زندگينامه مشاهير ايران و جهان جلد 2

مشخصات كتاب

سرشناسه : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1390

عنوان و نام پديدآور : زندگينامه مشاهير ايران و جهان/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان.

مشخصات نشر ديجيتالي: اصفهان: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان - 1390.

مشخصات ظاهري : [9018] ص.: مصور.

يادداشت : عنوان روي جلد: زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

يادداشت : كتابنامه: ص. [9018].

عنوان روي جلد : زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

موضوع : سرگذشتنامه -- مجموعه ها

رده بندي كنگره : CT203 /ف28 و67 1385

رده بندي ديويي : 920/02

اخلاق و عرفان نظري

احمدي، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم احمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قاسم احمدي دوران تحصيلات ابتدايي را در قم سپري نمودم در رشته اقتصاد و علوم اجتماعي در دبيرستان صدوق قم ادامه تحصيل دادم.

در سال 1364 در حوزه علميه قم گزينش شدم و در سال 1369 كنار درس حوزوي دوره كارشناسي علوم سياسي را در دانشكده باقرالعلوم (ع) قم شروع و در سال 1374 به پايان رساندم.

در سال 1375 در گزينش اساتيد معارف خبرگان بدون مدرك شركت كردم و از سال 1376 در دانشگاه علامه طباطبائي تهران شروع به تدريس نمودم. در سال 1378 تا 1379 در دانشگاه شهيد بهشتي تهران تدريس داشتم، در حاليكه در دو دانشگاه فوق به صورت حق التدريس همكاري داشته به درخواست گروه معارف اسلامي وقت دانشگاه آشتيان و معاونت محترم امور اساتيد به عنوان مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه آشتيان انتخاب شدم و هم اكنون در اين واحد مشغول تدريس و اداره گروه

معارف اسلامي مي باشم و از معاونت محترم امور اساتيد و دروس معارف اسلامي داراي مجوز تدريس در دروس انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن اخلاق و تربيت اسلامي هستم.

هم اكنون به عنوان مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه آشتيان مشغول خدمت مي باشم كه در سال جاري از طرف معاونت امور اساتيد معارف به عنوان مدير گروه نمونه معرفي شدم.

استادي مقدم، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا استادي مقدم

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/1/1

زندگينامه علمي

آية الله رضا استادي مقدم (تهراني) در سال 1316 در تهران در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج خداداد كه در سال 1372 دار فاني را وداع گفت، مردي متدين و اهل خير بود كه هماره فرزند خود را در مسائل معنوي و مادي كمك مي كرد. او در قبرستان وادي السلام قم در مقبره اي كه خود تهيه كرده بود، مدفون است.

آية الله استادي در سن هفت سالگي به دبستان رفت و در دوازده سالگي تحصيلات دوره ابتدايي را به پايان رساند. پس از آن تا شانزده سالگي به كار و كسب مشغول بود. در شانزده سالگي به وساطت دو نفر از مؤمنان، به مسجد امين الدوله بازار تهران و مدرسه علميه مروي رفت و تحصيل علوم ديني را آغاز كرد. حدود چهار سال از عمر طلبگي خود را در تهران سپري كرد و سپس به حوزه علميه قم شرفياب شد و در دروس دوره سطح شركت مي كرد. سپس حدود ده سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرد و از محضر استادان برجسته روزگار خود بهره برد. او دو بار به عتبات عاليات مشرف شده بود كه نخستين بار

آن در دوران كودكي و بار دوم در دوران تحصيل بود و چند ماه به طول انجاميد كه در طي اين چند ماه در درس خارج برخي از استادان آن ديار نيز حاضر شد.

آية الله استادي در طي اين سالها، شوق فراواني به گردآوري كتب و مطالعه آنها داشت كه اين مسأله، بعدها در شكل گيري روحيه پژوهشگري او تأثير بسزايي داشت. همچنين در اين سالها در درس اخلاق استادان حوزه علميه تهران و قم حاضر مي شد.

آية الله رضا استادي در سالهاي تحصيل خود، محضر استادان بسياري را درك كرد. او در حدود چهار سال در تهران، از محضر آقايان حاج شيخ عبدالكريم حق شناس امام جماعت مسجد امين الدوله، حاج شيخ احمد مجتهدي امام جماعت مسجد حاج ملاجعفر، مرحوم حاج شيخ هادي مقدس واعظ، مرحوم حاج ميرزا عبدالعلي تهراني امام جماعت مسجد بزازهاي تهران و... استفاده كرد. در قم نيز در چند سالي كه دروس دوره سطح را مي خواند به درس آية الله ستوده، آية الله ميرزا حسين نوري، آية الله خزعلي، آية الله محمدي شاه آبادي، آية الله جعفر سبحاني، آية الله منتظري، آية الله مكارم شيرازي، آية الله سلطاني بروجردي، آية الله آذري قمي رفت و از درس ايشان بهره برد.

در ضمن در درس اخلاق و توسل مرحوم آية الله حاج شيخ عباس طهراني و مرحوم حاج آقا حسين فاطمي شركت كرد. با پايان يافتن دوره سطح نيز به دروس خارج آيات عظام مرحوم سيد حسن فريد اراكي، مرحوم سيد محمد محقق داماد يزدي، مرحوم سيد محمدرضا گلپايگاني، مرحوم سيد كاظم شريعتمداري، مرحوم حاج شيخ محمد علي اراكي و آية الله حاج سيد موسي شبيري زنجاني رفت و در چند ماهي كه در نجف حضور داشت،

در درس خارج امام خميني (ره)، آية الله العظمي خويي (ره) و شهيد سيد محمد باقر صدر (ره) شركت جست. او در سالهاي تحصيل خود كه نزديك به بيست سال بود، با برخي از فضلا و بيش از همه با آية الله سيد محسن خرازي درسها را مباحثه مي نموده است و در طي اين سالها، خود از تدريس دروسي كه خوانده بود، غافل نماند. ايشان از باب تيمّن و تبرك از مرحوم آية الله سيد مصطفي صفايي خوانساري و مرحوم آية الله شيخ محمد تقي تستري (مؤلف قاموس الرجال) و آية الله نجومي اجازه روايت دريافت كرد.

آقاي استادي تا به امروز فعاليتهاي فرهنگي بسياري را به عالم اسلام تقديم داشته است. او در طول سالهاي متمادي به تدريس كتابهاي شرح لمعه، اصول فقه، مكاسب، رسائل، كفايه، و نيز اصول عقايد و تفسير پرداخته و از اين رهگذر، شاگردان بسياري را پرورانده است.

از آغازين سالهاي تحصيل، به امر تبليغ اهتمام داشته و به نقاط گوناگوني رفته و مردم آنجا را ارشاد نموده است. همچنين در برخي سمينارها و همايشهاي علمي، مانند كنگره شيخ انصاري، شيخ فضل الله نوري، رشيدالدين ميبدي، سيد حسن مدرس، ميرزاكوچك خان، سيد شرف الدين و كنگره امام رضا (ع) و نيز همايش اقتصاد اسلامي به ايراد سخن پرداخته است. از كارهاي مهم ايشان در اين عرصه تهيه، تنظيم و چاپ آثار سه كنگره عظيم شيخ مفيد، مقدس اردبيلي و آقاحسين خوانساري است كه حدود 5 سال، بيشتر اوقات ايشان را به خود مصروف داشته است. پس از آن نيز تنظيم آثار كنگره فاضلين نراقي و نخبگان گلپايگان و چاپ آن به عهده ايشان بوده است.

آية الله استادي سه سال

مدير حوزه علميه قم و پنج سال سرپرست كتابخانه مسجداعظم بود و چند سال است كه عضو شوراي عالي حوزه علميه قم مي باشد. او حدود شش سال از اعضاي هيأت امناي دائرة المعارف اسلامي، سه سال از اعضاي مشاوران كتابخانه آستان قدس رضوي بود و حدود سي سال است كه به همراه آية الله خرازي، در هيأت مديرة مؤسسة در راه حق مي باشد. وي از سال 1350 تاكنون در كنار درس، به تأليف، تصحيح و ترجمه نيز اشتغال داشته است.

آية الله استادي تاكنون حدود 150 مقاله نگاشته كه پس از چاپ در مجلاّت به صورت كتابهايي با نام هاي مختلف تجديد چاپ شده كه در بخش تأليفات ايشان ياد شد. وي كتب بسياري را تصحيح نموده است كه از جمله مي توان الكافي في الفقه، تقريب المعارف، نفس المهموم، دو جلد از جواهر الكلام، المسلك محقق حلّي، 9 رساله از محقق حلّي، منهج الرشاد، هفده رساله فارسي، چهارده رساله عربي، سي رساله مرحوم آقاميرزا احمد آشتياني را نام برد.

همچنين وي بر چاپ كتب بسياري نظارت داشته است كه از جمله آنها به ميزان الطالب، چهارده جلد از تفسير نور، التوازن الاسلامي، الحكومت الاسلاميه في روايات الشيعه و چند جلد از تأليفات آية الله العظمي اراكي را مي توان اشاره كرد.

آيت الله استادي در پيش از انقلاب، دوشادوش مردم به مبارزه براي سرنگوني رژيم شاه پرداخت و پس از انقلاب به عضويت جامعه مدرسين حوزه علميه قم درآمد. وي همواره به تبعيت از راه امام خميني(ره) و حمايت از رهبري مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي تأكيد داشته و هماره دستاوردهاي انقلاب را كه همانا حاصل خون هزاران شهيد بوده، پاس مي داشته است.

استخري، احسان الله علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1353 ق.، شيراز.

درگذشت: آذر 1365.

احسان الله على استخرى فرزند كمال در شيراز متولد شده است. نسبش با شش واسطه از امهات به سيد قطب الدين محمد صاحب فصل الخطاب و از وى طبق نسب نامه به امام زين العابدين (ع) مى پيوندد و علاوه بر انتساب به برخى از مشايخ اولياء از جهت والدين سلسله نياكانش تا امام قلى خان ابن اللهورديخان سهپسالار عصر صفويه متصل است.

احسان الله على استخرى در تصحيل علوم متعلق به باطن از خدمت جمعى از علماء عامل و اولياء عارف استفاده برد و از دانشكده ى معقول و منقول نيز به دريافت دكترى توفيق يافت. وى سپس به تدريس در دانشسراى عالى پرداخت.

از آثار اوست: اصول تصرف (1337).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اصفياني شندآبادي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم رباني، آيت اللّه حاج سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي به سال 1328 هجري قمري در روستاي «شندآباد» از توابع شهرستان «شبستر» استان آذربايجان شرقي در خانواده اي مؤمن و متدين ديده به جهان گشود. وي پس از طي دوره هاي مقدماتي عازم حوزه علميه شبستر شد و در نزد مرحوم حضرت آيت الله حاج ميرزا كاظم آقا شبستري به تكميل علوم و فنون تا سطوح عاليه پرداخت. آنگاه وارد حوزه علميه تبريز شد، از محضر درس مرحوم ايت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجي و از دروس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله حاج سيدمرتضي خسرو شاهي در حد وافر بهره برد. تا آنكه خود يكي از مدرسين ماهر و زبر دست حوزه علميه تبريز قرار گرفت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : پدر سيد اسماعيل اصفياني شند آبادي «ميرعبداللّه» از سادات محترم و معروف و در خوبي و صفا زبانزد عام و خاص

بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي پس از آن كه قرآن و ادبيات فارسي از قبيل ابواب الجنان، گلستان سعدي، تاريخ معجم، تنبيه الغافلين، و نصاب الصبيان كه از اهم كتب مقدماتي در ادبيات فارسي و تدارك ورود به رشته ادبيات عرب بود، را در مكتب خانه هاي قديمي شندآباد فراگرفت. سپس عازم حوزه علميه شبستر شد و در نزد مرحوم حضرت آيت اللّه حاج ميرزا كاظم آقا شبستري به تكميل علوم و فنون تا سطوح عاليه پرداخت. آنگاه وارد حوزه علميه تبريز شد، از محضر درس مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجي و از دروس خارج فقه و اصول مرحوم آيت اللّه حاج سيدمرتضي خسروشاهي در حد وافر بهره برد. تا آنكه خود يكي از مدرسين ماهر و زبردست حوزه علميه تبريز قرار گرفت.خاطرات و وقايع تحصيل : يكي از خويشاوندان سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي تعريف مي كند كه ايشان دايي خانواده ما بودند و بدين جهت نامحرمي در خانه ما براي او وجود نداشت. از اين گذشته از كودكي لطف ديگري به ما داشت و خانه ما را مثل خانه خود مي دانست و هر وقت از قم به «شندآباد» مي آمد، اولي به خانه ما مي آمد، بعد سراغ ديگران مي رفت.وقتي من از مسافرت برگشتم، نصف شب به خانه رسيدم، ديدم ايشان مثل هميشه به نماز شب ايستاده و گريه و زاري مي كند و با خداي خود مناجات مي نمايد. سعي كردم طوري داخل شوم كه ايشان متوجه من نشوند و مشغول عبادت باشند، ولي ايشان متوجه شدند و مرا مورد لطف و تفقد قرار دادند. نشستيم و كمي از اينجا و آنجا صحبت كرديم. بعد ايشان فرمود: شما از مسافرت آمده ايد،

برويد استراحت كنيد. خودشان دوباره برخاستند و مشغول عبادت شدند. باز با آن گريه هاي جگرسوزشان به مناجات پرداختند. من هم طبق معمول رفتم و مقدمات خواب را فراهم كردم. ديدم همسرم سرزنش كنان به سراغم آمد و گفت:«ايشان هم ملاّ هست تو هم ملاّئي! بابا تو هم نماز شبي، مناجاتي، چيزي!!»كه من خنديدم و گفتم:«تو از هيچ چيز خبر نداري! نمي داني ايشان چقدر گناه كرده است! بايد هم گريه كند! بايد هم از خدا طلب عفو كند! امّا ما چي؟!»بالاخره با اين حرفها از دست خانم خلاصي يافتم. امّا صبح كه بيدار شديم و سر صبحانه حاضر شديم، مرحوم آقاي شندآبادي لبخندي زد و گفت. «ديشب چه گفتي راستش را بگو!» گفتم: «ما كه چيزي نگفتيم» دوباره گفتند: «تو راست گفتي، باز هم بگو!» ديدم يكباره منقلب شد و باز در حالي كه آه مي كشيد، فرمود: «تو راست گفتي من خيلي گناهكارم!!»فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي پس از عمري تلاش و كوشش و فعاليتهاي مذهبي و اجتماعي در تبريز و خدمت به مردم آن شهر، ترجيح داد اواخر عمرش را در كنار حرم كريمه اهل بيت (ع) بگذراند و با استفاده از انفاس قدسي عارفان آن تربت پاك تزكيه نفس خويش را به اكمال برساند. با اين حال از تدريس، تأليف تفسير نيز غافل نماند و از بدو ورود به قم، با عشقي سرشار به فقه آل محمد (ص) تلاش خود را در اين زمينه ها دوچندان كرد و با بهره گيري از مباحثه و همنشيني بزرگان حوزه قم، خود به حدّي از مراتب كمال رسيد كه مورد علاقه خاص بزرگان و عارفان واقع شد.همسر و

فرزندان : مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي اصفيائي شندآبادي چهارفرزند دختر و چهارفرزند پسر دارد؛ فرزندان پسر عبارتنداز:1 - سيدعبداللّه فاطمي نيا وعظ شهير و توانا و از روحانيان متعهد تهران 2 - سيدمحمد اصفيائي كارمند كتابخانه آيت اللّه مرعشي(ره)3 - سيدعلي اصفيائي طلبه و كاردار سفارت ايران در عربستان 4 - سيدمحسن اصفيائي پيشه وروقايع ميانسالي : مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي رقيق القلب و از «بكائون» زمان خود بود. وقتي به منبر مي رفت در آغاز گفتارش آيه اي را ذكر مي كرد و گريه مي نمود و همه را به گريه مي انداخت. مخصوصا آياتي را كه عتاب آميز بود با همان لحن عتاب آميز بلند قرائت مي كرد و حال همه را منقلب مي نمود. وقتي جهت اقامه نماز در مسجد حاضر مي شد، مدتي قبل از شروع نماز به نوافل مي ايستاد و گريه و زاريشان مسجد را پر مي كرد.آقا سيد محمد فرزند گرامي اش در اين باره مي گويد:«مرحوم پدرم دائم الذكر و اهل مراقبت بود و در عين حال هيچگونه دعوي نداشت بلكه رفتار او به گونه اي بود كه كسي متوجه عوالم او نمي شد. او با ادعيه عاليه اهل بيت (ع) انس زيادي داشت و بسياري از آنها را از حفظ داشت و قسمتهاي مختلفي را گاهي در قنوت و سجده ذكر مي نمود. به ياد دارم، روزي در منزل خلوتي از او در مورد دعاي كميل سئوال كردم و پرسيدم، آيا هركس مي تواند دعاي كميل را بخواند؟ ايشان جواب داد: اگر خداوند به كسي توفيق عنامت كند امر خطيري است، مگر نمي بيني مي فرمايد: «ويناديك بلسان اهل توحيدك و يتوسل اليك بربوبيتك» اينجا منقلب شد و مرا نيز منقلب كرد و من ديگر نتوانستم به سئوالات خودم ادامه دهم.»زمان و

علت فوت : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي سرانجام پس از سالها تلاش و كوشش در جهت ترويج و تبليغ دين و تزكيه و تهذيب نفس خويش در تاريخ 26 آذر 1368، مطابق 18 جمادي الاول 1410 هجري قمري قريب به نيمه شب با حالات عجيب روحي و اشتغال به مناجات الهي دار فاني را وداع گفت و در جوار اجداد طاهرين خود آرام گرفت. پيكر پاك و شريفش پس از تشييع با شكوهي با همت مردم و روحانيون در قم در مقبره علماء در باغ بهشت به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي در اوايل انقلاب بنا به احساس مسؤليتي كه در قبال انقلاب داشت، جهت ارشاد مردم و خدمت به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي امامت جمعه شهرستان مراغه را قبول كرد و رهسپار آن شهرستان شد، ولي مدت كمي در آنجا ماند و بنا به مصالحي دوباره به قم برگشت.فعاليتهاي آموزشي : روح و ذهن مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي از معارف قرآن كريم سيراب شده بود و در مقام تفسير قرآن نكاتي را يادآوري مي كرد كه شايد بعضي از آنها در هيچ تفسيري وجود نداشت. مرحوم اصفيائي در بخش ادبي تفسير قرآن نيز نظرهاي (به اصطلاح علماء، شم تفسيري خاص) داشت.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مجموعه مسجد و مدرسه سيدحمزه، از آثار فرهنگي اسلامي اوائل سده هشتم هجري قمري است كه همزمان با تأسيس مدرسه و شهر علمي رشيدالدين فضل اللّه بوسيله «سيد حمزه» كه از سادات محترم و متمول دوران «اولجاتيو» بوده تاسيس و موقوفات بسيار مفصل بدانجا اختصاص داده شده بود. ولي با

گذشت زمان اگرچه اين مكان از سرنوشت ربع رشيدي مستثني مانده ولي از دست چپاول عمله مولّي به نام «متولي» در امان نمانده و حجره ها و مدرسهايي مدرسه تبديل به گورستان شده بود و مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي با يك دهه تلاش پيگير توانست مدرسه را از عمله مولي خارج نموده و پس از بازسازي حجره ها، در حدود سال 1338 شمسي اولين طلاب علوم ديني را در آنجا اسكان دهد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي در كنار درس و بحث براي ارشاد مردم امامت مسجد سيد حمزه تبريز كه به كلي مخروبه و غيرقابل استفاده گرديده بود، پذيرفت و پس از چند سال تعمير و بازسازي تدريجي آن به وسيله احياي موقوفات مسجد به اقامه نماز جماعت، ايراد سخنراني، وعظ و خطابه مشغول شد. او چنان از محبوبيت و استقبال گرمي برخوردار شد كه بعد از سالهاي سال هنوز كسبه اهل بازار و محله با حرمت از آن دوران ياد مي كنند و مي گويند ما در عمرمان و در تاريخ مسجد سيد حمزه تنها كسي را كه ديديم در دل و جان ما نفوذ كند و محبت خدا را در دلهاي ما رخنه دهد، آيت اللّه شندآبادي بود.آرا و گرايشهاي خاص : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي داراي ملكات فاضله و سجاياي جميله بود. بسيار كريم النفس، منيع الطبع، سخي و صبور و شجاع بود و در قضاء حوائج مؤمنين و رسيدگي به مستمندان و مريضان همت عجيبي داشت.آثار : nbsp1 تحقيق و چاپ «محاسبةالنفس» سيدبن طاووس nbsp2 كشف الريبه ويژگي اثر : شهيد ثاني كه اين مجموعه مكرر در ايران و لبنان به چاپ رسيده است3

محاسبه النفس و پشتكار حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

افشار، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا افشار

محل تولد : كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب متولد 1341 هستم. در شهرستان كرج مدت 20 سال زندگي كردم و تا ديپلم تحصيل مي كردم كه مصادف با جنگ تحميلي شد و عازم جبهه شدم و مجروح گرديدم و از ساق پا قطع گرديده كه به علت علاقه شديد به دروس حوزوي نسبت به تحصيل كلاسيك بي ميل شده و در چهارم نظري تجديد آورده و ديگر ادامه ندادم و وارد حوزه علميه شهرستان كرج شدم.

در سال 1362 كه تا سال 1374 در حوزه علميه كرج مشغول تحصيل و تدريس بودم. البته نه به طور رسمي. از سال 74 وارد حوزه علميه قم شدم و مشغول تحصيل در درس خارج شدم كه مدت 12 سال است كه مشغول تحصيل در دروس خارج فقه و اصول هستم. اساتيد درس خارج عبارتند از آيت الله فاضل لنكراني (فقه) آيت الله مكارم شيرازي (فقه) آيت الله صالحي مازندراني (اصول) آيت الله شيخ جواد تبريزي (فقه) آيت الله جوادي آملي (تفسير) آيت الله فاضل لنكراني (اصول) و هم اكنون مشغول تحصيل در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني و فقه آيت الله مكارم شيرازي هستم.

مدت 2 سال نيز هر پنج شنبه به اتفاق دوستان طلبه عازم كرج مي شدم و در هر پنج شنبه مدت چهار ساعت در دو مدرسه جلسه پرسش و پاسخ براي مقاطع مختلف دانش آموزان تشكيل مي داديم كه حدود 90 مدرسه رفته ام و جلسه پرسش و پاسخ تشكيل داده ام كه امام

جمعه محترم سابق كرج آقاي رمضاني مقدمات حضور ما را در مدارس فراهم مي كردند كه دفتري به نام دفتر فرج طلوع تشكيل داده بودند. و چندين دوره كلاس كامپيوتر رفته ام از جمله مباني، ويندوز، سخت افزار. چهار سال دوره تخصصي تبليغ را گذرانده ام ك اين چهار سال را در مدت 3 سال گذراندم. مدت دو سال نيز مشغول حفظ قرآن با دوستان بوديم كه يك بار از اول تا آخر قرآن حفظ كردم اما به علت عدم تكرار فراموش كرده ام.

از سال 84 نيز مشغول تدريس در دانشگاه تهران، ورامين، پيشوا و ساوه مي باشم. هم اكنون نيز مشغول نوشتن پايان نامه سطح چهار مي باشم. در بدو ورود به حوزه در طرح هجرت تابستان نيز شركت كردم و امتياز نيز آورده ام كه جايزه نيز به بنده تعلق گرفته چندين بار از طرف دفتر تبليغات قم، و چندين بار نيز از جانب سازمان تبليغات تهران جايزه گرفتم به علت مربي نمونه در تبليغات تابستاني.

منابع زندگينامه :پايگاه انديشوران حوزه

الهي طباطبايي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسن الهي طباطبايي

ولادت:1325ق.

محل ولادت: تبريز

وفات:1388ق

محل دفن :قم

محل تحصيل: تبريز ، نجف

اساتيد: حضرات سيد ابوالحسن اصفهاني، ميرزا محمد حسين نائيني ، سيد حسين بادكوبه اي و ....

شاگردان: حسن حسن زاده آملي ، ميرزا محمد علي ارتقايي، ميزرا موسي تبريزي و ....

تاليفات: رساله اي در علم موسيقي و روابط معنوي روح با صداها ( كه خود آن را از بين برد).

او از شاگردان مبرز مرحوم سيد علي قاضي بود. در سعه صدر و پاكي و حسن خلق زبانزد بود. سير و سلوك را يك دوران خاص و با اعمال خاصي نيم دانست بلكه آن را در متن همين

زندگي عادي تعريف مي كرد و زندگي رسول الله (ص) را شاهد اين مطلب مي آورد. مي فرمود: مراقبه يعني آدم در همين زندگي روزمره غفلت را از خودش دور كند.

ايشان پس از يازده سال اقامت در شهر ساقي كوثر، به دليل وضع نامناسب معيشتي مجبور شد همراه برادر خويش، علامه طباطبايي ، به تبريز باز گردد. در تبريز به تدريس فلسفه و تربيت جويندگان كمال پرداخت. ارتباط ايشان با مرحوم قاضي از طريق نامه برقرار بود، عباراتي چون " جعلت فداك " و " عزيز دلم " كه آيت الله قاضي در اين نامه ها خطاب به آقاي الهي به كار مي برد گوياي عظمت شان ايشان نزد استاد است . استاد سيد محمد حسين قاضي مي فرمايد : با اينكه خود آقا به علامه و بردارش گفته بود كه به ايران برگردند اما دوري آن ها برايشان بسيار ناگوار بود و هر وقت ياد آن ها مي افتاد گريه مي كرد.

زماني كه آيت الله الهي در قم بود ، در مجلس روضه اي كه در منزل ميرزا تقي زرگري تشكيل مي شد ، شركت مي كرد. يك بار بعد از اتمام روضه در سيني مسي برايش چاي آورند. او انگشت خود را بر لب گذارد و بعد به سيني مسي زد . سيني تبديل به طلا شد . بعد فرمود: " ما طلا را مي خواهيم چه كنيم"؟ دوباره انگشت بر لب گذاشت و به سيني زد و سيني به حالت اول برگشت ! با وجود چنين قدرت روحي ، زماني براي پرداخت قرضش به دو هزار تومان احتياج پيدا كردو چون اين

مبلغ را نداشت مدتي زنداني شد!

اين گفتار علامه طباطبايي مشهور است كه مي فرمود: من خودم از اخوي استفاده مي كنم توصيه هميشگي ايشان هنوز در خاطر اطرافيان است : از حسنات اعمالتان كه خيال مي كنيد حسنه است توبه كنيد ، تا چه رسد به معاصي!

سيد محمد حسن الهي در سال 1388 هجري قمري درگذشت. شرح احوال ايشان دركتاب الهيه از انتشارات موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس آمده است .

الهيان، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ علي اكبر الهيان در سال 1305 ه_ . ق ، در قزوين پا به عرصه ي هستي نهاد. وي مقدمات را نزد اساتيد موطن خود فراگرفت. آنگاه جهت كسب تحصيلات عاليه رهسپار حوزه علميه تهران شدو بعد از مدتي به زادگاهش بازگشت و به فراگيري « عرفان نظري و علوم غريبه » پرداخت. شيخ علي اكبر به تدريس و تربيت شاگرداني نيز همت گماشت ، و به تبعيت از استاد و مراد خويش سيد موسي ، نهال نجابت علم و عرفان را در تدريس نو عالمان برافراشت. او سرانجام در سال 1339 هجري شمسي ديده بر جان و جهان فروبست.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : شيخ علي اكبر الهيان فرزند آيت الله حاج شيخ محمد تنكابني ، در سال 1305 ه_ . ق در خانواده اي اهل علم و فضيلت در قزوين پا به عرصه ي هستي نهاد.خاندان الهيان از علما و بزرگان مي باشند و هم اكنون در منطقه رامسر به ارشاد و راهنمايي مردم اشتغال دارند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني دروس مقدمات ادبيات عرب و فارسي را

قزوين در نزد پدر بزرگوار و دانشمندش آموخت و در محضر درس ديگر اساتيد آن حوزه حضور يافت. وي در سال 1323 قمري درست يك سال پس از رحلت پدر عازم تهران شد. او كه مقدمات را در قزوين به خوبي به پايان برده بود در تهران نزد اساتيد آن شهر سطوح عالي را فرا گرفت و سپس براي ادامه تحصيل به نجف اشرف عزيمت نمود.در ابتداي ورودش به معدن علم و فضيلت مدّت كوتاهي را در محضر پربار مرحوم آخوند خراساني صاحب «كفايةالاصول» زانوي شاگردي بر زمين زد و از فضل و دانش ايشان بهره جست. در همان زمان و پس از آن با حضور در حلقه درس آيةاللّه العظمي سيدمحمد كاظم طباطبايي يزدي و ديگر بزرگان آن عصر، شايستگي علمي اش را به ثبوت رسانيد و به درجه اجتهاد نايل گرديد.پس از مدتي به زادگاهش بازگشت و به فراگيري « عرفان نظري و علوم غريبه » پرداخت.استادان و مربيان : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني در قزوين از كلاس درس سيدموسي زرآبادي كسب فيض نمود و دريچه هاي عرفان را به روي خويش گشود. وي « عرفان نظري و علوم غريبه » را از اين استاد آموخت و دلباخته حالات عرفاني او شد.هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي علي اكبر الهيان تنكابني قزويني مي توان به شيخ مجتبي قزويني اشاره كرد.همسر و فرزندان : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني داراي دو فرزند يكي بنام محمد و ديگري بنام حسن، كه هر دو دبير آموزش و پرورش تهران مي باشند البته حسن در سال 1402 هجري قمري در هنگام بازگشت از زيارت

حضرت رضا (ع) در تصادفي دار فاني را وداع گفتوقايع ميانسالي : علامه حاج شيخ عبدالحسين لاهيجي ساكن لاهيجان نقل مي كند: از مرحوم الهيان شنيدم كه فرمود: تمام هوي و هوسها را از خود دور كردم و هيچ آمالي در من وجود ندارد. و نيز نقل نمود: حدود سال 1370 قمري نامبرده يك شب تابستان با عده اي از ارادتمندان آن جناب در منزل ما بودند. آن شب در اتاق كك زياد بود به حدّي كه همه را ناراحت مي كرد. يكي از دوستان ككي را با دست كشت. مرحوم الهيان متغيّر شد و فرمود: چرا اين حيوان را مي كشيد؟ بگوييد. برود - لحظاتي نگذشت كه تمام ككها از اتاق خارج شدند، و مدتها در آن اتاق كك مشاهده نگرديد.زمان و علت فوت : مرحوم علي اكبر الهيان تنكابني قزويني همان طور كه گذشت هميشه در سفر بود و در سال اخير بيشتر اوقات را در طالقان مي گذرانيد تا در اوايل زمستان 1339 خورشيدي بيمار شد و بيماري ايشان شدت يافت(3) و در بيمارستان دكتر هشترودي تهران بستري گرديد و در روز سه شنبه سيزدهم بهمن ماه 1339 خورشيدي سال 1380 قمري به درود حيات گفت جنازه اش به قم حمل شد و مرحوم آيةاللّه العظمي بروجردي(ره) بر ايشان نماز گذارد (و گويا اين آخرين نماز ميّت ايشان بود كه بجا آورد) و در قبرستان «وادي السلام خاكفرج» به خاك سپرده شد.شيخ محمدتقي نحوي كه اكثر اوقات خدمت آن مرحوم مي رسيد از قول يكي از اخيار تهران كه در لحظات آخر حيات آن مرحوم نزدش حاضر بوده است نقل مي كند كه چند لحظه قبل از وفات، ايشان به من فرمودند: زير بغلم

را بگيريد تا بنشينم. او را نشانديم، متوجه شديم آن مرحوم پاها را جمع كرده و مؤدب نشسته و به يك نقطه معيني نگاه مي كنند و لبان را تكان مي دهد، گويا با كسي صحبت مي كند، سپس پا را دراز نموده و خوابيد و به رحمت ايزدي پيوست، در همين حال بوي عطري بسيار عالي به مشام ما رسيد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر الهيان تنكابني قزويني چون استادش سيدموسي زرآبادي هيچگاه شانه از تكاليف سياسي و اجتماعي خالي نمي كردند و هميشه در مبارزه با ظلم و ستم در دو ميدان جهاد نفساني و جهاد بيروني پيش قدم بودند.فعاليتهاي آموزشي : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني پس از بهره گيري از حوزه نجف اشرف و علماي آن سامان و درك مقام اجتهاد در حدود سال 1335 قمري به قزوين مراجعت نمود و در آنجا به تدريس و تربيت طلاب علوم ديني پرداخت. ، و به تبعيت از استاد و مراد خويش سيد موسي ، نهال نجابت علم و عرفان را در تدريس نو عالمان برافراشت. هميشه در حالت سفر بود، گاه به مشهد مقدس مشرف مي گشت و بر خواهرزاده خود مرحوم شيخ مجتبي قزويني وارد مي شد و گاه در حجره اي در مدرسه نواب اقامت مي گزيد و به زيارت و عبادت مشغول مي شد و همواره در شهرهاي قزوين، رامسر، رشت، طالقان، تهران، آستانه و مشهد در تردد بود. وي هر جا مي رفت به تدريس و تربيت و تهذيب طلاب علوم ديني مي پرداخت. در طول دوران زندگي هرگز دلبستگي به دنيا پيدا نكرد و هيچگاه خانه اي تهيه ننمود. با زندگي بسيار ساده و بي آلايش عمر را سپري مي ساخت.

با وجودي كه هزاران تومان وجوهات به او داده مي شد با اين حال هرگز در آن وجوه تصرف نمي نمود و در دوران زعامت آيةللّه العظمي بروجردي(ره) هم وجوهات را به ايشان مي داد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شيخ علي اكبر الهيان در همين زمان با حضور در خدمت اعجوبه دوران، عالم رباني و متأله قرآني حضرت سيدموسي زرآبادي (متوفي سال 1353 قمري) به تهذيب و تزكيه نفس مشغول گرديد. استاد كه يكي از بنيانگذاران و استوانه هاي «مكتب تفكيك» بود، در پرورش ايشان و شيخ مجتبي قزويني تلاش فراوان نمود. مكتب تربيتي سيّد كه مكتب توأمان علم و عمل بود بر معرفت و شناخت بر اساس علوم قرآني خالص و عمل بر طبق موازين دقيق شرعي تأكيد داشت. درباره تأثير اخلاق و كتب علمي و عملي او در پرورش و ساختن روحهاي بزرگ، همين بس كه شيخ علي اكبر الهيان و شيخ مجتبي قزويني تنكابني از تربيت يافتگان ايشان هستند. شيخ علي اكبر الهيان در سال 1345 قمري به رامسر مهاجرت و چندي در آنجا رحل اقامت انداخت. وي پس از مدتي درنگ در آن شهر به قزوين بازگشت و از آن پس هميشه در سفر بسر مي برد.آثار : nbsp1 تقريرات درس فقه و اصول ميرزاي بزرگ شيرازي(ره) nbsp2 حاشيه بر «عين الاصول» nbsp3 حاشيه بر نجاةالعباد nbsp4 فوائدالعسكريه nbsp5 مصابيح

امجد، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمود امجد به سال 1318 ه_.ش در خانواده اى روحانى در شهرستان كنگاور از توابع شهر «كرمانشاه» به دنيا آمد، پدرش از واعظان توانا و از علماي آن ديار بود كه به عنوان پايگاهي در مسير ايران به كربلا، ميزبان علماي هم عصر خويش بود.

، و جدّشان از عالمان ذى فنون ملقّب به «افصح المتكلّمين» بود. پدر بزرگ ايشان از علما و شعراي با اخلاص و ارادتمند خاندان عصمت و طهارت است كه تضمين هاي عاشورايي ايشان از اشعار حافظ مشهور است. در حدود 18 سالگى تحصيلات جديد را رها و به انگيزه تحصيل علوم دينى به شهر مقدّس قم مشرّف شد و در مدّت كوتاهى دوره مقدّمات و سطح را به پايان رسانده و به دروس خارج مشغول گرديد. در درس خارج فقه و اصول از محضر استادانى چون حضرات آيات عظام: امام خمينى، داماد، حاج آقا حسين فاطمي ، بهاءالدينى و بهجت _ قدّس الله اسرار الماضين، و دامت بركات الباقين منهم _ و در فلسفه و عرفان عملى از محضر پربار علاّمه طباطبايى قدّس سرّه استفاده فراوان برد. و در حدود 20 سال پايان عمر گهربار معظّم له با ايشان انس داشت و در جلسات عمومى و خصوصى ايشان شركت مى كرد ارادت علامه نيز به ايشان مشهود بوده است بطوري كه مي فرموده اند به او امجد كرمانشاهي نگوييد بلكه امجد كربلايي بگوييد. بزرگترين استاد اخلاق و عرفان ايشان مرحوم آيت الله العظمي بهاءالديني است كه از سال 1351 ه_.ش. با آيت الله العظمى بهاء الدينى مأنوس و استفاده فراوان برد. و نيز در حدود سال 1350 با آيت اللّه العظمى بهجت _ دامت بركاته _ مرتبط شد و افزون بر بهره بردارى از دروس خارج فقه و اصول آن عارف ارتباط خاص و نزديك با معظّم له داشت و اينك حدود يك دهه است كه ايشان در تهران ساكن و دانشجويان و جوانان از

جلساتش بهره هاى اخلاقى مى برند و علامه طباطبايي مي گفت: «ايشان قوي است.» روش تربيتي و رفتاري و اخلاق اجتماعي و زهد بي نظير ايشان باعث شده، جوانان خصوصا دانشجويان، اين عالم گرانقدر را همچون نگيني در آغوش بگيرند. مباحث اخلاقي و نماز جماعت ايشان در مسجد كوي دانشگاه تهران و مراسمي چون عزاداري ايام محرم و احياء شبهاي قدر، همه عاشقان فضيلت را به سوي خويش جذب كرده است. از خصوصيات بارز ايشان اخلاص عجيب و بي اعتنايي او به دنياست به طوري كه بسيار ديده اند كه مجالس بسيار كوچك و در ظاهر كم اهميت و افراد بي نام و نشان را بر مجالس بسيار بزرگ ترجيح داده اند. آنچه در نظر ايشان اهميت دارد ارادت و اخلاص به اهل بيت عصمت طهارت عليهم السلام است. عشق به جوانان، دلسوزي براي آنان و محبت پدرانه ايشان باعث شده است كه جوانان هم به او عشق ورزند و با ايشان رابطه اي صميمي داشته باشند.

امين، نصرت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1405 -1308 ق)، عالم و مجتهد. آمنه بيگم حاجيه نصرت خانم، فرزند حاج سيد محمدعلى امين التجار اصفهانى، در اصفهان متولد شد. دايى اش آيت اللَّه شريعت اصفهانى بود. از كودكى به تحصيل پرداخت و پس از فراگيرى مقدمات در محضر حاج آخوند زفره اى، فقه و اصول و علوم معقول و منقول و حكمت و كلام را نزد آيت اللَّه آقاسيد على مجتهد نجف آبادى و آقاسيد ابوالقاسم دهكردى تكميل كرد و به مرتبه ى استنباط رسيد. پس از امتحانات كتبى به دريافت اجازه ى اجتهاد از آقاميرزا ابراهيم اصطهباناتى شيرازى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه حائرى يزدى و آيت اللَّه نجفى مرعشى؛ و اجازه ى روايت

از آقاشيخ محمدرضا نجفى مسجدشاهى نائل آمد. تمام عمر را به تأليف و تدريس گذراند و مدرسه اى به نام مكتب فاطمه (س) تأسيس كرد كه در آن زنان و دختران ايرانى به تحصيل و كسب علوم و معارف اسلامى مى پرداختند. آيت اللَّه ميرزاآقاى شيرازى در اجازه نامه اش به وى، او را با اين اشعار توصيف كرده است.

فلَوُ كُنّ النّساء بِمثلِ هذى

لَفضّلت النّساءِ عَلى الرّجال

فلا التَأنيث لاسم الشمس عار

و لا التّذكير فخر للهِلال

وى آثار خود را تحت نام «يك بانوى ايرانى» منتشر مى كرد از جمله آثارش: «الاربعين الهاشميه»، «شرح چهل حديث»؛ «اخلاق و راه سعادت بشر»، كه ترجمه و اقتباسى است از «طهارة الاعراق فى تصحيل الاخلاق» ابن مسكويه؛ «روش خوشبختى و توصيه به خواهران»؛ «سير و سلوك»، در روش اولياءِاللَّه؛ «مخزن العرفان» و «كنز العرفان»، در علوم قرآن؛ «تفسير قرآن»، در پانزده جلد؛ «معاد يا آخرين سير بشر»؛ «النفخات الرحمانية فى الواردات القلبية»، حاوى كشفيات و مشاهدات معارف؛ «مخزن اللئالى فى فضايل مولى الموالى».[1]

1308 ق- 1362 ش، حاجيه نصرت خانم از زنان دانشمند معاصر. پدرش حاج سيد محمدعلى بن حسن حسينى مشهور به امين التجار اصفهانى و مادرش دختر حاج سيد مهدى جناب و دائى اش مرحوم شريعت اصفهانى بود. از اوان كودكى در اصفهان به تحصيل پرداخت و پس از آموزش مقدمات در محضر حاج آخوند زفره اى، ساليانى دراز در فقه و اصول فرائد و فصول و كفاية و خارج صلات و طهارت، و در كلام دو جلد شوارق، و در فلسفه از ابتدا تا الهيات اسفار را در خدمت آقا مير سيد على نجف آبادى آموخت و هر چند كه در اين ضمن به عقد ازدواج پسر عم خويش

حاج ميرزا آقا معين التجار درآمده بود و تعهد وظائف خانه دارى مى كرد، كمال سعى در تحصيل مبذول مى داشت.

بر اثر اين گونه استقامت و بذل سعى به مراقب علمى والائى رسيد و از پى امتحان كتبى به دريافت اجازه ى اجتهاد از آقا ميرزا آقاى اصطهباناتى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه نجفى مرعشى و همچنين اجازه ى روايت از آقا شيخ محمدرضا مسجد شاهى نائل آمد. خانم امين عمر خود را يكسره به تاليف و تدريس گذراند. مدرسه اى به نام «مكتب فاطمه» تاسيس كرد كه زنان و دختران در آن به كسب علوم و معارف اسلامى مى پرداختند. آثار بسيارى تأليف كرد كه از آن جمله اند، الاربعين الهاشمية (1328 ش) كه ترجمه و اقتباسى است از اخلاق ابن مسكويه؛ روش خوشبختى و اقتباسى است از اخلاق ابن مسكويه؛ روش خوشبختى و توصيه به خواهران (1371 ق)؛ سير و سلوك در روش اولياء (1323 ش)؛ مخزن العرفان (1326 ش به بعد)؛ تفسير كامل قرآن در 15 جلد؛ معاد يا آخرين سير بشر (1326 ش)، النفحات الرحمانية فى الواردات القلبية (1369 ق) حاوى كشفيات و مشاهدات معارف؛ مخزن اللئالى در فضل مولى الموالى. خانم امين آثار خود را تحت نام «يك بانوى ايرانى» منتشر مى كرد.[2]

مجتهد، فقيه، مدرس.

تولد: 1265، اصفهان.

درگذشت: 23 خرداد 1362، اصفهان.

حجت الاسلام سيده نصرت بيگم امين (معروف به بانوى ايران) فرزند سيد محمدعلى امين التجار اصفهانى، در چهار سالگى براى آموزش قرآن و فراگيرى خواندن و نوشتن راهى مكتب شد.

بانو امين همچنان به تحصيل ادامه مى داد تا اينكه در پانزده سالگى با پسر عموى خود حاج ميرزا ملقب به معين التجار كه از بازرگانان سرشناس و معتبر اصفهان بود ازدواج نمود و به خانه دارى و تربيت

فرزندان مشغول شد. اما اين امر مانع ادامه تحصيل و مطالعه و تحقيق وى در معارف اسلامى نشد و به تحصيل صرف، نحو، بلاغت، تفسير، علم حديث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان پرداخت و با وجود مشكلاتى كه در فضارى حاكم بر آن ايام براى زنان در امر تحصيل وجود داشت، طلبگى و تحصيل خود را در سطوح عاليه نيز ادامه داد تا اينكه در چهل سالگى مرتبت و تسلط علمى ايشان مورد تأييد مراجع تقليد وقت قرار گرفت و به دريافت درجه ى اجتهاد و روايت نايل شد. بانو امين از چهل سالگى تا پايان عمر به تأليف كتب، تدريس، پاسخگويى به پرسش هاى دينى و ارشاد دختران و زنان پرداخت.

آثار ايشان عبارتند از: اربعين الهاشميه (به زبان عربى، 1356 ق.)؛ جامع الشتات (زبان عربى) معاد يا آخرين سير بشر (تهران، 1326، تبريز چاپ دوم، 1334)؛ نفحات الرحمانية فى الواردات القلبية (به زبان عربى، اصفهان، 1369)؛ اخلاق (ترجمه كتاب ابن مسكويه)؛ مخزن العرفان (تفسير قرآن در پانزده جلد)؛ روش خوشبختى و توصيه به خواهران ايمانى (تهران، 1331، اين كتاب در تبريز و اصفهان نيز به چاپ رسيده است)؛ مخزن اللئالى در مناقب مولى الموالى اميرالمؤمنين على (ع)؛ سير و سلوك؛ در روش اولياء و طريق سير سعداء (اصفهان 1323).

حجت الاسلام امين در سال 1344 با سرمايه خود مكتبى به نام «فاطمه سلام الله عليها» و نيز دبيرستانى دخترانه تأسيس كرد تا فضايى براى ادامه تحصيل بانوان فراهم آيد. ايشان همچنين در كانون تبليغات و تعليمات دينى بانوان اصفهان به تدريس معارف و تفسير قرآن مى پرداخت.

مزار بانو امين در اصفهان قرار دارد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي

گوي

منابع زندگينامه :[1] تذكرة القبور (445)، الذريعه (248/24 ،229/20)، علماء معاصرين (325 -311)، گنجينه ى دانشمندان (116 -114 /3)، مؤلفين كتب چاپى (559 -557 /6).

[2] منبع: دايرةالمعارف تشيع، 527 /2.

اندرزيان، امرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امرالله اندرزيان

محل تولد : كهگيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

انصاري، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد انصاري

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/3

ايزد پناه، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس ايزد پناه

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

آدرس اينترنتي

زندگينامه علمي

در سال 1354 سوم راهنمايي را به پايان رساندم و در سال 1355 وارد حوزه قم شدم. تا سال 1364 دروس سطح را همراه با فلسفه و كلام و تفسير به پايان رسانده و وارد دوره اشارات بوعلي و درس خارج فقه اصول شدم. در سال 1364 كتاب اصول سياستها و احزاب را انتشار دادم و در سال 1367 وارد فوق ليسانس فلسفه و الهيات دانشگاه شدم. مدت 2 سال در دانشگاه تربيت معلم تبريز تدريس فلسفه و كلام و در سال 1372 وارد دانشگاه قم شدم. ابتدا عضو هيأت علمى- پژوهشي شدم و پس از آن به تدريس پرداختم.از سال 1372 مقالات علمي من از كنگرة علامة طباطبايي تبريز آغاز شد و مقاله دركيهان در دو شماره به چاپ رسيد. در سال 1373 مقاله ام در دانشگاه امام حسين(ع) پذيرفته شد كه بررسي تحريف شناسي عاشورا در پرتو انسان شناسي بود. پس از آن مدت حدود 8 سال مقالات علمي ام در روزنامه هاي اطلاعات، كيهان و مجلات علمي به چاپ رسيد كه به حدود 90 مقاله مي رسد. در سال 1380 وارد دوره دكتري فلسفه تطبيقي شدم همزمان با آن در دانشگاه قم فلسفه علم، فلسفه اخلاق و كلام و عرفان تدريس مي كنيم و در ضمن در سال 1383 طي 60 برنامة علمي راديو معارف به بررسي مباني جنبش نرم افزاري پرداختم و پس

از آن در معاونت پژوهشي دفتر تبليغات حدود 10 كارگاه علمي برگزار كرده ام.اين فعاليت هم اكنون به ياري حضرت حق ادامه دارد.هم اكنون دهها طرح و برنامه در دست تحقيق و تاليف دارم كه در شرايط مقتضي ان شاء الله ارائه خواهند شد. گرايش عمومي اينجانب فلسفة علم، هنر و ادبيات و علوم دين است. آنچه كه دغدغة اصل من در تحقيقات تأليفات است اصل جامع نگري به مسائل و تحقيق همه جانبه است. منابع زندگينامه :پايگاه انديشوران حوزه

آقاتهراني، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي آقا تهراني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

حجت الاسلام والمسلمين دكتر مرتضي آقا تهراني در سال 1336 در اصفهان متولد شد. تحصيلات مقدماتي علوم حوزوي را در مدرسه حقاني قم و زير نظر شهيدان گرانقدر، قدوسي و بهشتي به اتمام رسانيد.

ايشان از رزمندگان پر تلاش دوران دفاع مقدس بوده و همزمان دروس متوسطه و عالي فقه و اصول، فلسفه و تفسير را در مكتب بزرگاني چون حضرات آيات بهجت، مظاهري و مصباح يزدي(دامت بركاتهم) فرا گرفته است. تحصيل در مؤسسات باقرالعلوم، در راه حق، امام خميني(ره) و اخذ فوق ليسانس روانشناسي در قم، فوق ليسانس فلسفه غرب و دكتراي فلسفه عرفان از دانشگاه بينگ همتون آمريكا، كارشناسي ارشد مطالعات اسلامي از دانشگاه لگ گيل كانادا بخش ديگري از كارنامه درخشان علمي ايشان است.

حجت الاسلام والمسلمين تهراني، 5 سال به عنوان امام جمعه شهر نيويورك و مسئول مؤسسه اسلامي اين شهر فعاليت نمودند و پس از بازگشت از آمريكا تا به امروز به تدريس و تبليغ در حوزه و دانشگاه و تحقيق و پژوهش در گستره فقه، اصول، اخلاق، عرفان

و علوم تربيتي پرداخته است.

منابع زندگينامه :مركز تحقيقات علوم كامپيوتري علوم اسلامي

بلخي، سيد اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل بلخي سال 1295 ش . در قريه ((سرپل بلخاب )) در يك خانواده روحاني زاده شد. بلخاب سرزميني است خوش آب و هوا و كوهستاني كه در قسمت جنوبي استان مزار شريف و در مسير رودخانه ((بلخ آب )) كه از ((باميان )) سرچشمه مي گيرد قرار گرفته است . اين خطه از ديرباز مركز تشيع و پايگاه ستارگان علم و ادب در تركستان زمين بوده و امروز پس از گذشت قرنها نام ستارگانش چشم و چراغ ملت مسلمان به حساب مي آيند اينك نيم نگاهي به گذشته اين ديار مي اندازيم .

فرزانگان بلخاب

بلخاب تا قبل از ورود ((مير سيد علي فرزند مير سيد جلال الدين بخارايي )) شهرت چنداني نداشته ولي بعد از سال 810 ق . با ورود اين عالم زبردست و دانشمند نام و آوازه اين دره گمنام از ((سمرقند)) تا ((هرات )) پيچيد. بدين مناسبت كاروانهايي از عالمان و دولتمردان به قصد زيارت و ديدار اين عارف وارسته وارد بلخاب شدند. تا جايي كه ((شاهرخ )) به اين شخصيت علاقه مند شد و چندين بار وي را از بلخاب به مركز حكومت خراسان يعني ((هرات )) دعوت نمود و دخترش را به عقد او درآورد. و در آخرين سفر ميرسيدعلي در حالي كه شاهرخ در ((شهر ري )) دار فاني را وداع گفته بود بر طبق وصيتش جنازه او را به هرات حمل نمودند و ميرسيدعلي ولي بر او نماز خواند!

بلخاب از دير زمان با حوزه هاي بزرگ شيعه در نجف ، مشهد و قم در

تماس بوده و در دشوارترين ايام اين قافله از حركت نيفتاد. بر همين اساس است كه مدارس و روحانيت بلخاب از ساير مناطق پيشگام است . و نسبت به ساير مناطق شيعه نشين افغانستان بيشترين طلاب از اين منطقه بوده اند.

در اين بخش بيش از سي هزار نفر شيعه مؤ من و غيرت مند زندگي مي كنند و بيش از دهها حسينيه و مسجد وجود دارد و تا قبل از انقلاب بزرگترين پايگاه فرهنگي مردم شمال به حساب مي آمد.

برخي از بزرگان بلخاب به قرار ذيل است :

بهجت، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولادت: آيت الله العظمي محمد بهجت فومني در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده اي ديندار و تقوا پيشه، در شهر مذهبي فومن واقع دراستان گيلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد و از اوان كودكي طعم تلخ يتيمي را چشيد.

درباره نام آيت الله بهجت خاطره اي شيرين از يكي از نزديكان آقا نقل شده است كه ذكر آن در اينجا جالب مي نمايد، و آن اينكه:

پدر آيت الله بهجت در سن 16-17 سالگي بر اثر بيماري وبا در بستر بيماري مي افتد و حالش بد مي شود به گونه اي كه اميد زنده ماندن او از بين مي رود وي مي گفت: در آن حال ناگهان صدايي شنيدم كه گفت:

« با ايشان كاري نداشته باشيد، زيرا ايشان پدر محمد تقي است. »

تا اينكه با آن حالت خوابش مي برد و مادرش كه در بالين او نشسته بود گمان مي كند وي از دنيا رفته، اما بعد از مدتي پدر آقاي بهجت از

خواب بيدار مي شود و حالش رو به بهبودي مي رود و بالاخره كاملاً شفا مي يابد.

چند سال پس از اين ماجرا تصميم به ازدواج مي گيرد و سخني را كه در حال بيماري به او گفته شده بود كاملاً از ياد مي برد.

بعد از ازدواج نام اولين فرزند خود را به نام پدرش مهدي مي گذارد، فرزند دومي دختر بوده، وقتي فرزند سومين را خدا به او مي دهد، اسمش را « محمد حسين» مي گذارد، و هنگامي كه خداوند چهارمين فرزند را به او عنايت مي كند به ياد آن سخن كه در دوران بيماري اش شنيده بود مي افتد، و وي را « محمد تقي » نام مي نهد، ولي وي در كودكي در حوض آب مي افتد و از دنيا مي رود، تا اينكه سرانجام پنجمين فرزند را دوباره « محمد تقي » نام مي گذارد، و بدينسان نام آيت الله بهجت مشخص مي گردد.

كربلايي محمود بهجت، پدر آيت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به كسب و كار، به رتق و فتق امور مردم مي پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهي ايشان مي رسيد. وي اهل ادب و از ذوق سرشاري برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثي اهل بيت عليهم السلام به ويژه حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام شعر مي سرود، مرثيه هاي جانگدازي كه اكنون پس از نيم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.

باري آيت الله بهجت در كودكي تحت تربيت پدري چنين كه دلسوخته اهل بيت عليهم السلام به ويژه سيد الشهداء

عليه السلام بود، و نيز با شركت در مجالس حسيني و بهره مندي از انوار آن بار آمد. از همان كودكي از بازيهاي كودكانه پرهيز مي كرد و آثار نبوغ و انوار ايمان در چهره اش نمايان بود، و عشق فوق العاده به كسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر. تحصيلات :

تحصيلات ابتدايي را در مكتب خانه فومن به پايان برد، و پس از آن در همان شهر به تحصيل علوم ديني پرداخت. به هر حال، روح كمال جو و جان تشنه او تاب نيآ ورد و پس از طي دوران مقدماتي تحصيلات ديني در شهر فومن، به سال 1348 ه.ق. هنگامي كه تقريباً 14 سال از عمر شريفش مي گذشت به عراق مشرّف شد و در كربلاي معلّي اقامت گزيد.

بنا به گفته يكي از شاگردان نزديك ايشان، معظّم له خود به مناسبتي فرمودند:

« بيش از يك سال از اقامتم در كربلا گذشته بود كه مكلّف شدم. »

آري، دست تربيت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شايسته را از اوان كودكي و نوجواني تحت نظر جهان بين خود گرفته و فيوضاتش را شامل حال آنان گردانيده و پيوسته مي پايد، تا در بزرگي مشعل راهبري راه پويان طريق الي الله را به دستشان بسپارد. بدين سان، آيت الله بهجت حدود چهار سال در كربلاي معلّي مي ماند و از فيوضات سيد الشهداء عليه السلام استفاده نموده و به تهذيب نفس مي پردازد و در طي اين مدت بخش معظمي از كتابهاي فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن ديار مطهّر مي خواند.

در سال 1352ه.ق. براي ادامه تحصيل به نجف اشرف

مشرّف مي گردد و قسمتهاي پاياني سطح را در محضر آيات عظام از آن جمله مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني به پايان مي رساند. با اين همه، همّت او تنها مصروف علوم ديني نبوده، بلكه عشق به كمالات والاي انساني هماره جان ناآرام او را به جستجوي مردان الهي و اولياء برجسته وا مي داشته است.

يكي از شاگردان آيت الله بهجت مي گويد: در سالهاي متمادي كه در درس ايشان شركت مي جويم هرگز نشنيده ام كه جز در موارد نادر درباره خود مطلبي فرموده باشد. از جمله سخناني كه از زبان مباركش درباره خود فرمود، اين است كه در ضمن سخني به مناسبت تجليل از مقام معنوي استاد خود حضرت آيت الله نائيني(رحمت الله عليه) فرمود:

« من در ايام نوجاني در نماز جماعت ايشان شركت مي نمودم، و از حالات ايشان چيزهايي را درك مي كردم. » استادان بر جسته فقه و اصول :

آيت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درك محضر استادان بزرگي چون آيات عظام: آقا سيد ابوالحسن اصفهاني(رحمت الله عليه) ، آقا ضياء عراقي(رحمت الله عليه) ، و ميرزاي نائيني(رحمت الله عليه) ، به حوزه گرانقدر و پر محتواي آيتِ حقّ حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني (رحمت الله عليه)، معروف به كمپاني وارد شد و در محضر آن علامه كبير به تكميل نظريات فقهي و اصولي خويش پرداخت، و به ياري استعداد درخشان و تأييدات الهي از تفكرات عميق و ظريف و دقيق مرحوم علامه كمپاني، كه داراي فكري سريع و جوّال و متحرك و همراه با تيز بيني بوده، بهره ها برد.

آيت الله محمد تقي مصباح درباره استفاده آيت الله بهجت از استادان خود مي گويد:

« در فقه بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد كاظم شيرازي- كه شاگردان مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي و از استادان بسيار برجسته نجف اشرف بود- استفاده كرده، و در اصول از مرحوم آقاي نائيني، و سپس بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد حسين كمپاني اصفهاني فايده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهاني بيشتر بود و هم استفاده هاي جنبي ديگر. » سير و سلوك وعرفان :

آيت الله بهجت، در ضمن تحصيل و پيش از دوران بلوغ، به تهذيب نفس و استكما ل معنوي همّت گمارده، و در كربلا در تفحّص استاد و مربي اخلاقي بر آمده و به وجود آقاي قاضي كه در نجف بوده پي مي برد. و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خويش آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني كمپاني استفاده هاي اخلاقي مي نمايد.

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« پيدا بود كه از نظر رفتار هم خيلي تحت تأثير مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني بودند، چون گاهي مطالبي را از ايشان با اعجابي خاص نقل مي كردند، و بعد نمونه هايش را ما در رفتار خود ايشان مي ديديم. پيدا بود كه اين استاد در شكل گرفتن شخصيت معنوي ايشان تأثير بسزايي داشته است. »

همچنين در درسهاي اخلاقي آقا سيد عبدالغفار در نجف اشرف شركت جسته و از آن استفاده مي نموده، تا اينكه در سلك شاگردان حضرت آيت الله سيد علي قاضي(ره) در آمده و در صدد كسب معرفت از ايشان

بر مي آيد، و در سن 18 سالگي به محضر پر فيض عارف كامل حضرت آيت الله سيد علي آقاي قاضي بار مي يابد، و مورد ملاطفت و عنايات ويژه آن استاد معظّم قرار مي گيرد و در عنفوان جواني چندان مراحل عرفان را سپري مي كند كه غبطه ديگران را بر مي انگيزد.

آيت الله مصباح مي گويد:

« ايشان از مرحوم حاج ميرزا علي آقاي قاضي مستقيماً در جهت اخلاقي و معنوي بهره برده و سالها شاگردي ايشان را كرده بودند. آيت الله قاضي از كساني بودند كه مُمَحَّضِ در تربيت افراد از جهات معنوي و عرفاني بودند، مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم آيت الله آقا شيخ محمد تقي آملي و مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي و عده زيادي از بزرگان و حتي مراجع در جنبه هاي اخلاقي و عرفاني از وجود آقاي قاضي بهره برده بودند. آيت الله بهجت از اشخاص ديگري نيز گهگاه نكاتي نقل مي كردند مثل مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني و ديگران...

خود آقاي بهجت نقل مي كردند: شخصي در آن زمان در صدد بر آمده بود كه ببيند چه كساني سحر ماه مبارك رمضان در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي مي خوانند، آن طور كه خاطرم هست اگر اشتباه نكنم كساني را كه مقيد بودند اين عمل را هر شب در حرم حضرت امير عليه السلام انجام بدهند شمرده بود و بيش از هفتاد نفر شده بودند.

به هر حال، بزرگاني كه تقيد به جهات عبادي و معنوي داشتند در آن عصرها زياد بودند. متأسفانه در

عصر ما كمتر اين نمونه ها را مشاهده مي كنيم. البته علم غيب نداريم، شايد آن كساني كه پيشتر در حرمها اين عبادتها را انجام مي دادند حالا در خانه هايشان انجام مي دهند، ولي مي شود اطمينان پيدا كرد كه تقيد به اعمال عبادي و معنوي سير نزولي داشته و اين بسيار جاي تأسف است.»

يكي ديگر از شاگردان آقا ( حجّة الاسلام و المسلمين آقاي تهراني ) جريان فوق را به صورت ذيل از حضرت آيت الله بهجت نقل مي كند:

« شخصي در آن زمان شنيده بود كه در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي را مي خواندند، آن شخص تصميم گرفته بود ببيند در زمان خودش چند نفر اين كار را انجام مي دهند، رفته بود و شمارش كرده و ديده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقليل پيدا كرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور كه بنده «تهراني» به ياد دارم) در حرم ( اعّم از نزديك ضريح مطهّر، و رواقهاي اطراف) دعاي ابوحمزه را در دعاي نماز وتر خود قرائت مي كنند. » فلسفه :

آيت الله بهجت، اشارات ابن سينا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آيت الله سيد حسن بادكوبه اي فرا گرفته است. مرجعيت :

با اينكه ايشان فقيهي شناخته شده اند و بيش از سي سال است كه اشتغال به تدريس خارج فقه واصول دارند، ولي هماره از پذيرش مرجعيت سرباز زده اند.

آقاي مصباح درباره علت پذيرش مرجعيت از سوي ايشان و نيز پيرامون عدم تغيير وضعيت آيت الله بهجت بعد

از مرجعيت مي گويد:

« بعد از مرجعيت منزل آايت الله بهجت هيچ تغييري نكرده است، ملاقات و پذيرايي از بازديد كنندگان در منزل امكان ندارد لذا در اعياد و ايام سوگواري، در مسجد فاطميه از ملاقات كنندگان پذيرايي مي شود. اصولاً قبول مرجعيت ايشان به نظر من يكي از كرامات ايشان است، يعني شرايط زندگي ايشان آن هم در سن هشتاد سالگي به هيچ وجه ايجاب نمي كرد كه زير بار چنين مسؤليتي برود، و كساني كه با ايشان آشنايي داشتند هيچ وقت حدس نمي زدند كه امكان داشته باشد آقا يك وقتي حاضر بشوند پرچم مرجعيت را به دوش بكشند و مسوليتش را قبول بكنند. و بدون شك جز احساس يك وظيفه متعين چيزي باعث نشد كه ايشان اين مسؤليت را بپذيرند. و بايد گفت كه رفتار ايشان در اين زمان با اين وارستگي و پارسايي، حجت را بر ديگران تمام مي كند كه مي شود در عين مرجعيت با سادگي زندگي كرد، بدون اينكه تغييري در لباس، خوراك، مسكن، خانه و شرايط زندگي پيش بيايد. »

تا اينكه بعد از فوت مرحوم آقاي سيد احمد خوانساري(ره) جلد اول و دوم كتاب «ذخيره العباد» (جامع المسائل كنوني) را به قلم خود تصحيح و در اختيار خواص گذاشتند، و پيش از فوت مرجع عاليقدر حضرت آيه الله العظمي اراكي(ره) اجازه نشر رساله عمليه خويش را دادند، سرانجام وقتي جامعه مدرسين با انتشار اطلاعيه اي هفت نفر از آن جمله حضرت آيه الله العظمي بهجت را به عنوان مرجع تقليد معرفي كرد و عده اي از علماي ديگر از جمله آيت الله مشكيني و آيت الله

جوادي آملي و ... مرجعيت ايشان را اعلام كردند، به دنبال در خواستهاي مصرانه و مكرر راضي شدند تا رساله عمليه ايشان در تيراژ وسيع به چاپ برسد، با اين حال از نوشتن نام خويش بر روي جلد كتاب دريغ ورزيدند.

در همين ارتباط يكي از مرتبطين ايشان مي گويد: ايشان پيش از در گذشت آيت الله العظمي اراكي چون مطلع شدند جامعه مدرسين نظر به معرفي ايشان را دارند پيغام دادند كه راضي نيستم اسمي از بنده برده شود.

و بعد از فوت مرحوم اراكي و پيام جامعه مدرسين و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: « فتاواي بنده را در اختيار كسي قرار ندهيد. از ايشان توضيح خواسته شد فرمودند: صبر كنيد، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر كسي ماند و از ديگران تقليد نكرد و فقط خواست از ما تقليد كند آن وقت فتاوي را منتشر كنيد » چندين ماه پس از اين رخداد رساله ايشان توسط بعضي از اهل لبنان به چاپ رسيد. هجرت:

ايشان بعد از تكميل دروس، در سال 1363 ه.ق. موافق با 1324 ه.ش. به ايران مراجعت كرده و چند ماهي در موطن خود فومن اقامت گزيد و بعداً در حالي كه آماده بازگشت به حوزه علميه نجف اشرف بود، قصد زيارت حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام و اطّلاع يافتن از وضعيت حوزه قم را كرد، ولي در طول چند ماهي كه در قم توقف كرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، يكي پس از ديگري شنيده مي شد، لذا ايشان تصميم گرفت كه در شهر مقدس قم اقامت كند.

در قم از محضر آيت الله

العضمي حجت كوه كمره اي استفاده كرده و در بين شاگردان آن فقيد سعيد درخشيد. چند ماهي از اقامت حضرت آيه الله العظمي بروجردي در قم نگذشته بود كه آيت الله بهجت وارد قم شد، و همچون حضرات آيات عظام امام خميني، گلپايگاني و ... به درس فقيد سعيد مرحوم بروجردي حاضر شد.

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« آيت الله بهجت از همان زماني كه مرحوم آيت الله بروجردي(ره) در قم درس شروع كرده بودند از شاگردان برجسته واز مُستَشكِلين معروف و مبرّز درس ايشان بودند. معمولاً استاداني كه درس خارج مي گويند، در ميان شاگردانشان يكي دو سه نفر هستند كه ضمن اينكه بيش از همه مطالب را ضبط مي كنند احياناً اشكالاتي به نظرشان مي رسد كه مطرح و پي گيري مي كنند تا مسائل كاملاً حل شود، اينان از ديگران دقيق ترند، و اشكالاتشان علمي تر و نياز به غور و بررسي بيشتري دارد، و ايشان در آن زمان چنين موقعيتي را در درس مرحوم آيت الله بروجردي داشتند. » تدريس :

آيت الله بهجت در همان ايام كه در درس آيات عظام اصفهاني، كمپاني و شيرازي حضور مي يافت، ضمن تهذيب نفس و تعلم، به تعليم هم مي پرداخت و سطوح عاليه را در نجف اشرف تدريس مي كرد. پس از هجرت به قم نيز پيوسته اين روال را ادامه مي دادند. در رابطه با تدريس خارج فقه توسط ايشان نيز در مجموع مي توا ن گفت كه ايشان بيش از چهل سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گريزي

غالباً در منزل تدريس كرده است، و فضلاي گرانقدري ساليان دراز از محضر پر فيض ايشان بهره برده اند. شيوه تدريس :

آيت الله مصباح در مورد روش تدريس ايشان مي گويد:

« ايشان در بيان مطالب سعي مي كردند ابتدا مسأله را از روي كتاب شيخ انصاري قدس سره مطرح كنند، و بعد هر كجا مطلب قابل توجهي از ديگران مخصوصاً از صاحب جواهر قدس سره در طهارت، و از مرحوم حاج آقا رضا همداني و ديگران مطالب برجسته اي داشتند آن را نقل مي كردند، و بعد هر جا خود ايشان نظر خاصي داشتند آن را بيان مي كردند. اين شيوه از يك طرف باعث اين مي شد كه انسان از نظر استادان بزرگ در يك موضوع آگاه بشود و در عين حال صرفه جويي در وقت مي شد. استادان ديگر هم براي تدريس شيوه هاي جالبي داشتند كه شايد براي مبتدي مفيدتر بود كه هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح مي كردند، ولي خوب اين باعث مي شد كه وقت بيشتري گرفته بشود و احياناً مطالبي تكرار بشود.

در ضمن تدريس، در ميان نكته هايي كه از خود ايشان ما استفاده مي كرديم و طبعاً بعضي از اين نكته ها چيزهايي بود كه ايشان از استادانشان شفاهاً دريافت كرده بودند، به مطالب بسيار ارزنده و عميق و داراي دقتهاي كم نظيري بر مي خورديم. »

آيت الله مسعودي كه خود سالها از درس آيت الله العظمي بهجت بهره برده اند درباره ويژگي تدريس ايشان مي گويد:

« سبك درس ايشان سبك خاصي است. معمولاً آقايان مراجع و بزرگان در درس

خارج يك مسأله اي را مطرح مي كنند و اقوال ديگران را يكي يكي ذكر مي كنند، سپس يكي را نقد مي كنند و ديگري را تأييد، و سرانجام يكي از آن نظرات را مي پذيرند، يا نظريه ديگري را انتخاب مي كنند. ولي ايشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمي كنند بلكه ابتدا مسأله را مطرح مي كنند و بعد روند استدلالش را بيان مي كنند. اگر شاگرد آراء علماء را ديده و مطالعه كرده باشد، مي فهمد كه دليلي را كه استاد ذكر مي كند چه كسي گفته است، و اشكال يا تأييدي را كه مي كند مي فهمد به سخن چه كسي اشكال يا قول چه كسي را تأييد مي كند. لذا هر كس بخواهد در درس ايشان شركت كند بايد مباني و نظرات آقايان ديگر را ديده باشد. »

آيت الله محمد حسين احمدي فقيه يزدي درباره شيوه درس ايشان مي گويد:

« نوعاً ايشان چند مسئله اصلي يا فرعي را كه عنوان مي فرمودند بعد از توجه به ظرافتهاي حديث و روايت و يا آيه شريفه اي كه دلالت بر موضوع بحث داشت، مقايسه اي بين موضوع بحث و ساير بحثهاي مشابه مي نمودند و دقت عقلي و فكري خاصي در تعادل آن دو انجام مي دادند، آنگاه نتيجه مي گرفتند كه انصافاً نتيجه علمي و جديد بود. و حقيقتاً مطلبي را كه ذكر مي كردند ناشي از اوج و عظمت ديد و فكرشان بود كه از ائمه عليهم السلام و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحيح نيز هم اين گونه بحث و تجزيه و تحليل كردن است. » موعظه

در درس :

حجة السلام والمسلمين قدس، امام جمعه كلاچاي كه خود سالها در درس ايشان حضور داشته است مي گويد:

« روال آيت الله العظمي بهجت اين بود كه پيش از شروعِ درس، حدود ده دقيقه موعظه مي كرد، ولي نه به عنوان موعظه بلكه به عنوان حكايت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود كه منظور اصلي آيت الله مصباح يزدي كه سالها در درس خارج فقه ايشان شركت مي كردند (15سال)، علاوه بر استفاده علمي، استفاده از روحيه ملكوتي آقا بوده است. »

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« آيت الله بهجت گاهي داستاني را يا حديثي را نقل مي كردند كه براي ما تعجب آور بود ايشان چه اصراري دارند كه بر مطالب معلوم و روشن تكيه مي كنند، از جمله مطلبي كه ايشان در تذكّرات پيش از درس اصرار مي كردند امامت امير المؤمنين عليه السلام بود، ما تعجب مي كرديم كه ما مگر در آن حضرت شك داريم كه ايشان اين قدر اصرار دارند كه دلائل امامت حضرت علي عليه السلام را براي ما بيان كنند. يك خورده ته دلمان گله مند بوديم كه چرا به جاي اين مطالب يك چيز هايي كه بيشتر حاجت ماست ( در امور اخلاقي و معنوي ) مطالبي را نمي گويند. اما بعد از اين كه به پنجاه- شصت سالگي رسيديم، در بسياري از مباحث ديديم كه آن نكته هايي كه ايشان چهل سال پيشتر در درسشان درباره امامت علي عليه السلام مي فرمودند به دردمان مي خورد. گويا ايشان آن روز مي ديد كه يك مسائلي بناست در آينده مورد

غفلت و تشكيك قرار بگيرد.

شايد اگر توجه هاي ايشان نبود ما انگيزه اي نداشتيم درباره اين مسائل مطالعه اي داشته باشيم، حتي از نكته هايي كه ايشان چهل سال پيش بيان مي كردند امروز بنده در نوشته هايم در مورد مسائل اعتقادي يا جاهاي ديگر استفاده كرده ام. » جايگاه علمي :

گواهي استادان و هم دوره ايها و نيز شاگردان برجسته كه بخشي از آن در ذيل مي آيد نمايانگر دقت نظر و نبوغ برجستگي علمي ايشان است:

از آن جمله گويند:

روزي ايشان در درس كفايه يكي از شاگردانِ مرحوم آخوند خراساني به نحوه تقرير مطالب آخوند خراساني توسط استاد اعتراض مي كند، ولي با توجه به اينكه از همه طلاب شركت كننده در درس كم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدي پيش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شديد شاگردان ديگر قرار مي گيرد، ولي در آن هنگام ناگهان استاد وارد مي شود و متوجه اعتراض شاگردان به ايشان مي گردد. سپس خطاب به آنان مي فرمايد: « با آقاي بهجت كاري نداشته باشيد. » همه ساكت مي شوند آنگاه استاد ادامه مي دهد: « ديشب كه تقريرات درس مرحوم آخوند را مطالعه مي كردم متوجه شدم كه حقّ با ايشان است » و پس از اين سخن، از جديت و نبوغ آيت الله بهجت تمجيد مي نمايد.

يكي از دانشمندان نجف مي گويد:

« ايشان در درس، به مرحوم آيت الله كمپاني امان نمي داد، و پيوسته بحثها را مورد نقد قرار مي داد. »

مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري نيز مي گويد:

« ايشان با اظهار

نظرهاي دقيق و اشكالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب كرده بود كه چند روزي مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ايرادها براي ما هم مفيد بود؛ ولي آقاي بهجت براي گريز از شهرت ديگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه مي دادند معلوم مي شد اگر بالاتر از ديگران نباشند بي شك كمتر از آنان نيستند. »

مرحوم علامه محمد تقي جعفري مي گويد:

« آن هنگام كه در خدمت آقا شيخ كاظم شيرازي مكاسب مي خوانديم، آيت الله بهجت نيز كه اينك در قم اقامت دارند، در درس ايشان شركت مي نمودند، خوب يادم هست كه وقتي ايشان اشكال مي كردند آقا شيخ كاظم با تمام قوا متوجه مي شد، يعني خيلي دقيق و عميق به اشكالات آقاي بهجت توجه مي كرد، و همان موقع ايشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود. »

آيت الله سيد محمد حسين طهراني در كتاب انوارالملكوت مي نويسد:

« آيت الله حاج شيخ عباس قوچاني، وصيّ سيد علي آقاي قاضي مي فرمودند: آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني حاضر مي شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سيّد باز مي گشتند بعضي از طلابي كه در درس براي آنها اشكالاتي باقي مانده بود به حجره ايشان مي رفتند و اشكالشان را رفع مي نمودند. و چه بسا ايشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ايشان مي پرسيدند و ايشان هم مانند بيداري جواب مي دادند جواب كافي وشافي،

و چون از خواب بر مي خاستند و از قضايا و پرسشهاي در حال خواب با ايشان سخن به ميان مي آمد ابداً اطلاع نداشتند و مي گفتند: هيچ به نظرم نمي رسد و از آنچه مي گوييد در خاطرم چيزي نيست. »

آيت الله مشكيني مي گويد:

« ايشان از جهت علمي ( هم در فقه و هم در اصول ) در يك مرتبه خيلي بالايي در ميان فقهاي شيعه قرار دارند. »

حجة السلام و المسلمين امجد مي گويد:

« ايشان در علميت در افق اعلي است. فقيهي است بسيار بزرگ، و معتقدم كه بايد مجتهدين پاي درسشان باشند تا نكته بگيرند و بفهمند، و حق اين است كه درس خارج را بايد امثال آيت الله بهجت بگويند نه آنهايي كه به نقل اقوال بسنده مي كنند. » تشويق بزرگان به شركت در درس ايشان :

آيت الله مصباح مي گويد:

« اولين چيزي كه ما را جذب كرد آن جاذبه معنوي و روحاني ايشان بود. ولي تدريجاً متوجه شديم كه ايشان از لحاظ مقامات علمي و فقاهت هم در درجه بسيار عالي قرار دارد. اين بود كه سعي كرديم خدمت ايشان درسي داشته باشيم تا وسيله اي باشد هم از معلومات ايشان بهره اي ببريم، و هم بهانه اي باشد كه هر روز خدمت ايشان برسيم و از كمالات روحي و معنوي آقا بهره مند شويم. كتاب طهارت را در خدمت ايشان شروع كرديم، ابتدا در يكي از حجرات مدرسه فيضيه چند نفر از دوستان شركت مي كردند، و بعد از گذشت يك سال، يكي دو سالي هم در حجره اي در

مدرسه خان (مدرسه مرحوم آيت الله بروجردي) خدمت ايشان درس داشتيم، و بعدها كه ضعف مزاج ايشان بيشتر شد از آن به بعد در منزل، خدمتشان مي رفتيم كه يك دوره طهارت را خدمت ايشان خوانديم، و بعد يك دوره هم مكاسب و خيارات را كه تقريباً حدود 15 سال ادامه پيدا كرد. ما در درس ايشان استفاده هايي مي برديم كه در بسياري از درسها كمتر يافت مي شد. »

شهيد بزرگوار استاد مطهري(ره) نيز به درس ايشان عنايت خاصّي داشتند. آيت الله محمد حسين احمدي يزدي در اين رابطه مي گويد:

« آيت الله شهيد مطهري درباره درس آيت الله بهجت به ما خيلي سفارش مي كرد و مي فرمود: حتماً در درس ايشان شركت كنيد مخصوصاً در اصول، چون آقاي بهجت درس آقا شيخ محمد حسين اصفهاني را ديده حتماً در درس ايشان شركت كنيد.»

استاد خسرو شاهي مي گويد:

« بنده در درس فقه خارج خيارات آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري شركت مي كردم. ايشان اواخر عمر مريض بودند و درسشان تعطيل شد. يك روز وقتي كه آيت الله حايري از حرم بيرون مي آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض كردم: ان شاء الله درس را شروع مي فرماييد؟

فرمودند: نه. بعد فرمودند:

« شما كه جوان هستيد من يك ضابطه اي را در اختيار شما قرار بدهم، و آن اينكه درس كساني شركت بكنيد كه فقط نقل اقوال نكنند، بلكه اقوال را بررسي كرده و نكاتي را در درس بيان كنند كه در فعليت رساندن ملكه اجتهاد خيلي سودمند باشد. چون درسي براي شما مفيد است كه

اين ملكه اجتهاد را از قوه به فعليت برساند، و تنها به نقل اقوال كفايت نكند. »

من همان جا به ايشان عرض كردم: جناب عالي كسي را با اسم براي ما معرفي بفرماييد. فرمودند: « من از اسم بردن معذورم. » عرض كردم: من در درس آيت الله العظمي بهجت شركت مي كنم. ايشان اظهار رضايت نمود و تبسم كردند و فرمودند: « درس ايشان از نظر دقت و محتوا همين قاعده و ضابطه اي را كه به شما گفتم دارد، خوب است كه در درس ايشان شركت مي كنيد. درس ايشان از هر جهت سازنده است هم از جهت علمي هم از جهت اخلاقي، اين درس را ادامه بدهيد. » تأليفات :

حضرت آيت الله بهجت داراي تأليفات متعددي در فقه و اصول هستند كه خود براي چاپ اكثر آنها اقدام نكرده اند، و گاه به كساني كه مي خواهند آنها را حتي با غير وجوه شرعيه چاپ كنند، اجازه نمي دهند و مي فرمايند: هنوز بسياري از كتابهاي علماي بزرگ سالهاست كه به گونه خطي مانده است، آنها را چاپ كنيد نوبت اينها دير نشده است.

فهرست عمده تأليفات ايشان كه برخي نيز با اصرار و پشتكاري برخي از شاگردانشان به چاپ رسيده، عبارتند از:

الف) كتابهاي چاپ شده:

1. رساله توضيح المسائل ( فارسي و عربي )

2. مناسك حجّ

دو كتاب فوق توسط برخي از فضلا بر اساس فتاوي ايشان تأليف و پس از تأييد آقا به چاپ رسيده است.

3. وسيله النجاة

اين كتاب در بردارنده نظرات فقهي ايشان در اكثر ابواب فقه است كه در متن وسيله النجاه آيت

الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) گنجانده شده و نهايتاً جلد نخست آن با تأييد ايشان به چاپ رسيده است.

4. جامع المسائل

اين كتاب مجموعه حواشي ايشان بر كتاب « ذخيره العباد» استادش آيت الله العظمي محمد حسين غروي اصفهاني، و نيز تكميل آن تا آخر فقه مي باشد، كه قسمتهايي از آن ابتدا با نام « ذخيره العباد» با حروفچيني نه چندان زيبا و در تعداد نسخه اندك در اختيار برخي از شاگردان و خواصّ ايشان قرار گرفت، و بعداً جلد اول از اين مجموعه كه قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به خاطر كثرت فروع فقهي كه توسط حضرت آيت الله بهجت بر اصل كتاب افزوده شده و جامعيت آن « جامعُ المسائل » نام گرفته و به همت برخي از شاگردان ايشان به چاپ رسيد.

ب) تأليفات آماده چاپ و نشر:

1. جلد اول از كتاب صلوة

آيت الله بهجت در اين كتاب با سبكي ويژه و تلخيص مطالب به ترتيب مباحث

« جواهر الكلام» به بيان نظريات نو و ابتكاري خويش پرداخته اند.

2. جلد اول از دوره اصول

اين كتاب تقريبا" به ترتيب « كفايه الاصول» نگارش يافته است، و بارها توسط ايشان مورد مداقّه و تجديد نظر قرار گرفته، و نظرياتي نو در بسياري از مباحث اصول را در بردارد.

3. تعليقه بر مناسك شيخ انصاري

اين كتاب در بردارنده نظرات ايشان درباره مناسك حجّ مي باشد.

ج) تأليفاتي كه هنوز اقدام به چاپ آنها نشده است:

1. بقيه مجلّدات دوره اصول

2. حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري

كه به ترتيب مكاسب شيخ انصاري(ره) از اول تا انجام، و پس

از اتمام آن ادامه مباحثي كه در مكاسب مطرح نشده بر اساس متن « شرائع الاسلام » نگارش يافته است، ايشان در اين دوره از مباحث فقهي نظرات جديدي را ارائه داده اند.

3. دوره طهارت

در اين كتاب نيز آيت الله بهجت بسان دوره « كتاب الصلوة » به ترتيب مباحث

« جواهر الكلام» با تلخيص و نو آوري نظرات خويش را مطرح نموده اند.

4. بقيه مجلّدات دوره كتاب الصلوة

همچنين ايشان در تأليف سفينة البحار با مرحوم حاج شيخ عباس قمي (ره) همكاري داشته اند، و قسمت زيادي از سفينة البحار خطي، به خط ايشان نوشته شده است. شاگردان :

با توجه به اينكه ايشان به خاطر شهرت گريزي عمدتاً در منزل خود تدريس مي كردند، با وجود اين افراد بسياري از محضر آن جناب استفاده كرده و مي كنند. كه برخي از آنان خود صاحب رساله و فتوي مي باشند، اينك نام بعضي ديگر از آنان را با حذف القاب ذكر مي كنيم:

1. محمد تقي مصباح يزدي.

2. عبدالمجيد رشيد پور.

3. سيد مهدي روحاني.

4. علي پهلواني تهراني.

5. مختار امينيان.

6. محمدهادي فقهي.

7. هادي قدس.

8. محمود امجد.

9. محمد ايماني.

10. محمد حسن احمدي فقيه يزدي.

11. محمد حسين احمدي فقيه يزدي.

12- مسعودي خميني

13- سيد رضا خسروشاهي.

14- حسن لاهوتي

15- عزيز علياري

16- سيد محمد مؤمني

17- حسين مفيدي

18- جواد محمد زاده تهراني

19- سيد صابر مازندراني

20- شهيد نمازي شيرازي

اين عارف برجسته و فقيه ارزشمند در ساعت پانزده و ده دقيقه عصر 27 ارديبهشت 1388 مطابق با 22 جمادي الاولي 1430 قمري دار فاني را وداع گفتند.

برگرفته از كتاب

:گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بيابانكي، علاءالدوله

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ علا الدوله بيابانكي سمناني در سال 659 در روستاي بيابانك سمنان متولد شد. علاالدوله از كودكي مقدمات علوم نزد دايي خود ركن الدين صاين آموخت . و از پانزده سالگي وارد دربار ارغون خان ايلخان مغول شد و به كارهاي ديواني مشغول گشت 5-674 هق، و تا سال 685 كه اردوي او را ترك نمود، به اعمال ديواني مشغول بود. اما در آن زمان تغيير حالي در علا الدوله رخ داد و ترك مناصب ديواني كرده به تحصيل و تكميل معلومات خود رفته و حديث و سلوك پرداخت و به بغداد رفت وحلقه ارادت شيخ نورالدين اسفرايني برگردن آويخت در اين حين چند بار به سفر حج و شامات رفت تا اينكه در سال 689 خرقه و اجازه ارشاد خود را از مرادخود چند دريافت نمود. و در خانقاه سكاكيه در سمنان به تعليم مشغول شد. و نيز خانقاهي بنام برج احرار را با خرج خود ساخت و در آن به تعليم و تاليف پرداخت و تا زمان مرگ در 736 به كار خود ادامه داد . خواجوي كرماني حكمي از شاگردان وي بود. از علا الدوله در سمنان تاليفات بسياري باقي است كه از آن جمله اند: ديوان اشعار علا الدوله سمناني، مقاصد المخلصين، و بيان الاحسان لاهل العرفان.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي گرايش : عرفان اسلامي والدين و انساب : شيخ علا الدوله بيابانكي سمناني در سال 659 در روستاي بيابانك سمنان متولد شد. پدر و اجداد وي از حاكمان محلي و مردمي مرفه و با فرهنگ بودند.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي :

علا الدوله بيابانكي سمناني از يك خاندان ثروتمند سمنان بود چنانكه به قول خود وي «صد هزار از ملك پدري و ميراث، صرف و وقف صوفيان كرد». اصل وي از سند بوده است اما در بيابانك سمنان اقامت گزيده بودند و متصديان امور ديواني به شمار مي رفتند. «مقدمان» اين خاندان با عنوان «ملك» مشهور بودند و به همين سبب برخي تذكره نويسان علا الدوله را از ملوك سمنان دانسته اند. پدرش ملك شرف الدين محمد و عمويش ملك جلال الدين از بزرگان دوره ايلخاني به شمار مي رفتند و از متصديان امور دولتي در آن عهد بوده اند.ملك شرف الدين محمود عنوان ملك بغداد (شحنه بغداد) در زمان ارغون را داشت و درزمان غازان خان منصب الغ بيتكچي يافت و در سال 695 به زمان غازان خان همانند برادر خود اعلام گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : علا الدوله بيابانكي سمناني در سمنان فقه و حديث را از دايي خود ركن الدين صاين (م. 700 ه.ق)آموخت و به اردوي ارغون خان پيوست اما به سبب تغيير حال و بيداري ناگهاني اردوي وي را ترك ركد و تكميل تحصيلات خود در فقه، حديث و علم ادبي و نيز سلوك پرداخت و در سال 687 ه.ق به بغداد رفت و حلقه مريدي شيخ نورالدين عبدالرحمن اسفرايني پرداخت. و خرقه خود را از او ، كه با واسطه اي به شيخ نجم الدين كبري مي رسيد پرداخت نمود. و اجازه ارشاد يافت 689 ه .ق و مدتي هم به سفر در فلسطين و شام پرداخت.خاطرات و وقايع تحصيل : حمدالله مستوفي كه معاصر علا الدوله بيابانكي سمناني

بود نوشته است كه علا الدوله در زمان ارغون خان مغول در مشاغل دولتي روزگار مي گذراند (در 15 سالگي)فعاليتهاي ضمن تحصيل : علا الدوله بيابانكي سمناني در حين تحصيل علوم ديني و ادبي در دربار ارغون به كارهاي ديواني مشغول بود.وقايع ميانسالي : چنانكه حمد الله مستفي نوشته است، علا الدوله بيابانكي سمناني از 15 سالگي در دربار اباقا و ارغون و به مشاغل دولتي مشغول بود اما در يكي از سفرهاي ارغون بر علا الدوله تغييرحالي دست داد چنانكه از خدمت ديواني منصرف شد ، شيخ خود در كتاب العروه اين واقعه را در زمان جنگ ارغون و سلطان احمد تكودار درنزديكي قزوين نسبت داده است (در حدود سال 682) اما در سال 685 از اردوي خان خارج شد و به سمنان رفت و به تكميل تحصيلات و اطلاعات خود پرداخت و غلامان و كنيزان خود از اارد و اولا خود را صرف تعمير و ساختن «خانقاهي سكاكيه» منسوب به شيخ حسن سكاك سمناني (قرن 5 ه.ق) كرد. و به مريدان شيخ نور الدين عبدالرحمن اسفرايني در بغداد پيوست و 687 و اندكي بعد به حج رفت و چندبار اين زيارت را تكرار نمود. اما كما بيش با دربار ايلخانان ارتباط داشت در برخي از آخرين ايلخانان را در ديوان خود مدح نموده است و حتي ميان امير چوپان و سلطان ابوسعيد ايلخانان وساطت نمود. آخرين سفر حج وي به سال 732 بوده است.زمان و علت فوت : وفات علا الدوله بيابانكي سمناني رادر شب جمعه 22 رجب سال 736 هجري در 77 سالگي نوشته اند. پيكرش در كنار مقبره عماد الدين عبدالوهاب

دفن شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علا الدوله بيابانكي سمناني در 15 سالگي درحدود سال 5-673 به خدمت اباقاخان درآمد اشتغال به كارهاي دواني را تا سال 685 ادامه داد. وي پس از ترك اردوي ارغون نيز كما بيش با دربار ايلخانان مرتبط بود.فعاليتهاي آموزشي : علا الدوله بيابانكي سمناني از سال 720 درخانقاه سكاكيه در صوفي آباد سمنان به ارشاد دراويش پرداختمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : «جرج احراز» نام خانقاهي بود كه علا الدوله بيابانكي سمناني در آخرين سالهاي عمر خود در صوفي آباد سمنان برپا كرد، بودساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : تفكر، تاليف و مناظره درباره موضوعات عرفاني، همواره علا الدوله بيابانكي سمناني را به خود مشغول مي داشته است.شاگردان : از ميان ارادتمندان متعدد علا الدوله بيابانكي سمناني خواجوي كرماني شاعر معروف بود كه مدتي از دوران سلوك را در خدمت وي در صوفياباد گذرانده و در آنجا معتكف بوده و در وصف وي اشعاري سروده است. اخي علي مصري راحتي محمد دهقان و ابوالبركات تقي الدين علي سمناني و منهاج بن محمد السراين از ديگر شاگردان علا الدوله بودند.آرا و گرايشهاي خاص : علا الدوله بيابانكي سمناني ، سمناني در تصوف معتقد به اعتدال اجراي احكام دين و انطباق آنها با اصول تصوف بود و در اين راه سخت گير بود و با معتقدان وحدت وجود (بويژه ابن عربي) مخالفت داشت و از اين رو با شيخ كمال الدين عبدالرزاق كاشي كه چنين اعتقادي داشته است، مكاتبات و مباحثاتي داشته است.آثار : العروه لاهل الخلوه ، بيان الاحسان لاهو العرفان ، ديوان

علا الدوله سمناني [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج3(بخش 2)، ص 808] ويژگي اثر : امامت علا الدوله سمناني در كتابهاي مقاصدالمخلصين، مفضح عقايد المدعين، بيان الاحسان لاهل العرفان و فلاح، دلايلي بر اثبا امامت علي (ع) آورده است و برخي اين دلايل را نشانه تشيع علاالدوله مي دانند.4 سلوه العاشقين ، فلاح ، مشاريخ ابواب القدس ، مطلع النقط و مجمع اللقط ، مفضح عقايد المدعين ، مقاصد المخلصين ، يسر البال في اطوار سلوك اهل الحال

منابع زندگينامه :صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج3، بخش 2، ص 801

بيگم شيرازي، ام سلمه

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1163 ق)، عارف و نويسنده. از آثار وى «جامع الكليات»، در سير و سلوك و عرفان است كه در شيراز چاپ شده است.[1]

ز شعبان 1163 ق. وى كتاب جامع الكليات را در سير و سلوك و عرفان به زبان فارسى در چهارده مقاله تاليف كرده است.[2]

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (69/5)، ريحانه (306/8)، لغت نامه (ذيل/ ام سلمه)، مشاهير زنان (18 -17).

[2] منابع: الذريعه، 69 /5؛ ريحانةالادب، 306 /8؛ فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، 116؛ فهرست كتابهاى چاپى فارسى، 1502 /2؛ فهرست نسخه هاى خطى فارسى، 766 /2؛ النساءالمؤمنات، 159؛ مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى، 654 /1.

پاكپور، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي پاكپور

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم اقتصاد، در سال 1363 دروس حوزه را در مدرسه علميه جلاليه آستانه اشرفيه آغاز نمودم.

سال 64 براي ادامه تحصيل به قم آمدم و در مدرسه امام صادق(ع) (نيروگاه) پذيرفته شده به مدّت چهار سال دوره مقدّماتي را به پايان رساندم. ادامه تحصيل در مدرسه امام باقر(ع) (نيروگاه) و ورود به موسسه در راه حق همزمان با دروس موسسه، در سال 73 دروس سطح حوزه را به پايان رساندم. بعد از دوره پنج ساله اول موسسه در راه حق، (موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني) در مقطع كارشناسي ارشد رشته دين شناسي پذيرفته شده و در طول مدت چهار سال پايان نامه خويش را به عنوان «وظيفه گرايي از ديدگاه كريستين ام كرسگارد» دفاع كردم. دو سال آخر دوره كارشناسي ارشد در گروه كارورزي فلسفه اخلاق موسسه زير نظر استاد محمود فتحعلي فعاليت پژوهشي داشته ام، همزمان

با كار پايان نامه در گروه اخلاق مركز برنامه ريزي و تدوين كتب درسي نهاد فعاليت نموده و چند سالي است كه به عنوان مسئول گروه اخلاق مشغول فعاليت هستم. بعد از اتمام دوره سطح حوزه چند سالي در درس خارج آيات عظام جوادي آملى، سبحانى، لاريجاني و... شركت كردم. در طول سال 85 با گروه اخلاق و تربيت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قم در غالب پروژه اخلاق كاربردى، همكاري داشته و از فضاي علمي آنجا بهره كافي برده ام. اكنون در ضمن فعاليت در گروه اخلاق مركز تدوين نهاد رهبرى، در رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش اخلاق و عرفان اسلامي در مقطع دكتري مشغول به تحصيل مي باشم.

تربتي، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آخوند ملا عباس تربتي يكي از برجسته ترين و ممتاز ترين چهره هاي معنوي و مردمي درتاريخ اخير ايران است .مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتي در سال 1288 قمري مصادف با 1250 يا 1251 شمسي و در پانزده كيلومتري شرقي تربت حيدريه ، ده « كاريزك ناگهاني ها» متولد گرديد .او را بايد درزمره متشرع ترين عارفان و عارف ترين متشرعات قرار داد. اواز مردمي ترين شخصيتهايي است كه درهمان حال از عابدترين آنها بوده است.وي در سال 1322 شمسي هجري مطابق با 17 شوال سال 1362 قمري هجري دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : حاج آخوند ملا عباس تربتي ، فرزند مردي به نام «ملا حسينعلي» اهل «كاريزك » و زني به نام «شيرين» (دختر لطفعليْ) از اهالي «قاين» بود. اطلاعات چنداني از والدين حاج آخوند در دست نيست ؛ اما نقل شده كه

حاج آخوند از از خوبي، ديانت، خانه داري، حلم و بردباري، كارداني، تميز كاري و دقت مادرش بسيار تعريف مي كرد ونمي شد نام مادرش را ببرد و اشك در چشمانش نيايد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : عباس تربتي در سن شش يا هفت سالگي، پدرش او را نخست به مكتب ده، سپس براي تحصيل به شهر تربت فرستاد و نزد مرحوم «حاج ملا عبدالحميد» مقدمات صرف و نحو عربي را به خوبي و با دقت تمام فرا گرفت . اغلب اوقات شب و روز ايشان به فراگرفتن درس و بحث و تكرار و عبادت و فراگرفتن مسائل ديني و خواندن كتب ديني در مواعظ و شرح حال انبياء و اولياء و عباد و زهاد مي گذشت و همه اينها به حكم طبيعت خودش و بدون اجبار ديگري بود. پس از طي مقدمات، به تحصيل سطح فقه و اصول پرداخت و پس از مدتي به مشهد رفته، روزها را كار كرده و شبها درس مي خواند . وي پس از بازگشت به روستاي محل زادگاهش و نيز پس از ازدواج و آسوده گردانيدن خيال پدر در كار زراعت، به منظور ادامه تحصيل ، هر پنج شنبه چند قرص نان خانگي تهيه كرده،و همراه كتابهايش بعد از خواندن نماز ظهر و عصر پياده به طرف خانه عالمي كه متن كتابهاي فقه و اصول را درنزد او مي خواند به راه مي افتاد . شب جمعه و روز جمعه تا ظهر، از استاد به اندازه يك هفته از كتابهايي مانند « معالم» و « قوانين» در اصول و « شرح لمعه» و « شرايع » در فقه درس مي گرفت، و ظهر

جمعه پس از اداي نماز به سوي ده باز مي گشت، و از فردا ضمن اشتعال به كار زراعت به حاضر كردن درسها مي پرداخت تا پنج شنبه ديگر كه دوباره به محضر استاد برسد . استادان و مربيان : يكي از استادان مهم حاج آخوند ملا عباس تربتي ، ملا محمد كاظم آخون خراساني است .همسر و فرزندان : حاج آخوند ملا عباس تربتي پس از تحصيل در مشهد به ده خود بازگشته و به كمك پدر خود در كار زراعت مشغول شد و در هنگام فراغت به گفتن مسائل ديني و موعظه كردن مردم مي پرداخت ، در اين مدت نيز با همسري اهل روستاي « مزدگرد» (در سه كيلومتري جنوب تربت) ازدواج كرد . وقايع ميانسالي : حاج آخوند ملا عباس تربتي مرجع تظلم مردم و خانه اش ملجا دادگستري و پناهگاه آنان بود. چنانكه وقتي از دست حكام و خوانين به وي تظلم مي كردند او با قدرت معنوي خودبه شكايت آنان رسيدگي مي كرد . از ديگر وقايع اين دوره مي توان به موارد زير اشاره كرد: - در سال 1287 شمسي، با كاروان ، پياده به كربلا رفت و اين سفر هفت ماه طول كشيد. روزي كه بازگشت، مرد و زن همگي جمع شدند، به طوري كه در خانه جاي نشستن نبود. - سفر دوم كربلا مرحوم راشد نقل مي كند : در سال 1298 هجري شمسي، با كاروان به همراه حاج آخوند عازم كربلا شديم كه 5 ماه و 20 روز طول كشيد. و گاهي پدرم يكي از پياده ها را بر آن سوار مي كرد. پدرم همان برنامه نمازهاي

پنجگانه را در اوقات سه گانه با همان دقت و طمأنينه و منبرهاي بعد از نماز (البته به طور مختصر) داشت. از هر منزل كه راه مي افتاديم، آخرين نفر بود كه به راه مي افتاد تا مطمئن گردد كه همه هستند، و با اينكه او قافله سالار نبود، تفقد حال همه را مي كرد، چرا كه اين را وظيفه ي ديني و اخلاقي خود مي دانست. بسا مي شد كساني از اهالي منزلهاي ميان راه، حالت نماز خواندن او را مي ديدند و سخنان ساده و بي ريا و مؤثرش را مي شنيدند و مجذوب او مي شدند؛ و از اين رو در بعضي از منازل بين راه كربلا نيز معتقداني داشت - حاج آخوند در سال 1306 هجري شمسي عازم مكه معظمه شد؛ با اينكه احتمال داشت به ايشان گذرنامه داده نشود با اين حال از اينكه به طور غير قانوني برود امتناع ورزيد و گفت: من چنين كاري نمي كنم. با آن كه بي نهايت اشتياق زيارت مكه را دارم ولي بر خلاف معمول و قانون حاضر نيستم. ايشان در ساير كارها نيز همين طور بود. سراسر زندگي پر بار ايشان مملو است از فداكاريها ، پايبندي به دستورات شرعي و رسيدگي به احوال مردم كه بسياري از آنها به ما نرسيده است . زمان و علت فوت : مرحوم راشد نقل مي كند : پدرم در روز يكشنبه 24 مهرماه سال 1322 شمسي هجري مطابق با 17 شوال سال 1362 قمري هجري در حدود دو ساعت از آفتاب گذشته از دنيا رفت . نماز صبحش را همچنان كه خوابيده بود خواند و حالت احتضار بر او

دست داد و پايش را به سوي قبله كردند و تا آخرين لحظه هوشيار بود و آهسته كلماتي مي گفت، مثل اين كه متوجه جان دادن خودش بود و آخرين پرتو روح با كلمه لا اله الا الله از لبانش برخاست. حدود دو سال قبل از فوت بيمار شدند و در اين مدت گاهي در تربت و گاهي در مشهد بودند. حاج آخوند، در تربت حيدريه، در خانه شخصي خود، همان اتاق و محلي كه نماز شبهاي بسياري خوانده و «العفو» گفته بود و گريسته بود از دنيا رفت. جنازه حاج آخوند، در مشهد مقدس در آخرين غرفه صحن نو حرم امام رضا عليه السلام (در آن زمان) در زاويه شمال غربي به خاك سپرده شد و چنانكه وصيت كرده بود اين آيه قرآن بر سنگ قبرش كه بر ديوار آن غرفه نصب شد نوشته شد: « و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد؛ و سگ آنها دستهاي خود را بر دهانه غار گشوده بود» (آيه 18 سوره كهف) و در زير آن نوشته شده بود: «مرقد بنده صالح خدا عالم عامل مرحوم حاج شيخ عباس تربتي پسر مرحوم ملا حسينعلي كاريزكي كه هفتاد و اند سال عمر خود را به درستي و پاكي و زهد و عبادت و ترويج دين و خدمت به نوع گذرانيد...» و اين شعر نيز نوشته شده بود: به تاريخش رقم زد، كلك سالك به حق دست ارادت داد عباس بعداً سنگ قبر ايشان توسط حكومت وقت خراب شد و بعد از انقلاب آستان قدس رضوي سنگ قبر جديدي بر مزار حاج آخوند ملا عباس تربتي نصب كرد. اما عبارات روي اين

سنگ، عيناً همان عبارات حك شده بر روي نخستين سنگِ مزار آن مرحوم نيست. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حاج آخوند ملا عباس تربتي پس از ازدواج و تكميل معلومات حوزوي خود ،در تمام اين ايام، عبادات ، نماز شب و روزه ها همچنان جريان خودش را داشت، در كاريزك و در روستاهاي ديگر نيز به كارهاي ديني ، مجالس و منابر مردم رسيدگي مي كرد بي آنكه در برابر آنها چيزي قبول كند. زماني كه مرحوم «حاج شيخ علي اكبر تربتي» كه از شاگردهاي مجتهد حوزه درس مرحوم «آخوند ملا محمد كاظم خراساني» بود از نجف به تربت حيدريه بازگشت ، مرحوم ملا محمد كاظم او را به عنوان «مجتهد جامع الشرايط» معرفي كرد. حاج آخوند در درس « كفاية الصول» ايشان حاضر مي شد ، مرحوم شيخ علي اكبر پس از آنكه با احوال حاج آخوند آشنا مي شود ارادت زيادي درباره او پيدا مي كند و اصرار مي ورزد كه زندگي خود را از ده به شهر تربت منتقل كند. اما حاج آخوند براي رعايت حال پدرش عذر مي آورد. پس از آنكه پدرش فوت مي كند مرحوم حاج شيخ علي اكبر مطلبي مي گويد كه در حاج آخوند خيلي مؤثر مي شود : ترويج دين بر شما واجب است و اين كار در شهر بيشتر ميسر است. در اين هنگام حاج آخوند تصميم گرفت كه به تربت منتقل شود و اين در سال 1289 هجري شمسي واقع شد. پس از انتقال به شهر، مرحوم شيخ علي اكبر به وي تكليف كرد كه به جاي او در مسجد به نماز بايستد و امامت كند.

حاج آخوند با دليل علمي امتناع كرد، ولي شيخ علي اكبر با جواب علمي ايشان را قانع كرد كه بر شما از لحاظ ديني واجب است كه اين كار را بكنيد. خود مرحوم حاج شيخ هم گاهي در هنگامي كه حاج آخوند مشغول نماز بود مي آمد و به وي اقتدا مي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : چانكه از عباس تربتي ياد مي كنند او فردي پرتلاش و درعين حال اهل ورزش و سوادكاري بود.شاگردان : از جمله شاگردان عباس تربتي مي توان به، آيت الله محمد رضا زنجان خراساني اشاره كرد.همفكران فرد : آيت الله جنتي، آيت الله خزعلي، محمود امجد و حاج آقا حسين قمي از جمله همفكران تربتي مي باشند. حاج آقا حسين قمي نيز يكي ديگر ازهمفكران عباس تربتي بود . آيت الله خزعلي، رئيس بنياد بين المللي غدير، در اين باره چنين اذعان دارد: آخوند ملاعباس راشد تربتي انساني عالم و زاهد و در عين حال بيگانه ستيز و آزاده بود. وي افزود: او از مرداني بود كه هرگز از خداوند غافل نشد و در هر كاري نخست خدا و رضايت او را مد نظر داشت. وي با بيان اينكه حيات او براي خدا بود گفت: ملاعباس راشد تربتي براي خدا به مردم خدمت كرد و تمام تلاشش اين بود كه مردم پيشرفت كرده و رو به جلو حركت كنند. او ادامه داد: آخوند ملاعباس راشد تربتي با فضيلت هاي ارزشمند اخلاقي خود به قدري در ميان مردم نفوذ و تأثير يافت كه تظلم خواهي و نيازها را پيش او مي بردند. آرا و گرايشهاي خاص : حاج آخوند ملا عباس تربتي نه فقط به

عنوان يك شخص بلكه به عنوان يك شخصيت و به عنوان آدم و انساني با مجموعه اي از فضيلت هاي كمياب و ناياب است.

ترخان، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم ترخان

محل تولد : بن جي كول ، نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

ايشان در سال 1346 ش در روستايي از توابع نوشهر استان مازندران به نام بن جي كول ، ديده به جهان گشود و بعد از طي دوره راهنمايي در سال 1360 وارد حوزه علميّه شهرستان نور گرديد و همزمان به دروس دبيرستان هم پرداخت و تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته الهيات با گرايش فلسفه و كلام ادامه تحصيل داد و با درجه عالي از دانشگاه قم فارغ التحصيل گرديد . ورود به حوزه و اشتغال به كار علمي مانع از فعّاليّت هاي وي در عرصه انقلاب اسلامي و جنگ نگرديد. طولي نكشيد كه به حوزه علميّه قم وارد شد و از آن زمان تاكنون كه 23 سال به طول انجاميد ، خوشه چين خرمن بزرگان بوده است و از اساتيد و آيات عظام همچون : وجداني فخر ، پاياني ، استادي ، طاهري خرم آبادي ، وحيد خراساني ، فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي ، گرامي ، جوادي آملي ، حسن زاده آملي ، صالحي مازندراني ، مصباح يزدي ، فياضي و ... بهره هاي فراواني برد . فقه ، اصول ، تفسير ، كلام ، فلسفه ، عرفان و زبان انگليسي از جمله موضوعات و گرايشاتي بود كه به صورت تخصصي در حوزه علميّه قم به آن پرداخته شد و محصول اين تلاش 25 ساله در حوزه و

دانشگاه ، ارائه مقالات متعددي است كه در مجلات ، كنگره ها و سايتهاي اينترنتي ارائه شده است و تعداد زيادي هم از آنان در آينده عرضه خواهد شد .

تقوي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1342.

درگذشت: 1364.

از آثار اوست: زندگى در پرتو اخلاق: ذكرالله (قم، جامعه مدرسين حوزه ى علميه ى قم، 1373).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

توكل، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رحيم توكل

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم تجربي درسال 49 _ 48 در سال 51 شمسي وارد حوزه علميه قم شدم و در زمان پيروزي انقلاب اسلامي دروس سطح و كفايتين باتمام رسيد و در سال 60 _ 59 وارد دروس خارج شدم.دو دوره اصول را خدمت حضرت آيت الله العظمي مظاهري (دام عزه) گذراندم و حدود 4 سال هم در خدمت حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملي بحث اصول و فقه معظم له شركت مي كردم و درسال 68 موفق باخذ اجتهاد از آن دو بزرگوار شدم البته چند سالي هم بعد از اتمام دو دوره اصول در درس اصول حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي شركت مي كردم تا از مباني معظم له هم مطلع شوم.از سال 77 به فضل الهي به تدريس خارج فقه مشغول هستم و تا الان (سال 84 _ 83) هفت سال خارج فقه را تدريس كرده ام با توجه به اين نكته در مياحث فقهي هر كجا بحث اصول لازم بود ، بحث اصول آن را مطرح مي كردم تا كاربرد اصولي در مسائل فقهي كار بردي تر انجام شود.

جباريان، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا جباران

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در پنجم آذر 1337 هجري شمسي در ملاير به دنيا آمدم پدرم كشاورز بود و خود نيز تا سن 20 سالگي كه دروس دبستان و دبيرستان را به پايان بردم در كنار او كشاورزي مي كردم.در سال 1356 تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه علميه

ولي عصر (عج) بروجرد آغاز كردم در پاييز 1359 از بروجرد به قم آمدم و تا سال 1365 جز در دو مقطع كوتاه كه مسئوليت مدرسه علميه ولي عصر(عج) بروجرد و مسئوليت مدرسه علميه امير المومنين(ع) ملاير را به عهده داشتم، پيوسته در قم مشغول تحصيل بودم و در كنار تحصيل، كتب مقدماتي را نيز تدريس مي كردم از سال 1365 به قصد شركت در دفاع مقدس به منطقه غرب رفتم و به تناسب تجربه و تخصص خويش مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي بوكان را به عهده گرفتم تا سال 1368 در بوكان خدمت كردم آنگاه به قصد ادامه تحصيل به قم بازگشتم ولي پس از مدتي كوتاه در خرداد 1369 به مهاباد عزيمت كردم و به مدت 15 ماه در سازمان تبليغات اسلامي مهاباد به خدمت اشتغال داشتم پس از بازگشت مجدد به قم تا سال 1375 به تحصيل پرداختم. در طول مدت تحصيل سطح از محضربزرگاني چون مرحوم آيت الله شيخ محمد ابراهيم نجفي بروجردي، شيخ علي جواهرى، شيخ رحمت الله صاحب الزماني و شيخ غلامرضا مولانا در بروجرد و اكابري چون مرحوم وجداني فخر، اعتمادي تبريزى، ستوده، كمره اى، نبوي و عالمي در قم بهره بردم و در خارج فقه و اصول از محضر آيات وحيد خراسانى، مكارم شيرازي ، سبحاني تبريزي و مروجي بروجردي و گنجي در حد وسع خويش بهره مند شدم. از سال 1375 به علل شخصي از شركت در كلاس درس محروم شدم و مطالعات شخصي خود را در فقه و تاريخ ادامه دادم و نوشته هاي ناچيزي عرضه كردم. ترجمه را از سال 1360 و نوشتن را از

سال 1371 آغاز كردم و در دو زمينه تقرير و تأليف چند كتاب نوشتم.

جمالي اردستاني، پير فضل الله

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پيرفضل الله جمالي اردستاني مشهور به پيرجمالي از شاعران و مولفان و عارفان معروف قرن نهم و بنيانگذار طريقت صوفيانه پيرجماليه مي باشد كه اوايل قرن نهم در اردستان متولد شد. و به تحصيل در علوم ادبي پرداخت و از آغاز به سرودن شعر و نگارش نثرهاي ادبي علاقه مند شد. و به طريقت سهرورد بر روي آورد و نثر پير مرتضي اردستاني سالها به سلوك مشغول شد و پس از سياحت بسيار، طريقت پيرجماليه را بنيان گذارد و كتب سياسي را نگاشت كه مهمترين آنها درباره تصرف مصباح الارواح و فتح الابواب و حقيقه الاداب و نيز ديوان اشعار وي مي باشند. پيرجمالي در سال 879 (يا بنا به قولي در901)درگذشت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلامي گرايش : عرفان اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : پيرجمالي از كودكي اصول عرفان و علوم ادبي (شعر و نثر)را به خوبي آموخت. وي پس از سالها سلوك در طريقت سهرورديه طريقت پيرجماليه را بنيان گذاشت. وي تا پيش از اين نزد پيرمرتضي اردستاني به تحصيل و كسب مراتب معنوي مشغول بود و مدتي را نيز در ولايات مختلف به گردش پرداخته بود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : پيرجمالي از آغاز تحصيل به سرودن شعرهايي مي پرداخت و بعدها تخلص جمالي را براي خود برگزيداستادان و مربيان : نسب تعليم و استادان پيرجمالي به شيخ شهاب الدين سهروردي مي رسيد. اما استاد بلافصل وي پيرمرتضي اردستاني بوده است.وقايع ميانسالي : پيرجمالي بيشتر دوران عمر را به سلوك گذراند و درعين حال

به تاليف كتب عرفاي و سرودن اشعار و نثرهايي ادبي پرداخت چنانكه سال868 كتاب مصباح الارواح، در سال 872 كتاب فتح الابواب را نگاشت. و مدتي را به سياحت پرداختزمان و علت فوت : وفات پيرجمالي در سال 879 اتفاق افتاد. اما برخي از جمله ادگار بلوشه ، اتحال معتقدند كه وي در 901 ه.ق درگذشته است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پيرجمالي پيش از تاسيس طريقت پيرجماليه به درجه ي عرفاني «پير» (مرشد كامل) دست يافته بود.فعاليتهاي آموزشي : پيروان پيرجمالي در مركز و شرق ايران (بويژه هرات) پراكنده بودند.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : جمال الدين فضل الله جمالي اردستاني موسس طريقت صوفيانه پيرجماليه به شمار مي رود.شاگردان : پيروان پيرجمالي طريقتي صوفيانه بنام «پيرجماليه»را تشكيل مي دادند. كه در قرن نهم در خراسان و هرات رواج داشت.همفكران فرد : در زمينه شعر، غزل عارفانه پيرجمالي در حد اشعار بزرگاني چون قاسم انوار تبريزي، شاه داغي شيرازي و شمس مغربي بوده است.آرا و گرايشهاي خاص : پيرجمالي با چند واسطه ، شاگرد شيخ شهاب الدين سهروردي بود و احتمالاً طريقتي كه پديد آورد، تحت تاثير طريقت سهرورديه مي باشد.آثار : استقامت نامه ، بيان الحقايق في امواد ، تنبيه الغافلين ،حقيقه الاداب[صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج4، ص 455] ، ديوان قصايد و غزليات و رباعيات ، رباعيات در شرح منظومه صفوت اهل اتحقيق اضل الدين كاشاني ، سير المرسلين يا حقايق احوالي المصطفي ويژگي اثر : كه مثنوي بزرگي است شامل هفت منظومه:1- مصباح الارواح (تاليف 868) 2- احكام المجبين، 3- نهايه الحكمه 4- بدايه المحبه 5-

هدايه المعرفه 6- فتح الابواب (تاليف 873) 7- شرح الواصلين (تاليف 876).8 فتح الابواب ، فرصت نامه ، قدرت نامه ، كشف الارواح يا يوسف و زليخا (در تفسير سوره يوسف) ، كليات ، كنزالدقايق و ميزان الحقايق ، مدح الفقر ، مرآت الافراد ويژگي اثر : (مجموعه 49 رساله)16 مرآت الحبيب ، مشكوه المجين ، مصباح الارواح ،معلومات اسرار القلوب ، مفهومات انوار القلوب ، مكاتيب [نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، ج1، صص5-244 وج 2، ص 775 ] ويژگي اثر : كليات پيرجمالي شامل چند رساله مركب از نظم و نثر، مثنويات، ترجيحات، غزليات و رباعيات. اما مصباح الارواح و فتح الابواب درباره رموز عرفاني و اصول طريقت عرفاني پيرجماليه است. [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج4، ص 455 ] رضا قلي خان هدايت وي را از نظر كثرت اشعار صوفيانه پس از شيخ فريدالدين عطار نيشابوري، پركارترين شاعر صوفي دانسته است. و از كتابهاي مشهور وي اشعاري را آورده است. [هدايت، تذكره رياض العارفين، ص72 ]22 منظومه رو حالقدس ، منظومه شرحالكنوز و كشف الرموز (تاليف 864) ، منظومه محبوب الصديقين ، منظومه مهر افروز و آفتاب ظلمت سوز ، منظومه مهر قلوب ، ناظر و منظور ، نصره نامه ، نور علي نور

منابع زندگينامه :رضا قلي خان هدايت، تذكره رياض العارفين، به تصحيح مهر علي گرگاني، تهران: كتابفروشي بوذر جمهري، بي تا، ص 722صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج4، ص 4453نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، ج1، ص 235

جوادي آملي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرزانه و حكيم متأله، حضرت آيت اللَّه جوادى آملى

در سال 1312 (ه.ش) در خانواده اى روحانى در شهرستان آمل متولد شدند. پدر ايشان از علما، وعاظ و زهاد مشهور آمل بودند. پس از گذران تحصيلات دوران ابتدايى در سال 1324 (ه.ش) شوق پدر و فرزند به دروس دينى موجب شد تا ايشان در حوزه ى علميه آمل مشغول تحصيل شوند. وى در مدت پنج سال نزد اساتيد مبرز و متقى كه بعضاً شاگرد مرحوم آخوند خراسانى بودند تا حدى سطوح عاليه ى مقدمات، فقه، اصول و حديث را فراگرفتند. سپس در سال 1330 (ه.ش) از آمل به تهران هجرت نموده و با راهنمايى پدر بزرگوارشان به حضور آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) كه از اعاظم عصر بود، رسيدند و از آن طريق به مدرسى مروى راهنمايى گرديدند و سطوح عاليه و معقول را در آن محضر شريف فراگرفتند. اين سير علمى تا سال 1335 (ه.ش) ادامه يافت و در آن دوره، كتابهاى منظومه، اشارات و بعضى از اسفار را نزد اساتيد مبرزى همچون آيت اللَّه شعرانى (ره) و آيت اللَّه الهى قمشه اى (ره) فراگرفتند و نيز مقدارى از خارج فقه و اصول را نزد استاد والامقام، آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) تلمذ كردند و در سال 1335 (ه.ش) به دليل جامعيت حوزه ى علميه قم، وارد قم، شهر كريمه ى اهل بيت، حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) شدند و در آنجا از محضر آيت اللَّه العظمى السيد محمدحسين البروجردى بهره بردند و نيز از درس فقه فقيه نامدار، آيت اللَّه محقق داماد (ره) به مدت سيزده سال، و از محضر استاد، امام خمينى (ره) يك دوره ى اصول به مدت هفت سال را درك كردند. همچنين ايشان به حضور استاد مسلم، علامه طباطبايى (ره) رسيدند و

مباحث تكميلى اسفار، خارج حكمت متعاليه عرفان اسلامى و مباحث عاليه ى تفسير حديث و قرآن را در جلسات خصوصى از محضر آن استاد گرانقدر فراگرفتند. ايشان از اوان حضور در تهران و نيز پس از هجرت به قم و تاكنون كه حدود چهل سال مى باشد، انواع دروس معقول و منقول را تدريس كرده اند؛ به گونه اى كه اكنون از بزرگترين رهبران فكرى جهان اسلام، در ابعاد مختلف اسلامى به شمار مى آيند و شاگردان فراوانى در علوم مختلف اسلامى براى عالم اسلام تربيت نموده اند.

از توفيقات الهى ايشان، مداومت با معارف الهى خصوصاً قرآن مجيد است كه انواع حقايق دينى را از طريق تفسير قرآن در جهان اسلام منتشر كرده اند.

آيت الله جوادي آملي و وقف :

واقف بزرگوار، حكيم متأله و انديشمند گرانقدر استاد آيت اللّه جوادي آملي است كه نامشان ما را از هرگونه تعريف و توصيفي در ابعاد شخصيتي ايشان بي نياز مي كند و چهره معنوي و علمي ايشان در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامي درخشان تر از آن است كه اين قلم را توان تصوير باشد. ديدگاهها، مقاصد و منويات واقف محترم كه در قالب عبارات بليغ و مشرب عميق عرفاني در وقف نامه مطرح شده است قابل توجه و تعمق است. بويژه توجه دادن خواننده گرامي به اين نكته مفيد و لازم به نظر مي رسد كه در اين وقف نامه يكبار ديگر آيين و سنت نيكوي وقف نامه نويسي كه به عنوان يك سند فقهي، حقوقي و تاريخي همواره در گذشته مورد توجه واقع مي شده است مدّنظر قرار گرفته و علاوه بر آن به ظرايف وقف و اهميت آن در شريعت نبوي (ص) و نيات واقف و خصوصيات عين موقوفه و

تكليف آينده و ساير موارد فقهي و حقوقي آن به سبكي آموزنده اشاره شده است؛ اموري كه متأسفانه در وقف نامه هاي جديد يا متروك مانده و يا به صورت ناقص بدان پرداخته مي شود. در هر صورت اصل وقف نامه خود مشكي است عطرافشان و از بيان عطار بي نياز. سردبير وقف نامه حضرت آيت الله جوادي آملي بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين الحمدللّه الّذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي اللّه ُ علي رسولهِ الّذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَكّيها بها، و علي اهل بيته الذين استنّوا بسنته (ص) فيها، واللعن علي اعدائهم الّذين نَبَذوُها وراء ظهورها. بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد، عبد محض خدايي كه حق مطلق و هستي صرف است: هيچ موجود امكاني مالك چيزي نبوده. ذاتا، وصفا و فعلاً بلكه اثرا، فاني در ذات، صفت، فعل و اثرخداوند مي باشد، اسناد هر گونه هستي به غير خداوند مجاز است؛ و اگر اسناد شأني از شؤون هستي به غير خدا صحيحا بررسي شود، سبك مجاز از مجاز مي باشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شؤون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي (ص) حلّ شد، قل لااملك لنفسي نفعا ولا ضرّا،... ليس لك من الامر شي ءٌ...، و براي ديگران در معاد، روشن مي گردد، يوم لاتملك نفس لنفسٍ شيئا. زيرا، قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است، نه وعائي براي حدوث آن. البته، در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور، به غير خدا اسناد مالكانه داده مي شود، و بر همين اساس، اشخاصي مالك، و

اشيائي مملوك، و عقود و ايقاعاتي، ممضي، و عهودي ايفاء مي گردد. انسان مؤمن كه به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شؤون مجازي خود را به خداوند بيع كرد، بعد از آن هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شؤون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي داند، و از خود چيزي ندارد، تا آن را مورد معامله قرار دهد، و اگر چنين كرد، حتما به عنوان امتثال فرمان مالك حقيقي خواهد بود. لذا اينجانب عبداللّه واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالك و وليّ، و نه به عنوان خليفه مالك يا وكيل و نائب او، بلكه به عنوان عبد آبق كه به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، درباره خانه ملكي و متصرّفي شهر قم، عهد و قراري با مولاي غيب و شهودم بستم كه ذيلاً بعد از فصول دهگانه، مشروح مي شود. 1_ مهم ترين هدف بعثت، تزكيه نفوس و تعليم كتاب آسماني و حكمت است، نمونه هاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن مجيد بيان شد، يكي از بارزترين مصداق تزكيه همانا تأديه صدقه مي باشد، و كاملترين مصداق صدقه، وقف است كه اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود، و هيچ صدقه اي چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سكني، عمري، رقبي، و نيز بر زكات مال و زكات فطر و نظائر آن براي آن است كه امور مزبور، نشانه صداقت ايمان و صدق

متصدّق و واقف مي باشد. 2_ فضيلت صدقه كه وقف مصداق بارز آن است، در اين است كه خداوند شخصا او را مي پذيرد، و دريافت مي نمايد چنانكه فرمود: اَلَم يَعلَموُا اَنّ اللّه َ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ، بنابراين دريافت رسول اكرم (ص)، مَظهر اَخذ خدا خواهد بود، و جمع بين آيه مزبور و آيه خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقةً تُطهّرهُم وَ تُزكّيهِم بها، آن خواهد شد كه، و ما اَخَذتَ اِذ اَخَذتَ، ولكنّ اللّه َ اَخَذَ. 3_ چون صدقه كه، وقف، فرد كامل آن مي باشد، مُطَهّر نَفس از اوساخ، و مُزَكّي روح از ادناس و اقذار است، اميد آن خواهد بود كه چنين روح طاهر از دَرَن و رَين، تواناي ادراك صحيح وحي الهي باشد، زيرا، سروش غيب را جز طاهران طائر باغ ملكوت و طائران طاهر از دَنَس مُلك، مسّ نمي كنند،... لايمسّه الا المطهّرون. 4_ از آن جهت كه صدقه و وقف، كه مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف مي باشد، با اندك غبار گردِ منّت و اذيّت، غبارين و متوسخ شده، و شايسته صعود به بارگاهي كه جز، كلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمي يابد، اليه يصعد الكلم الطيّب، نخواهد بود، لذا نداي قرآن مجيد چنين است: يا ايّها الّذين آمنوا لاتبطلوا صَدَقاتِكم بالمنّ و الاَذَي. 5 _ چون صدقه جاري همانند سنّت ساري از آثار سودمند مي باشد، و تا برقرار است، روح صاحب آن در دارالقرار قريرالعين خواهد بود، و خداوند، قادم را چون غابر مي نگارد، نَكتُبُ ماقَدَّموا و آثارَهم، و جزء اَعمال برّ متوفي محسوب مي گردد، اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام

كاملاً بيان شد،... والمتصدّقين والمتصدّقات... اَعَدّ اللّه ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجرا عَظيما_... يُضاعَف لَهُم و لَهُم اَجرُ كَريم _ ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر، الاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته، فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنَّها، فهي يعمل بها بعد موته، او ولد صالح يدعو له _ و چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذكر امور سه گانه در اين حديث يا امور شش گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است، نه تعيين، لذا علم صائب، فرزند صالح، سنّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه روح و ريحانِ روح رائح الي اللّه خواهد بود. 6 _ چون اثر نافع صدقه كه وقف مصداق روشن آن مي باشد، همانند ديگر واقعيت هاي ديني، هنگام احتضار ظاهر مي شود، محرومان از چنين فيض فوزآوري، درخواست ارتجاع به دنيا را بجاي تسريع رجوع الي اللّه، و رجعت به وطن اصلي، مطرح مي كنند، و به شيوه نكوهيده اَتَستَبدِلوُن الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرُ، انّا للّه ِ وَ انّا اِلَيهِ راجِعوُنَ را، به، رَبِّ ارجِعوُنِ...، مبدّل ساخته، و تمنّي كاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و گمان و وهم نشانده، آنگاه چنين مي گويند:... فَاَصَّدَّقَ وَ اَكُن مِنَ الصّالِحينَ _ و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت كبري، حضرت علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلّين فرمود: الصَّدقةُ والحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما. 7_ از آن جهت كه اهل بيت طهارت و عصمت صلوات اللّه عليهم اجمعين، قرآن ناطق اند، و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند، و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و

به حِكَم آن معتقد، و به احكام آن عامل اند، لذا رسول گرامي (ص) و اهل بيت معصوم (ع) آن حضرت (ص) اقدام به وقف كرده اند، درباره پيامبر گرامي (ص) چنين آمده است: تصدّق رسول اللّه (ص) باموالٍ جَعَلَها وقفا، وَ كانَ يُنفِق مِنها عَلي اَضيافِهِ، وَ اَوقَفَها عَلي فاطِمةَ عَليهَاالسلام... _ و درباره حضرت اميرالمؤمنين، عليه السلام، آمده است: كان عبدا للّه، قد اَوجَبَ اللّه ُ له الجنة، عمد الي ماله فَجَعَله صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم انما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهي عن النار، و حضرت صدّيقه كبري، فاطمه زهرا صلوات اللّه عليها، اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت اميرالمؤمنين (ع)، آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي عليهماالسلام، سپس به سيّد شهدا حضرت حسين بن علي عليهماالسلام، روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگ تر كه علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض، سپرد، و همچنين از سائر معصومين عليهم السلام رسيده است كه مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده اند، حتي درباره حضرت سيد شهدا (ع) رسيده است كه نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوي و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود، و آن را بر ايشان تصدق نمود. 8 _ چون اصحاب متعهد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره، به آن ذوات مقدّس اتّساء داشته اند، لذا هر صحابي متمكن، اقدام به وقف مي نمود، چه اينكه از جابر روايت شده لم يكن من الصحابة ذو مقدرةٍ الاّ وقف وقفا. 9 _ همان طوري كه وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه كردن، ارث بردن و

مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درباره وقف چشمه يَنبُع چنين فرمود:... هي صدقة، بتةً بتلاً، في حجيج بيت اللّه و عابري سبيلٍ، لاتُباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين، لايقبل اللّه منه صرفا و لا عدلاً. 10 _ شرح صدر، سعه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي نمايد كه جهاني بينديشد، و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار دهد چنانكه رسول گراميِ چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد. لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و كافر، ذمّي و حربي مادامي كه اعانت بر عصيان و تعاون بر اثم نباشد، جايز است و آيه مبارك و كريم، لاينهاكم اللّه عن الّذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليه_م انّ اللّه يحبّ المقسطين، گ_واه آن مي باشد. اكنون كه خطوط كلّي صدقه جاري، طي ده فصل بيان شد، به اصل مطلب مي پردازم، و آن اينكه وقف صحيح شرعي _ جامع همه شرايط واقف، موقوف عليه، موقوف و وقف _ نمودم خانه ابتياعي، ملكي و متصرفي خودم را كه واقع است در: قم، خيابان ارم (آية اللّه نجفي مرعشي) پشت مسجد آية اللّه گلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محقّقان، مؤلّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند تفسير، فلسفه الهي، كلام، فقه، اصول و سائر دانش هاي ديني، الي ان يرث اللّه الارض و من عليها. توليت آن مادامت الحيوة، در اختيارم مي باشد، و بعد از توّفي و ادراك لقاء اللّه، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است، چنانكه توليت

مدرسه علميه سعادت را كه در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي باشد، بعد از وفاتم، در اختيار مشاراليه خواهد بود، و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي باشد، و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان، كسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود. تمام كتاب ها و سائر لوازم كتابخانه و تلفن، در اختيار مركز تحقيقاتي اسراء است. ايجاب و قبول، اقباض و قبض، حاصل، و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم اعم از مرقوم و غير آن جاري شد، ربّنا تقبل منّا و خذه منّا و طهّرنا به والحمدللّه ربّ العالمين، الّذي يرث الارض و من عليها. منبع:ميراث جاويدان

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

جورابدوز، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جورابدوز

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 بعد از گرفتن ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه ابوالصدق آن روز مشغول به دروس حوزوي شدم مقدمات سيوطي و مغني و منطق را در آن مدرسه به پايان رساندم و در همين ايام در دين تفسير آيت الله جوادي آملي شركت مي كردم و اين درس در مدت 9 سال ادامه داشت. اصول فقه و معالم را نزد استاد محمدي خراساني و لمعه را نزد مرحوم استاد وجداني و خاتمي و عندليب شيرازي به اتمام رساندم.سپس در درس رسائل آيت الله اعتمادي شركت كرم و در همين زمان مكاسب را نزد استاد دوزدوزاني خواندم و شرح منظومه را نزد استاد فاضل گلپايگاني خواندم و

در درس اسفار آيت الله جوادي آملي شركت كردم. كتاب كفايه الاصول را نزد آيت الله قديري خواندم و بعد از اتمام 2 جلد كفايه در درس خارج آيت الله العظمي وحيد خراساني در فقه و اصول از سال 72 شركت كردم كه اين درس خارج هنوز هم ادامه دارد. در سال 71 در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه در رشته مديريت دولتي در مقطع ليسانس را گذراندم و مقاله در زمينه مديريت اسلامي نوشتم و مدتي در موسسه تحقيقي مهدويت شركت كرم و مقاله اي در كلام در زمينه فرقه انحرافي بهائيت نوشتم و آن فرقه و عقايد آنها را مورد نقد و بررسي قرار دادم.

حداد، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب حاج سيد هاشم موسوي حداد در سال 1318 ق. در كربلا چشم به جهان گشود.

پدرش سيد قاسم و مادرش زني از قبيله جنابي هاي كربلا به نام هديه مي باشد.

جدش سيد حسن از شيعيان هند بوده و به كربلا مهاجرت كرده است. در آنجا به سقايي مشغول و به حيا و پاكدامني زبانزد بوده است.

از حكايتهاي عبرت آموزجد ايشان آنكه:

اعراب غيرتمند اطراف كربلا بعضي اوقات زنان خود را به همراه آقا سيد حسن به كربلا مي فرستادند تا لوازم مورد نياز را تهيه كنند.

در تمام راه تا شهر كربلا حتي يك بار هم بي اختيار نگاه سيد حسن به آنها نمي افتاد و اين نشان از شدت احتياط و توجه وي داشت. ايشان در كربلا خانه ايي را سقايي مي كرد به قدري در هنگام آب رساني خويشتن دار بود كه از وقت داخل شدن به منزل تا خارج شدن سرش را

به طرف ديوار بر ميگرداند تا زني را نبيند خواه در آن منزل كسي باشد يا نباشد.

عارف فرزانه حاج سيد هاشم پس از رشد و شكوفايي، در همان كربلا مشغول تحصيل شد. درسهاي طلبگي را تا سيوطي خواند. سپس راهي ديار مولي الموحدين، اميرالمؤمنين عليه السلام شد. ؛ تا علاوه بر تحصيل، از محضر عارف كامل و بي بديل، ميرزا علي قاضي طباطبائي تبريزي، استفاده و همچنين در مدرسه هندي نجف خدمت كند.

حاج سيد هاشم حداد، زندگيش با فقر و سختي مي گذشت.

حدود دوازده سال در منزل پدر زن خود زندگي مي كرد. چنان زندگي زاهدانه داشت كه مي گويد ما زيرانداز و روانداز نداشتيم و در سرما براي گرم نگهداشتن خود، نيمي از زيلوي كف پوش اتاق را به روي خود مي انداختيم. ايشان با جديت مشغول كار بود؛ ولي مراجعه فقيران و نسيه دادن به مشتريها كه گاهي بر نمي گرداندند و نصف كردن در آمد با شاگرد خود، چيزي براي وي باقي نمي گذاشت.

حال ايشان به گونه اي بود كه نمي توانست بر خلاف اين رويه عمل كند؛ چرا كه استفاده از محضر استاد عارف علامه قاضي چنين اجازه اي به ايشان براي جمع مال و رد فقير و نسيه ندادن به ايشان نمي داد. ايشان به نيازمندي كه مي رسيد، دست در جيب مي كرد و بدون شمارش پول مي داد و گاهي هر چه داشت به آن مستمند مي داد.

از خدمت كردن به دوستان بسيار خوشحال مي شد و از هيچ كاري چه تهيه كردن غذا، شستن ظرف ها و جارو كردن اتاق فروگذار نمي كرد. در هديه

دادن دست بازي داشت و به دوستان هر چه بود مي داد. سجاده، تسبيح، انشگتر. به طور معمول از فروشندگان فقيري كه كنار صحن مي نشستند، خريد مي نمود و هميشه از عطر استفاده و اغلب در اتاقش عود روشن مي نمود. غذايش نان با كمي سبزيجات بود.

عارف كبير و موحد بي نظير جناب سيد هاشم حداد به بيماري مبتلا شد و نزديكان هر چه تلاش كردند سودي نكرد خود آقا مي فرمود: حال من خوب است شما چرا اينقدر خود را به زحمت مي اندازيد. ولي نزديكان تحمل نداشتند. ايشان را در بيمارستان كربلا بستري كرده تحت معالجه طبيب مخصوص خودشان، سيد محمد شروقي قرار گرفت. روز دوازدهم رمضان حدود سه ساعت به غروب آقا مي فرمايد: مرا مرخص كنيد! سادات در منزل، منتظرم مي باشند.

دكتر مي گويد: امكان ندارد.

آقا مي گويد: تو را به جده ام فاطمه زهرا عليها السلام قسمت مي دهم! بگذار بروم؛ سادات منتظر هستند و من تا يك ساعت ديگر از دنيا مي روم.

دكتر با شنيدن قسم، او را مرخص مي نمايد. ايشان به منزل مي آيند. جمعي آنجا بودند و در مورد آيه «انا سنلقي عليك قولا ثقيلا» از آقا مي پرسند. وي مي فرمايد: جبرئيل در برابر عظمت رسول الله ثقلي ندارد تا از آن تعبير به قول ثقيل گردد. مراد از قول ثقيل، اوست.

«لا هو الا هو».

بعد درخواست حنا ميكند و به رسم دامادها حنا مي بندد و مي گويد اتاق را خلوت كنيد و رو به قبله مي خوابد.

لحظاتي مي گذرد و اطرافيان وارد اتاق مي شوند مي بينند

ايشان جان به جان آفرين تسليم كرده است. دكتر بر طبق گفته آقا، در همان ساعت به منزل ايشان آمد وديد حاج سيد رو به قبله خوابيده است. گوشي را بر قلب او گذارده، مي بيند قلب از كار افتاده است. گوشي را به گوشه اي پرت كرد و هاي هاي شروع به گريه مي نمايد.

آقا را شبانه غسل و كفن كردند، جمعيت انبوهي غير منتظرانه و نشناخته براي تشييع از كربلا و اطراف با چراعهاي زنبوري آمدند. ايشان را پس از طواف در حرم حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام و حضرت اباالفضل العباس عليه السلام، در وادي الصفاي كربلا در مقبره شخصي كه براي ايشان تهيه شده بود، به خاك سپردند.

اين عبد صالح خدا بعد از 86 سال زندگي در اين دنيا وظيفه انسانيت و عهد الهي را به انجام رساند و با كوله باري از بندگي و يگانه پرستي در دوازدهم ماه مبارك رمضان سال 1404 ق. به سوي معشوق رهسپار گرديد.

حسن زاده آملي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والعلم الاعلام آقا شيخ حسن حسن زاده آملى متولد 1307 شمسي از افاضل ممتاز حوزه علميه صاحب تقويم رسمى و تأليفات ارزنده است. تولدش در آمل واقع شده و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و دروس مقدماتى را تا متوسطه خوانده و بدروس علميه عربى پرداخته و سپس بتهران عزيمت نموده و از اساتيد بزرگ تهران چون مرحوم آيه الله آملى و آيه الله شعرانى و آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيه الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و ديگران در رشته هاى علوم عقلى و نقلى استفاده نموده آنگاه بقم مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از محضر آيات

عظام حوزه علميه چون آيه الله آملى حاج ميرزا هاشم و ديگران بهره مند گرديده و در مدرسه علميه سعادت بتدريس فقه و اصول اشتغال دارد.

داراى تأليفات عديده اى مانند تقويم حسن زاده و 5 جلد شرح نهج البلاغه مرحوم ميرزا حبيب الله هاشمى خوئى از جلد 15 تا جلد 19 ميباشد. و كتابى در ولايت و غيره دارند كه 15 مجلد آن بطبع رسيده و بقيه آماده براى طبع ميباشد.

مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى تقريظ مفصلى براى شرح ايشان مرقوم كه در اول جلد 15 شرح نهج البلاغه خوئى مذكور ميباشد و در آخر جلد 14 شرح مزبور درباره ى معظم له چنين نوشته اند:

(ثم ان حضره الفاضل الاديب العالم الاريب الجامع بين العلوم العقليه والنقليه والحائز للملكه العلميه والعمليه الشيخ المؤتمن الشيخ حسن الاملى ضاعف الله قدره و اجزل اجر له تصدى لشرح باقى كتاب نهج البلاغه و هوالحرى به والمتوقع منه و هو كما قال بعض الانصار كما قيل عذيقها المرجب و جذيلها المحكل فقد جربته سنوات عند قرائه مختلف العلوم على حاز الرتبه القصوى و فاز بالقدح المعلى و نرجو من الله له التوفيق و لنا.

العبد ابوالحسن الشعرانى

تأليفات و تصحيحات

آثار عرفاني و اخلاقي

لقاء الله

وحدت از ديدگاه عارف و حكيم

انه الحق

ولايت تكويني

عرفان و حكمت متعاليه

الهي نامه متن الهي نامه

انسان در عرف عرفان

كلمه عليا در توقيفيت اسماء

اصول و امّهات حكمي و عرفاني

تصحيح رساله مكاتبات

تصحيح و تعليق تمهيد القواعد

تصحيح . تعليق شرح فصوص قيصري

تصحيح و تحشيه رساله تحفة الملوك في السير و السلوك

مفاتيح المخازن

شرح فصوص الحكم

مشكاة القدس علي مصباح الأنس

شرح طايفه اي از اشعار و غزليات حافظ

نور علي نور در ذكر و ذاكر و مذكور

باب رحمت

نامه ها برنامه ها

قرآن و عرفان و برهان از

هم جدايي ندارند

آثار فلسفي و منطقي

اتحاد عاقل به معقول

نصوص الحكم بر فصوص الحكم

رساله جعل

صد كلمه

تصحيح اسفار اربعه

تصحيح و تعليق كتاب نفس شفاء

رساله اي در تضاد

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله اي در حركت جوهري

ممدّ الهِمَم في شرح فصوص الحِكَم

رساله نفس الأمر

نهج الولايه

درر القلائد علي غررِ الفَرائد

النور المتَجَلّي في الظّهور الظِّلّي

مفاتيح الاَسرار لسلّاك الأسفار

سرح العيون في شرح العيون

گشتي در حركت

الحجج البالغة علي تجرد النفس الناطقة

گنجينه گوهر روان

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله مُثُل

تصحيح و تعليق شرح اشارات

ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات

تصحيح و تعليق شفا

ترجمه و تعليقِ الجمع بين الرَّأيَين

رساله اعتقادات

الأصول الحكميّة

رساله رؤيا

من كيستم

رسالة في التضاد

دروس معرفت نفس

نثر الدراري علي نظم اللئالي

آثار فقهي

رساله اي در مسائل متفرقه فقهي

تعليقات علي العروة الوثقي في الفقه

وجيزه اي در مناسك حج

آثار تفسيري

تصحيح خلاصة المنهج

انسان و قرآن

آثار كلامي

خير الأثر در رد جبر و قدر

تقديم و تصحيح و تعليق رساله قضا و قدر محمد دهدار

ليلةالقدر و فاطمه عليها السلام

رسالة في الإمامة

رساله اي در كسب كلامي

فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب ربّ الأرباب

رسالة حول الرؤيا

آثار روايي

تصحيح نهج البلاغه

تصحيح سه كتاب (ابي الجعد ، نثر اللئالي ، طب الأئمّة)

تكملة منهاج البراعة

مصادر و مأاخذ نهج البلاغه

انسان كامل از ديدگاه نهج اليلاغه

شرح چهل حديث در معرفت نفس

رساله اي در اربعين

آثار رياضي و هيوي

دروس معرفة الوقت و القبلة

رساله كلّ في فلك يسبحون

رساله اي در تناهي ابعاد

تصحيح كتاب الإستيعاب في صنعة الأصطرلاب للبيروني

تعيين سمت قبله مدينه

الصحيفة العسجديّة في آلاتٍ رصديّة

الكوكب الدرّي في مطلع التّاريخ الهجري

رساله سي فصل

تعليق تحفة الأجِلَّة في معرفة القبلة

رساله قطب نما و قبله نما

تعليقه بر رساله مولا مظفر

رساله ميل كلّي

رساله ظِلّ

رساله تكسير دايره

تصحيح كتاب المناظر في كيفيّة الابصار

رساله اي در اختلاف منظر و انكسار

نور

رسالة في تعيين البُعد بين المركزين و الأوج

رسالة في الصّبح و الشّفق

رساله اي پيرامون فنون رياضي

رساله اي در مطالب رياضي

دروس هيأت و ديگر رشته هاي رياضي

تصحيح و تعليق شرح جغميني

تصحيح و تعليق تحرير اصول اقليدس

تصحيح و تعليق اُكَرِ مانالاؤس

تصحيح و تعليق تحرير اُكَرِ ثاوذوسيوس

شرح زيج بهادري

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بر زيج الغ بيك

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بربيست باب

تصحيح و تعليق تحرير مجسطي

استخراج جداول تقويم

تصحيح و تعليق الدّرّ المَكنون و الجوهر المَصون

دروس معرفت اوفاق

شرح قصيده كُنوز الأسماء آثار ادبي

تقديم و تصحيح و تعليق نصاب الصِّبيان

تصحيح كليله و دمنه

تصحيح و اعراب اصول كافي

ديوان اشعار

قصيده يَنبوع الحياة

مصادر اشعار ديوان منصوب به امير المؤمنين

تعليقه بر باب توحيد حديقة الحقيقة

تصحيح گلستان سعدي

تعليقه بر قسمت معاني مطوَّل

امثال طبري

آثار متفرقه

تقديم و تصحيح و تعليق خزائن

هزار و يك نكته

هزار و يك كلمه

مجموعه مقالات

ده رساله فارسي

كشيكل

مصاحبات مناجات علامه حسن زاده

- الهي، تا تو لبيك نگويي من كجا الهي گويم؟

- الهي، همه گويند: بده و حسن گويد: بگير

- الهي، همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد

- الهي، همه، حيوانات را در كوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده

- الهي، عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم

- الهي، شكرت كه دنيايم آخرتم شد

- الهي، من در ذات خود متحيرم چه رسد به ذات تو

- الهي، شيدايي جانان را با حور و غلامان چه كار

- الهي، روزم را چون شبم روحاني بگردان و شبم را چون روز نوراني

- الهي، در جواني شكستم كه پيري، خود شكستگي است

- الهي، آن كه تو را

دوست دارد، چگونه با خلق ات مهربان نيست؟

- الهي، اگر من بنده تو نيستم، تو كه مولاي من هستي!

- الهي، گرگ و پلنگ را مي توان رام كرد با نفس سركش چه كنم؟

- الهي، اگر ستارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه مي كرديم؟!

- الهي، قربان لب و دهانم بروم كه به ذكر تو گويايند

توصيه هايى از علامه حسن زاده آملى

دهان روح و تن

انسان دو دهان دارد: يكى گوش كه دهان روح او است و ديگر دهان كه دهان تن او است. اين دو دهان خيلى محترم اند. انسان بايد خيلى مواظب آن ها باشد. يعنى بايد صادرات و واردات اين دهنها را خيلى مراقب باشد. آن هايى كه هرزه خوراك مى شوند، هرزه كار مى گردند. كسانى كه هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند. وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و كثيف مى شود. يعنى قلم او هرزه و نوشته هايش زهرآگين خواهد داشت. حضرت وصى، اميرالمؤمنين، عليه السلام فرمود: عمل نبات است و هيچ نبات از آب بى نياز نيست و آب ها گوناگون اند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و ميوه اش شيرين خواهد بود; و هر آبى كه پليد است، آن نبات هم پليد و ميوه او تلخ است.* خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روييده شده است. وقت اندك و كار بسيار

بدان كه بايد تخم و ريشه سعادت را در اين نشأ، در مزرعه دلت بكارى و غرس كنى. اين جا را درياب، اين جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خيلى كم است. وقت خيلى كم است و ابد در پيش داريم. اين جمله

را از اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهيم العطاش» ; يعنى شتران تشنه را مى بينيد كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى كوشند و مى شتابند و از يكديگر سبقت مى گيرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پيغمبر و جوامع روايى كه گنج هاى رحمان اند اين چنين باشيد. بياييد به سوى اين منبع آب حيات كه قرآن و عترت است. وقت خيلى كم است و ما خيلى كار داريم. امروز و فردا نكنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببينيد، خواهيد ديد اكثر مردم به علت تسويف، به كيفر اعمال بد اين جاى خودشان مبتلا شده اند .» تسويف يعنى سوف سوف كردن، يعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال ديگر كردن. وقت نيست، و بايد به جد بكوشيم تا خودمان را درست بسازيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسين زاده، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد حسين زاده

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

آبادان، جايي بود كه در سال 1359 ديپلم گرفتم، عشق فراگيري به معارف دين من را به كيلومترها آن طرف تر، به قم كشاند. در ابتدا در مدرسه رسالت مشغول به تحصيل شدم، اما چند ماهي از شروع درس نگذشته بود كه آژير جنگ نواخته شد. وظيفه و تكليف شرعي خود ديدم كه به جبهه بروم، حدود سه سال پي در پي در منطقه جنگي حضور داشتم.در سال 1362 مجدد به قم بازگشتم مقدمات را در مدرسه رضويه و دوره سطح را در نزد اساتيد بزرگواري همچون هادوى، آل غفور، استادى،

طاهري خرم آبادى، شب زنده دار، پايانى، اعتمادى، گنجي و غيره گذراندم و از حضور آنان حداكثر استفاده را بردم.بعد از آن يك دوره خارج اصول و برخي از مباحث فقهي را در نزد آيت الله سبحاني دام عزه فراگرفتم در ضمن در درس خارج فقه و تفسير آيت الله جوادي آملي دام عزه شركت داشتم و بهره هاي فراوان از آن بردم.در سال 1376 به دوره تخصصي كلام رفتم و در سال 1380 با نمره عالي فارغ التحصيل شدم و پايان نامه سطح چهار را به نام «رابطه فقه و كلام» دفاع كردم فعاليت پژوهشي خود را از سال 1369 آغاز كردم و در مراكز متعددي همچون مركز تحقيقات جامعه مدرسين، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، مركز مديريت خواهران و موسسه امام صادق(ع) بوده ام. آثاري از آنها به چاپ رسيده است. از سال 1374 تاكنون در دانشگاه هاي مختلف به عنوان استاديار گروه معارف اسلامي و در حوزه هاي علميه مختلف تدريس نموده ام.

حسين نژاد خاكي، يوسف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسف حسين نژاد خاكي

محل تولد : ---

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

وضعيت تحصيلات كلاسيك : دوران ابتدايي و راهنمايي تا اوّل دبيرستان را قبل از ورود به حوزه علميّه طي كردم . از سال 1367 در كنار سال دوم حوزه به تحصيلات متوسطه نيز مشغول شدم و سال 1370 در رشته فرهنگ و ادب ديپلم گرفتم . دوران دوم تا چهارم دبيرستان را درشهر مقدّس قم به صورت متفرقه گذراندم . در سال 1380 با مدرك كارشناسي حوزه وارد دانشگاه تربيت مدرس قم شدم و تا دي ماه 1384 پايان نامه را نيز در موضوع رابطه عرفان ، اخلاق و توسعه

به اتمام رساندم و انشاء الله به زودي از آن دفاع مي كنم .وضعيت تحصيلات حوزوي : در سال 1366 در امتحان ورودي حوزه علميّه قم قبول شدم . از سال 66 تا 75 ده سال دروس سطح را گذراندم . از ابتدا در مدرسه رضويه حجره داشتم ؛ در دوران سطح نزد اساتيدي مانند زيبايي نژاد ، صفايي بوشهري ، فاضل ، عليدوست ، اسحاق نيا ، مغيثه ، محمدي خراساني ، اشتهاردي و .... شاگردي كردم . از سال 1375 تا سال 1382 در درس خارج آقايان عظام حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي و آيت الله سبحاني و حجت الاسلام و المسلمين سيّد محمّد مهدي ميرباقري شركت كردم .تحصيلات و تخصص هاي تجربي : از سال 1371 تا كنون در دفتر فرهنگستان علوم اسلامي قم ، به صورت هم عرض سه كار تدوين ، اجرايي و آموزشي انجام داده ام . ضمن يادگيري تدوين اوليه جزوات (پياده كردن نوار، ويرايش علمي ، فهرست زدن و ...) به تدوين چند مقاله و كتاب پرداخته ام . در كار آموزشي از سال 71 تا 76 دوره عمومي (معادل كارشناسي) و دوره عالي (معادل كارشناسي ارشد) مباحث آموزشي فرهنگستان را گذرانده ام . در كار اجرايي چند سال سابقه مسووليت آموزشي اين مركز را دارم . ضمنا در آموزش فرهنگستان از سال 77 تا كنون سابقه تدريس نيز دارم و به آمورش تدوين نيز پرداخته ام و جزواتي نيز در زمينه آموزش و ويرايش ، فهرست و روش پياده كردن نوار دارم .شركت در همايش ها و جلسات

علمي : به لطف خداوند حدود 2 سال است كه پس از بيانات مقام معظم رهبري در دانشگاه ها مانند دانشگاه صنعتي اصفهان , دانشگاه امام حسين (ع) تهران و ... به عنوان سخنراني علمي و يا به عنوان استاد معين كميسون هاي علمي از طرف دفتر بسيج دانشجويي تهران يا دفتر جنبش نرم افزاري دفتر تبليغات دعوت مي شود .

حسيني اسحاق نيا، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا حسيني اسحاق نيا

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سيّد رضا حسيني اسحق نيا در اوائل سال 1342 ه.ش در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشوده و اولين جرقه هاي علاقه به دين را پدرم مرحوم حاج سيّد محمود اسحق نيا كه عمري را به نيكنامي سپري نمود و «عاش سعيدا و مات سعيدا» با تربيت عملي خود ضمير صاف كودكانه من را روشن نمود. پدر بزرگ اينجانب مرحوم حاج سيّد احمد فرزند حاج سيّد اسحق از دوستان صميمي مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتي بوده است چنان كه در كتاب فضيلت هاي فراموش شده به قلم فرزند برومند وي كه خود نيز ستاره اي است كه از اين شهر در آسمان علم و معرفت درخشيده يعني خطيب دانشمند مرحوم حاج شيخ حسن علي راشد، به آن اشاره شده است و به شهادت اشخاص با اطلاع و مورد وثوق از معدود كساني بوده كه مرحوم حاج آخوند در منازل ايشان غذا تناول مي نموده است.

از سن شش سالگي به مدّت دو سال در مكتب آقاي حاج معلم، قرآن و دروس متداوّل در مكتب خانه هاي قديمي را فرا گرفته و سپس

تحصيلات جديد را از كلاس سوم آغاز نموده و مقطع ابتدايي را در دبستان بيهقي و دوران راهنمايي را در مدرسه راهنمايي علي تمدن و دوران دبيرستان را در دبيرستان رازي شهرستان گذارندم. تقريباً همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي فرا گيري علوم حوزوي را در كنار دروس دبيرستان حدود بيش از 2 سال در مدارس علميّه مرحوم هراتي و مرحوم فولاد شروع نموده و سپس بعد از اخذ مدرك ديپلم در سال 1360 هجري شمسي براي ادامه تحصيل به حوزه مقدسه علميّه قم هجرت نمودم.

و بنا به گفته پير هرات خواجه عبد الله انصاري كه «الهي دود از آتش چنان نشان ندهد و خاك از باد كه ظاهر از باطن و شاگرد از استاد» چون هر كس كه داراي چيزي شده است آن را از استاد كسب نموده است، لذا از اين فرصت استفاده نموده و به ذكر اساتيد بزرگوار كه از خرمن پر فيض آنها به فراخور استعداد و قابليت خويش خوشه چيني نموده ام پرداخته و از اين راه سپاس فراوان خود را نثار ساحت مقدس ايشان مي نمايم. مقدمات حوزوي از قبيل ادبيات عرب و منطق و بلاغت و مقداري از سطح را در تربت در محضر اساتيدي چون حجج اسلام آقايان حاج شيخ احمد معلم و حاج آقا سعيدي، حاج سيّد علي آقا رباني آموخته و بيشترين استفاده را از حوزه درس جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا رحماني نمودم كه تلاش جدي و مستمر و شور و نشاط ايشان در طريق تعليم به طلاب اعجاب آور و تحسين برانگيز مي باشد. در اواخر مدّت تحصيل در تربت حيدريه

علم كلام و مقداري از فلسفه را خدمت مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ صدر الدين رباني با وجود كسالتي كه داشتند قرائت نمودم و از آن زمان تا كنون سخت تحت تاثير معنويت آن مرحوم قرار دارم. وي به خاطر كسالت هاي متعدد و شديدي كه اواخر حيات پر بركت خود داشت و هم چنين ابتلائات گوناگون به حق، مصداق «البلاء للولاء كاللهب للذهب» بود يعني:

پس از عزيمت به حوزه علميّه قم ، بقيه دوره سطح و سطح عالي را در محضر اساتيدي چون حجج اسلام آقايان حاج سيّد احمد طباطبايي تربتي و حاج آقا قاضي زاده تربتي و حاج شيخ مصطفي اعتمادي تبريزي سپري نموده و حدود ده سال در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: فاضل لنكراني و حاج شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني شركت نمودم. در كنار فراگيري دروس عمومي حوزه در دروس تخصصي فلسفه و عرفان به مدّت هيجده سال حضور پيدا كرده و گر چه در محضر اساتيد بزرگ در اين رشته مانند آيت الله حسن زاده آملي مقداري تلمّذ نموده ام و ليكن عمده استفاده من در فن مزبور از محضر آيت الله انصاري شيرازي بوده است تقريباً از همان شروع به تحصيل علوم دينيه، در جنب آن به تعليم طلاب نيز اشتغال داشته ام و اينك هم به تدريس معقول و منقول درسطح عالي در حوزه علميّه قم مشغول مي باشم. در كنار تحصيل و تدريس احياناً به كار تأليف نيز پرداخته ام و آنچه تاكنون به زيور طبع آراسته شده دوره علم منطق تحت عنوان منطقيات در چهار مجلد است كه شرح

مبسوطي بر يكي از متون قديمي در اين رشته مي باشد.آنچه در اين سطور به رشته تحرير در آمده شمه اي از بحار بيكران الطاف و توفيقات خداوندي است كه به اين بنده نا چيز ارزاني فرموده است. از سال 78 تا كنون علاوه بر تدريس درحوزه مباركه قم هفته اي يك روز در تهران مقطع كارشناسي ارشد رشته عرفان به تدريس اشتغال دارم و نيز مسووليت علمي مقالات بخش فلسفه و كلام دايره المعارف قرآن كريم را عهده دار مي باشم. ضمنا گواهي علمي سطح چهار حوزه را دارم.

حسيني تهراني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305.

درگذشت: 1374.

از آثار اوست: امام شناسى: بحثهاى تفسيرى، فلسفى، روانى (تهران، 1362)؛ ترجمه رساله بديعه در تفسر آيه الرجال قوامون على النساء (ترجمه توسط چند تن از فضلاء؛ تهران، 1363)؛ داستان هاى عبرت انگيز (جمع آورى و تنظيم مهدى شمس الدين، قم، 1373)؛ رساله بديعه فى تفسير آيه ى الرجال قوامون على النساء (تهران، 1366 ،1360)؛ رساله حول مسئله رويه الهلال، موسوعه علميه ى فقهيه فى لزوم اشتراك... (1371)؛ مقدمه و شرح رساله سير و سلوك (منسوب به بحرالعلوم مهدى بن مرتضى الطباطبائى نجفى، تهران، 1372)؛ روح مجرد: يادنامه موحد عظيم شأن و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد (تهران، 1373)؛ مقدمه و تذييل هديه غديريه: دو نامه سياه و سپيد (تأليف محمد رفيع بن عبدالواحد طبسى، مشهد، 1374)؛ رساله نوين درباره ى بناء اسلام، سال و ماه قمرى و تفسير آيه ى ان عده الشهور عند الله اثنا عشر شهدا فى كتاب الله يوم خلق السموات و الارض منها اربعه حرم ذلك الذين القيم: بحث تفسيرى، روائى، فقهى و تاريخى (تهران، 1364)؛ رساله فكاحيه: كاهش جمعيت ضربه اى سهمگين بر

پيكر مسلمين (تهران، 1373)؛ رساله لب اللباب در سير و السلوك اولى الالباب (تهران، 1366)؛ مكاتيب حكمى و عرفانى ميان آيتين علمين: حضرت آيه الحق و التوحيد حاج سيد احمد كربلائى و حضرت آشيخ المحقق حاج شيخ محمدحسين اصفهانى... (تهران، 1373)؛ معادشناسى (تهران، 1361)؛ لمعات الحسين: برخى از كلمات و مواعظ و خطب حضرت سيدالشهداء ابى عبدالله الحسين (ع) (تهران، 1371)؛ ولايت فقيه در حكومت اسلامى (از منشات محمدحسين حسينى تهرانى، تنظيم و گردآورى از محسن سعيديان و محمدحسين راجى، تهران، 1373)، نور ملكوت قرآن (مشهد، 1368)؛ نگرشى بر مقاله بسط و قبض تئوريك شريعت دكتر عبدالكريم سروش (تهران، 1374)؛ مهر تابان: يادنامه و مصاحبات تلميذ و علامه محمدحسين طاطبايى تبريزى (تهران، 1375).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني شيرازي، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى روز 20 ذى حجه 1360ق در كربلاى معلا ديده به جهان گشود.

وى دروس دينى و حوزوى را از بزرگان علما و مراجع در حوزه ى علميه فرا گرفت وبه درجات عالى اجتهاد نائل شد.

عالمان اسلامى ايشان را فقيهى جامع، اصولىِ مبرز وآشنا به علوم معقول ومنقول مى شناسند و به پرهيزكارى و زهد و ورع و فضايل اخلاقى ايشان اعتراف دارند.

ايشان در بيت مجدد شيرازى رحمة الله عليه كه خاندان علم وفضيلت و پرهيزكارى واجتهاد است رشد يافت.

نگارش آثار متعدد و گوناگون براى سطوح مختلف مردم از خصوصيات ايشان مى باشد كه در ادامه فهرست آنها خواهد آمد. ايشان همچنين براى فقها و مجتهدان درس ها و مباحثى را در فقه و اصول با استدلال علمى و دقيق و با روشى متين و زيبا و علمى به رشته تحرير در آورده

اند.

بيش از 30 سال است كه در بحث خارج فقه و اصول ايشان جمعى از علما و دانشمندان و فضلا حاضر مى شوند و برخى از مدرسان خارج در حوزه علميه قم و سوريه وشمارى از مبلغان نقاط مختلف دنيا از شاگردان اين عالم فرزانه مى باشند.

خاندان آيت الله العظمى شيرازى

آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى از فرزندان زيد بن على بن الحسين بن على اميرالمؤمنين سلام الله عليهم است و در خاندانى پرورش يافته كه در طول يكصد و پنجاه سال اخير در فقاهت ومرجعيت معروف وشاخص بوده اند. در زير به نام برخى از اين اختران تابناك اشاره مى نماييم:

1. بزرگ مرجع آيت الله العظمى حاج سيد محمد حسن شيرازى قدس سره معروف به مجدد شيرازى صاحب نهضت مشهور تنباكو در ايران (وفات وى در سال 1312ق مى باشد)؛

2. بزرگ مرجع آيت الله العظمى ميرزا محمد تقى شيرازى قدس سره رهبر انقلاب 1920م در عراق (وفات وى در سال 1338ق مى باشد)؛

3. بزرگ مرجع آيت الله العظمى حاج سيد على شيرازى قدس سره فرزند مجدد شيرازى از بزرگان ومراجع شيعه در نجف اشرف (وفات وى در سال 1355ق مى باشد)؛

4. آيت الله العظمى آقا سيد اسماعيل شيرازى قدس سره (وفات وى در سال 1305ق مى باشد)؛

5. بزرگ مرجع حضرت آيت الله العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى (وفات وى در 11 صفر 1382ق مى باشد)؛

6. بزرگ مرجع آيت الله العظمى سيد ميرزا مهدى شيرازى قدس سره (پدر ايشان) از بزرگان مراجع شيعه در كربلاى معلا (وفات وى در 28 شعبان 1380ق مى باشد)؛

7. بزرگ مرجع آيت الله العظمى سيد محمد

حسينى شيرازى اعلى الله درجاته (برادر معظم له) كه در 2 شوال 1422ق به رحمت ايزدى پيوست؛

8. آيت الله شهيد سيد حسن شيرازى اعلى الله مقامه (يكى ديگر از برادران معظم له) بنيانگذار حوزه علميه در كنار حرم مطهر حضرت زينب كبرى سلام الله عليها كه در 6 جمادى الثانى 1400ق در بيروت با ترور ناجوانمردانه دژخيمان بعث عراق به شهادت رسيد.

استادان

ايشان مراحل مختلف دروس علمى را زير نظر بزرگان علما و مراجع در حوزه علميه كربلا دنبال كردند و به درجات بالاى اجتهاد دست يافتند. برخى از استادان ايشان عبارتند از:

1. پدر بزرگوارشان حضرت آيت الله العظمى ميرزا مهدى حسينى شيرازى قدس سره .

2. برادر بزرگوارشان حضرت آيت الله العظمى حاج سيد محمد حسينى شيرازى قدس سره .

3. آيت الله العظمى آقا سيد هادى ميلانى قدس سره .

4. آيت الله العظمى آقا شيخ محمد رضا اصفهانى قدس سره .

5. آيت الله شيخ محمد شاهرودى قدس سره .

6. آيت الله حاج شيخ محمد صدقى مازندرانى قدس سره .

7. آيت الله حاج شيخ جعفر رشتى قدس سره .

8. آيت الله سيد كاظم مدرسى قدس سره .

مؤسسات

از جمله اهتمامات خاص ايشان توجه به امر مؤسسات دينى، فرهنگى، خيريه و خدماتى است. صدها مؤسسه دينى وفرهنگى، مساجد، حسينيه ها، شبكه هاى تلويزيونى، شبكه هاى ماهواره اى، راديو ، حوزه ها، زائرسرا، سايت هاى اينترنتى، مدارس، كتابخانه ها، مراكز انتشاراتى و درمانگاه ها تحت عنايات و ارشادات ايشان مشغول به فعاليت مى باشند.

توجه به اخلاق وتهذيب

اين بزرگ مرد علم و اخلاق نسبت به تربيت علمى و اخلاقىِ طلاب و فضلا اهميت شايانى قائل

است. دروس اخلاق ايشان كه در كشورهاى عراق، كويت و ايران ايراد شده است زبانزد همه علاقه مندان مكتب اخلاقى اسلام مى باشد و از محضر مباركش شمار فراوانى از فضلا و علما استفاده كرده اند. شايان ذكر است كه درس هاى اخلاق ايشان به صورت جزوه و كتاب چندين مرحله به چاپ رسيده است. اخلاق اسلامى و نمونه ايشان زينت بخش شخصيت والاى علمى معظم له مى باشد وهر شخصى كه با ايشان معاشرت داشته باشد خلق نيك و فضايل انسانى و خوشرويى معظم له، اولين چيزى است كه توجه او را جلب خواهد كرد.

دورى از مظاهر دنيا در كنار تقوا و ورع، توكل بر خدا، تواضع فراوان در برابر مردم، اخلاق نيكو، احترام به كوچك و بزرگ، صبر، پايدارى و ثبات قدم، تحمل مشكلات در راه اِعلاى كلمه حق، نشر ومعرفى فرهنگ اهل بيت عصمت وطهارت سلام الله عليهم، دوستى براى خدا و در راه خدا، خدمت به مردم و مدارا با آنان و محاسبه نفس شعار اين بزرگوار مى باشد كه خود، قبل از ديگران به اين امور عمل مى نمايد.

تأليفات

ايشان تأليف وتصنيف را در سن جوانى آغاز كرده و تاكنون نيز آن را دنبال مى كند. همچنين در موضوعات وابواب مختلف فقهى، اصولى، اعتقادى، فرهنگى و تاريخى تأليفاتى دارند كه در اين جا به برخى از آثار ايشان اشاره مى شود: _ بيان الفقه:

در چند مجلد كه جلد اول آن در باب اجتهاد و تقليد مى باشد و 72 مسأله از كتاب اجتهاد و تقليد را شامل مى شود و داراى 700 صفحه مى باشد. اين كتاب در

لبنان به چاپ رسيده و از تأليفات آن مرجع بزرگوار در كربلاى معلاست. _ بيان الأصول «10جلد»:

6 جلد آن (مجلدات مربوط به قاعده «لاضرر ولا ضرار» و استصحاب «قطع ظن» «تعادل و ترجيح») به چاپ رسيده است. اين كتاب شامل مباحث علمى، دقيق، استدلالى و مفصل در علم اصول بوده، از تأليفات ايشان در شهر مقدس قم مى باشد وتاكنون چندين مرتبه به چاپ رسيده است. _ توضيح شرائع الاسلام «4 جلد»:

شرح توضيحى بر كتاب شرائع الاسلام تأليف محقق حلى قدس سره شامل هزاران تعليق و توضيح در ابواب مختلف فقهى نظير عبادات و معاملات و ايقاعات و غيره مى باشد. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا بوده و مورد توجه بسيار حوزه هاى علميه ومجامع علمى ودانشگاهى قرار گرفته و حتى به عنوان كتاب درسى و مرجعى مهم تعيين گرديده است. _ شرح تبصرة المتعلمين «2جلد»:

شرحى بر كتاب تبصرة المتعلمين في أحكام الدين مرحوم علامه حلى رحمة الله عليه بوده و ابواب مختلف فقه از طهارت تا ديات را مورد بررسى قرار مى دهد. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1382ق مى باشد وتاكنون چندين بار تجديد چاپ گرديده و اولين بار در نجف اشرف در سال 1382ق به چاپ رسيده است. _ شرح بر كتاب سيوطى «2جلد»:

شرح تعليقى است بر كتاب البهجة المرضية في شرح الألفية تأليف جلال الدين سيوطى. اين كتاب از كتب علمى و درسىِ حوزه هاى علميه و از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1386ق مى باشد. در پى استقبال فراوان طلاب سطوح حوزه چندين بار تجديد چاپ

شده است.

_ شرح اللمعة الدمشقية «10جلد»:

شرح تعليقى جامع و كامل بر كتاب شرح اللمع_ة الدمشقية تأليف شهيد ثانى قدس سره كه از مهم ترين كتب درسى در حوزه علميه مى باشد و ان شاء الله به زودى چاپ خواهد شد. _ موجز در منطق:

در اين اثر اصول علم منطق به روشى آسان و روشن براى نوآموزان حوزه نوشته شده و در بعضى از حوزه ها جزء برنامه درسى قرار گرفته است. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1384ق مى باشد. ● كتاب هاى اعتقادى:

از جمله كتب مهم در دفاع از مذهب اهل بيت عليهم السلام مى توان به مجموعه كتاب هايى اشاره كرد كه اين عالم ربانى ومرجع بزرگوار تحرير نموده است. _ على سلام الله عليه در قرآن «2 جلد»:

در اين كتاب 711 آيه شريفه از قرآن كريم كه در بيان فضيلت و عظمت حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب سلام الله عليه ودر شأن ايشان نازل شده مورد بررسى قرار گرفته است. تمامى اين فضايل برگرفته از مصادر و كتب معتبر عامه مى باشد و بر اساس ترتيب سوره هاى قرآنى، از سوره حمد تا سوره اخلاص مى باشد. جمع آورى و تدوين آن در كربلاى معلا انجام شده است. _ فاطمه زهرا سلام الله عليها در قرآن:

شامل آياتى است كه پيرامون حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نازل شده است. اين كتاب بنابر مصادر و كتب عامه و در شهر مقدس قم در سال 1408ق تأليف شده است. تعداد صفحات اين كتاب 360 صفحه مى باشد وچندين بار تجديد چاپ شده است. _

اهل البيت سلام الله عليهم در قرآن:

اين كتاب نيز شامل آياتى است كه در شأن و مقام باعظمت اهل بيت عليهم السلام نازل شده و از مصادر و كتب معتبر عامه جمع آورى گرديده واز سوره فاتحه تا كوثر را شامل مى شود و از تأليفات ايشان در كويت است و شامل 407 صفحه مى باشد. _ شيعه در قرآن:

موضوع اين اثر آيات شريفه اى از قرآن كريم است كه درباره شيعيان حضرت على بن ابى طالب سلام الله عليهما نازل شده. در اين كتاب تمامى شأن نزول ها، تأويل ها و تفسيرهاى آيات از كتب و مصادر عامه آورده شده است. _ حضرت مهدى سلام الله عليه در كتب اهل سنت:

اين كتاب شامل مجموعه زيادى از روايات نبوى پيرامون حضرت حجّت عجل الله تعالى فرجه الشريف است و تمامى مصادر آن از كتاب هاى عامه مى باشد. اين اثر ارزشمند از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست و در 126 صفحه چندين بار چاپ شده كه نخستين چاپ آن مربوط به سال 1400ق در مؤسسة الوفاى لبنان مى باشد. _ حقائق عن الشيعة: (شيعه و اتهامات ناروا)

اين كتاب در اثبات عقايد و رد برخى شبهاتى است كه از طرف دشمنان مذهب مطرح شده و ايشان در اين كتاب با بيانى روشن، زيبا و آسان به اين شبهات پاسخ داده اند. كتاب مذكور از تأليفات آن بزرگوار در كربلاى معلاست كه در 80 صفحه چندين مرتبه به چاپ رسيده است. ● كتاب هاى فرهنگى:

در اين بخش به معرفى آثار فكرى و ارشادى معظم له مى پردازيم: _ قياس در شريعت اسلامى:

اين كتاب

مسأله مهم قياس و احكام آن را در شريعت و دين اسلام مورد بحث وبررسى قرار مى دهد و از تأليفات ايشان در شهر مقدس كربلاست. _ منزلت نماز جماعت در اسلام:

اين كتاب شامل مجموعه اى از احاديث شريفه در فضيلت نماز جماعت و بيان فلسفه و احكام آن است و ايشان در سن جوانى در كويت تأليف كرده اند. _ روزه:

فلسفه روزه و احكام آن كه به صورتى ساده و روان در كربلا تأليف شده و در نجف اشرف به چاپ رسيده است. _ حج

شامل احكام و مسائل مربوط به حج به صورت ساده و روان كه در كربلاى معلا تأليف شده است.

_ مقدماتى در اقتصاد اسلامى:

در اين كتاب كه در كويت و ايران به چاپ رسيده ويژگيهاى مهم اقتصاد اسلامى بررسى شده و تفاوت آن با ديگر مكاتب اقتصادى به روشنى نمايان شده است. _ اقتصاد و مشكل ربا:

بيانگر زيان هاى ربا در اقتصاد جهانى و راه حل آن مى باشد كه از تأليفات ايشان در سن جوانى است كه در كويت و ايران به چاپ رسيده است. _ اسلام و سياست: (السياسة من واقع الإسلام)

در اين كتاب ديدگاه اسلام درباره سياست وسيره رسول خدا، اميرالمؤمنين وائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين در زمينه مسائل سياسى شرح و توضيح داده شده است. اين اثر از تأليفات ايشان در كربلاست و شامل 414 صفحه مى باشد و ترجمه آن به نام اسلام و سياست در ايران به رشته چاپ در آمده است. _ شراب و جامعه:

زيان ها و مفاسد شراب در جامعه موضوع اين كتاب است كه ايشان

در كربلاى معلا در سن جوانى تأليف كرده اند و چندين بار در نجف و قم تجديد چاپ شده است. _ زشتى هاى بى حجابى:

شامل بحثى درباره ضرورت حجاب و مفاسد بى حجابى مى باشد كه از تأليفات ايشان در سن جوانى در كربلاى معلاست. _ داستان هاى آموزنده:

شامل مجموعه اى از داستان هاى آموزنده و از نوشته هاى ايشان در سن جوانى در كربلاى معلاست كه در نجف اشرف در سال 1378ق به چاپ رسيده است. _ حدود در اسلام:

اين كتاب درباره فلسفه حدود در اسلام و بيان شروط و احكام آن مى باشد و از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست كه در بيروت به چاپ رسيده است. _ راهى به سوى بانك اسلامى:

اين كتاب ديدگاه كاملى درباره بانكدارى اسلامى ارائه مى دهد و مسائل و اشكالات برطرف شدن قانون ربا را در نظام بانكى بررسى مى نمايد و مسائل و وظايف مهم بانك هاى اسلامى را با توجه به آخرين نظريات موجود در قانون اقتصاد جهانى روشن و بيان مى كند. اين اثر 104 صفحه دارد و در سال 1392ق در كربلاى معلا تأليف شده و در سال 1972م در دارالصادق لبنان به چاپ رسيده است. • رجال و شخصيت ها

_ مالك اشتر نخعى:

شرح حال شخصيت وسردار بزرگ اسلام مالك اشتر نخعى رضوان الله تعالى عليه است كه در كربلا تأليف شده و در سال 1387ق در چاپخانه الغرى الحديثة در نجف اشرف به چاپ رسيده است. _ شهيد اول:

شرح حال و بيان زندگى مختصرى از شهيد اول شيخ شمس الدين ابو عبد الله محمد بن جمال

الدين مكى فرزند شمس الدين محمد مطلبى دمشقى عاملى جزينى همدانى است. اين اثر از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست وضمن سلسله كتاب هايى تحت عنوان «بزرگان شيعه» مى باشد كه در نجف اشرف چاپ شده است. _ شهيد ثانى:

شرح حال مختصر شهيد ثانى شيخ زين الدين على بن احمد الجبل عاملى مى باشد. اين اثر از نوشته هاى آن بزرگ مرجع در كربلاى معلا و جزء سلسله كتاب هاى «بزرگان شيعه» است كه در نجف اشرف به چاپ رسيده است. _ پدر:

اين كتاب شامل بخش هاى آموزنده اى از زندگى مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد ميرزا مهدى شيرازى قدس سره مى باشد كه به مناسبت چهلمين سالگرد رحلت آن مرجع عظيم به رشته تحرير درآمده است.

شايان ذكر است تعدادى از كتاب هاى يادشده به زبان هاى فارسى، انگليسى، اردو، آذرى، كُردى، بنگالى، سواحلى، هندى و ديگر زبان ها ترجمه شده و به چاپ رسيده است.

اجازه مرحوم آيت الله العظمى سيد محمد شيرازى قدس سره

متن اجازه اجتهاد و ارجاع از طرف مرحوم حضرت آيت الله العمظى حاج سيد محمد حسينى شيرازى اعلى الله درجاته به حضرت آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى دام ظله العالى در امور تقليد.

« ترجمه متن »

بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرين

اما بعد، همان گونه كه از نزديك مشاهده كردم، حضرت آيت الله حاج سيد صادق شيرازى دامت تأييداته به مرتبه بالايى از مقام اجتهاد و همچنين مقام والايى از تقوا و عدالت رسيده است و ايشان را شايسته مقام فتوا و تقليد و

هر آنچه يك فقيه عادل عهده دار مى شود، مى دانم.

بنابراين رجوع به ايشان در كليه مسائل، مشروط به اجازه مرجع عادل وتقليد از ايشان جايز مى باشد، و او را به تقواى بيشتر و احتياط در كليه احوال كه راه نجات است توصيه مى كنم، همان گونه كه برادران ايمانى را سفارش مى كنم تا به گِرد ايشان جمع شده، از وجودشان در كليه زمينه ها استفاده كنند. خداى متعال توفيق دهنده وهدايتگر مى باشد و تنها او يارى دهنده است. محمد الشيرازى

حسيني فر، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا حسيني فر

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 در خانواده اي مذهبي در شهرستان دزفول متولد شدم . پس از پايان جنگ و اخذ ديپلم رياضي در سال 1368 در رشته مهندسي صنايع (توليد صنعتي) دانشگاه امير كبير تهران پذيرفته شدم . در كنار دروس دانشگاه از محضر برخي از علماي بزرگ تهران استفاده هاي فراواني بردم .عشق و علاقه به معارف خاص اهل بيت موجب شد تا پس از تامل بسيار و مشورت با بزرگاني چون حضرات آيات بهجت ، بهاء الديني ، مشكيني ، مصباح يزدي و بيش از همه راهنمايي هاي بسيارسودمند حكيم فرزانه آيت الله جوادي آملي ، دانشگاه و رشته مورد علاقه خود را ترك گويم و دروس حوزوي را بي وقفه و با جديت تمام آغاز كنم .براي آشنايي بهتر با فضاي حوزه و اطمينان بيشتر نسبت به تصميمي كه گرفته بودم ، بخش عمده اي از دروس مقدمات را در قم فرا گرفتم و سپس براي ادامه تحصيل به تهران بازگشتم

و در مدرسه امين الدوله زير نظر استاد اخلاق حضرت آيت الله حق شناس (حفظه الله) و نيز مدرسه مروي ، ساير دروس مقدمات و نيز سطح اول حوزه را به اتمام رساندم .

سپس براي ادامه تحصيل به قم مشرف شده و از دروس سطح حضرات آيات و حجج اسلام اعتمادي ، احمدي ميانجي ، تهراني ، محمدي خراساني ، مروي و نيز دروس فلسفه حجج اسلام سروش محلاتي ، مرتضي جوادي آملي و حسن معلمي بهره بردم. همچنين از درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي بهره هاي فراواني نصيبم شد .پس از اتمام سطوح عاليه ، از سال 1378 به بعد در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام تبريزي ، آقا موسي زنجاني ، و محقق داماد شركت كردهام.در كنار دروس عادي حوزه ، همواره اين دغدغه اساسي و جدي را داشته ام كه از مباحث اخلاقي و معارف خاص اهل بيت ، همچنين از نيازها و ضرورت هاي كنوني جامعه ، بيگانه و غافل نباشم.

از سال 1379 ضمن همكاري با موسسه امام صادق عليه السلام در زمينه پاسخگويي به شبهات ، وارد عرصه تاليف شده و در اين زمينه توفيقاتي نصيبم شد . همچنين از سال 1383 توفيقي دست داد تا ضمن تدريس در دانشگاه ، ارتباط بيشتر و بهتري با دوستان دانشجو برقرار كنم. از سال 1384 ،تدريس برخي از درس حو زوي از جمله - عقايد و فلسفه _ را آ غاز كرده ام.

حسيني، فضل الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فضل الله حسيني

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم. روز

آغازين ورودم به حوزه مصادف با آغاز جنگ هشت ساله تحميلي عراق عليه ايران به رهبري صدام و كمك آمريكا، اروپا،شوروي و هم پيمانانشان بود. پس از چهارماه تحصيل در حوزه علميه قم به جبهه جنگ رفتم در طول هشت سال جنگ سعي كردم ميان درس و جنگ جمع كنم كه در طول جنگ بيش از دو سال و نيم در جبهه بودم و پنچ سال و نيم درس خواندم مدتي در جبهه در واحد عقيدتي قرار گاه خاتم الانبياء و دفتر سياسي نمايندگي امام در نيروي زميني سپاه كار فرهنگي و سياسي كردم.

حق شناس، عبدالكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله ميرزا عبدالكريم حق شناس(تهراني) در سال 1338 ه.ق برابر با 1298 ه.ش در تهران در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود. تحصيلات :

وي تحصيلات مقدماتي و ادبيات را در محضر آيت الله حاج شيخ محمدرضا تنكابني فرا گرفت و عرفان را نيز از محضر آيت الله شاه آبادي تلمذ كرد. ظاهرا بخشي از معقول را نيز غير از درس آيت الله شاه آبادي از محضر آيت الله ميرزا مهدي آشتياني مدرس بزرگ حكمت و فلسفه آموختند. زيرا روزي در بين سخنانشان فرموند: «ايشان - ميزرا مهدي آشتياني - بخش وجود ذهني را كه مي فرمودند با عباراتي بسيار مغلق و خراباتي بيان مي كردند.» كه دال بر استفاده ايشان از محضر آن حكيم بزرگ است، اما مدت اين كسب فيض مشخص نيست. ايشان همچنين دروس فقه و اصول را در هجرتي كه به سال 1358 ه.ق به قم داشتند از محضر بزرگاني چون آيت الله حجت و آيت الله خوانساري و آيت الله العظمي بروجردي فرا گرفتند. مدتي نيز از محضر فقه و اصول امام خميني

بهره مند شدند و البته مراوداتي در بحث اخلاق با امام راحل نيز داشتند.

وي اجازه اجتهاد خود را از بزرگاني چون آيت الله سيد ابوالقاسم خويي، آيت الله سيد محمد حجت، شيخ عبدالنبي عراقي و آيت الله شاه آبادي دريافت كرد. آيت الله حق شناس از شاگردان آيت الله سيد علي حائري، ميرزاي تنكابني و شيخ محمدحسين زاهد بود. وي از شاگردان درس عرفان آيت الله شاه آبادي و امام خميني (ره) بود. آيت الله حق شناس افزون بر زبان عربي به زبان هاي فرانسه و انگليسي هم مسلط بود. هجرت به تهران :

در سال 1373 ه.ق كه جناب حاج شيخ محمدحسين زاهد تهراني معروف به زاهد نفت فروش كه در مسجد امين الدوله واقع در بازار وفات كردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، آيت الله بروجردي به آيت الله حق شناس دستور دادند تا براي حل مشكلات ديني و رسيدگي به امور شرعي آن مسجد، به تهران عزيمت كنند. در اين زمينه ايشان خود مي فرمايند: «مردم به قم آمدند و تقاضاي كسي را فرمودند. مرحوم امام خميني قدس سره كه آن روز در محضر آقاي بروجردي بودند و نسبتشان به حقير چون پدري به فرزند بود به من فرمودند شما برويد و از آيت الله بروجردي هم درخواست كردند كه ايشان هم حكم كنند. ايشان هم حكم فرمودند. حس كنجكاوي و مقام گستاخي فرزند به پدر باعث شد كه عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشريف نمي بريد؟ حضرت امام فرمودند: مردم گفته اند عبدالكريم. (عين عبارت ايشان است) به جدّم اگر مي گفتند روح الله من پيشقدم مي شدم.» بالاخره ايشان به تهران آمدند و تا پايان عمر به تهذيب نفس جوانان و اهل علم و طلاب و كسبه مشغول

بودند. ايشان مدتي نيز رئيس مدرسه فيلسوف الدوله و سپهسالار قديم (شهيد بهشتي فعلي) بودند و در آنجا به تدريس مكاسب و كفايه در فقه و اصول و منظومه سبزواري در حكمت همت داشتند. محمد شريف رازي در كتاب خود به نام گنجينه دانشمندان مي فرمايند: «بعد از وفات آيت الله بروجردي مؤمنين مسجد مزبور كه غالبا از مقدسين و اخيار تهرانند به قم آمدند و از آيت الله بروجردي تقاضا كردند ايشان را به جاي آن مرحوم (شيخ زاهد تهراني) براي امامت آن مسجد انتصاب و اعزام فرمايند. ايشان حسب الامر آيت اللهي به تهران عزيمت و تا حال حاضر در مسجد مزبور اقامه جماعت و هم به تدريس فقه و اصول و معقول در مدرسه سپهسالار قديم و خدمات ديني ديگر اشتغال دارند و نزديك چهل سال است كه اين نگارنده ايشان را مي شناسم و حقا داراي مقام فضل و دانش و تقوا و پاكدامني و بي آلايشي موصوف و در تربيت و تهذيب اخلاق جوانان محيط خود بسيار ساعي هستند تربيت يافتگان او در بازار و حوزه هاي علمي قم و تهران و مشهد بسيار هستند و از روز آشنايي تاكنون مكروهي از وي نديده ام.»

هشياري و آگاهي :

آيت الله حق شناس با وجود مشغله فراوان در امور شرعي و دروس حوزوي و تدريس كتب فني از مسائل روز و سياسي بي خبر نبودند و دقت خاصي داشتند. مي فرمودند: «با شروع جنگ تحميلي اين شبهه براي من ايجاد شد كه مبادا در جبهه به من نياز باشد به خدمت امام راحل مشرف شدم آيت الله شهيد صدوقي هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبي زعيم عاليقدر بودم گفتم: بنده مدرس حوزه

و امام جماعت مسجد امين الدوله هستم. اگر چنانچه وظيفه طور ديگر است دستور مي فرماييد به جبهه بروم. امام فرمودند: مگر تو مي تواني تفنگ بلند كني؟ گفتم: بنده يكبار تفنگ بلند كردم و گلنگدن را كشيدم و ماشه را چكاندم به جاي اين كه من تفنگ را نگه دارم تفنگ مرا مسافتي عقب برد. امام تبسمي كردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امين الدوله.»

يكي از شاگردان اين عالم مي گويد: «در آن سالي كه حرم مطهر رضوي توسط منافقين كوردل مورد انفجار ناجوانمردانه قرار گرفت سراسيمه به مسجد امين الدوله رفتم زيرا از ارادت خاص و عنايت ويژه ايشان به امام هشتم مطلع بودم و نگران آشفتگي روحي استاد حق شناس شدم. اما وقتي به آنجا رسيدم و چهره آرام آيت الله حق شناس را ديدم از نگراني ام كمي كاسته شد. ايشان آرام فرمودند: مقام امام رضا عليه السلام چنان رفيع است كه با اين حركت هاي مذبوحانه چيزي از شؤون ايشان كاسته نمي شود.» آثار استاد حق شناس :

آثار قلمي و عملي ايشان با وجود تربيت شاگردان بسيار، كم نيست، ولي چند اثر قلمي و علمي نيز از معظم له موجود است: - رساله اي در ارث زوجه . - تقريرات فقه مرحوم آيت الله حُجت . - تقريرات اصول آيت الله خوانساري . - تقريرات فقه و اصول آيت الله بروجردي . اين عالم رباني در نهايت، در سن 88 سالگي دار فاني را وداع گفت و پيكر اين عالم بزرگوار، در دوم مرداد ماه سال 86 از مسجد ارك تهران واقع در خيابان پانزده خرداد به سوي حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) تشييع شده، و در همان مكان

مقدس به خاك سپرده شد. يادگاري از آيةالله عبدالكريم حقشناس(ره):

زيارت عاشورا، يادگاري از حضرت آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حق شناس(ره) سالهاي اول طلبگيام بود، تازه با آيت الله حق شناس آشنا شده بودم . چه جلسات با صفايي بود . خانه محقر استاد در آن جمع قليل چه صفايي داشت . تازه ايشان به محل ما آمده بودند و هنوز در محل شناخته شده نبودند و حتي شاگردان ايشان هم از محل جديد زندگي ايشان مطلع نبودند. ماه رمضان بود و به واسطه يكي از اساتيدمان كه از شاگردان ايشان بود و بعدها مديريت مدرسه امينالدوله را عهدهدار شد، خدمت معظم له شرفياب ميشديم . حدود سيزده چهارده نفر بيشتر نبوديم. نماز را پشت سر آقا ميخوانديم كه جاي شما خالي اما همه اينها آن چيزي نيست كه ميخواهم بگويم . آنچه ميخواهم بگويم مهمترين يادگار زندگي من از درك محضر ايشان است كه در اين مختصر به اطلاع شما عزيزان ميرسانم و آن در باب ختم زيارت عاشوراست . ايشان ميفرمودند: شما چهل روز زيارت عاشورا بخوانيد و در آن چهل روز مراقبت شديد نفس را عهدهدار باشيد؛ هر حاجتي كه از خدا بخواهيد به شما داده ميشود و اگر از خدا حاجتتان را نگرفتيد، بياييد كه من براي شما حاجتتان را از خدا ميگيرم و من ضامن آن هستم .

در اين مختصر نه در اين حد و اندازه هستم كه كلام استاد را شرح دهم و نه توانايي آن را دارم كه چيزي به زبان بياورم چرا كه خيلي دلم گرفته و غمگينم . ذخيرههاي الهي يكي پس از ديگري

ميروند. اما طريقه ختم زيارت عاشورا در چهل روز از زبان حضرت استاد آيت الله حقشناس به شرح زير است: مقدمه زيارت بايد به شرح زير به جا آورده شود: 1- صد مرتبه تكبير . 2- لعن و سلام زيارت (اللهم العن اول ظالم ... ، السلام عليك يا ابا عبدالله و علي الارواح التي...) هر كدام يك مرتبه . 3- زيارت عاشور از اول تا ابتداي صد لعن يك مرتبه . 4- دو ركعت نماز هديه به ابا عبدالله الحسين عليه السلام . 5 - صد مرتبه تكبير . و پس از انجام مقدمه شروع به خواندن زيارت مينماييد به شرح زير: 1- خواندن زيارت عاشورا از ابتدا تا انتها به همراه صد مرتبه لعن و صد مرتبه سلام . 2- دو ركعت نماز آخر زيارت عاشورا كه اين دو ركعت نماز جزء زيارت است . اما لازم است كه نكات زير در اين اربعين حتما رعايت شود: 1- ايشان ميفرمودند: در طول اين چهل روز براي سلامتي حضرت بقية الله الاعظم ارواحنا فداه صدقه بدهيد. 2 - ايشان تاكيد زيادي داشتند كه در طول اين چهل روز ميبايست مراقبه اعمال صورت بگيرد. يعني واجبات انجام گرفته و محرمات ترك گردد. گريههاي آيت الله حقشناس وقتي از گناه صحبت ميكردند و با لفظ زيباي «ببين داداش جون» جوانان را به دوري از گناه توصيه ميكردند؛ همراه با اين جمله بود كه گناه باعث عدم استجابت دعاست . 3- ايشان ميفرمودند: در طول چهل روز كسي جز اهل منزل از انجام زيارت عاشورا توسط شما مطلع نگردد. زيارت را مخفيانه بخوانيد تا كسي مطلع نگردد

و اين سفارش استاد، نكاتي داشت كه در اين مختصر نميگنجد . 4 - به ياد دارم كه ايشان تاكيد ميكردند كه مابين انجام زيارت عاشورا صحبتي صورت نگيرد. از آنجايي كه انجام اعمال زيارت با اوصاف فوق حدود يك ساعت و نيم به طول ميانجامد ايشان تاكيد داشتند مابين زيارت صحبتي نشود البته ناگفته نماند كه اين مطلب را ايشان شرط صحت نميدانستند لكن بر اين مطلب تاكيد ميكردند و خاطرهاي را نيز نقل ميكردند كه يادش بخير ... . 5 - ميفرمودند: بين طلوع و غروب آفتاب زمان انجام عمل است و تاكيد ميكردند روز چهارشنبه به عنوان يوم الشروع انتخاب شود البته حجة الاسلام والمسلمين جاودان ميفرمودند اگر چهارشنبه هم نشد اشكالي ندارد ولي چه بهتر است كه چهارشنبه به عنوان يوم الشروع انتخاب شود. البته براي بانوان هم كه در طول يك چلّه ممكن است داراي عذر شرعي باشند نيز دستور ميدادند كه بايد براي ايام داراي عذر، نائب گرفته تا از جانب ايشان زيارت را ادامه دهد . جملات قصار از آية الله حقشناس:

- شب زنده داري بر عمر و روزيتان ميافزايد. - پيامبران و اوصياء الهي براي اين كه طمعي به بيت المال نداشته باشند هر كدامشان مشغول كاري بودند. - عاقل بدون ايمان، شيطان است. - عمر شما در اثر خدمت به مردم زياد ميشود. - اگر خدا را ميخواهي بايد از خوديت خودت بگذري. - بايد عمل به دستورات و اوامر معصومين سلام الله عليهم كرد، نه اين كه ما بتوانيم مثل آنها بشويم. - حضرت ملك الموت عليه السلام به صورت عمل خودمان ظاهر

ميشود. - در اولين قدم سير و سلوك، پروردگار متعال آزمايش را شروع ميكند. - مقام مراقبه يعني اين كه سالك تمام و كمال در محضر و حضور حضرت حق قرار دارد. - اول سفر الي الله سحرخيزي است. - وسايل وصال به مطلوب را نيز بايد دوست داشت. - تنها راه تشخيص وسوسه شيطاني از نفحات قدسي مراقبه است. - اگر تحصيلات علمي شما با علم اخلاق توأم نباشد، منقطع ميشود. - خداي متعال ميفرمايد: اي دنيا! خدمتگزار باش كسي را كه خدمتگزار من است. يعني كسي كه (همّ او واحد است) و آزار بده كسي را كه خدمتگزار توست. - هر انساني يك تكليف اجتماعي دارد و يك تكليف انفرادي. - دين، عمل به بندگي حضرت حق است. - اگر سالك بداند كه در شناخت پروردگار چه چيزي نهفته است ديگر به زرق و برق دنيا اهميت نميدهد. - اگر از باب رحمت حق، قصد ورود داريد، بايد كمي پول خرج كنيد و به فقرا و مسكينان و يتيمان كمك كنيد. - موسي عليه السلام ده سال در مدين، شاگردي كرد و استاد شد. بدون استاد نميشود سير كرد. - اگر اراه كني كه خودت را حفظ بكني پروردگار هم در هنگام ارتكاب به معاصي براي تو ايجاد مانع ميكند. - اگر آن دين خالص در قلب ما وارد شود تمام آن شلوغيها از قلب مفارقت ميكند. پس دليل شلوغي قلبي من اينست كه از دين خالص در آن خبري نيست. - رسول اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند: اگر كسي ما را دوست دارد بايد به دستورات ما عمل كند آيا

كافي است كسي بگويد من علي را دوست دارم ولي فعال نباشد و عمل به فرمايشان ايشان نداشته باشد؟! - بايد نه آنقدر تنبل باشيد كه مردم بگويند كلّ [وبال] بر جامعه است و نه آنقدر فعاليت در دنيا داشته باشيد كه عرف بگويد چهار دست و پا افتاده روي دنيا.

- روش رسول اكرم صلي الله عليه و آله از طريق اخلاق عملي است. علم رسول خدا علم رهبانيت نيست. - علم حقيقي علمي است كه انسان را به هدايت خاصه راهنمايي كند. علمي است كه او را به احوال دلش آگاه بكند. - خداوند متعال از جهل نميگذرد. - حب دنيا و حب خدا در يك دل جاي نميگيرد. بايد از يكي از آنها گذشت. - خوش خلقي، خوي حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله است، مردم را با اخلاق عملي و با روي خوش به اسلام دعوت كنيد. - گمشده مؤمن حكمت و دانش است. اين از ملاقات با امام زمان (عج) بالاتر است.

- علم را براي عمل كردن ياد بگيريد. علت عدم رسيدن ما به مقامات عاليه اينست كه ما عمل در كلاسهاي قبل نكرديم. - امر آخرتتان را اصلاح كنيد تا امورات دنياي شما اصلاح شود. - آنچه كه شما در سفر آخرت همراهتان داريد علم و عمل صالح خود شما است. - قدم به قدم عمل خود را با فرمايشات معصومين سلام الله عليهم منطبق كنيد. - تنها ياور شما در مواجهه با حضرت ملك الموت سلام الله عليه عمل صالح شماست. - تعلقات است كه مانع پرواز انسان ميشود. - توفيق شما در سير الي

الله منوط به اينست كه چقدر به افراد جامعه احسان ميكنيد و اين در رأس امور است.

- اهل بهشت حسرت هيچ ساعتي از عمر خود را نميخوردند، الا ساعاتي را كه در دنيا در غفلت بودند و ذكر پروردگار متعال را نكرده بودند. - آن نيرويي كه بتواند شما را در مقابل شيطان و نفس محافظت كند محبت به پروردگار متعال است. - مباد نعمتهاي خداي متعال شما را مغرور كند. - اگر بخواهيد از دنيا استفاده كنيد بايد اول از پله آخرت شروع كنيد. - تا زماني كه توجه به حضرت حق داريد در رحمت خداوند متعال هستيد. - ابليس شاگرد نفس است، اگر شما بخواهيد اين نفس را كه استاد شيطان است بكوبيد و رامش كنيد بايد خود را فقير كنيد، بايد خودتان را در مقابل عظمت حضرت حق هيچ بدانيد. - بعد از اين مرحله، مرحله شب زندهداري است. اين دو راه، راه مبارزه با نفس است. - قلب خانه ملائكه است، صفات رذيله مثل سگهاي پارس كنندهاي هستند و ملائكه در خانهاي كه سگ باشد وارد نميشود.

- آن شيطاني كه مسئول نماز شب است از همه قويتر است در وسوسه كردن. اما نسبت به مخلصين اسلحهاش كارگر نيست. مواظب آن شيطان باشيد. - هي در صدد نباشيد روايت بنويسيد و علم ديگري ياد بگيريد، بايد عمل هم با آن همراه باشد. اگر به دانستنيهايتان عمل نكرديد هر روز از پروردگار متعال دورتر ميشويد. - هر چقدر ايمان مومن ترقي بكند يك غصهاي بر او مسلط ميشود كه نكند حجابي بيايد و بين او و محبوبش جدايي افكند. - در

آخر الزمان شيطان ميآيد و اول كاري كه ميكند عقيدهها را ميبرد.

اين عالم رباني در نهايت، در سن 88 سالگي دار فاني را وداع گفت و پيكر اين عالم بزرگوار، در دوم مرداد ماه سال 86 از مسجد ارك تهران واقع در خيابان پانزده خرداد به سوي حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) تشييع شده، و در همان مكان مقدس به خاك سپرده شد.

خرازي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن خرازي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد محسن خرازي در سال 1316 هجري شمسي در تهران در خانواده اي مذهبي و مورد علاقه مردم متديّن و علماي بزرگ تهران به دنيا آمد، پدرش حاج سيد مهدي خرازي نام داشت و اصل و نسب آنها اصفهاني است كه به تهران مهاجرت كرده اند و از سادات گرامي اصفهان و تهران بوده اند و نسب آنها به امام سجاد(ع) و امام حسن مجتبي(ع) مي رسيده است. آيت الله سيد محسن خرازي دروس دوران ابتدايي را در تهران در مجتمع فرهنگي برهان فرا گرفت و سپس تحت تربيت و آموزش آقا شيخ محمد حسين زاهد قرار گرفت. او كه در مسجد امين الدوله تهران ونيز در مسجد جامع تهران نماز مي گزارد، به تربيت نوجوانان مي پرداخت و تأثير عميقي در دل آنان مي نهاد. با درگذشت او، استاد خرازي به بازار تهران رفت و مدتي به كسب و كار پرداخت، امّا به زودي بازار را رها كرد و به حوزة درسي آيت الله مجتهدي پاي نهاد و بسيار مورد عنايت و علاقه او قرار گرفت. با فراگيري دروس مقدماتي، عزم سفر به حوزه علميه قم كرد تا در محضر استادان مبرّز

و برجسته آن حوزه، تحصيلات خود را تكميل كند؛ البته در اين باره نبايد نقش سفارشهاي آيت الله رفيعي(ره) را ناديده انگاشت. اين گونه بود كه به همراه آيت الله رضا استادي در سال 1336 به قم آمد و با او در يك جا سكونت گزيد و به تحصيل پرداخت. در قم باقيماندة دروس ادبيات را به پايان رسانيد و سپس به فراگيري دروس دورة سطح در زمينه هاي فقه و اصول، فلسفه و كلام پرداخت و از سال 1341 به بعد، به درس خارج بزرگان و آيات عظام مشرف شد. در طي اين سالها از دروس اخلاق استادان مهذّب و باتقواي حوزه نيز بهره هاي فراوان مي برد. آيت الله خرازي در ساليان تحصيل خود، محضر استادان و علماي فراواني را درك كرد او كه در تهران تحت عنايت آقا شيخ محمدحسين زاهد قرار داشت، پس از ارتحال او به نزد آيت الله مجتهدي رفت و همواره مورد محبت او قرار مي گرفت. در قم نيز باقيمانده دروس مقدمات را نزد آيت الله فشاركي آموخت و در درس شرح لمعه آيت الله شيخ محمد تقي ستوده شركت مي كرد. رسائل را نزد آيت الله شيخ مصطفي اعتمادي و آيت الله حاج شيخ محمد شاه آبادي و مكاسب را نزد آيت الله ميرزا علي مشكيني و كفاية الاصول را نزد آقايان آيت الله حاج سيد محمد باقر سلطاني و حاج شيخ محمد شاه آبادي و حاج شيخ علي تنكابني فلسفي فرا گرفت. همچنين براي آموختن فلسفه، كلام و عقايد به نزد آيت الله شيخ محمد شاه آبادي مي رفت و استفاده فراواني برد. او از سال 1341 به بعد در درس خارج عالماني چون آيت الله العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني(ره)، آيت الله العظمي سيد

محمد محقق داماد(ره)، آيت الله العظمي سيد حسن فريد اراكي(ره) شركت كرد و در درس خارج آيت الله العظمي شيخ محمد علي اراكي(ره) تا اواخر عمر ايشان حضور داشت. آيت الله خرازي در سالهاي فراگيري سطوح با حضرات آيات و حجج اسلام محمد حسن ممدوحي، غلامحسين حقاني، سيد مجتبي زنجاني، سيد جمال الدين دين پرور مصاحبت و مباحثه داشت و در حال فراگيري دروس خارج با حضرات آيات آقايان استادي و مصلحي و غلامرضا سلطاني مباحثه مي نمود و با حضرات آيات مظاهري، مصباح و سيد محمد خامنه اي رابطه دوستي داشت، امّا دوستي كه از آغاز تاكنون در كنار او بوده آيت الله رضا استادي است. آيت الله محسن خرازي در عرصه هاي علمي و فرهنگي، خدمات بسياري را به انجام رسانده است. از مهم ترين خدمات او در اين عرصه، تأسيسس «مؤسسه در راه حق» بود. در آن روزگار مسيحيت توانسته بود با ابزارهاي موجود با محصلان دبيرستاني مسلمان ارتباط برقرار كند و آنان را به مسير گمراهي و ضلالت بكشاند. رژيم پهلوي نيز خود به گونه اي از تشكيلات مسيحيت حمايت مي كرد و نسبت به موضع گيريهاي حوزه علميه، حساسيت خاصي نشان مي داد. در سال 1343 هجري شمسي آيت الله خرازي با توجه به اهميت مبارزه با افكار انحرافي مسيحي و نيز نظر به ضرورت ايجاد تشكيلات منسجمي براي مبارزة هميشگي با افكار التقاطي مؤسسه در راه حق را بنيان نهاد. اين مؤسسه ضمن برقراري ارتباط با جوانان، به حل شبهات و مشكلات آنان مي پرداخت و اصول اعتقادي را با سبك نوين مطرح كرده آنان را با مباني و مبادي علوم اسلامي و اصول تشيع آشنا مي ساخت. در ثمردهي اين مؤسسه تلاش با اخلاص

و بي چشمداشتِ ماديِ بزرگاني همچون آيت الله استادي، آيت الله مصباح يزدي، آيت الله مظاهري و آيت الله سلطاني را نبايد از ياد برد. اين مؤسسه بعدها در چند قالب مشغول به كار شد كه مسؤوليت بخش آموزش به عهده آيت الله مصباح يزدي، مسؤوليت بخش پژوهش به عهدة حضرات آيات مظاهري، استادي، مصلحي و سلطاني و نيز مسؤوليت بخش معارف به عهده برخي از فضلا و استادان حوزه نهاده شد. اين موسسه در آن زمان مورد علاقه و عنايت امام خميني(ره) و ديگر مراجع و هم اكنون نيز مورد عنايت و حمايت مقام معظم رهبري و ديگر مراجع تقليد است و با جدّيت تمام به راه خود كه شناساندن اسلام واقعي به جوانان و مبارزه با تحريف و التقاط و انحراف است مي پردازد. از ديگر فعاليتهاي آيت الله خرازي در اين عرصه، همكاري با مجمع فقهي اهل بيت، دربارة مسائل جديد فقهي است كه اين همكاري تا هم اكنون نيز ادامه دارد. آيت الله خرازي از سالهاي تحصيل دورة سطح به تدريس نيز مي پرداخته و از حدود 20 سال پيش تاكنون به تدريس خارج فقه و اصول براي طلاب نيز اشتغال داشته است. آيت الله خرازي تاكنون كتابها و رساله هاي گوناگوني نگاشته است. آيت الله سيد محسن خرازي در پيش و پس از انقلاب اسلامي حامي انقلاب بوده و همواره بر رهبري امام خميني(ره) و پس از او مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه اي تأكيد دارد. شركت در پاره اي از تظاهرات و تماس با برخي از مراجع تقليد آن زمان براي آزادي گروهي از زندانيان كه جانشان در خطر بود از فعاليتهاي مهم ايشان در سالهاي پيش از انقلاب است. او در

سال 1359 به دعوت اعضاء جامعة مدرسين حوزه علميه قم به عضويت آن نهاد درآمد و تاكنون در پيشرفت حوزه علميه، نقش بسزايي را ايفا كرده است. همچنين با پيشنهاد جامعه مدرسين به نمايندگي مجلس خبرگان رهبري در دورة دوم و سوم از استان تهران درآمد. آيت الله سيد محسن خرازي هم اكنون در قم حضور دارد و به تدريس و تربيت طلاب مستعد و جوان مي پردازد.

خميني، روح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، فقيه، عارف.

تولد: 30 شهريور 1281(20 جمادى الثانى 1320 ق. 24 سپتامبر 1902)، خمين.

درگذشت: 14 خرداد 1368، تهران، بيمارستان قلب.

روح الله مصطفوى مشهور به موسوى خمينى، فرزند سيد مصطفى موسوى از علماى آن زمان، در پنج ماهگى پدرش را از دست داد. خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت پدرش را در مسير خمين به اراك به شهادت رساندند. بستگان وى براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران (دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.

دوران كودكى را تحت سرپرستى مادرش (بانو هاجر) از نوادگان آيت الله خوانسارى (صاحب زبدة التصانيف)، و نزد عمه اش (صاحبه خانم) سپرى كرد، ولى در پانزده سالگى هم مادر و همه عمه اش را از دست داد.

از نوجوانى به تحصيل معارف روز و علوم مقدماتى و سطح حوزه هاى دينيه و از جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول پرداخت و نزد معلمين و علماى منطقه (نظير ميرزا محمود افتخارالعلماء حاج ميرزا نجفى خمينى، آيت الله شيخ على محمد بروجردى، آيت الله شيخ محمد گلپايگانى و آيت الله عباس اراكى و بيش از همه نزد برادر بزرگترش آيت الله سيد مرتضى پسنديده) فراگرفت و در سال 1298 عازم حوزه ى علميه ى اراك شد.

پس از تحصيلات بسيارى از دروس در اراك، عازم حوزه ى علميه ى قم شد. در قم در علوم فلسفه و اخلاق استادان او آيت الله محمدعلى شاه آبادى و آقا سيد ابوالحسن حكيم قزوينى و حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى بودند و علم منقول و فقه و اصول را از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آقا مير سيد على كاشانى فراگرفت. ايشان در همان اوان در دروس فقه و اصول آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آيت الله يثربى حضور و به مراتب فقه و اصول احاطه يافت و به اجتهاد رسيد.

در سال 1339 ق. كه آيت الله عبدالكريم حائى يزدى درگذشت، آيت الله العظمى خمينى ديگر خود يكى از فضلاى و مدرسين حوزه علميه قم به ويژه در رشته فلسفه، تهذيب نفس و اخلاق گرديده بود كه بعدها در تدريس فقه و اصول فقه نيز نام آور شد. ايشان كه در همان زمان با محافل و شخصيت هاى ضد دربارى ارتباط كامل داشت، در مبارزه عليه حكومت رضاخان در حد اقتضاى سن خود كوشش نمود. ايشان عليه رژيم فرزند رضاخان نيز مبارزه و افشاگرى مى كرد و بعد از رحلت آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله حسن بروجردى را در حد امور و مسائل يارى رساند. بعد از درگذشت آيت الله بروجردى حوزه علميه قم و محافل روحانى ديگر او را به عنوان «آيت الله خمينى» شناختند.

درسال 1340 با تشكيل انجمن هاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح شش گانه شاه، امام خمينى مخالفت قاطع خود را عليه رژيم آغاز كرد. با پيش آمدن واقعه خونين 15 خرداد ايشان به دنبال نطقى كه عليه رژيم ايراد نمود، دستگير و به پادگان عشرت آباد تهران منتقل شد.

يك سال پس از آزادى، مجددا در مخالفت با «كاپيتولاسيون» سخنرانى ايراد كرد كه منجر به تبعيد ايشان در سيزده آبان سال 1344 به تركيه شد. پانزده سال به حالت تبعيد در نجف اشرف به سر برد. سرانجام پس از شهادت پسرشان- آيت الله سيد مصطفى خمينى- به دست رژيم و پس از آن كه از عراق به پاريس رفت و با فرار شاه، در 12 بهمن 1357 با ورودشان به خاك ميهن، استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى را براى مردم ايران به ارمغان آوردند و در 22 بهمن ماه 1357 با حمايت توده هاى ميليونى مردم رژيم شاهنشاهى در ايران را سرنگون ساخت و براى نخستين بار در ايران حكومت جمهورى اسلامى را برقرار ساخت و به عنوان «امام» همه مسلمانان جهان به رسميت شناخته شد. امام خمينى ده سال پس از تأسيس جمهورى اسلامى در ايران و هدايت انقلاب اسلامى در اين مدت در چهاردهم خرداد سال 1368 در تهران درگذشت.

از آثار ايشان ميتوان به اين عنوان ها اشاره نمود: شرح دعاى سحر (به عربى، ترجمه سيد احمد فهرى)، شرح حديث رأس الجالوت (تأليف 1348)، حاشيه امام بر شرح حديث رأس الجالوت، حاشيه بر شرح فوائد الرضويه، شرح حديث جنود عقل و جهل، مصباح الهداية الى الخلافة والولاية، حاشيه بر شرح فصوص الحكم، حاشيه بر مصباح الانس، شرح چهل حديث (اربعين حديث)، سر الصلوة (صلاة العارفين و معراج السالكين)، آداب نماز (يا آداب الصلوة)، رسالة لقاءالله، حاشيه بر اسفار، كشف الاسرار (در اسرار هزار ساله حكمى زاده، چاپ سوم 1363 ق.)، انوار الهداية فى التعليقة على الكفاية، بدايع الدرر فى قاعدة نفى الضرر، رسالة الاستصحاب، رسالة فى التعادل و

التراجيع، رسالة الاجتهاد و التقليد، مناهج الوصول الى علم الاصول (دو جلد)، رسالة فى الطلب و الارادة، رسالة فى التقية، رسالة فى قاعدة من ملك، رسالة فى تعيين الفجر فى اليالى المقمره، كتاب الطهارة (چهار جلد)، تعليقه على العروة الوثقى، مكاسب محرمه (دو جلد) تعليقة على وسيلة النجاة، رسالة نجاةالعباد)، حاشيه بر رساله ارث، تقريرات درس اصول آيت الله العظمى بروجردى، توضيح المسائل (رساله عملية)، مناسك حج، تحرير الوسيله (دو جلد)، كتاب البيع (پنج جلد)، تقريرات دروس امام خمينى، كتاب الخلل فى الصلوة، حكومت اسلامى يا ولايت فقيه، جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، تفسير سوره حمد، استفتائات، ديوان شعر، نامه هاى عرفانى، پيامها، سخنرانيها، مصاحبه ها و احكام و نامه ها (بيست و دو جلد)، وصيت نامه ى سياسى الهى، المكاسب المحرمة (عربى، 1381 ق.)، تهذيب الاصول (عربى، دو جلد تقرير امام و تحرير جعفر سبحانى، 1380 -1375 ق.).

حضرت آيةاللَّه العظمى امام سيد روح اللَّه موسوى خمينى 20 جمادى الثانى 1320 (ه.ق.) در خمين در يك خانواده روحانى به دنيا آمد. والدايشان- آيةاللَّه سيد مصطفى خمينى- در اواخر 1320 در سن 47 سالگى به وسيله فئودالها شهيد شد.

امام، تحت تربيت عمه و مادر دلسوز و مراقبت هاى برادر بزرگوارش آيةاللَّه پسنديده رشد كرد. و پس از تحصيلات مقدماتى در خمين در 1339 عازم حوزه علميه اراك شد و سپس در 1340 در محضر آيةاللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائى به قم عزيمت كرد. او در 1345 ه.ق. سطوح عاليه را طى كرده و در محضر درس مؤسس حوزه- آيةاللَّه حائرى حضور يافت. پس از رحلت مرحوم حائرى در 1355، به عنوان استادى گرانقدر و مجتهدى عالم در حوزه درخشيد. وى در كنار

فقه و اصول به تحصيل پرداخت و از محضر آيةاللَّه شيخ محمد على شاه آبادى عارف كامل، بهره هاى روحى فراوانى برد. آوازه شهرت وى به عنوان يك استاد مسلم و صاحب شيوه تدريس و تعليم، طلاب بيشمارى را گرد او جمع كرد. درس اخلاق و روش تدريس و تعليم وى كه موجد روح فداكارى و شجاعت و تعهد و تقوى در طلاب ميشد، موجب تحول عظيمى در حوزه و منجر به تعطيلى درسش از طرف ديكتاتور وقت- رضاخان- گرديد. پس از سقوط رضاخان، اين درس مجددا در فيضيه آغاز گشت.

در سال 1364 ه.ق. همزمان با ورود آيت اللَّه بروجردى، بزرگترين كرسى تدريس حوزه علميه به وى اختصاص يافت. مسجد سلماسى و مدرسه فيضيه شاهد حضور انبوهى از مشتاقان معرفت و دهها مجتهد اصولى، اديب و مفسر در محضرش گشت. او در مسند اجتهاد و فتوى نشست و ميليونها تن به عنوان مقلد و پيرو، سر به فرمانش نهادند و در انتظار صدور حكم و فتوايش نشستند.

در سال 1340 ه.ش. با تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح ششگانه شاه- كه خود وسيله اى براى تثبيت حكومت امريكا در ايران بود- مخالفت جدى و قاطع نمود. حادثه 15 خرداد 1341 پيش آمد كه هزاران نفر از مسلمانان انقلابى آماج گلوله هاى سفاكان پهلوى گشتند و خود ايشان به دنبال نطقى كوبنده در مدرسه فيضيه به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد. ولى پس از يك سال آزاد و هنگام بازگشت به قم در مخالفت با كاپيتولاسيون سخنرانى رسوا كننده اى در مسجد اعظم ايراد كرد كه منجر به تبعيدش در 13 آبان 1342 به تركيه گرديد. پس از مدتى به

نجف منتقل و قريب 15 سال اجبارا در حوزه نجف اقامت گزيد. و از همانجا عهده دار رهبرى فكرى و ارشادى مردم بود و در فرصت هاى مناسب اعلاميه هاى لازم را صادر مى كرد. در 1356 ه.ش. به مناسبت شهادت فرزند برومندش آيةاللَّه مصطفى خمينى مجالس ترحيم باشكوه و خونينى برپا گشت كه شخصيت امام را بيشتر مطرح و موجب انتقال ايشان به پاريس گرديد. و اين در حالى بود كه احساسات مذهبى مردم به اوج خود رسيده و كنترل از دست رژيم خارج گشته بود و شاه از ايران خارج شده و اساس حكومت اسلامى به رهبرى امام و فداكارى مردم مسلمان در ايران پايه ريزى شده بود.

آثار و تأليفات گرانبهايى از معظم له در اختيار محافل علمى است كه از آن ميان مى توان از «تحرير الوسيله كتاب الصلوة، كتاب المكاسب، كتاب الطهاره، كتاب الخلل، كتاب البيع (در 5 جلد)، مصباح الهداية (شرح دعاى سحر)، چهل حديث برگزيده در اخلاق و عرفان و...» را نام برد و اكنون دعاى ميليونها تن از مسلمانان و مستضعفين جهان اين است:

خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار!

(1410 -1320 ق)، عالم، فقيه، مرجع تقليد، بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، عارف و شاعر. در خانواده اى روحانى در شهر خمين متولد شد. پدرش در چهل و هفت سالگى به دست مالكين محلى كشته شد و امام تحت سرپرستى و حضانت عمه و مادر و برادرش آيت اللَّه پسنديده قرار گرفت. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش آموخت و در سال 1339 ق براى ادامه تحصيل رهسپار اراك شد. پنج سال در آنجا اقامت كرد و تا سطوح عاليه را خواند. با عزيمت آيت اللَّه حائرى يزدى در

سال 1340 ق به قم و بنا نهادن حوزه ى علميه، در ساذل 1345 ق به قم رفت و به تحصيل فلسفه و حكمت مشغول شد. فلسفه را از آيت اللَّه شيخ محمدعلى شاه آبادى فراگفت. سپس به تحصيل دروس خارج از سطح پرداخت و از محضر آيت اللَّه حائرى كسب فيض كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. وى از محضر مى رسيد على يثربى و حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى و حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و حاج شيخ محمدرضا نجفى مسجد شاهى و آقاميرزا محمدعلى اديب تهرانى و حاجى سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى و حاج سيد محسن امين و حاج شيخ عباس محدث قمى و سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى و حاج شيخ محمدتقى بافقى بهره مند گشت و اينان از مشايخ وى بودند. امام خمينى از سال 1368 ق به تدريس «كفايه» و «منظومه» و «اسفار» و فقه و اصول پرداخت. وى علاوه بر علوم عقلى و نقلى، تحصيل علم اخلاق را جزو دروس تحصيلى طلاب خود قرار داده بود، و از ديرباز به تدريس اخلاق مشغول بود. در دوره ى رضاخان درس اخلاق ايشان مدتى تعطيل شد و پس از سقوط رضاخان، اين درس مجدداً در مدرسه ى فيضيه داير گشت. وى علاوه بر مدرسه ى فيضيه، در مسجد سلماسى نيز تدريس مى نمود. در سال 1340 ش كه تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و لوايح ششگانه شاه مطرح شد، با مخالفت جدى امام روبه رو گرديد و در نتيجه حادثه ى پانزده خرداد 1342 ش پيش آمد. امام به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد و پس از چندى آزاد گرديد و به قم مراجعت

كرد. مخالفت ايشان با مسئله كاپيتولاسيون و سخنرانى وى در مسجد اعظم سبب شد كه معظم له به تركيه تبعيد شود. پس از مدتى به نجف منتقل گشت و قريب پانزده سال در نجف اقامت گزيد. از همين زمان عهده دار رهبرى مبارزات سياسى شد و در هر فرصتى با صدور اعلاميه هايى مردم را به مبارزه ى تهييج مى كرد. با درگذشت ناگهانى فرزند ايشان حاج سيد مصطفى خمينى در سال 1356 ش و برگزارى مراسم سوگوارى، تبليغات عليه دستگاه هيئت حاكمه را دنبال كرد. به تدريج دامنه ى تظاهرات به خيابانها كشيده شد. در اين زمان امام از نجف به پاريس رفت و مبارزات عليه شاه اوج گرفت و شاه مجبور به ترك كشور شد و امام به ايران بازگشت و جمهورى اسلامى را بنا نهاد و رهبرى حكومت اسلامى ايران را تا 14 خرداد ماه سال 1368 ش كه جان به جان آفرين تسليم كرد، خردمندانه عهده دار بود. پيكر پاك وى با مراسم با شكوهى در محلى كه اكنون به نام مرقد مطهر معروف است دفن گرديد. امام خمينى از آغاز جوانى به شعر و شاعرى پرداخت. از آثار وى: «كشف الاسرار»؛ «تحرير الوسيله»؛ «كتاب الصلوة»؛ «كتاب المكاسب»؛ «تهذيب الاصول»؛ «كتاب الطهارة»؛ «كتاب الخلل»؛ «كتاب البيع»، در پنج مجلد؛ «مصباح الهداية»؛ «چهل حديث برگزيده در اخلاق»؛ «آداب نماز»؛ «مجموعه ى اشعار»، كه پس از رحلت ايشان در دسترس عموم قرار گرفت.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (187 -185)، الذريعه (52 / 22 ،123 / 21 ،13 / 18 ،69 / 13)، سخنوران نامى معاصر (347 -340 / 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 3، ص 15

-1)، گنجينه ى دانشمندان (29 -12 / 8)، مؤلفين كتب چاپى (232 -231 / 3).

خوانساري، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يكي از روزهاي ارديبهشت سال 1267 ق . كه بهار با ماه رمضان تواءمان گشته بود و غنچه هاي ياد در آن مي شكفتند، در خوانسار شهري كه جاي جايش چشمه اي سر به بيرون آورده و چون نگيني سبز و بلند با دستهايي گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ مي كشد، در خانه سيد اسدالله ، عالم بزرگ شهر، نورسيده اي پاي در حيات نهاد كه نام او را محمد تقي گزاردند.

سيد محمد تقي جوانه اي بود روييده بر شاخه سار تباري كه در عرصه علم و زندگي درخت تناوري را شكل داده بودند و اين طليعه نيكويي براي او به شمار مي آمد. سلسله نسب او چنين بود سيد محمد تقي خوانساري فرزند علامه سيد اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سيد حسين و او فرزند عالم بزرگوار سيد ابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ... .

و در پايان سلسله نيز سرچشمه دانش و عصمت امام موسي بن جعفر عليه السلام قرار داشت .

ايام مكتب آمد، سيد محمد تقي در تيزهوشي گوي سبقت از همگنان ربود. او در اين سنين كم هم جذبه هاي معنوي را در خود احساس مي كرد. او كه در مكتب خط را بخوبي آموخت و قرآني را به خط خود نشوت و آن را وقف مسجد كرد.

حوزه خوانسار كه در آن زمان به بركت پدران سيد محمد تقي

و ديگر فرزانه هاي علمي اش رونقي داشت ، دومين جايي بود كه سيد محمد تقي در دامنش استواري يافت و قامت راست كرد. سرعت فراگيري سيد محمد تقي چنان بود كه به هفده سالگي نرسيده ، ادبيات عرب و ديگر پايه هاي مقدماتي علوم اسلامي را فراگرفت . او در همين مدت قسمتهايي هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.

پاي درس بزرگان

خوانساري جوان پس از مشورتهايي كه با پدر كرد براي تكميل اندوخته ها رهسپار حوزه ديرپاي نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حركت او افزود .او در نجف پس از تكميل درسهاي ناتمام ، در درس محققان بزرگ اين رشته ها حاضر شد تا جوانه هاي اجتهاد كه از توانايي در تحقيق ريشه مي گيرد در او برويند. خوانساري جوان چهار سال در درس فقه و محقق بزرگ اصولي آية الله آخوند خراساني شركت كرد. در كنار اين آدرس به درس فقيه برجسته آية الله سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي هم حاضر گشت . بعد از ارتحال اين دو او از درسهاي اصول آية الله نائيني ، آية اللله آقا ضياء عراقي و از درس فقه آية الله در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتيدش كوشش نكرد. اما آقا ضياء عراقي - كه بارها مقام اين شاگردش را ارج نهاده و گفته بود ((و حفظ مقام و نگهداري شؤ ونات آقاي خوانساري را مانند علماي متاءخر بر خود فرض مي دانم )) هنگامي كه او بعدها به ايران بازگشته بود، اجتهادنامه وي را از نجف برايش فرستاد. افزون بر اين آقاي خوانساري از اين استاد خود اجازه روايي نيز

يافته بود.

بر بلنداي حماسه

با شروع جنگ جهاني اول كه حكومت عثماني به نفع آلمان درگير اين جنگ شد و در صف متحدين قرار گرفت ، قمرو عثمانيها در حيطه جنگ واقع گرديد. در 28 آبان 1293 ق . بصره و حوالي آن به تصرف قواي انگليس درآمد. موقعيتي حساس بود، دولت عثماني از روحانيون كمك طلبيد علماي شيعه با آنكه استبداد گسترده از طرف آن دولت بر جامعه اكثريت شيعي عراق روبرو بودند، نتوانستند در چنين هنگامه اي ناظر پايمال شدن سرزمين مقدس عراق شوند. اين بود كه جمع بسياري از مراجع فتواي جهاد دادند و چون خود در سنين پيري بودند فرزندانشان را به نيابت خويش رهسپار نبرد كردند و گروه ديگري از مجتهدان نيز خود راهي صحنه جهاد گشتند. در ايام محرم فتواهاي شورانگيز جهاد شراره حماسه را بويژه در جان طلايه داران دانش برانگيخت و در اين ميان آقاي خوانساري نيز كرسي درس و تحقيق را رها كرد و در صف رهسپاران جهاد قرار گرفت . او به گروه مجاهداني كه به همراه آية الله سيد مصطفي كاشاني عازم نبرد بودند، پيوست . اين گروه سوار بر كشتي در رود دجله و فرات پيش تاختند و خود را به صفوف مقدم جبهه در حوالي بصره رسانيدند.

آقاي خوانساري در سنگرهاي جلو جبهه همراه با همدرسان خود آقاي سيد ابوالقاسم كاشاني و آقاي بختياري زاده مستقر گشت . او در نبرد با هزار تيري كه داشت و با مهارتي كه در تيراندازي يافته بود سينه سپاهيان دشمن را آماج خشم ساخت و آنگاه كه دشمن براي درهم شكستن مقاومت جنوب هجومي سخت

را آغاز كرد او پر نشاط برود و خنده هاي بلندش تعجب دوستان را برمي انگيخت و وقتي هم كه سايه رخوت بر گروهي از جنگاوران افتاد باز فرياد او كه حرام بودن عقب نشيني در برابر دشمن را اعلام مي كرد، پرطنين بود، و شگفت تر زماني بود كه با تنگ تر شدن حلقه محاصره دشمن مجاهدان مهياي مرگ مي شدند و او شور نماز داشت و همگان را به آن مي خواند. گويي نماز عاشورايي حسين عليه السلام در ذهنش زندگي يافته بود.

قواي دشمن پيروزيهاي شاياني در جبهه فرات به دست آورد. ولي شكست در كوت العماره پاي رفتن را از آنان گرفت و به ناچار جبهه جنگ از جنوب به شرق تغيير يافت .

با اشغال بغداد كه مقارن با پيروزيهاي ديگر متفقين بود، پايان جهاد فرارسيد. از آن سو اشغالگران در تعقيب نيروهاي مقاومت برآمدند. دستگيريهاي وسيعي آغاز گشت و سرانجام خوانساري جوان هم كه در نبرد از قسمت پا مجروح شده بود، دستگير شد. مجاهدان عرب تنها با سپردن تعهدي آزاد گشتند اما برخورد با مجاهدان ديگر متفاوت بود. انگليسي ها از آزادي آنان اجتناب ورزيدند. در اين ميان وساطتهايي نيز براي آزادي آقاي خوانساري صورت گرفت ولي بي ثمر بود. اشغالگران اسراي جنگي را در بندر بصره جمع نموده ، آنجا يا كشتي هايي به اسرارتگاههاي خود در مستعمراتشان فرستادند و آقاي خوانساري و قريب چهارصد تن ديگر از اسراء به جزيره سنگاپور برده شدند. چهار ماه طول كشيد تا كشتي آنان در آن سرزمين پهلو گرفت . در سنگاپور، اسرا در زنداني صحرايي قرار داده شدند. در اين

زندان گروهي از مردمان وحشي جزيره نيز به نام كوكا به چشم مي خوردند. آنها به آدمخواري معروف بودند از آن رو هر روز صبح كه شيفت زندانبان عوض مي شد اسرا سرشماري مي شدند. در آن محيط خش آقاي خوانساري به تلاش علمي روي آورد. او علاوه بر تدريس منطق و حكمت ، خود نيز به آموختن پرداخت و توانست زبان انگليسي را از يك راجه هندي بياموزد. رئيس زندان كه متوجه مقام علمي او شده بود با توجه به آشنايي او به زبان انگليسي از او خواست كتابي گمراه ساز را ترجمه كند. او با آنكه روزهاي سختي را پيش روي خود داشت با اين درخواست مخالفت نمود. و شايد هم براي انتقام از اين سرسختي بود كه زندانبانان قصد جان او را كردند. او خود در اين باره گفته است :

((روزي همه به بيرون رفته بودند و من تنها بودم . زندانبانان حيواني وحشي را از آن دم در بر درون زندان ول كردند. حيوان جستي زد و بسرعت به طرف من آمد. خيلي نزديك شد اما كاري به من نداشت . به دم در رفت و دو مرتبه برگشت . چند دفعه اين كار را انجام داد ولي كاري با من نكرد.))

بعدها كه راجه هندي آزاد شد در آزادي آقاي خوانساري كوشيد. در نتيجه آقاي خوانساري نيز پس از گذشت چهار سال تحمل رنج اسارت ، آزاد گشت .

مرجعيت

آية الله خوانساري بعد از رهايي از اسارت به زادگاهش خوانسار بازگشت . پس از آن ، آوازه حوزه نوبنياد سلطان آباد اراك ، در او شيفتگي نخستين را زنده ساخت و

از همين رو در حوزه سلطان آباد به احترام آية الله حائري در درسشان شركت جست و خود نيز جداگانه به تدريس فقه ، اصول و حكمت پرداخت . ديري نگذشت كه او توجه آية الله حائري را به خود برانگيخت . آقاي خوانساري در سلك ياران نزديك و مشاوران برجسته (هياءت استفتايي ) آية الله حائري قرار گرفت . وي در پي اين نزديكيها نقش برجسته اي در شكل گيري حوزه علميه قم ايفا كرد و مشوقي در هجرت آية الله حائري به قم بود. در سال 1315 ش . حوزه قم در ماتم از دست دادن بنيانگذارش به سوگ نشست . در آن موقعيت خطير آية الله صدر و آية الله حجت و همچنين آية الله خوانساري كه سه تن از شاگردان و ياران برجسته آية الله حائري بودند، براي تصدي مسؤ وليت حوزه و عهده داري رهبري ديني مردم مورد توجه قرار گرفتند. در اين ميان آية الله خوانساري با شايستگي هاي فراوان اخلاقي و علمي كه داشت پيشگام نگشت ، اما شيخ محمد صدوقي و شيخ مجتبي عراقي و تني چند از دوستانشان در پاگيري مرجعيت ايشان تلاش ورزيدند. درس خارج براي ايشان تدارك گرديد و قرار شد ادامه درس استادش حائري را بگويد. رفته رفته اين شخصيت برجسته مورد اقبال جامعه ايراني قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتياطي به ايشان از طرف آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني دامنه مرجعيت او گسترش يافت . اما با اين همه او آية الله صدر و آية الله حجت براي حاكم نمودن وحدت رهبري ديني مردم و زدودن شائبه

هاي تفرقه ، آية الله بروجردي را به قم خواندند و با اصرار زياد او را بر اين سمند نشاندند.

سالهاي طولاني تدريس آية الله خانساري كه از حوزه نجف آغاز گشت ، جمع زيادي از آموختگان فضل او را همراه داشت . در سالهاي آخر تدريس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مي شد كه تنها شايستگاني چند ياراي حضور در آن را يافتند. آثار علمي ايشان غير از آن رساله هاي فتوايي كه نظريات فقهي ايشان را در بر داشت ، تقريرات درسهاي خارجي بود كه شاگردانش جمع آوري كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ايشان بود كه به همت شاگرد برجسته اش آية الله محمد علي اراكي و درس صلوة كه از سوي شاگرد فرزانه ديگرشان آقا مجتبي عراقي نگارش يافت .

نماز

نماز آية الله خوانساري حديث شگفتي داشت . در او چنان باور خدا تجلي كرده بود كه در نماز حجاب برمي كشيد و روحش به بهشت ياد درمي آمد. او خود در اين باره چنين گفته بود: در نماز كه مي ايستم مثل اين كه است كه با خدا شفاهي صحبت مي كنم و انگار رخ به رخ هستم . در پي نماياندن اين چهره معنوي او بود كه با درخواست جمعي از دل باوران ، آية الله سيد احمد خوانساري ، برقراري نماز جماعت فيضيه را به او واگذاشت . در اين نماز پرشكوه حتي مقدساني كه ترديدشان در عدالت امامان جماعت بسيار بود و به هر كس اقتدا نمي كردند، بي هيچ واهمه اي با او به نماز مي ايستادند. بعضي از شبها هم

كه آقاي خوانساري نمي آمد آية الله (امام ) خميني كه از اساتيد بنام حوزه بود اقامه نماز مي كرد. از آن رو كه نماز جمعه در نظرگاه فقهي آية الله خوانساري واجب احتياطي بود در حوالي سال 1320 بعد از ساليان سال اين نماز متروك و مهجور مانده بود، از سوي آن فقيه بزرگ در مدرسه فيضيه بپا شد. بعدها فيضيه هم گنجايش خيل آن همه مشتاقان نداشت . براي همين ، مكان نماز به مسجد امام حسن عسكري عليه السلام انتقال يافت . برگزاري اين نماز چنان پرتاءثير شد كه به دنبال آن در بيشتر شهرها نماز جمعه جاني تازه گرفت .

نماز باران

يكي از حوادث مهم كه از آثار شهودي آقاي خوانساري از نگاه ديني ، نماز باراني است كه او آن را اقامه نمود تا تجلي دعا و نماز را در زندگي به گونه اي ملموس آشكار كند. در شهريور 1320 كه متفقين در ايران به طور انبوه حضور يافتند. در آن موقع موجي از قحطي و نابساماني در كشور به راه افتاد. قسمتي از سپاه متفقين در منطقه خاكفرج قم استقرار يافت و بعد از مدتي كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت . اشغال هنوز ادامه داشت كه زمينهاي مساعد و وسيع شهر قم - كه به صورت ديم كشت مي شد - با گذشت دو ماه بهاري از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز اين خشكسالي موقعيت غذايي مردم بحراني شد. اهالي قم ، چاره در خواندن نماز باران ديدند. آنان به جستجوي امامي برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفايش خواستن

را معني بخشيد. مردم راهي خانه هاي آقايان صدر، حجت و خوانساري شدند. آقايان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظيفه هاي شرعي خود را بجا آوريد، آسمان و زمين دستهايشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاي خوانساري نتوانست جواب نه بگويد و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است . به همين علت اطلاعيه هايي در سطح شهر نصب گرديد كه آقاي خوانساري در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهي ايشان را از پايان بد كار بيم دادند اما او گفت حالا كه چنين شده ، خواندن اين نماز بر من تكليفي است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزديك شدن لحظه موعود بهائيان شهر، متفقين را به انگيزه هاي اين حركت بدبين نمودند تا جايي كه اين نيروها در پوششي دفاعي رفتند. در روز موعود، جمعيت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراي خاكفرج كه در نيم كيلومتري شهر قرار داشت و مصلاي آن محسوب مي شد بروند. آية الله خوانساري هم با طماءنينه و آرامش مخصوص و در حالي كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده اي از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعيت افزون بر بيست هزار نفر بود و 3/2 ساكنان شهر را در بر مي گرفت . با عبور آرام مردم از كنار پادگان ، شائبه هاي ترديد زدوده شد و توطئه بهائيان بي اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثري از اجابت ديده نشد. آية الله خوانساري كه بارها عطوفت و مهرباني پايان

ناپذير خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبي مي دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمي است . او بعد از پايان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاي او باز به كوي خواهش روند و نماز باراني ديگر بخوانند. اين بار نماز در باغهاي پشت قبرستان نوبپاگشت . غروب يكشنبه فرا رسيد و آسمان بي تكه ابري سرخ گونگي خورشيد را به نظاره نشست . گزارش هواشناسان غربي كه در پادگان خاكفرج بودند گوياي اين بود كه بارشي روي نخواهد داد.

دين ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولي در خاطره خود مي گويد: ((آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آية الله خوانساري در مدرسه فيضيه رفتيم . اكنون يادم نيست كه به چه مناسبتي شبها در مدرسه فيضيه بعد از نماز جلسه روضه خواني و سخنراني بود. مرحوم حاج محمد تقي اشرافي به منبر رفت و هنوز اوايل سخنراني ايشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلي آمد.))

اين باران چنان گسترده و بي امان بود كه تا آن وقت چنين بارشي را كسي سراغ نداشت . بي سيم هاي پادگان خاكفرج به كار افتاد و خبر اين حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتي كوتاه پس از تاءييد آن از طرف مقامهاي رسمي لندن و آمريكا، از طريق راديو انعكاس جهاني يافت .

حج نمونه

تا شهريور 1328 ش هفت سال مي گذشت كه ايران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانيان كه تشنه تر از همه مي نمودند در اين حج ، حضوري

پرجلوه بود. حضوري آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما ناميدند. روحانيان بزرگي چون آية الله ميرزا محمد فيض و تني چند از علماي برجسته در اين حركت به چشم مي خوردند. آية الله خوانساري هم به دعوت يكي از بازاريان تهران به اين كاروان پيوست . در همان روزهاي نخست ورود ايشان به مكه او وحدت آفرين گشت و با اعلام ثبوت رؤ يت ماه از طرف ايشان اختلاف رخت بربست و وقتي هم كه جمعي از شيعيان از او تقاضاي برپايي جماعت نمودند، او بي اعتنا به درخواست ايشان ، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت . چه آنكه اين حج براي همبستگي بود و دلبستگي و دميدن روح برادري ، تا در سايه وحدتي ظاهري روحها به وحدت رسند در مدينه نحل اقامت آية الله خوانساري جاي آمد و شد هياءت ها و كاروانهاي مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هياءت علماي مصر به سرپرستي شيخ حسن البناء، مرشد عام جمعيت اخوان المسلمين بود. گفتگوهاي دوستانه اش آغاز گشت و تلاش آية الله خوانساري در نزديكي و ايجاد تفاهم هر چه بيشتر بود. در پاسخ به اين خبر اخوان وحدت ، خطباي مصري هم با او، همصدا گرديدند.

فتواهاي شورآفرين

آية الله خوانساري همگام با آية الله حاج آقا حسين قمي ، پيشگام مبارزه عليه كشف حجاب ، در اين مبارزه شركت نمود. او در آن جو پراختناق در فتواي روشنگرانه بر زروري بودن حجاب پاي فشرد.

با شروع شكل گيري توطئه اشغال فلسطين ، آية الله خوانساري با فرياد آية الله كاشاني همنوا بود. او در فتوايي فداكاري و كمك مسلمانان را در

قضيه فلسطين و جنگ صهيونيسم واجب شمرد سرانجام فريادها كارساز شد و هزاران فدايي اسلام آماده عزيمت به فلسطين گرديدند اما با سنگ اندازي هاي دولت وقت اين اعزام چشمگير انجام نپذيرفت .

همگامي آية الله خوانساري با آية الله كاشاني مرزهاي فراتري پيموده است . او با فتوايي سرنوشت ساز ملي شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از اين سرمايه خداداد خواهان گرديد. در هنگام برگزاري انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پيروزي نهضت ملي انجام گرفت ، ايشان بار ديگر به ياري رهبري نهضت آية الله كاشاني شتافت و در فتوايي مهم شركت در انتخابات را اداي وظيفه شرعي دانست و سستي در اين راه را عملي مسؤ وليت آفرين در پيشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار اين فتوا، تاءثير بسزايي در انتخابات مزبور گذاشت . و در تهران تاءثير آن شگفت آورتر بود.

پاييز حزن

سال 1331 ش علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آية الله خوانساري با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هواي ييلاقي همدان سپري كند. با قبول اين درخواست ، آية الله خوانساري با همراهانش آية الله اراكي ، آية الله آخوند ملاعلي همداني ، آية الله خميني و فرزند بزرگشان سيد محمد باقر، مؤ لف محترم آقاي مجتبي عراقي راهي آنجا گرديد.

آية الله خوانساري در استقبالي پرشور وارد شهر شد. در پي اغتنام از انفاس قدسي او مردم شهر از وي تقاضاي اقامه جماعت در مسجد جامع كردند. در يكي از آن روزها كه او براي برپايي نماز به مسجد مي رفت ، در بين راه دچار حمله قلبي گشت و

سرانجام نزديكيهاي ظهر هفتم ذيحجه 1371 ق به احرام جانان در آمد و لبيك گويان به سراي او شتافت كه حج چهره اي از زندگي هر روز است . و چنين شد كه رؤ ياي آية الله بروجردي نيز تعبير گشت . او در رؤ ياي در همان شبهاي قبل از وفات آن فقيه نامدار ديده بود كه سيد مرتضي رحلت كرده و او را به شهر قم مي آوردند. قبر او اينك در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام هم آغوش استادش آية الله حائري قرار دارد.

داوودي كهكي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا داوودي كهكي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا داودى، در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم كه به مقدمات و سطح پرداختم. در سال 1372 وارد موسسه در راه حق-دروس عمومى- شدم. كه پس از دو سال به موسسه امام خميني(ره) منتقل شد، اين دروس آشنايي با مباني علوم انساني بود كه تا 1377 به طول انجاميد. از سال 1377 كارشناسي ارشد رشته تخصصي علوم قرآني و تفسير در موسسه امام خميني(ره) را آغاز كردم. همزمان با گذراندن اين رشته، در دوره كارورزي تحقيق كه زير نظر يكي از اساتيد برگزار مي شد شركت كردم كه در موضوع تفسير موضوعي به مطالعه و تشكيل پرونده مي پرداختيم. پس از پايان دوره نوبت به نگارش پايان نامه رسيد، كه موضوع پايان نامه اينجانب «شادابي و نشاط از ديدگاه آيات و روايات تفسيري» بود و به مدت يك سال از خرداد 1381 تا 1382 به طول انجاميد. پس از دفاع پايان نامه كه با امتياز عالي و نمره

18 پذيرفته شد در سال 1383 در دوره تربيت مربي اخلاق زيرنظر حجت الاسلام دكتر آقاتهراني شركت كردم و در پايان دوره يكسال، تحقيقي پاياني با عنوان «نگاهي به آثار تربيتي بينش در منابع اسلامي» به نگارش درآوردم. در سال 1384 هفته اي يك روز تدريس در دانشگاه آزاد گرمسار را آغاز كردم كه درس هاي متون اسلامى، تفسير موضوعي قرآن و تاريخ صدر اسلام و اخلاق اسلامي را در آنجا تدريس كردم. به جهت نبود كتاب درسي مناسب براي تفسير قرآن جزوه اي را خودم تهيه كردم و تفسير سوره حمد و آياتي از سوره بقره و اسراء را در آن جاي دادم. همزمان با آن و داشتن كار اجرايي كتابخانه علوم قرآنى، چند مقاله نيز به نگارش درآوردم كه در ليست مقالات آمده است.

دزفولي، بي بي خاتون

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

پس از قرن دوازدهم هجرى، وى دختر سيد اسداللَّه و همسر سيد صدرالدين دزفولى مرتاض بود. او كتاب شفاءالصدور را درباره پند و اخلاق كه خلاصه كتاب شفاءالصدور علامه مجلسى اول (1110 -1038 / 1037 ق) است تدوين كرد. در پايان كتاب رباعى زير آمده كه به نوشته مؤلف الذريعه از مولى محمدطاهر قمى است:

يا رب تو ز خود پرستيم فارغ ساز

در بوته اخلاص دلم را بگداز

از بال و پرم رشته غفلت بگشاى

شايد كه كند به اوج مهرت پرواز

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: الذريعه، 204 / 14.

دلير، بهرام

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهرام دلير

محل تولد : نقده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال در 1360 در جبهه هاي حق عليه باطل كه بطور خدا خواهي با يك روحاني رزمنده هم سنگر شديم و او در سال 1361 اولين انگيزه را برايم ايجاد نمود كه وارد حوزه علميه شوم سال تحصيلي 1361-62 بود كه وارد حوزه علميه اروميه شدم در آنجا شايد سه ماه بودم كه عازم مدرسه وليعصرعج تبريز شدم سال تحصيلي 62 را به پايان بردم در سال 1363 وارد حوزه علميه قم و درسها را دوباره از اول شروع كردم در ادبيات و قسمتي از معالم الاصول را نزد مرحوم مغفور استاد و اديب مدرس افغاني خواندم در اين ايام تابستان زمستان تحصيلي و تعطيلي اشتغال به درس داشتم مگر در فرصتي كه عازم جبهه مي شدم . لمعتين را با آيه الله اشتهاردي و آيت الله وجداني فخر و آيت الله استادي به پايان بردم اصول فقه را با محمدي خراسانى. اما رسايل را

با آيت الله اعتمادي و مكاسب را با اساتيد متعدد ازجمله آيت الله ستوده موسوي تبريزى، كفايه الاصول را با آيت الله اعتماد و آيت الله محفوظي خواندم .

در كنار تحصيلات ادبيات و بعضي از درسها ي ديگر را تدريس مي كردم تا اينكه در سال 1367 در درس خارج اصول آيت الله مفتي الشيعه و در فقه درس خمس آيت الله مكارم شيرازي شركت نمودم و در سال 1368 در درس خارج فقه و اصول المقارن آيت الله خبارن كه بمدت شايد 12 سال زحمت ما را كشيد و ذره پروري نمود در درس آيت الله فاضل لنكراني و موسوي اردبيلي كم و بيش شركت مي كردم. تمام امتحانات شوراي مديريت را دادم و مصاحبه 6 سال درس خارج فقه و نيز اصول را هم به پايان رساندم .

درسال 1372-1373 درحوزه علميه امام خميني سنقر كلياني تدريس كردم و در سال 1373 در حوزه علميه قم تدريس جدي سطح را آ غازكردم كه هنوزهم ادامه دارد. درسهايي كه طي اين مدت تدريس شد درموضوعات مختلف بوده است. لازم بذكر است كه در كنارتدريس ، درس خارج را با آيت الله جناتي ادامه دادم و بطوري تفصيلي و تحقيقي شروع به تحصيل معقول نمودم با اساتيدي همچون آيت الله حسن زاده آملي و جوادي آملي و قبلا با آيت الله گرامي و بطور مستمرو پي گير با حكيم دست پرورده علامه طباطبايي يعني آيت الله عسگري گيلاني كه تا سال 1382 ادامه داشت كه دراين مدت كل اسفارملاصدرا بجز (ج 5و4) و كل اسفار الهيات و تمام اشارات بوعلي و در عرفان كتاب

تمهيدالقواعد، فصوص الحكم ومصباح الانس را به پايان بردم .

اما چگونگي تحصيل اين دروس بخصوص با استاد عسگرى بدين صورت بود كه يك درس در ايام تحصيل بود و يكي هم شبهاي تعطيلي به طور مثال ج 1 اسفار در ايام تحصيلي خوانده مي شد و ج 8 در ايام و شبهاي تعطيل در پايان سال هر دو جلد به پايان مي رسيد و جديتي كه بود و زحمات طاقت فرسايي كه استادم مي كشيد باعث شد كه يك دوره معقول را به خوبي به پايان برسانم.

در سال شايد 1373 بود كه پايا ن نامه سطح چهار را نوشتم و براي دفاع رفتم اما اتفاق تلخي كه در آن جلسه رخ داد، بنده را به طور عجيبي دگرگون نمود كه طوري شد كه بعد از جلسه تصميم به ادامه درسهاي كلاسيك را گرفتم و به طور متفرقه ديپلم را گرفتم و سپس در كنكور سراسري شركت كردم و با رتبه اي خوب در رشته فلسفه غرب دانشگاه تهران قبول شدم وبه مجتمع آموزش عالي قم آمدم و مشغول به تحصيل شدم مدتي خواندم با اينكه در اين زمان به طور سخت بحثهاي حوزوي خود اعم از تحصيل و تدريس را داشتم ولي بعد ديدم كه چيزي از آن رشته عايدم نمي شود لذا تغيير رشته داده و در علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) ادامه داده تا اينكه در كارشناسي ارشد علوم سياسي هم قبول شدم و به پايان رساندم با معدل نزديك به 19 تمام شد.

و در مدت تحصيل دانشگاه چند واحدي هم در طي پنج سال در همان دانشگاه تدريس مي كردم و در اين مدت با هر مشكلي درافتادم و خداوندهم

سرافراز از آن مشكل بيرونم مي آورد. درسهاي كه تدريس كردم در مدرسه فيضيه بيشتر بوده عبارتند از: رسائل، مكاسب، كفاية الاصول، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، شرح منظومه، اشارات بوعلي سينا و در منزل حكمت عملي مدينه فاضله فارابى، نهج البلاغه، تفسير و در ايام تعطيل در مدرسه فيضيه، رجال، درايه، كلام و غيره و به صورت آزاد با بعضي از فرهنگيان گلشن راز شيخ محمود شبستري و منازل السائرين كه هنوز هم ادامه دارد.

دواني، جلال الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(830- ح 918/908 ق)، حيكم، فيلسوف، فقيه، متكلم، مفسر، قاضى و شاعر، متخلص به جلال و دوانى نيز فانى. معروف به علامه دوانى و مشهور به محقق دوانى. نسبش به محمد بن ابى بكر مى رسد. در دوان از قراى كازرون فارس متولد شد. ابدا نزد پدر دانش آموخت و سپس براى تكميل معلومات خود به شيراز رفت و در خدمت ملا محى الدين انصارى (از اولاد سعد بن عباده صحابى) درآمد. دوانى مسافرتهايى به گيلان، كاشان، تبريز، عراق، مدينه و مكه داشت. در شيراز اقامت گزيد و سالها در مدرسه ى بيگم به تدريس مشغول بود.بين او و امير صدرالدين دشتكى شيرازى مناظرات و مباحثات حضورى و غيابى بسيار، در زمينه ى حكمت و كلام، جريان داشت و شاگردان وى بيشتر از شاگردان امير صدرالدين دشتكى بودند. در دوران آق قويونلوها منصب قاضى القضاتى فارس را بر عهده داشت. علامه ى دوانى در همه ى علوم زمان خود تبحر داشت و شعر فارسى را نيز به خوبى مى سرود. وى ابتدا شافعى مذهب بود و بعد مذهب شيعه را برگزيد، و سپس رساله اى به نام «نور الهدايه» نگاشت كه بر تشيع او تصريح دارد، و نيز حاشيه ى

او بر «تجريد»، در جواب مير صدرالدين شيرازى در تفضيل ابوبكر بر على (ع)، مويد تشيع اوست. او در اين رباطه اشعارى نيز سروده است. دوانى صاحب بيش از صد تاليف به زبان عربى و فارسى در علوم مختلف بود كه برخى از آنها عبارت اند از: «انموذج العلوم»، محتوى مسايلى از هر علم؛ «اثبات الواجب القديم»؛ «اثبات الواجب الجديد»؛ رساله در «افعال العباد»؛ شرح بر متن «تهذيب المنطق» تفتازانى؛ شرح بر «العقائد العضديه»؛ حاشيه ى قديمه و جديده و اجد بر «شرح التجريد» فاضل قوشچى يا «طبقات الجلاليه»؛ «لوامع الاشراق فى مكارم الاخلاق» يا «اخلاق جلالى»؛ «التوحيد»؛ تعليقه بر «الانوار لعمل الابرار» اردبيلى، در فقه شافعى؛ «الجبر و الاختيار» يا «خلق الاعمال»؛ «التصوف و العرفان»؛ «تحفه ى روحانى»؛ تفسير چندين آيه و سوره ى قرآن از جمله سوره ى «اخلاق» و «كافرون».[1]

(منسوب به دوان) جلال الدين محمد بن سعد (يا سعدالدين) اسعد كازرونى، دانشمند و قاضى معروف. (و. دوان 830 ف. 908 ه.ق.). پدرش قاضى كازرون بود و دوانى بخش اول عمر خود را در آن شهر گذرانيد و در مدرسه دارالايتام به تعليم پرداخت. وى حكيمى متكلم و محقق است. از آثار اوست: اخلاق جلالى (علم اخلاق) اثبات الواجب الجديد، اثبات الواجب القديم، افعال اللَّه تعالى انموذج علوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (325 -309)، احقاق الحق (124 -122 /3)، الاعلام (257/6)، اعيان الشعيه (12/9)، تاريخ ادبيات در ايران (100 -99 /4)، تاريخ نظم و نثر (267 -265)، تذكره ى روز روشن (175 -167)، الذريعه (57/25 ،147/15 ،199/9 ،82/5 ،206/2)، روضات الجنات (548 -541 /2)، ريحانه (236 -232 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 222 -220 /10)،

كشف الظنون (2048 ،1893 ،1567 ،1144 ،1096 ،863 ،847 ،842 ،516 ،457 ،449 ،349 ،195 ،184)، لغت نامه (ذيل/ دوانى)، مجالس المومنين (229 -221 /2)، معجم المؤلفين (47/9)، هديه الاحباب (136).

دهقاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن دهقاني ساري

محل تولد : كاشان

شهرت : دهقاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1351 وارد حوزه علميه كاشان شدم سطح را تا اوائل مكاسب در كاشان گذراندم. سپس عازم قم گشتم ورود اين جانب به قم هم آغاز اوج فعاليتهاي انقلاب بود لذا پس از چند هفته درسها به اين مناسبت تعطيل گشت. پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي دروس حوزه بازگشايي شد اين جانب به درس مكاسب و كفايه ج 2 حضرت آية الله ستوده حاضر شدم و جلد اول كفايه را نزد آقاي قديري خواندم. همزمان با شروع درس خارج فقه درسهاي فلسفه و عرفان را نزد اساتيد حوزه مانند آية الله جوادي آملي و آية الله حسن زاده و آية الله شيخ يحيي انصاري گذراندم كتاب فصوص الحكمه بالغ بر چهار سال در خدمت آية الله حسن زاده و مصباح الانس را بخشي نزد آية الله حسن زاده و بخشي را نزد آية الله انصاري سپري كردم. منظومه حكيم سبزواري و اشارات بوعلي سينا را نزد اساتيد گذراندم پس از آنكه از اساتيد درس خارج بمدت سيزده سال استفاده كردم (نزد آيات عظام فاضل، مكارم، وحيدخراساني و آقاي تبريزي) تدريس خود را آغاز كردم ابتدا يك دوره مكاسب و سپس 7 دوره تدريس نهاية الحكمه – شرح اشارات جلد سوم- رسائل بحث استصحاب كشف المراد منطق و طبيعيات منظومه يك دوره و حكمت

آن دو دوره- المنطق مظفر و جزء سي ام تفسير قرآن كريم – اسفار ملا صدرا از جلد اول تا ششم كه امسال يازدهمين سال تدريس آن هست. (در فيضيه مدرس 22) اقدام به ترجمه و شرح نهاية الحكمه نمودم كه تقريبا هشت سال طول كشيد و محصول آن سه جلد كتاب فروغ حكمت شد و آن در سال 77 تا 82 منتشر شد.

ذهبي خراساني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عارف كامل، از مشايخ سلسله ذهبيّه بوده، وفاتش در سال 1303 روي داده است. در بقعه ي على بن سهل مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

راشدي نيا، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر راشدي نيا

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

حقير اكبر راشدي نيا تحصيلات حوزوي خود را در تبريز شروع نموده و در سال 72 وارد حوزه علميه قم شدم . در اين ميان بخشي از دروس سطح فقه و اصول و همچنين كتب حكمت و عرفان را در تبريز از محضر حضرت آيت الله سيد ابوالحسن مولانا و آيت الله ميرزا محسن كوچه باغي تلمذ نمودم و در قم از خدمت آقايان پاياني و اشتهاردي استفاده نمودم . از سال 1375در درس خارج حضرات آيات وحيد خراساني ، شيخ جواد تبريزي ، شبيري زنجاني و بهجت شركت نمودم و علاوه بر دروس فقه و اصول در درس هاي معارف و تفسيرو حكمت حضرات آيات جوادي آملي ، حسن زاده آملي و انصاري شيرازي شركت نمودم . تابه به حال برخي از كتب اصول، حكمت و عرفان همچون اصول فقه مظفر، بداية الحمة، المظاهر الالهية ، تمهيد القواعد، شرح فصوص الحكم را تدريس نموده ام . حقير از سال 1378 بعنوان محقق در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي مشغول به كار شدم و روي آثار آخوند ملا صدرا همچون مفاتيح الغيب ، شرح الهداية الاثيرية ، رسائل اجوبة المسائل ، المظاهر الالهية ، رسالة اتحاد االعاقل و المعقول ، زاد المسافر و ... كارنمودم كه قرار است بصورت لوح فشرده مجموعه آثار صدر المتالهين منتشر بيابد و همچنين از سال1383

بعنوان همكار علمي در مركز دائرة المعارف علوم عقلي بر روي آثار عرفاني و حكمت فعاليت مي كنم.

رضانيا، ذبيح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ذبيح الله رضانيا

محل تولد : آباده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ذبيح الله رضانيا درتاريخ 1332متولد شده و پس ازگذراندن تحصيلات كلاسيك وارد حوزه علميه قم شدم. پس از اتمام مقدمات وارد دروس خارج شده و از محضر اساتيد وحضرات آيات عظام آيت الله مكارم شيرازي ،سبحانى، رباني گلپايگانى،مومن ....كسب فيض نمودم. همچنين در رشته تخصصي كلام درحال نوشتن پايان نامه مي باشم. علاوه بر تحصيل به تأليف نيز پرداخته ام كه درقسمت آثار آمده است.

روحاني نژاد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين روحاني نژاد

محل تولد : موسويه بيرجند

شهرت : روحاني

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب حسين روحاني نژاد در سال 1352 هجري شمسي وارد حوزه علميّه بيرجند شدم. حدود دو سال در آن حوزه به تحصيل ادبيات عرب و فقه نزد مرحوم آيت الله عارفي پرداختم. در سال 1353 – 1354 وارد حوزه علميّه قم شدم و در مدرسه رسالت – كه شبيه مدرسه حقّاني و تحت برنامه خاصي بود – به تحصيل ادامه مقدّمات، اصول، منطق، فلسفه، فقه و دروس جديد پرداختم . بخشي از سطح را در آن مدرسه و برخي را در حوزه آزاد خواندم. شرح لمعه را عمدتاً نزد استادان ارجمند آقايان باكوئي و وجداني فخر رسائل را نزد استاد ارجمند حاج آقا مصطفي اعتمادي، مكاسب شيخ انصاري را نزد حضرات آيات: دوزدوزاني، مرحوم پاياني ، مرحوم ستوده، كفايه را نيز نزد مرحوم آيت الله ستوده و آيت الله فاضل خواندم . در فلسفه از دروس استادان ارجمند فياضي (بدايه ) ، مصباح ( نهايه ) ، حسن زاده آملي و جوادي آملي ( قسمتي

از اسفار)، گرامي (قسمتي از نهايه ) ممدوحي ( قسمتي از بدايه ) بهره برده ام. فلسفتنا را در مدرسه رسالت نزد دكتر احمدي خواندم.

چند سالي در تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته ، حدود 10 سال در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي وحيد ، مدّتي در درس فقه آيت الله منتظري و نيز مدّتي در خارج فقه آيت الله مكارم شيرازي شركت كرده ام. مدّتي هم در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي بهجت دامت بركاته حضور يافته ام.

از سال 1363 با مركز تحقيقات عقيدتي- سياسي سپاه در قم كه اكنون پژوهشكده شده است به صورت پاره وقت همكاري علمي داشتم و اين همكاري تا حدود سال 1371 ادامه داشت و برخي جزوات درسي سپاه در زمينه تاريخ اسلام را تدوين كردم؛ از جمله: زندگاني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلّم از آغاز تا هجرت، زندگي سياسي امام حسن مجتبي عليه السلام ، و برخي ديگر از ائمه عليهم السلام، معارفي از قرآن ، مقالاتي در مجله مكتب جبهه تحت عنوان اسوه هاي صدر اسلام، تعليم و تربيت اسلامي و ...

سال 1360 مدّتي در سازمان تبليغات تهران در واحد آموزش به تدوين جزواتي اشتغال داشتم. در زمان دفاع مقدس نيز براي سازمان تبليغات سنندج، كتابي را درباره فرهنگ و آداب و سنن اقوام آن منطقه – به صورت مشترك با يكي از دوستان – تدوين كردم. سال 1361 در سازمان حج تهران، مسئوليت واحد آموزش دفتر تبليغات و آموزش حج را بر عهده داشتم و جزواتي را در مورد اسرار حج و

تذكراتي به مديران كاروانها و حجاج ايراني تنظيم كردم.در اواخر دهه شصت، مدّت يك سال و نيم با بنياد معارف اسلامي بعثت در طرح تدوين معجم احاديث امام مهدي عليه السلام شركت داشتم.

سال 68 در نخستين دوره تربيت مدرس دار الشفاء وابسته به دانشگاه قم – شركت كردم و رساله فوق ليسانس خود را در سال 70 – 71 در زمينه اخلاق از نظر نراقي و مقايسه آن با اخلاق خواجه نگاشتم و در سال 71 از آن دفاع كردم.از سال 71 تا 76 به دعوت دانشگاه تربيت معلم تبريز به تبريز رفتم و 5 سال عضو هيأت علمي دانشكده الهيات بودم، كه يك سال آن مدير كلي دانشجويان شاهد و ايثارگر و سه سال هم رياست دانشكده الهيات را بر عهده داشتم. در دانشگاه تبريز به تدريس متون فلسفي به زبان عربي، در دانشگاه الهيات را مشغول بوده ام. در دانشگاه تبريز به تدريس متون فلسفي به زبان عربي، در دانشگاه تربيت معلّم به تدريس فقه و اصول و اخلاق و فلسفه اخلاق و دروس عمومي، و در دانشگاه آزاد – واحد تبريز به تدريس تفسير، فقه، انسانشناسي و تاريخ فقه و ... اشتغال داشتم.

سال 76 به دانشگاه قم منتقل شدم. مدّتي معاون آموزشي دانشگاه بودم و به تدريس فقه و قواعد فقه نيز پرداخته ام در. سال 77 به پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي منتقل شدم. مدّتي دبيري گروه فلسفه، مدتي مديريت اجرايي دفتر قم، مدّتي مديريت پژوهش را بر عهده داشتم. حدود 4 – 5 سال است كه عضو گروه اخلاق و عرفان پژوهشگاه هستم و تا كنون چند كتاب و مقالاتي

به رشته تحرير كشيده ام.

زالي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن زالي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سن 16 سالگي وارد حوزه علميه قم شدم و اكنون حدود 40 سال است كه در اين حوزه مقدسه اشتغال به تحصيل و تدريس دارم، دوره ادبيات را تا سطح لمعتين و قوانين الاصول در مدرسه علميه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) گذراندم، و همزمان در دروس مدرسه منتظريه(معروف به حقاني) و زير نظر آيت الله شهيد بهشتي و مديريت آيت الله شهيد قدوسي (رضوان الله تعالي عليهما) نيز توفيق حضور داشتم دروس سطح حوزه را نيز در محضر آن فقيه معظم گذراندم و همزمان به دروس عقايد، اخلاق و تفسير نيز اشتغال داشتم پس از اتمام سطح به دروس خارج حوزه پرداختم كه حدود 15 سال خارج فقه را در محضر آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) و … بودم و خارج اصول را از محضر آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري (قدس سره) و آيت الله وحيد خراساني (دامت بركاته) استفاده كردم و همزمان دروس عرفان « شرح قيصري» و … ، فلسفه، منظومه، اشارات، الشفاء و اسفار ملاصدرا را از محضر حضرات آيات حسن زاده آملي، جوادي آملي، انصاري شيرازي و … بهره جستم و از درس تفسير اساتيد مختلف حوزه علميه نيز بحمد ا… برخوردار شدم.

اكنون بيش از ده سال است كه به تدريس خارج فقه با عنوان مكاسب محرمه، انفال، خمس، زكوه ، صوم، اعتكاف مشغولم و در حال حاضربه تدريس خارج فقه و اصول( يك دوره كامل با متن كفايتين)

اشتغال دارم، علاوه برآن دروس حوزوي ادبيات تا سطح عالي مكاسب و كفايتين را بارها تدريس كرده ام. اينجانب به خاطر علاقه وافري كه به دروس تفسير، حديث ، نهج البلاغه ، احكام ، فلسفه و معارف اسلامي داشتم سالهاست كه بحمد ا…توفيق تدريس اين دروس را نيز دارم كه هم اكنون درس هاي نهج البلاغه پنجشنبه ها از راديو معارف پخش مي شود و دروس فلسفي را از نهايه مرحوم علامه تا منظومه سبزواري ، اسفار از جلد 1 تا جلد 8 (كه هم اكنون مشغول هستم ) تدريس داشته ام.

همزمان با دروس حوزوي در دانشگاه نيز تدريس مي كردم، از همان اوايل بازگشايي دانشگاهها پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در دانشكده هاي مختلف دانشگاه تهران، علوم پزشكي تهران، و سپس تربيت مدرس قرآن به ارائه دروس معارف اسلامي به معناي اعم آن ، فلسفه ملاصدرا، اسفار، شواهد الربوبيه، اخلاق اسلامي و پاسخ به سوالات پرداختم ، در دانشگاه قم ، تربيت مدرس قم ، دانشگاه آزاد اسلامي قم نيز به تدريس معارف اسلامي ، نهج البلاغه ، تفسير ، احكام، فلسفه ، حكمه متعاليه و پاسخگويي به سوالات دانشجويان و اساتيد همت گماشتم در طول اين مدت فراوان رساله هاي علمي و پايان نامه هاي دانشجويان و حوزويان را نيز بر عهده داشتم كه هم اكنون نيز با عنوان استاد راهنما ، مشاور و داور در اين قسمت توفيق دارم .

در گزينش اساتيد معارف براي دانشگاه هاي سراسر كشور نيز به عنوان استاد مصاحبه گر در معاونت اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري توفيق انجام وظيفه دارم از زمان شروع دروس تخصصي

حوزه علميه قم در مراكز تخصصي كلام تفسير، تبليغ نيزاشتغال داشته و به تدريس فلسفه ملا صدرا تفسير قرآن، ترتيبي و موضوعي و فلسفه اخلاق پرداختم از جمله كارهاي علمي و فرهنگي اينجانب حضور در مراكز علمي و فرهنگي حوزوي و دانشگاهي جهت سمينارهاي علمي و پاسخ به سوالات بوده است همچنان كه در تمام ايام تبليغي و ايام الله و مناسبات تبليغي در داخل و خارج كشور حضور داشته و انجام وظيفه مي نمودم و لازم به يادآوري است كه صدا و سيما هم به مناسبتهاي مختلف به تهيه فيلم و نوار پرداخته اند كه قسمت زيادي از اندوخته ها تا به حال ارائه شده است به ويژه راديو معارف در تهيه مطالب در زمينه هاي عرفان اسلامي، تفسير، ترجمه نهج البلاغه، اعياد و وفيات، مناسك حج و فلسفه حج، فلسفه احكام و فقه اسلامي و … زمينه توفيق مطالعه و ارائه آنها را فراهم آورده است. در جامعة الزهرا قم نيز مباحث معاني بيان، بديع، رسائل، اصول الفقه، اخلاق را طي سالهاي تحصيلي تدريس داشته ام كوتاه سخن اينكه اينجاب با لطف الهي و عنايات حضرت باري تعالي عمر و زندگي را كه حدود 40 سال آنرا بخش علمي در حوزه علميه قم به خود اختصاص داده است پيوسته اشتغال به تحصيل و تدريس و تبليغ و يا صرف وقت در تهيه جزوات علمي و يا مصاحبه هاي علمي و تحقيقات حوزوي داشته ام.

شاملي، عباسعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلي شاملي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/3

زندگينامه علمي

اينجانب دكتر عباسعلي شاملي در تاريخ 3/7/1339 و در ديار دانش، حكمت

و عرفان، در شهرضاي اصفهان پا به اين كره ي خاكي نهادم و داراي سه فرزند هستم. من هم اكنون از اعضاي هيئت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (قدس سرّه الشريف) در گروه علوم تربيتي و جانشين مدير اين گروه مي باشم. در سال تحصيلي 56-1355 وارد حوزه علميه شهرضا (مدرسه علميه صاحب الزمان ‹عج›) و سپس (پس از حدود يك سال) وارد حوزه علميه قم (مدرسه منتظريه يا حقاني و مدرسه رسالت) شدم. تا سال 1371 در حوزه علميه قم به تحصيل اشتغال داشتم. طي اين مدت موفق شدم مقدمات، سطح مقدماتي، سطح عالي و هفت سال از درس خارج فقه و اصول حوزه را در اين مهد دانش و اجتهاد پشت سر گذارم.

مقدمات و سطح مقدماتي را طي پنج سال در مدرسه علميه رسالت كه در آن هنگام همگام و هم برنامه مدرسه علميه حقاني بود و توسط حضرت حجة الإسلام و المسلمين جناب آقاي دشتي و كمك و مشاوره مرحوم شهيد قدوسي (ره) مديريت مي شد، پشت سر گذاشتم. سطح عالي را به طور آزاد در حوزه علميه قم گذرانده و در آن زمان از محضر اساتيد گرانقدر حضرات آيات عظام اعتمادي (كتاب رسائل در اصول)، ستوده (كتاب مكاسب محرّمه و بيع)، پاياني (مكاسب بيع و خيارات)، اشتهاردي (لمعه و مكاسب محرمه)، مسعودي (لمعتين)، فاضل لنكراني (دو جلد كفايه در اصول)، استادي (علم الحديث و درايه، حلقات اول و دوم اصول الفقه شهيد صدر (ره))، سيد علي حائري (حلقات سوم اصول الفقه) بهره بردم.

در طول درس هاي خارج فقه و اصول از محضر اساتيد و آيات عظام سيد

محمود هاشمي شاهرودي، سيد كاظم حائري، مكارم شيرازي، ميرزا جواد تبريزي، سبحاني و مظاهري اصفهاني و وحيد خراساني بهره جستم. همزمان با دروس حوزه از سال 1358 در برنامه ويژه آموزشي مؤسسه در راه حق كه با نظارت اساتيد و آيات عظام مصباح يزدي، خرازي و مظاهري اصفهاني به هدف تربيت طلاب و فضلاي حوزه علميه قم در راستاي پاسخگويي به نيازهاي نوين انقلاب و دنياي اسلام راه اندازي شده بود، به تحصيل اشتغال داشتم. طي اين دوران كه تا سال 1370 به طول انجاميد، دو معادل ليسانس فقه و حقوق اسلامي و مطالعات اسلامي را به ترتيب در سال هاي 1362 و 1370 از مؤسسه در راه حق و مركز مديريت حوزه علميه قم اخذ كردم.

در راستاي تكميل تحصيلات نوين حوزوي در سال 1362 به بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) كه دوره تكميلي و تخصصي مؤسسه در راه حق بود، منتقل شده و در گروه روان شناسي به تكميل تحصيلات پرداختم. پس از چهار سال (در سال 1365-66) موفق به اخذ معادل فوق ليسانس روان شناسي با گرايش رشد شخصيت شدم (اين مدرك بر اساس انجام پژوهش و نه پايان نامه، پس از گذراندن تمامي واحد هاي مورد نياز در روان شناسي اخذ شد). پس از تكميل اين دوره در سال 1368 به همكاري در گروه روان شناسي دفتر همكاري حوزه و دانشگاه دعوت شدم كه حاصل دو سال همكاريم مشاركت در تأليف دو جلد روانشناسي رشد با نگرش به منابع اسلامي (و چندين مقاله روان شناختي بود) كه توسط سازمان سمت چاپ و منتشر شده است. كتاب نظريه هاي رشد شخصيت كه حاصل

ديگر اين همكاري همراه با دوست دانشمندم آقاي دكتر ساجدي بود، هنوز به چاپ نرسيده است.

از سال 1371 مقارن با سال 1991 ميلادي به صلاح ديد و بر اساس هدايت و نظارت استاد بزرگوار حضرت آيه الله مصباح يزدي (و پس از تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي وقت) و توصيه ي مقام معظم رهبري و حمايت و همكاري صميمانه رئيس جمهور محترم وقت آيه الله هاشمي رفسنجاني براي ادامه و تكميل تحصيلات به دانشگاه مك گيل در كشور كانادا اعزام شدم. ورود به اين دانشگاه در سال 1992 ميلادي بود كه پس از دو و نيم سال و در سال 1995 فوق ليسانس ديگري در رشته روان شناسي فلسفي اسلامي از موسسه مطالعات اسلامي گرفتم. پايان نامه اين فوق ليسانس به بررسي مقايسه اي رابطه نفس و بدن در علم النفس فلسفي صدر المتألهين و ابن سينا (رهما) اختصاص يافت.

از اين پس به دانشكده ي علوم تربيتي (Faculty of Education) در همين دانشگاه منتقل شده و پس از چهار سال (در سال 1999) در رشته فلسفه تعليم و تربيت و با گرايش آموزش و پرورش فرهنگ و ارزش ها (Culture Values in Education) با برجسته سازي ديدگاه علامه شهيد آيه الله سيد محمد باقر صدر (ره) در زمينه ي «شاخص هاي فرهنگ اسلامي توسعه و توسعه فرهنگي در يك جامعه اسلامي» موفق به اخذ درجه دكتري شدم. اين پايان نامه به اتفاق نظر هيئت داوران كميته دفاع ممتاز شناخته شد و درجه (Dean’s honor list) را گرفت.

شايسته است گوشزد كنم كه اعطاي اين امتياز زماني است كه يك پايان نامه هم

توسط استادان داور بيروني (از دانشگاه هاي ديگر) و هم در قضاوت كميته داخلي داوران ممتاز و برجسته تشخيص داده شود.

لازم به ياد آوري است كه چون نظام تحصيل در بيشتر دانشگاه هاي آمريكا و كانادا آميزه اي از ارائه پايان نامه و گذراندن كورس ها و ترم هاي درسي است، هر دانشجو پس از فوق ليسانس و دكتري دست كم بيست مقاله پژوهشي خواهد داشت. من نيز بنا به اقتضاي روند تحصيلي خود در دانشگاه مك گيل، در دو دوره فوق ليسانس و دكتري خود موفق به نوشتن 25 مقاله پژوهشي به زبان انگليسي شدم. پس از بازگشت به ايران ضمن همكاري با مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در دو بخش آموزش و پژوهش تاكنون موفق به ارائه چندين مقاله علمي _ پژوهشي شده ام كه شماري از آنها در شماره هاي گوناگون مجله علمي تخصصي معرفت به چاپ رسيده است.

شبستري، شيخ محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ سعدالدين محمود بن امين الدين عبدالكريم بن يحيي شبستري از عرفا و شعراي نامي قرن هفتم و هشتم هجري است. او در سال 687ه. در ايام سلطنت كيخاتوخان در قصبه شبستر واقع در هشت فرسخي تبريز متولد شد و در عهد سلطان محمد خدابنده و ابوسعيد بهادرخان در شهر تبريز مرجع علما و مضلا بود. شبستري پس از كسب دانش در تبريز به مسافرت در شهرهاي مختلف پرداخته و در سفر به مصر، شام، حجاز از علما و مشايخ اين سرزمين ها كسب دانش توحيد كرده است. او خود در اين باره مي گويد: مدتي من زعمر خويش مديد صرف كردم به دانش توحيد در سفرها به مصر

و شام و حجاز كردم اي دوست روز و شب تك و تاز سال و مه هم چو دهر ميگشتم ده ده و شهر شهر مي گشتم گاهي از مه چراغ مي كردم گاه دور چراغ مي خوردم علما و مشايخ اين من بس كه ديدم به هر نواحي من جمع كردم بسي كلام غريب كردم آنگه مصنفات عجيب هم چنين شيخ محمد در سفري به كرمان در آنجا تاهل اختيار كرده و در آن شهر اولاد و احفادي از او به وجود آمده است كه جمعي از ايشان اهل قلم و كمال بوده و به خواجگان شهرت يافته اند. شبستري پسري به نام عبدالله داشته كه جواني فاضل و كامل و ماهر در علوم مختلف به خصوص رياضي بوده است. وي در سال 926ه. از جانب سمرقند به درباز روم رفته و سلطان سليم او را تعظيم بسيار كرده است. شيخ عبدالله مثنوي به نامه شمع و پروانه به نام سلطان سليم سروده و نيز رساله اي به زبان فارسي در قواعد معما به نام سلطان مذكور نوشته است. شبستري سرانجام به تبريز باز گشته و در سال 720ه. در 33 سالگي وفات يافته و در شبستر وسط باغچه گلشن در جوار مزار استادش بهءاالدين يعقوبي تبريزي مدفون شده است. بعضي ها معتقدند كه چون شبستري وصيت كرده كه او را پاي مزار شيخ بهاءالدين دفن كنند و سال وفات بهاءالدين 738ه. است و هم چنين چون باباابي سبشتري در مرض موت شبستري حاضر بوده و در همان ماه وفات شبستري فوت نموده و تاريخ وفات باباابي 17 ربيع الاول سال 740ه. است؛ پس

سال وفات شبستري هم بايد 740ه. باشد ضمنا با توجه به تجديد عمارت هاي مكرر مقبره شبستري احتمال آن داده شده كه تاريج فوت نوشته شده بروي مزارش تغيير كرده باشد. بعضي از معاصران، تاريخ وفات شيخ محمود را همان 720ه. پذيرفته اند ولي تولد او را پيش از سال 687ه. حدس زده اند و دليل آن را هم بعيد بودن 26 سالگي شبستري براي شهرت فراوان او در عهد خدابنده ذكر كرده اند. شبستري پيرو مذهب سنت و جماعت و معتقد به عقايد اشعريان بوده است. لاهيجي شارح گلشن راز شيخ و مرشد شبستري را امين الدين مي نويسد. خود شيخ محمود نيز در مثنوي سعادت نامه از امين الدين ياد ميكند: شيخ و استاد من امين الدين دادي الحق جوابهاي چنين برخي هم استاد او را بهاءالدين يعقوبي تبريزي دانسته؛ اما با استنباط از عبارت صاحب روضات الجنان ميتوان هر دوي آنها را از اساتيد وي دانست. آثار شبستري: الف- آثار منظوم (ا- گلشن راز، 2- سعادت نامه) ب- آثار منثور (1- حق اليقين في معرفة رب العالمين، 2- مرآ ََْة المحققين، 3- شاهد يا شاهد نامه)

منابع زندگينامه :پايگاه ياد يار

شوشتري، عبدالقائم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حقير در روز نيمه ذي الحجه ي سال 1365 ه_ .ق، روز تولد امام دهم حضرت علي بن محمد الهادي عليه السلام، در شهر قوچان متولد شدم. سير و سلوك بنده از اينجا شروع شد: حدود 13 ساله بودم كه حس خداجويي در من بيدار شد، با كمال تشنگي از خود مي پرسيدم راه وصال حضرت باري تعالي چيست؟ در سال 1339 شمسي بنده طلبه شدم و در مدرسه نواب مشهد مشغول

تحصيل گرديدم و در كنار درس و بحث حوزوي به مطالعه كتبي كه درباره اديان و مذاهب و طرائق بود، مطالعه و تحقيق مي نمودم. نخستين استاد اخلاق بنده، مرحوم آيت الله شيخ مجتبي قزويني احمدي سينائي بود كه ايشان مؤكداً به تخليه و تحليه 1 كه مقدمه تزكيه نفس است توصيه مي فرمودند. طي يك مقدمه با عارف مرتاض حضرت سيد ابوالحسن حافظيان آشنا شدم و در خدمت ايشان علم اعداد و علم رمل و جفر ناقص و بعض از ختومات را تعليم گرفتم، ولي پس از چندين سال به دلائلي دفتر را پاره كردم و به رودخانه ماربره ( از سرشاخه هاي رود دز) ريختم و بخود گفتم: يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم دولت صحبت آن مونس جان مار را بس ادبيات عرب را نزد عارف والامقام استاد حجت الاسلام هاشمي آموختم. ايشان اولين كسي بود كه براي بنده درس عشق خدا را آموخت و من سخت مشتاق اين راه شدم. چون حوزه قم را غني تر از حوزه مشهد ديدم، محل تحصيلم را از مشهد به قم تبديل كردم. روزي خدمت حضرت آيت الله بهجت مشرف شده و شرح الحال اجمالي خود را به ايشان گفتم. ايشان فرمودند: من فعلاً به شما كتابهاي مفيدي 2 را معرفي مي كنم. به خاطر علاقه زيادم به ايشان، بعضي نمازهاي يوميه را در مسجد فاطميه و به امامت ايشان اقامه مي كردم و هميشه سعي مي كردم پس از نماز مصاحبت ايشان را از مسجد تا منزل از دست ندهم و همچنين در كلاس درس خارج ايشان، قبل از شروع درس، از

فرمايشات اخلاقي و معنوي معظم له استفاده مي نمودم. دستورات ايشان اكثراً سفارش به انجام واجبات و ترك محرمات و انجام بعضي مستحبات و ترك مكروهات بود و در بين مستحبات دوام در طهارت و نافله شب و نماز جعفر طيار را بيشتر سفارش مي فرمودند. در همين سالها از خرمن علم و عرفان آيت الله العظمي حاج سيد رضا بهاءالديني نيز بهره مند مي شدم و مانند كلب اصحاب كهف اكثر روزها خدمتشان حاضر و استفاده مي نمودم. ايشان هميشه شاگردان خود را به تفكر و تعقل تشويق مي فرمودند. همچنين از جلسات منوَّر و منوِّر حضرت آقاي حاج سيد حسين يعقوبي قائني نيز بهره مند گشته و از كيفيت سلوك عاشقان عملاً مطلع شدم. در همين ايام به درس منظومه و اشارات حضرت علامه آيت الله حسن زاده آملي، عالم عارف، درياي بيكران علم و معرفت حاضر شده و از ايشان هم بهره ها گرفتم. ايشان شاگردان خود را به تحصيل علوم مختلف ديني تشويق مي كردند. همزمان با تحصيل در قم در فرصت هايي به مشهد نيز تشرف مي يافتم و خدمت بزرگ مردي سلمان گونه، حضرت آقاي شيخ عبدالكريم حامد استفاده مي كردم كه هنر ايشان موشكافي مسائل اخلاص بود. ايشان در مقام تربيت شاگردانش بر محور اخلاص 3 بسيار سفارش مي فرمود. عطش شديد من در جستجوي استاد كامل ، با پيشنهاد برخي دوستان و مكاشفه اي به يافتن حضرت آقاي حاج اسماعيل دولابي انجاميد و همزمان خدمت حضرت علامه طباطبايي صاحب الميزان مي رسيدم كه درباره ايشان فقط مي گويم: يك دهن خواهم به پهناي فلك تا بگويم مدح

آن والا ملك توضيحات: 1- «تخليه» عبارت است از پاك نمودن و تطهير قلب از بدي ها و آلودگي هاي گناهان و غبار غفلت و اخلاق ناپسند و اعمال بد و «تحليه» عبارتست از آرايش قلب به اطاعت و عبادت حضرت حق و جذب صفات حسنه و كريمه. 2- آن كتابها عبارتند از: جامع السعادات ملامهدي نراقي و تذكره المتقين شيخ محمد بهاري و تفسير شيخ حسن نجفي اصفهاني. 3- «من اخلص لله اربعين يوماً فجر الله ينابيع الحكمه من قلبه الي لسانه: هركس چهل روز خودش را براي خدا خالص گرداند، خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري گرداند.»

شيخ بهايي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاء الدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي (جباعي) معروف به شيخ بهائي در سال 953 ه.ق 1546 ميلادي در بعلبك متولد شد. او در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي به نام "جبع" يا "جباع" مي زيسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همداني" متوفي به سال 65 هجري از معاريف اسلام بوده است.

ناحيه "جبل عامل" همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده است و پيشوايان و دانشمندان شيعه كه از اين ناحيه برخاسته اند، بسيارند. در هر زمان، حتي امروزه فرق شيعه در جبل عامل به وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري به بعد ياري بسيار كرده و در اين مدت پيشوايان بزرگ از ميان ايشان برخاسته اند و خاندان بهائي نيز

از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است.

بهاءالدين در كودكي به همراه پدرش به ايران آمد و پس از اتمام تحصيلات، شيخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال 991 هجري قمري به قصد حج راه افتاد، به بسياري از سرزمينهاي اسلامي از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از 4 سال در حالي كه حالت درويشي يافته بود، به ايران بازگشت.

وي در علوم فلسفه، منطق، هيئت و رياضيات تبحر داشت، مجموعه تأليفاتي كه از او بر جاي مانده در حدود 88 كتاب و رساله است. وي در سال 1031 ه.ق در اصفهان درگذشت و بنا بر وصيت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام جنب موزه آستان قدس دفن كردند. شخصيت ادبي شيخ بهايي:

_ بهائي آثار برجسته اي به نثر و نظم پديد آورده است. وي با زبان تركي نيز آشنايي داشته است. عرفات العاشقين (تأليف 1022_ 1024)، اولين تذكره اي است كه در زمان حيات بهائي از او نام

برده است.

بهترين منبع براي گردآوري اشعار بهائي، كشكول است تا جائي كه به عقيده برخي محققان، انتساب اشعاري كه در كشكول نيامده است به بهائي ثابت نيست. از اشعار و آثار فارسي بهائي دو تأليف معروف تدوين شده است؛ يكي به كوشش سعيد نفيسي با مقدّمه اي ممتّع در شرح احوال بهائي، ديگري توسط غلامحسين جواهري وجدي كه مثنوي منحول « رموز اسم اعظم » (ص 94 _ 99) را هم نقل كرده است. با اين همه هر دو تأليف حاوي تمام اشعار و آثار فارسي شيخ

نيست.

اشعار فارسي بهائي عمدتاً شامل مثنويّات، غزليّات و رباعيّات است. وي در غزل به شيوه فخرالدين عراقي و حافظ، در رباعي با نظر به ابو سعيد ابوالخير و خواجه عبدالله انصاري و در مثنوي به شيوه مولوي شعر سروده است. ويژگي مشترك اشعار بهائي ميل شديد به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّيات معروف شيخ مي توان از اينها نام برد: «نان و حلوا يا سوانح سفر الحجاز»، اين مثنوي ملمّع چنانكه از نام آن پيداست در سفر حج و بر وزن مثنوي مولوي سروده شده است و بهائي در آن ابياتي از مثنوي را نيز تضمين كرده است. او اين مثنوي را به طور پراكنده در كشكول نقل كرده و گردآورندگان ديوان فارسي وي ظاهراً به علت عدم مراجعه دقيق به كشكول متن ناقصي از اين مثنوي را ارائه كرده اند.

«نان و پنير»، اين اثر نيز بر وزن و سبك مثنوي مولوي است؛ «طوطي نامه» نفيسي اين مثنوي را كه از نظر محتوا و زبان نزديكترين مثنوي بهائي به مثنوي مولوي است، بهترين اثر ادبي شيخ دانسته و با آنكه آن را در اختيار داشته جز اندكي در ديوان بهائي نياورده و نام آن را نيز خود براساس محتوايش انتخاب كرده است.

«شير و شكر»، اولين منظومه فارسي در بحر خَبَب يا مُتدارك است. در زبان عربي اين بحر شعري پيش از بهائي نيز مورد استفاده بوده است. « شير و شكر » سراسر جذبه و اشتياق است و علي رغم اختصار آن (161 بيت در كليات، چاپ نفيسي، ص 179 _ 188؛ 141 بيت در كشكول، ج 1، ص 247 _

254) مشحون از معارف و مواعظ حكمي است، لحن حماسي دارد و منظومه اي بدين سبك و سياق در ادب فارسي سروده نشده است؛ مثنويهايي مانند «نان و خرما»، «شيخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نيز منسوب بدو دانسته اند كه مثنوي اخير به گزارش مير جهاني طباطبائي (ص 100) از آنِ سيد محمود دهدار است. شيوه مثنوي سرايي بهائي مورد استقبال ديگر شعرا، كه بيشتر از عالمان اماميّه اند واقع شده است. تنها نثر فارسي بهائي كه در ديوان هاي چاپي آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.

بهائي در عربي نيز شاعري چيره دست و زبان داني صاحب نظر است و آثار نحوي و بديع او در ادبيات عرب جايگاه ويژه اي دارد. مهمترين و دقيقترين اثر او در نحو، « الفوائد الصمديّه » معروف به صمديّه است كه به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو كتب درسي در مرحله متوسط علم نحو در حوزه هاي علميّه است. اشعار عربي بهائي نيز شايان توجه بسيار است. معروفترين و مهمترين قصيده او موسوم به « وسيله الفوزوالامان في مدح صاحب الزّمان عليه السلام » در 63 بيت است كه هر گونه شبهه اي را در اثناعشري بودن وي مردود مي سازد. بهائي در ارجوزه سرايي نيز مهارت داشت و دو ارجوزه شيوا يكي در وصف شهر هرات به نام « هراتيه يا الزّهره » (كشكول، ج1،ص 189 _ 194) و ديگر ارجوزه اي عرفاني موسوم به « رياض الارواح » (كشكول، ج1، ص225 _ 227) از وي باقي مانده است. دوبيتيهاي عربي شيخ

نيز از شهرت و لطافت بسياري برخوردار بوده كه بيشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زيارت روضة مقدّسه معصومين عليه السلام است.

شيخ محمدرضا فرزند شيخ حرّعاملي (متوفي 1110) مجموعه لطيفي از اشعار عربي و فارسي شيخ بهائي را در ديواني فراهم آورده است. اشعار عربي وي اخيراً با تدوين ديگري نيز به چاپ رسيده است. بخش مهمي از اشعار عربي بهائي، لُغَز و معمّاست.

از بررسي شيوه نگارش بهائي در اكثر آثارش، اين نكته هويداست كه وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معمّا آميز مطالب داشته است. وي حتي در آثار فقهي اش اين هنر را به كار برده كه نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّيه »، است. اين سبك نويسندگي در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّديه، تهذيب البيان و الوجيزه في الدرايه » آشكاراتر است. بهائي تبحّر بسياري در صنعت لغز و تعميه داشته و رسائل كوتاه و لغزهاي متعدّد و معروفي به عربي از وي بر جا مانده است. مانند:

« لغزالزبده » ( لغزي است كه كلمه زبده از آن به دست مي آيد )، « لغزالنحو »، « لغزالكشّاف »، « لغزالصمديه »، « لغزالكافيه » و « فائده ». نامدارترين اثر بهائي الكشكول، معروف به «كشكول شيخ بهائي» است كه مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف و آينه معلومات و مشرب بهائي محسوب مي شود.

بهائي در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او كه تماماً موجز و بدون حشو و زوايد است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماري از آنها شروح و حواشي متعدّدي نگاشته شده است. خود

بهائي نيز بر بعضي تصانيف خود حاشيه اي مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترين آثار چاپ شده بهائي مي توان از اينها نام برد: «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين» ( تأليف 1015)، كه ارائه فقه استدلالي شيعه بر مبناي قرآن (آيات الاحكام) و حديث است. اين اثر داراي مقدمه بسيار مهمي در تقسيم احاديث و معاني برخي اصطلاحات حديثي نزد قدما و توجيه تعليل اين تقسيم بندي است. از اثر مذكور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائي در آن از حدود چهارصد حديث صحيح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسي»، از نخستين و معروفترين رساله هاي علميّه به زبان فارسي؛ « حبل المتين في اِحكام احكام الدّين » (تأليف 1007) در فقه كه تا پايان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسير بيش از يكهزار حديث فقهي پرداخته شده است؛ « الاثنا عشريه » در پنج باب طهارت، صلات، زكات، خمس، صوم و حج است. بهائي دراين اثر بديع، مسائل فقهي هر باب را به قسمي ابتكاري بر عدد دوازده تطبيق كرده است، خود وي نيز بر آن شرح نگاشته است.

«زبده الاصول» اين كتاب تا مدتها كتاب درسي حوزه هاي علمي شيعه بود و داراي بيش از چهل شرح و حاشيه و نظم است. « الاربعون حديثاً » (تأليف 995) معروف به اربعين بهائي ؛ « مفتاح الفلاح » (تأليف 1015) در اعمال و اذكار شبانه روز به همراه تفسير سورة حمد. اين اثر كم نظير كه گفته مي شود مورد توجه و تأييد امامان معصوم عليه السّلام قرار گرفته است.

«حدائق الصالحين» (ناتمام)، شرحي است

بر صحيفة سجاديه كه هر يك از ادعية آن با نام مناسبي شرح شده است. از اين اثر تنها الحديقه الهلاليّه در شرح دعاي رؤيت هلال (دعاي چهل و سوم صحيفة سجاديه) در دست است.

«حديقة هلاليّه » شامل تحقيقات و فوائد نجومي ارزنده است كه ساير شارحان صحيفه از جمله سيّد عليخان مدني در شرح خود موسوم رياض السالكين از آن بسيار استفاده كرده اند. همچنين فوائد و نكات ادبي، عرفاني، فقهي و حديثي بسيار در اين اثر موجز به چشم مي خورد. بنا بر ق_ول كلية كس_اني كه در احوال شيخ سخن گفته اند. وي نزد پدر تفسير ، حديث و عربيت و امثال اين ها راآموخت و پس از محضر استادان ديگر از جمله مولانا عبدالله مدرس(1) يزدي حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را نزد ملاعلي مذهّب و ملا افضل قاضي مدرس و ملا محمد باقرين زين العابدين يزدي رياضي را آموخت و در طب از حكيم عماد الدين مسعود كسب فيض نموده ». (نفيسي : 1368 ، ص 17 ) بهاءالدين محمّد عاملي در عصر خود ، چه در دانش و چه در اخلاق از مردان بزرگ جهان به شمار مي رفت .

وي در علوم رياضي و نجوم و هيأت استاد مسلم عصر خود بود وپس از يكصد سال كه اين علم در ايران رواجي نداشت . براي نخستين بار در اواخر قرن دهم و ابتداي قرن يازدهم هجري قمري اين علوم را درهرات آموخته است و بار ديگر در ايران رواج داد . خدمات شيخ بهائي:

در عرف مردم ايران، شيخ بهائي به مهارت در رياضي و معماري

و مهندسي معروف بوده و هنوز هم به همين صفت معروف است، چنانكه معماري مسجد امام اصفهان و مهندسي حصار نجف را به او نسبت مي دهند. و نيز شاخصي براي تعيين اوقات شبانه روز از روي سايه آفتاب يا به اصطلاح فني، ساعت آفتاب يا صفحه آفتابي و يا ساعت ظلي در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه مي گويند وي ساخته است.

در احاطه وي در مهندسي مساحي ترديد نيست و بهترين نمونه كه هنوز در ميان است، نخست تقسيم آب زاينده رود به محلات اصفهان و قراي مجاور رودخانه است كه معروف است هيئتي در آن زمان از جانب شاه عباس به رياست شيخ بهائي مأمور شده و ترتيب بسيار دقيق و درستي با منتهاي عدالت و دقت علمي در باب حق آب هر ده و آبادي و محله و بردن آب و ساختن ماديها داده اند كه هنوز به همان ترتيب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

ديگر از كارهاي علمي كه به بهائي نسبت مي دهند طرح ريزي كاريز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرين كمر، يكي از بزرگترين كاريزهاي ايران است و از مظهر قنات تا انتهاي آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوي بسيار بزرگ تقسيم مي شود و طرح ريزي اين كاريز را نيز از مرحوم

بهائي مي دانند.

ديگر از كارهاي شيخ بهائي، تعيين سمت قبله مسجد امام به مقياس چهل درجه انحراف غربي از نقطه جنوب و خاتمه دادن به يك سلسله اختلاف نظر بود كه مفتيان ابتداي عهد صفوي راجع به تشخيص قبله عراقين در

مدت يك قرن و نيم اختلاف داشته اند.

يكي ديگر از كارهاي شگفت كه به بهائي نسبت مي دهند، ساختمان گلخن گرمابه اي كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شيخ بهائي يا حمام شيخ معروف است و آن حمام در ميان مسجد جامع و هارونيه در بازار كهنه نزديك بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دير باز همواره عقيده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائي چنان ساخته كه با شمعي گرم مي شد و در زير پاتيل گلخن فضاي تهي تعبيه كرده و شمعي افروخته در ميان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهاي مديد همچنان مي سوخت و آب حمام بدان وسيله گرم مي شد و خود گفته بود كه اگر روزي آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار مي افتد و چون پس از مدتي به تعمير گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و ديگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنين طراحي منار جنبان اصفهان كه هم اكنون نيز پا برجاست به او نسبت داده مي شود. استادان شيخ بهائي:

آن طور كه مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از اين قرار بوده اند: "تفسير و حديث و عربيت و امثال آن را از پدر و حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس يزدي مؤلف مشهور حاشيه بر تهذيب منطق معروف به حاشيه ملا عبدالله آموخت. رياضي را از ملا علي مذهب ملا افضل قاضي مدرس سركار فيض كاشاني فرا گرفت و

طب را از حكيم عماد الدين محمود آموخت و در اندك زماني در منقول و معقول پيش رفت و به تصنيف كتاب پرداخت."

مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابي الطيف مقدسي مي شمارد و گويد كه صحيح بخاري را نزد او خوانده است. علاوه بر استادان فوق در رياضي، بهائي نزد ملا محمد باقر بن زين العابدين يزدي مؤلف كتاب مطالع الانوار در هيئت و عيون الحساب كه از رياضي دانان عصر خود بوده نيز درس خوانده است. شاگردان شيخ بهايي :

براى پى بردن به مقام علمى و ميزان دانش شيخ، كافى است بدانيم كه متجاوز از چهل تن از دانشمندان و بزرگان قرن يازدهم هجرى قمرى از وى علم آموخته و بهره برده اند و بعضى از آنان، اشخاص زير هستند:

1- صدرالدين محمد ابراهيم شيرازى، معروف به ملاصدرا، فيلسوف معروف.

2- ملا محمد محسن بن مرتضى بن محمود، معروف به فيض كاشانى، صاحب تفسير صافى.

3- ملا عزالدين فراهانى مشهور به علينقى كمره اى، شاعر معروف قرن يازدهم .

4- ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانى، معروف به محقق شيخ الاسلام.

5- شيخ جواد بغدادى، مشهور به فاضل جواد، صاحب شرح خلاصة الحساب و زبدة في الاصول.

6- ملا محمدتقى بن مقصود على مجلسى، صاحب روضة المتقين(م 1070) .

7- سيد عزالدين حسينى كركى عاملى، مشهور به مجتهد مفتى اصفهانى. سخنى در تاريخ وفات شيخ

در مورد تاريخ وفات شيخ بهايى اقوال گوناگوني وجود دارد، صاحب «تاريخ عالم آراى عباسى» كه از مآخذ مورد اعتماد است، مى گويد كه در شب چهارم شوال سال 1030 ه.ق بيمار شد و هفت روز رنجور بود، تا اين

كه در شب 11 شوال درگذشت، و چون وى رحلت كرد، شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه اى بود كه در ميدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعه اى منسوب به امام زين العابدين(عليه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصيت خود او در پائين پا، در جايى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى گفت، به خاكش سپردند.

صاحب روضات الجنات مى گويد كه چون شيخ درگذشت، پنجاه هزار نفر بر جنازه وى نماز گزاردند و در تاريخ فوت وى گفته اند: «بى سر و پا گشت و شرع و افسر فضل اوفتاد.» مقصود از «بى سر و پا گشت شرع» اين است كه شين و عين از آغاز و آخر شرع مى افتد، و «راء» مى ماند كه 200 باشد، و «افسر فضل اوفتاد»، يعنى «فاء» از آغاز آن ساقط مى شود و «ضاء» كه 800 و «لام» كه 30 باشد مى ماند و روى هم رفته،1030مى شود.

صاحب كتاب تنبيهات مى گويد كه سال يك هزار و سى هجرى، مريخ در عقرب راجع شد، و شيخ پس از يك هفته مريضى به رحمت ايزدى پيوست.

اعتماد الدوله ميرزا ابو طالب در تاريخ رحلت وى گفته است:

رفت چون شيخ از اين دار فناى گشت ايوان جنانش ماواى دوستى جست ز من تاريخش گفتمش «شيخ بهاء الدين واى» كه از جمله آخر بدون همزه «بهاء»، عدد 1030 به دست مى آيد.

صاحب مطلع الشمس

مى گويد كه در چهارم شوال سال 1030 هجرى شمسى مريض گشت و در سه شنبه دوازدهم رحلت نمود و جسد شريفش به مشهد نقل شد.

صاحب امل الآمل در مورد تاريخ وفات شيخ گويد كه از مشايخ خود شنيدم كه در سال 1030 هجرى قمرى درگذشت.

ولى صاحب قصص العلماء تاريخ درگذشت وى را سال 1031 هجرى قمرى ذكر كرده است.

صاحب سلافة العصر، تاريخ وفات شيخ را دوازده روز مانده از شوال سال 1031 هجرى قمرى نوشته است، و در كتاب ديگر خويش موسوم به حدائق النديه في شرح الفوائد الصمديه در دوازدهم شوال سال 1030 هجرى قمرى ذكر كرده است و ممكن است در چاپ كتاب اول تحريفى شده باشد. به طور كلى آنچه از اين اقوال برمى آيد، وفات شيخ در دوازدهم شوال سال 1030 يا 1031 هجرى قمرى اتفاق افتاده است و چون صاحب تاريخ عالم آراى عباسى كه نظرش معتبرتر از ديگران است، و همچنين كتاب تنبيهات كه تاليف خود را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است، سال 1030 را ذكر كرده اند، از اين رو گفته كسانى كه وفات شيخ را در اين سال نوشته اند، صحيح تر به نظر مى رسد.

در اين صورت وفات شيخ در دوازدهم ماه شوال سال 1030 ه.ق در شهر اصفهان روى داده است.

وقتي شيخ بهايي رحلت كرد، شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه اى بود كه در ميدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعه اى منسوب به امام

زين العابدين(عليه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصيت خود او در پائين پا، در جايى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى گفت، به خاكش سپردند. نمونه اشعار :

تا كي به تمناي وصال تو يگانه

اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

خواهد كه سرآيد غم هجران تو يا نه

اي تيره غمت را دل عشاق نشانه

جمعي به تو مشغول و تو غايب زميانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد

ديدم همه را پيش رخت راكع و ساجد

در ميكده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتكف ديرم و گه ساكن مسجد

يعني كه تو را مي طلبم خانه به خانه

روزي كه برفتند حريفان پي هر كار

زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار

من يار طلب كردم و او جلوه گه يار

حاجي به ره كعبه و من طالب ديدار

او خانه همي جويد و من صاحب خانه

هر در كه زنم صاحب آن خانه تويي تو

هر جا كه روم پرتو كاشانه تويي تو

در ميكده و دير كه جانانه تويي تو

مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو

مقصود تويي ...كعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد

پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد

عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد

يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد

ديوانه منم ..من كه روم خانه به خانه

عاقل به قوانين خرد راه تو پويد

ديوانه برون از همه آئين تو جويد

تا غنچهء بشكفتهء اين باغ كه بويد

هر كس به بهاني صفت حمد تو گويد

بلبل به غزل خواني و قمري به ترانه

بيچاره بهايي كه دلش زار غم توست

هر چند كه عاصي است

ز خيل خدم توست

اميد وي از عاطفت دم به دم توست

تقصير "خيالي" به اميد كرم توست

يعني كه گنه را به از اين نيست بهانه

نصايح شيخ بهايي به فرزندش

اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست.

اگر بسيار كار كند، مي گويند احمق است.

اگر كم كار كند، مي گويند تنبل است.

اگر بخشش كند مي گويند افراط مي كند.

اگر ثروت اندوزي كند، مي گويند بخيل است.

اگر ساكت و خاموش باشد مي گويند لال است.

اگر زبان آوري كند، مي گويند وراج و پر روست.

اگر روزه بدارد و شب ها نماز بخواند مي گويند رياكار است.

و اگر نماز نخواند مي گويند كافر و بي دين است.

پس فرزندم نبايد به حمد و ثناي مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نبايد از كسي ترسيد . منبع :

سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران

سايت مشاهير ، سايت شهيد آويني

كشكول شيخ بهايي

فقهاى نامدار شيعه، عقيقى بخشايشى، ص 211

صالحي مازندراني، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي صالحي مازندراني

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي صالحي شهرت به صالحي مازندراني در سال 342 در شهرستان بابل مازندران به دنيا آمدم، لازم به ذكر است حقير از خانواده روحاني و از والده سيده سبزواري كه خود براي اعضاي خانواده معلم اوليه بوده است. شروع تحصيلات اينجانب در چهار سالگي به مكتب خانه محله با همراهي والدين به حضور استاد مكتبي خواندن قرآن و غيره متداول آن روز را فراگرفتم. پس در روستاي نزديك شهر بابل روستايي دونه سه كه محله آباد و بافرهنگ هم بوده و هست مراحل كودكي و دبستان و دوران راهنمايي را با موفقيت به پايان رساندم پس براي ادامه تحصيلات مجدداً به شهر بابل در دبيرستان شيخ

كبير براي رشته تحصيلي در گروه علوم انساني رشته ادبيات و فرهنگ و ادب مشغول به تحصيل شدم و در سال 1366 ديپلم رشته مربوطه را اخذ نمودم و در همان سال وارد دانشكده حقوق و الهيات و معارف اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي واحد زنجان شدم ولي به علت تهاجم رژيم صدام و حملات هوايي وارد دانشگاه مازندان ادامه تحصيل دادم و در سال 70 در اين رشته (كارشناسي مربوط را اخذ نمودم) و در همان سال 71 _ 70 در دانشگاه الهيات و معارف اسلامي دانشگاه كرج در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در سال 74 با دفاع از پايان نامه نمودم كه در باب نفقه ذوجه در اسلام بود كارشناسي ارشد اين رشته شناخته شدم و در همان سال براي تدريس در دانشگاههاي ؟؟؟ مازندران بابل در دانشگاه آزاد اسلامي حتي از زمان دانشجويي مشغول تدريس شدم و همزمان در شهرستان آزادشهر به عنوان عضو هيئت علمي رشته مربوطه در دانشكده الهيات مشغول بودم. همچنين در حوزه علميه شاه آبادي مازندران واحد بابل همكاري لازم را در دروس مطرح شده در اين حوزه تدريس مي نمودم. تا اينكه در كنار همه اين فعاليت هاي علمي و آموزشي از آنجا كه از خانواده روحاني بودم زمينه هاي طلبگي در اينجانب وجود داشته در حوزه علميه فيضه مازندران و صدر بابل (خاتم الانبياء) به مدت پنج سال مشغول بودم و تا مقطع و سطح يك را تمام نمودم و در سال 77 ه . ش وارد حوزه مقدس علميه قم شدم و الان مشغول درس خارج فقه و اصول و دروس جنبه اي تفسير و غيره مشغول فعاليت

هستم. از آنجايي كه در زمينه تبليغ موفقيت هايي داشتم و داراي پرونده به خارج از كشور در سازمان ارتباطات تهران براي كشورهاي اروپايي و آسيايي و آفريقايي و آمريكايي در آزمون مربوطه قبول شدم و سفر تبليغي به هندوستان داشته و دارم لازم به ذكر است كه داخل كشور و شهرهاي مختلف دعوت به امور تبليغ هستم. بحمدالله ؟؟؟ رضايت و موفقيت مي باشم.

و الان هم عضو هيئت علمي دانشكده الهيات و معارف اسلامي در راستاي كار علمي خودم از سال 74 در تهران و دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن مشغول به خدمتگزاري هستم.

اينجانب از آنجايي كه عضويت هيئت علمي دانشگاه مربوطه با تاييد صلاحيت عمومي و اختصاصي زير نظر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاههاي كشور مي باشم در گرايش هاي تخصيصي عمومي رشته هاي مربوطه در تاريخ تحليلي صدر اسلام و تمدن هاي اسلامي و در اخلاق و فلسفه اخلاق و گرايش تاريخ امامت و غيره به اخذ مجوز نهاد نائل آمدم تا مقدمه ورود به دانشكده معارف اسلامي براي تدريس دروس عمومي شدم. از آنجايي كه در دانشگاههاي كشور علاوه موارد ياد شده در تهران مركز و پيام نور و دانشگاه باقرالعلوم قسمت معاونت آموزش ؟؟؟؟ به تدريس دروس تخصيصي شدم و الان هم همكاري لازم با دانشگاه پيامبر نور قم در رشته تخصيصي نمودم و در اين زمينه مطالبي هم تدوين نموده ام كه انشاء الله به زودي براي چاپ مهيا خواهد شد. موضوعاتي در باب نفقه زوجه در اسلام و تاريخ اسلام و اخلاق در قرآن و چند مقاله كه با بازنگري و اصلاحات انشاء الله زمينه چاپ فراهم خواهد شد. تا به سهم خودم خدمتي

كرده باشم به اين فرهنگ غني و ناب محمدي(ص).

طباطبايي پور، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا طباطبايي پور

محل تولد : مهدي شهر سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/7/22

زندگينامه علمي

سيدعلي طباطبائي در 29 جمادي الثاني 1386 ه . ق برابر با 22/7/1345 در مهدي شهر سمنان در يك خانواده مذهبي و زحمتكش به دنيا آمدم تا سال 1360 همراه با تحصيلات، مشغول كار و تلاش و فعاليت بودم، در نيمه دوم سال 1360 به لطف الهي وارد حوزه علميه شدم. چند ماهي در حوزه سمنان ماندم بعد به حوزه تهران منتقل شدم پنج سال در تهران بودم در اين مدت مقدمات و سطح را گذراندم و از آنجايي كه تهران مركز مسائل سياسي بود آن هم در آن زمان حساس اين پنج سال برايم يك دوره آموزش سياسي اجتماعي محسوب مي شد ولي هرگز مسائل سياسي اجتماعي مرا از درس غافل نمي كرد.

در فروردين 1366 به قم آمدم بعد از اتمام سطح درس خارج اصول را خدمت آيت الله حاج شيخ جواد تبريزي گذراندم و خارج فقه را همواره در محضر مبارك حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته توفيق حضور داشتم.

بر اساس كلام نوراني حضرت امام سجاد(ع) (هَلَكَ مَنْ ليس له حكيم يرشده) از ابتداي تحصيل به اين حقيقت پي بردم كه بدون راهنما و هادي، اين مسير رفتي نيست و خطرهاي گوناگون انسان را تحديد مي كند لذا از همان زماني كه به قم آمدم (بلكه علت اصلي آمدنم به قم) گمشده خويش را در وجود عالم رباني، حكيم مرشد الهي حضرت آيت الله علامه جوادي آملي دامت بركاته يافتم و دست بيعت به او دادم

و همواره راهنمايي هاي ايشان چراغ فروزان زندگي من بوده و هست.

در ابتداء ورود به قم فرمودند بايد چهار درس رسمي داشته باشيد فقه، اصول، تفسير و معقول، لذا در كنار درس فقه و اصول حدود هشت سال از درس پرفروغ تفسير قرآن ايشان استفاده كردم كه واقعاً شبستان مسجد اعظم در اين دوران برايم بيت المعمور بود.

در معقول آن حكيم فرزانه اصرار داشتند كه قبل از فلسفه بايد يك دوره كلام ببينيد لذا كتابهاي كه در اين رشته خوانده شد عبارت بود از: باب حادي عشر بعد شرح تجريد بعد بداية الحكمة بعد نهاية الحكمة اين كتاب را خدمت استاد بزرگوار آية الله مصباح يزدي استفاده كردم، خواندن اين كتاب يك سرفصل ديگري در مسائل فلسفي برايم بود، آنگاه آن مربي الهي فرمودند قبل از حكمت متعاليه بايد يك دوره حكمت مشاء ببينيد لذا كتاب عظيم الشأن شرح اشارات را خدمت بزرگ حكيم و عارف دوران حضرت آيت الله الحق جناب آقاي حسن زاده آملي دامت بركاته خوانديم با خواندن اين كتاب نزد آن حكيم متأله دنياي ديگري به سوي ما باز شد و تحوّل اساسي در زندگي برايم به وجود آورد، در دفتري گفته ام:

اشارات شمع شب هاي پرسوز من اشارات شاهد دردهاي دلسوز من

نمط هاي او كسب و كار هر روز من مقامات او باعث ناله هاي جگرسوز من

چه خوش، وقت درسش وقت هر روز من كه شب هاي تارم شده روز من

با ارشارات حضرت استاد فقط خواندن كتاب نبود هم مباحثه بسيار قوي و معنوي داشتم هم تقريرات درس نوشته مي شد آن هم با يك روش درست و با راهنمايي آن بزرگوار، يادداشت هاي شرح اشارات يكي از مهم ترين

و پرثمرترين ذخيره در آثار علمي ماست.

بعد از اتمام شرح اشارات وارد درياي عظيم اسفار شديم امور عامه اسفار را خدمت استاد عظيم الشأن آيت الله حسن زده آملي خواندم اگرچه خيلي از مباحث كليدي اسفار را دوبار درس گرفتم يعني بار دوم خدمت استاد متأله آيت الله جوادي آملي دامت بركاته استفاده كردم، الهيات اخص و سفر نفس اسفار را هم خدمت همين بزرگوار درس گرفتم، از آنجايي كه درسها بر اساس برنامه و طي مقدمات لازم خوانده مي شد هيچ گاه در مباحث متحيّر نبودم بلكه مباحث كتابها را رصد مي كردم و همراه هر كتابي چندين جزوه و يادداشت به لحاظ موضوعات گوناگون داشتم وقتي مرحله ششم اسفار يعني بحث علت و معلول تمام شد (جلد دوم اسفار) فرمودند بايد كتاب تمهيد القواعد صائن الدين علي بن تُركه را ببينيد كه اولين كتاب درسي در عرفان نظري مي باشد اين كتاب عزيز الوجود را خدمت خود ايشان يعني آيت الله جوادي آملي دامت بركاته درس گرفتيم واقعاً آن دوران خوش برايم ليلة القدر بود، بعد از اتمام تمهيد القواعد كتاب گرانقدر فصوص يعني شرح جناب علامة قيصري بر فصوص الحكم محيي الدين عربي را در محضر انور عارف مستقيم آيت الله حسن زاده آملي دامت بركاته از اول تا آخر استفاده كرديم بعد كتاب مصباح الأنس يعني شرح جناب ابن فناري بر مفتاح غيب الجمع و الوجود صدر الدين قونوي كه سومين كتاب درسي عرفان نظري مي باشد خدمت همان بزرگ عارف دوران خوانده شد. در ابتدا كتاب مصباح الانس يك خاطره شيرين نوشته ام كه عين آن خاطره را در اين جا مي آوريم:

«در سحر روز جمعه 14 جمادي الاول 1412 براي

مشرف شدن خدمت حضرت آيت الله حكيم متأله، عالم رباني، عارف مستقيم جناب آقاي حسن زاده آملي دامت بركاته از محضر قرآن كريم به قصد استجازه استخاره نمودم اين آيه آمد (و ناديناهُ من جانِبِ الطُّور الاَيمن و قربناءُ نجّينا) (مريم: 52) ساعت 10 صبح همان روز خدمت آن جناب رسيدم فرمودند ما كتاب مصباح الأنس را شروع كرده ايم شما هم شركت كنيد و اين آيه در استخاره براي دعوت به اين درس بوده است و ما از شما دعوت مي كنيم، بعد فرمودند اين را به عنوان خاطره بنويسيد».

به حول و قوه الهي حدود 15 سال است كه مشغول تدريس فقه، فلسفه، منطق و كلام در حوزه علميه قم هستم و هم اكنون يعني سال 1385 مشغول تدريس شرح اشارات و نهاية الحكمة (دوره دوم) شرح منظومه (دوره دوم) مي باشم و تفسير موضوعي نهج البلاغه را نيز چهار سال است شروع كردم.

از آنجايي كه معرفت نفس در سرنوشت و سعادت انسان نقش اساسي دارد و تا انسان خود را نشناسد و حيات انساني را درك نكند نمي تواند زندگي هدفمند داشته باشد و زندگي بدون هدف مردگي است و تحصيلات بدون هدف دوام و لذت نخواهد داشت و اشتغال علمي بدون هدف متعالي و جهت مشخص ثمره اي جز سرگرداني و حيرت ندارد لذا يكي از كارهاي مهمي كه به عنايت الهي در حوزه علميه قم انجام داديم تدريس معرفت نفس بوده است.

اگرچه بسياري از بزرگان علم و انديشه پيرامون معرفت نفس كتابها نوشته اند ولي آثار استاد اعظم ما در معارف الهي حضرت آيت الله حسن زاده آملي دامت بركاته در اين موضوع حقيقتاً بديع و كم نظير است بر اين

اساس همراه درسهاي معقول و منقول ابتدا كتاب شريف دروس معرفت نفس در جمع عده اي اهل صفا و معنويت تدريس شد بعد از آن كتاب دروس اتحاد عاقل به معقول تدريس شد و آنگاه كتاب بي نظير عيون مسائل النفس و هم اكنون دوره دوم معرفت نفس را هم مشغول هستيم، تدريس اين سه كتاب پيرامون معرفت نفس در طول هم هدف اصلي ماست و حضرت استاد هم چند بار به ما اصرار فرمودند كه عيون مسائل النفس را در حوزه علميه قم تدريس كنيد در تأسيس و ترويج اين رشته درسي تأييد، تشويق و دعاي آن استاد بي بديل، بدرقه راه ما بوده و هست.

هر كسي به حسب حال خود در زندگي، خوشي و تلخي ديده و در مسير زندگي با فراز و نشيب هاي گوناگون روبرو مي شود من نيز به نوبه خود با حوادث سرد و گرم زندگي دست و پنجه نرم كرده ام در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي به حداقل ضروري قناعت نموده بقيه را به درس و مطالعه مي پرداختم، امدادهاي الهي را در زندگي بسيار ديده ام كه مرا از پرتگاه خطر نجات داده است، خاطرات آموزنده، و گفتني هاي در زندگي فراوان دارم ولي با نقل يك خاطره اين اوراق را ختم مي كنم.

در اوائل ورودم به حوزه مطالب علمي را دير مي فهميدم و فهميده ها را هم زود فراموش مي كردم از طرفي كسي را هم نداشتم تا مرا راهنمايي كند و يا بار اندازه روحي من باشد ولي اين را مي دانستم و اعتقاد داشتم كه اين خانه را صاحب خانه اي است به اميد او به حوزه آمده بودم تا اين كه با آن وضعيت، كاسه صبرم

لبريز شد از بي كسي دلِ شكسته داشتم روزي درب حجره را از پشت بستم و در يك توسل جدي و سرنوشت ساز محضر مبارك وليعصر(عج) به آن حضرت عرض كردم من جاي ديگر و كس ديگر ندارم يا اجازه فرماييد دفتر عمرم بسته شود يا توفيق فهم و درك معارف را به من عنايت فرمائيد، از آن روز عنايت فرمائيد، از آن روز عنايت حضرت شامل حال ما شد و در حقيقت تولد ديگر يافتم و دوران تحصيلم آغاز شد خدا را سپاسگذارم از آن روز تاكنون از درس و بحث علمي خسته نشدم و هر چيز غير از مسائل علمي برايم قسري مي باشد.

من به سرچشمه خورشيد نه به خود بردم راه ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خس بي سروپايم كه به سيل افتادم او كه مي رفت مرا هم بدل دريا برد

طباطبايي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه سيدمحمدحسين طباطبايي از خانداني دانش پرور برخاسته اند و تا چهارده پشت ايشان از دانشمندان و علماي به نام تبريز بوده اند. ولادت آن بزرگوار در پايان سال 1321 هجري قمري مصادف با 1282 شمسي بوده است. ايشان در زادگاه خود تحصيلات مقدماتي را به انجام رساند. در سال 1304 رهسپار نجف شدند و ده سال در آن مركز جهاني علوم اسلامي به تكميل معلومات خود پرداختند و نزد استادان معروفي مانند نائيني، كمپاني و بادكوبه اي دروس بالاي فقه و اصول و فلسفه را خواندند. همچنين رياضيات را نزد سيدابوالقاسم خوانساري و اخلاق و عرفان علمي و تفسير قرآن كريم را از محضر حكيم و عارف وارسته، حاج ميرزا علي آقاي قاضي طباطبايي آموختند. سپس در سال 1314 به زادگاه خود بازگشت

و به سبب تنگي وضع معيشتي مجبور شدند 10 سال در تبريز بمانند. سپس به قم مهاجرت كردند و تا پايان عمر در آنجا به تدريس علوم عقلي و تفسير قرآن مشغول بودند. علامه در نجف

در سال 1304 علامه طباطبايي، براي گذراندن مراتب عالي دروس حوزوي، به همراه همسر و فرزند نورسيده اش «محمد» عازم نجف اشرف شدند و منزل محقري اجاره كردند. غربت نا مأنوس بودن با محيط و گرماي هوا، شرايط ناگواري براي اين خانواده كوچك بوجود آورد. تنگي منزل و نبودِ آب خود مزيد بر مشكلات بود. در اين اوضاع تنها دلخوشي علامه و همسرش محمد كوچك بود. ولي ناگهان بيمار شد و بساط شادماني خانواده را به يكباره برچيد. نبود پزشكان متخصص و لوازم پزشكي مورد نياز، باعث وخيم شدن حال محمد كوچك و مرگ او شد. فقدان آن كودك در ديار غربت، علامه و همسر مهربانش را در سوگ و ماتم نشاند. مرحوم علامه بار سنگين غم را در دل خود پنهان مي كرد و همسرش را تسكين مي داد. مدتي بعد خداوند فرزند ديگري به آ نها عنايت فرمود، ولي اين شكوفه نورسته هم پس از يك سال سر به تيره تراب گذاشت و غم اين خانواده جوان را تازه كرد. فرزند سوم هم به سرنوشت برادران خود دچار شد و اين وضع خاطر لطيف همسر مهربان علامه را آزرده مي ساخت. علامه طباطبايي به پيشگاه خداوند زاري مي كرد تا از چنين وضع پريشاني رهايي يابند. روزي آيت الله قاضي طباطبايي كه استاد علامه، و از بستگان همسرش بود، به منزل ايشان آمدند و از آنها دلجويي فرمودند. هنگام رفتن به همسر مرحوم

علامه فرمودند اين بار فرزندتان پسر است و باقي مي ماند. نامش را عبدالباقي بگذار تا ان شاءالله برايتان بماند. علامه كه تا آن زمان از بچه دار شدن همسرش خبر نداشت، متحير ماند اما سرانجام پيش بيني اين عارف وارسته درست درآمد و خداوند فرزندي به آنها عنايت فرمود. وضعيت معيشتي

علامه طباطبايي به اتفاق همسر و برادرش به مدت ده سال در نجف اشرف اقامت داشت. آن حكيم الهي ضمن كسب معارف فقهي، عرفاني و فلسفي، موفق به تدوين آثاري در حكمت و كلام شد. اما در اواخر اين دوران از جهت معيشتي با مشكل روبرو شد؛ زيرا نسبت به مصرف سهم امام و بيت المال حساس بود و هزينه زندگي را با درآمد ملكي موروثي اش در تبريز اداره مي كرد كه از تبريز به نجف حواله مي شد. در اواخر اقامت علامه، دولت از ارسال وجوه به خارج كشور جلوگيري كردو ديگر مبلغي به دست علامه بزرگوار نرسيد و دچار تنگنا شد. مدتي را به صرفه جويي شديد و فروش اثاث منزل و قرض گرفتن گذراندند و در انتظار رسيدن پول بودند، تا اينكه به طور غيرمنتطره وجهي از ايران رسيد و علامه پس از پرداخت بدهي ها عازم ايران شد. همسر علامه طباطبايي

قمرالسادات، همسر علامه، از خانواده متدين و پاك طينت طباطبايي، زني بود كه در سير تكاملي و سلوك علامه نقش مؤثر داشت. خانمي كه همه عمر را در طبق اخلاص گذاشت و در راه اين عارف والامقام تقديم كرد. دشوارترين مشقّت ها را در غربت شهرهاي نجف و قم تحمل كرد و حتي يك بار هم گلايه نكرد. مهندس سيدعبدالباقي طباطبايي، فرزند اين خانواده مي گويد: هنگامي كه خواستيم به

قم عزيمت كنيم به مادرم گفتم: شب عيد كه وقت مسافرت نيست؛ در اين هواي سرد كجا مي خواهيم برويم؟ مادرم نگاهي به من كرد و در حالي كه اشك چشمانش را پاك مي كرد اين شعر را خواند:

رشته اي بر گردنم افكنده دوست

مي كشد هرجا كه خاطرخواه اوست

رشته برگردن نه از بي مهري است

رشته عشق است و بر گردن نكوست قدرداني از همسر

حضرت علامه طباطبايي درباره همسر خود چنين مي گويد: اين زن بود كه مرا به اينجا رسانيد؛ او شريك من در كارهاي علمي است و هرچه نوشته ام نصفش مال اين خانم است. او به حدي به من كمك مي كرد كه گاه از چگونگي تهيه قباي خود اطلاع نداشتم (به اين معنا كه مي رفت پارچه اي انتخاب مي كرد، مي خريد و پس از دوخت و آماده سازي در اختيار ايشان قرار مي داد) وقتي مشغول تحقيق و پژوهش بودم، با من سخن نمي گفت و سعي مي كرد، شرايط آرامي برايم ايجاد كند، رشته افكارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز مي كرد و آرام چاي را مي گذاشت و مي رفت. مرحوم علامه به همسر باوفايش عشق مي ورزيد و برايش احترام بسياري قائل بود. پس از مرگش تا مدتها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر مي شد و در فقدان او ناباورانه اشك مي ريخت و اين مهر دوسويه همگان را به تعجب وا داشته بود. بي آلايشي و ساده زيستي

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني، از شاگردان علامه طباطبايي مي گويد: آيت الله حجت تصميم به توسعه مدرسه حجتيه قم گرفت. زمين هايي را خريد و در پي آن بود كه نقشه مناسبي براي مدرسه تهيّه كند تا طرح جامع اش را اجرا كند. مهندسان نقشه هاي متعددي كشيدند ولي

ايشان نپسنديد. سرانجام شنيديم سيدي از تبريز آمده و نقشه اي رسم كرده كه مورد پسند آيت الله حجت واقع شده است. همچنين شنيديم اين سيد در رياضيات و فلسفه استاد است و درس فلسفه اي شروع كرده است. بسيار مشتاق زيارت ايشان بوديم تا اينكه روزي يكي از دوستان آمد و گفت آقاي قاضي از زيارت مشهد برگشته، بيايد به ديدنش برويم. چون به منزل شان وارد شديم، متوجه شديم آن مرد معروف و آن فيلسوف و رياضي دان همان سيدي است كه ما هر روز او را در كوچه مي ديديدم و از بس ساده زيست و بي آلايش بود، حتي احتمال نمي داديم اهل علم باشد، چه رسد به اينكه فيلسوف و دانشمند باشد. تواضع استاد

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني در وصف تواضع استاد خود علامه طباطبايي مي گويد: از زمان طلبگي، ما در قم به منزل ايشان رفت و آمد داشتيم و هيچگاه نشد با ايشان به جماعت نماز بخوانيم و اين غصه در دل ما مانده بود كه جماعت ايشان را درك نكرده ايم. سالي در ماه شعبان به مشهد مقدس مشرف شدند و مهمان ما بودند. موقع نماز مغرب سجاده اي براي ايشان و يكي از همراهان پهن كردم و از اطاق خارج شدم؛ به اميد اينكه استاد به نماز مشغول شوند و سپس من داخل شوم و نماز را به امامت حضرت علامه بخوانم. قريب يك ربع ساعت از مغرب گذشت، آن رفيق همراه، مرا صدا زد و گفت: ايشان همينطور نشسته و منتظر شماست. آمدم محضر استاد عرض كردم: چهل سال است از شما تقاضا كرده ام كه يك نماز با شما بخوانم ولي تا به حال نشده است

قبول بفرماييد ما به شما اقتدا كنيم. با تبسم مليحي فرمودند: يك سال ديگر هم روي آن چهل سال! سرانجام بنده را مجبور به امامت جماعت كردند.

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني در وصف تفسير گران سنگ مرحوم علامه طباطبايي، الميزان، مي گويد: روزي به حضرت استاد عرض كردم: هنوز حوزه هاي علميه به ارزش واقعي تفسير شريف الميزان پي نبرده اند و اگر حوزه علميه به تدريس و تحقيق اين كتاب با ارزش مشغول شود و پيوسته اين كار را ادامه دهد، پس از دويست سال ارزش اين كتاب معلوم خواهد شد و باز عرض كردم: وقتي به مطالعه اين كتاب مشغول مي شوم در بعضي از اوقات كه آيات را به هم ربط مي دهيد و از راه موازنه و تطبيق آيات معني را بيرون مي كشيد، جز آنكه بگويم در آن هنگام قلم وحي و الهام الهي آنرا بر زبان شما جاري ساخته است؛ تعبير ديگري ندارم. ايشان سري تكان دادند و فرمودند: اين فقط حسن نظر شما است. ما كاري نكرده ايم. عظمت روح و هيبت استاد

آيت الله محمدتقي مصباح يزدي پيرامون شخصيت علامه طباطبايي مي گويد: علامه طباطبايي مظهر متانت، وقار، طمأنينه، عزت نفس، توكل، اخلاص، تواضع، عطوفت و ديگر مكارم اخلاقي بودند. آثار عظمت روح و نورانيت دل و ارتباط با ماوراي طبيعت در سيماي ملكوتي ايشان هويدا بود. بر مجلس ايشان چنان هيبتي سايه مي افكند كه حضار را در سكوتي ژرف و پر تأمل فرو مي برد و انسان را به ياد شعر فرزدق مي انداخت كه در مدح امام سجاد(ع) گفته است: او از بس حيا و شرم و ادب داشت به هيچ كس زل نمي زند و نگاهش به

زمين بود، ولي ديگران از شدت هيبت و جذبه او نمي توانستند در چهره اش خيره شوند.

به خاطر دارم كه روشندلي در محضر ايشان با چشماني اشكبار مي گفت: در شگفتم كه چگونه زمين، سنگيني چنين مرداني را تحمل مي كند. رابطه با مجامع علمي و دانشگاهي

علامه طباطبايي علاوه بر تشويق دانش پژوهان و تلاش در تربيت شاگرداني مانند شهيد مطهري و شهيد بهشتي عنايت خاصي به گسترش معارف اسلامي در خارج از حوزه علميه داشتند و از اين رو، با دانشگاه استادان دانشگاه رابطه داشتند. از ثمرات اين رابطه، كتاب گرانسنگ و بي بديل اصول فلسفه و روش رئاليسم است كه از اولين نگارشهاي شناخت شناسي در حوزه فلسفه اسلامي است. آن فيلسوف فرزانه عنايت خاصي به ايجاد رابطه با آن مستشرقان و روشنفكران غربي داشتند كه به تحقيق درباره اسلام علاقه مند بودند. هانري كربن، كه از متدين ترين مستشرقان است، چندين سال در كنار علامه بزرگوار شاگردي كرد و حتي در مجلس هاي انس عارفانه مرحوم علامه مانند تفسير اشعار حافظ شركت مي جست. احياي معارف اسلامي

آيت الله مصباح يزدي درباره نقش علامه طباطبايي در احياي معارف اسلامي چنين مي گويد: براي اينكه تأثير فعاليت هاي علمي و فرهنگي علامه بزرگوار در جامعه ايران و جوامع اسلامي و كل جهان ارزيابي شود، توجه به دو نكته ضرورت دارد. اول آنكه اهميت كارهاي فرهنگي را در جامعه بدانيم و نكته دوم شناخت كامل جامعه قبل از طلوع خورشيد وجود علامه طباطبايي است؛ يعني دانستن اينكه جامعه در چه وضعي بود و چه كمبودهايي داشت. اين مسلم است كه فعاليت فرهنگي براي يك جامعه زنده از ضروري ترين فعاليت هاي اجتماعي و تأثير آن براي رشد جامعه از

هر عاملي مؤثرتر است. مرحوم علامه نيز هنگامي به حوزه علميه قم قدم گذاشت كه اين نهال نورسته علمي تازه به مرحله رشد پاگذاشته بود و سخت نيازمند باغبان توانا و دلسوزي بود تا بتواند آن را بارور كند. در چنين اوضاعي آن فيلسوف و دانشمند جامع، با شناختي كه از نيازهاي جامعه داشت، به تربيت نيروهاي كارآمد پرداخت. ايجاد تحول در حوزه علميه

علامه طباطبايي درباره وضعيت تحصيلي حوزه علميه چنين فرموده اند: وقتي به قم آمدم مطالعه اي در وضع تحصيلي حوزه كردم و يك فكري درباره نياز جامعه اسلامي بين آن نياز و آنچه در حوزه موجود بود چندان تناسبي نديدم. جامعه ما احتياج داشت به عنوان جامعه اسلامي قرآن را درست بشناسد و از گنجينه هاي علوم اين كتاب عظيم الهي بهره برداري كند. ولي در حوزه هاي علميه حتي يك درس رسمي تفسير قرآن وجود نداشت. جامعه ما براي اينكه بتواند عقايد خودش را در مقابل عقايد ديگران عرضه و از آنها دفاع كند، به قدرت استدلال عقلي نياز داشت. پس به درسهايي در حوزه مورد نياز بود كه قدرت تعقل و استدلال را بالا ببرد. ولي از بحث هاي عقلي و فلسفه خبري نبود و تفسير قرآن نه تنها به عنوان يك درس مطرح نبود، مورد مذمّت هم بود. از احاديث هم احاديث عقلي و اعتقادي مورد انزوا واقع شده بود. ذهن فلسفي و روش تفسيري

شهيد آيت اللّه مطهري درباره ذهن فلسفي و روش تفسيري استاد خود علامه طباطبايي چنين مي گويد: علامه طباطبايي، چند نظريه در فلسفه دارند؛ نظرياتي در سطح جهاني كه شايد 50 تا 60 سال ديگر ارزش اينها روشن بشود ولي خود ما

قدر خودمان را نمي دانيم. ايشان در وصف تفسير الميزان مي گويد: تفسير الميزان همه اش با فكر نوشته نشد، من معتقدم كه بسياري از اين مطالب از الهامات غيبي است. كمتر مشكلي در مسائل اسلامي و ديني برايم پيش آمده كه كليد حل آن را در الميزان نيابم. ذوق و قريحه شعري

عارف وارسته، سيدمحمدحسين طباطبايي، داراي روح لطيف، ذوقي عالي و لطافت خاصي بودند. در اشعار عرب به شعرهاي «ابن فارض» بويژه نظم السلوك او علاقه مند بودند و در اشعار فارسي ديوان حافظ شيرازي را مي ستودند و گهگاه براي دوستان غزلي آرام آرام مي خواندند. او خود نيز داراي قريحه شعري بود و غزل هاي

مهر خوبان دل و دين از همه بي پروا برد

رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد

تو مپندار كه مجنون سرِ خود مجنون گشت

از سَمَك تا به سمايش كشش ليلا برد

من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه

ذرّه اي بودم و مهر تو مرا بالا برد علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) و استادشان آيت الله قاضي(رحمت الله عليه)

آيت الله سيدمحمدحسين طباطبايي از محضر استادان گرانقدري بهره برده است، اما آنكه مورد عنايت مرحوم علامه بود و بارها نامش را به عظمت ياد مي كرد، آيت الله ميرزا علي آقاي قاضي طباطبايي است. علامه بزرگوار مي فرمود: ما هرچه داريم از مرحوم قاضي داريم، چه در زمينه علوم و چه در زمينه اخلاق و معارف الهي. آن عارف وارسته و يگانه عصر ما در عرفان عملي و سير و سلوك الي اللّه، گوهر كمال را در وجود علامه طباطبايي يافت و در همان اوايل ورود ايشان به نجف، او را تحت تربيت خود قرار داد و اين شاگرد نيز چه خوش درخشيد

و كوشش هاي استاد را به بار نشاند. آيت الله شيخ محمدتقي آملي(ره) مي فرمايد: اگر بناست تحت تصرف انسان كاملي باشيد، من بهتر از آقاي طباطبايي كسي را نمي شناسم او از بهترين شاگردان مرحوم قاضي است و همان وقت هم كشفياتي داشتند. آثار علامه طباطبايي(رحمت الله عليه)

علامه سيدمحمدحسين طباطبايي تبريزي در اواخر اسفند سال 1324 از تبريز به قم مهاجرت كردند و از همان آغاز خلأيي را در زمينه پرداختن حوزويان به قرآن كريم و علوم عقلي احساس كردند خود ايشان مي فرمايند:

«هنگامي كه از تبريز به قم آمدم، مطالعه اي در نيازهاي جامعه اسلامي و مطالعه اي در وضع حوزه قم كردم و پس از سنجيدن آنها به اين نتيجه رسيدم كه اين حوزه نياز شديدي به تفسير قرآن دارد، تا مفاهيم والاي اصيل ترين متن اسلامي و عظيم ترين امانت الهي را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند. ازسوي ديگر چون شبهات مادي رواج يافته بود، نياز شديدي به بحث هاي عقلي و فلسفي وجود داشت، تا حوزه بتواند مباني فكري و عقيدتي اسلام را با براهين عقلي اثبات و از موضع حق خود، دفاع نمايد. از اين رو وظيفه شرعي خود دانستم كه به ياري خداي متعال، در رفع اين دو نياز ضروري كوشش نمايم».

