخصيتهاى نامى (480 -479)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3422 ،2497 ،2333/ 2 ،1177 ،1167 ،769 ،747 ،730 ،642/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (431 -430/ 4).

نصرآبادي، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1027- ز 1083 ق)، تذكره نويس، اديب و شاعر. وى در نصرآباد كه دهى است از دهستان ماربين، واقع در نيم فرسنگى اصفهان، به دنيا آمد. نسب او از طرف پدر به ميرزا صالح اصفهانى مى رسد. در هفده سالگى پدر خود را از دست داد و ديگر نتوانست به تحصيل ادامه دهد. بيشتر اوقات خود را در اصفهان در قهوه خانه اى كه مجمع شعرا و ادبا بود، مى گذراند و در پرتو معاشرت با آنان با فنون نظم و نثر آشنايى پيدا كرد. وى از محضر آقا حسين خوانسارى (م 1099/ 1098 ق) بهره مند شد. شهرت نصرآبادى به دليل مهارت در ساختن ماده تاريخ است. تاريخ ساختن عمارت هشت بهشت و تاريخ فوت كاشفاى شاعر از ماده تاريخ هايى است كه او سروده است. وى داراى ذوق سرشار و طبع روانى بود و به سبك عصر صفوى و پيروى از بزرگانى همچون صائب تبريزى و كليم كاشانى شعر مى سرود. گويند وى در پى منصب و مقام نبود و از راه كشاورزى امرار معاش مى كرد و به همين سبب مورد

احترام صاحبان مقام و منصب و بخصوص شاه سليمان صفوى (1105 -1077 ق) بود. وى به مشهد و عتبات عاليات مسافرت كرد و پس از بازگشت به اصفهان، سالها محل تجمع او و دوستانش قهوه خانه و سپس مسجد لنبان بود. او در اصفهان درگذشت و قبرش در مقبره ميرزاها مى باشد. مهم ترين اثر وى «تذكره ى نصرآبادى»، در احوال شعراى عهد صفوى است كه به نام شاه سليمان صفوى نوشته شده و در 1083 ق تأليف آن آغاز گرديده و به آورده ى تذكره ها در 1090 يا 1091 يا 1115 به پايان رسيده است. از ديگر آثارش: «گلشن خيالات»؛ مكتوبى كه نصرآبادى به ميرزا قاسم خلوت نشين، از رجال متعين عهد شاه سليمان، نوشته است. گفته مى شود «ديوان» شعرى نيز داشته، ولى در حال حاضر تنها از اشعار او آنچه در تذكره اش نوشته است، در دسترس مى باشد.[1]

محمدطاهر (و. 1027 ه.ق) از ادبا و شاعران قرن يازدهم هجرى است و در زمان شاه سليمان صفوى مى زيسته و پيرو سبك صائب تبريزى بود. از آثار منظوم او قطعه شعرى است كه به مناسبت ساختن توپ در سال 1082 هجرى سروده و تمام مصرعهاى آن به حروف ابجد با عدد 1082 تطبيق مى كند. سال وفاتش درست معلوم نيست و محتمل است كه اوايل قرن دوازدهم هجرى را نيز ديده است. قبر او در نصرآباد در مقبره ى كوچكى كه مقبره ى ميرزاهاست قرار دارد. وى صاحب تذكره اى است از شاعران كه به تذكره ى نصرآبادى مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1787 -1784/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (406 -397/ 1)، تذكره ى نصرآبادى (مقدمه، 491 -487 ،468 -457)، الذريعه

(226/ 18 ،1191 ،643/ 9 ،37 -36/ 4)، ريحانه (183 -176/ 6)، فرهنگ ادبيات فارسى (506)، لغت نامه (ذيل/ نصرآبادى)، معجم المؤلفين (102/ 10)، يادگار (س 2 ش 4، ص 50 -47).

نصيرالدوله بدر، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1309 -1248 ش)، نويسنده و مترجم. ملقب به نصيرالدوله. در رشت به دنيا آمد. وى براى ادامه ى تحصيل به تهران آمد و پس از فراگرفتن ادبيات فارسى به تحصيل فقه، اصول، حكمت الهى و همچنين زبان فرانسه و علوم رياضى پرداخت. در زمان ناصرالدين شاه به عنوان منشى دربار برگزيده شد و پس از قتل شاه به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و چندى به سفيرى ايران در بلژيك انتخاب گرديد. وى در 1297 ش در كابينه ى دوم حسن وثوق الدوله وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه را به عهده گرفت. در زمان وزارت وى مدارس دولتى رايگان و همچنين دانشسراى مقدماتى پسران و دختران تأسيس گرديد. او همچنين مدرسه موزيك را كه تا آن زمان وجود نداشت تأسيس كرد. وى سرانجام در تهران وفات يافت و در صحن حضرت عبدالعظيم (ع) به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش: رساله در «خواص اعداد»؛ رساله در «هندسه»؛ «شرح حال حسين بن منصور حلاج»؛ «تاريخ نادر شاه افشار»، ترجمه؛ «زمين يا معرفت الارض»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (671 -669/ 5)، وزراى معارف ايران (71 -70)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران (187 -176).

نظام الدوله، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مادرش دختر فتحعليشاه قاجار بوده، در نجف مى زيسته، و در نزد عموم طبقات، معزّز و محترم بوده.

تأليفاتى دارد: 1- كتابى در نحو 2- مجموعه اى كشكول مانند.

سرانجام در سال 1330 در نجف وفات يافته، در مقبره خانوادگى خود مدفون شد. در كتاب الذريعة (جلد 11 صفحه 90) وفاتش را حدود 1319 مى نويسد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام الدوله، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1222 در ايران متولّد، و در اصفهان و طهران تحصيل علوم نموده، در سال 1247 به اتفّاق پدر به نجف اشرف مهاجرت نموده، و به تكميل علوم و تهذيب نفس و تأليف و تصنيف پرداخته، در فقه و اصول و حديث و رجال و علوم ادبى و رياضيّات مهارت داشته، قريب 18 مجلّد كتاب تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- البرهان 2- تقريرات 3- ديوان شعر، به عربى و فارسى 4- رسال در اصول فقه 5- رسال در شبهه محصوره و آب مضاف، به طبع رسيده 6- رساله در امامت 7- سلافة الوزراء، در معنى ولايت به طريق اهل تصوّف و عرفان، به نظم و نثر، مطبوع ضمن فوائد البهائيّة 8- شهاب الثاقب، در ردّ صواعق ابن حجر 9- كشف الابهام، در فقه. 10 و 11 - دو كتاب در رجال 12- كتابى در نحو و صرف 13- كتابى در ترجمه 19 نفر از بزرگان اهل سنّت، و ردّ بر آنها از كتب اهل سنّت 14- معارج القدس، در حكمت و كلام و توحيد و عدل 15- نور الابصار؛ و غيره.

مشاراليه نزد صاحب جواهر، و ملاّ مقصود على غروى، و ميرزا حسن بن ملاّعلى نورى و جمعى ديگر از بزرگان تحصيل علوم و

دانش نموده، و از حاج ملاّ احمد نراقى اجازه روايت و اجتهاد داشته است

(تاريخ اجازه مربوط به زمانى است كه حاكم كاشان بوده است)

سرانجام در 8 ذى حجّه سال 1276 در نجف وفات يافته، در مدرسه صدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام الدوله، مرتضي قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و اديب، در نزد علما و فضلا تحصيل نموده، تأليفاتى دارد، از آن جمله است: 1- اشعة القدسيّة، فارسى 2- تتمّه طراز اللغة تأليف على خان مدنى كه به دستور ميرزا سليمان خان نايب الحكومه اصفهان تأليف نموده 3- جمرات 4- ديوان اشعار عربى و فارسى 5- مكاتبات او با اعيان زمان خود 6- نامه اى در جواب اعتراضات آخوندزاده و غيره.

وفاتش در 15 ذى قعده سال 1306 در طهران اتفّاق افتاده، و در حضرت عبدالعظيم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام العلماي تبريزي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1272/ 1270 ق)، نويسنده و اديب. ملقب به نظام العلماء. وى معلم ناصرالدين ميرزا وليعهد (ناصرالدين شاه) و از علماى شيخيه آذربايجان بود. او در مجلسى كه در 1263 ق در حضور وليعهد براى مناظره و مباحثه و محاكمه ى سيد على محمد باب در تبريز انعقاد يافت شركت داشت و بعدها صورت محاكمات اين مجلس را به ضميمه ى مطالبى ديگر در رساله اى مرتب و منتشر كرد. از ديگر آثارش: «الشهاب الثاقب»، در رد نواصب؛ «اخلاق نظام العلماء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (381)، الذريعه (253/ 14 ،381/ 1)، ريحانه (209 -208/ 6)، شرح حال رجال (60 -59/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (84/ 6).

نظام الدوله اصفهاني، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، خطاط و اديب. از معاريف دربار فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) بود. وى در نظم و نثر و ادبيات فارسى و عربى دست داشت و از علوم رياضى و دينى نيز بهره مند بود. او همچنين خط نستعليق و نسخ را خوش مى نوشت. در 1250 ق، پس از فوت فتحعلى شاه و سلطنت محمدشاه، چون نظام الدوله از مخالفين سلطنت محمدشاه بود، از ترس او به بين النهرين مهاجرت كرد و در عتبات مجاور شد. وى در نجف به حلقه ى درس شيخ مرتضى انصارى پيوست و تا پايان عمر در همان جا به سر برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (485 -484/ 2)، تاريخ عضدى (66 -60)، شرح حال رجال (484 -483/ 2).

نظام العلماي تبريزي، محمد رفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327/ 1326 -1250 ق)، عالم دينى، اديب و شاعر. نسبش به ابراهيم طباطبا مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. در قريه ى باسمنج تبريز درگذشت و در صحن حضرت معصومه (س) در قم دفن شد. از آثارش: «انيس الادباء و سمير السعداء»، كشكول فارسى؛ «تحفة الامثال»، در سه قسمت: آيات، كلمات منثوره و امثال منظومه؛ «التحقيقات العلوية»؛ «آداب الملوك»، در شرح «عهدنامه ى اميرالمؤمنين (ع) به مالك اشتر»؛ «تشريح التقويم»؛ «حقيقة الامر»، در جبر و تفويض و امر بين الامرين؛ «جواهرالاخبار»؛ «مصابيح الانوار»؛ «مجمع الفضائل»، «دستور الحكمة»؛ «مقالات النظامية»؛ «مجالس النظامية»؛ «فتوحات نظاميه»، به فارسى؛ «وسيلة الزائرين»؛ «كافية العروض»؛ «ديوان» شعر، در مدايح و مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (33/ 7)، تذكره ى شعراى آذربايجان (5 -1 / 3)، دانشمندان آذربايجان (390 -380)، الذريعه (78/ 25 ،393 ،80/ 21 ،39/ 20 ،372/ 19 ،1203 -1202/ 9 ،48 -47/

7 ،259/ 5 ،187/ 4 ،486 ،421/ 3 ،452 -451 ،46/ 2 ،30 -29/ 1)، ريحانه (208 -207/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 788 -787/ 14)، علماء معاصرين (93 -92)، الماثر والآثار (183)، معجم المؤلفين (169/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (227 -224/ 3).

نظمي تهراني، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1384 -1340 ق)، شاعر، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. پدرش از مأمورين دولت بود و پيوسته از شهرى به شهر ديگرى مأموريت مى يافت، از اين رو نظمى تحصيلات مقدماتى را در شهرهاى مختلف به پايان رساند و تحصلات متوسطه را در رشته ى ادبى در دبيرستان دارالفنون و سن لوئى گذراند. وى با مطبوعات همكارى نزديك داشت و سردبيرى چند روزنامه را به عهده گرفت و مجله ى هنرى و سياسى «عقيده» را در 1365 ق منتشر كرد. او از سنين جوانى به نظم شعر پرداخت. از ديگر آثار وى: «اطاق كبود»؛ «شب مهتابى»؛ «معشوقه ى بى گناه»؛ «يادبودهاى جوانى»؛ «تاتيانا»؛ «اسرار بغداد»؛ «گربه ى سياه»؛ «طلا در كوه»؛ «اين تو بودى»؛ «شبهاى هند»؛ «پدرى كه پسر خود را مى كشد»؛ «روح گمشده»، ترجمه؛ «طوفان زندگى»، ترجمه؛ «نگاه»، مجموعه ى شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (205/ 18 ،1212 ،1157/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3666 -3662/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3435 ،3308 ،3054 ،2917 ،2713 ،2445 ،2398 ،2270 ،2265 ،2094 ،1767 ،1749/ 2 ،1490 ،1132 ،1064 ،1050 ،652 ،589 ،426 ،196/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (523 -521/ 6).

نفيسي، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1274 ش)، نويسنده، مترجم، مورخ، مصحح، فرهنگ نويس، استاد دانشگاه، روزنامه نگار و شاعر. در تهران به دنيا آمد. خانواده ى پدرى وى تا يازده پشت پزشك بودند و خود نواده ى حكيم برهان الدين نفيس، فرزند عوض كرمانى، صاحب «شرح اسباب». او تأليفات عديده اى در طب داشت كه برخى از آنها تا روزى كه طب قديم در ايران تدريس مى شد، جزو كتب درسى بود. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس شرف و علميه به پايان رساند و سپس براى ادامه ى تحصيل به اروپا رفت

و تحصيلات خود را در سوئيس و پاريس ادامه داد. در 1297 ش به ايران بازگشت و به تدريس زبان فرانسه در دبيرستان هاى اقدسيه و سن لويى پرداخت و نيز در مدارس علوم سياسى، دارالفنون، مدرسه ى عالى تجارت، مدرسه ى صنعتى (هنرستان دولتى)، دارالمعلمين عالى و پس از تأسيس دانشگاه تهران، در دانشكده ى حقوق و سپس ادبيات به تدريس اشتغال ورزيد. همچنين در وزارت فلاحت و تجارت و فوايد عامه مشغول خدمت شد و به مشاغل چندى دست يافت. او مدتى مديريت مجله ى «فلاحت و تجارت» و در 1301 ش سردبيرى مجله ى ادبى «پرتو» با مديريت ميرزا محمدعلى خان واله خراسانى و مدتى مديريت و نويسندگى مجله ى «شرق» و نيز رياست اداره ى امتيازات (اداره اى كه براى ايجاد مراكز صنعتى و فعاليت هاى معدنى و انتشار روزنامه ها و غيره مجوز صادر مى كرد) را به عهده داشت. نفيسى همچنين براى تدريس در دانشگاه هاى كابل، قاهره و سن ژوزف به كشورهاى افغانستان، مصر و لبنان سفر كرد. او در 1340 ش در راديو برنامه ى يادداشتهاى يك استاد را كه راجع به شرح حال چند تن از بزرگان علم و ادب بود، به مدت دو سال اجرا كرد. نفيسى سرانجام در بيمارستان شوروى (ميرزا كوچك خان جنگلى فعلى) درگذشت. از آثار وى: «آخرين يادگار نادرشاه»، نمايشنامه؛ «احوال و اشعار رودكى»؛ «ايران در صد و هفتاد سال اخير»؛ «بابك خرم دين، دلاور آذربايجان»؛ «بحرين و حقوق هزار و هفتصد ساله ايران»؛ «پورسينا و زندگى و كار و انديشه و روزگار او»؛ «تاريخ اجتماعى و سياسى ايران در دوره ى معاصر»؛ «تاريخ ادبيات روسى»؛ «تاريخ تمدن ايران ساسانى»؛ «تاريخچه ى ادبيات ايران»؛ «ستارگان سياه»؛ «تاريخ نظم و

نثر در ايران و در زبان فارسى»؛ «فرهنگ فرانسه به فارسى»؛ «فرهنگ نامه ى پارسى»؛ «ماه نخشب»؛ «فرنگيس»؛ «نيمه راه بهشت»؛ «آرزوهاى بر باد رفته»؛ ترجمه؛ «ايلياد»، ترجمه؛ «تاريخ عمومى قرون معاصر»، ترجمه؛ «افسانه هاى گريلف»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.[1]

سعيد فرزند على اكبر ناظم الاطباء (و. 1274 ه.ش- ف. 23 آبان 1345) از استادان و نويسندگان مشهور ايران. سالها در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران تاريخ تصوف و ملل و نحل و دروس ديگر را تدريس مى كرد و در دانشگاه هاى خارج از كشور نيز مدتها به تدريس پرداخت. مقاله ها و كتابهاى متعدد از او باقى است و از آثار مفيد او بايد احوال و اشعار رودكى را نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آئينه ى ميراث (س 3، ش 2 و 3، ص 69 -64)، از نيما تا روزگار ما (271 -258)، تاريخ جرايد (71 -66/ 3 ،50 -49/ 2)، چهره هاى آشنا (624 -623)، الذريه (32/ 19 ،218 ،212 ،184/ 16 ،141/ 12 ،1218/ 9)، ستارگان كرمان (408 -396)، سخنوران نامى معاصر (3672 -3667/ 6)، سواد و بياض (533 -518)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3341 ،2864 ،2441 ،2434 ،2409 ،1936/ 2 ،762 ،729 ،695 ،688 ،664 ،659 ،629 ،461 ،431 ،424 ،414 ،295 ،126 ،31 ،91/ 1)، كلك (س 1، ش 9، ص 107 -102)، مؤلفين كتب چاپى (338 -332/ 3)، يغما (س 19، ش 9، ص 495 -493).

نفيسي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناظم الاطباء ميرزا على اكبرخان (و. كرمان 1263 ه.ق- ف. 1342 ه.ق) فرزند محمدحسن بن على اكبر بن محمد بن محمدكاظم بن ابى القاسم بن محمدكاظم بن سعيد شريف نفيسى. پزشك، اديب و لغوى، تحصيلات مقدماتى را در كرمان فراگرفت، سپس به سال 1282

ه.ق به تهران آمد و به مدرسه ى دارالفنون رفت و در سال 1289 ه.ق فارغ التحصيل شد. سپس به رياست مريضخانه ى دولتى منصوب شد و تا سال 1298 در اين سمت باقى بود. در سال 1303 ه.ق به دعوت ظل السلطان به اصفهان رفت و دو سال بدانجا بود. در سال 1310 جزو اطباى حضور ناصرالدين شاه درآمد. او را تأليفات متعددى در طب و تشريح و لغت است. اثر معروف او فرنودسار (فرهنگ نفيسى) است.

لقب ميرزا على اكبرخان نفيسى (1263 ه.ق- 1342)، از اطباى معروف و دانشمند قرن چهاردهم و مؤلف فرهنگ نفيسى يا «فرنودسار». در كرمان تولد يافت. تحصيلات مقدماتى را در همان شهر به پايان رساند سپس به فراگرفتن حكمت الهى و فلسفه پرداخت و در دارالفنون تهران كه تازه تأسيس شده بود به تحصيل طب پرداخت. در سال 1289 از آن مدرسه فارغ التحصيل شد و به تأسيس بيمارستان دولتى به سبك بيمارستانهاى اروپا از طرف ناصرالدين شاه مأمور شد. تأليفات وى در طب شامل يك سلسله كتابهاى سودمند است كه يا خود مستقيماً نوشته و يا از كتب فرانسه ترجمه كرده است بدين قرار: 1- كتابى در پاتولوژى و كلينيك جراحى. 2- رساله اى در فيزيك. 3- رساله اى در جراحى، 4- رساله اى در تراپوتيك. 5- دو رساله در سوء هضم. 6- كتابى بنام مذاكرات. على اكبر نفيسى در نهضتهاى فرهنگى نيز پيشقدم بود. به «عضويت انجمن معارف» درآمد و مدرسه ى شرف را به روش مدارس اروپائى تأسيس كرد. مهمترين تأليف او كتاب فرهنگ نفيسى يا فرنودسار مى باشد كه بيست و پنج سال عمر خود را صرف آن كرد. نسخه ى اصلى اين كتاب شامل چهار مجلد بزرگ

است در 3317 صفحه و شامل 99552 لغت تازى و 58879 لغت فارسى است.

(1343/ 1342 -1263 ق)، پزشك، نويسنده و مؤسس. ملقب به ناظم الاطباء. در كرمان به دنيا آمد. پس از تحصيلات مقدماتى در زادگاهش با مساعدت وكيل الملك، حاكم كرمان، جهت ادامه ى تحصيل به تهران آمد و در دارالفنون به تحصيل طب پرداخت. در 1285 ق قبل از اتمام دوره ى طب، طبابت هنگ مهندسى در تهران به او سپرده شد. وى بعد از فراغت از تحصيل به پيشنهاد ميرزا حسين خان مشيرالدوله، نخستين بيمارستان جديد را به روش اروپايى در ايران كه همان مريضخانه ى دولتى (بيمارستان سينا) است، تأسيس كرد و خود رياست آن را به عهده گرفت. وى رد مجلس حفظ الصحه (متشكل از پزشكان نامى شهر) كه نخستين بار در تهران تشكيل شد، حضور داشت. او پس از كناره گيرى از رياست بيمارستان دولتى در 1298 ق با ميرزا حسين خان مشيرالدوله به مشهد رفت و در آنجا بيمارستان رضوى را، از موقوفات آستان قدس رضوى، بنيان نهاد و آن دومين بيمارستان به روش اروپايى در ايران بود. از 1310 ق جزو اطباى ناصراالدين شاه و مظفرالدين شاه شد و به طبابت در دربار اشتغال ورزيد. وى كتاب هايى در «پاتولوژى و كلينيك جراحى»، «فيزيك»، «جراحى»، «تراپوتيك»، «تشريح» و دو رساله در «سوء هضم» تأليف كرده است. از ديگر آثارش: «پزشكى نامه»، نامه داروهاى طب قديم در برابر نامهاى اروپايى؛ «تعليمات ابتدايى»؛ «فرهنگ نفيسى»، در لغت، «نامه ى زبان آموز».[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ بيدارى ايرانيان (مقدمه/ 219 -215)، دايرةالمعارف فارسى (2994/ 2)، روز شمار تاريخ (133/ 1)، ريحانه (123

-121/ 6)، شرح حال رجال (435/ 2)، فرهنگ نفيسى (1/ مقدمه)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2442/ 2)، لغت نامه (ذيل/ ناظم الاطباء)، مكارم الآثار (1702 -1701/ 5) مؤلفين كتب چاپى (549 -547/ 4)، يادگار (س 3، ش 4، ص 65 -52).

نقاشباشي مزين الدوله، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا على اكبرخان نقاشباشى (مزين الدوله) در بيستم ربيع الثانى 1263 ق. در نطنز كاشان به دنيا آمد. به سن دوزاده سالگى، در زمان ناصرالدين شاه، جزو نخستين دسته ى محصلين اعزامى، به پاريس رفت و از مدرسه ى هنرهاى زيبا موفق به اخذ ديپلم شد. پس از پايان تحصيلات، مدتى نزد «انگر» به تكميل هنر نقاشى پرداخت.

مزين الدوله پس از بازگشت به ايران، از طرف ناصرالدين شاه قاجار مأمور تدريس زبان فرانسه، موسيقى با نت و نقاشى در دارالفنون شد. كمال الملك غفارى و مصورالملك از جمله شاگردان وى در اين زمان بودند.

مزين الدوله بنا به دستور ناصرالدين شاه مأموريت يافت تا براى نخستين بار تئاترى به شيوه ى اروپايى در ايران داير كند. او براى اين منظور تالار دارالفنون را انتخاب كرد. در همين دوره «مزين الدوله» نمايشنامه ى «مردم گريز» از مولير را به روى صحنه آورد. ناصرالدين شاه در شب هاى نمايش براى تماشا به تالار نمايش مى آمد.

مزين الدوله به ادبيات فرانسه آشنايى كامل داشت و در آكادمى فرانسه عضو بود. وى به دستور ناصرالدين شاه مأمور به ترجمه ى كتاب لغت فرانسه موسوم به «ديامان» به فارسى شد. اين فرهنگ داراى پنجاه هزار لغت بود و پس از سى سال زحمت، در زمان سلطنت احمدشاه قاجار به پايان رسيد، ولى به سبب فقر مالى ايران، موفق به چاپ آن نشدند. سفير فرانسه در ايران تقاضا كرد تا فرهنگ را براى چاپ و استفاده

در مدرسه ى زبان هاى شرقى، به فرانسه فرستند. اين كتاب لغت به «مزين اللغة» موسوم است.

مزين الدوله به سال 1312 شمسى در سن 89 سالگى در تهران درگذشت. از آثار نقاشى مرحوم مزين الدوله در موزه ى كاخ گلستان نگهدارى مى شود. بعضى از نشان هاى وى كه از كشورهاى خارج دريافت كرده، در زير مى آيد: نشان درجه يك لژيون دونور، نشان بزرگ زيتون فرانسه از ناپلئون سوم، صليب آبى از ويلهلم پادشاه آلمان، «سنت استانيلاس» از تزار روسيه، نشان ويكتوريا از پادشاه انگلستان، نشان درجه يك علمى از فرانسوا ژوزف پادشاه اتريش.

مزين الدوله را بايد نخستين معلم زبان فرانسه، موسيقى با نت و نقاشى با اصول اروپايى و بنيانگذار تئاتر به شيوه ى غربى در ايران دانست.

ميرزا على اكبرخان مزين الدوله، تعداد دو جلد كتاب مربوط به هارمونى و تئورى موسيقى كه نوشته ى لومر فرانسوى است به فارسى ترجمه كرد كه در چاپخانه دارالفنون به چاپ رسيد، و اين نخستين كتاب تئورى موسيقى است كه به فارسى برگردانده شده است.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

نقره كار نيشابوري، جمال الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 -706 ق)، فقيه، اصولى و نحوى. موصوف به شريف. وى در علوم عربى و اصول فقه تبحر داشت. مدتى در دمشق و قاهره ساكن و عهده دار مشيخت بعضى از خانقاه ها بود. او به تدريس در مدرسه ى اسديه ى حلب از بزرگترين مدارس شافعيان پرداخت. بعضى اين مدرسه را به اسديه خارج دمشق كه اختصاص به حنفيان داشت حمل كرده اند، لذا برخى مذهب او را شافعى و برخى حنفى دانسته اند. ليكن به آورده ى «ريحانةالادب»، قرائن حنفى بودنش ارجح مى باشد و اما چون گاهى اظهار تشيع مى كرد، محقق كركى او را از دانشمندان امامى دانسته است. از

آثارش: شرح «منارالانوار» ابوالبركات نسفى، در اصول، شرح «التسهيل»، در نحو، شرح «الشافية» ابن حاجب، در صرف، «العباب»، در شرح «اللباب» تاج الدين محمد اسفراينى، در نحو، شرح «تلخيص المفتاح»، در بلاغت؛ شرح «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، شرح «قصيده ى بانت سعاد»، شرح «الفوائد الغياثية» عضدالدين ايجى، در معانى و بيان؛ شرح «حرز الامانى» شاطبى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (272 -271/ 4)، ريحانه (230 -229/ 6)، شذرات الذهب (242/ 6)، كشف الظنون (1544 ،1330 ،1300 ،1021 ،649 ،499 ،477)، معجم المؤلفين (108/ 6)، هديةالعارفين (467/ 1).

نقيب الممالك

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدعلى نقيب الممالك، نقال ناصرالدين شاه، كه داستان اميرارسلان ساخته ى فكر او است و دو داستان ديگر به نام ملك جمشيد و زرين ملك دارد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نمازي شادمان، فرنگيس

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مترجم.

درگذشت: شهريور 1362.

فرنگيس نمازى همسر دكتر فخرالدين شادمان، خواندن و نوشتن را در شيراز و هندوستان از معلم خانگى آموخت. تحصيلات متوسطه را در دبيرستان مهرآيين شيراز و دبيرستان بهشت آيين اصفهان به پايان آورد و در امتحانات نهايى متوسطه به دريافت نشان درجه ى دوم علمى از وزارت فرهنگ نايل شد.

پس از آن به انگلستان رفت و يك سال در مدرسه ى متوسطه سنت مارتين اين ذفيلد و سه سال در وستفيلد كالج آكسفورد به تحصيل زبان و ادبيات انگليسى و فرانسه پرداخت و پس از ده سال به ايران بازگشت از آثار اوست: تحقيقات و مطالعات انگليس ها در باب فارسى (دكتر آرتور ج. آربرى، لندن، 1943، م.، رساله ى ايشان) تراژدى قيصر (ويليام شكسپير، 1334)؛ تراژدى مكبث (ويليام شكسپير 1340)؛ انحطاط و سقوط امپراتورى روم (نوشته ى ادوارد گيبون، 1354، سه جلد)؛ از وى داستان «مادر» اثر سامرست موآم نيز در مجله ى «سخن» به چاپ رسيد. وى همچنين مقاله ها و ترجمه هايى را در مجله ى «روزگار نو»- طبع انگلستان- انتشار مى داد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نواب پور، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: مشهد.

درگذشت: دى 1374، دورهام انگلستان.

رضا نواب پور داراى دكتراى زبان شناسى از دانشگاه دورهام و استاد دانشگاه منچستر بود. در مزمزه ى خاطرات (مجموعه ى داستان، 1340) به انتقاد از خرافه پرستى پرداخت. از همكاران مجتبى مينوى در بنياد شاهنامه بود، بيشتر آثار مكتوب وى به زبان انگليسى است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نوايي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

درگذشت: 1362.

محمود نوايى داراى درجه ى تحصيلى مهندسى و مترجم زبان فرانسوى و نخستين مترجم آثار زيگموند فرويد بود.

از آثار اوست: آينده ى يك توهم (زيگموند فرويد)؛ ارزش علمى و عملى نظريات فرويد، بيگانگان در خانه (اثر ژرژ سيمنون)؛ بيولوژى و فلسفه ى زندگى؛ پنج درس پسيك آناليز (زيگموند فرويد، 1324)؛ خندان و گشاده رو باشيد (پروفسور پل بنينسن فرانسوى، 1328)؛ روانكاوى و زندگى من (زيگموند فرويد، 1324)؛ روش علمى تلقين بنفس (پل ب. ژاگو، 1325)؛ كاپيتال (تلخيص ازكتاب ارل ماركس، 1323)؛ گراديوا (اثر يوهانس ويلهلم ينسن كه هذيان و رؤيا اثر زيگموند فرويد به ضميمه ى آن آمده است، 1340، ظاهرا هذيان و رؤيا به صورت مجزا هم به چاپ رسيده است)؛ مزد ترس (ژرژ آرنو، 1334 نظريات فرويد. وى مشغول به تأليف كتابى به فرانسه درباره ى خيام بود كه نيمه كاره ماند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نوبخت شيرازي، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1274/ 1273 ش)، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش به پايان برد، سپس براى تحصيل علوم دينى به نجف و كربلا رفت و ادبيات عرب را آموخت. او علم كلام را از محضر سيد محمد مفتى هندى آموخت و ادبيات عرب را نزد شيخ عبدالرحمان كويتى تكميل كرد و در حوزه ى درس صدر اصفهانى، كه مرجع تقليد بود، درس خارج خواند. وى پس از مراجعت به شيراز مدتى در مدرسه شريعت، و پس از تأسيس دارالمعلمين شيراز مدت سه سال در آنجا تدريس كرد. او در 1298 ش در شيراز مجله هاى «دنياى ايران»، «فكر آزاد» و روزنامه ى «بهارستان» در 1299 ش مجله ى «گل آشتى» را در شيراز تأسيس و منتشر نمود. نوبخت

از طرفداران رضا شاه بود به همين علت شاه او را به مديريت مجله ى نظامى «قشون» كه در 1340 ق تأسيس شده بود، برگزيد. او در دوره هاى ششم و هفتم از طرف مردم بهبهان به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى مدتى نيز رياست كتابخانه ى سلطنتى را بر عهده داشت. از ديگر آثارش: «شاهنامه پهلوى»؛ «علم تربيت يا پداگوژى»؛ «علم روح علم طبايع»؛ «ماوراء مدرسه»؛ «فلسفه فازيسم»؛ «قانون فكر»، در علم منطق؛ «تاج جاحظ»، ترجمه؛ «كارنامه»، ترجمه؛ رساله ى «سفراى محمد»؛ «پندنامه»، شعر؛ «ديوان» شعر.[1]

فرزند ميرزا محمد حسن شيرازى، در 1272 ش در شيراز تولد يافت. تحصيلات مقدماتى و ابتدائى را در موطن خود فراگرفت و در 12 سالگى براى ادامه تحصيل به عتبات رفت و علاوه بر ادبيات عرب، حكمت الهى و فلسفه و فنون و صناعات ادبى را به خوبى فرا گرفته و به زبان عربى تسلط كامل يافت و از همان هنگام تحصيل، همكارى با مطبوعات را شروع كرد و غالبا در روزنامه هاى مصر مقالاتى به زبان عربى مى نوشت و يا قصائدى به صورت انتقاد از اوضاع جهان سروده به مطبوعات مى داد. مسافرت نوبخت براى ادامه تحصيل در نجف و كشورهاى عربى قريب دوازده سال طول كشيد و پس از پايان جنگ اول به ايران برگشت. چندى در دارالمعلمين فارس معلم طبيعيات بود، بعد به فكر روزنامه نگارى افتاد. ابتدا مجله اى به نام زندگانى تأسيس نموده، آنرا انتشار داد و پس از آن مجله ى فكر آزاد را تأسيس كرد ولى دوام زيادى نداشت تا اينكه در 1298 در شيراز روزنامه بهارستان را انتشار داد. بهارستان در جهت كودتا و ضرورت آن مقالات متعددى

مى نوشت و هر قدمى كه كودتاگران برمى داشتند تحسين و تمجيد مى نمود. در حقيقت اين روزنامه ارگان كودتا بود. پس از عزل سيد ضياءالدين از رئيس الوزرائى نوبخت مورد حمله شديد مخالفين واقع شد كه ناچار روزنامه را تعطيل و شيراز را ترك نمود.

در 1301 در تهران روزنامه بهارستان مجددا دائر شد و هفته اى سه شماره انتشار پيدا مى كرد و ضمن تجليل و تأييد سردار سپه بقيه رجال را مورد انتقاد قرار مى داد. پس از چندى روزنامه بهارستان در حقيقت مدافع رضاخان سردار سپه شد ولى به عللى در 1303 تعطيل گرديد و نوبخت سردبير و رئيس هيئت تحريريه مجله قشون شد و در همان موقع كتابى تحت عنوان سردار پهلوى نوشت. اين كتاب شامل وقايع از سوم حوت 1299 تا جلوس رضاشاه به سلطنت مى باشد كه داراى تصاوير و گراورهاى زيادى است. نوبخت به علت نزديكى به رضاخان سردار سپه، داوطلب وكالت مجلس شوراى ملى شد و در دوره ششم از بهبهان به وكالت رسيد و در دوره هفتم هم وكيل همانجا بود. از دوره هشتم حوزه انتخابيه او عوض شد و در هر دوره از فسا انتخاب مى گرديد كه مجموعا هفت دوره نماينده مجلس شوراى ملى بود. نوبخت در دوره رضاشاه از وكلاى مورد علاقه دستگاه بود و به همين علت نمايندگى مجلس را در تمام دوره رضاشاه حفظ كرد. در دوره سيزدهم كه انتخابات آن در تابستان 1320 انجام يافته بود پس از استعفا و خروج رضاشاه شروع به كار كرد و در اين مجلس نوبخت وكيلى حراف و جنجالى شد و با دولتها به جنگ پرداخت. به هنگام طرح لايحه اتحاد سه جانبه

بين ايران و انگليس و شوروى در زمره مخالفان بود و چندين نطق طولانى ايراد نمود و سرانجام رأى كبود داد. نوبخت در آن ايام از طرفداران جدى آلمان و هيتلر بود و حزبى نيز به نام حزب كبود تأسيس كرد. در اواسط 1322 نيروهاى بيگانه در ايران عده اى را به جرم ژرمانوفيلى بازداشت كردند كه از جمله حبيب الله نوبخت وكيل مجلس بازداشت گرديد. ساير بازداشتيها در اراك توقيف بودند ولى نوبخت به خارج از ايران انتقال يافت و تا پايان جنگ در اسارت بيگانگان بود. در 1324 از زندان رهايى يافت، كار سياست را رها كرد و به تأليفات و ترجمه پرداخت تا در 1352 درگذشت. در طول زندگانى خود آثار زيادى نوشته و انتشار داد از جمله شاهنامه نوبخت است. فرزند ارشد وى دانش نوبخت سالها روزنامه سياست ما را انتشار مى داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد 156 -155 ،82/ 4 ،111 -110/ 4 ،298 -297 ،36 -32/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (734 -727/ 5)، الذريعه (31/ 19 ،230 -229 ،24/ 17 ،321/ 15 ،21/ 13 ،1227/ 9)، فرهنگ سخنوران (954)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3198 ،2863 ،2862 ،2584 ،2518 ،2461 ،2337 ،2335 ،2087/ 2 ،1528 ،854 ،628/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (482 -480/ 2).

نوبختي، ابوالعباس فضل

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 185 ق)، حكيم، فيلسوف، متكلم، منجم و مترجم. گروهى او را به جدش منسوب كرده و فضل بن نوبخت خوانده اند. وى از مشاهير و پيشوايان متكلمان اماميه به شمار مى آيد. ابونواس از شاعران معاصر او بود كه در مدح خاندان نوبختى شعر مى سرود. فضل از منجمان و فيلسوفان عهد هارون الرشيد و خزانه دار

كتابهاى حكمى به حساب مى آمد كه بسيارى از كتب حكمت اشراقى قبل از اسلام را، از زبان پهلوى به عربى، ترجمه نمود. همچنين در حكمت كتابهايى تأليف كرد و در نجوم نيز آثارى دارد. سيد جمال الدين ابن طاووس، در كتاب خود «فرج المهموم» آورده كه تصانيف نجومى او را ديده و تبحر او را در اين فن تصديق مى نمايد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (412 -410/ 8)، خاندان نوبختى (20 ،14 ،3)، دايرةالمعارف فارسى (3060/ 2)، ريحانه (250/ 6)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (277 ،236 ،200 ،14)، لغت نامه (ذيل/ نوبختى).

نوبختي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(402 -320 ق)، محدث امامى و كاتب. ساكن بغداد بود. وى از قاضى محاملى و على بن عبداللَّه واسطى روايت نموده است. ابوبكر احمد بن محمد برقانى و ابوالقاسم عبداللَّه بن احمد ازهرى و ابوالقاسم تنوخى و ابوالفرج طناجيرى و ابوالقاسم بن خلال از وى روايت كرده اند. محدثين و علماى عامه او را در حديث صدوق و راستگو دانسته اند. در «ميزان الاعتدال» ذهبى وفات وى 452 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (56/ 5)، انساب سمعانى (530 -529/ 5)، تاريخ بغداد (299/ 7)، ريحانه (248 -247/ 6)، لسان الميزان (377/ 2)، ميزان الاعتدال (481/ 1)، الوافى بالوفيات (427/ 11).

نوراني وصال، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالوهاب نوراني وصال ، در سال 1302 شمسي در شيراز به دنيا آمد. دوره هاي دبستان و دبيرستان را در شيراز گذرانيد. آنگاه در سال 1321 به تهران آمد و در رشته ي ادبيات فارسي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به ادامه ي تحصيل پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ دانشنامه ي ليسانس نائل آمد. او پس از انجام خدمت وظيفه ي عمومي ، به ادامه ي تحصيل در دوره ي دكتراي زبان و ادبيات فارسي و تحقيق و تكميل پايان نامه ي دكتراي خود تحت عنوان « طرز شعر در نيمه ي اول قرن دهم » به راهنمايي استاد بديع الزمان فروزانفر پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ درجه ي دكترا توفيق يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدرِ عبدالوهاب ، ميرزاعلي متخلص به روحاني و فرزند ميرزا عبدالوهاب متخلص به يزداني ، و او نيز فرزند ميرزا محمدشفيع معروف به ميرزاكوچك متخلص

به وصال شيرازي شاعر بزرگ عصر قاجاري بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالوهاب نوراني وصال ، دوره هاي دبستان و دبيرستان را در شيراز سپري كرد. آنگاه در سال 1321 به تهران آمد و در رشته ي ادبيات فارسي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به ادامه ي تحصيل پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ دانشنامه ي ليسانس نائل آمد. او پس از انجام خدمت وظيفه ي عمومي ، به ادامه ي تحصيل در دوره ي دكتراي زبان و ادبيات فارسي و تحقيق و تكميل پايان نامه ي دكتراي خود تحت عنوان « طرز شعر در نيمه ي اول قرن دهم » به راهنمايي استاد بديع الزمان فروزانفر پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ درجه ي دكترا توفيق يافت.

استادان و مربيان : عبدالوهاب نوراني وصال ، سالها مديريت گروه ادبيات فارسي دانشگاه شيرازي را برعهده داشت.

همسر و فرزندان : خانم دكتر طاهره صفارزاده ، نويسنده و شاعر توانمند معاصر ، همسر عبدالوهاب نوراني وصال مي باشد.

زمان و علت فوت : دكتر عبدالوهاب نوراني وصال ، در دي ماه 1373 چشم از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالوهاب نوراني وصال ، چندين سال ، مديريت گروه ادبيات فارسي دانشگاه شيراز را بر عهده داشت.

فعاليتهاي آموزشي : عبدالوهاب نوراني وصال ، پس از اخذ درجه ي ليسانس به تدريس در دبيرستان هاي تهران پرداخت. آنگاه در سال 1324 پس از دريافت مدرك دكترا ، به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه شيراز برگزيده شد و اندكي بعد به مقام استادي رسيد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالوهاب نوراني وصال ، مدت ها سلسله برنامه

هايي را با عنوان « سوگنامه سرايي در ادبيات فارسي » در مركز راديو تلويزيون شيراز اجرا كرد كه از يك طرف نمودار تسلط كم نظير او بر ادوار شعر فارسي بود و از طرف ديگر ، شور و ايمان پاك مذهبي او را كه موروثيِ خاندان او بود ، نشان مي داد. او در انجمن ها و مجامع ادبي و كنگره هاي علمي با ايراد سخنراني و خواندن شعر حضوري فعال داشت. ضمن انجام اين فعاليته او به نشر كتاب و مقالات و تحقيقات علمي خود پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : عبدالوهاب نوراني وصال ، از آخرين شاعران بزرگي بود كه شعرش استواريِ سخنِ استادان گذشته را داشت و در عين حال ، سرشار از مضامين و انديشه هاي لطيف نو بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تحقيق و تصحيح ديوان حافظ

ويژگي اثر : با همكاري دكتر محمدرضا جلال نائيني.

2 تصحيح و چاپ ديوان داوري شيرازي

ويژگي اثر : با كمك مؤسسه ي اطلاعات.

3 نقد و تصحيح فرائدالساوك

ويژگي اثر : متن منثور اخلاقي از شمس الدين سجاسي ، با همكاري دكتر غلامرضا افراسيابي.

4 نقد و تصحيح مصيبت نامه ي عطار

5 هزارمزار در ترجمه ي شدالازار ( در شرح مشاهد شيراز )

ويژگي اثر : تأليف: عيسي بن جنيد شيرازي.

منابع زندگينامه :مجله ي نامه ي فرهنگ ، شماره ي 16 ، زمستان 1373

نوري، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1343 ق)، عالم دينى، اديب و شاعر،

متخلص به فاضل. معروف به فاضل نورى. جامع معقول و منقول بود. در محضر علماى اصفهان تلمذ نمود و پس از فراغت از تحصيل در مسجد محله ى دروازه ى نو اصفهان به اقامه ى جماعت پرداخت. وى را اهل تصفيه ى باطن و سير و سلوك دانسته اند. در اصفهان درگذشت و در تكيه بابا ركن الدين تخت فولاد مدفون گرديد. از آثارش «ديوان» شعرى است كه آن را فرزندش نصيرالدين نورى، معروف به خواجوى، گردآورى و تدوين نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرةالقبور (206 -205)، الذريعه (802/ 9)، ريحانه (261 -259/ 6).

نوري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقّق، و عارف و زاهد كامل، از شاگردان آقا مير محمّد شهشهانى، و خود داماد حاجى كلباسى بوده، در شب بيستم شوال سال 1323 به سنّ قريب به يكصد سال وفات يافته، در داخل بقعه تكيه بابا ركن الدين در ايوان قرينه قبر بابا مدفون گرديد.