اين تشخيص نياز و تكليف شناسي سبب گرديد تا مرحوم علامه از همان آغاز رويكردي جدي به مباحث قرآني و عقلي بيابد. ايشان از سال 1325 ش. دروس تفسير خود را در قم آغاز كرد و آنچه را كه در آن جلسات مي فرمود، مكتوب مي ساخت تا اينكه نخستين جلد الميزان درسال 1334 منتشر شد. و نگارش اين تفسير شگرف حدود

17 سال به طول انجاميد.

تفسير قرآن براي علامه طباطبايي نه يك كار علمي بلكه ايفاي وظيفه و اداي تكليف بود و اين مفسر عارف چه حالات عرفاني و تأثرات قلبي كه در هنگام مطالعه بر روي قرآن عظيم پيدا نكرده است.

آقاي موسوي همداني مترجم محترم تفسير الميزان كه براي مقابله و اطمينان از صحت ترجمه خدمت استاد علامه طباطبايي مي رسيد مي گويد: در تفسير قرآن، وقتي به آيات رحمت و يا غضب و توبه برمي خورديم ايشان دگرگون مي شد و در مواقعي نيز اشك از ديدگانش جاري مي شد، در اين حالت كه به شدت منقلب به نظر مي رسيد، مي كوشيد من متوجه حالتش نشوم. در يكي از روزهاي زمستاني كه زير كرسي نشسته بوديم، من تفسير فارسي مي خواندم و ايشان تفسير عربي، كه بحث در رحمت پروردگار و آموزش گناهان بود، ناگهان معظم له به قدري متأثر شد كه نتوانست به گريستن بي صدا اكتفا كند و با صداي بلند شروع به اشك ريختن كرد.

يكي از مراجع تقليد گذشته عبارت شگفتي درخصوص زحمات طاقت فرساي مرحوم علامه طباطبايي در راه نگارش تفسير الميزان دارند و مي فرمايند: علامه طباطبايي خود را در اين راه تضحيه كرد يعني قرباني قرآن نمود.

مرحوم شهيد مطهري درباره اين كار سترگ گفته است: تفسير الميزان همه اش با فكر نوشته نشد. من معتقدم كه بسياري از اين مطالب از الهامات غيبي است.

در عين حال مرحوم علامه اين كار عظيم را وظيفه و تكليفي بيش نمي پندارد كه با عنايت خداوندي آن را به انجام رسانده است.

يكي از شاگردان مرحوم علامه طباطبايي مي نويسد: در اين تفسير بين معاني ظاهري و باطني قرآن و بين عقل

و نقل جمع شده و هر يك حظ خود را ايفا مي كنند. اين تفسير به قدري جالب است و به اندازه اي زيبا و دلنشين است كه آن را مي توان به عنوان سند عقايد اسلام و شيعه به دنيا معرفي كرد و به تمام مكتب ها و مذهب ها فرستاد و بر اين اساس، آنان را به دين اسلام و مذهب تشيع فراخواند.

اگر اين تفسير در حوزه ها تدريس شود و روي محتويات و مطالب آن بحث و نقد و تجزيه و تحليل به عمل آيد و پيوسته اين امر ادامه يابد، پس از دويست سال ارزش اين تفسير معلوم خواهد شد.

عنايت و توجه خاص مرحوم علامه به روايات و احاديث اهل بيت عليهم السلام براي فهم معاني قرآن از آن رو است كه ايشان معتقدند كه از اسرار و باطن قرآن كساني آگاهند كه به صفت المطهرون متصف باشند چرا كه قرآن مي فرمايد: «انه لقرآن كريم في كتاب مكنون لايمسه الا المطهرون» و از سوي ديگر در آيه تطهير مي فرمايد: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»

بنابر اين قرآن مطهرون را تنها كساني مي داند كه مي توانند رموز و ظرايف و اسرار آن را درك كنند و به استناد صريح آيه بعدي ايشان، همانا اهل بيت (ع) مي باشند.

همچنين مرحوم علامه طباطبايي در خصوص آيه شريفه «قل لا اسئلكم عليه اجراً الا الموده في القربي» بگو براي رسالتم از شما مزد و پاداشي جز محبت نزديكانم نمي خواهم؛ معتقدند: مراد از القربي در اين آيه، اهل بيت (ع) مي باشند و مي نويسند: «علاوه بر اينكه روايتهاي چندي از طريق اهل

سنت و روايتهاي بسياري از طريق شيعه، بر همين معني وارد شده است، اخبار متواتري نيز از طريق هر دو طرف بر وجوب مودت و لزوم محبت اهل بيت (ع) دلالت دارد كه اين معني و تفسير را تأييد مي كند».

همچنين ايشان معتقد است كه «روايتهاي متواتري، از طريق هر دو طرف، از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده مانند حديث ثقلين و حديث سفينه و... كه همه متضمن اين است كه مردم در فهم كتاب خدا و هر آنچه كه در آن است؛ از اصول معارف و فروع دين گرفته تا بيان حقايق آن، بايد به اهل بيت (عليهم السلام) رجوع كنند. پس از تأمل كافي در اين روايتها ديگر شكي نمي ماند كه واجب كردن محبت اهل بيت(عليهم السلام) از سوي خدا و اجر رسالت قرار دادن آن، براي اين است كه مردم به اهل بيت(عليهم السلام) مراجعه كنند و آنها را ملجأ و مرجع علمي خويش دانند.

مرحوم علامه (ره) همانگونه كه استاد شهيد مطهري گفته اند در تفسير قرآن از الهامات و توجهات غيبي محروم نمانده اند خود ايشان معتقدند كه «يك حقيقت قرآني وجود دارد كه نمي شود انكار كرد و آن اين است كه هرگاه انسان به وادي ولايت الهي گام نهاد و به ساحت قدس و كبريا نزديك گشت، دري از ملكوت آسمانها و زمين به رويش گشوده مي شود كه از آن آيات كبري و انوار جبروت الهي را كه بر ديگران مخفي است مشاهده مي كند».

و از همين جاست كه حضرت ايشان مي فرمايد:

خم ابروي تو بود و كف مينوي تو بود

كه به يك جلوه زمن نام و نشان يكجا برد

و

در جاي ديگري مي فرمايد:

تو مپندار كه مجنون سرخود مجنون گشت

از سمك تا به سمائش كشش ليلا برد

من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه

ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد

همه دلباخته بوديم و هراسان، كه غمت

همه را پشت سرانداخت، مرا تنها برد

واقعاً اين عنايت الهي به حضرت علامه پاداش اخلاص و صبر ايشان است. آن روز كه ايشان به پژوهش و تدريس پيرامون تفسير و علوم عقلي پرداخت، در ميان علما و بزرگان تدريس فقه و اصول، زمينه ساز مرجعيت عامه به شمار مي رفت و به اصطلاح غير از فقه و اصول، فضل محسوب مي شد.

تحمل مخالفتهاي دوستان با تدريس فلسفه و اقناع هر يك از آنان در آن روزگار كار آساني نبود به خصوص آنكه حربه تكفير در دستان عده اي به ابزاري براي جايگزيني مباحث علمي و مباحثات طلبگي تبديل شده بود.

علامه معتقد بود آنچه كه تكليف ساز است، نياز جوامع بشري است و در روزگاري كه دانش پژوهان با چمدانهاي پر از اشكال و شبهات به مراكز علمي و آموزشي روي مي آورند، راهي جز اقناع آنان با استفاده از شيوه هاي استدلالي نيست.

علامه براي نيل به اين اهداف هرگز خود را بي نياز از توجه و عنايت خداوند سبب ساز نمي ديد و تأثير اساتيد بزرگ و خودساخته اي همچون مرحوم حاج سيدعلي آقا قاضي (1285-1365 ه_ ق) بر حالات روحي و عرفاني مرحوم علامه آنچنان بود كه خود ايشان مي فرمايد: «وقتي درسال 1304 ه_ ش براي تحصيل به نجف اشرف رهسپار گرديدم، در نخستين روزها در منزل نشسته و به آينده خود فكر مي كردم و برخي افكار نگران كننده از ذهنم

عبور مي كردند. ناگهان شخصي دق الباب كرد. از جا برخاسته و درب را باز كردم، يكي ازعلماي نامدار سلام كرد و داخل منزل شد و خيرمقدم گفت، وي كه چهره اي جذاب و نوراني داشت كم كم باب گفت و گو را باز كرد و با من انسي گرفت و درضمن بيانات خود گفت: كسي كه براي تحصيل به نجف مي آيد شايسته است علاوه بر فراگيري علوم گوناگون به فكر تهذيب نفس و تكميل مكارم و كسب فضايل باشد. اين جمله را گفت و منزل ما را ترك نمود. سخنان اين عارف متشرع _ آيت الله حاج سيدعلي قاضي _ چنان مرا شيفته نمود كه تا در نجف بودم از محضرش بهره مي گرفتم».

عشق و ارادت حضرت ايشان به اهل بيت (سلام الله عليهم) و خضوع و خشوع در برابر ولايت و امامت در زندگي ايشان چيزي نبود كه از ديد نزديكان و مريدان ايشان هم پنهان بماند.

وقتي از مرحوم شهيد مطهري پرسيده مي شود كه دليل اين همه تجليل شما از علامه طباطبايي براي چيست و چرا تعبير «روحي فداه» را در مورد ايشان بكار مي بريد، آن فيلسوف متشرع پاسخ داد: من حكيم و عارف بسيار ديده ام و احترام من به ايشان به خاطر علم او نيست بلكه از اين جهت است كه او عاشق و دلباخته اهل بيت (سلام الله عليهم) است.

از درخت تنومند معرفت و دانش علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) به جز تفسير الميزان آثار گران مايه ذيل به يادگار مانده است:

بداية الحكمة: كتابي كه يك دوره تدريس فشردة فلسفه براي دوستداران علوم عقلي در قم و سپس دانشگاههاي كشور گرديد.

نهاية الحكمة: اين اثر

براي تدريس فلسفه با توضيحي بيشتر، عمقي افزونتر و سطحي عاليتر تدوين شده است. بر كتابهاي بداية الحكمت و نهاية الحكمت شروح مختلفي نوشته شده است و مي توان گفت كه از جمله بهترين كتابهايي هستند كه درسده اخير در گستره فلسفه اسلامي نوشته شده است.

اصول فلسفه و روش رئاليسم: بينش علامه پيرامون نظرات ماديون و ماترياليستها باعث فراهم آرودن اين اثر گرديد . اين اثر با پاورقيهاي استاد شهيد مرتضي مطهري همراه است.

حاشيه بر كفايه: كتابي در علم اصول فقه كه پيرامون قوانين استنباط احكام به بحث مي پردازد.

شيعه در اسلام: دورهاي كامل از اعتقادات و معارف شيعه در اين اثر نفيس به چشم ميخورد؛ اين كتاب گرانبها به زبانهاي مختلف دنيا ترجمه و بارها چاپ شده است.

مجموعه مذاكرات با پروفسور هانري كربن.

خلاصه تعاليم اسلام: اين كتاب خلاصه اي از آن چه يك مسلمان متعهد بايد از آن آگاهي داشته و خود را بدان زينت دهد، بيان كرده است.

روابط اجتماعي در اسلام : انسان و اجتماع و رشد اجتماعي او، پاية زندگي اجتماعي، آزادي در اسلام و... مباحثي است كه در اين كتاب بدانها پرداخته شده است.

بررسيهاي اسلامي: مجموعهاي است زرّين از مقالات استاد كه بسان دائرة المعارفي از معارف ناب اسلامي جمع آوري شده است.

آموزش دين: كتابي با قلم روان و مطالبي لازم و ضروري است كه براي دانش آموزان نوشته شده است.

رسالة انسان قبل از دنيا: در دنيا و بعد از دنيا، اين كتاب كه اكنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثي مفيد از عوالم سه گانة ماده، مثال و عقل مطرح كرده و پيرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان

مطالبي بسيار مفيد و لازم ارائه كرده است.

رسالههايي گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف،... اين مجموعه 26 رساله است كه بنا به ضرورت و نياز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.

ديوان شعر فارسي: مجموعهاي از اشعار چشمگير و عميق علامه كه طي ساليان متمادي سروده شده است.

سنن النبي: سيره و روش رسول الله _ صلّي الله عليه و آله _ در بين مردم و همراه خانواده در اين اثر به چشم ميخورد. اين اثر اخير توسط استاد حسين استاد ولي به زبان فارسي ترجمه شده است.

لُبّ اللباب: مجموعه درسهاي اخلاق استاد كه از سالهاي 1368 تا 1369 قمري براي برخي از فضلاي حوزة قم بيان فرمودهاند.

حاشيه بر اسفار: نظرات استاد فرزانه علامه طباطبايي بر اسفار در اين كتاب جمع آوري شده است. علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) از ديدگاه آيت اللّه اميني(حفظه الله)

آيت اللّه اميني(حفظه الله) در وصف استاد خود چنين مي فرمايند:

علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) چشمه جوشاني بود كه در صحنه روحانيت شيعه جاري شد و تشنگان حقيقت را سيراب كرد. او آفتاب درخشاني بود كه در آسمان اسلام طلوع كرد و تيرگي هاي شُبَهات و اوهام را برطرف كرد و به حق بايد ايشان را بزرگترين افتخار حوزه علميه قم، بلكه بزرگترين شخصيت علمي جهان اسلام در اين عصر شمرد كه در احياي تفكر اسلامي صحيح و مبارزه با انحرافات و بدعت ها و شناساندن اسلام راستين كه در مكتب اهل بيت(ع) تبلور يافته است، تأثير فوق العاده داشت. همين بس كه اغلب رجال سياسي، علمي و روحاني امروز كشور و گردانندگان چرخ انقلاب اسلامي از شاگردان بي واسطه يا با واسطه اويند.

سيره فلسفي

روش حضرت علامه در پژوهش ها فلسفه چنين ويژگي هايي داشت 1 _ پايه هاي اند يشه استاد را تنها براهين يقيني تشكيل مي داد؛ زيرا اثبات مسائل فلسفي فقط با مقدمات يقيني ميسر است. 2 _ حفظ و تكرار بر انديشه فلاسفه بزرگ بسنده نمي كرد و انديشه هاي گذشتگان را مورد تصحيح نقد قرار مي داد. 3 _ امور اعتباري را با مسائل فلسفي مخلوط نمي كرد و محور انديشه خود را تنها بر واقعيت هاي جهان هستي گذاشته بود 4 _ اوج تكامل عقلي و روحي اين ابرمرد حكمت تا بدانجا بود كه كليات عقلي را بدون دخالت قوه خيال و تمثّل مصداقي آن ها در مرحله تخيل، ادراك مي كرد. 5 _ روش تحليلي آن بزرگ مرد فلسفه بررسي كامل موضوعات فلسفي بود و تا تصور كاملي از موضوع مسئله بدست نمي آورد وارد بحث نمي شد. 6 _ در تنظيم مسائل عقلي از نحوه چينش مسائل رياضي الهام مي گرفت. 7 _ از مكاتب مختلف فلسفي بهره مي جست.

عرفان عملي علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) از منظر آيت الله حسن زاده آملي(حفظه الله)

آثار هر كس نمودار دارايي اوست بهترين معرف آن جناب، سير و سلوك انساني و آثار علمي، از تدريس و تاليف اوست. افاضل حوزه علميه قم كه شاغل كرسي تدريس اصول معارف حقه جعفريه اند، از تلامذه اويند، و تفسير عظيم الشان الميزان كه عالم علم را مايه فخر و مباهات است، يكي از آثار نفيس قلمي و ام الكتاب مؤلفات اوست. جايگاه علامه طباطبائي در عرفان عملي

موقعيت جناب علامه طباطبائي (رضوان الله عليه) در عرفان عملي اين بود كه دريافته بود و به اين باور رسيده بود كه: «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم». (1)

راه اين است و جز اين نيست. و دقيقا بدين جهت، رفتار او، گفتار او، سكوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودي او، حكايت كننده وارستگي و عظمت ذخاير علمي و عملي او بود.

انسان وقتي حضرت علامه طباطبائي را زيارت مي كرد، به ياد اين حديث شريف مي افتاد كه جناب كليني در كتاب فضل العلم كافي به اسنادش از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي كند و فرموده است: من تعلم العلم و عمل به و علم لله، دعي في ملكوت السماوات عظيما: فقيل تعلم لله و عمل لله و علم لله. (2)

آن كسي كه دانش تحصيل كند و بدان عمل كند و به ديگران براي خدا تعليم بنمايد، در ملكوت سماوات و عالم اله - كه خودش عالم عظيم است - او را به عظيم صدا مي كنند: اي بزرگ، اي آقا، اي كسي كه براي خدا تحصيل علم كرده اي، براي خدا بدان عمل كرده اي، براي خدا به ديگران تعليم داده اي، تو آقا و بزرگ و عظيمي.

بنده هفده سال در محضر شريف او با ايشان انس داشتم و از ايشان كار لغوي نديدم. حرف لغوي نشنيدم. بسيار مواظب كلام خود بود. علامه طباطبائي و مراقبت از نفس

به حقيقت، دل اين مرد بزرگوار معدن تقوا بود; زيرا بسيار مواظب خود بود. همواره اهتمامش بر اين بود و مي گفت در شب و روز زماني را براي حسابرسي خود قرار بدهيد و ببينيد كه اين 24 ساعت چگونه بر شما گذشته. اهل محاسبه باشيد. همان طور كه يك بازرگان و يك كاسب دخل و خرج خود و صادرات و وارداتش را حساب مي كند، شما ببينيد در اين شب و

روز كه بر شما گذشت، چه چيزي اندوخته ايد. چه گفته ايد. يك يك رفتار و گفتارتان را حسابرسي كنيد. از نادرستي ها استغفار كنيد و سعي كنيد تكرار نشود، و براي آنچه شايسته و صالح و به فرمان حاكم عقل بود، خدا را شاكر باشيد، تا بتدريج براي شما تخلق به اخلاق ربوبي ملكه بشود. «و لاتكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم». (3)

حضرت علامه همواره مراقب نفس خويش بود و از خدا غافل نمي شد و اين امر در صورت و رفتار و حرفشان پيدا بود كه ايشان در پيشگاه ديگري قرار گرفته. هر چند به صورت ظاهر، جسمش با ديگران بود، پيدا بود كه در محضر ديگري نشسته است.

در اين باره، مصباح الشريعة مي فرمايد كه: «العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله» ; عارف بدنش با خلق و دلش با خداست; «و لامونس له سوي الله، و هو في رياض قدسه متردد و من لطائف فضله متزود» ; توشه اش آن سويي است. قلبي كه او دارد در پيشگاه ملكوت عالم آمد و شد دارد. مونسش ملكوت عالم است.

چنين كسي مراقبت دارد و انسان بر اثر اين مراقبت، يواش يواش به صفات ملكوتي متصف مي شود و بدان خو مي گيرد.

از خاطرم نمي رود كه مرحوم علامه طباطبائي وقتي به من فرمود: «آقا، من هر روز مراقبتم قوي تر است. شب، مشاهدات من، مكاشفات من زلالتر است». هر چه روز مراقبت شديدتر باشد، شب مكاشفات زلالتر و صافي تر است. عصاره خوبي ها

علامه سيد محمد حسين طباطبايي مردي ساده و بي آلايش بود. متواضع، مودب، متين و با وقار بود و هيچ وقت عصباني نمي شد.

هيچ گاه بلند سخن نگفت؛ در مورد كسي بد نمي

گفت و هرگز كسي از ايشان غيبت نشنيد. سخن كسي را قطع نمي كرد و به صحبت هاي ديگران خوب گوش ميداد.

براي بدخواهان خودش هرگز نمي گذاشت كه ديگران اقدامي كنند و خودش هم عفو ميكرد. ز بحث هاي جدلي دوري ميكرد و در برخورد باشاگردان خود شيوه مخصوصي داشت.

در شيوه وي هيچ وقت تحكم فكر در كار نبود. هميشه درعين حالي كه سعي داشت متناسب بادرك واستعداد شاگردان، مطلب را القا كند، به آن ها مجال تفكر ميداد.

اساسا ايشان نسبت به تربيت شاگرد به خصوص اهل فضل و خصوصا در زمينه معارف وحقايق قرآني و استدلالي، شيفتگي زيادي داشت.

علامه اجازه نميداد كسي دست ايشان را ببوسد؛ در همه لحظات مراقب خويش بود و هيچ گاه از خود تعريف نميكرد. نسبت به اهل و عيال و خانواده بسيار مهربان بود. بامناجات و دعا و راز و نياز بسيار مانوس بود. اكثر اوقات در سكوت بود و فقط لبانش به ذكر خدا حركت ميكرد.

پياده روي را دوست داشت. در بذل دانش حريص بود. سؤال هيچكس را بدون جواب نمي گذاشت. به زيادي و كمي شاگردان توجه نداشت؛ حتِِي گاهي از اوقات براي دوسه نفر هم درس مي گفت. گاهي كه استاد خطاب ميشد، ميفرمود اين تعبير را دوست ندارم، ما اينجا دور هم جمع شده ايم تابا كمك و همفكري، معارف اسلام را دريابيم.

اخلاص كامل داشت و هميشه جلب رضايت خدا را در نظر ميگرفت.

وخلاصه اين بزرگمرد الهي عصاره اي از تمام اخلاقيات نيكو و ويژگيهاي حسن را دارا بود. پرواز به سوي ملكوت

علامه طباطبايي، سرانجام پس از 81 سال و هجده روز عمر با بركت

و زندگي پرتلاش، در 24 آبان 1360 ش از اين جهان رخت بربست و جهان تشيع را در سوگ خود نشاند. با درگذشت علامه، اين مفسر وارسته و حكيم عارف، دل هاي پاك انديشمندان و بزرگان عرصه علم و ادب غرق اندوه شد. سرسلسله بيداردلان، حضرت امام خميني(ره) با اظهار هم دردي و برپايي مجلس ختم براي ايشان، اين ضايعه اسفناك را به جهان تشيع تسليت گفتند.

پاينده باد حوزه هاي نور و حجره هاي كوچك كه در هر زمان و مكاني خيزشگاه مرداني بزرگ و ژرف انديش بوده و خواهد بود. پي نوشت: 1) سوره اسراء/9

2) اصول كافى، تعريب حضرت استاد حسن زاده آملى، ج 1، ص 27.

3) سوره حشر/19

عزيزي، حبيب الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله عزيزي

محل تولد : مراغه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

ايشان نقش آفريني نغمه هاي نوراني ، نظريه مديريت عارفانه (رويكرد اشراقي مديريت)، همكاري با مركز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي با ارائه طرح احياي معاونت امور تربيتي وزارت آموزش و پرورش ، تدوين طرح جامع آموزش قرآن وزارت آموزش و پرورش و با همكاري اساتيد بزرگ قرآن : شهيدي ، علامي، حاج ابوالقاسمي اديب زاده، مديريت تدوين طرح تربيت داوران فنون قرائت ، حفظ و معارف قرآن در دو سطح عمومي و تخصصي را در كارنامه خود دارد.

يكي از خدمات ارزنده ايشان به جامعه قرآني دو سال تلاش حقوقي براي احياي قانون اعطاي مدرك كارشناسي و بالاتر به حافظان قرآن مي باشد (ابطال تبصره هاي مغير با اين قانون توسط ديوان عدالت اداري در شهريور 1383) ايشان هم اكنون علي رغم بعضي نامهرباني ها پيگير شكل گرفتن معاونت امور قرآني وزارت

فرهنگ و ارشاد اسلامي مي باشد.

عليزاده، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر عليزاده

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/10/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 با مدرك ديپلم وارد حوزه علميّه قم شدم دروس مقدّمات تا لمعتين را در مدارس علميّه امام صادق و امام باقر گذراندم دروس سطح را در محضر اساتيد محتدم اعتمادي و مهري و ... آموختم و كفايتين را نيز از دروس استاد اعتمادي و گنجي بهره بردم . از سال 1372 با شركت در دروس خارج فقه و اصول اساتيد بزرگواري چون مكارم شيرازي و وحيد خراساني به مدّت هشت سال از محضر آنان سود جستم.

دروس دانشگاهي را از سال 1370در رشته فلسفه غرب در گروه فلسفه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شروع كردم و بعد از فارغ التحصيل شدن در سال 1374 در همان رشته در دانشگاه اصفهان پذيرفته شدم و در سال 1378آن دوره را نيز به پايان رساندم. از سال 1374با دفتر تبليغات اسلامي شروع به همكاري كردم . ابتدا با ويرايش كتب فلسفي كلامي و در سالهاي اخير با تحقيق و پژوهش در سائل و موضوعات فلسفي با اين دفتر همكاري دارم

فاضل، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هادي فاضل

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/8/12

زندگينامه علمي

اينجانب محمد هادي فاضل پس از دوره راهنمائي در سال 1353 وارد حوزه شدم و پس از يك سال تحصيل دروس ابتدائي در نجف اشرف به ايران عزيمت كرده و تا سال 56 در بابل در حوزه مدرسه صدر آن شهر ادامه دادم و از سال 56 وارد حوزه مقدس قم شدم و تا سال 1359

سطح را به پايان رسانده و از آن سال در درس خارج آقاي وحيد خراساني شركت كردم (در فقه واصول) و تا سال 1372 از محضر ايشان استفاده نمودم در كنار اين درسها منظومه سبزواري را خدمت آقايان گرامي و انصاري شيرازي خواندم وا شارات را خدمت آقاي ممدوحي و مقداري از اسفار را خدمت آقاي احمدي يزدي و نيز از نوارهاي منطق (برهان شفا) و فلسفه استاد مصباح يزدي (شفا و نهايه و مباحث متفرقه فلسفي ديگر) و استاد جوادي آملي (اسفار جلدهاي اول و دوم و سوم و ششم و هفتم و هشتم و نهم و كتاب شرح فصوص الحكم قيصري و قبل از ان تمهيد القواعد ابن تركه) بهره بردم و در درس مصباح الانس استاد حسن زاده آملي شركت كردم.

در فقه و اصول حدود 6 سال در درسهاي مرحوم شيخ جواد تبريزي شركت كردم و سه سال در درس مكاسب (خارج) آقاي هاشمي شاهرودي و از سال 1384 تاكنون نيز در درس آقاي شبيري زنجاني شركت مي كنم . مطالعات تاريخي، تفسيري، علوم سياسي، كلامي، اخلاقي و عرفاني نيز داشته و دارم.

بيشتر فعاليتهاي اينجانب تدريس كتب حوزوي و درس بوده و از سال 64 تدريس را به طور رسمي از كتب ادبيات و فقه و اصول آغاز نموده و تا به حال همچنان مشغول تدريس سطوح عالي فقه و اصول (مكاسب، كفايتين، جواهر الكلام) و عرفان نظري (شرح فصوص قيصري) هستم. اين درسها به طور آزاد و يا در مدارس قم عرضه شده و از سال 72 تا 78 در حوزه فيضيه مازندران واقع در شهر بابل به عنوان مدرسي مشغول

بودم و در سال 85 و 86 نيز در امتحانات شفاهي مدارس براي پايه هاي مختلف سطح يك و دو به عنوان ممتحن خدمت كرده ام.

فاضلي، قادر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قادر فاضلي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قادر فاضلي در سال 1360 ديپلم در رشته الكترونيك را گرفته سپس وارد حوزه علميه شدم دروس حوزوي را تا درس خارج ادامه داده و به تحقيق و تدريس پرداخته ام . در كنار دروس فقه و اصول به فلسفه و عرفان پرداخته و نزد استاداني چون علامه حسن زاده آملي، جوادي آملي و مصباح يزدي تلمذ كرده ام . وقتي از قم به تهران مراجعه كردم به محضر علامه محمد تقي جعفري شرفياب شده و مدت قريب 10 سال در موضوعات فقه و دين شناسي از خدمت ايشان استفاده نمودم. از سال 1367 به تدريس در دانشگاهها مشغول شده و هم اكنون نيز ادامه دارد . قريب به 10 سال است كه در شبكه هاي مختلف تلويزيوني برنامه هاي مختلف داشته و در راستاي مسائل ديني و اجتماعي بيش از 100 برنامه از اينجانب پخش شده است. بيش از 30 مقاله علمي در مجله هاي داخل و خارج كشور چاپ و منتشر شده است. تا كنون قريب به 50 جلد كتاب در موضوعات مختلف نوشته ام كه تعداد 24 عنوان از آنها به چاپ رسيده است.

فاطمي، ولي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولي فاطمي

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب ولي فاطمي در سال 1355 پس از سه ماه در حوزه علميه بابل در پائيز همان سال به قم مشرف شدم و دروس حوزوي را در نزد اساتيد اين حوزه مباركه ادامه دادم . پس از مدّتي كه به طور

آزاد مشغول تحصيل بودم وارد مدرسه مباركه رضويه شدم كه از افتخارات و اسباب توفيق حقير، آشنايي با عالم رباني حضرت آيت الله بدلا قدس سره بود كه درحقيقت هديه معنوي حضرت معصومه سلام الله عليها به حقير بود كه با عالم فرهيخته و مهذبي همچون معظم له آشنا شدم و اين آشنايي تا آخر عمر شريف ايشان ادامه داشت و آنچنان با هم مأنوس و معاشر بوديم كه عقد اخوت ميان من و ايشان خوانده شد. بنده بسياري از توفيقاتم را در پرتو قرآن و عترت عليهم السلام و توسل به آن ذوات مقدس بويژه امام زمان عليه السلام برايم حاصل شد اين ناچيز به همه طالبان علم و معرفت توصيه ميكنم كه از دامان عترت پيامبر عليهم السلام نكشند و از همنشيني با علماي مهذب و متقي حداكثر بهره برداري را بنمايند.

ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب

فتال نيشابوري، ابوعلي، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه، حافظ، مفسر، محدث و واعظ. معروف به فتال و فارسى و ابن الفارسى. نام و نسب او را گاهى به جهت انتساب به پدرش، محمد بن حسن، و گاهى به مناسبت جدش، محمد بن على، و گاهى به ملاحظه ى جد عالى اش، محمد بن احمد، ذكر كرده اند. او از مشايخ ابن شهرآشوب است. فتال از شيخ طوسى و به واسطه ى پدرش از سيد مرتضى حديث روايت كرده است. با زمخشرى صاحب «كشاف» از علماى عامه و ابوالفتوح رازى و فضل بن حسن طبرسى از مفسران خاصه معاصر و هم طبقه بود. در فقه و حديث استادى توانا بود. دانش و زهد و پارسايى را با هم داشت. سخنرانى با منطق

رسا و كوبنده بود و واعظى كه با سخن و عمل پند مى داد. گويش زيباى او باعث شد كه به او فتال يا بلبل گويند. ابن داوود در كتاب «رجال» گويد كه: فتال عقيده شناسى جليل القدر و فقيهى دانشمند و زاهدى پارسا بود، كه عاقبت به دست عبدالرزاق ملقب به شهاب الاسلام، رئيس نيشابور به جرم شيعه بودند شهيد شد. از آثارش: «روضه الواعظين و بصيره المتعظين»؛ «التنوير فى معانى التفسير». ابن شهرآشوب راوى هر دو مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305 / 11 ،470 -469 ،297 -296 / 4)، رجال ابن داود (قسم 295 / 1)، روضات الجحنات (243 -234 / 6)، ريحانه (294 -291 / 4)، شهيدان راه فضيلت (79 -78)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 275 / 6)، فوائد الرضويه (469)، فهرست منتجب الدين (191 ،166)، الكنى و الالقاب (13 -12 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى، فتال)، معجم المؤلفين (200 / 9).

فلاح شيرواني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا فلاح شيرواني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

حقير دوره هاي دبستان و راهنمايي را در شهرك خزانه تهران در مدارس ديني مناسبي گذراندم و دوره دبيرستان را در مدرسه نمونة دولتي رشد (ظاهراً اولين مدرسه نمونه دولتي آن زمان- تأسيس 1364) گذراندم (ورودي دوره اول آن بودم) اين مدرسه هم محصول خوبي داشت. و همين تأثيرات چشمگيري روي چند منطقه جنوب شهر گذاشت. پس از ديپلم در سال 68 در رشته مخابرات دانشگاه صنعتي شريف مشغول تحصيل شدم. منتها انديشه اي كه يكبار سال چهارم دبيرستان سر كوبش نموده بودم دوباره سراغم آمد و اين بار جدي تر و تحليلي تر

گريبانم را گرفت. به طور جدي به اين مي انديشيدم كه آيا بايد ادامه تحصيل در رشته مهندسي بدهم يا به حوزه بروم. مخالفتها متنوع و همه جانبه بود و موافقين برخي عاطفي برخورد مي كردند و برخي تحليلهايشان ضيعف بود. پس از چند ماه تحقيق و حتي سكونت چند ماهه در قم جهت تحقيقي در اين باب بالاخره تصميم خود را قاطعانه گرفتم و در سال 71 پس از انصراف از دانشگاه وارد حوزه شدم. در عرض سه سال تا چهار سال پايه ده 10 حوزه را گذراندم (سال 74 تخصصي هاي پايه ده و درسال 75 عموميها را امتحان دادم. از سال 74 به درسهاي خارج سرزدم. از همان سال اول به دروس معقول علاقه اي ويژه داشتم لذا در كنار ادبيات عرب و حلقات شهيد صدر المنطق را هم (پس از مطالعه دقيق آموزش منطق غرويان و مباحثه مفصل آن) تمام كردم و كتاب «آشنايي با فلسفة» شهيد مطهري و «علم چيست، فلسفه چيست» را نيز خواندم. تابستان همان سال اول (72) با كتاب در آمدي بر آموزش فلسفه آقاي غرويان و در محضر آقاي معلمي رسماً دوره فلسفه را شروع كرديم و پس از آن در سال دوم آموزش فلسفه را با ايشان ادامه داديم و تا انتهاي همان سال (72) هر دو جلد را تمام كرديم پس از آن به مطالعاتي در باب فلسفه غرب رو آورديم كه به صورت كامل پيگيري نشد و در سال بعد نهايه را با نظارت جناب استاد فياضي و برگزاري جلسات مرتب رفع اشكال توسط ايشان گذراندم. پس از آن به جهت فشار دروس

اصول و فقه و اصرار بر اتمام سطح 2 سير فلسفي مدتي متوقف شد. در سال 76 در كنار دروس فقه و اصول دوره اشارات(حكمت) را با نوارهاي آيت الله حسن زاده حفظه الله شروع كردم و پس از آن «اسفار اربعه» را با نوارهاي آيت الله جوادي حفظه الله مطالعه كردم. از سال 77 دروس عرفان نظري با كتاب «تمهيد القواعد» توسط استاد يزدان پناه حفظه الله شروع شد كه توفيق شركت مستمر در آن و پس از آن «شرح فصوص الحكم» مرحوم قيصري و در كنار آن دروس حكمة الاشراق و جلسات فلسفة بود. دروس فقه و اصول پس از پاية 10 با حضور در كلاسهاي آيت الله تبريزي و بهجت حفظهم الله حجة الاسلام و المسلمين مددي و تحريري و همچنين حجة الاسلام شيخ صادق لاريجاني ادامه پيدا كرد؛ تا سال 82 كه با پذيرفتن مسؤوليت بخش شهيد بهشتي (فارغ التحصيلان دانشگاهي كه به حوزه آمده بودند) در مدرسه معصوميه، كلاً برنامه هاي علمي بنده متوقف شد. پس از استعفا از مسؤوليت آن بخش در سال 84 دوباره برنامه دروس عرفاني و فلسفي و تحقيقات تربيتي پي گرفته شد. همزمان با استعفا از دو گروه پژوهشي اخلاق و تربيت در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي مشغول شدم. سال تحصيلي 86 _ 87 معاونت پژوهشي مدرسۀ معصوميه را پذيرفتم و در زمستان همان سال (86) گروه پژوهشي «اخلاق و عرفان» را به كمك تعدادي از دوستان در پژوهشكدۀ علمي _ كاربردي باقرالعلوم ع وابسته به سازمان تبليغات طراحي و تأسيس كرديم. دغدغۀ ما در اين گروه پژوهشي فعال كردن تحقيقات كاربردي در حوزۀ

اخلاق و عرفان توسط پژوهشگران توانمند اين عرصه بود.

فلاح، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن فلاح احمد چالي

محل تولد : بابل

شهرت : فلاح بابلي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حسن فلاح احمدچالي در سال 1342هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان بابل ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1355 و در اوج خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي خصوصا با فشار مضاعف بر حوزه هاي علميه وارد حوزه علميه بهشهر گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه (سلام الله عليها) رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1362 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله مكارم، مرحوم آيت الله فاضل، آيت الله منتظري، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته عرفان اسلامي در مقطع دكترا از دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات فارغ التحصيل گرديد. پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت. وي هم اكنون در

دانشگاه آزاد اسلامي شهرستان بابل به امر تدريس اشتغال دارد. درطول حيات علمي خويش به امر نگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "صبر و استقامات"و"روش تحقيق و تأليف"را به رشته تحرير در آورده است.

قاضي، علي آقا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد علي آقا قاضي فرزند حاج سيد حسين قاضي است. ايشان در سيزدهم ماه ذي الحجة الحرام سال 1282ه_.ق. از بطن دختر حاج ميرزا محسن قاضي، در تبريز متولد شد و او را علي نام نهادند، بعد از بلوغ و رشد به تحصيل علوم ادبيه و دينيه مشغول گرديد و مدتي در نزد پدر بزرگوار خود و ميرزا موسي تبريزي و ميرزا محمد علي قراچه داغي درس خواند.

در ايشان، سيد حسين قاضي، انساني بزرگ و وارسته بود كه از شاگردان برجسته آيت الله العظمي ميرزا محمد حسن شيرازي بود و از ايشان اجازه اجتهاد داشت.

درباره ايشان گفته اند زماني كه قصد داشت سامرا را ترك كند و به زادگاه خويش تبريز باز گردد استادش ميرزاي شيرازي به وي فرمود در شبانه روز يك ساعت را براي خودت بگذار.

يك سال بعد چند نفر از تجار تبريز به سامرا مشرف مي شوند و با آيت الله ميرزا محمد حسن شيرازي ملاقات مي كنند؛ وقتي ايشان احوال شاگرد خويش را جويا مي شود، مي گويند:

« يك ساعتي كه شما نصيحت فرموده ايد، تمام اوقات ايشان را گرفته، و در شب و روز با خداي خود مراوده دارند. » تحصيلات

سيد علي قاضي از همان ابتداي جواني تحصيلات خود را نزد پدر بزرگوار سيد حسين قاضي و ميرزا موسوي تبريزي و ميرزا محمد علي قراچه داغي آغاز

كرد.

پدرش به علم تفسير علاقه و رغبت خاص و يد طولايي داشته است، چنانكه سيد علي آقا خودش تصريح كرده كه تفسير كشاف را خدمت پدرش خوانده است. همچنين ايشان ادبيات عربي و فارسي را پيش شاعر نامي و دانشمند معروف ميرزا محمد تقي تبريزي معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به « نير» خوانده و از ايشان اشعار زيادي به فارسي و عربي نقل مي كرد و شعر طنز ايشان را كه هزار بيت بود از بر كرده بود و مي خواند.

ايشان در سال 1308ه_.ق. در سن 26 سالگي به نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلي خويش قرار داد.

آيت الله سيد علي آقا قاضي از زماني كه وارد نجف اشرف شد، ديگر از آنجا به هيچ عنوان خارج نشد مگر يك بار براي زيارت مشهد مقدس حدود سال 1330ه_ ق به ايران سفر كرد و بعد از زيارت به طهران بازگشت و مدت كوتاهي در شهرري در جوار شاه عبدالعظيم اقامت گزيد. اساتيد

ايشان در نجف نزد مرحوم فاضل شرابياني، شيخ محمد حسن مامقاني، شيخ فتح الله شريعت، آخوند خراساني، عارف كامل حاج امامقلي نخجواني و حاجي ميرزا حسين خليلي درس خواند و مخصوصاً از بهترين شاگردان اين استاد اخير به شمار مي آمد كه در خدمت وي تهذيب اخلاق را تحصيل كرد.

آقازاده سيد علي آقا قاضي نقل مي كند:

« ... ميرزا علي آقا قاضي بسيار از استادش ميرزا حسين خليلي ياد مي كرد و او را به نيكي نام مي برد و من نديدم كسي مثل اين استادش او را در شگفتي اندازد

و هر وقت نام اين استاد نزدش برده مي شد به او حالت بهت و سكوت دست مي داد و غرق تأملات و تفكرات مي شد! »

ايشان از سن نوجواني تحت تربيت والد گرامي، آقا سيد حسين قاضي بود و جوهره حركت و سلوك ايشان از پدر بزرگوارشان مي باشد و بعد از آن كه به نجف اشرف مشرف شدند، نزد آيت الله شيخ محمد بهاري و آيت الله سيد احمد كربلايي معروف به واحد العين و به كسب مكارم اخلاقي و عرفاني پرداخت و اين دو نيز از مبرزترين شاگردان ملاحسينقلي همداني(ره) بودند.

درباره ملاحسينقلي همداني حكايات هاي بس شگفت آوري نقل شده، كه گوياي عظمت، روح بلند و نفوذ معنوي ايشان مي باشد. او با عشق و همت بي نظير زمان زيادي از عمرش را به تربيت مستعدين سپري كرد تا اين كه توانست 300 نفر را تربيت كند كه هر يك از آنها يكي از اولياي الهي شدند، مانند شيخ محمد بهاري، مرحوم سيد احمد كربلايي، مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي و ... .

سلسه اساتيد ملاحسينقلي همداني به حاج سيد علي شوشتري و سپس به شخصي به نام ملاقلي جولا مي رسد.

آقا سيد علي قاضي در عراق به خدمت جمعي از اكابر اولياء رسيد و از آن جمله سالهايي چند در تحت تربيت مرحوم آقا سيد احمد كربلايي معروف به واحدالعين، قرار گرفت و از صحبت آن بزرگوار به درجات اولياء أبرار ارتقاء گزيد، چندان كه در تهذيب اخلاق شاگردان و مريدان و ملازمان چندي را تربيت كرد.

آقا سيد علي آقاي قاضي درباره اين استادش مي فرمايد:

« شبي

از شبها را به مسجد سهله مي گذارنيدم- زاده الله شرفاً- به تنهايي به نيمه شب يكي در آمد و به مقام ابراهيم عليه السلام مقام كرد و از پي فريضه صبح در سجده شد تا طلوع خورشيد. آنگاه برفتم و ديدم عين الانسان و الانسان العين آقا سيد احمد كربلايي بكاء است، و از شدت گريه، خاك سجده گاه گل كرده است! و صبح برفت و در حجره نشست و چنان مي خنديد كه صداي او به بيرون مسجد مي رسيد. »

آيت الله شيخ علي سعادت پرور نقل مي كند:

« وقتي مرحوم آقا سيد علي قاضي جواني بيش نبود، پدر مرحومش آقا سيد حسين قاضي كه خود از دست پروردگان مرحوم عارف كامل حاج امامقلي نخجواني بود به آقاي قاضي سفارش كرده بود كه هر روز به محضر استاد مشرف شده و چند ساعتي در محضرش بنشيند، اگر صحبت و كلامي شد كه بهره گيرد و گرنه به صورت و هيئت استاد نظاره نمايد. در آن روزها، مرض وبا در نجف غوغا مي كرد، فرزندان مرحوم آقا امامقلي نخجواني يكي پس از ديگري در اثر مرض وبا رحلت مي كردند و ايشان بدون هيچ ناراحتي و انزجار قلبي به شكرگزاري مشغول بود. وقتي از وي علت اين عمل را جويا شدند فرمود:

قباله هاي زمين را ديده ايد كه وقتي كسي صاحب يكي از آنها شد، هر كاري كه دلش خواست با زمين اش انجام مي دهد؛ حالا هم خداي سبحان صاحب و مالك اصلي اين فرزندان و همه چيز من است و هر كاري كه بخواهد با آنان انجام مي دهد

و كسي را حق سوال و اعتراض نيست! » درجه اجتهاد

پس از اقامت در نجف اشرف، تحصيلات حوزوي خود را نزد اساتيدي از جمله فاضل شربياني، شيخ محمد مامقاني، شيخ فتح الله شريعت، آخوند خراساني و... ادامه دادند و سرانجام كوشش هاي خستگي ناپذير مرحوم آيت الله قاضي در راه كسب علم، كمال و دانش، در سن 27 سالگي به ثمر نشست و اين جوان بلند همت در عنفوان جواني به درجه اجتهاد رسيد. جامعيت علمي

آقا سيد هاشم حداد از شاگردان ايشان مي فرمود:

« مرحوم آقا (قاضي) يك عالمي بود كه از جهت فقاهت بي نظير بود. از جهت فهم روايت و حديث بي نظير بود. از جهت تفسير و علوم قرآني بي نظير بود. از جهت ادبيات عرب و لغت و فصاحت بي نظير بود، حتي از جهت تجويد و قرائت قرآن. و در مجالس فاتحه اي كه احياناً حضور پيدا مي نمود، كمتر قاري قرآن بود كه جرأت خواندن در حضور وي را داشته باشد، چرا كه اشكالهاي تجويدي و نحوه قرائتشان را مي گفت... »

آيت الله خسروشاهي از علامه طباطبائي نقل مي كردند كه:

كتابهاي معقول را خواندم ولي وقتي خدمت سيد علي آقا قاضي رسيدم فهميدم كه يك كلمه هم نفهميدم!

مرحوم قاضي در لغت عرب بي نظير بود، گويند: چهل هزار لغت از حفظ داشت. و شعر عربي را چنان مي سرود كه اعراب تشخيص نمي دادند سراينده اين شعر عجمي(غير عرب) است. روزي در بين مذاكرات، مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالله مامقاني(ره) به ايشان مي گويد:

من آن قدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم

كه اگر شخص غير عرب، شعري عربي بسرايد من مي فهمم كه سراينده عجم است، اگرچه آن شعر در اعلي درجه از فصاحت و بلاغت باشد. مرحوم قاضي يكي از قصائد عربي را كه سراينده اش عرب بود شروع به خواندن مي كند و در بين آن قصيده، از خود چند شعر بالبداهه اضافه مي كند و سپس به ايشان مي گويد: كدام يك از اينها را غير عرب سروده است؟ و ايشان نتوانستند تشخيص دهند.

مرحوم قاضي در تفسير قرآن كريم و معاني آن يد طولائي داشت و علامه طهراني از قول مرحوم استاد علامه طباطبائي مي فرمودند:

« اين سبك تفسير آيه به آيه را مرحوم قاضي به ما تعليم دادند و ما در تفسير{الميزان}، از مسير و روش ايشان پيروي مي كنيم. ايشان در فهم معاني روايات وارده از ائمه معصومين عليهم السلام ذهن بسيار باز و روشني داشتند و ما طريقه فهم احاديث را كه « فقه الحديث» گويند از ايشان آموخته ايم. » شاگردان

آيت الله قاضي طي سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامي را با كلام نافذ و عمل صالح خويش تدريس فرمودند و در هر دوره شاگرداني پرورش دادند كه هر كدام از بزرگان وادي عرفان و اخلاق محسوب مي شوند؛ و البته فقط نام تعدادي از آن ها بر ما معلوم است و اين كه ايشان در حقيقت چه كساني را تا قله هاي بلند عرفان و معنويت بالا كشيده و از شراب گواراي معرفت بر كامشان ريختند، براي ما بصورت كامل و دقيق آشكار نيست. اما به تعدادي از آن ها كه مبرز و شناخته شده

هستند، اشاره مي كنيم:

آيت الله شيخ محمد تقي آملي(ره)

آيت الله سيد محمد حسين طباطبائي(ره)

آيت الله سيد محمد حسن طباطبايي(ره)

آيت الله محمد تقي بهجت فومني(حفظه الله)

آيت الله سيد عباس كاشاني(حفظه الله)

آيت الله سيد عبد الكريم كشميري(ره)

آيت الله شهيد سيد عبدالحسين دستغيب(ره)

آيت الله علي اكبر مرندي(ره)

آيت الله سيد حسن مصطفوي تبريزي

آيت الله علي محمد بروجردي(ره)

آيت الله نجابت شيرازي(ره)

آيت الله سيد محمد حسيني همداني

آيت الله سيد حسن مسقطي(ره)

آيت الله سيد هاشم رضوي كشميري(ره)

حاج سيد هاشم حداد(ره)

و ... در پي محبوب

ايشان از جواني به دنبال تزكيه و تهذيب نفس و كسب معنويت و معارف بلند اسلام بود و در اين راه چهل سال صبر و مجاهده كرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراك را از وي ربوده بود.

ضمير الهي اش او را به عالم قدس مي خواند و او كه قصد كوي جانان را در سر دارد، مي خواهد به هر نحو شده از اين خاكدان طبيعت به عالم نور و ملكوت پا گذارد.

مي داند كه جانب عشق عظيم است و نبايد به راحتي از دستش بدهد و فرو بگذاردش، براي همين چهل سال است كه مشغول مجاهده است.

چهل سال است كه آداب عبوديت مي آموزد و هنوز معشوق به حضور خود راهش نداده است!

خود ايشان مي گويد:

« نزد هر كس احتمال مي دادم از او چيزي بفهمم، مي نشستم اگر مطلبي را مي فهميدم، كه خود خدا نعمت داده بود و اگر نمي فهميدم ديگر به آن شخص مراجعه نمي كردم. » تقيّد تام به آداب شرع

براي همين آن قدر

خود را به ضوابط و آداب شرع و رعايت مستحبات و ترك مكروهات ملزم ساخته بود تا امري از محبوب فرو نماند و آن قدر بر آن اصرار مي كند كه به حسب طاقت بشري هيچ مستحبي از او فوت نمي شود تا آن جا كه بعضي از مخالفان و معاندان مي گويند:

« قاضي كه اين قدر خود را مقيّد به آداب كرده شخصي ريايي و خودنماست. »

و عده اي ديگر هم با وجود مخالفت باز نمي توانند تحسينش نكنند.

يكي از مخالفين ايشان مي گويد:

« من سفر بسيار كردم، با بزرگان عالم اسلام محشور بوده ام و از احوال بسياري از آنان بالمشاهده آگاهم اما حقيقتاً هيچ كس را همانند قاضي تا بدين حد مقيد به آداب شرع نديده ام. »

خود ايشان مي گويد:

« چون بيست سال تمام چشمم را كنترل كرده بودم، چشم ترس براي من آمده بود، چنان كه هر وقت مي خواست نامحرمي وارد شود از دو دقيقه قبل خود به خود چشم هايم بسته مي شد و خداوند به من منت گذاشت كه چشم من بي اختيار روي هم مي آمد و آن مشقت از من رفته بود. »

و ايشان نا اميد نمي شود، مي داند كه طلب حقيقي جدا از مطلوب نيست زيرا كه شنيده است:

« اذا تقرب اليّ شبراً تقربت اليه ذراعاً:

و هرگاه به اندازه يك وجب به من نزديك شود به اندازه زراعي به او نزديك شوم.»

اين قدم ها بايد برداشته شود و آن نزديكي بايد حاصل گردد تا زماني كه عاشق به معشوق برسد و پرده ها كامل برداشته

شود و وصال صورت گيرد و البته معلوم است كه معشوق خود در همه جا پيشقدم و مشتاق تر است.

« او نيز اطمينان دارد كه باز نشدن در روحانيت، نه از ناحيه بي التفاتي معشوق است بلكه اگر در، بي موقع باز شود صد در صد خام از كار در آيد! »

و بعدها آيت الله قاضي كه خود چهل سال پشت در مانده، و صادق بودن خود را در آن عشق و محبت به محبوب و معبود ازل ثابت كرده، درس استقامت و صبوري را به شاگردانش هم مي آموزد و چنين مي گويد:

« اگر به جستجوي آب زمين را كندي، نبايد خسته و نااميد شوي، اگر وقتش باشد به آب مي رسي، وگرنه نااميد مشو كه بالاخره به آب مي رسي و حتي آ برايت فوران مي كند. »

آيت الله نجابت از قول ايشان مي گويد:

« چهل سال است دم از پروردگار عالم زدم. چند مرتبه خواستند مرا بكشند، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني نگذاشت و خدا هم كمكم كرد! در اين مدت نه خوابي ديدم، نه مكاشفه اي، نه رفيقي، نه همدردي، چهل سال است كه در را مي كوبم و خبري نيست. » صبر و استقامت چهل ساله

بيت زير از اشعار ايشان مي باشد:

و لا تكن كمثل من ان فتح الباب خرج

والزم و كن كمثل من ان فتح الباب ولج

اگر دري باز شد، تو بيشتر استقامت به خرج بده؛ بگو خدايا! افزونش كن؛ بايد در عبوديت استقامت ورزيد، يعني صبور شد؛ اگر خواستند بكشندش، بگويد من از خدا دست بر نمي دارم؛ اگر نان و

آبش را قطع كردند، استقامت كند، و حتي اگر دنيا جمع شود و بگويند بيا صرفنظر كن بگويد صرفنظر نمي كنم.

و آيت الله قاضي به اين زودي ها خسته نمي شود.

و مي گويد:

« هر چه بادا باد، در بحر جنون پا مي زنم، امشب كشفي نصيبم شد شد، نشد نشد، امشب خوابي ديدم ديدم، نديدم نديدم، من كشف نمي خواهم تمام اين مدت چهل سال آن هم براي زرق و برق و كشف و كرامتي چند، نه! من معرفت خودش را مي خواهم، من خودش را مي خواهم. »

اسم اعظم را استقامت بر وحدانيت خداي جل و علا مي داند و مي گويد:

« اگر شخص در طلب، استقامت پيدا كرد، اسم اعظم در روح او جا پيدا مي كند و آن وقت لايق اسرار ربوبي مي گردد. »

و خود چون استقامت دارد، سرانجام صداي فرشتگان را مي شنود كه:

« ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التي كنتم توعدون:

آنان كه گفتند پروردگار ما الله است و بر اين ايمان پايدار ماندند، فرشتگان بر آن ها نازل شوند كه ديگر هيچ ترسي و حزن و اندوهي نداشته باشيد و شما را به همان بهشتي كه وعده دادند بشارت باد. سوره فصلت آيه 30 ». فتح باب

آيت الله قاضي هميشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمين شرفين امام حسين عليه السلام و حضرت ابوالفضل عليه السلام به جا مي آورد، و چون به حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام مي رسد، با خود مي انديشد كه تا

به حال در مدت اين چهل سال هيچ چيز از عالم معنا برايم ظهور نكرده، هر چه دارم به عنايت خدا و به بركت ثبات است.

در راه سيّد ترك زباني كه ديوانه است، به طرف او مي دود و مي گويد؛ سيّد علي، سيّد علي، امروز مرجع اولياء در تمام دنيا حضرت ابوالفضل عليه السلام هستند، و او آن قدر سر در گريبان است كه متوجه نمي شود آن سيد چه مي گويد! به حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام مي رود. اذن دخول و زيارت و نماز زيارت مي خواند و مي خواهد كه مشغول نماز مغرب شود.

آيت الله نجابت مي گويد:

« تكبيره الاحرام را كه مي گويد، مي بيند كه وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام به طور كلي عوض مي شود، آن گونه كه نه چشمي تا به حال ديده و نه گوشي شنيده و نه به قلب بشري خطور كرده است. قرائت را كمي نگه مي دارد تا وضع تخفيف يابد و بعد دوباره نماز را ادامه مي دهد، مستحبات را كم مي كند و نماز را سريع تر از هميشه به پايان مي رساند. به حرم امام حسين عليه السلام نمي رود و به دنبال جايي خلوت به خانه رفته و براي اين كه با اهل منزل هم برخورد نكند به پشت بام مي رود. آن جا دراز مي كشد و دوباره آن حال مي آيد و بيشتر مي ماند. تا اهل منزل سيني چاي را مي آورد، آن حال مي رود. نماز عشاء را مي خواند و دوباره آن وضع بر مي گردد؛ چيزي كه تا

به حال حتي به گفته خودش يك ذره اش را هم نديده است و حالا كه ديده نه مي تواند در بدن بماند و نه مي تواند بيرون بيايد. دوباره كه شام را مي آوردند، آن حال قطع مي شود و نيمه شب دوباره بر مي گردد و مدت بيشتري طول مي كشد. »

آري و بالاخره درهاي آسمان برايش گشوده و فتح باب مي شود.

مي گويد:

« آن چه را مي خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسين عليه السلام در را به رويم گشود. ابن فارض يك قصيده تائيه براي استادش گفته؛ من هم يك قصيده تائيه براي امام حسين عليه السلام گفته ام نمره يك! كه كار مرا ايشان درست كرد و در غيب را به نحو اتم برايم باز كرد. »

« او در اثر طلب حقيقي و استقامت به خانه كه نه، به خود صاحبخانه رسيده است و يار او را به درون خانه راه داده؛ او از حصار تنگ دنيا كه خيال و سرابي بيش نبوده و حقيقي ندارد، گذشته و به عالم روح و مجردات پيوسته است و چون فهميده كه از عالم خيال چيزي نصيبش نمي شود، باب خيال برايش بسته مي شود. »

آيت الله نجابت نقل مي كند:

دفعه اولي كه ما آيت الله قاضي را ديديم، خيلي با ما گرم گرفتند و ما را تحويل گرفتند. در اثر اين التفات زياد، من زبانم باز شد و گفتم: آقا اين وضع اهل معرفت به خيال است يا به حقيقت؟ ناگهان ايشان چشمهايش درشت شد و گفت:

« اي فرزندم من چهل سال است با حضرت حق هستم و

دم از او مي زنم اين پندار و خيال است؟! » رحلت

به هر حال، ميرزا علي آقا قاضي پس از سالها تدريس معارف بلند اسلامي و تربيت شاگردان الهي، در روز دوشنبه چهارم ماه ربيع المولود سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات كرد و در وادي الاسلام نزد پدر خود دفن شد.

مدت عمر شريف ايشان هشتاد و سه سال و دو ماه و بيست و يك روز بوده است.

ايشان در سال هاي آخر عمر عطش و بي تابي، جسم و روحش را با هم مي سوزاند و او مرتب آب مي خواهد و مي گويد:

« در سينه ام آتش است ساكت نمي شود. »

و دائم با خود تكرار مي كند:

گفت من مستسقي ام آبم كشد

گر چه مي دانم كه هم آبم كشد

طبيبش به وي مي گويد:

« آقا من طبيب شما هستم، به شما مي گويم در اين ماه رمضان روزي 3-2 ليوان آب بخوريد. »

و او كه مي داند اين آب آن آتش را خاموش نمي كند تا آخر روزه هايش را كامل مي گيرد و مي گويد:

« رها كن تا كه چون ماهي گدازان غمش باشم »

لحظات احتضار سخت ترين لحظات براي زمين و زيباترين لحظات براي عارف است.

آيت الله كشميري مي فرمودند:

هنگام احتضار، خودش با اشاره به بدن خود مي فرمود:

« اين دارد مي رود. »

و هنگام غسل مشاهده شد كه صورتش باز و لبانش خندان بود.

باز آيت الله كشميري فرمودند:

« بعد از وفاتش خواستم بفهمم مقام ايشان چقدر است، در رؤيا ديدم

از قبر آقاي قاضي تا به آسمان نور كشيده شده است، فهميدم خيلي مقام والايي دارد. »

سيد عبدالحسين قاضي نوه ايشان جريان شب رحلت آقاي قاضي را اين طور بيان مي كند:

« ايشان مدتي بيمار بودند. يك شب به پدرم كه در آن زمان 20 ساله بودند مي گويند كه امشب نخواب و بيدار باش. پدرم هم متوجه نمي شود كه جريان چيست.

ايشان نقل مي كند كه ساعتي از نيمه شب آقاي قاضي او را صدا مي زنند و رو به قبله دراز مي كشند و مي گويند من در حال مرگ هستم و به او سفارش مي كنند كه همسر و بچه هاي ديگرشان را بيدار نكند و تا صبح بالاي سرشان بنشيند و قرآن بخواند.

پدرم مي گويد علي رغم اين كه اگر كسي بداند كه پدش در حال مرگ است و هيچ نگويد، سخت است، اما من اين موضوع را با كمال آرامش پذيرفتم و به كسي هيچ نگفتم و پيش او نشستم.

آقاي قاضي به من فرمودند كه دارم راحت مي شوم و اين راحتي از طرف پاهايم شروع شده و به طرف بالا مي آيد. سپس فرمودند فقط قلبم درد مي كند بعد فرمودند كه رويم را بپوشان، من هم روي صورتشان را پوشاندم و ايشان از دنيا رفتند.

من بدون هيچ دغدغه و اضطراب تا صبح پيش ايشان نشستم و قرآن خواندم تا آن كه هنگام اذان صبح شد و خانواده آمدند و پرسيدند كه جريان چيست و من هم گفتم كه پدر فوت شده است و فرياد و سر و صدا از اهل خانه بلند شد و

در آن لحظه تازه متوجه تصرف او شدم و فهميدم چه اتفاقي افتاده است و از مرگ پدرم بسيار متأثر شدم. »

او كه عمري با عشق و سر سپردگي به مولايش امام حسين عليه السلام سر كرده، غريب نيست اگر حضرتش، كريمانه، خود كسي را سراغش بفرستد تا كارهاي دفن و كفن او را بجا آورد. آقا يحيي هرگز آقاي قاضي را نمي شناخته ولي از طرف امام حسين عليه السلام در حالت خواب يا مكاشفه براي اين امر مأموريت پيدا مي كند و تمام كارهاي كفن و دفن ايشان را انجام مي دهد.

آيت الله بهجت مي فرمودند:

« شب قبل از وفات آقاي قاضي، كسي خواب ديده بود كه تابوتي را مي برند كه رويش نوشته شده بود « توفي وليّ الله » فردا ديدند آقاي قاضي وفات كرده است. » تناثر نجوم در رحلت ايشان

مرحوم علامه آقا سيد عبدالعزيز طباطبائي يزدي نقل نمود كه از استادم مرحوم آيت الله العظمي خوئي شنيدم كه فرمود:

« در ايام وفات استاد اخلاق آقا سيد علي قاضي تبريزي تناثر نجوم رخ داد و اين به جهت رفعت مقام آن مرحوم بود.

مرحوم طباطبائي يزدي نقل كرد كه ما گفتيم: اين اصلاً محال است كه ستاره ها به خاطر كسي ريزش كنند و سقوط نمايند ولي استادمان آقاي خوئي تأكيد نمود، شما انكار كنيد من كه خودم اين واقعه شگفت انگيز را با چشمان خود ديدم و نمي توانم چيزي را كه در پيش من يقيني است، انكار نمايم. »

قمي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عباس قمي در سال 1294 هجري قمري در شهر مقدس قم چشم

به جهان گشود . وي تحصيل علوم اسلامي را در زادگاه خود شروع كرد و در سال 1316 ه .ق راهي نجف اشرف شد و در آنجا به تحصيل و تكميل علوم و معارف اسلامي پرداخت ؛ او اندوخته هاي علمي خود را در اختيار فضلا و طلاب ديگر نيز قرار داد و توانست شاگردان زيادي را تربيت نمايد . محدث قمي سرانجام در سال 1359 ه. ق دار فاني را وداع گفت .گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ عباس قمي تحصيل علوم اسلامي را نزد علماي سرشناس قم آغاز كرد سپس در سال 1316 ه.ق راهي نجف اشرف شد و در جوار با عظمت و پرشكوه مولا ي متقيان اميرمومنان حضرت علي به تحصيل و تكميل علوم و معارف اسلامي پرداخت.استادان و مربيان : شيخ عباس قمي به خاطر علاقه بسيار زيادي كه با احاديث و اخبار اهل بيت داشت،همساز محدث نوري شد و رابطه اين دو بزرگوار از استاد و شاگردي گذشت و به مريد و مرادي تبديل شد و لذا اين دوتن بسياري از كتابهاي محدث نوري را با هم استنساخ و مقابله و تصحيح مي كر دند.وقايع ميانسالي : شيخ عباس قمي در سال 1341 ق ، به درخواست جمعي از فضلا و طلاب شهر مشهد، در مدرسة ميرزا جعفر شروع به تدريس نمود . اما حوادث خونين مسجد گوهر شا د كه توسط رضا خان پهلوي صورت گرفت ، او را وادار نمود مجددا به نجف مهاجرت نمايد . محدث قمي انساني زاهدو پارسا بو د ساده زيست لباس وي عبارت

بود از يك قباي كرباس بسيار نظيف و تمييز و فرش خانه اش نيز گليم و غذايش هم بسيار ساده .او از سهم امام استفاده نمي كرد ، مردي از بازرگانان خير تهران تا آخر عمر تبرعا وجه مختصري به ايشان مي داد و وي در كمال قناعت زندگي مي كرد : « روزي در نجف اشرف دو زن محترم كه در بمبئي سكونت داشتند و از بستگان آفا كوچك - از محترمان نجف بودند، به حضور آن مرحوم رسيدند و تقاضا كردند هرماه مبلغ 75 روپيه برايشان تقديم كنند ، تا از لحاظ زندگي در رفاه باشد حاج شيخ عباس از پذيرفتن آن خودداري مي كند . ميرزا محسن محدث زاده فرزند كوچك آن مرحوم اصرار نمود تا قبول نمايد ، ولي ايشان نپذيرفت تا اينكه زنان محترم نا اميدشد ، او را ترك كردند . پس از رفتن آنها فرزند به پدر گرفت من هم ديگر از كسبه بازار براي مخارج روزانه قرض نمي كنم .حاج شيخ عباس ميگويد ساكت باش اين همين مقدار هم كه الان خرج مي كنم ،نميدانم فرداي قيامت چگونه جواب خدا وامام زمان (عج ) را بدهم در جواب اين مقدار معطل هستم . و نيز در اواخر عمرش شخصي همداني به ديدن او درنجف مي زود و از و ضع داخلي ايشان جويا ميشود ،مرحوم محدث قمي هر چه اصرار كرد ايشا ن نپذيرفت پس از رفتن فرد مذكور فرزند بزرگش پرسيد ،پدر چرا نپذيرفتند. جواب مي دهد :نازك و بدنم ضعيف است طاقت جواب خدا را در قيامت ندارم و سپس داستان اميرالمومنين در شب نوزدهم

ماه مبارك رمضان را نقل مي كرد . آنگاه مي گريد و به موعظه اهل خانه مي پرداخت . در يكي از سالها مرد نيكوكاري از محدث قمي خواهش مي كند كه در مجلس او سخنراني و موعظه بنمايد و او را متعهدكرد كه مبلغ پنجاه دينار و عراقي به ايشان بدهد اما محدث قمي گفت : من براي امام حسين به منبر مي روم نه براي ديگري و ومبلغ را نگرفت .زمان و علت فوت : شيخ عباس قمي در مدت اقامت در عراق همواره به كشورها ي خوش آب و هوا سفرميكرد ليكن در سال 1359 ه.ق به خاطر تيرگي روابط عراق و سوريه نتوانست به سوريه و لبنان مسافرت كند و در نتيجه در همان هواي بسيار گرم نجف بسر برد ، لذا اين امر موجب شدت بيماري و كسالت دائمي وي شد تا ينكه نهايتا در سن 65 سالگي شب سه شنبه 23 ذي الحجه الحرام سال 1359 ه.ق فوت كرد.فعاليتهاي آموزشي : شيخ عباس قمي در سال 1341 ه.ق بنا به درخواست عده اي از فضلا و طلاب حوزه علميه مشهد ، آموزش درس اخلاقي را درشبهاي پنج شنبه وجمعه در مدرسة ميرزا جعفر شروع كرد .مي گويند :قريب هزار نفر از طلاب و علماي در شهر مجالس درس وي حاضر مي شد ند .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حاج شيخ آقا بزرگ تهراني ، از دوستان و همنشينان شيخ عباس قمي ، از وي چنين يا د مي كند :محدث قمي پيوسته سرگرم كار بود ،عشقي شديد به نوشتن و تاليف و بحث و تحقيق داشت ،هيچ

امري اور ا از اين شوق و عشق منصرف نمي كرد ،و مانعي در اين راه نمي شناخت . محدث قمي در زمان ا قامت درعراق تابستانها براي زيارت و تجديدقوا به كشورهاي خوش آب و هواي لبنان و سوريه سفركرد.آثار : الدار النظيم في لغات القرآن العظيم ويژگي اثر : كتاب در عين حالي كه لغات قرآن را كاملا شرح داده و معاني آنها را روشن ساخته مختصر و موجز است لذا استفاده از آن بسيار آسان است در مورد همين ويژگي مولف چنين نگاشته است .هذا مختصر منيف و سفر لطيف ،عمليه في توضيح لغات القرآن الشريف في غايه الايجاز و الاختصار ،ليسهل علي الطا لبين تحصيله و لا تفسير عليهم مصاحبه و تحويله اين كتاب مختصر است و لطيف و بسيار نيكو ،آن را در شرح و توضيح لغات قرآن شريف در نهايت ايجاز و اختصار نگاشتن با اينكه استفاده از آن براي خوانندگان آسان باشد وهمراه بردن و نقل و انتقالش مشكل نباشد ب:منابع و ماخذ كتاب آثار كهن و گران سنج و در نتيجه مورد اطمينان است لذا كتاب از اعتبار خاصي برخوردار است . ج:مولف صرفا بشرح لغات بسنده نكرده بلكه به مسائل صرف ونحو نيز پرداخته و ميتوا ن گفت كتاب سرشار از بحثهاي ادبي است . د:در لابلاي مطالب به منا سبتهاي گوناگون،روايات جالب وروشنگرمطلب وارد شده است .كه اين امرراهگشاي بسياري ازمسا يل است.[ كيهان فرهنگي ، شماره 5 ، مرداد1366 ،ص 37و 38 ]

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگي ، شماره 5 ، مرداد1366 ،ص 36

قمي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن قمي

محل تولد : مامازند ورامين

شهرت

تابعيت

: ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1339 هجري شمسي در روستاي مامازند ورامين به دنيا آمد. پدرش از كشاورزان زحمتكش و ساده زيست آن منطقه بود كه به علت تدين و پارسايي زياد به شيخ حسين معروف شده بود. اورا كه پنجمين فرزند خانواده بود، محسن نام نهادند. در سن پنج سالگي قرآن را از پدر خويش ياد گرفت. محسن در 7سالگي وارد كلاس درس شد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه انديشه به اتمام رسانيد. درسال 1350 ودر سن 11 سالگي به قم رفت وبه تحصيل علوم ديني در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني مشغول شد. او دردوران طلبگي شاگرد ممتاز مدرسه بود و به دفعات مكرر توسط حضرت آيت الله گلپايگاني مورد تشويق قرار گرفت و در سن 14 سالگي شروع به تدريس دروس ادبيات و مقدماتي در حوزه علميه نمود. ايشان سطوح عاليه تحصيل حوزوي خود را نزد اساتيد بزرگواري همچون حضرات آيات فاضل لنكراني، ستوده، اعتمادي، صلواتي و صالحي مازندراني به پايان رسانيد. حجة الاسلام والمسلمين محسن قمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به تحقيق وتحصيل وتدريس در حوزه پرداخت و با شروع جنگ تحميلي همراه با برادران خويش به نداي پير انقلاب لبيك گفته و عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شدند. در سال 1360 در هنگام محاصره آبادان مجروح گرديده وبه مقام رفيع جانبازي نائل گشت. در جريان انقلاب اسلامي و دفاع مقدس 5 نفر از خانواده حجة الاسلام محسن قمي به فيض شهادت نايل گشتند.

كاشاني، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ملا) حبيب اللَّه بن على مدد بن رمضان، از علماى اماميه ى قرن 14 ه. (و. 1340 ه.ق).

وى عابد و زاهد و متقى و عرفان مسلك و داراى اخلاق نيكو بود و علاوه بر علوم دينى متداول از بعض علوم غريبه آگاه و داراى قريحه ى شعر بود. او در 14 سالگى از نحو و صرف عربى و مقدمات متداول فارغ شد و نزد حاج سيد حسين و بعض ديگر به تحصيل فقه پرداخت و مقدارى از فصول را نزد شيخ محمد اصفهانى خواهرزاده ى خود صاحب فصول و قسمت عمده از رسائل شيخ مرتضى انصارى را نزد حاج ميرزا ابوالقاسم كلانترى تهرانى خواند و مقدارى از حكمت را نزد شاگردان ملا هادى سبزوارى آموخت و در 16 سالگى به تحصيل اجازه ى روايت و در 18 سالگى به اجازه ى اجتهاد از طرف استاد خود حاج سيد حسين مذكور نايل آمد و همه ى عمر را به انزوا گذرانيد و عزت را در عزلت ديد و اوقات خود را به تأليف و تدريس مصروف داشت. او راست: اسرارالعارفين فى الاخلاق والمعارف، اصطلاحات الصوفية، اصطلاح علم الجفر، الانوار السانحة فى تفسير الفاتحة، ايضاح الرياض (حاشيه بر رياض المسائل)، تذكرةالشهداء، تفسير بعض سور و غيره (ريحانةالادب، لغ.)

حبيب اللَّه الشريف بن ملا على مدد بن رمضان ساوجى كاشانى عالمى فقيه و رئيسى جليل و مؤلفى مروج و مكثر در تأليف بوده است. وى در حدود 1262 متولد شده و در سال 1340 ق وفات نموده است. مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه يكى از مفاخر دانشمندان كاشان و صاحب تأليفات عديده مانند (لباب الالقاب) و (توضيح البيان) و (منتقدالمنافع) در شرح مختصر النافع در 12 جلد و (رياض الحكايات) و (عقايد الايمان) و (گلزار) و (شكايت نامه) و (منيةالاصول) و (درةالجمان) و تذكرةالشهداء و ده ها كتاب ديگر كه

جمعاً بيش از يكصد و بيست كتاب و رساله مى شود. بوده است.

آن مرحوم داراى چندين فرزند عالم و فاضل بوده اند. 1- مرحوم حجةالاسلام آقا حسين شريف 2- ثقةالاسلام آقا احمد شريف 3- ثقةالاسلام آقا محمدشريف كه در قيد حيات و از محترمين كاشان مى باشند.

دامادهاى ارجمندى داشته اند كه از علماء بزرگ كاشانند 1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد فخرالدين امامت 2- مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا عبدالرسول مدنى والد آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى معاصر كه مذكور خواهد شد.

و مخفى نباشد كه مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه چون در سنين كودكى والدش را از دست داد در تحت تربيت و پرورش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين حسينى كاشانى (جد مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى معاصر) قرار گرفت و در كاشان از وى و در تهران از شيخ محمد اندرمانى و شيخ محمد (خواهرزاده صاحب فصول) و ميرزا ابوالقاسم كلانتر صاحب (تقريرات شيخ انصارى) و شيخ هادى مدرس تهرانى و در كربلا از فاضل اردكانى استفاده نموده و از غالب آنان اجازه داشته است.

در كاشان رياست علمى و دينى و در عين حال صاحب كرامت و مقامات معنوى بوده است.

(ح 1340 -1262 ق)، عالم دينى، عابد، عارف و شاعر، متخلص به سالك. اصل وى از ساوه است و پدرش از علماى آنجا بود كه مدتى در قزوين سكنى گزيد و سپس به كاشان منتقل گرديد. ملا حبيب در كاشان به دنيا آمد. در دوران كودكى تحت تربيت و پرورش آيت اللَّه آقا سيد حسين حسينى كاشانى قرار گرفت و صرف

و نحو و مقدمات را از ايشان آموخت. در شانزده سالگى به دريافت اجازه ى روايتى و در حدود نوزده سالگى

به دريافت اجازه اجتهاد از استادش سيد حسين كاشانى نايل شد. سپس به تهران آمد و قسمتى از «فصول» را نزد شيخ محمد اصفهانى، خواهرزاده صاحب «فصول»، خواند و از محضر شيخ محمد اندرمانى استفاده نمود. او آن گاه قسمت عمده ى «رسائل» شيخ انصارى را نزد ميرزا ابوالقاسم كلانتر، صاحب «تقريرات»، شيخ مرتضى انصارى و حكمت را نزد شيخ هادى مدرس تهرانى، از شاگردان برجسته ى حاج ملا هادى سبزوارى، فراگرفت. سپس به عراق رفت و در كربلا از محضر فاضل اردكانى استفاده نمود. او از اغلب اساتيد خويش صاحب اجازه بود. سپس به كاشان بازگشت و رياست علمى و دينى آنجا را عهده دار شد. وى صاحب كرامات و مقامات معنوى بود. از آثارش: «ايضاح الرياض»، حواشى «رياض المسائل»؛ «منتقد المنافع»، در شرح «المختصر النافع»؛ «الانوار السانحة فى تفسير الفاتحة»؛ تفسير هر يك از سوره هاى: «جمعه»، «دهر»، «فتح» و «ملك»؛ «توضيح السبل»، در بيان اديان؛ «اسرار العارفين»، در اخلاق و معارف؛ شرح هر يك از دعاهاى: «كميل»، «جوشن»، «سحر»، «صباح»، «عديله» و «زيارت عاشورا»؛ «لباب الالباب فى القاب الاطياب»؛ «نخبة التبيان»، در معانى و بيان؛ «توضيح البيان»، در تسهيل اوزان؛ «رياض الحكايات»، در قصص و امثال. كاشانى منظومه هاى بسيارى در فقه، اصول، عقايد، بيان، بدايع و درايه، به عربى و فارسى، دارد كه «منية الاصول»، در درايه از منظومه هاى عربى و «نصيحت نامه» و «شكايت نامه» و «گلزار اسرار» از منظومه هاى فارسى اوست.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (559/ 4)، الذريعه (4/ 23 ،277 ،215/ 18 ،282/ 15 ،214/ 14 ،324 -323 ،67/ 11 ،231/ 9 ،98/ 8 ،271/ 7 ،492

-491 ،182/ 4)، ريحانه (20 -18/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 361 -360/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (252 -250/ 6)، لغت نامه (ذيل/ حبيب اللَّه)، معجم المؤلفين (187/ 3).

كاظمي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين كاظمي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/1/1

زندگينامه علمي

درسن 14 سالگي وارد حوزه علميه قم شدم و دروس رسمي حوزه مثل: (ادبيات عرب، اصول، فقه، فلسفه اسلامي و امثال آن) را مطابق برنامه معمول حوزه ها خواندم و خارج از برنامه و به عنوان علاقۀ شخصي، در زمينه «عرفان، اخلاق، فلسفه غرب، ادبيات فارسى، روانشناسي، علوم سياسى، مكالمه عربي و انگليسى و امثال آن» در حدّ وسع، مطالعات و مباحثات داشتم. به علاوه عرفانهاي مختلف از قبيل: «هندي، آمريكائي و فلسفه آنها و مباحث به انرژي و انرژي درماني و ما يشبهه» كه هنوز هم ادامه دارد و به عنوان گرايش اصلي علمي خودم، آنها را انتخاب كرده ام. غرض نقشي است كز ما باز ماند كه از گردون نمي بينم بي وفائي

مگر صاحبدلي روزي ز رحمت كند در حق درويشي دعائى

كاوه نافچي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاوه نافچي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/9/2

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 دروس حوزوي را در حوزه علميه قم شروع كردم و از همان ابتدا در كنار دروس اصلي حوزه، نه تنها كتاب هاي متنوعي در همان موضوع را مطالعه مي كردم بلكه به مطالعات غير دروس حوزوي مي پرداختم تا اين كه در سال 1369 موفق شدم دروس سطح حوزه را تمام بكنم. همزمان با شروع درس خارج در سال 69 در امتحان ورودي كنكور شركت كردم و با آوردن رتبه 500 در رشته فلسفه، در دانشگاه شهيد بهشتي تهران پذيرفته شدم.

در سال 74 در كنكور ارشد رشته «فلسفه

غرب» شركت كرده و رتبه 14 را كسب كردم و همزمان در امتحان ورودي رشته تخصصي حوزه (كلام) پذيرفته شدم و در ميان اين دو، انتخاب رشته تخصصي «كلام» را ترجيح داده و در كنار شركت در دروس خارج فقه: (آيت الله علوي گرگاني)، خارج اصول: (آيت الله مكارم)، به تحصيل در رشته كلام پرداختم در سال 78 توانستم دروس تخصصي را با موافقت و امتيازات عالي در هر ترم به پايان برسانم.

در سال 79، موضوع «معرفت ديني و معرفت علمي» را انتخاب و موضوع رساله دكتري كلام خود انتخاب كردم. بعد از دفاع از رساله خود در دانشگاه آزاد واحد جنوب تهران به عنوان: (عضو هيئت علمي) پذيرفته شدم و در گروه معارف اسلامي به ادامه تدريس دروس معارف اسلامي پرداختم.

لازم به ذكر است اينجانب از سال 1378 مشغول تدريس دانشگاههاي: آزاد اراك، دولتي شاهرود، تربيت معلم تهران، شاهد و آزاد شاهرود شدم. در سال 1383 مقاله اي به نام: «مقايسه معرفت ديني و علمي» نوشتم كه در مجله رواق انديشه صدا و سيما به چاپ رسيد. در سال 1385 مقاله اي به نام: «جلوه هاي رفتاري پيامبر اعظم» نوشتم كه در همايش دانشگاه آزاد لاهيجان پذيرفته و در آنجا ارائه گرديد.

كلباسي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم كلباسي

محمد ابراهيم فرزند محمد حسن كاخكي خراساني مشهور به حاجي كرباسي (كلباسي) يكي از اعلام بزرگ شيعه در شهر اصفهان بود. كرباسي فقيهي جامع و مجتهدي كامل بود. در مواظبت به انجام و آداب و سنن ديني و اسلامي خيلي كوشا بود. كرباسي دانشمندي محتاط بود و با آنكه به مراتب علمي و كمال فقاهت رسيده بود از

نوشتن رساله و دادن فتوي بيمناك بود. (كرباسي پدرش به اتفاق خانواده مدتي از خراسان به محله حوض كرباس هرات ساكن بود سپس ساكن اصفهان گرديدند و آنها را كرباسي خواندند.) مرحوم حاجي كرباسي سالها در عتبات از محضر سيد بحر العلوم، شيخ جعفر كبير، سيد صاحب رياض و محقق اعرجي بهره برد و از محضر آنها توشه ها اندوخت. نوشته اند در نوجواني مدتي كوتاه كنار درس وحيد بزرگ هم زانو زد و خود با مقام فقاهت و اجتهاد وارد اصفهان شد. مرحوم كلباسي با حجة الاسلام اصفهاني معاصر بود و به همديگر صميميتي وافر و خلوصي كامل داشتند. مرحوم كرباسي براي فرامين و دستورات سيد محمد باقر شفتي احترام قائل بود و نوشته سيد را بوسيده به ديده مي سائيد و در بزرگداشت حجة الاسلام كوتاهي نكرد با آنكه شخصيتي در رديف حجة الاسلام بود. حاجي كرباسي در مسجد حكيم اصفهان مركزيتي جامع، مروجي كامل، راهنمائي دائم و امام جماعتي خاشع بود. «نوشته اند شيخ احمد احسائي كذائي متواضعانه به گوشه مسجد حكيم مي خزيد، و به دنبال حاجي سري به خاك مي سائيد. و به زعم بعضي خود افضلي زبان آرا بود.» مرحوم حاجي از خالق خويش خيلي خائف بود. دستورات و موازين شرع اسلام را مو به مو رعايت مي كرد. در انجام فرائض، نوافل و مستحبات جديتي كامل به خرج مي داد. هيچ گاه جماعت او ترك نشد. به فرزندش ابو المعالي مي فرمود: عزيزم راضي نيستم هيچ گاه فرايض خود را فرادي به پا داري (كه اين امر پدر نماز جماعت را به پسر واجب كرد). نوشته اند براي

درك شب قدر سالي را شبها به كلي نخوابيد تا به فيض شب قدر نايل آمد. در انجام حوايج بيچارگان آماده بود دوست داشت آن گاه هزينه سالانه بي نوايان را دهد كه فقر و تهي دستي آنان ثابت گردد و اين اثبات هم بسي دشوار بود. شهادت دادن نزد مرحوم حاجي كاري بسي مشكل بود. نوشته اند وقتي غسالي درباره موضوعي براي دادن شهادت نزد او آمد مسائل مربوط به غسل ميت را از او سؤال كرد و آنچه را لازمه مسائل اول تكليف است از او انتظار داشت و غسال بيچاره او را پاسخگو بود. در اينجا اضافه مي كنند كه غسال به حاجي آقا گفت گذشته از اين مسائل جمله اي نيز به گوش ميت مي خوانيم. پرسيد چه جمله اي؟ غسال جواب داد به ميت مي گوئيم خوشا به حال شما كه مردي و به پاي ميز حاجي آقا براي بيان شهادت حضور نيافتي... مرحوم كرباسي سالها غير از خدمت ديني و رسيدگي به امور مردم، فضلائي چند نيز در اصفهان تربيت نمود كه به مقامات علمي و اخلاقي نايل آمدند. او آثاري هم از خويش به جا گذاشت. از اهم تأليفات او: كتاب اشارات در اصول، منهاج الهداية در فقه، و شوارع هدايت در شرح كفايه. او كتابي فارسي به نام نخبه و رسائلي در عبادات نوشت. رساله عمليه اي نيز به اصرار جناب ميرزاي قمي تدوين نمود اما آن را با ترس و لرز از آتش جهنم به رشته تحرير برده است. آن جناب سرانجام در سال 1262 در اصفهان وفات نمود و در مسجد حكيم مدفون شد. پس

از او آقازاده ها وارث علوم پدر گشتند كه در آينده به شرح برخي انشاءالله مي رسيم.

كهنوجي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي كهنوجي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

نامبرده تحصيلات حوزوي خود را از سال تحصيلي 1363 - 1364 در حوزه علميه كرمان آغاز كرد. پس از گذراندن برخي از كتابهاي مقدمات در سال 1365 به شهر مقدس قم هجرت نمود و در حوزه مقدس علميه قم به فراگيري دروس حوزوي مشغول شد. در همان سال وي به علت احساس نياز، به جبهه هاي حق عليه باطل رفته و در عمليات هاي كربلاي 4 و 5 شركت كرد و از ناحيه (شانه و فك) مجروح شد و بعد از پذيرش قطع نامه به تحصيلات خود ادامه داد. فراگيري دروس كلاسيك و آموزش عالي را بعد از موفقيت در امتحانهاي كتبي حوزه از سال 1372 در رشته «فلسفه» آغاز كرد و به توفيق و عنايت خداوند متعال پيوسته در اين رشته مشغول بوده است به ترتيب: «دانشگاه تهران»، «تربيت مدرس تهران» و «علوم و تحقيقات تهران» و هم اكنون در حال دفاع از رساله دكتري است.

ايشان در مدتي كه مشغول به تحصيل بوده با «دايرة المعارف علوم عقلي اسلامي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)» از سال 1378 همكاري پيوسته داشته است و در سه سال اخير در گروه «تربيت محقق عرفان اسلامي» پذيرفته شده و پس از گذراندن بيش از 80 واحد عرفان نظري اسلامي، هم اكنون در حال نوشتن پايان نامه در اين رشته مي باشد. وي تدريس خود را در مراكز علمي و دانشگاهي از سال 1382 شروع كرده

و هم اكنون ادامه دارد. ايشان عضو «نخبگان حوزوي كرمان» و «جانبازان استان قم» مي باشد.

گرجيان عربي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدي گرجيان عربي

محل تولد : عربخيل بابلسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب در 20 تيرماه 1342 در محله عربخيل بابلسر در يك خانواده مذهبي متولد شدم و در سن شش سالگي به تحصيل در دبستان مسعود سعد وارد شدم و دوران راهنمايي ر ا نيز در همانجا گذراندم و دوران دبيرستان را در رشته علوم تجربي در سال 1360 به پايان رساندم و بعد از چند بار قبولي در دانشگاه در رشته هاي مختلف و شركت در جبهه هاي حق عليه باطل با توجه به علاقه شديدم به تحصيلات حوزوي به حوزه علميه روحيه بابل وارد شدم و تحت تعليم حضرت آيت الله محمدي طبري و آيت الله بهشتي (ره) دروس سطح را تقريبا در طي كمتر از چهار سال به پايان رساندم و در اواخر سال 1364 به قم مشرف شدم. به محض ورود به درس خارج فقه حضرت آيت الله شيخ جواد تبريزي و كفايه را نزد حضرت آيت الله محقق داماد ادامه دادم و از همان سال در درس اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني نيز شركت مي نمودم در سال 1375 همزمان به دانشگاه علامه طباطبائي رشته علوم اجتماعي وارد شدم و بعد از اتمام بلافاصله در مقطع حقوق ليسانس و بعد نيز بلافاصله در دوره دكتري قبول شده و ادامه تحصيل دادم و در مجموعه آموزشي موسسه در راه حق كه تحت اشراف استاد مصباح يزدي بود شركت نمودم و دوره آموزش آنجا را به اتمام رساندم

و دروس فلسفه (اشارات) و عرفان (فصوص الحكم و مصباح الانس) را نزد حضرت استاد آيت الله حسن زاده آملي به اتمام رساندم و در بعضي دروس جناب استاد آيت الله جوادي آملي شركت مي نمودم ضمنا در درس فقه حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي به مدت 7 سال شركت نمودم، لازم به ذكر است كه از همان سال سوم حوزه به تدريس دروس اشتغال داشتم (كه مي توان گفت بيش از 19 سال مشغول به تدريس دروس حوزوي و 17 سال به تدريس دروس دانشگاهي مشغول مي باشم و تمام دروس سطح را چند بارتدريس نموده ام).

گلستاني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي گلستاني

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/9/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي

سال ورود به حوزه 1333 درشهرهمدان/ همان سال شروع به درس خارج 1350،اينجانب شيخ علي گلستاني در سال 1317 در شهر همدان متولد شدم و تحصيلات ابتدائي را در آنجا گذراندم سپس وارد حوزه علميّه همدان مدرسه آيه ا... آخوند همداني شدم و بعد از چهار سال به قم مشرف شده به محضر آيه ا... فاضل لنكراني و جعفر سبحاني رسيدم و ازآنان كسب فيض كرده و سپس به محضر آيه الله العظمي سيد شهاب الدين الحسيني مرعشي رسيدم و بعد از ايشان آيه الله گلپايگاني و شيخ جواد تبريزي كسب فيض كردم و در اين مدّت اقدام به تأليف اين كتب نيز نمودم ضمناً يك كتاب عربي نيز در دست چاپ دارم.

گيوه چي مفرد، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن گيوه چي مفرد

محل تولد : مشهد

شهرت : پويا

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اخذ سيكل نظام قديم (قبل از نظام راهنمايي) سال اول دبيرستان را در رشته طبيعي نيز خواندم. پس از آن در مكتب امام صادق (ع) در مشهد شبها به دروس حوزوي مشغول بودم. سپس در سال 55 _ 56 به صورت نيمه روزه در مدرسه معروف به مدرسه آقاي موسوي نژاد مشغول به تحصيل شدم و سپس در مدرسه آيت الله شيخ غلامحسين تبريزي حجره گرفتم و به صورت خصوصي به دروس حوزه به صورت تمام وقت ادامه دادم و در تمام ايام سال جز جمعه ها و يا تعطيلات مهم به درس مشغول بودم به صورتي كه در سال

59 كه به قم آمدم به درس مكاسب مرحوم آيت الله ستوده و كفايه مرحوم آيت الله پاياني رحمهما الله رفتم و يك جلد از كفاية را نيز نزد آيت الله دوزدوزاني خواندم و بخشي از آن را با نوار، در اين اثنا نوارهاي دروس بدايه و نهاية آيت الله مصباح را نيز گوش مي كردم عمدتا در مشهد به صورت خصوصي درس خواندم و تنها به درس تفسير مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني حاضر مي شدم. و بخشهائي از كتاب شرح لمعه را نيز در دروس حوزه مشهد شركت مي كردم. پس از اتمام سطح به درس خارج اصول آيت الله شيخ جواد تبريزي كه از ابتداي اصول شروع شده بود شركت كردم و جز ايامي كه در دوران دفاع مقدس به جبهه مي رفتم تقريبا يك دوره اصول كامل درس ايشان را شركت كردم و همزمان به درس فقه ايشان كه آن زمان كتاب البيع بود و چهارشنبه ها بحث كتاب القضاء بود شركت مي كردم. ضمنا از ابتدايي كه آيت الله منتظري به قم آمدند و در منزلشان درس فقه را شروع كردند تقريبا تا آخرين روزهاي درس ايشان شركت كردم. در اين اثنا كتاب اشارات را به صورت كامل در آخرين دوره درس آيت الله حسن زاده آملي خواندم كه بسيار از نظر معنوي پر بهره بود. تا اينكه در سال 1364 با تاسيس موسسه معارف اسلامي امام رضا (ع) كه اينجانب از هسته هاي اوليه و اصلي آن بودم ابتداء كلاسهاي آموزشي كه تا آن روز درحوزه متداول نبود و به اعتقاد ما نياز حوزويان بود برگزار شد

و بنده ضمن برنامه ريزي و برگزاري اجرايي آنها در همه آنها شركت كردم كه آنها عبارتند از: دوره مديريت منابع انسانى، تشريح انسان، اقتصاد، تاريخ معاصر ايران و جهان، كلام جديد، علوم قرآن و تفسير، اخلاق، روان شناسي عمومى، روان شناسي كودك، جامعه شناسى، تند خواني و ... برخي از اين كلاسها به صورت اردوهاي آموزشي در مشهد و تهران برگزار شد و حتي به صورت عملي مثل شركت در سالن تشريح، شركت در برخي ادارات وابسته به بنياد مستضعفان در حين درس مديريت و... عمدتا از اساتيد برجسته و طراز اول آن زمان از دانشگاه مثل استاد شعاري نژاد، زرگر نژاد، ابطحى، سروش، آيت الله معرفت، حسن پور، حائري و ... استفاده مي شد. با پايان يافتن اين دوره ها و نيز تاسيس مراكز مختلف آموزشي در قم و شروع به كار اولين فصلنامه تخصصي قرآن و تفسير با نام بينات در سال1373، اينجانب ضمن شركت در يك درس خارج، تمام وقت و همت خود را مصروف مباحث قرآني كردم و به لطف خداوند تا كنون كه سال دوازدهم نشر اين نشريه است همچنان در سطح بسيار بالايي مي درخشد. (ضمنا قبل از نشريه بينات از آغاز تاسيس و نشر مجله حوزه اينجانب در گروه اخلاق آن نشريه فعاليت داشتم تا اينكه در سال حدودا 75 _ 76 از مجله خارج شدم.) اينجانب همزمان با برخي از دورس به تدريس نيز اشتغال داشتم بويژه ادبيات، علوم قرآن و ... كه به لحاظ موقعيت آن زمان به صورت غير آكادميك و مباحثه هاي طلبه اي بوده است. همزمان با سردبيري نشريه بينات، معاونت پژوهشي

موسسه معارف اسلامي امام رضا عليه السلام را پس از دوران مسووليت آموزشي به عهده داشتم و سپس جزو هيات تحريريه دو نشريه قرآني ديگر يعني بشارت و آفاق نور بوده و هستم. در ضمن مدتي در معاونت بين الملل وزارت ارشاد به عنوان كارشناس جهت اعزام به رايزني ايران در لاهور بوده ام و سفري به آنجا رفتم. سپس در سال 1379 معاونت پژوهشي موسسه تنظيم و نشر آثار امام (ره) را پذيرفتم و در سال 83 مديريت طرح و برنامه و اكنون نيز معاونت پژوهشي موسسه مي باشم كه به لطف خداوند تا كنون دهها جلد از آثار حضرت امام (ره) و يا درباره امام خميني (ره) از آن سال تا كنون منتشر شده است.

لك علي آبادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد لك علي آبادي

محل تولد : درود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

با عنايت حضرت حق و توجهات حضرت ولي عصر عليه السلام در سال 1368وارد حوزه علميه قم شده و پس از گذراندن دوره مقدمات در مدرسه حقاني ادبيات عرب را گذراندم.سطح1حوزه قم را در مدرسه امام محمد باقر عليه السلام با رتبه ممتاز طي كرده و وارد دروس سطح2حوزه قم شدم واز محضر اساتيد محترم اقايان علي دوست و حسيني خراساني وحسيني بوشهري استفاده كردم.دروس خارج فقه و اصول را از حضرات ايات بهجت ومبشركاشاني و علوي بروجردي كسب فيض كردم و همچنان خوشه چين محضر مبارك اساتيد بزرگوارم هستم.از محضر ايت الله جوادي املي در علم تفسير قران بهره مند شده و در زمينه اخلاق و عرفان افتخار استفاده از محضر استاد معظم شيخ عبد القائم شوشتري و

مرحوم ايت الله لنگرودي را دارم. 5 سال در امور فرهنگي مسجد مقدس جمكران در واحدهاي مختلف انجام وظيفه كرده و2سال در مسئوليت سازمان تبليغات شهرستان دورود مشغول بوده ام.در كنار تحصيل همواره به امر تبليغ و تدريس ارج نهاده و هم اكنون غير از تكميل دروس خارج فقه و اصول به تحقيق و تاليف و راه اندازي مركز پژوهش انتشارات هنارس مبادرت كرده ام كه از جمله فعاليت هاي اين مركز مجموعه 20جلدي مهارت هاي زندگي است كه مزين به دو هزار روايت مي باشد كه در سال نواوري وشكوفايي منتشر گرديد.تحقيقات و تاليفات اينجانب بيشتر در زمينه سيره اهل البيت عليهم السلام و اخلاق وعرفان مي باشد كه از ان جمله است مجموعه هواي وصل در7جلد وصاحب دلان در5جلد

مجتهدي تهراني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ احمد مجتهدى تهرانى از علماء با تقوا و موصوف بفضل و اخلاق تهرانست.

وى در سال نهم مهرماه سال 1302 شمسي برابر 1343 قمرى هجرى در تهران متولد شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح در سال 1363 قمرى به قم مهاجرت نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين بزرگ حوزه علميه چون آيت اللَّه صدوقى يزدى و آيت اللَّه سلطانى و آيت اللَّه حاج سيد صادق شريعتمدارى به پايان رسانيده و از محضر مرحوم زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب ثراه و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن در سال 1370 قمرى به تهران مراجعت و در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه تهران بتدريس و تربيت عده اى از جوانان با ايمان و ضمنا استفاده از محضر آيت اللَّه العظمى

حاج سيد احمد خونسارى ادام اللَّه ظله و مرحوم آيت اللَّه تنكابنى نموده و كم كم مورد توجه معظم له و مردم متدين تهران و بالاخص تجار و اصناف بازار قرار گرفته و حوزه اى تشكيل داده و براى اين خدمت دعوت به مسجد و مدرسه حاج ملا محمد جعفر معروف به مسجد (آقا) گرديده و در آنجا به اقامه نماز جماعت و پرورش محصلين و جوانان متقى و پرهيزگار نموده و عده بسيارى تربيت و بحوزه هاى علمى قم و مشهد اعزام نموده است.

آيت الله مجتهدي در سال 1362 قمري و در سن 19 سالگي به كسوت روحانيت درآمد و قبل از آن در بازار تهران مشغول به كار بود و پدر ايشان يعني مرحوم محمد باقر راضي نبود كه فرزندش طلبه شود ولي بر اثر عشق و علاقه زيادي كه جناب استاد به علم و دانش داشت به سوي طلبگي روي آورد. با توجه به مخالفت پدر، سال ها با عسرت و سختي زيادي، در لباس روحانيت به تحصيل علم پرداخت و بعد از سال ها نه تنها پدر راضي شد بلكه بر وجود چنين فرزندي در نزد خويشان و نزديكان و در اجتماع افتخار مي كرد. وي پنج سال بعد يعني در سال 1367 قمري و در سن 24 سالگي ازدواج كرد و در همين سال دروس رسائل و مكاسب را نزد آيات و حجج اسلام آقايان فاضل (پدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني) و سيد حسين قاضي و آقا شيخ قاسم نحوي امتحان داد و با موفقيت به اتمام رساند. بعد از قريب دو سال در سن 26 سالگي و در سال 1369 قمري امتحان كفايه و قسمتي از

درس خارج را با موفقيت گذراند. آيت الله مجتهدي در ضمن تحصيل، به تدريس كتب حوزوي هم مي پرداخت و وقتي كه از قم به تهران آمد شب ها در مسجد امين الدوله كه مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد در آنجا مشغول به تدرس و اقامه نماز بود، استاد هم، صبح و عصر به امر تدريس اشتغال داشت و چون مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد در اواخر عمر و با وجود كهولت سن به سختي مشغول تعليم و تربيت طلاب بود، لذا از آيت الله مجتهدي تقاضا كرد كه علاوه بر تدريس، شب ها هم منبر برود و آيت الله مجتهدي در طول دو سال، شش جزء از اول قرآن را با استفاده از تفسير برهان كه مبناي تفسيري ايشان بود براي مستمعين آيات قرآن را تفسير مي كرد. آيت الله احمد مجتهدي تهراني صبح ها در مسجد مرحوم حاج سيد عزيزالله بازار جهت طلاب به تدريس كتب ادبيات و فقه مشغول بود و بعد از ظهر ها هم براي كساني كه روزها شاغل بودند و بعد از ظهرها درس مي خواندند به تدريس كتب حوزوي از قبيل مطول، سيوطي، مغني، منطق و غيره مي پرداخت. دو سال بعد يعني در 21 محرم سال 1372 قمري، ثلمه اي در اسلام به وجود آمد و آن رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق حاج شيخ محمدحسين زاهد رحمة الله عليه بود. آيت الله احمد مجتهدي تهراني پس از گذشت سه سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدريس در مسجد مرحوم حاج سيد عزيز الله واقع در بازار تهران مشغول بود تا آنكه به درخواست عده اي از علماء و مردم متدين، از حضرت استاد تقاضا كردند كه حوزه علميه را به

مسجد مرحوم حاج ملا جعفر منتقل كنند كه در آن زمان مسجد، انبار خاك ذغال و خمره ترشي كسبه محل بود، و تجار و مردم متدين با علماء مشورت كردند و به اين نتيجه رسيدند كه آيه الله مجتهدي به دلايلي نسبت به علماء ديگر جهت ادامه راه مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد ارجحيت دارد. بنابراين با همت تجار و مردم متدين، آيت الله مجتهدي توانست حوزه علميه فعلي را كه در تهران خيابان 15 خرداد شرقي، كوچه شهيد مرتضي كياني، كوچه مسجد آقا واقع است تأسيس كند. نگارنده گويد: جناب آقاى مجتهدى از دانشمندان و مربيان با حقيقت و معنويت معاصر است و از سى سال قبل كه ايشان را شناخته ام با تقوا و ورع يافته و مكروهى از وى نديده ام جدا از افراديست كه علم خود را مقرون بعمل و قدس خويش را توام با اخلاص قرار داده است.

آثار قلمى چندى دارد كه از آنها چند رساله بطبع رسيده است.

1- رساله اى در احكام الغيبه.

2- رساله اى در گناهان كبيره.

از خدمات ارزنده ايشان تشكيل حوزه علميه مدرسه و مسجد آقاى مزبور است كه در حال حاضر بيش از يكصد طلبه و محصل دارد كه عموم آنان را شهريه (ماهيانه) از سيصد ريال الى يكهزار و پانصد ريال ميدهد. معظم له از عموم مراجع نجف اشرف و قم و تهران و غيره وكالت و اجازه دارد.

آيت الله مجتهدي تهراني كه در سالهاي آخر عمر از مشكلات تنفسي و قلبي رنج مي برد در 23 دي 1386 در سن 85 سالگي در بيمارستان بازرگانان تهران دار فاني را وداع گقت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجتهدي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاي حاج شيخ

جعفر مجتهدي در بيست و هفتم جمادي الثاني سال 1343 ه.ق مطابق با اول بهمن ماه 1303 ه.ش در خانواده اي بسيار متدين و مرفه در شهر تبريز ديده به جهان گشودند.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر شيخ جعفر مجتهدي جناب حاج ميرزا يوسف از دلباختگان آستان ولايتمدار قبله العشاق و امام السعداء، حضرت سيدالشهداء ابا عبدا... الحسين (ع) بودند، تا جائي كه مكرر قافله سالاري زائرين كربلاي معلي را از تبريز به عهده مي گرفته و خروج زوار تهي دست دل شكسته را خود عهده دار مي شدند و در طول مسير حراست اين قافله با دو شير تربيت شده بود كه در ابتدا و انتهاي آن حركت مي كردند و زوار امام حسين (ع) را سلامت به مقصد مي رساندند. ايشان بعد از فقدان پدرشان جناب حاج ميرزا يوسف، تحت كفالت و سرپرستي مادر بزرگوارشان، آن بانوي علويه قرار گرفتند. خاطرات كودكي : شيخ جعفر مجتهدي در اوائل سن پنج سالگي، در عالم رويا مشاهده مي كند از جانب آسمان منبري از نور تا كنارش بر پا شده و وجود مقدس بي بي دو عالم حضرت صديقه طاهره (ع) تشريف مي آورند و او را مورد نوازش و تفقد و مهرباني قرار داده و با دست مباركشان به سر و صورت او مي كشند. از همان دوران نوجواني روح بلند و ناآرام اين مرد الهي به دنبال كشف حقايق و اسرار بر مي خيزد، ايشان نقل مي فرمودند؛من در همان آغاز نوجواني شروع به تهذيب نفس و خودسازي و تقويت اراده نمودم چون بسيار

دوست داشتم به بينوايان و مستمندان كمك كرده و زندگي آنها را از فقر و تنگدستي نجات بخشم، سعي وتلاش بسياري مي نمودم تا معماي لاينحل كيميا به دست من حل گردد، لذا قسمتي از سرمايه پدري را در اين راه صرف نمودم ولي به نتيجه اي نرسيدم، اما چون اين كوشش من همراه با توسلات شديد بود، يك روز هنگامي كه مشغول انجام تركيبات شيميايي بودم ناگهان سروشي آسماني به من ندا در داد:جعفر؛ كيميا، محبت ما اهل بيت است، اگر به دنبال آن هستي قدم بگذار و ثابت باش،آري؛ اراده اي آهنين و زهدي متين و توسلات پي در پي باعث مي شود تا با آن نداي ملكوتي تلاشهاي اين مرد بزرگ جهت گيرد و مسير سلوكي او براي هميشه روشن شود و قطره اي لايق در صدفي پر ارزش به مرواريدي درخشان تبديل گردد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : بعد از گذشت حدود يك سال اقامت حاج شيخ جعفر مجتهدي در نجف روزي نامه اي از طرف برادرم كه در تبريز بود توسط شخصي به دستم رسيد كه در آن نوشته شده بود از زماني كه شما به نجف رفته ايد اموال شما ( كه عبارت بود از چندين باب مغازه در بهترين نقطه شهر تبريز و مستغلات ديگري كه از پدرم به ارث رسيده بود) در دست مستأجران مي باشد و آنها از پرداخت حق الاجاره خودداري مي نمايند و مي گويند: بايد از طرف شخص مالك وكالت داشته باشيد تا حق الاجاره را به شما تحويل دهيم. با توجه به اينكه شما دور از وطن مي باشيد و نياز

به پول داريد وكالتي براي من بفرستيد تا مال الاجاره ها را جمع نموده و برايتان بفرستم. در اين هنگام متوجه شدم كه مورد امتحان بزرگي قرار گرفته ام؛ متحير ماندم كه چه كنم؟ آيا با اين اندك ناني كه از پينه دوزي به دست مي آورم ارتزاق كنم يا مجدداً به زندگي مرفه خود كه از ارث مرحوم پدرم بود و از نظر شرعي هم بلامانع و حلال بود برگردم. با خود در جنگ و ستيز بودم و شيطان مرا وسوسه مي كرد، تا اينكه تصميم خود را گرفته و در پشت همان نامه براي برادرم نوشتم: عنايات حضرت اميرالمومنين (ع) در نجف شامل حالم بوده و از سفره پرفيض ايشان بهره مند مي باشم و ايشان هزينه زندگيم را كفايت كرده اند. كساني كه در تبريز مستاجر من مي باشند، اگر توان مالي داشتند در محل استيجاري به سر نمي بردند. لذا به موجب همين دست خط وكالت داريد تمام املاك متعلق به من را به نام مستاجران و در تملك ايشان درآورديد و خداي من هم بزرگ است. و بدين ترتيب در يك لحظه تمام ثروت و دارائي خود را بخشيدم. ايشان مي گويند در زمان اقامت در نجف راهي مسجد سهله شده و مدت هشت سال به طور مداوم، در آنجا معتكف گرديدم و به جز تجديد وضو و تطهير از مسجد خارج نمي شدم.و در اين مدت از طرف حضرت امير (ع) و آقا امام زمان (عج) عنايات زيادي به من شد. زمان و علت فوت : شيخ جعفر مجتهدي پس از حدود چهار سال اقامت در جوار حضرت ثامت

الحج (ع) در تاريخ ششم ماه مبارك رمضان 1416 ه_ ق مطابق با 6/11/74 هنگام ظهر روز جمعه دار فاني را وداع و روح ملكوتيشان عروج مي كند.

محرابي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محرابي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/19

زندگينامه علمي

سال 1361 پيش از اخذ ديپلم (دوم دبيرستان) وارد حوزه علميه قم شدم و پس از مدتي به صورت متفرقه سه سال دبيرستان را امتحان دادم و ديپلم گرفته شد. در بدو ورود به حوزه، وارد حوزه علميه امام خميني كرمانشاه شدم و پس از يك سال رهسپار حوزه علميه قم گرديدم. در سال 1371 دروس سطح و امتحانات آن (كتبي و شفاهي) به پايان رسيد و وارد درس خارج شدم. از دروس خارج آيه الله جوادي آملي، سيد جعفر كريمي، سبحاني، خاتم يزدي، تبريزي، و ديگر استادهاي گرانقدر حوزه در فرصت هاي زماني كوتاه و بلند استفاده و خوشه چيني شد.

در كنار درس خارج، از حدود سال 1374 در محضر استاد آيه الله جوادي آملي بوده و ضمن بهره مندي از گوهر وجود ايشان، در موسسه اسرا، به تنظيم سه كتاب قرآن در قرآن، ولايت فقيه و عدالت اجتماعي در پرتو نهضت حسيني (ع) از ايشان توفيق يافته ام كه دو كتاب اول چاپ شده و كتاب سوم در مرحله پيش از چاپ قرار دارد. از آنجا كه بنده در زندگي علمي وحوزوي خود به دنبال پاسخ دهي به نياز ها و پرسش هاي اساسي خود بودم، نخست به مطالعات فلسفي و عقلاني پرداختم كه در كتاب هاي بدايه، نهايه، بخشي از منظومه، مختصري از اسفار، شرح منظومه استاد مطهري،

اصول فلسفه و روش رئاليسم صورت گرفت. دغدغه در مباحث معرفت شناسي نيز سبب شد تا در اين زمينه مطالعات و تفكراتي صورت گيرد و مختصري هم نوآاوري حاصل شد و در اين زمينه بيشترين استفاده از مباحث معرفت شناسانه اصول فلسفه و روش رئاليسم برده شد.

علاوه بر عرصه عقلاني، عرصه فرهنگي و تربيتي نيز بخش از زندگي علمي بنده را به خود اختصاص داده است. اينجانب از سال اول طلبگي به برگزاري برنامه ها و كلاس هاي فرهنگي پرداختم و به تدريج از سطح دبستان و راهنمايي به دبيرستان و سپس به سطح دانشگاهي و جلسات گفتگو با برخي اساتيد دانشگاه منتهي شد. حدوداً از 10 سال پيش تا كنون ارتباط با فضاي دانشگاهي به صورت فردي، گروهي، جلسات سخنراني و پرسش و پاسخ وجود داشته است. چند سال ارتباط تبليغي و دو سال نهاد رهبري دانشگاه ايلام و سه سال تدريس معارف در دانشگاه از جمله آنهاست.

عرصه سوم زندگي علمي بنده، عرصه اخلاقي و معنوي بوده كه در دو سوي متفاوت اما مرتبط با يكديگر صورت گرفته است، از سويي به مطالعه و تفكر در نظام اخلاقي و معنوي اسلام پرداخته و ضمن مطالعه كتب اخلاقي و معنوي عالمان ديني، به دنبال دستيابي به نظام اخلاقي اسلام بوده ام و از سوي ديگر، به مطالعه برخي كتب روانشناسي، روانكاوي ، هيپنوتيزم، ضمير ناهشيار و نيمه هشيار، روانشناسي تصوير ذهني، زندگي موفق، مديريت زمان، كتب عرفاني شرقي و غربي و ... پرداخته ام. تاسيس ابتكاري مركز مشاوره ديني و اداره و ارائه مشاوره در سه بخش اعتقادي، اخلاقي، و بهداشت رواني و خانواده

يك سال و نيم در كرمانشاه و نيز تدريس مديريت زمان، روش همسرداري، روش تربيت براي طلاب و فضلاء حوزه، از ديگر خدمات اينجانب بوده است.

محمدي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله محمدي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

وي در سال 1338 در يك خانواده روحاني فرهنگي در اصفهان چشم به جهان گشود . به دليل ذوق سرشار و استعداد استثنايي دوران تحصيلات ابتدايي را در حالي به اتمام رساند كه بخشي از دروس ابتدايي حوزوي را در محضر آيت الله والدش فرا گرفته بود . بلافاصله وارد حوزه علميه اصفهان و پس از دو سال وارد حوزه علميه قم شد و با جديت و سرعت و پيشرفت چشمگير دروس حوزوي را نزد اساتيد برجسته حوزه علميه قم و در فصل تابستان در اصفهان مي آموخت . تحصيلات كلاسيك را همزمان و در عرض دروس حوزوي پي گيري كرد تا موفق به اخذ درجه دكتري تخصصي گرديد . در سال 1369 بنا به تاييد مراجع تقليد و اساتيد دروس خارج فقه و اصول حوزه علميه قم و شهادت مكتوب آنها در امتحان دروس خارج شركت كرد و بنا به تاييد هيئت ممتحنين موفق به اخذ مدرك رسمي اتمام دوره اول خارج فقه و اصول شد . ايشان از آن تاريخ تا كنون عليرغم پذيرش مسؤوليت هاي فرهنگي اجرايي چندين سال ديگر از درس خارج اساتيد برجسته حوزه قم و تهران استفاده مي نموده است .

دكتر محمدي اصفهاني در سال 1375 موفق به اخذ مدرك دكتراي تخصصي از واحد علوم و تحقيقات تهران در رشته عرفان اسلامي گشت .عنوان رساله

دكتراي وي كه با درجه عالي پذيرفته شده است ، ختم ولايت مي باشد .در متون عرفاني با تكيه بر آراء شيخ اكبر محي الدين بن عربي و عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد ايشان سير تكاملي نگارش منطق الطير در اسلام از شيخ الرئيس ابو علي سينا تا عطار نيشابوري است .ايشان علاوه بر طي دروس رايج حوزه علميه از محضر اساتيد بزرگ حوزه و دانشگاه ، در دروس فلسفه و حكمت ، اخلاق ، تفسير ، عرفان نظري و عملي ، هيئت و نجوم ، دوره تخصصي مديريت خلاق مكالمه زبان هاي انگليسي و عربي طي ساليان متمادي بهره گرفت .

دكتر محمدي اصفهاني از سال 1350 تا كنون و حتي در دوره هاي مسؤوليت فرهنگي اجرايي به طور مستمر اشتغالات علمي ، تحصيلي ، تدريسي ، پژوهشي و تاليفي در حوزه هاي علميه ، مراكز آموزش عالي تخصصي و دانشگاه هاي قم ، تهران و بعضي از شهرهاي بزرگ كشور را داشته اند .اهم مواد تدريس توسط ايشان در دانشگاه ها و حوزه ها در طي 25 سال گذشته به اين شرح است :ادبيات ، منطق ، اصول فقه ، فقه (لمعتين و مكاسب محرمه) ، فلسفه (بدايه و نهايه علامه) ، عرفان (فتوحات مكيه ابن عربي و نمط نهم اشارات و تنبيهات ابو علي سينا در عرفان ، احكام (نبراس ملا هادي سبزواري) ، بررسي اديان (اديان شناسي) ، تعليم و تربيت ، مشاوره خانواده ، تفسير ، روان شناسي ، علم النفس ، قرائت و درك متون عرفاني سير و سلوك اسلامي ، فلسفه اخلاق ، كلام تخصصي ، جغرافيايي سياسي جهان

اسلام و ... .دكتر محمدي اصفهاني تا كنون حدود يك صد رساله دانشگاهي را در مقطع كارشناسي ارشد يا دكتري به عنوان استاد راهنما يا مشاور به عهده داشته است كه در مراكز دانشگاهي يا مراكز آموزش تخصصي دفاع شده است .ايشان علاوه بر تدريس رسمي خود در دانشگاه ها و حوزه ها در طي ده سال گذشته در درس هاي خصوصي خود به تربيت شاگردان عرفاني خود همت گماشته است و جمع كثيري از جوانان دختر و پسر از محضر وي عرفان ناب اسلامي را شناخته و آن را از انحرافات صوفيه و مدعيان عرفان تميز داده اند و به سير و سلوك مشروع و منطبق با معارف شيعه پرداخته اند .

مختاري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي مختاري

محل تولد : تيران كرون اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/9/2

زندگينامه علمي

از سال 1351 وارد حوزه علميه قم، مدرسه المهدي زير نظر آيت الله گلپايگاني شدم و از اساتيد آنجا مثل حضرات آيات مرحوم آيت الله تقوي اشتهاردى، حسن امينيان، و... و اساتيد حسين مظاهري ، مرتضي مقتدايى، حسن تهرانى، رضا استادى، نجفي شهرضايى، عالمى، غلامرضا صلواتي ، و ... بهره بردم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي علاوه بر استفاده از اساتيد نامبرده، از اساتيدي چون آيات مصباح يزدى، خزعلى، جوادي آملى، جعفر سبحاني ، يحيي انصاري شيرازى، مرحوم سيد رضا صدر، طاهرشمس، سيد مصطفي محقق و سيد علي محقق، آيت الله العظمي گلپايگاني و بسياري از مراجع حاضر بهره برده، و درسهاي رايج حوزه، نظير، فقه، اصول،رجال، تفسير، منطق، فلسفه و ... را بسان ساير طلاب خواندم. در فصل تابستان و تعطيلي

حوزه قم، اكثرا به حوزه هاي علميه ساير شهرستانها مي رفتم و به درس يا تدريس مي پرداختم مثل حوزه علميه فيروز آباد فارس حدود 4 سال، خوانسار، حدود 5 سال، و دو سال 1356 و 1357 فصل تابستان در مدرسه نيم آور اصفهان تحت نظر و اشراف آيت الله ناصري اصفهاني بودم. و از اساتيد حوزه اصفهان از جمله آيت الله ناصري (درس لمعه) بهره مي بردم.با شروع دوره هاي تخصصي تفسير و علوم قرآن، كلام و... در حوزه علميه قم، حقير در اولين دوره تفسير علوم قرآن شركت كردم و تاكنون بخش عمده تلاش هايم در خدمت قرآن كريم و تفسير است. در اولين دوره دانشگاه قم (آن زمان به نام مدرسه عالي قضايي و تربيتي طلاب) و نيز اولين دوره دانشگاه تربيت مدرس شعبه قم مقطع فوق ليسانس كه آن زمان در دارالشفاء تاسيس شد شركت كردم و قبول شدم ولي حوزه علميه را ترجيح دادم. ضمن تحصيل هرگاه موقعيتي مناسب بوده است به تدريس ادبيات، فقه، عقايد، علوم قرآن، علوم حديث و تفسير پرداخته ام. بيش از ده سال است از طرف چند مركز علمي و فرهنگي به كتابشناسي و داوري و ارزيابي كتاب ، مقاله و ... اشتغال دارم. و يكي از تخصصهاي حقير، همين داوري كتاب است. اكنون عمدتاً به تاليف و تصحيح و يا مسافرتهاي تبليغي اشتغال دارم. موضوع مقالاتم به اقتضاي زمان و نياز، و يا سفارش دهندگان در تفسير، ترجمه از عربى، اخلاق، مسائل فرهنگي و اجتماعى، فقه، تاريخ، حديث، نقد و بررسى، كتابشناسي و ... بوده است.

مصطفي پور، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا مصطفي پور

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا مصطفي پور فرزند ولي الله در سال 1330 در روستايي از دهستان اميري لاريجان از شهرستان آمل به نام آخا متولد شدم در سن هفت سالگي به مدرسه روستا رفته و تا كلاس ششم ابتدايي را در سال 1343 به پايان رساندم و در آبان ماه سال 1383 به راهنمايي يكي از روحانيون آشنا با خانواده، به حوزه علميه آمل در مسجد جامع رفتم و چهار سال را در آن جا به تحصيل علوم حوزوي مشغول بودم و در سال 1347 به حوزه علميه آمده و در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني امتحان داده و پس از قبول در مدرسه اي كه تحت نظارت ايشان اداره مي شد مشغول به تحصيل شدم و تا پايان لمعتين و اصول فقه را در آنجا گذراندم و.

در سال 1347 به مدرسه سعادت كه تحت نظارت آيت الله جوادي آملي و حسن زاده آملي اداره مي شد رفتم. در اين دوران دروس مقدماتي را در آمل خدمت حجت الاسلام سعيدي خراساني مشغول بودم. وقتي وارد حوزه علميه قم شدم لمعه را در خدمت مرحومين حاج حسن آقا تهراني و سيد ابوالفضل موسوي تبريزيي و اصول فقه را خدمت آيت الله انسيان كه اكنون امام جمعه آستانه اشرفيه هستند و خدمت آيت الله استادي و پيشاپيش معالم الاصول را خدمت حضرت آيت الله مقتدايي كه اكنون عضو قوه قضائيه هستند تلمذ كردم. مكاسب را خدمت حجت الاسلام مرحوم آقاي مصلحي اراكي و آيت الله جوادي آملي خواندم و رسائل را خدمت آيت الله موسوي تهراني و مرحوم آيت الله شمس گلپايگاني

استفاده بردم و كفاية الاصول را خدمت مرحوم آيت الله صالحي مازندراني به پايان رساندم.ناگفته نماند در كنار دروس رسمي فقه و اصول كتاب هاي منطقي و كلامي و فلسفي و عرفاني را نيز از محضر اساتيد استفاده كردم.

منطق شمسيه و حاشيه ملا عبدالله را خدمت آقاي انسيان فوق الذكر و المنطق را خدمت آقاي ابراهيمي بهشهري و تجريد الاعتقاد را خدمت آقاي وافي يزدي و منظومه را از محضر آيت الله آقاي محمدي گيلاني و منطق آن را از خدمت آقاي گرامي تملذ كردم.اشارات و شبهات را خدمت آيت الله حسن زاده آملي و اسفار الاربعه را خدمت آيت الله جوادي آملي بهره بردم.عرفان نيز كتاب تمهيد القواعد و فصول الحكم محي الدين را خدمت آيت الله جوادي آملي و مصباح الانس را خدمت آقاي حسن زاده آملي تملذ كردم. دروس خارج اصول فقه را خدمت مرحوم آيت الله العظمي هاشمي آملي و آيت الله فاضل لنكراني استفاده كردم و فقه را نيز خدمت آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جوادي آملي و آيت الله منتظري حضور پيدا مي كردم و از افاضات آنان بهره مند مي شدم.از سال 1362 با ارشادات دوستان به دانشگاه راه پيدا كردم و در دانشگاه هاي تهران و شهيد بهشتي و تربيت معلم تهران به تدريس مشغول شده و اكنون نيز عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم هستم. پايان نامه اينجانب درآمدي بر فلسفه اخلاق بود كه با راهنمايي مرحوم دكتر سيد جلال الدين مجتبوي استاد دانشگاه تهران نوشتم و در سال 69 از آن دفاع كردم.در كنار اين فعاليت با مراكز پژوهشي قم به فعاليت پژوهشي پرداختم و اكنون در حال نوشتن رساله

سطح چهار هستم.

مطبعه چي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفي مطبعه چي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سيّد مصطفي مطبعه چي اصفهاني در سال 1341 در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. دروس ابتدايي و كلاسيك را دراصفهان گذراند و در سال 1359 وارد حوزه علميّه شد. پس از مدّتي به قم هجرت نمود و دوره سطح و خارج را در آنجا سپري كرد و از محضر اساتيدي چون اعتمادي، دوزدوزاني، تهراني، مكارم شيرازي، تبريزي و ... استفاده نمود. وي در كنار دروس حوزوي به تحصيلات كلاسيك هم پرداخت. در سال 1375 ليسانس علوم سياسي را از دانشگاه تهران اخذ نمود و فوق ليسانس شرق شناسي را در دانشگاه مقاصد بيروت در سال 2000ميلادي به اتمام رساند. وي هم اينك در قم مشغول تحقيق و پژوهش مي باشد.

معصومي لاري، محمدمسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمد مسعود معصومي لاري

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

بنده اگرچه در شناسنامه به خاطر مدرسه سال 1338 نوشته اند ولي سال 1339 در كرمانشاه و در يك خانواده اي كه سابقا در سلسله جليله روحانيت بوده اند به دنيا آمده ام جد ما مرحوم آقاي سيد حسين معصومي لاري در همان منطقه كنگاور و كرمانشاه بوده اند البته از آن جهت به ما لاري ميگويند كه بخشي از خاندان ما در لار و گراش هستند ما از نوادگان مرحوم سيد عباس معصومي لاري هستيم سلسله ما عموما سلسله اي بوده اند كه همه روحاني بوده اند عموهاي بنده مرحوم حاج آقا حسن و حاج آقا جعفر معصومي لاري روحاني بوده اند ابوي بنده

سيد محمد صادق معصومي لاري در كرمانشاه از معتمدين و مسئول بازرگاني است و فعاليت هاي اجتماعي زيادي دارند در هر صورت در يك خانواده كاملا مذهبي بزرگ شديم و تا ديپلم خودمان را در كرمانشاه گذرانديم

ديپلم من مصادف شد با انقلاب اسلامي و از آن به بعد به مطالعات دروس حوزوي پرداختم اوايل انقلاب مدتي در مدرسه عالي شهيد مطهري تحصيل كردم آن زمان آقاي امامي كاشاني برنامه را در دست گرفته بودند اول كار بود در سال 1358 به هر حال تصميم گرفتم براي تحصيل بروم خارج از كشور لذا ويزاي تحصيل گرفتم و رفتم فرانسه مدت شش ماه آنجا زبان خواندم و زبان را خيلي سريع ياد گرفتم آنجا از جهت فراگيري زبان محيط خيلي خوبي بود ، فارسي زبان كم بود در كاستل نوداقي (جنوب فرانسه) يكي از آن كاخهايي كه در زمان انقلاب فرانسه مصادره شده بود تبديلش كرده بودند به يك مركز يا پانسيوني براي خارجيها كه هم زبان ياد بگيرند و هم آماده باشند براي ورود به دانشگاهها به همين جهت من زبان را در آنجا خيلي سريع ياد گرفتم خوب بعد از آن آمدم پاريس دانشگاه سوربن در رشته اديان شناسي مشغول به تحصيل شدم و تا حدود دو سال آنجا درس خواندم در اين ميان به ايران هم سفر ميكردم بورسيه نبودم و پدرم از ايران پول ميفرستاد خوب پس از يك سال و اندي به ايران بازگشتم در جهاد سازندگي مركز و بلافاصله بعد از آن در وزارت امور خارجه مشغول به كار شدم

اواخر سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم البته در فرانسه هم

منطق ، تفسير ، قرآن ، فلسفه و روش رئاليسم ميگفتم به درسهاي علوم ديني زياد علاقه داشتم و مطالعه ميكردم بخصوص كتابهاي مرحوم مطهري و علامه طباطبايي زياد ميخواندم

قبل از رفتن به فرانسه (اصول فلسفه و روش رئاليسم) را از آقاي امجد درس گرفتم . آقاي امجد ، حاج آقا ممدوحي و حاج آقا نجومي اينها همه شاگردان مرحوم حاج آقا حسين لاري يعني جد ما هستند اينها همه بخشي از اساتيد من در مدرسه شهيد مطهري بودند . آقاي امامي كاشاني تفسير ميفرمودند خدا رحمت كند مرحوم علامه محمد تقي جعفري را ، شرح تفسير نهج البلاغه را اول آنجا ارائه ميكردند و قبل از آنكه بنويسند مي آمدند آنجا ميگفتند و بحث و گفتگو ميكردند بزرگوار ديگري بود كه اسمشان را فراموش كردم ايشان به ما منطق ميگفتند وقتي به قم آمدم در مدرسه علميه كرمانيها مشغول شدم خدمت آقاي موحدي تبريزي ادبيات (جامع المقدمات) را شروع كرديم (مغني) را خدمت آقاي آدينه وند بوديم و يك كمي هم از آقاي مدرس افغاني استفاده كرديم در مدرسه كرمانيها منطق را آقاي پرنده غيبي و احكام را آقاي شيخ محمد سروش درس ميدادند (اصول الفقه) را از آقاي ميرباقري و يكي ديگر از آقايان كه اسمش را يادم نيست درس گرفتيم آقاي هادوي يك درس منطق (نميگويم خارج منطق ولي چيزي شبيه آن) ميگفتند لذا ما يك كار خيلي جدي را با همراهي ايشان روي منطق انجام داديم فلسفه را از محضر استاد فياضي استفاده كرديم به اضافه اين كه قبلا هم از آقاي امجد درس گرفته بودم ، رسائل را ابتدا از

خدمت آقاي راستي كاشاني استفاده كرديم ولي متاسفانه تا مقداري كه جلو رفتيم ايشان بيماري پيدا كردند و نتوانستند بيايند دنبال آن از آقاي موسوي تهراني كه بسيار بسيار در رسائل قوي هستند استفاده كردم مكاسب را خدمت آقاي پاياني و لمعه را ادر محضر آقاي اشتهاردي خواندم . آقاي اعتمادي خيلي قوي بود ولي آقاي قديري واقعا ملاپرور بود مثل درس آقاي راستي ايشان هم درسش همه پسند نبود سخت ميگرفت و از طلبه كار ميكشيد

درس خارج را با آقاي شيخ جواد تبريزي شروع كردم و در بخشي از خارج فقه آقاي وحيد شركت داشته ام تفسير را از محضر آقاي جوادي استفاده كرده ام.

منافي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1279.

درگذشت: 1369.

از احمد منافى كتابى در خصوص اخلاق اسلامى و عرفان بر جاى مانده است: گنجينه ى معارف (از مذاكرات احمد منافى، تهيه و تنظيم كاظم كاظم زاده ايرانشهر، تهران، 1364).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي باليگي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوي باليگي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد محمد موسوي باليگي در سال 1348 هجري شمسي در خانواده اي متدين و مذهبي در شهر مشهد مقدس ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1365 وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع) نزد بزرگان آن ديار همچون: «آيت الله آشتياني»، «آيت الله علم الهدي» و «مرحوم آيت الله فلسفي» تلمذ كرد.

ايشان ضمن پرداختن به وظيفه مهم ديني خويش: «تبليغ»، به تدريس فلسفه و عرفان در دانشگاه هاي رضوي مشهد و دانشگاه تهران مشغول است. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس، درس، قلم، كتاب، تحقيق، نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه كتاب هاي «آيين و انديشه» و تصحيح «اسرار الآيات» و ... از جمله آثار ايشان است.

موسوي مطلق، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعباس موسوي مطلق

محل تولد : لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/10/30

زندگينامه علمي

به فضل خداوند متعال و عنايات خاصه حضرات ائمه معصومين (ص) پس از سپري شدن دوران راهنمائي در سال 71 - 70 وارد قم شدم و به طور آزاد در قم مشغول به تحصيل شدم. مدتي در منزل اجاره اي به سر مي بردم و سپس در مدرسه مهدي موعود و بعد در مدرسه علوي،

حجره و خوابگاه گرفتم. پس از گذراندن دوره ادبيات در دروس لمعه آيت الله اشتهاردي و ديگر اساتيد حاضر شدم و سپس دروس بعدي رسائل و مكاسب را در درس «آيت الله اشتهاردي» و «آيت الله فقيهي» و كفايه را از «آيت الله موسوي تهراني» و درس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آقايان: «بهجت»، «وحيد خراساني»، «مبشر كاشاني» و «علوي بروجردي» در حال تحصيل مي باشم. تفسير را در محضر حكيم متاله مفسر عاليقدر «حضرت آيت الله جوادي آملي» و اخلاق و عرفان را نزد استاد عزيز «آيت الله حاج شيخ عبدالقائم شوشتري» بوده ام و كار نوشتن را از سال 76 آغاز كرده ام.

موفق، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا موفق

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/12

زندگينامه علمي

1. اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي 2. اتمام دوره سطح حوزه در حوزه علميه مشهد مقدس 3. اتمام دوره كارشناسي و اخذ مدرك آن در دو رشته « فلسفه و كلام اسلامي» و « فقه و مباني حقوق اسلامي» در دانشگاه علوم اسلامي رضوي 4. فراگيري زبان انگليسي ( مكالمه و متن) 5. فراگيري زبان عربي و متون جديد ( مكالمه و متن ) 6. عضويت در پژوهشگاه دانشگاه رضوي به مدت يكسال و تدوين دو مقاله پژوهشي در زمينه « آزادي و دين » و انتشار آن در مجله ي پژوهشگاه 7. ادامه دروس حوزه و شركت در دروس خارج فقه و اصول اساتيد حجت الاسلام صادق لاريجاني ، آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله جوادي آملي، حجت الاسلام دكتر عابدي به مدت پنج سال 8. پايان

دوره كارشناسي ارشد در رشته « فلسفه و كلام اسلامي » از دانشگاه قم زير نظر آموزش عالي با رتبه عالي و ارايه پايان نامه با عنوان « بررسي تطبيقي افكار و نظرات سارتر و مطهري » با كمك استاد راهنما حجت الاسلام صادق لاريجاني با رتبه ي عالي 9. عضويت در پژوهشگاه اسراء تحت اشراف آيت الله جوادي آملي از سال 78 و انجام فعاليت هاي ذيل : ü تحقيق و تنظيم كتاب « نسبت دين و دنيا (نقد نظريه سكولاريزم)» تأليف آيت الله جوادي آملي ü مسؤوليت پروژه كتاب «مهر استاد» (مشاركت در تدوين، تنظيم و ويرايش زندگي علمي آيت الله جوادي آملي و اساتيد ايشان) ü تنظيم و تحقيق كتاب «شمس الوحي تبريز» (نظرات علمي و محوري علامه طباطبايي در سه بخش قرآن ، فلسفه و عرفان از منظر آيت الله جوادي آملي ) ü تنظيم بخشي از كتاب « شرح شواهد الربوبيه » از سري درسهاي آيت الله جوادي آملي ( در مرحله ارزيابي) ü ديگر كارهاي پژوهشي مانند بررسي شبهات جديد كلامي و همچنين برخي مقالات مانند «بررسي ارتباط عقل گرايي و دين» و «بررسي ارتباط دموكراسي و دين» براي تحويل به حضرت استاد و ديگر محققان تدوين شده است. 10. تدريس در دروس حوزوي مانند ادبيات عرب ، منطق ، فلسفه ( بداية الحكمة) 11. تدريس در دانشگاه در دروس معارف در دانشگاه قم 12. تأليف كتاب «دين و معناي زندگي» به سفارش پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي 13. مسؤوليت بخش معاونت نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه قم به مدت چهار سال 14. عضو هيأت علمي دانشگاه پيام

نور آران و بيدگل 15. همكاري با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي

مولوي، جلال الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(672 -604 ق)، عارف، حكيم و شاعر. معروف به مولوى، مولوى معنوى، ملاى رومى، مولاى روم و مولاناى رومى. ملقب به خداوندگار و جلال الدين. وى گاهى خاموش تخلص مى كرد. او داراى مذهب اهل سنت و حنفى بود. در بلخ به دنيا آمد. از جانب پدر به ابوبكر، خليفه اول، مى رسد و به همين جهت به خاندانش بكرى مى گفتند. مادر پدرش دخترزاده ى سلطان علاءالدين محمد خوارزمشاه بود و پدرش به بهاء ولد معروف. بهاء ولد از تربيت يافتگان نجم الدين كبرى و از علماء و خطباى بزرگ و متنفذ و از بزرگان مشايخ صوفيه بود. او به دليل رنجشى كه از محمد خوارزمشاه يافت همراه فرزندش، جلال الدين، كه كودكى پنج يا شش ساله بود، از بلخ خارج شد و از مشرق ايران به مغرب مهاجرت كرد و از راه نيشابور و بغداد و مكه به شام و از آنجا به ارزنجان رفت. گفته اند كه پدر و پسر هنگام عبور از نيشابور به صحبت عطار رسيدند و عطار كتاب «اسرارنامه» را به ايشان داد و مولوى پيوسته آن را نزد خود داشت. مولوى به همراه پدر مدتى در شهرهاى آسياى صغير به سر برد و در شهر لارنده با گوهر خاتون، دختر شرف الدين لالا، ازدواج نمود. بعد از چهار سال با پدر و فرزندش، سلطان ولد، به درخواست سلطان علاءالدين كيقباد سلجوقى، به قونيه رفت و در آنجا سكونت گزيد و به علت اين اقامت طولانى در قونيه وى به رومى مشهور شد. سلطان العلماء، در 628 ق، در همان ديار از دنيا رفت و

مولوى بر مسند وعظ پدر نشست. يك سال بعد برهان الدين محقق ترمذى، شاگرد بهاءالدين ولد، به قونيه آمد و جلال الدين را تحت تربيت و ارشاد خود گرفت. سپس براى اينكه در علوم شرعى و ادبى كامل شود او را براى تحصيل به دمشق و حلب فرستاد. در حلب وى در خدمت كمال الدين ابن عديم، فقيه بزرگ حنفى، به سر برد و سپس در دمشق تحصيل در فقه حنفى را با «هدايه» مرغينانى ادامه داد و گويا در همين شهر به فيض صحبت محيى الدين ابن عربى نائل گشت. بعد از اتمام اين سفر، كه از 630 ق تا 637 ق طول كشيد، به قونيه بازگشت و به رياضت ادامه داد تا اينكه از محقق ترمذى دستور تعليم و ارشاد گرفت و چون استادش در 638 ق درگذشت مولوى به جاى وى به تدريس پرداخت. وى مدت پنج سال بر اين مسند بود تا به ملاقات صوفى وارسته، شمس الدين محمد بن على بن ملك داد تبريزى، كه ضمن سفرهاى متعددش به قونيه رسيده بود، نايل شد. از اين ملاقات و مصاحبت انقلابى روحانى در وجود مولانا پديد آمد كه از اثر آن پشت پا به مقامات دنيوى زد، تا جايى كه مريدانش او را سرزنش كردند و به سبب همين سرزنشها شمس تبريزى به دمشق رفت. پس از مدتى به خواهش مولانا بازگشت ولى اين بار نيز با جهل و تعصب عوام روبرو گرديد و چندى بعد به ناگاه از قونيه ناپديد گرديد. گفته اند كه شمس به دست گروهى از شاگردان متعصب مولوى، در 645 ق، كشته شده است. پس از اين مولوى زندگانى علمى گذشته را رها نمود

و تا پايان عمر با عشقى خاص به تربيت و ارشاد سالكان و بيان حقايق عرفانى در قالب مثنوى و سرودن اشعار شورانگيز پرداخت. در اين دوره شيخ صلاح الدين زركوب و سپس حسام الدين چلبى مورد توجه مولانا قرار گرفتند و ارتباط و اتصال با ايشان مدتى او را مشغول داشت. او تعدادى از غزليات «ديوان شمس» را به نام صلاح الدين زركوب سرود و كتاب «مثنوى» را نيز با خواهش حسام الدين چلبى به وجود آورد. از عارفان و شاعران معاصر وى مى توان صدرالدين قونوى و عراقى و نجم الدين دايه و قانعى طوسى و علامه قطب الدين محمود بن مسعود شيرازى و قاضى سراج الدين ارموى را نام برد. از ديگر مريدان او معين الدين پروانه، حكمران كل بلاد روم از جانب مغولان، بود. وى غالبا براى استماع مجالس مولانا مى رفته و به همين سبب قسمتى از «فيه ما فيه» كه خلاصه ى مجالس مولوى است خطاب به او مى باشد. عده اى از سالكانى كه مولوى، بعد از تحول روحى خود و ناپديد شدن شمس، در خانقاه يا مدرسه ى خويش تربيت و ارشاد كرد به مولويه مشهور شدند. اين سلسله بعد از او در آسياى صغير و ايران و ممالك ديگر پراكنده گشتند. مولوى سرانجام در قونيه، بر اثر بيمارى، درگذشت و صدرالدين قونوى بر وى نماز خواند. پيكر او در باغ سلطان يا ارم باغچه، مقبره ى خانوادگيشان، در كنار پدرش، به خاك سپرده شد و بعدها بنايى به نام قبة الخضراء، به نفقه ى بزرگان عصر و مريدان، بر تربت او ساخته شد كه مدفن خانوادگى احفاد آنها گرديد. از آثار منظوم وى: «مثنوى»، مشهور به «مثنوى مولوى» و «مثنوى معنوى»، در

شش دفتر، در بيست و شش هزار بيت؛ «كليات شمس» يا «شمس الحقايق»، معروف به «ديوان كبير» كه « ديوان» غزليات اوست، حدودا مشتمل بر سى و شش هزار بيت؛ «رباعيات»، شامل 1659 رباعى. از آثار منثور او: «مكاتيب»، مكتوبات او به معاصرينش؛ «فيه ما فيه»؛ «مجالس السبعه».[1]

شهرت جلال الدين محمد فرزند سلطان العلماء محمد بن حسين خطيبى معروف به بهاءالدين (و. بلخ ششم ربيع الاول 604 ه.ق- ف. قونيه يكشنبه 5 جمادى الاخر 672 ه.ق) پدر وى از علماء و صوفيان بزرگ زمان خود بود. بهاءالدين به سبب رنجش خاطر سلطان محمد خوارزمشاه در هنگامى كه جلال الدين كودك بود، از بلخ بيرون آمد و پس از مدتى سير و سياحت سرانجام رخت به قونيه كشيد. جلال الدين تحقيقات مقدماتى را نزد پدر به پايان رسانيد و پس از فوت او تحت ارشاد برهان الدين محقق مولانا را مدتى براى تكميل علوم و معلومات در حلب و دمشق كه از بزرگترين مراكز علمى و ادبى آن زمان بود فرستاد. و مولانا پس از پايان كار به قونيه بازگشت و به تدريس و تعليم و وعظ و تذكير مشغول گشت. تا اينكه در سال 642 با شمس الدين محمد بن على بن ملك داد معروف به شمس تبريزى ملاقات كرد. اين ملاقات انقلابى روحانى در مولانا پديد آورد كه موجب ترك مسند تدريس و فتوى گشت و اين امر سبب نارضايى مردم قونيه و اعتراض مريدان گشت. شمس تبريزى تحت فشار مريدان مولانا به دمشق رفت. هجران وى مولانا را مضطرب و مشوش كرد و بالاخره پسر خود سلطان ولد را همراه گروهى در طلب شمس به دمشق فرستاد؛ شمس باز آمد و با

مولانا بود تا در سال 645 به ناگاه ناپديد گرديد. اينكه گفته اند وى را جماعتى از مردم قونيه كشته اند، نبايد پايه و اساسى داشته باشد. پس از فقدان شمس مولانا مسند تدريس و فتوى را ترك گفت و به مراقبت باطن و تهذيب نفس پرداخت. ارتباط او با صلاح الدين زركوب و حسام الدين چلبى در اين دوره از عمر يك چند او را مشغول داشت و به تشويق همين حسام الدين چلبى مولانا به سرودن مثنوى پرداخت. آثار مولانا از نظم و نثر عبارتند از: 1- مثنوى: در 6 جلد و شامل 26 هزار بيت كه در بحر رمل سروده شده است. محتويات مثنوى حكايات مسلسل منظومى است كه از آنها نتايج دينى و عرفانى گرفته شده و حقايق معنوى به زبان ساده بيان گشته است. 2- ديوان غزليات معروف به ديوان كبير يا كليات شمس مشتمل بر 50000 بيت. 3- رباعيات. 4- مكتوبات مولانا. 5- فيه ما فيه. 6- مجالس سبعه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آشنايى با مولوى، از سنايى تا سعدى (209 -200/ 2)، الاعلام (259 -258/ 7)، با كاروان حله (242 -225)، به دنبال آفتاب از قونيه تا دمشق، پله پله تا ملاقات خدا، تاريخ ادبيات در ايران (1207 -1205 ،486 -448/ 3)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (522 -501)، تاريخ گزيده (672)، تاريخ مغول (536 -534)، تاريخ نظم و نثر (160 -158)، تذكرة الشعراء (222 -213)، التصفيه فى احوال المتصوفه (صفحات متعدد)، تصوف اسلامى و رابطه انسان با خدا (120 -107)، جستجو در تصوف (307 -273)، حبيب السير (116 -115/ 3)، خدمات متقابل اسلام و ايران (659 -658 ،655)، دايرةالمعارف

فارسى (744 -743/ 1)، در قلمرو وجدان (343 -340)، الذريعه (360 ،303/ 19 ،411/ 16 ،221/ 14 ،1123 -1122 ،539 ،285/ 9 ،191/ 6)، روضات الجنات فى اوصاف مدينة هرات (197)، رياض العارفين (65 -57)، ريحانه (33 -29/ 6)، زندگانى مولانا جلال الدين محمد، زندگينامه ى مولانا جلال الدين مولوى، شرح حال رجال و مشاهير نامى (280 -266)، صبح گلشن (105 -102)، طرائق الحقائق (337 -336 ،314 -313/ 2)، غزليات شمس تبريزى (مقدمه/ 99 -5)، فرهنگ ادبيات فارسى (492 -491)، فرهنگ سخنوران (215 -213)، گنج سخن (169 -147/ 2)، گنج و گنجينه (345 -341)، لغت نامه (ذيل/ مولاناى روم، مولاناى رومى، مولوى)، مبانى عرفان و احوال عارفان (604 -573)، مجالس العشاق (168 -165)، مجالس المؤمنين (115 -109/ 2)، مجالس النفائس (321)، مجمع الفصحا (780 -779 ،771/ 2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 672 ،604)، مرآة الخيال (43 -42)، مناقب العارفين (صفحات متعدد)، مؤلفين كتب چاپى (753 -745/ 5)، مولوى نامه، مولويه بعد از مولانا (صفحات متعدد)، نفحات الانس (469 -461)، هدية الاحباب (250 -249)، هدية العارفين (130/ 2)، هفت اقليم (54 -45/ 2)، يادداشتهاى قزوينى (164 -163/ 7).

مهندسي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي مهندسي

محل تولد : آباده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

در زمستان سال 1354 رسما وارد حوزه علميّه قم در مدرسه حقاني شده، درس­هاي از اول مهر ماه تا زمستان آن سال را در فرصت كوتاهي خوانده و به سطح طلاب كلاس كه چند ماهي زودتر شروع كرده بودند رسيدم. احساس شد كه فضاي بازتر و با سرعت بيشتري بايد پيش رفت. لذا از مدرسه بيرون آمده و به طور آزاد به خواندن ادبيات

پرداختم. تا شروع تظاهرات عليه رژيم پهلوي كه دروس حوزه تطعيل شد تا نيمه­هايي از جلد اول و دوم شرح لمعه چاپ قديم از محضر «آيت الله باكوئي» و همچنين دو جلد اصول فقه و منطق و كتب ابتدائي را خواندم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي از سال 1358، رسائل را در خدمت «آيت الله اعتمادي» و مكاسب محرمه را خدمت «آيت الله اشتهاردي» و بيع و خيارت و كفايتين را در محضر مرحوم «آيت الله ستوده» و همزمان شرح تجريد الاعتقاد را خدمت «آيت الله انصاري شيرازي» و بدايةالحكمه را در محضر «آيت الله نجفي شهر رضائي» شروع و ادامه آن را از محضر «آيت الله ممدوحي» استفاده نمودم. خارج فقه و اصول را در درس «حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» و نيز مدتي در درس خارج اصول «آيت الله سبحاني» گذرانده و نيز پس از بداية الحكمه، شرح منظومه سبزواري قدس سره، در منطق و فلسفه و پس از آن اسفار را در محضر «آيت الله انصاري شيرازي» بودم.

در بحث تدريس از آغاز تحصيل سعي مي­شد كه تدريس كتب خوانده شده انجام گيرد. لذا به توفيق الهي همه كتب مقدّماتي و سطح عالي تا انتهاي كفايةالاصول را يك يا برخي از آنها را چند بار تدريس داشته­ام. در كلام و فلسفه، شرح باب حادي عشر را چند بار و شرح تجريد الاعتقاد را يك بار و بدايةالحكمه را چندين دوره و نيز نهايةالحكمه را يك دوره و شرح منظومه منطق سبزواري (ره) دو دوره و شرح منظومه حكمت را سه دوره و شرح اشارات را كه هم اكنون به تدريس

آن مشغولم سه دوره، تدريس داشته و در بخش تدريس علوم رياضي، يكدوره دروس هيئت و رياضي علّامه حسن زاده آملي را تدريس نموده و در بخش عرفان، تمهيد القواعد را دور سوّم و نيز تدريس شرح فصوص الحكم قيصري را هم اكنون اشتغال دارم. همچنين مباحثه­اي فقهي پيرامون مسائل عروه الوثقي داريم و چند سالي است كه هفته­اي يك بار جلسه تفسير قرآن كريم (تا كنون به آيه 48 سوره بقره) دارم.

فعلا در رشته تخصصي كلام حوزه علميّه قم و نيز در مؤسسه نشر آثار امام خميني (ره) هفته­اي دو ساعت به تدريس عرفان اشتغال داشته و در مؤسسه پژوهشي امام خميني (ره)، آيت الله مصباح يزدي نيز به تدريس تمهيد القواعد در مقطع كارشناسي ارشد مشغولم و همچنين به عنوان عضو هيئت علمي دائرةالمعارف عرفاني (در حال تدوين) همين مؤسسه در خدمت دوستان مي­باشم. در دانشگاه نيز متجاوز از ده سال است كه به دروس عمومي (اخلاق و معارف) و دروس تخصصي رشته ادبيات عربي و الهيات از قبيل قرائت متون عرفاني، قرائت متون تفسيري، مقدّمات تفسير، علوم قرآني، فقه الحديث و دراية الحديث اشتغال دارم.

در بخش رسانه، از آغاز راه اندازي شبكه سراسري راديو معارف، تحقيقي گسترده در موضوع «اسرار نماز» كه حدود 100 ساعت بوده و همچنين شرح زيارت جامعه كبيره كه تا كنون 400 (چهارصد) بحث راديويي انجام گرفته (تاكنون قريب يك پنجم زيارت شرح شده) و ادامه دارد. همچنين در 143 برنامه، شرح چهل حديث حضرت امام خميني (ره) بحث گرديده و پخش شده و نيز شرح دعاي ندبه تاكنون 150 بحث انجام گرفته كه ادامه دارد. در بخش

تبليغات، در ايام تعطيلات دروس حوزوي - دانشگاهي به مناسبت­هاي مختلف، مباحثي كه عمدتا اخلاقي، عرفاني، تفسيري، عقيدتي و ... بوده، انجام گرفته است.

ناصري دولت آبادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت آيت الله حاج شيخ محمّد ناصرى دولت آبادى، به سال هزار و سيصد و نُه هجرى شمسى، در شهر دولت آباد برخوار واقع در ده كيلومترى شهر اصفهان، در خانواده اى كه سهمى بسزا از زهد و تقوا و دانش دينى تحصيل كرده بود؛ به دنياآمد. پدر ايشان، زاهد متّقى حجّةالإسلام و المسلمين حاج شيخ محمّد باقر ناصرى نام داشت، كه خود در شمار عالمان فرهيخته آن دوران بود؛ و محضر دانشيان گرانسنگى همچون علامه آخوند كاشى و نيز جهانگيرخان قشقائى را به خوبى دريافته بود، و در شمار ياران و تلاميذ مورد عنايت خاصّ علامه مرحوم حاج آقارحيم ارباب نيز قرار داشت ايشان به هنگام بدنيا آمدن اين فرزند، او را «محمّد­على» خواند، و او بعدها به نام «محمّد» شهره شد. محمّد هنوز در دوران خردى به سر مى برد، كه پدر به اشاره مرحوم علامه ارباب راهى نجف اشرف شد؛ تا خدمت فقيهان و عارفان بزرگ آن ديار همچون آيت الله آقاميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله سيد محمود شاهرودى و آية الله آقا سيّد جمال الدين گلپايگانى را دريابد. بعد از مهاجرت پدر به نجف­اشرف، حضرت آية الله ناصرى تحصيل را در همان دوران خردى آغازيد. اين دوران با حضور در مكتب خانه اى در دولت آباد آغاز، وبعد از يكى دوسال با ورود به حوزه علميّه اصفهان و تحصيل علوم ادبىِ رائج در آن حوزه، ادامه يافت. در اين دوران كه ايشان هنوز در دوران نوجوانى به سرمى بردند، لطف اميرمؤمنان شامل حالشان مى شود،

و استاد به همراه پدر و خانواده به نجف اشرف كوچ مى كند. ايشان در اين زمان چهارده سالى بيشتر نداشته اند. اگر چه در نجف­اشرف مشكلات و فقر و كمبود امكانات اوّليه اين خانواده پنج نفره را در سختى بسيار قرار مى دهد، امّا خاطرات شيرين استاد از آن دوران، نشان دهنده روحيّه علم و معرفت­جوى ايشان در همان آغازين دوران ورود ايشان به نجف­اشرف مى باشد. اين دوران دوسالى بيشتر به طول نمى انجامد؛ چه در اين هنگام مادر رخت از اين دنياى گذران به دار ديگر مى كشد؛ و سعادت او را، كه عليرغم غربتى كه در آن شهرمقدّس داشت، در قبرى در صحن مطهّر علوى كه فاصله چندانى تا روضه منوّره نداشت، براى هميشه آرام مى گيرد. يك سالى پس از آن، خانواده پدر به ايران باز مى گردد، و ايشان را در سن هفده سالگى براى ادامه تحصيل در نجف اشرف تنها مى گذارد. اين دوران، با رخت كشيدن ايشان به مدرسه صدر نجف آغاز؛ و فصلى جديد در زندگىِ ايشان آغاز مى شود. پدر پيش از جدائى از فرزند، او را نخست به اميرمؤمنان و زان پس به مرحوم آيت الله شيخ محمّد حسين دهاقانى كه در شمار اعلام و اوتاد آن شهر مقدّس بود، مى­سپارد؛ والحق كه آن فقيه عارف فرزانه نيز در تربيت اين جوان از هيچ دقيقه اى فروگذار نمى كند. در اين دوران، ايشان گذشته از شركت در دروس علمىِ نجف اشرف، با شمارى ازاهل معانى اين شهر مقدّس همچون مرحوم حضرت حاج شيخ محمّد كوفي نيزآشنا، و در طريق معرفت ائمّه هدى دست به دامن آنان مى زند. ايشان در اين دوران، بخشى از علوم ادبى، حاشيه ملاعبدالله، معالم الأصول و قسمتى

از شرح لمعه را، نزد مرحوم علامه آيت الله مدرس افغانى فرا مى گيرد. ادامه شرح لمعه را از محضر آيت الله شيخ مجتبى لنكرانى، مكاسب را از محضر آيت الله حاج سيّد عبدالأعلى سبزوارى، رسائل را ازمحضر مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم كرونى اصفهانى كه بعدها به دامادى ايشان نيز سرافراز مى شود، كفايه را از محضر آيت الله حاج شيخ محمّد حسين دهاقانى، و براى دوّمين مرتبه باز در محضر آيت الله شيخ صدرا بادكوبه اى، خارج مكاسب محرّمه را از محضر آيت الله ميرزا هاشم آملى، بحث خارج صلاة آيات را از محضر آيت الله سيّد عبدالهادى شيرازى، و خارج بيع و خيارات را از محضر مرحوم آيت الله العظمى امام خمينى استفاده مى كند. گذشته از اين، در شمارى ديگر از دروس همچون بحث خارج كتاب الحج آيت الله حاج سيّد محمود شاهرودى نيز شركت، و يك دوره كامل اصول فقه را ازمحضر آيت الله العظمى حاج سيّد ابوالقاسم خوئى فرا مى گيرد. در اين دوران، با مرحوم آيت الله حاج سيّد جواد آل على كه در شمار علماى كشور كويت قرار داشتند، مجالس علمى مرتبى برقرار مى نمودند، و بخش عمده اين دروس را با هم مباحثه مى كردند. ايشان در سراسر اين دوران، محضر اخلاقى/عرفانىِ زاهد و عارف نامدار مرحوم آيت الله آقا سيّد محمّد كشميرى فرزند عارف بزرگ آيت الله سيّد مرتضى كشميرى را سخت غنيمت شمردند، و بسيار از محضر او آموختند و به عمل درآوردند. گذشته از ايشان، با بزرگان ديگرى همچون مرحوم آيت الله حاج شيخ عبّاس قوچانى وصىِّ مرحوم علامه قاضى نيز آشنا و به درك محضر آنان مى­پرداختند. دراين شماراست مرحوم حضرت آقا سيّد هاشم حدّاد، كه حضرت آيت الله ناصرى گذشته از استفاده از تعاليم

ايشان، با شمارى از ياران ايشان همچون مرحوم علامه طباطبائى و حاج عبدالزهراء گرعاوى نيز بواسطه همين مجالس آشنا مى­شوند. درهمين دوران با مرحوم عارف بزرگ جناب حاج آقا اسماعيل دولابى نيز آشنا مى شوند، و اين آشنائى تا پايان عمر آن فقيد سعيد ادامه داشت. ايشان، هر از چندى كه به اصفهان مى آمدند به ديدار اين دوست قديمى نيز مى شتافتند و در منزل از ايشان ديدار مى كردند. عارف گمنام مولوى قندهارى كه الحق سراسر عمر را به توجّه و مراقبه گذرانيد نيز در شمار ياران ايشان قرار داشت. ميان اين دو بزرگمرد، عقد اخوّتى بسته شده بود، و از همين رو تا پايان عمر جناب مولوى، اين دو هرگز يكديگر را فراموش نكردند. حضرت آيت الله حاج شيخ حسن صافي اصفهانى نيز در همين شمار قرار داشت، كه دوستىِ ديرينى ميان اين دو٬ از دوران اقامت در نجف اشرف برقرار بود. حضرت آيت الله ناصرى پس از آنكه به امر استادشان مرحوم آيت الله كشميرى به اصفهان بازگشت، گذشته از مجالس تدريس فقه و اصول و تفسيرى كه ساليانى دراز در حوزه علميّه اين شهر اقامه نمود و تا كنون نيز ادامه دارد­، به تربيت نفوس مستعدّ و طالب معارف الهى نيز همّت گماشت. گذشته از جلسات درس اخلاق ايشان كه در شمارى از مدارس علميّه اين شهر برگزار مى شود­، نماز جماعت و مجالس وعظ و تذكير ايشان كه در مسجد كمرزرّين اصفهان برپاست، در ميان عاشقان اهل بيت و طالبان معرفت الله از شهرتى بسزا برخوردار است. اميد مى بريم كه خداوند وجود مبارك و شريف آن استاد فرزانه را پايدار دارد، و از تمامىِ مكروهات مصون نمايد.

نجابت، حسن علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب ملجأ السالكين و شيخ العرفاء الشامخين، قدوة الاولياء و زبدة العرفاء، معدن العلم، محيى آثار الأنبياء و الأوصياء، شيخ المجاهدين، فقيه أهل بيت العصمة و شمس فلك المحبّة و قمر سماء المعرفة، مخلص للَّه، فانى فى اللَّه، باقى باللَّه، مجاهد فى سبيل اللَّه و فى اللَّه، عالم عامل و فقيه كامل حضرت آيت اللَّه العظمى حاج شيخ حسنعلى نجابت شيرازى -قدّس سرّه الشريف- فرزند مرحوم حاج غلامحسين نجابت در سال 1296 هجرى شمسى در خانواده اى كريم الاصل و نجيب النسل در شيراز متولّد شدند. پس از گذراندن دوره مقدّماتى در مدرسه علميه خان شيراز كه تحت نظر آيت اللَّه العظمى سيّد عبداللَّه شيرازى اداره مى شد به نجف اشرف مشرّف شدند.

مقام علمى و اساتيد ايشان: بيش از يك دهه از ورود ايشان به نجف نگذشته بود كه بعنوان مجتهدى ورِع و فقيهى صاحب نام آن هم در حوزه علميه نجف اشرف مطرح مى شوند و در كلّيه علوم ظاهرى (فقه و اصول، تفسير، كلام...) در محضر مراجع بزرگ آن زمان زبانزد خاصّ و عام بوده تا جايى كه در هيئت استفتائيه مراجع، زمانى را سپرى مى كنند و شهرت علمى ايشان در نجف به حدّى بود كه معروف بود كه ايشان اگر نجف مى ماندند از نظر همان علوم متعارف فقه و اصول و... در حدّى بالاتر از مرحوم آقاضياء عراقى (استاد مراجع آن زمان) بودند. استادان بنام ايشان در فقه و اصول و ... آيت اللَّه العظمى سيّد عبدالهادى شيرازى، آيت اللَّه العظمى سيّد ابوالحسن اصفهانى، آيت اللَّه العظمى سيّد ابوالقاسم خوئى و آيت اللَّه العظمى شيخ على محمّد بروجردى بودند. ايشان در سنّ 28 سالگى به درجه اجتهاد نائل شدند و

عمده اجازات ايشان از نامبردگان فوق مى باشد.

اساتيد عرفانى: چنانچه ذكر كرديم حضرت آيت اللَّه نجابت(ره) با آن همه معلومات اگر مى خواستند در همان نجف اشرف ادامه درس و بحث حوزوى داشته باشند يكى از نوادر عصر خود و يكى از استوانه هاى مرجع و ملجأ مردم و طلّاب مى بودند، امّا چون طالب مطلوب واقعى بوده و علوم ظاهرى را مقدّمه براى ورود به علم واقعى مى دانستند، جوياى انسانى كامل از اولياء الهى بودند كه از زلال معرفت و هدايت خاصّ وى برخوردار شوند، كه در همين راستا خداوند تبارك و تعالى به اراده و مشيّت خاصّه خود شخص محترم و عزيز و كاملى را جهت ارائه طريق به مرحوم آيت اللَّه نجابت معرّفى مى فرمايد، يعنى ايشان به خدمت استاد كلّ و مرجع و ملجأ مراجع تقليد آن زمان از هر جهت -چه ظاهرى و چه واقعى و معنوى- يعنى مرحوم حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيّد على قاضى طباطبائى -قدّس سرّه الشريف- مى رسند كه سير واقعى و حركت متّصل به سوى حضرت احديّت شروع مى شود. اگر بخواهيم به زندگانى فيلسوف، حكيم الهى، مجاهد فى سبيل اللَّه، عالم كامل و فقيه جامع مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيّد على قاضى بپردازيم، بايد گفت: مثنوى هفتاد من كاغذ شود. بنابراين به فرموده مرحوم حضرت آيت اللَّه نجابت كه از شاگردان برجسته محضر عرفانى ايشان بودند اكتفا مى كنيم: وقتى صحبت از استقامت و پايمردى و صبر مى شد، نام اين بزرگوار را به عظمت و تكريم و وقار مى آوردند بطورى كه چهره شان تغيير مى كرد، آنچنان با قدرت و از اعماق جانشان سخن مى گفتند كه سخن به جان انسان اثر مى كرد و تغيير

مى داد وضع شخص را، يعنى به دنبال سخن يك اتّصال معنوى با ربّ الارباب حاصل مى شد. خود بيان نام و ذكر احوالات حضرت آيت اللَّه قاضى آنچنان انسان را تحت تأثير قرار مى داد كه حضور حضرت آيت اللَّه قاضى را انسان درك مى كرد، علّتش فقط حضور آيت اللَّه نجابت در مقام بيان حالات آيت اللَّه قاضى گويا در حضور آيت اللَّه قاضى است. آنچنان اتّصال بين آيت اللَّه نجابت و آيت اللَّه قاضى بود كه سخن آيت اللَّه نجابت همان سخن آيت اللَّه قاضى مى شد و اثر همان اثر. شاگردان ايشان زياد ملاحظه مى كردند كه در حقيقت سخن از حالات خود آيت اللَّه نجابت بود، امّا هنر ايشان در اين بود كه اين حالات را و كرامات را به مرحوم آيت اللَّه قاضى نسبت مى دادند. الحق هم بايد شخصى مثل آيت اللَّه نجابت معرّف آيت اللَّه قاضى باشد، كسى كه در همان چند سال محضر آن بزرگوار كمال استفاده را بردند. ايشان مى فرمودند: »اگر بخواهيم راجع به صبر آيت اللَّه قاضى صحبت كنيم بايد به اين نكته توجّه كامل داشته باشيم كه ايشان از نظر علميّت بى نظير بودند يعنى يكى از مدرّسين فقه و اصول حوزه نجف اشرف بودند و شاگردان بسيارى تربيت كردند، در تمام علوم احاطه كامل داشتند، تقوا و زهد ايشان انسان را به ياد جدّش اميرالمؤمنين(ع) مى انداخت، از نظر مخارج منزل سخت تحمّل مى كردند ناملايمات را، فشار زندگى طاقت فرسا بود، با اين همه فضيلت و تقوا و علم، امّا هرگز اين مراتب را جهت استراحت خود قرار ندادند، راضى بودند به رضاى خدا، يعنى اگر مى خواستند جلب مال كنند عدّه زيادى بودند كه آرزو داشتند مرحوم آيت اللَّه قاضى تقاضايى كنند، امّا هرگز سخن راجع به

اين امور نفرمودند. در مرتبه خواب و مكاشفات كه بعضى از بزرگان در طول زندگى از خواب خوب و مكاشفه تا اندازه اى برخوردار بودند، امّا اين بزرگوار اسوه صبر و استقامت خودشان مى فرمودند: چهل سال از عمرم گذشته بود، يك خواب، يك مكاشفه خوب نداشتم كه لااقل دل خوش كنم به آن.

امّا از آنجايى كه صبر ايشان صبر ايّوب و جدّشان رسول اكرم(ص) بود هرگز نسبت به راه تزلزلى و سستى راه ندادند و اراده خداوند و رضاى خداوند را بر تمام مطالب خود مقدّم داشتند، تا اينكه خداوند جليل عنايت خود را به اين محترم عطا نمود كه در آن زمان عدّه زيادى بهره مند شدند و اكنون هم از بركات آن محترم طالبين معرفت خداوند متنعّم هستند. حضرت آيت اللَّه نجابت مى فرمودند: روز اوّل كه خدمت اين بزرگوار (حضرت آيت اللَّه قاضى) رسيدم فرموند: فرزند چه كسى هستى؟ بدون هيچ گونه معطّلى عرض كردم: فرزند شما. بسيار اين مرد بزرگ از جواب من خوشحال شد.(1)

همچنين مى فرمودند: همين كه نزديك مى شد ماه محرّم مرحوم آيت اللَّه قاضى ديگر قرار نداشتند، همه مى دانستند آن جذبه ربّ الارباب، آن عنايات حضرت ابا عبداللَّه الحسين(ع)، اين آتش عشق به خداوند و ائمّه اين بزرگوار را از خود بى خود مى كرد، لذا مقدارى نان و خوراكى تهيه مى كردند اهل منزل و اين بزرگوار از منزل خارج مى شدند و پيوسته محزون و گريان بودند. نقل است كه چند ماهى پيش از شرفيابى آيت اللَّه نجابت به خدمت مرحوم قاضى نگذشته بود كه مرحوم قاضى مى فرمود: شيخ حسنعلى نجابت اهل حرم است. بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه قاضى از آنجايى كه خداوند هرگز

انسان را رها نمى كند، طالب را رها نمى كند و عنايت عامّ و خاصّ خداوند به زمان و مكان بستگى ندارد، به خدمت سرسلسله عشّاق، آن متّصل به مبدأ اجلّ، آن سوخته بقا يافته، آن وارد در اسرار الهى يعنى مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمّدجواد انصارى همدانى -قدّس سرّه الشريف- رسيدند، كه الحق مى بايد گفت: نمى شود كسى در واقع خدمت اين بزرگوار برسد و معرفت خداوند نصيب او نشود. و راجع به اين مرد بزرگ هم بايد گفت: معرّف ايشان بايد آن شاگرد صددرصد تسليم و مطيع آن بزرگوار يعنى حضرت آيت اللَّه نجابت باشد، چون اين وضع را ايشان از همه بيشتر متوجّه بودند. ايشان مى فرمودند: مرحوم آيت اللَّه انصارى از نوادر و افراد انگشت شمار اهل معرفت بودند، يعنى خداوند تبارك و تعالى متكفّل تمام مراتب ايشان بود. استاد ايشان حسب نقل بزرگواران و آيت اللَّه نجابت خود خداوند تبارك و تعالى بود كه ايشان هم نقل قول مى كردند از مرحوم آيت اللَّه قاضى كه مى فرمودند: اين مرد بزرگ (آيت اللَّه انصارى) خدا را به يگانگى شناخته است. آيت اللَّه نجابت مى فرمودند: بعد از رحلت حضرت آيت اللَّه قاضى همراه شهيد محراب آيت اللَّه دستغيب به خدمت حضرت آيت اللَّه انصارى رسيديم، مرحوم آيت اللَّه انصارى فرمودند: چرا، و براى چه اينجا آمده ايد؟ عرض كرديم: براى كسب معرفت خداوند آمده ايم. و اصرار ورزيديم. بعد از مدّتى مرحوم آيت اللَّه انصارى فرمودند: بنده مدّتها است از خداوند تبارك و تعالى تقاضا داشتم كه هيچ كس مرا نشناسد، امّا چه كنم كه امر و اراده خداوند غير از اين شد. به هر جهت بهره بسيار زيادى از

اين مرد كامل داشتند. مرحوم آيت اللَّه نجابت مى فرمودند: مرحوم آيت اللَّه انصارى در عشق به خداوند بى نظير بودند، و ايشان را هم رديف حافظ شيرازى كه زبانزد خاصّ و عامّ است از عشق به خداوند مى دانستند. معروف است كه آيت اللَّه انصارى در باره آيت اللَّه نجابت فرمودند: اگر دريايى از معارف الهى را به حاج شيخ حسنعلى بدهند سير نمى شود.

نظرى به ابعاد وجودى ايشان: وقتى به ابعاد و شخصيت اين مرد خدا (حضرت آيت اللَّه نجابت) مراجعه مى شود در مى يابيم كه ايشان مجتهد در تمام امور است. يعنى نياز يك جامعه را از هر جهت رفع مى كند و در حقيقت هدايت مى كند. حقيقتاً خداوند هادى است، امّا چون اين افراد به خداوند متّصل و در سرّ خداوند وارد و آگاه از اسرار الهى هستند، مردم را به حقيقت آگاه مى كنند. ديگر نمى توان گفت اين شخص فقط مجتهد است در فقه و اصول و احكام شرع، خير، ايشان به تمام امور زندگى آگاه است، يعنى امور همه به دست خداست و اينها هاديان طريق الى اللَّه هستند. اينگونه افراد فقط رضاى خداوند را مدّ نظر دارند و هر لحظه از خداوند كمك مى خواهند و مردم را به حق يعنى سنّت رسول خدا(ص) دعوت مى كنند، به كتاب خدا و اهل بيت عترت و طهارت دعوت مى كنند نه به شخص خودشان، و از اين جهت هيچ وقت نسبت به اعمال خودشان پشيمان نيستند چنانكه امام خمينى(قدس سره) مى فرمودند: ما به وظيفه عمل مى كنيم پيروزى ظاهرى باشد يا نباشد. خداوند تبارك و تعالى چنين قرار داده كه همچنان كه قرآنش را تنزّل داده، تمام اوصافش را هم تنزّل

داد تا همچون محترمينى مثل آيت اللَّه نجابت جلوه خدا باشند، پس جلوه در تمام اوصاف امكان دارد حاصل شود، چون اراده خداوند به چنين شخصى تعلّق گرفت، خداوند حسب حال اين محترم و گنجايش اين محترم او را ذوجهات قرار مى دهد كه به نحو ايجاب جزئى مى تواند احتياجات اشخاص طالب معرفت خداوند را برطرف كند، چرا كه در اثر بندگى خدا اگر خداوند اجازه دهد هر جنبنده اى دراختيار اين محترم به حركت در مى آيد، آسمان و زمين و مافيها در اختيار اين محترمين است و به اذن خداوند مى توانند در هر چيز و هر كس كه بخواهند تصرّف كنند. چنانكه ديده مى شد امر و نهى ايشان بر شخص تسليم امر خداوند، شخصى كه صد در صد از تعلّقات دنيوى دست كشيده بود آنچنان مؤثّر واقع مى شد كه به اندك مدّتى به نتيجه و مطلوب مى رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نخودكي اصفهاني، حسنعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسنعلى اصفهانى قدس سره فرزند ارشد مرحوم مبرور جنت مكان آخوند ملاعلى اكبر اصفهانى رضوان اللَّه عليه مى باشند.

وى در نيمه ماه ذى القعده سال 1279 قمرى هجرى در شهر اصفهان متولد شده و تا سن يازده سالگى از نظر تعليمات ظاهريه خدمت مرحوم والدش و معلمين ديگرى تحصيل مبادى نموده و از نظر معنويات و تكميل مدارج سلوك زير نظر استاد بزرگوارش مرحوم حاج ميرزا محمدصادق كه از اعاظم مرتاضين متشرع آن زمان و مورد ارادت و اخلاص خاندان مرحوم آقاشيخ محمدتقى صاحب حاشيه بوده اند به تكميل معنويات و رياضيات مشروعه مشغول بوده اند و بعدا كه به سن شباب رسيده اند علوم ادبيه و قسمتى از علوم رياضيه مانند حساب و هيئت را نزد مرحوم آخوند كاشى و علوم

عقليه و فلسفه را نزد ميرزا جهانگيرخان قشقائى تحصيل نموده سپس به عتبات عاليات مشرف شده و در نجف اشرف ادامه تكميل معنويات و رياضيات مشروعه را به اضافه تحصيلات علوم نقليه نموده و معاشرت و مجالست ايشان اغلب با مرحوم آيت اللَّه ربانى حاج سيد مرتضى كشميرى كه از اوتاد عصر خود و اعاظم فقهاء و از اكابر سالكين آن تاريخ مى باشند بوده و پس از آن مراجعت به اصفهان نموده و سفرى به مشهد مقدس مشرف شده اند و در اين سفر مكاشفه اى براى ايشان حاصل شده كه مجاورت مادام العمر را در مشهد مقدس بر خود لازم و حتم دانسته لهذا به اصفهان مراجعت نموده و علايق و متعلقات آنجا را قطع و براى مجاورت دائمى به مشهد مقدس مشرف شده و توفيق مجاورت ارض اقدس را داشتند تا در صبح روز هجدهم شعبان 1361 هجرى قمرى پس از چهل روز كسالت در محله سعدآباد مشهد در سن هشتاد و دو سالگى (82) رحلت فرموده و با تشييع كم نظيرى در صحن عتيق در جنب ايوان شاه عباسى جلوى غرفه اى كه در غرب ايوانست و بر روى قبر او سنگ مرمر كوچكى كه بر روى آن اين عبارتست (اصفهانى شعبان 1361) منقوش مى باشد.

مرحوم حاج شيخ حسنعلى داراى مقامات و كرامات كثيره است كه شرح آن صحيفه مفصله خواهد بود كه از عهده اين مختصر خارج است.

آن بزرگوار از سن هفت سالگى تا آخر عمر تمامى ليالى شب جمعه را بدون تعطيل احياء به عبادات از فرايض و نوافل مى داشته و در تمام اين مدت يعنى هفتاد و پنج سال ايام البيض همه ماهها را صائم بوده اند

و بعضى از سنوات در ايام البيض ذى الحجه هر سه روز را با آب افطار و سحور نموده و اقتداء به اميرالمومنين و صديقه طاهره و حضرت حسنين عليهم السلام و در بعض اوقات تا هيجده ساعت متوالى مشغول به نماز و ادعيه و اذكار و اوراد بودند بدون احساس كمترين خستگى در اين عصر سال مرتاض متشرعى مانند ايشان ديده نشده.

اوقات شريفه اين بزرگوار مقدار اندكى به تدريس فقه مانند شرح لمعه و درس تفسير و گاهى هم هيئت و حساب مصروف مى شد و باقى اوقاتشان به قضاء حوائج مومنين مراجعين از دعا و دوا براى رفع بيماريهاى متنوعه و رفع گرفتاريهاى مختلفه مشغول بوده.

مى توان ادعاء قطعى نمود كه در مدت اقامت ايشان به مشهد بيش از صد هزار مريضهاى مختلفه كه بعضى از آنها به معالجات طبى قديم و جديد ممتنع العلاج بودند به دعاء معالجه قطعى فرموده اند و با اين حال كوچكترين داعيه اى نداشتند و سلوك ايشان مانند يك عالم فقيه زاهدى بود كه به علم و عمل هادى خلق به سوى خدا باشد و اگر اين بزرگوار ادعاء مقامى از مقامات سلوك مانند مرشديت و يا قطبيت را مى كرد به طور قطع و يقين نصف ايران را در سلسله ارادت خويش درمى آورد فرضوان اللَّه عليه و قدس اللَّه سره الشريف.

از بعضى از موثقين علماء و دانشمندان شنيدم كه آن مرحوم در حال حيات خود بسيار مى آمد و در اين محلى كه اكنون قبر اوست مى ايستاد و يا مى نشست دعاء و قرآن مى خواند وقتى به او گفتند اينجا چه خصوصيت دارد مى فرمود اينجا محل دفن منست و فرمود مرا در اينجا دفن نمائيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه

دانشمندان (جلد هفتم)

نراقي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1245/ 1244 -1186/ 1185 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، رجالى، منجم، رياضيدان، مدرس، اديب و شاعر، متخلص به صفايى. جامع معقول و منقول بود. در نراق، از توابع كاشان، به دنيا آمد. مقدمات را در نزد پدرش و شاگردان پدرش فراگرفت. سپس به همراه پدر به عراق رفت و در نجف از محضر سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و در كربلا از محضر ميرزا مهدى شهرستانى و آقا محمدباقر بهبهانى استفاده نمود تا به مرتبه ى اجتهاد رسيد و خود به بحث و تدريس پرداخت. سپس به نراق كاشان بازگشت و عهده دار رياست و مرجعيت دينى شد. وى از پدرش و سيد بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و به واسطه ى پدرش از ملا محمدباقر مجلسى روايت نموده است. شيخ مرتضى انصارى و سيد محمد شفيع جاپلقى و بسيارى ديگر از بزرگان از شاگردان وى بودند. در نراق به بيمارى و با درگذشت، پيكرش به نجف منتقل و در صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش: «مناهج الوصول الى علم الاصول» يا «مناهج الاحكام»، «مساند الشيعة فى احكام الشريعة»، در فقه؛ «وسيلة النجاة»؛ «مفتاح الاصول و مصباح الوصول»؛ «معراج السعادة»، در اخلاق به فارسى، «مفتاح الاحكام»، در اصول فقه، «تنقيح الفصول»، در شرح «تجريد الاصول» پدرش، ملا مهدى نراقى؛ «اساس الاحكام»؛ «اسرار الحج»؛ «عوائد الايام»، در قواعد اصولى و فقهى، به فارسى؛ «الخزائن»، به سبك «كشكول»، در تتميم كتاب «مشكلات العلوم» پدرش، به فارسى، «سيف الامة و برهان الملة»، در رد پادرى نصرانى، به فارسى، رساله ى «منجزات المريض»؛ مثنوى «طاقديس»؛ «ديوان» شعر.[1]

حاجى ملا احمد ابن حاج ملا مهدى معروف به

نراقى (ف. 1245 ه.ق) از فقهاى بزرگ قرن سيزدهم هجرى است. علاوه بر مقام فقاهت اشعار عرفانى فراوان سروده است و در شعر صفاتى تخلص مى كرد. او را تأليفات متعددى است از آن جمله: 1- اجتماع الامر والنهى. 2- اساس الاحكام در اصول فقه. 3- اسرارالحج. 4- حجية المظنة. 5- خزائن. 6- ديوان شعر فارسى. 7- سيف الامة 8- شرح تجريدالاصول. 9- طاقديس شامل مثنويات او. 10- عين الاصول. 11- معراج السعاده. 12- مفتاح الاحكام. 13- مناهج الوصول. وى در وباى عام در قريه ى نراق درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (245/ 1)، اعيان الشيعه (184 -183/ 3)، ايضاح المكنون (563 ،523 ،478 ،130 ،35/ 2 ،331/ 1) حديقةالشعراء (1031 -1027/ 2) الذريعه (178 -177 ،85/ 25 ،16/ 23 ،350 ،341 -340/ 22 ،317 ،315 ،230 -229 ،15 -14/ 21 ،140/ 17 ،367 ،354 ،134/ 15 ،195 ،138/ 13 ،286/ 12 ،12/ 11 ،1181 ،610/ 9 ،152/ 7 ،43 ،4/ 2 ،267/ 1)، روضات الجنات (107 -103/ 1)، ريحانه (163 -160/ 6)، سفينةالمحمود (423 -419/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 117 -116/ 13)، فرهنگ سخنوران (560)، فوائد الرضويه (41)، قصص العلماء (132 -129)، مجمع الفصحا (705 -700/ 5)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1288 -1287/ 3)، معجم المؤلفين (163 -162/ 2)، مكارم الآثار (1242 -1235/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (484 -481/ 1)، نگارستان دارا (106 -104)، هديةالاحباب (180)، هديةالعارفين (186 -185/ 1).

نصراللهي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا نصراللهي

محل تولد : دهاقان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/3/14

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره دبيرستان با ورود به حوزه علميه قم؛ «مدرسه حقاني» و افتخار شاگردي نزد شهيد قدوسي و شهيد

بهشتي و اساتيد آن مدرسه، با آشنايي با علوم حوزوي، كار تحقيقاتي، علمي خود را با مطالعه كتب استاد مطهري و برخي بزرگان ديگر از قبيل: دكتر شريعتي، سروش، بازرگان و افرادي كه داعيه روشنفكري داشتند و ضمن انتقاداتي كه به اينها به ذهنم مي رسيد و حاشيه نويسي را در كتابهام نوشتم تا كم كم خورشيد انقلاب اسلامي توسط حضرت امام خميني (روحي فدا) و ياران باوفايش در عصر الكترونيكي و كفر ماديت و نظام هاي امپرياليستي، سوسياليستي و مكاتب ديگر طلوع كرد و با جهاني شدن انقلاب عصر آگاهي و بيداري در همه ابعاد، زمينه طوفان به وجود آورد كه هر جا را به حركت واداشت.

با اين جرقه ها كم كم احساس نياز هر انسان به آشنايي با زندگي اسلامي، زندگي اخلاقي و زندگي معنوي همراه با بينش علمي، سياسي، حقوقي و احساس مسئوليت به عنوان يك طلبه واقعي و سرباز اسلام و انقلاب، مسئوليت هاي ما را دو چندان كرد تا خود را مسلح به انواع سلاحات مدرن روز كرده و اسلام يك بعدي ديروز را در همه ابعاد به جهان عرضه كنيم. امروز كه مسيحيت 30 هزار كانال تبليغ مسيحيت مي كنند با همه وجود، آيا سهم ما جايگاه ما كجاست؟ ما براي اسلام با آن همه تمدن تفكر پيشرفت چه كرده ايم؟ حوزه هاي ما حوزويان ما و اساتيد ما بزرگان ما چه كرده اند؟ اگر ما هزار نفر امثال امام خميني (سلام الله عليها)، امثال شهيد مطهري ها، شهيد بهشتي ها و امثال مقام معظم رهبري (حفظه الله تعالي) داشته باشيم؛ چه اشكالي دارد. دانشگاههاي ما در قبال

مطالب فوق چه كرده اند؟ متاسفانه بايد سربه زير انداخت.

سال 57 به حوزه علميه قم آمدم تا سال 1359. بعد براي تكميل دوره علمي سطح به مشهد هجرت نموده و از محضر اساتيد معروف آنجا كسب علم نموده تا سال 1373 باز به قم مراجعت نموده و تا 1387 افتخار طلبگي در اين حوزه را دارم. از سال 59 با شروع جنگ تحميلي خود را به لشكر 77 خراسان و تيپ قمر بني هاشم معرفي و از همان آغاز، براي انجام رسالت تبليغي دوشادوش رزمندگان به جبهه شتافتم. بعد به لشكر 5 نصر و همچنين لشكرهاي 27 رسول الله و لشكر 8 نجف اشرف و ... خلاصه زندگي ما سراسر علم و تلاش است و زندگي ما بخشي از حوزه و دانشگاه و بايد دائماً يا كار استادي كنيم يا كار طلبگي و دانشجويي. از خداوند موفقيت همه را خواستاريم.

نصرآبادي، ابوالقاسم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عارف. در تذكرة الاولياء (2:261) گويد: محمّد نصر آبادى... در عهد خود مشاراليه بود در انواع علوم، خاصّه در روايات عالى و علم احاديث... استاد جميع اهل خراسان بود بعد از شبلى، و او خود مريد شبلى بود، و رودبارى و مرتعش را يافته بود، و بسى مشايخ كبار را ديده بود. (شيخ عطار در تذكرة الاولياء تقريباً هفت صحفه درباره ي او مطالبى نقل مى كند طالبين مراجعه كنند).

در طرايق الحقايق(2:210) گويد: شيخ ابوالقاسم ابراهيم بن محمّد بن محمويه نصرآبادى از نصرآباد خراسان است، در نيشابور بوده و در مكّه مجاور شده، و در 372 در همان جا (يا شهر مدينه) از دنيا رفته است.

با در نظر گرفتن مطالب فوق چنين به نظر مى رسد

كه مدفون در نصر آباد اصفهان عارفى است غير از صاحب عنوان، و ظاهراً مؤلّف ريحانة الادب (6: 177)كه خانقاه او را در نصر آباد مى نويسد نظر به شهرت داشته است.

در قريه ي نصر آباد ماربين اصفهان، مدرسه و خانقاهى است منسوب به شيخ ابوالقاسم نصر آبادى عارف كه در سال 854 خواجه صدر الدين على طبيب (جدّ اعلاى ميرزا طاهر نصرآبادى) آن را بنا نموده، كه قسمتى از كتيبه سر در آن هنوز باقى است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نكوگويان خياط، رجبعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ رجبعلي نكوگويان خياط (شيخ رجبعلي خياط ) در1362 ه.ق درخانواده اي فقير تهران متولدشد . پدرش كه كارگري ساده بود ،در12 سالگي درگذشت و رجبعلي ازهمان زمان تا زمان وفات به خياطي پرداخت تا امرار معاش نمايد . شيخ رجبعلي خياط به جز سواد خواندن ونوشتنكه براي مطالعة دواوين شعراي عارفي چون حافظ شيرازي و ملا احمد نراقي ، تحصيلاتي رسمي نداشته است . يا حداقل از آن اطلاعي دردست نيست . بلكه عرفان را به طورعملي و تجربي آموخته است . چنانكه درسن 22 سالگي درماجرايي ، با مقاومت دربرابر گناه و هواي نفس ،به مقامات و كراماتي نائل گرديد كه بعدها شاگردان بسياري چون دكتر علي مدرسي ،دكتر حميد فرزام و علي رافعي رابه گردوي جمع كرد . وي در سال 1340 ه.ق درگذشت و در جوار مزار ابن بابويه درري مدفون گرديد .گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميگرايش : عرفان عمليوالدين و انساب : پدر رجبعلي نكوگويان خياط ، كارگر ساده اي بود كه به هنگام دوازده سالگي دار فاني را وداع گفت .اوضاع

اجتماعي و شرايط زندگي : پدر شيخ رجبعلي نكوگويان خياط كارگر ساده اي بودكه دوازده سالگي رجبعلي را تنها گذاشت .تحصيلات رسمي و حرفه اي : رجبعلي نكوگويان خياط هيچ گونه ، تحصيلات رسمي برخوردار نبود بلكه تنها به كمك سواد خواندن ونوشتن خود به مطالعه آثار شعراي عارف بو يژه حافظ شيرازي و نيزكتاب طاقديس ملااحمد نراقي مي پرداخت .خاطرات و وقايع تحصيل : رجبعلي نكوگويان خياط درسن 12 سالگي پدرخودرا از دست داد وبراي گذراندن شغل خياطي را پيشه خود كرد و تا آخر عمر به اين كار اشتغال داشت .استادان و مربيان : رجبعلي نكوگويان خياط مربي خاصي درمسير عرفان نداشت بلكه به تعبير شاگردانش به اطاعت محض از رهنمود هاي اهل بيت لغايت مي نمود و نيز درمسائل شرعي ازآيت الله حجت تقليد مي كرد .هم دوره اي ها و همكاران : عبد الكريم روشن از شاگردان و همقدمان رجبعلي نكوگويان خياط بوده است .همسر و فرزندان : حاج محمود آقا ،فرزند رجبعلي نكوگويان خياط است كه نقل مي كند : شيخ گاهي به من مي گفت : مي روي مثلا 3ريال پلوي حزي و 2 ريال ديگرش را از جگركي آب جگر مي گيري و اين غذاي شيخ بود . شيخ بد لقمه حلال و بي شبهه بسيار اهميت مي داد .وقايع ميانسالي : رجبعلي نكوگويان خياط در حدود 23 سالگي درماجرايي يوسف گونه ، با مقاومت دربرابر گناه و هواي نفس ، از سوي خداوند بصيرت وبينايي يافت و ديده برزخي اش روشن شد وبرخي اسرار براي او كشف شد .زمان و علت فوت : رجبعلي نكوگويان خياط پس

از عمري 78ساله ، دربيست ودوم شهريور سال 1340 شمسي كالبد خالي را واگذاشت و به ديدار معشوق شتافت . مزار اودرابن بابويه است .فعاليتهاي آموزشي : رجبعلي نكوگويان خياط بيشتر دعاهاي صحيفه را مي خواند ند و تكرا ر مي كردند . درطول هفته به مناسبت هايي دعا را تغيير مي دادند . دعا ها را با يك حال مي خواندند كه همه از منقلب مي كرد. بيشتردعاي خمسه عشر را مي خواندند . گاهي روي بعضي از فرازهاتكيه مي كردند و آن جمهل ها را به تكرار مي گفتند . جمله هايي مثل : الهي و ربي ، يامن اسمه دواو ذكره شفا . و از اين قبيل بيشتر وقت ها اين دعا را مي خواندند : پروردگارا : مارابراي لقاي خودت آماده كن و تعليم بده . مي فرمودند :رفقا: اگرمن اين دعاها را تكرار مي كنم براي اين است كه قدر خودتان را بدانيد تا هواي نفس شمارا از راه نبرد .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : رجبعلي نكوگويان خياط در زماني كه جوانتر بود صداي عجيب وگيرايي داشت كه همه را منقلب مي كرد . دعا ها ولحن شيخ كشش خاصي داشت . او به سوز و حالي دعا مي كرد كه حتي دروديوار نيز به لرزه در آمد . شيخ كه حالات عرفاني خاصي داشت به اطرافيان سفارش مي كرد كه نماز را به عشق بهشت و از ترس جهنم نخوانند وبه كه نماز را به عشق خود خدا بخوانيد . او مي گفت : گراز دوست ، چشمت بر احسان اوست ، تو دربند خويش نه دربند

دوست ،شاگردان : يكي از معروفترين شاگرد رجبعلي نكوگويان خياط ، دكترمرحوم فرزام ، استاد زبان و ادبيات فارسي دردانشگاه اصفهان و دانشگاه تهران است . دكتر ابوالحسن شيخ ، مدير گروه شيمي دانشگاه تهران وپدر شيمي ايرن نيزاز جمهل شاگردان نكوگويان وبودند . صنوبري نيزاز شاگردان مهم شيخ هستند .شاگردان شيخ ،دكتر گويا . دكتر مدرسي، دكتر ميرمطهري ، مهندس فروغي زاده و دكتر خوانساري هستند .همفكران فرد : جناب رنجي يكي از همفكران و دوستان نكوگويان بود . رنجي شاعر خوش صدايي بود و غزليات عرفاني بسيار خوبي مي گفت . وقتي رنجي مرثيه مي خواند ، نكوگويان بغض كرد و گريه مي كرد . يكي ديگراز همفكران خياط .استاد عبد الكريم روشن بود . اين دو نسبت به هم ارادت داشته و در جلسه درس يكديگر حاضرمي شد ند . به طوري كه شيخ رجبعلي از استاد روشن خواسته است كه بعد از فوتشان ، جلساتي براي شاگردانشان داشته باشد كه مقبول روشن نيز قرار گرفت .آرا و گرايشهاي خاص : رجبعلي نكوگويان خياط به حافظ ارادت فراواني داشت و درميان همه گويندگان و همه عرفاني زمان ، حافظ را سرآمد مي دانست و به هر مناسبتي شعر زيبايي ازاو مي خواندند و به تعبيرات عرفاني خودشان متوسل مي شدند . شيخ احضار ارواح مي دانست وطي الارض داشتند و شيخ با اينكه خود اهل كشف و شهود و كرامات متعدد مي بود ، سيرو سلوكش ، تعبد محض از رهنمودهاي اهل بيت بود و درمسائل شرعي از آيت الله حجت تقليد مي كرد . وي بسيار مهربان ، متين ، بي

اعتنا به دنيا و داراي كمالات معنوي بود .

منابع زندگينامه :مقام شيخ و عرفان ،يادنامه شيخ رجبعلي خياط نكوگويان درگفت و گو با دكتر علي رافعي . ماهنامه كيهان فرهنگي . سال بيستم شهريور 1382 ، پياپي 203 ، ص 6

نوروزي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا نوروزي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن مقاطع ابتدائي، راهنمائي و دبيرستان (رشته علوم تجربي)، در سال 1374 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و تا سال 1377 در اين حوزه به تحصيل پرداختم. در سه سال حضور در حوزه اصفهان، 6 پايه اول دروس حوزوي را پشت سر گذاشتم. در كنار آن به تحصيل دروس ديگري مثل «فلسفه غرب» و «فلسفه اسلامي» (تاريخ فلسفه غرب كاپلستونو بدايةالحكمه) نزد اساتيد خصوصي پرداختم. در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1380 پايه هاي ديگر را پشت سر گذاشته و سطح را تمام كردم. همچنين در دانشگاه تربيت مدرس قم «مركز تربيت مدرس دانشگاه قم» در رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش فلسفه و كلام، كارشناسي ارشد خود را دريافت نمودم. از سال 1380 به دروس خارج فقه و اصول مشغول شدم كه همچنان نيز مشغول مي باشم.

از سال 1383 دوره سه ساله تربيت محقق عرفان اسلامي در مؤسسه امام خميني (ره) را شروع كردم كه هم اكنون مشغول پايان نامه آن مي باشم و محقق دائرةالمعارف علوم عقلي در مؤسسه امام خميني (ره) مي باشم. در سال 1385 در آزمون دكتراي رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش اخلاق در دانشگاه تهران پذيرفته شدم كه اكنون پس از

گذراندن دوره آموزشي مشغول به پايان نامه مي باشم. در كنار تحصيل، به عنوان مبلغ از طرف نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه به دانشگاههاي مختلف اعزام شده ام. همچنين در «دانشگاه تهران» و «دانشگاه تربيت معلم تهران» مشغول به تدريس دروس معارف مي باشم.

ولي، شاه نعمت الله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نورالدين نعمت الله كهستاني (يا كوه بناني يا كرماني) مشهور به شاه نعمت ا... ولي، در سال 731 و قصبه كهسان يا كوهستان در نزديكي هرات متولد شد. و با توجه به احترام و رفاهي كه پدرش ، كه از مردم با نفوذ روزگار بود، داشت، بهعلم روي آورده و در محضر شيخ ركن (شيرازي، شمسي الدين حكي، سيد جلال الدين خوارزمي و قاضي عضد الدين ايجي) ادبيات و كلام و حكمت و فقه آموخت سپس: به صوفيان قائدي پيوست. و سپس از آن سفرهاي بسياري به مصر، مغرب، مدينه، مكه، بلخ ماورالنهر كرد و به كوه بستان در كرمان رفت و در آنجا مسكن گزيد و در ماهان خانقاهي ساخت. سپس در سفري به شيراز با اسكندرين عمر شيخ نواده امير تيمور گوركاني ديدار كرد. و سرانجام در 834 يا 827 درگذشت. وي بعنوان موسس سلسله نعمت اللهيه يكي از مشهورترين عارفان جهان اسلام به شمار مي رفت كه مريداني در ايران و هند از جمله شاهزادگان هندي و تيموري داشت. كتابها و رسالات بسيار زيادي را تاليف كرد كه مشهورترين آنها ديوان اشعار وي مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميگرايش : عرفان اسلاميوالدين و انساب : سلسله نسبت سيد نورالدين نعمت الله كهستاني به ترتيب زير به امام محمد باقر مي رسيد:

نورالدين نعمت الله بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن موسي بن يحيي بن هاشم بن موسي بن جعفر بن صالح بن محمد الباقر بن علي بن حسين بن علي (ع). اجداد وي از شهر حلب به گيج و مكران آمده بودند. پدر شاه نعمت الله با ملوك شبانكاره فارسي نيز از طريق سببي خويشاوند گرديده بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر سيد نورالدين نعمت الله كهستاني ولي از سادات حلب بود كه در كوه بنان كرمان متوطن شده و نيز با ملوك شبانكاره روابط خويشاوندي سببي برقرار نموده بود. از اين رو او و خانواده اش از رفاه و احترام خاصي در آن منطقه برخوردار بوده اند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني در سال 731 آموختن علوم ظاهري را از ركن الدين شيرازي، شمس الدين مكي، سيد جلال الدين خوارزمي و قاضي عضدالدين فرا گرفت و بدر بيست وچهارسالگي در مكه به خدمت شيخ عبدا... يافعي (صاحب كتاب روضه الرياحين و قطب الدين رازي) درآمد. و خرقه خود را از شيخ عبدا.. يافعي گرفت. گفته اند كه وي مقدمات علوم، علم بلاغت، كلام، حكمت اللهي، اصول، فقه و اصول عرفان را در جواني فرا گرفت و در همان هنگام فصوص الحكم ابن عربي را از برداشت. نعمت ا... چنان در عرفان به مقامات عالي دست يافت كه در بسياري منابع با عنوان «شاه» (كه از القاب عالي رتبه تصوف است، ياد شده است. شاه نعمت ا... ولي پيش از اين مدتي را در طريقت قادري به آموختن مشغول بود.خاطرات و وقايع تحصيل : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني

هدايا و اموالي كه مردم نزدش مي آوردند را همگي مي پذيرفت و در ظاهر چندان به حلال و حرام بودن آن توجهي نداشت. روزي سلطان شاهخ تيموري براي امتحان وي گوسفندي را كه از كسي غصب گرفته شده بود را بريان نموده و نعمت ا.. را دعوت نمود. هنگامي كه نعمت ا... به تناول گوشت گوسفند مشغول بود، سلطان شاهرخ به وي خبر داد كه گوسفند غصبي بوده است. اما نعمت ا... گفت كه وي هرگز نان حرام نمي خورد. شاهرخ براي اثبات سخن خود صاحب گوسفند را آورد تا به غصبي بودن آن شهادت دهد. اما صاحب گوسفند گفت كه وي اين گوسفند را براي شيخ نعمت ا... به عنوان نذري آورده است كه مامورين سلطان شاهرخ آن را به زور از وي گرفتند. [سمرقندي، تذكره الشعرا، صص 3-252]فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني بيشتر اوقات زندگاني خود را در سفر مي گذراند.سفرهاي وي بيشتر جنبه عارفانه و تحصيلي داشته است.استادان و مربيان : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني، ركن الدين شيرازي، شمس الدين مكي، سيد جلال الدين خوارزمي و قاضي عضدالدين و مهمترين آنها شيخ عبدا... يافعي بودند.سلسله استادان شاه نعمت ا... ولي به احمد غزالي، جنيد بغدادي و شيخ حسن بصري مي رسد.همسر و فرزندان : سيد برهان الدين اولين فرزند سيد نورالدين نعمت الله كهستاني بود كه در طي سفر وي به كوهستان كرمان به دنيا آمد. امير خليل ا.. از ديگر فرزندان او بوده است. فرزندان ونوادگان وي در زمان امير دولتشاه سمرقندي (عصر شاهرخ) در كرمان و هند و فارس از بزرگان به شمار مي

رفتند شاه نعيم الدين نعمه ا... ثاني نواده شاه نعمت ا... ولي و داماد شاه طهماسب بوده است. سيد قطب الدين ميرحاج گنابدي متخلص به انسي (معاصر سلطان حسين بايقرا) نيز از نوادگان شاه نعمت ا... بود.وقايع ميانسالي : اكثر عمر سيد نورالدين نعمت الله كهستاني به عبادت و سفر گذشت وي در مكه سالها به تحصيل نزد بزرگان صوفيه، بويژه شيخ عبدا... يافعي پرداخت. و با سلطان حسين افلاطي بصري، ديدار كرد. و مدتي در هرات و خراسان و سپس در كوهستان كرمان، تفت يزد، به دعوت اسكندربن عمر شيخ شيراز، سمرقند،كوه صاف (در نواحي بلخ) مقيم بوده است. شرح احوال و مقامات شاه نعمت ا... را عبدالرزاق بن عبدالكريم كرماني در كتابي در سال 911 ه_.ق تاليف نموده است. و نيز كتابهايي توسط عبدالعزيز بن شيرملك بن محمد واعظي كه براي علاءالدين احمد شاه دوم بهمني (838-862 ه_.ق) در هند نوشته شده است. و نيز كتاب سويدالدين نصرا... بن برهان الدين خليل ا... طاوسي ابرقوهي تاليف 906 به دستور نعمت الله ثاني نواده شاه نعمت ا... ولي و كتاب سوانح الايام في مشاهدات العوام (سلسله العارفين) اثر صنع ا... نعمت اللهي ( تاليف 1066) و نيز شرح مفصلي دركتاب جامع مفيدي در تاريخ يزد اثر محمد مفيدي مستوفي يزدي.زمان و علت فوت : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني در سال 827 ه_.ق در هفتاد و پنج سالگي يا در سال 834 در سن 103 سالگي در زمان حكومت سلطان شاهرخ تيموري وفات يافت و در قريه ماهان در نزديكي كرمان مدفون گشت و لنگرو خانقاه وي تا كنون زيارتگاه اهل دل است.مدتي پساز

وفات وي به امر سلطان احمد بهمني پادشاه ركن بقعه اي بر مزار وي بنا گرديد (840 ه_.ق) و در زمان شاه عباس دوم ابنيه اي بر آن افزوده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد نورالدين نعمت ا... بن عبدا... كهستاني ولي با درجه صوفيانه ي «شاه» رياست سلسله صوفيانه نعمت اللهيه را كه خود بنيان گذاشته بود، بعهده داشته است.فعاليتهاي آموزشي : سيد قاسم انوار در سراب تبريز، مولانا شرف الدين علي يزدي و خواجه صائن الدين علي تركه در اصفهاني در قفت يزد به خدمت شيخ نعمت ا.. درآمدند. و از سوي وي به مصر و شام اعزام شدند. در شيراز سيدابوالوفا سيد محمود (شاه داعي الي الله)،حافظ شيرازي، پدر علامه جلال الدين دواني، شيخ ابواسحاق بهرامي، علامير شريف جرجاني شرف خدمت وي را يافتند اما بيش از هر كس شاه قاسم انوار شاه داعي الله شيرازي، شيخ آذري طوسي (كه در خرقه وي را از دست نعمت ا... گرفت) و مولانا فضل ا... سيد نظام الدين احمد شيرازي شاگردان بلافصل و رسمي شيخ نعمت ا... به شمار مي روند.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيد نورالدين نعمت ا... بن عبدا... كهستاني ولي، بنيانگذار سلسله صوفيانه نعمت اللهيه است. طرايق الحقايق حاج معصومعلي شاه- حبيب السير، مراه الخيال، امير علينسير خان لودي، نتايج الافكار محمد قدات الله گوپا مدي، بهارستان سخن، ريحانه الاوب درباره نعمت ا... ولي مطلب دارند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد نورالدين نعمت ا... بن عبدا... كهستاني ولي اشعاري مي سرود كه در آنها به «سيد» يا نعمت ا... تخلص مي نمود.شاگردان :

شاه قاسم انوار، شاه داعي الي الله شيرازي، شيخ آذري طوسي كه خرقه خود را از دست سيد نورالدين نعمت الله كهستاني گرفت و مولانا فضل الله سيد نظام الدين احمد شيرازي از شاگردان مهم شيخ نعمت الله كوهستاني بشمار مي روند. شاگردان وي بنام استاد خود شاه نعمت ا... به نام فرقه نعمت اللهيه مشهورند. پس از وفات شاه نعمت الله ولي، پسرش سيد خليل الله ارشاد مريدان را بعهده گرفت آوازه كرامات و مقامات شاه نعمت الله در ايران و هند چنان منتشر بود كه در اين دو سرزمين ارادتمندان و شاگردان بسياري يافت كه برخي از آنان امر او شاهزادگان و شاهان بودند. هر چه به دوران صفوي نزديك تر شويم، نفوذ و قدرت اين سسله افزايش مي يابد.همفكران فرد : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني ولي همانند سيد محمود نوربخش و نيز مانند صوفيان بزرگ صفوي شيعه مذهب و بنيان گذار فرقه صوفيانه ي شيعي مي باشد.آرا و گرايشهاي خاص : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني شيعه مذهب بوده است و در شرح و توضيح اصول و مباني تصوف و عرفان بويژه با گرايش شيعي از مردان پركار زمانه خود به شمار مي رفت.چگونگي عرضه آثار : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني ولي برخي رسالات خود را به اسكندربن عمر شيخ نواده تيمور و حاكم فارس، احمد شاه بهمني و ديگر شاهان بهمني در اكن عرضه نموده است. شايان ذكر است كه اينان از مريدان وي به شمار مي رفتند.

________________________________________

آثار : ويژگي اثر : اين رساله هاي نظم و نثر و درباره طريقه تصوف، سيرو سلوك، اخلاق، معارف و حكيم مي باشد.[نفيسي،

تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، ج1، ص 188]2 آ ا... خلوت ، آفاق و انفس ، اسما كوني ، اصطلاحات صوفيه ، الرساله الشريفه النوريه ، الله هو الاول و الاخر بعربي ، الهامات ، برزخ حروب مقطعات قرآني ، بيان خوش ، تحقيق الايمان ، تحقيق المرابت الهيه ، تحقيقات موسوم با لطايف النصوف ، تصيحت نامه ديگر ، تفسير سوره ي اخلاص ، خلوت ، خليفه ، ذوقيات، رساله موزات ، رساله احديه ، رساله اشرف الاسماء ، رساله اصطلاحات ، رساله البيان ، رساله الحقايق ، رساله انظام ، رساله برازخ ، رساله بشارت نامه ، رساله بلوغات ، رساله بيان اقطاب ، رساله بيان حروف ، رساله بيان كلمه طيبه ، رساله بيان مذاهب در خلق افعال ، رساله تجليات ، رساله تحقيقات ، رساله تفسير الله و السموات ، رساله تفصيل اوايل سور ، رساله توكل ، رساله جامع اللطايف ، رساله جنانيه ، رساله جواب سوال از اسم اعظم و غيره ، رساله حببيه ، رساله حروف اصليه ، رساله حروف و روح ، رساله حورائيه ابو سعيد ابوالخير ، رساله در آن عدد حروف ، رساله در بودن حقيقت انسان مظهر اللهي ، رساله در بيان اسرار كلمه و صلوه و حج غيره ، رساله در بيان تجلي به عربي ، رساله در بيان حقيقت ، رساله در بيان حقيقت مثال و خيال مقيده و كيفيت در اعتبار و يا درجات خلق در ادراك علوم و معاني ، رساله در بيان قلوب انسان[نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، ج1،

صص 9-188، تا 341 و نيز ج2، ص 742] ، رساله در بيان نفس ، رساله در توكل و بعضي تحقيقات ، رساله در كلمه سبحان ا... در نكات عشر ، رساله در معني هستي و نيستي ، رساله ديگر از ذوق ، رساله ذوق ، رساله سند خرقه و سوال و جواب سلطان اسكندر، رساله سوال جوال ، رساله سوال و جواب اما علي حكيم ترمزي ، رساله عيون ، رساله في كدام الحق للخلق و الفرق بين الوحي و الالهام و الحديث القدسي ، رساله قل هو الله احد ، رساله كشف الاسرار، رساله كميليه ، رساله مراتب ، رساله مراتب رنديه ، رساله مراتب فقر ، رساله معرفت ، رساله معرفت روح ، رساله معني الفقر فخري و كاد الفقر ان يكون كفرا ، رساله مكاشفه ، رساله منابت به عربي ، رساله منشآت ، رساله نسبت خرقه خود معني اعيان ، رساله نصيحت خليفه و پادشاه عصر، رساله نصيحت سيد نور ا... (پسر سيد خليل ا...) ، رساله نفخ روح آدم ، رساله نكات ، رساله نكات ، رساله نور و مراتب آن ، رساله ها ، رساله واردات ، رساله ي اسلاميه ، رساله ي اشارات عجيب الحروف ، رساله ي بيان علم توحيد ، رساله ي حورائيه ، رساله ي حورائيه ديگر ، رساله ي روح ، رساله ي مراتب ديگر ، رساله ي نصيحت سيد برهان الدين خليل ا... (پسرخود) ، رساله ي نفس و نكات ، رساله ي نفيسه ، سراسماء غير متناهي و حروف متناهي ، سلب اوصاف ، سلوك ، شرح اسما الله الحسني به عربي ، شرح اصطلاحات محيط كمال المله و الدين بطريق

ابجاد ، شرح سوال كميل از حقيقت ، شرح قصوص ، شرح گلشن راز ويژگي اثر : رساله اي خطاب به حكيمي ترمندي (از اصحاب شاه نعمت ا...)(تاليف 836) غير از ديوان اشعار وي كه حاوي يازده هزار بيت است.102 شرح لمعات ، عينيه رساله وجود فيوضات ، مجمع الاسرار ، مجمع اللطايف ، مجموع اللطايف ، محبت نامه ، مراتب ، مراتب وجود ، مفتاح الابواب ، مكاشفات تعريفات ، نسبت خرقه ي احمد شاه بهمني، نصيحت نامه

منابع زندگينامه :نفيسي تاريخ نظم و نثر درايران و در زبان فارسي، ج1، ص 1882اميردولتشاه سمرقندي، تذكره الشعرا، به همت محمد رمضاني، تهران: پديده خاور، 1366،ص 2523ذبيح الله صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج4، چاپ دوم، تهران: فردوسي، 1366، ص 2294لطفعلي بيك آذر بيگدلي، آتشكده ي آذر، به اهتمام سيد جعفر شهيدي، تهران: موسسه نشر كتاب، 1337، ص 1235هدايت، تذكره رياض العارفين، صص 3-232

هاشمي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا هاشمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد رضا هاشمي در سال 1361 ديپلم متوسطه در رشته رياضي فيزيك را با معدل 14/19 در تهران دريافت كردم و به دليل علاقه فراوان به تحصيلات حوزوي بدون شركت كردن در كنكور دانشگاه ها، در همان سال به مدرسه علميّه مجتهدي در تهران وارد شدم و به مدّت چهار الي پنج ماه در آنجا به تحصيل مقدمّات علوم حوزوي (عربي و منطق) پرداختم. سپس در سال 1362 همراه با يكي از دوستان فاضل و هم فكر خود براي ادامه تحصيلات، عازم حوزه علميّه قم شدم و ابتداء در مدرسه رضويه و پس از آن در

مجالس درس مختلف در حوزه علميّه به تكميل دروس متداول شامل (مباحث فقه و اصول فقه) و دروس ديگر كه اصطلاحاً دروس جنبي ناميده مي شد مانند: (كلام، فلسفه، تفسير، رجال، حديث، اقتصاد و ...) مبادرت كردم. از سالهاي ابتدايي دهه هفتاد پس از فراغت از فراگيري دروس سطح، در دروس خارج اصول و فقه شركت نمودم و اين اشتغال همچنان ادامه دارد.

در سال 1367 در پي فراهم آمدن امكان حضور طلاب در دانشگاه ها به دليل احساس نيازي كه به فراگيري علوم دانشگاهي در حوزه علوم انساني در من پديد آمد، در كنكور دانشگاه شركت كردم و از مهرماه سال 1368 در دانشكده «حقوق و علوم سياسي» دانشگاه تهران هم زمان با تحصيلات حوزوي به تحصيل در رشته حقوق پرداختم و در سال 1373 فارغ التحصيل شدم. در همين سال در پي دعوت يكي از مسئولان «بنياد دائرة المعارف اسلامي» در تهران كه دائرة المعارفي با نام (دانشنامه جهان اسلام) را در دست تأليف و انتشار دارد، همكاري خود را با اين مؤسسه آغاز كردم كه ابتداء بيشتر به شكل تأليف مقاله يا ارزيابي نقادانه مقالاتي بود؛ كه به اين بنده ارجاع مي شد و بعدها اين همكاري وسيع تر شد و به عضويت در گروه معارف و كلام در آن بنياد انجاميد.

سپس با تأسيس گروه فقه و حقوق در سال 1381 مسئوليت اين گروه به اينجانب سپرده شد؛ كه هم اكنون نيز اين مسئوليت را بر عهده دارم. كار علمي من در بيناد دائرة المعارف اسلامي عمدتاً نظارت و مديريت بر فرايند توليد مقالات علمي در حوزه فقه، اصول و حقوق از مرحله

تدوين مدخلنامه و سفارش مقاله تا مراحل نهايي آن بوده كه حاصل آن علاوه بر تأليف مقالات متعدد در دانشنامه، ارزيابي، اصلاح و تكميل ساختاري و محتوايي بيش از يكصد مقاله در طول اين سال هاست.

لازم به ذكر است كه به دليل سكونت اينجانب در شهر مقدّس قم به دليل تحصيلات ديني، فعّاليّت هاي ياد شده عمدتاً در قم صورت مي گيرد مگر در مواردي كه حضور من در بنياد دائرة المعارف اسلامي، اجتناب ناپذير و ضروري باشد. همچنين در طول اين سال ها، گاه به تدريس پاره اي از دروس مقدمات و سطوح به صورت خصوصي و غير، گسترده اشتغال داشته ام. به علاوه از سال 1367 تا 1380 در مقطع كارشناسي ارشد حقوق خصوصي در دانشگاه مفيد قم به تحصيل پرداختم. و خلاصه عنوان پايان نامه اينجانب كه در سال 1379 دفاع شده «تعديل قراردادهاي خصوصي» است.

همايوني، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1372.

از آثار اوست: پاسخ هفت پرسش درباره ى تصوف (لندن، بنياد عرفان مولانا، 1371 ،1369)؛ تاريخ سلسله هاى طريقه نعمةاللهيه در ايران از سال 1190 هجرى قمرى تا سال 1412 هجرى قمرى (لندن، بنياد عرفان مولانا، 1371)؛ سرچشمه ى عرفان ايران (لندن، بنياد عرفان مولانا، 1368 ،1367). مريدان و شاگردان دكتر مسعود همايونى يادنامه اى تحت عنوان زير براى وى در سال 1373 منتشر نمودند كه از سوى بنياد عرفان مولانا در لندن به چاپ رسيد: يادنامه استاد معنوى: جناب دكتر سيد مسعود همايونى (بابا شاهچراغ).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

همايي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، شاعر.

تولد: 13 دى 1278(1 رمضان 1317 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 28 تير 1359، تهران.

جلال الدين همايى متخلص به «سنا» و «هما» فرزند ابوالقاسم محمدنصير متخلص به «طرب» فرزند هماى شيرازى اصفهانى (از دانشمندان و سخنوران و سخن شناسان و استادان معاصر)؛ تحصيلات را ابتدا نزد پدر و سپس ابوالقاسم عراقى آغاز كرد و به فراگيرى علوم ابتدايى و مقدمات صرف و نحو عربى و منطق و معانى بيان پرداخت. سپس در مدرسه ى حقايق و سپس در مدرسه ى قدسيه و مدت بيست سال در مدرسه ى نيماورد اصفهان حجره نشينى نمود.

سيوطى و مغنى و الفيه و شرح لمعه و مطول را نزد استادانى چون آقا سيد محمدباقر درچه اى، آيت الله شيخ على يزدى، آقا شيخ محمد كاشانى و ادبيات عرب را نزد سيد محمدكاظم كروندى و اساتيدى ديگرى چون عبدالكريم گزى و فقه و اصول را نزد سيد محمدصادق خاتون آبادى و آقا سيد مهدى درچه اى آموخت، وى سرانجام اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. در علوم عقلى، استاد وى محمد خراسانى معروف به حكيم بود كه شرح شمسيه و اسفار ملا صدراى شيرازى

و شفاى ابن سينا و دو دوره فلسفه و اشراق را نزد وى و اسدالله حكيم خواند. استادان ديگر او در معقول و نجوم و هيئت و رياضى جديد و اسطرلاب و استخراج تقويم سيد على جناب و در طب محمد حكيم و ميرزا على آقا و ابوالقاسم ناصر و حكمت احمدآبادى بودند. هيئت مسطحه استدلالى و نجوم را نزد آيت الله رحيم ارباب تلمذ نمود.

وى سپس به تدريس در مدارس اصفهان مشغول شد. از سال 1302 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. چندى در دبيرستان هاى تبريز به تدريس اشتغال داشت، آنگاه به تهران آمد. ابتدا در دبيرستان دارالفنون به تدريس مشغول شد، هفته اى چند ساعت هم در دبيرستان شرف تدريس مى كرد و همچنين در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى نيز تدريس داشت. سپس در دانشگاه ادبيات و دانشكده ى حقوق تهران به عنوان استاد در دوره ى فوق ليسانس و دكترى به تدريس پرداخت. تا سال 1345 بنا به درخواست خود بازنشسته شد و تا آخر عمر در تهران زيست و با وجود بيمارى همواره به كار مطالعه و تحقيق و تأليف مشغول بود.

استاد همايى عضو فرهنگستان ايران و نيز انجمن تحقيق در ادبيات و زبان هاى خارجى بود و با مؤسسه لغت نامه دهخدا همكارى داشت. از جمله همايش ها و مراسم هايى كه استاد در آنها شركت نموده، مى توان به اين موارد اشاره نمود: شركت در انجمن هاى ادبى؛ شركت در كنگره ى فردوسى (1313)؛ شركت در نخستين كنگره ى نويسندگان (تير 1325)؛ شركت در كنگره ى ابن سينا (ارديبهشت 1333)؛ سفر به بيروت (1334)؛ جهت افتتاح كرسى زبان فارسى در دانشگاه بيروت؛ شركت در مجلس يادبود احمد بهمنيار (12 آبان 1334)؛ شركت در

كنگره ى هفتصدمين سال درگذشت مولوى (آبان 1336)؛ سخنرانى در برنامه ى مرزهاى ارتش در راديو ايران؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد ابوالحسن فروغى (بهمن 1338)؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد بديع الزمان فروزانفر (29 ارديبهشت 1349)؛ شركت در مجلس بزرگداشت دكتر محمد معين (13 تير 1350)؛ شركت در كنگره ى ابوريحان بيرونى (1352).

استاد همايى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى گفت. قصايد عربى او در برخى از مجلات و جرايد ادبى ديده شده است. وى شعر فارسى را به سبك قديم مى سرود و در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت.

علاوه بر مقاله هاى وى در مجلات و رونامه هاى «ارمغان»، «اطلاعات»، «ايران شناسى»، «تعليم و تربيت»، «تماشا»، «جاويدان خرد»، «جوانان رستاخيز»، «راديو ايران»، «سالنامه ى آريان»، «سالنامه ى شرق»، «سخن»، «مرزهاى دانش»، «معارف اسلامى»، «مهر»، «وحيد» و «يغما»، از آثار تأليف وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: خيامى نامه (در تجزيه و تحليل آثار علمى و ادبى حكيم عمر خيام، جلد اول، 1346)؛ تاريخ ادبيات ايران (تبريز، 1309 -1308، در سال 1308، براى تأليف اين كتاب جلال الدين همايى به نشان علمى درجه ى دوم نايل آمد)؛ غزالى نامه (شرح حال و آثار و عقايد و افكار ادبى و مذهبى و فلسفى و عرفانى امام ابوحامد غزالى، 1317)؛ اسرار و آثار واقعه كربلا (چاپ دوم، 1357)؛ فنون بلاغت و صناعات ادبى (1354)؛ رساله درباره ى شرح احوال شعراى اصفهان قرن سيزده و چهارده و پانزده، صناعات ادبى (يك كتاب براى سطح دانشگاه ها و يك كتاب براى سطح دبيرستان ها)، تاريخ اصفهان تحقيق در احوال آخوند مير مؤلف حبيب السير و ميرخواند صاحب روضة الصفا، مولانا چه مى گويد (دو جلد، جلد اول 1354، جلد دوم 1355)؛ طلبه ى عطار و نسيم

گلستان؛ سير مثنوى مولوى (داستان قلعه ى ذات الصور)؛ مقام حافظ؛ طب خانه (1342)؛ شرح حال احوال سروش اصفهانى (اين رساله در مقدمه ى ديوان شاعر كه به وسيله محمدجعفر محجوب تصحيح شده، منتشر كرده است، از صفحه 1 الى صفحه 90)؛ صرف و نحو و قرائت عربى (سه جلد)؛ رساله ى تحقيقى در احوالات مولانا، منتخب اشعار؛ دوره ى كتاب درسى فارسى- دستور و تاريخ ادبيات؛ دستور كلاس هاى پنجم و ششم ابتدايى؛ دستور زبان (با مشاركت چهار استاد ديگر، دو جزء، 1329 -1328)؛ رساله ى تحقيقى درباره ى دستور زبان فارسى؛ سه جلد كتاب فارسى دبيرستانى؛ دستور زبان فارسى دوره ى ابتدايى؛ تاريخ علوم اسلامى (تقريرات همايى در دوره ى دكتراى ادبيات فارسى دانشگاه تهران، 1348)؛ تصوف در اسلام (نگاهى به عرفان شيخ ابوسعيد ابوالخير، 1362)؛ ديوان سنا (ديوان اشعار همايى به اهتمام دكتر ماهدخت بانو همايى، جلد اول، خرداد 1364). از جمله آثارى كه به تصحيح و تحشيه ى آنها اقدام نمود مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: دانشنامه (1. ديوان غبار. 2. غزليات سنا، 3. ديوان زرگر اصفهانى، 4. غزليات ديوانه ى قمثه، 5. ديوان نياز جوشقانى، اصفهان، 1342، به اهتمام همايى)؛ نصيحة الملوك (امام محمد غزالى، 1316)؛ التفهيم لاوائل صناعة التنجيم (ابوريحان بيرونى، 1316)؛ مصباح الهداية و مفتاح الكفاية (عزيزالدين محمود كاشانى، 1325)؛ ديوان طرب (1342)؛ مختارى نامه (عثمان مختارى، 1361)؛ ديوان حكيم مختارى غزنوى؛ مثنوى ولدنامه (بهاءالدين ولد، 1316)؛ منتخب اخلاق ناصرى (تأليف خواجه نصير طوسى، 1320)؛ مقدمه ى اخلاق ناصرى (1335)؛ نصيحةالملوك (امام محمد غرالى)؛ كنوز المغربين در علوم غريبه (منسوب به حكيم ابوعلى سينا)؛ معيارالعقول (1331)؛ رساله شعوبيه؛ برگزيده ديوان سه شاعر اصفهانى (طرب، سها، عنقا) (1343)؛ رساله اصفهانى پاسدار؛

مجموعه شعر سرود عشق (1373).

استاد همايى در پايان شب ششم ماه رمضان 1400، ق. مطابق با بيست و هشتم تير 1359 درگذشت و در تكيه لسان الارض در اصفهان به خاك سپرده شد.

(ح 1358 -1278 ش)، عالم، اديب، استاد دانشگاه، مورخ، مصحح، مترجم و شاعر، متخلص به سنا. پدرش، ابوالقاسم متخلص به طرب، از ادبا و شعرا و خوشنويسان بود. وى در كوى پاقلعه اصفهان به دنيا آمد. ابتدا نزد والدين خود و سپس در مدرسه ى حقايق و مدرسه ى قدسيه به فراگيرى مقدمات پرداخت. وى همچنين خط نسخ و ثلث را نزد پدر و ميرزا حسن قدسى و ملا محمدتقى كاتب فراگرفت. او ادبيات عرب، سطوح فقه و كلام و رجال را نزد شيخ على يزدى و سيد محمدكاظم كروندى اصفهانى و ملا عبدالكريم گزى و ميرزا احمد اصفهانى و ميرزا محمدصادق خاتون آبادى فراگرفت. او مدت هجده سال از محضر شيخ محمد خراسانى بهره برد و از «شرح شمسيه» تا «شرح هدايه» ملا صدرا و «شرح منظومه» و «اشارات» را نزد وى خواند. همايى قسمتى از فنون هيئت و رياضى جديد و فن اسطرلاب و فن استخراج تقويم را از زيجهاى قديم، خدمت ميرزا سيد على جناب گذراند. از ديگر استادان جلال الدين همايى: در فلسفه شيخ اسداللَّه حكيم قمشه اى متخلص به ديوانه، در معقول و رياضيات ملا عبدالجواد آدينه اى، در طب شيخ محمد حكيم و ميرزا ابوالقاسم ناصر حكمت احمدآبادى و در حكمت و نجوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى را مى توان نام برد. وى از آيت اللَّه شيخ مرتضى آشتيانى اجازه ى روايت و از شيخ محمدحسين فشاركى اجازه ى اجتهاد و روايت و از سيد محمد

نجف آبادى مدرس و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالحسن سيد العراقين خاتون آبادى پاقلعه اى اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. او در مدارس قديم تدريس مى كرد و از حدود 1300 ش براى تدريس به مدرسه ى صارميه اصفهان رفت. شيخ عباس اديب حبيب آبادى و سيد حسن مدرس بيدآبادى و شيخ محمود شريعت ريزى از شاگردانش بودند. همايى در حدود 1307 ش وارد خدمت معارف شد و در مدارس متوسطه ى تبريز، دارالفنون، شرف مظفرى، دبيرستان نظام، دانشكده ى حقوق و دانشكده ى ادبيات به تدريس پرداخت. از آثار وى: «تاريخ ادبيات ايران» از قديمى ترين عصر تاريخى تا عصر حاضر؛ «غزالى نامه»؛ شرح حال امام محمد غزالى؛ «اسرار و آثار واقعه ى كربلا»؛ «تاريخ علوم اسلامى»؛ «خيامى نامه»؛ «فنون بلاغت و صناعات ادبى»؛ «مولوى نامه»؛ «تصوف در اسلام»؛ «شعوبيه»؛ «تاريخ اصفهان»؛ شرح «مثنوى معنوى» مولوى؛ «ديوان» شعر كه با نام «ديوان سنا» به چاپ رسيده است؛ تصحيح كتابهاى «التفهيم لأوائل صناعة التنجيم» ابوريحان بيرونى، «مصباح الهدايه و مفتاح الكفاية» عزالدين محمود كاشانى، «منتخب اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى؛ مقدمه ى كتابهاى مثنوى «ولدنامه»، «تاريخ حبيب السير فى اخبار افراد بشر»، خواند مير، «ديوان» شكيب اصفهانى؛ اهتمام در انتشار «ديوان» عثمان مختارى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 7 و 8، ص 624 -616)، از نيما تا روزگار ما (166 -160)، تاريخ اصفهان (سيزده- چهل و سه)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (250 -247)، چهره هاى آشنا (667 -665)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (208 -195/ 3)، الذريعه (51/ 16 ،472/ 9 ،230/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم جلال الدين همايى، سخنوران نامى معاصر (1812 -1807/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3280 ،3250 ،3139 ،3093 ،3084 ،3059

،3027 ،2691 ،2385 -2384 ،2369 ،2368 ،2367 ،2366 ،2256/ 2 ،1593 ،1555 ،1553 ،1549 ،1496 ،1423 ،1422 ،1350 ،936 ،662 ،489 ،240 ،140/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 4، ص 39 -38)، مؤلفين كتب چاپى (372 -370/ 2)، همايى نامه.

واقفان

ابو المظفر جهانشاه بن قرا يوسف

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسجد كبود تبريز

اين مسجد كه از ابنيه تاريخي دوره ي پادشاهان قراقويونلو بشمار ميايد با مدرسه و مقبره و جتميع عمارات ملحق به آن بنام ابو المظفر جهانشاه بن قرا يوسف (872 -839 ه) مظفريه خوانده ميشده است. حافظ حسين كربلائي در روضات الجنان و جنات الجنان درباره اين تأسيسات عظيم مي نويسد:

«در درآمد تبريز جانب شرق كه خيابان گويند، عمارتي است در كمال لطافت و نيكويي موسوم به مظفريه از مآثر ابوالمظفر جهانشاه بن قرا يوسف بن توره قستي بن بيرام خواجه تركمان، گويا اين عمارت به سعي و اهمام حرم محترمه خاتون جان بيكم انار الله برهانها بنا شد و مشاره اليها كه بسيار خير و صالحه و عنيفه بود، در همان بقعه مدفون است» (1) بنا به قطعه كاشي معرفي كه سال گذشته در پايه جنبي طاق شبستان سمت راست كفش كن پيدا شده و عبارت: «بسر كاري عز الدين تابوچي بن ملك» بر آن نقش گشته، معلوم ميشود كه اين بناي عالي بسر كاري و نظارت عز الدين دربان بانجام رسيده است. ويرانه هاي اين مسجد اكنون در محله خيابان در سمت شمال شاه راه تبريز به تهران واقع شده و در تداول تركي «گوي مسجد» بني مسجد كبود خوانده مي شود كه نامي است مأخوذ از صفت بنا و كاشي هاي آبي رنگ آن.

خوشبختانه وقفنامه اين بناي عالي اخيرا در كتابخانه هاي سلطنتي پيدا شده

و اين خطابه در پيرامون آنست.

خلاصه وقنامه نام اين وقنامه صريح الملك است و در چند جاي كتاب صريحا آن اسم ذكر شده است و معمولا اينگونه اسناد دولتي را صريح الملك ميخوانده اند. اين وقفنامه در سال 1265 هجري در دارلسلطنه تبريز ابتياع، و به توسط امير نظام گورهي به خزانه سلطنتي فرستاده شد سواد دستخط مرحوم امير نظام كه در بالاي ورق اول كتاب صفحه (ب) مرقوم رفته از اينقرار است:

بسمه تعالي - اين كتاب مستطاب صريح الملك بر حسب امر قدر قدرت جهانمطاع اعليحضرت قويشو كت شاهنشاه صابحقران السلطان المظفر المؤيد ناصر الدين شاه قاجار خلد الله ملكه و سلطانه و افاض علي العالمين بره و احسانه بابلاغ جناب مستطاب ميرزاعلي خان امين الدوله العلية العاليه رئيس دار الشورء الكبري بدستياري اين چاكر درگاه از وراث مرحوم حاجي ميرزا باقي خطيب باشي آذربايجان دريافت شد 5 بدارالخلافة الباهرة فرستاده شد و عدد اوراق آن سيصد و شصت وسه ورق است. دوم يكشنبه بيست و پنجم شهر صفر يكهزار و سيصد و پنج هجري 1305

ه) و انا العبد الله ولة البهية العلية حسنعلي الگروسي (مهر امير نظام).

وزن اين كتاب در حدود شش كيلو گرم و طول و عرض آن با جلد 27 ضربدر 37 و ضخامت آن با جلد 9 /5 و بدون جلد 8 /5 سانتيمتر است و هر صفحه يازده سطر دارد جلد آن از چرم ممتاز پشمي و پشت و روي آن در هر طرف در پنج محل بطور عمودي تذهيب شده است و تحت شماره 2458 به ثبت اداره بيوتات سلطنتي رسيده و در اطاق اسناد دولتي مضبوط است.

اين وقفنامه را

فقيه و عالم زمان شيخ نجم الدين اسكويي در ظهر آن مجلد به شرح زير تصديق و تأئيد كرده است:

الله حي

ثبت و تحقق بما هو طريق الثبوت و طريق التحقيق شرعا ان الخاقان الاعظم الاعدل الاعلم سلطان السلاطين العرب و العجم مالك سر الخلاقه بالاستحاق ناشر الوي المعدلة في الافاق المظفر من السماء المنظور علي الاعداء هادم اساس الجور و الظلم و الفساد. معهد قواعد الشريعة في البلاد المجاهد في سبيل الله المؤيد من عند الله الموفق بتوفيق الله السلطان جهانشاه خلد الله خلافته و سلطانه و اوضح علي العالمين بره و احسانه، وقف و تصدق علي مصالح ابواب البرا المذكورة في هذه الوقفته بحدودها بعد ان تملكها ابد الله ظلال معدلته بمبايعات شرعيه و مملكات سمعيه حسبما نطقت بها تمسكات شرعيه و اني نفذته و امضيته مسؤلا، حرره الداعي للدولة الباهره افقر العباد نجم الدين الاسكوئي مولادا ثم التبريزي مسكناو منشأ عفي الله عن هفواتة بالنبي و آله في شهور سنة تسع و ستين و ثمانمائه (869) (2) اين وقفنامه به عربي است و چنين آغاز مي شود:

«بسم الله الرحمن الرحيم ذلك من فضل اله علينا، الحمد لله العلي القادر الولي الناصر الملي القاهر الغني الشاكر.... (3)«بعد از حمد خدا و نعت رسل ول او محمد (ص) و ستايش «السلطان جهانشاه» و ذكر امثال و آيات و شواهدي در بي ثباتي دنيا... مي نويسد كه جهانشاه به همسر و زن خود خاتون جان خاتون معروف به بيگم بنت صاحب الاعظم غياث الملة و الدين، امر فرمود كه بقعه اي را كه كشتمل بر ابواب خيرات و مبرات باشد بنا كند. و اين بقعه در بيرون شهر تبريز در دروازه

جديد در محله پس كوشك در جائي بنام «فخرآزاد» ساخته شد آن عمارتي عالي و رفيع البنيان است و مشتمل بر مسجدي و قبه ي (گنبد) شامخي است كه آن زن آنرا براي مدفن خود و فرزندانش و شوهرش در نظر گرفته است. و نيز مشتمل بر خانقاهي است كه در باغي پر گل و ريحان قرار گرفته و اطاقها و غرفه هاي تابستاني و زمستاني دارد و آنها را محلي براي ذكر و تسبيح خداوند قرار داده، وقف علماء وقفها و متصوفها و زهاد كرده است.

و نيز آن بقعه مشتمل بر قناتي است كه متصل به خانقاه مذكور است كه است آنرا با گنبدي كه بر دهانه ي آن ساخته و دو حوضي كه زير آنه قبه است وقف بر جميع مسلمين كرده است (4). موقوفات داخل شهر تبريز

اما املاكي را كه در داخل تبريز واقع است و وقف اين بقعه كرده از اين قرار است:

1- حمام معرفو به حمام صباحي در شهر تبريز در نزديكي بازار سمساران.

2- باغي كه معروف به «ليلوا» است و در بيرون شهر در خارج دروازه ي «نهاد مهان» (مهاد مهين؟) مي باشد و محدود به باغ «توخيذ» و بباغ ورثه سديد الطبيب و باغ احمدآباد و امير منصور بن اخي زاهد، و باغچه خواجه مطهر به باغ كولخيد، و بكوچه «نوخيذ و به كوچه «ليلوا» است كه روي هم منقسم بر هشت قسمت است كه هفت قسمت آن محدود به حدود مذكور از موقوفات سلطان و يك قسمت آن ملك امير منصور بن اخي زاهد است.

3- باغ برج كه متصل بباغ ليلوا و باغ بيلچن، و باغ نوخيذ و باغ سد الدين

طبيب است (5).

4- باغ نوخيذ، كه حدود آن متصل به باغ برج و باغ و باغ شيخ تاج الدين و باغ قاضي آباد و «باغ محمود آباد، و باغچه خواجه مطهر و باغ ليلاباد است.

5- باغ احمد آباد در دروازه نامبرده و محدوده بباغ ليلوا و به زمين شادآباد و كوچه حجاران، و باغ خواجه يوسف.

6- باغ معروف به باغچه خواجه مطهر محدود با باغ ليلوا و باغ نوخيذ و باغ قاضياباد، و كوچه نوخيذ.

7- يازده سهم از چهارده سهم قنات معروف به ليلوا كه دهانه آن در نزديكي گنبد «جفيان» ظاهر شده و انتهاي چاههاي آن نزديك غار معروف به محمد ختايي است.

8- ربع از قنا معروف به صدريه كه دهانه ي آن در باغ معروف به صدريه و انتهاي چاههاي آن در جائي بنام قلاقه نشين» است (6).

9- هفده سهم مشاع از اصل هفتاد و دو سهم قنات معروف به نوخيذ كه دهانه آن در استخر باغ نوخيذ آفتابي ميشود.

10- قناتي كه معروف به نورين است از قنوات دروازه مذكور.

11- جميع حريم قنات معروف به قنات پيلتن، از قنوات دروازه ي مذكور.

12- ثلث و طسوج مشاعي از قنات معروف به «سلول» كه حسين آباد ناميده مي شود و از قنوات دروازه ي مذكور است.

13- ربع مشاع از قنات معروف به «برزناو» در دروازه مذكور. قنات پيلتن در باغ پيلتن آفتاي مي شود و چاههاي آن ده كججان به سد ول ادامه مي يابد. اما قنات سدول، و قنات برزناو، بين راه كججان، و «هوزه بران» كشيده مي شود (7).

14- همه زمينهاي كه «محمدآباد» خوانده مي شود و بيرون از دروازه ي «ويجوبه» نزديك «حكماباد» كه محدود به زمين محمدآباد مي باشد و آن

از موقوفات «مدرسه محموديه» و «باغ نومو» معروف به خواجه پير حسين بن خواجه ناصر - الدين عمر، در راه «شب عتيق» در زمين «ربيباد» است.

15- همه ي عمارت باغ معروف به «شمساباد» به دروازه ي مذكور در موضعي كه از سه طرف محدود به اراضي حكماباد، و از جهتي محدود به اراضي محمدآباد است و آن از جمله موقوفات «مدرسه محموديه» و «باغ خلفان» و باغ «نوموي» مذكور است.

16- همه اراضي كه «ربيباد» خوانده مي شود و به دروازه مذكور واقع است و حدود آن متصل به اراضي موقوفه محمدآباد، و اراضي صدرآباد است.

17- همه عمارت باغ محمدآباد بدروازه ي مذكور، و زمين اين باغ از موقوفات مدرسه محموديه است (8).

18- سه سهم از هفت سهم قنات معروف به محمدآباد از قنوات دروازه ي

ويجويه، كه دهانه ي آن در باغ خلفان آفتابي مي شود و چاههاي آن به دروازه ي «طاق» منتهي مي گردد. و اين هفت سهم عبارت از هجده سهم از چهل و دو سهم است.

19- همه ي باغ بزرگي كه معروف به باغ «خلفان» واقع به دروازه ي مذكور در نزديكي «حكماباد» است و حدود آن به باغ محمدآباد، و شمس آباد، و اراضي «ماره» و اراضي «نزه زار» و راهي كه به شنب عتيق ميرود محدود است.

20- همه اراضي واقع در «حكماباد» است و آن قطعه زميني معروف به زمين «بخش ضيا» است كه به كوچه هاي صدر آباد و از دو جانب به سقاخانه (9)صدر آباد و زميني كه معروف به امير زين العارفين است محدود مي باشد.

21- و نصف اراضي واقع در موضع مذكور كه از دو جانب محدود به سقاخانه صدرآباد و زمين معروف به امير زين العارفين و به زمين معروف

به خواجه حسن سفريجي محدود است. اين زمين كشتزار هشتادمن، و زمين اول كشتزار صدمن از گندم است (10).

22- زمين معروف به «باغ برج» كه از دو جانب به سقاخانه احمدآباد بزمين معروف به صاحب الاعظم السعيد تاج المله ي والدين آقا اخي، و بزمين خواجه علي تاجر، و بزمين الاعظم نظام كاشي محدود است، و آن كشتزار يكصد و چهل من مي باشد.

23- همه ي زمينهاي كه موسوم به «تيم بخش» است و محدود به ملك خواجه علي تاجر كه نيز معروف به «قراباد» مي باشد و محدود به اراضي حكماباد و اراضي خواجه حسن سفريجي، و سقاخانه صدرآباد، و سقاخانه عزآباد است. و كشتزار سي من از گندم مي باشد.

24- اراضي ماره بزرگ محدود بباغ خلفان و باغ نومر عمرآباد، و باغ شمساباد، و ملك ماره بابا احمدان، و آن كشتزار دويست و هشتاد من است (11).

25- زمين معروف به ماره كيار كه از دو جانب محدود، بزمين برزا، و

تاج باد، و ماره دوله، و آن كشتزار دويست و سي من است.

26- زمين معروف به خواج فتح الله بهشتي، كه محدود بباغ برج، و به ملك نظام كاشي، به زمين موقوفه قاضي، و بر زمين مرحوم سعيد آقا اخي، و آن كشتزار چهل من است.

27- زمين واقعه در حكماباد و محدود به سقاخانه صدرآباد و موقوفات قاضي زمين شيخ ابي يزيد و كشتزار شصت من است.

28- زمين جدا شده از ماره كوچك كه كشتزار يكصدر و پنجاه من است و محدود به كوچه هاي صدرآباد و اراضي شمساباد و ماره بزرگ، زمين امير زين العارفين، زمين ماره كوچك است (12).

29- زمين ماره بزرگ كه كشتزار دويست من است، و

به شمس آباد واقع است، و زمين ماره كوچك.

30- زمين جدا شده از ملك صلاخان كه كشتزار يكصد وبيست من است و به ملك صالحان متعلق به كمال الدين، و ملك صدرآباد، و راه صدرآباد و محمدآباد و شمس آباد محدود است.

31- زميني كه معروف به «دوله ماره كوچك» است و كشتزار چهل من مي باشد و به زمين امير عارفين و شركاء او و بزمين شيخ ابي يزيد حمامي و بزمين قاضي آباد (قاضياباد) و زمين ماره بزرگ محدود است.

32- زميني كه از زمين صلاخان جدا شده و كشتزار يكصد و بيست من است و محدود به زمين شمساباد و به قطعه اي كه از زمين صلاخان و سقاخانه صدرآباد است.

33- زميني كه از ملك ماره كوچك جدا شده و كشتزار، شصت من است و حدود آن متصل به زمين ماره بابا احمدان، و زمين ماره بزرگ، و زمين ماره دوله و زمين امير زين العارفين و شركاء او مي باشد (13).

34- زمين محدود به ملك خواجه حسن سفريجي، و موقوفات شيخيه كججيه

زمين نظام كاشي، و زمين امير زين العارفين و شركاء اوست، و كشتزار شصت من است.

35- زميني كه كشتزار چهل من است و از يك طرف بزمين موقوفه، و از جهت ديگر بزمين شيخ ابي يزيد حمامي، و باغ برج محدود است.

36- زمين احمدآباد و آن كشتزار سيصد من است و متصل بزمين صاحب السعيد خواجه ناصر الدين عمرو زمين معروف به كوشك امير قتلغشاه، و بزمني امير اوزون شمس الدين، و بناء برج است.

37- زميني كه كشتزار سيصدو شصت ما ست و محدود به زمين كوشك امير قتلغشاه و زمين عزآباد، و از دو جانب بزميني كه از

موقوفات شيخيه، و بزمين موقوفات قاضيان صالحي مي باشد.

38- زميني كه كشتزار يكصد و بيست من است و محدود به سقاخانه ي صدرآباد و زمين بخش ضياء و به را صدرآباد مي باشد (14).

39- زميني كه كشتزار هشتاد من است و محدود به سقاخانه حكماباد و بزيمن ورثه شيخ ابي يزيد حمامي است.

40- زميني كه كشتزار شصت من است و محدود براه صدرآباد و بزمين ماره كوچك، بزمين شيخ ابي يزيد، به سقاخانه ماره است.

41- زميني كه محدود به اراضي عزآباد، و نيم بخش، و سقاخانه صدرآباد و راه صدرآباد است.

42- زميني كه كشتزار پنجاه من است و محدود به زمين خواجه علي تاجر از موقوفات سلطاني، و بموقوفات قاضي، و به زمين احمدآباد و باغ برج است.

43- سي و دو «هفتوي» و نصف «هفتوي» از اصل چهل و هشت «هفتوي» از حريم سقنات معروف به قنات حكماباد كه دهانه آن در نزديكي حكماباد آفتابي شده و چاههاي ان يك رشته به خان المولي لطف الطبيب، رشته ديگر به نزديكي كوچه عالم ناسك خواجه فقيه زاهد منتهي مي شود (15). املاك واقع در توابع تبريز

1- سراة 2- القرنه: مشهور به دودزان 3- قريه رزلق از قراء ناحيه زرند

از نواحي سراة 4- قريه بارداران، از قراء بر آغوش از اعمال شهر سراة 5- قريه - باسنيق از قراءخان بر آغوش از نواحي شهر سراة 6- قريه باشتق كه آن ر اشتلق گويند از توابع خان بر آغوش (16). نام قريه ها

در فصل سوم نام اين قريه ها آمده ي است:

1- فخرآباد، از قراء صحرا از اعمال تبريز 2- زمين معروف به بوشان.

3- زمين معروف به اراضي فقيه 4- زمين معروف

به اراضي هراوجان 5- زميني كه يلمان خوانده مي شود. 6- زمين معروف به راه رواسبحان. 7- زمين معروف به خواجه كرشت 8- زمين معروف به حلان 9- زمين معروف به كويين دشت 10- زمين معروف به آسيا 11- زمين معروف به هراوج قضاه 12- زمين معروف به اهمقيه 13- زمين معروف به اراضي اصيلان (17)14- دمنيان 15- نيمه نره 16- سنيكنانه 17- اخي باله 18- اشترود 19- پيرزن 20- باغ صنعت 21- اخي رز 22- اخي احمد تاش 23- باغچه بابا احمد 24- باغچه فضلان 25- باغ كوك 26- باغ موزه دوزان 27- اشتردوك 28- باغ اصيلان 29- باغ سوزن كنان 30- باغ محمود شاه (18) 31- باغ قاروني 32- كوچه قاروني 33- كوچه فضلان 34- باغ زكي 35- زمين كاك 36- باغ برزين كمران 37- باغ حاجيان 38- خرمنگاه 39- باغ ديلان 40- باغ اصطرخ 41- قنات بلوق از قنوات فخرآباد كه در زيمن سكيانه آفتابي شود و چاههايش تا به قريه اهمقيه مي رسد. 42- قنات معروف به حاجب (19)كه در زمين باو آفتابي شده و چاههايش تا قريه «جولان دزق» كشيده مي شود.

43- جوي جديد معروف به انشاء مولي حاكم اعظم قاضي عبدلالمك خدادي يبان كه از نهر سراة رود منشعب است و به نزديكي ممدآباد (يل ممد آباد) در اراضي اطراف تبريز جاري است و از قريه رواسبحان و خواهنبر مي گذرد.

املاكي كه در جايهاي مختلف تبريز و آذربايجان پراكنده است

1- قريه هيروي، از قراء مهرانرود من اعمال تبريز 2- قريه زرنق 3- قريه مردناب 4- قريه فهوسفنج 5- قريه بيرق 6- قريه سفين سره، از قراء مهرانورد از نواحي تبريز 7- قريه كرناب

8- قريه خوشاب 9- قريه سرسكان (سراسكند؟(20)10- زمين كئوجه 11- قريه كندرو 12- قريه محمدآباد 13- قريه سعيدآباد 14- باغ ياقوت 15- شاه آباد عليا 16- قريه باوتكين 17- بر كشاط از اعمال ارسبار 18- قريه ملك يونس 19- قريه بره دره 20- سنگي كه اژدها داشي خوانند 21- قريه سالور 22- اندرآب، از نواحي بشكين (21) 23- نهر ييلقان منشعب از ارس و من جملة الاملاك:

1- قريه نسوز من قري هشترود از اعمال مراغه در جايي بنام رودخانه آي دوغمش 2- قريه سنجه از قراء هشترود 3- قريه ديكان كه جديدا قره وران خوانده مي شود از نواحي هشترود (22) 4- كوكرچنلك ا قراء هشترود 5- قريه فيزه ويران 6- قريه كوشاب 7- قريه نحستار 8- قريه بولاغ كه ينكجه خوانده مي شود 9- قريه قره آغاج 10- قريه زاويه جوك - از قراء هشترود 11- قريه بيات از قراء هشترود 12- قريه مصقلي از قراء هشترود 13- رودخانه سياه كلاه 14- قريه ترخان 15- قريه يوزآباد 16- قريه زربيل (23) 17- قريه آغاجري 18- قريه لمسان، از ناحيه هشترود 19- قريه اغجه كينتي، از قراء هشترود 20- قريه و سينه 21- بزه ديكار 22- اياز سرخاب 23- بايقران از قراء هشترود ك سابقا نحور نام داشت 24- اراضي تلخاب 25- قريه ي كنجان 26- قريه دزكاه 27- خرم آباد 28- قره بالغ 29- ساروجه 30- حسين لان 31- كيكه هله 32- تولكته (توكلته) 33- حسن كينتي (24) 34- قريه نولق 35- قريه احمدلو 36- قواخ لو 37- ديحدي 38- قراباد 39- قريه خراساني 40- كج كباب 41- صومعه 42- خجستان 43- ديجه تاب 44- كشه خيد

45- ارغناب 46- كلغا 47- و نستنق 48- و هراني 49- وزدناب 50- سهند 51- ساچ اياغ 52- يالغوز آغج 53- ارختو 54- كلتو 55- آغ چشمه 56- كرزنه 57- كاروان 58- افشينه 59- آغاجري بقلي 60- قلعجوق 61- ويران جه كنت (طاس لولجه) 62- كوكر

حسين لك 63- جرغلان 64- قزلجه(25)65- تيكان لو 66- لوهل جوك 67- طاطاب 68- هرناباد 69- شيخاباد 70- قتن قو 71- باريك آب 72- عمرآباد 73- كورناباد 74- قوشجي 75- ارباد 76- باغ زيارت 77- كون تو 78- خرم درق 79- شبيلومن توابع ليلان (26) املاكي كه در شهر تبريز و بلهجان واقع است

1- صالحان باو 2- يونجه لغ 3- نهر شاهباد 4- قنات مزرع از قنوان - بلهجان عليا 5- كنل نشاندن 6- شهرستان رشيدي 7- برج فتح آباد (27) 8- زمين جعفر دولق در تبريز در دروازه آهنين در محاذات پل عمر ديو 9- قنات كبودان 10- خانه زغال لان 11- محله سرانكش (28) 12- حمام امير علي بدروازه ي ماها نغلق در بازار مهادين. 13- خان (كاروانسرا) اسفنديار 14- بازارتا كهان يا سوق السكاكين 15- محله پس كوشك (29) 16- درب ويجويه 17- بريان خانه 18- باب السنجار (سنجاران) 19- راه بنه ووژه 20- حمام اخي ماحمد شاه بدروازه دروازه اعلي 23- كوچه خواجه مجدالدين 24- باغ نقاشان در ربع رشيدي (30) 25- محله فخرآزاد 26- خان سدلان در محاذات مسجد جامع عتيق 27- كوچه دولتشاه 28- خان اخي يادگار در محله پس كوشك (31) 29- باب ماهانقلق 30- فاليز امير عبد الله 31- خان اخي يادگار 32- زمين جعفر دولق 33- قنات كريمان در قريه بارنج

از ناحيه مهرانرود كه دهانه آن در باغ ابي اسحق آفتابي شده چاههايش تا حاجي بنام ننيكش - ادامه پيدا مي كند.

املاكي كه در ديد من (ديدمر) از اعمال تبريز واقع است

1- جوي زير 2- باغ پشت راه دهخوارقان 3- خاتون آباد 4- بيگم آباد 5- باغ خطيبان از قريه بيرام از ناحيه و يد هراز از اعمال تبريز 6- قريه خسرو شاه 7- راه ديزه كوچه 8- روقات از قراء تبريز متصل به اراضي قريه هرزنق (32)

9- زمين اسبست زار معروف به عثمان كلو 10- فاطمه كله 11- كبودوار 12- شتربان 13- يونجلق 14- بلوژه 15- لواش پز 16- سعادت آباد (33).

بعضي از اقرار نامه هائي كه در اين وقفنامه بپارسي آمده است

1- بخريد وكيل خاتون عظمي بانوي كبري بيگم و وكيل او خواجه ميرك و او نيز فروخت همه و تمام دو دانگ كامل مقسم و مفروز از اصل ش دانگ قطعه زمين معروفه و مشهوره به نوباغ بدارالسلطنة تبريز خارج درب ويجويه محدود به رودخانه تبريز و به شارغ سهلان و به زمين حظيره.... و بيع ببدز شانزده خروار تخم است و حقابه آن از چشمه عزآباد به توابع بمبلغ نه هزار خرواز زر سفيد رائج شهر تبريز.... در غره رمضان سنه واحدي و ستين و ثماناه (861) بخط قاضي - احمد بن علي الملكي (34).

1- باغ الصاحب الاعظم الخواجه شمس الدين محمد بن الخواجه بخشايش بن الخواجه بابا احمد در تبريز.

3- باغ ففقاعين در تبريز در دروازه جديد در محله پس كوشك (35).

4- باغ سواران در تبريز در ربع رشيدي در بيروه دروازه اعلي محدود به باغ نقاشان وياع سهروردي، به خانقاه شاهي

خاتون (خواتون) (36).

5- باغ پهلوان پيري كيان بباب ماها نفلق در محله پس كوشك در كوچه مولي سليمان ديوبند (37).

6- باغ تنكرومش بن منكلي بدرب ماها نفلق (38).

7- مصبغه (رنگرزي) - و اين مصبغه مشتمل است به خمها و صحن و دو كوشك و يك خانه كه آنرا بر خانه گويند در بلده تبريز بدرب جديد پس كوشك (39).

8- مسجد خواجه معروف به سبزي فروش تبريز (40). توليت موقوفات

توليت اين موقوفات را خاتون جان بيگم بخودش اختصاص داده و براي

خود قائمقامي معين كرده است و يك عشر از محصولا آن موقوفات را بوي مخصوص گردانيده است و اين شرايط را براي او در نظر گرفته است:

اولا قائمقام متولي را نايبي براي ضبط موقوفات باشد.

ثانيا دو دبير يا كاتب داشته باشد كه يكي در تبريز بماند و ديگري در ولايات گردش كرده موقوفات را بازرسي نمايد و محاسبات آن رسيدگي كند.

سپس مي نويسد كه خاتون جان بيگم جميع املاك آن موقوفات را وقف دو خواهر خود صالحه سلطان و حبيب سلطان و دختران آن دو مي نمايد (41).

و شيخ متقي متشرعي را كه بطريق صوفيه و متخلق به اخلاق حميده و داراي مذهب اهل سنت و جماعت باشد برايامامت مسجد در نظر گيرند و بايستي از موقوفات هر سال پنجاه هزار دينار از وجه نقد ابيض رائج تبريز به او بدهند.

و ده تن نيز حافظ قرآن تعيين گردد كه بهر كدام در سال سه هزار دينار به پردازند.

و دو مدرس براي مدرسه تعيين گردد كه مشغول تدريس علوم شرعيه از تفسير و حديث و فقه و مقدمات آن باشند و بهر كدام از آندو در هر سال

ده هزار دينار نقد رائج تبريز بپردازند (42).

و نيز خطيبي براي نمازهاي جمعه و اعياد معين گردد كه باو در سال پنج هزار دينار رائج تبريز بپردازند.

و مقرئي كه خطيب را كمك مي كند و باو در سال سه هزار دينار بپردازند.

و به درباني كه در مسجد را باز كرده و سرايدار آنست در هر سال سه هزار دينار بپردازند.

و فراشي كه فرش مي اندازد و چراغها را روشن ميكند و آنرا جاروب ميكند هر سال سه هزار دينار باو بپردازند.

و دو مؤذن كودك خوش آواز كه اذان گويند كه به هر كدام از آنها چهار هزار دينار بپردازند.

و سقائي كه هر سال به او هزار دينار دهند.

و دو خادم كه آب را درهنگام اجتماع مردم دور بگردانند و بفارسي به ايشان «مشربه دار» گويند و بهر كدام از آندو.... دينار (جايش سفيد است) بپردازند و براي مصرف شمع و روغن قنديلها هر سال سه هزار دينار صرف كنند.

و براي جاروب و تطهير و برف روبي مسجد هزار دينار در سال (43)بپردازند.

برايخانقاه - دو طباخ كه به آنان «باورچي» گويند تعيين كرد و آنها موظف به پختن دو نوع خوراك هستند يكي: «قليه برنج»و ديگري «حليم آب گندم» و در آنكار هرسال هشت هزار دينار صرف كنند.

و دو قيب براي خانقاه معين نمايند كه وظيفه آنان پهن كردن و جمع كردن سفره و آوردن غذا است و بهر كدام در سال شش هزار دينار بدهند.

و خادمي كه او را «حوائج دار» گويند كه حافظ و نگاهدار غذاها است و باو در هر سال سه هزار دينار بدهند و خادم ديگر كه «اياغچي» گويند و او حافظ و

مواظب ظروف و متعلقات به آن است و به او هر سال سه هزار دينار بدهند.

و فراشي كه مأمور پهن كردن فرشها و بساطها و زيلوها است و باو هر سال سه هزار دينار بدهند.

و چهار شتردار كه با نان «شتربانان» گويند كه مأمور چراندن شترها هستند و به هركدام از ايشان هر سال چهار هزار دينار بپردازند.

و چهار نفر طبال كه به ايشان «نقاره چيان» گيند و بهر كدام در سال هزار دينار بدهند.

و معلمي كه ده يتيم را قرآن بيآموزد و به او هر سال پنجهزار دينار بدهند و ايتام مذكور را در خانقاه اطعام كنند.

و معرفي كه در مسجد و خانقاه مشغول به حمد و ستايش خدا و مدح رسول باشد و به او سه قزار دينار در سال بدهند (44).

و يك سقا كه آب را به مطبخ مبارك ميبرد به او هر سال يكهزار و پانصد دينار از مرسومات مسجد و خانقاه بطور مناصفه بپردازند. مصارف غذاي خانقاه:

دو نوع خوراك پختني يكي از برنج و گوشت كه به فارسي آنرا «قليه برنج» و ديگر از گوشت و گندم كه به فارسي آنرا «حليم آب گندم» گويند بپزند و در شبهاي متبركه از دو عيد (فطر و قربان) و شب قدر ليلة البرائه و ليلة الرغائب و شب ميلاد پيغمبر و ديگر شبهاي رمضان در هر سال پانزده دينار صرف اطعام مردم و مساكين شود و سزاوار است كه در هر شب از شبهاي رمضان غذائي مخلوط با عسل كه آنرا به فارسي رشته قطائف گويند فراهم آورند. و براي پلاس و پالان شتران و اقسام آنها كه به فارسي آنرا

«رخت اشتران» گويند در هر سال دو هزار دينار صرف كنند، و شتران را هم هر سال از اين مبلغ روغن مالي كنند (45).

اما و پيش نماز مسجد باشد خوش لهجه و نيكو سيرت و مواظب بر اداي نماز و ملازم طريفت اهل صلاح و حافظ قرآن باشد، و سوره هاي دراز و كوتاه را از بر بخواند و بتواند مانند ديگر ائمه آن سور را در نماز و در تعقيب آن بخواند و بوي هر سال شش هزار دينار بدهند (46).

و واعظي كه در هر هفته دو بار روز جمعه ور روز دوشنبه وعظ كند و بهره كند و بهره كافي از علوم تفسير و حديث و فقه داشته و عالم به قصص و اخبار و نكت و امثال و نصائح و پير و مذهب سنت و جماعت باشد، در هر سال به وي چهار هزار دينار بدهند.

و يك قاضي بر اين اوقاف ناظر قرار دهند و او قاضي قطب الدين عتيق بن المولي قاضي جلال الدين محمد عتيقي است و بعد از او فرزندان وي نسلا بعد از نسل ناظر اين موقوفات خواهند بود و در حكم وكيل و مأمور ادعاهاي كاذبه بر اين موقوفانند و هر سال به ايشان هجده هزار دينار بدهند (47). تاريخ اواخر وقفنامه مذكور

غره شهر ربيع الثان سنه ثمان و تسعين اثما نمأه 898 (ورق 330 ب) كمال بن فتوح الدين بن كمال الدين الاصفهاني.

آخر كتاب به اين عبارت خاتمه مي بايد:

«الله و له الهداب ية و التوفيق، ما حوي الزبر الاسلايم الموسوم بصريح المكه من الاملاك المفصلة المحصلة بمساعي امناء الحضرة العالية العفيقة الطاهرة البانية للخيرات المرضية و

المبرات الحسيبة خلد الله تعالي سلطنتها و افاض علي كافة البرايا برها و مرحمتها و صح لدي و اتضح بين يدي بما هو طريق آلثبوت و الايضاح شرعا وافي اثران امرت بتبجيل فخاوي الححج و التعسكات المحررة.... بقيه افتاده و ناقص است و طاهرا صفحه بعد از المحررة فضانته آغاز مي شده است (48)و يك صفحه آخر كتاب ناقص است. اصطلاحات

1- التجصيص و الطبيني و ما يدعي بالفارسي آهك كاري (49).

2- كنك نشاندن (50).

3- طاس دمشقي مدرو برنج زر اندر سيم

4- طاس برنجي دمشقي نقره كوفت. 5- شربتي نقره كوفت سفيد 60- آبخور حلبي

7- طشتك حلبي 8- گلاب دان كبود باسمه 9- شربتي بلدي زرد. 10- سبوچه كبود فقاعي لاجوردي (51)11- كاغذ سمرقندي، كاغذ تبريزي (52)12- دوشاب، ابس، 13- پيراهن كرباس 14- پوستين كول. پي نوشت: 1- روضات الجنان ص 524 ج 1.

2- نقل از ورق اول كتاب صفحه A.

3- ورق 2 ب تا ورق 10 الف.

4- ورق 10 ب الي 13 الف.

5- ورق 13 ب.

6- ورق 14 الف تا اول 14 ب.

7- ورق 14 ب.

8- ورق 15 الف.

9- در اصل: ساقيه.

10- ورق 15 ب.

11- ورق 16 الف.

12- ورق 16 ب.

13- ورق 17 الف.

14- ورق 17 ب.

15- ورق 18 الف.

16- ورق 18 ب و 19 الف.

17- ورق 19 ب و 20 الف.

18- 19 الف و 20 ب.

19- ورق 20 ب و 21 الف.

20- ورق 21 ب.

21- ورق 21 ب، 22 الف.

22- 25 ب، 26 الف.

23- 26 ب 27 الف.

24- 27 ب 28 الف.

25- 28 ب 29 الف.

26- 29 الف.

27- ورق 36 الف - 37 الف.

28- ورق 37 ب- 38 الف.

29- ورق 38 ب - 39

الف.

30- ورق 43 ب تا 44 الف.

31- 44 ب تا 47 ب.

32- 49 ب.

33- 50 الف تا 52 ب.

34- ورق 57 تا 58 الف.

35- ورق 66 الف.

36- ورق 77 الف.

37- ورق 28 ب.

38- ورق 85 ب.

39- ورق 89 ب.

40- ورق 93 الف.

41- ورق 315 الف تا 317 ب.

42- ورق 319 ب و 320 الف.

43- ورق 320 ب تا 321 ب.

44- 321 ب تا 322 الف.

45- ورق ب ص 322-الف 323.

46- ورق 324 الف.

47- ورق 324 ب و 325 الف.

48- ورق 359 و 360 سياه ب.

49- ورق 80 الف.

50- ورق 80 ب.

51- ورق 90 ب.

52- ورق 197 ب.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

اتفاق، حاج محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج محمدتقي اتفاق فرزند حاج كريم در سال 1325ه_.ق در تهران متولد شد و از هشت سالگي بنا به اقتضاي محيط و موقعيت خانوادگي به بازار آمد، اما به مقتضاي گرايش دروني به علم و علماي دين، از كار درس و مدرسه نيز غافل نماند و پاره اي از كتابهاي حوزوي را نزد اساتيد آموخت. به قول خودشان، در اين عمر طولاني و متبرك كه بر 90 سال بالغ مي گردد، سر و كار و رفت و آمد و مراوده و معاشرت ايشان پيوسته با علما و فضلاي صاحب نام و معرفت بوده است. و به سابقه همين كشش و خواهش فطري و ذاتي، سرمايه زندگاني خويش را جز در راه خير و صلاح و راستي و درستي خرج نكرده است.

از مهمترين آثار خيرات و مبرّات ايشان، بناي مدرسه علمي نجف است موسوم به «جامعة النجف» كه از مدارس علمي طراز اول اين شهر به شمار است و فارغ التحصيلان و درس خواندگان اين مدرسه در

ايران و عراق و ساير كشورهاي اسلامي، منشأ خدماتند و صاحب اسم و اعتبار.

اين مدرسه، ساختماني است چهارطبقه با 13 هزار متر زيربنا كه زمين آن در همان روزگاران به ده هزار دينار عراقي خريداري شده است و در آن هنگام، جز بياباني دور از آب و آباداني نشانه اي نداشت. به واسطه بُعد مسافت آن با مركز شهر و با توجه به امكانات 50 سال پيش، خشت خشت آن با دشواريها و مشقّ_ات فراوان به روي ه_م چي_ده ش_ده و اگ_ر نبود عنايت پروردگ_ار و پشتيباني علماي بزرگ نجف، شايد به چنين سرانجامي نيكو نمي رسيد. حاج اتفاق مي گويد:

«در ميان كار، عدّه اي قصد سنگ اندازي و دلسرد كردن مرا داشتند، اما علماي اعلام و روحانيون طراز اول نجف با نوشتن نامه و فرستادن پيغام مرا در اين امر قوّت قلب بخشيدند.»

وي آن گاه دستخط عدّه اي از اين بزرگان را پيش روي ما برمي گشايد: آيات عظام حكيم، شاهرودي، خويي، صدر

بادكوبه اي، محمدباقر زنجاني، عبدالكريم زنجاني، محمدجواد طباطبايي، بجنوردي، فيروزآبادي و علي موسوي حلّي رحمة اللّه عليهم.

كار احداث اين ساختمان، هشت سال به طول انجاميد و در سال 1378ه_.ق، در شب افتتاح آن، عدّه زيادي از علما، قضات، رؤسا و شخصيتهاي سرشناس عراق شركت داشتند. معمار اين مدرسه، آقاي لرزاده از معماران معروف آن دوره است كه بسياري از بناهاي مذهبي، نام ايشان را بر خود دارد، از جمله مسجد لرزاده در ميدان خراسان تهران.

و اما از ديگر آثار آقاي حاج محمدتقي اتفاق، سفارش ساخت درِ طلاي حرم مطهر حضرت علي (ع) است كه صنعتكاران و هنرمندان اصفهان به مدت دو سال ذوق و هنر خويش را _ از سر

شوق و شيفتگي به خاندان عترت و طهارت _ در آن تعبيه كردند تا اين متاع گرانبهاي معنوي، با آبرومندي تمام بر ديوارهاي مرقد مبارك آن حضرت قامت آرايد. همچنين است در حرم مطهر حضرت سيدالشهدا در كربلا، كه هم به همّت و هزينه ايشان ساخته شده است.

به اين آثار، مي توان بيمارستان جاويد تهران و مسجد امامزاده زيد را در بازار تهران _ پشت هنرستان حافظ _ افزود؛ و جز آن به كمكهاي مادي و معنوي بسيار ايشان به بعضي از بيمارستانهاي كشور و دستگيري گرفتاران و درماندگان اشاره كرد.

حاج محمدتقي اتفاق به واسطه انس و الفت ديرينه اي كه با كتابهاي احاديث و روايات دارد، اوقات فراغت را به جمع آوري احاديث و ادعيه و آيات و روايات در موضوعات مختلف مي گذراند و از اين رهگذر، چندين مجموعه حديث و دعا و روايت فراهم آمده كه از جمله آنها جواهرالكلمات است كه در نجف اشرف به چاپ رسيده و طريق الجنان كه كتابي است مختصر در ادعيه مذهبي، و به صورت اُفست چاپ شده است و كتاب ديگر، حقيقة الايمان و فضيلة الانسان كه مجموعه اي است از 450 حديث از پيامبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام.

براي ايشان از خداوند منّان آرزوي طول عمر و توفيق خدمات بيشتر به اسلام و امت اسلام را مسئلت داريم.

لازم به توضيح است همانگونه كه در مصاحبه اشاره شده است، در حين انجام كار و احداث مدرسه علميه در نجف اشرف عدّه اي ناشناس با ارسال نامه هايي به محضر مراجع وقت نسبت به احداث آن مدرسه اعتراضات و اشكالاتي را مطرح نمودند. اين امر موجب دلسردي باني مدرسه آقاي حاج اتفاق گرديده

و ايشان طي نامه هاي جداگانه از محضر مراجع عظام تقاضاي اظهارنظر نموده بود و آن بزرگان نظرات خود را مفصلاً مرقوم فرمودند كه كليشه آنها را در اين صفحات درج كرديم و به عنوان نمونه بخشي از آنها را در اينجا نقل مي كنيم:

آيت اللّه العظمي حكيم:

«... راجع به عزم خودتان برتأسيس و بناي مدرسه از جهت شاگردان دبستان جعفر بن محمد عليه و علي ابائه الكرام افضل التحية والسلام در جوار مولي الموالي كه اين خود يك صدقه ايست جاريه شرحي مرقوم داشته بوديد البته اين عزم، عزم مقدس و عمل قابل تقدير و شايسته تمجيد مي باشد. اينجانب سالها بود كه در اين فكر بودم زيرا كه بحمداللّه در اين ايام روزبروز بر تعداد طلاب افزوده شده و در مدارس جائي نمانده است، ولي متأسفانه تا كنون چنين فرصتي بدست نيامد و حال آنكه عده اي از آقايان طلاب را در منازل شخصي اهالي جا داده و به فراخور حالشان اط_اق يا منزل در بست برايش_ان كرايه مي شود، بهرحال توفيق با حضرت حق جلّ وعلا است.

زهي سعادت جنابعالي كه در اين فكر افتاده و موفق شده ايد و سابقه خانوادگي و دودمان خود را كه هميشه در اينگونه اعمال پيش قدم و همواره به عالم ديانت و تشيع خدمتگذار بوده اند، محفوظ داشته ايد. اميد دارم كه جنابعالي در اثر اين اقدام شرافتمندانه از مصاديق (من يعظم شعائراللّه) بشمار رفته و در انجام آن به اسرع وقت موفق شويد، راجع به مناسبت محل استفسار نموده بوديد. گرچه داخل شهر اگر ممكن مي شد بهتر بود ولي باز هم بحمداللّه در اثر مساعي قرة العين عزيزم آقاي كلانتر بهترين جائي كه ممكن بود تهيه شود، تهيه گرديد

و عنقريب آن نقطه يكي از نقاط معموره خواهد شد...».

آيت اللّه العظمي بجنوردي:

«... اما اشكالشان به اينكه نجف مدرسه خرابه زياد است و احتياج به مدرسه ندارد كذب محض است السّاعه در غالب حجرات بعضي از مدارس با كمال كوچكي حجره دو نفر طلبه زندگي مي كنند و عدّه اي از آقايان طلاّب بيجا و مكان مانده اند و اما اشكالشان به اينكه طلبه ها گرسنه و معطلند، اولاً اين طور نيست و ثانيا اگر اين طور بود پس چرا آقاي بروجردي دام ظله اين كار را كرد و اين ها چرا آن وقت اين اشكالات را نكردند و ثالثا اگر پولي كه در اين مدرسه خرج مي شود بر آقايان طلاب قسمت نمايند، خرج يكماه شان بيشتر نخواهد بود. اين ها كه مي گويند سختي مي كشند بگذار يكماه ديگر سختي بكشند در عوض يك مدرسه اي كه موجب عظمت نجف و شيعه و حوزه علميه است درست بشود و از براي اهل علم آبرويي پيدا شود، در زمان مرحوم خلد آشيان آقاي آقاسيّد ابوالحسن رضوان اللّه تعالي عليه شايد بيشترازاين مبالغ همه ماهه به آقايان مي رسيد چه شد وچه كردند و اگر يكي دو مدرسه صحيح و مرتب درست مي شد و يك مقداري كمتر به آقايان داده مي شد آن هم فقط ظرف دوسه ماه البته بهتر بود...»

آيت اللّه العظمي ميرزا محمّدباقر زنجاني:

«... صحيح است در نجف اشرف مدارس قديمي زياد است و عدّه اي از آنها محتاج اصلاح و تعمير است و موقوفاتي كه مصرف تعمير بشود، ندارند و يا اگر داشته باشند وصول نمي شود كه در تعميرات آنها صرف بشود وليكن اين جهت مقتضي اين است كه وجود محترم و امثال وجود محترم را تنبه نموده و تشويق نمايند كه اين جهت را هم منظور نظر

داشته و در مواقع مقتضي در تعميرات آنها هم مساعي جميله مبذول بفرمايند نه اينكه از انجام يك مشروع مقدس كه اهل علم به ملاحظه ضيق مكان شديدا احتياج به آن دارند، منصرف بنمايند.

و البته خاطر محترم مستحضر است كه حضرت آيت اللّه في الارضين آقاي بروجردي دام ظله العالي جديدا در نجف اشرف مدرسه جليله احداث فرموده اند و فعلاً عده كثيري از آقايان اهل علم در اين مدرسه به رفاهيّت مشغول تحصيل هستند البته فعل ايشان براي وجود محترم اسوه حسنه بوده و رافع هر نحو تشكيكات خواهد بود. انشااللّه تعالي. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

اديب بجنوردي، سيد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين موسوي نسل، معروف به «اديب بجنوردي»، فرزند ميرزا ابوالحسن، در سال 1300 ه ق 1259 ه ش، در قريه خراشاه (1) واقع در شصت كيلومتري جنوب بجنورد، به دنيا آمد (2).

دو ساله بود كه پدرش فوت كرد. وي در سن هفت سالگي به مكتب سپرده شد و دروس مقدماتي و صرف و نحو و خواندن قرآن مجيد را، در آنجا آموخت. سيد حسين در سن پانزده سالگي، به مشهد رفت و در مدرسه ي نواب، به ادامه ي تحصيل پرداخت.

سيد حسين، صرف و نحو، مقدمات و ادبيات را، در مشهد نزد كساني چون «حاج محقق قوچاني»، «فاضل بسطامي»، «شيخ عبدالعزيز» و «عبدالخالق» آموخت. همچنين حكمت را نزد «شيخ ابوالقاسم نيشابوري» - كه از شاگردان بلاواسطه ي حكيم شهير، حاج ملا هادي سبزواري بود فراگرفت و از درسهاي فلسفه ي آقا سيد محمد بجنوردي، عموي خويش بهره جست. همچنين درس خارج را نزد افرادي چون «حاج شيخ حسنعلي تهراني»، «آقازاده» و «حاج آقا حسين قمي»، فراگرفت و در مجالس تفسير

عرفاني حاج ميرزا حبيب نيز، حضور پيدا مي كرد. بالاخره، دروس ادبيات خود را در محضر استاد ادب عصر، اديب نيشابوري تكميل كرد. معلم رياضيات او نيز، آقا ميرزا عبدالرحمن مدرس و معلم هيأت وي، مشكان طبسي بود (3).

در سابق معمول بود، طلاب، علم طب نيز مي آموختند. اديب نيز، قانون بوعلي، شرح نفيس و تشريع پولاك را در نزد آقايان صدرالاطبا و اشراف الاطبا و مشيرالاطبا (4) آموخت و علاوه بر علوم طب، زبان فرانسه را فراگرفت (5).

همان طور كه گفته شد، سيد حسين، تمام مراحل فرهنگي را در خراسان طي كرد (6)او، علوم رايج، فنون متنوع ادب، فقه، اصول، حكمت، رياضي و اندكي علم طب را نزد استادان، در مشهد مقدس فراگرفت و به قوت حافظه و

شوق فطري و پشتكار، از فضلاي جامع اين عصر بود. وي علاوه بر علو مقام علمي، طبعي منيع و خلقي عالي داشت (7) وي همچنين در حين تحصيل - چنانكه مرسوم بود - به تدريس هم (8) اشتغال داشت.

وي در سال 1324 ق - كه مصادف با انقلاب مشروطيت بود - خدمات فرهنگي خود را در يكي از مدارس مشهد به نام «معرفت (9) «شروع كرد. علاوه بر آن، در مدارس «مظفري (10) «و مؤسسات شركت فرهنگ، دروس قديمه از قبيل ادبيات و منطق و درسهاي جديد فيزيك و شيمي تدريس مي كرد (11) سپس در سال 1298، با آمدن سيد محمد سلطان العلما، فرهنگ خراسان تاسيس شد. اديب، رسما به خدمت فرهنگ درآمد و ديري نگذشت كه وي به اتفاق دانش (12) بزرگ نيا و انتخاب الملك رام و مستشارالملك، مدرسه ي متوسطه ي دانش را تاسيس كردند كه دبيرستان منحصر به فرد

مشهد بود. اديب، علاوه بر داشتن سمتهاي رئيس اوقاف و كفالت فرهنگ، در اين دبيرستان نيز تدريس مي كردند (13).

در زمان حكومت قوام السلطنه در خراسان كه از ارديبهشت 1297 تا 13 فروردين 1300 ش، والي خراسان و سيستان بود - مشهد از نظر فعاليتهاي ادبي، وطني و سياسي، اهميت خاصي داشت. اين شهر، از مردان وطن دوست و آزاديخواه خالي نبود. ملك زاده (برادر ملك الشعراي بهار)، رئيس معارف خراسان بود. او و اديب بجنوردي به همراه عده اي از سرشناسان از جمله شيخ احمد بهار دور هم جمع مي شدند و به گفتگو مي پرداختند.

در گزارش «كلنل پريدوكس»، سركنسول و مامور اطلاعاتي انگلستان در مشهد، به تاريخ 18 نوامبر 1922 م. / آبان 1301 ش. آمده است، انجمن دمكراتهاي مشهد، مجددا تشكيل شده است. او، در اين مورد مي نويسد: «سالار ممتاز، رئيس انجمن بلدي و يكي از نمايندگان مشهد در مجلس، اخيرا انجمن دموكراتهاي مشهد را مجددا تشكيل داده است. مهمترين اعضاي اين انجمن، عبارتند از: رفعت التوليه، مدير روزنامه ي «شرق ايران»؛ شيخ احمد، مدير روزنامه «بهار»؛ ميرزا محمد ملك زاده، مدير معارف و اوقاف؛ بقراطالملك پزشك؛... و اديب بجنوردي. جلسات اينها، هفته اي دو بار تشكيل مي شود. تا اين تاريخ، بحثهاي اين جمعيت، محدود به مسئله ي انجام اصلاحات در امور آستانه بوده است. با توجه به گذشته ي بعضي از اعضاي اين جمعيت فعاليتهاي اين انجمن در زمينه هاي كم سر و صداتري توسعه خواهد يافت». اديب در انجمن ادبي خراسان نيز عضويت داشت (14)اديب، از سال 1297 ش، مفتش اداره ي معارف خراسان (15) و از زمان رياست محمد ملك زاده، به كفالت اين اداره منصوب شد (16).

محمد ولي اسدي، توليت آستان قدس رضوي، در سال

1308 ش، دانشكده معقول و منقول را در مشهد تاسيس كرد و دروس تاريخ ادبيات و تفسير آن دانشكده را به اديب واگذار كرد. او، در مدرسه ي نواب نيز، در همان موقع منطق و ادبيات و منظومه درس مي داد (17).

اديب در سال 1314 ش. به اصفهان منتقل شد. و 12 سال رياست اداره ي اوقاف و معاونت فرهنگ اصفهان با او بود (18) همچنين، در اين مدت وي، مأمور تاسيس دانشكده ي معقول و منقول در آن شهرستان شد. ابتدا رياست دبيرستان صارميه به عهده اش واگذار شد. مرحوم اديب در مدرسه ي صدر اصفهان، شوارق و در مدرسه ي چهارباغ علم كلام تدريس مي كرد و حوزه هاي درس خارج تفسير را در مسجد حاج ميرزاهاشم تشكيل مي داد (19).

اديب، در سال 1326 ش به تهران منتقل شد و معاونت و مشاورت فني كتابخانه ملي به عهده اش واگذار شد (20) او در همين سمت، از فرهنگ بازنشسته شد و از آن به بعد، در رديف استادان دانشگاه تهران، در دانشكده ي معقول و منقول شروع به تدريس دروس حكمت، منطق و كلام كرد (21)ضمنا در مدرسه ي سپهسالار، منظومه مي گفت و در مدرسه ي شيخ عبدالحسين نيز، حكمت و كلام تدريس مي كرد. او، در سالهاي آخر عمر، به علت شكستگي پا و ضعف مفرط، قادر به حركت نبود و اغلب دانشجويان به منزل وي مي رفتند و كسب فيض مي كردند (22).

اديب بجنوردي، در اواخر عمر پس از چند سال تحمل بيماري و رنج و مرارت، عاقبت در روز يكشنبه 4 شهريور 1341 ش. / 25 ربيع الاول 1382 ق. در تهران، دعوت حق را لبيك و به سراي ابدي شتافت (23)جنازه ي او را به مشهد انتقال دادند

و در رواق دارالعزه حرم مطهر حضرت رضا (ع)، آسايشگاه پاسداران آستان قدس به خاك سپردند (24).

فعاليتهاي فرهنگي اديب مرحوم اديب بجنوردي علاوه بر جزوات درسي كه براي دانشجويان تهيه كرد، چند كتاب و جزوه ي خطي نيز تأليف كرد كه مي توان به كتابهاي: «سير طبيعت»، «مقدمه اي بر توحيد مفضل» و كتابي در منطق اشاره كرد. همچنين از آن مرحوم جزوه اي در معراج و مقاله هايي در مجله هاي الكمال، تمدن، خرد به چاپ رسيده است (26).

اديب (سيد حسين الموسوي)، مدير نشريه ي عصر جديد بود، اين نشريه دو هفته نامه ي خبري و در سال 1328 قمري با چاپ سنگي در مشهد چاب و منتشر مي شد (27)وي همچنين مدتي سردبير اخلاقي روزنامه مهر منير بود. اين روزنامه در سال 1339 ق-1299 ش. در مشهد منتشر شد (28).

اديب در سال 1327 ش به مشهد بازگشت و فهرستي از كتب خطي و كمياب آستان قدس تهيه كرد. همچنين در كتابخانه ي ملي فهرست تعدادي از كتب خطي آن جا را نيز تنظيم كرد (29). تأليفات اديب 1- در محاورات مربوط به انقلابات و نهضتهاي ديني در مغرب و مشرق.

2- ترجمه ي محاوره ي تاگور با انيشتين.

3- نيازمندي انسان به منطق.

4- نيازمندي انسان به تمدن.

5- نيازمندي انسان به ديانت.

6- سير طبيعت

7- توضيحات و حواشي بر صحيفه سجاديه

8- ترجمه ي شرحي بر حديث شريف محض السلام.

9- رساله ي انتظاريه در لزوم وجود حجت در هر عصر و زماني.

10- در بيان و شرح دوره هاي شبهات اسلامي.

11- در بيان نبوت عامه و خاصه.

12- در معناي ولايت و مراتب آن.

13- سير تجددي معارف در خراسان.

14- ترجمه ي كتاب المراة المسلمه تاليف محمد وجدي فريد مصري صاحب دايرةالمعارف عربي (30).

پي نوشت: 1- در طول

جغرافيايي 49 دقيقه 56 درجه و 07 دقيقه و 37 درجه عرض جغرافيايي و طبق آمار سال 1365 ش، جمعيت آن 1296 نفر بوده است.

صادقي، سليمان - جغرافياي شهرستان بجنورد، مشهد: موسسه چاپ و انتشار آستان قدس رضوي، 1373 ش، ص 168.

2- ميرزا عبدالرحمن، تاريخ علماي خراسان، با مقدمه تصحيح و تحشيه محمد باقر ساعدي، مشهد:[بي نا]، 1340 ش، ص 249.

3- شهرستاني، محمد. شرح حال اديب بجنوردي، نشريه فرهنگ خراسان، سال چهارم، شماره چهار، مهرماه 1341 ش، ص 48 تا 51.

4- دايرةالمعارف تشيع، جلد دوم، تهران: نشر شهيد سعيد محبي، 1375 ش، ص 43.

5- نقوي، نقيب. مقاله نامه خراسان، مشهد: معاونت فرهنگي آستان قدس رضوي، 1372 ش، چاپ دوم، ص 181.

6- اوكتايي، مجيد. همان، ص 57-56.

7- شهرستاني، محمد. شرح حال اديب بجنوردي. همان، ص 51-48.

8- مولف مدارس جديد در دوره قاجاريه، بانيان و پيشروان، مي نويسد، اولين مدرسه مشهد مدرسه همت است كه در سال 1312 قمري تاسيس شده و مدرسه معرف در سال 1320 ش تاسيس شد. قاسمي پويا، اقبال - مدارس جديد در دوره ي قاجاريه، بانيان و پيشروان، تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1377 ش، ص 410.

9- مدرسه مظفري در سال 1321 ق. تاسيس و باني آن محمد حسن خان ملك الحكما بود، محل مدرسه در ارگ مشهد و مديريت مدرسه به عهده شيخ محمدعلي مدير بود.

قاسمي پويا، اقبال، همان، ص 411.

10- شهرستاني، محمد - اديب بجنوردي، همان، ص 25.

11- مدرسه متوسطه دانش در سال 1296 ش تاسيس شد.

قاسمي پويا، اقبال، همان، ص 415.

12- شهرستاني، محمد. شرح حال اديب بجنوردي، همان ص 51-48.

13- بهار، احمد. شناسنامه (زندگاني و آثار شيخ احمد بهار، به كوشش خليل بهار و

مجيد تفرشي، تهران: نشر ندا، 1377 ش، ص 185-184.

14- انجمن ادبي خراسان ابتدا به رياست افتخاري عبدالجواد اديب نيشابوري در زمان رياست معارف محمد ملك زاده، تاسيس شد ولي عملا رياست انجمن با سيد حسن طبسي بود كه مجله دبستان ناشر افكار انجمن نيز به اهتمام نامبرده، منتشر مي شد. جلسات هفتگي انجمن در محل كتابخانه معارف واقع در باغ نادري مشهد، مجاور آرامگاه نادرشاه تشكيل مي شده است.

بهار، احمد. ديوان اشعار شيخ احمد بهار، مشهد: ناشر مهندس راشد بهار، 1370 ش، ص 8.

15- حكمت، علي اصغر. سالنامه احصائيه وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه، سالنامه احصائيه 1304 وزارت معارف، ص 90.

16- بيات، كاوه و مسعود كوهستاني نژاد. اسناد مطبوعات (1286-1320 ه ش)، ج اول، تهران: سازمان اسناد ملي ايران، 1372 ش، 493.

17- شهرستاني، محمد. اديب بجنوردي، همان، ص 25.

18- دايرةالمعارف تشيع، همان، ص 43.

19- شهرستاني، محمد. شرح حال اديب بجنوردي، همان، ص 51-48.

20- شهرستاني، محمد. اديب بجنوردي، همان، ص 26-25.

21- عباسيان، علي اكبر و احسان سيدي زاده، دانشوران بجنورد، بجنورد: دانشگاه آزاد اسلامي، 1372 ش، ص 151.

22- شهرستاني، محمد. شرح حال اديب بجنوردي، همان، ص 51-48.

23- ميرزا عبدالرحمان، همان، ص 249.

و عباسيان، علي اكبر و...، همان، ص 151.

24- شهرستاني، محمد. شرح حال اديب بجنوردي، همان، ص 51-48.

25- رسا، قاسم. ديوان كامل، تهران: اميركبير، 1340 ش، ص 340.

26- شهرستاني، محمد. اديب بجنوردي، همان، ص 26.

27- برزين، مسعود. شناسنامه مطبوعات ايران از 1215 تا 1357 ش، تهران: انتشارات بهجت، 1371 ش، ص 293.

28- الهي، حسين. روزنامه و روزنامه نگاري در خراسان (از آغاز تا شهريور 1320)، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد، 1379 ش ص 116.

29- شهرستاني، محمد. شرح حال اديب بجنوردي، همان، ص

51.

30- شهرساني، محمد. اديب بجنوردي،همان، ص 26.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

اردلان، امان الله خان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وقفنامه مسجد و مدرسه دارالاحسان:

در سال1234 والي كردستان، امان ا... خان اردلان، شش دانگ قريه خليچيان و هر چه در آن است از آب و زمين و باغات و غيره را به مسجد و مدرسه دارالاحسان وقف كرد. توليت آن را در زمان حيات به نفس خود و بعد از آن به ارشد اولاد خود بطناً من بطن محول نمود و دستور داد كه متولي نهايت دقت را براي گماشتن ناظرين و مباشران متدين و امين مبذول دارند (وقفنامه مسجد و مدرسه دارالاحسان، 1374، ص119).

در اين موقوفه نيز امانت و تدين ناظر و حسابرس، مورد تاكيد واقف قرار گرفته است. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

استرآبادي، ميرزا مهدي خان

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مهدي خان استرآبادي

ميرزا مهدي خان استرآبادي متخلص به كوكب و مورخ دوره ي نادري (مؤلف كتاب جهانگشاي نادري و دره نادره و سنگلاخ و منشئات و...) كتابهاي ملكي خود را بر اولاد ذكور خود وقف كرد و در آن باره وقفنامه اي نگاشت كه مشحون است به نام كتاب ها و متصنع است به بازي لفظي.

نسخه اي ازين وقفنامه كه در صفحات 94 - 85 مجموعه ي خطي شماره ي 3669 كتابخانه ي ملي ملك (تهران) مندرج است درينجا به چاپ رسانيده مي شود.

نام هاي كتاب ها و يا آن چه مناسب با كتاب است با خطي كه در زير آن كشيده شده مشخص شده است.

فرايد طريفه ي حمد و سپاس، و طرايف فريده ي شكر بيقياس، كه نتيجة الاصداف عزوبها و تحفة الاشراف ملاء اعلي تواند بود، نثار محافل قدس واقف السرايري است كه شمسه ي آفتاب و قبسات ماه جهانتاب و جذوات سيارات و

مواقف ثابتات و مطالع افق و طوالع صبح و اشراقات ضياء و انوار الملكوت بيضاء

و اثني عشريه ي روح و هياكل الانوار نجوم و كشف الخفاء فجر و غره و دره ي هلال و بدر و اسرار خفيه ي شب و تلويحات روز و تجريد مجردات عقول و در مكنون مفردات نفوس ملخص از حكمت لايزال اوست

و سبحه ي ثريا و سلسلة الذهب كهكشان و حيرة الابرار خمسه ي متحيره ي هفت اورنگ سبعه ي سياره و منطق الطير فم الدجاجه و جام جم خورشيد و مطلع السعدين زهره و مشتري و كشكول قصعة المساكين و انوار سهيلي شعري و هماي همايون فر و عنقاي مغرب غراب و نگارستان كف الخصيب و تاج الماثر اكليل و قسطاس ميزان و ممالك و مسالك ربع مسكون و خطط مصري امصار و آثار البلاد هفت اقليم و طبقات سموات شرذمه اي از داستان جلال او

قراباذين ليل و شرح آقسرائي نهار و منهاج مجره و حاوي چرخ برين و بحر الجواهر سپهر و غنا و مناي ماه و مهر و اقطاب قطبين شمالي و جنوبي و شرح نفيسي نفوس و عقول و ذخيره ي جواهر و اعراض و اسباب و علامات عالم اسباب از قانون حكمت كامل الصناعه اش تذكره اي است مغني و شافي و كليات قرون و دهور و تصريف سنين و شهور و موجز دقايق و ساعات و تشريح ثواني و آنات و شرح فصول اربعه و مقالات سته ي جهات و ذهبيه ي معادن و دواعي اللذات نفسي نباتي و حيوة الحيوان روح حيواني و هيكل وجود انساني از فوايد افضليه ي قدرت شاملش تحفه اي است جامع و كافي مفتاح ماه نو و لوامع البنيان قمر از فن بديع ابداع او نكته اي است و سطح مستدير ارض از خطوط تذكره ي جلالش نقطه اي رشحات

سحاب و نفحات صبا از گلشن راز صنعش ورقي است و محاسن برقي رعد و صواعق محرقه برق و صوارم مهرقه ي نياز از شهاب الاخبار قدرتش سيفي از حكمة العين صنعت كامله در مستهل هر ماه بر حاشيه ي قديم چرخ كهن به اشارات ابروي هلال حاشيه ي جديد پردازد و به مفاد «انا زينا السماء الدنيا» مصابيح سراچه ي سپهر را به سراج المنير ماه و نبراس الضياء «كمشكوة فيها مصباح» منور سازد.

لوامع الاشراق چراغ خورشيد از انوار جلاليه ي شوكتش پرتوي است بر عالم امكان تافته و لوايح بسيط غبرا بر كتاب سر مكتوم قدرتش شرحي مبسوط كه به خط غبار تحرير يافته صبح انوار در كتابخانه ي آثارش تفسير بيضاوي است كه به آب طلاي آفتاب و سرخي شفق رقم گشته و مكاتيب ليالي و ايام در نظر قدرت عالم آرايش نظام التواريخي كه كاتب قدر به سياهي ظلمت و سفيداب ضيا فهرست نوشته كتاب السماء و العالم سپهر از بحار قدرتش بخاري است برخاسته و جسم هيولائي بر جمال جلالش شاهدي كه با در و مرجان جواهر فرده صورت آراسته اوراق بسايط در دبستان ايجاد كاغذ مشقي دبيران ابداع اوست و مداد مركبات در مكتب تكوين دوده ي مشعل دودمان اختراع او.

هر صدف از خوض بحر الحقايق حكمتش ديده ي نظاره اي است آب مرواريد آورده و هر حجر در حجره ي كان كتاب ياقوتي، كه در وصف يكتايي گوهر ذاتش به عبارات رنگين تأليف گشته خاك تيره را به مواهب عليه در چله خانه ي «و خمرت طينة آدم بيدي اربعين صباحا» مجمع غرايب و مظهر بدايع صنايع ساخته، به مفاتيح عنايت، ابواب جنان هدايت و تكريم بر چهره گشاده

و غبار فرموده را از عواطف جليه در كارخانه ي «كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف» مخزن اسرار و كاشف استار كرده در مدرس تعليم «و علم آدم الاسماء كلها» كتاب علم اليقين شناسايي حقايق اشياء بر دامن نهاده به صيقل ارشاد تجليه ي مرآت جنان و تصفيه ي سجنجل دل كرده مدارك حواس و مسالك خيال و مرآت العقول قوت عاقله و نهج الحق خرد و نهاية الادراك مدركه و نهج البلاغه ي نطق و افصاح فصاحت و امالي تقدير و خصايص انسانيت كرامت فرموده و به لطف كامل كنز الدقايق دانش و حقايق بينش و عوارف معارف و معارف عوارف و مهذب خصال و تهذيب مكارم الاخلاق به دست قبول داده استبصار بصيرت كافي و عيون بينايي شافي و محجة البيضاء عقل وافي و اصفاي ذهن صافي از مبدء فيض افاضه نموده از قاموس قدرت كامله و مجمع البحرين حكمت و صنعت شامله درر لغات نظيفه به ساحل ظهور آورده زبان گوياي نفس ناطقه را مفتح المفاتيح ابواب فرهنگ و هوش گردانيده و به دستور مهذب و رسم مغرب اصلاح منطق انساني نموده به مفاد «و هديناه النجدين» صحاح از اسقام و صراح از ابهام بازشناسانيده تا به پايمردي اين اسباب تسليك؟ نفس الي حضرت القدس نموده در معارج حق يقين و مدارج معرفت رب العالمين به مقصد واصلين و مقامات عارفين شتابند و به توسط اين استعداد تحصيل حق شناسائي و تمهيد قواعد بندگي كرده فوايد جليله از عمر ابدي و عيش سرمدي «مالا عين رات و لا اذن سمعت» دريابند و درر غرر نعت و ثنايش و جواهر زواهر مدح و ستايش كه دره ي بيضاي گوش

ولدان مخلدان «... و لا لم... حور عين كامثال اللؤلؤ المكنون» تواند بود شايان روضه ي بهيه ي جناب صاحب كتابي است كه جوهر النضيد عقل اول فص خاتم رسالت اوست و در النظيم نفس كل آويزه ي گوش نبوت او اسرار بلاغت كتاب عزيزش «ان هذا لشي ء عجيب» و دلايل اعجاز قرآن حميدش تبصرة و ذكري لكل عبد منيب با آن كه قلم نگرفت قلم نسخ بر صحف ابراهيم و زبور داود و تورات موسي و انجيل عيسي كشيد و با آن كه ورق ننوشت لوح محفوظ تخته ي ابجد خوانان مكتب تعليم او گرديد

اگر ثبت بيت انتخاب وجود مسعودش سبب نگشتي صحاف قدر اجزاء زمان را به دفتين روز و شب بهم نپيوستي، و اگر بيان معاني ذات بديعش غرض نبودي دست قضا مطول سنين و ملخص شهور و مجمل ساعات را به رشته ي طول زمان شيرازه نبستي

اگر نور شريفش باعث كشف اسرار نمي شد نكته ي برجسته ي سپهر از كتاب ليس عدم نقل دفتر وجود نمي گشت. و اگر ذات مقدسش موجب حل مضمرات نمي آمد مضامين پيچيده ي گردون و معاني سربسته ي افلاك از صحيفه ي نيستي عيان نمي گرديد. يوم تبلي السراير كه دبير شفاعتش رقم بخشش زند صحايف اعمال مذنبين را كسي محرر و معتبر نداند و يوم نطوي السماء كطي السجل للكتب كه سر پنجه ي عنايتش قلم از ترجمان عملها برگيرد حاشيه ي خطايي گناهان صادره و كتاب مبكيات نادره را كسي نخواند. عنوان تعليقة الكبري نبوتش آيه ي «آتيناه الحكمة و فصل الخطاب» و ديباچه ي رساله ي رسالتش «الحمد الله الذي انزل علي عبده الكتاب» منهل شرع شريفش ينابيع اصول و فروع شمس الافاق نور كرامتش پيش از انفجار فجر تكوين

در طلوع ضمير منيرش جامع حقايق حدوث و قدم.

وجود مسعودش علت غائي تأليف كتاب خلق الانسان و حدوث العالم اعني دره ي يتيمه ي درياي ايجاد نتيجه ي صغري و كبراي مبدأ و معاد. محبوب حضرت رب العالمين، ثمره ي پيشرس صديقه ي «كنت نبيأ و آدم بين الماء و الطين» زبده و خلاصه ي عالم، عمده و گزيده ي سلسله ي بني آدم، مغيث الخلق و غياث الامم بيان الاحسان و كتاب الكرم و كشف الغمه و هداية الامة سيد الرسل و ايضاح السبل عليه من الصلوة اذكاها و من التحيات انماها. مادام البحر محيطا و الارض بسيطا و الدهر مطولا و الشهر مفصلا، و نفايس فنون تسليمات به جناب ولي ولايت «من كنت مولاي» سابقه سالار «رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله» كه حديث مسايل و خاتم، از جوامع اخبار خلافتش روايتي است و كريمه ي «اليوم اكملت لكم دينكم و انعمت عليكم نعمتي» از كمال الدين امامتش... به كندن در خيبر از حمله ي حيدري غزواتش بابي است و معجزات انبياء و اوليا از مناقب مرتضوي فضايل و فتوحاتش كتابي سيف مسلولش در احقاق حق ملت به هنگام احتجاج برهان قاطع است و نكت بديعه ي كلامش در تنقيح احكام شرايع اسلام نور ساطع. كتاب موالاتش نامه ي بيزاري از نار جحيم است و مظهر خلافش مستوجب حرمان از روح و ريحان و جنة النعيم اعني مآب مدينه ي علم و كامل نصاب مدارج حلم. بلدالامين ايمان را ركن ركين و شهرستان ولايت را حصن حصين.

منبع انوار طيبين و طاهرين و جامع علوم اولين و آخرين، و صحيفه ي كامله قدرت لم يزل عارف رموز نهايه ي ابد و هدايه ي ازل مروج ذهب

المذهب بالامر الجلي ذو الوجن الباهر البهي مشرق الشمسين و مطلع السعدين لعلم عروض الايجاد كتاب العين مولي الثقلين ابي الحسنين علي عليه السلام و اولاد امجاد آن حضرت كه شموع خاندان خير البشرند و كتابخانه ي ايجاد را نسخه ي حادي عشر. جوامع آثار رحمت ذوالجلالند و مكتب رسالت را كتاب آن. مستغرقان بحر گناه را سفينة النجاةاند و گمگشتگان ظلمات ضلالت را عين الحيات. جواهر تفسيرشان به وقت تبيان، جوامع جامع انوار تنزيل است و قول و خبرشان در مجمع بيان كشاف معالم تنزيل و تأويل.

خاتم نبوت خاتم النبيين را فصوص اند و دلايل رسالت را نصوص. اركان دعائم دين اند و نخبه ي خاندان ابداع و تكوين. اعلام الهدي و مصابيح الدجي و عروة الوثقي و كتاب الحجة علي اهل الدنيا. عليهم من لطايف طرايف المدحات اشرفها و من الصلوة اتحفها. مادامت يواقيت النجوم متلألية و عدة الشهور متوالية و شوارق البدر طالعة و لمعات الشمس لامعة.

و بعد غرض از تحرير اين ورقه، و تمهيد اين مقدمه، آن است كه چون امري كثير الفوايد كه به وسايل آن ذخيره ي عقبي و سرمايه ي ايمان توان اندوخت، و از انوار مضيئه اش چراغ خلاصي در راه اعقاب اعمال توان افروخت. سيه نامگان صحيفه ي سوء عمل را باعث تحصيل رستگاري، و درماندگان كتاب مرقوم گنه كاري را سبب رفع شرمساري. و سياحان طريق نجات را زاد المعاد و سباحان بحر النافع حق طلبي را ذريعه ي ادراك گوهر مراد. و عالمان معالم اصول بندگي را منتهي المطلب و مقصد اسني، و طالبان صراط المستقيم سداد را منتهي المرام و غاية القصوي.

و در مواقف «وقفوهم انهم مسئولون» گرفتاران علل عصيان را باعث شفا. و

در محاكمات روز جزا واماندگان تيه حيرت را نجات بخشا بوده، در نشأه اولي موجب حصول مقاصد وافيه و سبب وصول به مطالب عاليه و مآرب كافيه وجوه شافيه باشد، و در عقبات عقبي انيس صالحين و حليه ي متقين و امان اخطار و ربيع اسرار و مفتاح فلاح و مصابيح نجاح و حرز امان و مسكن التهاب نيران الاحزان گردد بجز حسنات اعمال نمي تواند بود.

لهذا بنده ي حقير و محتاج رحمت رب قدير محمد مهدي

ابن محمد نصير وقف صحيح شرعي نمود تمامي قرآن مجيد و فرقان حميد و جمع كتب فقه و تفسير و حديث و كلام و غيرها من الفارسية و العربية و اللغوية و الادبية متملكات خود را كه نقد محصل و ذخيره ي ايام عمل صرف جمع و تحصيل آن ها گشته في الحقيقة هر يك تحفه ي عراقين و مايه ي سعادت دارين مي تواند بود به موجب تفصيل عليحده و تفصيل الكتاب لاريب فيه خالصا لمرضات الله بر اولاد ذكور و اولاد اولاد ايشان نسلا بعد نسل و بعد از انقراض ايشان بر اقربا و ذوي الارحام كما فرض الله و بعد هم بر علماي بلد مفوض نمود. توليت آن را هم مادام الحيوة به نفس خود و بعد از آن به اكبر و ارشد ولد و بعد هم بر افقه و اعلم بلد بحيث لايباع و لا يوهب و لا يرهن و لا ينقل عن البلد كالاينقل توليته الي عام البلد.

عمده ي شرايط آن كه نسخه را زياده از شش ماه نزد احدي نگذارند و بدون قبض به كسي ندهند و قلم نسخ بر قواعد وقفيت نكشند.

منبع: ميراث جاويدان

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :منبع: ميراث جاويدان

اشرفي، ميرزا محمد يونس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وقفنامه ميرزا محمد يونس اشرفي:

در وقفنامه ي ميرزا محمد يونس اشرفي كه در آن تعدادي حمام و دكّان در ساري و تهران و برخي اموال ديگر را وقف تعزيه ي حضرت سيدالشهدا (ع) نموده آمده است:

«توليت تمامي موقوفات اولاً به نفس نفيس واقف مادام الحياه و بعد به ارشد اولاد ذكور و نظارت منافع به اصلح و اتقي و اورع اولاد ذكور مفوّض است و العياذبا... در صورت انقراض يا عدم اهليت و قابليت، توليت به ارشد اولاد ذكور از بطن اولاد اناث و نظارت به اصلح اولاد ذكور بطن اناثِ واقف موكول است و بعدالانقراض بايد امام جمعه و جماعتِ بلدي كه موقوفات در آن واقع است خود را متولي و اتقي و اورع علماي آن بلد، خود را ناظر داند»

وي همچنين يك دهم در آمد موقوفات را براي ناظر و دو دهم را براي متولي در نظر گرفته است ( اشرفي، 1376، ص40).

واقف، دقت جالبي در تعيين صفات و ويژگي هاي ناظر دارد. انتخاب اتقي و اورع اولاد و يا علما به عنوان ناظر، در مقابل انتخاب ارشد اولاد و يا امام جمعه يا جماعت به عنوان متولي، منبعث از توجه وي به مساله مهم نظارت است. لزوم صداقت و درستكاري حسابرس و ناظر، در زمان حاضر نيز از اصول حسابرسي به شمار مي رود. اما واقف با تعيين فرد ناظر از ميان اولاد و بستگان، هدفي را دنبال مي كند كه مي تواند تعصب بيشتر ناظر در حفظ اموال و دارايي هاي سازمان مربوطه باشد. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

اصفهاني، حاج محمد محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موقوفات مرحوم حاج محمد محسن اصفهاني

در خصوص دارايي ها و

موقوفات حاج محمد محسن اصفهاني در شهر هوگلي داستانهاي زيادي نقل شده است. گفته مي شود جواهرات آن مرحوم در موزه ي بانك مركزي ايالت بنگال غربي و پولهاي نقدي ايشان در نزد بانك مركزي آن ايالت نگهداري مي شود و بانك مركزي در قبال ادعاهاي شيعيان نسبت به اموال نقدي مرحوم اصفهاني آن را امانت اعلام كرده است. در عين حال هيچ كس حتي معتمدين محل از سودهاي حاصل از اموال نقدي آن مرحوم خبري ندارند. به نقل از يكي از معتمدين محل فردي به نام حاج صدر اصفهاني كه در حال حاضر مقيم دمشق است طبق اقامه ي دعوي در دادگاه ايالت بنگال غربي خود را حافظ منافع اموال مرحوم حاج محمدمحسن اصفهاني اعلام و درخواست استرداد اموال آن مرحوم را كرده استحسينيه ي هوگلي

هوگلي دو حسينيه دارد؛ يكي حسينيه ي كوچك و ديگر حسينيه ي بزرگ.

حسينيه ي كوچك را خود حاج محمدمحسن اصفهاني در سال 1806 ميلادي بنا كرده است و خود وي در آنجا به عبادت مشغول بود.

ديگري حسينيه ي بزرگ كه در سال 1847 ميلادي پس از فوت مرحوم حاج محمدمحسن اصفهاني (1812 ميلادي) ساخته شد. بدين ترتيب كه بعد از فوت مرحوم حاج محمدمحسن اصفهاني فردي به نام مولوي سيد محمد كرامت علي از طرف دولت وقت انگليس مسؤول حفاظت از دارايي هاي مرحوم حاج محمدمحسن اصفهاني مي شود و اين شخص در سال 1847 از درآمد حاصله از دارايي هاي آن مرحوم حسينيه ي بزرگ هوگلي را بنا مي كند. در اينجا ذكر اين نكته قابل توجه است كه درآمد حاصله از دارايي هاي آن مرحوم به قدري از نظر ارزشي بالا بود كه حسينيه اي به آن عظمت بنا شده

است. بنابراين مي توان حدس زد كه دارايي هاي نقدي ايشان بي حساب بوده است.

بر سردر اين حسينيه برج بسيار بلندي قرار دارد و ساعتي بر روي آن برج نصب شده است كه از اين ساعت در دنيا فقط دو نمونه وجود دارد؛ يكي ساعت BIG BEN لندن و ديگري ساعت حسينيه ي هوگلي.

در خصوص علت نصب اين ساعت داستانهاي زيادي نقل شده است ولي آنچه كه مسلم است اين است كه ساعت، اهدايي ويكتوريا ملكه ي انگليس به اين حسينيه مي باشد و به هنگام ديدار ملكه ويكتوريا از هوگلي، وي آنچنان تحت تأثير زيبايي هنري معماري حسينيه قرار گرفته كه ساعت ياد شده را به اين حسينيه اهدا كرده است.

ساعت بزرگ حسينيه سه زنگوله دارد كه زنگوله ي كوچك 400 كيلوگرم وزن دارد و هر يك ربع ساعت زنگ مي زند و زنگوله ي متوسط 600 كيلوگرم وزن دارد و هر نيم ساعت زنگ مي زند و زنگوله ي بزرگ 800 كيلوگرم وزن دارد و هر ساعت زنگ مي زند. سه چكش زنگوله ها هر يك به ترتيب 35، 25، و 40 كيلوگرم وزن دارند و دستگاه ساعت 2,500 كيلوگرم وزن دارد به اين ترتيب كل وزن ساعت 4,400 كيلوگرم است. اين ساعت هفته اي يك بار كوك مي شود.

مرحوم حاج محمدمحسن اصفهاني تا آخر عمر ازدواج نكرد و لذا وارثي نداشت و مسلك درويشي را پيش گرفت و زندگي خود را وقف عبادت و خدمت به مردم كرد. پدر حاج محمدمحسن اصفهاني تاجر بسيار معروفي بود و بين ايران و هند تجارت مي كرد اين حسينيه به قدري زيبا و بي نظير ساخته شده است كه در نگاه اول هر بيننده اي را به حيرت مي اندازد.

اين حسينيه داراي حياط بسيار بزرگ و در وسط آن يك حوض بزرگ و سه حياط اندرون - بيروني دارد. ساختمان آن دو طبقه با اتاقهاي متعدد و دو برج بلند دارد و با سنگ كاري سنتي بنا شده است. در حاشيه ي آن املاك سرسبز و خرم به وسعت بيش از 4,000 هكتار و يك آبگير اختصاصي جهت پرورش ماهي وجود دارد.

آرامگاه خانوادگي حاج محمدمحسن اصفهاني در كنار حسينيه ي هوگلي در يك قبرستان كوچك اختصاصي قرار دارد كه شامل قبر آن مرحوم، مادرش، خواهر بزرگش، و استاد وي است. ايراني هايي كه در قديم در هوگلي زندگي مي كردند بعد از جدا شدن پاكستان از هند از هوگلي به بنگلادش و پاكستان مهاجرت كرده اند. بعد از فوت حاج محمدمحسن اصفهاني توليت حسينيه ي بزرگ و حسينيه ي كوچك به فردي به نام سيد محمد كرامت علي سپرده شد و آخرين متوليان حسينيه آقايان سيد الطاف حسيني و دكتر اعجاز حسين جعفري بودند؛ ولي بعد از فوت آنها به علت اختلاف شديد بين متوليان دولت ايالتي بنگال غربي دو نفر را براي اداره ي حسينيه تعيين كرد كه هر دو از اهل تسنن مي باشند از آن تاريخ تا به حال كشمش و شكايت در دادگاه براي تسلط شيعيان جهت اداره ي حسينيه همچنان ادامه دارد. در عين حال بخش كوچكي از حسينيه به همت آقاي سيد محسن رضا موسوي عابدي به عنوان حوزه علميه اي به نام اهل بيت اداره مي شود و آقاي محمد زين العابدين بنگالي اعزامي از سازمان مدارس ديني خارج از كشور در حوزه ي علميه تدريس مي كند. اين حوزه در حال حاضر 30 طلبه دارد در صورتي كه تا 10 سال پيش

85 طلبه در آن به تحصيل اشتغال داشتند. يكي از عوامل تقليل متقاضيان تحصيل فقير بودن اهالي آن شهر و دومي بلاتكليف بودن وضعيت حسينيه است. در ضلع جنوب ديوار حسينيه ي بزرگ وقف نامه ي مرحوم حاج محمدمحسن اصفهاني به صورت سنگ نوشته روي ديوار به طول 20 متر حك شده است. اين حسينيه داراي مغازه هاي بيشماري (حدود 600 باب) است كه چون از سالها پيش به اجاره واگذار شده درآمد چنداني ندارد كه آن هم گوشه اي از مخارج حسينيه را تأمين مي كند. يك قبرستان كوچك براي دفن اموات شيعيان، يك كالج به نام محسن كالج، يك بيمارستان، يك مدرسه به نام هوگلي اسكول متعلق به حسينيه است كه در حال حاضر از طرف اوقاف اداره مي شود. يك باب مدرسه ي ديگر كه قبلا زائر سراي حسينيه بود و فعلا به مدرسه تبديل شده داير است كه متولي آن حاج محسن علي شيرازي از مؤمنين كلكته مي باشد و از درآمد آن مخارج بخشي از امور خيريه ي حسينيه تأمين مي شود.

با توجه به زمينه هاي بسيار مساعد در اهالي شهر كه قريب به اتفاق آنها مسلمان و شيعه مي باشند و از طرفداران انقلاب اسلامي ايران هستند در صورت انجام يك برنامه ريزي دقيق و در نتيجه، تسلط كامل شيعيان بر حسينيه و ابنيه و املاك آن كه تقريبا به جز منازل ساكنين، تمام ابنيه و املاك هوگلي را دربر مي گيرد و با اضافه كردن 24 دهكده اطراف آن كه اهالي آن نيز اكثرا مسلمان و شيعه مي باشند مي توان موقعيت خوبي را براي ايجاد يك پايگاه اسلامي شيعه در هوگلي و حومه ي آن به دست آورد. از طرف ديگر از تصرف

املاك و موقوفات هوگلي توسط هندوها كه به نقل از معتمدين محل تاكنون به لحاظ قدمت و عظمت بناي آن قيمتي براي آن تعيين نشده است جلوگيري كرد. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

اصفهاني، حاج محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موقوفه ي حاج محمدجواد اصفهاني

اين موقوفه به وسعت 8,107 يارد مربع زمين واقع در خيابان كليسا در مركز شهر پونا شامل حسينيه، دفتر انجمن، كلينيك بيماران، مدرسه، اتاق مراجعين، 6 واحد آپارتمان مسكوني و يك واحد آپارتمان جهت اقامت امام جماعت حسينيه است كه در تاريخ 26 آوريل 1913 توسط مرحوم حاج محمدجواد اصفهاني وقف شده است. اين موقوفه در سال 1950 تحت شماره ي B0112 در اداره ي ثبت پونا به ثبت رسيده است.

كليه ي واحدهاي آپارتماني اين موقوفه در اختيار مستأجرين قرار دارد كه به علت اقامت طولاني اجاره بهاي بسيار كمي پرداخت مي كنند. در هر صورت عوايد اين موقوفه تحت نظر اعضاي توليت جمع آوري با هماهنگي اعضاي انجمن صرف امور

[ صفحه 108]

خيرات مي شود. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

البرز، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نياد فرهنگي البرز در 27 اسفندماه 1342 با سرمايه آقاي حسينعلي البرز در تهران تشكيل شد. هدف اين بنياد خيريه اشاعه فرهنگ اسلامي، از طريق اعطاي وام و كمك هزينه دانشجويي و اهداء جوايزي با عنوان «جوايز حسن تحصيل» به دانش آموزان و دانشجويان ممتاز بود.

در سال 1358 آقاي حسينعلي البرز طي نامه اي از كانادا به حضرت امام خميني (ره)، از ايشان استدعا كرد كه توليت موقوفات بنياد را قبول فرمايند.

حسب دستور حضرت امام ذيل نامه مذكور به سازمان اوقاف و امور خيريه، گزارشي از فعاليتهاي بنياد از بدو تأسيس، اهداف و احراز عمل به نيت واقف تهيه و تقديم شد.

از سال 1359 بنياد فرهنگي البرز تحت نظارت هيأت امناي منتخب سازمان اوقاف، فعاليتهاي خود را پي گرفت.

بنياد فرهنگي البرز، قبل از انقلاب اسلامي، داراي 4 باب ساختمان بود كه 2

باب آن نيمه ويران بود و به كار نمي آمد.

سارمان اوقاف از سال 1360 به احيا و بازسازي موقوفات بنياد پرداخت و آقاي حسينعلي البرز پس از آنكه از احيا و بازسازي موقوفات و تعيين هيأت امنا و اقداماتي كه برابر اساسنامه بايد به عمل مي آمد واقف و آگاه گرديد طي نامه اي به هيئت امناي بنياد با ذكر انگيزه و هدف از تأسيس و علاقمندي ايشان در ابقاء و پايداري بنياد، يك دستگاه ساختمان ملك شخصي خود واقع در خيابان فلسطين تهران را كه زميني به مساحت 800 متر مربع بود به بنياد فرهنگي البرز اهداء نمود كه با توجه به كلنگي بودن ساختمان نسبت به بازسازي آن اقدام و هم اكنون داراي 6 دستگاه آپارتمان 6 باب مغازه و زيرزمين در 4 طبقه مي باشد.

موقوفات بنياد فرهنگي البرز

در حال حاضر اين بنياد داراي 12رقبه وقفي است كه مشخّصات آنها عبارت اند از:

واحد شماره 1: واقع در خيابان لاله زار _ چهارراه مهنا در پنج طبقه. دفتر مركزي بنياد نيز در اين ساختمان واقع شده است. واحدهاي تجاري اين ساختمان در اجاره صنوف مختلف است.

واحد شماره 2: ساختمان تجاري _ محل هتل ايرانشهر در تهران

واحد شماره 3: مجتمع تجاري در 6 طبقه واقع در خيابان لاله زارنو.

واحد شماره 4: واحد تجاري واقع در خيابان قلهك.

واحد شماره 5: مدرسه راهنمايي آيت اللّه شيخ جعفر شوشتري واقع در منطقه «كيان آباد» شهرستان اهواز.

واحد شماره 6: مدرسه راهنمايي حضرت سجاد (ع) واقع در منطقه «زيتون كارگري» شهرستان اهواز، اين دو مدرسه در زمان جنگ با موافقت هيأت امنا و نظارت فني سازمان توسعه و تجهيز مدارس ساخته شد و در

اختيار اداره آموزش و پرورش شهرستان اهواز قرار گرفت.

واحد شماره 7: ساختمان مسكوني تجاري در اجاره مستأجران واقع در خيابان فلسطين.

واحد شماره 8: مدرسه راهنمايي «آيت اللّه طالقاني». اين مدرسه مجهز به 21 باب كلاس، آزمايشگاه و چند تالار اجتماعات است و در اختيار منطقه 3 آموزش و پرورش تهران قرار گرفته است.

واحد شماره 9: يك باب دبستان واقع در روستاي «خورزن» از توابع شهرستان خمين، اين دبستان در اختيار اداره آموزش و پرورش شهرستان خمين قرار داد.

واحد شماره 10: مجتمع آموزشي شامل دبستان، مدرسه راهنمايي، دبيرستان به مساحت 31 هزار متر مربع واقع در شهرستان آشتيان. عمليات ساختماني اين واحد از سال 1371 شروع شده و شامل غذاخوري، خوابگاه دانش آموزان و آزمايشگاه خواهد بود.

واحد شماره 11: ساختمان تجاري واقع در خيابان منوچهري تهران مشتمل بر 8 دستگاه آپارتمان.

واحد شماره 12: واقع در اراضي «آسياب كهك» از موقوفات نوش آفرين خانم.

اراضي «آسياب كهك» موقوفه آموزشي است كه عرصه آن در زمره موقوفه نوش آفرين خانم بوده و اعيان آن در اجاره بنياد البرز است. بنياد فرهنگي البرز در اين اراضي يك مدرسه راهنمايي در 4 طبقه داراي 16 باب كلاس، محل امتحانات، كارگاه و آزمايشگاه احداث كرده است. اين مدرسه در اختيار منطقه 2 آموزش و پرورش قرار گرفته است.

بنياد فرهنگي البرز از درآمدهاي حاصل از واحدهاي تجاري خود، به دانشجويان دانشگاهها نيز وام تحصيلي پرداخت مي كند. تا پايان خردادماه سال 1372، حدود 2658 دانشجو از وام تحصيلي بنياد استفاده كرده اند.

وام تحصيلي به مبلغ 200000 ريال در 20 قسط مساوي پرداخت مي شود.

بنياد هر ساله طي مراسم ويژه اي جوايزي

را به دانش آموزان و دانشجويان ممتاز در مقاطع مختلف تحصيلي كه از دانشگاهها و مراكز آموزشي معرفي مي شوند، اهدا مي كند.

همچنين بر اساس اهداف و اساسنامه اين بنياد اقداماتي در زمينه انتشار كتب علمي و ديني و تهيه كتاب براي كتابخانه هاي مراكز علمي و ديني صورت گرفته است. ذيلاً به برخي از خدمات فرهنگي اين بنياد اشاره مي كنيم:

1 _ اعطاي جوايز برگزاري مسابقات علمي سالگرد شهادت استاد مرتضي مطهري از طريق مدرسه عالي شهيد مطهري.

2 _ اه_داي كتاب ب_ه كتابخانه بنياد دائرة ال_معارف بزرگ اسلامي.

3 _ اهداي قرآن مجيد و كتب مختلف مذهبي و علمي و كيف جاي نوار قرآن و كيف جاي مداد و ماشين حساب و ساعت روميزي و چادر نماز و جوايز ديگر به نهادها، مناطق جنگي، مدارس، مساجد، دانشگاه علم وصنعت ايران و دانشكده علوم تربيتي و دانش آموزان ممتاز.

4 _ خريد 500 دوره كتاب تفسير الميزان نوشته مرحوم آيت اللّه علامه طباطبائي جهت اهدا به كتابخانه هاي عمومي داخل كشور.

5 _ چاپ تعداد 20000 جلد كتاب معاد نوشته حجت الاسلام آقاي محسن قرائتي با جلد زركوب و پرداخت 50 درصد هزينه چاپ آن توسط بنياد به سود خريداران، تا كتاب مزبور به بهاي نصف قيمت در دسترس علاقمندان قرار گيرد.

6 _ چاپ تعداد 2000 جلد كتاب ارث از نظر اسلام نوشته مرحوم حضرت آيت اللّه محمدباقر آشتياني.

7 _ كمك به انتشار مجله آينده سازان ارگان اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانش آموزان و مجله پيوند ارگان انجمن اولياء و مربيان وزارت آموزش و پرورش.

8 _ كمك به مدارس و مركز تربيت معلم شهيد چمران.

9 _ پرداخت بورس تحصيلي و جايزه به

دانش آموزان برنده مسابقات رياضي و ادبيات فارسي سراسر كشور معرفي شده از سوي دفتر تحقيقات و برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش.

10 _ پرداخت وام به فرهنگيان از طريق انجمن اسلامي معلمان و مؤلفين كتاب و دانشجويان دانشگاهها.

11 _ پرداخت وام جهت كمك به انتشار آثار علمي و فرهنگي ومذهبي به نهادها.

12 _ پرداخت وام به كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان جهت انتشار كتاب «حماسه ايمان» و...

ضمنا جالب است بدانيد كه موقوفات گسترده البرز با 27091 مترمربع زيربناي ساختمانهاي آن و 242 نفر مستأجر، تنها توسّط سه نفر اعضاء هيئت امنا و 8 نفر كادر اجرائي (شامل 3 نفر كارمند اداري و 5 نفر نگهبان) اداره مي شود و تاكنون با حداقل نيرو، بيشترين بازدهي فرهنگي و خدماتي را داشته است.

در خاتمه با آرزوي طول عمر براي واقف محترم و توفيق خدمتگزاري براي هيأت امنا و دست اندركاران بنياد فرهنگي البرز، اميدواريم كه ساير متمكنين نيز با وقف بخشي از اموال خود و صرف عوايد آن در راه گسترش فرهنگ و دانش و بينش مردم، نام و ياد خود را جاودانه سازند. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

امير رفيع الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وقف نامه ي امير رفيع الدين قديمي ترين سند وقفي در شهرستان قاينات است كه در سنه 920 هجري قمري نگارش يافته است. اين وقف نامه به لحاظ متن ادبي، قدمت تاريخي و موارد مصرف خاص، داراي اهميت و در خور تأمل است. بازخواني آن از وقف نامه ي موجود در اداره اوقاف و امور خيريه ي خضري دشت بياض يكي از شهرهاي قاينات انجام گرفته و پرونده آن به كلاسه ي - الف 40 موجود مي باشد. اميد است انتشار اين قبيل وقف نامه ها سپاسي به ساحت

مقدس واقفان خيرانديش باشد. متن وقف نامه امير رفيع الدين

العزة لله تعالي شأنه

الله هو الواقف علي السرائر و الضمائر

بنابر مقتضاي حديث «من بني لله مسجدا بني الله له بيتا في الجنة» در قريه ي فارس بهشتي كه وطن مألوف آن جناب و آباء و اجداد بزرگوار اوست و نمونه اي است از بهشت و رشكي است از روضه ي اعلي عليين در زمين ملك خود به اهتمام معماران غيب و مهندسان لاريب مسجدي جامع بنا فرموده كه ظاهر فرخنده مآثر آن چون ظاهر و باطن باني نوراني و باطن خجسته مواطن آن چون ظاهر حميده ي بيت الله الحرام ايمن از تفرقه و پريشاني

مسجد او جامع فيض اله

روضه ي او خطبه ي او تا به ماه

آمده در وي ز سپهر كبود

فيض حق از خواندن قرآن فرود

بر سر ايوانش مؤذن چو گشت

قامتش از مسجد عيسي گذشت

هواي دلگشايش چون روايح انفاس عيسوي روح افزا و فزاي جان فزايش چون يد و بيضاي

موسي معجز نما

بحر مسجور سرابش چون زلال سلسبيل

بيت معمور است صحنش يا بهشت جاودان

بر بساط عزتش آيات رحمت را نزول

در حريم دولتش سلطان دولت را مكان

و واقع است آن مسجد جامع مذكور به قريه ي فارس منزلت از بلوك دشت بياض به ولايت قهستان از سر كار قرين شرقي المتصل به حريم نهر عام، و غربي آن به خانه هايي كه به تصرف مولانا الاكرم مولانا كمال الدين محمود ابن مولانا ابوي المعاني ام ابن مولانا محمد است، شمالي آن متصل به راه عام، جنوبي آن متصل به كوچه پيش بسته كه ممر سراي مولانا كمال الدين محمود مذكور در آن است و

خيابان كوچه مذكور ايدالله تعالي ظلال دولته الي يوم الدين مسلمانان را مأذون كرد كه آنجا نماز به جماعت گزارند و مسلمانان به اذن و اجازت آن جناب نماز گزاردند پس جناب واقف مذكور به حكم «خير الافعال ما انفق منه و خير الاعمال ما وفق فيه فمن عمر دنياه ضيع ماله و من عمر آخرته بلغ ماله» وقف كرد و تصدق نمود خالصا لله تعالي و ابتغاء لمرضاته و طلبا لجزيل نواله و هو يا من اليم عقابه از آنچه حق و ملك باني مذكور بوده و در تحت صرف مالكانه خود داشت تا زمان اين وقف كردن بر اين مسجد موقوف عليه محدوده مذكور از آنچه بود حق غير عما يمنع جواز الوقف و لزومه همگي و تمامي محدوداتي كه مبين محدوه مي شود و واقع است به قريه ي فارس مذكور از سركار قاين به ولايت قهستان مذكور منها همگي و تمامي محوطه معروف به محوطه ي بايزيد بكشمان قريه ي مزبوره يك صد من تخم كشت تخمينا، شرقي آن متصل به زمين خواجه عبيدالله ابن محمد كاخكي، غربي آن متصل بعضي به باغچه ي سراي قوام الدين و بعضي به باغچه ي حسنعلي ابن محمد ساربان و بعضي به خانه و باغچه ي محمد ابن علي ابن محمود ساربان و بعضي به خانه و باغچه ي متروكه ي شيخ جنكر و بعضي به خانه و باغچه ي متروكه يوسف ابن شيخ محمد ابن محمودي و بعضي به باغچه ي سراي متروكه ي يوسف خافي، شمالي آن متصل به راه عام، جنوبي آن متصل بعضي به باغچه ملك ابن فيروز قصاب و بعضي به كوچه پيش بسته كه ممر ملك مذكور در آن است منها

قطعه زمين به قريه ي مذكوره ي كشمان نو و ناصري معروف به پاي درخت سنو شصت من تخم كشت تخمينا، شرقي به زمين مولانا محمد ابن مولانا ابوالحسن فارس بعضي و بعضي به زمين اميرزاده ي اعظم عمدة الاماثل بين الامم، امير معين الدين محمود ولد رشيد جناب واقف مذكور، غربي آن متصل به حريم نهر عام و كذا الشمالي و الجنوبي و منها قطعه زمين به كشمان توت و ناصري مذكور معروف به زمين امير مير عليا عماد بيست من تخم كشت كه شرقي آن متصل به حريم جوي عام و غربي آن متصل به زمين حاجي ابن محمود حاجي شمال آن متصل كالشرقي، جنوبي آن متصل به زمين مولانا كمال الدين اويس ابن مولانا ابوالحسن مذكور منها قطعه زمين به كشمان مذكور سي من تخم كشت كه شرقي آن

متصل به زمين مولانا محمد ابن مولانا ابوالحسن مذكور بعضي و بعضي به زمين مولانا كمال الدين اويس مذكور، غربي آن متصل به زمين خواجه حاجي محمد ابن حسن ابن شرف الدين، شمالي آن متصل به حريم نهر عام، جنوبي آن متصل به زمين جناب دولت پناه سعادت دستگاه اميرزاده اعظم امير قياس الدين خليل الله ولد حميده خصال جناب واقف مذكور بعضي و بعضي به زمين مولانا محمد ابن مولانا ابوالحسن مذكور همگي و تمامي يك صد و چهل فنجان آب از قنات قريه مذكور كه مدار آن بين الارباب و الشركاء بر شانزده شبانه روز است و هر شبانه روزي يك صد و شصت فنجان آب است كه اين قريه مذكور را قنات ديگر نيست كه شرب و حقابه آن محدودات مذكور است. و منها همگي و تمامي نصف شايع كامل از تمامي

طاحونه علياي قريه ي مذكوره، شرقي آن متصل بعضي به رودخانه عامه قريه مذكوره و بعضي به بطن نهر عام و بعضي به حريم آن غربي آن متصل كالبعض الاخرن الشرقي، شمالا متصل به اراضي كه مالكي ندارد و جنوبي آن به محوطه واقف مذكور به درستي و راستي كه اين محدودات مذكورات با شرب مذكوره وقف شد بر اين مسجد موقوف عليه محدود مذكور و اخران علي فقراء و المسلمين شرط فرموده جناب واقف مذكور زادالله تعالي توفيقه كه متولي عام اين وقف خود باشند مدت حيات خود و هر نوع تصرفي كه خواهد در اين وقف كند و هرگاه كه خواهد او را از توليت عزل كند و هر شرطي كه خواهد تعيين كند و وظيفه از باب وظايف اگر خواهد چيزي كم كند و اگر خواهد زياد كند كه هيچ آفريده را بر وي ولايت منع و اعتراض نيست و شرطي كرد عالي جناب واقف مذكور طول الله تعالي في دوام الدولته عمره كه چون شربت ناگريز (كل نفس ذائقة الموت) از دست ساقي (كل شي ء هالك الا وجهه) نوش نمايد و رخت حيات از اين منزل فاني خراب به سراي باقي كشد هر كس كه در مسجد مذكور خطيب و پيشنماز باشد متولي وقف او باشد و حاصلات اين وقف اولا به عمارت و مرمت ضروريه اين مسجد جامع مذكور از فرش و روشنايي آن صرف نمايد و آنچه زياده آيد از چهار سهم سه سهم خطيب جهت وظيفه ي خطابت و امامت بردارد و يك سهم باقي را هر كس كه در اين مسجد جامع مؤذن باشد و به اذن اوقاف خمسه

قيام نمايد مشروط آنكه از در و ديوار اين مسجد با خبر باشد و درب بندد و گشايد و مسجد را جاروب كشد و آب پاشد و زمستان به اتفاق خطيب برف آن را پاك سازد و شرط كرد عالي جناب واقف مذكور ايدالله تعالي ظلال دولته الي يوم النشور كه هر روز خطيب در گنبد فردوس منزلت جنت آيين كه گويي نمونه اي است از بهشت برين و رشكي است از روضه ي اعلي عليين مردن آنجا به كه بودن زنده در جاي دگر كه عالي جناب واقف مذكور جهت مدفن و مضجع خود در اندرون مسجد جامع مذكور در جانب شمالي مقصوره ي مسجد جامع مذكور ساخته هر روز يك جزو از كلام ملك علام جل شأنه و عظم سلطانه جهت ترويح روح آن عالي جناب بخواند و هيچ تعطيل نكند و اين وظيفه را بردارد و اگر او را مانعي پيش آيد كسي تعيين نمايد كه عوض آن اين جزو را

بخواند و شرط كرد عالي جناب واقف مذكور كه هيچ يك از حكام اسلام و متوليان عام و گماشتگان صدور ذوي الاحترام و قضاة اسلام در اين وقف مدخل ننمايند و از آنجا چيزي نگيرند و اين وقف را زياده از سه سال به يك كس به اجاره ندهند و بعد از آن عالي جناب واقف مذكور كسي را از قبل خود متولي تعيين كرده بود و فرعا اين موقوفات را به تصرف او باز گذاشت و آن جهت وقف تصرف كرد و عالي جناب واقف مذكور تعليق به موت كرد و گفت كه بعد از فوت من وقف باشد به طريق مسطور و

هر كس در تبديل و تغيير اين وقف كوشد فعليه لعنت الله و الملائكة و الناس اجمعين خالدين فيها لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون وقفا مخلدا مؤبدا بطرار التخليد و التأييد دائما دوام الارضين و الافلاك محفوظا عن التلف و الاستهلاك لايباع و لايوهب و لايورث و لايملك بوجه من الوجوه و سبب من الاسباب (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه ان الله سميع عليم) و كان هذا الوقف من الواقف المذكور تقبل الله تعالي في رابع عشر شهر النبي الامي صلي الله عليه و آله و سلم شعبان المعظم سنة عشرين و تسعمائه (920 ه ق) كتبه العبد القريب الخاطي المعترف بالذنب و التقصير والراجي الي رحمة الله الهادي جلال الدين ابن اويس المومن ابادي معروف به جلال الكاتب سر الله عيوبه في الدارين.

مخفي نماند كه چون اوايل ديباچه ي اين وقف نامه در وقتي كه سواد مي شد قدري كاغذ پاره و مندرس شده بود ديباچه معلوم نشد كه چه عبارت بوده است.

و ايضا جناب واقف مذكور شرط كرد كه اگر طاحونه مذكور را احتياج به مرمت و مصالح شود هركس متولي اين وقف باشد از حال آن املاك ضروريات آن را انجام دهد مرمت و مصالح ضروريه سرانجام نمايد و اگر املاك مذكور را احتياج تخم و مصالح شود از حاصل آن املاك ضروريات آن را انجام دهد مرمت و مصالح الاملاك ديواني بر همه ارباب وظيفه مقدم دارند و معطلي ندهند و نسخه ي وقف نامچه ديگر مطابق و موافق يكديگر را لفظ به لفظ موافق است گرفته شود و مجموع را اصل ساخته محكوم و مشتمل شده

كه اگر نعوذ بالله يكي را نقصان رسد ديگري موجود باشد و ايضا در وقف داخل است بيست فنجان آب ديگر از قنات مذكور

چنانچه مجموع آن يك صد و شصت فنجان وقف باشد كه يك شبانه روز باشد و يك سهم باشد از جمله شانزده سهم از قنات قريه مذكور مع جميع حقوق داخله و الخارجه از آبار و انهار و كل ما يتعلق بها من المنبع الي المصب و همگي و تمامي يك قطعه زمين به كشمان توت ناصري مذكور به مساحت بيست من تخم كشت، شرقا متصل به زمين خواجه محمدي حسن ميمي، غربها متصل به زمين جناب دولت مآب مير غياث الدين علي ابن واقف مذكور، شمالها و جنوبها متصل بند عام و همگي و تمامي قطعه زمين ايضا به كشمان مذكور معروف به زمين استاد احمدي بيدختي شرقي متصل به زمين خواجه حاجي محمد ابن حسن شرف الدين و غربها متصل به زمين مير غياث الدين علي مذكور، شمالها متصل بند عام، جنوبها متصل به زمين محمد حسن ميمي به مساحت سي من تخم كشت و همگي و تمامي قطعه زمين به موضع باغ نو به كشمان رودخانه، شرقي متصل به زمين جناب واقف مذكور، غربي متصل به زمين مولانا ابوالفضل ابن مولانا ابوالحسن مذكور، شمالها متصل به زمين خواجه حاجي محمد ابن حسن مذكور بعضي و بعضي به زمين واقف مذكور و بعضي به باغچه سراي جناب امير معزالدين خليل الله مذكور به ساحت شصت من تخم كشت با جميع حقوق و مرافق آن شرعا وقف صحيح شرعي مخلد مؤبد الي ان ترث الارض و في عليها و آخرها علي فقراء المسلمين.

و

ايضا واقف مذكور تقبل الله تعالي عنه شرط كرد كه در ايام و ليالي متبركه كه در هر سال واقع است جهت روح پر فتوح آن جناب واقف مذكور و اهل بيت او روح الله ارواحهم هر كس متولي آن وقف باشد رعايت ترتيب نموده به فقرا و مساكين و خواص و عام دهد بدين موجب: ايام عيدين كه صباح مسلمانان از نماز عيد فارغ شوند در مسجد مذكور حاضر شوند نان هريسه بديشان دهند. نان ده من، گوشت به جهت هريسه پنج من، گندم به جهت هريسه پنج من، روغن يك من. روز عاشورا آش قلور ترتيب نمايند حوايج به قدر احتياج كه به عامه خلايق مي دهند گندم ده من، پيه يك من، حوايج مقدار احتياج. روز استفتاح كه نصف ماه رجب باشد به دستور روز عاشورا آش قلور ترتيب نمايند. روز ولادت حضرت رسالت صلي الله عليه و آله و سلم كه در ماه ربيع الاول باشد به دستور روز عاشورا قلور ترتيب نمايند و در مسجد مذكور ختم كنند. شب هاي ليلة البراة كه نصفه ي ماه شعبان است چلپك و حلوا ترتيب نمايند روغن سه من، آرد پنج من، دو شاب پنج من. و دو ماه چله هاي زمستان هر روز پنج من گندم و ده من شلجم و جزر را مع نيم من پيه قلور كرده به عامه فقراي مسلمانان در مسجد و مقبره مذكور دهند و تغيير و تبديل ندهند.

ذامع اصله مطابق و ليس فيه خلاف. حرره الاقل حسين ابن افضل مهر شد لا اله الا الله. قد قوبل السواد مع اصله الاصيل المعتبر المضبوط فوجد ذا معه سيان و مطابقان. حرره

الاقل مهر شد [ناخوانا.] ذا واصله سيان حرره المذنب مهر شد اللهم صل علي محمد. بسم الله تعالي مطابق السواد مع الاصل مهر شد. [الف - 40]

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

انصاري، بي بي بزرگ

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

واقف: بي بي بزرگ انصاري فرزند آقاجان دارنده ي شماره شناسنامه ي 1280 / 11469 ساكن بوشهر

موقوف عليه: بقعه ي مباركه ي حضرت امام زاده عبدالمهيمن واقع در بخش دو بوشهري كوي امام زاده

عين موقوفه: شش دانگ يك باب خانه پلاك شماره ي 3780 / 175 به مساحت 25 ر 301 متر مربع در بخش دو بوشهر كوي هلالي، ثبت شده در صفحه ي 545 جلد 64 تحت شماره 11343 دفتر املاك بوشهر با جميع متعلقات آن بدون استثناء چيزي كه به تصرف موقوف عليه داده شد، حدود و حقوق برابر سند مالكيت مربوطه با انضمام رشته ي سيم كشي برق - انشعاب لوله كشي آب منصوبه و حق الامتياز و اشتراك آنها.

در اين سند كاملا روشن نيست كه حق توليت و نظارت بر موقوفه متعلق به چه نهادي است اما با توجه به اينكه نماينده ي اداره ي كل اوقاف و امور خيريه استان بوشهر در دفتر خانه ي اسناد رسمي حاضر و امضاء كرده است، به نظر مي رسد كه توليت و نظارت بر موقوفه از همان ابتدا بر عهده ي اداره ي اوقاف منطقه قرار داده شده است.

اين سند در دفتر خانه ي شماره ي چهار بوشهر به تاريخ 1 / 6 / 1369 هجري شمسي و تحت شماره ي 94264 در صفحه ي 88 دفتر جلد 128 به ثبت رسيده است.

علاوه بر وقف نامه هايي كه در اين نوشتار بدان اشاره شد، وقف نامه هاي قديم و جديد ديگري كه متعلق به زنان

متدين و بزرگوار اين ديار است، وجود دارد كه در اين مجال فرصت پرداختن به آنها نيست.

اما اكنون و در پايان تنها به ذكر اين نكته اكتفا مي كنيم كه يگي ديگر از زناني كه موقوفاتي از خود به عنوان صدقه ي جاريه در بوشهر باقي نهاده بانو حاجيه خير النساء عطار است كه در طي سال هاي 1363، 1360 و 1366 موقوفاتي را وقف نموده و در هر سه مورد موقوف عليه را اداره ي كل اوقاف استان بوشهر قرار داده است.

در هر سه وقف نامه ي متعلق به بانو حاجيه خير النساء عطار، مسؤوليت نظارت و توليت موقوفات بر عهده ي ايشان است تا مادامي كه در قيد حيات هستند و پس از آن به عهده ي اداره كل اوقاف استان واگذار شده است.

كاربرد منافع و درآمدهاي ناشي از اين موقوفات به ترتيب به بر پا نمودن مجالس روضه خواني حضرت سيد الشهداء، كمك به محصلين بي بضاعت و اشخاص فقير مسلمان، روضه خواني خاندان آل عبا، تعميرات موقوفه و امور مشابه اختصاص يافته است.

در پايان چكيده اي از متن وقف نامه ي اين بانوي ارجمند نقل مي شود:

نوع سند: وقفي

واقف: بانو حاجيه خير النساء عطار فرزند مرحوم غلامحسين به شماره شناسنانه ي 1327 بوشهر - ساكن بوشهر

موقوف عليه: اداره ي كل اوقاف و امور خيريه بوشهر به نمايندگي...

مورد وقف: شش دانك يك باب خانه به پلاك شماره ي 2826 بخش يك بوشهر كوي شنبدي مورد ثبت در يك جلد سند مالكيت به شماره ي 2338، صفحه ي 369، دفتر 23 صادر شده است به انضمام كنتورهاي آب و برق و لوله كشي و سيم كشي و امتيازات آنها بلا استثناء

كه بر حسب اظهارات واقف و موقوف عليه مورد وقف فعلا به صورت زمين درآمده است.

شروط د: مادام الحيات واقف از مورد وقف شخصا مورد استفاده نامبرده خواهد بود اما پس از فوت واقف اداره ي اوقاف عهده دار آن خواهد بود كه از درآمد جهت برپا نمودن مجالس روضه خواني حضرت سيدالشهدا و كمك به محصلين بي بضاعت و اشخاص فقير مسلمان برساند.

اين سند در تاريخ 21 / 2 / 1369 برابر با 12 شوال 1404 هجري قمري در دفتر خانه ي اسناد رسمي شماره ي يك بوشهر تحت شماره ي 42953 در صفحه ي 142، دفتر شماره ي 54 به ثبت رسيده است. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

انور شهيد بيك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينيه ي شهر باردوان (حومه ي كلكته)

در شهر بارداوان در 100 كيلومتري كلكته يك حسينيه بوده كه اكنون خراب شده است و فقط قسمتي از آن به عنوان آثار تاريخي باقي مانده است. مسجد كوچكي در كنار حسينيه وجود دارد كه توسط انور شهيد بيك بنا شده است. انور شهيد بيك از ايرانيان معروف و متمول مقيم شهر بارداوان در زمان خويش بود و حدود 500 سال پيش فوت كرده است. حسينيه و مسجد از جانب ايشان وقف نسلهاي بعدي آن مرحوم مي باشد. در حال حاضر آن مرحوم به نام سيد محمد حسين توليت مسجد را در اختيار دارد قبر مرحوم انور شهيد بيك در كنار مسجد واقع است. مساحت اين مسجد با محوطه ي آن حدود 300 متر مربع مي باشد كه در وسط آن يك استخر وجود دارد. اين مسجد زميني زراعي به مساحت 90,000 مترمربع دارد كه در آن برنج كشت و درآمد آن صرف مسجد و امور خيريه مي شود. برگرفته

از كتاب :پايگاه راسخون

انيس الدولة

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

وقف از امور بسيار پسنديده است كه از جهات مختلف اجتماعي و اعتقادي سودمنديهاي بسيار داشته است و دارد و در اسلام بر آن تأكيد بسيار شده است. از وقف اصطلاحا به «تثبيت عين و تسبيل ثمره» تعبير مي شود و امري است كه اجر آن براي واقف در دو جهان مسلم است و نفع آن براي افراد جامعه عام و دائم واثر اجتماعي و اخلاقي آن غيرقابل انكار و احكام آن متقن و عمل به نيات واقف براي متوليان و مباشران موقوفه بهره ي دنيوي و اخروي به همراه دارد. متقابلا مسامحه در اجراي مفاد وقفنامه و يا تصرف به غير حق در درآمد موقوفه و يا خارج ساختن عين از وقفيت و به ملكيت در آوردن آن، كه نتيجه اش محروم ساختن بسياري مردم نيازمند است از خواني بي منت، مايه ي بدنامي در اين جهان و عذاب آن جهاني است و نيز خلل رساندن به بنيان اعتقادي متعينان در استقبال از وقف و اقدام به اين امر خير. اما از آنجا كه همگان به سودمندي و عام المنفعه بودن اين امر آگاهي داشته اند و دارند و تصرفات گهگاهي غير حقه ي برخي متوليان و مباشران همه وقت مورد طعن و لعن بوده و سبب نشده است كه انقطاعي در اين سنت سنيه راه يابد و به اصطلاح زمين از حجت و سرزمين اسلامي از واقف و وقف خالي بماند، پيوسته معتقداني مؤمن و دلسوز، كه تمكن مالي داشته اند، بدان عمل نموده اند و مي نمايند. سعيشان مشكور وعملشان مأجور باد!

نگارنده پس از مطالعه ي مقاله ي ممتع آقاي علي فرحاني تحت عنوان «دو وقف نامه از بازار تهران»

در (ص 128 تا 132) شماره ي 46 مجله ي وزين ميراث جاويدان به مناسبتي كه ذكر خواهد شد، اقدام به نگارش اين مقاله درباره ي موقوفات خانم انيس الدوله در همان بازار تهران و نيز در قريه ي كاشانك نمود. همراه دو فقره وقف ديگر كه افرادي نيكوكار در همان بازار آن را از هر حيث تابع ضوابط موقوفه ي مرحومه ي انيس الدوله كرده اند (كه خود عمل ايشان تازگي و سعه ي صدر و گذشت خاص دارد) با نقل مندرجات وقفنامه ها را با توضيحات لازم و تمهيد مقدمه اي براي درج آن در مجله ي شريف باشد كه مايه ي ترغيب دارندگان تمكن در پرداختن به اين گونه امور خير گردد.

پيش از آنكه از مرحومه ي وقف كننده و احوال و نيات ايشان سخن بگوييم، مناسب آن است كه بپردازيم به نقل آنچه ايشان به بقاع متبركه هديه و يا براي امور خيريه وقف كرده و آگاهان از اين امر خير آن را دركتب خويش ثبت كرده اند.

محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در كتاب خيرات حسان مي نويسد:

«نواب عليه ي عاليه انيس الدوله - دامت شوكتها - عقيله ي معظمه ي مشاراليها از بانوان سراي سلطنت و از مخدرات عظيم الشأن حرم جلالت است. از حضرت گردون بسطت شاهنشاهي - خلد الله ملكه و دولته - خلوتي تمام دارد وحصول مرضات الهي را با استرضاي خاطر مقدس ظل اللهي واجبي فوري مي شمارد. اصل اصيلش از دارالخلافه ي طهران و شغل منيفش حمايت ضعفاي هر سامان، عقل و كفايت و كاردانيش ضرب المثل، از اكثر عقلا و كفات اكفي و اعقل... پذيرايي نساء محترمه ي خانواده ي سلطنت و دودمان سعادت اقتران خلافت در مواقع رسمي و اعياد و غيره به عهده ي قدرداني و

منزلت شناسي نواب عليه ي مفخمه - دام اجلالها - موكول است . و مكارم اخلاق و محاسن آدابش در اوقات تشريفات و ترتيبات آن مشهور و منقول. نشان تمثال بي مثال شهرياري كه از امتيازات بزرگ دولت عليه است و نشان شفقت دولت فخيمه ي عثماني، درجه ي احترام و بلندي مرتبه و مقام مجلله ي مشاراليها را ظاهر مي سازد. شرح آثار خيريه ي او از قرار ذيل است:

جيقه ي الماس، تقديم روضه ي مقدسه ي حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام؛

پرده ي مرواريد تقديم آستان حضرت سيدالشهدا عليه آلاف التحية و الثناء؛

ضريح نقره براي شهداي كربلا عليهم رضوان الله؛

نيمتاج الماس تقديم عتبه ي منوره ي حضرت رضا (ع)؛

تعمير در نقره ي طلاكوب مسجد گوهرشاد

ده باب .

وقف كاشانك؛

بقعه و گنبد شاهزاده حسين در امامه

بناي پل در ناصرآباد سمت لواسان

در نقل احوال مرحومه ي واقف و خاندان وي و چگونگي ازدواج او با ناصرالدين شاه به آنچه اعتمادالسلطنه در «روزنامه ي خاطرات» خود آورده است بسنده مي كنيم؛ وي مي نويسد:

«انيس الدوله، فاطمه خانم حرم محترم پادشاه كه سوگلي است از اهل قريه ي [امامه] است. از قرار تقرير يكي از اهل قريه پدر اين خاتون محترمه نورمحمد نام از طايفه ي گرجي بوده است، گر چه دو نفر ديگر مي گفتند، آملي و از اهل مازندران بوده است، ليكن گمانم اين است كه بر فرض هم آملي بوده اند شايد از طايفه ي گرجي بوده اند كه صفويه كوچانده در مازندران سكني داده بودند مي باشند. در هر صورت نورمحمد مرد و سه اولاد از او ماند: حبيب الله و محمدحسن و اين دختر.

والده ي آنها به يكي از سادات ناصرآبادي شوهر كرد و دختر را عمه ي او، كه زوجه ي فتح الله نامي بود،

نزد خود نگاه داشت. مابين فتح الله و اهل امامه نزاعي شد. فتح الله از امامه قهر كرد. عيال خود را برداشته به دولاب تهران رفت.

نبات خانم صبيه ي مصطفي بيك لواساني كه سمت للگي شاه را داشت در حرمخانه بود. جهت پسر خود دختري مي خواست كه وجيه باشد. اين دختر را يافته خواستگار شد. شوهر عمه و عموي او، كه كربلايي مهدي باشد، ندادند. فورا عمه را ديده بودند نقد و جنس تعارف به او دادند و دختر را آوردند. همين كه وارد حرمخانه كردند جيران خانم فروغ السلطنه كه تا

آن وقت سوگلي بود اين دختر را به خدمت خود نگاه داشت. كم كم در خدمت شاه طرف ميل شد، ترقي كرد و تربيت شد.

در سفر سلطانيه (1276 هجري قمري) صيغه ي پادشاه شد. حالا از نسوان بزرگ عالم است. بسيار مقدسه ومحترمه است و غالبا غضب شاه را فرو مي نشاند و توسط از بيچارگان مي كند.

اعتمادالسلطنه در همان «روزنامه خاطرات» از شفاعت انيس الدوله از سيدباقر جماراني ناظم العلماء كه شاه دستور تبعييد او را از شهر داده بود و نيز از شفاعت ايشان گلين خانم، زن اول شاه، كه حكم شده بود از اندرون به نگارستان منتقل شود و همچنين از برادر ناتني او عبدالكريم ياد مي كند و مي نويسد:

«در ميان حرم هاي شاه كسي كه به من اظهار لطفي دارد و با اهل خانه ي من دوست است، انيس الدوله است. و چون اين زن را پاك

اعطاي تمثال شاه را به انيس الدوله روز چهارشنبه ششم صفر 1304 هجري قمري و اعطاي نشان حمايل آفتاب را به ايشان روز ششم صفر سال 1306 هجري قمري مي نويسد و مي افزايد

كه او اول زني است كه اين تمثال را دريافت داشته است.

اعطاي لقب «حضرت قدسيه» را كه خود او اين لقب را پيدا كرده بوده است روز پنجشنبه بيست و يكم جمادي الثانيه سال 1312 هجري قمري نوشته است.

مهدي بامداد دركتاب شرح حال رجال ايران مي نويسد:

«انيس الدوله، نامش فاطمه و از اهالي امامه و عاقلترين و متشخصترين زنان ناصرالدين شاه و عنوانش «ملكه ي ايران» بوده و ناصرالدين شاه خيلي از وي حرف شنوي داشته و گاهي نيز طرف شورا او واقع مي شده است. در سال 1290 هجري قمري، سفر اول شاه به اروپا، شاه او را به عنوان ملكه همراه خود تا مسكو برد و چون موضوع حجاب در ميان بود و به آن شكل و شمايل در اروپا بد جلوه مي كرد، بنا به گفته و رأي حاج ميرزا حسين خان مشيرالدوله صدراعظم، شاه او را از مسكو به تهران برگرداند»

بامداد درباره ي نامه ي انيس الدوله به شاه و درخواست ابقاء ركن الدوله محمدتقي ميرزا، فرزند چهارم محمدشاه برادر كوچك صلبي ناصرالدين شاه در حكومت فارس، چنين مي نويسد: «ركن الدوله در اواسط سال 1309 هجري قمري با تقديم پيشكش قابلي به شاه به استانداري فارس منصوب شد. هفت ماه از استانداري او نگذشته بود كه ديگران داوطلب و حاضر شدند كه پيشكشي زيادتري داده به استانداري فارس منصوب شوند. ركن الدوله از اين قضيه مطلع شد و به وسايلي حكومت خود را در فارس تثبيت نمود. از جمله به انيس الدوله زن سوگلي ناصرالدين شاه متوسل و او در نزد شاه اقداماتي نمود و ركن الدوله تغيير نكرد. انيس الدوله راجع به تغيير ندادن او اين نامه را به ناصرالدين شاه

مي نويسد:

قربان خاك پاي مباركت گردم. جواب عريضه ي ركن الدوله را نفرموده ايد. آدمش مطالبه مي كند. دستخط در عريضه مزين التفات فرماييد. باري شنيدم كه حكومت شيراز را باز تغيير داده ايد. والله خيلي تعجب است كه بيچاره ركن الدوله هفت ماه است رفته با آن همه خسارت. اگر براي پيشكشي است از خود شاهزاده بگيريد و خودش باشد. اين طورها كه پدر رعيت بيچاره در مي آيد. رعيت اين طور تمام مي شود. حاكم كه از خودش نمي دهد. دور از مروت است. از هر جهت بيچاره ها تمام شده اند. عريضه را به دست كسي ندهيد. محرمانه ملاحظه فرموده پس بدهيد خواجه بياورد.

ناصرالدين شاه در بالاي عريضه ي انيس الدوله چنين دستخط مي نمايد: «ركن الدوله حاكم است. جواب عريضه اش را هم با تلگراف داديم. ديگر جوابي ندارد كه داده شود.

دوستعلي خان معيرالممالك در كتاب يادداشتهايي از زندگاني خصوصي ناصرالدين شاه چند جا از انيس الدوله و مقام وكارهاي او ياد كرده است. از جمله مي نويسد:

«صيغه هاي محترم ديگر كه از شاهزاده خانم ها نبودند؛ انيس الدوله كه در واقع ملكه بود ولي فرزندي نياورد. شاه او را از دل و جان دوست داشت و چندين بار خواست وي را در زمره ي زنهاي عقدي خويش درآورد، ولي او نپذيرفت و اظهار داشت كه نمي خواهد ساعت سعد زناشويي خود را برهم زند. پس از كشته شدن شاه روزي برايش دسته اي اسكناس آوردند و چون تمثال شوهر را روي آنها ديد چندان بر سينه و شكم كوفت كه سخت بيمار شد و پس از چند ماه به همسر خويش پيوست»

و نيز مي نويسد:

«آشپزخانه انيس الدوله جداگانه بود و دري به خارج داشت. همه روزه براي او سفره اي بس رنگين

و مزين مي چيدند كه گويي براي ضيافتي گسترده باشند

«انيس الدوله همه جا پيوسته در عمارت اختصاصي در كنار شاه به سر مي برد ««در عيد ميلاد شاه (ششم صفر) سه ضيافت باشكوه برپا مي شد: يكي در عمارت انيس الدوله ... و انيس الدوله از بانوان سفرا و ديگر مأموران اروپايي مقيم تهران و همسران وزرا و اعيان و اشراف دعوت مي كرد... و از ميهمانان پذيرايي مي نمود

«در مراسم تعزيه داري ماه محرم و صفر، حركت دادن علم خاص شاه در سوم محرم معمول مي گرديد... علم را كه پنجه ي بزرگي از زر ناب بر بالايش مي درخشيد به اندرون مي آوردند و انيس الدوله متصدي بستن و زينت آن بود. به انواع جواهر و طاقه ي شال و زري گرانبها مي آراست و آن را كنار حوض بزرگ اندرون قرار مي داد و دوستكاميهاي بزرگ پر از شربت كنارش مي نهاد و زنهاي شاه و ديگر اهل حرم ، كه بالغ بر سه هزار تن مي شدند، گرد علم حلقه مي زيستند و انيس الدوله در پاي آن ايستاده شربت مي داد

محمد علي خان سديدالسلطنه ي مينايي بندرعباسي در سفرنامه ي خود با نام «التدقيق في سير الطريق» در شرح سفر خود به شهر جمادي الثانيه 1314 هجري قمري مي نويسد: «دو سال است حكومت قم با محمدحسن خان معظم الدوله اميرتومان است، برادر انيس الدوله و بسيار مقدس و پرهيزگار است. انيس الدوله متلعقه ي ناصرالدين شاه كه در اواخر «حضرت قدسيه» لقب داشت دو ماه است وفات يافته است. توليت موقوفات

برطبق مندرجات وقفنامه، توليت موقوفات در زمان حيات وقف كننده با خود ايشان بوده است بدون دريافت حق توليت (از تاريخ وقف، رجب المرجب 1311 هجري قمري تا درگذشت ايشان در ربيع الثاني 1314 هجري). پس

از آن با برادران وي حاجي حبيب الله خان و محمدحسن خان اميرتومان و بعد از آنان با اصلح و ارشد اولاد ذكور ايشان نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن، با تقدم بطن اول بر بطن ثاني كه در هر طبقه از اين دو نسل، يك نفر از پسران اصلح و ارشد ايشان معا متولي خواهند بود. و با نبودن اولاد هر يك از اخوان و تعدد ذكور از ديگري، توليت موقوفه با دو نفر اولاد ذكور اصلح از ديگري خواهد بود. و با فقدان اولاد ذكور مطلقا يا فقدان وصف توليت، راجع است به دو نفر مجتهد جامع الشرائط دارالخلافه ي طهران.

برطبق اين شروط، توليت موقوفات با دو برادر حبيب الله خان معظم السلطنه و محمدحسن خان اميرتومان معظم الدوله بوده

است. حبيب الله خان معظم السلطنه دو پسر داشت: عباس خان معظم السلطنه ي دوم و حاج محمد خان.

معظم السلطنه ي دوم از همسر عقدي خود دختر معاون لشكر ايرواني سه دختر و چهار پسر به نامهاي ابراهيم انيسي (معظم السلطنه ي سوم)؛ فرج الله انيسي؛ حسين انيسي و مهدي انيسي داشت و از همسران غيرمعقوده خود نيز دو دختر و سه پسر با نامهاي ابوالفتح انيسي، ابوالقاسم انيسي و مرتضي انيسي. اما ظاهرا پس از درگذشت برادران خانم انيس الدوله، با آنكه توليت مي بايست با اولاد هر دو برادر باشد، امر توليت در خانواده محمدحسن خان معظم الدوله اميرتومان برقرار شده و پس از حاج محمدخان به فرزند او مرحوم محمود خان انيسي كه از صاحب منصبان وزارت فرهنگ بود و ديري رياست دبيرستان شرف را داشت و در بازار آهنگران منزل او بود ، رسيد. محمودخان ساليان دراز به امر توليت

قيام و اقدام مجدانه داشت. پس از درگذشت ايشان در سال 1355 شمسي مقرر بود كه فرزند ايشان امير يا يكي از فرزندان معظم السلطنه ي دوم توليت را برعهده بگيرند، اما از فرزندان معظم السلطنه، ابراهيم انيسي و فرج الله انيسي و ابوالفتح انيسي درگذشته بودند و ابوالقاسم خان ومرتضي خان تن به قبول مسؤوليت توليت ندادند و امير فرزند محمدخان انيسي نيز در جواني درگذشت و در آن خاندان فردي كه از عهده ي اين مهم برآيد نبود به همين دليل مهدي خان انيسي، فرزند بازمانده ي معظم السلطنه ي دوم توليت موقوفات را برعهده گرفت و پس از ايشان چندي فرزند ايشان سعيد انيسي فرزند فرج الله انيسي و ديگر عباس انيسي فرزند ابوالفتح انيسي مشتركا با موافقت اداره ي كل اوقاف، توليت را در دست گرفتند و تمشيتي در كار موقوفات از نظر تعميرات و تجديدنظر در مال الاجاره ي مستغلات موقوفه با رضايت مستأجران دادند، و با جلب رضايت رعاياي قريه ي كاشانك در آن موقوفه نيز اقدامات سودمندي كردند كه موجب رضاي خداي تعالي و خشنودي روان وقف كننده و سپاس بر خورداران از خوان احساس وقف گرديده است. اينك متن وقف نامه ي مرحومه ي انيس الدوله:

وقف نامه ي شمس فلك عصمت و طهارت بانوي حرم جلالت نواب مستطاب عليه ي عاليه ي متعاليه حضرت قدسيه انيس الدوله دامت شوكتها

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله الواقف علي الضمائر و المطلع علي السرائر. الذي رحمته واسع علي العباد و اسبل غفرانه علي من ينبغي سبل الرشاد و صلي الله علي محمد و آله المعصومين الامجاد الي يوم التناد. و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين الي يوم الميعاد.

بعد الحمد و التسليم، ستايش و سپاس مر خداوند

رحيمي را سزاست كه نعم بي منتهي و انعام عامش وقف است بر كافه ي موجودات و مخلوقات و الطاف بي پايانش متواتر بر جميع موجودات. كريمي كه از خوان كرم و احسانش پيوسته عالم و عامي ريزه خوار و از الطاف بي اندازه اش [منعم و درويش] بهره بر. وهابي كه از قدرت كامله اش از مستغلات جودش هر روزه روزي موجودي را به عرصه ي ظهور نمود آورد و آن را بر هر يك از موجود روزي بخشد، تا وجودشان پاينده وپردوام ماند. تعالي شأنه و عظم سلطانه.

و درود نامحدود بر پيغمبر محمودي را سزد كه دين قويم و شرع مستقيمش در ربع مسكون منتشر گرديد. هر تني كه در او توفيق ايمان مضمر و مستتر بود به راهنمايي صاحبان درگاهش از طريق انحراف منصرف گشته، به سرمنزل ايمان كامل و سعادت ابديه ي جاوداني رسيده.

و صلوات زاكيات متواليات متكاثرات بر آل اطهار او باد كه هر يك در انجمن امامت بي مثل و نظير و در محفل شرافت بي عديل و شبيه اند. خصوصا اميرالبرره و قاتل الكفرة و الفجرة اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام باد.

فبعد چون اين معني از شائبه ي ارتياب مبرا و معرا، كه دنياي فاني را بقايي نيست، پس شخص عاقل بايد كمال همتش مصروف به امور آخرتش باشد و آني و دقيقه اي از موت و تدارك بعد از موت غفلت نداشته باشد و آنچه سعي است در امور آخرت خود داشته، اعتمادي به غير خود ننمايد كه گفته اند:

برگ عيشي به گور خويش فرست

كس نيارد ز پس تو پيش فرست

و تعجيل در امور آخرت مطلوب و تسامح غيرمرغوب، چنانچه فرموده اند: «اعمل لدنياك كانك تعيش ابدا و اعمل

لآخرتك كانك تموت غدا». كذا «اذا مات ابن آدم انقطع عمله الا من ثلاث: صدقة جارية و علم ينتفع به و ولد صالح يدعو له».

لهذا توفيقات رباني و سعادت ابديه ي جاوداني شامل احوال خيريت اشتمال حضرت مستطاب شمس فلك رفعت خدارت. درخشنده ي برج عصمت و طهارت، محتجبه به حجاب عزت و سعادت، بانوي حرم جلالت، صدرنشين سرير سلطنت، مستوره ي آفاق حضرت مستطاب عليه ي عاليه ي متعاليه انيس الدوله، دام اجلالها و توفيقها، با تحقق كافه ي شرايط صحت و شرعيت در محضر جمعي از اجله ي علماي اعلام و مجتهدين فخام - ادام ظلهم العالي - قربة الي الله تعالي و طلبا لمرضات الله، وقف مؤبد صحيح شرعي و حبس مخلد صريح ملي فرمودند همگي و تمامي كل شش دانگ قريه ي كاشانك، من قراي بلوك غار ري، حومه ي دارالخلافه ي ملكي متصرفي خودشان، با كافه ي ملحقات شرعيه و عامه ي منضمات عرفيه ي آن از اراضي و صحاري و مزارع و مراتع و قلعه و بيوتات و قنوات و مجاري رود و انهار و اشجار و غيرها مما يتعلق بها و ما يضاف اليها كه لغاية الشهرة و الاشتهار في محله عند اهله غني التحديدست. به انضمام كل شش دانگ كاروانسراي مشهور به سه دالاني ملك در راستا بازار مرحمت پناه امير طاب ثراه. به انضمام اراضي كه در عقب سه دالاني ابتياع فرمودند مع جميع ما يتعلق بها شرعا من القديم الي الآن، از صحن و دالان و بارانداز و حجرات تحتاني و فوقاني و ارسي و دروب و ابواب و غيرها ذكر ام لم يذكر و سمي ام لم يسم كه لغاية الشهرة و الاشتهار في محله مستغني است از

ذكر حدود. و به انضمام سه دانگ مشاع از كل شش دانگ يك باب دكان بزازي و همگي و تمامي سه دانگ از شش دانگ دكان سقط فروشي كه به شرح قباله ي ابتياعي معين است، واقعه در قرب سراي مزبوره محدوده به حدود ذيل السطر با جميع توابع شرعيه و لواحق عرفيه ي آنها. حدود بزازي: (حدي به شارع بازار، حدي... حدي... حدي.) (حدود سقط فروشي: حدي به شارع بازار. حدي... حدي... حدي.)

از طاق بازار و جدران و ارسي جلو دكان و غيرها عرصة و اعيانا بقدر الحصة النصفية، همگي و تمامي را برجهات و مصارف مقرره مفصله ي ذيل الكتاب، به اينكه همه ساله متولي هر زمان منافع رقبات و اعيان موقوفه را اخذ و استيفاي آن را نموده، اولا دو عشر از تمام منافع را مقدما علي التعمير و المصارف از بابت حق التولية و النظاره از براي متولي غير زمان واقفه ي خير موفقه ي معظمه دامت شوكتها منظور فرمايند، و در زمان توليت خود واقفه ي معظمه دامت شوكتها اين يك عشر مقرر نشد، همان يك عشر حق النظاره به شرح ذيل مقرر است؛ و ثانيا همه ساله معادل دويست و شصت و پنج تومان به جهت شموعات روضات منوره ي مقدسه، كه شرح آنها در ذيل مسطورست، موضوع نمايند:

روضه ي مقدسه ي حضرت مولاي متقيان عليه صلوات الله الملك المنان: دو شمع؛

روضه ي منوره ي حضرت ابي عبدالله الحسين ارواح العالمين له الفداء: دو شمع؛

در روضه ي مطهره ي حضرت ابي الفضل صلوات الله عليه، دو شمع؛

در روضه ي منوره ي كاظمين (ع)، دو شمع؛

روضه ي مطهره ي عسكريين (ع)، دو شمع؛

در سرداب مقدس، يك شمع.

ثالثا مصارف لازمه ي عين موقوفه

از قبيل تنقيه و لاروبي قنوات و تعميرات لازمه ي عين موقوفه را مقدم دارند كه رقبات موقوفه همواره معمور و داير باشد. بعد از اين مصارف ثلثه به همين ترتيب كه مسطور شد، آنچه از منافع موقوفه كه باقي ماند نصف از تمام آن را در مصارف تعزيه داري خامس آل عبا ابي عبدالله الحسين ارواحنا و ارواح العالمين له الفداء و ساير ائمه ي معصومين و اولاد امجاد ايشان و ذكر مناقب ايشان صلوات الله عليهم اجمعين از قهوه و غليان و چاي و اطعام و تدارك لوازم مجلس و اجرت راثي و امثال ذلك در هر محل و هر قسم كه متولي هر زمان صلاح داند و اقرب به ثواب بشمارد از كاروانسرا و خانه و غيرها صرف نمايد و نصف باقي را چهار سهم مساوي نموده: دو سهم آن را در مصارف نايب الزياره ي كربلاي معلي و مشهد مقدس صرف نمايند و يك سهم در افطاريه ي شهر رمضان كه در مجالس افطار ذكر مصيبت حضرت ابي عبدالله ارواح العالمين له الفداء هم بشود، به هر نوع كه متولي صلاح داند در هر مكان كه خواهد صرف نمايد. و يك سهم باقي را در مطلق خيرات و مبرات از قبيل عروسي عزاب از سادات وعلويات و غيرهم و تجهيز و تكفين فقراي از اموات و يا ابتياع و طبع نمودن كتب علميه از براي محتاجين از اهل علم و امثال اينها، هر چه به نظر متولي عصر اقرب و اصلح باشد صرف نمايند. و تمامي مراتب مسطوره و مصارف مقرره بايد به نظارت نظار باشد كه در هر عصر صرف شود. و توليت موقوفه مادام حياتها، اطال

الله بقائها، با خود واقف موفقه ي معظمه دامت شوكتها شرط شد و بعد از عمر طبيعي، توليت عين موقوفه مرجوع و مفوض است با اخوان عظام ايشان مقربي الخاقان معتمدي السلطان آقاي حاجي حبيب الله خان و آقاي محمدحسن خان اميرتومان دام اقبالهما العالي. و بعد از ايشان با اصلح و ارشد اولاد ذكور ايشان نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن با تقديم بطن اول بر ثاني كه در هر طبقه از نسل مشاراليهما يك نفر اولاد ذكور و اصلح و ارشد ايشان معا متولي خواهند بود و باعدم اولاد بالنسبه هر يك از اخوان و تعدد ذكور از ديگري توليت موقوفه با دو نفر اولاد ذكور اصلح از ديگري خواهد بود و العياذ بالله با فقدان اولاد ذكور مطلقا يا فقدان وصف، توليت از موقوفه راجع است به دو نفر مجتهد جامع الشرايط دارالخلافه ي طهران با تعاقب الليل و النهار و القرون و الاعصار حق التوليه حق ايشان بالسويه و بالمناصفه خواهد بود.

اما امرنظارت موقوفه مفوض است به دو نفر مجتهد عادل دارالخلافه و حسب الشرط، تعيين اين دو نفر مادام حيات واقفه ي معظمه ي مجلله دامت شوكتها راجع است به نظر و تشخيص خود ايشان كه هر كه را بخواهند معين فرمايند و در اين تاريخ واقفه ي خير موفقه ي معظمه دامت شوكتها معين فرمودند از براي نظارت موقوفه جنابان مستطابان شريعتمداران ملاذي الاسلام و المسلمين عمدتي الفقهاء و المجتهدين آقاي آقا شيخ فضل الله نوري و آقاي آقا شيخ محمدحسن طهراني سلمهما الله تعالي، و حسب الشرط يك عشر از منافع موقوفه حق اين دو نفر ناظر است و امر نظارت منتهي مي شود

در زماني كه متولي موقوفه دو نفر مجتهد جامع الشرائط دارالخلافه باشد كه در آن زمان ناظري مشروط نشده و عشر حق النظاره بايد تعطيل شود و در جزء منافع موقوفه به مصارف مقرره صرف شود.

و كذا قربة الي الله تعالي وقف صحيح شرعي و حبس مخلد صريح ملي فرمودند همگي و تمامي عرصه و اعيان كل شش دانگ عمارت ملكي متصرفي خود را واقعه در كربلاي معلي قرب صحن مقدس حضرت ابي عبدالله ارواح العالمين له الفداء محدوده به حدود ذيل: حدي... حدي... حدي... حدي...

كه از ورثه ي مرحوم طوبي مكان آقا شيخ عبدالحسين مجتهد طهراني اعلي الله مقامه خريداري فرموده اند با جميع توابع شرعيه ان كائنا ما كان بر سقايه ي صحن مقدس حضرت ابي عبدالله و صحن مطهر حضرت عباس عليهماالسلام كه هر ساله متولي موقوفه اجاره ي آن را گرفته، بعد از مصارف تعميرات لازم، آب خريداري نموده در صحن مباركه سبيل نمايند. و توليت موقوفه ي مسطوره با خود حضرت عليه ي واقفه است و بعد از ايشان با مجتهد جامع الشرائط كربلاي معلي

و با نبودن، با مجتهد جامع الشرايط نجف اشرف است. و صيغه ي وقف مستجمعة بجميع شرايط الصحة و حاوية للاحتياطات الشرعية جاري و شرائط صحت و لزوم از قبض و اقباض توليتي و حكومتي در آن مرعي گردد.

توضيحا لما رقم اينكه حضرت مستطاب عليه ي عاليه دامت شوكتها محض اتقان امر وقف مجمعي از اجله ي علماي اعلام و مجتهدين فخام، ادام الله ظلهم العالي، تسكين و تشريف فرموده، اولا املاك و رقبات مفصله را از شبهات شرعيه خارج و رعايت اباحه ي حليت واقفيت آنها نموده و بعد در همان مجلس صيغه ي

وقف به ترتيب شرعي جاري و شرائط صحت و شرعيت در آنها مرعي گرديد. فصار وقفا دائما ابديا مخلدا صريحا و آنكه موارد وقف بالنسبة به مستغلات دارالخلافه تا دو سال هلالي از تاريخ وقف و بالنسبة به قريه ي مزبوره تا رفع دو محصول مسلوب المنفعة است. في عشر اول رجب المرجب 1311 [هجري قمري].

«آنچه در اين وقف نامچه نوشته شده به اذن و اجازه ي من واقع شده صحيح است».محل مهر نواب مستطاب عليه ي عاليه ي متعاليه حضرت قدسيه انيس الدوله دامت شوكتها. سجلات

حسب الامر و فرمايش نواب مستطاب عليه ي عاليه شمس فلك عصمت و طهارت حرم جلالت عظمي حضرت قدسيه انيس الدوله دامت شوكتها و توفيقها [...] املاك مفصله ي ايشان در جزء كتاب لئالي الاخبار به طبع رسيد كه در هر جلدي از هفت صد جلد اين كتاب يك نسخه از اين وقف نامچه باشد. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه.

هو الله تعالي شأنه العزيز - نواب عليه ي عاليه ي متعاليه دامت شوكتها و عفتها [...] مرقوم فرموده و به فقرات مرقومه در اين كتاب اقرار و اعتراف مي فرمايند. پنجم ذي حجة الحرام 1311. محل مهر جناب مستطاب حجةالاسلام آقاي [...] امام جمعه ي طهران

بسم الله تعالي - قد وقع وقف الاملاك مسطوره من الواقفة المعظمة دامت شوكتها و توفيقها بجهات المرقومه و الشرائط المفصلة من التولية و النظارة، من القبوض و الاقباض لدي. حرره في شهر رجب المرجب من شهور 1311. محل مهر جناب مستطاب آقاي حاجي شيخ اسماعيل طهراني سلمه الله تعالي [...]

«بسم الله تعالي - وقع الوقف من الواقفة الموفقة بالرقبات المسطورات في الورقة للمصارف المعينة مع الشروط المزبورة و التولية و

اعتراف بالقبض مع مراعات لازمة الاحتياط لدي الاحقر في العشر الأول من رجب المرجب 1311. محل مهر شريف جناب مستطاب عمدة العلماء الاعلام شريعتمدار آقاي آقا سيد علي اكبر مجتهد تفرشي سلمه الله تعالي.

آنچه مرقوم فرمودند صحيح است و واقع شده. محل مهر جناب مستطاب شريعتمدار قدوةالفقهاء الفخام آقاي حاجي ميرزا حسن مجتهد آشتياني سلمه الله تعالي.

بمنه تعالي - نعم قد صح و اتضح وقوع الامر عن النواب العلية العالية دامت خدارتها تحسبما هو مشروح في هذه الاوراق عقدا و قبضا و تولية و النظارة الامر حرره العاصي [...] عبدالله البهبهاني في شهر ذي الحجة 1311. محل خاتم شريف جناب مستطاب عمدة العلماء العظام آقاي آقا سيد عبدالله سلمه الله تعالي.

بسم الله خير الاسماء - قد وقع وقف الاملاك و الرقبات المسطورات من الواقفة الموفقة المعظمة ادام الله ايام توفيقها علي [...] المصارف المقرره بالشروط المزبورة من التولية و النظارة مع رعاية الشروط المعتبرة من القبض و الاقباض بعد رعاية الاحتياط و تخليص الاملاك عن الشبهات الشرعية في العشر الاول من شهر رجب المرجب 1311 - محل مهر شريف جناب مستطاب زين العلماء الكرام آقاي آقا شيخ محمد حسن مجتهد طهراني سلمه الله تعالي.

بسم الله و له الحمد - [...] الاعتراف منها، ادام الله تعالي عفتها و عصمتها و توفيقاتها، بتمام ما رقم فيه في السادس من شهر ذي الحجة الحرام من شهور 1311 - محل

مهر شريف جناب مستطاب عمدةالعلماء الكرام آقاي آقا سيد باقر صدرالعلماء سلمه الله تعالي.

بسم الله الرحمن الرحيم. وقع الوقف قربة الي الله تعالي من الواقفة المعظمة الجليلة العالية دام [...] و توفيقها علي المصارف المسطورة و جعل التولية

و النظارة المشروطة: [...] بقبول من يصح منه القبول [...] للقبض و الاقباض و كذلك الوقف الثاني بالنسبة [...] المعينة فيه [...] الاول و الثاني في ثمانية عشر صفحه بعد مراعات [...] الشرعي في الفقرتين [...] من شهر رجب المرجب لدي الاحقر فضل الله نوري 1311 حرره في ستة نسخ. محل مهر شريف جناب مستطاب شريعتمدار آقاي آقا شيخ فضل الله مجتهد نوري سلمه الله تعالي.

بسمه تعالي - قد وقع الوقف المزبور من الواقفة المعظمة دامت شوكتها للمصارف المقرره علي حسبما فصل و سطر في الاوراق المسطورة من البداية الي النهاية و صح الاعتراف بالقبض لدي في عشر الاول من رجب المرجب من شهور 1311. محل مهر شريف جناب مستطاب آقاي آقا سيد حسن پيشنماز شوشتري سلمه الله تعالي .

بسمه الله تعالي - قد تحقق اقرار الواقفة الموفقة زيد توفيقها بصحة ما في هذه الاوراق في نسخ ستة حرره في سلخ محرم 1312 - محل خاتم شريف جناب مستطاب قدوة الفقهاء و المحققين آقاي آقا سيد ريحان الله مجتهد بروجردي سلمه الله تعالي.

هو قد اعترفت دامت شوكتها و توفيقها بتمام ما نسب اليها في هذه الاوراق. في غرة شهر رجب 1312 محل خاتم شريف جناب عمدةالعلماء آقاي آقا شيخ محمد نبي مجتهد تويسركاني سلمه الله تعالي.

چنانكه در مقدمه اشاره كرديم چند تن از نيكوكاران كه در بازار تهران املاكي داشتند يعني آقايان محمدرضا حاجيها و علي بابا اصفهاني مالكين سراي عالي و آقاي محمدتقي عبداللهيان مالك مستغلاتي در بخش هشت بازار امامزاده زيد تهران هر يك بخشي از املاك متعلق به خود را وقف كرده اند. و نكته ي قابل توجه آن است كه موقوفات خود

را تابع شروط وقفنامه ي مرحومه ي انيس الدوله از جميع جهات (مصرف درآمد موقوفات و متولي آن) قرار داده اند و اين امر بديع شايد در مسئله ي وقف احتمالا كم سابقه باشد. بديهي است ممكن است مصارفي كه مرحومه ي انيس الدوله براي درآمد موقوفات خود در نظر گرفته بوده است از هر جهت با نيات خيرخواهانه ي واقفان مورد اشاره موافقت داشته است، اما تفويض توليت موقوفات به متوليان موقوفات انيس الدوله تازگي داشته است و مي توان حدس زد كه شخصيت مرحوم محمودخان انيسي، متولي وقت موقوفات انيس الدوله، و كيفيت عمل او در مصارف صحيح درآمد، مطلوب واقفان قرار گرفته و به تفويض توليت موقوفاتشان به ايشان واداشته باشد. به هر حال بر نيت خيرشان ارج مي نهيم و عملشان را عندالله مأجور مسئلت مي نماييم. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

آقا كمال

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وقفنامه ي مدرسه ي سلطان حسينيه

نويسنده: رسول جعفريان معروف به مدرسه ي آقا كمال درآمد

بحث از اهميت وقفنامه ها به ويژه وقفنامه هاي مدراسو تأثير آنها در بازشناسي نهادهاي آموزشي عصر صفوي خارج از حوصله ي اين مقدمه است. در اينجا صرفا درباهر اين وقفنامه و واقف آن اشاراتي خواهيم داشت. وقفناه حاضر از وقفنامه هاي جالبي است كه از اواخر دوره ي صفوي، كه به حق بايد آن را «عصر وقف» ناميد بر جاي مانده است. عامل عمده اين موقوفات طبقه آقايان يعني خواجه هاي (1)وابسته به دربار بودند كه بدليل بستگي به دربار، از ثروت هنگفتي برخوردار مي شدند. از آنجا كه آنان فرزندي نداشتند تا خود ثروت را به ارث بگذارند، يا آن را در سفر عبتات و حرمين شريفين خرج كرده و يا صرف خيرات و مبرات مي نمودند. بهترين مصرف ان ايجاد مسجد و تكيه و

مدرسه و رباط بود. آنان، پس از ساختن اين اماكن، موقوفاتي براي آنها قرار مي دادند تا مخارج اماكن مزبور به راحتي تأمين شود. بدون اين موقوفات،اين اماكن به سرعت روبه انحلال و اضمحلال مي رفت. يكي از آقايان كه از چهره هاي برجسته دوره شاه سلطان حسين (1135 -1106) بوده آقا كمال است.

وي صاحب جمع خطانه عامره بوده و توان گفت كه به عبارتي وزير ماليه دولت وقت بوده است. ميرزا سمعيا درباره ي شغل مزبور مي نويسد: شغل صاحب جمع خزانه ي عامره آن است كه صاحب جمع مزبور مقرب الخاقان و آنچه از نقد وجوهات ممالك محروسه و دارالسلطنه ي متعلق به سركار ديوان است،

به تحويل صاحب جمع خزانه ي عامره مقرر بود و هر يك از عمال و حكام و مباشرين ماليات دياني، تأخير در وجوه انفادي خزانه ي عامره مي نمودند، صاحب جمع خزانه به جهت وصول انفاديات خزانه، توابين خود را محصل و به ولايات فرستاده جوه تحويلي را وصسول و ابواب جمع خود مي نمود(2).

وي به عنان نمونه از «آقا كمال» ياد مي كند كه چندين سال متوالي اين سمت را در اختيار داشته است:.... آقا كمال صاحب جمع به خدمت پادشاه سابق عرض و حاجي مهدي خان [كه نام وي را نيز در همين وقفنامه داريم.] معتمد خود را محصل و هر ساله مومي اليه تمام و كمال وصول و انفاد خزانه ي عامره مي نمود و آنچه انفس اجناس سر كار خاصه ي شريفه است، خواه از جواهر يا اقمشه ي نفيسه ي پيكش، ا زكتاب و سمور و زربفت و ساير اجناس بسيار تحفه، در خزانه ي عامره به تحويل مشار اليه مقرر و صاحب جمع خزانه در نهايت اعتبار و كمال اقتدار

و كليد دار خزانه نيز از معتبرين خواجه سرايانست (3)بر اساس يكي از احكامي كه از شاه درباره ي موقوفات آقا كمال صادر شده وي در سال 1107 پست صاحب جمعي را عهده دار شده است.

آقا كمال از شخصيت هاي متنفذ در دربار بوده است، شخص ديگري نيز از همين آقايان احمد آقا نام داشته كه يوز باشي غلامان خاصه بوده و او نيز نفوذ زياد در شاه داشته است. گفته شده كه زماني احمد آقا آن چنان جرأت يافته كه به وزير اعظم نيز دشنام داده است.(4)شاعري ناشناخته از همين دره فصلي از چكامه ي خود از عنوان مكافات نامه (5)را به وضع آقايان و تأثير فراوان اما نامطلوب آنها در درباره شاه اختصاص داده و از آقا كمال و احمد آقا ياد كرده است:

ز خواجه سرا خامه را نفرت است

كه مقبولشان گنده و نكبت است

چه اين ناقصان نه مرد و نه زن

خدا ناشناسان ابليس فن

نه از نوع انسان نه از جنس دد

ندانستند كاري بغير از لگد

نه عقل و نه فهم و نه دين و نه داد

نه آب و نه آتش نه خاك و نه باد

نه ابليس و نه جن و نه ديو و نه غول

نه كافر نه مسلم نه رد نه قبول....

ز محمود و فعلس دو محمود زاد

ز احمد هم اين احمد به نژاد

كمال از كمالش به ما شوم شد

ز ادراكش ادراك معدوم شد

و در جاي ديگر درباره ي نفوذ آقا كمال و آقا بر شاه مي گويد:

ولي حرف فراش آقا كمال

بود وحي منزل خلافش محال

اگر احمد آقا شدي مدعي

نبودي ز انكار حق مانعي

به هر روي اين خواجه سرايان مورد

تنفر اقشاري از مردم بوده اند به ويژه كه نوعا اصالت خانوادگي نيز نداشتند چنانكه خانواده نيز نداشتند. در برابر آنان وفادار به دربار بوده و حياتشان در گروه همين وفاداري بود.

آقا كمال در طول سالهاي 1107 تا 1133 كار وقف رقبات اين وقفنامه را انجام داده است. تاريخ اول، قديمي ترين تاريخي است كه در يكي از فرامين شاه درباره موقوفات آقا كمال آمده و تاريخ دوم، آخرين تاريخي است كه در يكي ديگر از فرامين شاه آمده است. وقفنامه حاضر از روي يكي از چند نسخه اي كه بر اساس نسخه ي اصل كه طومار بوده نگاشته شده، به چاپ مي رسد.

پيش از آنكه متن وقفنامه را بياوريم لازم است درباره ي مدرسه مورد نظر توضيحاتي بدهيم. متأسفانه بر خلاف نظر واقف كه تمام كوشش خود را براي حفظ مدرسه انجام داده و با نوشتن وقفنامه اي با اين دقت راه را بر هر گونه سودجويي بسته، امروزه هيچ اثري از اين مدرسه بر جاي نمانده و حتي جاي آن نيز مشخص نيست. به احتمال قوي از موقوفات آن نيز خبري نباشد جز آنكه ما بي اطلاع مانده باشيم. ا زيكي از فرامين شاه كه در حاشيه وقفنامه آمده بدست مي آيد كه آقا كما لا سال 1107 ساختن مدرسه را آغاز كرده است. همانطور كه اشاره شد از اين مدرسه اثر باقي نمانده و تنها يادي كه از اين مدرسه در دست است

بقاياي قسمتي از كاشيكاري سر در مدرسه است كه در انبار يكي از مساجد اصفهان نگهداري مي شود. در اين باره بهتر است به توضيحات استاد هنرفر توجه كنيم. او ذيل عنوان كتيبه مدرسه آقا كمال خازن از آثار

دوره صفويه مي نويسد:

روز دوشنبه 18 خرداد ماه 1343 كه باتفاق دوست فاضل آقاي سيد مصلح الدين مهدوي مشغول تطبيق كتيبه هاي مسج رحيم خان بوديم دو نفر از خادمين مسجد بنام شكر الله و حسن گنلجعلي اظهار داشتند كه در انبار مسجد چند قطعه كتيبه سنگي خوش خط نيز وجود دارد و ما را به درون انبار راهمائي كردند، از ملاحطه آثار مزبور معلوم شد كه كتيبه متعلق به يكي از هفت مدرسه از بناهاي عصر صفويه است كه بوسيله آقا كمال خازن خزانه شاه سلطان حسين صفوي بنا شده. آقايان نامبرده اظهار داشتند كه قطعات كتيبه را در زير خاكهاي انباشته شده يكي از زواياي مسجد يافته اند و تا اين تاريخ شخصا از آنها مراقبت كرده اند، مؤلف با قدرداني از سعي و اهتمام نامبردگان مخصوصا آقاي حسن گنجعلي كه علاوه بر خدمت در مسجد به شغل آموزگاري نيز اشتغال دارد و خط نستعليق را نيكو مي نويسد در حفظ بقاياي يكي از آثار گمنام دوره صفويه بقرائت و عكس برداري از قطعات موجود كتيبه توفيق يافت و بان ترتيب اثر ديگري بر آثار پراكنده عهد صفويه ميافزايد. (ظاهرا مصالح بنائي هفت مدرسه در بناي مسجد رحيم خان، كتيبه مزبور هم انتقال يافته و همچنان در اين محل جاي مانده است، از قرار معلوم دو مدرسه از هفت مدرسه در محله مستهلك جنب شاهزاده ابراهيم قرار داشته است كه تدريجا به ويراني گرائيده و از مصالح آنها در ساختمان مسجد رحيم خان و شبستان مسجد محله نو (مسجد فشاركي) استفاده شده است).

كتيبه مزبور كه بخط ثلث فرو رفته بر سنگ پارسي و به قلم عبد الرحيم جزايري

خطا معروف دوره ي شاه سلطان حسين صفوي است بشرح زير مي باشد:

«بسم الله الرحمن الرحيم من فضل الله سبحانه و ميامين دولة السلطان الاعظم و بركات خدمة الخاقان الافخم ظل الله في العالم سيد السلاطين قهرمان الماء و الطين السلطان بن السلطان ابو المظفر شاه سلطان حسين الصفوي الموسوي الحسيني بهادر خان لازال بهبه مرجعا لأعاظم السلاطين وفق لبناء هذه المدرسة خادمه الخازن لخزانة عطياته الممتاز بالقرب الي حريم سرادقاته آقا كمال جعل الله سعيه مشكورا واتفق اتمامها في 1108 كتبه عبد الرحيم عمل محمد طاهر.»(6).

از آقا كمال در موارد ديگر نيز ياد شده است. درباره ي بناي مدرسه چهار باغ اصفهاني آمده است:... و مدرسه ي سلطاني صد و پنجاه حجره دارد در كمال تكلف ساخته شده به سركاري آقا كمال صاحب جمع خزانه عامره(7).

در اشعار اطراف سرسراي مدخل مدرسه چهار باغ كه بخ خط محمد صالح اصفهان و مورخ به سال 1119 است چنين آمده:

وارث تخت سليمان خسرو گيتي ستان

پادشاه شيعيان، جان جهان سلطان حسين

آنكه از تيغ كجش شد راست كار عالمي

آنكه از خلق و كرم بگرفت حد مشرقين

شد مقرر تا غلام و خازنش آقا كمال

كز كمال عقل و دانش، عقل و دانش راست عين (8).

و در اشعال منقوش بر دست اندازهاي چوبي غرفه هاي فوقاني مدخل مدرسه چهار باغ آمده است:

به عهد دولت سلطان حسين شاه جوان

كه از عدالت او گشت ملك و دين آباد

ز صدق بود چو آقا كمال سر كارش

شد مست منزل اهل كمال و استعداد

قلم گرفت و ن.شت از هري بتاريخش

بنام مدرسه شد شه از كمال آباد (9).

و در اشعار سراسري شمالي مدرسه به خط محمد صالح

اصفهاني آمده:

ابر عالمگير گوهر قطره بحر كرم

عالم آرا آفتاب داد و دين سلطان حسين

يافت چون اتمام اين عالي بنا از وجود شاه

.... داد چون سركاري آقا كمالش زيب و زين(10).

مشهورترين آنها محمد باقر حسيني خاتون آبادي و محمد حسين تبريزي آخرين ملاباشي عصر سلطنت شاه سلطان حسين است . علاوه بر اينها نام زين الدين عاملي، محمد شفيع خراساني و حسين بن حسن گيلاني ديده مي شود. متن وقفنامه

بسم الله الرحمن الرحيم

فهرست موقوفات عاليجاه مقرب الخاقاني مؤتمن السلطاني آقائي مستغني الألقاب و الاوصافي آقا كمال ريش سفيد حرم محترم عليه ي عاليه و صاحب جمع خزانه ي عامره - زيد اقباله العالي - كه توليت آنها با بندگان نواب.... گردون قباب اشرف اقدس همايون اعلي است و هر كس از سلسله ي عليه صفويه كه فرمان فرماي ممالك وسيع المسالك ايران باشد و نظارت آنا مدام الحيات باعليجاه واقف و بعده با عاليجاه مقرب الخاقاني توفيق آثاري محمود بيك جبادار باشي كه حال ناظر بيوتاتست و بعد با عاليجاه مقرب الخاقاني محمد ابراهيم بيك يوز باشي آقا يانست و بعده به هركس كه به منصب مومي اليه سر افراز باشد، و هر گاه محمود بيك مشار اليه قبل از واقف داعي حق را لبيك اجابت گويد نظارت بعده از عاليجاه واقف به عالياه محمد ابراهيم بيك يوز باشي و بعده به هركس بوز باشي طرف خسرو آقا بوده باشد متعلق است و اگر آن منصب به احدي مرجوه نشود اختيار تعيين ناظر با بندگان اعليحضرت متولي است تا آنكه يوز باشي مزبور تعيين شود و در وقفنامجه ي ثالثه قيد شده كه اگر يوز باشي آقايان طرف

خسرو آقا تعيين نشده باشد جبادار باشي اگر از آقايان عظام باشد و اگر جبادار باشي از آقايان عظام نباشد امير آخور باشي اگر از آقايان باشد تا اينكه يوز باشي طرف خسرو آقا تعيين شود و اگر تمام مناصب عاليه كه در امر نظارت سر افرازي به آن شرطست به احدي داده نشده باشد اختيار با بندگان اعليحضرت متولي است كه هريك از بندگان را مأذون فرمايند كه با استصواب عالم متوجه باشد تا تعيين بوز باشي آقايان عظام؛ و شرط نمود، كه بعد از واقف هر كس ناظر باشد به استصواب عالم ديني كه رياست اين طبقه ي عليه به او مسلم باشد و از ساير علما در مجلس اعليحضرت متولي مقدم نشيند و با فقدان وصف مزبور عالمي كه به افضليت اشهر بين الأنام باشد؛ و با

اختلاف به مختار به قرعه ي شرعيه عمل نمايند و تصدي آنها را تفويض نموده به رفعت و معالي پناهان حاجي محمد كبير تاجر اصفهاني و حاجي مهديخان بيك تا بين عاليجاه واقف و حسين بيك اصفهاني كه مادام قابليت و اهليت داشته باشند به مصلحت يكديگر به نسق و ضبط و اخذ حاصل آنها اقدام نمايند و اگر يكي از ايشان غايب باشد يا مانعي داشته باشد نايبي تعين نمايد كه به مصلحت متصدي حاضر به امور لازمه ي تصدي قيام نمايد و هر گاه بعد از حيات واقف، متصديان يا احدي از ايشان را وفات رسد و اولاد ايشان قابليت نداشته باشد به كسي كه عالم و ناظر مصلحت دانند بعد از عرض به خدمت اعليحضرت متولي رجوع نمايند و حسب الاحكام مطاعه ي لازم الاطاعه مالوجهات و

وجوهات و حقوق ديواني موقوفات مزبوره به سيور غال و معافي مدرسه ي احداثيه واقف موسومه به مدرسه سلطان حسينيه و سركار فيض آثار امام الجن و الانس كه موقوف عليهم اين اوقافند مقرر و شفقت شده است و مادام امر نظارت با واقف است حق النظاره را در وجوه خيرات و مبرات صرف نمايد.

دفعه ي ديگر كه وقف است بر مدرسه ي احداثيه ي عاليجاه واقف واقعه در حوالي و چهار سوق بزرگ عباس آباد اصفهان موسومه به مدرسه ي سلطان حسينيه و بر مصالح آن و مصارف آن را بر اين نحو مقرر شده كه اولا مؤنات زراعات و خرج قنات و تعمير عمارات و مستغلات و تعميرات مدرسه ي مزبوره و روشنائي مسجد و راهروها و متوضاهاي مدرسه و فرش مسجد و دو مدرس و شبستان و فرش جرات هرگاه احتياج شود و قيمت دلو و ريسمان و چرخ جهت آبكشيدن از حاصل آنها وضع شود و از بقيه ي آن به حق التوليه و يك عشر به حق النظاره يي ناظر و عالم بعد از واقف بالمناصفه و نصف عشر به حق التصدي تصرف نمايند وا زبقيه ي حاصل و مداخله هر ساله پانطده تومان به حق التدريس و هر يوم سه هزار و هفتصد دينار به وظيفه ي طلبه ي مدرسه كه حين الوقف سي و هفت نفر بوده اند و چهار تومان به خدام و دو تومان به مؤذن به شرطي كه به كار خود قيام نمايد بدهند و در هر شب جمعه يك هزار و پانصد دينار به طلبه ي مدرسه ي مذكور بدهند كه يك ختم قرآن مجيد نموده ثواب آن را به روح كثير الفتوح نواب طوبي آشيان قدس مكان

- نور الله مرقده - قربت نمايند و در اوقات متبركه ي مفصله ي ذيل:

ليلة العيدين، ليلة العرفة، ليلة (و) يوم عيد الغدير، ليلة (و) اليوم المباهله، ليله (و) يوم مولود النبي (ص)، ليلة (و) يوم التاسع شهر ربيع الاول، ليلة الاولي من رجب المرجب،

ليلة الرغائب، ليلة المبعث، ليلة النصف من شعبان، ليلالي افراد ثلاثة شهر رمضان، ليلة الاربعين.

هر شب شش قاب طعام كه عبارت از شش من برنج به وزن تبريز و گوشت به وزن مزبور و روغن با ساير اسباب باشد طبخ و طعام طلبه و خدمه ي مدرسه ي مذكوره نمايند و ثواب آن را به روح نواب و طوبي آشيان قدس مكان قربت نموده و اگر از مداخل موقوفات بعد از مصارف مذكوره چيزي اضافه بماند در مرتبه ي فوقانيه ي مدرسه ي مزبوره به قدري كه مدرس و ناظر مصلحت دانند، بعد از عرض به خدمت بندگان متولي، حجرات بساطند و اضافه را به سكنه ي حجرات فوقانيه بدهند و آنچه از آن اضافه باشد بر وظيفه ي مدرس و اهل اضافه نمايند.

قريه مروق سميرم فارس كه حيدر آباد نيز گفته مي شود با اراضي و صحاري و قنوات و دهكده و حمام و قلعه و طاحونه و غير ذلك مفصله ي ذيل: قنات سركاه مشهوره به باش كهيريز، قنات موسوم به كمال آباد، قنات موسوم به دولت آباد، رشته قنات حيدر آباد، رشه قنات رفيع آباد، رشته قنات بكوكجه دره، رشته قنات سلطان آباد، رشته قنات حاجي آباد، رشته قنات سياه كل، رشته جدول رباط آب رودخانه بالتمام، رشته چشمه سبز ميدان بالتمام حمام، قلعه، طاحونه، دهكده بالتمام. قريه معموره گندمان ناحيه كيار وارو مزدوج اصفهان با اراضي و صحاري

و حمام و باغات و قنوات ثلاثه ذيل و مجاري و خان معين احداثي عاليجاه واقف، قنات مشهوره به قنات معموره، رشته قنات موسوم به كمال اباد احداثي عاليجاه واقف، رشته قنات سنگ سفيد احداثي عاليجاه مشار اليه بالتمام. قريه موسومه به كمال آباد من محال سميرم به قرب مباركه لنجان اصفهان با توابع شرعيه از اراضي و صحاري و قنوات و مجاري و قلعه و حمام و حضار و غير ذلك بالتمام. قريه موسومه به كمال اباد من محال سميرم به قرب مباركه لنجان اصفهان با توابع شرعيه از اراضي و صحاري و قنوات و مجاري و قلعه و حمام و حصار و غير ذلك بالتمام. مزرعه ي عباس آباد گندمان با اراضي و صحاري و قنات و مجاري و انهار و جدوال و دهكده و قلعه و غير ذلك سيما اراضي مزرعه ي صفي آباد متصله به آن كه از آب رودخانه چيغا خور شرب مي شود بالتمام. مزرعه ي علي آباد متصله به كمال آباد مزبور با اراضي و صحاري و قنوات و مجاري و قلعه و حصار و خيابان و اشجار مغروسه در خيابان و حريم و غير ذلك قديما و جديدا داخلا و خارجا داير و بايرا بالتمام. مزرعه كاري من مزارع جي اصفهان با اراضي و صحاري و قنوات و مجاري و قلعه و بازارچه

غير ذلك سيما قنات موسومه به فيض آباد و اراضي تابعه بالتمام.

بازارگاه واقعه در خارج سيد احمديان اصفهان كه حين الوقف بيست و يك بابو ثاني الحال بيست وشش باب شده با افزار و انكار كه نزد مستأجران است: دكان حدادي، دكان نعلبندي، علافي، عصاري با سنگ آسياب، ندافي،

صباغي با تغار، طباخي با پس دكان، قنادي گري، علاقه بندي، رواسي با پس دكان، سفيد گري، پالان دوزي، خبازي با زيرزمين، خراطي با زير زمين، فواكهي با زير زمين، بقالي با زيرزمين، عطاري با زيرزمين، حلاجي، رزازي با زير زمين، مصب اتوگري، رزگري، مطب حكيم، تنابكو فروشي با زيرزمين، شماعي، قصابي، كبابي بالتمام - دكاكين متصله به مدرسه ي مباركه ي سلطان حسينيه احداثيه عاليجاه واقف موفق مشار اليه هشت باب اصل دكاكين.... باب، انبار خبازي يك باب بالتمام.

محوطه مشتمهل بر آيينه تحتانيه و فوقاينه وفضاي مربوط به آن واقعه در كنار زاينده رود اصفهان جنب منزل مرحوم ميرزا ابو الحسن مستوفي الممالك سابق كه به جهت انبار محصولات موقوفات ساخته و انبار داري را به محد قلي بيك عتيق كوچك مرجوع و چنين قرار داديم كه امام قلي بيك عتيق ديگر تا هنگام قابليت محد قلي بيكم ناب او باشد و هر گاه محمد قلي بيك قابليت نداشته باشد امام قلي بيك بالاصاله انبار دار باشد و بعد از ايشان هر يك از عتقاء ديگر او كه امانت و ديانت و شايستگي امر مزبور داشته باشند؛ و با تعدد در اوصاف به قرعه عمل شود وبعد از وفات عتقاء.... و هر يك از اولاد ذكور ايشان و اولاد اولاد ذكور ايشان و هكذا كه شايستگي داشته باشند. با تعدد در وصف مختار، به قرعه و با عدم اتصاف ايشان و اولاد ايشان به وصف مزبوره يا انقراض ايشان و اولاد ايشان ناظر و عالم به كسي كه شايستگي داشته باشد رجوع نمايند بالتمام. مزرعه ي فيض آباد مشهوره به كشكول از مزارع برخوار از بلكات تسعه ي

دار السلطنه ي اصفهان با توابع شرعيه كه آن تا حال جاري نشده است. مسعود آباد برخوار اصفهان كه قنات دولت آباد از جمله قنوات فيض آباد مشهور به دهچي در اراضي آن شرب مي شود و قنات آن به اراضي خيرآباد برخوار جاري است بالتمام.

دفعه ي ديگر توليت و نظارت و استصواب عالم و تصدي آن به دستور دفعه ي اولي و حق التوليه و حق النظاره ناظر و عالم و حق التصدي آن به نحويست كه در دفعه ي اولي مكتوب شده برين نهج است كه بعد از اخراجات تنقيه ي قنوات و مؤنات زراعات و سايراموري كه مصلحت وقف در آن باشد و سبب آبادي و نما و زياتي محصول شود و تعمير عمارات حصص موقوفه كه ساخته شده يا بعد ازين ساخته شود و تعمير وروشنائي مسجد و حمامي كه در قريه ي كمال آباد ساخته شده و حمام و مسجدي كه در اشرف آباد و خير آباد ساخته شود و درب و بورياي آنها و سه تومان به مؤذني و خادمي قيام نمايد و همچنين به نحو مسطور در مسجدي كه در اشرف آباد و خير آباد ساخته شود و بعد هر ساله واقف موفق مادام حياته، مبلغ بيست تومان از حاصل اين قوف را در وجوه خيرات و مبرات مصروف دارد و بعد وفاته به امر متولي هر عصر و مدخليت عالم و ناظر آن عصر، بيست تومان مزبور را هر ساله به جمعي از صلحا و اتقياي سكنه ي مدرسه ي مزبوره كه خاطر از قرائت و ديانت ايشان جمع باشد بدهند كه در تمام سال دويست ختم كلام ملك علام از قرار ختمي يكهزار دينار بدين

موجب نموده ثواب آن را به روح عاليجاه شهر رجب المرجب، يك ختم، شهر شعبان المعظم يك ختم، شهر رمضان المبارك يك ختم، شهور تسعه ي بقيه سال... ختم.

واقف تبرع نمايند و چهار صد من گندم به وزن سابق اصفهان به جهت حمامي قريه مذكوره كه حمام را پاكيزه نگاه دارد تعيين نمايند و مثل آن به جهت حمامي كه در اشرف آباد و خير آباد ساخته شود؛ و هفت تومان تبريزي به جهت طالب علمي كه قدري علم فقه داند و در كمال آباد به اجراي عقود شرعيه و تعليم امور واجبه و تعليم اطفال ايشان قيام نمايد و در تغسيل و تكفين مؤمنين مطلع باشد و همچنين در اشرف آباد و خير آباد؛ و مبلغ بيست تومان در ايام عاشورا در مدرسه ي مزبوره صرف مراسم تعزيه نمايند و دو نفر خادم ديگر به جهت مدرسه ي مزبوره تعيين نمايند و تتمه ي حصل و منافع را با آنچه از حاصل وقف سابق باشد به ازاي هر حجره ي از حجرات مدرسه ي مزبوره يومي يكصد دينار و ريئس را دويست دينار بدهند و حق التدريس به ضميمه ي آنچه سابق بود تا بيست تومان داده شود و آنچه باقي بماند منوط به رأي اشرف اعليحضرت متولي و عالم و ناظر صرف مرمت تعميمرات مدرسه و تجديد فروش و وظيفه ي طلبه ي سكنه و روشنائي آنجا بهر نحوي كه رأي ايشان قرار گيرد به عمل آورند خواه به كل اين وجوه و خواه به بعض آن، و اگر چنانچه متولي و ناظ و عالم مصلحت دانند كه وجه باقي مخصوص تعميرات و تجديد فروش و روشنائي متوضاها و راهروها و پلكه

كانها و قيمت دلو و چرخ و ر يسمان مدرسه شوند مختارند.

قريه ي كمال آباد برخوار مشهوره به كنجار كه در آن حمام و مسجد و آب انبار في سبيل الله ساخته شده است. اراضي عليا كه آب گرگاب و باينجه و اله آباد و جلال آباد و احمدآباد و رحمت آباد و.... زراعت مي شود مع طاحونه.... و دهكده و خيابان و اشجار و غيرها.

اراضي سفلي كه قنات كمال آباد مخصوص آن است مع قلعه و دكاكين و دو برج و حمام و دوباغ و خيابان و اشجار و.... و غيرها سيما قنات بايره اشرف آباد بالتمام. مزرعه اشرف آباد بخروار با توابع شرعيه سيما قنات اشرف آباد و

قنات كمال آباد و قنات علياآباد و باغات و طاحونه و غير ذلك كه قدري از آب قنات آن بهر اراضي گرگاب و باينچه شري مي شود. مزرعه خيرآباد برخوار با اراضي و غير ذلك سيما قنات خيرآباد و مسعودآباد و باغات و خيابان و اشجار مغروسه و برج حمام و قلعه كه حمام و آب انبار و مسجد در آن في سبيل الله و في سبيل الخير ساخته شد بالتمام. خان آقانور واقع در شاع مورچه خورت برخوار اصفهان با توابع شرعيه كه از كرايه ي دكان آن تعميرات ضروريه آن به عمل آيد و آنتچه باقي بماند به دستور فوق مصروف گردد بالتمام.

دفعه ي ديگر كه وقف است بر طلبه ي سكنه ي مدرسه ي مذكوره و مصالح و متعلقات آن و بر سكنه و متوطنين نجف اشرف و كربلاي معلي و بلاد كاظمين عليهما السلام و بر زورار عبتابت علايات از سادات عظام و طلبه ي كرام وصحاي ذوي الأحترام كه از فرقه ي ناجيه ي اثني عشريه و در آن

اماكن مشرف ساكن بوده و به جاي ديگر نقل ننموه باشند وبه صفت استحقاق و فقر مصوف باشند و توليت و نظارت و استصواب عالم و تصدي به دستور مسطور در دفعه ي اولي و ثانيه و حق التوليه يك عشر و حق النظاره ي علام و ناظر يك عشر بالمناصفه و حق التصدي يك عشر بالمساواتست. و مصارف اين وقف به اين نحو شرط و قرار شده كه هر ساله اولا اخراجات و مؤنات موقوفات از خرج قنوات و تعمير عمارات و مايحتاج اليه انتفاعات و موقوف عليه زيادتي ريع و تكثير زراعات و غير ذلك و مرمت و تعميرات مدرسه ي مزبوره و تجديد فروش و روشنائي متوضاها و راهروهاي تحتانيه و فوقانيه و دلو و ريسمان و جارب و ساير ضروريات مدرسه ي مذكوره را اگر وجهي كه از حاصل موقوفات مرقومه در دو وقفنامجه ي سابقه جهت آنها تعيين نموده است وفا به اخراجات و ضروريات آنها نكند از حاصل اين موقوفات بر سبيل تتمه كما ينبغي و يليق عمل آيد و همچنين هر گاه حاصل موقوفات مكتوبه در وقفنامجتين سابقتين وفا نكند به وظيفه ي طلبه ي سكنه و حق التدريس به نهجي كه در آنها تعيين شده است از حاصل اين موقوفات تتمه ي آنها داده شود و سواي آنچه در دفعتين سابقتين به جهت مصارف مدرسه ي مذكور تهيين نموده است از حاصل اين موقوفات هر ساله دو تومان به جهت يك نفر مؤذن ديگر مقرر نمود كه به اتفاق يك نفر مؤذني كه سابق تهيين شده و در مدرسه ي مزبوره در اوقاف صلوات به وظايف اذان و لوازم آن اشتغال نمايند و چون حجرات فوقاني به

مساعدت توفيقات رباني ساخته شده و حال به انضمام حجرات تحتاني شصت حجره مسكونست از حاصل اين موقوفات و موقوفات مكتوبه در دو وقفنامجه ي سابقه هريوم دويست دينار به رئيس مدرسه و هريون پنجهزار و نهصد دينار به ساير طلبه داده شود و در هر شب جمعه از حاصل اين موقوفات سوي يك ختمي كه در دفعه ي اولي به جهت روح نواب طوبي آشيان قدس مكان مقرر شده كهطار و پانصد دينار به سكنه ي طلبه ي مدرسه ي مزبوره داده شود كه يك ختم قرآن مجيد نموده ثواب آن را به روح كثير الفتوح، قربت نمايند و همچنين از حاصل اين وقف سوي ش قاب طعام مرقومه در دفعه ي اولي، شش قاب طعام ديگر در هر شب از ليالي و ايمام متبركه ي مفصله در آن، جهت طلبه ي سكنه و خدام مدرسه مزبوره از مصارف مزبور و حق التوليه و حق النظاره ي عالم و ناظ و حق التصدي باقي بماند برده سهم نموده سه سهم را بهجمعي كه در نجف اشرف سكني داشته باشند و به جاي ديگر نقل نكرده و به صفت استحقاق و فقر مصوف از فرقه ي ناجيه اماميه اثني عشريه باند نصف به سادات و علويات بي شوهر و ايتام سادات و نصف به غير سادات از صلحا و بيوه زنان و ايتام آنجا و سه سهم ديگر را به جمعي ديگر كه در كربلاي معلي ساكن باشند به تفصيل و شروط سكان نجف اشرف، و دو سهم ديگر به جمعي كه در بلده ي مباركه ي كاظمين عليهما السلام ساكن باشند به شروط و تفصيل سكنه ي نجف اشرف عايد سازند؛ و تعيين قدر اعطا به هر يك

منوط به رأي بندگان متولي و عالم و ناظر است كه به هر نحو مصلحت دانند عمل نمايند و و يك سهم ديگر را به زوار عبتاب عاليات از قرار هر يك نفر پنجهزار دينار بدهند و اگر در سالي آن قدر زوار نروند كه مجموع يك سهم به ايشان داده شود آنچه از رسد زوار باقي بماند ضميمه ي هشت سهم حصه ي سكنه ي اماكن مشرفه نمايند و يك سهم بقيه را در وجه متصديان بالمساوات به علاوه ي يك عشر مذكور فوق رسانند.

مزرعه موسومه به فيض آباد مشهوره به دهچي از مزارع مورچه خورت برخواراصفهان با اراضي و صحاري و مجاريي و باغات و قلاع و خيابانها و اشجار نابته در خيابانها و در حرايم آنجا كه اراضي آن به آب قنات موسومه به فيض آباد و به قنات موسومه به دهچي شرب مي شود و قنات ديگر آن كه موسوم به دولت آباد است به مزرعه ي مسعودآباد مزبور شرب مي شود بالتمام. قريه ي محدثه عاليجاه واقف موسوه به مؤمن آباد با راضي تابعه ي آن كه آب آن به مزرعه فيض آباد مشهوره به دهچي مذكوره قبل، شرب مي شود و به اين اعتبار در وقف نامچه ذكر آن نشده است. قنات باره كه پود آن در جنب كمال آباد است و قنات آن ار روي قنات جزآباد و جلاساباد و زمين اميرآباد مي گذرد و در پيش طاحونه گرگاب نزبديك قنات كمال آباد است و علامت دهكده و قلعه و باغات بايره دارد و موسوم به بهرام آباد بوده و در وقف نامچه قريه ي مستحدثه واقف نوشته شده بالتمام. قنات و مجري المياه موسومه به گرگاب كه آب آن به ارضاي كمال آباد و غيره وقفي

عاليجاه واقف شرب مي شود بالتمام. قريه مستحدثه عاليجاه واقف متصله به اراضي خيرآباد برخوار كه آب آن به اراضي كمال آباد مزبور شرب مي شود بالتما. قنات و مجري المياه موسومه به باينچه كه آب آن به كمال آباد مزبور شرب مي شود مزرعه ي رحمت آباد كه رحيم آباد نيز گفته مي شود محدود به رودخانه سهر و به قلعه ي خرم آباد و به قنات احمدآباد و به ارضاي مسعودآباد و به اراضي و صحاري و قنات و مجاري و دهكده و ابنيه و عمارات و باغات و قلاع و اشجار و اعيانات و غيرها بالتمام. طاحونتين معينتين كه يكي از آنها به آب گرگاب و ديگري به آب اشرف آباد داير است هريك با آلات و ادوات حديديه و مجريه و خشبيه و غيرذلك بالتمام.

دفعه ي ديگر كه وقف است بر كافه ي مومنين و مترددين و عامه مسافرين و عابرين كه به قدري كه مترددان و مسافران در رباط منزل مي نمايند هر كس وارد شود و در آن منزل نمايد و توليت و نظارت نو استصواب عالم و تصدي آن به دستور مسطور است و مصرف آن به اين نحو است كه مال الاجاره ي دكان رباط صرف تعمير ضروري آن و ملحقات آن شود به نحوي كه هميشه به حليه ي آبادي و معموري بوده مترددان از آن منتفع شونند و وجه اجاره ي دكان اگر از تعمير ضروري رباط زياده باشد آن زياده را در مصارف موقوفات مكتوبه در تحت دفعه ي ثالثه صرف شود و مال الاجاره ي دكان را زياده از قر كه گنتجايش داشته باشد نگيرند و قدغن نمايند كه مستاجر اجناس را به قيمت زياد تحميل مترددان ننمايد و هنيشه حجره ها و عرصه

و طويله ها را پاكيزه و معمور نگاه دارد.

رباط مستحدثه عاليجاه واقف موفق مشار اليه واقعه در قريه خيرآباد با توابع شرعيه بالتمام. رباط محدثه ي عاليجاه واقف واقعه ي در اراضي سنگ سفيد حوالي قريه ي معموره گندمان با توابع شرعيه بالتمام. رباطين مزبورين در آخر وقفنامجات اربعه نوشته شده، ايضا وقف مخلد شرعي نمود عاليجاه واقف مشار اليه تمامي رباط واقع در اراضي عشق آباد ماربين معروف به رباط انوشيروان را به نهجي كه در وقف رباطين متن مسطور است و صيغه كرده و به تصرف وقف داده است.

دفعه ي ديگر كه وقف است بر تعميرات و فروش عمارات سر كار فيض آثار آستانه ي متبركه و روضه ي منوره ي مطهره ي امام الانس و الجان المفترض طاعته و بقواطع البرهانها خليفة الله في ارضه امينه علي فرضه و ندبه؛ و توليت و نطارت و استصواب عالم و تصدي آن به تصيلي است كه آنفا مذكور شهد و مصرف آن هب اين نحو است كه هر ساله آنچه ا زحاصل آن بعد از وضع مايحتاج زراعات و موقوف عليه زيادتي ريع و تكثير انتفاعات و خرج قنوات و ساير ضروريات و مؤنات به عمل آيد يك عشر به حق التوليه مخصوص اعليحضرت متولي و يك عشر مخصوص علام و ناظر و يك عشر به حق التصدي متصدريون مشترك بوده باشد ه هفت عشر باثي را گماشته ي بندگان متولي و عالم و ناظر اولا صرف تعميرات ضروريه قبه ي مباركه ي حضرت و دارالحفاظ و ساير عمارات متصله به قبه ي مباركه و آنچه از تعميرات ضروريه زياد آيد ثانيا صرف فروش ضروريه ي قبه مباركه و دارالحفاظ و بيوتات متصله به آن نمايند. و اگر از

تعميرات و فروش ضروريه چيزي باقي بماند علاوه ي اطعام مقرري هرر روزه ي سركار فيض آثار نمايند و هفت عشر مزبور را به اين نحو به مصرف رسانند كه در اصفهان تسليم تجار معتبر و چتي؟ به استم تجار مشهد مقدس باز يافت نمايند و چتي را مصحوب زوار معتبر به مشهد مقدس نزدي احدي از آقايان معتبر كه در مشهد مقدس سكني داشته باشد فرستاده مقرر دارند كه آن آقا وجه آن را باز يافت و خود به ترتبي كه مذكور شد در تعميرا و فروش و اطعام الاول فالاول صرف نمايند و اگر از آقايان احدي در آنجا سكني نداشته باشد به عهده ي شخص معتير دين داري مقرر دارند كه او خود به خدمت مزبور قيام نمايد و وجه مزبور را به گماشتگان متولي و ناظر سركار فيض آثار ندهند و به اين اعتماد ننمايند كه گماشتگان ايشان به مصرف مي رسانند و متولي و ناظر سركار فيض آثار را به هيچوه من الوجوه در وقف مزبوره در مصرف رسانيدن حاصل آن تمكين ننمايند.

مزرعه محمد آباد بسطام مشتمله بر چهار رشته قنات يكي موسومه به كودينان و ديگري به كلوي و ديگري به دن زنو (؟) و ديگري به دو تپه محدوده شرقيا به ارضاي قنات جاريه خوزيان كه رودخانه از جانب شرقي قبرستان خوزيان كشيده و منتهي شده به سياه آب رودخانه ي مزبوره واسطه ميانه ي مزرعه ي مزبوره و اراضي خوزيان است و غريبا به اراضي موات متصله به شارع قريه ي ده ملا و شماليا به جبل و جنوبيا به اراضي مزرعه بيجن آور و رودخانه سياه آب با كافه ي ملحقات از اراضي دايره ي و

بايره و مجاري و انهار و جدوال و شرب مشارب و اعيانات و مارات شش دانگ و غير ذلك بالتمام. مزرعه ي دايره ي مشهوره به مزرعه تقي آباد واقعه در بلوك قهپايه ولايت بسطام با توابع شرعيه از اراضي و صحاري و اوشات معموره و غير ذلك بالتمام. مزرعه ي دايره ي مشهوره به مزعره تقي آباد واقعه در بولك قهپايه ولايت بسطام با توابع شرعيه ار اراضي و صحاري و اوشات معموره و غير معموره و قنوات و انهار و مجاري دايره و بايره و باغات و حصار و دهكده و جدران و اشجار و كروم و ساير ما يتعلق بها شرعا و قديما و جديدا داخلا و خارجا سمي ام لم يسم و ذكر فيه اولم يذكر؛ مزرعه مزبور، در آخر وقفنامجات اربعه نوشته شده ليكن چون موافق است با مزرعه محمدآباد در جميع مصارف و قيود و خصوصيات، لهذا در اين فهرست با وقف محمدآباد قلمي گرديد.

دفعه ي ديگر كه وقف است و توليت و نظارت و استصواب عالم و تصدي آن ه نهجي است كه در دفعه ي اولي و ثانيه نوشته شده و درباره ي متصدين چنين قرار داه كه اگر در ايام حيات واقف، ايشان يا احدي از ايان را وفات رسد خود را از احوال اولاد ذكور ايشان استفسار نموده و با اتصاف به ديانت و امانت به او رجوع نمايد و الا به هر كس ديگر كه مناسب داند مفوض دارد و بعد از واقف ناظر به استصواب عالم، بعد از عرض به خدمت بندگان اعليحضرت متولي به هركس كه متصف به امانت و ديانت و راستي و وقوف و كارداني باشد به او

رجوع نمايد لكن بايد كه از اولاد ذكور متصديون استفسار نمايد و چنانچه اولاد ذكور ايشان قابليت داشته باشند ايشان را مقدم دارد و متصديون خدمات جزو خود را به هريك از عتقاء واقف كه قابليت داشته باشند رجوع نمياند و همچنين در متن عقد وقف قرار داده كه نجابت و رفعت و معالي پناه حاجي محد رحيم ولد حاجي ابوالعلا به امر نويسندگي و سر رشته ي داد و ستد و جمع و خرج محصولات و اخراجات قنوات و تعميرات مدرسه ي مزبوره و عمارات اين وقف و موقوفات سابقه و لاحقه ي مكتوبه در وقفنامجات متلاصقه مادام به وصف ديانت و امانت و راست قلمي متصف باشد قيام نمايد و بعد از وفات او عاليجاه واقف مادام الحيات بدون مدخليت غير به هريك از اولاد و برادارن و اولاد ايشان كه متصف به صفات مذكوره باشند رجوع نمايد، و اگر از ايشان چنين كسي نباشد به ديگري كه متصف به صفات مذكوره باشد رجوع خواهد نمود و بعد از واقف، ناظر هر عصر به استصواب عالم آن عصر به اولاد و برادران حاجي رحيم مزبور و اولاد ايشان اگر متصف به صفات مزبوره باشند و الا هب هركس كه قابليت داشته باشد بعد از عرض به خدمت اعليحضرت متولي رجوع نمايند تا سر رشته بر داد و ستد و باقي و فاضل متصديون و تحويلداران و حاصل و مداخل و مخارج موقوفات و ساير امور متعلقه به اين وقف و موقوفات سابقه و الحقه كه نويسندگي در كار داشته باشد به لوازم آن قيام نمايد و مصارف اين وقف را متن عقد وقف مزبور چنين قرار

داده كه هر ساله ا زحاصل آن اولا اخراجات قنات و تعميرات و عمارات و مؤنات زراعات اين وقف كه هر آينه در توفير محصولات و تكثير انتفاعات مدخليت داشته باشد كرده شود و اخراجات موقوفات سابقه و لاحقه اگر نعوذ بالله مداخل آنها وفا به مخارج آنها نكند واخراجات و تعميرات مدرسه ي مزبوره هر گاه محتاج به تعمير زيادي شود كه از مداخل موقوفات سابقه تدارك آن حسب الواقع نشود بر سبيل تتمه از حاصل اين وقف صرف آن شود و آنچه از اخراجات مزبوره باقي بماند يك عشر آن بح حق التوليه مخصوص بندگان اعليحضرت متولي و يك عشر ديگر را مادام الحيات، واقف در وجود خيرات و مبرات صرف نمايد و بعد از واقف يك عشر مزبور به جهت ناظر و عالم بالمناصفه و يك عشر ديگر به حق التصدي متصديون بالمساوات بوده باشد و از هفت عشر بقيه هر ساله دوازده تومان تبريزي مواجب در وجه نويسنده ي سركار اين وقف و موقوفات سابقه و لاحقه رسانند و هر ساله شش هزار من غله بالمناصفه به وزن شاه در وجه مقرري رفعت و معالي پناهان امام قلي بيك و حاجي محمد علي بيك و الله و يريد بيك بزرگ و عليرضا بيك و محمد قلي بيك كوچك و الله و يردي بيك كوچك گرجي كه سابقه گرگين نامد داشته عتقاء سته ي عاليجاه واقف هر يك يكهزار من داده شود و رسد هر يك از عتقاء سته بعد از فوت او فيمابين اولاد او و اولاد اولاد او و هكذا للذكر مثل حظ الأنثين منقسم شود به شرط تقدم بطن سابق بر بطن

لاحق و اگر ولدي نداشته باشد رسد او به ساير جماعت مزبوره كه درآن مرتبه باشند به دستور مسطور داده شود و در ماده ي اولاد اناث ايشان چنين شرط نموده قرار داد كه مادام به حباله ي زوجيت احدي در نيامده باشند يا آنكه شوهري از آن سلسله كرده باشند رسد به ايشان داده شود و اگر به غير آن سلسله شوهر كنند از ايشان مقطوع و علاوه ي ساير آن سلسله كه در آن مرتبه باشند نمايند و اگر شوهري كه از غير آن سلسله باشد فوت شود باز رسد به او داده شود و چون احدي از ايشان وفات يابد و فرزندي نداشته باشد رسد او علاوه ي ساير موجودين در آن مرتبه شود و اگر سلسله عتقاي سته و اولاد ايشان منقرض شوند مجموع حصه ي ايشان منضم به ساير محصولات وقف مزبور و در ساير مصارف آن مصروف گردد. و هر ساله در روز عيد مولود حضرت امير المؤمنين و امام المتقين دوازده قاب طعام به آنان و افشره و غليان و قهوه و لوازم آن در مدرسه ي مزبوره طبخ نمايند و عالم مشار اليه جمعي از علماء و فضلاء و اعيان و اكابر را كه مناسب داند در ان روط حاضر ساخته مضمون وقفنامجات سابقه و حال و لاحقه رار در حضور ايشان خواد همگي را بر مضامين آنها مطلع سازد تا ازحاضرين به غايبين رسيده دائما دارالسنه و افواه امر موقوفات مزبوره شايع و داير و متواتر گرديده از شوايب تغيير و تبديل و اندارس مصون و محروس باشد و بقيه را منضم به محصولات موقوفات سابقه در مصارف حق التدريسو وظيفه ي رئيس

و ساير طلبه و خدام و مؤذن و وجه ختم كلام الله مجيد رباني و اخراجات تعزيه ي و اطعام مقرري و فروش و روشنايي مسجد مدرس و شبستان و متوضاها و پله كانها و چرخ و دلو ريسمان جهت آب كشيدن و ساير مصارف مدرسه ي مباركه ي سلطان حسينيه ي مزبوره صرف نمايند و آنچه از آنها اضافه بماند بر ده سهم نموده سه سهم را به ادات و علويات و ايتام نجف اشرف و سه سهم را به ساات و علويات و ايتامكربلاي معلي و دو سهم به سادات و علويات و ايتام قصيه ي طيبه ي كاظمين عليهما السلام به شرح و تفصيل و شروطي كه در دفعه ي متقدمه ذكر شده و دو سهم را بقيه را به زوار عتباب عاليات منوط به رأي عالم و ناظر بدهند لكن بايد به هركس زياده از يك تومان ندهند و ازين اضافه كه برده سهم مي شود حق التوليه و حق النظاره و حق التصدي اضاف نشود و مبلغ سيصد تومان تبريزي از حاصل مظفرآباد مزبور به موجب مزرعه مظفرآباد برخوار اصفهان واقعه در دامنه كوه فلارته با كافه ملحقات شرعيه از اراضي و صحاري و قنوات و انهار و مجاري و باغات و دهكده و قلعه وعمارات و اشجار و غير ذلك محدوده به اراضي دهنو و به اراضي محمود آباد و به اراضي نعميم آباد و به اراضي عاشق آباد و به مزرعه كلنگان و به اراضي محمدآباد و به اراضي عشق آباد بالتمام. مزرعه ي بيجن آور كه بيجن آباد نيزگفته مي شود واقعه در خوزيان بسطام با اراضي و صحاري وقنوات و انهار و مجاري كلما يتعلق بها شرعا من القديم

الي الان محدوده شرقيا به دو تپه و رودخانه و غريبا به راهجن و شماليا به شارعغ عام عراق و خراسان و بعضي به دو تپه ملك خوزيان و جنوبيا به نهر سياه آب بالتمام.

شرطي كه در متن عقد وقف آن نموده بود به جهت كرايه ي نقل و حمل محصولات موقوفات حوالي و حواشي اصفهان به انبار مذكور در دفعه ي اولي واقعه در كنار زاينده رود اصفهان به جهت زيادي اخراجات تعميرات و خرابي مدرسه ي مزبوره و عمارات موقوفات لاحقه و قنوات آنها وضع و به تاجر معتبري به قرض داده و تمسك معتبر مشروعي گرفته و مرابحه ي مشروعه بر آن قرار شده و چينين شرط نموده كه دائما مبلغ مزبور به جهت مصرفين مزبورين در نزد تجار معتبر بوده باشد و ناظر موقوفات عاليجاه مشار اليه در جميع اعصار به استصواب عالم مذكور خاطر از اعتبار تجاري كه مبلغ مزبور به ايشان داده مي شود و از وثيقه و مرهوني كه بر مبلغ مزبور قرار مي دهند جمع نمايند و نويسنده ي سركار موقوفات محاسبه ي نما و مرابحه ي آن را دائما مشخص نموده سر رشته بر آن نگاه دارد و يكصد و پنجاه تومان از آن جمله به جهت احتيطا اين معني باشد كه در رفع محصولات اگر زرنقد موجود از حاصل و مداخل موقوفات نبوده باشد و صرفه در فروختن حاصل در آن وقت نبوده باشد از يكصد و پنجاه تومان مزبور كرايه ي محصولات را داده محصولات را به انبار مذكور نقل و در آنجا منبر ساخته بعد از نوروز فيروز سلطاني كه هنگام ارتفاع قيمت و نفع آن به مصارف وقف بيشتر است فروخته شود و

وجه كرايه ي مزبوره را كه از تاجر گرفته باشند از قيمت حاصل مزبوره و اگر وفا نكند از حاصل سال بعد باز به تاجر مزبور بدهند و هكذا يكصد و پنجاه تومان ديگر به جهت احتياط اين معني بوده باشد كه اگر العياذ بالله خرابي زيادي در عمارات مدرسه ي مزبوره و عمارات ساير موقوفات و قنوات اصفهان و بسطام بهم رسد كه در آن وقت زرنقدي از بابت حاصل و مدخل موقوفات موجود نباشد و صرفه در فروختن حاصل در آن وقت نباشد يا آنكه زرنقد موقوفات وفا به اخراجات مزبوره نكند از يكصد و پنجاه توما مزبوره تدارك اخراجات مزبوره شده بعد از آن عوض آن حاصل و مدخل موقوفات به تاجر مزبور داده شود و هكذا و چون از نماء سيصد تومان مزبور مبلغي بهم رسد كه گنجايش داشته باشد كه ملي يا مستغلي خريده شود اضافه را ملك يا مستغلي خريده و به شرايط مذكوره ودر وقف مظفرآباد مزبور وقف نمايند و اصل سيصد تومان را به جهت مصرفين مزبورين باقي بگذارند و بايد هميشه اين قاعده مرعي و مستتمر باشد كه يكصد و پنجاه تومان در وقف احتياج در مصرف كرايه ي نقل و حمل محصولات به انبار مزبور و يكصد و پنجاه تومان د رمصرف اخراجات خرابي و تعميرات زياد مدرسه و عمارات و قنوات و موقوفات صرف شود و بعد از كار سازي عوض آن به تاجر داده شود و از نما و مرابحه ي آن ملك يا مستغلي خريده و وقف شود و بايد كه مادام نما و مرابحه ي از آن بهم رسد كه ملك و مسغلي خريده نشده باشد

آن نما را به علاوه ي اصل مورد معاملات شرعيه ساخته از آن نيز تحصيل مرابحه ي مشروعه نمايند و در دادو ستدي كه به تجار داده مي شود رهن بگيرند و نهايت احتياط نمايند كه تلف نشود و چون وجهي كه به جهت مصرفين مزبورين داده شود به تصديق ناظر و عالم نوشته به مهر متصديون بگيرند و جايز و روا نيست كه از سيصد تومان مزبور در غير اين دو مصرف صرف نمايند فهرست مكتوب مذكور مجملي است از وقنامجات اين بنده ي درگاه كه در باب موقوفات خود و توليت و نظارت و استصواب عالم و تصدي و جماعت موقوف عليهم و مصارف حاصل و نماي آنها و شروط و قيود آنها مرقوم شده و آنجچه وقف نموده ام از مدرسه ي مباركه موسومه به مدرسه ي سلطان حسينيه و مساجد و حمامات و رباطات و باغات و دكاكين و بازارگاه و مستغلات و آب انبارها و عمارت انبار و قري و مزارع و لقاطات و غير ذلك چون در مدت متمادي به مساعدت توفيقات الهي و بركات اعليحضرت شاهنشاهي اين غلام بهم رسانيده و وقف نموده امر ثواب آنها به روزگار فرخنده آثار آن اعليحضرت عايد خواهد گرديد و چون بر اين موقوفات مجلات وقفنامجات شرعيه قلمي و به يكديگر ملصق و در يك طومار مجتمع و به مهر مهر آثار مبارك اشرف اقدس اعلي مزين و به خطوط و امهار اهالي شرع شريف و علماي اعلام و سادات ذوي الاحترام محلي شده و دو سوادمعتبركه مطابقه آنها با اصل به امهار اهالي شرع شريف و سادات عظام كرام رسده و همگي آنها مضبوط گرديده در اين وقت

به جهت تذكره و مزيد استحكام و به جهت بازيافت و استيفاء بعضي قيود و تفاصيل موقوفات اين فهرست قلمي شده و آن را نسخ متعدد نموده و خود مهر كرده و به امهار آن جماعت رسانيده ام و يك نسخه از آن جمله را به حضرت علامي فهامي مولانا محمد مؤمنا مدرس مدرسه ي مزبوره و يك نسخه ي ديگر را به فضيلت و كمالات پناه شيخ جلال رئيس مدرسه ي مزبوره و يك نسخه ي ديگر را به عاليجاه مقرب الخاقاين محمد ابراهيم بيك يوز باشي آقايان و يك نسخه را به حاجي محمد كبير و يك نسخه ي ديگر را به حاجي مهديخان بيك و يك نسخه ي ديگر را به حسن بيك و يك نسخه ي ديگر را به شخص كه در بسطام متوجه نسق محمدآباد و تقي آباد و بيجن آور است سپرده و يك نسخه را به انباردار سپرده و يك نسخه را خود نگاه داشته ئ ام و يك نسخهي ديگر در خزانه ي عام مضبوطست تا دست بدست به اولاد مدرس و متصديان و غير هم عقبا تعقيب عقب رسيده از اخلتال و اختلاف و اندارس مصون و محروس شود و در نظر دارم كه انشاء الله تعلي ثبيت از فهرست مزبور به دفاتر سر كار ضابطه و به دفتر موقوفات ممالك محروسه سپرده شود كه در طي ازمنه و اياممتماديه كه به آنها رجوع كنند موجب تذكر و مزيد استحكام اوقاف مذكوره گردد و اين بنده درگاه خلايق اميدگاه موقوفات مذكوره را موافق قانون شريعت مقدسه ي غرا وقف نموده و بر نهج شرايط مرقومه صيغ شرعيه بالعربيه و الفارسيه جاري ساخته ام و چون اعليحضرت شاهنشاهي ظلل اللهي كه

متولي اين اوقافند بالمشافهة العلية العاليه نيابت توليت خود را به اين غلام شفقت فرموده اند وبر طبق آن رقم مبارك اشرف عز صدور يافته است اين غلام به عنوان وقفيت و نيابت توليت در جميع آنها دخل و تصرف نموده و مي نمايم و نجابت و رفعت و معالي پناه حاج الحرمين الشريفين حاجي محمد كبير تاجر اصفهاني را كه يكي از متصديانست و به ديانت و امانت و كارداني موصفست و اطلاع تمام بر جزئيات موقوفات مزبور دارد به نيابت نظارت خود تعيين نموده ام كه مادمت حيا باقيا نيابت نظارت اوقاف مزبوره به او مفوض باشد و بعد از آنكه نوبت نظارت به ناظرا بعد و علماي اعلام رسد هرگاه ايشان نيز مناسب دانند نيابت نظارت را به مشار اليه مرجوع خواهند فرمود كه به استصواب عالم ديني عمل نمايدء والا به هر نحو كه مصلحت حال موقوفات را دنن معمول خواهند داشت و بالجمله شرايط صحت و لزوم وقف در همگي موقوفات مزبوره تحق و وقوع يافته و وقف لازم گرديده و من بعد هيچ احدي را جايز و سايغ و روانيست كه تغيير و تبديل آنها نمايد و در ضمن صيغ همگي اوقاف شرط نموده ام كه هيچ احدي تصرفات مالكان ننمايد و در معرض بيع لازم و بيع شرط و رهن و هبه غير ذلك از تصرفات مالكان در نياورند و به متغلبه اصلا و مطلقا به اجاره ندهند و به اجارات طويله خواه به عقد واحد و خواه به عقود متعدده ندهنء و بر خلامف مصارف مرقومه صرف ننمايند و در هيچ عصري از اعصار صدر عظام خاصه عام و نايبان ايشان

در موقوفات مزبوره مدخل ننمايند و به احدي از مستحقين به صيغه ي وطيفه و مدد معاش و ارتزاق چيزي از آن را ندهند مستوفيان ممالك محروسه و مباشرين موقوفات متفرقه اصلا و مطلقا دخلي در آنها نكنند و حواله و اطلاقي ننمايند و اگر به خلاف ذكر صدور عظام يا نايبان ايشان يا احدي از مباشرين موقوفات در اين موقوفات دخل نمايند مورد غضب الهيا و سخط حضرت رسالت پناهي و محل طعن ملائكه و پيغمبران و ائمه ي طاهرين و عباد الله صالحين باشند فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه ان الله سميع عليم و عليه لعنة الله و الملائكة و الناساجميعن و حرر ذلك في غرة شهر محرم الحرام السنة خس و عشريه و مائة و الف من الهجرة المباركة المصطفوية المحمدية علي مهاجرها و اله الائمة البررة الف الف آلاف و سلامه و صلوته ثنآء و تحية. احكام و فرامين شاه در حاشيه ي وقفناه

شرح عريضه ي عاليجاه واقف موفق مشار اليه آنكه به عرض مي رساند كه اين پيره غلام، قليلي املاك و رقبات كه به دولت ولي نعمت بهم رسانيده ام، همگي وقف و به تصرف داده، متولي شرعي آنها ولي نعمت اند؛ و چون بعضي آز آن محتاج به تعميرات و اجراي قنوات بود، روز اول، اين غلام عرض نموده كه بنده را مرخص فرمايند كه نظم و نسق آنها بكنم؛ ولي نعمت مرخص فرمودند؛ بنابراين استدعا دارد كه لي نعمت عالميان در اين باب رقم مبارك مرحمت و صادر شود كه تا حيات مستعار باقي باشد از جانب ولي نعمت، مباشر نظمو نسق آنها شود؛ يا به خط مبارك بر حاشيه همين

عريضه دو كلمه رقم فرمياند كه احتياج به رقم مبارك عليحده نباشد كه اين غلام هر ساله حق التوليه را به نظ اقدس رسانم و مابقي را به مصارف وقف دهم؛ امره اعلي

شرح رقم مبارك نواب اشرف اقدس ارفع همايون اعلي بر عنوان عريضه ي مزبوره - هو محل مهر به نظر رسد به نحو استدعاء، واقف را مرخص و مأذون فرموديم كه تعميرات ضروريه و اجراي قنوات و نظم و نسق املاك و رقبات موقوفه را آنچه لازمه ي نظم و نسق است كما ينبغي بجا آورده، آثار سعي خود را به روز به روز به ظهور رساند. تحريرا في شهر شعبان المعظم 1125.

قد صرت فائزا بزيارة اصله الاشراف الاقدس الاعلي - محل مهر چون به موجب مبادي آداب عاليجاهي مستغني الالقابي مقرب واقف موفق معظم اليه در ضمن عقد وقف مزبور متن قرار و شرط نموده بودند كه مادام متصديونمزبورون قابليت و اهليت داشته باشند به امر تصدي مزبور قيام نمايند و الا اختيار عزل و تغيير ايشان با عاليجاه معظم اليه بوده باشد و عاليجاه واقف معظم اليه نمودند كه مدت پنج سال قبل از اين حاجي كبير مذكور كه احديالمتصدين است عدم صلاحيت و اهليت و ديانت به منصه ظهور رسيده، در آن تاريخ او را از امر تصدي مزبور اخراج و بي دخل، و شيخ لطف الله را در عوض حاجي كبير مذكور تعيين نموده اند كه به امر تصدي نسلا بعد نسل قيام و اقدام نمايد و تعويض امر مزبور به آنها كه به زيور قابليت و اهليت و ديانت آراسته و پيراسته باشند؛ عاشر شهر شعبان المعظم سنة 1133

چون وكلاء اجلاء ذوي

الاعتداء عالي جاهي مستغني الالقابي كل حصص مفصله مرقومه متن را به شرايط و اركان مقرره آن وقف و تعيين اعليحضرت متولي و ناظر و متصديان جهت آنها و در متن عقد وقف مزبور شرط شرعي نموده بودند كه متصديان آن مادام به زيور اهليت صلاحيت آراسته باشند به امر تصدي مزبور قيام و اختيار عزل و تغيير ايشان با عاليجاه واقف معظم اليه بوده باشد و عاليجاه معظم اليه نمودند كه از حسن بيك مزبور متن كه احد المتصدين است عدم صلاح و ديانت و اهليت به ظهور رسيده، لهذا حسن بيك مزبور را از امر مذكور اخراج و تصدي و رسيد حق التصدي او را ضميمه و علاوه تصدي رفعت و معالي پناه حاجي مهدي خان بيك مزبور نموده كه كما ينبغي و يليق به امر تصدي مذكور قيام و اقدام و حسن سعي خود را به منصه ظهور رساند، حق التصدي مزبور را اخذ و تصرف نمايد. عاشر شهر ذي حجة سنه 1129.

حكم جهان مطاع شد آنكه رفعت و معالي پناه مقرب الخاقاني نظاما للرفعة و المعالي آقا كمال صاحب جمع خزانه عامره به عرض رسانيد كه املاك مفصله ضمن خود را قبل از اين بر مدرسه كه اراده ساختن آن نموده و ساير مصارف شرعيه وقف نموده و چون در اين وقت به مرتبه ي صاحب جمعي مزبور سرافراز گشته خدمت مزبور تحويلداريست، امكان دارد كه ارباب غرض سخن هاي خلاف واقع درباره ي مشار اليه به عرض اقدس رسانند. استدعا دارد كه رقم اشرف در باب اينكه املاك مذكور، قبل از تعويض خدمت مزبور در تصرف مشار اليه بوده و بر مصارف وقف

نمود صادر گردد بنابر شفقت شاهانه درباره ي مقرب الخاقان مشار اليه مقرر فرموديم كه املاك مزبوره به شروطي كه وقف نموده كماكان وقف بوده، احدي به عنوان ملكيت دست تصرف بر آن دراز نكرده پيرامون نگردد و مدرسه ره به نحوي كه در نظر دارد بنا بموده به اتمام رساند و در جميع ابواب به توجهات گوناگون پادشاهي مستوثق و اميداوار بوده باشد كه به هيچ وجه سخن ارباب غرض در پيشگاه خاطر اقدس فروغي ندارد؛ تحريرا في شهر محرم الحرام سنه 1107.

حكم جهان مطاع شد آنكه چون از شرف خازني نقد خالص عيار اخلاق و ايمان و سعادت جاوداني كمال خلوص عقيدت و ايقان اين خاندان ولايت نشان بحكم «ان الله لا يضيع اجر المحسنين» توفيق مالك الملك يزدان و تأييد پادشاه علي الاطلاق مستعان دست قدرت سلطنت و خلافت و يد مقدرت بسالت اين خانواده ي ولايت و امامت بالاي دست سلاطين روي زمين و همدست كارگزاران قضا و قدر كردگار معين در ترويج دين مبين و تكثير خيرات و مبرات سنن سيد المرسلين و تحصيل رضاي الهي و اجراي اوامر و نواهي و يد بيضا نماست «هذا من فضل ربي ليبلوني، ءاشكر أم اكفر و من شكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان ربي غني كريم» (11)لاجرم به شكرانه ي اين موهبت عظمي در اين ولاء كه به رهنمايي هادي توفيق ذو الجلال و دلالت قايد تأييد ايزد متعال از كمال اخلاص و بندگي و نهايت عقيدت و صوفي گري رفعت و معالي پناه مقرب الخاقاني نظاما للرفعة و المعالي آقا كمال ريش سفيد حرم محترم عليه عاليه و صاحب جمع خزانه ي عامره

مظهره كريمه ي «الذين امنوا و عملوا الصالحات طوبي لهم و حسن مآب» گشته و سعادت دو جهان اندوخته مدرسه رفيعه ي در محله ي عباس آباد در دارالسلطنه اصفهان به نام نامي و اسم سامي نواب همايون تا بر اوج گردون افراخته و مسمي به مدرسه ي سلطان حسينيه ساخته و املاك و مستغلات كتبي خود را به تفصيل ذيل (12)جهت مدد معاش و وظيفه و مواجب مدرس و طلبه و مؤذن و خدمه و شيلان و آب اش و غيره مصارف بر وقف مؤبد و ثواب ان را به روح پر فتوح نواب خاقان طوبي آشايان قدس مكان و به روزگار نواب كامياب همايون مؤبد قربت نموده بر ذمت بلند خسروانه و همت ارجمند پادشاهانه لازمه ي گشت به مؤداي صدق انتماي «و يجزي الذين أحسنوا بالحسني» او را مشمول عواطف خاقاني و منظور انظار سلطاني و بين الاماثل و الاقران به ارجاع دو منصب عظيم المرتبه بلند و دو خدمت جليل المنزله ارجمند مباهي و ممتاز و مفتخر و سرافراز و بنابر توجه خاطر دريا مقاطر اشرف به ترويج امور خيرات و مبرات و كال اهتمام در اشاعه ي علوم شرعيات و تحصيل رضاي خالق البريات و شركت تام در اجر جزيل ان مثوبات تمام مالوجهات و وجوهات و حقوق ديوان محال مفصله فوق را اعم از آنكه جمع دفتري داشته باشند يا نود درآمد و مميز ملاحظه و جمع آن را مشخص نكرده باشند از تاريخ دو ماه ي توشيقان ئيل در وجه سيور غال ابدي و معافي سرمدي سركار وقف مزبور و داخل مداخل وقفي كه مصارف مقرره مسطوره دروقفنامچه كه به خط مبارك شعاع كردار و

مهر خورشيد خير مهر آثار نواب همايون ما مزين گشته صرف شود مقرر، و آنچه ازمالوجهات و ساير جهات مزبوره به تيول و سيورغال و همه ساله مقرر بوده باشد از تاريخ مزبور قطع فرموديم كه به سيور غال و معافي مذكور منظور بوده به تيولداران و همه ساله داران عوض داده شود. مستوفيان عظام و حكام و وزراء كرام و عمال خجسته اعمال و كلانتران و داروغگان و تيولداران و همه ساله داران و متصديان و مميزان تفاوت جمع و نو درآمد و مباشران مهمات ديواني محال عراق و فارس اصلا و مطلقا به هيچ وجه من الوجوه به خلاف حكم و حساب، مدخل در موقوفات مزبور ننمده قلم و قدم كوتا و كشيده دارند و از حشو نتيجه ي اخراجات موضوع و مستثني دانند و به علت اخراجات و استصوابيات و مالوجهات و وجوهات حكمي و غير حكمي و عوارض مسددة الابواب از علفه و علوف و قنلغا (13)و رسومات داروغعگي و ساير اعتمال و توجيهات خلاف حساب و سرشمار و خانه شمار و سلامي و ساوزي و مهماني و پيشكشي و عيدي نوروزي و هوايي و مدد خرج و حواله ي تنفنگچ و چريك و مقطعي و بيگار و شكار و الام و الاغ و خرج (طرح) و دست انداز و يراق پوشي ايام عاشورا و سايرتكاليف ممنوعه و غير ذلك به هراسم و رسم كه بوده باشد حواله و اطلاقي بر موقوفات مزبوره و رعايا و مستأجران و ضابطان آن نكرده اعزاز و احترام مباشرين و رعايت و مراقبت رعايا و متسأجرين موقوفات مزبوره را واجب و لازم شناسند وشكر و شكايتي كه از

آن جماعت به عرض اقدس رسد مؤثر دانند. كدخديان و رعايا و زراعين و مسأجرين و ضابطان و دكانداران سال به سال مالوجهات و حقوق ديواني خود را به مباشرين ضبط و صرف موقوفات مزبوره واصل ساخته چيزي قاصر و منكسر نگردانند. مستوفيان و حكام كرام در دفاتر خلود رقم اين عطيه را در دفاتر خلود ثبت نموده به تيلوداران همه ساله داران و صاحبان سيورغال محال مزبوره عوض دهند و از شائبه تغيير و تبديل مصون و محروس شناسند و در اين باب قدغن دانسته هر ساله رقم مجدد طلب نمايند و در عهده دانند؛ تحريرا في شهر رجب المرجب سنه 1111.

حكم جهان مطاع شد آنكه چون پيوسته از خزانه جود و عطاي دادار بي همال بر وفق خواهش اولياي اين دولت عديم المثال به ضميمه ي اين خاندان مكرمت و افضال در مرتبه ي اعلي و عين كمال مهياست، ما نيز، در ازاي آلاي الهي نهمت فلك فرساي شاهنشاهي را مصروف به انتظام احوال علماي ديندار و فقهاي حقانيت شعار و تنسيق اماكن و مدارس و توسع معايش و ملابس آن گروه دانش پژوه فرموده ايم تا از رهگذر نشر فضل و افضال و انشراح بال و.... اماني و آمال آن قوم حميده خصال صيت معدلت گستري و دين پروري اين خاندان پيغمبري مرسله گوش مكتبان مكان امكن گردد و قبل از اين كه از كمال اخلاص و صوفي گري رفعت و معالي پناه مقرب الخاقاني حاج الحرمي الشريفين نظاما للرفعة و المعالي آقا كمال ريش سفيد حرم محترم عليه عاليه و صاحب جمع خزانه عامره به سبب بناي مدرسه اي بنام نامي همايون در محله عباس آباد دارالسلطنه

اصفهان گردن مباهات از همگنان افروخته و در اندك زماني پيرايه ي اتمام را زيب اندام آن بناي خجسته فرجام ساخته، قدري رقبات را كه به سعي خويش تحصيل و وقف مدرسه نموده و بدان جهت جالب اجر جزيل و طالب ثواب جميل جهت ذات با بركات نواب همايون گرديده بود و حسب الاستدعاي مقرب الخاقان مشار اليه مالوجهات و وجوهات و حقوق ديواني رقبات مزبوره را به موجب رقم قضا توأم عليحده به سيور غال ابدي مدرسه ي مزبوره مقرر فرموده بوديم و در اين ولاء نيز معروض قوايم سرير عرش نظير سلطاني و استدعا نمود كه مالوجهات و وجوهات و حقوق ديواني بعضي رقبات كه به تفصيل ذيل مزرعه فيض آباد مشهور به دهچي واقعه در مورچه خورت.... بالتمام، مزرعه كمال آباد.... كه از بايرات قديم است بالتمام، مزرعه خيرآباد واقعه در مورچه خورت از احداثي، مزرعه اشرف آباد واقعه در مورچه خورت كه پنج رشته قنات دارد تحصيل نموده به دستور سيورغال مدرسه ي مذكوره مقرر گردد بناء عليه عنايت شاهانه را به استكمال آن امر خير مآل نامزد فرموده از ابتداء ششماهه يونيت ئيل كل مالوجهات و وجوهات و حقوق ديواني مزارع اربعه مذكوره را كه بعضي ابتياعي و بعضي احداثي مقرب الخاقان مشار اليه است اعم از آنكه جمع دفتري داشته باشند يا نو درآمد و مميز ملاحظه و جميع آن را مشخص نكرده باشد به سيورغال ابدي و احسان سرمدي مدرسه ي رفيعه مزبوره مقرر فرموديم. مستوفيان عظام و وزراء و حكام كرام عمال خجسته اعمال و كلانتران و داروغگان و متصديان و مميزان تفاوت جمع و نو درآمد و مباشران مهمات ديواني دارالسلطنة مذكوره اصلا

و مطلقا و به هيج وجه من الوجوه و به هيچ جهتي از جهات.... محال مزبوره نمو، پيرامون نگردند و قلم و قدم كوتاه و كشيده دارند و از حشو نتيجه ي اخراجات موضوع و مستثني دانند و به علت مالوجهات و وجوهات حكمي و غير حكمي و خارج المال اربابي و رعيتي و اخراجات و استصوابيات و عوارضات مسددة الابواب از علفه و علوفه قنلغا و سيورسات و الام والاغ و طرح و دست انداز و شكار و پيگار و رسوم داروغگي و رسم المهر و رسم الصداره و عشر و ده نيم و رسوم ميرابي و رسوم ساير عمال و توجيهات خلاف حساب و سرشمار و

خانه شما و سلامي و ساوري و مهماني و پيشكش و عيدي و نوروزي و هوايي و مدد خرج و حواله تفنگچي و چريك و مقطعي و يراق پوشي عاشورا و شاطر دواني و وجوه محترفه و كندلك و مشتبق و اسب چاپار و ساير تكاليف به هراسم و رسم كه بوده باشد حواله و اطلاق بر محال مزبوره ننموده و اگر فرضا در وقتي از اوقات حكمي در باب سيورغالات صادر گردد كه في الجمله تكليفي در آن باشد محال مزبوره را از آن تكليف نيز معاف و مسلم داشته، سيورغال مزبور را از سيوغالات مستثني شمارند و اعزاز و احترام مباشرين و رعايت و مراقبت رعايا و مستاجران محال مزبوره را واجب و لازم شناسند و شكر و شكايت كه از آن جماعت به عرض اقدس رسد مؤثر دانند و صدور عظام و مباشرين موقوفات به هيچ وجه من الوجوه و به هيچ وقتي از اوقات، دخل

در سيورغال مذكوره و محال مزبوره نكرده اصلا و مطلقا متعرض نگردند.

كدخدايان و رعايا و زارعين و ضابطان و مستأجران محال مزبوره، سال به سال مالوجهات و وجوهات و حقوق ديواني خود را به مباشرين ضبط و صرف سيورغال مزبور و اصل ساخته، چيزي قاصر و منكسر نگردانند و گفتگويي كه فيمابين ايشان واقع شود و قضايايي كه سانح گردد، سوي خون كه به ديوان اعلي متعلق است در هر عصري به متصديان موقوفات مدرسه رفع نمايند. مستوفين عظام كرام ديوان اعلي رقم اين عطيه را در دفاتر خود ثبت نموده از شائبه تغيير و تبديل مصون و محروس شناسند و در عهده دانند؛ تحريرا في شهر ربيع الثاني سنة 1114.

حكم جهان مطاع شد آنكه چون در اين وقت رفعت و معالي پنا مقرب الخاقان حاج الحرمين الشريفين نظاما للرفعة و المعالي آقا كمال ريش سفيد حرم محترم عليه عاليه و صاحب جمع خزانه عامره به عز عرض رسايند كه بعضي رقبات و املاك ابتياعي و احداثي خود را بدين موجب به شروطي كه در تحت هر محلي نوشته شده فيض آباد مشهور به كشكول و قنات گرگاب و قنات باينچه و مزرعه رحمت آباد و رباط قريه خيرآباد وقفي مدرسه و مزرعه مسعودآباد و دور حجر طاحونه.... در صحراي مورچه خورت واقع است و رباط سنگ سفيد واقع در گندمان كه تمامي آنها را به اين قيد وقف نموده كه حاصل و انتفاع و اجاره آنها را بعد از وضع اخراجات و تعميرات مدرسه كه به اسم نواب همايون در عباس آباد درالسلطنه اصفهان احداث نموده شود و هرگاه حاصل و انتفاع و اجاره آنها از

اخراجات و تعميرات مدسه مزبوره زياد باشد زيادتي آن به سادات و صلحا و ارباب استحقاق اماكن منوره نجف اشرف و كرلاي معلي و كاظمين كه در آنجا ساكن باشند داده شود رضيه رضويه علي مشرفها الف سلام و تحيه؛ مزرعه محمد آباد واقعه در بسطام كه مشتمل است بر چهار رشته قنات را به اين قيد وقف نموده كه حاصل آن بعد از وضع اخراجات و خرج قنوات و تعميرات آنچه باقي بماند صرف تعميرات قبه ي مباركه ي آستانه ي مقدسه ي منوره ي متبركه و درالحفاظ و ساير عمارات متصله به قيه مباركه و فرش روضه ي مباركه و درالحفاظ و ساير بيوتات متصل به آن نمايند، به موجب وقفنامچه عليحده وقف نموده و استدعا نمود كه مالوجهات و وجوهات ديواني محال مزبوره به هراسم و رسم كه بوده باشد به سيورغال ابدي و احسان سرمدي مدرسه مزبوره و سركار فيض آثار مزبور عنايت و مقرر شود كه بيگلر بيگيان و حكام و وزراء و عمال به هيچ وجه من الوجوه مدخل در موقوفات مذكوره ننمايند. بناء عليه عنايت بي غايت شاهانه شامل حال و كافي اماني و آمال مقرب الخاقاني مشار اليه فرموده از ابداي شكوري ئيل كل مالوجهات و وجوهات و حقوق ديواني مزارع و قنوات مزبوره را كه بعضي ابتياعي و بعضي احداثي مقرب الخاقان مشار اليه است اعم از آنكه جمع دفتري داشته باشد يا نو درآمد و مميز ملاحظ و جمع آنرا مشخص نكرده باشد، سيورغال ابدي ابدي و احسان سرمدي مدرسه ي رفيعه ي مذكوره و سركار فيض آثار مقرر فرموديم، مستوفيان عظام و وزراء و حكام كرام و عمال خجسته اعمال و كلانتران و

داروغگان و متصديان تفاوت جمع و نو درآمد و مباشران مهمات ديواني دارالسلطنه مذكوره اصلا و مطلقه به هيچ وجه من الوجوه و به هيچ جهتي از جهات دخل در مهمات محال مزبور ننموده پيرامون نگردند و قلم و قدم كوتاه و كشيده دارند و از حشو نتيجه ي اخراجات موضوع و مستثني دارند؛ و به علت مالوجهات و وجوهات حكمي و غير حكمي و خارج المال اربابي و رعيتي و استصوابيات و عوارضات مسددة الابواب از علفه و علوفه و قيلغا و سيورسات و الام و الاغ و طرح و دست انداز و شكار و پيكار و رسوم داروغگي و رسم المهر و رسم الصدارة و عشر و ده نيم و رسوم ميرابي و رسوم ساير عال و توجيهات خلاف حساب و سرشكار و خانه شمار و سلامي و ساوري و ميهماني و پيشكش و عيدي و نوروزي و هوايي و مدد خرج و حواله ي تفتگچي و چريك و مقطعي و يراق پوشي ايام عاشورا و شاطر دواني و وجوه محترفه و كندلك و مشتلق و اسب چاپار و ساير تكاليف به هراسم و رسم كه بوده باشد حواله و اطلاقي بر محال مذكوره ننموده و اگر فرضا در وقتي از اوقات حكمي در باب سيورغالات صادر گردد كه في الجمله تكليفي در آن باشد، محال مزبوره را از آن تكليف نيز معاف و مسلم دانسته، سيورغال مزكور را از ساير سيورغالات مستثني شمارند و اعزاز و احترام مباشران و رعايت و مراقبت رعايا و مستأجران محال مزبوره را واجب و لازم شناسند و شكر و شكايتي كه از آن جماعت به عرض اقدس رسد

مؤثر دانند.

صدور عظام و مباشرين موقوفات به هيچ وجه من الوجوه و در هيچ قتي از اوقات دخل در سيورغال مذكور و محال مزبوره نكرده، اصلا و مطلقا متعرض نگردند. كدخدايان و رعايا و زارعين و ضابطان و مستأجران محال مزبوره سال به سال مالوجهات و گفتگويي كه فيما بين ايشان واقع شود قضاياي كه سانح گردد سواي قضيه خون كه به ديوان اعلي متعلق است و هدر هر عصري به متصديان موقوفات مدرسه مزبوره رفع نمايند. مستوفيان عظام كرام ديوان اعلي رقم اين عطيه را در دفاتر خلود ثبت نموده، از شايبه تغيير و تبديل مصون و محروس دانند و در عهده شناسند؛ تحريرا في شهر ذي قعدة الحرام سنه 1118.

حكم جهان مطاع شد آنكه چون در اين وقت رعت و معالي پناه مقرب الخاقان حارج الحرمين الشريفين نظاما للرفعة و المعالي آقا كمال ريش سفيد حرم محترم عليه عاليه و صاحب جمع خزانه ي عامره، املاك و رقبات و مستغلات ملكي و مكتسبي خود را وقف بر روضه ي رضيه ي رضويه علي مشرفها الف سلام و تحيه، مطهره ي متبركه سدره مرتبه عرش درجه، و مدرسه ي جديد موسومه به مدرسه ي سلطان حسينيه كه به نيابت نواب كامياب همايون ما ساخته نموده و توليت اوقاف مزبوره را به نواب همايون تفويض و نظارت آنها را به خود متعلق ساخته بود، در اين وقت بنابر آنكه علماي اماميه احتياط مي نمايند كه مادام كه شرايط وقف منجز و موقوفات به تصرف واقف داده نشود وقف صحيح نخواهد بود، استدعاي آن نمود كه مقرب الخاقان و مشار اليه را مرخص فرماييم كه موقوفات مزبوره را به تصرف وقف دهد. بنابر

كمال شفقت و مرحمت پادشاهانه درباره ي مقرب الخاقان مشار اليه نيابت توليت مزبور را به مقرب الخاقان مومي اليه مفوض و مرجوع،و مقرر فرموديم كه نظارت موقوفات مذكوره را به معتمدي كه خاطر از امانت و ديانت او جمع داشته باشد مرجوع نموده به عنوان وقفيت مباشر امور نسق املاك و رقبات و مستغلات متعدد گشته حاصل آنها را به نيابت نواب همايون ما، به مصارفي كه به موجب وقف نامچه قرار داده مصروف سازد و در ايصال منافع و حاصل املاك و رقبات و مستغلات مزبوره به مصارف مقرره ساعي بوده اهتمام تمام در آن باب به عمل آورد؛ و در اين باب قدغن دانسته هر ساله رقم مجد طلب نكنند. مستوفيان عظام حسب المسطور مقرر دانسته رقم مطاع را در دفاتر خلود ثبت نمايند و در عهده شناسند؛ تحريرا في شهر ذي قعدة سنه 1120.

حكم جهان مطاع شد آنكه چون در اين وقت رفعت و معالي پناه مقرب الخاقاني حاج الحرمين الشريفين نظاما للرفعة و العزة و المعالي آقا كمال ريش سفيد حرم محترم عليه عاليه و صاحب جمع خزانه ي عامره، مزارع مذكوره ذيل ملكي و مكتسبي خود را: مزارع بيج آباد و مزرعه ي تقي آباد واقعه فيمابين مده ملا و شاهرود من محال بسطام، مزرعه ي سعدآباد واعهد در كسر و طسوج دارالمؤمنين كاشان؛ مزرعه ي مظفرآباد واقعه در محله ي ماربين اصفهان در دامن كوه ثلاثه، مزرعه ي فيض آباد مشهور به آقا نور وقف مدرسه خود مرسوم به مدرسه ي سلطان حسينيه واقعه در عباس آباد دار السلطنه ي اصفهان نمود كه حاصل آن به مصارفي كه درقف نامچه آن تفصيل يافته مصروف گردد و نواب همايون ما نيز جهت

تحصيل مثوبات اخروي از ابتداي لوي ئيل تمامي مالوجهات و وجوهات و حقوق ديوان محال مزبوره فوق را خواه جمع دفتري داشته يا آنكه نو درآمد باشد به سيورغال ابدي و احسان سرمدي اهل مدرسه ي مزبوره شفقت و مرحمت فرموديم كه هر ساله... حاصل موقوفات مزبوره صرف مصارف مدرسه مذكوره و غيره گردد. حكام و وزراء و كلانتران و داروغگان و ميرابان و ساير عمال و مباشرين كل وجوه امور ديواني دارالسلطنه مزبوره و بسطام و دارالمؤمنين كاشان حسب المسطور مقرر دانسته به هيچ وجه من الوجوه مدخل از موقوفات مزبوره ننموده قلم و قدم كوتاه و كشيده دارند و مزارع مذكور را از حشو اخراجات موضوع ومستثني دانند و به علت اخراجات و استصوابيات و مالوجهات و وجوهات حكمي و غير حكمي و يراق يوشي ايام عاشورا و رسومات داروغگي و ساير عمال و مدد خرج و حواله ي تفنگچي و چريك و مقطعي و پيكار و شكار و طرح و دست انداز وااقامه و سيورسات و مرد الاغ و پيشكش و سلامانه و غيره تكاليف ديواني و ساير شلتقات مسدودة الابواب و امور خلاف حساب به هراسم و رسم و هر صيغه كه بوده باشد حواله و اطلاقي بر موقوفات مزبوره و رعايا و مستأجران و ضابطان آنها ننمايند و گذارند كه ايشان مرفه الحال به رعيتي و دعا گويي دوام دولت بي زوال اشتغال نمايند واگر به عرض رسد كه از فرمان مطاع تجاوز نموده اند باز خواست خواهد شد.

رعايا و مستأجران و ضابطان موقوفات مزبوره سال به سال مالوجهات و حقوق ديواني خود را به مباشرين موقوفات مزبوره واصل ساخته چيزي قاصر و منكسر

نگردانند. مستوفيان عظام رقم اين عطيه را در دفاتر خلود ثبت نموده از

شوايب تغيير و تبديل مصون و محروس شناسند و چنانچه چيزي از مالوجهات و متوجهات محال مزبوره به تيول و سيورغال و همه ساله مقرر باشد از تاريخ مزبوره مقطوع دانسته به ايشان عوض دهند و در اين باب قدغن لازم دانسته هر ساله رقم مجدد طب ندارند و از فرموده تخلف نورزند؛ تحريرا في شهر رجب المرجب سنه 1125.

حكم جهان مطاع شد آنكه چون در اين وقت رفعت و معالي پناه مقرب الخاقاني حاج الحرمين الشريفين نظاما للرفعة و المعالي، آقا كمال ريش سفيد حرم محترم عليه عاليه و صاحب جمع خزانه ي عامره به عرض اقدس رسانيد كه مزارع مذكور ذيل... (14)واقعات در محال بيوه كوه و صحرا ومال خان ميرزا را كه بعضي داير و بعضي باير است ابيتاع و بر زوار نجف اشرف و كربلاي معلي و روضات مقدسات مرتبات عرض درجات ابا عبدالله الحسين عليه الصلوة و السلام و كاظمين و عسكريين صلوات الله الملك المشرقين، رضيه روضيه علي مشرفها الف سالم و تحية و اخراجات مراسم تعزيه حضرت سيد الشهداء و خامس آل عبا و ساير مصارف خير وقف نمود كه ثواب آن به روزگار فرخنده آثار اشرف عايد گردد و استدعا نمود كه مالوجهت و وجوهات و خارج المال و ساير متوجهات و حقوق ديواني موقوفات مزبوره به دستور محالي كه بر روضه مقدسه منوره ي متبركه سدره مرتبه عرش درجه ي و مدرسه ي موسومه به سلطان حسينيه وقف نمود به سيورغال مقرر كرده و بنابرين شمه از شفقت بي غايت شاهانه و مرحمت بي نهايت پادشاهانه شامل حال مقرب الخاقان

مشاراليه فرموده از ابتداء ششماهه لوي ئيل كل مالوجهات و وجوها و خارج المال اربابي و رعيتي و مواشي و مراعي و ساير متوجهات و حق ديواني موقوفات مزبور اعم از آنكه جمع داشته باشد يا نداشته اشد و به هر اسم و رسم كه بوده باشد به سيورغال ابدي و احسان سرمدي زوار عتبات عاليات و ساير مصارف واقف مزبور مرحمت فرموديم. بيگلر بيگيان و حكام و وزراء و عمال و داروغگان و كلانتران و متصديان و مميزان تفاوت جمع و نو درآمد و كدخدايان و ريش سفيدان و غيره، مباشرين جزو و كل امور ديوان الگاه كوه كيلويه و محال خان ميرزا حسب المسطور مقرر دانسته من بعد اصلا و مطلقا و به هيچ وجه من الوجوه و به هيچ جهتي از جهات، دخل در محال مزبوره ننموده پيرامون نگردند و قلم و قدم كوتاه و كشيده دارند و محال مذكوره را از حشو نتيجه ي اخراجات موضوع و مستثني دانند و به علت مالوجهات و وجوهات حكمي و غير حكمي و ساير متوجهات و حقوق ديواني و اخراجات و استصوابيات و عوارض مسددة الابواب از علف و علوفه و قليغا و سيورسات و الام و الاغ و طرح و دست انداز و شكار و پيكار و رسوم داروغگي و رسم المهر و رسم الصدارة و عشر و ده نيم و سوم هوايي و رسوم عمالي و توجيهات خلاف حساب و سرشكار و خانه شمار و سلامي و ساوري و مهماني و پيشكش و عيدي و نوروزي و هوايي و مدد خرج و حواله ي تفنگچي و چريك و مقطعي و كندلك و مشتلق و

اسب چاپار و ساير تكاليف به هراسم و رسم كه بوده باشد حواله و اطلاقي بر محال مذكوره ننمايند و اگر فرضا در وقتي از اوقات حكمي در باب سيورغالات صادر گردد كه في الجمله تكليفي در آن باشد، محال مزبوره را از آن تكاليف نيز معاف و مسلم دانسته، سيورغال مذكوره را از ساير سيورغالات مستثني دانند و اعزاز و احترام و مباشرين و رعايت و مراقبت مستأجرين محال مزبور را واجب و لازم شناسند و شكر و شكايتي كه از آن جماعت به عرض اقدس رسد مؤثر دانند. صدور عظام و مباشرين موقوفات به هيچ وجه من الوجوه و در هيچ وقتي از اوقات دخل در سيورغال و محال مذكوره نكرده اصلا و مطلقا متعرض نگردند. كدخدايان و رعايا و زارعين و ضابطان و مستاجران محال مزبوره سال به سال متوجهات خود را مهمسازي متصديان موقوفات مزبوره نموده گفتگويي كه فيما بين ايشان واقع شود و قضايايي كيه سانح گردد سواي قضيه ي خون كه به ديوان اعلي متعلق است در هر عصري كه بوده باشد به متصديان و موقوفات مذكور رفع نمايند. مستوفيان عظام كرام ديوان اعلي رقم اين عطيه را در دفاتر خلود ثبت نموده از شايبه تغيير و تبديل مصون و محروس شناسند و هر ساله رقم مجدد طلب ندارند؛ جمادي الثانيه 1126.

حكم جهان مطاع شد آنكه چون در اين وقت رفعت و معالي پناه مقرب الخاقاني حاج الحرمين الشريفين نظاما للرفعة و العز و المعالي آقا كمال ريش سفيد حرم محترم عليه عاليه و صاحب جمع خزانه ي عامره به عرض اقدس رسيد كه قراي مذكوره ذيل(15)واقعات در مال بيوه كوه

و صحرا من محال خان ميرزاي كو كيلويه و.... قريه دو مكان (حومكان) مشهور به شاكريه نبار و توابع بالتمام، قريه شاكريه چنار و توابع بالتمام؛ قريه تحت بوستان بالتمام، قريه فيض آباد مشهور به هوايي بالتمام و قريه ولي قان به سميرم فارس با مزارع... ابتياع و به زوار نجف اشرف و عتبات عاليات و ساير مشاهده مشرفه و مدرسه موسومه به سلطان حسينيه و ساير مصارف خير وقف نموده كه ثواب آن به روزگار فرخنده آثار اشرف عايد شود و استدعا نموده مالوجهات نقدي و جنسي اربابي و رعيتي و ماشي و مراعي و ساير متوجهات و حقوق دوياني املاك مزبور به سيورغال ابدي و احسان سرمدي وقف مرحمت شود. بنابراين شمه از شفقت بي غايت شاهانه و مرحمت بي نهايت پادشاهانه شامل حال مقرب الخاقاين مشار اليه فرموده از ابتداي تخاقوي ئيل كل مالوجهات و وجوهات و خارج المال نقدي و جنسي ارباب و رعيتي و مواشي و مراعي و ساير متوجهات و حقوق ديواني موقوفات مزبور را اعم از آنكه جمع داشته باشد يا نداشته باشد و به هراسم و رسم كه بوده باشد به سيورغال ابدي و احسان سرمدي زوار نجف اشرف و عتبات عاليات و ساير مشاهد مشرفه و مدرسه ي مذكور و غيره مصارف وقف مزبور عنايت و مرحمت فرموديم. بيگلر بيگيان و حكام و وزراء و عمال و داروغگان و كلانتران و متصديان و مميزان تفاوت جمع و نو درآمد و كدخدايان و ريش سفيدان و غيره، مباشرين جزو و كل امور ديواني الگاي كوه كيلويه و خان ميرزا و سميرم، حسب المسطور مقرر دانسته من بعد اصلا و مطلقا و

به هيچ وجه من الوجوه و به هچ جهتي از جهات دخل در مال وقفي مزبور را ننموده پيرامون نگردند و قلم و قدم كوتاه و كشيده دارند و محال مذكور را از حشو نتيجه ي اخراجات موضوع و مستثني دانند و به علت مالوجهات حكمي و غير حكمي و خارج المال و اربابي و رعيتي و مواشي و مراعي و ساير متوجهات و حقوق ديواني و اخراجات و استصوابيات و عوارضات مسدودة الابواب از علفه و علوفه و قيلغا و سيورسات و الام و الاغ و دست انداز و شكار و پيكار و رسوم داروغگي و رسم المهر و رسم الصدارة و عشر و ده و نيم و رسوم هوايي و رسوم عمال و توجيهات خلافي و سر شممار و خانه شمار و سلامي و ساوري و مهماني و پيشكشي و عيدي و نوروزي و هوايي و مدد خرج و حواله ي تفنگچي و چريك و مقطعي و كندلكار و مشتلق و اسب چاپار و ساير تكاليف به هراسم و رسم كه بوده باشد حواله و اطلاقي بر محال وقفي مزبور ننمايند و اگر فرضا و در وقتي از اوقات حكمي در باب سيورغالات صادر گرد كه في الجمله تكليفي در آن باشد محال مزبوره را از آن تكاليف نيز معافق و مسلم دانسته سيورغال مذكور را از ساير سيورغالات مستثني دانند و اعزاز و احترام مباشيرن و رعايت و مراقبت مستأجرين محال مزبور را لازم و واجب شناسند و شكر و شكايتي كه زا آن جماعت به عرض اقدس رسد مؤثر دانند؛ صدور عظام و مباشرين موقوفات به هيچ وجه من الوجوه و هيچ وقتي

از اوقات دخل در سيورغال مزبور و محال مذكوره نكرده اصلا و مطلقا متعرض نگردند. كدخدايان و رعايا و زارعين و ضابطان و مستأجران محال مزبوره سال به سال متوجهات خود را مهمسازي متصديان موقوفات مزبوره نموده گفتگويي كه فيما بين ايشان واقع شود و قضايايي كه سانح گردد سواي قضيه خون كه به ديوان اعلي متعلق است در هر عصري كه بوده باشد به متصديان موقوفات مذكور رفع نمايند. مستوفيان عظام كرام ديوان اعلي رقم اين عطيه را در دفاتر خلود ثبت نموده از شايبه تغيير و تبديل مصون و محروس شناسند و هر ساله رقم مجدد طلب ندارند و در عهده شناسند. شهر جمادي الثانيه سنه 1129. گواهي علما بر وقف نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله كما ينبغي بجلاله و يليق بكماله و الصلوه و السلام علي اشرف المرسلين محمد و المعصومين من عترته و اله و بعد فان هذا الكتاب الصواب و الخطاب المستطاب طوبي للواقف فيه و حسن مآب قد انطوي علي خلاصة ما ادرج فيالوقفية الرفيعة المنيعة الجليلة الموشحة بالتوقيع الارفع الاقدس و الختم الاشرف الاعلي المحلاة بخطوط اعلام العلماء و ارقام الفضلاء المختومة بختم الداعي لا بود الدولة القاهرة الكبري المستدعي لخلود السلطنة الزاهرة العظمي قد لا حظته مع نسخه الرفيع الاعلي و صنوه المنيع المطاع فالفيته محتويا علي جملة ما سطر في تلك الوقفية الرفيعة الموشحة بالتوقيعات العلية العاليه مشتمله علي رمة ما زبر في الوثيقة الانيقة المحلاة بالسجلات الساميه و الارقام النامية و سمعت الاقرار عن عاليحضرت الواقف المؤيد المسدد الفايز بمحرمية سرادق السلطنة الباهرة لا زالت عارجا معارج الرفعة و الكمال مرتقيا مدارج الدولة و

الاقبال بما رقم و ذكر في هذا الكتاب المقترن بالصدق و الصواب فصرت بمضمونه شاهدا و بمفهومه عارفا و رقمت فيه علي الاجمال ما اشهدني سابقا و لا حقا رعاية لمقتضي الحال في الثاني و العشرين في شهر جمادي الاخرة لسنة 1125 داعبا ابود الدولة القاهرة الباهرة الزاهرة العليه العالية الكبري؛ محل مهر...

لقد اشهدني عاليجاه الواقف المعظم الراجي للمراحم الكريمة السبحانيه اسوة المعتمدين علي سراد قات العتبة العليا العلوية الخاقانية قدوة المؤمنين علي خزائن الدولة السنية السميا السلطانية ما برح موردا للعواطف الالهية العوارف الشاهي ةعلي ما انطوي عليه هذا الكتاب المستطاب و هو واحدة من عشر نسخ متابقه اجمل فيها ما فصله في الطومار الرفيع الاسني الذي وعت اذني ما حواه مفصلا و كان هذا في فواتح شهر رجب افرد من سنة خمس و عشرين بعد مائة والف من الهجرة المباركة كتبه بيمناه الداثرة الخاسرة اقل العباد عملا و اكثر هم زللا محمد حسين شاه محمد التبريزي عفي عنهما - محل مهر

بسم الله الرحمن الرحيم

لقد صرت شاهدا بما وفق له الواقف المويد المسدد زاده الله تعالي توفيقا و تعاطيا لا حضعاف ما تيسر له من صنوف الخيرات و ضروب المبرات و سمعت من جانبه بصريح الاقرار و واضح الاعتراف بجيمع ما اندرج في هذا الكتاب كما سمعت به ما يطابقه و يشهد من الطومار الوثيقة الانيقة المنيعة و جري عليهما خاتمي و رسمي و كان ذلك في 12 شهر الله الاصب رجب المرجب من شهور سنه 1125 و كتب بيمناه الداثرة الداعي لدوام الدولة القاهرة الباهرة الزاهرة الظاهرة الابدية؛ حسين بن حسن الجيلاني. محل مهر

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله و كفي و سلامه علي

عباده الذين اصطفي؛ لقد اشهدني عاليجاه المقرب الخاقان المؤتمن السلطان العارج معارج العز و الكمال المرتقي مدارج الرفعة و الاقبال علي ما حواه الكتاب من المبدء الي المآب و كتب الداعي لدوام الدولة القاهرة الحسينية الكبري محمد باقر ابن المرحوم المغفور... المشكمور محمد اسماعيل الحسيني عفي الله عنهما بالنبي و الوصي و آلهما، عاليجاه واقف موفق مسدد مشار اليه بعد از آنكه اخبار نمود به آنكه آنچه به موجب و قفنامجات معتبره متلاصقه عليحده و به تواريخ متفرقه و اوضاع مختلف وقف فرموده بود شراط و اركان آنها بتمامها در آن اوقات به عمل نيامده بود اقرار نمود كه در تاريخ شهر ذي قعده ي الحرام 1124 كه به موجب وقفنامچه ديگر ملصق به آنها وقف جديدي از او صادر شده و خلاصه ي مجموع اوقاف سابقه و لاحقه در اين كتاب مشتمل بر بيست و هفت ورق مختومه به ختم داعي كه بر ده نسخه شده است ذكر شده جميع شرايط لزوم موقوفات سابقه و لاحقه متحقق شده است

محمد باقر الحسيني

بسم الله الرحمن الرحيم

اشهدني عمدة المعتمدين في الدولة الباهرة القاهر السلطانية و زبدة المقربين الي سرير السلطنة العظمي الخاقانية الخازن للخزانة العامرة الواقف الموفق المؤيد آقا كمال علي ما نسب اليه في هذا الكتاب من وقف الاعيان المحدودة حبس الاصول المعدودة علي الشرايط و القيود المذكوره في كل باب رزقه الله تعالي ثواب اعماله يوم يقوم الحساب و اشهدني سابقا علي ما في الصحيفة الاخري و كتب شهادتي فيها موافقا لا قراره في المرة الاولي و اعترف بتحقيق ما هو معتبر و شرط في لزوم الوقف و ثبوته بحيث لا يقبل النقص و التبديل. كتبه الداعي

لدوام الدولة القاهرة محمد شفيع الخراساني في شهر رجب سنة 1125 - محل مهر

بسم الله الرحمن الرحيم

اشهدني عاليحضرت الواقف الموفق المؤيد لا زالت اغصان آماله و اعماله الصالحة مورقة و شموس عزه و اقباله من افق التوفيق مشرقه علي مضمون هذا الكتاب كما اشهدني سابقا معترفا بجيمع ما سطر فيه من اوله الي اخره، فصرت شاهدا عليه في 29 من شهر جمادي الثانية سنه 1125 و كتب الداعي لدوام الدولة القاهره زين الدين العاملي فهرست چند كتاب وقفي مدرسه

تفصيل كتب مذكوره ذيل كه.... حاجي مهدي خان بيك متصدي شرعي مدرسه مباركه... الشهير به مدرسه مرحمت و غفران پناه آقا كمال بر طلب.... مذكور وقف در اين وقت واقف مشار اليه به اذن.... معلي القاب شهابا الانامي علامي فهامي ملا عبد الله... موقوف عليه داده تسليم اهل طلبه نموده تحريرا في.... كتاب تهذيب، كتاب ارشاد، كتاب حاشيه بر مطول، كتاب احقاق الحق، كتاب كليني، كتاب شفا، كتاب مجمع البيان، كتاب استيصار، كتاب من لا يحضر، كتاب شهر مواقف، كتاب منطق تجريد، كتاب تمهيد القواعد، كتاب مسالك، كتاب شرح قواعد، كتاب تهذيب الاصول....

.... فصيلت و كمالات پناه ملا شيخ جلال الدين محمد رئيس مدرسه ي رفيعه سلطان حسينيه كه به سركار خير مدار وكلاء عاليجاهي مستغني الالقاب و الاوصافي واقف معظم اليه سپرده و كتب مفصله ذيل را اخذ نموده؛ آنكه مجلدات كتاب بحار الانوار كه سركار نواب عاليجاهي آقائي مدظله العالي خريداري و وقف مدرسه ي مباركه سلطان حسينيه نموده اند، بدين موجب است: جلد اول، سيم، (چهارم ندارد) پنجم، ششم، هفتم، نهم ايضا نهم، دهم، سيزدهم، هيجدهم، آنچه از سركار عاليجاه آقائي مدظله العالي خريداري و وقف مدرسه

مباركه مزبوره نموده اند: كتاب نهج البلاغه يك جلد، كتاب دروس تمام درسه جلد، كتاب كفعمي يك جلد، كتاب وافي تمام در پنج جلد، وسائل الشيعه در شش جلد؛ كتب مذكورات فوق به مدرسه ي مباركه مزبوره آورده شده و در نزد داعي جلال الدين محمد است. پي نوشت: 1- نك: سياحتنامه ي شاردن ج6 صص 404-400، سازمان اداري حكومت صفوي، مينورسكي ص 107.

2- تذكرة الملوك ص 29 درباره خزانه شاه، كيفيت گردآوري امال و خزانه دار شاه سليمان كه آقا كافور نام داشته نك: سياحتنامه شادرن ج 6 صص 310 - 308.

3- تذكرة الملوك ص 29.

4- سازمان اداري حكومت صفوي ص 107.

5- اين چكامه همراه مقالات ديگر يا با عنوان «علل بر افتادن صفويان در مكافات نامه» در حال انتشار است.

6- گنجينه آثار تاريخي اصفهان صص 804 -803.

7- وقايع السنين و الاعوام ص 557.

8- گنيجينه ي آثار تاريخي اصفهان ص 694.

9- كمال آباد مساوي 1119؛ نك: گنجينه آثار تاريخي اصفهان ص 695.

10- گنجينه ي آثار تاريخي اصفهان ص 711.

11- نمل /40.

12- در اينجا نام برخي از محلات و دكاكين برده شده كه در فهرست رقبات موقوفه در داخل متن آمده است.

13- يا قليغا يا قنغلا: نوعي ماليات كه براي پذيرايي عمال حكومت و ديگران وصوف مي شود (معين).

14- در اينجا نام چند مزرعه آمده كه به سختي خوانده مي شود.

15- اين قسمت مطالب صفحه نخست وقفنامه است بر اساس آنچه در عكس نسخه آشكار است كه از اطراف خوردگي داشته و افتادگي هايي دارد كه بجاي آنها نقطه چين گذاشته شده است. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

بصروي، حاج محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسجد بصروي

مسجد بصروي كلكته تنها مسجدي بوده كه به دست ايرانيان در سال 1830

در منطقه ي امام باره كلكته ساخته شده است. اين مسجد حدود 45 مغازه دارد و مساحت كل آن 5,000 فوت مربع است. اين مجموعه موقوفه ي مرحوم حاج محمود بصروي يكي از ايرانيان آن زمان بوده و براساس وقف نامه، متوليان آن سلسله ي نسلهاي آينده ي آن مرحوم مي باشد و در حال حاضر متولي اين موقوفه ميرزا علي عقيل بصروي است

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

بلياني، شيخ امين الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ امين الدين محمد بلياني، برجسته ترين شخصيت سلسله «بليانيه» است. خانواده و اجدادش همه از علماي دين و مشايخ عرفان بودند. نسب او تا شيخ ابوعلي دقّاق نيشابوري؛ عارف بزرگ قرن چهارم چنين است:

شيخ امين الدين محمدبن زين الدين علي بن ضياءالدين مسعودبن نجم الدين محمدبن علي بن احمدبن عمربن اسماعيل بن ابي علي الدقّاق (م. 405ه.ق. نيشابور)

شيخ امين الدين در حيات خود مورد توجه خاص سلاطين آل اينجو بود و بزرگاني چون خواجوي كرماني، حافظ و زركوب شيرازي _ مؤلف شيرازنامه _ مريدوار او را ستوده اند. يكي از مريدان شيخ محمودبن عثمان؛ نويسنده كتاب فردوس المرشديه في اسرار الصَمديه است كه در مقامات شيخ ابواسحاق كازروني، نوشته شده است.

دو سال پس از مرگ شيخ امين الدين (م. 745ه.ق) محمودبن عثمان، كتابي در حالات و مقامات او تأليف مي كند و نام جواهر الامينّيه بر آن مي نهد. متأسفانه از اين كتاب كه اساسي ترين منبع در شناخت او و ديگر مشايخ بلياني است، خبري نداريم؛ و فقط گزيده اي از اين كتاب كه به دست مؤلف انجام گرفته با نام «مفتاح الهدايه و مصباح العنايه» در كتابخانه اسعد افندي تركيه موجود است (اين كتاب به زودي به كوشش نگارنده به چاپ مي رسد).

در مفتاح الهدايه به احداث چندين بنا؛ چون مسجد، خانقاه، دارالحديث و دارالشفاي مرشدي،

سقايه و چشمه بمشق به دست شيخ اشاره رفته است.

سند حاضر كه به وقفنامه «چشمه بمشق» و «قنات قرچه» موسوم است، از جمله پنج وقفنامه مربوط به شيخ امين الدين است كه در اداره اوقاف شهرستان كازرون نگهداري مي شود. شيخ پس از احداث چشمه و قنات مذكور، هر دو را بر مردم كازرون و خانقاه خود وقف كرده و فرزندش محبّ الدين محمد را به توليت آن برمي گزيند.

تاريخ تنظيم اصل وقفنامه، سوم محرم الحرام سال 715 هجري قمري است و سند حاضر در واقع رونوشتي است كه بر مبناي نسخه اصل در قرن سيزدهم بر كاغذ فرنگي و به خط رقاع نوشته شده است.

اندازه سند 32 در 95 سانتي متر مي باشد. نكات قابل تذكري در پنج وقفنامه مربوط به شيخ امين الدين وجود دارد كه پس از معرفي بقيه اسناد به آن خواهيم پرداخت. در اينجا متن كامل سند را بازنويسي مي كنيم و شماره هر سطر را در ابتداي جملات ذكر مي نمائيم تا خوانندگان گرامي در صورت تمايل بتوانند آن را با متن اصلي مطابقت دهند.

بسم اللّه الرحمن الرحيم

1 _ الحمدللّه الواقف علي السراير و النيّات الذي يقبل التوبة عن عباده و يأخذالصدقات و وقف علي عباده انواع نعمائه و افاض عليهم اصناف آلائه و فوَّض امر توليته الي نفسه الازليّه.

(يك سطر ناخوانا است)

2 _ و دوام سلطانه تعالي ان يجري في ملكه شيي ء لايشاء و تقدس في ان يأمر بالمنكر و البغي و الفحشاء والصلوة والسلام علي شمس سماء الرساله و بدرفلك الجلاله سيد الانبياء و سندالاصفياء المبعوث علي العرب والعجم بالشريعه.

3 _ السمحاء ابي القاسم محمد المصطفي الذي شهد علي رسالته من كفي به واشهد

له الذي اختارهم لتبليغ امره و نهيه و جعلهم خزنة علمه لاسيّما اخيه واحبهم اليه و وزيره و وصيّه و خليفته من بعده.

4 _ سيدالوصّيين و نظام الدين ابي الائمة و سراج الامّة ذي الفضائل والمناقب والمعصوم من المعايب والمثالب امام المشارق والمغارب اميرالمؤمنين علي ابن ابي طالب مخ المكارم واسّ المفاخر_ صلوات اللّه و سلامه.

5 _ عليه و عليهم اجمعين ما تقارب الماء والطين و تقارن الشك واليقين و بعد الحمد والصلوة.

مطلب از تحرير اين كلمات شرايع قواعد ارشاد و مقصد اُسّي از تسطير حقيقة اين بنيان كافي بداية تهذيب ترجمان كه

6 _ تفسير الفاظ و معاني بيان آن كشاف مفصّلات دين مبين و تأويل حروف و تبيان آن، حلاّل مشكلات شريعت سيدالمرسلين است، ذكر و بيان آن است كه چون بر ضماير اكسير مآثر مهتديان طرق نجات از عباد ابرار

7 _ واضح و لايح است كه دار دنيا محلّ حوادث و آفات، به عرصه انهدام لذّات و شهوات و درصدد فنا و فوات است؛ بجز آنكه بر مضمون حقيقت مشحون «الدنيا مزرعة الاخرة» پيوسته در آن تخم امل از حسن عمل

8 _ بكارند، چاره. و به غير آنكه بر مفهوم حديث صحيح «مالك عن مالِك الاما اكلت فاقيت و لبست فابليت او تصدقت فابقيت» و مصداق «اذامات ابن آدم انقطع عمله الاّ عن ثلث: صدقة جارية و علم ينفع

9 _ به و ولدصالح يستغفرله» به ايصال مال و نعيم دنيوي كه معرض زوال، بل عين فتنه و وبال است؛ حيث قال «انما اموالكم و اولادكم فتنة» و صرف آن در مصارف خيرات و مبرات، ابواب سعادت دنيا و عقبي بر روي

10 _ خويش گشاده دارند تا

در «يوم لا ينفع مال و لا بنون الاّ من اتي اللّه بقلب سليم» از گرداب مخوفات و عثرات رحمت دايمه يزداني و مكرمت شامله ربّاني، مصون و محفوظ مانند، گريزي نه.

بناءً علي هذه

11 _ المقدمات، از جمله مرتقيان معارج توفيق، جناب قطب الاولياء و المحققين، برهان الاصفياء و المدققين، معبرالخلايق الي طريق الحق و ارشاد، محرم كعبة التوحيد، سراللّه الملك المجيد، سباح

12 _ بحرالولاية و سياح بيداءِ الهداية، كهف العاملين، السيدالايد الجيد الموبد المويد من عنداللّه الملك الملك الولي. حاجي سيد امين الحق والشريعة والحقيقة، ناصح فيمابين المسلمين محمد

13 _ البلياني الخراساني _ ادام اللّه بقائه _ كه هر يك از فقرات حقيقت بيّنات را نصب العين خود ساخته، قبل از وقوع واقعه ضروريّه در تهيه اسباب سفر معاد پرداخته بر معارج

14 _ خيرات و مدارج مبّرات غبّ حضور و رضا بما سيأتي؛ وقف صحيح مؤبّد شرعي و حبس صريح مخلّد ملّي گردانيد، موازي يك رشته قنات موسومه به قرچه و چشمه بمشق مشهوره

15 _ به وادي كه بهر دو احداثي خود مي باشد. قنات موسومه به قرچه را وقف عام بعبارة اُخري وقف بلده طيبه كازرون و چشمه بمشق را وقف خاص اعني بر بقعه عليّه و روضه حلّيه خود _ صينت عن حوادث الدهر

16 _ و مكاره القرون _ كه نخرند و نفروشند و نبخشند و به ميراث برنگيرند و مرهون نسازند و عقد صلح بر آن جاري نسازند و از حاصل آن با غير مصالحه نكنند و در ابقاء آن كوشيده؛ تغيّر

17 _ و تبديل به قواعد آنها راه ندهند؛ الي ان يرث اللّه الارض و من عليها و هو خير الوارثين.

و جناب

سيد جليل القدر معظم اليه بعد از وقف و حبس آنها تخليه يد نمود و از تصرّف خود اخراج كرد. و توليت وقف موصوف.

18 _ مفوّض و مرجوع ساخت به اولاد ذكور خود اعني حضرت سيادت و نجابت پناه نقابت و هدايت دستگاه، شمسا للسيادة والنجابة والمعالي، اعلم العلماء والمحدثين، امام الملة «محب الدين محمد» و هكذا ما تعاقبوا

19 _ و تناسلوا و ان فقدالذكور كلاً توليت متعلق است به ذكور اناث، هلّم جرّا. و اگر نعوذباللّه. اولاد ذكور اناث انقطاع يابد، متعلق است به اناث اناث. و بر تقدير انقراض اولاد متولي _ نعوذ باللّه من ذلك _

20 _ توليت متعلق است به اصلح اولاد ذكور قطب ربّاني و عارف صمداني جناب مرتضوي انتساب عمويي ام سيد عبداللّه بلياني _ قدس اللّه سرّه _ به همان نهج مذكور و دستور مسطور. و اگر عوذا باللّه آن هم

21 _ منقرض شود، مفوض است به عالمي از علماي ملّت ناجيّه اماميّه از علماي بلده طيّبه كازرون و جناب واقف موفق، صيغه شرعيّه در وقف مزبوره منعقد گردانيد و به قبول من جازله القبول في مثله مقرون ساخت.

22 _ و به قبض من يعتبر قبضه في نحو ذلك، شرعا داد. وقفي صحيح مخلّد شرعي قويّ البنيان و حبسي صريح مؤبد دين قويم الاركان و ليس لِاَحدٍ من خلقٍ اللّه من يؤمن به و بآياته، تبديل مارقم.

23 _ في هذه النميقه. فان غير احد و سعي في التبديل، او اشاد اليه اواعان المغيّر فيه، فعليه لعان اللّه و الملائكه والناس اجمعين. لا يقبل منه صلوة ولا صوم ولا فرض ولانقل. فمن بدّله بعد.

24 _ ما سمعه فانّما اثمه

علي الذين يبدلونه. ان اللّه سميع عليم و حرّر ذلك في ثالث شهر محرم الحرام من شهور سنه خمسة عشر و سبع مائه من الهجرة النبوية المرتضوية المصطفوية عليه الاف السلام والتحيّة. سجلات وقفنامه

الف: بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه علي ما في البال و الكبير المتعال والصلوة والسلام علي خير من نطق بالصواب و، وصيّ بحسن الاصال و بعد قد اعترف الواقف المعظم النبيل الموفق بتوفيقات، ربّه الجليل بصحّة ما سطر في هذه الورقه و رقم في هذه النميقه من الوقف الصحيح، الشرعي والحبس المؤبد الملّي و تعيين المتولي لدي الجاني.

ب: بسم اللّه الواقف علي السراير والضماير

الحمدللّه الذي منّ اوليائه بالصدقة المدائمه بالخلد والجنان و رضي عنهم و وعدهم بالنعيم المؤيد والسعادة، الموبّد.

السّرمد من فرط اللطف والاحسان والصلوة والسلام علي من شرفّه اللّه علي كافئة من الرسل، بالانس والجان بمحمد واله المعصومين الذين تشرفت بهم بنوعدنان و بعد فقد جري الاعتراف، الشرعي والاقرار المرعي عن الواقف الموفق المعظم اليه _ كرّم اللّه له بالقبول والرّضوان بما نسب اليه، لا يعتريه شك و لاريب ولا نقصان، كتبت في شهر محرم الحرام من سنة المذكور في المتن الراضي الي ملك الغفور.

ج _ هو

الحمدللّه الذي ذرف بلطفه عيون المعارف من قلوب العارفين علي بلد تمحي اطلالها من غواية، الغاوين. فتردي بها عطاشها الي يوم الدين والصلوة والسلام علي امين الدين محمد المصطفي المجتبي، الامين و علي عليّ اعلي معارج العزّ والعلي، غياث الدين و مقصود اهل اليقين و امام، الدين اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب و آله و اولاده المعصومين و عترته الطاهرين، و بعد لا يخفي علي ذوي الدرايَة والبهي قد صدرالاعتراف عن الواقف الموفق، الجليل النبيل. الواقف باهوال يوم المواقف بما نسب

من لزوم الوقف و تفويض التولية، و بعد اطلاعي علي ما سطر، كتبت المحلّة الشرعيه الدالة هذه متنا لحقية المتولي فيه و خلّي، يده عن التصرف و اخرج عن ملكه خاليا من التعسف، لدي الفاني الرّاجي.

د _ بسم اللّه الواقف علي السراير والضماير

الحمد لواقف لايقف علي كنه ذاته سواه والشكر لموفق لايصل عبد الي طريق الحق الابهداه،والصلوة علي رسوله الهادي الي منهج الصواب دينه القويم محمدالداعي الي ما فيه الخير والثواب، [شرعة المستقيم، حبيب اللّه المبعوث بالخلق العظيم و علي آله العظام و عترته حفظه مراسم دينه]، الي يوم القيام. فقد وقف الواقف الخيّر الخبير. الموفق للخير. ضاعف اللّه توفيقه ما، وفق به وقف لها وقف علي ما وقف حسبما رقم فيه لديّ. شاهدان نسخه اصل

1 _ شهدت بذلك من الوقفية والتوليه. ابن علي

2 _ شهدت علي ذلك من الوقفية والتولية... اللّه دانيال بلميني

3 _ بشهادة العبد الاقل من الوقفية والتوليه، العبد محمدعلي ولد جمال بلياني

4 _ شهد بما زبر فيه علي شاه بن محمد بلميني

5 _ شهدت بمضمونة من الوقف والتولية حسين علي ولد جعفر بلياني.

6 _ شهد بمضمونه من الوقفيه والتوليه العبد الجاني عبدالملك بيضايي

7 _ شهد بما رقم فيه العبدالاقل حاجي ابراهيم اصفهاني.

8 _ شهدت علي ذلك العبدالاقل شاه كرم ولد جعفر بيضايي

9 _ شهد بذلك من الوقفية والتولية العبد الاقل عبدالكريم بن محمودشاه خراساني

10_ مسكينان كمترين فخرالدين ملك احمد و جمال الدين ملك حسين و شرف الدين حسن سامغاني از واقف خير مواقف _ زيد عمره و درجاته _ اقرار به وقفية و توليت و تصرف متولي استماع نموديم.

11 _ شهدت بما رقم فيه من الوقفيّه والتولية العبد ابراهيم بن خليل بواني.

12 _ بشهادة العبد الاقل من الوقفية والتولية جمال

ولد علي بيضايي.

13 _ انا من الشاهدين بمضمونة عليّ بن عاصم.

14 _ شهد بذلك من الوقفية والتولية والتصرف ملك حسين بن محمد شاه بواني.

15 _ اقرّالواقف _ زيد درجاته _ بصحة ما رقم فيه حرره الخاطي ابن عبدالكريم، هادي.

16 _ جناب عظيم الشأن واقف خير مواقف به آنچه مرقوم شده، از وقفيت و توليت و تصرف متولي نزد افقر عباد اعتراف نمود. اقل خلق اللّه محمدحسين.

17 _ سمعت و شهدت علي ذلك محمد تقي الحسيني.

18 _ جناب واقف معظم اليه نزد كمترين بندگان اقرار به وقفيت و توليت و تصرف متولي نمود. العبد الجاني ابن مقصود.

19 _ بشهادة العبدالاقل محمود موسوي.

20 _ قد وقف المواقف. الواقف باهوال يوم المواقف الموفق بتوفيق الواقف علي السراير و الضّماير الموقوف المسطور علي نهج المسفور و خلّي يده منه بمحضري.

21 _ شهد بما زبر فيه محمد مرودشتي

22 _ بشهادة العبد الاقل محمد هاشم مرودشتي.

23 _ واقف خير مواقف كمترين بندگان از اين بزرگوار سماع و استماع نموديم. العبدالجاني.

24 _ شهدت علي ذلك منصور فيروز آبادي.

25 _ وقع الواقف الجليل للوقف الماءان و قبض بالتخليه واعترف بصحته عندي.

26 _ ما ذكر فيه واضح عندي. العبدالاقل جمشيد فيروزآبادي.

27 _ كتب العبدالاقل شهدت علي الوقفية والتولية والتصرف، العبدالاقل ابن محمودشاه.

28 _ مارقم في هذه النميقه واضح عندي. الاقل خليفه ابن علي نقي الحسيني.

29 _ قد اعترف _ زيدت مرتبته و توفيقاته بالتوفيق و مايتوقف عليه لزومه علي وقف... كما زبر فيه متنا _ مهر

30 _ شهدت علي ذلك العبد الخاطي محمد...الطباطبايي.

31 _ الحمدللّه الواقف علي الضماير، والصلوة علي من لانبي بعده محمد واله الاطهار و بعد فقد اعترف الواقف الموفق بما جري منه لدي.

32 _

قد اقرّالواقف المعزز _ حفظه اللّه تعالي _ بما اقم في هذه لدي الجاني _.

33 _ قد اعترف الواقف الجليل النبيل _ ادام اللّه عمره _... بما زبر فيه لدي الجانب _.

34 _ قد اعترف الواقف المحترم الموفق بما سطر فيه من الوقف الصحيح و حبس الصريح والتولية والتصرف لدي الجاني الخاطي...

35 _ قداعترف الواقف المكرم بصحة ما رقم في الكتاب المستطاب من المبدأ و المآب لدي الجاني _ ابن علي نقي.

36 _ قد اعترف الواقف المعظم _ سلّمه اللّه تعالي _ لدي الجاني _ محمد خان افشار. شاهدان و تأييد كنندگان نسخه برداري

1 _ بعد از مقابله و ملاحظه اصل و فرع، فرع مطابق اصل ديدم و خلافي ندارد. العبد المجرد _ مهر (عبده محمدبن حسين...)

2 _ وضح لي وصح عندي انّ الفرع هذا مطابق لاصله. حِررته الشاهد العبد الفاني _ مهر (... بن عبداللّه سهاءِالديني).

3 _ لا حظت هذاالفرع مساو لاصله ولاريب فيه العبد العاصي. مهر (العبد المذنب قاسم).

4 _ طوبق ذا واصله فوجد ناهما سيّان ولاريب فيه. العبد _ مهر (العبد محب الدين هاشم)

5 _ بعد از مقابله و ملاحظه اصل و فرع، فرع را مطابق اصل ديدم و خلاف ندارد العبد المذنب _ مهر.

6 _ غب...من...صح لي و...الفرع...

7 _ طابقت هذاالفرع مساو مع اصله ولاريب فيه العبد الراجي. مهر (عبدالراجي محب الدين عبدالسلام)

8 _ سواد و اصل مساوي مي باشد و خلافي در آن نيست. حرره الراجي _ مهر (يا امام حسين)

9 _ بعد رعايت المقدمات من المقابلة هذا... هذا مع اصله مطابق _ مهر (العبد المذنب حسين...)

10 _ وضح لي...

11 _ كذلك نحن شاهدين. الرّاجيون مهر (...فخرالدين...)

12 _ بعد از مقابله [فرع و

اصل] وقفنامچه معتبره، سواد را مطابق اصل يافتيم و خلافي در ميان...حرره الجانيون. دو مهر

13 _ طوبقنا و قوبلنا ذامع اصله فوجد ناهما مساويان حرره العاصيون الراجيون شش مهر (مهدي بن محمد...) (...علي...) (...نجم الدين شاه...). برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

بي بي شهربانو

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

حسينيه ي شيرازي

اين حسينيه به مساحت 350 متر مربع در منطقه ي ريچ من تون بنگلور قرار دارد و زمين آن 110 سال پيش از جانب همسر مرحوم حاج ميرزا علي عسگر شيرازي به نام مرحومه بي بي شهربانو وقف حسينيه شد.

متولي فعلي حسينيه حاج ميرزا محمدمهدي است. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

بي بي فضل النساء

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

موقوفه ي مرحومه بي بي فضل النساء حسينيه ي بي بي انارو

حسينيه ي بي بي انارو به مساحت 75 هزار فوت مربع موقوفه ي مرحومه بي بي فضل النساء است. اين حسينيه در سال 1833 ميلادي در ميدان پارك شهر كلكته تأسيس شده است. مرحومه بي بي فضل النساء از شيعيان ايراني الاصل بود.

اعضاي توليت حسينيه بي بي انارو عبارتند از 1- حاج محسن علي شيرازي و 2- حاج فاضل اما رضوي.

اين حسينيه ملحقاتي ندارد و هزينه هاي آن از سوي مردم تأمين مي شود. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

بيگلربيگي، حاجي عيسي خان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجموعه سيد اسماعيل شامل امام زاده، آب انبار، بازار و ميدان سيد اسماعيل و مسجد - مدرسه فيلسوف الدوله است. هسته اصلي و مركزي اين مجموعه، آرامگاه امام زاده سيد اسماعيل، منسوب به اولاد امام علي النقي (ع)، مي باشد. كاشي هاي زرين فام روي مرقد و وضع اسقرار مرقد در گنبد خانه كنوني - كه نسبت به مركز تقارن بقعه فعلي جا به جاست - بر وجود عناصر ساختماني قرون هفتم و هشتم هجري بناي امام زاده سيد اسماعيل دلالت مي كند هم چنين كتيبه روي در منبت كاري شده ي بنا نشان مي دهد كه ساخت در مزبور، در تاريخ غره جمادي الاول سال 886 ق به اتمام رسيده و اين تاريخ، قديم ترين تاريخي است كه درباره ابنيه قديمي داخل شهر تهران سراغ مي رود. به همين دليل بناي امام زاده سيد اسماعيل براي شهر تهران واجد امتياز مخصوصي است عناصر ساختماني گنبد خانه فعلي امام زاده سيد اسماعيل را مي توان به تغييرات و تحولات ساختماني بنا در دوره صفوي نسبت داد كه براساس آن گنبد خانه كنوني در محل بقعه قبلي با وسعت بيشتري برپا شده

است كتيبه ايوان و در منبت كاري قديمي امام زاده از آخرين تحولات مهم ساختماني اين بنا به وسيله حاجي عيسي خان بيگلربيگي، حام دار الخلافه تهران، ياد مي كنند. وي در سال 1262 ق ضمن مرمت و تجديد بناي گنبد خانه، صحن، گل دسته ها، رواق و ايوان آن را احداث مي كند. حاجي عيسي خان بيگلربيگي در سال 1261 ق، به ميرزا موسي وزير اجازه مي دهد تا در ملك شخصي خود - كه شامل زميني به مساحت هزار و شش صد متر بوده - آب انبار عظيمي را بنا كند. (متن وقف نامه آب انبار سيد اسماعيل) اين آب انبار به سبب هم جواري با بقعه زيارتي سيد اسماعيل از همان ابتداي ساخت به نام آب انبار سيد اسماعيل مشهور مي شود.

پيش از ساخت آب انبار مذكور و تحولات عمده ساختماني بناي امام زاده سيد اسماعيل در دوره حكومت محمد شاه قاجار، بيشتر اراضي محله چال ميدان را گورستان و چاله ها - از چاله ها به عنوان زباله داني استفاده مي شد - تشكيل مي داد. شكل گيري آب انبار و تحولات ساختماني بناي امام زاده باعث از بين رفتن گورستان و چاله ها و ساخت راسته بازار سيد اسماعيل و دكان هاي اطراف ميدان كاه فروش ها (سيد اسماعيل امروزي) و دو دالان منتهي به امام زاده به جاي آنها شد. ياد آور مي شود كه وجود تعداد زيادي از اين مغازه ها و واحدهاي تجاري را بايد مرهون علت پر اهميتي تحت عنوان وقف هم دانست ؛ چرا كه بسياري از اين دكان ها احداث شدند تا از محل درآمد آنها مخارج ضروري امامزاده و آب انبار تأمين شود. بدين ترتيب تاريخ ساخت

بازار سيد اسماعيل مربوط به اواخر دهه 1250 ق يعني، تقريبا هم زمان با آخرين مرحله تحولات عمده ساختماني امام زاده و ساخت آب انبار سيد اسماعيل مي باشد. هم چنين وقف نامه تكيه امام زاده سيد اسماعيل در سال 1259 ق از اين بازار تحت عنوان «بازارچه جديد الاحداث موسوم به سيد اسماعيل» ياد مي كند. با احداث اين بازار و به وجود آمدن يك مجموعه با سه قطب قدرتمند مذهبي، تجاري و اجتماعي ضرورت ايجاد يك مركز آموزشي و فرهنگي نيز احساس مي شد و همين امر فيلسوف الدوله را در سال 1322 ق به ساخت مدرسه علميه اي در يگانه فضاي خالي مجموعه، يعني قبرستان ضلع جنوبي امام زاده ترغيب كرد. بنابراين آخرين عنصر كارآمد مجموعه، مسجد - مدرسه فيلسوف الدوله، نيز بر پيكره آن افزوده شد.

براساس وقف نامه تكيه امام زاده سيد اسماعيل حاجي عيسي خان بيگلربيگي در ماه ربيع الاول سال 1259 ق همگي ملك متصرفي همسرش، عفت الملوك، را - كه شامل كاروان سرايي در ميدان كاه فروش ها و تعدادي مغازه در ميدان مذكور و بازار سيد اسماعيل و هم چنين چندين قطعه زمين واقع در كوچه سيد اسماعيل و خيابان مصطفي خميني (سيروس سابق) بوده است - در ازاي پرداخت چهارصد و پنجاه تومان از وي خريد. حاجي عيسي خان در همان

تاريخي تمامي املاك خريداري شده را بدين صورت وقف مي كند كه درآمد و منافع حاصل از آن ها به وسيله متولي زمان صرف برگزاري مراسم عزاداري ابا عبدالله الحسين (ع) در تكيه امام زاده سيد اسماعيل شود. واقف توليت موقوفات ياد شده را به فرزند ذكور ارشد خود، محمد

جعفر خان، و پس از او به محمد يوسف خان، فرزند محمد جعفر خان، واگذار مي نمايد كه به همين ترتيب توليت به فرزند ذكور ارشد هر متولي متوفي از نسل واقف مي رسد. اگر متولي متوفي فرزند ذكور ارشد نداشت و يا فرزندانش همگي اناث بودند، توليت با برادر وي به شرط ارشديت مي باشد. حاجي عيسي خان بيگلربيگي برادر زاده اش، سليمان خان، را نيز به عنوان ناظر مخصوص بر امور فوق انتخاب مي نمايد كه پس از وي اين منصب متعلق به فرزندان شخص نام برده خواهد بود. (متن وقف نامه تكيه امام زاده سيد اسماعيل) .

سراي حاج هادي، يگانه سراي بازار سيد اسماعيل، در اصل كاروان سرايي متعلق به دوران قاجار بوده با كاربري ترخيص بار كه دور تا دور صحن آن حجره ها، طويله و بهاربند جاي داشته است. در ماه ربيع الثاني سال 1264 ق، شخصي به نام حاج علي اصغر تهراني، فرزند حاج هادي، تمامي ابنيه و حجره هاي كاروان سراي مزبور را وقف كرده است. به استناد وقف نامه اين كاروان سرا ضروري است كه بخشي از منافع و درآمد املاك فوق صرف مخارج ضروري خود آنها شود و ما بقي نيز در راه كمك به افراد تهي دست، برگزاري مراسم تعزيه خواني و انجام كارهاي خير صرف شود. حاج علي اصغر تهراني توليت موقوفات ياد شده را به فرزند ذكورش واگذار نموده كه به همين ترتيب توليت به فرزند ذكور هر متولي به شرط رسيدن به بلوغ و داشتن بصيرت مي رسد. اگر متولي متوفي صاحب چند فرزند ذكور بالغ باشد، توليت بين آنها تقسيم مي شود ؛ چنان چه فرزندان متولي متوفي همگي اناث بودند،

توليت با اولاد ذكور از اناث مي باشد. در صورت انقراض نسل واقف، توليت به حاكم شرع جامع الشرايط مي رسد. هم چنين حاج علي اصغر تهراني امام جماعت وقت دار الخلافه تهران، شيخ محمد سلمه، را به عنوان ناظر بر امور فوق انتخاب مي نمايد كه پس از وي اين منصب متعلق به اولاد ذكور شخص نام برده خواهد بود. (متن وقف نامه سراي حاج هادي).

امروزه اين كاروان سرا نيز همانند ساير كاروان سراهاي درون بازار هويت اصلي خود را از دست داده و به مكاني براي فروش كالا تبديل شده است ؛ به طوري كه به مرور زمان تمامي عناصر اصلي و قديمي سازنده صحن آن تخريب و در عوض مغازه هايي جديد در دو طبقه بدون هيچ گونه ارزش معماري احداث شده است. خوشبختانه در سال 1382 ش دالان سراي حاج هادي و مغازه هاي اطراف آن به همان صورت اصلي و قديمي شان مرمت و تعمير شده و بدين صورت قسمت مذكور از مهلكه بي اصالت شدن نجات يافته است.

گفتني است كه تعميرات و تغييرات انجام شده در راسته بازار سيد اسماعيل در عصر حاضر - به غير از تعميرات داخل حجره ها - به اين شرح است:

1 - تخريب نيمي از سقف قديمي راسته بازار فوق و پوشاندن آن با شيرواني و ساخت طبقه اي جديد برروي مغازه هاي اين قسمت در اواخر دهه 1350 ش ؛

2 - مرمت پوشش طاقي و قديمي راسته بازار سيد اسماعيل در دهه 1360 ش ؛

3 - ساخت بازارچه سيد اسماعيل در ضلع جنوبي بازار سيد اسماعيل در دهه 1350 ش ؛ برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

تركان خاتون

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

اوقاف قراختاييان

كرمان

دولت قراختاييان كرمان - از حكومت هاي محلي ايران در قرن هفتم هجري - در حدود سال 620 ه ق به وسيله ي براق حاجب از وابستگان و پيوستگان دربار خوارزمشاهيان تأسيس شد. از آنجا كه براق اصلا از اتباع قراختاييان حاكم بر ماوراءالنهر و تركستان بود دولتي كه او در كرمان تأسيس كرد به قراختاييان كرمان موسوم شده است.

هنگامي كه براق با برادرش خميتبور و جمعي از اطرافيان قراختايي خود، دولتش را در كرمان بنياد مي نهاد، اوضاع ايران به دليل حملات سهمگين مغولان به فرماندهي چنگيزخان سخت نابسامان بود. فرزندان سلطان محمد خوارزم شاه چون غياث الدين و جلال الدين نيز سخت در تكاپوي كسب مجدد قدرت و حفظ سلطنت خويش بودند. در اين حال براق حاجب كوشيد از اين شرايط به نفع خويش براي تأسيس دولتي مستقل در كرمان بهره ببرد. تا سال 628 ه ق كه سلطان جلال الدين خوارزم شاه بر سرير قدرت بود و خوارزم شاهيان تكاپويي داشتند، براق حاجب به ملاحظه ي قدرت آنان، طريق مماشات را در بين آنان و مغول ها در پيش گرفت. سپس از سال 628 تا 632 ه ق كه دور جديد حملات مغول به ايران به فرماندهي اگتاي قاآن بود براق به زد و بند ميان مغولان و عباسيان مشغول شد. به طوري كه از خان مغول لقب قتلغ خان دريافت كرد و از جانب خليفه ي بغداد صاحب لقب نصرت الدين گرديد. با اين حال و در پايان اين دوران براق حاجب سرانجام به اطاعت از مغولان گردن نهاد. اين امر زماني صورت

گرفت كه حكومت و حيات او در سال 632 ه ق به آخر رسيد.

اينكه براق

حاجب علي رغم تمايل به تأسيس حكومتي مستقل، همواره متكي به قدرتي خارج از كرمان مي شد بدين دليل بود كه حاكميت او در آن خطه با هيچ يك از معيارهاي سياسي مورد قبول آن عصر براي تأسيس يك دولت انطباق نداشت. كرمان در اوايل قرن هفتم هجري توسط خوارزم شاهيان تصرف شد و غياث الدين پيرشاه فرزند سلطان محمد خوارزم شاه حاكم و مالك آن ايالت گرديد. براق كه از جانب غياث الدين اداره ي كرمان را در دست داشت، در حقيقت با كفران نعمت، غاصبانه كرمان را زير سلطه ي خود گرفت. او براي كوتاه ساختن دست غياث الدين از كرمان زماني متوسل به جلال الدين خوارزم شاه شد و حتي براي كشتن غياث الدين تلاش كرد اما نتيجه اي از اين اقدامات نگرفت، راه عصيان و طغيان در پيش گرفت و به گونه اي خيانت بار در جدال جلال الدين با مغولان جانب مغولان را گرفت. تماس محدود براق - كه شخصي تازه مسلمان به شمار مي آمد - با خلافت عباسيان نيز در حدي نبود كه مقبوليتي در جامعه ي مسلمانان برايش به وجود آورد و منابع نيز در اين باره ساكت اند جبران اين نقص را در زمان حكومت پسر و جانشين او ركن الدين خواجه جوق مي توان ديد. توضيح آنكه پس از مرگ براق برادرزاده ي او، قطب الدين، قدرت را در دست گرفت. آن هنگام ركن الدين پسر براق در راه عزيمت به دربار اگتاي قاآن بود. او در برگشت از مغولستان فرمان حكومت كرمان را براي خود به همراه داشت. لذا حكومت قطب الدين فقط يك سال دوام يافت.ركن الدين از سال 633 تا 650 ه ق بر كرمان حكم راند. قطب الدين نيز به فرمان خان مغول احضار شد و حدود هفده

سال به همراه همسر خود تركان خاتون در ماوراءالنهر به سر برد.

ركن الدين خواجه جوق در مدت هفده سال حكومت خود بر كرمان، جانب رعاياي آن سامان را گرفت. عمال ديواني كرمان را با خود همراه ساخت و در همان حال درويشان و عالمان و زاهدان آن خطه را از خود خشنود كرد. او براي اين منظور درآمد ديواني كرمان را به خدمت گرفت و از اعمال فشار براي گرفتن ماليات از مردم خودداري ورزيد. او هرچند از جانب مغولان حمايت مي شد اما با خلافت بغداد نيز مناسباتي داشت. مجموعه ي اين اقدامات، كمبودها و نقايص حكومت براق را از ديدگاه جامعه ي مسلمانان جبران مي كرد. اما اين روش تا آن هنگام ادامه يافت كه مغولان از حكومت كرمان توقعات مالي نداشتند و نسبت به خلافت عباسيان با مدارا و مماشات رفتار مي كردند. لذا در حدود سال 650 ه ق در ايام حكومت منگوقاآن سياست امپراتوري مغول در مورد ايالت هاي ايران و خلافت عباسيان وارد مرحله ي جديدي شد، ركن الدين مغضوب شد و سرانجام به جرم تماس با بغداد به قتل رسيد، در چنين شرايطي قطب الدين با همراهي مؤثر با سياست هاي جديد امپراتوري مغول كه مهمترين نمود آن مشاركت در لشكركشي هولاكو عليه اسماعيليان و عباسيان بود به مغولان تقرب جست و در كرمان به قدرت رسيد. به قدرت رسيدن قطب الدين كه همراه با اطاعت تمام عيار از مغولان بود، در كرمان با مشكلاتي روبه رو بود كه نمود آن را در تصفيه ي شديد عمال ديواني و كشتن بسياري از آنها مي توان ديد. حتي از جانب شيوخ و متصوفه و اهل ديانت كرمان اقداماتي در مخالفت با قطب الدين

و به طور كلي مغولان بروز كرد كه با آنها نيز مقابله شد. در چنين شرايطي حكومت قراختاييان كرمان انجام امور خيريه و بنياد موقوفات را وجه همت خود ساخت كه در اين نوشتار بدان خواهيم پرداخت.

دوره ي دوم حكومت قطب الدين از سال 650 ه ق تا 655 ه ق به طول انجاميد. در اين مرحله او احداث مدرسه ي موقوفه اي را آغاز كرد تا ضمن آنكه محلي براي تعليم و تربيت باشد، از آن مطابق رسم آن زمان به عنوان مقبره نيز استفاده شود. بناي اين مدرسه هنوز به پايان نرسيده بود كه قطب الدين در سال 655 ه ق درگذشت. به دليل كم سن و سال بودن فرزندان قطب الدين، هلاكوخان حكومت كرمان را به همسرش تركان خاتون تفويض كرد از آن پس تا حدود سي سال بعد از اين زن در تاريخ كرمان و برپايي موقوفات قراختاييان نقش اصلي را داشت. تركان خاتون در اصل اسيري از مردمان قراختايي بود كه در سال هاي فتوحات خوارزم شاهيان در تركستان به دست تاجري اصفهاني افتاد مؤلف ناشناس تاريخ شاهي قراختاييان كرمان كه كتاب خود را براي ثبت و ضبط موقوفات تركان خاتون تأليف كرده مدعي است كه از همان سال هاي اسارت نام وي حلال خاتون بوده است كه درست به نظر نمي آيد. زيرا قراختاييان اصلا بودايي بوده اند و نيز خوارزم شاهيان مسلمان نمي توانستند زن مسلماني را برده سازند. به هر حال اين زن كه از جمال و كمال بهره داشت سرانجام به همسري غياث الدين خوارزم شاه درآمد و چون غياث الدين به دست براق حاجب كشته شد، براق كه در همان حال اطاعت از مغولان را پيشه ي خود ساخته بود با

اين ادعا كه طبق ياساي مغول همه ي دارايي و ميراث غياث الدين به او مي رسد تركان خاتون را هم تصاحب كرد. زندگي مشترك براق با تركان خاتون ديري نپاييد و پس از مرگ براق در سال 632 ه ق قطب الدين كه حكومت كرمان را به دست گرفته

بود. به نحوي ابهام انگيز با تركان خاتون ازدواج كرد.

پس از مرگ قطب الدين، تركان خاتون عملا فرمانرواي كرمان شد. در حالي كه هم در خاندان قراختايي كرمان مخالفاني داشت و هم در ميان بزرگان كشوري و لشكري آن سامان. او در اولين اقدام خويش مدعي ده هزار دينار از ميراث قطب الدين شد و آن را مهريه ي خود عنوان كرد و چون بدان دست يافت، اين پول را صرف ادامه ي ساختمان و تكميل مدرسه ي موقوفه ي قطب الدين ساخت. مؤلف تاريخ شاهي مي نويسد كه چگونه تركان خاتون در اتمام بناي اين مدرسه كوشيده است چنانكه «در هفته سه روز به زيارت مدرسه مي آمد و از حال عمارت تفحص به جهد مي فرمود« و حتي تا آن درجه در اين كار تعجيل كرد كه تزيينات مدرسه را با گچ به انجام رسانيد كه پس از مدتي خراب شد وسپس امر به كاشي كاري آن كرد و سرانجام آنچه را كه «از جهت صداق به وي منتقل شده بود بر گنبد و مرقد وقف فرمود و قضات به تسجيل وثايق مكتوبات آن قيام نمودند« در وقف نامه اي كه براي اين مدرسه نوشته شد مقرر گرديد سهامي از روستاهاي شاهيجان، نهر ملكي تروره، خانوك، جنانه جم، چترود و چند روستاي ديگر را بدان اختصاص دهند و نيز چهار مدرس، امام و مؤذن و قيماني براي مدرسه منصوب شدند

.

در سال 674 ه ق نيز تركان خاتون اقدامات وقفي جديدي براي مدرسه و مقبره انجام داد. از جمله آنكه باغ فيروزي در دشت حركويه و كاريز ديه فرمتين را بر موقوفات آن افزود.

او تمامي درآمد اين رقبات را صرف روشنايي و خدمه، مشايخ و صوفيه ي ساكن در مدرسه و مقبره كرد به علاوه او تعدادي از غلامان و كنيزكان خاص خود رادر مدرسه و مقبره ساكن كرد و براي آنان مقري خاصي قرار داد. طبق اين وقف نامه به غلامان سالانه 720 من گندم و به هريك از كنيزان 500 من گندم اختصاص داده شد.

اين مدرسه كه در كتاب تاريخ شاهي از آن با عنوان «مدرسه ي مقدسه» نام برده شده ابتدا به نام سلطان قطب الدين به مدرسه ي قطبيه موسوم بود و سپس به نام تركان خاتون كه لقب عصمت الدين داشت به مدرسه ي عصميته معروف شد.محل اين مدرسه در ابتدا خواجه خضر نام داشته و چون آرامگاه قراختاييان كرمان شد، قبه ي سبز ناميده شد. از آنجا كه مقبره ي اين مدرسه تاريخ 640 ه ق را دارد، بايد مقبره را به دوره ي ركن الدين و مدرسه را احداث شده توسط قطب الدين به شمار آورد. استاد باستاني پاريزي بناي آرامگاه و مدرسه را مربوط به دوره ي براق حاجب مي داند و كاشي كاري سردر و تكميل مدرسه را به زمان تركان خاتون نسبت مي دهد كه شايد دليل ايشان به خاك سپرده شدن براق حاجب در آنجا بوده است.

از آن پس مقام مدرسي و توليت اين مدرسه يكي از مسائل مهم حكومت وقت قراختاييان گرديد و به همان اندازه كه براي آنان مقبوليت و مشروعيتي پديد آورد اسباب

دردسر نيز شد. به دستور تركان خاتون تاج الملة والدين سديدي زوزني در مدرسه قطبيه به تدريس مشغول شد و چون درگذشت مولانا شهاب الدين فرزند وي بر جايش نشست. اما شهاب الدين تهمتي كه مستوجب تعزير بود بر تركان خاتون زد كه موجب زنداني شدنش در چاه گرديد ولي بعدا بخشيده شد و در همان مدرسه مسند تدريس صفه ي كتابخانه به او داده شد. اما او پس از مرگ تركان خاتون باز هم موجب دردسرهايي شد. در سال 675 ه ق كه نفسي از علماي بزرگ ماوراءالنهر به كرمان آمد تركان خاتون مقام مدرسي اين مدرسه را به او داد و توليت مدرسه را به امام تاج الشريعه تفويض كرد اما نابساماني در ملك و دولت قراختاييان در اواخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم موجب اختلال در كار مدرسه شد و بعدها زلزله و تصرف اين و آن موجب خرابي كامل مدرسه و مقبره شد و اكنون جز اندكي از آن باقي نمانده است .

از ديگر موقوفات تركان خاتون در دارالاماره ي كرمان دارالشفا بود. مؤلف تاريخ شاهي در اين باره مي نويسد كه عمارت دارالشفا را در سال 659 ه ق به آخر رسانده و در سال 660 ه ق موقوفاتي را بر آن مقرر كرده است. از آن جمله تمامي درآمد قريه ي ورك، شورآباد، زرند و نه پاره بستان نخلستان از بساتين عبدالابد خبيص و دانگي از ديه مويدي بر آن وقف كرد. نيز مقرر شد طبيبي حاذق در دارالشفا به كار مشغول شود و سالانه پنج هزار من گندم تحويل بگيرد و مشرفي كه به امور آنجا رسيدگي كند و سالي دو هزار

من گندم تحويل بگيرد. همچنين استاد عطار داروشناسي سالانه يك هزار من گندم دريافت كند و سرانجام سه نفر خادم كه سالانه هفت صد من گندم به آنها داده شود.

سال 673 ه ق را بايد سال اقدامات وقفي تركان خاتون ناميد زيرا در اين سال موقوفات متعددي تأسيس كرد، از جمله مسجد جامع درب نو را بنا نهاد و دو دانگ از ديه رادان و دو دانگ از ديه كسري آباد با اسبان اصطبلي كه در آن بود بر مسجد وقف كرد و مقرر ساخت كه هر ساله از درآمد اين ديه ها پس از جدا ساختن مصارف مربوط به عمارت و تعميرات مسجد، سه هزار من غله، دو ثلث گندم و يك ثلث جو به خطيب مسجد دهند، هزار و پانصد من گندم به امام جماعت، هفت صد من گندم به قاريان و

سيصد و شصت من گندم به نقيب جهت دعاگويي روز جمعه بدهند. همچنين هر سال سي و شش من روغن چراغ و هزار من غله جهت عمارت و فرش و طرح مسجد بپردازند و توليت آن را به پادشاه كرمان سپرد .

تركان خاتون در اطراف كرمان نيز عمارات و موقوفاتي برپا كرد كه كاربرد اصلي آنها در تجارت و مسافرت بود. در دوران فرمانروايي او تجارت كرمان روز به روز رونق بيشتري يافت. اين امر دلايل متعددي داشت كه از جمله انتقال مركز تجارت خليج فارس از كيش به هرمز بود كه سر بندر كرمان محسوب مي شد. از آنجا كه در قرن هفتم هجري تهاجمات مغولان صفحات شمالي آسيا از چين تا ايران و شام را در نورديد و

نيز جدال هاي طولاني ميان جانشينان چنگيز خان در آسياي مركزي، قفقاز و شمال چين رخ داد تجارت جهاني از طريق اقيانوس هند و خليج فارس گسترش بيش از اندازه اي يافت. براي تجارت در خليج فارس دو ايالت فارس و كرمان سخت ر رقابت بودند و براي يك دوره كه تركان خاتون فرمانرواي كرمان را بر عهده داشت آن ايالت برتري خاصي در امر تجارت به دست آورد. كرمان از يك سو با يزد و اصفهان تجارت مي كرد و از سوي ديگر با خراسان و هند و اينها همگي با تجارت دريايي كرمان مرتبط بودند.

رونق تجارت موجب توسعه ي استخراج معادن در كرمان شد و نيز صنعت پارچه بافي آن ايالت توسعه ي چشمگيري يافت تركان خاتون و دربار قراختاييان كرمان خود اين تجارت پر رونق را در دست داشتند. به واسطه ي امنيت و آسايشي كه او برقرار كرده بود حتي تجار نواحي اطراف نيز به كرمان روي آوردند. اين رونق تجارت، احداث ابنيه و عمارت خيريه ي وقفي براي سهولت مسافرت تجار كاروانيان و رفاه حال آنان را طلب مي كرد. بدين منظور تركان خاتون رباطهايي احداث و بر آنها املاك و درآمدهايي وقف كرد. در آن زمان رباطها كه نقش كاروانسرا داشتند نقش مهمي در تسهيل ارتباطات تجاري ايفا مي كردند. سلاطين سلغري فارس نيز كه با كرمان براي تجارت در خليج فارس رقابت داشتند در اين دوران رباطهاي متعددي ساختند و موقوفاتي بر آنها مقرر كردند. از جمله رباطهايي كه تركان خاتون برپا داشت در فهرج باغين بود. اين روستا در مسير كرمان به فارس قرار داشت. به دستور تركان خاتون تمامي درآمد آن روستا وقف رباط

شد. همچنين سهم قابل توجهي از درآمد روستاي كائوبه از قراي رودان و نيز سهامي از قريه رقاباد را كه آن هم از قراي رودان بود بدان وقف گرديد. براي اداره ي اين رباط امام ضياءالدين حسن را كه به صلاح و عفاف معروف بود در فهرج ساكن گردانيد تا به مسافران خدمت كند و امام مسجد آن رباط باشد. براي اين كار سالانه دو هزار من گندم و دوازده دينار زر ركني نيز برايش

مقرر شد. براي مؤذن آن مسجد نيز هر سال پانصد من گندم اختصاص داده شد. جهت عمران و آبادي رباط مستخدمي كه موظف به پاك كردن پشت بام از برف و بستن و گشادن درب و آگاهي از خراب و آباد رباط اختيار شد و نيز شخصي براي اداره ي حمامي كه در آن روستا براي رفاه حال صادر و وارد بنا شده بود به خدمت گرفته شد و مقرر گرديد براي هر يك سالانه پانصد من گندم به عنوان مزد از محل موقوفه پرداخت شود .

تركان خاتون بر رباط خضرآباد كوبنات نيز موقوفاتي مقرر كرد و بر رباط كهتاب نيز مجموع سهام قريه ي راور را وقف گردانيد .

آخرين موقوفه ي تركان خاتون كه در تاريخ شاهي قراختاييان ذكر شده مربوط به رباطي است موسوم به رباط كنار خندق. اين رباط كه در كنار خندق دروازه ي خبيص شهر گواشير و بر طريق محله شاهيجان واقع بود سهامي از ديه جنابه بدان وقف شد تا صرف معيشت شيخ ساكن در آن و امام و مؤذن و ديگر خدم آنجا شود و از صادر و وارد ابناي سبيل پذيرايي گردد. تاريخ اين

موقوفه سال 65 ه ق بوده است.

در سال 673 ه ق تركان خاتون موقوفاتي براي تأمين امنيت راه ها برقرار ساخت بدين معني كه تمامي ديه كرمانشاهان بر راه كرمان به يزد و قسمتي از سهام ديه كاتوك رودان و نيز ديه صوفيان از همان ناحيه را وقف بر به كارگيري يك نفر سپاهي با سي نفر زيردست جهت تأمين راه قافله ها كرد. در وقف نامه اي كه براي اين منظور تنظيم شد مقرر گرديد توليت با پادشاه كرمان باشد و سر كرده ي سي نفر سپاهي سالانه پنج هزار من غله به عنوان مواجب دريافت كند وبه هر يك از مستحفظان سي گانه دو هزار من گندم داده شود.

از موقوفات قابل توجه تركان خاتون وقف درآمد بعضي از املاك بر غلامان و كنيزان خويش بوده است. در سال 669 ه ق حدود نيمي از ديه فهروج و تمامي ديه عصمت آباد را بر حدود 29 نفر از غلامان و حدود 35 نفر از كنيزان وقف نمود و مقرر داشت سالانه به هر يك از غلامان هفتصد و بيست من گندم و پانزده دينار زر و به هر يك از كنيزان سالانه پانصد و چهل من گندم و ده دينار زر بدهند. به علاوه طبق وقف نامه اي كه تنظيم شد، مسجل گرديد اين مقرري پس از مرگ ايشان به فرزندانشان پرداخت شود.

در سال 676 ه ق تركان خاتون سه ديه آمش و بهر سليماني و صعبوجه را كه از توابع رودبار و جيرفت بودند وقف بر زنان بيوه و افراد يتيم و معلمان قرآن كرد و توليت آنرا به پادشاه خاتون دختر خويش كه به همسري اباقاخان درآمده

بود تفويض كرد تركان خاتون بر مشايخ بزرگ صوفيه نيز موقوفاتي مقرر كرد. چنانكه در سال 673 ه ق ديه شهرآباد عصمتي را به طور كامل بر سيف الدين باخرزي (متوفاي 629 ه ق) و ديه تركان آباد را بر شيخ محقق صلاح الدين حسن بلغاري وقف كرد تا مادام كه در حيات باشد صرف معيشت وي شود. سيف الدين باخرزي از مشايخ معتبر صوفيه و از طريقه ي كبرويه بود كه در بخارا دفن شد و طرفداران بسيار داشت. شخ حسن بلغاري نيز در عصر تركان خاتون به كرمان آمد و مردمان سخت به وي روي آوردند .

از ديگر موقوفات تركان خاتون كه از آن مطلع هستيم آسياب بهرامجرد است. تركان خاتون اين آسياب و آب آن را از صاحبانش خريد تا درآمد آن براي امام جماعت، مؤذن، مسافران و ميهمانان به صورت موقوفه صرف شود.

از آنجا كه متن كتاب تاريخ شاهي قراختاييان به عنوان مهمترين منبع ذكر اخبار موقوفات تركان خاتون، ناقص به دست ما رسيده بدون شك مي توان گفت كه او موقوفات ديگري هم داشته است كه از آن اطلاعي نداريم.

پس از مرگ تركان خاتون در سال 681 ه ق اوضاع كرمان سخت آشفته شد. تا آنكه دخترش پادشاه خاتون براي مدتي به حكومت كرمان رسيد. اين زن نيز در برپايي موقوفات اقداماتي انجام داده است. اما مهمترين اقدامات او را توليت موقوفات تركان خاتون و حل مشكلات اداره ي آنها بايد دانست. زيرا پس از مرگ تركان خاتون مولانا شهاب الدين كه از مدرسان مدرسه ي عصمتيه بود طي فتوايي كليه ي موقوفات تركان خاتون را باطل اعلام كرد و از جمله فرمان تخريب مسجد درب

نو را صادر كرد. پادشاه خاتون بلافاصله با عزل شهاب الدين و نصب برهان الدين برهان شاه به مقام مدرسي مدرسه ي عصمتيه مانع از اقدامات وي شد .

بي بي تركان، خواهر پادشاه خاتون نيز موقوفاتي داشت

كه از جمله ي آنها وقف قرآني سي پاره بر مقبره ي قراختاييان كرمان است. وقف نامه ي اين قرآن كه پشت يكي از جروات آن به زبان عربي آورده شده است تاريخ 687 ه ق را دارد .

از اواخر قرن هفتم هجري دولت قراختاييان بر اثر كشمكش هاي دروني و مداخلات امراي مغول و ايلخانان سخت نابسامان شد و از اقدامات وقفي قراختاييان كرمان نيز اخباري گزارش نشده است.

بدين ترتيب موقوفات قراختاييان كرمان اساسا مربوط به زنان اين خاندان است و در فاصله ي سال هاي 659 تا 687 ه ق صورت گرفته است. با توجه به شرايط سياسي كرمان و به طور كلي ايران آن زمان كه نيمه ي نخست حكمراني ايلخانان را تجربه مي كرد، حكومت زنان خاندان قراختايي با مشكلات فراواني روبه رو بود. زيرا از يك سو با رقيباني سرسخت در كرمان و درون خاندان قراختايي مواجه بودند. و از سوي ديگر جامعه ي مسلمان ايران در برابر حكومت مغولان كه هنوز اسلام را نپذيرفته بودند و نيز حكومت هاي محلي متحد آنها ايستادگي نشان مي دادند. دولت قراختاييان كرمان با اتكاي به مغول ها شكل گرفت و زناني كه از آنان به فرمانروايي رسيدند اساسا محتاج و متكي به حمايت مغولان بودند. لذا كسب مشروعيت و مقبوليت براي اين دولت مشكلي اساسي به شمار مي آمد. تعدادي از فرمانروايان اين سلسله مانند براق حاجب و تركان خاتون و خميتبور از مسلماناني بودند كه هنوز به طور كامل

با شرايط جامعه ي مسلمانان منطبق نشده بودند؛ هرچند براي نيل بدين منظور تلاش مي كردند. برپايي مدرسه و مقبره و گماردن عده اي بر آن، انجام امور ديني در آنجا و نيز همراهي با مدرسان و فقها و تجليل و تكريم از مشايخ صوفيه و اختصاص اوقافي براي اين گونه امور مي توانست در كسب مقبوليت براي آن دولت بسيار مفيد باشد. وقف به عنوان اقدامي ديني كه خيرخواهي و نوع دوستي در آن تبلور كامل دارد محبوبيت خاصي را براي تركان خاتون كه بيشترين موقوفات قراختاييان را به وجود آورد موجب شد. اما او هيچ گاه فرمانرواي بلامنازع كرمان نشد. بلكه همواره شريك فرزند خود حجاج سلطان بود يا از جانب او كه خاتون، جاري خويش، و فرزندش سليمان شاه با رقابت و مخالفت روبه رو بود. مقبوليتي كه براي او از رهگذر اقدامات وقفي به دست آمد در موفقيت وي نقش مهمي داشت. در همان حال دولت قراختاييان نيك دريافته بود كه اقدامات وقفي تا چه درجه در رونق و آبادي قلمروشان تأثير دارد. پس از روزگار سلاجقه ي كرمان، اين خطه همواره دستخوش ناآرامي و نابساماني بود. در نتيجه براي ساليان دراز نه تنها قدمي براي عمران آن برداشته نشد كه حتي بر ويراني آن افزوده شد. ملك زوزن كه از جانب خوارزم شاهيان در اوايل قرن هفتم كرمان را متصرف شد حتي املاك وقفي را نيز تصاحب كرد. اما با تأسيس دولت قراختاييان كه روزگاري قدرتي به هم رساند فرصت لازم براي آبادي و عمران فراهم آمد. رونق كشاورزي كه در پي امنيت و آرامش حاصل شد گسترش فعاليت هاي تجاري و صنعتي را به دنبال داشت. لذا

موقوفاتي كه بتوانند به توسعه ي امنيت راه ها و تسهيل حركت كاروانيان كمك كند مدنظر قرار گرفت. در همان حال افزايش ثروت كرمان موجب رواج معاملات مربوط به اراضي شد. در چنين شرايطي اقدامات وقفي نقش مهمي در حفظ رونق اقتصادي و جلوگيري از دست به دست شدن زمين ها ايفا كرد. اين مسأله در رابطه ي كرمان با دولت مركزي ايلخانان نيز ديده مي شود. در فارس، ايالت مجاور كرمان، كه آن هم طريق اطاعت از مغولان را در پيش گرفته بود املاك بتدريج به تصرف مغولان درآمد و سرانجام به عنوان املاك اينجو به تملك ايلخانان درآمد. تا جايي كه سلسله اي به نام سلسله ي آل اينجو جاي حكمرانان سلغري فارس را گرفتند. اما تركان خاتون با زيركي تمام از تبديل شدن املاك كرمان به اينجو با اين گونه اقدامات وقفي جلوگيري كرد. او نيك دريافته بود كه دولت مغولان ايران (ايلخانان) در حالي كه هنوز اسلام را نپذيرفته بود در برابر نهاد وقف اقدام به دست درازي و تصرف نخواهد كرد. زيرا از همان سال 656 ه ق به دستور هولاكوخان مؤسس سلسله ي ايلخاني خواجه نصيرالدين طوسي مأمور سر و سامان دادن به امور موقوفات شد. اين امر در حفظ مدارس و مساجد و درس و نماز و ديگر امور عبادي و اجتماعي ايران در عصر هولناك مغولان نقش بسيار ارزنده اي ايفا كرد. اين امر مورد توجه و تقليد تركان خاتون نيز قرار گرفت. بدين ترتيب او از يك سو اقدامي ديني انجام مي داد و از سوي ديگر رابطه با مغولان را حفظ مي كرد.

ناگفته نماند اقدامات وقفي قراختاييان كرمان را مي توان از ديدگاه تحليلي يكي از

پيچيده ترين ادوار و اقدامات مربوط به موقوفات به شمار آورد زيرا اين اقدامات در زماني صورت مي گرفت كه حكمرانان دولت مركزي نه تنها مسلمان نبودند بلكه با مسلماني سر ستيز داشتند و حكمرانان دولت قراختاييان نيز خود نو مسلمان محسوب مي شدند. اما در همين دره و به وسيله ي همين دولت، وقف توانست نقش خود را در صيانت از نهادهاي ديني و حفظ موقعيت مسلمانان، رونق اقتصادي و تداوم سنن ديني و اجتماعي ايفا كند. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

جلالي، سيد جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قبرستان رحمت آباد

اين قبرستان به مساحت 8,000 متر مربع در جنوب شهر بمبئي قرار دارد و 90 سال از سوي شهرداري بمبئي به لحاظ تكميل شدن قبرستان كهنه جهت دفن اموات ايرانيان و شيعيان مقيم بمبئي اهدا شده است. حجت الاسلام و المسلمين رجبي يكي از روحانيون وقت در 22 فوريه 1988 در آن قبرستان دفن شده است كه اكثر ايرانيان به هنگام ورود به قبرستان از مقبره ي آن مرحوم ديدار مي كنند و براي روح او فاتحه مي خوانند و شديدا مورد احترام ايرانيان مقيم بمبئي است.

اعضاي توليت قبرستان عبارتند از پروفسور حسيني، محمد آقا شيرازي، باقر شيرازي سيد حسين سوداگران، مهدي منديل و سيد جلال جلالي.

شايان ذكر است جنب قبرستان رحمت آباد ايرانيان در بمبئي قبرستان اسرائيلي ها قرار دارد كه متروكه است و قرار است شهرداري بمبئي آن را به پارك تبديل كند و به لحاظ وسعت مناسب قبرستان ايرانيان احتمال استفاده ي شهرداري از بخشي از زمين قبرستان ايرانيان بعيد به نظر نمي رسد. البته در اين رابطه متوليان قبرستان پيش بيني لازم را انجام داده و اطراف قبرستان را ديوار و حصاركشي كرده اند. برگرفته

از كتاب :پايگاه راسخون

جوادي آملي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرزانه و حكيم متأله، حضرت آيت اللَّه جوادى آملى در سال 1312 (ه.ش) در خانواده اى روحانى در شهرستان آمل متولد شدند. پدر ايشان از علما، وعاظ و زهاد مشهور آمل بودند. پس از گذران تحصيلات دوران ابتدايى در سال 1324 (ه.ش) شوق پدر و فرزند به دروس دينى موجب شد تا ايشان در حوزه ى علميه آمل مشغول تحصيل شوند. وى در مدت پنج سال نزد اساتيد مبرز و متقى كه بعضاً شاگرد مرحوم آخوند خراسانى بودند تا حدى سطوح عاليه ى مقدمات، فقه، اصول و حديث را فراگرفتند. سپس در سال 1330 (ه.ش) از آمل به تهران هجرت نموده و با راهنمايى پدر بزرگوارشان به حضور آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) كه از اعاظم عصر بود، رسيدند و از آن طريق به مدرسى مروى راهنمايى گرديدند و سطوح عاليه و معقول را در آن محضر شريف فراگرفتند. اين سير علمى تا سال 1335 (ه.ش) ادامه يافت و در آن دوره، كتابهاى منظومه، اشارات و بعضى از اسفار را نزد اساتيد مبرزى همچون آيت اللَّه شعرانى (ره) و آيت اللَّه الهى قمشه اى (ره) فراگرفتند و نيز مقدارى از خارج فقه و اصول را نزد استاد والامقام، آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) تلمذ كردند و در سال 1335 (ه.ش) به دليل جامعيت حوزه ى علميه قم، وارد قم، شهر كريمه ى اهل بيت، حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) شدند و در آنجا از محضر آيت اللَّه العظمى السيد محمدحسين البروجردى بهره بردند و نيز از درس فقه فقيه نامدار، آيت اللَّه محقق داماد (ره) به مدت سيزده سال، و از محضر استاد، امام خمينى (ره) يك دوره ى اصول به مدت هفت سال را

درك كردند. همچنين ايشان به حضور استاد مسلم، علامه طباطبايى (ره) رسيدند و مباحث تكميلى اسفار، خارج حكمت متعاليه عرفان اسلامى و مباحث عاليه ى تفسير حديث و قرآن را در جلسات خصوصى از محضر آن استاد گرانقدر فراگرفتند. ايشان از اوان حضور در تهران و نيز پس از هجرت به قم و تاكنون كه حدود چهل سال مى باشد، انواع دروس معقول و منقول را تدريس كرده اند؛ به گونه اى كه اكنون از بزرگترين رهبران فكرى جهان اسلام، در ابعاد مختلف اسلامى به شمار مى آيند و شاگردان فراوانى در علوم مختلف اسلامى براى عالم اسلام تربيت نموده اند.

از توفيقات الهى ايشان، مداومت با معارف الهى خصوصاً قرآن مجيد است كه انواع حقايق دينى را از طريق تفسير قرآن در جهان اسلام منتشر كرده اند.

آيت الله جوادي آملي و وقف :

واقف بزرگوار، حكيم متأله و انديشمند گرانقدر استاد آيت اللّه جوادي آملي است كه نامشان ما را از هرگونه تعريف و توصيفي در ابعاد شخصيتي ايشان بي نياز مي كند و چهره معنوي و علمي ايشان در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامي درخشان تر از آن است كه اين قلم را توان تصوير باشد. ديدگاهها، مقاصد و منويات واقف محترم كه در قالب عبارات بليغ و مشرب عميق عرفاني در وقف نامه مطرح شده است قابل توجه و تعمق است. بويژه توجه دادن خواننده گرامي به اين نكته مفيد و لازم به نظر مي رسد كه در اين وقف نامه يكبار ديگر آيين و سنت نيكوي وقف نامه نويسي كه به عنوان يك سند فقهي، حقوقي و تاريخي همواره در گذشته مورد توجه واقع مي شده است مدّنظر قرار گرفته و علاوه بر آن به ظرايف وقف و اهميت

آن در شريعت نبوي (ص) و نيات واقف و خصوصيات عين موقوفه و تكليف آينده و ساير موارد فقهي و حقوقي آن به سبكي آموزنده اشاره شده است؛ اموري كه متأسفانه در وقف نامه هاي جديد يا متروك مانده و يا به صورت ناقص بدان پرداخته مي شود. در هر صورت اصل وقف نامه خود مشكي است عطرافشان و از بيان عطار بي نياز. سردبير وقف نامه حضرت آيت الله جوادي آملي بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين الحمدللّه الّذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي اللّه ُ علي رسولهِ الّذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَكّيها بها، و علي اهل بيته الذين استنّوا بسنته (ص) فيها، واللعن علي اعدائهم الّذين نَبَذوُها وراء ظهورها. بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد، عبد محض خدايي كه حق مطلق و هستي صرف است: هيچ موجود امكاني مالك چيزي نبوده. ذاتا، وصفا و فعلاً بلكه اثرا، فاني در ذات، صفت، فعل و اثرخداوند مي باشد، اسناد هر گونه هستي به غير خداوند مجاز است؛ و اگر اسناد شأني از شؤون هستي به غير خدا صحيحا بررسي شود، سبك مجاز از مجاز مي باشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شؤون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي (ص) حلّ شد، قل لااملك لنفسي نفعا ولا ضرّا،... ليس لك من الامر شي ءٌ...، و براي ديگران در معاد، روشن مي گردد، يوم لاتملك نفس لنفسٍ شيئا. زيرا، قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است، نه وعائي براي حدوث آن. البته، در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور، به

غير خدا اسناد مالكانه داده مي شود، و بر همين اساس، اشخاصي مالك، و اشيائي مملوك، و عقود و ايقاعاتي، ممضي، و عهودي ايفاء مي گردد. انسان مؤمن كه به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شؤون مجازي خود را به خداوند بيع كرد، بعد از آن هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شؤون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي داند، و از خود چيزي ندارد، تا آن را مورد معامله قرار دهد، و اگر چنين كرد، حتما به عنوان امتثال فرمان مالك حقيقي خواهد بود. لذا اينجانب عبداللّه واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالك و وليّ، و نه به عنوان خليفه مالك يا وكيل و نائب او، بلكه به عنوان عبد آبق كه به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، درباره خانه ملكي و متصرّفي شهر قم، عهد و قراري با مولاي غيب و شهودم بستم كه ذيلاً بعد از فصول دهگانه، مشروح مي شود. 1_ مهم ترين هدف بعثت، تزكيه نفوس و تعليم كتاب آسماني و حكمت است، نمونه هاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن مجيد بيان شد، يكي از بارزترين مصداق تزكيه همانا تأديه صدقه مي باشد، و كاملترين مصداق صدقه، وقف است كه اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود، و هيچ صدقه اي چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سكني، عمري، رقبي، و نيز بر زكات مال و زكات فطر و

نظائر آن براي آن است كه امور مزبور، نشانه صداقت ايمان و صدق متصدّق و واقف مي باشد. 2_ فضيلت صدقه كه وقف مصداق بارز آن است، در اين است كه خداوند شخصا او را مي پذيرد، و دريافت مي نمايد چنانكه فرمود: اَلَم يَعلَموُا اَنّ اللّه َ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ، بنابراين دريافت رسول اكرم (ص)، مَظهر اَخذ خدا خواهد بود، و جمع بين آيه مزبور و آيه خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقةً تُطهّرهُم وَ تُزكّيهِم بها، آن خواهد شد كه، و ما اَخَذتَ اِذ اَخَذتَ، ولكنّ اللّه َ اَخَذَ. 3_ چون صدقه كه، وقف، فرد كامل آن مي باشد، مُطَهّر نَفس از اوساخ، و مُزَكّي روح از ادناس و اقذار است، اميد آن خواهد بود كه چنين روح طاهر از دَرَن و رَين، تواناي ادراك صحيح وحي الهي باشد، زيرا، سروش غيب را جز طاهران طائر باغ ملكوت و طائران طاهر از دَنَس مُلك، مسّ نمي كنند،... لايمسّه الا المطهّرون. 4_ از آن جهت كه صدقه و وقف، كه مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف مي باشد، با اندك غبار گردِ منّت و اذيّت، غبارين و متوسخ شده، و شايسته صعود به بارگاهي كه جز، كلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمي يابد، اليه يصعد الكلم الطيّب، نخواهد بود، لذا نداي قرآن مجيد چنين است: يا ايّها الّذين آمنوا لاتبطلوا صَدَقاتِكم بالمنّ و الاَذَي. 5 _ چون صدقه جاري همانند سنّت ساري از آثار سودمند مي باشد، و تا برقرار است، روح صاحب آن در دارالقرار قريرالعين خواهد بود، و خداوند، قادم را چون غابر مي نگارد، نَكتُبُ ماقَدَّموا و آثارَهم، و جزء اَعمال برّ متوفي محسوب مي گردد،

اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كاملاً بيان شد،... والمتصدّقين والمتصدّقات... اَعَدّ اللّه ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجرا عَظيما_... يُضاعَف لَهُم و لَهُم اَجرُ كَريم _ ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر، الاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته، فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنَّها، فهي يعمل بها بعد موته، او ولد صالح يدعو له _ و چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذكر امور سه گانه در اين حديث يا امور شش گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است، نه تعيين، لذا علم صائب، فرزند صالح، سنّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه روح و ريحانِ روح رائح الي اللّه خواهد بود. 6 _ چون اثر نافع صدقه كه وقف مصداق روشن آن مي باشد، همانند ديگر واقعيت هاي ديني، هنگام احتضار ظاهر مي شود، محرومان از چنين فيض فوزآوري، درخواست ارتجاع به دنيا را بجاي تسريع رجوع الي اللّه، و رجعت به وطن اصلي، مطرح مي كنند، و به شيوه نكوهيده اَتَستَبدِلوُن الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرُ، انّا للّه ِ وَ انّا اِلَيهِ راجِعوُنَ را، به، رَبِّ ارجِعوُنِ...، مبدّل ساخته، و تمنّي كاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و گمان و وهم نشانده، آنگاه چنين مي گويند:... فَاَصَّدَّقَ وَ اَكُن مِنَ الصّالِحينَ _ و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت كبري، حضرت علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلّين فرمود: الصَّدقةُ والحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما. 7_ از آن جهت كه اهل بيت طهارت و عصمت صلوات اللّه عليهم اجمعين، قرآن ناطق اند، و در تمام حسنات، امامت امّت

را به عهده دارند، و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و به حِكَم آن معتقد، و به احكام آن عامل اند، لذا رسول گرامي (ص) و اهل بيت معصوم (ع) آن حضرت (ص) اقدام به وقف كرده اند، درباره پيامبر گرامي (ص) چنين آمده است: تصدّق رسول اللّه (ص) باموالٍ جَعَلَها وقفا، وَ كانَ يُنفِق مِنها عَلي اَضيافِهِ، وَ اَوقَفَها عَلي فاطِمةَ عَليهَاالسلام... _ و درباره حضرت اميرالمؤمنين، عليه السلام، آمده است: كان عبدا للّه، قد اَوجَبَ اللّه ُ له الجنة، عمد الي ماله فَجَعَله صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم انما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهي عن النار، و حضرت صدّيقه كبري، فاطمه زهرا صلوات اللّه عليها، اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت اميرالمؤمنين (ع)، آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي عليهماالسلام، سپس به سيّد شهدا حضرت حسين بن علي عليهماالسلام، روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگ تر كه علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض، سپرد، و همچنين از سائر معصومين عليهم السلام رسيده است كه مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده اند، حتي درباره حضرت سيد شهدا (ع) رسيده است كه نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوي و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود، و آن را بر ايشان تصدق نمود. 8 _ چون اصحاب متعهد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره، به آن ذوات مقدّس اتّساء داشته اند، لذا هر صحابي متمكن، اقدام به وقف مي نمود، چه اينكه از جابر روايت شده لم يكن من الصحابة ذو مقدرةٍ الاّ وقف وقفا. 9 _ همان طوري كه

وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه كردن، ارث بردن و مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درباره وقف چشمه يَنبُع چنين فرمود:... هي صدقة، بتةً بتلاً، في حجيج بيت اللّه و عابري سبيلٍ، لاتُباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين، لايقبل اللّه منه صرفا و لا عدلاً. 10 _ شرح صدر، سعه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي نمايد كه جهاني بينديشد، و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار دهد چنانكه رسول گراميِ چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد. لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و كافر، ذمّي و حربي مادامي كه اعانت بر عصيان و تعاون بر اثم نباشد، جايز است و آيه مبارك و كريم، لاينهاكم اللّه عن الّذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليه_م انّ اللّه يحبّ المقسطين، گ_واه آن مي باشد. اكنون كه خطوط كلّي صدقه جاري، طي ده فصل بيان شد، به اصل مطلب مي پردازم، و آن اينكه وقف صحيح شرعي _ جامع همه شرايط واقف، موقوف عليه، موقوف و وقف _ نمودم خانه ابتياعي، ملكي و متصرفي خودم را كه واقع است در: قم، خيابان ارم (آية اللّه نجفي مرعشي) پشت مسجد آية اللّه گلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محقّقان، مؤلّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند تفسير، فلسفه الهي، كلام، فقه، اصول و سائر دانش هاي ديني، الي ان يرث اللّه الارض و من عليها. توليت آن مادامت الحيوة، در اختيارم مي باشد، و بعد از توّفي و ادراك

لقاء اللّه، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است، چنانكه توليت مدرسه علميه سعادت را كه در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي باشد، بعد از وفاتم، در اختيار مشاراليه خواهد بود، و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي باشد، و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان، كسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود. تمام كتاب ها و سائر لوازم كتابخانه و تلفن، در اختيار مركز تحقيقاتي اسراء است. ايجاب و قبول، اقباض و قبض، حاصل، و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم اعم از مرقوم و غير آن جاري شد، ربّنا تقبل منّا و خذه منّا و طهّرنا به والحمدللّه ربّ العالمين، الّذي يرث الارض و من عليها. منبع:ميراث جاويدان

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

چقماق، اميرجلال الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسجد اميرچقماق يزد در سال 841 ه_.ق (يعني بيش از 570 سال قبل از اين) توسط اميرجلال الدين چقماق شامي و همسرش بي بي فاطمه خاتون ساخته شد (1) (عكسي از نماي ايوان اين مسجد در همين شماره مجله ميراث جاويدان چاپ شده است) طومار وقف نامه اي براي موقوفات اين مسجد در دست است كه در سال 1300ه_.ق از روي نسخه اصل رونويس شده است.

در اينجا بخشي از اين وقفنامه را كه مصارف موقوفات واهداف واقف را بيان مي كند و از جهات مختلف آموزنده و مفيد است درج مي كنيم:

واقف بايد محصولات موقوفات محرره مزبوره را اولاً به عمارات رقبات معينه مذكوره صرف كند، به نوعي كه غبطه مرعي باشد، و مستلزم ازدياد محصولات و اجارات گردد.

و ثانيا به تعمير

و ترميم مباني خيرات موقوف عليها الاهم فالاهم والاغبط فالاغبط.

و بعد از آن در انتظام مهام مسجد وظايف جد به جاي آورد. امامي حسن الكلام را كه در فنون قرائت و وقوف، صاحب وقوف، و در مقام رعايت شرايط و اركان صلاة از تكبيرة الاحرام تا سلام، ثابت و راسخ الاقدام نصب فرمايد كه در ليالي و ايام به شغل شريف امامت از سر فراغ بال اشتغال نمايد. و هر سال مبلغ سيصد و شصت دينار آقچه نقره سره مسكوك رايج كپكي كه هر دو دينار از آن به وزن يك مثقال و نيم دانگ باشد بدو رسانند، چنانچه هر روز يك دينار باشد.

و همچنين ده نفر حافظ كلام اللّه حسن الصوت كه در تجويد و قرائت كلام مجيد فريد باشند، كه آناءالليل و اطراف النهار سيّما العشايين والاسحار تلاوت نمايد. و هر سال مبلغ دو هزار و يكصد و شصت دينار آقچه كپكي موصوف به ايشان رساند، چنانچه مقتضي رأي متولي شرعي باشد.

و مصدري معين و مقرر فرمايد كه منصب صدارت حفاظ را بستگي داشته باشد، و در قرائت و تجويد و اصول، ماهر و باهر، هر يك از حفاظ اقتضاء به آثار مرضيه [و] سنن سنيه او نمايند. و مرسوم و مقرري او را هر سال مبلغ سيصد و شصت دينار آقچه صوفه مذكوره كپكيه بدو رسانند. و اگر كسي كه قابليت صدارت داشته باشد مفقود و ناموجود، به دو نفر ديگر از حفاظ دهند، تا در امر خطير تلاوت خبير بوده شروع نمايد.

و ايضا مدرسي كه به صيقل اذهان وافيه زنگ رنگ اعضال و اشكال از صفحات اوراق معقول زدوده، به زلال الهام صافيه نقوش شكوك و شبهات

از الواح فروع و اصول مغسول فرموده تعيين نمايد، تا در مسجد مذكور بسط بساط درس علوم دينيه و معارف يقينيه نموده، حقايق مسايل به وسايل بيان وافي كامل، و لسان شافي شامل، بر چهره حال طلبه نگارد.

و مُعيدي با هشت نفر طالب علم نصب فرمايد، كه اگر اذهان و طباع طلبه كرة واحدة درك معضلات نتواند معيد مذكور اعاده سبق نمايد، تا اشكال ايشان انحلال يابد. و در ايام تحصيل در مسجد مذكور به وظايف مذاكره و مباحثه قيام نمايد.

وظيفه مدرسي هر سال مبلغ يك هزار و دويست دينار آقچه فضي كپكي موصوف بدو رسانند.

و هر سال مبلغ نهصد و هشتاد دينار كپكي منعوت وظيفه و مقرري معيد و طلبه، چنانچه رأي جناب متولي مذكور _ لازالت امارته مرفوعة بين الجمهور _ باشد، بديشان رسانند.

و همچنين خطيبي كه از شرايط و اركان خطبه باخبر باشد نصب فرمايد، تا در ايام جمعات خطبي به فصيح ترين عبارتي نمايد، چنانچه مستمعان از آن محظوظ و بهره ور گردند. و هر سال مبلغ يكصدوبيست دينار آقچه فضي موصوف كپكي وظيفه به او رسانند.

و ايضا دو نفر مؤذن صيت عارف الوقت كه قبل الفوت ايام وليالي بامر تأذين و مناجات حضرت لايزالي اشتغال نمايد، و ارباب طاعات را هنگام اداء واجبات اعلام كند. و هر سال مقرري ايشان را مبلغ سيصدوشصت دينار آقچه موصوف به ايشان رسانند.

وايضا واعظي كه در تفسير آيات قرآني، و ترجمه احاديث نبوي گوي سبقت از خم چوگان بسي علما ربوده باشد، تعيين فرمايد، تا در مسجد مذكور در دهور و شهور رنجوران امراض غفلت و جهالت را شربت خوشگوار نصيحت چشاند، و هر سال مقرري و وظيفه

او مبلغ يكصد و پنجاه دينار به او رسانند، و جهت مقرري و وظيفه ماه رمضان مبلغ يكصد و سي دينار آقچه موصوف كپكي.

و دو نفر معاشر خوان تعيين فرموده كه در ايام جمعات عهد عند صعود الخطيب الي المنبر به حديث معهود خواندن قيام نمايد. و هر سال مبلغ يكصد دينار آقچه كپكي منعوته، وظيفه به ايشان رسانند.

و هر سال مبلغ يكصد و بيست دينار آقچه فضي كپكي به معلمي كه در مسجد مذكور اطفال مسلمانان را تعليم قرآن قديم و تنزيل حكيم نمايد، رسانند.

و هر سال مبلغ سه هزار آقچه كپكي موصوف در وجه سفره و آش خانقاه مذكور كه به فقرا و مساكين و صادر و وارد رسانند، چنانچه مقتضي رأي منير و فكر و تدبير عالي جناب متولي باشد.

و هر سال يكصد دينار آقچه رايج كپكي موصوف در ليالي متبركه به وجه حلاوة و نقل صرف نموده به جماعتيان رسانند.

و مبلغ يكصد و هشتاد دينار آقچه موصوف هر سال در وجه ثمن الدهن والبرز والشمع و غيره كه موجب استضائه مسجد و خانقاه باشد صرف گردانند، و قناديل و سرج افروخته دارند.

رجاء صادق و اميد واثق كه حضرت خالق، چنانچه واقفان خيران واليان متزاوجان مشاراليهما، توفيق اتفاق و ترصيص مباني خيرات ارزاني فرموده، عالي جناب دولت مآب متولي مذكور _ مدت ظلاله ما تعاقبت الاعوام والشهور _ تأييد حكام احكام تأييدات محصل، و در فردوس اعلي ايشان را و ساعيان را مقام و مأوي دهاد. والحمدللّه اولاً و اخرا، والصلوة والسلام علي خيرمن اوتي معجزا باهرا، و علي اولاده و اصحابه باطنا و ظاهرا.

و همچنين شرط فرمودند كه اگر _ عوذاباللّه تعالي _ جناب دولت

قباب متولي را نسل اولاد ذكور منقطع گردد، امور محرره مذكوره، از توليت شرعيه، و اشراف، و نظارت از آنِ اناث اولاد او باشد، و اولاد اولاد همين طريق، ما تعاقبوا و تناسلوا، بطنا بعد بطن، ونسلاً بعد نسل.

و عقيب از آنكه در عالي مجلس شريف، و سامي ديوان دين حنيف، در ضمن مرافعه شرعيه، ثابت و مبين و واضح و مبرهن شد، نزد حضرت شريعت پناه تقوي شعار مخدوم مطاع، ناشر صحايف العلوم الدينية والمعارف اليقينية في الارباع والاصقاع، اعني حاكم عادل مرافع اليه، كه صدر اين كتاب به سجل شريف [او] مزين و محلي خواهد گشت، اعلي اللّه تعالي لانتصاب رايات الدرس والفتوي و رفع اعلام العلم والتقوي [تعالي] شأنه و رفع محله و مكانه، به شهادت مولانا و صاحب اعظم ركن الملة والدين ضياء الاسلام والمسلمين حسن بن مولانا اعظم اكمل اكرم اقدم، صفي الملة والدين محمود بن مولانا اعظم سعيد ملاذ القضاة والموالي المتأخرين ضياء الحق والدين محمد بن مخدوم مولانا. اعظم شهيد ملجأ القضاء ذوي المراتب والمناصب والاحكام في اوان حياته الواصل الي رحمة اللّه في روضات جنانه مجد الحق والشريعة والتقوي والدين حسن الرضي اعلي اللّه شأنه في ظل والده، و ابن عم پدرش مولانا و صاحب اعظم مجد الملة والدين شرف الاسلام والمسلمين حسن بن مولانا اعظم سعيد مؤيد الاكابر والموالي شرف الملة والدين حسين بن مخدوم سعيد مجد الحق والدين حسن المشاراليه، اعلي اللّه تعالي شأنه:

و كاتب اين سطور و محرر اين مزبور اصغر عباداللّه ذي الفضل محمد بن مسعود بن محيي بن ابي ملقب به قطب الحجة، غفراللّه ذنوبه، و ستر عيوبه، كه جملگي حصص موقوفه مشروحه تا زمان

صدور صيغ وقف حق و ملك متزاوجان واقفان بود.

حكم شرع شريف به صحت اين جمله واقع شد، و به اشهاد شرعي مقرون گشت، في سلخ شهر ربيع الاول عمت ميامنه لسنة تسع و اربعين و ثمانمائة. والسلم، والحمدللّه وحده. پي نوشت : 1- جامع مفيدي 1/ 170 و 3/ 469_ تاريخ يزد، ص75 و 79

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

حاجيه خديجه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

وقف نامه اي كه در اينجا بدان اشاره خواهيم كرد، سندي است متعلق به سال 1270 هجري قمري كه در كربلاي معلي تهيه و تنظيم شده و بسياري از علماي شيعه ي آن روزگار كه در كربلا سكونت داشته اند آن را تصديق كرده و بر پاي اين وقف نامه مهر و امضاي خود را حك كرده اند.

واقف زني شريف و علويه است به نام «حاجيه خديجه» از اهالي بندر كنگان دختر سيد قاسم الحسيني كه به زيارت كربلاي حسيني مشرف شده و در آن مكان مقدس و طاهر اموال و املاك خود و عوايد آن را صرف تعزيه ي حضرت اباعبدالله الحسين (ع) كرده است.

بر اساس اين وقف نامه مقرر شده بود كه منابع اعيان موقوفه صرف تعميرات اعيان شود و بعد از تعميرات خانه، بايد جمع آوري شود و يك چهارم آن به عنوان حق الزحمه و حق نظارت به ناظر مربوط اختصاص يابد و سه چهارم ديگر صرف خرج تعزيه ي حضرت امام حسين (ع) شود.

هم چنين بر اساس اين وقف نامه توليت موقوفات مورد نظر بر عهده ي واقف بوده است، و پس از آن بر عهده ي حاج آقا سيد مير علي اكبر و پس از فوت نامبرده بر عهده ي اولاد او نسل

اندر نسل و در صورت انقراض به اولوالارحام سيد مذكور و در صورت انقراض ولوالارحام سيد مذكور توليت و نظارت اين موقوفات به سادات مؤمنين و متدينين از اهالي دشتي واگذار شده است.

اكنون به نقل متن وقف نامه مورد نظر مي پردازيم:

الحمدلله الواقف علي الضمائر المطلع علي السرائر و الصلواة علي نبينا محمد و آله سيد الاوائل و الاواخر، صلوة دائمة الي يوم تبلي السرائر

اما بعد، بر ضمير منير خيريت تخمير صافيه ي زاكيه ي ارباب شعور و ادراك، ظاهر و هويدا باد كه حاضر شد در محضر شرع انور و محفل حكم ازهر عليا جناب عفت و عصمت پناه سلالة السادات النجباء، السيدة الشريفة العلوية الحاجية خديجه المعروفه لوالده ميرزا علي بنت مرحوم مغفور السيد قاسم الحسيني و موفقه به توفيقات سبحاني شده و مؤيده به تأييدات رباني گرديده وقف مؤبد و حبس مخلد نمود جميع و همگي و تمامي يك باب خانه ي معينه ي معلومه ي واقعه در بندر كنگان مع ما يتعلق بها و ينسب اليها شرعا و عرفا و لغة عموما و خصوصا من ابواب و اعتاب المحدود بحدود اربعة، قبله خانه ي ملا علي ملا حسين و شرقا خانه ي حاجي الاهلي و شمالا الي... المشهورة و جنوبا بيت يهودي و هم چنين وقف صحيح شرعي نمود دو بند نخل خرما كه عدد نخيل سي و شش دانه مي باشد كه معروف است به خسروي و محدود به حدود اربعه است، قبلة زمين راشد محمد ابول و شرقا الي انبود ابن النجم و فسيل احمد ابن علي شعبان و شمالا زمين خلف قناص و زمين زيره زار و جنوبا زمين علي خميس و باز وقف نمود

ثلث اطوية با زمين هايي كه متعلق به آنها مي باشد محدود است شمالا الي المقبرة و جنوبا تا زمين اولاد عبدالكريم و شرقا طريق شارع و قبلة الطريق المعروف به سرناخ و كذلك وقف نمود هانيتين زمين هاي متعلق به وي المشهورة با السدة عبارة عن اربعين من اعني يزرع فيها اربعون من دشتي جو و گندم و محدود است با اين حدود، شمالا زمين كرده كنار و جنوبا زميني كه مشهور است بزماني از مال حاجي علي خميس و شرقا الي الجبل و قبلة الطريق معروف به سرناخ و كذلك زميني كه معروف است بالمحمدية كه قبله او متصل است به انبود ملا علي و مشرقي او راهي كه معروف است به سرناخ و شمالي وي زمين الابراهميه و جنوبي او زمين شيخ حجر پس مجموع املاك مزبوره وقف صحيح شرعي نمود كه اولا منافع اعيان مرقومه صرف تعميرات اعيان شود در صورت احتياج به تعمير كه خراب شود و بعد از تعمير آنچه منافع جمع آوري شود ربع محصول از منافع، حق التعب و نظارت ناظر باشد و سه ربع ديگر طرا و كلا صرف و خرج تعزيه جناب سيد الشهداء اباعبدالله الحسين (ع) شود اما بايد كه در تعزيه خانه معلومه كه منسوبه به خود واقفه مي باشد صرف شود و نه در تعزيه خانه ي جاهاي ديگر [خوانا نيست] و صيغه ي وقفيت جاري شد شرايط وقف و قبض و اقباض حاصل شد و در ضمن... داد توليت و نظارت اعيان موقوفه مادام الحيوة با خود واقف معلومه و بعد از خود به سلالة السادات العظام آقا سيد مير علي اكبر خلف و نوباوه آقا سيد

عبدالله و بعد از فوت مؤمي اليه با اولاد او نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن و در صورت انقراض با اولي الارحام سيد مسطور و بعد به اولاد اولي الارحام سيد مذكور بود اما بقاعده بعضهم اولي ببعض اي الاقرب فالاقرب اما بشرطي كه جميع طبقات مؤمن و متدين باشند و نعوذبالله بعد از انقراض اولاد اين نسل توليت و نظارت در بحيث لا يباع و لا يشتري و لا يوهب و لا يرهن (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه) و كان ذالك في يوم بيست و دوم ماه رمضان المبارك كه در كربلاي معلي في سنه ي هزار [و] دويست و هفتاد من الهجرة 1270.

1. صح ما فيه لدي خادم الشريعة المطهره / محمد حسين القزويني الحائري [مهر چهار گوش / ثلث:] «... المذنب محمد...»

2. بسم الله و الحمدلله

يشهد بايقاع وقف الوقوفات علي نهج المرقومات المسطور / المزبور و انا الراجي عفو ربه / يسبحاني: ابومحمد عبدالحسين البحراني.[مهر چهار گوش / نستعليق:]«ابن عبدالحسين. محمد».

3.[.....][.....]رقم فيه لدي /[.....][.....]من[.....]الحائري[مهر بيضي / نستعليق:]«الواثق؟ بالله؟ عبده: عبدالرحمن»

4. ذلك كذلك و انا الاقل / جواد ابن اسدالله الحسيني [...؟] [مهر بيضي / نستعليق:]«جواد الحسيني»

5. يشهد العبد الاقل[...]/ محمد بن عبدالجعفر الحسيني الهاشمي؟[مهر چهار گوش / نستعليق:]«محمد بن عبدالجعفر الحسيني»

6................ الجاني حسين بن محمد

7. يشهد بشهاده / الشهود اقل عبادالله حسن / بن عبدالحسين البحراني[مهر هشت گوش / نستعليق:]«حسن بن عبدالحسين»

8. شهد بذلك علي بن قاسم يزد خواسي؟ [مهر بيضي/ نستعليق:] «عبده علي بن...» همان گونه كه در متن وقف نامه آمده است عوايد اين

موقوفات مي بايست براي برگزاري تعزيه هاي حضرت امام حسين (ع) هزينه شود و اين مطلب خود نشان دهنده ي اين است كه هنر تعزيه كه اكنون در اين استان سير نزولي خود را طي مي كند، در يك قرن پيش از چه اهميت و جايگاهي برخوردار بوده است و البته اختصاص موقوفات جهت تعزيه تنها به استان بوشهر اختصاص ندارد و در اكثر مناطق ايران زمين، شاهد چنين موقوفاتي هستيم. در اينجا بايد اين نكته را يادآوري كرد كه تعزيه هنر وقفي است، زيرا هنر تعزيه تنها داراي بعد نمايش و آشكار ساختن يك مصيبت و يا تراژدي نيست، بلكه نوعي ستايش از كساني است كه حقارت را نپذيرفتند و نقد جان خود را وقف عدالت و حقيقت كردند. به قول استاد دكتر جابر عناصري تعزيه، شرح ماجراي «وقف خون» دريادلاني است كه قباله ي مهر الهي را با خون خود مهر كردند.

امروزه جاي هزار افسوس و و دريغ است كه نه فقط تعزيه خانه اي از تعزيه خانه هاي منطقه به جاي نمانده، بلكه ياد و نام بانيان تعزيه خانه ها و واقفان آنها نيز در يادها نمانده است. نگارنده به سهم خود بر روان و روح حاجيه خانم خديجه، واقف روشن ضمير و هنرپرور كه املاك و اموال خود را وقف بر پاداري تعزيه ي سيد الشهدا (ع) اين هنر وقفي ايران زمين نموده است، طلب مغفرت مي كند.

سند دوم كه جديدترين سند وقفي استان و در واقع به اطلاع نگارنده آخرين سند وقفي استان است و اتفاقا متعلق به يكي از زنان مؤمن و روشن ضمير منطقه است كه در سال 1369 شمسي تنظيم شده است .

اين وقف

نامه مربوط به موقوفه اي است كه وقف بقعه ي مباركه ي حضرت امام زاده عبدالمهمين بوشهر شده است. ذيلا متن وقف نامه را نقل مي كنيم. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

حسن خليلي رحمت آبادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ساختمان مرحوم حسن خليلي رحمت آبادي

مرحوم حسن خليلي رحمت آبادي يكي از اعضاي سابق انجمن ايرانيان مقيم پونا ساختماني را به متراژ 800 مترمربع بر حسينيه وقف كرده است. اين ساختمان در جاده ي مهاتما گاندي قرار دارد و دو طبقه است و 8 مستأجر دارد. كرايه ي آن توسط پسر مرحوم حسن خليلي جمع آوري مي شود ولي علي رغم وجود وقف نامه، خانواده ي آن مرحوم از تسليم ساختمان به انجمن يا متوليان موقوفات خودداري كرده و تاكنون از تسليم عوايد ساختمان امتناع ورزيده اند. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

داراني، شيخ ابوسليمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بقعه ي متبركه ي شيخ ابوسليمان داراني در شهر داران مركز شهرستان فريدن واقع است. شهرستان فريدن از جمله شهرستان هاي استان اصفهان است. اين شهرستان از غرب با شهرستان فريدن شهر، از شمال با شهرستان خوانسار و گلپايگان و از جنوب با شهرستان هاي شهركرد و تيران و كروند و از شرق با شهرستان خوانسار هم مرز است.

بقعه ي متبركه ي شيخ سليمان داراني، يگانه مركز مذهبي - زيارتي شهر داران در جنوب شهر واقع و اخيرا به وسيله ي اداره ي اوقاف و امور خيريه ي شهرستان فريدن در حال نوسازي است. كوشش نگارنده جهت يافتن شرحي از زندگاني و احوال صاحب بقعه تاكنون بي ثمر بوده و آنچه در تواريخ گذشته در شرح حال ابوسليمان داراني، عارف معروف قرن دوم قمري آمده است نيز ارتباطي با صاحب بقعه ي پيش گفته ندارد. توضيح آن كه ابوسليمان عبدالرحمن بن احمد بن عطيه عنسي، مذحجي ، عارف و صوفي متولد در داريا در دمشق، متوفا در شام، به بغداد و شام سفر كرد و در هر يك از اين مناطق مدتي سكونت گزيد و مرشد صوفيان و پير اهل طريقت بود.

كراماتي نيز بدو منسوب است(1).براساس اسناد خطي موجود، ابوسليمان، ادعاي ديدار و گفت وگو با فرشتگان را داشته و اين دقيقا همان است كه به ابوسليمان عبدالرحمن عارف قرن دوم و سوم قمري نسبت مي دهند(2).

به نظر مي رسد آن چه در اسناد خطي به صورت كرامات و حالات خارق العاده به صاحب بقعه نسبت داده شده، به نقل از كتاب هايي است كه در شرح حال ابوسليمان داراني (دمشقي) اشاراتي كرده اند. با اين حال، صاحب بقعه نيز به همين نام «شيخ ابوسليمان داراني»، بين عوام شهرت يافته و اكنون گروه بسياري از ساكنان شهر داران به شيخ سليماني داراني مشهورند. بقعه ي پيش گفته، اخير تخريب شده و در حال نوسازي است. شرحي كه كارشناسان اداره ي كل فرهنگ و هنر استان اصفهان در سال 36 [25] از بقعه داده اند، چنين است:

داخل مقبره داراي پلان هشت گوش است كه مقبره در وسط قرار دارد. گنبد بنا از نوع دو پوش گسسته است و پوشش خارجي گنبد از كاشي خشت بدون نقش به رنگ آبي آسماني است و كلمه ي يا الله با خط بنايي و از كاشي سفيد و لاجوردي تنها نقش روي گنبد بالاي سر در ورودي قرار دارد. چندين ترك بر روي گنبد ديده مي شودو كاشي ها در بعضي جاها يخ بر شده و مصالح بنا بيشتر از آجر است. ورودي مقبره را ايوان ساده ي كاهگلي تشكيل مي دهد و در جبهه ي شمالي ورودي يك پله موزاييك پشت بام قرار دارد. بنا از قسمت شمال توسعه داشته و آثار باقيمانده ي آن موجود است. در صحن مقبره، تعدادي سنگ قبر ديده مي شود و ديوار اطراف صحن و مقبره خشتي است(3).

بقعه ي

پيش گفته داراي موقوفات بسياري بوده كه در طول زمان به طور كامل به تصرف اشخاص درآمده و اكنون فاقد موقوفه است. براساس رونوشت وقف نامه ي خطي موجود، حدود 360 جريب املاك و اراضي از نهر كردان شهر داران از جمله موقوفات بقعه بوده كه هر بخشي از آن اكنون در تصرف اشخاص گوناگون قرار دارد و ملك شخصي افراد منظور شده است. اميد است انتشار اين اسناد در جهت شناسايي موقوفات بقعه مؤثر افتد وگامي در جهت احياي موقوفات بقعه متبركه باشد؛ ان شاء الله. [شايان ذكر است كليه ي اسناد خطي را كه در اين مقاله عنوان يا اشاراتي بدان شده، دادگستري فريدن رسما تأييد كرده است] براساس وقف نامه ي خطي موجود كه در سه برگ مجزا و به يكديگر متصل شده اند چنين آمده است: متن وقف نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين و الصلوة علي خاتم الانبياء سيد المرسلين محمد المحمود و صلي الله عليه و آله و سلم.فبعد بر ارباب ذكاوت (4)مخفي و مستور نماناد كه حضرت واجب التعظيم شاهزاده شيخ ابوسليمان كنية كه اسم آن جناب ريحانة القلوب است، در قريه ي داران من قراء فريدن مدفون است و ذو بقعه ي متبركه و گنبد حاير و صفه و حجرات مي باشد و اين شيخ بزرگوار جليل القدر همچه كه از كتب تواريخ و رجال معلوم مي شود و از قراطيس قديم و تذكرات و ساير نوشتجات معلوم مي شود كه از اخيار و اوتاد و بنده ي خالص خداوند عالم بود و صاحب كشف وكرامات و ساير مقامات عاليه و خوارق عادات در اين تذكره ذيل خوارقا كثيرا در زمان خود آن بزرگوار نوشته بودند

وكاغذي كه اين كشف و كرامات را نوشته اند، اسقاط و مندرس شده بنابر تاريخي كه در تحت ذيل مرقوم است؛ لهذا في الجمله از كشف و كرامات آن حضرت كه از قراطيس مسقطه و مندرسه مضبوط گرديده و به نظر رسيده است، اين است كه حضرت شبي مشغول بودند به نماز از كثرت عبادت پشت مباركش متوجه گرديد بر سر سجاده عبادت نشستند خواب بر چشم هاي مباركش غلبه كرد؛ حوريه يا ملكي آمد فرياد كرد: اي ابوسليمان! حجاب هاي آسمان ها برداشته

شده و عبادات تو را ملكي چند بالا مي برند و ملائكه ي بسيار سر از حجاب ها بيرون آورده اند و تماشاي عبادت تو را مي كنند و.... و بعضي ديگر از معجزات و خارق عادات در همين تذكره قديمي ذيل الكتاب مسطور است... سنه 1311 [متن پيشين، افزون بر اغلاط نگارشي فراوان، بخشي از آن از شرح حال ابوسليمان داراني دمشقي اقتباس گرديده]. رونوشت وقف نامه

الحمد لله و سلام علي عباد الله الذين اصطفي سيما محمد المصطفي واله نجوم الهدي وقف كرد حضرت رفعت، كيوان منزلت، خورشيد جاه، سليمان مكان، اتابيك نيك بخت، صاحب تاج و تخت و الدنيا والدين بر حضرت واجب التعظيم و الاحترام جهت معيشت مجاوران حضرت بر مذكور و تعميرات بقعه و مساجد و حمام و مد و سفره ي درويشان به موجب ذيل وقف كرد تا صواب آن به روح همايون واصل گردد و الله يحب المحسنين و الله اعلم بالصواب.

مزرعه در حضرت شش جريب از ديم و فارياب از سنگ تا كلوخ بري وبحري، شرقي و غربي آن چه از زمان قديم بدو متعلق است به لعنت نامه مؤكد ساخت و ملك ملك

قاسم شيرازي و ملك فريدون دولت آبادي من محال اردستان چهار دانگ.

مزرعه پاي قلعه شش جريب از ديم و فاريب از سنگ تا كلوخ شرقي و غربي آن چه از زمان قديم بدو متعلق است و به لعنت نامه مؤكد است و شش دانگ آسياب با حدودات چهارگانه و خرابه و ويرانه از زمان قديم بدو متعلق است.

مزرعه جوغ (5)كدران تمام و كمال از ديم و فارياب از سنگ تا كلوخ بري وبحري، شرقي و غربي آن چه از زمان قديم بدو متعلق است و بلعنت نامه ي مؤكد است نظر در آمد به قلم در آمد نسخه حضار مجلس ملك داور. جهت معيشت مجاوران آستانه و مشايخ وراثان و مد و سفره ي درويشان گردد تا ثواب آن به روح صاحب خيران واصل گردد وخورنده ي آن در هر دو جهان به لعنت يزدان ست تا به روز قيامت در سنه ي شش صد و پنجاه و يك بود و اين نقل اصلح در سنه ي هفت صد و ده به قلم درآمد به خط يدالضعيف اميدوار به لطف و رحمت يزداني حسن زاهد گيلاني غفر الله ذنوبه و ستر الله عيوبه.

در حاشيه ي قسمت اول اوراق متصل به وقف نامه ي سنه ي 1311 و در ذيل وقف نامه ي سنه ي 710 ذكر شده است همچنين در حاشيه ي وقف نامه محل چند مهر وجود دارد و من جمله محل مهر شاهزاده سليمان نور مرقده و محل مهر ملك اتابك اصل وقف نامه و ملحقات آن از نظر نگارش و خط با سه خط متفاوت نگاشته شده است اتصال اين سه برگ به يكديگر در هنگام انجام تعميرات لازم در جهت جلوگيري از نابودي اوراق توسط اداره ي كل اوقاف

و امور خيريه ي استان اصفهان صورت پذيرفته است.

حدود هشتاد سال پيش املاك وقفي متعلق به بقعه ي متبركه ي شيخ ابوسليمان به تصرف اشخاص درآمده است؛ و از پرداخت عايدات املاك به توليت آن خودداري كرده اند؛ به همين سبب، مير سيد يوسف خوانساري(6) امام جمعه ي داران جهت احياي موقوفات و بازگرداندن املاك وقفي، شرحي بدين مضمون به وزارت معارف و اوقاف وقت ارسال داشته است:

مقام منيع محترم وزارت جليله ي معارف و اوقاف دام بقائها

دعاگوي مير سيد يوسف امام جمعه و جماعت فريدن ملاحظه ي تصديق امين اوقاف اصفهان را فرموده كه در كمال دقت و تحقيقات كافيه از محل و رسيده ها در اداره ي محترمه از وقف نامه و فرامين و غيره كه مرقوم فرموده اند چون غاصبين نهر «كدران» واقعه در داران اشخاص قوي پنجه و صاحبان عده و نفر هستند، لهذا امين اوقاف شرحي به اداره ي قشوني لشكر جنوب مرقوم فرمودند ضبط و زرع اين محل از بين نرود و توقيف نمايند و اداره ي محترمه متعرض به اين كه از جانب وزارتين جليله ي معارف و اوقاف خطاب و حكمي به ما نشده، متمني آن كه حكمي تلگرافا به اداره ي محترمه قشوني لشكر جنوب بفرمايند كه ملك را ضبط هذه السنه تا تفريط نشده يا تصرف داعي بدهند و يا توقيف بنمايند و اجرت المثل سنواتي را هم آن چه را در اوقاف اصفهان مدلل داشتم، گرفته برسانند كه به مصارف مقرره در وقف نامچه برسد زياده ايام سعادت مستدام باد و هر گاه مكتوبا مرقوم شود (آدرس منزل) خلف مسجد شاه خانه ي مرحوم حاجي ملاصادق خوانساري به داعي مي رسانند [مراسله پيشين، تحت نمره ي 430 در اداره ي اوقاف اصفهان ثبت

شده است].

به دنبال پي گيري موضوع وقفيت نهر كدران از سوي مير سيد يوسف خوانساري، امام جمعه ي فريدن و تقاضاي تصرف املاك پيشين از وزارت معارف و اوقاف وقت اداره ي اوقاف اصفهان، مراسله اي تحت نمره ي 430 ضميمه ي 2 در تاريخ 20 برج اسد 1302 مطابق با 17 شهر ذي حجه ي 1340 به وزارت معارف و اوقاف ارسال مي دارد. مضمون مراسله ي پيشين چنين است:

مقام منيع وزارت جليله ي معارف و اوقاف دامت شوكته

در تعقيق مراسله ي جوابيه تحت نمره ي 221 راجع به نهر كدران فريدن كه آقاي سيد يوسف امام جمعه ي خوانساري مدعي وقفيت آن بوده، لزوما خاطر مبارك اولياي وزارت جليله ي متبوعه را مستحضر مي دارد: چون اوراق احضاريه ي دايره ي تحقيق تكميل و توليت مشار اليه تحت نمره ي 31 صادر و به مدعي عليهم ابلاغ نمود و نيز بر حسب تقاضاي مدعي شرحي به اداره ي اركان حرب لشكر جنوب تحت نمره ي 386 نوشته شد كه مقرر دارند نظاميان فريدن محل مرقوم را توقيف نمايند كه عوايد آن محفوظ باشد و مدعي عليهم هم هر گاه اعتراض دارند در مدت معين اعتراضات خود را اظهارنمايند. ليك چون اداره ي مزبوره اقدام به امر توقيف نموده و منافع محل مرقوم در حرب هر چه زودتر اقدام به امر توقيف نمايند كه عجالتا عوايد محفوظ باشد و مدعي عليهم به طريق قانوني مشغول بر دفاعيات خود بشوند. سواد ورقه ي تصديقه و امر مراسله كه به اداره ي اركان حرب نوشته شده، لذا تقديم مي دارد تا به نحو مقتضي به وسيله ي وزارت جنگ، احكام لازم به عنوان رياست اركان حرب لشكر جنوب در اسرع وقت در جواب درخواست فوق و ساير تقاضاهاي قانوني

اين اداره صادر گردد.

رئيس اداره ي اوقاف امضاء مهر اداره ي اوقاف اصفهان

همچنين درخصوص لزوم تصرف املاك وقفي نهر كدران فريدن از سوي اداره ي اوقاف اصفهان، مراسله اي تحت نمره ي 386 در تاريخ 4 برج اسد 1301 به رياست اركان حرب جنوب ارسال شده است. سواد مراسله چنين است:

رياست محترم اركان حرب لشكر جنوب

نظر به اين كه آقاي سيد يوسف خوانساري راجع به وقفيت نهر كدران و املاك تابعه ي آن به طرفيت

حضرات مرقومين ذيل در اين اداره اقامه دعوا نمود و چون اوراق احضاريه به دايره ي تحقيق تكميل شده، لذا دايره ي مزبوره برحسب

جعفر قلي خان، احمد قلي خان، ميرزا جلال

مقررات قانوني و تقاضاي عارض غيابا رسيدگي در نتيجه تصديق وقفيت آن را صادر نموده است و اينك به موجب ماده ي 5 از موادي كه در ظهر اوراق احضاريه مرقوم شده است، عارض تقاضاي توقيف محل مرقوم و مقدار متصرفي معروضين را نموده عليهذا درخواست مي شود مقرر فرماييد نظاميان فريدن عايدات مقدار متصرفي معروضين را كه بر حسب اظهار عارض از قراري است كه ذيلا مرقوم مي شود، عيناو تماما توقيف نمايند تا هر گاه معروضين در موعد تعيين اعتراض داشته، اعتراضات خود را

جعفر قلي خان، 8 ربع

احمد قلي خان، 9 ربع

ميرزا جلال، 11 ربع (7)در اين اداره اظهار دارند.

محل امضاء حاج ميرزا محمد باقر سلطان زاده

رئيس اداره ي اوقاف اصفهان

مطابق با اصل است.، الاحقر الحاج محمدباقر سلطان زاده محل مهر دفتر اوقاف اصفهان

در پاسخ به مراسله ي پيشين، وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه چنين اظهار داشته است:

اداره ي اوقاف راپرت نمره ي 430 و ضمايم آن در خصوص

نهر كدران فريدن و تقاضاي صدور توصيه از وزارت جليله ي جنگ داير بر مساعدت اداره ي قشوني به آن اداره رسيد سابقا به طوري كه بر حسب تقاضايي كه كرده بودند توصيه صادر و ارسال شد ؛ بنابراين براي هر كار جزئي حاجت به مراجعه نيست.

محل امضاء

پس از اين امر، اراضي متعلق به بقعه ي شيخ سليمان با دخالت نيروي نظامي به تصرف اوقاف درآمده و توليت آن به سيد يوسف خوانساري، امام جمعه ي داران واگذار شده است. سواد تصديق وقفيت نهر كدران و توليت آقا سيد يوسف را اداره ي اوقاف اصفهان در مورخه ي 30 برج اسد 1301 تحت نمره ي 31 چنين ضبط كرده است:

در تاريخ 8 شهر رجب 1340 آقاي سيد يوسف خوانساري مطابق عرض حال نمره ي 42 به طرفيت اشخاص مرقومه ي ذيل

جعفر قلي خان ولد آجودان،

احمد قلي خان ولد سراب خان،

ميرزا جلال ولد ميرزا خسرو،

در اداره ي اوقاف اصفهان راجع به وقفيت نهر كدران فريدن و املاك تابعه ي آن كه مقداري از آن ها متصرف معروضين است، اقامه ي دعوا نموده و براي مدرك عرض حالي خود سه ورقه تقديم داشت كه يكي سواد وقف نامچه است كه مرحوم ملك اتابك نهر مرقوم و بعضي املاك را (كه از نهر مرقوم مشروب مي شود) بر مشايخ و مجاورين بقعه ي شيخ ابوسليمان وقف نموده، يكي ديگر سواد از آن همايوني است كه در باب رقبات مرقومه ي مزبوره به حكومت سابق اصفهان مرحوم

ظل السلطان نوشته است كه ديگران را از مداخله نمودن در مرقومه ي مزبوره ممنوع داشته و آقاي آقا سيد يوسف به عنوان توليت مداخله نموده، منافع را به مصارف مقرره ي مزبوره برساند. يكي

ديگر سواد دستخط وزراي جليله ي معارف و اوقاف است كه در ذيل نمره ي 226 سابق اصفهان دستور داده اند كه نهر كدران و املاك آن را به تصرف آقا سيد يوسف خوانساري بدهيد و اجرت سنواتي را گرفته به ايشان رد نمايند كه به مصارف مقرره برساند؛ عليهذا اداره ي اوقاف عرض حالي عارض را پذيرفته و قضيه را ارجاع به دايره ي تحقيق ورقه ي احضاريه نوبت اولي و احضاريه ي نوبت ثاني به عنوان معروضين ارسال شد و آن ها حاضر نشدند. اخيرا جعفرقلي خان (احد معروضين) حاضر و آقا سيد فخرالدين خوانساري را به عنوان وكالت از طرف خود معرفي نمود. وكيل مرقوم هم سلب مالكيت از موكل خود نمود و اظهار داشت آن چه كه موكل متصرف است به عنوان استجاره از غير مي باشد. دايره ي تحقيق مطابق مقررات قانوني و تقاضاي عارض نسبت به دو نفر ديگر از معروضين (احمد قلي خان و ميرزا جلال) نظر به تكميل احضاريه غيابا رسيدگي نموده و نتيجه به شرح ذيل اظهار عقيده نمايند نظر به مستندات مرقومه كه عارض ابراز نموده و سواد آن ها نيز ضبط گرديد و اقوا امان است براي صدق دعواي عارض و نظر به اينكه وكيل مدعي جعفر قلي خان سلب مالكيت از موكل خود نمود و سايرين هم دفاعي از مستندات عارض ننموده، لذا تصديق مي شود كه نهر مزبور و املاك تابعه ي آن (كه برحسب اظهار عارض، سيصد جريب ملك از ابتداي نهر تا انتهاي آن مي باشد و دوازده جريب آن را بعضي از اهالي آن حدود از طرف ايشان به عنوان وقفيت مداخله مي نمايند و نيز برحسب عرض حال عارض، هشت ربع به تصرف جعفر

قلي خان و نه ربع به تصرف احمد قلي خان و نيز ده ربع به تصرف ميرزا جلال است) وقف و توليت آن عجالتا با عارض مي باشد كه بايد ايشان مداخله نموده و نيز به اقراري كه به دفتر اوقاف سپرده اند، منافع آن ها را به مصارف متعرض واقف به اطلاع و نظارت اداره ي اوقاف اصفهان برساند و حق النظاره ي دولتي آن را همه ساله به اداره ي اوقاف تسليم نموده، قبض رسيد دريافت نمايد.

في 25 شهر ذي حجه 1340 توضيح آن كه از تاريخ ابلاغ تا پانزده روز معترضين حق اعتراض دارند.

محل امضاي آقاي سلطان زاده رئيس اداره ي اوقاف

محل امضاء... محل امضاء... محمد آقا عضو دوم در تاريخ غره ي في ذي حجةالحرام 1340 آن ورقه رؤيت شد و مطابق ماده ي 5 مرقومه در ظهر احضاريه ها تقاضاي تعيين محل مرقومه و زرع آن را از اداره ي جليله دارم تا مطابق ماده ي 7 از قانون 8 B معروضين اعتراض دارند اظهار نمايند و اقامه ي حجت نمايند.

سيد يوسف صحيح است. محل امضاء

ملك مرقوم راجع به عموم ساكنين و اهالي داران مي باشد و خود اين جانب هم شخصا مالك نيستم؛ 5 شهر ذي حجةالحرام.

جعفر قلي خان محل امضاء

اين ادعا در صورتي كه حقوقي است، بايد عرض حالي به اداره ي جليله ي عدليه بدهند تا جواب

داده شود چنانچه راجع به اداره ي اوقاف است، خود رياست محترم اوقاف تشريف دارند و در محل رسيدگي نمايند. اين ملك مابين تمام نفرات داران و قدري هم متعلق به خوانين بختياري است. خصوصي نيست. 5 شهر ذي حجةالحرام 1340.

محل مهر ميرزا جلال

اين ملك راجع به مالكين داران

است؛ به تاريخ پنجم ذي حجةالحرام 1340.

محل امضاي احمد قلي خان

حكم فوق توسط مأمور نظامي به جعفر قلي خان و احمدخان و ميرزا جلال ابلاغ شد. برج اسد 1301.

محل امضاء اسدالله خان رئيس نظاميان فريدن

محل امضاء آقاي محمدباقر سلطان زاده رئيس اوقاف [اصفهان]

سواد مطابق اصل است.، محل مهر و امضاي اداره ي اوقاف اصفهان

از اسناد مربوطه به بقعه ي پيش گفته، يكي نيز سواد رقبات مرقومه و نيز توليت آقا سيد يوسف امام جمعه است كه از سوي ظل السلطان بدين شرح نوشته شده است:

نواب حال و استقبال فريدن سرافراز بوده بدانند چون به موجب وقف نامه ي شرعيه ي معتبره قدري املاك و نهر كدران واقعه در داران وقف بر بقعه ي شيخ ابوسليمان است به مصارف برسد و موافق نوشتجات علماي عظام و مطابق مدلول قضاشمول فرمان جهان مطاع همايوني توليت آن به جناب شريعت ماب آقا سيد يوسف امام جمعه ي فريدن واگذار است و بايد جناب مشاراليه در املاك و نهر كدران مداخله نمايد و منافع آن را به مصارف خود برساند؛ لهذا به موجب اين حكم مطاع امر مقرر مي داريم بايد از اين تاريخ به بعد املاك مرقومه و نهر كدران را به تصرف جناب امام جمعه بدهيد و ابدا متصدي حق مداخله در آن ندارد. هر گاه كسي هم بخواهد متعرض شود، ممانعت نمايند. با كلي آسودگي منافع آن را ضبط نموده، به مصارفش برساند و به تكليف شرعي خود رفتار نمايد؛ [...] شهر شوال 1314.

در حاشيه چنين آمده است:

محل حاتم شريف مبارك حضرت ظل السلطان

و نيز السواد كالاصل خذو النعل و القذه و حرره الداعي. مهر الراجي محمود بن

العظيم (8)شوال 1314.

به ظاهر، مدت كوتاهي، زمان توليت آقا سيد يوسف، امام جمعه، درصدي از درآمدهاي موقوفات متعلق به بقعه ي شيخ ابوسليمان طبق رونوشت وقف نامه كه ذكر آن گذشت، صرف مي شده است و دوباره موقوفات عدوانا تصرف شده و امروزه متأسفانه هيچ گونه درآمدي از اين موقوفات عايد بقعه و موارد مصرف مذكور در وقف نامه نمي شود.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

رضازاده، سيد حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاي حاج سيد حسين رضازاده در روز دوازدهم خرداد ماه يكهزار و سيصد و سي و نه شمسي تولد يافت. در رؤياهاي پدر بزرگوارش، بزرگ مرد علم و عمل و حامي و دلباخته اهل البيت «عليهم السلام»،حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيد فضل الله رضازاده (دام عزه) و مادر صالحه اش، حاجيه خانم دياني جاي نمي گرفت كه سيد حسين، روزي در گستره ي انسانهاي شيفته اهل البيت «عليهم السلام» در سطح جهان مؤثر واقع شود. مهم آنست كه دانش بطلبيم و مهمتر از آن نور دانش را در جهان نهادينه سازيم. وي با بهره گيري از فيوضات و كمالات روحي و اخلاقي و اعتقادي درمحضر پدر دانشمند و شيرپاك مادري با ولايت و تربيت دردامان مطهر او، مراحل رشد و ترقي و انساني و ايماني را طي نمود. تحصيلاتش از مدرسه نور دانش آغاز شد. يعني همان دومين مهد سيد حسين، كه با راهنمايي پدر، در آن زمزمه عشق را شنيد و باوركرد و... عاشق شد. زمينه هايي كه از نگرش متعالي به شناخت مسئوليت از طريق اجداد پاكش داشت، در خانه ي پدري در محله ي دردشت اصفهان درميان حرارت عشق علوي، حماسه حسيني و

شور انتظار مهدي موعود«عجل الله تعالي فرجه الشريف» در روح و جسم او جوانه زد و ثمره اش، بالندگي او بود. در نوجواني، هفده محله ي اصفهان را عرصه ابلاغ و گسترش معارف اهل البيت «عليهم السلام» نمود، تا زمينه رشد براي انجام اين مهم در سراسر گيتي مهيا گردد. جوانان هدف اصلي اين حركت و پيام بودند. دلسوختگاني از مكتب اهل البيت «عليهم السلام»، همچون رياست سابق حوزه علميه اصفهان، مرحوم حضرت آيت الله حاج شيخ حسن صافي اصفهاني (قدس سره) مدافع حريم پاك ولايت و امامت؛ مرحوم حضرت آيت الله حاج سيداحمد فقيه امامي (قدس سره) كه روش ومنش وراهنمايي هاي پرجاذبه ي آن بزرگ مرد جهت دهنده افكارواحساسات سيد حسين بود- و افتخار بزرگ حوزه علميه و جامعه مذهبي اصفهان، حضرت آيت الله سيد حسن فقيه امامي (دامت بركاته) پشتيبان علمي، معنوي و موجب دلگرمي او شدند. هركاري راكه ميتوانست،خودانجام ميداد؛وبه ديگري وا نمي نهاد. و در اين رهگذر چه بسيار انديشيد ودست و نيت خيرش را در امري نيكو وعظيم وارد نمود. شاهد صدق اين ادعا، وجود فعال مؤسّسات و مجامع خيريه زير مي باشد كه از همت والا و مساعدت هاي فكري- معنوي و مادي او بي بهره نمانده اند. مؤسسه خيريه امام حسين «عليه السلام»- مؤسسه خيريه امام جواد «عليه السلام» - مؤسسه خيريه حضرت ابوالفضل «عليه السلام»- مؤسسه خيريه حضرت ام البنين«سلام الله عليهما»- مؤسسه دارالشفاي فاطميه«سلام الله عليهما»- مجمع خيريه هاي درماني استان اصفهان (ويژه بيماران خاص و صعب العلاج)- مجمع خيريه هاي استان اصفهان- صندوق قرض الحسنه حضرت ام البنين «سلام الله عليهما»- انجمن مددكاري امام زمان«عج»-

انجمن بيماران M.S - فاطميه- مهديه- دارالقرآن الكريم- انجمن خيريه امداد و درمان حضرت ولي عصر«عج». جنگ تحميلي عراق عليه ايران فرصتي بود تا خود را بيازمايد كه چگونه در برابر دشمن بايستد. پشتيباني وي از مقاومت دليرانه مردم ايران موجب گرديد؛ تا در اين آزمون الهي نيز پيروز باشد. بلند همتي او باعث شد تا همه چيز را در نقطه اعلاي آن بخواهد. اجراي پروژه خوابگاه دانشجويان متأهل دانشگاه صنعتي اصفهان و مديريت آن، كه در قالب خيريه حضرت جواد «عليه السلام» انجام گرفت، نشان دهنده اين اشتياق و همت اوست. اين مجموعه شامل 120 واحد مسكوني و سالنهاي چند منظوره مي باشد كه بعد از احداث در كاملترين شكل ممكن وقف گرديد. اما آنچه ثمره پرورش، آموزش، تجارب و كسب معنويت هاي خلقي او ميباشد، تأسيس مؤسسه تحقيقات ونشرمعارف اهل- البيت «عليهم السلام» است.اميد اينكه اين مهم به همان هدفي دست يابد كه مولاي او، مصلح جهاني- حضرت حجت بن الحسن العسگري- صاحب الزمان «عجل الله تعالي فرجه الشريف» به انتظار آن است...انشاءالله.

رضوي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موقوفه شادروان عبداللّه رضوي را مي توان از بزرگترين و پربارترين موقوفات مشهد و خراسان شمرد. اين موقوفه، شامل اراضي بسيار وسيعي در چندين نقطه شهرستان مشهد مانند اراضي سوران و بژمهن و حسين آباد كرماني ها و همچنين مسافرخانه ها و مغازه ها، در داخل شهر مشهد و حتي داراي رقباتي در ديگر شهرهاي ايران است.

اين موقوفه از هر جهت بر بسياري از موقوفات ديگر خراسان برتري دارد و موارد مصرف آن بسيار چشمگير و قابل توجه بوده كه از آن جمله موارد مصرف سه گانه آن شايان توجه است.

آقاي عبداللّه رضوي در

سال 1343 برابر وقفنامه رسمي، تمامي شش دانگ مزرعه سوران و دو رشته قنات داير و يك رشته قنات باير و ثلث از كل فاضل آب رودخانه شانديز و املاك ديگري را طبق اساسنامه براي انجام امور عام المنفعه وقف نمود و براي بهره برداري بهتر از اين موقوفه بزرگ، برابر سند رسمي و اساسنامه موجود، شرايطي قرار داد كه قابل توجه است از آن جمله يادآور شده است كه:

«كليه درآمد و عوايد حاصله از موارد وقف از هر جهت و هر بابت را، متوليان مربوطه در هر زمان و هر موقع، بايستي جمع آوري و پس از وضع مخارجات قنوات و اشجار و باغات به ده عشر تقسيم و به مصارف معينه ذيل برسد:

و نيز در اساسنامه مورخ 6/ 3 /1357 آمده است: «... سه دهم (سي درصد) از درآمد موقوفه به مصرف پرورشگاه برسد» كه جزئي از «بنياد نيكوكاري» عبداللّه رضوي (ميرزاي ناظر) است. در ذيل اين بند افزوده اند كه بناي درمانگاه و ساختمان پرورشگاه را تكميل و همچنين درمانگاه و پرورشگاه بايد طبق شرايط مذكور در وقفنامه و اين اساسنامه اداره شود.

و نيز در سند وقفنامه آمده است كه: «متوليان وقف موظف اند كه روز عاشورا، هر ساله در مزرعه سوران اقامه عزاي حضرت سيدالشهدا (ع) نموده و يك دهم را نيز

جهت روضه خواني و اطعام اهالي و مستضعفين در اين روز مصرف و خرج نمايند.»

به دنبال پايان يافتن جريانهاي ثبتي اداري موقوفه، اداره كل اوقاف خراسان با پشتكار و دقت از محل عوايد موقوفات به سرمايه گذاري و تأسيس شركتها و پي گيري امر احداث ساختمان براي دارالايتام و فعاليتهاي كشاورزي پرداخت.

از آن جمله،

در مزرعه سوران كه بالغ بر شش هزار هكتار مساحت دارد علي رغم كمبود آب و وضع نامناسب زمين، نسبت به ايجاد و بازسازي باغهاي قبلي كه بر اثر بي توجهي و عدم رسيدگي رو به نابودي بود، اصلاحاتي صورت گرفت و باغهاي جديد به مساحت 28 هكتار، برابر روش جديد باغداري ايجاد گرديد و از زمينهاي ديگر كه توانايي بازدهي گندم و يونجه داشت با آبياري باراني، براي تأمين آذوقه و علوفه بهره گيري شد. در حال حاضر ميزان زمين زير كشت يونجه اين موقوفه، 70 هكتار است.

همچنين جهت بهره گيري بهتر و بيشتر از زمينهاي باير موقوفه و در ضمن براي كمك به خودكفايي و ايجاد زمينه اشتغال براي مردم محل و جز آن در سال 1366 خورشيدي به تأسيس شركت كشاورزي و دامپروري سوران، با سرمايه گذاري از وجوه مازاد موقوفات سراسر كشور مبادرت گرديد و در اجراي اهداف آن مجتمعي شامل دو واحد گاوداري با زيربنايي به مساحت 33 هزار مترمربع بناي مسقف و 40 هزار مترمربع بهاربند در مدت كوتاهي ساخته شد و با مساعدت اولياي امور وزارت كشاورزي و سازمان دامپروري كشور فعاليت خود را با خريد دهها رأس گاو اصيل هلشتاين عملاً آغاز كرد و هم اكنون سالانه حدود 2000 تن شير توليد مي كند.

مي بينيم كه اين همه بازدهي، ره آوردي است كه از بركت روح پاك واقفي خيرانديش و انسان دوست، به جامعه مصرف كننده شهري تحويل مي شود. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

زنگنه، شيخ علي خان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در مسير جاده همدان به كرمانشاه درتوقفي كوتاه در تفرجگاه و سراب بيستون آن گاه كه انسان عظمت و سترگي كوه هاي بيستون با ستيغ هاي رعب انگيز آن را به نظاره مي نشيند، ناخود آگاه

توجه اش به نقوش و آثار تحسين برانگيز به جاي مانده از سلسله اشكانيان و نقش و نوشته ناتمام و نيمه نمايان مربوط به گودرز پسر گيو معطوف مي گردد. آنچه بيش از همه براي ما فارسي زبانان مطمح نظر و كنجكاوي خواهد بود، كتيبه و طاق نمايي است مربوط به يكي از موقوفه هاي شايان توجه اين مرز و بوم به ارتفاع 364 سانتيمتر و به عرض 276 سانتيمتر در 15 سطر كه با خط خوش ثلث، حجاري و به عنوان وقف نامه اي بي بديل و خلل ناپذير بر صخره هاي بيستون نقر شده است.

بلي، سخن از موقوفات وسيع و در خور بررسي يكي از بزرگان و رجال عهد صفوي، يعني مرحوم شيخ علي خان زنگنه ملقب به اعتماد الدوله است. پيشينه حيات مادي و معنوي واقف آنگاه كه شاهان صفوي از كارآمدي قزلباش ها و شاهسون ها مأيوس شدند، دست نياز به حمايت و مشاوره كردان زنگنه دراز كردند. طايفه يا عشيره زنگنه از قديمي ترين و شجاع ترين طوايف عشايري ايران بزرگ بودند كه يكي از ايلات نژاد كرد محسوب مي شده اند.

بنابر آنچه در آثارمكتوب داخلي و خارجي آمده است، برابر تقسيمات كشوري زمان شاه عباس اول در سال 1006 هجري قمري، ايران به چهار ايالت والي نشين و 36 بيگلربيگي تقسيم مي شده كه در سال هاي بعد فرزند مير آخور شاه (شاه عباس دوم) به نام شيخ علي خان زنگنه ابتدا به بيگربيگي و سپس به عنوان والي ولايت مرزي غرب كشور تا بغداد منصوب شد و به دليل بروز لياقت و مقاومت هاي مدبرانه در مقابل دست اندازي ها و تجاوزات نيروهاي ترك عثماني، اين سردار اين زنگنه بيش از پيش موردتوجه

دو تن از شاهان صفوي و مخصوصا شاه صفي يا همان شاه سليمان صفوي قرار گرفت و در نهايت مقام وزرات و جبه و قلمدان مرصع صدرات صفويان به جناب ايشان تفويض گرديد. (1).

به علت عدم توجه و تسلط شاه سليمان به اداره امور كشور، دولت صفوي دچار ضعف و انحطاط شد. شيخ علي خان زنگنه صدر اعظم با تدبير و كاردان او كه بايد او را امير كبير عصر صفوي دانست، انتظامي كامل در ممالك محروسه ي شاهي برقرار كرد.

گويند شاه سليمان ثبات انديشه و سياسيت مقبوله در عرصه هاي حكومتي و اجتماعي را به تدريج از كف داد و به دليل شارب الخمر بودن و بعضا در حالت مستي مبادرت به بذل و بخشش هاي بي حد و حصر مي كرد؛ مثلا فلان بندر مهم را به رقاصه اي مي بخشيد و اين گونه افراد موقعي كه جهت استيفاي حكم مربوط به صدر اعظم (شيخ علي خان) مراجعه مي كردند، اعتماد الدوله با دادن هداياي ديگري به افراد ذينفع و بالاخره با راضي كردن آنان، از به يغما رفتن بنادر و شهرها پيشگيري مي كرد و به همين جهت ضرب المثل «شاه بخشيد، شيخ علي خان نمي بخشد» در بين درباريان و محافل و اجتماعات مردمي منقول و مرسوم شد.

در كتاب ارزشمند سياست و اقتصاد عصر صفوي نوشته ي دكتر محمد ابراهيم باستاني پا ريزي ذيل مبحث «وزير كوشا» پيرامون شخصيت افعال و اعمال شيخ علي خان زنگنه آمده است: «در زمان شاه سليمان براي مدت محدودي از سال 1086 تا 1101 هجري قمري يك وزير نسبتا پر كار بر سر كار آمد؛ ولي باتوجه به اينكه دستگاه ها اصولا فرسوده شده و زنگ خورده

بود، اين كوشش ها بي نتيجه مي ماند. اين شخص شيخ علي خان زنگنه بود كه كوشش داشت هميشه شخصيت و استقلال خود را در برابر شاه حفظ كند. او شب ها با لباس مبدل در محلات گردش مي كرد و از اوضاع مملكت خبردار مي گردديد و به فقرا و ضعفا و طلاب علوم دينيه و ايتام، بذل و بخشش مي كرد. حمامات نيكو و رباطات در شهرها و عرض راه اعتاب مقدسه بنا كرده است.

هرگز با وجود اصرار شاه لب به مشروب نمي زد و مي گفت: «شاه بر جان من حق دارد؛ اما بر دين من حق ندارد.» (2)... اين وزير با قناعت و با كياست املاك و اقطاع و دهكده هاي متعددي در ايالت كرمانشاه و همدان داشت كه تعدادي از آنها را به عنوان موقوفه عام به قبض وقف سپرد و شرح قسمتي از آنها در وقف نامه هاي وزين آن مرحوم درج شده است. اين واقف پاك نهاد بالاخره در سال 1101 هجري قمري دار فاني را وداع گفت. وقف نامه ها با امعان نظر به اينكه از آن مرحوم دو فقره وقف نامه تحرير شده در دو زمان جداگانه (هر يك مربوط به استان هاي كرمانشاه و همدان) برجاي مانده و وقف نامه مربوط به استان كرمانشاه كه نسخه اي از آن در اداره كل اوقاف و امور خيريه استان كرمانشاه و مشابه آن (و در واقع نسخه ي بي بديل آن) در كتيبه سنگي سراب بيستون (كنار نقش و فرمان ناتمام گودرز پسر گيو از پادشاهان اشكاني) حجازي و نقر شده مقدم بر ديگري است، ابتدا شرح مختصري بر آن مي آوريم.

وقف نامه ي سنه 1093 هجري قمري

اين وقف نامه معتبر و مسجل

در دوران صدرات آن وزير بادرايت در اصفهان كتابت و تحرير يافته كه به قلم و مهر اعلم علماي آن روزگار، چون: علامه ملا محمد باقر مجلسي، ملا ميرزاي شيراري و آقا جمال الدين خوانساري و.. مسجل و ممضي شده است.

آنچه به عنوان موقوفات شيخ علي خان زنگنه شناخته شده و در متن وقف نامه درج شده از حيث متصرفي و غير متصرفي عبارتند از:

1. ششدانگ مزرعه بن عدي (يا بند عبدي)؛

2. ششدانگ مزرعه چم بطان؛

3. ششدانگ قريه قراولي؛

4. ششدانگ قريه فراش؛

كه توليت همه اين مزارع و قراي موقوفه كه از رودخانه معروف گاماسياب نهاوند مشروب مي شوند، مادام الحيات براي شخص واقف در نظر گرفته شده و بعد از فوت وي نسلا بعد نسل با اكبر و ارشد اولاد ذكور او مي باشد.

عوايد حاصله از ايجاد اراضي و مزارع موصوف بايد به ترتيب به ميزان دو سوم به سادات فاطمي اثني عشري پرداخت شود و مقدار يك سوم باقي مانده به مصرف عمران و آباداني عمارت كاروانسراي واقعه در بيستون (مسير عبور و بيتوته زوار عتبات عاليات) كه آن نيز موقوفه مرحوم شيخ علي خان زنگنه مي باشد، برسد.

ناصرالدين شاه قاجار كه در سال 1287 هجري قمري جهت تشرف به كربلاي معلي و نجف اشرف به كرمانشاه سفر كرده است در سفرنامه خود مي نويسد:

«براي ملاحظه آثار بيستون رفتم اثرها كه مشاهده شد به اين تفضيل است:

اول نزديك زمين يعني به ارتفاع چند ذرع، صفحه بزرگي از سنگ تسطيح كرده اشكال بزرگ نقش كرده بودند كه حالا اثري نمانده است. در همان صفحه شيخ علي خان زنگنه وقف نامه دو ده را كه براي كاروانسرا وقف كرده است حجاري كرده،

اين كاروانسراي بيستون را هم شيخ علي خان بنا كرده است. اسم دو ده موقوفه كه آن طرف رودخانه گاماسياب در دامنه كوه ملاحظه شده بود: قراولي و چم بطال است.... (3)

وقف نامه ي سنه ي 1100 هجري قمري

اين وقف نامه وزين در قالب نثر مصنوع با خط زيباي ثلث و تعليق (عربي و فارسي) كه عباراتي مشحون از الفاظ و كنايات و تشبيهات منقح و با مضامين ادبي - عرفان و مواعظ اسلامي - انساني دارد توسط كاتب و خطاطي چيره دست و اهل فضل در آخرين سال صدارت بر وزير اعظم) 326 سال قبل)، در اصفهان به سلك تحرير در آمده كه رونوشت مصدقي از آن هم اكنون در بايگاني اداره ي كل اوقاف و امور خيريه استان همدان و همچنين در دفتر توليت موقوفات زنگنه (نزد

آقاي مرتضي متولي زنگنه) موجود است.

اين سند وقف كه به تأييد و تسجيل اعلم امام علما و مراجع عظام شيعه در آن روزگار از جمله: علامه شهير مرحوم محمد باقر مجلسي (فرزند محمد تقي) وعلامه سيد بحر العلما و آقا جمال الدين خوانساري و... رسيده، در صفحه طوماري به طول سه متر نگاشته شده است، و به شيوه اي مطمئن با كلاسه پوشت چرمي تجليد شده و رونويس خوانايي از روي نسخه اصلي به شيوه و سياق نستعليق و به خط مرحوم استاد غلامحسين همايوني همداني (تحرير شده به سال 1357 شمسي) دارد.

موقوفات آن مرحوم برابر نص صريح وقف نامه به شرح ذيل است كه ضمن العقد توليت موقوفات را متعلق به نفس نفيس خود و بعد از خود به اكبر و اولاد ذكور خود به شرط اجتناب از فسوق و

فجور قرار داده و همچنين اعلم علماي شهر همدان در هر زمان را به عنوان ناظر شرعي موقوفه تعيين كرده است.

در اينجا قسمتي از متن آن به نثر مصنوع عينا نقل مي شود: «و چون به توفيق و عنايت بي غايت رباني و تأييد و شفقت بي نهايت سبحاني پرتو علو رتبه اين معني در جام جهان نماي ذهن مبين و ضمير مستنير نواب مستطاب معلي القاب قدسي جناب قدوسي انتساب وزارت و شوكت و اقبال پناه عظمت و حشمت و اجلال انتباه: مناعت و متانت و ابهت دستگاه الدستور الاعظم و الصاحب المكرم المعظم و الاعالي و قدرة ارباب المآثر و المعالي اعتماد الدولة العلية العالية الخاقانية و اعتضاد السلطنة القاهر السليمانية المستغني لعلو الشأن و ارتفاع المكان عن نثر المآخر نشر المآثر خاني عظيم الشأني منيع المكاني دستور اعاظم وزرايي ايرانيان مداري شيخ علي خان مد الله تعالي علي مفارق الانام ظلال اجلاله و امدهم علي مر الدهور و عواطف افضاله لا مع و تابان گرديده تقربا الي الله و ابتغاء لمرضاته. وقف مؤبد شرعي و حبس مخلد ديني نمود همگي و تمامي حصص مفصله ذيل الكتاب را با جميع توابع شرعيه و لواحق دينيه و منضمات و منسوبات از ممار و مداخل و شرب و مشارب و اراضي و صحاري و جداول و انهار و مراعي و اشجار و غير ذلك به تفصيلي كه در تحت اسم هر يك مرقوم مي گردد و بر مصالح مفصله آتيه ساكنين مدرسه مستحدثه نواب مستطاب عالي شأن در بلده طيبه همدان و غير ايشان علي التفصيل الاتي و توليت موقوفات معينه آتيه را متعلق ساخته في متن

العقد به نفس نفيس خود طال الله بقائه مادام حيا باقيا و بعد از ارتحال به عالم بقاء به اكبر ذكور اولاد بشرط الاجتناب از فسوق ظاهره مثل شرب خمر و باخت قمار و استماع مناهي و ملاهي و غنا و نحو ذلك.»

از نكات جالبي كه بيانگر دقت نظر و نشانگر ژرف انديشي وي بوده، آن است كه قيد فرموده است:

«در هر حجره مدرسه دو تن از طلاب بايستي سكني بگزينند و زياده بر دو تن موقوف بر رضا و اجازه صاحبان حجرات است». و نيز به متولي: امر و تكليف كرده است كه: «از مؤذني رفيع الصوت من دون غنا براي اعلام اوقات صلوة دعوت به همكاري نمايد بدون آنكه وي را اجير سازد. و همچنين وظيفه طلبه را بالسويه من دون المزية بر رؤوس، نه بر حجرات تقسيم نمايد.» موقوفات مدرسه علميه و مسجد شيخ علي خان اعتماد الدوله تويسركان

عرصه و اعيان اين مدرسه با مسجد مياني آن (كه به صورت وقف انتفاع است). به انضمام 15 باب دكاكين بيروني تحت پلاك ثبتي 851 الي 863 ناحيه يك در مركز شهر تاريخي تويسركان واقع شده و هم اكنون تعداد 130 نفر از طلاب محترم علوم دينيه در آن به درس و بحث مشغول هستند و عوايد حاصله از ايجاد دكاكين مزبور به مصرف حوزه علميه مذكور مي رسد.

مدرسه علميه بزرگ شيخ علي خان زنگنه

عرصه و اعيان اين مدرسه موسع و مجهز كه به مدرسه بزرگ معروف است به نحو انتفاع وقف شده و دقيقا در مركز شهر و قلب بازار قديمي همدان، يعني ابتداي خيابان دكتر شريعتي كوچه آرامگاه استر و مردخاي (از بزرگان

و امراي قوم يهود) مي باشد كه ظاهرا بناي آن توسط شخص واقف احداث شده و پس از گذشت دوران متمادي نهايتا در سال 1368 شمسي توسط متولي قبلي موقوفه، تخريب و پس از آزاد سازي عرصه آن به مساحت 7000 متر مربع، برابر ضوابط و اسلوب جديد شهرسازي و معماري اسلامي - سنتي در سه طبقه (مجموعا 5500 متر مربع) احداث شده كه شامل حجرات درس طلاب، اطاق ها و حجرات فوقاني و كتابخانه و مسجد و سلف سرويس و تعداد 35 باب مغازه

بيروني فوقاني و تحتاني تحت پلاك ثبتي 2920 اصلي بخش 3 همدان (داراي نقشه و صورت مجلس تفكيكي از اداره ثبت اسناد و املاك) مي باشد كه هم اكنون تعداد 170 نفر از طلاب محترم تحت تدريس مدرسان و فضلاي عالي قدر به كسب معارف و علوم مشغول هستند كه كليه هزينه هاي جاريه اعم از پرداخت شهريه و حق الزحمه طلاب و مدرسان، تأمين و تهيه غذا و لوازم و ملزومات بيتوته و غيره از محل عوايد موقوفات تجاري و مزروعي آن واقف خير انديش توسط متولي موقوفه (آقاي مرتضي زنگنه) و اداره كل اوقاف و امور خيريه و با نظارت ناظر شرعي موقوفه (آيت الله غياث الدين محمدي - نماينده محترم ولي فقيه در استان و امام جمعه همدان) محقق مي گردد.

عرصه و اعيان دكاكين و رقبات تجاري

به تعداد 150 فقره به نحو مشاع و شش دانگ واقعات در راسته ها و نقاط متعددي از بازار قديمي و سنتي همدان به شرح راسته بازارهاي موسوم به: نخود بريزها، چلنگرها، قناد خانه، پالان دوزها، فلسطين (يهودي هاي سابق) مظفريه، زنگنه، پاره دوزها، سبزه ميدان و سرگذر (ميدان

شاه سابق) است كه همگي در اجاره اشخاص و صاحبان سر قفلي مي باشد.

اراضي مزروعي و عرصه رقبات صنعتي و مسكوني

تعداد 300 فقره واقع در قراء و مزارع تابعه شهرستان بهار كه به اين شرح است:

الف. 3 / 4 51 شعير مشاع از 96 شعير شش دانگ قريه هارون آباد تحت پلاك ثبتي 158 اصلي؛

ب. مقدار 76 شعير مشاع از 96 شعير شش دانگ قريه خوشاب سفلي پلاك 159؛

ج. مقدار 24 شعير مشاع از 96 شعير شش دانگ قريه خوشاب عليا پلاك 160؛

د. مقدار 24 شعير مشاع از 96 شعير شش دانگ قريه حسن قشلاق پلاك 176؛

ه. مقدار 68 شعير مشاع از 96 شعير شش دانگ مزرعه چملو پلاك 177؛

و. مقدار 56 شعير مشاع از 96 شعير شش دانگ مزرعه ملاقيدي پلاك 178 همگي در بخش چهار همدان.

كليه اراضي ذكر شده در اجراي قانون اصلاحات ارضي رژيم گذشته به سال 1351 به زارعان صاحب نسق واگذار شد كه پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و برابر فرمان شرعي حضرت امام خميني (ره) در اجراي ماده واحد قانون ابطال اسناد فروش رقبات، آب و اراضي موقوفه به وقف اعاده و با زارعان و متصرفان و ساير افراد حقيقي و حقوقي سند اجاره تنظيم شده است.

با امعان نظر به مختصر تخصص اينجانب به عنوان كارشناس رسمي دادگستري در امور ثبتي و با عطف توجه به بررسي هاي انجام يافته، خوشبختانه كليه موقوفات و رقبات مرحوم زنگنه در سطح شهرهاي بيستون، تويسركان و همدان و نيز قراء و مزارع اطراف بهار همزمان با آغاز عمليات اجرايي قانون ثبت عادي و عمومي اسناد و املاك، در دفاتر توزيع اظهار نامه به

عنوان وقف معرفي و برابر مندرجات دفاتر آمار (احصاء) و حكايت محتويات پرونده هاي ثبتي، همگي اظهار نامه ثبتي دارند و اكثريت قريب به اتفاق آنها داراي اسناد مالكيت صادره به نام موقوفه شيخ علي خان زنگنه تحت توليت متولي منصوص مي باشد و نهايتا تعداد قليلي نيز به عنوان به اصطلاح پرونده هاي جاري در مراحل نشر آگهي نوبتي يا تحديد حدود مسكوت مانده يا تعطيل شده است و نياز قطعي به پيگيري و برداشت نقشه رقبات علي الخصوص محدوده كل روستاي فاقد سند مالكيت با قيد متراژ حدود و تعيين مساحت مي باشد. پي نوشت : 1-=زندگان عرصه عشق، اردشير كشاورز، ج 1، كرمانشاه، انتشارات طاق بستان، چ 1382،1.

2-سياست و اقتصاد عصر صفوي، دكترابراهيم باستاني پا ريزي، چ 3، انتشارات صفي عليشاه: تهران، 1362.

3-سفرنامه كربلا و نجف، ناصرالدين شاه قاجار.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

سروقدي، ميرزا محمد جعفر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

به سال 1079 ه.ق شادروان ميرزا محمد جعفر سروقدي وقف نامه تنظيم و تحرير مي كند كه در خاندان و فرزندان او اكنون به وقف نامه اولادي معروف است. اصل اين وقف نامه به همراه چند سواد ديگر كه با اندكي تحريف

در سنوات پسين سوادبرداري شده در مركز اسناد اوقاف خراسان و نيز در مركز خراسان شناسي و نزد چند تن از اولاد موجود است در مقدمه ي وقف نامه مي خوانيم:

«روايت ثنا و سپاس و وظايف محامد بي حد و قياس حضرت واقف السر والخفيات و واهب البر والعطيات را سزاست كه مشهد مقدس دل كامل كه سلطان ممالك رضاست، مطاف اشراف عاكفان حريم الطاف بي پايان اوست . پادشاهي كه خوان سالار فضل عميمش موائد فوائد و في السماء از حاكم جهت اطعام مستحقان آماده

گردانيده و سفره ي نوال بي زوال و مامن دابة في الارض الا علي الله رزقها...» و اندكي سپس تر واقف چنين مي نگارد: «.. بناء علي هذا المقدمات، در اين وقت شمه اي توفيقات رباني و شرذمه اي از تأييدات سبحاني شامل حال و كافل اماني و آمال عالي حضرت متعالي منزلت، ستوده مرتبت، خجسته خصلت، پسنديده سيرت، حميده طويت، و مرضيه رتبت، راسخة العقيدت... ميرزا محمد جعفر، خلف الصدق مرحمت پناه، مغفرت دستگاه مبروري... ميرزا محمد تقي مشهدي گرديده... وقف مخلد و حبس مؤبد نمود بر اولاد ذكور خود بطنا بعد بطن و نسلا بعد نسل و - عياذ بالله - اگر اولاد ذكور و اناث اولاد ذكور واقف مذكور بطنا بعد بطن منقرض گردند، بر ذكور اولاد اناث مشاراليه بطنا بعد بطن و نسلا بعد نسل بر اين موجب، وقفا صحيحا شرعا و حبسا صريحا دينيا اسلاميا.»

املاك موجود در وقف نامه مزبور را مي توان در سه مجموعه دسته بندي كرد: املاك مشهد مقدس 1. املاك مشهد مقدس 14 ملك و مزرعه ي كوچك و بزرگ است كه در گستره ي وسيع بلوك تبادكان به شرح ذيل پراكنده اند:

- مزرعه ي خارستانك، بلوك درزاب معه ملحقات، دو ربع (در سواد)؛

- مزرعه ي باغوچه، بلوك تبادكان و ملحقات، از جمله ي هشت سهم پنج سهم و از طاحونه ي واقعه در او نصف كه مدار او بر دو سنگ؛

- مزرعه ي كالاكان (مساوي است با كلاكوب) بلوك تبادكان معه ملحقات و باغات نصفه كاري و خاصگي بالتمام؛

- مزرعه ي سرتش (مساوي است با سرطيوش) بلوك تبادكان معه ملحقات و با ميرات و باغات نصفه كاري مالدهي بالتمام؛

- مزرعه ي غياث آباد، بلوك ايضا، معه ملحقات و باغات نصفه كاري

و مالدهي بالتمام؛

- مزرعه ي خرم آباد بلوك ايضا، معه ملحقات و باغات بالتمام؛

- مزرعه ي چهار كواره كه در زير مزرعه ي مهنار و گراب واقع است، بالتمام؛

- مزرعه ي نضرآباد، مشهور به حصر سنگ بلوك شهر، معه ملحقات و باغات، كلها، س ربع، و دو يخدان كه زير باغ عمارت واقع است.

- مزرعه ي نظريه بلوك تبادكان معه ملحقات، از جمله بيست و چهار سهم نوزده سهم؛

- مزرعه ي محمدآباد، بلوك تبادكان، دو شبانه روز آب، معه اراضي شقا چهارده جريب و دو قطعه باغ؛

- مزرعه ي برج آباد بلوك تبادكان، سه ربع معه ملحقات و باغات.

- مزرعه ي دهرود بلوك شهر، معه باغات و ملحقات، بالتمام. (وقف سقاخانه نجف اشرف) طاحونه ي واقع در مزرعه ي دهرود كه بر دو حجر داير است، بالتمام.

2. باغات و غيره

- باغات مكروم مشجر واقع در قريه ي ويراني معه آب كاريز كه متعلق به باغات مذكوره است و دو آلاز آب كوه و اراضي كه در قريه ي مذكور واقع است.

- خان و دكاكين واقع در بازارچه ي عيدگاه،... نصف.

- منزل مهمانخانه با باغچه،: مطبخ و ساير متعلقات و حرمسرا و حمام واقع در كوچه ي مسجد شهرة. املاك نيشابور - مزرعه ي داشخانه و مياه كارشك بر هشت زوج عوامل داير است.

- مزرعه ي اردوغشن، حصار سرو، دريا صفي و اراضي آبكوه و طاحونه با ملحقات بالتمام.

- مزرعه ي فخرآباد، بلوك اردوغشن، بالتمام. املاك سرجام - مزرعه ي جنابد بلوك پساكوه جام معه متعلقات و باغات از جمله بيست سهم، نه سهم؛

- مزرعه ي معاد سرجام بلوك سرجام، معه ملحقات و قنوات و چشمه ي آب، بالتمام سپس در وقف نامه مي خوانيم : «...

كه حاصل محال موقوفه را بعد از اخراج بذر و نفقة القنات و زكوة و اخراجات ضروريه شرعيه و عرفيه به هر اسم و رسم كه بوده باشد، مساوي علي رؤوس الاولاد كه در مشهد مقدس متوطن باشند، قسمت نمايند...».

در وقف نامه ي مورد بحث رقباتي وقف اولاد اناث وجود دارد، كه راقم اين سطور هيچ گاه، از بزرگان و صاحبان اطلاع اولاد خبري در اين خصوص نشنيده است، از سرنوشت و بده بستان هايي كه در طول سه قرن اتفاق افتاده است، در حافظه ي فردي و جمعي خاندان مورد بحث، جايي ندارد. اولاد دختر واقف متأسفانه در حال حاضر هيچ حصه و سهمي در اختيار ندارند ! در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود.

- چاه آب بلوك جاغرق با باغات و ملحقات بالتمام؛

- مزرعه چميزدر، سفيد كمر، همت آباد بلوك تبادكان با باغات و قنوات و ملحقات؛

- مزرعه قاسم آباد بلوك تبادكان، بالتمام؛

- مزرعه پاژ (مساوي است با فاز مساوي است با باز) و ملحقات از مدار معينه كل مزرعه مذكوره يك فرد.

واقف، ميرزا جعفر، در خصوص توليت املاك و اراضي در وقف نامه مشهور به اولادي، مي نويسد: «... و شرط نمود ضمن العقد توليت را به جهت خود مادام الحياة و بعد از خود در هر مرتبه اي از مراتب هر كس باشد از روي فهميدگي به شرايط مزبوره قيام نمايد... و ايضا شرط نمود كه در هيچ مرتبه اي از مراتب محال موقوفه را نفروشند و رهن ننمايند و به صداق و هبه ندهند... و به ارباب منصب و عمال ديواني متقلبه... و جمعي كه انتزاع از ايشان متعذر باشد

به هيچ وجه ندهند...

و هرگاه متولي شرعي هر زمان از ازمنه و ايام خلاف شرعي از او صادر شد و توبه نمايد، باز ساير اولاد او را متولي شرعي دانند...».

و نيز در خصوص املاك وقفي اولاد دختر خود مي نويسد:

«.. و ايضا ضمن العقد، توليت را شرط نمود واقف مشاراليه از براي خود في قيد الحيات و بعد از خود از جهت اسن اولاد اناث خود ذكورا و اناثا بطنا بعد بطن و نسلا بعد نسل و واقف...».

از برخي نسخ سوادبرداري شده از اصل وقف نامه، كه اندكي در آن تصرف شده است، و تغييرات عمدي در آنها راه يافته است، چندين برمي آيد كه بعد از فوت ميرزا محمد جعفر سروقدي بين ورثه ي نسل اول او منازعه و اختلاف پيش مي آيد، و تعدادي از آنها مدعي مي شوند كه املاك ياد شده از زمره ي وقفيات نبوده است، و كوشش نموده اند كه املاك مزبور را به صورت ملكي به تصرف خويش درآورند. از اين ميان تعدادي هم اقرار به وقف املاك داشته اند، دعوا بالا مي گيرد، از كساني كه در زمان حيات از جريان امر مطلع بوده اند در يك جا جمع مي شوند، و ضمن سوادبرداري مجدد و يحتمل دخل و تصرف در اصل وقف نامه، به صحت وقف نامه شهادت مي دهند. در انتهاي يكي از نسخ مي خوانيم: «... بعد از آن كه في مابين ورثه مرحمت پناه جنت آرامگاه منازعه بود، در باب لزوم وقفيت و عدم لزوم آن و رجوع واقف از وقفيت آن و عدم رجوع آن و تصرف واقف در بعضي از اعيان موقوفه به بيع و اجاره زائد بر مدت مشروطه و غير ذالك من المقدات و جميع فضلا

و سادات كه در حضور ايشان اين گفتگو مذكور شده اداء شهادت نمودند، بدين مضمون كه واقف مرحوم در حضور ايشان به لزوم وقفيت و اقباض آن نموده، بنابراين رجوع لغو و تصرفات منافيه باطل و از درجه ي اعتبار ساقط خواهد بود، و علي ذالك وقوع الاشتهاد و كان ذالك في شهر ربيع الثاني سنه 1085».

در اين مجمع 50 نفر از بزرگان و علما و سادات مورد وثوق مردم شهر مقدس مشهد اقرار و اعتراف به وقفيت مي نمايند.

يك بار ديگر، در دوره ي پهلوي ها، مرحوم ميرزا محمد باقر رضوي، متولي وقت، چشم طمع بر املاك مي دوزد، و تلاش مي كند تمامي املاك اولادي را به نام خود به ثبت برساند كه دعوايي چندين ساله در محاكم آن دوره طرح و نهايتا صلح نامه اي رسمي در سال 1327 شمسي به طرفيت ميرزا محمد باقر رضوي و 30 نفر از رؤوس اولاد منعقد مي شود كه همين صلح نامه پايه عملكرد موقوف عليهم قرار مي گيرد. در پايان سخن لازم است يادآور شد كه موقوفات ميرزا جعفر بويژه املاك آن در اصلاحات ارضي شاه ساخته مورد تعرض قرار مي گيرد و بار ديگر به طور رسمي موقوفات دچار تحديدهاي ظاهرا قانوني مي گردد. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

سروقدي، ميرزا محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمد طاهر سروقدي مشهور به وزير خان ساكن هند، به برادر خود در مشهد يعني ميرزا جعفر سروقدي نيابت مي دهد تا رقباتي را از ولايت مشهد خريداري و وقف سقاخانه نجف اشرف نمايد. ميرزا جعفر، مزرعه دهرود را در كنار كشف رود از بلوك شهر (اكنون در مسير جاده سيمان) و يك باب كاروانسرا در (ميدان... مشهد) جمعا به بهاي حدود 550 تومان تبريزي

خريده، وقف مي نمايد.

ميرزا جعفر يا كاتب وقف نامه، ميرزا محمد طاهر را با اين القاب معرفي كرده است: «... عمدة اعاظم الاشراف والوزراء الكرام... اعني صاحب السيف و القلم و منبع الجود و البر و النعم جناب آقاي حضرت العظيم الشأن الرفيع اسكان ميرزا محمد طاهر الشريف المخاطب وزيرخان...» و سپس مي افزايد: «نامزد بنده داعي و مخلص بي وداعي المتشرف بالاخوة نسبا و المعترف بالعبودية فضلا و حسبا محمد جعفر بن محمد تقي المرحوم گرديده بود مشتمل بر اين مضمون خير... كه از جمله رقبات و املاكي كه در مشهد مقدس معلي جهت سر كار خير آثار آن نيكو اطوار از عين المال ايشان وكالة ابتياع نموده ام. قدري كه به حسب قيمت وقت مساوي مبلغ پانصد تومان (500) تبريزي نصفه تأكيدا مبلغ دويست و پنجاه تومان موصوف بوده باشد. به صيغه ي وقف شرعي و توليت اين داعي و اولاد اين داعي به قيدي چند كه مسطور مي گردد، حاصل و منافع آن سال به سال صرف سقاخانه ي نجف اشرف علي مشرفه... شود.»

ميرزا جعفر مي افزايد: «وقف صحيح صريح معتبر شرعي نمودم و انا العبد المذنب الراجي الي رحمة الله الملك الغني محمد جعفر بن محمد تقي الشريف مشهدي، وكالة عن نواب اخي و مخدومي السابق بعض القابه الشريفه مجموع محلين مفصلين زيرا را: همگي و تمامي كل مزرعه... موسوعه به دهرود بلوك شهر من بلوكات مشهد مقدس معلي... محدود به اراضي مزرعه سيس آباد و به اراضي مزرعه ي كبود و به مزرعه ي زيركن و قرامحمد و به حريم رودخانه ي كشف رود باكلي توابع شرعيه و لواحق مليه خصوصا دو قطعه مكروم و يك قطعه دالستان كه

به نصف كاري است. كل مزرعه مزبوره كه مدار آن بر شش زوج عوامل (است)، كه هر زوجي هر سال مقدار شش خروار گندم و جو بذر مي شود، داير است. از عين المال نواب منظم اليه وكالة عنه دامت دولته و حشمته به مبلغ چهارصد تومان تبريزي ابتياع نموده ام. مع همگي و تمامي كل يك باب كاروانسراي معين معلوم واقع در بازار جديده راه ميدان مشهد مقدس به موضع سرجيه (...)، شهرة، محدود به كاروانسراي شيخ حسن داوود و به خانه ي امناء كله پز و تيمچه ي غايب خانه ي محمد حسين خارخسي فروش و به شارع بازار باكل توابع شرعيه خصوصا دكاكين متصله به آن كه منحصر است بر پنج باب دكان از دو جانب در كاروانسراي مزبور، با همه ي توابع و لواحق به مبلغ يكصد و پنجاه تومان تبريزي از خالص مال نواب معظم اليه وكالة عنه دام عزه و عظمة، ابتياع نموده ام...».

در باب توليت آن هم گفته شده است: «... كه متولي شرعي وقف مزبور... سال به سال منافع محلين مزبورين را نقد نموده بعد از اخراجات و برداشتن عشر به صيغه ي حق التوليه بقيه ي آنچه ماند مصحوف امنا نموده روانه نجف اشرف سازد... و متولي محلين مزبورين به اذن نواب سابق الالقاب گردانيدم خود را مادام كه حيات مستعار باقي بوده باشد و بعد از خود از هر طبقه از طبقات اولاد ذكور از روي فهميدگي به شرايط مزبور قيام نمايد و هيچ حصه اي از حصص آنها را به احدي از اهل امارت و فرمانروايي و وكلاي ايشان و جماعتي كه دست از دامن قدرت و مكنت ايشان كوتاه بوده... به اجاره و مصالحه

و هيچ يك از عقود شرعيه ندهد، و با هيچ كس زياده بر سه سال مدت تصرف در محلين مزبورين مقرر نسازد و دست تصرف صدور و حكام و عمال متصديان مباشرين موقوفات را به قدر مقدور از مدخل داشتن در وقف مزبور كشيده و كوتاه داشته باشد در منع ايشان بذل مجهود بنمايد... مورخا به تاريخ شهر ربيع الاول من شهور سنة ثمان و سبعين بعد الف من الهجرة النبوية (1078)

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

سيدعلي خان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينيه ي گل گوتي

150 سال پيش مرحوم سيدعلي خان ايراني مقيم كلكته، ملكي را در منطقه ي گل تولاي به عنوان حسينيه وقف كرد. اين ملك 500 متر مربع مساحت دارد و داراي 10 مغازه مي باشد. عايدات مغازه ها كه به علت قدمت اشتغال مستأجرين بسيار كم و ارزش سرقفلي پيدا كرده است به هر حال صرف امور خيريه و حسينيه مي شود. متولي فعلي آن محمد عقيل حسين شيعه هندي مي باشد. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

شاه سلطان حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موقوفه ي شاه سلطان حسين

نويسنده:رسول جعفريان براي برگزاري مراسم سوگواري امام حسين در كاخ فرح آباد مقدمه

حركت وقف در دوره ي شاه سلطان حسين صفوي، پرشتاب تر از آنچه در دوره ي سلطنت شاهان پيش از او بود، به پيش رفت؛ چرا كه وي علاقه ي زيادي به وقف داشت و نه تنها خود، كه بسيار از درباريان و نيز آغايان حرم، يعني خواجگان دربارش، به كار وقف مي پرداختند، در دفتر هفتم اين مجموعه، وقف نامه ي نظر آقا را كه يكي از همين خواجگان بود، به چاپ رسانديم. همچنين، وقف نامه ي مدرسه ي سلطان حسينيه را كه از آقا كمال از خواجگان حرم و مسؤول امور مالي دربار شاه سلطان حسين بود، در دفتر نخست ميراث اسلامي ايران به چاپ رسانديم.

در اينجا وقف نامه ي ديگري را ارائه مي كنيم كه پيش از اين در كتاب تاريخچه ي اوقاف اصفهان (1)به چاپ رسيده است؛ اما مع الاسف، به قدري متن چاپ شده پر اشتباه است كه چاره اي جز طبع مجدد آن نديديم؛ به ويژه نسخه اي از آن در كتابخانه ي آيةالله العظمي مرعشي به شماره ي 5458 يافت شد و امكان مقابله ي متن چاپي با نسخه ي مرعشي فراهم گرديد. در مقابله روشن شد كه

در اين چند صفحه، افزون بر مواردي كه خوانده نشده و برخي از آنها مانند نام يكي از روستاهاي وقف شده بسيار اهميت دارد، موارد زيادي به خطا خوانده شده است. در اينجا از ذكر اين خطاها صرف نظر مي كنيم. آنچه مهم است

ارائه ي متني كم غلطتر است كه ما براي ارائه ي آن كوشش خود را كرده ايم. افزون بر متن وقف نامه، ضمن مقدمه اي، شرحي كوتاه درباره ي اين وقف نامه، روستاهاي وقف شده و جهت وقف داريم كه به هيچ كدام از اين نكات، در كتاب ياد شده، پرداخته نشده است.

آنچه شايسته يادآوري است اين است كه اصولا از روي هر وقف نامه اي چندين نسخه با خط خوش نوشته مي شده است. در اين باره، كاتب تلاش مي كرده است تا نسخه ها را دقيقا مانند هم بنگارد. به نظر مي رسد اين نكته درباره ي وقف نامه ي ما نيز صدق كند، زيرا خطاهايي كه در متن چاپي سپنتا راه يافته، به درستي نشان مي دهد كه آن نسخه نيز دقيقا شبيه اين نسخه كتابت شده بوده است. گفتني است كه تاريخ تنظيم اين وقف نامه، 20 محرم سال 1128 هجري است. روستاهاي وقف شده

اولين مورد وقف سيزده حبه و دو دانگ از يك حبه ي ديگر، از مجموع 72 حبه ي روستاي جشير يا جي شير يا به اصطلاح محلي گشير است. اين محل كه در حاشيه ي زاينده رود در كنار محله ي سليمي، و حاشيه ي بيمارستان چمران قرار گرفته و سه تا چهار كيلومتر از سمت جاده ي مشتاق دوم تا خيابان بزرگمهر فاصله دارد، داراي زمين هايي است كه از رود خانه زاينده رود مشروب شده و همه ي اطراف آن آباد مي باشد. بدين ترتيب، روستاي ياد

شده در خاور اصفهان قرار داشته و زاينده رود از جنوب آن مي گذرد.

در تاريخ 1379/4/30 از يكي از اهالي روستا درباره ي وضعيت ملكي زمين هاي روستا پرسيدم؛ وي گفت: شنيد است كه اين روستا تا پيش از آن كه بخش عمده ي آن به ملكيت برخي از افراد خاندان نجفي درآيد - چهار دانگ آن متعلق به اين افراد بوده - شاهي يعهي خاصه و متعلق به دربار بوده است. اما ايشان از اين كه در گذشته، در آنجا ملك وفقي وجود داشته باشد، آگاهي خاصي نداشت(2) تنها حدس مي زد كه اگر چيزي هم به اين عنوان بوده است، بايد مربوط به گوشه اي از زمين هاي روستا باشد كه به نام

قالي وردي شهرت دارد.

مورد دوم وقف، قريه ي دستجرد مهراداران است كه در فرهنگ جغرافيايي ارتش، از آن با عنوان دستگرد مهرآوران ياد شده است. اين روستا از روستاهاي فلاورجان است و در 32 كيلومتري جنوب غربي شهر اصفهان و در 16 كيلومتري جاده ي آسفالته اصفهان - فلاورجان قرار داشته، زاينده رود از غرب آن مي گذرد (3).

سومين مورد وقف، باغ شمس الدين است كه بنده از محل دقيق فعلي آن آگاهي ندارم. اما از متني كه درباره ي تقسيم آب زاينده رود در دست است، چنين به دست مي آيد كه در نزديكي فخرآباد يكي از روستاهاي منطقه ي لنجان كه در همسايگي دستجرد مهراداران است، قرار دارد. (4)در اين متن آمده است كه: مادي دستجرد - يعني همان دستجرد مورد نظر ما - شش سهم مي شود: دستجرد: سه سهم. نارجان: يك سهم و نيم. فخر آباد: يك سهم، باغ شمس الدين: نيم سهم(5). جهت وقف

موردي كه براي مصرف اين موقوفات

تعيين شده است، در مرحله ي نخست، مانند همه ي وقف نامه ها، سهم متولي و ناظر است كه هر كدام يك عشر از درآمد را خواهند داشت. متولي شخص شاه و پس از درگذشت وي، شاه بعدي خواهد بود. پيش از آن كه سهم متولي و ناظر داده شود، مي بايست آنچه كه براي بقاي اين موقوفه لازم است، از درآمد آن جدا شده و صرف آبادي آن شود.

پس از آن، به عنوان مصرف اصلي درآمد موقوفه، مي بايست هشت عشر باقي مانده، صرف برپايي مراسم روضه خواني در كاخ فرح آباد شاه سلطان حسين شود. اين روضه خواني مي بايست در شب عاشورا، شب اربعين و شب بيست و يكم ماه رمضان برگزار گردد. بخشي از پول براي روضه خوان و بخش ديگر براي طبخ حليم و پذيرايي از

حاضران است. شاه در اين وقف نامه تصريح كرده است كه حق التوليه را كه او تعلق دارد، در امور خير مصرف كنند.

نياز به توضيح نيست كه اساسا يكي از موارد وقف كه در دوره ي صفوي به آن توجه زيادي وجود داشت، وقف براي روضه خواني بود كه به صورت سنتي پايدار در ايران به ويژه شهر اصفهان درآمد. واقفين، افزون بر توجه به روضه خواني، براي مسافران كربلا نيز موقوفات فراواني را معين مي كردند. يك نمونه از اين قبيل موقوفات، وقف روستاي خاوه از روستاهاي قم و چندين روستاي ديگر در اصفهان، از طرف يك شاهزاده خانم صفوي است (6).

اما كاخ فرح آباد كاخي سست بنياد و از خشت خام بوده است كه شاه سلطان حسين آن را دامنه ي كوه صفه اصفهان ساخته و تابستان ها را در آن سپري مي كرده است. كاخ

ياد شده پس از حمله ي افغان ها، به دليل آن كه نخستين منطقه اي بود كه به دست آنان افتاد، در اختيار آنان قرار گرفت و شاه سلطان حسين، در همانجا نزد محمود افغان رفت. پس ازآمدن افغان ها به شهر و استقرار در كاخ هاي اصفهان، به مرور، فرح آباد رو به ويراني رفت، به طوري كه ويرانه هاي آن تا اواخر دوره ي قاجاريه وجود داشته و پس از آن هم، منطقه ي ياد شده، به پادگان نظامي تبديل شد. به نوشته ي خاتون آبادي در وقايع الاعوام و السنين، شاه سلطان حسين در سال 1123 به فرح آباد رفت و دستور بناي عماراتي را در محل آن باغ داده؛ سپس از اعيان و علما نيز خواست تا هر كدام زميني را در اطراف آن گرفته، عمارتي در آن بسازند (7). گواهان وقف نامه

طبق معمول، هر وقف نامه، توسط شماري از بزرگان، از علما و كارگزران دولتي، گواهي مي شده است تا موقعيت آن تثبيت شود. شاه وقف نامه را تنظيم كرده و آن را براي افراد مورد نظر فرستاده است تا آن را امضا كنند. در اين وقف نامه، نام اين افراد به چشم مي خورد:

1 - فتحلي خان اعتماد الدوله ي شاه سلطان حسين كه در نهايت به دستور شاه نابينا

شد.(8) به رغم دفاعي برخي از منابع از وي، شاعر مكافات نامه او را متهم كرده است كه شاه را به كاخ فرح آباد مي فرستاد و خود اختيار همه ي امور را دست داشت:

بده اختياري كه كل جهان

مرا بنده باشند از مال و جان

به تعمير باغ فرح روز و شب

به اقبال مشغول شو بي تعب (9).

2 - سيد مرتضي بن سيد علي الحسيني، از چنين شخصي در

طبقات اعلام الشيعة قرن دوازدهم در ميان «مرتضي ها» يادي نشده است. (10)به احتمال اين شخص از جمله صدور زمان سلطان حسين بوده است.

3 - محمد باقر بن سيد حسن حسيني، اين شخص، محمد باقر بن ميرزا حسن - از خاندان خليفه سلطان - صدر خاصه ي شاه سلطان حسين است كه در حدود سال 1148 در گذشته است. (11)مهر وي به عنوان صدر خاصه در گواهي برخي از وقف نامه هاي ديگر شاه سلطان حسين ديده مي شود (12).

4 - محمد حسين بن شاه محمد، وي دومين ملاباشي و آخرين ملاباشي عصر صفوي است. منصب ملاباشي با محمد باقر خاتون آبادي در سال 1122 آغاز شد و پس از درگذشت وي در سال 1127، محمد حسين تبريزي فرزند شاه محمد به اين منصب تعيين گرديد (13).

5 - محمد بن حسن اصفهاني معروف به فاضل هندي. وي يكي از فقهاي برجسته ي دوره ي اخير صفوي و نويسنده ي كتاب ارجمند كشف اللثام است كه بنا به آنچه بر روي سنگ قبر وي آمده، در سال 1137 در گذشته است (14). متن وقف نامه

هو الواقف علي الضمائر

بسم الله الرحمن الرحيم

نهال بي همال حمدي كه در بساتين فرح آباد صدور مؤمنين نشو و نما يافته، در جنات نعيم مثمر رضوان حضرت منان كريم گردد؛ و رياحين گوناگون شكري كه در گلستان جنت نشان قلوب مقربين، به استشمام فوايح روايح عواطف، مشام جان را فرخندگي و شكفتگي بخشد، شايسته ي حدايق جلال ايزد متعال و كريم بي مثال، واقف آشكار و نهان و باسط كون و مكان است جل جلاله و عم نواله كه بوستان آراي قدرت كامله اش در گلستان كاينات، اقسام مخلوقات را، هر يك به رنگي آراسته

و جلوه گر ساخته تا مظهر ازهار فوايد و مثمر اثمار عوايد شوند. فحمد الله ثم حمدا لله.

و گلدسته هاي صلوات بلانهايات كه از فيض رنگ و بو، ديده و مشام انام را صاحب نصيب و كامل نصاب، و ميوه هاي نورس تسليمات كه از شهد آبدار كام مرام(15)خواص و عوام را لذت ياب سازند، تحفه ي بارگاه رسول لازم الاتباعي است كه هركس ساز مصباح هدايت او اقبتاس نور معرفت نمود، پرتو عنايت ازل، چون خورشيد و ماه بر ساحت احوال او تافت؛ و هر كه مزرع دل و بستان جان را وقف اطاعت و انقياد امر و نهيش نمود، ملخ خسران ون كرم زيان به فضاي مزروعات و عرصه ي مغروساتش راه نيافته؛ اعني سيد انبياء و مظهر الطاف بي منتها فاتحه ي كتاب ايجاد، حضرت عزت و جلالت خاتمه ي رساله ي نبوت و رسالت؛ و بر آل و عترت او كه به طهارت ازلي مخصوص و در صفوف امامت و ولايت به سرافرازي منصوص اند، صلوات الله عليه و عليهم اجمعين الي يوم الدين.

اما بعد، غرض از ارتسام اين سطور حقيقت انجام، و ترقيم اين حروف شرعية المبدأ و الختام، آن است كه چو خاطر عاطر دريا مقاطر بندگان اعلي حضرت، آسمان رفعت، خورشيد اضاءت، مشتري سعادت، والا جاه جهانيان پناه، پادشاه نامدار كامكار، شهنشاه معدلت شعار آفتاب اشتهار، زينت بخش متكاي عظمت و اقبال، سايه نشين

شاخسار مرحمت ذي الجلال،مقنن قوانين عدالت، مؤسس اساس جلالت، مالك خصال حميده ملكي، مورد آثار پسنديده فلكي، مظهر عوارف كردگار، مشمول مراحم آفريدگار، رونق افزاي بساتين جلالت، زينت بخش بساط ابهت و نبالت، متوكل بر عنايت جناب پرودرگار، متوسل به ولايت ائمه ي اطهار، ذو الهيبة

القاهرة و الصولة الباهرة و العظمة الظاهرة، السلطان بن السلطان بن السلطان و الخاقان به الخاقان بن الخاقان، كلب آستان اميرالمؤمنين بتأييدات الملك الغني المغني، ابوالمظفر شاه سلطان حسين الصفوي الموسوي بهادرخان - ادام الله ظل جلاله مدي الليالي و الايام و افاض شآبيب بره عدله و انعامه علي مفارق الأنام - متعلق بود كه: رقبات وقفي

هر ساله در شهر مبارك فرح آباد جمعي به تعزيه ي حضرت سيد الشهدا اشتغال و از ثواب آن بهره مند گردند، لهذا - قربة الي الله وطلبا لمرضاته - وقف صحيح شرعي و حبس مؤبد ديني فرمودند:

تمامت سيزده حبه و دو دانگ از حبه ي ديگر تام مشاع از كل هفتاد و دو حبه ي قريه ي معينه ي جشير (16) شهرستان جي من بلوكات تسعه ي دارالسلطنه اصفهان با كافه ي ملحقات و منضمات اسلاميه از اراضي و صحاري و انهار و غيره من شرب و مشارب و غير ذلك.

و قاطبت قريه ي معينه ي دستجرد مهراداران و باغ شمس الدين واقع در لنجان من بلوكات تسعه ي دارالسلطنه ي اصفهان با جميع توابع شرعيه ي دينيه كه به موجب قبالجات اسلاميه به عنوان عقود لازمه و شروطه مبسوطه در آنها به سركار عظمت آثار خاصه ي شريفه انتقال و به ملكيت سركار عظيم الاقتدار اختصاص يافته بود، و به شرح ارقام مطاعه ي لازم الاطاعه از ماليات ديواني معاف و از اصل بنچه ي دارالسلطنه ي مزبوره موضوع فرموده بودند، به اين نحو كه آب تابع دستجرد مهراداران و باغ شمس الدين را در وقت زراعت صيفي، هر گاه در باغ مبارك شهر فرح آباد بهشت بنياد احتياج به آب باشد، به باغ مزبور جاري و اراضي باغ مزبور را شرب و

آب شتوي را درمحلين مزبورين شرب و زراعت نمايند و بعد از آن كه به ميامن الطاف ابي عبدالله الحسين، (17) به جهت باغ مبارك مسطور به

نحو ديگر آب تدارك شود و احتياج به آب صيفي محلين مزبورين نباشد، به دستور شتوي نيز در محلين مزبورين شرب و زراعت كنند. مورد مصرف

و آنچه به هر جهت از محصولات محال ثلاثه ي مزبوره به فضل حضرت واهب بي ضنت به عمل آيد، بعد از وضع مؤنات زراعت و آنچه به هر جهت، سبب تنميه و بقاي عين حصص موقوفه بوده باشد، تتمه را به ده عشر متساوي الاجزاء منقسم ساخته، يك عشر آن را به متولي شرعي هر عصر به صيغه ي حق التوليه و حق السعي خود متصرف شود و يك عشر ديگر را به صيغه ي حق النظاره در وجه هر كس كه فراشباشي و سرايدار باشي عمارات باغ مبارك فرح آباد بوده باشد، مقرر دارند كه نهايت سعي و اهتمام نمايد كه كاركنان وقف مزبور، در نظم و نسق و تكثير زراعت و تنميه ي حاصل وقف مزبور نهايت اهتمام نموده، تكاهل و تسامح ننمايند و تغلبي واقع نشود.

و وزرات وقف مزبور به دستور ساير موقوفات بندگان ثريا مكان نواب اشرف اقدس - لا زالت أغصان شوكتها زاهرة الي ظهور صاحب الزمان و خليفة الرحمان - با وزير جليل القدر آن سركار است كه در تشخيص محاسبه و تحقيق حاصل هر سال و قلمي نمودن نسخه ي منقحه ي وقف مزبور نهايت اهتمام نمايد.

و هشت عشر بقيه ي حاصل موقوفات مزبوره را، هر سال در دهه ي ايام عاشورا و روز بيست و يك شهر رمضان المبارك و روز اربعين،

صرف اخراجات تعزيه ي حضرت سيد الشهداء، ثالث ائمه ي هدي، در صدف امكان، گوشواره ي عرش رحمن، به اين نحو نمايند كه طالب علم عارف به احاديث ائمه ي طاهرين، سلام الله عليهم اجمعين، احاديثي كه در باب تعزيه ي آن امام معصوم شهيد مظلوم واقع شده و مراثي آن امام عالي مقام عليه الفضل الصلاة و السلام را درشهر مبارك فرح آباد بيان كند و روضه بخواند و جمعي از مؤمنين و مؤمنات كه در آن مجمع حاضر باشند، به تعزيه مشغول گردند وقدري كه مناسب دانند، به آن طالب علم دهند، و تتمه را با طبخ حليم در شب عاشورا و در ايام مزبوره و نان گندم و ساير مأكولاتي كه ضرور باشد و قدري كه مناسب دانند، به جهت جمعي كه در آن مجمع به خدمات مشغول باشند، صرف نمايند و چيزهاي شيرين از طبخ حلوا و غيره نسازند و در آن مجمع نياورند.

و ثواب آن را به ارواح مقدسه ي حضرات عاليات سدره مرتبات عرش درجات چهارده معصوم - صلوات الله عليهم - هديه فرمودند.

و توليت شرعيه ي وقف مزبور را تفويض فرمودند به نفس انفس و وجود اقدس خود - ما دامت الدنيا عامرة بفيض جود وجوده الأقدس - و بعد از خود به هركس كه پادشاه و فرمانفرماي ممالك فسيح الممالك ايران باشد.

و شرط فرمودند كه حق التوليه را - ما دامت الارض عامرة بوجوده الاقدس - در جوه خيرات و مبرات كه مصلحت دانند صرف نمايند.

و نيز شرط فرمودند كه موقوفات مزبوره را نخرند و نفروشند و مرهون نسازند و تصرفات مالكانه نكنند.

و به صيغه ي وقف عربي و فارسي تلفظ فرمودند و موقوفات مزبوره

را از يد ملكيت اخراج و به يد توليت اخذ و تصرف فرمودند: فصارت الحصص المزبورة وقفا بتا بتلا لازما جازما أن يرث الله الارض و من عليها.

و كان ذلك الوقف في عشرين شهر محرم الحرام من شهور سنة ثمان و عشرين و مائة بعد الألف[1128]من الهجرة المباركة النبوية علي مهاجرها الف آلاف سلام و تحية.

هو

به نحوي كه در متن قلمي شده وقف فرموديم.

كلب آستان علي بن ابي طالب حسين الموسوي. گواهان

هو الله تعالي شأنه

به فرمان قضا جريان قدر توأمان خديو جهان و قبله ي عالميان كه جان همگي غلامان فداي غبار قدم همايونش باد، بنده ي خاص و بنده زاده با اخلاص آستان خلافت نشان، بر مضامين بلاغت آيين اين كتابت مستطاب شاهد گرديد.

فتح علي

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد الله الذي احكم بحكمته الظاهرة نظام عوالم الامكان، و أتقن بقدرته الزاهرة ثبات الكون و المكان ]و[ سخر بسلطنته القاهرة محروسة ممالك الوجود و عمر بمملكته الباهرة المعمورة اقاليم العدل و الجود، الذي دار مدار الخلافة الالهية و أضاء ضياء الهداية الربانية علي حملة عرش العلوم الملكوتية و مطالع انوار الكمالات الناسوتية و ختمهم بمحمد صلي الله عليه و اله صفوة النبوة الصفية و اله و اولاد الذين هم خير البرية.

و بعد الصلوة عليه و عليهم صلوة يعادل الثقلين و سلام يقابل العالمين، فقد شرفني الامر الاعلي المطاع، النافذ في الاصقاع و الارباع برسم الشهادة و درك السعادة بهذا الكتاب المستطاب المتزين بالختم الاشرف الاعلي و المتحلي بالصدق من المبدأ الي المنتهي. فأطعت أمره الامثل ممتثلا و شهدت حكمه الاجل متبجلا لازال سفاين النجاة جواز في بحث فيضه العامر بشراع الشرايع و الاحكام و فلك الامن و الامان

مستوية علي جودي جوده الذي وقف عليه العدل و الاحسان.

و كتب عبده الذي صنع أياديه و رقه الذي طوع اوامره و نواهيه

سيد مرتضي بن سيد علي الحسيني

بسم الله خير الاسماء

الحمد الله الذي جلت سرادقات كبريائه و سلطانه من أن تناله افكار العقلاء و المتألهين و ارتفعت ساحة فضله و امتنانه عن أن يبلغ اليها أنظار العلماء المتبحرين، الذي جعل قلوب عباده معمورة بنور المعرفة و اليقين، و أعد لاصفيائه جنات تجري من تحتها الأنهار و أنزلهم منزلا مباركا في دارالقرار و هو خير المنزلين. و الصلوة و السلام علي الرسول المؤيد من عنده بلطف متظاهر جلي و المسدد من لدنه بفيض متظافر علي، صدر مداين العز و العلي، و بدر عوالم الفضل و البهاء، محمد المصطفي خير اولي النهي، و آله و اولاده ائمة الهدي، سيما وارث علمه و وزيره علي المرتضي.

و بعد لقد القي الي هذا الكتاب المستطاب الذي لا يحوم حوله شك و لا ارتياب - طوبي لواقفه و حسن مآب - مختوما بالختم الأشرف الأجل الأرفع السلطاني، مقرونا بالأمر الأقدس العلي الأعلي الخاقاني فجعلته مرآة لمثال الامتثال، و كتبت فيه ما صدر به الأمر

الأشرف الأعلي علي الاجمال و رسمت ما تعلق به الفرمان الأقدس الأسني علي وجه تحكي عن صورة الحال، أحسن الله اليه في المآب و المآل، لا زال شمسا للخافقين و بدرا للمشرقين و مروجا لشريعة اجداده المصطفين.

و أنا الداعلي لا بود دولته القاهرة الباهرة الزاهرة العليه العالية الكبري و المستدعي لخلود سلطنته السنية البهية الزكية العظمي.

محمد باقر بن سيد حسن حسيني عفي عنهما.

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله الذي البلاد و أنار سبل الرشاد و أبار ارومة الفساد بارتفاع لواء

دولة كريمة قويمة صفية صفوية خضعت لها الرقاب و خفقت اليها أفئدة اولي الالباب. و صلي الله علي النبي الكريم ذي الخلق العظيم و المجد الجسيم، سيد المرسلين، المبعوث رحمة للعالمين. و علي آله الغر الميامين بروج فلك الهدي و السعادة و الدين، سيما مركز دائرة الهداية و ضئضي ء معدن الفصاحة، ذروة سنام السماحة و شاهق طود البسالة، دوحة العبادة و الزهادة،صنو النبي و خليفته بالنص الجلي صلوة دائمة ما مادامت اغصان الارقان مورقة و احداق الظعان مونقة.

و بعد فقد صدر الأمر الأشرف المطاع - ما برح نافذا - في الرباع و الأصقاع بأن احيط خبرا بفحاوي هذا الكتاب الكريم، المختوم بالختم القويم و أكون شاهدا علي ما حواه من الخطب المبارك الجسيم، فأمتثل أمره الأقدس قن أياديه العظيمة و المشمول بعواطفه القديمة، المستدعي ابود دولته العلية و دوام سلطنته الجليلة الجلية، الفقير الي الله الصمد،

محمد حسين بن شاه محمد، حامدا مصليا.

بسم الله الرحمن الرحيم

وقفت علي ولي الحمد و الثناء، معترفا بالقصور عن الاحصاء، و حبست الصلوة علي سيد الأنيباء و آله الأئمة الأصفياء.

و بعد وصل (18)الي الرقيم الكريم المتضمن للوقف القويم، اصحاب كهف ملوك

السبعة الاقاليم، سلالة آل طه و يس، خلاصة مكور الماء و الطين - ادام الله ظلال رأفته علي أفارق العالمين - لا ختم عليه و أضم شهادتي اليه. فقبلته و تقبلته و تسلمته و تلثمته و توسمته و وسمته.

و كتب المبتهل الي ربه في خلود هذه الدولة القاهرة الصفية الموسوية - انار الله برهانها و شدد أركانها و أمد أزمانها - محمد بن الحسن الاصفهاني المعروف بالبهاء حشر هما الله في زمرة أصحاب أصحاب العباء المتحملين في دينه للاعباء... (19). پي

نوشت: 1- عبد الحسين سپنتا، اصفهان، 1346.

2- از ايشان درباره ي دو امامزاده اول ده كه در كنار كانال آب است پرسيدم؛ گفت كه تا حدود سي چهل سال پيش اينجا توتستان بوده و هيچ آثار قبري وجود نداشت؛ چنان كه مردم نيز هيچ چيزي درباره ي وجود قبري در آنجا نمي گفتند و نمي دانستند. شخصي بر اساس خوابي كه ديده بود، به آنجا رفته و صورت قبري با گل درست كرد. بعدها ديواري هم اطراف آن كشيدند كه اكنون به نام طفلان معروف و به عنوان دو برادر با نام ابراهيم و اسماعيل شهرت دارد.

3- فرهنگ جغرافيايي ارتش ش 71 اصفهان، ص 117 چندين دستگرد يا دستجرد ديگر نيز در اطراف اصفهان وجود دارد كه البته ربطي به آنچه در متن آمده است، ندارد. مانند دستگرد برخوار، دستگرد مار در براآن شمالي و دستگرد قداده از دهستان ماربين اصفهان. و چندين دستجرد ديگر: بنگريد: تاريخ اصفهان، ميرزا حسن خان، فهرست جاي ها، ص 527.

4- فرهنگ جغرافيايي ارتش، ش 71 اصفهان، ص 178. كوه قلعه بزي در غرب فخرآباد و در شمال غرب دستگرد مهراداران قرار دارد.

5- تاريخ اصفهان، ميرزا حسن خان انصاري، به كوشش جمشيد مظاهري، ص 426 و نيز بنگريد: 432.

6- ميراث اسلامي ايران، دفتر ششم، صص 358 - 341.

7- بنگريد: گنجينه ي آثار تاريخي اصفهان، لطف الله هنرفر، اصفهان، 1350، صص 725 - 722.

8- درباره ي وي بنگريد: عللل برافتادن صفويان، صص 125، 53، 33.

9- علل بر افتادن صفويان، ص 126.

10- بنگريد: صص 722 - 719.

11- طبقات اعلام الشيعة، قرن دوازدهم، ص 89.

12- بنگريد: تاريخچه ي اوقاف اصفهان، ص 283، 179، 139.

13- درباره ي وي بنگريد: علل بر افتادن صفويان،

ص 298.

14- درباره او بنگريد: احوال و آثار بهاءالدين محمد اصفهاني مشهور به فاضل هندي، قم، انصاريان، 1374. بخش شرح حال وي در مقالات تاريخي، دفتر سوم، به چاپ رسيده است.

15- در اينجا به معناي مراد، مطلب، آرزو و مقصود.

16- در متن چاپي سپنتا، به جاي نام جي شير نقطه چين شده است.

17- ابي عبدالله الحسين در حاشية آمده و در متن چاپي سپنتا اصلا نيامده است.

18- در اصل: سيد. به نظر مي رسد كاتب كلمه ي سطر بالا «سيد الانبياء....» را در اينجا مكرر نوشته است.

19- بقيه سفيد است. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

شاهرخ بهادر خان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اوقاف مربوط به امامزاده ها و اصناف از امور بسيار شايع در طول تاريخ ايران دوره اسلامي به ويژه از روزگار صفوي به بعد بود. اما چنين اسنادي از دوره هاي پيشتر از جمله تيموريان كمتر در دسترس است. آنچه در نوشتار مورد بحث مطرح مي شود،معرفي وقفنامه سنگي سلطان شاهرخ بهادر در دروازه ضريح امامزاده جعفر بن علي بن حسين (ع) است كه يكي از بناهاي چهارگانه همجوار در ميانه شهر دامغان است.مجموعه مذكور گرچه آثار تاريخي دوره هاي متنوعي از عهد سلاجقه به بعد را داراست.اما خانقاه شاهرخ بهادر خان سلطان تيموري و كتيبه كاشي معرق آن و به ويژه وقفنامه هاي سنگي امامزاده جعفر حاوي اطلاعات مهمي درباره نسب امامزاده مذكور،حكام محلي و نفوذ سادات در دامغان،نكاتي درباره تاريخ اجتماعي و اقتصادي دامغان و تخفيف ماليات مربوط به صابون پزان و وقف نمودن اوقافي براي خانقاه براي پذيرايي از فقرا و مسافران است. با توجه به آنكه دكتر ليزا كلمبك و دكتر دونالد ويلبر در اثر ماندگار معماري تيموري

در ايران و تيمور چند سطر را به بناهاي مذكور اختصاص داده اند،و درباره تاريخ نگارش كتيبه ها دچار اشتباه شده اند،مساله تحقيق حاضر علاوه بر تحليل اطلاعات متنوع مندرج در وقفنامه هاي مذكور تعيين و تبيين تاريخ وقفنامه مذكور است كه به گونه اي حيات اجتماعي شهر دامغان را در برهه اي از عهد تيموريان به تصويرمي كشد.

كلمات كليدي

وقفنامه،سلطان شاهرخ بهادر،تيموريان،امامزاده جعفر بن علي، دامغان.

مدخل: درباره ويژگيهاي زباني و رسم الخطي متن وقفنامه

براي باز خواني متن وقفنامه هاي زير از برخي ويژگيهاي رسم الخط فارسي عهد تيموريان صرفنظر شد.چنانكه برخي موارد همچون به كارگيري حرف ج به جاي چ در واژه «چون» و نيز حرف ك به جاي گ در كلمه «دروازگاني» به شيوه معمول در رسم الخط فارسي امروز عمل شد.

در آغاز بسياري سطور وقفنامه هاي مذكور به شيوه نوشته هاي مغولي از كلمات مقدس،نامهاي مورد احترام يا خوش يمن استفاده مي شد.چنين رسمي را مغولان به احتمال بسيار از ديوانسالاري درخشان و پرسابقه چين آموختند.و تيموريان آن را تداوم بخشيدند. معرفي ابنيه و كتيبه وقفنامه

بناي خانقاه شاهرخ يكي از چهار بنائي است كه مجموعه امامزاده جعفر را تشكيل مي دهد.و به ضلع شمال غربي امامزاده اتصال دارد.بناهاي ديگر عبارتند از برج آرامگاهي سلجوقي معروف به چهل دختران و بناي بدون تاريخ امامزاده محمد.در ميان مردم دامغان خانقاه شاهرخ به قبر شاهرخ معروف است.و به نظر ويلبر و كلمبك اين شاهرخ همان نوه نادرشاه است كه در سال 1211ه.ق/1796 در دامغان درگذشته است.

بناي خانقاه از جنس آجر است طرح آن مربع است و هر ضلع آن 80/5متر طول دارد.گنبد منفرد

آن از روي قوسهاي فيلپوشي ساده برخاسته است.بنا به طرزي روشن از دوره سلجوقيان است.و يكي از ديوارهاي خارجي آن نشانه هاي يك كتيبه كوفي را با آجري كه از نوع معمول همراه با تزئينات آن دوره است،ارائه مي دهد.كه به تزئينات ديوارهاي داخلي شبستانهاي سلجوقي مسجد جامع اصفهان و مسجد جامع اردستان شباهت بسيار دارد.