كتب و رسائلى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- رساله در فقه استدلالى 2- رساله در نمازهاى مستحبّى 3- رساله عمليّه 4- رساله در نماز شب، مطبوع 5- رساله در صلات 6- رساله در نكاح 7- رساله در تجارت 9- كتابى در اصول؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نوقاتي سجستاني، ابوعمر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 382 ق)، حافظ، محدث، اديب و شاعر. اصل وى از نوقات، از توابع سيستان است. در طلب حديث به خراسان مسافرت كرد و در هرات، مرو، بلخ و ماوراءالنهر حديث شنيد. وى از ابوعبداللَّه محمد بن اسحاق قرشى و حاكم ابوعبداللَّه نيشابورى و ابوحاتم ابن حبان بستى و ابويعلى عبدالمؤمن بن خلف نسفى و محمد بن خيو بن حامد ترمذى و ابى حامد احمد بن محمد بن حسين بوشنجى و عبدالرحمان بن محمد بن علويه ابهرى و ابوسليمان خطابى و ديگران حديث شنيد. دو فرزندش، عمر و عثمان، و نيز على بن بشرى ليثى و على بن طاهر شروطى و حسين بن محمد كرابيسى و قاسم بن عباس صلحى و احمد بن سعيد تونى و جماعتى ديگر از وى روايت نموده اند. از آثارش: «آداب المسافرين»؛ «العتاب» يا «العتاب و الاعتاب»؛ كتاب «التعظة»؛ كتاب «الشيب»؛ كتاب «صون المشيب»؛ «الرياحين» يا «فضل الرياحين»؛ كتاب «العلم» يا «العلم والعلماء»؛ «محنة الظراف فى اخبار العشاق»؛ «معاشرةالاهلين»؛ المسلسلات».

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (145 -144/ 17)، لغت نامه (ذيل/ نوقاتى)، معجم الادباء (208 -205/ 17)، معجم البلدان (360/ 5)، معجم المؤلفين (7/ 9 ،266 -265/ 8)، الوافى بالوفيات (91 -90/ 2)، هديةالعارفين (53/ 2).

نهاوندي اصفهاني، جهانبخش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نامش محمّد جواد، و معروف به ميرزا جهانبخش است.

عالم و اديب و منجّم بوده، و در اصفهان سكونت داشته، رساله در استخراج خطّ نصف النهار جهت شاگردش سيد عباس بن سيد على موسوى شاهرودى متوفّى در سال 1345 در مشهد تأليف نموده است.

صاحب عنوان در سال 1334 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نهاوندي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1304 -1237 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مدرس، اديب و شاعر. در نهاوند به دنيا آمد. در ابتدا به فراگيرى خط پرداخت. سپس براى تحصيل مقدمات علوم به بروجرد رفت. آنگاه جهت تكميل معلومات عازم نجف گشت و در آنجا از محضر شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، استفاده نمود و پس از درگذشت صاحب «جواهر» در درس شيخ مرتضى انصارى شركت كرد و از خواص شاگردان وى گرديد. او در حيات استادش، شيخ انصارى، در نجف عهده دار تدريس گرديد. سيد محمد طباطبايى و ميرزا مهدى گلستانه از شاگردان وى بودند. در 1289 ق به قصد زيارت امام رضا (ع) به ايران آمد و در بازگشت در تهران ساكن شد و حدود دوازده سال در مدرسه مروى (فخريه سابق) مشغول تدريس گرديد. در تهران درگذشت. پيكرش به قم منتقل و در صحن جديد حضرت معصومه (س) دفن شد. به آورده ى شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» پيكر وى به نجف منتقل گرديد. از آثارش: «اصل البرائة»؛ حاشيه بر «قوانين»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «الوقف» و «العتق»، در فقه؛ «ديوان» شعر.[1]

ميرزا عبدالرحيم بن ميرزا نجف مستوفى بن ميرزا محمدعلى شيرازى نهاوندى عالمى متبحر و فقيهى جامع از بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى و ملازمين وى و فقهاء

بزرگ و مدرسين نجف اشرف بوده چند سال بعد از فوت استادش شيخ به ايران آمده و چندى در مشهد رضوى توقف آنگاه به تهران آمده و در مدرسه مروى به تدريس پرداخته تا در ماه ربيع الثانى 1304 در سن 67 وفات نموده و جنازه اش را حمل به نجف اشرف نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (470/ 7)، الذريعه (687/ 9 ،157/ 6)، ريحانه (268 -266/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1109 -1108/ 14)، فوائد الرضويه (229 -228)، المآثر والآثار (143)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1312/ 3).

نهاوندي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رجالى، مدرس، اديب، نحوى و لغوى. پس از فراگرفتن مقدمات، جهت تكميل آموخته هاى خويش رهسپار نجف گشت و در درس شيخ مرتضى انصارى شركت نمود و از خواص شاگردان شيخ گرديد. او همچنين از محضر ميرزا ابوالقاسم كلانترى نيز استفاده نمود. وى پس از درگذشت شيخ انصارى عهده دار تدريس و بحث و تأليف شد. نهاوندى از علماى بزرگ اماميه در اوايل قرن چهاردهم قمرى است. او را به كثرت دانش دينى و فقهى ستوده اند و در اصول وى را مؤسس و در پاره اى از مواضع و مباحث اين فن يگانه دانسته اند. وى در نجف در اثر بيمارى وبا درگذشت و در وادى السلام دفن گرديد. از آثار او: «تشريح الاصول الصغير»؛ «تشريح الاصول الكبير»؛ «مقدمة الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛ «الدماء الثلاثة»؛ «مشارق الاصول».[1]

على بن ملا فتح اللَّه نهاوندى نجفى عالمى بزرگ و محققى جليل از شاگردان علامه شيخ مرتضى انصارى و اعلام مدرسين نجف و مجتهدين مسلم و اساتيد بزرگ آن سامان بوده و با اين كمالات معنوى حظى از

اين دنياى دنى نداشته و در نهايت فقر و عسرت و در اواخر عمر مبتلا به كسالتهاى گوناگون شده تا در اول ماه ربيع الثانى 1322 در سن هشتادسالگى وفات نمود و در وادى السلام در مقبره مخصوص مدفون گرديد از آثار اوست (تشريح اصول الصغير) و (تشريح اصول الكبير) و نيز كتابى (در طهارت) و كتابى در (دماء الثلاثه).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (301/ 8)، الذريعه (186/ 15 ،185/ 4)، ريحانه (269 -268/ 6)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1313 -1312/ 3)، معجم المؤلفين (165/ 7).

نيازي حجازي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، اديب، لغوى و شاعر. وى صاحب منظومه ى «جامع اللغات»، در لغت فارسى است. او پيش از قرن يازدهم قمرى مى زيسته، زيرا در «فرهنگ سرورى»، تأليف شده در 1008 ق، و «فرهنگ جهانگيرى» تأليف شده در 1005 تا 1017 ق، از «جامع اللغات» شواهدى نقل گرديده است. همچنين در اين كتاب از سال درگذشت مير على هروى (951 ق) نيز نشانى است كه در اين صورت تاريخ تأليف كتاب بين 951 ق و 1008 ق بوده است. در «الذريعه» براى نيازى «ديوان» شعرى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (100/ 23 ،1240/ 9 ،69/ 5)، ريحانه (275/ 6)، فرهنگهاى فارسى (124 -117 ،110 -106)، لغت نامه (ذيل/ حجازى).

نيازي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1269 ش)، مترجم، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر، متخلص به نيازى. در تبريز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاهش به پايان برد و براى تحصيل در طب، به سوئيس رفت. او ادبيات فرانسه را به خوبى آموخت و اشعارى به زبان فرانسه سرود كه مورد توجه ادباى آنجا قرار گرفت. وى در حدود 1300 ش در اداره تجارتى سفارت ايران در سوئيس با سمت منشى گرى مشغول خدمت شد. بعد از بازگشت به ايران به معلمى مدرسه دارالفنون منصوب گرديد. او همچنين در دبيرستان هاى دولتى ادبيات فرانسه تدريس مى كرد.پس از فوت ميرزا حسين خان صبا، صاحب امتياز و مدير مسئول روزنامه ى «ستاره ى ايران»، امتياز آن روزنامه به وى واگذار شد و او در 1303 ش آن را تحت عنوان قبلى خود يعنى «ستاره ى ايران» منتشر كرد. سپس در 1307 ش اين روزنامه را تحت عنوان «ستاره ى جهان» به

دو زبان فارسى و فرانسه انتشار داد. وى قطعه اى به زبان فرانسه به عنوان «زندگانى» سرود و از آكادمى ژفلور و فرانسه ديپلم افتخار دريافت كرد و در 1311 ش به مناسبت ترجمه «رباعيات» حكيم عمر خيام از طرف آكادمى فرانسه به وى جايزه اى اهدا شد. از ديگر آثارش: «هزار و يك خنده». از آثار ترجمه ى وى: «تاريخ بيزانس»؛ «تاريخ پليس»؛ «كشمير يا باغ نشاط»؛ «يك دروغ چه كرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (22 -20/ 3)، الذريعه (283 ،220/ 25 ،83/ 18)، سخنوران نامى (477 -472/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3450 ،3398 ،3397 ،2643 ،1676 ،1672/ 2 ،682 ،679/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (228 -227/ 1).

نيريزي، ارشدالدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 604 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، مفسر و اديب. در «مجمل فصيحى» و «فارسنامه ى ناصرى» نام وى محمد بن على ذكر شده است. او جامع علوم شرعيه و در علم تفسير و حديث متبحر بود. مدتها در مسجد جامع عتيق شيراز امامت نمود و نوشته اند كه به مدت هفتاد سال عهده دار منصب افتاء بود. او را عالمى خيرخواه و داراى اخلاق نيكو و اوصاف مرضيه دانسته اند. در طلب علم به حجاز و عراق مسافرت نمود و مشايخ و علماى بزرگى چون: شيخ توران كبير، زاهد ابومنصور، ابوالوفا احمد بن ابراهيم فيروزآبادى، ابومقاتل مناور بن فركوه ديلمى را درك نمود. شيخ روزبهان بقلى شيرازى و سراج الدين مكرم قاضى القضاة فارس و عارف معروف عزالدين مودود زركوب و فرزندش، عمادالدين ابوالفضل محمد بن مودود زركوب، و ملك معين الدين ابوذر كتكى مفتى از شاگردان او بودند. در شيراز درگذشت و در رباطى كه خود در نزديكى مصلاى

شيراز بنا كرده بود، دفن شد. از آثارش: «مجمع البحرين»، در تفسير و تأويل، در ده مجلد؛ «تنوير المصابيح»، در شرح «المصابيح»، در حديث؛ «باكورة الطلب لاهل الادب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شد الازار (376 -372)، شيرازنامه (170 -169)، فارسنامه ناصرى (1567/ 2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 604)، معجم المؤلفين (224/ 7).

نيساري، سليم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سليم نيساري در 21 آذر ماه 1299 درتبريز متولد شد. وي داري دكتراي فلسفه از دانشگاه ايندياناي آمريكا ست. دكتر نيساري پس از بازگشت به ايران به تدريس دردانشكده علوم تربيتي ادامه داد و درسال1359 پس از 38 سال خدمت به تقاضاي خود بازنشسته شد .گروه : علوم انسانيرشته : علوم تربيتيوالدين و انساب : سليم نيساري فرزند عبد الله كه وي نيز فرزند ميرزا سليم، حاكم محال قره داغ آذربايجان بود، در 21 آذر ماه 1299 درتبريز متولد شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سليم نيساري پس از گذراندن دوره تحصيلات ابتدايي و متوسطه و توفيق در امتحان نهايي دانشسراي تبريز با رتبه اول براي ادامه تحصيل به تهران آمد و موفق به اخذ درجه ليسانس در سال 1321 دررشته ادبيات فارسي و علوم تربيتي شد . ضمنا به تحصيل دردوره دكتري ادبيات فارسي ادامه داد . درسال 1329 براي ادامه تحصيل به اروپا و سپس به آمريكا رفت. وي موفق به دريافت درجه فوق ليسانس ازدانشگاه لندن و نيز درجه دكتري دررشته علوم تربيتي و زبان شناسي از دانشگاه اينديانا آمريكا شد.همسر و فرزندان : سليم نيساري با ايران ميرتقوي ازدواج كرد و ثمره اين ازدواج سه فرزند به نامهاي نيلوفر، سيروس و نادر مي باشد .مشاغل و سمتهاي مورد

تصدي : مشاغل سليم نيساري در وزارت فرهنگ عبارتند از : منشي مخصوص وزير فرهنگ ، رئيس اداره دفتر وزارتي در دوره وزارت نفت وزير فرهنگ و بازرس وزارتي و مشاور وزارت فرهنگ . درسال 1334 به عنوان دانشيار عالي برگزيده شد . درسال 1336 به استخدام دبيرخانه مركزي يونسكو در پاريس درآمد و به سمت رئيس اداره كمكهاي فني يونسكو منصوب شد . دراين سمت از طرف مدير كل يونسكو براي سركشي به نحوه پيشرفت برنامه كمكهاي علمي و فرهنگي يونسكو به كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه و كشورهاي جنوب غربي آسيا سفركرد . پس از پايان ماموريت و مراجعت به ايرا ن به سمت مدير كل روابط فرهنگي دروزارت آموزش و پرورش منصوب گرديد . ضمنا درهيات مديره موسسه فرهنگي منطقه اي نيز عضويت داشت و سردبيري يك مجله انگليسي درموسسه فرهنگي منطقه اي را نيز به عهده داشت . درسال1356 با ماموريت از طرف دانشگاه تهران ووزارت فرهنگ و هنر باسمت رايزن فرهنگي به كشورتركيه رفت . پس از پايان ماموريت درسال1358 به ايران مراجعت كرد .فعاليتهاي آموزشي : سليم نيساري در سال 1321 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد . درسال 1333 ضمن تدريس، معاونت دانشكده ادبيات دانشگاه شيراز را به عهده گرفت . تاريخ فرهنگ ايران ، كليات روش تدريس و روش آموزش زبان فارسي دردبستان از جمله عناويني بودكه تدريس آنها را به عهده داشت . دكتر نيساري به غيراز تدريس در رشته ها ومقاطع مختلف، درسال 1334 به عنوان دانشيار عالي برگزيده شد . درسال 1344 به مرتبه استادي ارتقا يافت و به دانشگاه تهران منتقل شد . دردانشكده علوم

تربيتي تدريس چند درس ازجمله فلسفه، آموزش و پرورش ، مباني آموزش و پرورش ،كليات روش تدريس ، آموزش مقدمات خواندن و نوشتن ، آئين بررسي و گزارش نويسي و روش تحقيق را عهده دار بود . پس از بازگشت به ايران به تدريس دردانشكده علوم تربيتي ادامه داد و درسال1359 پس از 38 سال خدمت به تقاضاي خود بازنشسته شد .مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سليم نيساري در اسفند 1333 مامورتاسيس دانشكده ادبيات شيراز گرديد .جوائز و نشانها : از دكتر سليم نيساري به خاطر كتاب «نسخه هاي خطي حافظ» (قرن نهم) در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي تقدير شده است.چگونگي عرضه آثار : سليم نيساري چندين مقاله به فارسي و انگليسي و فرانسه و تركي درمجلات ايران و خارج از ايران منتشرساخته و از 1339 تا 1342 مديريت مجله بنياد فرهنگ را به عهده داشته است . عنوان يكي ازنوشته هاي او دراين مجله «دستورخط فارسي » مي باشد . از ميان مقالاتي كه درروزنامه ها انتشار يافته است تنها به يك سري شامل 17 مقاله از شماره 7371تا 7392 از 2اسفند ماه تا 28 همان ماه درروزنامه كيهان زير عنوان «خط فارسي بايد اصلاح شود » اشاره مي شود .آثار : nbsp1 Le but humain de 1 Education ويژگي اثر : سخنراني در ششمين كنگره بين المللي علوم تربيتي ، دانشگاه دوفين پاريس ، درسال19732 Mevlana nin Mesnevi sinde Pragmatic Egitimle I lgiili Bir ornek ويژگي اثر : اين سخنراني در كنگره بين

المللي بزرگداشت مولانا درشهر قونيه در نوامبر 1978 به زبان تركي ايراد شده است و عنوان آن به فارسي «تمثيلي در مثنوي مولانا درارتباط با فلسفه پراگماتيسم درآموزش »است . متن سخنراني در كتاب : Mevli[ann ve yasama Sevinic نشريه اداره جهانگردي قونيه چاپ شده است .3 Persian An Element Of The Regional Common Culture ويژگي اثر : اين مقاله در سمينار منطقه اي ميراث فرهنگي (ايران ، پاكستان ، تركيه ) Seminar on common cultuaral H eritage march 1965 درمجموعة ]چاپ شده است4 The Campaign Against Illteracy in Iran and the Role of Radio and Television In this campaign ويژگي اثر : اين سخنراني درسميناربين المللي نقش راديو و تلويزيون درپيكاربا بيسوادي درشهر آنكارا ايراد شده ومتن آن درنشريه زير به چاپ رسيده است . Conference of Executives From Radio and TV Organizations، Ankara19785 The Emergence of a New Nation with an old culture ويژگي اثر : در نشريه بين المللي بزرگداشت محمد علي جناح قائد اعظم پاكستان ، اسلام آباد _درنشريه Joutnal of the Regional cultural institute volume به چاپ رسيده است .6 آموزش زبان و ادبيات فارسي دردانشگاه ويژگي اثر : متن اين سخنراني در مجموعه سخنرانيها و مقالات اولين مجلس علمي استادان زبان و ادبيات فارسي وزار ت علوم .آذرماه 1350 ص 240تا235 منتشر شده است7 آموزش شعر فارسي ويژگي اثر : متن اين سخنراني از گزارش كنگره دبيران زبان و ادبيات

فارسي و همچنين در نشريه دانشكده علوم تربيتي دوره اول ، شماره 238 استفاده از شاهنامه فردوسي در پژوهشهاي زبان شناسي ويژگي اثر : كنگره بزرگداشت جهاني فردوسي ، دانشگاه تهران آذرماه 13699 بررسي پندهاي فردوسي از ديد فرهنگ ايراني ويژگي اثر : متن اين خطابه در مجموعه سخنرانيهاي نخستين دوره جلسات سخنراني وبحث درباره شاهنامه فردوسي ، همچنين در مجله هنرومردم شماره 102و 103 فروردين و ارديبهشت 1351 به چاپ رسيده است10 پيوستگي هدف ، برنامه وروش آموزش زبان وادبيات فارسي ويژگي اثر : اين متن درنشريه دومين كنگره انجمن دبيران زبان وادبيات فارسي درمرداد ماه 1347 ، ص 90-84 به چاپ رسيده است11 تدريس زبان فارسي دردبستان يا آموزش هنر هاي زبان( 1344) مي باشد. توضيحي درباب خط كتاب اول دبستان ويژگي اثر : در مجموعه مقالات همايش بررسي و تبين علل بدخطي دانش آموزان زير عنوان خط خوش ، نشريه سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي ، اسفند 137813 خاطراتي از كلاس درس استاد ملك الشعرا بهار ويژگي اثر : دررابطه با همايش ياد بود پنجاهمين سال در گذشت ملك الشعرا بهار درآوريل 2001 دردانشگاه سوربن پاريس ايراد شده است .14 دستور خط فارسي ويژگي اثر : پژوهشي درباره پيوستگي با زبان فارسي ، تهران : سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، 137415 دفتر ديگر سانيها درغزلهاي حافظ

ويژگي اثر : جلد اول ، تهران ، سروش 137316 ديوان حافظ ويژگي اثر : مستند برنسخه هاي خطي سده نهم ، به خط استاد امير احمد فلسفي ، همراه بامينياتور هايي از استاد فرشچيان ، تهران ، انتشارات يساولي ،138217 ديوان حافظ ويژگي اثر : براساس 48 نسخه خطي سده نهم ، تهران . انتشارات سينا نگار. و اسرار دانش ،1377-دكتر نيساري در خصوص اين اثر مي گويد: | اول بار پيش علامه قزويني عنوان كرد، براي تصحيح ديوان حافظ بايد متوني را كه به زمان حافظ نزديك تر است، يافته و براساس چنين نسخه اي ديوان حافظ را تنظيم و تصحيح كرد. قزويني يك نسخه خطي بيشتر به دست نياورد. من اين جست وجوها را در حد توان ادامه دادم و مرحوم خانلري و مرحوم مجتبي مينوي كه باهم كار مي كردند، توانستند نسخه خطي پيدا كنند. روي جلد نوشتم براساس نسخه خطي ديوان حافظ.18 غزلهاي حافظ ويژگي اثر : براساس نسخه خطي سده نهم ، به خط استاد محمد سلحشور ، چاپ اول ارديبهشت 1371 ، چاپ دوم الهدي آذرماه 137119 غزلهاي حافظ ويژگي اثر : نشريه موسسه فرهنگي منطقه اي 135320 كليات روش تدريس ويژگي اثر : چاپ اول اين اثر در سال 1344و چاپ دوم اين اثر 135521 گروه بندي افعال فارسي ويژگي اثر : متن اين سخنراني درجلد دوم سومين كنگره تحقيقات ايراني ،

بنياد فرهنگ ايران ، شهريور 1351 درج شده است22 مقدمه اي بر تدوين غزلهاي حافظ( 1367) ، ملاحظاتي درباب نسخه خطي مشتمل بر 152 غزل حافظ و چاپ تك نسخه اي آن ويژگي اثر : در نخستين همايش ايران شناسي ، 138124 نسخه هاي خطي حافظ ويژگي اثر : شيراز سده نهم ، مركز حافظ شناسي، 138025 نقش معلم در برابرارزشهاي اخلاقي ويژگي اثر : متن اين سخنراني در نشريه دانشكده علوم تربيتي ، دوره پنجم شماره 1و2 درسال1354 به چاپ رسيده است26 نمونه هايي از آثار جاويدان شعر فارسي( 1350) ، نوآوري درتركيبات واژگان فارسي در خمسه نظامي گنجوي ويژگي اثر : مجموعه مقالات كنگره بين المللي نهمين سده تولد حكيم نظامي گنجوي ، دانشگاه تبريز ، جلد سوم .1372 ص440-42828 يكسان كردن املاي فارسي ويژگي اثر : درمجموعه خطابه هاي نخستين كنگره تحقيقات ايراني ، دانشگاه تهران : شهريورماه 1349 ، جلد اول ص 312-299

نيشابوري، ابوعبدالرحمان عبداللّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 236 ق)، محدث، نحوى و اديب. اهل نيشابور بود. علم نحو را از اخفش فراگرفت. خطيب بغدادى او را در اين فن صاحب بصيرت مى داند. وى همچنين در ادبيات متبحر بود. از محمد بن جعفر غندر و محمد بن ابى عدى و عبدالاعلى بن عبدالاعلى و يوسف بن عطيه صفار و معلى بن سليمان و يحيى بن سعيد قطان و عبدالعزيز عطار و عبدالوهاب ثقفى و عده اى ديگر حديث شنيد. ابوبكر بن ابى الدنيا

و عبداللَّه بن محمد بن ناجيه از وى روايت كرده اند. از آثارش: «نوادر العرب و غريب الفاظها» يا «نوادر العرب و غرائب الفاظها والمعانى والامثال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (681/ 2)، تاريخ بغداد (73 -72/ 10)، الثقات (364/ 8)، الجرح والتعديل (ج 2، ق 195/ 2)، لسان الميزان (183 -182/ 4)، معجم المؤلفين (143/ 6)، هديةالعارفين (440/ 1).

نيشابوري، ابويوسف يعقوب

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(474 ق)، اديب، لغوى و شاعر. اهل نيشابور بود و در علم لغت تبحر داشت و بنابر آورده ى «كشف الظنون» صاحب تأليفاتى در اين فن مى باشد. او شعر نيز مى سرود. از آثار او: «البلغة فى اللغة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (253)، معجم المؤلفين (241/ 13)، هديةالعارفين (544/ 2).

نيشابوري، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، محدث، مقرى و نحوى. از علماى اماميه در قرن ششم قمرى است. او از شيخ ابوعلى بن شيخ طوسى روايت كرده است. كتاب «المجالس»، در حديث از اوست و ابن شهرآشوب در «مناقب» خود از آن بسيار نقل كرده است. وى از مشايخ روايى سيد ضياءالدين ابوالرضا فضل اللَّه بن على راوندى و امام قطب الدين راوندى (م 573 ق) بود. قطب الدين نيشابورى «الندبة» امام زين العابدين (ع) را از حاكم حسكانى از صدوق ابن بابويه روايت كرده و علامه حلى در «اجازه ى» كبيره خود به اين مطلب اشاره كرده است. از ديگر آثارش: «التعليق»؛ «الحدود»؛ «الموجز فى النحو».[1]

محمد بن على بن حسن مقرى نيشابورى ملقب به (قطب الدين) مكنى به ابوجعفر عالمى موثق و استاد سيد ابى الرضا فضل اللَّه راوندى و شيخ ابى الحسن قطب راوندى و صاحب تعليق الحدود الموجز در نحو بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (251/ 23 ،356/ 19 ،221/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 272/ 6)، فهرست منتجب الدين (158 -157)، فوائد الرضويه (559)، معجم المؤلفين (318 -317/ 10).

نيشابوري، نجم الدين، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 550 ق)، فقيه، مفسر، اديب، لغوى و شاعر. ملقب به بيان الحق. مؤلف «معجم الادباء» وى را عالمى بارع و مفسرى دانشمند توصيف كرده است. او در علم لغت و فقه متبحر بود. همچنين وى را متفنن در علوم و تصانيف او را كم نظير دانسته اند. از آثارش: «ايجاز البيان فى معانى القرآن»؛ «خلق الانسان»؛ «جمل الغرائب»، در تفسير حديث؛ «التذكرة والتبصرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (43/ 8)، كشف الظنون (1205 ،722 ،602 -601 ،393 ،205)، معجم الادباء (125 -124/ 19)، معجم المؤلفين (158 -157/ 12).

نيكنام، مهرداد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهرداد نيكنام در سال 1326 ش در شهر تهران به دنيا آمد.ايشان پس از اخذ مدرك كارشناسي مترجمي زبان انگليسي ،در سال 1355 ش رشته كتابداري را از دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران اخذ كرد.وي در حال حاضر عضو هيأت علمي و كتابخانة ملي ايران است. كتاب "كتابشناسي حافظ " تاليف مهرداد نيكنام ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهرداد نيكنام دورة دبيرستان را در سال 1345 ش به پايان رسانيد. سپس در دانشكدة علوم ارتباطات اجتماعي به تحصيل پرداخت و ليسانس مترجمي زبان انگليسي را در سال 1350 ش از آن دانشكده دريافت كرد و در سال 1355 ش از دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران در رشتة كتابداري موفق به اخذ درجة فوق ليسانس شدمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهرداد نيكنام در حال حاضر عضو هيأت علمي و كتابخانة ملي ايران است.جوائز و نشانها : كتاب "كتابشناسي حافظ " تاليف

مهرداد نيك نام ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : آفتها و آسيبهاي كتاب ، احياي نسخة خطي كتاب «تاريخ اجتماعي ايران در عهد قاجاريه» ويژگي اثر : با همكاري آقاي عين الله كيانفر3 كتابشناسي حافظ ويژگي اثر : اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است- آشنايي با كتاب: «كتابشناسي حافظ» اين كتاب الگوي مناسبي براي تدوين «كتابشناسي مشاهير» يا «كتابشناسي پديدآورنده» است و نيز منبع سودمندي براي آگاهي حافظ شناسان و حافظ دوستان. كتاب در دو بخش اصلي سامان يافته است. بخش اوّل، آثار فارسي، عربي، تركي قديم، اردو، پنجابي و سندي را در بر دارد و بخش دوم شامل آثار به بيست و پنج زبان ديگر است. چاپهاي مختلف ديوان حافظ و نيز برگزيده هاي آن، شرحها، كتابهاي مستقل و نيز بخشي از يك كتاب دربارة حافظ، مقاله ها، پايان نامه هاي دكترا، نسخ خطي (تا پايان قرن دهم)، تنظيم شعرهاي حافظ براي آواز و حافظ در ادبيات كودكان دامنة گستردة تتبّع گردآورنده را مي نماياند. گردآورنده در تنظيم مشخصات آثار، اصول كتابشناسي را رعايت كرده و فهرستهاي پايان كتاب دستيابي به مدخلها را بخوبي فراهم مي كند. 4 ويرايش فني و مقابله كامل كتاب «حفاظت و نگهداري اسناد و كتب». ويژگي اثر : ويرايش

نيلي نيشابوري، ابوسهل سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(420 -353 ق)، فقيه، طبيب، اديب، نحوى و شاعر. اهل نيشابور بود. او در علم طب

استاد بود و از مشاهير اطبا به شمار مى آمد و تصانيفى در اين زمينه دارد. وى همچنين در فقه و فنون شعر و ادب نيز متبحر بود. از آثار او: اختصار كتاب «المسائل» حنين بن اسحاق؛ تلخيص «شرح فصول بقراط» جالينوس همراه با نكاتى از «شرح ابوبكر رازى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150/ 3)، تاريخ طب (679 -678/ 2)، عيون الانباء فى طبقات الاطباء (314)، كشف الظنون (1668)، معجم الادباء (218/ 11)، معجم المؤلفين (225/ 4)، الوافى بالوفيات (240/ 15).

نيلي پور، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: علوم انسانى، دانشگاه: پيام نور

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1344، كارشناسى ارشد زبان شناسى از دانشگاه تهران در سال 1346، كارشناسى ارشد آموزش زبان انگليسى از دانشگاه ايلينويز در سال 1351، دكتراى تخصصى زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1355، فوق تخصص عصب شناسى زبان و اختلالهاى زبان از دانشگاه بركلى و ايلينويز آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار و دانشيار دانشگاه شهيد چمران اهواز از سال 1351 تا سال 1362، دانشيار دانشكده علوم توانبخشى از سال 1359 تا سال 1367، دانشيار و استاد دانشگاه پيام نور از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسيهاى زبانى كودكان عقب مانده ذهنى، زبان پرسشى و ارزيابى دوزبانگى، نقش زايمانى فرآينده هاى فولوژيكى، آفازى بزرگسالان، ارزيابى و درمان، تأثير دو زبانگى همپايه در يادگيرى زبان ديگر، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 6 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

توانائيهاى دوزبانه شدن در كودكان و بزرگسالان، فيلم آموزش صداها و الفباى فارسى

به خارجيان، فيلم آموزش زبان انگليسى از تلويزيون، زبان شناسى نوين، اثرات انقلاب چامكى، در زمينه هاى زبان شناسى و آموزش زبان انگليسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 12، تعداد مقالات بزبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

توصيف ساختمان فعل لهجه داران، سنجش معنى در روان شناسى زبان، دو زبانگى و زبان پرسشى، سازمان بندى دو زبان در قشر مخ، دستور پرسشى و نمود آن در زبان شناسى، خودآموزى و آماده سازى دو اصل آموزشى در رشته هاى زبان شناسى، روان شناسى زبان، عصب شناسى زبان و آموزش از راه دور.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

واحدي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 468 ق)، فقيه شافعى، مفسر، محدث، نحوى، لغوى و مدرس. اصل وى از ساوه بود. در نيشابور به دنيا آمد و برخلاف پيشه ى اجدادش كه تجارت بود، او و برادرش عبدالرحمان، به كسب علم پرداختند و در سلك محدثين و علما درآمدند. وى را از نويسندگان بزرگ و امام و استاد بى نظير عصر خود در ادبيات، تفسير، حديث، فقه و نحو دانسته اند. او نزد خواجه نظام الملك، وزير مقتدر سلجوقيان، تقربى تمام داشت. ادبيات و لغت را نزد ابوالفضل عروضى اديب و نحو را نزد ابوالحسن ضرير قهندزى و ابوعمران مغربى مالكى فراگرفت و براى تكميل معلومات خويش به مسافرت پرداخت. وى در علم تفسير از محضر ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى استفاده نمود. از ابوطاهر بن محمش و قاضى ابوبكر حيرى و ابوابراهيم اسماعيل بن ابراهيم واعظ و محمد بن ابراهيم مزكى و عبدالرحمان بن حمدان نصروى و احمد بن ابراهيم نجار و ديگران حديث شنيد. احمد بن عمر ارغيانى و عبدالجبار بن محمد خوارى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. در نيشابور درگذشت. در

«النجوم الزاهرة» سال وفات وى 469 ق ذكر شده است. از آثارش: تفاسير سه گانه: «البسيط»، «الوسيط» و «الوجيز» كه به «الحاوى لجميع المعانى» موسوم و به «تفسير واحدى» معروف است؛ «اسباب النزول» يا «اسباب التنزيل»؛ «الدعوات والمحصول»؛ «المغازى»؛ شرح «ديوان» متنبى؛ «الاغراب فى الاعراب» يا «الاعراب فى علم الاعراب»، در نحو؛ «تفسير النبى (ص)»؛ «نفى التحريف عن القرآن الشريف»؛ «التحبير فى شرح الاسماء الحسنى» يا «التنجيز فى شرح اسماء اللَّه الحسنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (60 -59/ 5)، ايضاح المكنون (674 -673/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (260/ 2)، دمية القصر (1020 -1017/ 2)، الذريعه (42/ 25 ،188/ 20 ،319/ 4)، روضات الجنات (236 -234/ 5)، ريحانه (286 -285/ 6)، سيرالنبلاء (342 -339/ 18)، شذرات الذهب (330/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 118/ 5)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (258 -256/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (243 -240/ 5)، طبقات المفسرين داودى (390 -387/ 1)، العبر (324/ 2)، الكامل (123/ 8)، كشف الظنون (2002 ،1747 ،1460 ،1417 ،1277 ،809 ،355 ،245 ،125 ،76)، الكنى والالقاب (277/ 3)، معجم الادباء (270 -257/ 12)، معجم المؤلفين (27 -26/ 7)، النجوم الزاهرة (105/ 5)، وفيات الاعيان (304 -303/ 3)، هديةالاحباب (260)، هديةالعارفين (692/ 1).

واعظ اصفهاني حائري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد، متوفى حدود سال 1320، مولف كتاب «طريق الجنة» مقتل فارسى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

واعظ اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 579 ق)، اديب، واعظ و محدث. او واعظ و اديبى فاضل، از دانشمندان و بزرگان حنابله در عصر خود بود. از ابوسعد احمد بن محمد بغدادى و ابوالقاسم اسماعيل بن على حمامى و ابورشيد احمد بن محمد بن احمد خرقى و ابوالقاسم ابراهيم بن محمد دواتى و جمع كثيرى حديث شنيد. به بغداد رفت و در آنجا نقل حديث كرد. محمد بن حامد بن عبدالواحد بقال از او روايت كرده است. از آثارش گردآورى كتابى به نام «معجم» از مشايخ خود بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (169/ 22)، معجم المؤلفين (315/ 11)، الوافى بالوفيات (393 -392/ 4).

واعظ شيرازي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج على اكبر بن حاج قاسم. عالم فاضل زاهد عابد، اديب كامل، و طبيب ماهر، از نوادر زمان، و مفاخر علمى و عملى اصفهان به شمار مى رفت. در زد و تقوا وحيد و يگانه بود.

در شعبان 1294 متولد، و در نزد جمعى كثير از فضلاء تحصيل نمود كه از آن جمله است: شيخ عبدالحسين محلاتى، و حاج آقا حسين بروجردى (در موقع تحصيل در اصفهان) و آقا سيد محمد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و حاج ميرزا محمدباقر حكيم باشى؛ و در نجف از محضر: شيخ الشريعه ى اصفهانى، و آقا سيد محمدكاظم يزدى، و آخوند خراسانى و غيره استفاده برده، پس از مراجعت به اصفهان سال ها به شغل تجارت مشغول بوده، سپس مدتى طبابت مى فرموده، پس از آن ترك تجارت و طب گفته، جهت ارشاد و هدايت مردم منبر رفته، به مداواى روحى مردم پرداخته.

واعظى بود شيرين بيان، و متكلمى فصيح اللسان، منابرش شام مواعظ شافيه، و نصايح كافيه، از حديث و اخبار و

تفسير و تاريخ بود.

در مدرسه ى صدر ادبيات و نهج البلاغه و تفسير مى فرمود، و عده اى از طلاب از محضرش مستفيد مى شدند.

در شب 24 جمادى الاولى سال 1357 وفات يافته، جنازه با احترامات لازم به قم منتقل گرديده، و در مقبره ى شيخان مدفون گرديد.

از آثارش تصحيح و مقابله ى قسمتى از تفسير «تبيان» شيخ طوسى است كه به طبع رسيده است.

پدرش از تجار و فضلا بوده، و در نجف نزد مولى محمد حسين كاظمينى تحصيل نموده، و كتابى در شرح چهل حديث در فضيلت صلوات بر پيغمبر و آل او عليهم السلام نوشته، و در سال 135 در آنجا وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

واعظ قايني، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، عالم دينى، واعظ، اديب و شاعر. از فضلا و فصحاى بزرگ اماميه در خراسان در سده ى نهم قمرى مى باشد. در وعظ و خطابه او را از اقران و امثال ممتاز دانسته اند. او معاصر با سلطان حسين ميرزاى بايقرا است و مشهور است كه چون سلطان، در 873 ق، در ابتداى دولت خود خواست در خطبه اسامى ائمه معصومين (ع) را ذكر كند، به امير سيد على كه شيعه ى امامى مذهب بود فرمان داد كه خطبه بخواند، اما هجوم اهل تسنن و عوام هرات به مرتبه اى رسيد كه او را از منبر به پايين كشيدند. وى را صاحب حافظه اى قوى دانسته اند تا آنجا كه مى گويند با يك مرتبه شنيدن قصيده اى همه آن را به خاطر مى سپرد. او همچنين شاعرى خوش قريحه بود و در مدح ائمه معصومين (ع) قصايدى دارد. وى در نيشابور درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد و به روايتى در روستاى

آفريز بيرجند مدفون است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (246 -244)، بهارستان (211 -208)، تاريخ نظم و نثر (329)، الذريعه (1251/ 9)، مجالس المؤمنين (526 -523/ 1).

واعظ قزويني، رفيع الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1089 ق)، عالم امامى، واعظ، اديب و شاعر، متخلص به واعظ. معروف به ميرزا رفيعا. موصوف به ملا رفيع الدين يا ملا رفيع. از علماى اماميه و از ادبا و شعرا و فضلاى قرن يازدهم قمرى است. در وعظ و خطابه سرآمد بود و مدتها در مسجد جامع قزوين وعظ مى گفت. او از شاگردان ملا خليل قزوينى بود. از علم معقول حظى وافر داشت و در اين علم كتابى به نام «ابواب الجنان»، در هشت باب شروع كرد كه بيش از يك يا دو باب آن را نتوانست بنويسد، پس از مرگ او فرزندش، ملا محمد شفيع، آن را به اتمام رسانيد. در بعضى از مآخذ وى نواده ى ملا فتح اللَّه ذكر شده است. از ديگر آثارش: «الموعظة»، در دو مجلد؛ «الحملة الحيدرية»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1210 -1204/ 3)، ايضاح المكنون (422 ،12/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1306 -1301/ 5)، تذكره ى نصرآبادى (172 -171)، الذريعه (1252/ 9) ،77 -76/ 1)، رياض العارفين (237)، ريحانه (294 -293/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 228/ 11)، فرهنگ سخنوران (970 -969)، الكنى والالقاب (279/ 2)، لغت نامه (ذيل/ واعظ قزوينى)، معجم المؤلفين (117/ 11)، هديةالاحباب (260)، هديةالعارفين (296/ 2).

واله، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1346، مشهد.

درگذشت: 1370.

حسن واله پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه، راهى حوزه هاى علميه مشهد و قم شد تا به آموختن علوم قديمه بپردازد. پس از آن به تهران آمد و با گشايش فضاى موسيقى در سال هاى 1366 و 1367 به آموختن اين هنر پرداخت. به همراه فراگيرى موسيقى، به خواندن فلسفه و تحقيق در متون كهن و بررسى موسيقى مقامى مناطق مختلف ايران مشغول شد

و به كار نسخه شناسى و مقابله ى آنها مى پرداخت.

حسن واله در بخش موسيقى حوزه ى هنرى سازمان تبليغات اسلامى به كار مشغول شد. از او كار مستقلى به طبع نرسيده است، اما مقاله هايى براى «كيهان فرهنگى» نوشته است. وى قرار بود از مشهد به تهران بيايد و ناگهان مفقود گرديد تا اين كه پيكر درهم شكسته اش را در ارتفاعات شمال تهران يافتند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وثوقي، افضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تبريز در سال 1334 و دكتراى زبانشناسى از دانشگاه پاريس 7 در سال 1357.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى و ادبيات كشورهاى مختلف، تدريس درس ادبيات و زبان فرانسه و زبان شناسى در دانشگاه فردوسى مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تأثر و اضطراب بشر، ادبيات نو آفريقائى، ادبيات ژاپن، ادبيات چين، گسترش انقلاب اسلامى در ايالات متحده آمريكا.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نظام آوايى در زبان كردى لهجه سقز، ساختمان فعل در زبان كردى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وثوقي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشكده ادبيات دانشگاه اصفهان در سال 1431، Diploma Postgraduate زبان شناسى تطبيقى فارسى واژه از دانشگاه كراچى در سال 1348، كارشناسى ارشد پيوسته TESL از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1351، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1345، دكتراى زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1354، تحقيق بعد از دوره دكترا در روان شناسى زبان دانشگاه كاليفرنيا در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تربيت معلم از سال 1354 تا سال 1366 و دانشيار دانشگاه تربيت معلم از سال 1366

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس ساخت زبان فارسى 1 و 2، ساخت زبان انگليسى، زبان تخصصى، زبان شناسى در

دانشگاههاى تربيت مدرس، تربيت معلم و ايلينويز آمريكا، تحقيق در زمينه زبان شناسى و راهنمايى، مشاوره و نظارت بر چند پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

دستور و سنجش، عوامل مؤثر در يادگيرى زبان ديگر، ساخت زبان فارسى به شيوه گفتارى Vocabulary Enrich You، نظريه ترجمه از ديدگاه زبان شناسى، زبان شناسى همگانى، طرح پرسشهاى چند گزينه اى و فرهنگ اصطلاحات و كاربرد آنها.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

نقش قوم موازنه زبان، جمله هاى مركب و حذف معادلها، چگونگى تحقيق دانشگاهى، زبان آذرى

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وجيه اللهي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1298، تهران.

درگذشت: 28 دى 1366.

ابوالقاسم وجيه اللهى پس از اتمام تحصيلات خود در وزارت راه مشغول به كار شد. وجيه اللهى يكى از بنيانگذاران جامعه ى تعليمات اسلامى است، جامعه اى كه تعليم و تربيت نسل جوان را سرلوحه ى كار خود قرار داده بود. تأسيس و توسعه ى مدارس اسلامى،- به ويژه مدارس اسلامى دخترانه- در تهران و شهرستان ها، تشكيل سمينارهاى مختلف در مدارس اسلامى سراسر كشور، دعوت از كسانى چون استاد شهيد مرتضى مطهرى، دكتر سيد محمدحسين بهشتى، آيت الله محمد مفتح و آيت الله محمدجواد باهنر براى تدريس و سخنرانى، تأسيس دوره ى فوق ديپلم، و تربيت معلم براى مدارس اسلامى، چاپ و نشر كتب اسلامى و ترجمه و نشر كتاب الغدير و غيره... از جمله خدمات وجيه اللهى است.

وجيه اللهى در غروب روز دوشنبه 28 دى 1366 بر اثر سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وحدت، اختر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

تولد: 1301، بجنورد.

درگذشت: 1360.