تعميرات و الحاقات دوره تيموري نسبتا برجسته و نمايان است.ديوارهاي داخلي با ازاره اي از كاشي لعابي مستور گرديده است.بخشي از آن با كاشي هاي شش ضلعي سبز تيره در بالا و پائين حاشيه اي از جنس كاشي مستطيل سبز روشن دارد.در ديوارهاي خارجي مربعهايي از نوع سفال آبي روشن نصب گرديده است،سر در ورودي با كاشي به اصطلاح هفت رنگي در پنج رنگ تزئين گرديده است.

كاشي هاي با اشكال گل و گياه استيليزه مشابه پيرامون كتيبه اي را با حروف ثلث برنگ سفيد بر روي زمينه هاي آبي سير فراگرفته است.اين كتيبه از سه كاشي بزرگ و يك كاشي كوچكتر از جنس كاشي چند رنگ زيرلعاب تشكيل يافته است.عبارت كتيبه چنين است:«بناء هذه العماره في ايام دوله السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد الله ملكه»(1).

شهريار عدل معتقد است كه كارهاي دوره تيموري زماني كه شاهرخ بهادر حكومت خود را بر دامغان استوار مي ساخت(810ه.ق/1408.م) و در سال 815ه.ق/1412.م زماني كه يك سنگ حجاري شده حاوي وقفنامه در امامزاده جعفر(همان وقفنامه علي بن سراج الدين كيا رستم)به الحاق بنائي به اسم خانقاه اشاره مي كند انجام پذيرفته است.

زيارتگاه امامزاده جعفر متصل به خانقاه شاهرخ است و داراي نشانه هايي از ساختمان دوره سلجوقي و قسمتهايي مربوط به دوره تيموري ارائه

مي دهد.نماي ورودي اخيرا كاملا بازسازي شده است.دو كتيبه شاهرخ بهادر و علي بن سراج الدين كيا رستم در اين بنا به چشم مي خورند كه بر اساس گزارشي قديمي،در طرف راست درگاه ورودي يك لوحه نصب شده بود كه شامل متن فرماني از شاهرخ را مربوط به سال 851 ه.ق نشان مي داده است.به موجب اين فرمان چنانكه خواهد آمد،پنج درصد از 70درصد وجهي كه بابت صابون در دامغان و نواحي اطراف آن گرفته مي شد،تخفيف داده شده است.ويلبر وكلمبك بر اين باورند كه خانيكف كه شرح بالا را داده براي ذكر سال وقفنامه مذكور به جاي 815 اشتباها 851را درج گرد است.استدلال آنان بر پايه اين واقعيت است كه سلطان شاهرخ در سال 850ه.ق درگذشته بود.نوشته هاي خانيكف ذكر مي كند كه در كتيبه اي آمده است كه اين عمارت به فرمان شاهرخ بهادر «حفظ الله سلطنته » (2)ساخته شده است.مشكواتي يك از محققين ايراني اظهار مي دارد كه تاريخ هاي 815 و 816ه.ق بر روي كاشيها و سنگ هاي واقع در ايوان ورودي ديده مي شوند.وي كتيبه اي را كه خانيكوف ذكر كرد به امامزاده محمد نسبت مي دهد كه به بناي امامزاده جعفر متصل است.كه اين دو گفته از نظر كلمبك و ويلبر نادرست است.زيرا از نظر آنان كتيبه روي بناي امامزاده جعفر قرار دارد(3). متن وقفنامه سلطان شاهرخ بهادر

«1- ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب

2- لا اله الا الله محمد رسول الله علي ولي الله وصي رسول الله

3- قال النبي صلي الله عليه و سلم مَن سَنََّ سُنّه حسنه فله اجرها و اجر من عمل بها

4-

الي يوم القيامه[.]باعث تقرير اين كتاب آنك چون بتاريخ شهر محرم الحرام احد و خمسين و ثمانمائه

5- ولايه دامغان و توابع آنرا پادشاه اسلام (4) برسم سيورغال (5) و حكومت (6) بحضرت با رفعت رضي اعظم العلما

6- الطروش(7)خلاصه اولاد سيد المرسلين رضي الحق و المله و الدين علي الحسيني(8)ادام الله تعالي ايام

7- حكومته و معدلته تفويض فرموده بودند و چون آن حضرت را در ولايه (9)مذكور نزول افتاد و بواك /لواس

8- حضرات ايشان از مال و جهات ولايه مذكوره استفسار مي نمودند، و بعرض مي رسانيدند چون حكايت بمال سباحه شمعا

9- و صابونخانه و دروازگاني (9)رسيد. براءي شريف آن حضرت اقتضا كرد كه اين چنين زحمتي و نقصاني

10- كه از جهات مذكوره بر فقرا و رعايا واقع است جهت دستگير آخرت و اميد شفاعت حضرت رساله

11- عليه السلام دفع كند تا ثواب آن بروزگار ايشان در رسد بنابراين مقرر فرمودند كه مِن بعد

12- تمغا نساخته (10) و صابونخانه و دروازگاني قطعا اصلا و ابدا از هيچ آفريده در ولايه مذكوره

13- نگيرند و باجارت ندهند و نستانند و داخل مال تمغا نكنند و هركه خواهد به جهت خود صابون برد

14- و فروشد و از تمغا دار الحرير كه سابقا هر يكصد دينار را هفت دينار مي ستانده اند، اليوم 14- پنج دينار زيادت نستانند و صابون كه از اطراف و جوانب ولايه مذكوره آورند و فروشند يكصد مَن

15- را پنج من زيادت نستانند(11) و هيچ آفريده را روا نباشد كه تغيير و تبديل بقواعد اين فوايد اخروي

16- راه دهد و بر حكام و والي و ولايه واجب و لازم باشد

كه اگر مفسدي در ابطال اين

17- خير كوشد،بمنع و زجر جزيل[نويل؟] او بدانچه ممكن باشد مشغول شوند تا موجب رستگاري

18- آن صاحب دولتان گردد و هركه خلاف اين معني ورزد در لعنت و سخط حضرت باري

19- تعالي و تقدس و جميع ملائكه باشد فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه صدق الله» حاشيه متن:

«اللهم صل علي محمد المصطفي و صل علي علي المرتضي و صل علي فاطمه الزهرا و صل علي حسن الرضا و صل علي الحسين الشهيد بكربلا و صلي علي زين العابدين و صل علي محمد الباقر و صل علي جعفر الصادق و صل علي موسي الكاظم و صل علي علي بن موسي الرضا و صل علي محمد التقي و صل علي علي النقي و صل علي الحسن العسكري و صل علي محمد المهدي صاحب المان و قاطع البرهان و خليفه الرحمن». جاده ابريشم

ماكسيم سيرو در توصيف جاده ابريشم مي نويسد كه دو شاهراه بزرگ از سراسر قاره آسيا مي گذشتند:يكي از اين دو مخصوص حمل كالاهاي تجارت خانه هاي شهرهاي ژن(جنوا)و ونيز بود كه از شبه جزيره كريمه شروع مي شد . ديگري راهي بود كه از سراسر خاك ايران مي گذشت و به دو راه فرعي تقسيم مي شد:يكي به بندر طرابوزان و آسياي صغير متصل مي شد و ديگري از بندر لاژازو(بندر اياس در ارمنستان صغير) به تبريز مي رفت و با راه قبلي متصل مي شد.در تبريز كالاها جا به جا مي شدند و كاروان ها راه قزوين را در پيش مي گرفتند و از ري،مرو و سمرقند به شاش(تاشكند)مي رفتند يا از

مرو راه كج كرده به بلخ،بدخشان،لبنور(لوپ نور)مي رفتند(12).

مسير عراق به حجاز از طريق نجف ،بيابان نجد به مكه و مدينه،و مسير ساحلي كرمان،مكران سند به گجرات از ديگر مسيرهاي مهم تجاري ايران بوده اند. بسياري از اين راه ها در زمان غازان خان و اولجايتو تعمير و توسعه يافت.مستوفي مي نويسد كه در زمان اولجايتو در هر فرسنگ كه شامل 8000گز خياطي(هشت كيلومتر) بود؛ يك ميل راهداري بنا شد(13). جاده ابريشم در ايران

منازل و مراحل جاده ابريشم در ايران به قول حمدالله مستوفي«شاهراه شرقي»(خراسان تا آذربايجان)و ادامه مسير فوق موسوم به«شاه راه غربي» (مسير آذربايجان به آناتولي) چنين است:

1 -(مسير اورگنج-مرو:)اورگنج-نوزوا-اندراستان-رخشميسن-ديه ازرق-هزار اسب-سدور-رود جيحون-كوهستان-دهان شير-درغان-جقربند-رباط طاهري-(بيابانهاي ريگ روان)سكاباد-رباط نوشاگرد-چاه هارون-چاه صاحبي-رباط سوران-ديه ابدان گنج-ديه سفري-مرو(خوارزم- مرو124 فرسنگ)- طوس-بسطام.

2-مسير ديگر جاده ابريشم در شرق ايران بود كه از طريق خوارزم و جرجان به خراسان(بسطام) مي رسيد:اورگنج-حلم نو-خوارزم نو-رباط مريم-مشك مبني-سايل بلي-مناره گاه-رباط سرهنگ-كاروانگاه-رباط طمغاج-خوشاب دان-رباط خشت پخته-شهر فراوه-رباط ابن طاهر-رباط ابوالعباس-رباط گزبني-عبور مسير از ناحيه دهستان در بيابان-ديه محمد آباد-بازرود-جرجان-ديه موسي آباد-ديه ميلاباد-گريوهزند بان-ديه كنج-بسطام.

3-مسير ديگري درموازات مسير فوق ازطريق جيحون و بلخ و سرخس به خراسان مي رفت(347فرسنگ):جيحون-ترمذ-سياه كوه-بلخ-پل جمو خيان-ديه پاره-دستگرد-رباط علوي-ديه سلباران-شبرقان-رباط كعب-فارياب-آستانه-مسجد رازان-كبوترخانه-كوجاباد-رباط سلطان-مرورود-دزهند-بيابان و ريگستان-آب شور-رباط ابونعيم-رباط جعفري-سرخس-طوس-نيشابور.مسير نيشابور به دامغان (78فرسنگ):نيشابور-احمدآباد-رباط بوزنگان-طاقان-نوده-برزاتاباد-بحرآباد-ديه خواراشاه-آزادوار-جاجرم-رباط سونج-ديه سلطان-مغز-حداده(مهمان دوست)(14) يا از راه سبزوار به-دامغان.(مسير دامغان-ورامين 54 فرسنگ):رباط هرمز معروف به جرم جوي-رباط آهوان-سمنان-ديه سرخ-راس الكلب-ديه نمك-خوار ري(محله باغ)-رباط خمارتكين-ورامين-ري.(مسير ري-سلطانيه،50 فرسنگ): ري-مشهد-ديه خاتون-سنقرآباد-دهند-ديه مارين-سوميقان(آق خواجه)-سگزاباد-سنقرآباد-قزوين-فارسجين-ابهر-ديه قهود(صاين قلعه)-سلطانيه.

(مسير سلطانيه-قونيه:301فرسنگ):زنجان-رباط نيكپي(نيكباي،بنا توسط خواجه تاج الدين عليشاه)-رباط سرچم(بنا توسط وزير خواجه غياث الدين محمد رشيدي)-رباط خواجه جلال الدين رشيدي-ميانج(ميانه)-ديه تركمان-دير خران-سنكلاباد اوجان-سعيدآباد-تبريز-مرند-خوي-شكماباد-نوشهر-بند ماهي-ارجيش-ملازجرد-خنوس-آق آفتن-بسين-ارزن

الروم-اسجه-وسيرجان-خومان قلوع-ارزنجان-ديه خواجه احمد-ارزنجك-آقشهر-اكرسوك-زاره-رباط خواجه احمد-سيواس-قونيه-قيصريه-بندر اياس(لاياتزو در ارمنستان صغير)(15).

هيات سفيران همراه روي گنزاله كلاويخو كه از سوي پادشاه اسپانيا براي ديدار با امير تيمور گوركاني مي رفت پس از عبور از تبريز و ديدار با ميرانشاه در سلطانيه،بر طبق فرمان مخصوص تيمور از ري،راه كوهستان البرز را در پيش گرفتند و از دره لار در دامنه هاي جنوبي البرز و بسياري گذرگاههاي كوهستاني،به قلعه فيروزكوه و از آنجا به دشتهاي دامغان و مشهد سرازير شدند.در بازگشت از سمرقند نيز كمابيش همان راه را در پيش گرفت.(16)مشاهدات نگارنده طي پيمايش ميداني مسير مذكور از ري،سمنان،دامغان،بسطام به سمت دهكده ابر و گردنه اُلنگ در مسير شاهرود به سمت گنبد كاووس و گرگان نشان داد كه مسير مذكور مناسب ترين راه براي سفر در مسير شرقي غربي بوده است.زيرا راه مذكور در دامنه هاي جنوبي البرز از منابع آب،علوفه،سايه و منابع چوب و هيزم مورد نياز كاروان ها و لشكر ها برخوردار بوده است(17).

گذشته از جاده بين المللي ابريشم ،جاده زيارتي آذربايجان و عراق عجم به خراسان كه زائران امام رضا را به آن سوي مي كشيد دست كم از اواخر عهد ايلخانان و به ويژه در عهد سلطان شاهرخ تيموري رواج ويژه اي يافت.چنانكه امير شاهي شاعر سربدار در مسمطي مي سرايد:

اي كه به حج رفتنت آمد هوس

روضه سلطان خراسانت بس(18).

به نظر مي رسد كه رواج يافتن زيارت امام رضا(ع) صرف نظر از سفرهاي زيارتي سالانه سلطان شاهرخ كه زيارت حرم رضوي را تشويق مي كرد،ناشي از آشفتگي راههاي غرب و جنوب ايران(راه هاي حج و عتبات) در آن روزگار بود كه عرصه تجزيه

قلمرو امير تيمور و كشاكش ميان شاهزادگان تيموري ،جانشينان ميرانشاه و قراقويونلو ها و در فواصلي دورتر عثمانيان و آق قويونلوها بود. جغرافياي تاريخي دامغان

دامغان بزرگترين شهر قومس ،شهري گرم و كم آب،اما پر نعمت و ميوه بود كه به محصولاتي چون انواع ميوه و پسته اي كه امروزه هنوز به مرغوبيت شهره است.(19) از ديگر محصولاتش سيب سرخ مشهور به«القومسي»بود كه به عراق صادرمي شد.معادن زاج،املاح(نمك)،كبريت(گوگرد)،طلاي ناب نيز در آنجا استخراج مي شد.دامغان از ايستگاههاي مهم جاده ابريشم درحاشيه شمالي كوير لوت واقع در دامنه هاي جنوبي البرز به شمار مي رفت.در زمان حمدالله مستوفي دور حصار شهر8000گام بود.(20)دامغان داراي چشمه اي به نام«بادخاني»يا«چاه گنده آب»،كه آب را از طريق120نهر مساوي به نواحي اطراف مي رساند.وزش باد شديد مداوم در تنگه هاي كوههاي بين سمنان و دامغان مسافران را دچار مشكل مي كرد.با اين وجود رفت و آمدها چندان بود كه گاه قافله هايي با200 انسان و شتر از آن مسير مي گذشتند.غنجان روستاي شترداران(قريه الجمالين)يكي ازتوابع دامغان بود. ياقوت در613 ه.ق از آنجا گذشته بود.(21)كلاويخو كه در زمان امير تيمور گوركاني از دامغان ديدار كرده است مي نويسد كه از راه دهكده آهوان كه رباط آهوان در عهد صفوي در آنجا بنا شد، به دامغان وارد شد.وي مي نويسد كه شهر دامغان در دشتي در ميان حصاري قرار داشت.و آخرين شهر عمده غرب ايران به شمار مي رفت.و تحت تاثير بيابانهاي مجاور گاه باد مهلكي در اطراف آن مي وزيد.(22)اما چنانكه امروزه نيز قابل مشاهده است.دشتهاي اطراف دامغان براي دامداري مساعد بوده،و در كنار محصولات كشاورزي،محصولات دامي قابل توجهي در آنجا توليد

مي شود كه ،از آن جمله بود پيه گوسفند كه براي صابون سازي و برخي ديگر كاربردها همچون روغن گيري استفاده مي شد. در بازار سنتي دامغان امروزه انواع محصولات دامي به عنوان دومين محصول شاخص ناحيه پس از پسته به چشم مي خورند. اوضاع اصناف

مشاهدات اين تحقيق حاكي از آن است كه با توجه به قدمت و وسعت بازار سنتي دامغان كه بقاياي معماري صفوي و پيش از آن در دامغان به چشم مي خورد،به ويژه به قرائني چون منار آجركاري غزنوي(مربوط به اوائل قرن پنجم) در مسجد جامع به اين امر اشاره دارند.(23)دامغان همانند ساير شهرهاي آباد جاده ابريشم از تنوع و رونق صنفي در بازار برخوردار بود. شهرآشوب هاي عهد تيموري از رواج پيشه ها و حرف گوناگوني در شهرهاي مذكور سخن رانده اند كه ذكر نام آنها در ترسيم فضاي شهر در عهد تيموريان سودمند است:زورگري،درود گري،گلكاري، دندان كشي،عطاري،سالو فروشي،نرّادي،شطرنجي،جمه بافي،فوطه فروشي،حلوا كري فقاعي،آهنگري، موزه فروشي،رنگ فروشي،خيمه دوزي،سوهانگري،علافي،تنورگري،والا بافي،بره دوزي، قنادي، رنگريزي،خطاطي،ماهي پزي،خزانه داري،نانوائي،كباب پزي،گلاب فروشي،مجلّدي، كمانگري،مولّه اي، طاقيه دوزي،قصه خواني،پيراهن فروشي،آبدارگري،پولاني پزي،هريسه پزي،كشتي گيري،عسسي،بوريا گري،نمك فروشي،كفش دوزي،مقري گري،بزازي، فراشي، چنبه كري،ريخته گري،ترازو داري،ماهيچه گري،قصابي،سلاخي، پيكي،شماعي، كاشي تراشي،انگِشت فروشي،كحّالي، نقش كوبي،تيرگري،زرگري،صرافي،ميخه گري،ابريشم فروشي،زعفران فروشي،شربت داري،دهقاني، موي تابي ،دروازه باني،تركش دوزي،سوزنگري،چنگي گري،خشتمالي،سازندگي،چوگان بازي، خوانندگي، سركايي،بلباني،و...(24)لطايف الطوائف كه از منابع تاريخ اجتماعي عهد تيموريان است؛ضمن اشاره به حرفه صابون پزي، از بكارگيري صابون در حمام ها و گازرگاهها(رختشوي خانه ها) سخن گفته است.(25)در فتوت نامه ها كه به مثابه دستور العمل و قانون نامه هايي بود كه صوفيان و روساي هر صنف در آن شيوه و آداب درست مربوط به هر حرفه

را مشخص مي كردند،به حرفه دلّاكي اشارع شده است.و به منظور ارتقاي پايگاه اجتماعي اين صنف در فتوت نامه ها آمده است كه «دلاكي و سر تراشيدن از جبرائيل عليه السلام مانده است و در زمان حضرت رسول(ص) دلاكي را سلمان فارسي مي كرد».همچنين منصور بن قاسم بغدادي صوفي را پيشواي حماميان معرفي مي كردند.در فتوت نامه هاي مذكور جايگاه نشستن هر صنف در مجالس گوناگون مشخص شده است چنانكه استاد حمامي زير دست چاووش و بالا دستِ كفشدوز مي نشست(26).

گازران از ديگر مصرف كنندگان صابون بودند كه در كتب شهرآشوب از قبيل معالم القربه في احكام الحسبه اثر ابن اخوه به آنان اشاره شده است.آنان لباس هاي مردم را براي شستن به امانت مي گرفتند اما گاه با كمك مطرزان(كسانيكه جامه ها را به خطوط و نقش و نگار بيارايد مانند قلابدوز) زيورآلات لباسها را دست كاري مي كردند.و محتسب بايستي همواره مراقب آنان مي بود تا پارچه هاي مردم را ندزدند،خود يا كارگرانشان آنها را نپوشند،و به عاريت ندهند و بر هرپارچه اي نام صاحبش را بنويسند تا با هم مخلوط نشوند.وي مي نويسد كه در حمام ها براي خوشبو ماندن فضا بخور هايي چون كندر،مصطكي و لادن دود مي شد.و نيز براي شستن سر و بدن از سدر و دلوك(نوعي ماده خوشبو) استفاده مي شد.البته برخي سدر فروشان به جاي آنكه سدر تابستاني را با سدر زمستاني با هم در آميزند تا تركيبي مرغوب به دست آيد،گاه برگ بيد، توت،آرد لوبياي گرگي يا باقلا وجز آن در آن مي آميختند؛كه با آب مخلوط كرده و با كف آن سر را مي

شستند(27).

انصاري دمشقي از ساختن صابون به وسيله روغن زيتون در نابلس ،و صدور آن به مصر و شام وجزاير درياي روم(مديترانه) و نجد توسط تاجران اعرابي سخن گفته است.بنا به نوشته او سالانه 6000قنطار مصري زيتون در مسجد جامع اموي در دمشق گرد آورده مي شدكه براي ساخت صابونهاي قليايي و پيه دار به كار مي رفت.(28) پگولوتي ضمن توصيف واردات قسطنطنيه ازبسته هاي چوبي صابون آپوليايي،ونيزي، آنكونايي، رودسي وقبرسي سخن گفته است(29). تاريخ محلي دامغان در اواخر قرن هشتم و نيمه قرن نهم هجري

در زمان خواجه وجيه الدين مسعود سربدار(مقتول در آخر ربيع الاول 745ه.ق) كه اكثر بلاد خراسان و فيروزكوه و رستمدار را در تصرف داشت،دامغان درقلمرو سربداران به شمار مي رفت.چنانكه دولتشاه حدود قلمرو او را از جام تا دامغان و از خبوشان(قوچان كنوني) تا ترشيز(كاشمر) دانسته است.پس از آن نيز دامغان تا زمان يحيي كرابي (759ه.ق)و خواجه علي مويّد(مقتول در 788ه.ق)معاصر و ملازم امير تيمور گوركاني در دست سربداران بود(30).

در زمان سربداران ميان دامغان و مشهد رابطه نزديكي وجود داشت.به ويژه در زماني كه پهلوان حسن دامغاني كه پيروان و هواداران وي غالبا از اصناف و عياران دامغان بودند، بر درويش عزيز مجدي رهبر دراويش طريقت سربداريه كه در مشهد معتكف بود،شورش كرد و پس از تصرف مشهد،درويش را با اهداي دو خروار ابريشم به اصفهان تبعيد كرد(31).

در زمان كلاويخو در بيرون دامغان دو برج كله مناره از جمجمه هاي انسان ساخته شده بود كه به نوشته كلاويخو از تاتاران آق قويونلو(به عبارت درست تر قرا قويونلو ها) بودند كه امير تيمور آنان را در آسياي صغير

به اسارت گرفته و به دامغان تبعيد كرده بود.آنان در حوالي دامغان زندگي چادر نشيني خود را از سر گرفتند.سپس آرزوي بازگشت به ميهن خود را يافتند.ابتدا دست به غارت و تهاجم به آباديهاي اطراف زدند و از دامغان به سمت غرب و مرزهاي سوره و آسياي صغير به راه افتادند.تيمور در راه به آنان برخورد و آنان را سركوب و كشتار كرد.كلاويخو عده مقتولين را 60000تن نوشته است(32).

پس از سلطه امير تيمور بر سراسر ايران و سركوب سربداران،آشفتگي خراسان و قومس را در بر گرفت.سلطان شاهرخ بهادردر ترميم ويراني ها بسيار كوشيد.و براي نظارت بر اوضاع دائما سالانه دست كم يك بار در خراسان سفر مي كرد.حافظ ابرو در زبده التواريخ مي نويسد كه وي در زمستان سال 810ه.ق در شرايطي كه برف بيابان را دربر گرفته بود،طي ماجراي شورش پير پادشاه در مازندران و رقابت هاي جانشيني اميرزاده پيرمحمد و اميرزاده اسكندر ،از مسير كوسويه به سمت زاوه(تربت حيديه كنوني) و محولات(از توابع زاوه) و نيز از مسير جام به مشهد سفر كرد.و پس از زيارت در آنجا براي سركوب پيرپادشاه به سمت رادكان و خبوشان(قوچان)،خواجه قمبر و بادغيس لشكر برد.و تا تصرف مازندران و استرآباد پيش رفت.وي در آن سال از حوالي گنبد قابوس تا جلگه مازندران را به عنوان قشلاق قشون خود تعيين كرد.برقراري ثبات در مازندران موجب شد كه بسياري مهاجران به وطن خود بازگردند.از ميان سران و بزرگاني كه با وي ديدار كردند،سيد عزالدين نامي بود كه از هزار جريب و سمنان بود كه پس از عرض حال نزد سلطان شاهرخ ولايت دامغان را به عنوان سيورغال دريافت

كرد.سادات ساري نيز نمايندگاني اعزام كردند و هريك به فراخور حال از عطاياس سلطان بهره مند شدند.سپس فرزند خود الغ بيگ را حكومت مازندران داده به خراسان بازگشت(33).

سيد عزالدين مذكور به احتمال بسيار از خويشاوندان «كيا اعظم سيف الدين علي بن المرحوم سراج الدوله و الدين كيا رستم بن المغفور كيا ابراهيم الحاجي الهزارجريبي»مذكور در كتيبه دوم امامزاده جعفر كه مربوط به آل كيا است.

سلطان شاهرخ بهادر در بهار سال 815ه.ق عزم زيارت روضه رضوي كرد.و روز دوشنبه نهم ذي القعده از هرات به آن سو حركت كرد؛ تا در روز عيد اضحي(قربان)در آنجا حضور يابد.شايد تاكيد وي براي حضور در آن هنگام در حرم رضوي رقابت سياسي و مذهبي وي كه عنوان پادشاه اسلام به خود مي داد، با مماليك برجي بود كه داعيه خدمت در حرمين شريفين و امور حج را داشتند.به ويژه كه حافظ ابرو مورخ سنّي دربار سلطان شاهرخ راجع به اجر زيارت امام رضا مي نويسد:«اهل تحقيق آن را با حج اكبر مساوي داشته اند». وي طي نامه هاي خود به الملك الظاهر چقماق بيگ سلطان مملوك برجي مصر بر اهميت اين مساله تاكيد مي ورزيد.همچنين در حرمين شريفين بقاع خيري بنا كرده بود كه در آمد اوقاف مربوط به آن را سالانه به نمايندگان شيخ عبدالوهاب نامي مي پرداخت(34).

وي پس از سركوب مودود گرمسيري در راه خود در ميانه هرات و غور،به زيارت امام رضا (ع) رفت.در آن احوال به نوشته حافظ ابرو«مرتضي اعظم سيد عزالدين» حاكم ولايت قومس براي اداي احترام نزد شاهرخ بار يافت.و در زمره بزرگان و امرا و ملوك و اكابر سادات قرار گرفت.نمايندگاني از

سوي سيد علي از ساري و امير حسن كيا از فيروزكوه به دربار شاهرخ بار يافتند.و امير عزالدين در سفر بازگشت شاهرخ از راه بادغيس تا هرات در ركاب سلطان همراهي كرد.(35)لقب مرتضي اعظم براي بسياري سادات به كار مي رفت.همچنين لقب« كياي اعظم» براي سيف الدين علي هزار جريبي مذكور در كتيبه دوم امامزاده جعفر دامغان به كار رفته است.

در سال 823 ه.ق كه قرا يوسف قراقويونلو در آذربايجان و عراق ادعاي استقلال مي كرد،سلطان شاهرخ را بر آن داشت كه پس از تثبيت احوال داخلي قلمرو خود به آن سو لشكر كشد.الغ بگ را به محافظت مرزهاي تركستان و سيورغتميش را به فتح و ضبط بلاد گرمسير و قندهار و غزنين و كابل تا حدود هندوستان فرستاد.و امير سيد احمد ترخان را به حفظ مرزهاي خراسان گماشت.و روز دوشنبه 15 شعبان 823ه.ق از هرات به سمت آذربايجان به راه افتاد.و ازبوي(ده بران يا دمران) كوسويه،چخچران،ساري قمش،تربت جام و زيارت شيخ احمد جام،مرغزار خرگرد،انداد،مخالف سرا،فرهاد جرد،شوراب،دزباد،نيشابور و شكار در جلگه نيشابور،پنج گرد،اندلان،جهان،اريميان،قريه رونيز،قاسمي،گرديزه،قريه بحر آباد و زيارت شيخ سعدالدين حموي از پيروان شيخ نجم الدين كبري،خوراشاه،نرقسان،جاجرم،سرچشمه،بر نو آباد،قريه مقر،مرغزار خرقان و زيارت شيخ ابوالحسن خرقاني،بسطام و زيارت سلطان العارفين ابويزيد بسطامي،خوريان،مهمان دوست،در اوايل به دامغان رسيد.در دامغان چند زنجير فيل كه پيشتر به مازندران فرستاده بود،با لشكر هاي مازندران به اردوي وي ملحق شدند.سلطان شاهرخ در 11 شوال دامغان را به سمنان،سرخه،آب باريك،ده نمك،عرادان،محله باغ،دره نمك،ري،ورامين، ترك كرد و با گذشتن از مسير قزوين به آذربايجان رفت.(36)از اين اشاره آشكار مي شود كه دامغان يكي از گذرگاههايي بوده است كه دامنه ها و

دره هاي عميق كوهستانهاي البرز شمالي را به جنوبي متصل و ايالات ساحلي درياي مازندران را به حاشيه كوير مركزي ايران مي پيوست. نتيجه

وقفنامه هاي امامزاده جعفر دامغان براي محققين تاريخ اقتصادي به ويژه در مباحثي چون ماليات و اصنافي چون صابون پزان و حماميان؛ و نيز براي پژوهشگران تاريخ اجتماعي جهت بررسي احوال سادات و حتي محققين تاريخ زبان فارسي را از نظر دربرداشتن اصطلاحات بديعي چون «دروازگاني و تمغا ساختن» منابعي سودمند تواند بود.

متن حاشيه وقفنامه سلطان شاهرخ كه براي يكي از نقيبان سادات نوشته شده است،داراي ادعيه اي با مضمون آشكار شيعي است.كه به احتمال بسيار اشاره به نفوذ چشمگير سادات شيعي در منطقه دامغان دارد.با توجه به سوابق تبليغ تشيع اثني عشري در روزگار سلطان محمد خدابنده(37)و امرا و صوفيان سربدار(38)رواج تشيع در آن نواحي چندان بعيد به نظر نمي رسد.زيرا چنانكه پيشتر آمد سربداران شيعي در حدود دامغان قدرت داشتند.

از اين گذشته سادات آل كياي گيلان از جمله سيد قاسم كيا كه بر نواحي توالش و اطراف گيلان مستولي بود مردم را به تشيع زيدي دعوت مي كرد.(39)اما جالب است كه كتيبه مورد بحث امامان شيعي اثني عشري را نزد يكي از سادات زيدي(آل كيا) مي ستايد.شايد اشاره به تغيير گرايش از زيديه به تشيع اثني عشري در ميان برخي خانواده هاي آل كياي مهاجر از گيلان به دامغان را نشان مي دهد.

در متن وقفنامه علي بن سراج الدين كيا رستم در مزار« جعفر بن علي بن حسن بن علي بن عمر بن حسين بن علي بن ابي طالب»(امامزاده جعفر دامغان) كه به تاريخ«غره محرم الحرام سنه خمس

عشر و ثمانمائه الهلاليه» نگاشته شده آمده است كه«بر قضاه عصر واجب است كه هر ده سال اين وقفيه(40)را مجدد گردانند».متن اين وقفنامه درباره وقف كردن قنات و محصول گندم قريه دهو به امامزاده مذكور و خادمان و فقرا و مجاوران و ابناء السبيل آن است.وقفنامه مذكور روبروي وقفنامه سلطان شاهرخ در ورودي بناي امامزاده جعفر دامغان نصب شده است.قرينه مذكور نشان مي دهد كه به احتمال در همان سال (815ه.ق) كه سلطان شاهرخ به دامغان سفر كرده بود،كتيبه وقفنامه خود را نگاشته،و حاكمان محلي دامغان كه از اعقاب سيد عز الدين(41)و از ارادتمندان دربار شاهرخي بودند؛ به اقتباس از رسم تجديد وقفنامه ها كه در كتيبه وقفنامه علي بن سراج الدين كيارستم به تاريخ ابتداي محرم 815ه.ق مسطور است،كتيبه وقفنامه را پس از مرگ او تجديد كرده اند.استدلال هاي كمك كننده به اين فرضيه علاوه بر درگذشت سلطان شاهرخ در سال 850ه.ق،فقدان اطلاعات در منابع عهد تيموري درباره احتمال توقف سلطان شاهرخ در دامغان در طي سفر به عراق و آذربايجان كه در اواخر حيات خود (850ه.ق)براي سركوب سلطان محمد شاهزاده تيموري رفته بود،(42)جديد بودن و بسيار سالم ماندن سنگ كتيبه وقفنامه منسوب به سلطان شاهرخ است.بنابراين به احتمال پس از انتشار خبر درگذشت سلطان شاهرخ سادات مذكور هم براي نشان دادن ارادت خود به وي و هم به سبب آشفتگي اوضاع پس از مرگ شاهرخ مي خواستند كه املاك وقفي مذكور در وقفنامه ها تباه يا غصب نشود.

از سوي ديگر در منابع تيموري معاصر با شاهرخ و پس از او از جمله مطلع سعدين عبدالرزاق سمرقندي گرچه به كشاكش و آمد و شدهاي

ميرزايان تيموري در مسير مشهد به هرات سخن گفته اند اما هيچ جا نه براي ميرزا علاء الدوله جانشين و نواده سلطان شاهرخ و نه براي الغ بيك و يا پسرش عبداللطيف لقب «پادشاه اسلام» به كار برده نشده است.(43)زيرا كه آنان كه سلطنتي كوتاه داشتند يا چندان فرصتي باي كسب افتخارات و القاب نيافتند،و يا همچون الغ بيگ بيشتر به آداب و سنن مغولي علاقمند بودند تا رسوم مذهبي اسلام و عناوين برخاسته از آن.از اين رو به احتمال بسيار فرض انتساب انحصاري لقب«پادشاه اسلام» به سلطان شاهرخ تيموري تعلق داشته است.گرچه در منابع اشاره مستقيمي به آن يافت نشد.

بنابراين تحقيق حاضر بر آن است كه كتيبه مورد بحث نسخه اي بازنويسي شده از كتيبه سلطان شاهرخ است.كه گرچه اصل آن به روزگار وي باز مي گردد،اما تاريخ مندرج در آن با تاريخ بازنويسي آن مطابقت داده شده است.

پي نوشت: 1- ترجمه:بناي اين عمارت در روزگار حكومت سلطان اعظم شاهرخ بهادر صورت گرفت كه خداوند سلطنت را جاويد بدارد.

2- عبارت دقيق در متن كتيبه به اين صورت آمده است:« :«بناء هذه العماره في ايام دوله السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد الله ملكه».

3- دونالد ويلبر و ليزا كلمبك،معماري تيموري در ايران و توران،ترجمه كرامت الله افسر و محمد يوسف كياني،تهران:سازمان ميراث فرهنگي كشور، 1374،صص1-530.

4- در بسياري منابع تيموري از سلطان شاهرخ با عنوان سلطنت شعاري(سلطان الاعظم)(ر.ك: عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو،زبده التواريخ،ج3،تصحيح كمال حاج سيد جوادي،تهران:وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،1380،ص194 و بسياري صفحات ديگر)«سلطان آفاق» پس از مرگش«خاقان سعيد مغفور»ر.ك:كمال الدين عبدالرزاق سمرقندي،مطلع سعدين و مجمع بحرين،به اهتمام عبدالحسين نوايي،ج2(دفتر اول)،تهران:پژوهشگاه،

1383،صص585و593.و بر سكه هاي وي عبارت «السلطان الاعظم شاه رخ بهادر»غالبا به تاريخ 830ه.ق ضرب شده است.ر.ك(عرفان تو ختييف، سياست مالي و پولي تيمور و خاندان او و سكه هاي آنها، به كوشش بهمن اكبري،قم:كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي،ص1377،صص7-103.) اما در منابع اطلاعي از انتساب لقب« پادشاه اسلام» به وي يافت نشد.اما به نظر صائب برخي محققين شاهرخ در اوايل حكومت خود اعلام كرد كه برگرداننده عظمت شريعت و خلافت است.ر.ك: ب.س. مورتّي«مذهب در دوره تيموريان»تاريخ ايران دوره تيموريان،ترجمه يعقوب آژند،تهران:جامي،1378،ص299.

5- سيورغال Spyurghal واژه اي تركي برگرفته از واژه مغولي سيورغالي به معني زميني بود كه پادشاه به كسي مي بخشيد. ر.ك:شريك امين، فرهنگ اصطلاحات ديواني دوران مغول، صص6-155.

6- به نظر نگارنده اصطلاحات حكومت و حاكم از عهد ايلخانان معادلي براي اصطلاح كهن تر اقطاع شد.و غالبا در منابع ايلخانان به معني مالكيت زميني از سوي حكومت به شرط استيفاي ماليات براي اردوي مغول بود.در متن حاضر در جمله پس از اين نيز به حكومت به معني رسيدگي به امور يك ولايت اطلاق شده است. در منابع دوره مغول شبيه ترين قرينه براي اين اصطلاح «حكومت اوقاف» بود كه به معني رياست ديوان وقف و كسي بود كه از جانب خان مغول به امور وقف رسيدگي مي كرد. .شميس شريك امين، فرهنگ اصطلاحات ديواني دوره مغول،تهران:فرهنگستان ادب و هنر ايران،1357،ص125.

7- سادات كياي گيلان كه حاكم نواحي اطراف سفيد رود بودند،مدعي انتساب به امام ناصر حسن اطروش علوي بودند.چنانكه قاشاني در تاريخ اولجايتو مي نويسد:«ابتداي اول ملك گيلان كه دوازده هزار است،بعد از آن كوچيان پس كلاچه كوه كه اكنون پسر حيدر كيا متصرفست بر شرقي

سفيد رود كه مدعي ايشان است و به جاي امام ناصر كه حسن علوي بود.»ر.ك:ابوالقاسم عبدالله بن محمد القاشاني، تاريخ اولجايتو، به اهتمام مهين همبلي،چاپ دوم،تهران:علمي و فرهنگي،1384،ص60.

8- عبد الرزاق سمرقندي ضمن بيان وقايع سال 787ه.ق و بازگشت امير تيمور گوركان از فتح مازندان و قشلاق ري در راه بازگشت به توران نام سيد علي نامي را ذكر كرده است كه از بزرگان شهر يارك در نزديكي سلطانيه بود.كه انتساب شخص مذكور به وي ممكن مي نمايد .سمرقندي،مطلع سعدين و مجمع بحرين،ج1(دفتر دوم)،صص570-572.

9- ولايت از اصطلاحات حساس مربوط به جغرافياي تاريخي است كه در برخي منابع معتبر عهد ايلخانان و تيموريان از قبيل نزهه القلوب حمد الله مستوفي به معناي بلوك و به قول امروزيان شهرستان بود كه همان بخشها مختلف يك ايالت(معادل يك استان امروزي) را تشكيل مي داد.البته اين اصطلاح در نزهه القلوب مغشوش است چنانكه در يك جا از ولايات هند و دهلي و قنوج و سومنات ياد كرده (ص46) و در جاي ديگر آن را بر سند و كابل و صغانيان اطلاق كرده و معادل استان اورده است(ص48).اما در وصف جغرافياي ايران غالبا استان ها را با بلاد و ممالك و ايالات نام برده يا از آنها با تعبير جمعي ولايات معادل شهرستان آورده است.منبع:حمد الله مستوفي قزويني ،نزهه القلوب،تصحيح محمد دبير سياقي،قزوين،حديث امروز،1381،ص27و 89و144 و166و 198و 206و 226و 146و229.

9- به احتمال بسيار اصطلاح دروازگاني نوعي ماليات به معني حق عبور از دروازه شهر بود.در كنار دروازه هاي شهرها دست كم از عهد غازان خان كاروانسراهايي با حمام ها ساخته شد كه تازه واردان در فضايي شبيه به قرنطينه هاي امروزي

تحت مراقبت و معالجه قرار مي گرفتند .و به اين ترتيب از انتشار بيماري هاي مُسري جلوگيري مي شد. چنانكه غازان خان در محله شم(شنب غازان)نيز شهري بزرگتر از محوطه قديم تبريز واقع در غرب آنجا،موسوم به غازانيه بنا كرد.و دستور داد تا تاجران كه معمولاً از روم و فرنگ(اروپا)مي آمدند،كالاهاي خود را در بارانداز آنجا عرضه كنند.اما براي رفع اختلافات احتمالي،تمغاي آنجا و تبريز تحت نظارت يك نفر قرار داد.در كنار هريك از دروازه هاي حصار جديد تبريز كاروانسراهايي بزرگ،اصطبل،حمام ،چهار بازار،و«كارخانه ها»(كارگاههاي پيشه وران)ساخت.هر قومي از هرجهتي كه به تبريز وارد مي شدند در كاروانسرايي منتسب به جهت جغرافيايي يا وطن خود اسكان داده مي شدند.تمغاچي قماشهاي آنان را براي آنان نگهداري مي كرد.و تازه واردان احتمالاً براي اعمالي شبيه به قرنطينه هاي بهداشتي به حمام هاي مجاور كاروانسرا اعزام مي شدند. خواجه رشيدالدين فضل الله همداني، جامع التواريخ،تصحيح محمد روشن و مصطفي موسوي، ج2،تهران: البرز،1373 ،صص 5 -1372.

10- تمغاTamghaكلمه اي مغولي است كه احتمالاً ازريشهDamبه معني پيونددادن وعبوردادن واشتقاق است. ر.ك:

Fredinand D. Lessing ,Mongolian-English dictionary,Bloomington:Indiana University,1995. p.227. اين واژه در منابع فارسي به شكل تمغاء،تمغه،تغمه،طمغه،و طمغا به كاررفته است.ر.ك:شريك امين،پيشين،ص96واژه تركي-مغولي تمغا معاني بسيار متنوعي از مهر و نشان و ماليات بر دام گرفته تا ماليات ويژه اصناف را شامل مي شد كه در متن حاضر به معني اخير است؛كه با فعل ساختن تركيب بديعي به معني وضع كرن ماليات را پديد آورده است كه از نمونه هاي نثر قرن نهم است.شريك امين،فرهنگ اصطلاحات ديواني دوران مغول ،صص100-96.

11- گويي رابطه پنج درصدي مذكور براي اخذ ماليات بر واردات صابون شباهت و يا

حتي ارتباطي با ماليات اسلامي خمس داشته است.به ويژه كه سلطان شاهرخ تيموري كه خود را پادشاه اسلام مي ناميد در پي آن بود كه به سلطنت خود رنگ و بويي ديني و اسلامي ببخشد. اين امر در تباين با با گرايش هاي برخي ديگر از شاهزادگان تيموري همچون الغ بيگ بود كه به سنن جغتائيان دلبستگي بيشتر داشت.

12- ماكسيم سيرو،كاروانسراهاي ايران و ساختمانهاي كوچك ميان راه ها،ترجمه عيسي بهنام،سازمان ملي حفاظت از آثار باستاني ايران،بي تا،ص 23.

13- حمد الله مستوفي قزويني، نزهه القلوب ، به تصحيح گاي لسترنج ، تهران ، دنياي كتاب ، 1362، صص166-189.

14- امروزه هنوز برجي از عهد ايلخانان در مهماندوست دامغان در اوايل جاده فعلي سمنان به شاهرود و بسطام به چشم مي خورد كه كتيبه آجر كاري زيبايي دارد.پيمايش ميداني مسير ري-سمنان-دامغان-بسطام در تاريخ 5/6/1386.

15- حمدالله مستوفي ، نزهه القلوب ، به تصحيح گاي لسترنج ، تهران ، دنياي كتاب ، 1362 .،صص178 تا173وصص 184- 182 ماركوپولو،سفرنامه ماركوپولو معروف به ايل ميليونه،ترجمه منصور سجادي و آنجلا دي جواني رومانو،تهران،1363،صص7-266.

16- كلاويخو،سفرنامه كلاويخو،ترجمه مسعود رجب نيا،چاپ سوم،تهران:علمي و فرهنگي،1374،ص6-25و 2-301.

17- هنوز عشاير بسياري خانه ها و آغل هايي در گردنه النگ براي خود و دامهاي خود دارند و نيز راه ها چنان مهم بوده است كه به گفته معمرين تا اين اواخر راهزني و نا امني در آنجا شايع بوده است.پيمايش ميداني مسيرري،سمنان،دامغان،بسطام ،دهكده ابر و گردنه اُلنگ در مسير شاهرود به سمت گنبد كاووس و گرگان(3تا6/6/1376).

18- امير شاهي سبزواري،ديوان امير شاهي سبزواري،تصحيح سعيد حميديان،تهران،ابن سينا،1348،ص106.

19- بسياري كاروانسراها از عهد صفوي در طول جاده ابريشم باقي است كه به نظر اين

تحقيق شالوده آنها در عهد ايلخانان و پيش از آن نهاده شده است.و از ان جمله است رباط آهوان،رباط الوسجرد،كاروانسراي ده نمك،پل گرمسار و...پيمايش ميداني مسير ري-سمنان-دامغان-بسطام در تاريخ5/6/1386.

20- ياقوت الحموي ،معجم البلدان،جزء الاول، تحقيق عبدالرحمن المرعشي،بيروت،دارالحياء التراث العربي و موسسه التاريخ العربي،بي تا،صص 40،112،154. محمد بن نجيب بكران ،جهان نامه،به كوشش محمد امين رياحي،تهران،انتشارات كتابخانه ابن سينا، 1342.صص68و77و16و76،مستوفي،نزهه القلوب صص211-213. اسماعيل بن علي ابوالفداء ،تقويم البلدان،ترجمه عبد المحمد آيتي،تهران،بنياد فرهنگ ايران، 1349، ص521،. زكريا قزويني ،آثارالبلاد و اخبارالعباد ، ج2،ترجمه محمد مرادبن عبدالرحمان ، تصحيح سيد محمد شاهمرادي ، تهران : دانشگاه تهران ، 1371. ،صص277و116.

21- ابي الفداء،پيشين،ص505ومستوفي،نزهه القلوب،ص228وابن بكران،پيشين،52وزكرياي قزويني،پيشين،ج2،121و6-245ياقوت الحموي،المصدرالسابق،الجزءالثاني،284و مجهول المولف ، هفت كشور يا صور اقاليم ، تصحيص منوچهر ستوده،انتشارات بنياد فرهنگ ايران،ص88.

22- كلاويخو،سفرنامه كلاويخو،ص2-180.

23- پيمايش ميداني مسير ري-سمنان-دامغان-بسطام در تاريخ5/6/1386.

24- عبدالواسع نظامي باخرزي،مقامات جامي،تصحيح نجيب مايل هروي،تهران:نشر ني،1371،ص3.

25- فخرالدين علي صفي،لطائف الطوائف،به اهتمام احمد گلچين معاني،تهران:اقبال،1452،صص70-364.

26- مجهول المولف«رساله بيست و نهم:رساله اي ديگر درباره اصناف،»فتوت نامه ها و رسائل خاكساريه(سي رساله)،تصحيح مهران افشاري،تهران:پژوهشگاه،1382،ص229 و مجهول المولف«رساله سي ام:وسيله النجاه»در همان،صص9-258.وص224.

27- ابن اخوه،معالم القربه في احكام الحسبه:آيين شهرداري،ترجمه جعفر شعار،تهران:بنياد فرهنگ ايران،1347،صص40-138و5-161.

28- محمد بن ابي طالب انصاري دمشقي،نخبه الدهر في عجايب البر و البحر،ترجمه حميد طبيبيان،تهران:اساطير،1382،ص315.

29- francis balducci Pegolotti. "Notice of the route to Chatay and of Asiatic trade in the fourteenth century" Chathy and the way thither ,ed.henry Yule vol .3 , New Delhi ( Munshiram Manoharal 1998 pp.165-6.

30- دولتشاه بن بختيشاه سمرقندي،تذكره الشعرا،تصحيح فاطمه علاقه،تهران: پژوهشگاه،1385،ص 493و497و506.

31- دولتشاه سمرقندي،تذكره الشعرا،ص501.

32- كلاويخو،سفرنامه كلاويخو،ص2-180.

33- حافظ ابرو،زبده التواريخ،ج3، صص203-194.

34- كمال الدين عبدالرزاق سمرقندي،مطلع سعدين و مجمع بحرين،به اهتمام عبدالحسين نوايي،ج2(دفتر اول)،تهران:پژوهشگاه،

1383،صص1-590.

35- حافظ ابرو،پيشين،ج3 ،صص456-450.

36- همان،ج4،صص720-711.

37- سلطان محمد خدابنده در سفري به عراق عرب پس از تبليغات شيعي سيد تاج الدين آوجي وابن مطهر حلي به دنبال رويايي كه از حضرت علي (ع) ديد،«به زيارت مشهد امير المومنين علي عليه السلام رسيد و تغيير خطبه و سكه فرمود كردن »(7-9ه.ق)و سپس به شيوه پدرش غازان خان به بناي دار السياده هايي در هر جا از جمله در تبريز شنب غازان،تبريز،روم،بغداد كرمان و شيراز پرداخت.كه هريك داراي وقفيات بسياري از «املاك و قري و ضياع و عقار »بود كه سالانه 10000دينار درآمد آن به مرتزقه( مستخدمان آنجا) مي رسيد.ر.ك: قاشاني، تاريخ اولجايتو،صص 90و4-93و 100و 99.

38- بسياري از سربدارن بر مذهب تشيع بودن اند.امير شاهي (متوفي 857ه.ق) از امرا و شعراي سربداران در سبزوار نيز بر اين مذهب بود و در ديوان خود به اين امر اشارتي دارد از جمله: «روز ازل خامه صورت گشا بهر علي زد رقم انّما ...مهر تقي در دل و جان منست حب نقي قوت روان منست» .ر.ك:سبزواري،ديوان امير شاهي سبزواري، صص سه و 106؛ اي.پ. پطرو شفسكي،نهضت سربداران خراسان،ترجمه كريم كشاورز،چاپ سوم،تهران: شاهرضا،1351،صص18-13.

39- قاشاني،تاريخ اولجايتو،ص69.

40- به معني وقفنامه است چنانكه پيش از آن در عهد ايلخانان نام وقفنامه ربع رشيدي با عنوان الوقفيه الرشيديه بخط الواقف في بيان شرائط امور الوقف و المصارف ثبت شده بود.ر.ك: رشيد الدين فضل الله همداني،وقفنامه ربع رشيدي( الوقفيه الرشيديه بخط الواقف في بيان شرائط امور الوقف و المصارف) ،به كوشش مجتبي مينوي و ايرج افشار،تهران: انجمن آثار ملي،2536،ص بيست و نه(مقدمه).

41- حاكم دامغان كه آنجا را به عنوان سيورغال از شاهرخ دريافت كرد.

42- سمرقندي،مطلع سعدين و

مجمع بحرين، ج2(دفتر اول)، صص594-584.

43- همان،ج2(دفتر دوم)،ص14-604.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

شيرازي، حاج علي رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موقوفه ي مرحوم حاج علي رضا شيرازي

اين موقوفه عبارت است از يك مجتمع كه زمين آن 9,500 متر مربع مي باشد در منطقه ي ريچ من تون بنگلور قرار دارد. حدود 50 سال پيش مرحوم حاج علي رضا شيرازي فرزند مرحوم حاج عبدالحسين شيرازي وقف شيعيان و ايرانيان مقيم بنگلور كرده است. اين مجتمع شامل مدرسه، آپارتمانهاي متعدد و محوطه بسيار بزرگي مي باشد. اعضاي توليت آن 5 نفر هستند كه دو نفر آن به ترتيب حاج ميرزا محمدمهدي و حاج حبيب شيرازي هستند. اين ملك نيز مشكل وقف نامه دارد و اماكن مسكوني آن با اجاره بسيار كم در اجاره ي افراد مي باشد و به لحاظ مشكل بين وراث و متوليان در اداره ي اين موقوفه، مستأجرين نيز از اين فرصت سوء استفاده كرده و تقريبا به صورت رايگان در آن سكونت دارند. اعضاي توليت كه دو تن از آنان همان افراد اعضاي توليت هتل وينسرميز هستند اظهار داشتند آمادگي كامل وجود دارد مشكل اين

مجتمع و هتل، هر دو با هم ان شاء الله از سوي نماينده ي مقام معظم رهبري بررسي و حكم شرعي جهت اجرا و اداره ي موقوفات صادر شود تا بيش از اين بلاتكليف نماند زيرا اين احتمال وجود دارد اوقاف بنگلور از اين فرصت استفاده كرده و هر دو موقوفه را از دست متوليان يا وارثين خارج كند. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

شيرازي، حاج محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موقوفات حاج محمد حسن شيرازي

موقوفه ي ياد شده توسط مرحوم حاج محمد حسن شيرازي وقف شده و داراي عماراتي به اين شرح است:

1- عمارت مسجد ايرانيان و مستغلات آنها (معروف به مغول مسجد) با دو مجموعه ي تجاري و مسكوني.

اين مسجد كه تنها مسجد ايرانيان

در بمبئي است و در منطقه ي امام باره قرار دارد بسيار ديدني است و با كاشي كاري اصفهان جديدا بازسازي شده است و 8 باب مغازه و 10 اتاق ملحق به آن دارد كه مغازه ها و اتاقها در اجاره مستأجرين است و به علت قدمت اقامت آنان اجاره ي كمي دريافت مي شود.

2- مجموعه ي ساختماني سهراب و كريم؛ اين مجموعه 1 قطعه زمين و 2 عمارت واقع در منطقه ي گراندرود بمبئي دارد و مساحت آن 771 يارد مربع بوده و در اجاره ي مستأجرين است.

3- قطعه زميني به نام مونت پروپرتي به مساحت 22,402 يارد مربع با دو واحد ساختماني موجود در آن كه كلا در اختيار مستأجرين قرار دارد كه اين مجموعه نيز به علت قدمت اقامت مستأجرين از اجاره بهاي كمي برخوردار است.

اعضاي توليت موقوفات حاج محمد حسن شيرازي عبارتند از خانم پروين نمازي، آقاي رضا صابونچي و خانم فريده جيشي.

بنا به اظهار متوليان كليه ي عايدات اماكن مسكوني - تجاري موقوفه ي تحت نظارت، صرف امور خيريه و مسجد مي شود. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

شيرازي، حاج ميرزا علي عسگر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هتل وينسرميز

مرحوم حاج ميرزا علي عسگر شيرازي مجتمع بزرگي را كه در آن زمان به عنوان ميهمانسراي شيعيان استفاده مي شد براي استفاده ي عموم وقف و درآمد آن صرف امور خيريه و حسينيه ي ايرانيان مي كند. اين مجتمع در منطقه ي شانكي رود بنگلور قرار دارد. ولي به دليل بروز اختلاف بين بازماندگان مرحوم و متوليان موقوفات آن مرحوم بر سر اجراي وقف نامه متأسفانه وراث مرحوم چندين سال قبل ساختمان را به فردي هتل دار به مدت 90 سال ماهيانه 4,000 روپيه (معادل 100 دلار) اجاره مي دهند. در صورتي كه حداقل اجاره ماهيانه اين

هتل در حال حاضر 20,000 دلار است. مساحت زمين 16,500 متر مربع و داراي فضاي بسيار وسيع، ساختمانهاي چند طبقه با اتاقهاي متعدد كه در حال حاضر به عنوان هتل پنج ستاره استفاده مي شود.

موضوع اختلاف و نحوه ي اجراي وقف نامه در مورد توليت و عايدات هتل با شكايت عده اي از شيعيان و معتمدين بنگلور در دادگاه مطرح شده ولي بنا به اظهار آقاي حاج ميرزا محمدمهدي به دليل عدم آشنايي مراجع قضايي بنگلور با مسائل وقف شيعيان، مورد اختلاف حل نشده و حتي مراتب اين اختلاف به دفتر مقام معظم رهبري اعلام و استفسار شده است ولي تاكنون همچنان موضوع لاينحل مانده است. با آقاي حاج حبيب شيرازي نوه ي واقف مذاكره شد ايشان اظهار داشتند وقف نامه مبهم است. بازماندگان استنباط مي كنند كه موقوفات مرحوم حاج ميرزا علي عسگر شيرازي و فرزند وي بايد توسط وارثين اداره شود ولي متوليان و معتمدين موقوفات معتقدند بايستي توسط آنان اداره شوند. ايشان اضافه كردند مخالفتي با حل موضوع نيست مشروط بر اينكه نماينده اي تام الاختيار از سوي مقام معظم رهبري در بنگلور حضور داشته باشند و مشكل شرعي موقوفه را حل كنند. هر حكمي ايشان بدهند لازم الاجرا خواهد بود.

توضيح اينكه موضوع از سوي دفتر مقام معظم رهبري در حال رسيدگي و پيگيري است. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

شيرازي، حاجي زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موقوفات حاجي زين العابدين شيرازي

اين موقوفه در سال 1914 ميلادي توسط مرحوم حاجي زين العابدين شيرازي وقف امور خيريه به منظور كمك به ايرانيان و برگزاري مراسم مذهبي شد و در سوم اكتبر 1952 در اداره ي اوقاف شهر بمبئي تحت شماره 681.B به ثبت رسيده است. موقوفه ي ياد شده داراي چهار

مجموعه ي عرصه و اعيان مسكوني و تجاري جمعا به مساحت 493ر22 يارد مربع شامل حسينيه و مدرسه و مستغلات تجاري و مسكوني بوده كه توسط متوليان آن اداره مي شود.

مجموعه ي موقوفات مرحوم زين العابدين شيرازي به اين شرح است:

1- مدرسه و حسينيه ي امين در منطقه ي دونگري (معروف به منطقه ي امام باره). اين حسينيه دو طبقه است و 500 متر مربع مساحت دارد.

2- مستغلات تجاري و مسكوني شامل پنج طبقه و داراي 30 واحد آپارتمان و 12 باب مغازه واقع در خيابان ابراهيم رحمة الله كه همه ي آنها در اجاره ي افراد و خانواده ها قرار دارد و به علت اقامت طولاني آنان و همچنين سابقه ي طولاني مستأجرين مغازه ها، ماهيانه مبلغ بسيار ناچيزي دريافت مي شود. تمثال مبارك حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري در داخل و دفتر حسينيه نصب شده بود.

3- مستغلات تجاري واقع در خيابان ابراهيم رحمة الله با 12 باب مغازه در اجاره افراد قرار دارد كه آن هم به علت قدمت اشتغال جنبه ي سرقفلي پيدا كرده و اجاره ي بسيار كمي دريافت مي شود.

4- يك مجتمع مسكوني در منطقه ي بايكلا به مساحت 8000 متر مربع داراي چندين واحد آپارتمان به صورت سوئيت با اجاره ي بسيار كم در اختيار خانواده هاي مختلف هندي اعم از مسلمان و غير مسلمان قرار داد.

اين موقوفات تحت نظارت اعضاي توليت اداره مي شود.

اعضاي توليت عبارتند از دكتر زماني، سيد جلال جلالي و سيد مهدي جلالي.

بنا به اظهار اعضاي توليت، عايدات موقوفات همان طور كه اشاره شد به علت اقامت طولاني و اشتغال به كار بسيار ناچيز است ولي در عين حال درآمد آن صرف امور خيريه، حسينيه

و مدرسه ي علوم ديني موقوفه ي تحت نظارت مي شود. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

صمصام شيرازي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينيه ي حضرت ابوالفضل العباس

اين حسينيه در منطقه ي گالي خبر حيدر آباد واقع و موقوفه ي مرحوم صمصام شيرازي صاحب امتيازي روزنامه ي شيراز - كه در آن زمان به زبان اردو و فارسي در حيدر آباد منتشر مي شد - است. مساحت آن 150 متر مربع و متولي فعلي آن محمدجمال درويش مي باشد.

شايان ذكر است همان طور كه ملاحظه مي شود ايرانيان از 500 سال قبل از زمان قطب شاهيان و آصف حاجيان تا 90 سال پيش (پايان حكومت مير عثمان علي) داراي اموال و املاك موقوفات زيادي بودند كه به مرور زمان از دست ايرانيان خارج شده و به تسلط حكومت هند يا به تصرف هندي هاي شيعه و غير شيعه در آمده است. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

عابد يزدي، حاج غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مستغلات مرحوم حاج غلامرضا عابد يزدي

اين مستغلات در سال 1990 از سوي مرحوم حاج غلامرضا عابد يزدي به حسينيه وقف شده است. مستغلات ياد شده در منطقه ي وان دري پونا قرار دارد و متراژ آن 200 مترمربع است و كل ساختمان در اجاره ي مستأجرين قرار دارد. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

غياث الدين محمد بن تاج الدين حسن

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكي از نفايس آرشيو سازمان مركزي اوقاف و امور خيريه، يك جزو قرآن خطي متعلق به قرن نهم هجري است. اين قرآن كه به قطع رحلي كوچك و جلد تيماج ضربي با رنگ قهوه اي سوخته است، جزو هفدهم از جامع قرآني است كه غياث الدين محمد بن تاج الدين حسن در سال 856 هجري بر مسجد جامع كبير سمنان وقف كرده است(1).

در صفحه اول اين جزو قرآن، وقفنامه اي وجود دارد كه متن آن به عربي است. از شروط مندرج در وقفنامه آن است كه اين جامع نبايد از مسجد بزرگ سمنان خارج گردد؛ مگر براي مجالس خير و به شرط برگرداندن آن؛ اما اگر جنگي رخ دهد و يا حادثه اي پيش آيد كه خطر نابودي قرآن برود، جايز است كه آن را به برج احرار واقع در روستاي صوفي آباد منتقل كنند و بر متولي مسجد واجب است، پس از رفع فتنه و خطر، قرآن را به مسجد برگرداند(2).

اين قرآن با خطوط نسخ، محقق و ثلث بر كاغذ سمرقندي آهار مهره كتابت شده و مجموعا داراي دو سر سوره با نقش گل و بوته ساده است و در متن آن با خط طلايي، نام سوره و تعداد آيات ذكر شده است. همه صفحات داراي جدولهايي به قلمهاي آب طلا و مشكي است و در بين سطرها در كنار

صفحات، تزئينات و علايمي با آب طلا ديده مي شود. هر صفحه داراي نه سطر است؛ سطر اول و آخر به قلم محقق و سطر مياني به قلم ثلث و بين اين دو، به خط نسخ كتابت شده است. در صفحه پاياني، هشت يادداشت وفات شخصيتهاي سمنان وجود دارد كه همه مربوط به قرن چهاردهم هجري است.

ك_اتب اي_ن نسخه محمد بن جنيد بن محمدالحافظ الاصفهاني، از خطاطان مشهور اين دوره است و نسخه خطي چند قصيده عربي و ترجمه آن(3)به خط ثلث و نستعليق او شناخته شده است.

واقف قرآن، وزير بابرخان تيموري (4)است كه از سال 853 ه_ .ق حاكم خراسان بوده است. نام واقف با اندكي اختلاف در كتيبه اي متعلق به حمّام پهنه در شهر سمنان ديده مي شود «امر ببناء هذالحمّام المبارك في زمان دولت سلطان الاعظم... ابوالقاسم بابرخان... دستور الوزراء الاعظم، خواجه غياث الدين محمد بن المرحوم خواجه تاج الدين بهرام السمناني في شوال سنة ست و خمسين و ثمانمائه.»5 تاريخ كتيبه نيز چنان كه ديده مي شود، همان تاريخ وقف قرآن بر مسجد جامع است. متن وقفنامه

وقف هذا الج_زء المجلّد مع تسع و عشرين جزء مجلّدا بهذا القط_ع كلّها تمام كت_اب اللّه الكريم و كلامه القديم، الدستور الاعظم، ملك اعاظم الوزراء في العجم، الّذي هو غياث المساكين و غوث لمصالح المسلمين، من هو لفرق الامارة تاج و لبيت الوزارة سراج، المقبول مبرّاته بقبول حس_ن، المص_ون دولته عن الفتن والمحن المؤيّد بعناية الملك الصّمد غياث الحق والدّنيا والدّين محمد بن الدستور الاعظ_م السعي_د الفائ_ز برحمة اللّه الملك المجي_د الخواجه تاج الدّول_ة والدّي_ن حسن _ اعلي اللّه تعالي في الخافقين شأنه _ ع_لي الج_امع الكبي_ر بمدين_ة سمن_ان لازال_ت

محميّة عن نوائب الزّمان و شرط ان لاينقل منه الي مكان آخر الالمج_لس عق_د في البلدة عل_ي الخي_ر والصّ_لاح بشرط ردّها بعد الفراغ الي المسجد الموقوف هو عليه من غير تس_ويف و اهم_ال، و الاّ عن_د هجوم فتنة يخاف فيها من فوات_ها فانّ_ه عن_د ذلك يجوز ان ينقل الي برج الاحرار بص_وفي آب_اذ لازال_ت محروسة ع_ن الفتنة والفساد و اذا امنت الولاية عن مظنة الفساد فعلي المتولّي المسجد ان ي_ردّه_ا الي_ه بلا تراخ و اهمال عليه. في شهر جمادي الاول سن_ة ست و خمسين و ثمان مائه. [كتبه] العبد الفقير، اضع_ف عباداللّه، محمد بن جنيدالحافظ الاصفهاني. حامدا للّه تعالي و مصلّيا علي نبيّه. پي نوشت: 1- اين مسجد از بناهاي تيموري است كه در سال 828 هجري در زمان شاهرخ بن تيمور ساخته شده و باني آن معزّالدين ملك حسين بن خواجه عزّالدين محمّد باليجه سمناني است. [مطلع الشمس، ج3، ص322].

2- برج احرار صوفي آباد همان مقبره علاءالدوله سمناني است كه در حبيب السير آمده است. [خواند مير به تصحيح دكتر دبير سياقي ج3، 220].

3- احوال و آثار خوشنويسان، مهدي بياني، ج4، شماره 407.

4- سلسله هاي اسلامي، برسورث، ص246. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

فرمانفرما، عبدالحسين ميرزا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين ميرزا فرمانفرما فرزند ميرزا نصرت الدوله - شانزدهمين پسر عباس ميرزا نايب السلطنه - و حاجيه هما خانم دختر بهمن ميرزا بهاء الدوله - فرزند فتح علي شاه - به سال 1274 ق در تهران متولد شد. پس از به پايان بردن آموزش ابتدايي، براي فراگيري فنون نظامي در مدرسه ي اتريشي ها به تحصيل پرداخت. وي از سال 1299 تا 1338 ق عهده دار مشاغل متعدد لشكري و كشوري بود كه از آن جمله است: رياست

افواج كرمان (1299 ق)، رياست قشون آذربايجان (1308 ق)، حكومت كرمان (1039 ق)، حكومت تهران (1314 ق)، وزارت جنگ (1314 ق)، حكومت فارس (1313 ق)، حكومت كرمانشاهان (1321 ق)، حكومت كرمان (1324 ق)، وزارت عدليه (1325 ق)، حكومت آذربايجان (1325 ق)، وزارت عدليه (1327 ق)، وزارت جنگ (1328 ق)، حكومت كرمانشاهان (1330 ق)، وزارت داخله (1333 ق)، صدارت اعظم و وزارت داخله (1334 ق)، و حكومت فارس (1334 ق).

عبدالحسين ميرزا فرمانفرما پس از كودتاي سوم اسفند 1299 تا زمان وفاتش به سال 1318، عهده دار هيچ شغل دولتي نبود و بيشتر وقت او به تربيت فرزندان و اداره ي املاكش سپري گرديد. هدف از تأليف اين مقاله پرداختن به زندگي سياسي فرمانفرما نيست كه اين مهم مجالي ديگر مي طلبد در اينجا تنها به ذكر موقوفات و بخشي از خدمات فرهنگ دوستانه ي وي پرداخته مي شود؛ موضوعي كه در بررسي زندگاني رجال عصر قاجار كمتر مورد توجه قرار گرفته است.

اولين وقف نامه ي به جاي مانده از فرمانفرما متعلق به پنجم ربيع الاول 1341 (آبان 1302) است كه طي آن وي شش دانگ كاروان سراي ملكي خود را در تهران با هدف ايجاد محل «تدريس و مدرس و تعليم و تعلم... علوم دينيه ي شرعيه ي اسلاميه» وقف كرد. از آنجا كه كاروان سراي ياد شده

در جنب مسجد قرار داشت، واقف پيش بيني كرد «در صورتي كه براي مسجد مزبور در ايام عزاداري حضرت سيد الشهدا - ارواح العالمين له الفداء - و يا در ليالي قدر و در امور خيريه از قبيل اقامه ي مجلس ترحيم راجع به هر كس باشد، حاجت به استفاده از فضاي اين كاروان سرا كه فعلا عنوان مدرسه ي

اطفال دارد به هم رسد...مانعي از براي اين گونه مداخلات و استفادات موقتي نخواهد بود»

آن گونه كه اشاره شد، فرمانفرما طي سال هاي 1338 - 1334 ق والي فارس بود. او در ذي الحجه ي 1337 زميني را واقع در خارج دروازه ي باغ شاه شيراز از حاج غلام حسين اعتماد التجار خريد و آن را در رمضان 1342 (ارديبهشت 1303) با هدف تأسيس مريض خانه ي عمومي وقف كرد. فرمانفرما توليت اين موقوفه را به «دكتر كار و بعد از ايشان در هر عصر با رييس و متصدي كل امور مريض خانه ي مزبوره» واگذار كرد .

اين بيمارستان با نظارت و مديريت پزشكان انگليسي به انجام خدمات خود ادامه داد تا اينكه در دوران نخست وزيري دكتر مصدق، سرپرستي و اداره ي آن به وزارت بهداري واگذار شد.امكانات و فعاليت هاي فعلي بيمارستان به اين شرح است:

مساحت عرصه: 22400 متر مربع.

مساحت اعيان: 4000 متر مربع.

خدمات مورد ارائه: اورژانس، زنان و زايمان، اطفال، جراحي قلب و ساير بيمارهاي عمومي.

اين مركز درماني يك بار نيز در زمان جنگ مورد هجوم جنگنده هاي عراقي قرار گرفت كه منجر به تخريب قسمتي از بيمارستان و شهادت تعدادي ديگر گرديد. اين مركز درماني هم اكنون به وسيله ي سپاه پاسداران اداره و جهت مداواي كليه ي پرسنل سپاه و ديگر مراجعين فعال مي باشد .

ديگر موقوفه ي فرمانفرما كه آن نيز به سال 1342 ق (1303 ش) وقف شد و در ارتباط با امور صحي و بهداشتي محسوب مي شد زميني به مسا حت يك هكتار از باغي مشهور به اطلس بود كه جزو اراضي منازل مسكوني وي در تهران بود. در مقدمه ي وقف نامه آمده است: با توجه به مشكلات ناشي از

«امراض مسريه ي مزمنه» كه «در خطه ي ايران خاصه طهران شيوع يافته» كه مداواي آن نيازمند «تزريق و براي مواد تزريقيه محتاج به خارج و شدت احتياج به آن اهالي را دچار مشكلات كرده» است، هدف از وقف اين زمين تأسيس مركزي است كه «مواد تزريقيه و اسباب و لوازم تلقيحيه ي امراض متنوعه از قبيل آبله و طاعون و وبا و ديفتري و گزيده ي مار و سفليس و سوزاك و امثال آنها در آن محل تهيه و تدارك شود... و يك مريض خانه كه بيست مريض را در آنجا بتوانند بپذيرند در آنجا تهيه و تدارك شود و مرضاي آنان در مريض خانه ي آنجا معالجه گردند». براي تأمين آب اين محل، واقف معين نمود: «از آب مجراي دو ساعت مزبور هم محل مزبور و ساكنين در آن از طبيب و جراح و اجزا و مستخدمين و مرضي مشروب و سقايت شوند». همچنين براي ساخت و ايجاد بناهاي مورد نياز در

آن محل، مبلغ ده هزار تومان اختصاص داد. هيأت دولت نيز به منظور كمك به تأسيس موسسه ي پاستور ايران، مبلغ پانزده هزار تومان به آن اضافه كرد .

پيشينه ي آشنايي و برقراري ارتباط دولت ايران با انستيتو پاستور پاريس به سال 1338 ق (1298 ش) بازمي گردد. در اين سال نصرت الدوله فيروز (وزير امور خارجه و فرزند ارشد فرمانفرما) براي شركت در كنفرانس صلح پاريس، عازم فرانسه شد. او در اين سفر سه تن از پزشكان متبحر ايراني را نيز با خود همراه نمود. اين هيأت در طي چندين جلسه در انستيتو پاستور پاريس با پرفسور اميل رو كه در آن زمان رياست اين انستيتو را بر عهده داشت

مذاكراتي به عمل آوردند و در نتيجه ي آن براي تأسيس انستيتو پاستور ايران به تفاهم رسيدند. سه ماه پس از اين مذاكرات، موافقت نامه اي به امضاي نصرت الدوله فيروز و پرفسور رنه لگرو و رييس دروس عالي انستيتو پاستور پاريس به امضا رسيد كه سرمشق همكاري فني ايران و فرانسه براي تأسيس انستيتو پاستور ايران شد. پس از آن در رجب 1338 (فروردين 1299) قرارداد استخدام دكتر ژوزف منار به عنوان نخستين رييس انستيتو پاستور ايران به امضاي نصرت الدوله فيروز رسيد. دكتر منار در پي امضاي استخدامش به ايران آمد و چون تا آن زمان هنوز هيچ گونه بنايي براي فعاليت انستيتو پاستور در تهران ساخته نشده بود، وي خانه اي را در خيابان استخر اجاره نمود و در همان جا فعاليت خود را آغاز كرد. وقتي فرمانفرما از شرايط نامساعد دكتر منار و همكاران ايراني او آگاهي يافت، از آنجايي كه خواهان موفقيت ايشان بود، خود دست به كار شد و با وقف نمودن زمين، ابنيه و آب آشاميدني مورد نياز و همچنين اختصاص بودجه اي قابل توجه به ياري آنان برخاست .

از ديگر اقدامات فرمانفرما براي ياري رساندن به مراكز درماني، اختصاص نيمي از درآمد حاصله از سه روستاي اسدآباد همدان به نام هاي «سرچشمه، گنبد و نجف آباد» به بيمارستان فيروزآبادي بود. اين بيمارستان به همت شادروان آيت اله سيد رضا فيروزآبادي در شهر ري بنيان نهاده شده بود. فرمانفرما در وصيت نامه ي مورخ 15 / 12 / 1345 ش آورده است: «پنج عشر ديگر از عوايد املاك مرقومه را در مريض خانه ي فيروزآبادي واقعه در حضرت عبدالعظيم (ع) در تحت نظريه ي صحيه كل مملكتي و خود

فيروزآبادي، او يقوم مقامه، به مصرف برسانند و بعد از انقضاي مدت سي سال از تاريخ فوت موصي، هم سه عشر از مخارج مقبره را ضميمه ي پنج عشر مخارج مريض خانه نموده و به مصرف مريض خانه برسانند»مفاد وصيت مذكور تا سال 1352 به اجرا درمي آمد. در اين سال اين روستاها مشمول اصلاحات ارضي شد. اما خوشبختانه پس از پيروزي انقلاب و با تلاش مسؤولين بيمارستان مفاد سند مجددا به اجرا درآمد كه تا زمان حاضر نيز به قوت خود باقي است .

چند سال بعد (رمضان 1347 / اسفند 1307) فرمانفرما قطعه زميني را كه در محله ي سنگلج تهران داشت، براي «مسجد سبزي كار معروف به همت آباد» وقف نمود. با مطالعه ي اين وقف نامه پي مي بريم كه او پيش از اين «پانصد ذرع» زمين ديگر «مطابق وقف نامه ي معتبره» براي همين

مسجد وقف كرده بود متأسفانه با وجود جستجوي فراوان متن آن يافت نشد.

در بين اسناد يافت شده در موضوع موقوفات فرمانفرما، مجموعه اسنادي متعلق به سال 1323 ش در بايگاني سازمان اسناد ملي ايران موجود است. در تيرماه اين سال نامه اي از سوي «اتحاديه ي محلي شمال غرب تهران» خطاب به وزير فرهنگ (دكتر قاسم غني) ارسال شد كه در آن پس از اظهار اينكه «از طرف مرحوم عبدالحسين فرمانفرماييان قطعه زميني به مساحت هفت صد متر مربع در خيابان نشاط... براي بنياد دبستان وقف گرديده است» عنوان شد كه تا حال هيچ ساختماني در آن احداث نشده و در حال حاضر به «محل ريختن زباله و كثافات و شن هاي ساختماني» تبديل شده است. در ادامه ي نامه درخواست شده بود با توجه به اين مطلب كه «در

نزديكي همين زمين سه باب دبستان...واقع است كه زمين ورزش ندارند و معلمين ورزش وقت خود را بيهوده مي گذرانند... دستور فرمايند... زمين مرقوم را محصور نمايند تا با مساعدت انجمن تربيت بدني براي باغ ورزش كودكان اين محل آماده شود...».

رسيدگي به درخواست مندرج در اين نامه به رييس اداره ي تربيت بدني (صدري) ارجاع گرديد. او نيز در تاريخ 8 / 4 / 1323 در نامه اي به رياست كل اوقاف كه رونوشت نامه ي «اتحاديه محلي شمال غرب تهران» را هم به پيوست خود داشت، از وضعيت زمين مورد بحث استعلام نمود كه «اولا تعيين نمايند... جزو موقوفات است يا خير و در ثاني چنانچه وقف باشد، نظر آن اداره را نسبت به تقاضاي ساكنين شمال غرب تهران مرقوم دارند...»از مطالعه ي گزارش مورخ 15 / 5 / 1323 كه از سوي بازرس اداره ي كل اوقاف تهيه شده بود، چنين برمي آيد كه تلاش آن اداره ي كل در شناسايي و يافتن زمين مورد بحث بي سرانجام بوده است. در نتيجه در نامه اي به اداره ي تربيت بدني (به تاريخ 30 / 5 / 1323) خواستار ارائه ي نشاني دقيق تري از اين زمين شد. دو هفته بعد، در تاريخ 14 / 6 / 1323، رييس اداره ي تربيت بدني (صدري) در پاسخ به استعلام پيش گفته «نقشه ي زمين منظور را به پيوست» به اداره ي كل اوقاف ارسال داشت. اما مكاتبات بعدي نيز به نتيجه نرسيد و متأسفانه مجموعه اسناد موجود در آرشيو سازمان اسناد ملي ايران كه تاريخ آخرين سند آن 12 / 12 / 1323 مي باشد و از رييس كل اوقاف (محمد ملك زاده) به اداره ي فرهنگ تهران و توابع ارسال شده است، روشنگر

نتيجه ي نهايي اقدام به عمل آمده به منظور بهينه سازي بازدهي زمين وقفي مذكور نيست. تلاش راقم اين سطور نيز براي يافتن وقف نامه ي زمين مورد بحث تاكنون بي نتيجه مانده است.

از ديگر اقدامات فرمانفرما در راه تأسيس مراكز آموزشي كه به علت شرايط نامساعد زمانه به نتيجه مورد نظر منتهي نشد، اقدام براي تأسيس «دارالفنون» در تبريز بود. فرمانفرما با سمت «ايالت كل و سرداري آذربايجان» در 12 رجب وارد تبريز شد. يك ماه بعد (12 شعبان) در روزنامه ي انجمن تبريز مقاله اي به امضاي حاج محمود كاشاني (از اعضاي انجمن تبريز) منتشر شد كه در آن از نيت خير فرمانفرما براي اختصاص ساختمان و بودجه ي مستمر به منظور تأسيس دارالفنون حكايت مي كرد. بخشي از مقاله مذكور چنين بود:

«حضرت معظم له دو روز قبل كه در تلگراف خانه ي مباركه تشريف داشتند خطاب به بعضي از آقايان هيأت انجمن مقدس نموده و فرمودند كه از روز ورود به تبريز، من شب و روز در فكر تأسيس يك مدرسه ي دارالفنون هستم كه جامع هر گونه علوم و صنايع باشد از قبيل طبابت و مهندسي و علم حقوق و غيره كه امروز محتاج عليه عامه است از اولاد وطن عزيز خودم به عمل آورده اين خاك پاك آذربايجان را

به كلي از خارج بي نياز نمايم و اين بنا از من به يادگار بماند. براي محل دارالفنون هم خانه ي ملكي خودم را معين كرده ام كه عبارت از صد خروار زمين و عمارت جامع و خوش نقشه است و در چندين سال قبل زمين آن را به بيست و پنج هزار تومان خريده ام. به علاوه ي اين خانه و باغچه، يك قطعه از املاك خودم

را هم تقريبا سالي شش صد تومان منافع آن باشد وقف اين دارالفنون خواهم كرد مشروط بر اينكه چند نفر از اهالي با ثروت وطن پرست اين مملكت هم در اين امر با من همراهي و اتفاق بكنند كه اقلا سالي پنج هزار تومان عايدي داشته و كفايت مخارج ساليانه ي آن را بنمايد و بعد از تأسيس دارالفنون، زحمات من مثل ساير اقدامات ضايع و هدر نشود. مسلم است چنين مدرسه ي عالي كه داراي چندين معلم و مدرس و استاد خواهد بود، سرمايه ي معتبر و ترتيبات صحيح مي خواهد كه بدوا تدارك اساسيه ي آن را ديده و از ولايات خارج معلمين آن را فراهم بياوريم. اگر دخل آن همه ساله موافق خرج برسد، سال به سال ترقي و دوام خواهد كرد و الا دو سال اول بساط آن بر هم خورده و تمام زحمات به هدر خواهد رفت بلكه ي مايه ي پشيماني خواهد شد. حالا از من اقدام و از شما همت .

نويسنده ي مقاله پس از نقل اظهارات فرمانفرما اظهار اميدواري كرد:

اكنون چشم اميد و روي انتظار ما به سوي بزرگان با همت و ملت خواهان با ثروت است. حالا كه مي خواهد اين باب سعادت به روي اولاد وطن باز شود، نگذارند مسدود گردد. دامن همت را از اين بناي خير عقب نكشند و پاي مردي را از اين طريق ترقي پس نگذارند... حيف است، خجلت است، ننگ است در يك محله ي تبريز كه سكنه ي آن مغايرت مذهبي با ما دارند چدنين باب مكاتب منظم داشته باشند و با سرعت تمام تحصيل علوم و فنون نمايند و روز به روز بر ترقيات علمي و ادبي خودشان بيفزايند

اما اطفال اسلام و اولاد بني فاطمه با حال پريشان در كوچه و بازار روي خاك نشسته و دست تكدي به اين و آن دراز كنند....

اما مشروح مذاكرات مورد اشاره ي آن مقاله، در 15 شعبان در روزنامه ي انجمن منتشر گرديد كه البته در نقل بعضي اظهارات با مقاله ي پيش گفته تفاوت داشت. ان بخش از مذاكرات كه به موضوع تأسيس «دارالفنون» ارتباط داشت، چنين بود:

حضرت حكمران[فرمانفرما]- مطلب دوم اينكه چند روز قبل به آقا ميرزا آقا گفتم كه من از روز ورود به تبريز درصدد اين هستم كه در اين مملكت يك دارالفنون تأسيس كنيم كه رفع احتياجات ما را از خارجه بكند. مثلا از اين دارالفنون طبيب بيرون بيايد. همچنين معمار و مهندس براي ساختن راه شوسه و هندسه كوچه ها و غيره و براي محل اين دارالفنون من خودم شخصا حاضر شده ام بر اينكه يا خانه ي ملكي خودم را كه تقريبا پانزده هزار تومان ارزش دارد وقف نمايم يا اينكه ده هزار تومان وجه نقد بدهم كه هر جا را براي دارالفنون مناسب مي دانند، ابتياع كنند مشروط بر اينكه ساير آقايان هم با من همراهي بكنند و اين را هم نخواهم گفت كه فلان شخص حكما ده هزار

تومان بدهد. هر كس به صرافت طبع و همت خود در اين امر خير شريك بشود، مختار است. آقا ميرزا آقا هم كتابچه ي ترتيبات آن را نوشته و ارائه خواهد داد.

جناب حاجي نظام الدوله - پنج هزار تومان هم بنده براي تأسيس اين امر مي دهم .

چندي بعد (9 رمضان) در مقاله اي كه در موضوع تشريح راه هاي گوناگون براي خدمت به وطن تأليف شده بود، از نيت «حكمران مهربان»

آذربايجان (فرمانفرما) تقدير به عمل آمد .

در 11 شوال نيز روزنامه ي انجمن به انتشار «لايحه ي چند نفر از هموطنان غيرتمند» اقدام كرد. در اين «لايحه» آمده بود: با توجه به فقدان «دارالفنون» در كشور، افرادي كه از مدارس فارغ التحصيلان مي شوند، براي تكميل تحصيلات خود مجبورند «جلاي وطن كرده و به ولايات آمريكا و اروپا منتشر شوند.... و آن قدر در خاك اجانب غربت اختيار كنند كه بالكليه از حس ايرانيت عاري و به احتياجات آتيه ي ما غير نافع شوند». بنابراين لزوم تأسيس «دارالفنون» آشكار مي شود «و در اين امر آنچه لازمه ي همت و وظيفه ي ايرانيت است، حضرت والا شاه زاده فرمانفرما - دامت شوكته - و آقاي حاجي نظام الدوله به جا آورده و چنانچه وعده و نويد داده اند ان شاء الله اين ملت سياه بخت را از بي راهه ي جهالت به جاده ي هدايت خواهند آورد». در ادامه نيز «از ساير متمولين مملكت» خواسته شده بود تا ضمن رفع نواقص مدارس، به انجام مقصود فرمانفرما ياري رسانند .

اما محتواي مقاله اي كه از طرف «جريده ي انجمن» بلافاصله پس از «لايحه ي» مذكور به چاپ رسيد، بيانگر بي اعتمادي نويسنده به وعده هاي فرمانفرما بود. در آغاز مقاله پس از اشاره به اظهارات فرمانفرما در موضوع تأسيس «دارالفنون» نوشته بود: «ولي اين قول صورت فعليت پيدا نكرده و ما را نيز از انتشار آن همه ثنا و ستايش در نزد ملت منفعل ساخت و هر كه رسيد زبان و به ملامت و توبيخ گشود كه اي نگارنده ي ساده لوح، خيال موهوم را نبايد ما حضر عموم كرد...» در دنباله با لحني كنايه آميز پيشنهاد كرد به «مسيو كارينكي كه يكي از دولتمندان

با همت نوع پرست آمريكا است... كه در دهات امريكا مدارس افتتاح كرده و در شهرها قرائت خانه ها و مريض خانه ها تأسيس نموده» نامه اي نوشته و از او درخواست كمك كنند. همچنين در تفسير عقايد و آراي «مسيو كارينكي» افزود:

بايد حصه ي بزرگي از دولت آنها (متمولين) نصيب افراد ملت باشد يعني دولتمندان صرف كنند يك قسمت عمده ي مكنت خود را در تأسيس مدارس و مكاتب و مريض خانه و قرائت خانه و كارخانه و كشف معادن و امتياز راه آهن و شركت بانك ملي كه فايده و منافع آن به عموم قوم مي رسد و مايه ي ترقي ملك و ملك مي گردد نه اينكه يك ديگ شله زرد يا آش ابوهريرا بپزد به همسايه ها قسمت كند و فقير دم در را با فحش براند و مرغ پلو را نوش جان كرده با شوق و ذوق در رختخواب نرم بخوابد كه من امشب احسان كرده قوم را احيا نمودم....

خرده گيري و انتقاد به فرمانفرما در موضوع عدم انجام وعده اش در تأسيس «دارالفنون» ادامه داشت. از جمله روزنامه ي مجلس در 23 ذي حجه 1325 مقاله اي با عنوان «مكتوب تفليس، قابل اعتناي وزارت معارف» با امضاي عبدالكريم طباطبايي منتشر كرد. نويسنده اين «مكتوب» پس از انتقاد از وزارت معارف كه هنوز نتوانسته «پروگرام منظمي» براي مدارس كشور تهيه و اجرا كند به انتقاد از «طبقه ي اغنيا» پرداخت كه در حمايت از توسعه و گسترش مدارس اقدامي به عمل نمي آورند و صرفا «موافق مقتضيات وقت سخن» مي گويند تا «اسم خود را در جرايد منتشر كنند.» سپس براي اثبات اين ادعا از فرمانفرما مثال آورد كه «در بدو ورود خود به تبريز در انجمن ايالتي اظهار

كرده بودند كه اول خدمتي كه در راه وطن خيال دارم بكنم و وجود آن را از هر اقدام لازم تر مي دانم، احداث مدرسه ي دارالفنون در تبريز است كه براي پيشرفت تمدن، اولين وسيله است. ولي متأسفانه نمي دانم چرا تا حال اثري از اين فرمايش حضرت والا ظاهر نشده، آن هم مانند ساير اصلاحات جزء هوا شد». و در خاتمه تأكيد كرد:

اول درجه ي تمدن، ايجاد مدارس به رسم جديد مي باشد و تا كارخانه ي آدم سازي داير نشود، ساير كارخانجات مملكت رونق نخواهد گرفت .

هر چند در اين فرصت قصد آن نيست كه به اوضاع و شرايط بحراني آذربايجان در دوران مأموريت فرمانفرما به آن سامان پرداخته شود، اما اشاره اي مختصر، ضروري به نظر مي رسد. اعزام فرمانفرما به آذربايجان در دوراني صورت گرفت كه در اقصي نقاط اين ايالت مهم (حتي در تبريز) نشاني از انتظام و امنيت به چشم نمي خورد. ناامني هاي حاصل از دسته بندي موافقان و مخالفان

انقلاب مشروطه، غارت گري ايلات و طوايف مختلف، نفوذ همه جانبه ي روسيه، كمبود شديد نان و ارزاق عمومي در شهرها، سركشي و نافرماني رعايا از پرداخت سهم مالكان، فقدان بودجه و نيروي لازم براي تأمين امنيت و جلوگيري از هرج مرج،.... تنها بخشي از مشكلات موجود در راه اداره ي آذربايجان بود. در عين حال تهاجم نيروهاي عثماني به فرماندهي فريق پاشا به منطقه ي ساوجبلاغ (مهاباد امروزي) فرمانفرما را بر آن داشت تا به اتفاق نيروهاي اندكش سراسيمه به آن منطقه بشتابد. او در سوم ذي حجه وارد ساوجبلاغ شد و در آنجا به محاصره ي ارتش عثماني درآمد كه شرح جزييات آن در تواريخ انقلاب مشروطه آمده است و از

حوصله اين صفحات خارج است. به نظر مي رسد كه با توجه به اين معضلات بود كه فرمانفرما در مدت محدود مأموريتش فرصت به انجام رساندن وعده ي خود را نيافت؛ كما اينكه محتشم السلطنه (از رجال مشروطه خواه) در تلگراف حضوري اش از تبريز به تهران، خطاب به سيد حسن تقي زاده (نماينده ي تبريز) نوشت: «حضرت والا فرمانفرما جان مي كند، زحمت مي كشد. بايد با ايشان همراهي كرد، كمك كرد، تقويت كرد، كار خواست»از سوي ديگر در اسناد به جاي مانده از فرمانفرما دو نامه به تاريخ هاي 8 و 15 ذي قعده 1327 موجود است كه بيانگر قصد فرمانفرما براي اهداي «عمارت» مورد بحث به منظور تأسيس «دارالفنون» است. نامه ي اول از بهجت السلطنه (از مباشران فرمانفرما در آذربايجان) است. در اين نامه مي خوانيم:

به تاريخ 8 شهر ذي قعده ي 1327

اگر چه دستخط مبارك[را]در باب عمارت زيارت نكرده كه كجا را به دارالفنون مرحمت فرموده اند:، حضرت عليه نزهت الدوله در باب آن اراضي محرمانه از چاكر جويا شده بودند كه: در باب آن اراضي كه خواسته بودم، حضرت اقدس والا چيزي نوشته بودند؟ جواب عرض كردم: در اين باب و عمارت، دستخطي زيارت نكرده ام. مي فرمايند تحقيق نمايم؟ فرموده بودند به اسم خودت بنويس .

و اما متن نامه ي دوم كه از سوي نزهت الدوله خطاب به فرمانفرما نوشته شد، به اين شرح است:

به تاريخ 15 ذي قعده ي 1327

قربانت شوم! بعد از اداي مراسم شكر گزاري از صحت و سلامتي وجود مسعود مبارك حضرت مستطاب اشرف اعظم اقدس والا، به مقام مبادرت و جسارت برآمده، عرض مي نمايد: سابق، از قراري كه مذكور شد، حضرت اشرف اقدس والا عمارت بيروني را به مدرسه ي

دارالفنون واگذار فرموده اند. اگر چنانكه در واقع اين اقدام را فرموده اند، بهتر از اين، اسباب نيك نامي در انظار عموم ملت چه خواهد بود؟ ولي آن زميني كه متصل به عمارت اندروني است، به كمينه مرحمت فرموده اند. قاطر خانه اي كه در اتصال طويله ي جناب اجل آقاي حاجي نظام الدوله دارند، در صورتي كه بيروني را به مدرسه واگذار فرمايند، آن قاطر خانه چون جزء بيروني است، جزء مدرسه خواهد بود و همان قاطرخانه، مابين باغچه ي اندورني بنده و و طويله ي جناب آقاي حاجي نظام الدوله واقع شده[است]. بعد از آنكه آنجا به مدرسه واگذار شد، دور نيست بعضي تصرفات نمايند، اسباب زحمت مي شود. اگر چنان كه في الواقع عمارت بيروني را به مدرسه واگذار فرموده ايد، ديگر آن مختصر قاطر خانه به چه كار خواهد آمد؟ با اينكه آنجا با اين زيادي مكان،

هيچ وقت به جناب آقاي حاجي نظام الدوله و بنده لازم نخواهد شد، به ملاحظه ي همين نكات كه عاقبت اسباب دردسر مي شود، به مقام جسارت برآمد. هر گاه آنجا را براي خودتان نگاه خواهيد داشت، هيچ عرضي ندارد. اگر چنان كه جزو مدرسه يا علي حده به كسي خواهيد بخشيد، مخصوصا متمني هستم كه دو كلمه به جناب بهجت السلطنه دستخط فرمايند آنجا را بدهد قيمت نمايند، قباله داده قيمت آن هر چه باشد، تقديم شود. اگر چه دستگاه خالي است، براي يك شاهي معطلي است، به همين ملاحظات كه عاقبت اسباب دردسر بر هم نيايد، ناچار هستم كه قيمت آن هر چه باشد جابه جا كرده، تقديم نمايم .

از سوي ديگر نامه اي از فرمانفرما به نظام الدوله به تاريخ 5 ذي حجه ي 1328 موجود

است كه نشان دهنده ي امكان تأسيس «مدرسه ي سعادت ملي» به جاي «دارالفنون» در محل مورد اشاره است. در اين نامه فرمانفرما به نظام الدوله نوشت:

... سابقا به جهت تأسيس مدرسه ي دارالفنون در تبريز قول داده بودم حياط بيروني آنجا را واگذار نمايم. اين اوقات جناب فتوح السلطنه تلگرافي مخابره نموده اند كه اجازه بدهيد خانه را براي مدرسه ي سعادت ملي واگذار نمايند... حالا اطلاعا به حضرت عالي تصديع مي دهم كه بنده به قول خود وفا خواهم كرد ولي بنا بود كه حياط را به عنوان مدرسه ي دارالفنون بدهم. حالا چه شده كه تبديل به مدرسه ي سعادت ملي مي نمايند... در هر حال، تفصيل را به موثق خلوت حالي كرده و به جناب حاجي علي كمپاني هم كه در اين روزها عازم تبريز است گفته ام بعد از ورود با اطلاع و تصويب حضرت عالي اقدام در واگذاري حياط بيروني به جهت مدرسه ي ملي بشود (34).

اما چنين برمي آيد كه سرانجام «عمارت» مورد بحث به عنوان تأسيس «مدرسه ي دارالفنون» اهدا گرديد چرا كه بهجت السلطنه در نامه اش به فرمانفرما (2 صفر 1329) نوشت:

در خصوص عمارت كه حضرت اقدس والا به مدرسه ي دارالفنون مرحمت فرموده اند، در اين باب دستخطي به چاكر نفرموده اند كجا را بدهم و كجا را ندهم. اين است كه جسارت مي كند اين مسأله را مشروحا دستخط فرمايند چاكر تكليف خود را بدانم كه كجا را خواهم داد .

شيوه ي ديگر كمك فرمانفرما در حمايت از مدارس و نشر معارف، اعطاي كمك مالي به آن مراكز بود. هر چند در اين زمينه مدارك متعددي يافت شد، ولي به منظور پرهيز از اطاله ي كلام در اينجا تنها به ذكر دو نمونه

بسنده مي شود:

نمونه اول كه به هشتم ذي قعده ي 1327 بازمي گردد، حاكي از كمك مستمر «پنجاه توماني» فرمانفرما به «دبستان سالار ملي» در تبريز است كه مباشر وي (بهجت السلطنه) براي فراهم آوردن آن با مشكل مالي مواجه شده بود.

دومين نمونه كه مربوط به سال 1328 ق است، نشانگر مطالبه ي كمك» «جمعيت نشر معارف آذربايجان» از فرمانفرما براي تهيه ي وسايل مورد نياز «جمعيت» است. نامه ي فرمانفرما به مباشر خود كه حاوي ارائه ي طريق براي چگونگي كمك به «جمعيت» ياد شده است، روشنگر روحيات شخصي او است كه از سويي خواهان اهداي وسايلي است «كه به درد... كار معارف بخورد» و از ديگر سو با اهداي وسايلي كه به كار «معارف» نيايد «مانند چهل چراغ» موافق نيست. براي روشن تر شدن مطلب، نامه ي فرمانفرما در اين باره را در پي مي آوريم.

24 ربيع الاول 1328

جناب بهجت السلطنه، روحي فداك! «جمعيت نشر معارف تبريز» قدري اسباب، از قبيل صندلي و ميز و نيمكت از من خواسته اند. كاغذي در اين خصوص به شما نوشته و به توسط خود آنها فرستاده ام. اين مختصر را هم مستقيما مي نويسم كه معادل 23 صندلي حصيري و پنج و شش ميز با سه چهار نيمكت كه روي آنها قالي باشد، به آنها بدهيد و به اندازه اي كه اگر يكي از بچه ها به تبريز آمد بتواند در آنجا زندگي كرده و از حيث مبل محتاج باشد. نگاه داريد. آن نيمكت ها را كه رويه اش قالي يا پارچه ي قيمتي باشد برداريد، كه[اگر]خودشان آمدند سوا كنند جلو چشم نباشد. ديگر خودتان بهتر مي دانيد كه[به]چه ترتيب، هم آنها را راضي كرده و هم چيزي قيمتي از دست ندهيد. زياده است. فرمانفرما.

اينكه

اين طور نوشته است، نه قصدم اين است آنچه را آنها لازم داشته باشد ندهيد ولي مثلا: «انجمن نشر معارف» ما مي دانيم چهل چراغ لازم ندارد. نيمكت و صندلي به اندازه اي كه لازم دارند و شما داريد، بدهيد. فرمانفرما.

چيزهايي كه بخواهند اخاذي بكنند، نبايد داد. چيزهايي كه به درد آن كار معارف بخورد، بايد از جان و دل داد. عبدالحسين فرمانفرما .

«جمعيت» نيز پس از تحويل اثاثيه ي مورد نياز خود از بهجت السلطنه، در نامه ي جداگانه اي از فرمانفرما قدرداني كرد و در صفحه ي پيوست آن، فهرست اثاثيه ي تحويلي را اعلام نمود.

نوع ديگر از اقدامات فرمانفرما كه جنبه ي عام المنفعه داشت و در ارتقاي سطح فرهنگ عمومي تأثير مثبت به جا مي گذاشت، چاپ و انتشار مطالب مورد نياز مردم بود. چاپ 2100 مجلد قرآن مجيد و اهداي آن به سال 1311 ق اولين خبر از اين نوع اقدامات او است كه از آن اطلاع حاصل شد. خبر اين اقدام در روزنامه ي «مدرسه ي مباركه ي دارالفنون تبريز موسوم و مفتخر به مدرسه ي مظفريه» چنين آمده است:

نواب مستطاب اشرف امجد والا شاهزاده اكرم فرمانفرما - دامت شوكته - كه هميشه دست گير فقرا و ضعفا و طالب ثواب دنيا و عقبي بوده، با كمال حسن خط و مواظبت در صحت، دو هزار و يك صد جلد كلام الله مجيد به طبع رسانده و همه را به نام مجاني نه به صورت وقف به مستحقان و تاليان قرآن هديه و ايثار كرد كه در حال تنگ دستي و احتياج به ديگري هديه نيز توانند كرد....

اقدام ديگر او به دوران وزارتش بر عدليه (در كابينه ي وزير افخم) بازمي گردد. در اين دوره

او كوشيد شرايط مناسبي فراهم آورد تا روزنامه اي با هدف «درج اخبار محاكمات وزارت عدليه» انتشار يابد. انگيزه وي از انجام اين مهم به ميدان كشيدن افكار عمومي در ارتباط با كاركرد وزارت عدليه بود. سرانجام در 17 جمادي الاول 1325 اولين شماره ي اين روزنامه كه محاكمات نام گرفته بود در تهران و با مديريت مجد الاسلام كرماني منتشر شد كه در ابتدا هفته اي يك شماره و پس از مدتي، يك روز در ميان انتشار مي يافت و بعدا به روزنامه ي رسمي وزارت عدليه تبديل شد .

همان گونه كه اشاره شد، با توجه به اوضاع بحراني آذربايجان در رجب 1325 فرمانفرما به آن ايالت اعزام گرديد. يكي از مسائل مورد بحث در اين دوره لزوم تسريع در انجام انتخابات - در عين رعايت قوانين حاكم بر آن - بود اما از آنجايي كه اكثريت مردم آگاهي چنداني از اين قوانين نداشتند، فرمانفرما به چاپ و انتشار «كتابچه ي قانون انتخابات» در ميان مردم همت گماشت. او در توضيح دلايل انجام اين مهم خطاب به اعضاي انجمن تبريز اظهار داشت:

اين را بدانيد كه اولين مرحله ي انتظام مشروطيت بسته به انتخاب وكلاست و اين كتابچه ي قانون انتخابات را كه چاپ كرده و منتشر نمودم محض اين بود كه هر كس حق انتخاب خود را بداند و هر كس مشروطه مي خواهد بايد آن قواعد را رعايت كند و هر گاه كسي خارج از اصول نظام نامه در اين امر مهم رفتار نمايد ناچار قانون او را برمي گرداند و اين كتابچه ي نظام نامه مي فهماند به تمام شماها، گفته ي مرا ببينيد اگر موافق اصول مشروطه است قبول كنيد و زود شرع نماييد

به امر انتخابات .

در شوال همين سال نيز به چاپ و توزيع «قانون اساسي و متمم آن» در بين مردم اقدام نمود و در نامه اي به تقي زاده انگيزه ي خود را از انجام آن اين گونه توضيح داد:

... چون نشر و انتشار قانون اساسي بر ذمه ي آحاد و افراد ملت فرض و لازم است كه از تكاليف خودشان آگاه و دارا باشند، اين بنده به ملاحظه ي اينكه نسخه ي قانون اساسي در آذربايجان نادر و كمياب است خواستم خدمتي به عالم تمدن كرده باشم؛ قانون اساسي را با متمم آن توأم نموده در آذربايجان دادم چاپ كردند تا فيضش عام بوده، آحاد و افراد ملت بتوانند از مفاد آن بهره مند بشوند و براي اينكه وضع و اسلوب آن را ببينند، پنج نسخه هم با پست خدمت جناب عالي فرستادم. غرض نقشي است كز ما بازماند . برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

فيروز، حاجيه ملك تاج خانم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

وقفنامه ي بيمارستان نجميه:

در وقفنامه ي بيمارستان نجميه كه توسط حاجيه ملك تاج خانمِ فيروز ملقب به نجم السلطنه (مادر دكتر مصدق) در سال 1305 وقف شده است، توليت موقوفه در زمان حيات به واقف و بعد از آن به فرزندش محمد خان مصدق و بعد از او به ابوالحسن خان ديبا سپرده شده است. نظارت را نيز به دختران خود و ارشد اولاد آنها نسل اندر نسل سپرده است (رضايي ، 1378 ،ص44). در اين موقوفه، نقش اولاد و سلسله نسبي در نظارت و حسابرسي، مورد تاكيد قرار گرفته است. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

قزويني، حاج ملا عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اولين متولي موقوفات مسجدالنبي قزوين

چندي پيش دوستِ دانشمندي از شيراز نسخه كتابي را كه به تازگ_ي از چاپ ب_رآورده ب_ود در اختيارم نهاد. از مندرجات آن پيشت_ر آگاه_م ساخته بود، ام_ا آنچه بينَ الدَّفَتَيْن با حروفچينيِ شكيل و عكسها و تصويرهاي ديدني و فصلبنديهاي جالب دي_دم لطفي ديگر داشت و موجب توجه به انديشه اي باريكتر و لطيفتر گشت. محتوايِ كتاب شرحِ تاريخي انجمنهاي ادبي شيراز از حدود چهارصد سال پيش تاكنون بود و به مناسبت در آن از پايه گذاران و اعضاي آن انجمنها در اين مدّت نسبتا دراز شعرها و تصويرها و عكسهاي بسيار نقل شده بود.

آنچه جز مجموع مطالب كتاب و منضمّات آن ذهن مرا مشغول ساخت، اين انديشه بود كه دريافتم شيراز را كه شهر شاعران و شهر سعدي و حافظ يا شهر گل و بلبل نام نهاده اند، مي توان شهر انجمنهاي ادبي نيز ناميد و از همين ديد شهرهاي ديگر ايران را با خصوصيتي جز آنچه متداول و بر سر زبانهاست مورد توجه قرار داد؛ مثلاً

يزد را گذشته از شهر بادگيرها، شهر قناتها نيز گفت، چه مردم كوشا و دلسوز آن در جاري ساختنِ آبهاي زيرزميني از دوردستها برايِ سيراب ساختنِ مزارع و باغات رنج بسيار كشيده اند. يا اصفهان را گذشته از داشتنِ عنوانِ دارالسلطنه، شهرِ شاهكارهايِ معماري و پُلسازي و كاشيكاريِ بي نظير لقب داد، و به همين ترتيب برايِ شهرهايِ ديگر خصوصيات ديگر جز آنچه در افواه است يافت. در اين توجه به زادگاه خود قزوين رسيدم و متوجه گشتم كه آنجا را نيز به جز دارالسلطنه گفتن و «بابُ الجَنّه» ناميدن يا شهرِ محصور ميانِ باغهاي وسيعِ پسته و انگور و بادام و زردآلودانستن، شهر عالمانِ ديني و حافظانِ سُنَن و آدابِ ملّي و قومي نيز توان گفت؛ زيرا به شهادتِ مورخان و خاطره نويسان و سيّاحان و اربابِ تذكره، از خصوصيّات اين شهر يكي هم كثرتِ علما و فضلا و

دانشمندان و اربابِ حرفت و صنعت و حافظانِ سنتهاست كه از اينجا برخاسته اند و در ميانشان ناموراني با آثار پُرارج و مؤثر در تربيت و هدايتِ اجتماع كم نبوده است. با نگاهي به كتاب المآثر والآثار اعتمادالسلطنه و مجلّد دوم كتاب مينودر مرحوم گلريز و كتابهاي رجال و غيره بر صحّت اين مدّعا مي توان دليل آورد. حمداللّه مستوفي در تاريخ گزيده مي نويسد: «ديانتِ اهلِ قزوين در مرتبه اعلي بود و اكثر آن قوم لقمه بي شبهه خوردندي و مُستجاب الدَّعوه بودندي و بدين مناسبت هيچ حاكم برايشان تطاول نتوانستي كرد.» (1).

اين خصوصيت را مرهونِ دو امر بايد دانست؛ يكي استعداد ذاتيِ افراد و درستيِ اعتقاد كه ريشه در تربيتِ خانوادگي و پايبنديِ خانواده به حفظِ اصول دارد و ديگر مراقبتهاي دقيق و تعاليم

مفيد علما و دانايانِ ديني؛ تا كسي از جادّه مستقيم خِرَد و معتقداتِ درست دور نيفتد. بسياري عالمان و كثرتِ فقيهان اين شهر در طولِ قرون، خود حجّتي است بر اهليّتِ مردم و تعليم پذيريِ آنان و توجه به مقامِ علم و عمل. حمداللّه مستوفي هم در اين خصوص مي نويسد:

علماء قزوين بيشتر صاحبِ علوم تفسير و حديث و فقه بوده اند و در طاعت و عبادت درجاتِ عالي داشته و در علومي كه دين را از آن خللي باشد شروع كمتر نموده و در كارِ دين و تقويتِ مذهبِ خود به غايت صُلب بوده و اكابر آنجا مرتبه و جاه و عظيم يافته اند و بعضي به وزارت رسيده (2)

و درباره سادات كه آنان را شريفترين قبايلِ جهان مي داند نوشته است:

سادات قزوين به زُهد و ورع و تقوا و علم و ادب و قطع طمع مُتحلّي بودند و درويش و توانگر ايشان از طمع به ديگران مُحترز باشند و رسمِ سؤال در ميانِ ايشان نيست و از كسبِ خود خورند و ساداتِ بزرگ مستجاب الدّعوه در ايشان بوده اند چون... (3).

در مجموعه يادداشتهاي ارزنده شادروان قهرمان ميرزا عين السلطنه فرزند شاهزاده عِزّالدوله فرزند محمدشاه قاجار نامه اي به خط محمدشاه ضبط است كه به يكي از روحانيان قزوين نوشته شده است كه گويايِ درجه احترام مقام عالي مملكتي به علما و مجتهدان اين شهر است. عكس نامه مذكور را كه مُهر شاه با سجعِ «طراز افسرِ شاهي محمد» بر پشت آن زده شده است و به لطف آقاي مسعود سالور فرزند مرحوم عين السلطنه در اختيار اين جانب قرار گرفت. در همين صفحه ملاحظه مي فرماييد.

سخ_ن درباره ناموران قزوين در علوم و فنونِ نيازمند تدوينِ

كتابهاست و از آنان هستند كساني كه كار و كردار و آثارشان در حدّ كتابي مستقل تواند بود. اينجا دامنه بحث را با شرح زندگاني و آثار يكي از اين فرزانه مردانِ نيك انديش كه بلندمقاميش ثبت كتابها و آثار خيرش هنوز برجاست فرامي چينيم:

عالمي كه بيانِ احوال او و نشان دادنِ يادگارهايِ خير او موضوعِ سخن ماست، مجتهد عالي مقام حاج ملاّعبدالوهابِ شريفِ قزويني اعلي اللّه مقامه است، اولين متولّي مسجدالنبي (مسجد سلطاني) قزوين از جانب فتحعلي شاه و از بزرگانِ علماي شيعه در قرن سيزدهم هجري.

بناي مسجدالنّبي به حكايتِ كتيبه هاي موجود از فتحعلي شاه قاجار (1212 تا 1250ه_.) است و در سالهاي 1220 و 1221 هج_ري انج_ام گرفته است. (4)اما به نوشته شاردَن _ جهانگرد فرانسوي كه در زمانِ شاه سليمان صفوي (1077 تا 1105ه_.) دوبار به ايران آمده است _ اين مسجد را در همين محل شاه اسماعيل صفوي (915 تا 930ه_.) بنياد نهاده و فرزندش شاه طهماسب اول (930 تا 970ه_.) به پايان رسانده است. (5) در جمع ميانِ نوشته شاردن با مندرجات و تاريخِ كتيبه ها مي توان احتمال داد كه بناي صفوي به عللي بعدها رو به ويراني نهاده و شاه قاجار به بازسازي و تكميل آن مُبادرت ورزيده است. اينكه گفته اند توليتِ مسجد را محمدشاه قاجار (1250 تا 1264ه_.) هنگامي كه با تشريفاتي به قزوين وارد شده و در اجتماعي كه در همين مسجد تشكيل يافته به مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب، كه از مجتهدانِ بزرگ زمان بوده واگذار و عصائي با يك رشته تسبيح مرواريد به ايشان اِهدا كرده است نه فتحعلي شاه، قولي است كه در نوشته يكي از افراد خاندانِ شفائي (نواده صاحب ترجمه) ديده ام و محتاجِ تأييد است؛ خاصه

كه توليتِ ديگري از جانب فتحعلي شاه درباره قناتِ شاه طهماسبي و حاج رضائي و اراضي دهِ اَك (در شمال غربي شهر و شمال دِه حسين آباد) طي فرماني كه عكس آن را ملاحظه مي فرمائيد در محرم سال 1247 هجري به ايشان داده شده است، بنابراين ممكن است، عمل محمدشاه تنفيذي باشد در حكم توليتِ نيايِ خود فتحعلي شاه.

در كتاب گرانقدر مينودر تأليف مرحوم گلريز، درباره مسجدالنبي شرح جامعي با عكسهاي جالب توجه آمده است و كتيبه هاي متعدد آن نقل گرديده (6)، اما مؤلف مرحوم در تصحيح تاريخ بناي مسجد از 1220 و 1221 به 1201 هجري دچار اشتباه شده است، زيرا فتحعلي شاه در 1201 سلطنت نداشته است. آغاز پادشاهي او 1212 هجري است و نيز در نقل متن كتيبه ها (يا به هنگام چاپ آنها) اشتباهاتي رخ داده است كه بايد با مراجعه مجدّد به خود كتيبه ها و نيز به متن آيات منقول از قرآن

كريم و روايات اصلاح شود.

باري شرح احوال و آثار خير و تأليفاتِ اين عالم جليل و فقيه نبيه را در كتابهايي چون طبقات اَعلام الشيعه، كرامُ البرره (7) از شيخ آقابزرگ طهراني و الذريعه هم او (ذيل نام تأليفات وي) و مكارم الآثار (8) از معلم حبيب آبادي فوائدٌ الرَّضَويه (9) و معجم رجال الفكر والاَ(11) از مرحوم گلريز و قصص العلماء (12) از ميرزا محمد تنكابني و برگي از تاريخ قزوين (13) از مدرسي طباطبائي و غيره مي توان ديد كه لُبّ مطالب آنها را متعاقبا نقل خواهيم كرد:

مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب _ رضوانُ اللّه عليه _ فرزند محمدعلي است و چون در رساله «حُجّية الاجماع» اشاره به رأي جدّ خود در مسأله اجماع كرده است و باز

به قرينه اينكه نام يكي از برادرانش عبدالكريم است، لذا به زعم مرحوم شيخ آقابزرگ طهراني (14)جدّ ايشان كه از علما بوده بايد همان مولانا عبدالكريم صاحب كتاب نظمُ الغُرَر فرزند مولانا محمديحيي صاحب كتاب ترجمان اللّغات باشد.

مادرِ صاحب ترجمه دختر آيت اللّه سيدحسين قزويني مشهور به آقا ميرحسينا (متوفي به سال 1208ه_.) جدّ افراد خاندان حاج سيدجواديهاي قزوين و استاد مرحوم سيدمهدي بحرالعلوم است كه در وثاقت و زُهد و علم و تقوا وحيد عصر بوده است و به سبب شرافت سيادتِ مادر است كه مرحوم حاج عبدالوهاب را «شريف» گفته اند.

اين عالم بزرگوار و مجتهد پرهيزكار و نيكوكردار سه برادر داشته است: مرحوم عليمردان مانند خود وي به تحصيل علوم ديني پرداخته، اما دو برادر ديگر مرحومان حاج رضا و حاج كريم (عبدالكريم، معروف به حاج آقا) به بازرگاني روي آورده اند و از اولي سرايِ معروف حاج رضا در قزوين كه از بناهاي معتبر است باقي مانده كه دو دانگ آنجا وقف و چهار دان_گ ديگر مل_ك است. مقبره معروف خاندان حاج سيدجواديها را نيز اين شخص براي جدّ مادريش مرحوم آقا ميرحسينا بنا كرده است. و از دومي حمّامي در محلّه سكّه شريحان به نام حمام حاج كريم پي افكنده شده است كه هنوز برجاست.

سال تولد مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب را ذكر نكرده اند، اما با توجه به سنين تحصيلي او در ايران و در نجف اشرف و با توجه به تاريخ اجازه روايت او و نيز با ملاحظه سال درگذشت برخي از مجتهدان عالي مقام كه نامبرده محضر درس ايشان را درك كرده است، بايد يكي از سالهايِ دهه آخر قرن دوازدهم هجري باشد.

فقيد سعيد بنا به نوشته مرحوم سيدابوطالب زنجاني مقدمات علوم

را در قزوين همراه مرحوم ميرزا ابوالقاسم موسوي زنجاني از تلامذه مرحوم حجت الاسلام شفتي و مرحوم مولا محمدتقي برغاتي شهيد ثالث تلمّذ كرده و سپس عازم نجف اشرف گرديده و آنجا از محضر درس استاداني بلند پايگاه چون مرحوم شيخ جعفر بن شيخ خضر كاشف الغطاء معروف به شيخ اكبر (متوفي به سال 1227 يا 1228ه_.) و مرحوم سيدمحمد طباطبائي معروف به مجاهد از مشاهير علماي اماميه (متوفي به سال 1242ه_.) و مرحوم سيدمحمدمهدي بحرالعلوم، جامع معقول و منقول (متوفي به سال 1212ه_.) و مرحوم شيخ موسي فرزند شيخ اكبر (متوفي به سال 1242 يا 1243ه_.) و شيخ احمد احسائي بحراني صاحب تأليفات كثيره (متوفي به سال 1241ه_.) و مرحوم سيدعبداللّه شُبَّر از بزرگان فقهايِ اماميه و از ثقات محدثين اثني عشريه (متوفي به سال 1242ه_.) و مرحوم شريف العلماء آمُلي مازندراني از اعاظم فقها و اصوليين اواسط قرن سيزدهم (متوفي به سال 1245ه_.) و مرحوم شيخ اسداللّه كاظمي تُستري دزفولي داماد شيخ اكبر، صاحب كَشفُ القناع و مَقابِسُ الاَنوار (متوفي به سال 1234ه_.) و مرحوم سيدجواد عاملي صاحب مفتاح الكرامه از اعاظم فقهاي عصر در نجف و كربلا و كاظمين بهره جُسته و از بيش از چهل مجتهد عالي قدر روايت دارد، كه از فحولِ آنان مشايخ مذكور و نيز نبيه جليل مرحوم آقاباقر بهبهاني و به استناد آنچه مرحوم سيدحسن صدر در تكمله آورده، علامه جليل القدر ميرزا ابوالقاسم قمي صاحب قوانين و نيز به گفته ميرزا ابوطالب زنجاني موسوي در كفاية الدراية شادروان سيدعلي طباطبائي صاحب رياض و نيز علامه مفضال مرحوم سيدمحمدباقر حجت الاسلام اصفهاني است، و مرحوم موسوي زنجاني تصريح كرده است كه روايت وي از صاحب

رياض و از مرحوم كاشف الغطاء بدونِ واسطه است.

اين اجازات به تمامه در مجموعه اي است كه آن را مرحوم سيدجواد بن سيد زين العابدين خونساري در 1248 هجري جمع و تدوين كرده است و شادروان شيخ آقابزرگ طهراني

صاحب طبقات اعلام الشيعه و كرامُ البَرَرة، نسخه آن را در كتابخانه مرحوم سيد محمد محيط طباطبائي در تهران ديده است. تاريخ اجازه مرحوم سيدجواد عاملي چنان كه مرحوم آقا سيدمحسن امين در آخر كتاب «مَتاجر» از مفتاح الكرامة تذكر داده اند ربيع الاول سال 1225 هجري است. اما تاريخ اجازه اي كه مرحوم سيد محمدباقر حجت الاسلام اصفهاني داده چهارم شعبان 1254 هجري مي باشد كه مربوط است به پس از رسيدن صاحب ترجمه به مرتبه اجتهاد و يافتنِ درجاتِ علمي رفيع و سالهاي اخير عمر شريفش. ايشان پس از ذكرِ عبارتِ «مَنَّ اللّه تَعالي عَلي اهالي قزوين» (منّت نهاد خداي بلند و بزرگ مرتبه بر مردم قزوين) از وي با صفاتِ عالمِ عاملِ فاضل كامل بارعِ باذل، جامع فنون فضائل، حائز صنوف فواضل، عاصم عباداللّه از خبائث و رذائل، زُبدة الفقهاء العظام، عمدة العلماء الفخام... الخ ياد كرده است.

مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب پس از طي مدارج علمي و كس_ب درج_ات عالي روحاني به قزوين بازگشته و در سال 1230 هجري عازم زيارت بيت اللّه الحرام شده است و پس از ادايِ مراسم حج از راه درياي قُلزم به مصر رفته و در قاهره به كت_اب الصواع_ق المح_رقه از ابن حجر عَسقلاني (909 تا 974ه_.) برخورده و فصل دوم آن را كه در بيان فضايل مولاي متقيان امير مؤمنان عليه السلام است، مبنايِ تأليف كتابي ساخته است كه ضمن برشمردنِ تأليفات ايشان بدان اشاره خواهيم كرد.

بنابر نوشته سپهر در ناسخ

التواريخ (15) در اجتماعي كه مجتهدان و علماي بزرگ مانند مرحوم آقا سيدمحمد مجاهد و مرحوم حاج محمدجعفر استرآبادي و مرحوم آقا سيدنصراللّه استرآبادي و شادروان حاج سيدمحمدتقي قزويني و مرحوم سيد عزيزاللّه طالشي و نيز شادروان حاج ملاّاحمد نراقي و پسر ايشان مرحوم حاج ملاّمحمد، در سلطانيه به سال 1241 هجري در حضور فتحعلي شاه قاجار در باب جهاد با روسيه داشته اند، چون مرحوم مجاهد در قزوين به خانه مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب وارد شده بوده است، ايشان مرحوم سيد را همراهي و در آن اجتماع شركت كرده اند.

صاحب ترجمه سفري نيز در 1260 هجري به شهر قم رفته و در اين سفر تكمله اي بر كتاب سابق الذكر خود كه در بعضي از مباحثِ امامت است افزوده كه بدان نيز اشاره خواهد شد.

مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب در پايان عمر به نجف اشرف مشرّف گشت و آنجا ساكن گرديد و به سال 1264 هجري درگذشت. شرح ارتحال عجيب اين عالم رباني را كه تنكابني در قصص العلماء و به نقل از آن مأخذ صاحب كِرامُ البَرَرة آورده است، خواهيم آورد. آن مرحوم را در مقبره مخصوص كه در قسمت تحتاني حياط بيروني منزل خود مهيا كرده بود دفن كردند در حالي كه در قزوين نيز مقبره اي براي خود و خاندانش پيشتر بنا كرده بود با سنگ قبري.

به شهادت كساني كه از اين فقيه عالم سخن گفته اند و اسناد موجود، وي رئيس علماي قزوين و مردي پارسا و مُراعيِ احكام شرع و حافظ موازينِ شريعت و آمر به معروف و ناهي از منكر بوده است و استنباط صحيح از فروع احكام داشته و در حلّ مُعضلات مسائل مرجع و ملجائي موثّق

به حساب مي آمده و به نظر صائب و بي نظريِ مطلقِ وي در امور از عالي و داني اعتقاد داشته اند. واگذاري توليت مسجدالنبي و نيز توليت آب چند قنات و اراضي ده اَك از جانب سلطان وقت فتحعلي شاه و تنفيذ آن از جانب سلطان بعدي محمدشاه قاجار و نيز سند شماره 73 از اسناد مربوط به آستانه حضرت شهزاده حسين (16)(فرمان فتحعلي شاه به فرزند خود _ امام ويردي _ حاكم قزوين _ بالاي عريضه ميرزا نعمت اللّه ناظر آستانه شهزاده حسين كه مستمري او را با اطلاع حاج ملاّعبدالوهاب مجتهد به وي عايد سازد) و محضر و استشهادي كه ناظر مذكور به مهر علماي قزوين و از جمله صاحب ترجمه از اين بابت در دست داشته و نيز فتوائي كه به نقل تنكابني در قصص العلماء درباره جواز بذلِ ولي مدّتِ انقطاع را، برخلاف نظر مرحوم شهيد ثالث داده و علماي قزوين جز مرحوم حاج ملاّصالح برادر شهيد ثالث و علماي ديگر بلاد متابعت از آن فتوا كرده اند، همه دليل بر جامعيّت و قدرت استنباط اوست و سزاواريش به رياستِ علماي شهر، آثار خير وي كه ذكر خواهيم كرد نيز حكايت از فطرت پاك و نيكي اعتقاد و بخشندگي وي دارد.

تأليفات آن مرحوم به شرح زير است (به نقل از كرام البرره) (17)

1 _ «رسالة في صلاة الجمعة» _ نسخه اين رساله كه خط مؤلف را در حواشي دارد منضم به مجموعه اجازات در كتابخانه مرحوم سيدمحمد محيط طباطبائي است.

2_ «هداية المسترشدين» _ اين رساله را كه برادر و شاگردش عبدالكريم ملقب به حاج آقا استنساخ كرده است و در جمادي الثانيه 1242 هجري به پايان برده، مرحوم شيخ آقابزرگ

طهراني ضمن مجموعه اي از رسائل صاحب ترجمه كه برخي از آنها به خط برادر ديگرش عليمردان بن محمدعلي بوده و تاريخ كتابت 1240 هجري داشته در كتابخانه شيخ قاسم محيي الدين در نجف ديده است. در آغاز اين رساله گويد كه او رساله اي به فارسي و رساله ديگري به عربي نوشت در مسائل تقليد و آن را در ردّ رساله حجت الاسلام اصفهاني نگاشت، هنگامي كه در رساله مرحوم اصفهاني عدمِ جوازِ تقليدِ ميّت و وجوبِ عدول به زنده را در آن تأليف ديد.

3 تا 8 _ مجموعه ديگري از تصانيف صاحب ترجمه در كتابخانه شيخ قاسم مذكور است كه در آن رسائل اصولي است، از جمله: «حُجية المَظَنة في حالِ اِنسداد»؛ «عدم الحُجيَّة في حالِ الانفتاح»؛ «حُجيَّة الاِجماع»؛ «عدم اجتماع الامر والنّهي»؛ «العدالة والتَّحرَّي» و «اَصْلُ الْبَراءة». رساله آخر به خط برادرش عليمردان بن محمدعلي است با تاريخ كتابت 1240 هجري. در رساله «حُجيَّة الاجماع» راي جدّ خود را در اِجماع بيان كرده است و نشان مي دهد كه جدّ ايشان چنان كه ذكر شد (ظاهرا مولانا عبدالكريم بن مولانا محمديحيي) نيز در عداد علما بوده است.

9 و 10_ در كتابخانه عمومي امام اميرالمؤمنين (ع) مجموعه اي است كه در آن دو كتاب از تأليفات مرحوم ح_اج ملاّعب_دالوهاب است؛ يكي خُلاصَةُ الرّشاد در شرح حديث نبوي مشتمل بر چهل مسأله كه حضرت امير (ع) از پيغ_امبر اك_رم (ص) س_ؤال كرده است و مؤلف هر فقره را در ب_ابي ش_رح نموده. هر باب آن مشتمل بر فصلهاست، اما آنچه در آن مجموعه موجود است تا باب پنجم در حديث پنجم در حجّ است و كاتب در پشت نسخه، مؤلف را

نيك ستوده است.

در پايان باب اول در ايمان به خداوند، همه اصول پنجگانه را درج كرده است: توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد و در باب معاد جسماني آنچه را شفاهي از آقاميرزا محمدمهدي (شهيد در سال 1218ه_.) شنيده و نيز آنچه را شيخ احمد احسائي در جواب سؤال او از معاد ذكر كرده، نقل نموده است و آن دو تن را به نيكي ستوده و بر آنان دعاي خير كرده است و از اينجا برمي آيد كه اين رساله را پس از سالِ درگذشت شيخ احمد احسائي (1241ه_.) تأليف كرده است.

اما كتاب دوم مندرج در آن مجموعه «شرح حديث المنزلة» است. متنِ حديث را ابن حجر عسقلاني در الصواعق المحرقه آورده و آن نخستين از احاديث چهلگانه مستخرج در فصل دوم صواعق است و چنان كه اشاره شد مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب در قاهره به كتاب صواعق برخورده و فصل دوم آن را كه در بيان فضائل حضرت مولاست و در آن چهل حديث، كه نخستين آن حديث المنزلة است، درج كرده و آغاز كرده است به بعضي از مباحثِ امامت: امامت چيست؛ آيا وجود امام واجب و لازم است؟ چرا واجب است؟ چگونه او امام است؟ امام چه كسي است؟ پس شروع كرده است به دلالتِ حديث بر اين نكات و دقايق و ردّ تأويلاتِ ابن حجر و در خلال تأليف گفته است كه سالِ تأليفِ آن 1231 هجري است. تكمله اي هم در سفر قم (1260 هجري) بدان الحاق كرده و آنجا تصريح نموده است كه آغاز تأليف 1230 هجري بوده است. نسخه هر دو كتاب به خط محمدصادقِ يزدي است و در ذي الحجه 1260 هجري در حيات

مؤلف تحرير شده است.

شادروان شيخ آقابزرگ طهراني در نجف نسخه اي از كتاب المعتبر (في شرح مختصر شرايع الاسلام نجم الدين ابوالقاسم شيخ جعفر بن حسن محقق اول حلّي) را نزد سيدمحمدرضا

تبريزي ديده است كه آن را صاحب ترجمه در 1241 هجري وقف كرده است.

اما ابنيه خيري كه از آن مرحوم به جاي مانده است بدين شرح است:

1_ گذشته از مساعي جميل كه در تكميل مسجدالنبي و رفع نقائص آن به حدّ امكان داشته است با امكانات خود در قطعه زميني واقع در مجاورت مسجد، شمال سراي و زير و شرق مسجد سردابي وسيع براي اقامه نماز جماعت و تشكيل مجالس روضه خواني و وعظ احداث نموده است كه در تابستانها فضائي خنك دارد و در زمستانها گرم، و مدخل آن از داخل مسجد در ضلع شرقي و جنوب مدخل شرقي مسجد است.

2_ چه_ار آب انب_ار در نقاط زير از بناهاي عام المنفعه اوست:

يك _ آب انباري مجاور سرداب و زيرزمين مورد اشاره به نام «يوسفيه» به مناسبت آنكه بنايِ آن مصادف با تولد يكي از پسرانش _ با نام يوسف _ شده است.

دو _ آب انباري در غرب مسجد و در زاويه جنوب شرقي محوطه جلو سر در غربي، معروف به سر درِ زنانه بازار كه بسيار وسيع و عميق و مورد استفاده اهالي محل و مخصوصا كسبه بازار بوده است و بر ديوار مجاور راه شير پلّه پلّه آن و سه شير فاصله به فاصله نصب بوده و به تدريج كه سطح آب پايين مي رفته، از شير پايينتر استفاده مي شده است.

سه _ آب انباري در جنوب شهر قزوين مقابل مُصلاّي جنوب شهر كه در تابستانها براي باغبانان و آنان كه در باغهاي انگور مجاور كار

مي كرده اند فوق العاده مفيد و مغتنم بوده است. (18)

چهار _ آب انبار واقع در محلّه دارالشِفا، مجاور حسينيه و منزل آن مرحوم.

3_ مقبره خانوادگي در بيرونِ صحنِ شمالي شهزاده حسين و در شمال شرقي آن، مشتمل بر يك مسجد و دو ايوان و راهرو و مقبره اي كوچك در انتهايِ بنا كه قسمت تحتاني آن محل دفن اموات و در نماي مقبره كتيبه اي كاشي نصب بوده است كه بعدها تعدادي از خشتهاي كاشي آن افتاده است. مقبره وسيع است و با آجر ساخته شده و مسقف به طاق آجري است و با كاشي تزيين گرديده است. جز مسجد و راهرو و دو مقبره خاصه در دو طرف، بقيه وقف كساني بوده است كه آنجا را براي آرامگاه خود انتخاب كنند. اين بنا فعلاً تحت اداره ميراث فرهنگي است و اوقاف، و در اراضي مقبره از طرف متولّي فعلي (آقاي دكتر محسن شفائي) چند حجره جهت مقبره احداث گرديده است كه سه باب آنها به فروش رسيده و در اختيار خانواده هاي سررشته داري و گلچين و پرهيزگار است.

كتيبه بالاي سردر به خط نستعليق و به رنگ سفيد در كاشي لاجوردي است با اين شرح: «بَ_عد الحم_د والصلوة قَد وَقَفَ هذه البُقعَة الشَّريفَة وَتَوابِعها خادِمُ الشَّريعَةُ الغَرّاء وَالْمِلَّةُ الْبَيْضاء نُقاوَةُ المُجْتَهدين الاَنجاب الحاج مُلاّعَبدُالوَهّاب اَيَّدَهُ اللّه تَعالي وَاَلْحَقَهُ بِمُحمّدٍ وَآلِهِ الاَطْياب عَلي اَنْ يَكُونَ وَسَطُها مَسْجِدا تحتها مَقْبَرَة خاصَّة وَطَرَفَيْها سَكَنَا لِمَنْ اَرادَ اَنْ يَتَذَكَّرَ لِلْمُوت قَبْلَ حُلُولِ الفَوْت وَالرُّجوع اِلي الحَيِّ الَّذي لايَمُوت. ختم بالخير 1205 [ظ: 1250 هجري]. (19).

در داخل مسجد قطعه سنگي حجّاري شده به ديوار نصب است كه بر رو و كناره آن عبارات و اشعار زير نقر

شده است: «هذه الْمَرْقَدِ الْمُطَهَّرِ الْمُنَوَّر في (؟) العالم الفاضل النّحِرير حُجَّة الاسلام وَالمُسلمين جامِعُ الْمَعْقول وَالْمَنقُول حاوي الفُروُع وَالاُصول الوحيد في العصر مُجتَهِد الزَّماني الحاج مُلاّعَبْدُالوَهّاب. في هفتم شهر مُحرَّمُ الحرام من شهور 1206 [ظ:1264]. (20).

جناب حاجي ملاّعبدالوهاب آن كه مدام

بُدي معينِ ضعيفان و ملجأ فقرا

بجُست سال وفاتش خِرَد در اين مصراع

مقام كرد به جَنّات اَفْقَهُ الفقها

اگر به حكم قضا همچو لؤلؤ لالا

نهان به خاكِ نجف گشت افضل الفضلا

چه نيك خفته فرحناك در زمين جنان

كسي كه بود در آفاق اَسعدُ السُّعدا

در پايان منقولات «تكمله» و «قصص العلماء» را درباره آن مرحوم حسن ختامِ اين مقال قرار مي دهيم:

سيدحسن صدرعاملي (متوفي به سال 1354ه_.) در تكمله امل الآمل آورده است كه صاحب ترجمه در فقه طويل الباع و در فروع كثيرالاستحضار بود و كوشا دربرآوردنِ نيازمنديهاي مردمان، مُروّج دانش و دانشي مردان، آمر به معروف و ناهي از منكر و با نفوذ كلمه... و سپس برخي از مشايخ او را نام برده و اينكه از چهل مجتهد اجازه روايت داشته است. (21).

ميرزا محمد تنكابني در قصص العلماء در احوال شهيد ثالث نوشته است: (22).

... شهيد ثالث كرّتا ثانيتا به زيارتِ عتباتِ عاليات مشرّف شد و از استاد عالي مقدارش آقا سيدعلي اجازه گرفت و ايران آمد و نِقاري ميان ايشان و فتحعلي شاه واقع شد. پس به دارالسلطنه قزوين نزول اجلال فرمود و مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب قزويني كه از علماي آن ديار است و شهره امصار و از رؤساي آن اعصار در مقام كفالت و رواجِ اشتهار شهيد ثالث از هر جهت برآمد. (23).

و از جمله مناظرات شهيد ثالث آنكه در دارالسلطنه قزوين شخصي صاحب ثروت وفات يافت و دولتِ وافر

برگذاشت. وارث او منحصر به دختري كبيره بود. شخصي ديگر براي طمع در آن مال، آن دختر را ولايتا براي پسرِ صغير خود به عقد انقطاع درآورد. چون مدتي گذشت دختر به جهت كِبَر و صغرِ پسر صبر نتوانست نمود. مبلغي جزيل بذل مي نمود كه مدّت انقطاع او را بذل نمايند و او به ديگري ازدواج كند. شهيد ثالث فرمود كه بذلِ ولي مدّتِ انقطاع را جايز نيست، بلكه لازم است كه صبر نمايد تا زوج او به بلوغ برسد. آن دختر مبلغ چهارصد

تومان به مُلاّيي بذل مي نمود كه فتوا دهد بر جواز بذل و اجلِ متعه را. مرحوم حاجي ملاّعبدالوهاب فتوا بر جواز داد و علماي قزوين او را متابعت نمودند، مگر حاجي ملاّصالح كه متابعتِ برادرش مي نمود. به دفعات مجالس مناظره آراستند و علما را خواستند و با شهيد در مقام مكافحه و مجادله و مقاوله و مناظره و مشاجره و مباحثه برآمدند و علماي آن ديار قوه مقاومت و مغالبه بر شهيد ثالث نداشتند، كار به طول انجاميد، تا اينكه به علماي امصار استفتا نمودند و همه با حاجي ملاّعبدالوهاب موافقت كردند، و از مرحوم حجت الاسلام حاجي سيدمحمدباقر در اصفهان استفتا كردند، آن جناب نيز بر جواز فتوا داد.

باز تنكابني در دنبال احوال شهيد ثالث آورده است (24)

... سيد سند و مجد مُمَجَّد آقا سيدمحمد خلف آقا سيدعلي صاحب رياض بن سيدمحمدعلي طب_اطب_ائي... به سفر جهاد به قزوين وارد شد. از او سؤال كردند كه حاجي ملاّمحمدصالح بَرَغاني مجتهد است يا نه؟ سيد تصريح و تنصيص به اجتهاد او فرمودند و جناب حاجي ملاّمحمدصالح از تلامذه آق_اسيد محمد بوده و آخرِ

آقا سيدعلي را هم درك كرده و به درس او حاضر مي شده، پس از آقا سيدمحمد پرسيدند كه حاجي ملاّمحمدتقي مجتهد است يا نه؟ آن جناب فرمودند كه مرد فاضلي است و تعريف و توصيف فضيلتش فرمودند، و اين سائل چنان شهرت داد كه سيد تصريح بر اجتهاد شهيد ثالث نمود. چون اين خبر به حاج ملاّعبدالوهاب رسيد و سيّد سند (يعني حاج سيدمحمد مجاهد) در خانه او منزل داشتند، پس حاج ملاّعبدالوهاب آن سائل را طلبيد و او را تعزير كرد كه تو چرا افترا بسته اي، او كه تصريح بر اجتهاد شهيد ثالث ننموده _ و ميان حاجي ملاّعبدالوهاب و حاجي ملاّمحمدتقي نقاري هم بود (25) _ پس چون خبر تعزير انتش_ار ياف_ت همهم_ه آن در قزوين انتشار يافت، جناب شهيد ثالث ف_رمودند ك_ه احترام آقا سيدمحمد آن است كه پسر استاد ماست نه از جهت ديگر. بالجمله چون انكسار خاطر شهيد ثالث مشهود رأي جناب آقا سيدمحمد افتاد يك روز نهار را خانه حاجي ملاّمحمدتقي صرف نمود و اظهار التفات به او نمود و اجازه او را نوشت و در همان روز به مسجد شهيد ثالث رفت و بعد از نماز بر پلّه منبر نشست و نهايت توصيف از فضيلت او نمود و تصريح به اجتهاد او نمود و مردم را از اين قضيه اعلام فرمود...

باز مرحوم تنكابني نوشته اند (26)

... ملاّاسماعيل ارشدِ تلامذه آخوند ملاّعلي بود و او را حواشي بر كتاب شوارق اوست و از آخوند ملاّ آقاي حكيم قزويني كه او نيز از مشاهير تلامذه آخوندي ملاّعلي و با والد مؤلف كتاب (يعني تنكابني) رفيق صديق بوده، از ايشان شنيدم كه

گفت شيخ احمد احسائي وقتي به قزوين آمد در خانه حاجي ملاّعبدالوهاب منزل كرد و روزها در مجلس خاص درس مي گفت كه هر كس مأذون در حضورِ آن مجلس نبودند. پس از حاج ملاّعبدالوهاب توسطِ رخصت در حضور آن مجلس را خواستم. حاجي به شيخ گفتند كه آخوند (يعني ملاّآقا) بيگانه نيست. بعد از حضور شيخ در مسأله علم تدريس مي كرد. من در مسأله علم ايرادي بر شيخ كردم. بعد از حضور شيخ جوابي گفت كه من آن جواب را چند حمل كردم.

و نيز آورده است (27)

... شيخ احمد احسائي در هر بَلَد مُطاع و مُمَجَّد و سلطان عصر مرحوم فتحعلي شاه را با او نهايت خصوصيت... و به هر بلد كه وارد مي شد علماء آن بَلَد نهايتِ احترام و با او نماز جماعت مي نمودند، تا در دفعه آخر وارد قزوين شد و در خانه مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب اقامت فرمودند و روزها در مسجد جمعه نماز مي كردند و علماء قزوين همه

حاضر مي شدند و اقتدا مي نمودند و حاجي ملاّعبدالوهاب از مريدان شيخ بود. به اعتقادم قوه غور در حقيقت اعتقادات شيخ نداشت. (28) روزي به بازديد شهيد ثالث حاج ملاّمحمدتقي رفتند. پس از طي تعارفات مرسومه، شهيد از شيخ سؤال كرد كه در معاد مذهبِ شما و ملاّصدرا در معاد يكي است. شيخ گفت چنين نيست و مذهب من وَرايِ مذهب ملاّصدراست. شهيد به برادرش حاج محمدعلي گفت: برو كتاب شواهد الرّبوبيّه ملاّصدرا را از كتابخانه بياور. حاج ملاّمحمدعلي كه از تلامذه شيخ احمد بود مسامحه و مسالهه و مصارحه در احضار شواهد الربوبيّه نمود. شهيد گفت: پس مي گوييد مذهب شما در معاد چيست؟ شيخ گفت: من

معاد را جسم هورقليائي مي دانم... پس از آنجا برخاستند و اجتماع مبدّل به افتراق و وفاق مبدل به نفاق شد. در آن روز چون شيخ به مسجد برايِ نماز جماعت رفت، از علما كسي همراه او نرفت و در مسجدش حضور به هم نرسانيد مگر حاج ملاّعبدالوهاب. پس حاجي ملاّعبدالوهاب از شيخ احمد خواهش كرد رساله اي در معاد و اعاده بدن عنصري تأليف نمايند تا رفع شبهه شود. شيخ رساله اي نوشت، ثمري نبخشيد و همهمه تكفير شيخ در قزوين شيوع يافت... دعوت حاكم قزوين شاهزاده ركن الدوله علينقي ميرزا و ترتيب مجلس ضيافتي از علما و شيخ احمد و شهيد ثالث براي رفع نفاق نيز به جايي نرسيد...

مرحوم تنكابني در شرح حال شيخ اكبر كاشف الغطاء استاد حاجي ملاّعبدالوهاب آورده است (29)

در وقتي از اوقات شيخ وارد قزوين شد و در خانه حاج ملاّعبدالوهاب منزل كرد. پس تجّار كاروانسراي شاه استدعا نمودند كه جناب شيخ به بازديد تجّار رفته باشد. پس حاج ملاّعبدالوهاب شيخ را برداشته كه به بازديد ايشان بروند. شيخ با اصحاب و علماء اطياب روانه شدند چون به بازار رسيدند تجّار كاروانسراي شاه به استقبال شيخ شتافتند. چون به كاروانسرا رسيد، در سبقتِ ورود شيخ به حُجراتِ تجّار نزاع در ميانِ تجار شد و هر كس را تمنّاي آن بود كه شيخ اول به منزل او رفته باشد. پس حاج عبدالوهاب منازعه را معروض جناب شيخ داشتند. شيخ در همان جا نشست و گفت: هر كه بيشتر تنخواه مي دهد شيخ اول به منزل او مي رود. پس بعضي از تجّار ظرفي را پر از درهم و دينار ساختند و به خدمت آن بزرگوار آوردند. آن جناب اول فقرا را

خواست و آن وجه را در ميان ايشان تقسيم نمود و از آن پس به منزل ايشان رفت و ايشان را بازديد نمود.

ايضا در سالي كه شيخ (كاشف الغطاء) به قزوين آمدند، به مسجد رفتند. مردم خواهش موعظه نمودند شيخ در مسجد در بالاي منبر رفت و فرمود كه ايّهاالنّاس شما مگر شيعه نيستيد، چرا عقد انقطاع در ميان شما متداول نيست؟ پس فرمود كه تقصير با علماء بَلَد است و چون حاج ملاّعبدالوهاب رئيس علماء قزوين در آن عهد بود شيخ به او خطاب فرمود كه چرا دختر خود را به عقد انقطاع نمي دهي تا مردم رغبت در عقد انقطاع كنند و به تو متابعت نمايند؟

در وفات حاج ملاّعبدالوهاب نوشته است:(30) (31)

مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب قزويني را وفاتي عجيب دست داد. به زيارت نجف رفت و مريض شد، در زمان احتضار گفت: مرا در جنازه بگذاريد و به مرقد مطهّر حضرت امام علي عليه السلام بريد و پس از طواف در مقابل ضريح آن حضرت بگذاريد. بر طبق نظر و دستور او را در جنازه نهادند و به حرم بردند و طواف دادند و برابر ضريح گذاشتند در همان جا وفات يافت. و او بسيار ساعي در ترويج علما و آمر به معروف و به غايت عابد بود و از چهل مجتهد اجازه داشت وليكن به نظر اين قاصر اجتهاد او محل تأمل بود، بلكه مبيِّن العَدَم بود (32)اما رؤوس مسائل فقهيه را خوب ضبط داشت. وقتي روز عيد به ديدنِ او رفتم آن مجلس مملوّ از علما بود. سؤال كردم كه حكمت در زنده بودنِ حضرت عيسي (ع) و نزول و اقتدانمودنِ او حضرت امام عصر (ع) را چيست؟

كسي جواب نگفت. پس گفتم كه شايد حكمتِ لطف باشد، چه حق تعالي مي دانست كه اُمّتِ حضرت عيسي (ع) اكثر خلق روي زمين مي باشند، چه هفت شمسه فرنگ از نمسه (= اُطريش) و فرانسه و انگليس و پروس بلكه روس از ملّت و امّت عيسي مي باشند و اگرچه دينِ آن حضرت را تغيير داده اند، پس از ظهور صاحب الامر (ع) عيسي (ع) نزول مي كند «وَ اِن مِنْ اهل الكتاب الاّ ليؤمنن به قَبْلَ مَوته» و آن جناب را مي شناسند و به واسطه او به حضرت صاحب الامر ايمان مي آورند، اگر چنين نمي شد انكار مي كردند و از تيغ امام عصر (ع) هلاك مي شدند. حاجي مزبور تصديق كرد و گفت شيخ احمد

[احسائي] نيز چنين گفته.

مرحوم شيخ آقابزرگ طهراني در كرام البررة از مرحوم حاج ملاعبدالوهاب و درجه علمي و تأليفات و استادان و آثار خير او به نحو مستوفا سخن گفته است كه ترجمه نوشته ايشان را به تفاريق طي اين مقاله نقل كرديم. اينجا فقط بخشي را كه در ردّ نظر مرحوم تنكابني درباره فقاهت صاحب ترجمه آورده است نقل مي كنيم: (33)

ميرزا محمد تنكابني در قصص العلماء (ص64 از طبع سال 1304 هجري) ذكر او به عباراتي غيرمناسبِ مقام او و با تناقضي غريب كرده است، چه او بر علم وي و عبادتِ او و استحضارش بر مسائل و ترويجش از علما ثنا گفته و سپس در ترجمتِ حالش آورده كه اجتهادش نزد من غيرثابت بلكه ثابت العدم است و بر تأييد گفته خود قصه اي آورده كه اگر صحيح باشد آن قصه گوياي چيزي بر اثبات ادعاي او نيست و چنان كه گذشت او از چهل مجتهد

از فُحول مجتهدان عصر و كبار فقهاي زمان اجازه دارد و همگي آنان او را ستوده اند و گفته كه او اهليت دارد و به اجتهادش تصريح كرده اند و لذا گفته تنكابني چيزي از او كم نمي كند و زياني نمي رساند.

مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب پنج پسر و پنج دختر داشته است. پسران وي: آقاميرزا ابوالقاسم ملاّباشي، آقاميرزا باقر، آقاميرزا هادي، آقاميرزا محمدعلي و حاج ميرزا يوسف است. مرحوم ملاّباشي و آقاميرزا باقر و حاج ميرزا يوسف وصي او بوده اند. و توليّت مسجدالنّبي پس از وي به حاج ميرزا يوسف رسيده و سپس به فرزندش آقاميرزا ابوتراب متولّي و پس از وي به فرزند او مرحوم يوسف آقا و سپس به نواده مرحوم آقاميرزا باقر دكتر محسن شفاهي.

منزل مرحوم صاحب ترجمه كه درِ آن به روي واردين از علما و مجتهدان و مؤمنان باز بوده در محله دارالشفاست واقع در مشرق مسجدالنّبي و مغرب خيابان پيغمبريه و فرزندان و خاندان وي نيز در همان محله اقامت داشته اند جز مرحوم ملاّباشي كه مقيم تهران بوده است. باغ دارالشفا كه تا سالهاي اخير با درختان ميوه اش برجا بود در مجاورت خانه هاي خاندان آن مرحوم قرار داشت. فرزندان حاج ملاّعبدالوهاب گروهي نام خانوادگي «دارالشفائي» و «شفائي» و گروهي عبدالوهّابي و فرزندان ملاّباشي به مناسبت شغل استيفاء پسر آن مرحوم، ميرزا آقاخان مستوفي «مستوفي زاده» را برگزيده اند. پي نوشت :

1- تاريخ گزيده، به تصحيح دكتر نوائي، ص795.

2- همان، ص798. .

3- همان، صص797 و 798.

4- مينودر، ج1، ص539 تا 548.

5- سفرنامه شاردن ترجمه عباسي، ج3 صص35 و 36 و نيز مينودر، ص539.

6- مينودر، ج1 ص539 تا 548.

7- كرام البررة، جزء دوم از

قسم دو؛ طبقات اعلام الشيعه، ص809 تا 813.

8- مكارم الآثار، 5/ ص1736 تا 1741.

9- فوائد الرضويه، ص261.

10- _ معجم رجال الفكر والادب ص348.

11-دَب في النجف (10) از محمدهادي اميني و مينودر مينودر، ج1 ص345، 467، 471، 635، 681، 682.

12- قصص العلماء، چاپ اسلاميه، تهران، ص90 و 93، 113 و 194.

13- برگي از تاريخ قزوين، ص104، 283 و 300.

14- كرام البررة، ص2811.

15- ناسخ التواريخ، بخش قاجاريه، به اهتمام قائم مقامي، تهران 1337 شمسي، ص215 و 216.

16- منقول در كتاب برگي از تاريخ قزوين، ص283 و عكس فرمان و محضر در پايان كتاب، و نيز سند شماره 84 در همان كتاب.

17- كرام البررة، ص810 تا 812. .

18- در محوطه شمال ديوار مصلا روز پنجاهم هر سال (20 ارديبهشت) مردم شهر اجتماع مي كرده اند، گاه براي استمطار و بارانخواهي و گاه طبق سنتي قديم براي گردش. اين مصلا هنگام احداث خط آهن از ميان رفت و احتمالاً آب انبار مورد اشاره هم از ميان رفته باشد. .

19- چون نام مرحوم با كلمه حاج آمده و ايشان در سال 1230 هجري به حج رفته اند بنابراين سالهاي 1205 و 1206 درست نمي تواند باشد.

20- چون نام مرحوم با كلمه حاج آمده و ايشان در سال 1230 هجري به حج رفته اند بنابراين سالهاي 1205 و 1206 درست نمي تواند باشد.

21- كرام البررة، ص810.

22- قصص العلماء، چاپ اسلاميه، ص22 و 23.

23- مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب با خانواده برغانيها وصلت نيز كرده، دختر حاج ملاّصالح برادر شهيد ثالث مرضيه خانم را به عقد ازدواج آميرزا محمدعلي پسر خود _ درآورده است.

24- قصص العلماء ص24. .

25- اين

نقار ظاهرا منبعث از رفتار شهيد ثالث با شيخ احمد احسائي بوده است كه نقل خواهد شد.

26- قصص العلماء ص35 و 42. .

27- قصص العلماء ص35 و 42. .

28- از اين جمله و يكي دو جمله ديگر استنباط مي شود كه نظر مرحوم تنكابني با صاحب ترجمه گاه از حد انصاف فراتر است و به همين مناسبت مرحوم شيخ آقابزرگ موردي را مطرح و رد كرده است كه بدان اشاره خواهد شد.

29- قصص العلماء، ص194. .

30- همان، ص190. .

31- همان، ص93. .

32- رجوع شود به پاسخ شيخ آقابزرگ طهراني به اين نظر در دنبال همين شرح.

33- كرام البررة، ص810. . برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

قمي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوالحسن از اجله علماء و سادات بلده طيبه قم و از تلامذه و شاگردان و دامادهاى مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانين است و مرحوم ميرزا نهايت وثوق را به او داشتند چنانكه بسيارى از حكومات شرعيه را به ايشان رجوع مى فرمود و عالمى ثروتمند و متمول بود كه بسيارى از ارامل و ايتام و بينوايان را تكفل مى فرمود و در آن موقع كه مردم قم نيازمند به آب بودند آب انبار بزرگى در قم جنب ميدان كهنه بنا نمود و بعد از حيوة خود ثلث املاك خود را وقف بر مصارف خير كرده و در سال 1249 وفات نمود و در بقعه جناب زكريا بن آدم مدفون گرديد.

مرحوم ميرزا على اكبر فيض در تاريخ خود گويد: ميرزا ابوطالب قمى الاصل است فضلى باهر و قدسى متكاثر داشت و داماد مرحوم ميرزا ابوالقاسم بوده و ايشان پدر و مادر مرحوم آقاى حاج ميرزا سيد حسين

متولى باشى (بقعه منوره فاطميه معصومه عليهاالسلام) از همان صبيه مرحوم ميرزا بود كتابى دارد به نام سؤال و جواب.

(وف 1249 ق)، عالم امامى. اصل او از قم و از شاگردان و داماد ميرزاى قمى، صاحب «قوانين»، بود. ميرزاى قمى نسبت به ايشان اعتماد فراوان داشت و بسيارى از داوريهاى شرعى را به وى واگذار كرده بود. او عالمى ثروتمند بود و بسيارى از ايتام و بينوايان را تكفل مى نمود. در قم آب انبار بزرگى جنب ميدان كهنه بنا نهاد و وصيت كرد كه ثلث املاك او را وقف مصارف خير كنند. وى در بقعه ى زكريا بن آدم دفن شد. از آثارش: كتاب «سؤال و جواب».[1]

ايشان مالك سه روستاي اطراف قم بنام هاي زنبيل آباد ، فرج باد، و علي آباد بوده كه ثلث هر يك يعني دو دانگ از آنها را براي مصارف خيريه (روضه خاني سيد الشهداء ، زوار فقير كربلا و مشهد و فقراي ارحام واقف ) وقف نموده است . زنبيل آباد فعلا جزء شهر قم بنام بلوار شهيد صدوقي حدود 500 قطعه منزل و مغازه گرديده است و حاجي آباد هم بنام شهر قنوات حدود 70 هكتار اراضي كشاورزي و مسكوني وقف مي باشدعلي آباد جنب مبارك آباد نيز حدود 16 و نيم هكتار از اراضي كشاورزي آن از موقوفات ميرزا ابوطالب مي باشد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون به نقل از متولي موقوفه

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 39 / 13)، گنجينه ى دانشمندان (130 / 1).

كاشاني، حاج محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قبرستان جنت آباد

مساحت اين قبرستان 000 / 220 فوت مربع است. در سال 1909 مرحوم حاج محمد حسن كاشاني 000 / 40 فوت مربع

زمين به عنوان قبرستان ايرانيان خريداري و وقف دفن اموات ايرانيان مقيم پونا كرده و به شماره ي ثبت 211-F در سال 1952 در دفتر اوقاف شهر پونا ثبت شده است. 45 سال پيش انجمن ايرانيان مقيم پونا با جمع آوري كمك مالي از ايرانيان 000 / 180 فوت مربع زمين كنار قبرستان را از دولت مهاراجه ي وقت پونا خريداري و به قبرستان اضافه مي كنند. قبرستان محصور در پادگان ارتش پونا است و با دو قبرستان ديگر يكي قبرستان مسيحيان و ديگري قبرستان بهائيان به ترتيب همجوار است. اين قبرستان در جاده ي شولاپور (جاده ي حيدر آباد) كه يكي از مناطق معروف شهر پونا است قرار دارد. حدود 40 سال پيش ارتش هند به بهانه ي گسترش پادگان درخواست خريد قسمتي از قبرستان را براي الحاق به پادگان كرد كه انجمن موافقت نكرد و ارتش به دادگستري پونا شكايت كرد كه در نتيجه ي فعاليت انجمن و به همت مؤمنين اهل تسنن پونا دادگاه به نفع انجمن رأي داد.

سال گذشته عده اي هندي به پشتيباني يكي از سركرده هاي پونا خواستند قسمتي از زمين قبرستان را تصرف كنند و همزمان اين كار را در مورد قبرستان مسيحيان نيز انجام دادند كه با تلاش انجمن و شكايت به دادگاه پونا رأي به خلع يد از متصرفين صادر شد و دادگاه آنان را محكوم كرد ولي بخشي از زمين قبرستان مسيحيان به دليل عدم مقابله و پيگيري از سوي متوليان آن قبرستان به تصرف گروهي از هندويان در آمد. سال گذشته انجمن ايرانيان مقيم پونا اقدام به حصاركشي كامل اطراف قبرستان كردند.

شايان ذكر است قبرستان مسيحيان پونا كه در كنار قبرستان ايرانيان

قرار دارد حدود 200 سال قدمت تاريخي دارد.

ضمنا آرامگاه فرزندان مرحوم كاشاني و همسر ايشان در قبرستان جنت آباد پونا قرار دارد. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

كاظمي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

انجمن اتحاد ايرانيان مقيم حيدر آباد

اين انجمن 50 سال پيش به منظور حفظ سنتها و ارزشهاي ايراني و كمك به ايرانيان مقيم حيدر آباد تأسيس شد و هر سه سال يكبار انتخابات آن انجام مي گيرد.

اعضاي اين انجمن عبارتند از محمدرضا كاظمي، غلامعلي رشتي و محمد باقر دهقاني.

انجمن اتحاد ايرانيان مقيم حيدر آباد 43 سال پيش هزار مترمربع زمين (با جمع آوري پول از ايرانيان مقيم) خريداري و يك حسينيه و كتابخانه به نام حسينيه ي ايرانيان مقيم حيدر آباد احداث كردند و سند آن به نام حسينيه ثبت شد و 18 سال پيش نيز 700 مترمربع زمين جنب حسينيه را خريدند و به حسينيه ملحق كردند و در آن 8 واحد مسكوني ساختند و اجاره دادند و عايدات آن را صرف امور خيريه و حسينيه مي كنند. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

كربلايي محمدخان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينيه ي كربلايي محمدخان

حسينيه كربلايي محمدخان بزرگترين حسينيه ي كلكته است. اين حسينيه در منطقه ي گل تولا (امام باره) واقع است و 150 سال پيش توسط مرحوم حاج كربلايي محمدخان يكي از شيرازي هاي مقيم كلكته به عنوان حسينيه وقف ايرانيان شده است.

مساحت آن حدود 1,500 متر مربع و داراي 50 باب مغازه است كه در دست مستأجرين قديمي قرار دارد و بدين جهت اجاره ي بسيار كمي دريافت مي شود. در حال حاضر متولي اين موقوفه حاج حسن شيرازي است. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

مافي، حسين قلي خان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جورچ پ. چرچيل در كتاب فرهنگ رجال قاجار، نظام السلطنه مافي را اين گونه معرفي مي كند: «حسين قلي خان مافي در سال 1833 ميلادي برابر با 1212 ه. ش متولد شد، وي فرزند شريف خان قزويني بود. حسين قلي خان در جواني به دستگاه مراد ميرزا حسام السلطنه پيوست و در مقام منشي خصوصي والي فارس همراه او به شيراز رفت. وي در سال 1875 ميلادي (برابر 1236 ه. ش) از طرف حسام السلطنه به حكومت بنادر خليج فارس و عربستان منصوب شد و سه سال بعد در معيت شاهزاده به خراسان رفت. حسين قلي خان در سال 1892 ميلادي كه نصرت الدين شاه ميرزا سالار السلطنه از طرف ناصرالدين شاه به حكومت فارس منصوب شد، در مقام پيشكار وي، مجددا به فارس رفت و پس از برقراري امنيت در آن خطه موفق به كسب لقب «نظام السلطنه» گرديد و لقب قبلي وي يعني «سعدالملك» به برادر كهترش محمدحسن خان اعطا شد.

حسين قلي خان در سال 1894 ميلادي به حكومت عربستان و لرستان منصوب گرديد. وي مدتي بعد به علت بي احترامي به سرپرستي

سايكس نماينده ي سياسي دولت پادشاه انگليس از سمت خود بركنار گرديد و دولت ايران متعهد شد كه مدت پنج سال از انتخاب نظام السلطنه به مشاغل رسمي در سراسر قلمرو ايران خودداري ورزد، ليكن به علت نياز مظفرالدين شاه به خدمت وي و درخواست حكومت ايران، دولت پادشاه انگليس با بازگشت به خدمات نظام السلطنه به شرط عدم اعزام وي به جنوب يا هر ناحيه اي از خاك ايران كه بتواند به امر تجارت انگليس لطمه وارد سازد، موافقت نمود. در نتيجه پس از موافقت دولت ايران با شرط مذكور، نظام السلطنه به سمت وزير عدليه و تجارت منصوب و در تهران مشغول به كار شد. وي در سال 1899 ميلادي به جاي حسن علي خان امير نظام گروسي به سمت پيشكار محمد علي ميرزا وليعهد در تبريز منصوب گرديد و تا سال 1901 عهده دار آن مقام بود.

نظام السلطنه در ماه مارس 1907 ميلادي يعني زماني كه به حكومت اصفهان منصوب شد در تهران بود و در ماه مه همان سال جهت برقراري نظم و آرامش به فارس اعزام گرديد. وي در دسامبر 1907 ميلادي به تهران بازگشت و در بيستم ماه مذكور به وزارت ماليه منصور شد .

همچنين در كتاب تاريخ معاصر ايران نشر وزارت آموزش و پرورش اين گونه از نظام السلطنه مافي ياد مي شود: «در آغاز جنگ جهاني اول و براي مقاومت در برابر اشغالگران، جناح هايي از رهبران سياسي - مذهبي كه روسيه و انگلستان را دشمن اصلي مردم مي دانستند، با تبليغاتي كه از ناحيه ي عثماني براي اتحاد دنياي اسلام در اين زمان انجام مي گرفت؛ از تهران به سوي قم و سپس كرمانشاه حركت

كردند و در آنجا دولتي موقت به رهبري نظام السلطنه مافي تشكيل دادند، اما نتوانستندكاري از پيش ببرند .

حسينقلي خان نظام السلطنه در وصيت نامه ي خود درباره ي وقف اراضي جراحي مي گويد:

«... سه دانگ اراضي جراحي واقع در محال عربستان را به موجب ورقه ي حبس نامه ي جداگانه... حبس شرعي فرموده اند تا به مصارف خيرات و مبرات مقرره به شرحي كه در ورقه ي حبس نامه مسطور شده، منظور شود.»

چنين به نظر مي رسد كه انجام مابقي امور وقف به دختر وي و متوليه ي وقف واگذار شده و بتول مافي السلطنه وقف نامه را تنظيم كرده است.

همچنين در توليت نامه كه به تأييد چند شاهد به نام هاي محمدحسن الطهراني،

محمدحسين تربيت، محمد حسين و يك نفر ديگر كه دقيقا مشخص نيست، ممهور به مهر شده است و وضعيت وقف توضيح داده شده است.

همچنين متن مصالح به اين شرح است:

«براساس مصالحه ي مورخ 3 شوال المكرم 1321

جنوبي به فلاحيه

شمالي به رامهرمز

غربي به اهواز

شرقي به اهواز و هنديجان

چون ناحيه ي جراحي واقع در عربستان كه محدود است به حدود اربعه ي مسطوره ي ذيل از جمله خالصجات ديوان اعلي بوده است كه به شرح فرمان مهر ملعال مبارك به عنوان به ملكيت ابدي واگذار و مرحمت شده بود به حضرت مستطاب اسعد اشرف افخم اعظم آقاي حسين قلي خان نظام السلطنه دام اقباله العالي و حضرت مستطاب معظم مالك و متصرف بوده اند، به ملاحظه ي كمال احتياط و دينداري و اين كه خواستند رفع شبهه نموده واقعه تحصيل فرموده باشد، درصدد برآمدند كه از طرف اولياي شريعت مقدسه كه در زمان غيبت ولي الله اعظم صلوات الله عليه و ارواح العالمين له

الفداء نواب آن حضرت مي باشند، انتقالي شرعي شود به ايشان كه ملك مباح شرعي ايشان باشد. از داعي خواستار شدند لهذا داعي اجابة... و با اجماع كافه ي شرايط صحت و شريعت مصالحه ي صحيحه ي اسلاميه نمودم با حضرت مستطاب اجل معظم دام اقباله العالي تمامة ناحيه ي مسطوره را توابع شريعه و لواحقة العرفيه به همان قسم كه مالك و متصرف بوده اند، من غير اخراج شيي ء... كه تماما و كمالا اخذ و قبض گرديده است و صيغه ي مصالحه صحيحه ي شرعيه كما هو المقرر جاري شد و شرايط صحت و شرعيت در آن مرعي گرديد عليهذا... ناحية مسطورة بتوابعها الشرعية و لواحقها العرفية حق صد و ملك طلق مباح شرعي حضرت مستطاب معظم ادام الله اقباله العالي و له التصرف فيها علي طبق... و كان وقوع ذلك في تاريخ 3 شهر شوال المكرم 1321 يوشاقان ايل»

همچنين وصيت نامه ي اصلي به صورت كتابچه است كه در دسترس نيست و قسمتي از وصيت نامه به اين شرح است: «... فقط چيزي كه مستثني مي شود، سه دانگ بلوك جراحي واقع در عربستان و نيم دانگ قريه و جرندق واقعه در قزوين است؛ به اين معنا كه سه دانگ جراحي را براي مصارف خيرات و مبرات خودم معين كردم و مصارف آن را هم به اين ترتيب معمول دادند، مادامي كه راه حجاز تمام نشده است، تمام عايدات كه مال الاجاره جراحي در... است و اين وجه را جناب معزالسلطنه در ماءخذ سالي هزار و چهارصد تومان قهرا نمي افزايد اگر خداوند تفضل مي فرمود تمام حاصل و عايدات آن را بعد از وضع سالي دويست تومان حق توليت سال به سال مرتبا برسانند كه

به مصرف راه حجاز برسانند و هر وقتي هم كه راه حجاز به اتمام رسيد، عايدات آن را به چهار قسمت منقسم دارند بدين شرح كه يك قسمت صرف مخارج اطفال و ايتام بي كفيل شود كه در مدارس تحصيل بنمايند، مشروط بر آن كه علوم و... جديده را نيز متصدي تحصيل باشند و قسمت ديگر صرف مرضاي مسلمين بشود كه در مريضخانه باشند و سهم ديگر بالمناصفه صرف تعمير پل هايي كه باني و مالك معلومي ندارد و تسطيح طرق و شوارع صرف شود، در هر نقطه و به هر ترتيبي كه اوصياي متن صلاح بدانند و راحت عمومي فراهم شود و هر گاه در يك وقتي كه از ارقاب و ارحام من به واسطه ي علت مزاج كه قادر به كسب معاش نمي شوند و مبتلا به فقر و فاقه باشند، آن دو قسمتي كه براي تعمير پل ها و تسطيح راه معين مي شود، به آن ها برسانند كه معاش نمايند و...». برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

مشير، ميرزا احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از ميرزا احمد مشير يكي از رجال دولت قاجاريه موقوفات زيادي برجاي مانده است. وي در دولت قاجاريه مناصب متعددي داشته و وزير خزانه مظفرالدين شاه بوده است. سرگذشت و يا مناصب وي در بسياري از آثار دوران قاجار از جمله المآثر و الآثار ديده مي شود. مرحوم حسين محبوبي اردكاني در تعليقات المآثر و الآثار درباره وي نوشته است:(1)مشيرالسلطنه، ميرزا احمد، برادر ميرزا محمودخان مازندراني مديرالدوله، كه به سعي برادر در 1275 وارد دستگاه عزيزخان مكري شد و چون خوشنويس بود، منشي باشي وي گشت. در 1284 كه سردار كل، يعني عزيزخان مكري، به طهران احضار شد، ميرزا احمد كه با ميرزا

رضاي صديق الدوله... همشهري و دوست بود به وسيله او منشي باشي وليعهد شد... در اواسط 1297 پيشكار وليعهد شد؛ ولي با ايجاد غائله شيخ عبدالله كه او را هم در آن مسؤوليتي بود، مغضوب شد. دوران مغضوبيت او چندان طولي نكشيد؛ زيرا داماد ميرزا عباس خان قوام الدوله شد به خواهر او، و قوام الدوله پشتيبان وي گشت و لقب مشيرالسلطنه براي او گرفت و او را حكمران گيلان كرد؛ چه، از وضع آنجا اطلاع داشت و يك سال پيش به مميزي ماليات بدانجا رفته بود.

دستگاه حاكمه قاجار او را محترم مي داشتند و پس از مشروطيت هم چهار بار رئيس الوزراء و وزير داخله شد و در كابينه دوم او بود كه محمدعلي شاه مجلس را به توپ بست...

در 1329 كه سوار كالسكه از سنگلج مي گذشت، چند تن از مجاهدين تيري به سوي او انداختند و او مجروح شد و اندكي بعد درگذشت.

وي مردي بود خوش خط، ساده دل، نسبتا آرام و خير. مدرسه اي در طهران ساخته است با مسجدي. و كتبي به خرج خود نيز چاپ كرده است. يكي از موقوفات او كه معرف خوش سليقگي اوست، موقوفه «عزاب عرب» است كه از حاصل آن، همه ساله عده اي از جوانان بي زن عرب نخاوله را زن بدهند.

ملك موقوفه او، قريه اي است در شهريار، و صدراعظم وقت را متولي قرار داده است. (خاطرات و خطرات، چاپ دوم، ص 375)(2).

البته در وقف نامه هايي كه در پي مي آيد، سخني از موقوفه عزاب عرب به منظور تزويج جوانان عرب نخاوله نيست.

آنچه هست اينكه يك سهم از عوايد موقوفه را «به سادات حسيني ساكن مدينه طيبه كه معروف به نخاوله اند بدهند». به هر

حال، وي اموال زيادي وقف كرده و در سال 1318 قمري وقف نامه آنها نوشته شده و يكي از علماي بزرگ تهران در آن روزگار، به سال 1318 و 1319 قمري گواهي به صحت وقف داده و آن را تأييد كرده است. آن گاه وقف نامه همه موقوفات وي تا آن تاريخ را يحيي بن محمد باقر تفرشي مقب به كاتب همايون استنساخ كرده و در حدود سال 1320 ق در پايان كتاب المعتبر تأليف محقق حلي (قدس سره) (م 676) چاپ سنگي شده است. آنچه در پي مي آيد مشروح موقوفات وي تا تاريخ ياد شده است و دانسته نيست كه آيا پس از اين هنگام هم وي، مالي را وقف كرده است يا نه؟

مشروح موقوفات ميرزا احمد مشير

بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين

الحمدلله الواقف علي السرائر و الضمائر و صلي الله علي محمد و آله الأطهار.

اما بعد، چون جناب مستطاب شمس فلك جلالت، و بدر آسمان رفعت و عظمت و نبالت، الأجل الأمجد الأرفع الأفخم آقاي ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه و وزير خزانه مباركه (دام مجده العالي) از قديم و حديث به شرحي كه مسطور مي شود در محضر مبارك امناء شرع مطاع، چند فقره - به وجه شرعي قربة الي الله و طلبا لمرضاته - املاك ابتياعي متصرفي خود را بر مصارف مقرره وقف فرموده بوده، محض نشر و جامعيت تمام امر فرمودند كه تمام وقف نامه ها در يك كتابچه تحرير شود كه جامع همه نسخ وقف باشد و به اين واسطه موقوفات مسطوره محفوظ و در يك مجلد به طور سهل منظور باشد (حسب الأمر اطاعت شد).

صورت وقف سابق به شرح پنج

نسخه مسجله به سجلات شريف اجلاء علماء اعلام دارالخلافه طهران (أدام الله ظلهم العالي)

هو الواقف

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين حمدا لا ينبغي الا لرضاه، والصلاة والسلام علي خير خلقه و أشرف بريته محمد (صلي الله عليه و آله اجمعين) أئمة الهدي و سادات الوري و شفعاء يوم الجزاء.

فبعد، بر الواح صافيه عارجين معارج تحقيق و اعتبار، هويدا و آشكار است كه نظر به مضمون بلاغت مشحون «الدنيا مزرعة الاخرة» بر هر مكلفي لازم و متحتم است كه به مفاد تبيان معجز بيان آيه وافي هدايت (و ما تقدموا لأنفسكم من خير تجدوه عندالله هو خيرا و أعظم أجرا) (3) براي رستگاري يوم محشر و فزع اكبر از اعمال صالحات ذخيره در نزد پروردگار داشته باشد و بعد از اداء فرائض، وقف املاك و مستغلات از جمله خيرات جاريه و اشرف طاعات است.

لهذا جناب جلالت مآب، شوكت و جلالت نصاب، قواما للمجد و العز و الاقبال، و شمسا لسماء الرفعة و الاجلال، الأجل الأفخم آقاي ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه (دام مجده العالي قربة الي الله و طلبا لمرضاته) وقف صحيح مؤبد و حبس صريح مخلد شرعي اسلامي فرمودند تمامي و همگي كل شش دانگ يك كاروان سراي متصرفي خود را و تمام شش دانگ يك باب حمام ملكي مخصوص جديدالبناء خود را به انضمام يك قطعه زمين كه تماما متصلند به يكديگر واقعه در شهر جديد ناصره در خيابان دروازه ي گمرك كه محدودند به حدود رابعه ذيل، و في محله در كمال اشتهار است، با جميع ملحقات و منضمات و متفرعات شرعيه آن:

حد شرقا به باغچه و خانه استاد اسمعيل مقني باشي؛ حد

غربا به چالحوض حمام بزرگ خود واقف معظم؛ حد جنوبا به خانه آقا سيد علي قناد؛ حد شمالا به خانه ميرزا محمدعلي نوكر درب اندرون شاه مرحوم.

از حجرات و فضا و طويله و بهاربند و ساير مايتعلق به كاروان سراي مزبور و هكذا از بينه و حياط كرم و تون و مدفع هرزآب و ساير ما يتعلق بها و ينسب اليها آنچه را به املاك مزبوره خواننده و شناسند عرصة و اعيانا بدون استثناء شيئي از آنها مما يسمي تابعا و ملحقا، تمامي را بر مصارف تعزيه داري حضرت سيدالشهدا (ارواحنا فداه) و ساير ائمه هدي و اولاد و اصحاب ايشان و ذكر مناقب انبياء خاصه ختم پيغمبران صلي الله عليه و آله و مثالب اعداي ايشان به اين طريق كه همه ساله آنچه از منابع موقوفه عايد شود اولا تعميرات عين موقوفه را مقدم دارند كه اصلا عين موقوفه مندرس و ضايع و معطل نماند و هميشه دائر و آباد نگاه دارند و آنچه باقي مي ماند يك عشر حق متولي و ناظر است بالمناصفه بعد از زمان توليت خود جناب واقف معزي اليه (أطال الله بقاه) و در زمان توليت خود واقف فقط همان مخارج تعميرات لازمه عين موقوفه بايد اخراج شود لاغير. و آنچه باقي مي ماند صرف مطلق مصارف تعزيه داري به هر قسم كه متولي و ناظر صلاح دانند در هر زمان و هر مكان و هر قسم كه به نظر خوش آيد و اقرب به ثواب و رضاي خداوند متعال باشد از اطعام مجلس تعزيه و چاي و غليان و تدارك آلات و ادوات تعزيه داري از پوش(4)و تجير (5)و پرده و غليان و

فرش و چراغ و هر نحو كه مصلحت اقتضا كند و هكذا اجرت روضه خوان و انعام به مباشرين و خدام مجلس تعزيه و غير ما ذكر كه صلاح دانند صرف نمايند.

و توليت، مادام حيات جناب واقف معزي اليه (أدام الله عمره و شوكته) با خود ايشان است و ناظري در زمان توليت خود ايشان معين نشده، و بعد از ايشان در صورتي كه اولادي از ايشان موجود شده باشد، توليت عين موقوفه با اكبر ارشد ايشان خواهد بود ذكورا أم اناثا با تقدم ذكور بر اناث؛ اگر چه ذكور از اناث باشد، و تقدم بطن اول بر ثاني نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن، با نظارت و صواب ديد مجتهد جامع الشرائط دارالخلافه، و با تعدد مراعات اعلم و اورع نمايند و بدون

استحضار و صواب ديد ناظر در هر زمان حق مداخله از براي متولي نمي باشد.

والعياذ بالله در صورت فقدان اولاد و انقراض ايشان مطلقا، توليت مفوض است به شخص اول وزير اعظم دولت عليه ايران، و در صورتي كه وزراء متعدد و لقب صدرات در اشخاص دولت نباشد، هركس اقرب به سلطان - و مجاري كليه امور به دست[با] كفايت [او] - و محل مراحم خاصه شاهنشاهي است، او متولي خواهد بود.

و نظارت مفوض است به عالم مجتهد جامع الشرائط دارالخلافه طهران دائما و يك عشر حق التولية و حق النظارة حق متولي و ناظر است بالمناصفة.

و صيغه وقف جاري و اقباض توليتي و حكومتي در آن مرعي گرديد: (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه)(6).

في 25 شهر جمادي الآخرة سنة 1318.

توضيحا مسطور مي شود كه در سابق پنج نسخه وقف نامه مزبوره

صحيحه به اوراق متعدده مسطوره شده و اجلاء علماء اعلام دارالخلافه كه اين صحيفه صحيحه را نيز مزين مي فرمايند مزين فرموده اند.

محض انتشار وقفيت و تكرار نسخه و در يك كتابچه جمع شدن جميع اوقاف و خيرات جناب مستطاب معظم نسخه ي ششم وقف نامه مزبوره مسطور شد.

صورت التزاماتي كه جناب مستطاب اجل اكرم افخم آقاي مشيرالسلطنه و وزير خزانه (دام مجده العالي) به نذور و عهد و يمين در تاريخ 25 شهر جمادي الآخرة سنه 1318 در محضر اجلاء علماء اعلام فرموده اند و بر خودشان واجب نمودند كه عمل فرمايند:

هو الله سبحانه

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله (الذي خلق الموت و الحيوة ليبلوكم أيكم أحسن عملا)(7).

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين المعصومين الأنجبين المكرمين

فبعد، چون جناب جلالت مآب عمدة الأمناء العظام، قواما للمجد و العز و الاقبال، شمسا لسماء الرفعة و الاجلال، الأجل الأمجد آقا ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه (دام اقباله العالي) به توسط استعداد ذاتي تحصيل مقامات عاليه حق شناسي فرموده اند و عيش ابدي سرمدي ما لا عين رأت و لا أذن سمعت را نصب العين فرموده و به مفاد آيه كريمه (و سارعوا الي مغفرة من ربكم) (8) گوي مساعدت و مسابقت و مسارعت از همگنان ربوده و همواره در مورد توسل به اهل بيت طهارت (عليهم صلوات الله و سلامه) بذل جهد نموده و پيوسته به ميامن مراحم داور و بركات انتساب به خاندان حضرت خيرالبشر (عليه صلوات الملك الاكبر) مؤيد به تأييدات و موفق به توفيقات خداوندي گرديده و به شرح نسخ متعدده كه مسجله به سجل و مختومه به خاتم شريف علماء اعلام مي باشد، تمامي كل شش دانگ كاروان سراي ملكي

خودش و شش دانگ حمام جديدالبناي ملكي متصرفي خودشان را با قطعه زميني كه متصل است به آنها در خيابان دروازه گمرك دارالخلافه طهران بر مصارف تعزيه داري حضرت مولي الكونين ابي عبدالله الحسين و اولاد طاهرين و اصحاب او (عليه و عليهم الصلوة و السلام) وقف فرموده اند، در اين اوقاف نيز خواستند كه بر وجه اتم و اكمل در مقام خيرات جاريات كه افضل طاعات و عبادات است برآيند تا بركات مستمرا جاري و ساري بوده، در (يوم لا ينفع مال و لا بنون) (9)، ذخيره

روز درماندگي باشد. تمهيدا لهذا المقال با حضور امناء شرع مطاع، بالاراده و الاختيار به نذر و عهد و يمين به وجه شرعي بر خود واجب و لازم فرمودند كه معادل مبلغ سي هزار تومان وجه ريال جديدالضرب يك مثقال وزن، از مال خودشان را ملكي بخرند، يا در املاك متصرفي خودشان معادل وجه را به تصديق اهل خبرت معين نموده و قيمت كرده، بر مصارف مقرره ذيل به وجه شرعي وقف مؤبد و حبس مخلد فرمايند، و توليت را با نفس شريف خود قرار دهند و در زمان حيات خود كه متولي مي باشند، محتاج به نظر ناظري نمي باشد و بعد از ارتحال خودشان (أطال الله عمره و شوكته) توليت را تفويض به شخص اول و وزير اعظم كه اقرب به سلطان ايران و مجاري كليه امور دولت عليه ايران در كف كفايت او باشد نمايند، و نظارت را به عالم و مجتهد جامع الشرائط دارالخلافه مفوض فرمايند.

و بعد از وضع مخارج لازمه عين موقوفه، به شرح ذيل، يك عشر از منافع را حق التولية و النظارة قرار بدهند و در

صورتي كه خودشان اقدام به اين عمل نفرمايند، مختارند كه وصي تعيين نموده تا اقدام به اين عمل كند و تعيين ملكي كه معادل با مبلغ مزبور باشد نمايد و وقف كند بر مصارف مقرره ذيل، و توليت را با شخص اول و نظارت را با عالم مجتهد دارالخلافه به ترتيب مزبور فوق قرار بدهد و همه ساله آنچه از منافع عين موقوفه عايد شود اولا، مخارج تعميرات لازمه عين موقوفه را مقدم داشته كه هميشه املاك موقوفه دائر و آباد باشد و ثانيا، يك عشر از بقيه منافع را حق التولية و النظارة منظور نموده كه بالمناصفه حق متولي و ناظر باشد و مابقي آنچه مي شود بيست سهم نموده بالسوية: چهار سهم آن بايد در مصارف تعزيه داري سيدالشهدا و ائمه هدي و اولاد و اصحاب ايشان و انبيا و اوليا (صلوات الله و سلامه عليهم) و مناقب ايشان و مثالب اعداي ايشان صرف شود؛ به هر نحو و هر قسم كه متولي و ناظر صلاح دانند. در هر زمان و هر مكان به نوع اطلاق كه اقرب به صواب و تقرب به ارواح مطهره ائمه أنام (ارواح العالمين لهم الفدا) بوده باشد و شانزده سهم ديگر را به مصارف دوازده قلم ذيل علي حسب تسهيمهم صرف نمايند. و اين سهام به همين قسم كه نوشته مي شود، الي الابد بايد صرف شود و در صورتي كه بعضي از اين مصارف كه مخارج آنها به تدريج بي فايده و محتاج كلي باشد [كذا]، از قبيل تعمير قنوات بايره و مساجد و پل ها و طبع كتب علميه، متولي و ناظر مختار مي باشند، كه اين نوع از مصارف را مقدم دارند

بر ساير مصارف؛ غير سهم تعزيه داري كه همه ساله بايد صرف شود و به طور اتم و اكمل صرف در آن مصرف نموده، و مصارف ديگر را تعطيل نمايند و ملاحظه سهام بقيه مصارف را نموده، در سنوات بعد تدارك نمايند تا تعديل شود و صيغه وقف املاك را در محضر امناء شرع جاري نموده:

دو سهم، در صورتي كه در ارحام جناب جلالت مآب معزي اليه فقير و مستحق باشد، به ايشان؛ و الا به مطلق مستحقين داده شود؛

يك سهم، به مصارف روشنايي بقاع ائمه هدي (سلام الله عليهم) صرف نمايند؛ به هر نحو كه صلاح دانند؛

يك سهم، مصارف تجهيز اموات مسلمين صرف نمايند؛ به هر طريق كه متولي و ناظر هر زمان صلاح دانند؛

يك سهم، به جهت روشنايي و فرش مساجد صرف نمايند؛ در هر محل و هر قسم صلاح دانند؛

يك سهم، به فقراء زوار قبور ائمه انام (سلام الله عليم) بدهند؛ به هر نحو صلاح دانند؛

يك سهم، به سادات حسيني ساكن مدينه ي طيبه كه معروف به نخاوله اند بدهند؛

دو سهم، كتب علميه از فقه و اصول و تفسير و حديث خريده يا اينكه كتاب كثيرالمنفعة به طبع رسانيده، مجانا به اهل علم بدهند؛

سه سهم، در تعمير پل هاي خراب و مساجد و مدارس كه موقوفه ندارند و كاروان سراها كه در محل عبور مسلمين است يا قنوات وقفي كه متولي ندارد صرف نمايند؛

يك سهم، به فقراء سادات بدهند، به هر نحو و هر قسم كه متولي و ناظر صلاح دانند؛

يك سهم، به فقراي غير سادات از اهل علم بدهند، به هر نحو صلاح دانند؛

يك سهم، در

ماه مبارك رمضان به جهت قرائت قرآن به قاري از اهل علم بدهند، به جهت اموات؛

يك سهم، در ماه مبارك رمضان خاصه در ليالي قدر، صرف افطار و اطعام فقراء و محتاجين نمايند؛

به نسخ متعدده نويسانيده كه در نهايت وضوح و اشتهار باشد و جناب جلالت مآب آقاي معزي اليه (أدام الله عمره) تمامي مراتب مزبوره را به صيغه عهد و نذر و يمين بر خود واجب نموده، به ترتيب شريعت مقدسه نبوي صلي الله عليه و آله و سلم كه عمل نمايند (وفقه الله لتحصيل مرضاته و التجنب من موجبات سخطه بمحمد و آله الأطهار).

وقع و جري ذلك في 25 شهر جمادي الآخرة سنة 1318.

بسم الله خير الأسماء

بحمدالله و حسن توفيقه حال تحرير، كه يوم چهاردهم شهر صفر الخير 1318 مي باشد، با كمال شوكت و جلالت و رفعت و صحت و سلامت مزاج با اعتقاد راسخ، در محضر مبارك امناء شرع، در مقام اتيان به عمل واجب خود به نذر و عهد و يمين برآمدند و تمامي شش دانگ مجاري المياه دو رشته قنات و شش دانگ اراضي صحرا و تمام باغات و مختصي اربابي و طاحونه ي جديد البناي ملكي خودشان را در قريه ي وجه آباد كه از قراء معروفه شهريار است و در سه فرسخ و نيم دارالخلافه تقريبا واقع است و متصرفي خودشان است و فعلا به تصديق جمعي از اهل خبرت قيمت حاليه قريه مزبوره زياده از سي هزار تومان وجه عهد و نذر است، به همان ترتيب كه به شرح قبالجات معتبره ابتياع نموده اند و چند سال است كه در قنوات و آبادي قريه مزبوره و كثرت زراعت

و رعيت قريه مزبوره سعي وافي نموده و مخارج كلي متحمل شده اند و فعلا در كمال آبادي و از غايت اشتهار مستغني از تحديد و توصيف مي باشد، به همان ترتيب كه فعلا مالك بودند و متصرف، تمامي را بدون استثناء شيئي از آنها قربة الي الله و طلبا لمرضاته از بابت وجهي كه به نذر و عهد يمين بر ايشان واجب شده بود، وقف مؤبد صحيح شرعي و حبس مخلد اسلامي نمودند بر مصارف مقرره مفصله در نوشته نذر و عهد كه در ورق قبل مسطور شده، كه بعد از وضع مصارف لازمه، در زمان توليت خود جناب واقف معظم (أطال الله بقاه) و در زمان توليت متولي هاي بعد كه در ذيل مسطور مي شود و مفصلا در نوشته نذر نيز مسطور شده، بعد از مصارف لازمه ي عين موقوفه و اخراج يك عشر حق التولية و حق النظارة، بقيه ي عايدي بايد به بيست سهم مساوي قسمت شود و چهار سهم صرف تعزيه داري به شرحي كه مسطور شده همه ساله بايد صرف شود. و شانزده سهم باقي، به همان تفصيل كه در ذيل - كه در ده قلم در ورق سابق - مسطور شده، صرف نمايند به همان ترتيب و تفصيل كه در ورق قبل مسطور شده، و بر طبق آن به نذر و عهد شرعي بر خود واجب نموده بودند، و صيغه وقف جامعة لجميع شرائط الصحة و الشرعية جاري، و شرائط صحت و شرعيت از قبض و اقباض توليي و حكومتي در آن مرعي گرديد. و حسب المسطور مادام عمره (أطال الله بقاه)، توليت وقف مسطور با خود جناب واقف معظم، و در زمان توليت خودشان ناظري

مقرر نشده، و بعد توليت وقف راجع است به شخص اول و وزير اعظم كه از همه كس اقرب به أعلي حضرت اقدس همايون شاهنشاه ايران باشد، و در هر زمان به شرح سابق نظارت با مجتهد مسلم دارالخلافه، و در زمان توليت و نظارت ايشان يك عشر حق التولية مقرر است؛ لكن در زمان توليت خود واقف معظم حق التوليه مقرر نمي باشد.

فصارت القرية المزبورة وقفا صحيحا دائما و حبسا مخلدا أبديا الي أن يرث الله الارض و من عليها.

توضيحا لما رقم اينكه موقوفه مزبوره از حال تحرير لغايت پانزده سال تمام هلالي متوالي مسلوب المنفعه وقف شده و حين وقوع الوقف جناب مستطاب واقف معظم مالك منافع قريه مزبوره در مدت پانزده سال مزبور نبودند. و بعد وقوع الوقف بترتيب [بالترتيب] المسطور مجددا لغرض الصحيح الشرعي منافع پانزده ساله ي قريه ي مزبوره به وجه شرعي منتقل شد از مالك منفعت به خود جناب واقف معظم (دام اقباله). بنابراين منافع قريه ي مزبوره در مدت پانزده سال شمسي كه عبارت از برداشت پانزده محصول تمام شتوي و صيفي كه از جمله پانزده سال است محصول شتوي و صيفي عايدي هذه السنة (سيچقان نيل خيريت تحويل).

اگرچه جناب معظم در هر سالي زياده از عايد قريه ي مزبوره در مصارف خيريه صرف مي نمايند، منافع پانزده ساله مختص خودشان شد؛ به اين ترتيب كه به هر نحو بخواهند صرف نمايند، و بالارادة و الاختيار به وجه شرعي انشاء وصيت فرمودند. جناب واقف معظم، كه چنان كه خدا نخواسته ارتحال ايشان قبل از پانزده سال بشود، وصي شرعي ايشان منافع بقيه مدت پانزده سال قريه ي مزبوره را از بابت ثلث استيفا نموده و به همان

ترتيب بيست سهم مقرره در وقف همه ساله صرف نمايد. و ثواب آن عايد روزگار واقف موصي معظم باشد و بعد از انقضاء مدت پانزده سال جناب واقف معظم بتا بايد به وقف مسطور عمل نمايد. و بعد از عمر طبيعي ايشان متولي هاي ايشان در زمان بعد به استصواب ناظر بايد به وقفيت عمل كنند: (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه) (10) و كان وقوع ذلك في 14 شهر صفر الخير سنة 1318 مطابق سيچقان ئيل خيريت تحويل.

توضيح ثاني آنكه دو قنات مختصي به خود جناب مستطاب معظم (دام اقباله) در وقف نامه مسطور شده از بابت عدم اطلاع محرر اين اوراق بوده مخفي نماناد كه قنوات قريه ي مزبوره پنج رشته است كه دو رشته قنات مختص به جناب مستطاب واقف معظم مي باشد و سه رشته قنات به شرح نوشتجات و اسناد و قبالجات معتبره فيمابين ايشان و رعاياي وجه آباد مشترك و آنچه را كه جناب مستطاب معظم مختصا و مشتركا در قريه ي مزبوره مالك و متصرف بوده اند، به وجه شرعي وقف نموده اند. بنابراين مجاري المياه دو رشته قنات مختصي و سهام متصرفي ايشان در سه رشته ديگر تماما وقف است وقفا صحيحا شرعيا بتاريخ فوق.

توضيحا مسطور مي شود كه منافع پانزده ساله موقوفه مسطوره به شرحي كه در متن مسطور شده دخلي به وقف ندارد، مختص به خود جناب مستطاب واقف معظم است.

بسم الله الرحمن الرحيم

حبذا، كساني كه به مفاد آيه كريمه (مثل الذين ينفقون أموالهم في سبيل الله كمثل حبة أنبتت سبع سنابل في كل سنبلة مائة حبة والله يضاعف لمن يشاء)(11)اموال خود را با كمال رضا

و رغبت در راه خداوند سبحان (جلت عظمته) انفاق نمودند و گوي مسابقت ربودند، از يكي از امناء سلاطين راضيه حكايت كنند كه آنچه در سال به دست آوردي، در راه خدا به فقراء و مساكين انفاق نمودي. بعضي در نزد شاه او را متلف قلمداد نمودند. روزي سلطان به او فرمودند كه اگر آنچه داشتي از براي خود نگاه مي داشتي بهتر بود، ديگر تو مال را دوست نمي داري. عرض نمود: اي پادشاه به حق ذات اقدس خداوند سبحان (جل جلاله) كه هيچ كس را حريص تر از خود در محبت مال نمي دانم و همين محبت است كه مي خواهم آنچه دارم با خود ببرم، نه از براي ديگران بگذارم و با حسرت و ندامت بگذرم. در خبر است كه يكي از ازواج پيغمبر خاتم صلي الله عليه و سلم گوسفندي ذبح نموده و به امر آن حضرت در راه خدا انفاق نمود و از براي قوت خودشان يك كتف

گوسفند را نگاه داشت خدمت ذي سعادت آن حضرت صلي الله عليه و آله عرض نمود: «يا رسول الله باقي نماند از گوسفند نزد من به جز كتف». حضرت فرمود: «نه چنين است تمام از براي ما باقيست به جز كتف».

چون جناب مستطاب اجل اكرم اسعد افخم آقاي ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه و وزير خزانه مباركه (دام اقباله العالي) استماع فرمودند كه جمعي از فقرا و ضعفا و ارامل و ايتام شيعه اثناعشري در اطراف ايران هجرت نمودند در كربلاي معلي و نجف اشرف توطن نموده و شبانه روز خود را به زيارت آن قباب مطهره مشغول و مصروف داشته، و در كمال عسرت و تنگدستي مي گذرانند و

متوسلند به آن قباب مطهره و سر رضا و تسليم بر آستان مقدس نهاده و به جز جان دادن و خاك شدن در آن خاك منظوري ندارند، فتوت و جوانمردي جناب مستطاب معظم رضا نداد كه اين مردم آزاده و از نعم دنيا چشم پوشيده، به عسرت باشند و خواستند كه قربة الي الله و طلبا لمرضاته اين صنف از مجاورين شيعه از سادات و غير سادات، عالم باشند يا غير عالم الي الابد در مال خود بهره و نصيبي از براي ايشان مقرر فرمايد كه به استمرار همه ساله مدد معاش ايشان برسد و در (يوم لا ينفع مال و لا بنون)(12)از براي ايشان ذخيره باشد، و همچنين از براي مقبره ي خودشان در محلي كه معين فرمايند و تدارك كنند تهيه روشنايي و اجرت قاري و خادم و ساير مصارف تعيين فرمايند. لهذا تمامي شش دانگ قريه ي الورد را كه از قراء معروفه ي بلوك شهريار من بلوكات دارالخلافه طهران و از غايت شهرت مستغني از تحديد و توصيف است و ابتياعي و متصرفي ايشان است با جميع ملحقات و منضمات و متفرعات شرعيه از مجاري المياه قنوات و روداب و اراضي و صحاري و باغات و انهار و اشجار و قلعه و بيوتات و طواحن و مزارع و مراتع و مرابض و ساير ما يتعلق بها و ينسب اليها را شرعا محل اين دو مصرف قرار دادند. و چون بعضي از منظورات، از قبيل تتميم آبادي و امثال ذلك داشتند، اولا به وجه شرعي، منافع عينيه و حكميه ي پانزده ساله قريه ي مزبوره را به غير منتقل فرمودند و بعد نيم دانگ مشاع از شش دانگ

قريه مزبوره را بتوابعها الرعيه بقدر الحصه الشائعة الشرعية به عقد مصالحه لازمه شرعيه رعاية للمسألة و احتياطا واگذار فرمودند به حضرت مستطاب شريعت مدار، علامة العلماء العالمين حجةالاسلام و المسلمين رئيس الملة والدين آقاي آقا شيخ فضل الله النوري (أدام الله ظله العالي) به عوض معين، و ايشان در همان مجلس قربة الي الله و طلبا لمرضاته وقف مؤبد صحيح شرعي و حبس مخلد ملي فرمودند تمامي نيم دانگ از قريه ي مزبوره را بتوابعها الشرعية بر مصارف مقبره ي جناب مستطاب معظم (أطال الله بقاه) از اجرت خادم و قاري و روشنايي مقبره و ساير ملزومات مقبره به هر نوع كه متولي هر زمان صلاح بداند، در صورتي كه محل دفن ايشان در يكي از مشاهد مشرفه يا بلاد شيعه باشد؛ و در صورتي [كه] مدفن العياذ بالله در محلي باشد كه صلاحيت اين مصارف در آن نباشد و ممكن نشود بر مصارف معينه كه در قف پنج دانگ و نيم بقيه در ذيل مسطور مي شود، به همان ترتيب صرف نمايند و حسب المقرر منافع اين نيم دانگ همه ساله بعد از وضع يك عشر حق التولية و حق النظارة بعد از وضع مصارف لازمه عين موقوفه، بايد صرف شود در مقبره ي مسطوره در صورتي كه مسطور شد؛ و در صورتي كه مدفن در محلي باشد كه صلاحيت مقبره نباشد، بايد در مصارف فقراء و ضعفاء و ارامل و ايتام ساكنين نجف اشرف و كربلاي معلي بالمناصفة صرف شود به همان ترتيبي كه در وقف پنج دانگ و نيم باقي مقرر است. و توليت و نظارت الي الأبد با متولي و ناظر پنج دانگ و نيم مقرر شد. به شرحي

كه در ذيل مسطور مي شود، و تا زمان حيات خود جناب مستطاب معظم كه واقف پنج دانگ و نيم متولي وقف مي باشند توليت اين نيم دانگ هم با ايشان است و ناظري در زمان حيات ايشان مقرر نيست. و بعد از ايشان توليت و نظارت با اشخاصيست كه متولي و ناظر مي باشند در پنج دانگ و نيم. و بعد ذلك جناب مستطاب اجل اكرم معظم (دام مجده العالي) قربة الي الله و طلبا لمرضاته با تحقق كافه ي شرايط صحت و شرعيت، وقف مؤبد صحيح شرعي و

حبس صريح مخلد اسلامي نمود تمامي پنج دانگ و نيم قريه ي مسطوره «الورد» ملكي متصرفي خود را با جميع ملحقات و منضمات و متفرعات شرعيه آن به شرحي كه مسطور شد بر مصارف عموم فقرا و ضعفا و ارامل و ايتام ساكنين نجف اشرف و كربلاي معلي اعم از اينكه اهل علم باشند يا عامي، از سادات باشند يا غير سادات؛ همين قدر كه شيعه اثني عشري و فقير و مجاور باشد موقوف عليهم كه محل مصرف خواهند بود؛ به اين ترتيب كه همه ساله آنچه از موقوفه مسطوره عايد شود اولا، مصارف و تعميرات لازمه ي عين موقوفه را مقدم دارند كه هميشه عين موقوفه دائر و آباد باشد، و بعد از آن يك عشر حق التولية و النظارة بايد اخراج شود از براي متولي و ناظر كه بعد از خود واقف معين مي شود و در زمان توليت ايشان ناظري مقرر نشده و حق التولية نيز ندارند. و اين يك عشر در طبقات توليت و نظارت بعد از ايشان بالمناصفه از براي متولي و ناظر كه در ذيل معين شده مقرر است.

بقيه را آنچه بشود همه ساله متولي و ناظر هر زمان به توسط و صواب ديد يك نفر از مجتهدين عظام نجف اشرف و يك نفر از مجتهدين كربلاي معلي بالمناصفه در مصارف فقراء و ضعفاء مجاورين نجف اشرف و كربلاي معلي كه حالات و صفات ايشان معين باشد صرف نمايند.

بعبارة اخري، عايدي موقوفه مزبوره را - بعد از وضع مصارف لازمه در زمان حيات واقف، و بعد از مصارف لازمه و اخراج يك عشر حق التولية و حق النظارة در زمان توليت بعد از ايشان - دو سهم نموده نصف را به توسط يك نفر از مجتهدين عظام نجف اشرف به فقراء و ضعفاء و ارامل و ايتام نجف اشرف بدهند و نصف ديگر را به توسط يك نفر از مجتهدين عظام كربلاي معلي به فقراء و ضعفاء و ارامل و ايتام مجاورين كربلاي معلي بدهند و در مقدار بسط و كم و كيف در صرف متولي و ناظر هر زمان مختار خواهند بود و با ملاحظه ي رعايت الأحوج فالأحوج.

و توليت وقف مادام حيات واقف با خود ايشان و در زمان حيات ايشان ناظري معين نشده و حق التولية نيز مقرر نشده است. و بعد از ايشان توليت وقف راجع است به شخص اول و وزير اعظم كه از همه كس اقرب به اعلي حضرت اقدس شاهنشاه ايران باشد و نظارت با يك نفر از مجتهدين مسلم دارالخلافه طهران و يك عشر عايدي موقوفه بعد از مصارف لازمه ي عين موقوفه حق اين طبقات و متولي و ناظر است. و صيغه وقف جامعة لجميع شرائط الصحة و حاوية لجميع مراتب الشرعيه جاري، و شرائط صحت و شرعيت

در آن مرعي گرديد و قبض و اقباض توليتي و حكومتي حاصل شد. فصار وقفا صحيحا شرعيا و حبسا دائما مليا الي أن يرث الله الأرض و من عليها: (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه)(13)و كان ذلك الوقف في 14 شهر صفر الخير سنة 1318، مطابق سيچقان ئيل.

توضيحا مسطور مي شود چون به شرح مسطور كه به آن اولا اشاره شد به واسطه ي اغراض صحيح شرعي، قبل از وقف منافع پانزده ساله ي قريه ي مزبوره - كه محصول و عايدي هذه السنة سيچقان ئيل از جمله پانزده سال است - به غير منتقل شد به وجه شرعي، و بعد از وقوع وقف مجددا منافع پانزده ساله قريه ي مزبوره به خود جناب مستطاب اجل اكرم معظم منتقل شد و حسب المسطور، منافع از اول سنبله سنه تنكوزئيل ماضيه تا پانزده سال شمسي كه برداشت پانزده محصول تمام باشد و حق خودشان [است] و دخلي به وقف ندارد، به هر مصرف كه خودشان بخواهند بايد صرف نمايند و بالاراده و الاختيار به وجه شرعي انشاء وصيت فرمودند جناب واقف معظم كه چنانچه خداي نخواسته ارتحال و فوت ايشان قبل از پانزده سال مزبور واقع شود، وصي شرعي ايشان منافع بقيه پانزده سال مسطور، آنچه بشود از بابت ثلث ايشان استيفا نموده و به همان ترتيب كه در مصارف وقف مقرر شده همه ساله منافع موقوفه را بعد از تعميرات لازمه دو سهم مساوي نموده، يك سهم را به توسط يك نفر از مجتهدين عظام نجف اشرف به مجاورين فقير و ارامل و ايتام و علوي [ظ: علويون] و علويات

نجف اشرف، و سهم ديگر را

به توسط يك نفر از مجتهدين عظام كربلاي معلي به مجارين مفصله مسطور كربلاي معلي بدهند.

اميدوار به فضل خداوند سبحان (جلت عظمته) مي باشم كه همواره واقف معظم در صحت و سلامت و شوكت و جلالت باقي بماند و سال هاي دراز بعد از پانزده سال مسطور خودشان با كمال شوكت منافع موقوفه را به شرح مسطور صرف وقف فرمايند. اللهم آمين آمين آمين يا رب العالمين.

و كان تلك المسطورات في الرابع عشر شهر صفر الخير سنة 1318 مطابق سيچقان ئيل. كتبه يوسف الحسيني النيريزي.

هو الله و سبحانه

بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين

الحمدلله الواقف علي ضمائر العباد، الموفق للخيرات الجاريات ليوم المعاد، و المفيض للبركات التامات الي يوم الميعاد، و الصلوة و السلام علي خير خلقه محمد و آله شفعاء الخلق (يوم يناد المناد).

جواهر زواهر حمد و ستايش بي حد و عد كه واقفان ملأ اعلي، و ساكنان مساكن بالا از احصاء آن عاجز آيند، نثار بارگاه حضرت حكيمي است (جلت عظمته) كه به حكمت كامله اش در مدرس تعليم (و علم ادم الاسماء كلها)(14)ملائكه را كتاب علوم شناسان حقايق اشيا بر دامن نهاد و زبان گوياي نفس ناطقه را مفتاح ابواب دانش و هوش مقرر فرمود، تا متعلمين علوم رباني به مقصد واصلين و مقامات عارفين شتابند و به توسط استعداد تحصيل حق شناس و تمهيد قواعد بندگي نموده، فوايد جليله و مراتب جميله علم و عمل را دريابند.

و صلوات زاكيات و تحف تحيات نثار روضه بهيه محبوب حضرت رب العالمين ثمره پيشرس حديقه ي «كنت نبيا و الادم بين الماء و الطين» زبده و خلاصه عالم، مغيث الخلق و غياث الأمم، سيد

الرسل و ايضاح السبل، محمد مصطفي (عليه من الصلوات أزكاها و من التحيات أنماها، مادام البحر محيطا و الأرض بسيطا) و نفايس فنون تسليمات زاكيات بر والي ولايت «من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» الوصي المطهر، الامام المظفر، قسيم الجنة و السقر، الوارد في شأنه الشريف «علي خير البشر» و بر آل و اولاد امجاد آن حضرت، كه شموع خاندان خير البشر و مدرس بديعه [كذا] كلامشان در تنقيح احكام شرايع اسلام نور ساطع، و كتابخانه ايجاد را نسخه ي حادي عشر، جوامع آثار رحمت ذوالجلاليه، و فصوص دعائم اركان دين (عليهم من الصلوة أتحفها مادامت ثواقب النجوم متتالية و عداة الشهور و متوالية و لمعات الشمس لامعة).

فبعد، غرض از تحرير اين كلمات شرعية الدلالات آن است كه جناب مستطاب، شمس فلك جلالت و بدر آسمان نبالت، الأجل الأفخم الأمجد آقاي ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه و وزير خزانه مباركه (أدام الله ظله العالي) بعد از آن كه به شرح اين دفتر ميمون مبلغي خطير از مال خود را محض رضاي خداوند سبحان و توسل به حضرت خاتم الأنبياء و ائمه ي هدي (صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين) در امور خيريه تعزيه داري و وجوه بر و صدقات وقف نموده اند به ملاحظه اين حديث شريف، قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم «من بني مسجدا في الدنيا اعطاه الله بكل ذراع منه مسيرة أربعين ألف عام مدينة في الجنة من ذهب و فضة و در و ياقوت و زمرد و زبرجد و لؤلؤ» (15)و قال الصادق صلوة الله عليه: «من بني مسجدا كمفحص [؟] قطاة بني الله له

بيتا في الجنة»(16) در جنب خيابان دروازه گمرك دارالخلافه طهران بناي

مسجد و مدرسه رفيعي فرمودند، و در اندك زماني به توفيق رباني و تأييد سبحاني، و عزمي راسخ و همتي عالي آن مكان شريف را روضه رضوان فرمودند. و بعد از انجام و اتمام، جمعي از اجلاء علماء اعلام را در آن مكان رفيع دعوت فرمودند به شرحي كه در ذيل مفصلا مسطور مي شود با تحقق كافه شرايط صحت و شرعيت، اجراي صيغه ي وقف فرمودند، و بعد به ترتيبي كه مسطور مي شود رقبات مستغلات مشروحه را نيز از براي مصارف لازمه اين بناي شريف و طلاب و سكنه ي آن بر وجه صحيح شرعي وقف فرمودند.

اي خداوند قادر رؤف [رئوف] عطوف، كه به رحمت واسعه ات در سن شيخوخيت و ضعف، حضرت اسحاق عليه السلام را به حضرت خليل عطا فرمودي، و بعد از وهن عظيم و اشتعال رأس از پيري، چون زكريا مسألت نمود كه (فهب لي من لدنك وليا - يرثني و يرث من ال يعقوب و اجعله رب رضيا) (17) مسألت آن حضرت را اجابت فرمودي و حضرت يحيي عليه السلام را به او كرامت فرمودي از قدرت شامله ات مسألت داريم كه ولي و وارث ذكور عالم و متقي به اين بنده مطيع جواد خود عطا فرمايي و چشم او را به آن ولد روشن كني، تا ولي و وارث او باشد و به امورات خيرات و صدقات او بعد از او رسيدگي بنمايد ! آمين يا رب العالمين بمنه سبحانه و تعالي. به تاريخ يوم هفتم شهر شوال المكرم 1318 يكهزار و سيصد و هيجده هجري مطابق سيچقان ئيل تركي...

به مباركي و ميمنت،

علماء اعلام (أدام الله ظلهم العالي) در مسجد و مدرسه ميمونه مباركه كه مسمي به «مسجد اقصي» فرموده اند بعد از اتمام بناي مسجد و مدرسه با ملاحظه ي كمال صحت و احتياطات شرعيه، وقف صحيح شرعي مؤبد و حبس صريح مخلد فرمودند به وكالت شفاهيه حضوريه از جانب جناب واقف معظم (أطال الله بقائه) قربة الي الله سبحانه تمامي مسجد و مدرسه مباركه مستغلات مسطوره ي مفصله را، شرح وقف مسجد و مدرسه و مستغلات و تقسيم منافع بر موقوفه موقوف عليهم و شرح توليت در ضمن چهارده فصل مسطور مي شود. ان شاءالله تعالي.

فصل اول: مسجد معين است در شبستان، و ماهتابي روي مسجد و كفش كن هاي شبستان و ماهتابي و طاقچه ها كه به جهت كفش و غيره معين شده، خارج از عنوان مسجديت مي باشد در عقد علي حده وقف شد كه هر نوع تصرف در آنها بشود محذورات مسجدي در آنها نباشد؛ فقط همان شبستان و ماهتابي مسجد است و همچنين كتابخانه مدرسه كه در فوقاني شبستان واقع است، وقفيت آن جزء مدرسه و خارج از احكام مسجد مي باشد.

فصل دوم: مدرسه مشتمل است بر نه حجره و يك كتابخانه، كه در فوقاني شبستان بنا شده، فضا و حوض وسط و ايوان ها و حجرات و دالان و حياط متصله به مدرسه كه به جهت مدرس بنا شده، بالوعه و ساير مضافات و مرافق مدرسه تمام آنها وقف شده بر وجه صحيح شرعي به عنوان مدرسه به شرايطي كه در ضمن فصول آتيه مسطور مي شود.

فصل سيم: شرايط سكون طلاب. در مدرسه حجره كه جنب ايوان و طرف ديگرش سرپوشيده است بايد مدرس و يك نفر طلبه كه

با مدرس مأنوس باشد در آنجا بيشتر منزل ندهند و در هر اطاق دو نفر طلبه كه اقل مقام علمي ايشان درس مطول و معالم باشد، به تعيين متولي و ناظر بايد ساكن باشد؛ و چنانچه طلبه ي فاضل محترمي باشد كه شأن او اقتضا كند كه مخصوصا يك حجره ي مختصي داشته باشد، متولي و ناظر حق دارند كه به او يك حجره بدهند و در هر حجره مقرر شد در وقف كه زياده از يك شاگرد نگاه ندارند.

فصل چهارم: در شرايط سكون طلاب در مدرسه مباركه كه طلبه بايد متقي و طالب علم و مشغول به تحصيل علوم حقه شرعيه و بالغ و عاقل باشد و جمعي كه خود را به شكل طلاب مي نمايند و شغلشان تعليم در خانه هاي مردم يا روضه خواني

يا وكالت است و غالبا اوقاف خود را به رفتن مجالس فاتحه و يا روضه و عروسي خانه ها و جمع كتب فارسي از شعر و لهو و لعب و هرزگي مصروف مي دارند و غالبا مصدر شرور و مفسده مي باشند؛ سكون امثال اين جماعت در مدرسه ميمونه حرام و خلاف شرع مقدس است و در صورتي كه اشتباها از اين قبيل مردم را به مدرسه منزل داده باشند بعد از تبين احوال، متولي و ناظر حق دارند كه او را معجلا از مدرسه اخراج نمايند كه سكون حرام است.

فصل پنجم: در شرط تعطيل. طلبه تا چهل روز در ايام سال حق تعطيل دارد از براي رفتن به وطن و ديدن ارحام و ارقاب و گردش به اذن متولي و ناظر، مگر در سفر حج و زيارات مراقد منوره ائمه انام عليهم السلام در

عراق عرب و ارض اقدس كه در اين صورت به اذن متولي و ناظر بعد از معاودت از سفر، حق عود به حجره ي خود دارد و زمان غيبت او نايبي در حجره به جاي او بايد تعيين شود كه حق تحصيل در مدرسه تعطيل نشود. و در صورتي كه چهل روز بگذرد و طلبه اي كه حق تعطيل او چهل روز بوده، معاودت نموده باشد، سكون او بايد در مدرسه به اذن جديد متولي و ناظر باشد.

فصل ششم: در تكليف ساكنين مدرسه. هر طلبه كه در مدرسه ساكن است در هر شبانه روزي حسب الشرط في صحة سكونه بايد يك حزب از قرآن مجيد تلاوت نموده، ثواب آن را هديه نمايد از براي واقف معظم و والدين او، و همچنين امام مسجد و مدرس حسب الشرط در هر شبانه روزي يك حزب قرآن را تلاوت نموده، ثواب آن را از براي واقف و والدين او هديه نمايند.

فصل هفتم: در امتحان طلاب. متولي و ناظر حق دارند كه در هر سال يك مرتبه با حضور متعلمين و رؤساي هر علمي طلاب مدرسه را امتحان نمايند و ترقي ايشان را در علوم مدونه در مدرسه بسنجند. بعد از رسيدگي، در صورتي متولي و ناظر كه مورث تشويق ديگران باشد و به شرحي كه در فصل سيزدهم مسطور مي شود، سهمي از براي عطايا در موقوفه معين شده و قدر آن به نظر متولي و ناظر است نسبت به اشخاص و ترقيات ايشان در علم، و بديهي است كه كسي كه يك سال تحصيل نمايد و ترقي نكرده باشد، موقوفه مدرسه بر او حرام و بايد از مدرسه اخراج شود؛

چه خوش گفته افصح الشعراء سعدي كه «بيت المال حق مساكين است، نه لقمه ي اخوان شياطين».

فصل هشتم: در تكاليف مدرس است. مدرس كه متولي و ناظر معين مي فرمايند اولا، بايد در خانه اي كه در جنب مدرسه بنا شده، ساكن باشد و همه روزه سواي پنجشنبه و جمعه و اعياد و ايام قتل، به طوري كه معمول است، دو مجلس درس به جهت طلاب داشته باشد؛ و با كمال خوش احوالي و خوش سلوكي با طلاب اظهار مهرباني نمايد كه مورث تشويق ايشان باشد؛ و در صورتي كه اظهار اشتباه خود كنند، رفع اشتباه ايشان نمايد و به شرح مسطور در فصل ششم در هر شبانه روزي بايد يك حزب قرآن تلاوت نمايد.

فصل نهم: در تكاليف امام جماعت است. در مسجد، امام جماعتي را كه متولي و ناظر معين مي فرمايند، بايد در تمام فصول سه وقت را در هر شبانه روز در مسجد حاضر باشد و ساعي باشد كه نماز در زمان فضيلت كرده شود كه مورث خير دنيا و آخرت و رضاي شارع مقدس صلوات الله عليه است. و به شرح مذكور در فصل ششم در هر شبانه روز در مسجد بايد يك حزب قرآن تلاوت نموده، ثواب آن را براي واقف و والدين او هديه نمايد.

فصل دهم: در تكاليف مؤذن است. شرط در مؤذن، خوشي و صافي صوت و جهر در اذان و مناجات است. بعد از آنكه متولي به اين وصف تعيين مؤذن نموده، بايد مؤذن نيم ساعت قبل از صبح در مسجد حاضر باشد و به صوت اعلامي قدري مناجات نموده بعد از دخول وقت اذان بگويد. و همچنين اول ظهر و

مغرب اذان بگويد و مواظب جماعت و رفاه حال و قضاء حوائج مؤمنين باشد؛ از قبيل آب دادن به ايشان و مهر دادن و صفوف را مستقيم نمودن و امثال ذلك.

فصل يازدهم: در تكاليف خادم است. خادم كه تعيين مي شود بايد همواره مواظب نظافت و پاكيزگي مسجد باشد و امين و متدين و پرهيزگار و مسأله دان باشد و چراغ هاي مسجد و مدرسه را هميشه پاك و تميز نگاه دارد و تميز نگاه داشتن چراغ در حجرات دخلي به او ندارد با خود طلاب است؛ لكن چراغ هاي شبستان و ماهتابي و حياط مدرسه و دالان و بالوعه، با خادم است. و در غير اوقات جماعت مسجد را از دخول مجانين و اطفال غيرمميز و مردمان مغشوش حفظ كند، و كمال مواظبت از مؤمنين و خدمات ايشان و حفظ اسباب كه با خود داشته باشند و كفش آنها بنمايد.

فصل دوازدهم: در ذكر املاك و مستغلاتي است كه به وجه شرعي وقف شده و منافع آنها، به ترتيب فصل سيزدهم كه مسطور مي شود، بايد همه ساله صرف شود و در مسجد و مدرسه بعد از آنچه استثنا مي شود از آنها.

همگي و تمامي بيست و دو باب دكاكين واقعه در دارالمرز رشت مقابل دارالحكومه، به انضمام شش بالاخانه كه روي دكاكين بنا شده، با جميع ملحقات شرعيه آنها عرصة و اعيانا تماما، وقف شد به وجه شرعي؛ به اين ترتيب كه همه ساله متولي و ناظر موقوفه بايد اولا، از منافع موقوفه دويست تومان استيفا نمايند و يكصد تومان آن را در مسجد مرحوم خلد مقام ملاذالاسلام حاج ملا رفيع شريعتمدار (أعلي الله مقامه) كه در

رشت معروف است صرف تعزيه داري نمايند، به هر نحو كه صلاح دانند و يكصد تومان ديگر را در نزد اميني در دارالمرز رشت حبس نمايند از براي تعميرات لازمه از قبيل حرق و خرابي دكاكين كه اين وجه موجود باشد. چنانچه خدا نخواسته احتراقي يا خرابي روي دهد وجه موجود از براي تعمير باشد

كه معجلا تعمير نمايند و امر موقوفه تعطيل نشود؛ و در صورتي كه وجه مزبور كفايت نكند، متولي و ناظر حق دارند از خارج قرض نموده به قدر تعمير. بعد اصل و فرع وجه استقراضي را در سنوات بعد از اين يكصد تومان بدهند و آنچه بعد از دويست تومان باقي مي ماند، جزء موقوفه مسجد و مدرسه ميمونه است كه در فصول آتيه مسطور مي شود منضما با عايدي ساير موقوفه بعد از وضع موضوعات.

تمامي و همگي كل شش دانگ كاروان سرا و دو باب حمام مردانه و زنانه و قطعه زمين متصله به آنها كه حمام ها را خود واقف معظم بنا نموده و شرح وقف آن در اول اين كتاب در صفحه ي دويم [دوم] و سويم [سوم] و چهارم مسطور شده كه منافع همه ساله ي آنها بايد ضميمه ي موقوفه مسجد و مدرسه و در همين مكان شريف صرف تعزيه داري شود، بعد از وضع حق التوليه و حق النظاره و تعميرات لازمه، به شرحي كه در صفحات ثلاثه اول كتاب مسطور شد.

تمامي شش دانگ نه باب دكان و يك باب قهوه خانه و باغچه متصله به قهوه خانه كه متصله به مسجد و مدرسه است و غربا متصله به باغچه كربلايي علي محمد گروسي، و جهت جنوبي آنها خيابان دولتي دروازه گمرك دارالخلافه است، و

حد شمالي به كارخانه ي بلورسازي، و سمت شرقي مسجد و مدرسه است، با جميع ملحقات و منضمات و متفرعات شرعيه آنها عرصة و أعيانا من المرر و المدخل و المجري بدون استثناء شي ء از آنها كه تماما وقف شد بر مصارف مسجد و مدرسه ميمونه ي مزبوره بعد از وضع حق التوليه و حق النظاره و تعميرات لازمه به شرح فصول آتيه.

فصل سيزدهم: در وضع تقسيم منافع موقوفه مسطوره است. حسب المقرر آنچه در سال از منافع موقوفه عايد شود اولا، بايد يك عشر حق التولية و حق النظاره اخراج شود كه بالمناصفه بين متولي و ناظر تقسيم شود، و خود جناب واقف معظم را در زمان توليت حقي در عايدي موقوفه نمي باشد و در زمان ناظري معين نشده، امر با خودشان مي باشد. بعد از وضع عشر، تعميرات لازمه مقدم است كه بايد عين موقوفه هميشه دائر و آباد باشد و ازاله برف مسجد و مدرسه جزء تعميرات است و تعميرات لازمه مستغلات دارالمرز رشت جزء همان يكصد توماني است كه در هر سال از بابت تعمير موضوع مي شود و همان كفايت مي كند كه از براي تعميرات به ترتيبي كه مسطور شد. بعد از مصارف تعميرات لازمه، عايدي موقوفه آنچه باقي مي ماند حسب المقرر في الوقف بايد يكصد سهم مساوي شود، و حقوق هريك از موقوف عليم به ترتيبي كه مسطور مي شود [از] اين يكصد سهم توزيع و تقسيم مي شود در آن مصارف، كه بدون تعطيل بايد داده و صرف شود و دفتري بايد مهيا شود و مباشر موقوفه همه ساله جمع و خرج موقوفه را بنويسد: اولا عشر حق التولية و النظاره را از جمع عايدي موضوع نمايد. بعد مصارف تعميرات

لازمه را معين نموده، اخراج كند. و باقي را يكصد سهم نموده، به شرح مسطور بين موقوف عليهم تقسيم و صرف نمايند و خداوند سبحان (جلت عظمته) را حاضر و ناظر دانسته از قرارداد واقف تخلف ننمايد.

صورت تقسيم يكصد سهم منافع مسطوره به ترتيب شرح ذيل است:

سي و هشت سهم، در نه حجره موجوده در مدرسه هر حجره چهار سهم و نيم حق دو نفر طلبه ي ساكن در آن حجره است كه حق هر طلبه دو سهم و ربع مي شود، مگر مدرس كه همان فقط حق يك نفر طلبه كه با مدرس هم حجره است بايد دو سهم و ربع از اطاق به جهت حق آن طلبه داده شود و حق مدرس علي حده منظور مي شود.

سه سهم، حق چهارده چراغ مدرسه كه در هر حجره و كتابخانه يك چراغ، و در صحن مدرسه دو چراغ، و در مطبخ يك چراغ و در بالوعه يك چراغ، و از بابت قيمت جاروب و پارو به جهت مدرسه.

هفت سهم و نيم، حق الامامة؛

هفت سهم و نيم، حق التدريس؛

چهار سهم، حق كتابدار كه حجره اش بالاي شبستانست؛

دو سهم و نيم، حق خادم مسجد؛

دو سهم و نيم، حق خادم مدرسه؛

دو سهم، به جهت حصير و چراغ مسجد؛

سه سهم، از براي خريدن كتب علميه و تعميرات كتب مدرسه كه موقوفه باشد و وظيفه كتابدار آن است كه بايد مهر نشاني داشته باشد كه كتب موقوفه را مهر نمايد و دفتري داشته باشد كه كتب موقوفه را با آنچه در هر سال زياد مي شود، ثبت و ضبط نمايد در آن دفتر كه كتب موقوفه از

ميان نرود و حفظ و حراست نمايد؛

هفت سهم، حق واعظ ماه مبارك رمضان و اجرت راثي در محرم؛

سه سهم، اجرت رخت شويي طلاب و صرف دوا و غذاي طلاب؛

دو سهم، از براي عطاياي متولي و ناظر به طلاب كاركن با ترقي بعد از امتحان دادن به جهت تشويق به اختيار متولي و ناظر در كم و كيف و مقدار؛

هيجده سهم، از براي اطعام مجلس روضه خواني در ده شب در ايام محرم و صفر هر دهه كه متولي و ناظر صلاح دانند و تعيين فرمايند و چاي و قهوه و غليان و چراغ و أجرت راثي و امثال ذلك به نظر متولي و ناظر.

فصل چهاردهم: در تعيين متولي و ناظر است. توليت موقوفه مزبوره در زمان حيات واقف معظم (أطال الله بقاه) با خودشان، و در زمان توليت خودشان ناظري مقرر نشده و حق التوليه نيز مقرر نمي باشد. و بعد از ايشان در صورتي كه اولادي با تقدم بطن اول بر بطن ثاني و نظارت با مجتهد جامع الشرايط دارالخلافه است با مراعات اعلم و اورع، و با فقدان اولاد مطلقا، توليت مفوض است به شخص اول و وزير اعظم دولت عليه ايران. و در صورتي كه وزراء متعدد باشند و لقب صدارت در اشخاص دولت نباشد، هريك از وزراء كه اقرب به سلطان، و مجاري كليه امور به دست او باشد، و محل مراحم مخصوصه پادشاه باشد توليت موقوفه مزبوره با ايشان، و نظارت مفوض است به عالم مجتهد دارالخلافه، و يك عشر عايدي موقوفه حق التوليه و حق النظاره است كه فيمابين متولي و ناظر بالمناصفه بايد تقسيم شود. و صيغه وقف جامعة لجميع

شرايط الصحة جاري شد، و قبض و اقباض و تسليم و تسلم در آن مرعي گرديد و بعد از اجراي صيغه شرعيه به مباركي و ميمنت به عنوان مسجديت در مسجد ميمونه ي اقصي به جماعت نماز گزارده شد. اميد است كه خير دنيا و آخرت از براي جناب متولي معظم (دام اقباله العالي) حاصل باشد.

توضيحا مرقوم مي شود كه دو باب حمام مردانه و زنانه و كاروان سرا و قطعه زميني متصله به آنها كه در قرب مدرسه واقع است به شرحي كه در اول اين كتاب مستطاب مسطور شده، سابقا وقف شده بود بر مطلق تعزيه داري در هر جا و هر محل و هر زمان كه متولي صلاح بدانند. چون مسجد و مدرسه ميمونه بعد بنا شده و مقرر شد كه در اين محل تعزيه داري بشود، هيجده سهم از يكصد سهم از براي مصارف طعام و غيره مقرر شد، و هفت سهم از براي اجرت واعظ ماه مبارك رمضان و اجرت روضه خوان ها مقرر شد كه جمعا بيست و پنج سهم كه ربع يكصد سهم است بايد صرف تعزيه داري بشود. جناب مستطاب اجل عالي متولي معظم حسب التوليه الشرعي مقرر فرموده كه عايدي كاروان سرا و حمام ها و قطعه زميني كه وقف فرموده بودند سابقا بر تعزيه داري، در

جزء اين بيست و پنج سهم صرف شود، و با وجود آنكه فعلا عايدي آنها مقابلي ندارد تا نصف بيست و پنج سهم بقيه را با بيست و پنج سهم آنچه باقي دارد، از مستغلات موقوفه اضافه نمايند كه بيست و پنج سهم كامل شود. و محل تعزيه داري در مدرسه مزبوره باشد. چون تعيين محل تعزيه داري با متولي بود، محل

تعزيه داري در اين محل مزبوره ميمونه مقرر فرمودند كه به طور اكمل و اوفي تعزيه داري در مدرسه مباركه همه ساله مقرر باشد.

و كان وقوع ذلك في هفتم شهر شوال المكرم من شهور سنه هزار و سيصد و هيجده 1318 (غشيح) مطابق با سال سيچقان تركي.

تمت بالخير تقبل الله السميع العليم.

كتبه العبد المذنب العاصي يحيي بن محمد بن محمدباقر التفرشي الملقب بكاتب همايون.

الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا في شهر ذيحجة سنة 1318. پي نوشت: 1- نويسنده محترم جهت سهولت در خواندن وقف نامه، برخي واژه ها مثل بخاندان، اينطريق را به شكل به خاندان، اين طريق، آورده است و متن را آزادانه نقطه گذاري و پاراگراف بندي كرده است.

2- چهل سال تاريخ ايران، ج دوم، تعليقات حسين محبوبي اردكاني بر المآثر و الآثار. به كوشش ايرج افشار، ج اول، تهران، اساطير، 1368 ش.

3- مزمل (73)، آيه 20.

4- پوش: خيمه، چادر، خرگاه... (فرهنگ معين).

5- تجير: حصير نيي كه دور محوطه نصب كنند. (فرهنگ معين).

6- بقره (2)، آيه 181.

7- ملك (67)، آيه 2.

8- آل عمران (3)، آيه 133.

9- شعراء (26)، آيه 88.

10- بقره (2)، آيه 181.

11- بقره (2)، آيه 261.

12- شعراء (26)، آيه 88.

13- بقره (2)، آيه 181.

14- بقره (2)، آيه 31.

15- بحارالأنوار، ج 81، ص 368، از ثواب اعمال، ص 258.

16- بحارالأنوار، ج 81، ص 11، از محاسن برقي.

17- مريم (19)، 5 و 6.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

معمار، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آپارتمان دويكا

اين آپارتمان در سال 1998 از سوي مرحوم محمد كاظم معمار وقف حسينيه شده است مساحت اين آپارتمان 70 مترمربع واقع در منطقه ي دويكاي شهر پونا بوده و در حال

حاضر در اجاره ي مستأجرين است و درآمد آن، كه باز به علت قدمت سكونت مستأجرين اجاره ي ناچيزي دارد صرف امور خيريه ي حسينيه مي شود. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

مؤمن استرآبادي، حاج مير محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قبرستان ايرانيان

اين قبرستان در منطقه ي سلطان شاهي حيدر آباد قرار دارد 400 سال پيش از طرف مرحوم حاج مير محمد مؤمن استرآبادي وقف شده است. به هنگام وقف، قبرستان وسعت بسيار زيادي داشت ولي به مرور زمان هندوها زمينهاي آن را تصرف كردند و به نحوي كه در حال حاضر 20,000 متر مربع باقي مانده است.

اعضاي توليت اين قبرستان عبارتند از سيد رضا حسن آزاد، سيد علي موسوي، مير عنايت باقري و سيد حامد حسيني جعفري. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

ميرزا عماد الدوله، امامقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وقف نامه مسجد و مدرسه علميه امام صادق كرمانشاه (عماد الدوله سابق) درآمد مسجد و مدرسه امام صادق (ع) از بناهاي دوران قاجاريه به دستور عماد الدله و الي كرمانشاه در مركز شهر و در نزديكي مسجد جامع كرمانشاه ساخته شده و پيش از اين باه نام مسحجد و مدرسه ي عماد الدوله معروف بوده است. مدرسه داراي دو صحن مي باشد، در صحن بزرگ، مسجد و حجرات مدرسه كه تعداد آنها ده حجره است قرار دار. اتاقهاي ديگري به دفتر مدرسه، دفتر امور وقفي مدرسه و.... اختصاص داده شده است. محل كتابخانه، و مدرسه هر كدام جاي ويژه دارند. در صحن بزرگ كه مساحتي حدود 1600 متر رار دارا مي باشد بعد از جنگ تحميلي پناهگاهي ساخته شده است.

اما صحن كوچك كه مساحتي بيش از 150 متر مربع دارد، داراي تعدادي اتاق استكه با نظر مساعد مسؤول امور وقفي مدرسه، امام جماعت مسجد و برخي ديگر همراه خانواده در آنجا اسكان يافته اند.

در حال حاضر يك درب چوبي بزرگ دو لنگه اي بر درب مدرسه قرار دارد كه بنار بر مشهور، متعلق به بارگاه حضرت علي

(ع) بوده كه در ان زمان به توجه ساختن دربي ديگر اين درب را از نجف به كرمانشاه منتقل كنند؛ و اين شعر كه بر ايوان مسجد نگاشته شده دلالت بر اين مطلب دارد.

«درگه شاه نجف كش از شرف»

آسمان بر آستان آرد نماز

امروزه ين درب محلي براي زيارت بسياري از اهالي كرمانشه درآمده به گونه اي كه براي رفع حوائج خويش بعضا قفلهايي را بر درب گذاشته و پس از بر آمدن حاجت آن را مي گشايند و در آنجا شمع روشن مي سازند!

نكته ديگر در باب مدرسه سات بزرگي است كه بر روي تنها گلدسته صحن بزرگ قرار دارد. اين ساعت كه در گذشته سالم بوده، با توجه به صداي پاندول و در بلندي قرار گرفتن آن و نزديكي به مسجد جامع شهر اهمتي ويژه اي داشته و مردم شهر بدينطريق از اوقات شرعي آگاه مي شده اند. عماد الدوله

امامقلي ميرزا عماد الدوله پسر ششم محمد علي ميرزاي دولت شاه، پسر فتحعلي شاه در حدود سال 1230 ه.ق متولد شد. در سال 1268 ه. ق بحكومت كرمانشاه منصوب و در سال 1269 ه. ق ملقب به عماد الدوله شد. در سال 1275 ه. ق كه حكومت لرستان ضميمه حكومت كرمانشاه شد، به عماد الدوله واگذار گرديد. در سال 1276 ه. ق حكومت لرستان ضميمه خوزستان شد، ولي بار ديگر در سال 1280 ه. ق حكومت لرستان ضميمه حكومت كرمانشاه نهاوند شده و به عماد الدوله واگذار گرديد.

عماد الدوله در سال 1290 ه. ق در سفر اول ناصر الدين شاه به اروپا از همراهان شاه بود. ناصر اليدن شاه در همين سال بعد از سفر اروپا عماد الدوله را

به وزارت دادگستري برگزيد و تا اوائيل سا 1291 ه. ق در سمت مزبور

باقي بود. در اين سال به سمت حكومت كرمانشاه و كردستان منصوب گرديد و در اين سمت، خودش در كرمانشاه اقامت داشت تا اينكه سرانجام در سال 1292 ه. ق در گذشت (1).

شعري كه بر ايوان مسجد نصب گرديده چنين است:

در زمان خسرو گيتي ستان

داور دين پرور دشمن گداز

ناصر الدين شه كه صيت (2) عدل او

شهره آمد در حجاز و در تراز (3).

آنكه در درگاه جمشيدش غلام

آنكه در خرگاه محمودش اياز

ظلم در زندان قهرش پايبند

عدل در دوران مهرش سرافراز

در همه شهري ز فيض عدل او

گلشن شرع نبي در اهتزاز

وز عماد الدوله كرمانشاه را

شد ز هر شهري فزونتر امتياز

بس بناي خير از او بر جاي ماند

پايدارش باد بخت و عمر ساز

درگه شاه نجف كش از شرف

آسمان بر آستان آرد نماز

شد عبادتخانه اهل زمين

سوده در سرير درگهش اهل نياز

چون بنا كرد اين عبادتخانه را

تا شود راه حقيقت از مجاز

خامه ي بيدل بتاريخش نگاشت

وز تكليف جسته وي در احتراز

در هزار و دو صد و هشتاد و پنج (1285)

اين در رحمت به عالم گشت باز متن وقفنامه بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله الذي وقف كل حامد موقف العجز عن اداء تحتميده و كل لسان كل شاكر عن الاتيان بشكر احسانه و تمجيده؛ نحمده علي ما أيدنا بازاعة أنواع الخيرات و نشكر علي ما وفقنا باشاعة أقسام المبرات و نصلي و نسلم علي من خلق لوجوده الأرضين و السموات و آله الذين هم وسايل النجات في مواقف العرصات بعد الحمد و الصلوة.

غرض از تحرير مشك تأثير بصارت

تفسير اين كلمات شرعية الدلالات نتيجة المباني و باعث بر تزيين اين فقرات واضحه البينات صحيحة الالفاظ و المعاني آن است كه چون در اين سراچه ي فاني كه در حقيقت خواني است مشتمل بر دو باب و دخول از بابي را مستلزم است خروج از ديگر باب. پس بر هر ماده بصير لازم است زمان قليل توقف در آن را غنيمت دانسته بمقتضاي «و ما تقدموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله» (4) از مزارع و منافع آن منتفع گردد؛ لذا برخي از توفيقات حضرت سبحاني و بعضي از تأييدات نامتناهي يزداني شامل حال نيكو منوال ناب مستطاب جناب سپهر ركاب عظمت و حشمت جلالت انتساب فروزان اختر برج دولت و جهان داري و درخشان گوهر درج شوكت و كامكاري، سلاله ي دودمان سلطنت و تاجداري و نقاوه خاندان خلافت و شهرياري، صاحب اختيار سرحدات عراقين عرب وعجم، منبع الجود و المجد و الفضل و الكرم، شاهزاده و الاتبار كامكار گردون وقار با اقتدار، سر كار عماد الدوله امامقلي ميرزا دامت شوكة الوالا در حالت صحت بدن در كمال شعور و عقل و اختيار من غير شائبة الاكراه و الاجبار، وقف مؤبد صحيح شرعي و حبس مخلد ملي اسلامي نمودند همگي و تمامي اعيان مملوكه كل ششدانگ كاروانسرايبزرگ احداثي خود و كل ششدانگ بازار و دكاكين قيصريه ي ايضا احداثي خود و كل ششدانگ تيمچه واقعه در چهار سوق ايضا احداث خود و كل ششدانگ دكاكين واقعه در دو دالان جنب مسجد احداثي خود را كه آنها از حيث اشتهار مستغني از تحديد و توصيف است و اعيان مملوكه كل ششدانگ الان و حجرات و دكغاكين متعلقه

آنها را بلااستثناء شي ء منها و آلات و ادوات قديمه و جديده و چشمه ي طاهر در آنها و كامنه مخفيه در اساس و بنيان آنها را كائنتا من كانت و هكذا حب شرعي و اسلامي ساختند محل آنها را و ساير متعلقات آنها را از مخارج و مداخل و مجاري مياه و ساير اراضي متعلقه بآنها و اعيان وقفيه ي مال الاصل آنها را در مدت اجاره كه نواب واقف و حابس معظم اليه قه عقد شرعي اجاره نموده از قرار اجاره نامه علي حده شرعيه از وكيل متولي موقوفات دار الدوله و مستحق استيفاي منافع آنها شده اند بر جهات و مصارف مقدره كه بعد قليم مفصلا مي شود كه متولي و ناظر آتي ذكر هما منافع عايده از آنها و غبطهه مترتبه بر آنها را بنفسهما او وكيلهما به حيطه ي ضبط و حوزه ي جمع در آورد.

در هر ماه يا هر سه ماه يا هر ششماه يا آخر سال؛ اولا مخارج تعميرات كليه و اصلاح معايت و تعميرات مسجد و درسه و حجرات مدرسه و اعيان موقوفه آنها مقدم داشته و هكذا در ثورت تطرق و هدم و حرمان را بر بعضي از ابنيه او اغلبها را مقدم داشته و هكذا تقدم مخارج ديواني و عوارض آنها را در صورت عوارض ومطالبه ديوانيان منظور داشته و هكذا مال الاجاره اراضي و اعيان موقوفه اعيان وقفيه مسجد و مدرسه را نيز مدقم مدانسته كه وكيل متولي موقوفات داده كه به نجف اشرف برساند؛ و بعد از اخراج كل ذلك، بقيه منافع عايد را متولي و ناظر آتي ذكرهما منقسم و منسهم به يك هزار سهم قسمت نموده و به

هريك از موقوف عليهم مفصله در ذيل از قرار تفصيل ذيل برسانند، الي ان يرث الله الارض و من عليها و الله خير الوارثين.

توليت وقف و حبس مزبورين را متولي حاكم عدالت شعار بلد يكصد و پنجاه سهم

ناظر اكبر اولاد ذكور دويست سهم

امام جماعت مسجد هفتاد سهم

مدرس مدرسه شصت سهم

طلاب ده حجر مدرسه هر حجره پانزده سهم، يكصد و پنجاه سهم

روضه خوان مسجد سي سهم

مؤذن مسجد بيست سهم

فراش مسجد پانزده سهم

خادم مسجد بيست سهم

چراغ مسجد بيست و لولين بيست و پنج سهم

خرج تعميرات مسجد و حصير و ساعت سي سهم

خرج مقبره ي كربلاي معلا كه خود احداث كرده اند يكصد و پنجاه سهم

خرج تعزيه داري ماه محرم و ماه صفر پنجاه سهم

روضه خوان عتبات كه معروف بهتر باشد هفته اي يكروز بخواند در ايوان يا صحن سي سهم و معين نمودند بنفس نفيس خود مادام كه حاكم عدالت شعار دار الدوله مي باشد وامر حكام عدالت شعار دار الدوله كرمانشاهان در عهدي و عصري كه شيوه مرضيه عدالت هم شايسته ايشان باشد و ناظر وقف و حبس مزبورين را قرار داد اكبر اولاد ذكور كه از نسل خود باشد نسلا بعد نسل و طبقا بعد طبق و عقبا عقب و با وجود ذكور در طبقه اولي اكبر ذكور در طبقه ي بعد ناظر نيست مگر آنكه طبقه اقرب ذكور نداشته باشند آن وقت طبقه بعد هر كس ذكور اكبر باشد ناظر است و در صورت انقراض ذكور - العياذ بالله - چه در طبقه اولي يا در طبقات بعد آن وقت، ناظره كبيره اناث از نسل ايشان است و همچنين در صورت انقراض ذكور اناث از نسل العياذ بالله -

آن وقت ناظر ذكور از بطن اناث از نسل ايشان است. و در صورت فقدان او هم - العياذ بالله - آن وقت ناظر اناث كبيره از بطن اناث از نسل ايشان است. و در صورت انقراض كل - العياذ بالله - آنوقت ناظر عالم عادل امامي مسلم العداله و العلم و الديانه دار الدوله است. و در صورت فقدان ناظر عالم امام مسجد مزبور است.

صيغه وقف و حبس مرقومين كما هو المقرر في شرح سيد المرسلين واقع و جاري شد مشروط به شرائط عديده كه بعد ذكر مي شود و حصول قبض از براي نواب واقف و حابس متولي بعمل آمد و شرايط وقف و حبس مزبورين آنكه هرگاه امام مسجد مدرس باشد يا مدرس مدرسه امام مسجد باشد سهم هر دو به امام مدرس يا مدرس امام بايد برسد و در صورت تعدد سهم هر كس نصيب هر كدام خواهد بود و ديگر آنكه موقوف عليهم در حجرات مدرسه كه هر حجره پانزده سهم نصيب آنها است طلاب علوم دينيه و محصلان و معارف يقينيه اند از هر محقه حقه اثني عشريه كه به زيور صلاح تقوي آراسته متجاهر به فسق و فجور نباشد و در مراتب تحصيل منتهي يا متوسط كه لااقل به مباحثه كبري و صمديه و آنچه در اين مراتب يا بيشتر مشغول بوده و ايام تحصيل در حجرات بيتوته نمايند و طلايب غربا را كه در اين بلد محل سكني نداشته باشند مقدم بر متوطن اين بلد خواهند بود و عند الحاجه ساكن حجره مانع نشود از تشرف يكنفر و ديگر بيش از يكنفر موقوف به رضاي صاحب حجره است و

در صورت فقدان متصفين بصفات مزبوره از سكناي فاقدش مضايقه نيست و همچنين مدرس بايد در مدرسه كه به جهة او معين شده ساكن شود و در همان جا مشغول تدريس شود.

هرگاه غريب بيخانه باشد بيتوته در مدرس بعمل آورده و الا بيتوته در خانه و جاي ديگر نيز در حق او مضايقه نيست.

و نيز شرط شد چه كاروانسرا و تيمچه و بازار قيصريه و دكاكين دو دالان مسجد را و چه هر يك از دكاكين و حجرات موقوفه متعلقه به آنها را زياد بر مدت يكسال اجاره ندهند نه به شخص واحد و نه به اشخاص متعدد و نه به صيغه واحده و نه به بصيغ متعدده و نه در مجلس واحد و نه در مجالس متعدد و به عبارت اخري تا اجاره يكسال منقضي نشود اجاره ديگر واقع نسازند.

متولي و ناظر اصلا و همچنين مال الاجاره آنها را پيش نگيرند بلكه بايد در آخر هر ماه، هر سه ماه، هر ششماه، هر يكسال از مستأجرين آنها اخذ نمايند. و شرط شد كه متولي و ناظر در حين انقضاي اجاره موقوفاتي مسجد و مدرسه و حجرات و محل آنها و كاروانسرا و تيمچه قيصريه و دكاكين دو دالان جنبين مسجد از متولي موقوفات دار الدولة اراضي محل آنها و اعيان وقفيه مال الاصل آنها را اجاره نمايند و بعد باز حبس نمايند «فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه ان الله سميع عليم» (5).

و كان ذلك في سادس شهر صفر المظفر سنه 1289 مطابق بيچي ئيل. پي نوشت: 1- نك: شرح حال ايران، مهدي بامداد، ج 1، ص 162، انتشارات زوار،

تهران، 1357 ه. ش.

2- آوازه.

3- شهري است در تركنستان كه منسوب است بخوبان. (دهخدا).

4- بقره / 110 و مزمل /20، تجرمه «و ه آنچه از طاعت حق و كار نيكو براي خود پيش مي فرستيد پاداش نيكو در نزد خدا خواهيد

يافت».

5- بقره /181، ترجمه «پس هرگاه كسي پس از شنيدن وصيت آنرا تغيير دهد و بر خلاف حقيقت رفتار كند گاه اين كاربر آنها است كه عمل بخلاف وصيت كنند و خداوند به هرچيز كه خلق گويند و كنند شنوا و داناست».

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

نظام مافي فرمانفرمائيان، زهرا سلطان

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

زهراسلطان عزت السلطنه، دختر رضا قلي خان نظام السلطنه و خديجه سلطان خانم دختر ميرزا رضا آشتياني به سال 1312 ه.ق متولد شد. وي در سال 1329 ه.ق با پسر عبدالحسين ميرزا فرمانفرما يعني عباس ميرزا سالار لشكر از بطن عزت الدوله دختر مظفرالدين شاه پيمان زناشويي بست و يك سال بعد صاحب اولين فرزند خود هما خانم شد. تاج الملوك دومين دختر وي در 1332 ه.ق زماني كه عباس ميرزا سالار لشكر صاحب حكومت همدان بود متولد شد و پس از دو سال هم زمان با جنگ جهاني اول زهراسلطان به همراه ساير اعضاي خانواده راهي كرمانشاه شد. مقارن تشكيل حكومت موقت توسط رضا قلي خان نظام السلطنه در شهر كرمانشاه و پس از شكست

عثماني، به استانبول مهاجرت كردند در حالي كه عباس ميرزا سالار لشكر همراه مهاجرين نرفته، به تهران بازگشت. عزت السلطنه نيز تا پايان جنگ جهاني اول با پدر و مادر و ساير افراد فاميل در استانبول ماند. در پايان جنگ به جز رضا قلي خان نظام السلطنه كه به اروپا تبعيد شد، همگي به تهران بازگشتند.

در سال 1339 ه.ق عزت الملوك

(1) دختر سوم زهراسلطان به دنيا آمد، پس از كودتاي 1299 ه.ش نيز كه سردار سپه عده اي از رجال مملكتي از جمله نصرت الدوله فيروز را زنداني كرده بود، عباس ميرزا سالار لشكر برادر نصرت الدوله را هم براي حدود سه ماه در بند كرد. يك سال بعد، سالار لشكر به عنوان حاكم همدان منصوب و به همراه خانواده راهي آن ديار شد، و چون احمد شاه در همان روزها قصد سفر به اروپا را داشت بر سر راه خود و به همراه سردار سپه مهمان سالار لشكر شد. سال بعد نيز حاكم بروجرد و لرستان شد. در طي اين دوران زهراسلطان، دختر چهارم و نخستين پسر خود يعني مهري دخت و بهرام را صاحب شد. البته چون در سال 1303 ه.ش سالار لشكر به عنوان نماينده ي مردم مراغه در مجلس شوراي ملي برگزيده شده بود، خانوادي او نيز در شهر مراغه اقامت گزيده بودند. در اين اوان ماجراي الغاي سلطنت خاندان قاجار و اعلام سلطنت رضاخان به وجود آمد كه چون سالار لشكر و برادرش نصرت الدوله از جمله مخالفان اين طرح بودند به اين حكم رأي ندادند، طرد شده، از عرصه ي كارهاي حكومتي خارج شدند. از آن پس تا سال 1314 ه.ش كه سالار لشكر پس از تحمل مدتي بيماري درگذشت زهراسلطان با شش كودك روزگار مي گذراند در حالي كه شوهر بيمارش در برلين درگذشته بود.

آن چه كه پس از مرگ شوهر بر زهراسلطان گذشت، زندگي آشفته و پررنجي بود كه بخشي به واسطه ي قهر روزگار و بخشي نيز به واسطه ي ظلم رضاشاهي بر وي و فرزندانش رفت. منزل اوليه ي آنها در منطقه ي سالاريه (پاستور

كنوني) توسط رضاشاه مصادره شد. خانه ي دومشان نيز مجددا به دستور شاه توقيف شد. در ضمن بروز جنگ جهاني دوم درآمد خانواده كه تا آن روز از املاك روستايي واقع در آذربايجان تأمين مي شد، با پيش آمد شرايط نامساعد جنگ، قطع شد و ديگر چيزي به عنوان عايدات از آذربايجان به دست زهراسلطان نرسيد. مزيد بر اين اوضاع، غضب رضاشاه هم شرايط نامطلوبي را براي زهراسلطان به وجود آورد. با اين وجود از آن روز كه اين زن نيكوكار در ادامه ي كارهاي انسان دوستانه ي خود از زندگي مرفه خود جدا ماند، با جديت و انگيزه اي قوي تر به افراد دردمند و بي سرپرست توجه كرد. وي در طول سال هاي 1320 تا 1359 ه.ش كه درگذشت، عده ي زيادي از اطفال مستمند و بي سرپرست و بي خانمان را تحت تكفل خود گرفت. بدين صورت كه پسرهايي را كه قبول حضانت نموده بود پس از رسيدن به سن بلوغ و فراگرفتن كارهاي فني در بازار كار به شغلي واداشت. دختران را هم تشويق به يادگيري فنون خانه داري كرده، پس از تهيه ي جهيزيه اي آبرومندانه راهي خانه ي بخت كرد. اغلب اين كودكان كساني بودند كه بر اساس وقوع زلزله ي خانمان سوز بوئين زهرا بي ياور مانده بودند - هر چند تعدادي از آنها با مادرانشان نزد وي زندگي مي كردند - تحت سرپرستي و مراقبت زهراسلطان قرار گرفتند.

علاوه بر نگه داري ايتام و بي سرپرستان، آنچه كه نام زهراسلطان نظام مافي را بلندآوازه كرد، اهتمام وي به ساختن مسجد، كتابخانه و مدارس مختلف در شهرهاي متعدد، علي الخصوص ايجاد آموزشگاه هاي حرفه اي بود، كه از محل درآمد املاك موروثي شخصي اش، و با وجود سطح پايين اقتصاد خانوادگي، ايجاد

كرد، ضمن آنكه

موقوفاتي را نيز بر آنها قرار داد.

از جمله مي توان به اين موارد كه اسناد هر يك نيز منضم (2) است اشاره كرد:

1. احداث و اهداي يك باب دبستان در قريه ي قره ورن شهرستان مياندوآب به سال 1332 ه.ش كه توسط محمدعلي معتمديان پيشكار وي، اين ساختمان به صورت بلاعوض و با مصالحه به اداره ي فرهنگ وقت آن شهرستان هديه شد (3).

2. اهداي كمك هاي مالي به منظور ساخت بيمارستان عباسي در شهرستان مياندوآب به سال 1333 ه.ش كه فرزندش بهمن ميرزا فرمانفرمائيان به عنوان باني آن كار اهداي مبلغ مذكور به جمعيت شير و خورشيد سرخ مياندوآب را بر عهده داشت(4) در اين مركز حتي محل اسكان پزشكان هم پيش بيني شده بود و به مرور كه سازمان هاي دولتي متوجه تجهيزات بالاي اين بيمارستان شدند، آنها نيز علاقه مند به اعطاي كمك هاي مختلف به بيمارستان شده، به تدريج اختيار سرپرستي آن به دست شير و خورشيد سرخ آن شهرستان افتاد. با اين وجود كماكان زهراسلطان به كمك هاي مالي سالانه ي خود ادامه مي داد (5) امروزه نيز هلال احمر اداره ي اين بيمارستان را بر عهده دارد.

3. واگذاري پنج هزار متر مربع و دو ميليون ريال وجه نقد به وزارت فرهنگ وقت به سرپرستي دكتر مهران، به منظور تأسيس مؤسسه اي تعليماتي در سال 1338 ه.ش در قريه ي مهرآباد تهران (6) امروزه در اين مؤسسه دبيرستاني به نام 15 خرداد داير است.

4. احداث و وقف دبيرستان زهرا نظام مافي و تكميل كلاس هاي آن در سال 1340 ه.ش در ناحيه ي 11 تهران (7).

5. تأسيس و وقف ورزشگاه ويژه ي معلولين و بانوان كشور با مساحتي بالغ بر چهار هزار و هشتصد

و بيست و سه متر مربع در سال 1344 ه.ش در شهر تهران كه به سازمان تربيت بدني و تفريحات سالم ايران صلح شد. رونوشت وقف نامه ي مذكور كه به پيوست ضميمه است، به شرايط واقف مفصلا اشاره كرده است. ورزشگاه مذكور كه در منطقه ي 9 شهري كه سابقا «غار» خوانده مي شد و از دهستان هاي منطقه ي مهرآباد محسوب مي شد امروزه در خيابان شمشيري، خيابان شهيد علي اكبر رعنايي در جنوب فرودگاه مهرآباد واقع شده و تحت نام ورزشگاه ورزنده خوانده مي شود. اين در حالي است كه در شرايط فيمابين طرفين مصالحه كه بر اساس سند تنظيم شده به همين منظور كه در هشتم اسفند سال 1344 ه.ش در دفترخانه ي اسناد رسمي شماره ي 98 حوزه ي ثبت تهران به ثبت رسمي رسيده است تصريح شده كه نام ورزشگاه مذكور تحت عنوان «استوديوم ورزشي نظام مافي ويژه ي معلولان و بانوان كشور» خوانده شود(8).

6. تأسيس و وقف مسجد اميرالمؤمنين (ع) در زميني به مساحت بالغ بر هزار و دويست و پنجاه و شش متر مربع همراه با يك باب خانه براي سكونت پيش نماز مسجد و فهرست طويلي از موقوفات مربوط به مسجد كه در سال 1345 ه.ش به ثبت اداره ي اوقاف رسيده است (9) اين مسجد در منطقه ي 9 شهرداري خيابان شهيد عبدالله صفري نبش خيابان شهيد محسن نجفي پلاك 14 در جنوب فرودگاه مهرآباد قرار دارد.

7. تأسيس و وقف مدرسه ي حرفه اي دخترانه به سال 1346 ه.ش در خيابان مهرآباد تهران كه در آن زمان خارج از حوزه ي مركزي شهر قرار داشت و جزو املاك خانوادگي زهراسلطان محسوب مي شد. در وقف نامه ي مربوطه آمده است كه صرفا زمين مورد مصالحه بايد براي

احداث مدرسه ي حرفه اي دخترانه با نام «مدرسه ي حرفه اي دخترانه ي نظام مافي» مورد استفاده قرار گيرد. ضمنا تصريح شده بود كه مدت اين صلح نامه 99 سال خواهد بود و وزارت آموزش و پرورش جز به اين نيت و اين نام، حق هيچ گونه دخل و تصرف ديگري در اين مدرسه ندارد (10).

مدرسه ي مزبور كه اينك تحت نام عروةالوثقي خوانده مي شود در همان خيابان استوديوم ورزشي واقع است كه در زمان احداث به دليل دوري از مركز شهر، عملا از شاگرد در آن خبري نبود. به گونه اي كه تعداد پرسنل مدرسه بيش از تعداد دانش آموزان بود. در نتيجه به امر فرح پهلوي، از يكي از پرورشگاه ها تعدادي

دختر جهت فراگيري فنون خانه داري، گل آرايي، آشپزي و... به اين مدرسه انتقال يافتند. اما چون دختران ياد شده در محيطي رشد يافته بودند كه تعاليمي چون پيانو، رقص و آواز را آموخته بودند، از يادگيري آشپزي و بافتني و... دل خور شده دست به اعتصاب زدند. مآلا به واسطه ي بروز پاره اي مسائل سياسي و در جهت حفظ مصالح مملكتي ناشي از پيامدهاي منفي اعتصاب دختران، دختران به محل قبلي بازگردانده شدند. به مرور و طي سال هاي بعد در نتيجه ي گسترش شهر تهران، مدرسه مورد استفاده قرار گرفت. سند ذيل وقف نامه ي باني مدرسه و شرايط ضمن عقد مصالح آن را تشكيل مي دهد.

8. وقف آموزشگاه حرفه اي مخصوص ناشنوايان و لال ها در زميني به مساحت 3,031 متر مربع و اختصاص موقوفاتي به آن به شرط آنكه در آن صرفا آموزشگاه و يا آسايشگاه احداث شود كه به سال 1347 ه.ش در تهران و در منطقه ي مهرآباد آموزشگاه حرفه اي احداث شد (11) در طول تمام

سال هاي بعد نيز كليه ي امور مربوط به نقاشي، تعميرات، تكميل و تأسيس مستغلات جنبي اين مركز نيز بر عهده ي خود زهراسلطان قرار داشت.

9. ايجاد و وقف مركز بهداشتي و درماني زهرا نظام مافي واقع در خيابان پادگان - خيابان شمشيري - كوچه ي شهيد محمودعلي كرمي در جنوب فرودگاه مهرآباد نيز يكي ديگر از اقدامات نيكوكارانه ي آن بانوي بزرگوار به شمار مي آيد كه امروزه از سوي بيماران و مراجعان متعدد اين مركز كه روزانه به بيمارستان مراجعه مي كنند، اهميت فداكاري و امور عام المنفعه ي زهراسلطان را متناوبا فراياد آورده در هر زماني به روح پرفتوح وي درود فرستاده، در آرزوي ادامه ي فعاليت كارهاي خير اين زن فداكار هستند. پي نوشت: 1- مطالب اين مقاله با مساعدت هاي سركار خانم عزت الملوك فرمانفرمائيان (پيرنيا) گردآوري شده است. در ضمن، تمام اسناد اين مقاله متعلق به خانم فرمانفرمائيان است. خداوند به وي جزاي خير دهاد.

2- اسناد مورد استفاده در اين مقاله تماما از اسناد خانوادگي خانم فرمانفرمائيان مي باشد.

3- سند ضميمه 1.(اسناد خانوادگي).

4- سند ضميمه 2.(اسناد خانوادگي).

5- سند ضميمه 3.(اسناد خانوادگي).

6- سند ضميمه 4.(اسناد خانوادگي).

7- سند ضميمه 5.(اسناد خانوادگي).

8- سند ضميمه 6.(اسناد خانوادگي).

9- سند ضميمه 7.(اسناد خانوادگي).

10- سند ضميمه 8.(اسناد خانوادگي).نكته ي قابل توجه اين كه با وجود تصريح و اصرار واقف بر نام انتخابي بر موقوفه در حال حاضر اين مدرسه، به نام ديگري خوانده مي شود.!.

11- سند ضميمه 9.(اسناد خانوادگي). برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :ميراث جاويدان

همداني، رشيد الدين فضل الله

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موقوفه ربع رشيدي

ربع رشيدي يكي از مراكز علمي بزرگ در تاريخ تمدن اسلامي است كه رشيدالدين فضل ا... همداني آن را به وجود آورد. تا زمان حيات وي مديريت و توليت اين مركز

با خود او بود و بعد از او به يك هيئت سه نفري كه در رأس آن متولي قرار داشت واگذار گرديد. اين هيئت سه نفره از شخص متولي، مشرف و ناظر تشكيل مي شدند. اعضاي اين هيئت را شخص واقف از ارشد اولاد و نوادگانش كه لايق ترين و مؤمن ترين آنها نيز بودند در زمان حيات خود انتخاب و مشخص نموده بود. اين هيئت بايد به تأييد قاضي القضات تبريز نيز مي رسيد.

هيئت سه نفره بايد در ربع رشيدي حضور مي داشت و بر كارها نظارت مستقيم اعمال مي كرد و حتي در زمان غيبت خود موظف بود براي خود قائم مقام تعيين كند.

متولي مسئول مستقيم ربع رشيدي بوده و موظف بود در هر كار اساسي و تصميمات مهم، به خصوص در امور مالي با دو مقام ديگر _ يعني مشرف و ناظر_ مشورت كند و سپس اقدام نمايد. ناظر نيز در همه ي امور نايب متولي محسوب مي شد.

متولي مسئول امور مالي، استخدام، عزل، آموزش، ساختمان، گزينش طلاب و مدرسان، گزينش كارمندان ربع و كارگران و غلامان موقوفات و همه ي امور مربوط به ربع _ با مشورت با دو مقام ديگر_ بود ( اميدياني، 1378، ص 55).

با وجود اينكه موقوفه ربع رشيدي، از موقوفات بزرگ تاريخ اسلام به شمار مي رود، نكات موجود در خصوص نحوه نظارت مالي بر آن قابل توجه است. نكته اول اينكه با وجود قابليت اعتماد بالاي متولي- اينكه از مومنين و موثقين انتخاب مي شد و مورد تاييد قاضي القضات قرار مي گرفت- شخصي نيز به عنوان ناظر، در هيات سه نفره مديريتي حضور دارد. نكته دوم اينكه با وجود تسلط

كامل متولي بر امور اجرايي، لازم است با شخص ناظر هماهنگ باشد و موارد تصرفي را به اطلاع وي برساند. بدين ترتيب ناظر مذكور، داراي ماهيت هر سه نوع حسابرس- داخلي، خارجي و دولتي- را داراست. يعني علاوه بر اينكه مورد تاييد دستگاه قضايي است- يعني قاضي القضات- شخصيتي مستقل از مدير- يعني متولي- دارد و از كاركنان زيرمجموعه وي به حساب نمي آيد- تعريف حسابرس خارجي. از سوي ديگر، حضور دائمي وي در موسسه، منجر مي شود همانند حسابرس داخلي، اشراف كافي بر امور مالي و مبادلات اقتصادي موسسه داشته باشد. بدين جهت، كارآترين نوع حسابرسي در اين موقوفه اعمال مي شده است. برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

جامعه شناسي

اصلاح عرباني، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم اصلاح عرباني يكي از محققان معاصر استان گيلان است . او مدير عامل گروه پژوهشگر ان ايران مي باشد . مهمترين اقدام علمي و فرهنگي ايشان ، انتشار نشريات وكتب متعددي است كه در حيطه ايران شناسي مورد نظر مي باشد .گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابراهيم اصلاح عرباني تحصيلات حويش را درناحيه عربان صومته سرا آغازكرد . سپس براي ادامه تحصيل به رشت و تهران عزيمت كرد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ابراهيم اصلاح عرباني اصلاح عرباني ،مدير عامل گروه پژوهشگران ايران مي باشد .فعاليتهاي آموزشي : ابراهيم اصلاح عرباني ضمن فعاليتهاي اقتصادي و بازرگاني و علاقه به كارهاي فرهنگي فعاليت مطبوعاتي درروزنامه ها را آغاز نمود . سپس سازمان كوچكي را با نام «فار» به وجود آورد و دراين سازمان نشريه اي را با همين نام منتشر كرده است .مراكزي كه فرد از

بانيان آن به شمار مي آيد : ابراهيم اصلاح عرباني علاوه برسازمان فار، سازمان نيز تحت عنوان گروه پژوهشگران ايران تاسيس كرد كه به كارهاي تحقيقاتي درزمينه ايران شناسي مي پردازد .همفكران فرد : استادان و دانشمندان همچون دكتر محمد حسن گنجي ،دكتر حسن حاج سيد جوادي ، دكتر فرج الله محمودي ، دكتر ايرانپور جزني ، دكتر حبيب الله زنجاني ، دكتر عباس سعيدي ، دكتر محمد طاهر نظامي از جمله همفكران ابراهيم اصلاح عرباني هستند كه در امور پژوهشي و تحقيقاتي از افكار يكديگر بهره مي برند .آثار : راهنماي شهرستانهاي ايران ويژگي اثر : اين كتاب درسال 1346 شمسي در645 صفحه منتشر گرديده است . انتشار اين كتاب كه حاوي اطلاعات ارزنده اي در مورد تمام شهرستانهاي ايران مي باشد مورد استقبال قرار گرفته است .2 فرهنگ استان بنادر ويژگي اثر : انتشار اين فرهنگ مورد توجه كارشناسان طرح وبرنامه ريزي وزارت كشور قرار گرفته و تصويب گرديد كه براي هراستاني كتابي بي نظير فرهنگ استان بنادر تهيه مي شود .3 كتاب گيلان ويژگي اثر : اين كتاب ازمجموعه كتابهاي همه جاي ايران مي باشد كه دران هزاران عكس نقشه ،نمودار و مقاله درمورد استانهاي مختلف كشور گرد آوري شده است .

آزاد ارمكي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر تقي آزاد ارمكي در سال 1336 در شهر ارمك، بدنيا آمد. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. ايشان مدرك كارشناسي خود را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1359)، مدرك كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس (1362) و مدرك دكتري را در رشته

جامعه شناسي (گرايش اصلي: جامعه شناسي نظري- گرايش فرعي: جامعه شناسي توسعه) از دانشگاه مري لند آمريكا (1371) اخذ نموده است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : جامعه شناسي نظريتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات دبيرستاني را در تهران به پايان رسانيد و در 1354 خورشيدي به عنوان دانشجوي رشتة تعاون و سپس جامعه شناسي در مقطع ليسانس در دانشكدة علوم اجتماعي دانشگاه تهران پذيرفته شد. در سال 1360 در اولين دورة پذيرش دانشكدة علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس به عنوان دانشجو در رشتة جامعه شناسي مشغول تحصيل شده و در سال 1364 اين دوره را با عنوان اولين فارغ التحصيل رشتة فوق با راهنمايي استاد دكتر غلامعباس توسلي به پايان رسانيد. در سال 1367 براي ادامة تحصيل با بورسية دانشگاه تهران به دانشگاه مريلند آمريكا رفته و در سال 1371 به دريافت مدرك دكتري با گرايش اصلي جامعه شناسي نظري و گرايش فرعي جامعه شناسي توسعه با درجه افتخاري نائل شد. عنوان رساله وي در دوره دكتري «بررسي ريشه هاي نظريه ابن خلدون: تحليل متاتئوريكي» است.وقايع ميانسالي : دكتر آزاد از سال 1364 به عنوان مربي در گروه جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران پذيرفته شده و مشغول تدريس و تحقيق گرديد و تا سال 1367 به تدريس دروس مباني جامعه شناسي، تاريخ انديشه اجتماعي متفكران در اسلام پرداخت. در اين دوران با جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران و جهاد ساندگي در انجام طرحهاي پژوهشي و آموزشي همكاري داشتمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص خدمات علمي اجرايي آقاي دكتر آزاد مي توان مواردي همچون «رياست دانشكده علوم اجتماعي»، «عضو هيئت تحريريه فصلنامه علمي پژوهشي اعتياد پژوهي»،

«عضو هيئت مشاوران ماهنامه گزارش گفتگو»، «مدير پژوهشي»، «مديريت گروه جامعه شناسي»، «مدير مسئول مجله نامه علوم اجتماعي»، «نماينده دانشكده در هيئت مميزه دانشگاه»، «عضو كميته ويژه علوم اجتماهي شوراي انتشارات دانشگاه تهران»، «عضو كميسيون تخصصي برنامه ريزي راهبردي شوراي برنامه ريزي دانشگاه تهران»، «همكاري در تشكيل انجمن انسان شناسي»، «مدير مسئول مجله پژوهش زنان»، «عضو هيات تحريريه فصلنامه مطالعات ملي»، «عضو كميته فرهنگ شوراي عالي انقلاب فرهنگي»، «مدير گروه علوم اجتماعي سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها(سمت)»، «عضو هيئت تحريريه فصلنامه علمي پژوهشي مطالعات آمريكاي شمالي و اروپا»، «مسئول كميته جامعه شناسي توسعه»، «رئيس كارگروه آينده پژوهي آسيبهاي اجتماعي شوراي اجتماعي كشور»، «عضو هيئت تحريريه دوفصلنامه نسل نامه»، «عضو كميته علمي گروه علوم اجتماعي و ارتباطات جشنواره بين المللي خوارزمي» و ... را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : دكتر آزاد ارمكي پس از دريافت مدرك دكتري با راهنمايي جورج ريترز، از جامعه شناسان برجستة آمريكايي، جهت همكاري به دانشكده برگشته و مشغول تدريس دروسي چون تاريخ تفكر اجتماعي در اسلام و نظريه هاي جامعه شناسي و جامعه شناسي توسعه پرداخت. موارد تدريس دكتر آزاد: «نظريه هاي جامعه شناسي2» (در مقطع كارشناسي)، «انديشه متفكرين مسلمان»، «بينشهاي جامعه شناسي»، «سمينارجامعه شناسي شهري»،«چارچوب نظري در تحليل مسائل»، «جامعه شناسي تلفيق نظريه هاي جامعه شناسي»، «نظريه هاي توسعه»، «بينشهاي جامعه شناسي1»، «تحول فرهنگي ايران»، «تغييرات فرهنگي»، «طرح تحقيق»، «نظريه هاي جديد جامعه شناسي» (در مقطع كارشناسي ارشد و دكترا) است. وي مولف كتب «نظريه در جامعه شناسي»، «مجموعه مقالات گزارش دبير سمينار»، «انديشه اجتماعي متفكران مسلمان از فارابي تا ابن خلدون»، «بنيانهاي جامعه شناختي: خاستگاه هاي ايده

هاي اساسي در جامعه شناسي»، «زن در رسانه ها»، «بنيان هاي جامعه شناسي: ايده هاي اساسي جامعه شناسي»، «نظريه در جامعه شناسي»، «نظريه در جامعه شناسي»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «جامعه شناسي ابن خلدون»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «انديشه اجتماعي متفكران مسلمان از خواجه نظام الملك تا ...»، «بررسي مسائل اجتماعي»، «كتاب و جامعه كتاب در عصر تحول فرهنگ شفاهي به فرهنگ مكتوب»، «جامعه شناسي در ايران»، «جامعه مدني (اصول رويكردها و زمينه شكل گيري آن در جمهوري اسلامي ايران)»، «جامعه مدني اصول رويكردها و زمينه شكل گيري آن در جمهوري اسلامي»، «جامعه شناسي جامعه شناسي در ايران»، «بررسي كتب مباني جامعه شناسي»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «نگرش مردم تهران در مورد ميزان سلامت جامعه»، «ابن خلدون و جامعه شناسي»، «بررسي مسائل اجتماعي»، «جامعه شناسي توسعه»، «جامعه شناسي جامعه شناسان ايران»، «جلد دوم انديشه اجتماعي متفكران»، «زن در رسانه ها»، «كتاب در عصر تحول فرهنگ شفاهي به فرهنگ مكتوب»، «انديشه نوسازي در ايران»، «درآمدي بر نظريه سازي در جامعه شناسي»، «پست مدرنيسم و توسعه جامعه شناسي معاصر»، «مدرنيته ايراني روشنفكران و پارادايم فكري عقب ماندگي در ايران»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «ترجمه كتاب جامعه شناسي»، «اذيت و آزار بدني فرزندان در خانواده تهراني»، «بررسي عوامل موثر بر رضايت شغلي زنان شاغل در مشهد»، «جامعه شناسي آينده»، «جامعه شناسي در كانادا»، «جامعه شناسي معماري شهر تهران»، «جنبش اجتماعي»، «خلاصه مقاله فرهنگ عمومي و ضرورتهاي توسعه»، «رابطه نسلها از طريق خانواده»، «روشنفكري ايراني و هويت»، «مصاديق اثز تغيير نگرش در توسعه»، «جامعه شناسي تغييرات فرهنگي در ايران»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «جامعه شناسي تغييرات فرهنگي در ايران»،

«نظريه هاي جامعه شناسي»، «جامعه شناسي نسلي در ايران»، «تغييرات اجتماعي در ايران»، «پاتوق و مدرنيته ايراني»، «روشنفكري در گذر انديشه ها»، «علم و مدرنتيه ايراني»، «فرهنگ و هويت ايراني و جهاني شدن»، «جامعه شناسي توسعه اصول و نظريه ها»، «جامعه شناسي خانواده ايراني»، «تاريخ تفكر اجتماعي در اسلام از آغاز تا دوره معاصر»،«logue Among vilizations »، «Hand book of world families»،«Making Civil Societies Work Zivilgesellschaft und gesellschaftliche Praxis»،« uluslararasi oryantalizm sempozyumu»،« making civil societies work- zivilgesellschaft und gesellschaftliche praxis»، « the cultures of economic migration» و مقالات متعددي از جمله « انقلاب و هزيمت جامعه شناسي ماركسي»، « «تئوري جامعه شناختي دفاع از حقوق زنان»، «مقدمه اي بر نظريه وابستگي در جامعه شناسي توسعه»، «پارادايم و جامعه شناسي»، «جامعه شناسي در ايران»، «ظهور جامعه شناسي در ايران»، «دولت و تحول»، «انديشه اجتماعي ابوريحان بيروني و ابن خلدون»، «مشاركت و توسعه اقتصادي اجتماعي»، «جامعه شناسي آمريكايي»، «شريعتي و ماركسيسم »، «تاملي جامعه شناختي در بررسي ويژگيهاي فرهنگ بسيجي»، «نگرش مردم تهران در مورد سلامت جامعه»، «نگرش مردم تهران در مورد ميزان سلامت جامعه»، «آسيب شناسي اجتماعي و بسيج»، «اختلال فرهنگي و زمينه ايجاد آن»، «سنت نوگرايي توسعه»، «استاد مطهري و جامعه شناسي»، «عقلانيت در جامعه شناسي/ جامعه شناسي عقلانيت»، «نقش تبليغات سياسي در رفتار انتخاباتي ساكنان تهران»، «بررسي وضعيت خشونت در جامعه تهران»، «تبادل و تقابل فرهنگي در عصر ماهواره»، «ديدگاه حضرت امام ره درباره توسعه اقتصادي»، «كتاب وجامعه»، «گزيده مقالات سمينار توسعه فرهنگي و اولويت هاي پژوهشي تلقي تحصيلكردگان در مورد پژوهشهاي ،فرهنگي»، «جامعه شناسي آمريكايي»، «جامعه شناسي آينده راهي براي بررسي علمي آينده»، «سهم جلال آل احمددرشكل گيري

پژوهشهاي فرهنگي واجتماعي ايران(پژوهشي درجامعه شناسي ومردم .شناسي ادبيات)»، «پيشينه نظري ديدگاه جامعه شناسي دكتر علي شريعتي: نسبت شريعتي با ماركسيسم»، «استاد مطهري و جامعه شناسي»، «الگوي تحليل وبر از رابطه دين و توسعه»، «الگوي تحليل وبرازرابطه دين وتوسعه»، «انديشه اجتماعي ابوريحان بيروني و ابن خلدون»، «انقلاب وهزيمت جامعه شناسي ماركسي:معرفي ونقدتئوري دولت وانقلاب اجتماعي خانم تدا اسكاچيل، براساس واقعيت انقلاب اسلامي ايران»، «بررسي امكان وجود بحران در جامعه شناسي ايران»، «بررسي بحرانهاي اجتماعي و تحليلي از ديدگاههاي صاحبنظران ايراني»، «بررسي جامعه شناسي انتخابات مجلس»، «بررسي فرهنگ اپارتمان نشيني باتوجه به مشكلات آن»، «بررسي نظريه نوسازي :مطالعه موردي درباره تقدير گرايي فرهنگي در ايران»، «بسيج شناسي در جامعه شناسي اجتماعي»، «تئوري جامعه شناختي دفاع ازحقوق زنان »، «تبادل و تقابل فرهنگي در عصر ماهواره»، «تحليل جامعه شناسي رابطه باغرب»، «تحليلي جامعه شناختي از : راههاي نفوذ فرهنگي غرب در ايران معاصر»، «تحول پذيري فرهنگي»، «تلقي از جهان و تغييرات فرهنگي ناشي از آن»، «تلويزيون در ايران-ابزار توسعه يا نمادسازي»، «جايگاه بسيج شناسي اجتماعي درجامعه شناسي»، «جايگاه مخاطب در فرآيند ارتباط»، «جايگاه مخاطب در فرآيند ارتباط»، «خشونت درشهرتهران»، «نگرش ايرانيان نسبت به غرب,بررسي تجربي درايران»، «نظريه وابستگي»، «نقش آموزش درارتقاء صنعت فرش درايران»، «نقش تبليغات سياسي دررفتارانتخاباتي ساكنان ايران»، «نقش روزنامه هاي داخلي در و حدت ملي»، «نقش صدا و سيما در كتابخواني»، «نيروي مقاومت ,رفتار و الگو»، «ياداشت سردبير»، «تلوزيون در ايران: ابزار توسعه يا نمادسازي»، «برابري جنسيتي در حوزه سياسي»، «تغييررات فرهنگي در استان مازندران(آزمون تجربي نظريه اينگلهارت)»، «روند جهاني جامعه شناسي: تحليلي از اجتماع علمي»، «وضعيت پيوستاري تغييرات فرهنگي در ايران»، «جامعه شناسي

در كانادا: مساله شناسي بومي و شكل گيري بومي گرايي علمي در علوم انساني كانادايي»، «فوتبال: پارادكس نوسازي»، «مدرنيته يا تغيير فرهنگي از مدرنيته مورد تجربي ايران»، «تحليل جامعه شناختي وضعيت دينداري جوانان با رويكرد بي شكلي دين ورزي»، « جامعه شناسي كانادا: آثاز معرفت شناسي مساله شناسي بومي بر شكل گيري بومي گرايي علمي در علوم ،انساني كانادايي، شكل گيري حوزه هاي خاص در جامعه شناسي كانادا»، « بدن به مثابه رسانه هويت»، «روند تغييرات فرهنگي اجتماعي خانواده تهراني طي سه نسل»، «هرمنوتيك: بازسازي يا گفتگو»، «ترجيحات ارزشي دانش آموزان تهراني»، «روند تغييرات فرهنگي اجتماعي خانواده تهراني طي سه نسل»، «جوانان ومناسبات نسلي»، «تكوين حوزه عمومي و گفت و گوي عقلاني (بررسي موردي چند تشكل دانشجويي)»، «راديو پيام رسانه اي در نوسازي شهري»، «بررسي وضعيت نظام ارزشي در مناطق فرهنگي - اجتماعي ايران»، «اعتماد، اجتماع و جنسيت »، «بحران اجتماعي و روشنفكران ايراني»، «طبيعت نظام ارزشي جامعه ايراني: مادي، فرامادي يا تلفيقي»، «فرهنگ وانديشه»، « «ادبيات داستاني و سرنوشت جامعه شناسي در ايران»، «اعتماد اجتماع و جنسيت،بررسي تطبيقي اعتماد متقابل در بين دو جنس»، «رابطه بين نسلي در خانواده ايراني»، «شكاف طبقاتي و انقطاع اجتماعي»، « ابعاد وعوامل گسست وپيوند نسلها»، «هويت سازي و بحران هويت در ايران»، «مناطق فرهنگي: تنوع الگوي تغييرات فرهنگي يا يكساني»، «ارزش هاي فرهنگي (ارزشي) و تغييرات اجتماعي»، «جوانان و دگرگوني فرهنگي ارزشي»، «سازمان سنتي: ارزش هاي خانوادگي و آموزش توسعه اي»، «دو جهان ايراني: مسجد و كافي شاپ»، «جامعه ايران و مكانيسم هاي تغييرات در آن»، «جايگاه بسيج شناسي اجتماعي در جامعه شناسي»، «سوژه و قدرت: تحليل چگونگي

شكلگيري ذهنيت در مطالعات فرهنگي»، «آموزش جامعه شناسي در ايران،مشكلات و فرصتها»، «نظرسنجي و تحقيقات اجتماعي در ايران»، «دو جهان ايراني: مسجد و كافي شاپ»، «زنان و سريالهاي تلويزيوني »، «زنان و سريالهاي تلويزيوني (مطالعه اي درباره سريال كلانتر و مخاطبان آن»، «نراقي و جامعه شناسي در ايران»، «طبيعت نظام ارزشي جامعه ايراني: مادي، فرامادي يا تلفيقي»، «فرآيند تغيير نسلي: بررسي فراتحليلي در ايران»، «رابطه ارزش هاي سنتي و مدرن در سطوح خردو كلان» و ... است.جوائز و نشانها : از جمله جوايز و تقديرنامه هاي وي «كسب رتبه دوم طرح پژوهشي برگزيده در نخستين جشنواره آثار مطالعات فرهنگي اجتماعي شهر تهران»، «نويسنده كتاب قابل تقدير در رشته علوم انساني»، «پژوهشگر نمونه»، «نويسنده كتاب سال براي كتاب جامعه شناسي در ايران» است. آثار : جامعه شناسي ابن خلدون ويژگي اثر : نويسندگان:تاليف تقي آزاد ارمكي سال نشر:1376 موضوعات: ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، 732 - 808ق. -- نقد و تفسير ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، 732 - 808ق. -- معلومات -- جامعه شناسي تاريخ نويسان اسلامي جامعه شناسان اسلامي محل نشر:تهران ناشر:موسسه فرهنگي انتشاراتي تبيان سرشناسه هاي فارسي:آزاد ارمكي، تقي، 1336 -

باقري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس باقري نزديك به چهل عنوان كتاب درحوزه علوم اجتماعي ترجمه و منتشر كرده است . او آثار ديگري نيز دردست انتشار دارد .گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي آرا و گرايشهاي خاص : عباس باقري كه درباره انديشيدن نظرات جالبي ارائه كرده است بر اين عقيده است كه لازمه اين كه انسان بد را از خوب تشخيص بدهد انديشيدن است . باقري معتقد است لزومي ندارد كه مترجم هم عقيده باكسي كه آثارش را ترجمه مي كند باشد .

اوتوصيه مي كند كه هميشه شهامت خواندن آثاري را داشته باش كه مخالف نظرات تو است . باقري معتقد است كه دركار ترجمه هدفش بر اين است كه منابع اطلاعاتي مختلف را در اختيار نسل امروز مملكت قرار دهد .آثار : ترجمه انديشيدن و ملاحظات اخلاقي ويژگي اثر : اين اثر تاليف ناآرنت است2 ترجمه انسان پاره پاره ويژگي اثر : اين اثر تاليف نيكولاگريمالدي است3 ترجمه پشت ورو ويژگي اثر : اين اثرتاليف آلبر كامو است4 ترجمه جهان گرايش ها ويژگي اثر : اين اثر تاليف كارل پوپر است5 ترجمه حقيقت و آزادي ويژگي اثر : اين اثر تاليف رمون پولن است6 ترجمه سرچشمه هاي دانايي و ناداني ويژگي اثر : اين اثر تاليف كارل پوپر است7 ترجمه فرهنگ فرد و فرهنگ توده ويژگي اثر : اين اثر تاليف لويي دولو مي باشد8 ترجمه فيلسوفان بزرگ يونان باستان ويژگي اثر : اين اثر تاليف لوچائو مي باشد 9 ترجمه قدرت و حاكميت ويژگي اثر : اين اثر تاليف سلين اسپكتوراست

بني فاطمه، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين بني فاطمه در سال 1331 در مشكين شهر بدنيا آمد.ايشان در سال 1361مدرك دكتري در رشته جامعه شناسي را از دانشگاه ايالتي ميشيگان – امريكا با موفقيت اخذ كرد . وي از سال 1356 به عنوان عضو هيات علمي در گروه علوم اجتماعي دانشكده علوم انساني واجتماعي مشغول خدمت شد.نامبرده هم اكنون با رتبه استادي در دانشكده مذكور در دانشگاه تبريز به فعاليت مي پردازد. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين بني فاطمه تحصيلات ابتدايي را در دبستان قصابه به پايان رسانده و ديپلم

خود را در سال 1349از دبيرستان دهخدا اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته علوم اجتماعي را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد جامعه شناسي را در سال 1358 از دانشگاه ايالتي ميشيگان – امريكا دريافت نموده اند و در سال 1361مدرك دكتري در رشته جامعه شناسي را از دانشگاه ايالتي ميشيگان – امريكا با موفقيت اخذ كرده اند . عنوان پاياننامه : دكتري :The Transitional Adjustment phase in Rural- urban Migration (comparativestudy) مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي حسين بني فاطمه به قرار زير است: قبلي : مدير گروه علوم اجتماعي دانشگاه تبريز فعلي: رئيس موسسه تحقيقات اجتماعي فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي حسين بني فاطمه به قرار زير است: تدريس: 1-دوره كارشناسي: روشهاي تحليل جمعيت - جامعه شناسي 2 ، متون جامعه شناسي 1و2 ، جامعه شناسي شهري 2- تحصيلات تكميلي: روشهاي تحقيق - متون جامعه شناسي 1و2 ، سمينار شهري جوائز و نشانها : جوايزو نشانها دريافتي حسين بني فاطمه در سطح ملي: 1- فرهيخته ممتاز 2- محقق برتر در انجام تحقيق علل گرايش جوانان به فرهنگ بيگانه چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي : تعداد مقاله هاي منتشرشده : 15 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها : 3 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده : 1 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : 15 مورد تعداد پاياننامه هاي دكتري : 1 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي مصوب : 6 مورد

تكميل همايون، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ناصر تكميل همايون در سال 1315 در قزوين متولد شد. وي در دو رشته تاريخ و جامعه شناسي در سالهاي 1351 و 1356 موفق به اخذ

درجه دكترا از دانشگاه پاريس (سوربن) شد.آنچه وي را از ديگر پژوهشگران اجتماعي – فرهنگي ايران به صورتي ويژه متمايز مي كند، تحصيل و تسلط بر تاريخ ايران ( خصوصا ابعاد اجتماعي تاريخ ايران ) در گذشته و حال، در كنار تحصيل دانشگاهي جامعه شناسي است. در صورتي كه بتوان براي شناخت صحيح فرهنگها خصوصا فرهنگ ايراني، آگاهي از تاريخ و خصوصا تاريخ اجتماعي را لازم دانست، دكتر تكميل همايون به خوبي از عهده اين مهم بر آمده است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : ناصر تكميل همايون در دو رشته تاريخ و جامعه شناسي در سالهاي 1351 و 1356 موفق به اخذ درجه دكترا از دانشگاه پاريس (سوربن) شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ناصر تكميل همايون استاد و عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي است. وي علاوه بر موقعيت دانشگاهي، سرپرستي بخش «فرهنگ و تاريخ» در موسسه تحقيقي - انتشاراتي «دفتر پژوهشهاي فرهنگي» را بر عهده دارد. وي در اين موسسه به طور ويژه اشراف علمي انتشار مجموعه كتابهايي موجز و دقيق درباره ابعاد گوناگون تاريخ و فرهنگ را برعهده گرفته است.فعاليتهاي آموزشي : ناصر تكميل همايون علاوه بر پژوهش و تاليف، سالها به تدريس تاريخ و علوم اجتماعي در برخي دانشگاهها و خصوصا پژوهشگاه علوم انساني مشغول بوده، به نحوي كه مقام دانشگاهي استادي رادر اختيار دارد. چگونگي عرضه آثار : ناصر تكميل همايون راهنماي بخشي از پايان نامه هاي دانشجويي هم بوده است. وي 142 مقاله فارسي و 4 مقاله انگليسي هم در آثار خود نهاده است. تكميل همايون تاكنون بيش از ده

عنوان كتاب از مجموعه « از ايران چه مي دانم؟» را به نگارش درآورده است. تاكنون حدود 75 مجلد از اين مجموعه به چاپ رسيده و بيش از ده مجلد ديگر نيز در شرف انتشار است. اين مجموعه كتابها، از آنجا كه توسط متخصصين هر موضوع به نگارش درآمده و اشراف علمي دقيقي بر آنها واقع شده، مورد اقبال و استقبال فراوان مخاطبان قرار گرفته است. آثار ايشان و نتايجي كه وي از خلال بحثهاي تاريخي – اجتماعي درباره عناصر فرهنگي- اجتماعي ايران، با بهره مندي از نوعي نگاه تاريخي، ارائه مي كند، سندي مهم از اهميت دانش تاريخي در بررسي اجتماعي ايران است. گرچه محدوده موضوعات آثار او آنچنان وسيع است كه نوعي فقدان مركزيت در توليدات ايشان را به ذهن متبادر مي كند، تحليل آماري موضوعات آثار ايشان نشان مي دهد كه وي بيش از همه درباره ابعاد گوناگون شهر تهران در دوره هاي جديد، تاريخ اجتماعي ايران، عناصر مدرن تاريخ ايران ( مرزبندي ها، نيروهاي نظامي، تعليم و تربيت)، استانهاي جنوبي ايران، خليج فارس و درياهاي ايراني و نيز معماري ايراني به تحقيق و پژوهش دست زده است. آثار : تاليف كتاب تاريخ اجتماعي و فرهنگي تهران، 3 جلد، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1377 چاپ دوم 1380 ، تاليف كتاب تاريخ ايران در يك نگاه، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1382چاپ سوم 1384 ، تاليف كتاب تاريخ تحولات قشون در تاريخ معاصر ايران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1376 ، تاليف كتاب تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1382 ، تاليف كتاب دانشگاه گندي شاپور، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1384 ، تاليف كتاب كتابشناسي تهران، پژوهشگاه

علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1369 ، تاليف كتاب ميهن دوستي در ايران، استقلال، 1359 ، تاليف كتاب نقش علمي و فرهنگي يونسكو در پژوهش راههاي تاريخي ابريشم، سروش، 1376 ، تاليف كتاب آبسكون يا جزيره آشوراده، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1379 چاپ سوم 1380 ، تاليف كتاب آموزش و پرورش در ايران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، زير چاپ 1384 ، تاليف كتاب استان هرمزگان، (اجراي طرح با دانشگاه هرمزگان) ، تاليف كتاب خليج فارس، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1380 چاپ چهارم 1383 ، تاليف كتاب خوارزم، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1383 ، تاليف كتاب رويدادها و ياد مانهاي تاريخي تهران، جلد اول (از چهار جلد)، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1384 (زير چاپ). تاليف كتاب سرگذشت درياي مازندران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1380 چاپ سوم 1383 ، تاليف كتاب گستره فرهنگي و مرزهاي تاريخي ايران زمين، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1379 چاپ سوم 1380 ، تاليف كتاب مرزهاي ايران در دوره معاصر، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1379 چاپ دوم 1380 ، تاليف كتاب مشروطه خواهي ايرانيان، مركز بازشناسي ايران و اسلام، جلد دوم زير چاپ 1384 ، تاليف كتاب مشروطه خواهي ايرانيان، مركز بازشناسي ايران و اسلام، جلد اول 1383 ، تاليف كتاب مكتبخانه (آموزش كودكان و نوجوانان)، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، زير چاپ ، تاليف كتاب نظام و نهادهاي آموزشي در ايران باستان، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1382

توكل كوثري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد محمدعلي توكل كوثري دانشيار گروه جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته رياضي، علوم كامپيوتري از دانشگاه صنعتي شريف تهران(1356)،

مدرك كارشناسي ارشد را در رشته علوم كامپيوتر از دانشگاه اورگان آمريكا (1357)، مدرك دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه آبردين انگلستان(1360) و مدرك فوق دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه كمريج انگلستان اخذ نموده است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكترسيدمحمدعلي توكل كوثري مدرك كارشناسي را در رشته رياضي، علوم كامپيوتري از دانشگاه صنعتي شريف تهران(1356)، مدرك كارشناسي ارشد را در رشته علوم كامپيوتر از دانشگاه اورگان آمريكا (1357)، مدرك دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه آبردين انگلستان(1360) و مدرك فوق دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه كمريج انگلستان اخذ نمودند. عنوان رساله وي و دوره دكتري «جامعه شناسي معرفتي تطبيقي- انتقادي» است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : خدمات علمي اجرايي دكتر توكلي كوثري به قرار زير است: • ,دبيركل كميسيون ملي يونسكو,كميسيون ملي يونسكو- وزارت علوم • معاون پژوهشي وزارت علوم,وزارت علوم • 8 مشاور وزير و رئيس موسسه پژوهش آموزش عالي,موسسه عالي پژوهش وبرنامه ريزي آموزش عالي-- وزارت علوم • مدير گروه جامعه شناسي دانشگاه تهران,دانشگاه تهران فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس دكتر توكل «جامعه شناسي پزشكي»، «زبان تخصصي 2» (در مقطع كارشناسي)، «زبان تخصصي2»، «جامعه شناسي تكنولوژي و توسعه»، «جامعه شناسي معرفت»، «جامعه شناسي بهداشت وسلامت جوانان»، (در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري) است.جوائز و نشانها : پايان نامه برگزيده كارشناسي ارشد,دانشگاه تهران, پايان نامه برگزيده دكتري سال,دانشگاه تهران, پايان نامه برگزيده سال,دانشگاه تهران,آثار : اصطلاحنامه فرهنگي فارسي ويژگي اثر : بررسي و نقد كتاب,سازمان مدارك فرهنگي,2 تقريظ بر كتاب جامعه شناسي بيماري و پزشكي ويژگي اثر :

بررسي و نقد كتاب,باورداران,3 جامعه شناسي پزشكي ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,انتشارات دانشگاه صنعتي شريف,4 جامعه شناسي معرفت ويژگي اثر : تاليف5 جامعه شناسي معرفت و علم ويژگي اثر : تاليف6 جامعه شناسي(بررسي و معرفي كتاب گيدنز در مجله نامه علوم اجتماعي) ويژگي اثر : ,بررسي و نقد كتاب,نشر ني,7 دگرگوني اجتماعي در جامعه اطلاعاتي ويژگي اثر : ترجمه -ترجمه,شوراي عالي اطلاع رساني وكميسيون ملي يونسكو,8 رويكرد تأويلي در مسيحيت و اسلام ويژگي اثر : تاليف9 مأخذشناسي توسعه ويژگي اثر : تاليف-ويرايش علمي كتاب,موسسه پژوهش در برنامه?ريزي و توسعه,10 مقدمه اي بر جامعه شناسي علم ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,انتشارات صدوق,11 موانع توسعه در سه كشور ويژگي اثر : تاليف12 موانع توسعه: مطالعه مقايسه اي ايران با تركمنستان و مراكش ويژگي اثر : تاليف13 يادنامه آيت الله خاتمي--فصل(مقاله) رويكرد تاويلي ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,موسسه معارف اسلامي امام رضا

ثلاثي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن ثلاثي ، جامعه شناس و مترجم ،متولد 1324 بابل است.تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خويش به پايان مي برد و براي ادامه تحصيل راهي تهران مي شود. ثلاثي در رشته جامعه شناسي تحصيل كرده و بر مبناي اين گرايش تحصيلي و علاقه شخصي،سال هاست كه به ترجمه متون جدي و مرجع در اين حوزه پرداخته و آثار گرانقدري را براي جامعه دانشگاهي و محققان علوم اجتماعي به فارسي برگردانده است. ثلاثي هم اكنون عضو هيأت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسي فعاليتهاي آموزشي : محسن ثلاثي علاوه بر آن كه ترجمه متون جامعه شناختي و مردم شناختي را با جديت دنبال مي كند،از

تدريس در اين حوزه نيز غافل نمانده و در دانشگاه تهران و در دانشكده علوم اجتماعي اين دانشگاه، سال هاست كه به تدريس اشتغال دارد.آرا و گرايشهاي خاص : محسن ثلاثي درباره نقش شعر و ادبيات عرفاني فارسي در تقوت و تشديد رويكرد جهانگرايي مي گويد: «شعر فارسي از مهم ترين و برجسته ترين و كارسازترين عناصر فرهنگ ايراني به شمار مي آيد. شعر فارسي چنان بر عرصه هاي ديگر توليد فرهنگي تسلط پيدا كرد كه به راستي مي توان گفت كه آيينه به نسبت تمام نماي فرهنگ ايراني شده است؛ از همين روي، هرگونه بررسي در تحليل تحول و فرهنگ ايراني به بررسي شعر فارسي نيازمند است. اعراب به دليل فقدان دستمايه هاي هنري پس از تسخير ايران حساسيت چنداني نسبت به مضامين و نقش مايه هاي هنر ساساني از خود نشان ندادند. او با اشاره به اين كه كتاب هاي رشته مردم شناسي در سال هاي پس از انقلاب و با فعال شدن اين رشته، منتشر شده است،مي گويد: «قبل از انقلاب كتابي در زمينه مردم شناسي نداشتيم. گذشته از كتاب هاي درسي، تحقيق هاي مردم شناسي كه با پيشنهاد، درخواست و تأمين اعتبار يك سازمان خاص انجام مي شوند، با نظر همان سازمان سفارش دهنده، منتشر مي شوند كه البته تعداد اين گونه سازمان ها در ايران كم است.» «ثلاثي» در اين باره كه وزارت علوم در زمينه تقويت رشته مردم شناسي چه اقداماتي مي تواند انجام دهد،معتقد است: «در دنيا رسم است كه چنين رشته هايي از طريق افراد متخصص در آنها، تقويت مي شوند و با صدور بخشنامه هاي دولتي

نمي توان براي آنها كاري كرد. در ايران فارغ التحصيلان رشته مردم شناسي كم هستند و افرادي هم كه در خارج تحصيل كرده اند، به سادگي جذب دانشگاه هاي ما نمي شوند. چون امكانات، منابع مالي و تحقيقاتي ما براي جذب آنها كافي نيست. البته استادهاي رشته مردم شناسي در سال هاي اخير، فعال تر شده اند و اين رشته هم قابليت گسترش دارد؛ چرا كه هنوز بسياري از حوزه هاي زيرمجموعه آن در ايران ايجاد نشده است.» او رشته مردم شناسي را براي جوامع متنوعي مانند ايران، بسيار جذاب و مناسب مي داند و مي گويد:«جامعه ايران از نظر قومي، زباني و فرهنگي بسيار متنوع و متكثر است و اين مسأله، موضوع مناسبي براي رشته مردم شناسي است. شايد در هيچ كجاي دنيا به اين اندازه تنوع موضوعي براي تحقيق مردم شناسان وجود نداشته باشد. ضمن آن كه شناخت فرهنگ ها، خرده فرهنگ ها و اقوام مختلف ايران براي حل بسياري از مسائل فرهنگي و رفع تنش هاي فرهنگي ميان اقوام مختلف ايراني و ايجاد همدلي و تفاهم در ميان آنها بسيار مهم است كه اين كار در حوزه انسان شناسي مي گنجد. متأسفانه تاكنون اهميت چنداني براي چنين تحقيق هايي قائل نشده اند.» جوائز و نشانها : محسن ثلاثي از جمله پژوهشگران معاصر مورد تقدير سازمان ميراث فرهنگي نيز هست. به طوري كه درهفته كتاب سال جمهوري اسلامي ايران و دربيست و دومين دوره كتاب سال، از او در كنار جمعي ديگر درحوزه ترجمه تقدير شد. چگونگي عرضه آثار : محسن ثلاثي در رشته علوم اجتماعي، نامي در كنار بسياري از كتب مرجع

است، جامعه شناسي آگاه و مترجمي زبده كه به توسعه علوم اجتماعي در ايران مي انديشد. وي آثار زيادي را در اين زمينه ترجمه كرده است. در طول اين سال ها بسياري از آثار ترجمه شده ثلاثي به عنوان منابع كنكور كارشناسي ارشد در چند رشته جامعه شناسي ومطالعات فرهنگي معرفي شده است.از آن جمله است كتاب درآمدي بر جامعه شناسي نوشته بروس كوئن. محسن ثلاثي علاوه بر حسن انتخابي كه در متون ترجمه اش دارد،در برگردان آن به فارسي نيز نهايت دقت نظر و هماهنگي آن با زبان اصلي را به كار مي بندد و براي واژه هاي ناآشنا در زبان فارسي نيز معادل هايي پيشنهاد مي كند.به طور مثال براي واژه پارادايم معادل هاي فارسي گوناگوني به كار رفته كه يكي از آنها «نمونه » است . احمد آرام در كتاب «ساختار انقلاب هاي علمي » _ نوشته كوهن _ واژه «نمونه » را به جاي «پارادايم » قرار داده است . علي اسدي در ترجمه كتاب «شناختِ شناخت» نوشته ادگار مورن به جاي آن، از تركيب «چارچوب ادراكي » استفاده كرده است و اما محسن ثلاثي در ترجمه كتاب «نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر» _ نوشته جورج ريتزر، كلمه «انگاره» را به جاي آن قرار داده است . آثار : اسلام و سرمايه داري ويژگي اثر : نوشته ماكسيم رودنسون، درحوزه اسلام شناسي،ثلاثي كتاب «اسلام و سرمايه داري» نوشته ماكسيم رودنسون را ترجمه كرده وبا اين كه سال هاست ناياب شده، ولي تجديدچاپ نشده است2 انسان شناسي فرهنگي ويژگي اثر : بيتس؛ دانيل، 3 انقلاب فرانسه و رژيم هاي پيش از

آن ويژگي اثر : الكسي دتوكويل ؛ انتشارات زرين.4 پيامدهاي مدرنيته ويژگي اثر : يكي ديگر از كتب ترجمه شده آنتوني گيدنز توسط ثلاثي «پيامدهاي مدرنيته» است. «مدرنيت» به شيوه هايي از زندگي يا سازمان اجتماعي مربوط مي شود كه از سده هفدهم به بعد در اروپا به وجود آمد و به تدريج ابعاد جهاني پيدا كرد. اين تعريف، مدرنيته را به يك دوره زماني و يك جايگاه جغرافيايي اوليه مربوط مي سازد، در حالي كه عمده شاخصه هاي آن را سربسته باقي مي گذارد. آنتوني گيدنز، جامعه شناس نامي معاصر، دركتاب «پيامدهاي مدرنيته» به تحليلي فرهنگي و معرفت شناختي از مدرنيت مي پردازد و تعبيري جديد و تأمل برانگيز از تحولات نهادي همراه با مدرنيته عرضه مي كند. گيدنز معتقد است كه ما هنوز پا به دوران پسامدرن نگذاشته ايم، بلكه دوران متأخر مدرنيته را سپري مي كنيم كه در آن پيامدهاي مدرنيته فراگيرتر و ريشه اي تر و بنيادين تر شده است عواملي چون تباهي محيط زيست، تهديدهاي قدرت نظامي و تسليحاتي، رشد و بسط توتاليتاريسم و حقير شدن كار صنعتي و ... كه گيدنز اين ها را از پيامدهاي مدرنيته برمي شمارد و بر اين باور است كه براي فرا رفتن از اين ها و گذار به عصر پسا مدرن مي بايست در ساختار سازمان هاي اجتماعي و فرهنگي مسلط عصر مدرن دگرگوني اساسي ايجاد كرد. اين كتاب در ? فصل تدوين و تنظيم شده و به مباحثي چون: انقطاع هاي مدرنيته، جامعه شناسي و مدرنيته، بازانديشي در مدرنيته، ابعاد نهادي مدرنيته، اعتماد و مدرنيته، دوره پيش از مدرن و دوره مدرن،

مخاطره و خطر در جهان مدرن، پديده شناسي مدرنيته، آيا مدرنيته يك طرح غربي است؟ و ... مي پردازد. 5 جاده ابريشم ويژگي اثر : چاپ اول، نشر سروش، تهران،6 جامعه باستان ويژگي اثر : لوئيس هنري مورگان ؛ مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 7 جامعه شناسي دين ويژگي اثر : ملكلم هميلتون؛ نشر تبيان ، چاپ اول،8 جامعه نو نوشته اي.اچ.كار ، جهان ايراني و ايران جهاني ويژگي اثر : يكي از مهم ترين كتب ثلاثي كه بر خلاف غالب آثار او تأليف شده است، كتاب جهان ايراني و ايران جهاني است كه نشر مركز آن را منتشر كرده است.كتابي كه دردهمين دوره كتاب برتر دانشگاهي در رشته علوم اجتماعي، به عنوان كتاب برتر شناخته شد.درباره اين كتاب به همان اندازه كه در محافل دانشگاهي و مجامع فرهنگي تهران باعث ايجاد بحث ها و نظرات متفاوتي گرديد، در شهرهاي ديگر نيز موجبات برگزاري جلسات نقد و بررسي آن فراهم شد.جلسه نقد و بررسي كتاب در امور كتابخانه هاي عمومي استان زنجان كه در سالن آمفي تئاتر كتابخانه سهروردي اين شهر برگزار شد از آن جمله بود. مير معزي كارشناس ارشد جامعه شناسي درباره اين كتاب مي گويد :« پژوهش نظريه پايه اي خود را از انسان شناسي فرهنگي گرفته است. اين همان نظريه پراك گرايي يا اشاعه گرايي است كه به آن( diffusion ) مي گويند. اين نظريه مي گويد، اقوام و اجتماع فرهنگي انساني در جهان منزوي نيستند و روابطي با فرهنگ هاي همسايگانشان دارند كه تقليد و مهاجرت را از فرهنگ هاي ديگر مي گيرند. ايرانيان در گذشته و تا

چند سده پيش از اين، با فرهنگ هاي پيشرفته جهان در شرق و غرب جهان ارتباط مستقيم و بي واسطه داشتند. ولي دشمني ايران شيعي با عثماني سني راه ارتباط بي واسطه ايران را با اروپا تا حدودي سدكرد و در نتيجه فرهنگ ايراني ديگر نتوانست به آساني دوران گذشته، با فرهنگ نويني كه در اروپاي غربي به سرعت و بيش از پيش پيشرفت داشت و مي رفت كه سرنوشت جهان را در سده هاي آينده رقم زند، ارتباط سازنده اي برقرار سازد.» 10 خرد و انقلاب ويژگي اثر : نشر نقره، كتاب «خرد و انقلاب» هربرت ماركوزه نيز به وسيله ثلاثي به فارسي برگردانده شده و نخستين بار به وسيله سازمان انتشارات جاويدان منتشر شده و بعدها در سال ،نشر نقره آن را به چاپ بعدي رسانده است.11 درآمدي بر جامعه شناسي ويژگي اثر : بروس كوئن12 درآمدي به انسان شناسي ويژگي اثر : از سايمون كولمن و هلن واتسون13 روش تحقيق در انسان شناسي ، روش تحقيق كيفي در جامعه شناسي ويژگي اثر : سيلورمن(ديويد)؛ انتشارات تبيان، 15 روش هاي تحقيق كيفي ويژگي اثر : از سيلورمن؛ 16 زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي ويژگي اثر : ثلاثي، از ميان آثاري كه تاكنون ترجمه و منتشر كرده ، به «زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي» علاقه بيش تري دارد. او دراين باره مي گويد:«زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناس» را بيشتر دوست دارم، به خاطر اينكه مقام جامعه شناسان را در بستر اجتماعي، اقتصادي و تاريخي مورد بررسي قرارداد و نشان مي دهد كه نظريات و افكار اين افراد در چه شرايطي،

پرورش پيدا كرده و تحت تأثير چه عواملي شكل گرفته است. اين كتاب فصل بندي بسيار جذابي دارد و درواقع كتاب جامعه شناسي جامعه شناسان است! » عنوان اصلي اين كتاب ideas in historical Masters of Sociological thought؛ است. كه واژه نامه و كتابنامه آن را ثلاثي به صورت زيرنويس تنظيم كرده و چاپ اول آن را در سال به انتشارات علمي سپرده است.17 سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني ويژگي اثر : ساموئل هانتينگتون؛ نشر علم، 18 فراسوي چپ و راست ويژگي اثر : چاپ انتشارات علمي، ثلاثي به آثار آنتوني گيدنز، جامعه شناس معاصر و نظريه پرداز عصر جديد، توجه ويژه اي دارد و اسباب آشنايي مخاطب فارسي زبان را با ترجمه برخي از آثار مهم او فراهم كرده است. از آن جمله اثر « فراسوي چپ و راست » را مي توان نام برد. گيدنز در اين اثر به اين نكته اشاره مي كند كه به دليل گسترش مدرنيته و درگيري همه فرهنگ ها و ملت ها در ساختن جهان كنوني، هم اكنون مرزبندي هاي رايج اعم از شمال و جنوب، مركز و پيرامون و نيز تقابل ميان چپ و راست سياسي از ميان رفته است.19 فلسفه و انديشه سياسي سبزها ويژگي اثر : اندرو دابسون 20 كالبد شكافي چهار انقلاب ويژگي اثر : كرين برينتون؛ انتشارات نشر نو.21 كالبدشكافي چهارانقلاب از برينتون ، نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر» ويژگي اثر : توتاليتاريسم» از هانا آرنت؛ جاويدان، اسفند .23 نظريه هاي جامعه شناسي در دوران معاصر ويژگي اثر : جرج ريتزر، تهران، انتشارات علمي

منابع زندگينامه :منابع : روزنامه ايران

صفحه مهرگان 1-12-1385

جلالوند، علي كرم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي كرم جلالوند

محل تولد : نهاوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي كرم جلالوند در سال 1344 در روستاي درّه ابراهيم از توابع شهرستان نهاوند به دنيا آمده ام .تحصيلات ابتدائي را در زادگاهم به اتمام رساندم و سپس دوره راهنمائي و دبيرستان را در شهرستان نهاوند به پايان بردم . و در سال 62 موّفق به اخذ مدرك ديپلم علوم تجربي شدم.پائيز همان سال وارد حوزه علميه نهاوند شدم ، يك سال بعد وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه علميه مهدي موعود (عج) كه مدرسه اي تازه تأسيس بود ، مشغول ادامه تحصيل شدم دروس مقدمات را در اين مدرسه به اتمام رساندم .اساتيد در اين مقطع حجج الاسلام آقايان :احدي ، مظهر علي ، طالقاني ونقوي و... بودند . دروس شرح لمعه و اصول فقه را نزد آيت الله اشتهاردي ، حجت الاسلام خاتمي و عليدوست و...تلمذ كردم . دروس رسائل ومكاسب را نزدآيت الله استادي ، حجت الاسلام محمدي ، حسيني بوشهري وحسيني شاهرودي و.... فرا گرفتم . در سال 68 همزمان با تحصيل دروس حوزوي در كنكور سراسري شركت كردم و وارد دانشگاه تهران شدم و در سال 72 موفّق به اخذ مدرك كارشناسي علوم اجتماعي در گرايش پژوهشگري شدم. در اين سال كه براي اولين بار نوشتن پايان نامه جزء واحدهاي درسي دوره كارشناسي شده بود اينجانب موضوع پايان نامه خود را (بررسي مسائل جامعه شناختي فرقه گناباديه ) قرار دادم . از سال 70-71 به تناسب همكاريهائي كه با سازمان تبليغات اسلامي و پژوهشكده باقرالعلوم (ع) داشتم

در تأليف وآماده سازي كتب بسياري ازجمله مجموعه ديدار با ابرار ، گلشن ابرار ، بانوان نمونه و مجموعه فقه و زندگي به عنوان ويراستار ،ارزياب و...سهيم بودم. به موازات اين همكاريها كتاب و مقالاتي نيز تأليف كردم .

جمشيديها، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر غلامرضا جمشيديها دانشيار گروه جامعه شناسي و رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1358)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس (1366) و دكتري را در رشته جامعه شناسي تاريخي از دانشگاه منچستر انگلستان (1376) اخذ نموده است. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : جامعه شناسي تاريخيتحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامرضا جمشيديها مدرك كارشناسي را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1358)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس (1366) و دكتري را در رشته جامعه شناسي تاريخي از دانشگاه منچستر انگلستان (1376) اخذ نموده است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص ديگر خدمات علمي و اجرايي آقاي دكتر غلامرضا جمشيديها مي توان مواردي همچون «مشاور معاون آموزشي»، «استاد راهنماي دانشجويان شاهد»، «معاون اداري و مالي»، «مشاور رئيس و مسئول اداره ارزشيابي و رسيدگي به شكايات دانشگاه»، «مدير كل دفتر رياست دانشگاه»، «معاون پژوهشي دانشكده» و «نماينده دانشكده در شوراي انتشارات دانشگاه» را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس غلامرضا جمشيديها «انديشه هاي متفكران مسلمان»، «تاريخ تفكراجتماعي دراسلام»، «جامعه شناسي انقلاب»، «زبان تخصصي»، «نظريه هاي جامعه شناسي1» و «نظريه هاي جامعه شناسي 2» (در مقطع كارشناسي) و «انديشه هاي متفكران مسلمان»، «انديشه متفكرين مسلمان1»، «زبان تخصصي2»،

«نظريه هاي جامعه شناسي1» و «جامعه شناسي تاريخي» (در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري) مي باشد.آثار : «پيدايش نظريه هاي جامعه شناسي (سال دوم)» (1383) ، «تاريخ و نظرية اجتماعي (سال سوم)» (1383) ، «زبان تخصصي علوم اجتماعي» (1385) ، جامعه، دولت و شهر نشيني: تفكر جامعه شناختي ابن خلدون(سال دوم) (1383) ، هراس بنيادين اروپامداري و ظهور اسلام گرايي ويژگي اثر : (1379)

جهانگير، عيسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عيسي جهانگير

محل تولد : عجب شير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 در شهرستان عجب شير واقع در استان آذربايجان شرقي به دنيا آمدم – تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آنجا گذراندم سپس براي ادامه تحصيلات به قم رفتم. در سال 1370 دارد حوزه علميّه قم شدم و در مدرسه شهيدين مشغول تحصيل علوم ديني گشتم. از جمله اساتيد برجسته اي كه در حوزه علميّه قم از آنها كسب علم كرده ام آيت الله مروّجي، آيت الله جوادي آملي، آيت الله ميرزا جواد تبريزي، آيت الله مصباح يزدي و حجت الاسلام و المسلمين صادق لاريجاني مي باشند.در سال 1376 همزمان با تحصيلات حوزوي وارد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم. كارشناسي و كارشناسي ارشد جامعه شناسي را در اين زمينه به پايان رساندم.

چراغي كوتياني، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل چراغي كوتياني

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/2/2

زندگينامه علمي

در دومين روز از بهار سال 1354،در روستاي كوتيان از توابع شهرستان دزفول، زاده شدم.تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهم گذراندم و در سال 1368وارد حوزه علميه قم شدم.پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح، در سال 1377 درس خارج فقه و اصول را آغاز كردم. اصول فقه را خوشه چينِ درس استاد بزرگوارم حضرت آيه الله العظمي سبحاني(مدظله العالي) بودم و درس خارج فقه را با زانو زدن در محضر اساتيد بزرگوارم آيات عظام شبيري زنجاني و مكارم شيرازي(دامت افاضاتهم)،آموختم. در كنار تحصيل در حوزه علميه، در سال 1376 وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني شده و در رشته

جامعه شناسي به تحصيل پرداختم. پس از پايان يافتن دوره كارشناسي،در سال 1382 در كارشناسي ارشد همان رشته به ادامه تحصيل پرداختم. و سرانجام در سال 1386 با دفاع از پايان نامه ام ( با عنوان بررسي و تبيين رويكرد اسلام و فمينيسم به كاركردهاي خانواده)موفق به اخذ كارشناسي ارشد در رشته جامعه شناسي شدم. در كنار تحصيل به پژوهش نيز پرداختم كه حاصل آن مقالاتي است كه در مجلات مختلف به چاپ رسيده است.

چلپي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مسعود چلبي متولد 1331 در يزد است. وي ،تحصيلات دانشگاهي خود را در ايران آغاز كرد .او مدرك كارشناسي ارشد رشته علوم اجتماعي را از دانشگاه تهران اخذ نمود .وي براي تكميل معلومات دانشگاهي خود عازم آمريكا شده و در دانشگاه ميشيگان غربي مدرك دكترا (Ph.D) رشته جامعه شناسي را اخذ كرد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي مسعود چلبي به ترتيب زير است. كارشناسي: علوم اجتماعي / 1354 / تهران / دانشگاه تهران كارشناسي ارشد: علوم اجتماعي / 1356 / تهران / دانشگاه تهران دكتري: جامعه شناسي / 1363 / كالامازو / دانشگاه ميشيگان غربي رساله كارشناسي ارشد : آثار تورم اقتصادي بر اوقات فراغت معلمين رساله دكترا : توسعه نيافتگي و سرمايه داري دولتي : يك مطالعه تطبيقي امتحانات حوزه تخصصي -امتحانات جامع جامعه شناسي تطبيقي جامعه شناسي آموزش و پرورش توسعه اجتماعي مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مسعود چلبي ،عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه

شناسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.وي عضو سومين دوره هيات مديره انجمن جامعه شناسي ايران ،سردبير پيشين مجله جامعه شناسي ايران و عضو فعال شوراي علمي مجله جامعه شناسي ايران مي باشد. فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي مسعود چلبي به قرار زير است: دوره كارشناسي:آمار درعلوم اجتماعي ،جامعه شناسي آموزش و پرورش ،مباني جامعه شناسي ، جامعه شناسي توسعه ،روش تحقيق نظري و روش تحقيق عملي دوره كارشناسي ارشد: آمار پيشرفته ،روش تحقيق كمي ,روش تحقيق كيفي, نظريه هاي جامعه شناسي ( كلاسيك ها ) ,نظريه هاي جامعه شناسي معاصر دروس تدريس شده در دوره دكتري : نظريه هاي روش شناختي ، مسائل اختصاصي روش تحقيق ، روش تحقيق كمي ,جامعه شناسي نظم ,نظريه هاي جامعه شناسي ،روش تطبيقي كيفي فازي آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي مسعود چلبي : 1- توسعه و نظم اجتماعي 2- نظريه جامعه شناختي 3- جامعه شناسي تطبيقي 4- روش شناسي آثار : بررسي تجربي نظام شخصيت در ايران ويژگي اثر : موسسه پژوهش فرهنگ، هنر و ارتباطات.تهران.13812 تحليل اجتماعي درفضاي كنش ويژگي اثر : نشر ني،تهران،13853 جامعه شناسي نظم:تشريح و تحليل نظري نظم اجتماعي ويژگي اثر : نشرني.تهران,(1375)چاپ چهارم13864 چارچوب مفهومي پيما يش ارزش ها و نگرش ايرانيان ويژگي اثر : انتشارات طرح هاي ملي,تهران,1383

چلپي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مسعود چلبي متولد 1331 در يزد است. وي ،تحصيلات دانشگاهي خود را در ايران آغاز كرد .او مدرك كارشناسي ارشد رشته علوم اجتماعي را از دانشگاه تهران اخذ نمود .وي براي تكميل معلومات دانشگاهي خود عازم آمريكا شده و در دانشگاه ميشيگان غربي مدرك دكترا (Ph.D) رشته جامعه

شناسي را اخذ كرد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي مسعود چلبي به ترتيب زير است. كارشناسي: علوم اجتماعي / 1354 / تهران / دانشگاه تهران كارشناسي ارشد: علوم اجتماعي / 1356 / تهران / دانشگاه تهران دكتري: جامعه شناسي / 1363 / كالامازو / دانشگاه ميشيگان غربي رساله كارشناسي ارشد : آثار تورم اقتصادي بر اوقات فراغت معلمين رساله دكترا : توسعه نيافتگي و سرمايه داري دولتي : يك مطالعه تطبيقي امتحانات حوزه تخصصي -امتحانات جامع جامعه شناسي تطبيقي جامعه شناسي آموزش و پرورش توسعه اجتماعي مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مسعود چلبي ،عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.وي عضو سومين دوره هيات مديره انجمن جامعه شناسي ايران ،سردبير پيشين مجله جامعه شناسي ايران و عضو فعال شوراي علمي مجله جامعه شناسي ايران مي باشد. فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي مسعود چلبي به قرار زير است: دوره كارشناسي:آمار درعلوم اجتماعي ،جامعه شناسي آموزش و پرورش ،مباني جامعه شناسي ، جامعه شناسي توسعه ،روش تحقيق نظري و روش تحقيق عملي دوره كارشناسي ارشد: آمار پيشرفته ،روش تحقيق كمي ,روش تحقيق كيفي, نظريه هاي جامعه شناسي ( كلاسيك ها ) ,نظريه هاي جامعه شناسي معاصر دروس تدريس شده در دوره دكتري : نظريه هاي روش شناختي ، مسائل اختصاصي روش تحقيق ، روش تحقيق كمي ,جامعه شناسي نظم ,نظريه هاي جامعه شناسي ،روش تطبيقي كيفي فازي

آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي مسعود چلبي : 1- توسعه و نظم اجتماعي 2- نظريه جامعه شناختي 3- جامعه شناسي تطبيقي 4- روش شناسي آثار : بررسي تجربي نظام شخصيت در ايران ويژگي اثر : موسسه پژوهش فرهنگ، هنر و ارتباطات.تهران.13812 تحليل اجتماعي درفضاي كنش ويژگي اثر : نشر ني،تهران،13853 جامعه شناسي نظم:تشريح و تحليل نظري نظم اجتماعي ويژگي اثر : نشرني.تهران,(1375)چاپ چهارم13864 چارچوب مفهومي پيما يش ارزش ها و نگرش ايرانيان ويژگي اثر : انتشارات طرح هاي ملي,تهران,1383

حريري اكبري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد حريري اكبري در سال 1322 در تبريز بدنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته علوم اجتماعي Ph.D.in Social Science از دانشكده/مدرسه ماكسول دانشگاه سيراكيوز، نيويورك، ايالات متحده (در سال 1362) مي باشد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي واستاد گروه علوم اجتماعي- دانشگاه تبريز مي باشد. گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات محمد حريري اكبري : -1343 : اخذ ديپلم دوره متوسطه در رشته علوم طبيعي- تبريز. -1348: اخذ درجه ليسانس در علوم اقتصادي و سياسي از دانشگاه ملي ايران-تهران. -1350: اخذ درجه فوق ليسانس در علوم سياسي از دانشگاه ملي ايران – تهران. -1358: اخذ درجه فوق ليسانس در حكومت مقايسه اي از دانشكده/ مدرسه ماكسول دانشگاه سيراكيوز، نيويورك، ايالات متحده. Maxwell School of Syracuse University, USA. -1362: اخذ درجه دكتري در رشته علوم اجتماعي Ph.D.in Social Science از دانشكده/مدرسه ماكسول دانشگاه سيراكيوز، نيويورك، ايالات متحده. فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي محمد حريري اكبري بهقرار زير است: -1350: تدريس اقتصاد و بازرگاني بين المللي در انستيتو تكنولوژي بازرگاني تبريز -1351: تدريس علوم سياسي و

اداري در مدرسه عالي غزالي، قزوين. -1352: تدريس علوم سياسي و اجتماعي در مدرسه عالي علوم اجتماعي و اقتصادي، قزوين و تدريس علوم سياسي در مدرسه عالي كمپيوتر، تهران. -1353: تدريس اقتصاد ايران در مدرسه عالي علوم بازرگاني، تهران و تدريس علوم اجتماعي در دانشگاه تبريز، -1354 –1357: اشتغال تمام وقت به تدريس و مديريت در پستهاي گونه گون در دانشگاه تبريز، -1357-1362: اعزام به آمريكا با ماموريت مطالعاتي دانشگاه تبريز جهت اخذ درجه دكتري. -1362-1380: تدريس تمام وقت در دانشگاه تبريز و در مركز مديريت دولتي (تهران، تبريز و اروميه) و در سازمان برنامه و بودجه كشور. -1380-1381: گذراندن دوره تخصصي در برنامه " خزر شناسي" مدرسه (دانشكده) علوم سياسي جان.اف.كندي، دانشگاه هاروارد، بوستون، ماساچوست، آمريكا. Caspian Studies Program in J.F.Kennedy School of Government, atHarvard University. -1380- تا كنون: تدريس و تحقيق تمام وقت در دانشگاه تبريز و در ساير دانشگاهها و مراكز آموزش عالي شهر تبريز. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : خدمات علمي و فرهنگي محمد حريري اكبري: -عضويت در هيات تحريريه مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد. -عضويت در هيات تحريريه نامه علوم اجتماعي، نشريه دانشكده علوم اجتماعي، دانشگاه تهران. -عضويت در هيات تحريريه مجله پژوهش زنان، دانشگاه تهران. -عضويت در هيات تحريريه مجله انجمن جامعه شناسي ايران، دانشگاه تهران، -عضويت در هيات امناي كتابخانه مركزي تبريز. -برگزاري افزون بر ده كارگاه آموزشي در زمينه سازمان و مديريت . -شركت در بيش از بيست كنفرانس، سمينار و سمپوزيوم ملي و بين المللي كه اغلب آنها با عرضه مقاله بوده است. -انجام بيش از ده مصاحبه مفصل با

روزنامه ها و مجلات داخلي. -همكاري با روزنامه ها و مجلات گونه گون با تهيه مطالب كوتاه و بلند در باره امور و مسائل اجتماعي. چگونگي عرضه آثار : مقالات تهيه و تدوين شده: مقالات بزبان فارسي: 19 مورد مقالات بزبان خارجي:5 موردآثار : افسانه هاي فولكلوريك قفقاز ويژگي اثر : 1350: پروفسور پومرانتسوا،(تبريز: انتشارات نوبل، 1350)، ترجمه: محمدحريري اكبري، (از انگليسي به فارسي). 2 برگزيده آثار، ويژگي اثر : 1352: نريمان نريمانوف، ( تبريز: نشر ابن سينا، 1352)، ترجمه: محمدحريري اكبري، (از تركي آذربايجاني به فارسي). 3 جامعه شناسي سياسي ويژگي اثر : 1380: تام باتومور، (تهران: نشر قطره، 1380)، ترجمه: محمد حريري اكبري، (از انگليسي به فارسي). 4 حكومت فدرال هندوستان ويژگي اثر : 1349: كريشنا سوامي، تهران: موسسه بهار ايران، 1349)، ترجمه: محمد حريري اكبري، ( از انگليسي به فارسي). 5 خرد، عدالت و نوگرايي: نوشته هاي اخير يورگن هابرماس ويژگي اثر : 1380: استيون وايت، (تهران: نشر قطره، 1380)، ترجمه: محمد حريري اكبري، (از انگليسي به فارسي). 6 دبستان فرانكفورت ويژگي اثر : 1372: تام باتومور، (تبريز: انتشارات دانشگاه تبريز، 1372)، ترجمه: محمدحريري اكبري، ( از انگليسي به فارسي). 7 ريشه هاي فعاليتهاي سياسي دانشجويان ويژگي اثر : 1351: محمدحريري اكبري، (تبريز: انتشارات نوبل، 1351). 8 كتاب دده قورقود ويژگي اثر : 1353: جفري لويس، (تبريز: نشر ابن سينا، 1353)، ترجمه: فريبا عزبدفتري و محمد حريري اكبري، (از انگليسي به فارسي). 9 مديريت توسعه ويژگي اثر : 1378: محمد حريري اكبري، (تهران: نشر قطره، 1378).

حسامي، فاضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل حسامي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/8/10

زندگينامه

علمي

اينجانب فاضل حسامي فرزند عباس متولد 1341 آبادان تحصيل دروس حوزوي تا خارج فقه نزد اساتيد بزرگواري چون حضرات حجج اسلام آقايان اسلامي . نواب ، خسرو شاهى، رجائي ، موسوي تهراني ، و صالحي افغاني و نيز حضرات آيات آقايان وجداني فخر (ره) پاياني ، ستوده ، بهبودي ، مومن ، مظاهري ، مكارم شيرازي و خاتم يزدي .تحصيل در زمينه الهيات و معارف اسلامي از سال 1365 تا پايان آن دوره در موسسه در راه حق قم. در سال 1369 براي ادامه تحصيل در رشته جامعه شناسي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني كه در آن زمان بنياد فرهنگي باقرالعلوم(ع) نام داشت ، پذيرفته شدم و در سال 1377 در مقطع كارشناسي ارشد در رشته جامعه شناسي فارغ التحصيل شدم .به دليل علايق حوزوي ، موضوع پايان نامه صبغه جامعه شناسي فقه و نيز جامعه شناسي دين به خود گرفت .همزمان با تحصيل و در ادامه آن مسئوليت هاي اجرائي نيز عهده دار بودم كه مي توان مديريت تحصيلات تكميلي ، دبيري گروه جامعه شناسي ، مديريت مالي ، معاونت اداري - مالي و نيز دبير كلي انجمن فارغ التحصيلان موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) را نام برد

حسيني هاشمي شاهرودي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود حسيني هاشمي شاهرودي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در سال 1327 هجري شمسي در شهر نجف و در خانواده اي مذهبي و از سادات منسوب به امام حسين(ع) چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم آيت الله سيد علي حسيني شاهرودي، از استادان و بزرگان حوزه علميه نجف

بود و خدمات فراواني را به عالم اسلام ارزاني داشت. آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي تحصيلات ابتدايي را در مدرسه علويه نجف به پايان رسانيد و سپس به تحصيلات حوزوي روي آورد. او با توجه به موقعيت علمي خانوادگي و نيز با توجه به هوش و استعداد سرشار و كوشش فراوان خود، در مدتي اندك توانست دروس دورة سطح را به پايان رساند. پس از آن به حلقه درس آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر پيوست و سالها در خدمت استاد خود، مباني اجتهاد در اصول و فقه را به خوبي آموخت و در درس ديگر مراجع آن روز نجف _ از جمله امام خميني(ره) _ نيز با جديت شركت جست و بهره هاي فراوان برد. آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در طول سالهاي تحصيل، در دروس اخلاق خصوصي و عمومي استادان خود شركت مي كرد و از محضر آنان بهره هاي فراوان مي برد. آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در سالهاي تحصيل خود از محضر استادان بسياري بهره برد. مهم ترين و اصلي ترين استاد او در درس خارج آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر بود. آن شهيد سعيد كه از افتخارات شيعه و مرجعيت به شمار مي آيد، شاگردان بسياري را به عالم اسلام، تقديم داشته است. او كه از حافظه و استعدادي سرشار برخوردار بود، توانست با نوآوريهاي فراوان در فقه و اصول و ديگر علوم اسلامي و به روز ساختن مباحث علوم و نيز نگاشتن كتب درسي در زمينه هاي ياد شده، گام مهمي براي تعالي اسلام و تشيع بردارد و از اين رهگذر، شاگردان او، همچون آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي، اين خدمات و انديشه ها را

پي گرفتند. از ديگر استادان آيت الله هاشمي شاهرودي، حضرت امام خميني(ره) و حضرت آيت الله العظمي خويي(ره) را مي توان نام برد. معظم له سالها در محضر ايشان به تحكيم مباني اجتهادي خود مي پرداخت، ضمن اينكه از محضر آنان، در زمينه هاي اخلاقي نيز بسيار بهره مي برد. آيت الله هاشمي شاهرودي در طول دوران تحصيل خود، با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و پس از آن نيز با علماي بسياري روابط صميمانه و علمي برقرار نمود كه از جمله آنها مي توان از آيت الله مؤمن و مقام معظم رهبري نام برد آيت الله هاشمي شاهرودي تاكنون فعاليتهاي بسياري را در زمينه هاي علمي و فرهنگي به انجام رسانده است. در يكي از ديدارهاي اعضاي مجلس اعلاي عراق، امام خميني(ره) با توجه به شناخت خود از ايشان مي خواهد كه تدريس در حوزه علميه قم را بر هر كاري ترجيح دهد و به تربيت طلاب مستعد در زمينه هاي علمي و اخلاقي بپردازد. معظم له نيز با ورود به ايران _ در فروردين 1358 _ به تدريس درس خارج فقه و اصول مي پردازد كه اين تدريس تا هم اكنون نيز ادامه دارد و طلاب بسياري از محضر ايشان بهره مند شده اند. ويژگي درس ايشان دقت فراوان، تسلط بر مباحث و نوآوري در برخي زمينه هاست. آيت الله هاشمي شاهرودي رياست دو كنگرة مهم نقش زمان و مكان در انديشه امام خميني(ره) و نخستين كنگره دايرة المعارف فقه اسلامي را بر عهده داشت كه هر دو كنگره با استقبال بزرگان و فضلاي حوزه و دانشگاه و انديشمندان خارجي و داخلي مواجه شد. از خدمات ديگر ايشان، رياست مؤسسه دايرة المعارف فقه اسلامي با حكم مقام معظم رهبري است.

مقام معظم رهبري در حكم خود، خطاب به ايشان مي فرمايد: «جناب عالي را كه چهرة درخشاني در علم و عمل بوده و بحمدالله از مقام والايي در فقه و علوم مرتبط با آن برخورداريد، براي انجام اين اقدام بزرگ، شايسته دانسته و مسؤوليت ايجاد و ادارة مؤسسه اي براي تهيه اين دايرة المعارف را به جناب عالي محول مي كنم». آيت الله هاشمي شاهرودي در سالهاي تحصيل و تدريس، فعاليتهاي سياسي بسياري را پديد آورده است. در پي يورش مزدوران رژيم صدام به علما و انديشمندان در سال 1974 ميلادي، آيت الله هاشمي شاهرودي به زندان افتاد و شكنجه هاي فراوان بدني و روحي را به جان خريد. او در پي تظاهرات مردم عراق پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام(ره)، بويژه در نجف، و در گراميداشت اين پيروزي، تحت پيگرد رژيم بعث قرار گرفت و به سفارش شهيد صدر(ره) به وطن خود بازگشت تا وكالت عام شهيد صدر و نمايندگي او را نزد امام خميني (ره) بر عهده گيرد. او با ورود به ايران به خدمت امام خميني(ره) مشرف شد و با موافقت ايشان، رابط امام(ره) و شهيد صدر شد و پيامهاي علماي نجف را به سمع امام(ره) مي رساند. او با دستور آيت الله خامنه اي كه در آن زمان با حكم امام(ره) مسؤوليت نهضت هاي اسلامي را بر عهده داشت، تشكيلاتِ جامعة روحانيت مبارز و مجلس اعلاي عراق را به راه انداخت و آن را مديريت و سازماندهي كرد. او كه به دستور امام(ره) تدريس و بررسي مسائل فقهي، بويژه احياي فقه حكومتي استوار بر ادلة استنباط جواهري را بر عهده داشت، در طول ساليان انقلاب از هيچ كوششي

در جهت اعتلاي انقلاب، دريغ نورزيد. آيت الله هاشمي شاهرودي سالها از اعضاي فقهاي شوراي نگهبان بود ودر اين نهاد مقدس به خدمت اشتغال داشت تا اينكه با حكم مقام معظم رهبري به رياست قوه قضائيه منصوب شد. او در طول مسؤوليت خود در قوه قضائيه، تاكنون خدمات بسياري را انجام داد كه توسعة قضايي، تسريع در رسيدگي به پرونده ها و ايجاد ارتباط مردمي از جمله آنهاست.

خان محمدي، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم خان محمدي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب كريم خان محمدي در سال 61 پس از اخذ پنجم ابتدايي وارد حوزه علميه زنجان شدم .در سال 67 پس از اتمام پايه 6 (لمعتين) به حوزه علميه قم منتقل شدم . تا سال 70 ضمن اتمام رسائل و مكاسب شيخ انصاري (ره) به صورت متفرقه شبانه و دبيرستان رزمندگان ديپلم گرفتم . از سال 70 به صورت مخفيانه به دانشگاه رفتم و در سال 70 در كنكور سراسري قبول و در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران به رشته جامعه شناسي مشغول گشتم و در سال 78 در مقطع كارشناسي ارشد از همان دانشكده فارغ التحصيل و به همراه دروس حوزه شروع به تحقيق و پژوهش و همگام با آن تدريس نمودم . در درس آيات عظام مكارم و سبحاني شركت مي كردم . دروس آيت الله جوادي مفسر بزرگ كه هنوز هم غير حضوري اشتغال دارم .

از سال 78 پژوهش را شروع نمودم و اكنون بيش از 20 مقاله در مجلات علمي به چاپ رسانده ام . در مقطع دكتري فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق عليه السلام نيز

در زمينه اصول و هنجارهاي ارتباطي قرآن مشغول پژوهش هستم . طرح پژوهشي (مفهوم شناسي جامعه شناسي اسلامي) توسط نگارنده با كارفرمايي موسسه آموزش عالي باقر العلوم عليه السلام (حميد پارسانيا) در دست اجرا است .علاقه پژوهشي اينجانب ارائه آموزه هاي ديني به زبان روز و تلفيق علوم ديني با دست آوردهاي جديد علمي است . كليه مقالات منشر شده به جز چند مورد از متون ديني بهره گرفته است .

خائفي، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز خائفي در سال 1315 ه.ش در شيراز از مادر زاده شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و براي ادامة تحصيل وارد دانشكده ي ادبيات همان شهر گرديد . و به دريافت ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي، و به تدريس در دبيرستان هاي شيراز اشتغال ورزيد . سپس عازم تهران گرديد و دوره ي فوق ليسانس را در علوم اجتماعي گذرانيد و به سمت مسئول تبليغات و انتشارات كميته ي پيكار با بي سوادي منصوب شد . خائفي از آن پس در وزارت فرهنگ و هنربه خدمت پرداخت و يك چند رياست كتابخانه ي ملي فارس را عهده دار بود و اكنون ضمن تدريس در دانشگاه هاي آزاد و پيام نور شيراز و چند شهر استان فارس ، سرپرست مركز حافظ شناسي در آرامگاه حافظ نيز مي باشد . پرويز خائفي كار شعر و شاعري را از دوران دبيرستان آغاز كرد و از سال 1329 ه.ش با مطبوعات نيز همكاري نمود .گروه : علوم انسانيرشته : علوم اجتماعيوالدين و انساب : پرويز خائفي نوه ميرزا اسماعيل خائف ،شاعر معروف و عالم متبحر شيراز

،كه فلسفه ملاصدرا را تدريس مي كرد و هم صاحب ديوان شعر بود.وي با شوريده شيرازي معاصر بود ه و هر دو از نعمت بينايي محروم بوده اند .تحصيلات رسمي و حرفه اي : پرويز خائفي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيل وارد دانشكده ادبيات همان شهر گرديد و پس ازدريافت ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي توفيق يافت ، به تدريس در دبيرستانها شيراز اشتغال ورزيد ،آنگاه عازم تهران گرديد و دوره فوق ليسانس را در علوم اجتماعي گذرانيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : پرويز خائفي كار شعر و شاعري را از دوران دبيرستان آغاز كرد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پرويز خائفي پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد ، مسئول تبليغات و انتشارات كميته پيكار با بي سوادي گرديد . خائفي از آن پس در وزارت فرهنگ وهنر انتقال يافت و يك چند نيز رياست كتابخانه ملي فارس را عهده دار بود واكنون سرپرست مركز حافظ شناسي در آرامگاه حافظ نيزمي باشد .فعاليتهاي آموزشي : پرويز خائفي پس از اخذ ليسانس ادبيات فارسي ، به تدريس در دبيرستان هاي شيراز به تدريس پرداخت .بعدها وي در دانشگاه هاي آزاد ، پيام نور شيراز و چند شهرستان استان فارس پرداخت .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پرويز خائفي از سال 1329 ه.ش با مطبوعات نيز همكاري نمود و آثار منظوم و مقالاتش همواره در روزنامه و مجله هاي كشور به چاپ رسيده است .آثار : از لحظه تا يقين (شعر) ، اين خاك طربناك (شعر) ، باز آسمان آبي است (شعر) ، بازگشت يادنامه

ميرزا ي كاظمي ، پند سعدي ، حافظ در اوج ، حصار(شعر) ، مقا له ها و مقابله ها ، نگاهي به غزل حافظ

خيري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن خيري

محل تولد : وزوان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1345 در شهر وزوان از توابع اصفهان در خانواده اي كشاورز و متدين به دنيا آمدم. دوره ابتدايي ، راهنمايي و متوسطه را در زادگاهم گذراندم. علاقه وافر به مذهب و روحانيت موجب شد كه به همراه شهيد احمد خوش كثير به عنوان اولين طلبه هاي شهرمان در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شوم. دوره سطح را در ظرف شش سال به پايان رسانده و براي تحصيل دروس خارج فقه واصول در درس آيات عظام مرحوم فاضل لنكراني ، ميرزا جواد آقا تبريزي، سبحاني، مكارم حضور يافتم.

به علاوه از سال 64 در موسسه در راه حق به تحصيل پرداخته و پس از اتمام دروس عمومي از سال 69 تا 76 كارشناسي ارشد جامعه شناسي را گذراندم و نيز موفق به گذراندن دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي نجف آباد شدم. دوره تحصيلات را با ورود به دوره دكتري جامعه شناسي در سال 1382 ادامه داده و موفق به اخذ مدرك دكتري PH.D جامعه شناسي در سال 1386 شدم.هم اكنون نيز به عنوان مدير مركز مطالعات فرهنگي اجتماعي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي توفيق همكاري را دارم.

خيري، يوسف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسف خيري

محل تولد : مياندوآب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 69 وارد حوزه بناب شدم در سال 73 شش پايه ابتدايي را تمام و فارغ التصيل شدم و تا سال 75 سطوح را تمام كرده مشغول دروس خارج فقه و اصول شدم . همزمان با

اينها وارد موسسه امام خميني شدم و امسال (سال 86) از رشته جامعه شناسي با مدرك فوق ليسانس فارغ التحصيل شدم.

ضمنا از سال 87 وارد موسسه اديان و مذاهب در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان وارد شدم و بمدت دو سال دروس آن را به اتمام رساندم البته پايان نامه ننوشتم.درسال 84 پايان نامه سطح سه حوزه را با موضوع موارد پرداخت ديه از بيت المال دفاع كردم. و الان مشغول تدوين رساله سطح چهار حوزه هستم.ضمنا فعلا در دانشگاه باقرالعلوم در رشته انديشه معاصر مسلمين مشغول تحصيل دوره دكتري هستم. والسلام.

داوري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد داوري

محل تولد : رودان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1342 در شهرستان رودان متولد شدم . دوران ابتدايي و راهنمايي و قسمتي از متوسطه را در زادگاه خود به اتمام رساندم . در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و همزمان 2 سال آخر دبيرستان را در دبيرستان دين و دانش قم سپري كردم . ادبيات را در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني خواندم و سپس به تحصيل در دروس سطح عالي حوزه و خارج فقه و اصول مشغول شدم . همزمان با تحصيل در حوزه از سال 1371 وارد «دفتر همكاري حوزه و دانشگاه- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» شدم و تحصيل در رشته جامعه شناسي را شروع كردم و پس از چهارسال در اين پژوهشگاه مشغول به تحقيق و پژوهش شدم . علاوه بر آن به مدت سه سال با مركز تحقيقات اسلامي جانبازان در خصوص شناسايي جانبازان صدر اسلام و تنظيم زندگينامه براي آنان همكاري داشتم

. همچنين به صورت پاره وقت از سال 1378 تا 1381 با نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي ايران همكاري داشته ام و در اين دانشگاه دروس معارف را تدريس كرده ام .

دوران، بهزاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهزاد دوران تحصيلات ابتدايي خود را در شهرستان كرج آغاز نمود و با قبولي در رشته پالايشگاه شيمي وارد دانشگاه شيراز شد. ايشان با تغيير رشته خود به جامعه شناسي كارشناسي ارشد و دكتراي خود را در رشته جامعه شناسي كسب نمود. وي با تدريس در دانشگاههاي آزاد و دولتي فعاليت آموزشي خود را آغاز كرد و به عنوان رئيس پژوهشكده علم سنجي و تحليل اطلاعات و مدير گروه پژوهشي جامعه اطلاعاتي به فعاليت خود ادامه مي دهد. ايشان مقالات زيادي در سمينارها و مجلات و ميزگرد ها به چاپ رسانيده است و مولف 2 كتاب درسي مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : بهزاد دوران دوره ابتدايي خود را در مدرسه خندان در كرج به سال 1357 دوره راهنمايي را در مجتمع آموزشي قلم در سال 1360 در كرج كارشناسي مهندسي شيمي (صنايع پايشگاه نفت) در دانشگاه شيراز در سال 1369 كارشناسي ارشد در رشته جامعه شناسي دانشگاه تربيت مدرس 1375 مقطع دكترا در رشته جامعه شناسي دانشگاه تربيت مدرس 1381 مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : بهزاد دوران در گروه پژوهشي جامعه اطلاعاتي فعاليت مي كند. - مدير گروه پژوهشي تحليل اطلاعات - دبير شوراي پژوهش -عضو شوراي نظارت و ارزيابي - عضو شوراي برنامه ريزي استراتژيك فعاليتهاي آموزشي : بهزاد دوران در دانشگاه هاي دولتي و آزاد تهران

و شهرستانها به تدريس دروس مختلف فعاليت داشته است. همچنين: - به عنوان مدير گروه پژوهشي فناوري اطلاعات با رويكرد اجتماعي پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) ،1382-84 - عضو گروه پژوهشي كالاهاي فرهنگي غير مجاز پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات ( وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي).1383 - عضو گروه پژوهشي رسانه هاي ديداري - شنيداري پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي)،1382 - كارشناسي ارزيابي طرح هاي پژوهشي پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي)، 81-1376 - عضو شوراي برنامه ريزي گروه علوم اجتماعي دفتر برنامه ريزي و تاليف كتب درسي سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي_ وزارت آموزش و پرورش)، از خرداد 82 عضو شوراي برنامه ريزي گروه علوم اجتماعي دفتر برنامه ريزي و تاليف كتب درسيِ سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي (وزارت آموزش و پرورش). از خرداد 1382. - عضو گروه علوم انساني پژوهشكدة برنامه ريزي درسي و نوآوري هاي آموزشي (وزارت آموزش و پرورش). از خرداد 1383. - عضو شوراي سردبيري كتاب ماه علوم اجتماعي. از دي ماه 1381. - عضو انجمن انسان شناسي ايران. از آبان ماه 1383. - عضو انجمن جامعه شناسي ايران. از آذر ماه 1381. - عضو انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران. از اردي بهشت ماه 1380. - دبير هم انديشي «رسانه ها، فناوري اطلاعات و جهاني شدن». موسسه فناوري اطلاعات آموزشي مدارس هوشمند (سازمان ملي جوانان). دي ماه 1382. - مشاور علمي ويژه نامة جامعه اطلاعاتي، نمايه پژوهش، سال چهارم، شماره 15، 1379. - مشاور كميتة حقوقي صدا و سيما ج.ا.ا. 1378. - كارشناس پژوهش اجتماعي موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني. 75-1374. - مشاور

كميتة اجتماعي، معاونت آب وزارت نيرو. 1375. - منشي كميسيون اطلاع رساني شوراي تحقيقات علمي كشور. 1374. - دبيرنامه (خبرنامه دبيرخانه شوراي پژوهش). مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران. 79-1378. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : بهزاد دوران به عنوان داور و ناظر پايان نامه هاي دوره ( كارشناسي ارشد و كارشناسي و دكترا) مي باشد و با طرحهاي تحقيقي و پژوهشي سازمانها و پژوهشگاهها فعاليت دارد.جوائز و نشانها : 1- لوح تقدير از رئيس جمهوري آقاي محمد خاتمي براي برگزيده شدن رساله دكترا به عنوان پژوهش برگزيده در هشتمين دوره پژوهش فرهنگي سال 82-1381. آذر 1382. 2- لوح تقدير از وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي آقاي احمد مسجد جامعي به عنوان پژوهشگر برگزيده. بهمن 1382. 3- لوح سپاس از رئيس سازمان ملي جوانان آقاي رحيم عبادي به عنوان برگزيدة نخستين فراخوان آثار پژوهشي. اسفند 1382.چگونگي عرضه آثار : از آثار بهزاد دوران انتشار 24 مقاله در مجلات، 10 مقاله در سمينارهاي داخلي و خارجي و همچنين انتشار مقاله در 2 ميزگرد تخصصي مي باشد.آثار : پالايش نفت ويژگي اثر : تهران: انتشارات كاوش قلم ، 13802 علوم اجتماعي ويژگي اثر : در مورد جامعه شناسي نظام جهاني، دوره پيش دانشگاهي رشته علوم انساني، با همكاري احمد رجب زاده ، تهران: شركت چاپ ونشر كتابهاي درسي ايران ، وزارت آموزش و پرورش 1384

راود راد، اعظم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر اعظم راود راد دانشيار گروه علوم ارتباطات و معاون پژوهشي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي دانشگاه تهران(1365)، مدرك كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران(1369) و مدرك دكترا

را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه وسترن سيدني استراليا(1375) اخذ نمودند. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر اعظم راود راد مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي دانشگاه تهران(1365)، مدرك كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران(1369) و مدرك دكترا را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه وسترن سيدني استراليا(1375) اخذ نمودند. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص خدمات علمي اجرايي دكتر راود راد مي توان به مواردي همچون معاون پژوهشي,دانشكده علوم اجتماعي در سال 1386،نماينده تام الاختيار دانشگاه در كميسيون بانوان استان تهران,كميسيون بانوان استان تهران (1379,1381)،عضو كميسيون علوم اجتماعي پژوهش هاي كاربردي,دانشگاه تهران ، سرپرست بخش تحقيقات زنان موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي ، سرپرست تحصيلات تكميلي دانشكده ، سرپرست تحصيلات تكميلي ، مدير گروه ارتباطات ، مديرگروه ارتباطات ، نماينده تام الاختيار دانشگاه در كميسيون بانوان استان تهران ، عضو هيئت تحريريه فصلنامه پژوهش زنان ، معاون تحصيلات تكميلي انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات,عضو هيأت مؤسس,1380 ،عضو انجمن جامعه شناسي ايران,1375 و سردبير فصلنامه پژوهش زنان اشاره نمود. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس وي «ارتباطات تصويري »، « ارتباطات جمعي»، « تجزيه وتحليل برنامه هاي راديو و تلويزيون»، «جامعه شناسي ارتباطات اجتماعي»، «جامعه شناسي هنر»، «جامعه شناسي هنروادبيات»، «مباني ارتباطات جمعي»، «مطالعات راديويي»(در مقطع كارشناسي)، «جامعه شناسي هنر »، «جامعهشناسيهنر»، «روش تحقيق درهنر»، «زبان تخصصي1»، «زبان تخصصي2»، «جامعه شناسي سينما»، «سينما و مطالعات فرهنگي»(در مقطع كارشناسي ارشد و دكترا) است. وي مولف كتاب هاي «نظريه هاي جامعه شناسي هنر وادبيات»(1383)، « دين و رسانه»(1386) و مقالات «تبيين فيلم

و جامعه»، «تحليلي بر نقش زن در توسعه با تاكيد بر اشتغال»، «جامعه شناسي هنر و جايگاه آن در حوزه جامعه شناسي معاصر»، «نقد كتاب رسانه ها و نمادها»، «نقدي بر ديدگاه كارال مانهم در جامعه شناسي هنر»، «ارتباط كلي سينما وجامعه شناسي با جامعه شناسي سينما»، «نقدي بر جبريت اجتماعي هنر»، «تحليل جامعه شناسي فيلمهاي قرمز و دو زن»، «تحليل برنامه هاي فرهنگي راديو و تلويزيون»، «سينماي سياسي ايران و زنان كارگردان»، «تخيل و نقش آن در راديو»، «مشارت زنان در راديو و تلويزيون»، «سينما رسانه فراموش شده»، «تخيل و نقش آن در راديو»، «مقايسه نقش شغلي زنان و مردان متخصص»، «جامعه هنرمند و هنرمند جامعه: تحليل جامعه شناختي آثار سينمايي بهرام بيضايي»، «جايگاه اقتصاد در جامعه شناسي هنر»، «مسائل اجتماعي زنان در اينترنت»، «نقدي بر نظريه انتقادي و سينماي آلمان»، «تصوير زن در آثار سينمايي رخشان بني اعتماد»، «عوامل اجتماعي موثر بر شكل گيري سينماي زن در ايران»، «توصيف وضعيت پژوهش هاي فرهنگي-اجتماعي كشور بعد از انقلاب اسلامي»، «تغييرات نقش زن در سينماي ايران»، «جامعه شناسي اثر هنري»، «تحليل جنسيتي نقش هاي مورد انتظار و كار بسته زنان در خانواده»، «Sustainable Development: Role of Art in Local and Global Society» است.آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي پژوهشي مورد علاقه : جامعه شناسي سينما,جامعه شناسي هنر ,دين و رسانه ,رسانه هاي سمعي و بصري: راديو- تلويزيون- سينما,زنان و رسانه هاچگونگي عرضه آثار : دكتر راودراد همچنين مقالاتي را همچون اموزش جامعه شناسي هنر در دانشگاه، گزارش تحقيقي "تحليل و تفسير فعاليتهاي فرهنگي كشور"، معرفي جامعه شناسي هنر، آزار و تعقيب زنان در اينترنت،

تعريف هنر از ديدگاه جامعه شناسي، سينما و انقلاب ديجيتال، عوامل موثر بر مصرف رسانه اي زنان، تعامل دين و رسانه، نقد جامعه شناسانه هنر، سينما و ارتباطات ديني، تعامل دين و رسانه، نقد جامعه شناسانه هنر، نقاشي ايراني در دوران سنت و تجد، جامعه شناسي اثر هنري، A study of social factors influencing people to become artists در سمينارها و همايشهاي مختلف ارائه داده اند. تعداد پايان نامه هاي كارشناسي ارشد:13 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي:5 مورد تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:29 مورد تعدادهمايشها داخلي :16 مورد تعداد همايشها خارجي : 3 مورد آثار :دين و رسانه ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,دفتر پژوهش هاي راديو,2 مطالعات فرهنگي، مصرف فرهنگي و زندگي روزمره در ايران ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,جهاد دانشگاهي واحد تهران,3 نظريه هاي جامعه شناسي هنر وادبيات ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,انتشارات دانشگاه تهران

رباني خوراسگاني، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق رباني خوراسگاني

محل تولد : اصفهان

شهرت : رباني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

در مهر ماه سال 1370 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و سطوح مقدمات را در سال 76 به پايان رساندم و همراه با آن ديپلم را اخذ كردم و وارد حوزه علميه قم شدم و در كنار دروس حوزوي رسائل و مكاسب و كفايه در مؤسسه امام خميني(ره) قم مشغول به تحصيل در رشته جامعه شناسي شده و الان مشغول پايان نامه كارشناسي ارشد جامعه شناسي هستم و در حدود 5 سال است كه در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام آية الله فاضل لنكراني ، مرحوم تبريزي ، وحيد خراساني و استاد

محمد جواد فاضل لنكراني مشغول به تحصيل علوم حوزوي هستم.

رجبي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود رجبي

محل تولد : جاسب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سال 1330 هجري شمسي در شهيديه جاسب در ميان خانواده اي متدين و پاك طينت به دنيا آمد. پدرش مرحوم غلامحسين رجبي به شغل كشاورزي و آهنگري روزگار مي گذراند و به روحانيت شيعه و راه مقدس آن علاقه وافري داشت. او دو سال پس از تولد فرزندش به همراه خانواده به قم آمد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي تحصيلات خود را از دبستان آغاز كرد و با به پايان بردن آن، در سال 1343 به حوزه علميه قم وارد شد. مشوق اصلي وي در اين امر پدرش بود. پدرش از علاقه مندان به اهل بيت(ع) بود و همواره در شهادتها و ولادتها به برگزاري مراسم اهتمام جدي داشت. او همواره به روحانيت شيعه عشق مي ورزيد و از اين رو فرزند خود را بسيار تشويق مي كرد تا در اين راه پرافتخار گام بردارد.او تحصيلات علوم ديني را در مدرسه علميه آية الله العظمي گلپايگاني(ره) آغاز كرد و كتب دوره مقدمات و سطح را نزد استادان برجستة آن روزگار به پايان برد. سپس در سال 1350 به درس خارج فقه و اصول استادان برجستة حوزه علميه قم راه يافت و سالها از محضر آنان بهره برد. او در طي اين سالها از تحصيل تفسير، علوم عقلي و شركت در دروس اخلاق نيز بازنماند و در اولين دوره آموزشي ويژه مؤسسه در راه حق كه تحت اشراف علمي حضرت آية الله مصباح يزدي اداره مي شد شركت نمود. وي همچنين با

تأسيس دفتر همكاري حوزه و دانشگاه نيز در گروه علوم اجتماعي اين دفتر به تحقيق، ارائه كنفرانس و بازسازي علوم انساني در قلمرو جامعه شناسي پرداخت. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي به محضر استادان فراواني راه يافت. او بخشي از مقدمات و سيوطي را نزد آقايان فلاح زاده و شايسته(ره)، منطق مظفر و اصول فقه مظفر را نزد آية الله امينيان و حجة الاسلام و المسلمين فياضي، معالم الاصول را نزد آية الله مقتدايي و معاني و بيان را نزد آية الله حاج شيخ حسن آقا تهراني فرا گرفت. شرح لمعه را نزد حضرات آيات آقايان محمد مؤمن، حسين شب زنده دار، شيخ حسن تهراني، فاضلي و امراللهي فرا گرفت و در درس رسائل آية الله طاهري خرم آبادي و آية الله مؤمن و در درس مكاسب آية الله ستوده، آية الله مصلحي اراكي و آية الله مؤمن شركت كرد. براي آموختن كفاية الاصول نيز به درس آية الله سلطاني طباطبايي(ره) و آية الله مؤمن رفت. وي با پايان يافتن دورة سطح، به درس خارج آية الله حاج شيخ كاظم تبريزي(ره)، آية الله حاج شيخ مرتضي حائري(ره)، آية الله العظمي وحيد خراساني، آية الله شاه آبادي آملي رفت و سالها از محضر ايشان بهره برد. ضمناً او در درس تفسير آية الله شب زنده دار نيز حاضر مي شد و باب حادي عشر رانزد آية الله صلواتي و شرح تجريد را نزد آية الله حسيني كاشاني آموخت. او در طي اين سالها از درس اخلاق حضرات آيات مشكيني و مصباح يزدي بهره برد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسياري رابطة دوستي داشت كه از آن جمله، حجج اسلام آقايان سيد محمد غروي، علي مؤمن، مهدي شب زنده دار و محمود محمدي عراقي را مي توان نام برد.

حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سالهاي زندگاني خود تا به امروز، خدمات علمي و فرهنگي بسياري از خود برجاي نهاده است. او بسياري از كتب دوره سطح را بارها تدريس كرده و از اين رهگذر شاگردان فراواني را تربيت كرده است. بخشي از تدريس او مربوط به مؤسسه در راه حق و مؤسسه امام خميني(ره) است. او با توجه به رشته تحصيلي خود در مؤسسه در راه حق (جامعه شناسي) و مطالعات و تحقيقات فراوان در علوم قرآني و تفسير، سالها به تدريس در آن دو مؤسسه و نيز دانشگاه ها و مراكز آموزش ضمن خدمت آموزش و پرورش در رشته هاي جامعه شناسي، علوم قرآني و تفسير اشتغال داشته است. بخشي از فعاليتهاي علمي و فرهنگي وي تهيه متون و منابع درسي در دو رشته «تفسير و علوم قرآن» و «جامعه شناسي» است او از اين رهگذر كتابهاي متعددي را تأليف كرده كه از آن جمله مي توان به كتابهاي «روش تفسير قرآن»، «شناخت قرآن»، «اعجاز قرآن»، «انسان شناسي» و «قرآن شناسي» _ كه حاصل تلاش ايشان در تحقيق و تدوين درسهاي استاد مصباح يزدي مي باشد _ را نام برد او همچنين كتابهاي «درآمدي به جامعه شناسي اسلامي»، «تاريخچه جامعه شناسي»، «مباني جامعه شناسي» و «تاريخ تفكرات اجتماعي» را در قلمرو علوم اجتماعي به رشته تحرير درآورده است. ايشان در زمينه ترجمه نيز كتاب «عوامل ضعف المسلمين» نوشته عاطف الزين را به فارسي ترجمه كرده است. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي از مؤسسان دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و مسؤول گروه علوم اجتماعي اين دفتر است، وي همچنين ضمن عضويت در شوراي عالي بررسي متون درسي دانشگاه ها، معاونت پژوهشي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) را نيز

بر عهده دارد.او از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و هم اكنون در قم به تدريس مي پردازد.

رضاي الهي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فضل الله رضاي الهي در سال 1302 در شهر اصفهان بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته جامعه شناسي از كشور فرانسه است. استاد هم اكنون پس از تدريس در دانشگاههاي مختلف ايران و بازنشستگي مدت 14 سال است كه با دانشگاه آزاد اسلامي همكاري دارند .گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : فضل الله رضاي الهي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را تا اخذ ديپلم ادبي در اصفهان سپري نمودند در سال 1333 موفق به اخذ درجه كارشناسي رشته ادبيات از دانشگاه تهران شد. ايشان چندين سال در كسوت معلمي به دبيري دبيرستانهاي تهران اشتغال داشتند. شوق تحصيل دسترسي بمدارج بالا تر موجب شد كه در كنكور كارشناسي ارشد شركت نمودند و در سال 1342 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي گرديد.دكتر رضاي الهي مدرك دكتري رشته جامعه شناسي را از كشور فرانسه دريافت كرده است.همسر و فرزندان : فضل الله رضاي الهي متاهل و داراي سه فرزند مي باشد.وقايع ميانسالي : فضل الله رضا الهي پس از دريافت درجه كارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي در دانشگاه شهيد چمران (جندي شاپور) مشغول به تدريس و تحقيق شدند.و پس از اخذ درجه دكتري رشته فوق از كشور فرانسه به ايران بازگشتند و همچنان در دانشگاههاي مختلف به تدريس و تحقيق مشغول مي باشند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فضل الله رضاي الهي عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه آزاد واحد تهران شمال مي باشد.

رضوي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگي نامه آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي .

آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي فرزند ارشد شيخ محمد حسين رضوي

در 26 دي ماه سال 1326 شمسي در خانواده اي فرهنگي، مذهبي و روحاني چشم به جهان گشود. فشرده اي از آثار و زندگي پدرو اجداد ايشان و انگيزه انتقال شيخ محمد علي كاظميني خوئي از عراق به آذربايجان در سايت بينش نو در لينك «دربارة ما» بيان گرديده است.

استاد مرتضي رضوي در اواخر سال 1340 پس ازتحصيل دوره ابتدايي و علوم مقدماتي به شهر مقدس قم عزيمت نمودند و در محضر اساتيد بزرگ به تحصيل علوم و معارف اسلامي پرداختند: دروس فلسفه و منطق را نزد بزرگاني چون انصاري شيرازي، شهيد دكتر مفتح و استاد شهيد مرتضي مطهري گذراندند.

فقه و مكاسب رادر محضر آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جعفر سبحاني و درس «خارج» را مدتي نزد آيت الله داماد، و آنگاه از كلاس درس خارج مرحوم آيت الله گلپايگاني، آيت الله شر يعتمداري و آيت الله ملكوتي بهره مند شدند.

استاد كه در يك خانواده و خاندان بزرگ فرهنگي رشد يافته اند، از همان اوان كودكي با محافل نقد و بحث علمي، مذهبي مأنوس و آشنا بوده اند، همچنانكه خود بيان مي دارند در كلام و اعتقادات و اسلام شناسي شاگرد پدر بزرگوارشان شيخ محمد حسين رضوي، و مرهون راهنماييهاي مستمر ايشان بوده اند.

استاد مرتضي رضوي پس از بازگشت از قم تا پيروزي انقلاب اسلامي ضمن فعاليتهاي سياسي، به تبليغ معارف اسلامي و تدريس و تفسير قرآن و نهج البلاغه در آذربايجان مي پردازند و با قلم صريح و رساي خود به نشر و گسترش مباني علمي، اعتقادي دين اسلام در ميان جوانان و اقشار تحصيل كرده مبادرت مي ورزند.

در سن 19 سالگي كتاب «خلقت آدم و

بحثي در تكامل» را با مقدمه شهيد دكتر مفتح تحرير و به چاپ مي رسانند.

استاد مرتضي رضوي در اوايل سنين جواني با امام خميني (ره) و اهداف عدالت گستر ايشان آشنا شده و در ماجراي فيضيه و سخنراني پرشور و تاريخي حضرت امام در سال 1342 حضور داشتند و تا سال 1356و خيزش نهضت اسلامي 18 بار توسط رژيم ستمشاهي دستگير و در زندان انفرادي توأم با شكنجه حبس گرديدند. ايشان در اسفند ماه سال 1356 مجدداً دستگير و به عنوان اولين تبعيدي آذربايجان به شهر لار تبعيد شدند.

استاد مرضي رضوي پس از چند سال تبليغ و تدريس و تفسير قرآن در آذربايجان و انجام فعاليتهاي گسترده و مؤثر در تبريز در سال 1363 از سوي مردم فهيم تبريز در دوره دوم مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي مجلس برگزيده شدند.

استاد مرتضي رضوي در سال 1366 در دوره سوم نمايندگي مجلس شواري اسلامي از تهران كانديدا شدند. حضور چشم گير ايشان در مرحلة دوم انتخابات مجلس سوم تهران، باعث چالش و رخدادي بزرگ در عرصه فعاليتهاي سياسي گرديد. سرانجام استاد مرتضي رضوي بنابر فرمايش تاريخي، مصلحانه حضرت امام (ره) به وزير كشور وقت ، مبني براينكه «سلام من را به آقاي رضوي برسانيد و از قول من به ايشان بگوييد: اين حق شماست كه همچنان در مرحلة دوم كانديدا باشيد، ولي براي رفع تشنج و حفظ آرامش از حق خود صرف نظر كنيد»، في المجلس ضمن يادداشتي به وزير كشور وقت از نمايندگاني تهران انصراف داد.

رفيع پور، فرامرز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: علوم اجتماعى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق

تحصيلى:

گذراندن دوره كامل زبان انگليسى در انجمن ايران و آمريكا در سال 1340، گذراندن دوره زبان آلمانى در مؤسسه گوته شهر مونيخ آلمان در سال 1341، كارشناسى ارشد كشاورزى از دانشگاه هوهن هايم آلمان در سال 1342، دكتراى علوم اجتماعى از دانشگاه هوهن هايم آلمان در سال 1352، دوره Postdoctorate در روش تدريس از دانشگاه كاسل آلمان در سال 1352، دريافت درجه پروفسورى از دانشگاه هوهن هايم آلمان در سال 1365.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تغييرات اجتماعى روستايى، نيازسنجى، سنجش گرايش، پيدايش و آينده انقلاب، تأثير تلويزيون و انتقال ارزشها، ويدئو و تغيير ارزشها، استاد راهنماى 6 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

روش تحقيق، جامعه شناسى روستايى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

روش تحقيق، نيازسنجى.

وقايع ميانسالي : دكتر فرامرز رفيع پور در سال 1353 به ايران بازگشت و به عضويت هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي (ملّي سابق) در آمد. وي جهت طي دوره تحقيقاتي علمي بار ديگر به كشور آلمان سفر كرد و در نتيجه تلاش روزافزون در سال 1365 به درجۀ پروفسوري از دانشگاه هوهن هايم مفتخر شد. از ديگر وقايع رخداده براي دكتر رفيع پور مي توان به موارد زير اشاره كرد: - 1359 (1980) تحقيق درباره سنجش نيازهاي روستائيان يزدي - 63 _ 1361 (84 _ 1982) دعوت به دانشگاه هوهن هايم به هزينه مركز تحقيقات آلمان DFG - 1365 (1986) اخذ Habilitation (رساله پروفس_وري) و venia legendi (اجازه تدريس در دانشگاههاي

آلمان به عنوان پروفسور از دانشگ__اه هوهن هاي_م _ اشتوتگ_ارت ب_ر اساس رساله ارائه شده درباره "پويائي نياز در برنامه ريزي رشد ". - 1368 (1989) چاپ رساله Habilitation در آلمان. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - 1353(1974) استاديار گروه جامعه شناسي در دانشگاه ملي ايران (دانشگاه شهيد بهشتي) - رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي - رئيس گروه جامعه شناسي دانشگاه شهيد بهشتي - 68 _ 1367(89 _ 1988) استاد مدعو دانشگاه ويسكانزين _ مديسون عضويت ها • استاد دانشگاه هوهن هايم _ اشتوتگارت، آلمان تا سال 2005 • عضو پيوسته فرهنگستان علوم ايران • عضو شوراي پژوهشي فرهنگستان علوم ايران • عضو شوراي پژوهشي فرهنگستان علوم پزشكي ايران • عضو شوراي دانشگاه شهيد بهشتي تا 1384 • عضو هيات مميزه دانشگاه شهيد بهشتي تا 1382 • عضو هيات مميزه مركزي علوم انساني وزارت علوم، تحقيقات و فناوري • عضو هيات امناء پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي • سرپرست كميته علوم اجتماعي شورايعالي برنامه ريزي تا سال 1386 • عضو كميسيون علوم انساني شوراي پژوهش هاي كشور تا 1379 • رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي 1382 تا خرداد 1385 ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : رفيع پور در كنار مسئوليت هاي آموزشي و پژوهشي در ايران، در دانشگاه هوهن هايم به عنوان پروفسوري به كار تحقيق و تدريس اشتغال دارد.جوائز و نشانها : - استاد برتر كشور در سال 1375 - برنده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در سال 1365 به خاطر تاليف كتاب «جامعه روستايي و نيازهاي آن» -استاد نمونه دانشگاه شهيد بهشتي

در سال 1371 - دانشجوي بورسيه DAAD در طي سالهاي 1965-68 چگونگي عرضه آثار : «جامعه روستايي و نيازهاي آن» عنوان پژوهشي است كه فرامرز رفيع پور در 32 روستاي استان يزد انجام داده است و آن را به صورت كتاب روانه بازار نشر كرده است. مطالعه حاضر كه مي تواند به عنوان سرمشقي براي مطالعات روستايي بعدي تلقي شود، براي يافتن نيازهاي عيني و ذهني روستاييان استان يزد، يافتن ترتيب ارجحيت اين نيازها، طبقه بندي روستاها به ترتيب عقب افتادگي و نياز آنها طراحي گرديده است و نه تنها كتاب برگزيده سال 1365 شناخته شده، بلكه روشهاي ساخته و پرداخته اين پژوهش مورد استقبال محافل علمي آلمان نيز قرار گرفته است. كتاب مذكور از مهمترين كتابهاي پژوهشي است كه در دوره معاصر در عرصه جامعه شناسي روستايي نوشته شده است و از محبوب ترين كتابهاي رفيع پور در ساليان اخير محسوب مي شود. فعاليت هاي پژوهشي دكتر رفيع پور به قرار زير است: - تعداد مقالات :12 مورد - تعداد گزارش هاي علمي :3 مورد - تعداد سخنراني ها: المان : 4 مورد ،در آكادمي علوم اتريش:يك مورد،در امريكا :دو مورد ،در ايران:13 مورد - راهنمايي پايان نامه هاي دكتري: 2 مورد - راهنمايي پايان نامه هاي كارشناسي ارشد : 28 مورد آثار : nbsp1 Rafipoor, Faramarz 1974: Das “ Extension and Development Corps “ im Iran. Eine empirische Untersuchung zur Feststellung effizienzrelevanter Faktoren und Beziehungen. Saarbruecken: SSIP,1974 2 _ nbsp2 Rafipoor, Faramarz 1989 Beduerfnisse und Beduerfnisdynamik in der Entwicklungsplanung : Eine empirische Analyse zur Erarbeitung praxisrelevanter Ermittlungsmethoden in der Provinz Yasd/Iran. Frankfurt a.M:

Campus, 1989 آناتومي جامعه ويژگي اثر : تاليف-مقدمه اي بر جامعه شناسي كاربردي. تهران: شركت سهام_ي انتشار. 1378 چاپ چهارم 1385.4 آنومي يا آشفتگي هاي اجتماعي ويژگي اثر : پژوهشي درباره پتانسيل آنومي در تهران. شرك_ت سروش 1378.5 تكنيك هاي خاص در علوم اجتماعي ويژگي اثر : تهران: شركت سهامي انتشار 1382 چاپ چهارم 13856 توسعه و تضاد ويژگي اثر : رفيع پور، در كتاب توسعه و تضاد خود كه حاصل سالها تحقيق و زحمت مداوم وي است در جايگاه نقاد سياست هاي توسعه، آن را موجب به هم زدن تعادل اجتماعي، افزايش نابرابري، تغيير ارزشها و پيدايش انواع مسائل و معضلات اجتماعي مي داند. به عقيده وي اين نابرابري باعث تغيير سريع ارزشهاي معنوي به سوي ارزشهاي مادي و بسط سودجويي و فردگرايي شده و نهايتاً رضايت اجتماعي و وحدت ملي را مورد تهديد جدي قرار داده است-: كوششي در جهت تحليل علل پيدايش انقلاب اسلامي و مسائل اجتماع_ي ايران. دانشگاه شهيد بهشتي، 1376. چاپ ششم شركت سهامي انتشار 1384.7 جامعه روستايي و نيازهاي آن 1364 ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره چهارم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب جامعه روستايي و نيازهاي آن در اين كتاب اهميّت بررسي نيازها در رابطه با اهداف و انگيزه هاي گوناگون و سپس چارچوب تئوريكي پيدايش و پرورش نيازها در جوامع مختلف مطرح گرديده و آنگاه پس از ارائه اطلاعاتي كوتاه درباره منطقه مورد بررسي (استان يزد) و تشريح مراحل مقدماتي پژوهش، روش هاي گوناگوني كه جهت

بررسي نيازها مي توانند به كارآيند، مورد بحث قرار گرفته و در پي آن روش هاي بكارگرفته شده در اين پژوهش تشريح شده اند. با ارائه نتايج اين پژوهش يكايك عوامل و متغيّرها، اهميّت، كيفيّت و كميت آنها توصيف و روابط بين آن عوامل با هم و با ساير متغيرهاي بررسي شده تحليل شده است. در خاتمه پس از ارائه خلاصه اي كوتاه از مسئله، اهداف و اصول جامعه در رابطه با موضوع مورد بررسي و شرايط لازم براي دستيابي به آنها – چگونگي تشخيص نيازهاي واقعي از يكسو و نحوه برانگيختن مردم به مشاركت از سوي ديگر بيان گرديده و به طور انتقادي يكايك اقدامات مورد بررسي قرار گرفته است. -. تهران : شركت سهامي انتشار چاپ سوم 1370، (1364).8 جامعه، احساس، موسيقي ويژگي اثر : تاليف9 سرطان اجتماعي فساد ويژگي اثر : تهران: شركت سهامي انتشار، 1386 برگزيده جشنواره فارابي به عنوان كتاب سال 138610 سنجش گرايش روستائيان نسبت به جهاد سازندگي و عوامل موثر بر آن ويژگي اثر : پژوهشي در س_ه استان: اصفهان، فارس و خراسان. تهران : مركز تحقيقات روستائي، وزارت جهاد سازندگ___ي، 137211 علوم انساني در ايران نگاهي از بيرون و درون ويژگي اثر : ناشر دانشگاه شهيد بهشتي انتشار 138312 كارائي بيمارستانها ويژگي اثر : مقايسه اي در سه بيمارستان دولت_ي، خصوص_ي و آموزشي. ته_ران : بشير 1378.13 كندوكاوها و پنداشته ها ويژگي اثر : «كندوكاوها و پنداشته ها»، مقدمه اي بر روشهاي شناخت جامعه و تحقيقات اجتماعي كتاب ديگري است رفيع پور نوشته است و از ويژگي هاي بارز اين كتاب تجديد چاپ هاي پي در پي

آن است. اين كتاب نيز در قطع وزيري به چاپ رسيده است كه از پرطرفدارترين كتابهاي رفيع پور در ميان دانشجويان و نخبگان جامعه شناسي محسوب مي شود. آنچه كه رفيع پور در اين كتاب مطرح مي سازد همان «روشهاي قابل اطمينان» دستيابي به شناخت به عنوان عنصر اساسي «دانش» مي باشد كه مي بايست در مورد جامعه شناسي پياده شود. -تهران: شركت سهامي انتشار چاپ شانزدهم 1386، (1360).14 موانع رشد علمي در ايران ويژگي اثر : تهران: شركت سهامي انتشار، 1381 چاپ دوم 1383.15 وسائل ارتباط جمعي و تغيير ارزشهاي اجتماعي ويژگي اثر : پژوهشي درباره تاثير فيلمهاي سينمائ__ي، سريالها تلويزيوني، ويدئو، روزنامه و تبليغات. چاپ اول تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد 1375 و چاپ دوم تهران: نشرفر 1378.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رفيع فر، جلال الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر جلال الدين رفيع فر در سال 1330 در تهران متولد شد.وي تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه تهران و در رشته باستان شناسي شروع كرد و جهت ادامه تحصيلات در زمينه انسان شناسي به فرانسه رفت. در سال 1988 موفق به اخذ دكتراي انسان شناسي-مردم شناسي از دانشگاه سوربن شد .وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه آموزشي انسان شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : انسان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : جلال الدين رفيع فر دكتر جلال الدين رفيع فر، استاد گروه آموزشي انسان شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي داراي دو مدرك كارشناسي باستان شناسي و مردم شناسي از دانشگاه نانترپاريس است. كارشناسي ارشد و دكتراي تخصصي

خود را در رشته هاي مردم شناسي و انسان شناسي از دانشگاه سوربن فرانسه دريافت كرده است.(در سال 1988 موفق به اخذ دكتراي انسان شناسي-مردم شناسي از دانشگاه سوربن شد .) عنوان رساله دكتري اش «مطالعه انسان شناختي فرهنگ و تكنولوژي» در عصر نئولتيك در ايران مي باشد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مسئوليتها و مشاغل اداري و مديريتي جلال الدين رفيع فر به قرار زير است: 1- رئيس انجمن انسان شناسي ايراني (1387-1380) 2- مدير گروه آموزشي انسانشناسي دانشگاه تهران (1383-1378) 3- معاون آموزشي و تحصيلات تكميلي دانشكده علوم اجتماعي ( 1387-1384) 4- مدير مسئول و سردبير مجله علمي – پژوهشي «نامه انسان شناسي» 5- عضو پيوسته مركز ملي تحقيقات علمي فرانسه (C.N.R.S) از سال 1992 فعاليتهاي آموزشي : دروسي كه تدريس كرده اند عبارت اند از : كارشناسي • انسان شناسي شناخت عشاير ايران • اصول ومباني انسان شناسي • باستان شناسي انسان شناختي • بررسي اثارپيش ازتاريخ ايران • جامعه شناسي ايلات عشايرايران • مباني باستانشناسي • مردم شناسي ماقبل تاريخ • مقدمات انسان شناسي • مقدمات مردم شناسي عشايري كارشناسي ارشد • باستان شناسي فرهنگي • روش تحقيق 1 • فرهنگ وتكنولوژي • پايان نامه • باستان شناسي فرهنگي • روش تحقيق درمردم شناسي • طرح تحقيق • فرهنگ وتكنولوژي مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله فعاليت هاي جلال الدين رفيع فر بنيان گذاري انجمن انسان شناسي ايران در سال 1379 و به ثبت رساندن آن در سال 1380 است.آرا و گرايشهاي خاص : حوزه هاي مطالعاتي جلال الدين رفيع فر: تمايل و علاقه ايشان قبل از هر چيز به مطالعه خاستگاه

پديده هاي مهم فرهنگي- اجتماعي و سير تحول آنهاست كه در اين راستا بخش مهمي از انتشارات ايشان به اين موضوعات اختصاص يافته است. از جمله: انسان، جامعه، هنر، زبان، تكنولوژي، دين و ساير پديده هاي فرهنگي. در همين راستامطالعه انسان شناسي جوامع پيش از تاريخ و انسان شناسي و جامعه شناسي جوامع عشايري، انسان شناسي هنر و ... در درجه اول الويت بوده اند. چگونگي عرضه آثار : انجام ده ها طرح پژوهشي، ارائه ده ها مقاله علمي و ايراد سخنراني در سمينارها و كنفرانس هاي داخلي و خارجي و تأليف و ترجمه چهار جلد كتاب ثمره 16 سال كار او در دانشگاه است. - سخنراني و شركت در مجامع علمي بين المللي: دكتر رفيع فر تا كنون و در نزديك به 20كنفرانس بين المللي با ارائه مقاله و سخنراني شركت داشته است.(فرانسه – المان- لهستان- روسيه- ايتاليا- اسلوني- گرجستان- پاكستان و ...) - تعداد پايان نامه هاي كارشناسي ارشد:20 مورد - تعداد طرحهاي تحقيقاتي : بيش از 4 مورد - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:32 مورد - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجي:6 مورد آثار : nbsp1 ( Remarques Sur L' Industrie Lithioue Neolithique De Liran(6000-1000 av .j.c ويژگي اثر : Gebel. In : Neolithic chipped Stone Indaustries of the Fertile Creslent. And Their Contemporaries In Ad jacent Regions. Edited by: Stefan Karol Kozlowski and Hans Goorge,k. Studies In Early Near Eastern Production , Subsistence , and Enwronment 3 .pp.405-421.19962 Le Probleme De L' Obsidienne et sa Circulation En Iran Prehistorique ويژگي اثر : In: Proceeding of 12 th Congres National Des Societ Historiques Et Prehstorques Francais . France.

Nice.19973 The Anthpopological Approaches In Neolithic Studies In Iran ويژگي اثر : 7th Neolithic Seminar. The Processes of Neolithisation In Eurasia Ljobljana.May 2000,Slovenia4 The Obcidian Route in Ancient Iran ويژگي اثر : In : Man And Flint Edited By: Romuafd Schild And Zofia Solgostowska Institute Of Archeologyand Ethnology Polish Academy of Sciences Warszawa. PP 295- 2975 انتروپي اجتماعي و نقش آن در توسعه فرهنگي ويژگي اثر : مقاله اي است كه كه در نشريه نامه پژوهش معاونت پژوهشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سال 1375 در تهران انتشار يافت.6 انسان شناسي هنر nbsp7 اهميت بررسي نحوه اشاعه تكنولوژي در مطالعات انسان شناسي ويژگي اثر : ترجمه اي است از اثر ديديه گزينيدو كه در شماره 7، نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1373 منتشر شد.8 باستان شناسي ويژگي اثر : مقاله اي است كه براي دانشنامه جهان اسلام تهيه گرديد و توسط دائره المعارف بزرگ اسلامي در تهران در سال 1373 منتشر شد.9 بردابالكا ويژگي اثر : مقاله اي است كه در جلد دوم دانشنامه جهان اسلام توسط دائره المعارف بزرگ اسلامي در سال 1376 منتشر شد.10 بررسي پديده فرهنگي نئولتيك در ايلام ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه در فصلنامه ايلام در سال 1379 منتشر شد.11 بررسي مجموعه نقوش دست در غار كركس ويژگي اثر : ترجمه اي است از اثر آندره لورواگون، كه در شماره 16 نشريه ميراث فرهنگي در سال 1375 منتشر شد.12 پال انتروپولوژي- كوارترنر- ايران ويژگي اثر : در مجموعه مقالات اولين سمپوزيوم بين المللي كواترنر ، توسط دانشگاه تهران در سال 1374

منتشر شد.13 تاملي بر خاستگاه جامعه روستايي ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه در نشريه باستان شناسي و تاريخ، با شماره پياپي 19 منتشر شد.14 تاملي بر هنر غارها ويژگي اثر : ترجمه اي است از اثر آندره لورواگوران كه در شماره 5، نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1370 منتشر شد.15 تاملي دوباره بر صنايع دهلران ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه در نشريه باستان شناسي و تاريخ ، سال 1372 در شماره پياپي 13و14 منتشر شد.16 ترجمه كتاب عشاير فارس ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه تهران اين اثر را در سال 1375 منتشر كرد.17 ترجمه كتاب منشاء- عالم_ انسان و زبان ويژگي اثر : پديدآورنده: هوبرت ريوز، جلال الدين رفيع فر (مترجم) ناشر: آگه - 15 دي، 1386 18 تشكل هاي سنتي در عشاير بوير احمد ويژگي اثر : طرح پژوهشي كه در سال 1374 در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران صورت گرفت.19 تكنولوژي : علم انسان ويژگي اثر : ترجمه اثر آندره هودري كور كه در شماره 13 و 14 فصلنامه نمايه پژوهش منتشر شد.20 تل بكون ويژگي اثر : مقاله اي است كه در جلد سوم دانشنامه جهان اسلام توسط دائره المعارف بزرگ اسلامي در سال 1377 منتشر شد.21 رواج ابسيدين و كهنترين تبادلات فرهنگي- تكنولوژيكي آن در ايران ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه در نشريه باستان شناسي و تاريخ، در سال 1371 در شماره پياپي 10 منتشر شد.22 روستاي هوفل ويژگي اثر : اين مقاله در مجله علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران شماره3 سال 1368 منتشر شد.23

زنان ايل بهمئي: جامعه شناسي و مردم شناسي خويشاوندي در عشاير ويژگي اثر : پديدآورنده: الويا رسترپو، جلال الدين رفيع فر (مترجم) ناشر: خجسته - 05 مرداد، 1387 24 سنگ نگاره هاي ارسباران: پژوهش در مردم شناسي و باستان شناسي هنر ويژگي اثر : پژوهشي كه در سال 1379 در دانشگاه تهران انجام شد.پديدآورنده: جلال الدين رفيع فر ناشر: سازمان ميراث فرهنگي كشور - 29 آذر، 1385 25 علوم انساني گستره شناخت ها ويژگي اثر : پديدآورنده: ژان فرانسوا دورتيه، ناصر فكوهي (مترجم)، مرتضي كتبي (مترجم)، جلال الدين رفيع فر (مترجم) ناشر: نشر ني - 20 آذر، 1386 26 فرهنگ برادوستي ويژگي اثر : مقاله اي است كه در جلد دوم دانشنامه جهان اسلام توسط دائره المعارف بزرگ اسلامي در سال 1375 منتشر شد.27 كوهنبان پيش از تاريخ ويژگي اثر : مقاله اي است كه در نشريه مجله دانشكده ادبيات دانشگاه كرمان كه در سال 1372 در شماره 2 آن منتشر شد.28 مطالعه صنايع ابسيدين اهر نجان ويژگي اثر : پژوهشي است كه در سال 1377 در دانشگاه تهران صورت گرفت.29 من و او سعي كرديم كار مشابهي انجام دهيم ويژگي اثر : ترجمه اي است از اثر كلودلوي استروس كه در شماره 5، نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1370 منتشر شد.30 نظري بر كتاب موزه هايي در باد ويژگي اثر : نقدي است كه در شماره 15 نشريه نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1379 منتشر شد.31 نظزي بر كتاب دوره پارينه سنگي در ايران ويژگي اثر : نقدي است كه در شماره پياپي 6

نشريه باستان شناسي و تاريخ در سال 1368 منتشر شد.

رمضان نرگسي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا رمضان نرگسي

محل تولد : نرگستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/4

زندگينامه علمي

بنده رضا رمضان نرگسي در پاييز سال 1347 در روستاي نرگستان (11 كيلومتري شهرستان صومعه سرا و 22 كيلومتري شهرستان رشت) واقع در حاشيه مرداب انزلي متولد شدم. ده ساله بودم كه انقلاب شد و ما تحت تاثير جو انقلابي وارد بسيج شديم و به دنبال آن در انجمن اسلامي مدرسه حضور فعال داشتيم. در سال 1362 (دوازدهم شهريور) وارد حوزه علميه شهرستان صومعه سرا شدم(البته دو نفر از همكلاسي هايم را نيز تشويق كردم كه با من به حوزه بيايد) و با توجه به هوش نسبتا خوبي كه داشتم علاوه بر فراگيري بسيارخوب دروس حوزوي دروس دبيرستان را نيز به صورت داوطلب آزاد امتحان مي دادم و همگي آنها را در خرداد قبول مي شدم. در سال 66 در رشته فرهنگ و ادب ديپلم گرفتم و همزمان معالم و لمعه مي خواندم. در سال 67 در شهرستان با مشكل استاد مواجه شديم و براي ادامه تحصيل به مدرسه مروي تهران (ابتدا مدرسه معمار و سپس مروي) آمدم و لمعتين و اصول مظفر را در تهران نزد اساتيد گرانقدري همچون استاد بهاري و نمازي خواندم. لازم به ذكر است كه در شهرستان صومعه سرا نيز اساتيد از قم اعزام مي شوند و اساتيد ما در آنجا استاد برهانى، استاد رضواني(اسم سابق ايشان قيصري بود) كه الان مدير يكي از مدارس قم مي باشند واستاد ايوب باغباني بودند. در سال 67 همزمان با ورود به تهران ازدواج كردم و

با كمال قناعت زندگي را مي گذرانديم. در سال 69 به قم آمدم (بعد از آنكه شهريه ما در قم درست شد) و همزمان با آن به موسسه در راه حق وارد شدم. همزمان با تحصيل دروس حوزوي دروس موسسه در راه حق را نيز با موفقيت پشت سر مي گذاشتم. در سال 72 سطح را تمام كردم و امتحانات شفاهي را نيز در سال 73 با موفقيت به اتمام رساندم و شهريه رتبه 3 من وصل شد و اساتيد دوره سطح من عبارت بودند از استاد تهرانى، استاد عراقچى، استاد محمد علي و... . از سال 72 در درس خارج استاد فاضل شركت كردم كه با مريض شدن ايشان در سال بعد به درس استاد شبيري رفتم. از سال 75 در دروس خارج مكارم و سبحاني شركت مي كردم. همچنين در سال75 با فارغ التحصيل شدن در رشته الهيات و معارف اسلامي از موسسه در راه حق دوره تخصصي كارشناسي ارشد جامعه شناسي را شروع كردم و درسال 80 فارغ التحصيل شدم. از سال 81 زندگي پژوهشي خود را شروع كردم و تا كنون 37 مقاله و 3 كتاب از من منتشر شده يا در دست چاپ است. در سال جاري در رشته مسائل ايران دوره دكتري قبول شدم و الان مشغول گذراندن آن مي باشم.

روح الاميني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود روح الاميني در 5 مهر ماه 1307 در كوهبنان از توابع كرمان چشم به جهان گشود .وي در همين روستا تحصيلات ابتدايي خود را آغاز كرد و براي ادامه تحصيل خود به مدرسه دارالفنون تهران آمد . او ليسانس ادبيات فارسي را در سال 1334 از

دانشكده ادبيات تهران گرفت .روح الاميني براي اخذ مدرك فوق ليسانس به موسسه تازه تاسيس علوم اجتماعي آمد وبعد از آن جهت دريافت مدرك دكتري در رشته علوم اجتماعي به فرانسه عازم شد .از وي آثار زيادي همچون نمودهاي فرهنگي و اجتماعي در ادبيا ت فارسي و آيين ها و جشن هاي كهن درايران امروز به جا مانده است .گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : مردم شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود روح الاميني دوران دبستان را در كوهبنان و متوسطه را در كرمان گذرانيد. سپس راهي تهران شد و در دارالفنون ثبت نام كرد. پس از اخذ ديپلم در سال 1331 در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت. استاد در سال 1338 در رشته فوق ليسانس علوم اجتماعي ، در موسسه تحقيقات اجتماعي ثبت نام نمود. پس از آن جهت ادامه تحصيل عازم فرانسه شد و با نگرش خاصي كه به مسائل اجتماعي داشت ، به سوي مطالعات مردم شناسي كشيده شد و با گذراندن رساله دكتري خود تحت عنوان « تمدن سنتي گوسفند در ميان عشاير فارس» با اشراف آندره لوروا گوران به درجه دكتري نائل آمد.استادان و مربيان : محمود روح الاميني در دانشكده ادبيات از محضر استاداني چون ابراهيم پورداود ، پرويز ناتل خانلري ، احسان يارشاطر ، عبدالعظيم قريب ، لطفعلي صورتگر ، محمد معين و ديگران كسب فيض نمود. وي پس از آنكه عازم فرانسه شد نزد افراد صاحب نامي چون ژرژ گوروويچ ، كلود لوي استروس ، آندره لوروا گوران و ديگران بهره برد.فعاليتهاي آموزشي : محمود روح الاميني پس از پايان

تحصيلات چندي به تدريس در موزه مردم شناسي فرانسه مشغول شد. پس از آن به ايران بازگشت و از سال 1348 در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و بعد از سالها فعاليت آموزشي در سال 1379 بازنشسته شد.آثار : آيين ها و جشن هاي كهن در ايران امروز ، به شاخ نباتت قسم ، زمينه فرهنگ شناسي ، گرد شهر به چراغ ،نمودهاي اجتماعي و فرهنگي در ادبيات فارسي

زاهدي اصل، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد زاهدي اصل در سال 1324 در روستاي نيار اردبيل متولد شد. مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد را به ترتيب در رشته مددكاري اجتماعي و مديريت امور فرهنگي در تهران گذراند و دكتراي مديريت اجتماعي را در سال 1367 در تركيه اخذ كرد. وي يكي از مددكاران با تجربه اي است كه اسلوب، دانش و تكنيك اين حرفه را در كلاسهاي درس آموزشگاه خدمات اجتماعي آموخته و پس از آن سالهاي طولاني تلاش و تحقيق و تدريس و تاليف را پشت سر گذاشته است. در حال حاضر وي در دانشگاه علامه طباطبايي، دانشگاه شاهد و امام حسين (ع) به تدريس خدمات اجتماعي، مددكاري جامعه اي و ... در مقاطع مختلف مي پردازد. نامبرده عضو هيئت علمي و استاد پايه 26 دانشگاه علامه طباطبايي مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : مديريت اجتماعي خاطرات كودكي : محمد زاهدي اصل در روايت از آن سالهاي دور و سخت روستاي « نيار» از رنج و خاطره كودكي 6 ساله مي گويد كه هر صبح و عصر با همراهي دوستان همكلاسي اش، صداي گام ها و اندوه غمها و اولين تلاشهاي بي ادعاي خود را، در فاصله نيار تا اردبيل، با پاي پياده

بر راه ها و خاك ها به يادگار مي گذاشتند و در مبارزه و ستيز با سرماي استخوان سوز و زير صفر درجه به بهانه كورسوي اميدي كه در دل داشتند استواري و صبوري را سرمشق مي كردند.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد زاهدي اصل در آخرين روزهاي سرد سال 1324 ه.ش در روستاي « نيار» از توابع استان اردبيل متولد شد. شرايط خانوادگي وي با مشكلات خاص روستا مواجه بود. وي مي گويد: «مشابه بسياري از خانواده هاي آن زمان خانواده ما نيز كثير الاولاد بود كه در نهايت غير از اولين فرزند فوت شده، شش خواهر و سه برادر بوديم. معمولاً دختران را در سنين پايين شوهر مي دادند و من شاهد ازدواج دو خواهر بزرگترم بودم. در سايه تلاشهاي پدر وضعيت اقتصادي خانواده بهتر شد و به تدريج به دنبال كشاورزي توام با كاسبي در مغازه وضعيت مطلوبتري حاصل شد و اين تلاش پدر تا زمان فوت و سن 80 سالگي ادامه داشت.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد زاهدي اصل پس از دريافت مدرك ديپلم تجربي در سال 1344، در اردبيل، مدرك كارشناسي خدمات اجتماعي يعني «مددكاري اجتماعي» را درسال 1350 در تهران و مدرك كارشناسي ارشد در رشته مديريت امور فرهنگي درسال 1350 را نيز در تهران و مدرك دكتراي مديريت اجتماعي را در سال 1367- با هزينه شخصي- از دانشگاه استانبول تركيه اخذ كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : از خاطرات دوران ابتدايي و متوسطه محمد زاهدي اصل جز سختي راه و سرماي زمستان و كتك خوردن از همشاگرديها در راه مدرسه و تشويق و تمجيد معلم ها و نيز در دوران دانشجويي زندگي با هم دوره اي ها در يك

اطاق اجاره اي چيز خاصي نبوده است. وي در سال 1350 به عنوان مسئول مؤسسات خدمات اجتماعي عازم اروميه شد. پس از آن زاهدي اصل فراز و نشيب هاي زيادي را در زمينه تحصيل، تحقيق و خدمت پشت سرگذاشت، در حالي مدرك كارشناسي ارشد در تهران و دكتري خود را در رشته مديريت اجتماعي در تركيه اخذ كرد كه با وجود همراهي همسر و پنج فرزند خردسال، و به عهده گرفتن هزينه تحصيل به علت مخالفت معاون وقت وزير علوم با بورس تحصيلي رنج ها و مرارت هاي بسياري بر خانواده زاهدي اصل تحميل شد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سال 1350 هجري شمسي محمد زاهدي اصل ديگر يك كارشناس مددكاري اجتماعي بود كه به اصرار فرمانفرمائيان در آغازين سالهاي خدمت، به عنوان مسئول مؤسسات خدمات اجتماعي عازم اروميه شد.استادان و مربيان : از استادان محمد زاهدي اصل مي توان به «ستاره فرمانفرمائيان» اشاره كرد كه زاهدي اصل در كلاسهاي درس ايشان در آموزشگاه عالي خدمات اجتماعي در مقطع كارشناسي شركت مي كرد.هم دوره اي ها و همكاران : محمد زاهدي اصل از هم دوره اي هاي خود به صميمي ترين دوستشان در دوره كارشناسي به شهيد عباس ارشاد اشاره مي كند كه در هفتم تير شهيد شد.همسر و فرزندان : محمد زاهدي اصل در سال 1349 با دختردايي خود ازدواج نمود كه حاصل آن پنج فرزند، سه پسر و دو دختر مي باشد. پسرها بعد از فراغت از تحصيل مشغول كارند و دختر بزرگتر با اخذ مدك كارشناسي ارشد به تدريس زبان خارجه مشغول و دكتر كوچكترشان دانشجوي هنر دانشگاه الزهرا است.وقايع ميانسالي : انفجار مواد منفجره در دوران خدمت و سوختگي چشم و صورت ناشي از آن،

فوت دومين فرزندم در پنج ماهگي به علت نارسايي قلبي و غده تيروئيد، شهادت نزديك ترين دوست در حادثه 7 تير، جنگ تحميلي و صحنه هاي پر مخاطره در خوزستان، و روزهاي انقلاب از جمله جلسات مخفيانه انجمن اسلامي مددكاران اجتماعي و عضويت در كميته استقبال امام و گروه محافظان ايشان در بهشت زهرا و ... از وقايع آن دوران محمد زاهدي اصل است كه به آن اشاره مي كند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر محمد زاهدي اصل عضو هيئت علمي و استاد پايه 26 دانشگاه علامه طباطبايي (1384) است. وي سمت ها و منصبهاي متعددي را در اختيار داشته و دارد كه به برخي از آنها اشاره مي شود: - مددكاري اجتماعي و كارشناس امور دانشجويي در دانشگاه تهران 57-1350، - رياست دانشكده خدمات اجتماعي و سرپرستي آموزشگاه عالي آموزشياري 62-1360، - معاونت اداري و مالي و جانشين معاونت دانشجويي دانشگاه الزهراء 63- 1362، - مدير گروه برنامه ريزي اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي 69-1367، - سرپرست دانشگاه علامه طباطبايي 1368، - رياست مؤسسه كار و تأمين اجتماعي 69-1368، - مديريت گروه علوم اجتماعي دانشگاه شاهد 1369، - مدير گروه خدمات اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي 75-1371 و ... - عضو شوراي دانشگاه علامه طباطبايي 82-1376، - رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي 82-1378، - عضو شوراي سياستگذاري سازمان بهزيستي كشور، - رياست انجمن مددكاري اجتماعي ايران، - مدير گروه علوم اجتماعي دانشگاه شاهد، 79-1372، - معاونت پژوهشي و تحصيلات تكميلي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي 1376.فعاليتهاي آموزشي : محمد زاهدي اصل فعاليتهاي آموزشي خود را از سال 1354 بصورت حق التدريس با دانشگاه خدمات اجتماعي سابق شروع كرد

و بعد از انقلاب به رياست دانشكده مذكور در سال 1360 در آمد. وي استاد پايه 26 دانشگاه علامه طباطبايي درسال 1384 بوده است. در حال حاضر محمد زاهدي اصل در دانشگاه علامه طباطبايي، دانشگاه شاهد و دانشگاه امام حسين (ع)، به تدريس خدمات اجتماعي، مددكاري جامعه اي در دوره كارشناسي و مديريت منابع انساني، سيستم هاي مديريت، سمينار سازمان ها و مسائل رفاه اجتماعي، خدمات اجتماعي مديريت سازمان ها و نهادهاي فرهنگي در دوره كارشناسي ارشد مي پردازد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمد زاهدي اصل مسئول راه اندازي دانشكده علوم انساني دانشگاه شاهد در سال 1371 بوده است. از ديگر تلاشهاي او در سالهاي اخير، طراحي، تهيه و تنظيم برنامه دوره رشته مددكاري اجتماعي بوده كه در حال حاضر مراحل تصويب در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي را طي مي كند. - دفتر آموزش سازمان بهزيستي كشور كه بعدا تبديل به دانشگاه علوم بهزيستي شد، - دانشگاه شاهد از بدو تاسيس و همچنين مسئول راه اندازي دانشكده علوم انساني آن، - هيئت موسس انجمن مددكاري اجتماعي ايران و رياست آن در حال حاضر.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علاوه بر اينكه محمد زاهدي اصل از چهره هاي شناخته شده در عرصه مددكاري اجتماعي است، مطالعات زيادي در مباحث تاريخي خصوصاً تاريخ معاصر دارد، به طوري كه در اين حوزه نيز نظرات كارشناسي و علمي او مورد توجه قرار مي گيرد. از فعاليتهاي علمي و پژوهشي زاهدي اصل مي توان به برنامه ريزي امور فرهنگي، چگونگي گذران اوقات فراغت كاركنان دانشگاه تهران، اهميت ضرورت سياستگذاري در اوقات فراغت، بررسي وضعيت امور رفاهي كاركنان سازمان تامين اجتماعي، بازنشستگي، نيازها و

مسائل بازماندگان سازمان تامين اجتماعي و ... اشاره كرد.آرا و گرايشهاي خاص : محمد زاهدي اصل از ايمان، اخلاص، وفاي به عهد، صداقت و صبر به عنوان اصول و شرايط خدمات اجتماعي نام مي برد و مي نويسد: «صبر در بعد اجتماعي نظير تحمل ديگران، تلاش در خشنودي مسلمين، رعايت حقوق آنها، ايجاد روابط حسنه با امت اسلامي مي تواند وحدت و انسجام جامعه اسلامي را عينيت ببخشد. مصداق بارز صبر در خدمات اجتماعي، گشاده رويي است كه به عنوان يك صفت عالي انساني مطرح مي شود. در زمينه حمايت از نيازمندان جامعه، ملاطفت و خوش خلقي اهميت بسزايي دارد و از مؤثرترين عواملي است كه مي تواند اعتماد و اطمينان مخدوم به خادم را فراهم آورد و موجب تحكيم روابط سازنده و ارزشمند متقابل شود.» يكي از مباحث عمده و مهم مددكاري اجتماعي، بحث اصول و ارزشهاست. اصول عمومي مددكاري اجتماعي عبارتند از: پذيرش، فرديت، رابطه حرفه اي، مشاركت، رازداري حرفه اي و خودآگاهي. زاهدي اصل در بين كليه اصول مددكاري اجتماعي، اصل خودآگاهي مددكار را مهمترين اصل مي داند. «به دليل اينكه اگر مددكار اجتماعي در تحقق اين اصل ناكام بماند قطعاً در تحقق و رعايت تمامي اصول و حتي ارزش هاي مددكاري اجتماعي ناموفق خواهد بود. در سايه خودآگاهي است كه مددكار اجتماعي مي تواند به دور از هرگونه تعصبات، لغزش هاي اخلاقي و حرفه اي، هر نوع پيشداوري، در خدمت مراجعان قرار گيرد و در زندگي و حل مشكلات آنها اثرگذار باشد. «چه نتواني بداني كيستي/ جهد كن چندانكه داني كيستي» خودآگاهي مترادف با خودشناسي و خودشناسي مقدمه و لازمه خودسازي است. در واقع مي توان گفت كه در دنيا يك حقيقت وجود دارد و آن

شناسايي خود است و حتي مي توان خودسازي را شرط عدالت خواهي دانست. عمده ترين مسائلي كه مددكاران اجتماعي با آن درگير هستند را مي توان در رابطه با مسائل مختلف مربوط به محيط جستجو كرد. «خانواده، مدرسه، محل كار ، خويشاوندان، دوستان و ... از عوامل محيطي تلقي مي شوند. در بسياري از اوقات، تلاش انسان براي ايجاد تغيير در برخي از شرايط محيط اطرافش به نتيجه مطلوب و دلخواه نمي رسد و به ناچار، او از بخشي از آرمان هاي خويش صرف نظر مي كند و به طور نسبي وضعيت موجود را مي پذيرد و با آن كنار مي آيد. پس مي توان گفت كه هم ايجاد تغيير در شرايط محيط انساني امري نسبي است و هم تطابق و سازگاري با آن ، آنچه در مددكاري مهم است آنكه مددجو اين شرايط را در حد درك و فهم خود و با راهنمايي مددكار بشناسد، امكانات اجتماعي موجود براي ايجاد تغيير در اين شرايط را بشناسد و حداكثر مساعي خود را براي ايجاد تغيير به كار گيرد و نتيجه كار را به عنوان يك واقعيت بپذيرد.» يكي از نگراني هاي محمد زاهدي اصل بروز آسيب در اجتماع و آثار و تبعات آن است. «آسيب هاي متعددي را مي توان در جامعه مشاهده كرد ، مثلاً اكنون پديده اعتياد به مواد مخدر به عنوان يك آسيب جدي در كشور مطرح است. تكدي و فرار دختران از منزل هم نمونه هاي بارز ديگري از آسيب هاي اجتماعي هستند. البته موضوع فرار دختران از منزل، خود ممكن است پيامدهاي ديگري را نيز به دنبال داشته باشد. بي شك آسيب به هر اندازه و در هر سطحي نگران كننده است. وقتي ما صحبت از جامعه اسلامي مي كنيم

انتظار نداريم كه برخي آسيب ها بيش از حد معمول در جامعه مشاهده شوند.» از ديگر دغدغه هاي محمد زاهدي اصل موضوع رفاه اجتماعي است. «در جهان امروز، رفاه اجتماعي بخشي از زندگي و فرهنگ انساني تلقي مي شود و گسترش نظريه هاي انسان دوستي با تأكيد بر مسئوليت همگان نسبت به يكديگر و همچنين پيشرفت علوم اجتماعي و زيستي در پيدايش نگرش هاي جديد درخصوص رفاه اجتماعي مؤثر بوده است، نيازهاي اساسي از مقوله معيشت فراتر رفته و زمينه هاي غيرمادي را نيز شامل مي شود، به طوري كه در عصر حاضر پديده «امنيت» به عنوان يكي از مهمترين مشخصه هاي رفاه اجتماعي تلقي مي شود، به نحوي كه محور اصلي توسعه در قرن حاضر را «امنيت انساني» تشكيل مي دهد.»جوائز و نشانها : پژوهشگر برتر دانشگاه علامه سال 1379، دو نوبت پژوهشگر نمونه دانشكده علوم اجتماعي، استاد نمونه دانشگاه علامه در سال 1376.آثار : مباني رفاه اجتماعي ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، 13812 مباني مددكاري اجتماعي ويژگي اثر : چاپ 1377و چاپ دوم 1382 انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي3 مجموعه مقالات جايگاه مددكاري اجتماعي در جمهوري اسلامي ايران ، مجموعه مقالات نقش مددكاري اجتماعي در كنترل آسيب هاي اجتماعي و ... مقدمه اي بر خدمات اجتماعي در اسلام ويژگي اثر : بنيان فلسفي خدمات اجتماعي پرداخته شد و درباره آثار و نتايج خدمات اجتماعي در بعد فردي و اجتماعي بحث شده است. «مقدمه اي بر خدمات اجتماعي در اسلام» عنوان كتابي است كه تأليف كرد. در اين كتاب به بنيان فلسفي خدمات اجتماعي پرداخته شده و درباره آثار و نتايج خدمات اجتماعي در بعد فردي و اجتماعي بحث شده است. محمد زاهدي اصل

معتقد است خدمات اجتماعي موجب پاداش حقيقي و اجر اخروي شده، تزكيه نفس و آمرزش معصيت را درپي دارد. قوت قلب و اطمينان از آينده را باعث مي شود، به افزايش روزي كمك مي كند، روح اخوت و تفاهم ميان امت اسلامي را ترويج مي نمايد و به تأمين عدالت اجتماعي و قسط در جامعه منجر مي شود.

زاهدي مازندراني، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد جواد زاهدي مازندراني در سال 1322 در ساري بدنيا آمد. اياشن داراي مدرك دكتراي رشته جامعه شناسي- توسعه از دانشگاه تهران در سال 1377 مي باشد. نامبرده عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه پيام نور مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي والدين و انساب : پدر محمد جواد زاهدي مازندراني،هاشم نام دارد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي محمد جواد زاهدي مازندراني به قرار زير است: كارشناسي رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران در سال 1352 كارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران 1360 دكتري تخصصي جامعه شناسي- توسعه از دانشگاه تهران 1377همسر و فرزندان : محمد جواد زاهدي مازندراني متاهل و داراي دو فرند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - مديرگروه علوم اجتماعي دانشگاه پيام نور از سال 1379-83 - مدير آموزش و تحصيلات تكميلي دانشگاه پيام نور از سال 1383 - عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه پيام نور - عضو سومين دوره هيات مديره انجمن جامعه شناسي ايران - عضو فعال شوراي علمي مجله جامعه شناسي ايران - عضو هيئت تحريريه نشريه تخصصي دانشكده اقتصاد و علوم اجتماعي دانشگاه شهيد چمران اهواز فعاليتهاي آموزشي : - عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور - تدريس در دانشگاههاي الزهرا

و علامه طباطباييچگونگي عرضه آثار : - 35 مقاله چاپ شده كه حدود 12 مقاله در مجلات علمي- پژوهشي چاپ شده است. - تعداد 60 طرح تحقيقاتي جامعه روستايي ايران آثار : توسعه و نابرابري ويژگي اثر : تاليف: محمدجواد زاهدي مازندراني ناشر: مازيار - 01 اسفند، 1386 2 فرهنگ علوم اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه و سرويراستار-ديدآورنده: ويليام كولب، جوليوس گولد، باقر پرهام (مترجم)، محمدجواد زاهدي مازندراني (ويراستار) ناشر: مازيار - 03 اسفند، 1384 3 قرن بيست و يكم ويژگي اثر : عضو گروه مترجمين4 مجموعه مقالات فقر و آسيب پذيري روستايي ويژگي اثر : تاليف5 مدخل هاي دايره المهارف و انديشه هاي نو ويژگي اثر : مشاركت در ترجمه

زماني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدرضا زماني ده يعقوبي

محل تولد : قم

شهرت : زماني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

پس از گذراندن دوره هاي ابتدائي ، راهنمايي و دبيرستان در مدارس شهرستان قم و حضور بيش از دو سال در جبهه هاي جنگ تحميلي در سال تحصيلي 61 – 62 وارد حوزه علميه قم شدم سال اول تحصيل را در مدرسه امام صادق گذراندم و در سال دوم به مدرسه كرمانيها رفتم و تا پايان سال سوم معالم و مغني در آن مدرسه به درس مشغول بودم و طبق روال معمول مدارس از سال چهارم و شروع دروس اصول فقه و لمعه به خارج از مدرسه انتقال يافته و به صورت آزاد از دروس ارائه شده توسط اساتيد بهره بردم كه اساتيد مربوط در قسمت هاي ديگر اين فرم ذكر شده است به طور مرتب هرسال يك پايه از دروس حوزه را خواندم

و امتحانات كتبي و شفاهي آن را نيز شركت نموده و قبول شدم و از سال 1370 كه دروس سطح تمام شد براي دروس خارج بررسي هايي انجام دادم و سرانجام درس آيت الله مكارم را انتخاب نموده و خارج فقه و اصول ايشان را شركت نمودم البته در سال 1372 بطور خصوصي با چند نفر از طلاب خارج فقه آيت الله خاتم يزدي را نيز شركت مي كردم كه به كسالت ايشان برخورد كرد و درس تعطيل شد

لازم به ذكر است كه در تمام سالهاي تحصيل حضور در درسهاي اخلاق را به عنوان يك امر لازم براي خودم تلقي نموده و شركت نمودم . با توجه به احساس نياز جامعه پس از انقلاب اسلامي به آگاهي هاي فراتر از فقه و اصول مرسوم حوزه ها در سال تحصيلي 65 – 66 در امتحان ورودي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره كه آزمان داراي دو بخش عمومي و تخصصي بود كه بخش آموزش عمومي در موسسه در راه حق و دروس تخصصي آن در بنياد فرهنگي باقرالعلوم برگزار شد شركت نمودم و پذيرفته شدم تا سال 69 دوره عمومي الهيات و معارف اسلامي به اتمام رسيد كه براي دوره تخصصي شركت نمودم و در رشته جامعه شناسي پذيرفته و به تحصيل مشغول شدم كه در سال 77 با دفاع از پايان نامه ام تحت عنوان رابطه باورهاي ديني با تحولات اجتماعي با تكيه به انقلاب اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم.

از آنجا كه دانشگاهها اعلام نياز نسبت به تدريس دروس معارف اسلامي مي نمودند و تكليفي از اين جهت به دوش

همه كساني بود كه توانايي لازم براي اين مهم دارند بدين منظور براي امر تدريس در سال 1375 اعلام آمادگي نمودم و پس از انجام امتحانات لازم و كلاسهاي ويژه مجوز تدريس را از نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها اخذ نمودم. در سال تحصيلي 75 – 76 ترم اول به دانشگاه آزاد اسلامي واحد نجف آباد اصفهان رفتم و در دو روز به تدريس دروس ريشه هاي انقلاب اسلامي ، اخلاق اسلامي و تاريخ اسلام پرداختم و در همان سال ترم دوم به دانشگاه آزاد اسلامي اراك رفتم و به تدريس دروس ياد شده پرداختم ،با توجه به قبول مسووليت اجرائي در نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در تهران امكان حضور در اراك را نداشتم و به همين دليل و به خاطر جدانشدن از امر آموزش از سال 1376 در دانشگاه تربيت معلم تهران چند واحد درس گرفتم و در سالهاي بعد در دانشگاه پزشكي تهران نيز تدريس مي نمودم تا اينكه در سال 1381 به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم پذيرفته شدم و به صورت متمركز درس انقلاب اسلامي را در آن دانشگاه تدريس مي نمايم. با توجه به اينكه رشته تخصصي ام جامعه شناسي بود از سال 1380 به صورت پاره وقت در دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام به تدريس دروس : جامعه شناسي خانواده ، جامعه شناسي آموزش و پرورش ، جامعه شناسي سازمانها ، جامعه شناسي كار و مشاغل و جامعه شناسي صنعتي پرداختم كه هركدام از اين دروس را چندين بار تدريس نموده ام ،در سالهاي 79 – 81 در مركز محقق و نويسنده حوزه علميه قم

دروس مباني جامعه شناسي ، آسيب هاي اجتماعي و مديريت فرهنگي تبليغي را تدريس نمودم.

از سالهاي 82 به بعد در مركز حقوقي و قضائي حوزه علميه قم و از سال 84 در مركز جهاني علوم اسلامي به تدريس درس مباني جامعه شناسي در بعضي از ترمهاي سال پرداخته ام . در ارتباط با راهنمائي ، مشاوره و داوري پايان نامه از سال 80 تا 85 در دانشگاه باقرالعلوم (ع)،2 مورد استاد راهنما ، 7 مورد مشاوره و بيش از 12 مورد داوري پايان نامه هاي با موضوع اجتماعي را به عهده داشته ام، علاوه بر آن 4 مورد مشاوره پايان نامه هاي كارشناسي مركز جهاني علوم اسلامي با عهده دار بوده ام.

زنجاني زاده، هما

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

هما زنجاني زاده در سال 1321 در مشهد چشم به جهان گشود . تحصيلاتش را در دانشگاه سوربن فرانسه با درجه ي دكتراي جامعه شناسي به پايان رسانيد و هم اكنون دانشيار دانشگاه مشهد مي باشد . دكتر زنجاني زاده در نشريات مختلفي به ارائه مقاله پرداخته است . وي در زمينه ي جامعه شناسي و مشكلات اجتماعي زنان در سمينارهاي مختلفي شركت نموده ، وبه ايراد سخنراني پرداخته است . وهمچنين داراي آثاري اعم ازتاليف و ترجمه مي باشد .گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : تولد هما زنجاني زاده ، معاصر بود با نخستين سال سلطنت محمد رضا شاه پهلوي و سالهاي پس از جنگ جهاني دوم درايران كه تا سالها نفوذ روسها درشمال و شمال شرقي ايران (خراسان ) مشهور بود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : هما زنجاني زاده تحصيلاتش را در دانشگاه

سوربن فرانسه با درجه دكترا به پايان رسانيد .وقايع ميانسالي : هما زنجاني زاده پس از فارغ التحصيلي بازگشت از فرانسه ، بعنوان استاد جامعه شناسي به استخدام دانشگاه فردوسي مشهد درآمد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : هما زنجاني زاده هم اكنون استاد جامعه شناسي دانشگاه مشهد مي باشد .فعاليتهاي آموزشي : هما زنجاني زاده هم اكنون دانشيار دانشگاه مشهد مي باشد .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هما زنجاني زاده تاكنون گفتارهايي چند در نشريات مختلف اعم از تخصصي و غير تخصصي به چاپ رسيده ؛ وي همچنين مقالاتي را در زمينه جامعه شناسي و مشكلات اجتماعي زنان در سمينارهاي مختلفي ارايه داده است ،و به ايراد سخنراني پرداخته است .چگونگي عرضه آثار : هما زنجاني زاده آثار را ازطريق انتشاراتي از قبيل نيكا ، سازمان سمت ( سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها) و انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد به چاپ رسانده است .آثار : جنبش اجتماعي زنان ويژگي اثر : ترجمه -نيكا -13722 درباره جامعه شناسي آموزش و پرورش ، سازمان اجتماعي ، كنش اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه -دانشگاه فردوسي مشهد -13675 مقدمه اي برجامعه شناسي سازمان اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه-سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها -1375

منابع زندگينامه :وران فرخزاد ، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، ج اول ، ص 984

زنجاني، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله زنجاني متولد 1318 خلخال است. وي داراي دكتراي جمعيت شناسي از دانشگاه پاريس و عضو عضو هيأت علمي دانشگاه تهران از سال 1352 تا 1364 بوده است.وي از جمعيت شناسان شناخته شده

و صاحبنظر كشور است، از معلمي و تحصيل در رشته ادبيات به سمت و سوي جمعيت شناسي كشيده شد، در دهه 1360 بر ضرورت كنترل جمعيت كشور تأكيدكرد و هم اكنون مدير مطالعات جمعيت و امور اجتماعي مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري وزارت مسكن و شهرسازي مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : جميعت شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر زنجاني از دوره تحصيل دبيرستان به مطالعه كتاب هاي تاريخي و خصوصاً تاريخ اجتماعي ايران گرايش داشته است و در بين داوطلبان استان هاي غربي كشور كه مايل به تحصيل در دانشسراي مقدماتي بوده اند مقام نخست كسب مي كند. و بعد از چند سال تدريس ب عنوان معلم در خلخال، تبريز و تهران،علاقه به ادامه تحصيل باعث مي شود كه در كنكور و آزمون ورودي دانشگاه تبريز شركت كند. بنابراين در سال 1345 در رشته ادبيات دانشگاه مذكور پذيرفته و به مدت يك سال به تحصيل مي پردازد. در سال 1346 بعد از داير شدن رشته علوم اجتماعي در دانشگاه تبريز و كسب موفقيت در آزمون ورودي، تحصيل در اين رشته را آغاز مي كند. - اخذ مدرك ليسانس علوم اجتماعي از دانشگاه تبريز، 1349. - اخذ مدرك فوق ليسانس علوم اجتماعي از دانشگاه تهران، 1351. - اخذ مدرك دكتراي جمعيت شناسي از دانشگاه پاريس، 1974. فعاليتهاي ضمن تحصيل : زنجاني در دوران دبيرستان و دانشسرا به كار در زمينه تهيه روزنامه ديواري تمايل نشان مي دهد و در دوره دانشسرا هم در تهيه مجله «معلم» نقش داشته است.از سال 1337 تا سال 1348 به عنوان

معلم در خلخال، تبريز و تهران به تدريس در مقاطع ابتدايي و دبيرستان روي مي آورد و در مقاطعي هم مدير يا معاون مدرسه بوده است.استادان و مربيان : از استادان شاخص او اين افراد را به ياد مي آورد، فرهنگ (استاد رياضي)، عبدالعلي كارنگ (استاد ادبيات)، صباح (استاد علوم تربيتي و روانشناسي) و علي اكبر شعاري نژاد (علوم تربيتي و روانشناسي). ازجمله استاداني كه از آنها به نيكي ياد مي كند دكتر فريد (استاد جغرافياي انساني)، دكتر ترابي (استاد جامعه شناسي)، مرحوم شكوهي (استاد درس برنامه ريزي)، و رحيمي موقر (استاد جامعه شناس و مديرگروه) هستند و در دوره فوق ليسانس هم استاداني برجسته ازجمله دكتر غلامحسين صديقي (مديرگروه جامعه شناسي)، دكتر اماني (استاد جمعيت شناسي)، دكتر فيروز توفيق (استاد روشهاي تحقيق و پيشنهادي جامعه شناسي)، دكتر نظامي (استاد جامعه شناسي معرفتي) و دكتر روح الاميني (استاد مردم شناسي) داشته است كه هريك در حوزه هاي علوم اجتماعي صاحب آوازه و اعتبار بوده و يا همچنان هستند.همسر و فرزندان : حبيب الله زنجاني متأهل و داراي دو فرزند.وقايع ميانسالي : دكتر زنجاني در سال 1367 درمعيت «كازروني» وزير مسكن وقت درجلسه هيأت دولت حضور پيدامي كند و توضيح مي دهد اگر كنترل مواليد در ايران به اجرا درنيايد جمعيت كشور در سال 1400 شمسي به 130 ميليون نفر خواهدرسيد و درآن حالت كيفيت و سطح زندگي افراد كاهش خواهدداشت و اگر كنترل مواليدي پويا صورت بگيرد جمعيت كشور در حد 100 ميليون نفر يا كمتر خواهدشد. او با توجه به زاد و ولد 16 ميليون نفر در سالهاي 65-1355 به اين نتيجه گيري رسيده

بود و بعد از اين توصيه ها برنامه كنترل جمعيت در كشور ما به اجرا درآمد. او معتقداست درحال حاضر در برخي از استان هاي كشور همچنان بايد سياست كنترل مواليد با جديت دنبال شود ولي در 16 استان كشور باتوجه به تعميم سواد و ارتقاي سطح سواد زنان و ارتقاي آگاهي افراد و خصوصاً زنان ديگر نيازي به تداوم سختگيرانه آن سياست ها نيست.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نجاني بعد از بازگشت به كشور ، مدتي مديربخش مطالعات جمعيت و معاون و سپس سرپرست مؤسسه تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران مي شود، مدتي هم به عنوان مديرگروه آموزش جمعيت شناسي، معاون دانشكده و سرپرست دانشكده علوم اجتماعي تهران فعاليت هاي علمي و آكادميك اش را تداوم مي بخشد. درسال 1364 بازنشسته مي شود و هم اكنون مدير مطالعات جمعيت و اموراجتماعي مركز مطالعات و تحقيقات و شهرسازي و معماري وزارت مسكن و شهرسازي است. مطالعات و پروژه هاي تحقيقاتي خاصي را هم دنبال مي كنند. - عضو انجمن بين المللي مطالعات علمي جمعيت از 1976 تاكنون. - عضو انجمن بين المللي جمعيت شناسان فرانسوي زبان. - عضو انجمن جمعيت شناسي ايران. - سردبير نامه انجمن جمعيت شناسي ايران.- عضو هيأت تحريريه نشريه اقتصاد ايران. فعاليتهاي آموزشي : دكتر حبيب الله زنجاني عضو هيأت علمي دانشگاه تهران از 1352 تا 1364 نيز بوده است و به تدريس پرداخته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر زنجاني هم اكنون مدير مطالعات جمعيت و اموراجتماعي مركز مطالعات و تحقيقات و شهرسازي و معماري وزارت مسكن و شهرسازي است. مطالعات و پروژه هاي تحقيقاتي خاصي را هم

دنبال مي كنند. ازجمله طرح فرادست مي باشد كه جايگاه تهران به عنوان شهري جهاني را بررسي كرده و به بررسي مشكلات اساسي موجود در آن و ازجمله اشتغال مي پردازد كه يافته هاي آن در تهيه طرح جامع مورداستفاده قرارخواهدگرفت.در طرح مطالعاتي منطقه البرزجنوبي هم قصد دارد مطالعه جمعيت شناسي 6 استان تهران، سمنان، قم، قزوين، زنجان و مركزي را بررسي نمايد و تحولات جمعيتي اين مناطق را تا سال 1400 شمسي معين سازد. زنجاني در نظريه جديد تحليل مهاجرت داخلي، به تحليل جمعيت شناختي و مهاجرت پرداخته و تأكيد بر تعليق فرد به نسل، زمان وقوع واقعه يعني مهاجرت، تغيير و تحول سني و جنسي را به صورت مدل درآورده و ارائه كرده است.تخصص و مهارت او در حوزه هاي مسكن، مهاجرت و تحليل جمعيت ايران است. آرا و گرايشهاي خاص : از ديد زنجاني، مهاجرت به خارج از كشور الزاماً پديده اي مخرب و زيانبار نيست. چون اين نوع مهاجرت مي تواند سطح دانش و آگاهي ايرانيان را ارتقا دهد ولي بايد سازوكاري فراهم آورد كه امكان بازگشت مهاجران به داخل ايران را عملي سازد و آنها از نيروي خود درجهت بهروزي و توسعه كشور استفاده كنند. به اعتقاد زنجاني، جمعيت شناسي دانشي نو برپايه انديشه هاي كهن است و به مطالعه جمعيت انساني مي پردازد. اين مطالعه در سرزمين اصلي تعداد جمعيت، ساخت و توزيع جمعيت و تغيير و تحول آن دنبال مي شود و سرانجام در برنامه هاي اقتصادي و اجتماعي از اين دانش كاربردي استفاده به عمل مي آيد. از ديد او، شناخت جمعيت مهمترين ابزار برنامه ريزي است

و بدون اين ابزار برنامه هاي توسعه موفقيت لازم را نخواهندداشت.جمعيت شناسي داراي رويكردهاي «محض»، «كاربردي»، «اقتصادي» و «اجتماعي» است كه در همه اين رويكردها از ديدگاه جمعيت شناسي به موضوعات اقتصادي، مهاجرت، تأهل و مسائلي از اين قبيل مي پردازند. جوائز و نشانها : دكتر زنجاني محقق نمونه وزارت مسكن در سال 1383 شناخته شد.چگونگي عرضه آثار : دكتر زنجاني قبل از عزيمت به پاريس در مركز مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران به عنوان پژوهشگر به كار مي پردازد و درزمينه «مسكن»، «مهاجرت هاي داخلي در ايران»، «سالخوردگي جمعيت» و «جمعيت شناسي تطبيقي در ايران و جهان» تحقيقاتي به انجام مي رساند.يكي از فعاليت هايي كه در اين زمينه پيگيري مي كند مسأله پيران و سالخوردگي جمعيت است.«مسأله پيران و سالخوردگي جمعيت از روزي آغاز مي شود كه مواليد را كنترل كنيم. با چنين كنترلي، سالخوردگي شروع مي شود و نسبت افراد سالخورده به كل جمعيت افزايش پيدامي كند.» تز دكترايش را نيز درمورد سالخوردگي جمعيت و پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي آن در ايران مي نويسد. و از آثار وي ميتوان به تاليف7 جلد كتاب اشاره داشت و نيز عضو هيأت مديره و مشاركت در تهيه كتاب «گيلان» و مشاركت در تدوين «لغت نامه جمعيت شناسي» از فعاليت هاي وي است.آثار : تجليل جمعيت شناختي ، تقويم تاريخي دموگرافيك ايران ، جمعيت و توسعه ، جمعيت و شهرنشيني در ايران ، جمعيت، توسعه و بهداشت باروري ، گزيده مطالعات جمعيت مجموعه شهري تهران ، لغت نامه جمعيت شناسي ويژگي اثر : مشاركت در تدوين8 مهاجرت

ساروخاني، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته:

جامعه شناسى، دانشكده: علوم اجتماعى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشسراى عالى تهران در سال 1340، كارشناسى ارشد علوم اجتماعى از دانشگاه تهران در سال 1342، كارشناسى جامعه شناسى از دانشگاه پاريس (سوربن) در سال 1345، دكتراى دولتى جامعه شناسى با درجه بسيار عالى از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1347.

مرتبه علمى:

استاد تمام وقت در دانشكده علوم اجتماعى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح ايرانيان بازگشته از عراق، جرم و مهاجرت، جوانان، خواسته ها، انتظارات و مسائل آنان، تكدى و مسائل آن در ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 28 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 24

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

جامعه شناسى خانواده، جامعه شناسى جوانان، جامعه شناسى ارتباطات، روشهاى تحقيق در علوم اجتماعى، فرهنگ ها و دايره المعارف علوم اجتماعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 19، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

جامعه شناسى خانواده، جامعه شناسى ارتباطات، روشهاى تحقيق در علوم اجتماعى، جامعه شناسى جوانان، فرهنگ ها و دايرةالمعارف علوم اجتماعى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سام آرام، عزت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عزت الله سام آرام در فروردين ماه 1323 در شهرستان آغاجري از توابع بهبهان بدنيا آمد ايشان داراي مدرك دكتراي تخصصي رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران در سال 1371 است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه علامه طباطبايي و استاد پايه 27 رشته جامعه شناسي (گروه تعاون و رفاه اجتماعي) مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : رفاه اجتماعيوالدين و انساب : پدرعزت الله سام آرام مرحوم حاج مظاهر سام آرام از اهالي سميرم بود كه در سال 1300 به خوزستان مهاجرت كرده اند. مادرش خانم

آغا احمديان از اهالي باغبادران هستند كه در سال 1305 همراه خانواده اش به خوزستان مهاجرت كرده اند. ازدواج پدر و مادردكتر سام آرام در سال 1307 شمسي در اهواز به وقوع پيوست كه حاصل آن هشت فرزند است. پنج پسر و سه دختر كه هفت نفر آنها در قيد حيات هستند و عمدتا در تهران ساكن شده اند. تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي و متوسطه عزت الله سام آرام در آغاجري و اهواز گذشت و تحصيلات دانشگاهي كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري در تهران. ترتيب مدارك تحصيلي دكتر سام آرام به قرار زير است: كارشناسي خدمات اجتماعي(مددكاري اجتماعي)، سال دريافت 1350 كارشناسي ارشد جامعه شناسي، سال دريافت 1356 دكتراي تخصصي رشته جامعه شناسي، سال دريافت: 1371 1.دوره تخصصي مددكاري جامعه اي(Community Action) در امريكا، 1973-1972 به مدت 12 ماه كار جامعه اي در بين اقليت هاي امريكا در اداره فرصت هاي اقتصاد O.E.O 2.دوره تخصصي روابط كار و مسائل كارگران، دانشگاه ميسوري، كانزاس سيتي امريكا، 1973 3.دوره تخصصي مددكاري كودكان معلول در دانمارك و انگليس"بورس يونسكو" ، 1977 4.دوره تخصصي روش شناسي تحقيق(يونسكو) در سال 1373 در تهران 5.دوره تخصصي "روش شناسي كار شايسته" در ژنو در سال 2005 همسر و فرزندان : عزت الله سام آرام در سال 1354 ازدواج كرده است كه حاصل آن سه فرزند مي باشد.دو دختر و يك پسر و كماكان ساكن تهران است.وقايع ميانسالي : عزت الله سام آرام از اول تيرماه 1350 به عنوان مربي آموزشيار در دانشكده خدمات اجتماعي مشغول به كار شد.در سال 1356 مربي، درسال 1371 استاديار، در سال 1378 دانشيار و سال 1386 به درجه استادي رسيدند. از سال 1351

تاكنون چند دوره تخصصي در رابطه با تحصيلاتش را گذرانده است. از جمله مددكاري جامعه اي در آمريكا،مددكاري كودكان معلول در دانمارك و انگليس و روش شناسي تحقيق اجتماعي در يونسكو و در بيش از يكصد همايش داخلي و خارجي شركت داشته است مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عزت الله سام آرام عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه علامه طباطبائي است.فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس عزت الله سام آرام : از سال 1350 تا 1384 1.مددكاري اجتماعي - (عمومي، روش فردي، روش گروهي، روش جامعه اي) -3 سال، 6 ترم تحصيلي 2.روش شناسي تحقيق در علوم اجتماعي(كارشناسي ارشد) - 4 سال ، 4 ترم تحصيلي 3.جامعه شناسي روستايي-14 سال،28 ترم تحصيلي 4.اصول آموزشي و ترويج تعاوني-14 سال، 28 ترم تحصيلي 5. سمينار مسائل تعاوني-12 سال، 24 ترم تحصيلي 6.مسائل اجتماعي ايران(اعتياد، طلاق، مهاجرت)-6 سال،12 ترم تحصيلي 7.جامعه شناسي ايران(جمعيت، آسيب هاي اجتماعي)-10 سال، 20 ترم تحصيلي جمعيت و رفاه اجتماعي(كارشناسي ارشد)-3 سال، 3 ترم تحصيلي 8.سرپرستي كارورزي دانشجويان -(در فيلد هاي مختلف روستايي و مراكز بازپروري اعتياد)-30سال، 60 ترم تحصيلي چگونگي عرضه آثار : - چاپ بيش از پنجاه مقاله در نشريات علمي - شركت در بيش از يكصد همايش داخلي و خارجي - هفت كتاب تاليفي - مقالات پژوهش(1355 تا 1384)، 21 مورد - مقالات علمي منتشر شده در مجلات و همايش هاي علمي از1371 تا 1384 (37 مورد) -كارشناسي ارشد،راهنماييپايان نامه :21مورد - دكتري، راهنمايي پايان نامه :3 مورد - دكتري،مشاوره پايان نامه : 7 موردآثار : nbsp1 راهنماي مددكاران اجتماعي ويژگي اثر : ، ترجمه مشترك، انتشارات رشد،13712 روش شناسي تخقيق كيفي در مساله اعتياد ويژگي اثر : ، تاليف، انتشارات نقش هستي،

1384 3 روش هاي تسهيل كار گروهي(براي مديريت NGO ها) ويژگي اثر : تاليف، انتشارات موسسه توان بخشي و بهبود زندگي زنان، 13824 فقر عاطفي در خانواده ويژگي اثر : تاليف، انتشارات نقش هستي، 13755 مددكاري اجتماعي ويژگي اثر : تاليف، انتشارات نقش هستي، 13826 مددكاري اجتماعي باتاكيدبرمحيط هاي كارگري ويژگي اثر : تاليف،انتشارات نقش هستي، 13827 مددكاري اجتماعي در كارگاه ويژگي اثر : ، تاليف، انتشارات موسسه كار و تامين اجتماعي، 1380 8 مددكاري اجتماعي(كار با جامعه) ويژگي اثر : تاليف، انتشارات نقش هستي، 13749 مددكاري اجتماعي(كاربافرد) ويژگي اثر : تاليف، انتشارات رشد، چاپ اول1368،دوم 1369،سوم137110 مددكاري اجتماعي(كارباگروه) ويژگي اثر : تاليف، انتشارات نقش هستي، 1373

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر عزت الله سام آرام بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي- بهار 1386

سرايي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن سرايي در سال 1321 خورشيدي در شهر همدان به دنيا آمد.ايشان داراي دكتراي جامعه شناسي از دانشگاه شيكاگو آمريكا (1975) است.وي هم اكنون عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي مي باشد. كتاب "رگرسيون چند متغيري در پژوهش رفتاري" ترجمه حسن سرايي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن سرايي دورة تحصيلات ابتدايي و دبيرستاني را در زادگاه خود به پايان برد و وارد دانشگاه گرديد. او پس از طي دورة ليسانس از دانشگاه ابوريحان راهي آمريكا شد و در ادامة تحصيلات عالية دانشگاهي به دريافت درجات فوق ليسانس از دانشگاه ايلينوي جنوبي و دكتراي جامعه شناسي از دانشگاه شيكاگو (1975) نايل آمدفعاليتهاي ضمن تحصيل : حسن سرايي همزمان با تحصيل در دانشگاه

شيكاگو، به مدت چهار سال در مركز مطالعات خانواده و اجتماع مشغول تدريس و تحقيق بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن سرايي پس از فراغت از تحصيل به ايران بازگشت و به كار تحقيق و تدريس در دانشگاه علامه طباطبايي پرداخت. او اكنون عضو هيأت علمي دانشكدة علوم اجتماعي در آن دانشگاه است.جوائز و نشانها : كتاب "رگرسيون چند متغيري در پژوهش رفتاري" ترجمه حسن سرايي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : رگرسيون چند متغيري در پژوهش رفتاري ويژگي اثر : ترجمه-اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سيد ميرزايي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد محمد سيد ميرزايي ،پس از اخذ ديپلم ادبي ،از تهران ،در رشته جامعه شناسي در مقطع كارشناسي در دانشگاه تهران پذيرفته و در سال 1350به پايان رسانيد.وي تحصيلات تكميلي خود را در مقطع كارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي در دانشگاه استراسبورگ آغاز كرد و تا دوره دكترا در همان رشته در دانشگاه مذكور پيشرفت و در سال 1356 دكتراي خود را اخذ كرد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني ،دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي سيد محمد سيد ميرزايي به ترتيب زير است: ديپلم: ادبي / 1326/ تهران كارشناسي: جامعه شناسي / 1350/ تهران / دانشگاه تهران كارشناسي ارشد:

جامعه شناسي / 1352 / استراسبورگ / دانشگاه استراسبورگ دكتري: جامعه شناسي / 1356 / استراسبورگ / دانشگاه استراسبورگ مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي سيد محمد سيد ميرزايي به قرار زير است: _ مدير گروه جامعه شناسي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي سال 58 _ معاون آموزشي دانشگاه الزهرا سال 63 _ معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي از سال 62 تا 66 _ معاون آموزشي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي از سال 68 تا 69 _ معاون آموزشي دانشگاه يزد از سال 70 تا 79 _ مدير گروه جامعه شناسي دانشگاه شهيد بهشتي از سال 74 _ رييس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي از سال 79 تا 83 _ رييس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي از سال 85 تاكنون عضويت در مراكز علمي و پژوهشي _ مدير مسئول پژوهشنامه دانشكده ادبيات و علوم انساني (علمي _ پژوهشي) از سال 79 تا 83 _ مدير مسئول پژوهشنامه دانشكده ادبيات و علوم انساني (علمي _ پژوهشي) از سال 85 تاكنون _ نامه علوم اجتماعي دانشگاه تهران سال 80 تاكنون _ مجله علوم انساني دانشگاه مشهد از سال 79 تا 80 فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس: از سال 56 تاكنون در دانشگاه شهيد بهشتي آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي سيد محمد سيد ميرزايي : حوز ه هاي مورد علاقه تحقيق: جمعيت شناسي / جامعه شناسي شهري زمينه تخصصي : جمعيت شناسي چگونگي عرضه آثار : فعالايت هاي پژوهشي سيد محمد سيد ميرزايي : تعداد مقالات چاپ شده در مجلات علمي :13 مورد

عنوان هاي طرح هاي پژوهشي و زمان اجرايي آن _ تحولات جمعيتي و شاخص هاي اجتماعي و اقتصادي آن طي 30 سال گذشته تعداد راهنمايي رساله هاي پايان نامه كارشناسي ارشد و دكتري: 7 موردآثار : جمعيت جهان (2 جلد) ويژگي اثر : ترجمه، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي. سال 13812 جمعيت جهان در سال 2002 ويژگي اثر : ترجمه، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي. سال 13843 جمعيت شناسي آماري ويژگي اثر : ترجمه، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي. سال 13704 جمعيت شناسي عمومي ويژگي اثر : تاليف، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي. سال 13825 شهر امروز (حوزه جامعه شناسي شهري) ويژگي اثر : ترجمه، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي. سال 1382

سيدعلوي، ميرابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير ابراهيم سيدعلوي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب مير ابراهيم سيد علوي فرزند مرحوم حاج مير سليمان بن سيد جعفر بن سيد حسين ابن سيد محمد موسوي در سال 1318 ه.ش برابر با يكم شوال 1358 ه.ق در روز عيد فطر در شهر تبريز در محله ويجويه (ورجي) متولد شد ه ام. پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي در مدرسه ديانتي محمديه كه با اذن مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد حجت كوه كمره اي باني و موسس مدرسه حجتيه قم تاسيس يافته بود در همان سنين نوجواني به فراگيري علوم اسلامي و دانش هاي ديني علاقه نشان دادم و روزها در مدرسه طالبيه (جمعه مسجد) به يادگيري صرف و نحو عربي پرداختم و جامع المقدمات، سيوطى، جامي و ديگر كتب ادبي را آموختم. آنگاه براي ادامه تحصيلات عازم حوزه علميه قم شدم. اول در مدرسه فيضيه و سپس در مدرسه حجتيه،

منزل كردم. و دروس سطح را (شرح لمعه، منطق، معالم، رسايل، مكاسب، كفايه الاصول و غيره) را نزد اساتيد وقت، حضرات: حاج ميرزا يدالله دوزدوزانى، جعفر سبحانى، ناصر مكارم، ميرزا حسين نورى، ميرزا علي مشكينى، سيد محمد باقرسلطاني (طباطبايي) حدودا در سال هاي 1333 ش الي 1340ش سال وفات آيت الله بروجردي خواندم. و ضمنا دروس فلسفه و كلام و تفسير و نهج البلاغه را همزمان نزد علامه طباطبايي و ديگر اساتيد وقت مي خواندم از قبيل حاج سيد حسين قاضي تبريزي و حاج آقا مصطفي خميني و دكتر مفتح و غيرهم. و تقريبا پس از پايان سطوح، ده سال و اندي در درس خارج فقه و اصول مراجع و آيات وقت رضوان الله عليهم، و اندك زماني در درس هاي امام خميني قدس سره حضور يافتم و زماني كوتاه هم به نجف اشرف مشرف شدم ليكن پس از چند ماه مراجعت كردم و در قم به ادامه تحصيل پرداختم. در سال 1350 ش بعد از آن كه از دانشكده الهيات (دانشكده معقول و منقول) به تشويق مرحوم دكتر مفتح ديپلم مدرسي در رشته معقول كسب كرده بودم با ديپلم ادبي و شركت در كنكور سراسري وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته جامعه شناسى، ليسانس گرفت. و از زمان هاي جواني در جلسات نويسندگي آيت الله مكارم شيرازي (شب هاي جمعه) و جلسات اسلام شناسي دكتر مفتح در رشته نويسندگي وارد شدم و از همان وقت كتا ب هايي تاليف، ترجمه و تحقيق كردم كه برخي به چاپ رسيده است و نيز به مناسب هاي علمي مقالاتي مي نويسم كه نزديك يكصد مقاله به

طبع آراسته شده است.

سيدي نيا، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداكبر سيدي نيا

محل تولد : سلماس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/6/10

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1353 در شهرستان سلماس در خانواده مذهبي متولد شدم و تا تحصيلات دوره متوسطه در رشته رياضي فيزيك در اين شهرستان مشغول به تحصيل بودم. در مهر سال 1370 به منظور كسب معارف عالي اسلامي وارد حوزه علميه تبريز مدرسه وليعصر (عج) شده و تا سال 1374 با پايان سطح يك حوزه علميه وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1378 مدرك سطح دو حوزه علميه را دريافت كردم. سال 1377 در مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات اسلامي، دوره كارشناسي ارشد علوم قرآن و تفسير را گذرانده و سال 1378 در رشته جامعه شناسي وارد دانشگاه باقرالعلوم (ع) شدم. از سال 1383 نيز عهده دار وظيفه دبير تحريريه و مدير اجرايي مجله علمي پژوهشي اقتصاد اسلامي شده و در كنار تحصيلات به تأليف مقالات و پژوهش ها در زمينه جامعه شناسي، انسان شناسي، علوم قرآن و تفسير و كلام شدم و مقالاتي از اينجانب در مجلات علمي پژوهشي، همايش ها و مجلات تخصصي به چاپ رسيده است. همچنين از سال 1377 در دروس خارج حوزه علميه شركت داشته و از محضر حضرات آيات عظام جوادي آملي (دام عزه)، مرحوم صالحي مازندارني (ره)، فاضل گلپايگاني و عابدي اصفهاني فيض برده ام. در كنار دروس خارج از درس پر بركت تفسير علامه آيت الله جوادي آملي (دام عزه) بهره بردم

شادي طلب، ژاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر ژاله شادي طلب دانشيار گروه توسعه روستايي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. ايشان داراي دكتري رشته جامعه شناسي از دانشگاه ايالتي آيوا در امريكا مي باشد.گروه : علوم انساني رشته

: جامعه شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : ژاله شادي طلب مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران (1347)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ايالتي بال اينديانا در امريكا و (1947) و دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ايالتي آيوا در امريكا اخذ نموده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص سابقه خدمات علمي اجرايي خانم دكتر شادي طلب مي توان مواردي همچون «معاون برنامه ريزي بخش كشاورزي و عمران روستائي» و «رياست مركز مطالعات و تحقيقات زنان دانشكده علوم اجتماعي» را نام برد. ايشان عضو هيئت علمي و دانشيار دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران مي باشد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس ژاله شادي طلب به قرار زير است: «اصول آموزش و ترويج تعاوني»، «اقتصاد ايران» و «سازماندهي و مديريت درتعاوني» (در مقطع كارشناسي) و «اصول و سياستهاي توسعه صنعتي روس»، «برنامه ريزي روستائي»، «توسعه اجتماعي»، «توسعه اقتصادي» و «جنسيت و توسعه» (در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري) است. چگونگي عرضه آثار : ژاله شادي طلب مولف كتاب «جامعه شناسي فاجعه تجربه زلزله رودبار و منجيل» (1372 ) و مقالات «تجربه اي نو در برنامه ريزي توسعه روستائي برنامه ريزي چند سطحي»، «زن در توسعه»، «عوامل موثر برمشاركت آسيب ديدگان زلزله در روند بازسازي»، «نقش مناطق آزاد تجاري -صنعتي در توسعه»، «آسيب پذيري شهر تهران»، «ابعاد اجتماعي -اقتصادي تجربه سيل گنبد و گرگان»، «بررسي زمينه هاي اجتماعي تجربه زلزله منجيل»، «تعديل ساختار اقتصادي و سياستهاي اعتباري بخش كشاورزي»، «جامعه شناسي كاربردي و نقش جامعه شناس»، «زنان روستائي گروه هاي حاشيه اي در توسعه»، «مديريت

بحران برنامه ريزي پس از فاجعه زلزله»، «مديريت فاجعه: عوامل موثر بر مشاركت آسيب ديدگان زلزله در روند بازسازي»، «مديريت فاجعه –درس هايي از هشدارهاي زلزله»، «مديريت فاجعه: سازمان هماهنگي ملي»، «مسائل سيستم اعتبار كشاورزي در ايران (عدم باز پرداخت )»، «بازسازي و توسعه اولين قدم از يك تجربه»، «جامعه شناسي فاجعه :تجربه زلزله رودبار- منجيل»، «اشتغال زنان در فرآيند توسعه»، «الگوي پس انداز در جامعه روستايي ايران»، «ديدگاه مردان روستايي نسبت به كار زنان»، «ضرورت تحقيقات بين بخشي و مشكلات جامعه شناسي»، «فرايند توسعه و عقب ماندگي زنان ايران»، «مديريت زنان: ضرورت تغيير رفتار در نقش مديريت»، «حرفهاي دامداران را هم بشنويم»، «سازمانهاي غير دولتي زنان راهي براي مشاركت در جامعه مدني»، «مشاركت زنان روستايي در تامين و تجهيز منابع»، «زنان كشاورز ايراني در برنامه توسعه»، «برنامه ريزي جنسيتي بر پايه واقعيتها»، «زنان ايراني انتظارات ارتقاء يافته»، «زنان: بسته ترين حلقه زنجير فقر»، «سياستهاي اجتماعي در مديريت جنگل»، «مشاركت اجتماعي زنان»، «فقر زنان سرپرست خانوار»، « Iranian Women: Rising Expectations»، «The Phenomenlogy of an Experience...»، « Rural women's Bank of » و « Middle Eastern Women on the Move» است. ايشان مسئوليت طرحهاي تحقيقاتي مختلفي از جمله «توانمندسازي زنان سرپرست خانوار»، «رايزني و ترويج»، «بررسي ابعاد اقتصادي- اجتماعي مهاجرت روستايي در شهرستان گچساران طي سالهاي 1385-1375 (مطالعه موردي دهستان بابويي)»(1386 )، «بررسي عوامل اقتصادي- اجتماعي موثر بر پذيرش آبگرمكن خورشيدي خانگي در نواحي روستايي: مطالعه موردي شهرستان بردسكن»(1386)، «پيامدهاي توسعه مشاركت زنان»، «زنان و توسعه : چالشها و چشم اندازهاي توسعه ايران»، «ابعاد جنسيتي الگوها و ويژگيهاي فقر در ايران»، «ابعاد جنسيتي بازار كار

و ويژگيهاي اشتغال در ايران» و «سياست ها و برنامه?هاي دولت براي ايجاد اشتغال» را نيز برعهده داشتند. گزارشهاي علمي با عناوين زير از ديگر فعاليتهاي علمي ايشان است: «پس انداز زنان روستائي»، «بازتاب تلاش هاي سازمان هاي بين المللي درجامعه زنان روستائي»، «بررسي آسيب پذيري شهر تهران در برابر زلزله : ابعاد اجتماعي – اقتصادي»، «جامعه شناسي يك رفتار اقتصادي»، «جنگلداري و اجتماع»، «زنان روستائي ايران»، «مروري بر مهاجرت از روستا به شهر» و «مسائل سيستم اعتباري كشاورزي در ايران: عدم بازپرداخت». آثار : «جامعه شناسي فاجعه تجربه زلزله رودبار و منجيل» (1372 ) ويژگي اثر : تاليف

شارع پور، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمود شارع پور متولد سال 1345 است.وي تحصيلات دانشگاه خود را دوره كارشناسي رشته علوم اجتماعي با گرايش پژوهشگري در دانشگاه تهران آغاز و در سال 1366 به پايان رسانيد.ايشان مدرك كارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران در سال 1370 و دكترا جامعه شناسي را از دانشگاه ملي استراليا در سال 1376 دريافت كرده است.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه مازندران مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي و دانشگاهي محمود شارع پور به ترتيب زير است: ليسانس علوم اجتماعي با گرايش پژوهشگري دانشگاه تهران در سال1366 فوق ليسانس جامعه شناسي دانشگاه تهران در سال1370 دكترا جامعه شناسي دانشگاه ملي استراليا در سال 1376 دوره فرصت مطالعاتي ( روشهاي سنجش سرمايه اجتماعي) تحقيقات اجتماعي دانشگاه تورنتو كانادا 1385-1384 همسر و فرزندان : محمود شارع پور متأهل و داراي يك فرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي اداري و

مديريتي محمود شارع پور به قرار زير است: عضويت در انجمن جامعه شناسي استراليا از سال 1995 تا 1997. عضويت در انجمن روانشناسي اجتماعي استراليا از سال 1996 تا 1997. عضويت در انجمن جهاني جامعه شناسي ورزش از سال 2003 تاكنون. عضويت در انجمن جامعه شناسي آمريكا و همچنين عضويت در بخشهاي روانشناسي اجتماعي و جامعه شناسي آموزش و پرورش در آن انجمن از سال 1996 تا 1998. عضويت در انجمن جامعه شناسي ايران از سال 1376 تاكنون. عضويت در انجمن آموزش عالي ايران از سال 1382 تاكنون. عضويت در گروه پژوهشي جامعه شناسي آموزش و پرورش _ پژوهشكده تعليم و تربيت _ وزارت آموزش و پرورش از سال 1378 تا 1380. عضويت در شوراي پژوهشي دانشگاه مازندران از سال 1376 تا 1377 و از سال 1380 تا 1382. عضويت در شوراي پژوهشي اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان مازندران از سال 1378 تا 1379. عضويت در كميته تحقيقات اداره كل تعاون استان مازندران از سال 1378 تا 1380. عضويت در كميته كتاب و انتشارات دانشگاه مازندران از سال 1376 تا 1377. عضويت در انجمن بين المللي جامعه شناسي از سال 2002 تا 2012. عضويت در انجمن بين المللي جامعه شناسي ورزش از سال 2003 تا 2004. عضويت در شوراي پژوهشي اداره كل فني و حرفه اي استان مازندران از سال 1382 تا 1384. عضو كميته علمي همايش جوان و جامعه _ دانشگاه آزاد اسلامي قائم شهر _ اسفند 1377. مروج پژوهشي در سطح كشوري _ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي _ دي 1380. مدير اجرايي دوره مددكاري اجتماعي براي نيروهاي انتظامي سراسر كشور

_ تير 1379. عضو كميته علمي همايش توسعه فرهنگي _ دانشگاه شمال، ارديبهشت1383. مدير گروه علوم اجتماعي در دانشكده علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران _ از سال 1376 تا 1380. برگزاري برنامه نوعدوستانه حمايت از كودكان مبتلا به سرطان _ دانشگاه مازندران، مهر 1377. دبير اجرايي هفتمين همايش انجمن جامعه شناسي ايران _ آذر 1377. عضويت در هيأت مديره انجمن جامعه شناسي ايران، از سال 1377 تا 1380. رئيس مركز كامپيوتر دانشكده علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران، دي 78. خزانه دار انجمن جامعه شناسي ايران، از سال 1378 تا 1380. بازرس انجمن جامعه شناسي ايران از 1380 تا 1382. برگزاري جشنواره غذاهاي محلي _ دانشگاه مازندران، آبان 1380. برگزاري جشن اهداي كتاب _ دانشگاه مازندران، آذر 1380. مدير پژوهشي دانشكده علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران از 1380 تا 1382. دبير علمي همايش: جايگاه گفت و گوي فرهنگها در بين قشرهاي مختلف جامعه _ دانشگاه مازندران و مركز بين المللي گفت و گوي تمدنها _ هفتم اسفند 1380. دبير علمي همايش: دانشگاه و گفت و گوي تمدنها _ دانشگاه مازندران و معاونت فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم _ خرداد 1381. عضو هيات مديره انجمن آموزش عالي ايران- از خرداد 1384. عضو هيات تحريريه مجله علمي-پژوهشي انجمن جامعه شناسي ايران عضو هيات تحريريه پژوهشنامه علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران مدير دفتر انجمن جامعه شناسي ايران در استان مازندران از سال 1381 تا 1384 عضو كميسيون عمراني شوراي شهر بابلسر از مرداد 1386 عضو كميته ارتقاي دانشكده علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران از مهر 1385 تا مهر 1387. عضو كميته علمي همايش آسيب

شناسي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت- مهر 1386. فعاليتهاي آموزشي : سوابق آموزشي محمود شارع پور به ترتيب زير است: تدريس دروس زير در دانشگاه مازندران در سالهاي مختلف در مقطع كارشناسي: مباني جامعه شناسي _ روان شناسي اجتماعي _ جامعه شناسي آموزش و پرورش _ كاربرد كامپيوتر در علوم اجتماعي _ زبان تخصصي علوم اجتماعي. تدريس درس روش تحقيق در دوره كارشناسي ارشد جامعه شناسي راهنمايي و مشاوره چند رساله كارشناسي ارشد در دانشگاه مازندران و مركز آموزش مديريت دولتي. همكاري با دانشگاه پيام نور در ارائه دروس: زبان تخصصي و جامعه شناسي آموزش و پرورش جوائز و نشانها : پژوهشگر نمونه استان مازندران در هفته پژوهش _ آذر 1380.چگونگي عرضه آثار : تعداد شركت و ارائه مقاله در سمينارها، كنفرانسها و همايش ها:36 مورد تعداد مقالات منتشر شده : 25 مورد تعداد طرحهاي پژوهشي: 22 موردآثار : ارتباط بين فرهنگها (ترجمه) ويژگي اثر : مركز بين المللي گفتگوي تمدنها در دست اقدام 2 بررسي مسائل اجتماعي ايران(مشاركت در تاليف) ويژگي اثر : دانشگاه پيام نور 1383 3 توسعه فرهنگي و محيط زيست (ترجمه) ويژگي اثر : مركز بازشناسي اسلام و ايران 1380 4 جامعه شناسي آموزش و پرورش (تأليف)-چاپ سوم ويژگي اثر : سمت (سازمان مطالعه و تدوين كتب درسي دانشگاهي) 1383 5 جامعه شناسي شهري ويژگي اثر : سمت (سازمان مطالعه و تدوين كتب درسي دانشگاهي) در دست اقدام 6 سرمايه اجتماعي ويژگي اثر : سازمان مديريت و برنامه ريزي 1385

شجيعي، زهرا

قرن:15

جنسيت:زن

مليت:ايران

زهرا شجيعي در مشهد ولادت يافت .وي همزمان با افتتاح مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران جزء اولين گروه پژوهشگران

انتخابي مؤسسه، در بخش جامعه شناسي ايران عهده دار مطالعه در مورد شناخت تركيب طبقات و نظام اجتماعي ايران بود .كتاب نخبگان سياسي ايران محصول تلاش 20 سالۀ ايشان در اين مؤسسۀ تحقيقي است. كتاب مذكور تاليف شجيعي ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : زهرا شجيعي پس از طي تحصيلات ابتدايي و متوسطه در آن شهر، به تهران آمد و در رشتۀ فلسفه و علوم تربيتي دانشكدۀ ادبيات دانشگاه تهران به ادامۀ تحصيل پرداخت و پس از اخذ درجۀ كارشناسي، مقطع كارشناسي ارشد را در رشتۀ جامعه شناسي همان دانشگاه در سال 1339 به پايان رساند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زهرا شجيعي همزمان با افتتاح مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران جزء اولين گروه پژوهشگران انتخابي مؤسسه، در بخش جامعه شناسي ايران عهده دار مطالعه در مورد شناخت تركيب طبقات و نظام اجتماعي ايران بود .جوائز و نشانها : كتاب"نخبگان سياسي ايران"تاليف زهرا شجيعي ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : تركيب گروهها و منشا اجتماعي نمايندگان مجلس شوراي ملي از بدو مشروطيت تا انقلاب اسلامي ، تركيب گروهها و منشا اجتماعي وزيران و نخست وزيران عصر مشروطيت ، نخبگان سياسي ايران ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با

كتاب :«نخبگان سياسي ايران»: نخبگان سياسي ايران از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي؛ زهرا شجيعي؛ تهران: انتشارات سخن، 1372. 4ج. در بررسي برگزيدگان سياسي، هدف اصلي و اساسي، شناخت جامع سياسي ايران از طريق روشن كردن احوال و مشخصات و منشأ اجتماعي گروه واجد قدرت سياسي در ايران از سوئي و تأثير ويژگيهاي جامعه و تحول آن در تركيب گروه برگزيده سياسي و متقابلاً اثر آنان در تحولات جامع عصر خود از سوي ديگر است. مطالعه در گروه نخبه، وسيله اي براي تعمق در قشربندي و نظام طبقاتي يك جامعه و مبين اين است كه تا چه حد تحرك ارتقائي يا نزولي در جامعه وجود دارد و يا جامعه داراي نظامي متحجر است و قطب بندي جامعه به صورت دو طبقه، يكي صدرگزين و ديگري ذيل نشين، تثبيت شده است. مؤلف در اين تحقيق به بيان كلي تطور سازمانهاي دولتي اكتفا ننموده بلكه بحثي مفصل را به تشريح دگرگوني تشكيلات و وظايف هر وزارتخانه خاصي از آغاز مشروطيت تأ كنون اختصاص داده است. كتاب از حيث روش تحقيق و ارائ اطلاعات در زمين تاريخ تحولات سيباسي ايران كم نظير است و بويژه عرضه مطالب در قالب جداول مفصل از امتيازات آن به شمار مي رود. 4 هيأت وزيران و نقش آنان در تحولات اجتماعي و اقتصادي ايران وزارت و تطور آن در ايران

شرف الدين، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شرف الدين

محل تولد : ايذه خوزستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

1340 تولد، 1359 پايان دوره متوسطه، 1361 پايان دوره نظام وظيفه، 1362 ورود به حوزه علميه قم و شروع طلبگى، 1365 ورود به

موسسه در راه حق و شروع دوره تحصيلي اين مركز به موازات آموزش هاي مرسوم حوزه، 1369 اتمام دوره سطح (پايه دوم) 1369 شروع درس خارج و شروع دوره كارشناسي ارشد پيوسته در رشته جامعه شناسى، 1373 _ 1376 شروع و اتمام دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي با گرايش فلسفه و كلام در بخش تربيت مدرس دانشگاه قم. 1376 اتمام دوره كارشناسي ارشد جامعه شناسي در موسسه امام خميني ره.1377 پذيرش عضويت هيات علمي در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).در اين سنوات علاوه بر دروس رسمي (اصلي و جنبي) حوزه افتخار شركت در دروس تفسير قرآن استاد جوادي آملي (6 سال)، و آموزش دروس مختلف علوم انساني در موسسه در راه حق (به مدت 4 سال و حدود 140 واحد) و دروس مختلف فلسفه، علوم القرآن داشته است.

شركت در درس خارج بزرگان حوزه همچون آيات: فاضل لنكرانى، مكارم شيرازى، سبحانى، تبريزى.

تدريس : از سال 1367_ 1372در دروس مختلف حوزه به صورت حلقات شاگردان خصوصي، تدريس در مراكز دانشگاهي از 1372_ 1379در قالب، درس عمومي (معارف اسلامي و ريشه هاي انقلاب) و از 1372تا كنون تدرس مباني جامعه شناسى، فلسفه تعليم و تربيت، روش تحقيق، كلام جديد، انسان شناسى، نظريه هاي جامعه شناسى، انديشه هاي اجتماعي متفكران مسلمان، جامعه شناسي دين، قشربندي اجتماعى، سنت هاي اجتماعي در قرآن و ساير دروس علوم اجتماعي در مراكز مختلف حوزوي بويژه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره و برخي دانشگاه هاي قم چون دانشگاه قم، دانشگاه مفيد مركز جهاني علوم اسلامى، مركز آموزش مبلغان. از سال 1383تاكنون دانشجوي دكتري فرهنگ و ارتباطات

دانشگاه امام صادق(ع).

صادق نيا، مهراب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهراب صادق نيا

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/4

زندگينامه علمي

در سال 1347 در شهرستان دزفول به دنيا آمد و در همان شهر تحصيلات ابتدائي و متوسطه خود رادر رشته رياضي فيزيك سپري كرد . در سال 64 وارد حوزه علميه قم شد و پس از اتمام دروس مقدمات و سطح درسال 69 وارد درس خارج شد . از آن سال تا كنون از اساتيد نام آشنايي چون مكارم شيرازي ، فاضل لنكراني(ره) ، وحيد خراساني و شيخ جواد تبريزي(ره) بهره برده است . علاقه ديرين او به مباحث علوم قرآني سبب شد در سال 72 در آزمون ورودي سطح چهارم رشته هاي تخصصي شركت كرده و در رشته تفسير و علوم قرآن پذيرفته شود . در سال 76 و همزمان با اتمام اين دوره به مركز مطالعات اديان وارد شده و به عضويت هيئت علمي مركز ياد شده در آمد( مركز ياد شده الان با عنوان دانشگاه فعاليت مي كند). موضوع مطالعاتي وي در اين مركز، اديان ابراهيمي است و در اين خصوص آثاري از ايشان منتشر شده است . تحصيلات آكادميك نامبرده در سال 79 با پذيرش در آزمون ورودي كارشناسي ارشد تربيت مدرس دانشگاه قم در رشته مدرسي الهيات ادامه يافت و در سال 81 با دفاع از رساله خود با موضوع جايگاه شريعت در عهدين و قرآن موفق به دريافت دانشنامه كارشناسي ارشد شد . در حال حاضر نيز دانشجوي دوره دكتراي جامعه شناسي فرهنگي با گرايش مذهب در دانشگاه علامه طباطبائي تهران است كه دوره ي آموزشي را پشت

سرگذاشته و در حال تدوين پايان نامه است. در اين فراگرد علمي سپران شده ايشان توفيق داشته اند سالياني در حوزه علميه قم در دروس مقدماتي و سطح تدريس نمايند. در حال حاضر نيز در پاره اي ازمراكز تخصصي حوزه و ديگر مراكز وابسته، به اين مهم اشتغال دارند. تدريس در دانشگاه ها نيز از فعاليتهاي نامبرده در شمار است.

صدرنبوي، رامپور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رامپور صدر نبوي در سال 1316 در شهر كاشمر بدنيا آمد.ايشان داراي مدرك دكتري رشته اقتصاد از دانشگاه هايدلبرگ آلمان در سال 1347 مي باشد. وي پس از بازگشت به ايران در دانشكده جامعه شناسي دانشگاه فردوسي مشهد مشغول به كار گرديد و پس از طي مراتب و مدارج علمي از استادياري به دانشياري و استادي و در سال 1385 به افتخار بازنشستگي نائل آمد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي گرايش : اقتصاد والدين و انساب : پدر رامپور صدر نبوي حاج سيد مهدي فخر العلما است كه به سبب ملاحضاتي نام خود را به توصيه و ابلاغ مرحوم احمد قوام السلطنه به صدر العلما تغيير دادند.ايشان بشغل كشاورزي و تجارت شتغال داشتند كه بعلت گرايش شديد فلسفي و عرفاني تاجر خوبي نشدند.ايشان از اولاد سيد امير استحق هستندكه شجره آنها به سادلات قائن جمله احمدي ها ،مصطفوي ها ، مجتهدي ها ،مرحوم دكتر مجتهد زاده (استادمعارف اسلامي) مي رسد و طبق اظهار خود آن مرحوم نسل سي و ششم تا امام زين العابدين(ع) مي باشد. مادر رامپور صدر نبوي دختر حاج رستم قره باغي از تجار بزرگ مشهدبا گرايشهاي مشروطه خواهي بوده اند. مادر دكتر صدري نبوي بهمراه برادران

و پسر عموهايش به شهرت باقرف در قفقاز بخصوص در قره باغ به فعاليت اقتصادي و سياسي مشغول بوده ند. پدربزرگ دكتر صدر نبوي ،حاج رستم باقرف به سبب وقايع 1917 روسيه به ايران پناهنده شد و با تابعيت ايران در مشهد زندگي كرد.خاطرات كودكي : رامپور صدر نبوي از خاطرت دوران كودكي خود چنين مي گويد: "مادر بزرگ پدرم نا بينا شده بود و ما در سايه وجود ايشان در يك خانواده شش نفره زندگي مي كرديم.پدرم و مادرم احترام ايشان را به نهايت داشتند.روزي قرار بود برادرم رضا كه-هم اكنون استاد روان پزشكي دانشگاه فردوسي مشهد مي باشد- دست مادر بزرگم را گرفته و ايشان را به خانه عمو جانم كه ديوار به ديوار منزل ما بود ببرد.منزل عمو جان و پدرم بزرگ بودو درخت فراوان داشت. برادرم كه بچه بازيگوش و سربه هوايي بودايشان را در ميان درختان رها كرده و خود بدنبال بچه گنجشكي كه از آشيانه زود پريده بودرفته بود. پدرم در همين احوال سر رسيده و مادر بزرگم را سرگشته در ميان درختان ديده بود. يادم هست دست مادر بزرگ در دست پدرم بود در حاليكه از شدن غضب و عصبانيت فرياد ميزد " اين رضاي پدر سوخته كجاست" وقتي برادرم را پيدا كردند او را به فلك كشده و تنبيه مفصلي شد از آنجايي كه برادرم فرياد مكشيد مادربزرگم با داد و فرياد و گريه متوقف شدن تنبيه را از پدرم خواست با اين كار مادربزرگم يك سكوت عميقي بر محيط خانواده حاكم شد."اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر و مادر رامپور صدر نبوي هر دو داراي

گرايش هاي سنتي ،اخلاقي و مذهبي نسبتا محكمي داشتند. پدرش به كشاورزي اشتغال داشت و گاه و بيگاه به تجارت نيز مي پرداخت . ولي بعلت عقايد و باورهاي مذهبي و مطالعات فلسفي توفيق چنداني در اين حرفه بدست نياورد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : رامپور صدر نبوي تحصيلات ابتدايي و سيكل اول متوسطه را در كاشمر گذرانيد. او براي ادامه تحصيل در سيك دوم متوسطه به مشهد رفت و سال چهارم و پنجم متوسطه را در مشهد گذراندو ديپلم را در دبيرستان بامداد تهران اخذ كرد.ايشان پس از اخذ ديپلم به المان رفت و در رشته اقتصاد و جامعه شناسي به تحصيل پرداخت و پس از ده سال و اندي با مدرك دكتري اقتصاد از دانشگاه هايدلبرگ آلمان در سال 1347 به ايران بازگشتند.خاطرات و وقايع تحصيل : يكي از خاطرات مهم دوران تحصيل رامپور صدر نبوي محاوره اي بود كه در گنگره جامعه شناسان كه در شهر هادلبرگ بين پوپرو هربرت ماركوزه درباره ديالليك اتفاق افتاد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : رامپور صدر نبوي در كنار تحصيل به تدريس و تحقيق و مديريت گروه جامعه شناسي مي پرداخت.استادان و مربيان : پرفسور رولف.واگن فور،پروفسور هانس هالر ،پروفسور هانس هلر ،پروفسور ويلكه و غيره از اساتيد رامپور صدر نبوي مي باشند.هم دوره اي ها و همكاران : دكتر جواد شيخ الاسلامي،هلموت كل ،دكتر علي شريعتي ،دكتر حاتري ،دكتر غلامحسين يوسفي ،دكتر سيروس سهامي ،دكتر برادران رفيعي ،دكتر منوچهربيات مختاري ،دكتر منوچهر آشياني غيره از همدوره ايها و همكاران رامپور صدر نبوي مي باشند.همسر و فرزندان : رامپور صدر نبوي متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم

فرشته رفعت متولي است ايشان داراي دو فرزند دختر بنامهاي نازنين (متخصص داخلي ) ،فاطمه (دانشجوي دكتري جامعه شناسي) و يك فرزند پسر بنام محمد (دكتري داروسازي ) مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رامپور صدر نبوي عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه فردوسي مشهد بودند.وي همچنين عضو هيئت تحريريه مجله دانش و توسعه دانشكده علوم اداري و اقتصاد دانشگاه فردوسي مشهد مي باشد.رامپور صدر نبوي عضو هيئت رئيسه كميته ويژه توسعه سومين جشنواره ملي طلاي سرخ قاينات ميباشد.فعاليتهاي آموزشي : رامپور صدر نبوي سابقه بيش از سي سال تدريس در دانشگاههاي ايران و آلمان را دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : رامپور صدر نبوي از پايه گذاران رشته جامعه شناسي و رشته مديريت در خراسان و عضو هيات علمي دانشگاه فردوسي مشهد مي باشد.چگونگي عرضه آثار : - تعدا مقالات منتشر شده در مجلات داخلي : 30 مقاله - تعداد پايان نامه كارشناسي راهنمايي شده : 111 رساله - تعداد پايان نامه كارشناسي ارشد راهنمايي شده : 31رساله آثار : انسان شناسي فلسفي ويژگي اثر : ترجمه-13502 بزرگان جامعه شناسي ويژگي اثر : تاليف- 13543 تاريخ جامعه شناسي ويژگي اثر : ترجمه- 13524 جامعه شناسي حق طبيعي ويژگي اثر : تاليف-13545 جامعه شناسي كار و مشاغل ويژگي اثر : تاليف-13716 جامعه و تمدن ويژگي اثر : ترجمه و نگارش- 13517 فرد و جامعه ويژگي اثر : ترجمه و تاليف-13708 كار و مشاغل با تكيه بر اشتغال زنان ، گفتارهايي در علوم اجتماعي ويژگي اثر : كتاب حاضر به سبب تفاوت و گستردگي مطالب «گفتارهايي در علوم اجتماعي» نام

دارد، از پنج فصل تشكيل شده است. فصل اول آن را مقالات و تحقيقاتي مربوط به جامعه شناسي كار، شغل و جامعه شناسي صنعتي، خانواده و اهميت آن براي جريان توليد، انساني شدن كار و موارد مشابه تشكيل مي دهد. در فصل دوم، نظريه نقش اجتماعي با تكيه بر نظريات نام آوران اين رشته در نظريه هاي جامعه شناسي مورد بررسي قرار گرفته است. فصل سوم، به انواع جوامع بشري و نظريه هاي جامعه شناسي اختصاص يافته كه بخشي از آن ترجمه قسمتي از كتاب دانشمند صاحب نام آلماني «لئوپلدفن ويزه» تحت عنوان «دانش روابط انساني» است. فصل چهارم هم به بررسي اهميت حسد به عنوان يكي از عوامل مهم اجتماعي پرداخته كه در واقع نوعي جامعه شناسي و روانشناسي حسد است. در فصل پنجم كتاب، مسأله حق طبيعي از نظر مكاتب مختلف اروپايي مانند كاتوليسيسم، ماركسيسم و ناسيونال سوسياليسم مطرح شده است. اين كتاب توسط انتشارات 59 به چاپ رسيده است-1385

صديق سروستاني، رحمت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رحمت اله صديق سروستاني استاد گروه جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. ايشان دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را در رشته عمران ملي -گرايش جامعه شناسي روستايي- در دانشگاه شيراز گذرانده اند.در سال 1979 م در رشته جامعه شناسي - گرايش جامعه شناسي شهري از دانشگاه اهايو آمريكا درجه كارشناسي ارشد را اخذ كردند و سپس با ادامه تحصيل در دوره دكتري در همان رشته و دانشگاه، در سال 1984م. به اخذ درجه دكتري جامعه شناسي نائل شدند. گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي گرايش : جامعه شناسي شهريتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر رحمت اله صديق

سروستاني دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را در رشته عمران ملي -گرايش جامعه شناسي روستايي- در دانشگاه شيراز گذرانده اند. عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد ايشان «بررسي ارتباط بين قشربندي اجتماعي و آرزوهاي شغلي دانشجويان دانشگاه پهلوي»بوده است(سال 1354). در سال 1979 م. با دفاع از پايان نامه شان با عنوان «بررسي تأثير همسايگي بر نگرش نسبت به ناآرامي هاي مدني» در رشته جامعه شناسي - گرايش جامعه شناسي شهري از دانشگاه اهايو آمريكا درجه كارشناسي ارشد را اخذ كردند و سپس با ادامه تحصيل در دوره دكتري در همان رشته و دانشگاه، در سال 1984م. به اخذ درجه دكتري جامعه شناسي نائل شدند. عنوان پايان نامه دوره دكتري ايشان «بررسي نگرش دانشجويان آمريكايي نسبت به مسلمين بوده است.» وقايع ميانسالي : دكتر صديق سروستاني از سال 1363 تاكنون عضو هيئت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران هستند و از سال 1383 به درجه استادي رسيده اندمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رحمت اله صديق سروستاني در حوزه خدمات علمي و اجرايي نيز داراي مسئوليت هاي متعدد بوده اند از جمله: - عضوشوراي ارزشيابي وزارت علوم(1366-1364 و 1374-1370) - عضو كميسيون ارزشيابي وزارت علوم(1364 تاكنون) - رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران(1365-1364) - عضو شوراي عالي پژوهش كميته ملي المپيك(1372 تاكنون) -عضو گروه جامعه شناسي دفتر همكاري حوزه و دانشگاه(1371-1366) - عضو دائرة المعارف بزرگ فارسي (1375-1372) - معاون پژوهشي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران(1377-1375) - سرپرست مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي(1377-1375 و 1365-1364) - عضو كميسيون اجتماعي دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي(1383 تا كنون) - رئيس كميته داوري معاونت فرهنگي مركز مطالعات استراتژيك مجمع

تشخيص مصلحت نظام. عضويت ها : - انجمن جامعه شناسي ايران (ISA) - انجمن جامعه شناسي آمريكا(ASA) - انجمن جمعيت شناسي ايران - انجمن ايراني تعليم و تربيت آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي پژوهشي مورد علاقه رحمت اله صديق سروستاني: جامعه شناسي ، بررسي مسائل اجتماعي، آسيب شناسي اجتماعي، جامعه شناسي صنعتي، قشر بندي و نابرابري اجتماعي، جامعه شناسي صنعتي، روش تحقيق كمي، روش تحقيق كيفي. آثار : nbsp1 The Status of Girls and Women in Kurdistan ويژگي اثر : ترجمه ، يونيسف13772 آسيب شناسي اجتماعي(جامعه شناسي انحرافات اجتماعي) ويژگي اثر : تاليف،سمت13873 آسيب­شناسي (جامعه­شناسي انحرافات اجتماعي) ويژگي اثر : تاليف،آن 1383و1385و13864 تاريخچه جامعه­شناسي ويژگي اثر : تاليف،سمت 13735 راهنماي مديريت ورزشي ويژگي اثر : ترجمه ، كميته ملي المپيك13806 روش تحقيق در تربيت بدني ويژگي اثر : ترجمه ، سمت13867 رويكردهاي نظري هفتگانه در بررسي مسانل اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه ، دانشگاه تهران1382و1383و13868 فراتر از پيروزي ويژگي اثر : ترجمه ، كميته ملي المپيك 1379و1382و13859 ما و دختران امروز(رويكردي جامعه شناختي ويژگي اثر : تاليف،آموزش و پرورش138310 مباني جامعه­شناسي ويژگي اثر : تاليف،سمت 137311 مديريت و رهبري در ورزش ويژگي اثر : تاليف،كميته ملي المپيك 1374 و 137612 نيازها، نظرها و آرمان­هاي جوانان ويژگي اثر : تاليف،شهرداري تهران 137413 واژه­نامه علوم ورزشي ويژگي اثر : ترجمه ، كميته ملي المپيك1376

صفي نژاد، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جو اد صفي نژ اد در نهم شهريور 1308شمسي در شهر ر ي متولد شد. او در شهر ر ي تحصيلات خود به پايان رسانيد و به اخذ ديپلم موفق شد. در سال 1332 در رشته تاريخ و جغر افي د انشگاه تهر ان پذيرفته شد و در سال

1336 درجه ليسانس ر ا دريافت كرد و از آنجا كه استعد اد و پشتكار چشمگير ي از خود نشان د اده بود، تعهد دبير ي خود ر ا لغو كرد و به ر ا هنمايي دكتر گنجي در د انشكده ادبيات د انشگاه تهر ان استخد ام شد. در سال 1340 بود كه كارشناسي ارشد خود را در رشته علوم اجتماعي با ارائه پايان نامه اي درباره اماكن مقدسه شهرري دريافت داشت. در سال 1345 به مناسبت گسترش روز افزون بخش مطالعات روستايي، بخش مطالعات عشاير ي از آن جد ا شد و صفي نژ اد به اتفاق دو تن از همكار انش به سرپرستي دكتر نادر افشار نادر ي بخش مطالعات و تحقيقات عشاير ي ر ا مستقلا" پايه گذ ار ي كردند. استاد صفي نژاد در سال هاي اوليه دهه اخير به افتخار بازنشستگي نائل آمد.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اجتماعيوالدين و انساب : نياكان جو اد صفي نژاد از لر ها ي بختيار ي بودند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جو اد صفي نژاد در شهر ر ي تحصيلات خود به پايان رسانيد و به اخذ ديپلم موفق شد. در سال 1332 در رشته تاريخ و جغر افي د انشگاه تهر ان پذيرفته شد و در سال 1336 درجه ليسانس ر ا دريافت كرد و از آنجا كه استعد اد و پشتكار چشمگير ي از خود نشان د اده بود، تعهد دبير ي خود ر ا لغو كرد و به ر ا هنمايي دكتر گنجي در د انشكده ادبيات د انشگاه تهر ان استخد ام شد. از سال 1337 همكاري خود را با موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران آغاز كرد. او ابتدا در گروه جامعه شناسي شهري و سپس مطالعات روستايي اين موسسه مشغول به كار شد. در سا ل1340 بود كه كارشناسي ارشد خود را در رشته علوم اجتماعي با ارائه

پايان نامه اي درباره اماكن مقدسه شهرري دريافت داشتوقايع ميانسالي : جو اد صفي نژاد در سال 1345 به مناسبت گسترش روز افزون بخش مطالعات روستايي، بخش مطالعات عشاير ي از آن جد ا شد و صفي نژ اد به اتفاق دو تن از همكار انش به سرپرستي دكتر نادر افشار نادر ي بخش مطالعات و تحقيقات عشاير ي ر ا مستقلا" پايه گذ ار ي كردند. با آ غاز اين كار بخش مطالعه ميد اني گروه به قلمرو تركمن ها و سپس مناطق عشايرنشين شا هسون گسترش يافت. از سال 1346 پژو هش ها ي عشاير ي استاد صفي نژ اد در قلمرو كهگيلويه و به خصوص بوير احمد آ غاز گرديد كه تا به امروز ادامه دارد. ايشان در سال 1370(1991) به مدت يك سال به همكاري با موسسه شرق شناسي دانشگاه مونيخ/ آلمان در بخش ايران شناسي پرداخت و در د انشگاه مونيخ تدريس كرد. حاصل اين امر اثر ي است با همكار ي آقا ي كامر ان هاشمي كه مجمو عه ا ي از 60 سند تاريخي از كشاورز ي سنتي اير ان را شامل مي شود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليت هاي حرفه اي جو اد صفي نژاد به قرار زير است: 1337: همكاري با موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران، ابتدا در گروه جامعه شناسي شهري و سپس مطالعات روستايي 1345: همكاري در تاسيس وعضو كادر موسسه مطالعات و تحقيقات عشايري همكاري با موسسه شرق شناسي دانشگاه مونيخ در بخش ايران شناسي 1373-4: همكاري با پژوهشكده مردم شناسي سازمان ميراث فرهنگي 1373-3: همكاري با سازمان مسكن انقلاب اسلامي همكاري با گروه انسان شناسي دانشگاه تهران فعاليتهاي آموزشي : جو اد صفي نژاد تاكنون به تدريس دروسي چون مباني جغرافياي انساني ، جامعه شناسي ايلات و عشاير ، مردم شناسي ايران با تكيه

بر ايلات و عشاير ، زمينه ها و شيوه هاي همياري، مسائل كوچ نشيني ، انسان و محيط، منابع و ماخذ جغرافيا و نظام هاي آبياري در ايران به طور عمده در موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، دانشكده ادبيات و دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، گروه جغرافياي دانشگاه تهران و نيز دانشگاه علامه طباطبايي به تدريس پرداخته است. از فعاليت هاي پژوهشي استاد صفي نژاد در طي اين سال ها مي توان به مطالعات ميداني در ميان تركمن ها و شاهسون ها و مناطقي از كهگيلويه و بويراحمد، سبزي كاري و سبزي كاران شهرري، پيشينه جغرافيايي و تاريخي شمال خراسان، انجام منوگرافي متعدد، كار بر روي موضوعاتي چون قنات، بنه، نظام هاي زراعي، نظام هاي آبياري و اسناد عشايري در ايران اشاره كرد. ايشان در زمينه هاي فوق جز متخصصين منحصر به فرد به شمار مي رود. آرا و گرايشهاي خاص : جو اد صفي نژاد درباره علاقه خود به تحقيق درباره ايران مي گويد: « همه آثار من، تحقيقي است و در حوزه وطن عزيز ما ايران است. من جز راجع به مناطق روستايي و عشايري، وارد حوزه هاي ديگر نشدم. در كتابخانه شخصي من، 90% از آثار متعلق به پژوهش هاي ملي است. اگر بشنوم در دره گز كتابي راجع به دره گز چاپ شده مي روم آن را تهيه مي كنم. اين قدر علاقه مندم كه كتابهاي مربوط به مناطق مختلف كشور را داشته باشم» چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات متشر شده در مجلات معتبر علمي : 38 مورد - تعداد طرح هاي تحقيقاتي : 13 مورد - نگارش مقدمه : 4 مورد

- راهنمايي و مشاوره پايان نامه دانشجويان : 21 مورد آثار : پهنه جهان: [تلخيص و بازنويسي كتاب حدود العالم من المشرق الي المغرب از نويسنده اي ناشناخته] ويژگي اثر : تاليف قرن چهارم هجري، زيرنظر اكبر ايراني، عليرضا مختارپور؛ تهران: اهل قلم، مصور، جدول، نمونه اين كتاب در كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، دي و بهمن، ص مورد برسي قرار گرفته است. 2 آبياري در روستاهاي بياباني كاشان ، آبياري سنتي در كاشان ، گل و گلاب در كاشان ويژگي اثر : به همراه حسين دستمالچي،مسعود مهدوي، تهران: دانشگاه تهران، مركز تحقيقات مناطق كويري و بياباني ايران، 1368، 104 صفحه،تصوير، جدول، نمودار، نقشه، كتابنامه 3 اسناد بنه ها ويژگي اثر : تهران، دانشگاه تهران : دانشكده علوم اجتماعي وتعاون، 2536 [1356]، جدول جلد اول اين كتاب اسنادبنه هاي شهرري ( غار و فشاپويه ) را مورد بررسي قرار مي دهد. 4 اطلس ايلات كهگيلويه براي سازمان عمران كهگيلويه ويژگي اثر : تهران : دانشگاه تهران ، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي ، گروه عشايري , شهريور 1347، هفت + 223 ص . مجدول . نمودارها. نقشه ها. -(با نادر افشار نادري، عزيز رخش خورشيد، حسن پارسا، هوشنگ كشاورز)5 بررسي اقتصادي و اجتماعي سي سخت بوير احمد ويژگي اثر : ( از مجموعه مونوگرافي هاي كهگيلويه)، گزارش شماره 12، دانشگاه تهران ، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي ، گروه عشايري، 120 ص، شهريور 1347 6 بنه ويژگي اثر : [تهران] : دانشگاه تهران - موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي _ بخش تحقيقات انسان شناسي,[1351] ، 155 ص ، نقشه ها، مجدول، نمودار؛ ويرايش جديدي از اين

كتاب در سال 1353 با نام «بنه: نظام هاي توليد زراعي جمعي ، قبل و بعداز اصلاحات ارضي» در تهران توسط انتشارات توس در دوازده + 272 + 3 ص. و همراه با جدول، نمودار و نقشه به چاپ رسيد. اين كتاب بارديگر در سال 1368 توسط انتشارات اميركبير در 584 صفحه با عنوان « بنه : نظامهاي زراعتي سنتي در ايران» به چاپ رسيد. 7 تحليل و تفسير طومار و آبياري قرن هشتم شهر قزوين ويژگي اثر : تهران: وزارت نيرو: موسسه گنجينه ملي آب ايران، ص. مصور، نقشه، جدول 8 تحليل و تفسير مجموعه اسناد روستايي و عشايري ايران (متني در شناخت روستاها و مزارع) ويژگي اثر : تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور، مديريت پژوهشهاي مردم شناسي: آتيه، جلد. (بيست و پنج،ص)مصور، نقشه، جدول، نمودار. -جلد اول اين كتاب شامل دو كتاب است : كتاب اول: ولايت تربيت حيدريه (ه.ق) – كتاب دوم: سرشماري ولايت طبس (ه.ق). ص. جلد دوم كتاب نيز داراي دو كتاب است: كتاب سوم: طومار دشمن زياري. ص. كتاب چهارم: اسناد زراعي ورامين. ص تعاوني هاي عشايري سررود بويراحمد عليا ويژگي اثر : تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، گروه تحقيقات عشايري، 157ص، ارديبهشت 1363 -( با شاهرخ ترغيبي و هيبت الله غفاري) 10 جمعيت و شناسنامه ايلات كهگيلويه ويژگي اثر : (بخش بويراحمد عليا ، سفلي و گرليه) ( مشخصات كتابشناختي اين اثر به دست نيامد ) 11 جهان نامه ويژگي اثر : -اين كتاب بازنويسي كتاب جهان نامه اثر محمدبن نجيب بكران مي باشد. كتاب حاضر در ماه تاريخ و جغرافيا، ش ، دي و بهمن، ص مورد بررسي قرار گرفته

است. 12 خان نامه ويژگي اثر : تحقيق درعشاير كهگيلويه و بويراحمد ( در دوره خان خاني)، مجله دانشكده، نشريه مركزي دانشگاه تهران ( فرهنگ و علوم انساني)، سال اول، شماره 2، 1355 13 سد زيرزميني قنات و زوان- ميممه اصفهان، به همراه بيژن دادرس ويژگي اثر : تهران: وزارت نيرو، موسسه گنجينه ملي آب ايران، ص، مصور(بخشي رنگي)، جدول، نمودار، نمونه. اين كتاب به مناسبت اولين همايش بين المللي قنات كه در ارديبهشت در يزد برگزار شد، منتشر گرديد و در كتاب ماه هنر، شماره ، خرداد و تير ، مورد نقد و بررسي قرار گرفت. 14 سفرهاي سليمان سيرافي از خليج فارس تا چين ويژگي اثر : تهران : موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران ، 30ص. ،مصور، نقشه 15 سوق طيبي از مجموعه مونوگرافي هاي كهگيلويه ويژگي اثر : تهران، دانشگاه تهران ، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي ، گروه عشايري، 1347، 56 ص - ( با نادر افشار نادري، و هوشنگ كشاورز)16 شناسنامه جامعه عشايري ويژگي اثر : دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، جزوه درسي مربوط به درس مردم شناسي عشاير ايران، 94 ص، 136117 عشاير مركزي ايران ويژگي اثر : تهران: اميركبير، 8 6 3 1، بيست و سه + 6 3 7 ص.، مصور، نقشه، جدول، عكس -اين كتاب در فصلنامه مطالعات ملي: عشاير و هويت ايراني،8 مورد بررسي قرار گرفته است18 غارت ويژگي اثر : درآمد مستمر خان در دوره خان خاني، مجله دانشكده، نشريه مركزي دانشگاه تهران ( فرهنگ و علوم انساني)، سال دوم، شماره 6، 1355 19 كشاورزي سنتي ايران براساس اسناد جنوب تهران (دروان قاجاريه) ويژگي اثر : تهران:

موسسه جغرافيايي و كارتوگرافي سحاب، ص.نقشه، جدول، نمودار -( با ابرهارد كروگر)20 كهن شهرها [تلخيص و بازنويسي كتاب مسالك الممالك اثر ابواسحاق ابراهيم بن محمد فارسي اصطخري] ويژگي اثر : به كوشش جواد صفي نژاد؛ زيرنظر اكبر ايراني، عليرضا مختارپور؛ تهران: اهل قلم، ص.مصور، نقشه، جدول، نمودار 21 كوششي در آموزش خط سياق ويژگي اثر : تهران: سازمان اسناد و كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران: بنياد ايران شناسي، ص. 22 گاو چاههاي فارس با تكيه بر گاو چاههاي جهرم ويژگي اثر : تهران: وزارت نيرو، موسسه گنجينه ملي آب ايران، ص. مصور، جدول، عكس (رنگي) 23 لرهاي ايران لر بزرگ، لر كوچك ويژگي اثر : تهران: آتيه، مصور، جدول، نمودار 24 مباني جغرافياي انساني ويژگي اثر : تهران: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ، بيست و يك ص. مصور، نقشه، جدول. ( چاپ اول اين كتاب سال ها قبل منتشر شده بود ) 25 مجموعه تفضيلي مآخذ عشاير ايران ويژگي اثر : تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي و معاونت پژوهشي و آموزشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1376 -( با شاهرخ ترغيبي و علي پاينده )26 مردم شناسي ايران با تكيه بر ايلات و عشاير ويژگي اثر : جزوه درسي، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبايي، جدول ، نقشه ، نمودار، 242 ص، 1364 27 مقدمه اي بر دو روزنامه شرف و شرافت ويژگي اثر : نگارش جواد صفي نژاد؛ به خط غلامحسين اميرخاني، فرهنگسرا: (يساولي)، 28 مونوگرافي ده طالب آباد ويژگي اثر : تهران، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، يازده ص. مصور، نقشه، جدول، نمودار 29 نان سنگك: مطالعه اي مردم شناختي، مولف داود روغني ويژگي

اثر : به گردآوري جواد صفي نژاد، تهران: اختران، 1385، 216 ص، مصور (رنگي)، نقشه اين كتاب در مقاله اي با عنوان « سفر ساله كتاب نان سنگك : نگاهي به كتاب خاطرات شاطر داوود روغني » نوشته غلامرضا معصومي منتشره در روزنامه جام جم ، ارديبهشت ، مورد بررسي قرار گرفت. 30 نظام سنتي آبياري در نائين ويژگي اثر : تهران، كميته ملي آبياري و زه كشي، 594 ص، 1384 اين كتاب درمصاحبه اميرهوشنگ انوري با نولف تحت عنوان «آبنامه ها راز قنات ها را فاش مي كنند: گفتگو با دكتر جواد صفي نژاد درباره كتاب نظام هاي آبياري در نايين، » منتشره در كتاب هفته ،دوره جديد، شماره ، مهر :مورد بررسي قرار گرفته است.31 نظامهاي آبياري سنتي در ايران ويژگي اثر : تهران، دانشكده علوم اجتماعي و تعاون، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، 9 5 3 1، سه، 2 8 2 ص. مصور، جدول، عكس، نمودار. اين كتاب در سال 1368 با تغييراتي در دو جلد در مشهد توسط موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، به چاپ رسيد. 32 واحدهاي اندازه گيري در روستاهاي ايران ويژگي اثر : همراه با حسين ملك، تهران ، دانشگاه تهران ، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي ، 1349، 95 صفحه ، جدول ، نقشه33 واژه نامه قنات، همراه با عبدالوحيد آغاسي ويژگي اثر : : شركت سهامي آب منطقه اي يزد ص. مصور، جدول اين كتاب به مناسبت اولين همايش بين المللي قنات كه در ارديبهشت در يزد برگزار شد، منتشر گرديد. كتاب حاضر در كتاب ماه هنر، شماره خرداد و تير مورد بررسي قرار گرفت. 34 وصف خليج فارس در نقشه هاي تاريخي ويژگي اثر : همراه با

محمدحسن گنجي، محمدباقر وثوقي و با همكاري فاطمه فريدي مجيد امير هوشنگ انوري ؛ مقدمه، تدوين و بازبيني نهايي حسن حبيبي، تهران: بنياد ايران شناسي

طالب، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مهدي طالب استاد و مدير گروه توسعه روستايي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است.ايشان داراي مدرك دكتري رشته جامعه شناسي از دانشگاه ميرال فرانسه مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي طالب مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران ، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ميرال فرانسه و نيز در رشته جغرافياي انساني از دانشگاه دانيل فوشه – ميرال تولوز فرانسه و دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ميرال فرانسه اخذ نموده است. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد «بررسي مقايسه اي منابع معيشت در سه روستاي ايراني با خصوصيات طبيعي مختلف» و در دوره دكتري بوده است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص سوابق خدمات علمي و اجرايي آقاي دكتر طالب مي توان مواردي همچون «معاون آموزشي دانشكده»، «مدير گروه تعاون و رفاه اجتماعي»، «رئيس توسعه تحقيقات تعاوني» و «سرپرست تحصيلات تكميلي دانشكده» را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس مهدي طالب «اصول انديشه هاي تعاوني»، «تامين اجتماعي»، «تامين ورفاه اجتماعي» و «زمينه ها و شيوه هاي همكاري درجا» ( در مقطع كارشناسي) و «رهبري ومديريت»، «روش تحقيق درتوسعه و رفاه اجتماعي»، «مديريت روستائي»، «تحولات جامعه روستايي ايران»، «روش تحقيق درتوسعه»، «سازمانهاي مشاركتي روستائي»، «سيستم هاي اطلاعاتي مديريت»، «طرح تحقيق»، «مديريت روستائي» و «مطالعه تطبيقي تجارب توسعه دركشور» (در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري) است. چگونگي عرضه آثار

: مهدي طالب مولف كتب «چگونگي انجام مطالعات اجتماعي» (1369)،«روش تحقيق در علوم اجتماعي»(1370)، «مديريت روستايي در ايران»(1371)، «جامعه شناسي اعتبارات روستائي در ايران»(1373)، «اصول و انديشه هاي تعاوني»(1376)، «مديريت روستايي در ايران»(1376)، «كتاب تامين اجتماعي»(1378)، «شيوه هاي علمي مطالعات اجتماعي (روش تحقيق عملي)»(1380) و «جامعه شناسي روستايي: ابعاد تغيير و توسعه در جامعه روستايي ايران»(1384) و مقالات «مسائل و موانع جامعه شناختي توسعه روستايي در ايران»، «عوامل موثر در تقطيع اراضي زراعي »، «شيوه هاي همياري در جامعه روستايي ايران»، «واحدهاي بهره برداري خانوادگي»، «اهميت مفاهيم و اصطلاحات در علوم اجتماعي»، «عوامل اجتماعي مهاجرتهاي روستايي»، «نقش واحدهاي بهره برداري خانوادگي در توسعه كشاورزي»، «مسائل و مشكلات توسعه در ايران»، «طرحي براي مديريت روستائي در ايران»، «فرهنگ شورائي و تاملاتي در مديريت شهري»، «شوراهاي اسلامي روستائي»، «فلسفه تعاونيهاي مصرف»، «فلسفه قيمت گذاري در تغاوني مصرف»، «همياري در ازدواج در ايران»، «قوميت و جنسيت: مطالعه موردي گروههاي قومي در سيستان و بلوچستان»، «دلايل ناكامي نظام برنامه ريزي توسعه در ايران عصر پهلوي دوم»، «جايگاه رشته هاي مختلف علوم اجتماعي در مطالعات روستايي» و «بررسي جايگاه و نقش مطالعات بين رشته اي در مطالعه جوامع روستايي با تاكيد بر ايران» است. علاوه براين، مقالاتي نيز با موضوعات «مقاله ماهيت مشاركت و مشاركت در منابع طبيعي »، «نقش تعاوني ها در صنعت روستا »، «عوامل اجتماعي موثر بر مهاجرت در ايران »، «شيوه هاي همياري در جامعه روستائي ايران »، «علوم اجتماعي در كتب درسي »، «ترويج و واحدهاي بهره برداري خانوادگي »، «جنبه هاي جامعه شناختي ترويج »، «لزوم تشكيل مشاع ها در كشور وزارت كشاورزي »، «نقش

واحدهاي بهره برداري در توسعه كشاورزي »، «استراتژي توسعه در فقر زدائي »، « نقش تعاوني ها در توزيع در ايران »، « مسائل و مشكلات تحقيقاتي اجتماعي در ايران »، « نگاهي ديگر به مقوله مسكن در ايران »، « بحران در خانواده »، « بررسي جامعه شناختي موانع بازگشت مهاجرين جنگ تحميلي »، « اولويت هاي پژوهش فرهنگي در جامعه مدني »، « نقش اعتبارات خرد در تامين عدالت اجتماعي »، « چالش هاي اساسي بازتوليد سرمايه اجتماعي »، « اسلام و تكنولوژي سيردگرگونيهاي اجتماعي و الزامات تكنولوژيك »، « اعتياد و خانواده »، « Rural people participation in reconstruction of the quake struck region »، و ... را در سمينارها و همايشهاي مختلف ارائه نموده اند . مسئوليت طرحهاي تحقيقاتي مختلفي از جمله «نقش اعتماد اجتماعي در ميزان كارآيي شوراهاي اسلامي»(1386 )، «بررسي عوامل موثر بر توسعه توريسم (مطالعه موردي: روستاهاي بخش سامان از توابع شهرستان كرد)»(1385، «بررسي مدلهاي توسعه در تبليغات انتخاباتي كانديداهاي مجلس: مطالعه موردي هشتمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي در شهر تهران»(1386)، «انجام مطالعات اقتصادي اجتماعي در زمينه شيلات كشور و تعاونيهاي صيادي»، «سرپرست بخش آموزش كميته فرعي مقابله با حوادث طبيعي ( زلزله) و انجام پروژه هاي مطالعاتي»، «طرح بسيج توان فني كشور براي مقابله با زلزله با مشاركت UNDP در ايران»، «مديريت بخش تحقيقات اجتماعي و اقتصادي بنياد مسكن انقلاب اسلامي و مديريت پروژه مطالعاتي مديريت روستائي در ايران»، «مسئول شوراي پژوهشي وزارت مسكن و شهرسازي و انجام مطالعاتي در زمينه مسكن و شهرسازي»، «مسئول شوراي بررسي اقتصادي و اجتماعي وزارت مسكن و شهرسازي به مدت

4 سال و انجام مطالعات در زمينه مسكن و مسائل شهرسازي»، «مسئول شوراي علمي مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري و بررسي پروژه در دست اجراي مركز مزبور»، «بررسي اقتصادي اجتماعي روستاهاي مشهد»، «بررسي اقتصادي-اجتماعي روستاهاي ايلام»، «بررسي اقتصادي-اجتماعي روستاهاي سبزوار»، «بررسي-اقتصادي اجتماعي روستاهاي بيرجند»، «بررسي-اقتصادي اجتماعي روستاهاي نيشاپور»، «بررسي-اقتصادي اجتماعي روستاهاي قاين»، «بررسي اقتصادي-اجتماعي روستاهاي اراك»، «تك نگاري ميكائيل آباد خلخال»، «تك نگاري ( مونوگرافي ) ده نو اراك»، «تك نگاري ( مونوگرافي ) ابراهيم آباد نيشابور با همكاري پروفسور موريو انو استاد ژاپني»، «بررسي اقتصادي-اجتماعي روستاهاي خلخال»، «بررسي تعاونيهاي روستائي تهراني»، «تك نگاري ساعتلو اروميه ( رضائيه ) با همكاري پروفسور موريوانو»، «بررسي تعاونيهاي توليد كنندگان مركبات شمال»، «بررسي تعاونيهاي ساوه»، «بررسي تعاوني توليد كنندگان پسته رفسنجان»، «بررسي تعاوني اعتبار كارگري اصفهان»، «بررسي ادغام خدمات روستائي در سه ده»، «بررسي تعاونيهاي صنايع دستي اصفهان»، «بررسي تعاونيهاي مسكن استان تهران»، «مشاركت در انجام طرح سطح بندي روستاهاي كشور يكي از محققان»، «طرح جامع شيلات در ايران توسط موسسه مطالعاتي Cofrapeche»، «تراكم جمعيتي در شهرهاي كشور » و «ساماندهي نظام آبياري در ساوه و گرمسار»را نيز بر عهده داشته اند. آثار : nbsp1 «اصول و انديشه هاي تعاوني»(1376) ويژگي اثر : تاليف2 «جامعه شناسي اعتبارات روستائي در ايران»(1373) ويژگي اثر : تاليف3 «جامعه شناسي روستايي: ابعاد تغيير و توسعه در جامعه روستايي ايران»(1384) ويژگي اثر : تاليف4 «روش تحقيق در علوم اجتماعي»(1370) ويژگي اثر : تاليف5 «شيوه هاي علمي مطالعات اجتماعي (روش تحقيق عملي)»(1380) ويژگي اثر : تاليف6 «كتاب تامين اجتماعي»(1378) ويژگي اثر : تاليف7 «مديريت روستايي در ايران»(1371) ويژگي اثر : تاليف8 «مديريت روستايي در

ايران»(1376) ويژگي اثر : تاليف9 چگونگي انجام مطالعات اجتماعي» (1369) ويژگي اثر : تاليف

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

عاملي رناني، سعيدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سعيدرضا عاملي رناني دانشيار گروه ارتباطات اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي، رئيس دانشكده مطالعات جهان دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران (1371) و مدرك كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه دابلين ايرلند (1374) و مدرك دكتراي را در رشته ارتباطات از دانشگاه Royal Holloway University of London (1380) اخذ نموده است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : ارتباطاتتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر سعيدرضا عاملي مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران (1371) و مدرك كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه دابلين ايرلند (1374) و مدرك دكتراي را در در رشته ارتباطات از دانشگاه Royal Holloway University of London (1380) اخذ نموده است. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد، « ارتباط بين تلويزيون و باورها و رسومات مذهبي» و رساله دوره دكترا « تاثير جهاني شدن بر هويت مسلمانان بريتانيا» مي باشدمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريت سعيدرضا عاملي رناني به قرار زير است: • موسس و عضو هيئت امناي كالج اسلامي مطالعات پيشرفته _ لندن از 1997 تا به حال • موسس و رئيس موسسه ي مطالعات اسلامي _ لندن 1997_ 1999 • موسس و عضو هيئت امناي موسسه ي اسلامي حقوق بشر _ لندن از 1997 تا به حال • عضو كميته ي بين المللي مطالعات جهاني _ لندن از 2002 تا به حال

• عضو هيئت علمي دانشكده ي علوم اجتماعي دانشگاه تهران _ گروه ارتباطات از 2001 تا به حال • موسس و رئيس موسسه مطالعات امريكاي شمالي و اروپا از مهرماه 1383 تا كنون • عضو هيئت علمي و دانشيار دانشكده ي علوم اجتماعي _ دانشگاه تهران • عضو هيات تحريريه "دانشنامه علوم اجتماعي",دانشگاه تربيت مدرس 1383 • عضو هيات تحريريه "پژوهشنامه جهاني شدن",مركز ملي مطالعات جهاني شدن 1386 • معاون طرح و برنامه دانشگاه تهران,سازمان مركزي دانشگاه تهران دفتر طرح و برنامه 1387 • سرپرست دانشكده مطالعات جهان,دانشكده مطالعات جهانفعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس سعيدرضا عاملي رناني : ارتباطات وفرهنگ، جهاني شدن ارتباطات، سمينارمسائل سياسي واستراتژي معاصر، فلسفه رسانه هاي جمعي، مطالعات فضاي مجازي، نقدوتفسيرومقاله درمطبوعات (مقطع كارشناسي). سمينار ، قوم شناسي و ساختار حكومتي و قانون اساسي، ارتباطات وفرهنگ، جامعه شناسي جهاني شدن ، جهاني شدن وفرهنگ، جامعه شناسي ارتباطات بين فرهنگي، جهاني شدن وفرهنگ، مسائل رسانه اي ايران وجهان، مطالعات فضاي مجازي ، مقدمه اي بر مطالعات آمريكاي شمالي(مقطع كارشناسي ارشد و دكترا) است.چگونگي عرضه آثار : تعداد راهنمايي پايان نامه دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد به ترتيب 1 و24 تعداد طرحهاي تحقيقاتي:14 مورد تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:13 مورد تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجي:7 مورد تعداد مقالات ارائه شده در همايشها در ايران: 19 مورد تعداد مقالات ارائه شده در همايشها در خارج از كشور : 41 موردآثارnbsp1 Dual Citizenship: British, Islamic or Both: Obligation, Recognition, Respect and Belonging, London, IHRC, – co- authors, Saied R. Ameli Arzu Mirali ويژگي اثر : بزبان خارجي-20042 Globalization, Americanization and British

Muslim Identity, London, ICAS Press ويژگي اثر : بزبان خارجي-20023 Secular or Islamic? What Schools do British Muslims want for their children?, London, IHRC, Co-authors, Saied R. Ameli , Alya Azam, Arzu Mirali ويژگي اثر : بزبان خارجي -20054 Social Discrimination: Across the Muslim Divide, London, IHRC, Saied R. Ameli, Manzur Elahi Arzu Merali ويژگي اثر : بزبان خارجي-20045 ارزيابي فضاي مجازي ايراني ويژگي اثر : تاليف-13866 دين و رسانه ويژگي اثر : تاليف-1385

عبداللهيان، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حميد عبداللهيان در سال 1336 در شهرستان شاهرود متولد شد.ايشان داراي مدرك دكتري رشته جامعه شناسي تاريخي و ارتباطات از دانشگاه كارلتون -كانادا در سال 1375 است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشار دانشگاه تهران مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : جامعه شناسي تاريخي و ارتباطاتوالدين و انساب : پدر حميد عبداللهيان علي اصغر عبداللهيان كارمند اداره ثبت احوال شاهرود و نام مادر محترمشان خانم طاهره قريشي خانه دار است.خاطرات كودكي : دوران كودكي حميد عبداللهيان در ميان طبيعت شهر شاهرود سپري شد او در دوران نوجواني به فوتبال علاقه مند بود . از بدترين خاطره ايشان از دست دادن پدرش در سن هشت سالگي اش بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر حميد عبداللهيان كارمند اداره ثبت احوال بودو بعد از فوت ايشان وضعيت مالي خانواده حميد عبداللهيان مناسب نبود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي حميد عبداللهيان به ترتيب زير است: - دوران ابتدايي را در دبستان خاقاني - در سال 1355 دوره متوسطه را در دبيرستان شاهپور (دكتر شريعتي فعلي ) - مهر 1356 تا بهمن 1363، دانشجوي كارشناسي در دانشگاه

تهران (پژوهشگري) - بهمن 1363 تا بهمن 1366، دانشجوي كارشناسي ارشد جامعه شناسي در دانشگاه تهران - ژانويه 1990 تا آبان 1996، دانشجوي دكتراي جامعه شناسي در دپارتمان جامعه شناسي و انسان شناسي دانشگاه كارلتون كانادا - ژانويه 2003 تا ژانويه 2004، فرصت مطالعاتي و استاد مهمان در بخش جامعه شناسي و انسان شناسي دانشگاه كارلتون در اتاوا، كانادا. عنوان پايان نامه دكتر عبداللهيان : موانع تاريخي در راه توسعه توليدات كشاورزي در مناطق روستايي پيش از سرمايه داري در ايران؛ مطالعه موردي مالكيت غيابي. استاد راهنما : پروفسور بروس مك فارلين، دانشگاه كارلتون، اوتاوا، كاناداخاطرات و وقايع تحصيل : در دوران دانشجويي حميد عبداللهيان در دانشگاه تهران در گير جنبش دانشجويي بود و در سال 1357 نيز وقايع انقلاب اسلامي را تجربه كرد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حميد عبداللهيان در كنار تحصيل به فعاليت هاي سياسي مي پرداختند و در سن 19 سالگي ازدواج كرده و اولين فرزندش در سن 22 سالگي وي بدنيا آمد.استادان و مربيان : دكتر توسلي ، دكتر ساروخاني ، دكتر عسگري ، دكتر محمد ميرزايي ،دكتر انصاري ، دكتر وثوقي ، دكتر ازكيا ، دكتر طالب ،دكتر بورس مك فارلين ، دكتر ژاك شواليه ،دكتر مجيد الجح ، دكتر پادوگفسكي ،دكتر جان ميلز ،دكتر يوسفي زاده ، جواد صفي نژاد و آلن استيوز از اساتيد دكتر عبداللهيان مي باشند.هم دوره اي ها و همكاران : دكتر دهقان ،دكتر آزاد ارمكي ،دكتر اباذري ،دكترحسيني زاده ،دكتر ناهيد مطيع ،دكتر پريچه ابراهيمي و دكتر يحي علي بابايي از همدوره ايهاي و همكاران حميد عبداللهيان مي باشند.همسر و فرزندان : حميد عبدالهيان داراي همسر و سه فرزند مي باشد .همسرش سركار

خانم فاطمه محبي نژاد خانه دار و فرزندانش بنامهاي عليرضا (دانشجويي عمران در كشور كانادا) محمد كه در سن 18 سالگي بعلت مبتلا به تومور مغزي در سال 1381 فوت كردو آرش (دانش آموز مقطع متوسطه ) عبدالليهان مي باشد.وقايع ميانسالي : از وقايع تلخ دوره ميانسالي حميد عبداللهيان فوت پسر دومش بعلت مبتلا به تومور مغزي بود كه در سال 1381 دار فاني را وداع گفت .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - ارديبهشت 1364 تا آذر 1368 مدير دفتر پيمايش افكار عمومي، مؤسسه روزنامه كيهان، تهران، ايران. - اسفند 1377 تا آبان 1378 معاون آموزشي، دانشكده علوم اجتماعي - آبان 1378 تا بهمن 1381 معاون پژوهشي و رئيس مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، دانشكده علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، ايران. - آبان 1378 تا بهمن 1381 عضو شوراي پژوهشي دانشگاه تهران – دانشگاه تهران – ايران. - خرداد 1378 تا بهمن 1381 عضو كميته ارزيابي براي برنامه هاي دوره دكترا – دانشكده علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، ايران. - ارديبهشت 1383 تا ارديبهشت 1385 مدير گروه ارتباطات، دانشكده علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، ايران. - 1378 تا 1385 عضو انجمن جامعه شناسي ايراني. - 1382 تا 1385 عضو انجمن جمعيت شناسي ايران - 1385 -1388 ,سر دبير مجله جهاني رسانه,دانشكده علوم اجتماعي - 1384 ,سردبير نشريه جهاني رسانه,دانشكده علوم اجتماعيفعاليتهاي آموزشي : عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط حميد عبداللهيان به قرار زير است: - فوريه 1991 تا مارس 1996 دستيار استاد در بخش جامعه شناسي و انسان شناسي در درسهاي قدرت (يك ترم)، تئوريهاي كلاسيك جامعه شناسي (يك ترم)، ديدگاههاي مقايسه اي در جامعه شناسي و انسان شناسي (5 ترم). - مهر

1377 تا خرداد 1378 تدريس روش تحقيق (در دو بخش عملي و نظري)، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي. - مهر 1378 تا خرداد 1379 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي. - مهر 1379 تا خرداد 1380 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي. و درس جامعه شناسي تاريخي در دوره دكتراي جامعه شناسي - مهر 1380 تا خرداد 1381 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي. و تدريس جامعه شناسي تاريخي در دوره دكتراي جامعه شناسي و روش تحقيق براي كارشناسي ارشد ارتباطات - مهر 1381 تا بهمن 1381 تدريس روش تحقيق در سطح كارشناسي ارشد ارتباطات و جامعه شناسي تاريخي در سطح دكترا. -بهمن 1381تا بهمن 1382 فرصت مطالعاتي در دانشگاه كارلتون، كانادا. - بهمن 1382 تا خرداد 1383 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي در سطح كارشناسي. و تدريس روش تحقيق براي كارشناسي ارشد ارتباطات - مهر 1383 تا خرداد 1384 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي. تدريس روش تحقيق در سطح كارشناسي ارشد و دو درس جامعه شناسي تاريخي و روابط بين فرهنگي در سطح دكترا. - مهر 1383 تا خرداد 1384 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي در سطح كارشناسي. - مهر 1383 تا خرداد 1384 تدريس روش تحقيق در كارشناسي ارشد ارتباطات و روش تحقيق كيفي در كارشناسي ارشد مطالعات زنان. و تدريس

سمينار پايان نامه در سطح كارشناسي ارشد. - مهر1384 تا بهمن 1384 تدريس روش تحقيق (نظري و عملي)، نظريه هاي علوم اجتماعي، مباني جامعه شناسي در سطح كارشناسي و دروس روش تحقيق در ارتباطات و روش تحقيق در مطالعات فرهنگي و رسانه و سمينار كارشناسي ارشد در سطح كارشناسي ارشد. -بهمن 1384 تا خرداد 1385 تدريس نظريه هاي علوم اجتماعي، رسانه ها و حوزه عمومي، روش تحقيق در سطح كارشناسي تدريس قدرت و فرهنگ، سمينار پايان نامه در سطح كارشناسي ارشدمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - 1382 تا 1385 مؤسس انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات، اين انجمن در آبان 1383 تأسيس شد. - باني مجله جهاني رسانه - راه اندازي دوره كارشناسي ارشد مطالعات فرهنگي و رسانه - راه اندازي دوره دكتري ارتباطات دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران شاگردان : دكتر لاجوردي ،دكتر عباس كاظمي ،خانم زهرا اجاق ، خانم مريم اصغري ،آقاي اباذر توكلي و دكتر عبدالهي از دانشجويان و دانش آموختگان حميد عبداللهيان مي باشند.همفكران فرد : حميد عبداللهيان با دكتر دهقان ،دكتر جوادي يگانه و دكتر سعيدي داراي همفكري نزديكي است.آرا و گرايشهاي خاص : زمينه و گرايشهاي خاص حميد عبدالهيان به قرار زير است: - روابط تركيبي شيوه هاي فرهنگي - جامعه شناسي تاريخي،روانشناسي - روش تحقيق در ارتباطات و مطالعه فرهنگي و جامعه شناسيچگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي : 10 مقاله - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجي : 6 مقاله - تعداد مقالات ارائه شده در همايشها : 5 مقاله - تعداد مقالات چاپ شده در همايشها :

11 مقاله - تعداد طرحهاي تحقيقاتي به پايان رسيده : 6 طرح - تعداد پايان نامه هاي راهنمايي شده كارشناسي : 2 رساله - تعداد پايان نامه هاي راهنمايي شده كارشناسي ارشد : 8 رساله - تعداد پايان نامه راهنمايي شده دكتري : 2 رساله آثار : nbsp1 Conceptualization of reality in Historical Sociology; Narrating Absentee Landlordism ويژگي اثر : تهران: انتشارات سايه روشن-تابستان 20042 جزوه: نظريه تضاد ويژگي اثر : محل انتشار: دانشكده علوم اجتماعي تاريخ انتشار: 31/01/1385 تاريخ تجديد نظر: 15/07/1386 عنوان درس: نظريه هاي علوم اجتماعي ملاحظات: اين جزوه در واقع ترجمه بخشي از كتاب دن مارتينديل است 3 دين و رسانه ويژگي اثر : تاليف كتاب و چاپ توسط ساير مراكز نشر -ناشر: دفتر پژوهشهاي راديو تاريخ انتشار: 22/07/1386 محل انتشار: تهران- ايران ملاحظات: اين كتاب مجموعه اي از مقالات را چاپ كرده است و ما دو نفر علاوه بر اينكه مقاله داريم كار ويرايش و آماده سازي و چاپ آنرا به عهده داشته ايم

عليني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد عليني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد عليني در سال 1343 در تهران به دنيا آمدم. تحصيلات كلاسيك خود را تا مقطع ديپلم در شهر قم ادامه دادم. با وجود قبولي در دانشگاه تهران و مركز تربيت معلم لويزان در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم. دروس سطح خود را نزد اساتيدي همچون ايوبى، نكونام، عراقچى، عليدوست، و مرحوم پاياني گذراندم. پس از اتمام سطح در درس خارج اصول مرحوم آيت الله صالحي مازندراني و خارج فقه آيت الله جوادي آملي شركت نمودم.از سال

1370 به جهت علاقه به كار با كودك و نوجوان كه به نظرم زير بناي كار فرهنگي در جامعه محسوب ميشود وارد مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم به رياست حاج آقا راستگو شدم.

بعد از گذراندن دوره عمومي و تخصصي مركز وارد گروه تحقيقاتي معارف زير نظر حاج آقا كبير شدم و بر روي آثار شهيد مطهري كار نمودم. در ضمن وارد گروه تحقيقاتي روان شناسي زير نظر استاد مهاجراني شدم و روان شناسي رشد و شخصيت را فرا گرفتم و به تدوين جزوه همراه با ساير دوستان مركز پرداختم. علاوه بر تحقيق و پژوهش در زمينه هاي معارف ، روان شناسي ، تعليم و تربيت، احكام، مسائل اجتماعي و ... به تدريس در مقاطع ابتدايى، راهنمايي و دبيرستان در ايام تابستان در قم و شهرستان ها در مراكز فرهنگي مشغول مي باشم.

همچنين در تدوين كتاب هاي ره توشه راهيان نور در مقطع ابتدايي و راهنمايي با ساير دوستان محقق و نويسنده از سال 1376 همكاري نزديك دارم و مسئول هيات تحريريه در مركز تربيت مربي مي باشم. در سال 1379 در كنار دروس حوزوي و تحقيق و پژوهش به تحصيل در رشته علوم اجتماعي گرايش پژوهشگري در دانشگاه باقر العلوم عليه السلام پرداختم. علاوه بر تحقيق و پژوهش و نويسندگي در زمينه كودكان و نوجوانان و حضور در درس تفسير آيت الله جوادي آملي به پژوهش و نويسندگي در زمينه مسائل جامعه شناسي اشتغال دارم كه اميدوارم با عنايت ويژه خداوند و اهل بيت عصمت و طهارت بتوانم در خدمت اسلام و جامعه اسلامي باشم. لازم به

ذكر است از سال 1384 در مقطع كارشناسي ارشد جامعه شناسي دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام اشتغال به تحصيل دارم. همچنين از ابتداي سال1385 در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي با عنوان پژوهشگري در دفتر مطالعات و تحقيقات فرهنگي و اجتماعي مشغول مي باشم.

عناصري، جابر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جابر عناصري در سال 1324 در شهر اردبيل زاده شد. او از كودكي به تعزيه و شبيه خواني علاقه مند بود. وي گرچه دكتري خود را در رشته فلسفه از دانش گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : تعزيهخاطرات كودكي : علي عناصري( پدر جابر) بدليل علاقه و ارادتي كه به ائمه اطهار عليهم السلام داشت، هر ساله مراسم عزاداري، شبيه خواني و تعزيه را در منزل خود برپا مي نمود. جابر از كودكي به شبيه خواني و تعزيه علاقه مند بود. و زير نظر پدر، مراسم شبيه خواني را آموخت. در زماني كه پدرش مراسم شبيه خواني را برگزار مي نمود، جابر مشق هاي خود را در پشت نسخه هاي تعزيه مي نوشت.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : جابر عناصري در يك خانواده فرهنگي - مذهبي در اردبيل به دنيا آمد . و بدليل علاقه پدرش به ائمه اطهار و اجراي مراسم تعزيه و شبيه خواني در منزل وي، جابر به تعزيه علاقه مند گرديد. پدرش نيز يكي از مردان سرشناس اردبيل بود و در نظر مردم بسيار محترم بود. خانه او نيز هر ساله محل برگزاي مراسم تعزيه و شبيه خواني بود. از اين رو در همه جاي آن آلات و ادوات شبيه خواني و تعزيه به چشم مي خورد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جابر

عناصري تحصيلات ابتدايي و دبيرستان خود را در اردبيل طي كرد و سپس بخاطر عشق به ادبيات عامه، در سال 1339 راهي تهران شد تا ادبيات را در دارالفنون بياموزد. در سال 1342 تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته فلسفه و علوم تربيتي در دانشگاه تهران آغاز كرد و در اين رشته تحصيلات خود را تا دكتري ادامه داد.در سال 1352 براي پژوهش و سبك تخصصي در زمينه ايران شناسي اجتماعي را در دانشگاه لندن به پايان رساند.خاطرات و وقايع تحصيل : جابر عناصري در سيزده سالگي در دوره دبيرستان يك پژوهش فرهنگي را انجام داد و آنرا بصورت روزنامه ديواري ارائه نمود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : جابر عناصري در ضمن تحصيل به پژوهش در ادبيات و فرهنگ عامه مشغول بود. چنانكه يك تك نگاري درباره روستايي بنام ججين را در سال 1345 انجام داد و در مجله هنر و مردم به چاپ رساند. دكتر عناصري پس از اخذ درجه دكتري از دانشگاه تهران و گذراندن دوره تخصصي مردمشناسي در انگلستان با تكيه بر پژوهشهاي قبلي خود، به تحقيق درباره خاورميانه، جنوب غرب آسيا و بويژه مسائل فرهنگي تركيه و ايران و افغانستان پرداخت.استادان و مربيان : جابر عناصري ادبيات را در دارالفنون از جلال الدين شريفيان آموخت . اولين استاد وي درباره هنر و ادبيات عامه، پدرش علي عناصري بود.همسر و فرزندان : همسر جابر عناصري كارشناسي ارشد كتابداري است و همواره او را در يافتن اسناد و مدارك و تحقيق و نقد آنها ياري و تشويق نموده است. فرزندان وي نيز همواره از كودكي با كتاب مانوس بوده و بعنوان شاگردان پدر و دستياران

تحقيقاتي و حتي طراحان جلد كتابهاي وي،وي را ياري مي نمايند.وقايع ميانسالي : جابر عناصري از دوره تحقيقات ميداني خود در گوشه و كنار ايران خاطرات تلخ و شيريني دارد. يكي از آنها ر زماني رخ داد كه وي با يك دوربين عكاسي جديد و مدرن به يكي از روستاهاي آذربايجان شرقي رفته بود. در آنجا به پيرمردي كه در حال كشاورزي بود برخورد. دكتر عناصري بدليل اينكه مبادا پيرمرد را ناراحت كند، بدون اينكه از وي عكسي بگيرد بسرعت از كنار وي گذشت و از چند جوان روستايي كه در آن نزديكي بود عكسهايي تهيه كرد پيرمرد كه اين صحنه را ديد، فرياد زد، عجب روزگاري شده از جوانها عكس مي گيرند، ولي از پيرها عكس نمي گيرند.دكتر عناصري نيز از او خواست كه هر تعداد عكس مي خواهد از او بگيرد. اما پيرمرد آنرا مشروز بر گرفتن عكس دستجمعي با خانواده خود و در لباسهاي نو دانست، دكتر عناصري نيز از آنها خواست تا لباس محلي آذربايجان را بپوشند، چند لحظه بعد عكسي زيبا و مردم شناسانه بوجود آمده بود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جابر عناصري علاوه بر سابقه تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك( از سال 1356 ه.ش) دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران، دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر و دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس، در حال حاضر(1381 ه.ش) سرپرست برخي گروههاي تحقيقي مردم شناسي و مسئول تحقيقات ايلي و عشايري مي باشند.فعاليتهاي آموزشي : جابر عناصري از بيست و يك سالگي در دانشكده هنرهاي دراماتيك مشغول به تدريس شد(1356 ه.ش) . وي در سال 1377 درجه استادياري داشت و تا سالهاي

اخير به تدريس مشغول بود.[دكتر محسن تهراني زاده، اسامي و مشخصات استادياران كشور، تهران: معاونت پژوهش، تدوين و تنقيع قوانين و مقررات كشور،1377، ص 319]. از اين گذشته وي بعنوان استاد تعزيه شناسي در دانشكده هنرهاي زيباي تهران، دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر، دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس تدريس نموده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : جابر عناصري در كنار تدريس و مسئوليت هاي اداري تحقيق در زمينه ادبيات عامه ، شبيه خواني و تعزيه را ادامه مي دهد.همفكران فرد : مرحوم احمد شاملو( نويسنده دايره المعارف كتاب كوچه در باره امثال ايراني)، دهخدا( نويسنده امثال و حكم) صادق هدايت(گرد آورنده حكايات و مثل هاي محلي برخي مناطق ايران) در گرد آوري ادبيات عامه پيشگام بوده اند. اما امروزه كساني چون صادق همايوني، دكتر محمود روح الاميني، مهرداد وحدتي دانشمند، محسن ميهن دوست، محمد- احمد پناهي سمناني و دكتر علي بلوكباشي در رديف همفكران جابر عناصري قرار ميگيرند كه با نگاهي مردم شناسانه يا هنري به هنر و ادبيات عامه مي نگرد.آرا و گرايشهاي خاص : مهمترين علاقه جابر عناصري ادبيات عامه، شبيه خواني و تعزيه است. وي در اين راه اعتقاد كاملي به پژوهش ميداني و مصاحبه دارد. چنانكه وي بيشتر عمر خود را صرف تحقيق در روستاهاي گوشه و كنار ايران نموده است. وي اين روش را ابزاري براي ارتباط نزديكتر با واقعايت مي داند.جوائز و نشانها : تك نگاري درباره روستاي ججين اولين پژوهش چاپ شده جابر عناصري بود كه از سوي مجله هنر و مردم بعنوان يكي از تحقيقات نمونه انتخاب شد(1352 ه.ش) هنگامي كه دكتر عناصري در انگلستان

به سر مي برد تحقيقاتي با تكيه بر پژوهشهاي قبلي خود درباره خاورميانه، جنوب غرب آسيا و بويژه مسائل فرهنگي تركيه ايران و افغانستان انجام داد و در سال 1356 با كسب عنوان دانشجوي برجسته دوره پژوهش به ايران بازگشت.آثار : ويژگي اثر : وي در آثار خود از نگاهي جامعه شناسانه و مردم شناسانه به تئاتر و تعزيه ايراني مي نگرد. [جابر عناصري، مراسم آييني و تئاتر ، تهران: چهارين فصلنامه تئاتر، 1358، ص جلد]2 ادبيات نمايشي مذهبي ، تجلي قرآن در قاب آئينه فرهنگ عامه ايران و ... [جابر عناصري، مراسم آييني و تئاتر، تهران: چهارمين فصلنامه تئاتر، 1358 . و سه مردمشناسي و روانشناسي هنري، تهران:اسپرك،1366. و سه ، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان، تهران: سروش ،1370. و سه ، شبيه خواني كهن الگوي نمايشهاي ايراني، تهران: مركز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1372] ، دكتر جابر عناصري تا كنون (1381) 12 تعداد 1200 مقاله و 34 كتاب نگاشته اند، كه 20 عنوان از كتابهاي پژوهشي مي باشند و از آن جمله است: شبيه خواني كهن الگوي نمايشهاي ايراني(1372) ، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان( 1370) ويژگي اثر : پژوهشي است ميداني درباره داستانهاي شاهنامه كه توسط نقالان نقل شده است. [جابر عناصري، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان، تهران: سروش،1370، صص فهرست]7 مراسم آييني و تئاتر(1358) ، مردم شناسي و روانشناسي هنري(1366) ويژگي اثر : دكتر عناصري در كتاب مردم شناسي و روانشناسي هنري به جايگاه قصه هاي عاميانه در هنر ايران، باورهاي عاميانه، تاثير رسانه هاي جمعي در گسترش هنر، مباحث رنگ شناسي،

سمبوليسم رنگ و ارتباط آن با روانشناسي مي پردازد. سپس به روانشناسي هنري وارد شده و بحث هاي هنر درماني، تئاتر درماني و نقش تئاتر در درمان كودكان معلول و ... را مطرح مي نمايد. [جابر عناصري، مردم شناسي و روانشناسي هنري، تهران: اسپرك، 1366، و نيز، سه، جابر عناصري، مردم شناسي و روانشناسي هنري، تهران: رشد، 1380، صص جلد و فهرست]9 نسيم خاطرات[صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش، ص 21] ويژگي اثر : مجموعه مقالات نسيم خاطرات در بردارنده 150 مقاله در باره تاريخ شفاهي اردبيل و گريزهايي به فرهنگ محل ايران است. [صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش، ص 21]

منابع زندگينامه :جواد عناصري، مراسم آييني و تئاتر، تهران: چهارمين فصلنامه تئاتر، 1358، ص جلد2دكتر محسن تهراني زاده، اسامي و مشخصات استادياران كشور، تهران: معاونت پژوهش، تدوين و تنقيع قوانين و مقررات كشور،1377، ص 319]3صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش. ص 20و نيز جابر عناصري، شبيه خواني الگوي نمايشهاي ايراني، تهران: مركز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،1372، صفحات جلد كتاب]4كتاب ماه هنر، ويژه هنر عامه1، شماره 40-39(آذر و دي 1380)، ص 2. و نيز كتاب ماه هنر ( ويژه هنر عامه 2)، شماره 44-43 (فروردين و ارديبهشت 1381)،ص 2

غفاري فر، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن غفاري فر

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن غفاري فر در سال 1361 ديپلم را اخذ و در سال 61-62 وارد مدارس علوم مقدس ديني شدم . ابتدا مدت كوتاهي را در تهران ، سپس در بابل و نهايتا در سال 67-68 براي ادامه تحصيل وارد شهر مقدس قم

شدم ، تقريبا در همان سال تحصيلي ، دروس سطح را به اتمام رساندم ، البته به جهت شهرستاني بودن و عدم ساماندهي فراگير حوزه هاي شهرستانها در آن ايام ، امتحانات حوزوي در سالهاي بعد به اتمام رسيد . از سال تحصيلي 67-68 تا كنون در دروس خارج حوزه شركت مي كنم ، قابل ذكر است تقريبا از سال 78 به بعد تك درس خارج فقه يا اصول را شركت مي كنم . از سال تحصيلي 71-72 وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) شدم. ابتدا دوره پنج ساله عمومي را ( طبق طرح قديم ) در سال 75-76 به اتمام رساندم ، سپس از سال 76-77 وارد ارشد جامعه شناسي و طبق طرح قديم ( با سپري نمودن 80 واحد پيش نياز و بيش از 30 واحد اصلي و دفاع از پايان نامه ) در سال تحصيل 80-81 به اتمام رساندم .

قريب به پنج سال در موسوعه فقه اهل بيت(ع) به مديريت آيت الله شاهرودي در فاصله سالهاي 75 -80 همكاري پژوهشي داشتم و قريب به 6 ماه عضو گروه كارورزي پژوهشي تاريخ معاصر به مديريت دكتر موسي نجفي در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) اشتغال داشتم .

به صورت متفرقه با قسمت تحقيقات و پژوهش معارف صدا و سيماي جمهوري اسلامي مستقر در قم ، همكاريهاي نظارتي بر كتابها مي نمايم كه تا كنون نيز ادامه دارد، به عنوان ناظر و يا داور رساله هاي علمي موسسه هاي علمي زير مجموعه حوزه علميه قم همكاري دارم ، قريب به 6 ماه عضو گروه پژوهش حوزه جامعه شناسي در موسسه انتظار

نور وابسته به دفتر تبليغات بودم.

بيش از 10 عنوان در حوزه هاي تاريخ اسلام ، تاريخ ايران ، تاريخ تشيع ، مهدويت ، جامعه شناسي ، عقايد ، سياسي ( به ويژه بحث ولايت فقيه ) و در مراكز حوزوي ، دانشگاهي و نهادهاي انقلابي و گاهي دانش آموزي تدريس نموده ام.

غفاري، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر غلامرضا غفاري دانشيار گروه برنامه ريزي و رفاه اجتماعي و معاون آموزشي و تحصيلات تكميلي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي و تعاون از دانشگاه علامه طباطبايي (1368)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1371) و دكتري را نيز در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1380) اخذ نموده است. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيوالدين و انساب : نام پدر: امراللهتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر غلامرضا غفاري مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي و تعاون از دانشگاه علامه طباطبايي (1368)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1371) و دكتري را نيز در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1380) اخذ نموده است. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد «بررسي پيوند بين فعاليت هاي علمي و تكنولوژيكي با نياز هاي اجتماعي اقتصادي » و دوره دكتري «تبيين عوامل اجتماعي و فرهنگي موثر بر مشاركت اجتماعي- اقتصادي سازمان يافته روستاييان» است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص ديگر خدمات علمي و اجرايي دكتر غفاري مي توان مواردي همچون «رياست موسسه تحقيقات تعاوني دانشكده علوم اجتماعي» (1381)، «مسئوليت اداره خدمات آموزشي دانشكده علوم اجتماعي» ، «معاون دانشجويي و فرهنگي دانشكده علوم

اجتماعي» ،«معاون دانشجويي و فرهنگي,دانشكده علوم اجتماعي در سال 1382»و«بازرس چهارمين دوره هيات مديره انجمن جامعه شناسي ايران»را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس غلامرضا غفاري ،«تغييرات اجتماعي»، «روش تحقيق عملي»، «روش تحقيق نظري»، «سياست اجتماعي»، «فنون برنامه ريزي اجتماعي»، «كاربرد كامپيوتر در علوم اجتماعي» (در مقطع كارشناسي) است و «روش تحقيق در رفاه اجتماعي» و «روش ها و تكنيك هاي برنامه ريزي رفاه» (در مقطع كارشناسي ارشد) است. آرا و گرايشهاي خاص : از زمينه هاي پژوهشي مورد علاقه وي مي توان به موضوعات «سرمايه اجتماعي»، «توسعه اجتماعي » و « تحولات اجتماعي » اشاره نمود.وي مسئوليت طرح هاي تحقيقاتي مختلفي از جمله «سنجش سرمايه اجتماعي در ايران» را نيز بر عهده داشتند. چگونگي عرضه آثار : تعداد راهنمايي پايان نامه ها : الف-پايان نامه هاي كارشناسي:1مورد ب- پايان نامه هاي كارشناسي ارشد:17 مورد تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:18 مورد تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجي : 1 مورد تعداد مقالات ارائه شده در همايشها:6 موردآثار : اعتماد: نظريه جامعه شناختي ويژگي اثر : پديدآورنده: پيوتر زتومكا، غلامرضا غفاري (مترجم) ناشر: شيرازه - 11 اسفند، 1386 2 توسعه روستايي با تاكيد بر جامعه روستايي ايران ويژگي اثر : پديدآورنده: مصطفي ازكيا، غلامرضا غفاري ناشر: نشر ني - 26 خرداد، 1386 3 جامعه شناسي تغييرات اجتماعي ويژگي اثر : پديدآورنده: عادل ابراهيمي لويه، غلامرضا غفاري ناشر: آگرا - 23 آبان، 1384 4 جامعه شناسي توسعه ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامرضا غفاري، مصطفي ازكيا (مترجم) ناشر: كلمه - 1381 5 جامعه شناسي توسعه ويژگي اثر : پديدآورنده: مصطفي ازكيا، غلامرضا غفاري ناشر: كيهان - 07

مهر، 1387 6 جامعه شناسي مشاركت ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامرضا غفاري، محسن نيازي ناشر: نزديك - 22 خرداد، 1386 7 جامعه شناسي نسلي در ايران ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامرضا غفاري، تقي آزادارمكي (مترجم) ناشر: پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي - 1383 8 جامعه شناسي نسلي در ايران ويژگي اثر : پديدآورنده: تقي آزادارمكي، غلامرضا غفاري ناشر: سازمان انتشارات جهاد دانشگاهي - 19 شهريور، 1386 9 سرمايه اجتماعي ويژگي اثر : پديدآورنده: جان فيلد، غلامرضا غفاري (مترجم)، حسين رمضاني (مترجم) ناشر: كوير - 30 آبان، 1386

فخر زارع، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين فخر زارع

محل تولد : ورزنه اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/6/8

زندگينامه علمي

اينجانب پس از تكميل مرحله ابتدايي و اول راهنمايي در سال 1363 وارد حوزه علميه اصفهان شدم. پس از يك سال تحصيلي راهي قم شدم و در درسهاي ادبيات مرحوم استاد مدرس افغاني بطور جدي شركت كردم. سال 1365به جبهه اعزام و تا سال 1367 بطور متناوب بمدت 5/10 ماه در جبهه ها و چند عمليات حضور داشتم كه در عمليات كربلاي 5 از ناحيه كتف مجروح و دچار آسيب جدي شدم. پس از جنگ در اصفهان ماندگار شده و در دروس سطح حضرات آقايان آية الله سيد احمد امامي، آية الله سيد حسن امامي، آية الله شيخ علي اكبر فقيه، آية الله كلباسي و ... شركت كردم. سال 1371 همزمان با تشكيل خانواده به قم مشرف شدم. و تا سال 1373در دروس سطح حضرات آقايان: پاياني، استادي، دوزدوزاني، عندليبب، محمدي و... حضور يافتم. از سال 1375 در دروس خارج فقه واصول آيات عظام

تبريزي، وحيد، جوادي آملي شركت كردم. از سال 1379 همزمان با دروس حوزه از دانشگاه رشته علوم اجتماعي را ادامه دادم و سال 1383 در رشته جامعه شناسي دانشگاه با رتبه خيلي خوب پذيرفته و تحصيلات را تا سال 85 (فارغ التحصيلي) ادامه دادم. عمده مطالعات اينجانب در مورد اسلام و جامعه شناسي انديشه هاي بنيادي اجتماعي، جامعه شناسي سياسي و نيز جامعه شناسي ادبيات مي باشد.

فرهادي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مرتضي فرهادي در سال 1323 در ملاير ديده به جهان گشود. ايشان داراي دكتري رشتۀ جامعه شناسي مي باشد. فرهادي عضو هيئت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبئي مي باشد. نامبرده از سال 1346 همكاري با مطبوعات را شروع كرده و تا كنون به شكل هاي گوناگون آن را ادامه داده است و در حال حاضر، سردبيري فصلنامة «علوم اجتماعي» دانشكدۀ علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي را به عهده دارد. كتابهاي " فرهنگ ياريگري در ايران" و "واره: نوعي تعاوني سنتي كهن و زنانه در ايران" تاليف،وي، به ترتيب در دوره هاي سيزدهم و بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي تحصيلات رسمي و حرفه اي : مرتضي فرهادي پس از طي تحصيلات ابتدايي و متوسطه، تحصيلات دانشگاهي را در مقطع ليسانس در رشتۀ روان شناسي، فوق ليسانس در رشتۀ ارتباطات اجتماعي و دكترا در رشتۀ جامعه شناسي به پايان رساند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرتضي فرهادي از سال 1346 همكاري با مطبوعات را شروع كرده و تا كنون به شكل هاي گوناگون آن را ادامه

داده است و در حال حاضر، سردبيري فصلنامة «علوم اجتماعي» دانشكدۀ علوم اجتماعي مي باشدفعاليتهاي آموزشي : مرتضي فرهادي از كمي قبل از انقلاب اسلامي تا كنون، در دانشكده هاي مختلف به تدريس دروسي نظير مباني مردم شناسي، مردم شناسي روستايي، مردم شناسي ايران، مردم شناسي هنر، مردم شناسي فرهنگي، جامعه شناسي ايلات وعشاير، جامعه شناسي روستايي، تعاوني هاي سنتي، نظريه ها و سازمان هاي مشاركتي، روان شناسي اجتماعي و ... پرداخته است. نخستين پژوهش ميداني و مردم شناسي وي در سال 1347 انجام و در سال 1348، در نخستين ويژه نامة روستايي ايران به نام كتاب روستا به چاپ رسيده است.وي هم اكنون عضو هيئت علمي دانشكدۀ علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي است.جوائز و نشانها : كتاب موزه هاي درباد ايشان كتاب برجستة هشتمين دورة معرفي كتاب هاي برگزيدة دانشگاه تهران و پژوهش برگزيدۀ فرهنگي سال 1375 در زمينة مردم شناسي و تاريخ هنر بوده است. كتاب "فرهنگ ياريگري در ايران " وي نيز برندة جايزة نخست نهمين جشنوارة روستايي وزارت جهاد سازندگي، كتاب برجستۀ هفتمين دورة معرفي كتاب هاي دانشگاهي دانشگاه تهران و كتاب برگزيدة سيزدهيمن دورة كتاب سال جمهوري اسلامي در زمينة علوم اجتماعي شده است. همچنين كتاب"واره: نوعي تعاوني سنتي كهن و زنانه در ايران" تاليف وي ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : مرتضي فرهادي در حوزة مردم شناسي و توابع آن، ركور ددار چاپ مقاله در مجلات علمي _ پژوهشي وعلمي _ ترويجي بوده و تا كنون بيش از 105 مقالة چاپ اول در سالنامه ها، فصلنامه ها، گاهنامه ها و ماهنامه هاي

علمي _ تخصصي به چاپ رسانده است. از سال 1357 تا كنون از ايشان هفت جلد كتاب و پژوهشنامه و يك جلد كتاب شعر به چاپ رسيده است. همچنين افزون بر چهل مقاله در موضوعات مختلف جامعه شناسي و مردم شناسي درمجلات و نشريات گوناگون از ايشان به چاپ رسيده است كه برخي از آن ها عبارت اند از: 1. «گونه شناسي ياوري ها و يريگري هاي سنتي در ايران»، نامة علوم اجتماعي، دورة جديد، ش1 (پاييز 1367)، دانشكدة علوم اجتماعي دانشگاه تهران؛ و كيهان فرهنگي، سال 2، شمارة 10 (دي ماه 1364) 2. «آيا كشاورزان ايراني تكرو هستند؟»، فصلنامۀ تعاون روستايي و كشاورزي، ش 3 و 4 (زمستان 67 و بهار 1368). سازمان مركزي تعاون روستايي ايران. 3. «سابقة تاريخي و معناشناسي نام خمين»، مجله باستان شناسي و تاريخ، ش6 (نيمسال اول 1368)، مركز نشر دانشگاهي. 4. «نقش ميش در هنرهاي كلامي و ادبيات عاميانة عشاير سيرجان و چند شهر پيرامون آن»، فصلنامة هنر، ش11 (تابستان 1365)، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي. 5. «دگرياري و خودياري در جشن ميان بهار در اسك لاريجان آمل»، فصلنامة رشد علوم اجتماعي، ش3 (بهار 1369) دفتر تحقيقات و برنامه ريزي و تأليف كتب درسي. ايشان، همچنين، ده كتاب آمادة چاپ دارند كه در آيندة نزديك، منتشر خواهد شد. آثار : nbsp1 در فصل هاي خنده دشوار ويژگي اثر : (مجموعة شعر)2 فرهنگ ياريگري در ايران ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «فرهنگ ياريگري در ايران»: فرهنگ ياريگري در ايران؛ مرتضي فرهادي؛ تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1373. موضوع

كتاب فرهنگ ياريگري در ايران، شناخت ياريگريهاي سنتي و گونه شناسي آنها و معرفي بهترين مصاديق ياريگري در دو زمين? آبياري و كشاورزي (كشتكاري و باغداري) است. مؤلف لزوم بهره گيري از تجربيات تعاونيها و ياريگريهاي سنتي در تعاونيهاي جديد و همچنين بسيج گسترد? مردم به منظور مشاركت در امر توسعه را از مهمترين انگيزه هاي خود براي تأليف كتاب بيان كرده است. اطلاعات ارائه شده در كتاب، بخشي از طريق مسافرتهاي مؤلف به نقاط مختلف ايران و تحقيقات ميداني و مصاحبه و بخشي ديگر نيز با استفاده از منابعي كه در كتاب هم ذكر شده به دست آمده است. «فرهنگ ياريگري در ايران» مي تواند به عنوان يك الگوي پژوهشي، علمي و آموزشي در زمين? مردم شناسي كاربردي، جامعه شناسي، جغرافياي انساني، تعاون و... به شمار رود. همچنين توضيح شيوه هاي مديريت سنتي و دسته جمعي بر منابع طبيعي و فعاليتهاي توليدي سنتي در ايران بيان تعاريف مشخص و دقيق براي هر يك از موضوعات مطروحه را مي توان از ديگر ويژگيهاي كتاب برشمرد. كتاب فرهنگ ياريگري در ايران و سه بخش و هشت فصل تدوين شده است 3 موزه هاي بازيافته nbsp4 نام? كمره ويژگي اثر : دو جلد5 نگاهي به اهميت و پيشينة كبوترخانه هاي ايران nbsp6 واره: نوعي تعاوني سنتي كهن و زنانه در ايران ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: واره واره: نوعي تعاون سنتي كهن و زنانه در ايران؛ درآمدي به مردم شناسي و

جامعه شناسي تعاون و مشاركت مردمي نوشتة مرتضي فرهادي؛ ويراستة غلامحسين صالح نسب. _ تهران: وزارت جهاد كشاورزي، معاونت ترويج و مشاركت مردمي، دفتر مطالعات و برنامه ريزي، 1380.630 ص.: مصور، نوشته، جدول، نمودار. واژه نامه. «واره» نوعي سازمان غير رسمي تعاوني سنتي غالباً زنانه و بسيار كهن، با محور اصلي هم ياري از نوع تجميعي(همگرا) است. در «واره» اعضا بيشتر به يك كاسه كردن توليدات شيري خود توجه دارند؛ اما در كنار آن، هم به انواع ديگر ياريگري و هم به انواع ديگر مبادله، روي مي آورند. سازمان واره داراي كاركردهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، رواني، آموزشي و تفريحي است و به جهت كاركردهاي مهم آن، هزاران سال است كه در جامعة سنتي ما و برخي كشورهاي همسايه وجود دارد. اثر پژوهشي حاضر كه به همت و پشتوانة سه دهه تلاش محقق ارجند سامان پذيرفته است، يكي از بهترين نمونه هاي پژوهش در زمينة دانش بومي در ايران است. نويسنده با به تصوير كشيدن كلية خطوط و زواياي پنهان يك سازمان اجتماعي پيچيده در بين زنان روستايي ايران، به خوبي نشان داده است كه دانش بومي ما، در عين پيچيدگي، خود، يك ثروت عظيم فرهنگي و اجتماعي است. اين كتاب، حاصل كندوكاوي عميق براي شناساندن ابعاد نا شناخته و ارزشمند دانش بومي و برخي شيوه هاي مشاركتي زنان روستايي اين مرز و بوم است. اهتمام مؤلف محترم درتدوين اين كتاب كه حاصل پژوهش هاي گسترده و مستمر خود اوست، جاي تقدير و ستايش دارد. غالب منابع و ارجاعات، دست اول است. كتاب از آن روي كه¬مبتني بر يك سلسله تحقيقات روشمند و مستند و دقيق و بديع است، يكي از آثار ارزشمند در حوزه هاي

پژوهش هاي مردم شناسي و جامعه شناسي روستايي به شمار مي رود. كتاب شناسي مفصل (شامل كتاب ها، پژوهش ها، پايان نامه ها، گزارش هاي تحقيقي و ...) و فهارس نُه گانه (نام اشخاص، نام طوايف و عشاير و اقوام، نام جاي ها، فهرست اصطلاحات و واژگان محلي و...) بر مزي_ّت آن افزوده است.

فكوهي، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر فكوهي درسال 1335 در شهر تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را تا درجه دكتراي در كشور فرانسه در شهر پاريس به پايان رسانيد. او همكاري حرفه اي خود را با مطبوعات و نشريات تخصصي در حوزه شهرسازي آغاز كرد و هم اكنون مشغول تدريس در دانشگاه علوم اجتماعي دانشگاه تهران مي باشد. حضور وي در همايش هاي داخلي و بين المللي و ارائه مقاله در اين همايش ها و ميز گرد ها از جمله فعاليتهاي وي مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : كارشناسي جامعه شناسي، دانشگاه پاريس، فرانسه، 1359 كارشناسي ارشد جامعه شناسي، دانشگاه پاريس، فرانسه، 1361 دكتراي جديد(nouveau regime) جامعه شناسي و انسان شناسي سياسي، دانشگاه پاريس، فرانسه، 1373 عنوان رساله دكترا: مفهوم سياست در مزديسناي ساساني، مصوب 9 ماه مه 1994، ارزشيابي وزارت علوم و فناوري به تاريخ بهمن 1373: دكترا در جامعه شناسي و انسان شناسي سياسي پايان نامة دكترا برنده جايزه پژوهش بين المللي برگزيده سال، نخستين دوره، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 1377 همسر و فرزندان : ناصر فكوهي متاهل است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مدير گروه انسان شناسي، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1383 تا 1385 دانشيار گروه انسان شناسي، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1383 تا امروز استاديار گروه انسان شناسي، دانشكده

علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1377 تا 1383 سردبير مجله انجمن انسان شناسي ايران، نامه انسان شناسي، 1381 - 1384 مدير آگاهسازي و پروژه هاي فرهنگي، معاونت امور انرژي وزارت نيرو، 79-1374 همكاري حرفه اي با مطبوعات و نشريات تخصصي در حوزه شهرسازي، فرهنگ، اقتصاد و توسعه، 1374 تا امروز عضو هيات علمي گروه انسان شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1377 تا امروز عضو پيوسته گروه ارتباطات دانشكدة علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1379 تا 1381 عضو مؤسس، عضو هيات مديره و رئيس انجمن انسان شناسي ايران 1379تا 1385 ( دوره رياست 1384-1385) عضو انجمن جامعه شناسي ايران، 1379 تا امروز عضو هيئت مديره انجمن جامعه شناسي ايران،1385 تا امروز عضو انجمن روانشناسي اجتماعي ايران، 1381 تا 1384 عضو شوراي علمي و مسئول بخش انسان شناسي در گروه علوم اجتماعي مركز بين المللي گفتگوي تمدن ها، 81-1379 عضو شوراي علمي پژوهشكده مردم شناسي سازمان ميراث فرهنگي، 1379 تا 1381 عضو و رئيس كميسيون پژوهش هاي كاربردي، معاونت پژوهشي دانشگاه تهران، 81-1380 عضو شوراي علمي تحصيلات تكميلي، بنياد ايرانشناسي، 1384 تا امروز عضو شوراي علمي مجلة ”فرهنگ و معماري“ ، 1384 تا امروز دبيري علمي همايش هاي داخلي 1- همايش فرهنگ لر، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1382 2- نخستين همايش انسان شناسي فرهنگي و اخلاق شهروندي، مركز مطالعات فرهنگي شهر تهران و انجمن جامعه شناسي ايران، 1385 3- نخستين هم انديشي انسان شناسي هنر، فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي و انجمن جامعه شناسي ايران، بهمن 1385. 4- دومين همايش انسان شناسي فرهنگي و اخلاق شهروندي، مركز مطالعات فرهنگي شهر تهران و انجمن جامعه شناسي ايران، بهمن 1386

5- دومين هم انديشي انسان شناسي هنر، فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي و انجمن جامعه شناسي ايران، ۀذر 1386. سردبيري ويژه نامه هاي علمي 1- نشرية ”خيال“ ، شمارة ويژة انسان شناسي هنر، فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي، زمستان 1384 2- نشرية ” فرهنگ مردم“، شمارة ويژة اسطوره ها و فلكلور شهري، زمستان 1384 3- نشرية ”انديشة ايرانشهر“، شمارة ويژة انسان شناسي شهري، دفتر پژوهش هاي فرهنگي، گروه شهر شناسي، زمستان 1386 فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دروس كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكترا را در دانشگاه هاي همچون دانشگاه شهيد بهشتي ،دانشگاه علامه طباطبايي،دانشگاه آزاد اسلامي و دانشگاه امام صادق را عهده دار بود. - دروس ارائه شده در دانشگاه ها دوره كارشناسي 1- مباني جامعه شناسي، گروه رياضي و آمار، دانشگاه شهيد بهشتي،1374 2- جامعه شناسي كار و شغل، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه علامه طباطبائي،78 -1374 3- جامعه شناسي جهان سوم، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه علامه طباطبائي، 78-1374 4- مباني انسان شناسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1377 تا امروز 5- انسان شناسي سياسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1377 تا امروز 6- انسان شناسي شهري، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1379 تا امروز 7- فرهنگ و توسعه، دانشكدة علوم اجتماعي ، دانشگاه تهران، 1379 تا امروز 8- نظريه هاي انسان شناسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1378 تا امروز 9- تاريخ انسان شناسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1381 تا امروز 10- اصول علم سياست، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 82-1379 11- فرهنگ و ارتباطات، دانشكدة فرهنگ، ارتباطات و معارف اسلامي. دانشگاه امام صادق(ع)، 1384 تا امروز دوره كارشناسي ارشد 1- جامعه شناسي انقلابات، مركز تحصيلات

تكميلي تهران، دانشگاه آزاد اسلامي، 78-1374 2- انسان شناسي سياسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران،81-1378 3- انسان شناسي سياسي ايران، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1381 تا امروز 4- نظريه هاي كلاسيك انسان شناسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 81-1380 5- نظريه هاي جديد انسان شناسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1379 تا امروز 6- ارتباطات بين فرهنگي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 82-1380 7- سمينار مردم شناسي(درس مشترك)، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 82-1380 8- برنامه ريزي امور فرهنگي، دانشكدة علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي، 1383 9- انسان شناسي شهري ايران، دانشكدة علوم اجتماعي ، دانشگاه تهران، 1384 تا امروز 10- مباحث ويژة فرهنگي ، بنياد ايران شناسي ، 1384 تا امروز دورة دكترا 1- انسان شناسي فرهنگي(پيش نياز دكترا) ، دانشگاه امام صادق(ع)، 1383. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ناصر فكوهي موسس انجمن انسان شناسي ايران درسال 1379 تا 1385 مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از ديگر فعاليتهاي ناصر فكوهي مي توان به موارد زير اشاره كرد : 26 راهنمايي و مشاوره پايان نامه هاي كارشناسي ارشد در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران 17 راهنمايي و مشاوره پايان نامه هاي ساير دانشگاه ها 8 راهنمايي و مشاوره پايان نامه هاي كارشناسي در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران فعاليت در 14 كارگاه آموزشي دبيري علمي 5 همايش هاي داخلي سردبيري 3 ويژهنامه هاي علميجوائز و نشانها : پاياننامة دكترا برنده جايزه پژوهش بين المللي برگزيده سال، نخستين دوره، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي شد.از ديگر افتخارات ايشان مي توان به انتخاب كتاب "گستره علوم انساني"به عنوان كتاب

برگزيده سال در دانشگاه تهران در سال 1383 اشاره كرد.چگونگي عرضه آثار : از آثار ناصر فكوهي و فعاليتهاي او مي توان به موارد زير اشاره كرد: حضور در 44 سخنراني علمي ترجمه 13 اثر به صورت انفرادي ترجمه 3اثر به صورت دست جمعي (سرپرستي ويرايش و ويرايش هاي علمي ) 17مقاله در خصوص مقالات علمي-پژوهشي 19 مقالات به زبان هاي انگليسي و فرانسه 13 طرح هاي پژوهشي 28مقاله در همايش هاي داخلي 27مقاله در همايش هاي بين المللي 13 نقد كتاب 68 مقاله در زمينه مسائل اجتماعي-فرهنگي توسعه و اقتصاد 53 مصاحبه هاي اختصاصي با مطبوعات 8 گفت و گوي ناصر فكوهي با انديشمندان 29 ترجمه مقالات و گفتگوها 14 ميزگرد 102 مقاله در زمينه انسان شناسي، هنر و فرهنگآثار : از فرهنگ تا توسعه، مسائل توسعه سياسي، اجتماعي و اقتصادي در ايران، ويژگي اثر : تهران، انتشارات فردوس، 13782 اسطوره شناسي سياسي، ويژگي اثر : تهران، انتشارات فردوس3 افسانه هاي شرقي، ويژگي اثر : ترجمه، مارگارت يورسنار، (چاپ نشده) 4 امپراتوري نشانه ها، ويژگي اثر : ترجمه، رولان بارت، تهران، نشر ني، 1383 5 انسان شناسي سياسي، ويژگي اثر : ترجمه، كلود ريوير، تهران، نشر ني، 13826 انسان شناسي شهري، ويژگي اثر : تهران، نشر ني، 1383.7 پاره هاي انسا ن شناسي، ويژگي اثر : نشر ني، 13858 تاريخ انديشه و نظريات انسان شناسي، ويژگي اثر : تهران، نشر ني، 13819 توسعه سياسي، ويژگي اثر : تهران، نشر قطره، 137910 جامعه مدني و جوانان ويژگي اثر : تهران، نشر قطره، 137811 حاكمان، مبارزه طبقاتي در شوروي، ويژگي اثر : ترجمه، شارل بتلهايم، تهران،

نشر ني، 1381 12 خاطرات جواني، ويژگي اثر : ترجمه، رومن رولان، تهران، انتشارات فردوس، 136913 خشونت سياسي، نظريات، مباحث، اشكال و راهكارها، ويژگي اثر : تهران، نشر قطره، 137814 خط قرمز، آزادي و حدود آن، ويژگي اثر : تهران، نشر قطره، 137815 در آمدي بر انسان شناسي تصويري و فيلم اتنوگرافيك ويژگي اثر : ترجمه، تهران نشر ني، ( در دست چاپ ) 16 در هزارتوهاي نظم جهاني، ويژگي اثر : گفتارهايي در مسائل توسعه فرهنگي و اقتصادي، نشر ني، 138417 درآمدي بر انسان شناسي، ويژگي اثر : ترجمه، كلود ريوير، تهران،نشر ني، 1379 18 زن و فرهنگ، ويژگي اثر : در بزرگداشت مارگارت ميد، تهران، پژوهشكدة مردم شناسي سازمان ميراث فرهنگي، 138319 زندگاني تولستوي، ويژگي اثر : ترجمه، رومن رولان، مشهد، انتشارات دانش،1364 20 سال هاي گورباچف، مؤخره ويژگي اثر : ترجمه، شارل بتلهايم بر ترجمه فارسي حاكمان و محكومان، تهران، نشر ني، 1381 21 فرهنگ انسان شناسي فرهنگي و اجتماعي، ويژگي اثر : ترجمه، سرويراستار و مترجم همراه گروه مترجمان، تهران، نشر ني(دردست چاپ) 22 فرهنگ و انسان شناسي (در دست چاپ) قرن روشنفكر ان، ويژگي اثر : تهران، هرمس، 137924 قوم شناسي سياسي، ويژگي اثر : ترجمه، رولان برتون، تهران، نشر ني،1380 25 گستره اسطوره، ويژگي اثر : تهران، نشر هرمس، 1382 26 گسسترة علوم انساني،ترجمه به همراه جلال الدين رفيع فر و مرتضي كتبي، ويژگي اثر : ترجمه، تهران، نشر ني، 1382( برنده كتاب سال دانشگاه تهران، 1383). 27 گفتمان انسان شناسي(در دست چاپ) ، محكومان، مبارزه طبقاتي در شوروي، ويژگي اثر : ترجمه، شارل بتلهايم، تهران، نشر ني، 1381 29 مفهوم سياست در مزديسناي

ساساني، ويژگي اثر : مصوب 9 ماه مه 1994، ارزشيابي وزارت علوم و فناوري به تاريخ بهمن 1373: دكترا در جامعه شناسي و انسان شناسي سياسي30 موندو و داستان هاي ديگر، ويژگي اثر : ترجمه، ج. لوكلزيو، (چاپ نشده) 31 نشانه شناسي سياسي مزديسناي ساساني، تهران، نشر ني، ( در دست چاپ ) ، همسازي و تعارض هويتي( در دست چاپ) ، هنر و تاريخ، مقالاتي در زيباشناسي، ويژگي اثر : ترجمه، اوكتاويو پاز، تهران، انتشارات توس، 1374 34 يك نظريه علمي درباره فرهنگ،برونيسلاو مالينوفسكي، ويژگي اثر : ترجمه، ويرايش و مقابله علمي و نگارش مقدمه، تهران، انتشارات آوا، 1380

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه توسط دكتر ناصر فكوهي بنا به درخواست واحد آموزش بنياد ايرانشناسي-زمستان 1384

فولادي وندا، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فولادي وندا

محل تولد : گچساران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/6/2

زندگينامه علمي

در دوم شهريور سال 1342 در خانواده اى مذهبى و ساده روستايى در شهرستان گچساران چشم به جهان گشودم. پس از طى تحصيلات ابتدايى و راهنمايى، همزمان با پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى در بهمن 1357 تحصيلات متوسطه را در هنرستان فنى طالقانى گچساران آغاز نمودم. در اين هنرستان و همزمان با فعاليت گروههاى سياسى در اوائل پيروزى انقلاب، به اتفاق يكى از هم كلاسيها، اقدام به تشكيل و راه اندازى انجمن اسلامى نموديم. اين انجمن، از معدود انجمنهاى فعّال در مبارزه با گروهكهاى سياسى آن روزگاران بود. با آغاز جنگ تحميلى و در كنار تحصيل، بارها و بارها توفيق حضور در جبهه هاى نور را يافتم. سرانجام، در خرداد ماه سال 1360 على رغم حضور سه ماه مستمر در جبهه در ايام تحصيل، به

عنوان شاگرد ممتاز موفق به اخذ ديپلم گرديدم. به دليل ارتباط منظم با روحانيت و دعوت مستمر از آنان در انجمن اسلامى و اردوهاى دانش آموزى، در شهريور همان سال، در حوزه علميه قم پذيرش و در مدرسه مباركه رضويه مشغول به تحصيل شدم. به دليل آشنايى قبلى با مجموعه استادان و طلاب فرهيخته مؤسسه در راه حق، توفيق يافتم كه در نزديكى بارگاه ملكوتى آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) با اين عزيزان هم حجره باشم. ارتباط با اين مجموعه، نقش بسزايى در تعيين مسير آينده زندگى من داشت. دروس سطح و خارج را نزد استادان گرانسنگ و بزرگوارى همچون، اعتمادى، وجدانى، سبحانى، مكارم شيرازى و... سپرى نمودم. علاوه برآن، دوره عمومى مؤسسه در راه حق، و دوره تخصصى بنياد فرهنگى باقرالعلوم (عليه السلام) و سپس مؤسسه امام خمينى (ره) را در مقطع كارشناسى ارشد جامعه شناسى، با دفاع اولين رساله اين رشته در حوزه جامعه شناسى در اين مؤسسه در سال 1375، موفق به اخذ مدرك كارشناسى ارشد جامعه شناسى شدم.

فولادي، حفيظ الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حفيظ الله فولادي

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ديپلم خود را در سال 1362 در رشته برق اخذ نموده و در سال 1363 وارد حوزه علميّه اصفهان (مدرسه ذو الفقار) شدم و بعد از حدودا 4 ماه در سال 1364 به حوزه علميّه قم (مدرسه رضويه) مشرف شدم و تا كنون اين توفيق نصيب اينجانب بوده است. در سال 1366 وارد مؤسسه در راه حق شده و به استفاده از اساتيد معزز آن مجموعه پرداختم. در سال 1370 در مجموعه گروههايي كه توسط

دفتر همكاري حوزه و دانشگاه جهت آموزشهاي تخصصي در رشته هاي روان شناسي، علوم تربيتي و جامعه شناسي شكل گرفته بود، وارد گروه جامعه شناسي شدم و پس از طي اين دوره ها در مقطع كارشناسي ارشد از سال 74 تا كنون در زمينه هاي مختلف اين رشته به تحقيق و پژوهش مشغول هستم. خداوند اين توفيق را به بنده داد كه از سال 1375 تا 1380 در اكثر قريب به اتفاق پالايشگاههاي كشور در خدمت مهندسين و مديران و نيز پرسنل مجموعه صنعت نفت به تدريس در زمينه علوم اسلامي، مديريّت اسلامي و ... پرداختم.

فيوضات، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد ابراهيم فيوضيات در سال 1312 در شهر كازرون به دنيا آمد. دوران ابتدايي را بعد از رفتن به مكتب خانه در زادگاهش سپري كرد. وي تحصيلات دوره متوسطه و دبيرستان را در آبادان به صورت متفرقه گذراند زيرا روزها به كاركردن مشغول بود. در سال 1346 بعد از قبولي در كنكور دانشگاه تهران دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را در رشته زبان انگليسي به پايان برد. در همه اين سالها كاركردن در شركتهاي مختلف را رها نكرد. وي ابتدا با قبولي در بورسيه به انگليس سفر كرد و پس از يك وقفه يكساله و برگشت به ايران به دانشگاه پاريس رفت و در سال 1357 موفق به دريافت دكتراي تخصصي جامعه شناسي سياسي گرديد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : جامعه شناسي سياسيوالدين و انساب : وي فرزند سيد اسماعيل فيوضات از خاندان سادات حسيني است . سيد ابراهيم 3 يا 4 ساله بود كه پدر را كه بازرگاني ساده بود از دست داد.

مادرش همسر دوم پدر، كم سواد اما شجاع و پرهيزگار و اهل منطقه دوان بود . بيست ساله بود كه مادر نيز از دنيا رفت،پدرش از همسر اول نيز دو پسر به نامهاي سيد محمد و سيد محمد علي و دختري به نام بيگم دارد.خاطرات كودكي : سيد ابراهيم فيوضات 3 يا 4 ساله بود كه پدر را از دست داد و در همان ايام مادرش او را به مكتب خانه ها براي كسب سواد فرستاد وي از آن دوران خاطرات جالب و شنيدني دارد: "براي اينكه مشغوليتي داشته باشم، مادرم مرا از سه سالگي به مكتب خانه شاباجي خانم برد كه سواد بياموزم. پس از مدتي هم به مكتب خانه حاجي رضا رفتم كه ملايي آن را اداره ميكرد دست آخر هم از مكتب خانه شيخ عبدالرحيم سر در آوردم. فضاي آموزشي بنا به عرف رايج آن زمان خشن و خشك بود،و ما به خاطر هر اشتباه كوچكي فلك ميشديم به خاطر دارم يك بار 56 چوب به كف پايم زدند كه اثرات منفي اين رفتارها را پس از گذشت ساليان دراز هم هنوز با خود دارم. درآن موقع برايم دشوار بود كه تصور كنم ميتوانم روزي با سواد شوم."اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيد ابراهيم به علت اينكه پدر را در كودكي از دست داده بود مجبور بود براي امرار معاش خود و خانواده كار كند. وي در سن 13 سالگي به علت مشكلات اجتماعي آن دوران به آبادان رفت و استخدام شركت نفت در آمد و به كارآموزي و كارگري مشغول بود. هم زمان با دوره تحصيلي به ويژه در ايام

تعطيل و تابستان زماني را صرف يادگيري و تهيه گيوه كه تنها پاي افزار آن دوران بود ميكرد. او در اين باره مي گويد :" استاد پينه دوز در عوض كار وجهي كم (توجيبي) ميداد زماني هم در حجره تاجري به نام زهرايي چاي به مشتري ها ميدادم و گاهي هم در مغازه آقاي سيد احمد حسيني شاگردي ميكردم."تحصيلات رسمي و حرفه اي : اخذ مدرك ديپلم در سال 1338 به صورت متفرقه و قبولي در دانشگاه تهران در رشته زبان انگليسي و كسب مدرك كارشناسي در سال 1344 سپس كسب مدرك كارشناسي ارشد در رشته علوم اجتماعي دانشگاه تهران و اخذ مدرك دكتراي جامعه شناسي از دانشگاه پاريس 8 واكل پراتيك فرانسه در سال 1357خاطرات و وقايع تحصيل : در اوايل سال 1350 در يك دوره (بورسيه) سه ماهه سازمان مذكور براي انگلستان شركت كرد و پس از پذيرفته شدن راهي دانشگاه اكسفورد انگليس شد و به علت استخدام در سازمان اموراداري و استخدامي كشور در خواست مرخصي وي قبول نشد به ناچار از سازمان استعفا داد و مجددا به انگليس برگشت و در نهات به اين نتيجه رسيد كه تحصيلات خود را در فرانسه ادامه دهد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : فيوضات در دوره كارشناسي با انجام شش ساعت كار روزانه در امور حسابداري در شركت فني برودت (يخچالسازي) به تحصيل پرداخت سپس حدود يكسال را با كار در سركت ايتاليايي سد سازي در هفت تپه خوزستان گذرانيد و سال بعد در دوره كارشناسي ارشد پذيرفته شد بعد از آن در سارمان امور اداري و استخدامي كشور به عنوان كارشناس تشكيلات به كار مشغول شد.استادان

و مربيان : از استادان دكتر فيوضات در دوره هاي مختلف ميتووان به دكتر سيد صادق گوهرين و دكتر آداكليان در دوره كارشناسي دكتر غلام حسيني صديقي، دكتر صناعي، دكتركاروان، دكتر بهنام و ... در دوره كارشناسي ارشد و در دوره هاي بهد دكتر صديقي و مهنئس مدتي اشاره كرد.هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي دكتر فيوضات، نادر ابراهيمي و اقاي سپانلو در دوره كارشناسي و دكتر هما زنجاني زاده، آقاي نقي اصفهاني و دكتر منچهر محسني در دوره كارشناسي ارشد. سيروس پرهام و ميرصادقي در حال حاضر دكتر سعيد ميرزايي،خانم ممتاز ،دكتر تولايي و ... اشاره داشت.همسر و فرزندان : همسر دكتر فيوضات، سركار خانم پروين وثوقي است كه به شغل پرستاري مشغول است . و فرزند وي پيمان فيوضات علاقه مند به موسيقي و نوازندگي پيانو و دانشجوي رشته مهندسي برق است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر سيد ابراهيم فيوضات در مسئوليت هاي زير فعاليت داشته است: مسئول فروش (تهران) شركت كف داروگر 45-1343. كارشناس امور اداري طبقه بندي مشاغل و سازماندهي 49-1345. مدير گروه علمي جامعه شناسي دانشگاه تهران 74-1370. عضو هيئت تحريريه مجله پژوهش دانشكده ادبيات دانشگاه شهيد بهشتي 70-1369. عضو انجمن جامعه شناسي ايران 79-1377. عضو هيئت تحريريه مجله پژوهش اقتصاد اجتماعي دانشگاه شهيد چمران اهواز 1378. عضو هيئت تحريريه مجله پژوهشي اجتماعي دانشگاه فردوسي مشهد. عضو كارگروه برنامه ريزي دوره دكتري دانشگاه شهيد بهشتي 1381. مشئول بخش صنعت در انجمن جامعه شناسي ايران از 1382 تا كنون. عضو هيئت تحريريه مجله تربيت معلم 1384 و مجله دانشگاه آزاد اسلامي واحد گرمسار.فعاليتهاي آموزشي : دكتر

فيوضات تدريس در گروه جامعه شناسي دانشگاه شهيد بهشتي، دانشگاه الزهرا و دانشگاه آزاد واحد كرج به مدت 2 سال را در دروس مختلف جامعه شناسي و اقتصاد ايران در كارنامه دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر فيوضات در تاسيس گروه جامعه شناسي صنعتي (انجمن جامعه شناسي ايران) همكاري داشته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر سيد ابراهيم فيوضات غير از فعايت هاي آموزشي به طرحهاي پژوهشي نيز پرداخته است: - برسي اجتماعي و اقتصادي شهرستان هاي دزفول و انديمشك در خوزستان و كرمانشاه شركت ايران آمايش سال 62-1360 - برري توسعه شهري و روان بخش روستايي شهرهاي ميناب، رودان، سيريك، جاسك، و حاجي آباد هرمزگان، سال 63-1362 - بررسي تقتصادي - اجتماعي استان آذربايجان شرقي براي طرح توسعه 20 ساله دانشگاه تبريز ( مجتمع مهندسين مشاور ايران آرك سال 64-1363 - پروژه تحقيقات آموزشي نيروي انساني در وزارت صنايع سال 1365 - نقش كار در ادب فارسي شعر و از طريق طنز سال 1384چگونگي عرضه آثار : دكتر سيد ابراهيم فيوضات آثارش در قالب تاليفات، مقالات و ارائه شخنراني در سمينار هاي مختلف ميتوان تقسيم كرد. وي بيش از 30 مقاله در مجلات گوناگون به چاپ رسانده است.آثار : اخلاق كار و نخبه گرايي در ايران ويژگي اثر : نشر شادگان ،تهران، 13832 اصلاح گري و انقلاب ويژگي اثر : 13843 بازتاب نقش كار در ادب منظومه ايراني ويژگي اثر : در دست چاپ4 بررسي تحولات نظام استاد - شاگردي در ايران ويژگي اثر : دانشگاه شهيد بهشتي، 13725 توسعه صنعتي و موانع آن درايران ويژگي

اثر : مجموعه مقالات، چاپخش تهران، 13746 جامعه شناسي صنعتي ويژگي اثر : انتشارات سازمان سمت، تهران، 13867 دولت در عصر پهلوي ويژگي اثر : چاپخش، تهران، 13758 گسست هاي فرهنگي و تاريخي ايران ويژگي اثر : در دست چاپمنابع : nbsp1تكميل پرسشنامه توسط دكتر فيوضات بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - زمستان 13852كتاب گفت و گو با چهره ها، گفتگو با دكتر ابراهيم فيوضات- به كوشش عمادالدين شيخ الحكمايي انتشارات كازرونيه 1383

قاضي طباطبايي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمود قاضي طباطبايي دانشيار گروه جمعيت شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته علوم سياسي از دانشگاه ملي ايران(1354)، كارشناسي ارشد را در رشته علوم سياسي از دانشگاه ميشيگان غربي امريكا (1357) و دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ايالتي يوتا امريكا (136) اخذ نموده است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود قاضي طباطبايي مدرك كارشناسي را در رشته علوم سياسي از دانشگاه ملي ايران(1354)، كارشناسي ارشد را در رشته علوم سياسي از دانشگاه ميشيگان غربي امريكا (1357) و دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ايالتي يوتا امريكا (136) اخذ نموده است. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد « شخصيت سياسي محصول زمان يا خصوصيات فردي» و دوره دكتري «تطابق محيطي بزهكاري: آزمون طولي تئوري» است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص ديگر خدمات علمي و اجرايي دكتر قاضي طباطبايي مي توان مواردي همچون «معاون پژوهشي موسسه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي (1378 -1384) را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس وي «آمار در علوم اجتماعي» (در مقطع كارشناسي)، «آمارپيشرفته»، «تكنيك هاي

تحقيق »، «روش تحقيق » و «روش هاي تحقيق پيشرفته» و «روش تحقيق پيشرفته» و «روش هاي تحليل آمار پيشرفته» و «نرم افزار» (در مقطع دكتري) است. آثار : nbsp1 بررسي پديده خشونت خانگي عليه زنان: از جلد 2 تا جلد 17 و از جلد 19 تا جلد 28 ويژگي اثر : تاليف 13832 روشهاي پيشرفته آماري ويژگي اثر : تاليف 1385

قانعي راد، محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد محمد امين قانعي راد متولد سال 1324در شهر ري ، نويسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه داراي دكتري جامعه شناسي از دانشگاه تهران در سال1368 و عضو هئيت علمي مركز تحقيقات سياست علمي كشور .گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيوالدين و انساب : دكترسيد محمد امين قانعي راد از جمله سادات صحيح و نسب شهر ري مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر محمدامين قانعي راد داراي مدرك ليسانس پژوهشگري اجتماعي ، درسال1364فوق ليسانس جامعه شناسي 1368 و دكتري همين رشته از دانشگاه تهران مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ دكتري در رشته جامعه شناسي از وقايع مهم در زندگي علمي دكترسيد محمد امين قانعي راد مي باشد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر سيد محمدامين قانعي راد در كنار تحصيل به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون رابطه جامعه شناسي و علم درايران مي پرداخت.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر سيد محمدامين قانعي راد از جمله جامعه شناساني است كه به رابطه ي علم و جامعه شناسي و نيز به جامعه شناسي به ديده تخصصي مي نگرد.آثار : تبار شناسي عقلانيت مدرن ، تعاملات و ارتباطات در اجتماع علمي ، جامعه شناسي توليد و كاربرد دانش در ايران ، جامعه

شناسي رشد و افول علم در ايران ، گليس فرهنگي صنعت ، ناهمزماني دانش

قياسي، جلال الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال الدين قياسي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

با گرفتن ديپلم رياضي در سال 1355 وارد دانشگاه شده و در رشته مهندسي آبياري به تحصيل خود ادامه دادم. پس از انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها از ادامه تحصيلات دانشگاهي منصرف و درسال 1360 جهت فراگيري علوم اسلامي به حوزه علميه قم آمدم. دروس مقدمات و سطح را طي 8 سال نزد اساتيدي همچون آيت الله اشتهاردي، اعتمادي ستوده، وجداني فخر و كريمي جهرمي گذراندم و از سال 1368 در درس خارج اساتيدي همچون آيت الله سبحاني، وحيد، تبريزي و مكارم شيرازي شركت نمودم. در سال 1368 مجددا به تحصيلات دانشگاهي پرداختم و در سال 1372 از دانشگاه تهران (پرديس قم) ليسانس حقوق و در سال 1375 از دانشگاه شهيد بهشتي كارشناسي ارشد حقوق جزا و جرم شناسي و در سال 1383 از دانشگاه تربيت مدرس تهران دكتراي حقوق خود را در رشته حقوق جزا و جرم شناسي دريافت كردم. از سال 1373 به تدريس و تاليف و تحقيق در مراكز آموزشي و تحقيقاتي پرداخته ام.

كافي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد كافي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد كافي در سال 1344 در اصفهان متولد شدم و در سال 68 موفق به اخذ ديپلم تجربي گرديدم. از سال 61 تا سال 68 در حوزه اصفهان مشغول تحصيل بودم و از سال 68 وارد حوزه علميه قم گرديدم. در سال 70 جذب دوره «دفتر همكاري حوزه و دانشگاه» شدم و تا هم اكنون، افزون بر تحصيل علوم حوزوي در پژوهشگاه حوزه

و دانشگاه؛ (دفتر همكاري حوزه و دانشگاه سابق)، مشغول به تحقيق مي باشم. همچنين از سال 74 تاكنون در دانشگاه هاي تهران: (علامه طباطبايي و تهران)، مشغول تدريس دروس معارف اسلامي هستم. از سال 79 نيز در مركز جهاني علوم اسلامي (مدرسه امام خميني ره) به تدريس دروس جامعه شناسي اشتغال دارم.

كلوري، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدرضا كلوري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1369 پس از فارغ التحصيلي از «هنرستان رشته هنر و گرافيك» در تهران، وارد حوزه علميه «مجد» شدم كه از مدارس سازمان تبليغات اسلامي بود و پس از آن در زير مجموعه مدارس «مروي» تهران و در نهايت در مدرسه «مروي» به مدت 7 سال در تهران به تحصيل علوم حوزوي اشتغال داشتم. در اين زمان با قبولي در «موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)» به قم عزيمت كردم و به تحصيلات حوزوي در قم ادامه دادم. در موسسه امام خميني (ره) در مقطع كارشناسي ارشد، رشته (جامعه شناسي) را به اتمام رسانده ام و به تدوين پايان نامه اشتغال دارم. مقالاتي از بنده به چاپ رسيده است و مقاله اي و كتابي نيز قرار است چاپ شود.

در ابتداي دروس خارج به محضر اساتيد حضرات آيات: «مكارم شيرازي» و «آيت الله سبحاني» حضور يافتم. اما پس از يكسال و اندي و با آشنائي با جناب استاد «آيت الله هادوي تهراني» از كلاس خارج فقه و اصول ايشان بهره مند شدم و تا اين سال يعني 1385، حدود پنج سال است كه از محضر وي بهره مي برم.

لهسائي زاده، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جامعه شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى جامعه شناسى از دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1354، كارشناسى ارشد جامعه شناسى از دانشگاه ديترويت آمريكا در سال 1357، دكتراى جامعه شناسى از دانشگاه ايالتى ميشيگان آمريكا در سال 1363، تخصص در جامعه شناسى روستائى، فوق تخصص جامعه شناسى كشاورزى از دانشگاه

اونتاريو غربى در كانادا.

مرتبه علمى:

استاديار بخش جامعه شناسى دانشگاه شيراز در سال 1363، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه شيراز در سال 1372.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مهاجرت از روستا به شهر، تك نگارى روستائى، جامعه شناسى در ايران، جامعه شناسى شهرى، جامعه شناسى آموزش و پرورش، جامعه شناسى مهاجرت، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 12 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

جامعه شناسى روستائى، جامعه شناسى كشاورزى، جامعه شناسى مهاجرت، نظريه هاى جامعه شناسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 14، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

جامعه شناسى روستائى، جامعه شناسى توسعه، جامعه شناسى جنگ.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

متقي زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله متقي زاده

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

دوره فوق ليسانس جامعه شناسى را در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با گرايش پژوهشگري گذراندم، سابقه تدريس: از سال 1364 در حوزه علميه قم ادبيات و اصول و منطق و كلام را به طور مستمر تدريس داشته ام و از سال 1373 تا 1384 در دانشگاههاي مختلف چون علامه طباطبايي، اميركبير، دانشگاه آزاد پرديس تفرش و غيره تدريس داشته ام.

تأليفات: سه جلد كتاب در زمينه هاي ادبيات عرب، جامعه شناسى، بحث جامعه شناسى ارتباطات و جامعه شناسى تغيييرات و حدود 16 مقاله علمى، كلامي و اجتماعي نگاشته ام كه بعضا به چاپ رسيده و يك كتاب به عنوان آسيب شناسي محرم در دست چاپ است و در طول دفاع مقدس حدود 1 سال تمام در جبهه ها شركت داشته ام و عضو خانواده شهدا مي باشم و حدود يك سال و نيم در سپاه

پاسداران به عنوان تبليغ و تدريس فعاليت داشته ام و بعد از جنگ در سنگر فرهنگي حدود 12 سال تدريس و تبليغ در دانشگاهها و مسئوليت دفتر نهاد رهبري در دانشگاه اميركبير واحد تفرش را حدود 5 سال عهده دار بوده ام و حدود 7 سال درصدا و سيما در مسئوليتهاي گروه فلسفه و كلام و طرح و برنامه راديو معارف و فعلاً به عنوان مديريت پژوهشهاي برنامه اي و فيلم نامه اي را در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما عهده دار هستم.

محسني تبريزي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عليرضا محسني تبريزي ليسانس جامعه شناس خود را از دانشگاه ملي ايران، فوق ليسانس جامعه شناسي از دانشگاه ميشيگان غربي و دكتراي خود را از همان دانشگاه(1364) اخذ كرد و فوق تخصص روان شناسي را نيز از دانشگاه ميشيگان (1365) كسب كرد. او از معدود جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعي امروز ايران است كه با درك درست از خواسته ها و نيازهاي جامعه پيرامون، به بهتر زيستن مي انديشد و با اين آرمان است كه نگاهي عميق به موانع تحقق آن دوخته است. گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : روان شناسي اجتماعي تحصيلات رسمي و حرفه اي : . عليرضا محسني تبريزي ليسانس جامعه شناسي خود را از دانشگاه ملي ايران در سال 1352دريافت كرد و بلافاصله بعد از اين دوره براي ادامه تحصيل راهي آمريكا شد.محسني فوق ليسانس جامعه شناسي اش را از دانشگاه ميشيگان غربي در سال 1357 اخذ كرد.و اين رشته را تا دريافت دكتراي جامعه شناسي ازدانشگاه ميشيگان ادامه داد(1364). همانندي هاي فراوان دو رشته روان شناسي اجتماعي و جامعه

شناسي محسني تبريزي را كه سري پرشور در تحصيل و آموختن داشت،ترغيب به ادامه تحصيل در رشته روان شناسي اجتماعي كرد.او موفق به اخذ فوق تخصص روان شناسي اجتماعي از همان دانشگاه در سال 1365 شد. در خلال اين سالها محسني تبريزي ديپلم عالي زبان انگليسي اش را نيز از دانشگاه ميشيگان آمريكا دريافت كرد و در كنار تحصيل ،پژوهش و حضور در عرصه هاي علمي مرتبط با رشته اش را به جديت به پيش برد. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد، «نخبگان و فرايند استخدام سياسي» و در دوره دكتري تخصصي، «بيگانگي فعال و بيگانگي منغعل» مي باشد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : _ عضو انجمن جامعه شناسي _ عضو انجمن جامعه شناسي كلمبيا-آمريكا تا اكنون _ عضو شوراي پژوهشي دانشگاه تهران عضو كميته تخصصي علوم انساني عضو هيأت مديره انجمن ايراني روان شناسي اجتماعي ايران - سرپرست حوزه معاونت پژوهشي - سرپرست مؤسسه عالي پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي - معاون پژوهشي دانشكده علوم اجتماعي - دانشگاه تهران (1370 -1375) (1378 -1379) - رئيس مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي (1368 -1375) - سرپرست بخش تحقيقات روان شناسي اجتماعي ,مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي (1368 -1375)فعاليتهاي آموزشي : عليرضا محسني تبريزي بعد ازپايان تحصيلات به ايران بازگشت و بلافاصله در مراكز آكادميك و علمي رشته تحصيلي اش مشغول به كار شد.او كه سابقه تدريس مباني جامعه شناسي را از دانشگاه ميشيگان با خود به ايران آورده بود، دردانشگاه تهران به عنوان مدرس جامعه شناسي و روان شناسي اجتماعي مشغول به كار شد و به تدريس روان شناسي اجتماعي كاربردي، انديشه هاي سياسي

قرن بيستم و نظريه هاي روان شناسي اجتماعي در مقطع ليسانس وفوق ليسانس پرداخت. او در كنار اشتغال تمام وقت در اين دانشگاه، در دانشگاه علامه ،دانشگاه اصفهان ،دانشگاه الزهرا ،دانشگاه تربيت مدرس، دانشكده روابط بين الملل ،دانشگاه عالي، دانشگاه آزاد و... به تدريس دروس مرتبط با جامعه شناسي و روان شناسي اجتماعي پرداخته است. و نيز _ تدريس در دانشگاه تهران، علامه ،دانشگاه اصفهان،دانشگاه الزهرا، دانشگاه تربيت مدرس، دانشكده روابط بين الملل، دانشگاه عالي ،دانشگاه آزاد و... در كارنامه دارد. موارد تدريس وي «انديشه هاي سياسي درقرن بيستم»، «روانشناسي اجتماعي»، «روانشناسي اجتماعي كاربردي» و «سنجش واندازه گيري» (در مقطع كارشناسي)، «جامعه شناسي باليني»، «جامعه شناسي بهداشت و سلامت جوانان»، «نظريه هاي جامعه شناسي انحرافات» و «نظريه هاي روانشناسي اجتماعي» (در مقطع كارشناسي ارشد)، «جامعه شناسي انحرافات اجتماعي»، «جامعه شناسي سياسي ايران»، «جامعه شناسي فرهنگي» و «مسائل اساسي نظري روانشناسي اجتماعي» (در مقطع دكتري) است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عليرضا محسني تبريزي علاوه بر اينها در مجامع علمي، سمينارها، كنگره ها و سمپوزيوم هاي ملي، منطقه اي و بين المللي نيز حضور مستمر داشته و عضو انجمن جامعه شناسي ، انجمن جامعه شناسي كلمبياو هيأت مديره انجمن ايراني روان شناسي اجتماعي ايران نيز هست.در كنار اين همه حضور اما چهره حقيقي محسني را بايد از لابه لاي متن هاي تحقيقي و پژوهش هاي كاربردي اش جست وجو كرد. طرح بررسي عوارض رواني جنگ، طرح بررسي زمينه هاي مشاركت روستاييان در نظام ترويج ، بررسي عوارض رواني _ اجتماعي زلزله خرداد 68 گيلان، بررسي عملكرد آموزشياران و معلمان آموزش و پرورش همكار با نهضت

سوادآموزي و ...آرا و گرايشهاي خاص : از زمينه هاي پژوهشي مورد علاقه وي مي توان به موضوعات مشاركت اجتماعي- سياسي؛ مسائل اجتماعي، روان شناسي اجتماعي و انحرافات اشاره نمودچگونگي عرضه آثار : . عليرضا محسني تبريزي درباره محدوده و دامنه ونداليسم در اجتماع امروز نظريات جالبي دارد: «امروزه ونداليسم خصوصاً براي كساني كه در شهرهاي بزرگ و پرجمعيت زندگي مي كنند پديده اي ملموس و مشهود و واقعيتي تلخ و در عين حال گريزناپذير است كه بعنوان يكي از نمودهاي زندگي اجتماعي جامعه مدرن و ماشيني بروز و حضور دارد. در همه شهرهاي بزرگ همه روزه ما شاهد ويرانگري تعمدي و رفتارهاي غيرمسئولانه و ضداجتماعي وندال هايي هستيم كه عمداً كمر به تخريب و نابودي هر آنچه زيباست و هر آنچه متعلق به همگان است بسته اند. نقاشي هاي به نمايش درآمده در گالري ها، آثار باستاني و عتيقه هاي موجود در موزه ها، ابنيه تاريخي ، مجسمه هاي نصب شده در ميادين، پارك ها و اماكن عمومي، منازل خالي از سكنه، پارك ها و فضاهاي سبز عمومي، چراغ هاي معابر، صندلي هاي اتوبوس و مترو، كتابهاي كتابخانه ها، تلفن هاي عمومي و ده ها موضوع مورد تخريب ديگر از جمله موضوعاتي هستند كه در اثر ونداليسم متحمل خسارات و صدمات گرديده و مورد تخريب قرار مي گيرند. امروزه در بسياري از شهرهاي بزرگ ونداليسم بصورت يك مشكل اجتماعي حاد مطرح است كه نه تنها سلامتي و امنيت جامعه را به مخاطره مي اندازد، بلكه هزينه هاي مالي گزافي را بر ماليات دهندگان و ساكنين اين شهرها تحميل مي كند. برخلاف بسياري از جرايم و انحرافات، آثار

ونداليسم مشهود و پيداست. براساس گزارشهاي ارائه شده و آمارهاي مربوط به موضوعات ونداليسم در برخي كشورها نظير آ مريكا ، كانادا، روسيه، سوئد، انگلستان، هلند، فرانسه، آلمان و استراليا، تخريب اموال مدرسه، علائم ترافيك و تابلوهاي راهنمايي، شكستن شيشه اماكن خالي از سكنه، شكستن لامپ خيابان ها و پارك ها، تخريب كيوسك تلفن و شكستن دستگاه تلفن عمومي، قطع سيم برق و تلفن، شكستن درختان خيابان ها و پارك ها، تخريب مجسمه هاي ميادين، تخريب اموال پارك ها و اماكن عمومي، پاره كردن صندلي سينماها، تئاترها و اتوبوس هاي شهري، تخريب اموال كتابخانه ها، تخريب و صدمه زدن به اتومبيل هاي پارك شده در خيابان ها، تخريب برخي وسايل داخل هواپيماهاي مسافربري و قطارها و ترن هاي زيرزميني، تخريب ريل هاي راه آهن، تخريب اموال بيمارستان ها، كارخانه ها، مراكز تجاري، ايجاد آتش سوزي درجنگل ها، مراتع و برخي انبارهاي عمومي، تخريب اموال عمومي، استفاده از مواد منفجره نظير ترقه و بمب دستي به منظور آسيب و تخريب برخي از متعلقات اشخاص حقيقي و حقوقي و موارد عديده ديگر از رايج ترين صور رفتار بزهكارانه و ونداليستي در جامعه مدرن است. توسعه جامعه مدرن خصوصاً شهرها و تحولاتي كه در سطح ساختارهاي اجتماعي و روابط و مناسبات جمعي در دوران جديد بوجود آمده تمامي شئون و جنبه هاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي را متأثر ساخته و در دنياي امروز روابط انسان ها در معرض تغيير و تحول و پيچيده تر شدن دائم و مستمر قرار دارد. تمدن ماشيني امروز كه به دنبال خود توسعه شهرهاي صنعتي ايجاد محلات پرجمعيت، تغيير زندگي ساده قديمي

و تبديل آن به يك زندگي پرتجمل و پيچيده، تغيير زندگي ساده و مبتني بر روابط عاطفي و همدلي به يك زندگي مبتني بر روابط رسمي و بي روح همراه با فردگرايي مفرط، رقابت سرسختانه و عقل گرايي، درآميختگي سنت هاي كهنه و نو، تضعيف انسجام و همبستگي اجتماعي، شكست ها و عقده هاي رواني پنهاني و اميال سركوب شده و آرزوهاي ناكام مانده و تشديد احساسات درماندگي، سرخوردگي، ناتواني و اجحاف را به ارمغان آورده است، پيامد ديگري نيز داشته و آن عصباني شدن روزافزون انسانها بخصوص نسل جوان در برابر واقعيات اجتماعي و نيروهاي سركوب گر بيروني است. به ويژه سرپيچي و عدم متابعت از قواعد و سنجه هاي حاكم بر روابط اجتماعي و طغيان عليه نظم دستوري جامعه و واكنش به محرك هاي بيروني در فرم عكس العمل هاي منفي يكي از مهم ترين و شاخص ترين واكنش هاي رفتاري برخي از گروه ها و افراد در جامعه امروز است.» آثار : بررسي پديده خشونت خانگي عليه زنان ويژگي اثر : تاليف، در 28 جلد (1383)2 بررسي پرخاشگري و خشونت در ورزش فوتبال ويژگي اثر : از جمله پژوهش هاي كاربردي عليرضا محسني تبريزي براي نهادها و سازمان هاي مرتبط است. يكي از پژوهش ها كه دامنه وسيع تري دارد را نيز با هم مرور مي كنيم؛ «بررسي پرخاشگري و خشونت در ورزش فوتبال» :اين مقوله در بين مباحث و مقوله هايي كه در جامعه شناسي ورزش قابل بحث و تأمل هستند. خشونت تماشاگران رويدادهاي ورزشي به ويژه رقابت هاي فوتبال همواره به عنوان يك پديده اجتماعي مهم مورد توجه قرار داشته

است. در پژوهش محسني تبريزي افزون بر بررسي تئوري هاي تبيين كننده خشونت و پرخاشگري بين تماشاگران مسابقات فوتبال ، رفتارهاي پرخاشجويانه و گاه خشونت آميز تماشاگران مورد مطالعه جامعه شناختي قرار گرفته است. هدف اين مطالعه به طور عمده پرداختن به سبب شناسي پديده خشونت و پرخاشگري در بين تماشاگران ورزش فوتبال است كه مشخص مي سازد اختلال در كدام يك از عناصر اين ساختار سبب بروز «سوء كاركرد» در آن مي شود و اين سوء كاركرد تحت تأثير چه متغيرهاي اجتماعي قرار دارد. در اين پژوهش از دو روش تحليل تاريخي و پيمايشي استفاده شده است. روش نمونه گيري به صورت تصادفي بوده و براي جمع آوري اطلاعات از ابزار پرسشنامه استفاده شده است و درنهايت آناليز داده ها با استفاده از روش هاي آماري توصيفي و تحليلي صورت گرفته است. نتايج اين پژوهش حاكي از آن است كه متغيرهاي اهميت و حساسيت نتيجه بازي از نظر كسب امتياز و تعيين جايگاه تيم هاي مورد علاقه در رده بندي مسابقات قهرماني، حركات و اعمال خشونت آميز و پرخاشجويانه بازيكنان هنگام بازي و كيفيت داوري عمدتاً بر بروز پرخاشگري كلامي طرفداران تيم هاي مورد بررسي تأثير مي گذارد. متغيرهاي سن ، ميزان كنترل و نظارت خانواده و پايگاه اقتصادي - اجتماعي تأثير منفي بر گرايش طرفداران تيم هاي فوتبال مورد مطالعه به رفتارهاي پرخاشجويانه و خشونت آميز دارند و متغيرهاي سابقه نزاع، سابقه رفتار مجرمانه، سابقه تنش و ناكامي در فعاليت هاي تحصيلي و آموزشي، مصرف سيگار، سابقه تنش در محيط خانواده و عدم سازگاري انتظارات ورزشي و وسايل تحقق آنها داراي تأثير مستقيم

بر گرايش به ارتكاب رفتارهاي پرخاشجويانه و خشونت آميز ورزشي هستند. اين طرح در چند زمينه كاربرد دارد: ?- شناسايي و آگاهي از عوامل مؤثر در بروز رفتارهاي پرخاشجويانه و خشونت آميز ?- يافته هاي اين پژوهش مي تواند به مسئولان امور ورزشي و برگزار كنندگان مسابقات فوتبال كمك كند تا با برنامه ريزي دقيق تر و آگاهانه تر از بروز رفتارهاي پرخاشجويانه و خشونت آميز در بين تماشاگران فوتبال جلوگيري به عمل آورند. 3 روان شناسي اجتماعي كاربردي nbsp4 علل و نداليسم درتهران و راههاي پيشگيري و درمان ويژگي اثر : «علل ونداليسم در تهران و راههاي پيشگيري و درمان» نيز عنوان پژوهش ديگري از عليرضا محسني تبريزي است. اين تحقيق در صور و قالبي پربارتر با عنوان ونداليسم در قالب كتاب انتشار يافت و به سرعت به منابع دانشگاهي رشته روان شناسي اجتماعي بدل گشت. كتاب حاضر در هفت فصل فراهم آمده است: فصل اول تحت عنوان كليات پس از ارائه تاريخچه اي از مفهوم و وجه تسميه آن در ادبيات آسيب شناسي اجتماعي به تعريف و معني ونداليسم مي پردازد و با طرح ونداليسم به عنوان يك آسيب اجتماعي، به عنوان يك رفتار نابهنجار و به عنوان يك معضل اجتماعي، مي كوشد جايگاه آن را به عنوان يكي از صور كژرفتاري ها و انحرافات در طبقه بندي انواع جرايم و نابهنجاريها مشخص نمايد. در فصل دوم مباني نظري ونداليسم با استعانت از يك رويكرد تلفيقي به تفصيل مطرح شده است. در اين فصل ابتدا آن دسته از نظريه هاي جامعه شناسي انحرافات كه با مباحث روان شناختي اجتماعي ونداليسم خصوصاً اتيولوژي آن

بعنوان يكي از صور بزهكاريها و كجروي هاي اجتماعي قرابت و انتساب بيشتري دارند مطرح مي شوند. سپس تئوريهاي روانشناسي و روانكاوي انحرافات بخصوص آن دسته از نظريه هاي روان شناسي مرتبط با رفتار ونداليستي مرور و بررسي مي گردند. بالاخره در قسمت پاياني اين فصل نظريه هاي روان شناسي اجتماعي انحرافات كه بطور اخص بر ونداليسم و ويرانگري تأكيد دارند مطرح مي شوند. فصل سوم تحت عنوان خشونت و ونداليسم در ورزش فوتبال ناظر بر بررسي خشونت و ويرانگري در ورزش فوتبال است. در اين فصل ضمن گونه شناسي خشونت و پرخاشگري، خاستگاه و مباني نظري خشونت در ورزش براساس پارادايم هاي زيست شناسي، روانكاوي و روان شناسي، انسان شناسي و جامعه شناسي تبيين مي شوند و بالاخره پژوهش هاي انجام شده در باب ونداليسم و خشونت در ورزش فوتبال در چند كشور مطرح و نتايج حاصله كه مبين اتيولوژي و اپيدميولوژي خشونت و ونداليسم در محيط هاي ورزشي است تشريح مي گردند. فصل چهارم زير عنوان اتيولوژي ونداليسم ناظر بر علل و انگيزه هاي رفتار ونداليستي است و مي كوشد در پرتو مباني و يافته هاي تجربي به سبب شناسي ونداليسم بپردازد. در فصل پنجم اپيدميولوژي و همه گيرشناسي ونداليسم مورد توجه قرار گرفته است. در اين فصل به استناد اطلاعات تجربي در چند كشور نظير ايالات متحده آمريكا، هلند، آلمان، فرانسه و نظاير آن وسعت و گستره ونداليسم بررسي مي شود. فصل ششم يافته هاي دو پژوهش تجربي را در باب ونداليسم در ايران مطرح مي سازد.پژوهش اول مروري است بر يافته هاي تحقق «ونداليسم در تهران بزرگ» كه عمدتاً ناظر بر

علل و انگيزه هاي رفتار ونداليستي است. تحقيق دوم عوامل جامعه شناسي خشونت تماشاگران فوتبال را در تهران تبيين مي كند. فصل هفتم زير عنوان پيشنهادات و توصيه هاي كاربردي، كليه سياست ها و استراتژيهاي اجرايي را در شكل طرح هاي مداخلات اجتماعي، آگاه سازي، پيشگيري و درمان ونداليسم مطرح مي سازد.5 مباني و كليات روان شناسي اجتماعي ، نظريه هاي روان شناسي اجتماعي ونداليزم:مباني روانشناسي اجتماعي رفتار وانداليستي در مباحث آسيب شناسي اجتماعي ويژگي اثر : تاليف،1383

محسني، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : جامعه شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر محسني پس از اتمام تحصيلات مقدماتي و متوسطه، در سال 1340ه.ش وارد دانشگاه تهران شد و هم زمان در دو رشته علوم اجتماعي و علوم اداري به تحصيل پرداخت. وي دورة كارشناسي ارشد را در موسسه تحقيقات اجتماعي، كه زير مجموعه دانشگاه ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران بود، طي نمود و براي تحصيلات تكميلي عازم فرانسه عزيمت شد. محسني در سال 1351 با درجه دكترا، تحصيلات خود را در پاريس به پايان رساند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر محسني در سال هاي 1344 - 1343 به عنوان پرسشگر و مصاحبه كننده در سطح تهران فعاليت خود را آغاز نمود. پس از مدتي وارد گروه تحقيقات روستايي موسسه تحقيقات اجتماعي شد و فعاليت خود را در اين موسسه ادامه داد. او در سال 1353 و به دنبال آن در سال 1358 با موسسه پژوهش در علوم اجتماعي و توسعه ايران ، پي گيري و پژوهش در طرح پيمايش ملي را به عهده گرفت چنانكه در سال 1373 مسئوليت

اين طرح به صورت مستقيم به ايشان واگذار شد. از ديگر مشاغل وي معاونت دانشكدة بهداشت دانشگاه تهران و بعد از آن مديريت مركز نوآوري جامعه پزشكي بوده است. در حال حاضر استاد طرحي به نام « جامعه شناسي فرهنگي ايران » را زير نظر پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات ( وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ) دنبال مي نمايد.فعاليتهاي آموزشي : منوچهر محسني همكاري با مراكز آموزشي و دانشگاهي را در سال 1352 ، با عضويت در هيات علمي دانشگاه تهران آغاز كرد. سپس حوزه فعاليت آموزشي خود را در دانشگاه هاي شهيد بهشتي ، تربيت مدرس ، امام صادق (ع) ، علوم بهزيستي و علوم پزشكي ايران گسترش داد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فعاليت هاي منوچهر محسني عموماً با انجام امور علمي و تحقيقاتي سپري شده است. وي به طور كلي بيشتر اوقات خود را با مطالعه ، آموزش ، تحقيق و حضور در كنگره ها و سمينارهاي ملي و بين المللي مي گذراند. سابقه همكاري او با نشريات و مجلات علمي را نيز مي توان با ارائه 18 مقاله در مجلات بين المللي و 32 مقاله در مجلات دانشگاهي ايران مورد نظر و توجه قرار داد.آثار : جامعه شناسي اطلاعاتي ويژگي اثر : اين كتاب درهفت فصل و با عناوين شناخت جامعه اطلاعاتي ، تكنولوژي اطلاعاتي ، اينترنت و جامعه اطلاعاتي ، ارتباطات علوم رساني الكترونيك ، جامعه اطلاعاتي و زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي ، جامعه اطلاعاتي ساختارسياسي و اقتصادي و بالاخره سازماندهي و مديريت اطلاعات نوشته شده است . مولف در پيشگفتار كتاب نوشته است : «اصطلاح

جامع اطلاعاتي و تجديد سازمان جامعه ، پيرامون جريان اطلاعات است . »2 جامعه شناسي پزشكي ، جامعه شناسي علم ، جامعه شناسي عمومي ، جامعه شناسي وسايل ارتباط جمعي ويژگي اثر : اين اثر با همكاري دكتر باقر ساروخاني صورت گرفته شده است .6 جمعيت شناسي ، مقدمات جامعه شناسي

محمودي بختياري، عليقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليقلي محمودي بختياري ، در هفتم آذرماه سال 1311 شمسي چشم به جهان گشود. پس از آنكه تحصيلات مقدماتي را به پايان رساند ، در سال 1332 براي ادامه ي تحصيل راهيِ تهران شد و پس از گذراندن سال ششم متوسطه در دبيرستان مروي ، به دانشكده هاي حقوق و ادبيات راه يافت ؛ اما رشته ي ادبيات را برگزيد و در سال 1337 از دانشكده ادبيات فارغ التحصيل گرديد. محمودي در سال 1338 دوره ي فوق ليسانس علوم اجتماعي را گذراند و در سال 1342 دوره ي دكتراي رشته ي زبان شناسي و زبان هاي باستاني ايران را پي گرفت و از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به اخذ درجه ي دكترا توفيق يافت. وي از سال 1339 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و دو سال معاونت اداره ي تأليف و ترجمه ي اداره ي كل نگارش و سرپرست نظارت بر كتاب هاي درسي را به عهده داشت. در شهريور سال 1346 براي تدريس وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دعوت شد و از مهرماه همان سال با تأسيس دانشكده علوم و ارتباطات اجتماعي ، به اين دانشگاه رفت. دكتر محمودي ، در سال 1349 به دانشگاه ابوريحان بيروني ( دانشسراي عالي سپاه دانش - دانشگاه سپاهيان انقلاب ) مأموريت يافت. در سال 1350

با حفظ سمت به معاونت دانشگاه ابوريحان بيروني منصوب گرديد. او در سال 1351 از اين سمت كناره گرفت و تا سال 1359 ، مديريت گروه بنيادهاي آموزش و پرورش را عهده دار گرديد.آنگاه در سال 1355 بنا به دعوت دانشگاه كلمبيا ، به مدت يك سال به تدريس و مطالعه و تكميل دوره ي زبان شناسي در آن دانشگاه اشتغال داشت و پس از بازگشت به ايران ، دوباره بنا به دعوت دانشگاه يوتا ، سفري دو ماهه به آمريكا رفت.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : زبان شناسي والدين و انساب : عليقلي محمودي بختياري ، فرزند مهراب ، نوه ي حاج عبدالله خان بهداروند و نبيره ي محمودخان ، رئيس و سردودمان ايل بختياروند هفت لنگ بختياري مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : عليقلي محمودي بختياري ، تحصيلات مقدماتي را در مكتب سنتي گذراند ، سپس به دبستان رفت و با امتحان ورودي به كلاس چهارم راه يافت. آنگاه دوره ي اول و دوم متوسطه را در خرم آباد و سال سوم را در اليگودرز و سال هاي چهارم و پنجم را در بروجرد به انجام رسانيد. وي در سال 1332 براي ادامه ي تحصيل راهيِ تهران شد و پس از گذراندن سال ششم متوسطه در دبيرستان مروي ، در كنكور دانشگاه شركت جست و به دانشكده هاي حقوق و ادبيات راه يافت ؛ اما رشته ي ادبيات را برگزيد و در سال 1337 از دانشكده ادبيات فارغ التحصيل گرديد. محمودي در سال 1338 دوره ي فوق ليسانس علوم اجتماعي را گذراند و در سال 1342 دوره ي

دكتراي رشته ي زبان شناسي و زبان هاي باستاني ايران را پي گرفت و از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به اخذ درجه ي دكترا توفيق يافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عليقلي محمودي بختياري از سال 1339 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و دو سال معاونت اداره ي تأليف و ترجمه ي اداره ي كل نگارش و سرپرست نظارت بر كتاب هاي درسي را به عهده داشت. وي در سال 1350 با حفظ سمت به معاونت دانشگاه ابوريحان بيروني منصوب گرديد و در سال 1351 از اين سمت كناره گرفت و تا سال 1359 ، مديريت گروه بنيادهاي آموزش و پرورش را عهده دار بود.فعاليتهاي آموزشي : عليقلي محمودي بختياري در دبيرستان هاي فيروزبهرام ، رازي ، اديب و چند دبيرستان ديگر تدريس نمود. سپس در شهريور سال 1346 براي تدريس ادبيات فارسي و رشته ي مترجمي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دعوت به كار شد و از مهرماه همان سال با تأسيس دانشكده علوم و ارتباطات اجتماعي ، براي تدريس ادبيات معاصر و فن نويسندگي فراخوانده شد. وي از سال 1338 با تصويب شوراي علمي دانشكده به عنوان استاد تمام وقت مشغول به كار شد و علاوه بر تدريس ادبيات معاصر و آيين نگارش ، درس هاي ادبيات كلاسيك « فرهنگ و تمدن ايران » نيز به او واگذار گرديد. دكتر محمودي ، در سال 1349 به دانشگاه ابوريحان بيروني ( دانشسراي عالي سپاه دانش - دانشگاه سپاهيان انقلاب ) مأموريت يافت. آنگاه در سال 1355 بنا به دعوت دانشگاه كلمبيا ، به مدت يك سال به تدريس و مطالعه و تكميل دوره ي زبان

شناسي در آن دانشگاه اشتغال داشت و پس از بازگشت به ايران ، دوباره بنا به دعوت دانشگاه يوتا ، سفري دوماهه به آمريكا رفت.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : عليقلي محمودي بختياري از سال 1334 با همكاري دوستانش « انجمن ادبي دانشكده » را بنياد نهاد ، كه يكي از انجمن هاي فعال و پربار آن روزگار بود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عليقلي محمودي بختياري از دوران كودكي آغاز به سرودن شعر كرد و در دوران دانشجويي رسماً كارِ شعر و شاعري را شروع نمود و در آغاز شعرهاي فارسي سره مي سرود ، اما وي هيچ وقت به شعر و شاعري متظاهر نبود. در سال 1351 در پايان كتاب « شكرستان » ، نمونه هاي شعر خود را به چاپ رسانيد و در سال 1357 نيز در آخرِ كتاب « گنج راز » به عنوان نمونه ، اشعاري ارائه كرد. از فعاليت هاي دكتر محمودي در زمان معاونت دانشگاه ابوريحان بيروني ، ايجاد بخش دانشجويان خارجي بود و در كنار آن ، طرح بازآموزي زبان و فرهنگ ايراني را به استادان و دبيران زبان و ادبيات فارسي دانشگاه هاي هند و پاكستان به تصويب رسانيد. وي در سال 1356 خود سفري به پاكستان كرد و با ديدار از دانشگاه هاي سراسر آن كشور ، زمينه ي مساعدي را براي فراخواني همه ي استادان زبان و ادبيات فارسي سراسر شبه قاره هند و پاكستان فراهم نمود. او در سال 1357 به مصر سفر نمود و ضمن ديدار از دانشگاه هاي قاهره و اسكندريه ، در دانشگاه عين

الشمس قاهره سخنراني كرد و طرح گسترش زبان فارسي در آن دانشگاه را با توجه به كثرت داوطلب پي ريزي نمود.جوائز و نشانها : در سال 1356 ، كتاب « زمينه ي فرهنگ و تمدن ايران » عليقلي محمودي بختياري به عنوان كتاب درسي در بخش خاورشناسي دانشگاه يوتا انتخاب شد.آثار : او - تو - من ويژگي اثر : عرفان از ديدگاه حافظ.2 بابل دل ايرانشهر ، چرا حافظ ؟ ، خاقاني در ايوان مدائن ، دفتر دوم فرهنگ و تمدن ايران ، دفتر دوم گنج گهر ، راهي به مكتب حافظ ، زايش دوباره در آفرينش و عشق از ديدگاه مولانا جلال الدين بلخي ، زمينه ي فرهنگ و تمدن ايران ، شكرستان ، فراز و نشيب سياست و شيوه ي كشورداري ايران ، كمينگاه دشمن، كوروش در بابل ، گنج راز ، گنج گهر ويژگي اثر : نمونه هاي نثر و نظم.16 هفت نگار در هفت تالار ويژگي اثر : تحليلي اجتماعي از هفت پيكر نظامي.17 ويرايش و آرايش دفتر يكم سبك شناسي ( تاريخ تطور شعر فارسي ) ويژگي اثر : تأليف: ملك الشعراي بهار.

محموديان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين محموديان دانشيار و مدير گروه جمعيت شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران ، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس و دكتري را در رشته جمعيت شناسي از دانشگاه نشنال استراليا اخذ نموده است. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر حسين محموديان مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه

تهران (سال؟)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس و دكتري را در رشته جمعيت شناسي از دانشگاه نشنال استراليا اخذ نموده است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص خدمات علمي و اجرايي آقاي دكتر محموديان مي توان مواردي همچون «معاونت اداري و مالي دانشكده علوم اجتماعي» و سمت «مشاور پژوهشي استانداري سمنان» را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس دكتر محموديان «آمار مقدماتي»، «آمار در جمعيت شناسي»، «جمعيت و تنظيم خانواده»، «جامعه شناسي روستائي»، «روش تحقيق»، «روش تحليل جمعيت شناسي»، «كاربرد كامپيوتر در علوم اجتماعي»، «مباني جامعه شناسي» و «مباني جمعيت شناسي» (در مقطع كارشناسي) و «باروري»، «جمعيت و جامعه»، «طرح تحقيق» و «مقدمات آمار» (در مقطع كارشناسي ارشد) است.چگونگي عرضه آثار : مسئوليت طرح هاي تحقيقاتي مختلفي از جمله «كاهش باروري و تغيير در موقعيت زنان در ايران,1384»، «بررسي عوامل اجتماعي و جمعيتي موثر بر سلامت كودكان زير 5 سال در ايران,1386»، «بررسي مشاركت زنان در نيروي كار در استانهاي كشور در سالهاي 1355و 1365 و 1375» و «بررسي ويژگيهاي اقتصادي-اجتماعي سالمندان: گذشته، حال و آينده» را نيز بر عهده داشتندآثار : nbsp1 بررسي ميزان و علل مشاركت روستاييان در طرحهاي عمراني ويژگي اثر : تاليف 13712 دانش خانواده ويژگي اثر : پديدآورنده: احمد احمدي، محمدرضا شرفي، حسين محموديان، سهيلا خوش بين ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 26 شهريور، 13873 درآمدي بر مطالعات جمعيتي ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين محموديان (مترجم)، ديويد لوكاس (گردآورنده)، پل ماير (گردآورنده) ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 01 بهمن، 13844 فرهنگ ده هاي

ايران-استان همدان ويژگي اثر : تاليف1369

مريجي، شمس الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شمس الله مريجي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

حقير پس از اخذ ديپلم تجربي و اتمام نظام وظيفه سال 1366 در امتحانات ورودي حوزه علميه قم پذيرفته شده و وارد مدرسه امام علي عليه السلام شدم مقدمات را نزد اساتيد بزرگواري چون حجج اسلام مرتضي آقا تهراني ، محسن غرويان ، حسيني ، متقي و طالقاني تلمذ نمودم و سال 1378 لمعه را نزد اساتيد بزرگوار اشتهاردي ، طالقاني ، سعيدي ، و اصول فقه را نزد حجه الاسلام حسيني بوشهري خواندم و پس از سه سال سطح را در محضر اساتيدي چون حضرات آيات طاهري خرم آبادي ، نكونام ، بوشهري ، اعتمادي ، مرحوم پاياني و ستوده و ... به اتمام رسانده و از سال 1371 در درس خارج اصول به مدت 7 سال (يك دوره كامل) از محضر آيت الله سبحاني كسب فيض نمودم و پنج سال در خارج فقه آيت الله فاضل لنكراني (رحمه الله عليه) تلمذ نموده و پس از آن در حال حاضر بمدت هفت سال نيز از محضر آيت الله جوادي آملي بهره مي گيرم .

همزمان با تحصيل در علوم حوزوي ، از سال 1370 وارد موسسه در راه حق شده و از علوم جديد نيز بهره گرفتم و تا سال 1380 دو دوره كارشناسي ارشد دردو رشته معارف و جامعه شناسي گذراندم و در حال حاضر نيز دوره دكتري يا سطح 4 انديشه معاصر مسلمين در موسسه باقر العلوم (ع) مشغول مي باشم .

از سال 1376 وارد عرصه تدريس در دانشگاه هاي

دولتي و آزاد در تهران و قم شدم . علاوه بر تدريس در دانشگاه ها ، در مراكز تخصصي حوزه نيز تدريس داشته و دارم كه برخي از آنها عبارتند از موسسه امام خميني(ره) كه هم اكنون نيز مشغولم ، موسسه باقر العلوم عليه السلام ، تخصصي تبليغ ، تاريخ و مركز جهاني .

عناويني كه تدريس كرده و مي كنم :

در رشته جامعه شناسي : مباني جامعه شناسي ، تغييرات اجتماعي ، جامعه شناسي تبليغ ، جامعه شناسي ارتباطات ، جامعه شناسي انقلاب ، جامعه شناسي تاريخي .

در رشته معارف : معارف اسلامي 1 و 2 ، كلام قديم ، شبهات كلامي .

همچنين در دوره هاي طرح ولايت دانشجويي كه در تابستان ها تشكيل مي گردد تدريس مي كنم .

مشيرفراهي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر مشيرفراهي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/31

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد جعفر مشير فراهي فرزند سيّد حسن در تاريخ 31/ 1 / 40 ه. ش مطابق با 4 ذي القعده الحرام 1380 ه. ق در شهر مقدّس مشهد متولد شدم . در 5 ماهگي پدرم مرحوم آيت الله مشير را كه از نوادگان مشاور التوليه آستان قدس رضوي بود ، از دست دادم . در سال 1358 موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضي شدم . از سال 56 تفكرات سياسي و ضد شاهي در من شكل گرفت و در انقلاب ، شركت فعّالانه داشتم . در سال60 به خدمت سربازي رفته و پس از 5/8 ماه از خدمت معاف شدم . حدود 7 ماه در جبهه ها حضور رزمى، تبليغي داشتم در سال

61 وارد حوزه علميه شده و دروس حوزه را تا سطح خارج ادامه دادم ( 3 سال درس خارج ) و از اساتيدي نظير آيت الله صالحي ، فقيه سبزواري ، واعظي ، مرتضوي ، رضا زاده و مرحوم فلسفي بهره مند شدم و اكنون مدرس دروس سطوح ( لمعه ) هستم . در سال 63 وارد آموزش و پرورش شده و در رشته مربي پرورشي به فعاليت پرداختم و در سال 71 وارد دانشگاه فردوسي مشهد شده و تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته پژوهشگري علوم اجتماعي ادامه تحصيل دادم (1379) در برخي از مراكز تربيت معلم و سازمان تبليغات اسلامي در رشته جامعه شناسي تدريس داشتم و هم اكنون در مراكز پيش دانشگاهي مشغول تدريس در حوزه علوم اجتماعي هستم .

معلي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد معلي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1359/1/1

زندگينامه علمي

تا اول دبيرستان در تهران بودم سپس به مدرسه شهيدين رفتم .مقدمات وسطح رادرشهيدين خواندم درحال حاضر درجامعه شناسي موسسه امام خميني(ره) هستم .درزمينه كامپيوتر حدود چند سالي كار برنامه نويسي براي موسسات مختلف ميكردم . دريكي دو سال اخير در زمينه طراحي سايت وساخت cd هاي مولتي مديا بيلدر و تاليف 7 كتاب كامپيوتر فعاليت داشته ام .

معيدفر، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد معيد فر در سال 1374 موفق به اخذ دكتراي جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس ميشود و هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه جامعه شناسي دانشگاه تهران است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر سعيد معيدفر مدرك كارشناسي را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران(1359)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس (1366) و دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس (1374) اخذ نموده است. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد «بررسي ساختاراقتصادي اجتماعي روستا و مهاجرت از روستا (در استان اصفهان)» و دوره دكتري « بررسي مهاجرتهاي روستايياستان همدان» است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص ديگر خدمات علمي و اجرايي آقاي دكتر معيدفر مي توان مواردي همچون سردبير نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي (1384 -1387)، رئيس انجمن جامعه شناسي ايران دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران (1383 -1387)، رئيس پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي (1380 -1382)،,عضو شوراي انتشارات دانشكده علوم اجتماعي (1378 -1379)، عضو شوراي پژوهشي دانشكده علوم اجتماعي (1378 -1382)، دبير

سمينار دانشگاه جامعه و فرهنگ اسلامي وزارت علوم تحقيقات و فناوري (1377 -1378)، مشاور مدير كل پژوهشهاي كاربردي دانشگاه تهران,معاونت پژوهشي دانشگاه تهران (1377 -1378)، مدير گروه ارتباطات,دانشكده علوم اجتماعي (1376 -1377)، عضو كميسيون پژوهشي فرهنگي دانشگاه,معاونت پژوهشي دانشگاه (1375 -1376)، دبيري سمينار توسعه فرهنگي,دانشكده علوم اجتماعي، معاون اداري مالي ,دانشكده علوم اجتماعي (1373 -1376) و مدير كل پژوهش هاي بنيادي ,وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي (1371 -1372) را نام برد. «در دفتر انجمن، هر روز شاهد پيوستن افرادي به عنوان اعضاي جديد هستيم و خانواده جامعه شناسي در حال بزرگ و بزرگتر شدن است. امسال با هدف سر و سامان دادن به عضويت ها، اعضاي انجمن را به تجديد عضويت فرا خوانديم و بسياري با انجمن تجديد عهد و پيمان كردند و خواستار تداوم ارتباط و فعاليت خود در انجمن شدند. تمايل روزافزون جامعه شناسان براي تقويت تعاملات انجمني و داوطلبانه در حال گسترش است و به نظر ميرسد بدين ترتيب يكي از بنيانهاي مهم رشد جامعه شناسي، در ايران در حال تكوين است و اجتماع علمي جامعه شناسان به بلوغ خود نزديك شده است» فعاليتهاي آموزشي : دكتر معيد فر سالهاست كه در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران مشغول به تدريس است. و عضو هيئت علمي دانشگاه تهران نيز ميباشد. موارد تدريس وي «بررسي مسائل اجتماعي ايران»، «جامعه شناسي انقلاب»، «مباني تاريخ اجتماعي» و «نظريه هاي جامعه شناسي 2» (در مقطع كارشناسي) و «اقشار و گروههاي آسيب پذير»، «بينشهاي جامعه شناسي2 »، «جامعه شناسي انقلاب»، «سمينار بررسي مسائل اجتماعي»، «جامعه شناسي تاريخي»، «اقشار و گروههاي آسيب پذير»، «تغييرات فرهنگي»، «سمينار بررسي مسائل اجتماعي» (در

مقطع دكتري) است. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : معيد فر علاوه بر تدريس و پژوهش همايش هاي متعددي در حوزه علوم اجتماعي، را از جمله همايش توسعه فرهنگي،همايش توسعه و امنيت اجتماعي، همايش دانشگاه، جامعه و فرهنگ اسلامي و... دبيري كرده است. آرا و گرايشهاي خاص : دكتر معيد فر مي گويد:«يكي از مناقشات مهم ميان جامعه شناسان، اين بوده است كه آيا آنان در كنار وظايف علمي و آكادميك، رسالت هاي اجتماعي نيز دارند يا نه؟ در اين باره نظرات متعددي وجود داشته است. پارتو معتقد است جامعه شناسي در پي حقيقت رفتارهاست و نبايد در جست وجوي فايده رفتارها باشد، بنابراين جامعه شناس مسئوليتي در برابر اجتماع ندارد. در حالي كه دوركيم معتقد است جامعه شناسي اگر رسالت اجتماعي به عهده نداشته باشد و به درد بهبود حال جامعه نخورد ارزش يك ساعت كار كردن را هم ندارد. اين مناقشه مستقيم يا غير مستقيم در ميان جامعه شناسان تداوم داشته است. حتي حوزه هاي فكري جامعه شناسي نيز اغلب متأثر از اين دو رويكرد مخالف است. براي مثال در جامعه شناسي انگلستان به فايده اين علم توجه شده است. به همين دليل در آن كشور جامعه شناسي نقشي فعال در حوزه سياست گذاري فرهنگي، اجتماعي به عهده گرفته و اكثر آثار منتشر شده و حتي بزرگان جامعه شناس اين كشور، ارتباط نزديكي با حوزه سياست گذاري اجتماعي دارند. در كتابفروشي ها ديده ميشود كه بخش اعظم كتاب هاي جامعه شناسي، تحت عنوان سياست اجتماعي طبقه بندي شده است. در كشورهاي ديگري مانند فرانسه و آلمان، جامعه شناسي بيش تر وظايف معرفت

شناختي به عهده گرفته و كم تر درصدد مداخله و سياست گذاري مستقيم بوده است. اما در اين كشورها نيز جامعه شناسان بزرگ در نقش رهبران فكري و روشنفكران ظاهر شده اند و رسالت هاي اجتماعي كلاني را در تغيير و تحولات اجتماعي عهده دار شده اند. در آمريكا نيز تركيبي از اين دو رويكرد وجود داشته است. همين طور كه مي دانيم به طور كلي جامعه شناسي كه با نام سن سيمون و اگوست كنت كار خود را شروع كرد نيز در واكنش نسبت به تحولات عظيم فرهنگي، اجتماعي ناشي از انقلاب صنعتي و انقلاب هاي اجتماعي و براي پاسخ گويي به نيازهاي زمانه خود ضرورت پيدا كرد و هر دوي اين بنيانگذاران نيز خود را در برابر حوادث اجتماعي مسئول و رسالتي بر دوش مي دانستند. به هر حال، جامعه شناسان به ويژه در عصر تحولات عظيم سياسي، اجتماعي، در سطح خرد (كاربرد دانش اجتماعي در حل معضلات اجتماعي) يا كلان (رهبري فكري مبتني بر يافته هاي علمي) مداخله فعال در سياست گذاري اجتماعي را وظيفه خود دانسته اند. البته در اينجا شائبه سياسي شدن دانش جامعه شناسي نيز وجود داشته و از جهات متعدد موجب نگراني هاي به حقي بوده است. سياست زدگي كه آفتي حتي براي احزاب و گروه هاي سياسي است و در جامعه ما نيز پيامدهاي بسيار زشت آن را به ويژه در سال هاي اخير و در عمل گروه هاي سياسي شاهد بوده ايم، خطري است كه از سوي ديگر بايد متوجه آن بود. اين همان افراط و تفريطي است كه در هر نوع اعتقاد، نگرش يا رفتاري

امكان بروز و ظهور دارد و بايد از آن احتراز كرد. نمي توان به بهانه مداخله و سياست گذاري در ورطه سياست زدگي افتاد و نبايد از ترس سياست زدگي، به عالم انتزاع وانزوا فرو رفت و از هر نوع ايفاي نقش فعال در صحنه اجتماعي اجتناب ورزيد. به نظر مي رسد كه كار دشواري است. هم بايد كاري كرد كه معيارهاي علمي و اصالت جامعه شناسي محفوظ بماند و هم بايد با مداخله فعال در روند تحولات اجتماعي تأثير گذار بود وگرنه دير يا زود انديشه بي خاصيت بودن جامعه شناسي فراگير خواهد شد. در واقع هر يك از جامعه شناسان به ويژه آنان كه با علاقه و اشتياق به سراغ اين حوزه از دانش روي آورده اند، تحت تأثير بزرگان و كنش گران فعال جامعه شناسي قرار داشته اند كه در جامعه خود نقش آفرين بوده اند» چگونگي عرضه آثار : اما معيدفر علاوه بر همه مشغله هاي مديريتي و كارهاي اجرايي از تحقيق و پژوهش در عرصه كاري اش بازنمانده و تحقيقات ميداني و كتابخانه اي متعددي را به انجام و سرانجام رسانده است. از آن جمله بررسي مهاجرت هاي روستايي استان همدان، بررسي مشكلات فرهنگي اجتماعي دانشجويان، بررسي ميزان اخلاق كار و عوامل فردي و اجتماعي مؤثر بر آن در واحدهاي توليدي صنعتي استان تهران، بررسي فعاليت و مصرف كالاهاي فرهنگي روستاهاي كشور، ميزان بهره مندي شهروندان تهراني از مطبوعات، بررسي ميزان اخلاق كار و عوامل اجتماعي مؤثر بر آن در ميان كاركنان ادارات دولتي استان، نقش دانشگاه و تحصيلات دانشگاهي در تحول ارزش ها و نگرش ها، بررسي پديده استفاده

اعتيادي از اينترنت و پيامدهاي آن در ميان نوجوانان و جوانان (25-15 سال) شهر تهران و... و همچنين از جمله تحقيقات غني و جذاب معيدفر درباره اخلاق كار در جامعه ايراني بوده است. وي نگارش مقالات متعددي در نشريات تخصصي جامعه شناختي پرداخته است.از آن جمله است: جامعه شناسي معرفت ،1373 نامه علوم اجتماعي شماره 7 ترجمه از لوئيس كوزر،مسأله اجتماعي و مسأله ديني خرداد ،80 نشريه علوم سياسي، معرفي و نقد كتاب روشه، گي : جامعه شناسي تالكوت پارسونز؛ ترجمه عبدالحسين نيك گهر شهريور،77 نشريه كتاب ماه (علوم اجتماعي )،معرفي و نقد كتاب جامعه شناسي مسائل اجتماعي جوانان تأليف غلامرضا صديق اورعي مرداد ،79 نشريه: پژوهش، ...آثار : بررسي ميزان اخلاق كار و عوامل فردي و اجتماعي مؤثر بر آن ويژگي اثر : نشر مؤسسه كار و تأمين اجتماعي، وي در اين خصوص ميگويد: «من در سال تحقيقي را در مورد «اخلاق كار» در واحدهاي توليدي و صنعتي انجام دادم و نيز در همين زمينه، تحقيقي در واحدهاي دولتي انجام دادم و در هردو تحقيق، تحصيلات يكي از پارامترهاي بسيار مهمي بود كه مي توانست ميزان اخلاق كار را در ميان دو گروه جمعيتي تحصيلكردگان دانشگاهي و غيرتحصيلكردگان دانشگاهي تغيير بدهد. در آن دو تحقيق مشخص شد، ميزان اخلاق كار تحصيلكردگان دانشگاهي يا كساني كه تحصيلات بالاتر از ديپلم داشتند، به طرز معناداري كمتر از كساني بود كه تحصيلات دانشگاهي نداشتند. يعني برخلاف انتظار، كساني كه تحصيلات دانشگاهي نداشتند از اخلاق كاري بالاتري برخوردار بودند. فرض كنيد اگر متوسط اخلاق كار در كل جمعيت از مي شد وقتي كه جمعيت را به دو بخش

تحصيلكردگان بالاي ديپلم و كساني كه در حد ديپلم و زير ديپلم سواد داشتند تقسيم كرديم، مشاهده شد كه براي مثال اخلاق كاري تحصيلكردگان حدود و اخلاق كاري ديپلمه ها و زيرديپلم حدود ?/? به دست مي آمد و هرچه سطح تحصيلات افراد بالاتر مي رفت اين كاهش اخلاق كار هم بيش تر مي شد. براي سنجش اخلاق كار، ابتدا معيار و شاخصي را با عنوان شاخص سنجش ميزان اخلاق كار (I.E.W.O) بومي كرديم و اعتبار و روايي آن را سنجيده و در واقع آن را بومي كرديم. براي مثال پاسخ ها در ? گزينه آمده بود و ما اين گزينه ها را مطابق اوضاع اخلاق كار در كشور، به ? گزينه تقليل داديم تا اخلاق كار و ابعاد مختلف آن را در ايران بسنجيم. تا پيش از آن تصور مي شد، اخلاق كار در جامعه ايران به نسبت جوامع توسعه يافته بسيار پائين است و به فرض گفته مي شد كه اخلاق كار ضعيف است. اما تحقيقات به عمل آمده نشان داد كه اخلاق كار در ايران به طور تقريبي متوسط روبه بالا است وقابل قبول ارزيابي شد و فاصله بسيار زيادي با ميزان اخلاق كار در كشورهاي توسعه يافته ندارد.» 2 بنيادهاي نظريه اجتماعي; ترجمه منوچهر صبوري كاشاني ويژگي اثر : (1378)3 تفكر نظري در جامعه شناسي ويژگي اثر : (1375)4 جامعه شناسي تالكوت پارسونز; ترجمه عبدالحسين نيك گهر ويژگي اثر : (1377)5 جامعه شناسي مسائل اجتماعي ايران ويژگي اثر : (1385)6 جامعه شناسي مسائل اجتماعي معاصر در ايران ويژگي اثر : نشر سرزمين ما، 7 جامعه شناسي مسايل اجتماعي معاصر در ايران

ويژگي اثر : (1379)8 رويكردهاي نظري هفتگانه در بررسي مسائل اجتماعي ويژگي اثر : (1383)9 فرهنگ كار نشر مؤسسه كار و تأمين اجتماعي ويژگي اثر : 138010 نظم اجتماعي در نظريه هاي جامعه شناسي ويژگي اثر : اثر پيتر ورسلي؛ كتاب نظم اجتماعي در نظريه هاي جامعه شناسي اثر پيتر ورسلي ،جامعه شناسي مسائل اجتماعي معاصر در ايران ،بررسي ميزان اخلاق كار و عوامل فردي و اجتماعي مؤثر بر آن، نشر مؤسسه كار و تأمين اجتماعي و كتاب فرهنگ كار اشاره كرد.11 نگرشي نو در تحليل مسائل اجتماعي ويژگي اثر : اثر دانيلين لوزيك؛ مؤسسه انتشارات اميركبير، تحليل مسائل اجتماعي نوشته دانيلين لوزيكنيز نيز از سوي معيدفر ترجمه شده است. در اين كتاب با طرح عمده ترين مباحث نظري در جامعه شناسي مسائل اجتماعي، چندين مسأله كلان اجتماعي ايران به عنوان كشوري در حال گذار با رويكردي كاركردگرا و انتقادي و تأكيد بر عوامل عيني و ساختاري مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است.

منابع زندگينامه :روزنامه ايران صحه مهرگان 14-12-1385

مقدس جعفري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن مقدس جعفري در سال 1329 در شهر بروجرد به دنيا آمد . دوران ابتدايي و دبيرستان را در زادگاهش گذراند وي تحصيلاتش را در رشته فلسفه از دانشگاه فردوسي مشهد ادامه داد و دوره كارشناسي ارشد و دكتراي جامعه شناسي را در كشور هندوستان گذراند و در سال 1366 از دانشگاه پونا اين كشور مدرك دكتراي خود را اخذ كرد وي عضو هيئت علمي دانشگاه كرمان بوده است و هم اكنون حكم بازنشستگي خود را با درجه دانشياري در سال 1385 دريافت كرده است.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسيگرايش :

جامعه شناسي تيزهوشان و نوابغوالدين و انساب : جد بزرگ مقدس جعفري، حاج ملارضا پنج نسل قبل از شهر محلات جهت حوزه علميه بروجرد به اين شهر مهاجرت كرده اند. و نسلهاي بعد هم همگي از تحصيلات حوزوي بخوردار بودند.خاطرات كودكي : دكتر مقدس جعفري دوران كودكي خود را مانند هم نسلهاي خود به درس و مشق و مدرسه مربوط ميشود و تفاوتهاي نوع زندگي كودكان و نوجوانان عصر حاضر و آن زمان را از خاطرات خود عنوان ميكند و قابل توجه كه . از همين رو وي قصد دارد تا اين خاطرات و وقايع را براي نسلهاي جديد مدون كند.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر مقدس جعفري مي گوبد: «در خانواده متوسط پايين با چهار برادر زندگي و رشد كرده ام . پدرم از صداقت ويژه اي برخوردار بود و به واقع نام صادق داشت زندگي اش سرشار از صداقت سادگي و ايمان و انساندوستي بود . مادر نيز مهربان و عطوفت را با تمام وجود به سويم كوچاند. خدايشان رحمت كند . برادر دوم كه انسان وارسته اي است الگوي مناسب رفتاري و تحصيلي براي من بود و در زندگي بسيار مديون او هستم.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : ديپلم متوسطه رشته ادبي دبيرستان مهرگان بروجرد خرداد 1348 كارشناسي فلسفه اسلامي دانشگاه فردوسي مشهد بهمن 1351 كارشناسي ارشد جامعه شناسي دانشگاه اسلامي عليگره هندوستان 1355 دكتراي جامعه شناسي تيزهوشان و نوابغ دانشگاه پوناي هندوستان 1366فعاليتهاي ضمن تحصيل : كار براي امرار معايش در حين تحصيل ، ورزش ، مطالعه از فعاليتهاي دكتر مقدس جعفري است.استادان و مربيان : از دوران دبيرستان دكتر

مقدس جعفري به برخي از نامها مانند : مرحوم مومني، بهرامي ، فدايي، ناظمي، و آقايان سيف باجلان فرخي، بهمن رازاني، همتي هوشنگ و ... اشاره ميكند و از آنها تاثيرات فراوان گرفته است و از استادان مرحوم دكتر مشكوه الديني ، استاد جلال الدين آشتياني ، دكتر مجتهد زاده، دكتر علي شريعتي، دكتر زاميار و اقايان دكتر ابراهيمي دينايي دكتر مهدوي دامغاني، دكتر صدر نبوي، پروفسور عسگري، پروفسور داملي، پروفسور ساكسينا را ميتوان نام برد.همسر و فرزندان : همسر دكتر مقدس جعفري دبير دبيرستان است و داراي سه فرزند دو دختر و يك پسر هستند . كه همگي مشغول تحصيل هستند.وقايع ميانسالي : وي از وقايع اين دوران را بيماريهاي زودرس عنوان كرده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - رئيس دانشگاه ابوريحان بيروني منطقه لرستان و خوزستان سال 1359 - مدير گروه علوم اجتماعي دانشگاه شهيد باهنر كرمان از سال 74-1367 - سه دوره معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني به مدت 9 سال 84-1374فعاليتهاي آموزشي : دكتر مقدس جعفري بيش از 30 سال تدريس در مقاطع مختلف به ويژه مقاطع دانشگاهي را در دانشگاه مختلف كشور در كارنامه دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - راه اندازي گروه علوم اجتماعي و مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد در دانشگاه شهيد باهنر كرمان - راه اندازي گروه علوم اجتماعي در دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرمانساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : - عضو هيئت تحريريه چند مجله علمي و دانشگاهي در سطح كشور - عضو در چند انجمن علمي و ادبي - عضويت در هيئت مميزه دانشگاهي جنوبشرق

گروه علوم انساني از بدو تاسيس تا به حال و نيز مطالعه و پياده روي از ديگر فعاليتهاي دكتر مقدس جعفري است.آرا و گرايشهاي خاص : وي علاقه زياد و ويژه اي به ايران و فرهنگ آن از جمله تاريخ، شعر، ادبيات، موسيقي و فلسفه و جامعه شناسي دارد.جوائز و نشانها : 1- پژوهشگر نمونه دانشگاه كرمان در سال 1376 2- پژوهشگر نمونه استان كرمان در سال 1377 3 - داراي طرح نمونه پژوهشي فرهنگي استان در سال 1382 (ارشاد اسلامي كرمان) 4- داراي طرح نمونه پژوهشي در خصوص فرهنگ و آموزشي عشاير در سطح ملي و كشورچگونگي عرضه آثار : دكتر مقدس جعفري داراي نزديك به 70 مقاله چاپ شده د مجلات علمي و ارائه شده در همايشهاي علمي خارج و داخل كشور و نيز تعدادي نيز كارهاي ژورناليستي و رسانه اي در سطح روزنامه هاي محلي و ملي به چاپ رسانده استآثار : nbsp1 پوشش ايرانيان ويژگي اثر : در اين پژوهش عمدتا به مساله پوشش ايرانيان از ابتدا تا دوره معاصر پرداخته است2 سليمانيها ويژگي اثر : دانشگاه كرمان 1379، اين اثر نتيجه دو سال مطالعه بر روي عشاير سليماني استان كرمان است كه يكي از بزرگترين عشاير منطقه محسوب ميشود.3 ميمند ميراث گرانقدر فرهنگي ويژگي اثر : مقاله در باره روستاي ميند از توابع شهر بابك ، فصلنامه پژوهشگران فرهنگ

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر مقدس جعفري بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - خرداد 1386

مقدم، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن مقدم در سال 1287 ،در تهران به دنيا آمد. از شش سالگي به تحصيل پرداخت و چهار سال در ايران و يازده سال در

سوئيس مشغول تحصيل بود. وي پس از از اخذ گواهينامه تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه شد و در رشته علوم اجتماعي به گرفتن ليسانس نايل آمد. پس از آن به استانبول رفت و در همان ايام به تكميل اطلاعات خود درباره ادبيات ايران همت گماشت. مقدم در بيست سالگي به خدمت وزارت امورخارجه در آمد و تا پايان عمر در اين سمت باقي ماند. وي كنفرانس هايي در باره تاثير زبان فرانسه در فارسي در انجمن ايران جوان برگزار كرد و چندين جلسه در تالار دارالفنون درباره تئاتر و تاريخ آن سخنراني نمود و نمايشنامه معروف خود رابه نام « جعفر خان از فرنگ آمده» نوشت و خود در نمايش آن بازي كرد. مقدم سلسله مقالاتي را نيز تحت عنوان « مكتوب از امروز تا قاهره » در روزنامه «ايران» نوشت كه در آن از اوضاع اجتماعي و سياسي و اقتصادي اغلب كشورهاي اروپا سخن گفت. حسن مقدم سرانجامدر سال 1304 چشم از جهان فروبست.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي والدين و انساب : حسن مقدم مشهور به علي نوروز ، فرزند محمدتقي احتساب الملك ، در تهران به دنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن مقدم از شش سالگي به تحصيل پرداخت و چهار سال در ايران و يازده سال در سوئيس مشغول تحصيل بود. وي پس از از اخذ گواهينامه تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه شد و در رشته علوم اجتماعي به گرفتن ليسانس نايل آمد. پس از آن به استانبول رفت و در همان ايام به تكميل اطلاعات خود درباره ادبيات ايران همت گماشت.زمان و علت فوت

: حسن مقدم در سال 1304 چشم از جهان فروبست.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن مقدم در بيست سالگي به خدمت وزارت امورخارجه در آمد و تا پايان عمر در اين سمت باقي ماند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسن مقدم در سال 1339 ق در استانبول با لاهوتي مجله ادبي « پارس » را در دو بخش فارسي و فرانسه منتشر كرد كه سر دبير و نويسنده بخش فرانسه آن نيز بود. وي تقريباً سراسر اروپا و قمستي از آسيا و آفريقا را سياحت كرد و آنچه را كه كه در اين مسافرت ها ديد و دريافت در دفتر خاطرات خود به زبان فرانسه يادداشت نمود. مقدم در سوئيس به عضويت انجمن ادبي «بل لتر » در آمد و در آن انجمن با بسياري از دانشمندان زمان ، مثل آندره ژيد و استراوينسكي همكاري داشت. او آثار خود را به زبان هاي فارسي و فرانسه مي نگاشت و با نام هاي مستعار و بيشتر به امضاي علي نوروزي انتشار مي داد. وي كنفرانس هايي در باره تاثير زبان فرانسه در فارسي در انجمن ايران جوان برگزار كرد و چندين جلسه در تالار دارالفنون درباره تئاتر و تاريخ آن سخنراني نمود و نمايشنامه معروف خود رابه نام « جعفر خان از فرنگ آمده» نوشت و خود در نمايش آن بازي كرد. مقدم سلسله مقالاتي را نيز تحت عنوان « مكتوب از امروز تا قاهره » در روزنامه «ايران» نوشت كه در آن از اوضاع اجتماعي و سياسي و اقتصادي اغلب كشورهاي اروپا سخن گفت.آثار : ايراني بازي

مير شمس شهشهاني، سهيلا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر سهيلا ميرشمس شهشهاني ،

متولد 1327 ه.ش در تهران، داراي دكتري انسان شناسي از دانشگاه كاليفرنيا آمريكا در سال1981.م و عضو هئيت علمي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي ازسال1370 مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اجتماعيوالدين و انساب : سهيلا ميرشمس شهشهاني داراي دو برادر است كه آنها رياضيدان هستندخاطرات كودكي : سهيلا ميرشمس شهشهاني قبل از رفتن به آمريكا چنين مي گويد:فكر مي كردم روانشناسي بخوانم. تصورم اين بود كه رشته روانشناسي، يك رشته خيلي جذاب است ولي وقتي دربهار سال 1956 به خارج رفتم، كم كم علايقم تغيير كرد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : ديپلم: 1345 / آمريكا. كارشناسي: فلسفه / 1348 / دانشگاه كاليفرنيا، بركلي. كارشناسي ارشد: انسان شناسي / 1352 / نيويورك / گرادويت فكولتي نيواسكول فور سوشال ريسرچ. دكتري: انسان شناسي / 1360 / نيويورك / گرادويت فكولتي نيواسكول فور سوشال ريسرچ است.خاطرات و وقايع تحصيل : سهيلا ميرشمس شهشهاني در باره تعيين رشته خود چنين ميگويد: قبل از رفتن به آمريكا، عمدتاً با روانكاوي آشنا بودم و فكر مي كردم كه روانكاو خواهم شد. من از طريق برخي مقالات و دايره المعارف فهميده بودم كه روانكاوي چه هست ولي وقتي كه در آمريكا، آثاري بيش تر را مطالعه كردم، ديدم روانكاوي آن طور كه دوست داشتم، جذاب نيست. در دانشگاه هم وارد رشته فلسفه شدم.در ترم اول كه ترم تابستانه بود، فقط يك درس را گرفتم و آن هم كتاب جمهوري افلاطون بود.بعد از اخذ مدرك ليسانس فلسفه، به نيويورك رفتم و در كلاس يكي از معروف ترين استادان انسان شناسي شركت و به اين رشته علاقه پيدا كردم. البته

دپارتمان انسان شناسي دانشگاه كاليفرنيا در بركلي، بسيار معروف بود ولي من در دوره ليسانس به انسان شناسي علاقه نداشتم. وقايع ميانسالي : سهيلا ميرشمس شهشهاني پس از فراغت از تحصيل و بازگشت از آمريكا به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي در گروه علوم اجتماعي پذيرفته شد و وي هم اكنون در آنجا سمت دانشياري دارد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سهيلا ميرشمس شهشهاني عضو هئيت علمي گروه جامعه شناسي دانشگاه شهيد بهشتي و سردبير مجله انسان شناسي، و سردبير مجله فرهنگ انسان و معاون كنوني مجمع بين المللي علوم انسان شناسي و قوم شناسي مي باشد.آرا و گرايشهاي خاص : سهيلا ميرشمس شهشهاني معتقد است: انسان شناسي نسبت به يك جامعه شناخت مي دهد. ممكن است توانمندي هاي جامعه موضوع تحقيق باشد و يا اين كه كسي بخواهد ضعف ها را نشان دهد.

ميرزايي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ميرزايي

محل تولد : مياندوآب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/5/10

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره متوسطه در رشته رياضي فيزيك و قبولي در كنكور سراسري 1374 در رشته مهندسي برق (گرايش الكترونيك) با مشورت و راهنمايي و صلاحديد پدرم وارد حوزه علميه شده و رشته مهندسي را ادامه ندادم (سال ورود به حوزه 1374). در مدت 5 سال در حوزه علميه «حضرت ولي عصر بناب» مقدمات را به اتمام رسانده و درسال 1379 عازم قم شدم. همزمان با تحصيل در مقطع سطح، وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام (ره) در رشته «معارف اسلامي و جامعه شناسي» شدم. در سال 1383 دوره ليسانس را همزمان با اتمام پايه 10 به پايان رساندم

و تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته «الهيات» ادامه داده و فارغ التحصيل شدم. سابقه 3 سال درس خارج دارم و همچنان مشغولم. انشاء الله.

نوراني، امير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير نوراني مكرم دوست

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/2

زندگينامه علمي

آقاي امير نوراني مكرم دوست در سال 1348هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت «عليهم السلام» در شهر رشت ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1362 وارد حوزه علميه رشت گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد.

از سوي ديگر به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه (سلام الله عليها) رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1372 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون: «آيت الله استادي»، «آيت الله استاد پاياني»، «استاد آل غفور»، «استاد حسيني خراساني» و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته «جامعه شناسي» در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1378 از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان: «بررسي باورهاي ديني در ارتباط نوسازي» دفاع كرد. وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به

مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت و هم اكنون علاوه بر مديريت گروه معارف دانشگاه گيلان، نيز در اين دانشگاه به امر تدريس اشتغال دارد.

نيك گهر، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين نيك گهر، استاد دانشگاه، جامعه شناس و مترجم، به سال 1316 در شهر تالش ديده به جهان گشود. از سال 1322 به خاطر شغل پدر ساكن رشت شد و دبستان و دبيرستان را در بهترين مدارس رشت گذراند. بعد از پايان دوره دبيرستان بي درنگ در دانشگاه تبريز پذيرفته شد و توانست در رشته فلسفه و علوم تربيتي با كسب رتبه اول مدرك كارشناسي اش را دريافت كند.در سال 1339 به خاطر موفقيت و كسب رتبه اول به فرانسه اعزام شد. از همراهان او مي توان به دكتر علي شريعتي اشاره كرد. در سال 1343 مدرك دكتراي جامعه شناسي اش را از دانشگاه سوربن كسب كرد. بعد از بازگشت از فرانسه مدتي در دانشگاه فردوسي مشهد جامعه شناسي تدريس مي كرد و مدتي بعد به دانشگاه تهران منتقل شد. و در امتحان استادياري آن دانشگاه كه در سال 1347 برگزار شد شركت كرد و توانست در سال هاي 1348 تا 1350 به عنوان استاديار دانشگاه تهران مشغول به تدريس شود. در سال 1350 با توجه به شرايط جامعه- انقلاب فرهنگي- فرصت مطالعاتي ايجاد شد و براي دومين بار به فرانسه عزيمت كرد تا با تكميل تحصيلاتش بتواند به كشور و جامعه اش خدمت كند، در اين ايام او توانست مدرك دكتراي دولتي جامعه شناسي اش را از دانشگاه سوربن دريافت كند. عبدالحسين وي اكنون در مركز مطالعات و سنجش افكار عمومي مشغول به كار و تحقيق است. او

از سال 1375 تاكنون با حضور مستمر در اين مركز با اجراي صدها طرح تحقيقاتي توانسته به رشد و ارتقاي فرهنگي اين سرزمين كمك شاياني كند. نيك گهر با پشتكار خود تاكنون توانسته يك تنه آثار بسياري در زمينه تأليف و ترجمه از خود به جا بگذارد به طوري كه همه كتاب هايش مورد استقبال و توجه بسياري از اساتيد دانشگاه و دانشجويان قرار گرفته است. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي و دبيرستان در رشت، ديپلم ششم ادبي دبيرستان مروي تهران 1335 - ليسانس فلسفه و علوم تربيتي، دانشجوي رتبه اول از دانشگاه تبريز 1339 و اعزام به فرانسه - دكتراي جامعه شناسي دانشگاهي از سوربن 1343 - اعزام به فرانسه و اخذ دكتري دولتي جامعه شناسي از سوربن 1354 خاطرات و وقايع تحصيل : در سال 1350 با توجه به شرايط جامعه- انقلاب فرهنگي- فرصت مطالعاتي ايجاد شد و براي دومين بار به فرانسه عزيمت كرد تا با تكميل تحصيلاتش بتواند به كشور و جامعه اش خدمت كند، در اين ايام نيك گهر توانست مدرك دكتراي دولتي جامعه شناسي اش را از دانشگاه سوربن دريافت كند.هم دوره اي ها و همكاران : نيك گهر، بين سال هاي 1960 تا 1963 دانشجوي ريمون آرون بوده است و از دوستان او مي توان مرحوم دكتر احمد تفضلي، بهمن سركاراتي زبان شناس نام برد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نيك گهر در سال 1354- 1355 رئيس مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران، در سال 1356- 1357 مدير گروه آموزشي جامعه شناسي دانشگاه تهران، در سال 1357-1358 رئيس

دانشكده علوم اجتماعي و تعاون دانشگاه تهران بوده است.اكنون در مركز مطالعات و سنجش افكار عمومي مشغول به كار و تحقيق است. او از سال 1375 تاكنون با حضور مستمر در اين مركز با اجراي صدها طرح تحقيقاتي توانسته به رشد و ارتقاي فرهنگي اين سرزمين كمك شاياني كند.فعاليتهاي آموزشي : دكتر نيك گهر تدريس در دانشگاه مشهد از سال 1345 تا 1347 را در كارنامه خود دارد و همچنين وي استاديار جامعه شناسي دانشگاه تهران 1348 – 1350، دانشيار جامعه شناسي دانشگاه تهران در 1354 و راهنمايي ده ها پايان نامه در دوره كارشناسي ارشد و دكتري بوده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سابر فعاليتهاي دكتر نيك گهر علاوه بر تاليف و ترجمه، طرح و اجراي بيش از يكصد طرح پژوهشي در مؤسسات تحقيقاتي؛ موسسه عالي پژوهش تأمين اجتماعي 1370 – 1379، پژوهشگاه نيرو 1382- 1383و مركز ملي مطالعات و سنجش افكار عمومي از 1375 تا امروز است.آرا و گرايشهاي خاص : نيك گهر معتقد است: «هرشري را مي توان به خيري تبديل كرد.» عبدالحسين نيك گهر معتقد است: «جهاني سازي اگر آگاهانه صورت نگيرد، فرهنگ ها را در مقابل هم قرار مي دهد. تنها با داشتن علم اطلاعات نمي توانيم با همديگر رابطه برقرار كنيم. انسان ها نياز به شناسايي فرهنگ هاي مختلف دارند.با شناختن فرهنگ يكديگر مي توانيم به همديگر ارزش قائل شويم و از بايد و نبايد هاي يكديگري آگاه شويم. اگر پيام از شمال مي آيد مردمان سرزمين جنوبي قادر به درك آن پيام نيستند. زيرا فضا و مكان و زمان فرستنده پيام با فضا، مكان و زمان

گيرنده پيام يكسان نيست كه واكنش هاي تأسف باري به وجود مي آورد. در واقع يازده سپتامبر يك هشدار است كه تنها اطلاعات شبكه اي نمي تواند دنيا را به هم وصل كند و آنها را نزديك گرداند و به يك سو كه همان صلح جهاني است هدايت كند. صلح جهاني و تفاهم جهاني آرزويي كه با اين روش هيچگاه محقق نمي شود. در اين راستا، بايد با برنامه ريزي فرهنگي و طرح هاي فرهنگي انسان ها را به سمت ارتقاي فرهنگي هدايت كرد وگرنه گسيختگي فرهنگي نتايج ناگوار و سختي به بار مي آورد.» چگونگي عرضه آثار : او با آن كه در سن 45 سالگي بازنشسته شده اما با ارائه طرح هاي تحقيقاتي و داشتن بيش از سي جلد تأليف و ترجمه توانسته است در حوزه كاري اش مؤثر باشد.او تأليفات وترجمه هايش را به منظور پركردن فضاها و خلأهاي كتب درسي مورد تدوين و تأليف قرارداده و در اين زمينه نيز بسيار موفق بوده است. زيرا تأليفات و ترجمه هايش چندين چاپ به خود ديده اند و اين مسأله خود گواه همين امر است.آثار : آينده آزادي ويژگي اثر : ترجمه، ژان ماري گنو، 2 پايان دموكراسي ويژگي اثر : ماري گنو، 13813 تكاپوي جهاني ويژگي اثر : ترجمه، اثر ژان - ژاك سروان شرايبر (چاپ هفتم)4 جامعه شناسي تالكوت پارسونز ويژگي اثر : ترجمه، اثر گي روشه 5 جامعه شناسي شهر ويژگي اثر : ترجمه، اثر يانكل فيالكوف انتشارات آگه. كتاب «جامعه شناسي شهر» اثر يانكل فيالكوف با ترجمه عبدالحسين نيك گهر يكي از كتاب هايي است كه مورد توجه بسياري

از محققان و علاقه مندان قرار گرفته است.اين كتاب از پنج فصل تشكيل شده است: شهر، پديده جامعه شناختي، شهر، صورت اجتماعي، شهر، يك يا چند سبك زندگي، شهر، يك سازمان سياسي و پيمايش شهري امروز و يگانگي شهر، اين كتاب تلفيقي است از آموزش هايي كه در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالي معماري و شهرسازي درباره شهر تدريس مي شود. اهل حرفه، جامعه شناسان، جغرافي دانان، انسان شناسان، دانشجويان معماري و شهرسازي با پرسش هاي شان به مرور زمان به عمق انديشه ما درباره شهر افزوده اند.اين كتاب دو اصل روش شناختي را مد نظر دارد: رويكرد تاريخي و تحقيق ميداني.عبدالحسين نيك گهر با روحيه بسيار صميمي و مهربانش اين كتاب با ارزش و ارزنده را به همكارانش در مركز ملي مطالعات و سنجش افكار عمومي پيشكش كرده است. او معتقد است كه حضور همكارانش طراوت كلاس درس را برايش يادآوري مي كند.«جامعه شناسي ورزش» اثر ژاك دوفرانس نيز عنوان ديگري از ترجمه هاي عبدالحسين نيك گهر است كه توسط نشر توتيا به بازار كتاب آمده است.نيك گهر معتقد است: «جامعه شناسي ورزش رشته اي نوپا و در حال بالندگي است. جامعه شناسان به اهميت بازي ها و ورزش ها، به عنوان يك پديده فرهنگي - اجتماعي پي برده اند و به ورزش به عنوان رفتار و «عادت واره اي» كه ساختار اجتماعي را بازتاب مي دهد، توجه نشان مي دهند. اين كتاب نيز همچون ديگر ترجمه هاي نيك گهر مورد استقبال و توجه اساتيد و دانشجويان علاقه مند به عرصه هاي جديد پژوهشي در جامعه شناسي قرار گرفته است. 6 جامعه شناسي

ماكس وبر ويژگي اثر : ترجمه، اثر ژولين فروند (چاپ سوم 7 جامعه شناسي هنر ويژگي اثر : ترجمه، اثر ناتالي هنينك انتشارات آگه. «جامعه شناسي هنر» اثر ناتالي هينيك نيز يكي ديگر از تأليفات نيك گهر است.جامعه شناسي هنر، دانشي ميان رشته اي است كه با تاريخ فرهنگي، زيبايي شناسي، تاريخ هنر، انسان شناسي، روان شناسي اجتماعي، جامعه شناسي انتقادي، جامعه شناسي پيمايشي و... مرزهاي مشترك و نامشخص دارد. اين كتاب، نخستين درسنامه جامعه شناسي هنر به زبان فارسي است كه درونمايه آن را نه «هنر و جامعه»، نه «هنر در جامعه»، بلكه «هنر به مثابه جامعه» تشكيل مي دهد. در اين كتاب مؤلف از مرور رويكردهاي متفاوت به موضوع هنر، از جمله رويكرد زيباشناختي، تاريخي و انتقادي و بيان دستاوردهاي هر يك از آنها و نقد عالمانه مدل هاي تحليلي گذشته كه بر خلاف متعارف «شفافيت شان با بهره وري واقعي شان نسبت معكوس دارد»، رويكردهاي امروزي را كه كمتر بار ايدئولوژيكي دارند و نيز كمتر معرف حضور متخصصان هستند، معرفي مي كند. نيك گهر با ترجمه سه گانه جامعه شناسي هنر، جامعه شناسي ورزش و جامعه شناسي شهر در راستاي تازه و نو كردن فضاي آموزش عالي حوزه هاي جامعه شناسي گام مهمي برداشته است كه خدمتي بسيار ارزنده و قابل تقدير است.8 جامعه شناسي ورزش ويژگي اثر : ترجمه، اثر ژاك دو فرانس انتشارات آگه9 خاطرات ريمون آرون ويژگي اثر : ترجمه، (جلد، صفحه)، 10 روش تحقيق در علوم اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه،اثر ريمون كيوي و... (چاپ چهاردهم انتشارات توتيا.يكي از ترجمه هاي بسيار روان عبدالحسين نيك گهر «روش تحقيق

در علوم اجتماعي» اثر ريمون كيوي و لوك وان كامپنهود است. اين كتاب ترجمه يكي از جديدترين كتاب هاي درسي روش تحقيق در علوم اجتماعي است. مؤلفان كتاب، ريمون كيوي و لوك وان كامپنهود از استادان دانشگاه و محققان سرشناس بلژيكي هستند كه علاوه بر تدريس نظري و تحقيق كاربردي، عمري را در مؤسسات تحقيقات دانشگاهي صرف تربيت محققان اجتماعي كرده اند و اين كتاب حاصل تجربه هاي چندين ساله اين استادان است كه در اين ساليان به دست آمده است. البته گفتني است كه ترجمه ساده و روان نيك گهر موجب شده اين اثر با استقبال ويژه اي روبرو شود.11 شوربختي روس ويژگي اثر : ترجمه، هلن كارردانكوس، 12 فرهنگ انتقادي جامعه شناسي ويژگي اثر : ترجمه، اثر ريمون بودون و فرانسوا بوريكو چاپ اول فرهنگ معاصر. «جامعه شناسي ماكس وبر» اثر ژولين فروند را مي توان نام برد. «فرهنگ انتقادي جامعه شناسي» اثر ريمون بودون و فرانسوا بوريكو، از تازه ترين آثار ترجمه عبدالحسين نيك گهر است كه به تازگي توسط فرهنگ معاصر به چاپ رسيده است.اين فرهنگ مدخل است كه موضوع هاي آن در گروه خانگي زير دسته بندي شده است: ?- طبقات بزرگ پديده هاي اجتماعي (مانند تعارض هاي اجتماعي، ايدئولوژي ها و...) ?- انواع وجوه اصلي سازمان اجتماعي (مانند ديوانسالاري، سرمايه داري و...) ?- مفاهيم عمده خاص جامعه شناسي (نابساماني اجتماعي، كاريزما و...) ?- مفاهيم متداول و مشترك چندرسانه (ساخت، نظام) ?- پارادايم ها و نظريه ها (ساخت گرايي، كاركردگرايي، فرهنگ گرايي و...) ?- مسائل نظري عمده اجتماعي (نظارت اجتماعي، قدرت، اقتدار و...) ?- مسائل عمده معرفت شناسي (عينيت، پيش

بيني، نظريه و...) ?- بنيانگذاران عمده جامعه شناسي (دوركيم، ماكس وبر، اسپنسر، زيمل و...) نيك گهر ترجمه اين كتاب را شروع مي كند و با وسواس علمي و دقت آن را به پايان مي رساند. او در اين مدت با همت و حوصله و رويكردي متفاوت ترجمه اين اثر ارزنده را به علاقه مندان علوم اجتماعي و محققان ارائه كرده است و تلاش او بسيار ستودني است. نيك گهر معتقد است: «ما توليد فرهنگي نداريم، اما توليد مادي داريم» و از نظر او توليد مادي چاپ كتاب و خوانده شدن كتاب توليد فرهنگي است. او با اميد ايجاد شرايطي براي توليد فرهنگي با پشتكار و همتي متعالي دست به تأليف و ترجمه كتاب هاي بسيار مفيد زده و مي زند. 13 فرهنگ علوم اقتصادي - بازرگاني، اداري ويژگي اثر : تأليف14 مباني جامعه شناسي ويژگي اثر : تأليف چاپ پنجم15 منطق كنش اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه، اثر ريمون بودون

وثوقي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منصور وثوقي در سال 1320 در برازجان بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتراي رشته جامعه شناسي از دانشگاه رنه دكارت سوربن-فرانسه در سال 1974 مي باشد.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشكده جامعه شناسي دانشگاه تهران مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي منصور وثوقي به قرار زير است: - ديپلم متوسطه طبيعي در سال 1339 - كارشناسي رشته علوم اجتماعي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1344 - كارشناسي ارشد رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران در سال 1346 - دكتراي رشته جامعه شناسي دانشگاه رنه دكارت سوربن-فرانسه در سال 1974همسر

و فرزندان : منصور وثوقي متاهل و داراي 3 فرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي و مديريتي دكتر منصور وثوقي به قرار زير است: - پژوهشگر بخش تحقيقات روستايي"موسسه مطالعات و تحقيقات دانشگاه تهران " از سال 1343 تا 1346 - پژوهشگر بخش تحقيقات روستايي "موسسه آموزش و تحقيقات تعاوني دانشگاه تهران" از سال 1346 تا 1349 - سرپرست بخش تحقيقات روستايي موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1354 تا 1371 - استاديار گروه آموزشي جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران از سال 1354 تا 1369 -مدير گروه جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران از سال 1360 تا 1364 - معاون اداري و مالي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران از سال 1367 - معاون آموزشي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران از سال 1374 تا 1375 - دانشيار گروه جامعه شناسي دانشگاه تهران از سال 1369 تا كنون - مدير گروه توسعه روستايي دانشگاه تهران از سال 1381 تا كنون - عضو انجمن بين المللي جامعه شناسان فرانسه زبان(A.I.S.L.F) - عضو انجمن جامعه شناسي ايران - عضو انجمن انسان شناسي ايرانفعاليتهاي آموزشي : موارد مورد تدريس در دانشگاه: مباني جامعه شناسي،جامعه شناسي روستايي،نظريه هاي جامعه شناسي،تغييرات اجتماعي،مسائل اجتماعي ايران،جامعه شناسي تاريخي ايران در مقطع كارشناسي ارشد: سمينار جامعه شناسي روستايي،انديشه هاي اجتماعي معاصر،بينش هاي جامعه شناسي،نظام هاي بهرهبرداري در مقطع دكترا: جامعه شناسي ايران ،سمينار مسائل توسعه اجتماعي- اقتصادي ايرانچگونگي عرضه آثار : - تاليف 5 عنوان كتاب - تاليف حدود 10 مقاله بزبانهاي فارسي و انگليسي - همكاري در انجام بيش از 10 طرح پژوهشي،انجام حدود

10 طرح پژوهشيآثار : nbsp1 تعاونيهاي روستائي منطقه تهران ويژگي اثر : موسسه اموزش و تحقيقات تعاوني 13482 تغييرات اجتماعي ويژگي اثر : پديدآورنده: گي روشه، منصور وثوقي (مترجم) ناشر: نشر ني - 15 مرداد، 1386 چاپ اول 1366،چاپ هفدهم 1384 انتشارات ني3 جامعه شناسي روستايي ويژگي اثر : چاپ اول 1366،چاپ دهم 1382-انتشارات كيهان4 جامعه شناسي قشرها و نابرابريهاي اجتماعي، رشته علوم اجتماعي ويژگي اثر : پديدآورنده: مهرداد رزاقي، منصور وثوقي (مترجم)، حسن ملك (مترجم) ناشر: دانشگاه پيام نور - 1383 5 مباني جامعه شناسي ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور وثوقي، علي اكبر نيك خلق ناشر: بهينه - 15 اسفند، 1386 چاپ اول 1370،چاپ بيست و دوم(ويرايش جديد)1383-انتشارات بهينه6 مباني جامعه شناسي 1، رشته علوم اجتماعي ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور وثوقي ناشر: دانشگاه پيام نور - 1382 7 مفاهيم اساسي توسعه ويژگي اثر : در دست چاپ

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه توسط دكتر منصور وثوقي بنا به درخواست واحد آموزش بنياد ايرانشناسي زمستان 1384

يعقوبي، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول يعقوبي

محل تولد : بروجن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362 تحصيلات متوسطه را به پايان رساندم. در سال 1363 براي تحصيل در علوم حوزوي، در مدرسه اي با نام نامي «امام خميني (ره)» در يكي از كوچه هاي خيابان موسوم به باجك، به تحصيل در حوزه علميه قم مشغول شدم. پس از به پايان بردن دوره ادبيات، همزمان با تحصيل در (فقه و اصول) در موسسه «در راه حق»، الهيات و معارف اسلامي را شروع كردم. هنوز يك سال نگذشته بود كه به حكم وظيفه به شهرستان مراجعت و مدَّت دو

سال مسئوليت اداره و تدريس در حوزه علميه خواهران را بر عهده گرفتم. پس از بازگشت از شهرستان، مجدداً در كنار دروس فقهي و اصولي، به آموزش «الهيات و معارف اسلامي» پرداخته و بعد از پنج سال در تيرماه سال 1374 فارغ التحصيل شدم.

علاقه مندي به رشته هاي علوم انساني، ما را به وادي «جامعه شناسي» كشاند. تحصيل در اين رشته نيز 5 سال به طول انجاميد و بالاخره در تيرماه سال 1381، كارشناسي ارشد رشته «جامعه شناسي» را به پايان رساندم. هم اكنون مطالعات و تحقيقاتم، منحصراً در موسسه «آموزشي و پژوهشي امام خميني» از طريق گروه «تاريخ و انديشه معاصر» است. عضويت در اين گروه، تا كنون 4 سال به طول انجاميده است.

يعقوبي، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول يعقوبي

محل تولد : بروجن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362 تحصيلات متوسطه را به پايان رساندم. در سال 1363 براي تحصيل در علوم حوزوي، در مدرسه اي با نام نامي «امام خميني (ره)» در يكي از كوچه هاي خيابان موسوم به باجك، به تحصيل در حوزه علميه قم مشغول شدم. پس از به پايان بردن دوره ادبيات، همزمان با تحصيل در (فقه و اصول) در موسسه «در راه حق»، الهيات و معارف اسلامي را شروع كردم. هنوز يك سال نگذشته بود كه به حكم وظيفه به شهرستان مراجعت و مدَّت دو سال مسئوليت اداره و تدريس در حوزه علميه خواهران را بر عهده گرفتم. پس از بازگشت از شهرستان، مجدداً در كنار دروس فقهي و اصولي، به آموزش «الهيات و معارف اسلامي» پرداخته و بعد از پنج سال در تيرماه سال

1374 فارغ التحصيل شدم.

علاقه مندي به رشته هاي علوم انساني، ما را به وادي «جامعه شناسي» كشاند. تحصيل در اين رشته نيز 5 سال به طول انجاميد و بالاخره در تيرماه سال 1381، كارشناسي ارشد رشته «جامعه شناسي» را به پايان رساندم. هم اكنون مطالعات و تحقيقاتم، منحصراً در موسسه «آموزشي و پژوهشي امام خميني» از طريق گروه «تاريخ و انديشه معاصر» است. عضويت در اين گروه، تا كنون 4 سال به طول انجاميده است.

جغرافيا، باستان شناسي

ابن خردادبه، ابوالقاسم عبيدالله

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم عبيداللَّه، اصلا ايرانى بود، و در علم جغرافيا مهارت داشت (ف. 300 ه.ق.) كتاب معروف اوالمسالك والممالك (ه.م.) در جغرافياست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن خُرداذْبِه، ابوالقاسم عبيداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 300 /280 -205 ق)، مورخ، جغرافيدان و موسيقيدان. پدربزرگ وى زرتشتى بود و به دست برامكه اسلام آورد. به روايتى پدرش در خلافت مأمون حاكم طبرستان بود و خود او نيز ظاهراً در خراسان به دنيا آمد. گفته اند كه براى كسب علم شوق وافر داشت و هنر و ادب را به خوبى فراگرفت. وى در موسيقى نيز دست داشت و آن را نزد اسحاق موصلى فراگرفت. نخست چندى در ولايت جبال مأمور پست و خبر بود و سپس با حفظ سمت به بغداد و سامرا رفت و در دربار معتمد، خليفه ى عباسى، از مقربين گشت. فهرستى از آثار او را ابن نديم در كتاب خود آورده كه اكثر آنها مفقود شده است. مهم ترين اثر وى «المسالك والممالك» يا «تاريخ ابن خرداذبه» است كه به زبان فرانسه نيز ترجمه و چاپ شده است و مشتمل بر اطلاعاتى درباره ى راهها و شهرها مى باشد. اين كتاب مورد استفاده ى جغرافى نويسان پس از او از قبيل: ابن فقيه، مقدسى، ابن حوقل و جيهانى قرار گرفته است، ولى درباره ى ارزش علمى اين كتاب نويسندگان قديم عرب و خاورشناسان جديد آراء متضاد ارائه كرده اند؛ از ديگر آثار او: «كتاب اللهو و الملاهى»، درباره ى موسيقى و موسيقيدانان؛ «كتاب جمهرة انساب الفرس والنواقل»، درباره ى طايفه ى ايرانيان و اقوام جابه جا شده؛ «كتاب التاريخ»، كه مسعودى آن را بهترين و كامل ترين تأليف در نوع خود دانسته است؛ «الندماء والجلساء»؛ «ادب السماع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :استادان موسيقى (29

-28)، الاعلام (343 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (350 -349 /1)، تاريخ گزيده (697)، تاريخ موسيقى (557 /2 ،131 ،73 ،58 /1)، تاريخ هنرهاى ملى (727 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (529 -528 /4)، دائرةالمعارف البستانى (457 /1)، دايرةالمعارف فارسى (18 /1)، ذيل تاريخ بغداد (13 -11 /17)، ريحانه (498 -497 /7)، سرآمدان فرهنگ (39 /1)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (245)، كارنامه بزرگان (31 -30)، كشف الظنون (1665 ،278)، لغت نامه (ذيل/ ابن خرداذبه)، معجم المؤلفين (236 /6)، هدية العارفين (645 /1).

ابن رُسْته، ابوعلي احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز ح 300 -290 ق)، دانشمند و جغرافيدان. درباره ى زندگينامه ى وى فقط از روى تنها اثرش اطلاعاتى به دست آمده است. در اصفهان متولد شد. در 290 ق به مكه رفت و در همان جا ميان سالهاى 290 تا 300 ق دانشنامه ى جغرافيايى گسترده اى به نام «الاعلاق النفيسه» نوشت كه تنها جلد هفتم آن باقى مانده است. در نوشتن اين دانشنامه از اقوال دانشمندانى چون احمد بن كثير فرغانى، احمد بن طيبّ سرخسى و كتابهاى ابوعبداللَّه جيهانى و ابن خرداذبه سود جسته است. ابن رسته از جغرافى نويسان مكتب عراق است و براى تأييد نظريات نجومى خود مكرراً به آيات قرآنى استشهاد كرده وى جغرافياى توصيفى خود را از مكه و مدينه به شيوه اى بسيار منظم و علمى آغاز كرده است. كتاب با جغرافياى رياضى (كيهان نگارى) آغاز مى شود و در آن به وضع زمين در جهان و شكل و اندازه و كرويت آن اشاره شده است. ابوعلى در جغرافياى سرزمينها از سرزمينهاى اسلامى فراتر رفته و درباره ى سرزمين خزرها، بلغارها، اسلاوها و روسها نيز بحث كرده است و حتى روايت محمد بن اسحاق را از كشور خمرها (كامبوج

كنونى) آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ اصفهان (9)، تاريخ نجوم اسلامى (229 -228)، دانشنامه ى ايران و اسلام (575 -574 /4)، لغت نامه (ذيل/ ابن رسته)، معجم المؤلفين (31 /2)، مقدمه بر تاريخ علم (734 /1).

ابن سرابيون، سهراب

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، جغرافى نويس. از زندگى وى اطلاع چندانى در دست نيست. تنها اثر بازم انده از و ى كتاب «عجائب الاقاليم السبعه» است كه ميان سالهاى 289 تا 334 ق نوشته است. چنان كه خود مى گويد، بيش از همه از كتاب «صورة الارض» خوارزمى سود جسته است. گستردگى دانش وى درباره ى بغداد، رودها و جويبارهاى آنجا نشان از آن دارد كه وى مدتهاى مديدى در بغداد اقامت داشته است. اطلاعات وى درباره ى كوهها، رودها، راههاى زمينى و دريايى چنان دقيق است كه لسترنج از روى آنها نقشه ى بغداد را در قرون وسطى تهيه كرده است. ابن سرابيون روش نقشه كشى را با تصوير استوانه اى شرح داده است. از بسيارى جاها، مانند بعلبك و كشمير براى نخستين بار در كتابش سخن رفته است. كتابهاى ابن سرابيون و خوارزمى مكمل يكديگرند، چنانكه يكى از استادان دانشگاه عليگره نقشه ى مفصل دنيا را بدان گونه كه ايشان وصف كرده اند ترسيم كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (625 -624 /4)، مقدمه بر تاريخ علم (733 /1).

ابن فقيه همداني، ابوبكر، ابوعبداللَّه احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 340 ق)، جغرافيدان و اديب. از مردم همدان بود. از زندگى او آگاهى چندانى در دست نيست. برخى از جغرافى نويسان مسلمان در آثار خود از او ياد مى كنند و با نسبت دادن تأليفاتى مركب از پنج كتاب به وى، بر آثار او خرده مى گيرند و او را به نداشتن دقت متهم مى سازد. از آثارش: «البلدان»؛ «مختصر البلدان».[1]

ابوبكر شهاب الدين احمد بن محمد بن اسحاق همدانى. از جعرافى دانان مشهور بود. وى در سال 290 ه.ق. كتاب البلدان را تأليف كرد. اين كتاب به گفته ابن النديم نزديك هزار ورق است كه بيشتر آن

را ابن فقيه از جيهانى گرفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احسن التقّاسيم (7 -6 /1)، بزرگان و سخن سرايان همدان (138 /1)، ريحانه (141 -140 /8)، دانشنامه ى ايران و اسلام (5 و 767 -766 /6)، مقدمه بر تاريخ علم (734 /1).

اصطخري فارسي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 346 ق)، جغرافيدان. معروف به كرخى. در استخر فارس متولد شد و پس از تحصيل فنون مختلف به تحصيل دانش جغرافى پرداخت و امام جغرافيدانان عرب شد. ابواسحاق بيشتر سرزمين هاى اسلامى و كشورهاى مجاور آن را سياحت كرد و اوضاع و احوال اكتشافى خود را ضبط نمود و در كتابى به نام «صور الاقاليم» به رشته تحرير درآورد. از ديگر آثار وى: «المسالك و الممالك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (58 /1)، ايضاح المكنون (473 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (351 /1)، تاريخ نظم و نثر (71)، دائره المعارف البستانى (745 -744 /3)، الذريعه (377 /20)، ريحانه (142 -141 /1)، لغت نامه (ذيل/ اصطخرى)، معجم المؤلفين (104 /1)، هديه العارفين (6 /1).