اختر وحدت فرزند محمد، در خانواده ى اهل ادب تربيت يافت و همچون پدرش طبع روانى داشت. وى در زمره ى اولين زنانى بود كه به استخدام اداره ى فرهنگ بجنورد درآمد. در سال 1339 به مشهد منتقل گرديد. اهل شعر و شاعرى بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وحيد دستگردي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1321 -1258 ش)، اديب، مصحح، نويسنده و شاعر، متخلص به وحيد. در قريه ى دستگرد، از توابع اصفهان، به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش فراگرفت و در پانزده سالگى به اصفهان رفت و در مدرسه ميرزا حسن علوم ادبى را نزد ميرزا يحيى مدرس بيدآبادى، معروف به كاشى پز، و علوم دينى را نزد عبدالكريم گزى و سيد محمدباقر درچه اى آموخت و از محضر جهانگيرخان قشقايى و آخوند ملا محمد كاشى استفاده نمود. وى از طرفداران مشروطيت بود و اشعار و مقالاتى در اين زمينه در روزنامه هاى اصفهان منتشر مى كرد. دستگردى در آغاز جنگ بين الملل اول، روزنامه ى «درفش كاويان» را در اصفهان منتشر نمود. او همچنين با روزنامه هاى «پروانه»، «زاينده رود» و «مفتش ايران» نيز همكارى مى كرد. وى در 1338 ق به تهران آمد و انجمن ادبى ايران و انجمن ادبى حكيم نظامى را تأسيس كرد و همچنين در 1338 ق مجله ى ادبى «ارمغان» را طى دوره اى بيست و دو ساله در تهران تأسيس و منتشر نمود. وحيد در اوايل ورود خود به تهران در حلقه ى مريدان صفى عليشاه درآمد. وى مدتى در اداره ى انطباعات وزارت معارف مشغول كار گشت. او در شعر ابتدا لمعه تخلص مى كرد، ولى بعدها به دستور ميرزا يحيى بيدآبادى تغيير تخلص داد. وى در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه

شهر رى دفن شد. از ديگر آثارش: «انقلاب ادبى»؛ «ره آورد وحيد»، سفرنامه چهار محال و تاريخچه ى وقايع اصفهان و جنوب ايران؛ «سرگذشت اردشير»، به شعر؛ تصحيح و تحشيه ى «سبعه» حكيم نظامى گنجوى شامل: 1- «مخزن الاسرار» 2- «خسرو و شيرين» 3- «ليلى و مجنون» 4- «هفت پيكر» 5- و 6- «شرف نامه» و «اقبال نامه» كه اين دو همان «اسكندرنامه» است 7- «گنجينه ى گنجوى» يا «ديوان» شعر نظامى؛ تصحيح كتابهاى: «تذكره ى نصرآبادى» ميرزا محمد طاهر نصرآبادى و «جلايرنامه» قائم مقام فراهانى؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «تحفه ى سامى» سام ميرزاى صفوى، «جام جم» يا «جام جهان نما» اوحدى مراغى، «ديوان» امير فراهانى و «ديوان» بابا طاهر عريان.[1]

حسن فرزند محمدقاسم متخلص به وحيد و مشهور به وحيد دستگردى از مردم اصفهان (و- 1298 ه.ق- ف. دى ماه 1321). وى تا سال 1312 ه.ق در دستگرد و سپس در شهر اصفهان به تحصيل ادبيات فارسى، عربى، حكمت، فقه و اصول پرداخت. ادبيات را از ميرزا يحيى مدرس و فلسفه را از جهانگيرخان حكيم قشقايى و آخوند ملا محمد كاشى فراگرفت. در آغاز مشروطه و انقلابات اصفهان به خاك بختيارى مهاجرت كرد و در اين شهر مجله ى ارمغان را منتشر كرد. دو كتاب منظوم هم دارد يكى بنام «سرگذشت اردشير» و ديگر «ره آورد وحيد» كه بطبع رسيده است. وحيد در انواع شعر صاحب قدرت بود و به نظامى گنجوى علاقه ى مخصوصى داشت و بيشتر سبك نظامى را پيروى مى كرد. بر اثر اين علاقه انجمن ادبى را كه خود تأسيس كرده بود «انجمن حكيم نظامى» نام داد و به تصحيح و مقابله ى خمسه ى نظامى پرداخت و پس از قريب پانزده سال تحقيق و مطالعه آن را

با اصلاحات و تعليقات مفيد به چاپ رساند. ديوان جمال الدين عبدالرزاق اصفهانى و ديوان اديب الممالك فراهانى را نيز تصحيح كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (347 ،340 ،76 ،51 ،45 ،43)، از صبا تا نيما (325 -322/ 2)، تاريخ جرايد (284 ،52 ،51/ 2 ،136 -121/ 1)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (529 -526)، تذكرةالقبور (273)، چهار صد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1143)، دايرةالمعارف فارسى (3149/ 2)، الذريعه (309/ 11 ،1266 -1265/ 9)، سخنوران نامى (514 -498/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3847 -3842/ 6)، شخصيت هاى نامى (506)، شرح حال رجال (66/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3405 ،3396 ،3170 ،2961 ،2833 ،2781 ،2668 ،2143 ،1965 ،1796 ،1669 ،1668 ،1667/ 2 ،1595 ،1589 ،1565 ،1562 ،1512 ،1505 ،1504 ،1289 -1288 ،1266 ،1046 ،986 ،838 ،801 ،377 ،303 ،213/ 1)، گلزار معانى (737 -729)، مؤلفين كتب چاپى (624 -623/ 2).

وحيد قزويني، عمادالدوله طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، مورخ، اديب، خطاط و شاعر، متخلص به وحيد. در قزوين به دنيا آمد. در عهد صفويه مى زيست و از شاعران و منشيان عصر خود بود. وى پس از كسب دانش و مهارت در ادب و خوشنويسى و ترسل و سياق، وارد خدمات ديوانى و از دفترنويسان ديوان شد. در زمان شاه عباس دوم (1077 -1052 ق) به منصب واقعه نويسى انتخاب شد و در زمان شاه سليمان منصب وزارت يافت. در حاشيه ى «آتشكده ى آذر» آمده كه وحيد با صائب تبريزى مصاحبت و دوستى داشت. در اوايل عهد شاه سلطان حسين (1135 -1105 ق) از كار كناره گرفت و چندى بعد درگذشت. در مورد تاريخ وفاتش در بين مؤلفان

اختلاف است و به تفاوت 1120 ،1112 ،1110 ،1107 ،1105 ق نوشته اند. از آثار وى: «خلوت راز»، در دو هزار و دويست بيت؛ «راز و نياز» يا «ناز و نياز»، در دو هزار و دويست بيت؛ «عاشق و معشوق»، به وزن «ليلى و مجنون»، در يك هزار و سيصد بيت؛ «فتح نامه قندهار»، در چهار صد و شصت بيت؛ «آلات جنگ»، در هشتصد بيت؛ «گلزار عباسى»، در ششصد و شصت بيت؛ «ساقى نامه»؛ «عباسنامه» يا «تاريخ شاه عباس ثانى» يا «تاريخ طاهر وحيد»، در تاريخ دوران شاه عباس دوم؛ «منشآت»؛ مثنوى «شهر آشوب»؛ «ديوان» شعر.[1]

عمادالدين ميرزا طاهر بن ميرزا حسين خان قزوينى، متخلص به وحيد و برادر محمد يوسف مؤلف «تاريخ خلد برين». حزين در تذكره او را وحيدالزمان خوانده است و گويد از غايت اشتهار بى نياز از تعريف است و هدايت گويد: ديوانى مشتمل بر نود هزار بيت ارد. وحيد ابتدا منشى ميرزا تقى وزير شاه صفى و شاه عباس ثانى بود. تاريخى كه نوشته عباس نامه يا تاريخ طاهر وحيد يا تاريخ شاه عباس ثانى نام دارد. ميرزا محمد وحيد در عهد سلطنت شاه سليمان از (1105 -1078 ه.ق) با لقب عمادالدوله وزير اعظم شد زندگانى گفت. از وى مجموعه ى منشاتى هم باقى مانده كه اگر چه از لحاظ تاريخى حاوى مطالب مهمى است ليكن انشاء آن بسيار متكلفانه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1220 -1211/ 3)، احوال و آثار خوشنويسان 784/ 3)، ايضاح المكنون (537/ 1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (175/ 4)، تاريخ ادبيات در ايران (1351 -1346/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (655 -654/ 1)، تذكره ى روز روشن (905 -901)، تذكرة

المعاصرين (274 -262)، تذكره ى نصرآبادى (20 -17)، دانشمندان آذربايجان (80)، دايرةالمعارف فارسى (3149/ 2)، الذريعه (185/ 19 ،1267 -1266/ 9 ،20/ 1)، ريحانه (311 -310/ 6)، سبك شناسى (276 ،259/ 3)، سرو آزاد (135 -132)، فرهنگ سخنوران (980 -979)، كتابشناسى نظامى گنجوى (416)، كلمات الشعراء (190 -178)، لغت نامه (ذيل/ وحيد قزوينى)، مجمع الفصحا (105/ 4)، منظومه هاى فارسى (616 -608)، مؤلفين كتب چاپى (591/ 3)، مينودر (874 -872/ 2)، نتايج الافكار (743 -740)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 120 -118).

وحيد مازندراني، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مورخ.

تولد: 1291، سارى.

درگذشت: 15 فروردين 1369.

غلامعلى وحيد، فرزند مصطفى، در اوايل كودكى پدرش را از دست داد و پس از پايان دوره ى شش ساله ى ابتدايى در سارى به تهران رفت و متوسطه را در دارالنون خواند و پس از فراغت از تحصيل دانشگاهى در وزارت امور خارجه وارد خدمت شد. شش سال در لندن در سفارت ايران كار مى كرد. پس از آن در تهران نخست به معاونت و پس از آن به كفالت اداره ى عهود و امور حقوقى وزارت امور خارجه دست اندر كار شد. آنگاه در كشورهاى آمريكا و هندوستان و انگلستان رياست اداره ى پنجم سياسى و سركنسولى ايران در بمبئى و وزير مختار ايران در لندن را عهده داشت و سپس در هندوستان و بعد از آن، اندونزى به سفارت ايران مشغول شد.

تأليفات عهده وى به اين شرح است: اقتصاد ملى (1316)؛ ايران و قضيه ايران (لرد كرزن)؛ بحثى چند درباره ى انقلابيون اين عصر (اثر هرولد ج. لسكى، 1331)؛ تاريخ اروپا از انقلاب كبير فرانسه تا هيتلر (هربرت فيشر، 1324 -1319)؛ تاريخ ايران از ابتداى قرن 19 تا سال 1858 م. (رابرت

كرنت والس، 1341)؛ تاريخ هردوت (1324)؛ تمدن غرب در شرق نزديك (هانس كن، 1316)؛ خواستن توانستن است (اميل پش، 1313)؛ ديپلمات (ژول كامبون، 1324)؛ راهنماى عهود و عهدنامه هاى تاريخى ايران (1341)؛ رستاخيز (لئون تولستوى، 1312)؛ قرارداد 1907 م. بين روس و انگليس (1328)؛ مازندران و استرآباد (ه. ل. رابينو، 1327)؛ ممالك متحده آمريكا (1324)؛ موسولينى (1317)؛ هند يا سرزمين اشراق (1335)؛ هيتلر (1316).

از فضلا و دانشمندان و محققين تاريخ، در 1290 ش متولد شد. تحصيلات ابتدائى متوسطه و عالى را در تهران باتمام رسانيد و درجه ى ليسانس در علم حقوق و علوم سياسى گرفت و در 1315 در وزارت امور خارجه استخدام شد.

پس از طى مقدمات ادارى دبير سوم سفارت ايران در لندن گرديد و سپس به معاونت اداره عهود و حقوقى منصوب شد. چندى هم كفالت و رياست اداره ششم وزارت امور خارجه را عهده دار بود تا به رايزنى سفارت ايران در امريكا برگزيده شد. ساير مشاغل وى به ترتيب عبارتند از: رئيس اداره پنجم سياسى، رئيس اداره تابعيت، سركنسول در بمبئى، رئيس اداره چهارم سياسى، وزير مختار در لندن، عضو شوراى عالى سياسى، رياست اداره عهود و حقوقى. آنگاه به سفير كبيرى ايران در اندونزى منصوب شد و مدتى هم سفارت ايران را در هندوستان عهده دار بود. پس از بازگشت از هندوستان بازنشسته شد و به كار نويسندگى و ترجمه پرداخت. قسمتى از آثار چاپ شده ى ايشان بشرح زير است: اقتصاد ملى و سياست اقتصادى ايران، قرارداد 1907 روس و انگليس راجع به ايران، هند يا سرزمين اشراق، نامه هاى تاريخى ايران.

از ترجمه هاى ايشان مى توان كتب زير را نام برد: تاريخ ايران در قرن

نوزدهم تأليف ه.ل. فيشر، تاريخ هرودوت، كتاب مازندران و استرآباد رابينو، تاريخ ايران در قرن نوزدهم تأليف واتسن.

دكتر غلامعلى وحيد مازندرانى در 1366 درگذشت.

(1369 -1291 ش)، نويسنده و مترجم. در سارى به دنيا آمد. پس از پايان دوره ابتدايى به تهران آمد و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند و در 1314 ش از دانشكده حقوق تهران فارغ التحصيل شد و سپس به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. وى به زبان هاى فرانسه و انگليسى آشنايى داشت. او در تهران ابتدا به معاونت و بعد به كفالت اداره ى عهود و امور حقوقى وزارت امور خارجه مشغول شد و پس از آن در واشنگتن، بمبئى، لندن، هندوستان و اندونزى عهده دار مشاغلى گرديد. از آثار وى: «اقتصاد ملى»؛ «راهنماى عهود و عهدنامه هاى تاريخى ايران»؛ «ممالك متحده ى آمريكا»؛ «موسولينى»؛ «هند يا سرزمين اشراق». از آثار ترجمه ى وى: «بحثى چند درباره ى انقلابيون اين عصر»؛ «تاريخ هردوت»؛ «تاريخ اروپا از انقلاب كبير فرانسه تا ظهور هيتلر»؛ «تاريخ ايران در قرن نوزدهم»؛ «تمدن غرب در شرق نزديك»؛ «خواستن توانستن است».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (647 -646)، الذريعه (250/ 25)، شرح حال رجال معاصر مازندران (158 -156)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2854 ،2513 ،1997 ،1653/ 2 ،1293 ،950 ،520 ،308/ 1)، كتاب گيلان (545 ،360 ،143/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (730 -728/ 4).

وحيدي تبريزي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 942 ق)، اديب و شاعر. اهل تبريز بود، ولى چون مدتى در قم سكونت داشت، برخى از مؤلفان او را قمى نوشته اند و همچنين صاحب «ريحانةالادب» او را اهل تبريز يا هرات مى داند. در شناخت اشعار و علم عروض و قافيه مهارت داشت.

وى با مولانا حيرتى معاصر و معاشر بود كه به سببى يكديگر را هجو كردند. وحيدى اواخر عمر به گيلان مسافرت كرد و در آنجا درگذشت. مؤلف «الذريعه» وحيد تبريزى و وحيدى قمى را دو نفر دانسته است. از آثار وى: «مفتاح البدايع»، در لغت فارسى؛ «الجمع المختصر» يا «مختصر وحيدى»، در عروض و قافيه؛ «شهرانگيز»، براى مردم تبريز؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (629 ،402/ 5)، تاريخ نظم و نثر (707)، تحفه سامى (228 -227)، دانشمندان آذربايجان (394 -393)، الذريعه (320/ 21 ،1265/ 9 ،139/ 5)، ريحانه (310/ 6)، صبح گلشن (589)، فرهنگ سخنوران (980)، مجالس النفائس (161)، هفت اقليم (505 -504/ 2).

وحيديان كاميار، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه مشهد در سال 1339، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران، دكتراى زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1351.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى منشاء وزن شعر فارسى، گردآورى واژگان قافيه شعر فارسى، گردآورى و تدوين وزنهاى شعر فارسى و استاد راهنماى 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

وزن و قافيه شعر فارسى، وزن شعر فارسى (عروضى فارسى) نواى گفتار در فارسى، دستور زبان عاميانه فارسى، بررسى وزن شعر عاميانه فارسى، دستور فارسى، فرهنگ نام آوايى، موسيقى حرف، كلمه و كلام (مربوط به

نام آواها).

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 43، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نقشهاى تكيه در زبان فارسى، تكيه و وزن شعر فارسى، قافيه در شعر فارسى، افسانه چيست؟- فارسى مؤدبانه، اسمهاى خاص و نظريه اطلاع، فعل مركب در فارسى نيست، نقدى بر تاريخ زبان دكتر خانلرى، وزن فهلويات عروضى است نه هجايى، اوزان ايقاعى، انديشيدن در قافيه، نقد عروض، عروض فارسى، مدارس قديم مشهد، و مقالاتى ديگر در زمينه هاى دستور زبان، عروض، شعر و شاعرى و زبان شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وخشي بلخي، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(471 -385 ق)، حافظ، محدث، زاهد و اديب. اصل وى از وخش، قريه اى در حوالى بلخ است. در طلب حديث به عراق، جبال، شام و مصر سفرهاى طولانى نمود و در بلخ، نشابور، بغداد، اصفهان، دمشق، بصره، مصر، عسقلان، تنيس، رمله، قدس، عكا، حلب و همدان از ابوالقاسم خزاعى و ابوسعيد صيرفى و يحيى بن ابراهيم مزكى و ابوعمر بن مهدى فارسى و ابونعيم حافظ و ابوحسين بن بشران و ابومحمد نحاس و تمام بن محمد رازى و محمد بن احمد بن محمد بن مزدين و ابوسعيد بن حسنويه و ابوالحسن على بن قاسم نجاد و عقيل بن عبدان و قاضى ابوبكر حيرى و عبدالواحد بن محمد بن مهدى و محمد بن حسين بن فضل قطان و محمد بن احمد بن ابوالفوارس و از جماعتى ديگر حديث شنيد. خطيب بغدادى و عمر بن محمد سرخسى و عمر بن على محمودى و جماعتى ديگر از او روايت كرده اند. خواجه نظام الملك در بلخ از وى حديث شنيد. در بغداد خليفه عباسى به اتهام قدرى بودن دستور به غرق كردن او

داد. پس به مصر گريخت و بعد از چندى دوباره مخفيانه به بغداد آمد و از آنجا به بلخ بازگشت، در بلخ به امر خواجه نظام الملك براى وى مدرسه اى بنا نمودند تا در آن حديث گويد. او در بلخ درگذشت. وى برگزيده اى از احاديثى را كه از ابونعيم حافظ شنيده بود، در پنج جزء تحت نام «وخشيات» نگاشت. در «كشف الظنون» و به تبع آن در «هديةالعارفين»، «الامالى»، در حديث و كتاب «التوقير» از آثار وى شمرده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (312/ 1)، انساب سمعانى (579/ 5)، ايضاح المكنون (340/ 1)، تذكرةالحفاظ (1174 -1171/ 3)، توضيح المشتبه (176/ 9)، سيرالنبلاء (367 -365/ 18)، شذرات الذهب (339/ 3)، طبقات الحفاظ (459)، العبر (329/ 2)، كشف الظنون (508 ،163)، لسان الميزان (446 -445/ 2)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (103 -102/ 19)، معجم البلدان (419/ 5)، معجم المؤلفين (260/ 3)، الوافى بالوفيات (163/ 12)، هديةالعارفين (277/ 1).

وراق كرماني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 ق)، اديب، نحوى، لغوى و منجم. از علماى نحو و لغت و از شاگردان ثعلب نحوى بود. به حسن خط شهرت داشت و از طريق وراقى و كاغذسازى امرار معاش مى نمود. او صاحب تأليفاتى در زمينه ى علم لغت و علم نحو مى باشد. از آثارش: «الموجز»، در نحو؛ «الجامع فى اللغة»، لغاتى كه خليل فراهيدى در كتاب «العين» آن را فراموش كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (96/ 7)، روضات الجنات (281/ 3)، ريحانه (313/ 6)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (134)، كشف الظنون (1899 ،576)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه)، معجم الادباء (213/ 18)، معجم المؤلفين (247 -246/ 10)، الوافى بالوفيات (329/ 3)، هديةالعارفين (35 ،24/ 2).

ورزگر، مينو

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

ديپلم از دبيرستان هاليوود شمالى لوس آنجلس آمريكا، كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه تهران (در طى دو سال)، كارشناسى ارشد در آموزش زبان انگليسى دانشگاه تربيت معلم (در طى يك سال)، كارشناسى ارشد روانشناسى از دانشگاه تهران (در طى دو سال)، M.A در آموزش زبان انگليسى TESL از دانشگاه ايلينويز آمريكا (در طى دو يك سال)، دكترا در آموزش زبان انگليسى TESL از دانشگاه ايلينويز آمريكا (در طى دو سال).

مرتبه علمى:

مدير گروه و دانشيار گروه زبان و ادبيات انگليسى دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران از سال 1365 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

واژه نامه آموزش زبان، زبانشناسى و آزمون سازى، اثر عوامل روانى بر روى خواندن، عضويت در انجمن هاى بين المللى و چندين كميته و مركز آموزشى و تحقيقى داخلى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 23 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا

ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 17

زمينه علمى تأليفات:

آموزش خواندن از طريق خواندن، آموزش و سنجش زبان انگليسى، انگليسى براى دانشجويان پزشكى، انگليسى براى دانشجويان مامائى، انگليسى براى دانشجويان بهداشت، مسائل آموزش زبان انگليسى در ايران، گرامر كامل زبان انگليسى، انگليسى براى كودكان، واژه نامه انگليسى به فارسى و فارسى به انگليسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 6، تعداد مقالات بزبان خارجى: 12

زمينه علمى مقالات:

فراگيرى زبان در كودكان، آموزش خواندن، جنبه هاى روانى زبان خواندن، خواندن و تفكر، مراحل ادراكى خواندن، فرآيندهاى شناختى خواندن، ابعاد مهارتهاى شنيدارى، گفتارى، جنبه هاى عصبى روانى مرحله بحرانى در زبان آموزى، مراحل ادراكى خواندن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ورزي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1293 ش)، شاعر، مترجم و نوازنده. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در 1315 ش به اخذ ليسانس از دانشكده ى حقوق نايل شد و در همين سال بود كه به انجمن هاى ادبى تهران راه يافت و با شعراى همعصر خود آشنا گرديد. وى هنگام تحصيل در دانشكده ى حقوق، در دانشكده ى معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) هم به تحصيل پرداخت و زمانى كه از طرف وزارت دادگسترى در شيراز به سر مى برد، «جامع المقدمات» و «مغنى» و «مطول» تفتازانى و «شرح منظومه» ملا هادى سبزوارى و مقدارى از «اسفار اربعه» را نزد ميرزا على حكيم آموخت. ورزى در 1320 ش در كابينه ى اول قوام السلطنه به سمت بازرس مخصوص نخست وزير انتخاب شد و از آن پس عهده دار مشاغل مختلفى چون رئيس هيئت مديره و مديرعامل شركت فلاحتى خراسان، مديركل مالى شهردارى تهران، رئيس هيئت مديره شركت

چاى گيلان، عضو هيئت اعزامى براى خلع يد تأسيسات نفت در زمان دكتر محمد مصدق و غيره بود. او از همان دوران كودكى با شعر و ادب و موسيقى آشنا شد و در محضر اساتيدى مانند موسى نى داوود، نواختن تار و ويولن و سه تار را آموخت و با ابوالحسن صبا، حسين تهرانى، روح اللَّه خالقى، علينقى وزيرى، غلامحسين بنان، قمرالملوك وزيرى، تاج اصفهانى و بسيارى از هنرمندان ديگر مصاحب و معاشر بود. ورزى شاعرى غزلسراست، اما در انواع شعر فارسى نيز طبع آزمايى كرده است. وى زبان فرانسه را خوب مى دانست و اشعارى نيز به اين زبان سروده و آثارى را ترجمه كرده است. از آثار منظوم او: «سخن عشق»؛ «رهاورد عمر»؛ «ديوان» شعر. از ترجمه هاى وى: «بررسيهاى ادبى» و «هفت صورت عشق» از آندره موروا؛ «نغمه پرداز نامرد» كه نام داستانى از داستايوفسكى است به نام «نيه توچكانبتروانف».[1]

شاعر.

تولد: دى 1293، تهران.

درگذشت: مهر 1368، تهران.

ابوالحسن ورزى، فرزند حسين فلاح زاده تا پنجم ابتدايى در دبستان هاى شرف مظفرى و ادب درس خواند ولى سال ششم ابتدايى را در گرگان و دوره ى اول دبيرستان را در شهرستان سارى و دوره ى دوم دبيرستان را در مدرسه ى اميركبير (دارالفنون) به پايان رساند. وى فارغ التحصيل رشته ى حقوق قضايى از دانشكده ى حقوق دانشگاه حقوق دانشگاه تهران در سال 1315 بود. پس از گذراندن دوره ى افسرى وظيفه كه محل مأموريتش در شيراز بود، مجددا از طرف وزارت دادگسترى با سمت داديارى دادسراى شهرستان شيراز به آن شهر بازگشت. از زمانى كه مشغول تحصيل در دارالفنون بود، گذشته از برنامه ى روزانه، مقدمات زبان عربى و صرف و نحو و منطق و فلسفه را در خارج

نزد يكى از اساتيد زمان يعنى شيخ ضياءالدين درى اصفهانى و مدرسان ديگر فراگرفت. هنگام تحصيل در دانشكده ى حقوق به منظور فراگرفتن ادبيات عرب و حكمت شرق در دانشكده ى معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) هم نام نويسى كرد و در خارج از محيط دانشكده هم به تحصيل پرداخت. در شيراز هم جامع المقدمات و مغنى و مطول تفتازانى و شرح منظومه ى سبزوارى و مقدارى از اسفار اربعه را نزد ميرزا على حكيم ادامه داد. اشتغال در دادگسترى با روحيه اش سازگار نبود و به همين دليل از اين شغل استعفا نمود و به تهران بازگشت در تهران وى را دعوت به همكارى در نخست وزيرى كردند كه در آنجا مشغول به كار شد (در سمت بازرس نخست وزير) و پس از چندى مشاغل زير را عهده دار گرديد. رييس هيئت مديره و مدير عامل شركت فلاحتى خراسان، مدير كل مالى شهردارى تهران، رييس هيئت مديره شركت چاى گيلان، عضو هيئت اعزامى براى خلع يد تأسيسات نفت در زمان دكتر محمد مصدق، عضو هيئت مديره شركت فرش ايران، بازرس سازمان بازرسى كل كشور در وزارت دادگسترى، از آن پس بنا به تقاضاى خودش بازنشسته شد.

از كودكى با تار و ويولن و سه تار آشنا شد و اساتيدى چون موسى و مرتضى نى داود به وى تعليم دادند. گفتن شعر را از سن يازده سالگى شروع كرد و هدايت و تشويق پدرش موجب پيشرفت وى در شعر شد. از سال 1315 در انجن هاى ادبى رفت و آمد مى كرد. در يكى از جلسات ادبى با فصيح الزمان رضوانى، شاعر شيرازى، آشنا شد و او را تخلص «طالع» را برايش انتخاب نمود ولى

او هيچ وقت خود را مقيد به قيد تخلص نكرد. نخستين مجموعه ى غزليات او در سال 1358 به نام سخن عشق منتشر گرديد. گذشته از غزل در انواع شعر فارسى از قبيل قصيده، تركيب بند، ترجيع بند، مخمس، مسدس، مثنوى، رباعى و دو بيتى طبع آزمايى نمود. از وى منظومه هاى عشقى و عرفانى و اجتماعى و حماسى و وطنى و مذهبى (در مدح و رثاى) ائمه اطهار (ع) به جا مانده است. صداى آشنا و ترانه هاى درد دو نمونه از منظومه هاى ياد شده است (اين دو منظومه در يك كتاب در سال 1368 منتشر شد). كتاب ديگر او پرتو راز نام دارد كه در مورد زندگانى پيامبر اسلام است كه به اتفاق غلامحسين جواهرى وجدى سروده شده است.

آثارى كه از وى ترجمه شده است از اين قرار است: دو كتاب از آندره موروآ به نام هاى: بررسى هاى ادبى و هفت صورت عشق و كتاب ديگرى به نام نغمه پرداز نامرد (اثر فئودر داستايوسكى) كه در روزنامه «ايران ما» به چاپ رسيد.

ابوالحسن ورزى، شاعر بلند آوازه معاصر، فرزند مرحوم حسين ورزى است كه سالها مصدر مشاغل بزرگ علمى، هنرى و دولتى بوده كه با اكثر رجال علم و هنر و سياست حشر و نشر داشت است. ابوالحسن ورزى، از اوايل تأسيس راديو، كم و بيش اشعارش وسيله هنرمندان در راديو اجرا مى شد، ولى در سال 1338 رسماً به راديو رفت و اولين شعرى كه وى در اين سال ساخت توسط مرحوم غلامحسين بنان در «بيات اصفهان» كه آهنگ آن را مهندس همايون خرم ساخته بود، خوانده شد چنين بود: «آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود» كه بعدها چند خواننده

ديگر، اين شعر را در راديو اجرا كردند.

ابوالحسن ورزى، از دوستان صميمى و نزديك شادروان داود پيرنيا بود و سال ها در بازرسى نخست وزيرى، همكار يكديگر بوده اند. اين صميميت به حدى بود كه روزى به عيادت داود پيرنيا كه به واسطه بيمارى قلبى چند روزى در منزل بسترى بود به بالين پيرنيا حاضر مى شود بلافاصله اين دو بيت را براى وى مى سازد:

گويند برنج تن فزوده است دلت

آرام و قرار ز نور بوده است دلت

ابوالحسن ورزى را بايد به حق يكى از شعراى باارزش دوران اخير به حساب آورد و اين ادعا نيست بكله اشعار وى نمايانگر اين مدعا است، به طورى كه روزى در راديو با مرحوم على دشتى درباره شادروان رهى معيرى مصاحبه بود، وقتى مصاحبه گر راديو از ايشان پرسيد «آقاى دشتى شما بهترين غزلسراى امروز را چه كسى مى دانيد؟»

پاسخ داد: «ابوالحسن ورزى را كنار بگذاريد، راجع به بقيه بفرماييد.»

وقتى از وى سؤال شد كه: چرا ورزى را كنار بگذاريم؟»

پاسخ داد: «اگر تكفيرم ننكند، ابوالحسن ورزى سعدى و حافظ و مولاناى زمان است.»

نگارنده وقتى در نشستى كه با اين شاعر گرانمايه داشتم و درباره زندگى نامه ايشان جويا گرديدم؟

از روى نوشته اى كه قبلا آماده كرده بودند چنين بيان داشتند:

«من در سال 1293 خورشيدى در تهران به دنيا آمدم. پدرم مرحوم حسين ورزى كه صداى خوشى داشت، در روز اول دى ماه 1325 در تهران درگذشت و چند سال بعد از مرگ پدرم، مادرم شادروان بتول ورزى نيز برحمت ايزدى پيوست. دوران تحصيلى من، تا كلاس پنجم ابتدايى در دبستان هاى شرف مظفرى و ادب بود، ولى سال ششم ابتدايى را در گرگان و دوره اول دبيرستان را

در شهر سارى و دور دوم دبيرستان را در مدرسه اميركبير (دارالفنون) به پايان رساندم. در آن زمان در دارالفنون دانشمندان برجسته اى مانند شادروانان فاضل تونى، بهمنيار، همايى، نصراللَّه فلسفى، دكتر سياسى، حبيب يغمايى به تدريس اشتغال داشتند. در سال 1315 خورشيدى از دانشكده حقوق دانشگاه تهران با رتبه شاگرد اولى موفق به اخذ درجه ليسانس در رشته قضايى شدم و تا آنجا كه حافظه ام يارى مى كند اساتيدى نظير شادروانان: بروجردى (محمد عبده) رئيس محكمه انتظامى وزارت دادگسترى، دكتر سيدعلى شايگان، دكتر زنگنه، آقا محمد شريعت سنگلجى، دكتر امامى، دكتر كريم سنجابى تدريس مى كردند. اساتيد خارجى من عبارت بودند از: موسيو فونتانا معلم حقوق رم و حقوق مدنى فرانسه و موسيو لافن معلم ادبيات.

پس از گذراندن دوره افسرى وظيفه كه خوشبختانه محل مأموريتم در شهر شيراز بود، مجدداً از طرف وزارت دادگسترى با سمت داديارى دادسراى شهرستان شيراز به آن شهر بازگشتم. از زمانى كه مشغول تحصيل در دارالفنون بودم، گذشته از برنامه روزانه مقدمات زبان عربى و صرف و نحو و منطق و فلسفه را در خارج نزد يكى از اساتيد زمان يعنى مرحوم شيخ ضياءالدين درى و مدرس ديگر فراگرفتم. هنگام تحصيل در دانشكده حقوق به منظور فراگرفتن ادبيات عرب و حكمت شرق در دانشكده معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) هم نام نويسى كردم و در خارج از محيط دانشكده هم نزد استادان اين فنون به تحصيل پرداختم. در شيراز هم جامع المقدمات و مغنى و مطول تفتازانى و شرح منظومه سبزوارى و مقدارى از اسفار اربعه را نزد حكيم محقق و دانشمندى چون ميرزا على حكيم ادامه دادم. از استاد حكيم تا

آن زمان خبر داشتم كه در دانشكده معقول و منقول مشغول تدريس بودند و بعد گويا به شيراز سفر مى نمايند، كه بازگشتى نداشته است و هنوز خبرى از ايشان ندارم كه آيا در قيد حيات هستند يا نه، به هر صورت اگر زنده هستند خداوند به ايشان سعادت و سلامت عطا فرمايد و اگر رحلت كرده اند براى ايشان آمرزش مى طلبم.

اشتغال در دادگسترى و شاهد گرفتاريهاى مردم بودن و احكام شديد صادر كردن مغاير با روحيه من بود به همين دليل از اين شغل استعفا نموده و به تهران بازگشتم. در تهران مرا دعوت به همكارى در نخست وزيرى كردند، كه در آنجا مشغول به كار شدم و پس از چندى مشاغل زير را عهده دار گرديدم:

رئيس هيئت مديره و مدير عامل شركت فلاحتى خراسان، مدير كل مالى شهردارى تهران، رئيس هيئت مديره شركت چاى گيلان، عضو هيئت اعزامى براى خلع يد تأسيسات نفت در زمان شادروان دكتر محمد مصدق، عضو هيئت مديره شركت فرش ايران، بازرس بازرسى كل كشور و از آن پس بنا به تقاضاى خود بازنشسته شدم.

آشنايى من با شعر و ادب و موسيقى:

همان طورى كه در مقدمه كتاب، (سخن عشق) نوشته ام، اين آشنايى براى من از دوران كودكى آغاز شد. پدربزرگم مرحوم كاظم كمپانى مردى بسيار هوشمند و روشنفكر و آزاده بود و از مجتهد آزادانديشى به نام مرحوم شيخ هادى نجم آبادى تقليد مى كرد و در زمان قحطى از ثروت شخصى و محصولات املاكش كمك مؤثرى به بينوايان مى نمود، و اى كاش تمام افراد متمكن و ثروتمند از اين شيوه پيروى مى كردند و بنا به فرموده شيخ اجل سعدى بزرگوار:

تو كز محنت ديگران بى غمى

نشايد كه

نامت نهند آدمى

با وجود آنكه پدربزرگم مردى متدين بود هرگز مانع معاشرت پدر من با استادان موسيقى نظير شادروان درويش خان و جناب دماوندى، حاج قربان خان و قراب نگرديد. من از زمان كودكى با تار و ويولن و سه تار آشنايى داشتم، اساتيدى چون موسى نى داود و مرتضى نى داود به من تعليم مى دادند. از دوران جوانى با چهره هاى شاخص موسيقى ايرانى نظير شادروانان: ابوالحسن صبا، حسين تهرانى، ارسلان درگاهى، هرمزى، روح اللَّه خالقى، كلنل علينقى وزيرى، زاهدى، حاج على اكبرخان شهنازى، حسين ياحقى، مشير همايون شهردار، مرتضى محجوبى، غلامحسين بنان، لطف اللَّه مجد، پروانه، قمرالملوك وزيرى، روح انگيز، رضاقلى ميرزا ظلى، رضا ورزنده، محمود كريمى، تاج اصفهانى، اديب خوانسارى و محمودى خوانسارى آشنايى و دوستى نزديك داشتم، كه بدبختانه همه آنها چهره در نقاب خاك كشيده اند، روحشان شاد باد!

شعر و شاعرى:

همان طورى كه قبلاً متذكر شدم مرحوم پدرم صداى بسيار دلنشينى داشت و در انتخاب و شناخت شعر بسيار با ذوق بود، پيوسته كوشش مى كرد كه بهترين غزليات شعراى برجسته ميهن مان نظير: سعدى، حافظ، مولانا، جامى، عطار، سنائى و صائب را يادداشت نمايد و به همين دليل من از آغاز طفوليت كه قلم به دست گرفتم و خواندن و نوشتن را آموختم با اين غزليات زيبا آشنا شدم و هر زمان كه تنها بودم با خود زمزمه مى كرد، تا هنگامى كه تعطيلات تابستانى مدارس فرا رسيد و من كه سال پنجم دبستان ادب را تمام كرده بودم، با پدرم كه مأموريت گرگان را داشت به مسافرت رفتم. اين نخستين بار بود كه دور از محيط گرم خانواده به جايى ناشناس و بيگانه مى رفتم. با اينكه ديدن دريا و طبيعت و كوهستانهاى

سرسبز و جنگلهاى با عظمت برايم بسيار جالب بود ولى غم غربت و تنهايى و دورى از خانواده و دوستان به خصوص اوقاتى كه پدرم به مأموريت مى رفت مرا بسيار ملول و افسرده مى ساخت تا آنجا كه به كنجى مى نشستم و به ياد دوستان به خصوص مادرم كه به حد پرستش او را دوست داشتم اشك مى ريختم. اين افسردگى و غم و درد مرا بر آن كه احساسات خود را بوسيله شعر بيان كنم، در كتاب (سخن عشق) داستان برخورد پدرم را مفصلا بيان كرده ام، من گفتن شعر را از سن پانزده سالگى شروع كرده ام و هدايت و تشويق پدرم موجب پيشرفت من در شعر شد. خوب به ياد دارم شبى يكى از دوستان پدرم شعرى از فرخى سيستانى را خواند كه چنين بود:

خواستم از دلبرى دو بوسه و گفتم

تربيتى كن ز آب لطف خسى را

گفت يكى بس بود اگر دو ستانى

خيره شوى كازموده ايم بسى را

عمر دوباره است بوسه من و هرگز

عمر دوباره نداده اند كسى را

و من در جواب چنين گفتم:

اى كه ندادى به من دو بوسه و گفتى

«عمر دوباره نداده اند كسى را»

غافل از آنى كه عيسى مريم

داد پس از مرگ جان تازه بسى را

بوسه تو كرده كار معجز عيسى

مرده عشقيم تازه كن نفسى را

يكى از محفل نشينان كه از مالكان ثروتمند شمال بود وعده كرده بود كه در مقابل اين حاضر جوابى به من يك ساعت با زنجير طلا بدهد كه خوشبختاه به عهد خود وفا نكرد و مرا از زير بار منت خود خلاص نمود، روانش شاد باد. در حقيقت چه كار نيكويى كرد وگرنه ممكن بود مرا به گرفتن هديه از ديگران عادت

دهد و به وارستگى و بى نيازى كه مايه سرافرازى من است خللى وارد كند.

ميدمد نور صفا از خانه ام

عشق چون شمعى است در كاشانه ام

فخر من اين بس كه با صدها نياز

خم نشد از بار منت شانه ام...

بنابراين بهترين مشوق و نخستين آموزگار شعر من پدرم بود و از اينكه فرزندى شاعر به جامعه ادب ايران تحويل داده است به خود مى باليد و شايد اگر من به عاليترين مقامات ادارى و اجتماعى رسيده بودم آنقدرها مسرت و سرافرازى احساس نمى كرد.

تصور مى كنم كه در سال 1315 خورشيدى پاى من به انجمن هاى ادبى باز شد در آن زمان تهران داراى سه يا چهار انجمن ادبى بيشتر نبود كه يكى را شاهزاده محمدهاشم ميرزا افسر و دومى را مرحوم ترجمان الممالك فرهنگ و سومى را وحيد دستگردى اداره مى كردند و بر اثر شركت در مجالس فوق با اركستر شعراى هم عصر خود آشنا و دوست شدم كه مرگ آنها برايم بسيار دردناك و جانگداز بوده و هست، در يكى از جلسات ادبى با مرحوم فصيح الزمان رضوانى شاعر و واعظ و اديب شيرازى گوينده غزل:

همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويى

چه زيان ترا كه من هم برسم به آرزويى

آشنا شدم و او تخلص (طالع) را برايم انتخاب نمود ولى من كه هيچوقت خود را مقيد به قيد تخلص نكرده ام كه مجبور شدم براى آوردن تخلص يك بيت اضافى و با تكلف بسازم، غزلهاى خود را مانند گذشته بدون ذكر تخلص ساخته و مى سازم.

من از دوران جوانى شروع به خواندن و تتبع در آثار شعرا و ادباى برجسته وطنم نمودم و به دقت آثار اساتيد بزرگ را با بررسى، مطالعه و كسب فيض

و معرفت كرده نهال ضعيف شعر خود را بارور ساختم.

در مورد شعراى معاصر خود:

با همه آنها دوستى نزديك داشته ام و در حقيقت بايد متذكر شوم كه زمان ما يكى از ادوار بسيار درخشان و پربار ادب فارسى است و پس از مشروطه شعرا و ادبا و سخن شناسان بزرگى ظهور كرده اند كه بدون ترديد از مفاخر اين سرزمين مقدس مى باشند. چون تعداد شعراى معاصر كه همه از دوستان نزديك من هستند بسيار زياد مى باشند و به خاطر آنكه مبادا نام يكى از آنان از قلم شكسته اين ضعيف بيافتند با عرض معذرت و پوزش نامى ذكر نمى كنم تنها از خداى يگانه طول عمر و عزت و كامرانى همه آنها را آرزو مى نمايم و اظهارنظر در مورد شعراى معاصر را به آيندگان مى سپارم و خود را در صلاحيت اين امر نمى دانم.

نخستين مجموعه غزليات من در سال 1358 به نام (سخن عشق) توسط انتشارات اميركبير منتشر گرديد و پس از مدتى به كلى ناياب شد. مابقى غزلهاى من امروز از نظر كميت به 5 برابر مجموعه فوق مى رسد. گذشته از غزل در انواع شعر فارسى از قبيل قصيده، تركيت بند، ترجيع بند، مخمس، مسدس، مثنوى، رباعى، دو بيتى، پيوسته طبع آزمايى كرده ام.

منظومه هاى عشقى و عرفانى و اجتماعى و حماسى و وطنى و مذهبى (در مدح و رثاى) ائمه اطهار عليهم السلام دارم. صداى آشنا و ترانه هاى درد دو نمونه از منظومه هاى ياد شده است.

در مورد شعر و شاعرى و قواعد و اصول و اساس و مبانى و مبادى آن من هم به همان تعريفى كه از زمان ارسطاطاليس و بعد به وسيله حكماى بزرگ ايران چون: حكيم ابونصر فارابى، شيخ الرئيس ابوعلى

سينا، خواجه نصيرالدين طوسى، علامه قطب الدين شيرازى و حكيم صدرالمتالهين شيرازى شده است اعتقاد دارم. در هنگام نوشتن اين مقدمه خوشبختانه اثرى منظوم بنام «پرتو راز» كه در مورد زندگانى پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد بن عبداله صلى اللَّه عليه و آله كه به اتفاق دوست نازنين و شاعر شيرين سخن آقاى غلامحسين جواهرى وجدى سروده بوديم منتشر گرديد كه لطف اين كتاب در دو تقريظ زيبا و پرمغزى است كه وسيله دو تن از شعراى توانا و فحل زمان جناب آقاى ابوتراب جلى استاد سخن شناس بزرگ و جناب آقاى سعيد نياز كرمانى شاعر خوش قريحه زمان سروده شده است.

آشنايى با زبانهاى بيگانه:

از زبانهاى خارجى انگليسى را باندازه رفع احتياجات مى دانم ولى زبان فرانسه را در زمان كودكى نزد معلمين فرانسوى آموختم. زيرا در سال 1359 كه پدرم مأمور در استان مازندران بود و من در كلاس دوم دبيرستان به تحصيل اشتغال داشتم. يك روز به مادرم اطلاع دادند كه يك خانم فرانسوى به نام مادام ژاكولت كه وسيله فرمانفرما براى آموختن زبان فرانسه به فرزندانش به ايران آمده بود و ديگر نيازى به او نداشتند با فقر و پريشانى در سارى زندگى مى كند. مادرم كه بانويى مهربان و پر از رحم و شفقت بود آن خانم را به خانه ما آورد و براى اينكه احساس غربت و تنهايى نكند همانند يك عضو خانواده غذاى روزانه را با ما صرف مى كرد و در عوض زبان فرانسه را به من آموخت و در نتيجه پيشرفت زيادى در اين زبان كردم و پس از اينكه به تهران آمدم زبان فرانسه را در خارج از مدرسه نزد

يك بانوى فرانسوى ديگر به نام مادام توماسن و بعد نزد معلم ديگرى كه يك مرد فرانسوى بود ادامه دادم و بعدها بر اثر خواندن متون داستاهاى ادبى و تاريخى از نويسندگان برجسته فرانسه به اين زبان تسلط كامل پيدا كردم و به ترجمه آثارى از اين زبان پرداختم:

دو كتاب از نويسنده نامدار فرانسه آندره موروا بنامهاى: «بررسى هاى ادبى» و «هفت صورت عشق» ترجمه كردم كه عشقهاى مختلف را در ادبيات فرانسه نشان مى داد. نظير: «عشق افلاطونى»، «عشقهاى شواليه ها» و عشقهاى هوس انگيز مانند: «ژولى ژان ژاك روسو» و انواع ديگر عشقها كه از مادام لافايت نويسنده معروف بود و عشقى را كه شرح مى داد اول بيوگرافى كوتاهى از نويسنده داستان مى نوشت و سپس خلاصه داستانى را كه منظور نظر او بود با قلم سحار خود شرح مى داد.

كتاب ديگرى نيز از نويسنده برجسته و نامدار روس يعنى فئودور داستايوسكى كه به زبان فرانسه برگردانده شده بود به نام «نيه تو چكانبتروانف» كه نام قهرمان داستان است. به نام «نغمه پرداز نامرد» ترجمه كردم كه در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است.

تعدادى شعر هم به زبان فرانسه سروده ام و بيشتر شاهكارهاى ادبى شعراى بزرگ فرانسه را نيز خوانده ام. از نويسندگان و شعراى فرانسه به آثار ويكتورهوگو، بالزاك، آلفرد دووينى، آلفرد دوموسه، لامارتين، پل ورلن، رمبو، بودلر، مارسل پروست، راسين، مولير ژرژسان، كرنى، آندره موروآ، آندره ژيد، آندره مالرو و آناتول فرانس و برخى ديگر بسيار علاقمندم و از مطالعه آنها لذتى عميق در خود احساس مى كنم:

سير و سياحت:

از دوارن جوانى علاقه فراوان به سير و سياحت داشتم كه به منظور ديدن آثار تاريخى و باستانى جهان سفرى به دور

دنيا كردم كه بسيار جالب توجه بود. ضمنا چندين بار به آمريكا و يك بار به روسيه و سوئد و سوئيس و بارها به لندن سفر كرده ام ولى هر بار عاشق بازگشت به وطنم بودم. يكى از آرزوهاى بزرگم سفر به كربلا و نجف اشرف است كه اميدوارم خداى بزرگ نصيبم نمايد.

در خاتمه از دوست هنرمند و موسيقى دان و هنرشناسم آقاى رضاقلى ميرزاى سالور قاجار متخلص به شهرام و دوست شاعرم آقاى رضا تفقدراد كه در جمع آورى اشعار با من ياريهاى فراوان كرده اند نهايت تشكر و سپاسگذارى را دارم.

از جهان هركس رود از خود گذارد يادگارى

از من اين اوراق رنگين است تنها يادگارم

ابوالحسن ورزى، داراى همسر و دو پسر به نام هاى مهدى و حميد ورزى و يك دختر به نام فريناز ورزى مى باشد كه هر سه نفر ازدواج كرده اند و آقاى ابوالحسن ورزى و خانم فرح ورزى همسر ايشان صاحب هفت نوه مى باشند كه خداوند اين خانواده باتقوا و فرهنگ را حفظ فرمايد. ابوالحسن ورزى به شعر «با پيرهن سبز» خود كه از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد بسيار علاقمند مى باشد.

«با پيرهن سبز»

زيبا چمنى بود پر از لاله و نسرين

با پيرهن سبز كه آن روز به تن داشت

صد خرمن گل ريخت بدامان خيالم

آن غنچه خاموش كه آهنگ سخن داشت

آغوش گشودم كه چو جان در برم آيد

بگريخت چو مرغى كه گريزنده ز دام است

چون ديد تب آلوده نگاه هوسم را

دانست ز پا تا سر من تشنه كام است

ميراند مرا از خود و مى گفت كه حيف است

آلوده شود عشق من و تو بگناهى

گفتم ز تو اى چشمه جوشان هوس ها!

قانع نتوان بود به اشكى و نگاهى

هرچند كه مى راند مرا با سخن

سرد

خود سوخته از آتش سودا چو شرر بود

مى گفت اگر طالب عشقى مطلب كام

اما بزبان نگهش حرف دگر بود

پرخاش بلب داشت ولى عشق و تمنا

مى تافت چو برق از نگه گاه بگاهش

مى خواست بپوشد ز من اين راز وليكن

لبريز هوس بود گريزنده نگاهش

يك بوسه به من داد و ليكن بدو صد ناز

يك بوسه كه مى سوخت دهانرا و نفس را

در وسوسه افتاد و شنيدم ز نگاهش

فرياد پشيمانى و غوغاى هوس را

زان شربت نوشين كه از آن بوسه چشيدم

افروخته تر گشت شرار هوس ما

پرهيز ز من داشت ولى گرمى آغوش

چو شعله سوزنده عيان از نفسش بود

هنگامه بپا كرد در آن چشم هوسنامك

جنگى كه ميان دل او با هوسش بود

پيروزى از آن دل من شد كه در اين جنگ

مغلوب هوس گشت و بآغوش من افتاد

زد حلقه به پشتم چو يكى مار غضبناك

آن بازوى بى تاب كه بر دوش من افتاد

چهارشنبه 25 آذرماه 1336

«مستى رؤيا»

آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود

چشم خواب آلوده اش را مستى رويا نبود

نقش عشق و آرزو از چهره دل شسته بود

عكس شيدايى در آن آئينه سيما نبود

لب همان لب بود اما بوسه اش گرمى نداشت

دل همان دل بود اما مست و بى پروا نبود

در دل بيزار من جز بيم رسوايى نداشت

گرچه روزى هم نشين جز با من رسوا نبود

ديدم آن چشم درخشان را ولى در آن صدف

گوهر اشكى كه من مى خواستم پيدا نبود

در نگاه سرد او غوغاى دل خاموش بود

برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود

هر لب لرزان من فرياد دل خاموش شد

آخر تنها اميد جان من تنها نبود

جز من و او ديگرى هم بود اما اى دريغ

آگه از حال دلم زان درد جانفرسا نبود

اى نداده خوشه اى زان خرمن زيباييم

تا نبودى در

كنارم زندگى زيبا نبود

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از بهار تا شهريار (495 -492/ 2)، تاريخ موسيقى (586/ 2)، چشمه ى روشن (701 -690)، سخنوران نامى معاصر (3858 -3852/ 6)، سيماى هنرمندان (235 ،234 ،159 ،130/ 1)، فرهنگ سخنوران (980)، مردان موسيقى (557 -547/ 3).

ورنو سفادراني سدهي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد كاظم ورنوسفادرانى. عالم فاضل متبحّر، مؤلّف تفسير مختصرى است بر قرآن كريم، و در اوّل آن گويد: تفسير بعضى از كلمات قرآن است و قرائت و صيغه و عدد آيات و حروف آن، تاريخ فراغت: سلخ ذى قعده 1241.

فرزندش محمّد مهدى نام داشته، و او اين تفسير را وقف نموده است در سال 1263.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

وزيرنيا، سيما

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيما وزير نيا در حيطه زبان آموزي و زبان شناسي فعاليت مي كند . او آثار متعددي در آن موارد دارد كه حائز اهميت مي باشند . وي در آثارخود از ديدگاه روان شناسي به ادبيات مي نگرد ، بدان علت آثار او درميان اصحاب قلم و دانشمندان مورد توجه قرار گرفته است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيما وزيرنيا در رشته روانشناسي و ادبيات فارسي تحصيل كرده است.

فعاليتهاي آموزشي : فعاليت آموزشي سيما وزير نيا را مي توان در حيطه زبان شناسي خلاصه كرد . و صراحت دراصطلاح يابي نيست . وي در حوزه نگاه به ذهن انسان بوده است . وزيرنيا درحيطه اي فعاليت دارد كه معتقد است اگر رابطه نماينده ونموده نوعي مشابهت باشد ،نماد است . اگر تنها قرار داد باشد ،نشانه است . پس ازنظر وي نماد درواقع نوعي نشانه است . وزيرنيا درباره آموزش زبان كتاب هاي فارسي دوره راهنمايي را تاليف كرده است كه درآنها ازاطلاعا ت نظري مربوط به زبان آموزي كه مبتني بر اصول زبان شناسي و روان شناسي آموزش مي باشد استفاده كرده است .اودرزمينه آموزش مهارت هاي زبان نيز فعاليت هايي

انجام داده است . وي درمورد آموزش زبان دستگاهي ارائه داده كه داراي نظم و اصول علمي است . اين شيوه آموزش مبتني است بر رويكرد كل نگر،كه در آن بايد آموزش زبان دربافت آموزش مواد ديگري همانند هنر ،مطالعات اجتماعي ديده مي شود و از سوي ديگر آغاز آموزش با كلمه و جمله باشد و سپس به صداهاي زبان برسد . در اين شيوه پيش از آموزش صداها بر تامين مواد خواندني و پرورش مهارت خواندني تاكيد مي شود . ويژگي ديگراين روش ادغام روش كاركرد ي يا روش مهارتي است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيما وزيرنيا ابتدا زبان شناسي را به عنوان پديده اي جذاب و نيز وسيله اي براي نوشتن مي دانست و بدين گونه فعاليت روزمره اش شكل مي گرفت ،اما بعد از مدتي كه به عنوان پژوهشگر وارد عرصه زبان شناسي گرديد به مباحث مختلف مربوط به رشد زبان پرداخت وبه نقش كودكان درآن موارد اشاره مفيدي داشته است .

آرا و گرايشهاي خاص : سيما وزير نيا درباره زبان شناسي معتقد است كه در زبان شناخت ،زبان دربافت آن يعني مباحث مرتبط با آن مطالعه شده و از اين رو بخشي از پيچيدگي موضوع نمايانده شده است اما خيلي به كنه مسئله خود زبان توجه نشده است . او بر اين نظر است كه ادبيات همچون زبان كار كرد ارتباطي دارد ،چون براي مخاطب يا مخاطباني نوشته مي شود ،اين درحالي است كه بعضي اشكال زبان ماتتد زبان خود محور زبان دروني كاركرد ارتباطي ندارند . ازسوي ديگر ، يكسره فاقد عناصر زيبايي نيست . عناصري از

نوع كنايات و استعاره هاي زباني مانند :درد دل ، دردهن ، سر كوه و پاشنه در در زبان فراوان اند . ادبيات تنها اين عناصر را پر رنگ ترو هنري تر مي كند . اصولا جدا كردن اين دو مقوله ،يعني ادبيات و زبان از هم بااستفاده از نشانه هاي ويژه ، محصول ساده گري و نوعي كاهش گرايي است . چون ساده گري هميشه عناصري عمده از موضوع را نا ديده مي گيرد و با حذف مي كند .

چگونگي عرضه آثار : بيش از هجده عنوان كتاب در سه حوزه ادبيات و آموزش، روانشناسي، زبانشناسي و نقد ادبي از سيما وزير نيا چاپ و منتشر شده است. وي در خصوص كتاب زيبا شناخت مي گويد: در كتاب «زبانشناخت» زبان از ابعاد گوناگون مورد بررسي واقع شده و اساساً سبك كار اين نيست كه از نظريه خاصي در زبانشناسي پيروي بكند. اين كتاب زبانشناسي تخصصي صرف نيست، بلكه ارتباط زبان را با مسائل گوناگوني (مثل روانشناسي، ارتباط و رويكردهاي متفاوت در آموزش زبان و رشد زبان از جنبه هاي مختلف) مورد بررسي قرار داده است. \ در زمينه كتاب روانشناسي تحليلي يونگ نيز اينگونه ميگيود: * عنوان دقيق كتاب «كيمياگر برج بولينگن» است. اين نام از برجي كه يونگ در محله سكونت اش ساخت، گرفته شده است. اين برج، يك برج سنگي بود كه هر بخش آن نمادي از ناخود آگاه جمعي بود و سال هاي آخر عمرش را يونگ در آن برج با شيوه اي ابتدايي و خاص خودش گذراند. يونگ روانكاو بزرگي است و ديدگاههايش علاوه بر اين كه در زمينه روانشناسي

و روانكاوي مورد توجه بود، در حوزه نقد ادبي و هنري و نماد شناسي هم تأثير گذار بود. بطوري كه در سالهاي خاص، شاخه اي از نقد ادبي كه متأثر از ديدگاه او بود، پديد آمد. زبان يونگ بسيار دشوار و تفكرش بسيار سخت است چون در حوزه هاي متعددي مثل اسطوره شناسي، ادبيات ديني، كيمياگري و... تأثير گذار بوده، ترجمه آثارش نيز بسيار دشوار است، هرچند ترجمه هاي خوبي هم از برخي آثارش عرضه شده است. اما هدف من از تأليف اين كتاب اين بود كه يونگ را براي خواننده اي كه شايد نخواهد همه آثار او را چندبار مطالعه كند تا پي به افكار وديدگاههايش ببرد، معرفي كنم. \ وي مورد «تاريخ بيهقي» نيز كتابي نوشته اند كه درباره آن اينچنين توضيح ميدهند: * عنوان اصلي اين كتاب در واقع اين است، «اوضاع اجتماعي عصر غزنوي در آيينه تاريخ بيهقي». اما با توجه به بحث هايي كه در اين كتاب شده، اوضاع اجتماعي دوران بيهقي بررسي مي شود و مسائل حاشيه اي اثر، مثل ويژگي هاي زباني، لحن طنز آميز بيهقي و جنبه هاي ديگر آن مورد كالبد شكافي قرار مي گيرد. كتاب «داستان يك سفر عجيب» كتاب داستان بلندي براي نوجوانان است كه به شيوه علمي _ تخيلي است و در پس زمينه كتاب به شيوه اي خاص اطلاعات نجومي در اختيار خواننده قرار مي گيرد. اين كتاب، داستان نوجواني است كه در عالم خيال دست به سفر به سيارات گوناگون مي زند.

آثار :

1 خود آموز هدفدار فارسي

ويژگي اثر

: اين كتاب درسه جلد و توسط وزير نيا و همكارانش تهيه و تدوين يافت است .

2 خود باوري بر اساس مكتب عقلي _ عاطفي

ويژگي اثر : وزير نيا اين كتاب را با همكاري همكاران و توسط انتشارات سهند به چاپ رسانده است .

3 داستان يك سفر عجيب

ويژگي اثر : اين كتاب داستاني براي نوجوانان مي باشد و به همت نشر معيار به چاپ رسيده است

4 داستان يك سفر عجيب

ويژگي اثر : در دست چاپ

5 در آينه تاريخ بيهقي

ويژگي اثر : اين كتاب وزير نيا توسط نشر سهند به چاپ رسيده است

6 ديداري ديگر با شازده كوچولو

ويژگي اثر : اين كتاب داستاني براي نوجوانان مي باشد وتوسط نشر شورا به چاپ رسيده است .

7 روان شناسي اعماق ( تحليلي )

ويژگي اثر : اين كتاب به بررسي روان شناسي يونگ بسيار پيچيده و دشوار است . بيان تميثيلي و اديبانه همراه با مباحث اسطوره شناسي ، كيميا گري و صبغه فلسفي دشواري آن را دو چندان كرده است . به علاوه تكرار و اطناب كه محصول اضافه شدن شيوه هاي مشهودي برنظام تجربي يونگ است بر اين دشواريها مي افزايد . انگيزه وزير نيا درتاليف اين كتاب آن بوده كه براي علاقمندان به نظام انديشه يونگ كه امروزه دنياي روا ن شناسي متوجه آن است دستيابي به آن افكار را ممكن مي سازد .

8

روانشناسي تحليلي يونگ

ويژگي اثر : در دست چاپ

9 روانشناسي خود باوري (در مكتب عقلي و عاطفي)

10 زبان شناخت

ويژگي اثر : اين كتاب شناختي است چندوجهي اززبان ، كه به مباحث مربوط به روان شناسي تربيتي و تجربي،روان شناسي آموزش ،روان شناسي باليني ،زيست شناسي ،ارتباط شناسي ومواردي از اين دست مي پردازد .

11 زير سپهر آب سهراب

ويژگي اثر : در اين كتاب فصلي مربوط به تحليل روانكاوانه شعر سهراب از ديد و روان شناختي تحليلي بوده است . وزير نيا در اين كتاب نشانه هاي فرآيند كمال شخصيت را باتوجه به الگوي «فردانيت » يونگ را در شعر سهراب سپهري پي گرفته است .

12 فارسي اول تا سوم راهنمايي

ويژگي اثر : وزير نيا اين كتاب را با همكاري همكارانش و توسط سازمان كتابهاي درسي منتشر ساخته است .

13 نقاشي كودك

ويژگي اثر : مخاطبان اين كتاب اوليا ءو مربيان هستند. نقاشي كودك بيشتراز اين جهت كه يك نوع شيوه بيان است ودرضمن از جهاتي با زبان سنخيت دارد و درمراحل رشد شناخت و همراه با رشد كاركردهاي نمادين ظاهرمي شود ، قابل توجه است . وزيرنيا بيان مي دارد كه نقاشي زبان كودك است . گاه موازي با آن است و گاه امتداد آن رشد زبان كودك از شيرين ترين و شگفت ترين پديده ها مي باشد .

14 نوشتن و سخن گفتن

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه وتاليف وزير نيا بوده وتوسط انتشارات مدرسه به چاپ رسيده است .

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

وزين پور، نادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 11 فروردين 1305.

درگذشت: 26 خرداد 1375.

نادر وزين پور در جوانى با چاپ مقاله هاى ادبى ادر نشريان آن زمان به عرصه فرهنگ وارد شد. نخستين كتاب وى سايه اميد مجموعه اى از داستان است كه در سال 1332 منتشر شد. پس از اخذ ليسانس براى شركت در دوره ى آموزش زبان انگليسى به آمريكا سفر كرد و گواهى تدريس زبان انگليسى را ازمراجع علمى آمريكا دريافت كرد. وى موفق شد كه در سال 1345 دكتراى خود را از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران اخذ نمايد. پايان نامه دكتراى وى «بررسى صرف افعال در زبان تركى» و مقايسه با افعال فارسى نام داشت.

ترجمه ى كتاب انفجار جمعيت از جمله آثارى است كه ايشان به فارسى برگردانده اند. دكتر وزين پور مدتى در مديريت گروه ادبى دانشگاه تربيت مدرس به خدمت مشغول بود. دو كتاب برگزيده ى قصايد حكيم ناصر خسرو قباديانى و شرح يوسف و زليخاى هفت اورنگ جامى را در مجموعه شاهكارهاى ادبى فارسى منتشر كرد. در سال 1356 كتاب دستور زبان فارسى را براى دانشجويان تأليف نمود. از آثار ديگر ايشان مى توان به كتاب هاى زير اشاره كرد: آفتاب معنوى (گزيده چهل داستان از مثنوى)؛ بر سمند سخن؛ مدح؛ داغ ننگ بر سيماى ادب فارسى؛ برگزيده و شرح ناصر خسرو؛ سفرنامه ى ناصر خسرو (1350)؛ عشق هاى نافرجام (توضيح و تفسير منظومه هاى عاشقانه كهن ادب فارسى مانند ليلى و مجنون، شيرين و فرهاد،... كه ناتمام مانده است)، ساختمان فعل در زبان تركى از ديدگاه زبان شناسى (1348)؛ مقاله

هايى نيز از وى در مجله هاى ادبى در سال هاى 1352 تا 1360 منتشر شده است.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى واحد شمال تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

دستور زبان فارسى، سفرنامه ناصرخسرو، ادبى، تحقيقى، تدريس در دانشگاههاى ايران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 13

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبى، تحقيقى، آفتاب معنوى، برسمند سخن، سفرنامه ناصرخسرو، دستور زبان فارسى، يوسف و زليخا، 16 قصيده از ناصرخسرو، دستور زبان تركى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 26، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

دستور زبان فارسى، ادبى، تحقيقى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وشمگير ديلمي، شمس المعالي، ابوالحسن قابوس

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(403 -366 ق)، اديب، دانشمند، خطاط و شاعر. از سلسله ى آل زيار و از پادشاهان ادب پرور زمان خود بود كه بسيارى از شاعران فارسى و عربى زبان، حكما و دانشمدان تحت حمايت او به سر مى بردند. پايتخت او از مراكز علم و ادب آن روزگار به حساب مى آمد و شعرايى چون: خسروى سرخسى و قمرى گرگانى و دانشمندانى چون: ابوريحان بيرونى و ابوعلى سينا به درباش رفت و آمد داشتند. ابوريحان بيرونى كتاب معروف خود «آثار الباقيه» را در 390 ق به نام قابوس تأليف كرد. قابوس به عربى و فارسى شعر مى سرود و در فن انشاء نثر عربى مهارت داشت. در زمينه ى خط نيز ماهر بود و خط ثلث و نسخ او در نهايت خوبى بود.گويند صاحب بن عباد هرگاه خط او را مى ديد به بال و پر طاوس تشبيه مى كرد و مى گفت: «هذا خط قابوس ام جناح طاوس». قابوس به نثر

عربى رسائلى دارد كه ابوالحسن على بن محمد يزدادى آن را جمع آورى كرده و نام آن را «كمال البلاغه»گذاشته است. ابن اسفنديار در «تاريخ طبرستان» خود قطعاتى از آن را آورده است.وى عاقبت بر اثر شورش لشكريان خود به زندان افتاد و چندى بعد به قتل رسيد. از شعر فارسى او تنها ابياتى شامل: قطعه و رباعى در تذكره ها باقى است. در «ريحانه» كتاب «قابوس نامه»، كه از آثار عنصرالمعالى كيكاوس بن اسكندر بن قابوس براى فرزندش گيلان شاه مى باشد، به نام قابوس ذكر شده است.[1]

(مقتول 403 ق)، نويسنده، شاعر و خطاط. چهارمين امير گرگان و طبرستان و گيلان و ديلمان و مردى اديب و اديب پرور بود. بزرگانى چون ابوعلى سينا، ابوريحان بيرونى و ابن هندو به دربار او راه يافتند، و ابوريحان كتاب «آثار الباقيه» را به نام او نوشت. گروه بسيارى از شعرا و سخنوران نيز او را ستوده اند. وى پس از پناه دادن به فخرالدوله ى ديلمى كه از خويشان نزديكش بود، مورد تهاجم برادران فخرالدوله، عضدالدوله و مؤيدالدوله قرار گرفت و شكست خورد و از سال 371 تا سال 388 ق به خراسان پناه برد، و با وجود مساعدت نوح بن منصور سامانى موفقيتى به دست نياورد. در سال 388 ق مجدداً بر گرگان و طبرستان و گيلان مسلط گشت و در سال 403 ق به توطئه ى بعضى از سردارانش اسير و مقتول شد و در اطراف گرگان به خاك سپرده شد. بعد از او پسرش، فلك المعالى منوچهر، جاى او را گرفت. امير قابوس از نويسندگان بزرگ عهد خود بود و رسائلى از او به عربى و اشعارى به عربى و فارسى باقى مانده است.

مجموعه ى رسائل او را ابوالحسن على بن محمد يزدادى گردآورى كرده است كه به «كمال البلاغه» موسوم است و به چاپ رسيده است. خط نسخ را نيكو مى نوشت و مى گويند هرگاه صاحب بن عباد خط او را مى ديد مى گفت: «هذا خط قابوس أم جناح طاووس».[2]

(معمر. كاوس (ه.م)) ابن وشمگير بن زيار مكنى به ابوالحسن و ملقب به شمس المعالى، از پادشاهان آل زيار (جل. 366 ه.ق- عزل 371 ه.ق جل. مجدد 388 ه.ق- مقت. 433 ه.ق). وى پس از برادر خود بيستون ابن وشمگير بر تخت جلوس كرد. در همين سال ركن الدوله درگذشت و قلمرو او ميان سه پسرش: عضدالدوله، مؤيدالدوله و فخرالدوله تقسيم شد. عضدالدوله و مؤيدالدوله در ملك فخرالدوله طمع كردند و جنگى درگرفت و سرانجام فخرالدوله به طبرستان گريخت و به قابوس- كه شوهرخاله ى او بود- پناه برد. عضدالدوله و مؤيدالدوله به قابوس پيغام دادند كه فخرالدوله را به ايشان تحويل دهد، ولى او نپذيرفت، در نتيجه بهانه اى براى لشكركشى عضدالدوله به طبرستان و گرگان فراهم آمد، و چون قابوس تاب مقاومت نداشت، پس از مختصر جنگى در نزديكى استراباد منهزم شد و با فخرالدوله به خراسان گريخت (سال 371 ه.ق). حكومت خراسان از طرف سامانيان در اين تاريخ به حسام الدوله تاش بود. وى از جانب نوح بن منصور سامانى مأموريت يافت كه قابوس و فخرالدوله را مدد كند. حسام الدوله و امير فائق گرگان را محاصره كردند، ولى مؤيدالدوله با دادن رشوه ى بسيار به فائق او را بفريفت تا در اثناى جنگ فرار كرد، و ديگران نيز تاب پايدارى نياورده شكست خوردند و لشكريان سامانى كارى از پيش نبردند. قابوس پس از چهار سال

سلطنت، در حدود 18 سال (388 -371 ه.ق) از امارت محروم بود و در اين مدت در خراسان در پناه سامانيان مى زيست. اما فخرالدوله چون برادرش عضدالدوله به سال 371 ه.ق و برادر ديگرش مؤيدالدوله به سال 373 مردند، به دعوت صاحب بن عباد وزير مؤيدالدوله از خراسان به رى آمد و به جاى برادر نشست، ولى گرگان را به جاى آنكه به قابوس واگذار كند، به ابوالعباس حسام الدوله تاش واگذاشت، و آن ولايت همچنان تا سال 388 در دست عمال آل بويه بماند. پس از مرگ صاحب بن عباد (385) و وفات فخرالدوله (387) در احوال ديلميان عراق ضعف و ناتوانى ظهور كرد و جانشينى فخرالدوله به پسر خردسالش رسيد. قابوس از فرصت استفاده كرد، و چون ديگر از يارى سامانيان- كه خود گرفتار هرج و مرج بودند- مأيوس شد، درصدد برآمد كه به ياران ديلمى و طبرى خود متوسل شود و مستقيماً گرگان را از عمال آل بويه بازگيرد. نخستين كسى كه به يارى او برخاست، اسپهبد شهريار بن شروين از اسپهبدان طبرستان بود، و او به سهولت بر برادران فخرالدوله پيروز شد و در قسمتى از طبرستان كه تحت فرمان او بود بنام شمس المعالى خطبه خواند. آمل را هم دو تن ديگر از طرفداران قابوس تسخير كردند و بر استرآباد دست يافتند و سرانجام گرگان را هم تسخير نمودند. قابوس در شعبان 388 به پايتخت خود برگشت و در دوره ى دوم سلطنت از طرف مغرب دامنه ى متصرفات خود را وسعت داد. وى مردى درشت خو، بيرحم، پرخشم و غضب بود و به آسانى حكم به كشتن مى داد و به اندك سوءظنى دست به قتل بيگناهان

مى زد. به همين سبب جمعى بسيار به دست او كشته شدند و كينه ى او در سينه ى غالب سران لشكرى جا گرفت، تا وقتى كه حاجب مخصوص خويش را كه مردى بى آزار و محبوب لشكر بود كشت، لشكريان شورش كردند و او را به زندان انداختند و پسرش فلك المعالى منوچهر به جاى او جلوس كرد، و سپس قابوس را كشتند. قابوس مشهورترين فرد از خاندان آل زيار است. مردى فاضل و اديب و فضل دوست و خوش خط بود. گويند صاحب بن عباد هرگاه خط او را مى ديد مى گفت: «اهذا خط قابوس او جناح طاوس». وى در نثر عربى با بهترين بليغان زمان دم برابرى مى زد و در شعر پارسى و تازى دست داشت. بيرونى كتاب آثارالباقيه را به نام او تأليف كرده. ترسلات وى را ابوالحسن على ابن محمد يزدادى جمع كرده و «كمال البلاغه» ناميده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (83 -82 / 1)، الاعلام (4 -3 / 6)، از سعدى تا جامى (301 -300)، اعيان الشيعه (434 -432 / 8)، تاريخ ادبيات در ايران (641 -640 / 1)، تاريخ برگزيدگان (71 -70)، تاريخ گزيده (420 ،415 -414)، تذكره ى روز روشن (643)، تذكره الشعراء (57 -55)، حبيب السير (442 -440 / 2)، الذريعه (859 / 9)، ريحانه (252 -251 / 3)، شاعران بى ديوان (380 -378)، شخصيت هاى نامى (387 -386)، فرهنگ سخنوران (728)، الكامل (267 -266 / 7)، كشف الظنون (1509)، لباب الالباب (30 -29 / 1)، لغت نامه (ذيل/ قابوس)، مجمع الفصحا (108 -107 / 1)، معجم الادباء (333 -219 / 16)، معجم المؤلفين (91 / 8)، النجوم الزاهره (233 / 4)، وفيات

الاعيان (82 -79 / 4)، هديه العارفين (825 / 1)، هفت اقليم (97 -96 / 3).

[2] آتشكده ى آذر (83 -82/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (641 -640 ،302 ،212/ 1)، تاريخ گزيده (420 ،415 -414 ،388)، تذكرة الشعراء (57 -55)، حبيب السير (443 -440/ 2)، الكنى والالقاب (369 -368/ 2)، لباب الالباب (31 -30/ 1)، لغت نامه (ذيل/ قابوس).

وصاف، شرف الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شرف الدين عبداللَّه بن فضل اللَّه بن عبداللَّه شيرازى ملقب به «وصاف الحضرة» از ادباء بزرگ قرن هشتم هجرى و مورد عنايت سلطان غياث الدين هشتمين حكمران مغول بود. اثر معروف وى كتاب تجزيةالامصار و تزجيةالاعصار است كه به تاريخ وصاف موصوف است و ذيلى است بر جهانگشاى جوينى. قبر وصاف در قبرستان كم وسعتى كه ميان حافظيه و هفت تنان در شيراز مى باشد واقع شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

وصّاف الحضره، شرف الدين عبداللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 730/ 719 -663 ق)، اديب، مورخ و شاعر، متخلص به شرف. ملقب به وصّاف الحضره. در شيراز به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. او مانند پدرش در شمار عمال ديوانى دولت ايلخانيان در فارس درآمد و از خواص خواجه صدرالدين احمد خالدى زنجانى، نايب امير طغاجار حاكم فارس گرديد. مدتى نيز مورد لطف خواجه رشيدالدين فضل اللَّه و غازان خان و سلطان الجايتو قرار گرفت. وى علاوه بر مقام بلند خود در نثر متكلف مصنوع، در شعر عربى و فارسى نيز دست داشته كه بسيارى از ابيات و قطعات و قصايد خود را در كتاب خويش ذكر شده است. قبر وى ما بين تكيه چهل تنان و حافظيه است. از جمله آثارش: «تجزية الامصار و تزجية الاعصار»، معروف به «تاريخ وصاف»، در ذكر وقايع تاريخى ايلخانيان، در پنج مجلد؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (94 -92)، الاعلام (252/ 4)، اعيان الشيعه (65/ 8)، تاريخ ادبيات در ايران (1262 -1259/ 3)، تاريخ نظم و نثر (144 -143) حبيب السير (197/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (803 -799/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3170 -3169/ 2)، الذريعه (1268/ 9 ،358/ 3)، ريحانه (320 -318/

6)، سبك شناسى (103 -99/ 3)، صبح گلشن (591)، فارسنامه ى ناصرى (1145/ 2)، فرهنگ سخنوران (499)، لغت نامه (ذيل/ وصاف الحضرة)، مجمع الفصحا (1448/ 3)، مرآت الفصاحه (687 -685)، معجم المؤلفين (102/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (982 -981/ 3)، هديةالعارفين (464/ 1).

وصال شيرازي، محمد شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1262 -1197 ق)، عالم، اديب، شاعر، عارف و خطاط. مكنى به ابواحمد. مشهور به ميرزا كوچك. وى از هنرمندان ذوفنون بود كه در شيراز به دنيا آمد. خاندانش در دوره ى صفويان و افشاريان و زنديان داراى مناصب ديوانى بودند و خود نيز از بزرگان دانش و ادب و هنر در دوره ى فتحعلى شاه و محمد شاه قاجار بود. او در آغاز جوانى به تحصيل دانش پرداخت و از علوم و فنون عصر خويش بهره ى كافى يافت و چون داراى ذوق و مشرب عرفانى بود، دل در صحبت مشايخ صوفيه بست و به ميرزا ابوالقاسم سكوت سر سپرد. ميرزا محمد شفيع در نوشتن خطوط سبعه استاد بوده و به ويژه، در نسخ و نستعليق مهارت به سزايى داشته اشت. از شاگردان وى در خط نستعليق، ميرزا فتحعلى حجاب شيرازى است. در شعر، عمده ى شهرت او به واسطه ى غزليات عارفانه و مراثى شورانگيزى است كه به پيروى از محتشم كاشانى سروده است. همچنين قصايدى نيز در مدح شاهان قاجار و بزرگان شيراز دارد. وى در نخستين اشعار خود مهجور تخلص مى كرد، اما پس از آشنايى با ميرزا ابوالقاسم سكوت تخلص وصال را برگزيد. وصال علاوه بر اين فضايل، صدايى خوش داشت و مشهور است كه سه تار نيز مى نواخته است. وى گويا در نقاشى و تذهيب و صحافى متبحر بوده و آورده اند هنگامى كه فتحعلى شاه براى بازديد خطه ى فارس

به شيراز رفته بود، وصال قرآنى را كه با هفت نوع خط نوشته و در تذهيب و تجليد آن هنرمندى بسيار به كار برده بود، به شاه تقديم كرد و فتحعلى شاه نيز كمالات وى را ستود. از مصاحبان و معاشران او قآانى شيرازى است. وصال در طول حياتش، يك بار به عزم سفر هندوستان، از زادگاه خود به بوشهر رفت، ليكن در آنجا از سفر خود منصرف شد و دوباره به شيراز بازگشت. وى در اواخر عمر نابينا شد و سپس در شيراز درگذشت و در بقعه ى شاهچراغ به خاك سپرده شد. از آثار او: مثنوى «بزم وصال»، در هفت هزار بيت؛ تكميل «فرهاد و شيرين» وحشى بافقى؛ ترجمه ى «اطواق الذهب» زمخشرى، به فارسى؛ «سفينه»، در تفسير احاديث قدسيه؛ «صبح وصال»، به سبك «گلستان» سعدى؛ «ديوان» شعر. از خطوط او: يك نسخه «اوصاف الاشراف» خواجه نصير، به قلم كتابت متوسط، با رقم: «حرره العبد الاقل محمد شفيع المشهور بميرزا كوچك، المتخلص بوصال سنه 1239»؛ ادعيه ى نيم ربعى، نسخ كتابت و نستعليق كتابت خفى خوش، با رقم: «اقل... ميرزا كوچك مسمى بمحمد شفيع متخلص بالوصال... 1243)؛ يك نسخه «كليات» سعدى، به قلم نستعليق كتابت خفى خوش، با رقم: «حرره العبد... ميرزا كوچك ابن المرحوم ميرزا محمد اسماعيل الشيرازى... سنه ى 1245»؛ يك نسخه دفتر اول «مثنوى» مولانا، به قلم كتابت خفى عالى، با رقم: «... محمد شفيع المشتهر به ميرزا كوچك المتخلص بوصال فى دارالعلم شيراز 1246»؛ يك نسخه «حديقةالحقيقه» سنايى، به قلم كتابت جلى خوش، با رقم: «كتبه العبد العاصى محمد شفيع متخلص بوصال الشيرازى... سنه ى هزار و دويست و پنجاه و پنج»؛ چند نسخه

از كلام اللَّه مجيد، به خط نسخ و رقاع عالى و خوش، با تاريخ هاى 1255 ،1254 ،1236 و 1259 ق و قطعات مختلف ديگر.[1]

ميرزا محمدشفيع بن محمد اسماعيل شيرازى معروف به ميرزا كوچك شاعر اوايل دوره ى قاجاريه (و. 1197 ه.ق- 1782 م- ف. 1262 ه.ق- 1845 م) خاندانش در دوره ى صفويان، افشاريان، زنديان به اعمال ديوانى مشغول بودند. وصال در دوره ى جوانى مدتى سرگرم تحصيل ادب، خط و هنرهاى زيبا، موسيقى و سير در مقامات عرفانى بود. ديوان اشعارش شامل قصايد، غزليات و مثنويهاى «بزم وصال» و تكمله ى فرهاد و شيرين وحشى بافقى است و نيز كتابى در ترجمه و شرح و نظم «اطواق الذهب» زمخشرى دارد. پسران وصال يعنى وقار، حكيم، داورى، فرهنگ، توحيد، يزدانى، همه از شاعران و هنرمندان عهد خود بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (358)، احوال و آثار خوشنويسان (1177 -1175/ 4 ،762 -755/ 3)، از صبا تا نيما (44 -40/ 1)، اطلس خط (359 -358)، تاريخ ادبيات ايران، براون (205 -203/ 4)، تاريخ موسيقى (421 ،420 ،383 -382/ 1)، تاريخ هنرهاى ملى (959 -958/ 2)، حديقةالشعراء (2000 -1987/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (813 -803/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3170/ 2)، الذريعه (190/ 16 ،1268/ 9)، روضةالصفا (132/ 10)، رياض العارفين (350 -337)، ريحانه (330 -321/ 6)، سفينةالمحمود (521 -514/ 2)، شرح حال رجال (239 -238/ 6)، صبح گلشن (592 -591)، طرائق الحقائق (370 -365/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (997 -990/ 2)، فرهنگ سخنوران (981)، كارنامه ى بزرگان (353 -352)، گنج سخن (200 -197/ 3)، مجمع الفصحا (1131 -1091/ 6)، مرآت الفصاحه (691 -687)، مصطبه ى خراب (206 -202)، مكارم الآثار (1669/ 5 ،66 -61/ 1)،

مؤلفين كتب چاپى (434 -433/ 3)، نگارستان دارا (275 -273)، يادگار (س 1، ش 3، ص 71 -67).

وصلي تهراني، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به وصلى. برادر ميرزا غياث بيگ و عموى نورجهان بيگم، همسر جهانگير شاه بود. وى به همراه پسر خود، ميرزا محمد صادق كه در زمان جهانگير شاه (1037 -1014 ق) و شاه جهان (1069 -1037 ق) منصب ديوان داشت، به لاهور رفت و به كار ديوانى مشغول شد. مؤلف «عرفات العاشقين» در 1024 ق در آگره او را ديده است. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است. مؤلف «الذريعه» وصلى طهرانى را با وصلى سارانى يكى مى داند، در صورتى كه مؤلف «فرهنگ سخنوران» آنها را جدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1688 ،1098 ،479/ 5)، الذريعه (1270/ 9)، صبح گلشن (593)، فرهنگ سخنوران (983 -982)، كاروان هند (1524 -1522/ 2)، هفت اقليم (71 -70/ 3).

وصلي شيرازي، نعمت اللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1028 ق)، اديب و شاعر، متخلص به وصلى. از سادات طباطبايى شيراز بود. پدرش در شيراز به مير پنبه زن شهرت داشت. وى شاگرد و پسر خوانده ى مرشد بروجردى بود و هنگامى كه مرشد در هند مى زيست به ديدار او رفت و در سند به او پيوست و در جرگه ى ملازمان و مداحان ميرزا غازى ترخان درآمد و مدتى نيز با فخرالزمانى قزوينى، معاشر بود. بعد از فوت ميرزا غازى (م 1021 ق) به اجمير، پنجاب و لاهور مسافرت كرد. وى به همراه محمود بيگ تركمان به بنگش، نزد اللَّه دادخان افغان رفت و پس از چندى به حضور جهانگير شاه رسيد، ولى دوباره بازگشت و در بنگش ساكن شد. فخرالزمانى در تذكره ى «ميخانه» آورده كه از 1028 ق ديگر از او خبرى ندارم و قريب

چهار هزار بيت از قصيده و غزل و رباعى و مثنوى داشت و هنوز ديوانى ترتيب نداده بود. از آثار وى: «ساقى نامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى ميخانه (673 -669)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (815 -814/ 5)، الذريعه (1270/ 9)، كاروان هند (1525 -1524/ 2).

وطواط، رشيدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 578/573 ق)، اديب و شاعر، متخلص به وطواط. در بلخ ولادت يافت و عمرى او را از آن جهت گفتند كه وى از اعقاب عمر بن خطاب است. در مدرسه نظاميه زادگاه خود قسمتى از تحصيلات خود را نزد امام ابوسعد هروى به انجام رسايند و بعد از اتمام تحصيلات خود و كسب مهارت در فاسى و عربى به خوارزم رفت و در اوائل عهد ابوالمظفر علاءالدوله اتسز خوارزمشاه به خدمت او پيوست و تا آخر عمر در دستگاه خوارزمشاهيان روزگار گذرانيد و سمت صاحب ديوانى رسائل داشت. بر اثر رشك حاسدان و تهمت مبنى بر اينكه وى با كمال الدين محمود بن ارسلان، خواهرزاده سنجر، ارتباط دارد، به سال 547 ق از خدمت شاه رانده شد ولى به خاطر قصايدسرايى كه در رد تهمت خود سرود، دوباره مورد لطف شاه قرار گرفت. ميان رشيد و جاراللَّه زمخشرى اديب و متكلم بزرگ قرن ششم نيز دوستى و مباحث و مكاتبه بود. بعد از وفات اتسز چندى در خدمت پسر اتسر، ايل ارسلان، بود و به خاطر كهولت از خدمت كناره گرفت. از ديگر سلاطين و امراى معاصر رشيد مى توان به تكش بن ارسلان، سنجر بن ملكشاه، سپهبد غازى نصرةالدوله اشاره كرد و از شاعران معاصر وى انورى، معزى، سنائى، اديب صابر، سوزنى سمرقندى، خاقانى، مختارى و

سيد حسن غزنوى را بايد نام برد. آثار وطواط: «ديوان اشعار پارسى»؛ «رسائل عربى»؛ «حدائق السحر فى دقايق الشعر»؛ «منشات فارسى»؛ «فصل الخطاب من كلام عمر بن الخطاب»؛ «تحفه الصديق من كلام ابى بكر الصديق»؛ «انس اللهفان من كلام عثمان بن عفان»؛ «نثر اللالى من كلام اميرالمومنين على (ع)»؛ «منظومه»اى در عروض؛ «غرائب الكلم فى رغايب الحكم»؛ «منيه المتكلمين و غنيه المتعلمين»؛ «غرر الاقوال و درر الامثال»؛ «مفاتيح الكلم و مصابيح الظلم»؛ «جواهر القلايد و زواهر الفرايد»؛ «الفوائد العمائيه»؛ «ابكار الافكار فى الرسائل و الاشعار»؛ «مطلوب كل طالب».[1]

(بخش 1) وطواط، امير امام رشيدالدين سعدالملك محمد بن محمد بن عبدالجليل عمرى كاتب و شاعر ايرانى از اعقاب عبداللَّه بن عمر بن خطاب (ف. 573 ه.ق.). وى در بلخ متولد شد و در مدرسه نظاميه آن شهر قسمتى از تحصيلات خود را نزد امام ابوسعد هروى انجام داد و سپس براى ادامه تحصيل به خوارزم رفت و در اوايل عهد اتسز بن محمد خوارزمشاه به خدمت او پيوست و تا آخر عمر در دستگاه خوارزمشاهيان روزگار گذرانيده و سمت صاحب ديوانى رسايل داشته. تخلص وى به وطواط از بابت كوچكى جثه او بود (بخش 1: وطواط). در سال 542 سنجر براى سركوب كردن اتسز قصد خوارزم كرد و قصبه هزارسف را دو ماه در حصار گرفت. در اين سفر انورى ملازم خدمت سنجر بود، دو بيتى كه مبتنى بر فتح هزارسف و خوارزم به دست سنجر بود، سرود و آن را بر تيرى نوشته به هزارسف انداختند. رشيد در جواب اين رباعى بر تير نوشت و بينداخت:

گر خصم تو اى شاه بود رستم گرد

يك خر ز هزارسف تو

نتواند برد

سنجر كه به سبب اين بيت و اشعار ديگر وى، از او آزرده بود، سوگند خورد كه او را هفت پاره كند. پس از فتح هزارسف به دست سنجر وطواط متوارى مى زيست تا عاقبت به شفاعت منتخب الدين كه گفت وطواط مرغكى ضعيف است و طاقت آن ندارد كه به هفت پاره كنند، اگر فرمان شود او را بدو پاره كنند، سلطان او را ببخشيد.از آن پس رشيد همچنان در دربار اتسز به سر مى برد تا در 547 حاسدان وى را به داشتن روابط با كمال الدين حاكم جند متهم كردند. اتسز بر وى خشم گرفت و او را براند. رشيد قصايد بسيار در برائت ساحت خود ساخت تا استز بر سر لطف آمد و شغل او را به وى باز گردانيد. پس از وفات اتسز گويا رشيد چندى در خدمت ايل ارسلان بسر مى برد، ولى از اين پس به سبب كثرت سن از خدمت تقاعد ورزيد. رشيد علاوه بر ديوان شعر كه به طبع رسيده آثارى منثور داشته: منشآت فارسى شامل رسائل سلطانى و اخوانى كه قسمتى از آنها به طبع رسيده، حدائق السحر (ه. م.)، فصل الخطاب من كلام عمر بن الخطاب، تحفة الصديق الى الصديق من كلام ابى بكر الصديق، انس اللهفان من كلام عثمان بن عفان، نثر اللآلى (ه.م.) مجموعه رسائل عربى كه در مصر به طبع رسيده، منظومه اى در عروض فارسى شامل 16 بحر عروضى كه معمول شاعران پارسى گوى است. وى در نظم و ثنر فارسى سرآمد زمان بود. شعر پارسى او استادانه و در كمال انسجام است. وى در انتخاب كلمات و قوت تركيب و ايراد صنايع مختلف لفظى مهارت داشته.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (252 -251 /7)، ايضاح المكنون (120 ،97 /2 ،378/1)، بهارستان (106)، تاريخ ادبيات در ايران (636 -628 /2)، تاريخ برگزيدگان (295 -294)، تاريخ گزيده (757 -756)، تاريخ نظم و نثر (93 -92)، تذكره ى روز روشن (297 -295)، تذكره الشعراء (103 -98)، دايرةالمعارف فارسى (1586/1)، الذريعه (160 -159 /21 ،1271 -1270 /9 ،287 -286 /6)، ريحانه (312 -310 /2)، سخن و سخنوران (332 -322) سرآمدان فرهنگ (379 -378 /1)، سيرى در شعر فارسى (69)، طرائق الحقائق (597 -596 /2)، فرهنگ سخنوران (378 -377)، كارنامه ى بزرگان (184 -183)، كشف الظنون (1243 ،1200 ،368 ،178 ،177 ،4)، الكنى و الالقاب (272 -271 /2)، فرهنگ ادبيات فارسى (232 -231)، لباب الالباب (86 -80 /1)، لغت نامه (ذيل/ وطواط)، مؤلفين كتب چاپى (757 -756 /5)، مجمع الفصحا (671 -655 /2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 535 و 574)، معجم الادباء (36 -29 /19)، معجم المؤلفين (229/11)، هفت اقليم (76 -68 /2).