افشين، يدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله افشين در سال 1323 در شهر مرزي ماكو به دنيا آمد.ايشان پس از طي تحصيلات ابتدايي و متوسطه در سال 1344 وارد دانشكده افسري شد و در سال 1347 با اخذ ليسانس و درجه ستوان دومي فارغ التحصيل گرديد.در سال 1365 به عضويت هيئت علمي دانشكده فرماندهي و ستاد ارتش جمهوري اسلامي ايران درآمد كه تا پايان خدمت نظامي اش، در اين سمت مشغول تدريس و تحقيق بود.نوع خدمت نامبرده به او اين امكان را داد تا نقاط مختلف كشور را از نزديك مشاهده كرده و يادداشتهاي لازم از مسائل جغرافيايي كشور بويژه رودخانه هاي ايران را كه كاربرد زيادي در مسائل نظامي دارند ثبت نمايد. كتاب رودخانه هاي ايران حاصل 14 سال تلاش آقاي يدالله افشين مي باشد.كتاب مذكور ، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال

برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياتحصيلات رسمي و حرفه اي : يدالله افشين تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش به پايان رساند و در سال 1344 وارد دانشكده افسري شد و در سال 1347 با اخذ ليسانس و درجه ستواندومي فارغ التحصيل گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : يدالله افشين در سال 1365 به عضويت هيئت علمي دانشكده فرماندهي و ستاد ارتش جمهوري اسلامي ايران درآمد كه تا پايان خدمت نظامي اش، در اين سمت مشغول تدريس و تحقيق بود. نوع خدمت نامبرده به او اين امكان را داد تا نقاط مختلف كشور را از نزديك مشاهده كرده و يادداشتهاي لازم از مسائل جغرافيايي كشور بويژه رودخانه هاي ايران را كه كاربرد زيادي در مسائل نظامي دارند ثبت نمايد. كتاب رودخانه هاي ايران حاصل 14 سال تلاش آقاي يدالله افشين مي باشد. جوائز و نشانها : كتاب"رودخانه هاي ايران"تاليف،يدالله افشين ، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : nbsp1 رودخانه هاي ايران ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «رودخانه هاي ايران»: رودخانه هاي ايران؛ يدالله افشين؛ تهران: وزارت نيرو، 1373. افزايش سريع جمعيت كشور، وضع نابسامان عرضه موارد غذايي در بازارهاي جهاني و بهره گيري قدرتهاي بزرگ از غذا به عنوان حربه سياسي، خودكفايي مملكت را در اين زمينه به منظور حفظ استقلال اقتصادي و سياسي گريزناپذير ساخته است و در اين راستا، استحصال و تأمين آب

كافي براي توسعه كشاورزي و صنعت و مصارف روستايي و شهري را در رأس برنامه ها قرار داده است. نگاهي به كتاب «رودخانه هاي ايران»، نشان مي دهد چه حجم عظيمي از آبهاي با ارزش رودخانه ها از كشور خارج مي شود و به ممالك همجوار يا درياها مي ريزد و يا در دل كويرها و دشتها و باتلاقها فرو مي رود و استفاده از اين آبهاي به هدر رفته، چه امكانات گسترده اي براي گسترش كشاورزي و صنعت فراهم مي كند. كتاب حاضر حاوي شرح مشخصات، ويژگيها و امكانات بالقو? نزديك به 3500 رودخان? بزرگ و كوچك ايران از سرچشمه تامصب است. مطالب كتاب با نگاهي به 4 حوزه آبگير اصلي ايران، براساس 12 حوزه كوچك و بزرگ تقسيم و عرضه شده و حوزه ها و رودهاي هر حوزه و شاخه هاي هر رودخانه به صورت الفبايي تنظيم گرديده است. اين كتاب در 2 مجلد با مقدمه كامل و فهرست راهنماي الفبايي نام رودخانه ها و منابع و مآخذ، همراه با تعدادي عكس و نقشه جغرافيايي چاپ و منتشر شده است

اميرلو، عنايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنايت الله اميرلو در سال 1323 ، در قزوين متولد گرديد. پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه ، در رشته باستان شناسي دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد. در سال 1345 به كشور ژاپن عزيمت نمود و در دانشگاه هيروشيما تحصيلات خود را در زمينه انسان شناسي جسماني و نيز باستان نشاسي دوره سنگ پي گرفت. عنايت الله امير لو از سال 1347 به استخدام اداره كل باستان شناسي و سپس مركز باستان شناسي ايران درآمد. وي همچنين مسئول تهيه شناسنامه براي

بسياري از اشياء موجود در كاخ موزه گلستان بود. گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : عنايت الله اميرلو پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه ،در رشته باستان شناسي دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد. در سال 1345 به كشور ژاپن عزيمت نمود و در دانشگاه هيروشيما تحصيلات خود را در زمينه انسان شناسي جسماني و نيز باستان نشاسي دوره سنگ پي گرفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عنايت الله امير لو از سال 1347 به استخدام اداره كل باستان شناسي و سپس مركز باستان شناسي ايران درآمد. وي همچنين مسئول تهيه شناسنامه براي بسياري از اشياء موجود در كاخ موزه گلستان بود.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : عنايت الله اميرلو در تاسيس گنجينه اشياء و ذخاير بازيافته موجود در ميراث فرهنگي استان و تهيه براي اشيا مكشوفه قاچاقچيان همكاري داشته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عنايت الله امير لو پس از اتمام تحصيلات خود ، در سال 1358 به ايران بازگشت و فعاليت علمي خود را دنبال نمود. وي در دوران حيات خود فعاليت هاي ذيل را به انجام رسانده است: - شركت در كاوش هاي تپه قيطريه تهران - شركت در كاوش هاي معبد آناهيتا كنگاور - شركت در كاوش هاي شهر ساساني - اسلامي سيراف بوشهر - شركت در كاوش هاي تپه سه گابي ، تويسركان - بررسي شهرستان دماوند ( كشف محوطه اي از دوره پارينه سنگي در روستاي قلعه عسگر دماوند ) ، سه فصل - بررسي منطقه قاضي ميرجعفر يزد - كاوش در فهرج يزد آثار

: باستان شناسي اسراييل ، به مثابه ابزاري در خدمت صهيونيسم ويژگي اثر : با همكاري مصطفي تنها ، موزه ، ش 4و32 ساليابي محوطه محوطه هاي باستاني ايران به روش كربن 14 ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ _ سال دوم ، ش 1 ، پاييز و زمستان 13663 قلعه عسسگر دماوند تهران ويژگي اثر : راهنماي نمايشگاه دومين گردهمايي باستان شناسي ايران _ تهران 13764 كاربرد رياضيات در پژوهشهاي باستان شناسي ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ _ سال هفتم ش2و1 ، يادنامه هلن كنتور5 مقدمه اي بر مطالعات دروان سنگ ويژگي اثر : فروهر ( نشريه سازمان فروهر ) ، ش 4 ، شهر يور 13636 نگاهي به فرهنگهاي كهن سنگي ايران ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ _ ش 1 ، پاييز و زمستان 1365

منابع زندگينامه : نشريه باستان پژوهان ، « ويژنامه سمينار باستان شناسي دانشگاه تهران » ، زمستان 1379

آذرنوش، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود آذرنوش در سال 1324در كرمانشاه به دنيا آمد. تحصيلات خود را تا مقطع كارشناسي ارشد رشته باستان شناسي در دانشگاه تهران گذراند و براي ادامه تحصيل به آمريكا عزيمت نمود و در آنجا موفق به اخذ مدرك دكترا از دانشگاه كاليفرنيا شد. رساله دكتراي آذرنوش در خصوص هنر ساساني در شرق فارس و منطقه حاجي آباد بوده است. ايشان علاوه بر سوابق پژوهشي ميداني و تدريس در دانشگاههاي تهران از تاليفات متعددي به زبان فارسي و انگليسي و فرانسه برخوردار است از جمله سوابق اداري ايشان مي توان به مسئوليت معاونت پژوهشي پژوهشكده باستان شناسي سازمان ميراث فرهنگي اشاره نمود.گروه : علوم انساني رشته :

باستان شناسي والدين و انساب : مسعود آذرنوش در 5 فروردين 1324در كرمانشاه متولد شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : مسعود آذرنوش پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه، مشغول به تحصيل در رشته باستان شناسي پرداخت، و در سال 1347موفق به اخذ درجه ليسانس از دانشگاه تهران شد. وي پس از خدمت وظيفه مشغول به تحصيل در دوره كارشناسي ارشد باستان شناسي شد و در سال 1353پايان نامه خود را با عنوان (تمدن و هنر هيئت) موفق به دريافت درجه كارشناسي ارشد شد. در سالهاي پس از انقلاب براي تحصيل به اروپا و سپس آمريكا عزيمت كرد و در سال 1366رساله دكتراي خود را با عنوان: هنر ساساني در شرق فارس» كاوشهاي حاجي آباد در نزديكي داراب، ايران» در گروه باستان شناسي دانشگاه ايالتي كاليفرنيا ارائه داد. زمان و علت فوت : مسعود آذرنوش زماني كه از مأموريت اداري از هگمتانه همدان به تهران بازگشته بود، در اثر سكته قلبي در هفتم آذر ماه 1387 دار فاني را وداع گفت و در قطعه نام آوران به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق اجرايي و اداري مسعود آذرنوش از سال 1349_1375به شرح زير مي باشد: _ سرپرست هيئت هاي كاوش و بررسي، مركز باستا ن شناسي ايران 59_1349 _ استاديار موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران، از 1375. _ عضو انجمن ايران شناسي اروپا. _ مشاور مجله باستان شناسي و تاريخ، مركز نشر دانشگاهي. _همكار مجله كتابشناسي انتقادي چكيده هاي ايران شناسي(Abstracta iranica) _مدير گروه باستان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي تهران . _بورس تحقيقاتي از موسسه باستان شناسي آلمان،برلن ،1365. _بورس تحقيقاتي از موزه

پليتن ،نيويورك 67_1366. _انجمن حفظ آثار باستاني و بناهاي تاريخي ايالت بروكسل ،بلژيك ،74_1373. فعاليتهاي آموزشي : مسعود آذرنوش در دانشگاههاي تهران، تربيت مدرس و دانشگاه آزاد اسلامي تهران دروس زير را تدريس كرده است: باستان شناسي اشكاني، باستان شناسي ساساني، باستان شناسي يونان و روم، روش كاوش و بررسي (نظري و عملي) و تاريخچه باستان شناسي. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مسعود آذزنوش در سالهاي 57_1345 حضور فعالي در كاوشها و بررسي ميداني ايران داشت چنانكه مي توان به موارد زير اشاره كرد: - شركت در كاوشهاي هفت تپه خوزستان، دانشجو _ كار آموز، به سرپرستي عزت الله نگهبان،1346. - استان خراسان،دانشجو _ كار آموز، به سرپرستي عزت الله نگهبان،1347. - شركت در كاوشهاي هفت تپه خوزستان، دانشجو _ كارآموز، به سر پرستي سيف اله كامبخش فرد، 1347. - شركت در كاوشهاي هفت تپه خوزستان، دانشجو _ كارآموز، به سرپرستي عزت الله نگهبان، 1348. - شركت در كاوشهاي كنگاور كرمانشاه دانشجو _ كارآموز، به سرپرستي سيف الله كامبخش فرد،1351. - كاوشهاي مسجد سليمان، نماينده مر كز باستان شناسي ايران، به سرپرستي ر.گيرشمن،1352. - شركت در كاوشهاي كنگاور، مسوول كار گاه، به سرپرستي سيف الله كامبخش فرد،1352. - شركت در كاوشهاي هفت تپه خوزستان،معاون هيئت، به سرپرستي عزت الله نگهبان،1353. - كاوش كردار تپه، نماينده مركز باستان شناسي ايران، به سرپرستي ك.كرمر،1353. - شركت در كاوشهاي كنگاور كرمانشاه، مسئول كارگاه، به سرپرستي سيف اله كامبخش فرد،1353. - شركت در كاوشهاي شوش مسوول كارگاه شائور، به سرپرستي ژ.پر، 1355. -كاوشهاي گورستان محوطه سنگ شير و تپه هگمتانه همدان، سرپرست هيئت، 1355 - كاوشهاي كنگاور

و در چال، سرپرست هيئت، 1356. - بررسي هاي حاجي آباد (تل سفيدك) فارس، سرپرست هيئت،1354. - كاوشهاي حاجي آباد (تل سفيدك) فارس، سرپرست هيئت، 1357. - كاوشهاي كنگاور كرمانشاه، سرپرست هيئت، 1357. - كاوشهاي حاجي آباد (ميل نقاره و چهار ستون) فارس، سرپرست هيئت، 1376. - كاوشهاي حاجي آباد (تل سفيدك) فارس، سرپرست هيئت، 1377. - كاوشهاي ابراهيم آباد قزوين (كاوش آموزشي گروه باستان شناسي دانشگاه تهران)، سرپرست هيئت، 1379.چگونگي عرضه آثار : مسعود آذر نوش نتايج مطالعات و پژوهشي هاي باستان شناسي خود را در همايشها و كنگره هاي ملي و بين المللي متعددي عرضه نموده است، از جمله اين همايش ها عبارتند از: - هفتمين كنگره بين المللي باستان شناسي و هنر ايران (مونيخ، آلمان) -سمپوزيوم هاي چند گانه باستان شناسي و هنر ايران پيش و پس از پيروزي انقلاب (تهران)؛ -موزه مترو پليتن (نيويورك، آلمان) -كلوپ باستان شناسي دانشگاه كلمبيا (نيويورك، آمريكا) -موزهاي سكلر و فرير (واشنگتن، آمريكا). -همايش بين المللي جاده ابريشم، يونسكو (پاريس، فرانسه) -همايش بين المللي جاده ابريشم، يونسكو و پژوهشگاه علوم انساني (تهران) -نخستين (تورين، ايتاليا)؛ دومين (بامبرگ، آلمان) و چهارمين (پاريس، فرانسه) كنفرانس اروپايي پيرامون پژوهش هاي ايران شناسي. آثار : nbsp1 A New sasania temple in easten ويژگي اثر : Iranica antiqua19842 deux sasions de fouilles a la necropole de sang - e shir (hamedan( ويژگي اثر : In the akten des vll . Internationlen kongresses fur iranische kunst and archaeologie , munchen publish19793 Excavations at hagiabad ويژگي اثر : first preliminary report, iranica Antiqua19834 Excavations at kangavar ويژگي اثر : Archaologische mitteihungen aus iran

19815 From persepollise to al - fustet :continuation of acha menid architectural concepts ويژگي اثر : in proceedings of the second european conference of iranian studies , bamberg , 30th september to 4 th october , 1991 ,Publish in 19956 hagi abad residense sassanide dans le fars ويژگي اثر : les dossirers de larcheologie empires perses , d alexandre aux sassanides 19997 Hamedan,survey of Excavationsin iran1973-74 ويژگي اثر : iran,19758 Kangavar ويژگي اثر : in the dictionary of art 19969 kngavar un temple seleucide d anahita devient un munoment sassanide , ويژگي اثر : dossiers de l archeologie empires perses d alexandre aur sassanide 199910 la more de gulien I apostat selon ies sources iraniennes ويژگي اثر : byzantion , revue internationale des etudes byzantions 199211 les fouische de hagi abad ويژگي اثر : arabie orientale , mesopotamie et iran meridional de l age du fer au debut de la period islamique 198412 Mil-e naqarah hanah , complex of two cahar taps in eastrn fars ويژگي اثر : Archeologia iranica et oreintalis miscellanea in honorem louis vanden berghe198913 Parthian and sassanian stucoo ويژگي اثر : In the splendor of iran14 sapur II ardasir II, ans sapur III :Another Perspective ويژگي اثر : Archaeologische mitteilungen aus iran198615 sassanian architecture ويژگي اثر : In the splendor of iran16 sassanian Art in Eastern fars :the Excavation of a manorhouse at hagi abad darab , iran ويژگي اثر : in dissertation Abstracts internation, section 198817 Seleucid and parthian architecture ويژگي اثر : In the splendor of iran18 Stucco ,

III, history and uses , I ancient ويژگي اثر : I n the dictionary of art (london :macmillan) forthcoming199619 The manor house of hagi abad and the chranology of the sasssanin Gavernose of kusansar . ويژگي اثر : Histore et culter de parsi centrale preslamique ecarites et documents archejologiques20 ايدز ،اخلاق ،و آينده ويژگي اثر : زتان 137521 بFire temple and anahita temple Adiscussion on some iranian palaces of some iranianpalaces of worship ويژگي اثر : mesopotamia 198722 بخش دوران تاريخي در چكيده هاي باستان شناسي ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي و انجمن ايران شناسي فرانسه درتهران .23 به مناسبت سفر گرجستان ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ 1378.24 چشم انداز كرد لر در هزاره ي يكم پيش ازميلاد. ويژگي اثر : نشريه ي انجمن فرهنگ ايران باستان 1353.25 خليج فارس ، خليج يتيم ويژگي اثر : نگاه نو 137226 فصل دوم كاوشهاي محوطه ي باستاني سنگ شير در همدان . ويژگي اثر : گزارش هاي چهارمين مجمع سالانه ي كاوشهاي و پژوهشهاي باستان شناسي در ايران ،تهران ، 1355.27 كاوشهاي گورستان محوطه ي سنگ شير . ويژگي اثر : گزارش سومين مجمع سالانه ي كاوش ها وپژوهش هاي باستان شناسي در ايران ، تهران ،1354.28 كهن ترين پاپيروس عربي ويژگي اثر : ترجمه از يوسف راغب كه وقف ميراث جاويدان مي باشد1379.29 نگاهي ديگر به شاهپور دوم ، اردشير دوم و شاهپور سوم:پيشنهادي براي باز نويسي بخشي از تاريخ دوره ي ساسانيان ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ 1375.30 هنر ايران در دوره ي اشكانيان ويژگي اثر : دائر النعارف بزرگ

اسلامي31 هنر ايران در دوره ي ساسانيان ويژگي اثر : دائر المعارف بزرگ اسلامي32 ور تاجيكان ويژگي اثر : معارف دوره دوازدهم 1374.

آسايش، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين آسايش در سال 1311 در شهر تبريز بدنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي در سال 1336 در رشته تاريخ و جغرافيا و علوم تربيتي از دانشگاه تبريز را گذراند. وي به علت شاگرد اولي از بورسيه دولتي استفاده كرده و عازم فرانسه شد و تا مقطع دكتري رشته جغرافيا، گرايش روستاشناسي در دانشگاه سوربن تحصيل كرد. ايشان پس از مراجعت به ايران در دانشگاه تبريز با مرتبه استادياري مشغول به فعاليت شد و تا سال 1364 در اين دانشگاه بودند كه به افتخار بازنشستگي نائل آمد. دكتر آسايش فعاليت علمي خود را در دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران ادامه داد و تاكنون با رتبه علمي دانشياري انجام وظيفه مي كند.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : جغرافياي روستاييوالدين و انساب : پدر حسين آسايش، خياط بود و امور خياطي استاد محمدحسين شهريار را بر عهده داشت. پدر بزرگش به حرفه علافي مشغول بود كه در زمان خود شغلي مهم بوده است. مادر ايشان نيز خانه دار بوده است.خاطرات كودكي : حسين آسايش از دوران كودكي خود خاطرات زيادي بياد دارد كه از آن جمله اند: تشكيل حكومت ملي دموكرات در آذربايجان به دست جعفر پيشه وري، قطع رابطه با حكومت مركزي به مدت دو سال، چاپ اسكناسهايي به زبان تركي، مكاتبات اداري به زبان آذري، تدريس در دانشگاهها و مدارس به زبان آذري (كتابهاي موجود هم به زبان تركي چاپ شده بودند)، تاسيس اولين دانشگاه در تبريز، انتصاب آقاي بي ريا

به سمت رياست فرهنگ و ...اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسين آسايش در خانواده اي از نظر شرايط مادي متوسطي بدنيا آمد. او به همراه خانواده (هفت خواهر و برادر) در خانه 250 متري در تبريز در كنار پدري خياط زندگي مي كرد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين آسايش پس از طي دوره ابتدايي و متوسطه در تبريز، در رشته تاريخ و جغرافيا و علوم تربيتي در دانشگاه تبريز پذيرفته شد و در سال 1336 از همان دانشگاه فارغ التحصيل گرديد. وي به علت شاگرد اولي از طرف دولت در سال 1339 به فرانسه عزيمت كرد و در دانشگاه سوربون پاريس به تحصيل پرداخت و دكتراي جغرافياي انساني با گرايش روستاشناسي را با درجه عالي از انستيتو جغرافياي دانشگاه سوربن پاريس دريافت كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : حسين آسايش از تحصيل در مدارس به زبان آذري خاطراتي به ياد دارد. وي از مدير مدرسه خود چنين نقل مي كند: مدير مدرسه ما فرد خوبي بود كه به گفته خودش چندين بار مدرسه اش را به خاطر اينكه سواد آموزي گناه است به آتش كشيده بودند و بعدها معلوم گرديد كه فرزندان آنها در انگلستان مشغول به تحصيل بودند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسين آسايش در كنار تحصيل به آموزش حرفه خياطي نزد پدر مي پرداخت و همچنين در مقاطع ابتدايي و متوسطه به تدريس مشغول بود.استادان و مربيان : حسين آسايش از دوران تحصيل خود اساتيد و مربياني داشته است كه در زندگي علمي وي تاثير بسزايي داشتند كه از آنجمله مي توان به چند تن اشاره كرد: آقاي ميرزا عبدالله ساويز (مدير مدرسه ابتدايي

و متوسطه)، آقاي دربندي (معلم كلاس سوم ابتدايي)، آقايان دكتر تاجبخش، دكتر صوفي املشي، دكتر وديعي (اساتيد دوره كارشناسي)، پروفسور ژرژ (استاد معروف دانشگاه سوربن دوره دكتري).هم دوره اي ها و همكاران : مرحوم دكتر فريد، دكتر محمود پور، دكتر سيد رحيم مشيري، دكتر عزت الله عزتي، دكتر پرويز كردواني و ... از همكاران و هم دوره اي هاي حسين آسايش مي باشند.همسر و فرزندان : حسين آسايش متاهل است. وي داراي سه فرزند پسر است. فرزند ارشد در آمريكا بسر مي برد و يك كمپاني در رابطه با هوا و فضا و ناسا دارد. ديگر فرزندانش شغل پدر را ادامه نداده و وارد بازار كار شدند و هم اكنون از تاجران بنام بازار مي باشند.وقايع ميانسالي : دكتر حسين آسايش پس از بازنشستگي به تهران منتقل شد و دوره دكتري رشته جغرافيا و برنامه ريزي روستايي را در دانشگاه آزاد اسلامي تاسيس كرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين آسايش پس از اخذ مدرك دكتراي جغرافياي انساني با گرايش روستاشناسي از پاريس، به ايران مراجعت كرد و در دانشگاه تبريز با مرتبه علمي استادياري استخدام شد. وي تا سال 1364 (تا زمان بازنشستگي) در همان دانشگاه بود. ايشان پس از بازنشستگي به تهران منتقل و در دانشگاه آزاد اسلامي فعاليت علمي خود را مجدد شروع كرد و در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري از سال 1370 به بعد (تاكنون) به تدريس پرداخت. ايشان در كنار تدريس و تحقيق، داراي سمت هايي بوده اند كه مي توان به موارد زير اشاره كرد: - عضو هيئت علمي و دانشيار گروه جغرافيا دانشگاه آزاد اسلامي تهران (واحد علوم و تحقيقات) - موسس و

رئيس مركز تحقيقات روستايي دانشگاه تبريز (اين موسسه دومين موسسه بعد از موسسه تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران بود) - موسس و رئيس دفتر طرح و برنامه ريزي دانشگاه تبريز - مدير كل اداره كل بودجه و تشكيلات دانشگاه تبريز - مدير كل اداره كل خدمات دانشگاه تبريز - مشاور وزارت جهاد كشاورزي در سازمان امور اراضي در تهيه برنامه دوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران - عضو كميته شوراي برنامه ريزي آموزش عالي در برنامه سوم توسعه جمهوري اسلامي ايران - عضو انجمن جغرافيايي فرانسهمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : حسين آسايش دوره دكتراي جغرافيا و برنامه ريزي روستايي را در دانشگاه آزاد اسلامي تهران راه اندازي كرده است. وي همچنين موسس مركز تحقيقات روستايي دانشگاه تبريز (اين موسسه دومين موسسه بعد از موسسه تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران بود) و دفتر طرح و برنامه ريزي دانشگاه تبريز مي باشد.شاگردان : حسين آسايش درباره شاگردان خود چنين مي گويد: شاگردانم كه در موقعيت بسيار مهم و كليدي مشغول به فعاليت هستند، خيلي زياد است، از جمله چند نفر وكليل مجلس شوراي اسلامي، دو نفر در سازمان ملل در كميته بحران جمعيت و دهها استاد و روساي دانشگاهها. دكتر قاليباف و سرلشكر مصطفوي هم از دانش آموختگان دكتر آسايش مي باشند.آرا و گرايشهاي خاص : حسين آسايش در زمينه هاي پيرامون مسائل روستا در ايران و جهان به تحقيق و مطالعه مي پردازد.جوائز و نشانها : - اخذ مدال درجه اول فرهنگ به مناسبت شاگرد اولي در مقطع كارشناسي در سال 1337 - دريافت لوح تقدير سپاس از دست آيت الله

هاشمي رفسنجاني به عنوان استاد برگزيده جغرافيا و برنامه ريزي توسعه روستايي در ايران - اخذ لوح تقدير از دومين همايش ملي توسعه روستايي ايران در سال 1386 - و چندين لوح تقدير ديگر و از ديگر سران عالي رتبه كشورچگونگي عرضه آثار : - انتشار 17 جلد كتاب دانشگاه مربوط به مسائل و مشكلات و برنامه ريزي روستايي توسط دانشگاههاي كشور - مديريت و اجراي 11 طرح تحقيقاتي روستايي منطقه اي و ناحيه اي در ايران - مديريت و اجراي 3 طرح بين المللي مربوط به مسائل روستايي ايران - انتشار 20 مقاله در نشريات مختلف داخلي و خارجي مربوط به مسائل روستاييآثار : nbsp1 اصول و روشهاي برنامه ريزي روستايي (رشته جغرافيا) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 11 آذر، 1374 2 اصول و روشهاي برنامه ريزي ناحيه اي (رشته جغرافيا) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 28 شهريور، 1375 3 اقتصاد روستايي (رشته جغرافيا) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 18 بهمن، 1374 4 برنامه ريزي روستايي در ايران ويژگي اثر : تاليف، انتشارات دانشگاه پيام نور 13755 برنامه ريزي روستايي در ايران، رشته جغرافيا ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 1383 6 جغرافياي اقتصادي ايران 2، صنعت، حمل و نقل، انرژي، رشته جغرافيا ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 1383 7 جغرافيايي صنعتي ايران(بخش صنايع سنگين و نيمه سنگين) ويژگي اثر : تاليف،انتشارات دانشگاه تبريز، شماره 173-13548 جمعيت و مسائل روستايي آذربايجان شرقي ويژگي اثر :

تاليف، موسسه تحقيقات اجتماعي و علوم انساني دانشگاه تبريز 13479 راهنماي تحقيق روستاهاي ايران ويژگي اثر : تاليف، موسسه تحقيقات اجتماعي و علوم انساني دانشگاه تبريز 134510 روش شناسي و تكنيك هاي تحقيق علمي در علوم انساني با تاكيد بر جغرافيا ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش، سيدرحيم مشيري ناشر: قومس - 16 فروردين، 1381 11 روشهاي برنامه ريزي ناحيه اي (مدلها و روشها و فنون) ويژگي اثر : تاليف، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد شهر ري 138312 كارگاه برنامه ريزي روستايي، رشته جغرافيا ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 1373 13 مقدمه اي بر اقتصاد روستايي ايران ويژگي اثر : دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرمانشاه سال 1385

بختياري، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كارتوگراف.

تولد: 1306، تهران.

درگذشت: 15 آبان 1362، تهران.

عبدالله بختيارى دوران تحصيلى و شغلى خود را در تهران به پايان رسانيد و به اخذ ديپلم نايل گشت. در سال 1327 در اداره ى فرهنگ وقت رسما به سمت آموزگارى استخدام گشت و پس از گذشت سى سال خدمات آموزشى در آن اداره به درجه ى بازنشستگى نايل آمد.

عبدالله بختيارى در نوروز سال 1352 كه سالهاى پايانى خدمات آموزشى را سپرى مى كرد اقدام به تأسيس و بنيانگذارى سازمان جغرافيايى و كارتوگرافى جهان (گيتاشناسى) نمود. محل تأسيس ابتدا در محل مسكونى وى در خيابان ايرانى كنونى بود.

وى ابتدا به تهيه و انتشار اولين نقشه از شهر تهران به متن انگليسى نمود زيرا تعداد هتل ها و جهانگردان آن زمان قابل توجه بود و هر تازه واردى كه به تهران وارد مى شد اقدام به خريد يك نقشه مى نمود. وى در آنها با علاقه ى خاصى اقدام به تهيه وسايل نقشه كشى به صورت

سنتى و دستى مى نمود.

دومين اثر بختيارى ترجمه ى نقشه ى انگليسى به فارسى بود كه با نام مؤسسه ى جغرافيايى و كارتوگرافى جهان منتشر گشت (براى ثبت نام مؤسسه ى جهان اقداماتى انجام شد كه به علت مغايرت و تكرار آن جهان موفق نگشت) و نام آن به سازمان گيتاشناسى از تاريخ سال 1356 به صورت رسمى تغيير يافت.

عبدالله بختيارى در سال هاى نخست فعاليت خود بيست و يك نقشه را زير نظر و با كوشش و راهنمايى هاى هميشگى خويش نسبت به فرزندان خود تهيه و منتشر نمود. در سال 1355 اطلس آموزشى كامل گيتاشناسى را آغاز نمود و پس دو سال تلاش مستمر و هزينه گزاف در ارديبهشت ماه 1357 اولين اطلس آموزشى منتشر گشت. جايگاه اطلس فوق تاكنون در محافل علمى و آموزشى كشوراز نظر كيفيت و دقت تهيه حفظ شده است. اطلس فوق سرآغازى براى فعاليتهاى بيشتر و تدوين كتاب علمى و نقشه ها گشت. در همين زمان بود كه كتابى ديگر تحت عنوان گيتاشناسى كشورها به چاپ رسيد كه نقطع عطفى در تاريخ فعاليت هاى فرهنگى اين مؤسسه به شمار مى رفت.

از مهمترين اقدامات ديگر عبدالله بختيارى در سال 1359 بود كه براى اولين بار همكارى مشتركى با يك شركت دانماركى صورت پذيرفت. اين اقدام شامل تهيه و ترجمه كرده هاى جغرافيايى به خط فارسى بود كه شامل يك سرى كره (طبيعى- سياسى) در اندازه هاى مختلف با انواع پايه ها ساخته شد كه به سرعت تعدادى محدود از آنها وارد شد و توزيع گشت.

در ابتداى سال 1362 بود قصد داشت كه «نقشه ى تهران بزرگ» در مقياس 1 ،10 ،000 در پانزده شيت چاپ نمايد كه متأسفانه بر اثر سكته ى مغزى درگذشت.

سازمان

گيتاشناسى هم اكنون به دست فرزندان ايشان هدايت مى شود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بخشنده نصرت، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

بدري فر، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافياى ناحيه اى، دانشكده: علوم انسانى، دانشگاه: پيام نور

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ و جغرافيا از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد جغرافياى انسانى از دانشگاه تهران، دكتراى جغرافياى ناحيه اى از دانشگاه آنكارا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده علوم انسانى دانشگاه پيام نور.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در شاخه جغرافياى ناحيه اى كه در مورد مطالعات ناحيه اى و عناصر بوجود آورنده آن از قبيل شهر و روستا و بالاخره فعاليت هاى اقتصادى و هر نوع فعاليتى كه از انسان سر بزند در ارتباط با شرايط محيطى و برقرارى رابطه بين آنها و تعيين جايگاه هر عنصر در ناحيه يا يك نظام زيست محيطى است، انجام طرح هاى جمهورى هاى مسلمان نشين آسياى مركزى (مطالعات ژئوپولتيكى)، بررسى مشكلات آموزشى دانشجويان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 7 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مبانى جغرافياى منطقه اى مناطق طبيعى، جغرافياى اقتصادى عمومى در بخش هاى كشاورزى، دامپرورى، صنعتى و حمل و نقل.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

جغرافيا و آموزش از راه دور، جغرافيا و كاربرى زمين، مطالعات روستايى، پراكندگى فعاليت هاى آموزش باز به عنوان يك نوآورى در فرآيند آموزش در فضاهاى جغرافيايى ايران، آموزش از راه دور مفاهيم و تعاريف، مطالعه تطبيقى نظام آموزش باز و آموزش سنتى، جايگاه مربيان آموزش در نظام آموزش باز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

بديعي، ربيع

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، جغرافيدان.

تولد: 1300.

درگذشت: 27 دى 1371.

ربيع بديعى پس از دريافت ليسانس تاريخ و جغرافيا از دانشگاه تهران به فرانسه رفت و در رشته ى جغرافيا درجه دكترى گرفت. پس از بازگشت

به تدريس پرداخت. وى مدت ها مديريت گروه جغرافياى دانشگاه تهران را بر عهده داشت. از تأليفات وى جغرافياى مفصل ايران به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بغايري، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1286 ق)، جغرافيدان و نويسنده. در سبزوار متولد شد، نخست به همراه خانواده اش به اصفهان رفت و پس از آن به تهران آمد. تحصيلات اوليه را نزد پدر آموخت و آنگاه وارد دارالفنون شد و پس از شش سال در رشته ى مهندسى فارغ التحصيل گرديد. پس از اتمام تحصيل، به تدريس رياضيات و جغرافيا اشتغال ورزيد. در سال 1316 ق مدرسه ى خود را در تهران تأسيس كرد و ضمنا در مدرسه ى علوم سياسى وزارت خارجه نيز تدريس مى كرد. در تحديد حدود و نقشه بردارى از مرزهاى كشور مأموريت داشته است. از كارهاى او «ترسيم نقشه ى ايران»؛ «تعيين انحراف قبله»؛ «تهيه نقشه ى پنج قاره ى عالم» و «نقشه تهران» مى باشد. وى در تهران درگذشت. از تأليفات اوست: «اصول علم جغرافيا»؛ «معرفة القبله»؛ «ما مهندس داريم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رچال و مشاهير (71 -69 /2)، شرح حال رجال (141 -140 /6)، گلزار معانى (140 -136)، مؤلفين كتب چاپى (838 -837 /3).

بلاذري، ابوجعفر، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 279 ق)، مورخ، جغرافيدان، اديب، شاعر و مترجم. اصل و ريشه ايرانى دارد ولى نشو نمايش در بغداد بود. از مترجمان مشهور فارسى به عربى است. از گروه انبوهى از مشايخ عراق و دمشق و انطاكيه روايت كرده و از آخرين مشاهير مورخان فتوحات اسلامى است. او نزد خلفاى عباسى هم عصرش چون متوكل و مستعين معتز تقرب داشت. در آخر عمر به جهت خوردن ميوه ى بلاذر (بلادر مساوى است با آناكرديوم) مبتلا به اختلال حواس شد و در بيمارستان بغداد جان داد. از آثار وى: «انساب الاشراف»؛ «البلدان الصغير»؛ «البلدان الكبير»، ناتمام؛ «عهد اردشير»؛ «فتوح البلدان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام

(252/1)، دايرة المعارف فارسى (438/1)، ريحانه (276 -275 /1)، سير النبلاء (163 -162 /13)، الفهرست لابن النديم (164)، كشف الظنون (1402 ،179)، الكنى و الالقاب (93 -92 /2)، لسان الميزان (490 -489 /1)، معجم الادباء (102 -89 /5)، معجم المؤلفين (202 -201 /2)، الوافى بالوفيات (241 -239 /8).

بلخي ابوزيد، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(322 -235 ق)، اديب، متكلم، فيلسوف شيعه و جغرافيدان. در شامستيان، از روستاهاى نزديك بلخ خراسان به دنيا آمد. پدر او از سجستان و معلم كودكان بود. در جوانى به بغداد رفت تا در مذهب اماميه تحقيق كند. در آنجا به محضر يعقوب بن اسحاق كندى راه يافت و نزد او به كسب علوم عقلى پرداخت. وى هشت سال در عراق بسر برد، و در اين مدت فلسفه، نجوم، طب، طبيعيات و علم كلام و ديگر دانشها را فراگرفت، سپس از راه هرات به بلخ بازگشت. ابوزيد علاوه بر تأليفات گران قدر، شاگردانى نيز داشت از جمله: ابن فريغون، ابوالحسن محمد يوسف عامرى، ابومحمد حسن وزيرى. برخى از محققان، زكرياى رازى را نيز در فلسفه از شاگردان او مى دانند و رازى به سبب تعليمات وى به فلسفه نو فيثاغورى متوجه گرديد. ابوزيد را سومين متكلم بزرگ عالم اسلام مى دانند. و بعضى منابع وى را در عراق جاحظ خراسان لقب دادند. حدود هفتاد تأليف به او نسبت داده اند، از جمله: «صور الاقاليم الاسلاميه»؛ «جمل مصالح الانفس»؛ «العلم و التعليم»؛ «تفسير ابى زيد بلخى»؛ «لغات القرآن»؛ «شرايع الاديان»؛ «رسالة حدود فلسفه»؛ «فضيلة علوم رياضيات»؛ «الاسماء و الكنى و الالقاب»؛ «عصمت الانبياء».[1]

احمد بن سهل بلخى، متكلم و فيلسوف خراسان، از شاگردان مشهور كندى (يعقوب بن اسحاق). وى در آغاز قرن

چهارم مى زيست (ف. 322 ه.ق.) گذشته از كتبى كه در كلام تأليف كرد، كتابهاى معتبرى نيز در فسلفه و علوم به رشته تحرير درآورد، مانند: حدود الفلسفة، مايصح من احكام النجوم، كتاب الاخلاق الامم، و كتاب مشهور صورالاقاليم در جغرافيا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (131 /1)، اعيان الشيعه (219 -216 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (117 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (68 -65)، تاريخنگاران ايران (44 -43 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1044 -1043 /8)، الذريعه (330 /18 ،255 -253 /4)، روضات الجنات (50 -49 /4)، ريحانه (120 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (229 -228)، كشف الظنون (1440 ،1084 ،602 ،227)، الكنى و الالقاب (81 /1)، لسان الميزان (277 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوزيد)، معجم الادباء (86 -64 /3)، معجم المؤلفين (240 /1)، الملل و النحل (365)، الوافى بالوفيات (413 -409 /6)، هديه العارفين (59 /1).

بهرامي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي بهرامي در سال 1284در تهران در يك خانواده نامدار ايراني متولد شد .وي تحصيلات تكميلي خود را در رشته باستان شناسي تا مقطع دكتري ادامه داد. ايشان اولين تحصيل كرده ايراني در رشته باستان شناسي و هنر در دانشگاه پاريس بود. وي فعاليت هاي پژوهشي و تخصصي خود را در حين تحصيل با شركت در كنگره ملي باستان شناسي و هنر ايران آغاز كرد و در بازگشت به ايران با فعاليت هاي آموزشي در دانشگاه تهران ادامه داد. وي ديدگاه هاي تازه اي از تاريخ ،باستان شناسي ، تزئينات كتيبه شناسي و بخصوص سفالگري را مطرح ساخت . وي درسال 1330 شمسي در سن 46 سالگي وفات يافت .گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي

والدين و انساب : مهدي بهرامي در سال 1905ميلادي (1284 ه ش )در تهران در يك خانواده نامدار ايراني متولد شد .تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي بهرامي پس از اتمام تحصيل در دوره دبيرستان ،مدتي در دستگاه قضايي دولت كار مي كرد .مدتي بعد در ،بوسيله دولت ايران جهت ادامه تحصيل به اورپا فرستاده شد .در سال 1934بعنوان اولين تحصيلكرده ايرني در رشته باستان شناسي و هنر در دانشگاه پاريس .موفق به اخذ درجه دكتري شد . زمان و علت فوت : مهدي بهرامي در اكتبر 1951 (1330 شمسي )در سن 46 سالگي در حالي جهان را وداع گفت ،كه بسياري از آرزوهايش ناكام ماند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي بهرامي در سال 1934به بخش اسلامي موزه دولتي برلين پيوست و تا سال 1935در آنجا باقي ماند .در سپتامبر همان سال ،از طرف بخش اسلامي موزه برلين در سومين كنگره بين المللي باستان شناسي و هنر ايران كه در لنينگراد و مسكو برگزار شد،شركت كرد .در سال 1936 به تهران بازگشت و در موزه باستان شناسي ،مسووليت بخش اسلامي اين موزه را بعهده گرفت . همزمان با اين كار ،به تدريس باستان شناسي و هنر ،بويژه هنر دوره اسلامي ،در دانشگاه تهران ،مشغول شد.در سال 1936 به تهران بازگشت و در موزه باستان شناسي ،مسووليت بخش اسلامي اين موزه را بعهده گرفت . همزمان با اين كار ،به تدريس باستان شناسي و هنر ،بويژه هنر دوره اسلامي ،در دانشگاه تهران ،مشغول شد. [باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379 ]فعاليتهاي آموزشي : مهدي

بهرامي در سال 1934به بخش اسلامي موزه دولتي برلين پيوست وتا سال 1935در آنجا باقي ماند .در سپتامبر همان سال ،از طرف بخش اسلامي موزه برلين در لنيگراد و مسكو برگزار شد،شركت كرد. چگونگي عرضه آثار : در سال 1948،به عنوان يكي از اعضاي فعالي بود كه موفق شدند نا نمايشگاهي از اثار هنر ايران را در موزه سرنوچي cernuchi پاريس برگزار كنند . در پاييز 1949،مهدي بهرامي توانست ،مجموعه ارزشمندي از آثار ايراني را درموزه متروپوليتن آمريكا به نمايش بگذارد كه مدتي بعد موفق شد همين آثار را در نمايشگاه بوستون نيز به نمايش بگذارد .د ر اين نمايشگاه نيز همانند نمايشگاه پاريس ،كاتالوگ راهنماي ارزشمندي از آثار ايران ارائه شد و تاثير مثبتي در زمينه شناخت هر چه بهتر هنر ايران به ديگر ممالك داشت .در آگوست 1951،دكتر بهرامي در كنگره خاور شناسان در استانبول شركت كردو توانست مباحث جديدي از سفالگري ايراني راطرح كند. بيشتر آثار او در مورد كاشيهاي لعابدلر دامغان و كتيبه هاي منظوم بدست آمده از آنجا و ساير كاشي ها ،بدنبال يك كار مطالعاتي دقيق و علمي كه او بر روي سفالينه هاي لعابدار گرگان انجام داد ،شكل گرفت .كار ارزشمند و دقيقي كه او بر روي سفال هاي گرگان انجام داد ،پژوهشگران را بار ديدگاههاي تازه اي از تاريخ ،باستان شناسي ،تريينات و كتيبه شناسي آشنا كرد.بطور كلي ،اكثر كطالعات وكتر بهرامي در زمينه باستان شناسي و هنر ايران بخصوص سفالگري مي باشد. آثار : nbsp1 A gole medal in the in the freer gallery of art nbsp2 A master potter of kashan contribution a letude de

la ceramique musulmane de L Iran nbsp4 courrier d art de tehran a . Encensior se bronze de l epoque parthe nbsp5 epoque musulmane nbsp6 further dated examples of persion wares nbsp7 Gurgan faiences iranian art nbsp9 la reconstruction des carreax de damghan d apres leurs inscriptions nbsp10 leprobleme des atelieras d etoiles des lustree nbsp11 Lexposition d art iranien aaa paris(epoque archaique) nbsp12 Liran a paris nbsp13 portrait painting during the last centuries nbsp14 Recherhes sur les carreaux de revetement lustre dans la ceramique persane du XIIIau Xisiecle nbsp15 some examples of il -khanid art bull nbsp16 some obgects recently discovered in iran nbsp17 the arts of iran pottery vessels (in iran) g nbsp18 the collection of chinese procelain from thr ardabil shrine nbsp19 works of iranian art from american collectiones nbsp20 آثار پيش از تاريخ در كوهستان قم ويژگي اثر : آموزش و پرورش سال 131921 آثار تاريخي تفرش ويژگي اثر : آموزش وپرورش سال 131922 تصوير لطفعلي خان زند ويژگي اثر : يادگار سال 132323 خوابگاه الجاليتوسلطان در سلطانيه ويژگي اثر : آينده سال 130524 روابط صنعتي ايران با اروپادر ايران باستان ويژگي اثر : آموزش و پرورش 132325 شبيه سازي ويژگي اثر : ايران سال 132026 شبيه سازي ويژگي اثر : ايران سال 132027 صنايع ايران و ظروف سفالين ويژگي اثر : تهران 132728 ظروف سيمين ساساني در موزه ملي تهران ويژگي اثر : يادگار سال 132329 ظروف لعابي گرگان ويژگي اثر : كلك سال 137030 عليرضا عباسي و رضا عباسي ويژگي اثر : يادگار سال 132531 قالي بافي ايران در

دوران باستان ويژگي اثر : ايران سال 131932 قالي هاي بافت تبريز در سده دهم هجري ويژگي اثر : ايران سال 132033 كاسه سفالين زرين فام ويژگي اثر : يادگار سال 132334 گنبد سلطان محمد خدابنده يا ابواب البر ويژگي اثر : آينده 130635 گنجينه زرين هخامنشي در پاريس ويژگي اثر : اطلاعات ماهانه36 گنجينه مازندران ويژگي اثر : آموزش و پرورش سال 132837 مهمترين جامع التواريخ ويژگي اثر : يادگار سال 132438 همياري در جهت مطالعه سراميك ايران در دوران اسلامي ويژگي اثر : آثار ايران سال136539 هنرهاي زيباي ايران در دوره اسلام ويژگي اثر : ايران سال 1319

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

بيرام شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1266 ش)، مورخ، نويسنده و باستانشناس. وى در شيراز به دنيا آمد. پدرانش همگى اهل دانش بودند. پس از تحصيل مقدمات در خدمت شيخ على ناجى، سيد على يزدى، سيد محمد مدرس يزدى و حاج سيد ابوطالب مجتهد شيرازى علوم متداول عربى و فارسى را آموخت. وى بسيارى از علوم عصر خود را به وسيله ى مطالعه كتابهاى تاريخ- جغرافى و باستانشناسى فراگرفت و به تحقيق در زمينه ى تاريخ ايران پرداخت. شغل او همواره زراعت بود و كشاورزى را بر تمامى مشاغل حتى استادى دانشگاه ترجيح مى داد. از آثار وى: «تاريخ مفصل و جامع ايران از بدو پيدايش تا انقراض سلسله ى قاجاريه» از اين كتاب حدود يكصد صفحه در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (516 -515 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (143/2).

بيگ زاده شكوئي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جغرافيا، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت مدرس

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى جغرافياى شهرى.

مرتبه علمى:

استاد نمونه دانشگاهها در سال 1372، برنده جايزه بهترين كتاب سال 1365 و برنده مدال درجه يك علمى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح آلونك نشينى و پايگاه علمى جغرافيا در ايران (با همكاران)، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 14 پايان نامه كارشناسى ارشد و 5 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جغرافياى شهرى و فلسفه جغرافيا.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 36، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

مسائل جغرافيائى، مسائل شهرى، فلسفه جغرافيا.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

پوراحمد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر احمد پور احمد در سال 1337 در كرمان متولد شد.ايشان داراي دكتري رشته جغرافيايي انساني با تخصص برنامه ريزي شهري از دانشگاه تربيت مدرس(در سال 1373 ) مي باشد. وي پس از انقلاب اسلامي به عنوان نماينده دانشجويان دانشگاه تهران به عضويت كميته برنامه ريزي رشته جغرافيا شوراي عالي (ستاد) انقلاب فرهنگي درآمد و همزمان به عنوان مسوول همه پژوهشي جغرافيا در دفتر مركزي جهاد دانشگاهي، به فعاليت پرداخت. كتاب "قلمرو فلسفه جغرافيا "تاليف ،ايشان ، در دوره بيست و پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : برنامه ريزي شهريتحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد پوراحمدپس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1367، در دوره دكتراي همان دانشگاه پذيرفته و سرانجام در سال 1373 دكتراي جغرافياي انساني با تخصص در برنامه ريزي شهري

را با درجه عالي دريافت كرد. وقايع ميانسالي : احمد پوراحمد پس از انقلاب اسلامي به عنوان نماينده دانشجويان دانشگاه تهران به عضويت كميته برنامه ريزي رشته جغرافيا شوراي عالي (ستاد) انقلاب فرهنگي درآمد و همزمان به عنوان مسوول همه پژوهشي جغرافيا در دفتر مركزي جهاد دانشگاهي، به فعاليت پرداخت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد پوراحمد تاكنون سمت هايي از جمله معاونت آموزشي دانشكده ادبيات و علوم انساني (76-1374)، مدير كل امور پژوهش دانشگاه (1385-1376)، عضويت در هيات مميزه مركزي جهاد دانشگاهي، عضويت در شوراي مركزي انجمن جغرافيايي ايران و در حال حاضر رياست دانشكده جغرافيا و مشاور معاونت پژوهشي و فناوري دانشگاه را برعهده دارد و در سال 1385 به عنوان مدير نمونه دانشگاه تهران مورد تشويق قرار گرفته است. فعاليتهاي آموزشي : دكتر احمد پوراحمد رسما از سال 1373 فعاليت خود را در گروه جغرافياي دانشگاه تهران آغاز كرده و بيش از 10 درس مختلف در رشته هاي مربوط به جغرافيا را در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري تدريس مي كند.جوائز و نشانها : دو عنوان از كتاب هاي احمد پور احمد موفق به كسب جايزه از جشنواره فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سال 1379 و كتاب سال دانشجويي كشور در سال 1381 شده اند. همچنين كتاب "قلمرو فلسفه جغرافيا "تاليف ،ايشان ، در دوره بيست و پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. دكتر احمد پوراحمد در سال 1383 به عنوان استاد نمونه دانشگاه تهران برگزيده شد و همچنين در سال 1385 به عنوان پژوهشگر برگزيده دانشگاه، نشان پژوهش دانشگاه

تهران را كسب كرد. دو عنوان از طرح هاي ايشان به عنوان طرح برگزيده هفتمين جشنواره بين المللي خوارزمي در سال 1373 رتبه سوم تحقيق را به خود اختصاص داده و ديگري به عنوان طرح نمونه دانشگاه تهران در سال 1380 برگزيده شده است. دكتر احمد پوراحمد تاكنون راهنمايي تعداد زيادي پايان نامه كارشناسي ارشد و رساله دكتري را برعهده داشته كه 3 عنوان از آن ها به عنوان پژوهش هاي برگزيده كشور در زمينه جغرافياي فرهنگي توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و 2 مورد ديگر به عنوان پايان نامه هاي برگزيده دانشجويي كشور انتخاب و تشويق شده اند.چگونگي عرضه آثار : دكتر احمد پوراحمد تاكنون راهنمايي تعداد زيادي پايان نامه كارشناسي ارشد و رساله دكتري را برعهده داشته كه 3 عنوان از آن ها به عنوان پژوهش هاي برگزيده كشور در زمينه جغرافياي فرهنگي توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و 2 مورد ديگر به عنوان پايان نامه هاي برگزيده دانشجويي كشور انتخاب و تشويق شده اند. وي همچنين، بيش از 15 طرح پژوهشي را اجرا كرده كه دو عنوان از طرح هاي مذكور به عنوان طرح برگزيده هفتمين جشنواره بين المللي خوارزمي در سال 1373 رتبه سوم تحقيق را به خود اختصاص داده و ديگري به عنوان طرح نمونه دانشگاه تهران در سال 1380 برگزيده شده است. دكتر احمد پوراحمد تاكنون بيش از 60 مقاله علمي پژوهشي در مجله هاي معتبر داراي ايندكس داخلي و خارجي به چاپ رسانيده يا در كنفرانس هاي علمي داخل و خارج از كشور ارايه كرده است. *** آثار : nbsp1 برنامه ريزي، بهسازي و نوسازي شهري ويژگي اثر : تاليف2 تحولات كاركردي بازار كرمان ويژگي اثر : تاليف3 توسعه كالبدي فضايي شهر سنندج

با استفاده از GIS ويژگي اثر : تاليف4 جغرافيا و بهسازي و بازسازي شهري ويژگي اثر : تاليف5 جغرافيا و ساخت شهر كرمان ويژگي اثر : تاليف6 جغرافياي عمليات ماندگار جنگ ايران و عراق ويژگي اثر : تاليف7 جهاني شدن و شهر ويژگي اثر : ترجمه8 روش تحقيق كيفي در جغرافياي انساني و قلمرو و فلسفه جغرافيا ويژگي اثر : تاليف9 روش هاي كيفي تحقيق در علوم اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه10 شهرها و فرهنگ ها ويژگي اثر : ترجمه11 فنون و تجارب برنامه ريزي مرمت بافت تاريخي شهرها ويژگي اثر : تاليف12 قلمرو فلسفه جغرافيا ويژگي اثر : تاليف احمد پوراحمد.- تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. 1385 . 376 ص . نقشه . جدول. عكس. .اين كتاب در دوره بيست و پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است13 مباني جغرافيايي زلزله و آتشفشان ويژگي اثر : ترجمه

ترابي طباطبايي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدجمال الدين ترابي طباطبايي _ سكه شناس برجسته معاصر در ششم جمادي الاول 1344 هجري قمري مطابق با پنجم ارديبهشت 1304 خورشيدي در محله مهاد مهين تبريز متولد شد. شهرت جهاني استاد ترابي در مورد علم سكه شناسي را نامه هايي كه از دانشمندان و موزه هاي معتبر جهان نظير دكتر جرج مايلز رياست موزه نيويورك، والتر هينتس، برت فراگنر، اينگركرير، هاري فلدمن و گوتفريد هرمان از سكه شناسان معروف جهان به وي نوشته و درخواست كمك براي خواندن و مشخص نمودن زمان برخي سكه هاي ايراني و اسلامي را نموده و يا از وي كتاب و تحقيقاتش را خواسته اند، تأييد مي كند. كتاب سكه

هاي آق قويونلو و مبناي وحدت حكومت صفويه در ايران چاپ 1355 وي به عنوان كتاب سال معرفي شده و جايزه بهترين كتاب سال را به خود اختصاص داده است. گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : سكه شناسي والدين و انساب : سيدجمال الدين ترابي طباطبايي اولاد ميرزا محمدرضي الحسني الحسيني است كه ريشه و اصل كمالات استاد، برگرفته از خاندان پاك نبوي است كه نسبت طاهرشان با سي و سه پشت به كريم اهل بيت _ حضرت امام حسن مجتبي (ع) _ مي رسد و بديهي است كه نشوونما در محيطي پاك و در دامان سلاله پيامبر، دوران كودكي و نوجواني و جواني ايشان را مشحون از سيادت و متانت و معنويت ساخته است و با همين پرورش مفيد و روحيه اي شاداب بود كه در شوق تحصيل و تدريس، روي به مدرسه و دانشگاه نهاد تا هرچه بيشتر بر اطلاعات خود بيفزايد و خود را براي فعاليت هاي سترگ در جهت خدمت به ايران و جهان آماده نمايد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي را در دبستان تمدن و متوسطه را در دبيرستان هاي رشديه و فردوس تبريز به پايان برد و سپس در رشته تاريخ و جغرافيا و علوم تربيتي در دانشسراي عالي تهران مشغول به تحصيل شد و همزمان با رتبه يك دبيري به استخدام وزارت فرهنگ (وزارت آموزش و پرورش) درآمد.استادان و مربيان : ترابي طباطبايي در شاخه هاي مختلف درخت پربار علم از محضر اساتيدي خوشه چيني كرده كه هر كدام مانند ستاره درخشاني در آسمان علم و فرهنگ مي درخشند كه از جمله

اين اساتيد عباس اقبال آشتياني، نصرالله فلسفي، علي اكبر بينا، وحيدالملك شيباني، مجير شيباني، احمد مستوفي، محمد معين، پرويز ناتل خانلري، مسعود خان كيهان و محمدباقر هوشيار را مي توان نام برد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ترابي طباطبايي در سال 1337 مأمور تشكيل و تدوين موزه آذربايجان شد و تا سال 1340 به عنوان رئيس موزه مشغول به خدمت بود. از آن سال در دانشسراي مقدماتي پسران و دختران و دبيرستان دهخدا و ايراندخت تبريز به تدريس پرداخت. در سال 1346 به وزارت فرهنگ و هنر منتقل و تصدي موزه آذربايجان را به عهده گرفت. تا سال 1352 رئيس موزه بود و از آن سال تا 1357 رياست اداره باستان شناسي و فرهنگ عامه آذربايجان شرقي را بر عهده داشت و در اين سال با شغل سازماني كارشناس آثار باستاني و فرهنگ عامه بازنشسته شد. فعاليتهاي آموزشي : ترابي طباطبايي بعد از اتمام تحصيل در ساوه و دامغان مشغول تدريس گرديد. سپس به تبريز منتقل و به تدريس علوم اجتماعي و تعليم رسم فني، زبان فرانسه و كارهاي دستي پرداخت. از سال 1340 در دانشسراي مقدماتي پسران و دختران و دبيرستان دهخدا و ايراندخت تبريز به تدريس پرداخت. استاد ترابي كه در گروه تاريخ دانشگاه تبريز چند سالي سكه شناسي تدريس كرده، در مورد انتقال تجربه هاي ارزشمند خود در باب سكه شناسي، خط شناسي و كتيبه خواني مي گويد: «عقيده بر اين دارم كه اندوخته علمي و معنوي را نبايستي به گور برد.» وي همواره مي نويسد و هميشه به دنبال مطلب و مأخذ و هدفي است و تا به نتيجه نرسيده، دست

از تحقيق و پژوهش بر نمي دارد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دوره بازنشستگي استاد ترابي طباطبايي به منزله شروع كار بيشتر براي وي تلقي شده و بعد از بازنشستگي اقدام به جمع آوري و تدوين آثار علمي و تحقيقاتي خود و چاپ آنها به صورت كتب و مقالات متعدد نموده است.جوائز و نشانها : كتاب سكه هاي آق قويونلو و مبناي وحدت حكومت صفويه در ايران چاپ 1355 وي به عنوان كتاب سال معرفي شده و جايزه بهترين كتاب سال را به خود اختصاص داده است. آثار : آثار باستاني آذربايجان ويژگي اثر : چاپ 2 رسم الخط ايغوري و سيري در سكه شناسي ويژگي اثر : چاپ 13513 سكه هاي آق قويونلو و مبناي وحدت حكومت صفويه در ايران ويژگي اثر : چاپ ، اين كتاب به عنوان كتاب سال معرفي شده و جايزه بهترين كتاب سال را به خود اختصاص داده است.4 سكه هاي اسلامي دوره ايلخاني و گوركاني ويژگي اثر : چاپ 5 سكه هاي شاهان اسلامي ايران ويژگي اثر : چاپ 13506 سكه هاي ماشيني ايران و مقدمه اي بر سكه شناسي ويژگي اثر : چاپ 7 سكه هاي ماشيني و سيري بر سكه شناسي ويژگي اثر : چاپ دوم با تكمله 8 كليبر (سرزمين دژهاي تسخيرناپذير) مسجد صفوي خسروشهر ويژگي اثر : چاپ 10 مسجد كبود تبريز ويژگي اثر : چاپ دوم با تكمله11 نسب نامه شاخه اي از طباطبايي هاي تبريز ويژگي اثر : چاپ12 نقشها و نگاشته هاي مسجد كبود تبريز ويژگي اثر : چاپ 1349

جداري عيوضي، جمشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا، دانشكده: ادبيات

و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ و جغرافيا از دانشگاه تبريز در سال 1345 و دكتراى جغرافياى طبيعى (ژئومرفولوژى) از دانشگاه استانبول تركيه در سال 1351.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ژئومرفولوژى، بررسى ژئومرفولوژى كمى حوضه رود سمنان، تدريس دروس ژئومرفولوژى ايران، جغرافياى آبها، نقشه خوانى، تهيه و تفسير نقشه هاى مرفولوژى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جغرافياى آبها.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

كويركبودان، شمال غرب ايران يك واحد بزرگ فرمولوژيكى، فرآيندهاى بيرونى تشكيل دهنده ناهموارى در كف درياى خزر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جعفرپور، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، جغرافيادان.

تولد: 1317.

درگذشت: 8 آبان 1368، تهران.

ابراهيم جعفرپور، فرزند قهرمان، فارغ التحصيل دانشگاه تبريز در رشته ى جغرافيا بود. وى از دانشگاه استانبول (1971) در همين رشته فارغ التحصيل شد و سپس به عنوان استاد ميهمان از دانشگاه تهران به دانشگاه دورهام در انگلستان رفت.

ابراهيم جعفرپور داراى تخصص جغرافياى طبيعى (اقليم شناسى) بود. از سال 1352 در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و دروس مختلفى از جمله هواشناسى، اقليم شناسى، اقاليم ايران، كاربرد اقليم شناسى در برنامه ى ناحيه اى، روش هاى اقليم شناسى، جغرافياى كشورهاى همجوار، جغرافياى زيستى، شناخت و فلسفه جغرافيا را درس مى داد.

دكتر جعفرپور در همايش هاى داخلى و بين المللى جغرافيا نيز شركت داشته است: يازدهمين جلسه گروه كارشناسان سازمان ملل متحد براى نام هاى جغرافاى (مهر 1363، ژنو)؛ سمينار بين المللى جغرافياى جمهورى اسلامى ايران (16 الى 10 ارديبهشت ماه 1364، تهران). پنجمين كنگره ى جغرافيدانان ايران.

وى همچنين در سال 1360 به عنوان عضو هيئت رئيسه ى انجمن جغرافيدان ايران تعيين شد.

از جمله

تأليفات ابراهيم جعفرپور مى توان به اين دو عنوان اشاره نمود: جغرافياى قدرت هاى بزرگ اقتصادى (آلمان فدرال و فرانسه) و پژوهش هاى اقليمى در غرب ايران. وى همچنين مقاله هايى به زبان فارسى وانگليسى در «مجله ى دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى»، «مجله ى جغرافيا»، «نشريه ى مركز تحقيقات مناطق كويرى و بيابانى ايران» و «نشريه ى انجمن جغرافيدانان ايران» به رشته ى تحرير درآورد.

ابراهيم جعفرپور به سبب سكته ى قلبى درگذشت و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جمالي، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر فيروز جمالي درسال 1323 در شهرستان مراغه بدنيا آمد.وي در سال 1364مدرك دكتري در رشته جغرافيا را از دانشگاه دورهام – انگلستان با موفقيت اخذ كرد. دكتر جمالي از سال 1351 به عنوان عضو هيات علمي در گروه جغرافياي برنامه ريزي شهري دانشكده علوم انساني و اجتماعي مشغول خدمت هستند.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه آموزشي جغرافيا و برنامه ريزي شهري ،دانشگاه تبريز مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياتحصيلات رسمي و حرفه اي : فيروز جمالي تحصيلات ابتدايي را در دبستان بدر به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1344 از دبيرستان فردوسي اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته جغرافيا را از دانشگاه تبريزو كارشناسي ارشد جغرافياي انساني را در سال 1351از دانشگاه تهران دريافت نموده اند و در سال 1364مدرك دكتري در رشته جغرافيا را از دانشگاه دورهام – انگلستان با موفقيت اخذ كرده اند . عنوان پاياننامه : الف - كارشناسي ارشد : جغرافياي فقر آمريكا ب - دكتري: مهاجرتهاي بين استاني ايران با تاكيد بر استان آذربايجان شقي وقايع ميانسالي : فيروز جمالي در سال 1364مدرك دكتري در رشته

جغرافيا را از دانشگاه دورهام – انگلستان با موفقيت اخذ كرد. وي از سال 1351 به عنوان عضو هيات علمي در گروه جغرافياي برنامه ريزي شهري دانشكده علوم انساني و اجتماعي مشغول خدمت هستند. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي و مديريتي فيروز جمالي به قرار زير است: قبلي : مديريت گروه جغرافيا و برنامه ريزي شهري ، سرپرست مركز پژوهشهاي جغرافياي دانشگاه تبريز فعلي :عضو هيئت علمي و استاد گروه آموزشي جغرافيا و برنامه ريزي شهري دانشگاه تبريزفعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي فيروز جمالي به قرار زير است: تدريس: 1-دوره كارشناسي: جغرافياي جمعيت - فلسفه جغرافيا - اكولوژي شهري ، جغرافياي جمعيت و مهاجرتهاي داخلي ايران ، 2- تحصيلات تكميلي: مكتبهاي جغرافيايي، تحليل هاي جمعيتي در برنامه ريزي شهري ،فلسفه هاي سياسي، جغرافيا ومحيط و شهرنشيني درجهان سوم چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي دكتر جمالي به ترتيب زير است: تعداد مقاله هاي منتشرشده : 16 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها : 18 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : 10 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي مصوب : 5 مورد آثار : nbsp1 مقدمه اي بر جغرافياي جمعيت ويژگي اثر : پديدآورنده: ويلبر زلينسكي، فيروز جمالي (مترجم) ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 20 خرداد، 1386

جهانبخش، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكترسعيد جهانبخش درسال 1332 در تبريز، بدنيا آمد.ايشان داراي مدرك دكتري رشته هيدروكليماتولوژي را از دانشگاه كيوتو- ژاپن ( در سال 1366) مي باشد.وي پس از اخذ دكتري رشته فوق از سال 1367 به عنوان عضو هيات علمي در گروه جغرافياي

طبيعي دانشكده علوم انساني واجتماعي دانشگاه تبريز مشغول خدمت شدند.نامبرده هم اكنون با رتبه علمي دانشياري به همكاري خود با دانشگاه مذكور ادامه مي دهد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : هيدروكليماتولوژيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سعيد جهانبخش تحصيلات ابتدايي را در دبستان فرمانفرمائيان به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1353 از دبيرستان منصور اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته جغرافيا را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد جغرافياي محيطي را در سال 1362از دانشگاه هيروشيما – ژاپن دريافت نموده اند و در سال 1366 مدرك دكتري در رشته هيدروكليماتولوژي را از دانشگاه كيوتو- ژاپن با موفقيت اخذ كرده اند . عنوان پاياننامه : الف - كارشناسي ارشد : برآورد تبخير و تعرق از گياهان بر مبناي بيلان آب و بيلان حرارت ب - دكتري : مطالعات بنيادي تبخير و تعرق از شاليزارها وقايع ميانسالي : دكتر جهانبخش در سال 1366 مدرك دكتري در رشته هيدروكليماتولوژي را از دانشگاه كيوتو- ژاپن با موفقيت اخذ كرد. و از سال 1367 به عنوان عضو هيات علمي در گروه جغرافياي طبيعي دانشكده علوم انساني واجتماعي مشغول خدمت شد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از سمتهاي اجرايي و مديريتي دكتر سعيد جهانبخش مي توان به موارد زير اشارت كرد: قبلي : رياست دانشكده- معاونت دانشكده - مديريت گروه - معاونت گروه فعلي:عضو هيئت علمي و دانشيار گروه آموزشي جغرافياي طبيعي دانشگاه تبريز فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي سعيد جهانبخش به ترتيب زير است: الف: تدريس 1-دوره كارشناسي : هوا و اقليم شناسي - آگروكليماتولوژي 2- تحصيلات تكميلي: ميكرو كليماتولوژي -ژئوهيدرولوژي - هيدرومتئورولوژي كمي

- زبان خارجه تخصصي ب - برگزاري كارگاه ها : كارگاه آموزشي آب و هواشناسي كاربردي - بهمن 80 دانشگاه تبريز چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي دكتر جهانبش به ترتيب زير است : تعداد مقاله هاي منتشرشده : 24 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها : 5 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : 20 مورد تعداد پاياننامه هاي دكتري : 4 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي مصوب : 4 مورد

جيهاني، ابوعبداللَّه احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 385 ق). اديب و جغرافيدان. اهل جيهان از توابع ماوراءالنهر بود و به مدت دو سال وزير منصور بن نوح سامانى. ابوعبداللَّه كتابى در جغرافيا، نام: «المسالك والممالك»، به عرب تأليف كرده كه مقدسى وصف مفصلى از آن كرده است. از ديگر آثار وى: «آيين»؛ «مقامات كتب العهود والخلفاء والامراء»؛ «كتاب الزيادات فى كتاب الناسى فى المقالات» و «رسائل».[1]

ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن نصر، از رجال ادب وسياست اواخر قرن چهارم ه. وى از سال 365 ه.ق. به وزرات منصور بن نوح سامانى انتخاب شد و در 367 از وزارت معزول گرديد و عتبى (ه.م.) به جاى او منصوب شد. جيهانى كتابى در جغرافيا تأليف كرد به نام كتاب «المسالك والممالك» (ه.م.) و «كتاب رسائل» نيز از اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات ايران (351/1)، ريحانه (448/1)، سرآمدان فرهنگ (120/1)، الفهرست ابن نديم ترجمه (228)، كشف الظنون (1664)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، المسالك والممالك (304)، معجم المولفين (165/2).

چوبك، حميده

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

حميده چوبك در سال 1331 در بوشهر متولد شد .دوره كارشناسي ارشد باستان شناسي را در سال 1362 در دانشگاه تهران با رساله «افكار شناسي سفالينه هاي اسلامي »به اتمام رسانيد . سپس براي گذراندن دوره دكتري در رشته باستان شناسي گرايش اسلامي وارد دانشگاه تربيت مدرس شد. وي علاوه برتاليفات متعدد،پروژه هاي بسيار مهمي درزمينه باستانشناسي با انجام رسانده است .گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : دوران اسلامي والدين و انساب : حميده چوبك در سال 1331 در شهر بوشهر به دنيا آمد .تحصيلات رسمي و حرفه اي : حميده چوبك پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه ،در رشته

باستان شناسي مشغول تحصيل شد .دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد باستان شناسي را در دانشگاه تهران با دفاع از رساله « افكار شناسي سفاليته هاي اسلامي » به اتمام رساند . سپس دكتري خود رادر رشته باستان شناسي گرايش اسلامي از دانشگاه تربيت مدرس اخذكرد . استادان و مربيان : استاد راهنماي حميده چوبك در تدوين رساله فوق ليسانس خانم دكتر سيمين دانشور بود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق اداري و اجرايي حميده چوبك از سال 1377-1354 به شرح زير مي باشد: -كارشناس باستان شناسي مركز باستان شناسي 56-1354. -موزه دار موزه آبگينه و سفالينه هاي ايران 62-1356 . -موزه دار مجموعه كاخ موزه هاي ايران 72-1362 . -كار شناس باستان شناسي مركز ميراث فرهنگي استان تهران ،76-1372 . -عضو علمي پژوهشكده باستان شناسي ،گروه اسلامي ،1377. فعاليتهاي آموزشي : فعاليت آموزشي حميده چوبك به شرح زير مي باشد: راهنمايي و مشاوره پايان نامه هاي مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد. تدريس درس (سفالگري و طراحي )مقطع كارشناسي ارشد باستان شناسي در دانشگاه آزاد اسلامي . ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سوابق پژوهشي ميداني حميده چوبك ازسال 1379-1367 به شرح زير مي باشد: شركت در كاوشهاي ري باستان،عضو هيات ،74-1367 . شركت در كاوشهاي تپه حصار ،عضو هيات ،1374. شركت در كاوشهاي قلعه پرتقاليهاي جزيره هرمز ،معاون هيات ، 1372. شركت در كاوشهاي ربع رشيدي تبريز ،معاون هيات ،1373. شركت در كاوشهاي دره شهر ايلام ،عضو هيات ،1373. شركت دركاوشهاي تپه واوان (شهرك واوان )،معاون هيات ،1374. شركت دركاوشهاي چاهان ،جازموريان كرمان ،سرپرست كاوش ،1377. شركت در كاوشهاي جازموريان كرمان،سرپرست كاوش ،1377. شركت

در كاوشهاي تپه ميل ورامين ،معاون هيات .1378 . شركت در كاوشهاي شهر قديم كيش .معاون هيات .78-1377. مدير پروژه آثار فرهنگي - تاريخي الموت ،1379. مسوول هيا ت ايراني در پروژه مشترك با كشور ايتاليا در مسجد جامع اصفهان ،1379. آثار : nbsp1 choubak H. Vne etonnante cermique Dans vne necro pole parthe dans;aregion de kerman ويژگي اثر : - dossoers Archeologie 19992 تاليف سفالينه اسلامي كاشان ترجمه سفالينه اشكاني ويژگي اثر : اثر اي. هرينك . سازمان ميراث فرهنگي .13764 گزينه سفالينه اسلامي پوئينك ويژگي اثر : گزارش هاي باستان شناسي، سازمان ميراث فرهنگي، شماره اول-13765 مروري بر ويژگيهاي معماري و شهر سازي شوش درسده هاي نخستين اسلامي ويژگي اثر : تاليف و ترجمه كاوش هاي فرانسويان در شوش، تاريخ معماري و شهر سازي ايران، سازمان ميراث فرهنگي ، جلد5، 1377

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

حافظ ابرو، شهاب الدين عبداللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 834/833 ق)، مورخ و جغرافيدان. اصلش از بهدادين خواف بود، و علت اينكه بعضى او را هروى خوانده اند شايد بدين خاطر است كه مدت زيادى را در هرات زيست. تربيت و تحصيل وى در همدان صورت گرفت. وى از همان دوران جوانى به خدمت امير تيمور گوركان پيوست و مورد التفات امير قرار گرفت. بعد از تيمور ملازم شاهرخ ميرزا و بايسنقر ميرزا شد و به نام آنان به تأليف و تصنيف پرداخت. او از مورخان موثق دور تيمور بود و در ضبط دقق وقايع و صحت گفتار معروف. شهاب الدين در شهر زنجان وفات يافت و نزديكان مزار اخى فرج زنجانى دفن شد. آثار او

عبارت اند از: «ذيل جامع التواريخ رشيدى»؛ «ذيل تاريخ طبرى»؛ «تاريخ آل كرت»؛ «تاريخ طغاتيمور»؛ «تاريخ سربداران»؛ «تاريخ اميرارغون شاه»؛ «تاريخ شاهرخ»؛ كه تمامى كتابهاى تاريخى مذكور و چند كتاب ديگر مجموعه اى تاريخى را تشكيل مى دهند به نام «مجموعه حافظ ابرو» و شامل تاريخ جهان از آغاز آفرينش تا سال 830 ق است، به نام «مجمع التواريخ سلطانى» و «زبدة التواريخ».[1]

شهاب الدين عبداللَّه بن عبدالرشيد مورخ نامى دوره تيمورى (ف. 834 ه.ق.). وى در دربار امير تيمور بود و در سفرها نيز در ركاب او حركت ميكرد و پس از تيمور نزد شاهرخ پايه ارجمند يافت و مقرب شاه گرديد و همواره در سفر و حضر ملازم بود. حافظ ابرو به رموز و آيين تاريخ نويسى آگاه بود و مخصوصا از احوال و امور روزانه سياست زمان خود اطلاع كافى داشته و در نوشته هاى خود تا حد امكان آنچه را كه مى ديده يا از اشخاص موثق مى شنيده معتبر دانسته و كمتر به افسانه و حكايت پرداخته است و در منقولات خود غالبا جانب حقيقت و راستى را گرفته. وى زبانهاى عربى و تركى را مى دانسته و در سرودن شعر نيز به دست داشته. آثار مهم او عبارتند از: كتاب جغرافا (817)، ذيل ظفرنامه شامى، تاريخ شاهرخ، ذيل جامع التواريخ رشيدى.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (489 -486 /4)، تاريخ در ايران (94 -93)، تاريخ نظم و نثر (238 -237)، حبيب السير (8/4)، دايرةالمعارف فارسى (827/1) الذريعه (23/12 ،49/10 ،115/5)، ريحانه (10 -9 /2)، سرآمدان فرهنگ (296 -295 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 28/9)، كشف الظنون (951)، الكنى والالقاب (166/2)، گلستان

هنر (30)، لغت نامه (ذيل/ حافظ ابرو)، هدية الاحباب (122 -121).

حافظ نيا، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا حافظ نيا در سال 1334 ه. ش در روستاي خُراشاد بيرجند و در خانواده اي كشاورز متولد شد. او تحصيلات ابتدائي و تحصيلات متوسطه خود را در شهر بيرجند به اتمام رسانيد و در رشته جغرافياي طبيعي دانشسراي عالي ( كه دو سال بعد به دانشگاه تربيت معلم تغيير نام يافت) پذيرفته شد. او دوره ليسانس (كارشناسي) را در رشته جغرافياي طبيعي(علمي) و در جريان انقلاب اسلامي به زندان افتاد. با پيروزي انقلاب اسلامي از زندان رهايي يافت و بمدت 4 سال مسئوليتهاي سياسي به عهده داشت و سپس در سال1363 ه.ش از سياست كناره گيري كرد و به فعاليتهاي آموزشي و علمي رو آورد. او در سال 1364ه.ش در كنكور فوق ليسانس (كارشناسي ارشد) دانشگاه تربيت مدرس پذيرفته شد و تحصيلات خود را در رشته جغرافياي انساني ادامه داد و در سال 1366 ه. ش از اين مقطع فارغ التحصيل شد و بلافاصله در اولين كنكور دكتري جغرافياي انساني (گرايش سياسي) همين دانشگاه شركت نمود و به عنوان اولين و تنها دانشجوي دكتري پذيرفته شد. سپس او بهمراه دانشجويان پذيرفته شده در دومين كنكور دكتري كه در ترم بعد برگزار شد تحصيلات خود را ادامه داد و آنرا در بهمن ماه 1369 با درجه ممتاز به پايان رسانيد. دكتر حافظ نيا در سال 1367 ه.ش به عنوان مربي در دانشگاه تربيت مدرس به كار مشغول شد و در سال 1370 به رتبه استادياري و در سال 1378 به رتبه دانشياري و در سال1382 به رتبه استادي ارتقاء يافت. او پس از سالها تدريس

و تحقيق هم اكنون (1385ه.ش) به عنوان استاد تمام پايه 25 در دانشگاه تربيت مدرس مشغول به خدمت مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : جغرافياي سياسيوالدين و انساب : - پدر محمدرضا حافظ نيا مرحوم رجب حافظ نيا، متولد سال 1304 ه. ش در روستاي خراشاد از توابع بيرجند مي باشد. او در شهريور ماه 1340 ه.ش در اثر بيماري يرقان و در سن 36 سالگي فوت نمود. شغل اصلي او كشاورزي و داراي استعداد و ذوق شاعري بود. تعدادي از اشعار او هم اكنون در دسترس قرار دارد. - مادر او خانم خديجه خراشادي زاده، متولد سال 1307 ه.ش در روستاي خراشاد مي باشد.خاطرات كودكي : محمدرضا حافظ نيا از حيات پدرش چيزي را به خاطر نمي آورد. تنها صحنه اي كه به ياد دارد احتمالاٌ مربوط به آخرين سال حياتش است و آن اينكه در حياط خانه اش در روستا او را مشغول انجام كارهاي روزمره ديده بود. - خاطره ديگر اينكه در شهريور ماه 1340 در منزل خود شاهد ازدحام جمعيت بود و نمي دانست موضوع چيست و با بچه هاي هم سن و سال خود مشغول بازي بود. در حاليكه ازدحام مزبور مربوط به مراسم فوت پدرش بوده است! تحصيلات رسمي و حرفه اي : 1- اخذ ديپلم طبيعي از دبيرستان شوكتي بيرجند در سال 1352 ه. ش 2- اخذ ليسانس در جغرافياي طبيعي(علمي) از دانشگاه تربيت معلم در سال 1356 ه.ش 3- اخذ فوق ليسانس ( كارشناسي ارشد) در جغرافياي انساني از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1366 ه. ش 4- اخذ دكتري (PhD ) در جغرافياي سياسي

از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1369 ه.ش 5- گذراندن دوره آموزشي كوتاه مدت " مديريت عمومي" در سال 1365 ه. ش 6- گذراندن دوره آموزشي كوتاه مدت " كامپيوتر" در سال 1366 ه. ش 7- گذراندن دوره آموزشي كوتاه مدت " مديريت آموزشي" در سال 1367 ه. ش 8- گذراندن دوره آموزشي كوتاه مدت "روش تحقيق" تحت نظر كالج كلمبو در سال 1367 ه. ش 9- گذراندن دوره آموزشي كوتاه مدت " تقويت مهارتهاي آموزشي" در سال 1381 ه. ش 10- گذراندن دوره آموزشي كوتاه مدت " تقويت مهارتهاي پژوهشي " در سال 1381 ه. ش 11- طي دوره فرصت مطالعاتي در كشورهاي فرانسه و آلمان در سال 85-1384 ه.ش. خاطرات و وقايع تحصيل : در دوره ابتدائي، محمدرضا حافظ نيا از كتابهاي پدرش دو كتاب را به ياد دارد. يكي كتاب "نسيم شمال" بود كه گاهي اوقات او اشعار نسيم شمال را با حرارت قرائت مي كردو برخي از بزرگتر ها به او مي گفتند اين كتاب ممنوع است و اگر بفهمند تو را مجازات مي كنند. او در عالم كودكي اين مطلب را متوجه نمي شد! كتاب ديگر "بهارستان" مرحوم آيتي بود كه آقاي غني معلم كلاس سوم آنرا از او گرفت و علي رغم پيگيريهاي فراوان هيچگاه آنرا پس نداد. او بخاطر اين كتاب توسط مادرش تنبيه شد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمدرضا حافظ نيا در كنار تحصيل براي كمك به خانواده كار كشاورزي و نساجي و خوابار فروشي را دردوران تحصيلات ابتدايي و متوسطه داشت و در دوره ليسانس در رستوران و سپس كار دانشجويي در سلف سرويس و تكثير دانشگاه

در تهران همچنين دردوره دكتراي استفاده از مأموريت تحصيلي بويژه در تهران از جمله فعاليتهاي وي مي باشد.استادان و مربيان : - در دوره ابتدائي، آقايان: رضواني، شوكت آبادي، غني و نيكخواه - در دوره متوسطه، آقايان: وريدي، صباغ، آرين، حسنپور، حنفيها، احمدي و جاجوئي - در دوره ليسانس، آقايان: دكتر امين سبحاني، دكتر جعفرپور، دكتر كلاهي، دكتر ديانتنژاد و خانمها: دكتر يحيوي و دكتر فشاركي - در دوره فوق ليسانس و دكتري، آقايان: دكتر حسين شكوئي، دكتر عزت ا... عزتي، دكتر سعيد سمنانيان، دكتر احمد احمدي، دكتر محمدحسين پاپلي يزدي، دكتر مسعود مهدوي، دكتر مهدي طالب، دكتر بهلول عليجاني، دكتر مصطفي مومني، دكتر شاپور گودرزي نژاد و دكتر سيد غلامرضا شيرازيان و نيز خانمها: دكتر دره ميرحيدر و دكتر فاطمه بهفروز. در بين اين بزرگان، نقش دكتر حسين شكوئي، دكتر عزت ا... عزتي و دكتر دره ميرحيدر بارزتر بوده است. هم دوره اي ها و همكاران : - در دوره ابتدائي، آقايان: محمدعلي معروفيان، ابراهيم خراشاديزاده، حسن نداف، حسنرضا سهيل، عباس خراشاديزاده و محمد كفكينژاد - در دوره متوسطه، آقايان: احساني،گنجي، دكتر مهدي قندهاري(در حال حاضر استاد دانشكده دندانپزشكي دانشگاه تهران)، عباس خراشاديزاده، پرويز فروزانفر و حسن رضا خراشاديزاده - در دوره ليسانس، آقايان: يدالله كريميپور، عباس فخاري، محمدعلي رومي، محمدعلي معروفيان، سيد عليرضا خراشاديزاده، سيد علي اوليائي، عليرضا چاچي، محمدعلي خراشاديزاده، اسدالله جامعي، محمد بيكزاده، علي وزيري و علي رادي راز - در دوره كارشناسي ارشد و دكتري: دكتر يدالله كريميپور، دكتر عبدالرضا رحماني فضلي، دكتر عبدالرضا ركن الدين افتخاري، دكتر احمد پور احمد، دكتر محمد سليماني، دكتر محمد سلماني، دكتر حسين نگارش،

دكتر محمد حسين رامشت، دكتر زهرا حجازي زاده و دكتر حسن كامران دكتر حسين شكوئي، دكتر عبدالرضا ركن الدين افتخاري، دكتر پيروز مجتهدزاده، دكتر زهرا احمديپور، دكتر اكبر پرهيزكار، دكتر محمدحسين پاپلي يزدي، دكتر منوچهر فرج زاده، دكتر مهدي طاهرخاني و دكتر سياوش شايان همكار بوده و با آقاي دكتر عزت الله عزتي و دكتر دره ميرحيدر دوستي دارد كه آنها بر او سمت استادي داشته اند. همسر و فرزندان : خانم سكينه خراشاديزاده دختر عموي محمدرضا حافظ نيا است كه به عنوان همسر ايشان در كنارشان بوده است. 1- ياسر حافظنيا، فارغ التحصيل مهندسي معدن – اكتشاف، از دانشگاه صنعتي اميركبير 2- حميدرضا حافظنيا، فازغ التحصيل مهندسي صنايع، از دانشگاه صنعتي شريف 3- حامد حافظنيا، دانش آموز سال سوم رياضي- فيزيك دبيرستان تزكيه منطقه 2 تهران (شاگرد اول) 4- بهزاد حافظنيا، دانش آموز سال اول دبيرستان مطهري در منطقه 2 تهران وقايع ميانسالي : محمدرضا حافظ نيا زمانيكه افسر وظيفه بود به دنبال اقدام شجاعانه خود در دفاع از مردم انقلابي ايران، در مرداد ماه 1357 ه.ش كه فرمانده لشگر 77 خراسان را مورد هدف قرار داد تا اعتراض و سرپيچي خود را از دستور ارتش براي سركوب تظاهرات مردم مشهد اعلام نمايد، دستگير و به زندان افتاد. مقاصد اصلي او از اين اقدام عبارت بود از: 1- الگوسازي براي افسران و سربازان ارتش شاه براي سرپيچي از دستورات فرماندهان خود در مخالفت با سركوب تظاهرات مردم و انقلابيون ايران 2- گشودن راه تخريب ارتش از درون كه مهمترين تكيهگاه قدرت رژيم شاهنشاهي در جريان سركوب تظاهرات انقلاب اسلامي تلقي مي شد 3- تضعيف

روحيه سران رژيم شاه از سوئي و نيز تقويت روحيه مردم ايران در تداوم نهضت انقلابي از سوئي ديگر.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : 1- دبير و رئيس دبيرستان دولت آباد زاوه در شهرستان تربت حيدريه در سال 1358 ه.ش 2- فرماندار شهرستان بجنورد در سال 1359 ه.ش 3- فرماندار شهرستان تربت حيدريه در سال 1361 ه.ش 4- معاون سياسي و اداري استانداري ايلام در سال 1362 ه.ش 5- مشاور نيروي انساني وزارت آموزش و پروش در سال 1363 ه.ش 6- مشاور و مدير كل آموزش ضمن خدمت وزارت آموزش و پرورش در سال 1364 ه.ش و پايهگذار طرح ادامه تحصيل معلمان و فرهنگيان كشور 7- معاون پژوهشي سازمان مطالعه و تدوين سمت در سال 1367 ه.ش 8- معاون پژوهشي دانشكده علوم انساني و مشاور پژوهشي رئيس دانشگاه تربيت مدرس در سال 1370 ه.ش 9- وابسته فرهنگي ايران در لاهور پاكستان در سال 1372 ه.ش 10- مدير كل فرهنگي آسيا و اقيانوسيه در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي در سال 1377ه.ش 11- رئيس مركز مطالعات آفريقا در دانشگاه تربيت مدرس در سال 1378 ه.ش فعاليتهاي آموزشي : محمدرضا حافظ نيا در سال 1358 ه.ش به عنوان دبير دبيرستان در شهرستان تربت حيدريه به استخدام آموزش و پرورش در آمد. سپس در سال 1359ه.ش براي مدت 4 سال به وزارت كشور مأمور شد و در سال 1363 به وزارت آموزش و پرورش برگشت و در كنار مسئوليتهاي اجرائي به تدريس در دبيرستان و مراكز تربيت معلم مشغول گرديد. او پس از اخذ درجة كارشناسي ارشد، در سال 1367ه.ش به دانشگاه تربيت مدرس منتقل و به عنوان

مربي مشغول به كار شد و در سال 1370 به رتبه استادياري ارتقاء يافت. او در سال 1378 به درجه دانشياري و در سال 1382 به درجه استادي ارتقاء پيدا كرد و هم اكنون در دانشگاه تربيت مدرس مشغول انجام خدمت است. دكتر حافظنيا در دانشگاه تربيت مدرس و ساير دانشگاهها در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس مي نمايد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : 1- راه اندازي طرح ادامه تحصيل معلمان كشور در سال 1364 ه.ش كه منجر به تأسيس مراكز آموزش عالي فرهنگيان گرديد 2- تأسيس مركز مطالعات آفريقا در دانشگاه تربيت مدرس در سال 1378ه.ش 3- تأسيس انجمن ژئوپليتيك ايران با همكاري تعدادي از اساتيد جغرافياي سياسي در سال 1381ه.ش 4- تأسيس فصلنامه بين المللي «ژئوپليتيك» با درجه علمي- پژوهشي در سال 1384ه.ش ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدرضا حافظ نيا همچنين تا كنون طرح هاي تحقيقاتي زير را به انجام رسانده است: 1- عضو و رئيس كميسيون علوم انساني هيأت مميزه به مدت 8 سال 2- عضو هيأت مميزه دانشگاه تربيت مدرس 3- عضو شوراي دانشگاه تربيت مدرس در سالهاي 71-70 و 83-1380 4- عضو شوراي تحصيلات تكميلي در دانشكده علوم انساني 5- مدير گروه جغرافياي دانشگاه تربيت مدرس در سالهاي 77-1375 6- دبير10 مورد از همايشهاي داخلي و بين المللي 7- سردبير مجلات علمي-پژوهشي: فصلنامه مطالعات ملي، فصلنامه بين المللي ژئوپليتيك و فصلنامه علمي- ترويجي مطالعات دفاعي 8- عضو هيأت تحريريه فصلنامههاي علمي- پژوهشي: تحقيقات جغرافيايي، پژوهشهاي جغرافيايي، مدرس علوم انساني، پژوهش علوم انساني ، مطالعات جغرافيايي، Journal of Applied Sciences, Research Journal

of Environmental Sciences, Trends in Applied Sciences Research, Research Journal of Social Sciences. 9- ارائه طرحهاي: « تأسيس دانشگاه تربيت مدير براي كشور» و «رشد پلكاني مديران در سازمانهاي حكومتي ايران» در سال 1363ه.ش به رياست جمهوري با هدف تخصصي كردن و بهينه سازي اداره امور كشور و انتصاب مديران سطوح مختلف سازمانهاي اجتماعي و حكومتي 10- ارائه طرحهاي: «موسسه جغرافيايي جمهوري اسلامي ايران» در سال 1370ه.ش و نيز «اتحاديه آسيائي» در سال 1372 ه.ش به رياست جمهوري اسلامي ايران 11- پيشنهاد تأسيس دانشگاه فراگير آموزش از راه دور براي معلمان و فرهنگيان كشور در سال 1366ه.ش 12- عضو و نايب رئيس انجمن ژئوپليتيك ايران 13- عضو انجمن جغرافيايي ايران 14- عضو انجمن جغرافيدانان انگلستان (RGS IBG ) 15- عضو انجمن جغرافيايي هندوستان (GSI ) 16- عضو انجمن بين المللي جامعه شناسي اديان 17- عضو كميته علمي سمپوزيوم بين المللي «آينده حيات و تمدن بشري» دانشگاه فرانكفورت آلمان سال 1384/ 2005م 18- عضو كميته برنامهريزي جغرافيا در وزارت علوم (72-1370ه.ش) 19- عضو و رئيس كميته پژوهشي جغرافيا در وزارت علوم (72-1367ه.ش) 20- عضو كميته تدوين كتب دانشگاهي رشته جغرافيا در سمت (72-1368ه.ش) 21- رئيس كميته علوم انساني جشنواره جوان خوارزمي (سالهاي81 و 1382ه.ش) 22- داور طرحهاي پژوهشي جشنواره خوارزمي (سالهاي71، 82 و 1383ه.ش) 23- بنيانگذار و سردبير فصلنامه ايرانشناسي به زبانهاي انگليسي و اردو در پاكستان در سال 1373ه.ش شاگردان : محمدرضا حافظ نيا ضمن تدريس در دانشگاه , راهنمايي و مشاوره دانشجويان خود را نيز به عهده داشته است چنانكه مي توان به افراد زير اشاره كرد: عناوين پايان نامه ها و اسامي

دانشجويان تحت راهنمايي الف) كارشناسي ارشد: 1) رضا پرواز، بررسي عوامل تداوم بحران در افغانستان (1379) 2) مهدي نيكبخت، بحران آب و تنشهاي سياسي اجتماعي در گناباد (1379) 3) حسن كاوياني راد، نقش اقليت بلوچ در وحدت ملّي (1379) 4) ناصر شمس خامنه، ژئوپلتيك آب (هيرمند) (1376) ب- دكتري 1) محمدحسين افشردي، تحليل ژئوپلتيكي سياست خارجي ايران در قفقاز (1379) 2) محمدباقر قاليباف، تحليل دولت ملّي در ايران (1379) 3) عباس مهري، موانع همگرائي ايران و ج. آذربايجان (1377) عناوين پايان نامه ها و اسامي دانشجويان تحت مشاوره الف ) كارشناسي ارشد 1) محمدمهدي هوشيار، تحليل الگوي تقسيمات كشوري در شمال خراسان (1379) 2) حسينعلي برزگران، تحليل عملكرد فضائي - مكاني شهر بيرجند (1372) 3) سيدحسين قاليباف، بررسي راههاي توسعه شهرهاي بيرجند (1372) 4) علي سعادت بخش، بررسي اختلاف ايران وعراق بر سر اروندرود (1379) 5) حجت اله شرفي، تحليل عملكرد كميته امداد امام ... (1379) ب) دكتري 1) محمد اخباري، نقش هيد روژئوپليتيكي ايران (1377) 2) حميدرضا محمدي، تحليل ژئوپليتيكي بحران كردستان (1378) 3) علي حاجي نژاد، تحليل نقش و جايگاه سازمانهاي عمران منطقه اي در كوله روستاي سيسان (1379) 4) خانم مرجان بديعي، تحليل خلاء استراتژي ژئوپليتيكي مثلث ايران، افغانستان و پاكستان (1379) آرا و گرايشهاي خاص : محمدرضا حافظ نيا طرفدار فلسفه انسانگرائي است و داراي تفكر و نگرش انسانگرايانه و بشردوستانه ميباشد. او بر اين باور است كه فلسفه زندگي را كمال يابي مستمر بشريت، عشق به خدا و خالق جهان، تأمين مطلوب نيازهاي مادي و معنوي انسانها، نوع دوستي و احترام به آزادي و حقوق انسانها و ساير مخلوقات ،

رفاه و آسايش، آرامش و امنيت، عدالت جغرافيايي و اجتماعي و همزيستي با طبيعت تشكيل ميدهد. بر اين اساس معتقد است كه سازههاي فلسفي، مذهبي، ايدئولوژيك، سياسي، اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي، فرهنگي، حقوقي، نظامي، امنيتي، آموزشي، درماني و غيره بايد بر مدار خدمت به انسانها تعريف و ساماندهي شوند. دكتر حافظنيا همچنين به ترويج مكتب جغرافياي سياسي و ژئوپليتيك انسانگرا اهتمام ميورزد. او بر اين باور است كه موثرترين عوامل توليد رنج براي بشريت، سياستمداران جاهطلب، رهبران ديني انحصارطلب و مديران و فعالين اقتصادي زيادهطلب ميباشد. جوائز و نشانها : 1- دريافت لوح به مناسبت انتخاب شدن به عنوان "استاد نمونه" در ايران در سال 1385ه.ش 2- دريافت لوح به مناسبت كسب رتبه اول پژوهشگر برتر ايران در حوزه علوم انساني و اجتماعي 3- دريافت لوح به مناسبت انتخاب كتاب "جغرافياي سياسي ايران" به عنوان كتاب سال دانشگاهي ايران در سال 1382ه.ش 4- دريافت لوح به مناسبت انتخاب كتاب "جغرافياي سياسي ايران" به عنوان كتاب قابل تقدير در مراسم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در سال 1383ه.ش چگونگي عرضه آثار : محمدرضا حافظ نيا علاوه بر عضويت در انجمن جغرافيدانان ايران ، دستي بر قلم نيز داشته و ضمن تاليف آثار متعدد، با نشريات مختلف همكاري داشته است. 1- تدوين و انتشار 13 جلد كتاب ( دو مورد به زبان انگليسي ) 2- اجراي 9 طرح تحقيقاتي و پژوهشي 3- چاپ و نشر 60 مقاله علمي-پژوهشي در مجلات علمي معتبر داخل و خارج از كشور 4- ارائه 50 مقاله علمي در همايشها و كنفرانسهاي علمي داخلي و بين المللي 5- چاپ و نشر حدود 130 مقاله

متنوع در فصلنامهها ، ماهنامهها و نشريات مختلف آثار : nbsp1 Educational System in Iran., Iran Shenasi, Lahore No.4, 1995. Family Planming in Iran, 29 th International Geographical Congtess, Seoul South Korea, August 2000 nbsp3 Geopolitical Analysis of the Kashmit Crisis, South Asian Studies, Vol, 1, 1994, Punjabun University. nbsp4 Indo - Iran Cultural Relations, befor the Islamic Period; The first Seminar on Indo - Iran relation, University of Mumbai - India, March 2000 nbsp5 Islamic Revolutions Foundations, Iran Shenasi, No.3/1, 1996. nbsp6 Population Policies of the Islamic Republic of Iran, Iran Shenasi @ uarterly; No.13,14,1996. آراء ابن خلدون در زمينه آثار عوامل جغرافيائي بر انسان، فصلنامه مدرس، شماره اول، 1375. اجتماع تبليغي در رايانه، محمدرضا حافظ نيا، فصلنامه فرهنگ، شماره 23، سال ششم، 1375. الگوي مناسب نظام بين الملل، محمدرضا حافظ نيا، فصلنامه دانشور، سال هفتم، شماره 25، پائيز 1378. الگوي نظام مشاركت بين المللي و تنش زدائي در روابط ملّتها، همايش بين المللي رويكرد فرهنگي به جغرافيا با دانشگاه مشهد، 1379. تحولات اكولوژيكي در بخش مركزي شهر تهران، محمدرضا حافظ نيا- عبدالرضا رحماني فضلي ، فصلنامه تحقيقات جغرافيايي - شماره 4 ، سال دوم، 1367 ، تفاوتها و تعارضها در حوزه ژئوپلتيك خزر، محمدرضا حافظ نيا، فصلنامه مطالعات آسياي مركزي و قفقاز، شماره 27، 1378. تفاوتها و تعارضها در حوزه ژئوپلتيك خزر، هفتمين همايش بين المللي آسياي مركزي و قفقاز، تهران، 1378. تنگه هرمز و اقتصاد منطقه اي خليج فارس، كنگره جغرافيدانان ايران، دانشگاه تهران، 1369. تنگه هرمز و الگوي حمل كالا و نفت در خليج فارس، مسائل حمل و نقل ايران، دانشگاه

تربيت مدرس، تهران، 1369. چالشهاي ژئوپلتيكي اقتصاد ايران در دهه آينده، همايش چالشهاي انساني اقتصاد ايران در دهه 80، پژوهشكده اقتصاد. تهران، 1379. راه حل مهاجرتهاي روستائي در ايران، تحليل مهاجرتهاي روستائي، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، 1365. روابط فرهنگي ايران و هند قبل از اسلام، محمدرضا حافظ نيا، فصلنامه تحقيقات جغرافيائي، سال چهاردهم شماره 52و 53، 1378. رويكرد جديد سياست خارجي و تحوّل موقعيت ژئوپلتيكي ايران، دهمين كنگره جغرافيدانان ايران، دانشگاه امام حسين، 1378. ژئواستراتژي ايران در جنگ دوم جهاني، هشتمين كنگره جغرافيدانان ايران، دانشگاه اصفهان، 1371. ژئوپلتيك ايران پس از جنگ سرد، سمينار جغرافيا و كاربردهاي امنيّتي و دفاعي آن، دانشگاه امام حسين (ع)، تهران، 1377. nbsp22 ژئوپلتيك تنگه هرمز، سمينار سازمان جغرافيائي، تهران، 1370. علل فقر خانواده هاي تحت پوشش كميته امداد درايران، سمينار دست آوردهاي تحقيقاتي كميته امداد امام خميني (ره)، دانشگاه تهران، 1373. قدرت و بسط فرهنگي در شبه قاره هند، محمدرضا حافظ نيا، فصلنامه دانشور، شماره 17، سال پنجم، 1376. قدرتهاي جهاني و ايجاد بحران در منطقه خليج فارس، سمينار جغرافيائي جهان بيني، سياست و محيط ، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، 1371. لزوم بازنگري فرآيند آموزش جغرافيا در ايران، سمينار آموزش جغرافيا در ايران، دانشگاه تربيت معلم، تهران، 1372. لزوم تفسيم استان خراسان ، همايش علمي بررسي راهبردهاي علمي و عملي تقسيم استان خراسان، دانشگاه سبزوار، 1376. موقعيّت اجتماعي و اقتصادي پنجاب در پاكستان فصلنامه تحقيقات جغرافيائي، شماره 40، سال يازدهم، 1375. ناامني طبيعي و بازدارندگي توسعه: مورد ايران، سمينار جغرافيا در عرصه سازندگي، دانشگاه تهران، 1376. نظام آموزشي در ايران، سمينار ايرانشناسي (1)، پاكستان، لاهور،1995. نقش ژئواستراتژيك ايران در

جنگ جهاني دوم، سمينار بين المللي ايران و جنگ جهاني دوم، تهران، 1378. نقش ژئواستراتژيك ايران در جنگ جهاني دوم، كنفرانس شهريور 20، موسسه مطالعات فرهنگي، تهران، 1370. نگاهي اجمالي به وضعيت جغرافيائي پاكستان، محمدرضا حافظ نيا، فصلنامه تحقيقات جغرافيائي، شماره 39، سال دهم، 1374 نهادهاي انقلاب اسلامي، سمينار ايرانشناسي (2)، پاكستان، لاهور، 1996. همگرائي و موانع فراوري آن در خليج فارس، سمينار بين المللي رويكردهاي درون منطقه اي خليج فارس، تهران، 1376. وضعيت ژئوپلتيكي منطقه خليج فارس، سمينار بين المللي مسائل جغرافيائي جهان اسلام، دانشگاه امام حسين (ره)، تهران، 1371. nbsp37 ويژگيهاي ژئوپلتيكي منطقه خزر، همايش تحولات ژئوپلتيكي حوزه خزر، دانشگاه امام حسين (ع)، تهران، 1379

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط آقاي دكتر محمدرضا حافظ نيا بنا به درخواست بنياد ايران شناسي

حاكمي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي حاكمي در سال 1296 در شهر رشت به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در رشته باستان شناسي و معماري در مقطع كارشناسي دانشگاه تهران گذراند. فعاليت هاي وي در موزه ايران باستان و شوراي عالي باستان شناسي و عضويت در نمايشگاه هاي آثار ايراني در برخي از كشورهاي خارجي از عمده فعاليت هاي اداري و عرضه تاليفات متعدد از عمده فعاليت هاي وي پس از اتمام تحصيلات رسمي اوست.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي حاكمي تحصيلات ابتدايي را در رشت به پايان رساند . در سال 1313در دانشكده ادبيات دانشسراي عالي دررشته باستان شناسي به تحصيل مشغول و نيز در سال 1317موفق به اخذ ليسانس شد.با اجازه از وزارت فرهنگ در سال 1332شمسي در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در رشته معماري نام نويسي

كرد و پس از چندي با درجه ليسانس معماري تحصيلات خود را با اتمام رساند. استادان و مربيان : علي حاكمي در اداره كل باستان شناسي زير نظر استاداني چون دكتر مهدي بهرامي و دكتر عيسي بهنام به كار تحقيق و مطالعه آثار دوران اسلامي ونيز اشياء دوران تاريخي ايران پرداخت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي حاكمي در سال 1318 در اداره كل باستان شناسي كه تازه داير شده بود و از دو قسمت موزه ايران باستان و تعمير و مرمت بناهاي تاريخي تشكيل مي شد استخدام شد. او مدت سه سال در بخش اسلامي موزه ايران باستان زير نظر مرحوم دكتر مهدي بهرامي به مطالعه آثار دوران اسلامي پرداخت . پس از مدتي از آنجا به بخش تاريخي موزه ايران باستان منتقل گرديد و مدت چند سال زير نظر دكتر عيسي بهنام به كار تحقيق و مطالعه اشياء دوران تاريخي ايران اشتغال داشت .تا آنكه در سال 1334شمسي رياست بخش تاريخي موزه ايران باستان را بر عهده گرفت وپس از آن به مديريت موزه ايران باستان ارتقاءيافت . وي دراين مدت به عضويت شوراي عالي باستان شناسي و شوراي مرمت آثار باستاني و بناهاي تاريخي و چند كميسيون ديگر درآمد . آخرين پست وي رياست بخش كاوشهاي علمي اداره كل باستان شناسي بود. سوابق اجرايي و اداري علي حاكمي از سال 1342-1318 به شرح زير مي باشد: -كارشناس اداره باستان شناسي سه سال در بخش اسلامي موزه ايران باستان و چند سال در بخش تاريخي اين موزه از سال34-1318. -مدير موزه ملي ايران 1334. - عضو شوراي عالي باستان شناسي . -عضو شوراي

مرمت آثار باستاني و بناهاي تاريخي . - رياست بخش كاوشهاي علمي اداره كل باستان شناسي . -عضويت در نمايشگاه آثار ايران در توكيو ،ژاپن 1337. -عضويت در نمايشگاه آثار هفت هزار ساله ايران در لاهه ،هلند ،1340. -عضويت درنمايشگاه آثار هفت هزار ساله ايران در ميلان ،ايتاليا ،1342. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سوابق پژوهشهاي ميداني علي حاكمي از سال 56-1318 به شرح زير مي باشد : كاوش در تپه خوروين در ساوجبلاغ كرج 1328. كاوش در تپه حسنلو رضاييه 1329. كاوش در خورهه محلات 1334. كاوش در علي آباد فرشگان 1336. كاوش در اسماعيل آباد ساوجبلاغ 38-1337. كاوش در منطقه گيلان 1342. كاوش در قريه نسفي در رود بار گيلان 1343. كاوش در جوبن و كلورز در رود بار گيلان 1344. كاوش در ناوه ،سياه دره ،ليلي جان و سياه دشت بن از توابع عمار لو 1345. كاوش در كلورز در رودبار گيلان 1346. كاوش در كلورز در رود بار گيلان 1347. كاوشهاي حاشيه دشت لوت و حاشيه شرقي شهداد (خبيص )1355. كاوش در ملاير 1352. كاوش و تهيه نقشه تخت جمشيد و كاوش در پاسارگارد و مشهد مرغاب و تهيه بناي تپه ميل و همچنين گمانه زني در چند نقطه اطراف بنا و تعمير بناي تپه ميل و همچنين گمانه زني در چند نقطه اطراف بنا و كاوش و گمانه زني درباغ قديمي چهل ستون 1356. چگونگي عرضه آثار : علي حاكمي نتايج مطالعات و پژوهشهاي باستان شناسي خود را در قالب سخنراني با شركت در همايش هاي داخلي و خارج از كشور ارائه نموده است كه به برخي از آنها

در زير اشاره مي شود: سخنراني با عنوان اشياءدر كلورز (رود بار گيلان )،موزه ايران باستان ،1349. سخنراني به عنوان كاوش شهداد ،كنگره باستان شناسي ايران ،دانشگاه آكسفورد ،1350. سخنراني با عنوان خطوط نشانه اي مكشوفه در كاوشهاي شهداد ،دانشگاه مونيخ (كنگره هفتم باستان شناسي ايران1354. كاوشهاي كلورز (رودبار )،چندسخنراني درانجمن ايران باستان . ظروف و ماكت هاي سنگ صابون ،سمينارونيز ،1987 . مجله صنعتگران ذوب مس درشهداد دوران برنز ،سمينار ،پاريس ،1989. آثار : آب تخت جمشيد در زمان هخامنشيان ويژگي اثر : نشريه بررسيهاي تاريخي. جلد5، شماره2. 13492 آشنايي بايك مجسمه و نقش يك مهر ويژگي اثر : نشريه پژوهشهاي باستان شناسي .13543 اشيا ء فلزي مكشوفه در كلورز گيلان ويژگي اثر : يادنامه پنجمين كنگره باستان شناسي 13514 بررسيهاي باستان شناسي حاشيه دشت لوت ويژگي اثر : باستان شناسي و هنر ايران، جلد اول شماره 2 -13485 بشقاب نقره منحصر به فرد ساساني (مكشوفه در حوالي ساري ) ويژگي اثر : نشريه گزارشهاي باستان شناسي ،جلد 3، 13346 چگونگي كاوشهاي مختصر گنج تپه و تپه هاي اطراف خوروين و آجين دوجين ويژگي اثر : گزارشهاي باستان شناسي، جلد اول7 حفاري در تپه موشلان (ساوجبلاغ ) ويژگي اثر : سالنامه كشور ايران،شماره 148 روابط بوميان سرزمين هايي كه بعد ها نام ايران و هند گرفت ويژگي اثر : نشريه انجمن فرهنگ ايران باستان، شماره 20، فروردين 13589 سنگ نبشته مربوط به زمان مردوك آپال ايدين مكشوف در سر پل ذهاب ويژگي اثر : نشريه باستان شناسي و هنر ايران، شماره 1، 134710 شرح ونتيجه كاوشهاي علمي حسنلو (سلدوز ) ويژگي اثر : با همكاري

محمود راد، گزارشهاي باستان شناسي 135111 طاق بستان ويژگي اثر : نشريه بررسيهاي تاريخي، شماره 412 قديمي ترين مهر انگشتري داريوش بزرگ ويژگي اثر : نشريه گزارشهاي باستاني .133413 كاوش خورهه محلات ويژگي اثر : در مجله ESMEO East West 199014 كاوشهاي حاشيه دشت لوت (خبيص / شهداد) ويژگي اثر : نشريه هنر ومردم، شماره 126، 135215 كاوشهاي رود بار گيلان شامل: نسفي، جوبن،كلورز و نيز سياه دره و ناوه در عمارلو nbsp16 كتاب كاوشهاي شهداد ويژگي اثر : موسسه شرق شناسي ايتاليا ESMEO17 كتيبه بزرگ نهاوند ويژگي اثر : نشريه باستان شناسي ، اداره كل باستان شناسي كشور. شماره2/1، 133818 كشف يك بناي دوره ساساني (نزديك ري ) ويژگي اثر : گزارش يونسكو جلد 8، شماره1/219 كلورز ويژگي اثر : نشريه وحيد، شماره 6- 134820 مجسمه هركول در بيستون ويژگي اثر : نشريه باستان شناسي و هنر ايران، شماره 3/4، 1338

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 13792كتاب گيلان ، گروه پژوهشگران ، جلد دوم ، تهران: نشر گروه پژوهشگران ، ص 699

خليليان، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد خليليان در دوم ارديبهشت سال 1328 در روستاي رستم آباد از توابع شهرستان مهران به دنيا آمد .گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي والدين و انساب : علي محمد خليليان در 2 ارديبهشت سال 1328 در روستاي رستم آباد از توابع شهرستان مهران به دنيا آمد . نام پدر علي محمد نور علي بود .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهمترين اقدامات انجام شده در زمان تصدي علي محمد خليليان به شرح زير مي باشد :

- تلاش در جهت تحويل گرفتن موزه هاي استاني درتهران كه پس از مدت كوتاهي از زمان تصدي مديريت موزه هاي رضا عباسي و آبگينه تحويل مديريت ميراث فرهنگي استان تهران گرديد . - تلاش در جهت تحقق شناسايي اموال فرهنگي عبوري موجود در استان تهران و انتقال آنهابه موزه هاي سراسر كشور تا حدمقدورات و امكانات موجود - پيشنهاد تشكيلات جديد سازماني و جايگاه مسئوليت هاي موجود پس از دوره مديريت گذشته و ايجاد پستهاي كارشناسي مسئول دررده هاي مختلف - تحويل و تحول واحد هنرهاي سنتي به معاونت پژوهشي سازمان به صورت يكجاساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سوابق اجرايي و علمي علي محمد خليليان به شرح زير است : - كارشناس اموال عتيقه و حفاظت بين الملل اموال فرهنگي - رياست اداره بازرسي و امور حفاظت بين المللي اموال فرهنگي و تاريخي - مديريت ميراث فرهنگي استان تهران - رئيس انجمن باستان شناسي كشور - ريئس گروه اموال فرهنگي و تاريخي پژوهشكده باستان شناسي كشور - عضو هئيت علمي سازمان ميراث فرهنگي كشور و استاد مركز آموزش عالي ميراث فرهنگيآثار : آيين سنتي چمر درايلام ويژگي اثر : ويژه نامه نخستين گردهمايي مردم شناسي كشورو مجله فرهنگ ايلام شماره 1 بهار 13712 اموال تاريخي و فرهنگي درگستره تاريخ ايران ويژگي اثر : مجله ميرا ث فرهنگي ، شماره 16 ، پاييز وزمستان 753 بحثي پيرامون مقاله مقبره اي از دوران عيلام جديد درارجان ويژگي اثر : اثر شماره 14-13-12 اسفندماه13644 چگا خلامان محوطه اي از دوره آغاز نوسنگي در امير آباد ، مهران ويژگي اثر : باستان شناسي و هنر ايران

، ياد نامه دكتر نگهبان به سال 13785 سراب قوه دانه كوزوان زيست بومي مناسب براي استقرار انسان عصر نو سنگي در بهداشت جلگه كرمانشاه و غرب ايران ويژگي اثر : مجله كردي آدينه شماره 35-34 سال 13766 گزارش بررسي اشياء آرامگاه ارجان ويژگي اثر : مجله اثر شماره 9-8-7 بهمن ماه 1361

خيام، مقصود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا، دانشكده: علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى رشته جغرافيا از دانشكده ادبيات دانشگاه تبريز، تحصيلات عالى در انستيتو جغرافياى آلپى دانشگاه علمى و پزشكى گرنوبل فرانسه، دكتراى سيكل سوم با تخصص ژئومورفولوژى با درجه بسيار عالى.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تبريز در سال 1349 و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده علوم انسانى و اجتماعى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس اصول و مبانى ژئومورفولوژى، طرح در زمينه هيدرولوژى، پژوهش و تحقيق ژئومورفولوژى ايران در آذربايجان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 7 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مبانى و اصول ژئومورفولوژى، ژئومورفولوژى اقليمى و ديناميك خارجى، اصطلاحات مصور ژئومورفولوژى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 21، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

مسائل مختلف ژئومورفولوژى با تأكيد بر ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

درويش صفت، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر درويش صفت سال 1332 در چالوس به دنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته «سنجش از دور» از انستيتو جغرافيا دانشگاه زوريخ سويس (در سال 1373) مي باشد.دكتر درويش صفت از سال 1364 از اعضاي فعال هيات هاي علمي دانشگاهي بوده است. وي از سال 1380 به عنوان دانشيار دانشگاه تهران فعاليت هاي خود را ادامه داده است. كتاب"اطلس مناطق حفاظت شده ايران" تاليف علي اصغر درويش صفت ، در سال 1386به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد. گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : سنجش از دورتحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اصغر درويش صفت ديپلمش را سال

1350 در چالوس گرفت و در سال 1355 كارشناسي خود را در رشته منابع طبيعي از دانشگاه تهران و كارشناسي ارشد را در سال 1364 در رشته جنگل داري از همان دانشگاه اخذ كرد. وي در سال 1373 موفق به اخذ دكتري در رشته «سنجش از دور» از انستيتو جغرافيا دانشگاه زوريخ سويس شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر درويش صفت از سال 1364 از اعضاي فعال هيات هاي علمي دانشگاهي بوده است. وي مسووليت هايي را در زمينه فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي خود برعهده داشته كه برخي از آن ها عبارتند از: كارشناس: 1364-1357، كارشناس جنگل در «جنگل آموزشي و پژوهشي دانشگاه تهران» عضويت در هيات علمي: از سال 1364 به عنوان مربي آموزشي، از سال 1373 به عنوان استاديار و از سال 1380 به عنوان دانشيار دانشگاه تهران زمينه هاي تخصصي آموزشي و پژوهشي: سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافيايي فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي علي اصغر درويش زاده به قرار زير است: تدريس: دروس مرتبط با سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافيايي براي رشته هاي منابع طبيعي، محيط زيست و كشاورزي پژوهش: اجراي شش طرح تحقيقاتي مصوب دانشگاه تهران و چهار طرح پژوهشي كاربردي در ارتباط با سازمان حفاظت محيط زيست و سازمان جنگل ها و مراتع كشور فرصت مطالعاتي: طي دوره شش ماهه در سال 1378 در شاخه نوين سنجش از دور به نام سنجش از دور ابر طيفي در دانشگاه زوريخ كشور سوييس ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي اصغر درويش صفت در كنار مطالعه كتب تخصصي به اشعار شاعران ايراني مثل حافظ، سعدي و... علاقه دارد. جوائز و نشانها

: دكتر درويش صفت جوايزي را براي فعاليت هاي خود دريافت كرده است. جوايز: - دريافت لوح تقدير براي ارايه مقاله برتر در بخش فني كنفرانس بين المللي سنجش از دور در كشور مالزي در سال 2005 - دريافت لوح تقدير به مناسبت انتخاب اطلس مناطق حفاظت شده ايران به عنوان دومين اطلس برتر جهان در سال هاي 2007-2006 از سوي انجمن بين المللي كارتوگرافي از بين تمامي كشورهاي عضو (86 كشور) و براي اولين بار در خاورميانه - دريافت لوح تقدير به مناسبت انتخاب اطلس مناطق حفاظت شده ايران به عنوان كتاب برتر دانشگاهي در جشنواره پژوهشي دانشگاه تهران، 1386 - دريافت پايه تشويقي در دانشگاه تهران به دليل ميزان فعاليت هاي پژوهشي در سال هاي 1385-1383 - اطلس مناطق حفاظت شده ايران در بيست و سومين نمايشگاه بين المللي نقشه و اطلس (4-10 August, 2007, Moseow) كه از سوي انجمن بين المللي كارتوگرافي برگزار شد، به عنوان دومين اطلس برتر جهان انتخاب شد. -چگونگي عرضه آثار : راهنمايي رساله: راهنمايي سه رساله دكتري و نوزده رساله كارشناسي ارشد مقاله: ارايه بيش از پانزده مقاله در مجلات علمي و پژوهشي بين المللي و همچنين بيش از سي مقاله در كنفرانس هاي داخلي و خارجي آثار : nbsp1 اطلس مناطق حفاظت شده ايران ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران با همكاري سازمان حفاظت محيط زيست ايران .اين كتاب در سال 1386 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.2 كتاب ارزيابي و برنامه ريزي محيط زيست با سامانه اطلاعات جغرافيايي ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1380 (به اتفاق آقاي دكتر

مجيد مخدوم)

رامشت، محمدحسين

قرن:20

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد حسين رامشت متولد سال 1334و داراي مدرك دكتري رشته جغرافي شناسي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1371 است. ايشان هم اكنون دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه اصفهان مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياتحصيلات رسمي و حرفه اي : كارشناسي جغرافيا - 1357 - دانشگاه اصفهان - ايران كارشناسي ارشد جغرافيا - 1364 - دانشگاه شهيد بهشتي تهران - ايران دكتراي جغرافيا ژئومرفولوژي - 1371 - دانشگاه تربيت مدرس تهران - ايران همسر و فرزندان : محمد حسين رامشت متاهل و داراي دو فرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد حسين رامشت عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه اصفهان مي باشد. از ديگر سمتهاي ايشان مي توان به چند مورد زير اشاره كرد: - رئيس دانشگاه اصفهان - رئيس دنشكده جغرافيا از سال 1371-1377 - ويرايشگر و استاد دانشكده علوم انساني (پژوهشگر ) از سال 1378فعاليتهاي آموزشي : عنوان دروسي كه توسط محمد حسين رامشت ارائه مي شود به قرار زير است: جغرافي شناسي ايران- جغرافي شناسي كاربردي - روشها و تكنيكهايي در جغرافي شناسي- جغرافي شناسي در مديريت محيط- رساله شناسي در جغرافيا- جغرافيا شناسي پويا- جغرافياي خاكآرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه محمد حسين رامشت به قرار زير است: ژئومرفولوژي و ديدگاه فلسفي در جغرافيا چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات منتشر شده در مجلات بزبان فارسي:56 مورد - تعداد مقالات منتشر در مجلات بزبان انگليسي:3 مورد - طرح هاي پژوهشي محمد حسين رامشت : 1. اقليم و معدن بازفت، جهادسازندگي، 1373 2. مطالعات خاك و معدن دوركي

باب، جهادسازندگي، 1374 3. مطالعات خاك دو معدن بوشكان، جهادسازندگي، 1374 4. مولفه هاي جغرافيايي كيش، منطقه آزاد كيش، 1377 5. آثار يخچالي در زفره اصفهان،دانشگاه اصفهان، 1381 6. رسوبات پاراكليشيال و كياس تئوري ، 1380 7. انديشه هاي نظري در ژئومرفولوژي، آثار : nbsp1 جغرافياي خاكها ويژگي اثر : دانشگاه اصفهان، 1369 و 1379 2 جغرافياي طبيعي خليج فارس ويژگي اثر : دانشگاه اصفهان، 1367 3 جغرافياي طبيعي هورالعظيم ويژگي اثر : دانشگاه اصفهان، 1366 4 ژئومرفولوژي كاربردي ويژگي اثر : دانشگاه اصفهان ، 1384 5 كاربرد ژئومرفولوژي در برنامه ريزي ويژگي اثر : دانشگاه اصفهان، 1375 6 نقشه هاي ژئومرفولوژي ويژگي اثر : انتشارات سمت، 1384، 1385 چاپ دوم

ربيعي نوري، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، جغرافيدان. از آثار وى: «اطلس ربيعى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (170/1).

رجائل اصل، عبدالحميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا، دانشكده: علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دوره هاى تخصصى كليماتولوژى و نقشه هاى ژئومورفولوژى، دكتراى تخصصى در ژئومورفولوژى طى چهار سال از دانشگاه كلرمون فران فرانسه در سال 1351.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده علوم اجتماعى دانشگاه تبريز، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه تبريز در سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ژئومورفولوژى، كليماتولوژى، هيدروگرافى، كاربرد ژئومورفولوژى و كليماتولوژى در عمران ناحيه اى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و يك پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آب و هواشناسى، اسناد و مدارك براى تفسير نقشه هاى جغرافيائى و زمين شناسى، ژئومورفولوژى كاربردى (روش و مفاهيم) و كاربرد ژئومورفولوژى در آمايش سرزمين و مديريت محيط.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 14، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

استفاده از نقشه هاى ژئومورفولوژى در برنامه ريزى هاى عمرانى، فرسايش در نواحى آتشفشانى اطراف كرمان، اهميت پژوهش هاى جغرافياى طبيعى در عمران ناحيه اى و نقش ژئومورفولوژى در برنامه ريزى ها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رزم آرا، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سرهنگ حاج محمد، در 1272 در تهران متولد شد. تحصيلات خود را در مدارس رشديه، اقدسيه، اليانس فرانسه و مدرسه ى قزاقخانه به اتمام رسانيد و به درجه ى افسرى رسيد. چندى هم در فرانسه علوم جغرافياى نظامى را تحصيل كرد. پس از بازگشت به ايران در قزاقخانه مشغول خدمت شد و در درجه سلطانى از احمدشاه لقب «افتخار نظام» گرفت. پس از كودتا در 1300 امتياز مجله ى قشون را دريافت كرد و دو سالى آن مجله را انتشار مى داد كه حاوى اخبار نظامى و تعليمات قشونى بود.

در 1302 مجله ى قشون

را به فرج الله بهرامى (دبير اعظم) واگذار كرد و خود امتياز مجله ى پهلوى را گرفت كه هر دو هفته يكبار انتشار مى داد. اين نشريه نيز مانند مجله ى قشون، مجله ى خبرى و تعليماتى بود و مجموعا 118 شماره منتشر شد.

رزم آرا تدريجا مدارج نظامى را در طول زمان طى كرد و بعد از شهريور 1320 درجه سرتيپى گرفت و به رياست اداره جغرافيايى ارتش منصوب شد. از اهم مشاغل وى در ارتش مى توان رياست ستاد و معاونت و استادى دانشگاه جنگ را نام برد. وى مدتى هم رياست ستاد لشكر خراسان را عهده دار بود. وى در رشته ى تخصصى خود (جغرافياى نظامى) بسيار مطلع بود و تاليفات زيادى از خود باقى گذارد. از جمله ده جلد فرهنگ جغرافيائى ايران، راهنماى ايران، راهنماى تهران، طريقه ى زندگى در جامعه را مى توان نام برد. وى صاحب اختراعاتى نيز بود مانند قبله نما، سمت نماى نابينايان كه مورد توجه علماى كشورهاى خارج قرار گرفت. رزم آرا چندى عضو فرهنگستان ايران بود و در بسيارى از موسسات تحقيقاتى و علمى جهان مشاركت داشت.

(تو 1272 ش)، نويسنده. ملقب به افتخار نظام. از آثار وى: «بوصله القبله، فتاوى و تقاريظ»؛ «راهنماى ايران»؛ «فرهنگ جغرافياى ايران»، به همكارى چند نفر از افسران ارتش؛ «قبله نما»، «مرآت البلدان يا تشريح طبى»؛ «نجوم براى همه».[1]

مؤلف، محقق.

تولد: 1272.

درگذشت: ارديبهشت 1364.

حسينعلى رزم آرا، فرزند محمد، تحصيلات خود را در دبستانهاى رشيده، اقدسيه، اليانس فرانسه و دبيرستان نظام تهران گذراند. سپس از دانشكده ى علوم جغرافيايى فرانسه و دانشگاه جنگ تهران فارغ التحصل شد. وى به زبان فرانسوى و انگليسى و روسى آشنايى داشت.

حسينعلى رزم آرا از آبان 1327 تا مهر 1332 رييس دايره ى جغرافيايى ارتش بود. از

جمله فعاليت هاى وى در دوره ى رياست مى توان به موارد زير اشاره نمود: چاپ و انتشار راهنماى ايران (1330) راهنماى تهران (1332) و راهنماى همدان، نقشه بردارى از شهر رى به مقياس 1 :2000 و شهر رشت، عكس بردارى هوايى و تهيه ى نقشه از منطقه ى جنگى لاجيم و بستر زاينده رود، تهيه ى نقشه هاى برجسته از ايران و آذربايجان و فلات ايران و تهران و دماوند و منجيل و قافلان كوه و همدان و الوند. و از همه ى اينها مهمتر در زمينه ى جغرافيا تهيه و چاپ فرهنگ جغرافيايى ايران در يازده جلد (يك جلد براى استان مركزى و ده جلد براى ده استان آن روز كشور).

رزم آرا كه قديمى ترين افسر نقشه بردار ايران به شمار مى رفت، با وجود آن كه نقشه بردارى را با روش هاى قديمى از وت، معلم آلمانى دارالفنون آموخته بود، در سال 1326 به مدت دو سال به اروپا رفت و در مؤسسه ى جغرافياى ملى فرانسه به نوآموزى پرداخت و سخت تحت تأثير روش هاى جديد فوتوگرافى (تبديل عكس هوايى به نقشه) واقع شد به طورى كه پنج افسر نقشه بردار مجرب را براى نوآموزى به همان مؤسسه ى فرستاد. او همچنين دو افسر ديگر را هم فرستاد كه در برگشت به دايره ى جغرافيايى از لحاظ آموزش هاى لازم به كارمندان فنى كمك برسانند. در نتيجه تلاشهاى مستمر ايشان بود كه بالاخره در سال 1331 دو دستگاه مولتى پلكس و يك دستگاه چاپ نقشه در دايره ى جغرافيايى ارتش به كار افتاد و تبديل عكس به نقشه كه جهشى بزرگ در امر نقشه بردارى به شمار مى رفت عملا امكان پذير شد.

حسينعلى رزم آرا همچنين در دانشكده ى افسرى آن زمان به تدريس نقشه بردارى پرداخت. وى در سال 1352

در نخستين كنگره ى جغرافيدانان ايران حضور داشت.

از جمله تأليفات حسينعلى رزم آرا مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: مرآة البدن يا تشريح طبى (1328)؛ نقشه بردارى، فرهنگ جغرافيايى ايران (با همكارى چند نفر، ده جلد، 1332)؛ راهنماى ايران (1330)؛ بوصلة القبلة، فتاوى و تفاريظ (1334)؛ بوصلة القبلة (فارسى و عربى، ترجمه ى سيد كاظم آذرى به زبان عربى، 1335)؛ راهنماى شهر تهران (با همكارى چند نفر، 1331)؛ طريقه ى زندگى در جامعه؛ فهرست نشريات دايره ى جغرافيايى ارتش (1338)؛ قبله نما (عربى، ترجمه ى دكتر موسى حكمت به زبان عربى، 1332) قبله نما (1332)؛ متد رزم آرا (1328)؛ نجوم براى همه (ماكسول رايد، 1335).

اختراعات وى به اين شرح هستند: دستگاه آموزش عمليات نقشه بردارى؛ قبله نماى رزم آرا؛ سمت نماى نابينايان.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (931 -930/ 2).

روياني طبرستاني، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مورخ و جغرافيدان. از جمله آثار وى «تاريخ طبرستان» است كه يكى از منابع اصلى مرعشى در تاليف «تاريخ طبرستان و رويان» بوده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (262/3)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (884/2)، كشف الظنون (297).

رهبر، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي رهبر در سال 1316 شمسي در سمنان بدنيا آمد.وي تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در سمنان گذراند و جهت ادامه تحصيل وارد دانشسراي كشاورزي ساري شد . طولي نكشيد مسير تحصيلي خودرا به سمت باستان شناسي بسط داد و وفق به اخذ رتبه اول اين رشته شد . وتوانست با بورس تحصيلي كه دولت يونان در اختيار دانشگاه قرار داده بود به آتن سفر نمايد . مهدي رهبر مدت سه سال در دانشگاه آتن به تحصيل پرداخت. در دانشگاه آتن، بنا به مقررات دانشگاه هاي يونان موضوع « آكروتروهاي معابد يوناني در دوره كلاسيك و هلنستيك » را انتخاب كرد. وي پيش از اتمام تحصيل ضرورتا به ايران بازگشت ولي ديگر فرصتي براي بازگشت و اتمام تحصيل براي ايشان پيش نيامد.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي رهبر تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در سمنان گذراند و پس از آن در دانشسراي كشاورزي ساري تحصيلات خود را پي گرفت . وي در سال 1336 با احراز رتبه اول از دانشسراي عالي فارغ التحصيل شد. با وجود آن كه در آن زمان شاگردان اول با هزينه دولت ادامه تحصيل مي دادند به عللي موفق به ادامه تحصيل نشد. در سال 1344 وارد دانشگاه تهران شد و در رشته باستان شناسي به تحصيل پرداخت . در سال

1348 با احراز رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصيل شد و با بورسي كه دولت يونان در اختيار دانشگاه قرار داده بود، به آتن سفر كرد. مدت سه سال در دانشگاه آتن به تحصيل پرداخت. اودراين دانشگاه ، بنا به مقررات دانشگاه هاي يونان موضوع « آكروتروهاي معابد يوناني در دوره كلاسيك و هلنستيك » را انتخاب كرد. وي پيش از اتمام تحصيل مجبور به بازگشت به ايران شد ولي ديگر فرصتي براي بازگشت و اتمام تحصيل براي ايشان پيش نيامد. استادان و مربيان : مهدي رهبر مدت سه سال در آتن زير نظر پرفسور كندولئن تحصيل كرده است. فعاليتهاي آموزشي : - تدريس « هنر وباستان شناسي » مقطع كارشناسي ،دانشگاه تهران ،(68- 1362 ) - تدريس «مباني باستا ن شناسي » مقطع كارداني ،دانشكده ميراث فرهنگي - «مرمت تابوت لعابدار اشكاني » دانشكده پرديس ،استاد راهنما ،دوره كارشناسي - «حفاظت و مرمت آثار و تزيينات گچي در كاوش هاي باستان شناسي بند در گز » دانشكده پرديس ،استاد مشاور ،دوره كارشناسي ارشد - «ريتون _بررسي فني و هنري و سير تحول آن در ايران از آغاز تا اسلام » دانشكده هنر ، دوره كارشناسي ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سوابق ميداني مهدي رهبر به شرح زير مي باشد : - بررسي باستان شناسي منطقه كنگاور ،به سر پرستي كايلر يانگ ،1353 . - كاوش در قلعه يزد گرد كرمانشاه (دو فصل ) ،به سرپرستي ادواردكيل ،54-1353 - كاوش در محوطه سنگ چخماق سمنان ، به اتفاق پرفسور ماسودا ،1354 - كاوش در شوش (سه فصل ) ،به سرپرستي ژان پرو ،ارايه

گزارش ، 56-55-1353 - كاوش در جزيره هرمز ،به اتفاق حسين بختياري ،1355 - كاوش دربيستون كرمانشاه ( سه فصل ) ، سرپرست هيات ،ارايه گزار ش ،56-55-1353 - كاوش در خورهه استان مركزي ،(دوفصل ) سرپرست هيات 75-1355 - بررسي و گمانه زني در خورهه استان مركزي ،سرپرست هيات ،1375 - گمانه زني در چشمه غلام ويس دراستان كرمانشاه ،سرپرست هيات ،1354 - گمانه زني درمحوطه باستاني كنار و دراسفند قد كرمان ، سرپرست هيات ،1361 -كاوش در آرامگاههاي اليمايي گلاك شوشتر (چهار فصل ) سرپرست هيات ، 77-69-66-1365 - بررسي و گمانه زني درمسيرجاده شوشتر به مسجد سليمان ،سرپرست هيات ،1368 - بررسي و گمانه زني ميان آب شوشتر ،سرپرست هيات ، 1369 - گمانه زني در حسين آباد شوش ، سرپرست هيات ،1364 - گمانه زني در محوطه باستاني علي آباد كتول ، در استان گلستان ،سرپرست هيات ،1360 - تعيين حريم محوطه باستاني شوش ،سرپرست هيات ، ارايه گزارش ،1366 - تعيين حريم و گمانه زني تپه پشت پمپ بنزين شوش ،سرپرست هيات ،1369 - گمانه زني درگورستان هخامنشي دوسران زنجان ، سرپرست هيات ،1366 - گمانه زني در تپه بكندي قزوين ،سرپرست هيات ،1362 - گمانه زني و بررسي غار اولين آوا در لرستان ، سرپرست هيات ،1368 - گمانه زني در برد سير كرمان ، سرپرست هيا ت ،1360 -گمانه زني و كاوش درشغاب بوشهر ،سرپرست هيات ،1377 - گمانه زني و تعيين حريم چغاز زنبيل ،سرپرست هيات ،1375 - كاوش در بنديان در گز ، سرپرست هيات ، 79-1377 - تعيين حريم و گمانه زني جاده كمربندي انديمشك

در خوزستان ،سرپرست هيات 1367 - كاوش در محوطه باستاني آتشكوه دراستان مركزي ،سرپرست هيات 1379 - كاوش در محوطه باستاني صالح داود خوزستان ،سرپرست هيات 1378 - مدير پروژه بزرگ شوش - هفت تپه - چغازنبيل ،طي سالهاي 77-76-75-74-1373 - بررسي و گمانه زني تپه گتوند ،سرپرست هيات 1367 چگونگي عرضه آثار : مهدي رهبر در همايشهاو كنگره هاي ملي و بين المللي متعددي براي عرضه نتايج مطالعات و پژوهشهاي باستان شناسي خود شركت نموده است كه به برخي از آنها در زير اشاره مي شود: - پنجمين سمپوزيوم باستان شناسي ايران 1355 - ششمين سمپوزيوم باستان شناسي ايران 1356 - هفتمين كنگره بين المللي باستان شناسي ايران ،مونيخ ،1976 - اولين گردهمايي باستان شناسي ايران بعد از انقلاب _شوش 1373 - اولين كنگره تاريخ معماري و شهر سازي ،كرمان 1374 - دومين گردهمايي باستان شناسي ايران بعد از انقلاب _تهران 1376 - دومين كنگره تاريخ معماري و شهر سازي ايران ،كرمان 1377 - انجمن ايران و فرانسه 1376 - سمينار بين المللي باستان شناسي در مسير جاده ابريشم _تهران 1376 - دانشگاه فردوسي مشهد 1377 - براي استادان و دانشجويان رشته تاريخ دانشگاه بجنورد 1379 ويژگي اثر : iran 19962 decouverte de panneaux de stics sassanides ويژگي اثر : dossire archologie 19993 decouverte dun monument depooue sassanide a bandian ويژگي اثر : studia iranica 19984 dowsaran ويژگي اثر : iran 19965 gelalak ويژگي اثر : iran 19986 khorheh -une residence parthe sur le plateau iranine ويژگي اثر : 1999 dossire archeologie7 tombeaux d epooue parthe de gelalak ويژگي اثر : dossier archeologia 90-938 tombeaux

el ymeen de gelalak pres de shushtar ويژگي اثر : archeologia 19979 trente -cino metres de stucs depooue sassanide ويژگي اثر : archeologia199710 آرامگاه دوره اشكاني «اليمايي » شوشتر ويژگي اثر : سازمان ميراث فرهنگي 136511 بررسي آرامگاه منسوب به پير شمس الدين سمنان ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 137412 بررسي تپه كينده اصفهان ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 137213 بررسي گورستان خضر خرم آباد ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 136214 بررسي منطقه كنگاور ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 135315 بررسي و گمانه زني ارك بردسير كرمان ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 136016 بررسي و گمانه زني تپه بكندي ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 136217 بررسي و گمانه زني كنارو _ قره قطويه ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي18 بررسي و گمانه زني ميان آب شوشتر ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 136919 پژوهشي درباره يك مجسمه مرمري يوناني مكشوفه از برازجان ويژگي اثر : باستان شناسي و هنر ايران 137820 چند پيكره كوچك مفرغي دوران سلوكي در موزه ايران باستان ، سفال نخودي رنگ و گسترش آن در جهان باستان ويژگي اثر : 136222 شناسايي و بررسي ميان آب شوشتر ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 136823 شناسايي وبررسي آب شوشتر به مسجد سليمان ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 136724 علائم حجاران ساساني در بيستون ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي135725 فصل اول كاوشهاي باستان شناسي صالح داود خوزستان ويژگي اثر : 137926 فصلي جديد در كاوش هاي باستان شناسي بيستون ويژگي اثر : آرشيو سازمان

ميراث فرهنگي 136827 كاوش آرامگاههاي اليمايي گلاك ويژگي اثر : ميراث فرهنگي ،يادنامه گردهمايي باستان شناسي ،137328 كاوش هاي باستان شناسي بنديان ويژگي اثر : گزارشهاي باستان شناسي ،ش 1 ،137329 كاوش هاي باستان شناسي شوش ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 135630 كاوش هاي باستان شناسي شوش ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 135331 كاوش هاي فصل اول و دوم بنديان ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 4-137332 كاوش هاي فصل سوم بنديان ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 137533 كاوشهاي باستان شناسي بنديان ويژگي اثر : سيماي ميراث فرهنگي خراسان 137834 كاوشهاي باستان شناسي تپه سنگ چخماق ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 135435 كنارو در پيوند با تمدنهاي جنوب شرقي ايران ويژگي اثر : ميراث فرهنگي ،ش 3و4، 137036 گزارش سامان دهي و مرمت بناهاي تاريخي شوش ،هفت تپه وچغازنبيل ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 137337 گزارش كوتاه از سرماج ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 135638 گزارش مقدماتي كاوش در محوطه آرامگاههاي اليمايي گلاك ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 136939 گزارشي از كمرد جاجرود _چهل گيسو ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 135840 گزلرش بررسي و گمانه زني تپه گتوند ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 136741 گمانه زني عباس آباد كتول ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 136042 گمانه زني و تعيين خريم تپه پشت پمپ بنزين شوش ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 135543 گمانه زني و حفاري در گورستان شغاب ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 137744 گورستان دوره هخامنشي دردوسران _ زنجان

ويژگي اثر : ميراث فرهنگي ،ش 17 ، 137645 مرمت قلعه شوش ويژگي اثر : ميراث فرهنگي 137346 معرفي نيايشگاه بنديان و مشكلات معماري آن ويژگي اثر : مجموعه مقالات دومين كنگره معماري و شهر سازي ايران 137847 نمونه هايي از مظاهر اسارت ويژگي اثر : بررسي هاي تاريخي ،ش 11 ، 135548 نيايشگاه صائبين دركنارو گرگر ويژگي اثر : مجموعه مقالات اولين كنگره تاريخ معماري و شهر سازي ايران 137449 هويت نيزه شكسته اهدايي به موزه نظامي ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 136450 يك بناي سلوكي -اشكاني در خورهه ويژگي اثر : آرشيو سازمان ميراث فرهنگي 135651 يك كلاه خودمادي ويژگي اثر : بررسي هاي تاريخي ،ش 6، سال نهم 1353

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

زال پور، خسرو

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خسرو زال پور

محل تولد : كازرون

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/5/9

زندگينامه علمي

آقاي خسرو زال پور در نهم مرداد سال 1345هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان كازرون ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و از سوي ديگر شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام الله عليه او را راهي حوزه علميه قم گردانيد. در سال 1361 وارد حوزه علميه قم گرديد و در مدرسه رضويه مشغول تحصيل گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش

فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل حورزوي در قم از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله فاضل، آيت الله محمدي خراساني، آيت الله راستي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته روابط بين الملل در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1381از دانشگاه شهيد بهشتي تهران فارغ التحصيل گرديد. و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان" نظام بين الملل و امنيت جمهوري اسلامي ايران" دفاع كرد.

استاد در ايام تحصيل در قم به امر تدريس در دانشگاهها پرداخت و در مراكزي چون دانشگاه رازي كرمانشاه و دانشگاه آزاد اراك و... به تدريس پرداخت، كه حاصل زحمات ايشان پرورش دانشجويان فراوني مي باشد. وي از امر تحقيق و نگارش و تأليف غافل نماند و آثاري از قبيل "پيرامون انقلاب و امام خميني"و"پيرامون سازمان ملل و ساختار آن" مقالاتي را به رشته تحرير در آورده است.وي هم اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه رازي كرمانشاه مي باشد.

زاهدي، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد زاهدي در سال 1326 در شهر تبريز به دنيا آمد. دوره ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش گذراند و بعد از كسب ديپلم رشته طبيعي در رشته جغرفيا شروع به تحصيل كرد و مدرك كارشناسي ارشد و دكتراي جغرافيا را در گرايش هيدرولوژي و كيلي تولوژي از كشور فرانسه اخذ كرد وي عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تبريز در گروه جغرافيا است.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : هيدرولوژي و كيلي تولوژيوالدين و انساب :

پدر مجيد زاهدي حسين زاهدي است و جدشان محمد باقر زاهدي. نام مادر محترمشان حليم خاتونخاطرات كودكي : مجيد زاهدي آن دوران را اينگونه توصيف ميكند: «دوران كودكي دوره معصوميت و سادگي بود ولي با درسهايي كه به اجبار بايد حفظ ميكرديم و دليل آنهمه زحمت را نيز نمي دانستيم از يك طرف و صادقانه بگويم بد اخلاقي و خشونت بعضي و يا بهتر بگويم بيشتر معلمان، دوره كودكي را كه از هر نظر مهم و با ارزش بود، برايمان تلخ كردند.»اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مجيد زاهدي ميگويد: «خانواده متوسطي داشتم و پدرم لباس و لوازم خانگي مي فروخت و من و برادرانم در اوقات بيكاري و فراغت به او كمك ميكرديم.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : مجيد زاهدي تحصيلات ابتدايي را در دبستان سعدي به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1348ازهنرستان كشاورزي اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته جغرافياي طبيعي را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد جغرافياي طبيعي را در سال1355 از دانشگاه گرنوبل - فرانسه دريافت نموده اند و در سال 1358 مدرك دكتري در رشته جغرافياي طبيعي را از دانشگاه گرنوبل - فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند . عنوان پاياننامه : الف - كارشناسي ارشد : هيدرولوژي حوضه آبريزقزل اوزن ( ايران) ب - دكتري : مطالعات كليماتولوژيكي و هيدرولوژي سلسله جبال بلدون وگراندروس ( آلپ فرانسه ) خاطرات و وقايع تحصيل : از خاطرات دوران كارشناسي مجيد زاهدي به حادثه اي اشاره ميكند كه در يك يك سفر 15 روزه و گردش علمي از طرف دانشگاه، در هنگام استراحت در مسير براي شنا

وارد رودخانه اي ميشود و به علت سرعت بالاي آب و يك بي احتياطي در داخل رودخانه گرفتار ميشود و چنيدين كيلومتر آب او را با خود ميبرد و شناكرن وي نيز اثري نداشته، بعد از طي مسافت طولاني و رفتن به زير آب و بيرون آمدن و خستگي زباد به جريان آرام آب ميرسد كه با كمك عده اي محلي كه كنار رودخانه بودند وي نجات پيدا ميكند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : در دوران تحصيل پيش دانشگاه مجيد زاهدي كمك به پدر، كارهاي مكانيكي اتومبيل و بالاخره به عنوان تكنسين به كارهاي دندانسازي و تهيه پروتز مي پرداخته وي از دوران دانشجويي ميگويد: « دوره دانشجويي در فرانسه به همكاري دوستانم در كنار درياچه ويزل قايق پارويي اجاره ميداديم كه كار مشغول و پر درآمدي بود.»استادان و مربيان : دكتر حبيب زاهدي،دكتر مقصود خيام، دكتر عبدالحميد رجايي، پروفسور ژان لو، پروفسور شارل فليپ پگي از استادان مجيد زاهدي ميتوان نام برد.هم دوره اي ها و همكاران : دكتر ستار صدر موسوي،دكتر سعيد جهانبخش، دكتر بهروز ساري صراف، يوسف مسعودي فر، بهمن هاديلي، دكتر كريم چمن زاده دلير، دكتر فيروز جمالي، خانم دكتر معصومه رجبي، خانم دكتر ملكه عزيزي، دكتر حسين شكوئي، دكتر قائمي از همدوره ايهاي مجيد زاهدي هستند.همسر و فرزندان : همسر مجيد زاهدي سركار خانم فيروزه معيني يكي از ناشران كتاب كودك هستند. وي داراي دو فرزند پسر به نامهاي پُلاد زاهدي دانشجوي كامپيوتر، الياد زاهدي دانشجوي مكانيك است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مدير گروه جغرافياي طبيعي دانشگاه تبريز، معاون آموزش دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز، معاون پژوهشي دانشكده علوم

انساني و اجتماعي دانگشاه تبريز، مدير مسئول و سر دبير نيازمنديهاي تبريز و نيز عضويت در كيمته سدهاي بزرگ ايران و مشاور سازمان آب منطقه اي آذربايجان شرقي و اردبيل از فعاليتهاي مجيد زاهدي است.فعاليتهاي آموزشي : تدريس مجيد زاهدي در دانشگاه تبريز و دروس هيدرولوژي آبهاي سطحي، هيدرولوژي شهري، آمار و احتمالات در جغرافيا و كارتوگرافي از فعاليتهاي آموزشي وي است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ساير فعاليتهاي مجيد زاهدي : انتشار نشريه نيازمنديهاي تبريز- انتشار نقشه اتوبوس راني تبريز و نقشه قديم تبريز چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي دكتر مجيد زاهدي به قرار زير است : تعداد مقاله هاي منتشرشده : 9 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها : 4 مورد تعداد كتابهاي تاليف شده : 1 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : 14 مورد تعداد پاياننامه هاي دكتري : 3 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي مصوب : 7 مورد آثار : nbsp1 پيش بيني هوا به زبان ساده ويژگي اثر : ترجمه2 كارتوگرافي ويژگي اثر : تاليف، انتشارات سمت، براي دانشجويان جغرافياو نقشه برداري3 هيدرولوژي ويژگي اثر : در دست چاپ4 هيدرولوژي آبهاي سطحي ويژگي اثر : ترجمه نوشته پروفسور ژان لو، براي دانشجويان كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته هاي جغرافيايي طبيعي و هيدرو لوژي

زماني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس زماني در سال 1297 در گناباد خراسان ديده به جها ن گشود .وي تحصيلات ابتدايي خود را در گناباد و ديپلم ادبي خود رادر مشهد سال 1333گرفت. ايشان موفق به اخذ مدرك ليسانس باستان شناسي با رتبه اول در دانشگاه تهران شدو چهار سال

از طرف دولت بورس كشور فرانسه گرديد و دوره دكتراي خود را در ظرف مدت دو سال و نيم از مدرسه لوور فرانسه گرفت وبه ايران بازگشت . دكتر زماني تاليفات متعددي در خصوص بناهاي تاريخي و تاريخ هنر ايران منتشر كرده است . وي درسال 1352 بر اثر سانحه رانندگي بدرود حيات گفت .گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي والدين و انساب : عباس زماني در سال 1297 در گناباد خراسان ديده به جها ن گشود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : عباس زماني در سال 1315 گواهينامه شش كلاسه ابتدايي را در گناباد در يافت كرد .وي در سال 1333 به مشهد آمد وموفق به اخذ درجه ديپلم ادبي شد .سال بعد در كنكور دانشگاه شركت نموده و در رشته حقوق پذيرفته شد .كمتر از يك سال حقوق خواند و سپس رشته اش را عوض كرده به دانشكده ادبيات رفت .اين تغيير رشته به خاطر علاقه شديد وي به رشته باستان شناسي بود . در سال 1339با رتبه اول در دانشكده ادبيات ليسانس باستان شناسي خود را دريافت كرد.از طرف دولت يك بورس چهار ساله در اختيارش گذاشته شد تا براي ادامه تحصيل به فرانسه برود .راهي فرانسه شدو با پشتكار ،علاقه و استعداد فوق العادي كه داشت دوره چهار ساله دكترا را در مدت دو سال و نيم گذراند و به ايران بازگشت .طي دوره دكترا در مدرسه لوور ،دوره زبان فرانسه را نيز گذراند و حتي در ميان فارغ التحصيلان رشته زبان فرانسوي عنوان شاگرد او ل را كسب كرد. همسر و فرزندان : عباس زماني در سال 1327

با خانم فخر الدين مطلبي ازدواج كردو حاصل ازدواج آنها دو دختر فرشته و فريور و يك پسر بنام فرهاد بود. زمان و علت فوت : عباس زماني در آخرين سفر خود در راه تهران -مشهد دچار سانحه رانندگي شد .نزديك ظهر 28 تير ماه 1352 در حالي كه بيست و دو كيلومتر از قوچان رد شده بودند كه ناگهان اتومبيلي كه از روبرومي آيد ،هنگام سبقت گرفتن از يك اتوبوس .با اتومبيل حامل دكتر و خانواده اش به شدت تصادف كرد .خطر متوجه ديگران نبود.دكتر را به مشهد و سپس به تهران منتقل كردند .هفت روز مقاومت كرد ليكن درست يك هفته پس از تصادف در روز پنج شنبه چهارم مرداد ماه ساعت 8/30 صبح زندگي را بدرود گفت . فعاليتهاي آموزشي : عباس زماني در سال 1315با تصديق ششم ابتدايي در اداره معارف آن زمان مشغول كار شد.تا سال 1323به تدريس پرداخت و از آن سال به رياست كار گزيني اداره فرهنگ سابق گناباد منصوب و مشغول كار شد و همزمان تدريس را ادامه داد.شادروان زماني پس از بازگشت به وطن ،در دانشكده هاي الهيات ،ادبيات ،هنرهاي زيبا و هنرهاي دراماتيك به تدريس پرداخت و تا پايان عمر همچنان به تدريس در دانشگاه ادامه داد. آثار : آثار تاريخي مهم گناباد ويژگي اثر : تخستين كنگره تحقيقات ايراني 13522 اشياء تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران ويژگي اثر : هنر و مردم 13503 پيچ تزييني در آثار تاريخي اسلامي ويژگي اثر : معماري ايران 13634 پيچ تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران ويژگي اثر : هنر و مردم 13495 خط كوفي تزييني در

آثار تاريخي اسلامي ويژگي اثر : معماري ايران 13636 خط كوفي تزييني در آثار تاريخي اسلامي ويژگي اثر : هنر و مردم 13527 در مساجد ايران نقشه سبك بدوي عرب وجود ندارد ويژگي اثر : معماري ايران 13638 در مساجد ايران نقشه سبك بدوي عرب وجود ندارد ويژگي اثر : هنر و مردم 13519 درباره تحولات درفش ايران ويژگي اثر : هنر و مردم 134810 دو اثر تاريخي در پسكلوت گناباد ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 135211 سه اثر تاريخي در زيبد گناباد ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي135112 شباهت تخت جمشيد هخامنشي و اصفهان عصر صفوي ويژگي اثر : معماري ايران 136313 شباهتهاي تخت جمشيد هخامنشي و اصفهان عصر صفوي ويژگي اثر : هنر ومردم 135014 شيار تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران ويژگي اثر : معماري ايران 136215 طاقنما و نغول تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران ، طاقنماو نغول تزييني در آثار تاريهي اسلامي ويژگي اثر : هنر و مردم 135217 طرح آربسك و اسليمي در آثار تاريخي اسلامي ويژگي اثر : هنر ومردم 135218 طرح اربسك و اسليمي در آثار تاريخي اسلامي nbsp19 قدمت و تمدن نه هزار ساله دشت قزوين ويژگي اثر : هنر ومردم 135120 قلعه دختر شوراب گناباد ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 135021 قلعه دختر مزار بجستان گناباد ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 125222 قلعه فرود گناباد بركي مشهور از يك داستان باستاني ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 135223 گنبد دو پوش تزييني در آثار تاريخي اسلامي ويژگي اثر : هنر و مردم 135224 گوشوار وگوشواره تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران ويژگي اثر : هنر و مردم

135025 مزار سلطان محمد عابد ويژگي اثر : تهران 136326 مزار سلطان محمد عابد كاخك گناباد ويژگي اثر : هنر ومردم 135127 مزار سلطان محمدي معروف به كاخك گناباد ويژگي اثر : هنر ومردم 135128 مسجد جامع گناباد ويژگي اثر : معماري ايران 136329 مسجد جامع گناباد ويژگي اثر : هنر ومردم 134930 مقبره جغتين گيسور ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 135131 مقرنس تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران ويژگي اثر : معماري ايران 136332 مقرنس تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران ويژگي اثر : هنر ومردم 135033 منار و مناره تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران ويژگي اثر : معماري ايران 136334 منارو مناره تزييني در آثار تاريخي اسلامي ايران ويژگي اثر : هنر ومردم 135135 هنر سفالسازي در مندگناباد ويژگي اثر : هنر ومردم 1351

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

سحاب، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1300 ش)، محقق و جغرافيدان. مشهور به پدر كارتوگرافى ايران. وى را پدر جغرافيا و نقشه كشى ايران مى دانند. در روستاى فم از توابع تفرش، به دنيا آمد. پس از تحصيل در مكتب خانه، به همراه پدر به تهران آمد و وارد مدرسه كماليه شد و دوره ى متوسطه را در مدارس ابن سينا و علميه گذراند و در همين زمان استعداد و علاقه او به جغرافيا آشكار گرديد. پدرش كه به دليل هزينه ى سنگين ترسيم نقشه هاى كتاب «جغرافياى آسيا» كارپنتر انگليسى، با مشكل مواجه بود، فرزندش را به هنگام انجام تكاليف مدرسه به تهيه ى نقشه تشويق مى كرد. همين موضوع زمينه هاى تأسيس مؤسسه جغرافياى و كارتوگرافى ايران را در 1315 ش فراهم آورد

و وى به همراه پدرش، استاد ابوالقاسم سحاب، اين مؤسسه را تأسيس نمود. مهندس سحاب در همان ايام به تهيه ى نقشه فرانسه و سپس نقشه اروپا اقدام كرد كه مورد توجه صاحبنظران قرار گرفت. شهرت وى در آن دوران به جهت پيشرفتهاى روزافزونش در امور تهيه ى نقشه ها و اطلس هاى جغرافيايى بود. او سپس تحصيلات عالى خود را در دانشگاه تهران ادامه داد و بعد از مدتى نقشه تهران را تهيه كرد. وى از 1320 تا 1335 ش پس از مطالعه و بررسى و سفر به سى هزار روستا و شهر در سراسر كشور نقشه هاى متعددى ترسمى كرد كه بر آثار تاريخى و فرمهاى سنتى استوار است، از جمله نقشه هاى استان اصفهان، استان آذربايجان شرقى، استان مازندران، مشهد، بندرعباس و شيراز مى باشند. او همچنين در سالهاى 1320 تا 1330 ش نقشه هاى كشورهاى پاكستان، افغانستان، تركيه، كويت، عراق، عربستان، هندوستان و اندونزى را با سبك خاص رسم تصاوير و تذهيب حاشيه ترسيم كرد. استاد سحاب در 1339 ش با تحمل مشكلات فراوان اولين دوره ى نقشه هاى آموزشى را براى مدارس در هشت قطعه (شامل نقشه هاى ايران، جهان نما و يكايك قاره ها) ترسيم نمود. او همچنين با همكارى مؤسسه ى كلمبوس آلمان اولين كره ى جغرافيايى را با خط فارسى در جهان توليد نمود. سرانجام مهندس سحاب، به علت بيمارى قلب، در بيمارستان شهيد مدرس تهران درگذشت. از ديگر آثار وى: تهيه ى اولين دوره ى نقشه هاى توريستى و ايرانگردى استانهاى ايران؛ «اطلس مصور ايران و جهان»؛ «تاريخ شصت سال كارتوگرافى ايران».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اطلاعات (ش 22069، ص 4)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى دانشمند فقيد استاد عباس

سحاب، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3260/ 2).

سرائي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمدحسين سرائي داراي مدرك دكتري جغرافيا و برنامهريزي شهري و استاديار پايه 17 دانشگاه يزد و عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور تفت است.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : جغرافيا و برنامهريزي شهريتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسين سرائي داراي مدرك دكتري جغرافيا و برنامهريزي شهري مي باشد. - موضوع پايان نامه كارشناسي ارشد: «بازار يزد، پيدايش، پويش و كاركردهاي آن» - موضوع پايان نامه دكتري «فرايند عرضه زمين و تأثير آن بر كيفيت گسترش شهرها، مورد شهر يزد» مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي مديريتي و اجرايي دكتر محمدحسين سرائي به قرار زير است: - مسئول روابط عمومي دانشگاه پيام نور تفت، بيش از يك سال، - مدير گروه علوم انساني دانشگاه پيام نور تفت، بيش از دو سال، - معاون گروه جغرافياي دانشگاه يزد، قريب پنج سال، - معاون مدير كل دانشجوئي دانشگاه يزد از 24/6/1386 تاكنون، - نماينده تحصيلات تكميلي گروه جغرافيا در مجتمع علوم انساني از 1/6/1386 تا ايجاد دانشكده علوم انساني، - نماينده تحصيلات تكميلي دانشكدة علوم انساني در مجتمع علوم انساني از 6/11/1386 تا انحلال مجتمع علوم انساني، - نماينده مجتمع علوم انساني در شوراي طرحهاي عمراني جهت پيگيري ساختمان مجتمع علوم انساني، - عضو پيوسته انجمن بين المللي همكاري هاي علمي ايران شناسي، - عضو پيوستة انجمن جغرافيدانان ايران. چگونگي عرضه آثار : - راهنماي يازده پايان نامه فوق ليسانس با موضوعات شهري و برنامه ريزي شهري - مشاوره هفت پايان نامه فوق ليسانس با موضوعات شهري و برنامه ريزي شهري - داوري ده ها پايان نامه فوق ليسانس با موضوعات

شهري و برنامه ريزي شهري - داوري ده ها مقاله علمي- پژوهشي با موضوعات شهري و برنامه ريزي شهري - تعداد مجري طرحهاي پژوهشي: بيش از سه مورد - تعداد مقالات علمي- پژوهشي ارائه شده توسط ايشان: بيش از 10 مورد - تعداد مقاله پذيرفته شده جهت سخنراني و چاپ: بيش از 8 مورد

سعيدي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عباس سعيدي در سال 1329 خورشيدي در تهران بدنيا امد. ايشان پس اخذ ديپلم طبيعي در رشته جغرافيا به تحصيل پرداخت و مدرك كارشناسي جغرافيا و كارشناسي ارشد جغرافياي طبيعي را از دانشگاه ملي تهران بترتيب در سالهاي 1353 و 1355 اخذ كرد. ومدرك دكتري رشته علوم طبيعي را از دانشگاه فيليپس واقع در شهر ماربورگ آلمان در سال 1363 دريافت كرد.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار پايه 18 گروه جغرافياي دانشكده علوم زمين دانشگاه شهيد بهشتي از سال 1364 مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : جغرافياگرايش : علوم طبيعيتحصيلات رسمي و حرفه اي : اخذ ديپلم متوسطه رشته علوم طبيعي از دبيرستان اديب،اتهران در سال1349 اخذ مدرك ليسانس رشته جغرافيا از دانشگاه ملي ايران در سال1353 اخذ مدرك فوق ليسانس رشته جغرافياي طبيعي از دانشگاه ملي ايران، در سال1355 اخذ مدرك دكتري رشته علوم طبيعي از دانشگاه فيليپس،آلمان/ماربورگ در سال1363 پس از دكتري رشته آموزش دانشگاهي و توسعه بين المل از دانشگاه كاسل آلمان/ كاسل،در سال 1364مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شغل و همكاري علمي _ تحقيقاتي عباس سعيدي: _ عضو هيأت علمي گروه جغرافياي دانشكده علوم زمين دانشگاه شهيد بهشتي از سال 1364 (رتبه علمي: دانشيار پايۀ 18)؛ _ همكاري با مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي (از سال 1365)؛

در حال حاضر: مدير گروه جغرافياي دانشنامه فارسي و عضو شوراي عالي مركز؛ همچنين مولف و ويراستار؛ _ همكاري با بنياد مسكن انقلاب اسلامي از سال 1369 به عنوان مشاور عالي اجتماعي _ اقتصادي؛ _ عضو هيأت رئيسه انجمن جغرافيايي ايران از آغاز فعاليت پس از انقلاب (دو دوره دبير انجمن) تاكنون (1382)؛ چگونگي عرضه آثار : عباس سعيدي آثار خود را بصورت تاليف كتب (شامل سه كتاب است) و ترجمه يك كتاب ارائه مي كند. ايشان همچنين مقالاتي در دايره المعارف بزرگ اسلامي در يازده جلد دارد . - راهنمايي پايان نامه هاي كارشناسي: 30 پايان نامه - راهنمايي پايان نامه هاي كارشناسي ارشد: 47 پايان نامه - راهنمايي پايان نامه هاي دكتري: 3 پايان نامه طرح پژوهشي دكتر سعيدي به قرار زير است: سطح بندي روستاهاي كشور (با همكاري مهدي طالب، صديقه حسيني و...)، بنياد مسكن انقلاب اسلامي، 3 جلد، 1371-1377؛ استقرار بهينه روستاهاي پراكنده استان كهگيلويه و بوير احمد (با همكاري مهدي طالب، جواد صفي نژاد)، بنياد مسكن انقلاب اسلامي، 4 جلد، 1373؛ گونه شناسي معماري و سازه اي مسكن روستايي استان سمنان، 3 جلد، جهاد دانشگاهي دانشگاه شهيد بهشتي/ بنياد مسكن، 1376؛ ساماندهي روستاهاي پراكنده شهرستان ايذه، بنياد مسكن... استان خوزستان، 3 جلد، 1377-1378؛ كيش: مرواريد خليج فارس، سازمان منطقه آزاد كيش، 1379. مكان گزيني سكونتگاههاي روستايي، بنياد مسكن انقلاب اسلامي، 1381؛ امكانات و تنگناهاي منابع آب كشور از ديدگاه جغرافيايي، دانشگاه شهيد بهشتي، 1380-1381؛ آثار : nbsp1 ايران: شهر _ روستا _ عشاير (اكارت اهلرس) ويژگي اثر : ترجمه عباس سعيدي، انتشارات منشي، تهران، چاپ اول، 13802 شيوه هاي سكونت گزيني و گونه هاي مسكن روستايي، بنياد مسكن/برنامه توسعه سازمان ملل ويژگي اثر

: تهران، 13753 مباني جغرافياي روستايي ويژگي اثر : انتشارات سمت، تهران، چاپ اول، 1377 (چاپ چهارم، 1381)4 مباني دانش جغرافيا، دفتر تحقيقات و برنامه ريزي، وزارت آموزش و پرورش، ويژگي اثر : چاپ اول، 1374 (چاپ هشتم، 1381)

سمسار، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن سمسار متولد سال1313 شيراز داراي دكتري تاريخ از دانشگاه تهران، عضو هئيت علمي و مدير بخش معماري و هنر دايره المعارف بزرگ اسلامي از سال1365 مي باشد. گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمدحسن سمسار درسال1313 ه.ش در اواسط سلطنت رضا شاه پهلوي چشم به جهان گشود. تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسن سمسار داراي ليسان باستان شناسي و تاريخ هنر از دانشگاه تهران در سال1337، ليسانس تاريخ درسال1342، ليسانس مطالعات تاريخي و تحقيقات تاريخ از دانشگاه تهران و دكتري تاريخ از همان دانشگاه است.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ دكتري در رشته تاريخ و تحصيلات در رشته ي باستان شناسي از مقاطع مهم زندگي محمدحسن سمسار بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمدحسن سمسار درحين تحصيل تاريخ به مطالعات و تحقيقات باستان شناختي علاقه بسيار داشته است.وقايع ميانسالي : محمدحسن سمسار مدتي سرپرست موزه ها كارشناس آثار هنري و نسخ خطي وزارت فرهنگ و هنر و استاد مدعو دانشگاه مدرس و عضو هئيت علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عضو هئيت علمي و مدير بخش معماري و هنر دايره المعارف بزرگ اسلامي از سال1365 ه.ش، موزه دارد و رئيس موزه هاي هنرهاي تزييني و سرپرست كل اداره موزه ها از سال1337 تا 1357 و كارشناس نسخ خطي وزارت فرهنگ و هنر ،

مدرس تاريخ هنر درگروه باستان شناسي و استاد مدعو دانشگاه تهران و تربيت مدرس بوده است.فعاليتهاي آموزشي : محمدحسن سمسار سالهاست كه به تدريس باستان شناسي و حفاظت نسخ خطي در دانشگاه تهران و تربيت مدرس بوده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدحسن سمسار دركنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون موزه داري در ايران پرداخته است. آرا و گرايشهاي خاص : محمدحسن سمسار از جمله باستان شناساني است كه به حفاظت مكتوب و موزه داري علاقمند است.آثار : جغرافياي تاريخي سيراف ، گزينه اي در شاهكاري نگارگري و خوشنويسي تهران ، گنجينه كتب و نقاشي خطي ، موزه هاي ايران ، هنر ايران

منابع زندگينامه :(موزه هاي ايراني) ايران، (29آذر 84)ص 11

سيد سجادي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد منصور سيد سجادي متولد سال 1347 شهر كرج است. وي پس از گذراندن دوره دبيرستان در رشته ادبيات و علوم انساني به عنوان دانشجوي رشته ادبيات وارد دانشگاه تهران شد. وي بر حسب اتفاق به دليل بدست نياوردن نمرات كافي بناچار وارد رشته باستانشناسي گرديد و پس از چند دوره حفاري در نقاط مختلف ايران و همكاري با باستانشناسان برجسته جهان، از آن رشته فارغ التحصي گرديد و راهي خدمت سربازي شد. سپس به استخدام مركز باستانشناسي ايران درآمد و بعد از همكاري با آن مركز با بورس تحصيلي وارد كشور ايتاليا و دانشگاه شرق شناسي ناپل شدو در سال 1368 موفق به دريافت دكتراي ايرانشناسي از آن دانشگاه گرديد. وي پس 18 سال دوري از ايران در سال 1376 به ايران بازگشت و با مطالعات چند ساله خود را در زمينه شهر سوخته در موسسه شرق

شناسي ايزمئو با حفاري در محوطه باستاني شهر سوخته از سر گرفت كا تا كنون ادامه دارد.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : ايرانشناسي خاطرات كودكي : شايد آن كودك 11 ساله كه نخستين مطالعه جدي خود را با رمان بينوايان ويكتور هوگو؛ كه از دايي خود هديه گرفته بود آغاز كرد، هرگز باور نمي كرد روزي سرپرست هيأت باستان شناسي محوطه اي شود كه يكي از كهن ترين و بزرگترين تمدن هاي شرق فلات ايران است. ادبيات، تاريخ و جغرافيا موضوع هايي بودند كه به شكلي غريزي سيد منصور سيد سجادي را مجذوب خود مي كردند. علاقه بيش از حد سجادي به اين موضوع ها باعث مي شد تا در دوره دبستان و دبيرستان نيز او اين قبيل موضوع ها را دنبال كند و نمرات خوبي از آن ها بگيرد. در كلاس ششم نقش انسان هاي ماقبل تاريخ و جانوران عظيم الجثه روي كتاب تاريخ و جغرافياي آن دوران توجه سجادي نوجوان را به خود جلب كرده بود و خودش مي گويد، اين نخستين تماس وي با عالم باستان شناسي بود. تحصيلات رسمي و حرفه اي : - تحصيلات ابتدايي و دبيرستاني در كرج مدرسه دكتر مراديان، دبيرستان هاي فارابي و دهخدا - ديپلم رشته ادبي ( تهران) 1347 - ليسانس در رشته باستان شناسي و هنر از دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران 1351 - درجه دوتوره (dottore) در رشته خاورشناسي از دانشگاه شرق شناسي ناپل 1357 با درجه عالي - دكتري در ايران شناسي از دانشگاه شرق شناسي ناپل 1368 خاطرات و وقايع تحصيل : سيد منصور سيد

سجادي جوان پس از ورود به دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، روانشناسي و ادبيات انگليسي و فارسي و برخي دروس عمومي نخستين تماس او با اين رشته بودند، اما زندگي سجادي از زماني مسير خود را تغيير داد كه او موفق نشد نمرات كافي براي رفتن به رشته جامعه شناسي و روانشناسي را كه در آن زمان، تحصيل در اين رشتهها ميان دانشجويان ادبيات «مد» شده بود را پيدا كند. البته سجادي شيفته تاريخ و جغرافيا بود و شايد با رفتن به رشته جامعه شناسي و روانشناسي خيلي دوام نمي آورد و دوباره به سوي علايق خود مي رفت. سجادي تا آن زمان نمي دانست در دانشگاه رشته اي به نام باستان شناسي هم وجود دارد. او در سال 1347 براي تعيين رشته خود با اين نام آشنا شد و از ميان رشته هاي روزنامه نگاري و باستان شناسي، به گفته خودش خيلي تصادفي وارد رشته باستان شناسي شد. «در آن زمان دانشجوياني كه نمرات كافي از دروس عمومي نمي گرفتند براي ادامه تحصيل و داشتن مدرك ليسانس به رشته باستان شناسي مي آمدند. البته دراين ميان بودند كساني مثل من كه بر حسب علاقه اين رشته را انتخاب مي كردند. در ميان دانشجويان اين رشته بودند كساني كه در سنين بالاتري بودند و براي ارتقاي شغلي و مقامي ،رشته باستان شناسي را انتخاب مي كردند تا با گرفتن ليسانس به اهداف خود برسند. خلاصه رشته باستان شناسي در آن زمان چنين وضعي داشت. » وي از دوران مرمت و آماده سازي كاروانسراي سگزآباد تخاطره جالبي دارد : سجادي مي گويد: «كار عبثي بود. خاكي كه

روي سر در را گرفته به صد سال اخير مربوط مي شد و بايد آن را تا رسيدن به كف دوره صفوي برمي داشتم. اما از خوش روزگار يك سكه دوره صفوي در سردر پيدا كردم و همين باعث شد تصوير و نام من در كتاب 50 سال باستان شناسي ايران دكتر نگهبان برود. در آن كتاب نگهبان از من به عنوان دانشجوي سابقه دار ياد كرده است. » توزي از سوي مؤسسه شرق شناسي ايزمئو مأمور كاوش هاي باستان شناسي در شهرسوخته شده بود. آمدن توزي به حسن لو باعث آشنايي سجادي با شهر سوخته و دعوت از وي شد. سجادي پذيرفت و سال بعد با توزي راهي شهر سوخته شد همكاري با توزي نخستين گام هاي سجادي در آشنايي با شهرسوخته بود. از خاطرات آن زمان كشف كتيبه شهرسوخته از همه براي سجادي شيرين تر است. فعاليتهاي ضمن تحصيل : تا پيش از سال 1348 دانشجويان رشته باستان شناسي به حفاري اجباري نمي رفتند به همين دليل ليسانس گرفتن در اين رشته آسان تر از ديگر رشته ها بود. اما ورود سجادي به رشته باستان شناسي همزمان با آمدن دكتر يوسف مجيدزاده از آمريكا به ايران شد و از سر اتفاق پس از ملاقات با سجادي جوان كه تازه باستان شناسي را در دانشگاه آغاز كرده بود، او را با خود به تپه «چغاميش» در خوزستان برد. اين نخستين باري بود كه سجادي يك سايت باستاني را از نزديك مي ديد و روي آن حفاري باستان شناسي انجام مي داد. سال 1349 نخستين سال حفاري اجباري براي باستان شناسان بود و به همين

دليل مورد اعتراض برخي از دانشجوياني قرار گرفت كه تنها براي گرفتن ليسانس به دانشگاه آمده بودند. اعتراض آنان به جايي نرسيد و نگهبان همه را براي حفاري اجباري به تپه قبرستان سگزآباد قزوين برد. اين نخستين حفاري سجادي بود و وي در حفاري تمام نمرات خود را الف گرفت برگشت سجادي به دانشگاه پس از يك دوره حفاري درست زماني بود كه گذراندن 20 واحد درسي به صورت حفاري از سوي دانشكده براي دانشجويان رشته باستان شناسي اجباري شد. اين ايده دكتر نگهبان بود كه در آن زمان رئيس گروه باستان شناسي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران بود. پيش از اين دكتر نگهبان كاروانسراي سگزآباد را از ژاندارمري گرفته بود و به همراه دانشجويان رشته باستان شناسي به مرمت و آماده سازي اين كاروانسرا پرداخت. هيچ يك از باستان شناسان نمي دانستند آماده سازي اين كاروانسرا به منظور آماده سازي محلي براي سپري كردن حفاري اجباري است. در آن زمان نگهبان سجادي را مأمور كاوش در محل سردر كاروانسرا كرد. استادان و مربيان : ازاستادان سيد منصور سيد سجادي ميتوان به دكتر يوسف مجيدزاده اشاره كرد كه ملاقات اتفاقي اين دو باعث شد آنها براي حفاري به تپه چغاميش بروند.هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران سيد منصور سيد سجادي در حفاريهاي باستانشناسي در تپه چغاميش ميتوان به دكتر مجيد زاده و خانم كن تور و آقاي دلوگاس دو باستانشناس مطرح آمريكايي در حفاريهاي تپه چغاميش در ابتداي دوره تحصيلي باستانشناسي وي اشاره كرد او مي گويد: «حفاري با كن تور و دلوگاس كه هر دو استادان رشته باستان شناسي در

دانشگاه شيكاگو بودند شانس بزرگي بود. در آن حفاري تازه فهميدم هر آنچه در دانشگاه خوانده ام تنها تئوري بوده و دنياي باستان شناسي جاي ديگري است. » و نيز همكاري با دايسون باستانشاس آمريكايي، نخستين مأموريت اداري او به عنوان نماينده دولت به همراه هيأت باستان شناسي آمريكايي به سرپرستي «دايسون» در تپه حسن لو آذربايجان غربي بود. «من باستان شناس خوش شناسي بودم. در طول فعاليتم در مركز باستان شناسي با بهترين باستان شناسان خارجي همكاري كردم. بودن در هيأت دايسون به من چيزهاي تازه اي آموخت. او يكي از بهترين باستان شناسان دنيا بود. مدت يك سال و نيم در هيأت دايسون بودم تا اين كه «مائوريتسيو توزي» براي مطالعات گياه باستان شناسي به تپه حسن لو آمد. » توزي از سوي مؤسسه شرق شناسي ايزمئو مأمور كاوش هاي باستان شناسي در شهرسوخته شده بود. آمدن توزي به حسن لو باعث آشنايي سجادي با شهر سوخته و دعوت از وي شد. سجادي پذيرفت و سال بعد با توزي راهي شهر سوخته شد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - عضو گروه هاي بررسي و كاوش در: تپه قبرستان قزوين، چغاميش خوزستان، حسنلو آذربايجان غربي، ماهيدشت كرمانشاه، ايذه بختياري، غبيرا كرمان، شهر سوخته، بررسي سيستان، - عضو و معاونت گروه باستان شناسي در: سيراف ( بندر طاهري) خليج فارس، بررسي بروجرد، بررسي ايذه و بختياري. فعاليتهاي آموزشي : سيد منصور سيد سجادي تا كنون در كنار فعاليت هاي خود به تعليم كار ميداني به بيش از 250 نفر از دانشجويان دانشگاه هاي سيستان و بلوچستان و دانشگاه زابل كه تعداد قابل توجهي

از آنان اكنون در رده هاي نسبتاً بالاي سازمان ميراث فرهنگي كار مي كنند و يا در دانشگاه ها مشغول تدريس هستند، پرداخته است. آموزش حفاري دانشجويان دانشگاه زابل بعد از بازگشت به ايران به درخواست هيئت علمي آن دانشگاه ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پس از انقلاب فعاليت هاي باستان شناسي شهرسوخته متوقف شد، اما سيد منصور سيد سجادي در مؤسسه ايزمئو و در سالن شهرسوخته به مدت 18 سال مشغول مطالعه روي يافته هاي باستان شناسي اين محوطه باستاني شد. پس از اين دوران سجادي دوباره به ايران بازگشت و در سال 1376 خواستار ادامه كاوش هاي باستان شناسي در شهرسوخته شد. در آن زمان كسي را در ايران نمي شناخت و بر حسب اتفاق با چند اسم از طريق دوستان سابق خود آشنا شد. يكي از آن اسامي «ضروري» بود كه اكنون به مدت ده سال است با سجادي در گورستان شهرسوخته فعاليت مي كند و اكنون سرپرست گورستان اين محوطه باستاني است. يكي ديگر از اسامي فروزانفر بود. او از ابتدا با سجادي در شهر سوخته بود و در تمامي مطالعات انسان شناسي به هيأت سجادي ياري رساند. سال 1376 بررسي منطقه با هيأتي كه تشكيل شده بود فصل جديدي از كاوش هاي شهر سوخته آغاز شد. در همان آغاز سجادي در يك برنامه ريزي از قبل تعيين شده در كنار بخش هاي ديگر محوطه تصميم به حفاري بخش گورستاني شهر سوخته كرد. براي اين منظور يك زمان 10 ساله در نظر گرفته شد. كاوش ها در گورستان شهرسوخته اطلاعات ارزشمندي را براي باستان شناسان به ارمغان آورد. پيش از اين

دكتر سجادي براي نخستين بار در باستان شناسي ايران لزوم كاربرد علوم ديگر در باستان شناسي رادر سال1365 در مقاله اي مطرح كرد. اين كار را در گروه باستان شناسي شهر سوخته كه امروزه مهمترين و كاملترين گروه باستان شناسي كشور هست انجام گرفت و سجادي مجموعه اي از علوم ميان رشته اي باستان شناسي از قبيل انسان شناسي استخواني، گياه باستان شناسي، مطالعات باستان شناسي روي سنگ هاي قيمتي و. . . را در شهر سوخته راه انداخت. اين مطالعات اكنون در بيشتر هيأت هاي باستان شناسي ايران انجام مي شود. نهادينه شدن مطالعات زيست شناسي، گياه شناسي و بويژه انسان شناسي به طوري دنبال شد كه در حال حاضر شهر سوخته داراي بزرگترين مجموعه انساني در سرتاسر ايران است. سفال منقوش به بز شهرسوخته از جمله اشيايي بود كه به وسيله ايتاليايي ها در شهر سوخته كشف شد. اين نقش بزي را نشان مي دهد كه در پنج حركت در حال خوردن برگي از درخت است. اين سفال نخستين انيميشن جهان شناخته شده است. سجادي پس از انقلاب نخستين بار مسأله انيميشن شهر سوخته را مطرح كرد. از ديگر يافته هاي باستان شناسي شهر سوخته كشف جمجمه اي متعلق به دختري 13 ساله بود كه در 4500 سال قبل مورد جراحي قرار گرفته بود. نخستين بار مسأله جراحي جمجمه سر در شهر سوخته و به وسيله سجادي عنوان شد. از جمله مهمترين يافته هاي باستان شناسي در شهر سوخته كشف طبخ غذا در اين محوطه باستاني است. باستان شناسان تا كنون با بررسي هاي علمي روي اشياي به دست آمده و دانه هاي

گياهي و بقاياي جانوري دستور تهيه بيش از 5 نوع غذاي باستاني كه در زمان مردم شهر سوخته رايج بوده است را كشف كرده اند. سجادي امروز يكي از شناخته ترين باستان شناسان جهان است. او تا كنون علاوه بر فعاليت هاي باستان شناسي در ايران تعدادي محوطه هاي باستان شناسي را در ايتاليا و ديگر كشورهاي جهان را نيز حفاري كرده است. غبيرا ( كرمان)، بردسير ( كرمان)، جيرفت وهليل رود (كرمان)، نور آباد در لرستان، شهر سوخته، كوه خواجه، دهانه غلامان، تپه طالب خان و تپه بمپور در سيستان و بلوچستان و همچنين حفاري و بررسي در محوطه هاي دوران پيش از تاريخ و آغاز تاريخي در ايتاليا، و تركمنستان و گرجستان و مجارستان از جمله اين فعاليت ها است. چگونگي عرضه آثار : - سخنراني هاي متعدد در باره تاريخ و فرهنگ ايران، بويژه شهر سوخته در همايش هاي ملي و بين المللي در ايران و ساير كشور ها - طرح لزوم كاربرد علوم ديگر در باستان شناسي در سال 1365 براي نخستين بار - انجام مطالعات زيست شناسي، گياه شناسي و بويژه انسان شناسي به طوري كه در حال حاضر شهر سوخته داراي بزرگترين مجموعه انساني در سرتاسر ايران است - طرح مسأله انيميشن شهر سوخته براي نخستين بار - طرح مسأله جراحي جمجمه سر براي نخستين بار فهرست كتاب ها و مقاله هاي وي: 27 مقاله به فارسي6، كتاب به فارسي12، تك نگاري به فارسي 2، كتاب ترجمه از انگليسي و ايتاليايي 2 مقاله از انگليسي و ايتاليايي21، مقاله به انگليسي1، كتاب به ايتاليايي درباره قنات1،. كتاب به انگليسي. (تنظيم

و ترجمه و ويرايش و چاپ كتاب كاوش هاي شهداد مرحوم علي حاكمي به انگليسي)6، مقاله به ايتاليايي،دو مقاله به فرانسه،دو مقاله به روسي،يك مقاله به آلماني 4، تك نگاري به انگليسي آثار : آرمان ايران. گفتاري درباره ريشه ها و اصل نام ايران ويژگي اثر : ترجمه، نوشته گراردو نيولي ( از انگليسي2 كتاب تحقيقات تاريخي در باره سيستان باستان ويژگي اثر : ترجمه، نوشته گراردو نيولي (از ايتاليايي)3 مقالات : - «باستان شناسي بلوچستان»: دايرة المعارف بزرگ اسلامي - يك مقاله در باره شهر سوخته در يك مجموعه كتاب در باره اين شهر ( انگليسي) - يك مقاله در باره منابع سنگ لاجورد جيرفت ( انگليسي) از مهمترين كار هاي در دست تأليف يك دوره كتاب در باره كاوش هاي شهر سوخته: مقاله هاي فارسي«بررسي هاي باستان شناسي در شمال خوزستان» در : Archaeological investigations in Northern Xuzestan 1976H.T. -Ann Arbore, 1979,PP 1 (ed. ) Wrigth 1362 «نگاهي به فرهنگهاي ناشناخته نيمه شرقي فلات ايران: شهر سوخته» در: فروهر

سيفي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، جغرافيدان و مورخ. كتابى در جغرافياى شهر و تاريخ آستان قدس و رويداد حجاب دارد به نام «تاريخچه ى خراسان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى چاپى (178/1).

شاپور شهبازي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا شاپور شهبازي در خانواده اي اصيل در شيراز متولد شد و يكي از مفاخر بزرگ ايران محسوب ميشوند.او جزء بهترين هخامنشي شناسان جهان بود كه در راه شناخت اين دوره از تاريخ ايران زحمات فراواني كشيد. وي در اينباره صدها مقاله به چاپ رساند و نشريات فراواني را پايه گذاري كرد.شهبازي يكي از دانشمندان تاريخ ايران بود و او را به عنوان يكي از بزرگترين هخامنشي شناسان جهان مي شناختند.شاپور شهبازي نه تنها در دوره هخامنشي؛ بلكه در دوره هاي ساساني و اسلامي نيز يكي از صاحبنظرن ايراني محسوب مي شدند. گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : هخامنش شناس تحصيلات رسمي و حرفه اي : عليرضا شاپور شهبازي در رشته باستانشناسي و زبانهاي باستاني دكتري داشتند .زمان و علت فوت : عليرضا شاپور شهبازي از 9 ماه قبل براي درمان بيماري سرطاان عازم آمريكا شد و در اين مدت تحت معالجه قرار گرفت اما سرانجام 25تير ماه 1385 دارفاني را وداع گفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عليرضا شاپور شهبازي مدتها به عنوان مشاور عالي با بنياد پژوهشي پارسه و پاسارگاد همكاري ميكردند. در اين راه شاگردان فراواني را تربيت كرده اند و در كارهاي بنياد نظارت علمي داشتند. از جمله مهمترين فعاليت هاي مرحوم شهبازي در بنياد پارسه پاسارگاد ياري رساندن در ترسيم استراتژي پژوهشي بنياد بود. از ديگر فعاليتهاي دكتر شهبازي ميتوان به همكاري تنگاتنگ وي

با فرهنگستان علوم اشاره كرد كه تدوين بخش هخامنشي دايرهالمعارف بزرگ اسلامي نيز توسط وي انجام گرفته است.چگونگي عرضه آثار : عليرضا شاپور شهبازي كتابهاي زيادي درباره تاريخ و تمدن ايران نوشته اند . او كتابهاي زيادي در دست انتشار دارد كه برخي از آنها توسط بنياد پژوهشي پارسه و پاسارگاد منتشر مي شود .آثار : تدوين بخش هخامنشي دايرهالمعارف بزرگ اسلامي ويژگي اثر : در اثر همكاري وي با فرهنگستان علوم2 تهيه راهنماي گردشگري ويژگي اثر : تدوين بخش هخامنشي دايرهالمعارف بزرگ اسلامي3 راهنماي مستند و علمي تخت جمشيد ويژگي اثر : راهنماي مستند و علمي تخت جمشيد كه امروزه به عنوان يكي از مراجع محققين مورد استفاده قرار مي گيرد اشاره كرد.

شايان، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سياوش شايان در سال 1333 به دنيا آمد. او در رشته جغرافياي طبيعي تحصيلات آكادميك را دنبال كرد و با اخذ دكتراي ژئومرفولوژي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. وي از سال1370 با تربيت معلم تهران و از سال 1375 همكاري خود را به عنوان استاد مدعو با گروه جغرافياي دانشگاه تهران آغاز كرد و هم اكنون نيز عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس مي باشد. او ضمن ارائه مقالات تخصصي در همايشها و سمينارهاي مختلف، آثاري نيز به رشته تحرير درآورده و باتوجه به همكاري نزديكي كه با نشريات تخصصي داشته برخي مقالات خود را در اين نشريات به رشته تحرير درآورده است.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياتحصيلات رسمي و حرفه اي : سياوش شايان پس از اتمام دوره دبيرستان، وارد دانشگاه تبريز شد و در سال 1358 ليسانس جغرافياي طبيعي را به اتمام رساند. پس از آن مقطع كارشناسي

ارشد را در رشته جغرافياي طبيعي با گرايش اقليم شناسي در دانشگاه تهران دنبال كرد و تا سال 1366تحصيلات اين مقطع ادامه يافت. او سرانجام در سال 1379 به اخذ درجه دكتراي جغرافياي طبيعي با گرايش ژئومرفولوژي نائل آمد.هم دوره اي ها و همكاران : سياوش شايان با دكتر حسين شكويي، استاد گروه جغرافياي دانشكده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس، دكتر فرج ا…محمودي.استاد ژئومورفولوژي دانشكده جغرافياي دانشگاه تهران و دكتر عبدالرضا افتخاري، استاديار جغرافياي روستايي دانشكده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس همكاري نزديكي دارد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سياوش شايان به عنوان كارشناس برنامه ريزي وتاليف كتابهاي درسي جغرافيا با سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي همكاري دارد. او همچنين از سال 1375به عنوان مدير داخلي مجله رشد آموزش جغرافيا همكاري خود را آغاز و تاكنون ادامه دارد.فعاليتهاي آموزشي : سياوش شايان عضو هيات علمي گروه جغرافياي دانشكده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس مي باشد. علاوه بر آن وي از سال1370 با تربيت معلم تهران و از سال 1375 همكاري خود را به عنوان استاد مدعو با گروه جغرافياي دانشگاه تهران آغاز كرد.او تاكنون تدريس دروس زير را به عهده داشته است: نام درس دوره 1-جغرافياي ناحيه اي ايران(كوهستاني) كارشناسي 2-ژئومرفولوژي شهري كارشناسي 3-كاربرد ژئومرفولوژي دربرنامه ريزي شهري وروستايي كارشناسي 4-جغرافياي طبيعي شهر(ژئومرفولوژي) كارشناسي ارشد 5-اكوسيستم هاي محيطي كارشناسي ارشد 6-مطالعات محيطي در برنامه ريزي روستايي كارشناسي ارشد 7-مديريت زيست محيطي دكتري 8-ژئومرفولوژي ومديريت محيط دكتري 9 - برنامه ريزي محيطي كارشناسي ارشد 10-واحدهاي ژئومورفولوژي ايران كارشناسي ارشد 11-متون جغرافيايي (شهري- روستايي-طبيعي و انساني ) كارشناسي و كارشناسي ارشد ساير فعاليتها و برنامه هاي

روزمره : سياوش شايان با فصلنامه پژوهشهاي جغرافيايي ( موسسه جغرافيا دانشگاه تهران )، فصلنامه فرهنگان(موسسه فرهنگي عليمراديان)، فصلنامه رشد آموزش جغرافيا ( سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي)، كتاب ماه تاريخ وجغرافيا (وزارت فرهنگ وارشاداسلامي) و كتاب سال جمهوري اسلامي ايران همكاري دارد. او از داوران جشنواره خوارزمي به شمار مي آيد. از جمله فعاليتهاي ديگر دكتر شايان عبارتند از: 1-عضويت وشركت در كميته آموزشي ،كميته ملي كاهش اثرات بلاياي طبيعي،وزارت كشور،75-1374 2-عضويت وشركت در كميته آموزشي زلزله،كميته ملي سازمان پژوهشهاي علمي كشور ،وزارت علوم ،تحقيقات وفناوري،1375 3-شركت در كارگاه برنامه ريزي درسي وآموزش جغرافيا،مركز آموزش مديريت دولتي،تهران،1374 4-شركت در كارگاه روشهاي تدريس،دانشگاه تربيت مدرس ،تهران،1379 5-عضويت وشركت در كميته برنامه ريزي درسي جغرافيا،سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي،1364تا كنون 6-عضويت در كميته ايرانشناسي،سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي،1378تا كنون 7-عضويت درهيئت تحريريه مجله رشد آموزش جغرافيا،1365تاكنون 8-عضويت درهيئت تحريريه فصلنامه فرهنگان،1378تاكنون 9-عضويت در انجمن جغرافيايي ايران1381 آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه تحقيقاتي سياوش شايان عبارتند از: 1-ژئومرفولوژي كاربردي (در برنامه ريزي هاي محيطي) 2-اكوسيستم هاي كوهستاني وتغيير در مورفولوژي نواحي كوهستاني 3-هيدرولوژي جرياني(رودخانه اي) و اشكال حاصل از جريان وتحولات ژئومورفولوژيكي حاصل از آن 4- كاربردهاي علم سنجش از دور در مطالعات ژئومورفولوژيكي 5- تحولات ژئومرفولوژي ايران طي كواترنر 6- فرسايش آنتروپوژنيك (حاصل فعاليت انسان)ونتايج آن در تحولات آب ،خاك.گياه 7- مبناهاي ژئومورفولوژيكي در ارزيابي هاي زيست محيطي

شفقي، سيروس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: جغرافيا، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته جغرافيا، تاريخ و علوم تربيتى در سال 1337، دكترا

در رشته جغرافياى شهرى و زمين شناسى و مردم شناسى از دانشگاه كلن آلمان در سال 1344.

مرتبه علمى:

آسيستان علمى دانشگاه كلن آلمان به مدت 20 ماه، پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه اصفهان در سال 1356.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه و تحقيق در زمينه جغرافياى اصفهان، تأثير جغرافيائى وقف در اصفهان و مطالعات طرح تغيير محور مجتمع فولاد مباركه، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

جغرافياى شهرى، مبانى كوچ نشينى و مسائل كشاورزى ايران.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 29، تعداد مقالات بزبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

مسائل جغرافيائى ايران، مسائل جغرافياى شهرى ايران و مسائل كوچ نشينى در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

صالحي، محمدصالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صالح صالحي در سال 1324 روز 20 تير ماه در شهر اردبيل ديده به جهان گشود .وي تحصيلات ابتدايي خود را تا ششم رياضي در مدارس اردبيل گرفت و براي تحصيل در رشته باستان شناسي وارد دانشگاه تهران شد.پس از دريافت ليسانس باستان شناسي با كسب بورس عازم كشور فرانسه شد.صالحي فوق ليسانس و دكتري خود را از دانشگاه سوربن فرانسه دريافت كرد. دكتر صالحي در تابستان 1374 وقتي كه به همراه دانشجويان براي كاوش هاي آموزشي باستان شناسي به قزوين عزيمت كرده بود در يك سانحه رانندگي به ديار باقي شتافت.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي والدين و انساب : محمد صالح صالحي در 20 تير ماه 1324در شهر اردبيل متولد شد .طيق رسوم خانوادگي در مراسم نامگذاري ،

نام پدر بزرگ را (محمد صالح)براي او انتخاب كردند ولي در بين خانواده و دوستان (سالار )ناميده مي شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد صالح صالحي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را تا ششم رياضي با رتبه ممتاز در مدارس اردبيل گذراند و پس از اخذ ديپلم رياضي براي تحصيل در رشته باستان شناسي وارد دانشگاه تهران شد. وي از اين دانشگاه موفق به اخذ رتبه ليسانس گرديد. پس از آن با كسب بورس از دانشگاه سوربن فرانسه ، عازم آن كشور گرديد و مدارج فوق ليسانس و دكتراي خود را از دانشگاه سوربن دريافت كرد. زمان و علت فوت : محمد صالح صالحي در تابستان 1374 وقتي كه به همراه دانشجويان براي كاوش هاي آموزشي باستان شناسي به قزوين عزيمت كرده بود در يك سانحه رانندگي به ديار باقي شتافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق اجرايي و اداري محمد صالح صالحي به شرح زير مي باشد: عضو هيات گروه باستان شناسي دانشگاه تهران . عضو هيات علمي موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران . رييس موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران . ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سوابق پژوهشي ميداني محمد صالح صالحي به شرح زير مي باشد: شركت در كاوشهاي دشت قزوين .

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شناسي كشور، زمستان 1379

صديقي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جغرافيدان، استاد.

تولد: 1313.

درگذشت: 1361، پاريس.

مهدى صديقى فارغ التحصيل جغرافيا از دانشگاه سربن (پاريس) است. از سال 1348 خدمت دانشگاهى خود را آغاز كرد، و به تدريس دروسى مانند جغرافياى رياضى، جغرافياى انسانى، هوا شناسى، زمين شناسى ژئومورفولوژى، و تفسير عكس پرداخت. وى بعدها به

مديريت گروه جغرافياى دانشگاه مشهد رسيد. از جمله تأليفات وى مى توان به اين كتاب اشاره كرد: فوتوگرامترى و عكس هاى هوايى (1352). دكتر مهدى صديقى همچنين مقالاتى براى مجله «دانشكده ى ادبيات مشهد» نوشت.

دكتر مهدى صديقى در سال 1361 در پاريس درگذشت و پيكر وى به مشهد منتقل شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صراف، محمدرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحيم صراف در 23 آبان 1318 در شهر خوي بدنيا آمد . وي تحصيلات خود را در رشته باستان شناسي تا مقطع فوق ليسانس در دانشگاه تهران گذراند و دكتراي اين رشته از موسسه باستان شناسي آسياي نزديك وابسته به دانشگاه مونيخ آلمان دريافت كرد. دكتر صراف فعاليت هاي تخصصي خود را در ايران پس از اتمام تحصيل، با تصدي مشاغل اداري در مركز باستان شناسي ايران و معاونت پژوهشي سازمان ميراث فرهنگي و همچنين تدريس در دانشگاه هاي تهران، تربيت مدرس و ازاد اسلامي و تاليف و ترجمه آثار متعدد آغاز كرده و ادامه داده است.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي والدين و انساب : محمد رحيم صراف در 23 آبان 1318 در خوي متولد شده است.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد رحيم صراف ، پس از تولد در شهرستان خوي به همراه خانواداش به تبريز مهاجرت نمود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد رحيم صراف تحصيلات ابتدايي را در مدرسه سعدي تبريز آغاز كرد ليكن ادامه تحصيلات وي در مدرسه حافظ و دبيرستان دارالفنون تهران سپري شد. در سال 1339 پس از اخذ ديپلم ،در آزمون رشته باستان شناسي پذيرفته شد و سال 1342 ليسانس باستان شناسي را دريافت كرد. سپس به تحصيل در مقطع فوق ليسانس باستان شناسي (در

سالهاي 47-1345 ) پرداخت . در سال 1350 از طرف دولت ايران براي گذراندن تحصيلات عالي به آلمان اعزام شد وطي سالهاي 56-1351 موفق به اخذ درجه Ph.D از دانشگاه مونيخ آلمان در موسسه باستان شناسي آسياي نزديك شد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد رحيم صراف پس از اخذ ليسانس از دانشگاه تهران، و انجام خدمت سربازي پرداخت، (در سال 1344) به عنوان كارشناس باستان شناسي در اداره كل باستان شناسي و فرهنگ عامه سابق استخدام شد. دكتر صراف پس از بازگشت به ايران و اتمام تحصيل در آلمان، تحقيقات تخصصي را در مركز باستان شناسي دنبال كرد و با تشكيل سازمان ميراث فرهنگي به عنوان عضو هيئت علمي معاونت پژوهشي آن سازمان به فعاليت هاي پژوهشي اشتغال يافت. سوابق اجرايي و اداري دكتر محمد رحيم صراف از سال 67-1344 به شرح زير مي باشد: -كارشناس باستان شناسي ،اداره كل باستان شناسي و فرهنگ عامه 1344. -كارشناس مركز باستان شناسي ايران 1356. -استاد يار پژوهشي ،معاونت پژوهشي سازمان ميراث فرهنگي 1367. فعاليتهاي آموزشي : محمد رحيم صراف در زمينه باستان شناسي ايران و بين النهرين در دانشگاه هاي زير تدريس كرده است: گروه باستان شناسي دانشگاه تهران . گروه باستان شناسي دانشگاه تربيت مدرس . گروه باستان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي . ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سوابق پژوهشي ميداني محمد رحيم صراف به شرح زير مي باشد: شركت در كاوشهاي بمپور ،تل ابليس ،هفت تپه ،بيشابور . سرپرستي كاوشهاي تپه هگمتانه . سرپرستي كاوشهاي تپه چشمه علي ري . آثار : nbsp1 Exploration of Excavation area B ويژگي اثر :

W ith Joseph R. Caldwell.Investigations at Tal - i Iblis , No9, Illionis 19672 Keramik von Tal -- i Iblis und ihre zeitliche und raumliche Beziehunyen zu den auderen iranischen und mesopotamischen kulturen ويژگي اثر : in, AMI, Erg.7, Berlin 19803 Tal- I Iblis in ويژگي اثر : Reallexikon der Asstrologie und vonderasiatichen archaologi e, Berlin4 تحقيقات باستان شناسي در تپه هگمتانه همدان ويژگي اثر : اولين گردهمايي باستان شناسي ايران -شوش،13735 تل ابليس ويژگي اثر : مجموعه مفالات كرمان شناسي، مركز كرمان شناسي. 13696 جام برنزي كيدين هوتران مكشوفه از ارجان بهبهان ويژگي اثر : نشريه اثر، شماره 17، بهار 13697 حلقه سيمين قدرت اونتاش گال -پادشاهي از سلسله ايكهالكي (1275-1240) ويژگي اثر : نشريه اثر، شماره 26و 27، 13758 دوراونتاش ياشهر اونتاش گال ايلامي (چغازنبيل) ويژگي اثر : ميراث فرهنگي: ياد نامه نخستين گردهمايي باستان شناسي ايران، شماره 12، 13739 شناخت و حفظ ميراث هاي فرهنگي يك مسئوليت ملي است ويژگي اثر : نشريه پيام آبادگران ، شماره 95، 137210 شهر بيضا ويژگي اثر : ترجمه اثر ديتريش هوف، منتشر شده در مجموعه شهر هاي ايراني، به كوشش محمد يوسف كياني، جلد 4، 137011 شهر هاي ساساني ويژگي اثر : ترجمه اي از اثر ديتريش هوف، منتشر شده در مجموعه نظري بر شهر نشيني و شهر سازي در ايران، به كوشش محمد يوسف كياني، جلد اول، 135612 كشفيا ت جديد از شهر باستاني هگمتانه ويژگي اثر : نشريه ميراث فرهنگي، شماره 14، 137413 مراسم تطهير مذهبي ايلامي ويژگي اثر : ترجمه اثر گ. گروپ، ميراث فرهنگي ، شماره 8-9، 137214 نقوش برجسته ايلامي

ويژگي اثر : انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، 137215 نقوش حكاكي شده دره ديويت الوند همدان ويژگي اثر : گزارشهاي باستان شناسي (1)، سازمان ميراث فرهنگي، 137616 نو يافته هاي معماري و شهر سازي در تپه هگمتانه ويژگي اثر : مجموعه مقالات كنگره تاريخ معماري و شهر سازي ايران جلد دوم، 137417 هفتمين فصل كاوش در تپه هگمتانه ويژگي اثر : اولين گردهمايي باستان شناسي ايران -تهران، 137618 هگمتانه ويژگي اثر : مجموعه شهر هاي ايران كه به كوشش محمد يوسف كياني در سال 1368 توسط جهاد دانشگاهي منتشر شد.

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

صفاران، الياس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الياس صفاران در سال 1339 ، در شهر قزوين به دنيا أمد. وي از جمله اساتيد بزرگ باستان شناسي در ايران و تحصيلات خود را تا مقطع فوق دكترا در اين زمينه ادامه داده است. علاوه بر قرار گرفتن در سمت هاي مهم اداري ، به امر تدريس و فعاليت هاي تحقيقاتي و پژوهشي اشتغال دارد.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : الياس صفاران از جمله اساتيد بزرگ باستان شناسي در ايران است. وي پس از تحصيلات مقدماتي و متوسطه ، تحصيلات خود را در مقاطع مختلف به شرخ ذيل به انجام رساند: - كارشناسي مرمت آثار و ابنيه تاريخي ، دانشگاه هنر ، تهران 1367. - كارشناسي ارشد علوم باستاني ( گرايش هنر ، باستان شناسي و مرمت ) ، دانشگاه ليموژ فرانسه ، 1992 ميلادي. - دكتراي علوم باستاني ( گرايش هنر ، باستان شناسي و مرمت ) ،

دانشگاه ليموژ فرانسه ، 1996 ميلادي ( عنوان رساله دكترا: ايران و يونان باستان: عناصر هنري و فرهنگي ايرانيان _ تغييرات و روابط متقابل با يونان ، حفظ و مرمت _ . - فوق دكتراي تاريخ هنر و باستان شناسي اسلامي ، موزه ، انسان شناسي دانشگاه پاريس - فرانسه ( عنوان رساله فوق دكترا: راهكارهاي نوين بازشناسي تاريخ ن هنر ، باستان شناسي و ميراث فرهنگي _ دوران مختلف اسلامي ). مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : الياس صفاران پس از پايان تحصيلات خود ، به ايران بازگشت و سمت هاي اجرايي و اداري متعددي را پذيرفت ، كه مهمترين آن به شرح ذيل مي باشد: - رييس جهاد دانشگاهي واحد هنر ، پرديس 70-1363. - پژوهشگر و مسئول بخش تحقيقات جهاد دانشگاهي واحد هنر ، 70-1363. - مسئول دفتر فني دانشگاه هنر ، 70-1366. - عضويت در ( A.R.C.O.M ) وزارت فرهنگ فرانسه ،از سال 1992. - عضويت در (C.R.N.S-A.R.S.A.G) وزارت آموزش عالي و تحقيقات فرانسه ، از 1992. - عضويت در مركز آفريقا شناسي - عضويت در شوراي بين المللي زيست محيطي - عضو حفاظت گران و مرمت گران آثار تاريخي _ فرهنگي ايران - عضو و دبير شوراي تخصصي _ علمي گروه باستان شناسي دانشكده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس 1367. - نماينده گروه باستان شناسي براي شوراي پژوهشي دانشكده از 19 آبان 77 تا 16 آبان 78. - نماينده تام الاختيار جهاد هنر در خصوص تاليف كتب دانشگاهي در سازمان سمت ، از 1377. - مسئول سازمان راه اندازي طرح كار دانش جهاد هنر ، از 1376. - مسئول راه

اندازي پژوهشكده هنر و علوم باستاني جهاد هنر ، از 1377. - مشاور گروه پژوهشي باستان شناسي سازمان سمت ، از 1377. -عضو گروه تاريخ و باستان شناسي شوراي بررسي متون و كتب دانشگاهي ، پژهشكده علوم انساني و مطالعات فرهنگي وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري - داوري كتب گروه باستان شناسي و رمت سازمان سمت[ نشريه باستان پژوهان ، « ويژنامه سمينار باستان شناسي دانشگاه تهران » ، زمستان 1379 ]فعاليتهاي آموزشي : الياس صفاران علاوه بر قرار گرفتن در سمت هاي مهم اداري ، به امر تدريس نيز اشتغال داشت. از جمله فعاليت هاي آموزشي وي به شرح ذيل مي باشد: - مدرس و مديرگروه مرمت آثار و ابنيه تاريخي دانشگاه هنر. - استاديار دانشگاه تربيت مدرس ( از سال 1376). آثار : تكنيك مجسمه سازي با خمير نان ويژگي اثر : انتشارات رنزو زانويي ، ميكائيل ، 1378.2 شهرباارزش دندانها ويژگي اثر : نوشته C.I.V ، اميد دانش ، تهران:1378

منابع زندگينامه :نشريه باستان پژوهان ، « ويژنامه سمينار باستان شناسي دانشگاه تهران » ، زمستان 1379

صمدي، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، باستان شناس و نويسنده. در 1319 ش موفق به اخذ ليسانس در رشته ى باستان شناسى شد و پس از آن در موزه ايران باستان اشتغال يافت و در ضمن كار، به تأليف كتابهايى در زمينه ى كار خود مى پرداخت. از آثار وى: «راهنماى موزه ى آستان قدس رضوى»؛ «ويرانه هاى شوش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3376 ،1660 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (486 / 2).

ضياء توانا، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا، دانشكده: علوم زمين، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى جغرافيا با رتبه اول از دانشگاه ملى ايران (شهيد بهشتى)، دكتراى علوم طبيعى با امتياز بسيار خوب از دانشگاه ماربورگ آلمان غربى.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شهيد بهشتى تا سال 1370، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1370.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق و پژوهش در زمينه بررسى جايگاه جغرافى دانان در بازسازى آلمان، جغرافياى شهرى ايران، تدريس دروس جغرافياى اقتصادى، جغرافياى انسانى، جغرافياى روستايى، جغرافياى ناحيه اى، روش تحقيق، جغرافياى كاربردى در مقاطع كارشناسى و كارشناسى ارشد، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 9 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

جغرافياى اقتصادى (كشاورزى- روستائى).

تعداد مقالات بزبان فارسى: 7، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

جغرافياى روستايى ايران، جغرافيا و برنامه ريزى ناحيه اى، جغرافياى شهرى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

طلايي مغانجوقي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن طلايي مغانجوقي داراي مدرك طبيعت و باستان شناسي از دانشگاه منچستر انگلستان در سال 1363 است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار - گروه باستان شناسي و هنر - دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : طبيعت و باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن طلايي مغانجوقي كارشناسي باستان شناسي را در دانشگاه تهران و تحصيلات تكميل خود را در دانشگاه منچستر انگلستان در سال 1363 با رساله اي در مورد "عصر آهن ايران بر اساس يافته هاي باستان شناسي محوطه باستاني هفتوان تژه در شمال غرب

ايران " گذرانده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسن طلايي مغانجوقي در كنار تحصيل به يادگيري زبانهاي فرانسه و انگليسي مي پرداختند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : خدمات علمي و اجرايي حسن طلايي مغانجوقي به قرار زير است: • دانشيار - گروه باستان شناسي و هنر - دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران • 1378 ,سمت سرپرست مؤسسه باستان شناسي دانشگاه تهران,دانشگاه تهران • 1374 ,سمت سرپرست مؤسسه باستان شناسي دانشگاه تهران,دانشگاه تهران • 1371 ,سمت استاديار ,دانشگاه تهران • 1370 ,سمت استاديار ,دانشگاه تبريز • 1354 ,سمت كارشناس,مركز باستان شناسي ايران (سابق ) فعاليتهاي آموزشي : عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط حسن طلايي مغانجوقي در دانشگاههاي مختلف به قرار زير است: دانشگاه تهران : كارشناسي : پيش ازتاريخ بين النهرين - استخوان شناسي - ايران درآغازشهرنشيني 1 - باستانشناسي ايران درهزاره 1 - شناخت تابلت ومهرها - طبقه بندي سفال كارشناسي ارشد : باستانشناسي ماقبل تاريخ بين النهري دكتري : گاهنگاري دوران پيش ازتاريخ - بررسي باستان شناسي پيش ازتاريخ دانشگاه تبريز : دروس مربوط به پيش از اسلام ايران دانشگاه تربيت مدرس : باستان شناسي و هنر هزاره اول پ.م ايران - هنر و تكنيك سفالگري پيش از تاريخ ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي : بيش از 9 مورد - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجي : بيش از 7 مورد - تعداد مقالات ارائه شده در همايشها: بيش از 9 مورد - تعداد سخنراني ها در كنگره هاي داخلي و خارجي : 10 مورد طرحهاي تحقيقاتي

به پايان رسيده حسن طلايي مغانجوقي به قرار زير است: • 1386-1386,مطالعه بررسي و معرفي اشياء فلزي سرخدم لري • 1383-1384,تحليل ساختار نقوش سفالهاي چشمه علي وسيلكIII گزارشهاي علمي طرحهاي تحقيقاتي: - ساخت معبد منقوش زاغه(محل اجرا موسسه باستان شناسي) - بانك سفال ايران(طرح ملي) محل اجرا موسسه باستان شناسي آثار : باستان شناسي و هنر ايران در هزاره اول ق.م ويژگي اثر : انتشارات سازمان تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها 1385 (چاپ پنجم) 2 عصر مفرغ ايران ويژگي اثر : انتشارات سازمان تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) 1385 (چاپ اول)3 هشت هزار سال سفال ايران ويژگي اثر : در دست تاليف

عليجاني، بهلول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر بهلول عليجاني در سال 1325 در تبريز متولد شد. تحصيلاتش را در رشته جغرافيا آغاز كرد از آنجايي كه او دانشجوي مستعدي بود براي ادامه تحصيل به آمريكا عزيمت كرد و موفق شد دورۀ فوق ليسانس رشته جغرافياي طبيعي و دورۀ دكترا رشته آب و هواشناسي سينوپتيك را در دانشگاه ايالتي ميشيگان به پايان برساند او در سال 1360 به ايران بازگشت و همزمان با بازگشائي دانشگاه ها، در دانشسراي عالي يزد مشغول تدريس شد. كتاب"مباني آب و هواشناسي" تاليف بهلول عليجاني ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : رشته آب و هواشناسي سينوپتيكتحصيلات رسمي و حرفه اي : بهلول عليجاني در مهر سال 1348 در رشتۀ جغرافياي طبيعي دانشسراي عالي تهران پذيرفته شد و در سال 1352 مدرك ليسانس جغرافيا را دريافت كرد. پس از دو سال تدريس در

دبيرستان هاي فيروزكوه، در سال 1354 در امتحان اعزام دانشسراي عالي تهران قبول شد و در خرداد 1355 جهت ادامۀ تحصيل در دانشگاه ايالتي ميشيگان به آمريكا رهسپار شد. دورۀ فوق ليسانس را در جغرافياي طبيعي و دورۀ دكترا را در آب و هواشناسي سينوپتيك به پايان رسانيد و در سال 1360 به ايران بازگشت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : بهلول عليجاني پس از اخذ مدرك دكتري آب و هواشناسي سينوپتيك،از آمريكا در سال 1360 به ايران بازگشت. همزمان با بازگشائي دانشگاه ها، در دانشسراي عالي يزد مشغول تدريس شد. مشاغل ايشان در طي اين مدت، عبارت بوده است از: تدريس در دانشگاه يزد، معاونت دانشسراي عالي يزد، مديريت گروه جغرافيا در دانشگاه يزد، تدريس در دانشگاه تربيت مدرس، تدريس در دانشگاه تربيت معلم، معاونت پژوهشي دانشكدۀ ادبيات، عضويت در هيئت تحريريه مجله و فصلنامۀ تحقيقات جغرافيائي آستان قدس رضوي و مجلۀ دانشكدۀ ادبيات دانشگاه تربيت معلم، دبير اجرائي اولين سمينار بررسي مسائل آموزش جغرافيا در ايران (سال 1372)؛ عضويت در كميتۀ جغرافياي سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت)، عضويت در كميتۀ برنامه ريزي جغرافياي شوراي عالي برنامه ريزي وزارت فرهنگ و آموزش عالي. جوائز و نشانها : كتاب"مباني آب و هواشناسي" تاليف بهلول عليجاني ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : ايشان علاوه بر اين تأليفات و اجراي چندين طرح تحقيقاتي _ همچون طرح تحقيقي مطالعه اقليم نوار مرزي با گروه جغرافياي دانشگاه امام حسين و طرح پژوهشي نقش ارتفاعات البرز در

توزيع بارندگي _ مقالاتي نيز نوشته و انتشار داده اند كه به قرار ذيل است:(بيش از 10 مورد) - عليجاني، ب، 1371، عوامل سينوپتيك، بارش هاي ايران، مجله دانشكدۀ ادبيات و علوم انساني، دانشگاه تربيت معلم تهران. - عليجاني، ب، 1366، رابطۀ پراكندگي مسيرهاي سيكلوني خاورميانه با سيستمهاي هوايي سطح بالا، فصلنامۀ تحقيقات جغرافيايي شمارۀ 4. - عليجاني، ب، 1367، آب و هوا و برنامه ريزي فعاليتهاي نظامي، فصلنامۀ تحقيقات جغرافيايي شمارۀ 10. - عليجاني، ب، 1369، چگونگي تشكيل فرابار سيبري و اثر آن بر اقليم شرق ايران، فصلنامه تحقيقات جغرافيائي، شمارۀ 17. دكتر عليجاني بيش از 7 مقاله را در سمينارهاي داخلي و خارجي ارائه كرده است. وي همچنين داراي دو طرح تحقيقاتي مي باشد.

آثار : آب و هواي كر? زمين ويژگي اثر : جلد دوم، منطق? برون حاره (ترجمه)؛ سمت (زيرچاپ).2 اصول عكس هاي هوائي ويژگي اثر : (تأليف)؛ انتشارات دانشگاه پيام نور3 درآمدي بر روش ها و فنون ميداني جغرافيا ويژگي اثر : (ترجمه)؛ انتشارات وزارت كشاورزي.4 مباني آب و هواشناسي ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.

غيور، حسنعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى جغرافياى طبيعى از دانشگاه اصفهان در سال 1348، كارشناسى ارشد جغرافياى انسانى از دانشگاه تهران در سال 1350، دكتراى هيدرومتداورولوژى از دانشگاه سباسكس انگلستان در سال 1356.

مرتبه علمى:

استاديار در سال 1356، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه اصفهان در سال 1370.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

هماهنگ

كننده گروههاى مطالعاتى طرح تغيير محور فولاد مباركه در سال 1363، هيدرولوژى، ژئومورفولوژى، هيدرواقليم، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 12 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

هيدرومتداورولوژى، هيدرولوژى، ژئومورفولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فرج زاده، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر فرج زاده اصل در سال 1344، در مراغه به دنيا آمد. او پس از اتمام دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد جغرافياي طبيعي از دانشگاه تبريز، در سال 1374 به اخذ در جه دكترا نائل آمد و در همين سال به عنوان استاديار دانشگاه تربيت مدرس فعاليت خود را آغاز كرد. او ضمن فعاليت آموزشي در انجام طرحهاي تحقيقاتي ، تاليف و چاپ مقالات تخصصي اهتمام زيادي ورزيده است.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر فرج زاه پس از اتمام دوره دبيرستان، كارشناسي جغرافياي طبيعي را در سال 1366 و كارشناسي ارشد همين رشته را از دانشگاه تبريز اخذ نمود. او سرانجام در سال 1374 به دريافت درجه دكترا از دانشگاه تربيت مدرس نائل آمد.هم دوره اي ها و همكاران : دكترفرج زاده با دكترشكويي ، دكتر افتخاري و دكترپرهيزكار كه از اعضا گروه جغرافيا دانشگاه تربيت مدرس مي باشند، همكار مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از جمله فعاليتهاي كه دكتر فرج زاده تاكنون تصدي آنها را داشته است عباتند از: - عضو كميته تخصصي تحصيلات تكميلي گروه سنجش از دور دانشگاه تربيت مدرس از 1374 تاكنون. - - عضو كميته تخصصي تحصيلات تكميلي

گروه جغرافياي دانشگاه تربيت مدرس از 1374 تاكنون. - مدير بخش GIS موسسه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله در سال 1375. - معاون اداري و مالي دانشكده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس از 1378 تا 1381 - مدير گروه سنجش از دور و سيستم اطلاعات جغرافيايي دانشگاه تربيت مدرس از 1375 تا كنون. او همچنين عضو انجمن جغرافيدانان ايران ، عضو انجمن و نايب رئيس انجمن سنجش از دور و GIS ايران و عضو انجمن بينالمللي هيدرولوژي مي باشد. دكتر فرج زاده علاوه بر فعاليت هاي ياد شده، سهم قابل توجه اي در اجراي پروژه هاي زير داشته است: 1- مسئول مطالعات اقليمشناسي طرح لايروبي رودخانه بهمنشير (70-1369)، شركت مهندسين مشاور سازهپردازي ايران2- مسئول مطالعات اقليمي شناسي و هيدرولوژي طرح لايروبي خور جاسك (1370)، شركت مهندسين مشاور سازهپردازي ايران3- مسئول مطالعات اقليمشناسي طرح احداث موجشكن بندر صلخ (71-1370)، شركت مهندسين مشاور سازهپردازي ايران4- مسئول مطالعات منابع پايه در طرح پهنبندي روانگرايي ايران (71-1370) پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي و مهندسي زلزله 5- مسئول تلفيق اطلاعات طرح پهنهبندي لغزه منطقه جاجرود با استفاده از GIS (1373) پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي و مهندسي زلزله6- مسئول مطالعات منابع پايه طرح ساماندهي سكونتگاههاي پراكنده استان كهكيلويه و بويراحمد (1374) بنياد مسكن انقلاب اسلامي7- مسئول مطالعات منابع پايه طرح ساماندهي سكونتگاههاي پراكنده استان قزوين (1374) بنياد مسكن انقلاب اسلامي8- مسئول مطالعات منابع پايه طرح ساماندهي سكونتگاههاي روستايي شهرستان تكاب (1375) بنياد مسكن انقلاب اسلامي9- مسئول مطالعات منابع پايه طرح ساماندهي سكونتگاههاي روستايي شهرستان پيرانشهر (1375) بنياد مسكن انقلاب اسلامي10- مسئول مطالعات منابع پايه طرح ساماندهي سكونتگاههاي روستايي بخش پيشين (1375) بنياد

مسكن انقلاب اسلامي11- مشاور عالي طرح حادثهخيزي استان كرمانشاه (1376) بنياد مسكن انقلاب اسلامي كرمانشاه12- مشاور عالي طرح ساماندهي روستايي پاوه و پيرانشهر (1376) بنياد مسكن انقلاب اسلامي كرمانشاه13- مسئول مطالعات منابع پايه و عضو كميته راهبري طرح توسعه اقتصادي و اجتماعي استان هرمزگان (1377) استانداري هرمزگان14- مسئول مطالعات اقليم شناسي طرح پهنهبندي خشكسالي در كشور (1381) مركز تحقيقات حفاظت خاك و آبخيزداري15- مسئول مطالعات اقليمشناسي طرح تهيه نقشه دماي درياي خزر با استفاده از تصاوير ماهواره نوا مركز سنجش از دور ايران16- مدير علمي و تلفيق برنامه اقدام ملي بيابانزدايي و تعديل اثرهاي خشكسالي در كشور (82-80) سازمان جنگلها و مراتع كشور17- مسئول تلفيق مطالعات مكانيابي تأسيسات كنار راه بزرگراه شهيد كلانتري (اروميه تا تبريز)، 1382 18- قائم مقام مطالعات طرح مديريت يكپارچه مناطق ساحلي كشور، (ادامه دارد) شركت مهندسين مشاور سازهپردازي ايران فعاليتهاي آموزشي : دكتر فرج زاده اصل از سال 1374 تاكنون به عنوان استاديار دانشگاه تربيت مدرس به امر تدريس فعاليت داشته است. او آمار ، اصول و كاربرد سيستم اطلاعات جغرافيايي، هيدرولوژي آبهاي سطحي را در مقطع كارشناسي و مديريت زيست محيطي و مباني كامپيوتر و برنامه نويسي را در مقطع دكتري تدريس مي كند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر فرج زاده ضمن ارائه مقالات متعدد در نشريات تخصصي و كنفرانسهاي علمي، داوري مجلاتي چون مجله مدرس علوم انساني، جشنواره خوارزمي، مجله علمي پژوهشي پژوهشهاي جغرافيايي، مجله علمي پژوهشي فصلنامه تحقيقات جغرافيايي، مجله علمي پژوهشي ، پژوهش و سازندگي ومجله علمي ترويجي رشد آموزش جغرافيا را عهده داشته است. او همچنين راهنمايي و مشاوره پايانامه هاي بسياري را

به عهده داشته كه از جمله به موارد زير مي توان اشاره كرد: عناوين پايان نامه هاي كارشناسي ارشد راهنمايي شده 1- نقش كاربري اراضي در ايجاد و تشديد حركات توده اي جنگل واز (1374) 2- بررسي اثرات تغييرات ناشي از شهرسازي در مسيل هاي شمال تهران به منظور ارائه روشهاي كنترل و مديريت سيلاب (1374) 2- بررسي اثرات تغييرات ناشي از شهرسازي در مسيل هاي شمال تهران به منظور ارائه روشهاي كنترل و مديريت سيلاب (1374)3- تجزيه و تحليل قابليت رسوبدهي حوضه آبريز آق لاقان چاي با استفاده از سنجش از دور و سيستم اطلاعات جغرافيايي (1377) 4- تحليل هيدروژئولوژيكي دشت دهلران با استفاده از سنجش از دور و سيستم اطلاعات جغرافيايي (1377) 5- مدلسازي هيدروژئولوژيكي دشت مهران با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي. 6- تحليل چند متغييره وقوع زمين لغزه با استفاده از سنجش از دور و سيستم اطلاعات جغرافيايي (1377) 7- كاربرد سيستم اطلاعات جغرافيايي در مطالعات باستانشناسي در منطقه شوش 8- رسوب سنجي و رسوب شناسي مخزن سد اكباتان با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي (1377) 9- مكان گزيني يك لشكر نمونه در عمليات آفندي با استفاده از سنجش از دور و سيستم اطلاعات جغرافيايي (1378)10- ارزيابي و تحليل اثرات ايجاد سد در تغيير پوشش اراضي با استفاده از سنجش از دور و GIS (مطالعه موردي: شهرستان، اهر، سد ستارخان) (1382)11- ارزيابي اثرات هيدرولوژيكي تغييرات كاربري اراضي بر رژيم سيل حوزههاي شرقي دامنه شمالي البرز با استفاده از سنجش از دور و سيستم اطلاعات جغرافيايي (1382)12- مديريت و مكانيابي فضاهاي آموزشي با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي (GIS) مورد مدارس راهنمايي

منطقه 7 تهران (1381)13- ارزيابي و تحليل توزيع فضايي كتابخانههاي عمومي در شهر تهران (1382)14- ارزيابي ايمني جادهاي با رويكرد مخاطرات محيطي با استفاده از GIS ( مطالعه موردي: مسير سنندج، مريوان) (1381)15- تحليل تصادفات جادهاي با رويكرد اقليمي با استفاده ا ز GIS ، مطالعه موردي، محور فيروزكوه، ساري (1381)16- كاربرد سنجش از دور و سيستمهاي اطلاعات جغرافيايي در تهيه نقشه سايتهاي باستاني منطقه مياناب شوشتر، جنوب تهران (1382)17- كاربرد تصاوير سنجنده AVHRP در تهيه نقشه دماي سطح دريا (SST) در منطقه خليجفارس (1379)18- پهنهبندي خطر زلزله با بكارگيري سنجش از دور و سيستمهاي اطلاعات جغرافيايي در شهرستان تبريز (1379)19- مكان گزيني يك لشكر نمونه در يك عمليات آفندي با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي و سنجش از دور (مطالعه موردي منطقه زاويه) (1377)20- پهنهبندي قابليت سيلخيزي حوزه آبخيز رودخانه گاورود در جنوب استان كردستان با استفاده GIS و RS (1378)21- كاربرد مدل رياضي و تكنيك ساج (GIS) در ترسيم و تحليل خطوط همبارش، با تاكيد بر دادههاي فضايي و مكاني (مطالعه موردي منطقه نهاوند) (1377)22- مدلسازي بهينه كاربري اراضي در منطقه خرمآباد با استفاده از سنجش از دور (1378)23- بررسي عناصر اقليمي و تاثير آن بر پرورش زنبور عسل در شهرستان سلماس (1378)24- برآورد جريان سطحي در حوضه آبريز بشار به روش شماره منحني CN با استفاده از GIS (1377)25- ارزيابي و مدلسازي روند تغييرات كاربري با استفاده از دادههاي ماهوارهاي چند زمانه و GIS (مطالعه موردي منطقه مراغه) (1378)26- مدلسازي ميزان عملكرد محصول گندم ديم با توجه به پارامترهاي اقليمشناسي كشاورزي در استان آذربايجان غربي (1378)27- امكانسنجي كاربرد عكسهاي هوايي در مطالعات

باستانشناسي مطالعه موردي: گنبد قابوس (1378)28- برآورد جريان سطحي در حوضه آبريز بشار به روش شماره منحني (CN) با استفاده از GIS (1377)29- ناحيهبندي اگروكليمايي (اقليم شناسي كشاورزي) استان همدان با استفاده از تكنيك سيستم اطلاعات جغرافيايي با تاكيد بر گندم ديم (1377) عناوين رسالههاي دكتراي راهنمايي شده1- مدلسازي برنامه محيطي با استفاده از سيستمهاي جغرافيايي مطالعه موردي: زيست منطقه طالقان (1381)2- تحليل و الگويي مكاني و زماني نظام بارش در ايران (1382) عناوين مشاورههاي پاياننامههاي كارشناسي ارشد 1- تحليلي بر تاثير رشته كوه زاگرس روي سيستمهاي سينوپتيكي موثر بر اقليم ايران مركزي (1378)2- برنامهريزي توسعه فضائي شهرستان بناب (1382)3- تحليل الگوي توزيع مكاني حرارت در شهر تهران با استفاده از دادههاي سنجش از راه دور (1380)4- تجزيه و تحليل خطر خشكسالي با استفاده از دادههاي سنجش از دور و سيستم اطلاعات جغرافيايي در استان خراسان (1380)5- تهيه نقشه پوشش برف با استفاده از تصاوير NOAA/AVHRR و تكنيكهاي GIS (منطقه مورد مطالعه: حوضه آبريز رودخانه كرج (1380)6- بررسي روند تغييرات دما، بارش و ساعات آفتابي در تهران (1379)7- مدلسازي خطر شيوع بيماري مالاريا در شهرستان كهنوج با استفاده از دادههاي ماهوارهاي (1379)8- تعيين شدت سيلخيزي زير حوضهها و بررسي عوامل موثر بر آن در حوضه آبخيز دماوند9- مدلسازي برنامهريزي محيطي با استفاده از سيستمهاي اطلاعات جغرافيايي مطالعه موردي: زيست منطقه طالقان (1378)10- بررسي امكان استفاده از شاخصهاي پوشش گياهي حاصل از تصاوير چه زمانهاي ماهوارهاي در طبقه بندي و مطالعه تغييرات زماني پوشش گياهي مطالعه موردي : استان اردبيل (1377)11- كاربردهاي نظامي مدل ارتفاعي زمين DTM و تعيين آن در روند عمليات (مطالعه موردي منطقه

شرق تهران) (1377)12- مدلساز ي روند تغييرات كاربري اراضي با استفاده از دادههاي سنجش از دور و سيستمهاي اطلاعات جغرافيايي (1377)13- تعيين بارش موثر كشاورزي در منطقه خرم آباد (1378)14- تعيين الگوي توزيع زماني و مكاني بارشهاي كوتاه مدت در استان تهران (1378)15- بررسي سينوپتيكي پديده النينو و تاثير آن بر روي ناهنجاري بارشهاي جنوب و جنوب غرب ايران (1378)16- مدلسازي ميزان عملكرد محصول گندم ديم با توجه به پارامترهاي اقليمشناسي كشاورزي در استان آذربايجان غربي (1378)17- النينو و رابطه آن با بارشهاي ايران18- طراحي يكپارچهسازي اراضي كشاورزي با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي19- مكانيابي مراكز خدماترساني با استفاده از GIS مطالعه موردي: مدارس متوسطه شهر نفت (1379)20- بحران آب و تنشهاي اجتماعي، سياسي، مطالعه موردي گناباد (1378) عناوين مشاورههاي رسالههاي دكترا 1- تحليل ابعاد فضايي رفاه اجتماعي روستايي و ارايه الگوي بهينه آن، مورد استان مركزي(1380)2- تحليل سينوپتيكي تاوه قطبي و اثرها آن در اقليم ايران (1377)3- نظيرسازي هيدروكليماتولوژيكي مدلهاي بارش - رواناب در حوضههاي آبريز جنوبغربي ايران (منطقه مورد مطالعه: حوضه آبريز رودخانههاي خرمآباد و كشكان در استان لرستان) (1377)4- توسعه پايدار شهري با تاكيد بر توانهاي محيطي (مورد شهر كاشمر) (1377)5- بررسي كارايي استفاده از واحدهاي ژئومرفولوژي در ارزيابي فرسايش و رسوب (مطالعه موردي حوضه آبخيز بوحان) (1378)6- ارزيابي قابليتهاي محيط طبيعي، كشت، گندم، ديم با تاكيد بر اقليم شناسي كشاورزي مورد: كرمانشاه (1377)7- نقش هيدروژئوپوليتكي ايران (محدوده مورد مطالعه : غرب ، جنوب غرب) (1377)8- تحول كارست و نقش آن در شناسايي منابع طبيعي با تكيه بر آبهاي زيرزميني (مطالعه موردي ناهمواريهاي بيستون) (1378)9- تحليل و ارائه الگوهاي سينوپتيكي حاكم بر

بارشهاي شديد و فراگير فصل تابستان ايران (1377)10- امكان سنجي باروري ابرها در ارتفاعات جنوبي كرمان (1377) آثار : nbsp1 Lake management using geographic information system, 8 th. conference of lake management . 1999 nbsp2 Liquefaction susceptibility macrozonation of Iran. 5th the conference of Zonation. France. 1997. nbsp3 The estimate of soil erosion with MPSIAC model using remote sensing and geographic information system in Aglaganchi basin - northwest of Iran. 27 th . conference of remote sensing . 1998 nbsp4 ارزيابي منابع بالقوه آبهاي زيرزميني با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي (منطقه مورد مطالعه: دشت دهلران)، مجله مدرس علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس- شماره 4 - زمستان 1378- ص 39 تا 55 ، الگوهاي فضايي و زماني بارش در كشور، مجله مدرس علوم انساني، برآورد دبي سيلاب در حوضههاي آبريز بر مبناي ويژگيهاي فيزيوگرافيك (مطالعه موردي: حوضههاي آبريز زهره و خيرآباد) ، پهنه بندي زمين لغزه با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي. مجموعه مقالات سومين كنفرانس سيستم هاي اطلاعات جغرافيايي. انتشارات سازمان نقشه برداري كشور. 1373 ، پهنه بندي فرسايش خاك با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي. چهارمين كنفرانس سيستم هاي اطلاعات جغرافيايي. انتشارات سازمان نقشه برداري كشور. 1376 ، پهنهبندي قابليت و سايش خاك با استفاده از سنجش از دور و سيستم اطلاعات جغرافيايي - مجله مدرس علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس - ص 150 تا 168- دوره دوم - شماره هشتم - پاييز 1377 ، پيشبيني احتمالاتي خشكسالي در ايران- مجله مدرس علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس، ص 55 تا 68 دوره دوم- شماره چهارم - پاييز1376 ، تحول ژئومورفولوژي ولكانو سديمانترهاي سهند.

هشتمين كنگره جغرافيدانان ايران . دانشگاه اصفهان. 1373 ، تغييرات زماني و مكاني خشكسالي در ايران. اولين كنفرانس منطقه اي تغيير اقليم .1374 ، تغييرات كاربري اراضي در حوضه آبريز واز و نقش آن در وقوع حركات توده اي. مجموعه مقالات دومين كنفرانس زمين لغزه و كاهش خسارتهاي آن در ايران. انتشارات موسسه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله. 1376 ، چشمانداز خطر بيابانزايي و تأثير آن بر روند توسعه كشور - مجله جنگل و مرتع- انتشارات سازمان جنگلها و مراتع كشور- بهار 1381 ، چگونگي استفاده از روش تحليل عاملي در ناحيهبندي فيزيوگرافيك حوضههاي آبريز - مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تربيت معلم- دوره جديد سال هشتم- شماره 30 و 31 پاييز و زمستان 1379 ص 55 تا 69 ، خشكسالي در ايران- مجله دانش كشاورزي دانشگاه تبريز، جلد5 - ص 31 تا 53- شمارههاي 1 و 2 سال 1374 ، خشكسالي و روشهاي مطالعه آن مجله جنگل و مرتع، انتشارات سازمان جنگلها و مراتع كشور - 1375 - ص 22 تا 29 ، خشكسالي، از مفهوم تا راهكار (زير چاپ) ، زمين لغزه در ايران، گستردگي و اهميت اقتصادي آن. انتشارات موسسه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله . 1374 ، سيستم اطلاعات جغرافيائي - فصلنامه دانشگاه انقلاب - ص 115 تا 129 - شماره 111- بهار 1377 ، سيستمهاي اطلاعات جغرافيايي و كاربردهاي آن در مسايل زلزله- پژوهشنامه موسسه بينالمللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله - سال چهارم - شماره ششم و هفتم - 1374 ، كاربرد سيستم اطلاعات جغرافيايي در توريسم(تحت تأليف) ، كلان پهنه بندي قابليت

روانگرايي با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي. مجموعه مقالات اولين كنفرانس سيستم هاي اطلاعات جغرافيايي. انتشارات سازمان نقشه برداري كشور. 1373 ، كلان پهنه بندي قابليت و احتمال روانگرايي ايران. مجموعه مقالات دومين كنفرانس بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله. انتشارات موسسه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله. 1374 ، مدلسازي ميزان عملكرد محصول گندم ديم با توجه به پارامترهاي اقليمشناسي كشاورزي در استان آذربايجان غربي - مجله مدرس علوم انساني ، ناحيهبندي اگروكليمايي استان همدان با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي با تاكيد بر گندم ديم + نشريه پژوهشهاي جغرافيايي- انتشارات دانشگاه تهران - ص93 تا 105- شماره 41-سال 33- اسفند 80

فريد، يدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يدالله فريد در سال 1308 شمسي در شهر تبريز به دنيا آمد.ايشان تحصيلات عالي (دورة دكترا) رادر دانشكدة ادبيات علوم انساني دانشگاه سربن پاريس از اول سال تحصيلي 1958 آغاز كرد و به مدت سه سال زير نظر پرفسور پيرژرژ، استاد دانشمند ومعتبر فرانسه، به تحقيق پرداخت و پس از انجام امتحان مقدماتي، در 16 آوريل 1961 از رسالة خود دفاع كرد و با درجة ممتاز، مدرك دكتراي جغرافيايي انساني با گرايش شهري را دريافت كرد.ايشان عضو هيئت علمي دانشگاه تبريز بودند كه در سال 1358 به افتخار بازنشستگي نائل آمد. بعد از بازگشايي دانشگا ه ها و لزوم ايجاد دوره هاي تكميلي و كارشناسي ارشد و دكترا در دانشگاه هاي كشور دوباره به كار دعوت شد و در تاريخ 1/8/69 براي بار دوم همكاري خود را بر گروه جغرافياي دانشگاه تبريز ادامه داد. وي از تاريخ 1/1/78 تاكنون عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي (واحد اهر) درآمد و در يكي از

محروم ترين نقاط آذربايجان مشغول تدريس و تحقيق است. كتاب "شناخت شناسي و مباني جغرافياي انساني" تاليف يدالله فريد، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : جغرافياي انساني با گرايش شهريتحصيلات رسمي و حرفه اي : يدالله فريد تحصيلات ابتدايي، دبيرستاني و دانشسراي مقدماتي را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1326 به اخذ ديپلم ششم ادبي نائل شد. ضمن خدمت، در آموزش و پرورش در سال 1326 در رشتة تاريخ وجغرافيا و علوم تربيتي دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز ثبت نام كرد و بعد از سه سال تحصيل دانشگاهي، در سال 1329 موفق به اخذ ليسانس تاريخ و جغرافيا و علوم تربيتي شد و در رشتة علوم تربيتي رتبة اول آن سال بود. تحصيلات عالي (دورة دكترا) در دانشكدة ادبيات علوم انساني دانشگاه سربن پاريس از اول سال تحصيلي 1958 آغاز شد و به مدت سه سال زير نظر پرفسور پيرژرژ، استاد دانشمند ومعتبر فرانسه، به تحقيق پرداخت و پس از انجام امتحان مقدماتي، در 16 آوريل 1961 از رسالة خود دفاع كرد و با درجة ممتاز، مدرك دكتراي جغرافيايي انساني با گرايش شهري را دريافت كرد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر فريد در جريان تحصيل، به منظور ژرفا بخشيدن به تحقيقات خود، به مدت يك سال در انستيتوي ملي آمار و مطالعات اقتصادي فرانسه دربارۀ مسايل جمعيتي به تحقيق پرداخت و در تاريخ 27ژوئن 1960 موفق به اخذ گواهي از آن انستيتو شد.استادان و مربيان : پرفسور پيرژرژ، استاد

دانشمند ومعتبر فرانسه ،استاد دوره دكتري ،دكتر فريد بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : يدالله فريد بعد از پايان تحصيلات در مردادماه سال 1340 به ايران مراجعت كرد.در سال 1343 بعد از انجام امتحان استادياري در دانشگاه تهران و پذيرش در آن به طور رسمي به خدمت دانشگاه تبريز درآمد و تا سال 1358، علاوه بر تدريس در دانشكدة ادبيات و علوم انساني و تدريس جمعيت شناسي براي دو ترم در برنامة بهداشت سال پنجم پزشكي در سمت هاي مديريت گروه آموزشي جغرافيا، معاونت و رياست دانشكدۀ ادبيات و علوم انساني و مديريت بخش شهرشناسي و جمعيت شناسي مؤسسة تحقيقات اجتماعي و علوم انساني وابسته به دانشكدۀ ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز انجام وظيفه كرد و در سال 1358 بازنشسته شد. بعد از بازگشايي دانشگا ه ها و لزوم ايجاد دوره هاي تكميلي و كارشناسي ارشد و دكترا در دانشگاه هاي كشور دوباره به كار دعوت شد و در تاريخ 1/8/69 براي بار دوم همكاري خود را بر گروه جغرافياي دانشگاه تبريز ادامه داد. وي از تاريخ 1/1/78 تاكنون عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي (واحد اهر) درآمد و در يكي از محروم ترين نقاط آذربايجان مشغول تدريس و تحقيق است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يدالله فريد ، علاوه بر تأليفات در زمينه رشته تخصصي خود ،چند طرح تحقيقاتي دربارة مسائل جمعيتي و تنظيم خانواده، و افزون بر بيست مقاله در زمينه هاي جمعيت و رشد جغرافيايي دارد كه حكايت از فعاليت و پشتكار بسيار او دارد.جوائز و نشانها : كتاب "شناخت شناسي و مباني جغرافياي انساني" تاليف يدالله فريد، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي

ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : nbsp1 بريتانيا و بازار مشترك از ديدگاه جغرافيايي ويژگي اثر : (تأليف/ انتشارات چهر، 1348)2 جغرافيا و شهرشناسي ويژگي اثر : (تأليف/ انتشارات دانشگاه تبريز، 1368)؛ (كتاب تشويقي كتاب سال 1369)3 جغرافياي تغذيه ويژگي اثر : (تأليف/ انتشارات مؤسسة تحقيقات علوم اجتماعي وانساني وابسته به دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز، 13514 جغرافياي جمعيت ويژگي اثر : (تأليف/ انتشارات مؤسسة تحقيقات علوم اجتماعي انساني وابسته به دانشكدة ادبيات وعلوم انساني دانشگاه تبريز، 1346؛ چاپ چهارم، با تجديد نظر كلي در سال 1381)؛5 سه جلد تاريخ اتّحاد براي دور? اول دبيرستان ها ويژگي اثر : با همكاري مؤلفان (تأليف/ ناشر: كتابفروشي حقيقت، سال هاي 1336_ 1338)6 سه جلد جغرافياي اتّحاد براي دورة اول دبيرستان ها ويژگي اثر : با همكاري مؤلفان ديگر (تأليف/ناشر: كتابفروشي حقيقت، 1337)7 سه جلد علوم اجتماعي اتحاد براي دورة اول دبيرستان ها ويژگي اثر : با همكاري مؤلفان ديگر (تأليف/ ناشر: كتابفروشي حقيقت، 1336 _1338 )8 سير انديشه در قلمرو جغرافياي انساني ويژگي اثر : (تأليف/ انتشارات موسسة تحقيقات علوم اجتماعي و انساني وابسته به دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز؛ چاپ اول: 1357، چاپ پنجم: 1380)؛9 شناخت شناسي و مباني جغرافياي انساني ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:شناخت¬شناسي و مباني جغرافياي انساني/ تأليف يدالله فريد. _ اهر: دانشگاه آزاد اسلامي، واحد اهر، 1379. هفت، 556 ص.: مصور، جدول، نمودار، نقشه. كتابنامه

به صورت زير نويس. اثر حاضر نخستين كتاب جامع و مفصّلي است كه دربارة مباني نظري جغرافياي انساني به زبان فارسي تدوين شده است. مؤلف ارجمد كه ساليان متمادي در اين رشتة تخصصي مشغول تحقيق و تدريس و تأليف است، به منظور رفع كمبودِ منبع درس جغرافياي انساني در دانشگاه ها، به تأليف اين كتاب اهتمام ورزيده است. اين كتاب در دو بخش و سيزده فصل تنظيم شده است. بخش اول، طي سه فصل، به تعاريف و مفاهيم و شناخت¬شناسي و شناخت شناسي جغرافياي انساني و جغرافياي كورماتيك، به عنوان نوآوري ديگر شناخت شناسي و روش¬شناسي جغرافياي انساني مي پردازد. در فصل نخستين بخش دوم كتاب، تعاريف، مفاهيم و گرايش هاي نو در قلمرو جغرافياي انساني مطرح شده است و از تحولات انديشه هاي جغرافياي انساني ثلثِ آخرِ قرنِ بيستم در كشورهاي فرانسه زبان و سوئد، به عنوان پيشتاز نظريه هاي نوين سخن رفته و جغرافياي انساني نسبت به علوم ديگر به عنوان دانش تركيب فضايي و روابط همزيستي انسان ها مورد بحث قرار گرفته است. در فصول دوم تا پنجم به مباني فيزيكي، اكولوژيكي، بيولوژيكي و اجتماعي جغرافياي انساني پرداخته و در فصول ششم تا نهم، جغرافياي روستايي، جغرافياي شهري، جغرافياي اقتصادي و جغرافياي فرهنگي مورد بررسي واقع شده است و در فصل دهم اين بخش، از ناحيه به عنوان مناسب ترين محدودة فضايي براي تحقيقات جغرافيايي بحث شده است. مؤلف ارجمند در تنظيم مطالب، از آرا و نظريات جغرافي دانان معتبر صاحب مكتب خارجي، به ويژه از كشورهاي فرانسه زبان، به طور وسيع استفاده كرده و همچنين از افكار وانديشه ها و كارهاي ارزشمند جغرافي دانان كشورمان نيز سود جسته است. استناد به

منابع معتبر و دست اول، تحليل مطالب جديد در حوزة جغرافياي انساني، همبستگي و انسجام مطالب، تبيين مفاهيم و نظريه هاي دشوار به زبان ساده و رسا و مناسب با موضوع، از ويژگي هاي اثر حاضر است. 10 كاربرد جغرافيا در روش تحقيق شهر و روستا ويژگي اثر : (تأليف/ انتشارات دانشگاه تبريز؛ چاپ اول: 1371، چاپ سوم: 1380)11 مقدمه بر روش تحقيق شهرهاي ايران ويژگي اثر : (تأليف/ انتشارات مؤسسه تحقيقات علوم اجتماعي وانساني وابسته به دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز، 1349)

قرخلو، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي قرخلو به سال 1330 در شهر نور آباد ممسني استان فارس در يك خاواده كشاورز و عشيره به دنيا آمد. دوران ابتدايي وي، در مدارس عشاير زير چادر سپري شد كه از اين حيث قابل توجه است. دوره دبيرستان را در رشته رياضي بطور مستم آزاد بدون اينكه در كلاسي شركت كند به پايان برد. .او كارشناسي جغرافياي اقتصادي را از دانشگاه اصفهان و كارشناسي ارشد جغرافياي انساني را از دانشگاه تهران كسب كرد. و دست آخر دكتراي جغرافياي شهري را از دانشگاه اوتاواي كانادا در سال 1375 اخذ كرد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : جغرافياي شهريوالدين و انساب : پدر دكتر قرخلو در استان اصفهان زندگي ميكند و مادر وي به رحمت ايزدي رفته است.خاطرات كودكي : قرخلو به دليل اينكه زندگي كوچ نشيني داشتند و از ييلاق به قشلاق دائما در حركت بودند تحصيلات ابتدايي خود را در همان مدارس عشاير كه زير چادر برگزار ميشد ادامه داد. او از آن دوران خاطرات فراواني در ذهن دارد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر قرخلو در يك خانوداده كشاورز

پرورش يافت او مي گويد: "شرايط زندگي مناسبي در دوران كودكي نداشتيم چون زندگي عشايري داشتيم از سال 1345 ساكن شديم ئ به كشاورزي مي پرداختيم كه در آن دوره شرايط خانوادگي در حد متوسط بود. خانواده اي پر جمعيت بوديم در مجموع 15 برادر و خواهر هستيم و اكثر فرزندان خانواده تحصيل كرده هستند"تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي قرخلو دوران ابتدايي را در چادر هاي آموزشي عشاير و دبيرستان را متفرقه و غير حضوري در رشته رياضي در سال 1355 به اتمام رساند. دوره كارشناسي را در دانشگاه اصفهان در رشته جغرافياي اقتصادي سال 1365 و كارشناسي ارشد را در دانشگاه تهران در رشته جغرافياي انساني در سال 1368، و مدرك دكتراي جغرافياي انساني را از دانشگاه اوتاواي كانادا سال 1375 اخذ كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع اين دوران دكتر قرخلو سفر به شيراز و اصفهان براي تحصيل و مهاجرت به كانادا و تحصيل در اين كشور اشاره ميكند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : از فعاليت هاي ضمن تحصيل قرخلو بعد از اتمام دوره دانشسراي عشايري در شيراز روي آوردن به شغل مقدس آموزگاري است كه تا اينك در درجه استادي ادامه دارد. وي همچنين در دانشگاه اوتاواي كانادا مسئوليت آزمايشگاه GIS را بر عهده داشته است.استادان و مربيان : از استادان وي دكتر شاپور گودرزي، دكتر رهنمايي، دكتر مشيري، دكتر كردواني، و از استادان دانشگاه اوتاوا پروفسور ميشل فيليپ و پروفسور آندره لانگلوآ ميتوان نام برد.هم دوره اي ها و همكاران : دكتر مهدي قرخلو از همدوره ايهاي خود به دكتر عظيمي استاد دانشگاه گيلان، دكتر جاني استاد دانشگاه مشهد،دكتر خورشيدوست

از دانشگاه تبريز و دكتر قدير استاد دانشگاه تهران اشاره كرد.همسر و فرزندان : دكتر مهدي قرخلو داراي همسر و چهار فرزند 3 دختر و يك پسر ميباشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر قرخلو در فعاليت هاي اجرايي خود معاونت تحصيلات تكميلي دانشكده جغرافياي دانشگاه تهران در گذشته و معاونت مالي و پشتيباني دانشكده جغرافيا را نيز در حال حاضر بر عهده دارد.فعاليتهاي آموزشي : علاوه بر آموزگاري در دوران تحصيل دكتر قرخلو سابقه 10 سال تدريس در دانشگاه تهران دانشكده جغرافيا را در زمينه GIS و ديگر رشته ها را در كارنامه دارد و به آن مشغول است.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر مهدي قرخلو در توسعه آزمايشگاه GIS دانشكده جغرافيا از سال 1376 به بعد همكاري داشته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر قرخلو علاوه بر شركت در كنفرانس هاي بين المللي و چاپ مقاله هاي علمي به اجراي پروژه هاي تحقيق داخلي و خارجي نيز ميپردازد.همفكران فرد : دكتر قرخلو از همفكران خود اساتيد برجسته دانشكده جغرافيا؛ دكتر رهنما، دكتر فرهودي، دكتر پور احمد، دكتر حاتمي نژاد و دكتر زيادي و ... نام ميبرد.چگونگي عرضه آثار : بيشتر آثار دكتر قرخلو ؛ ترجمه و تاليف و ارائه مقاله در سمينارهاي مختلف در زمينه جغرافيا و GIS ميباشد.آثار : جغرافياي جهانگردي و برنامه ريزي اوقات فراغت ويژگي اثر : تاليف، جهاد دانشگاهي، 13862 جغرافياي فرهنگي ويژگي اثر : ترجمه، نشر سمت، 13833 كاربرد اينترنت در جغرافيا و علوم انساني ويژگي اثر : تاليف، 13854 كاربرد كامپيوتر در جغرافيا ويژگي اثر : تاليف، 13835 مهاجرت

و اسكان عشاير ويژگي اثر : تاليف، نشر ميان، 1382

قره نژاداشكن، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ و جغرافيا از دانشگاه تبريز در سال 1343 و دكتراى تخصصى جغرافياى صنعتى از دانشگاه آنكارا در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان از سال 1350 تا سال 1357 و دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1357.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

صنايع غذايى شهر اراك، كارخانه كك سازى ذوب آهن، كارخانجات سنگبرى اصفهان، كارگاههاى بافندگى اصفهان، تأثير ذوب آهن اصفهان بر روى فعاليتهاى زراعى منطقه لنجان، تدريس دروس مكان يابى صنعت، جغرافياى صنعتى ايران، جغرافياى اقتصادى و روشهاى برنامه ريزى در دانشگاه اصفهان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جغرافياى گياهى، جغرافياى صنعتى و جغرافياى طبيعى اروپا، مقدمه اى بر جغرافياى صنعتى چاپ دوم با تجديد نظر كلى تعيين محل صنايع با توجه به مواد اوليه و جغرافياى صنعتى ايران و مسائل و مشكلات.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 17، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

اقتصاد صنعتى ايران بعد از جنگ دوم جهانى، سرمايه گذارى خارجى در ايران، نقش ژئوپوليتيك در تشكيل دولتها، تأسيس صنايع اتوماتيك مشكل بيكارى را حل نمى كند، بررسى پارچه هاى قلمكار اصفهان و تعيين حمل كارخانه غلطلك سازى در نورد و مباركه و فعاليتهاى صنعتى، مسائل و مشكلات و راه حلها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

قزويني، عمادالدين، ابوعبدالله زكريا

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(683 / 682 -605 / 600 ق)، عالم، اديب، قاضى، فقيه، محدث، مورخ، جغرافيدان و خطاط. معروف به عماد قزوينى. نسبش به مالك بن انس انصارى خادم پيامبر (ص) مى رسد. در قزوين به دنيا آمد. در

جوانى به شام رفت و پس از تحصيلات به عراق مسافرت كرد. او شاگرد اثيرالدين ابهرى حكيم بزرگ ايرانى بود. ابن طاووس، سيد غياث الدين عبدالكريم بن احمد بن طاووس، مجلس او را درك نموده است. وى در 650 ق قاضى حله و در 652 ق قاضى واسط شد و تا آخر عمر عهده دار آن منصب بود.در واسط درگذشت و پيكرش به بغداد نقل و در مقبره ى شونيزيه دفن شد. از آثار وى: «آثار البلاد و اخابر العباد»، در جغرافى، كه ظاهرا در «كشف الظنون» به نام «عجائب البلدان» نيز آمده است؛ «عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات»، به عربى، در وصف كائنات، در دو مقاله: مقاله نخست در علويات و مقاله دوم در سفليات به نام سلطان معزالدين شاپور. اين دو كتاب گرچه هر كدام كتابى مستقل است اما در حقيقت حكم دائره المعارف واحدى درباره عالم و موجودات و مخلوقات و بلاد و آثار آن دارد و اين كتاب به فارسى و آلمانى و تركى ترجمه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (80 / 3)، تاريخ ادبيات در ايران (281 -279 / 3)، تاريخ نظم و نثر (146)، الذريعه (219 / 15 ،7 / 1)، روضات الجنات (373 / 3)، ريحانه (453 / 4)، كشف الظنون (1128 -1127 ،1126 ،9)، الكنى و الالقاب (62 -61 / 3)، معجم المؤلفين (183 / 4)، مينودر (837 ،5 -3 / 2)، هديه الاحباب (216)، هديه العارفين (373 / 1).

كابلي، ميرعابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير عابدين كابلي در سال 1322 در شهرستان بابل متولد شد. وي تحصيلات خود را در رشته باستان شناسي تا مقطع ليسانس در دانشگاه تهران ادامه داد و

مقطع كارشناسي ارشد را بدلايلي در همان دانشگاه ناتمام رها كرد. كابلي فعاليت خود را در اداره كل باستان شناسي پس از انجام خدمت سربازي آغاز كرد و از آن زمان در بسياري از كاوش هاي باستان شناسي با مسئوليت هاي مختلف شركت كرده است. اين كاوش ها به دوران مختلف تاريخي مربوط مي شوند. وي در خصوص مطالعات و پژوهش هاي انجام شده صاحب تاليفات متعددي است.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي والدين و انساب : مير عابدين كابلي در 9 شهريور 1322 در بابل مازندران به دنيا آمد .تحصيلات رسمي و حرفه اي : مير عابدين كابلي تحصيلات خود را در دبستان بدر , دبيرستان قناد و دبيرستان فردوسي سپري نمود و در سال 1343 موفق به دريافت ديپلم شد. در همان سال وارد دانشگاه شده و در رشته باستان شناسي و تاريخ هنر مشغول تحصيل شد.وي در سال 1347 از مقطع كارشناسي فارغ التحصيل گرديد و تحصيل در دوره كارشناسي ارشد را ادامه داد . ليكن در سال 1349 بدلايلي چند انصراف داده است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مير عابدين كابلي در سالهاي 50-1348 خدمت نظام وظيفه را در قصر شيرين ، مرز خسروي و كرمانشاه به انجام رساند. وي از 16 خرداد 1350 به خدمت اداري مشغول شد. كابلي ابتدا در اداره كل باستان شناسي و فرهنگ عامه و از 19 آذر 1351در مركز با ستان شناسي ايران و سر انجام در آذر 1367 در سازمان ميراث فرهنگي كشور مشغول به فعاليت شد . كابلي از سال 1352 تا 1356 معاون قسمت پژوهش ادره كل با ستان

شناسي بود . و از سال 1356 تا 1359 به رياست بخش كاوش اداره كل باستان شناسي منصوب شد . وي از سال 1367 تا 1372نيز معاون پژوهشي اداره ميراث فرهنگي استان تهران بوده است. فعاليتهاي آموزشي : از فعاليت هاي آموزشي مير عابدين كابلي مي توان به تدريس «باستان شناسي كشورهاي همجوار» در مركز آموزش عالي ميراث فرهنگي و همچنين تدريس «آشنايي با ميراث فرهنگي » و «آشنايي با فرش» و «صنايع مستظرفه» در دانشكده امور اقتصادي اشاره كرد. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يكي از عمده فعاليت هاي مير عابدين كابلي، شركت در پژوهش هاي ميداني است كه بشرح زير مي باشد: - شركت در كاوش هاي هفت تپه خوزستان (دوره: ايلامي ميانه) در سال 1345، به مدت 20 روز - شركت در كاوش هاي ابوفندوا در خوزستان (دوره : پيش از تاريخ) ، در سال 1345 بمدت 20 روز - شركت در بررسي هاي محوطه باستاني شمال خراسان (عمومي) در سال 1346 بمدت 30 روز - شركت در كاوش هاي شهداد كرمان ، در سال هاي ، 1352، 1351، 1350 ، هر سال بمدت 75 روز و به عنوان باستان شناس و معاون هيات و ارائه گزارش ، مقاله و سخنراني - شركت در بررسي هاي هليلان در ايلام، به عنوان سرپرست مشترك هيات در سال 1353 و بمدت 65 روز و ارائه گزارش - شركت در كاوش هاي شوش خوزستان ( پيش از تاريخ)، به عنوان باستان شناس در سال 1353 و بمدت 60 روز - شركت در كاوش هاي تپه يحيي كرمان ( پيش از تاريخ) ، به

عنوان نماينده مركز باستان شناسي در سال 1354 و بمدت 60 روز - شركت در كاوش هاي تپه حصار دامغان (پيش از تاريخ)، به عنوان باستان شناس و بمدت 20 روز در سال 1355 - شركت در كاوش هاي شوش خوزستان 0پيش از تاريخ) به عنوان نماينده مركز باستان شناسي بمدت 95 روز در سال 1355-1354 - شركت در كاوش هاي شهداد كرمان (پيش از تاريخ) ، در سالهاي 1355 و 1356 در هر سال بمدت 60 روز و به عنوان معاون هيات و سرپرست هيات - شركت در كاوش هاي سنگ سياه برازجان (هخامنشي) به عنوان باستان شناس و نقشه بردار، در سال 1357 بمدت 55 روز - شركت در كاوش هاي تپه جلدو خرم آباد لرستان (پيش از تاريخ، ايلامي، ايلامي نو) به عنوان سرپرست هيات بمدت 30 روز در سال 1359 - شركت در كاوش هاي ارجان بهبهان (ايلامي نو) به عنوان باستان شناس بمدت 25 روز و در سال 1360 - شركت در كاوش هاي شوش خوزستان (هخامنشي، پارتي ، اسلام) به عنوان سرپرست هيات در سال 1362 و1363 بمدت 30 روز - شركت در كاوش هاي تپه ماسور خرم آباد (اسلامي، تاريخي، پيش از تاريخ) به عنوان سرپرست هيات و بمدت 30 روز - شركت در كاوش هاي ويژه در بند مهران (پيش از تاريخ) به عنوان سرپرست هيات و بمدت 30 روز در سال 1367 - بررسي محوطه باستاني قمرود در قم (عمومي) به عنوان سرپرست هيات و بمدت 30 روز - تعيين حريم محوطه باستاني شهداد كرمان (عمومي) به عنوان سرپرست هيات بمدت 30 روز در سال 1368

- شركت در كاوش هاي ارجان خوزستان (ايلامي نو) به عنوان سرپرست هيات و بمدت 30 روز در سال 1368 -بررسي محوطه باستاني قمرود در قم (عمومي) به عنوان سرپرست هيات بمدت 20 تا 25 روز در سال هاي 1371،1372 ، 1370، 1369 - شركت در كاوش هاي قره تپه قمرود (پيش از تاريخ) به عنوان سرپرست هيات در سال 1373 - شركت در كاوش هاي شهداد كرمان (پيش از تاريخ) به عنوان سرپرست هيات در سال 1373 - شركت در كاوش هاي شوش - خوزستان (هخامنشي) به عنوان سرپرست هيات در سال 1374 - شركت در كاوش هاي قره تپه قمرود (پيش از تاريخ) به عنوان سرپرست هيات و در سال 1374 - شركت در كاوش هاي شهداد كرمان (پيش از تاريخ) به عنوان سرپرست هيات و در سال 1374 - شركت در كاوش هاي شوش خوزستان (هخامنشي) به عنوان سرپرست هيات و در سال 1375. چگونگي عرضه آثار : مير عابدين كابلي نتايج مطالعات و پژوهش هاي خود را در كنگره ها و همايش هاي ملي و بين المللي تخصصي ارائه داده است كه از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره نمود: - دومين مجمع سالانه كاوش ها و پژوهش هاي باستان شناسي در ايران. موزه ايران باستان ، تهران 1352 - هفتمين كنگره بين المللي باستان شناسي و تاريخ هنر ايران، مونيخ 1354 - نخستين گردهمايي مردم شناسي، سازمان ميراث فرهنگي كشور، تهران 1369 - نخستين گردهمايي باستان شناسي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، شوش 1373 - نخستين كنگره تاريخ معماري و شهرسازي در ايران ، بم(كرمان) در سال

1374آثار : nbsp1 آب و آبياري در شهداد هزاره سوم ويژگي اثر : منتشر شده در شماره 1 نشريه فروهر در سال 13622 باستان شناسي به روايت مردم ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه نامه فرهنگ ايران، شماره 12 سال 1364 مربوط به بنياد نيشابور3 بررسي آثار بعد از اسلام در مجموعه بازيافته ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه ميراث فرهنگي شماره پنجم سال 13714 بررسي آثار پيش ازاسلام در مجموعه باز يافته ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه ميراث فرهنگي شماره سوم و چهارم در سال 13705 بررسيهاي باستان شناسي در قمرود ويژگي اثر : اين كتاب شامل متن، نقشه، طرح ، عكس و جدول است.6 درباره دومين فصل كائش در قره تپه قمرود ويژگي اثر : منتشر شده در گزارش هاي باستان شناسي شماره 17 دره ماژين و آثار باستاني كول كئني در پيش كوه لرستان ويژگي اثر : ارائه شده در: Akten Des VII Internationalen Kongresses Fur Iranische Kunst und Archaologia Munchen . DIETRICH REIMER VERLAG I BERLIN 1979.8 روابط فرهنگي و بازرگاني شهداد و منطقه تركستان در هزاره سوم ويژگي اثر : منتشر شده درمجموعه مقالات كرمان شناسي در سال 13699 شهداد ويژگي اثر : منتشر شده در جلد سوم مجموعه شهرهاي ايران به كوشش دكتر محمد يوسف كياني كه در سال 1368 توسط جهاد دانشگاهي منتشر شد.10 شهداد تجلي گاه فرهنگ ايران در هزاره سوم پيش از ميلاد ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه انجمن فرهنگ ايران باستان، شماره 16 سال 135311 شهداد در هزاره سوم پيش از ميلاد ويژگي اثر : منتشر شده در گزارش

هاي دومين مجمع سالانه كاوش ها و پژوهش هاي باستان شناسي در ايران -1353 ، زير نظر فيروز باقر زاده12 شهداد مركز ايالت آراتا ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه باستان شناسي و تاريخ سال 1، شماره پياپي 18 در سال 136513 شوش و ميراث باستاني دشت شوشان ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه ميراث فرهنگي شماره 12 سال 137314 گزارش دهمين فصل كاوش گروه باستان شناسي دشت لوت در محوطه باستاني شهداد ويژگي اثر : منتشر شده در گزارش هاي باستان شناسي شماره 1 سال 137615 گزارش دومين فصل كاوش جبهه غربي تختگاه آپاداناي شوش و طرح مرمت و بازسازي ديوار تختگاه -بهار 1374 ويژگي اثر : منتشر شده در گزارش هاي باستان شناسي شماره 1 سال 137616 گزارش كاوش هاي تپه جلدو خرم آباد - 1360 ، گزارش كاوش هاي تپه ماسور خرم آباد- 1363 ، گزارش كاوش هاي كاخ هديش در آپاداناي شوش-1355 ، گزارش كاوش هاي گورستان هزاره سومي كان گنبد ايلام-1367 ، گزارش كاوش هاي محوطه باستاني ويغ ويژ در بند مهران- ايلام-1369 ، گزارش كاوش هاي نخستين فصل كاوش در جبهه غربي تختگاه آپاداناي شوش- 1364 ، گزارش هاي محوطه ايلامي ارجان- 1369 ، گزارش هاي يازدهمين فصل كاوش در محوطه باستاني شهداد ويژگي اثر : شامل متن ، نقشه ، طرح و عكس در سال 137424 مساكن شهر شهداد و مقايسه آن با سكونتگاههاي جنوب شرق ايران در چهارهزار سال پيش ويژگي اثر : منتشر شده در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران ، جلد سوم ، 137525 نمود پاره اي از سنتهاي پيش

از تاريخي در دوران معاصر ويژگي اثر : منتشر شده در مجموعه مقالات اولين گردهمايي مردم شناسي در سال 1371

منابع زندگينامه :استان پژوهي , زمستان 1379 , ويژه نامه سمينار باستان شناسي دانشگاه تهران

كامبخش فرد، سيف الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيف الله كامبخش فرد در سال 1308 در تهران ديده به جهان گشود .وي تحصيلات عالي دانشگاهي خود را در رشته باستا ن شناسي تا مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه تهران سپري كرد. فعاليت هاي تخصصي وي پس از اتمام تحصيلات در موزه ايران باستان، معاونت و دستياري دكتر نگهبان در پايه گذاري و اداره موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران و مسئوليت هاي مختلف در مراكز باستان شناسي بوده است.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيف الله كامبخش فرد تحصيلات ابتدايي را دردبستان اديب و متوسطه را در دارالفنون گذراند .سپس در رشته باستان شناسي ادامه تحصيل داده و موفق به دريافت درجه كارشناسي و كارشناسي ارشد باستان شناسي در سال 43-1342 از دانشگاه تهران شد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق اجراي و اداري سيف الله كامبخش از سال 1365-1339به شرح زير مي باشد : عضو بخش پيش از تاريخ موزه ايران باستان 1339. -معاونت و دستياري دكتر نگهبان در پايه گذاري و اداره موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران1345-1338 . -رييس آرشيو فني موزه ايران باستان 1344. -رييس موزه ايران باستان 1358. -كارشناس ارشد و مسوول كاوشهاي باستان شناسي در مركز باستان شناسي ايران 1365-1359. كامبخش در سال 1365 از مشاغل اداري بازنشسته شد. فعاليتهاي آموزشي : فعاليت آموزشي سيف الله كامبخش به خدمتش به عنوان معلم و دبير وزارت فرهنگ پيش از عضويت

در موزه ايران باستان بازمي گردد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سوابق پژوهشي ميداني سيف الله كامبخش فرد از سال 1377-1339 به شرح زير مي باشد: -عضو هيات كاوشهاي باستان شناسي مهران آباد ساوه به سرپرستي مشترك دكتر نگهبان و دكتر كايلريا نگ از كانادا گزارش اين كاوش هرگز منتشر نگرديد ،1339. -عضو فعال اولين هيات باستان شناسان ايراني در كوهپايه هاي گيلان شرقي (املش )به رياست دكتر محسن مقدم كه گزارش كوتاهي از آن در دو صفحه دريادنامه پنجمين كنگره باستان شناسي و هنر ايران چاپ گرديد ،تابستان 1340. -سرپرست هيات بررسيهاي باستان شناسي دره هاي سياهرود و سفيد رود دحمت اباد رودبار (رشي _چلگاسر _دشت ويل _سندس _ دفراز و چراغعلي تپه (مارليك )،پاييز سال 1340. -كاوشگر ارشد و معاون هيات كاوشهاي مارليك به سرپرستي دكتر نگهبان ،1340. -كاوشگر ارشد و معاون دكتر نگهبان در فعاليتهاي باستان شناسي پيلاقعه _زينب بيجار _ رود بيجار _ علي كرم باغ _كلايه رحمت آباد رود بار گيلان ،42-1341. -سرپرست هيات علمي كاوشهاي باستان شناسي نيشابور (كوره هاي سفالگري دوره سلجوقي )1343. -سرپرست هيات علمي كاوشهاي هفت تپه خوزستان به سرپرستي دكتر نگهبان ،1344. -سرپرست هيات بررسيهاي باستان شناسي در گرمغان ،1344. -سر پرست هيات كاوشهاي باستان شناسي در تپه هاي قيطريه ،1347. -سر پرست هيات كاوشهاي باستان شناسي در تپه هاي قيطريه ،1348. -سر پرست كاوشهاي باستان شناسيدر قصبه و محوطه معروف به آناهيتا كنگاور (كاوش آرفاليش )1347. -سرپرست و مجري طرح كاوشهاي باستان شناسي و بازسازي معبد آناهيتا _كنگاور 56-1348. -سرپرست كاوش در گور خمرهاي كوهپايه هاي پرو1348. -سر پرست هيات كاوش و بازسازي تاق گر

ا،55-1352. -به طور همزمان سرپرست بررسي و چگونگي حفاظت و مرمت ابنيه تاريخي منطقه غرب ايران (بيستون _تاق بستان )56-1352. -سر پرست بررسي ،شناسايي ،نقشه برداري ،تعيين حريم وگلخانه زني در دره شهر ايلام . -1364سرپرست كاوش در كوره هاي 3200 ساله سفالهاي خاكستري رنگ تپه هاي كهريزك ري ،1362. -بررسيهاي باستان شناسي (مجموعا طي بيست روز )در جزيره قشم با هماهنگي ميراث فرهنگي و منطقه آزاد قشم )77-1376. آثار : nbsp1 آثار تاريخي ايران ويژگي اثر : انتشار 13792 آثار و بقاياي دهكده هاي پارتي (اشكاني ) ويژگي اثر : نشريه بررسي هاي تاريخي، سال دوم، شماره 1، 13463 بررسيهاي باستان شناسي در آذر شهر مراغه ويژگي اثر : ميراث فرهنگي 13734 بررسيهاي باستان شناسي در دره ايلام شهر ويژگي اثر : شهر هاي ايران 13685 پديده فرهنگي سفال خاكستري رنگ ويژگي اثر : ياد نامه نخستين گردهمايي باستان شناسي ايران -شوش13736 تاق گر ا ويژگي اثر : تاريخ معماري و شهر ساز ي ايران 13787 تحولات كالبدي و كاربردي غارها در روند معماري مذهبي ايران ويژگي اثر : معماري مساجد -گذشته ،حال و آينده 13768 تهران سه هزار و دويست ساله بر اساس يافته هاي باستان شناسي ويژگي اثر : فضا 13709 روايتي از كاوشهاي باستان شناسي در كوهپايه هاي گيلان شرقي (املش ) ويژگي اثر : باستان شناسي وتاريخ10 سخني درباره پنجمين كنگره باستان شناسي و هنر ايران ويژگي اثر : هنر و مردم 134711 سفال و سفالگري در ايران از ابتداي نوسنگي تا دوران معاصر ويژگي اثر : انتشار 137912 سفالگري نيشابور در سده هاي پنجم و ششم هجري ويژگي اثر

: وزارت فرهنگ و هنر مردم 134813 سفالگري نيشابور در عهد سلجوقيان ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 134614 سنگ نبشته هايي در اطراف سبلان ويژگي اثر : ياد نامه پنجمين كنگره بين المللي باستان شناسي و هنر ايران، جلد اول، 134715 سنگ نبشته هاي اورارتويي و پهلوي ساساني در آذربايجان ويژگي اثر : گزارش به مجمع باستان شناسان جهان در پنجمين كنگره باستان شناسي و هنر ايران134716 سنگ نبشته هايي در آذر بايجان شرقي و اطراف سبلان ويژگي اثر : باستان شناسي و هنر ايران 1347.17 سنگ نبشته هايي در اطراف سبلان ويژگي اثر : باستان شناسي و هنر ايران 134718 سنگ نگاره هاي بيستون _تاق بستان و كاوشهاي علمي در كنگاور ويژگي اثر : يادنامه سمپوزيوم باستان شناسي ايران134819 شكل گيري معماري معبد ناهيد كنگاور در تاريخ ويژگي اثر : تاريخ معماري و شهر سازي ايران20 فلز كاري و زر گري در مارليك ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ21 قلعه جمهور (دژ بد )جايگاه بابك خرم دين ويژگي اثر : نشريه بررسيهاي تاريخي، سال يكم، شماره4، 134522 قلعه جمهور (دژبذ) جايگاه بابك خرم دين ويژگي اثر : هنرو مردم 134523 قيطريه مركز تمدن سه هزار ساله ويژگي اثر : باستان شناسي و هنر ايران 134824 كاوش در معبد آناهيتا _كنگاور ويژگي اثر : نشريه بررسيهاي تاريخي، سال سوم، شماره6، 1347.25 كاوش و بازساز ي معبد كنگاور ويژگي اثر : فرهنگ و معماري ايران 135526 كاوش و بازسازي تاق گرا ويژگي اثر : فرهنگ و معماري ايران 135527 كاوشهاي باستان شناسي و بازسازي در كنگاور ويژگي اثر : شهر هاي ايران كاوشهاي علمي در

كنگاور -معبد آناهيتا ويژگي اثر : باستان شناسي و هنر ايران 135029 كاوشهاي علمي در كنگاور -معبد آناهيتا ويژگي اثر : باستان شناسي و هنر ايران30 كاوشهاي كنگاور ويژگي اثر : مجله انگليسي 197331 كتيبه اي از شاپور دوم شاهنشاه ساساني درمشكين شهر ويژگي اثر : هنر و مردم 134632 كشف كتيبه پهلوي ساساني (آذر نار سه _شاهپور دوم )در مشكين شهر ويژگي اثر : نشريه هنر و مردم، شماره 61-62، 1346.33 معبد آناهيتا -كاوشهاو بازسازي ها ويژگي اثر : گزارش به مجمع باستان شناسان جهان در هفتمين كنگره باستان شناسي و هنر ايران -آلمان 135534 معبد آناهيتا -كاوشهاو بازسازيها ويژگي اثر : گزارش سومين مجمع سالانه كاوشها و پژوهشهاي باستان شناسي در ايران 135435 معبد آناهيتا -كاوشهاي و بازسازيها ويژگي اثر : گزارش هاي دومين مجمع سالانه كاوشها و پژوهشهاي باستان شناسي در ايران 135236 معبد آناهيتا -كنگاور ويژگي اثر : گزارش به مجمع باستان شناسان جهان در ششمين كنگره ارگ بم -كرمان 137837 معبد آناهيتا -كنگاور (كاوشها و بازسازيها در معبد ناهيد و تاق در ) ويژگي اثر : سازمان ميراث فرهنگي 134738 معبد آناهيتا و تاق گرا -كاوشهاو بازسازي ها ويژگي اثر : گزارشهاي چهار مين مجمع سالانه كاوشها و پژوهشهاي باستان شناسي در ايران1355

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

كردواني، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز كردواني در سال 1310 در گرمسار بدنيا آمد. وي از جمله استادان رشته جغرافيا است كه در زمينه « توسعه پايدار محيط زيست » تحقيقات زيادي را به انجام رسانده و در قالب مقالات و سخنراني هاي

متعدد بازتاب پيدا نموده است. او مدت زيادي را در خارج از كشور به سر برده و از سال 1345 كه به ايران بازگشت و در دانشگاه اروميه مشغول به كار شد. استاد در سال 1346 رهسپار تهران شد و تحقيق پيرامون بيابان لوت را به همراه آقاي دكتر ستوني شروع كرد. پرويز كردواني بنيانگذار مركز تحقيقات كويري و بياباني دانشگاه تهران است.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : كوير شناسيوالدين و انساب : پرويز كردواني فرزند حسين علي كردواني ملقب به بلوكباشي مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : پرويز كردواني تحصيلات ابتدائي را تا كلاس نهم در گرمسار خواند و ديپلم متوسطه را در مدرسه فرانسويها (دبيرستان رازي) در تهران گذراند.وي تحصيلات دانشگاهي خود را در آلمان ادامه داد و موفق شد دكتري خود را در باره "تأثير انواع كودهاي شيميايي و حيواني بر محصولات كشاورزي در خاكهاي تحت تأثير نمك (اراضي شور و قليائي)" به پايان برساند.خاطرات و وقايع تحصيل : پرويز كردواني براي تهيه پايان نامه خود درباره " تأثير انواع كودهاي شيميايي و حيواني بر محصولات كشاورزي در خاكهاي تحت تأثير نمك (اراضي شور و قليائي)" مجبور شد ، يك تن از خاك كويرها (نمكزارها)ي ايران را به آلمان منتقل كند.هم دوره اي ها و همكاران : دكتر ستوني و مجيد رهنما از جمله دوستان و همكاران پرويز كردواني هستند كه در دانشگاه تهران و در تحقيقات كوير شناسي به اتفاق هم كار مي كنند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پرويز كردواني از سال 1345 كه به ايران بازگشت و به عنوان اولين عضو هيأت علمي در دانشكده جديدالتأسيس كشاورزي

و دامپروري دانشگاه اروميه مشغول شد. او در تاريخ 28/12/1347به گروه آموزشي جغرافيا دانشگاه تهران منتقل گرديد.استاد در سال 1346 تحقيق پيرامون بيابان لوت را به همراه آقاي دكتر ستوني شروع كرد كه 5 سال به طول انجاميده و تا سال 1351 در بيابان لوت بودند. تا اينكه بالاخره ثابت كردندكه لوت گرمترين نقطه كره زمين است. سمت ها با حفظ وظايف آموزشي: استاد دانشگاه تهران،مديركل دفتر مطالعات آموزشي دانشگاه تهران 54-1348, رئيس مركز تحقيقات مناطق كويري و بياباني ايران 58-1354. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : پرويز كردواني بنيانگذار مركز تحقيقات كويري و بياباني دانشگاه تهران است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پرويز كردواني درباره برنامه زندگي روزمره خود نقل كرده كه « من ساعت11/30-11 شب مي خوابم ، ساعت 2/30 دقيقه صبح بيدار مي شوم و تا ساعت 3/30 ورزش مي كنم ... از 3/30 تا 4 صبح هم صبحانه مي خورم تا ساعت 6 صبح مطالعه مي كنم و بعد براي اينكه توي ترافيك نمانم همان ساعت مي روم دانشگاه . تا ساعت 9 شب يا در حال كار هستم يا مطالعه . 9 به بعد ديگر مطالعه نمي كنم چون شب دچار بي خوابي مي شوم... » كردواني معتقد است كه هيچ تفريحي جز كار و مطالعه ندارد . او قبلا كه حياط داشت به باغباني مي پرداخت ولي الان از ساعت 9 تا 11 شب به قدم زدن و پياده روي مي پردازد. وي بيشترين تفريح خود را بيرون رفتن ، نوشتن و خواندن مي داند. پرويز كردواني بيست جلد كتاب به رشته تحرير

درآورده است. كه آخرين آن « خشكسالي و راههاي مقابله با آن » مي باشد. البته يكي دو كتاب ديگر نيز در دست تهيه دارد كه هنوز ناتمام است. اولين آثار خود را حاصل تجربياتي مي داند كه وي در طي سفر به دور دنيا كسب كرده است.شاگردان : دكتر ناصر كرمي ، يكي از شاگردان پرويز كردواني است. رساله دكتراي ناصر كرمي كه با عنوان « امكان سنجي و ظرفيت سازي هنجارهاي توسعه پايدار در مناطق خشك » با درجه عالي زير نظر پرويز كردواني تدوين شده است ، در حال حاضر تنها مرجع در اين زمينه در كشور ما به شمار مي آيد.آرا و گرايشهاي خاص : عقيده پرويز كردواني براي توسعه پايدار و حفظ محيط زيست كه در قالب مقالات و سخنراني هاي او بازتاب پيدا مي كند. اصولا دكتر كردواني به اهميت جلب توجه مردم به هنجار هاي توسعه پايدار اعتقادي ويژه دارد و شايد به همين خاطر هم باشدكه در بسياري از كتاب ها و مقالاتش ، مخاطبان او به واقع نه دانشمندان همكار ، و بلكه عموم مردم هستند. مردمي كه در نهايت مجري هر طرح توسعه محسوب مي شوند و هيچ برنامه جامعي بدون مشاركت جدي و آگاهانه آنها هرگز تحقق نمي يابد. شايد يكي ديگر از دلايل محبوبيت كردواني ويژگي هاي اخلاقي جذاب او باشد، از جمله جوش و خروش زياددر سن بالاي هفتاد سال ، كار مداوم و هميشگي ، و سخنراني هاي مشهورش ، از جمله ديدگاه هاي هميشگي دكتر كردواني مي توان از « ضرورت احياي فناوري هاي سنتي كشاورزي و مديريت منابع آب

در ايران » نام برد. او حفظ ، احياء و گسترش فناوري قنات را ضروري مي داند. طوري كه اين نظر او به عنوان راهي براي توسعه مناطق خشك جهان و كاهش اثرات خشكسالي در مناطقي همچون صحرا و شرق آفريقا در ساليان اخير به شدت مورد توجه سازمان ملل قرار گرفته است. اهميت حفاظت از منابع طبيعي و بويژه « ضرورت حياتي جلوگيري از فرسايش خاك » نيز از جمله دغدغه هاي هميشگي دكتر كردواني بوده است.جوائز و نشانها : پرويز كردواني در سال 1381 ه .ش برنده جايزه مهرگان علم شد. او اين جايزه را به خاطر تاليف كتاب « خشكسالي و راههاي مقابله با آن »دريافت كرده است. وي جايزه خود را كه شامل يك تنديس به اضافه مبلغ يك ميليون تومان بود را به جوانان گرمسار اهداء كرد تا برايشان كتاب خريداري شود. ديگر افتخارات كسب شده استاد كردواني به قرار زير است: - احراز رتبه اول در بين تمامي دانشجويان رشته كشاورزي در آلمان در سال 1966 (1345) و دريافت جوائز به همين مناسبت از مقامات مربوط در آلمان و ايران - 5 سال تحقيق در بيابان لوت ايران 51-1347 و كشف جديد و منحصر به فرد در جهان در آن (گرمترين نقطه كره زمين به عبارت ديگر خيلي گرم تر از ديگر بيابانهاي جهان, مانند كلوتها عارضه منحصر به فرد در جهان و ديگر ويژگي ها), احراز رتبه سوم در طرح كارائي علمي در بين تمامي 1367 نفر اعضاء هيأت علمي دانشگاه تهران و مؤسسات وابسته در سال تحصيلي 76-73. - انتخاب به عنوان شخصيت برجسته و مفاخر فرهنگي

استان سمنان (زادگاه خود) در سال 1377 - احراز سه پايه ترفيع استادي در يك سال (دو پايه تشويقي به منظور قدرداني از فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي) در سال 1379 - دريافت جايزه كتاب برتر استان زادگان (سمنان), آبان 1380, برنده جايزه "مهرگان علم" به خاطر تأليف بهترين كتاب سال 1380 از بين 157 كتاب در زمينه محيط زيست - انتخاب به عنوان استاد نمونه دانشگاه تهران, 1380 - دريافت لوح تقدير به خاطر "اهداء كننده نمونه كتاب" در سطح استان زادگان, 1381 - انتخاب به عنوان عضو اصلي قطب علمي دانشگاه, 1381 - احراز رتبه 29 استادي در سال 82 و بازنشسته شدن در شهريور همين سال. -انتخاب به عنوان چهره ماندگار علمي كشور در سال 84. - تجليل و قدرداني به مناسبت هاي مختلف توسط سازمانهاي مختلف (بعد از بازنشستگي) چگونگي عرضه آثار : تأليفات و مقالات علمي - پژوهشي دكتر پرويز كردواني : 21 جلد كتاب, ده ها مقاله علمي - پژوهشي چاپ شده به زبان فارسي-آلماني و انگليسي در مجلات معتبر داخلي و خارجي, بيش از يكصد فقره سخنراني در مجامع علمي داخلي و خارجي, عضويت در چندين مجامع علمي داخلي و بين المللي مانند: شبكه آب خاورميانه, بنياد مطالعات آسيائي, عضو هيأت امناء صلح سبز (جبهه سبز), رئيس كميته بيابان زدائي انجمن متخصصان محيط زيست ايران, انجمن جغرافيايي ايران, عضو هيئت تحريريه و شوراي انتشارات چندين مجله علمي - پژوهشي, اجراي چندين طرح تحقيقاتي درباره مناطق مختلف ايران به ويژه نواحي بياباني و كويري, داوري ده ها كتاب و صدها مقاله علمي و طرحهاي تحقيقاتي, راهنمائي بيش از دويست فقره

پايان نامه فوق ليسانس و ده فقره رساله دكتري دانشجويان دانشگاه ها, راهنمائي دانشجويان در سفرهاي علمي به تمام نقاط كشور عزيزمان و 20 كشور خارجي, صدها فقره مصاحبه مطبوعاتي تلويزيوني, ماهواره اي و راديوئي داخلي و خارجي. آثار : اثر انسان و عوامل طبيعي در پيشرو بيابان لوت (ايران) ويژگي اثر : انتشارات مركز تحقيقات مناطق كويري و بياباني ايران وابسته به دانشگاه تهران 13562 اكوسيستم هاي آبي ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: علم - 1383 3 اكوسيستم هاي طبيعي، عمومي ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: قومس - 1382 4 بررسي مسائل اقتصاد روستائي بياباني شرق كاشان (روستاهاي منطقه ايوزيد آباد) ويژگي اثر : انتشارات مركز تحقيقات مناطق كويري و بياباني ايران وابسته به دانشگاه تهران 1356 ( مشترك با آقاي ذبيح اله كرمي خواجه)5 جغرافياي خاكها ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران - 1382 6 حفاظت خاك ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 04 ارديبهشت، 1385 7 خاك و محيط زيست ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه آزاد ايران 13578 خشكسالي و راه هاي مقابله با آن در ايران: آب: در كشاورزي، صنعت و شهر ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 30 آبان، 1386 9 خشكسالي وراههاي مقابله با آن ، ژئوهيدرولوژي ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 19 ارديبهشت، 1386 11 شهداد تا ده سلم(خاك آب پوشش گياهي و اوضاع كشاورزي) ويژگي اثر : انتشارات موسسه

جغرافيا - دانشگاه تهران مرداد ماه 135012 كوير (نمكزار) بزرگ مركزي ايران و مناطق همجوار آن (مسائل، توانمندي ها و راههاي بهره برداري) ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران - 29 ارديبهشت، 1386 13 مراتع ،مسائل و راه حلهاي آن در ايران ويژگي اثر : انتشارات ،موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران 137114 مراتع ايران ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 26 ارديبهشت، 1385 15 منابع و مسائل آب در ايران: آبهاي سطحي و زيرزميني و مسائل بهره برداري از آنها ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران - 29 ارديبهشت، 1386 16 مناطق خشك جلد دوم ،خاكها(طبقه بندي جغرافيايي و مسائل بهره برداري از آنها) احياء اصلاح و آباد كردن ويژگي اثر : انتشارات،موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران -چاپ سوم 137117 مناطق خشك: ويژگيهاي اقليمي، علل خشكي، مسائل آب و غيره ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 03 مرداد، 1385 18 نمونه هايي از خاك هاي بخش شهداد كرمان ويژگي اثر : انتشارات موسسه جغرافيا،دانشگاه تهران تير ماه 135019 نمونه هايي از خاكهاي لوت زنگي احمد(بيابان لوت) ويژگي اثر : انتشارات موسه جغرافيا،دانشگاه تهران مرداد ماه 1349

كردواني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود كردواني در سال 1303 در بوشهر متولد شد . وي در طول تحصيل دوره دبيرستان به شوش رفته و كار كاوشگران فرانسوي را از نزديك مشاهده نمود . همين امر زمينه ساز علاقه شديد وي به باستان شناسي گرديد و ادامه تحصيل دردانشگاه تهران شد. پس از اتمام تحصيل در

اداره كل باستان شناسي به خدمت گمارده شد و در حفاري هاي شوش با هيئت فرانسوي همكاري داشت. وي در سال هاي 58-1356 مديريت اداره كل فرهنگ وهنر بوشهر را برعهده داشت.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود كردواني در سال 1325در شهر اهواز دوره پنجم متوسطه را به پايان رسانيد و ديپلم كامل متوسطه را در تهران اخذ كرد .در سال 1337 در رشته باستان شناسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل ليسانس باستان شناسي شد. خاطرات و وقايع تحصيل : سالهاي تحصيلي محمود كردواني ( 1337-1375 ) شرايط تحصيل دراهواز با يك دبيرستان و يك دانشسراي مقدماتي فراهم بودو درتحصيلات عاليه در تهران دنبال مي شد. به همين جهت تحصيل دانشگاهي براي تمام قشرهاي اجتماعي امكان پذير نبود. به خصوص در خوزستان خانواده ها نسبت به تحصيلات عالي رغبتي نداشتند زيرا در آن زمان شركت نفت جوانان ديپلمه را با حقوق ماهانه600 تومان استخدام مي كرد در حالي كه حقوق يك دبير ليسانس در اين زمان كمتر از 300 تومان بود. اين عامل باعث مي شد كه جوانان پس از اخذ ديپلم فوراً در شركت نفت استخدام شوند . وقايع ميانسالي : محمود كردواني در سال 1356 به مديريت كل فرهنگ و هنر استان بوشهر منصوب شد و خدمت او در آن اداره 2 سال بطول انجاميد. در آن سال به واسطه بارندگي شديد يك كاخ هخامنشي در روستاي نظرآباد(بين بوشهر و برازجان) پيدا شد كه فرصت كاوش را براي ايشان در منطقه فراهم ساخت. در نتيجه اين كاوش ها از سه كاخ هخامنشي ديگر خاكبرداري شد.

كردواني ضمن اين كاوش ها متوجه زيارتگاهي موسوم به «پير پارسه» كه مقبره هخامنشي است مي شود. ظاهر زيارتگاه ، اتاقي مربع شكل بود كه با سنگ سياه ساخته شده و توسط اهالي روي بدنه ديوارها از درون و بيرون گچ اندود شده بود. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محود كردواني پس از اخذ ديپلم بطور موقت در آموزش و پرورش مشغول به خدمت شدو بنا به تعهدي كه داشت چند سالي در خوزستان، گيلان و قزوين تدريس نمود. سوابق اجرايي و اداري محمود كردواني از سال 58-1337 به شرح زير مي باشد: كارشناس باستان شناسي ، اداره كل باستان شناسي 1337 . مدير كل فرهنگ و هنر استان بوشهر 58-1356. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سوابق پژوهشي محمود كردواني به شرح زير مي باشد: -شركت در كاوش حلوان و فرهيتگان فارس ،به سرپرستي مهندس حاكمي 1337 . -شركت در كاوشهاي تپه حسنلو ،عضو هيات و بازرس فني .به سرپرستي هيات دانشگاه پنسلوانيا 1338. -شركت در كاوشهاي شوش به سر پرستي رمن گيرشمن شركت در كاوشهاي شوش به سرپرستي ژان پرو . -شركت در كاوشهاي تپه يحيي كرمان عضو هيات به سرپرستي كارلوفسكي . - شركت در كاوشهاي هفتوان تپه سلماس عضو هيا ت به سرپرستي چالزبرني . -شركت در كاوشهاي املش (عمام و سمام ) عضو هيات به سرپرستي دكتر مقدم . -شركت دركاوشهاي تپه مارليك رودبار عضو هيات به سرپرستي دكتر نگهبان . -كاوش در هشت بهشت اصفهان سرپرست هيات . -كاوش در تپه چغا گاوانه اسلام آباد كرمانشاه سر پرست هيات . -بررسي باستان شناسي در استان كرمانشاه سرپرست هيات .

-شركت در كاوشهاي جوبن و رستم آباد رودبار به سر پرستي مهندس حاكمي . -شركت در كاوشهاي نصفي رود بار به سرپرستي مهندس حاكمي . -كاوش در ايلام ،سرپرست هيات . -شركت در كاوشهاي تخت جمشيد 1347 . -كاوش در تپه سبز مرودشت ،سرپرست هيات . -حفاري نجارتي در رودبار گيلان سرپرست هيات . -حفاري تجارتي در اشكور گيلان سرپرست هيات . آثار : كاخ هخامنشي شائور ويژگي اثر : كاوشهاي 72-1971 در شوش.نگارنده با همكاري مركز باستان شناسي ايران 13562 كاوشهاي علمي تپه چغاگاوانه شاه آباد غرب ويژگي اثر : باستان شناسي و هنر ايران، شماره 7و 8 ، تابستان و پاييز 1350

منابع زندگينامه : باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

كريمي پور، يدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يدالله كريمي پور در سال 1335 در شهرستان بهبهان بدنيا آمد. تحصيلات اش را در رشته جغرافياي طبيعي شروع كرد و تا مقطع دكترا پيش رفت و موفق به اخذ دكتراي رشته جغرافياي سياسي از دانشگاه تربيت مدرس (در سال 1371) گرديد.ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تربيت معلم تهران مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : جغرافياي سياسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر يدالله كريمي نژاد به قرار زير است: كارشناسي رشته جغرافياي طبيعي از دانشگاه تربيت معلم در سال 1361 كارشناسي ارشد رشته جغرافياي سياسي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1367 دكتراي رشته جغرافياي سياسي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1371همسر و فرزندان : يدالله كريمي نژاد متاهل و داراي 4 فرزند مي باشد.فعاليتهاي آموزشي : يدالله كريمي نژاد عضو هيئت

علمي و دانشيار دانشگاه تربيت معلم تهران مي باشد.ايشان در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه هاي تربيت معلم ،تربيت مدرس و شهيد بهشتي به امر تدريس اشتغال دارد.چگونگي عرضه آثار : يدالله كريمي نژاد داراي بيش از 12 مقاله چاپ شده در مجلات علمي-پژوهشي ،و 123 مقاله منتشر شده در مطبوعات و جرايد مي باشد.ايشان همچنين 11 طرحپژوهشي و سه طرح ملي را در كارنامه فعاليت هاي پژوهشي خود دارد.آثار : مقدمه اي بر ايران و همسايگان ويژگي اثر : موضوع: علوم سياسي نويسنده :يدالله كريمي پور سال انتشار:1380 نوبت چاپ: اول تعداد صفحات : 243 ناشر : جهاددانشگاهي واحد تربيت معلم 2 مقدمه اي بر تقسيمات كشوري ايران ويژگي اثر : تاليف،در دو جلد

كلاهي، رسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول كلاهي در سال 1311 در شهر اردبيل بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته جغرافيا با گرايش جغرافياي انساني و اقتصادي از دانشگاه سوربن پاريس است. دكتر كلاهي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه آزاد واحد تهران شمال مي باشد. گروه : علوم انساني رشته : جغرافيا گرايش : جغرافياي انساني و اقتصادي تحصيلات رسمي و حرفه اي : رسول كلاهي تحصيلات ابتدايي را در مدرسه تدين شهر اردبيل و متوسطه را در دبيرستان صفوي به پايان رسانيد . در سال 1327 وارد دانشسراي مقدماتي تبريز شد و در سال 1329 موفق به اخذ ديپلم گرديد. استاد در سال 1330 جهت تكميل تحصيلات وارد دانشسراي عالي تهران شد و در سال 1333 رشته تخصصي خود را با موفقيت كامل به پايان رسانيد و رتبه اول را در امتحانات بدست آورد. طبق قانون شاگرد اولي

به فرانسه اعزام شد. استاد كلاهي سالها در دپارتمان جغرافياي دانشگاه معروف سوربن پاريس تحصيل نمودو از رساله خود تحت عنوان بررسي تطبيقي دو شهر روستايي در ايران و فرانسه (اردبيل و اتامپ) كه زير نظر پروفسور پير ژرژ تاليف شده بود با موفقيت دفاع كرد و ضمن دريافت چندين شهادتنامه علمي در رشته هاي اقتصاد و تجارت جهاني و ارتباطات و انرژي به اخذ درجه دكتري جغرافيا با تخصص در جغرافياي انساني و اقتصادي نائل آمد.وقايع ميانسالي : دكتر گنجي در صفحه 124 كتاب " جغرافيا در ايران از دارالفنون تا انقلاب اسلامي " در باره رسول كلاهي چينين مي نويسد: " ... در سال 1349 دكتر رسول كلاهي كه سال قبل از دانشگاه شيراز به دانشسراي عالي تهران منتقل شده بود به مديريت گروه آموزشي جغرافيا برگزيده شد و با تجربه اي كه در دوران 8 ساله خدمت خود در شيراز كسب كرده بود توام با تدبير ذاتي خود موفق شد و گروه آموزشي را در دشوارترين سالها بخوبي اداره كند و استحكام بخشيد . در دوره مديريت دكتر كلاهي جغرافيا در دانشسراي عالي توسعه فراوان يافت زيرا از طرفي ايجاد دوره شبانه وظايف عادي او را دو برساخته بود و از طرف ديگر اداره تدريس جغرافيا در زاهدان و يزد كه در آنجا دانشسراي عالي شعبه هايي داير كرده بود هم بر عهده گروه تهران بود و استادان جغرافياي دانشسراي عالي ناگزير بودند مكرر به يزد و زاهدان مسافرت كرده و به پيشرفت برنامه هاي درسي آنجا كمك كنند" مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - عضو انجمن بين المللي جغرافيدانان جهان

- عضو انجمن جغرافيدانان ايران - مدير گروه آموزشي جغرافيا دانشگاه شيراز ازسال 1341-1347 - مدير گروه آموزشي جغرافيا دانشسراي عالي تهران از سال 1349-1351 - ارزياب رشته هاي تحصيلي كارشناسي ارشد جغرافياي انساني و قتصادي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز 1370 - ارزياب رشته هاي تحصيلي دكتري جغرافيا ،دانشگاه آزاد اسلامي واحد دوره تحقيقات عالي 1370 - ارزياب رشته هاي كارشناسي ارشد جغرافياي طبيعي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز 1370 - ارزياب رشته تحصيلي جغرافيا در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر ري در سال 1372 - ارزياب رشته تحصيلي جغرافيا در مقطع دكتري دانشگاه آزاد اسلامي واحد دوره هاي تحقيقات 1372 - مسئول هماهنگ كننده دروس توسعه اقتصادي و برنامه ريزي ماليه عمومي و خط مشي دولت ها فراگرد تنظيم كنترل و بودجه دانشكده مديريت و علوم اجتماعي واحد تهران شمال 1378 - مسئول كنكور شبانه دانشگاه تربيت معلم تهران - مشاور برنامه ريزي آموزشي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال - مدير گروه آموزشي جغرافيا دانشگاه آزاد اسلامي واحد اردبيل از سال 1370 تا سال 1378 - عضو شوراي دانشگاه تربيت معلم - عضو شوراي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تربيت معلم - عضو شوراي هيئت مميزه دانشگاه تربيت معلم - عضو شوراي تاليف و ترجمه دانشگاه تربيت معلم - عضو شوراي تداركات دانشگاه تربيت معلم - رئيس كميته هماهنگي و همكاري در آموزش و پژوهش جغرافيا در نخستين در نخستين كنگره جغرافيدانان ،تهران 1352 - دبير انجمن پنجمين كنگره جغرافيدانان ايران دانشگاه تربيت معلم ،تهران 1356 - عضو اصلي هيئت اجرايي انجمن جغرافي دانان ايران -

رئيس شوراي عمومي و اجرايي گروه آموزشي جغرافيا در دانشگاه شيراز دانشسراي عالي تهران ،دانشگاه تربيت ملم تهران ،دانشگاه آزاد اسلامي واحد اردبيل - رئيس دانشسراي عالي استان يزد 1358 - رئيس دانشسراي عالي استان سيستان و بلوچستان 1358فعاليتهاي آموزشي : سوابق آموزشي رسول كلاهي به قرار زير است: - آموزگار دبستان دولتي انوري اردبيل نميه اول سال تحصيلي 1328-1329 - دبير دبيرستان هاي صفوي اردبيل ، دبير دبيرستانهاي شيراز (1334) - دانشگاه شيراز از سال 1341-1347 - دانسراي عالي تهران 1347-1352 - دانشگاه تربيت معلم تهران 1353-1359 - دانشگاه شهيد بهشتي حدود 7 سال - دانشسراي عالي زاهدان - دانشگاه آزاد اسلامي واحد لار - دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر ري - عضو هيئت علمي رسمي تمام وقت دانشگا ازاد واحد تهران شمال بمدت 10 سال - دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب حدود 4 سال عنوان دروسي كه توسط رسول كلاهي ارائه شده به قرار زير است: ژئومورفولوژي ،كليما تولوژي ،كارتوگرافي ،هيدروگرافي ،بيوژئو گرافي كليات طبيعي و انساني و اقتصاد ايران و كشورها و مخصوصا جغرافيا جهان سوم ،روابط بين الملل، محيط شناسي انساني جغرافياي سياسي ،مباني محيط زيست ،مباني علم جغرافيا ، و ... و در حال حاضر جغرافياي شهر ي و روستاي كليات علم اقتصادي و برنامه ريزي و ....مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - تاسيس و راه اندازي گروه آموزش جغرافيا و تجهيز كامل آزمايشگاه جغرافيا در دانشگاه شيراز از سال 1340 تا 1347 - تاسيس و راه اندازي گروه آموزشي جغرافيا طبيعي و تجهيز آزمايشگاه ههاي متعدد آن در دانشگاه آزاد اسلامي واحد اردبيل

از سال 1369 تا 1379 - تاسيس و راه اندازي كارشناسي ارشد جغرافياي طبيعي در دانشگاه آزاد اسلامي اردبيل از سال 1379 - گسترش روز افزون و مداوم گروه آوزشي جغرافيا در دانشگاه تربيت معلم تهران و زاهدان و يزد با سمت مدير گروهساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : رسول كلاهي در كنار تدريس و تحقيق با مجلات علمي جغرافيا (انجمن جغرافيدانان) ،مجله زمين و زمان و چند ماهنامه و مجله ديگر همكاري داشته و دارد.آرا و گرايشهاي خاص : جوائز و نشانها : فهرست جوايز علمي ،نشان و مدالهاي دريافتي : - مدال درجه اول علمي بعلت احراز مقام اول در رشته هاي جغرافيا و تاريخ و علوم تربيتي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و دانشسراي عالي ،سال 1333 استاد به موجب قانون براي ادامه تحصيل به كشورهاي بلژيك و سويس و فرانسه اعزام گرديدند. - استاد نمونه در سطح دانشكده مديريت و علوم اجتماعي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال 1374 - استاد نمونه در سطح دانشكده مديريت و علوم اجتماعي ،دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال 1375 - استاد نمونه در سطح واحد دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال 1376 -لوح سپاس و افتخار بمناسبت روز معلم ،دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال 1369 - لوح سپاس بماسبت روز معلم واحد تهران شمال 1370 - لوح سپاس دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال 1374 - لوح سپاس دانشگاه ازاد اسلامي واحد تهران شمال 1375 - لوح سپاس بماسبت روز معلم واحد تهران شمال 1376 - لوح سپاس و قدرداني دانشجويان رشته كتابداري و اطلاع رساني دانشكده علوم انساني دانشگاه آزاد اسلامي

واحد تهران شمال دي ماه 1378 - دريافت 3 سكه بهار آزادي بماسبت تلاش در تربيت نسل جوان در دانشكده ها ،واحد تهران شمال 3 سال متوالي - لوح سپاس و قدرداني بماسبت قبولي فارغ التحصيلان اردبيل در مقطع كارشناسي ارشد در تهران تعداد قبوليها 60 نفر - لوح قدرداني بماسبت ارائه مقاله تحقيقاتي در كنفرانس سراسري محيط زيت دانشگاه ازاد اسلامي واحد اردبيل خرداد 1378 - لوح قدرداني مدير گروه آموزشي مديرت دانشگاه ازاد واحد تهران شمال1376 - لوح تقدير مدير گروه آموزشي علوم اجتماعي ،دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال 1376 و لوح تاييديه و نشان از دانشگاه لوس آنجلس آمريكا- كاليفرنيا سال 1977 ميلادي و تشويق نامه هاي متعدد ديگر.چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات متتشر شده در مجلات علمي : بيش از 58 مورد - تعداد مقالات ارائه شده در سمينارها و كنفرانسهاي علمي : بيش از 15 مورد -استاد راهنماي بيش از 1000 پايان نامه كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري آثار : اقتصاد ژاپن ، اهميت جغرافيا در جهان امروز ويژگي اثر : علي كاردان جهرمي ،زير نظر استاد كلاهي - چاپ شيراز3 توسعه اقتصادي ويژگي اثر : جلد اول انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي تهران شمال 13784 جغرافياي جهان سوم ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه شيراز 13495 سوره مباركه يس به زبان آذري ، مجموعه سخنراني ها در پنجمين كنگره جغرافيدانان ايران ويژگي اثر : دانشگاه تربيت معلم تهران -1357 بكوشش استاد كلاهي دبير اجرايي كنگره7 مجموعه مقد و بررسي 20 كتاب تاريخي و جغرافيايي ، نمودارهاي جغرافيايي ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه شيراز 1343-با مقدمه پروفسور والتر

كروز عضو هيئت علمي دانشگاه هاروارد

منابع زندگينامه :سيد محمد تقي مليح ،شرح حال استادان دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال ،تابستان 1380 صص103-116

كياني، محمد يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد يوسف كياني در سال 1317 در بابل بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته باستان شناسي و تاريخ هنر اسلامي از دانشگاه لندن 1349 - (1970) است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشكده ادبيات گروه باستان شناسي و تاريخ دانشگاه تهران مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : باستان شناسي و تاريخ هنر اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر محمد يوسف به قرار زير است: كارشناسي باستان شناسي دانشگاه تهران 1342 – كارشناسي تاريخ دانشگاه تهران 1343 – كارشناسي ارشد باستان شناسي و تاريخ هنر دانشگاه تهران 1344 – دكتراي باستان شناسي و تاريخ هنر اسلامي دانشگاه لندن 1349 - (1970) مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمت هاي سابق محمد يوسف كياني : كارشناس امور باستان شناسي 1343 - رئيس موزه هاي ايران 1354 - رئيس موزه ايران باستان 1355 - مديريت هيأت بررسي و تحقيقات باستان شناسي دشت گرگان 1357 - 1349 - عضو هيأت علمي دانشگاه تهران سمت فعلي دكتر كياني: دانشيار دانشكده ادبيات در گروه باستان شناسي و تاريخساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مسئوليت نمايشگاه هاي بين المللي محمد يوسف كياني به قرار زير است: هنرهاي جهان اسلام لندن 1973 هنرهاي ايران توكيو 1976 هنرهاي ايران عهد ساساني نيويورك 1977 چگونگي عرضه آثار : - تعداد عنوان رساله هاي كارشناسي ارشد تحت راهنمايي : 15 مورد - تعداد مقالات بزبان فارسي : بيش از

13 مورد - تعداد مقالات بزبان خارجي : بيش از 9 مورد - شركت در كنفرانس هاي بين المللي: هنر عهد سلجوقيان دانشگاه لندن 1973 هنر نقاشي لاك دانشگاه لندن 1981 هنر معماري اشكاني دانشگاه هيروشيما 1976 حفاظت آثار باستاني دانشگاه دهلي 1972 مدينه در جهان اسلام دانشگاه توكيو 1989 هنر كلاسيك دانشگاه برلين 1987 كاروانسراهاي جاده ابريشم دانشگاه پكن 1993 هنرهاي ايلخاني ادينبورواسكاتلند 1995 كاروانسراهاي ايران كويت 1999 آثار : nbsp1 استان سمنان ويژگي اثر : انتشارات صانعي 1984 2 پايتخت هاي ايران ويژگي اثر : فارسي - انگليسي - ميراث فرهنگ - 1375 3 تاريخ هنر معماري ايران ويژگي اثر : فارسي - (سمت) وزارت علوم - 1374 4 تاريخ هنر معماري ايران ويژگي اثر : سمت - فرهنگ و آموزش عالي - 1375 5 تزئينات وابسته به معماري ايران ويژگي اثر : فارسي - انگليسي - 1374 6 سفال ايراني ويژگي اثر : فارسي - انگليسي - نخست وزيري - جهاد - 13577 شهرهاي ايران (جلد اول) ويژگي اثر : فارسي - جهاد دانشگاهي - 1367 8 شهرهاي ايران (جلد چهارم) ويژگي اثر : فارسي - جهاد دانشگاهي - 1370 9 شهرهاي ايران (جلد دوم) ويژگي اثر : فارسي - جهاد دانشگاهي - 1369 10 شهرهاي ايران (جلد سوم) ويژگي اثر : فارسي - جهاد دانشگاهي - 1370 11 عاقبت خاك گل كوزه گران خواهيم شد ويژگي اثر : 137912 كاروانسراهاي ايران (جلد اول) ويژگي اثر : فارسي - وزارت فرهنگ و آموزش عالي - 1362 13 كاروانسراهاي ايران (جلد دوم) ويژگي اثر : فارسي - وزارت فرهنگ و آموزش عالي -

1369 14 كاروانسراهاي ايران (جلد سوم) ويژگي اثر : فارسي - انگليسي وزارت فرهنگ و آموزش عالي - 1375 15 معماري ايران دوره اسلامي ويژگي اثر : سمت - فرهنگ و آموزش عالي - 1379 16 معماري ايران دوره اسلامي جلد 1و2 ويژگي اثر : فارسي جهاد دانشگاهي - 9-1366 17 معماري تيموري در ايران و توران ويژگي اثر : دونالد ويلبر - ليزا گلمبك (ترجمه) - 1376 18 معماري و شهرسازي ايران به روايت تصوير ويژگي اثر : فارسي - انگليسي - 137419 مقدمه اي بر هنر كاشيكاري ايران ويژگي اثر : فارسي - انگليسي - موزه رضا عباسي ايران - 1363 20 نظر اجمالي بر شهر نشيني و شهرسازي در ايران ويژگي اثر : فارسي - جهاد دانشگاهي - 1365 21 هنر اسلامي ايران ويژگي اثر : فارسي - انگليسي - موزه رضا عباسي - 1362 22 هنر سفالگري ايران عهد اسلامي ويژگي اثر : فارسي - وزارت و آموزش عالي - 1365 23 يادگارهاي رباط شرف ويژگي اثر : فارسي - وزارت فرهنگ و آموزش عالي - 1360 24 يادنامه كنگره پنجم باستان شناسي ايران - انگليسي - فارسي ويژگي اثر : مركز باستان شناسي ايران - 1350 25 يادنامه كنگره ششم باستان شناسي ايران - انگليسي - فارسي ويژگي اثر : مركز باستان شناسي ايران - 1352

كيهان، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346 -1269 ش)، جغرافيدان و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پدرش از نقاشان بزرگ و زبردست بود. كيهان تحصيلات مقدماتى را در خانه ى پدر به پايان رساند و سپس به مدرسه ى علميه ى تهران رفت و نزد استادانى چون عبدالعظيم خان قريب، ميرزا

على خان ناظم العلوم و آقا شيخ حمزه تحصيلات ابتدايى را تكميل نمود. در 1284 ش به فرانسه رفت و در مدارس متوسطه ى آنجا به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن امتحانات ورودى وارد مدرسه ى سن سير شد و به اخذ درجه ى افسرى نايل گرديد. در 1295 ش به ايران بازگشت و در شيراز موفق به پايه ريزى صحيح و جديد تشكيلات پليس شد. وى جزو افسران كودتاى 1299 ش بود و در كابينه ى سيد ضياء مدتى كوتاه وزير جنگ شد ولى به دلايلى بعد از مدتى استعفا كرد. در 1303 ش وارد وزارت معارف شد و در مدارس دارالفنون، علوم سياسى، تجارت، حقوق و دانشسراى عالى و سرانجام در 1313 ش با سمت استادى در دانشگاه به تدريس پرداخت. وى همچنين در 1329 ش در كابينه ى على منصور به وزارت فرهنگ منصوب شد و پس از آن مدتى نيز معاون دانشگاه بود. لازم به ذكر است احمد عبداللَّه پور، مؤلف «وزراى معارف ايران» تاريخ تولد كيهان را 1276 ش ذكر كرده است. از آثار وى: «پيدايش فلات ايران»؛ «جغرافياى مفصل ايران»، در سه مجلد، در زمينه هاى طبيعى و سياسى و اقتصادى.[1]

معروفه به ماژور مسعودخان، در 1269 تولد يافت. بعد از انجام تحصيلات مقدماتى در 1290 از طرف دولت به اروپا اعزام شد و دانشكده ى افسرى ژاندارمرى فرانسه را پايان داد. وقتى به ايران آمد، وارد ژاندارمرى شد و غالبا در مدارس افسرى تدريس مى كرد. به دنبال انعقاد قرار داد 1919 سيد ضياءالدين مدير روزنامه ى رعد، تمام همّ خود را مصروف نمود تا در بين افسران جوان و تحصيلكرده قزاقخانه و ژاندارمرى دوستان و هم پيمانانى براى خود فراهم

كند. يكى از كسانى كه خيلى زود با سيد ضياء دوست و مأنوس شد، همين مسعود كيهان بود كه در آن تاريخ درجه ى ماژورى يعنى سرگردى داشت. بدون شك سيد ضياء و مسعود خان از همان روزهاى اول به فكر كودتا افتادند. تمام برنامه ها را با هم تنظيم مى كردند و سرانجام كودتا انجام گرفت و سيد ضياءالدين فرمان نخست وزيرى دريافت نمود و كابينه اى تشكيل داد. در آن كابينه مسعود كيهان به مقام وزارت جنگ رسيد. دو ماهى در وزارت جنگ استقرار داشت تا بين او و رضاخان سردار سپه رئيس ديويزيون قزاق كه قدرت اجرائى و نظامى داشت، اختلاف حاصل شد در نتيجه كابينه ترميم گرديد. سردارسپه به وزارت جنگ و ماژور مسعودخان به وزير مشاورى تعيين گرديد. پس از سقوط سيد ضياءالدين، كيهان بيكار شد. در تشكيلات جديد ارتش نه تنها دعوتى از او نشد، بلكه او را كنار گذاشتند. چندى به تدريس در مدارس تهران پرداخت تا اين كه در 1313 كه دانشگاه تهران تأسيس يافت، او را براى تدريس دعوت كردند. كرسى جغرافياى انسانى را به او دادند، بعد به عضويت فرهنگستان رسيد. در 1325 به جاى مرحوم غلامحسين رهنما معاون دانشگاه تهران شد. در 1329 در كابينه ى على منصور كه سه ماه بيشتر دوام نكرد، وزير فرهنگ شد. مدتى نيز نايب التوليه مدرسه عالى سپهسالار بود. همسر وى دختر عبدالله وثوق (معتمدالسلطنه) بود. در 1345 در تهران وفات يافت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (116/ 5)، روزشمار تاريخ (309 ،108 ،107 ،104 ،103 ،102/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (321 -319/ 5)،

فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1039 ،637/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (187 -186/ 6)، وزراى معارف ايران (168 -166)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران (422 -419)، نخبگان سياسى ايران (248/ 3).

گنجي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن گنجي، در 21 خرداد 1291 شمسي در بيرجند به دنيا آمد. پس از طي تحصيلات ابتدايي در مدرسه شوكتيه بيرجند، وارد دارالمعلمين عالي تهران شد و در رشته تاريخ و جغرافيا به اخذ درجه ليسانس نائل گرديد. در شهريور ماه همان سال به عنوان دانشجوي برگزيده رهسپار اروپا شد. وي در رشته جغرافيا در دانشگاه ويكتورياي منچستر انگلستان ادامه تحصيل داد و در سال 1317 درجه ليسانس تخصصي جغرافيا را احراز نمود. دكتر گنجي بار ديگر با استفاده از دو بورس تحصيلي در سال 1331 به منظور تكميل تحصيلات خود عازم آمريكا شد و در دانشگاه كلارك آمريكا به اخذ درجه دكتراي جغرافيا توفيق يافت. دكتر گنجي پس از پشت سر نهادن رتبه هاي علمي و مسئوليتهاي دانشياري، استادي، مديريت گروه جغرافيا، رياست دانشكده ادبيات و علوم انساني و معاونت دانشگاه تهران، بازنشسته گرديد. با وجود اين استاد هيچگاه دست از كار نكشيد و از سال 1364 با مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي همكاري خود را آغاز كرد. دكتر گنجي از سال 1370 به عنوان مشاور رئيس دانشكده علوم زمين با دانشگاه شهيد بهشتي همكاري دارد. از جمله سمت هاي ديگر وي، رياست اداره كل هواشناسي ايران، رياست هواشناسي منطقه آسيا و عضو كميته اجرايي سازمان هواشناسي جهان است. وي برگزيده همايش طرح سپاس در سال 86 در فرهنگسراي سينا مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : اقليم شناسيوالدين و انساب : نام

پدر محمد حسن گنجي، ابوتراب است. افراد خانواده او بيشتر در خدمت امراي قاينات (بيرجند ) يعني خاندان علم بودند و پدرش مدتها نايب الحكومه شهر قاين بود. او سه برادر و دو خواهر داشت كه چهار نفر آنها بعد از اتمام مدارس ابتدايي يا متوسطه بيرجند در مدارس محلي به تدريس اشتغال داشتند. در حال حاضر همه آنها به غير از دو نفرشان از دنيا رفته اند.خاطرات كودكي : محمد حسن گنجي در 21 خرداد 1291 خورشيدي برابر با 11 ژوئن 1912 ميلادي در شهر كوچك و دورافتاده بيرجند در مركز قائنات (قهستان) به دنيا آمد. سرزمين قهستان مانند جزيره اي در درياي شن بود و ورود به آن از هر سو نيازمند گذشتن از فرسنگ ها كوير بي آب و علف بود. اكثريت ساكنان آن و به ويژه اهالي بيرجند از ريشه ايرانيان قديمي با رگه هايي از ديگر اقوام تشكيل مي شد كه بيشتر از راه كشاورزي همراه با دامداري روزگار مي گذراندند. خانواده گنجي نيز از همين مردمان بودند. شش ساله بود كه وارد مدرسه شوكتيه در بيرجند شد. بيشتر دوران تحصيل مقدماتي او در دهه نخست 1300 خورشيدي با تحولات سياسي، اجتماعي گسترده كشور و پايان سلطنت دويست ساله قاجار و آغاز دوران پهلوي همراه شد. بيرجند كه تا آن زمان روستاي دورافتاده اي با جمعيتي حدود 9000 نفر به شمار مي رفت، كم كم به عنوان يك منطقه استراتژيك مطرح شد و مركز فرماندهي تيپ نظامي قائنات و سيستان و بلوچستان لقب گرفت. در مدرسه شوكتيه رسم بر اين بود كه به شاگرد نخست، دوم و سوم به ترتيب مدال طلا، نقره و يك كتاب نفيس هديه مي دادند

و گنجي در طول شش سال تحصيل چهار مدال طلا و دو نقره، به دست آورد و در جشن پايان دوره كه آن مدال ها را به سينه زده بود چنان احساس سربلندي مي كرد كه به بيان خودش گويي قلعه خيبر را فتح كرده بود. وي همچنين به شكار كبك و تيهو كه در آن زمان در كوهپايه هاي اطراف روستا زياد ديده مي شدند مي پرداخت. اغلب خويشاوندان ايشان در روستا چهارپاياني مثل اسب، قاطر و الاغ داشتند و سواركاري با حيوانات از سرگرمي هاي آن دوران به شمار مي رفت. دو رويداد مهم در آن سال ها رخ داد كه اثر عميقي بر گنجي گذاشت: يكي خشكسالي شديدي كه تاثيرات انساني دردناكي برجاي گذاشت. پس از سه چهار سال همه قنات هاي بيرجند خشكيد، محصولات كشاورزي از ميان رفت و بسياري از روستاييان به شهرهاي ديگر كوچ كردند. خانواده گنجي در آن سال ها بسيار سختي كشيدند و حتي آب آشاميدني را از جاهاي ديگر فراهم مي كردند. دومين رويداد هنگامي رخ داد كه او كلاس چهارم يا پنجم دبستان بود. زمستان 1343 هجري قمري بود كه پس از چند روز بارش پيوسته باران، سيلي بزرگ رخ داد و همه قنات ها را نابود كرد و آسيب زيادي به بار آورد. خاطره تلخ آن دو رويداد هواشناختي همچنان در ذهن گنجي ماند و حتي در انتخاب روش زندگي و روي آوردن او به دانش جغرافيا و هواشناسي تأثير زيادي گذاشت. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمدحسن گنجي در خانواده اي كه در آن اصول و اعتقادات ديني و مذهبي كاملاً رعايت مي شد و از نظر مالي هم در شرايط متوسطي بود بدنيا آمد و

بزرگ شد. پدرش به شغل كشاورزي و دامپروري اشتغال داشت.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسن گنجي پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه در زادگاه خود يعني بيرجند در مهرماه 1309 خورشيدي به تهران آمد تا حقوق بخواند. ولي در تهران متوجه شد كه بيشتر استادان مدرسه عالي حقوق آن زمان، فرانسوي هستند و چون زبان فرانسوي نمي دانست به دارالمعلمين عالي رفت كه نخستين بنياد آموزش عالي آن زمان بود. دارالمعلمين عالي، كه در 1307 بنيان گذاري شده بود، دو گروه «فلسفه و ادبيات» و «تاريخ و جغرافيا» داشت. گنجي در رشته تاريخ و جغرافيا نام نويسي كرد و پس از سه سال در 1312 ليسانس آن رشته را دريافت كرد. از آنجا كه گنجي در كنكور اعزام به خارج در بخش معلمي تاريخ و جغرافيا مقام اول را به دست آورده بود، در 25 شهريور 1312 همراه با حدود 90 نفر ديگر كه 20 نفر از آنان از دانش آموختگان دانشسراي عالي بودند، به فرانسه فرستاده شد. چون در دبيرستان شوكتيه بيرجند تا اندازه اي با زبان انگليسي آشنا شده بود، او را با 12 نفر ديگر از دانشجويان كه به زبان انگليسي آشنايي داشتند، پس از چند روز ماندن در پاريس به لندن فرستادند. در آن روزها معمول بود كه دانشجويان فرستاده شده به انگلستان را براي يكسال به زندگي در يك خانواده انگليسي وا مي داشتند تا زبان و آداب انگليسي را فراگيرند. اما چون گنجي زبان انگليسي را به اندازه نياز مي دانست، او را بي درنگ پس از ورود به انگلستان به دانشگاه ويكتوريا در منچستر معرفي كردند كه در آن زمان يكي از پنج

دانشگاه معتبر پس از آكسفورد و كمبريج به شمار مي آمد. در سال دوم در انگلستان بود كه پس از يك سال مطالعه و بررسي رشته هاي گوناگون، تصميم خود را گرفت كه در زمينه جغرافيا كار كند و از آن زمان تاريخ براي او در درجه دوم اهميت قرار گرفت. او در آن سال در گروه تخصصي جغرافيا در دانشگاه منچستر نام نويسي كرد و پس از چهارسال توانست ليسانس تخصصي و ممتاز در جغرافيا (B.A.Honurs) را به دست آورد كه برابر كارشناسي ارشد به شمار مي آيد. او دليل گرايش خود را به جغرافيا و به ويژه هواشناسي، دو رويداد خشكسالي و سيلي مي داند كه در روزگار كودكي و نوجواني در زادگاهش رخ داد و باعث آسيب زيادي به روستاييان شده بود. همچنين، در روزگاري كه در خارج تحصيل مي كرد، بحث هاي داغي پيرامون نظريه تكامل در جريان بود و از آنجا كه بارها شنيده بود كه پاسخ جانداران به دگرگوني آب و هوا، نقش مهمي در تكامل جانداران دارد، به موضوع هاي مربوط به آب و هوا و محيط بسيار گرايش پيدا كرده بود. گنجي در مهرماه 1317 به ايران بازگشت و با عنوان دبير (امروزه در رتبه بندي علمي دانشگاهي به آن مربي مي گويند) در دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي به تدريس جغرافيا پرداخت. دوره خدمت دبيري او 14 سال به طول انجاميد و چون با مقررات آن روز هرگز نمي توانست بدون درجه دكترا، استاد دانشگاه شود، با استفاده از فرصت مطالعاتي در شهريور 1331 به آمريكا رفت. او پس از دوسال تحصيل در دانشگاه كلارك (در شهر ورستر ايالت ماساچوست) كه از مراكز بسيار معتبر آموزش و

پژوهش جغرافيا بود، درجه دكترا در جغرافيا را به دست آورد. خاطرات و وقايع تحصيل : محمدحسن گنجي، در تمام دوره متوسطه همواره شاگرد اول يا دوم كلاس خود بود. در مدرسه شوكتيه بيرجند، چنين مرسوم بود كه در پايان سال تحصيلي به منظور تشويق دانش آموزان، به نفر اول در امتحانات پايان سال يك مدال طلا و به نفر دوم يك مدال نقره جايزه مي دادند و دكتر گنجي در شش سال دوره متوسطه 4 مدال طلا و 2 مدال نقره كسب نمود. دوران تحصيل در مقطع ابتدايي و متوسطه دكتر گنجي با تغييرات و تحولات مملكت همزمان بود به اين صورت كه يك سلسله ارامنه و بيگانگان مي رفتند و يك سلسله از آنها برمي گشتند. شهر چهره نظامي با نيروهاي بيگانه به خود گرفته بود. از خاطرات ديگر ايشان مي توان به صف آرايي دانش آموزان و مشاركت دادن آنها در تظاهرات سياسي و همچنين ديدار آنها با افسرهاي غير بومي به صورت معلمين مدرسه اشاره كرد كه براي دكتر گنجي خاطره انگيز بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمدحسن گنجي از دوران تحصيل در مقاطع ابتدايي و متوسطه خود چنين به ياد مي آورد: «در ايام تعطيل (تابستان) بسياري از ما را به يادگيري حرفه هاي سنتي وا مي داشتند و دانش آموزاني كه پدراني با حرفه بازاري داشتند در خلال تحصيل به پدر خود كمك مي كردند. در زمان تحصيلات ابتدايي من پيش آهنگي در مدارس متداول شده بود و بسياري از حرفه ها را از طريق پيش آهنگ به ما ياد مي دادند.» دكتر گنجي، در ضمن تحصيل در انگلستان چندين مسافرت علمي همراه گروه هاي دانشگاهي به نواحي داخلي انگلستان

و اسكاتلند و همچنين به شبه جزيره ايبري ( سپانيا و پرتغال) و اسكانديناوي (دانمارك، سوئد و فنلاند) و ممالك ديگر اروپايي انجام داد.استادان و مربيان : مربيان و استادان محمدحسن گنجي طي دوران تحصيل عبارت بودند از: ميرزا احمد نراقي، شيخ احمد سليماني نراقي، كلنل علينقي وزيري مفيدالملك، سيدرضي حسين ( ناظم هندي )، عباس اقبال آشتياني، ماژور مسعودخان كيهان، بديع الزمان فروزانفر، سيدمحمدكاظم عصار، دكتر صادق رضازاده شفق، عبدالحسين شيباني وحيدالملك، دكتر عيسي صديق، دكتر اسدالله بيژن و ... .هم دوره اي ها و همكاران : آقايان احمد مستوفي، احمد سعادت عداله فريار، صورتگر، حسين علي سلطان زاده پسيان، احمد بهفروز، بهادر عامري (دندانپزشك)،جواد بيرجندي، حسام الدين ضيائيان، عليقلي حكيم نژاد (صاحب كارخانه آبسال)، محمد تقي سياه پوش و ابراهيم صفوي از هم دوره اي هاي محمدحسن گنجي بشمار مي روند.همسر و فرزندان : محمدحسن گنجي در 24 ديماه 1320 با سركار خانم لطيفه جوادزاده (از ايرانيان مقيم ارمنستان) ازدواج كردند.وقايع ميانسالي : محمدحسن گنجي از وقايع ميانسالي خود چنين مي گويد: من با دبيري در دانشگاه تهران شروع كردم و بعد از 13 سال استاديار اين دانشگاه شدم، اولين كسي بودم كه با تحصيلات عاليه جغرافيا به ايران برگشتم و در سال دوم تأسيس دانشگاه تهران به همراه دو نفر از همكارانم رشته جغرافيا را پايه گذاري كرديم. بعد از ما شش نسل جغرافيدان در ايران تربيت شده است كه من به نوعي خود را پدربزرگ اين جريان احساس مي كنم. مدتي رئيس دانشكده و معاون دانشگاه تهران بودم. در دوران بازنشستگي هم دانشگاه بيرجند را تأسيس كردم. قبل از انقلاب مدتي معاون پارلماني وزارت راه بودم. پس از انقلاب در

دوران جنگ ايران و عراق مشاور وزير دفاع بودم حالا هم در اين دانشگاه (شهيد بهشتي) مشاور دانشكده علوم زمين هستم و دو دانشجوي دكتري دارم، بيش از صد مقاله به فارسي و انگليسي نوشته ام و چهارده كتاب درسي به چاپ رسانده ام ، مهمتر از همه اينها انتشار كتابي با عنوان «جغرافيا در ايران از دارالفنون تا انقلاب اسلامي» كه داستان علم جغرافيا در كشور است. پانزده سال است كه با دائره المعارف اسلامي همكاري مي كنم و اين اواخر با مركز گفتگوي تمدن ها ارتباط نزديك دارم و قرار است اطلس جغرافيايي تمدن ها را تهيه كنم. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدحسن گنجي در كنار فعاليت خود در دانشگاه تهران، از مهرماه 1335 تا مهرماه 1347 رياست اداره كل هواشناسي ايران را نيز عهد ه دار بود. در اين مدت، وي نماينده ثابت دولت ايران در سازمان هواشناسي جهاني، به مدت 5 سال رياست هواشناسي منطقه آسيا ( به مدت 5 سال) و عضويت كميته اجرايي سازمان مزبور را برعهده داشت. دكتر گنجي از ارديبهشت ماه 1342 تا مهرماه 1347 معاونت پارلماني وزارت راه و در زمان رياست دانشگاهيِ پروفسور رضا، از سال 1347 به مدت يك سال پست معاونت اداري و مالي دانشگاه تهران را عهده دار شد. آنگاه پس از چندي مشاور دانشگاه گرديد و سپس از خردادماه 1353 عهده دار رياست دانشكده ادبيات و علوم انساني گرديد و تا پايان خدمت 37 ساله دانشگاهي خود در اين سمت باقي بود. وي در اول بهمن ماه 1354 به افتخار بازنشستگي نائل آمد و از مهرماه 1354 تا پايان سال 1357 رياست مؤسسه آموزش عالي امير شوكت الملك علم بيرجند

را برعهده داشت. وي از سال 1368 تا 1372 مشاور رئيس سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح (سازمان جغرافياي سابق) بود. و از سال 1373 نيز با سمت مشاور دانشكده علوم زمين دانشگاه شهيد بهشتي در طراحي و اجراي برنامه ها مشاركت داشته است. همچنين از سال 1365 عضويت بخش جغرافيايي سازمان مطالعه و تدوين كتب دانشگاهي (سمت) را دارا بوده و با بيشتر دانشگاه هاي تهران مخصوصاً دانشگاه تربيت مدرس در دوره هاي دكتراي جغرافيا تدريس و همكاري داشته است. وي همچنين عضويت كميته رهبري اطلس اقليمي ايران را در سازمان هواشناسي برعهده داشته است. از ديگر مشاغل وي مي توان به موارد زير اشاره كرد: 1- عضو مادام العمر انجمن جغرافيائي انگلستان 2- عضو سابق انجمن سلطنتي مردم شناسي انگلستان و ايرلند 3- عضو شوراي عالي آمار 4- عضو هيئت تحريريه دائره المعارف بريتانيا 5- عضو افتخاري انجمن آمريكائي پيشرفت علوم 6- عضو شوراي عالي مردم شناسي 7- عضو انجمن جغرافيائي كشورهاي آسيا و آفريقا 8- عضو كميته ملي آبشناسي (يونسكو) 9- عضو هيئت مميزه دانشگاه تهران 10- عضو كميسيون بورسهاي دانشگاهي 11- عضو كميسيون همكاري فرهنگي ايران و فرانسه (دانشگاهي) 12- عضو كميته جغرافيائي فرهنگستان ايران 13- عضو شوراي عالي جغرافيائي وابسته به سازمان جغرافيائي كشور 14- عضو كميته برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش 15- عضو هيئت امناي مدرسه عالي بازرگاني رشت 16- عضو هيئت امناي مدرسه عالي علوم اراك 17- عضو هيئت امناي مدرسه عالي فني تهران 18- عضو اتحاديه انجمن هاي علمي 19- رئيس اولين كنگره جغرافيدانان ايران 1352 20- عضو شوراي دانشگاه تهران 21- اولين رئيس انجمن جغرافيدانان ايران 1353 تا 1357فعاليتهاي آموزشي : محمدحسن گنجي پس از اخذ

درجه ليسانس از انگلستان (در سال 1317)، به ايران بازگشت و به مدت 14 سال با سمت دبيري در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و دانشسراي عالي به تدريس جغرافيا پرداخت. وي همچنين پس از اخذ مدرك دكترا در سال 1334 از آمريكا به ايران بازگشت و پس از طي 5 سال دوره دانشياري، در سال 1339 (با رتبه 10) به عنوان استادي پاره وقت دانشگاه تهران ارتقاء يافت و متصدي كرسي جغرافياي انساني شد. در مهرماه 1347 خدمت تمام وقت دانشگاه را پذيرفت و از سال 1348 در سمت استاد و مدير گروه آموزشي جغرافيا در دانشگاه انجام وظيفه كرد. [ گزارش گفتگو، مركز بين المللي گفتگوي تمدن ها، سال اول، شماره 12، نيمه اول مهر 1380، ص 18 _ اثرآفرينان (زندگينامه نام آوران فرهنگي ايران)، ج 5، زير نظر دكتر عبدالحسين نوايي، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، ص 81 ] مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله خدمات علمي محمدحسن گنجي مي توان به تشكيل «انجمن جغرافي دانان ايران» و بنيان گذاري سازمان هواشناسي كشور اشاره نمود. وي در مهرماه 1354 به موجب ابلاغ وزير علوم و آموزش عالي مأموريت يافت كه مقدمات تهيه و تشكيل دانشگاهي را در بيرجند فراهم سازد و در تيرماه 1355، مؤسسه آموزش عالي اميرشوكت الملك علم بيرجند را بنياد نهاد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدحسن گنجي در كنار تدريس و تحقيق در بسياري از موسسات دولتي و خصوصي كه با اموري در زمينه هاي جغرافيايي ارتباط داشته اند در مراحل برنامه ريزي و همچنين اجرايي مشاركت داشته است.شاگردان : بيشتر اساتيد جغرافياي كنوني دانشگاههاي ايران يا مستقيماً در زمره شاگردان

محمدحسن گنجي بوده اند و يا بطور غير مستقيم از شخصيت علمي و تاليفات وي بهره برده اند. از جمله شاگردان وي دكتر فاطمه بهفروز استاد گروه جغرافياي دانشگاه تهران مي باشد. دكتر پيروز مجتهدزاده كه در دوره كارشناسي شاگرد دكتر گنجي بوده است، درباره استاد خود چنين گفته است: «با همه استادانم رابطه اي نزديك و منطقي داشتم، به ويژه با دكتر گنجي كه رابطه مان به شكل رابطه پدر و فرزندي در روابط اجتماعي و نيز در محيط دانشگاه بود. صرف نظر از پدر و مادر كه نقش انكارناپذيري در شخصيت من داشته اند، سه نفر ديگر هم تاثير ژرفي بر زندگي من ايجاد كرده اند. نخستين آنها دكتر گنجي است كه نگاه اساسي ام را به علم و زندگي مديون او هستم. در دوران دانشجويي ام به همه استادانم احترام مي گذاشتم ولي دكتر گنجي به راستي با بقيه تفاوت داشت. او كسي بود كه مي توانست همه گونه پرسش را در مباحث جغرافيايي و به ويژه هواشناسي پاسخ دهد. با وجود اين، هيچ ادعايي نداشت و احترام عميق من به او به سبب همين بي ادعايي است. هميشه سعي مي كرد در حال آموختن باشد. من همواره در برابر پرسش هاي علمي و فرهنگي و اجتماعي مختلفي كه برايم پيش مي آمد نزد او مي رفتم. گنجي شخصيتي استثنايي و ارزشمند است و من شخصيتي در شأن و پايه او نديده ام. در واقع آموختن من از دكتر گنجي فقط به دوره هاي خاص دانشگاهي مانند ليسانس و فوق ليسانس و حتي دكترا محدود نبود. من هنوز هم از او مي آموزم.» همفكران فرد : علاوه بر عباس سحاب كه بنيانگذار اولين موسسه كارتوگرافي بازرگاني ايران (موسسه جغرافيايي و

كارتوگرافي سحاب) است، مهندس عباس جعفري و سعيد بختياري از دوستداران نقشه و فعالان در انتشار مجموعه هاي اطلس و نقشه هاي جغرافيايي، پيروز مجتهدزاده، جواد صفي نژاد، مصطفي ارمني، محمدتقي رهنمائي، ابراهيم مقيمي، دره مير حيدر، حسن كامران، محمد سليماني، حسين شكوئي و فرج الله محمودي همفكري نزديكي با دكتر محمدحسن گنجي دارند.آرا و گرايشهاي خاص : محمدحسن گنجي همواره مفهوم علم جغرافيا را در چهارچوب شناخت روابط بين انسان و محيط زندگي وي (ديدگاه «انسان محيطي»)، يا در قالب شناسايي مشخصات ناحيه اي شامل پديده هاي طبيعي و انساني (ديدگاه ناحيه اي) و بالاخره در محدوده بررسي پراكندگي مكاني هر پديده جغرافيايي خاص (ديدگاه فضايي) مورد نظر قرار داده اند. اين مطلب نشانه آن است كه وي همواره در پي جديدترين اطلاعات بين المللي درباره جغرافيا بوده است. در ارتباط با ديدگاههاي سازمان يافته جغرافياي (انسان محيطي، ناحيه اي و فضايي) دكتر گنجي مسائل علم جغرافيا را در دو بخش طبيعي و انساني قابل مطالعه مي داند، كه مي توانند در چهارچوب روشهاي عمومي و يا ناحيه اي مورد بررسي قرار گيرند. و همگام با اين توجيهات روش تحقيقي، استاد گنجي براي اصالت قوانين جغرافيايي در بررسي هاي ناحيه اي، اهميت و اعتبار خاصي قائل مي شوند. ايشان با استناد به منابع جديد و معتبر خارجي در اين زمينه معتقد است كه پديده هاي انساني اگرچه به اندازه پديده هاي طبيعي تابع قوانين علمي نيستند، معهذا با استفاده از اطلاعات آماري و روشهاي كميتي مي توان در مورد يك پديده خاص انساني مدل سازي و يا تيپ شناسي كرد كه اين روش گامي به سوي قانون گرايي خواهد بود. از اين گذشته، دكتر گنجي كاربرد كامپيوتر را جهت

تحليل اين داده هاي آماري ضروري مي داند و اين نوگرايي دكتر گنجي، با توجه به اينكه وي قديمي ترين استاد جغرافياي ايران است، قابل ملاحظه مي باشد. [ بهفروز، دكتر گنجي و گسترش دانش جغرافيا در ايران، مجموعه مقالات جغرافيايي جشن نامه دكتر محمدحسن گنجي، صص 5-24]جوائز و نشانها : محمدحسن گنجي، در سال 1354 به عنوان استاد ممتاز دانشگاه تهران انتخاب شد. وي در بيست و نهمين كنگره اتحاديه بين المللي جغرافيايي در كره جنوبي در سال 2000 ميلادي به عنوان يكي از 15 جغرافيدان برجسته جهان شناخته شد و سازمان هواشناسي جهاني، جايزه علمي سال 2001 خود را به وي اعطا كرد. ايشان همچنين نشان درجه سه در خدمات دولتي را دريافت كرده است. دكتر گنجي از اوايل انقلاب تا اكنون بالغ بر 63 لوح تقدير از مراكز آثار و مفاخر علمي، چهره هاي ماندگار، انجمن هاي علمي جغرافيايي و دانشگاهها دريافت كرده است. وي برگزيده همايش طرح سپاس درسال 86 در فرهنگسراي سينا مي باشد.چگونگي عرضه آثار : محمدحسن گنجي سفرهاي علمي متعددي به كشورهاي اسكاتلند ، پرتقال ، دانمارك ، سوئد ، فنلاند ، پاكستان ، هندوستان ، ژاپن ، اندونزي ، مالزي ، سنگاپور ، هنگ كنگ ، لبنان ، اطريش ، آلمان ، هلند ، بلژيك ، اسپانيا ، فرانسه ، نروژ ، شوروي ( مسكو ، كيو ، ايروان و باكو ) ، استراليا ، كانادا ، كشورهاي متحده آمريكا و كليه شيخ نشين هاي خليج فارس نمود. وي عضو مادام العمر انجمن جغرافيايي انگلستان ، عضو سابق انجمن سلطنتي مردم شناسي انگلستان و ايرلند ، عضو شوراي عالي آمار ، عضو

هيئت تحريريه دايره المعارف بريتانيا ، عضو افتخاري انجمن آمريكايي پيشرفت علوم ، عضو شوراي عالي مردم شناسي ، عضو انجمن جغرافيايي كشورهاي آسيا و آفريقا ، عضو كميته ملي آبشناسي يونسكو ، عضو هيئت مميزه دانشگاه تهران ، عضو شوراي دانشگاه تهران ، عضو كميسيون همكاري فرهنگي دانشگاهي ايران و فرانسه ، عضو كميته جغرافيايي فرهنگستان ايران ، عضو شوراي عالي جغرافيايي وابسته به سازمان جغرافيايي كشور ، عضو كميته برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش ، عضو هيئت امناي مدرسه عالي بازرگاني رشت ، عضو هيئت امناي مدرسه عالي علوم اراك ، عضو هيئت امناي مدرسه عالي فني ، عضو اتحاديه انجمن هاي علمي ، رئيس اولين كنگره جغرافي دانان ايران (1352) ، اولين رئيس انجمن جغرافي دانان ايران (1353-1362) ، عضو سازمان مطالعه و تدوين كتب دانشگاهي (سمت) ، عضو محققين مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي و عضو كميته رهبري طرح اطلس اقليمي ايران مي باشد. دكتر گنجي در كنگره بين المللي جغرافيايي ( آمستردام - 1938 ، واشينگتن - 1952 ، دهلي نو - 1968 و مونترال كانادا - 1972) ، سمينار جغرافيايي كشورهاي آسيايي و آفريقايي (عليكره هندوستان - 1956) ، كميسيون حل اختلاف آب هيرمند بين ايران و افغانستان (واشنگتن - 1956) ، كميته اجرايي طرح مناطق خشك يونسكو ( كانبراي استراليا - 1956) ، كميته منطقه اي سازمان هواپيمايي كشوري بين المللي (رم - 1959) ، كميته هواشناسي سازمان پيمان مركزي ( آنكارا - 1959 ، 1960 ، 1961 و 1963 ، لندن - 1960) ، اجلاسيه هواشناسي منطقه آسيا ( رنگون بيرماني - 1959 ، بانكوك -

1962 ، تهران - 1966 و توكيو - 1970) ، كميسيون اقليم شناسي سازمان هواشناسي جهاني (لندن - 1960 و استكهلم - 1965) ، كنگره سازمان هواشناسي جهاني (ژنو - 1963 ، 1967 و 1971) ، اجلاسيه كميته اجرايي سازمان هواشناسي جهاني (ژنو - 1965 ، 1966 ، 1968 ، 1969 و 1971) ، كميته ارتباطات سازمان عمران منطقه اي (اسلام آباد - 1966)، دومين كنگره سازمان ملل درباره يكنواخت ساختن اسامي (لندن - 1972) ، كنفرانس يونسكو درباره آموزش جغرافيا در آسياي شرقي و اقيانوسيه (سنگاپور - 1972) ، دومين اجلاسيه گروه كارشناسان هواشناسي جهاني درباره كاربرد اقليم شناسي در مسائل محيطي (ژنو - 1972) ، دومين كميته فني اندازه گيري آلودگي هوا (هلسينكي - 1973) ، كنفرانس يونسكو درباره آموزش جغرافيا در آسياي جنوبي (دهلي نو - 1974) ، هشتمين اجلاسيه گروه كارشناسان جغرافياي سازمان ملل (نيويورك - 1975) ، سمپوزيوم هواشناسي در رابطه با آمايش زمين دراشويل ( كاروليناي شمالي - 1975) ، بيست و سومين كنگره بين المللي جغرافيا (مسكو - 1976) ، سومين كنگره سازمان ملل براي يكنواخت كردن اعلام جغرافيايي (آتن - 1356 ، مونترال - 1365 و ژنو - 1370) ، سفر عتبات عاليات در گروه دانشگاه تهران (1356) ، سفر چين در گروه دانشگاه تهران (1357) ، يازدهمين اجلاسيه گروه كارشناسان ملل متحد (ژنو - 1363) ، چهارمين اجلاسيه منطقه اي براي همسان سازي نام هاي جغرافيايي (تهران - 1369) ، سمينار مرزهاي ايران در مركز ژئوپلوتيك و مرزهاي بين المللي دانشگاه لندن (لندن - 1370)، سمينار هويت ايران در پايان قرن بيستم در دانشگاه لندن (لندن - 1377) شركت فعال

داشته است. دكتر گنجي ، حدود 10 درس جديد و مختلف را به تدريج وارد برنامه رشته جغرافيا نمود و همه را شخصاً به تناوب در سال هاي تحصيلي مختلف تدريس كرد. از آثار ايشان مي توان به 1 جزوه درسي ، 16 اثر تأليفي ، 6 نقد كتاب ، 12 مقدمه كتاب ، 80مقاله علمي ، 19سخنراني و 14 مقاله به زبان انگليسي اشاره نمود.آثار : مقاله جغرافيايي ويژگي اثر : مجموعه اي است از مقالات جغرافيايي و اقليم شناسانه و چند مقاله تاريخي كه عمدتاً درباره ايران مي باشد، اين كتاب براي اولين بار در سال 1352 توسط موسسه جغرافيايي و كارتوگرافي سحاب به چاپ رسيده است. { گنجي، 32 مقاله جغرافيايي، تهران: موسسه جغرافيايي و كارتوگرافي سحاب، 1352، پنج}2 آب و هواي ايران (فصلي از تاريخ ايران كمبريج 1968) ، آب و هواي ايران (قاهره) ، آب و هواي كشورهاي آسياي مركزي ، آتشفشان سنت هلن، آثاري از دكتر گنجي كه به انگليسي منتشر نموده اند ، آمار بارندگي در ايران ، آمايش زمين بصورت يك منبع طبيعي (نمونه هايي از آسيا) ،آمريكا را بشناسيد ، آموزش جغرافيا ، اطلس اقليمي ايران ، اطلس كامل تهران ، اكولوژي و اقليم شناسي ، انتشارات پنهاني (يادداشت) ، انحطاط جغرافيايي شهر بيرجند ، ايران (دايره المعارف و رلدمارك چاپ نيويورك) ، برتراند راسل و جغرافيا ، برداشتي جغرافيايي از جمعيت مسلمان جهان و پاره اي از مشخصات و گرافيك آن ، بررسي اجمالي باران 13 سال اخير ايران ، بستر جغرافيايي تاريخ ايران ، به انگيزه اگر باران به كوهستان ببارد ، پاره اي جنبه هاي

جغرافيايي ايران ، پيام آقاي دكتر محمدحسن گنجي ويژگي اثر : مجموعه سخنرانيهاي چهارمين كنگره جغرافيدانان ايران (به اهتمام گروه آموزشي جغرافيا) ، دانشگاه فردوسي: دانشكده ادبيات و علوم انساني، مشهد، صفحات 18-7.24 پيشگفتار و نقد مقاله ها ويژگي اثر : فصلنامه تحقيقات جغرافيايي، شماره 2، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، صفحات 10-5.25 تاثير آب و هوا در زندگي بشر ، تاريخ جغرافياي اسلامي ، تاريخچه جغرافيا در اسلام ، تاريخچه نهضت هاي پان ، ترجمه بشر چيست ؟ ويژگي اثر : تأليف: مارك تواين.30 تغييرات آب و هوا ، تغييرات ناگهاني هواي ساحل جنوبي ، تقسيمات اقليمي ايران ، جغرافيا در ايران از دارالفنون تا انقلاب اسلامي ويژگي اثر : كتابي است در شرح سير تطور علم جغرافيا در ايران معاصر كه در 1367 در انتشارات آستان قدس رضوي به چاپ رسيد. [ جزني « يادداشتهايي درباره مقام علمي دكتر گنجي، مجموعه مقالات جغرافيايي» (جشن نامه دكتر محمدحسن گنجي)، ص 12}34 جغرافيا و آمار ويژگي اثر : نشريه سالانه اداره كل آمار عمومي، تهران35 جغرافياي اقليمي ، جغرافياي ايران ويژگي اثر : كتابي است درباره كليات جغرافياي ايران و تقسيمات و فصل بندي مطالعات جغرافيايي در اين باره، كه در چهار فصل در جلد اول نشريه شماره 22 ايرانشهر منتشر شده است.37 جغرافياي سال پنجم ابتدايي ويژگي اثر : با همكاري دكتر لطف الله مفخم پايان و حسين خليل فر.38 جغرافياي سال ششم ابتدايي ويژگي اثر : با همكاري حسين خليل فر.39 جنگ و جغرافيا يا روابط دول بزرگ در اقيانوسيه ويژگي اثر : اين كتاب در 1321 توسط كتابفروشي پروين به

چاپ رسيد، بحث هاي ژئوپولتيكي جالبي درباره رقابت هاي استعمارگران در قاره اقيانوسيه را در بر مي گيرد.40 خاورميانه كجا است، خشكسالي در قائنات ، دون ژوان ايراني ، روند تحقيقات جغرافيايي در ايران ، سازمان هواشناسي جهاني و هواشناسي ايران ، سخني چند درباره هواشناسي ، شمه اي از خدمات جغرافيايي سازمان جغرافيايي و چندين مقاله جغرافيايي در دايره المعارف بزرگ اسلامي ، فهرست مقالات جغرافيايي ويژگي اثر : با همكاري جواد صفي نژاد.48 كتب جغرافياي دبيرستاني ، كليات جغرافياي طبيعي ، كمك به اقليم شناسي باستاني ايران ، گزارش ششمين كنگره بين المللي جغرافيايي در لندن ، گزارش كميته هواشناسي مناطق خشك ، گزارش كنفرانس يونسكو در استراليا درباره آب و هواي مناطق خشك جهان ، گزارش كنفرانس يونسكو درباره نحوه آموزش جغرافيا در جنوب خاوري آسيا ، لزوم تهيه نقشه هاي جغرافيايي ، مشخصات جغرافياي طبيعي ايران ، مطالعه اجماليِ فرهنگ هاي جغرافيايي ، مطالعه جغرافياي در خواص جمعيتي امت مسلمان در جهان ، مفهوم جغرافيا و روش تدريس آن ويژگي اثر : نشريه انجمن دبيران علوم اجتماعي و تاريخ و جغرافيا، شماره 1، تهران.60 مفهوم واقعي نژاد ، مقالاتي درباره جغرافياي ايران ، مقدمه بر اصول جغرافياي انساني و اشاراتي به جغرافياي انساني ايران ، مقدمه بر اطلس افغانستان ، مقدمه بر اطلس بزرگ جهان، مقدمه بر اطلس تاريخي ايران، مقدمه بر اطلس خليج فارس ،مقدمه بر اطلس عمومي جهان ، مقدمه بر جغرافياي پزشكي ويژگي اثر : تأليف: هوشورزدشت.69 مقدمه بر شهرستان نور ويژگي اثر : تأليف: پيروز مجتهدزاده.70 مقدمه بر كليات ژئومورفولوژي ايران ويژگي اثر : تأليف: دكتر محمود

حريريان.71 مقدمه بر گزيده اي از فرهنگ و اصطلاحات جغرافيايي ويژگي اثر : تأليف: عاشوري.72 مقدمه بر گيتاشناسي كشورها ، مقدمه بر متن انگليسي مقاله دكتر مهدوي [ جزني،«يادداشتهايي درباره مقام علمي دكتر گنجي،» مجموعه مقالات جغرافيايي (جشن نامه دكتر محمد حسن گنجي)، صص 19-11} ، ملاحظاتي درباره آلودگي هوا و باران در تهران ، ملاحظاتي درباره باران چند سال اخير ايران، 6 ملاحظاتي درباره باران سال ، ملاحظاتي درباره باران هاي تابستان 1954 ، ملاحظاتي درباره پزشكان ايران مقيم آلمان غربي ، ملاحظاتي درباره جغرافيا و برنامه آن ، ملاحظاتي درباره جغرافيا و برنامه آن ويژگي اثر : نشريه گروه آموزشي جغرافيا دانشگاه تهران، ضميمه مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني، شماره 1، چاپ ميهن، صفحات ج-ر.81 ملاحظاتي درباره سيد محمد فرزان ،ملاحظاتي درباره نظرات و روشهاي نو در جغرافيا ويژگي اثر : نشريه انجمن دبيران جغرافيا و تاريخ و علوم اجتماعي ، شماره 10، تهران83 ملاحظاتي موقت راجع به تبخير در ايران ، نامه هاي قهستان ، نظري به نشريات ادواري جغرافيايي ، نقشه جغرافيا و سياست ، نگرشي مجدد بر سمينار بين المللي جغرافيايي جمهوري اسلامي ايران ، هانينگتون و پارسيان هند ، هوا آستانه فضا ، هواشناسي در ايران ، يادي از دكتر صديق اعلم ( مردان نامي ايران)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] جشن نامه ى دكتر محمد حسن گنجى، جغرافيا در ايران از دارالفنون تا انقلاب (مقدمه)، چهره هاى آشنا (507 -506)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى استاد دكتر محمد حسن گنجى، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (32 ،2488/ 2 ،1030 ،508 ،51/ 1) مقاله جغرافيايى (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى

(626/ 2).