وفاي فراهاني، محمدحسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم و سيزدهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به وفا. وى عموى قائم مقام اول و از سادات فراهان بود. او بعد از كسب علوم متداوله به شيراز رفت. در عهد لطفعلى خان زند مى زيست و عهده دار منصب وزارت بود. وى با عبدالرزاق دنبلى، مؤلف «نگارستان دارا»، معاصر و معاشر بود. در نظم و نثر و فن سياق تبحر داشت و در زمينه ى نظم بيشتر به غزلسرايى متمايل بود. وفا در نظم از شيوه ى ميرزا صادق نامى و مشتاق اصفهانى پيروى مى كرد. بعضى از مؤلفان معتقدند در زمان لطفعلى خان زند (1209 -1203 ق) به زيارت خانه ى خدا مشرف شد و در

قزوين درگذشت. در «شرح حال رجال ايران» آمده كه وى در زمان آقامحمد خان قاجار با برادر خود به عتبات عاليات رفت و تا آخر عمر در آنجا ساكن شد و تا 1212 ق زنده بوده است. از آثار وى: «مثنوى» بر وزن «هفت پيكر» نظامى؛ «ديوان» شعر، قريب به چهار يا پنج هزار بيت. مؤلف «طرائق الحقائق» كتاب «تاريخ زنديه» را به او نسبت مى دهد و وى را برادر ميرزا عيسى قائم مقام ذكر مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (2015 -2013/ 2)، الذريعه (1272/ 9)، ريحانه (333 -332/ 6)، سفينةالمحمود (229 -228/ 1)، شرح حال رجال (228 -227/ 6)، صبح گلشن (596 -595)، طرائق الحقائق (251 -250/ 3)، فرهنگ سخنوران (984)، گلزار جاويدان (1712/ 3)، مجمع الفصحا (1090 -1089/ 6)، نگارستان دارا (147 -145).

وفايي شوشتري، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي وفايي شوشتري مولف عالم و بزرگواري بود . او پيشواي با فضيلت و داراي مكارم اخلاقي بود . نام وي محمد مهدي ، مشهور به شرف الدين فرزند شيخ محمد شرف الدين است . او مقدمات و علوم ادبي را از صرف و نحو ، منطق ، معاني بيان ، حساب و هندسه ، فقه و اصول ، علم كلام و تفسير را آموخته بود.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمد مهدي وفايي شوشتري ازخانداني علمي و روحاني به نا م خاندان شرف الدين مي باشد . خانداني كه همواره يا درميان آن افرادي ممتاز و برجسته به پا خاسته و رهبري مذهبي مردم را بعهده داشته اند .همين امر احترام و توجه قاطبه اهالي خوزستان به ويژه شوشتر را در

پي آورده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد مهدي وفايي شوشتري مقدمات و علوم ادبي رااز صرف و نحو ، منطق ، معاني و بيان و سپس حساب هندسه ، هئيت ، فقه و اصول ، علم كلام وتفسير را نزد فضلا و بزرگان مردم زادگاه خود شوشتر فرا گرفت پس از آن درسال 1304 شمسي براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مهاجرت نموده و از حوزه درس اساتيد بزرگ آن سامان بهره مند شد.استادان و مربيان : مهمترين اساتيد محمد مهدي وفايي شوشتري در دوران تحصيل درنجف و اماكن ديگر عبارتند از : آيت الله حاج ميرزا حسين ناييني ، آيت الله آقا ضياءالدين عراقي ، آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني ، آيت الله سيد ميرزا ابراهيم خراساني ، آقا سيد هبه الدين شهرستاني ، آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهراني، آيت الله آقا ميرزا محمد سامرايي ، آيت الله ميرزا محمود شيرازي ، آقا سيد امام شوشتري ، شيخ شعبان گيلاني ، آيت الله آقا سيد هادي ميلاني ، آقا شيخ محمد علي غروي اردوبادي ، مرحوم حاج شيخ عباس قمي ، سيد مهدي كاظمي اصفهاني ، سيد ابراهيم راوي شافعي ، سيد خليل راوي شافعي و سيد محمد راوي شافعي .فعاليتهاي آموزشي : محمد مهدي وفايي شوشتري درميان مردم محبوبيتي به سزا داشت و با خوشرويي و محبتي خاص مراجعين رامي پذيرفت. آورده اند كه مواعظ وي كه مهمترين فعاليتش بود ، مانند مواعظ جد والا و تبارش علامه حاج ملا جعفر شرف الدين تاثيري بس شگرف و درقلوب مردم مي نهاده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد مهدي وفايي شوشتري

بطور كلي اوقات خود راصرف امور مذهبي وهدايت مردم از تدريس اقامه نماز جماعت ، تاليف و نگارش و موعظه و سخنراني مذهبي مي كرد.آرا و گرايشهاي خاص : محمد وفايي وفايي شوشتري علاقه وافري به تحقيقات تاريخي و آثار باستاني داشت و در مطالب تاريخي صاحبنظر و بيان كننده نكات جالبي است و بر همين اصل و مدتي را صرف مطالعه آثار مشكوفه سومرو بابل درموزه بغداد نموده و از كتابخانه مشهور بغداد مطالعات ارزشمندي داشته است.آثار : تاريخ شوشتري ويژگي اثر : اين كتاب چاپ نشده است ولي درباره احوال دانشمندان شوشتري مي باشد .2 ترجمه جلد اول تفسير فخر رازي، ترجمه كتاب «فضائل»شاذان nbsp4 رساله شرفيات ويژگي اثر : اين كتاب سوالاتي است كه شوشتري از علامه آقا سيد هبت الدين شهرستاني نموده و ايشان جواب داده اند.5 عقايد اسلاميه ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه كتاب نكت الاعتقاد تاليف شيخ مفيد است .6 مطالعات و مشاهدات

منابع زندگينامه :شرف الدين شوشتري ، شرح حال علامه اديب فقيد وفايي شوشتري ، تهران : انتشارات كتابخانه صدر ، بي تا ، ص 1

وفايي، عباسعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلي وفائي به سال 1344 در شهر ساوه به دنيا آمد. تحصيلات خود را تا پايان دبيرستان در آن منطقه به اتمام رساند سپس وارد دانشگاه تربيت معلم گرديد و در رشته زبان و ادبيات فارسي تا مقطع كارشناسي ارشد در آن دانشگاه گذراند. وي در سال 1376 موق به اخذ دكتري با موضوع

تصحيح انتقادي ديوان مسلمان ساوجي از دانشگاه تهران گرديد و هم اكنون عضو هيئت علمي دانشگاه تهران ميباشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

خاطرات كودكي : دكتر وفائي از آن دوران ميگويد: «كلاس اول ابتدايي در روستاي مجاور به مدرسه ميرفتيم و مسافتي يك كيلومتري را پياده طي ميكرديم روزهاي برفي زمستان محبت كلاس بالاتر ها را به همراه داشتيم به طوريكه در يك روز برفي كه آمد و رفت به جهت كثرت برف سخت بود بر دوش آنها مسير را طي ميكرديم.»

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر وفايي در يك خانواده كشاورز و متعهد و متقي بطوريكه پدر و مادر آنها را به تحصيل و طي درجات بالا در كنار كمك در امور كشاورزي رهنمود ميكرد و مشوق آنان بود.تا جايي كه همه فرزندان خانواده تحصيلات عالي داشتند و دبير و استاد دانشگاه شدند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1371، و اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي با موضوع پاياننامه صحيح انتقادي ديوان مسلمان ساوجي در سال 1376 از دانشگاه تهران

خاطرات و وقايع تحصيل : وقع انقلاب اسلامي در دوره راهنمايي و شركت در راهپيمايي ها، شروع جنگ تحميلي و شركت هفت دوره اي در جنگ از خاطرات دوران تحصيل دكتر وقايي استا.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : كار كشاورزي ، مطالعه دروس غير درسي و كار در كوره هاي آجر پزي از فعاليتهاي دوره تحصيل وي است.

استادان و مربيان : دكتر جليل تجليل، دكتر اسماعيل حاكمي، دكتر شفيعي كدكني، دكتر عباس ماهياد، دكتر محمود عابدي، دكتر

حين ابخوري، مرحوم دكتر سادات ناصري، دكتر عباس زرياب خويي، مرحود دكتر ضيائ الدين سجادي، دكتر علي شيخ الاسلامي و ... از استادان دكتر وفايي هستند.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر حسن ذوالفقاري، دكتر محمود فتوحي، خانم دكتر شيخ مونسي، دكتر تاجبخش، دكتر اسپرهم، دمتر حبيب ارعباسي و .. از همدوره ايهاي دكتر عباسعلي وفايي است و از همكاران ايشان در گروه ادبيات ميتوان به دكتر شيما ، دكتر كزازي، دكتر ترابي، دكتر مسگر نژاد، دكتر حائري ، دكتر حسن زاده و بيات اشاره كرد.

همسر و فرزندان : دكتر وفايي داراي همسر و دو فرزند دختر ميباشند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : معاون اداري و مالي و دانشجويي دانشكده ادبيات و زبانهاي خارجي دانشگاه علامه طباطبائي 79-1375، معاون اداري و مالي و قائم مقام دانشگاه الزهرا (س) تهارن 82-1379، رايزن فرهنگي ايران در ازبكستان 85-1382، رئيس شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي 1385 تا كنون.

فعاليتهاي آموزشي : دبير آموزش و پرورش به مدت هفت سال و تدريس درد دانشگاه هاي پيام نور - آزاد و دانشگاه هاي دولتي تهران از فعاليت هاي آموزسي دكتر وفايي هستند.

شاگردان : دكتر مهدي صفري، دكتر بهمن نزهت، دكتر شعبانلو، دكتر برجساز، دكتر طاهر، مهندس آزاد، مهندس خدادادي و ... از شاگردان استاد وفائي هستند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاثير زبان فارسي بر زبان ازبكي

ويژگي اثر : انتشارات الهدي

2 تصحيح ديوان مسلمان ساوجي

ويژگي اثر : انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي

3 تصحيح شرح سه دفتر نخست مثنوي مولوي

ويژگي اثر :

تاليف شيخ محمد آدينه خوارزمي، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي

4 تصحيح كتاب مرادالعارفين

ويژگي اثر : شيخ صوفي

5 دانشنامه زبان و ادبيات فارسي قرن 20 ازبكستان

ويژگي اثر : انتشارات الهدي

6 سيماي فرهنگي ازبكستان

ويژگي اثر : انتشارات الهدي

7 فرهنگ لغت نامه واژگان مخفف در زبان فارسي

ويژگي اثر : در دست چاپ

8 قصايد مضوع در زبان و ادبيات فارسي

ويژگي اثر : انتشارات روزنه

9 واژه هاي فارسي در زبان ازبكي

ويژگي اثر : انتشارات ماورائ النهر تاشكند

منابع زندگينامه : تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر وفائي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - اسفند 1385

وقار شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 -1232 ق)، شاعر،اديب و خطاط. وى فرزند بزرگ وصال شيرازى بود كه در شيراز به دنيا آمد. بعد از فراگيرى مقدمات به تحصيل فقه و اصول و حكمت الهى پرداخت و پس از اتمام تحصيل به تأليف و تصنيف همت گماشت. وى در اصناف شعر متبحر و در فن انشاء مهارت داشت. وقار در 1266 ق با برادر خود ميرزا محمود حكيم به هندوستان رفت و در مدت توقفش در بمبئى، كتاب «مثنوى» مولوى را در مدت چهار ماه با خط خوش نوشت و به چاپ رسانيد و سپس به زادگاه خود بازگشت. در 1290 ق به زيارت عتبات رفت و در راه بازگشت، به تهران آمد و مورد عنايت ناصرالدين شاه واقع شد. وقار علاوه بر نستعليق، خطوط نسخ

و رقاع و شكسته نستعليق را استادانه مى نوشت و به ويژه در خط نسخ كمتر نظير داشت. وى در شيراز درگذشت و در جوار پدر خود به خاك سپرده شد. از آثار او: «انجمن دانش»، به سبك «گلستان» سعدى؛ «رموز الامارة»، ترجمه و شرح نامه ى حضرت على (ع) به مالك اشتر؛ مثنوى «بهرام و بهروز»؛ «روزنامه ى خسروان پارسى»، كه فرهنگ شيرازى آن را «تاريخ ملوك عجم» خوانده است؛ مثنوى «خضر و موسى»؛ «قانون الصدارة»؛ «مزغزار»، كه نثرى مسجع به روش «كليله و دمنه» دارد؛ كتاب «مجالس السنة و محافل الازمنة»، به سبك «كشكول» شيخ بهائى؛ «عشره كامله»، در ذكر مصايب امام حسين (ع) و اصحاب و اولادش؛ رساله اى در تفسر آيه ى «ليغفر لك اللَّه ما تقدم من ذنبك و ما تأخر»؛ «شرح شش رباعى محتشم»، در دوازده فصل؛ «تاريخ چهارده معصوم»، كه توسط فرزندش، همت شيرازى، تكميل شده است؛ «ديوان» شعر و چند رساله ى كوچك و ناتمام ديگر. از خطوط او: قرآن نيم ورقى، جلد روغنى كار على اشرف، متن نسخ كتابت خوش و ترجمه نستعليق كتابت خفى متوسط و پايان رقاع كتابت خوش، با رقم: «حرره... خادم الفقراء احمد المتخلص بوقار... 1281»؛ قرآن وزيرى، نسخ كتابت خفى خوش و حواشى نستعليق و شكسته خفى خوش، سر سوره ها و آخر رقاع كتابت خوش، با رقم: «كتبه و حرره... احمد الشيرازى المتخلص بالوقار... 1278»؛ يك نسخه «صحيفه ى سجاديه»، نسخ كتابت خفى خوش، با رقم: «... احمد الوقار فى سنة 1285»؛ يك نسخه «شرح اسماء قدسيه»، نسخ كتابت جلى و خفى و رقاع خوش، با رقم: «كتبه العبد... احمد الوقار ابن المرحوم الوصال الشيرازى فى سنة 1274»؛ يك

نسخه «دعاى كميل»، نسخ كتابت و رقاع خوش، با رقم: «... و انا العبد احمد الشيرازى المتخلص بالوقار... سنة 1281».[1]

نامش ميرزا احمد، تخلصش وقار و نخستين پسر وصال شيرازى است (و. 1232 ه.ق- ف. شيرتز 1298 ه.ق) پدرش از هشت سالگى تربيت و تعليم و ارشاد او را به عهده گرفت تا در فن خوشنويسى، شعر، معانى، بيان و فلسفه استاد گشت. پس از مرگ پدر در سال 1265 ه.ق به هندوستان سفر كرد و در آنجا به نوشتن و تصحيح كتاب مثنوى مولانا جلال الدين بلخى همت گماشت و آن كتاب را به خط نسخ در 116 صفحه نوشت و تحشيه كرد و به چاپ رساند و هم در اين سفر مثنوى «بهرام و بهروز» را سراييد و آن را در ربيع الثانى 1266 به پايان رساند. پس از بازگشت از هند مدت 8 سال در شيراز ماند و پس از آن به تهران آمد. در سال 1274 گويا به وسيله ى صدراعظم به ناصرالدين شاه معرفى شد و پس از چند مسافرت به شيراز و تهران و كرمانشاه در سال 1298 پس از 66 سال زندگى جهان را بدرود گفت. وقار از خاندان وصال دانشمندى بنام است و تأليفات فراوان دارد و از آن جمله است: اطواق الذهب كه از نثر و نظم مركب است- انجمن دانش در آداب و اخلاق. كتاب «شرح و ترجمه نامه ى على (ع) به مالك اشتر» و «مثنوى بهرام و بهروز» و «مثنوى خضر و موسى» و «قانون الصداره» و «مرغزار» و «كتاب مجالس السنة و محافل الازمنه» و «عشره كامله» و «ترجمه ى منظومه ى عربى حاجى ملا هادى سبزوارى» و «سياحت نامه از

شيراز تا بندر ابوشهر» و «اهبةالاديب» و «ريحانةالادب» و «تاريخ چهارده معصوم» و «رساله در علم بديع» و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (358 -356)، احوال و آثار خوشنويسان (1043 -1041/ 4 ،56 -55/ 1)، اطلس خط (564)، تاريخ ادبيات ايران، براون (205/ 4)، تاريخ هنرهاى ملى (986 -985/ 2)، حديقةالشعراء (2040 -2028/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (833 -821/ 5)، الذريعه (311 -310/ 20 ،1277 -1276/ 9 ،165/ 3 -365/ 2)، ريحانه (338 -336/ 6)، شرح حال رجال (26 -25/ 6)، صبح گلشن (599)، طرائق الحقائق (374 -372/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1005 -997/ 2)، فرهنگ سخنوران (986)، الماثر والآثار (215)، مجمع الفصحا (1153 -1132/ 6)، مرآت الفصاحه (701 -697)، مكارم الآثار (950 -949/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (494 -493/ 1)، هديةالعارفين (189/ 1).

ولياني، فاطمه

قرن:15

جنسيت:زن

مليت:ايران

فاطمه ولياني نويسنده و مترجم معاصر ،در سال 1338 در تهران متولد شد.ايشان تاكنون با مراكز مختلفي از جمله بنياد دايرة المعارف اسلامي، نشريه تحقيقات اسلامي و دفتر پژوهش هاي فرهنگي همكاري داشته است. كتاب " تاريخ جنون"ترجمه فاطمه ولياني، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فاطمه ولياني تحصيلات متوسطه را در تهران گذراند. در سال 1358 در رشتة علوم سياسي از دانشگاه تهران و در سال 1370 در همان رشته از دانشگاه سوربن فارغ التحصيل شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فاطمه والياني تاكنون با مراكز مختلفي از جمله بنياد دايرة المعارف اسلامي، نشريه تحقيقات اسلامي و دفتر پژوهش هاي فرهنگي

همكاري داشته است.

جوائز و نشانها : كتاب " تاريخ جنون"ترجمه فاطمه ولياني، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : مقالات زير از آثار ترجمه شده فاطمه ولياني مي باشد: _ مردم شناسي و انتشار (ديديه گز نيدو) _ درهم شكستن زمان، فضا و جامعه (دانيل بل) _ مفهوم فرهنگ در نظريه هاي روابط بين الملل (آر.بي.جي واكر) _ معناي نور در حكمت معنوي سهروردي (هانري كربن) _ خرد، حكمت و جنون در تصوف شبلي (پي يرلوري)

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسون زدگي جديد

ويژگي اثر : ترجمه

2 تاريخ جنون

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:تاريخ جنون ميشل فوكو، ترجمة فاطمه ولياني._ تهران: انتشارات هرمس، 1381. اين كتاب، كوتاه شدة نسخة جامع تاريخ جنون (انتشارات پلون، 1961) است كه مؤلف آن را در سال 1964 براي انتشارات پلون تنظيم كرد. اين نسخه، در عين حفظ ساختمان كلّي كتاب، عمدتاً شامل بخش هايي از آن است كه به جنبه هاي جامعه شناختي و تاريخي موضوع مي پردازد. دربارة فوكو و آراي او تاكنون بسيار گفته اند و نوشته اند، امّا، به استثناي دو متن كوتاه، كتابي از خودِ او هنوز به فارسي درنيامده است و اين كتاب اولين اثر از آثار اصلي فوكو است كه به فارسي ترجمه شده است. تاريخ جنون پايان

نامة دكتري فوكو بوده است و استادش پس از مطالعة آن گفته بود كه اين پايان نامه فقط يك اثر فلسفي يا تاريخي نيست، شعر است. مترجم ترجمه اي استوار و بسيار دقيق و خواندني از اين كتاب عرضه كرده است. با به كارگيري اصطلاحات و لغات جا افتاده و تعبيرات متداول فارسي، منويّات نويسنده را به خوبي و روشني منتقل كرده است. يكدستي شيوة نگارش در سراسر ترجمه رعايت شده است. مؤلف كتاب نويسنده اي آسان نويس نيست؛ سبكي خاص خود دارد و اساساً فهم آثار او دشوار است. كوشش مترجم در ترجمة روشن افكار مؤلف به فارسي حكايت از اِشراف او به شيوة نگارش ويژة نويسنده است. از نكات درخور توجه در اين ترجمه توضيح اَعلام و اشارات تاريخي است. اين توضيح، به هيچ وجه، ترجمة مطالبي نيست كه در دايرة المعارف ها مي آيد، بلكه مترجم كوشيده طوري توضيح دهد كه مطلب مورد اشارة متن روشن تر شود. پيداست كه اين كار با جستجوي وسيع در منابع صورت گرفته است.

3 هويت چهل تكه و تفكر سيّار

ويژگي اثر : ترجمه

وهابي املش، اميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميد وهابي املش يكي از نويسندگان معاصري است كه در زمينه نجوم و فلسفه مقالاتي را چاپ كرده است.او همچنين براي مخاطبان جوان كتابهايي نگاشته است كه از ميان آنها ماجراهاي حسابي نخستين انتشار وي بوده است. كتاب" ماجراهاي حسابي " تاليف اميد وهابي املش ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و

حرفه اي : اميد وهابي املش در تابستان سال 1352 ش در رشت ، همزمان با آغاز تحصيلات ابتدايي مقدمات علوم حوزوي را در مدرسه حاج ابوالفتح شروع كرد. از دبيرستان باهنر منطقة 12 تهران ديپلم رياضي گرفت. در مدارس علمية تهران مشغول گذراندن دورة سطح شد و همزمان تحصيل در رشته كارشناسي حقوق مدرسه عالي شهيد مطهري را آغاز كرد. از اساتيد هبة الله ذوالفنون در نجوم و آيت الله محمود امجد در عرفان و علوم اسلامي را نبايد از نظر دور داشت.

استادان و مربيان : هبة الله ذوالفنون در نجوم و آيت الله محمود امجد در عرفان و علوم اسلامي از اساتيد اميد وهابي املش بوده اند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در سوابق علمي پژوهشي و آموزشي اميد وهابي املش موارد زير به چشم مي آيد: 1. تدريس در دبيرستانهاي تهران 2. انتشار مقالات متعدد نجومي در مجلات تخصصي و عمومي حاصل دو دهه فعاليت 3. انتشار مقالات فلسفي و مذهبي براي نوجوانان 4. نقد كتابهاي علمي كودك و نوجوان او براي مخاطبان جوان كتابهايي نگاشته است كه از ميان آنها ماجراهاي حسابي نخستين انتشار بوده است.

جوائز و نشانها : كتاب" ماجراهاي حسابي " تاليف اميد وهابي املش ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ماجراهاي حسابي

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب

سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب ماجراهاي حسابي ماجراهاي حسابي (سرگذشت پيدايش اعداد) / تأليف اميد وهابي املش؛ تصويرگر فرهاد پورمحمدخان. - تهران: نشر كتاب مرجع، كتاب طاووس، 1383، 104 ص، مصور، نمودار. يكي از مهم ترين راه هاي رسيدن به تجربه هاي جديد در علوم مختلف، واكاوي تاريخ آنهاست. تاريخ علوم از يك سو فراز و نشيب هاي مسير طي شده را يادآوري مي كند و از سوي ديگر ذهن مخاطب را براي رسيدن به تجربه هاي نو و جديد آماده مي كند. ماجراهاي حسابي داستان پيدايش و پيشرفت رياضيات است. نويسنده در اين اثر سعي و همت خود را بر آن گذاشته كه با بررسي تاريخ رياضيات مخاطب نوجوان را از رموز شيرين اعداد و ارتباط آنها با يكديگر آگاه كند. نويسنده مخاطب خود را از مخاطب منفعل به سطح مخاطب فعال كشانده و به جاي تشويق و ترغيب او به حفظ داده هاي اوليه، داستان شكل گيري اين داده ها را بازگو كرده است. او مخاطب را به سويي كشانده است كه به جاي استفاده از ماحصل تربيت ديگران به عنوان يك محصول در فرآيند توليد و بازتوليد نقش و جايگاه داشته و در تحصيل آن شركت كند. نويسنده در اين اثر به تجربه اي نو دست زده و به جاي استفاده از زوايه اي فراتر از زاوية ديد مخاطب، در كنار او نشسته و يادآوري كرده است كه اگر چه اين بحث ها لذت بخش نيستند و مخاطب حق دارد كه به آنها بي علاقه باشد اما لازم است كه يك بار آنها را دوره كند تا از مشقت ندانستن آنها رهايي يابد.

هادي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين هادي

محل تولد

: اشتهارد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/4/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين هادي فرزند علي اكبر در سال 1343 تيرماه در شهر «اشتهارد» از توابع شهرستان كرج در خانواده اي مذهبي به دنيا آمدم با مبادي اعتقادي، اخلاقي و ديني كه ريشه در اصالت خانوادگي محيط، اجتماع و شهر مذهبي اشتهارد دارد. دوران تحصيل ابتدايي و راهنمايي را در محل و زادگاه خود گذراندم. به لحاظ علاقه شديدي كه به تحصيل علوم ديني داشتم؛ تحصيل را در كلاس سوم راهنمايي رها و در سال 1357 و بحبوحه پيروزي انقلاب اسلامي، در حوزه علميه «اميرالمومنين» اشتهارد به تحصيل مشغول و دروس مقدمات و ادبيات عرب را به پايان رساندم.

در سال 61 براي ادامه تحصيل و جهت اينكه از نظر پيشرفت درسي در اشتهارد ادامه تحصيل موجود نبود؛ به قم عزيمت و دروس لمعه و اصول فقه را در محضر اساتيدي چون: مرحوم مغفور حجة الاسلام «وجداني فخر» و «نكونام» گذراندم. با امتحان ورودي به مدرسه علميه «امام حسن مجتبي» زير نظر حضرت آية الله مكارم شيرازي وارد و به مدت يكسال به تحصيل ادامه دادم و با ازدواج در سال 62 به دروس آزاد اساتيد همچون: «آية الله وجداني فخر»، «استاد اعتمادي» و «استاد پاياني» شركت جستم.

در سال 1365 جهت تدريس به مدت يك سال به شهر آشتيان عزيمت و دروس ادبيات عرب را تدريس كردم. جهت ادامه تحصيل در سال 66 به قم مراجعه و تا ابتداي سال 68 به تحصيل مشغول و سال 68 تا 71 به مدت سه سال در شهر «فارسان» از توابع شهركرد، مديريت حوزه

علميه فارسان، تدريس و امور مربوط به مراجعات مردمي را در حد مقدور عهده دار بود و از سال 1374 تا كنون؛ 1385، مشغول تحقيق در مركز پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي هستيم و اين همكاري همچنان ادامه دارد.

هاشم پور سبحاني، توفيق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر توفيق سبحاني از فرهيختگان معاصر درزمينه زبان وادبيات فارسي درسال 1317 شمسي در تبريز به دنيا آمد.ايشان پس از اخذ فوق ليسانس دبيري از دانشگاه تهران به تركيه سفر كرد و با شركت در امتحان ورودي دور? دكتري دانشگاه استانبول در رشت? عربي – فارسي آن دانشگاه پذيرفته شد و در سال 1974 به دريافت درجه دكترا نايل آمد.او نايب رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي بوده و دردانشگاه ها نيز تدريس زبان و ادبيات فارسي مشغول مي باشد. كتاب "مولانا جلال الدين، زندگاني، فلسفه، آثار گزيده اي از آنها"ترجمه توفيق سبحاني ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : توفيق سبحاني دور? ابتدايي را دردبستان رودكي، متوسطه را در دبيرستانهاي رشديه و لقمان تبريز و رشت? زبان و ادبيات فارسي را متوسطه را در دانشكد? ادبيات تبريز و دور? فوق ليسانس دبيري را در تهران به پايان رسانيد. عنوان رساله دوره ليسانس وي "تأثير حافظ از سعدي وعراقي بود.ايشان در سال 1348 – 1969 – به استانبول رفت و از كتب خطي كابخانه هاي بسيار غني استانبول استفاده كرد. با شركت در امتحان ورودي دور? دكتري دانشگاه استانبول در رشت? عربي – فارسي آن دانشگاه پذيرفته شد

و در سال 1974 به دريافت درجه دكترا نايل آمد

استادان و مربيان : توفيق سبحاني در دور? دبستان و دبيرستان از تعليمات و راهنمائيهاي مرحوم ميرزا محمد ترقي، آقاي عبدالله واعظ، مرحوم علي اكبر صبا و آقاي عبدالامير سليم بهره مند شد و در دوران دانشگاه از محضر استاداني چون مرحوم احمد ترجاني زاده، مرحوم سيد حسن قاضي طباطبايي، دكتر منوچهر و دكتر محمد جعفر محجوب و مرحوم دكتر محمود صناعي بهره گرفت. وي در تركيه در دانشگاه استانبول از وجود استاداني چون دكتر تحسين يازيجي و مرحوم عبدالباقي گولپينارلي بهره برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : توفيق سبحاني دردانشگاه ها ، تدريس مي نمايد. او در دانشگاههاي خارج از كشورنيز به تدريس مشغول بوده است . به عنوان نمونه وي ازسال 1374 تا 1376 شمسي دردانشگاه دهلي به تدريس زبان وادبيات فارسي اشتغال داشته است . دكتر سبحاني دردانشگاه پيام نور نيز به تدريس مشغول مي باشند.

همفكران فرد : دكترمهدي خواجه پيري ، استاد دانشگاه اسلامي عليگره ، يكي ازهمفكران توفيق سبحاني است . اين دو در تهيه فهرست نسخ دانشگاه عليگره با هم همكاري داشتند .

جوائز و نشانها : كتاب "مولانا جلال الدين، زندگاني، فلسفه، آثار گزيده اي از آنها"ترجمه توفيق سبحاني ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 الهائم الخائف من لومة اللائم، شيخ نجم الدين كبري، تصحيح متن عربي و فارسي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات كيهان، 1364.

2 تدوين فهرستهاي تجارب السلف هندو شاه نخجواني

ويژگي اثر : كتابفروشي طهوري، تهران، 1350

3 ترجمه شرح مثنوي شريف

ويژگي اثر : اين تاليف عبدالباقي گولينارلي است و درشش جلد به همت دكتر سبحاني به فارسي ترجمه شده است .

4 ترجمه عبد القادر دربيدل دهلوي

ويژگي اثر : اين كتاب نوشته پروفسور بني هادي است و توسط دكتر سبحاني و ديگران ترجمه شده است

5 ترجمه ملامتيه و ملامتيان

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف عبد الباقي گولينارلي است كه توسط سبحاني ترجمه شده است

6 حاجي بكتاش ولي وطريقت بكتاشيه

ويژگي اثر : نشري? دانشكد? ادبيات تبريز، 1356.

7 دربار? قلندرنامه خطيب فارسي

ويژگي اثر : مقال? كوچك، در يكي از شماره هاي نشر دانش

8 ره آورد هاي سفر

ويژگي اثر : اين كتاب سفر دوساله سبحاني به دهلي راشامل مي شود كه درآن به توضيح مسائل مختلفي پرداخته است .

9 فهرست آرشيو ملي هند

10 فهرست كتابخانه بمبئي

11 فهرست كتابهاي فارسي انستيتوغالب

12 فهرست كتب خطي فارسي دانشگاه دهلي

13 فهرست ميكرو فيلم هاي نسخ خطي دانشگاه اسلامي عليگره

14 فهرست ميكرو فيلم هاي نسخ خطي درگاه پيرمحمد شاه احمد آباد گجراتي

15 فهرست نسخ

خطي مركز ميكرو فيلم خانه فرهنگ دهلي نو

16 مختصري دربار? زندگاني و آثار استاد عبدالباقي

ويژگي اثر : نشريه دانشكد? ادبيات تبريز، سال 31، شماره 129 – 128.

17 مولانا جلال الدين

ويژگي اثر : ترجمه،تأليف عبدالباقي گولپينارلي، موسس? مطالعات، تهران، 1363.اين كتاب در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «مولانا جلال الدين، زندگاني، فلسفه، آثار گزيده اي از آنها»: اين كتاب ضمن بررسي اوضاع سياسي، اجتماعي و علمي آناطولي در قرن هفتم هجري (سيزدهم ميلادي) و ذكر اطلاعاتي مختصر و مفيد دربار? مآخذ عمده اي كه براي تحقيق در زندگاني مادي و معنوي شاعر و عارف بزرگ خاور زمين مورد استفاده قرار گرفته، به زندگاني مولانا و دوره هاي مختلف حيات وي توجه داشته، در نهايت به فلسفه، ديدگاهها، آثار مولانا نيز گزيده اي از آنها مي پردازد .

18 نگاهي به تاريخ ادب فارسي درهند

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir2زين قند پارسي /گفتگو با دكتر توفيق سبحاني ،كتاب ماه و ادبيات ، سال اول ، شماره چهارم و پنجم ،20 اسفند 1376، ص18

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

هاشمي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1316.

درگذشت: 1364.

از آثار اوست: بهداشت گاوهاى شيرى (ترجمه با همكارى عليرضا محمودزاده، تهران، 1368)؛ بيوسنتز شير، شيردوشى صحيح، ورم پستان، ادم پستان (ترجمه و تأليف با همكارى عليرضا محمودزاده، تهران، 1366)؛ پرورش علمى اسب به انضمام تغذيه، خوراك دادن

و بيماريهاى تغذيه اى اسب (تهران، 1374)؛ پرورش عملى بز (ريچارد باتاگليا، تهران، 1374)؛ پرورش عملى گوسفند به انضمام تغذيه، خوراك دادن گوسفند (تأليف و ترجمه، تهران، 1374)؛ تغذيه دام، طيور و آبزيان (تهران، 1374)؛ تغذيه دام: كاربرد فضولات حيوانى در تغذيه دام، طيور و آبزيان (تأليف و ترجمه، تهران، 1375 ،1368)؛ تلقيح مصنوعى در گاو (تهران، 1375)؛ تلقيح مصنوعى: كاربرد روشهاى آزمايشگاهى و علمى در توليد مثل دام (آنتون مارينوس سورنس، تهران، 1356)؛ راهنماى ارزيابى و انتخاب گاوهاى شيرى (ترجمه و تأليف، تهران، 1374)؛ روشهاى عملى در پروش طيور (ريچارد باتاگليا؛ تهران، 1373)؛ فرهنگ تغذيه دام: شامل اصطلاحات تغذيه دام، طيور و آبزيان، انگليسى- فارسى (تهران، 1375 ،1369)؛ فرهنگ جامع كشاورزى و منابع طبيعى: انگليسى- فارسى (تهران، 1372)؛ فيزيولوژى توليد مثل (توليد مثل كابردرى در حيوانات اهلى) (نوشته ى اچ. جو بيرون، جان دبيلو. فوكويى، ترجمه با همكارى سعيد حسنى؛ تهران، 1374)؛ كتيبى راپه رين به انضمام دو قصيده محمديه و غوثيه بر وزن قصيده برديه (اثر مسعود هاشمى، خط محمدطاهر هاشمى، شعر كردى، 1368، مواد معدنى و ويتامينها در تغذيه حيوانات اهلى و انسان (تأليف و ترجمه، تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هبةالله اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بن على. اديب ماهر، و حكيم حاذق، و طبيب متبحر، از محاسن روزگار، و افاضل زمان خود بوده، و در جميع فضايل بى نظير مى نموده است.

در 534 به عارضه ى سكته وفات يافته، در سرداب منزل خود دفن گرديده، و پس از چند ماه از فوت و دفنش درب سرداب را كه باز كردند مرده ى او را نشسته در پاى پله ها يافتند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

هجري تفرشي، محمدصادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1180 ق)، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به هجرى. وى تحصيلات مقدماتى را نزد دايى خود، اقا محمد مؤمناى داعى گذراند و پس از آن براى تكميل تحصيلات به قم و اصفهان سفر كرد. او در اصفهان به فراگيرى معقول و منقول، ادب، عرفان و اخلاق نزد بزرگان علم و دانش از جمله مولانا محمد صادق اردستانى مشغول شد و به مدارج بالايى رسيد. هجرى چندى نيز به تعليم و تربيت رضاقلى ميرزا، فرزند نادرشاه پرداخت كه به دلايلى از دربار به خراسان رفت و پس از مدتى بازگشت و تا پايان عمر در حوالى تفرش عزلت گزيد. مؤلف «نگارستان دارا» آورده كه وى در مشهد درگذشت. هجرى در سرودن ماده تاريخ، غزل، رباعى و بخصوص مثنوى مهارت داشت. از آثارش مى توان به دو مثنوى اشاره كرد كه در اولى تعبيراتى از اكثر علوم همچنين: صرف، نحو، منطق و تصوف به كار برده شده است و مثنوى ديگر او مشتمل بر صد و نود و يك بيت، در ذكر داستان شكار مأمون و امام جواد (ع) و غيره است.[1]

ميرزا ابوالقاسم پسر ميرزا صادق تفرشى (ف. 1180 ه.ق) از رجال ادب است و اشعارى نيكو

سروده است. آنچه مسلم است او در اواخر دولت صفوى تا زمان كريم خان زند مى زيست. در علوم معقول و منقول و عرفان به مدارج عالى رسيد و چند سالى در قم و اصفهان بسر برد و مدتى معلم رضاقلى ميرزا فرزند نادر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] سفينةالمحمود (443 -441/ 2)، فرهنگ سخنوران (997)، لغت نامه (ذيل/ صادق)، نگارستان دارا (220 -219)، يادگار (س 5، ش 6 و 7، ص 100 -92).

هجيم آملي طبرستاني

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر و اديب. در عصر سلجوقيان مى زيست. مؤلف «فرهنگ سخنوران» وى را از شعراى عهد سامانيان مى داند. او در ادبيات عربى و فارسى مهارت داشت و شاعرى چيره دست و خوش بيان بود. وى در آمل از دنيا رفت و در همانجا به خاك سپرده شد. او به پيروى از دقيقى در يكى از قصايدش، قصيده اى با لغات فارسى و عربى و طبرى سروده كه حدود هشتاد بيت است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (89)، الذريعه (873/ 9)، شعراى مازندران و گرگان (348 -347)، فرهنگ سخنوران (997)، مجمع الفصحا (1103/ 3).

هدايت، جعفرقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفرقلى معروف به نيرالملك، فرزند رضا قليخان هدايت متولد 1247 ق در تهران است. او تحصيلات خود را نزد پدرش در ادبيات فارسى و مقدمات زبان عربى آموخت. پس از تأسيس دارالفنون بدانجا رفت و به آموختن زبان فرانسه، حساب، هندسه، علوم طبيعى و نظام پرداخت. پس از 6 سال تحصيل در دارالفنون با درجه ممتاز فارغ التحصيل شد و به معلمى دارالفنون درآمد. چند سال بعد ناظم آنجا شد و تدريجا رتبه سرهنگى گرفت. در 1278 رياست دارالفنون را به او دادند و قريب چهل سال رياست داشت و در همين سمت لقب نيرالملك و منصب سردارى گرفت. در 1316 ق به وزارت علوم منصوب شد و هفت سال در آن سمت باقى بود. بعد از مشروطيت در كابينه مشيرالسلطنه مجددا وزارت علوم را عهده دار شد ولى چون مدتش كوتاه بود كارى از پيش نبرد. وفات او در 1333 ق در 86 سالگى اتفاق افتاد.

نيرالملك يكى از فضلاء و دانشمندان قرن اخير ايران است

كه به توسعه فرهنگ كمك هاى زيادى كرده است. آثارى نيز دارد و اصولا خانواده هدايت در كار نشر معارف و فرهنگ خدماتى انجام داده اند. از وى چهار پسر و چهار دختر باقى ماند. پسران وى عبارت بودند از: رضاقلى، هدايت قلى، كريم و سليمان. رضاقلى پس از فوت پدر نيرالملك گرفت. هدايت قلى لقب اعتضادالملك داشت و فرزندانش عبارتند از محمود هدايت، صادق هدايت و سرلشكر عيسى هدايت. كريم طبيب شد و درجه سرلشكرى در ارتش يافت. سليمان دانشكده سن سير فرانسه را طى كرد و در جوانى از اسب به زير افتاد و درگذشت.

(1284 -1209/ 1206 ش)، نويسنده و مترجم. ملقب به نيرالملك. در تهران به دنيا آمد. مقدمات علوم زمان را نزد پدر آموخت و در دارالفنون به تحصيل زبان فرانسه و حساب و هندسه و علوم طبيعى و نظامى پرداخت. پس از طى اين دوره چند كتاب و جزوه براى استفاده ى شاگردان دارالفنون ترجمه و تأليف كرد و در 1276 ش به منصب آجودانى مدرسه رسيد و سال بعد ناظم مدرسه شد. وى در حدود 1240 ش به جاى پدر رياست مدرسه ى دارالفنون را به عهده گرفت و پس از فعاليتهاى زياد آموزشى و ادارى، از ناصرالدين شاه لقب نيرالملك دريافت نمود و حدود چهل سال رياست دارالفنون را عهده دار بود. او در حدود 1275 ش به وزارت علوم منصوب شد و در زمان صدارت اتابك اعظم و امين الدوله، وزارت معارف را به عهده داشت. وى در دوره ى وزارتش توانست دوره هايى را براى مراتب تحصيل تعيين كند. او همچنين به پاس خدمات فرهنگى نشان فرهنگستان علوم كشور فرانسه را دريافت كرد. وى در

تهران درگذشت. از آثارش: رساله ى «مفتاح العلوم»، در مورد فيزيك و شيمى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روز شمار تاريخ (58/ 2)، فرهنگ رجال قاجار (207). وزراى معارف ايران (32 -31)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران (39 -29).

هدايت، رضاقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به نيرالملك فرزند اكبر و ارشد محمد جعفرخان نيرالملك رئيس دارالفنون، متولد 1250 ش است. تحصيلات خود را در دارالفنون به اتمام رسانيد و پس از چندى به استادى در دارالفنون ارتقاء مقام يافت. بعد از مرگ پدرش در 1333 ه.ق به رياست دارالفنون رسيد و لقب نيرالملك گرفت و سالها در آن سمت بود و مدتى نيز با حفظ سمت معاونت وزارت معارف را داشت. در 1299 در كابينه مشيرالدوله به وزارت پست و تلگراف معرفى گرديد. بعد از كودتاى 1299 كه سيد ضياءالدين به رياست وزراء انتخاب گرديد نيرالملك را به وزارت معارف و اوقاف معرفى كرد و مادام كه سيد ضياء بر سر كار بود و او هم وزارت داشت در اسفند 1300 ش در كابينه مشيرالدوله مجددا به وزارت معارف معرفى شد. در 1306 كه داور عدليه جديد را بنياد نهاد حاج مخبرالسلطنه هدايت وزير فوائد عامه را به رياست ديوان عالى كشور معرفى كرد. حاج مخبرالسلطنه رياست شعبه اول ديوانعالى كشور را به عمو زاده خود نيرالملك هدايت داد. مخبرالسلطنه بعد از چند ماه به نخست وزيرى منصوب شد و نيرالملك به كفالت ديوانعالى كشور برگزيده شد و تا سال 1315 در آن سمت باقى بود كه جاى خود را به حاج سيد نصرالله تقوى داد.

نيرالملك در علوم رياضى، فلسفه، ادبيات فارسى و عربى استاد بود و زبانهاى

انگليسى و فرانسه را به حد كافى مى دانست. يكى از فرزندان او در ارتش به نام شكرالله هدايت درجه سرتيپى يافت. بعد از شهريور 1320 مجددا فعاليت سياسى را آغاز كرد و در تشكيل حزب اراده ملى با سيد ضياءالدين همكارى نزديك داشت و رياست شورايعالى حزب با او بود. وفات او در 1324 ش اتفاق افتاد.

(1324 -1250/ 1249 ش)، مترجم و استاد دانشگاه. ملقب به نيرالملك. در تهران به دنيا آمد و پس از طى علوم مقدماتى وارد دارالفنون شد و به فراگيرى علوم عالى پرداخت. او به زبان هاى انگليسى و فرانسه تسلط داشت و پس از فراغت از تحصيل در دارالفنون به تدريس زبان پرداخت و پس از مدتى به نيابت رياست و نظامت دارالفنون منصوب گشت. هدايت در زمان مظفرالدين شاه به علت خدمات فرهنگى به دريافت نشان لياقت نايل شد. در 1289 ش در دوران پادشاهى احمد شاه به معاونت و در كابينه سيد ضياءالدين طباطبايى به وزارت علوم و معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه منصوب گرديد. او در 1288 ش به طور افتخارى به عضويت آكادمى علوم فرانسه پذيرفته شد و به دريافت نشان لژيون دونور نايل گرديد. نيرالملك در تهران درگذشت. از آثارش: «پرورش روح و جسم و اخلاق»، ترجمه؛ «سياحت نامه ى استانله به افريقا»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روز شمار تاريخ (272 ،213 ،102 ،97/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2047/ 2)، وزراى معارف ايران (80 -79)، وزيران علوم و معارف فرهنگ (206 -203).

هدايت، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1281 ش)، نويسنده، مترجم و محقق. وى از خاندان رضاقلى خان هدايت است. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات

متوسطه را در دارالفنون و دبيرستان سن لوئى تهران به پايان رساند و در حدود 1307 ش با كاروان دانش آموزان اعزامى به اروپا به بلژيك رفت و در رشته مهندسى راه و ساختمان نام نويسى كرد، اما در آنجا نماند و يك سال بعد با نخستين گروه دانشجويان اعزامى به اروپا براى تحصيل در رشته ى معمارى به فرانسه رفت. وى در اقامت چهار ساله خود در فرانسه بيشتر به سير و گشت گذراند و داستان هاى معروفى در آنجا نوشت، سپس به وطن بازگشت و در 1315 ش به دعوت دكتر شيرازپور پرتو، عضو وزارت امور خارجه كه در آن هنگام نايب كنسول ايران در بمبئى بود، به عنوان متخصص تنظيم ديالوگ فيلم فارسى به هندوستان رفت و زبان پهلوى را آموخت و دو داستان كه در آنجا فراگرفته بود به فرانسه نوشت و به وطن بازگشت. هدايت در اين سفر بيشتر اوقات خود را در موزه ها و كتابخانه ها مى گذراند. وى با بزرگ علوى، مجتبى مينوى و مسعود فرزاد گروهى موسوم به ربعه را كه هدفش ايجاد روحى تازه در ادبيات ايران بود در مقابل اديبان محافظه كار كه آنان را سبعه ناميده بودند، تشكيل داد. هدايت مدتى نيز با مجله «موسيقى» به مديريت سرگرد مين باشى، تا تعطيل شدن آن در 1320 ش همكارى داشت. وى در همان سال مدتى نيز در دانشكده ى هنرهاى زيباى دانشگاه تهران به عنوان مترجم مشغول بود. هدايت با مجله هاى «سخن» و «پيام نو» همكارى داشت و مقالات و داستان هايى را در آنها منتشر مى كرد. وى در 1324 ش همراه يك هيئت فرهنگى به دعوت دانشگاه تاشكند عازم ازبكستان شد و حدود دو ماه

در آنجا ماند و در اين مدت درباره ى اوضاع و احوال مردم آنجا تحقيق و مطالعه كرد. سپس در نخستين كنگره ى نويسندگان ايران در 1325 ش كه، تحت شعار ادبيات نوين و مترقى ايران، با رياست ملك الشعراء بهار تشكيل شده بود، شركت كرد. وى در 1329 ش به پاريس رفت و پس از مدتى اقامت، در فروردين سال بعد، در گرمابه ى پانسيون خويش با گشودن شير گاز به زندگى خود پايان داد. هدايت را در قبرستان پرلاشز پاريس به خاك سپردند. از ديگر آثار وى: «زنده به گور»، شامل نه داستان؛ «سه قطره خون»، شامل يازده داستان؛ «سگ و ولگرد»، شامل هشت داستان؛ «بوف كور»؛ «حاجى آقا»؛ «پروين دختر ساسان»، نمايشنامه؛ «فوايد گياه خوارى»؛ تصحيح «ترانه هاى خيام»؛ سفرنامه ى «اصفهان نصف جهان»؛ «گجستك اباليش»، ترجمه از پهلوى؛ «ديوار»، ترجمه؛ «مسخ»، ترجمه.[1]

صادق فرزند اعتضادالملك (و. تهران 28 بهمن 1281- ف. پاريس 1330) در تهران متولد شد و براى تحصيل به فرانسه رفت. ابتدا در پاريس اقامت نمود و سپس به بزانسون رفت. داستانهاى معروف: زنده به گور، سه قطره خون، نمايشنامه ى پروين، افسانه ى آفرينش، فوائد گياه خوارى را در پاريس نوشت. سپس به ايران بازگشت و در 1315 به بمبئى رفت و زبان پهلوى را آنجا فراگرفت و سفرهاى چندى به تاشكند و ساير شهرهاى ازبكستان كرد و بالاخره در سال 1329 به پاريس رفت و پس از چهار ماه توقف در آن شهر خودكشى كرد. صادق به زبانهاى انگليسى و فرانسه آشنائى داشت. گذشته از مقالات و داستانها و سفرنامه ها، چند كتاب را از متون پهلوى به فارسى برگردانده است مانند: گجسته ابالش. كارنامه ى اردشير بابكان. يادگار جاماسب.

شهرستانهاى ايران، و داستان هايى نيز از فرانسه به فارسى ترجمه كرده است چون ديوار، مسخ و غيره. هدايت از نويسندگان بنامى است كه در ادبيات فارسى عصر حاضر اثرى عميق گذاشته است. و كتابهاى او بارها به چاپ رسيده و بعضى به زبانهاى بيگانه ترجمه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (367 ،361 ،360 ،212 ،158 ،157 ،148 ،141 ،140 ،139 ،138 ،134 ،131 ،113 ،112 ،93 ،89 ،88 ،87 ،85 ،76 ،73 ،67 ،51 ،50)، از نيما تا روزگار ما (429 -333)، تاريخ برگزيدگان (357 -355)، چون سبوى تشنه (200 -198)، دايرةالمعارف فارسى (1549/ 2)، روز شمار تاريخ (321 ،279/ 1)، شخصيتهاى نامى (516 -514)، شناخت نامه ى صادق هدايت، صد سال داستان نويسى (119 -91/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3426 ،3375 ،3367 ،3328 ،3016 ،3012 ،2999 ،2985 ،2855 -2854 ،2709 ،2707 ،2697 ،2648 ،2584 ،2475 ،2344 ،2183 ،2094 ،2042 ،2010 ،1929 ،1926 ،1866 ،1614/ 2 ،1478 ،1462 ،1383 ،1372 ،1200 ،1137 ،845 ،635 ،602 ،527 ،403 ،394 ،362 ،242 ،3/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (392)، لغت نامه (ذيل/ صادق)، مؤلفين كتب چاپى (513 -508/ 3).

هدايت، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1314 ق)، نويسنده، مترجم و شاعر. وى برادر صادق هدايت، داستان نويس معروف است. او در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه و عاليه خود را در مدارس علميه و دارالفنون و دانشكده حقوق تهران به پايان رساند. هدايت در جوانى به علوم ادبى، فنون نقاشى، موسيقى و مجسمه سازى علاقه زيادى داشت و سالها در خدمت استاد كمال الملك به آموختن صنعت نقاشى مشغول بود. او همچنين زبان فرانسه را مى دانست. هدايت

پس از اتمام تحصيلات به خدمت وزارت دادگسترى درآمد و عهده دار مشاغلى از جمله: مترجمى موسيوپرنى مستشارى وزارت دادگسترى، بازپرسى و مستشارى شعبه ى اول استيناف تهران و چند سالى نيز رياست شعبه ى دوم ديوان دادرسى دارايى و فرماندارى تبريز بود. از آثارش: «ازدواج عجيب»؛ «سرگذشت عشرت»؛ «زيارت و سياحت»، در ذكر جزئيات سفر به پاريس؛ «شهنشاه نامه ى پهلوى»، تاريخ ايران از بدايت تا نهايت؛ «گلزار جاويدان»، در سه مجلد؛ تذكره ى «بذر سخن»؛ «آينه ى زندگى»؛ «در ركاب نادر شاه» يا «سفرنامه ى عبدالكريم»؛ «مسافرت به ارمنستان و ايران»، ترجمه؛ «كليات راجع به تاريخ سياسى اروپا»، ترجمه؛ «مردم گريز»، ترجمه؛ «آب حيات»، شعر؛ «حقايق عريان»، شعر.[1]

قاضى عاليرتبه، مترجم، نقاش، شاعر و موسيقى دان فرزند هدايت قلى هدايت (اعتضادالملك) در 1276 در تهران تولد يافت. تحصيلات خود را پس از فرا گرفتن مقدمات در ادبيات زبان پارسى، عربى و فرانسه آغاز كرد و مدتى مديد نزد كمال الملك هنر نقاشى آموخت. فن موسيقى را نيز به طريق علمى نزد تنى چند از هنرمندان معروف ياد گرفت. در 1302 وارد خدمات قضايى شد و تمام مراحل قضايى را در وزارت دادگسترى طى كرد. مدتى رئيس ديوان دادرسى دارايى و زمانى مدير كل ثبت اسناد و املاك شد. در ديوانعالى كشور مستشارى و رياست شعبه داشت. آخرين سمت قضايى او رياست دادگاه تجديدنظر انتظامى قضات بود. در وزارت كشور نيز سمت هايى از قبيل رياست كارگزينى و فرماندارى تبريز با او بود. وى در 1329 زمانى كه رزم آرا به نخست وزيرى رسيد به معاونت نخست وزير منصوب شد. در كابينه بعدى كه رياست آن با علاء بود همان سمت را حفظ كرد. در حكومت دكتر مصدق به

دادگسترى بازگشت و به مستشارى ديوانعالى كشور مشغول شد. در 1334 مجددا به معاونت نخست وزيرى برگزيده شد و چند سالى آن سمت را داشت.

محمود هدايت اشعار زيادى سرود كه بخشى از آن به چاپ رسيد. اشعارش از استحكام شعرى برخوردار مى باشد و تابلوهاى نقاشى او كه بين خواص معروفيت دارد معرف ذوق و هنر او در اين فن مى باشد. تعداد كتبى كه تاكنون ترجمه و به چاپ رسانده است زياد است و بيشتر ترجمه هاى او كتب تاريخى است. خواهر وى همسر سپهبد رزم آرا بود. صادق هدايت نويسنده معروف و بزرگ معاصر برادر كهتر اوست. برادر ديگر به نام عيسى هدايت داشت كه در ارتش درجه سرلشكرى گرفت. وى در جوانى با دختر فتح الله خان سردار مؤيد مراغه اى پيوند زناشوئى بست. صاحب دو پسر شد و همسر وى در ميانسالى درگذشت. سرانجام در سال 1368 درگذشت.

شاعر، نقاش.

تولد: 18 ارديبهشت 1276(4 ذى الحجة 1314 ق.)، تهران.

درگذشت: 1368.

محمود هدايت، فرزند هدايت قلى خان هدايت اعتضادالملك، تحصيلات ابتدايى و متوسطه و عاليه را در مدارس علميه و دارالفنون و دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران به پايان رساند و چون از جوانى به تحصيل علوم ادبيه و فنون شاعرى و موسيقى رغبت داشت، نزد كمال الملك آموختن رموز نقاشى را آغاز كرد. پس از پايان دوره ى تحصيل، در سال 1302، وارد وزارت دادگسترى شد. در طول پنجاه سال خدمت جز چند سالى كه در خارج از دادگسترى به رياست شعبه ى دوم ديوان دادرسى دارايى و فرماندارى تبريز و دو بار معاونت نخست وزير سپرى گرديد، بقيه به مترجمى و داديارى دادسراى تهران و بازپرسى و مستشارى شعبه ى اول استيناف تهران و مديريت كل ثبت

و رياست ادارات بازرسى و دفتر وزارتى و داديارى و مستشارى ديوان عالى كشور و رياست شعبه ى پنجم ديوان مزبور و رياست دادگاه عالى تجديد نظر انتظامى قضات مصروف شد. در آبان 1334 نيز يك قطعه درجه ى اول حقوق بشر و در ختم دوران خدمت كه 1351 است يك قطعه نشان درجه ى اول عدالت دريافت كرد. ضمنا در سال 1331 نيز به دعوت سازمان ملل متحدد چند ماهى در نخست وزيرى و شوراى دولتى كشور فرانسه به كارآموزى پرداخت.

آثار ترجمه وى به اين شرح هستند: مهاجرت هاى خارجى و علل و آثار آن در ايران. (1365)؛ مسافرت به ايران به معيت سفير كبير روسيه (موريس فون دوكتزبوئه، 1348)؛ مسافرت به ارمنستان و ايران (پى ير آمده اميلين پروب ژوبر، منشى السنه شرقى ناپلئون بناپارت)؛ سفرنامه ى عبدالكريم در ركاب نادرشاه؛ كليات راجع به تاريخ سياسى اروپا (ارنست لاويس)، مردم گريز (مولير)؛ شاهنامه ى ثعالبى نيشابورى (ترجمه از عربى)، گلزار جاويدان (سه جلد، مشتمل بر اشعار و شرح حال شش هزار شاعر پارسى گوى از ايرانى و غير ايرانى، 1353)؛ دو رساله مختصر درباره ى «حقوق اساسى» و «اصول محاكمات حقوقى» و چند منظومه به نام آب حيات و درفش ايران و حقايق عريان از اشعار اوست.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1184 -1180)، روز شمار تاريخ (313/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3006 ،2717 ،2660 ،1969 ،1736/ 2 ،1387 -1386 ،867 ،171/ 1)، گلزار جاويدان (1789 -1780/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (109 -107/ 6).

هدي نيا، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 11 آبان 1329.

درگذشت: 12 آبان 1375، تهران.

حميد هدى نيا فرزند عباس، مدرس، نويسنده،

مترجم، منتقد سينمايى بود. از آثار اوست: فرانسوا تروفو: زندگى و آثار (ترجمه و تأليف، با همكارى رحيم قاسميان، پروين دوامى، 13365). پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هراسي كاثي خوارزمي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 425 ق)، اديب، لغوى، صرفى و نحوى. وى از بزرگان ادبا و لغويون خوارزم بود. اصلش از كاث، از قراى خوارزم است. در «الاعلام» تحت عنوان هراشى و در «روضات الجنات»، «هديةالعارفين» و «كشف الظنون» تحت عنوان هراس آمده است. از آثارش: شرح «ديوان» متنبى؛ كتابى در «تصريف»؛ «رسائل البلاغة والبراعة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (161/ 7)، روضات الجنات (231/ 1)، كشف الظنون (812 -811)، معجم المؤلفين (301/ 10)، الوافى بالوفيات (122 -121/ 4)، هديةالعارفين (65/ 6).

هروي بغدادي، ابوعبيد قاسم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(224/ 223/ 222 -157 ق)، حافظ، محدث، فقيه، مجتهد، اديب و لغوى. در هرات به دنيا آمد. پدرش از غلامان رومى و در خدمت مردى از اهل هرات بود. ادبيات و فقه را از اساتيد بزرگ آن زمان فراگرفت. قرآن و لغت را نزد ابوالحسن كسايى و اسماعيل بن جعفر و شجاع بن ابونصر بلخى و ابوعمرو شيبانى و فراء و ابوزياد كلابى و ابوعبيده و اصمعى و يزيدى و ابوزيد انصارى و عده اى ديگر آموخت. وى در قراآت، فقه، لغت و شعر متبحر بود. از اسحاق بن سليمان رازى و اسماعيل بن جعفر و شريك بن عبداللَّه و اسماعيل بن عياش و هشيم بن بشير و سفيان بن عيينه و اسماعيل بن عليه و يزيد بن هارون و يحيى بن سعيد قطان و حجاج بن محمد و ابومعاويه ضرير و صفوان بن عيسى و عبدالرحمان بن مهدى و حماد بن مسعده و مروان بن معاويه و ابوبكر بن عياش و محمد بن جعفر غندر و سعيد بن عبدالرحمان جمحى و عبيداللَّه اشجعى و وكيع بن جراح و عبداللَّه بن ادريس و جرير بن عبدالحميد و عباد بن عباد

مهلبى و معاذ بن معاذ عنبرى و عمر بن يونس و عبداللَّه بن مبارك و اسحاق ازرق و ديگران حديث شنيد. استادش، سعيد بن ابومريم مصرى، و نصر بن داوود بن طوق صاغانى و محمد بن اسحاق صاغانى و حسن بن مكرم و احمد بن يوسف تغلبى و ابوبكر بن ابى الدنيا و حارث بن ابى اسامه و محمد بن يحيى مروزى و على بن عبدالعزيز بغوى و عبداللَّه بن عبدالرحمان دارمى و عباس دورى و محمد بن حفص دورى و احمد بن يحيى بلاذرى و عبدالمجيد بوشنجى و ابوالحسن على بن عبداللَّه طوسى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. وى مدتى در بغداد اقامت گزيد. سپس در زمان امير ثابت بن نصر بن مالك خزاعى به منصب قضاوت شهر طرسوس گمارده شد. در اواخر عمر به مكه رفت و همان جا درگذشت. از آثارش: «الغريب» يا «غريب الحديث»؛ «غريب القرآن»؛ «الغريب المصنف فى علم اللسان»؛ «فضائل القرآن»؛ «ادب القاضى»؛ «الاموال»؛ «الشعراء»؛ «الناسخ والمنسوخ»؛ «المواعظ»؛ «القراآت»؛ «النسب»؛ «معانى القرآن»؛ «المجاز فى القرآن»؛ «عدد آى القرآن»؛ «الامثال السائرة»؛ «المقصور والممدود»؛ «الطهارة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (10/ 6)، تاريخ بغداد (416 -403/ 12)، التاريخ الكبير (172/ 7)، تذكرةالحفاظ (418 -417/ 1)، تهذيب التهذيب (276 -274/ 8)، تهذيب الكمال (154 -145/ 15)، الجرح والتعديل (ج 3، ق 111/ 2)، سيرالنبلاء (509 -490/ 10)، شذرات الذهب (55 -54/ 2)، صفة الصفوة (328 -327/ 2)، طبقات ابن سعد (254 -253/ 7)، طبقات الشافعيه ى سبكى (160 -153/ 2)، طبقات الفقهاء الحنابله (364 -360/ 1)، طبقات المفسرين داودى (37 -32/ 2)، العبر (308/ 1)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (121 -120)، الكامل (259/

5)، معجم الادباء (261 -254/ 16)، المنتظم (336 -334/ 6)، ميزان الاعتدال (359/ 3)، النجوم الزاهرة (294/ 2)، وفيات الاعيان (63 -60/ 4).

هروي، ابوسعد آدم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، اديب، لغوى و محدث. اصلاً از هرات بود و ساكن بلخ.

در 520 ق پس از سفر حج به بغداد وارد شد و در همان جا درگذشت. استاد رشيد وطواط بود و ميان او و شيخ ابومنصور جواليقى مناظراتى واقع شد. در حديث و فنون ادب يكى از مراجع عصر خويش بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (240 /2)، روضات الجنات (59 /2)، ريحانه (125 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوسعد)، معجم الادباء (107 -101 /1).

هروي، ابوعبيد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 401 ق)، محدث، اديب و لغوى. معروف به صاحب «الغريبين». اصلش از فاشان، از قراى هرات است. از بزرگان علما و ادبا و لغويون و از شاگردان نفطويه و ابن سراج و ابومنصور ازهرى بود. وى از احمد بن محمد بن ياسين و ابواسحاق احمد بن محمد بن يونس بزاز حافظ روايت كرده است. شيخ الاسلام ابوعثمان اسماعيل بن عبدالرحمان صابونى و ابوعمر عبدالواحد بن احمد مليحى و ابوبكر اردستانى از وى روايت كرده اند. او را پيشواى اهل ادب در زمان خود مى دانستند. وى به سرزمينهاى مختلف سفر كرد و مدتى نيز اسير قرامطه شد. در «ريحانةالادب» و «روضات الجنات» كنيه ى وى ابوعبداللَّه يا ابوالقاسم ذكر شده است. از آثارش: «الغريبين»، كه جمعى است بين تفسير «غريب القرآن» و «غريب الحديث»؛ «ولاة هرات» يا «تفصيل ولاة هرات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (203/ 1)، روضات الجنات (252 -251/ 1)، ريحانه (361/ 6)، سيرالنبلاء (147 -146/ 17)، شذرات الذهب (161/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (292 -291/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (85 -84/ 4)، العبر (199/ 2)، الكامل (256/ 7)، كشف الظنون (1209 ،1206)، معجم الادباء (261 -260/ 4)، معجم المؤلفين

(150/ 2)، النجوم الزاهره (229/ 4)، الوافى بالوفيات (115 -114/ 8)، وفيات الاعيان (96 -95/ 1)، هديةالاحباب (262)، هديةالعارفين (70/ 1).

هروي، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1297 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. وى دوره ى ليسانس زبان هاى خارجى را در دانشسراى عالى گذراند و از دانشكده ى الهيات دكترا گرفت و سرانجام بعد از سالها كه عهده دار خدمات فرهنگى بود، در همان دانشكده به تدريس زبان فرانسه پرداخت. هروى مقالات ادبى و نقدهايى در مورد كار ديگر اساتيد در «ديوان» حافظ نوشته كه به همت دكتر عنايت اللَّه مجيدى به چاپ رسيده است. وى در تهران درگذشت و در گرگان، در كنار افراد خاندان خود به خاك سپرده شد. از ديگر آثار وى: «شرح غزلهاى حافظ»؛ «فرهنگ البسه مسلمانان»، ترجمه؛ «زندگينامه ى داستايوفسكى» هانرى تروا، ترجمه؛ ترجمه ى جلد اول «تاريخ بزرگ جهان»؛ «درسهايى براى خوش زيستن در زندگى زناشويى»، ترجمه.[1]

محقق، مترجم، مدرس.

تولد: 1297.

درگذشت: 6 ارديبهشت 1372، تهران.

حسينعلى هروى فارغ التحصيل دوره ير ليسانس زبان هاى خارجى از دانشسراى عالى بود. وى همچنين از دانشگاه الهيات موفق به اخذ درجه ى دكترى شد. وى در دانشكده ى ادبيات به تدريس زبان فرانسوى مى پرداخت. آثار وى به شرح زير هستند: ترجمه ى فرهنگ البسه (به قلم «دزى»)؛ زندگينامه ى داستايوسكى (اثر هانرى تروا)؛ ترجمه ى تاريخ بزرگ جهان (يكى از مجلدهاى آن)، زندگى پوشيكن، حافظ پژوهى (چهار جلد)، مقاله هاى ادبى و نقدهايى درباره ى آثار ديگران درباره ى حافظ كه به همت دكتر عنايت الله مجيدى به چاپ رسيد.

دكتر هروى به سبب بيمارى ريوى در تهران درگذشت و بنا به وصيت خود در شهر گرگان در جوار بستگان خود به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2417/

2 ،1391/ 1)، كلك (س 4، ش 38، ص 153 -151).

هروي، عبدالملك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 489 ق)، اديب و لغوى. معروف به مؤدب. در هرات به دنيا آمد.از بزرگان اهل سنت در سده ى پنجم قمرى در اين شهر مى باشد. وى در هرات معلم و مرجع استفاده اكثر فضلا بود. صاحب «كشف الظنون» و «ريحانةالادب» وى را تحت عنوان عبدالملك بن على مؤذن هروى آورده اند. از آثارش: «الصفات والذوات» يا «الصفات والادوات التى يبتدى بها الاحداث»؛ «المحيط»، در لغت؛ «المنتخب من تفسير الرمانى» يا «مختصر» تفسير قرآن رمانى (على بن عيسى وراق).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (161/ 5)، ريحانه (362/ 6)، كشف الظنون (1621 ،1433 ،448 -447)، معجم المؤلفين (186/ 6)، هديةالعارفين (626/ 1).

هروي، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 951 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به كاتب. از معروفترين استادان خوشنويس خط نستعليق است. وى از سادات حسينى هرات بود و به واسطه ى كثرت اقامت در مشهد، بعضى او را مشهدى نيز خوانده اند. اينكه بعضى وى را اهل جام دانسته اند، اشتباه و خلطى است كه با پير على جامى، شاگرد سلطانعلى مشهدى كرده اند. ميرعلى در هرات به تحصيل دانش و كسب هنر پرداخت و سپس در دارالانشاء حكام هرات، به امر كتابت مشغول شد. پس از آن، به دربار سلطان حسين ميرزا بايقرا راه يافت و از مقربان دربار وى گرديد و به عنوان سلطانى و كاتب السلطانى مفتخر شد. وى تا 911 ق، زمان مرگ سلطان حسين بايقرا، در هرات مى زيست و پس از آن، گاهى در مشهد و گاهى در هرات به سر مى برد. در 919 ق نزد كريم الدين حبيب اللَّه ساوجى رفت و پس از قتل او، مدت سه سال در هرات بود. در 935 ق، وقتى عبيداللَّه خان ازبك به

خراسان هجوم آورد و به شهر مسلط شد، جمعى از امرا و بزرگان و هنرمندان آن ديار، از جمله ميرعلى را به بخارا كوچ داد و او را به معلمى عبدالعزيز خان، فرزند خود، و امر كتابت سركارى گماشت. درباره ى استاد مير على در خط نستعليق، بين تذكره نويسان اختلاف است و آنچه مسلم است اينكه، وى به هنگام جوانى در هرات، شاگرد زين الدين محمود، شاگرد بى واسطه ى سلطانعلى مشهدى، بوده است. ميرعلى در اقلام مختلف نستعليق دست داشته و كتيبه نويسى نيز مى كرده است. او را به حسن محاوره و شيرين سخنى نيز ستوده اند و گويند عبدالرحمان جامى به وى عشق مى ورزيده است. ميرعلى در نظم و نثر هم تبحر داشت و شعر فارسى و تركى را نيكو مى سرود و به آورده ى «احوال و آثار خوشنويسان»، از قول صاحب «رياض الشعراء»، كاتب تخلص مى كرد و «ديوان» شعرى از او به جاى مانده است. وى نثر را شيوا مى نوشت و رساله ى «مداد الخطوط» او در آداب خوشنويسى، از معروفترين آثار خوشنويسى است كه به چاپ نيز رسيده است. مير على حدود شانزده سال در بخارا روزگار گذرانيد و همان جا درگذشت و در صفه ى مولانا صالح، در جوار مزار شيخ سيف الدين باخرزى، به خاك سپرده شد. از شاگردان معروف وى: مير محمدباقر، خواجه محمد شهابى سياوشانى، سيد احمد مشهدى، مالك ديلمى، سلطان محمود بخارى و مير دورى هستند. بعضى از آثار خطى او: يك نسخه «بوستان» سعدى، به قلم كتابت عالى، با رقم: «تمت على يد العبد... على الحسينى الكاتب... سنة 919»؛ يك نسخه «هفت اورنگ» جامى، به قلم كتابت عالى، با رقم: «خدم بكتابتها العبد المذنب

على الحسينى الهروى... سنة ثمان عشرين و تسعمائة...»؛ يك نسخه «جام جم» اوحدى، به قلم كتابت ممتاز، با رقم: «كتبه العبد... على الحسينى الكاتب... سنة ثلثين و تسعمائة، بدار السلطنة هراة»؛ «مناجات» خواجه عبداللَّه انصارى، به قلم دو دانگ عالى، با رقم: «كتبه العبد... على الكاتب، فى سنه 935، بلدة بخارا»؛ «گلستان» سعدى، به قلم كتابت جلى خوش، با رقم: «كتبه العبد المذنب ميرعلى الكاتب»؛ يك ورق از يك بياض كوچك، به قلم غبار ممتاز، با رقم: «تمت على يد احقر الكاتبين على الحسينى الكاتب، فى شهور سنة خمس و ثلثين و تسعمائة...»؛ قريب سيصد قطعه، به قلم هاى گوناگون، با تاريخ هاى 925 تا 951 ق، در كتابخانه ها و موزه هاى مختلف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (516 -493/ 2)، اطلس خط (478 -473)، پيدايش خط و خطاطان (125 -123)، پيدايش و سير تحول هنر خط (139)، تاريخ ادبيات در ايران (172/ 4)، تاريخ هنرهاى ملى (882 ،878/ 2)، تحفه سامى (74)، تذكره ى روز روشن (669 -668)، تذكره ى نصرآبادى (525)، حبيب السير (618 -617/ 4)، خوشنويسان و هنرمندان (40 -38)، دايرةالمعارف فارسى (1766/ 2)، الذريعه (235/ 20 ،765 -764/ 9)، ريحانه (365 -364/ 6)، صبح گلشن (481)، طرائق الحقائق (683 -682 ،120/ 3)، عالم آراى عباسى (170/ 1)، فرهنگ سخنوران (650)، كارنامه ى بزرگان (86 -84)، گلستان هنر (84 -78)، لغت نامه (ذيل/ على هروى)، مجالس المؤمنين (491 -490/ 2)، مجالس النفائس (262 ،88)، مجمع الخواص (90 -89)، مطلع الشمس (447 -446/ 2)، مناقب هنروران (114 ،79 -72)، هنر عهد تيموريان (742 -738 ،713 ،701 ،646 ،617 ،537 -535 ،486 -485 ،392

،352 ،331 ،300 -299 ،298)، يادگار (س 1، ش 3، ص 31 -17).

هروي، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حسين على بن رضا ابن اسماعيل حائرى اصفهانى.

عالم فاضل محقّق كثير التأليف و التصنيف، در رمضان المبارك سال 1217 در شهر هرات متولّد شده، و مقدّمات علوم را در آنجا آموخته، در 1235 به اصفهان مهاجرت نموده و نزد شيخ محمّد تقى رازى، و حاج محمّد ابراهيم كلباسى، و سيد محمّد باقر حجّة الاسلام بيد آبادى تحصيلات خود را تكميل نموده، و در نجف به درس شيخ محمد حسين صاحب فصول، و شيخ محمّد حسن صاحب جواهر، و در كربلا به درس حاج سيد كاظم رشتى، و ميرزا على نقى طباطبائى حاضر شده، سپس به اصفهان مراجعت نموده، و رياست كلّى و مرجعيّت تام يافته، و در اواخر عمر به مناسباتى از اصفهان به كربلا مهاجرت فرموده، و در آن ارض اقدس مجاورگرديده، و در 17 ربيع الاول سال 1299 وفات يافته، در مقبره صاحب ضوابط در صحن كوچك حسينى مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- الاربعين، در اخبار اصول دين 2- توضيح الحساب 3- تلخيص تحفة الابرار استادش سيّد شفتى 4- تنبيه الغافلين، ردّ بر باب 5- التعاد و التراجيح 6- تعلقه بر حواشى شيروانى بر معالم 7- الحديقة النجفيّة حاشيه بر شرح لمعه 8- حجّيّت مظنّه مطلق 9- حاشيه بر خلاصة الحساب شيخ بهائى 10- حاشيه بر قوانين 11- خلاصة البيان، در تفسير مشكلات قرآن 12- الدرر المنثوره 13- رساله در بطلان طلاق به عوض 14- رساله در عدالت 15- رساله در عرق جنب از حرام 16- رسالة فى العصير بأنواعها 17- رساله در زوال، و آن شرح بر مبحث

زوال روضة البهيّه است 18- السبع المثانى، در احوال معصومين چهارده گانه 19- سوال و جواب، در مسائل روزه و زكات، به عربى و فارسى 20- شرح خطبه همّام 21- شرح دعاى ابوحمزه - شرح روضة البهيّة 22- طريق النجاة 23- عيون الاحكام 24- كاشف الاستار [در شرح تلخيص تحفة الابرار] 25- لوامع الفصول = [شرح مبادى الوصول] 26- لطائف الفوائد 27- مقاصد العلّيّة 28- مبادى الاصول 29- مشارع 30- مناسك حج 31- المطلق و المقيّد 32- ملخّص تفسير آية الكرسى [سيد كاظم رشتى] 33- الموت و البرزخ 34- المناقب الحسينّية 35- مجالس المواعظ 36- نتايج الافكار، در اصول فقه 37- نهاية الامال، معروفترين تأليف او 38- دو كتاب در ردّ باب و بابيّه.

نقل شده است كه در اصفهان متهّم به بابيّت و ميل به طريقه ايشان داشته، و به همين دليل سه جلد كتاب در ردّ آنها نوشته، و بالاخره مجبور به مهاجرت از اين شهر گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هروي، مقصود علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1011 ق)، مترجم. اصل وى از تبريز است. از ايران به هندوستان مهاجرت كرد و در آنجا سكنى گزيد به همين علت به مقصود على هندى نيز مشهور است. از آثارش «تاريخ الحكما»، درباره ى سرگذشت حكيمان و عالمان است كه ترجمه ى «نزهة الارواح و روضة الافراح فى تواريخ الحكما المتقدمين والمتأخرين»، تأليف محمد بن محمود شهرزورى مى باشد. مقصود على اين كتاب را در 1011 ق، در عهد اكبر شاه و به دستور شاهزاده سليم (جهانگير شاه)، از عربى به فارسى ترجمه نمود و بعدها مير سيد صدرالدين بن مير محمد صادق، گزيده اى از اين كتاب را به

نام «قول الحكما» يا «انتخاب تاريخ الحكما» تحرير نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (214/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1587 -1586/ 5)، تاريخ نظم و نثر (808 ،401).

هزار جريبي، محمد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم جليل القدر، از تلامذه محقّق قمى، و آقا سيد جواد عاملى، و حاج سيد مهدى بحر العلوم، و حاج ملا احمد نراقى، و آقا شيخ جعفر نجفى مى باشد.

مدّتها در اروميه و تبريز بوده و در آنجا تدريس مى فرموده، اخيراً به اصفهان آمده و داماد ميرزا محمّد باقر نوّاب شده، و به فقيه مطلق شهرت يافته، و در مسجد ذوالفقار امامت مى نموده.

و تأليفات و تصنيفات زياد دارد، از آن جمله است:

1- انيس المشتغلين 2- البحر الزاخر 3- جوابات المسائل 4- حاشيه بر قواعد شهيد 5- حاشيه بر قواعد علاّمه 6- حاشيه بر طهارت مدرك 7- حاشيه بر شرح لمعه [=مخرن الاسرار الفقهية] 8- حاشيه بر نكاح شرايع 9- حاشيه بر شوارق و تجريد 10- حاشيه بر قوانين - حاشيه بر معالم (= مجمع العراش الوجيهة) 12- رساله در نماز 13- رساله در امامت 14- رساله در رجال 15- رساله در نكاح عدّه ذّميّه 16- سراج المنير، در فوائد رجاليّه، (شايد شماره 14 باشد) 17- شرح احاديث مشكله - شرح روضة البهيّه (= حاشيه بر شرح لمعه) 18- كتابى در اصول 19- كتابى در قصايد و شرح آنها 20- كتابى در فقه: در نماز مسافر و نكاح و طلاق و ديات [=البحر الزخر]، پر فايده و كثير الفروع 21- مجمع العرائس [=حاشيه بر معالم]؛ و غيره.

در اواخر عمر به شهرضا منتقل گرديده و اين مهاجرت سبب گمنامى او شده است. در هر صورت، از مجتهدين

بزرگ است، و از او كرامات و استجابت دعا و ترويجات و زهد و تقوى معروف است.

در 12 رجب 1188 متولّد، و در شب شنبه 18 ربيع الثانى 1245 در شاه سيد على اكبر در نزديكى شاهرضا به مرض وبا وفات يافته و در همانجا مدفون گرديد. قبرش داخل بقعه امام زاده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هزار شيرازي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در شيراز براى تكميل تحصلاتش به هندوستان رفت و در كراچى علوم جديد و زبان انگليسى را آموخت و دوره كالج اسلامى آن شهر را به پايان رساند و سپس به شيراز بازگشت. وى در جنگ بين الملل اول (1337 -1333 ق) وارد خدمت قشون انگليسى جنوب ايران شد. پس از انحلال قشون، وى انتشارات هزار را تأسيس كرد و به تأليف و نشر كتاب روى آورد. ركن زاده ى آدميت صاحب «دانشمندان و سخن سرايان فارس» با وى دوستى داشته و صاحب عنوان را زنده ى 1352 ق آورده است. از آثار وى: «حيات مالك اشتر»؛ «دوران پهلوى نماينده ى عمليات رضا شاه از 1304 تا 1314 ش»؛ «عارف نامه»؛ «بقاء روح»، در چگونگى عالم پس از مرگ جسمانى، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (849 -848/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2279/ 2 ،1463 ،1227/ 1)، مؤلفين كتب چاپى فارسى (208 -207/ 3).

هژار، عبدالرحمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1300 ش)، محقق، مترجم، فرهنگ نويس، نويسنده و شاعر، متخلص به هژار. در مهاباد به دنيا آمد. در پنج سالگى نزد پدرش قرآن آموخت و سپس مدتى به مكتب خانه رفت و از آنجا رهسپار خانقاه شيخ برهان شد و پس از فراگرفتن مقدمات، به روستاهاى اطراف عزيمت كرد و در كلاس درس تنى چند از مدرسين علوم اسلامى آن زمان حاضر شد. علاقه ى شديد عبدالرحمان به زبان و ادبيات كردى چنان بود كه بسيارى از دواوين شعراى كردى را خوانده بود و بيشتر آنها را از حفظ داشت. وى جزو نخستين كسانى بود كه در جمعيت تجديد حيات

كردستان عضو شد. آنگاه بود كه شعر و شاعرى را از سر گرفت و اشعارى را سرود و از طرف قاضى محمد (مقتول 1326 ش) شاعر ملى لقب گرفت و نخستين «ديوان» شعرش را كه «آلكوك» نام داشت منتشر كرد كه اين كتاب به زبان تركى نيز ترجمه شده است. وى در پى مبارزاتش به كشورهاى عراق و سوريه و لبنان سفر كرد و هنگامى كه از لبنان به عراق بازگشت به عضويت مجمع علمى آن كشور درآمد. وى علاوه بر آن، عضو آكادمى علوم آذربايجان شوروى و آكادمى علوم كُرد در بغداد و از اعضاى اصلى آكادمى علوم كُرد در پاريس بود. او با دوست ديرينه اش هيمن در ايجاد و تأسيس مركز نشر فرهنگ و ادب كرد، انتشارات صلاح الدين ايوبى و نشر مجله ى كردى «سروه» تلاش فراوانى از خود نشان داد. وى در 1353 ش به ايران آمد و در دانشگاه تهران، ترجمه ى كتاب «قانون در طب» ابوعلى سينا را آغاز كرد و با ترجمه ى اين كتاب به عضويت فرهنگستان زبان فارسى درآمد. با پيروزى انقلاب اسلامى ايران او مجال يافت در زمينه ى ادبيات و زبان كردى به فعاليت بيشترى بپردازد. مقبره ى هژار در قبرستان بداغ السلطان در مهاباد مى باشد. از ديگر آثار وى ترجمه ى از فارسى به كردى كتابهاى: «رباعيات خيام»، «شرف نامه» شرف خان بدليسى، «يك جلوش بى نهايت صفرها» دكتر على شريعتى، «آرى اين چنين بود برادر» دكتر على شريعتى و «عرفان، برابرى، آزادى» دكتر على شريعتى؛ ترجمه از عربى به فارسى كتابهاى: «تاريخ سليمانيه» و «روابط فرهنگى ايران و مصر»؛ ترجمه ى قرآن كريم، به كردى؛ «فرهنگ جامع كردى به كردى و فارسى»؛ «ديوان»

شعر با نام «بو كوردستان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبستان (س 2، ش 10، ص 33 -31)، تاريخ مشاهير كرد (691 -678/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى استاد مرحوم عبدالرحمان شرفكندى (هژار)، كلك (س 2، ش 13، ص 255 -252)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 5، ص 6 -1، س 8، ش 4، ص 54).

هژير، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و. 1281 ه.ش مقت. 13 آبان 1328 ه.ش) فارغ التحصيل مدرسه ى علوم سياسى قديم بود و در 1268 وارد خدمات دولتى شد و سمت هاى مختلف پيدا كرد. از طرف دولت 9 ماه به آلمان و 3 ماه به انگلستان مأموريت يافت و پس از بازگشت عهده دار بانك كشاورزى و مدير كل وزارت دارائى شد و در 1320 وزى بازرگانى و پيشه و هنر و در كابينه ى «سهيلى» وزير راه گرديد و در 23 خرداد 1327 در سن 46 سالگى مأمور تشكيل دولت شد و در آبان ماه 1327 از نخست وزيرى استعفا داد و در سال 1328 به سمت وزير دربار شاهنشاهى منصوب گرديد. در 13 آبان ماه 1328 كه در مجلس روضه ى دربار شاهنشاهى در مجسد سهپسالار شركت نمود به ضرب گلوله از پا درآمد و در بيمارستان در سن 47 سالگى درگذشت.