پرسشنامه تكميل شده توسط دكتر محمدحسن گنجي بنا به درخواست بنياد ايران شناسي- بهار 13864زندگينامه مشاهير معاصر ايران ، دبيرخانه همايش چهره هاي ماندگار ، شبكه چهار سيما ، مهر 1380 ، ص 42 _ گزارش گفتگو ، مركز بين المللي گفتگوي تمدن ها ، سال اول ، شماره 12 ، نيمه اول مهر 1380 ، ص 185گزارش گفتگو ، مركز بين المللي گفتگوي تمدن ها ، سال اول ، شماره 12 ، نيمه اول مهر 1380 ، ص 186گنجي، اطلس كامل گيتا شناسي (مقدمه) ، صفحات مقدمه

گودرزي نژاد، شاهپور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر شاپور گودرزي نژاد در سال 1303 در گرگان متولد شد. ايشان پس از اخذ كارشناسي جغرافيا از دانشگاه تهران ،فوق ليسانس و دورۀ آموزشي دكتري را در دانشگاه دولتي تنسي آمريكا گذراند و دكتراي جغرافيا را نيز از دانشگاه تهران دريافت داشت. وي همچنين گواهي تخصصي ژنومورفولوژي مناطق خشك- مشترك دانشگاه سوربن و دمشق تحت سرپرستي يونسكو- را كسب كرد.نامبرده در حال حاضر با سمت استادي در دانشگاه تهران مشغول به خدمت است. كتاب"جغرافيا، تركيبي نو" ترجمه ، شاپور گودرزي نژاد، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : جغرافيا تحصيلات رسمي و حرفه اي : شاپور گودرزي نژاد پس از طي دوره هاي ابتدايي و متوسطه، ليسانس تاريخ و جغرافيا را از دانشكدۀ ادبيات دانشگاه تهران و ليسانس آموزش جغرافيا را از دانشسراي عالي دانشگاه تهران اخذ كرد. فوق ليسانس و دورۀ آموزشي دكتري را در دانشگاه دولتي تنسي آمريكا گذراند و دكتراي جغرافيا را

از دانشگاه تهران دريافت داشت. وي همچنين گواهي تخصصي ژنومورفولوژي مناطق خشك- مشترك دانشگاه سوربن و دمشق تحت سرپرستي يونسكو- را كسب كرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شاپور گودرزي نژاد از سال 1341 در دانشگاه تهران مشغول به كار شد و در حال حاضر با سمت استادي در دانشگاه تهران به خدمت ادامه مي دهد. دانشياري مدعو در دانشگاه دورهام انگلستان (سال 76-75 م )، عضويت در شوراهاي مختلف دانشگاه تهران و كميتۀ تخصصي جغرافيايي وزارت فرهنگ و آموزش عالي، تدريس در دانشگاههاي شهيد بهشتي، تربيت مدرس و آزاد اسلامي نيز در شمار فعاليتهاي آموزشي دكتر گودرزي نژاد قرار دارند. جوائز و نشانها : كتاب"جغرافيا، تركيبي نو" ترجمه ، شاپور گودرزي نژاد، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : جغرافيا، تركيبي نو ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «جغرافيا، تركيبي نو»: جغرافيا، تركيبي نو (دو جلد)؛ پروفسور پيترهاگت؛ ترجمه شاپور گودرزي نژاد؛ تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)، 1375. جغرافيا، تركيبي نو اثري در زمينه ماهيت علم جغرافيا است كه تمامي مفاهيم و قلمروهاي جغرافيا را در يك چارچوب منطقي مورد بحث قرار مي دهد. مطالب كتاب طوري تنظيم شده است تا هم از جنبه نظري و هم از جنبه كاربردي، افق ديد دانشجويي را كه آموزش قبلي جغرافي ندارد، به سرعت گسترش دهد و بر توان نتيجه گيري منطقي وي بيفزايد. پنج

بخش اين كتاب همچون زنجيره اي به يكديگر متصل است و اصل بي طرفي و جامعيت درباره مطالب مورد بحث كاملاً رعايت شده است. سبك مقبول اين كتاب به دانشجويان فرصت مي دهد جغرافي را به طريق جامع بنگرند و طبقه بندي مرسوم و سنتي آن را، چه به صورت طبيعي يا انساني و چه ناحيه اي يا سيستماتيك، رها كنند. يكي از امتيازات كتاب آن است كه فهرست مراجع براي مطالعه بيشتر خوانندگان كتاب در انتهاي هر فصل گنجانده شده است. كتاب از جهت رعايت نكات فني، اصول ويرايش، ترسيم نقشه و نمودارها در رديف آثار مطلوب جغرافيايي قرار دارد 2 جغرافياي ايران (انساني) ، جغرافياي تركيه ،روستاهاي اسدآباد ، ژئومورفولوژي و مديريت محيط (جلد 1و 2) ، سفرنامه پاتينجر

منابع زندگينامه :بنياد ايرانشناسي

لاله، هايده

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

هايده لاله تحصيلات تكميلي خود را در رشته باستان شناسي و تاريخ هنر در دانشگاه سوربن پاريس تا مقطع دكتري ادامه داد. وي عضو هيات علمي دانشگاه تهران مي باشد و در سمت هاي رييس موسسه باستان شناسي وابسته به اين دانشگاه و همچنين مدير گروه باستان شناسي فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي در داخل كشور داشته است. ايشان علاوه بر شركت در كاوش هاي باستان شناسي داخل ، تاليفات متعددي به زبان فارسي و فرانسه منتشر كرده است.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : هايده لاله پس از طي تحصيلات ابتدايي و متوسطه تحصيلات تكميلي خود را در رشته باستان شناسي و تاريخ هنر در دانشگاه سوربن -پاريس (IV ) ادامه داد. وي در سال 1358موفق به اخذ درجه ليسانس ، در سال

1359كارشناسي ارشد باستان شناسي و تاريخ هنر و در سال 1360 موفق به اخذ مدرك D.E.A از همان دانشگاه شد. همچنين دكتراي خود را از دانشگاه سوربن در سال 1368 دريافت كرد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق اجرايي و اداري هايده لاله از سال 1368تا سال 1382به شرح زير مي باشد : -همكاري با مجله چكيده هاي ايران شناسي Abstracta aranicaاز سال 1368تا كنون . -همكاري در برنامه پژوهش بانك اطلاعاتي ميراث جهان اسلام ،مشرق _مغرب ،برنامه مشترك مركز ملي تحقيقاتي علمي فرانسه ،CNRS،دانشگاه سوربن -پاريسIVو دانشگاه المان ،از سال 1368تا كنون . -عضو نا پيوسته واحد تحقيقاتي 1077 U.R.A مركز تحقيقات علمي فرانسه CNRS، از سال 1368تا كنون . -استاد يار و عضو هيات علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ،73-1372 . -استاد يار و عضو هيات علمي موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران ،از 1374تا كنون . -عضو هيات مشاوران مجله باستان شناسي و تاريخ ،مركز تشر دانشگاهي ،از سال1376تا كنون . -عضو هسته تخصصي باستان شناسي ،موسسه ترجمه و نشر كتاب ،1376. -مشاوز ويژه نامه تاريخ علم ،مجله وقف ميراث جاويدان ،1375. -دبير ويژه نامه تهران ،مجله وقف ميراث جاويدان .1378. -رييس كمسيون ادبيات و هنر امور پژوهشهاي كاربردي ،موزه معاونت پژوهشي دانشگاه تهران . -معاون موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران ،از آغاز سال 1379. -رييس گروه باستان شناسي دانشگاه تهران ،از آغاز سال 1382. فعاليتهاي آموزشي : هايده لاله فعاليتهاي آموزشي خود را از سال 1369آغاز نمودكه به شرح زير مي باشد : -دانشگاه سوربن -پاريس IV ،فرانسه ،هنر و معماري اسلامي كارشناسي ،70-1369 . -دانشگاه ورساي ،فرانسه ،هنر

و معماري اسلامي ،1371. -پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ،هنر و معماري اسلامي ،كارشناسي ارشد ،73-1372 . -موسسه آموزش عالي سوره ،هنر و معماري اسلامي ،كارداني ،73-1370. -دانشگاه تهران ،باستان شناسي وهنر اسلامي قرون 5تا 9 ه ق ،كارشناسي ارشد ،77-176و 76-175. -موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران ،روش تحقيق در باستان شناسي و هنر دوران اسلامي ،كارشناسي 77-1376. -دانشگاه تهران ،باستان شناسي و هنر سرزمينهاي اسلامي ،كارشناسي .78-1377. -دانشگاه تهران ،باستان شناسي و هنر اسلامي قرن 10تا عصر حاضر ،كارشناسي ارشد ،79-1378 . ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هايده لاله طي سالهاي 71-1369 شركت فعالي در كاوشها و بررسي ميداني داشت : -سه فصل حفاري هاي مركز ملي تحقيقات علمي فرانسه (CNRS ) وCasa de velazguez :سنس ،اندلس -اسپانيا. -يك فصل حفاري مركز باستان شناسي شهر مورسي :مورسي ،اندلس -اسپانيا . چگونگي عرضه آثار : هايده لاله در همايشهاو كنگره هاي ملي و بين المللي متعددي براي عرضه نتايج مطالعات و پژوهشهاي باستان شناسي خود شركت نموده است كه به برخي از آنها در زير اشاره مي شود: دانشگاه بامبرگ آلمان ،1369 . كنفرانس بين المللي بامبرگ آلمان سال 1370. كنفرانس بين المللي هنر اشكاني و ساساني در انگلستان سال 1371 . كنفرانس بين المللي در سال 1371 . موزه لوور سال 1371. پژوهشگاه علوم انساني و مطالعاتي فرهنگي سال 1372. انجمن حكمت و فلسفه پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي سال 1373. كنفرانس بين المللي سال 1374(Edinburgh3 guly-2 agust) كنفرانس بين المللي 1374 (Cambridge,11-15 september1995) كنفرانس بين المللي 1375 (Bamberg,25-27 guly 1996 ) سمينار بين المللي باستان شناسي در امتداد جاده ابريشم

.تهران ،4 تا 7 ارديبهشت 1376 ،يونسكو -پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي . دارالا ثار الاسلاميه ،كويت ،1377. همايش هويت فرهنگي ،دانشگاه تهران ،هفته پژوهش فرهنگي سال 1377. كنفرانس بين المللي 1378 (Paris,6-10 september ) آثار : nbsp1 Applied geometry in the islamic architecture of iran ويژگي اثر : Gournal of the islamic enuironmental design research center , como , italy2 Apropos du trati d architecture de qiyas al-din gamsid kasani ويژگي اثر : In B.G. Fragner , c. frangner, G.Gnoli. R. haag-higuchi, M.maggi, p. orsatti ed , proceedings of the second european conference of iranian studies 1991 roma . Is M.E.O.19953 la maqsure minumentalede la mosquee du vendredi de qazvin a pepoque salgukide ويژگي اثر : in B . Finster - ch.fragner-h . Hafenrichter eds . Rezeption in der islamischen kunst , beirutertexte und studen , band 61 , beirut , 19994 Les arcs brises persans remarques sur leurs particilarites geometriques et techniques ويژگي اثر : historire de lart 11 19905 Les muqarnes et leur repersentation dans les panneaux a décor geometrique de brique de la mosquee de haydariyya de qazwin ويژگي اثر : in melvill , charles ed . Proceedings of the third european conference of iranian stuies (combridge, 1995)6 Moqaranse, remarques sur la conception geometrique et les orgines architecturales ويژگي اثر : The art and archaeologi of ancient persia new light on the parthiar and sassanian empires , ed V.sarkhosh cirtis R. hillenbrand , m .rogers , tauris , london , new york , 19987 Mosque ويژگي اثر : Splendoir of

iran . Boot - clibborn and iran university prees , london8 The organization of the architectural space in iranian dome chambers ويژگي اثر : The art of the mongols .edinbough9 بناهاي سلسله مرشديه در كازرون ويژگي اثر : مجموعه مقالات كنگره معماري و شهر سازي10 پيشنهادي براي تنظيم علمي بايگاني ميراث وقف در سازمان اوقاف و امور خيريه ويژگي اثر : وقف ميراث جاويدان11 ترجمه باستان شناسي و هنر اسلامي ويژگي اثر : منتشر شده در شماره 19-17 سال 96-1994مركز نشر دانشگاهي و انجمن ايران شناسي فرانسه در تهران - پاريس 199912 مسجد جامع اشتر جان ويژگي اثر : دايره المعارف بزرگ اسلامي13 مسجد جامع اصفهان ويژگي اثر : دايره النعارف بزرگ اسلامي14 معماران دوره اسلامي ، دانش نظري و كادبردي علمي آن ويژگي اثر : وقف ميراث جاويدان 1375

منابع زندگينامه :نشريه باستان پژوهي ،ويژه نامه نقش دانشگاه تهران در باستان شناسي ايران ،زمستان 1379

مجتهدي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته تاريخ و جغرافيا از دانشسراى عالى تبريز در سال 1338، كارشناسى ارشد جغرافياى انسانى و اقتصادى از دانشگاه تهران در سال 1347، دكتراى جغرافياى انسانى و اقتصادى از دانشگاه آنكارا در سال 1353 و تكميل معلومات در دانشگاه دورهام انگلستان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه اصفهان

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح تغيير محور فولاد مباركه، بررسى انواع معيشت و سكونت در مناطق كوهستانى اصفهان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

جغرافيا و مطالعات شهرى و توسعه، توسعه كشت

برنج در شمال ايران.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 22، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

توسعه كشت برنج، تغذيه در ايران، كشاورزى در ايران و توسعه، معادن غير نفتى ايران، محيط زيست در ايران، آبيارى در ايران، انسان شناسى ايران، غارشناسى ايران، جغرافياى سكونت در ايران و محيط زيست پرندگان شمال ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مجيدزاده، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسف مجيد زاده(1315 ،تبريز) تحصيلاتش را تا مقطع ليسانس در تهران گذراند و دكتراي خود را رشته باستان شناسي و گرايش پيش از تاريخ و تمدن بين النهرين از دانشگاه شيكاگو دريافت كرد. وي علاوه بر تدريس در دانشگاه تهران، فعاليت هاي مطالعاتي و پژوهشي خود را در قالب تاليف كتاب و مقاله به زبان فارسي و انگليسي ارائه كرده است. كتاب "تاريخ و تمدن بين النهرين" تاليف يوسف مجيد زاده، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : پيش از تاريخ ايران و بين النهرين والدين و انساب : يوسف مجيد زاده در سال 1315 شمسي در تبريز بدنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : يوسف مچيد زاده تحصيلاتش را تا پايان دوره ليسانس در تهران گذراند. در سال 1341 با رتبه اول در رشته باستان شناسي دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. پس از آن از سال 1344 با استفاده از بورس شاگردان اول در مدرسه شرق شناسي دانشگاه شيكاگو در دوره فوق ليسانس مشغول تحصيل شد. يوسف مجيدزاده در سال 1355 در گرايش « باستان شناسي بين النهرين و

ايران در پيش از تاريخ» به دريافت درجه دكتري نايل آمد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : يوسف مجيد زاده پس از اخذ درجه دكتري از دانشگاه شيكاگو (در سال 1355) به ايران بازگشت و با درجه استادياري در گروه باستان شناسي و تاريخ هنر دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. در سال 1356 به درجه دانشياري ارتقا يافت . پس از پيروزي انقلاب اسلامي به مدت 3 سال به سمت مديريت گروه باستان شناسي و تاريخ هنر و عضو شوراي انتخابات و ترفيعات دانشكده ادبيات دانشگاه تهران منصوب شدند.دكتر مجيد زاده در سال 1367 بازنشسته شدند. وي از سال 1366 عضو شوراي علمي مجله باستان شناسي و تاريخ، مركز نشر دانشگاهي مي باشند. فعاليتهاي آموزشي : فعاليت آموزشي يوسف مجيد زاده از سال 1355 تا سال 1367 در دانشگاه تهران صورت گرفت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يوسف مجيد زاده در سال 1359 مجله تخصصي كندكاو را بنيان نهاد و خود سردبيري آن را برعهده گرفت. از اين نشريه فقط يك شماره به دو زبان فارسي و انگليسي منتشر شد. دكتر مجيد زاده علاوه بر انجام كاوش هاي ميداني در تپه چغاميش خوزستان (سه فصل)، دشت قزوين و سرپرستي كاوش هاي تپه قبرستان در دشت قزوين(هشت فصل) و محوطه ازبكي در ساوجبلاغ استان تهران از سال 1377، به تاليف مقالات و تاليفات علمي نيز پرداخته است. جوائز و نشانها : كتاب "تاريخ و تمدن بين النهرين" تاليف يوسف مجيد زاده، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : مقالات مختلفي

به زبان انگليسي در مجلات علمي و تخصصي بين المللي و به زبان فارسي در مجلات علمي و دايرةالمعارفهاي ايراني از يوسف مجيد زاده به چاپ رسيده است.آثار : nbsp1 An Early Industrial Proto-Urban Center on the Central Iranian Plateau:Tepe Ghabristan ويژگي اثر : A. Leonard jr. and B.B. Williams (eds) , Essays in Ancient Civilization Presented to Helene J. Kanior. The Oriental Institute of the University of Chicago (Studies in Ancient Civilization, No 47 , Chicago , University of Chicago Press.19892 ِAn Early prehistorie Coppersmith Workshop at Tepe Ghabrestan ويژگي اثر : Akten des VII Internationalen Kongress fur Iranische Kunst und Archalogie.19793 Correction of the Internal Cronology for the Sialk III period on the Basis of the Pottery Sequence at Tepe Ghabristan ويژگي اثر : 1955. Iran,164 Excavations at Tepe Ghabristan.Iran ويژگي اثر : IsMEO Rome,20005 Lapis Lazuli and the Great Khorasan Road ويژگي اثر : paleorient 8/1. 19826 Sialk III and the Pottery Sequence at Tepe Ghabristan: The Coherence of the Cultures of the Central Plateau of Iran ويژگي اثر : Iran,19 .19817 The Arjan Bowl ويژگي اثر : Iran 30, 19928 The Development of Pottery Kiln in Iran From Prehistoric to Historical Period ويژگي اثر : Paleorient3.1955-779 The Excavation in Tepe Ghabristan The First Two Seasons. ويژگي اثر : Marlik,2. 1970-7110 The Land of Aratta ويژگي اثر : Journal of Near Eastern Studies 35. No 2. 197611 The Oldest Narrative Pictorial Phrase on a Pottery Vessel form Tappeh Qabristan ويژگي اثر : Iranian World . Essays on Iranian Art and Archalogy ,

Presented to Ezat .O.Negahban, eds. A. Alizadeh, Y.Majidzadeh, S.Malek Shahmirzadi , Iran University Press. 199912 The Oldest Pictorial Phrase on the Pottery from tepe Ghabristan ويژگي اثر : Survey and Excavation ,3.197913 آراتا ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه براي دائره المعارف بزرگ اسلامي تدوين شد.14 آشور ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه براي دائره المعارف بزرگ اسلامي تدوين شد.15 آغاز شهرنشيني در ايران ويژگي اثر : اين كتاب توسط مركز نشر دانشگاهي در سال 1368 منتشر گرديد.16 اشميت ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه براي دائره المعارف بزرگ اسلامي تدوين شد.17 ايران در آستانه شهرنشيني و دولت- شهرها ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه براي دائره المعارف بزرگ اسلامي تدوين شد.18 ايران در هزاره هاي پنجم و چهارم ق. م ويژگي اثر : اين مقاله براي اطلس تاريخ ايران كه توسط سازمان نقشه برداري كشور در سال 1378 منتشر شد ، تدوين گرديد.19 باستان شناسي و تاريخ ويژگي اثر : اين مقاله درشماره 13 نشريه نامه فرهنگ ايران در سال 1366 منتشر شد.20 بررسي چند منبع تاريخي اسماعيليه از ديدگاه باستان شناسي ويژگي اثر : اين مقاله درشماره4 ، سال دوم نشريه باستان شناسي و تاريخ در سال 1367 منتشر شد.21 برگردان مجله پيام يونسكو ويژگي اثر : اين ترجمه از انگليسي به فارسي صورت گرفت و نشريه با عنوان فراعنه مصر شامل هشت مقاله در سال 1368( شماره 230 ) منتشر شد.22 پيشنهادهاي موكد ويژگي اثر : اين مقاله درشماره 10 نشريه باستان شناسي و تاريخ در سال 1370 منتشر شد.23 پيكره اي سومري در خارك

ويژگي اثر : مقاله اي است كه در شماره هاي 21،22، سال يازدهم در نشريه باستان شناسي و تاريخ در سال 1377 منتشر شد.24 تاريخ گذاري سر سنجاقهاي مفرغي لرستان ويژگي اثر : اين مقاله درشماره اول، سال سوم نشريه باستان شناسي و تاريخ در سال 1367 منتشر شد.25 تاريخ و تمدن ايلام ويژگي اثر : اين كتاب توسط مركز نشر دانشگاهي در سال 1370 منتشر گرديد.26 تاريخ و تمدن ايلام ، تاريخ و تمدن بين النهرين(تاريخ اجتماعي- فرهنگي)- جلد دوم ويژگي اثر : اين كتاب توسط مركز نشر دانشگاهي در سال 1379 منتشر گرديد.28 تاريخ و تمدن بين النهرين(تاريخ سياسي)- جلد اول ويژگي اثر : اين كتاب توسط مركز نشر دانشگاهي در سال 1376 منتشر گرديد.اين كتاب ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «تاريخ و تمدن بين النهرين» تاريخ و تمدن بين النهرين/ تأليف يوسف مجيدزاده؛ ويراسته شهناز سلطانزاده، هايده عبدالحسين زاده؛ ويرايش زيرنظر احمد حب علي موجاني.- تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1376-1380. كتابنامه. مندرجات: ج.1 تاريخ سياسي.- ج.2. تاريخ فرهنگي- اجتماعي. ج.3 هنر و معماري. سالها بود كه در مطالعات مربوط به ايران شناسي در زمين? دوره هاي پيش از تاريخ و تاريخي جاي خالي پژوهش جامعي دربار? تاريخ و تمدن سرزمينهاي همسايه، به ويژه در مورد سرزمينهاي بين النهرين باستاني، به زبان فارسي احساس مي شد. اثر حاضر، مشتمل بر سه مجلّد، تحقيقي عالمانه و مستند است؛ حاصل جمع تازه ترين تحقيقاتي كه دربار? اين سرزمين كهن انجام گرفته است.

نخستين مجلّد به «تاريخ سياسي» اختصاص دارد و مؤلف محترم به ترتيبي بسيار شايسته، پس از معرفي جغرافياي سرزمين بين النهرين، گام به گام از كهن ترين سلسله هاي قديم آغاز كرده (سلسله اكد، سومريها، آموريها، حمورابي، آشور، پادشاهان شمال بين النهرين و سوريه، كاسيها، امپراتوريهاي آشور و بابل، كلدانيان) و تا فروپاشي امپراتوري بابل پيش مي آيد. مجلّد دوم با عنوان «تاريخ فرهنگي- اجتماعي» مطالب مربوط به مذهب، اساطير، ادبيات، زندگي روزمره، قوانين حقوقي و اجتماعي، اقتصاد و سياستهاي اقتصادي، علوم، رياضيات و نظام آموزشي را در برمي گيرد و با ارائ? متنهاي متنوع، جنبه هاي تفكر آن دوران را به خوبي نمايانده است و در مجلّد سوم با عنوان «هنر و معماري» مباحث مربوط به آثار و بقاياي هنر مجسمه سازي، نقوش برجسته، مهر و نقوش مهر، نقاشي و معماري را شامل مي شود. در متن كتاب از ثبت لاتين نامهاي بيگانه يا باستاني به صورت پانوشت خودداري شده و اين كار در بخش فهرست راهنما انجام گرفته است تا به اين ترتيب از يك سو از تعداد پانوشتها كاسته شود و از سوي ديگر ارجاع به آنها به آساني صورت پذيرد. در بخش كتابشناسي سعي شده است عمد? كتابها و مقاله هاي مهم و معتبر در مطالعات مربوط به تاريخ بين النهرين گنجانده شود (نزديك به هزار عنوان مأخذ به زبانهاي اروپايي) و آن را به منبع جامع و باارزشي تبديل كرده است. نوبودن و تازگي مطالب براي پژوهشگران ايراني و بهره گيري مؤلف محترم از غالب منابع دست اول و تحقيقي، چه در زمين? تاريخي و چه باستان شناسي به همراه

استنتاجهاي منطقي از امتيازات اين اثر است. 29 تاريخ و تمدن بين النهرين(هنر و معماري)- جلد سوم ويژگي اثر : اين كتاب توسط مركز نشر دانشگاهي در سال 1379 منتشر گرديد.30 تپه قبرستان : يك مركز صنعتي در آغاز شهر نشيني در فلات مركزي ايران ويژگي اثر : اين مقاله درشماره اول- سال چهارم، نشريه باستان شناسي و تاريخدر سال 1369 منتشر شد.31 ترجمه بازرگانان شوشي ويژگي اثر : اثر كايلر يانگ، كه در شماره 3 نشريه باستان شناسي و تاريخ در سال 1366 منتشر شد.32 ترجمه بانيجوريان ويژگي اثر : اين ترجمه كه از انگليسي به فارسي براي بنياد دائره المعارف اسلامي صورت گرفت33 ترجمه بحرين ويژگي اثر : اين ترجمه كه از انگليسي به فارسي براي بنياد دائره المعارف اسلامي صورت گرفت34 ترجمه بذه ويژگي اثر : اين ترجمه كه از انگليسي به فارسي براي بنياد دائره المعارف اسلامي صورت گرفت35 ترجمه پادوسبانيان ويژگي اثر : اين ترجمه كه از انگليسي به فارسي براي بنياد دائره المعارف اسلامي صورت گرفت36 ترجمه پالخاش ويژگي اثر : اين ترجمه كه از انگليسي به فارسي براي بنياد دائره المعارف اسلامي صورت گرفت37 ترجمه پاونه ويژگي اثر : اين ترجمه كه از انگليسي به فارسي براي بنياد دائره المعارف اسلامي صورت گرفت38 ترجمه پلاك عاج زيويه ويژگي اثر : اثر مارفين چارلز ورت، كه در شماره سوم نشريه كندوكاو در سال 1358 منتشر شد.39 ترجمه تاريخ جلالي ويژگي اثر : اين ترجمه كه از انگليسي به فارسي براي بنياد دائره المعارف اسلامي صورت گرفت .40 ترجمه جانبان ويژگي اثر : اين ترجمه كه از انگليسي به فارسي

براي بنياد دائره المعارف اسلامي صورت گرفت41 ترجمه جودي ويژگي اثر : اين ترجمه كه از انگليسي به فارسي براي بنياد دائره المعارف اسلامي صورت گرفت42 ترجمه سرچشمه تمدن ها ويژگي اثر : اثر ژوزف كالدول، كه در شماره سوم نشريه كندو كاو در سال 1358 منتشر شد.43 ترجمه كاوش هاي چغاميش ويژگي اثر : اثر هلن كنتور و پيير دلوگاز، كه در شماره هاي نهم و دهم زمستان 1355 نشريه باستان شناسي و هنر ايران منتشر شد.44 ترجمه كتاب هنر ايران باستان ويژگي اثر : اثر ايدات پرادا كه توسط دانشگاه تهران در سال 1356 منتشر گرديد.45 ترجمه مجله پيام يونسكو ويژگي اثر : اين ترجمه از انگليسي به فارسي صورت گرفت و نشريه با عنوان باستان شناسي در زير آب شامل دوازده مقاله در سال 1366( شماره 210 ) منتشر شد.46 تل ابليس ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه براي دائره المعارف بزرگ اسلامي تدوين شد.47 جام ارجان ويژگي اثر : اين مقاله درشماره پياپي 8و9 نشريه باستان شناسي و تاريخ در سال 1369 منتشر شد.48 دوران مفرغ در ماوراء النهر باستان ويژگي اثر : اين مقاله درشماره دوم- سال سوم، نشريهباستان شناسي و تاريخ در سال 1368 منتشر شد.49 سفال براي باستان شناس ويژگي اثر : اين مقاله درشماره سوم نشريه فروهر در سال 1358 منتشر شد.50 سفال در باستان شناسي ويژگي اثر : اين مقاله درشماره 10 نشريه باستان شناسي و تاريخ در سال 1370 منتشر شد.51 سلسله مقاله هاي روش كاوش در باستان شناسي ويژگي اثر : اين مقاله ها در نشريه باستان شناسي و تاريخ به ترتيب

در شماره هاي پياپي 13 تا 16 تا سال 1374 منتشر گرديد.52 سنگ لاجورد و جاده بزرگ خراسان ويژگي اثر : اين مقاله درشماره دوم نشريهباستان شناسي و تاربخ در سال 1366 منتشر شد.53 غارتگران آثار تاريخي و فرهنگي ويژگي اثر : اين مقاله درشماره اول - سال يازدهم نشريه نشر دانش در سال 1369 منتشر شد.54 فلز و فلز گري در ايران باستان ويژگي اثر : اين مقاله درشماره 13 نشريه نامه فرهنگ ايران در سال 1366 منتشر شد.55 گزارش مقدماتي نخستين فصل حفريات باستان شناختي در محوطه ازبكي، شهرستان ساوجبلاغ - پاييز 1377 ويژگي اثر : اين مقاله در شماره 25 نشريه باستان شناسي و تاريخ در سال 1379 منتشر شد.56 گوردن چايلد و باستان شناسي ويژگي اثر : اين مقاله درشماره دوم- سال دهم ، نشريه نشر دانش در سال 1368 منتشر شد.57 مقاله حفريات در تپه قبرستان- سگزآباد ويژگي اثر : اين مقاله در ضميمه شماره دوم نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران در سال 1356 منتشر شد.58 مقاله سرزمين آران ويژگي اثر : اين مقاله درشماره سوم نشريه گروه باستان شناسي دانشگاه تهران با نام كندو كاو در سال 1358 منتشر شد.59 مقاله كهنترين بيان تصويري بر سفالي از تپه قبرستان ويژگي اثر : اين مقاله درشماره سوم نشريه گروه باستان شناسي دانشگاه تهران با نام كندو كاو در سال 1358 منتشر شد.60 نام خليج فارس و باستان شناسان خارجي ويژگي اثر : اين مقاله درشماره 6- سال سيزدهم نشريه نشر دانش در سال 1372 منتشر شد.

منابع زندگينامه : باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در

روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

محمودي، فرج اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جغرافيا، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دريافت پايان نامه دكتراى جغرافياى طبيعى با تشخيص ژئومرفولوژى در سال 1346 از كشور فرانسه و سپس تدريس دروس مختلف جغرافياى طبيعى به ويژه زمينه هاى مختلف ژئومرفولوژى عمومى ايران در دانشگاههاى مختلف.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اجراى طرحهاى تحقيقاتى شامل تهيه اطلس هاى شيب در مقاطع ارتفاعى ايران و مطالعات موضوعى و موضعى پاره اى از عوارض طبيعى و سفرهاى علمى، مطالعات عميق در زمينه هاى مختلف محيط طبيعى در سراسر ايران و آشنايى با توانهاى مساعد و مشكلات محيطى سرزمين ايران در زمينه مسائل طبيعى و نقش پديده هاى محيطى در برنامه ريزيهاى محلى و ناحيه اى و اجراى پروژه ها و كارتوگرافى (اطلس)، شناسايى دشت لوت، ريگزارهاى ايران، ژئومرفولوژى و سيلابهاى زاهدان، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 23 پايان نامه كارشناسى ارشد و 2 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مسائل مختلف محيط طبيعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 15، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ژئومرفولوژى، نواحى خشك (بيابانهاى ايران)، سيماى طبيعى نواحى مختلف ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مشيري، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1309، مرتبه علمى: استاد، رشته: جغرافيا، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى جغرافيا.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1346، دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1353 و ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عضويت

در كميته برنامه ريزى جغرافياى فرهنگستان علوم از سال 1359 تاكنون، انجام يك پروژه تحقيقاتى در زمينه جغرافيا، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر بيش از 20 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جغرافياى سياسى و اقتصادى ايران، كليات قاره ها، جغرافياى كوچ نشينى و مبانى كوچ نشينى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 6، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

جغرافياى انسانى، جغرافياى طبيعى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مصطفوي كاشاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1284 ش)، باستان شناس، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. ابتدا در رشته ى حقوق تحصيل كرد ولى خدمت خود را در وزارت معارف در اداره ى تحقيقات آغاز نمود و به تدريج به رشته ى باستان شناسى علاقه مند شد و در اين رشته تخصص يافت. وى حدود پنجاه سال از زندگى خود را در باستان شناسى ايران و در همراهى و همكارى با باستان شناسانى همچون كامرون، هرتسفلد، پوپ، گيرشمن گذراند و در حفريات و بازسازى تخت جمشيد كوشش فراوان كرد. وى علاوه بر خدمت انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، رياست اداره ى باستان شناسى را بر عهده داشت. مصطفوى در دوره ى رياستش در اداره ى باستان شناسى اقدام به تأسيس نشريه اى علمى و اختصاصى به نام «گزارشهاى باستان شناسى» كرد. او همچنين در تهيه و تدوين مقالات مربوط به آثار و ابنيه ى تاريخى، هنرى و باستانى ايران، در «دايرةالمعارف فارسى»، همكارى داشت. از ديگر آثار وى: «ترجمه ى الواح گلى تخت جمشيد»؛ «تخت جمشيد» يا مشاركت على سامى؛ «شرح اجمالى آثار تخت جمشيد»؛ «هگمتانه»، در آثار تاريخى همدان و فصلى درباره ى ابوعلى سينا؛ «امانتدارى خاك»؛ «آستانه ى حضرت عبدالعظيم»؛

«استمرار هنر معمارى در ايران»؛ «ايران باستان»، ترجمه؛ «آثار ايران»، ترجمه جلد دوم و سوم؛ «اقليم پارس»؛ «انعكاس ديروز در آيينه ى امروز»، در آثار باستانى.[1]

باستان شناس، محقق.

تولد: 1284.

درگذشت: 23 تير 1359.

سيد محمدتقى مصطفوى كاشانى، فرزند آقا سيد محمود مصطفوى، تحصيلات ابتدايى خود را در دبستان انتصاريه و متوسطه را در دبيرستان هاى ثروت و دارالفنون به پايان رسانيد. سپس وارد دانشكده ى حقوق شد و موفق گرديد در رشته ى حقوق به اخذ مدرك فوق ليسانس نايل آمد.

از سال 1304 الى 1308 آموزگار دبستان هاى سنايى و ناصر خسرو و سيروس بود. سپس از مهر 1310 تا آبان 1337 در اداره ى عتيقات سابق كه بعدها عنوان آن به اداره ى كل باستان شناسى تغيير يافت، مشغول به كار شد و به ترتيب سمت هاى ذيل را عهده دار گرديد: بازرس فنى باستان شناسى، مأمور كاوش هاى علمى شوش و تخت جمشيد، نماينده ى باستان شناسى در اصفهان، مأموريت مأموريت هاى مختلف مربوط به تعميرات آثار تاريخى، معاون باستان شناسى، رييس اداره ى كل باستان شناسى، مدير كل باستان شناسى. وى همچنين براى شركت در كنگره هاى بين المللى درباره ى باستان شناسى به برخى از كشورهاى خارجى سفر كرد.

وى چند شماره از مجموعه ى ايران باستان را از فرانسوى به فارسى ترجمه كرده است. از آثار اوست: آثار ايران (1318)؛ آستانه حضرت عبدالعظيم (1330)؛ الواح گلى تخت جمشيد (1329)؛ امانت دارى خاك (1356)؛ انعكاس ديروز در آئينه امروز، بقعه ى بى بى شهربانو (1334)؛ اقليم پارس (اين كتاب به انگليسى هم ترجمه شده است، لندن، 1978)؛ تخت جمشيد (با مشاركت على سامى، 1330)؛ تخت جمشيد (نوشته رايش اسميت، ترجمه با همكارى با عبدالله فريار و ديگران، 1342)؛ سفارشنامه ى انجمن آثار ملى (1344)؛ شرح اجمالى آثار تخت جمشيد (1330)؛

گزارش هاى باستان شناسى (سه جلد، 1335 -1329)؛ فرش ها و پارچه هاى عهد هخامنشى ايران (1334)؛ نگاهى به هنر معمارى ايران (1346)؛ هگمتانه، آثار تاريخى همدان (1332).

فرزند سيد محمود، در حدود سال 1285 متولد شد. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد و از دانشكده ى حقوق تهران ليسانس گرفت و زبانهاى فرانسه و انگليسى و عربى را به خوبى آموخت. چندى دبير زبان فرانسه در دبيرستان ثروت بود. بعد به اداره عتيقات وزارت معارف منتقل شد و مشاغلى را بشرح زير عهده دار گرديد: بازرس فنى باستان شناسى، مأمور كاوشهاى علمى شوش و تخت جمشيد، نماينده باستان شناسى در اصفهان، و بالاخره رئيس و مديركل باستان شناسى.

مصطفوى كاشانى يكى از خادمين پركار باستان شناسى در ايران است كه آثار زيادى از خود باقى گذارده است كه از جمله مى توان كتاب بقاع متبركه و زيارتگاههاى خارج و داخل شهر تهران را نام برد كه بسيار خواندنى و حاوى نكات جالبى است.

از ديگر تحقيقات او اقليم فارس است. اين كتاب معرفى آثار تاريخى تمام فارس مى باشد. آثار تاريخى همدان، آستانه حضرت عبدالعظيم (ع)، فرشها و پارچه هاى عهد هخامنشى، بقعه بى بى شهربانو از ديگر آثار باارزش مرحوم مصطفوى است. وى در طول ادارى خود در غالب كنگره هاى باستان شناسى در ساير كشورها دعوت مى شد و اكثر موزه هاى بزرگ كشورها را بازديد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 5 و 6، ص 479، ش 7 و 8، ص 612 -609)، چهره هاى آشنا (546 -545)، دايرةالمعارف فارسى (2793/ 2)، الذريعه (238/ 25)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3409 ،2102/ 2 ،852 ،820 ،376 ،309 ،38 ،12/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى

انقلاب (337 ،336)، مؤلفين كتب چاپى (257 -256/ 2).

مطيعي لنگرودي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد حسن مطيعي لنگرودي در تاريخ دوازده اسفند ماه سال هزار و سيصد و بيست و پنج در استان گيلان، شهر لنگرود به دنيا آمد. در سال 1360 به دريافت درجه دكترا در رشته جغرافيا، گرايش زندگي روستايي و جوامع ناحيه اي از دانشگاه كان فرانسه نايل گرديد.ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد پايه بيست و سه دانشكده جغرافيا دانشگاه تهران مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : جغرافيا گرايش : جغرافياي روستايي و ناحيه ايتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد حسن مطيعي لنگرودي تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در دبستان و دبيرستان داريوش لنگرود به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيل در مقاطع دانشگاهي، عازم تهران شد. در سال 1353 از دانشگاه ملي ايران (شهيد بهشتي) موفق به دريافت مدرك كارشناسي در رشته جغرافياي انساني شده و پس از گذشت سه سال اشتغال در ايران، همراه همسر و فرزند عازم كشور فرانسه شد. در سال 1357 به دريافت مدرك فوق ليسانس و در سال 1360 به دريافت درجه دكترا در رشته جغرافيا، گرايش زندگي روستايي و جوامع ناحيهاي از دانشگاه كان فرانسه نايل گرديدهمسر و فرزندان : محمد حسن مطيعي لنگرودي متاهل است.وقايع ميانسالي : محمد حسن مطيعي لنگرودي پس از بازگشت به ايران،در سال 1363 در گروه آموزشي جغرافيا دانشگاه فردوسي مشهد با مرتبه استادياري پايه دو شروع به كار نمود. در سال 1371 به مرتبه دانشياري، و در سال 1378 به مرتبه استادي پايه 16 ارتقاء يافت. در سال 1382 به دانشكده جغرافياي دانشگاه تهران منتقل شد، و

در حال حاضر (شهريور 1384) استاد پايه بيست و سه دانشكده جغرافيا دانشگاه تهران ميباشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل مورد تصدي محمد حسن مطيعي لنگرودي : مدير گروه جغرافيا دانشگاه فردوسي مشهد به مدت 6 سال (69-1364)؛ معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد به مدت 5 سال (80-1375)؛ عضو كميته برنامه ريزي جغرافيا در وزارت علوم و آموزش عالي به مدت 5 سال (69-1365)؛ سرپرست تحصيلات تكميلي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، به مدت 2 سال (77-1375)؛ عضو شوراي دانشجويي دانشگاه فردوسي مشهد به مدت سه سال (80-1378)؛ عضو شوراي دانشگاه فردوسي مشهد به مدت سه سال (80-1378)؛ عضو هيأت تحريريه مجله جغرافيا و توسعه ناحيهاي، دانشگاه فردوسي مشهد؛ عضو هيأت تحريريه مجله فصلنامه تحقيقات جغرافيايي؛ عضو هيأت تحريريه مجله پژوهشهاي جغرافيايي دانشگاه تهران؛ عضو هيأت تحريريه مجله جغرافيا و توسعه، دانشگاه سيستان و بلوچستان؛ مدير مسئول مجلة جغرافيا و توسعه ناحيهاي دانشگاه فردوسي مشهد ، مدير قطب علمي مطالعات و برنامه ريزي روستايي، دانشكده جغرافيا دانشگاه تهرانفعاليتهاي آموزشي : تدريس در دوره هاي كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري در گروه آموزشي جغرافيا دانشگاه فردوسي مشهد و تهران . دروس تدريس شده در مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري توسط محمد حسن مطيعي لنگرودي به قرار زير است؛ برنامه ريزي روستايي با تاكيد بر ايران، كشاورزي و توسعه پايدار، 1 جغرافياي اقتصادي روستاهاي ايران، برنامه ريزي صنايع روستايي، اقتصاد توسعه با تاكيد بر ايران، انسان، محيط و ايدئولوژي، جغرافياي اقتصادي، جغرافياي روستايي چگونگي عرضه آثار : محمد حسن مطيعي لنگرودي در كنار تدريس به مطالعه و

پژوهش مي پردازد كه به چند مورد از تحقيقات و پژوهشهايي كه ايشان مجري آن بودند اشاره مي شود: عملكرد اقتصادي- اجتماعي تعاونيهاي توليد مشاع در دشت مشهد؛ بررسي و شناخت توان اشغالزايي صنايع دستي در نواحي روستايي شهرستان مشهد؛ بررسي اثرات اقتصادي- اجتماعي خدمات برق رساني، در نواحي روستايي بجنورد؛ تنگناهاي توسعه فضايي در روستاهاي درهاي؛ بررسي زندگي روستايي در ايالت كبك كانادا (سفر مطالعاتي سال تحصلي 81-1380)؛ و طرحهاي پژوهشي ديگر. دكتر محمد حسن لنگرودي مطيعي استاد راهنماي بيش از 100، پاياننامه در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري است كه به چند مورد از عنوان از آنها اشاره ميكينم: - رساله دكتري، بررسي تأثير فعاليتهاي عمراني بر تثبيت جمعيت روستايي، آقاي امامعلي عاشري؛ ؛ - رساله دكتري تحليل توزيع فضايي صنايع در نواحي روستايي شهرستان مشهد، آقاي حسنعلي فرجي سبكبار؛ - رساله دكتري آقاي علياكبر عنابستاني، پايدارسازي اقتصاد روستايي از طريق يكپارچه نمودن توانهاي توليدي كشاورزي؛ - رسالة دكتري آقاي محمود مرادي، با عنوان جايگاه صنايع در فرآيند صنعتي سازي و توسعه روستايي بخش مركزي بيرجند دكتر محمد حسن مطيعي لنگرودي داراي بيش از 34 مقاله چاپ شده در مجلات معتبر دانشگاهي و مجري بيش از 10 طرح پژوهشي است.آثار : nbsp1 برنامه ريزي روستايي با تأكيد بر ايران ويژگي اثر : تاليف- دانشگاهي مشهد،سال 1382؛2 جغرافيا در قرن بيست و يكم، ويژگي اثر : ويراستاري-انتشارات آستان قدس رضوي، سال 1378؛3 جغرافياي اقتصادي ايران (صنايع)، ويژگي اثر : جهاد دانشگاهي مشهد، سال 1384؛4 جغرافياي اقتصادي ايران (صنعت) ويژگي اثر : تاليف - جهاد دانشگاهي مشهد، سال 13765 جغرافياي اقتصادي ايران (كشاورزي) ويژگي اثر :

تاليف- جهاد دانشگاهي مشهد، سال 1374؛6 جغرافياي اقتصادي ايران (كشاورزي) ويژگي اثر : انتشارات جهاد دانشگاهي مشهد،سال 1381؛7 جغرافياي اقتصادي خراسان، ويژگي اثر : تاليف _آستان قدس رضوي، سال 13738 روش تحقيق در جغرافيا ويژگي اثر : ترجمه - آستان قدس رضوي، سال 1371؛9 سيماي اقتصادي جهان، ويژگي اثر : ترجمه - انتشارات آستان قدس رضوي، سال 1370؛10 مدلهاي فضايي پهنه بندي و مكانيكي ويژگي اثر : مقاله -نويسنده : حسنعلي فرجي سبكبار، حسن مطيعي لنگرودي.11 مقالههاي چاپ شده در مجلات معتبر دانشگاهي:: 1- رشد جمعيت در هند، مجله دانشكده ادبيات مشهد، 1363؛ 2- الگوي متدولوژيك در مطالعات روستايي، مجله دانشكده ادبيات مشهد، 1365؛ 3- تحولاتي جديد در جمعيت جهان، مجله رشد آموزش جغرافيا، 1362؛ 4- تراكم جمعيت در ايران، فصلنامه تحقيقات جغرافيايي، 1366؛ 5- تحولات جمعيت در جهان، فصلنامه تحقيقات جغرافيايي، 1366؛ 6- روشهاي كمي در جغرافياي جمعيت، فصلنامه تحقيقات جغرافيايي، 1367؛ 7- خودكفايي جهاني در توليد محصولات كشاورزي، مجله دانشكده ادبيات مشهد،1367؛ 8- عملكرد نظامهاي بهرهبرداري كشاورزي در ايران، مجله دانشكده ادبيات مشهد، 1370؛ 9- عملكرد تعاونيهاي توليد مشاع در دشت مشهد، مجله دانشكده ادبيات مشهد، 1370؛ 10- عمران فضاي روستايي ايران، مجله موسسه جغرافيايي دانشگاه تهران، 1372؛ 11- نگرشي در كاركردهاي جغرافياي اقتصادي، مجله دانشكده ادبيات مشهد، 1372؛ 12- روند رشد جمعيت و مشكلات تامين اشتغال در استان خراسان، مجموعه مقالات دانشگاه سبزوار، 1373؛ 13- نگرشي جغرافيايي در اقتصاد تطبيقي روستاهاي ايران، مجله دانشكده ادبيات مشهد، 1372؛ 14- اهداف جهانگردي در استان خراسان، فصلنامه تحقيقات جغرافيايي، 1376؛ 15- توان اشتغالزايي بخش كشاورزي در سبزوار، مجله دانشكده ادبيات مشهد، 1376؛ 16- بررسي و

شناخت توان اشتغالزايي صنايع دستي در نواحي روستايي شهرستان مشهد، مجله دانشكده ادبيات مشهد 1377؛ 17- ضرورت و اهميت تقسيم استان خراسان وروند توسعه ناحيهاي، مجموعه مقالات همايش بررسي راهبردهاي علمي و عملي تقسيم استان خراسان، دانشگاه سبزوار 1376؛ 18- توريسم فرهنگي، بستري براي گفتگوي ملل، همايش رويكرد فرهنگي به جغرافيا، دانشگاه فردوسي مشهد، 1379؛ 19- راهبردهايي در ارتباط با توسعه و عدالت اجتماعي، مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، 1380؛ 20- لنگرود در گذر زمان، نشر سالي، 1380؛ 21- روستا و روستانشيني در ايران، مجلة علوم انساني دانشگاه سيستان و بلوچستان، سال 1380؛ 22- اثرات اقتصادي، اجتماعي شهركهاي صنعتي در نواحي روستايي، فصلنامه تحقيقات جغرافيايي، سال 1380؛ 23- عوامل ركورد صنايع دستي در نواحي روستايي شهرستان مشهد، مجله دانشكدة ادبيات و علوم انساني مشهد، سال 1380؛ 24- روستا و توسعه، همايش توانمنديهاي جغرافيا در برنامهريزيهاي توسعه، گروه جغرافيا دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد، ديماه 1380؛ 25 مديريت جديد براي نوسازي روستايي- تجربه اروپا و شمال آمريكا، مجلة جغرافيا و توسعة ناحيهاي، سال 1382؛ 26 نگرشي در تحولات اقتصاد روستايي، مطالعه روستاهاي ايالت كبك كانادا، فصلنامة سرزمين، سال 1383؛ 27 روند بهرهبرداري و توسعة منابع آب كشاورزي در ...، مجلة دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، سال 1383؛ 28-Economic-social effects of industrial town in rural development, International conference, Department of Geography, Aligarh Muslim University,Aligarh-202002-INDIA, 3-5 November 2001. 29-The factors of handicraft stagnancy in rural region of Mashhad, International conference, Department of Geography, Banaras University, Varanasi, INDIA, 1-3 December 2001. و مقالات ديگر

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

معصومي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا

معصومي، پژوهشگر و كارشناس آثار تاريخي و باستاني ايران، فروردين ماه سال1317 در شهرستان قروه متولد شد. دوران كودكي را تا 6سالگي در مكتبخانه به آموختن قرآن كريم صرف كرد، ضمن اين كه كتاب «نساب الصبيان» را خوانده و اشعار آن را حفظ كرده بود. او پس از اين دوره وارد دبستان كمال شهر تاريخي همدان شد. سپس به مدرسه علميه و دبيرستان سينا رفت و كلاس پنجم را در آنجا گذراند. مدرك ديپلم خود را در سال1334 از دبيرستان دارالفنون تهران گرفت. بلافاصله در كنكور دانشگاه شركت كرد و در رشته باستان شناسي، حقوق و زبان انگليسي پذيرفته شد. به دليل علاقه بسيار به آثار باستاني و بناهاي تاريخي، رشته باستان شناسي را انتخاب كرد و مشغول تحصيل شد. او تحصيلات خود را در مقطع كارشناسي در سال1338 به پايان رساند و در اداره هنرهاي زيباي وقت استخدام شد و در اين هنگام مدرك كارشناسي ارشد خود را در رشته باستان شناسي گرفت. در اين اداره با سفر به مناطق مختلف ايران با تحقيق درباره فرهنگ ها و سنت هاي مردم هر منطقه، پژوهشي در حوزه مردم شناسي و فولكلور انجام داد. حاصل اين فعاليت ها و سفرها چاپ مقاله هايي در اين باره در مجله هاي دانشمند دنياي علم و بررسي هاي تاريخي بود، كه بعدها در خارج از ايران اين پژوهش ها را زير نظر دكتر صادق كيا استاد زبان پهلوي دانشگاه تهران، درباره گويش هاي مردم كامل كرد. معصومي مدرك دكتراي افتخاري خود را از يكي از دانشگاه هاي خارج از كشور دريافت كرده است. گروه : علوم انساني رشته :

باستان شناسي والدين و انساب : غلامرضا معصومي در 9 فروردين 1317 در شهر جزين -همدان متولد شد .وي در يك خانواده مذهبي به دنيا آمد .تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامرضا معصومي تا 6سالگي در مكتب خانه به ياد گيري قرآن پرداخت .دراين مدت كتاب «نساب الصبيان »را خواند و اشعار آن را حفظ نمود . پس از شش سالگي به دبستان كمال شهر همدان رفت و با قبولي در يك آزمون ، دركلاس چهارم ثبت نام كرد. پس از دو سال به دبستان علميه كه تحت پوشش جامعه تعليمات اسلامي به مديريت حجت السلام شيخ علي زنجاني بو د رفت . كلاس ششم را در آنجا گذراند . در سال 1334 در دردبيرستان دار الفنون تهران ديپلم كامل را اخذ كرد ، در كنكور دانشگاه شركت كرد كه از ميان رشته هاي زبان انگليسي ،حقوق و باستان شناسي ، به علت علاقه زياد در رشته باستان شناسي ادامه تحصيل داد. در سال 1338 دوره ليسانس را به پايان رساند سپس در دوره كارشناسي ارشد باستان شناسي مشغول تحصيل شد . وي همزمان با تحصيلات دانشگاهي درمدرسه مسجد مروي به تحصيل عربي و دروس حوزه پرداخت و آن را تا پايه سطح ادامه داد . معصومي درسال 1341 دوره كارشناسي ارشد را به پايان رساند و به خدمت سربازي مشغول شد . خاطرات و وقايع تحصيل : غلامرضا معصومي مي گويد: «ضمن تحصيل در دانشگاه مجبور بودم براي تأمين معيشت كار كنم. يك سال در دبستان مهد تربيت، آموزگار رياضي كلاس ششم بودم و هفته اي چند روز به كلاس مي رفتم. مدت

چهار سال يا بيشتر در روزنامه اطلاعات مشغول به كار تصحيح و ترجمه بودم و شب ها يا هر وقت ديگر كه مي توانستم، براي كار به روزنامه مي رفتم.»فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامرضا معصومي ضمن تحصيل براي تامين معيشت كار مي كرد و يك سال در دبستان مهد تربيت آموزگار رياضي كلاس ششم بود . مدت چهار سال در روزنامه اطلاعات به تصحيح و ترجمه اشتغال داشت .او تحصيلات خود را در مقطع كارشناسي در سال1338 به پايان رساند و در اداره هنرهاي زيباي وقت استخدام شد و در اين هنگام مدرك كارشناسي ارشد خود را در رشته باستان شناسي گرفت. در اين اداره با سفر به مناطق مختلف ايران با تحقيق درباره فرهنگ ها و سنت هاي مردم هر منطقه، پژوهشي در حوزه مردم شناسي و فولكلور انجام داد.وقايع ميانسالي : غلامرضا معصومي پدر يك شهيد است. در سال 1367 پسرش عباس، در جنگ ايران و عراق در شلمچه شهيد و خودش شيميايي و مجروح شد و يك چشم خود را از دست داد و به همين دليل به خواست خود در سال 1368 پس از سي سال كار و انجام وظيفه بازنشسته شد. او ميگويد: «از سال 68 تاكنون مدت 13 سال است كه وقتم را تلف نكردم و دائم در مطالعه و تحقيق و نوشتن گذرانده ام.»مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و مسئوليت هاي غلامرضا معصومي در سال 1367-1344به شرح زير مي باشد: - استخدام در هنر هاي زيباي كشور (1339 ) - كارشناس ارشد و رييس بخش تاريخي و لرستان و رييس هيات بررسي و حفاري - سرپرست

موزه ايران باستان و مركز باستا ن شناسي در زمان شادروان شهيد رجايي فعاليتهاي آموزشي : غلامرضا معصومي فعاليت آموزشي و تدريس را ضمن تحصيل دردوره ليسانس بعنوان آموزگار رياضي كلاس ششم دردبستان مهد تربيت شروع كرد . غلامرضا معصومي در مدرسه عالي جهانگردي ، دفتر فرهنگ و هنر ،دانشگاه ملي شهيد بهشتي و دانشگاه آزاد واحد جنوب مشغول به تدريس دروس ذيل شد: - معماري باستاني ايوان و هنرهاي زيبا و تاريخ آنها( به مدت سه سال ) - باستان شناسي و حفريات در ايران (هشت دوره براي سپاهيان دفتر فرهنگ و هنر ) - هنرهاي سنتي و هنرهاي زيبا ( به مدت دو سال ) - اخلاق ومعارف اسلامي ( به مدت سه سال ) آرا و گرايشهاي خاص : غلامرضا معصومي با ابراز نگراني از كارهاي كليشه اي در باستان شناسي و حفريات در كشور مي گويد: «بايد كارهاي علمي بيشتري صورت گيرد. بايد از افراد باسابقه استفاده كنند. عده اي از باستان شناسان خوب قديمي كه رفته اند، اما عده اي ديگر در كشور خودمان هستند و از آنها هيچ همكاري خواسته نمي شود. درست است كه پير شده ايم، اما مي توانيم ايده بدهيم. كارهاي لازمه رامي توانيم هدايت كنيم. آنچه در دانشگاه ها به عنوان واحد عملي حفاري تدريس مي شود فقط يك تجربه است و براي باستان شناس قابل شدن، كافي نيست.». چگونگي عرضه آثار : معبد آناهيتاي كنگاور، نخستين بناي مهم تاريخي است كه دستان غلامرضا معصومي را به خوبي مي شناسد. در زمان كار در اداره كل باستانشناسي او به اتفاق دكتر كامبخش فرد و چند

دانشجوي همراه، معبد آناهيتا را از زير خاك بيرون مي آوردند. اين صفه 210 در 208 متري، مدت 3سال پذيراي معصومي و همكارانش بود تا خود را به ايرانيان و جهانيان نشان دهد. او در كازرون و بيشاپور همراه دكتر سرفراز بود. مناطق كلورز، جوبن و مارليك در شمال، حسنلو در آذربايجان، شوش،گنبد قابوس و امامزاده جرجان در مازندران به همراه دكتر كياني نيز حفاري كرده است. اما از اين ميان، بندر سيراف را همگان همراه با نام غلامرضا معصومي مي شناسند. مي گويد: «سيراف كنار دريا بود و از اين نظر بسيار زيبا. گرچه مربوط به دوران اسلامي است، اما داراي محل و موقعيت بسيار خوبي براي گردشگري است. قبور سنگي اش برايم بسيار جالب بود. با مسئولان هم درباره آن و اين كه قابليت تبديل به مركزي سياحتي را دارد، صحبت كرده ام.» كتاب «سيراف» او گزارش كامل از فعاليت ها، مكشوفات و نتايجي است كه غلامرضا معصومي در يك فصل كاوش آنها را نگاشت و امروزه بدون كوچكترين تغييري به چاپ سوم رسيده است. نخستين بار سال 52 و بعد در سال هاي 74 و 83 نيز اين كتاب تجديد چاپ شد. او همچنين در هيأت هاي مشترك باكشورهاي ديگر به عنوان بازرس ايراني هيأت حضور داشته است. معصومي در دوره پيروزي انقلاب اسلامي، در فعاليت هاي سياسي هم شركت داشت. چنان كه در كميته استقبال ازامام (ره ) بود. «فرهنگ و دايرة المعارف اساطير و آئين هاي باستاني جهان» بخش كوچكي از فعاليت هاي او به شمار مي روند. حدود ده سال است كه بر روي آن متمركز شده ام، اما

پيش از آن تمام كارهايم و ذهنم در همين جهت بود. مشقت زيادي براي آن كشيدم. همه اروپا و آسيا و آمريكا را سفر كردم تا توانستم عكس هايي از آنها جمع آوري كنم. به همه كشورهاي كهن و باستاني و آثار اساطيري آنها سر زدم. در حال حاضر حرف الف به دو جلد رسيده كه همه عكسدار و مصور است. معصومي همچنين در كنگره ها و همايش هاي بسياري درحوزه باستان شناسي و مردم شناسي در داخل و خارج از ايران شركت داشته و به ايراد سخنراني پرداخته است كه از جمله آنها مي توان شركت در هفتمين كنگره تحقيقات ايراني در دانشگاه ملي (شهيد بهشتي، 1355)، كنگره تاريخ (1353) و كنگره پنجم هنر و باستان شناسي ايران (1347) اشاره كرد. او كار ناكرده اي دارد و آن تأليف كتاب «سرنوشت زن از آغاز تا امروز» است كه با تهيه عكس هاي فراوان از محل هاي مختلف، سنگ نبشته ها و نقش برجسته ها، كتابي است تقريباً تمام شده كه دلش مي خواهد آن را دوباره روخواني و مطالب جا افتاده را به آن اضافه كند. مي خواهد 16 جلد كتاب دايرة المعارف را هر چه زودتر به پايان برد تا به كارهاي ناتمام اش برسد. آثار : اب دوره هخامنشي بر كانش لاجوردي دوره هخامنشي موجود در موزه ايران باستان ويژگي اثر : هنر و مردم 13552 آتشدان مفرغي لرستان ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 13543 باستان شناسي ايران از 2407تا 2535 شاهنشاهي ويژگي اثر : روابط عمومي ارتش 13554 براي تخريب آثار فرهنگي ،ترفند دشمنان انقلاب ويژگي اثر : روزنامه جمهوري اسلامي

13605 به مناسبت روز تاريخي 17شهريور پس از هفت سال موزه ايران باستان حركت كرد ويژگي اثر : روزنامه جمهوري اسلامي 13606 تخريب آثار فرهنگي ،ترفند دشمنان انقلاب 1 ويژگي اثر : روزنامه جمهوري اسلامي13607 تخريب آثار فرهنگي ،ترفند دشمنان انقلاب 2 ويژگي اثر : روزنامه جمهوري اسلامي 13608 دهكده شيخ كلخوران و مقابر باستاني آن ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي13539 رقصهاي محلي هندوستان و جشن هولي ويژگي اثر : سالنامه پيك شمال 134110 ساغر هاي مفرغي لرستان ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 134811 سيراف يا بندر ظاهري ويژگي اثر : آثار ملي 135212 شاهكاري از 29 قرن پيش ويژگي اثر : دانشمند 135513 شتر زرين( افسانه هاي مربوط به كودكان ) ويژگي اثر : راهنماي گرد آوران گويشها 134114 شمه اي از پيشينه باستان شناسي ايران از 135سال پيش تا كنون4 ويژگي اثر : بررسي هاي تاريخي 135515 شمه اي از پيشينه باستان شناسي ايران از 135سال پيش تا كنون5 ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 135516 شمه اي از پيشينه باستان شناسي ايران از 135سال پيش تا كنون6 ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 135517 شمه اي از پيشينه باستان شناسي ايران از 135سال تا كنون3 ويژگي اثر : بررسي هاي تاريخي 135518 شيشه و تاريخ شيشه در جهان و ايران ويژگي اثر : دنياي علم 135219 شيون در ايران باستان ويژگي اثر : هنر و مردم 135320 عروس درايل كلهر ويژگي اثر : هنر ومردم 135421 فال وفالگيري -دعا و جادو در دهات شاه آباد غرب كرمانشاه ويژگي اثر : هنر ومردم 134622 گامي مثبت در حفظ آثار باستان شناسي ويژگي اثر : روز

نامه جمهوري اسلامي 136023 لوح حمورابي ،نخستين قانون مدون دنيا ويژگي اثر : روزنامه جمهوري اسلامي 136024 معرفي دهكده حسنلو و كاوش در تپه باستاني حسنلو ويژگي اثر : هنر و مردم 135525 معماري حسنلو ويژگي اثر : معماري ايران 136326 نسخه هاي خطي قرآن و خطوط اسلامي ويژگي اثر : روزنامه جمهوري اسلامي 135927 نظري به باستان شناسي پيش از انقلاب و بعد از انقلاب اسلامي ايران ويژگي اثر : نشريه مجموعه مقالات و اشعار ......روزشمار انقلاب 1359 ياد نامه دومين سالگرد انقلاب اسلامي وزارت فرهنگ و ارشا د اسلامي28 نظري به باستان شناسي و تاريخ هنر ايران ويژگي اثر : جنگ سپاهان29 نقدي بر هنر (سلسله مقالات ) ويژگي اثر : اقتصاد اسلامي 136430 نقش بز كوهي بر روي سفالهاي پيش از تاريخ ايران ، نقش بز كوهي بر روي سفالهاي پيش از تاريخ ايران 2 ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي134932 نقش بز كوهي بر روي سفالهاي پيش از تاريخ ايران1 ويژگي اثر : بررسيهاي تاريخي 134933 هرم سازي در مصر باستان -هرم پله پله جوزر و پيكره او ويژگي اثر : سالنامه پيك شمال134234 وزارت ارشاد اسلامي بايد مردم جهان رابا فرهنگ اسلام آشنا سازد ويژگي اثر : روزنامه جمهوري اسلامي1360

مفيدي، بهزاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهزاد مفيدي نصرابادي در شهريورماه 1339 در تهران بدنيا آمد. تحصيلات خود را تا مقطع فوق ديپلم در تهران گذراند. وي تحصيلات تكميلي خود را تا سطح دكترا در آلمان و در رشته باستان شناسي با گرايش هاي شرق نزديك و زبان شناسي شرق كهن و مردم شناسي ادامه داد. دكتر مفيدي رساله دكتراي خود را با عنوان «مراسم تدفين در

بين النهرين در نيمه اول از هزاره اول قبل از ميلاد» در دانشگاه توبينگن دفاع كرد. دكتر مفيدي در سال 1378 در همكاري با سازمان ميراث فرهنگي، تحقيقات باستان شناسي چغازنبيل را بر عهده گرفت.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : پيش از تاريخ والدين و انساب : بهزاد مفيدي نصرآبادي در 18 شهريور 1339 در تهران بدنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : بهزاد مفيدي نصرآبادي تحصيلات ابتدايي خود را در سال 1350 در تهران به پايان رساند. پس از آن به دبيرستان خوارزمي رفت و ديپلم خود را در سال 1356 دريافت كرد. با اتمام تحصيلات متوسطه ، به انستيتوي تكنولوژي تهران در رشته رنگرزي (صنايع شيميايي) پذيرفته شد.در سال 1359 فوق ديپلم خود را اخذ نمود و از آبان ماه 1359 تا آبان 1361 به انجام خدمت سربازي پرداخت. در سال 1362 براي ادامه تحصيل عازم كشور ايتاليا شد ، بعد از يادگيري زبان ايتاليايي به كشور آلمان عزيمت كرد. در آلمان مفيدي به تعليم زبان آلماني پرداخت و در امتحانات ورود به دانشگاه شركت كرد و در رشته باستان شناسي شرق نزديك با رشته هاي فرعي زبانشناسي شرق كهن و مردم شناسي در شهر فرايبورگ آلمان مشغول تحصيل گرديد. بهزاد مفيدي در سال 1994 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس شد وي براي ادامه تحصيل در مقطع دكتري به شهر توبينگن آلمان رفت و در ماه مه 1997 موفق به اخذ درجه دكترا شد. دكتر مفيدي نصرآبادي رساله دكتري خود را به عنوان جلد 23 از سري Baghdader Forschungen انتشار داده است. [استادان و مربيان : از استادان

راهنماي بهزاد مفيدي نصرابادي در دانشگاه فرايبورگ آلمان پرفسور مارك آدولف براندس و پرفسور هورست اشتيبلي بودند. وي نزد پرفسور بوكارت كيناست دروس اكدي را تعليم گرفت. در دانشگاه توبينگن نيز رساله دكترا را تحت نظارت پرفسور ريكاردو ايشمن و پرفسور ولفگانگ رولينگ تدوين كرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : بهزاد مفيدي نصرابادي در سال 1998 در قسمت پژوهشي دانشگاه ماينز آلمان مشغول به كار شده و به تحقيق در باره تابوتهاي منقوش به نقش برجسته انساني در بين الهرين و ايلام پرداخت. نتايج اين تحقيق در پاييز 1999 در انتشارات قسمت پژوهشي مربوط به چاپ رسيد. دكتر مفيدي نصرآبادي از 15 تير ماه 1378 تحقيقات باستان شناسي پروژه چغازنبيل را بر عهده گرفت و گزارش هاي اوليه آن را به سازمان ميراث فرهنگي ارائه كرد. آثار : nbsp1 Aspekte der koniglichen Bestattung nbsp2 Bemerkungen zu den Aufbau nbsp3 Jenseitsvorstellung im Alten Orient nbsp4 Ruzension zum Buch nbsp5 Tiekapelle nbsp6 Undersuchungen zu den bestattungssitten Mesoptamies in der 1 .Halfte des …… nbsp7 اشاراتي بر شكل ساختماني ذيقورات اتمن آنكي در بابل nbsp8 تدفين در تابوتهاي منقوش به تصوير انساني در بين الهرين و ايلام با توجه به عقايد مذهبي آن دوران nbsp9 تصوير گري حيوانات در حال انجام كارهاي انساني در شرق كهن ويژگي اثر : تز فوق ليسانس در دانشگاه فرايبورگ .10 مراسم تدفين در بين الهرين در نيمه اول از هزاره اول قبل از ميلاد ويژگي اثر : تز دكترا در دانشگاه توبينگن .11 نقدي بر Statische Wohnarchitektur nbsp12 نكاتي درباره تدفين شاهان آشوري در دوران آشوري نو

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه

نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

مقدم، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن مقدم درسال 1279 درشهر تهران به دنيا آمد .تحصيلات مقدماتي خود را در مدرسه تربيت آغاز كرده ودر مدرسه صنعتي دولتي ايران و آلمان ادامه داده است و در يازده سالگي به سويس عزيمت نموده و مدت چهار سال در كولژ كلاسيك شهر لوزان تحصيل كرده و در جنگ جهاني اول به ايران بازگشته و در مدرسه صنايع مستطزفه به تحصيل نقاشي پرداخته و بعد از جنگ مزبور به ايتاليا رفته و در شهر فلورانس مدت سه سال به تحصيل نقاشي ادامه داده آن گاه چندي در آلمان در موزه ها به مطالعه پرداخته و مدت ده سال در پاريس در رشته نقاشي و باستان شناسي تحصيل كرده و سه سال آخر اقامت در پاريس با بورس دولتي در مدرسه لوور به تحصيل باستان شناسي ايران و موزه داري مبادرت نموده است.از مدارك تحصيلي مي توان به موارد زير اشاره كرد: ليسانس در باستان شناسي، ديپلم نقاشي، گواهينامه موزه داري.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات مقدماتي خود را در مدرسه تربيت آغاز كرده و بعدا“ در مدرسه صنعتي دولتي ايران و آلمان ادامه داده است و در يازده سالگي به سويس عزيمت نموده و مدت چهار سال در كولژ كلاسيك شهر لوزان تحصيل كرده و در جنگ جهاني اول به ايران بازگشته و در مدرسه صنايع مستطزفه به تحصيل نقاشي پرداخته و بعد از جنگ مزبور به ايتاليا رفته و در شهر فلورانس مدت سه سال به تحصيل نقاشي ادامه داده آن

گاه چندي در آلمان در موزه ها به مطالعه پرداخته و مدت ده سال در پاريس در رشته نقاشي و باستان شناسي تحصيل كرده و سه سال آخر اقامت در پاريس با بورس دولتي در مدرسه لوور به تحصيل باستان شناسي ايران و موزه داري مبادرت نموده است. مدارك تحصيلي: ليسانس در باستان شناسي، ديپلم نقاشي، گواهينامه موزه داري.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : خدمات دانشگاهي: همكاري به آندره گدار (1881-1965) در بنيانگذاري دانشكده هنرهاي زيبا، نمايندگي دانشكده هنرهاي زيبا در شوراي دانشگاه به مدت نوزده سال ، مديريت گروه فرهنگ هنر در دانشكده هنرهاي زيبا، معاونت اداري و مالي دانشكده هنرهاي زيبا، عضويت شوراي مؤسسه باستان شناسي در دانشكده ادبيات، عضو علي البدل هيات رسيدگي انتظامي دانشگاه. بازرسي فني اداره كل باستان شناسي، موزه داري موزه ايران باستان، رياست هيات علمي اعزامي به گيلان و سرپرستي حفاريهاي باستان شناسي در ديلمان، رياست هيات فرهنگي ايران در چكوسلواكي و لهستان و ايتاليا در تشكيل نمايشگاهي مينياتور ايران در كشورهاي مذكور، مشاورت افتخاري وزارت كشور در امور پاركها.فعاليتهاي آموزشي : خدمات آموزشي: تدريس تاريخ هنر در مدرسه صنايع مستطزفه تهران، تدريس تاريخ هنر در دانشكده هنرهاي زيبا، رياست كارگاه نقاشي در دانشكده هنرهاي زيبا، كرسي استادي تاريخ عمومي هنر در دانشكده هنرهاي زيبا، تدريس افتخاري در امور پاركها در وزارت كشود.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : خدمات فرهنگي:بنيانگذاري انجمن مطالعات راجع به ايران در پاريس و سردبيري آن.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ماموريتهاي رسمي در خارج از كشور: نمايندگي رسمي ايران در جشن صد ساله ابنيه تاريخي فرانسه، نمايندگي

رمسي ايران در كنگره بين المللي كتابداري در مادريد، نمايندگي رسمي ايران در نمايشگاه هفت هزار سال هنر ايران در ميلان، نمايندگي رسمي ايران در كنگره بين المللي هنر كلاسيك در پاريس ، نمايندگي رسمي ايران در دومين كنگره بين المللي هنر ايران در لندن ، نمايندگي رسمي ايران در چهارمين كنگره بين المللي هنر ايران در نيويورك. سخنرانيها: در تهران: دانشكده هنرهاي زيبا، دانشكده ادبيات، موزه ايران باستان، مؤسسه فرهنگي فرانسه، مؤسسه فرهنگي ايتاليا. در پاريس: دانشگاه سوربون، موزه گيمه، مؤسسه هنر و باستان شناسي. در ايتاليا: روم، فلورانس، ميلان. در انگلستان: لندن، در شوروي: لنينگراد. در چكواسلواكي: پراگ، براتيسلاوا. در لهستان: ورشو، كراكووي.

منابع زندگينامه :فرهنگ جامع خاور شناسان ، و مسافران به مشرق زمين ، تاليف استاد نصر الله نيك بين ، ج 2 ، نشر آرون ، ص 1075

مقيمي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ابراهيم مقيمي در سال 1338 هجري خورشيدي در خوانسار متولد شد.وي در سال 1364 و 1368 هجري خورشيدي موفق به دريافت درجه ليسانس و فوق ليسانس جغرافياي طبيعي از دانشگاه تهران شد.ايشان در سال 1377 هجري خورشيدي موفق به دريافت درجه دكتري از دانشگاه تهران شد. نامبرده در سال 1369 هجري خورشيدي به عنوان عضو هيات علمي وزارت فرهنگ و آموزش عالي و سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه، مشغول به كار و مدتها به عنوان دبير گروه و معاون مدير پژوهش انجام وظيفه نمود.وي در سال 1378 هجري خورشيدي به دعوت گروه جغرافيا در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و در بهمن ماه سال 1384 به دانشگاه تهران منتقل شد. اكنون دانشيار گروه جغرافياي طبيعي است.گروه : علوم

انساني رشته : جغرافيات حصيلات رسمي و حرفه اي : ابراهيم مقيمي در سال 1364 و 1368 هجري خورشيدي موفق به دريافت درجه ليسانس و فوق ليسانس جغرافياي طبيعي از دانشگاه تهران شد.ايشان در سال 1377 هجري خورشيدي موفق به دريافت درجه دكتري از دانشگاه تهران شد.فعاليتهاي آموزشي : دكتر ابراهيم مقيمي در سال 1369 هجري خورشيدي به عنوان عضو هيات علمي وزارت فرهنگ و آموزش عالي و سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه، مشغول به كار و مدتها به عنوان دبير گروه و معاون مدير پژوهش انجام وظيفه نمود.وي در سال 1378 هجري خورشيدي به دعوت گروه جغرافيا در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و در بهمن ماه سال 1384 به دانشگاه تهران منتقل شد. اكنون دانشيار گروه جغرافياي طبيعي است. وي تا اين تاريخ دروسي چون ژئومورفولوژي ايران، ژئومورفولوژي شهري، ژئومورفولوژي اقليمي و كاربرد ژئومورفولوژي در برنامه ريزي را در مقطع ليسانس ارائه كرده است. در مقطع فوق ليسانس دروس اكوسيستم هاي محيطي، تغيرات محيطي و واحدهاي ژئومورفولوژي ايران، و در مقطع دكترا ژئومورفولوژي و مديريت محيط را ارائه كرده است. وي در سال 1382 عضو شوراي انتشارات دانشگاه تهران شد.چگونگي عرضه آثار : ابراهيم مقيمي داراي 40 مقاله علمي_پژوهشي، علمي_ترويجي، مقاله كامل كنگره ها، سمينارها و خلاصه مقاله (داخلي و خارجي) است.آثار : برنامه ريزي مسكن ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدرضا پورمحمدي، ابراهيم مقيمي (ويراستار) ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 30 آذر، 13872 روش تحقيق در جغرافياي طبيعي (ژئومورفولوژي) ويژگي اثر : پديدآورنده: فرج الله محمودي، ابراهيم مقيمي ناشر: قومس - 13833 ژئومورفولوژي (اقليم)

ويژگي اثر : 13794 ژئومورفولوژي (ديدگاهها) ويژگي اثر : پديدآورنده: ريچارد چورلي، استانلي آلفرد شوم، ديويد ساگدن، احمد معتمد (مترجم)، ابراهيم مقيمي (مترجم) ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 27 شهريور، 13845 ژئومورفولوژي (زمين شناسي) ويژگي اثر : 13776 ژئومورفولوژي (فرايندها) ويژگي اثر : 13797 ژئومورفولوژي شهري ويژگي اثر : پديدآورنده: ابراهيم مقيمي، عليرضا استواري (ويراستار) ناشر: دانشگاه تهران - 30 آذر، 13878 كاربرد ژئومورفولوژي در برنامه ريزي ويژگي اثر : 13789 مخاطرات محيطي ويژگي اثر : پديدآورنده: شاپور گودرزي نژاد، كيت اسميت، ابراهيم مقيمي (مترجم) ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 1382

ملك شهميرزادي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق ملك شهميرزادي در سال 1322 شمسي در شهميرزاد سمنان بدنيا آمد. تحصيلات خود را تا مقطع ليسانس در رشته باستان شناسي در تهران به انجام رساند. وي با عزيمت به آمريكا موفق به اخذ فوق ليسانس در گرايش باستان شناسي پيش از تاريخ ايران و بين النهرين از موسسه شرق شناسي شيكاگو شد و دكتراي انسان شناسي خود را نيز با گرايش پيش از تاريخ از دانشگاه پنسيلوانيا دريافت كرد. دكتر شهميرزادي علاوه بر شركت و سرپرستي كاوش هاي ميداني تاليفات متعددي نيز عرضه كرده است.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : پيش از تاريخ والدين و انساب : صادق ملك شهميرزادي در شهميرزاد سمنان متولد شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : صادق ملك شهميرزادي پس از اخذ ديپلم صنعتي از دبيرستان علميه تهران در خرداد ماه 1339, در رشته باستان شناسي به تحصيل پرداخت.او در سال1343 ليسانس باستان شناسي را با پايان نامه اي تحت عنوان «بين

الهرين وعلل بناي زيگورات » از دانشگاه تهران دريافت نمود. سپس به ايالات متحده امريكا رفت و درجه فوق ليسانس خود را با پايان نامه تحت عنوان « Problem of the Gold and Silver Vessels of the Caspian Culture» و همچنين موضوع « Round Houses in the Ancient Near East»در سال 1969 در رشته اصلي باستان شناسي پيش از تاريخ ايران و بين النهرين و رشته فرعي باستان شناسي و هنر مصر باستان را از موسسه شرق شناسي دانشگاه شيكاگو (خرداد 1348) اخذ كرد . پس از آن دكتراي انسان شناسي در گرايش پيش از تاريخ را در سال 1356 (1977م) از دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا دريافت داشت. عنوان رساله دكتراي او « Tepe Zagheh : Asixth Millennium B.C. Village in the Qazvin Plan of central Iranian Plateau» بود. بورس هاي تحصيلي كه دكتر ملك شهميرزادي از آن بهره مند گشت به عبارت زير است: - بورس تحصيلي چهار ساله براي ادامه تحصيل در موسسه شرق شناسي دانشگاه شيكاگو به آمريكا از سال 1343 تا 1347 كه از طرف بنياد فولبرايت اهدا گرديد. - بورس ويژه تحصيلي يادنامه كارل ه_. كريلينگ براي ادامه تحصيل در موسسه شرق شناسي دانشگاه شيكاگو به مدت يكسال از 1347 تا 1348. - بورس تحصيلات تكميلي اعضاي هيات علمي دانشگاه هاي ايران براي ادامه تحصيل در مقطع دكترا در بخش انسان شناسي دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا ، مشتركاً به وسيله وزارت علوم و آموزش عالي و دانشگاه تهران به مدت سه سال از شهريور ماه 1353 تا شهريورماه 1356. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صادق ملك شهميرزادي از سال 1365 مشاور مجله

باستان شناسي و تاريخ در مركز نشر دانشگاهي بود . همچنين از سال 1372 به عنوان عضو هيئت تحريريه مجله مطالعات آسياي مركزي و قفقازمركز مطالعات سياسي و بين المللي وزارت امور خارجه با آن مركز همكاري كرد. درسال 1372مسئوليت گروه فرهنگ باستان شناسي در طرح فرهنگهاي تخصصي فرهنگستان زبان وادبيات فارسي را بر عهده گرفت ( اين شورا فقط يك بار تشكيل گرديد). دكتر ملك شهميرزادي از سال 1373 تا پايان آذر ماه سال 1374 به عضويت شوراي تهيه مدخل هاي «دانشنامه تهران» وابسته به بنياد بزرگ فارسي وزارت فرهنگ و آموزش عالي در آمد. وي استاد بازنشسته دانشگاه تهران مي باشد. وي از خرداد ماه 1374 به عنوان عضو شوراي معاونت پژوهشي سازمان ميراث فرهنگي كشور ، به مدت دو دوره دو ساله با آن شورا همكاري كرد. از ماه اكتبر 1971 (مهرماه 1350 تا كنون): Membere of the Scientific Bord of Paleorient , Journal of Centre (National de la Recherch Scientifique (CNRS از ماه ژوئن 1991 (خرداد 1370 تاكنون): Membere of the Scientific Bord of Paleorient, Journal of Centre (National de la Recherch Scientifique (CNRS از ماه نوامبر 1995 (آبان ماه 1374) به مدت سه سال: Active Member of the New York Academy of Sciences فعاليتهاي آموزشي : در مدت سي سال خدمت آموزشي در گروه باستان شناسي دانشگاه تهران ، تدريس دروس كاوش در محل، طبقه بندي سفال و اشيا، طراحي فني و نقشه برداري و عكاسي، بررسي آثار باستاني، سمينار و ترتيب نمايشگاه، تهيه گزارش مشروح، باستان شناسي و هنر مصر باستان، آشنايي با باستان شناسي، مباني باستان شناسي فرهنگي،

باستان شناسي پيش از تاريخ بين النهرين، باستان شناسي پيش از تاريخ ايران، باستان شناسي آسياي غربي و مصر( اين واحد درسي را در دانشگاه هاي خارج از كشور ارائه كردند)، باستان و فرهنگ ايران باستان (اين عنوان درسي رادر دانشگاه هلسينكي ارائه كردند). ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : صادق ملك شهميرزادي در كاوش هاي متعددي در داخل و خارج از كشور فعاليت داشتند، از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد: - شركت در حفريات مارليك،به سرپرستي دكتر عزت الله نگهبان در دوران دانشجويي ، سال 1340 - شركت در بررسي باستان شناسي كرمان، به سرپرستي دكتر ژوزف ر. كالدول ، اسفند 1342 و فروردين 1343 - شركت در سه فصل حفاري در ديكسون ماند واقع در ايالت ايلينوي امريكا در سال هاي 1344 (1965 م) ، 1345(1966م) ، 1346(1967م) در دوران دانشجويي و به سرپرستي دكتر ژوزف ر.كالدول. - شركت در حفاري دكيتور واقع در ايالت ايلينوي آمريكا در سال 1346 (1967) در دوران دانشجويي به سرپرستي دكتر رابرت ه. هال - شركت در حفاري چغاميش خوزستان، پاييز 1348 ، روساي اين هيات عبارت بودند از: پرفسور پينهاس دلوگاز و دكتر هلن كنتور كه دكتر شهميرزادي به عنوان سرپرست بخشي از حفاري در اين برنامه شركت كرد. - شركت در حفريات هفت تپه خوزستان 1349، 1350، 1351، 1352 چهار فصل به عنوان معاون هيات و به سرپرستي دكتر نگهبان . - سرپرست حفاري تپه سگزآباد واقع در دشت قزوين 1349 و 1350 (دو فصل) به رياست دكتر نگهبان - سرپريت حفريات تپه زاغه واقع در دشت قزوين، در سال هاي

1351، 1352، 1353، 1358 (چهار فصل)، رئيس هيات در سه فصل اول دكتر نگهبان و در فصل آخر دكتر مجيد زاده بود. - سرپرست هيات در حفاري آزمايشي تپه پوئينك ري، در سال 1374 - انجام بررسي باستان شناسي در منطقه سمنان در سال 1363 - بررسي منطقه «حوضه مسيله» واقع در جنوب تهران نزديك ورامين آبان 1372 و اسفند 1373. - سرپرست حفاري در «آق تپه» گنبد كاووس از 15مهر تا 30 آذر 1379. همچنين دكتر شهميرزادي از امتيازهاي علمي زير استفاده كرد: - بورس مسافرت و بازديد از موزه هاي اروپا و شركت در يك فصل حفاري در چغاميش خوزستان از طرف بنياد فورد تابستان و پاييز 1348 - بورس بنياد ژاپن به منظور بازديد از موزه ها و مراكز فرهنگي شهرهاي مختلف ژاپن به مدت دو هفته در تيرماه 1372 - بورس مشترك دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت امور خارجه ، سفارت جمهوري اسلامي ايران در فنلاند و دانشگاه هلسينكي فنلاند، به مدت سه هفته براي تدريس در دانشگاه هلسينكي. آثار : آثار دوران پارينه سنگي حوضه مسيله در جنوب تهران ويژگي اثر : منتشر شده در شماره اول خبرنامه مركز تحقيقات و مطالعات ايرانگردي و جهانگردي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، آذر 1372.2 اشاره اي مختصر به تحول باستان شناسي در ايران ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه اثر شماره هاي 12و 13 و 14 كه توسط سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ايران در سال 1365 منتشر شد.3 اشاره اي بر پيش از تاريخ دامغان ويژگي اثر : منتشر شده در مجموعه بناها و شهر دامغان به

كوشش م.م فلامكي ، نشر فضا ، سال 13684 انتقال انديشه : سوسك مصري در دشت قزوين ويژگي اثر : منتشر شده در شماره هاي پياپي 13 و 14 نشريه باستان شناسي و تاريخ ، اسفند 1372.5 باستان شناسي چيست و باستان شناس كيست ويژگي اثر : منتشر شده در جلد دوم مجموعه مرز پر گهر، نامگاني استاد علي سامي، (28 مقاله در زمينه هاي باستان شناسي، فرهنگ و ادب، تاريخ و هنر ايران)، به كوشش دكتر طاووسي، 13726 بافت روستاي پيش از تاريخ زاغه ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه شماره 6 ساختمان آبان ماه 1367.7 بررسي طبقه اجتماعي در دوران استقرار در روستا براساس روش تدفين در زاغه ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه باستان شناسي و تاريخ ، بهار و تابستان 13678 بررسي مطالعات باستان شناسي در ايران ويژگي اثر : منتشر شده در مجموعه مقالات نخستين انجمن واره بررسي مسايل ايران شناسي به كوشش علي موسوي گرمارودي، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وابسته به وزارت امور خارجه ، تهران 13699 پيشنهادي براي ترتيب آرشيوي از آثار غير منقول فرهنگي ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه باستان شناسي و تاريخ ، شماره دوم بهار و تابستان 136810 تاملي در علل جابه جايي استقرارهاي پيش از تاريخ در حاشيه كوير در فلات مركزي ايران ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه باستان شناسي و تاريخ، شماره پياپي 8و9 اسفند ماه 1369.11 تپه زاغه: تحليلي اجمالي از منازل مسكوني ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه باستان شناسي و تاريخ، شماره اول و دوم آبان ماه 137112 تصويري از پوشش

گياهي و حيواني حاشيه كوير در 7000 سال پيش ويژگي اثر : منتشر شده در مجموعه مقالات سمينار مسايل مناطق بياباني و كويري ايران، مركز تحقيقات كويري و بياباني ايران، در سال 137113 سفالهاي هزاره پنجم قبل از ميلاد ميدان باستاني دلازيان سمنان ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه اثر شماره هاي 12و 13 و 14 كه توسط سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ايران در سال 1365 منتشر شد.14 شهر نشيني و شهر سازي از آغاز تا هزاره پنجم پيش از ميلاد ويژگي اثر : منتشر شده در مجموعه نظري اجمالي به شهر و شهرسازي در ايران به كوشش محمد يوسف كياني در سال 136515 مروري بر تاريخچه مطالعات باستان شناسي در ايران ويژگي اثر : منتشر شده در شماره دوم نشريه باستان شناسي و تاريخ ، بهار و تابستان 136616 مسئله سفال خاكستري رنگ در ايران ويژگي اثر : ديباچه اي بر كتاب تهران سه هزار و دويست ساله براساس كاوش هاي باستان شناسي. نشر فضا 137017 مقدمه اي بر شهرنشيني ويژگي اثر : ديباچه اي بر كتاب نخستين شهر ، تاليف روث وايت هاوس، ترجمه مهدي سحابي، تهران 136918 نخستين مورخ ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه دانشنامه ، نشريه دانشگاه آزاد اسلامي، سال اول . شماره 1. 136919 نقش موزه ها در تعليم و تربيت ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه ميراث فرهنگي ، شماره سوم و چهارم ، پاييز 1370

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

ملكزاده، ملكه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملكه ملكزاده ( بياني ) ، فرزند دكتر مهدي ملكزاده به

سال 1289 شمسي در تهران متولد شد. وي تحصيلات خود را تا اخذ ديپلم زبان فرانسه موفق به اخذ ديپلم زبان فرانسه از مدرسه ژاندارك ادامه داد. وجود زمينه ي هنري در او باعث گرديد در كنار تحصيل ، به هنر نقاشي به ويژه مينياتور روي آورد و براي تكميل آموخته هاي خود راهي فرانسه گردد . بياني همزمان با تحصيل در دانشكده هنر هاي زيباي پاريس در دانشكده لوور ، وابسته به دانشگاه سوربن پاريس نيز به تحصيل در رشته ي باستان شناسي پرداخت و به اخذ فوق ليسانس از آن دانشكده نائل آمد و در علم سكه شناسي سرآمد شد. او پس از چهار سال به ايران بازگشت و در سال 1317 در موزه ايران باستان كه تازه تأسيس يافته بود ، وارد خدمت شد. در سال 1347 با دعوت دانشگاه تهران به تدريس « سكه شناسي » و « مهر شناسي » در گروه باستانشناسي پرداخت ، تا اينكه در سال 1357 بازنشسته گرديد. بانو ملكه ملكزاده ( بياني ) در تاريخ دوازدهم خرداد ماه سال 1378 دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي والدين و انساب : ملكه ملكزاده ، فرزند دكتر مهدي ملكزاده و نواده ي ملك المتكلمين ، شخصيت بزرگ و مشهور دوره ي مشروطيت ايران و از جانب مادر نواده ي ميرزا سليمان خان ميكده ، از رجال نيك نام دوره قاجار و از مشروطه خواهان معروف بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ملكه ملكزاده در شش سالگي در مدرسه ي ” ناموس ” به تحصيل اشتغال ورزيد و همزمان در خانه به

فراگرفتن زبان فرانسه پرداخت. از براي اخذ ديپلم اين زبان يك سال در مدرسه ي ” ژاندارك ” به تحصيل پرداخت و موفق به اخذديپلم زبان فرانسه شد. و خود زمينه هنري در وي باعث گرديد ، همزمان در خانه به فراگيري نقاشي مشغول گردد وپس از مدتي ميرزا هادي خان تجويدي ، نزد استاد بزرگ و معروف مينياتور ايران رفته ، و به فراگرفتن مينياتور اشتغال ورزيد. در سال 1313 شمسي براي تحصيلات عالي به پاريس (فرانسه) عزيمت نمود و در دانشكده هنرهاي زيبا كه شهرت بين المللي دارد ، فراگيري هنر نقاشي را ادامه داد و موفق به اخذ ديپلم از آن دانشكده شد. همزمان ، در دانشكده لوور ، وابسته به دانشگاه سوربن پاريس به تحصيل در رشته ي باستان شناسي پرداخت و به اخذ درجه ي فوق ليسانس از آن دانشكده نائل آمد و در علم سكه شناسي سرآمد شد.استادان و مربيان : ملكه ملكزاده ، هنر مينياتور را نزد ميرزا هادي خان تجويدي فراگرفت.همسر و فرزندان : ملكه دكتر ملكزاده بياني با دكتر بياني ،استاد دانشگاه تهران ازدواج كرد و ثمره ازدواج ايشان دكتر شيرين بياني ( اسلامي ندوشن ) و دكتر سوسن بياني ( سميعي ) مي باشد ، كه اولي استاد دانشگاه تهران به تدريس در رشتة تاريخ و دومي استاديار دانشگاه تهران به تدريس رشتة باستان شناسي اشتغال دارند .زمان و علت فوت : ملكه ملكزاده ( بياني ) در تاريخ دوازدهم خرداد ماه سال 1378 دار فاني را وداع گفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ملكه ملكزاده پس از چهار سال تحصيل در خارج از كشور

به ايران بازگشت و در سال 1317 در موزه ايران باستان كه تازه تأسيس يافته بود ، وارد خدمت شد. در طول دوران خدمت تا زمان بازنشستگي با سمت « موزه داري » و « رياست بخش سكه ها ، مهرها و الواح » در آن موزه به كار اشتغال داشت.فعاليتهاي آموزشي : ملكه ملكزاده در سال 1347 بادعوت دانشگاه تهران ، درگروه باستان شناسي به تدريس سكه شناسي و مهرشناسي پرداخت. او در اين زمينه تا سال 1357 به تدريس اشتغال داشت.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله اقدامات ملكه ملكزاده : 1- تأسيس نمايشگاه هنري و تاريخي ايران و تأسيس انجمن روابط فرهنگي ايران _ ايتاليا در ايتاليا 2- برپايي و رياست نمايشگاه هفت هزار سال هنر ايران در ميلان ( ايتاليا ) 3- تأسيس موزه سكه بانك سپه كه يكي از معتبرترين موزه هاي سكه در ايران گرديد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ملكه ملكزداه در كنگره هاي بين المللي داخلي و خارجي متعددي شركت كرد و سخنراني هايي ايراد نمود از جمله: كنگره ايران شناسي دانشگاه آكسفورد انگلستان ، كنگره ايران شناسي وزارت فرهنگ و هنر سابق در تهران ، كنگره هاي باستان شناسي و ايران شناسي تهران ، همدان و اصفهان ، ايراد سخنراني درباره ي فرهنگ و هنر ايران در راديوي دولتي ايتاليا ، ايراد سخنراني در همين زمينه در تالار سلطنتي ميلان ( ايتاليا). از ديگر فعاليت هاي فرهنگي ايشان: 1- عضويت در يونسكو (شعبه ايران) در اولين دوره ي تأسيس اين مؤسسه ي علمي ، فرهنگي در ايران 2- قرارگرفتن

در فهرست مشاهير علم و فرهنگ جهان ، كتابي كه توسط دانشگاه كمبريج انگلستان مدون گرديده است. 3- قرارگرفتن در فهرست بانوان مشهور جهان از جهت فرهنگي و هنري و علمي ، كتابي كه توسط دانشگاه كمبريج انگلستان مدون گرديده است. 4- عضويت در انجمن بين المللي كارشناسان سكه كه مركز آن در فرانسه و سوئيس مي باشد . از خانم ملكزاده در حدود پنجاه مقاله به زبان هاي فارسي و فرانسه ، در مجلات معتبر داخلي و خارجي به چاپ رسيده كه درباره ي سكه ها و مهرهاي دوران باستان و سكه هاي دوره اسلامي ايران مي باشد ، و در مجمو عه هايي به چاپ خواهد رسيد. بانو ملكزاده همچنين براي انجام سفرهاي علمي و تحقيقاتي مسافرت هايي به فرانسه ، انگليس ، آلمان ، ايتاليا ، سوئيس ، بلژيك ، هلند و عراق داشته است.آرا و گرايشهاي خاص : از جمله فعاليت هاي ديگر ملكه ملكزاده در كنار كار باستان شناسي و سكه شناسي ، پرداختن به هنر نقاشي بود كه شايد بتوان او را در رديف مشهورترين نقاشان معاصر ايران قرار دارد. سبك وي ” امپرسيونيسم ” بود ، ولي به سبك كلاسيك و مينياتور نيز تسلط داشت. تابلوهاي نقاشي وي جزء آثار هنري ايران به شمار مي آيند.جوائز و نشانها : ملكه ملكزاده در طول تحصيل در دانشكده هنرهاي زيباي پاريس ، در چند نمايشگاه داخلي همان دانشكده شركت جست و دو بار جزء دانشجويان ممتاز به اخذ جايزه نائل آمد. آثار : تاريخ سكه ، دوره ي پارتي ، تاريخ سكه از قديمي ترين ازمنه تا دوره ي اشكانيان

، تاريخ مهر در ايران ، سكه هاي ايران در دوره ي هخامنشي ، سيماي شاهان و نا م آوران ايران باستان

موسوي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود موسوي در سال 1316در خانواده اي قديمي و سنتي به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در رشته باستان شناسي تا مقطع كارشناسي در دانشگاه تهران ادامه داد. وي پس از اتمام تحصيل در سازمان ميراث فرهنگي به عنوان مدير پژوهشي مشغول بكار شد و در سال 1373 به عنوان دبير اجرايي نخستين گردهمايي باستان شناسي ايران پس از انقلاب اسلامي- شوش، را برگزار نمود. وي در كاوش هاي ميداني متعددي شركت و يا سرپرستي كرده است. گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي گرايش : باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي رادر مدرسه توفيق زنجان به پايان برد .تحصيلات متوسطه را در دبيرستان ناصر خسرو ،مدرس و علميه به اتمام رساند . در سال 1337به دانشگا ه راه يافت و در رشته باستان شناسي در دانشگاه تهران مشغول به تحصيل شد . مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق اجرايي و اداري محمود موسوي از سال 73-1366 به شرح زير مي باشد: مديريت پژوهشهاي باستان شناسي ،سازمان ميراث فرهنگي 1366. دبير اجرايي نخستين گردهمايي باستان شناسي ايران پس از انقلاب اسلامي -شوش 1373. فعاليتهاي آموزشي : همزمان با تحصيل در دانشگاه به استخدام دولت در آمد .ابتدا با عنوان نقشه بردار و حفار معدن آن زمان سرگرم كار شد .در سال 1345 پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي به اداره كل باستان شناسي و فرهنگ عام منتقل و كار تخصصي خود را در محوطه هاي باستاني دنبال كرد.ساير

فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سوابق پژوهشي محمود موسوي به شرح زير مي باشد : شركت در كاوشهاي استان ايلام و پشتكوه لرستان ،هيات باستان شناسان بلژيكي به سر پرستي لويي واندنبرگ . شركت در بررسي هاي شناسي غارهاي بين خوي وسرشت ،هيات باستان شناسان دانشگاه آمريكا ،به سرپرستي پروفسور چارلزبرني . شركت در كاوشهاي تخت سليما ن تكاب در آذربايجان غربي .هيات باستان شناسان آلماني به سرپرستي آندرياس ليپرت . شركت در كاوشهاي حليمه جان رودبار گيلان ،هيات باستان شناسان ژاپني از دانشگاه توكيو به سر پرستي شينجي فوكايي . شركت در كاوشهاي كحوطه هاي باستاني زابل ، هيات باستان شناسان ايتاليايي (از موسسه ايزمئو). مشاركت در بررسي هاي باستان شناسي منطقه آذربايجان شرقي به سرپرستي سيف اله كامبخش فرد . مشاركت و عضويت و معاونت در كاوشهاي تخت جمشيد به سرپرستي اكبر تجويدي . مشاركت در كاوشهاي هيات آموزشي دانشگاه تهران در سگزآباد قزوين (نماينده مركز باستان شناسي ايران ) به سرپرستي عزت الله نگهبان . سرپرستي بررسيهاي باستان شناسي در اشكور گيلان ، هيات اعزامي مركز باستان شناسي ايران . سرپرستي كاوشهاي مسجد جامع ابرقو . سرپرستي هيات بررسي و تعيين حريم تپه چغاگاوانه شاه آباد غرب. سرپرستي هيات تجديد نظر در حريم تخت جمشيد . سرپرستي هيات كاوشهاي جزيره كيش . سرپرست هيات كاوشهاي مسجد جمعه اردبيل . سرپرست هيات كاوشهاي حريم مجموعه شيخ صفي الدين اردبيلي .آثار : آغاز دوره تاريخي درايران شمالي بر اساس يافته هاي باستان شناسي ويژگي اثر : ميراث فرهنگي 13732 باستان شناسي ايران ويژگي اثر : سيماي فرهنگي ايران 13773 باستان شناسي در پنجا

ه سالي كه گذشت ويژگي اثر : ميراث فرهنگي 13694 باستان شناسي در جهان اسلام ويژگي اثر : دانشنامه جهان اسلام 13755 باستان شناسي گيلان ويژگي اثر : كتاب گيلان 13696 بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي ويژگي اثر : دانشنامه جهان اسلام 13767 پي گردي و كاوش در مسجد جامع ساوه ويژگي اثر : گزارش چهارمين مجمع سالانه كاوشها و پژوهشهاي باستان شناسي در ايران 13558 تاريخچه باستان شناسي ايران ويژگي اثر : معاونت پژوهشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 13789 توس شهر خفته در تاريخ ، كاوش باستان شناسي در شهر تاريخ حريره جزيره كيش ويژگي اثر : گزارشهاي باستان شناسي 137611 كاوش در بخش غربي مجموعه شيخ صفي الدين اردبيلي ،اردبيل ويژگي اثر : مجموعه مقالا ت دومين كنگره تاريخ معماري و شهر سازي ايران -ارگ بم12 مسجد جامع اردبيل ويژگي اثر : مجموعه مقالات همايش معماري مسجد 137613 مقدمه اي بر باستان شناسي كرمان ويژگي اثر : مجموعه مقالات كرمان شناسي ،مركز كرمان شناسي 136914 ياد نامه نخستين گردهمايي باستان شناسي ايران بعد از انقلاب ويژگي اثر : سازمان ميراث فرهنگي 137615 يادمان خشتي كوه خواجه زابل و( خلاصه اي از نتايج مطالعات و كاوشهاي انجام شده در آن) ويژگي اثر : مجموعه مفالات اولين كنگره تاريخ معماري و شهر سازي ايران16 يادي از علي سامي ويژگي اثر : مجله باستان شناسي و تاريخ 1368

منابع زندگينامه :باستان پژوهي، ويژه نامه سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شنااسي كشور، زمستان 1379

مؤمني ازندرياني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا، دانشكده: علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ و

جغرافيا از دانشسراى عالى تهران در سال 1341، كارشناسى ارشد جغرافياى انسانى از دانشگاه تهران در سال 1347 و دكتراى جغرافيا از دانشگاه فيليپس ماربورگ آلمان غربى در سال 1355.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

رابطه شهر و روستا و تشخيص مكانهاى مركزى در دشت گرمسار، تدريس دروس جغرافياى شهرى ايران، جغرافياى شهرى عمومى، جغرافياى جمعيت، جغرافياى شهرى (برنامه ريزى اكولوژى شهرى) در دانشگاههاى شهيد بهشتى، تربيت مدرس و دانشگاه آزاد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

شهرستان تفت، بررسى مشخصات طبيعى، اجتماعى و اقتصادى شهر و مناطق روستائى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

فراز و فرود شهر هرمز، تعريف، مواضع، موضوعات، هدفها و كاربرد جغرافيا در نظام جمهورى اسلامى، جايگاه وقف در ساختار فرهنگى، اجتماعى و كالبدى شهرها و روستاهاى ايران، رديابى فرهنگ وحى در ساختار شهر دولت آباد ملاير، مأخذشناسى جغرافياى شهرى ايران، موقوفات و توسعه شهرى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مير حيدر مهاجراني، دره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دره ميرحيدر در سال 1313 در شهر كرمانشاه متولد گرديد. وي داراي دكتراي جغرافياي سياسي از دانشگاه ايندياناي آمريكا و عضو هئيت علمي دانشگاه تهران ، دانشكده ادبيات و علوم انساني گروه جغرافيا با رتبه علمي استادي مي باشد.نامبرده در سال 1382 به افتخار بازنسشتگي نائل آمده است.ايشان عضو وابسته ي فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران است. دكتر ميرحيدري در نشريات فرهنگي ايران ، مقالات متعددي را به چاپ رسانده است. وي موفق به ايراد سخنراني هاي جامعي نيز در زمينه ي

جغرافياي سياسي شده و با بيانات خود در كنگره هاي داخلي و كنفرانس هاي جهاني چهره ي فرهيخته اي را از خود نشان داده است. كتاب"جغرافياي سياسي خاورميانه و شمال آفريقا"ترجمه دره مير حيدري ، در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : جغرافيا گرايش : جغرافياي سياسيوالدين و انساب : " قبل از هر چيزي بايد سپاسگذار خداوند متعال باشم كه مرا در يك خانواده با فضيلت ،متدين و روشن بين به دنيا آورد كه هر چه دارم از انهاست.گرچه در كودكي پدرم را از دست دادم ولي نفس قدسي و خاطر نمازهاي شب و راز و نيازهاي او هنوز با من است و همين ها بوده كه زندگي مرا تا كنون بيمه كرده است.پدرم در ساوه به دنيا آمده بود و تحت نظارت پدرش حاج سيد عبدالكريم مقلب به حاج سيد آقا تحصيلات ابتدايي را انجام داد و سپس در نوجواني با همراهي ايشان براي تحصيلات بالاتر به تهران آمد و در حوزه علميه مدرسه مروي به تحصيل الهيات و معارف اسلامي پرداخت.ايشان پس از تحصيلات خارج حوزه در تهران ماندگار شد.پدرم علاوه بر اين با نام سيد محمود الحسيني ساوجي از خوشنويسان بنام دوره ناصري بوده است و مجموعه بسيار ارزشمند خط از ايشان به يادگار مانده است. مادرم در يك خانواده متمكن و متدين در تهران بدنيا آمد.پدر وي سعيد الملك اهل سياست و طرفدار حكومت مشروعه بود.پدر بزرگ مادرم حاج حسينعلي خان نوري از فضلا و شعراي معروف عهد ناصري بوده و

ديوان شعر او با تخليص وفا كه كلا در مدح اهل بيت امامت و طهارت مي باشد چاپ و در اختيار علاقمندان به شعر و ادب قرار گرفته است. مادرم در چنين خانواده اي معلم سرخانه داشت و ضمن فراگيري فارسي و حساب قرائت قران نيز فرا مي گرفت.پس از مدتي با استعداد سرشاري كه داشت حافظ قرآن شد و اشعار ديوان حافظ و گلستان سعدي و بابا طاهر را هم از حفظ داشت و در محاوره به مناسبت از آنها استفاده مي كرد.ايشان مادري كارآمد و دلسوز و پاك نيت بود و در نتيجه فرزنداني تحويل جامعه داد كه همگي با داشتن تحصيلات عالي منشا خدمات علمي و فرهنگي مهمي براي مملكت شدند. پدر و مادرم در تهران با هم ازدواج كردند و چهار فرند اول يعني سه دختر و يك پسر را در تهران به نيا آوردند. بعدا پدرم ماموريتي در كرمانشاه پيدا كرد و پس از چندي خانواده را هم به آنجا منتقل نمود و من (1311) و برادر كوچكرم در كرمانشاه بدنيا آمديم"تحصيلات رسمي و حرفه اي : دره ميرحيدر ، تحصيلات ابتدايي و قسمتي از تحصيلات متوسطه ي خود را در شهر زادگاهش سپري نمود و سال هاي آخر تحصيلات متوسطه ي خود را در تهران گذرانده و به اخذ ديپلم ادبي از دبيرستان شاهدخت نائل آمد. وي بلافاصله پس از اتمام دوره ي متوسطه ، وارد دانشگاه گرديد و پس از موفقيت در قسمت دبيري در رشته ي تاريخ و جغرافيا در دانشكده ادبيات به تحصيل پرداخت ، آنگاه از طرف دولت براي ادامه ي تحصيل به آمريكا اعزام

شد. تحصيلات در آمريكا ، نزديك شش سال به طول انجاميد و او در طي اين مدت به اخذ درجات عاليه اي چون: گواهينامه با درجه ي عالي در زبان انگليسي از دانشگاه ميشيگان در آناربر ،درجه ي M.A از دانشگاه دولتي اوهايو در رشته ي جغرافيا و درجه ي Ph.D از دانشگاه دولتي اينديانا در جغرافياي سياسي نائل آمد. وي پايان نامه كارشناسي ارشدش را تحت عنوان مسايل راه هاي ارتباطي در ايران را زير نظر پروفسور رندال گذراند. تخصص اصلي و جغرافياي سياسي و تخصص منطقه اي او، در زمينه منطقه خليج فارس و خاورميانه بوده است. «در آنجا گفتم به دليل وضعيت دشوار جغرافيايي كه ايران دارد و مناطق كوهستاني و بياباني و خشك را در خود جاي داده و به خاطر شكل خاص جغرافيايي كشور و فاصله زياد بخش شمال غرب و جنوب شرقي كشور از يكديگر، احداث راههاي ارتباطي، هم هزينه بر است و هم نياز به تكنولوژي هاي پيشرفته اي دارد كه از خارج وارد مي شود.» عنوان تز دكترايش، «عوامل جغرافيايي مؤثر بر بقاي سياسي ايران» بوده كه در سال 1962 با درجه عالي از آن دفاع كرده است و با همين پيش زمينه و تخصص به ايران باز گشت.خاطرات و وقايع تحصيل : دكتر مير حيدر از خاطرات تحصيلش چنين ياد مي كند: "من كلاس اول ابتدايي را در 5 سالگي نزد مادرم در خانه خاندم و در اخر سال امتحان دادم و رفتم كلاس دوم. در كلاس دوم و سوم يك شاگر متوسط بودم ولي از كلاس چهارم تا تحصيلاتم در كرمانشاه شاگرد اول بودم و

مورد تشويق اولياء و مدرسه و اداره فرهنگ قرار مي گرفتم. در كرمانشاه پس از دانشسراي مقدماني كلاس بالاتري نبود و من با بورس تحصيلي كه براي ادامه تحصيل داشتم بايد به تهران مي رفتم و خوشبختانه موجباتي فراهم شد كه كل خانوانده به تهران منتقل شديم و در اينجا من كلاس ششم ادبي را در دبيرستان شاهداخت تهران خواندم." وي در هر سه سال مقطع ليسانس شاگرد اول شده و در نتيجه موفق به كسب مدال علمي و جايزه مي شود. در سال 1332 تحصيلاتش را به اتمام مي رساند و در سال 1335 مطابق مصوبه قانوني، به همراه تعداد ديگري از نفرات ممتاز ساير رشته ها و به عنوان بورسيه براي ادامه تحصيل به خارج عزيمت مي كند و به آمريكا مي رود. استادان و مربيان : دكتر مير حيدر از اساتيد دوره خود چنين مي گويد: " من بايد به خود ببالم كه در دوره اي درس مي خواندم كه بهترين استادان در دانشگاه بودند. در رشته تاريخ با استادان برجسته اي مثل نصر الله فلسفي ،بياني،مينوي ،شيباني،بهمنش،بينا درس داشتيم و در جغرافيا دكتر مسعود كيهان،دكتر احمد مستوفي،دكتر محمد حسن گنجي و دكتر احمد سعادت كه هر كدام در رشته خود اسوه بودند.من چون تعهد دبيري داشتم درسهاي فلسفه و منطق و روانشناسي هم در برنامه ام بود و استاداني مثل دكتر هوشيار ،دكتر خوانساري،دكتر جلالي و دكتر كني استادان درسهاي مختلف ما بودند.تاثيري كه استادان جغرافيا در من گذاشتند موجب شد كه بعدا زماني كه به خارج رفتم در رشته جغرافيا ادامه تحصيل دهم" او پايان نامه كارشناسي ارشد ش را

در دانشگاه اوهايو آمريكا تحت عنوان مسايل راه هاي ارتباطي در ايران را زير نظر پروفسور رندال گذراند.وي به غير از اساتيد ايراني از استادان غير ايراني مانند پروفسور كيمبل و پروفسور پاندز به نيكي ياد مي كند. دكتر مير حيدر از مرحوم مستوفي و دكتر محمد حسن گنجي چنين مي گويد: «بعد از اين كه از آمريكا برگشتم و به عنوان استاديار برگزيده شدم اين دو را بيشتر شناختم و بخصوص اشراف آنها را به تمام مسائل جغرافيايي و نه فقط يك رشته خاص مطلع شدم و خيلي من را تحت تأثير قرار دادند.» همسر و فرزندان : دكتر دره مير حيدر از ازدواج خود چنين مي گويد: در طول اين سالهاي تدريس در دانشگاهها،ضمن همكاري با استادان سابق خودم فرصت آشنايي با استادان جديدي هم براي تدريس به گروه جغرافيا پيوستند و شاخه هاي مختلف اين گروه را به وجود آوردند به دست آمد. دراين ميان آشنايي من با آقاي دكتر مصطفي مهاجراني كه از كارشناسان مبرز سازمان برنامه بود و در عين حال رياست بخش روستايي تحقيقات احتماعي دانشگاه تهران را هم به عهده داشت و ضمنا براي تدريس در دوره فوق ليسانس دعوت شده بود عميق تر شد و در نهايت به ازدواج منجر گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دره ميرحيدر ،پس از بازگشت به ايران در سال 1342 به عضوبت هيات علمي گروه جغرافياي دانشگاه تهران در آمد و از آن تاريخ تا كنون در امر آموزش و تحقيق فعاليت داشته است. دره ميرحيدر، عضو وابسته فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران و عضو موسس انجمن جغرافي دانان ايران است.

يكي از موثرترين اقدام اين استاد برجسته، نگارش مقدمه اي بر كتاب IRAN از سري كتاب هاي Countries of the World كه در سال 2008 و از سوي موسسه نشنال جيا گرافيك منتشر شد، نوشته است. از ديگر مشاغل وي مي توان به عضويت در انجمن جغرافيدانان آمريكا از سال 1962، عضويت در انجمن جغرافيايي ايران ، عضو مؤسس و رئيس هيأت مديره انجمن ژئوپولتيك ايران(براي دو دوره) ، عضويت در گروه جغرافياي فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي (براي دو دوره)، رئيس اولين و دومين كنگره انجمن ژئوپلتيك ايران در سالهاي 1383 و 1384 و عضو كميته برنامه ريزي وزارت فرهنگ و آموزش عالي ،هسته گروه آموزشي جغرافيا انشگاه پيام نور اشاره كرد. دكتر مير حيدر در سال 1359 به افتخار بازنشستگي زودهنگام نائل آمد."دوران بازنشستگي زودرس براي من توفيقي شد تا ديد خودرا نسبت به مسائل سياسي ايران و جهان وسعت دهم و به همكاري علمي و آموزشي با دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت امور خارجه و ساير مراكز علمي بپردازم.در همين دوران بود كه كتاب جغرافياي سياسي خاورميانه و شمال آفريقا را ترجمه كردم" دكتر مير حيدر پس از بازنشستگي در سال 1370 از سوي دانشگاه آزاد اسلامي به خدمت گرفته شد و در سال 1373 مجدد براي تدريس و فعاليت هاي آموزشي به دانشگاه تهران خواسته شد او پس از يك سال تعلل به عضويت هيئت علمي دانشگاه تهران در آمد و در سال 1374 به مقام استداي نائل آمد.فعاليتهاي آموزشي : دره ميرحيدر با ورود به دانشگاه تهران و به پيشنهادي كه ارائه مي دهد، براي اولين بار در

ايران درس اصول و مباني جغرافياي سياسي در برنامه دروس دوره ليسانس قرار مي گيرد و اولين كتاب جغرافياي سياسي مدون و نظام يافته را به نام «اصول و مباني جغرافياي سياسي» در سال 1347 منتشر مي كند. در سال 1343 هم با تأسيس دوره فوق ليسانس جغرافياي انساني در دانشگاه تهران به ارائه دروس ژئوپولتيك و مسائل جغرافياي سياسي جهان مي پردازد. در سال 1347 دانشيار مي شود و به غير از تدريس در دانشكده ادبيات، فعاليت در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران ، دانشگاه پدافند ملي، دانشگاه تربيت معلم، دانشكده روابط بين الملل، دانشكده افسري و بعد از انقلاب در دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه امام حسين(ع) را به ديگر فعاليت هاي آموزشي اش مي افزايد. در سال 1358 با تكميل مدارك مربوطه، مرحله به مرحله را مي گذراند تا به رتبه استادي نائل مي شود ولي در مراحل پاياني، اعلاميه اي توسط وزارت علوم صادر مي شود و هرگونه ارتقاي علمي استادان ممنوع مي شود. با آغاز انقلاب فرهنگي و تعطيل شدن دانشگاه هاي كشور تقاضاي بازنشستگي اش را به مقامات مسؤول ارائه مي دهد و مورد پذيرش هم قرار مي گيرد. از آن پس فعاليت هاي علمي اش را در مركز مطالعات عالي بين المللي دانشگاه تهران و دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت خارجه ادامه مي دهد و به تدريس در دانشگاه هاي ديگر هم گرايش پيدا مي كند. در سال 1374 بنا به دعوت دانشگاه تهران و تصويب هيأت وزيران پس از گذشت 14 سال مجدداً به عضويت هيأت علمي دانشگاه تهران درآمده و در همان

سال هم به درجه استادي نائل مي آيد و بعد از چند سال تدريس و تحقيق مجدداً در سال 1382 بازنشسته مي شود ولي همچنان تدريس در مقاطع فوق ليسانس و دكتراي جغرافياي سياسي در دانشگاه تهران را ادامه داده است. او بعد از بازگشت از آمريكا، جغرافياي سياسي را براساس رويكرد كاركردگرايي جغرافيدان مشهور آمريكايي در دهه 1960 به نام «ريچارد هارتشون» آموزش مي داد. در اين رويكرد عوامل مركزگرا و مركز گريز كه بر عملكرد حكومت تأثير مي گذارند مورد بررسي قرار مي گيرد. او دعوت به تدريس دانشگاه اينديانا را بعد از اتمام تحصيل رد مي كند و به دليل علاقه اي كه به مملكت خود داشته و اينكه از تخصص خود براي پيشرفت ايران استفاده كند به سرعت به ايران برمي گردد. روش تدريس او به اين صورت است كه در ابتداي تدريس، سؤالي را مطرح مي كند و مي كوشد دانشجويان را به تفكر در مورد آن سؤال تشويق و علاقه مند كند. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : او همچنين در تأسيس دوره هاي فوق ليسانس جغرافياي سياسي در دانشگاه تهران و دانشگاه تربيت معلم نقش قابل توجهي داشته است. وي همچنين عضو موسس انجمن جغرافي دانان ايران (تاسيس در سال 1381) و فصلنامه علمي -پژوهشي ژئوپلتيك است.از دكتر مير حيدر به عنوان بنيانگذار جغرافياي سياسي نظام مند ياد مي شود ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دره ميرحيدر در نشريات فرهنگي ايران ،بيش از 30 مقاله را به چاپ رسانده است. وي موفق به ايراد سخنراني هاي جامعي نيز در زمينه ي

جغرافياي سياسي شده و با بيانات خود در كنگره هاي داخلي و كنفرانس هاي جهاني چهره ي فرهيخته اي را از خود نشان داده است.شاگردان : از جمله دانشجويان سرشناس دره مير حيدر كه در مقطع كنوني هر يك جايگاهي كسب كرده اند كه زماني در زمينه جغرافياي سياسي در محضر ميرحيدر علم آموخته اند مي توان به دكتر پيشگاهي فرد، دكتر مجتهدزاده، دكتر كريمي پور، دكتر قاليباف شهردار تهران و دكتر رحيم صفوي فرمانده سپاه پاسداران اشاره كرد. آرا و گرايشهاي خاص : عنوان تز دكتراي دره مير حيدر با عنوان «عوامل جغرافيايي مؤثر بر بقاي سياسي ايران» بوده كه در سال 1962 با درجه عالي از آن دفاع كرده است و با همين پيش زمينه و تخصص وقتي به ايران برمي گردد براي اولين بار جغرافياي سياسي را به شكل سيستماتيك و مدرن به دانشجويان ايراني تعليم مي دهد و از اين جهت ترويج رشته جغرافياي سياسي مديون دره ميرحيدر است كه بعد از گذشت بيش از چهل سال تدريس و تحقيق در اين حوزه همچنان در دانشگاه مادر ايران حضور مي يابد و به كارش تداوم مي دهد. در تزش كوشيده نشان دهد تا چه حد عوامل جغرافيايي و به ويژه موقعيت ژئوپلتيك ايران، منابع نفتي و معدني و ساير ويژگي هاي جغرافيايي كشور در حيات سياسي ايران و حكومت ها تأثيرگذار بوده اند. در آن سالها عمدتاً تأثير جغرافيا بر سياست مورد توجه بوده چه در قسمت ژئوپولتيك و چه در جغرافياي سياسي ولي هم اينك جغرافياي سياسي بيشتر بر ايدئولوژي ها، سياست هاي دولت ها و رهبران سياسي و صاحبان

انديشه و احزاب و تأثيرات آنها بر چشم اندازهاي جغرافيايي مورد ارزيابي قرار مي گيرد. ضمن اينكه نمي شود وضعيت جغرافيايي را كه بستر اين فعاليت ها است ناديده گرفت. از ديد ميرحيدر، اين تحول يك تحول مثبت است و واقع گرايي بيشتري را دنبال مي كند. «در گذشته ، عوامل جغرافيايي را تعيين كننده قلمداد مي كردند ولي امروزه موقعيت جغرافيايي عامل اساسي و تعيين كننده به شمار نمي آيد و بنابراين ما هم نمي توانيم بگوييم كه كشور ما موقعيت جغرافيايي كم نظيري دارد و تصور كنيم منافع كشور به راحتي تأمين مي شود. چون امروزه گاه ژئوپولتيك جهاني مانع تأمين منافع ما مي شود و لذا ديپلماسي و سياست بايد به عنوان مكمل موقعيت جغرافيايي مدنظر قرار گيرد و اگر ديپلماسي نباشد، موقعيت جغرافيايي ما هم چندان كارساز نيست.» او نسبت به رويكرد قبلي جغرافيايي سياسي تعصب خاصي ندارد و به قول معروف خود را «به روز» نموده و به رويكرد جديدي كه از دهه 1970 به بعد فراگير شده روي مي آورد. «وقتي آدم مي بيند كه نگرش جديد درست است آن را انتخاب مي كند. نگرش قبلي به كلي عقب افتاده است و نقش عوامل جغرافيايي را در روابط بين الملل عاملي تعيين كننده نمي داند. الآن ما معتقديم كه عامل جغرافيايي، تأثيرگذار است و نه تعيين كننده. در مقابل قدرت و ژئوپولتيك جهاني نقش تعيين كننده تري پيدا كرده است.» جوائز و نشانها : كتاب"جغرافياي سياسي خاورميانه و شمال آفريقا"ترجمه دره مير حيدري ، در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

به عنوان كتاب سال برگزيده شد.دكتر ميرحيدر از سال 1370 بهترين مترجم زن در دانشگاه الزهرا شناخته شد. وي همچنين جايزه كتاب برگزيده دانشگاهي را در سال 1380 دريافت نمود. در سال 1384 از وي به عنوان چهره ماندگار جغرافيا به انتخاب جامعه جغرافي دانان ايران تقدير به عمل آمد. خلاصه اي از جوايز و لوحهاي تقدير دريافتي دره مير حيدر به قرار زير است: مدال درجه اول فرهنگ برا احراز رتبه اول در دانشگاه تهران دريافت فلوشيپ(جايزه پژوهشي) از طرف دانشگاه اينديانا براي تمام تحقيق درباره رساله دكتري اعزام به آمريكا براي گذراندن فرصت مطالعاتي (1356) دريافت جايزه و لوح تقدير براي كتاب برگزيده دانشگاههاي 1369 لوح تقدير و جايزه با عنوان بهترين مترجم زن از طرف دانشگاه الزهراء در سال 1369 لوح تقدير و جايزه برا كتاب سال ج.ا.ا از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سال 1370 اعزام به آمريكا براي ارائه سخرنراني در كنگره اتحاديه بين المللي جغرافيايي در واشنگتن در سال 1371 لوح تقدير و جايزه براي كتاب برگزيده دانشگاهها در سال 1380 لوح تقديرو جايزه تشويقي كتاب سال ج.ا.ا در سال 1381 لوح تقدير و جايزه در همايش تجليل از پيشكسوتان دانشگاه تهران در سال 1383 كسب تنديس و جايزه با عنوان قلم هاي ماندگار در همايش تجليل از مولفان كتابهاي درسي در سال 1384 كسب عنوان چهره هاي ماندگار جغرافيا در سال 1384 منتخب جامعه جغرافيدانان ايران در سال 1384 دريافت 16 لوح تقدير ديگر براي ارائه سخنراني در همايش و مجامع علمي داخلي و خارجيچگونگي عرضه آثار : دره ميرحيدر براي اولين بار جغرافياي سياسي را

به شكل سيستماتيك و مدرن به دانشجويان ايراني تعليم مي دهد و از اين جهت ترويج رشته جغرافياي سياسي مديون دره ميرحيدر است. وي با تأليف كتاب اصول و مباني جغرافياي سياسي در سال 1347، اولين كتاب دانشگاهي و علمي را در اين رشته ارايه نمود. از ديگر تأليفات وي مباني جغرافياي سياسي، جغرافياي سياسي براي دانش آموزان دبيرستان سال سوم نظام جديد، مفاهيم بنيادي در جغرافياي سياسي مي باشد. ميرحيدر 52 عنوان مقاله به زبان فارسي و 8 عنوان مقاله به زبان انگليسي را به چاپ رسانده است. وي همچنين 37 عنوان سخنراني در دانشگاه ها و مجامع علمي و بين المللي دارد. راهنمايي بيش از 21 پايان نامه و رساله دكتري و كارشناسي ارشد را در فعاليت هاي پژوهشي خود دارد. آثار : اصول و مباني جغرافياي سياسي ويژگي اثر : تاليف،مخصوص دانشجويان پيام نور،چاپ اول آزمايشي پاييز 1370،چاپ دوم 1371 انتشارات دانشگاه پيام نور2 اصول و مباني جغرافياي سياسي ويژگي اثر : تاليف، انتشارات دانشگاه تهران،چاپ اول 1347 چاپ دوم با تجديد نظر 1351،چاپ سوم با تجديد نظر 1354،چاپ چهارم 13583 ايران ويژگي اثر : تاليف،علاوه بر دكتر ميرحيدر 2 نويسنده انگليسي نيز در تاليف كتاب "ايران" نقش داشته اند و اين كتاب در حال حاضر كتاب درسي دانش آموزان دبيرستاني آمريكا، انگليس و كانادا است. 4 جغرافياي سياسي براي دانش آموزان سال سوم دبيرستان، نظام جديد ويژگي اثر : تاليف،چاپ دفتر تحقيقات و برنامه ريزي درسي وزارت آموزش و پرورش،سال تحصيلي 1371-72 با تجديد نظر در سالهاي 1373-745 جغرافياي سياسي خاورميانه و شمال آفريقا ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره

نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«جغرافياي سياسي خاورميانه و شمال آفريقا»: در بين جوامع دانشگاهي و دانشجويان جاي كتابي كه درباره جغرافياي سياسي باشد، خالي و نياز مبرم به آن محسوس بود، كتاب حاضر كه اصل آن به زبان انگليسي است و دو نفر متخصص فن آن را نگاشته اند تا حدود زيادي اين خلاء را جبران كرده و احتياج دانش پژوهان را پاسخ گفته است و از ويژگيهاي ترجمه آن است كه مترجم اشتباهات مولفان را در پابرگها ياد آور شده و نيز كليه نامها كه در اصل كتاب لاتين شده و در نقشه هاي موجود عربي است، معادل عربي آنها نوشته شده است. .ترجمه و تحقيق نويسندگان آلاسداير درايسدل و جرالد اچ بليك،6 جهان سوم و كشورهاي پيشرفته ويژگي اثر : ترجمه،نويسنده چتربي،انتشارات موسسه تحقيقات علوم اجتماعي 13497 درآمدي نو بر جغرافياي سياسي ويژگي اثر : ترجمه،انتشارات سازمان جغرافيايي ،بهمن 1379،اين كتاب كه با همكاري دكتر رحيم صفوي صورت گرفته كتاب برگزيده دانشگاه هاي ايران شد و سپس به عنوان كتاب تشويقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انتخاب شد. 8 گرايش تازه در جغرافياي سياسي ويژگي اثر : ترجمه،نويسنده پرسكات ،انتشارات دانشگاه تهران 13589 مباني جغرافياي سياسي ويژگي اثر : تاليف،انتشارات سازمان مطالعات و تدوين(سمت)تهران،چاپ اول 1371،چاپ سوم با تجديد نظر كامل در سال 1373،تجديد نظر كامل در سال 1380 و چاپ دوازدهم مفاهيم بنيادين در جغرافياي سياسي ويژگي اثر : انتشارات سازمان جغرافيايي 1386

نگهبان، عزت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزت الله نگهبان در سال 1304 در اهواز به دنيا آمد . پس از گذراندن

تحصيلات ابتدايي و متوسطه ، به تحصيل در رشته باستانشناسي ، در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران پرداخت. سپس براي ادامه تحصيل به آمريكا رفته و در سال 1335 موفق به دريافت درجه دكترا گرديد . پس از بازگشت از آمريكا در سال 1336 به سمت دانشيار رشته باستان شناسي ، در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران استخدام شد . در سال 1338 موفق به تاسيس موسسه باستان شناسي در دانشگاه تهران شد . نگهبان علاوه بر مشاغل دانشگاهي ، به مشاغل ديگري نيز همچون معاون فني اداره كل باستان شناسي ، مشاور فني وزارت فرهنگ ايران ، مشاور عالي سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ايران و ... منصوب گرديد .گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي همسر و فرزندان : همسر عزت الله نگهبان يك امريكايي بنام ميريام لويس ميلر Miriam Lois Miller دانشجوي كتابداري دانشگاه شيكاگو بود.وقايع ميانسالي : عزت الله نگهبان در طول اقامت و تحصيل در شيكاگو در اينترناشينال هاوس در نزديكي دانشگاه زندگي مي كرد و در همين مكان با دختري به نام ميربام لويس ميلر (دانشجوي كتابداري)، آشنا شد و با وي ازدواج كرد. وي پس از بازگشت به ايران به استخدام دانشگاه تهران در آمد. و در سال 1345 با اخذ دكتراي افتخاري از دانشگاه تهران به درجه استادي ارتقا يافت. او پس از سالها خدمت در 1357 بازنشسته شد و به فيلادلفياي امريكا عزيمت نمود و پس از آن به چاپ گزارشي نهايي فعاليت هاي باستان شناختي خود مشغول شد . . البته وي از آن پس بعنوان راهنماي بخش موزه دانشگاه پنسيلوانيا مشغول مي باشد.زمان و علت

فوت : عزت الله نگهبان، پدر باستان شناسي مدرن ايران كه به بيماري آلزايمر و پاركينسون نيز مبتلا بود، به گفته "بهمن نگهبان" فرزندش، روز 14 بهمن 87 در آمريكا ، بدرود حيات گفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : استاد باستان شناسي دانشگاه تهران، مهندس حفار اصلي در تپه مارليك در 2-1961م./ 40-1339 ه_.ش مدير گروه باستان شناسي دانشگاه تهران (1356-1346)، موسس و رئيس موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران (56-1336 ه_.ش)، رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران (57-1354)، مشاور فني اداره باستان شناسي (1347)فعاليتهاي آموزشي : عزت الله نگهبان پس از بازگشت از امريكا با درجه دانشياري به استخدام دانشگاه تهران درآمد و با اخذ دكتراي افتخاري از دانشگاه تهران در سال 1345 به درجه استادي ارتقا يافت. وي از 1346 تا 1356 مدير گروه باستان شناسي دانشگاه تهران بود.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : عزت الله نگهبان در 1958.م/ 1336 ه_.ش موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران را بنيان گذاشت. وي با ايجاد كارگاه دائمي در دشت قزوين براي فعاليتهاي دانشجويان گام موثري درروند پيشرفت آنها داشت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عزت الله نگهبان همواره يكي از سرسخت ترين مدافعان برنامه هاي منظم كردن فعاليت هاي مربوط به باستان شناسي بود و برخي وي را دشمن بزرگ قاچاقچيان و دلالان عتيقه در ايران مي دانستند. وي همواره در پي مباره عليه قاچاق ميراث فرهنگي بود و در 1347 نقشي اساسي در تصويب قطعنامه اي در محكوم كردن قاچاق و فروش اشياي عتيقه داشت.شاگردان : شاگردان عزت الله نگهبان، امروز همگي از بزرگان باستان شناسي و هنر ايران بشمار

مي روند و عبارتند از: يوسف مجيد زاده،محمد رحيم صراف، علي اكبر سرفراز،مهدي رهبر، صادق شهميرزادي، يوسف نقيب زاده، محمد يوسف كياني، پرويز ورجاوند.همفكران فرد : رابرت بريدوود و همكارانش از جمله فرانك هول، كنت فلانري، پتي جودانسون و برروس هاو،در دهه 1960 به دعوت دكتر نگهبان به ايران آمده بودند تا درباره آغاز روستانشيني و توسعه اقتصاد معيشتي بر پايه كشاورزي در ايران تحقيق و حفاري كنند اودر اين راه با آنان شريك مساعي نمود.جوائز و نشانها : در 23 ماه مه 1999.م/ ارديبهشت 1377 دكتر نگهبان كه مسئول گروه خاورميانه اي موزه دانشگاه پنسيلوانياي امريكا بود، طي مراسم افتتاح نمايشگاه گنجينه مارليك در موزه ملي ايران (موزه ايران باستان سابق) از سوي سازمان ميراث فرهنگي ايران بزرگترين جايزه فرهنگي باستان شناسي را دريافت نمود. چگونگي عرضه آثار : عزت الله نگهبان آثار خود را در آغاز از طريق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي فعلي و پس از عزيمت به امريكا توسط انتشارات موزه دانشگاه پنسيلوانيا (university Museum Publications) منتشر نمود. از وي چندين كتاب بيش از 70 مقاله مهم علمي در زمينه باستان شناسي به چاپ رسيده است. ويژگي اثر : حفاريهاي دكتر نگهبان در مارليك و هفت تپه بي سابقه بوده است ونخستين كاوشهايي كه درباره تاريخ ايلام ميانه و نيز تحقيقات وي درباره فرهنگ هاي هزاره اول شمال ايران(مارليك) بي نظير و گشاينده رشته جديدي در تحقيقات باستان شناسي ايران است.2 A Brief Report on the Excavation of Marlik Tepe and Pileh Qaleh ويژگي اثر : Iran 2:13-193 A Brief Report on the Painted Building of Zaghe (Late 7th-Early 6 th

Millemium BC) ويژگي اثر : Paleorient 5:239-250.4 A Guide of Haft Tepe Excavation and Museum. ويژگي اثر : Tehran: General Department of Museum. Ministry of Culture and Art.5 Archaeological Activities in Iran, 1935-1960. ويژگي اثر : A Survey of Persian Art 14b:2930-2933. Arthur U. Pope (ed, Oxford: Oxford University Press.)6 Archaeology of Iran ويژگي اثر : High Concil of Culture and Art Publications, Vol. 18. Tehran7 Architecture of Haft Tepe ويژگي اثر : Archaeologische Mittelungen aus Iran 6:9-29.8 Brief General Report on Third Season of Excavation of Haft Tepe. ويژگي اثر : Memoria Volume of the Vth International Congress on Art and Archaeology, Tehran Esfahan, Shiraz, 11th-18th of April, 1968. Special Publication of the Ministry Culture and Arts, Vol. 1.153-163.9 Brief Report on Haft Tepe Excavation, 1974 ويژگي اثر : Proceedings of the 3rd Annual Symposium on Archaeological Research in Iran, F.Bagherzadeh (ed). :171-178. Tehran: Center for Archaeological Research.10 Brief Report on the Excavation of Haft Tepe. ويژگي اثر : Iran 7:175-179.11 Clay Hman Figurines from Zaghe ويژگي اثر : Iranica Antiqua 10:1-20.12 Die elamische Siedlung Hft Tepe ويژگي اثر : Antike Welt Zeitschrift fur Archaeologie und Kulturgeschichte, Heft 2:42-48.13 Excavation at Marlik ويژگي اثر : Actes de VIIe Congress International des Prehistoriques et Protohistoriques 5:220-222. Prague.14 Excavations at Haft Tepe, Iran. ويژگي اثر : Philadelphia: University Museum of Archaeology and Anthropology.15 Further Finds from Marlik ويژگي اثر : Illustrated London News, May 5, pp.699-701.16 Haft Tepe Roundels, an Example of Middle Elamite Art` ويژگي اثر : American journal of Archaeolog 88:3-10.17 Horse and Mule

Figurines from Marlik ويژگي اثر : Archaeologia Iranica et Orientalis, Miscellanea in Honorem Louis Vanen Berghe. L. de Meyer and E.Haeriuck (eds): 287-309.18 Maceheaeds from Marlik ويژگي اثر : American Journal of Archaeology 85:367-378. Metal Vessels from Marlik. Prahistorische Bronzefunde, Abyeilung 2(3). Munich: Verlag C.H.Beck.19 Man and Beasts in Pottery from Marlik Burials ويژگي اثر : Illustrated London News, December 20,pp.1011-1013.20 Marlik, A Preliminary Report on Marlik Excavation, Gohar Rud Expedition ويژگي اثر : Rudbar, 1961-62. Special Publication of the Ministry of Education. Tehran,21 Marlik, A Royal Necropolis of the Second Millennium ويژگي اثر : Archaeologia Viva 1:58-79.22 Marlik: The Complete Excavation Report ويژگي اثر : 2 Vols. Philadelphia: University of Pennsylvania [عليزاده، مجيد زاده و ملك شهميرزادي، باستان شناسي و هنر ايران (32 مقاله در بزرگداشت دكتر عزت ا.. نگهبان)، تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1378. صص هفده- نوزده ]23 Masterpieces from a Forgotten Kingdom ويژگي اثر : The UNESCo Courier, Jonne, pp. 16-21.24 Mosaic, Glass and Frit Vessels from Marlik ويژگي اثر : In, Essays in Ancient Civilization Presented to Helene J.Kantor. Studies in Ancient Oriental Civilizations 47: 34-37. Alan Leonard and Bruce Williams (eds). Chicago: Oriental Institute.25 Mound of Golden Eggs ويژگي اثر : Time Magazine, January 12, p.60.26 Near Estern Prehistory ويژگي اثر : (with R. J. Braidwood and b.Howe) Schience 131 (3412): 1536-1541.27 Notes on some objects from Marlik ويژگي اثر : Journal of Near Estern Studies 24-(4):309-327.)28 Pendants from Marlik ويژگي اثر : Iranica Antiqua 24: 175-208.29 Persian Calligraphy ويژگي اثر : Expedition 31 (1): 26-39.30 Pottery and Bronze Human

Figures of Marlik ويژگي اثر : Archaeologische Mitteihngen aus Iran 12:157-173.31 Preliminary Report of Qazvin Expedition: Excavations at Zaghe, ويژگي اثر : Qabrestan and Sagzabad, 1971-72. Marlik 2:33-52.32 Preliminary Report of the Excavation of Sagzabad ويژگي اثر : Memorial Volume of the VI th International Congress on Art and Archaeology, Tehran, 1976: 247-272.33 Preliminary Report on the Excavation of Sagzabad, 1970 Season ويژگي اثر : Marlik 1:1-20 (Journal of the Institute and Department of Archaeology, Faculty of Letters and Human Sciences, University of Tehran).34 Relative Prehistoric Chronology of Iranian Plateau ويژگي اثر : A Survey of persian Art 14:2930-2933. Arthur U. Pope (ed). Tehran: Soroush Press.35 Report of the 7 th Congress of Iranian Art and Archaeology ويژگي اثر : Acten des VII Internationalen Kongresses fur iranische Kunst und Archaologie, Munchen, 7-10 september 1976. Archaologische Mitteilungen aus Iran Erganzungsband 10:645-646.36 Report of the Vith International Congress of Iranian Art and Archaeology ويژگي اثر : Marlik 1:33-37.37 Sagzabad Excavations, 1970-1971 ويژگي اثر : A Survey of Persian Art 15:3413-3419. Arthur U. Pope (ed. .Tehran: Soroush Press.)38 Seal Impressions on a Jar-Stopper from Haft Tepe. ويژگي اثر : south Asian Archaeology studies. Grgory Possehl (ed).: 87-99.. New Delhi.39 Seals from Marlik ويژگي اثر : Marlik 2:1-23.40 Seals of Marlik ويژگي اثر : Acten des VII Internationalen Kongresses fur iranische Kunst und Archaeologie, Munchen , 7-10 September 1976. Archaologische Mitteilunen aus Iran Erganzungsband 10-108-137.41 Silver Vessel of Marlik with Gold Spout and Impressed Designs ويژگي اثر : Iranica Varia, Papers in Honor of Professor Ehsan Yarshater. 144.151. Leiden:

Brill.42 The Artists of Marlik. ويژگي اثر : Viewpoint, October, pp.21-24.43 The Gold Vase With the Story of Life ويژگي اثر : Journal of the Faculty of Letters and Human Sciences 23 (1-2) : 42-67. Tehran Universty.44 The Goledn King of the Marlik Acroolis ويژگي اثر : Illustrated London News, May 8, pp. 26-27.45 The Haft Tepe Bronze Plaque ويژگي اثر : Contribuyion a L'histoire de l'Iran, Melanges offerts a Jean Perrot:137142. Paris:Edition Recherche sur les Civilisations.46 The Royal Gold of Marlik ويژگي اثر : Horizon, November, pp.100-104.47 The Seals of Marlik Tepe ويژگي اثر : Journal of Near Eastern Studies 36(2): 81-102.48 The Treasures of Marlik ويژگي اثر : Archaeology 18 (2):109-11249 The Wonderful Gold Treasures of Marlik ويژگي اثر : Bulletin of the Anjoman Farhang Iran Bastan 1:31-41.50 Weapons from Marlik. Archaologische Mitteilungen aus Iran (Er._16. Berlin. nbsp51 الواح سومري(تاليف) ويژگي اثر : سخن، دوره سيزدهم، شماره 3، ص 373-371.52 تخت سليمان(تاليف) ويژگي اثر : راهنماي كتاب، (نشريه انجمن كتاب ايران)، دوره پنجم، شماره 12-11. ص 1056-1054.53 تمدنهاي پيش از تاريخ ايران (تاليف) ويژگي اثر : سخن، دوره دوازدهم،شماره 12-11، ص 1260-125754 جام سه هزار ساله مارليك با نقش اسب شاخدار (تاليف) ويژگي اثر : هفتاد مقاله: ارمغان فرهنگي به دكتر غلامحسين صديقي، گردآورنده يحيي مهدوي، ايرج افشار، تهران: اساطيري، مي 32-15.55 جام طلاي افسانه زندگي مكشوفه در حفاري مارليك (تاليف) ويژگي اثر : مجله دانشكده ادبيات وعلوم انساني (دانشگاه تهران)، شماره پياپي 94-93، ص 67-42.56 جام مارليك: حيثيت هنر ايران (تاليف) ويژگي اثر : دستاورد (نشريه سازمان صنايع دستي ايران)، شماره 10،

ص 35 و 12-7.57 حفاري باستان شناسي (تاليف) ويژگي اثر : مجله تحولات و پيشرفتهاي دانشكده ادبيات (دانشگاه تهران)، ص 29-25.58 حفاري در هفت تپه، دشت خوزستان (تاليف) ويژگي اثر : تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور. [عليزاده، مجيد زاده، ملك شهميرزادي، باستان شناسي و هنر ايران، صص هفده- نوزده] از اين گذشته. پايان نامه ي فوق ليسانس دكتر نگهبان تحت عنوان «سير سفال نخودي رنگ در خوزستان» زير نظر دونالدمك كان در 1333 در دانشگاه شيكاگو نگاشته دفاع شد.[باستان پژوهي (ويژه نامه ي سمينار نقش دانشگاه تهران در روند مطالعات باستان شناسي كشور)، زمستان 1379، ص 31]59 حفاري دشت قزوين فصلهاي 1351-1350. (تاليف) ويژگي اثر : مارليك، شماره 2، ص 52-33.60 حفاظت و مرمت آثار باستاني و شهرهاي تاريخي (تاليف) ويژگي اثر : مجله اولين سمينار مرمت بناها و شهرهاي تاريخي (دانشكده هنرهاي زيبا، دانشگاه تهران)، ص 95-91.61 حفريات مارليك (تاليف) ويژگي اثر : نشريه انجمن فرهنگ ايران باستان، شماره 1، ص 41-31.62 راهنماي موزه و حفاري هفت تپه(تاليف) ويژگي اثر : انتشارات اداره كل موزه ها، وزارت فرهنگ و هنر.63 شهرسازي و شهرنشيني از هزاره چهارم تا هزاره اول قبل از ميلاد (تاليف) ويژگي اثر : نظري اجمالي به شهرنشيني و شهرسازي در ايران به كوشش محمد يوسف كياني ، تهران، ص 51-22.64 ظروف فلزي مارليك، حفاري مارليك سالهاي 41-1340 (تاليف) ويژگي اثر : تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور.65 كتيبه بزرگ سنگي هفت تپه: اهميت حفاري هفت تپه در تاريخ گذشته ايران (تاليف) ويژگي اثر : هنر و مردم، شماره 66، ص 14-8.66 كنگره تمدنهاي باستاني دشت جنوب غربي ايران (تاليف) ويژگي اثر : آينده، دوره

دواز دهم، شماره 6-4، ص 248-244.67 كنگره تمدنهاي باستاني دشت جنوب غربي ايران (تاليف) ويژگي اثر : آينده، دوره دوازدهم، شماره 6-4، ص 248-244.68 گزارش دو ماهه عمليات حفاري منطقه سگز آباد (تاليف) ويژگي اثر : مارليك (نشريه موسسه و گروه باستان شناسي دانشگاه تهران)، شماره 1، ص 25-1.69 گنجينه مارليك(تاليف) ويژگي اثر : ماهنامه فرهنگ، شماره 1، ص 17-12.70 مارليك . گنجينه اي از هنر ايران باستان (تاليف) ويژگي اثر : مهر، شماره 48، ص 57-56، 52، 9-8.71 مارليك: گزارش مقدماتي حفريات چراغعلي تپه (تاليف) ويژگي اثر : هيئت حفاري رودبار، 41-1340، انتشارات مخصوص وزارت فرهنگ، چاپ دوم 1356.72 مختصري درباره حفاري مارليك (تاليف) ويژگي اثر : مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني (دانشگاه تهران)، شماره 2، ص 235-145.73 معماري هفت تپه (تاليف) ويژگي اثر : مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني (دانشگاه تهران)، شماره پياپي 98-97، ص 73-1.74 مقدمه اي بر تمدن و تاريخ ايلام (تاليف) ويژگي اثر : تاريخ (نشريه گروه آموزشي تاريخ دانشكده ادبيات وعلوم انساني دانشگاه تهران)، شماره 2، ص 158-91.75 نظري به كوششهاي باستان شناسي در ايران (تاليف) ويژگي اثر : فرهنگ و زندگي (نشريه دبيرخانه شوراي عالي فرهنگ و هنر)، شماره 6، ص 101-96.

كشاورزي

احمدي، رمضانعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رمضانعلي احمدي متولد سال 1318 ه.ش داراي دكتري رشته گياه پزشكي و عضو هئيت علمي دانشگاه شيراز با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات و آثاري پيرامون تاثير افت سن برجو و سرو مزارع گندم بهاره مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر رمضانعلي احمدي داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه فردوسي مشهدو كارشناسي ارشد رشته

كشاورزي از دانشگاه فردوسي مشهد و كتري رشته گياهپزشكي از دانشگاه كاليفرنيا مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتراي آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر رمضانعلي احمدي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر رمضانعلي احمدي در كنار تحصيل به مطالعه ، پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر رمضانعلي احمدي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي به عضويت هئيت علمي گروه گياه پزشكي در دانشكده كشاورزي درد انشگاه شيراز درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به انجام خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر رمضانعلي احمدي عضو هئيت علمي و دانشيار گروه دامپزشكي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه شيراز است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر رمضانعلي احمدي سالهاست كه به عنوان عضو هئيت علمي گروه گياه پزشكي در دانشگاه شيراز به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر رمضانعلي احمدي در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتررمضانعلي احمدي از جمله گياه پزشكاني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره تاثير آفت سن برجود و سر و مزارع گندم بهاره انجام داده است.آثار : تاثير آفت سن بر جود و سر و مزارع گندم بهاره

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

ارشاد، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر جعفر ارشاد در سال 1315 در گرگان بدنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته بيماري شناسي گياهي از دانشگاه فني برلين -آلمان

در اواخر سال 1349 است.وي استاد پژوهش پايه 31 موسسه تحقيقات گياه پزشكي كشور بود كه در سال 1386 به درخواست شخصي به افتخار بازنشستگي نائل آمد.گروه : كشاورزيرشته : بيماري شناسي گياهيگرايش : قارچ شناسيوالدين و انساب : پدر جعفر ارشاد حيدر قلي ارشاد و نام مادر محترمشان نرگس تزرئي بود.برادران و خواهران تني و ناتي ايشان به ترتيب زير است: برادران تني : امين و حسين برادران ناتني : زيدالله و محمد رضا خواهران ناتني: جهان سلطان و منصورهخاطرات كودكي : جعفر ارشاد از دوران كودكي خود بجزء بازيها و سرگرميهاي كودكانه چيز زيادي به ياد ندارد. ايشان از خاطرات آن دوران چنين مي گويد: "به ياد دارم در تابستان كه هوا كه گرم بود مادرم بعد از نهار ما (من و برادرم) را وادار به خواب و استراحت مي كرد. ولي جذابيت بازيها مانع از خوابيدن مي شد و بمحض خوابيدن مادر از درب و پنجره به بيرون مي رفتيم ناگفته نماند كه كهگاهي هم قبل از خروج از منزل گير مي افتاديم." از خاطرات تلخي كه دكتر ارشاد بياد دارد از دست دادن مادر خود در تابستان سال 1328 بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : جعفر ارشاد در خانواده اي از نظر اقتصادي در وضع مطلوب نبود پدرش كشاورزي بود و در باغهاي استيجاري به كار مي پرداخت.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جعفر ارشاد دوران ابتدايي را از سال 1323-1329 را در دبستان فردوسي گرگان سپري كرد.مقطع متوسطه را از سال 1329-1335 در دبيرستان ايرانشهر گرگان در رشته طبيعي گذراندند و ديپلم اش را گرفت. ايشان داراي كارشناسي و كارشناسي

ارشد از سال 1339-1335 در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران در رشته دفع آفات (گياه پزشكي) است. وي دكتري رشته بيماري شناسي گياهي گرايش قارچ شناسي خود را از سال 1345-1349 از دانشگاه برلين آلمان اخذ كردند.خاطرات و وقايع تحصيل : جعفر ارشاد از دوران تحصيل خود چندين خاطره را به ياد دارد كه به چند مورد از آنها اشاره مي كنيم : يكي از خاطرات دكتر ارشاد اين بود كه وي به همراه يكي از همكسلاسيهايش تصميم به وارد شدن به دانشسراي مقدماتي كردند . با آن كه درس دكتر نسبت به همكسلايش خوب ولي به پيشنهاد وي از مطالعه زيادي جهت امتحان ورودي الزامي نبود غافل از اين كه او خودش سخت به مطالعه پرداخت و در امتحان ورودي قبول شد و دكتر ارشاد از راهيابي به دانشسراي مقدماتي باز ماند. از ديگر خاطرات دكتر ارشاد ،تصميم وي براي ثبت نام در دبيرستان نظامي بود كه با مخالفت پدر و مادر بزرگش مواجه شد و از اين تصميم خود منصرف شد.از ديگر خاطرات خوب اش قبولي در دانشكده كشاورزي تهران بود .فعاليتهاي ضمن تحصيل : جعفر ارشاد در كنار تحصيل تابستانها در كنار پدر به كشاورزي مي پرداخت و گاهي اوقات به ميوه فروشي روي مي آورد بطوري كه بي كاري براي ايشان مفهومي نداشت. در مقطع دكتري كارمند رسمي موسسه تحقيقات گياهپزشكي كشور بود.استادان و مربيان : دكتر حسن مهدوي اردبيلي ، دكتر منجمي(فيزيك)،دكتر حسن شيباني(باغباني)،مهندس مفيدي (گلكاري)،دكتر بحري (دامپروري) ،مهندس انتظام (زمين شناسي ) دكتر اسماعيل زاهدي (گياه شناسي)،دكتر محمود شجاعي (جانور شناسي) و غيره در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد و

پروفسور ليمبرگ،پروفسور كريسچ ،پروفسور فريدل و غيره از اساتيد در مقطع دكتري جعفر ارشاد مي باشند.هم دوره اي ها و همكاران : مرحوم دكتر قوام الدين شريف ،مرحوم مهندس خليل دهيار ،مهندس ناصر زاليپور ،مهندس بهمن اماني ،مهندس رحماني ،دكتر فيروز ابراهيم نسبت ،مهندس پرويز طاهريان و غيره از همكارن جعفر ارشاد مي باشند.همسر و فرزندان : جعفر ارشاد در سيزدهم آبان با سركار خانم زبيده كلانتري از دواج كردند.ماحصل اين ازدواج سه فرزند به اسامي ملاحت ،مريم و ليلي است كه همگي داراي تحصيلات دانشگاهي و متاهل هستند.وقايع ميانسالي : از تلخ ترين وقايع بوقوع پيوسته براي جعفر ارشاد از دست دادن فرزند اولش (ملاحت) در سال 1382 بود كه تاثير روحي بدي روي خانواده وي به همراه داشت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جعفر ارشاد كار خود را به عنوان محقق در موسسه تحقيقات گياهپزشكي كشور وابسته به جهاد كشاورزي از سال 1341 شروع كردو تا زمان بازنشستگي (1386) به اين كار ادامه داد.هنگام بازنشسته گي عضو هيئت علمي با مرتبه استاد پژوهش پايه 31 بود.در سال 1358 رئيس بخش تحقيقات گياه شناسي در موسسه ذكر شده بودند و تا تاريخ بازنشستگي در اين پست اشتغال داشتند.در سال 1358 همچنين به سرپرستي موسسه تحقيقات گياه پزشكي منصوب گشت و تا سال 1362 اين سمت را هم دارا بود. در سال 1360 همزمان پست معاون تحقيقات در سازمان تحقيقات و آموزش كشاورزي را تا سال 1371 نيز بر عهده داشتند. از ديگر سمت هاي دكتر ارشاد مي توان به چند مورد زير نيز اشاره كرد: - مدير مسئول نشريه بيماريهاي گياهي - سردبير نشريه

رستينها - عضو هيئت تحريريه نشر علمي پژوهشي علوم كشاورزي - عضو كميته فيتو فتورا - مربوط به اتحاديه بين المللي انجمن هاي بيماريهاي گياهي در دو دوره 1983-1988 و 1988-1992 - عضو كميته آسيايي در اتحاديه بين المللي قارچ شناسي از سال 1994 تا 2001 - رئيس كنگره بين المللي قارچ شناسي آسيا 2001 فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس جعفر ارشاد به شرح زير است: - چهارده نيم سال تحصيلي در رشته قارچ شناسي و بيماريهاي گياهي در مقطع كارشناسي در دانشكده علوم دانشگاه شهيد بهشتي بين سالهاي 1356-1362 - دو نيم سال تحصيلي در رشته قارچ شناسي در مقطع دكتري در دانشكده كشاورزي دانشگاه تربيت مدرس در سالهاي 1372 و 1373 - هشت نيم سال در مقطع كارشناسي ارشد و دو نيم سال در مقطع دكتري در رشته قارچ شناسي در واحد علوم و تحقيقات تهران دانشگاه آزاد اسلامي در سال 1375 تا 1380مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : جعفر ارشاد در اعتلاي بخش تحقيقات رتينها در موسسه تحقيقات گياهپزشكي كشور سهم قابل توجه اي داشته است.وي همچنين عضو موسس و عضو انجمن بيماري شناسي گياهي ايران مي باشد.جوائز و نشانها : - تشويق كتبي از وزير كشاورزي بدليل انجام تحقيقات قارچشناسي و نگارش كتاب "قارچهاي ايران "در سال 1356 - تشويق كتبي از معاون وزير و رئيس سازمان تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي بدليل سعي در پيشبرد اهداف سازمان تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي در سال 1364 - تشويق كتبي از رئيس موسسه تحقيقات آفات و بيماريهاي گياهي به مناسبت ارائه گزارش طرحهاي تحقيقاتي در سال 1356

- لوح تقدير از معاون وزير و رئيس سازمان تحقيقات كشاورزي به مناسبت انتخاب شدن به عنوان محقق نمونه در سال 1374 - لوح تقدير از وزير كشاورزي به عنوان محقق نمونه وزارت كشاورزي در سال 1374 - تقدير كتبي از وزير كشاورزي به مناسبت تاليف كتاب "قارچهاي ايران "در سال 1374 - لوح تقدير از معاون اول رئيس جمهور و رئيس شوراي پژوهشهاي علمي كشور به مناسبت برگزيده شدن يكي از مقالات تحقيقاتي به عنوان مقاله تحقيقاتي نمونه سال 1374 - تقدير كتبي از معاون وزير و رئيس سازمان تحقيقات ،آموزش و ترويج كشاورزي به مناسبت مطلوب بودن نتايج تحقيقات در سال 1378 - لوح تقدير از علوم تحقيقات وفناوري به مناسبت كسب رتبه اول پژوهشكر نمونه سال 1380 وزارت جهاد كشاورزي - تقدير نامه از معاون پژوهش و برنامه ريزي دفتر همكاريهاي فنآوري در نهاد رياست جمهوري به مناسبت انتخاب پژوهشگر نمونه كشور در سال 1380 - لوح تقدير از رئيس جمهور به مناسبت كسب رتبه دوم تحقيقات كاربردي در پانزدهمين جشنواره بين المللي خوارزمي در سال 1380 - لوح تقدير از COMSTECH در فوريه 2002 - دريافت نشان درجه 3 پژوهش كشور از رياست جمهور در سال 1383 - لوح تقدير از رئيس موسسه تحقيقات آفات و بيماريهاي گياهي به مناسبت تلاش در امر تحقيقات در سال 1383 - لوح تقدير از معاون وزير و رئيس سازمان تحقيقات و آموزش كشاورزي به مناسبت تلاش در امر تحقيقات در سال 1384چگونگي عرضه آثار : - تعدا پايان نامه هاي كارشناسي ارشد راهمنايي شده توسط جعفر ارشاد : 13 پايان نامه - تعدا پايان

نامه هاي دكتري راهمنايي شده : 18 پايان نامه - تعداد مقالات چاپ شده و ارائه شده : بيش از 136 مقاله - معرفي و نام گذاري 23 اريه قارچ براي اولين بار در سطح دنيا - معرفي حدود 500 گونه قارچ براي اولين بار در ايران

________________________________________

آثار : قارچهاي ايران ويژگي اثر : تاليف-چاپ دوم

استوان، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر هادي استوان در سال 1346 در شهرستان كازرون بدنيا آمد. وي داراي مدرك دكتراي رشته حشره شناسي كشاورزي از دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران (در سال 1376) مي باشد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات فارس مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيگرايش : كنه شناسي،حشرات آبزي،IPMوالدين و انساب : نام پدر هادي استوان، علي و به حرفه كشاورزي مشغول است و مادر محترمشان بانو سكينه دهقاني نام دارد. ايشان پنج برادر و سه خواهر دارد.خاطرات كودكي : هادي استوان علاقه زيادي به طبيعت و موجودات پيرامون خود داشته و به شگفتيهاي آفرينش و زندگي جانداران و گياهان از همان دوران كودكي علاقه مند بوده است. اين علاقه باعث شد وي به تحصيل در رشته حشره شناسي روي بياورد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : به گفته خودشان ، داراي همسري بي نظير و وفادار است و به همراه دو فرزند خويش زندگي بسيار خوب و آرامي دارد.او بيشتر موفقيتش را مديون حماتيهاي معنوي پدر و مادر خود و حمايتهاي معنوي و فداكاريها و از خودگذشتگيهاي همسر مهربانش در تمام طول زندگي مي داند.دعاهاي خير پدر و مادر هميشه راهگشاي زندگيش بوده است. پدر و مادر مهربان همسرشان همواره

در خوشيها و ناخوشيهاي زندگي همراه و همگامش بوده اندتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر هادي استوان به قرار زير است: - ديپلم رشته تحصيلي تجربي از دبيرستان بستانپور كازرون در سال 1364 - كارشناسي رشته مهندسي كشاورزي گياه پزشكي از دانشگاه شهيد چمران اهواز در سال 1369 - كارشناسي ارشد رشته حشره شناسي كشاورزي از دانشگاه تربيت مدرس تهران و بورسيه وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در سال 1373 و نيز داراي مدرك مدرسي - دكتراي (Ph.D) رشته حشره شناسي كشاورزي از دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران و بورسيه همان دانشگاه در سال 1376 (و كسب رتبه اول ميان فارغ التحصيلان دكتراي حشره شناسي) خاطرات و وقايع تحصيل : هادي استوان از دوران تحصيل در مقطع كارشناسي كه مصادف با جنگ تحميلي عراق برعليه ايران بودخاطرات زيادي به ياد دارد.وي از آن دوران چنين ياد مي كند:" با تمام وجود مشكلات خاص خودش با توجه به سابقه طولاني دانشكده كشاورزي دانشگاه شهيد چمران و اساتيد بسيار خوب و مجربي كه در اين دانشكده وجود داشت ،باعث گرديد كه از ميان 15 نفر اعلام شده براي ورود به دوره كارشناسي ارشد رشته حشره شناسي دانشگاههاي دولتي از سراسر ايران، نه نفر از جمله اينجانب از اين دانشگاه باشند."فعاليتهاي ضمن تحصيل : هادي استوان در ضمن تحصيل تمامي وقت خود را در آزمايشگاه و كتابخانه دانشگاه مي گذراند و به تحقيق و تدريس علاقه خاصي داشت.او دوره هاي مختلف آموزشي را در زمينه هاي كامپيوتر ،مقاله نويسي ،مديريت، روانشناسي و غيره را گذرانده است.استادان و مربيان : دكتر محمود شجاعي،دكتر

كريم كمالي،مرحوم دكتر مرتضي اسماعيلي،دكتر سياوش تيرگري،دكتر ابراهيم باقري زنوز،دكتر قدير نوري قنبلاني،دكتر عزيز اله عليزاده،دكتر واهه ميناسيان،دكتر ابراهيم سليمانژاديان،دكتر جمشيد حياتي،دكتر قربان نورمحمدي،دكتر محمد سعيد مصدق،دكتر حسين حجت و ساير اساتيد دانشگاههاي تهران،تربيت مدرس ،شهيد چمران اهواز و علوم و تحقيقات تهران از اساتيد هادي استوان بوده اند.هم دوره اي ها و همكاران : همدوره ايها: دكتر يعقوب فتحي پور،دكتر علي درخشان شادمهري،مهندس شهرام مير فخرايي،دكتر مهرداد عباسي،دكتر مهران غزوي،دكتر محمد حاجيان شهري،دكتر عليرضا صبوري،دكتر حسين صائب، مرحوم دكتر سيد مهدي حسيني،دكتر حميد بلقيس زاده، دكتر آويد رضوي نعمت الهي و غيره- همكاران: دكتر محمود شجاعي،دكتر كريم كمالي،دكتر سياوش تيرگري،دكتر قدير نوري قنبلاني،دكتر يعقوب فتحي پور،دكتر سهراب ايماني،دكتر قربان نورمحمدي،دكتر عليرضا صبوري،دكتر علي اصغر طالبي،دكتر سعيد محرمي پور،دكتر حميدرضا زماني زاده،دكتر حميد رضا مژدهي و اكثر اساتيد ديگر دانشگاههاي ايرانهمسر و فرزندان : همسر هادي استوان، سركار خانم شيدا نياكان (متولد 1352) نام دارد. وي داراي دو فرزند دختر بنامهاي شادي استوان (متولد 1371) و هستي استوان (متولد 1380) مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي اجرايي و مديريتي هادي استوان به قرار زير است: - عضو هيئت علمي، بخش حشره شناسي، دانشگاه آزاد اسلامي تهران واحد علوم و تحقيقات از سال 1376-1386 - عضو هيئت علمي و استاد حشره شناسي، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات فارس از سال 1386 تا كنون -رئيس پژوهش، دانشگاه آزاد اسلامي تهران، واحد علوم و تحقيقات از سال 1377-1381 - نايب رئيس دانشكده كشاورزي، دانشگاه آزاد اسلامي تهران، واحد علوم و تحقيقات از سال1382-1385 - رئيس بخش گياه پزشكي، دانشگاه آزاد اسلامي تهران، واحد

علوم و تحقيقات از سال1380-1385 - رئيس بخش حشره شناسي، دانشگاه آزاد اسلامي تهران، واحد علوم و تحقيقات از سال 1384-1386 - رئيس بخش حشره شناسي دانشگاه آزاد اسلامي مرودشت، واحد علوم و تحقيقات فارس از سال 1386 تا كنون - عضو انجمن حشره شناسان ايران از سال 1368 تا كنون - عضو انجمن محيط زيست ايران از سال 1375 تا كنون - مدير گروه گياه پزشكي - مدير كل امور پژوهشي - معاونت دانشكده كشاورزي و منابع طبيعي - مدير گروه حشره شناسيفعاليتهاي آموزشي : تدريس دروس مختلف در سطوح كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري كارشناسي: كنه شناسي، مديريت كنترل آفات،حشره شناسي عمومي كارشناسي ارشد: كنه شناسي تكميلي، مرفولوژي حشرات، سيستماتيك حشرات، ناقلين عوامل بيماريزاي گياهي، مديريت كنترل آفات، اكولوژي حشرات، كنترل بيولوژيك آفات دكتري: رفتارشناسي حشرات، حشرات آبزي، رده بندي گروههاي خاص حشرات و ساير بندپايانمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مراكزي كه دكتر هادي استوان يكي از بانيان آن بوده است به قرار زير مي باشد: - تمامي مجموعه پژوهشي واحد علوم و تحقيقات تهران - دانشكده كشاورزي و منابع طبيعي واحد علوم تحقيقات تهران - گروه گياهپزشكي واحد علوم و تحقيقات تهران - مركز تحقيقات حشره شناسي واحد علوم و تحقيقات فارس- آزمايشگاه و گروه حشره شناسي واحد علوم و تحقيقات فارس - مجله علمي پژوهشي علوم كشاورزي- مجله گياهپزشكي- انجمن كنه شناسي ايرانساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر هادي استوان در كنار تدريس و تحقيق، در چند طرح تحقيقاتي به عنوان همكار و يا مجري طرح همكاري مي كندشاگردان : دكتر احمد عطامهر،

دكتر هادي كيادليري، دكتر مسيح رزمجو، دكتر رضا وفايي شوشتري، دكتر حميد ساكنين چلاو، دكتر مجيد فلاح زاده، دكتر سيد ابراهيم كمالي كيوي، دكتر مهدي غيبي، دكتر حسن قهاري آهنگري كلايي، دكتر عليرضا جلالي زند، دكتر داوود شيردل تركمبور، دكتر رضا جعفري، دكتر شيلا گلدسته، مهندس شهرام حسامي، مهندس جواد سروش، مهندس نازيلا اسقايي، مهندس رضا دامغاني، مهندس هادي دبيدي، مهندس محمود مهرانيان، مهندس مجيد ميري و غيره از شاگردان و دانش آموختگان دكتر هادي استوان مي باشند.آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مطالعاتي و پژوهشي هادي استوان به قرار زير است: حشرات آبزي، كنه شناسي كشاورزي، مبارزه بيولوژيك و كشاورزي پايدارجوائز و نشانها : - هيئت علمي برتر سال 1385، دانشكده كشاورزي و منابع طبيعي واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي تهران - پژوهشگر برتر سال 1386، واحد علوم و تحقيقات فارس، دانشگاه آزاد اسلامي - رتبه اول مقالات در همايش منطقه اي كاربرد فناوري هاي نوين در كشاورزي - رتبه سوم يازدهمين جشنواره بين المللي خوارزمي (همكار طرح تحقيقاتي كنترل بيولوژيك)چگونگي عرضه آثار : - استاد راهنماي بيش از 34 رساله در مقطع كارشناسي ارشد - استاد راهنماي 9 رساله در مقطع دكتراي تخصصي - استاد مشاور بيش از 50 رساله كارشناسي ارشد و دكترا - 98 مقاله ارائه شده و چاپ شده در كنفرانسهاي علمي و بين المللي داخلي و خارجي (در كشورهاي سوئيس، چين، مغرب، هلند، مالزي، بلژيك، كانادا، فنلاند و غيره) - 100مقاله كامل چاپ شده در مجلات علمي و پژوهشي داخلي و خارجي (داراي رتبه ISI) همراه با كشف و توصيف گونه هاي جديد كنه ها براي دنيا

آثار : فهرست كنه هاي ايران ويژگي اثر : مولفان: دكتر كريم كمالي، دكتر هادي استوان، مهندس احمد عطا مهر. اين كتاب 192 صفحه به زبان انگليسي در سال 2001 چاپ شده است و داراي خلاصه فارسي مي باشد. در اين كتاب 1040 گونه كه همراه با گونه هاي جديد براي ايران معرفي شده اند و يكي از رفرنسهاي اصلي براي محققان داخلي و خارجي براي اطلاع از فون كنه هاي ايران است.

اسماعيلي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي اسمعيلي داراي دكتري گياه پزشكي و عضو هيئت علمي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران با رتبه علمي استادي است.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرتضي اسمعيلي عضو هيئت علمي و استاد دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران است.فعاليتهاي آموزشي : عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط مرتضي اسمعيلي به قرار زير است: كارشناسي ارشد • رفتارشناسي حشرات آثار : حشره شناسي كشاورزي ويژگي اثر : ترجمه-دانشگاه تهران ,1378 2 مقالات چاپ شده در مجلات داخلي • اسمعيلي مرتضي ,"يك فرومون جلب كننده براي پروانه كرم خراط و مبارزه مستقيم با ان در باغهاي ميوه", ,20-21, ,1378 • اسمعيلي مرتضي ,"زمستان گذراني سنگ در شرايط اب و هوايي همدان", ,11, ,1378

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

اشكان، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيدمحمد اشكان در سال 1321در يزد بدنيا آمد. تحصيلات دانشگاهي را در رشته گياه پزشكي به صورت كارشناسي ارشد پيوسته در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران آغاز كرد و در سال 1341 موفق به اخذ مدرك فوق شد. او در سال 1358 دكتراي كشاورزي رشته بيماري شناسي گياهي را از دانشگاه مذكور دريافت نمود. ايشان عضو هيئت علمي و رئيس دانشكده كشاورزي و سرپرست بخش گياه پزشكي دانشگاه ولي عصر رفسنجان بود كه در اواخر سال 1375 بازنشسته شد. ولي استاد از فعاليت هاي خود دست برنداشت و همكاري خود را با دانشگاه آزاد اسلامي واحد ورامين از سر گرفت كه تا كنون نيز ادامه دارد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : بيماري شناسي گياهيوالدين و انساب : پدر سيدمحمد اشكان، سيدابراهيم زاده روستاي غرآباد (واقع در شش فرسخي يزد) است. او

نزد استاد علي اكبر (دايي او) به شاگردي بنايي و معماري پرداخت بطوري كه خود استادكار و معمار ماهري در يزد بود و تا آخر عمر خود چندين آب انبار، حسينيه و مسجد را تجديد بنا و يا بازسازي كرده بود. مادر سيدمحمد، همروستايي پدرش و خانه دار است.خاطرات كودكي : «تحصيلات شش ساله ابتدايي در دبستان مدير طاهري يزد در شرف اتمام بود، براي فراغت از مدرسه ابتدايي و صدور گواهينامه پايان تحصيلات ابتدايي نياز به چند قطعه عكس بود، عكاس را با آن دوربين صندوقچه اي كه پرده سياه و سه پايه بلندي به همراه داشت به صحن مدرسه مي آوردند و از دانش آموزان عكس مي گرفتند. دستور اين بود كه عكس با كت گرفته شود، بيشتر بچه هاي كلاس كت نداشتند. من كت يكي از دانش آموزان همكلاسي را گرفتم و عكس انداختم. عكس بسيار شيكي شده بود. يك نسخه از آن عكس هنوز به تصديق كلاس ششم ابتدايي من الصاق و به مهر اداره فرهنگ يزد و به رياست مرحوم معصوم خاني ممهور است.»اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيدمحمد اشكان در خانواده اي با شرايط مالي متوسط بدنيا آمد. پدر خانواده به شغل بنايي اشتغال داشت.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي سيدمحمد اشكان به ترتيب زير است: - شش سال تحصيل مقطع ابتدايي در دبستان مدير طاهري و پنج سال از شش سال تحصيلات دوره متوسطه در يزد - سال ششم دبيرستان در دبيرستان دارالفنون تهران - كارشناسي ارشد پيوشته در رشته گياه پزشكي از دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران در سال 1341 - ديپلم زبان انگليسي از كانون زبان ايران (انجمن ايران و آمريكاي سابق) در سال

1345 - ديپلم زبان آلماني از انستيتوي گوته، گرافينگ آلمان غربي در سال 1347 - دكتراي كشاورزي در رشته بيماري شناسي گياهي از دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران در سال 1358 دوره هاي تحصيلي و كارآموزي: - دوره بازآموزي در زمينه بيماريهاي گياهي و قارچ شناسي در BBA آلمان، بمدت يكسال در سال 1348 - دوره تخصصي در زمينه بيماريهاي درختان ميوه در انستيتوي تحقيقات بيماريهاي درختان ميوه هايدلبرگ آلمان غربي بمدت سه ماه در سال 1354فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيدمحمد اشكان پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد رشته گياه پزشكي در سال 1341، در موسسه تحقيقات آفات و بيماريهاي گياهي كه اكنون به موسسه تحقيقات گياه پزشكي كشور تغيير نام داده است، تا اواخر سال 1372 به فعاليت پرداخت. او عضو انجمن اسلامي بود و به ورزش هايي همچون بدنسازي علاقمند بود.استادان و مربيان : سيدمحمد اشكان از دوران تحصيل در دارالفنون تهران سه دبير خود را بياد دارد، صديق اسفندياري (فارسي)، موسي آذر نوش (رياضيات) و فريدون كوشا(شيمي). در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران، دكتر مهدوي اردبيلي، انتظام، عطايي، دواچي و منوچهري از جمله اساتيد وي بودند كه در زندگي علمي سيدمحمد اشكان تاثير بسزايي داشته اند.همسر و فرزندان : سيدمحمد اشكان متاهل و داراي همسر و سه فرزند مي باشد. فرزند اول، پريسا (كارشناسي ارشد مشاوره خانواده- خانه دار)، فرزند دوم، علي (كارشناسي رشته الكترونيك) و فرزند آخر، ميترا، در حال تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد رشته مديريت سيستم و بهروه وري مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق خدمت در زمينه تحقيق و تدريس سيدمحمد اشكان به قرار زير است: - از بهمن ماه سال 1341 در معاونت وزارت كشاورزي،

موسسه بررسي آفات و بيماريهاي گياهي مشغول به كار شد. از آن تاريخ تا خرداد ماه سال 1374 در آن موسسه مشغول پژوهش بود، يكسال مسئوليت معاونت و يك و نيم سال هم رياست آن موسسه را برعهده داشت. - از خرداد سال 1374 به دانشگاه ولي عصر رفسنجان وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالي منتقل و به عنوان عضو هيئت علمي، رئيس دانشكده كشاورزي و سرپرست بخش گياه پزشكي مشغول كار و اواخر سال 1375 بازنشسته شد. - از مهر ماه سال 1377 تا كنون عضو هيئت علمي در دانشگاه آزاد اسلامي واحد ورامين است و از بهمن ماه سال 1379 مديريت گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي آن دانشگاه به وي تفويض شده است. - از سال 1372 تا كنون در اجراي طرحهاي تحقيقاتي گروه علوم كشاورزي فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران همكاري دارد. عضويت در انجمن هاي علمي و برنامه هاي انتشاراتي: - عضو و يكي از بنيانگذاران انجمن كارشناسان بيماريهاي گياهي ايران - عضو و دبير هيئت تحريريه نشريه بيماريهاي گياهي از سال 1359 تا 1377 - سردبير مجله علمي- پژوهشي «بيماريهاي گياهي» بمدت 18 سال - عضو هيئت تحريريه نشريه سازمان حفظ نباتات از سال 1358 تا 1370 - عضو كميته كشاورزي جهاد سازندگي شميران از سال 1358 بمدت سه سال - عضو كميته برنامه ريزي تحقيقات و آموزش كشاورزي در سال 1358 - عضو كميته فني و طرحهاي تحقيقاتي موسسه بررسي آفات از سال 1360 بمدت 6 سال - عضو شوراي انتشارات موسسه بررسي آفات از سال 1360 بمدت 4 سال - عضو كميته مشورتي ارتقاء گروه محققان موسسه بررسي آفات در

سال 1358 - عضو كميته برنامه ريزي 5 ساله تحقيقات كشاورزي در سال 1367 - عضو كميته بررسي كنندگان مقالات هشتمين تا آخر سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران - عضو كميته ارتقاء پايه و مرتبه علمي اعضاي هيئت علمي سازمان تحقيقات، آموزش و ترويج كشاورزي به مدت دو سال - عضو هيئت مديريه انجمن بيماري شناسي گياهي ايران از سال 1377 تا 1379فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس و فعاليت هاي آموزشي سيدمحمد اشكان در دانشگاهها و موسسات آموزش عالي به قرار زير است: - تدريس بيماري شناسي گياهي و بيماريهاي درختان ميوه در دانشگاه تبريز در سال تحصيلي 4- 1353 - تدريس بيماري شناسي گياهي در دانشكده كشاورزي زنجان در سال تحصيلي 1358-1359 - تدريس بيماريهاي گياهي، بيماريهاي درختان ميوه، قارچ شناسي و قارچ كشها در دانشگاه ولي عصر رفسنجان در سال 1374 و 1375 - تدريس بيماريهاي درختان ميوه براي كارشناسان باغباني بنياد مستضعفان در سال 1358 - تدريس بيماريهاي گياهي و قارچ شناسي در دانشكده كشاورزي دانشگاه آزاد اسلامي واحد ورامين از سال 1377 تا كنون - تدريس بيماريهاي مهم درختان ميوه در دانشكده كشاورزي دانشگاه ازاد اسلامي واحد ورامين از سال 1378 تا كنونمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيدمحمد اشكان يكي از بنيانگذاران انجمن كارشناسان بيماريهاي گياهي ايران است. از ديگر مراكزي كه وي از بانيان آن مي باشد مي توان به انجمن بيماري شناسي گياهي ايران، آزمايشگاه بيماري هاي درختان ميوه در موسسه تحقيقات گياه پزشكي كشور، آزمايشگاه قارچ شناسي در دانشكده كشاورزي دانشگاه آزاد اسلامي واحد ورامين- پيشوا اشاره كرد.جوائز و نشانها : تشويقات و تقديرات سيدمحمد اشكان به سبب انجام

وظايف تحقيقي و تخصصي: - تشويق بخاطر ابراز لياقت در اجراي طرحهاي تحقيقاتي به وسيله رئيس وقت موسسه در سال 1346 - تقدير بخاطر ابراز علاقه و همكاري ارزنده در تهيه و تدوين طرح جامع تحقيقات كشاورزي به وسيله معاون وقت وزير در امور تحقيقاتي و آموزشي، آقاي دكتر يزدي صمدي در سال 1360 - تقدير بخاطر تصدي سرپرستي موسسه بررسي آفات توسط وزير كشاورزي در سال 1363 - تقدير به دليل فعاليتهاي ثمربخش در كميسيون هماهنگي توسط معاون وزير در امور تحقيقاتي و آموزشي، آقاي دكتر توفيقي سه مرتبه در سالهاي 1365،1366 و 1368 - تقدير به سبب كوشش يك دوره سه ساله در كميته فني موسسه به وسيله رئيس وقت موسسه در سال 1367 - تقدير بخاطر همكاري در تهيه و تدوين برنامه پنج ساله تحقيقات كشاورزي به وسيله معاون وزير در امور تحقيقات، آقاي دكتر توفيقي و نيز وزير كشاورزي در سال 1368چگونگي عرضه آثار : - تعداد 20 طرح پژوهشي به عنوان همكار و مجري - گزارش هاي علمي هفت فقره - خلاصه مقالات ارائه شده در كنگره ها، 14 فقره - مقالات علمي، پژوهشي، 26 فقره - جزوه هاي درسي، 7 فقره - كتب علمي منتشر شده،7 عنوان تصحيح و ويراستاري كتاب، 11 موردآثار : بيماريهاي تا ويژگي اثر : ترجمه، 344 ص، مركز نشر دانشگاهي- 13742 بيماريهاي توت فرنگي ويژگي اثر : ترجمه با همكاري زهرا زكيئي، 396 ص، مركز نشر دانشگاهي در سال 13843 بيماريهاي درختان سيب و گلابي ويژگي اثر : ترجمه،392ص، مركز دانشگاهي 13784 بيماريهاي درختان ميوه هسته دار ويژگي اثر : ترجمه، 356 ص، مركز نشر دانشگاهي

در سال 13815 بيماريهاي مركبات ويژگي اثر : ترجمه با همكاري زهرا زكيئي، 376 ص، مركز نشر دانشگاهي در سال 13866 بيماريهاي مهم درختان ميوه در ايران ويژگي اثر : تاليف،472ص، آييژ در سال 13857 فرهنگ اصطلاحات آبياري ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 13788 فرهنگ اصطلاحات بيماري شناسي گياهي ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 13789 فرهنگ اصطلاحات ترويج و آموزش كشاورزي ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 137910 فرهنگ اصطلاحات جنگل و محيط زيست ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 138111 فرهنگ اصطلاحات حشره شناسي كشاورزي ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 138012 فرهنگ اصطلاحات زراعت و اصلاح نباتات ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 137813 فرهنگ اصطلاحات علوم باغباني ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 137814 فرهنگ اصطلاحات علوم دامي ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 137915 فرهنگ اصطلاحات علوم و صنايع غذايي ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 137916 فرهنگ اصطلاحات ماشينهاي كشاورزي ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 137917 فرهنگ اصطلاحات مرتع و آبخيزداري ويژگي اثر : تصحيح و ويراستاري - انتشارات دانشگاه تهران و فرهنگستان علوم 138018 قارچ شناسي مقدماتي ويژگي اثر : تاليف، 231 ص، آييژ (كتابيران) در

سالهاي 1383 و 1385

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

افتخار شاهرودي، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فريدون افتخارشاهرودي داراي دكتري دامپروري و عضو هيئت علمي و دانشيار دانشكده كشاورزي /گروه علوم دامي دانشگاه فردوسي مشهد است.گروه : كشاورزيرشته : دامپروريوقايع ميانسالي : فريدون افتخار شاهرودي پس از كسب دكتري دامپروري به عضويت هيئت علمي دانشگاه فردوسي مشهد درآمد . وي هم اكنون با رتبه علمي دانشياري مشغول به تدريس است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فريدون افتخار شاهرودي عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه فردوسي مشهد است.وي همچنين از تاريخ 1367 تا 1368 مدير گروه دامپروري دانشگاه فردوسي مشهد بوده است.فعاليتهاي آموزشي : عنوان دروس تدريس شده توسط فريدون افتخار شاهرودي : طرح آزمايشهاي دامپروري اصلاح دام تكميلي 1 روشهاي پيشرفته آماري اصلاح دام تكميلي 2 ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريدون افتخار شاهرودي در كنار تدريس به تحقيق و تدوين مقاله در زمينه هاي بررسي اثرات محيطي و برآورد پرامترهاي فنوتيپي و ژنوتيپي ركوردهاي ماهانه و تجمعي در گاوهاي شيري هلشتاي و ارزيابي اثرات مادري بر صفات وزن و رشد بره گوسفند كردي شمال خراسان (با استفاده از الگوريتم dfreml مي پردازد. چگونگي عرضه آثار : فريدون افتخار شاهرودي آثار خود را در قالب تاليف مقالات و كتب در زمينه تخصصي خود در مجامع علمي ، كنفرانسها و همايشها ارائه مي كند. ايشان داراي تحقيقاتي در زمينه هاي اثر نوع منبع و سطح كلسيم جيره غذايي و اندازه ذرات... ،اثر انرژي دوره پرورش و سطوح انرژي و چربي جيره تخم گذاري بر عملكرد مرغان هاي لاين و بررسي اثرات برخي از عوامل ژنتيكي و محيطي موثر بر درجه پوست گوسفند قره

گل است. آثار : اثر انرژي دوره پرورش و سطوح انرژي و چربي جيره تخم گذاري بر عملكرد مرغان هاي لاين ويژگي اثر : (2000-03-20 )مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه صنعتي اصفهان2 اثر نوع منبع و سطح كلسيم جيره غذايي و اندازه ذرات... ويژگي اثر : (2001-09-23 ) مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه صنعتي اصفهان3 ارتباط طول دوره آبستني با بعضي از صفات اقتصادي گاوهاي شيري هلشتاين كانادايي ويژگي اثر : (2001-03-21 ) مجله علوم و صنايع كشاورزي4 ارزيابي اثرات مادري بر صفات وزن و رشد بره گوسفند كردي شمال خراسان (با استفاده از الگوريتم dfreml ويژگي اثر : (2001-03-21 ) مجله پژوهش و سازندگي5 بررسي اثر عوامل محيطي بر تغييرات صفات و برآورد همبستگي هاي فنوتيپي و ژنتيكي بين صفات تيپ در گاو هاي ويژگي اثر : (2001-03-21 ) مجله پژوهش و سازندگي6 بررسي اثرات محيطي و برآورد پرامترهاي فنوتيپي و ژنوتيپي ركوردهاي ماهانه و تجمعي در گاوهاي شيري هلشتاي ويژگي اثر : (2001-03-21 ) مجله پژوهش و سازندگي7 بررسي برخي عوامل موثر بر ميزان توليد شير در نژاد هلشتاين گاوداري صنعتي پالاهنگ ويژگي اثر : (2001-03-21 ) مجله پژوهش و سازندگي8 مقالات علمي در همايش ها :0624 -01-10 اولين سمينار پژوهشي پوست، چرم و الياف دامي كشور بررسي اثرات برخي از عوامل ژنتيكي و محيطي موثر بر درجه پوست گوسفند قره گل 2002-02-20 the second international iran and russia conference abstracts Genetlc and phenotypic factors affecting daily gain of karakul sheep 2001-01-20 اولين كنگره بيولوژي كاربردي ايران استفاده از روش هاي بيولوژيكي مولكولي در اصلاح

دامهاي اهلي

الهي نيا، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي الهي نيا داراي مدرك دكتري رشته بيماري شناسي گياهي (گياهپزشكي) از دانشگاه سالفورد منچستر انگلستان در سال 1367و هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار پايه 23 دانشگاه گيلان مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : بيماري شناسي گياهيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي سيد علي الهي نيا به قرار زير است: ديپلم : ديپلم كشاورزي در سال 1346 و ديپلم طبيعي 1347 كارشناس (ليسانس) : توليد فرآورده هاي گياهي (زراعت و باغباني) سال 1352 دانشگاه شهيد چمران اهواز دكتري: بيماري شناسي گياهي (گياهپزشكي) از دانشگاه سالفورد منچستر انگلستان سال 1367 مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليتهاي اجرائي سيد علي الهي نيا به قرار زير است: سرپرست كتابخانه دانشكده علوم كشاورزي سرپرست واحد زنبورداري نماينده مركز نشر ستاد انقلاب فرهنگي دردانشگاه گيلان معاون مالي و اداري دانشكده علوم كشاورزي دانشگاه گيلان سرپرست آموزشكده كشاورزي صومعه سرا دردانشگاه گيلان رئيس دانشكده علوم كشارزي دانشگاه گيلان رئيس برگزاري يازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران مدير كل تحصيلات تكميلي دانشگاه گيلان مدير گروه گياهپزشكي دانشگاه گيلان رئيس مؤسسه تحقيقات برنج كشور عضو شوراي عالي تحقيقات ، آموزش و ترويج كشاورزي ايران عضو ستاد كل برنج كشور رياست شوراي برنامه ريزي تحقيقات برنج كشور مشاور و عضو گروه مشاوران تحقيقاتي سازمان تحقيقات، آموزش و ترويج كشاورزي ايران مشاور معاون وزير و رئيس سازمان تحقيقات، آموزش و ترويج كشاورزي عضو گروه اجرائي تحول بنيادي در ساختار تحقيقات كشاورزي كشور عضو كميتة علمي بررسي كنندگان مقالات يازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران. عضو كميته علمي بررسي كنندگان مقالات علمي پنجمين كنگره زراعت و اصلاح

نباتات ايران آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه سيد علي الهي نيا به ترتيب زير است: بيماري شناسي گياهي: بماريهاي قارچي : بيماريهاي ويروسي چگونگي عرضه آثار : - تعداد تحقيقات: 13 مورد - تعداد مقالات انگليسي: 8مورد - تعداد مقالات فارسي: 9 موردآثار : بيماري شناسي گياهي قارچشناسي و شناخت ساير عوامل بيماريزا در گياهان ويژگي اثر : تاليف . 1382.دانشگاه گيلان. 2000 نسخه2 بيماريهاي درختان ميوه و برخي از گياهان باغي و روشهاي مبارزه با آنها ويژگي اثر : زير چاپ. .دانشگاه گيلان. 4000 نسخه3 بيماريهاي سبزي و صيفي و روشهاي مبارزه با آنها ويژگي اثر : ژير چاپ. .دانشگاه گيلان. 4000 نسخه4 بيماريهاي گياهان زراعي و روشهاي مبارزه با آنها ويژگي اثر : زير چاپ. .دانشگاه گيلان. 4000 نسخه5 قارچ شناسي و بيماريهاي گياهي با اضافهات به ضميمه اطلس رنگي ويژگي اثر : تاليف. 1377. دانشگاه گيلان .چاپ دوم در 3000 نسخه6 قارچ شناسي و بيماريهاي گياهي با اضافهات به ضميمه اطلس رنگي ويژگي اثر : تاليف. 1377. دانشگاه گيلان .چاپ سوم در 3500 نسخه7 قارچ شناسي و بيماريهاي گياهي مقد ماتي ويژگي اثر : تاليف. 1372. دانشگاه گيلان در 3000 نسخه

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

اميدبيگي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا اميد بيگي در سال 1336 در شهر تهران بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته باغباني گرايش توليد گياهان دارويي از آكادمي علوم مجارستان است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشكده كشاورزي دانگاه تربيت مدرس مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيگرايش : توليد گياهان داروييوالدين و انساب : پدر و مادر رضا اميدبيگي هر دو دار فاني را وداع گفتند. ايشان

جمعاً هفت برادر و خواهر هستند.خاطرات كودكي : رضا اميدبيگي از آن دوران خود چنين مي گويد: «پس از مرگ پدرم ، مادرم از من خواست كه درس را رها كرده و براي اينكه مغازه نانوايي پدرم به تعطيلي كشانده نشود به مغازه بروم. من هم امر مادر را البته به اجبار اطاعت كرده و مدت يك ماه به مغازه رفتم. اما اين امر مرا عذاب مي داد و دوست داشتم كه درس بخوانم تا اينكه يك روز به پشت بام مغازه رفتم و شروع كردم به داد و فرياد كشيدن و خواسته ام را با فرياد به گوش همه رساندم كه من مي خواهم درس بخوانم. اين جريان با وساطت خويشان و همسايگان و راضي شدن مادرم به ادامه تحصيل من خاتمه يافت.»اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : رضا اميدبيگي در خانواده اي متوسط و مذهبي بدنيا آمد. وي پدرش را در نوجواني در سن 15 سالگي از دست داد بطوري كه از پدر دو مغازه به ارث مانده بود و از آن طريق به امرار و معاش مي پرداختند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : رضا اميدبيگي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشته علوم طبيعي در تهران به پايان رساند و تحصيلات دانشگاهي را در رشته زيست شناسي گرايش علوم گياهي در دانشگاه تهران به پايان برد و در اين دانشكده در رشته مذكور شاگرد ممتاز شناخته شد، به همين دليل به اخذ بورس تحصيلي نائل گرديد. براي ادامه تحصيل به كشور مجارستان عزيمت كرد و كارشناسي ارشد رشته توليد گياهان دارويي را از دانشگاه علوم باغباني بوداپست دريافت كرد. ايشان دكتري رشته توليد گياهان دارويي را از آكادمي

علوم مجارستان و فوق دكتري در رشته علوم و توليد گياهان دارويي ازدانشگاه باري ايتاليا اخذ كرده است.خاطرات و وقايع تحصيل : از خاطرات رضا اميدبيگي مي توان به گذراندن يك دوره آموزشي و پژوهشي در يكي از مراكز تحقيقاتي در بوداپست اشاره كرد كه بعلت خارجي بودن ايشان از انجام آن ممانعت مي كردند تا اينكه دكتر اميدبيگي پس از دو سال تلاش توانست اين دوره را با موفقيت سپري كند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : رضا اميدبيگي در كنار تحصيل به انجام كارآموزي هاي مختلف در مراكز تحقيقاتي توليدي مختلف كشور مجارستان مي پرداخت.استادان و مربيان : استاد دكتر سيد محمد فخر طباطبائي (استاد دانشگاه تهران) و پروفسور برنات (رئيس دپارتمان توليد گياهان دارويي بوداپست) از استادان رضا اميدبيگي بشمار مي آيند.همسر و فرزندان : رضا اميدبيگي متاهل و داراي همسري بنام سركار خانم صديقه تنها (داراي مدرك ديپلم و خانه دار) است. ايشان داراي سه فرزند مي باشند: - محمدعلي اميدبيگي ، دانشجوي كارشناسي اشد رشته سازه هاي آبي - محمود اميدبيگي ، محصل كلاس سوم راهنمايي - غزال اميدبيگي ، محصل كلاس پنجم دبستانوقايع ميانسالي : از مهمترين وقايع دوران ميانسالي رضا اميدبيگي به توليد انبوه رسيدن چند گياه دارويي غير بومي ايران بود كه بذر آن را براي اولين بار به ايران آورده بود. فراوري مواد موثر اين گياه سبب اشتغال زايي و كارآفريني صدها خانواده محروم در نقاط مختلف بويژه در استان كهگليويه و بويراحمد شده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رضا اميدبيگي پس از بازگشت به ايران در سال 1372 در دانشگاه تربيت مدرس در دانشكده كشاورزي گروه علوم باغباني به كار مشغول شدند و

پس از 9 سال به درجه استادي نائل آمدند. از ديگر مشاغلي كه مورد تصدي ايشان بوده يا است به شرح زير است: - معاون پژوهشي دانشكده به مدت 4 سال - رئيس گروه باغباني - هم اكنون - مشاور گياهان دارويي در وزارت كشاورزي به مدت 5 سال - عضو كميسيون ارزشيابي مدارك تحصيلي خارجي - هم اكنون - عضو گروه واژه گزيني تخصصي علوم كشاورزي شاخه باغباني فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي - عضويت هيئت تحريريه تعدادي از مجلات داخلي و خارجي فعاليتهاي آموزشي : عنوان دروس ارائه شده توسط رضا اميدبيگي به قرار زير است: مباحث نوين در باغباني ، روشهاي ويژه پرورش سبزي ، توليد گياهان دارويي و ادويه اي ، اثر تنشهاي محيطي بر گياهان ، اكوفيزيولوژي گياهان ، گياهان دارويي سمي و سنتي ، پس از برداشت گياهان دارويي ، كشت و صنعت گياهان داروييمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : رضا اميدبيگي شركتي تحت عنوان كشت و صنعت گياهان دارويي را تاسيس كرده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : رضا اميدبيگي در كنار تدريس به تاليف و ترجمه در زمينه رشته تخصصي خود مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : رضا اميدبيگي در اين بار چينين مي گويد: «علاقه شديد من به توليد مواد مختلف طبيعي كه در صنايع مختلف كاربرد دارند باعث گرديده كه داروهايي را در اين زمينه فرموله كنم كه هم اكنون در بازار دارويي كشور موجود است. هم چنين مواد طبيعي مورد نياز در صنايع غذايي ، آرايشي بهداشتي ، لبنيات ، نوشابه سازي و دام و طيور توسط اينجانب تهيه و مورد

استفاده مراكز فوق قرار مي گيرد.»جوائز و نشانها : - استاد نمونه و تلاشگر دانشگاه در سال 1378 - عضو برجسته علمي دانشگاه در سال 1378 - پژوهشگر برتر دانشگاه در سال 1379 - برنده جايزه علمي در بيستمين كنگره بين المللي گياهان معطر و عصاره ها در وين كشور فرانسه در سال 2001 - پژوهشگر برتر دانشگاه از سال 1380 -1384چگونگي عرضه آثار : رضا اميدبيگي داراي 19 تاليف در زمينه توليد و فرآوري گياهان دارويي است. وي داراي بيش از 97 مقاله منتشر شده در ژورنالهاي معتبر علمي و پژوهشي و بيش از 94 مقاله ارائه شده در كنفرانسهاي ملي و بين المللي است.

آثار : توليد و فرآوري گياهان دارويي ويژگي اثر : جلدهاي اول ، دوم و سوم- اولين تاليف در كشور از اين نوع

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

امين بخش، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد امين بخش متولد 1323 در تبريز است.ايشان داراي مدرك دكتري رشته ژنتيك كمي و كاربردي از دانشگاه پاريس6 – فرانسه در سال 1352 است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه آموزشي علوم جانوري مركز تحقيقات علوم پايه دانشگاه تبريز مي باشد. گروه : كشاورزيرشته : ژنتيك گياهيگرايش : ژنتيك كمي و كاربرديتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد امين بخش ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان سردار ملي به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1342از دبيرستان تربيت اخذ كرده است ايشان مدرك كارشناسي رشته كشاورزي عمومي را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد ژنتيك كمي را در سال 1348 از دانشگاه پاريس 6 – فرانسه دريافت نموده اند و در سال 1352مدرك دكتري در رشته ژنتيك كمي و

كاربردي را از دانشگاه پاريس6 – فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند. عنوان پاياننامه : الف - كارشناسي ارشد : برآورد ضريب وراثت پذيري فاكتورهاي توليدي در مرغ كوتوله و طبيعي ب - دكتري : مطالعه روي يك ژن نانيسم ( كوتوله كننده) وابسته به جنس در مرغ وقايع ميانسالي : محمد امين بخش از سال 1352به عنوان عضو هيات علمي در گروه جانوري دانشكده علوم طبيعي مشغول خدمت شده اند. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي محمد امين بخش به قرار زير است: قبلي : نماينده دانشكده علوم طبيعي درشوراي پژوهشي و تاليف وترجمه - نماينده گروه در مركز تحقيقات علوم پايه ايران - مديريت گروه علوم جانوري فعلي: مديريت گروه علوم زيستي جانوري - نماينده گروه در مركز تحقيقات علوم پايه ايران - نماينده گروه علوم جانوري در قطب علمي زيست شناسي فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي محمد امين بخش به قرار زير است: تدريس دروس در مقاطع كارشناسي و تحصيلات تكميلي: 1-دوره كارشناسي : مباني ژنتيك - ژنتيك انساني - زيست شناسي - ژنتيك پزشكي 2- تحصيلات تكميلي : ژنتيك انساني - بيولوژي ملكولي و تكامل - ژنتيك ملكولي چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي محمد امين بخش به ترتيب زير است: تعداد مقاله هاي منتشرشده : 6 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي دكتري : 1 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي مصوب : 1 مورد

انصاري، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد انصاري متولد 1318 ش داراي دكتراي رشته گياه پزشكي عضويت هيئت علمي دانشگاه امريكايي بيروت با درجه دانشيار مي باشد.

وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون چرخه عوارض سموم شيميايي برميوه ها مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : مجيد انصاري داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاهتهران ودكتراي گياه پزشكي از دانشگاه امريكايي بيروت ميباشدخاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي مجيد انصاري بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : مجيد انصاري د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : مجيد انصاري پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي به عضويت هيئت علمي گروه زيست شناسي در دانشكده علوم پايه دردانشگاه امريكايي بيروت درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مجيد انصاري عضوهيئت علمي و دانشيار گروه گياه پزشكي در دانشكده علوم پايه در دانشگاه امريكايي بيروت است.فعاليتهاي آموزشي : مجيد انصاري سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه گياه پزشكي در دانشگاه امريكايي بيروت به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مجيد انصاري در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : مجيد انصاري از جمله گياه پزشكاني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره عوارض سموم شيميايي بر ميوه ها دارد.آثار : عوارض سموم شيميايي بر ميوه ها

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

ايرانشهر، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر موسي

ايرانشهر در 16 آذر ماه 1302 هجري شمسي در شهر تبريز متولد شد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در محل زادگاهش فراگرفت و پس از طي تحصيلات عالي در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران، در سال 1977 دكتري خود را از دانشگاه وين دريافت كرد. كتاب «آشنايي با زبانلاتيني و كاربرد گياه شناسي آن» تاليف دكتر ايرانشهر به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي در سال 1386،از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شده است.گروه : كشاورزيرشته : مهندسي كشاورزيتحصيلات رسمي و حرفه اي : موسي ايرانشهر تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در محل زادگاهش فراگرفت و پس از طي تحصيلات عالي در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران، در سال 1977 دكتري خود را از دانشگاه وين دريافت كرد.استادان و مربيان : دكتر اسفندياري از اساتيد دكتر موسي ايرانشهر مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر ايرانشهر كه در سال 1325 به استخدام وزارت كشاورزي درآمده بود، ابتدا در قسمت هاي دفتر فني سازمان جنگل باني و اداره آموزش مشغول انجام وظيفه شد ولي بعد، به خاطر علاقه خاصي كه به رشته گياه شناسي داشت در سال 1345 با پيوستن به استاد خويش دكتر اسفندياري و دوست قديمي اش، مهندس بهبودي در بخش تحقيقات گياه شناسي، وارد موسسه تحقيقات آفات و بيماري هاي گياهي شد و مدتي بعد مديريت بخش «هرباريوم» را برعهده گرفتفعاليتهاي آموزشي : دكتر موسي ايرانشهر سه دوره تدريس زبان لاتيني در دوره دكتري گياه شناسي دانشكده علوم دانشگاه تهران را در گروه زيست شناسي به عهده داشته اند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر ايرانشهر درباره برنامه روزنامه خود چنين مي گويد:"كارم بيشتر نوشتن و

تحقيق است. دائما روي گياهان مطالعه دارم. "آرا و گرايشهاي خاص : 60سال سابقه تحقيق در گياه شناختي ايران دارد. نام دكتر ايرانشهر نامي آشنا و شناخته شده در گياه شناسي ايران و همچنين مجامع علم گياه شناسي اروپا و جهان است. جوائز و نشانها : كتاب "آشنايي با زبان لاتيني و كاربرد گياه شناسي آن" تاليف موسي ايرانشهر به عنوان كتاب سال برگزيده سال 1386 از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و تقدير شده است.چگونگي عرضه آثار : دكتر ايرانشهر هيچگاه از تلاش خود در راه پيشرفت گياه شناسي كشور و تكميل «هرباريوم» ايران باز نايستاد، وي با پيمودن بيش از 60000 كيلومتر راه در شهرها، روستاها، كويرها، كوه ها و دشت هاي ايران زمين و به همراهي افرادي چون رشينگر، آلاوا، ريدل، رنس، لاموند، ارشاد، ترمه، موسوي و...، نزديك به 500 روز از عمر تحقيقاتي خود را در راه دستيابي و گردآوري گياهان كشور سپري كرد و نمونه هاي گياهي بي شماري را از طبيعت كشورمان براي غني ساختن «هرباريوم ايران» به ارمغان آورد. گونه هاي زيادي از گياهان كشور به افتخار او نام گذاري و توصيف شده است، گرچه وي مولف حدود 37 تاكسون جديد در جهان گياه شناسي است. دكتر ايرانشهر كه تاكنون 22 فقره آثار علمي خود را در زمينه گياه شناسي منتشر كرده است، ضمن همكاري با ديگر «هرباريوم هاي» كشور، كماكان به تحقيقات خود در امر شناسايي گياهان و «هرباريوم» ايران ادامه داده و در خارج از كشور نيز از همكاران نزديك پروفسور رشينگر اتريشي، سردبير مجموعه «فلور ايرانيكا»ست و اولين گياه شناس ايراني است كه در اين منبع برجسته، آثارش به چاپ رسيده است.

________________________________________

آثار : آشنايي

با زبان لاتيني و كاربرد گياه شناسي آن ويژگي اثر : تاليف موسي ايرانشهر- تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران 1385. 253 صفحه درپي برگزيده شدن كتاب «آشنايي با زبانلاتيني و كاربرد گياه شناسي آن» به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي در سال 1386،شده است.

ايزدپناه، كرامت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كرامت الله ايزدپناه داراي دكتراي رشته گياهپزشكي و عضو هيئت علمي دانشكده كشاورزي دانشگاه شيراز با درجه استادي مي باشد. گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيوقايع ميانسالي : كرامت الله ايزدپناه پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياهپزشكي به عضويت هيئت علمي گروه گياهپزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه شيراز در آمد. وي هم اكنون با سمت استادي در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كرامت الله ايزدپناه عضو هيئت علمي و استاد گروه گياهپزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه شيراز است. از ديگر مشاغل ايشان: رئيس مركز تحقيقات ويروسي غلات شيراز رئيس بخش گياهپزشكي در دانشگاه شيراز عضو جديد ايراني فرهنگستان علوم براي جهان سوم(TWAS)ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شاگردان : چگونگي عرضه آثار : عنوان پايان نامه راهنمايي شده : شناسايي و فرواني نسبي ويروسهاي مولد موزائيك لوبيا در استان فارسآثار : اتيولوژي ، انتقال و دامنه ميزباني عامل جاروئي يونجه در جنوب ايران ويژگي اثر : مقاله2 موزائيك مرغ در نقاط مختلف ايران ويژگي اثر : مقاله

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

آتش افروز، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين آتش افروز متولد 1322ه.ش داراي دكتراي دامپروري و عضو هئيت علمي دانشگاه اورسي پاريس با درجه دانشياري مي باشد. وي داراي تحقيقات و آثاري پيرامون بيماريهاي انگلي روده دامهاي بزرگ ( گاو و گاوميش) مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : دامپروريتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكترحسين آتش افروز داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه كاليفرنيا و دكتري رشته دامپروري از دانشگاه يوتا مي باشد. خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته دامپروري و اخذ مدرك دكتراي آن

رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكترحسين آتش افروز ميباشد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر حسين آتش افروز در كنار تحصيل به مطالعه، پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر حسين آتش افروز پس از اخذ مدرك دكتري در رشته دامپروري به عضويت هئيت علمي گروه دامپروي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه اورسي درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به انجام خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر حسين آتش افروز عضو هئيت علمي و دانشيار گروه دامپروري در دانشكده كشاورزي در دانشگاه اورسي است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر حسين آتش افروز سالهاست كه به عنوان عضو هئيت علمي گروه دامپروري در دانشگاه اورسي به تدريس دروس تخصصي رشته دامپروي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر حسين آتش افروز در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر حسين آتش افروز از جمله علماي دامپروي است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره بيماريهاي انگلي روده دامهاي بزرگ ( گاو و گاو ميش) انجام داده است.

آرزم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد آرزم متولد 1324ش داراي دكتراي رشته اصلاح نباتات عضويت هيئت علمي دانشگاه شفيلد انگلستان با درجه دانشيار باشد. وي داراي تحقيقات و آثار پيرامون روشهاي نوين شيميايي و دفع آفات ميوه ها مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر محمد آرزم داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه ارگان آمريكا كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه ارگان آمريكا دكتراي رشته باغباني

از دانشگاه شفيلد انگلستان ميباشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام و تحصيل در رشته اصلاح نباتات و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر محمد آرزم بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر محمد آرزم د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر محمد آرزم پس از اخذ مدرك دكتري در رشته باغباني به عضويت هيئت علمي گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه شفيلد انگلستان در آمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر محمد آرزم عضو هيئت علمي و دانشيار گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه شفيلد انگلستان است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر محمد آرزم سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه باغباني به تدريس دروس تخصصي رشته باغباني دانشگاه شفيلد انگلستان مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر محمد آرزم در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است. آثار : روشهاي نوين سمپاشي و دفع آفات ميوه ها

آلياري، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر هوشنگ آلياري، دانشيار گروه آموزشي زراعت و اصلاح نباتات دانشگاه تبريز،در سال 1319 در تبريز بدنيا آمد. وي در سال 1349 مدرك دكتري در رشته كشاورزي عمومي را از دانشگاه ليبگ - آلمان با موفقيت اخذ كرد. و از سال 1351به عنوان عضو هيات علمي در گروه زراعت و اصلاح نباتات دانشكده كشاورزي مشغول خدمت شد.اين همكاري تا كنون ادامه دارد. گروه : كشاورزيرشته : مهندسي

كشاورزيتحصيلات رسمي و حرفه اي : هوشنگ آلياري تحصيلات ابتدايي را دردبستان فرهنگ به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1338 از دبيرستان فردوسي اخذ كرده اند. ايشان مدرك كارشناسي در رشته كشاورزي - توليدات گياهي را از دانشگاه ليبيگ - آلمان و كارشناسي ارشد كشاورزي - توليدات گياهي را در سال 1345 از دانشگاه ليبگ - آلمان دريافت نموده اند و در سال 1349 مدرك دكتري در رشته كشاورزي عمومي را از دانشگاه ليبگ - آلمان با موفقيت اخذ كرده اند. عنوان پاياننامه : الف - كارشناسي ارشد : Die asiatische Getreide Wanze Studien ueber Wachstum, Entwicklung ب - دكتري: Ertragsbildung und Naerstoffaufnahme der Baumwolle im aegaeischen Roum. وقايع ميانسالي : هوشنگ آلياري در سال 1349 مدرك دكتري در رشته كشاورزي عمومي را از دانشگاه ليبگ - آلمان با موفقيت اخذ كرد. و از سال 1351به عنوان عضو هيات علمي در گروه زراعت و اصلاح نباتات دانشكده كشاورزي مشغول خدمت شد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي و مديريتي هوشنگ آلياري به قرار زير است: قبلي : مدير گروه زراعت و اصلاح نباتات - معاون گروه زراعت و اصلاح نباتات فعلي:عضو هيئت علمي و دانشيار گروه آموزشي زراعت و اصلاح نباتات دانشگاه تبريز عضو مركز بين المللي تكنولوژي الياف ( آلمان - برمن ) - عضو انجمن زراعت و اصلاح نباتات ايران فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي هوشنگ آلياري: تدريس: 1-دوره كارشناسي: زراعتهاي خصوصي - زراعت گياهان صنعتي - زراعت حبوبات و گياهان منطقه اي - زراعت غلات 2-تحصيلات تكميلي: زراعت تكميلي - زراعت گياهان دارويي و ادويه اي - كشاورزي پايدار

چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي : تعداد مقاله هاي منتشرشده : 23 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 25 مورد تعداد كتابهاي تاليف شده : 1 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : 30 مورد تعداد پاياننامه هاي دكتري: 7 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي مصوب : 1 مورد

آهون منش، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي آهون منش در سال 1322 در تهران متولد شد.وي پس از اخذ كارشناسي رشته گياه پزشكي از دانشگاه تبريز براي تكميل معلومات دانشگاهي به آمريكا عزيمت كرد و تا مقطع دكتري به تحصيل پرداخت و موفق شد دكتري و فوق دكتري همان رشته را به ترتيب در سالهاي 1357 و 1358 از دانشگاه كاليفرنيا دريافت كند.نامبرده هم اكنون عضوهيئت علمي و رئيس دانشگاه صنعتي اصفهان مي باشد. كتاب "كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي گياهي خاكزاد"ترجمه،علي آهون منش(يكي از مترجمين) ، در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : علي آهون منش تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران و اصفهان گذراند. در سال 1351 موفق به اخذ ليسانس گياه پزشكي از دانشگاه تبريز شد. آنگاه براي ادامه تحصيل به آمريكا رفت و فوق ليسانس، دكترا و فوق دكتراي خود را به ترتيب در سالهاي 1354 و 1357 و 1358 از دانشگاه كاليفرنيا دريافت نمود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي آهون منش پس از بازگشت به ايران در كنار فعاليتهاي آموزشي، معاونت امور تحقيقات و آموزش و ترويج وزارت كشاورزي و رياست دانشكده كشاورزي دانشگاه صنعتي اصفهان را

برعهده داشت و درحال حاضر در مقام رياست دانشگاه صنعتي اصفهان به خدمت اشتغال دارد.جوائز و نشانها : كتاب "كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي گياهي خاكزاد"ترجمه،علي آهون منش(يكي از مترجمين) ، در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : علي آهون منش علاوه بر تأليف و انتشار 27 مقاله به زبانهاي فارسي در مجلات علمي داخل كشور و 7 مقاله به زبان انگليسي در نشريات علمي خارج از كشور، كتابهاي را نيز تأليف و ترجمه نموده است.آثار : عوامل آلوده كننده هوا و اثرات آن بر گياهان زراعي كتاب روشهاي مديريت بيماريهاي گياهي تأليف فراي ويژگي اثر : ترجمه3 كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي گياهي خاكزاد ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي گياهي خاكزاد»: كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي گياهي خاكزاد/ دي هورن باي؛ترجم? احمد علوي و علي آهون منش .- تهران: نشر آموزش كشاورزي: 1376.- 2ج. زماني بود كه بشر به كمك آفت كشهاي شيميايي مي توانست به مقابله با عوامل بيماري زاي گياهي بپردازد و همزمان با استفاده از كودهاي مصنوعي شاهد رشد و باردهي چشمگير زراعي باشد. اما سالهاست كه با پيشرفت علوم پزشكي ثابت شده است كه بسياري از سموم دفع آفات نباتي براي انسان سرطان زا هستند و غالب آفت كشها پديد? تخريب لاي? اوزون را شدت مي بخشند. بنابراين تدبيري بايد انديشيد كه در عين مقابله

و پيشگيري از خسارات ناشي از عوامل بيماري زاي گياهي و حفظ روند توليد كشاورزي جهت تغذيه جمعيت روزافزون دنيا، محيط شكننده و حساس زمين بيش از اين دستخوش آسيب نشود. بدين ترتيب گرايش به مبارز? بيولوژيكي مورد توجه و علاق? پژوهشگران قرار گرفت و تحقيق و تعمق در اين حيطه ادامه يافت. كتاب كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي خاكزاد از جمله آخرين رساله هايي است كه در اين زمينه به چاپ رسيده و به علت غناي علمي و توجه به جنبه هاي مختلف مبارزه بيولوژيكي در ابعاد اجرايي وسيع، سخت مورد توجه قرار گرفته است. مترجمان كتاب اميد دارند كه ترجم? اين كتاب، خلاء محسوسي را كه در اين زمينه در منابع فارسي موجود است تا حدي جبران كند. كتاب فوق كه از ترجمه اي دقيق و روان برخوردار است. در دو جلد و سي فصل توسط معاونت آموزش و تجهيز نيروي انساني سازمان تحقيقات، آموزش و ترويج كشاورزي وزارت كشاورزي منتشر شده است.

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

بابادوست كندري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بابا دوست كندري متولد 1330ه.ش، داراي فوق دكتري گياهپزشكي از دانشگاه ايالتي كلروديناي شمالي آمريكا سال 1362، عضو هئيت علمي و دانشيار گروه گياهپزشكي دانشگاه تبريز مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمدبابا دوست كندري درسال 1330 ه.ش چشم به جهان گشود. تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدبابا دوست كندري داراي كارشناسي گياهپزشكي از دانشگاه تبريز در سال1351، كارشناسي ارشد بيماري شناسي گياهي ازدانشگاه ايالتي واشنگتن در سال1358، دكتري بيماري شناسي گياهي درسال1361 و فوق دكتري در رشته ميكوتوكسينها از دانشگاه ايالتي كاروليناي شمالي درسال1362 مي باشد.خاطرات و وقايع

تحصيل : اخذ دكتري و فوق دكتري گياهپزشكي از آمريكا، از مقاطع مهم زندگي علمي بابا دوست كندري بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمدبابا دوست كندري ضمن تحصيل به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حشره شناسي و بيماريهاي گياهي مشغول بوده است.وقايع ميانسالي : محمد بابا دوست كندري پس از فراغت از تحصيل در دانشگاه به عنوان عضو هئيت علمي دانشكده كشاورزي دانشگاه تبريز استخدام شد. وي هم اكنون با سمت دانشيار به فعاليت در آنجا مشغول است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدبابا دوست كندري عضو هئيت علمي و دانشيار گروه گياهپزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه تبريز مي باشد.فعاليتهاي آموزشي : محمدبابا دوست كندري سالهاست كه به تدريس دروس مربوط به گياهپزشكي و حشره شناسي در دانشگاه تبريز مشغول به كار است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد بابا دوست كندري در كنار تدريس به مطالعه و تحقيق و تاليف آثاري پيرامون كنترل بيماريهاي گياهي، ميكوتوكسينها ، حشره شناسي و ... مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : محمدبابا دوست كندري از جمله گياهپزشكاني است كه تحقيقاتي پيرامون بيماريهاي گياهي، ميكوتوكسينها و حشره شناسي داشته است.آثار : حشره شناسي كنترل بيماريهاي گياهي ميكرتوكسينها

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

بابالار، مصباح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مصباح بابالار متولد 1330 خورشيدي زرند ساوه ميباشند.وي ليسانس خود را از مدرسة عالي مهندسي كشاورزي مازندران و فوق ليسانس و دكتري بيولوژي و فيزيولوژي گياهي را از دانشگاه ژوسيوي فرانسه (پاريس 7) دريافت نمود. دكتر بابالار در سال 1364 به استخدام دانشگاه تهران و دانشكدة كشاورزي (گروه باغباني) درآمد. در بدو استخدام به مدت 5 سال مأمور به خدمت در دانشگاه رازي كرمانشاه شد. نامبرده هم اينك

با رتبه علمي دانشياري در دانشگاه تهران مشغول فعاليت است.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيگرايش : بيولوژي و فيزيولوژي گياهيتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي و بخشي از تحصيلات متوسطه را در زرند ساوه گذرانيد. در ادامة تحصيل، ديپلم متوسطه تجربي را از دبيرستان هنر بخش تهران دريافت كرد. وي ليسانس خود را از مدرسة عالي مهندسي كشاورزي مازندران و فوق ليسانس و دكتري بيولوژي و فيزيولوژي گياهي را از دانشگاه ژوسيوي فرانسه (پاريس 7) دريافت نمود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر بابالار در سال 1364 به استخدام دانشگاه تهران و دانشكدة كشاورزي (گروه باغباني) درآمد. در بدو استخدام به مدت 5 سال مأمور به خدمت در دانشگاه رازي كرمانشاه شد. از سال 1371 و بعد از خاتمة مأموريت به دانشكدة كشاورزي دانشگاه تهران بازگشت. وي هم اينك به عنوان دانشيار در دانشگاه تهران مشغول است.ايشان همچنين مدتي عهده دار سمت مدير كل پژوهش هاي كاربردي دانشگاه تهران بوده است.فعاليتهاي آموزشي : سوابق آموزشي و عنوان دروس ارائه شده توسط دكتر بابالار : مدرس كارشناسي ارشد : * كشت بافت و سلول گياهي * تغذيه و متابوليسم در گياهان باغباني * فيزيولوژي پس از برداشت تكميلي دكتري : * بيوشيمي گياهيچگونگي عرضه آثار : از دك_تر م_صباح بابالار تعدادي مقالات در نشريه هاي بين المللي و كنگره هاي جهاني و مجله هاي علمي پژوهشي داخلي چاپ شده است . نيز از ايشان تعدادي مقاله در سمينارها ارائه شده است. آثار : تغذيه درختان ميوه ويژگي اثر : پديدآورنده: مصباح بابالار (مترجم)، محسن پيرمراديان (مترجم) ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 14

تير، 13852 تغذيه معدني گياهان ويژگي اثر : پديدآورنده: مه لقا قربانعلي، مصباح بابالار ناشر: دانشگاه تربيت معلم -

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

باقري زنوز، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ابراهيم باقري زنّوز در سال 1311 در بخش زنّوز از توابع آذربايجان شرقي به دنيا آمد.ايشان در سال 1347 مدرك دكترا رشتة حشره شناسي را از دانشكدة علوم دانشگاه پاريس اخذ كرده است. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي دانشكده كشاورزي/گروه گياهپزشكي دانشگاه تهران با رتبه علمي استادي مي باشد. كتاب "سخت بالپوشان زيان آور" ابراهيم باقري زنوز ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : ابراهيم باقري زنّوز تحصيلات ابتدايي را در زنّوز و تحصيلات دبيرستاني را در مرند و تبريز به پايان رسانيد و در سال 1332 وارد دانشگاه شد و در سال 1335 موفق به دريافت درجة مهندسي از دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران گرديد. در سال 1343 با استفاده از بورس تحصيلي دولت فرانسه، راهي آن كشور شد و در سال 1347 به اخذ درجة دكترا در رشتة حشره شناسي از دانشكدة علوم دانشگاه پاريس نايل آمد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر باقري زنّوز پس از بازگشت به ايران در سمت استاديار تمام وقت در دانشكدة كشاورزي دانشگاه تهران به كار تدريس و تحقيق پرداخت و بر اثر تلاشهاي آموزشي و پژوهشي به مقام دانشياري و پس از آن به رتبه علمي استادي ارتقا يافت. نامبرده در حال حاضر، سرپرستي گسترش موزة جانورشناسي و مديريت گروه گياه شناسي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران را عهده دار است.فعاليتهاي آموزشي

: تدريس در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط ابراهيم باقري زنوز به قرار زير است: كارشناسي • آفات انباري كارشناسي ارشد • جوندگان زيان آورمحصولات كشاورزي • سيستماتيك گروههاي خاص حشرات بندپا • فيزيولوژي پيشرفته حشرات • فيزيولوژي حشرات • مرفولوژي حشرات جوائز و نشانها : كتاب "سخت بالپوشان زيان آور" ابراهيم باقري زنوز ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : ابراهيم باقري زنّوز تاكنون دهها مقاله پژوهشي و گزارش علمي به زبانهاي فارسي و خارجي در مجلّات و نشريّات مختلف از قبيل: نشريّ? دانشكده كشاورزي، مجلّة جامعه حشره شناسان ايران، نشريه انستيتو بررسي آفات و بيماريهاي گياهي، مجلّة سازمان حفظ نباتات و كتاب آفات انباري ايران به چاپ رسانيد، همچنين مبادرت به تأليف 2 جلد كتاب در زمينة اصول مبارزه با آفات محصولات انباري كرده است. - مقالات ارائه شده در همايشها:8 مورد - مقالات چاپ شده در مجلات داخلي :بيش از يك مورد آثار : اصول مرفولوژي و فيزيولوژي حشرات ويژگي اثر : ترجمه,دانشگاه تهران,1378 2 سخت بالپوشان زيان آور ويژگي اثر : اين كتاب در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي شده است- آشنايي با كتاب: «سخت بالپوشان زيان آور» در اين كتاب، سخت بالپوشان زيان آور كه به محصولات غذايي و صنعتي در انبارها زيانهاي فراواني وارد مي كنند مورد بررسي قرار گرفته اند و طرز شناسايي، نحو? زندگي، چگونگي خسارتها و زيانهاي اقتصادي اين آفات به بحث كشيده

شده، راههاي مبارزه با آنها به ويژه با استفاده از سموم گازي بيان شده است

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

بشيري، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سياوس بشيري متولد 1323ه.ش داراي دكتراي رشته گياه پزشكي و عضو هئيت علمي دانشگاه استكهلم با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات و آثاري پيرامون شناخت و درمان بيماريها و افات ميوه هاي سردسيري مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكي تحصيلات رسمي و حرفه اي : سياوش بشيري داراي كارشناسي رشته كشاورزي ازدانشگاه شيراز و دكتري رشته از دانشگاه استكهلم مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتراي آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي سياوش بشيري بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سياوش بشيري در كنار تحصيل به مطالعه، پژوهش و تدوين كتبي درحوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : سياوش بشيري پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشگي در دانشكده كشاورزي دردانشگاه استكلهم در آمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به انجام خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سياوش بشيري عضو هئيت علمي و دانشيار گروه گياه پزشكي دردانشكده كشاورزي دردانشگاه استكهلم است.فعاليتهاي آموزشي : سياوش بشيري سالهاست كه به عنوان عضو هئيت علمي گروه گياه پزشكي در دانشگاه استكهلم به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سياوش بشيري دركنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : سياوش بشيري

از جمله گياه پزشكاني است كه پژوهشهاي و تلاشهاي علمي وسيعي درباره شناخت و درمان بيماريها و آفات ميوه هاي سردسيري انجام داده است.

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

بني پور، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم بني پور در سال 1346 در خانواده مذهبي و كشاورز در بخش كوي شرقي شهرستان گناباد به دنيا آمد مقطع ابتدايي و دوره متوسطه و دبيرستان را در زادگاهش گذراند و رشته دكتري عمومي و تخصصي دامپزشكي خود را از دانشگاه شيراز اخذ كرد و در حال حاضر به عنوان متخصص علوم آناتومي (شامل گرايش هاي آناتومي بافت شناسي و جنين شناسي) و با درجه علمي دانشيار به تدريس مشغول است.گروه : كشاورزيرشته : دامپروريگرايش : علوم آناتوميوالدين و انساب : پدر ابوالقاسم بني پور محمد علي بني پور (بني عباس، نام سابق) و مادر محترمشان سركاخانم معصومه حبيبي است.خاطرات كودكي : ابوالقاسم بني پور 1ور طبيعت شهرستان زادگاهش و كمك پدر در انجام گارهاي سخت كشاورزي بازي با هم سن و سالهايش در محيط سرسبز و پرطراوت زادگاهش از خاطرات فراموش نشدني دوره كودكي ايشان است. اين سبك زندگي كه مختص زندگي در شهرستان هاست، ضمن ايجاد نشاط باعث برخورداري فرد از اراده قوي، پشتكار بالا و تحمل شرايط سخت ميشود. همچنين بني پور شركت در مراسم مذهبي بويژه در ايام تاسوعا و عاشورا نيز از خاطرات خوب دوران كودكي خود نام ميبرد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : خانواده ابوالقاسم بني پور خانواده اي مذهبي و كشاورز بودند كه لازمه امرار معاش زندگي اننجام كارهاي سخت كشاورزي و تلاش مستمر را مي طلبد و در عين حال كه محيطي پر نشاط ، پر صفا و صميميت هميشه

در خانواده و اعضاي آن حكم فرما بود وي در اين خصوص مي گويد: "من از اين بابت هميشه دست پدرم را مي بوسد."تحصيلات رسمي و حرفه اي : گذراندن دوره ابتدايي در دبستان مظفر گناباد دوره دبيرستان در مدارس خواجه نصير و شهيد بهشتي در رشته علوم تجربي در گناباد كسب دكتراي حرفه اي در دانشگاه شيراز سال 1371 دكتراي تخصصي دامپزشكي گرايش علوم آناتومي در دانشگاه شيراز سال 1375خاطرات و وقايع تحصيل : ابوالقاسم بني پور شهادت برادرش غلامحسين بني پور در زمان تحصيل در مقطع متوسطه سال 1362 را از وقايع تلخ آن دوران ذكر ميكند وي در اين باره ميگويد: "او دلاورانه و قهرمانانه در راه دفاع از اسلام و ميهن خود جنگيد و به درجه رفيع شهادت نائل آمد."استادان و مربيان : از استادان ابوالقاسم بني پور در دانشگاه شيراز ميتوان به دكتر سيد رضا قاضي و دكتر سيد هادي منصوري اشاره كرد.همسر و فرزندان : همسر ابوالقاسم بني پور سركار خانم زهرا رحماني است كه در رشته پزشك عمومي تحصيل كرده است و از اين ازدواج وي داراي دو فرزند به نامهاي رويا و عليرضا ميباشد كه در حال حاضر دختر وي در كلاس اول راهنمايي مشغول به تحصيل است و پسر كوچيكترش سه ساله است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - مدير گروه علوم پايه دانشگاه دامپزشكي دانشگاه فردوسي مشهد - عضو شوراي پژوهشي دانشگاه دامپزشكي - عضو هسته كار آفريني دانشگاه فردوسي مشهد - عضو قطب علمي سقط جنين و مرگ و مير نوزادان نشخواركنندگان - عضو هيئت تحريريه مجله علمي تحقيقاتي Journal of Applied Animal Reseavch مجله گروه

ISI - عضو اننجمن دامپزشكي ايران از مسئوليت هاي دكتر بني پور ميباشد.فعاليتهاي آموزشي : ابوالقاسم بني پور در رشته هاي مختلف دامپزشكي در دانشگاه شيراز و فردوسي مشهد و نيز چند مركز دانشگاهي ديگر مشغول له تدريس است.جوائز و نشانها : - استاد نمونه دانشگاه فردوسي مشهد - انتخاب طرح پژوهشي دكتر بني پور تحت عنوان "مطالعه بافت شناسي هدايتي قلب در خوكچه هندي" به عنوان طرح برگزيده در جشنواره استاني فردوسي مشهد برگزيده شد.

پارسا پژوه، داود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: صنايع چوب، دانشكده: منابع طبيعى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

ديپلم مهندسى در رشته جنگل و مرتع از دانشكده كشاورزى كرج دانشگاه تهران در سال 1344، كارشناسى ارشد بيولوژى گياهى (چوب شناسى) از شهر نانسى فرانسه در سال 1347 و دكتراى مهندسى تكنولوژى چوب از فرانسه در سال 1349.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران در سال 1349، دانشيار دانشگاه تهران در سال 1354 و استاد دانشگاه تهران در سال 1363،استاد نمونه دانشگاه تهران در سال 1371، استاد ممتاز دانشگاههاى ايران در سال 1372.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

چوب شناسى، حفاظت چوب تكنولوژى چوب، استفاده از نى، نگهدارى چوبهاى واقع در آب، نگهدارى تراورس چوبى، تير چوبى، استاد راهنماى يك پايان نامه دكترا و 10 پايان نامه كارشناسى ارشد.

ابداع:

جايگزينى روش روپينگ بجاى روش بتل در تأسيسات حفاظت چوب (روش حفاظت چوب).

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تكنولوژى چوب، چوب شناسى، اطلس چوب (تشريح ميكروسكوپى چوب).

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

چوب شناسى، حفاظت چوب و تكنولوژى چوب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

پرهام، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يوسف پرهام متولد 1323 ش داراي دكتراي رشته باغباني عضويت هيئت علمي دانشگاه لسينگ با درجه دانشيار باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون شيوه هاي محافظت از مركبات در كانتينر هاي كشتي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر يوسف پرهام داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران دكتراي رشته باغباني ازدانشگاه لسينگ ميباشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و

تحصيل در رشته باغباني و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر يوسف پرهام بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر يوسف پرهام د ر كنار تحصيل به مطالعه ،پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر يوسف پرهام پس از اخذ مدرك دكتري در رشته باغباني به عضويت هيئت علمي گروه باغباني در دانشكده كشاورزي دردانشگاه لسينگ در آمد وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر يوسف پرهام عضوهيئت علمي و دانشيار گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه لسينگ است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر يوسف پرهام سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه باغباني در دانشكده كشاورزي لسينگ به تدريس دروس تخصصي رشته باغباني مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر يوسف پرهام در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر يوسف پرهام از جمله دانشمندان علم باغباني است كه تحقيقات و پژوهشهاي و تلاشهاي علمي عميق و وسيعي درباره شيوه هاي محافظت از مركبات در كانتينر هاي كشتي انجام داده است.آثار : شيوههاي محافظت از مركبات در كانتينر هاي كشتي

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

پورجم، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم پور جم در سال 1338، در آباده به دنيا آمد. او در سال 1363 ليسانس علوم زراعي را در دانشگاه شيراز به پايان رساند. پس آن از وارد دانشگاه تربيت مدرس شد و كارشناسي ارشد را با گرايش بيماري شناسي گياهي در سال 1367

و دوره دكتري را با گرايش نماتد شناسي در سال 1377 از اين دانشگاه اخذ نمود. دكتر پورجم با اتمام تحصيلات خود، ضمن تدريس در دانشگاه، به گسترش فعاليت تحقيقاتي و پژوهشي پرداخت و با چاپ مقالات مختلف علمي و حضور در كنفرانسها و همايشهاي تخصصي بر تجربيات خود افزود.گروه : كشاورزيرشته : بيماري شناسي گياهيگرايش : بيماريهاي گياهي

________________________________________

آثار : Borhani, A. Kheiri, A., Okhovat, M., Eshtiaqi, H. and Pourjam, E. (2001). Effect of Fusarium Solani on Population of Pratylenchus Vulnus in Acer Seedlings. Proceeding of Asian International Mycological Congress, P. 78 POURJAM, E. TAHERI, A. (2001). Scanning Electron Microscopy Study of Aprutides Guidettii and Pratylenchus Vulnus (Nematoda: Tylenchida) from Iran. Proceeding of Fourth International Nematology Symposium in Russia. Moscow, Russia, pp. 33-34 POURJAM, E., Bert, W. and Karimi, M. (2000). A new Anguinid from Iran. Proceeding of 52nd International Symposium on Crop Protection Gent, Belgium, P. 186 Pourjam, E., Geraert, E, and Alizadeh, A. (2000). Some Pratylenchids from Iran. International Nematology 2: 855 - 869 nbsp5 POURJAM, E., GERAERT, E. and Alizadeh, A. (1999). Some Pratylenchides from Iran. Proceeding of 51st International Symposium on Crop Protection Gent, Belgium, P.186 nbsp6 POURJAM, E., GERAERT, E. KHEIRI, A., and Alizadeh, A. (1999). The Genus Pratylenchus from Iran with notes on Pratylenchus neglectus and P. thornei. Proceeding of 51st International Symposium on Crop Protection Gent, Belgium, P. 58 POURJAM, E., JAMALI, S., KHEIRI, A., DAMADZADEH M. BERT, W. (2001). Aphelenchoides Species Associated with Cereals in Isfahan (Iran). Proceeding of Fourth International Nematology Symposium in Russia.

Moscow, Russia. pp. 134-135 nbsp8 POURJAM, E., JAMALI., KHEIRI, A., DAMADZADEH M. BERT, W. (2001). Tylenchs (Nematoda: Tylenchina) Associated with Cereals in Center of Iran. Proceeding of Fourth International Nematology Symposium in Russia. Moscow, Russia, pp. 84-85 POURJAM, E., KHEIRI, a., and GERAERT, E. (1997). The Genus Pratylenchus Filip jev, 1936 (Tylanchida: Pratylenchidae) from north of Iran - Mededelingen Faculteit Landbouwkundige en Toegepaste Biologische Wetenschappen, Universiteit Gent 62/3a: 741-756 POURJAM, E., KHEIRI, A., and GERAERT, E. (1997). The Genus Pratylenchus Filip jev, 1936 (Tylanchida: Pratylenchidae) from north of Iran. Proceeding of 49th International Symposium on Crop Protection Gent, Belgium, P. 146 POURJAM, E., Moens, M. Waeyenberge, L., and GERAERT, (1999). Morphpological, Morphometrical and Mulecular Study of Pratylenchus Coffeae and P. Loosi (Nematoda: Pratylenchidae). Mededelingen Faculteit Landbouwkundige en Toegepaste Biologische Wetenschappen, Universiteit Gent 64 (3a): 391- 401 nbsp12 POURJAM, E., Moens. M. Waevenberge. L., and GERAERT, E, (1999). Morphpological, Morphometrical and Mulecular Study of Pratylenchus Coffeae and P. Loosi (Nematoda: Pratylenchidae). Proceeding of 51st International Symposium on Crop Protection Gent, Belgium, P. 186 nbsp13 POURJAM, E., Seraji, A. and Kheiri, A. (2000). Occurrence of Some tylenchds (Nematoda: Tylenchida) In Iran. Proceeding of Seventh Arab Congress of Plant Protection Amman, Gordan, P. 371 برهاني، ع، خيري، ا، اخوت، م، پورجم ا و اشتياقي ح (1379 ). اثرات متقابل نماتد مولد زخم Pratylenchus Vulnus، با قارچ Fusarium oxsysporum در گياه جنگلي افرا پلت. خلاصه مقالات چهاردهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحة 166 برهاني، ع، خيري، ا، اخوت، م، پورجم ا و اشتياقي ح (1379 ). اثرات متقابل نماتد

مولد زخم Pratylenchus Vulnus، با قارچ Fusarium oxsysporum در گياه جنگلي افرا پلت. خلاصه مقالات چهاردهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحة 166 برهاني، ع، خيري، ا، و پورجم ا (1379 ). تكثير نماتد مولد زخم ريشه Pratylenchus Vulnus . در محيط كشت ديسك هويج و به منظور تهيه مايع تلقيح و استفاده از آن راي اثبات بيماريزائي در افراپلت. خلاصه مقالات اولين كنگره بيوتكنولوژي كاربردي ايران. صفحه 104 برهاني، ع، خيري، ا، و پورجم ا (1379 ). تكثير نماتد مولد زخم ريشه Pratylenchus Vulnus . در محيط كشت ديسك هويج و به منظور تهيه مايع تلقيح و استفاده از آن راي اثبات بيماريزائي در افراپلت. خلاصه مقالات اولين كنگره بيوتكنولوژي كاربردي ايران. صفحه 104 برهاني، ع، خيري، ا، و پورجم ا (1379 ). افرا پلت و شيردار دو ميزبان جديد براي نماتد مولد زخم Pratylenchus Vulnus. خلاصه مقالات چهاردهمين كنگره گياهپزشكي ايران صفحة 358. برهاني، ع، خيري، ا، و پورجم ا (1379 ). افرا پلت و شيردار دو ميزبان جديد براي نماتد مولد زخم Pratylenchus Vulnus. خلاصه مقالات چهاردهمين كنگره گياهپزشكي ايران صفحة 358. برهاني، ع، خيري، ا، و پورجم ا (1379). بررسي علت ضعف و مرگ و مير نهالهاي افراپلت و شيردار در نهالستان شركت نكاچوب و روشهاي كنترل آن. خلاصه مقالات دومين اجلاس بين المللي جنگل و صنعت. صفحه 22. برهاني، ع، خيري، ا، و پورجم ا (1379). بررسي علت ضعف و مرگ و مير نهالهاي افراپلت و شيردار در نهالستان شركت نكاچوب و روشهاي كنترل آن. خلاصه مقالات دومين اجلاس بين المللي جنگل و صنعت. صفحه 22. پدرامفر، ح، خيري، الف و پورجم،

الف (1377 ). پيدايش نماتد Heterodera oryzae در مزارع برنج استان گيلان و مطالعه خصوصيات ظاهري و مرفومتري آن. خلاصه مقالات سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحه 87 پورجم، ابراهيم (1368). پيدايش قارچ Tilletia triticoides در ايران. خلاصه مقالات نهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحه 126 پورجم، الف و محمدي، الف (1374). تاثير درجه حرارت بر روي بيماريزايي و توليد مثل دو گونه نماتد قارچ خوار. خلاصه مقالات اولين سمپوريوم قارچ خوراكي ايران، صفحه 10. پورجم، الف، خيري، الف، گرارت، اي و عليزاده، ع (1377 ). Hirschmaniella anchoryzae و Aprotides guidettii دو گزارش جديد براي ايران. خلاصه مقالات سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحه 317. پورجم، الف، خيري، الف، گرارت، اي و عليزاده، ع (1377 ). پيدايش چند گونه Pratylenchus در ايران. خلاصه مقالات سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحه 318 پورجم، الف، خيري، الف، گرارت، اي و عليزاده، ع (1377 ). تغييرات در دو گونه نماتد Pratylenchu thornei و P. neglectus جمع آوري شده از ايران. خلاصه مقالات سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحه 316 پورجم، الف، خيري، الف، گرارت، اي و عليزاده، ع (1378). وجود تغييرات در دو گونه نماتد Pratylenchus thorneiو . neglectus P جمع آوري شده از ايران. مجله بيماريهاي گياهي، 35: 47- 70 پورجم، الف، خيري، الف، گرارت، اي و عليزاده، ع (1378). وجود تغييرات در دو گونه نماتد Pratylenchus thorneiو . neglectus P جمع آوري شده از ايران. مجله بيماريهاي گياهي، 35: 47- 70 پورجم، الف، كريمي و خيري، الف (1379 ). Serratula latifolia يك ميزبان جديد براي افراد خانوادة Anguinidae . خلاصه مقالات چهاردهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحه 187. سراجي، ع، پورجم، ا

و خيري، ا (1379 ). شناسايي نماتدهاي انگل گياهان مهم زراعي منطقة سيستان. خلاصه مقالات چهاردهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحة 389. قنبرنيا، خيري، الف و پورجم، الف (1379). شناسايي نماتدهاي انگل گياهي مزارع پنبه گرگان مجلة علوم كشاورزي و منابع طبيعي گرگان، 4: 59- 71 قنبرنيا، خيري، الف و پورجم، الف (1379). شناسايي نماتدهاي انگل گياهي مزارع پنبه گرگان مجلة علوم كشاورزي و منابع طبيعي گرگان، 4: 59- 71 قنبرنيا، ك، خيري، الف و پورجم، الف (1377 ). شناسايي نماتدهاي انگل گياهي مزارع پنبه گرگان و ورامين. خلاصه مقالات سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحه 115 محمدي الف. و پورجم، الف. (1373). اصول پرورش قارچهاي خوراكي. انتشارات دانشگاه تربيت مدرس محمدي الف. و پورجم، الف. (1373). اصول پرورش قارچهاي خوراكي. انتشارات دانشگاه تربيت مدرس محمدي الف. و پورجم، الف. (1380). اصول پرورش قارچهاي خوراكي (چاپ دوم). انتشارات دانشگاه تربيت مدرس محمدي الف. و پورجم، الف. (1380). اصول پرورش قارچهاي خوراكي (چاپ دوم). انتشارات دانشگاه تربيت مدرس محمدي الف، عليزاده، ع و پورجم، الف. (1374). بيماريهاي غلات دانه ريز (ترجمه). انتشارات دانشگاه تربيت مدرس محمدي الف، عليزاده، ع و پورجم، الف. (1374). بيماريهاي غلات دانه ريز (ترجمه). انتشارات دانشگاه تربيت مدرس nbsp41 محمدي، الف و پورجم، الف (1373). ارزش غذايي قارچ خوراكي. مجله پژوهش و سازندگي، 22: 55- 64. nbsp42 محمدي، الف و پورجم، الف (1373). ارزش غذايي قارچ خوراكي. مجله پژوهش و سازندگي، 22: 55- 64. محمدي، الف و پورجم، الف (1374). بيماري سوختگي قارچ خوراكي دكمه اي (Agaricus bisporus) در ايران. خلاصه مقالات دوازدهمين كنگره گياهپزشكي ايران. صفحه 389. محمدي، الف و پورجم، الف (1374).

فرمولاسيون كمپوست براي توليد قارچ خوراكي دكمه اي (Agaricus bisporus) در سطح تجاري. خلاصه مقالات اولين سمپوريوم قارچ خوراكي ايران، صفحه 12. محمدي، الف و پورچم، الف (1373). مقايسه عملكرد سويه هاي مختلف قارچ خوراكي دكمه اي براي كاشت در سطح تجاري. مجله پژوهش و سازندگي، 24: 60- 64 محمدي، الف و پورچم، الف (1373). مقايسه عملكرد سويه هاي مختلف قارچ خوراكي دكمه اي براي كاشت در سطح تجاري. مجله پژوهش و سازندگي، 24: 60- 64

پورميرزا، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر پورميرزا متولد تهران و داراي مدرك دكتري رشته حشره شناسي گرايش سم شناسي در سال 1368 از دانشگاه كارديف انگلستان است. ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه اروميه مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيگرايش : سم شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : مدارج علمي علي اصغر پورميرزا به ترتيب زير است : كارشناسي : حشره شناسي گرايش سم شناسي در تاريخ 1350از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد:حشره شناسي گرايش سم شناسي در تاريخ 1353 از دانشگاه تهران دكتري: حشره شناسي گرايش سم شناسي در تاريخ 1368 از دانشگاه كارديف انگلستان عنوان پايان نامه در مقطع كارشناسي ارشد : بررسي حساسيت لاروهاي كرم غوزه در برابر سموم سوپراسيدواندوسولفان . عنوان پايان نامه در مقطع دكتري : STUDIES ON THE SUSCEPTIBILITY OF HELIOTHIS ARMIGERA TO BACILLUS THURINGIENSIS AND ALPHA CYPERMETHRIN AND THE EFFECT OF HOST PLANT ON THE SUSCEPTIBILITY مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اصغر پورميرزا عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه اروميه است. ايشان هم اكنون مديرگروه گياهپزشكي و در گذشته : رياست دانشكده ، معاون آموزشي دانشكده - مديرگروه گياهپزشكي را

برعهده داشتند.فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي علي اصغر پورميرزا به قرار زير است : تدريس دروس كارشناسي : سم شناسي ، آمار ، طرح آزمايشات تدريس دورس كارشناسي ارشد يا دكتراي حرفه اي : سم شناسي تكميلي - آمار حياتي _ روش تحقيق تدريس دوره دكتري : به عنوان استاد مدعو سم شناسي تكميلي - مدل سازي كامپيوتري در حشره شناسي در دانشگاههاي تهران و تربيت مدرسآرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي تحقيقاتي مورد علاقه علي اصغر پورميرزا به قرار زير است: 1-فرمولاسيون سموم شيميايي 2-فرمولاسيون سموم ميكروبي 3-بررسي اثرات سموم از نظر كشندگيچگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات علمي و پژوهشي :76 مقاله - راهنماي پايان نامه هاي دوره كارشناسي ارشد و يا دكتري عمومي :18 پايان نامه طرحهاي تحقيقاتي در دست اجرا و پايان يافته دكتر پور ميرزا به ترتيب زير است: 1-بررسي توليد نيمه صنعتي سوشهاي بومي NPV موثر روي هيليوتيس و كارادرينا 2- بررسي امكان فرموله كردن نماتدهاي STEINERNEMATIDAE جهت مبارزه بيولوژيكي با أفات 2-جمع أوري و شناسايي فون حشرات آذربايجانغربي 3-بررسي مقايسه اي تاثير نماتد STEINERNEMATIDAE و باكتري باسيليوس تورنژيننيس برروي لارو پشه ها آثار : درمان مسموميت هاي حاد ويژگي اثر : 1374 - ناشر جهاد دانشگاهي دانشگاه اروميه2 زراعت غلات ويژگي اثر : 1382 ، ناشر جهاد دانشگاهي دانشگاه اروميه به طور مشترك با آقاي دكترمهدي تاجبخش3 سم شناسي ويژگي اثر : ناشر دانشگاه بوعلي سينا به طور مشترك با آقاي دكترمحمدخانجاني4 طرح هاي آزمايشي در علوم كشاورزي ويژگي اثر : 1373 ، ناشر جهاد دانشگاهي دانشگاه اروميه

پيراسته، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر بهمن پيراسته داراي دكتراي

رشته ژنتيك گياهي و عضو هيئت علمي دانشگاه اصفهان دانشكده كشاورزي با درجه دانشيار مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيفعاليتهاي ضمن تحصيل : استادان و مربيان : فعاليتهاي آموزشي : ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شاگردان : آثار : توليد سبزي ويژگي اثر : ور، جورج، دبليو 1373 (ترجمه )مصطفي مبلي و بهمن پيراسته ،انتشارات دانشگاه صنعتي اصفهان

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

پيغامي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم پيغامي داراي دكتراي رشته گياهپزشكي و عضو هيئت علمي دانشگاه تبريز دانشكده كشاورزي با درجه دانشيار مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : وقايع ميانسالي : ابراهيم پيغامي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياهپزشكي به عضويت هيئت علمي گروه گياهپزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه تبريز در آمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ابراهيم پيغامي عضو هيئت علمي و دانشيار گروه گياهپزشكي در دانشگاه تبريزاست.آثار : اصول قارچ شناسي ويژگي اثر : پديدآورنده: كنستانتين جان آلكسوپولوس، چارلز ميمس، مرديت بلك ول، ابراهيم پيغامي (مترجم)، حسين صارمي (مترجم)، مقصود پژوهنده (مترجم)ناشر: جهاد دانشگاهي (واحد مشهد) - 23 بهمن، 13842 اصول مبارزه با بيماريهاي گياهي ويژگي اثر : مولف: ابراهيم پيغامي 92 صفحه سال انتشار: 1378 انتشارات جهاد دانشگاهي مشهد3 بيماريهاي درختان ميوه ويژگي اثر : مولف: ابراهيم پيغامي 200 صفحه سال انتشار: 1372 انتشارات عميدي تبريز 4 بيواكولوژي عوامل بيماريزاي خاكزاد گياهان ويژگي اثر : پديدآورنده: ابراهيم پيغامي ناشر: دانيال - 13825 قارچ شناسي تكميلي ويژگي اثر : پديدآورنده: ابراهيم پيغامي ناشر: احرار

- 13816 ويژه نامه ناظر شماره 1 ويژگي اثر : تاليف

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

تفضلي، عنايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنايت الله تفضلي داراي دكتري باغباني از دانشگاه ردينگ انگلستان در سال 1354 است. وي هم اكنون با رتبه علمي استادي در دانشكده كشاورزي دانشگاه شيراز به تدريس و تحقيق مشغول است.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : عنايت الله تفضلي داراي دكتري باغباني از دانشگاه ردينگ انگلستان در سال 1354 است. خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيل در رشته باغباني و اخذ مدرك دكتراي آن رشته و سفر به كشور هاي آمريكا و انگلستان از خاطرات و وقايع مهم زندگي علمي عنايت الله تفضلي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : عنايت الله تفضلي در كنار تحصيل به يادگيري زبانهاي انگليسي و آلماني مي پرداخت.هم دوره اي ها و همكاران : وقايع ميانسالي : عنايت الله تفضلي پس از حراز دكتري باغباني در دانشگاه شيراز مشغول به تدريس شد . وي پس از طي مراتب علمي استادياري و دانشياري به رتبه علمي استادي دانشگاه شيراز درآمد.وي در كنار تدريس به تحقيق در زمينه مقايسه اثر تنك دستي و شيميايي بر خصوصيات خرما و اثر تنظيم كننده هاي رشد در زمان گل انگيزي بر كيفيت و كيفيت انگور وغيره ...مي پردازد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عنايت الله تفضلي عضو هيات علمي و استاد دانشگاه شيراز است.فعاليتهاي آموزشي : عنايت الله تفضلي به تدريس دروس هاي مختلف زيردر دانشگاه شيراز مي پردازد: تنظيم كننده هاي رشد ،ميوه هاي گرمسيري و نيمه گرمسيري ،ميوه هاي دانه ريز ،اصول باغباني ،سبزيكاريچگونگي عرضه آثار : عنايت الله تفضلي آثار خود

را در قالب تاليف و ترجمه كتب و مقاله و همچنين با انتشار آنها در مجلات معتبر علمي بين المللي ارائه ميكند. ايشان بيش از 10 پايان نامه كارشناسي ارشد را راهنمايي و مشاوره و نظارت كرده است. وي همچنين داراي چندين طرح تحقيقاتي پايان يافته است كه در زير به چند عنوان از آنها اشاره مي شود: مقايسه اثرات و ساخت ايراني ccc و مقايسه با مشابه خارجي - مجري مقايسه اثر تنك دستي و شيميايي بر خصوصيات خرما- مجري اثر تنظيم كننده هاي رشد در زمان گل انگيزي بر كميت و كيفيت انگور - مجري آثار : nbsp1 اصول باغباني ويژگي اثر : پديدآورنده: مرتضي خوشخوي، ايرج روحاني، بيژن شيباني، عنايت الله تفضلي ناشر: دانشگاه شيراز - 13832 انگور ويژگي اثر : دانشگاه شيراز - فارسي 13713 فرهنگ كشاورزي و منابع طبيعي (شامل تعريف و معادل فارسي واژه هاي علمي): علوم باغباني ويژگي اثر : پديدآورنده: مرتضي خوشخوي، عنايت الله تفضلي، احمد خليقي، وازگين گريگوريان، عليرضا سپاهي، محمدرضا داهي (ويراستار)، سيدمحمد اشكان (ويراستار)، غلامرضا ستوده (ويراستار) ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 26 ارديبهشت، 1385

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

توسلي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مجمود توسلي متولد 1318 ه_.ش داراي دكتراي رشته باغباني و عضو هيئت علمي دانشگاه ايالتي آلاباما با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات و آثاري پيرامون آبياري تركيبي باراني و زهكشي درختان چوب صنعتي كاليفرنيا مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر محمود توسلي داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه فردوسي مشهد كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه فردوسي مشهد و دكتري رشته باغباني از دانشگاهايالتي الاباما

مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته باغباني و اخذ مدرك دكتراي آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده و زندگي علمي دكتر محمود توسلي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر محمود توسلي در كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكترمحمود توسلي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته باغباني به عضويت هيئت علمي گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه آلاباما در آمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر محمود توسلي عضو هيئت علمي و دانشيار گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه آلاباما است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر محمود توسلي سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه باغباني در دانشگاه آلاباما به تدريس دروني تخصصصي رشته ماشين آلات كشاورزي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر محمود توسلي در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول بوده است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر محمود توسلي از جمله دانشمندان علم باغباني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره آبياري تركيي باراني و زهكشي درختان چوب صنعتي كالادونيا انجام داده است.آثار : nbsp1 آبياري تركيبي باران و زهكشي درختان چوب صنعتي كالدونيا

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

جلالي سندي، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر جلال جلالي سندي در سال 1338 در فومن متولد شد.ايشان مدرك دكتري رشته حشره شناسي رااز دانشگاه بنارس هندوستان در سال 1370 اخذ كرده است.وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه گياه پزشكي دانشكده

كشاورزي دانشگاه گيلان مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيگرايش : حشره شناسي كشاورزيوالدين و انساب : پدر جلال جلالي سندي مهدي جلالي سندي (معلم) و نام مادر محترمشان فاطمه صفوي است.ايشان نيز 4 برادر و يك خواهر دارد.خاطرات كودكي : دوران كودكي جلال جلالي سندي در روستاي سندي از توابع شهر فومن سپري شد .تا كلاس چهارم ابتدايي در فومن به تحصيل پرداخت و بعد از آن براي ادامه تحصيل به رشت عزيمت كرد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : خانواده جلال جلالي سندي در خانواده اي مذهبي ،فرهنگي و متوسط بدنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جلال جلالي سندي تا چهارم ابتدايي را در شهر فومن گذراند و پس از آن تا دوره متوسطه در رشت به تحصيل پرداخت و در سال 1357 ديپلم تجربي را از دبيرستان نوربخش رشت اخذ كرد.تحصيلات دانشگاهي ايشان در هندوستان بوده است. كارشناسي كشاورزي از دانشگاه بنگلور هندوستان در بين سالهاي 1358-1362 كارشناسي ارشد گياهپزشكي گرايش حشره شناسي از دانشگاه آترا هندوستان دربين سالهاي 1362-1365 دكتري رشته حشره شناسي از دانشگاه بنارس هندوستان در بين سالهاي 1365-1370 دوره ميكروسكوپ الكتروني-دانشگاه بنارس هندوستان در سال -1989 دوره كاربرد الكترو فورز در كشاورزي –دانشگاه گيلان در سال -1378 همسر و فرزندان : جلال جلالي سندي متاهل و داراي همسر و يك فرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي مورد تصدي جلال جلالي سندي به قرار زير است: - سرپرست موزه جانورشناسي دانشكده علوم كشاورزي از سال 1372 الي 1382 - مدير گروه گياه پزشكي از سال 1378 الي 1380 - معاون آموزشي و دانشجويي دانشكده

كشاورزي از سال 1380 -1385 - عضو انجمن حشره شناسان ايران - شوراي آموزشي و پژوهشي دانشكده كشاورزي از سال 1378الي1385 - شوراي آموزشي دانشگاه گيلان از سال1380 الي1385 - شوراي دانشگاه از سال 1384الي1385 فعاليتهاي آموزشي : دروس ارائه شده توسط جلال جلالي سندي در دانشگاه گيلان به شرح زير است: الف ) دوره كارشناسي زيست شناسي-جانور شناسي-حشره شناسي و دفع آفات-حشره شناسي تخصصي-نرمتنان و مهره داران زيان اور كشاورزي ب ) دوره تحصيلات تكميلي مرفولوژي حشرات-فيزيولوژي حشرات ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : جلال جلالي سندي در كنار تدريس به تحقيق و نقاشي مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه جلال جلالي سندي : فيزيولوژي توليد مثل در حشرات –استفاده از مواد گياهي در كنترل حشرات چگونگي عرضه آثار : مقالات انگليسي چاپ شده در مجلات علمي و پژوهشي : 7 مقاله مقالات فارسي چاپ شده در مجلات علمي و پژوهشي : 16 مقاله شركت در كنفرانسها و مقالات ارائه شده :34 مقاله پروژه هاي تحقيقاتي انجام يافته : الف ) پروژه هاي انجام شده در پنج سال اخير 1-بررسي تاثير حشره كشي ،عقيم زايي و هورمون جواني از گياهان هرز رو منطقه گيلان عليه حشرات باغي و زراعي. 2-بررسي نوسانات فصلي تريپس توت در مزرعه تحقيقاتي مركز تحقيقات كرم ابريشم ايران –پسيخان. 3-فون حشرات پارازيت و پرداتور استان گيلان1380(همكارمجري). Puricularia grisea4-ارزيابي عصاره چند گونه از گياهان بومي در جلوگيري از رشد قارچ عامل بيماري بلاست برنج.1385.(مجري) ب) پروژه هاي جاري ( در دست اجرا ) 1-غربال چند گونه از گياهان دارويي مهم ايران براي فعاليت ضد حشره اي

عليه چهار گونه آفت انباري 2- جمع آوري و شناسايي فون بال ريشكداران استان گيلان آثار : تنظيم كننده هاي رشد در حشرات ويژگي اثر : انتشارات حق شناس 193 صفحه منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

جوكار، يعقوب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يعقوب جوكار متولد 1323 ش داراي دكتراي رشته گياه پزشكي عضويت هيئت علمي دانشگاه مارسي با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون شيوه انتقال بيماري از گياهان به انسان مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر يعقوب جوكار داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه شيراز كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه شيراز ودكتراي گياه پزشكي از دانشگاه مارسي فرانسه ميباشدخاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر يعقوب جوكار بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر يعقوب جوكار د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر يعقوب جوكار پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي زراعي به عضويت هيئت علمي گروه كشاورزي در دانشكده كشاورزي دردانشگاه مارسي درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر يعقوب جوكار عضوهيئت علمي و دانشيار گروه گياه پزشكي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه مارسي است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر يعقوب جوكار سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه گياه پزشكي در دانشگاه مارسي به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي

روزمره : دكتر يعقوب جوكار در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر يعقوب جوكار از جمله گياه پزشكاني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره شيوه هاي انتقال بيماري از گياهان به انسان انجام داده است.آثار : شيوه انتقال بيماري از گياهان به انسان

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

حجارود، قربانعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قربانعلي حجارود داراي دكتري گياه پزشكي از دانشگاه پلي تكنيك زونيخ,سوئيس است. وي عضو هئيت علمي دانشگاه تهران(كشاورزي) با درجه استاد است.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : قربانعلي حجارود داراي دكتري گياه پزشكي از دانشگاه پلي تكنيك زونيخ,سوئيس است.وقايع ميانسالي : قربانعلي حجارود پس از احراز دكتر ي رشته گياه پزشكي به عضويت دانشكده كشاورزي/گروه گياهپزشكي دانشگاه تهران در آمد. وي هم اكنون با رتبه علمي استادي مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : قربانعلي حجارود استاد و عضو هيئت علمي دانشگده كشاورزي ،گروه گياه پزشكي دانشگاه تهران است.فعاليتهاي آموزشي : عناوين دروس آموزشي ارائه شده قربانعلي حجارود به شرح زير است: كارشناسي ارشد • قارچ شناسي تكميلي • قارچشناسي • قارچشناسي تكميلي چگونگي عرضه آثار : قربانعلي حجارود به موازات تدريس به تحقيق در زمينه هاي گونه جديدي از قارچهاي Frysiphaceae از ايران ،مارچهاي مولد پوسيدگي ريشه چغندرقند بعداز برداشت در كرمانشاه ،كمك به شناسائي گونه هاي puccinia در ايران و بررسي اثر آفتاگونيست چند جدا شده Triehoderma روي phytophthora erythrose ptiea عامل بيماري پوسيدگي صورتي غده سيب زميني مي پردازد.آثار : nbsp1 مقالات ارائه شده در همايشها:• حجا رود قربانعلي,"بررسي مقاومت چند

رقم برنج نسبت به بيماري كله قهوه اي",دومين همايش ملي استفاده بهينه از كود و سم در كشاورزي,كرج/ايران ,02-,بهمن,1379 • حجا رود قربانعلي,"بيماريزائي يا سفيدشدن گياهچه هاي مركبات ",دومين كنگره علوم باغباني ايران,كرج/ايران ,02-,شهريور,1379 • حجا رود قربانعلي,"تنوع شدت بيماريزائي جرايه هاي قارچ Ascochyta rabia جمع آوري شده از مناطق مختلف استان كرمانشاه بر روي ارقام نخود معمولي",هشتمين كنفرانس سراسري زيست شناسي,دانشگاه رازي / ايران ,09-,شهريور,1378 • حجا رود قربانعلي,"معرفي دو قارچ جديد روي برگ زرشك در خراسان",سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • حجا رود قربانعلي,"معرفي گونه هاي قارچي جدا شده به عنوان لكه قهوه اي ذرت در استان هاي مازندارن و گيلان",سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • حجا رود قربانعلي,"بيماريهاي قارچي بعد از برداشت ريشه چغندر قند در استان خوزستان ",سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • حجا رود قربانعلي,"مطالعه فلور قارچهاي كرج",سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • حجا رود قربانعلي,"چرخه زندگي بيماري پوسيدگي طوقه برنج ناشي از giberella fijikuroi در گيلان ",سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • حجا رود قربانعلي,"برسي بيماري سفيدك داخل يونجه و شرايط اقليمي مؤثر در بروز اپيدمي آن در استان همدان",سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • حجا رود قربانعلي,"مطالعه تابستانگذراني و جستجوي اسپور عامل بيماري سفيدك داخلي خيار در منطقه جيرفت ",سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • حجا رود قربانعلي,"گونه جديدي از قارچهاي erysiphacea از ايران",سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • حجا رود قربانعلي,"بررسي اثر چند قارچكش و قارچ انتاگونيست روي قارچ عامل بيماري پوسيدگي گل آذين خرما",سيزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • حجا رود قربانعلي,"بررسي مقاومت سه رقم پياز ايراني در برابر پوسيدگي سفيد پياز ",دومين سمينار تحخقيقات سبزي

وصيفي,كرج/ايران ,21-,مرداد,1374 • حجا رود قربانعلي,"اولين گزارش از جداسازي و شناسايي قارچ paecilomycs farinosu از سيستمهاي نماتد و بررسي ياثرانتاگونيستي آن روي تخمهاي نماتد در ايران",دوازدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • حجا رود قربانعلي,"بررسي شانكر سيتو سپورايي درختان سيب در استان همدان",دوازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • حجا رود قربانعلي,"شناسايي قارچ هاي خانواده erisiphacea در منطقه حفاظت شده گلستان",دوازدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • حجا رود قربانعلي,"معرفي قارچ عامل پوسيدگي ساقه برنج در گيلان",دوازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • حجا رود قربانعلي,"معرفي pestalotiopsis smilacis به عنوان گونه جديد براي ميكوفلور ايران ",دوازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • حجا رود قربانعلي,"معرفي چندعامل قارچي بيماري پوسيدگي غلات برنج در گيلان",دوازدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • حجا رود قربانعلي,"مطالعاتي در مورد زنگهاي خانواده cyperacea در ايران",دوازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • حجا رود قربانعلي,"گزارشي از وجود قارچ انگل نماتدهاي ماده در ايران",دوازدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • حجا رود قربانعلي,"جداسازي fusarium solani از سيستمهاي نماتد و بررسي اثر انتاگونيستي آن روي تخم هاي نماتد ",دوازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • حجا رود قربانعلي,"بررسي ميكوفلور زعفران",دومين گرد همائي زعفران و زراعت گياهان داروئي ,گناباد / ايران ,17-,آبان,1373 • حجا رود قربانعلي,"بررسي اثر آنتاگونيسي جدا شده تريلودر ماروي قارچ selerotinia sclerotiorun (Lib )de bary عامل اسكلروتينيائي بادنجان",يازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران ,رشت / ايران ب ,06-,شهريور,1372 • حجا رود قربانعلي,"بررسي اثر چند قارچ كش در كنترل بي»اري گموز پسته در اثر phydophthora spp ",يازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران ,رشت / ايران ,06-,شهريور,1372 • حجا رود قربانعلي,"بررسي بيماري پوسيدگي سفيد سير در اثر قارچ scl2 مقالات

چاپ شده در مجلات خارجي:• Hajarood Ghorbanali,"aesedium scorzonorae lalifoliae sp nov.and puceinia dore matis ammoniaci sp.two new species of uredinales in iran", lidia,3, 122-119 ,2615 • Hajarood Ghorbanali,"two taxa new to the iranian rust flora", lidia,3, 76-73 ,2614 • Hajarood Ghorbanali,"la maladie des taches bumes du tournesol", phytofathologiche eatseherift,78, 277-274 ,2594 • Hajarood Ghorbanali,"etudes taxonomiques sur les phoatoloje miyake et leurs formes moisines", sydowia,22, 107-57 ,2589 • Hajarood Ghorbanali,"Genetic structure of Iranian Pyricularia grisea populations based on rep-PCR fingerprinting.",European Journal of Plant Pathology,110,909-919 ,2004 • Hajarood Ghorbanali,"Fertility status and distribution of mating type alleles of the Rice Blast Fungus, Magnaporthe grisea in northern Iran",comm. APPl.Biol . Sci,جلد 69 شماره 4,537-539 ,2004 • Hajarood Ghorbanali,"Olive Verticillium wilt or dieback olive in Iran.",Comm.Appl.Biol.,جلد 69 شماره 4,433-442 ,2004 • Hajarood Ghorbanali,"Evaluation of chickpea resistance against some isolates of Ascochyta rabiei, the causal agent of Ascochyta blight.",Comm. Appl. Biol. Sci. Ghent Universit,جلد 69 شماره 4,663-665 ,2004 مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:• حجا رود قربانعلي,"مطالعه اثر اسيبنزلار-اس-متيل در كنترل بيماري سفيدك پودري خيار ",مجله علوم كشاورزي ايران ,35 ( 2 ),292- 285 ,1383 • حجا رود قربانعلي,"تاكسونومي Puccinia coronata s. l. عامل زنگ تاجي در ايران",رستنيها,5 ( 1 ),107- 89 ,1383 • حجا رود قربانعلي,"شناسائي نژادهاي فيزيولوژيك قارچ عامل بيماري سفيدك داخلي آفتابگردان در استان مازندران و دشت گركان",مجله علوم كشاورزي ايران,جلد31شماره1,90-85 ,1379 • حجا رود قربانعلي,"اطلاعاتي جديد از فلورقارچهاي ميكروميست ناحيه كرج (1)",رستنيها ,جلد1,130-103 ,1379 • حجا رود قربانعلي,"مطالعه رنگهاي گياهان تيره cyperacaae در ايران ",رستنيها ,جلد1,41-23 ,1379 • حجا رود قربانعلي,"تحقيقي درزمينه شناسائي قارچهاي تيره Erysiphacaae در

استان گيلان (1)",رستنيها ,جلد1,149-131 ,1379 • حجا رود قربانعلي,"گونه جديدي از قارچهاي Frysiphaceae از ايران ",مجله بيماريهاي گياهي,جلد35شماره 4-1,124-122 ,1378 • حجا رود قربانعلي,"اولين گزارش از تشكيل تلئومورف قارچ rhizocdonia solani جدايه چغندر قند در ايران",مجله بيماريهاي گياهي,جلد35شماره 4-1,180-179 ,1378 • حجا رود قربانعلي,"بررسي پوسيدگي ساقه برنج در گيلان",مجله بيماريهاي گياهي,جلد34شماره1و2,83-76 ,1377 • حجا رود قربانعلي,"مارچهاي مولد پوسيدگي ريشه چغندرقند بعداز برداشت در كرمانشاه ",مجله بيماريهاي گياهي,جلد34شماره1و2,91-84 ,1377 • حجا رود قربانعلي,"جداسازي قارچهاي paecilomycos sppوFusarium solani از Heterodera schacahtii و كارآئي آنها در كنترل بيولوژيكي تخم هاي نماقد در شرايط آزمايشگاه",مجله بيماريهاي گياهي,جلد 34شماره3و4,196-186 ,1377 • حجا رود قربانعلي,"بروز بي»اري پوسيدگي سفيد روي كلزا در استان گيلان ",آفات وبيماريهاي گياهي ,جلد66شماره1و2,143 ,1376 • حجا رود قربانعلي,"كمك به شناسائي گونه هاي puccinia در ايران",مجله بيماريهاي گياهي,جلد32شماره3و4,267-244 ,1375 • حجا رود قربانعلي,"پيدايشgibbere lla zede patch فرم جنسي عامل پوسيدگي غلاف برنج در گيلان ",مجله بيماريهاي گياهي,جلد32شماره3و4,292 ,1375 • حجا رود قربانعلي,"بررسي اثرچند قارچكش در كنترل بيماري پوسيدگي طوقه برنج در گيلان ",مجله بيماريهاي گياهي,جلد32شماره3و4,277-268 ,1375 • حجا رود قربانعلي,"بررسي اثر آفتاگونيست چند جدا شده Triehoderma روي phytophthora erythrose ptiea عامل بيماري پوسيدگي صورتي غده سيب زميني ",مجله علوم كشاورزي ايران,حلد25شماره2,72-61 ,1373 • حجا رود قربانعلي,"Pestalatiapsio mattrassii عامل بيماري سوختگي خاكستري برگ چاي و يك نمونه جديد براي ميكوفلور ايران ",مجله بيماريهاي گياهي,جلد30شماره4-1,80-79 ,1373 • حجا رود قربانعلي,"بررسي بيماريزائي برخي از گونه هاي بذر زاد روي گياهچه پنبه", مجله بيماريهاي گياهي,جلد 29ش1و2,41-35 ,1372 • حجا رود قربانعلي,"مطالعه گونه هاي septoria در ايران", مجله بيماريهاي گياهي,جلد 29ش1و2, 75-53 ,1372 • حجا رود قربانعلي,"بررسي ميكوفلور بذر پنبه در ايران ",مجله

بيماريهاي گياهي,جلد29 شماره3و4,139-132 ,1372 • حجا رود قربانعلي,"معرفي يك قارچ جديد جداشده از درختان سيب ",مجله بيماريهاي گياهي,جلد 29 شماره1و2,83-77 ,1372 • حجا رود قربانعلي,"كمك به شناسائي سياهكهاي ايران",مجله بيماريهاي گياهي,جلد29شماره1و2,106-105 ,1372 • حجا رود قربانعلي,"معرفي قارچ fusaiem solani به عنوان عامل پوسيدگي سياه ريشه نخود ايراني در ايران",مجله بيماريهاي گياهي,جلد29شماره3و4,148-147 ,1372 • حجا رود قربانعلي,"شناسائي و پراكندگي گونه هاي Tilletia روي گندم در غرب و شمالغرب ايران",مجله بيماريهاي گياهي,جلد28شماره4-1,96-85 ,1371 • حجا رود قربانعلي,"بررسي بيماري پوسيدگي طوقه وريشه (گموز) درختان پسته درمنطقه رفسنجان",مجله بيماريهاي گياهي,جلد26 شماره4-1,11-1 ,1369 • حجا رود قربانعلي,"بررسي اثر چند قارچكش درمبارزه با عوامل بيماري پوسيدگي طوقه وريشه پسته ",مجله بيماريهاي گياهي,جلد26شماره4-1,56-47 ,1369 • حجا رود قربانعلي,"بررسي تأثيرعوامل جوي در اسپرزائي pyricularia orgzae",مجله بيماريهاي گياهي,جلد25 ش4-1,58-49 ,1368 • حجا رود قربانعلي,"جداسازي phytophthora citrophthora از طوقه وريشه درختان پسته دامغان ",مجله بيماريهاي گياهي,جلد25سماره4-1,73 ,1368 • حجا رود قربانعلي,"بررسي تاكسونوميك و پاتولوژيك در باره قارچهاي شبه جنس sytosporaehrb و اشكال جنسي آنها روي درختان ميوه ايران . قسم4 مقالات چاپ شده در همايشها:• حجا رود قربانعلي,"رده بندي عامل زنگ قهوه اي",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"جداسازي Gaeumannomyces graminis var. graminis از غلاف طوقه برنج در مازندران",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"مقاومت چند رقم نخود در برابر تعدادي از جدايه هاي قارچ Ascochyta rabiei در استان كرمانشاه",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"اثر عصاره برگ Reynoutria sachalinensis بر واكنش هاي دفاعي بوته خيار در جريان ابتلا به بيماري سفيدك پودري ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"شناسايي دودمان كلوني در جمعيت قارچ Magnaporthe grisea

و بررسي نحوه پراكنش آنها به كمك rep-PCR در گيلان",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"شناسايي گونه هاي جنس Ganoderma Karst. ( Basidiomycota در شمال ايران",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"گزارش Gibberella zeae تلئومورف Fusarium graminearum از مازندران",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"كنترل بيولوژيكي قارچ Sclerotinia sclerotiorum عامل بيماري پوسيدگي ريشه آفتابگردان بوسيله سودوموناسهاي فلورسنت",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"استخراج و شناسايي مواد ضد باكتري از كارپوفور Ganoderma applanatum ( Basidiomycota ) جمع آوري شده از شمال ايران ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"مطالعه برخي خصوصيات بيولوژيكي و كشت و پرورش مصنوعي گونه هاي Ganoderma lucidum و G. applanatum ( Basidiomycota ) جمع آوري شده از شمال ايران",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"نقش حرارت درماني قلمه هاي زيتون در كاهش آلودگي انها به بيماري پژمردگي ورتيسيليومي ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"بررسي اثر چند تركيب شيميايي در القاء مقاومت خيار عليه بيماري سفيدك پودري ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • حجا رود قربانعلي,"بررسي اثر چند آنتاگونيست بر Phytophthora citrophthora عامل بيماري گموز ( پوسيدگي طوقه و ريشه ) پسته ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • Hajarood Ghorbanali,"Olive Verticillium wilt or dieback of Olive in Iran",56th International Symposium on Crop Protection ,بلژيك ,05-06,may,2004 • Hajarood Ghorbanali,"Fertility status and distribution of mating type alleles of the rice blast fungus, Magnaporthe grisea in northern Iran",56th International Symposium on Crop Protection ,بلژيك ,05-06,may,2004 • Hajarood Ghorbanali,"Seed born fungi of rice ( Oryza sativa ) in Mazandaran",56th International Symposium on

Crop Protection ,بلژيك ,05-06,may,2004 • Hajarood Ghorbanali,"Evaluation of chickpea resistance against some isolates of Ascochyta rabiei blight",56th International Symposium on Crop Protection ,بلژيك ,05-06,may,2004

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com

حجازي، ميرجليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ميرجليل حجازي،دانشيار گروه آموزشي گياه پزشكي دانشگاه تبريز ،درسال 1334 در شهرستان مرند بدنيا آمد.نامبرده در سال 1364 مدرك دكتري در رشته حشره شناسي را از دانشگاه ديويس - امريكا با موفقيت اخذ كرد. و از سال 1364 به عنوان عضو هيات علمي در گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي مشغول خدمت شد.اين فعاليت در دانشگاه مذكور تا كنون ادامه دارد. گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : مير جليل حجازي تحصيلات ابتدايي را در دبستان فرمانفرمائيان به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1352 از دبيرستان فردوسي اخذ كرده اند. ايشان مدرك كارشناسي در رشته گياه پزشكي را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد حفاظت گياهان و مديريت آفات را در سال 1359 از دانشگاه ديويس - امريكا دريافت نموده اند و در سال 1364 مدرك دكتري در رشته حشره شناسي را از دانشگاه ديويس - امريكا با موفقيت اخذ كرده اند. عنوان پايان نامه : الف - كارشناسي ارشد : Weed control by tarping the soil with clear polyethylene plastic ب - دكتري: Effect of Benzoylphenylureas on Platynota stultana Walsingham:life table studies and ovicidal activity وقايع ميانسالي : مير جليل حجازي در سال 1364 مدرك دكتري در رشته حشره شناسي را از دانشگاه ديويس - امريكا با موفقيت اخذ كرد. و از سال 1364 به عنوان عضو هيات علمي در گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي مشغول خدمت شد. مشاغل و سمتهاي مورد

تصدي : سمتهاي اجرايي و مديريتي دكتر حجازي: قبلي : عضويت در كميته اجرايي و كميته تحصيلات تكميلي گروه گياهپزشكي ، مديريت گروه گياهپزشكي ومعاونت گروه گياهپزشكي فعلي: عضو كميته تحصيلات تكميلي گروه گياه پزشكي-عضو هيئت علمي و دانشيار گروه آموزشي گياه پزشكي دانشگاه تبريز فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي مير جليل حجازي به قرار زير است: تدريس 1-دوره كارشناسي: سمشناسي - علفهاي هرز و كنترل آنها 2-تحصيلات تكميلي:سمشناسي تكميلي-مديريت آفات- فيزيولوژي علفكشها- روش تحقيق وآفتكشهاومحيط زيست چگونگي عرضه آثار : تعداد مقاله هاي منتشرشده : 13 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 23 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : راهنمايي (7 فقره پايان يافته - 4مورد در حال انجام ) مشاوره: 6 فقره پايان يافته - 1 فقره در حال انجام تعداد پاياننامه هاي دكتري: راهنمايي ( 1 فقره انجام يافته - 2 فقره در حال انجام )

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

حجازي، ميرجليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ميرجليل حجازي،دانشيار گروه آموزشي گياه پزشكي دانشگاه تبريز ،درسال 1334 در شهرستان مرند بدنيا آمد.نامبرده در سال 1364 مدرك دكتري در رشته حشره شناسي را از دانشگاه ديويس - امريكا با موفقيت اخذ كرد. و از سال 1364 به عنوان عضو هيات علمي در گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي مشغول خدمت شد.اين فعاليت در دانشگاه مذكور تا كنون ادامه دارد. گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : مير جليل حجازي تحصيلات ابتدايي را در دبستان فرمانفرمائيان به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1352 از دبيرستان فردوسي اخذ كرده اند. ايشان مدرك كارشناسي در رشته گياه پزشكي را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد حفاظت

گياهان و مديريت آفات را در سال 1359 از دانشگاه ديويس - امريكا دريافت نموده اند و در سال 1364 مدرك دكتري در رشته حشره شناسي را از دانشگاه ديويس - امريكا با موفقيت اخذ كرده اند. عنوان پاياننامه : الف - كارشناسي ارشد : Weed control by tarping the soil with clear polyethylene plastic ب - دكتري: Effect of Benzoylphenylureas on Platynota stultana Walsingham:life table studies and ovicidal activity وقايع ميانسالي : مير جليل حجازي در سال 1364 مدرك دكتري در رشته حشره شناسي را از دانشگاه ديويس - امريكا با موفقيت اخذ كرد. و از سال 1364 به عنوان عضو هيات علمي در گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي مشغول خدمت شد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي و مديريتي دكتر حجازي: قبلي : عضويت در كميته اجرايي و كميته تحصيلات تكميلي گروه گياهپزشكي ، مديريت گروه گياهپزشكي ومعاونت گروه گياهپزشكي فعلي: عضو كميته تحصيلات تكميلي گروه گياه پزشكي-عضو هيئت علمي و دانشيار گروه آموزشي گياه پزشكي دانشگاه تبريز فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي مير جليل حجازي به قرار زير است: تدريس 1-دوره كارشناسي: سمشناسي - علفهاي هرز و كنترل آنها 2-تحصيلات تكميلي:سمشناسي تكميلي-مديريت آفات- فيزيولوژي علفكشها- روش تحقيق وآفتكشهاومحيط زيست چگونگي عرضه آثار : تعداد مقاله هاي منتشرشده : 13 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 23 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : راهنمايي (7 فقره پايان يافته - 4مورد در حال انجام ) مشاوره: 6 فقره پايان يافته - 1 فقره در حال انجام تعداد پاياننامه هاي دكتري: راهنمايي ( 1 فقره انجام يافته - 2 فقره در

حال انجام )

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

حجت، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد حسين حجت در سال 1314 خورشيدي در تهران بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته حشره شناسي از كالج امپريال لندن - انگلستان در سال 1341 است. وي عضو هيئت علمي و استاد بازنشسته دانشگاه شهيد چمران اهواز مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : حشره شناسيوالدين و انساب : پدر سيد حسين حجت فضل الله حجت است و مادر محترمشان پس از ازدواج با پدرش احترام السادات لقب گرفت.ايشان داراي سه خواهر بنامهاي صديقه (كارمند بازنشسته شهرداري ) ،فاطمه (فرهنگي بازنشسته در آمريكا ) و خديجه حجت (بازنشسته بانك كشاورزي) و يك برادر بنام سيد محمد حسن حجت بازنشسته سازمان صنايع نظامي كشور مي باشد.خاطرات كودكي : دوران كودكي سيد حسين حجت همچون دوران كودكي ديگران به بازي و تفريح سپري شد. ايشان از خاطرات خود در اين باره از فلك و تنبيه با تركه يا چوب بدست زدن ترس داشت.او همچنين از ديو و جن و موجودات خيالي و داستاني هم مي ترسيد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيد حسين حجت در خانواده اي از نظر مالي متوسط بدنيا آمد. هر چند كه در بعضي از دوره هاي زندگي با وجود كمبودهايي با مشكلاتي مواجه مي شد ولي از آن دوران به نيكي ياد مي كند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد حسين حجت تحصيلات ابتدايي را دبستان عنصري تهران در سال 1318 و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان شرف تهران به پايان رسانده و در سال 1334 موفق به اخذ ديپلم متوسطه در رشته علوم طبيعي گرديد. دوره كارشناسي ارشد پيوسته را در دانشكده

كشاورزي در رشته دفع آفات كشاورزي در سال 1338 و دوره دكتري را در كالج امپريال لندن واقع در كشور انگلستان در رشته حشره شناسي در سال 1341 گذرانيد. عنوان پايان نامه دوره دكتري ايشان : اثرات تراكم جمعيت و مقاير كم سموم حشره كش بر سن پنبهخاطرات و وقايع تحصيل : سيد حسين حجت از خاطرات خود در اين دورن چنين مي گويد: با وجود مخالفت پدرم علاقه زيادي به موسيقي به خصوص سنتور داشتم. ضمن تحصيل نواختن اين ساز را بخوبي آموختم و در جشن هاي دانشكده كشاورزي در اركستر مي نواختم. دكتر حجت در دوران تحصيل در مقاطع دانش آموزي جزء دانش آموزان و شاگردان متوسط و خوبي بود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد حسين حجت در كنار تحصيل به آموختن موسيقي (سنتور ) و شركت در كلاسهاي شبانه (مكانيكي اتومبيل ) دانشكده فني دانشگاه تهران مي پرداخت.استادان و مربيان : آقي قريب (معلم ادبيات دبيرستان شرف)مرحوم عباس دوراچي ،مرحوم دكتر جلال افشار ،دكتر محمود شجاعي ،پروفسور ريچاردو و غيره از استادان دكتر حجت بودند.هم دوره اي ها و همكاران : مهندسين عبدالله ابراهيمي ،ضياء ابطحي ، داريوش عطاء الله اشرافيان ، عطاء الله سالور ، محمود امين ،رحيم بابا خاني ،هوشنگ بردمند ، محمد جوادي ، جواد شاه حسني ، جمشيد خيرابي ،خسرو زاهدي،محمد رهقي ،غلامرضا رجبي و غيره از همدوره ايهاي و همكاران سيد حسين حجت بشمار مي روند.همسر و فرزندان : سيد حسين حجت متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم سودابه زعيمي و دو فرزند پسر بنامهاي بابك و سيامك حجت (در آمريكا موسسه رايانه اي دارند) و يك

فرزند دختر بنام سارا حجت داراي كارشناسي مترجمي انگليسي مي باشد.وقايع ميانسالي : از وقايع ميانسالي سيد حسين حجت مي توان به فرار از اهواز بعلت شرايط جنگي و ترك منزل سازماني در دانشگاه شهيد چمران اهواز و مسافرت بخاطر فرصت هاي مطالعاتي به آمريكا ،سويس و انگلستان، اشاره كرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد حسين حجت در اسفند 1342 با مرتبه استادياري در دانشگاه شهيد چمران اهواز مشغول به خدمت گرديد در ارديبهشت سال 1352 به مرتبه دانشياري و در بهمن سال 1385 به مرتبه استادي ارتقاء پيدا كرد.از ديگر مشاغل مورد تصدي ايشان بدين قرار است: مدير گروه گياهپزشكي اهواز در دوره جنگ تحميلي ، مدير كل پژوهشي دانشگاه شهيد چمران اهواز ، عضو كميته ترفيعات دانشگاه شهيد چمران ،سردبيري مجله علمي كشاورزي دانشگاه شهيد چمران و عضو هيئت تحريريه مجله علمي كشاورزي .فعاليتهاي آموزشي : سيد حسين حجت در دانشگاه شهيد چمران اهواز به تدريس دروس حشره شناسي و دفع آفات و دروس وابسته مي پردازدمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيد حسين حجت از بانيان تاسيس گروه گياهپزشكي در دانشكده كشاورزي دانشگاه شهيد چمران اهواز است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد حسين حجت در كنار تدريس به تحقيق و پژوهش و تاليف مقالاتي در زمينه اثر استرس بر موجودات زنده ،تئوري اثر استرس بر گياهان و جانوران و غيره مي پردازد.شاگردان : از شاگردان سيد حسين حجت مي توان به آقاي سميع و آقاي دوستي اشاره كرد.جوائز و نشانها : سيد حسين حجت در سال 1356 برنده جايزه نشان پژوهنده همراه با 10

سكه طلا مي باشد.چگونگي عرضه آثار : سيد حسين حجت مولف 5 كتاب فارسي چاپ شده و در حال حاضر مشغول تاليف يك جلد كتاب ديگر بزبان فارسي است. ايشان مترجم 2 جلد كتاب چاپ شده و در حال ترجمه يك جلد كتاب ديگر مي باشد. دكتر حجت مولف 18 مقاله كامل چاپ شده بزبان فارسي در مجلات ،يك مقاله چاپ شده بزبان فارسي در مجموعه مقالات سمينارها ،4 خلاصه مقاله چاپ شده بزبان فارسي در مجموعه خلاصه مقالات سمينارها ،5 مقاله چاپ شده بزبان انگليسي در مجلات ،يك خلاصه مقاله چاپ شده بزبان انگليسي در مجموعه خلاصه مقالات سمينارها ،يك مقاله ترجمه شده بزبان فارسي در مجلات ،4 خلاصه مقاله چاپ شده بزبان فارسي در مجلات و يك نشريه فني ترويجي مي باشد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

حداد ايراني نژاد، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر كريم حدادايراني نژاد،استاد گروه آموزشي گياه پزشكي دانشگاه تبريز ،درسال 1330 در تبريز بدنيا آمد.نامبرده در سال 1377 مدرك دكتري در رشته حشره شناسي كشاورزي را از دانشگاه تربيت مدرس با موفقيت اخذ كرد. وي از سال 1358 به عنوان عضو هيات علمي در گروه گياهپزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه تبريز مشغول خدمت شد.اين همكاري دكتر حدادايراني نژاد تا كنون با دانشگاه مذكور ادامه دارد. گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : كريم حدادايراني نژاد تحصيلات ابتدايي را در دبستان بدر به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1348 از دبيرستان منصور اخذ كرده اند. ايشان مدرك كارشناسي در رشته گياهپزشكي را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد حشره شناسي را در سال

1358 از دانشگاه مريلند - امريكا دريافت نموده اند و در سال 1377 مدرك دكتري در رشته حشره شناسي كشاورزي را از دانشگاه تربيت مدرس با موفقيت اخذ كرده اند. عنوان پاياننامه : الف - كارشناسي ارشد : ارزيابي خسارت طبيعي و تقليدي سوسك برگخوار غلاتOulema melanopus در مراحل مختلف رشدي گندم و اريته پتوماك ب - دكتري: بررسي فون كنه هاي مزارع پنبه دشت مغان و ارزيابي اثرات صفات مرفولوژيكي ارقام مختلف پنبه در بيولوژي كنه دو نقطه اي Tetranychus articae وقايع ميانسالي : كريم حدادايراني نژاد در سال 1377 مدرك دكتري در رشته حشره شناسي كشاورزي را از دانشگاه تربيت مدرس با موفقيت اخذ كرد. وي از سال 1358 به عنوان عضو هيات علمي در گروه گياهپزشكي دانشكده كشاورزي مشغول خدمت شد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي دكتر حدادايراني نژاد به ترتيب زير است: قبلي:معاون اداري ومالي دانشكده كشاورزي- رئيس اداره آموزش دانشكده كشاورزي - معاون گروه گياهپزشكي فعلي:1 - مدير داخلي مجله دانش كشاورزي 2 - عضويت در كميته تحصيلات گروه 3 - مسئول كميته چاپ و انتشارات شانزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران 4- عضو هيئت علمي و استاد گروه آموزشي گياه پزشكي دانشگاه تبريز 5-ناظر طرح تحقيقاتي از صندوق حمايت از پژوهشگران جوان نهاد رياست محترم جمهوري فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي كريم حدادايراني نژاد به قرار زير است: تدريس: 1-دوره كارشناسي: 1- آفات مهم درختان ميوه 2-آفات مهم گياهان زراعي 3- كنه شناسي مقدماتي 2-تحصيلات تكميلي: 1- كنه شناسي تكميلي 2- كنه شناسي پيشرفته 3 - روشهاي پژوهش در كشاورزي جوائز و نشانها : دريافت لوح تقدير از

دانشگاه تبريز به مناسبت انتخاب پژوهشگر دوم نمونه دانشكده كشاورزي چگونگي عرضه آثار : تعداد مقاله هاي منتشرشده : 30 موردداخلي - 8 مورد خارجي تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها : 15 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : 20 مورد تعداد پاياننامه هاي دكتري : 4 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي مصوب تمام شده : 1 عدد تعداد طرحهاي تحقيقاتي مصوب در حال اجرا : 1 عدد آثار : آفات سبزي و صيفي ايران ويژگي اثر : ديدآورنده: محمد خانجاني، علي اصغر پورميرزا (ويراستار)، كريم حدادايراني نژاد (ويراستار)، فرشاد دشتي (ويراستار) ناشر: دانشگاه بوعلي سينا - 23 مرداد، 1386 2 آفات گياهان زراعي ايران ويژگي اثر : ديدآورنده: محمد خانجاني، يوسف آرام (ويراستار)، كريم حدادايراني نژاد (ويراستار)، نسرين درويشي (ويراستار) ناشر: دانشگاه بوعلي سينا - 28 اسفند، 1384 3 كنه هاي زيان آور محصولات كشاورزي ايران ويژگي اثر : پديدآورنده: محمد خانجاني، كريم حدادايراني نژاد ناشر: دانشگاه بوعلي سينا - 13 آذر، 1385 منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

حسيني شاهرودي، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ناصر حسيني شاهرودي متولد 1318 ش داراي دكتراي رشته باغباني عضويت هيئت علمي دانشگاه ردينگ انگلستان با درجه دانشيار باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون دگرگوني ژنتيكي و رابطه آن با پيووند زدن در گياهان مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر ناصر حسيني شاهرودي داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه فردوسي مشهد كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه فردوسي مشهد دكتراي رشته باغباني ازدانشگاه لندن ميباشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته باغباني و اخذ مدرك دكتراي در آن

رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي ناصر حسيني شاهرودي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر ناصر حسيني شاهرودي د ر كنار تحصيل به مطالعه ،پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر ناصر حسيني شاهرودي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته باغباني به عضويت هيئت علمي گروه باغباني در دانشكده كشاورزي دردانشگاه ردينگ انگلستان در آمد وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر ناصر حسيني شاهرودي عضوهيئت علمي و دانشيار گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه ردينگ انگلستان است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر ناصر حسيني شاهرودي سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه باغباني در دانشكده كشاورزي ردينگ انگلستان به تدريس دروس تخصصي رشته باغباني و كشاورزي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر ناصر حسيني شاهرودي در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر ناصر حسيني شاهرودي از جمله دانشمندان علم باغباني است كه تحقيقات و پژوهشهاي و تلاشهاي علمي عميق و وسيعي درباره دگرگوني ژنتيكي و رابطه آن با پيووند زدن در گياهان انجام داده است.آثار : دگرگوني هاي ژنتيكي حاصل از پيوند زدن گياهان

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

حلاجي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر موسي حلاجي متولد 1321 ه.ش داراي دكتراي رشته باغباني و عضو هئيت علمي دانشگاه فردوسي مشهد با درجة دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات وآثاري پيرامون طراحي باغهاي كشت صنعتي و شركتهاي كشت و صنعت مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيتحصيلات رسمي

و حرفه اي : دكتر موسي حلاجي داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه آرگان آمريكا كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه آرگان و دكتري رشته باغباني از دانشگاه شفليد انگلستان مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته باغباني و اخذ مدرك دكتراي آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر موسي حلاجي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر موسي حلاجي دركنار تحصيل به مطالعه، پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر موسي حلاجي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته باغباني به عضويت هئيت علمي گروه باغباني در دانشكده كشاورزي دردانشگاه فردوسي مشهد درآمد. وي هم اكنون دانشيار در آنجا مشغول به انجام خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر موسي حلاجي عضو هئيت علمي و دانشيار گروه باغباني، در دانشكده كشاورزي در دانشگاه فردوسي مشهد است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر موسي حلاجي سالهاست كه به عنوان عضو هئيت علمي گروه باغباني در دانشگاه فردوسي مشهد به تدريس دروس تخصصي رشته باغباني مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر موسي حلاجي در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر موسي حلاجي از جمله دانشمندان علم باغباني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي و سيعي دربارة طراحي باغهاي كشت صنعتي و شركتهاي كشت و صنعت انجام شده است.آثار : شهركهاي كشت و صنعت طراحي باغهاي كشت صنعتي

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

خانجاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد خانجاني در سال 1341 در همدان متولد شد و آخرين

مدرك تحصيلي خود را در سال 1375 از دانشگاه تربيت مدرس اخذ كرده اند. وي در حال حاضر داراي مرتبه استادي و مؤلف 8 عنوان كتاب در زمينه هاي آفات گياهان زراعي و آفات سبزي صيفي، سم شناسي و كنه شناسي؛ 32 مقاله در مجلات معتبر داخلي و خارجي و 62 مقاله چاپ شده در كنفرانسهاي بين المللي و داخلي هستند. در بين كتابهاي چاپ شده، مجموعه اطلس كامل آفات گياهي ايران وجود دارد و به لحاظ اينكه اولين مجموعه كامل آفات ايران مي باشد به عنوان مرجعي براي علاقمندان به آفات ايران در داخل و خارج از كشور مي باشد. وي تا كنون بيش از 40 گونه جديد جانوري را براي اولين بار براي فون جانوري جهان به عنوان گونه جديد كشف، توصيف و نامگذاري كرده است و همچنين تا كنون 13 طرح پژوهشي مختلف در زمينه كشاورزي را انجام داده و بعضاً آنهايي كه كاربردي بودند، راهگشاي مسائل بخش كشاورزي بوده است.گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيوالدين و انساب : پدرمحمد خانجاني كشاورز بودند و در سن 57 سالگي در سال 1367 اين جهان را بدرود گفتند. وي سواد خوبي داشتند و تا چهارم ابتدايي زمان قديم خوانده بودند. اينجانب آموزش قرآن كريم را نزد ايشان فرا گرفتم و در سن 9 سالگي بطور كامل آن را فرا گرفتم. ايشان از بنيان گذاران هيأت مذهبي روستا بودند. مادرم نيز مسئوليت خانواده را به عهده داشتند و در امور كشاورزي به ويژه در برداشت محصول پدر را ياري مي كردند.خاطرات كودكي : محمد خانجاني خاطرات كودكي خود را به زبان خودش اينجور نقل مي

كند: اولين روزي كه به مدرسه رفتم، بعد كه عصر برگشتم از عموي بزرگم كه كدخدا بودند پرسيدم عمو من چه كاره شدم؟ ايشان برگشتند و گفتند شما ليسانس شدي. من آن موقع معني و مفهوم پاسخ وي را نمي دانستم. بعد كه مدارج دانشگاهي را به تدريج دريافتم متوجه شدم كه عمو به تحصيل يك روزه من مدرك ليسانس داده است. در سال دوم ابتدايي دو نفر سپاهي دانش در روستاي ما بودند تصادفاً معلم ما آقاي مهندس رحيم مقدس زاده از تبريز بودند در كنار تابلو حروف الفبا زده بودند من كلماتي كه نمي دانستم با آن حروف جور مي كردم و مي نوشتم.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد خانجاني در يك خانواده كشاورز مذهبي متولد شد امرار معاش خانواده وي از طريق كشاورزي تأمين مي شد. تمام دوران كودكي را در روستاي سرخ آباد همدان سپري كرد. هميشه محيط آرام و با نشاطي داشت. همه اعضاي خانواده در پيشبرد امور زندگي خانواده نقش داشتند بطوريكه امور زندگي به خوبي پيش مي رفت. كار كشاورزي كه كار دقيقي است و هر كاري بايد در زمان خودش انجام شود به خوبي صورت مي گرفت.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد خانجاني پس از دوران متوسطه خود موفق به قبولي در دانشگاه تهران در رشته مهندسي كشاورزي- گياه پزشكي شد. ايشان مدرك ليسانس خود را در سال 1367 از دانشگاه تهران كسب نمود. وي درسال 1369 موفق به كسب درجه كارشناسي ارشد از دانشگاه تربيت مدرس در رشته حشره شناسي- كشاورزي گرديد. درسال 1375 از دانشگاه تهران در رشته حشره شناسي- كشاورزي موفق به

درجه دكتراي گرديد. خاطرات و وقايع تحصيل : محمد خانجاني هميشه دروس روز بعد را قبل مطالعه و با حضور ذهن در كلاس ظاهر مي شد. در دوره ابتدايي معلم كلاس دوم سپاه دانش داشتند به نام مهندس رحيم مقدس زاده، ايشان اهل تبريز و مهندس الكترونيك بودند. با علاقه تدريس آنها را در دوزه ابتدايي انجام دادند با آنكه ليسانس بودند ولي بسيار به كار خود عشق مي ورزيدند. وي او را بسيار به تحصيل علاقمند نمودند به گونه اي كه موقعي كه دوم ابتدايي بودم توانايي نوشتن و خواندن كليه كلمات فارسي را فرا گرفته بود. وي بعد از 18 سال براي تعويض گواهينامه خود به همدان آمده بود و به روستاي محمد خانجاني و به خانه آنها آمد. محمد به وي گفت كه در دوره دكتري تحصيل مي كند و عضو هيات علمي دانشگاه شده است. وي بسيار خوشحال شد. اين موضوع همچنين موجب شادي خانواده وي نيز گرديد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد خانجاني در دوره تحصيلي راهنمايي و دبيرستان به پدر و مادر در امور كشاورزي كمك مي كرد و در دوره ليسانس كه در دانشگاه تهران بود در كارهاي فوق برنامه دانشجويي، كميته رفاهي دانشكده مشغول فعاليت بود. در دوره فوق ليسانس نيز علاوه بر تحصيل، در جاد سازندگي استان همدان مسئول واحد حفظ نباتات جهاد استان بود. تفكيك وظايف وزارت جهاد سازندگي و وزارت كشاورزي كه در سال 1369 انجام شد باعث شد امور زراعت در وزارت كشاورزي وقت متمركز شود و اينجانب بايد از جهاد كشاورزي مي رفت. تصميم گرفت به دانشگاه برود. در اسفند 1369 به دانشگاه

رفته و تقاضاي استخدام نمود و پذيرفته شد.استادان و مربيان : محمد خانجاني2 سال دوره ابتدايي را نزد مهندس رحيم مقدس زاده گذراند. يكي از معلمين راهنمايي آقاي محمد علي جعفري بودند. بعد از گذشت 25 سال هنوز ارتباط معلم _ شاگردي را حفظ كرده است. از دبيرستان نيز با آقاي جواد صديق كه معلم معارف اسلامي و همچنين آقاي رضايي معلم ادبيات وي بودند روابط خود را حفظ كرد. با تمام اساتيد دوره ليسانس خود در دانشگاه تهران آقايان دكتر باقري زنوز، دكتر رسوليان، دكتر خيري و مرحوم دكتر اسماعيلي كه هم استاد دوره ليساني و فوق ليسانس بودند، دوره دكتري نيز آقاي دكتر كريم كمالي كه به حق تأثير بسيار شگرفي در پيشرفت علمي و زندگي وي داشتند.هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي محمدخانجاني مي توان به موارد زير اشاره نمود: دكتر علي اصغر طالبي، دكتر غلامحسين طهماسبي، دكتر سيد ابراهيم صادقي، دكتر جليل حاجي زاده، دكتر سيد حسين گلدانسازهمسر و فرزندان : محمد خانجاني در 16 اسفند 1369 با سركار خانم نسرين درويشي ازدواج كرد. اين ازدواج در دوره دانشجويي دوره دكتري انجام شد. حاصل اين ازدواج يك دختر به نام مريم كه هم اكنون سال اول دبيرستان هستند و يك پسر بنام علي كه هم اكنون دانش آموز مقطع ابتدايي (سوم) هستند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از مشاغل و مسئوليتهاي محمد خانجاني مي توان به موارد زير اشاره كرد: 1- استاد گروه گياه پزشكي از سال 1375 تا سال 1381 و از سال 1385 تا حال حاضر در دانشگاه بوعلي سينا در شهر همدان 2- دانشيار

گروه گياه پزشكي از سال 1381 تا سال 1385 در دانشگاه بوعلي سينا در شهر همدان 3- مدير كل امور پژوهشي از سال 1375 تا سال 1380 در دانشگاه بوعلي سينا در شهر همدان 4-عضو كميته تخصصي آفات و بيماريهاي جنگل و مرتع كشور از سال 1375 تا سال 1379 وزارت جهاد سازندگي 5- عضو شوراي پژوهشي محيط زيست از سال 1377 تا سال 1380 سازمان محيط زيست در شهر همدان 6- سرپرست و مسئول را ه اندازي آزمايشگاه كنه شناسي از سال 1370 تا حال حاضر در دانشكده كشاورزي شهر همدان 7- سرپرست و مسئول را ه اندازي كلكسيون حشرات از سال 1367 تا حال حاضر دردانشكده كشاورزي درشهر همدان 8- عضو شوراي دانشگاه از سال 1377 تا 1380 در دانشگاه بوعلي سينا شهر همدان 9- عضو شوراي پژوهشي سازمان كشاورزي از سال1375 تا 1380در سازمان كشاورزي در شهر همدان 10- مسوول واحد حفظ نباتات از سال 1367 نا سال 1369 در جهادسازندگي در شهر همدانفعاليتهاي آموزشي : محمد خانجاني در حال حاضر در دانشگاه پيام نور، مركز آموزش شهيد مدني، در دوره آموزش ضمن خدمت وزارت جهاد كشاورزي (مياندوآب، بندرعباس، همدان) همكاري داشته است. همچنين با دانشگاههاي تهران (دانشكده كشاورزي)، دانشكده علوم دانشگاه تهران، دانشگاه تربيت مدرس تبريز، اهواز همكاري داشته و از تاريخ 27/11/1369 نيز با دانشگاه بوعلي سينا به عنوان عضو رسمي هيأت علمي مشغول به كار شد و هم اكنون با درجه علمي استاد در آموزش دانشجويان رشته هاي مختلف كشاورزي به ويژه گياهپزشكي همكاري دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمد خانجاني در شكل

گيري دوره دكتري حشره شناسي كشاورزي دانشگاه اروميه نقش داشته، همچنين در دوره ليساني گياهپزشكي و فوق ليسانس حشره شناسي كشاورزي دانشگاه بوعلي سينا نقش داشته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد خانجاني علاوه بر فعاليت آموزشي و پژوهشي دانشگاهي، با مراكز تحقيقاتي سازمان محيط زيست و وزارت جهاد كشاورزي همكاري مستمر دارد و تحقيقات متعددي را براي دستگاههاي اجرايي كشور داشته است.همفكران فرد : هميشه دوستان و همكلاسي هاي محمد خانجاني فردي با پشتكار و جدي توصيف مي نمودند به گونه اي كه اين وضعيت زبان زد تك تك آنها بود. به قول آنها روحيه همكاري جمعي خوبي داشت. به دانشگاه كه آمده بود يكي از اساتيد به اوگفت: شما محقق خوبي هستي، اگر دنبال تحقيق را بگيري موقعيت شما بهتر از هر امر ديگري خواهد بود.جوائز و نشانها : از تقديرهاي محمد خانجاني موارد زير است كه به آن اشاره شده است: 1- پژوهشگر برتر استان در سال 1379 2- پژوهشگر سال 1379 دانشكده كشاورزي _ اولين سال انتخاب پژوهشگر برتر در دانشگاهها و موسسات آموزش عالي 3- پژوهشگر برتر سال 1381 دانشكده كشاورزي دانشگاه بوعلي سينا (سومين هفته پژوهش استان) 4- پژوهشگر برتر سال 1381-1382 دانشكده كشاورزي دانشگاه بوعلي سينا (چهارمين هفته پژوهش استان) 5- پژوهشگر نمونه گروه گياهپزشكي دانشكده كشاورزي در سال 1381-1382 (هفته پژوهش چهارم) 6- پژوهشگر برتر در سطح كل دانشگاه بوعلي سينا در سال 1382 7- پژوهشگر برتر انجام بهترين طرح كاربردي دانشكده كشاورزي دانشگاه بوعلي سينا در سال 1382 8- پژوهشگر برتر سال 1382 دانشكده كشاورزي 9- تقدير به خاطر كشف گونه جديد جانوري در

سطح جهان در سال 1382 10- مقاله برتر اولين همايش تخصصي گردوي كشور در سال 1382 11- تقدير معاون پژوهشي دانشگاه رازي به خاطر ويرايش علمي كتاب حشره شناسي كشاورزي 12- تأليف و چاپ بيشترين عنوان كتاب در سطح دانشگاه بوعلي سينا در سال 1383-1384 13- پژوهشگر برتر دانشگاه و استان در ششمين مراسم هفته پژوهش استان در سال 1384 14- تقدير معاون پژوهشي دانشگاه بوعلي سينا در سال 1384 از كتاب آفات گياهان زراعي ايران 15- تقدير معاون پژوهشي وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري و رئيس ستاد برگزاري ششمين هفته پژوهش و فنآوري كشور 16- تقدير و تشويش طرح پژوهشي مطالعه كنه هاي درختان ميوه غرب ايران و دشمنان طبيعي آنها (به عنوان طرح برتر) 17- تقدير معاون پژوهشي دانشگاه بوعلي سينا به خاطر چاپ مقاله در مجلات بين المللي با نمايه ISI 18- تقدير استاندار به عنوان پژوهشگر برتر استان در سال 1384 19- چاپ مقاله ISI در مجلات بين المللي در سال 2003 20- پژوهشگر برتر دانشكده كشاورزي در سال 1385 در هفتمين مراسم هفته پژوهش استان 21- تأليف و چاپ بيشترين عنوان كتاب در سطح دانشكده كشاورزي دانشگاه بوعلي سينا در سال 1385 22- دريافت لوح تقدير جشنواره ملي كلزا در ارديبهشت 1385 23- لوح تقدير به خاطر ارائه مقاله روشهاي كنترل تلفيقي آفات يونجه در سال 1385 24- انتخاب عضو افتخاري موسسه بيوگرافي آمريكا، Research Board of Advisors 25- Leading Scientists of world در سال 2005 ميلادي 26- انتخاب 2000 دانشمند برجسته بين المللي قرن 21 در سال 2005 27- عضو كميته علمي _ بين المللي كنفرانس بين المللي رهيافتهاي

بيوتكنولوژي در مديريت منابع زيستي در سال 2007 در كشور هندوستان 28- انتخاب شدن بهترين مقاله كنفرانس بين المللي رهيافت بيوتكنولوژي در مديريت منابع زيستي در سال 2007 در كشور هندوستان 29- شهروند برگزيده سال 1385 شهر همدان. چگونگي عرضه آثار : حدود 16 عنوان طرح پژوهشي از محمد خانجاني در شهر همدان و در سازمانهاي مختلف آن ارائه داده است. كه از سال 1373تا سال 1385 ادامه داشته است. حدود 78 مقاله در زمينه هاي مختلف علمي وي از سال 1996 تا 2006 در كشورهاي مختلف ارائه داده است. آثار : آفات سبزي و صيفي ايران ويژگي اثر : دانشگاه بوعلي سينا، همدان ، 1384-1386، در سه جلد2 آفات گياهان زراعي ايران ويژگي اثر : دانشگاه بوعلي سينا، همدان ، 1383-1384، در سه جلد3 اصول كنترل آفات (حشرات و كنه ها) ويژگي اثر : دانشگاه بوعلي سينا، همدان ، 13854 انگور (كاشت، داشت و برداشت) ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي، معاونت نيروي تجهيز و نيروي انساني، تهران - كرج ، 13855 حشره شناسي كشاورزي ويژگي اثر : ويراستار ، انتشارات دانشگاه رازي ، كرمانشاه، 13836 راهنماي تشريح آزمايشگاه جانوري ويژگي اثر : ويراستار ، انتشارات دانشگاه رازي ، كرمانشاه، 13867 راهنماي رنگي مهار زيستي آفات در نگهداري گياهان ويژگي اثر : ويراستار ، انتشارات دانشگاه مازندران ، ساري، 13858 سم شناسي ويژگي اثر : دانشگاه بوعلي سينا، همدان ، 13849 كنه هاي زيان آور محصولات كشاورزي ايران ويژگي اثر : دانشگاه بوعلي سينا، همدان ، 138510 گردو (كاشت، داشت و برداشت) ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي، معاونت نيروي تجهيز و نيروي انساني،

تهران - كرج ، 138411 مديريت كنترل تلفيقي آفات، بيماريها و علفهاي هرز يونجه در ايران ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي، معاونت نيروي تجهيز و نيروي انساني، تهران - كرج ، 1384 منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

خرمشاهي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد خرمشاهي داراي دكتراي رشته دفع آفات و عضو هيئت علمي دانشگاه تبريز با درجه دانشياري تمام وقت مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : دفع آفاتوقايع ميانسالي : احمد خرمشاهي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي به عضويت هيئت علمي گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه تبريز در آمد وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد خرمشاهي عضوهيئت علمي و دانشيار گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه تبريز است.چگونگي عرضه آثار : احمد خرمشاهي استاد راهنماي پايان نامه : بررسي ترجيحات غذائي شپشهء دندانهدار Oryzaephilus(col./silvanidae) Surinamensis L. روي بذور گندم - جو - برنج و ذرت آثار : دفع آفات نباتي شناختي بر مديريت تلفيقي آفات ويژگي اثر : نويسنده:مري لؤيزفلينت -رابرت ون دن بوش مترجمان: پرويز طالبي چايچي – احمد خرمشاهي -انتشارات عميدي – 13733 علفهاي نوز

خسروشاهي، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر خسروشاهي اصل متولد سال 1332 در شهر مراغه است. ايشان داراي مدرك دكتري رشته صنايع غذايي از دانشگاه Reading انگلستان در سال 1367 است.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه اروميه است.گروه : كشاورزيرشته : صنايع غذاييگرايش : صنايع لبنياتتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي اصغر خسروشاهي اصل به ترتيب زير است: كارشناسي :مهندسي كشاورزي گرايش صنايع كشاورزي، 1355 دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران(كرج) با معدل 53/3 از 4 (رتبه اول دانشكده كشاورزي, دانشگاه تهران). كارشناسي ارشد: مهندسي كشاورزي گرايش صنايع كشاورزي، 1357 دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران (كرج) با معدل 4 از 4 (رتبه اول دانشكده كشاورزي، دانشگاه تهران). دكترا : صنايع غذايي با گرايش صنايع

لبنيات از دانشگاه Reading انگلستان ،1367. وقايع ميانسالي : اصغر خسروشاهي اصل از سال 1357 به خدمت دانشگاه اروميه درآمد و هم اكنون بعنوان استاد پايه 30 در گروه آموزشي علوم و صنايع غذايي دانشگاه اروميه مشغول به خدمت مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پست هاي مديريتي اصغر خسروشاهي اصل به قرار زير است: 1-عضويت در كميته سرپرستي دانشكده كشاورزي از سال 1358 بمدت 12 ماه. 2-مدير گروه ترويج و آموزش كشاورزي از تاريخ 14/2/59 بمدت 2 سال. 3-معاون اداري و مالي دانشكده كشاورزي ازتاريخ 4/5/59 بمدت 18 ماه. 4-معاون اداري و مالي دانشكده كشاورزي از تاريخ 30/8/61 بمدت 9 ماه. 5-مدير گروه علوم و صنايع غذايي از تاريخ 15/9/69 بمدت 5 سال. 6-معاون اداري ومالي دانشكده كشاورزي از تاريخ 29/10/69 بمدت 2 سال. 7-معاون آموزشي دانشكده كشاورزي از تاريخ 12/11/71 بمدت 11 ماه. 8-معاون پژوهشي و تحصيلات تكميلي دانشكده كشاورزي از تاريخ 21/5/75 بمدت 3 سال و 4 ماه. 9-مدير گروه علوم و صنايع غذايي از تاريخ 22/10/78 بمدت 3 سال. 10- رئيس دانشكده كشاورزي از تاريخ 16/7/81 لغايت 19 / 3 / 83 به مدت 20 ماه. 11- معاون پژوهشي دانشگاه از تاريخ 12/ 3/ 83 لغايت 11 / 8/ 83 به مدت 5 ماه. 12- مدير گروه صنايع غذايي از تاريخ 7 / 9 / 83 لغايت 7/11/85 به مدت 26 ماه عضويت در كميته هاي تخصصي و اجرايي : 1- عضويت در كميته تخصصي علوم و صنايع غذايي شوراي عالي برنامه ريزي . 2- عضويت در كميته امنيت غذا وابسته به كميسيون پزشكي شوراي پژوهشهاي علمي كشور. 3- عضويت در

شوراي استاندارد استان آذربايجان غربي. 4- عضويت در كميته استاني غذا استان آذربايجان غربي. 5- عضويت در كميته تخصصي گروه كشاورزي هيات مميزه شمالغرب كشور. عضويت در انجمن هاي علمي : 1- عضو هيات تحريريه مجله پژوهش در علوم كشاورزي، دانشكده كشاورزي دانشگاه اروميه. 2- عضو هيات تحريريه مجله پژوهشهاي علوم و صنايع غذايي ايران، دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي مشهد . 3- سردبير مجله پژوهش در علوم كشاورزي از تاريخ 18/ 8/84 . فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس اصغر خسروشاهي اصل : تدريس در دانشگاهها -صنايع لبنيات تكميلي (كارشناسي ارشد) در دانشگاههاي اروميه و تبريز -توكسيكولوژي مواد غذايي ( كارشناسي ارشد) در دانشگاه اروميه -شير و فرآورده هاي آن (دكتراي تخصصي بهداشت مواد غذايي) در دانشكده دامپزشكي اروميه -صنايع لبني (1) در دانشگاه اروميه -صنايع لبني (2) در دانشگاه اروميه -تجزيه مواد غذايي در دانشگاه اروميه -كنترل شيميايي مواد غذايي (دكتري حرفه اي) در دانشگاههاي اروميه و آزاد اروميه -اصول تبديل و نگهداري فرآورده هاي كشاورزي در دانشگاه اروميه -سردخانه و انبار در دانشگاه اروميهساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اصغر خسروشاهي اصل به زبان انگليسي كاملا مسلط است.جوائز و نشانها : اصغر خسروشاهي اصل پژوهشگر نمونه دانشكده كشاورزي در سال 1385 بوده است.چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:13 مقاله - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجي : 10 مقاله - تعداد مقالات ارائه شده در كنگره ها، سمينارها و همايش¬ها:47 مقاله - استاد راهنماي پايان نامه هاي دوره كارشناسي ارشد و يا دكتري عمومي :11 مورد - استاد مشاور پايان نامه كارشناسي ارشد و دكتراي تخصصي :9

مورد

________________________________________

آثار : تكنولوژي توليد بستني ويژگي اثر : ( ترجمه ). انتشارات انزلي. اروميه-1374 2 شيمي تجزيه مواد غذايي ويژگي اثر : ( ترجمه).انتشارات دانشگاه اروميه. اروميه-1376

خليلي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي خليلي داراي دكتراي رشته هوا شناسي وعضويت هيئت علمي دانشگاه تهران با درجه استادي است.گروه : كشاورزيرشته : هوا و اقليم شناسيگرايش : هوا شناسيوقايع ميانسالي : علي خليلي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته هوا شناسي به عضويت هيئت علمي گروه آبياري وآباداني دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران درآمد. وي هم اكنون با سمت استادي در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي خليلي عضوهيئت علمي و استاد گروه آبياري وآباداني دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران است.فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دوره هاي كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط علي خليلي به شرح زير است: كارشناسي • ارزيابي طرحهاي اقتصادي • اقتصادكارونيروي انساني • تبخيروتعرق • هواواقليم شناسي كارشناسي ارشد • اقتصادكلان2 • اقليم شناسي دركشاورزي • اقليم شناسي مناطق خشك • اقليم شناسي دركشاورزي • اقليم شناسي مناط قخشك • اقليم مناطق خشك • ( بيوميكروكلي )خرداقليم شناسي زيستي • مباني هواشناسي • هيدرومتئورولوژي دكتري • ميكروكليماتولوژي • هيدرومتئورولوژي چگونگي عرضه آثار : علي خليلي در كنار تدريس به مطالعه و تحقيق درباره تدوين يك سامانه جديد پهنه بندي اقليمي از ديدگاه نيازهاي گرمايش-سرمايش محيط و اعمال آن بر گستره ايران ، تحليل روند تغييرات بارندگيهاي سالانه و فصلي و ماهانه پنج ايستگاه قديمي ايران در يكصدو شانزده سال گذشته، تغييرات سه بعدي ميانگين هاي سالانه دراز مدت دماي هوا در گستره

ايران و پهنه بندي اقليمي پارك ملي كوير و غيره مي پردازد. آثار : ارزيابي كارايي چند نمايه خشكسالي هواشناسي در نمونه هاي اقليمي مختلف ايران ويژگي اثر : نيوار- دوره : ، شماره : 48-49، بهار و تابستان 1382، ص. 79 ت_ا 93.2 پهنه بندي اقليمي پارك ملي كوير ويژگي اثر : 32, ,13783 پيشنهاد روش براي پهنه بندي اقليمي در محيط GIS مطالعه موردي شمال غرب ايران در سيستم سليانينوف ويژگي اثر : بيابان,نهم-شماره2,227-237 ,13834 تحليل روند تغييرات بارندگيهاي سالانه و فصلي و ماهانه پنج ايستگاه قديمي ايران در يكصدو شانزده سال گذشته ويژگي اثر : بيابان,جلد نهم-شماره 1,25-34 ,1383 بيابان,جلد نهم-شماره 1,25-34 ,1383 5 تدوين يك سامانه جديد پهنه بندي اقليمي از ديدگاه نيازهاي گزمايش-سرمايش محيط و اعمال آن بر گستره ايران ويژگي اثر : فصلنامه تحقيقات جغرافيايي,شماره 4,5-14 ,13836 تغييرات سه بعدي ميانگين هاي سالانه دراز مدت دماي هوا در گستره ايران ويژگي اثر : 32, ,13787 خاكهاي ايران ويژگي اثر : تاليف,موسسه تحقيقات خاك و آب ,13838 شناخت اقليمي ويژگي اثر : ج1,ترجمه,وزارت نيرو ,1378 9 مطالعه بيوكليماتولوژيك موريانه هاي ايران ويژگي اثر : آفات وبيماريهاي گياهي,71-2,121-139 ,1382

ذوالنون، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد ذوالنون متولد 1324 ش داراي دكتراي رشته صنايع غذايي عضويت هيئت علمي دانشگاه داكوتاي شمالي با درجه دانشيار باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون دفع آفات نباتي به روشهاي بيولوژيك و كشت همسايه مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : صنايع غذاييتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر محمد ذوالنون داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه داكوناي شمالي دكتراي رشته اصلاح نباتات از دانشگاه داكوتاي

شمالي ميباشدخاطرات و وقايع تحصيل : انجام و تحصيل در رشته صنايع غذايي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر محمد ذوالنون بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر محمد ذوالنون د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر محمد ذوالنون عضوهيئت علمي و دانشيار گروه اصلاح نباتات در دانشكده كشاورزي در دانشگاه داكوتاي شمالي است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر محمد ذوالنون سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه اصلاح نباتات به تدريس دروس تخصصي رشته اصلاح نباتات دانشگاه داكوتاي شمالي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر محمد ذوالنون در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر محمد ذوالنون از جمله دانشمندان اصلاح نباتات است كه پژوهشها و تحقيقات مفصل و عميقي درباره دفع آفات نباتي به وسيله روشهاي بيولوژيك و كشت همسايه انجام داده است.