(ح 1280- مقتول 1328 ش)، نويسنده و مترجم. از تحصيل كرده هاى مدرسه علوم سياسى بود كه ابتدا كارمند وزارت خارجه شد و سپس در سمت منشى گرى و مترجمى سفارت روس به كار مشغول گرديد. وى زبان هاى روسى، فرانسوى و انگليسى را مى دانست. هژير وزارت هاى پيشه و هنر، بازرگانى، راه، كشور و دارايى را به ترتيب در كابينه هاى على سهيلى، احمد قوام، ساعد و حكيمى بر

عهده داشت. او همچنين در 1327 ش سمت نخست وزيرى را برعهده گرفت. هژير در مدرسه عالى سپهسالار به دست سيد حسين امامى با ضرب گلوله به قتل رسيد. وى را در صحن حضرت عبدالعظيم به خاك سپردند. از آثارش: «پطراز بورگ تا قسطنطنيه»، تاريخ روابط دربار ايران با دو دربار مزبور از ظهور صفويه تا مرگ نادرشاه، ترجمه؛ «تاريخ قرون وسطى» تا جنگ صد ساله»، ترجمه؛ «تاريخ ملل شرق و يونان»، ترجمه؛ «حافظ تشريح».[1]

فرزند محمد هژير (وثوق همايون)، در سال 1281 در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدائى را در مدرسه ى مظفرى و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون پايان داد و زبان فرانسه را بخوبى فراگرفت و براى ادامه ى تحصيل وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و چون داراى مدرك ديپلم بود، دوره ى دو ساله ى مؤخراتى را طى كرد و در 1298 فارغ التحصيل گرديد و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد و مترجم زبان هاى روسى و فرانسه بود. در 1301 بعنوان مترجم روسى در سفارت شوروى در تهران استخدام شد و قريب 6 سال در آن سفارتخانه اشتغال به كار داشت. در 1307 به خدمت كليه ايرانيان كه در سفارت شوروى كار مى كردند خاتمه داده شد و هژير مدتى بيكار بود تا اينكه در 1308 در وزارت راه استخدام شد و سمت وى بازرسى بود. در كابينه ى مخبرالسلطنه هدايت، تقى زاده به وزارت دارائى تعيين شد و هژير را به آن وزارتخانه انتقال داد و در اداره ى امور اقتصادى كه رياست آن با دكتر محمود افشار بود، به كار مشغول گرديد. وى در اين سمت از طرف تقى زاده مأموريت يافت كه كليه پرونده هاى مربوط به شركت نفت

ايران و انگليس را مطالعه و گزارش جامعى تهيه نمايد. هژير در وزارت ماليه ظاهرا كارمند عادى بود ولى بيش از همه وزير دارائى را ملاقات مى نمود. در حقيقت عملا مشاور وزير بود. در جريان تجديدنظر در قرارداد دارسى (1933) هژير از دست اندركاران درجه دوم بود و قسمت اعظم مداركى را كه داور همراه خود در دادگاه لاهه ارائه داد همه اسناد و مداركى بود كه هژير با مطالعه ى دقيق پرونده هايى به ارزش آنها برده بود. در سال 1313 هژير رئيس اداره حقوقى وزارت دارائى شد و يك سال بعد مفتش دولت در بانك ملى ايران كه در آن تاريخ بانك ناشر اسكناس بود گرديد. در آن تاريخ اسكناس هاى منتشره داراى دو امضاء بود، يكى امضاى مدير كل بانك و ديگرى امضاى مفتش دولت. از سرى دوم اسكناس هاى منتشره بانك ملى امضاى هژير در روى اسكناس ها قرار گرفت و چون امضاى وى واضح و خوانا بود تمام مردم با نام او آشنا شدند.

در سال 1314 داور وزير وقت ماليه دو قرارداد پاياپاى با دولت آلمان و دولت اتحاد جماهير شوروى منعقد نمود، براى پيشبرد امور اقتصادى شركتهاى دولتى تشكيل داد و هژير در سمت هاى مختلف قرار گرفت، مانند مدير عامل شركت قماش، عضو هيئت مديره شركت بيمه، عضو هيئت مديره شركت ساختمان بازرسى بانك فلاحت و رئيس كميسيون اسعار.

عبدالحسين هژير در 1318 مدير كل وزارت دارائى شد و پس از مدت كوتاهى به معاونت بانك ملى ايران برگزيده شد.

پس از شهريور 1320 هژير وارد ميدان سياست و براى ورود به كابينه ها شديدا فعاليت مى كرد تا اينكه در اسفندماه 1320 در آخرين ترميم كابينه محمد على

فروغى به وزارت پيشه و هنر منصوب گرديد. اين كابينه در مجلس سيزدهم با رأى ضعيفى تأييد گرديد ولى فروغى آن رأى را براى ادامه ى كار خود كافى ندانست و استعفا داد. اصرار نمايندگان و صدور قطعنامه نمايندگان طرفدار فروغى براى ادامه ى كار او ثمربخش نشد ولى نمايندگان به توصيه ى او به على سهيلى رأى دادند. سهيلى در كابينه ى خود عبدالحسين هژير را در سمت وزارت پيشه و هنر تثبيت كرد. سهيلى بيش از چهار ماه در نخست وزيرى دوام نكرد و جاى خود را به احمد قوام داد. هژير در كابينه ى جديد همچنان در وزارت پيشه و هنر باقى ماند. در كابينه ى دوم سهيلى، هژير وزير راه شد. در كابينه ى محمد ساعد مقام وزارت كشور گرفت و در ترميم كابينه همچنان وزير كشور بود. در كابينه ى اول و دوم حكيمى به وزارت دارائى منصوب شد.

در 1325 در ترميم دوم كابينه ى احمد قوام او به وزارت دارائى انتخاب گرديد و متواليا در چهار ترميم كابينه، وزارت دارائى را حفظ كرد. در 1326 در كابينه ى حكيمى سمت وزارت مشاور يافت. در حقيقت گرداننده ى دولت حكيمى بود.

بعد از سقوط كابينه ى حكيمى، على سهيلى و عبدالسحين هژير وزراى مشاور كانديداى نخست وزيرى بودند ولى علاقه ى شديد اشرف پهلوى به هژير، محمدرضا پهلوى را مجبور كرد به نمايندگان توصيه ى نخست وزيرى هژير را بكند و در نتيجه هژير با اكثريت 66 رأى به نخست وزيرى انتخاب شد.

پس از انتشار خبر نخست وزيرى هژير، جمع كثيرى از طبقات مختلف مردم و مخصوصا دانشجويان دانشكده هاى حقوق و فنى با صفوف منظم در ميدان بهارستان حضور يافتند و خواستار ملاقات با نمايندگان شدند. ضمن اين ملاقات اعتراض

خود را نسبت به ابراز تمايل مجلس به نخست وزيرى هژير بيان نمودند و وى را براى اين خدمت صالح ندانستند. در همان موقع خبر نخست وزيرى هژير به بازار تهران رسيد. كسبه و اصناف با صلاحديد و راهنمائى آيت الله كاشانى، مغازه هاى خود را تعطيل و در ميدان بهارستان اجتماع كردند و ضمن ايراد سخن، نمايندگان مجلس را به باد ناسزا گرفتند و براى تصميمى كه اتخاذ نموده بودند آنها را مورد سرزنش و اهانت قرار دادند. دامنه اجتماع و تظاهرات عليه مجلس بالا گرفت و به دستور دولت و رئيس مجلس، پليس براى متفرق ساختن مردم وارد معركه شد، تيراندازى آغاز گرديد و مردم تظاهركننده نيز با چوپ و چاقو به پليس حمله كردند. در اين زدوخورد عده ى زيادى مجروح و زخمى شدند. پس از ختم زدوخورد سردار فاخر رئيس مجلس، آيت الله كاشانى را مسبب اين تظاهرات دانست و اضافه كرد اگر ايشان با نخست وزيرى هژير مخالفت دارند بهتر اين بود با نمايندگان مجلس صحبت مى كردند نه اينكه متوسل به جار و جنجال مى شدند. به دنبال تظاهرات دانشجويان و اصناف عليه هژير، روز بعد در شهرهاى قم، مشهد، اصفهان و قزوين تظاهرات پرشورى صورت گرفت.

هژير ناگزير در يك مصاحبه ى مطبوعاتى به مخالفين خود پاسخ داد و افزوده مبارزه ى سياسى بين جمعى نبايد از حدود نزاكت خارج شود و نظم عمومى را بر هم زند و هشدار داد كسانى كه موجبات اختلال در نظم عمومى و امنيت شهرها را فراهم نمايند به موجب قانون سركوب خواهند شد.

روز چهارم نخست وزيرى هژير، تهران شاهد تظاهرات گسترده اى از طرف روحانيون بود. چندين هزار روحانى و بازارى در حالى كه قرآن

بر سر داشتند، به رهبرى سيد مجتبى نواب صفوى رهبر فدائيان اسلام در ميدان بهارستان عليه هژير به تظاهرات پرداختند و ضمن ايراد سخنرانى، نمايندگان مجلس را كه به انتخاب هژير رأى داده بودند مذمّت كردند و خواستار عزل او شدند. در اين موقع كه بيم حمله ى تظاهركنندگان به صحن بهارستان مى رفت، گارد مجلس و مأمورين انتظامى بسوى فدائيان اسلام آتش گشودند. عده ى زيادى در اين حمله و تيراندازى زخمى شدند و در همان موقع اعلاميه شديداللحن آيت الله كاشانى عليه نمايندگان مجلس بين مردم پخش شد و هژير نيز متقابلا اعلاميه اى داد و تظاهركنندگان را به جلب به دادگاه و محاكمه تهديد نمود.

عبدالحسين هژير روز سوم تير ماه 1327 وزيران كابينه را به مجلس معرفى نمود و برنامه ى كار خود را نيز اعلام نمود. به هنگام نطق نخست وزير در لژ تماشاچيان مجلس تظاهرات شديدى عليه او برپا بود. صداى مرگ بر هژير مزدور و بى دين در فضاى تالار علنى مجلس طنين انداز گرديد. در همين جلسه حسين مكّى، ابوالحسن حائرى زاده، عبدالقدير آزاد و رحيميان درباره زدوخوردهاى چند روزه گذشته عليه او اعلام جرم نمودند ولى با تمام تظاهرات و مخالفت هائى كه به رهبرى آيت الله كاشانى در خارج و داخل مجلس به عمل آمد، برنامه و وزيران هژير با 88 رأى موافق از 96 رأى دهنده ى حاضر در مجلس به تصويب رسيد.

هژير براى جلب توجّه عامه و رد اتهاماتى كه از نظر مذهبى به وى وارد مى كردند در اولين جلسه هيئت وزيران تصويبنامه اى صادر كرد كه بموجب آن تهيه و فروش انواع مشروبات الكلى در شهرهاى مشهد، قم و شهر رى ممنوع گرديد. اين تصويبنامه نه تنها

دردى دوا نكرد، بلكه مستمسكى به دست مخالفين داد كه منظور دولت را اغفال جامعه ى روحانيت قلمداد كنند و در مجلس نيز چند مخالف، هژير را متهم به ظاهرسازى و خلاف كارى نمودند.

شاه در اواخر تير ماه 1327 براى يك بازديد رسمى به انگلستان رفت و قبل از حركت نمايندگان را در كاخ خود پذيرفت و ضمن ايراد سخنرانى از نمايندگان خواست دولت را تقويت كنند و لوايحى را كه به مجلس تقديم مى شود تصويب نمايند.

در مدتى كه شاه در اروپا اقامت داشت، حوادث مهمى در ايران رخ داد. عباس اسكندرى نماينده ى مجلس، دولت هژير را به علت سوء سياست داخلى و خارجى و مسئله ى بحرين استيضاح كرد و افزود كه نبايد مجال داد تا حكومت پليسى مجددا در ايران برقرار شود. متعاقب استيضاح اسكندرى، ناصرقلى اردلان نيز دولت را استيضاح كرد ولى هژير به استيضاح كنندگان پاسخى دندان شكن داد و گفت اين دولت بيش از دو ماه نيست كه عهده دار امور شده است، چگونه تمام مشكلات گذشته را به او نسبت مى دهيد. سرانجام تقاضاى رأى اعتماد كرد و مجلس با 93 رأى او و دولتش را تأييد نمود.

هژير در مجلس شوراى ملى از اكثريتى قريب به اتفاق برخوردار بود ولى در عوض مطبوعات تهران و شهرستانها از حمله و هتاكى به او كوتاهى نمى كردند و همه روزه اتهامات زيادى به وى وارد مى ساختند. او ناچار تصويبنامه ى زير را در هيئت وزيران به تصويب رسانيد:

«هئيت وزيران در جلسه ى مورخ هشتم شهريور ماه تصويب نمودند كه چون در وزارتخانه ها و ادارات دولتى و بنگاههائى كه با سرمايه دولت اداره مى شود يا شهردارى ها، كسانى كه به نحوى

از انحاء از آنجا حقوق مى گيرند، نمى توانند با داشتن شغل ديگرى از قبيل رياست يا عضو هيئت مديره شركتهاى خصوصى و يا داشتن هرگونه شغل آزاد ديگرى از قبيل شركت كردن در اداره ى روزنامه خواه به عنوان صاحب امتياز يا مدير يا سردبير يا عضو هيئت تحريريه و امثال آنها، به انجام وظايف خود بطورى كه لازم است اقدام نمايند، لذا كليه اين قبيل اشخاص به عنوان اين اقتضاى ادارى از خدمت بركنار شوند.»

وقتى كه اين تصويبنامه صادر و منتشر شد، در مطبوعات غوغائى برخاست و عده ى زيادى از مديران و سردبيران و نويسندگان جرايد در مجلس شوراى ملى حضور يافته نسبت به تصويبنامه اعتراض نمودند و نخست وزير نيز مصرا در پاسخ آنها ايستادگى كرد و افزود استعفا مى دهم ولى تصويبنامه را لغو نخواهم كرد. عبدالقدير آزاد، دولت را نسبت به توقيف جرايد و اختناق آزادى و نقض قانون اساسى و مشروطيت استيضاح كرد.

روز 26 شهريور در جلسه ى علنى مجلس شوراى ملى به هنگام طرح لايحه عفو مرتكبين قضاياى آذربايجان و زنجان، بين هژير و چند تن از نمايندگان مشاجره ى شديد لفظى درگرفت، به طورى كه نمايندگان ميزهاى جلو خود را شكستند. هژير نيز در اوج عصبانيت فرياد برآورد شما تيشه برداشته ايد و به ريشه اين مملكت مى زنيد. در اين گفتگو نمايندگان اقليت از نثار هيچ گونه ناسزا و كلمات زشت خوددارى نكردند. بالاخره هژير در مقابل جوّى كه مخالفين براى او درست كرده بودند تاب مقاومت نياورد و با وجودى كه در مجلس از حمايت اكثريت برخوردار بود، چاره را در كناره گيرى ديد و سرانجام روز پنجم آبان ماه 1327 پس از پنج ماه زدوخورد

و مبارزه از كار كناره گرفت.

يكى از اقدامات هژير در دوران زمامدارى، برقرارى روابط سياسى بين ايران و عربستان سعودى بود كه زيارت بيت الله الحرام آزاد شد.

عبدالحسين هژير پس از كناره گيرى، چند ماهى بيكار بود. در انتخابات مؤسسان دوم كه در ارديبهشت ماه 1328 تشكيل يافت از تهران به نمايندگى انتخاب شد و سرانجام در 28 تير ماه 1328 به سمت وزير دربار تعيين گرديد و بالاخره در روز 13 آبان ماه 1328 در مجلس عزادارى و روضه خوانى دربار در مسجد سپهسالار هدف گلوله ى سيد حسين امامى عضو جمعيت فدائيان اسلام قرار گرفت و روز بعد درگذشت و در ايوان كفش كن ناصرالدين شاه مدفون شد.

به دنبال قتل هژير در تهران حكومت نظامى برقرار شد و سرلشكر هوائى احمد خسراوانى معاون ستاد ارتش به حكومت نظامى منصوب شد و از همان روز بگير و ببند شروع شد و آقايان دكتر مظفر بقائى، سيد ابوالحسن حائرى زاده، سيد مصطفى كاشانى، سيد على بشارت، على جواهر كلام، دانش نوبخت، عبدالقدير آزاد و خليل طهماسبى طبق ماده ى پنج حكومت نظامى بازداشت شدند. سه روز بعد هم حسن مكى بازداشت شد و دكتر محم مصدق هم به احمدآباد تبعيد گرديد.

بازپرسى از حسين امامى در روز چهاردهم آبان ماه آغاز شد. امامى در اولين بازپرسى به قتل هژير اعتراف كرد و اظهار نمود بر من مسلم شد وجود هژير براى مملكت ضرر و زيان دارد لذا درصدد كشتن او برآمدم و قريب دو ماه بود كه اسلحه شبانه روز با من بود و بالاخره روز سوم عاشورا توانستم برنامه ى خود را اجرا كنم.

روز پانزدهم آبان دادگاه نظامى به رياست سرهنگ جهانشاهى قاجار

و دادستانى سرهنگ جهانگيرى، محاكمه ى حسين امامى را آغاز و سرانجام حكم اعدام را صادر كردند. امامى از تقاضاى تجديدنظر خوددارى نمود و اظهار كرد تجديدنظر باعث اتلاف وقت است و حكم اعدام در سحرگاه هجدهم آبان به مرحله ى اجرا درآمد.

عبدالحسين هژير از طبقه سوم برخاست. تحصيلات او منحصرا در ايران و مدرسه ى علوم سياسى انجام گرفت ولى به علت هوش و استعداد زياد، مطالعات خود را در زمينه هاى ادبيات فارسى و تاريخ و آموزش زبانهاى خارجه ادامه داد و به زبان هاى فرانسه، روسى و انگليسى تسلط داشت.

در سن 20 سالى روزنامه ى پيكان را به صاحب امتيازى پدرش به مدت دو سال، هفته اى دو شماره انتشار مى داد. مرحوم محمد صدر هاشمى در كتاب تاريخ جرايد و مجلات ايران مى نويسد: پيكان يكى از روزنامه هاى خوب و مفيد بوده و از لحاظ مرام و مسلك طرفدار اكثريت مجلس و مخالف اقليت و از دشمنان سرسخت سيد ضياءالدين است.

مندرجات روزنامه ى پيكان بخوبى روشن مى سازد كه نويسنده ى آن داراى انديشه ى سياسى بوده و به ادب و فلسفه وقوف داشته است. در سنين جوانى كتابى تحت عنوان حافظ تشريح انتشار داد كه گلچينى از غزليات حافظ است اما با نظم و ترتيب موضوعى. مقدمه اى در حدود هشتاد صفحه بر اين كتاب نوشته است كه نشانه ى بصيرت و اطلاعات وسيع او در ادبيات مخصوصا حافظشناسى است. چند ترجمه ى خوب هم از او باقى مانده است از جمله قسمتى از تاريخ آلبر ماله را به فارسى برگردانده است. هژير نثر فارسى را محكم و استوار مى نوشت و فوق العاده مورد علاقه دربار پهلوى بود.

اشرف پهلوى در كتاب خاطرات خود چنين مى نويسد: «هژير در

سال 1327 به نخست وزيرى منصوب شد. هژير يكى از دوستان خوب من بود (و بايد بگويم كه من تا حدى در انتصاب او مؤثر بوده ام) او در سمت هاى وزير دارائى و وزير دربار نيز خدمت كرده بود. عبدالحسين هژير يك بوروكرات باهوش، قابل و وفادار بود و بخوبى مى توانست مسائل داخلى و بين المللى را درك كند و با آنها روبرو شود. با وصف اين، انتصاب او بلافاصله مورد حمله و انتقاد آيت الله كاشانى قرار گرفت كه يكى از مقامات مهم مذهبى زمان خود بود...»

رويهمرفته مردى بلند پرواز، زدوبندچى، قدرت طلب، باسواد، اديب، شعرشناس و سخندان، ناطق و به مال دنيا بى اعتنا بود. پس از مرگ كليه ما ترك او شبيه يك كارمند دولت بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دولتهاى ايران در عصر مشروطيت (317 -316/ 1)، روز شمار تاريخ (305 ،304 ،297 ،296 ،288 ،280 ،272 ،268 ،259 ،256 ،252 ،248 ،246 ،244 ،222 ،185 ،123/ 1)، شرح حال رجال (260 -258/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (755 -738 ،657 -656 ،612/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه انقلاب (393)، مؤلفين كتب چاپى (766 -764/ 3)، نخست وزيران (219 -195/ 1)، يادگار (س 1، ش 9، ص 79)، يغما (س 2، ش 8، ص 392 ،391).

هماي شيرازي، محمدرضا قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1290 -1212 ق)، اديب، عارف و شاعر، متخلص به هما. در مورد نام وى بين تذكره ها اختلاف وجود دارد. اصل وى از ايل بيات فارس بود. پدرش از رؤساى طايفه ى فيلى زند ساكن شيراز، منتسب به خاندان زنديه بود و مادرش از منسوبان فتحعلى خان، فرزند كريم خان زند، به حساب مى آمد. هما در شيراز به دنيا آمد.

در آغاز جوانى از افسران نظام بود ولى از آن شغل كناره گرفت و به تحصيل پرداخت و از محضر ميرزاى وصال استفاده نمود. وى از همان ابتدا طبع شعر خوبى داشت و با رضاقلى خان هدايت، صاحب «مجمع الفصحا»، و قاآنى و سروش اصفهانى و شهاب اصفهانى و فروغى بسطامى معاصر بود. پس از تحصيل در شيراز، در طلب علم به سياحت پرداخت و به عتبات عاليات رفت و بين 1250 -1230 ق، در محضر شيخ محمدحسن ابن شيخ محمدباقر اصفهانى (م 1266 ق)، صاحب «جواهرالكلام»، و اساتيد ديگر به تحصيل علوم نقلى و عقلى اشتغال ورزيد تا به درجه ى اجتهاد و مقام قضاء و فتوا رسيد. سپس از نجف به هند، شيراز، اصفهان، تهران، خراسان، تركستان و كرمان سفر كرد و در آخر، به امر معتمدالدوله منوچهرخان گرجى (م 1263 ق)، حاكم اصفهان، و اصرار حاج سيد محمدباقر شفتى بيدآبادى، در 1259 ق به اصفهان رفت و در آنجا سكنى گزيد. وى عالمى بلند همت بود كه در خواستهاى محمد شاه و بعد از آن ناصرالدين شاه قاجار را براى نديمى و ملازمت دربار نپذيرفت. بعد از وفات سروش اصفهانى، در 1285 ق، ناصرالدين شاه منصب ملك الشعرايى و ملازمت را به وى تكليف كرد لذا او به تهران آمد و چندى در اين سمت ماند، اما پس از مدتى بدون رعايت آداب دربار از آنجا رفت. وى سرانجام در اصفهان درگذشت و در آستانه ى امامزاده احمد، در محله ميدان شاه، به خاك سپرده شد. در «حديقةالشعراء» سال مرگ وى 1288 و 1289 ق ذكر شده است. همچنين در اين تذكره تحت عنوان هماى شيرازى

دو فرد به نامهاى رضاقلى و ميرزا على اكبر ذكر شده اند كه به آورده ى آقاى دكتر نوايى، در حاشيه ى كتاب، هر دو يكى هستند. از آثارش: «ديوان» شعر، در هجده هزار بيت، كه يك سال پس از فوت او، به امر ظل السلطان و به دست ميرزا عنقا، فرزند هما، جمع آورى و تدوين گرديد و نام آن را «شكرستان» نهادند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (2090 -2082/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (859 -852/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3283/ 2)، ديوان طرب (مقدمه/ 34 -4)، الذريعه (1297 -1296/ 9)، ريحانه (370/ 6)، شرح حال رجال (108 -107/ 6)، طرائق الحقائق (469 -468/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1090/ 2)، گلزار جاويدان (1749 -1748/ 3)، لغت نامه (ذيل/ هماى شيرازى)، مجمع الفصحا (1175 -1172/ 6)، مرآت الفصاحه (713 -710)، مصطبه ى خراب (217 -216)، مكارم الآثار (436 -433/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (217 -216/ 3).

همايون فرخ، ركن الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1297 ش)، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به رخ. در تهران به دنيا آمد. پدرش از اساتيد زبان و ادب فارسى و صاحب «دستور جامع زبان فارسى» است. وى تحصيلات خود را در دبستان شرف مظفرى و دبيرستان پهلوى رضائيه و نزد پدرش به پايان رساند. همايون فرخ در چهارده سالگى به نظم شعر پرداخت و نخستين اثر نظمى خود را در شانزده سالگى به نام «سوز دل» منتشر كرد. او از 1320 ش به كار نويسندگى پرداخت. وى همچنين چندى روزنامه ى «رخ» را منتشر مى كرد و مدتى نيز سردبيرى روزنامه هاى «آرزو»، «آزادى شرق»، «نيروى ملى» و «نهضت كشاورزان» را به عهده داشت. از ديگر آثار وى: «امپرياليسم چگونه به ايران آمد»؛ «خوئين خونين»؛ «عاشق بى نوا»؛ «عروس

گورستان»؛ «شهريار»؛ تصحيح و مقدمه «تحفه سامى» سام ميرزا؛ نمايشنامه ى «ابومسلم خراسانى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (665)، سخنوران نامى معاصر (1517 -1513/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2619 ،2279 ،2184 ،2033 ،1981/ 2 ،1579 ،1504 ،1498 ،1296 ،698 ،447 ،330 ،215 -103/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (228 -227/ 3).

همايون فرخ، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1262 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در كاشان به دنيا آمد. وى در كودكى به تهران آمد و تحت سرپرستى دايى خود، مجيرالدوله شيبانى، به تحصيل پرداخت. او مدتى در دارالفنون و سپس در كالج آمريكايى به تحصيل زبان و ادبيات انگليسى مشغول شد و دوره ى آن را به اتمام رساند و بعدها در دانشكده ى حقوق سياسى به تدريس علوم دفتردارى پرداخت. او همچنين سالها در وزارت دارايى رياست كل حسابدارى را عهده دار بود. وى به دليل تدوين «دستور جامع زبان فارسى» يا «دستور فرخ» در هفت مجلد، كه تأليف آن حدود چهل و دو سال طول كشيده و مرجع و سند علمى مهمى براى صرف و نحو زبان فارسى مى باشد، نشان درجه ى يك از وزارت فرهنگ را دريافت كرد. از ديگر ثارش: «آيين نگارش»؛ « اتم»، كشفيات بزرگ دانشمندان ايرانى؛ «داستان تاريخى بابك و افشين»؛ «هيئت جديد»؛ «فاجعه ى كربلا»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (665)، الذريعه (92/ 16 ،164 ،158/ 8)، شرح حال رجال (139/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3428 ،2381 ،2348/ 2 ،1429 ،1417 ،1325 ،107 ،88/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (834 -833/ 3).

همايونفرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم ابن حاج محمدحسين متولد در كاشان حدود (1250 تا 1253 ف. تهران، تيرماه 1338 ه.ش) در كودكى پدرش درگذشت و تحت سرپرستى دائى دانشمندش قرار گرفت و پس از تكميل ادبيات و فراگرفتن انگليسى چندى نيز در نزد مرحوم محمد قزوينى به تكميل ادبيات پرداخت و سپس به مترجمى زبان انگليسى برگزيده شد و در زمان مستشارى ميليسپو مترجم انگليسى گرديد و مشاغل مختلفى را عهده دار بود تا اينكه در سال

1317 ه.ش به عضويت فرهنگستان برگزيده شد. آثار او عبارتست از: «دستور جامع»، «سفر بختيارى» در تاريخ بختيارى كه به چاپ رسيده است، نمايشنامه ى عمروليث و هشت فرشته، داستان تاريخى «افشين»، هيئت جديد، آيين نگارش كه جزو انتشارات مجله ى اخگر به چاپ رسيده است. فرهنگ لغات انگليسى به فارسى و فارسى به انگليسى و غيره.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

همايي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، شاعر.

تولد: 13 دى 1278(1 رمضان 1317 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 28 تير 1359، تهران.

جلال الدين همايى متخلص به «سنا» و «هما» فرزند ابوالقاسم محمدنصير متخلص به «طرب» فرزند هماى شيرازى اصفهانى (از دانشمندان و سخنوران و سخن شناسان و استادان معاصر)؛ تحصيلات را ابتدا نزد پدر و سپس ابوالقاسم عراقى آغاز كرد و به فراگيرى علوم ابتدايى و مقدمات صرف و نحو عربى و منطق و معانى بيان پرداخت. سپس در مدرسه ى حقايق و سپس در مدرسه ى قدسيه و مدت بيست سال در مدرسه ى نيماورد اصفهان حجره نشينى نمود.

سيوطى و مغنى و الفيه و شرح لمعه و مطول را نزد استادانى چون آقا سيد محمدباقر درچه اى، آيت الله شيخ على يزدى، آقا شيخ محمد كاشانى و ادبيات عرب را نزد سيد محمدكاظم كروندى و اساتيدى ديگرى چون عبدالكريم گزى و فقه و اصول را نزد سيد محمدصادق خاتون آبادى و آقا سيد مهدى درچه اى آموخت، وى سرانجام اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. در علوم عقلى، استاد وى محمد خراسانى معروف به حكيم بود كه شرح شمسيه و اسفار ملا صدراى شيرازى و شفاى ابن سينا و دو دوره فلسفه و اشراق را نزد وى و اسدالله حكيم خواند. استادان ديگر او در معقول و نجوم و هيئت

و رياضى جديد و اسطرلاب و استخراج تقويم سيد على جناب و در طب محمد حكيم و ميرزا على آقا و ابوالقاسم ناصر و حكمت احمدآبادى بودند. هيئت مسطحه استدلالى و نجوم را نزد آيت الله رحيم ارباب تلمذ نمود.

وى سپس به تدريس در مدارس اصفهان مشغول شد. از سال 1302 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. چندى در دبيرستان هاى تبريز به تدريس اشتغال داشت، آنگاه به تهران آمد. ابتدا در دبيرستان دارالفنون به تدريس مشغول شد، هفته اى چند ساعت هم در دبيرستان شرف تدريس مى كرد و همچنين در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى نيز تدريس داشت. سپس در دانشگاه ادبيات و دانشكده ى حقوق تهران به عنوان استاد در دوره ى فوق ليسانس و دكترى به تدريس پرداخت. تا سال 1345 بنا به درخواست خود بازنشسته شد و تا آخر عمر در تهران زيست و با وجود بيمارى همواره به كار مطالعه و تحقيق و تأليف مشغول بود.

استاد همايى عضو فرهنگستان ايران و نيز انجمن تحقيق در ادبيات و زبان هاى خارجى بود و با مؤسسه لغت نامه دهخدا همكارى داشت. از جمله همايش ها و مراسم هايى كه استاد در آنها شركت نموده، مى توان به اين موارد اشاره نمود: شركت در انجمن هاى ادبى؛ شركت در كنگره ى فردوسى (1313)؛ شركت در نخستين كنگره ى نويسندگان (تير 1325)؛ شركت در كنگره ى ابن سينا (ارديبهشت 1333)؛ سفر به بيروت (1334)؛ جهت افتتاح كرسى زبان فارسى در دانشگاه بيروت؛ شركت در مجلس يادبود احمد بهمنيار (12 آبان 1334)؛ شركت در كنگره ى هفتصدمين سال درگذشت مولوى (آبان 1336)؛ سخنرانى در برنامه ى مرزهاى ارتش در راديو ايران؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد ابوالحسن فروغى (بهمن 1338)؛ شركت در

مجلس بزرگداشت استاد بديع الزمان فروزانفر (29 ارديبهشت 1349)؛ شركت در مجلس بزرگداشت دكتر محمد معين (13 تير 1350)؛ شركت در كنگره ى ابوريحان بيرونى (1352).

استاد همايى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى گفت. قصايد عربى او در برخى از مجلات و جرايد ادبى ديده شده است. وى شعر فارسى را به سبك قديم مى سرود و در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت.

علاوه بر مقاله هاى وى در مجلات و رونامه هاى «ارمغان»، «اطلاعات»، «ايران شناسى»، «تعليم و تربيت»، «تماشا»، «جاويدان خرد»، «جوانان رستاخيز»، «راديو ايران»، «سالنامه ى آريان»، «سالنامه ى شرق»، «سخن»، «مرزهاى دانش»، «معارف اسلامى»، «مهر»، «وحيد» و «يغما»، از آثار تأليف وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: خيامى نامه (در تجزيه و تحليل آثار علمى و ادبى حكيم عمر خيام، جلد اول، 1346)؛ تاريخ ادبيات ايران (تبريز، 1309 -1308، در سال 1308، براى تأليف اين كتاب جلال الدين همايى به نشان علمى درجه ى دوم نايل آمد)؛ غزالى نامه (شرح حال و آثار و عقايد و افكار ادبى و مذهبى و فلسفى و عرفانى امام ابوحامد غزالى، 1317)؛ اسرار و آثار واقعه كربلا (چاپ دوم، 1357)؛ فنون بلاغت و صناعات ادبى (1354)؛ رساله درباره ى شرح احوال شعراى اصفهان قرن سيزده و چهارده و پانزده، صناعات ادبى (يك كتاب براى سطح دانشگاه ها و يك كتاب براى سطح دبيرستان ها)، تاريخ اصفهان تحقيق در احوال آخوند مير مؤلف حبيب السير و ميرخواند صاحب روضة الصفا، مولانا چه مى گويد (دو جلد، جلد اول 1354، جلد دوم 1355)؛ طلبه ى عطار و نسيم گلستان؛ سير مثنوى مولوى (داستان قلعه ى ذات الصور)؛ مقام حافظ؛ طب خانه (1342)؛ شرح حال احوال سروش اصفهانى (اين رساله در مقدمه ى ديوان شاعر كه به

وسيله محمدجعفر محجوب تصحيح شده، منتشر كرده است، از صفحه 1 الى صفحه 90)؛ صرف و نحو و قرائت عربى (سه جلد)؛ رساله ى تحقيقى در احوالات مولانا، منتخب اشعار؛ دوره ى كتاب درسى فارسى- دستور و تاريخ ادبيات؛ دستور كلاس هاى پنجم و ششم ابتدايى؛ دستور زبان (با مشاركت چهار استاد ديگر، دو جزء، 1329 -1328)؛ رساله ى تحقيقى درباره ى دستور زبان فارسى؛ سه جلد كتاب فارسى دبيرستانى؛ دستور زبان فارسى دوره ى ابتدايى؛ تاريخ علوم اسلامى (تقريرات همايى در دوره ى دكتراى ادبيات فارسى دانشگاه تهران، 1348)؛ تصوف در اسلام (نگاهى به عرفان شيخ ابوسعيد ابوالخير، 1362)؛ ديوان سنا (ديوان اشعار همايى به اهتمام دكتر ماهدخت بانو همايى، جلد اول، خرداد 1364). از جمله آثارى كه به تصحيح و تحشيه ى آنها اقدام نمود مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: دانشنامه (1. ديوان غبار. 2. غزليات سنا، 3. ديوان زرگر اصفهانى، 4. غزليات ديوانه ى قمثه، 5. ديوان نياز جوشقانى، اصفهان، 1342، به اهتمام همايى)؛ نصيحة الملوك (امام محمد غزالى، 1316)؛ التفهيم لاوائل صناعة التنجيم (ابوريحان بيرونى، 1316)؛ مصباح الهداية و مفتاح الكفاية (عزيزالدين محمود كاشانى، 1325)؛ ديوان طرب (1342)؛ مختارى نامه (عثمان مختارى، 1361)؛ ديوان حكيم مختارى غزنوى؛ مثنوى ولدنامه (بهاءالدين ولد، 1316)؛ منتخب اخلاق ناصرى (تأليف خواجه نصير طوسى، 1320)؛ مقدمه ى اخلاق ناصرى (1335)؛ نصيحةالملوك (امام محمد غرالى)؛ كنوز المغربين در علوم غريبه (منسوب به حكيم ابوعلى سينا)؛ معيارالعقول (1331)؛ رساله شعوبيه؛ برگزيده ديوان سه شاعر اصفهانى (طرب، سها، عنقا) (1343)؛ رساله اصفهانى پاسدار؛ مجموعه شعر سرود عشق (1373).

استاد همايى در پايان شب ششم ماه رمضان 1400، ق. مطابق با بيست و هشتم تير 1359 درگذشت و در تكيه لسان الارض

در اصفهان به خاك سپرده شد.

(ح 1358 -1278 ش)، عالم، اديب، استاد دانشگاه، مورخ، مصحح، مترجم و شاعر، متخلص به سنا. پدرش، ابوالقاسم متخلص به طرب، از ادبا و شعرا و خوشنويسان بود. وى در كوى پاقلعه اصفهان به دنيا آمد. ابتدا نزد والدين خود و سپس در مدرسه ى حقايق و مدرسه ى قدسيه به فراگيرى مقدمات پرداخت. وى همچنين خط نسخ و ثلث را نزد پدر و ميرزا حسن قدسى و ملا محمدتقى كاتب فراگرفت. او ادبيات عرب، سطوح فقه و كلام و رجال را نزد شيخ على يزدى و سيد محمدكاظم كروندى اصفهانى و ملا عبدالكريم گزى و ميرزا احمد اصفهانى و ميرزا محمدصادق خاتون آبادى فراگرفت. او مدت هجده سال از محضر شيخ محمد خراسانى بهره برد و از «شرح شمسيه» تا «شرح هدايه» ملا صدرا و «شرح منظومه» و «اشارات» را نزد وى خواند. همايى قسمتى از فنون هيئت و رياضى جديد و فن اسطرلاب و فن استخراج تقويم را از زيجهاى قديم، خدمت ميرزا سيد على جناب گذراند. از ديگر استادان جلال الدين همايى: در فلسفه شيخ اسداللَّه حكيم قمشه اى متخلص به ديوانه، در معقول و رياضيات ملا عبدالجواد آدينه اى، در طب شيخ محمد حكيم و ميرزا ابوالقاسم ناصر حكمت احمدآبادى و در حكمت و نجوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى را مى توان نام برد. وى از آيت اللَّه شيخ مرتضى آشتيانى اجازه ى روايت و از شيخ محمدحسين فشاركى اجازه ى اجتهاد و روايت و از سيد محمد نجف آبادى مدرس و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالحسن سيد العراقين خاتون آبادى پاقلعه اى اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. او در مدارس قديم تدريس مى كرد و از حدود 1300 ش

براى تدريس به مدرسه ى صارميه اصفهان رفت. شيخ عباس اديب حبيب آبادى و سيد حسن مدرس بيدآبادى و شيخ محمود شريعت ريزى از شاگردانش بودند. همايى در حدود 1307 ش وارد خدمت معارف شد و در مدارس متوسطه ى تبريز، دارالفنون، شرف مظفرى، دبيرستان نظام، دانشكده ى حقوق و دانشكده ى ادبيات به تدريس پرداخت. از آثار وى: «تاريخ ادبيات ايران» از قديمى ترين عصر تاريخى تا عصر حاضر؛ «غزالى نامه»؛ شرح حال امام محمد غزالى؛ «اسرار و آثار واقعه ى كربلا»؛ «تاريخ علوم اسلامى»؛ «خيامى نامه»؛ «فنون بلاغت و صناعات ادبى»؛ «مولوى نامه»؛ «تصوف در اسلام»؛ «شعوبيه»؛ «تاريخ اصفهان»؛ شرح «مثنوى معنوى» مولوى؛ «ديوان» شعر كه با نام «ديوان سنا» به چاپ رسيده است؛ تصحيح كتابهاى «التفهيم لأوائل صناعة التنجيم» ابوريحان بيرونى، «مصباح الهدايه و مفتاح الكفاية» عزالدين محمود كاشانى، «منتخب اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى؛ مقدمه ى كتابهاى مثنوى «ولدنامه»، «تاريخ حبيب السير فى اخبار افراد بشر»، خواند مير، «ديوان» شكيب اصفهانى؛ اهتمام در انتشار «ديوان» عثمان مختارى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 7 و 8، ص 624 -616)، از نيما تا روزگار ما (166 -160)، تاريخ اصفهان (سيزده- چهل و سه)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (250 -247)، چهره هاى آشنا (667 -665)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (208 -195/ 3)، الذريعه (51/ 16 ،472/ 9 ،230/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم جلال الدين همايى، سخنوران نامى معاصر (1812 -1807/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3280 ،3250 ،3139 ،3093 ،3084 ،3059 ،3027 ،2691 ،2385 -2384 ،2369 ،2368 ،2367 ،2366 ،2256/ 2 ،1593 ،1555 ،1553 ،1549 ،1496 ،1423 ،1422 ،1350 ،936 ،662 ،489 ،240 ،140/ 1)، كيهان فرهنگى

(س 1، ش 4، ص 39 -38)، مؤلفين كتب چاپى (372 -370/ 2)، همايى نامه.

همت اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1337/ 1333 ق)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به همت. در اصفهان به دنيا آمد. مدتى در مدارس جديد تحصيل كرد و بعد علوم قديمه را نزد علماى اصفهان آموخت. بيشتر اوقات خود را صرف مطالعه كتب رجال و تراجم احوال مى كرد. از آثار وى: «انقلاب يا نهضت سيد جمال الدين»؛ مقدمه و حواشى بر كتاب «بررسى در پيرامون سياست و ديانت» على جمالى؛ «به سوى كمونيست»؛ مقدمه بر كتاب «بهداشت در دين اسلام»؛ «تأثير موسيقى بر اعصاب»؛ «عقايد و افكار»؛ «موسيقى و اسلام»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (537 -536)، الذريعه (1300/ 9)، فرهنگ سخنوران (1004)، مؤلفين كتب چاپى (802 -800/ 2).

همداني، ابوالعلاء حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(569 -488/ 483 ق)، مقرى، حافظ، محدث، مفسر، اديب، نحوى، لغوى و زاهد. شيخ همدان و امام العراقين در قراآت بود. در همدان به دنيا آمد. در طلب علم مسافرت هاى بسيارى نمود. علم قرائت را نزد ابوعلى حداد اصفهانى و ابوالعز قلانسى و ابوعبداللَّه بارع حسين دباس و ابوبكر مزرفى فراگرفت و در همدان از عبدالرحمان بن حمد دونى و در اصفهان از محمود اشقر و ابوعلى حداد اصفهانى و در بغداد از ابوالقاسم بن بيان و ابن حصين و ابوعلى ابن مهدى و ابوعلى بن نبهان و در خراسان از ابوعبداللَّه فراوى حديث شنيد. آنگاه به همدان بازگشت و تا پايان عمر در اين شهر زندگى نمود. او در علم تفسير، حديث، انساب و تاريخ متبحر بود. ابواحمد بن سكينه و ابوالحسن ابن دباس و محمد بن محمد بن كيال علم قرائت را در نزد وى فراگرفتند. شيخ منتجب الدين، صاحب «الفهرست»، نيز از شاگردان

وى بود و كتاب «الهادى» را نزد او خواند. منتجب الدين استادش ابوالعلاء را صدرالحفاظ و در علم حديث و قرائت علامه معرفى كرده است. فرزندانش، احمد و عبدالبر و فاطمه، و نوادگانش، قاضى على و محمد و عبدالحميد پسران عبدالرشيد بن على بن بنيمان، و ابوالمواهب ابن صصرى و عبدالقادر حافظ و يوسف بن احمد شيرازى حافظ و محمد بن محمود حمامى و عتيق بن بدل مكى و جماعتى ديگر از وى حديث شنيدند. ابوالحسن ابن المقير از وى اجازه ى روايت داشت و شيخ هاشم بن محمد در «مصباح الانوار» خويش از وى روايت كرده است. در «معجم الادباء» وفات وى 599 ق آمده است. از آثارش: «زاد المسافر»، در پنجاه مجلد؛ «غايةالاختصار»، در قراآت دهگانه؛ «الهادى الى معرفة المقاطع والمبادى»، در وقوف قرآن؛ «الانتصار فى معرفة قراء المدن والامصار» كه «طبقات القراء» است؛ «مفردات القراء»؛ «مولد اميرالمؤمنين (ع)»؛ كتاب «الادب فى حسان الحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (195/ 2)، اعيان الشيعه (634/ 4)، ايضاح المكنون (715/ 2 ،606/ 1)، بزرگان و سخن سرايان همدان (128 -126/ 1)، تذكرةالحفاظ (1328 -1324/ 4)، الذريعه (151 -150/ 25 ،8/ 12)، روضات الجنات (87 -86/ 3)، ريحانه (206/ 7)، سيرالنبلاء (47 -40/ 21 ،304/ 19)، شذرات الذهب (232 -231/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 54 -53/ 6)، طبقات الحفاظ (498 -497)، طبقات المفسرين داودى (131 -128/ 1)، العبر (56/ 3)، فهرست منتجب الدين (66 -65)، الكامل (129/ 9)، كشف الظنون (2026 ،1773 ،1387 ،1189 ،1106 ،946 ،114)، معجم الادباء (52 -5 / 8)، معجم رجال الحديث (284 -283/ 4)، معجم المؤلفين (198 -197/ 3)، المنتظم (518/ 10)، هديةالعارفين (280/ 1).

همداني، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل احمد بن حسين ملقب به بديع الزمان

در حافظه و احاطه بر لغت، شعر و ادب اعجوبه ى زمان خود بود. گويند حافظه ى او به قدرى قوى بود كه قصائد 60 بيتى را به يك بار شنيدن حفظ مى كرد. وى در نظم و نثر عربى هر دو استاد بود و ديوان اشعار و مجموعه ى رسائل و مقامات او باقى است و مهمترين تأليف او همان «مقامات» است كه در فن مقامه نويس قديمترين كتاب مى باشد. تولد بديع الزمان در سال 358 در همدان و وفات او در سال 398 ه.ق در هرات واقع شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

همداني، عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 320 ق)، اديب، كاتب، لغوى و شاعر. وى كاتب بكر بن عبدالعزيز بن ابودلف عجلى بود. در «هديةالعارفين» وفات وى 327 ق ذكر شده است. از آثارش: كتاب «الالفاظ» كه در بيروت تحت عنوان «الالفاظ الكتابية» يا كتاب «الكلام» چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الفهرست ابن النديم، ترجمه (286)، معجم المؤلفين (164 -163/ 5)، الوافى بالوفيات (216 -215/ 18)، هديةالعارفين (513/ 1).

همداني، منتجب الدين، ابويوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 643 ق)، مقرى و نحوى. شيخ القراء زنجيليه ى دمشق بود. از ابن طبرزد و كندى روايت نمود و قرآن را بر ابى الجود غياث بن فارس نحوى قرائت كرد و در فراگيرى «شاطبيه» از سخاوى بهره گرفت. صائن واسطى و نظام تبريزى قرآن را بر او قرائت نمودند. از آثارش: شرح «المفصل» از زمخشرى، در نحو؛ شرح قصيده ى «حرز الامانى و وجه التهانى»، مشهور به «الشاطبية»، در قراآت كه آن را «الدرة الفريدة» ناميد؛ «الفريد» يا «المفيد»، در اعراب قرآن كريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (222/ 8)، سير النبلاء (220 -219/ 23 ،473/ 21)، شذرات الذهب (227/ 5)، كشف الظنون (1776 ،1259 ،1258 ،648)، معجم المؤلفين (7/ 13)، هدية العارفين (472/ 2).

هوشمند راد شيرازي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1309 ق)، مدرس، نويسنده و مترجم. پس از اتمام مقدمات و تحصيل زبان هاى عربى و انگليسى و روسى، در محضر اساتيد عصر در ادبيات فارسى و تاريخ و سياست جهان تحقيقاتى به عمل آورد. او مدتى نيز مترجم كنسول گرى دولت اتحاد جماهير شوروى سابق در شيراز بود و همچنين مقالاتى در مجله ى «قشون» و ديگر مجلات شيراز و تهران به چاپ مى رساند. او انجمن ادبى حافظيون را به اتفاق عنايت اللَّه دستغيب روحى تأسيس كرد. هوشمند سرانجام به بيمارى نامعلومى كه برخى احتمال مسموميت دادند، فوت كرد و در جوار مزار شاه داعى الى اللَّه به خاك سپرده شد. از آثار وى: «حالات واسموس آلمانى»؛ «سرگذشت مرحوم سيد حسن مدرس اصفهانى مجتهد و سياستمدار مشهور».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (876 -873/ 5).

هوشيار شيرازي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1283 ش)، نويسنده، مترجم و استاد دانشگاه. در شيراز به دنيا آمد. وى تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى شعاعيه شيراز به پايان رساند. براى تحصيلات عالى ابتدا به بمبئى و كلكته و بعد به آلمان رفت و مدتى در مدرسه ى عالى فلاحت برلن به تحصيل نظرى فلاحت و عمليات زراعى پرداخت. محمدباقر پس از اتمام تحصيلات در 1308 ش به ايران بازگشت و دوباره همراه محصلين اعزامى به اروپا، به برلن رفت و ابتدا در دانشكده ى ادبيات برلن و سپس در دانشگاه تويين گن و دانشگاه مونيخ در رشته ى تعليم و تربيت و فلسفه و تاريخ و ادبيات زبان آلمانى به تعليم پرداخت و از دانشگاه مونيخ موفق به اخذ دكترا در فلسفه شد. او پس از اتمام تحصيلات به تهران آمد و در دانشسراى عالى و

دانشكده هاى علوم و ادبيات و هنرستان موسيقى و آموزشگاه پست و تلگراف و دبيرستان نظام به تدريس و تعليم مشغول شد. وى بر اثر عارضه ى قلبى درگذشت. از آثارش: «اصول آموزش و پرورش»؛ «انقلاب مشروطيت ايران». از آثار ترجمه ى وى: «اگمنت»؛ «اراده معطوف به قدرت»؛ «خرده بورژاواها»؛ «روانشناسى علمى سنجش هوش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (880 -878/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3395 ،1925 ،1761/ 2 ،816 ،313 ،294 ،245 ،149/ 1)، كلك (س 1، ش 5، ص 131)، مؤلفين كتب چاپى (71 -69/ 2).

هيربد، خدايار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ش)، نويسنده، مترجم و زبانشناس. وى برادر كوچكتر موبدان موبد يزد بود. او در كودكى به بمبئى رفت و در زبانهاى اوستا و پهلوى و انگليسى و گجراتى، موفق به اخذ ليسانس شد و به استادى داشنگاه بمبئى رسيد. پس از بازگشت به ايران، مدتى رييس انجمن ناصرى زرتشتيان بود و مدتى نيز در دبستان دين يارى و آموزشگاه موبدان به تدريس اوستا و انگليسى پرداخت. سپس به خاطر مخالفتهاى شديد و ناسازگارى با دستگاه روحانيت زرتشتى دلتنگ شد و دوباره به هندوستان برگشت و تا پايان عمر به سمت استادى در دانشگاه كراچى به خدمت فرهنگ پرداخت. از آثار وى: ترجمه ى كتابهاى «كارنامه ى اردشير بابكان»؛ «اندرز آذرباد ماراسپند»؛ «اندرز و هزاد ترخو فيروز»؛ «اندرز خسرو قباديان»؛ «ماديگان چترنگ» از پهلوى به انگليسى كه در سال 1287 ش منتشر كرد؛ نيز كتاب «خوبى نماى دين رزتشتى» را براى اطلاع زرتشتيان از اصول و آيين آن تدوين كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (142/3).

هيمن شيخ الاسلامي، محمد امين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1300 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به هيمن. وى در روستاى لاچين، از توابع مهاباد، به دنيا آمد. خاندانش از علماى مشهور زمان خود بودند و تبارش به سه واسطه به ملا جامى، عارف عالم كرد مى رسد. وى در كودكى نزد ملا سعيد ناكام قرآن، صرف، نحو و متون ادبى كردى و فارسى را آموخت. سپس به مهاباد رفت و پس از گذراندن دوره ى ابتدايى در مدرسه ى سعادت به سفارش پدرش مدت چهار سال در خانقاه و مدرسه جد مادريش، شيخ يوسف برهانى به تحصيل علوم دينى پرداخت و در همان ايام با

عبدالرحمان شرفكندى متخلص به هژار آشنا شد. سپس به امر پدرش به روستاى كوليجه رفت و مدت چند سالى نزد ملا احمد فوزى درس خواند. هيمن در ايام جوانى به سبب استعداد ذاتى به شعر كردى روى آورد و از آنجا كه پدرش نيز اهل شعر بود در اين فن تلاش بسيارى نمود. او همچنين به عضويت شوراى نويسندگان نشريه ى «نيشتمان» درآمد. وى پس از انقلاب اسلامى خدمات ادبى و فرهنگى را از سر گرفت و مجله ى «سروه» را به زبان كردى در اروميه منتشر كرد. هيمن بر اثر سكته قلبى درگذشت. از ديگر آثار وى: «هه وارى خالى»؛ بازنويسى «تحفه ى مظفريه» از رسم الخط لاتينى به كردى، ترجمه؛ «ناله ى جدايى»، شعر؛ «پاشه روك»، مجموعه ى مقالات و اشعار؛ «قلعه ى دمدم»، ترجمه؛ «شاهزاده و گدا»، ترجمه؛ «ديوان» شعر، با نام «تاريك وروون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشاهير كرد (489 -482/ 2)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 2، ص 39).

ياحقي، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1350، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1354، دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1359.

مرتبه علمى:

مربى دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1354 تا سال 1362، استاديار دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1362 تا سال 1365، دانشيار دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1367 تا سال 1372، تدريس زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه توكيو ژاپن از سال 1369 تا سال 1370.

زمينه هاى علمى و

تحقيقاتى:

ادبيات فارسى، ايرانشناسى، (شاخه ادبيات فارسى)، مطالعه و تحقيق در دانشگاه كمبريج انگلستان به مدت يكسال، همكارى با بنياد پژوهشهاى اسلامى و مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى در زمينه طرح هاى پژوهشى، شركت و ارائه مقاله در دو كنگره بين المللى و چند كنگره و سمينار داخلى، تأليف 17 عنوان كتاب در 37 جلد. راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 7 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا در زمينه ادبيات فارسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 17

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات فارسى، تفسير قرآن، فرهنگنامه قرآنى و مطالعات ايرانى و اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 81، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات فارسى، پژوهشهاى اسلامى و تفسير قرآن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يادگاري، عبدالمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1342، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات عرب از دانشگاه آمريكايى بيروت در سال 1346، دكتراى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1352.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس زبان عربى، ترجمه و تاريخ ادبيات و دروس مختلف عربى در دانشگاههاى تهران و مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 8

زمينه علمى تأليفات:

بحوث و مقالات، النظم والنثر، مكالمه، اندرز به جوانان، دين، فرهنگ اصطلاحات روانشناسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

درباره ياقوت، درباره سيبويه، تحقيق در نسب

طاهريان خراسان، انتقال علوم اسلامى از بغداد به خراسان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يارمحمدي، لطف اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشسراى عالى در سال 1337، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اينديانا در سال 1343.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس و تحقيق در دانشگاههاى داخل و خارج از كشور، زبان شناسى مقابله اى (در جهات مختلف صوت، واژگان، نحو، منظورشناسى و گفتمان)، اصول و كليات ترجمه، سوادآموزى، فرهنگ نگارى، ساخت زبان فارسى، طرح در زمينه هاى فرهنگ نگارى، تجزيه و تحليل اغلاط، ترفندهاى ارتباطى و گفتمان. ابداع سيستم سوادآموزى به بزرگسالان بى سواد در كتابى به نام >آموزش سواد به بزرگسالان در چهل درس< راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 70 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 9

زمينه علمى تأليفات:

آموزش زبان انگليسى، زبان شناسى، زبان شناسى مقابله اى و سوادآموزى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 22

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، زبان شناسى كاربردى، ترجمه، سوادآموزى، آموزش زبان، فرهنگ نگارى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ياقوت حموي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهاب الدين ابوعبداللَّه ياقوت بن عبداللَّه حموى بغدادى از ادبا و لغويان اوايل قرن هفتم هجرى و مؤلف كتاب معجم البلدان است. صفى الدين ابن عبدالحق (و 539 ه.ق- ف. 626 ه.ق) معجم البلدان را مختصر كرد و آن را مراصدالاطلاع ناميد. تأليف ديگر او معجم الادباء است. ياقوت در جوانى اسير شد و در بغداد تاجرى به نام عسكر حموى او را خريد و پس از مدتى او را آزاد كرد (595 ه.) وى پس از آزاد شدن مسافرتها كرد. ابتدا بر اثر

خواندن كتب خوارج متمايل به مذهب آنان شد، و در دمشق نزديك بود كشته شود و از آنجا گريخت و به خراسان و خوارزم رفت. در حمله ى چنگيز ياقوت به موصل و از آنجا به حلب فرار كرد و در همان جا درگذشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

يزداني شيرازي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328 -1252 ق)، خطاط، موسيقيدان، اديب و شاعر، متخلص به يزدانى. ششمين فرزند وصال است. وى در شيراز به دنيا آمد. او در ادبيات، رياضيات، نجوم و نظم و نثر عربى توانا بود، شعر مى گفت و از موسيقى نيز بهره ى تمام داشت و رباب را خوب مى نواخت. يزدانى خط نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت و از شيوه ى ميرعماد پيروى مى كرد و كتبيه هاى اطراف حرم شاهچراغ و برادرش سيد مير محمد در شيراز و همچنين كتيبه هاى قسمتى از رواق مطهر امام رضا (ع) به قلم اوست. عبدالوهاب در كهنه كردن كاغذ و مركب دست داشت و فن نقاشى را خوب مى دانست. يزدانى به همراه برادر خود، وقار، سفرى به عتبات كرده و از آنجا به تهران آمده و سپس به زادگاه خود بازگشته است. او در شيراز درگذشت و در بقعه ى سيد مير محمد، نزد برادرش، فرهنگ دفن شد. از آثار وى: كتابت و نقاشى «خسرو و شيرين» نظامى، كه به امر ناصرالدين شاه انجام پذيرفته است؛ يك نسخه «ديوان» انورى، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... حرره العبد الاقل، عبدالوهاب بن وصال، طاب ثراه فى سنة 1275»؛ يك نسخه «مناجات» حضرت على (ع)، به قل دو دانگ خوش، با رقم: «نمقه... عبدالوهاب المتخلص به يزدانى ابن مرحوم المغفور الوصال... فى شهر شعبان المعظم

1282»؛ يك قطعه به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «يزدانى»؛ قطعه اى ديگر، به قلم كتابت خوش، با رقم: «يزدانى».[1]

ميرزا عبدالوهاب متخلص به يزدانى ششمين پسر وصال شيرازى (و. 1252 ه.ق- ف. 1328 ه.ق) وى يكى از خوش نويسان و نقاشان و ادباى عصر خود به شمار مى آمد، و آنچه از اشعار او در دست است 7 قصيده و 14 غزل مى باشد و ضمناً كتيبه هاى دور حرم شاه چراغ و سيد محمد به خط اوست و چند نسخه از كليات سعدى و ديوان حافظ نوشته و از موسيقى نيز بهره ى كافى داشته و رباب خوب مى نواخته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (362 -361)، احوال و آثار خوشنويسان (420 -419/ 2)، احوال و آثار نقاشان (353 -352/ 1)، اطلس خط (567)، حديقةالشعراء (2116 -2113/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (892 -888/ 5)، الذريعه (1311/ 9)، ريحانه (389 -387/ 6)، طرائق الحقائق (384/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1019 -1016/ 2)، فرهنگ سخنوران (1013)، مرآت الفصاحه (724 -720)، مكارم الآثار (1413 -1412/ 4).

يزدگردي، امير حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر امير حسين يزدگردي درسال 1306 در تهران زاده شد.ايشان داراي مدرك دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1336 مي باشد.وي از سال 1329 تا 1334 در آموزش و پرورش شهرستان قم و پس از آن، تا سال 1359، در دانشكد? الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس اشتغال داشت.دكتر امير حسين يزدگردي در شامگاه روز دوشنبه چهارم فروردين سال 1365 درگذشت. كتاب "حواصل و بوتيمار" تاليف امير حسين يزدگردي ، در دوره يازدهم انتحاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال

برگزيده شد.همچنين كتاب "ديوان ظهير فاريابي " تصحيح وي ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران معرفي شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : زنده ياد استاد دكتر اميرحسن يزدگردي در خانواده اي فرهيخته و اهل ادب در تهران متولد شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : امير حسين يزدگردي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبستان اديب و دبيرستان مروي به سر آورد. در سال 1329 از دانشسراي عالي ليسانس زبان و ادبيات فارسي گرفت و در سال 1336 به اخذ درجة دكترا در همان رشته از دانشگاه تهران نائل آمد

استادان و مربيان : اساتيد دكتر يزدگردي در دوران دانشگاهي، بزرگ مرداني مانند استاد بديع الزمان فروزانفر، جلال الدين همايي، ملك الشعراي بهار، بهمنيار، عبدالعظيم قريب، سيدهادي سينا و سيد محمّد فرزان بودند.

زمان و علت فوت : دكتر امير حسين يزدگردي در شامگاه روز دوشنبه چهارم فروردين سال 1365 درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : امير حسين يزدگردي در خلال گذراندن دورة دكترا به مدت پنج سال (1334 _ 1329) در آموزش و پرورش شهرستان قم در دبيرستان حكيم نظامي به تدريس پرداخت و پس از آن به دانشكدة الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران انتقال يافت و تا سال 1359 بيش از سي سال، بدون وقفه به تدريس اشتغال داشت .

شاگردان : استاد يزدگردي خود معلمي بود مسلّط، دلسوز، عاشق، متين و باوقار كه نه تنها درس و بحثش بلكه گفتار و كردار و رفتارش نيز، سخت بر شاگردان تأثير مي گذاشت و محققي بود سخت كوش، پرحوصله و بردبار، دقيق و نكته ياب. شاگردان وي امروز در شمار

موفق ترين معلمان به حساب مي آيند؛ افرادي چون استاد دكتر فتح الله مجتبايي.

جوائز و نشانها : كتاب "حواصل و بوتيمار" تاليف امير حسين يزدگردي ، در دوره يازدهم انتحاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.همچنين كتاب "ديوان ظهير فاريابي " تصحيح وي ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران معرفي شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان كبير (غزليات شمس)

ويژگي اثر : با همكاري مرحوم دكتر كريمان

2 تصحيح كليله و دمنه

ويژگي اثر : با همكاري استاد فقيد مجتبي مينوي

3 تصحيح و تعليق «نفثة المصدور» شهاب الدين محمد خرندزي

ويژگي اثر : 1343، ادار? كل نگارش وزارت آموزش و پرورش

4 حواشي بر ديوان حافظ، مرزبان نامه، جهانگشاي جويني و راحة الصدور

5 حواصل و بوتيمار

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنائي با كتاب: «حواصل و بوتيمار»: حواصل و بوتيمار؛ امير حسين يزدگردي؛ به كوشش اصغر دادبه، تهران: مؤسس? انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1371. تأليف كتاب «حواص و بوتيمار»، از شهريور 1349 آغاز شده و تا زمستان سال 1364 (15 سال) ادامه يافته است. دكتر يزدگردي در باب اختيار نام «حواصل» بيشتر به منابع كهن و در خور اهميت اقوال گروهي از حيوانشناسان، اوصاف جوارح و اطوار خاص اين

پرنده در كتب شعر و ادب، آراء جمعي از فرهنگ نويسان و دانشمندان قديم و بالاخره تصاوير روشن و واضح استناد كرده است. در باب اختيار نام «بوتيمار» براي برخي از «گونه»ها و «زيرگونه»هاي «خانواد? بوتيمار»، نيز به تقريب به مآخذي از همان دست، اعتماد كرده است. موضوع كتاب بسيار بديع است و پژوهش به طور مبسوط انجام يافته. امتياز خاص اين كتاب ما وسعت تتبع و پهناي گسترد? كار پيرامون اين دو واژه است. زبان پژوهش، استوار و عالمانه است. كتاب داراي مقدمه اي جامع و فصول و بخشهاي آن پيوسته و هماهنگ است. شايد فراهم آوردن 13 گونه از فهرست تقريباً در تاريخ و تحقيق پارسي، براي يك كتاب _ با اين تفصيل _ بي سابقه بوده باشد. اما فقدان فهرستي از مندرجات در آغاز محسوس بوده و پرداخت فني كتاب نيز ضعيف و نامطلوب است.

6 ديوان ظهير فاريابي

ويژگي اثر : تصحيح ،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: ديوان ظهيرالدّين فاريابي تصحيح و تحقيق و توضيح ]مرحوم[ اميرحسن يزدگردي؛ به اهتمام اصغر دادبه._تهران: نشر قطره، 1381. «تتبع در ديوان ظهير» موضوع رسالة دكتراي مرحوم استاد يزدگردي، به راهنمايي مرحوم استاد فروزانفر بوده كه در تاريخ 1/8/1336 از آن دفاع شده است. حاصل اين تتبّع و تحقيق، تصحيح انتقادي ديوان ظهير است. براي نخستين بار و بر مبناي كهن ترين نسخه هاي موجود و نوشتن كتابي با مجلّدي مستقل در شش بخش

در معرفي ظهير و حل مشكلات اشعار او؛ حاصلي، بي گمان، بي مانند و چونان نفثة المصدور و حواصل و بوتيمار ارجمند و سودمند و تحسين برانگيز.اما كمال طلبي استاد يزدگردي در كارهاي علمي و دقّت وسواس آميز او موجب شد تا نزديك به سي سال، از زمان دفاع رساله (1336) تا گاه مرگ (1365)، همواره چنان احساس كند كه كاري بدين تمامي ناتمام است و به از آنچه هست بايد! و چنين بود كه در كنار كارهاي تحقيقي خود تا پايان عمر در تكميل آن كوشيد. حاصل كار استاد يزدگردي، بي گمان، بي مانند است، چرا كه اولاً توضيحات و تعليقات و تحقيقات او دربارة ظهير و شعر او كامل ترين و دقيق ترين و محققانه ترين تحقيقاتي است كه تاكنون در زمينة ظهيرشناسي صورت گرفته است، ثانياً، متن مصحح استاد، يگانه متن مصححي است كه تاكنون از ديوان استاد فارياب به چاپ رسيده است

منابع زندگينامه :منابع :

1www.ketabesal.ir

يزدي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1287 ق)، عالم دينى، مفسر، اديب و لغوى. اصل وى از يزد و از دانشمندان سده ى سيزدهم هجرى مى باشد. صاحب عنوان در زمينه ادبيات، لغت و تفسير قرآن داراى تصانيفى بوده است. از آثار او: «نخبة الميزان» يا «نخبة اللغات»، در لغت كه در 1287 ق آن را تأليف نمود و در 1288 ق در تهران به چاپ رسيد؛ تفسير قرآن تا آخر «سوره ى نساء»؛ شرح «تهذيب المنطق»؛ شرح «خطبة الزهراء (ع)»؛ شرح «خطبة الشقشقية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (171/ 8)، الذريعه (100 -99 ،98/ 24)، معجم المؤلفين (40/ 7).

يزگردي، اميرحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق، مدرس.

تولد: 1306، تهران.

درگذشت: 4 فروردين 1356، تهران.

امير حسين يزدگردى در سال 1329 از دانشسراى عالى درجه ى ليسانس و سال 1336 از دانشگاه تهران دكتراى ادبيات فارسى دريافت داشت. از سال 1329 تا 1334 در وزارت آموزش و پرورش شهرستان قم و پس از آن، تا سال 1359، در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران به تدريس مشغول بود. او در عين حال آثار چندى را براى چاپ آماده كرد كه از آن جمله است: مقاله و تصحيح ديوان ظهير فاريابى و حواشى بر ديوان حافظ و مرزبان نامه و جهانگشاى جوينى و راحة الصدور راوندى (كه به چاپ نرسيده است)؛ تصحيح و تعليق نقثة المصدور (شهاب الدين محمد زيدرى، 1343)؛ حواصيل و بوتيمار (اين كتاب در يازدهمين دوره كتاب سال جمهورى اسلامى ايران برنده ى رشته ى تاريخ و نقد در بخش ادبيات شده است)؛ مساعدت در زمينه ى تحشيه به مجتبى مينوى براى تصحيح كليله و دمنه، همچنين بديع الزمان فروزانفر از همكارى او در تصحيح بعضى از مجلدات ديوان كبير مولانا ياد

كرده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

يعقوبي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1301، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تهران در سال 1326، كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه تبريز در سال 1336، دكتراى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه سوربن پاريس در سال 1347، كارشناسى ارشد علوم كتابدارى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح فهرست گواه آورى در معارف اسلامى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

گرامر larive of fleury، گرامر Maurice Grevisse و راهنماى املاء فرانسه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات فرانسه، طيف و طبيعت پايان نامه دانشگاهى، ديدگاه عرفانى ويكتور هوگو.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يغماي جندقي، ابوالحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي به علت حادثه اي مورد توجه امير اسماعيل خان عامري حاكم ولايت قرار مي گبرد . وي در دستگاه خان به سرودن شعر مي پردازد و به سمت منشي گري خان مي رسد. پس از مدتي مورد توجه ميرزا آقاسي قرار گرفته و به حكومت كاشان مي رسد. يغما شاعر و اديب بلند پايه دوران فتحعلي شاه و محمدشاه قاجار است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نام اوليه اي يغماي جندقي رحيم و نام پدرش حاج ابراهيم قلي است. رحيم در دستگاه امير اسماعيل خان عامري نام خود را به ابوالحسن تغيير مي دهد و به مجنون تخلص مي كرد و به نام ابوالحسن مجنون

معروف شد. پس از پناهنده شدن او به شاه عبدالعظيم و انزجاري كه از سردار ذوالفقار خان حاكم سمنان پيدا مي كند تخلص خود را از مجنون به يغما تغيير مي دهد: به من از مال دنيا يك تخلص مانده «مجنون » است به كار آيد گر اي ليلي وش آن را نيز «يغما» كن

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي در دستگاه امير اسماعيل خان عامري حاكم ولايت پرورش مي يابد و به سرودن شعر مي پردازد.

خاطرات و وقايع تحصيل : در دستگاه اسماعيل خان نام خود را از رحيم به ابوالحسن تغيير مي دهد و تخلص مجنون را براي خود انتخاب مي كند.

همسر و فرزندان : از فرزندان وي احمد صفايي است كه نسخه اي از برهان قاطع را كتابت نموده به وي تقديم كرده است.

وقايع ميانسالي : ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي پس از آن كه به حكومت كاشان مي رسد، در آنجا با ملا احمد نراقي دوستي اي بسيار مي يابد.

زمان و علت فوت : فوت ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي در سال 1276 هجري قمري در سن هشتاد سالگي در زادگاهش خور اتفاق افتاده است و در بقعه امامزاده داوود خور به خاك سپرده مي شود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ابوالحسن مجنون در دستگاه اسماعيل خان سمت منشي گري خان را پيدا مي كند. و در سال 1233 هجري قمري در جنگ سردار ذوالفقار خان حاكم سمنان و افاغنه به زور شركت داده مي شود. اما از آنجا كه مردي هنرمند بود در دستگاه سردار به منشي گري مي پردازد. بعدها تحت حوادثي مورد حسد اطافيان قرار مي گيرد و دسيسه اي عليه او مي پردازند كه به

دنبال آن سردار دستور مي دهد چوب مفصلي به او بزنند. ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي به شاه عبدالعظيم پناه مي برد و تخلص خود را از مجنون به يغما تغيير مي دهد. يغما بعداً مورد توجه ميرزا آقاسي قرار مي گيرد و به حكومت كاشان مي رسد. يغما مردي شوخ طبع و هزال بود . علاوه بر آن شاعر و اديب بلند پايه دوران فتحعلي شاه و محمد شاه به شمار مي رود. يغما خطوط نسخ و نستعليق و شكسته را بسيار خوش مي نوشته و كتابهاي مختلفي را كتابت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : بسياري از آثار يغماي جندقي جاي مشخصي ندارند و در مقدمه ديوانش از آنها ياد كرده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 المعجم في معايير اشعار العجم

2 ديوان جمال الدين عبدالرزاق اصفهاني

3 ديوان ظهير فاريابي به خط نستعليق

ويژگي اثر : اين اثر نزد خانواده يغماست.[سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380 ]

4 ديوان كمال الدين اسماعيل

5 كتابت برهان قاطع

ويژگي اثر : برهان قاطع را در سال 1240 هجري قمري نوشته و در سال 1265 به فرزندش احمد صفايي بخشيده است. اين نسخه كه يغما خود تصحيح كرده و بر آن مقدمه نوشته در كتابخانه حبيب يغمايي بوده است.[سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380 ]

6 كليات شيخ سعدي

ويژگي اثر : اين اثر براي شاهزاده بهاالدوله كتابت شده است.[سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران

و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380 ]

7 مقامات حميدي

منابع زندگينامه :1سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380

يكتا اصفهاني، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1290 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به يكتا. در اصفهان به دنيا آمد و تحصيلات خود را در آموزشگاه هاى زادگاهش به اتمام رساند و در خدمت محمدكاظم غمگين قواعد شعر و فنون ادب را آموخت. او شعر را نيك مى سرود و ابتدا فردى تخلص مى كرد. وى به زبان فرانسه و انگليسى آشنا بود و در علم حساب و دفتردارى و موسيقى نيز اطلاعاتى داشت. او در انجمن هاى شيدا، فرهمند و كمال شركت داشت. از آثارش: «رساله در موسيقى»؛ «تاريخ سلجوقى»، ترجمه؛ «تذكره ى شعراى ايران»، از اوايل قرن چهاردهم تا زمان حاضر؛ تدوين و تحشيه «ديوان» غمگين؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (549 -546)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1198)، الذريعه (1315 -1314/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3986 -3982/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1597/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (197/ 5).

يميني شريف، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1298 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در دبستان انتصاريه و شاهپور تجريش و دوره ى متوسطه را در دارالفنون و دانشسراى مقدماتى به پايان رساند. وى در 1319 ش وارد دانشسراى عالى و سپس وارد دانشكده ى ادبيات شد و موفق به اخذ ليسانس گرديد و آنگاه به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. رشته ى مورد علاقه ى يمينى شريف آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان بود. در تيچرز (تربيت معلم) كالج كلمبيا علاوه بر رشته آموزش و پرورش به تحصيل در رشته ى ادبيات كودكان نيز پرداخت. شعرهايش در 1323 ش در اولين شماره ى مجله ى «بازى كودكان» كه بعدها سردبيرى آن مجله را به عهده گرفت، به چاپ رسيد و در 1324

ش اشعارى از وى ابتدا در كتابهاى ابتدايى اراك و سپس در كتابهاى كلاسهاى اول و دوم و سوم كليه ى دبستان ها چاپ شد. او در 1328 ش مديريت مجله ى «دانش آموز» و از 1335 ش تا 1358 ش مديريت مجله ى «كيهان بچه ها» را به عهده داشت. در 1334 ش امتياز مدرسه ى روش نو را به كمك همسرش از وزارت فرهنگ دريافت كرد و بيش از بيست و پنج سال اداره ى آن را عهده دار بود. در 1341 ش با همكارى عده اى از دوستان مؤسسه فرهنگى و غيرانتفاعى شوراى كتاب كودك را تأسيس كرد، كه هدف از آن راهنمايى و مشاورت با نويسندگان و شاعران و تصويرگران و مترجمان علاقه مند به آثار كودكان و نوجوانان بود. از ديگر آثار وى: «دنياگردى جمشيد و مهشيد»؛ «فرى به آسمان مى رود»؛ «قصه هاى شيرين»؛ «دو كدخدا»؛ «داستان عروسك»؛ «بازى با الفبا»؛ «روى زمين و زير زمين» گياه شناسى براى كودكان، ترجمه؛ «بيژن و شير»، ترجمه؛ «جزيره ى مرجان»، ترجمه؛ «آواز فرشتگان»، شعر؛ «قصه هاى شيرين»، شعر؛ «گربه هاى شيپور زن»، شعر؛ «ديوان» شعر.[1]

شاعر، داستان پرداز.

تولد: 1298 تهران.

درگذشت: 28 آذر 1368، تهران.

عباس يمينى شريف متخلص به «يمينى» در سال هاى 1317 و 1318 در دانشسراى مقدماتى تهران تحصيل كرد. در سال 1319 كه به دانشسراى عالى راه يافت علاقه به شعر گفتن و داستان نويسى براى كودكان در او بيشتر شد. در سال 1322 دو شعر تحت عنوان «ستاره» و «ماده غاز» از وى در شماره هاى چهارم و نهم مجله «سخن» به طبع رسيد. در سال 1323 در اولين شماره مجله ى «بازى كودكان» شعرهايش به چاپ رسيد و پس از مدتى نيز يمينى شريف به سردبيرى آن انتخاب شد. در

سال 1324 برخى اشعارش وارد كتاب هاى ابتدايى اراك و پس از آن وارد كتاب هاى اول و دوم و سوم كليه ى دبستان ها شد. عباس يمينى شريف در سال 1328 به مديريت مجلات «دانش آموز» و «شير وخورشيد» كه دو نشريه ى وزارت فرهنگ براى كودكان و نوجوانان بود، منصوب شد. در ششم دى 1335 اولين شماره ى مجله ى «كيهان بچه ها» منشر شد. وى به عنوان مدير اين نشريه تا سال 1358 به انتشار آن ادامه داد. در «تهران مصور كوچولوها» تأسيس 1336 و ضمنا اشعار ايشان در چند مجله ى ديگر كه براى كودكان منتشر مى شد به چاپ مى رسيد.

عباس يمينى شريف چه در دانشسراى مقدماتى تهران و چه در دانشسراى عالى دانشكده ى ادبيات و چه تيچرز كلمبيا رشته ى تحصيلاتش هميشه آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان بود. در تيچرز كالج كلمبيا علاوه بر رشته ى آموزش و پرورش، به تحصيل در رشته ى ادبيات كودكان نيز پرداخت.

بعدها نيز به سردبيرى و مديريت چهار مجله براى كودكان و نوجوانان رسيد. در سال 1334 امتياز مدرسه ى «روش نو» را به كمك همسرش از وزارت اداره ى مدرسه را به عهده داشت. در سال 1336 باشگاه بچه ها را تأسيس كرد. در سال 1341 با همكارى عده اى از فرهنگيان باسابقه به تأسيس مؤسسه ى فرهنگى و غير انتفاعى شوراى كتاب كودك پرداخت و از سال تأسيس عضويت در هيئت مديره و خزانه دارى شورا را تقبل كرد، در سال 1350 به همت وى جايزه ى نقدى يمينى شريف تأسيس شد و از آن تاريخ به بعد هر ساله با بهترين اثر چاپ شده در حوزه ى ادبيات كودكان تعلق گرفت. در سال 1357 با عده اى ديگر به تأسيس انجمن پژوهش هاى آموزشى

همت گماشت.

يمينى شريف در زمينه ى ادبيات كودكان صاحب آثار گوناگون است كه از ميان اين مى توان به كتاب هاى زير اشاره نمود: آواز فرشتگان يا شعر كودكان (1325)؛ قصه هاى شيرين (مجموعه شعر، 1326)؛ گربه هاى شيپورزن (مجموعه شعر، 1344)؛ دو كدخدا (1329)؛ برق و حريق (ترجمه)، روى زمين و زير زمين (گياه شناسى براى كودكان، اثر ارياوبر. ا.، 1336)؛ دنياگردى جمشيد و مهشيد (1322)؛ بازى با الفبا، جزيره ى مرجان (اثر پلنتين، 1337)؛ داستان عروسك (با همكارى اسماعيل والى زاده، 1337)؛ بيژن و شيرين (ترجمه با همكارى ديگران)، كتاب اول دبستان؛ فرى به آسمان مى رود؛ آواى نوگلان؛ پرويز و آيينه؛ در ميان ابرها گل هاى گويا (1350)؛ پورى و لباس هاى او؛ همسايه ى عجيب، باغ نغمه ها (1352)؛ آه ايران عزيز؛ دستمال گلدار و گنج بى صاحب؛ داستان خر و خركچى؛ كتاب توكا؛ خانه بابا على؛ شعر با الفبا (1363)؛ سياهك و سفيدك؛ نيم قرن در باغ شعر كودكان؛ فارسى زبان ايرانى؛ پلنگ يكه تاز (1373).

عباس يمينى شريف در سال هاى 1333 و 1345 موفق به دريافت جايزه ى سلطنتى بهترين كتاب كودكان و در سال 1346 نيز نايل به دريافت جايزه ى بين المللى يونسكو به مناسبت تأليف بهترين كتاب سال در ايران شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبستان (س 1، ش 1، ص 57)، الذريعه (1316/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3992 -3987/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3414 ،2714 -2713 ،2547 ،2445 ،1796 -1795/ 2 ،1480 ،1458 ،1330 ،1026 ،556 ،439 ،69 ،68/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (404 -403)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 9، ص 44)، مؤلفين كتب چاپى (689 -688/ 3).

يوسف پور، محمد كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظم يوسف پور ، رييس دانشكده

علوم انساني دانشگاه گيلان است . او مسئول پژوهشكده گيلان شناس نيز مي باشد . وي در اين پژوهشكده به امور تحقيقي ،پژوهشي و اجرايي مي پردازد و با دعوت از گيلان شناسان كشور درراستاي بارور كردن فرهنگ گيلان تلاشي مي نمايد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد كاظم يوسف پور رييس دانشكده علوم انساني دانشگاه گيلان و همچنين مسئول پژوهشكده گيلان شناسي را برعهده دارد .

فعاليتهاي آموزشي : بخشي از فعاليت هاي آموزشي يوسف پور ، به گيلان شناسي مربوط مي شود . وي براين نظر است كه خرده فرهنگها ، چكيده قرنها زندگي ما هستند . يعني هر ملتي در زندگي تاريخي خود ذخيره هاي فراواني اندوخته و آنها را در صندوقچه هاي خرده فرهنگها به يادگار گذاشته است . بنابراين تاكار از كارنگذشته ودامنه گسترش صنعت ارتباطات ، حافظه تاريخي ما را به فراموشي دچار نساخته است بايد درثبت و ضبط باقي مانده فرهنگ اين منطقه بكوشيم .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : پژوهشكده گيلان شناسي از جمله مركزي است كه دكتر يوسف پور درتشكيل آن نقش داشت . اين نخستين پژوهشكده استان شناسي بود كه براساس ضوابط دانشگاهي و منطبق با موازين وزارتخانه متبوع مورد تاييد قرار گرفت .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فعاليت روزمره يوسف پور ، تحقيق ومطالعه درمورد گيلان و گيلان شناسي است . او درمورد تحققيق براين باور است كه جزء اولين آموزه هاي هر پژوهش علمي اين است كه محقق بايد خودرا از دايره موضوع پژوهش بيرون بكشد و از

منظر اشراف وبي طرفانه به موضوع بنگرد . او معتقد است كه گرايشهاي تعصب آميز نه تنها خود شان راهي به دهي نمي برد . بلكه حتي مي توانند فضاي تحقيق را آلوده كنند .

همفكران فرد : مهندس حميدي ، مهندس دهقان ، دكتر ابوالفضل درويزه ، دكتر رضا فتوحي و فريدون نوزاد از جمله همفكران يوسف پور مي باشند كه در امور تحقيقي و پژوهشي با هم همكاري و همفكري دارند .

آرا و گرايشهاي خاص : محمد كاظم يوسف پور معتقد است كه درقبال سرعت شتابان علم امروزي ما بايد تسليم شويم و يا بايد مقاومت كنيم . او در اين موردبا مثال آوردن كساني همچون فرانتس فانون ، امد سزر، اقبال، شريعتي و ديگران معتقد است كه ما بايد به خويشتن خود باز گرديم و در پي ايستادگي دربرابر استماله فرهنگي قرار گيريم .

منابع زندگينامه :مصاحبه با رييس دانشكده ادبيات و علوم انساني ، فصلنامه فرهنگ گيلان ، شماره 5و6، بهار وتابستان 1379، ص8

يوسفي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق، اديب.

تولد: 1306، مشهد.

درگذشت: 14 آذر 1369، تهران.

غلامحسن يوسفى دوره ى تحصيلات دبستان و دبيرستان را در مشهد به پايان برد و در سال 1325 وارد دانشگاه شد و از سال 1328 در رشته ى زبان و ادبيات فارسى فارغ التحصيل گرديد. وى در سال 1330 همزمان با دريافت درجه ى دكترى در رشته ى زبان و ادبيات فارسى، به دريافت درجه ى ليسانس در رشته ى حقوق قضايى و علوم سياسى نايل آمد.

دكتر يوسفى ابتدا به عنوان دبير دبيرستان هاى مشهد و سپس به عنوان دانشيار و بعدها در سمت استاد زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه مشهد به تدريس اشتغال داشته است. وى يك

سال سرپرست تربيت معلم خراسان و مدت چندين سال نيز سرپرست گروه آموزشى زبان و ادبيات فارسى بوده است. مطالعه و تحقيق در كشورهاى فرانسه و انگلستان و تحقيق و تدريس در آمريكا و كوشش در ايجاد چاپخانه ى دانشگاه از ديگر فعاليت هاى فرهنگى نامبرده است. از جمله آثار تأليف، تصحيح و ترجمه وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: تأليف: تمرين فارسى براى كلاس اول دبستان (با همكارى عبدالحسين پازوكى، اكبر قندهاريان، غلامرضا، قهرمان، 1333)؛ فرخى سيستانى، بحثى در شرح احوال، روزگار و شعر او (1341، كتاب برگزيده ى سال 1341، انجمن كتاب)، ابومسلم، سردار خراسان (1345)؛ نامه اهل خراسان (مجموعه مقالات، 1347)؛ ديدارى با اهل قلم (دو جلد، 1357 ،1355)؛ برگ هايى در آغوش باد (مجموعه مقالات، دو جلد، 1356)؛ كاغذ زر (يادداشت هايى ادبى و تاريخى، 1363)؛ روان هاى روشن (1363)؛ چشمه ى روشن (1369)؛ تصحيح و ترجمه: قابوس نامه (1345)؛ قابوس نامه ى درسى (1345)؛ التصفيه فى احوال المتصوفه (1347)؛ ترجمه ى تقويم الصحه ابن بطلان (1350)؛ لطائف الحكمه ارموى (1351)؛ گزيده ى قابوس نامه (1353، اين كتاب با نام درس زندگى: گزيده قابوس نامه نيز منتشر شده است)؛ بوستان سعدى (1359)؛ ملخص اللغات خطيب كرمانى (با همكاى دكتر محمد دبيرسياقى، 1362)؛ گلستان سعدى (1368)؛ داستان من و شعر (نزار قبانى، با همكاى دكتر يوسف آبكار، 1356)؛ هدف ادبيات، اسلوب عالى و فضايل ادبى (ديويد ديچز، با همكارى محمدتقى صدقيانى)، اما من شما را دوست مى داشتم (ژيلبر سبرون، با همكارى دكتر محمدحسن مهدوى اردبيلى، 1362)؛ انسان دوستى در اسلام (مارسل بوازار، با همكارى دكتر محمدحسن مهدوى اردبيلى، 1362)؛ شيوه هاى نقد ادبى (ديويد ديچز، با همكارى محمدتقى صدقيانى، 1366، برگزيده ى ششمين دوره ى كتاب سال جمهورى

اسلامى ايران)؛ برگزيده اى از شعر عربى معاصر (اثر دكتر مصطفى بدوى، ترجمه از عربى با همكارى دكتر يوسف آبكار، تهران، 1369)؛ چشم اندازى از ادبيات و هنر (ره ولك و ديگران، ترجمه از زبان انگليسى، با همكارى محمدتقى امير صدقيانى، 1369).

دكتر يوسفى در چهاردهم آذر 1369 درگذشت، پيكر ايشان به مشهد منتقل شد و در جوار حرم حضرت امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

يوسفي، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا يوسفي در سال 1332 در همدان متولد شد.وي نوشتن را با شعر و نمايشنامه آغاز كرد و پس از آن با داستان و فيلمنامه ادامه داد و اولين كار خود را در سال 1357 با نام « سال تحويل» منتشر كرد. كتاب " افسان? بليناس جادوگر" تاليف محمد رضا يوسفي ، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد رضا يوسفي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش سپري كرد و در سال 1352 به دانشكده ادبيات تهران راه يافت و در سال 1356 موق به اخذ ليسانس ادبيات شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد رضا يوسفي نوشتن را با شعر و نمايشنامه آغاز كرد و پس از آن با داستان و فيلمنامه ادامه داد و اولين كار خود را در سال 1357 با نام « سال تحويل» منتشر كرد. در سال 1996 م. با كتاب «حسني به مكتب نمي رفت» ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به نام IBBY را

از هلند دريافت داشت.

جوائز و نشانها : محمد رضا يوسفي در سال 1996 م. با كتاب «حسني به مكتب نمي رفت» ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به نام IBBY را از هلند دريافت داشت. در سال 1998م. نيز همان جايزه را براي رمان « ستاره اي بنام غول» اخذ نمود. ديگر تاليف ايشان كتاب"افسان? بليناس جادوگر" است كه اين كتاب،، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : از محمد رضا يوسفي بيش از 85 كتاب براي كودكان و نوجوانان منتشر شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسان? بليناس جادوگر

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب :«افسان? بليناس جادوگر» افسان? بليناس جادوگر/ محمدرضا يوسفي . – تهران: نشر پيدايش، 1377. اين كتاب روايتي است نو از افسانه كهن كه به زباني شيوا و امروزي به تحرير در آمده است. افسان? بليناس جادوگر ، هم به لحاظ مضمون و هم به اعتبار شيو? پردازش و نگارش، اثري ارزشمند است. نوآوري نويسنده در انتخاب موضوع و عطف توجه به تاريخ كهن و پردازش گيرا وانتخاب زبان مناسب از مهمترين ويزگيهاي اين اثر به شمار مي روند.

2 حسني به مكتب نمي رفت

ويژگي اثر : تاليف،در سال 1996 م. كتاب مذكور،ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك

و نوجوان به نام IBBY را از هلند دريافت داشت

3 سال تحويل

ويژگي اثر : تاليف،1357

4 ستاره اي بنام غول

ويژگي اثر : تاليف،. در سال 1998 م. كتاب فوق ،ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به نام IBBY را از هلند دريافت داشت

منابع زندگينامه : 1www.ketabesal.ir

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109