رجايي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا رجايي متولد 1318 ش تهران داراي دكتراي رشته گياه پزشكي عضويت هيئت علمي دانشگاه كليپرتون انگلستان با درجه استاد باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون آفت مارمادياي رونده در حبوبات ميباشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد رضا رجايي داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران دكتراي رشته گياه پزشكي از دانشگاه اوهايو ميباشدخاطرات و وقايع تحصيل : تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از

مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي محمد رضا رجايي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد رضا رجايي د ر كنار تحصيل مشغول به مطالعه ،تحقيق و تاليف آثاري در زمينه تخصصي مورد علاقه خود بوده است.وقايع ميانسالي : محمد رضا رجايي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي به عضويت هيئت علمي گروه گياه پزشكي در دانشكده علوم پايه دردانشگاه اوهايو در آمد وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد رضا رجايي عضوهيئت علمي و دانشيار گروه گياه پزشكي در دانشكده علوم پايه در دانشگاه اوهايو است.فعاليتهاي آموزشي : محمد رضا رجايي سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه زيست شناتسي در دانشگاه اوهايو به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد رضا رجايي در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري تخصصي ،پژوهشي و عميق مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : محمد رضا رجايي از جمله گياه شناسان و گياه شناساني است كه تحقيقات علمي و عميق وسيعي درباره گياه پزشكي و بيماريهاي گياهان دارد. آثار : آفت مار مارياي رونده در حيويات گياه پزشكي منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

رحمتي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عليرضا رحمتي انزابي متولد 1318 ه_.ش تهران داراي دكتراي رشته گياه پزشكي عضو هيئت علمي دانشگاه لانكاستر انگلستان درجه دانشيار مي باشد وي داراي تحقيقات و آثاري پيرامون تاثير حشرات انگلي در ايجاد غده در چوبهاي صنعتي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر عليرضا رحمتي انزابي داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران

كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران و دكتري رشته گشاه پزشكي از دانشگاه لانكستر مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتري در آن رشته از مقاطع مهم زندگي علمي دكتر عليرضا رحمتي انزابي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر عليرضا رجمتي انزابي در كنار تحصيل مشغول به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري در زمينه تخصصي مورد علاقه خود بوده است.وقايع ميانسالي : دكتر عليرضا رحمتي انزابي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي، به عضويت هيئت علمي گروه ريست شناسي در دانشكده علوم پايه دانشگاه لانكاستر در آمد. وي هم اكنون با سمت دانشياز در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر عليرضا انزابي عضو هئيت علمي و دانشيار گروه زيست شناسي در دانشكده علوم پايه در دانشگاه لانكاستر انگلستان است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر عليرضا رحمتي انزابي سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه زيست شناسي دانشگاه لانكاستر انگليس به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پرازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر عليرضا رحمتي انزابي در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري تخصصي، پژوهشي و عميق مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر عليرضا رحمتي انزابي از جمله گياه پزشكان و گياه شناساني است كه تحقيقات مفصل و عميقي درباره تاثير جشرات انگلي در ايجاد غده در چوبهاي صنعتي دارد. آثار : تاثير حشرات در ايجاد غده در چوبهاي صنعتي منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

رزم دوست، فريبا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

فريبا رزم دوست متولد 1318 ش تهران داراي دكتراي رشته گياه پزشكي عضويت هيئت علمي دانشگاه هاروارد (انستيتوي مندل ) با

درجه دانشياري باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون بررسي ويروسهاي قارچ زدگي سيب زميني ميباشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : فريبا رزم دوست داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران دكتراي رشته گياه پزشكي از دانشگاه هاروارد ميباشدخاطرات و وقايع تحصيل : تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي فريبا رزم دوست بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : فريبا رزم دوست د ر كنار تحصيل مشغول به مطالعه ،تحقيق و تاليف آثاري در زمينه تخصصي مورد علاقه خود بوده است.وقايع ميانسالي : فريبا رزم دوست پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي به عضويت هيئت علمي گروه زيست شناسي در دانشكده علوم پايه دردانشگاه هاروارد (انستيتوي مندل ) در آمد وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فريبا رزم دوست عضوهيئت علمي و دانشيار گروه زيست شناسي در دانشكده علوم پايه در دانشگاه هاروارد (انستيتوي مندل ) است.فعاليتهاي آموزشي : فريبا رزم دوست سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه زيست شناسي در دانشگاه هاروارد (انستيتوي مندل ) به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريبا رزم دوست در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري تخصصي ،پژوهشي و عميق مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : فريبا رزم دوست از جمله گياه پزشكاني و گياه شناساني است كه تحقيقات مفصل و عميق درباره بررسي ويروسهاي قارچ زدگي در

سيب زميني دارد. آثار : بررسي ويروسهاي قارچ زدگي در سيب زميني منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

روزگار، طالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد طالب روزگار متولد 1322 ش داراي دكتراي رشته باغباني عضويت هيئت علمي دانشگاه تورنتوي كانادا با درجه دانشيار باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون كشت مركبات مديترانه اي در نواحي سردسير مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد طالب روزگار داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه شيراز كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه شيراز دكتراي رشته باغباني ازدانشگاه واشنگتن ميباشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته باغباني و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي سيد طالب روزگار بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد طالب روزگار در كنار تحصيل به مطالعه ،پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : سيد طالب روزگار پس از اخذ مدرك دكتري در رشته باغباني به عضويت هيئت علمي گروه باغباني در دانشكده كشاورزي دردانشگاه تورنتوي كانادا در آمد وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد طالب روزگار عضو هيئت علمي و دانشيار گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه تورنتوي كانادا است.فعاليتهاي آموزشي : سيد طالب روزگار سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه باغباني در دانشكده كشاورزي تورنتوي كانادا به تدريس دروس تخصصي رشته باغباني و پرورش ميوه مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد طالب روزگار در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول

است.آرا و گرايشهاي خاص : سيد طالب روزگار از جمله دانشمندان علم باغباني است كه تحقيقات و پژوهشهاي و تلاشهاي علمي عميق و وسيعي درباره كشت مركبات مديترانه اي در نواحي سردسير انجام داده است.آثار : كشت مركبات مديرترانه اي در نواحي سردسير كانادا

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

زاد، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد جواد زاد در سال 1319 در شهر قم ديده به جهان گشود. ايشان دكتراي رشته گياه پزشكي را در سال 1354 از دانشگاه نانسي فرانسه اخذ كرده است. وي عضو هيئت علمي دانشگاه تهران با درجه استادي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : قارچ شناسي و بيماري شناسي گياهيوالدين و انساب : پدر سيد جواد زاد، مرحوم حاج سيد علي زاد، شاغل در بازار و نام مادر محترمشان مرحومه حاجيه خانم زهرا زاد (داراي مدرك تحصيلات ششم ابتدايي - خانه دار) بود و پدر بزرگش مرحوم حاج عباس زاد، تاجر در سراي حاجب الدوله تهران بود. دكتر زاد نيز دو برادر و يك خواهر دارد.خاطرات كودكي : سيد جواد زاد از سن 5 سالگي براي فراگيري قرآن به مكتب علوم ديني رفت.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيد جواد زاد در خانواده اي مذهبي بدنيا آمد. خانواده اش از نظر مالي در وضعيت متوسطي قرار داشت.تحصيلات رسمي و حرفه اي : حرفه آموزي و تحصيلات رسمي سيد جواد زاد به ترتيب زير است: - سال 1332-1326 دوره تحصيلات ابتدايي در مدرسه نشاط تهران - سال 1339-1332 دوره تحصيلات متوسطه دردبيرستان رهنماي تهران - سال 1339-1343 دوره مهندسي كشاورزي در دانشگاه تهران - سال 1348-1352 دوره كارشناسي ارشد گياه پزشكي دانشگاه تهران - سال 1350-1352 دوره

كارشناسي ارشد D.E.A دانشگاه نانسي فرانسه - سال 1352-1354 دوره دكتري قارچ شناسي و بيماريهاي گياهي نانسي فرانسهخاطرات و وقايع تحصيل : سيد جواد زاد از دوران تحصيل خود كودتاي 28 مرداد 1332، ملي شدن صنعت نفت و همچنين وقوع زلزله بوئين زهراي قزوين را به ياد دارد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد جواد زاد در حين تحصيل به ياد گيري زبان انگليسي و همچنين فعاليت هاي ورزشي مي پرداخت.استادان و مربيان : مربيان و استادان سيد جواد زاد در دوران متوسطه و دانشگاه به قرار زير است: - دبيرستان: مرحوم محمد علي دفتري ، مرحوم سيد جوادي - دانشگاه: مرحوم دكتر محمد حسن مهدوي ، دكتر دواچي ، دكتر منوچهري ، دكتر خبيري ، دكتر شيباني و دكتر شجاعيهم دوره اي ها و همكاران : دكتر حميد صاحب كشاف ، دكتر عباسعلي زالي (وزير اسبق كشاورزي) ، دكتر حسين صدقي (استاد دانشگاه چمران اهواز) ، دكتر غلامرضا سلطاني (استاد دانشگاه شيراز) ، دكتر قربانعلي حجارود (استاد دانشگاه تهران) و دكتر محمود اخوت (استاد دانشگاه تهران) از هم دوره اي هاي سيد جواد زاد مي باشند. و از همكاران وي مي توان به دكتر عباس شريفي ، دكتر يزدي صمدي ، دكتر علي خليلي ، دكتر علي محمد برقعي ، دكتر حسن رحيمي اشاره كرد.همسر و فرزندان : سيد جواد زاد متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم فرشته سوداگر (داراي مدرك كارشناسي زبان انگليسي) مي باشد. ايشان 4 فرزند دارد: - دكتر محمد علي زاد داراي درجه دكتري پزشكي دانشگاه شهيد بهشتي - خانم مهندس نازنين زاد داراي مدرك مهندس كامپيوتر دانشگاه آزاد اسلامي - مهندس امير علي

زاد داراي درجه كارشناسي ارشد از دانشگاه امير كبير تهران - خانم گلناز زاد دانشجوي رشته هنر و معماري دانشگاه آزاد اسلاميوقايع ميانسالي : سيد جواد زاد در سال 1343 به استخدام دانشگاه تهران در آمد ، در سال 1350 براي اخذ درجه دكتري به كشور فرانسه رفت و در سال 1352 ازدواج نمود. در سال 1368 به درجه استادي دانشگاه تهران مفتخر گرديد و در سال 1383 براي استفاده از فرصت مطالعاتي به دانشگاه آدلايد استراليا مسافرت نمود. در سال 1363 به رياست دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران منصوب گرديد و قريب به 22-23 سال در مديريت دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران خدمت كرده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد جواد زاد عضو هيئت علمي و استاد گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران است. از ديگر سوابق اجرايي و مديريتي ايشان: - رئيس بخش بيماريهاي گياهي - 1361-1363 و 1367 -1372 و 1374-1376 مدير گروه ، كشاورزي و منابع طبيعي مركز نشر دانشگاهي شوراي عالي انقلاب فرهنگي - 1363-1367 رئيس دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران - 1376-1381 معاون تحصيلات تكميلي دانشكده كشاورزي - 1381-1383 معاون آموزشي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران - 1383-1385 معاون پشتيباني دانشكده علوم باغباني - گياه پزشكي دانشگاه تهرانفعاليتهاي آموزشي : تدريس در دوره هاي كارشناسي ، كارشناسي ارشد و دكتري در دانشكده كشاورزي/ گروه گياه پزشكي دانشگاه تهران. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط سيد جواد زاد: كارشناسي: - بيماريهاي گياهي - بيماريهاي مهم درختان ميوه - ميكو توكسين ها كارشناسي ارشد: - بيماري شناسي بذر - بيولوژي و شناسائي علفهاي هرز و انگلي - سلامت بذر - فيزيولوژي پاراتيسم در

بيماريها دكتري: - بيماريشناسي بذر وي همچنين تدريس دروس فيزيولوژي پارازيتيسم در دانشگاه تربيت مدرس تهران را بر عهده دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيد جواد زاد آزمايشگاه بيماري شناسي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران را تاسيس كرده است. وي در احداث آزمايشگاه بيماريهاي گياهي - احداث هرباريوم همكاري داشته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي پژوهشي مورد علاقه سيد جواد زاد تحقيق در زمينه بيماري شناسي گياهي است.جوائز و نشانها : دريافت چندين جايزه و لوح تقدير و لوح افتخار از طرف رياست دانشگاه تهران ، مديريت دانشگاه تهران و مديريت دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران ، وزارت كشاورزي ، وزارت ارشاد اسلامي و وزارت آموزش و پرورش .چگونگي عرضه آثار : سيد جواد زاد در چند طرح تحقيقاتي به عنوان مجري طرح بوده يا در طرح همكاري داشته است كه به چند عنوان از آنها اشاره مي شود: - طرح بررسي بيماريهاي گياهي ايران - مجري طرح - طرح بررسي بيماريهاي دانه هاي روغني - مجري طرح - طرح بررسي سفيدك داخلي آفتاب گردان - مجري طرح - طرح بررسي بيماريهاي بوته ميري زيره سبز - مجري طرح - طرح تكميلي كلكسيون آزمايشگاه بيماريهاي گياهي - همكار طرح دكتر سيد جواد زاد بيش از 100 پايان نامه كارشناسي ارشد را راهنمايي و مشاوره و نظارت كرده است. ايشان همچنين داراي بيش از 26 مقاله منتشر شده در مجلات بين المللي خارجي به زبانهاي فرانسه و انگليسي ، بيش از 32 مقاله به زبان فارسي چاپ رسيده در مجلات داخلي مي باشد.

مقالات چاپ شده در مجلات خارجي: 4 مورد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي: 5 مورد مقالات چاپ شده در همايشها : 21 مورد مقالات ارائه شده در همايشها: 16 مورد طرحهاي تحقيقاتي به پايان رسيده: 4 مورد آثار : بيماري شناسي بذر ويژگي اثر : دانشگاه تهران - فارسي - آماده چاپ2 بيماري گياهي ويژگي اثر : دانشگاه تهران - فارسي - آماده چاپ3 بيماريهاي درختان ميوه ويژگي اثر : دانشگاه تهران - فارسي - زير چاپ4 طرحهاي تحقيقاتي به پايان رسيده: • بررسي شدت بيماريهاي پژمردگي فوزاريومي گوجه فرنگي در ارتباط با نماتد مولد ريشه -1381 • شناسايي عوامل قارچي و باكتريايي موثر در مبارزه بيولوژيك گل جاليز -1379 • بيماريهاي نباتات زراعي و باغي - 1376 • 1383، مقايسه اثر عصاره باقلا و گوجه فرنگي و چند آنالوگ استريو گول بر جوانه زني بذر گل جاليز قارچ شناسي و بيماريهاي قارچي گياهي ويژگي اثر : تاليف، آييژ، 1384 6 قارچ شناسي و بيماريهاي گياهي ويژگي اثر : تاليف- با همكاري دكتر اخوت منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

زارعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين زارعي متولد1318 ه.ش تهران داراي دكتراي رشته گياه پزشكي عضو هئيت علمي دانشگاه كليپوتون انگلستان با درجة استاد مي باشد. وي داراي تحقيقات بر آثاري پيرامون گياه پزشكي و ژنتيك گياهي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين زارعي داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران و دكتري رشته گياه پزشكي از دانشگاه اوهايو مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتري در آن رشته از

مقاطع مهم زندگي علمي حسين زارعي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسين زارعي در كنار تحصيل مشغول به مطالعه، تحقيق وتاليف آثاري در زمينه تخصصي مورد علاقه خود بوده است.وقايع ميانسالي : حسين زارعي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي به عضويت هئيت علمي گروه گياه پزشكي در دانشكده علوم پايه دانشگاه اوهايو درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين زارعي عضو هئيت علمي و دانشيار گروه گياه پزشگي در دانشكده علوم پايه در دانشگاه اوهايو است.فعاليتهاي آموزشي : حسين زارعي سالهاست كه به عنوان عضو هئيت علمي گروه زيست شناسي دانشگاه اوهايو به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشگي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسين زارعي در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق وتاليف آثاري تخصصي، پژوهشي و عميق مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : حسين زارعي از جمله گياه پزشكان و گياه شناساني است كه تحقيقات مفصل و عميق درباره گياه پزشكي و بيماريهاي گياهان دارد. آثار : بيماريهاي گياهان گياه پزشكي منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

زهرائي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي زهرائي صالحي در سال 1343 در يكي از روستاهاي شهرستان بوئين زهرا به نام خونان بدنيا آمد. بعد از پايان دوره متوسطه در رشته دامپزشكي دانشگاه تهران پذيرفته شد و دكتراي دامپزشكي خود را در همان دانشگاه در سال 1368 اخذ كرد. در همان سال دوره تخصصي ميكروبيولوژي پذيرفته و در سال 1373 فارغ التحصيل گرديد و به عنوان استاديار و اينك به عنوان دانشيار در دانشكده دامپزشكي مشغول تدريس و پژوهش است.گروه : كشاورزيرشته : دامپروريگرايش : باكتري شناسيوالدين و

انساب : پدر تقي زهرائي صالحي ، علي عسگر زهرايي صالحي فردي زحمت كش و كشاورز بوده است و در سال 1380 دار فاني را وداع گفت مادر وي طوبي خانم 82 ساله و در قيد حيات هستند.خاطرات كودكي : دوران كودكي تقي زهرائي صالحي در همان روستاي خونان با حال و هواي شرايط روستا گذشت ، بازيهاي كودكانه، كار در مزرعه و كشاورزي و تحمل سختي هاي مخصوص روستا از خاطراتي است كه زهرائي صالحي ازآن دوران به ياد دارد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : به گفته تقي زهرائي صالحي شرايط خانوادگي ايشان از نظر مادي و چه از نظر معنوي خوب بود و پدرشان فردي زحمتكش و مادرشان هم خانه دار و پر تلاش بودند. و خانواده از محيطي آرام ، سالم و عاطفي برخوردار بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : - ديپلم متوسطه سال 1362 - دكتراي حرفه اي دامپزشكي سال 1368 - دكتراي تخصصي ميكروبيولوژي (Ph.D) سال 1373 - همچنين دكتر زهرائي در كلاسهايي كه از طرف حوزه علميه قم تشكيل ميشد به مدت 2 سال شركت كرد و از محضر استادان فراواني بهره برده است.خاطرات و وقايع تحصيل : همواره تقي زهرائي صالحي در تمام مقاطع تحصيلي مقام اول را از آن خود كرده است و اين را از خاطرات خوب دوران تحصيل خود بيان ميكند.استادان و مربيان : از مربيان تقي زهرائي صالحي ميتوان به : اول دبستان آقاي الله وردي،دوم دبستان سركار خانم رنجبر، سوم دبستان خانم اعتمادي، چهارم دبستان سركار خانم البسة، پنجم دبستان خانم ناهيد عقدايي،اول و دوم راهنمايي خانم بابايي، سوم راهنمايي اقاي محمد منافي،

دبيرستان آقايان صفيعي، شكروي، جهانخانه، علوي و امامي اشاره كرد.همسر و فرزندان : همسر تقي زهرائي صالحي سركار خانم پروانه ميرزايي است كه در رشته مهندسي الكترونيك تحصيل كرده اند و هم اكنون دبير دبيرستان شهيد صدوقي تهران هستند. حاصل اين ازدواج يك دختر و يك پسر ميباشد كه الهام زهرائي صالحي هم اكنون كلاس اول دبيرستان و امير محمد تنها يك ساله است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : تقي زهرائي صالحي مدير گروه ميكروبيولوژي از سال 85-1380 بوده است و هم اكنون معاون تحصيلات تكميلي دانشكده دامپزشكي است.فعاليتهاي آموزشي : تقي زهرائي صالحي هم اكنون به تدريس در دانشكده دامپزشكي مشغول است و سابقه تدريس در دانشگاهاي كرمان، تهران، كرج، گرمسار، زابل، كازرون را نيز داراست.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : تقي زهرائي صالحي هم اكنون به مطالعه و تحقيق در زمينه باكتريها مشغول است و كارهاي تحقيقاتي فراواني نيز انجام داده است : - تحقيقات در مورد جنبه هاي مختلف سالموندهاي بيماريزا در انسان و دام - بررسي جنبه هاب مختف اسهال گوساله ها - بررسي عوامل مدت در اشريشا كل E.Coli - ارزيابي واكسن هاي E.Coli - ارزيابي روشهاي نوين تشخيصهمفكران فرد : دكتر محمد رباني و دكتر محمد رضا فخرانيه از نامهايي است كه تقي زهرائي صالحي از همكاران و همفكران خود نام برده است.جوائز و نشانها : - مجري طرح برگزيده دانشگاه تهران در سال 1382 - مجري طرح نمونه دانشگاه تهران در سال 1383 - پژوهشگر برگزيده دانشگاه تهران در سال 1383 و دريافت نشان درجه 2 پژوهش

ستوده، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سياوش ستوده متولد 1323 ه_.ش داراي دكتراي رشته باغباني و

عضو هيئت علمي دانشگاه روانشتاين با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات و آثاري پيرامون سازگاري ميوه هاي نواحي نيمه مرطوب با اقليم برّي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سياوش ستوده داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران ود كتر رشته باغباني از دانشگاه روانشتاين مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته باغباني و اخذ مدرك دكتراي آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي سياوش ستوده بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سياوش ستوده در كنار تحصيل به مطالعه، پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : سياوش ستوده پس از اخذ مدرك دكتري در رشته باغباني به عضويت هيئت علمي گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه روانشتاين در آمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در انجا مشغول به انجام خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سياوش ستوده عضو هيئت علمي و دانشيار گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه روانشتاين است.فعاليتهاي آموزشي : سياوش ستوده سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه باغباني در دانشگاه روانشتاين به تدريس دروس تخصص رشته باغباني مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سياوش ستوده در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون خوزه هاي علمي علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : سياوش ستوده از جمله دانشمندان علم باغباني است كه پژوشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره سازگار سازي ميوه هاي نواحي نيمه مرطوب با اقليم برّي انجام داده است.

آثار

: سازگار سازي ميوه هاي نواحي نيمه مرطوب با اقليم بري

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ستيغ، عبدالرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرضا ستيغ متولد 1324 ش داراي دكتراي رشته باغباني عضويت هيئت علمي دانشگاه پاريس (انستيوي ژاك ميسترال) با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون سمپاشي دوره اي ميوه هاي مديترانه مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالرضا ستيغ داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه اصفهان كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه اصفهان و دكتراي باغباني از دانشگاه پاريس ميباشدخاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته باغباني و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي عبدالرضا ستيغ بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : عبدالرضا ستيغ د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : عبدالرضا ستيغ پس از اخذ مدرك دكتري در رشته باغباني به عضويت هيئت علمي گروه كشاورزي در دانشكده كشاورزي دردانشگاه پاريس (انستيوي ژاك ميسترال) درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالرضا ستيغ عضوهيئت علمي و دانشيار گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه پاريس (انستيوي ژاك ميسترال) است.فعاليتهاي آموزشي : عبدالرضا ستيغ سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه باغباني در دانشگاه پاريس (انستيوي ژاك ميسترال) به تدريس دروس تخصصي رشته باغباني مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالرضا ستيغ در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص :

دكتر سيامك علاءالدين از جمله دانشمندان علم باغباني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره سمپاشي دوره اي باغباني ميوه هاي مديترانه انجام داده است.آثار : آبياري هوشمند مطابق با فصول و موقعيت خورشيد

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

سحري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي سحري در سال 1339 در شهر قم به دنيا آمد. وي دكتراي رشته مهندسي صنايع غذايي در گرايش تكنولوژي مواد غذايي از دانشگاه ايالتي صنايع غذايي مسكو را در سال 1376 اخذ كرد. وي از سال 1370 عضو هيئت علمي در گروه صنايع غذايي دانشگاه تربيت مدرس مشغول به خدمت بوده و ادامه دارد.گروه : كشاورزيرشته : صنايع غذاييگرايش : تكنولوژي مواد غذايياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد علي سحري در خانواده اي متوسط د ركنار پدري با سواد درجه عالي (اجتهاد) و مادري با سواد پرورش يافت خانواده از لحاظ اقتصادي متوسط و مذهبي و نيز تحصيل كرده بوده است، حتي فردي بي سواد در آن دوران در خانواده وجود نداشت است. و به دليل تلاش پدر و مادر در تربيت صحيح، جوي آرام و منطقي هميشه در زندگي بر قرار بوده و تمامي هم والدين به تربيت و تحصيل فرزندان مصروف شده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : - ديپلم متوسطه از دبيرستان كامكار يا صدر سال 1357 - كارشناسي مهندسي صنايع غذايي از دانشگاه ملي سابق (شهيد بهشتي) در سال 1364 - كارشناسي ارشد مهندسي صنايع غذايي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1370 - دكتراي مهندسي صنايع غذايي گرايش تكنولوژي مواد غذايي از دانشگاه ايالتي صنايع غذايي مسكو 1376خاطرات و وقايع تحصيل : وقايع 19 دي قم و تظاهرات مردمي

و اعتصابات دانشگاه ها قبل از انقلاب اسلامي و بعد از آن وقوع انقلاب فرهنگي و دوباره تعطيلي دانشگاه ها و باز گشايي آنها در سال 1362 و در پي آن شروع جنگ تحميلي از وقايعي است كه محمد علي سحري از آن نا مي برد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : فعاليتهاي سياسي در انجمن هاي اسلامي داخلي و در اروپا و تدريس از سال1358 براي امرار معاش در دبيرستانهاي تهران از فعاليتهاي دوران تحصيل محمد علي سحري است.استادان و مربيان : محمد علي سحري اولين معلمان خود را پدر، مادر، پدر پزرگ و دايي بزرگوارشان نام ميبرد و در ادامه به علت كسرت نامها در تمام مقاطع تحصيل معلمان خود را ارج مينهد و هميشه باري آنها دعاي خير آرزو دارد.همسر و فرزندان : محمد علي سحري در سال 1361 ازدواج كرده و داراي دو فرزند به نامهاي مصطفي و نورا است و همگي مشغول تحصيل هستند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد علي سحري در كنار تدريس مدير گروه ، رئيس دانشكده و معاون پژوهشي، سردبيري مجله، عضو هيئت تحريريه مجلات، عضو فرهنگستان، عضو هيئت مميزه دانشگاه، دبير كنفرانس و ... مشغول به خدمت بوده است.فعاليتهاي آموزشي : محمد علي سحري از سال 1358 به تدريس در مدارس تهران همراه با تحصيل را شروع كرد و سال 1365 در مراكز دانشگاهي مشغول شد و سال 1370 به عنوان عضو هيئت علمي در دانشگاه تربيت مدرس انتخاب و تا به حال ادامه دارد.آرا و گرايشهاي خاص : محمد علي سحري از فعالان انجمن هاي اسلامي در داخل و اروپا بوده و اعتقادات وي ملهم از بنيانگزار جممهوري

اسلامي ايران امام خميني (ره) ميباشد.جوائز و نشانها : معرفي به عنوان دانشجوي نمونه خارج از كشور از طرف وزارت علوم در سال 1377 و دريافت جايزه از دست رياست جمهوري وقت ، استاد نمونه ،پژوهشگر برتر دانشگاه (چند سال بصورت مستمر)، ثبت Patent در داخل و خارج كشور.چگونگي عرضه آثار : چاپ كتابهاي تاليفي، مقالات متعدد در مجلات علمي - پژوهشي داخل و خارج و در كنفرانسهاي علمي داخل و خارج از آثار محمد علي سحري است.

سرمدنيا، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر غلامحسين سرمدنيا در سال 1327 خورشيدي ديده به جهان گشود. ايشان داراي مدرك دكتري مهندسي كشاورزي از دانشگاه آريزوناي آمريكا (در سال 1359) مي باشد.نامبرده پس از اتمام تحصيلات عاليه به ميهن بازگشت و از همان تاريخ در دانشگاه اصفهان به عنوان استاديار به تدريس و تحقيق مشغول شد. كتاب"جنبه هاي فيزيولوژيكي زراعت ديم "تاليف غلامحسين سرمدنيا (با همكاري عوض كوچكي) ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : كشاورزيرشته : مهندسي كشاورزيتحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامحسين سرمدنيا دورة تحصيلات متوسطه را در سال 1350 در شهر اصفهان بپايان رساند، سپس وارد دانشگاه شيراز شد و در سال 1355 موفق به دريافت درجة مهندسي كشاورزي از آن دانشگاه گرديد. وي در ادامة تحصيلات دانشگاهي راهي آمريكا شد و به ترتيب در سالهاي 1357 و 1359 به دريافت درجة فوق ليسانس و دكترا از دانشگاه آريزوناي آمريكا نايل آمد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : غلامحسين سرمدنيا پس از اتمام تحصيلات عاليه به ميهن بازگشت و از همان تاريخ در دانشگاه اصفهان

به عنوان استاديار به تدريس و تحقيق مشغول شد.جوائز و نشانها : كتاب"جنبه هاي فيزيولوژيكي زراعت ديم "تاليف غلامحسين سرمدنيا (با همكاري عوض كوچكي) ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : غلامحسين سرمدنيا تا كنون چندين مقالة علمي در مجلات داخلي و خارجي بچاپ رسيده است. آثار : توليد محصولات زراعي ويژگي اثر : تاليف2 جنبه هاي فيزيولوژيكي زراعت ديم ويژگي اثر : تاليف-با همكاري آقاي دكتر عوض كوچكي -اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است3 فيزيولوژي گياهان زراعي ويژگي اثر : تاليف

سعيدي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عباس سعيدي ،تحصيلات دانشگاهي خود را در مقطع كارشناسي كشاورزي رشته علوم زراعي دردانشگاه ايالتي سان لوئيس اوبيسپوكاليفرنيا – آمريكا به پايان برد وي تحصيلات تكميلي خود را نيز در كشور امريكا ادامه داد و موفق به اخذ مدرك دكتري و فوق دكتري به ترتيب در رشته ژنتيك و اصلاح نباتات و ژنتيك مولكولي گياهي از دانشگاه ايالتي كلرادو- آمريكا شد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه بيوتكنولوژي, دانشكده مهندسي انرژي و فناوري هاي نوين دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : ژنتيك گياهيگرايش : ژنتيك مولكولي گياهيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي دانشگاهي دكتر عباس سعيدي به ترتيب زير است: • ليسانس كشاورزي رشته علوم زراعي (1365-1362) دانشگاه ايالتي سان لوئيس اوبيسپوكاليفرنيا – آمريكا • فوق ليسانس رشته اصلاح نباتات (1367-1365) دانشگاه ايالتي نيومكزيكو – آمريكا • دكتراي رشته ژنتيك و اصلاح نباتات (72-1367) دانشگاه ايالتي

كلرادو – آمريكا • فوق دكتراي - ژنتيك مولكولي گياهي 1372 لغايت 1373 دانشگاه ايالتي كلرادو- آمريكا مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و اجرايي عباس سعيدي به قرار زير است : استاديار تحقيقاتي - دانشگاه ايالتي كلرادو – امريكا1372 عصو هيأت علمي (دانشيار) - مؤسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر 1385-1373 رييس بخش تحقيقات غلات- مؤسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر1381 – 1374 رييس مؤسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر- وزارت جهاد كشاورزي1380-1378 رييس اولين كنگره منطقه اي زنگ زرد گندم براي مركز ، غرب آسيا و شمال آفريقا1380 اولين عضو ايراني در هيأت اجرايي كنگره بين المللي گندم1384-1378 مشاور دفتر همكاريهاي فن آوري نهاد محترم رياست جمهوري (معاونت علوم زيستي) 1373 تاكنون رييس دانشكده و مدير گروه بيوتكنولوژي- دانشكده مهندسي انرژي و فناوري هاي نوين- دانشگاه شهيد بهشتي1385 تا كنون عضويت در مراكز علمي و پژوهشي : بنيانگذار و عضو هيأت رئيسه انجمن متخصصين و دانشمندان رشته كشاورزي و علوم زيستي در آمريكاي شمالي 1371 نماينده سازمان تحقيقات و آموزش جهاد كشاورزي در كميته كارشناسي شوراي عالي بيوتكنولوژي – دفتر همكاريهاي فن آوري نهاد محترم رياست جمهوري 1377-1374 عضو كميسيون بيوتكنولوژي شوراي پژوهشهاي علمي كشور – رياست جمهوري 1379-1376 عضو كميته تخصصي كشاورزي كميسيون بيوتكنولوژي – رياست جمهوري 1379-1376 بنيانگذار و عضو انجمن بيوتكنولوژي كشور 1375 - تاكنون مدير مسئول مجله نهال و بذر 1381-1378 مدير مسئول مجله علوم زراعي ايران 1381-1379 عضو هيأت تحريريه مجله زيتون 1381 - 1377 عضو هيأت تحريريه بولتن بيوتكنولوژي 1380 -1375 عضو هيأت تحريريه مجله علوم زراعي 1377 عضو هيأت تحريريه مجله نهال و بذر1380-1376 رئيس و

عضو هيأت مديره انجمن علوم زراعت و اصلاح نباتات ايران 1381-1379 فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي عباس سعيدي به ترتيب زير است: تدريس ژنتيك مقطع فوق ليسانس دانشگاه ايالتي كلرادو – آمريكا تدريس ژنتيك (آزمايشگاه) مقطع فوق ليسانس دانشگاه ايالتي كلرادو– آمريكا تدريس در زمينه اصلاح نباتات براي مقاومت به حشرات مقطع دكترا دانشگاه تبريز تدريس در زمينه اصلاح نباتات پيشرفته مقطع فوق ليسانس دانشگاه تربيت مدرس تدريس دوره آموزشي تراريخت مقطع فوق ليسانس – دكتري ايران تدريس دوره تكنولوژي زيستي مقطع فوق ليسانس – دكتري ايران تدريس معرفي گياهان زراعي جديد (New Crops) و اثرات آنها بر تنوع زيستي كارگاه آموزشي تنوع زيستي مشهد 1381 ايران تدريس تأمين بذر سيب زميني مورد نياز كشور از طريق بيوتكنولوژي مركز آموزش كشاورزي شهيدمدني 1382 ايران استاد راهنما و استاد مشاور 30 نفر دانشجويان مقطع فوق ليسانس و دكترا دانشگاه هاي مختلف كشور اجراء بيش از 50 پروژه و طرح تحقيقاتي پايه اي و كاربردي مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : بنيانگذار و عضو هيأت رئيسه انجمن متخصصين و دانشمندان رشته كشاورزي و علوم زيستي در آمريكاي شمالي 1371آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي عباس سعيدي : ژنتيك تنش هاي زنده (بيماري ها و آفات) و غير زنده (خشكي و شوري) جوائز و نشانها : جوايز علمي دريافتي عباس سعيدي : • كسب رتبه سوم پژوهشگر نمونه سال 1380 - از طرف وزير علوم، تحقيقات و فن آوري • دريافت خوشه طلايي گندم به مناسب خودكفائي توليد گندم در كشور- آبان 1383 چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات علمي منتشر شده: بيش از 70

مورد -اختراع و اكتشاف ثبت شده و آثار پژوهشي و فني برگزيده در داخل يا خارج از كشور: كشف و شناسائي دو ژن جديد مقاومت به شتة روسي گندم بنامهاي Dn2 و Dn6، آمريكا،1996(1375)، Crop Science، سعيدي – كوئيك شناسائي و كشف دو ماركر RFLP براي دو ژن مقاومت به شته روسي گندم بنامهاي Dn2 و Dn4، آمريكا،1998(1378)، 41:303-6 ,Genome، ما - سعيدي – كوئيك و لاپتيان تهيه نقش ژني و شناسايي مكان كروموزومي ژنهاي مقاومت Dn2 و Dn4 به شته روسي در گندم، آمريكا،1996(1375)، Plant Genome، ما - سعيدي – كوئيك و لاپتيان معرفي نه رقم جديد گندم بنامهاي : توس، پيشتاز، شيراز، شهريار، دز، هامون، آرتا، مغان و دريا، ايران، سازمان تحقيقات و آموزش كشاورزي،1383 معرفي سه رقم جديد گندم دوروم (صنايع ماكاروني) بنامهاي: كرخه، آريا و سهند، ايران، سازمان تحقيقات و آموزش كشاورزي،1383

سفيدبخت، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله سفيد بخت متولد 1311 ش در شيراز است .وي داراي دكتراي تخصّصي علوم دامي از دانشگاه ايالتي يوتا- آمريكا در سال 1346 و عضو هيئت علمي دانشگاه شيراز با درجه استادي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : دامپروريتحصيلات رسمي و حرفه اي : نصرالله سفيد بخت داراي دكتراي تخصّصي علوم دامي از دانشگاه ايالتي يوتا- آمريكا در سال 1346است.وقايع ميانسالي : نصرالله سفيد بخت پس از اخذ مدرك دكتري در رشته دامي به عضويت هيئت علمي گروه دامپروري در دانشكده كشاورزي دردانشگاه شيراز در آمد وي هم اكنون با سمت استادي در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نصرالله سفيد بخت عضو هيئت علمي و استاد گروه دامپروري دانشكده كشاورزي دانشگاه شيراز است. از ديگر سمت

هاي مديريتي و اجراي ايشان مي توان به چند مورد زير اشاره كرد: دبير دبيرستان سعادت در بوشهر دبير مركز آموزش كشاورزي استان فارس عضو پيوسته و رئيس گروه علوم كشاورزي فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران. فعاليتهاي آموزشي : نصرالله سفيد بخت به تدريس دروس زير در دانشگاه شيراز مي پردازد: دامپروري عمومي ،پرورش گوسفند و بز، فيزيولوژي توليد مثل ،بهداشت و پرورش دام ،آناتومي و فيزيولوژي دامي.جوائز و نشانها : دريافت لوح تقدير استاد منتخب فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي در سال 1386، از رئيس جمهور وقت جناب آقاي محمود احمدي نژادچگونگي عرضه آثار : نصرالله سفيد بخت داراي 6 طرح تحقيقاتي و بيش از 6 مقاله به زبان فارسي و بيش از 12 مقاله به زبان خارجي دارد. آثار : صنايع پوست در دامهاي بزرگ (گاو) مقايسه و مقاومت مولكول پوست طبيعي و چرم مصنوعي

سلطاني، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر غلامعلي پيوست در سال 1325 در شهرستان لنگرود به دنيا آمد.وي دكتري باغباني رشته سبزيكاري از دانشگاه يوستوس- ليبيگ گيسن و مؤسسه تحقيقات كشاورزي اشپاير آلمان در سالهاي LUFA, Speyer 1354-1354 اخذ كرد ( رساله تحت عنوان: تاثير مقادير مختلف كمپوست زباله و فاضلاب (هوازي و غير هوازي) روي سبزيهاي مختلف در رابطه با ميزان هيدراتهاي كربن چند حلقوي معطر در زمين و گياه) ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار پايه 28 دانشكده كشاورزي دانشگاه گيلان است. گروه : كشاورزيرشته : باغبانيگرايش : سبزيكاريوالدين و انساب : پدر غلامعلي پيوست ،غلامحسين پيوست و نام مادر محترمشان ملوك دباغزاده است.خاطرات كودكي : غلامعلي پيوست درباره دوران كودكي خود چنين ياد ميكند: "در سن 5 سالگي به

دبستان رفتم و تا سن هفده سالگي در شهرستان لنگرود زندگي كردم.داشتن دوستان و همشاگردان زياد از بهترين خاطرات دوران كودكي من بود.طي دوران تحصيل به طبيعت سر سبز گيلان علاقه خاصي داشتم و همواره مطالعاتم را در دوران دبيرستان در پاركها و جنگلها انجام مي دادم.بهمين علت انگيزه تحصيلات عاليه در رشته باغباني در من را بوجود آورد كه خواسته مرا برآورده ميكرد."تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامعلي پيوست پس از اخذ ديپلم طبيعي از شهرستان لنگرود در دانشگاه يوستوس- ليبيگ (Justus-Liebig ) گيسن آلمان به تحصيل كشاورزي پرداخت.وي از سال 1345-1350 مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد را گذراند و در سال 1354 موفق به دريافت دكتري خود از همان دانشگاه در رشته سبزيكاري گرديد. عناون پايان نامه كارشناسي ارشد دكتر غلامعلي پيوست:انواع كودهاي شيميائي، نحوه كودپاشي و تاثير آن برروي زمين و گياه عنوان پايان نامه دكتري دكتر غلامعلي پيوست:تاثير مقادير مختلف كمپوست زباله و فاضلاب (هوازي و غير هوازي) روي سبزيهاي مختلف در رابطه با ميزان هيدراتهاي كربن چند حلقوي معطر در زمين و گياه خاطرات و وقايع تحصيل : غلامعلي پيوست در دوران تحصيل همواره شاگرد متوسطي بود .وي با ديدن يك فيلم خارجي در شهرستان لنگرود كه خاطرات يك دانشجوي خارجي را در يك آمريكا تشريح مي كرد، او را مصمم كرد براي ادامه تحصيل به خارج از كشور عزيمت كندفعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامعلي پيوست در ضمن تحصيل در كشور آلمان همواره به كاردانشجويي مشغول بودند.استادان و مربيان : از اساتيد غلامعلي پيوست مي توان به پروفسور وها سيگل و دكتر هلمت راسپ اشاره كرد.همسر و فرزندان :

غلامعلي پيوست در سال 1358 با سركار خانم پروين رمضاني خرازي (مربي و فارغ التحصيل ازدانشگاه يومسيت منچستر انگليس در رشته پتروشيمي - 15 سال پيش با دكتر پيوست همكار دانشگاهي بودند) ازدواج كرد و ماحصل اين ازدواج دو فرزند دختر مي باشد. فرزند ارشد دكتر پيوست ايران پيوست داراي مدرك كارشناسي رشته گرافيك (ارتباط تصويري) و دختر ديگرش نگين پيوست هم اكنون در حال تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد گرايش برق (نانوتكنولوژي) است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليتهاي اجرائي غلامعلي پيوست: 1- عضو هئيت داوران كتب رشته باغباني مركز نشر دانشگاهي. تهران از سال 1363-1361، 2- عضو كميته پژوهشي دانشكده علوم كشاورزي دانشگاه گيلان.از سال 1375، 3- عضو هئيت رئيسه جلسات سخنراني كنگره علوم باغباني ايران.از سال 1375، 4- عضو كميته بررسي و ارزشيابي طرحهاي تحقيقاتي سازمان تات استانهاي گيلان، مازندران و گرگان.از سال 1377-1375، 5- مدير گروه باغباني از سال 1375 -1371، 6- سرپرست گلخانههاي دانشكده علوم كشاورزي از سال 1381 تاكنون، 7- عضو كميته اجرايي سومين سمپوزيوم بين المللي Gian سال 1384 در دانشگاه گيلان، 8- عضو كميته بررسي و ارزشيابي مقالات اولين همايش تكنولوژي گلخانه اي در استان گيلان (1384)، 9- عضو كميته بررسي و ارزشيابي مقالات چهارمين كنگره علوم باغباني ايران- مشهد (1384). 10- عضو هئيت رئيسه جلسات سخنراني چهارمين كنگره علوم باغباني ايران. 1384، 11- عضو هيئت داوران دفاع از رساله دكتري رشته علوم باغباني تحت عنوان : واكنشهاي فيزيولوژيكي گوجه فرنگي گلخانه اي پيوندي و غير پيوندي به شيوه محلول رساني در سيستم هيدروپونيك. پرديس كشاورزي و منابع طبيعي - دانشكده علوم باغباني و گياهپزشكي دانشگاه تهران

(1384). 12- مدير گروه علوم باغباني از تاريخ 27/6/85 تاكنون. 13- عضو كميته بررسي و ارزشيابي مقالات پنجمين كنگره علوم باغباني ايران- شيراز (1386). 14- عضو ستاد باغباني استان گيلان (1386). 15- عضو ستاد گلخانه استان گيلان (1386). فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دوره هاي كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري در دانشكده كشاورزي دانشگاه گيلان. عنوان دروس ارائه شده توسط غلامعلي پيوست : دوره كارشناسي: سبزيكاري عمومي، سبزيكاري خصوصي دوره كارشناسي ارشد: روش هاي ويژه پرورش سبزي، سبزيكاري تكميلي، مديريت گلخانه، مباحث نوين در باغباني، فيزيولوژي سبزيها. دوره دكتري: فيزيولوژي سبزيها، پرورش قارچهاي خوراكي تكميلي، كشتهاي بدون خاك، سمينار، مسئله مخصوص، مباحث نوين در سبزيكاري. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : غلامعلي پيوست در كنار تدريس و تحقيق به پياده وري و جمع آوري قارچهاي خوراكي از جنگل مي پردازد.شاگردان : غلامعلي پيوست در طول 29 سال خدمت خود در دانشگاه گيلان بيش از 5000 دانشجو را تعليم داده است.همفكران فرد : از همفكران غلامعلي پيوست در زمينه باغباني مي توان به دكتر عبدالله حاتم زاده ،دكتر رضا فتوحي قزويني ،دكتر حميد اوغلي ،دكترحسن پور ،دكتر داود بخشي و دكتر محمود قاسم نژاد اشاره كرد.آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه غلامعلي پيوست: سبزيكاري: سبزيكاري فضاي آزاد، سبزيكاري در گلخانه و تونلهاي پلاستيكي، سبزيكاري در كشتهاي بدون خاك، پرورش قارچهاي خوراكي و داروئي، كار برد كمپوست زباله در كشاورزي، زراعت مارچوبه و ساير سبزيهاي لوكس، كشاورزي اورگانيك. چگونگي عرضه آثار : تعدا مقالات بزبان انگليسي = 12 مقاله تعدا مقاله هاي فارسي = 5 مقاله تعدا خلاصه مقالات بزبان فارسي = 19

مقاله تعدادخلاصه مقالات خارجي =6 مقاله پايان نامه هاي كارشناسي ارشد پايان يافته تحت راهنمايي و جاري= 16 پايان نامه سمينارهاي كارشناسي ارشد باغباني تحت راهنمائي = 10 سمينار شركت در مجامع علمي = 11 مورد سخنرانيها = 11 مورد طرحهاي تحقيقاتي پايان يافته دكتر پيوست: 1- پيوست، غلامعلي. 1375. تعيين بهترين زمان آبياري در زراعت بادام زميني. سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران. 2- رمضاني خرازي، پروين. و . غلامعلي پيوست. 1383. اندازه گيري تركيبات فنلي و پساب حاصل از كارخانجات روغن گيري زيتون. دانشگاه گيلان و وزارت صنايع معادن. 3- رمضاني خرازي، پروين و غلامعلي پيوست. 1385. استخراج و تعيين نوع تركيبات فنلي در پساب حاصل از كارخانجات روغن كشي زيتون. وزارت صنايع معادن. 4- پيوست، غلامعلي. 1385. بررسي كاشت كاهو، ترب و سير بعد از برداشت برنج در شاليزار استان گيلان. شوراي عالي تحقيقات كشور. طرحهاي تحقيقاتي در دست اجرا دكتر پيوست: 1- رمضاني خرازي، پروين. و غلامعلي. پيوست. 1384. اندازه گيري تركيبات فنلي و تعيين خواص شيميايي سه رقم زيتون منطقه شمال كشور. دانشگاه گيلان و وزارت صنايع معادن. 2- نوري رودسري، ا. پيوست، غ.ع.، علي موسوي، ع.، رمضاني خرازي، پ. و الفتي، ج.ع. 1386. امكان سنجي كاهش مصرف كودهاي شيميايي در توليد خيار گلخانه اي به روش كشت بدون خاك آثار : nbsp1 اطلس پرورش قارچهاي خوراكي ويژگي اثر : ، انتشارات دانش پذير، چاپ اول (1384)، چاپ دوم (13842 پرورش قارچ خوراكي شامپينيون ويژگي اثر : . انتشارات دانشگاه گيلان ، چاپ اول (1375 )، چاپ دوم ( 1381)، چاپ سوم( 1386).3 سبزيكاري ويژگي اثر : انتشارات دانش پذير،

چاپ اول ( 1377)، چاپ دوم (1381 )، چاپ سوم( 1384)، چاپ چهارم (1385).4 سبزيكاري زير پوشش پلاستيك ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان ، چاپ اول (1369)، چاپ دوم (1375)، چاپ سوم (1381)، چاپ چهارم (1385 ).5 كشتهاي گلخانهاي خاكي و بدون خاك ويژگي اثر : ، انتشارات دانش پذير، چاپ اول (1384). چاپ دوم (1385)، چاپ سوم(1386).

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

سليماني، خشايار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر خشايار سليماني متولد 1322 ش يوتا داراي دكتراي رشته دامپروري عضويت هيئت علمي دانشگاه يوتا با درجه دانشيار باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون رژيم غذايي و رابطه آن با ميزان شير و چربي گاو هلشتاين مي باشد.

گروه : كشاورزي

رشته : دامپروري

تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر خشايار سليماني داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه كاليفرنيا كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه كاليفرنيا دكتراي رشته دامپروري از دانشگاه يوتا ميباشد

خاطرات و وقايع تحصيل : انجام و تحصيل در رشته دامپروري و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر خشايار سليماني بوده است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر خشايار سليماني د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.

وقايع ميانسالي : دكتر خشايار سليماني پس از اخذ مدرك دكتري در رشته دامپروري به عضويت هيئت علمي گروه دامپروري در دانشكده كشاورزي دردانشگاه يوتا در آمد وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر خشايار سليماني عضوهيئت علمي و دانشيار گروه دامپروري در دانشكده كشاورزي در دانشگاه يوتا است.

فعاليتهاي آموزشي : دكتر خشايار سليماني سالهاست كه

به عنوان عضو هيئت علمي گروه دامپروري به تدريس دروس تخصصي رشته كشاورزي و دامپروري دانشگاه يوتا مي پردازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر خشايار سليماني در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر خشايار سليماني از جمله علماي دامپروري است كه پژوهشها و تحقيقات مفصل و عميقي درباره رژيم غذايي و رابطه آن با ميزان شير و چربي گاو هلشتاين انجام داده است.

آثار :

1 رژيم غذايي و رابطه آن با ميزان چربي و شير گاو و نژاد هلشتاين

سيدالاسلامي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين سيد الا سلامي متولد 1319در اصفهان است.وي دكتراي رشته حشره شناسي از دانشگاه ميشيگان استيت آمريكا در سال 1357 است.ايشان عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي اصفهان با درجه استادي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : حشره شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : كارشناسي و كارشناسي ارشد در رشته كشاورزي و حفاظت گياهان از دانشكده كشاورزي دانشگاه شيراز در سال 1344 كارشناسي ارشد ودكتري در رشته حشره شناسي از دانشگاه ميشيگان استيت آمريكا در سال 1357همسر و فرزندان : حسين سيد الا سلامي متاهل است.وي داراي يك فرزند است.وقايع ميانسالي : حسين سيد الا سلامي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته حشره شناسي به عضويت هيئت علمي گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه صنعتي اصفهان درآمد. وي هم اكنون با سمت استادي در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين سيد الا سلامي عضوهيئت علمي و استاد گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه صنعتي اصفهان است. از ديگر

سمت هاي مورد تصدي ايشان: معاون پژوهشي در موسسه پژوهشي بيماريها و آفت نباتي در وزارت كشاورزي عضو سابق جامعه حشره شناسان آمريكا عضو جامعه حشره شناسان آيران داور مقالات براي ژورنالهاي علمي رئيس بخش حفاظت گياهان دانشگاه اصفهان نائب رئيس دانشكده كشاورزي در امور پژوهشي دانشگاه اصفهان داراي 4 ماه فرصت مطالعاتي در دانشگاه مارسي -نيوزلند فعاليتهاي آموزشي : حسين سيد الا سلامي سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه گياه پزشكي در دانشگاه اصفهان به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : عنوان پروژه مورد علاقه حسين سيد الا سلامي : مديريت آفت حشره اي و كنترل اساس بيولوژي روي آفات درختان ميوه بخصوص روي حشرات نيم بال.چگونگي عرضه آثار : مقالات منشر شده در ژورنالهاي علمي :22 مقاله مقالات ارائه شده در كنفرانسها: 28 مقاله دكتر حسين سيد الا سلامي استاد راهنماي 41 پايان نامه بوده است. وي همچنين داراي 3 طرح پژوهشي است. آثار : تغييرات ژنتيك در بوته هاي كوير مركزي گياه پزشكي منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

شجاع غياث، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر جليل شجاع غياث،دانشيار گروه آموزشي علوم دامي دردانشگاه تبريز،در سال 1330در تبريز، بدنيا آمد.نامبرده در سال 1370مدرك دكتري در رشته دامپروري را از دانشگاه ژامبلو - فرانسه با موفقيت اخذ كرد. و از سال 1360به عنوان عضو هيات علمي در گروه علوم دامي دانشكده كشاورزي مشغول خدمت شد.اين همكاري تا كنون در دانشگاه مذكور ادامه دارد.

گروه : كشاورزي

رشته : دامپروري

تحصيلات رسمي و حرفه اي : جليل شجاع غياث تحصيلات ابتدايي را دردبستان سالاربه پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1349از دبيرستان دهقان اخذ كرده اند.

ايشان مدرك كارشناسي در رشته كشاورزي را از دانشگاه تبريزو كارشناسي ارشد دامپروري را در سال 1358از دانشگاه لانك دك - فرانسه دريافت نموده اند و در سال 1370مدرك دكتري در رشته دامپروري را از دانشگاه ژامبلو - فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند. عنوان پاياننامه : الف - كارشناسي ارشد : بررسي پارامترهاي ژنتيكي توليدات گوسفند ب - دكتري : بررسي رابطه ژنتيكي فاكتور IGf- l با توليد شير گاوهلشتاين

وقايع ميانسالي : جليل شجاع غياث در سال 1370مدرك دكتري در رشته دامپروري را از دانشگاه ژامبلو - فرانسه با موفقيت اخذ كرد. و از سال 1360به عنوان عضو هيات علمي در گروه علوم دامي دانشكده كشاورزي مشغول خدمت شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي و مديريتي جليل شجاع غياث : قبلي :رئيس دانشكده كشاورزي فعلي: عضو هيئت علمي و دانشيار گروه آموزشي علوم دامي دردانشگاه تبريز

فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي دكتر جليل شجاع غياث به قرار زير است: تدريس : 1-دوره كارشناسي : دروس اصلاح دام 1و2 . پرورش گاو شيري 2-تحصيلات تكميلي : دروس ژنتيك جمعيت ، ژنتيك كمي و اصلاح تكميلي دام

چگونگي عرضه آثار : تعداد مقاله هاي منتشرشده : 12 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها : 15 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : 25 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي مصوب : 7 مورد

شجاعي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود شجاعي متولد سال1306ه.ش داراي مدرك دكتراي تخصص درحشره شناس و گياه پزشكي از انستيتو آكرولوميك كشور بلژيك و عضو هئيت علمي دانشكده ي كشاورزي دانشگاه تهران با مرتبه ي علمي استادي

مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمودشجاعي داراي مدرك كارشناسي وكارشناسي ارشد ودكتراي تخصصي درحشره شناسي و گياه پزشگي از انستيتو آلرولوميك بلژيك مي باشد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمود شجاعي ضمن تحصيل به مطالعه و تحقيق پيرامون موضوعاتي چون گياه پزشكي حشره شناسي ، جانورشناسي كشاورزي ، تاكسونوميك مجموعه حشرات فلات ايران به مطالعه پرداخته است.وقايع ميانسالي : محمود شجاعي پس از اخذ مدرك دكتراي تخصصي در حشره شناسي و گياه پزشكي از انستيتو آكرولوميك بلژيك به ايران بازگشت و به عنوان عضو هئيت علمي دانشكده ي كشاورزي دانشگاه تهران استخدام شد و مرتبه ي علمي استادي را كسب نمود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمودشجاعي عضو هئيت علمي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران پس از طي كردن استادياري و دانشياري به درجه ي استادي در اين دانشكده رسيد.فعاليتهاي آموزشي : محمودشجاعي در دانشكده ي كشاورزي دانشگاه تهران به تدريس دروس اين رشته پرداخته و راهنمايي به مشاوره و نظارت بر بيش از 50پايان نامه كارشناسي ارشد و دكترا را بر عهده داشته است . ايشان به مطالعه ي فونستيك و بيواكولوژيك زنبورهاي مفيد تريكتوگراما درفلات ايران ، تاكسونوميك مجموعه حشرات فلات ايران ، بيولوژي و اكولوژي حشرات زيان آور و مفيد ،فونستيك و بيواكولوژيك زنورهاي مفيد تريكوگراما در فلات ايران و غيره ..پرداخته است.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمودشجاعي 2مورد ابداع در زمينه ي مبارزه بيولوژيك با حشرات زيان آوردارد.جوائز و نشانها : محمود شجايي جايزه بهترين كتاب در سال 1346 را دريافت كرد.چگونگي عرضه آثار : محمود شجاعي به موازات تدريس به

مطالعه و تحقيق و تاليف پيرامون حشره شناسي، مرفولوژي، فيزيولوژي، زمينه زيست محيطي حشرات زيان آور و مفيد دراكوسيستم هاي زراعي و طبيعي فلات ايران، اتولوژي و بيولوژي پرداخته است. ايشان بيش از 38 مقاله به زبان فارسي و بيش از 18 مقاله به زبان خارجي در موضوعات فوق دارد.دكتر شجاعي همچنين 3 تاليف در زمينه اتولوژي و اتوژفي و دشمنان طبيعي و مبارزه بيولوژيك در زندگي اجتماعي حشرات نيز دارد. آثار : اتولوژي افتوژفي حشره شناسي منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

شريف برهانزهي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد شريف برهانزهي متولد 1320 ش داراي دكتراي رشته گياه پزشكي عضويت هيئت علمي دانشگاه وست مينيستر با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون گياه پزشكي و كشاورزي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر محمد شريف برهانزهي داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران ودكتراي گياه پزشكي از دانشگاه كاليفرنيا ميباشدخاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر محمد شريف برهانزهي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر محمد شريف برهانزهي د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر محمد شريف برهانزهي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي به عضويت هيئت علمي گروه كشاورزي در دانشكده كشاورزي دردانشگاه وست مينيستر درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر

محمد شريف برهانزهي عضوهيئت علمي و دانشيار گروه گياه پزشكي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه وست مينيستر است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر محمد شريف برهانزهي سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه گياه پزشكي در دانشگاه وست مينيستر به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر محمد شريف برهانزهي در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري تخصصي ،پژوهشي و عميق مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر محمد شريف برهانزهي از جمله گياه پزشكان و گياه شناساني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره گياه پزشكي و كشاورزي علمي نوين دارد. آثار : گياه پزشكي و كشاورزي منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

شريفي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس شريفي تهراني متولد بيستم ديماه 1316 از تهران مي باشد. او داراي مدرك دكتراي در رشته گياهپزشكي (سم شنناسي) از دانشگاه فرانسه در سال 1349 است. وي عضو هئيت علمي دانشكده ي كشاورزي دانشگاه تهران با مرتبه ي علمي استادي است.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عباس شريفي تهراني در سال 1316 ه.ش چشم به جهان گشود . وي مهمترين خاطرات آن زمان را ملي شدن صنعت نفت مي داند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : عباس شريفي تهراني داراي كارشناسي ارشد مهندسي كشاورزي از داننشكده كشاورزي دانشگاه تهران در سال 1341،ديپلم تحصيلات عالي كشاورزي (D.E.A) در سال 1346 و دكتري در رشته گياهپزشكي (سم شناسي) از فرانسه در سال 1349 است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : عباس شريفي تهراني ضمن تحصيل به مطالعه و تحقيق پيرامون موضوعاتي چون روشهاي مبارزه با عوامل بيماري زاي قارچي گياهان شامل مبارزه شيميايي ،

مبارزه بيولوژيكي پرداخته است.وقايع ميانسالي : عباس شريفي تهراني پس از اخذ مدرك دكتراي گياهپزشكي به عضو هئيت علمي دانشكده ي كشاورزي دانشگاه تهران استخدام شد و هم اكنون با درجه استادي مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عباس شريفي تهراني در دانشگاه تهران درسال 1354 به عنوان و دانشياري دانشگاه و سپس به مرحله ي علمي استادي اين دانشكده درسال1364 است. خدمات علمي و اجرايي عباس شريفي تهراني به شرح زير است: • 1362 -1381 ,آموزشي- پژوهشي,دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران • 1354 -1362 ,آموزشي- پژوهشي,دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران • 1350 -1354 ,آموزشي- پژوهشي,دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران • 1342 -1350 ,آموزشِ - پژوهشي,دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دوره هاي كارشناسي ، كارشناسي ارشد و دكتري در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط عباس شريفي تهراني: كارشناسي: • اصول مبارزه باآفات وبيماريها • بيماريهاي فيزيولوژيك • سم شناسي كارشناسي ارشد: • فيزيولوژي پاراتيسم دربيماريها • فيزيولوژي پارازيتي سم دربيماريهاي • مديريت مبارزه بابيماري گياهي دكتري: • شيمي وتوكسيكولوژي قارچها • فيزيولوژي قارچها تكميلي • مديريت عوامل بيماريزاي گياهي تكميل ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : جوائز و نشانها : دريافت لوح تقدير به مناسبت اجراي طرح برجسته سال دانشگاه تهران در سال1370 استاد نمونه كشور و دريافت لوح تقدير از رياست محترم جمهوري سال 1377 پژوهشگر برجسته و دريافت لوح تقدير در دانشگاه تهران درسال 1380 چهره ماندگار درسال 1382 دريافت لوح تقدير از جشنواره خوارزمي 1383 دريافت لوح تقدير به مناسبت طرح نمونه كاربردي دانشگاه تهران درسال 1385چگونگي عرضه آثار : عباس شريفي

تهراني در كنار تدريس به مطالعه و تحقيق و تاليف آثاري پيرامون موضوعاتي چون كنترل بيماريهاي گياهي شامل: بررسي اثر تركيبات شيميايي قارچ كش بر بيماريهاي قارچي گياهان ، بررسي روش كنترل بيولوژيكي با بيماريهاي قارچي گياهان پرداخته است. ايشان داراي چند طرح تحقيقاتي را به پايان رسانيده است كه عناوين آنها به شرح زير است: • استفاده از باكتريهاي آنتاگونيست در كنترل بيولوژيك بيمارگرهاي گياهي در شرايط مزرعه-1383,صندوق حمايت از پژوهشگران • استفاده از باكتريهاي آنتاگونيست در كنترل بيولوژيك بيمارگرهاي گياهي در شرايط مزرعه-1383,ساختمان معاونت پژوهشي دانشگاه تهران • استفاده از باكتريهاي آنتاگونيست در كنترل بيولوژيك بيمارگرهاي گياهي در شرايط مزرعه -1383 • 1385-1385,استفاده از فرمولاسيون پودري دو استرين از Bacillus subtilis در كنترل بوته ميري كلزا در اثر Rhizoctonia • 1384-1384,كنترل بيو لوژيكي Tiavosporella phaseolina عامل پوسيدگي زغالي سويا

________________________________________

آثار : اثر تركيبات شيميايي قارچ كشي روي عوال بيماري زاي قارچي گياهان nbsp2 فرهنگ كشاورزي و منابع طبيعي جلد دوم (بيماري شناسي گياهان ) ويژگي اثر : ترجمه,فرهنگستان علوم -دانشگاه تهران ,13783 كنترل بيولوژيكي بيماريهاي قارچي گياهان nbsp4 مديريت بيماريهاي گياهي nbsp5 مقالات ارائه شده در همايشها(1):• شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر فرمولاسيون پودري دو جدايه از Pseudomonas fluorescens در كنترل Rhizoctonia solani عامل مرگ گياهچه كلزا",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"بررسي توكسين توليد شده توسط جدايه هاي قارچ Alternaria alternata f.sp.lycopersici عامل شانكر ساقه گوجه فرنگي",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"كنترل بيولوژيكي مرگ گياهچه لوبيا ناشي از قارچ Rhizoctonia solani با استفاده از باكتريBurkholderia cepacia",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر چند باكتري آنتاگونيست بر قارچ Fusarium

oxysporum عامل پژمردگي فوزاريومي نخود ايراني در گلخانه وشرايط مزرعه",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر آنتاگونيستي جدايه هاي Pseudomonas fluorescens در كنترل بيولوژيك قارچPenicillium digitatum عامل كپك سبز مركبات",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"شناسايي تركيبات اسانس گونه گياهي Artemisia khorasanica وبررسي فعاليت ضد قارچي آن روي برخي از قارچ هاي خاكزي بيماريزاي گياهي",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"بررسي تاثير برخي شرايط محيطي روي توليد آنتي بيوتيك دي استيل فلورو گلوسينول",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"تاثير محيط كشت بر ميزان رشد و خاصيت آنتاگونيستي چند جدايه از pseudomonas fluorescensو Bacillus subtilis",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"بررسي تاثير نور?دما ورطوبت در تندش كنيديوم هاي Erysiphe betae عامل بيماري سفيدك پودري چغندر قند",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"بررسي كارايي برخي روشهاي سرولوژيكي و مولكولي در تشخيص و رديابي باكتري Erwinia amylovora عامل آتشك درختان ميوه دانه دار",هفدهمين كنگره گياه پزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"بررسي بيماريزايي چهار جدايه از Erysiphe betae روي پنج ژنوتيپ چغندر قند با استفاده از روش ديسكهاي برگي",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"تاثير محيط كشت و زمان انكوباسيون در ميزان آنتي بيوتيكهاي توليد شده از سودوموناسهاي فلورسنت",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"مقايسه فعاليت چند آنزيم به عنوان نشانگر مقاومت القايي در خيار عليه بيماري سفيدك پودري",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر نمكهاي كربنات و بيكربنات به تنهايي و در تلفيق با باكتري Pantoae agglomerans در كنترل قارچ Penicillium digitatum عامل كپك سبز ميوه مركبات در شرايط آزمايشگاه وسردخانه",هفدهمين كنگره گياهپزشكي,ايران ,07-12,شهريور,1385 • شريفي تهراني

عباس,"بررسي اثر چند باكتري آنتاگونيستي بر Phytophthora citrophthora عامل بيماري گموزيسته",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"مقايسه فنوتبپي بيوشيميايي و آنتي بيوگرام استرين هاي ايران باكتري pseudomonas syringae pv.syringae جدا سازي شده از ميزبانهاي مختلف ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر آنتاگونيستي جدايه هاي Bacillus وPseudomonas روي قارچ Verticillium عامل پژمردگي ورتيسيليومي پنبه ",مقالات چهاردمين كنگره گياه پزشكي ايران,اصفهان/ايران ,02-,فروردين,1379 • شريفي تهراني عباس,"مقاُسه سرولوژيكي وملكولي استرينهاي Pseudomanas syringae .pv.syringae جداشده از درختان ميوه هسته دار - گندم وجو ",مقالات چهاردمين كنگره گياه پزشكي ايران,اصفهان/ايران ,02-,فروردين,1379 • شريفي تهراني عباس,"فعاليت القائي آنزيم كيتيناز در برگهاي گندم مقاوم پس از مايه زني با نژاد ناسازگار Puccinia striiformis f.sp.tririci عامل بيماري زنگ زرد ",مقالات چهاردمين كنگره گياه پزشكي ايران,اصفهان/ايران ,02-,فروردين,1379 • شريفي تهراني عباس,"مقايسه ويژگيهاي فيزيولوژيكي - بيوشيميايي - دامنه ميزباني وآنتي بيوگرام جدايه هاي ايراني عامل بيماري شانكر درختان ميوه هسته دار با جدايه هاي Pseudomanas syringae pv.syringae عامل بيماري بلايت باكتريايي",مقالات چهاردمين كنگره گياه 6 مقالات ارائه شده در همايشها(2):• شريفي تهراني عباس," فعاليت و نقش آنزيِم اكسيد كننده پراكسيداز در مكانيزم مقاومت گندم به بيماري فوزاريومي خوشه ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"تجزيه وتحليل پيشرفت بيماري بلايت فوزاريومي خوشه گندم در سه رفم فلا ح- گلستان وتجن در شرايط كنترل شده با استفاده از مدلهاي اپيدميولوژيكي",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس," بررسي حساسيت 15 رقم يونجه به بيماري سفيدك داخلِ در شرايط آزمايشگاه ومزرعه ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر جدايه هايي

از قارچهاي Paecilomyces spp. و Fusarium solani دركنترل بيولوژيكي نماتد سيست چغندر قند در شرايط اطاقك رشد",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"شناسائي نژادهاي فيزيولوژيك قارچ Blumeria graminis f.sp.tritici عامل بيماري سفيدك پودري گندم در سيستان ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس," ارزيابي مقاومت وفعالِت آنزيمهاي پلي فنل اكسيد از PPO وكاتالاز CAT در ارقام مختلف زرد آلو پس از تلقيح با عامل بيماري شانكر باكتريايي ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"بررسي عامل بيماري شانكر باكتريايي درختان هسته دار در منطقه كرج ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"شناسائي وبررسي خصوصيات فنوتيپي Agrobacterium vitis عامل باكتريايي بيماري سرطان طوقه مو در مناطق كرج وتاكستان ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر 2استرين از سودوموناسهاي فلئورسانت روي قارچ Pythium ultimum عامل بيماري مرگ گياهچه خِار",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر آنتاگونيستي جدايه هاي تريكودرما وگليوكلاديوم روي قارچ Phytophthera capsici عامل بيماري بوته ميري فيتوفترايي فلفل",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"مطالعه وتعيين دامنه ميزباني سفيدك داخلي خيار در منطقه جيرفت ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"مطالعه تابستانگذراني وجستجوي اسپور عامل بيماري سفيدك داخلي خيار در منطقه جِيرفت ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر چند قارچكش روي بيماري سفِدك داخلي خيار در كشت زير پوشش پلاستيكي در منطقه جيرفت ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"تعيين عوامل بيماريزاي فوزاريومي

نيشكر در استان خوزستان ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"بازيابي پيروكيلون در بوته برنج پس از گرانولپاشي در خاك وارتباط آن با كنترل بيماري بلاست برنج ",مقالات سيزدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1377 • شريفي تهراني عباس,"جداسازي قارچ Fusarium از سيستمهاي نماتد Heterodera وبررسي اثر آنتگونيستي آن ",مقالات دوازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • شريفي تهراني عباس,"اولين گزارش از جداسازي وشناسايي قارچ Paecilomyces از سيستمهاي نماتد Heterodera schachtii وبررسي اثر آنتا گونيستي آن روي تخمهاي نماتد در ايران ",مقالات دوازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • شريفي تهراني عباس,"بررسِي گلخانه اي اثر چند قارچكش وچند ايروله تريكودرما و گليوكلاديوم روي Dematophora necatrix ",مقالات دوازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • شريفي تهراني عباس,"بررسي نقش آلودگي وانتقال بيماري بوته ميري زيره سبز از طريق بذر ",دوازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج /ايران ,01-,فروردين,1374 • شريفي تهراني عباس,"معرفي قارچ عامل بيماري پوسيدگي ساقه برنج در گيلان ",مقالات دوازدهمين كنگره گياه پزشكي ايران,كرج/ايران ,01-,فروردين,1374 • شريفي تهراني عباس,"بررسي تاثير قارچ آنتاگونيست تريكودرما روي عامل بيماري پژمردگي فوزاريومي گوجه فرنگي در شرايط آزمايشگاه 7 مقالات ارائه شده در همايشها(3):• Sharifi Tehrani Abbas,"Biochemical and serological comparison of iranian strains of Pseudomonas syringae pv.the causal agent of stone fruit canker and cereal blight",The second International Iran and Russia Conferenc,Moscow/Russia ,21-,march,2622 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biocontrol of Batrytis cinerea the eausal agent of gray mold of strawberry by antagonistic tungi",52th International symposium on grop protection .Univ of Gent Belgium,عدم اعلام ,21-,march,2621 • Sharifi Tehrani Abbas,"Induced chitinase activity in resistant wheat leavs inoculeted with an incompatible race of Puccinia

striiformis f.sp.Tritici, the causal agent of yellow rust disease",52th International symposium of crop protection Uinv.Gent.Belgiumh ,عدم اعلام ,21-,march,2621 • Sharifi Tehrani Abbas,"51th International symposisum on Grop protection Univ . of Gent m Belgium",Biocontrol of Phytophthora capsici , the caual agent of pepper damping -off . by antagonistic bacteria,عدم اعلام ,21-,march,2620 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biocontrol of Fusarium crown and root rot of Tomato by Fluorescent Pseudomonads ",50th International symposium on Grop protection Univ , of ,Gent Belgium ,عدم اعلام ,21-,march,2619 • Sharifi Tehrani Abbas,"Study on the changes in total phenol content in two wheat cultivars to yellow rust diseas and it's role in resistance",International conference on Integrated plant disease Management for Sustaineble Agriculure,New Dehli/India ,21-,march,2618 • Sharifi Tehrani Abbas,"Action de Quelques fongicides sur Fusarium Oxysporum F.sp.Lycopersici , agent du fletirissement de tomate",47th International symposium on Grop protection Univ , of ,Gent Belgium ,عدم اعلام ,21-,march,2616 • Sharifi Tehrani Abbas,"The Effect of Trichoderma harzianum on Phytophthora drechsieri, the caual agent of cucumber damping -off",XIIIth International plant protection Congress,Hague/netherland ,21-,march,2616 • Sharifi Tehrani Abbas,"Study of Corn leaf blight",47th Innternational symposium on Grop protection Univ .of.Gent , Belgium ,عدم اعلام ,21-,march,2616 • Sharifi Tehrani Abbas,"Action de quelques fongicides sur Rosellinia necatrix agent du pourridie des racines", 46th international symposium on crop protection Univ ,عدم اعلام ,21-,march,2615 • Sharifi Tehrani Abbas,"Action de qucelques fongicides sur les cham pignons provocants la gommose du pistachier",45th international symposium on crop protection ,Univ .ofGent ,Belgium ,عدم اعلام ,21-,march,2614 • Sharifi Tehrani Abbas,"Gestion chimique de1'oidium du concombre ",6th International Congress of plant pathology,Montreal/Canada ,21-,march,2614 •

Sharifi Tehrani Abbas,"44th International symposium on Crop Protection univ of Gent , Belgium",Activity of some fongicides on Ph,Drechslevi , the causal agent of the green death of cucumber ,عدم اعلام ,21-,march,2613 • Sharifi Tehrani Abbas,"Etude comparee de laction du Biloscazol et celle des Dichlofunid et Capton sur les taches brunes de l' amandier . Polystigma ochraceum ",43th International symposium on Crop Protection univ of Gent , Belgium,عدم اعلام ,21-,march,2612 • Sharifi Tehrani Abbas,"L'action de quelques fongicides sur la carie du ble aux champs irrigues et non irregues ",XXXXII th International symposium on Crop protection univ . of Gent , Belgium ,عدم اعلام ,21-,march,2611 • Sharifi Tehrani Abbas,"Etude comparee de laction de saufre et celle de benomy 1et Tridemorph sur l' oidium du concombre. ",XXXXIXth International symposium on Crop Protection univ .of Gent , Belgium ,عدم اعلام ,21-,march,2608 • Sharifi Tehrani Abbas,"Etude comparee de laction de quelques fongicides sur la tavhes brunes de l' amandier . Polystigma ochraceum ",XXXVII th International symposium on grop protection univ.of Gent , Belgium,عدم اعلام ,21-,march,2606 • Sharifi Tehrani Abbas,"Etude compar8 مقالات ارائه شده در همايشها(4):• Sharifi Tehrani Abbas,"Influence de quelques fongicides sur la croissance du mycelium et le pouvoir pathogend'Alternaria tenuis",3th congress of the Mediterramean phytopathologica,Oeiras/Portugal ,21-,march,2593 • Sharifi Tehrani Abbas,"Action de fongicides sar la physiologie et la morphologie de Botrytis cinerea ",VIIth Internatinal congress of plant protection,عدم اعلام ,21-,march,2591 • Sharifi Tehrani Abbas,"Evaluation of antifungal activity of carbonate and bicarbonate salts alone or in combination with biocontrol agents in control of citrus green mold",59th international symposium on crop protection,بلژيك

,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biological control of sclerotinia sclerotiorum( LIB.) de bary, the causal agent of white mold , by pseudomonas species on canola petals",59th international symposium on crop protection,بلژيك ,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"A study on antifungal activity of some plant essences in control of Rhizopus stolonifer caused agent of strawberry grey rot",59th international symposium on crop protection,بلژيك ,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"Effect of timing of application pseudomonas fluorescens in suppression sclerotinia sclerotiorum, the causal agent of white mold in canola",59th international symposium on crop protection,بلژيك ,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"Evaluation of the effects of chemical versus biological control on botrytis cinera agent of gray mold disease of strawberry",59th international symposium on crop protection,بلژيك ,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biocontrol of phytophthora cactorum the causal agent of root and crown rot on apple (malus domestica) by formulated pseudomonas floueresens",59th international symposium on crop protection,بلژيك ,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"Evaluation of production of some antifungal metabolites by fluorescent pseudomonads in vitro and their inhibitory effect on penicillium digitatum in semi commercial condition",59th international symposium on crop protection,بلژيك ,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"Effect of carbon and nitrogen sources on growth and biological efficacy of pseudomonas fluorescens Bacillus subtilis against rhizoctonia solani ,the causal agent of bean damping-off",59th international symposium on crop protection,بلژيك ,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"Detection of PHLD gene in some fluorescent pseudomonads isolated from iran and its relative with antifungal activities ",59th international symposium on crop protection,بلژيك ,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"Introduction of some important antagonistic bacteria affecting on damping-off of canola in iran",59th international

symposium on crop protection,بلژيك ,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biological control of some pathogenic fungi by Bacillus subtilis",59th international symposium on crop protection,بلژيك ,22-22,may,2007 • Sharifi Tehrani Abbas,"Effect of some antifungal metabiolites of fluorescent pseudomonas on Rhizobacteria solani the causal agent of bean damping-off ,",7th internationalworkshop,neterlands ,28-02,may,2006 • Sharifi Tehrani Abbas,"study on some rhizobacteria against rhizobacteria solani on common bean",7th international workshop on plant growth promoting rhizobacteria,netherlands ,28-02,may,2006 • Sharifi Tehrani Abbas,"powder formulations of two strains of bacillus subtilis for control of rape damping-off caused by Rhizoctonia solani",58 th international symposium on crop protection,بلژيك ,26-02,may,2006 • Sharifi Tehrani Abbas,"effect of fluorescent pseudomonads and trichoderma sp., and their combination with two chemicals on penicillium digitatum caused agent of citrus green mold",58th international symposium on crop protection,بلژيك ,26-02,may,2006 • Sharifi Tehrani Abbas,"chemical com9 مقالات چاپ شده در مجلات خارجي: • Sharifi Tehrani Abbas,"Biocontrol of Botrytis cinerea the causal agent of Gray mold of Strawberry by antagonistic fungi",Med.Fac.Landbouww. Univ (in press),0,0,0 ,2621 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biocontrol of Phytophthora capsici the causal agent of pepper daming - off by antagonistic bacteria",Med.Fac.Landbouww Univ,0,64-3b,419-423 ,2620 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biocontrol of Fusaium crown and root rot of tomato by fluorescent pseudomonads",Med.Fac.Landbouww. Univ,0,64-3b,425-429 ,2620 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biocontrol of soil borne fungal plant diseases by 2,4 - diacetylphloroglucinol - producing fluorescent pseudomonads with different profiles of amplif",European Journal of Plant Pathology,0,104,631-643 ,2619 • Sharifi Tehrani Abbas,"Etude comparee de 1'action du Bitertanol et celle des Dichlofluanide et Captan sur les taches de 1' amandier",Med.Fac.Landbouww.rijksuniv,0,56-ab,535-537 ,2617 • Sharifi Tehrani Abbas,"l'action de quelques fongicides surLa carie ble

Tilletia Foetida (waLL) Liro aux champs irriguess et non - irriges ",Med.Fac.Landbouww.rijksuniv,0,55-3a,1015-1018 ,2611 • Sharifi Tehrani Abbas,"Etude comparee de 1 action du soufre et celle ds Benomy 1 et Tridemorph sur 1 oidium du concombre",Med.Fac.Landbouww . Rijksuniv,0,52,929-933 ,2608 • Sharifi Tehrani Abbas,"Etude comparee de 1 action de quelques fongicides sur les taches runes de 1 amardier Polystiqma ochraceum (wahl)Sacc",Med .Fac.Landbouww. Rijksuniv ,0,50- 3b,1259-1262 ,2606 • Sharifi Tehrani Abbas,"Etude comparee de 1 action de quelques fongicides en plein champ sur 1 oidium du concambre",Med.fac.Landbouww. Rijksuniv ,0,49.2a,407-410 ,2605 • Sharifi Tehrani Abbas,"Bekampfungsversuche mit vier neuen Fungiziden gegen Weizenflugrand {Ustilago Triici (pers)Rostr und Weizenstein brand Tilletia Tritici im Iran .Anz }",Pflanzenschutz , Umweltschutz,0,48,74-71 ,2596 • Sharifi Tehrani Abbas,"Influence de quelques fongicides sur la croissance du mycellium et le pouvoir pathagene de Sclerotinia sclerotiorum (lib.)DeBy",Phytiatrie -phytopharmacie,0,32,189-192 ,2595 • Sharifi Tehrani Abbas,"Influence de subsitiutions nitrees et aminees dans le noyau benzeniqes sur le developpement de Btrytis cinerea pers",Phytiatrie -phytopharmacie,0,19,27-32 ,2591 • Sharifi Tehrani Abbas,"Acion de quelque fongicides sur Botrytis cinerea",Phytiarie - Ohytopharmacie ,0,4,311-315 ,2589 • Sharifi Tehrani Abbas,"Study on the overwintering of cleistothecia and conidia of Erysiphe betae causal agent of sugar beet powdery mildew in Iran.",Comm.Appl.Biol.Sci,جلد 70 شماره 3,333- ,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Contribution of phla and some metabolites of fluorescent pseudomonads to antifungal activity.",Comm.Appl.Biol.Sci,جلد 70 شماره 3,151-155 ,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Occurrence and physico -serological properties of potato vorus PVS) in Iran",Comm.Appl.Biol.Sci,جلد 70 شماره 3,423-425 ,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biological control of Tiarosporella phaseolina the causal agent of charcoal rot of soybean.",Comm.Appl.Biol.Sci,جلد 70 شماره 3,189-192 ,2005 • Sharifi

Tehrani Abbas,"Effect of Inoculum density and substrate type on phytophthora drechsleri",comm. APPl.Biol . Sci,جلد 69 شماره 4,653-656 ,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Antagonistic effect of several bacteriaea on Fusarium oxysporum F.sp.cepa",comm. APPl.Biol . Sci,جلد 69شماره 4,657-661 ,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Effect of Acibenzolar S-methyl on the phenolic content in cucumber .",comm. APPl.Biol . Sci,جلد 69شماره 4,555-563 ,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biological control of Chickpea Fusarium Wilt",comm. APPl.Biol . Sci,جلد 69شماره 4,649-651 ,2004 nbsp10 مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:• زبرجد عبدا... , شريفي تهراني عباس , حجارود قربانعلي , محمدي مجتبي,"بررسي تاثير باكتريهاي آنتاگونيست بر كنترل بوته ميري سويا در اثر Phytophthora sojae",علوم كشاورزي ايران,37-شماره 4,671 ,1385 • صاحباني نوزاله , زاد جواد , شريفي تهراني عباس , خيري احمد , محمدي مجتبي,"بررسي تغييرات كمي فنل كل ريشه گوجه فرنگي در تعامل بين نماتد مولد گره ريشه Meloidogyne javanica و قارچ عامل پژمردگي آوندي Fusarium oxysporum f.sp. lycopersici",علوم كشاورزي ايران,37-شماره 4,746 ,1385 • شريفي تهراني عباس,"اثر دما و رطوبت در جوانه زني آسكوسپور و كنيديوم Uncinula necator عامل بيماري سفيدك سطحي مو",علوم كشاورزي ايران,جلد37-شماره3,487 ,1385 • شريفي تهراني عباس,"مطالعه توليد متابوليتهاي ضد قارچي باكتريهاي Bacillus subtilisو Streptomyces sp",همايش بيوتكنولوژي كشاورزي,11,11 ,1385 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر باكتري آنتاگونيست سودوموناس فلورسنت در افزايش رشد گياه كلزا",همايش بيوتكنولوژي كشاورزي,11,11 ,1385 • شريفي تهراني عباس,"تاثير محيط كشت و زمان در ميزان آنتي بيوتيكهاي توليد شده از سودوموناسهاي فلورسنت",مجله بيماريهاي گياهي,42-شماره1,125 ,1385 • شريفي تهراني عباس,"بررسي تعامل جدايه ژنوتيپ بين Erisiphe betae و چغندرقند در شرايط گلخانه",مجله چغندرقند,جلد21-2,123 ,1384 • شريفي تهراني عباس,"بررسي تاثير سودوموناسهاي فلورسنت روي قارچ Sclerotinia sclerotiorum(Lib.)de

Bary عامل پوسيدگي ريشه آفتابگردان ",مجله علوم كشاورزي ايران ,جلد 36 شماره 4,791-803 ,1384 • شريفي تهراني عباس,"بررسي تعامل جدايه - ژنوتيپ بين Erysiphe betae و چغندر قند در شرايط گلخانه ",چغندر قند ,9(4),12 ,1384 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر چند باكتري آنتاگونيست بر Fusarium oxysporum عامل پژمردگي فوزاريومي نخود ايراني در شرايط گلخانه ",مجله علوم كشاورزي ايران ,جلد 36 شماره 3,711-717 ,1384 • شريفي تهراني عباس,"بررسي پايداري قارچ Erysiphe betae عاما بيماري سفيدك پودري چغندر قند",علوم كشاورزي ايران,شماره 6 جلد 36,1355 ,1384 • شريفي تهراني عباس,"اثرات آنتاگونيستي گونه هاي Tricoderma spp روي قارچPhytophthora capsici عامل پوسيدگي ريشه و طوقه فلفل ",بيماريهاي گياهي,جلد41 شماره 3,345 ,1384 • شريفي تهراني عباس,"بررسي نقش كليستوتسيوم در زمستان گذراني Uncinula necator(Schw.) Burrعامل بيماري سفيدك سطحي انگور در استان خراسان ",مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي ,شماره اول ,225 ,1384 • شريفي تهراني عباس,"اثر شرايط محيطي روي رها شدن كجوانه زني و بيماري زايي آسكوسپورهاي Uncinula necator عامل بيماري سفيدك سطحي انگور ",مجله علوم كشاورزي ايران ,جلد 36شماره 1 ,121-128 ,1384 • شريفي تهراني عباس,"مطالعه ارتباط بين مراحل مختلف بيولوژي نماتد مول گره و شدت بيماري فوزاريومي گوجه فرنگي و امكان سيستميك شدن حساسيت ايجاد شده به وسيله نماتد در گياه به قارچ ",مجله علوم كشاورزي ايران ,جلد 36شماره 1 ,199-207 ,1384 • شريفي تهراني عباس,"بررسي تعامل نماتد گالزاي بذر گندم Anguina tritici و باكتري عامل بيماري خوشه صمغي گندم Rathayibactertritici",مجله علوم كشاورزي ايران,جلد36 شماره 6,1355 ,1383 • شريفي تهراني عباس,"بررسي پايداري قارچ Erisiphe betae عامل بيماري سفيدك پودري چغندر قند در منطقه كرج و قزوين",علوم كشاورزي ايران,جلد36

شماره 6,1381 ,1383 • شريفي تهراني عباس,"بازيابي پيروكيلن در بوته برنج پس از گرانول پاشي در خاك و ارتباط آنها با كنترل بلاست برنج",علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي,جلد 8شماره 1,205-212 ,1383 • شريفي تهراني عباس,"مطالعه اثر اسيبنزولار - اس متيل در كنترل بيماري سفيدك پودري خيار ",علوم كشاورزي ايران,جلد 35 شماره 2,285-292 ,1383 • شريفي تهراني عباس,"مطالعه توليد برخي از متابوليتهاي ضد ميكروبي بوسيله تعدادي از سودوموناسهاي فلئورسنت",علوم كشاورزي ايران,جلد 35 شماره 3 ,731-739 ,1383 • شريفي تهراني عباس,"مطالعه بيماري شانكر ساقه گوجه فرنگي در استان بوشهر",علوم كشاورزي ايران,جلد 35 شماره 1,245-252 ,1383 • شريفي تهراني عباس,"بررسي تاثير قارچهاي آنتاگونيست ،trichoderma عليه بيماريهاي پژمردگي فوزاريومي گوجه فرنگي در ااثر Fusarium oxysporum f.s.lycopersici در شرايط گلخانه ",مجله علوم كشاورزي ايران,1,32-37 ,1379 • شريفي تهراني عباس,"فعاليت آنزيم پراكسيد از در واكنشهاي مقاومت وحساسي11 مقالات چاپ شده در همايشها(1):• شريفي تهراني عباس,"The agonistic effect of antibiotic producing Pseudomonas flurescens isolates on mycelial growth of phytophtora citrophtora , the causal agent of pistachio gummosis.",چهارمين سمپوزيوم بين المللي پسته و بادام ,ايران ,01-04,خرداد,1384 • شريفي تهراني عباس,"Pistachio gommosis in rafsanjan and sirjan areas.",چهارمين سمپوزيوم بين المللي پسته و بادام ,ايران ,01-04,خرداد,1384 • شريفي تهراني عباس,"Appearance of Phytophtora nicotiana in Rafsanjan ",چهارمين سمپوزيوم بين المللي پسته وبادام ,ايران ,01-04,خرداد,1384 • شريفي تهراني عباس,"Study on biocontrol mechanism of some antiagonistic bcteria Phytophtora ciphithora, the causal agent of pistachio gummosis .",چهارمين سمپوزيوم بين المللي پسته و بادام ,ايران ,01-04,خرداد,1384 • شريفي تهراني عباس,"بررسي مكانيسم بيو كنترول چند باكتري آنتاگونيست روي قارچ F.oxysporum عامل پوسيدگي ريشه و طبق پياز در آزمايشگاه ",شانزدهمين

كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر چند باكتري آنتاگونيست روي قارچ Fusarium oxysporum عامل پوسيدگي ريشه و طبق پياز در مزرعه ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"اثر عصاره برگ Reynoutria sachlinensis بر واكنش دفاعي بوته خيار در جريان ابتلا به بيماري سفيدك پودري ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"بررسي نقش كليستوتسيوم در زمستان گذراني عامل بيماري سفيدك سطحي انگور در استان خراسان",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"شناسايي گونه هاي جنس Ganoderma karst در شمال ايران",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"الگوي PFGE استرين هاي باكتري Erwinia amylovoraعامل بيماري آتشك درختان ميوه دانه دار در مقايسه با تيپهاي اروپايي",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر چند باكتري آنتاگونيستي بر Phytophthora citrophthora عامل بيماري گموزيسته",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"كنترل بيولوژيكي قارچ Sclerotinia sclerotiorum عامل بيماري پوسيدگي ريشه آفتابگردان بوسيله سودوموناسهاي فلورسنت",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"مطالعه بررسي خصوصيات بيولوژيكي و كشت وپرورش مصنوعي گونه هاي Ganoderma lucidum, G. Applanutum جمع آوري شده از شمال ايران",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"شناسايي دودمان كلوني در قارچ Magnaporthe grisea وبررسي نحوه پراكنش آنها به كمك REP-PCR در گيلان ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"بررسي مقاومت لاينها و ارقامي از گندم به بيماري سفيدك سطحي در شرايط گلخانه ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"مقايسه سرولوژيكي استرين هاي باكتري pseudomonas syringae pv.syringae از پنج گروه ميزباني مختلف ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"مقايسه فنوتبپي بيوشيميايي و

آنتي بيوگرام استرين هاي ايران باكتري pseudomonas syringae",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"استخراج و شناسايي مواد ضد باكتري از كارپوفور Ganoderma applanatum جمع آوري شده از شمال ايران",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"بررسي ويژگيهاي مولكولي استرينهاي ايراني pseudomonas syringae pv syrngae جدا شده از ميزبانهاي مختلف ",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"تعامل بين سويه هاي آنتاگونيست pseudomonas fluorescens Trichoderma atroviride در بيان ژن كيتيناز",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"بررسي اثر چند تركيب شيميايي در القاء مقاومت خيار عليه بيماري سفيدك پودري",شانزدهمين كنگره گياهپزشكي ايران,ايران ,08-12,شهريور,1383 • شريفي تهراني عباس,"جايگاه و ويژگيهاي قطبهاي علمي و نقش آنها در توسعه علوم و فن آوري كشور ",هماي12 مقالات چاپ شده در همايشها(2):• Sharifi Tehrani Abbas,"Identificatin of phytophthora nicotianae the causal agent of pistachio gummosis for first time in Rafsanjan,Iran.",The second Asian conference on plant pathology ,سنگاپور ,25-28,june,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Effect on some antagonistic bacteria against Phytophtora drechseleri,the causal agent of cucumber root and crown rot .",The second Asian conference on plant pathology ,سنگاپور ,25-28,june,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Distribution of phytophtora species in Sirjan and Rafsanjan,Iran.",The second Asian conference on plant pathology ,سنگاپور ,25-28,june,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biological control of Tiarosporella phaseolina the causal agent of charcoal rot of soybean.",57th International symposium on crop protection ,بلژيك ,10-12,may,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biological control of Sclerotina sclerotiorum and Sclerotina minor ,the causal agents of sunflower root rot in Iran by fluorescent pseudomonads.",57th International symposium on crop protection ,بلژيك ,10-12,may,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Occurrence and physico-serological properties of potato

virus (PVC) in Iran.",57th International symposium on crop protection ,بلژيك ,10-12,may,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biochemical changes in tomato defence mechanismes by tomato fusarium wilt in relation to root knot nematode. Part I .effect on pal and oxidoreductase",57th International symposium on crop protection ,بلژيك ,10-12,may,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biochemical changes in tomato defense mecanisms by tomato fusarium wilt in relation to root knot nematode part II .Effect on total phenol.",57th International symposium on crop protection ,بلژيك ,10-12,may,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"Contribution of Phla and some metabolites of fluorescent psedomonads to antifungal activity.",57th International symposium on crop protection ,بلژيك ,10-12,may,2005 • Sharifi Tehrani Abbas,"serological comparison of Iranian strains of pseudomonas syringae pv.syringae from various host plants ",15th Inernational plant protection congress,چين ,11-16,may,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biochemical phenotypical and antibiogram comparisons of Iranian strains of pseudomonas syringae pv.syringae isolated from various host plants ",15th Inernational plant protection congress,چين ,11-16,may,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Biological control of Fusarium oxysporum the causal agent of chickpeaFusarium wilt by antagonistic Rhizobacteria",15th Inernational plant protection congress,چين ,11-16,may,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Study on resistance of wheat cultivars to powdery mildew under Green House conditions.",15th Inernational plant protection congress,چين ,11-16,may,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Effect of tomato and board bean root extract analogs on broomrape seed Germination",15th Inernational plant protection congress,چين ,11-16,may,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Effect of Acibenzolar S-methyl on the phenotic content and specific activites ofperoxidase , chitinase and phenylalanine ammonia lyase of host leaves in cucumber powdery mildew interaction ", 56th Inernational symposium on crop protection,بلژيك ,05-06,may,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Effect inoculum density and substrate

type on saprophytic survival of phytophthora drechsleri the causal agent of Goummosis on pistachio in Rafsanjan , Iran ",56th Inernational symposium on crop protection,بلژيك ,05-06,may,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Changes in phenolic content and specific activities of peroxidase ,phenylalane Ammonia lyase and chitinouse in cucumber learves inoculated wilth podosphaera fusca,the causal agent of powdery mildew",56th Inernational symposium on crop protection,بلژيك ,05-06,may,2004 • Sharifi Tehrani Abbas,"Phenotypical, serological and molecular comparisons of Iranian strains of psedomonas syringa منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

شهبازي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل شهبازي در سال 1315 در شهرستان نهاوند ديده به جهان گشود.وي با قبولي در دانشسراي كشاورزي ورامين در روستاي مامازن در حومه ي تهران تحصيلات متوسطه خود را آغاز نمود و در رشته ترويج فنون حرفه اي كشاورزي در سال 1339موفق به اخذ مدرك فوق ديپلم، ليسانس خود در مهندسي صنايع كشاورزي را در سال 1349 و فوق ليسانس در رشته ي ترويج كشاورزي را در سال 1350 از دانشكده ي علوم كشاورزي دانشگاه آمريكائي بيروت دريافت داشت. در جريان تكميل تحصيلات عاليه ي اين حرفه آموزي، دكتراي مهندسي خود در توليدات كشاورزي(آموزش ترويج و توسعه ي روستائي) را در سال 1357 از دانشگاه ملّيِ پليتكنيك تولوز در فرانسه، دريافت نمود. وي فعاليتهاي خود را با سرپرست مركز آموزشِ فنّي و حرفه اي اسكان عشاير فارس آغاز نمود. از اسماعيل شهبازي در قسمت هاي مختلف كاري تقدير به عمل آمده است و از ايشان به عنوان «چهرة ماندگار ترويج كشاورزي علمي كشور» تقدير به عمل آمد.گروه : كشاورزيرشته : آموزش و ترويج توسعه روستاييگرايش : اقتصاد كشاورزيوالدين و انساب : نام پدر اسماعيل شهبازي مرحوم حاج خليل

گوشه اي نهاوندي فرزند مرحوم محمّدعلي و مادرش مرحومه حاجيّه ربابه شهبازي فرزند مرحوم حاج هَدا تاجرِ نهاوندي.خاطرات كودكي : اسماعيل شهبازي از خاطرات دوران كودكي خود اينطور بيان مي كند: روزي كه در سالِ 1329 و در گرماگرم جنبش هايِ اولّيه ي مردم شهرمان براي كسب آزاديهايِ مدني، به عنوان يك دانش آموز دبيرستاني از سوي فرهنگيانِ جوان، در يكي از تجمّعاتِ مردميِ شهر سخنراني كردم و مورد تشويق پُرشور مردم قرار گرفتم و از يكي از مشاهير وقت، جايزه ي ارزنده اي دريافت داشتم.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : اسماعيل شهبازي مي گويد: از همان اوان كودكي، به تَبَعيت از شرايط زندگي خانوادگي كه حدود پنج ماه از سال (از خرداد تا مهر) را به باغ ميوه ي ملكي خود در خارج از شهر نقل مكان مي كرديم، به كارِ باغباني و باغداري كه توسّط پدر و مادرم اداره ميشد، توجّه داشتم و غير مسئولانه كارآموزي مي كردم. پس از فوت پدر،كارآموزيِ غير مسؤلانه اي من تبديل به كارورزيِ مسؤلانه شد و عملاً، به خصوص بهره برداري از حقابه گيري و آبياريِ باغ از سال 1325، عامل اصلي و مباشر خانوار در امور باغ شدم. اين عامليّت و مباشرت نه تنها در مورد باغ ميوه اي كه به ناحقّ، خيلي زود از تملّك و تصرّفِ خانواده ي ما خارج شد، بلكه در مورد يك باغ ميوه و چندين فقره املاك زراعي و رقبات ديگر نيز تا سال 1333 ادامه داشت.تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسماعيل شهبازي از سال 1333 كه در امتحان ورودي دانشسراي كشاورزي ورامين در روستاي مامازن در حومه ي

تهران پذيرفته شد، حرفه آموزي خود در زمينه هاي كشاورزي را به صورت علمي و آكادميك آغاز كرد و در اين مسير، ديپلم كشاورزي خود از دانشسراي كشاورزي را در سال 1335، فوق ديپلم خود در ترويج فنون حرفه اي كشاورزي را در سال 1339، ليسانس خود در مهندسي صنايع كشاورزي را در سال 1349 و فوق ليسانس در رشته ي ترويج كشاورزي را در سال 1350 از دانشكده ي علوم كشاورزي دانشگاه آمريكائي بيروت دريافت داشت. در جريان تكميل تحصيلات عاليه ي اين حرفه آموزي، دكتراي مهندسي خود در توليدات كشاورزي(آموزش ترويج و توسعه ي روستائي) را در سال 1357 از دانشگاه ملّيِ پليتكنيك تولوز در فرانسه، دريافت نمود. خاطرات و وقايع تحصيل : هرج و مرجهاي اجتماعي در دوران تحصيل در دبيرستان به سببِ وجود احزاب و دستجات سياسي مختلف در سطح جامعه و نفوذ ايادي آنها به داخل مدارس و ايجاد چند دستگيهاي ناسالم بين هم شاگرديها و معلمان و دبيران شاغل در هر واحد فرهنگي، بخصوص در طول سالهاي1330 تا مردادماه 1332 از اتفاقات دوران تحصيل اسماعيل شهبازي به شمار مي آيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : اسماعيل شهبازي در در دوره ي تحصيل در دانشسرا نه تنها عضو انجمن اسلامي دانش آموزان بود بلكه با همكاري همكلاسي شفيق خود آقاي عبدالّرحيم اشراق، در مقام سر دبير و مديرمسؤل ، و تني چند از ديگر دانش آموزان دانشسرا، روزنامه ي «آهنگ روستا» را ابتدا به صورت ديواري و سپس به شكل استنسيلي با شمارگانِ كمتر از 100 نسخه تهيه و تنظيم و در سطح دانشسرا ، منتشر كرد. از جمله ي ديگر فعّاليّتها

اينكه، در اوليّن دوره ي تحصيلات دانشگاهي اش جذب تيم بسكتبال شده و مدتي نيز سمت كاپيتانيِ آن را بر عهده داشت.استادان و مربيان : اسماعيل شهبازي از مربي دوره ي دانشسراي كشاورزي مرحوم مهندس خسرو صدري، در دوره تحصيلات دانشگاهي در خارج از كشور از پير استادِآمريكائي خود دكتر وارد (Dr.Ward) و دكتر فوزي الحاجِ لبناني در دانشگاه آمريكائي بيروت و نيز از دكتر فليپ ماسون فرانسوي در دانشگاه پليتكنيك تولوز، همواره بيشترين بهره هاي معنوي را برده است.هم دوره اي ها و همكاران : اسماعيل شهبازي از همدوره اي هاي دانشسرايي و دانشگاهي خود از مهندس سيّد احمد منتظري متخصّص باغباني در كانادا، دكتر حميد سيادت استاد پژوهش در علوم آب وخاك، دكتر سيّدكاظم صدر و دكتر ابراهيم حسيني نسب به ترتيب استاد اقتصاد در دانشگاههاي شهيد بهشتي و تريبت مدرس، دكتر جلال جماليان استاد صنايع غذائي و تغذيه در دانشگاه شيراز ، دكتر حميد مهرآوران استاد گياهپزشكي در دانشگاه اروميّه ياد مي كند. و از همكاران خود در سازمان تحقيقات، آموزش و ترويج كشاورزي و دانشگاهها و فرهنگستان علوم به دكتر جعفر ارشاد استاد پژوهش قارچ شناسي، دكتر ابراهيم پذيرا استاد پژوهش در علوم آب وخاك و دكتر آهنگ كوثر استاد پژوهش در منابع آب و آبخيزداري، دكتر محمّدحسن روزي طلب استاد پژوهش در علوم آب وخاك، دكتر بهمن يزدي صمدي استاد دانشگاه تهران در علوم اصلاح نباتات و زراعت، دكتر نصراله سفيدبخت استاد علوم دامي در دانشگاه شيراز و... اشارت داشت. همسر و فرزندان : اسماعيل شهبازي در سال 1341 با علويّه خانم زهره حسيني علوي فرزند مرحوم آسيد شهاب الدين(عليمحمد)

نوه ي مرحوم آميرزا محسن حسيني علوي و نوه ي دختري مرحوم آيت الّله آسيد زين العابدين سجّادي (آقابزرگه ي نهاوندي) است ازدواج كرد. و حاصل اين ازدواج تنها فرزند پسري است به نام امير ابراهيم شهبازي كه فرهيخته ي سال 1376 دانشگاه شهيد بهشتي تهران( دانشگاه ملّيِ سابق) و فعلاً نيز به عنوان مهندس آرشيتكت، در «مهندسين مشاور طرح آفريد» در بخش خصوصي مشغول به كار است. وقايع ميانسالي : اسماعيل شهبازي از اتفاقات زندگي خود اين طور بيان مي كند: در تابستان1381 مسافرتي شخصي به كشوركانادا داشتم كه ضمن آن، از برنامه هاي آموزشي و پژوهشي دانشگاه گووِلف در زمينه هاي مطالعات توسعه ي روستائي آگاهي يافتم. نتيجتاً، مبادرت به تهيّه ي يك گزارش جامع از تحوّلات علمي در زمينه هاي مطالعات توسعه ي روستائي در كانادا نمودم و به عنوان مسئول شاخه، نسخه اي از اين گزارش را به گروه علوم كشاورزي فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران ارائه دادم . نسخه اي ديگر از اين گزارش را نيز به رياست وقتِ دانشگاه شهيد بهشتي( دكتر هادي نديمي) تقديم داشتم. خوشبختانه دانشگاه مذكور در آن ايام دست اندر كارتأسيس و توسعه ي اوليّن پارك علمي وتحقيقاتي خود در روستاي كنيجكلا در حومه ي شهر زيراب از شهرستان سوادكوه بود و لذا، بر مبناي برنامه ي مصوّب و به همّت رياست دانشگاه و تلاش رياست پژوهشكده ي علوم محيطي و حمايت بي دريغ پروفسور عطاءاله قباديان، از پائيز 1382 ، با پذيرش 42 نفر داوطلب از طريق آزمون سراسري، اولين دوره ي كارشناسيِ آباداني روستاها در قالب دانشكده ي معماري و شهرسازي دانشگاه شهيد

بهشتي در پرديس زيراب آغاز به كار كرد. عنوان اين رشته طبق مصوبه شوراي برنامه ريزي آموزش عالي وزارت علوم تحقيقات و فناوري در تاريخ 86/11/6 به رشته ي كارشناسي مهندسي تكنولوژي آباداني روستاها ارتقاء يافت. اين رويداد ميمون از همان سال 82 موجب تحكيم اراده ي اينجانب براي ادامه ي استقرار در روستاي شيرجيكلا (محلِّ زندگي) و ادامه ي همكاري با گروه پژوهشي كشاورزي اكولوژيك و گروه آموزشي آباداني روستاهاي دانشگاه شهيد بهشتي در روستاي كنيجكلا ( محلِّ كار) در 25 كيلومتري شمال پرديس زير آب شد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مروّج كشاورزي، سرپرست مركز آموزشِ فنّي و حرفه اي اسكان عشاير فارس، كمك كارشناس ترويج، مربّيِ بخش اقتصادِ دانشكده ي كشاورزي دانشگاه شيراز و هم زمان، سرپرست ايستگاه تحقيقات دانشكده كشاورزي دركوشككِ مرودشت فارس، شيراز كارشناسِ ستادي ترويج كشاورزي كشور، محققِ بخش روستائي مؤسسه ي تحقيقات تعاوني دانشگاه تهران، مدرّس و مدير گروه ترويج مدرسه ي عالي كشاورزي همدان، كارشناس و معاون دفتر تمركز تحقيقات كشاورزي، سرپرست مركز اسناد و مدارك علمي كشاورزي، مدير كلِّ سازمان ترويج كشاورزي كشور، رئيس سازمان آموزش كشاورزي كشور، رئيس دفتر تحقيقات اقتصاد كشاورزي كشور، مدير مؤسّسه ي فرهنگي علي مراديان(نهاوند شناسي)، مدير گروه آموزشي آباداني روستاها در دانشگاه شهيد بهشتي.فعاليتهاي آموزشي : (1)مربي تمام وقت دانشكده كشاورزي دانشگاه شي_راز در سال تحصيلي51-1350. (2) استاد مدعوّ دانشكده ادبيات و علوم انساني ( بخش عمران ملي ) دانشگاه شيراز در سال تحصيلي 51-1350 . (3) است_اد پاره وقت و مدير گ_روه ترويج وهم__زمان، سرپرست ام__ور پايان نام__ه هاي دوره ي لي_سانس مه_ندسي كشاورزي در مدرسه ي عالي

كشاورزي همدان و نيز مديرجلسات دفاع از پايان نامه ها درساله اي تحصيلي 1351 تا 1354. (4) استاد مدعوّ دانشكده كشاورزي و دام__پروري دانش__گاه ارومي__ه در سال تحصيلي55-1354. (5) استاد مدعوّ واحد ترويج كشاورزي دانشكده كش_اورزي دانشگاه ته_ران در كرج در سالهاي تحصيلي 55-54 و 56-1355 . (6) استاد م_دعوّ دانش_كدهه_اي عل_وم اجت_ماعي دانش_گاه ته__ران و دانشگ___اه ع_لامه طب_اطب_ائي در سالهاي تحصيلي 1358تا 59 و1361تا63 ، تهران. (7) استاد مدعوّ گ_روه ترويج و آموزش كشاورزي دانشكده كش__اورزي دانشگاه ت_ربيت م__درس در سالهاي تحصيلي 1366 تا 1374 (8) استاد مدعوّ گروه ت_رويج و آموزش كشاورزي دانش_كده كشاورزيِ دانشگ_اه ته_ران در سالهاي تحصيلي 1365 تا 1380 (9) استاد مدعوّ بخش ترويج و آموزش كشاورزي دانشكده كشاورزي دانشگاه شيراز درسال تحصيلي80- 1379 و 1383- 1382. (10) استاد م__دعوّ گ_روه جغرافي_اي دانشك_ده ي عل_وم زمينِ دانشگاه شهيد بهشتي در سال تحصي_لي 79- 1378. (11) دانشكده ي معماري و شهرسازي دانشگاه شهيد بهشتي در پرديس زيراب در سالهاي تحصيلي 1382 تا كنون. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : (1)كمك مؤسّس و سرپرست مركز آموزش فني و حرفه اي كشاورزيِ عشايرِ اسكان يافته ي قشقائي، پائيز و زمستان 1339، كازرون، استان فارس و بنادر و جزاير خليج فارس. (2) مؤسّس و مديرگروه آموزشيِ ترويج كشاورزي در مدرسة عالي كشاورزي همدان درسالِهاي تحصيلي1351 تا 1354. (3) كمك مؤسّس سازمانِ تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعيِ كشور به راهبري مهندس حسين ميرحيدر و مديريّت دكتر محمّد رضانيا در طول سالهاي 1353تا 1356. (4) مؤسّسِ رشته هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري ترويج و آموزش كشاورزي در طول سالهاي

1359 تا 1377 در مقام رئيس كميته ي برنامه ريزي ترويج و آموزش و عضو گروه كشاورزيِ ستاد انقلاب فرهنگي و شوراي عالي برنامه ريزي آموزش عالي كشور به راهبري دكتر بهمن يزدي صمدي. (5) مؤسّس و اولين رئيس دفتر تحقيقات اقتصاد كشاورزي در سازمان تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي كشور از 1365 تا1372. (6) عضو هيأت مؤسّس و سه دوره رئيس هيأت مديره انجمن علمي ترويج و آموزش كشاورزي كشور در طول سالهاي 1372 تا 1380. (7) عضوهيأت مؤسّس ورئيس هيأت امناء و مديرمؤسّسه ي فرهنگي عليمراديان(نهاوند شناسي) ازسال1374. (8) عضو هيأت مؤسّس انجمن اقتصاد كشاورزي ايران از سال 1374 . (9) كمك مؤسّس دانشكدهي تربيت بدني و علوم ورزشي شهرستان نهاوند به حمايت مهندس محمّدحسين عليمراديان و پيگيري آقايان خداداد(حسن)پاسيار و محمّدرضا امامي. (8) عضو مؤسّس و اولين سردبير فصلنامه ي علمي _ آموزشي فرهنگان از سال 1378 . (9) عضو هيأت مؤسّس و هيأت امناي مؤسّسة آموزش عالي آباداني روستاها دراستان همدان از سال 1375. (10) عضو هيأت مؤسّس و عضو افتخاري انجمن علمي كشاورزي بوم شناختي ايران از سال 1384. (11) تدبير و تبيين و ترويج نظريّه ي ضرورت ملّي _ منطقه اي ايجاد مراكز تحقيقات تك محصولي در مراكز ثقلِ توليد محصولات و فعّاليّت هاي كشاورزي. (12) تبيينِ نظامِ سُنّتي نسق بندي اراضي زراعي در روستاهاي غرب كشور. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : (الف) تدريسِ هفتگي در گروه آباداني روستاها در پرديس زيراب، دانشگاه شهيد بهشتي، (ب) مشاوره و راهنمائي دانشجويان سال چهارم گروه آباداني روستاها در جريان تهيّه و تنظيم پاياننامه ي كارشناسي(پروژه) خود براي فارغ التحصيل

شدن. (ج) مديريّت گروه آموزشي آباداني روستاها در پرديس زيراب، دانشگاه شهيد بهشتي، (ج) شركت در جلساتِ آموزشي و پژوهشي و يا اجرائي در دانشگاه متبوع و ديگر نهاد هاي مربوط، (د) شركت درگردهمآئي هاي عمومي گروه علوم كشاورزي فرهنگستان علوم و نيز، در جلسات ماهيانه ي شاخه ي اقتصاد، ترويج و آموزش كشاورزي در فرهنگستان علوم در تهران. (ه) داوريِ رساله هاي دوره ي دكتري ترويج و آموزش كشاورزي و كتابهاي دانشگاهي، (و) شركت در جلساتِ مربوط به عنوان عضو تحريريّه و نيز، مطالعه و بررسي و داوري مقالات رسيده در زمينه هاي ترويج و آموزش كشاورزي و توسعه و عمران روستائي به فصلنامه هاي علمي _ پژوهشي. (ز) تهيّه ي مقالات علمي براي بنياد دانشنامه ي بزرگ فارسي ودائره المعارف بزرگ اسلامي. (ح) تهيّه ي مقالات تحقيقي و تحليلي براي شركت و ارائه در همايشها و يا درج در فصلنامه هاي علمي _ پژوهشي و يا علمي _ ترويجي. آرا و گرايشهاي خاص : اسماعيل شهبازي معتقد به: *_ توسعه ي مرزهاي دانش در زمينه هاي كشاورزي، *_ ارتقاء سطح دانشهاي كاربُري و فرهنگي روستائيان، * شناختِ مهارت و دانش بومي در زمينه هاي كشاورزي و زندگسي روستائي به منظور احيايِ بخش ها و عناصر مناسب و كارآمد، * _ ضرورت بوميك ردن فناوريهاي نوين، و * خودكفائي در محصولات كشاورزيِ استراتژيك. جوائز و نشانها : *_ سه بار قرار گرفتن در ليست افتخار رئيس دانشكده (The Dean's Honor List) در دوره ي كارشناسي در دانشكده ي علوم كشاورزي دانشگاه آمريكائي بيروت(A.U.B.)، ،13481347و 1348 لبنان.« ولي اسماعيل شهبازي اين هديه را دريافت نكرد»

* _ دريافت جايزه ي بورسيّه ي تحصيلي به مناسبت شاگرد دومي در دوره ي كارشناسيِ مهندسيِ(B.Sc.) صنايع در دانشكدهي علوم كشاورزي درA.U.B. .، 1349. * _ دريافت جايزه ي بورسيّه ي A.U.Bبراي ادامه ي تحصيل در دوره ي دكتراي ترويج در امريكا و مراجعت به A.U.B.براي اشتغال به عنوان عضو هيأت علمي به مناسبت فارغ التحصيل شدن در دوره ي كارشناسي ارشدِ (M.Sc.) ترويج و آموزش كشاورزي با درجه ي عالي از دانشكده ي علوم كشاورزي _ اين جايزه ي پيشنهاديAUB را نپذيرفت و بلافاصله پس از اتمام دوره ي كارشناسي ارشد، از بيروت به ايران مراجعت و در دانشكدهي كشاورزي دانشگاه شيراز مشغول به كار شد. * _ به مناسبت تهيّه و نشركتابِ توسعه و ترويج روستايي، از انتشارات دانشگاه تهران درسال 1372: *-دريافت جايزة اوّل و لوح تقدير رياست جمهوري اسلامي ايران، در دوازدهمين دورة كتاب سال جمهوري اسلامي ايران،براي ترجمه كتاب"توسعه و ترويج روستايي" طيِّ مراسمي در روز 15 بهمن ماه 1373 ، در تالار وحدت، تهران . *-دريافت لوح تقدير و جايزة پنجمين دورة برگزاري كتب برگزيدة دانشگاهي ايران در سال 1372، طيِّ مراسمي در دوازدهم ارديبهشت ماه 1373، درتالار فردوسي دانشگاه تهران، تهران. *-دريافت ج_ايزة اوّل، تن_ديس جش_نوارة و ديپلم افتخار بهترين تأليف كتاب سال روستا در سال 1372، طيِ مراسمي درهشتمين جشنوارة هنري،ادبي روستا در شهريورماه سال1373، تئاترشهر، تهران. * _ دريافتِ لوح تقديرِ رياست جمهور وجوايزكتاب سال از وزير ِفرهنگ و ارشاد اسلامي در بهمن ماه 1382 به مناسبت همكاري در تهيّه و نشر مجموعه ي 15 جلديِ فرهنگ كشاورزي و منابع طبيعي، با همكاري اعضاي گروه

علوم كشاورزيِ فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران ، از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1381. * _ دريافت ديپلم افتخار و جايزة دوم بهترين ترجمة كتاب سال روستا در سال1370، به مناسبت ترجمه كتاب مرجع ترويج كشاورزي به اتفاق مهندس احمد حجّاران، از انتشارات سازمان ترويج كشاورزي، طيِّ مراسمي درششمين جشنوارة هنري– ادبي روستا، خردادماه 1371، تأترشهر، تهران. * _ دريافت لوحِ افتخارِ جايزه ي ادبي سال 2007 ميلاديِ خانة فرهنگ ناجي نعمان، نويسنده ي شهيد لبناني، به مناسبت تأليف كتابِ جنبش چهارپايان _ داستان گونه اي متمركز بر حمايت از حقوق طبيعي و محيط زيست جانداران _ از انتشارات مؤسّسه ي انتشارات اميركبير در سال1384، تهران. * _ دريافت تنديسِ خدمت و لوح زرين به مناسبت انتخاب شدن به عنوان«چهرة ماندگار ترويج كشاورزي علمي كشور» طيِّ مراسمي به منظور معرفي نمونه هاي كشوري و بنا به اجتهار، پدر علم ترويج ايران در در هفته ي كشاورز و پنجاهمين سالگرد تأسيس رشته ي آموزشي ترويج كشاورزي در دانشگاه هاي ايران، دي ماه 1381، تالار هفتِ تير، وزارت جهاد كشاورزي، تهران. چگونگي عرضه آثار : اسماعيل شهبازي در مكانهاي ذكر شده آثاري را از خود به جا گذاشته است: * _ مراكزكشاورزي و روستائي مانند مراكزخدمات ترويجي و آموزشي، شوراهاي اسلامي روستاها، و... * _ مجامع فنّيِ سياست گذاري و برنامه ريزي و ارزشيابي برنامه هاي توسعه ي كشاورزي و عمران روستائي مانندكارگروهها، شاخه ها، كميسونها ،كميته ها و شوراهاي مربوط به نهادها و اُرگانهاي علمي و ارشادي و اجرائيِ كشور، * _ محافل دانشگاهي و پژوهشگاهي و فرهنگستاني اعمِّ از كلاس ها و جلسه ها

و گردهمآئي ها و ديدارها و همايشها، و * _ مجامع عمومي و جلسات تخصّصيِ انجمن هاي علمي، هيآت تحريريّه و امناء و مؤسّس و مانند اين ها. *در مورد ساير آثار بطور كلي، تاليف 10جلد كتاب، ترجمه 4 جلد كتاب ، تاليف و انتشار 7فقره گزارش نهايي طرحهاي اجرا شده تحقيقاتي و ارائه و انتشار 86 مقاله فني و علمي و پژوهشي و ترويجي

________________________________________

آثار : آسيب شناسي توسعه و ترويج روستائي1 ويژگي اثر : آماده ي چاپ از سال 1384 دست نامه نوآورانه در 18 مبحث و پنج پيوست در 203 صفحه، كه مبتني بر چندين دهه كار و مطالعه در مجامع علمي سياستگذاري و برنامه ريزي و ارزشيابي برنامه هايِ توسعه ي كشاورزي و عمران روستائي و نيز، متكي برسال ها تجربه ي زندگي و اشتغال در مناطق روستائي و تعامل با روستائيان مي باشد. 2 توسعه و ترويج روستائي2 ويژگي اثر : از انتشارات مؤسّسة انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اوّل 1372، چاپ دوم 1375، چاپ سوم 1381، چاپ چهارم 1384 ( با تجديد نظر و اضافات). كتابي درسي در سطوح كارشناسي و كارشناسي ارشد است كه چاپ چهارم آن مشتمل بر هفده فصل و دوازده پيوست در 804 صفحه مي باشد. اين كتاب به عبارتي، دائره المعارف و اولين مرجع فارسي در علم ترويج است3 رهنمودي بر رهيافت هاي بديل ترويج ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:«توسعه و ترويج روستايي»: توسعه و ترويج روستايي؛ دكتر اسماعيل شهبازي؛ تهران: دانشگاه تهران:

1372. «توسعه و ترويج روستايي» محصول سي و شش سال خدمت مؤلف در ترويج، به عنوان مروّج، مدرس و محقق در مواضع و مواقع مختلف است. بحث بنيادين اين كتاب، بر اصول، اهداف، استراتژي ها و روشهاي ترويج به عنوان يك مكتب آموزشي براي روستائيان متمركز است و پيام محوري آن نيز اصالتاً بر اين موضع دلالت دارد كه در فرآيند توسع? روستائي، اساساً مي بايد ترويج را به عنوان عمده ترين استراتژي براي شروع و جريان آموزش دركار توسعه به خدمت گرفت. و به كلامي ديگر، راهبُرد آموزش ترويجي در كار توسع? روستائي، حكمي است كه اين كتاب ضمن توصيف اصول و اهداف و روشهاي آن، سعي بر اثبات آن دارد. اين كتاب، مشتمل بر يك مقدمه و 16 فصل ظاهراً مستقل و معناً مرتبط و پيوسته به همديگر است. مؤلف در باب انگيزه هاي نگارش اين كتاب، دو هدف عمده را بر شمرده است: يكي، كمك به غناي ادبيات ترويج به منظور ايجاد امكان براي دانشجويان، دانش پژوهان و علاقه مندان امر توسع? به منظور آشنايي با بنيان مكتب آموزشي ترويج به عنوان يكي از اساسي ترين راهبردهاي توسعه روستايي، بويژه در كشورهاي جهان سوم؛ و ديگري دستيابي محققان و مدرسان به تجرب? مؤلف. مؤلف تأ حدود بسيار زيادي به اهداف خود در اين كتاب نائل آمده است. 4 روستازادگانِ دانشمند3 ويژگي اثر : از انتشارات مؤسّسة فرهنگي و هنري شقايق روستا، چاپ نوبت اوّل: 1381 رُمان گونه اي در بيست و پنج بخش و دو پيوست، مجموعاً در 530 صفحه با ديدي جامعه شناسانه به بررسي زندگي ساده ي روستائيانِ گرفتار در

چنبره ي نظامِ ارباب _ رعيّتيِ غالب در غرب كشورمان ايران پرداخته و در واقع،كار ايران شناسي را از روستاشناسي آغاز كرده است. در اين كتاب، جريانِ عاديِ زندگيِ مشقّت بارِ مردمِ روستائي توصيف گرديده است. همزمان، سعي شده است تا بازتابهاي فطري روستائيان در برخورد با ناملايمات اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و در خلال آنها، با جريان طوفان زايِ اصلاحات ارضي از يك سوي و با مظاهرِ زندگي مدرن از سوي ديگر، برآورد و تبيين شود. جوانان روستايِ«بي نام آبادِ» ديروز و «نامدارانِ» امروز، دلشاد و مفتخر از پيروزيِ حقّ بر باطل، زمامِ امور توسعه و عمران و آبادانيِ روستايِ خود را در دست گرفتند. ولي كم كم، شواهد نشان ميداد كه اين جوانان در معرضِ آسيبهاي اجتماعيِ بيشماري قرار دارند5 مديريت امور مزرعه ويژگي اثر : ترجمه6 مقدمه اي بر آموزش و ترويج و توسع? شيوه هاي نوين روستاها

شهيدي، فخري

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

فخري شهيدي داراي مدرك دكتري رشته علوم و صنايع غذايي (گرايش ميكرو بيو لوژي مواد غذايي) ازدانشگاه هاي مك گيل كانادا (دروس و بخشي از تز) و تهران (دنباله تز) در سال 1374 (با درجه عالي) مي باشد.ايشان عضو هيأت علمي گروه علوم و صنايع غذايي، دانشكده كشاورزي، دانشگاه فردوسي مشهد با درجه علمي دانشياري مي باشد. گروه : كشاورزيرشته : صنايع غذاييگرايش : صنايع غذاييتحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي فخري شهيدي : 1_ اخذ ديپلم طبيعي از دبيرستان پروين تربت حيدريه، سال 1353(با معدل 17 از 20) 2_ اخذ مدرك ليسانس در رشته مهندسي صنايع غذايي از دانشگاه فردوسي مشهد، سال 1358 (رتبه اول با معدل 39/ 3 از 4 نمره)

3_اخذ مدرك فوق ليسانس در رشته صنايع فرآورده هاي كشاورزي (صنايع غذايي) از دانشگاه تربيت مدرس تهران، سال 1366 (رتبه اول با معدل 39/18) 4_ اخذ مدرك دكتري (Ph. D) در رشته علوم و صنايع غذايي (گرايش ميكرو بيو لوژي مواد غذايي) ازدانشگاه هاي مك گيل كانادا (دروس و بخشي از تز) و تهران (دنباله تز) سال 1374 (با درجه عالي) عناوين پروژه، پايان نامه و تز مقاطع مختلف تحصيلي: 1_ پروژه ليسانس تحت عنوان «سيب و فرآورده هاي آن» (با نمره 20) 2_ پايان نامه فوق ليسانس تحت عنوان «ارزيابي اثر عسل و پكتيناز بر شفاف كردن آب سيب» (با نمره 20 و درجه ممتاز) 3_ تز دوره دكتري (PhD) تحت عنوان «نقش باكتري هاي اسيد لاكتيك در كنترل آلودگي هاي باكتريايي گوشت» (با درجه عالي) مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و اجرايي فخري شهيدي به ترتيب زير است: 1_ مسئول فني كارخانه شهدريزان (كمپوت و كنسرو)، سال 1360_ 1359 2_ كارشناس صنايع غذايي، بخش صنايع غذايي دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي مشهد، سال 1366_ 1360 3_ عضو هيأت علمي گروه علوم و صنايع غذايي دانشگاه فردوسي مشهد از سال 1366 تا كنون 4_ همكاري باسازمانهاي مختلف ازجمله وزارت صنايع، جهاد سازندگي، وزارت كشاورزي، سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي و غيره در زمينه آموزشي پژوهشي در طول زمان اشتغال در دانشگاه سوابق فعاليت هاي اجرايي 1- همكاري در ايجاد و راه اندازي پايلوت صنايع غذايي دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي مشهد 1360-1363 2_ ايجاد و راه اندازي آزمايشگاه صنايع غذايي (شامل كمپوت و كنسرو، اصول تبديل فرآورده هاي زراعي و باغي، صنايع گوشت، خشكبار صنايع تخميري) در دانشكده كشاورزي، سال 1363 _ 1360.

3_ مسئوليت پايلوت پلنت صنايع غذايي دانشگاه فردوسي مشهد، سال 1363_1360. 4_ نماينده گروه علوم و صنايع غذايي در كتابخانه به مدت چهار سال متناوب. 5_ عضو شوراي تحصيلات تكميلي گروه علوم و صنايع غذايي از سال 1374 تا كنون 6_ معاون گروه صنايع غذايي، 1375 7_مديريت گروه علوم و صنايع غذايي از تير ماه 1375 تا مرداد ماه 1379 8_ معاون پژوهشي دانشكده كشاورزي از مرداد ماه 1379 تا 1381 9_ ايجاد و راه اندازي آزمايشگاه صنايع غذايي تكميلي (صنايع فرآورده هاي كشاورزي تكميلي)، سال 1375_ 1374 10_ نماينده گروه علوم و صنايع غذايي در سازمان سنجش جهت طرح سئوالات كنكور كارشناسي ارشد در سال هاي 1375،1383،1384 11_ عضو شوراي آموزشي، شوراي پژوهشي و تحصيلات تكميلي دانشكده از تيرماه 1375 تا كنون 12_ عضو كميسيون هاي محيط زيست و توسعه پايدار ، سال 1376-1379 13_ عضو كميسيون بيوتكنولوژي مواد غذايي زير شاخه بيوتكنولوژي ، از سال 1376 تا كنون 14_ عضو كميسيون صنعت و معدن استان، از 1378 تا كنون 15_ عضو هيأت مديره مجتمع صنايع غذايي از 1375 تا مرداد 1379 16_ عضو كميته استاني هماهنگي و برنامه ريزي اجراي سيستم حصپ از فروردين سال هشتاد تا كنون 17_ عضو كميسيون بررسي طرح ها و برنامه ها ي رديف 503492، 1379 18_ عضو كميته تخصصي كشاورزي و دامپزشكي بررسي طرحها و برنامه هاي رديف 503492,1376 19_ دبير اجرايي سومين همايش ملي بيوتكنولوژي جمهوري اسلامي ايران از مرداد 81 تا تير 82 20_ عضو كميته نظارت بر طرحهاي تحقيقاتي مربوط به واحد هاي توليدي به منظور تعيين معاونت 2 در هزار 1381 تا كنون 21-مدير گروه علوم و

صنايع غذايي دانشگاه فردوسي مشهد از سال 1383 تا1385 22-نماينده دانشكده كشاورزي در طرح تحقيقاتي اساسي وزارت صنايع و معادن 23-عضو هيئت تحريريه مجله علوم و صنايع غذايي گروه فعاليتهاي آموزشي : تدريس دروس مختلف تئوري و عملي صنايع غذايي شامل اصول نبديل مواد غذايي ،كمپوت و كنسرو،اصول نگهداري مواد غذايي ،اصول حمل و نقل ونگهداري مواد غذايي در سرد خانه و انبار ،اصول تغذيه ،صنايع تخميري ،صنايع غذايي 1و2 ،ميكروبيولوژي مواد غذايي (مقطع كارشناسي ) ،صنايع غذايي تكميلي (مقطع كارشناسي ارشد ) ،تكنولوزيهاي پيشرفته در صنايع غذايي آنزيمولوژي مواد غذايي و اثر فرايند بر مواد غذايي(مقطع دكتري )در طول خدمت در دانشگاه فردوسي مشهد و ساير مراكز از جمله آموزشگاه شهيد هاشمي نژاد ، جهاد سازندگي خراسان ،مركز دوره هاي بازآموزي ، آموزش و پرورش استان خراسان از سال 1360 تا كنون مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - همكاري در ايجاد و راه اندازي پايلوت صنايع غذايي دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي مشهد 1360-1363 _ ايجاد و راه اندازي آزمايشگاه صنايع غذايي (شامل كمپوت و كنسرو، اصول تبديل فرآورده هاي زراعي و باغي، صنايع گوشت، خشكبار صنايع تخميري) در دانشكده كشاورزي، سال 1363 _ 1360. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ساير فعاليت هاي آموزشي _ پژوهشي و اجرايي فخري شهيدي : 1_ عضو هيأت علمي و مشاور در سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي مركز خراسان از سال 1366 لغايت 1369، از سال 1374 تا كنون 2_ مشاوره افتخاري ادراه كل صنايع خراسان از سال 1365 تا 1369. 3_ تدريس دروس مختف در آموزشگاه شهيد هاشمي نژاد، كلاسهاي آمادگي كنكور فوق ليسانس،وزارت

كشاورزي سال 1373. 4_ همكاري با كميته صنايع روستايي جهاد سازندگي و سپاه خراسان طي سالهاي 1366 تا 1369 5_ همكاري با اداره استاندارد در تدوين استاندارد ها (7 مورد) و آئين كارها (دو مورد) به عنوان رئيس جلسات. 6_ دوره فرصت مطالعاتي شش ماهه درگروه صنايع غذايي و تغذيه دانشگاه ايالتي آيو وا آمريكا. مرداد 82 لغايت بهمن 82 چگونگي عرضه آثار : - تعداد سرپرستي يا مشاوره پايان نامه يا پروژه : 30 رساله - تعداد طرحهاي پژوهشي : 21 طرح - تعداد مقالات ارائه شده علمي در مجلات معتبر : 23 مقاله - تعداد مقالات ارائه شده در مجامع علمي معتبر: 42 مقاله

________________________________________

آثار : آنزيم ها در صنايع غدايي ويژگي اثر : ترجمه - شهيدي ،فخري و حسيني نژاد ،مرضيه.1382.انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد2 اصول عمل آوري خشكبار ويژگي اثر : ويرايش علمي -دكتر مرتضوي و همكاران3 تخم مرغ و فرآورده هاي آن ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه فردوسي1382 4 تغذيه و بيوتكنولوژي تخم مرغ ويژگي اثر : ترجمه - با همكاري ".كرمانشاهي حسن،هاشمي تبار غلامرضا ،توكل افشاري جليل،شهيدي فخري ،قدوسي حميد بهادر. 1383.انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد 5 سيب و فرآورده هاي آن ويژگي اثر : (كتابچه، تأليف)، جهاد سازندگي خراسان، 13606 فراوري فراورده هاي جانبي مركبات ويژگي اثر : -ويرايش علمي -(دكتر مرتضوي و همكاران) 7 فرهنگ افزوده هاي غذايي ويژگي اثر : (ترجمه)، انتشارات آستان قدس. سال 1367، تجديد چاپ، انتشارات بارثاوا، سال 13738 كارخانه هاي مواد غذايي ويژگي اثر : (ترجمه)، انتشارات تيهو، 1378، تجديد چاپ انتشارات تيهو، 1390 9 ماكاروني و فرآورده هاي آن ويژگي اثر : (ترجمه)، وزارت صنايع، 136510 ميكروبيولوژي و ايمونولوژي ويژگي اثر :

ترجمه - با همكاري -شهيدي فخري ،محبي محبت ،عدالتيان محمد رضا.1382.انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد11 نگهداري بيو لوژيكي گوشت ويژگي اثر : (تأليف)، انتشارات بارثاوا، 1375

شيشه بر، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر پرويز شيشه بر در سال 1337 در تهران بدنيا آمد. وي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي و متوسطه در اهواز ،تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته مهندسي كشاورزي گياهپزشكي،دانشگاه شهيد چمران اهواز آغاز و تا مقطع كارشناسي ارشد رشته حشره شناسي گرايش كنه شناسي پيش رفت و در سال 1368 موفق به اخذ مدرك فوق شد. وي براي تكميل معلومات دانشگاهي عازم ايرلند شد و درمقطع دكترا رشته حشره شناسي گرايش كنترل بولوژيكي - اكولوزي،در دانشگاه دوبلين ،ايرلند به تحصيل پرداخت و در سال 1374 فارغ التحصيل گرديد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه شهيد چمران مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : حشره شناسي(كنترل بيولوژيك)والدين و انساب : پدر بزرگ پرويز به شغل شيشه بري اشتغال داشت و پدرش هم همين كار پدربزرگ را ادامه داد .بطوري كه در موقع شناسنامه دار كردن افراد در زمان رضا شاه پهلوي فاميل آنها به شيشه بري انتخاب گرديد.دكتر شيشه بر مي گويد: " پدر پدر بزرگ من مسئول كاروان حاجيان از دزفول به مكه مكرمه بوده است .وي آدم دنيا ديده اي بوده است و به كشور هاي مختلفي مسافرت داشته بود،اصل و اصليت من دزفولي است. مادرم خانه دار است " پرويز شيشه بر جمعا شش برادر و خواهر بودند(چهار برادر و دو خواهر)خاطرات كودكي : پرويز شيشه بر از خاطرات دوران كودكي خود چنين بيان مي كند: " دوران كودكي من در يك خانواده متوسط سپري شد.

مادربزرگم يك تنور در خانه داشت و براي خودمان و همسايه ها نان مي پخت . هميشه پدرم مرا تشويق به درس خواندن مي كرد."تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر پرويز شيشه گر به ترتيب زير است: ابتدايي در مدرسه خرد در اهواز تحصيلات متوسطه در دبيرستانهاي ملي مهر و برگمهر در اهواز كارشناسي ،مهندسي كشاورزي گياهپزشكي،دانشگاه شهيد چمران اهواز در تاريخ 1/1/1364 كارشناسي ارشد، حشره شناسي گرايش كنه شناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز در تاريخ 1/1/1368 دكترا ،حشره شناسي گرايش كنترل بولوژيكي - اكولوزي،دانشگاه دوبلين ،ايرلند در تاريخ 1/1/1374 خاطرات و وقايع تحصيل : دوران تحصيل پرويز شيشه بر مصادف با انقلاب اسلامي و انقلاب فرهنگي و همچنين جنگ تحميلي بر عليه ايران بود.لذا تحصيل وي به مدت نه سال به طولانجاميد. ايشان در دوران تعطيلي دانشگاه به عنوان نويسنده در صدا و سيماي مركز خوزستان در برنامه شاهد و كشاورزي مشغول به كار بود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر شيشه بر در زمان تعطيلي دانشگاه ها در مقطع كارشناسي ، در مركز صدا و سيماي خوزستان مشغول به كار گرديد وي در دوران تحصيل در دوره دكتري در خارج از كشور(ايرلند) در يك پروژه تحقيقاتي مربوط به كشورهاي اروپايي فعاليت داشت و از آن تجارب بسيار را كسب كرد.استادان و مربيان : دكتر كريم كمالي،دكتر محمد سعيد مصدق،دكتر سيد حسين حجت،دكتر ابراهيم سليمان نژاديان،دكتر عبدالكريم شايگان از اساتيد و مربيان پرويز شيشه بر بودند. وي از آنها به عنوان الگوي هاي زندگي علمي خود ياد مي كند و ياد آنها را گرامي مي دارد.هم دوره اي ها و همكاران : مهندس محمد رضا

اسكندري (وزير فعلي كشاورزي )،دكتر صفدر حسيني(وزير اسبق كار و اقتصادي) و دريا دار شمخاني از همدوره ايهاي دكتر پرويز شيشه بر بودند.همسر و فرزندان : دكتر شيشه بر در سال 1359 با همسر خود سركار خانم فريده شيشه بر(ختر عمويش) ازدواج كرد .ايشان داراي دكتري رشته تغذيه مي باشد و هم اكنون در دانشگاه علوم پزشكي جندي شاپور به امر آموزش مشغول است. حاصل ازدواج دكتر شيشه بر دو فرزند ،يك پسر و يك دختر مي باشد. فرزند پسر هم اكنون دانشجوي كارشناسي ارشد رشته آبياري است و دخترش هم در رشته كارشناسي مترجمي زبان انگليسي در دانشگاه علامه طباطبائي در حال تحصيل است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : معاونت اموزشي مجتمع عالي رامين،دانشگاه كشاورزي و منابع طبيعي رامين از تاريخ 1/1/1375 تا تاريخ 29/12/1377 معاون پژوهشي دانشكده كشاورزي به مدت سه سالفعاليتهاي آموزشي : عنوان دروس ارائه شده توسط پرويز شيشه بر به قرار زير است: كنه شناسي تكميلي (كارشناسي ارشد) كنه شناسي پيشرفته (دكتري) ناقلين عوامل بيماريزاي گياهي (كارشناسي ارشد) مرفولوژي حشرات(كارشناسي ارشد) آفاات گياهان جاليزي(كارشناسي)ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر شيشه بر در كنار فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي ، به مطالعه و كارهاي اجرايي مي پردازد.جوائز و نشانها : كسب مدال طالا به خاطر ارائه شش مقاله ممتاز در سطح ISI در كشور ايرلند ( طبق نامه ارسالي در سال 1998)

________________________________________

آثار : سفيد بالك ها(وضعيت آفتي و مديريت آنها) ويژگي اثر : ترجمه،انتشارات دانشگاه شهيد چمران اهواز2 غذا ،آفات گياهي و محيط زيست ويژگي اثر : ترجمه،انتشارات دانشگاه شهيد چمران اهواز3 كنترل بيولوژيكي به وسيله دشمنان طبيعي ويژگي

اثر : پائول دباك – ديويد رزن – پرويز شيشه بر – انتشارات دانشگاه شهيد چمران اهواز – 1380 4 مديريت حشرات آفت ويژگي اثر : ديويد دنت، پرويز شيشه بر (مترجم)، ولي الله ظفري (ويراستار)، كريم كمالي (ويراستار) ،نشر: دانشگاه شهيد چمران (اهواز) (15 اسفند، 1385)5 نقش كنه ها در كنترل آفات ويژگي اثر : ترجمه،انتشارات دانشگاه شهيد چمران اهواز منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

صادقي، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سياوش صادقي متولد 1325 ش داراي دكتراي رشته صنايع غذايي عضويت هيئت علمي دانشگاه بوردو ي فرانسه با درجه دانشيار باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون استفاده از نگهدارنده هاي طبيعي براي بسته بندي غذا مي باشد .گروه : كشاورزيرشته : صنايع غذاييتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر سياوش صادقي داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران دكتراي رشته صنايع غذايي از دانشگاه پاريس ميباشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل و در رشته صنايع غذايي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر سياوش صادقي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر سياوش صادقي د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر سياوش صادقي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته صنايع غذايي به عضويت هيئت علمي گروه صنايع غذايي دانشكده كشاورزي دردانشگاه بوردو ي فرانسه در آمد وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر سياوش صادقي عضوهيئت علمي و دانشيار گروه صنايع غذايي در دانشكده

كشاورزي در دانشگاه بوردو ي فرانسه است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر سياوش صادقي سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه صنايع غذايي دانشگاه بوردو ي فرانسه به تدريس دروس تخصصي رشته صنايع غذايي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر سياوش صادقي در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر سياوش صادقي از جمله دانشمندان صنايع غذايي است كه پژوهشهاي علمي و وسيعي درباره استفاده از نگهدارنده هاي طبيعي براي بسته بندي غذا انجام داده است.

صبوري، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا صبوري در سال 1347 در شهر نوشهر روستاي چيلك به دنيا آمد. دوران ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش گذراند. و در سال 1370 در رشته گياهپزشكي دانشگاه شهيد چمران اهواز فارغ التحصيل گرديد و دوران كارشناسي ارشد و دكترا را در رشته حشره شناسي در دانشگاه تربيت مدرس در سال 1377 به پايان برد. و به عنوان هيئت علمي گروه گياهپزشكي دانشگاه تهران مشغول به كار شد و موفق به كسب رتبه اول اولين دوره جشنواره جوان خوارزمي گرديد.گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيگرايش : كنه شناسيوالدين و انساب : نام پدر عليرضا صبوري خليل صبوري فرزند محمد حسين و نام مادر محترمشان زهرا فرزند محمد تقي ميباشد.خاطرات كودكي : عليرضا صبوري از آن دوران ميگويد: « چون كوچكترين عضو خانواده بودم مورد محبت ساير اعضاي خانواده بويژه كه از ضريب هوشي بالايي نيز برخوردار بودم. در همين دوران بود كه شاهد پيروزي انقلاب اسلامي بودم.»اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عليرضا صبوري در خانواده مذهبي پرورش يافت و پدرشان

از بزرگان منطقه بود و مورد ا حترام شغل وي كشاروزي بود و از نظرمالي خانواده اي متوسط مانند ساير كشاورزان بودند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : عليرضا صبوري دوران دبيرستان در دبيرستان ميرزا كوچك خان نوشهر گذراند . اخذ مدرك كارشناسي گياهشناسي از دانشكده كشاورزي دانشگاه شهيد چمران اهواز سال 1370، كارشناسي ارشد حشره شناسي در سال 1373و دكتراي حشره شناسي گرايش كنه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1377خاطرات و وقايع تحصيل : سال اول تحصيل عليرضا صبوري در دوره كارشناسي مصادف بود با سال آخر جنگ تحميلي . «شهر اهواز هنوز چهره جنگي داشت و مردم به ديدن هواپيماهاي عراقي عادت داشتند و هم چنين شليك ضد هوايي، به همين دليل كسي به پناهگاه نميرفت.»استادان و مربيان : دوران ابتدايي: خانم شهري،خانم مهناز جهانشاهي، خانم هايده صميمي. دوران راهنمايي و دبيرستان : بهرام خزايي ،عزت ا... ازاديان، داراب امين زاده ، آقاي بابايي، اسفنديار جلالي. از معلمان و دبيران دكتر صبوري بودند. و در دانشگاه : دكتر كريم كمالي،ابراهيم باقري زنوز، دكتر محمود شجاعي،مرحوم دكتر مرتضي اسماعيلي، دكتر حسن ملكي ميلاني، دكتر احمد صحرا گرد تمامي اعضاي هيئت علمي گروه گياه پزشكي دانشگاه شهيد چمران اهواز سال هاي 70-1366 بوده اند.هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران عليرضا صبوري ميتوان به اعضاي هيئت علمي گروه گياهپزشكي دانشگاه تهران اشاره داشت . و از هم دوره ايهاي دوره كارشناشي : شهريار حسابي، غلامرضا عباسپور، ناجي شهيب زاده، فرشاد استاني، غلامرضا مقتدر و ... دوره كارشناسي ارشد و دكترا : يعقوب فتحي پور، هادي استران، شهرام مير فخرايي، علي زرنگار، حميد

رضا گودرزي، قربانعلي اسدي، علي درخشان شادمهري، كريم خداد ايراني نژاد، مرتضي ابراهيمي ،يونس كريم پور و جمشيد اكبريان نام برد.همسر و فرزندان : همسر عليرضا صبوري سركارخانم ميترا بختياري مقدم و نام فرزندشان نيكو صبوري ميباشد.وقايع ميانسالي : عليرضا صبوري از وقايع آن دوران به ازدواجشان در سال 1374، تولد فرزند شان 1376، اخذ مدرك دكترا در سال 1377 و كسب رتبه دانشياري در سال 1382 اشاره ميكند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - معاون گروه گياهپزشكي 83-1381 - مدير گروه گياهپزشكي 85-1383 - سرپرست موزه جانورشناسي از سال 1385 تا كنونفعاليتهاي آموزشي : تدريس درسهاي مختلف كنه شناسي در دوره هاي مختلف تحصيلي در دانشگاه تهران و راهنمايي پايان نامه هاي دوره كارشناسي ارشد و دكترا از فعاليتهاي آموزشي عليرضا صبوري ميباشد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - گرايش بيوسينما تيك كنه ها در دوره دكتري رشته حشره شناسي در دانشگاه تهران، - انجمن كنه شناسي ايران (در حال تاسيس) از مراكزي است كه عليرضا صبوري تاسيس كرده اند.شاگردان : از شاگردان عليرضا صبوري ميتوان به : محمد علي اكرمي، آزاده زاهدي گلپايگاني، مرجان خليلي ماني، مسعود حكيمي تبار، مرجان سيدي، مريك راشكي، مريك كشاورز، مجتبي حسيني اشاره كرد.همفكران فرد : عليرضا صبوري از همفكران خود به حسين الهياري، جاماسب نوروزي و مهدي ساعي دهقان نام ميبرد.جوائز و نشانها : - رتبه اول اولين جشنواره جوان خوارزمي - دانشجوي پژوهشگر برگزيده دوره بيست ساله دانشگاه تربيت مدرس مجري طرح نمونه بنيادي دانشگاه تهران و پژوهشگر نمونه آن دانشگاهچگونگي عرضه آثار : ارائه 70 مقاله بين المللي در كنفرانسهاي

مختلف داخلي و خارجي و چاپ در مجلات مختلف علمي و كتاب كنه هاي ايران از آثار عليرضا صبوري هستند. آثار : كنه هاي ايران منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

صفرعليزاده، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن صفرعليزاده ، متولد 1321ه.ش است . او داراي دكتري اسيب شناسي حشرات (گياه پزشكي ) از دانشگاه علوم و فنون مونپليه فرانسه است.او پس از اتمام تحصيلات ازسال 1358 تا سال 1368 به عنوان استاد يار دانشگاه بوعلي سينا همدان به تدريس مشغول شد و همچنين از سال 1368 تا 1370 با رتبه علمي استاد ياري در دانشگاه اروميه به تدريس پرداخت نامبرده هم اكنون بارتبه علمي دانشيار در دانشگاه اروميه به تدريس و تحقيق مشغول است.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسن صفرعليزاده داراي كارشناسي كشاورزي از دانشكده كشاورزي دانشگاه تبريز در سال 1346، كارشناسي ارشد رشته آسيب شناسي حشرات از دانشگاه علوم وفنون مونپليه در سال 1358 ودكتري اسيب شناسي حشرات (گياه پزشكي ) از دانشگاه علوم و فنون مونپليه فرانسه است.وقايع ميانسالي : محمدحسن صفر عليزاده پس از اتمام تحصيلات ازسال 1358 تا سال 1368 به عنوان استاد يار دانشگاه بوعلي سينا همدان به تدريس مشغول شد و همچنين از سال 1368 تا 1370 با رتبه علمي استاد ياري در دانشگاه اروميه به تدريس پرداخت وي هم اكنون بارتبه علمي دانشيار در دانشگاه اروميه به تدريس و تحقيق پيرامون بررسي مواد توليدي باكتري B.TH سزوپيت 14 بر روي لاروپشه ها و خصوصيات بيواكولوژيكي شپشك ريشه گندم و غيره .. مي پردازد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدحسن صفرعليزاده عضو هئيت علمي و دانشيار گروه گياهپزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه

اروميه است. عضويت در كميته هاي تخصصي و اجرايي محمدحسن صفر عليزاده به قرار زير است : _ نمايندگي تحصيلات تكميلي در جلسات دفاع پايان نامه _ عضويت در كميته هاي تخصصي و اجرائي در سطح استان _ عضويت در كميته هاي تخصصي و اجرائي در سطح دانشگاه _ نماينده گروه در شوراي پژوهشي دانشكده و نماينده گروه در كميته تحصيلات تكميلي دانشكده و نماينده دانشكده در شوراي انتشارات دانشگاهفعاليتهاي آموزشي : محمدحسن صفرعليزاده پس از بازگشت به ايران تدريس را از سال 1358 با رتبه علمي استاد ياري در دانشگاه بوعلي سينا همدان آغاز كرد . او همچنين در دانشگاه اروميه با همين رتبه علمي (استاديار) به تدريس پرداخت و هم اكنون با رتبه علمي استادي در دانشگاه اروميه مشغول به تدريس و تحقيق است. تدريس دروس : حشره شناسي و جانور شناسي عمومي در دوره كارشناسي و تدريس دروس : مبارزه بيولوژيكي _ مورفولوژي حشرات در دوره كارشناسي ارشد از سال 1356 تا 1359 در دانشگاه اروميه از سال 1368 تا ادامه دارد. تدريس دروس : حشره شناسي عمومي _ جانور شناسي _ آفات درختان ميوه _ اصول مبارزه با آفات در دوره كارشناسي و تدريس دروس : مبارزه بيولوژيك _ كنه شناسي تكميلي _ سينماتيك حشرات در دوره كارشناسي ارشد از سال 1371 سوابق تدريس در در دانشگاهها : در دانشگاه همدان از سال 1355 تا سال 1367 تدريس دروس : حشره شناسي و جانور شناسي عمومي در دوره كارشناسي و تدريس دروس : مبارزه بيولوژيكي _ مورفولوژي حشرات در دوره كارشناسي ارشد از سال 1356 تا 1359 دانشگاه اروميه از سال

1368 تا ادامه دارد. تدريس دروس : حشره شناسي عمومي _ جانور شناسي _ آفات درختان ميوه _ اصول مبارزه با آفات در دوره كارشناسي و تدريس دروس : مبارزه بيولوژيك _ كنه شناسي تكميلي _ سينماتيك حشرات در دوره كارشناسي ارشد از سال 1371چگونگي عرضه آثار : محمدحسن صفرعليزاده در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق وتاليف آثاري پيرامون اصول مبارزه با آفات و ....مي پردازد.او همچنين استاد راهنماي بيش از 2 پايان نامه كارشناسي ارشد بوده است. ايشان داراي بيش از 5 مقاله به زبان فارسي و خارجي پيرامون موضوعات حشره شناسي و دفع آفات بررسي خصوصيات بيواكولوژيكي ليسه درختان ميوه و بررسي تاثير باكتري B.TH بر روي حشره برگخوار درختان بلوط دارد.

________________________________________

آثار: امكان مبارزه ميكروبيولوژيك با ليسه درختان بررسي تاثير b.th بر روي حشره برگخوار درختان بلوط بررسي تاثير توليدي باكتري b.th سزويپت 14بر روي لارو پشه ها بررسي خصوصيات بيواكولوژيكي شپشك ريشه گندم منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ضميري، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمدجواد ضميري در سال 1327 در شهرستان نيريز فارس متولد شد.وي داراي دكترا رشته ي فيزيولوژي توليد مثل از دانشگاه كوئيتنرلند استرليا (در سال 1358 )است.نامبرده هم اكنون عضو هئيت علمي دانشكده ي كشاورزي دانشگاه شيراز بامرتبه ي علمي دانشياري مي باشد.كتاب"توليد مثل در گاو" ترجمه ،محمد جواد ضميري ، در دوره دوازدهم (در سال 1372) كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : كشاورزي

رشته : دامپروري

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدجواد ضميري پس از طي تحصيلات ابتدايي و متوسطه درهمان شهر در سال 1346 وارد دانشگاه شيراز شد و در رشتۀ مهندسي

كشاورزي به تحصيل پرداخت و در سال 1349 در مقطع كارشناسي فارغ التحصيل گرديد سپس براي ادامۀ تحصيل به استراليا رفت و در سال 1353 به اخذ درجۀ كارشناسي ارشد از دانشگاه كوئينزلند در رشتۀ توليد مثل و در سال 1358 به اخذ درجه دكتري از همان دانشگاه در رشتۀ فيزيولوژي توليد مثل نائل آمد. و پس از آن نيز دورۀ فوق دكتري را در دانشگاه ياد شده در ارتباط با هورمون شناسي ابتداي آبستني باموفقيت گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمدجواد ضميري از سفر به كشور هاي استراليا ،آمريكا ،هندوستان ،مالزي ،سنگاپور و تايلند خاطرات خوبي را به ياد دارد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمدجواد ضميري در كنار تحصيل به يادگيري زبان انگليسي مبادرت مي ورزيد.

وقايع ميانسالي : محمد جواد ضميري پس از اتمام تحصيلات و بعد از احراز دكتري در رشته فيزيولوژي در دانشگاه شيراز به تدريس مشغول شد . ايشان هم اكنون با رتبه علمي دانشياري به تدريس و تحقيق در زمينه هاي بررسي خصوصيات توليدي مرغهاي بومي استان فارس و بررسي تاثير بتا آگونيستها ب تركيب لاشه گوسفندان ايراني و غيره .. مي پردازد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد جواد ضميري عضو هيئت علمي و دانشيار و رئيس بخش - معاون پژوهشي دانشكده كشاورزي دانشگاه شيراز است.

فعاليتهاي آموزشي : محمد جواد ضميري به تدريس دروس تشريح و فيزيولوژي دام (كارشناسي)،فيزيولوژي توليد مثل (كارشناسي)،پرورش گاو شيري (كارشناسي) ،هورمون شناسي (كارشناسي ارشد) ،فيزيولوژي شير دهي (كارشناسي ارشد ) و تغذيه دام (كارشناسي) در دانشگاه شيراز مي پردازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد جواد بيش از 20 پايان نامه دكتري و كارشناشسي

ارشد را راهنمايي و مشاوره و نظارت كرده است كه مي توان به چند مورد از آنها اشاره كرد: - بررسي امكان افزايش دو يا چند قلو زايي با استفاده از hcG و فتوباربيتال ،كارشناسي ارشد 1370 - برسي تغييرات غلظت ريبوفلاوين در تخم مرغهاي بومي و رابطه آن با بارداري ،كارشناسي ارشد 1365 - بررسي توليد و تركيب شير در گوسفندان قزل ،كارشناسي ارشد 1369 - بررسي تاثير سالبيوتامول بر تركيب بدن خوكچه هندي ،كارشناسي ارشد 1373 - بررسي تغييرات استروئيد هاي جنسي پس از زايش در گاوميش ،كارشناسي ارشد 1373 - بررسي اثر تداوم HCG برچند قلوزايي در گوسفند،1375

جوائز و نشانها : - كتاب"توليد مثل در گاو" ترجمه ،محمد جواد ضميري ، در دوره دوازدهم (در سال 1372) كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. - انتخاب دكتر محمد جواد ضميري به عنوان پژوهشگر و مترجم نمونه دانشگاه.

آثار :

1 آنزيمهاي گلايكوليز در رحم گوسفند

ويژگي اثر : biol.reprod انگليسي 1979

2 اثرات سلنيوم دوتيامين بر گوسفندان ايراني

ويژگي اثر : hran.agric.res انگليسي 1996

3 بررسي خصوصيات شير دهي گوسفندان قزل و مهربان

ويژگي اثر : Small rum.res انگليسي 1997

4 پرورش گاو شيري

ويژگي اثر : گرد آوري و تدوين ،دانشگاه شيراز فارسي 1375

5 تاثيرات كمبود غذا بذ توليد مثل موش

ويژگي اثر : Aust.j.biol.sic انگليسي 1978

6 توليد مثل در گاو

ويژگي اثر : ترجمه دانشگاه شيراز ،انگليسي 1372،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:

«توليد مثل در گاو»: توليد مثل در گاو؛ آ. ر. پيترز – ب. جي. بال؛ ترجم? دكتر محمدجواد ضميري؛ شيراز: انتشارات دانشگاه شيراز، 1372. «توليد مثل در گاو» جنبه هاي فيزيولوژيكي و كاربردي توليد مثل در گاو را براساس پژوهشها و تجربه ها به گونه اي فشرده اما فراگير و مفيد بيان ميكند. هدف اين كتابب، نگرشي همه جانبه بر توليد مثل گاو است كه همراه با تغييرات ناشي از به كارگيري روشهاي فارماكولوژيكي، تكنولوژيكي و مديريتي، با در نظر داشتن بازده توليد مثل، شرح داده مي شود؛ بنابراين، كتابب براي افرادي نوشته شده است كه نيازمند پيش دانشي پايه اي در زمينه هاي مختلف توليد مثل گاو هستند. استفاده از تحقيقات و اطلاعات علمي كه حاصل سالها صرف وقت و سرمايه است مسلماً از يك طرف به افزايش سطح علم كارشناسان و از طرف ديگر به كارگيري نظارت آن در عمل به افزايش سطح توليد كمك مي نمايد. كتابب مشتمل بر پانزده بخش است. در انتهاي مطالب، واژه نام? فارسي – انگليسي و نيز انگليسي – فارسي گنجانيده شده است

7 رابطه بين وزن و ابعاد دنبه در قزل و مهربان

ويژگي اثر : Small rum.res انگليسي 1997

8 فيزيولوژي گوارش در نشخواركنندگان

ويژگي اثر : مركز تحقيقات منابع طبيعي و امور دام ،فارسي 1375

9 مباني هورمون شناسي پزشكي

ويژگي اثر : ترجمه ،دانشگاه شيراز انگليسي ،زير چاپ

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

منابع زندگينامه : 1www.ketabesal.ir2تهراني زاده، محسن، شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور، ج اول، دفتر شوراي جذب نخبگان، تهران:1373، صص59-4583غريبي حسين ، بانك اطلاعلت محققين و

متخصصين كشور شماره 4 چاپ 1376 صص 356-357

طالبي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر طالبي در سال 1340 در شهر تفت- يزد بدنيا آمد. ايشان داراي دكتري رشته حشره شناسي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1377 مي باشد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تربيت مدرس مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي علي اصغر طالبي به قرار زير است: كارشناسي-تهران- گياهپزشكي- 1367 كارشناسي ارشد- تربيت مدرس -حشره شناسي كشاورزي-1371 دكتري- تربيت مدرس -حشره شناسي كشاورزي- 1377 همسر و فرزندان : دكتر علي اصغر طالبي متاهل است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي مورد تصدي علي اصغر طالبي به ترتيب زير است: مربي-دانشگاه تربيت مدرس تهران، تهران (از سال 1372 تا 1377) استاديار-دانشگاه تربيت مدرس تهران، تهران (از سال 1377 تا 1383) دانشيار-دانشگاه تربيت مدرس تهران، تهران (از سال 1383 تا .......13) عضو انجمن حشره شناسان ايران داوري مجلات علمي 1) مجله انجمن حشره شناسي ايران 2) مجله علمي كشاورزي(دانشگاه شهيد چمران اهواز) 3)مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي (دانشگاه صنعتي اصفهان) 4) مجله علوم كشاورزي و منابع طبيعي (دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي گرگان) 5-پژوهشنامه علوم كشاورزي (دانشگاه گيلان) 6- آفات و بيماري هاي گياهي(مؤسسه تحقيقات آفات و بيماري هاي گياهي) 7-مجله علوم كشاورزي ايران (دانشگاه تهران) 8- دانش كشاورزي (دانشگاه تبريز) فعاليتهاي آموزشي : دروس تدريس شده توسط علي اصغر طالبي به قرار زير است: كارشناسي حشره شناسي تكميلي ، اصول رده بندي حشرات ، كارشناسي ارشد مرفولوژي حشرات ، سيستماتيك حشرات ، مبارزه بيولوژيك با حشرات دكتري آنتموفاژها, اصول و قوانين نامگذاري

و رده بندي حشرات مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي اصغر طالبي موزه حشره شناسي در دانشكده كشاورزي را تاسيس كرده است. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ساير فعاليت هاي علي اصغر طالبي به شرح زير است: - تهيه چهار فيلم علمي در مورد حشرات و پخش آنها از سيماي جمهوري اسلامي ايران - تدريس درس آفات گياهان زينتي براي دانشجويان دانشگاه جامع علمي و كاربردي از طريق سيماي جمهوري اسلامي در 34 برنامه (1382-1381) همفكران فرد : علي اصغر طالبي از همفكري نزديكي با دكتر كريم كمالي ،دكتر سعيد محرمي پور،دكتر يعقوب فتحي پور برخوردار است. آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه تحقيقاتي علي اصغر طالبي : 1) كنترل بيولوژيك آفات 2) رده بندي حشرات 3) گرده افشاني گياهان توسط حشرات چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات علمي چاپ شده در مجلات علمي و پژوهشي :19 مقاله - تعداد مقالات ارائه شده در مجامع علمي : 52 مقاله - تعداد پايان نامه هاي كارشناسي ارشد تحت راهنمايي : 6 پايان نامه - تعداد پايان نامه هاي كارشناسي ارشد تحت مشاوره : 9 پايان نامه - تعداد پايان نامه هاي دكتري تحت مشاوره : 2 پايان نامه آثار : كنترل بيولوژيك حشرات ويژگي اثر : در دست نوشتن2 مطالعه حشرات (راسته پروانه ها) ويژگي اثر : در دست نوشتن منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

عبادي، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم عبادي متولد 1326 در اصفهان است.وي داراي مدرك دكتراي حشره شناسي و جانورشناسي از دانشگاه ديوس دانشگاه كاليفرنيا در سال 1358 است. نامبرده عضو هئيت علمي دانشكده ي كشاورزي دانشگاه

صنعتي اصفهان با مرتبه ي علمي دانشياري مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : رحيم عبادي داراي دكتراي كشاورزي در رشته ي حشره شناسي و جانورشناسي است.همسر و فرزندان : رحيم عبادي متاهل و داراي يك فرزند دختر و يك فرزند پسر است.وقايع ميانسالي : رحيم عبادي پس از اخذ مدرك دكتراي كشاورزي درگرايش حشره شناسي به عنوان عضو هئيت علمي دانشكده ي كشاورزي دانشگاه صنعتي اصفهان استخدام شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رحيم عبادي عضو هئيت علمي دانشكده ي كشاورزي دانشگاه صنعتي اصفهان پس از طي مرحله ي استادياري به مرحله ي علمي دانشياري اين دانشكده رسيد. از ديگر سمتهاي ايشان مي توان به موارد زير اشاره كرد: سردبير پورنال (علو و تكنولوژي در كشاورزي و منابع طبيعي از سال 1371 تا كنون رئيس بخش حفاظت از گياهان دانشگاه صنعتي اصفهان (دانشكده كشاورزي ) از سال 1384 تا 1386 رئيس دانشكده كشاورزي دانشگاه صنعتي اصفهان از سال 1377 تا 1380 قائم مقام پژوهشي دانشكده كشاورزي دانشگاه صنعتي اصفهان از سال 1373 تا 1375 رئيس بخش حفاظت از گياهان دانشكده كشاورزي دانشگاه صنعتي اصفهان از سال 1371 تا 1373 قائم مقام رياست دانشگاه صنعتي اصفهان از سال 1364 تا 1366 مسئول كتابخانه مركزي دانشگاه صنعتي اصفهان 1361 تا 1364فعاليتهاي آموزشي : رحيم عبادي درگروه كشاورزي دانشكده ي صنعتي اصفهان به تدريس دروس رشته كشاورزي پرداخته و راهنمايي و مشاوره بر نظارت بر بيش از 4پايان نامه كارشناسي ارشد و دكترا را بر عهده داشته است.جوائز و نشانها : تقدير نامه از رياست جمهوري اسلامي ايران - دكتر احمدي نژاد

در سال 1386 تقدير نامه وزير علوم وتحقيقات و فناوري تقدير نامه از وزير جهاد كشاورزيچگونگي عرضه آثار : رحيم عبادي در كنارتدريس به مطالعه و تحقيق و تاليف آثاري پيرامون بيماريها و آفات و شكارچي هاي زنبورهاي عسل ، پرورش زنبور عسل، يافته هاي ايمونولوژيك دردرماتولوژي طب اطفال ، كنترل كرم موم خوار و شناخت بيولوژي آن در ايران، پيازجايگزيني شكر در تغذيه زنبور عسل با تركيبات ارزان قيمت، مرفولوژيك توده هاي مختلف زنبور عسل ايران و مقايسه آن با يكديگر مي پردازد. ايشان داراي 45 مقاله به زبانهاي فارسي و خارجي است. آثار : امراض آفات وانگلهاي زنبور عسل ويژگي اثر : انتشارات راه نجات - فارسي - اصفهان2 فرهنگ زنبور عسل ويژگي اثر : انتشارات اركان -فارسي - اصفهان3 لغت نامه براي اصلاحات نگهدارندگان زنبور ويژگي اثر : وزارت جهاد سازندگي مركز پژوهشي حيوانات منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

عباسي، فرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر فرخ عباسي متولد 1318 ش تهران داراي دكتراي رشته گياهپزشكي عضويت هيئت علمي دانشگاه اولترا با درجه دانشيار باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون تاثيرشته هاي مخرب بر ذرت علوفه اي ميباشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر فرخ عباسي داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه فردوسي مشهد كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه فردوسي مشهد دكتراي رشته گياهپزشكي از دانشگاه كاليفرنيا ميباشدخاطرات و وقايع تحصيل : تحصيل در رشته گياهپزشكي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر فرخ عباسي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر فرخ عباسي د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در

حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر فرخ عباسي پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياهپزشكي به عضويت هيئت علمي گروه گياهپزشكي در دانشكده كشاورزي دردانشگاه اولترا در آمد وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر فرخ عباسي عضوهيئت علمي و دانشيار گروه گياهپزشكي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه اولترا است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر فرخ عباسي سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه گياهپزشكي در دانشگاه اولترا به تدريس دروس تخصصي رشته گياهپزشكي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر فرخ عباسي در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر فرخ عباسي از جمله گياه پزشكاني است كه تحقيقات و پژوهشهاي علمي و عميق وسيعي درباره تاثير شته هاي مخرب محيط زيست بر ذرت علوفه اي انجام داده است.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

علاءالدين، سيامك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيامك علاءالدين متولد 1318 ش داراي دكتراي رشته باغباني عضويت هيئت علمي دانشگاه يوتاي امريكا با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون آبياري هوشمند مطابق با فصول و موقعيت خورشيد مي باشد.

گروه : كشاورزي

رشته : باغباني

تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر عبدالرضا ستيغ داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه فردوسي مشهد كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه فردوسي مشهد و دكتراي باغباني از دانشگاه يوتاي امريكا ميباشد

خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته باغباني و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر

عبدالرضا ستيغ بوده است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر عبدالرضا ستيغ د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.

وقايع ميانسالي : دكتر عبدالرضا ستيغ پس از اخذ مدرك دكتري در رشته باغباني به عضويت هيئت علمي گروه كشاورزي در دانشكده كشاورزي دردانشگاه يوتاي امريكا درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر عبدالرضا ستيغ عضوهيئت علمي و دانشيار گروه باغباني در دانشكده كشاورزي در دانشگاه يوتاي امريكا است.

فعاليتهاي آموزشي : دكتر عبدالرضا ستيغ سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه باغباني در دانشگاه يوتاي امريكا به تدريس دروس تخصصي رشته باغباني و كشاورزي مي پردازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر عبدالرضا ستيغ در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر سيامك علاءالدين از جمله دانشمندان علم باغباني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره آبياري هوشمند مطابق با فصول و موقعيت خورشيد انجام داده است. آثار :

1 توليد ميوه هاي مقاوم براي يخچالهاي كانتينر ي در كشتي هاي صادرات

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

علوي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيداحمد علوي در سال 1326 در قم ديده به جهان گشود.وي پس از اخذ مدرك كشاورزي از دانشگاه تهران ، تحصيلات تكميل خود را در انگلستان دنبال كرد و موفق شد تا مقطع دكتري پيش رود و دكتري رشته ميكروبيولوژي را از دانشگاه لندن (در سال 1360) اخذ نمايد. وي پس از مراجعت به ايران به عضويت هيئت علمي دانشگاه

تهران در آمد كه كماكان ادامه دارد. كتاب"كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي گياهي خاكزاد"ترجمه ،سيد احمد علوي(يكي از مترجمين)، در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : كشاورزيرشته : بيماري شناسي گياهيگرايش : ميكروبيولوژيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد احمد علوي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در قم به انجام رساند. درسال 1340 به دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران راه يافت و در سال 1344 موفق به اخذ مهندسي كشاورزي در رشتۀ گياه پزشكي شد.در سال 1355 براي ادامه تحصيل عازم انگلستان شد. ابتدا به مدت يك سال در كالج بين المللي زبان انگليسي مدرك FCE و CPE و RSA (سطوح 2 و 3) را اخذ كرد و آنگاه در دانشگاه لندن تحصيل در رشتۀ تخصصي خود را پي گرفت.نامبرده در سال 1360 موفق به دريافت درجه دكتراي ميكروبيولوژي شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد احمد علوي پس از دريافت درجه دكتراي ميكروبيولوژي از دانشگاه لندن انگلستان ، به ايران بازگشت. وي به عنوان عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات آفات و بيماريهاي گياهي تهران مشغول خدمت شد كه كماكان ادامه دارد. از سال 1367 تاكنون مشاور وزير كشاورزي و سرپرست دفتر روابط بين الملل و از سال 1374 نيز سرويراستار و دبيراجرايي دايرةالمعارف جامع علوم كشاورزي است. ضمناً مسؤوليتهاي علمي و پژوهشي ديگري را نيز در اين سالها عهده دار بوده است.جوائز و نشانها : كتاب"كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي گياهي خاكزاد"ترجمه ،سيد احمد علوي(يكي از مترجمين)، در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد

اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : دكتر علوي مقالات علمي و تحقيقاتي زيادي در زمينۀ بيماريهاي گياهي در مجلات علمي داخلي و خارجي منتشر كرده است

________________________________________

آثار : بررسي آثار ترجمه شده اسلامي خشخاش كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي گياهي خاكزاد ويژگي اثر : ترجمه،(يكي از مترجمان).اين كتاب در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي گياهي خاكزاد»: كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي گياهي خاكزاد/ دي هورن باي؛ترجم? احمد علوي و علي آهون منش .- تهران: نشر آموزش كشاورزي: 1376.- 2ج. زماني بود كه بشر به كمك آفت كشهاي شيميايي مي توانست به مقابله با عوامل بيماري زاي گياهي بپردازد و همزمان با استفاده از كودهاي مصنوعي شاهد رشد و باردهي چشمگير زراعي باشد. اما سالهاست كه با پيشرفت علوم پزشكي ثابت شده است كه بسياري از سموم دفع آفات نباتي براي انسان سرطان زا هستند و غالب آفت كشها پديد? تخريب لاي? اوزون را شدت مي بخشند. بنابراين تدبيري بايد انديشيد كه در عين مقابله و پيشگيري از خسارات ناشي از عوامل بيماري زاي گياهي و حفظ روند توليد كشاورزي جهت تغذيه جمعيت روزافزون دنيا، محيط شكننده و حساس زمين بيش از اين دستخوش آسيب نشود. بدين ترتيب گرايش به مبارز? بيولوژيكي مورد توجه و علاق? پژوهشگران قرار گرفت و تحقيق و تعمق در اين حيطه ادامه يافت. كتاب كنترل بيولوژيكي عوامل بيماري زاي خاكزاد از جمله آخرين رساله هايي است كه در اين زمينه به چاپ رسيده و به علت

غناي علمي و توجه به جنبه هاي مختلف مبارزه بيولوژيكي در ابعاد اجرايي وسيع، سخت مورد توجه قرار گرفته است. مترجمان كتاب اميد دارند كه ترجم? اين كتاب، خلاء محسوسي را كه در اين زمينه در منابع فارسي موجود است تا حدي جبران كند. كتاب فوق كه از ترجمه اي دقيق و روان برخوردار است. در دو جلد و سي فصل توسط معاونت آموزش و تجهيز نيروي انساني سازمان تحقيقات، آموزش و ترويج كشاورزي وزارت كشاورزي منتشر شده است. 4 نماتدشناسي

فتوحي قزويني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رضا فتوحي قزويني در سال 1333 در قزوين بدنيا آمد. ايشان داراي دكتراي رشته بيوتكنولوژي (ميوه كاري) از دانشگاه سالفورد انگلستان در سال 1374 است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار پايه 25 دانشكده كشاورزي دانشگاه گيلان مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيگرايش : بيوتكنولوژي- ميوه كاريوالدين و انساب : پدر رضا فتوحي قزويني حاج غلامحسين فتوحي، كارمند سابق شركت نفت قزوين بود. نام مادر محترمشان خانم عشرت توفيقي داراي سواد خواندن قرآني بود. دكتر فتوحي قزويني داراي سه خواهر و دو برادر است.خاطرات كودكي : رضا فتوحي قزويني از دوران كودكي خود خاطراتي به ياد دارد كه به چند مورد از آنها اشاره مي كنيم: - به لحاظ تشويق و ترغيب مادر و پدر در دوران ابتدايي قرآن و ادعيه را به خوبي با تجويد كامل فرا گرفتم. - در دوره دبيرستان برخي از علوم ديني و كمي از دروس حوزوي را نزد آيت الله حاج شيخ هادي باريك بين و آقاي حجت الاسلام حاج سيد جليل زرآبادي فرا گرفتم. - در سالهاي 1347 و 1348 در انجمن اسلامي ناشرين حق

قزوين و سپس انجمن اسلامي دانشجويان فعال بودم. در سال 1349 مرحوم استاد مطهري به قزوين آمدند و در مسجد ستوده به سخنراني پرداختند كه من قبل از سخنراني ايشان چند آيه قرآن تلاوت كردم. - زلزله مهيب بوئين زهرا و قزوين را به خوبي به ياد دارم و حدود 15 روز همه مردم شبها در كنار خيابان مي خوابيدند.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : رضا فتوحي قزويني در خانواده اي مذهبي و در شرايط وضعيت مالي متوسطي بزرگ شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : رضا فتوحي قزويني دوران ابتدايي و متوسطه را در رشته طبيعي در قزوين گذراند. در دوران دبيرستان بخشي از علوم اسلامي و حوزوي را در مدرسه شيخ الاسلام به تحصيل پرداختند. تحصيلات دانشگاهي ايشان به ترتيب زير است: - كارشناسي در رشته مهندسي باغباني، دانشگاه جندي شاپور (1351- 1355) - كارشناسي ارشد (مدرسي) در رشته باغباني، دانشگاه تربيت مدرس و تهران، با ارائه رساله در ارتباط با مركبات (1364- 1362)، - دكترا (Ph.D): دانشگاه سالفورد انگلستان (1374- 1371). رساله دكتري دكتر فتوحي: مقاومت به سرما در مركبات بود كه با روشهاي بيوتكنولوژي انجام گرفت و حاصل اين كار معرفي لاينهاي مقاوم به سرما از رقم پرتقال والنسيا بود كه تحويل مؤسسه مركبات كشور شد.خاطرات و وقايع تحصيل : رضا فتوحي قزويني از اعتصابهاي دانشجويي در دوران تحصيل كارشناسي كه معمولا در آذر ماه اتفاق مي افتاد چنين به ياد دارد: «به علت راه اندازي و شركت در اعتصابها و توزيع آثار شخصيتهاي بزرگ مذهبي سياسي مانند دكتر شريعتي و استاد مطهري يك نوبت در سال 1352 به مدت كوتاه باز داشت شدم» دكتر فتوحي همچنين

از دوران كارشناسي ارشد كه مسئوليت پيگيري و راه اندازي دوره هاي دكتري كشاورزي را طي حكمي كه از طرف رياست وقت دانشگاه (دكتر حبيبي) داشت خاطرات زيادي به ياد دارد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : رضا فتوحي قزويني در دوره دكتري مسئول هسته تخصصي بيوتكنولوژي در دانشگاه انگلستان بود و در طي چهار سال اقامت در آنجا چهار سمينار علمي را برگزار كردند، در آخرين سمينار همه ايرانيان از سراسر انگلستان جمع شدند.استادان و مربيان : مربيان در دوران قبل از دانشگاه رضا فتوحي قزويني به قرار زير است: آقاي حاج شيخ هادي باريك بين، حاج سيد جليل زرآبادي، آقايان نوري (دبير فيزيك)، آقازاده (شيمي)، اسماعيلي (زيست شناسي) اساتيد دوره كارشناسي: دكتر عظيمي، دكتر كمالي (حشره شناسي)، دكتر اهدايي (اصلاح نباتات). اساتيد دوره كارشناسي ارشد: دكتر بهبوديان(فيزيولوژي)، دكتر صديقي (اصلاح نباتات)، مهندس منيعي (ميوه هاي آجيلي)، دكتر طلايي، مهندس يونس ابراهيمي و در انگلستان پروفسور ويليزر.هم دوره اي ها و همكاران : هم دوره اي هاي رضا فتوحي قزويني در مقاطع مختلف تحصيل به شرح زير است: كارشناسي: پروفسور فلاحي (دانشگاه آيدا هو) كارشناسي ارشد: مرحوم دكتر علي وزوايي، دكتر منصور غلامي دكتري: دكتر محمود اثني عشري، مرحوم دكتر رحمان دادمان و دكتر يوسف حميد اوغلي از همكاران دكتر فتوحي مي توان به دكتر نصرت الله ضرغامي، دكتر خوشخوي و دكتر روشن حيدري (دانشگاه لندن، امپريال كالج) اشاره كرد.همسر و فرزندان : همسر رضا فتوحي قزويني، سركار خانم مينا محمودي گيلاني است كه داراي مدرك كارشناسي ارشد علوم باغباني از دانشگاه سالفورد انگلستان مي باشد. ماحصل اين ازدواج چهار فرزند به نامهاي زير است: - يك دختر (فرانك) كه هم اكنون دانشجوي دكتري رشته مخابرات در

دانشگاه براتفورد انگلستان و عضو هيئت علمي دانشگاه قم است. - محمدحسين فتوحي، متاهل و به همراه همسرش دانشجوي مقطع دكتري مخابرات هستند. - محمدعلي متاهل و دانشجوي كارشناسي ارشد مهندسي قدرت مي باشد. - محمدجواد دانشجوي كارشناسي رشته برق در دانشگاه تهران است.وقايع ميانسالي : توفيق در توسعه كمي و كيفي دانشگاه گيلان، خاطره تلخ درگذشت دوست ارجمندش دكتر دادمان (وزير راه و ترابري) و درگذشت دوست ديگر دكتر علي وزوايي دانشيار دانشگاه تهران از وقايع و خاطرات رضا فتوحي قزويني مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليتهاي اجرائي رضا فتوحي قزويني به ترتيب زير است: 1- معاون امور جنگ دانشگاه گيلان (1364- 1365) 2- رئيس دانشكده علوم كشاورزي دانشگاه گيلان (1365- 1366) 3- معاون آموزشي و پژوهشي دانشگاه گيلان (1366- 1370 و 1376- 1384) 4- عضويت يا مسئوليت كميته ها و شوراهاي مختلف اداري، فرهنگي، اجرايي و علمي دانشگاه و يا استان 5- عضو كميسيون مشورتي بيوتكنولوژي (از خرداد 1376) شوراي پژوهشهاي علمي كشور 6- عضو انجمن بيو تكنولوژي ايران 7- عضو هيئت مديره انجمن علوم باغباني ايران 8- دبير هيئت مميزه دانشگاه گيلان (1382-1384) 9- عضو شوراي دبيران پژوهشنامه كشاورزي دانشكده كشاورزي دانشگاه گيلان 10- عضو شوراي دبيران مجله علوم و فنون باغباني ايران، انجمن علوم باغباني از 1383 11- قائم مقام دبير شوراي عالي زيست فناوري ايران و رئيس گروه تخصصي توسعه سرمايه انساني و مديريت در دبيرخانه زيست فناوري تا سال 1385فعاليتهاي آموزشي : دروس ارائه شده توسط رضا فتوحي قزويني در دانشگاه گيلان: دوره كارشناسي: ازدياد نباتات ميوه هاي گرمسيري ميوه هاي دانه ريز دوره كارشناسي ارشد: فيزيولوژي درختان ميوه مناطق معتدله اثر تنش هاي

محيطي روي گياهان كشت بافت و ريز ازديادي دكتري: گلدهي و رشد و نمو ميوهمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : رضا فتوحي قزويني تقريبا تمام رشته هاي تحصيلي بويژه كارشناسي ارشد و دكتري دانشگاه گيلان را تا سال 1385 را راه اندازي كرده است. وي همچنين آزمايشگاه كشت بافت دانشگاه گيلان را تاسيس كرد وي جهت ايجاد رشته موسيقي و گرافيك در دانشكده هنر و معماري و همچنين راه اندازي دانشكده منابع طبيعي دانشگاه گيلان تلاشهاي زيادي كشيد. دكتر فتوحي در انگلستان جهت اتحاد و انسجام و هماهنگي در تحصيل و تحقيق در رشته بيوتكنولوژي هسته تخصصي بيوتكنولوژي را راه اندازي كردند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : رضا فتوحي قزويني در كنار تدريس به تاليف و تدوين كتب و مقالات علمي در زمينه رشته تخصصي خود مي پردازد.شاگردان : دكتر كافي، آقايان عسگري و ميغاني (دانشگاه كرمان)، رقامي (دانشگاه رفسنجان)، محمدجواد فتاحي و يحيي تاجور (موسسه مركبات كشور) و خانم تاتاري (موسسه تحقيقات باغباني كرج) از دانشجويان رضا فتوحي بودند.همفكران فرد : دكتر منصور غلامي، دكتر محمود اثني عشري (دانشگاه بوعلي سينا)، دكتر عليرضا طلائي، دكتر ضرغام (دانشگاه تهران)، دكتر خوشخوي، دكتر راحمي، دكتر تفضلي (دانشگاه شيراز)، دكتر آرمين (دانشگاه كرمان)، دكتر يوسف حميد اوغلي، دكتر نادر نريمان زاده، دكتر مجيد متقي طلب، دكتر علي اصغر ورسه اي، دكتر هفت چناري و دكتر صحراگرد (دانشگاه گيلان) از همفكران رضا فتوحي قزويني مي باشند.آرا و گرايشهاي خاص : رضا فتوحي معتقد است كه اعمال مديريت علمي بر سرمايه هاي انساني و طبيعي كه ذخاير ارزشمند آن در كشور ما وجود دارد تنها راه بيشرفت است و توسعه رسانه هاي خصوصي، تحمل

آراء و نظرات متفاوت و پرهيز از انحصارگرايي اعتبار و شان جمهوري اسلامي را افزايش مي دهد. چگونگي عرضه آثار : رضا فتوحي قزويني بيش از 30 مقاله در مجلات علمي پژوهشي داخل و خارج به چاپ رسانده است و حدود 70 مقاله در كنفرانس ها و سمينارهاي داخل و خارج ارائه كرده است. آثار : پرورش مركبات در ايران ويژگي اثر : تاليف- انتشارات دانشگاه گيلان (چاپ اول 1378 و چاپ دوم با اضافات 1385)2 تحقيقات در كشورهاي اسلامي ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان (1377)3 هوهويا در ايران براي بيابان زدايي، صنعتي و بهداشتي ويژگي اثر : تاليف- انتشارات نيلوفرانه

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

فرجاد، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كتر علي فرجاد متولد 1324 ه_.ش داراي دكتراي رشته صنايع غذايي عضو هيئت علمي دانشگاه كاركامون با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقا و آثاري پيرامون تهيه نگهدانده هاي طبيعي براي مواد غذايي بسته تهيه شده مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : صنايع غذاييتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر علي فرجام داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران ،كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران و دكتري رشته صنايع غذايي از دانشگاه پاريس مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته صنايع غذايي و اخذ مدرك دكتري آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر علي فرجاد بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر علي فرجاد در كنار تحصيل به مطالعه پزوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر فرجام عضو هيئت علمي و دانشيار گروه صنايع غذايي در دانشگاه كشاورزي در دانشگاه كاركاسون

است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر علي فرجام سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه صنايع غذايي دانشگاه كاركاسون به تدريس دروس رشته صنايع غذايي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر علي فرجاد در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر علي فرجاد از جمله دانشمندان صنايع غذايي است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيع درباره تهيه نگهدارنده هاي طبيعي براي مواد عذايي بسته بندي شده انجام داده است .

________________________________________

فرهي آشتياني، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر صادق فرهي آشتياني در سال 1312 در آشتيان بدنيا آمد. وي داراي دكتري گياه و تغذيه خاك از دانشگاه جاستوس ليبينگ آلمان در سال 1343 و عضو هيئت علمي دانشكده گياه دانشگاه تربيت مدرس با درجه استادي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : گياه و تغذيه خاكتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر فرهي آشتياني داراي كارشناسي ارشد رشته كشاورزي و دكتري رشته گياه و تغذيه خاك از دانشگاه جاستوس لبينگ به ترتيب در سالهاي 1341 و 1343 مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - استاد يار دانشگاه اصفهان و اهواز 1354-49 - - استاديار دانشگاه اصفهان 1349-59 - استاد تمام دانشگاه اصفهان 1356-1365 - استاد تمام دانشگاه تربيت مدرس 1365 تا كنون - عضو انجمن گياه فيزيولوژيستهاي آمريكا - عضو انجمن زيست شناسان ايران فعاليتهاي آموزشي : عنوان دروس ارائه شده توسط دكتر فرهي آشتياني : فيزيولوژي گياه- رشد و نمو- گياهان سبز – حاصلخيزي خاك- متابوليسم گياه- تغذيه معدني گياه- حركت محلول سر گياه- فتوسنتز- رشد و نمو پيشرفته – توسعه

و تنظيم رشد – فيزيولوژي محصولات گياه آرا و گرايشهاي خاص : دكتر صادق فرهي آشتيان از جمله گياه پزشكاني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره فيزيولوژي گياهي و گياه پزشكي و تغييرات اقليمي نيز انجام داده است.چگونگي عرضه آثار : عنوان پايان نامه راهنمايي شده توسط دكتر فرهي آشتياني: بررسي تاثير تنش آبي و كودنيتروژني برميزان رشد ، عناصر معدني محتوي بافت و اسانس در گياه زيره سبز (Cuminum cyminum L. مقالات ارائه شده در مجلات علمي : 21 مقاله مقالات ارائه شده در كنفرانس ها ك 18 مقاله آثار : اثر رز بنگال بر توليد آستاگزانتين در جلبك سبز تك سلولي هماتوكوكوس پلووياليس جداسازي شده از منطقه كوه صفه اصفهان ويژگي اثر : مقاله:ايرج نحوي، صادق فرهي آشتياني، سعيد افشارزاده و مجيد مهديه 2 اثرات متقابل سديم و پتاسيم بر ميزان رشد و جوانه زني دو رقم جو ويژگي اثر : مقاله3 تأثير پايه بادام و هلو بر ميزان رشد و جذب يون در درختان هلوي حساس به كلروز آهن ويژگي اثر : مقاله - نويسندگان:صادق فرهي آشتياني و كارل هرمان نريمان4 تاثير شكل ازت بر رشد و ميزان آستاگزانتين محتواي جلبك سبز تك سلولي هماتوكوكوس پلووياليس ويژگي اثر : مقاله -نويسنده : صادق فرهي آشتياني، مجيد مهديه5 تجربيات در فيزولوژي گياهان ويژگي اثر : تاليف6 تغييرات اقليمي و فيزيولوژي گياهي منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

فلاحتي، ماهرخ

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر ماهرخ فلاحتي رستگار داراي دكتراي رشته گياه پزشكي و عضو هيئت علمي دانشگاه فردوسي مشهد با درجه دانشيار مشغول به خدمت است.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيوقايع ميانسالي : دكتر ماهرخ فلاحتي رستگار پس از كسب

دكتري گياهپزشكي خود به عضويت هيئت علمي دانشگاه فردوسي مشهد درآمد . وي هم اكنون با رتبه علمي دانشياري مشغول به تدريس و تحقيق در دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي مشهد است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر فلاحتي رستگار عضو هيئت علمي و دانشيار گروه گياهپزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي مشهد است. وي همچنين از سال 1379-1381 مدير گروه گياهپزشكي دانشگاه فردوسي مشهد بود.فعاليتهاي آموزشي : عنوان دروس تدريس شده توسط دكتر فلاحتي رستگار : مديريت مبارزه بابيماريهاي گياهي قارچ شناسي گياهي قارچ شناسي ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر فلاحتي رستگار در كنار تدريس به تحقيقاتي در زمينه تخصصي خود مي پردازد.به عنوان مثال عنوان طرح تحقيقاتي پايان يافته دكتر به شرح زير است: پلاستينه كردن قارچهاي ماكروسكپي( حفظ و نگهداري طولاني مدت) آثار : تشخيص بيماريهاي گياهي ويژگي اثر : مترجم: بهروز جعفرپور و ماهرخ فلاحتي رستگار 340 صفحه سال انتشار: 1371 انتشارات جهاد خلاصه :روشهاي تشخيص بيماري از جمله روشهاي ساده تر و كوتاهتر و روشهاي ويزه تشخيص بيماريهاي غيرپارازيتي و پارازيتي مانند باكتريائي، نماتدها، ويروسي، ميكوپلاسمائي، قارچها و گروههاي اصلي آنها از سر فصلهاي كتاب مي باشند.2 مقالات علمي در نشريه داخلي:مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه صنعتي اصفهان بررسي تفاوت بيماري زايي پاتوتيپ هاي 4و6 قارچ a. rabiei عامل بيماري برق زدگي نخود علوم و صنايع كشاورزي ارزيابي خواص قارچ كشي عصاره برخي از اندامهاي گياهي مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه صنعتي اصفهان تشخيص نژادهاي فيزيولوژيك ascochyta rabiei, عامل بيماري برق زدگي نخود، در چند منطقه كشور مجله علوم و فنون

كشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه صنعتي اصفهان تعيين تنوع قارچ عامل بيماري برق زدگي نخود {Ascochyta rabiei(pass.) Lab} ايران با استفاده از ماركرهاي مجله علوم كشاورزي ومنابع طبيعي دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي گرگان تعيين گروه بيماريزايي جدايه هاي قارچ Ascochyta rabiei در ايران مقالات كامل در گزارش همايشها:بيست و سومين دوره سمينار كارخانه هاي قند و شكر در استان خراسان روش كاربردي استخراج dna از قارچ بيماريزاي rhizoctonia solani در چغندر قند و امكان بررسي تنوع بين ايز چهاردهمين كنگره گياه پزشكي ايران كنترل بيولوژيكي پوسيدگي ريزوكتونيايي ريشه چغندر قند با قارچ هاي تريكودرما، گليوكلاديوم و باكتري باسي چهاردهمين كنگره گياه پزشكي ايران اتيولوژي پوسيدگي خشك سيب زميني در استان خراسان چهاردهمين كنگره گياه پزشكي ايران تعيين نژادهاي فيزيولوژيك قارچ tilletia laevis عامل بيماري سياهك پنهان معمولي گندم در خراسان چهاردهمين كنگره گياه پزشكي ايران شيوع بيماري رايزومانيا در استان خراسان منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

كاشانيان، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر كاشانيان داراي كارشناسي كشاورزي و دكتراي رشته دامپروري از مركز تحقيات پشم و پوست وابسته به دانشگاه يوستوي ليبك در سال 1339 است.ايشان عضو هيئت علمي دانشگاه تهران با درجه استادي به تدريس و پژوهش پيرامون بررسي صفات كمي و كيفي پشم، پشم شناسي مشغول است.

گروه : كشاورزي

رشته : دامپروري خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى كشاورزى، دكتراى دامپرورى از مركز تحقيقات پشم و پوست وابسته به دانشگاه يوستوى ليبك در سال 1339.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده كشاورزى دانشگاه تهران.

وقايع ميانسالي : دكتر ناصر كاشانيان پس از اخذ مدرك دكتري در رشته دامپروري به عضويت هيئت علمي گروه دامپروري در دانشكده كشاورزي در دانشگاه تهران در آمد وي هم اكنون با

سمت استادي در آنجا مشغول به انجام خدمت است.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح تجزيه شيميايى و فيزيكى پشم، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 2 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد در زمينه توان توليد گوسفند بومى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پشم شناسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

بررسى صفات كمى و كيفى پشم.

آثار :

1 بررسي آثار آبستني ، شيردهي ، شن و جنس بر كميت و كيفيت پشم گوسفندان ورامين

ويژگي اثر : مقاله

2 بررسي خصوصيات كمي و كيفي الياف بز مرغز و اثر برخي عوامل بر آنها

ويژگي اثر : مقاله

3 بررسي صفات كمي و كيفي پشم

4 پشم شناسي

ويژگي اثر : تاليف-1351

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

كاشي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عبدالكريم كاشي متولد حدود دهه ي 1322 ه.ش داراي مدرك درجه دكتراي علوم كشاورزي از دانشگاه گوتينگن آلمان درسال1347 و عضو هئيت علمي دانشكده ي كشاورزي دانشگاه تهران با مرتبه ي علمي دانشياري مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : باغبانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر عبدالكريم كاشي داراي مدرك تحصيلي و كارشناسي ارشد كشاورزي از دانشگاه گوتينگن آلمان در سال1964، درجه ي دكتراي علوم كشاورزي از دانشگاه گوتينگن آلمان درسال1347 ه.ش بوده است.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ مدرك دكتراي علوم كشاورزي از دانشگاه گوتينگن آلمان در سال 1347 ه.ش از مهمترين مقاطع علمي زندگي دكتر عبدالكريم كاشسي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر عبدالكريم كاشي در ضمن تحصيل به مطالعه و تحقيق پيرامون موضوعاتي چون به زراعي و به نژادي سبزي،

صيفي و سيب زميني و اكوفيزيولوژي و سيتولوژي سبزي ها، پرداخته است.وقايع ميانسالي : دكتر عبدالكريم كاشي پس از اخذ مدرك علوم كشاورزي از دانشگاه گوتينگن آلمان در سال1347 به ايران بازگشت و به عنوان عضو هئيت علمي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران استخدام شد و مرتبه ي علمي دانشياري را كسب نمود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر عبدالكريم كاشي عضو هيات علمي و استاديار گروه باغباني دانشكده ي كشاورزي دانشگاه تهران از سال 1353تا سال1365 و دانشيار گروه باغباني دانشكده ي كشاورزي دانشگاه تهران از سال1365تا كنون بوده است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر عبدالكريم كاشي در دانشكده ي كشاورزي دانشگاه تهران به تدريس دروس رشته ي كشاورزي پرداخته و راهنمايي و مشاوره و نظارت بر 16پايان نامه كارشناسي ارشد را بر عهده داشته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر عبدالكريم كاشي در كنار تدريس به مطالعه و تحقيق و تاليف آثار پرورش توت فرنگي ، به زراعي و به نژادي سبزي پرداخته است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر عبدالكريم كاشي از جمله متخصصان رشته ي كشاورزي مي باشد كه در اموري چون به زراعي و به نژادي سبزي، سيفي و سيب زميني داراي تخصص مي باشد.آثار : به زراعي و به نژادي سبزي صيفي . سيب زميني

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

لامع، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن لامع داراي دكتراي رشته ميكروبيولوژي مواد غذايياز دانشگاه پاريس و عضو هئيت علمي دانشگاه تهران با درجه استادي است.گروه : كشاورزيرشته : صنايع غذاييگرايش : ميكروبيولوژي مواد غذاييتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن لامع داراي كارشناسي كشاورزي از دانشگاه تهران در سال 1339 است. ديگر سوايق تحصيلي ايشان به شرح زير

است: طي دوره كامل انستيتو ناسيونال آگرونوميك پاريس (INA)،اخذ مدرك سيكل دوم بيو شيمي ،ميكروبيولوژي و فيزيولوژي گياهي از دانشگاه علوم پاريس ،دكتري ميكروبيولوژي مواد غذايي از آزمايشگاه ميكروبيولوژِ (INA) پاريس،گذراندن يك دوره يكساله ميكروبيولوژي شير و يك دوره هفت ماهه ميكروبيولوژي گوشت و فرآورده هاي گوشتي در CNRZفرانسه بصورت كارورزي.وقايع ميانسالي : حسن لامع پس از اخذ مدرك دكتري در رشته ميكروبيولوژي مواد غذايي به عضويت هئيت علمي گروه صنايع غذايي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران درآمد. وي هم اكنون با سمت استادي در آنجا مشغول به انجام خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن لامع عضو هئيت علمي و استاد گروه صنايع مواد غذايي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران است.چگونگي عرضه آثار : حسن لامع داراي بيش از 16 مقاله بزبان فارسي و بيش از 11 مقاله بزبان خرجي و همچنين داراي 2 تاليف است. ايشان بيش از 20 پايان نامه كارشناسي ارشد و دكتري را راهنمايي مشاوره و نظارت كرده است. دكتر لامع داراي تحقيقاتي در زمينه هاي ميكرو بيولوژي و تكنولوژي مواد غذايي است.

آثار : بيوتكنولوژي ويژگي اثر : مقاله2 صنايع غذايي ويژگي اثر : مقاله3 ميكروبيولوژي مواد غذايي ويژگي اثر : مقاله

محرمي پور، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد محرمي پور در سال 1339, در تهران به دنيا آمد. وي پس از اتمام دوره كارشناسي گياهپزشكي در دانشگاه تهران و طي دوره كارشناسي ارشد حشره شناسي در دانشگاه تربيت مدرس، دكتراي حشره شناسي را در سال 1376 در دانشگاه اوكاياما به پايان برد. پس از آن به امر تدريس در دانشگاه تربيت مدرس مشغول گرديد. دكتر محرمي پور ضمن تدريس و عضويت در انجمن حشره شناسان

ايران و انجمن حشره شناسان ژاپن , دستي در نشريات تخصصي نيز داشته و داور مجلاتي چون دانش كشاورزي تبريز، علوم كشاورزي گيلان، كشاورزي مدرس عهده دار بوده و آثار نيز به چاپ رسانده است.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : حشره شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سعيد محرمي پور پس از اتمام تحصيلات دبيرستان، وارد دانشگاه تهران شد و در رشته گياهپزشكي به تحصيل پرداخت او پس از اخذ ليسانس در سال 1364, تحصيلات خود را در رشته حشره شناسي دانشگاه تربيت مدرس پي گرفت و درسال 1369 دوره كارشناسي ارشد را به پايان برد. وي سرانجام در سال 1376، با اخذ درجه دكترا از دانشگاه اوكاياما فارغ التحصيل شد.هم دوره اي ها و همكاران : : دكتر كريم كمالي عضو گروه حشره شناسي دانشگاه تربيت مدرس و دكتر علي اصغر طالبي عضو گروه حشره شناسي دانشگاه تربيت مدرس از جمله همكاران سعيد محرمي پور به شمار مي آيند.فعاليتهاي آموزشي : سعيد محرمي پور ابتدا از سال 1372 تا 1376 به عنوان مربي در دانشگاه تربيت مدرس شروع به تدريس نمود. سپس از سال 1376 تا 1378 به عنوان استاديار به فعاليت خود ادامه داد. او دروسي چون آفات درختان ميوه - آفات گياهان زراعي، فيزيولوژي حشرات - روشها و وسايل تحقيق در حشره شناسي برنامه نويسي كامپيوتري و مقاومت گياهان به آفات مدلسازي كامپيوتري در حشره شناسي را تاكنون تدريس نموده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سعيد محرمي پور ضمن عضويت در انجمن حشره شناسان ايران و انجمن حشره شناسان ژاپن , دستي در نشريات تخصصي نيز داشته و داور

مجلاتي چون دانش كشاورزي تبريز، علوم كشاورزي گيلان، كشاورزي مدرس عهده دار بوده است.شاگردان : سعيد محرمي پورضمن تدريس , راهنمايي و مشاوره تعدادي از شاگردان خود را نيز به عهده داشته است كه از جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد: عناوين پايان نامه ها و اسامي دانشجويان تحت راهنمايي الف) كارشناسي ارشد: 1- ابراهيم گيلاسيان - بررسي فول بال ؟ گياهان زينتي و زراعي گرگان و بيولوژي گونه غالب(1377) 2- محمد خيرانديش- بررسي فول بال ؟ گياهان زينتي و زراعي در كرمان و مطالعه مقدماتي تراكم جمعيت گونه هاي فعال در گل رز (1377) عناوين پايان نامه ها و اسامي دانشجويان تحت مشاوره الف) كارشناسي ارشد 1- علي جعفري ندوشن - بررسي كارائي بالتوري chrysoperla carnea در كنترل و سيل پسته(1377) 2- محمد رحماني مقدم- بررسي ميزان حساسيت جمعيتهاي مختلف و سيل پسته به حشره كش فوزالول در باغات پسته استان كرمان (1377) ب) دكتري: 1- احمد بغدادي: بررسي خصوصيات بيوشيميائي پروتئين و بعضي از خواص فيزيولوژيك مقاومت سن گندم به سرما(1377) 2- مهدي ضرابي: مطالعات مقدماتي بيولوژي و اكولوژي سرخرطومي چغندرقند با تاكيد به ارزيابي خسارت حشرات كامل در ناحيه اصفهان (1378) آرا و گرايشهاي خاص : زمينه تحقيقاتي و مطالعاتي سعيد محرمي پورعموماٌ در زمينه مقاومت گياهان به آفات , فيزيولوژي حشرات و... بوده است. آثار : مكانيسم مقاومت جو به رشته هاي غلات منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

مريد، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سعيد مريد در سال 1340 در شهر مريد بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته منابع آب مديريت از انستيتو تكنولوژي هند، دهلي از سال 1380 است. وي هم اكنون عضو هيئت

علمي و دانشيار دانشگاه تربيت مدرس مي باشد. گروه : كشاورزيرشته : ساختمانهاي آبيگرايش : منابع آب مديريتتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر مريد به ترتيب زير است: كارشناسي- تهران- آبياري- 1365 كارشناسي ارشد- تربيت مدرس هيدرولوژي- 1369 دكتري- انستيتو تكنولوژي هند، دهلي- منابع آب مديريت- 1380 همسر و فرزندان : دكتر سعيد مريد متاهل است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي مورد تصدي دكتر سعيد مريد به شرح زير است: - كارشناس ارشد منابع آب، واحد مطالعات جهادسازندگي استان تهران، از سال 1360 - مديرعامل، مهندسين مشاور آبخاك تهران، از سال 1370 - عضو هيئت علمي(مربي)، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، از سال 1373 - عضو هيئت علمي(استاديار)، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، از سال 1380 - مدير گروه منابع آب پژوهشكده مهندسي منابع آب, دانشگاه تربيت مدرس، 1382 - عضو هيئت علمي(دانشيار)، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، از سال 1384 عضويت در مجامع علمي : - عضو انجمن منابع آب ايران - عضو هيئت تحريريه مجله علمي پژوهشي تحقيقات فني و مهندسي - عضو انجمن بين المللي علوم هيدرولوژي - عضو كميته تحقياقات منابع آب وزارت نيرو - عضو كميته راهبردي طرح بين المللي چالش آب و غذا (وزارت جهاد كشاورزي) آرا و گرايشهاي خاص : زمينهها و علائق تحقيقاتي دكتر سعيد مريد به قرار زري است: - خشكسالي و جنبه هاي مختلف آن - مدلهاي جامع سيستمهاي منابع آبي - پيش بيني سيل - سيستم اطلاعات جغرافيائي و سنجش دور - هيدرولوژي برف جوائز و نشانها : - بهترين مقاله در بخش كشاورزي در سالهاي 1373تا 1375 ، اتنتخاب شده توسط

شوري پژوهشهاي علمي كشور. - عضو هيئت علمي برتر دانشگاه تربيت مدرس در سال 1380 - عضو هيئت علمي برتر دانشگاه تربيت مدرس در سال 1384 - عضو هيئت علمي برتر دانشگاه تربيت مدرس در سال 1385 چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات علمي چاپ شده : 23 مقاله - تعداد مقالات ارائه شده در مجامع علمي: 18 مقاله - تعداد طرحهاي تحقيقاتي انجام شده و در دست اقدام: 14 طرح

مصدق، محمدسعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمدسعيد مصدق متولد 1319 در شهر اهواز است. وي داراي دكتري حشره شناسي از دانشگاه ردينگ انگلستان از سال 1351 تا 1355 است.وي هم اكنون با رتبه علمي استادي در دانشگاه شهيد چمران به تدريس و تحقيق مشغول است.دكتر مصدق باني و موسس اولين موزه جانور شناسي در دانشكده كشاورزي ملاثاني در سال هاي 1346-1349 است.گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيگرايش : مبارزه بيولوژيك و زنبور عسلوالدين و انساب : محمد سعيد داراي چهار برادر و سه خواهر مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي محمدسعيد مصدق به ترتيب زير است: ابتدايي : دبستان خيام - اهواز - ايران مهرماه1327 –خردادماه1333 دبيرستان : شاپور – اهواز- ايران مهرماه1333 – خردادماه1339 - طبيعي كارشناسي ارشد : دانشكده كشاورزي- ملاثاني- ايران- مهرماه1339 – ديماه 1343 - كشاورزي دكتري : دانشگاه ردينگ- ردينگ- انگلستان- مهرماه 1351 – تيرماه 1355 حشره شناسي • عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد: حفاظت منابع طبيعي : بررسي آبهاي سطح الارضي(رودخانه هاي) خوزستان • عنوان پايان نامه دكتري: The biology of Plodia interpunctella(Hubner) with particular reference To the role of the mandibular glands. خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيل

در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از دانشگاه انگلستان ازمقاطع مهم زندگي علمي محمد سعيد مصدق بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : كار تابستانه ي دانشجويي و همكاري در امور زهكشي و ساختماني دانشكده كشاورزي رامين(ملاثاني) و دانشكده شهيد چمران(جندي شاپور) 43 -1340همسر و فرزندان : دكتر محمد سعيد مصدق متاهل و داراي سه فرزند(دو دختر و يك پسر) است.وقايع ميانسالي : محمدسعيد مصدق پس از اخذ مدرك دكتري در رشته حشره شناسي در دانشگاه شهيد چمران به تدرس پرداخت. وي يك فرصت مطالعاتي در دانشگاه ايالتي كاروليناي شمالي آمريكا از مهر ماه 1363 لغايت مرداد ماه 1364 در زمينه مطالعه كنه تراشه اي (Acarapis woodi R. ) و نقش زنبورعسل نر در انتقال آن بين كندوهاي مجاور و زنبورستان هاي ديگر پرداخت. وي هم اكنون با رتبه علمي استادي در دانشگاه شهيد چمران اهواز به تدريس و تحقيق مي پردازد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدسعيد مصدق عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه شهيد چمران اهواز است. از ديگر سمت هاي ايشان مي توان به چند مورد زير اشاره كرد: 1- عضو هيات تحريريه مجله علمي كشاورزي – مهرماه 1365 لغايت 4/9/70 2- نماينده شوراي پژوهشي دانشگاه در مجله علمي كشاورزي 27/1/75 لغايت مهرماه 77 3- سردبير مجله علمي كشاورزي – مهرماه 1377 لغايت خرداد ماه 1380 4- نماينده دانشكده در شوراي پژوهشي دانشگاه . 5/9/70 لغايت 27/10/72 و 27/1/75 لغايت مهرماه 1377. 5- عضو كميته تأليف و ترجمه دانشكده به مدت 2 سال . 6- دبير كميته تأليف و ترجمه دانشكده از 5/9/70 لغايت 27/10/72. 7- عضو كميته تأليف

و ترجمه دانشكده كشاورزي از تاريخ 10/9/81 به مدت 2 سال 8- عضو هيأت مميزه دانشگاه از 6/9/70 لغايت تيرماه 1383 . 9- عضو كميته تخصصي گروه كشاورزي از 6/9/70 تاكنون و تا تاريخ 15/2/84 10- دبير كميته تخصصي گروه كشاورزي از 2/12/75 لغايت ديماه 1380 11- عضو هيأت مميزه مركزي در وزارت علوم ،تحقيقات و فنآوري از آذر ماه 1380 لغايت ديماه 1382 . 12- فرصت مطالعاتي: آمريكا-دانشگاه ايالتي كاروليناي شمالي از مهر ماه 1363 لغايت مرداد ماه 1364 - عضويت در انجمنهاي علمي : 1- عضو انجمن حشره شناسان ايران. 1355 تاكنون. 2- عضو انجمن حشره شناسان انگلستان - 1354 تاكنون. 3- عضو انجمن بين المللي تحقيقات زنبورداري (I.B.R.A. ) – 1355 تاكنون فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دوره هاي كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري در دانشكده كشاورزي دانشگاه شهيد چمران. مرتبه دانشگاهي و تاريخ دريافت: 1-مربي ديماه 1343 آبانماه 1355 2-استاديار آبانماه 1355 خرداد ماه 1363 3-دانشيار خرداد ماه 1363 خرداد ماه 1369 4-استاد خرداد ماه 1369 پايه35 دكتر مصدق به تدريس دروس هاي مختلف در مقاطع زير مي پردازد كه به شرح زير است: كارشناسي :( سم شناسي - زنبورعسل و حشرات گرده افشان - آفات انباري - تكنولوژي مبارزه شيميايي) كارشناسي ارشد : ( سم شناسي تكميلي- مبارزه بيولوژيكي- فيزيولوژي حشرات ) دكتري حشره شنا سي ( فيزيولوژي پيشرفته -حشرات صنعتي - حشرات اجتماعي - آفت كشها و محيط زيست). دكتري دامپزشكي : ( پرورش و بيماريهاي زنبورعسل ) دكتري تخصصي دامپزشكي : ( بيولوژي و فيزيولوژي بندپايان ) دكتري پزشكي : ( حشرات ناقل از نظر پزشكي) تدريس شده

يا مي شود. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمدسعيد مصدق باني و موسس اولين موزه جانورشناسي دردانشكده كشاورزي (ملاثاني) دانشگاه در سال هاي 1350-1346 است.وي همچنين بنيان گذار اجراي طرح هاي مبارزه بيولوژيك به منظور كاهش مصرف سموم و جلوگيري از باقيمانده ي سموم روي محصولات كشاورزي و آلودگي محيط زيست، با اجراي طرح هاي مختلف و آموزش باغداران جهت شناسايي و كاربرد حشرات مفيد در مبارزه آفات مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : 1-تدريس 2 -انجام پروژه هاي تحقيقاتي در دست اجرا 3-شركت در جلسات هيات مميزه دانشگاه ،كميته هاي منتخب و گروه تخصصي هيات مميزه دانشگاه ،شوراي گروه ، هيات تحريريه مجله علمي كشاورزي،كميته ي انتشارات دانشگاه و دفاعيه ي پايان نامه ها در طول هفته . 4-كمك و رفع مشكلات مربوط به پروژه هاي پايان نامه ئي دانشجويان كارشناسي ارشد و دكتري. 5-رفع اشكالات درسي دانشجويان 6-رفع مشكلات شخصي و راهنمايي دانشجويان 7- كتابخانه ، مطالعه نشريات علمي به روز در كتابخانه 8-رفع مشكلات مراجعه كنندگان روزمره به دفتر كار (دانشجويان رشته هاي ديگر،ساير دانشكده ها، همكاران دانشگاهي و افراد غير دانشگاهي)در مورد مبارزه بيولوژيك با آفات ، مبارزه با عقرب ، مبارزه با موريانه ، آفات كشاورزي و غيره. 9-انجام امور روزمره در رابطه با مايحتاج و ساير نياز هاي خانواده. آرا و گرايشهاي خاص : دكتر مصدق همچنين تحقيقاتي در پيرامون زمينه هاي زير دارد كه مي توان به چند مورد از آنها اشاره كرد: بررسي فون كفشدوزكهاي ا ستان هاي خوزستان (1368) كرمان (1370 ) جنوب شرقي خراسان (1372 ) گلستان

(1373 ) و چهارمحال و بختياري (1374 ). بررسي كفشدوزكهاي جنس Stothorus spp. مطالعه بيولوژي رژيم غذايي و تغييرات جمعيت گونه S.gilvifrons (Mulsant) در مزارع نيشكر استان خوزستان (1378) . بررسي اثر ديازينون و پريميكارب بر روي شته سبز هلو Myzus persicae (Sulzer) و تعيين دز غير كشنده روي كفشدوزك هفت نقطه اي Coccinella septempunctata L. (1381 ).بررسي دشمنان طبيعي شته خرزهره در دو استان فارس و خوزستان (1381 ) .بررسي كفشدوزكهاي مزارع يونجه و شته هاي مورد تغذيه آنها در خوزستان (1383 ). بيواكولوژي سرخرطومي شبدر Apion aestivum Germar در دزفول ( 1374 ). بررسي بيولوژي مينوزبرگ مركبات Phyllocnistis citrella Stainton و شناسايي دشمنان طبيعي آن در استان خوزستان ( 1377 ) . مطالعه بيولوژي هليوتيس گوجه فرنگي و دشمنان طبيعي آن در منطقه جيرفت و امكان مبارزه بيولوژيك با آفت با استفاده از Bacillus thuringiensis (B.) (1375 ). فون بالتوريهاي جنس Chrysoperla spp. و بررسي رژيم غذايي گونه غالب در استان خوزستان (1383 ). بيواكولوژي سفيد بالك پنبه Bemisia tabaci (Genn.) و كارايي پارازيتوئيد هاي متداول آن در اهواز (1383 ). دشمنان طبيعي شته هاي گندم و جو در خوزستان (1383 ). بررسي كنه هاي Eriophyidae در خوزستان (1383 ). بررسي كنه هاي خاكزي دراهواز (1383). فون كنه هاي خانواده Laelapidae در اهواز و حومه (1378 ). بررسي بيواكولوژي تريپس پياز Thrips tabaci Lindeman و شناسايي دشمنان طبيعي آن در استان خوزستان (1379 ). بررسي اثر (Bacillus thuringiensis (B. در كنترل كرم برگخوار مصري پنبه Spodoptera littoralis در شرايط آزمايشگاهي (1379 ). بررسي بيواكولوژي كارادريناي ذرت و تاثير Bacillus thuringiensis و ساير عوامل

بيولوژيك بر عليه آن در استان خوزستان (1369 ). بيولوژي و تعيين بهترين زمان مبارزه با مگس انجير در خوزستان (59-1357 ). بررسي بيولوژي شب پره خشكبار Plodia interpunctella (Hub.) با تاكيد بر نقش ترشحات غدد مانديبولي لارو هاي آن (1355 ). شته هاي گندم و ساير گرامينه ها در منطقه شيراز (1372 )جوائز و نشانها : 1- دريافت لوح تقدير براي بيشترين تعداد طرحهاي پژوهشي خاتمه يافته در دانشگاه . 1377 2- انتخاب طرح شماره 219 به عنوان بهترين طرح پژوهشي دانشگاه در سال 1376 3- استاد نمونه ، ارديبهشت ماه 1380 4- استاد آموزشي نمونه دانشكده كشاورزي 1383 5- استاد نمونه كشور 1383 6- پژوهشگر برتر 1384 چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي دكتر محمد سعيد مصدق اعم از انتشارات كتب و مقاله و سرپرستي پايان نامه ها به قرار زير است: 1- تعداد كتابهاي تأليفي : چاپ شده 3 – در دست اقدام 3 2- تعداد نشريات آموزشي : چاپ شده 13 3- تعداد مقالات منتشر شده : الف -فارسي : 1- مجلات علمي معتبر 40 2- مجلات ترويجي ( زيتون )13 3- كنفرانسهاي داخلي : 77 ب- ساير زبانها: مجلات علمي معتبر بين المللي 22 كنفرانسهاي بين المللي 40 ج -تعداد طرح هاي اجرائي و پژوهشي: -طرحهاي اجرايي : پايان يافته 8 در دست اقدام :--- -طرح هاي پژوهشي: پايان يافته 60 در دست اقدام:6 امار تعداد پايان نامه هاي كه توسط محمدسعيد مصدق راهنمايي ،مشاوره و داوري شده به صورت زير است: الف – كارشناسي ارشد : 1. استاد راهنما 28 نفر 2. استاد مشاور 22 نفر 3. استاد

ناظر و داور : 28نفر ب- دكتري : 1. استاد راهنما 3 نفر 2. استاد مشاور 3 نفر 3. داور 4 نفر آثار : nbsp1 آفت كش هاي مجاز در ايران و كاربرد آنها ،اداره ي حفظ نباتات استان لرستان ، محمد سعيد مصدق،1363،144ص. ويژگي اثر : مصرف بي رويه آفت كش ها و در نتيجه بهم خوردن اكوسيستم محيط زيست ،ناشي از عدم آگاهي مصرف كنندگان سموم مي باشد . دانش بسياري از مصرف كنندگان سموم از موادي كه روزانه با آن سر و كار دارند در حد اطلاعات آنها از قرص هاي مسكني است كه به سادگي از داروخانه ها و يا بساط دستفروشي هاخريداري مي نمايند. در اين رابطه وظيفه ي خطير كارشناسان حفظ نباتات بالا بردن اطلاعات مصرف كنندگان سموم و نظارت دقيق در استفاده صحيح از اين مواد مي باشد.كشاورزان و ساير افراد مستقيماً به مسئولين مراجعه و در مورد آفات، نحوه ي مبارزه و كاربرد سموم اطلاعاتي كسب مي نمايند.اين راهنمايي ها بايد از حد مشورت پا فراتر نهاده و ضمن بررسي دقيق ،در صورت نياز ،اجازه ي مصرف آفت كش ها به مراجعه كنندگان داده شود. يكي از راه هاي نظارت بر چگونگي استفاده ي به موقع از آفت كش ها ،تربيت تكنسين و استقرار اين افراد در سطح روستاها است.چنانچه اين افراد به اندازه ي كافي تعليم ديده باشند ، مي توانند با نمونه برداري صحيح از منطقه ي تحت نظارت خود ،آفات مختلف را شناسايي و ضمن مطالعه ي دوره ي زندگي و زمان طغيان آنها در موقع مقتضي دستورات لازم براي مبارزه را به كشاورزان

بدهند. از آنجايي كه دسترسي به كتب منتشر شده در زمينه ي دفع آفات و كتب موجود در كتابخانه ها براي همگان به آساني ميسر نمي باشد، اين مجموعه كه از طريق اداره ي حفظ نباتات استان لرستان به چاپ رسيده است ،مي تواند راهنمايي براي علاقمندان اين رشته بوده و به علاوه آنان را از خطرات ناشي از مصرف بي رويه ي سموم و عواقب آن آگاه سازد. كليه مطالب نوشته شده در اين كتاب به علت محدود بودن هزينه ي چاپ به اختصار آورده شده است.لذا توجه خوانندگان و علاقمندان را به ليست كتابهايي كه در فهرست منابع استفاده از آنها نام برده شده است جلب مي نمايد. 2 فهرست نيمه توصيفي بندپايان تعيين هويت شده (كشاورزي،بهداشتي،...) و ساير آفات كشاورزي استان خوزستان ،انتشارات دانشگاه شهيد چمران اهواز.محمد سعيد مصدق و فرحان كچيلي 1381، 475 ص. ويژگي اثر : شناسايي و داشتن اطلاعات كافي از بند پايان خصوصاً آفات و ناقلين بيماريزا در هر منطقه و داشتن مجموعه اي از مشخصات و آشنايي با فوائد و زيان آنها، كمك موثري در بهبود وضع كشاورزي و بهداشت آن منطقه است. اين مجموعه اطلاعات بسيار ارزنده اي از حشرات ، ساير بندپايان و تعداد ديگري ازآفات زراعي ،حشرات مفيد (گرده افشان ها، انگلها و شكارگر ها) ، ناقلين بيماريهاي انسان و دام از استان خوزستان را ارائه مي كند.در اين كتاب مجموعاً اطلاعات مربوط به 1000گونه از بندپايان متعلق به 734 جنس از 199 خانواده گردآوري و ثبت شده است . علاوه بر بندپايان ، 34گونه متعلق به 2جنس از 13 خانواده از آفات ديگر

نظير نماتد ها ،جوندگان و....نيز در آخر كتاب به اين مجموعه اضافه شده است . مطالب تهيه شده مي تواند كمك هاي موثري به حل مسائل آموزشي ، تحقيقاتي ، اقتصادي و بهداشتي نموده و پايه اي براي طرح هاي پژوهشي آينده در منطقه و بالطبع كشور باشد. 3 كنه هاي زيان آور زنبورعسل ،چاپ سوم ،انتشارات دانشگاه شهيد چمران اهواز،152 ص. محمد سعيد مصدق و عزيزالله كميلي،1370. ويژگي اثر : كنه هايي را كه انگل زنبوران عسل بوده و يا به دلايل ديگردر كندو يافت مي شوند به سه دسته تقسيم مي كنند: 1-كنه هاي انگل Parasitic mites)) 2-كنه هاي مسافر ((Phoretic mites 3-كنه هاي كندوزي پوسيده خوار ((House mites تعداد گونه كنه هاي انگل محدود است ولي بعضي از آنها قادرند كه خسارت بسيار زيادي به كلني هاي زنبورعسل وارد نمايند. گونه هاي (كنه تراشه اي Acarapis woodi R. ) ، (كنه واروآ Varroa jacobsoni Oud.) و (كنه كلارا Tropilaelaps clareae D.B) از جمله كنه هاي مهم انگل و خطرناك زنبور عسل مي باشند. در چند دهه ي اخير ، يك گونه كنه ي بومي اروپاو يك گونه كنه ي بومي آسيا، توسط انسان به اكثر نقاط دنيا منتقل گرديده و صنعت زنبورداري را مورد تهديد قرار داده است. در اين كتاب ضمن معرفي كنه هاي مهم انگل زيان آور براي زنبورعسل ، شكل شناسي ، زيست شناسي ، راههاي تشخيص و مبارزه با آنها در حد امكان شرح داده شده است . بر عهده ي اهل فن و متخصصين است كه كمك ها و راهنمايي هاي لازم را از زنبورداران دريغ ننمايند.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

مصري نيا، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد مصري نيا متولد 1318 ش داراي دكتراي رشته گياه پزشكي عضويت هيئت علمي دانشگاه استراسبورگ با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون مبارزه بيولوژيك با سن گندم مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سعيد مصري نيا داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران ودكتراي گياه پزشكي از دانشگاه پاريس ميباشدخاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر سعيد مصري نيا بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سعيد مصري نيا د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : سعيد مصري نيا پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي زراعي به عضويت هيئت علمي گروه كشاورزي در دانشكده كشاورزي دردانشگاه استراسبورگ درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سعيد مصري نيا عضوهيئت علمي و دانشيار گروه زيست شناسي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه استراسبورگ است.فعاليتهاي آموزشي : سعيد مصري نيا سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه زيست شناسي در دانشگاه استراسبورگ به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سعيد مصري نيا در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : سعيد مصري نيا از جمله گياه پزشكان

و گياه شناساني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره مبارزه بيولوژيك با سن گندم را دارد. آثار : مبارزه با بيولوژيك با سن گندم منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

معيني، محمدسالار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدسالار معيني در سال 1348 در مشهد متولد شد.وي يكي از مترجمين كتاب "تغذيه طيور" مي باشد. كتاب مذكور ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : كشاورزيرشته : دامپروريتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد سالار معيني بعد از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه، در سال 1366 در رشتۀ دامپروري دانشكده كشاورزي دانشگاه مشهد پذيرفته شد. در سال 1370 تحصيلات خود را در مقطع كارشناسي ارشد، در رشتۀ تغذيه دام ادامه داد و در حال حاضر دانشجوي دورۀ دكتراي همان رشته در دانشگاه فردوسي مشهد مي باشد.جوائز و نشانها : محمد سالار معيني يكي از مترجمين كتاب "تغذيه طيور" مي باشد. كتاب مذكور ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : محمد سالارمعيني علاوه بر كتاب تغذيه طيور، كتاب و مقالات ذيل را نيز با همكاري آقايان دكترابوالقاسم گليان عرضه داشته است: - اثر طول مدت گرسنگي در اندازه گيري انواع انرژي قابل متابوليسم مواد خوراكي با استفاده از دو روش سيبال و فارل. (مقاله) - بررسي امكان استفاده علمي از انرژي قابل متابوليسم حقيقي تصحيح شده براي ازت (TMEM) در جيره نويسي براي طيور. (مقاله) - تعيين انرژي قابل متابوليسم حقيقي مواد خوراكي مورد استفاده در تغذيه طيور در استان خراسان آثار

: احتياجات غذايي طيور ويژگي اثر : ترجمه،با همكاري دكتر ابوالقاسم گيلان2 تغذيه طيور ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «تغذيه طيور»: تغذي? طيور، اس. ليزن، جي. دي. سامرز، ترجم? دكتر ابوالقاسم گليان، مهندس محمد سالار معيني، تهران: واحد آموزش و پرورش معاونت كشاورزي سازمان اقتصادي كوثر، 1374. توسع? كمّي و كيفي رشته هاي دامپزشكي و دامپروري نيازهاي علمي جديدي را مي طلبد و تغذي? طيور به شكل صنعتي و مدرن از علوم نسبتاً جديد است. كتاب حاضر به دليل دربرداشتن آخرين دستاوردهاي علمي در زمينه هاي مختلف تغذي? طيور حائز اهميت است. اگرچه مطالب كتاب براي كشور كانادا طرح و عنوان شده است، موارد اشتراك زيادي براي استفاد? متخصصان ايراني در آن وجود دارد. اين كتاب به لحاظ پرداختن به مسائل اساسي و پايه اي تازگي دارد و ترجم? خوب و جداول و اشكال مختلف- طي هفت فصل- بر ارزش آن افزوده است. كاربرد اين ترجمه براي مقاطع مختلف تحصيلي و دربرگيري طيف نسبتاً وسيعي از تغذيه براي انواع طيور را مي توان از امتيازات خاص آن دانست

ملكي ميلاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن ملكي ميلاني داراي دكتري رشته حشره شناسي از دانشگاه علوم پاريس در سال 1348 است.وي عضو هئيت علمي دانشگاه تبريز با درجة دانشياري مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : حشره شناسيگرايش : حشره شناسي زراعي و جنگليتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر حسن ملكي ميلاني داراي كارشناسي ارشد حشره شناسي از دانشكده علوم پاريس در سال 1343 ،گواهي نامه عالي تخصصي حشره

شناسي زراعي و جنگلي از انستيتو ناسيونال آگرونوميك (I.N.A) پاريس است.وي دكتري رادر سال 1348 از دانشكده علوم اخذ كرد.وقايع ميانسالي : دكتر حسن ملكي ميلاني پس از اخذ مدرك دكتري در رشته حشره شناسي به عضويت هئيت علمي دانشكده كشاورزي در دانشگاه تبريز درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به انجام خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر حسن ملكي ميلاني عضو هئيت علمي و دانشيار گروه مبارزه با آفات زراعي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه تبريز است.چگونگي عرضه آثار : دكتر ملكي ميلاني داراي تحقيقاتي در زمينه جمع آوري و شناسايي سخت بالپوشان مفيد ايستگاه تحقيقاتي وابسته به دانشكده كشاورزي دانشگاه تبريز است. ايشان داراي 3 تاليف و بيش از چندين مقاله به زبانهاي فارسي و خارجي در زمينه علمي پرورش حشرات با محيط غذايي مصنوعي ،بررسي اكوپاتولوژيك بيماري و بررسي سيتوپلاسمي و بررسي سازگاري يا عدم سازگاري و ويروس پلي ئدرز هسته اي يك شب پره در شب پرده ديگر است. آثار : پديدة چند شكلي و زيست شناسي ملخهاي مهاجر روشهاي جمع آوري و نگهداري و بررسي حشرات منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

منصوري، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عليرضا منصوري متولد 1323 ش داراي دكتراي رشته گياه پزشكي عضويت هيئت علمي دانشگاه لندن (انستيتوي هاروي ) با درجه دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات وآثار پيرامون چرخه ويتامين ها در ريشه تا ميوه غلات مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر عليرضا منصوري داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه شيراز كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاهشيراز ودكتراي گياه پزشكي از دانشگاه لندن (انستيتوي هاروي ) ميباشدخاطرات

و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشته گياه پزشكي و اخذ مدرك دكتراي در آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر عليرضا منصوري بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر عليرضا منصوري د ر كنار تحصيل به مطالعه پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر عليرضا منصوري پس از اخذ مدرك دكتري در رشته گياه پزشكي به عضويت هيئت علمي گروه كشاورزي در دانشكده كشاورزي دردانشگاه لندن درآمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر عليرضا منصوري عضوهيئت علمي و دانشيار گروه گياه پزشكي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه لندن است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر عليرضا منصوري سالهاست كه به عنوان عضو هيئت علمي گروه گياه پزشكي در دانشگاه لندن به تدريس دروس تخصصي رشته گياه پزشكي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر عليرضا منصوري در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است. آثار : چرخه ويتامين در ريشه تا ميوه غلات منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

منيعي، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهندس عباسعلي منيعي در سال 1298 شمسي در شهرستان تبريز متولد شد . ايشان پس از اخذ مدرك كارشناسي رشته مهندسي كشاورزي از دانشگاه تهران، در سال 1332 مدرك كارشناسي ارشد همان رشته را از دانشگاه كشاورزي يوتا در آمريكا اخذ كرد.ايشان از سال 1336 در كنار ساير پستهاي مديريتي تدريس در مراكز آموزش عالي را شروع كرد و در دانشگاههاي مختلف از جمله دانشگاههاي تهران، شيراز و تربيت مدرس تدريس

نمود. كتاب "مباني علمي پرورش درختان ميوه" تاليف عباسعلي منيعي ، در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : كشاورزيرشته : مهندسي كشاورزيتحصيلات رسمي و حرفه اي : عباسعلي منيعي پس از گذراندن دوره متوسطه در سال 1318 موفق به اخذ درجه كارشناسي در رشته مهندسي كشاورزي از دانشگاه تهران گرديد و در سال 1332 نيز به اخذ درجه كارشناسي ارشد (M.S) از دانشگاه كشاورزي يوتا در آمريكا نائل آمد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عباسعلي منيعي از سال 1319 وارد خدمات دولتي شد و در مشاغل مختلفي انجام وظيفه نمود كه از آن جمله مي توان از رياست سازمان توسعه استان سيستان بلوچستان در سالهاي 1351 تا 1356 و معاونت امور زراعت وزارت كشاورزي و در حال حاضر از مشاورت عالي حوزه معاونت باغباني وزارت كشاورزي نام برد.فعاليتهاي آموزشي : عباسعلي منيعي از 1336 امر تدريس در مراكز آموزش عالي را شروع كردند و در دانشگاههاي مختلف از جمله دانشگاههاي تهران، شيراز و تربيت مدرس دروس مربوطه را تدريس نموده اند.جوائز و نشانها : كتاب "مباني علمي پرورش درختان ميوه" تاليف عباسعلي منيعي ، در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : عباسعلي منيعي مقالات متعددي را به رشته تحرير درآورده و در مجلات كشاورزي به چاپ رسانده است.

________________________________________

آثار : زندگي يك گياه ويژگي اثر : ترجمه و تدوين2 سيب و گلابي و به ويژگي اثر : تاليف3 مباني علمي پرورش درختان ميوه ويژگي اثر :

تاليف،اين كتاب در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«مباني علمي پرورش درختان ميوه»: بديهي است كه كشاورزي و توليد مواد غذايي از اساسي ترين مسائل كشور است و مدت ها بود كه انتظار مي رفت تا محققان و دانش پژوهشان اين رشته تحقيقي ارائه دهند تا اينكه مؤلف كتاب از مباني علمي پرورش درختان ميوه» اين مهم را تا حدود زيادي انجام دادند، نويسنده با بيش از چهل سال تجربه علمي و عملي مربوط به دروس نوين باغداري، اقدام به تأليف يك رشته كتابهاي علمي در زمينه ميوه نموده كه اولين جلد آن به صورت كتاب در آمده است، ويژگي كتاب پاسخگوئي به سئوالات بنيادي در زمينه پرورش درختاني ميوه به طور اعم و درختان مثمر سردسيري و نيمه سردسيري به طور اخص است.

مهرابي نيا، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر اصغر مهرابي نيا متولد 1324.ش داراي دكتراي رشته صنايع غذايي عضو هئيت علمي دانشگاه كاركايون با درجة دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات و آثاري پيرامون ارزش غذايي بيشتر و لبنيات پاستوريزه مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : صنايع غذاييتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر اصغر مهرابي نيا داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران و دكتري رشته صنايع غذايي از دانشگاه پاريس مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در رشتة صنايع غذايي و اخذ مدرك دكتراي آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر اصغر مهرابي نيا بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتراصغر مهرابي نيا در كنار تحصيل به مطالعه، پژوهش

و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر اصغر مهرابي نيا پس از اخذ مدرك دكتري در رشته صنايع غذايي به عضويت هئيت علمي گروه صنايع غذايي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه تهران در آمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به انجام خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر اصغر مهرابي نيا عضو هئيت علمي و دانشيار گروه صنايع غذايي در دانشكده كشاورزي دردانشگاه كاركاسون است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر اصغر مهرابي نيا سالهاست كه به عنوان عضو هئيت علمي گروه صنايع غذايي در دانشگاه كاركاسون به تدريس دروس تخصصي رشته صنايع غذايي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر اصغر مهرابي نيا در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر اصغر مهرابي نيا از جمله دانشمندان صنايع غذايي است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي دربارة ارزش غذايي لبنيات به ويژه شير پاستوريزه انجام داده است.

________________________________________

آثار : ارزش غذايي لبنيات ويژه شير پاستوريزه

مهرابي، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر اصغر مهرابي نيا متولد 1324.ش داراي دكتراي رشته صنايع غذايي عضو هئيت علمي دانشگاه كاركايون با درجة دانشيار مي باشد. وي داراي تحقيقات و آثاري پيرامون ارزش غذايي بيشتر و لبنيات پاستوريزه مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : صنايع غذاييتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر اصغر مهرابي نيا داراي كارشناسي رشته كشاورزي از دانشگاه تهران كارشناسي ارشد رشته كشاورزي از دانشگاه تهران و دكتري رشته صنايع غذايي از دانشگاه پاريس مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : انجام مطالعه و تحصيل در

رشتة صنايع غذايي و اخذ مدرك دكتراي آن رشته از مقاطع مهم و تعيين كننده در زندگي علمي دكتر اصغر مهرابي نيا بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتراصغر مهرابي نيا در كنار تحصيل به مطالعه، پژوهش و تدوين كتبي در حوزه هاي تخصصي مورد علاقه خود مي پرداخت.وقايع ميانسالي : دكتر اصغر مهرابي نيا پس از اخذ مدرك دكتري در رشته صنايع غذايي به عضويت هئيت علمي گروه صنايع غذايي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه تهران در آمد. وي هم اكنون با سمت دانشيار در آنجا مشغول به انجام خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر اصغر مهرابي نيا عضو هئيت علمي و دانشيار گروه صنايع غذايي در دانشكده كشاورزي دردانشگاه كاركاسون است.فعاليتهاي آموزشي : دكتر اصغر مهرابي نيا سالهاست كه به عنوان عضو هئيت علمي گروه صنايع غذايي در دانشگاه كاركاسون به تدريس دروس تخصصي رشته صنايع غذايي مي پردازد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر اصغر مهرابي نيا در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون حوزه هاي علمي مورد علاقه خود مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر اصغر مهرابي نيا از جمله دانشمندان صنايع غذايي است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي دربارة ارزش غذايي لبنيات به ويژه شير پاستوريزه انجام داده است.

________________________________________

آثار : ارزش غذايي لبنيات ويژه شير پاستوريزه

ميناسيان، واهه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر واهه ميناسيان متولد 1318 ه.ش تهران داراي دكتري رشته آسيب شناسي گياهي از دانشگاه ريورسايد كاليفرنياي آمريكا است. وي عضو هئيت علمي دانشگاه شهيد چمران اهواز با درجه استادي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : آسيب شناسي گياهيتحصيلات رسمي و حرفه اي :

واهه ميناسيان داراي دكتري رشته آسيب شناسي گياهي از دانشگاه ريورسايد كاليفرنياي آمريكا است.وقايع ميانسالي : واهه ميناسيان پس از اخذ مدركدكتري در رشته آسيب شناسي گياهي به عضويت هئيت علمي دانشكده كشاورزي دانشگاه شهيد چمران اهواز درآمد. وي هم اكنون با سمت استادي در آنجا مشغول به خدمت است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : واهه ميناسيان عضو هئيت علمي و استاد گروه زيست شناسي در دانشكده علوم پايه در دانشگاه شهيد چمران اهواز است. آثار : بيماريهاي گياهان گياه پزشكي منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ناظر عدل، كامبيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته: دامپرورى، دانشكده: كشاورزى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد دامپرورى از آلمان در سال 1343، دكتراى دامپرورى از آلمان در سال 1346.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تبريز در سال 1346، دانشيار دانشگاه تبريز در سال 1350، استاد دانشگاه تبريز از سال 1369 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

استفاده از پروتئين Saccharomyees cereviceae به عنوان مكمل پروتئينى در تغذيه جوجه هاى گوشتى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اغلب كتب در زمينه دامپرورى است از جمله پرورش طيور، بز، شتر، كرم ابريشم و غيره.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 9، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

اغلب در رابطه با مسائل طيور.

آثار ديگر:

1 اثرات استفاده از برخي از الكتروليت ها در آب آشاميدني بر عملكرد جوجه هاي گوشتي تحت شرايط تنش گرمايي/

ويژگي اثر : مقاله

2 نژادها، نگهداري و ناهنجاريهاي ارثي در بز

ويژگي اثر : تاليف كامبيز ناظر عدل. انتشارات جهاد دانشگاهي ، 1369.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

نواب گجراتي، حسنعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسنعلي نواب گجراتي داراي دكتراي رشته گياه پزشكي (سال اخذ مدرك دكتري 1349) و عضويت هيئت علمي دانشگاه شيراز با درجه دانشيار مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسنعلي نواب گجراتي مدرك دكتراي رشته گياه پزشكي را در سال 1349 اخذ كرده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسنعلي نواب گجراتي عضوهيئت علمي و دانشيار گروه گياه پزشكي دانشكده كشاورزي دانشگاه شيراز است.آرا و گرايشهاي خاص : زمينه تحقيقاتي حسنعلي نواب گجراتي پيرامون حشره شناسي مي باشد.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

نوري قنبلاني، قدير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر قدير نوري قنبلاني متولد 1327 اردبيل است. ايشان پس از اخذ مدرك كارشناسي كشاورزي و گذراندن دوره سربازي، در خرداد ماه سال 1352 براي ادامه تحصيل با استفاده از بورس تحصيلي به آمريكا اعزام شد. در اسفند سال 1353 موفق به اتمام دوره كارشناسي ارشد و در خرداد 1356 موفق به اخذ مدرك دكترا با درجه عالي از كشور آمريكا شد. وي هم اكنون عضو هيئت علمي دانشكده كشاورزي گروه گياه پزشكي دانشگاه محقق اردبيلي با درجه استادي مي باشد.گروه : كشاورزيرشته : گياه پزشكيگرايش : حشره شناسيوالدين و انساب : پدر و مادر قدير نوري قنبلاني از خانواده حاج نوري است كه انساب آنها تا جايي كه شجره تاريخي نشان مي دهد از حدود 8 نسل پيش و از دوران صفويه در اردبيل ساكن بودند. اين خانواده به شغل سارباني و حمل كالا با شتر در بين شهرهاي كشور مشغول بودند، ولي به تدريج كه اتومبيل جاي شتر را در حمل بار گرفته، افراد اين خانواده به تدريج شغل سارباني را رها كرده و با خريد زمين هاي زراعي در اطراف

شهر اردبيل به شغل كشاورزي و دامپروري مشغول شده اند. به همين دليل پدر و مادر وي (قدير) به شغل شريف كشاورزي و دامپروري مشغول بودند. قدير نوري قنبلاني نيز سه برادر و دو خواهر دارد.خاطرات كودكي : «دوران كودركي و نوجواني من مثل اكثر هم سن و سالان دوران سختي بود. در آن زمان هنوز محروميت شديدي بر جامعه و مخصوصاً در شهر ما حاكم بود. از آب لوله كشي و برق در شهر خبري نبود. تنها يك موتورخانه در شهر اردبيل براي توليد برق وجود داشت كه احتمالاً برق مورد نياز ادارات و خانه هاي اشراف و اعيان شهر را تامين مي كرد. من شبها در نور چراغ فتيله اي درس مي خواندم. در منزل ما از راديو و تلويزيون خبري نبود.حتي زماني كه به دبيرستان مي رفتم فقط در مسير مدرسه ام از روي كنجكاوي هر روز تيتر روزنامه هاي كيهان و اطلاعات را كه تنها روزنامه فروش شهر در پشت ويترين خود مي گذاشت مطالعه مي كردم ... خانواده ما با خانواده پدر بزرگم در خانه مشتركي كه حياط نسبتاً بزرگي داشت زندگي مي كردند. يك اتاق و يك مطبخ در اختيار ما بود كه وضع چندان مناسبي نداشت، ولي پدر و مادر بنده با همديگر رابطه بسيار صميمي داشتند و در تمامي امور زندگي مادرم يار و همكار پدرم بود پدر و مادرم فقط در حد قرآن خواندن سواد داشتند. از قرار معلوم بنا به فتواي يكي از علماي شهر براي افراد هم سن و سال پدر و مادر من مدرسه رفتن حرام بود. لذا شايد 99 درصد افراد همسن والدين بنده در اردبيل بيسواد بودند و اين موضوعي بود كه در

تمامي دوران زندگي اينجانب باعث رنجش خاطر من مي شد.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : قدير نوري قنبلاني دوره دبستان را در مدرسه امير نظام اردبيل به پايان برد. «در آن زمان امتحانات آخر سال دبستان يكجا و به صورت آزمون نهايي برگزار مي شد.در آن سال ها در كل اردبيل 6 دبستان پسرانه و يك دبستان دخترانه وجود داشت كه همه با هم امتحان نهايي را داديم و من شاگرد اول دبستان شدم.» وي دوره متوسطه رادر دبيرستان شاه عباس اردبيل به اتمام رساند. در سال 1346 بلافاصله پس از اخذ مدرك ديپلم علوم تجربي در دانشكده كشاورزي دانشگاه تبريز پذيرفته شده و در سال 1350 با كسب رتبه شاگرد اولي از دانشكده فوق فارغ التحصيل شد. ايشان پس از گذراندن دوره سربازي، در خرداد ماه سال 1352 براي ادامه تحصيل با استفاده از بورس تحصيلي به آمريكا اعزام شد. در اسفند سال 1353 موفق به اتمام دوره كارشناسي ارشد و در خرداد 1356 موفق به اخذ مدرك دكترا با درجه عالي از كشور آمريكا شد. خاطرات و وقايع تحصيل : قدير نوري قنبلاني از دوران تحصيل خود چنين خاطره اي بياد دارد: «وقتي در مهر ماه سال 1340 در دبيرستان شاه عباس ثبت نام كرده و مشغول به تحصيل شدم، فاصله دبيرستان از منزل ما خيلي زياد بود و حداقل نيم ساعت با پاي پياده طول مي كشيد كه به مدرسه بروم. از قرار معلوم چون من در دوره دبيرستان شاگرد اول كل شهر شده بودم لذا من را هم به مراسم جشن مهرگان، كه در آن سال برگزار مي شده و از شاگرد اول ها، بزرگان علم و هنر

و غيره تجليل مي شد، دعوت كرده بودند. ولي من بي خبر بودم و در همان روز جشن، بعد از ظهر مدير دبيرستان به من گفت كه بايد پس از اتمام درس به آن مراسم بروم. البته آن موقع تلفني نداشتيم تا بتوانيم به خانواده خبر بدهيم و من هم تا آن زمان در چنين مراسمي شركت نكرده بودم و فكر مي كردم نهايتاً بيشتر از نيم ساعت طول نخواهد كشيد. خلاصه من به مدرسه رفتم و در آنجا به من يك خودنويس لامي جايزه دادند ولي جشن خيلي طول كشيد تا به اتمام برسد. ساعت 8 بعد از ظهر شده بود. بعد از پايان جشن من دوان دوان خود را به منزل رساندم ولي پدر و مادرم و افراد فاميل كه به شدت از تاخير من نگران شده بودند و تمامي كوچه ها را به دنبال من گشته بودند حرف هاي مرا باور نكردند و مرا به فلك بستند و آنقدر مرا كتك زدند كه فردا نتونستم به مدرسه بروم و اين تنها روزي بود كه در كل دوران تحصيلم نتوانستم در كلاس درس حاضر شوم.فعاليتهاي ضمن تحصيل : قدير نوري قنبلاني در دوران متوسطه مسئوليت انجمن علمي را بر عهده داشت. «هر سال در روز معيني مردم به مدرسه مي آمدند و من چشم يك گوسفند، قسمت هاي مختلف بدن بك مرغ و يا يك ماهي را برايشان تشريح مي كردم. به خاطر دارم كه آن روز به خصوص در هر سال برايم خيلي مهم بود، چون من روپوش سفيد مي پوشيدم و با احساس بسيار خوبي در مقابل بازديدكنندگان عمل تشريح را انجام مي دادم.» ايشان در دوره دكترا نيز از

طريق انتخابات به مدت دو سال به عنوان رئيس انجمن علمي حشره شناسي دانشگاه آيداهو انتخاب شد و فعاليت هاي علمي فراواني در اين مدت انجام داد.استادان و مربيان : دكتر زهسازيان (استاد بيماريهاي گياهي)، آقاي دكتر رزاق رزاقي (استاد رشته حشره شناسي دانشگاه تبريز)- پروفسور اوكيفي، مرحوم پروفسور آكر، پروفسور بار، پروفسور پشو (دانشگاه ايالتي واشينگتن) و پروفسور مولباره (دانشگاه ايالتي واشينگتن آمريكا) از اساتيد قدير نوري قنبلاني در ايران و آمريكا بوده اند.هم دوره اي ها و همكاران : دكتر نژاد دهقان، آقايان جيمز فيشر، دكتر دين جانسون از هم دوره اي هاي دوران تحصيل دكتر نوري قنبلاني در ايران و آمريكا بودند. از ساير همكاران و هم دوره اي هاي وي مي توان به دكتر كريم كمالي (استاد دانشگاه تربيت مدرس)، دكتر عزيز خرازي (استاد دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران)، دكتر رحيم عبادي و دكتر علي آهومنش (اساتيد محترم دانشگاه صنعتي اصفهان)، دكتر سعيد مصدق (استاد دانشگاه شهيد چمران اهواز) و دكتر مصطفي وليزاده، دكتر عزيز جوانشير، دكتر حسين سيفلو و دكتر حسين پور فيض (اساتيد محترم دانشگاه تبريز)، دكتر جواد فرهودي و دكتر رضوي روحاني (اساتيد محترم دانشگاه اروميه) و همچنين دكتر مصطفي معين، دكتر موسي كلانتري و دكتر محمدرضا عارف اشاره كرد.همسر و فرزندان : قدير نوري قنبلاني در سال 1360 در سن 33 سالگي با سركار خانم نارملا عليمرادي ازدواج كرد. ماحصل اين ازدواج دو فرزند بنامهاي عليرضا (متولد 1361 داراي مدرك كارشناسي ارشد زراعت و در موسسه آموزش عالي سبلان مشغول به كار است) و ناديا (متولد 1366 و دانشجوي رشته ادبيات فارسي و متاهل) مي باشد.وقايع ميانسالي : قدير نوري قنبلاني پس از احراز مدرك دكتري در

رشته حشره شناسي به عضويت هيئت علمي گروه گياه پزشكي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه محققي اردبيل در آمد. وي هم اكنون با سمت استاد در آنجا در حال خدمت است. وي همچنين مشاغلي چون رئيس سازمان نظام مهندسي كشاورزي و منابع طبيعي استان اردبيل از سال 1380 و مشاور كشاورزي استاندار محترم استان اردبيل را در كارنامه فعاليت اجرايي خود دارد. از وقايع تلخ وي مي توان به از دست دادن برادر كوچكترش بنام كمال در يك سانحه تصادف در سال 1361 و فوت پدرش در سال 1383 اشاره كرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : قدير نوري قنبلاني عضو هيئت علمي و استاد گروه گياه پزشكي در دانشكده كشاورزي در دانشگاه محقق اردبيلي است. از مشاغل ديگر ايشان مي توان به موارد زير اشاره كرد: - رئيس دانشكده كشاورزي اردبيل از تاريخ 8/1/1358 تا 20/3/1365 - رئيس مجتمع آموزشي عالي اردبيل از تاريخ 20/3/1365 تا 18/10/1370 - رئيس دانشگاه محقق اردبيلي از 18/10/1370 تا 20/10/1372 - رئيس دانشكده كشاورزي اردبيل از تاريخ 20/5/1377 تا 19/9/1383 - مدير گروه گياه پزشكي از 8/8/1384 تا كنون - عضو هيئت امناي دانشگاه محقق اردبيلي از 2/2/1384 تا كنون - عضو شوراي دانشگاه محقق اردبيلي از 10/7/1384 تا كنون - عضو شوراي نظارت و ارزيابي دانشگاه محقق اردبيلي از 10/6/1384 تا كنون - عضو كميته اجرايي دانشگاه محقق اردبيلي از سال 1385 تا كنون - رئيس سازمان نظام مهندسي كشاورزي و منابع طبيعي استان اردبيل از سال 1381 تا كنون - مشاور كشاورزي استاندار محترم اردبيل - عضو شوراي فضاي سبز استان اردبيل - عضو شوراي حل اختلاف شهرستان اردبيل

- عضو انجمن حشره شناسي ايران - عضو وابسته فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران- گروه كشاورزي شاخه گياه پزشكي، از سال 1385 تا كنون - عضو هيئت تحريريه مجله هاي: دانش كشاورزي، خانه انجمن حشره شناسي ايران، پژوهشنامه علوم كشاورزي دانشگاه گيلان، علم و فناوري دانشگاه محقق اردبيلي فعاليتهاي آموزشي : سابقه تدريس در دانشگاههاي مختلف كشور: - تدريس در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته گياه پزشكي دانشگاه محقق اردبيلي از اسفند ماه سال 1367 تا كنون - تدريس در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري حشره شناسي دانشگاه تربيت مدرس از سال 1369 تا 1380 - تدريس در دوره هاي كارشناسي ارشد حشره شناسي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران و دانشگاه تربيت مدرس (اكولوژي و مقاومت گياهان به حشرات) - تدريس در دوره هاي دكتراي حشره شناسي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران، دانشگاه تربيت مدرس و تبريز از سال 1369 تا كنون (ديناميسم جمعيت حشرات، رفتار شناسي حشرات و ارزيابي خسارت آفات) - عضو هيئت علمي دانشگاه تبريز از شهريور ماه سال 1356 تا اسفند ماه سال 1367 مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - يكي از بانيان دانشگاه محقق اردبيلي - موسس سازمان نظام مهندسي كشاورزي و منابع طبيعي استان اردبيل - يكي از بنيان گزاران موسسه آموزش عالي غير انتفاعي سبلان اردبيل در سال 1383ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر قدير نوري قنبلاني در كنار فعاليت هاي روزمره و تدريس، به مطالعه و تهيه مطالب درسي، مطالعه پايان نامه هاي دانشجويي و مطالعه كتب تاريخي و ادبي مي پردازد. «به موسيقي اصيل علاقه وافري دارم و در فرصت هاي

مناسب به آنها گوش فرا مي دهم. علاقه زيادي به طبيعت و حيات وحش دارم و به دليل سنخيت رشته تحصيليم در ايام بهار و تابستان ساعات زيادي از فراغتم را در طبيعت و به همراه دانشجويانم به مطالعه و بررسي حيات وحش مي پردازم.»شاگردان : دكتر قنبلاني تا كنون استاد راهنماي تعداد قابل توجهي از دانشجويان در مقطع كارشناسي ارشد بوده اند. وي هم اكنون استاد راهنماي بيش از 17 رساله دكترا در دانشگاههاي تربيت مدرس، تهران، علوم تحقيقات و تبريز بوده است.همفكران فرد : دكتر كريم كمالي (دانشگاه تربيت مدرس)، دكتر ضياء بني هاشمي، دكتر كرامت الله ايزدپناه، دكتر مفتون و دكتر سفيد بخت (دانشگاه شيراز)، دكتر عزيز جوانشير، دكتر مقدم و دكتر مصطفي وليزاده (تبريز) از همفكري نزديكي در زمينه هاي مختلف علمي با دكتر قدير نوري قنبلاني برخوردارند.جوائز و نشانها : - لوح تقدير از رياست محترم جمهور به عنوان استاد نمونه كشوري در سال 1383 - لوح تقدير از وزير علوم، تحقيقات و فناوري در سال 1373 به خاطر انتخاب كتاب «كشت بافت هاي گياهي» به عنوان كتاب برگزيده سال دانشگاه تهران - لوح تقدير از وزير علوم، تحقيقات و فناوري در سال 1381 به خاطر انتخاب كتاب «اكولوژي حشرات» به عنوان كتاب برگزيده سال دانشگاه تهران - چندين لوح تقدير از روساي محترم دانشگاه تبريز با عناوين پژوهشگر نمونه، مدير نمونه، استاد نمونه و ... - لوح تقدير از رياست محترم دانشگاه تربيت مدرس در سال 1382 به عنوان استاد مدعو نمونه - لوح تقدير از استاندار محترم اردبيل در سال 1383 به عنوان مشاور علمي استاندار - چندين لوح تقدير از روساي محترم

دانشگاه محقق اردبيلي با عناوين پژوهشگر نمونه، مدير نمونه، استاد نمونه و ...چگونگي عرضه آثار : از قدير نوري قنبلاني تا كنون بيش از 32 مقاله در زمينه تخصصي اش منتشر شده است. همچنين وي در كنار تدريس به مطالعه، تحقيق و پژوهش در زمينه رشته تخصصي خود پرداخته است كه به دو دسته خاتمه يافته و در دست اجرا تقسيم مي شود: الف- خاتمه يافته: 1- بررسي نوسانات جمعيت سوسك كلرادوي سيب زميني در اردبيل 2- بررسي تكميلي روي سوسك كلرادو در منطقه اردبيل 3- بررسي روشهاي حفظ و ذخيره رطوبت خاك 4- بررسي و مطالعه پوشش گياهي استان اردبيل 5- وضع موجود و برنامه ريزي بخش زراعت و باغباني استان اردبيل 6-جمع آوري و شناسايي ملخهاي استان اردبيل 7- شناسايي و بررسي تنوع زيستي مهره داران استان اردبيل 8- مطالعه ايمنولوژيك و حفظ تعادل آبهاي داخلي استان اردبيل 9- بررسي مقاومت سوسك كلرادوي سيب زميني به چهار گروه حشره كشها 10- ارزيابي مقاومت گونه هاي وحشي سيب زميني به سوسك كلرادو ب- در دست اجرا: 1- مطالعه روش پرورش مصنوعي سوسك كلرادوي سيب زميني 2- شناسايي شته هاي ناقل بيماري هاي ويروسي سيب زميني از ديگر فعاليت هاي پژوهشي ايشان مي توان به موارد زير اشاره كرد: - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات معتبر علمي- پژوهشي خارجي و داخلي: 32 مورد - خلاصه مقالات ارائه شده در كنفرانسهاي داخلي و خارجي: 38 مورد - استاد راهنماي بيش از 17 پايان نامه دكتري آثار : ارزيابي خسارت آفات ويژگي اثر : 1374- انتشارات دانشگاه محقق اردبيلي- در مورد چگونگي برآورد خسارات حشرات آفت،علف هاي هرز و عوامل بيماري هاي گياهي

در زبان فارسي كتابي چاپ و منتشر نشده است. نظر به اينكه برآورد ميزان خسارت آفات براي بررسي توجيه اقتصادي مبارزه با آفتاب در تفكر كنترل تلفيقي آفات ipm اهميت اساسي دارد و همچنين براي طراحان و برنامه ريزان بخش كشاورزي و بخش اقتصادي كشور مورد نياز مي باشد، لذا مطالب اين كتاب كه حاوي يك روش برآورد اقتصادي براي هر يك از 140 آفت، بيماري و علف هرز مهم جهان مي باشد بسيار مورد استقبال دانشجويان ، پژوهشگران و بخش اجرايي قرار گرفت. ضمناً به عنوان منبع اصلي در تدريس درسي با همين در دوره دكتراي حشره شناسي مورد استفاده قرار دارد.2 اكولوژي جمعيت حشرات ويژگي اثر : 1373- انتشارات دانشگاه تهران- اين كتاب نخستين كتابي بود كه در زمينه اكولوژي جمعيت حشرات به زبان فارسي چاپ مي شد. در اين كتاب نظريه هاي مختلف مرتبط با تغييرات جمعيت حشرات به ويژه طغيان ها و افول هاي جمعيت هاي و معادلات رياضي مرتبط با آن مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. از همان ابتداي چاپ اين كتاب، به عنوان كتاب درسي در دوره كارشناسي ارشد رشته حشره شناسي تدريس شده است.3 اكولوژي حشرات ويژگي اثر : 1380- انتشارات دانشگاه محقق اردبيلي- اين كتاب توسط پروفسور Price در آمريكا در سال 1998 چاپ شده است. دكتر قنبلاني اين كتاب را در طي مدت شش سال با تلاش شبانه روزي ترجمه كرده است كه داراي 1354 صفحه در دو جلد منتشر شده است. اين كتاب در سال 1381 به عنوان كتاب سال دانشگاه تهران برگزيده شده است.4 تجربياتي در كشت بافتهاي گياهي ويژگي اثر :

1372- انتشارات دانشگاه تبريز- دكتر قنبلاني درباره اين كتاب چنين مي گويد: «در سال 1367 به مدت 9 ماه براي گذراندن فرصت مطالعاتي همراه با خانواده به دانشگاه آي داهو در آمريكا رفتم. قرار بود در پروژه اي در مورد انتقال ژن مقاومت به سوسك كلرادوي سيب زميني از يك گونه سيب زميني وحشي به سيب زميني اهلي من هم با فردي كه روي اين موضوع كار مي كرد همكاري نمايم. به زودي متوجه شدم كه لازمه شركت فعال در اين پروژه داشتن اطلاعات علمي با سطح بالا در زمينه كشت بافت هاي گياهي است. لذا در حالي كه خودم چندين درس را به عنوان استاد مدعو در آمريكا تدريس مي كردم با ثبت نام در چندين كلاس كشت بافت هاي گياهي و شركت فعال در اين كلاسها دوره تخصص «كشت بافتهاي گياهي» را گذراندم و پس از مراجعت به ايران اولين كتاب را در اين زمينه تحت همان عنوان تدوين كردم.»5 سوسك كلرادوي سيب زميني ويژگي اثر : 1365- انتشارات دانشگاه تبريز- سوسك كلرادوي سيب زميني تا سال 1363 به عنوان يك آفت قرنطينه اي در كشور ما محسوب مي شد. ولي متاسفانه در آن سال براي نخستين بار در بعضي از مزارع سيب زميني دشت اردبيل مشاهده گرديد. لارو و حشره كامل اين آفت از شاخ و برگ سيب زميني تغذيه كرده و در صورت عدم كنترل آفت و بالا بردن جمعيت آفت، محصول سيب زميني به كلي منهدم مي شود. چون در آن سال ها هيچگونه اطلاعاتي در مورد اين آفت به زبان فارسي وجود نداشت، لذا اينجانب با مرور بيش از

200 مقاله علمي در مورد اين آفت و با مخلوط كردن تحقيقات دو ساله خودم كتابي در اين زمينه تاليف و چاپ نمودم كه به شدت مورد توجه، استقبال و استفاده دانشجويان گياه پزشكي، بخش اجرايي و زارعين قرار گرفت.6 مقاومت گياهان به حشرات ويژگي اثر : 1374- انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد- نظر به اينكه استفاده از ارقام گياه براي كنترل حشرات آفت جزو سالمترين، موثرترين و كم هزينه ترين روش هاي مبارزه با آفت مي باشد كه از دهه 1930 در دنيا و بويژه در آمريكا رايج شده است و از طرف ديگر اين موضوع كه تخصص اصلي دكتر قدير نوري قنبلاني مي باشد تا دهه 1370 در ايران كاملاً مورد بي توجهي قرار گرفته بود، لذا وي با تدوين و انتشار كتابي در همين زمينه و تدريس مطالب اين كتاب در دوره هاي تحصيلات تكميلي دانشگاههاي تهران و تربيت مدرس انگيزه لازم را در بين دانشجويان تحصيلات تكميلي رشته حشره شناسي و ساير پژوهشگران براي انجام تحقيق در اين زمينه ايجاد نموده و ده ها پروژه كارشناسي ارشد و دكترا را در اين گرايش هدايت مي كردند. منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

وجداني، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر پرويز وجداني در سال 1324 در تهران بدنيا آمد.وي در سال 1342 با اخذ رتبه اولي در كنكور دانشكده كشاورزي دانشگاه اهواز ،اولين دوره تحصيلات دانشگاهي خود را آغاز نمود و به خاطراحراز رتبه اولي در طي چهار سال تحصيل،از بورس كمك هزينه تحصيلي استفاده مي كرد.وي در سال 1346 موفق به اخذ مدرك كارشناسي كشاورزي در رشته اگرونوفي كشاورزي از اين دانشكده شد.ايشان كارشناسي ارشد رشته اصلاحات و نباتات را از

دانشگاه تهران كسب كرد.دكتر وجداني در سال 1355 براي گذراندن دوره دكتري در رشته ژنتيك به دانشگاه كاليفرنياي آمريكا عزيمت كرد و بمدت چهار سال در اين دانشگاه به تحصيل پرداخت و در خرداد ماه سال 1359 در رشته ژنتيك كمي موفق به اخذ دكتري شد.نامبرده تا زمان بازنشستگي (خرداد ماه سال 1379) در سازمان تحقيقاتي كشاورزي به عنوان استاد پژوهشي به فعاليت هاي تحقيقاتي و پژوهشي و آموزشي مي پرداختند.دكتر پرويز وجداني عضو فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران و همچنين عضو (مدعو) فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي ايران بوده و هستند.گروه : كشاورزيرشته : ژنتيك گياهيگرايش : ژنتيك كمي و آماروالدين و انساب : پدر پرويز وجداني مرحوم مهندس مشيت الله وجداني متولد 1294 در بيرجند است. وي داري مدرك مهندسي كشاورزي بود كه در خدمت وزارت كشاورزي بوده است و در طول خدمت خود مسئوليت هايي را بر عهده داشته است كه مي توان به معاونت سازمان ترويج كشاورزي . غيره اشاره كرد.او در سال 1373 پس از چند سال مبارزه با بيماري مهلك سرطان دار فاني را وداع گفت.مادرش هم بانو فاطمه ايرماندوخت متولد 1300 در شهر مقدس مشهد است. ايشان هم در سال 1385 پس از چند سال كسالت بر اثر عارضه سكته قلبي چشم از جهان فروبست.دكتر وجداني نيز داراي يك خواهر بنام مهندس پروين وجداني(مهندس كشاورزي و هم اكنون در امريكا بسر مي برد) و چهار برادر بنامهاي مهندس خسرو وجداني،هوشنگ وجداني ، مهندس فرهنگ وجداني و فرزاد وجداني مي باشد.خاطرات كودكي : پرويز وجداني از دوران كودكي خود خاطراتي بياد دارد كه به مواردي از آنها اشاره مي

شود: "دوران كودكي من متاسفانه با شرايط خوبي آغاز نشد،زيرا از يكي دو ماهگي دچار بيماري عفوني شديد شدم كه بيش از 9 ماه بطول انجاميد و مرا تا مرز مرگ پيش برد ولي خوشبختانه به كمك امكانات درماني محدود آن زمان و فداكاري هاي والدينم بخصوص مادرم جان سالم به در بردم.البته من بدليل سن كم چيزي بياد ندارم ،بلكه هميشه مادرم از آن براي من سخن مي گفتند." از ديگر خاطرات وي "شرايط رفاهي ما در دوران كودكي بسار معمولي بود.هم باز ي هاي من اكثرا برادرانم و تعداد معدودي از بچه هاي بستگان و همسايگان بودند.سرگرمي هاي ما هم عمدتا همان بازي هاي داخل كوچه و خانه بود كه ان براي مردم عادي و معمولي بود.من هميشه چند اسباب بازي مدرن مثل آدم آهني و هفت تير ترقه اي كه پدرم از خارج برايم آورده بود و غيره خاطرات بسيار خوبي دارم."اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر دكتر پرويز وجداني كارمند دولت بود او حقوق و درآمد محدودي داشته است و از ارث و ميراث پدري نيز نداشت."با توجه به اينكه خانواده پر جمعيتي بوديم و رفت و آمدهاي يادي هم داشتيم زندگي ما وضع بسيار معمولي داشت ولي خوشبختانه هيچ وقت محتاج نبوديم و هميشه به انچه داشتيم قانع بوديم و از زندگي رضايت داشتيم" مهمترين هم و غم پدر مادر دكتر وجداني تربيت صحيح فرزندان و تحصيل آنها بود كه آنعا در اين زمينه خوشبختانه به آرزوهاي خود رسيده بودند. پرويز از مادر خود در مديريت اين شرايط از زندگي مي گويد: "مادرم به فنون خياطي ،بافندگي و گلدوزي

تسلط داشت و در دوران كودكي و نوجواني ما ،اكثر البسه هاي مورد نياز توسط وي تهيه مي شد كه در كنار ساير مسئوليت هاي خانه ،كاري بس شوار و طاقت فرسا بوده است."تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي و حرفه آموزشي پرويز وجداني به ترتيب زير در دوره هاي مختلف مراحل خود را طي كرده است. - تحصيلات دوره ابتدايي خود را از سن 6 سالگي در دبستان دولتي خواجوي تهران آغاز كرد و در طي سالهاي 1330 تا 1336 آنرا با موفقيت به پايان رسانيد. كه در هر سال از تحصيل ،رتبه اولي را احراز مي كرد. - او در مهر ماه سال 1336 وارد دوره اول متوسطه شده و اين دوره سه ساله را نيز با رتبه اولي به پايان رسانيد. و در مهر ماه سال 1339 دوره دوم متوسطه را آغاز كرد .پرويز وجداني رشته تحصيل خود را در دوره متوسطه ،رشته " طبيعي " را برگزيد او باز اين دوره سه ساله را در دبيرستان دولتي دكتر هوشيار با رتبه اول سپري كرد.و دست اخر در سال 1342 ديپلم متوسطه خود را دريافت نمود. - در سال 1342 با اخذ رتبه اولي در كنكور دانشكده كشاورزي دانشگاه اهواز ،اولين دوره تحصيلات دانشگاهي خود را آغاز نمود و به خاطر احراز رتبه اولي در طي چهار سال تحصيل،از بورس كمك هزينه تحصيلي استفاده مي كرد.وي در سال 1346 موفق به اخذ مدرك كارشناسي كشاورزي در رشته اگرونوفي كشاورزي از اين دانشكده شد. - پرويز وجداني پس از استخدام موقت در موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه بذر و گذراندن دوره

خدمت سربازي نظام وظيفه در سال 1348 در دوره كارشناسي ارشد رشته اصلاحات و نباتات در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران پذيرفته و تحصيلات تخصصي خود را اغاز نمود و در سال 1351 موفق به اخذ مدرك فوق از دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران شد." با توجه به اينكه تنها دانشجويي بودم كه گرايش آمار و تحقيق را در گروه زراعت و اصلاح نباتات در اين دانشكده مي گذراندم و اكثريت دروس تخصصي اين گرايش دروس آماري بود بنا به پيشنهاد استاد گرانقدرم مرحوم دكتر عباسقلي خواجه نوري ،بيشتر دروس خود را در موسسه عالي آمار كه رياست آن را بعهده داشت مي گذراندم" - در طي سالهاي 1349 تا سال 1355 شش دوره كامپتوتري را در شركتهاي معتبر كامپيوتري تهران گذراند و گواهينامه هاي رسمي آز آنها دريافت نمود. - در سالهاي 1351 تا سال 1355 چندين دوره زبان انگليسي را نيز در كلاسهاي رسمي زبان در تهران گذرانيد و موفق به اخذ امتياز لازم جهت شركت در امتحان تافل براي دوره دكتري در دانشگاه كاليفرنياي آمريكا شد - در سال 1355 براي گذراندن دوره دكتري در رشته ژنتيك به دانشگاه كاليفرنياي آمريكا عازم شد و بمدت چهار سال در اين دانشگاه به تحصيل پرداخت و در خرداد ماه سال 1359 در رشته ژنتيك كمي و گرايش فرعي موفق به اخذ دكتري شد.خاطرات و وقايع تحصيل : " در واقع تمام خاطرات و وقايع دوران تحصيل هر فرد براي او جالب و ارزشمند است ولي يادآوري و نگارش همه و يا حداقل بخش مهمي از آنها كاري بس دشوار و حتي غير ممكن است به همين

دليل در اينجا به ذكر چند مورد اكتفا مي شود: - حادثه شكستگي دستم در شب امتحان: سال چهارم دبيرستان بودم كه در يكي از روزهاي امتحانات آخر سال كه فقط دو امتحان ادبيات و جبر باقي مانده بود .براي جلوگيري از افتادن برادر كوچكم كه به داخل حوض منزل ناچارا از روي حوض پريدم و در اثر برخورد پايم با لبه حوض ،مچ دست راستم شكست و مجبور به گچ گرفتن آن شدم. با وصف كردن وضع جمسي خود براي دبيران ذيربط دبير ادبيات قبول كرد كه از من امتحان شفاهي بگيرد ولي متاسفانه دبير جبر با اينكه ميدانست من شاگرد اول دبيرستان و كلاس بودم ولي به دليل اينكه در يكي از امتحانات بين سال يكي از هم كلاسي ها بدون اطلاع من از روي دست من تقلب كرده بود و باعث ناراحتي ايشان شده بود قبول نكرده كه از من امتحان شفاهي گرفته شود و به همين دليل من قادر به نوشتن ورقه خود نشدم و ايشان مرا در اين درس تجديد كرد البته اين اولين و اخرين تجديدي من در تمام دوران تحصيلم بود و جالب اينكه علي رغم همين نمره تجديدي در اين درس من رتبه اول را در خرداد ماه بدست آوردم و صد البته كه اين سخت گيري و غرض ورزي دبير محترم هرگز از يادم نمي رود. - وقوع و پيروزي انقلاب اسلامي ايران در دوران تحصيلات دكتري من : اين واقعه عظيم در بهمن ماه سال 1357 مصادف با دوره تحصيلات دوره دكتري من در امريكا بود.قطعا همه از بحرانهاي آن روزها در داخل كشور و

انعكاس آن در خارج از كشور مطلع هستيد.مسلما با مبارزاتي كه در داخل و خارج ازكشور بر ضد آمريكا صورت مي گرفت و به ويژه موضوع اشغال سفارت امريكادر تهران و گروگان گيري تعدادي از اتباع امريكايي چنان تاثيري بر مقامات دولتي و حتي مردم آمريكا گذاشته بود كه واقعا عرصه را بر ايرانيان مقيم امريكا تنگ كرده بودند و به همين دليل شرايط تحصيل و حتي زندگي عادي براي ما دانشجويان نيز تا مدتها بسيار سخت بود و خاطرات اين دوران هميشه براي من باقي مانده است."فعاليتهاي ضمن تحصيل : عمده فعاليت هاي جنبي ضمن تحصيل پرويز وجداني در دوران متوسطه به دو دسته ورزشي و هنري تقسيم مي شود."فعاليت هاي ورزشي من در چهار سال اول دبيرستان در رشته فوتبال و در دو سال اخر در رشته بسكتبال بوده است و پيشرفت هاي خوبي در حد عضويت در تيم هاي دبيرستاني داشته ام. فعاليت هاي هنري من در زمينه هاي نقاشي و موسيقي در دوران تحصيلات دبيرستان بسيار توسعه يافت به طوري كه اوقات زيادي را صرف تمرين نقاشي عمدتا به صورت خودجوش مي كردم.البته گاهي هم از دبير هنردبيرستان خود كمك هايي ميگرفتم. با توجه به علاقه اي كه به ساز گيتار پيدا كرده بود ابتدا مدتي به صورت خود آموزشي و سپس در دو دوره جداگانه به آموختن اين ساز در رشته پاپ و كلاسيك پرداختم و پيشرفت هاي قابل ملاحظه اي هم داشتم." دكتر وجداني در دوران تحصيل در دانشكده كشاورزي در اهواز ،مسئوليت انجمن هنري را برعهده داشته است وي همچنين در گروه موسيقي دانشكده نيز عضويت داشته است.

در دوران تحصيل در دانشگاه تهران ،بدليل اشتغال در موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر و نيز وضعيت تاهلي ،فرصت كمتري براي ادامه فعاليت هاي هنري و ورزشي داشتند.معهذا در هر فرصتي كه پيدا مي كرد به تمرينات خود در زمينه نقاشي و موسيقي مي پرداخت. ايشان از فعاليت هاي ضمن تحصيل در دوره دكتري چنين مي گويد: "در دوران تحصيلات دكتري در امريكا ، با توجه به وضعيت تاهلي و حجم بسيار زياد درسها و مسائل پژوهشي ذيربط فرصت هاي كمتري براي فعاليت هاي جنبي پيش مي آمد.معهذا در فرصت هاي ممكن مسافرتهاي كوتاه به همراه خانواده و دوستان ،بازديد از مناطق ديدني ،شنا و گاهي تمرين موسيقي به عنوان يك سرگرمي يا تفريح از جمله مشغله هاي فرعي من بود"استادان و مربيان : اساتيد ايراني : دكتر رستمي،دكتر نجفي ،دكتر ميرعمادي،دكتر سلمان زاده ،دكتر عظيمي ،مهندس قطب،دكتر خواجه نوري ،دكتر يزدي صمدي،دكتر درويش ،دكتر صحت نياكي ،دكتر ابراهيمي ،دكتر حجت ،دكتر زالي ، دكتر داود زاده ،دكتر سخاوت و دكتر پروين اساتيد خارجي : دكتر هنكليرسون ،دكتر آلن ،دكتر بورنس ،دكتر پيلر،دكتر شيلالا،دكتر كينتون ،دكتر والش،دكتر جي .گي .ونيس ،دكتر كي.فوسترهم دوره اي ها و همكاران : هم دوره ايهاي دانشگاه دكتر پرويز وجداني : دكتر ساسخواه ،مهندس قرائت ،دكتر چجي،مهندس مويدي ،مهندس توكلي ،مهندس ضيائي ، مهندس رفيعي ،مرحوم مهندس قطبي ،مهندس پاك سرشت ،مهندس ابن جلدل،مهندس سليمان نژاديان و غيره ... همكاران بخش تحقيقات غلات در سطح كارشناسي : دكتر كاوه ،دكتر وهابيان ،مهندس محلدجي،مهندس تجدد ،مهندس تولكي ،مهندس علوي ،مهندس صدري ،مهندس ابراهيميان ،دكتر رجب زاده ،دكتر پيمان

و غيره ... همكاران بخش تحقيقات ژنتيك و ذخاير(؟) گياهي در سطوح كارشناسي : دكتر مظفري ،دكتر طائب ،دكتر بزرگي پور فدكتر ارشد ،دكتر سپهوند،مهندس شاهمرادي ،مهندس شفاء الدين ،مهندس خاقاني ،مهندس نيكپور ،مهندس فروتن ،مهندس علي آبادي زاده ،مهندس فروتن پور ،مهندس بحرائي ،مهندس صفائي و غيره ...همسر و فرزندان : اولين ازدواج ،دكتر پرويز وجداني در سال 1348 با يكي از بستگان خانواده مادريش صورت گرفته است كه ماحصل اين ازدواج يك فرزند دختر بنام ندا(متولد در سال 1351 )است.او در زمينه هاي هنري از قبيل شعر ،نقاشي ،موسيقي وهنرهاي گرافيكي و معرق فعاليت مي كند.وي متاهل و داراي دوفرزند پسر است. ازدواج دوم ايشان در سال 1361 يعني پس از اتمام دوره دكتري و بازگشتش به ايران با خانمي از اهالي سيرجان صورت گرفت.ماحصل اين ازدواج فرزند پسري است بنام هومن (متولد 1362) .او تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته مهندسي كامپيوتر (سخت افزار) در دانشگاه ازاد اسلامي تهران به پايان رسانيده است.هومن در حال حاضر مجرد است.وقايع ميانسالي : دكتر پرويز وجداني از وقايع به وقوع پيوسته خود در زندگي خود چنين ياد مي كند: "ازدواج اول من و در پي آن جدايي و از هم پاشيدن شيرازه زندگيم كه با اقدام يك جانبه و بدون اطلاع همسر سابقم در امريكا پيش آمد كه از مهمترين وقايع غيرمنتظره زندگي من محسوب مي شود." وي هم چنين از نجات جان پسرش از يك بيماري خطرناك كه در سال 1380 اتفاق افتاده بود خدارا شاكر است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي داري و مديريتي دكتر پرويز وجداني به قرار زير

است: مسئوليت آزمايشگاه مركزي در بخش تحقيقات باغباني موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر در سال 1346 مسئوليت تحقيقات به زراعي غلات كرج در موسسه فوق الذكر از سال 1348 تا سال 1351 مسئوليت هماهنگي تحقيقات به زراعي غلات كشور ،با حفظ سمت رديف 2 در موسسه فوق از سال 1351 تا سال 1360 مسئوليت واحد آمار و كامپيوتر موسسه فوق الذكر با حفظ سمت هاي رديف 2و3از سال 1350 تا سال 1369 مسئوليت بخش تحقيقاتي ژنتيكي و سرپرستي بانك ژن گياهي ملي در موسسه فوق الذكر از سال 1361 تا سال 1373 ماموريت خدمت درستادمركزي سازمان تحقيقات كشاورزي از سال 1373 تا سال 1374 ماموريت خدمت در حوزه معاونت آموزشي و تجهيز نيروي انساني سازمان فوق الذكر از سال 1375 تا سال 1379 مسئوليت شوراي انتشارات موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر از سال 1367 تا سال 1373 مسئوليت برگزاري و هماهنگي سخنراني علمي موسسه فوق الذكراز سال 1365 تا سال 1373 عضويت كميته امور فني و تحقيقاتي موسسه فوق الذكر از سال 1361تا سال 1373 عضويت هيئت تحريريه مجله علمي تحقيقي "نهال و بذر " و سردبيري اين مجله از سال 1367 تا سال 1373 همكاري با تعدادي از مجلات علمي كشور در زمينه ويراستاري علمي مقالات مسئوليت هماهنگي فعاليت ها و تحقيقات ذخاير (؟) گياهي ايران در مناطق غرب آسيا و شمال آفريقا WANA از سال 1368 تا سال 1373 عضويت در فرهنگستان علوم ايران ،شاخه زراعت و اصلاح نباتات گروه كشاورزي از سال 1370 تا سال 1386 عضويت (مدعو) در فرهنگستان زبان و ادب فارسي ايران از

سال 1379 تا سال 1386 عضويت در شوراي عالي برنامه ريزي وزارت فرهنگ و آموزش عالي از سال 1368 تا سال 1378 عضويت در انجمن متخصصين زراعت و اصلاح نباتات ايران عضويت در هيئت تحريريه مجله زيتون وابسته به وزارت كشاورزي بمدت دو سال عضويت در كميته ذخاير (؟) مناطق غرب آسيا و شمال غرب آفريقا WANA از سال 1363 تا سال 1373 عضويت در انجمن سابق ژنتيك ايران از سال 1351 تا سال 1355 عضويت افتخاري در انجمن جديد ژنتيك ايران از سال 1385 دكتر وجداني از خرداد ماه سال 1379 به افتخار بازنشستگي نائل آمده است. فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي : تدريس بسياري از دروس تخصصي آمار ،طرح ازمايشات ،ژنتيك و روش هاي تحقيق در دوره هاي باز آموزي وزارت كشاورزي براي كارشناسان و محققين موسسات مختلف طي سال هاي 1361 تا 1379 تدريس دروس مختلف مشتمل بر ژنتيك كمي ،ژنتيك جمعيت ،ژنتيك ملكولي ،ژنتيك بيومتري،ژنتيك تكميلي ،آمار پيشرفته ،بيومتري هاي 1و2،آمار مقدماتي،طرح هاي آزمايش هاي كشاورزي مقدماتي و پيشرفته و روشهاي تحقيق در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه هاي مختلف داخل كشوراز سال 1362 تا سال 1378 مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مراكزي دكتر وجداني از بانيان آن مي باشد: - بانك ژن گياهي ملي ايران ،در موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر - بخش تحقيقات ژنتيك،در موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر - واحد آمار و كامپيوتر ،در موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ساير فعاليت هاي

: پرويز وجداني از ساير فعاليت هاي خود در اوقات فراغت و غيره چنين مي گويد: ساعات فراغت من با مطالعه ،ورزش سبك ،رسيدگي به گل و گياه،موسيقي ،نقاشي و تماشاي برنامه هاي تلويزيوني و فيلم هاي سينمايي مي گذرد.البته با توجه به علاقه فراواني كه به ديد و بازديد دوستان و بستگان دارم در هر فرصت ممكن به اين امر اقدام مي كنم. شاگردان : دكتر پرويز وجداني دانش آموختگاني در دانشگاههاي مختلف كشور بخصوص دانشگاه تربيت مدرس،دانشگاه ازاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات و واحد كرج ،دانشگاه تهران ،دانشگاه گيلان ،دانشگاه صنعتي اصفهان،دانشگاه ازاد جيرفت،و غيره داشته است.جوائز و نشانها : نشانهاي و جوايز دريافتي دكتر پرويز وجداني به قرار زير است: الف) در زمينه هاي علمي : تقدير آموزش و پرورش منطقه ذيربط بخاطر احراز رتبه اول در امتحانات نهايي دبيرستاني در رشته طبيعي در منطقه در سال 1342 اخذ بورس تحصيلي و كمك هزينه تحصيلي بخاطر احراز رتبه اول در كنكور دانشكده كشاورزي دانشگاه اهواز از سال 1342 تا سال 1346 اخذ لوح تقدير و تنديس از انجمن ژنتيك ايران در سال 1385 عضويت افتخاري در انجمن ژنتيك ايران در سال 1385 اخذ تقديرنامه و جايزه بخاطر انتخاب مجموعه 15 جلدي "فرهنگ اصطلاحات كشاورزي و منابع طبيعي " تهيه شده توسط گروه كشاورزي فرهنگستان علوم ايران به عنوان كتاب برگزيده سال از طرف دانشگاه تهران در سال 1382 چندين مورد تقدير و تشكر در جلسات علمي داخلي موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر طي دوران خدمت دولتي ب) در زمينه هنري : احراز رتبه دوم در رشته گيتار و

اخذ مدال نقره و گواهينامه مربوط در مسابقات هنري دانشگاه هاي كشور در سال 1346چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي : اجراي 69 طرح يا پروژه تحقيقاتي با سمت مجري مسئول اجراي 37 طرح پا پروژه تحقيقاتي با سمت همكار مجري اجراي 6 طرح و پروژه تحقيقاتي با سمت هماهنگ كننده مشاركت در اجراي 42 طرح و پروژه تحقيقاتي دانشگاهي (در قالب پايان نامه هاي كارشناسي ارشد و دكتري ) با سمت استاد راهنما يا استاد مشاور مشاركت در اجراي يك پروژه تحقيقاتي با سمت ناظر ارائه 25 مورد گزارش هاي سالانه طرح هاي تحقيقاتي غلات ارائه يا مشاركت در ارائه 56 مورد گزارش هاي نهايي طرح هاي تحقيقاتي غلات و ساير محصولات ارائه 62 مورد مقالات علمي و كليدي (13 مورد در نشريات و مجامع بين المللي و 49 مورد در نشريات و مجلات علمي داخلي) ارائه 13 مورد در نشريات داخلي بخش هاي تحقيقاتي در موسسه اصلاح و تهيه نهال و بذر ارائه 2 مورد گزارش هاي كشوري در مجامع بين المللي مشاركت در ارائه 42 مورد پايان نامه در سمت استاد راهنما يا استاد و مشاور مشاركت در تحقيق و انتشار گزارش نهايي پروژه تحقيقاتي "ارزشيابي وضعيت كتابهاي علمي رشته كشاورزي ايران از طريق گروه كشاورزي فرهنگستان علوم ايران. مشاركت در تحقيق و انتشار گزارش نهائي پروژه تحقيقاتي " ارزشيابي وضعيت علمي رشته هاي كشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه هاي كشور " از طريق گروه كشاورزي فرهنگستان علوم ايران مشاركت درتحقيق و انتشارگزارش نهايي پروژه تحقيقاتي "آينده و امنيت غذايي كشور "از طريق گروه كشاورزي فرهنگستان عوم ايران مشاركت در بررسي

هاي تخصصي و تصويب معادل هاي فارسي واژه هاي تخصصي رشته زراعت و اصلاح نباتات از طريق فرهنگستان زبان و ادب فارسي ايران ارائه 22 سخنراني در مجامع علمي خارج از كشور ارائه 206 سخنراني علمي مستقل و يا مشترك در مجامع علمي داخل كشور همكاري در راهنمايي و مشاوره بيش از 42پايان نامه دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه هاي مختلف كشور از سال 1362 تا سال 1379

________________________________________

آثار : احتمالات آمار و مقدماتي كاربردي ويژگي اثر : اين كتاب كه به صورت مشترك توسط دكتر پرويز وجداني و دكتر عباس گرامي تاليف گرديده است. اين كتاب از طريق انتشارات حوزه معاونت آموزش و تجهيز نيروي انساني سازمان تحقيقات كشاورزي منتش شده است.در اين كتاب به اصول و مباني آمار مقدماتي و احتمالات در سطح دوره كارشناسي پرداخته شده است.2 دانشنامه بيو تكنولوژي و ژنتيك ويژگي اثر : اين دانشنامه توسط مركز دانشنامه بزرگ فارسي وابسته به وزارت علوم در دست تهيه است. در اين دانشنامه واژه هاي تخصصي در زمينه هاي ژنتيك و بيوتكنولوژي در مقالات علمي يا تعاريف تخصصي توسط اساتيد ذيربط ارائه گرديده است.دكتر وجداني در تهيه و ارائه مقالات اين دانشنامه نقش قابل توجهي دارد.3 فرهنگ اصطلاحات كشاورزي و منابع طبيعي -رشته زراعت و اصلاح نباتات ويژگي اثر : اين كتاب يكي از پانزده جلد مجموعه اي تحت عنوان فرهنگ اصطلاحات كشاورزي و منابع طبيعي " است كه توسط اعضاء گروه كشاورزي فرهنگستان علوم ايران تاليف گرديده است.اين كتاب در سال 1382 به عنوان كتاب برگزيده سال از طرف دانشگاه تهران انتخاب و معرفي شده است.

وجگان، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مهدي

وجگان سال 1345 در شهرري متولد شد دوران ابتدايي تا دبيرستان را در همان شهر سپري كرد. پس از ورود به دانشگاه تهران در سال 1369 موفق به دريافت دكتراي دامپزشكي گرديدو سپس بعد از قبولي در دوره تخصصي در سال 1374 مدرك تخصصي رشته مامايي و بيماريهاي توليد مثل دام را كسب نمود و از سال 1375 تا كنون به عنوان استاديار در دانشكده دامپزشكي دانشگاه تهران مشغول به تدريس و آموزش و تحقيق است.گروه : كشاورزيرشته : دامپروريگرايش : مامايي و بيماريهاي توليد مثلوالدين و انساب : پدر دكتر وجگاني، غلامحسين وجگاني و مادر محترم وي نصرت بهرام دريابيگي به ترتيب متولد شهر كاشان و اصفهان ميباشد كه فاقد تحصيلات هستند، برادر وي دكتر محمد وجگاني متولد 1339 شهر ري داراي مدرك دكتراي تخصصي ايمونولوژي و استاد دانشكده پزشكي دانشگاه تهران است و خواهرشان فاطمه وجگاني متولد 1343 ديپلم هستند.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : با توجه به اينكه پدر دكتر وجگاي از كارگران كارخانه ريسندگي اطلس بافت بودند و درااي يك مغازه خرازي هم در حله مسكونيشان بودند به حمدا... مشكل مالي نسبت به اطرافيات به گفته خود ايشان نداشتند ولي به لحاظ تامين نسبي مالي و شرايط بسيار خوب درون خانواده بوجود آمده بود شرايط گرم و دوست داشتني بر خانواده حاكم بود كه اين فضا امكان تحصيل و ... را فراهم ميكرد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : گرفتن ديپلم علوم تجربي سال 1363،اخذ مدرك دكتراي دامپزشكي از دانشگاه تهران سال 1369 و همچنين مدرك تخصصي دامپزشكي مامايي و بيمايهاي توليد مثل دام از دانشگاه تهران سال 1374خاطرات و وقايع تحصيل

: دكتر مهدي وجگاني در اين باره ميگويد :«شايد تلخ ترين خاطرات اين دوران بتوانم به از دست دادن دو نفر از همكلاسيهاي بسيار خوبم به نامهاي شهيد ميرزايي و شهيد رجبعلي افسري اشاره كنم كه لحاظاتي كه در كنار ايشان بودم و درسهايي كه از اين عزيزان گرفتم تا پايان عمر فراموش نخواهم كرد.»فعاليتهاي ضمن تحصيل : همكاري با جهاد دانشگاهي دانشكده دامپزشكي دانشگاه تهران از فعاليت هاي ضمن تحصيل مهدي وجگاني بوده است.استادان و مربيان : دكتر سيد محمد فقيهي و دكتر پور بازرگاني و دكتر حسن تاجبخش از نمونه استاداني بودند كه وجگاني از محضر اين اساتيد در دانشگاه دامپزشكي بهره برده است.هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايها دوران دكتراي دامپزشكي كه به عنوان همكار نيز مشغول به خدمت هستند ميتوان به : دكتر سيد جاويد آل داوود، دكتر افشين رئوفي، دكتر فريد مست زاري، و از همكاران هيئت علمي ايشان در ساير دانشگاهها دكتر حسن قوسيان ، دكتر شيخاني دكتر صداقت راميتوان نام برد.همسر و فرزندان : دكتر وجگاني در سال 1369 ازدواج كرده و داراي يك فرزند پسر و دو فرزند دختر ميباشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر وجگاني در مقاطعي رياست بيمارستان آموزشي و پژوهش دانشكده واقع در كرج و معاونت اداري و مالي دانشكده دامپزشكي دانشگاه تهران و مدير گروه علوم درمانگاهي را برعهده داشته است.فعاليتهاي آموزشي : از فعاليتهاي آموزشي دكتر وجگاني به تدريس دوره دكتراي عمومي و تخصصي در دانشكده دامپزشكي دانشگاه تهران ميتوان اشاره كرد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر وجگاني موسس آزمايشگاه IVf

(لقاح خارجي رحم) در دانشكده دامپزشكي بوده است.جوائز و نشانها : لوح تقدير به همراه جوايز در خصوص شركت در طرح شبيه سازي گوسفند Cloning از افتخارات دكتر وجگاني است. آثار : مبارزه بر عليه ورم پستان ويژگي اثر : ترجمه2 نا باروريهاي تغذيه اي و متابوليك در گاو ويژگي اثر : ترجمه3 نابروري و مامايي در ماديان ويژگي اثر : ترجمه4 ورم پستان در گاو ويژگي اثر : ترجمه

رجال و تراجم

ابطحي اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابطحى شهرت سلسله اى از سادات رفيع الدرجات است و تيره هاى مختلفى هستند كه در اصفهان و كاشان و تهران و قم و خراسان و ساير نقاط ايران و عراق سكونت دارند بعضى از آنها حسينى و بعضى موسوى و برخى رضوى و يا علوى و غيره مى باشند ولى به اين شهرت و صفت هويت خود را معروف ساخته اند مثلا اخ الزوجه نگارنده جناب حجه الاسلام حاج سيد حسن ابطحى خانى نسبا موسوى هستند ولى به ابطحى شهرت يافته اند.

يكى از اين تيره ها ابطحى هاى اصفهان و خمينى شهرند كه در آن سامان و قم و تهران و رى زندگى مى كنند و تمامى با همبستگى و خويشاوندى دارند و در پشت سوم و چهارم الى دهم يكى مى شوند و از آنهاست جناب حجه الاسلام و محقق فهام و مفسر علام آقاى حاج سيد محمدباقر ابطحى فرزند آيت الله حاج سيد مرتضى ابطحى كه در تاريخ 1349 قمرى در اصفهان متولد و پس از طى مقدمات و متون فقه و اصول در تاريخ 1366 قمرى به قم مهاجرت نموده و از محضر زعيم اعظم آيت الله بروجردى و آيات ديگر حوزه علميه چون آيت الله آقاى خمينى و گلپايگانى و حاج سيد احمد خونسارى و آقاى اراكى

و محقق يزدى استفاده كامل نموده و هم علوم عقليه فلسفه و الهيات شفا را از استاد بزرگوار علامه طباطبائى فراگرفته و ضمنا تدريس فقه و اصول را براى عده اى از محصلين مى نمايند.

آثار علمى معظم له عبارت است از: 1- الدور اللامعه فى الاحاديث الجامعه 2- المدخل للتفسير الموضوعى للقرآن الكريم پنج مجلد كه جلد اول آن مطبوع و بقيه آماده براى طبع است.

3- ترتيب اساتيد الوسائل و مصادرها و تحقيق رجالها على اسلوب منهجى دراسى

آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمدباقر موحد ابطحى اولين فرزند حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد مرتضى موحد ابطحى و سبط مرحوم آيت اللَّه متقى حاج سيد محمد تقى فقيه احمدآبادى در سال 1346 قمرى در شب دوم ماه مبارك رمضان در بيت علم و تقوا متولد شده و مقدمات و متون فقه و اصول را در حوزه علميه (مدرسه صدر اصفهان) نزد والد ماجدش و اساتيد مشهور اصفهان از جمله آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ محمود مفيد فراگرفته و در ربيع الاول سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده و در مدرسه حجتيه اقامت و از دراسات و ابحاث مرحوم آيت اللَّه حجت و نيز محضر و درس زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس سره حاضر و با اينكه در آن موقع سنش از بيست تجاوز نكرده بود كاملا با ايراد و نقد و صحبت كردن در درس معظم له جلب نظر ايشان را نموده و پاسخ مى گرفت و كتاب قضاء و شهادات را در محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى استفاده نموده و در سال 1370 ق- ه به قصد استفاده از حوزه علميه نجف مسافرت به آن سامان و

از محضر آيات عظام و اساتيد بزرگ آميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه شاهرودى و خوئى مستفيض و بهره مند شده ليكن به علت گرماى طاقت فرساى نجف مجبور به مراجعت به قم گرديده و پيوسته تحقيق راه و روش تعاليم فقه و اصول و رجال و حديث و تفسير را از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و نائب الامام آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آقاى شريعتمدارى و آقاى حاج شيخ محمد على اراكى و مرحوم آقاى محقق يزدى و فلسفه و اسفار و شفاء را از فيلسوف بزرگ علامه طباطبائى و قانون بوعلى را از والد ماجدش و علامه حاج ميرزا محمد طبيب زاده فراگرفته و ضمناً به تدريس سطوح عاليه فقه و اصول پرداخته و اكنون داراى حوزه درسى تحقيقى و استدلالى فقه و اصول كه جمعى از فضلا و محصلين با استداد از محضر و بياشان استفاده مى كنند. مى باشند.

داراى تاليفات و آثار علمى چندى مى باشند كه از ديدگاه دانش پژوهان مى گذرانم. 1- كتاب زكوة و خمس و صوم و اعتكاف از كتاب جامع الاحاديث آيت اللَّه العظمى بروجردى كه با شركت و معاونت چند تن از فضلاء چون حجةالاسلام حاج آقا جواد خندق آبادى و حاج آقا جلال گلپايگانى و آقاى حاج سيد محمدعلى موحد ابطحى (برادر گرامى خود) تاليف نموده و به آن مرحوم تحويل كه بعد از رحلتش با تجديد نظر و مقابله با حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى به طبع رسيد.

2- الدرر العلامه فى الاحاديث الجامعه للاحكام الفقهيه... كه آن مقدمه اى است براى كتاب جامع الاحاديث كه اخبار طولانى در آن تقطيع شده است.

3- المدخل الى (التفسير الموضوعى) للقرآن الحكيم پنج جلد كه جلد اول در

دو جزء به چاپ رسيده است.

4- جامع الاثار فى تفسير القرآن كه به اسلوب جديد تمام اخبار مصادر و جوامع احاديث اهلبيت عليهم السلام بررسى (به كمك فضلاء لجنه تحقيق).

5- معجم اسناد روايات كه از تمام احاديث موجوده در مصادر اوليه و جوامع بزرگ حديث چون بحارالانوار و عوالم و وسايل اتخاذ و به اسلوب جدولى منظم و با كمك فضلاء لجنه تحقيق در شرف اتمام است.

6- توحيدالروايات كه در تمام اخبار مصادر و جوامع حديث در هر موضوع با استقصاء وحدت روايت از نظر سند و متن (با كمك فضلاء لجنه انجام گرفته).

7- فقه جامع الاحاديث كه از نظر تفسير و دلالت بر حديث و جمع دلالات احاديث و بررسى معارضات و كيفيت علاج و جمع آن (با كمك فضلاء لجنه تحقيق).

اما باقيات الصالحات و آثار تاريخى معظم له.

1- مدرسه الامام المهدى در قم 2- مدرسه علمى در شهرستان اقليد 3- مساجد بسيارى در منطقه وسيع اقليد و سرحد چهار دانگه ييلاق تمام عشاير فارس 4- مراكز تبليغ در شهرستان اقليد و سرحد چهار دانگه 5- درمانگاه ولى عصر (ع) در حومه اقليد 6- بيمارستان ولى عصر (ع) در شهرستان اقليد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ابطحي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برادر معظم له حجه الاسلام ذخر العلماء الاعلام آقاى آقاسيد محمدعلى ابطحى در سال 1350 قمرى در اصفهان متولد و پس از طى مقدمات و سطوح عاليه در سال 1368 به قم مهاجرت نموده و از محضر آيات عظام و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده، و در سال 1378 قمرى مهاجرت به نجف نموده و در آنجا از محضر درس مرحوم آيت الله العظمى حكيم و آيت الله العظمى خوئى و مرحوم

آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده نموده، و ضمنا اشتغال به تدريس فقه و اصول دارند از تاليفات ايشانست تهذيب المقال فى تنفيح الرجال للشيخ النجاشى كه جلد اول و دوم آن به طبع رسيده است.

حاج سيد محمد على فرزند دوم حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد مرتضى حفيد آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى فقيه احمدآبادى صاحب (مكيال المكارم) معظم له كه از فقهاء و جامع معقول و منقول و از اساتيد حوزه علميه نجف اشرف و اصفهان مى باشد.

در شهر اصفهان سال در 1349 ق روز 26 صفرالمظفر متولد گرديد و پس از تحصيلات فارسى به علوم عربى اشتغال پيدا كرد و اكثر كتب نحو و صرف و منطق را نزد پدر بزرگوارش تلمذ نمود و منظومه منطق حاج سبزوارى را نزد استاد بزرگوار آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا كلباسى و شرح نفيسى و شرح اسباب را نزد پدر خود و مقدارى از قانون را نزد اساتيد معروف آيت اللَّه حاج ميرزا على آقا شيرازى قدس سره و سطح اصول و فقه تا كفايه و مكاسب شيخ را نزد اساتيد عالى قدر حوزه اصفهان از جمله آيت اللَّه ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ محمود مفيد استفاده كرد.

در سال 1364 به حوزه مقدسه (قم) مشرف و اكثر تحصيلات فلسفه را فيلسوف بزرگ علامه بزرگوار آيت اللَّه حاج سيد محمدحسين طباطبائى صاحب (الميزان) دام ظله بود.

و به درس اسفار و شفاء ابن سينا و ساير دروس و ابحاث معظم له حاضر شده و در فقه و اصول به درس آيات عظام حوزه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى آقاى حجت و ساير آيات و اساتيد حوزه حاضر و از مبرزين فضلاء و مؤلفين

و مدرسين حوزه به شمار مى رفت و در درس آيت اللَّه بروجردى ره اشكالات او مورد توجه بود و آن مرحوم اظهار علاقه به وى مى نمود و از مؤلفين كتاب نفيس (جامع الحاديث) مى باشد.

و در ربيع الاول سال 1374 به نجف اشرف تشرف پيدا كرده و به درس آيات عظام آيت اللَّه حكيم، و آيت اللَّه سيد عبدالهادى و آيت اللَّه خوئى حاضر و پس از وفات استاد بزرگوارش آيت اللَّه بروجردى به تدريس اصول و فقه خارج و تاليف منحصراً پرداخته و جماعتى از فضلاء به درس وى حاضر مى شدند.

و پس از حادثه اسف بار بيرون كردن حوزه علميه نجف اشرف و ايرانيان به مدتى در دهم جمادى الثانى 1394 به علت كسالت قلبى به ايران آمدند و تاكنون در اصفهان استاد خارج فقه و اصول و تفسير و رجال در اصفهان و مورد استفاده حوزه علميه اصفهان و مردم اين شهر مى باشند.

مترجم گرامى ما از دانشمندان پركار و جدى چه در تحصيل و چه در تدريس و چه در تاليف مى باشند و از روز ورود به تحصيل تا حال حاضر همواره اشتغال به مطالعه و تاليف كتب قيمه و مفيده داشته و هرگز بيكار نبوده و لذا تاليفات بسيارى در قم و نجف نموده اند كه فهرست آن را غير از تقريرات بحث اساتيد از نظر اهل ادب مى گذرانيم. و اكثراً تاكنون طبع نشده و از مطبوعات آن است. 1- تهذيب المقال اول، و دوم كه در نجف اشرف و اخيراً در بيروت- تجديد طبع شده.

2- شرح رساله ابى غالب زرارى ره.

3- تاريخ آل زراره.

و از غير مطبوع - مؤلفات معظم له:

1- الطبقات الكبرى، در احوال و تراجم اصحاب پيغمبر اكرم (ص) و ائمه طاهرين

(ع) 36 مجلد.

2- شرح رجال نجاشى 6 مجلد.

3- شرح رجال كشى 2 مجلد.

4- شرح فهرست شيخ طوسى 2 مجلد بزرگ.

5- اخبارالرواة در شناسائى رواة شيعه از طريق رواياتى كه در مدح و ذم آنان رسيده و يا از طريق رواياتى كه او روايت نموده.

6- شرح كفايةالاصول 3 مجلد دوره اصول تحقيقى استدلالى.

7- شرح (عروةالوثقى فقه استدلالى، كتاب طهارت، و صلوات و صوم، و خمس، و حج و اجاره و مضاربه و نكاح و وصيت آن تاليف شده.

8- الجهاد فى الاسلام فقه استدلالى.

9- الخمس فى الاسلام.

10- شرح وسايل الشيعه شرح تحقيقى كامل از نظر سند، و دلالة و ساير جهات فقهيه آنها و قسمتى از كتب آن تاليف شده مثل كتاب طهارت، صلواة، صوم، حج، جهاد، نكاح.

11- كتاب الامام اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب (ع) 2 مجلد.

12- علوم القرآن 2 مجلد.

13- المعراج- بحث استدلالى مبسوط در معراج.

14- التوحيد بحث استدلالى مبسوط در الهيات.

15- النبوه.

16- النهضة.

17- الحكومة الاسلاميه بحث استدلالى مبسوط در انحاء حكومات و حكومت اسلامى. 18- المالكية فى الاسلام.

19- رسالة فى الرضاع.

20- رسالة فى صلواة الجمعه.

21- رسالة فى النيابه.

22- رسالة فى صلة الرحم.

23- رسالة فى الشفاعه.

24- رسالة فى الذباحه.

25- شرح الوسيله.

26- نخبة الاثر فى رجال المعتبر.

27- مصادر تراجم رواة الشيعه.

28- مواليد النبى الاكرم و الائمه (ع) و وفياتهم.

29- تاريخ اصبهان.

30- الزهراء عليهاسلام.

31- على (ع) فى القرآن.

32- النبى و عايشه.

33- على و عايشه.

34- ازواج النبى و عايشه.

35- تاريخ عايشه.

36- ابوهريره.

37- مراسيل ابن ابى عمير و اصحاب الاجماع.

38- الموعودالمنتظر (ع).

39- اخبارالزمان و وفيات الاعيان.

40- شرح كتاب طهارت و صلوة وافى فيض، شرح استدلالى و غير از اين رسائل ديگرى كه تاليف آن كامل نشده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ابن ابي حاتم رازي، ابومحمد عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

327 -240 ق)، متكلم، مفسر، فقيه، رجال شناس، حافظ و محدث. در رى متولد شد و در همانجا نشو و نما يافت. وى در محله ى درب حنظله ى رى ساكن، و خانه و مسجدش در آن محل واقع بود. به همراه پدر به حج رفت و سفرهاى بسيارى نيز به شهرهاى مختلف اسلامى، همچون شام و مصر و اصفهان داشت. قرآن را نزد فضل بن شاذان آموخت و پس از آن به فراگيرى حديث روى آورد، زيرا پدرش اجازه نداده بود كه قبل از قرائت قرآن به حديث بپردازد. در فراگيرى حديث از محضر استادان بسيارى از جمله پدرش، ابوحاتم رازى، و ابوسعيد اشج و يونس بن عبدالاعلى و على بن مُنذر طريقى و احمد بن سِنان و مسلم بن حجاج و حجّاج بن شاعر و ابراهيم مُزنى و بحر بن نصر و محمد بن عبدالملك بن زَنجويه و ابوزرعه رازى و ابن وارة بهره جست و از آنها حديث شنيد. ابن عدى، حسين بن على حسينك تميمى، على بن عبدالعزيز بن مَردك، حَمد اصفهانى، ابواحمد حاكم، احمد بن محمد بصير رازى، ابراهيم بن محمد بن يَزداد، احمد بن محمد بن يزداد، ابراهيم بن محمد نصرآبادى، ابوسعيد عبدالوهاب رازى و ديگران از وى حديث نقل كرده اند و او را ثقه دانسته اند. چون ابن ابى حاتم، اميرالمؤمنين على (ع) را مقدم بر عثمان مى داند، سليمانى وى را شيعه به حساب آورده است. پدرش ابوحاتم، عبادت و ورع وى را ستوده ست. از آثار وى: «الجرح والتعديل». «تقدمة المعرفة للجرح والتعديل»؛ «التفسير»؛ «الردعلى الجهميه»؛ «العلل» يا «علل الحديث»؛ «المسند»؛ «الفوائد الكبير»؛ «ثواب الاعمال»؛ «المراسيل»؛ «فوائد الرازيين» يا «فوائد اهل الرى»؛

«الكنى»؛ «الزهد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (99 /4)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (32)، تهذيب التهذيب (29 /9)، الجرح والتعديل (مقدمه/ د- ط)، ريحانه (286 /2)، سير النبلاء (269 -263 /13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 147 /4)، كشف الظنون (1840 ،1458 ،1440 ،583 -582 ،436)، لسان الميزان (300 -299 /4)، لغت نامه (ذيل/ رازى)، معجم المؤلفين (171 -170 /5)، هدية العارفين (513 /1).

ابن بابويه ابوجعفر، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن على ابن حسين فرزند مهتر ابوالحسن على بن حسين قمى و ملقب به صدوق (ف. 381. ه.ق.). او از اساتيد بسيار از جمله پدر خود و محمد بن حسن ابن الوليد ادب و فقه را فراگرفت.

وى با سلاطين و اعاظم شيعه زمان خود آميزش داشت. كتاب من لا يحضره الفقيه خود را كه از كتب معتبر شيعه و يكى از كتب اربعه است به نام الوليد نوشته است. مدتى نيز در بغداد تدريس مى كرده در اواخر عمر در رى متوطن شد و وزير ركن الدوله، صاحب بن عباد او را گرامى مى داشت. ابن بابويه كتاب عيون الاخبار الرضا را به نام صاحب بن عباد نوشت. از كتب ديگر اوست: اكمال الدين، امالى، معانى، الاخبار، كتاب التوحيد، ثواب الاعمال، علل الشرائع، كتاب الخصال، و كتاب الاعتقاد كه همه به طبع رسيده.

محمد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى. كنيه وى ابوجعفر و لقبش (صدوق) است و او چنانكه شيخ گويد: به جلالت قدر معروف و به قوه حافظه موصوف در مضمار فقاهت يكه سوار و در ميدان احاديث و اخبار و بصيرت به احوال رجال علمدار، او را كتابهاى بسيار و مصنفات بيشمارى است و آنها را در فهرست ذكر كرده ايم.

نجاشى و

علامه فرموده اند: او پيشواى ما شيعه و فقيه ماست. و در خراسان رئيس طايفه بوده.

در سنه ى 355 وارد بغداد شد و با حداثت سن شيوخ طائفه بسماع حديث مستفيض و بهره مند شدند و علامه نيز پس از اين سخن او را به جلالت قدر و حفظ و بصيرت به احوال رجال و ناقديت اخبار ستايش كرده و گفته است در قميين مانند او در قوه حافظه و حفظ حديث و كثرت علم ديده نشده قريب سيصد كتاب تصنيف كرده و آنها را در كتاب كبير خود ذكر كرده ايم و به موافقت نجاشى گفته وفات وى در رى سنه ى 381 بوده.

وحيد بهبهانى قدس سره الشريف در تعليقه از محقق بحرانى نقل كرده كه در حاشيه كتاب بلغه كه در علم رجال است چنين گفته: مشايخ ما يكى از ديگرى از شيخ بهائى رحمةاللَّه عليه روايت كرده اند كه: كسى از وى از حال اين شيخ بزرگوار سؤال كرد. پس از تعديل و توثيق و ثنا و ستايش او فرمود كه در قديم الايام كسى از من سؤال كرد كه زكريا بن آدم و شيخ صدوق محمد بن على بن بابويه كدام يك افضل و در مرتبه جلالت اكملند گفتم زكريا بن آدم، چه اخبار بسيار و احاديث بى شمار از ائمه اطهار عليهم صلوات اللَّه الملك الغفار در مدح او وارد شده. پس از اين جواب در خواب خدمت شيخ صدوق (ره) رسيدم آن جناب به من عتاب كرده فرمود، از كجا دانستى كه زكريا بن آدم از من افضل است و روى از من برگردانيد.

اين بزرگوار در السنه اهل علم ملقب به ريئس المحدثين و صدوق مطلق است و گفتيم كه

او با برادرش (حسين بن بابويه) بدعاء حضرت صاحب الامر عجل اللَّه فرجه متولد شده اند و مدح ايشان قبل از ولادتش به زبان آن لسان اللَّه جارى شده.

بالجمله جلالت او پيدا و آشكار و عدالت او كالشمس فى رايعة النهار است كتب و مصنفات وى بتفصيل در كتاب رجال شيخ و نجاشى (ره) مذكور است و حضرتش را در مجلس ركن الدوله ديلمى با علماى مخالفين در اثبات خلافت بلافصل حضرت اميرالمؤمنين و حقانيت مذهب شيعه مناظره ايست كه قاضى نوراللَّه شوشترى نوراللَّه مرقده الشريف در (مجالس المؤمنين) آن را نقل كرده از خوف اطناب از درجش اجتناب شد.

قبر شريفش در شهر رى نزديكى قبر منور حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام در وسط باغ مستوفى با بقعه و قبه عالى زيارتگاه عامه مردم است، اين نويسنده ترجمه او را مفصلا با تراجم دانشمندان و رجال علمى كه در اطراف مزار او مدفون اند در كتاب «تذكرة المقابر» فى «احوال المفاخر» خود نگاشته ام من جمله كرامات آن بزرگوار كه جماعتى از اعلام در كتب خود ثبت نموده اند در زمان فتحعليشاه خواستند قبر شريفش را تعمير نمايند ناگزير به نبش شدند ديدند جسد مطهرش بحال خود باقيست و نپوسيده است و بر نوك ناخن و محاسن او رنگ حنا باقى است.

مرحوم حاج شيخ عبداللَّه مامقانى در رجال خود (تنقيح المقال) مى گويد و از چيزهائى كه گواهى به جلالت او مى دهد اضافه بر آنچه گذشت كه براى من نقل كرده اند بسند صحيح متجاوز از چهل سال قبل، از عدل ثقه امين سيد ابراهيم لواسانى تهرانى (جد سادات لواسانى) قدس سره كه در اواخر صده سوم بعد از هزار (1300) سيل قبر او را خراب كرد

و جسد شريفش نمودار شد، سيد لواسانى از اشخاصى بوده كه داخل قبر شده و ديده كه جسد شريفش صحيح و سالم است و تغيير نكرده گويا روح او الآن از جسدش مفارقت نموده و رنگ حنا بر محاسن و زردى حنا در پاى او موجود است.

نگارنده گويد- اين حكايت را شنيدم از سيد استادم علامه بزرگوار فقيه و محدث اهل البيت عليهم السلام آيةاللَّه نجفى مرعشى مدظله كه فرمودند مرحوم پدرم علامه ورع حاج سيد محمود مرعشى در سفر مشهدش در تهران با عده اى از علماء مركز به زيارت بدن شريف مرحوم صدوق موفق شده و دست او را بوسيده كه نرم بود و ناخن يك دستش را گرفته و دست ديگرش را نگرفته بود (گويا دست راست را روز پنجشنبه گرفته و دست چپ را براى روز جمعه گذارده كه در شب جمعه وفات نموده).

و اين مطلب از متواتراتست و افرادى كه به اين فيض رسيده اند نامبردگان زيراند:

1- سيد ابراهيم لواسانى 2- ميرزا ابوالحسن جلوه حكيم و فيلسوف آن عصر 3- سيد محمود مرعشى 4- حاج آقا محمد آل آقا سبط وحيد بهبهانى 5- آخوند ملا محمد اندرمانى و بعضى ديگر.

از تصنيفات و تأليفات آن بزرگوار قدس سره كه مطبوع و در كتابخانه نگارنده موجود است نامبرده هاى زير است: 1- كتاب من لا يحضره الفقيه 2- كتاب علل الشرايع 3- كتاب معانى الاخبار 4- كتاب الامالى 5- كتاب التوحيد 6- كتاب خصال 7- كتاب المقنع 8- كتاب ثواب الاعمال 9- كتاب عقاب الاعمال 10- كتاب عيون اخبارالرضا 11- كتاب الاعتقادات 12- كتاب حقوق الاخوان 13- كتاب صفات الشيعه 14- كتاب اكمال الدين و اتمام النعمه كه به

امر حضرت صاحب الامر روحى له الفداء نوشته است و از كتابهاى بسيار ارزنده او كتاب مدينةالعلم است كه متأسفانه از قرن ششم به بعد مفقود شده و اثرى از او نيست و به گفته بعضى از بزرگان اگر مفقود نشده بود ما را از كتب اربعه مستغنى مى كرد.

اين بزرگوار دانشمندى نابغه و متحرك بوده و فكرى مواج داشته است. او در روزگار سلطنت ركن الدوله ديلمى و وزارت صاحب بن عباد كه هر دو شيعى مذهب و شخصيتى ممتاز داشته اند به منظور معرفى شيعه، دست به يك سلسله مسافرتهاى طولانى زد و همه جا با استقبال شايان اهل فضل و رجال حديث روبرو شد، اين مسافرتها از رى كه مقر وى بود شروع و به رى نيز پايان يافت، به طورى كه از تأليفات او استفاده مى شود صدوق در سال 352 هجرى در نيشابور بود كه آن روز مركز علمى بزرگ اهل تسنن بود توقف داشت و همانسال به بغداد و از بغداد به كوفه رفته و تا سال 354 در كوفه بوده سپس در 355 به بغداد مراجعت كرده و در 367 به خراسان سفر كرد و تا سال 368 در نيشابور ماند و همان سال عازم ماوراءالنهر و بخارا شد و در سال 372 كتاب با عظمت «من لا يحضره الفقيه» را در قصبه «ايلاف» از توابع شهر تاريخى «بلخ» تأليف كرد.

رجال و دانشمندانى كه افتخار مجاورت اين بزرگوار را يافته اند بسيار و از معاريف و مشاهير آنان نامبردگان زير مى باشند.

1- مرحوم علامه عاليقدر و حكيم ربانى حاج شيخ على مدرس نورى (ره)

2- مرحوم سيد المتالهين فيلسوف و حكيم اماميه علامه بزرگ ميرزا ابوالحسن

جلوه.

3- مرحوم شيخ الحكماء والفقهاء ميرزا طاهر تنكابنى.

4- مرحوم عالم جليل القدر ميرزا مسيح طالقانى استاد و مدرس مدرسه مروى كه ماده تاريخ فوتش اين آيه: (لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للَّه) است

5- مرحوم حجةالاسلام و شيخ الاعلام حاج شيخ محمد آملى والد ماجد آيةاللَّه آملى معاصر ما.

6- عالم بزرگوار حاج شيخ احمد خندق آبادى پدر بزرگوار شيخ المحدثين حاج شيخ جعفر خندق آبادى معاصر.

7- دانشمند جليل القدر حاج شيخ محمد خندق آبادى فرزند آن مرحوم.

و بسيارى ديگر كه ذكر آنها موجب اطناب و طالبين مراجعه به كتاب تذكرةالمقابر نويسنده كنند.

(وف 381 ق)، محدث، مفسر، فقيه، اصولى، حافظ قرآن و رجال شناس شيعى. مشهور به شيخ صدوق. وى يكى از برجسته ترين فقها و محدثان شيعه است. اهل قم بود و در خانواده اى فقيه و دانشور به دنيا آمد. پدرش، ابوالحسن على بن حسين، شيخ قمى ها در زمان خويش، نيز محدث و فقيه والايى بود. در قم از پدرش و محمد بن حسين بن وليد و محمد بن على ماجيلويه و احمد بن على بن ابراهيم قمى و ديگران، فقه و حديث آموخت. استادان شناخته شده ى او را در قم و ديگر شهرها متجاوز از دويست نفر مى دانند. سپس راهى سفرى دراز گرديد و در رى، نيشابور، مشهد، بلخ، بخارا، مدينه، كوفه، بغداد و همدان، نزد عالمان بزرگ آن عصر به تحصيل علم پرداخت و از سرآمدان شيعه ى آن روزگار شد. شيخ مفيد و حسين بن عبيداللَّه غضائرى و حسين بن على بن بابويه از شاگردان معروف او بودند. دانش، حافظه قوى و استوارى او در معارف شيعى، آثارش را به لحاظ اهميت در صدر قرار مى دهد. در آخرين سالهاى زندگى

به درخواست شيعيان رى در آن شهر ساكن شد و در همان جا درگذشت. تأليف حدود سيصد اثر را به وى نسبت مى دهند و نجاشى از يكصد و هشتاد كتاب او نام مى برد. مهم ترين اثار وى عبارت اند از: «من لا يحضره الفقيه»، يكى از كتب چهارگانه ى شيعه؛ «الاعتقادات»؛ «مدينة العلم»؛ «عيون اخبار الرضا (ع)»، كه به درخواست صاحب بن عباد نوشت؛ «الخصال» «اثبات الخلافة»؛ «فضائل الشيعة»؛.«علل الشرايع»؛ «دعائم الاسلام»؛ «ثواب الاعمال»؛ «كتاب الامالى»، معروف به «مجالس»؛ «معانى الاخبار»؛ «اثبات الوصية»؛ كتاب «التوحيد»؛ «صفات الشيعة»؛ «نصوص الائمة».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (159 / 7)، اعيان الشيعه (25 -24 / 10)، ايضاح المكنون (584 ،505 ،491 ،490 ،456 ،350 ،342 ،316 ،315 ،297 ،261 ،196 ،103 / 2 ،477 ،473 ،348 ،123 / 1)، تاريخ ادبى ايران (548 -547 / 1)، تاريخ بغداد (89 / 3)، خاتمة مستدرك الوسائل (265 -257 ،240 / 3)، دانشنامه (432 -431 / 3)، دايرة المعارف فارسى (17 -16 / 1)، الذريعه (179 / 24 ،232 / 22 ،204 / 21 ،260 / 16 ،375 ،313 ،45 / 15 ،162 / 7 ،482 / 4 ،315 ،226 / 2)، رجال الطوسى (495)، رجال النجاشى (316 -311 / 2)، روضات الجنات (135 -123 / 6)، رجال ابن داود (قسم 325 -324 / 1)، رياض العلماء (122 -119 / 5)، رى باستان (422 / 2 ،426 -424 / 1)، ريحانه (439 -434 / 3)، سير النبلاء (304 -303 / 16)، الفهرست لابن النديم (363)، الفهرست للطوسى (305 -304)، فوائد الرضويه (564 -560)، كشف الظنون (1174)، الكنى والالقاب (223 -221 /

1)، لغت نامه (ذيل/ ابن بابويه)، مؤلفين كتب چاپى (617 -612 / 5)، مجالس المؤمنين (463 -454 / 1)، معجم المؤلفين (3 / 11)، معجم رجال الحديث (326 -316 / 16)، هدية الاحباب (50 -49)، هدية العارفين (53 -52 / 2).

ابن ماكولا، سعدالملك، ابونصر علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(486 /475 -422 /421 ق)، رجال شناس، حافظ، محدث و شاعر. از فرزندزادگان ابودلف عجلى است. اصل وى از گلپايگان بود. در عكبرا، نزديك بغداد، متولد شد. نزد ابن بشران، خرائطى حنبلى، ابوالطيب طبرى و قشيرى درس خواند و در 447 ق پس از مرگ عمويش، قاضى القضات بغداد شد. وى با ابراهيم بن اسحاق حبّال دوستى داشت و با احمد عتيقى و خطيب بغدادى معاشر بود. ابن مأكولا با محافل نيمه حنبلى و نيمه شافعى اطراف ابن مسلمه وزير و قائم، خليفه عباسى كه تلاش در براندازى آل بويه، كه خاندان ماكولا قدرت و ثروت از آنها داشتند، پيوستگى داشت. ابونصر به شام، مصر، عراق، ماوراءالنهر، جزيره و خراسان سفر كرد و از دانشمندان آن مرز و بوم حديث شنيد و كسانى مثل حسن بن احمد سمرقندى و شجاع بن فارس ذهلى از وى روايت كرده اند. او سرانجام به دست غلام ترك خود به قتل رسيد. در مكان و سال مرگ وى اختلاف است. از جمله آثارش: «الاكمال فى المؤتلف والمختلف» در اسماء الرجال و بررسى اسامى متشابه رجال حديث است؛ «تهذيب مستمر الاوهام على ذوى التمنى والاحلام»؛ «مفاخر القلم والسيف والدينار»؛ «الوزراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (183 /5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (826 -825 /6)، دائرةالمعارف البستانى (674 -673 /1)، سير النبلاء (578 -569 /18)، كشف الظنون (1758 ،1637)، الكنى والالقاب (399 /1)، المستفاد فى ذيل

تاريخ بغداد (203 -201)، معجم الادباء (111 -102 /15)، معجم المؤلفين (257 /7)، وفيات الاعيان (306 -305 /3)، هدية الاحباب (85)، هدية العارفين (693 /1)، ريحانه (185 /8).

ابن بُطه قمي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، اديب، محدث، نحوى، لغوى و رجال شناس امامى. در روزگار غيبت صغرى در قم و بغداد مى زيست. وى معاصر شيخ كلينى بود. محدثان و رجال نويسان شيعى وى را محدث داراى مسامحه مى دانند و مى گويند كه در روايتهايش احاديث سستى يافت مى شود. وى از احمد بن محمد بن خالد برقى و حسين به حسن قمى و محمد بن حسن صفّار و محمد بن حسين بن ابى الخطاب حديث شنيد. على بن حاتم از وى روايت كرده است. از آثار وى: «تفسير اسماء اللَّه تعالى و ما يدعى به»، «كتاب قرب الاسناد»، «فهرست ابن بطه». نجاشى در كتاب خود آثار ديگرى از وى را آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (261 /2)، الذريعه (70 /17 ،375 -374 /16)، رجال النجاشى (283 -282 /2)، ريحانه (417 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 254 -253 /4)، الفهرست للطوسى (39)، معجم المؤلفين (148 /9).

ابن عَديّ جرجاني، ابواحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(365 -277 ق)، حافظ، محدث، رجال شناس و فقيه شافعى. مشهور به ابن عدى و ابن قَطّان. در گرگان به دنيا آمد. در طلب حديث از اسكندريه تا سمرقند سفر كرد، و از محمد بن خزيم، عبدالصمد بن عبداللَّه بن ابى زيد، عبدان اهوازى، ابومحمد بن صاعد و ديگران كه متجاوز از هزار نفرند حديث شنيد. برخى نيز چون ابوالعباس بن عقده، استاد خود وى، و حمزه بن يوسف سهمى و ابوسعد مالينى و ديگران از او حديث شنيده، و وى را محدثى فقيه و حافظ دانسته اند. در گرگان وفات يافت. از آثار او: «الكامل فى الجرح والتعديل» يا «الكامل فى معرفة الضعفاء و المتروكين من الرواة»، در معرفى ضعيفان اهل حديث؛ «الانتصار» يا «الابصار»، در

نقل حديث جماعتى از متقدمان؛ «علل الحديث»، در هشت جزء؛ «معجم»، در اسامى استادانش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (239 /4)، ايضاح المكنون (274 /2)، تاريخ اسلام (حوادث 341 -339 /380 -351)، دانشنامه ى ايران و اسلام (703 /5)، ريحانه (402 -401 /1)، سير النبلاء (156 -154 /16)، كشف الظنون (1382)، معجم البلدان (142 -141 /2)، معجم المؤلفين (82 /6)، هدية العارفين (447 /1).

ابن منجّم، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(352 -277 /276 ق)، اديب، شاعر، منجم، متكلم و نسب شناس. وى در بغداد متولد شد. با صاحب بن عباد نيز مدتى معاشر بود.، نديمى گروهى از خلفاء را كرد گويا به وزارت نيز رسيد. از آثارش؛ كتاب «القوافى»؛ فضائل «شهر رمضان»؛ «الرّد على الخليل»، در عروض؛ كتاب «النيروز النوروز والمهرجان»؛ «الفرق بين ابراهيم بن المهدى و اسحاق الموصلى فى الغناء» و «اللفظ المحيط بنقض مالفظ به اللقيط»، در معارضه ى كتاب «الفرق والمعيار» ابوالفرج اصفهانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (183 /5)، ريحانه (267 /8 ،369 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (238)، كشف الظنون (1559 ،1468 ،1256)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (120 -112 /15)، معجم المؤلفين (256 /7)، وفيات الاعيان (376 -375 /3)، هدية العارفين (680 /1).

ابن وليد قمي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 343 ق)، فقيه، محدث و رجال شناس شيعى. از محمد بن صفار و سعد بن عبداللَّه اشعرى و ديگران علم آموخت. وى به دقت در شنيدن حديث شهرت داشت. نجاشى او را ثقه خوانده است. شيخ صدوق، تلعكبرى، ابوالحسين بن ابى جيدوعلى بن حسين بن بابويه از شاگردان وى بودند و از او روايت كرده اند. فرزندش، احمد بن محمد استاد شيخ مفيد و از مشايخ اجازه اوست. از آثارش: «التفسير القرآن»؛ «الجامع»؛ و فهرستى در رجال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رجال ابن داود (قسم 308 /1)، رجال الطوسى (495)، رجال النجاشى (302 -301 /2 ،123 /1)، ريحانه (265 /8)، الفهرست للطوسى (285 -284)، الكنى والالقاب (446 /1)، معجم رجال الحديث (208 -206 /15).

ابوالشيخ اصفهاني، ابومحمد عبدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(369 -274 ق)، محدث، مفسر و رجالى. محدث اصفهان بود. وى از كودكى در جستجوى حديث بود. از جد مادرى اش، محمود بن فرج زاهد، و محمد بن عبدالله همدانى، رييس اصفهان، و ابراهيم بن رسته، و احمد بن رسته اصفهانى، و ابوالقاسم بغوى و على بن سعيد رازى، و محمد بن يحيى مروزى، و جعفر فريابى حديث شنيد. ابن منده و ابن مردويه و احمد بن عبدالرحمان شيرازى و سفيان بن حسنكويه و ابونعيم حافظ و محمد بن على بن بهروز مرد و فضل بن محمد كاشانى و محمد بن على بن سمويه و احمد بن محمد يزدى از وى حديث شنيدند. ابن مردويه او را محدثى امين و مورد اعتماد دانسته است. وى شصت سال به تصنيف و تأليف اشتغال داشت. از آثا وى: «التفسير»؛ «ثواب الاعمال»، در پنج مجلد؛ «السنن»؛ در چند مجلد؛ «السنة»؛ «طبقات المحدثين باصفهان و الواردين عليها»، در دو

مجلد؛ «العظمة»، رساله اى در تاريخ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (264 /4)، ريحانه (156 -155 /7)، سير النبلاء (280 -276 /16)، كشف الظنون (1439 ،1407 ،1406)، لغت نامه (ذيل/ عبدالله)، معجم المؤلفين (114 /6)، هدية العارفين (447 /1).

احمديان، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1300(1340 ق.)، نجف آباد.

درگذشت: 18 فروردين 1367(28 ذيقعدة 1417 ق.).

آيت الله حاج شيخ محمدعلى احمديان نجف آبادى پس از گذران دوران كودكى به فراگيرى قرآن مجيد، ادبيات فارسى و حساب و هندسه پرداخت. در پانزده سالگى به اصفهان رفت و در محضر اساتيد وقت به آموختن ادبيات (سيوطى، مغنى، مطول) و حاشيه و معالم همت برگماشت.

سپس به حوزه ى علميه ى قم مشرف شد و سطوح را در محضر حضرات آيات شيخ عبدالرزاق قاينى (قوانين)، آيت الله نجفى مرعشى، ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و حاج سيد مرتضى علوى (شرح لمعه)، آيت الله گلپايگانى و حاج سيد محمدباقر قزوينى (مكاسب و تفسير) را فراگرفت و اين همه چهار سال به طول انجاميد. آنگاه در سال 1320 پس از سقوط رضاخان، عازم بيت الله الحرام و زيارت عتبات گرديد و در بازگشت، حوزه ى علميه ى نجف اشرف رحل اقامت افكند و باقى مانده سطوح مكاسب و رسائل و كفاية الاصول را نزد آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى به پايان رساند. پس از آن به درس خارج حضرات آيات عظام سيد عبدالهادى شيرازى (فقه و اصول)، سيد جمال الدين گلپايگانى (در فقه)، ميرزا باقر زنجانى و سيد ابوالقاسم خويى (اصول) و سرانجام به درس آقاى حكيم حاضر شد و از محضر آنان توشه برگرفت و در كنار آن به تدريس سطوح و تأليفات و تحقيق دست يازيد.

ايشان در سال 1393 ق. به ايران آمد و اقامت

در قم و تدريس و تأليف را برگزيد و آن كار تا پايان زندگى اش ادامه يافت.

از آثار وى مى توان اين عنوان ها را نام برد:

رسالة فى المكاسب المحرمة؛ رسالة فى الاستصحاب (هر دو رساله از تقريرات درس آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى است)؛ قاعدة الضرر؛ الصحابة الكرام (سه جلد)؛ رسالة فى الخمس؛ رسالة فى القضاء؛ رسالة فى الديات؛ المعمرون (حدود 550 نفر)؛ الاربعون حديثا؛ شرح كتاب نقد الرجال مير مصطفى تفرشى؛ طبقات مفسرين شيعه (از صدر اسلام تاكنون)؛ كشكول (اين كتاب بسيار مفصل بوده و شامل مطالب: تفسير، منتخب اشعار فارسى و عربى، حل مشكلات بعضى از احاديث، تاريخ، جغرافيا، شرح حال بزرگان و علما و شعراى عرب و عجم و در 1500 صفحه مى باشد)، حاشيه بر كتاب مسالك الافهام؛ تحقيق و حاشيه بر زبدة التفاسير ملا فتح الله كاشانى؛ تعليقه بر كتاب هاى شيخ صدوق؛ فهرست امالى شيخ؛ فهرست حاشيه مكاسب كمپانى و فهرست اصول سنة عشر.

آيت الله احمديان نجف آبادى سرانجام در تاريخ دوشنبه هيجدهم فروردين 1367(28 ذيقعده 1417 ق.) در هفتاد و هفت سالگى بدرود حيات گفت و پس از تشييع، در قبرستان شيخان در خاك آرميد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ادهم نژاد، بهمن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهمن ادهم نژاد اطاق وري

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/4/30

زندگينامه علمي

اينجانب بهمن ادهم نژاد لنگرودي مشهور به محمد تقي در تاريخ 30/ 44/ 1344شمسي در روستاي كردسراكوه از توابع بخش "اتاق ور" شهرستان لنگرود در خانواده متدين و كشاورز متولد شدم. تحصيلات را تا سيكل در همان منطقه ادامه داده و آن گاه بخاطر مشكلات مالي به كمك خانواده شتافتم.

در سال 1362 وارد حوزه علميه لاهيجان شدم و

تا سال 1366 شمسي موفق به تكميل مقدمات و مقداري از سطح شدم و آن گاه در سال 1366 شمسي به تهران آمدم و در مدرسه علميه قائم چيذر به مدت 3 سال به ادامه تحصيل پرداخته و در سال 1369 شمسي تاكنون در حوزه علميه مباركه قم مشغول بوده و از محضر اساتيد بزرگواري همانند حضرات آيات عظام آقايان: سيد محمد علي مرتضوي لنگرودى، فاضل هرندى، محامي خراسانى، مجتهدي خراسانى، مرحوم پاياني، محفوظى، استادى، ذوالقدري، زنجانى، سيد احمد خاتمى، علوي گرگانى، مكارم شيرازى، فاضل لنكرانى، مرحوم وجداني فخر و... بهره مند بوده و هستم كه خداوند سايه همه اساتيد بزرگوارمان را بر سر ما مستدام بدارد و عزيزان از دست رفته مان را غريق درياي رحمت خويش فرمايد.

از بدو ورود به حوزه علميه از آنجايي كه علاقه و ذوق نويسندگي را در خود احساس كردم مدتي را در مجله «نور علم» نشريه جامعه مدرسين حوزه علميه قم و مجله «پيام حوزه» اشتغال داشتم و كار نويسندگي را از روزنامه جمهوري اسلامي و مجله حوزه نشريه دفتر تبليغات اسلامي آغاز كردم كه تاكنون دهها جلد تأليف مستقل دارم كه 4 جلد آن به زيور طبع آراسته شده است و بيش از 200 مقاله داشته ام كه بيش از نيمي از آنان چاپ شده است و برخي از آنان به مرور به چاپ خواهد رسيد. اغلب و بلكه تمام مقالات و تأليفاتم در رشته رجال و تراجم شيعه بوده است و بيشترين مطالعات روزانه حقير را همين موضوع تشكيل مي دهد و البته از مطالعات فقه و تاريخ و اخلاق بي بهره نيستم.

اژه اي، علي اكبر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در نيمه

دوم قرن دوازدهم هجري ستاره اي در آسمان علمِ و فقاهت تشيع درخشيد كه تلألو درخشش آن تا ابد روشنگر راه مشتاقان علم و حقيقت خواهد بود و او كسي نيست جزملا علي اكبر اژه اي از چهره هاي درخشان علمي و فرهنگي اصفهان در قرن سيزدهم هجري، وي در روستاي اژه از توابع رويدشت در دامان خانواده اي اهل فضل و تقوي پاي به عرصه گيتي نهاد و پرورش يافت.

نياكانش همه از علما و بزرگان عرصه علم و فقاهت بوده اند. ملا علي اكبر مرحوم محمد شريف بن شمس الدين محمد مشهور به مولانا شريفا (آقاي شريفاي اژه اي اصفهاني) از علماي صاحب نام عصر صفوي بود كه شاگردي شيخ بهايي را نموده و از استادان عالم و محقق بزرگ شيعه مرحوم ملا محمد باقر مجلسي به شمار مي رفت و به سال 1087ق درگذشت و در رويدشت به خاك سپرده شد اينك مزارش زيارتگاه اهل دل است. همچنين آخوند ملا اكبر از نوادگان دختري علامه فاضل اصفهاني (فاضل هندي) به شمار مي رود. آخوند ملا علي اكبر قدم در راه نيكان گذاشت و براي كسب معرفت به اصفهان آمد و از محضر بزرگاني همچون ميرزا ابوالقاسم مدرس خاتون آبادي از چهره هاي درخشان و مدرسين برجسته مدرس چهارباغ و آقا محمد بيدآبادي عالم و فاضل متأله و عارف برجسته قرن دوازدهم بهره مند شد و خود چشمة خودشان علم و حكمت گرديد و به مقام اجتهاد نائل آمد در زمينه هاي فقه، اصول و حكمت جامع علوم گرديد. وي از جمله علماي اصولي است كه با عقايد شيخ احمد احسائي زعيم فرقة شيخيه

و ميرزا محمد اخباري سخت مخالف بود و در رد عقايد آنها رسالاتي نوشت. از جمله اين رديه ها: رساله اي در رد پادري نصراني كه شبهاتي به دين اسلام وارد آورده است و رديّه بر برخي رسائل شيخ احمد احسايي ورديّه اي بر حاج ميرزا محمد اخباري كه منكر اساس اجتهاد در احكام شرعي بوده است.

وي داراي شخصيتي با ويژگيهاي بارز اخلاقي بود و صاحب روضات او را فقيهي متكلم و واعظي متبحر عنوان مي كند و از فصاحت و بلاغت، زهد و تقوي و مقام بلند عرفاني اش بسيار ياد مي كند. مرحوم عبدالكريم گزي هم در بيان شخصيت او مي نويسد: « اين بزرگوار از اهل زهد و تقوي و رياضات شاقّه و قناعت و تهجّد و نماز شب و حالت خوش بوده....»

ملا علي اكبر اژه اي كلامي دلنشين داشت و مواعظ و نصايحش كه با حلاوت خاص بيان شده دل را جلا مي دهد:« اگركسي ديده بگشايد و ساعتي سر برگريبان تفكر فرو برد ودر احوال خود تفكر نمايد خواهد يافت كه اين عمر مانند كشتي بر روي دريا در گذراست ومردم مسافرند. اول منزل گهواره و وقت تولد و آخر منزل لحد و قبر و وطن يا بهشت است يا جهنم»

اين عارف انديشمند اندوخته هاي علمي خود را در قالب كتب و رسالات متعددي براي آيندگان به يادگار گذارده و آثار ارزشمندي در علوم مختلف از وي به جا مانده است. از جمله :

- رساله نماز شب كه دربارة چگونگي نماز شب و آداب و ثواب آن بوده و به نوعي بيانگر شخصيت مؤلف است.

- رساله سير آسماني

در معراج،- ارشاد الواعظين وانحاج الطالبين در اجتهاد و...

اين استاد فرزانه شاگردان بسياري تربيت نمود از جمله از آنها حاج ميرزا زين العابدين خوانساري پدر صاحب روضات ملا علي اكبر در محله جوباره سكونت داشت و در مسجد علي در محله هارونيه امامت جماعت را داشت و در همين مدرسه هم تدريس مي نمود . وي در كسوت فقر و درويشي روزگار مي گذرانيد در تهجد و شب زنده داري بسيار استوار بود.

سرانجام مرغ جان اين عالم رباني در يازدهم شوال 1232 ق از قفس خاكي تن رها شد و به افلاك پرگشود و پيكرش را در تخت فولاد در جوار قبر مرحوم ملا اسماعيل خواجويي به خاك سپردند.

استادي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا استادى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم است. كه در سال 1316 شمسى در تهران به دنيا آمده و در دامان والدشان حاج خداداد استادى كه از مردان نيك و خير تهران است پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى به تحصيل علوم دينى پرداخته و در خدمت حاج شيخ عبدالكريم حقشناسى و حاج شيخ احمد مجتهدى و حاج شيخ هادى مقدس واعظ و مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى و ديگران مقدمات و سطوح را خوانده و سپس عزيمت به قم نموده و سطوح وسطحى و نهائى را از اساتيد بزرگ آيات حوزه چون حاج شيخ محمدتقى ستوده و حاج ميرزا حسين نورى و حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى و حاج ميرزا محمدشاه آبادى و حاج شيخ جعفر سبحانى و آقاى منتظرى و حاج آقاى مكارم و آقاى آذرى و حاج سيد محمدباقر سلطانى و جوادى آملى استفاده نموده سپس حدود 12

سال از دروس خارج فقه و اصول آقايان مراجع و اساتيد بزرگ چون حاج آقا حسن فريد محسنى اراكى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و حاج شيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم تبريزى و حاج آقا موسى شبيرى زنجانى استفاده كرده و در خلال اين سالها عزيمت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات آنجا چون آيت اللَّه خوئى و آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر صدر شهيد استفاده نموده و در طول بيست سال غالبا شريك بحث آيت اللَّه سيد محسن خرازى بوده.

آقاى استادى در خلال تحصيل اشتغال به تدريس سطوح فقه و اصول شرح لمعه و اصول مظفر و رسائل و مكاسب و كفايه و اصول عقايد داشته و دارند.

آثار و تأليفات استادى

آقاى استادى در طول پانزده سال است كه در كنار تدريس اشتغال به تأليف و تصنيف و ترجمه و تصحيح دارند و از خود آثار به جاى گذارده كه اغلب به طبع رسيده است و آنها از اين قرار است:

1- فهرست كتابهاى خطى كتابخانه مدرسه فيضيه قم در دو مجلد كه به چاپ رسيده است- چاپ قم.

2- فهرست كتابهاى خطى كتابخانه عمومى آيت اللَّه گلپايگانى جلد دوم و سوم.

3- فهرست كتب خطى مدرسه حجتيه.

4- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مسجد جامع چهل ستون تهران.

5- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه حسينيه شوشتريهاى نجف اشرف ج 12 -11.

6- فهرست صد و شصت نسخه خطى چاپ قم.

7- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه حجت (ره).

8- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه طبسى حايرى.

9- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه حاج شيخ على خونسارى.

10- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مسجد اعظم.

11- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه زنجانى.

12- كتابنامه نهج البلاغه

چاپ بنياد نهج البلاغه.

13- كتابنامه امام صادق عليه السلام چاپ موسسه راه حق قم.

14- كتابنامه امام حسين عليه السلام.

15- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه سيد مهدى روحانى.

16- اصول دين براى همه چاپ دارالفكر.

17- شورى در قرآن و حديث.

18- مدارك نهج البلاغه.

19- تحقيق در يك مسئله فقهى.

20- بررسى قسمتى از كتاب شهيد جاويد.

21- خاتميت از ديدگاه عقل و قرآن و حديث.

22- شفاعت در قرآن و حديث.

23- چهل داستان چاپ كتابفروشى علامه.

24- تحقيق درباره دعاء ندبه.

25- توضيحى در پيرامون آيه خمس.

26- امامت در چند درس.

27- تحقيق در پيرامون فقه الرضا و چندين مقاله و جزوه هاى ديگر كه به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

اظهري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1301.

درگذشت: 1372.

اهتمام در چاپ تذكرةالعلماء (نوشته محمد بن سليمان تنكابنى، با همكارى غلامرضا پرنده؛ مشهد، 1372).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اعلمي، سليمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت مستطاب شيخنا الجليل الكبير المتتبع حجه الاسلام والمسلمين الحاج شيخ محمدحسين بن الشيخ سليمان الاعلمى المهرجانى اصلا والنجفى تحصيلا و الحايرى مسكنا والقمى خاتمه در سال 1320 در مهرجان از مضافات جندق و بيابانك متولد شده و پس از برهه اى از زمان مشرف به خراسان شده و مدتى در آنجا اقامت نموده و به تحصيل پرداخته آنگاه در سال 1340 ق مهاجرت به نجف اشرف و اعتاب عاليات نموده و با جدى تمام سطوح را در مدت ده سال نزد اساتيد نجف خوانده و مسافرتى هم به زيارت مشهد نموده و بعد به اتفاق مادر و دو برادر مراجعت به نجف كرد و از محضر مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله اصفهانى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله كمپانى اصفهانى و حاج شيخ على زاهد قمى استفاده نموده و مسافرتى به مكه كرده و با عده اى از علماء اهل سنت ملاقات و مباحثاتى در امور دينيه نموده و بعد از مراجعت در سال 1368 ق مهاجرت به كربلا نموده و به درس مرحوم آيت الله ميرزا مهدى شيرازى و آيت الله ميلانى حاضر شده و مشغول به تاليف كتاب مقتبس الاثر و مجدد مادثر فى تاريخ البشر در علوم مختلفه در علم رجال از صحابه و تابعين و رواة و علماء و غيرهم نموده و در سال 1374 مشرف به ارض اقدس شده و بعد مراجعت به تهران و پس از چندى توقف در آنجا منتقل به قم در عصر زعامت آيت الله العظمى بروجردى منتقل به

قم و در مدرسه فيضيه اقامت و از محضر معظم له استفاده و در خلال مشغول به طبع كتاب نفيس خود گرديده و تاكنون كه ربيع الثانى 1393 قمريست بيست و هشت مجلد آن از طبع خارج شده است.

مرحوم علامه آيت الله حاج شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء درباره كتاب معظم له گويد بسم الله الرحمن الرحيم و له الحمد نظرت فى اجزاء هذه الموسوعه القيمه نظره عابره و هى وانكان عجلى لكن قد ظهرلى ان جناب المولف العالم العلامه الجليل المويد من الاله الاجل الشيخ محمدحسين بن الشيخ سليمان الاعلمى ادام الله تاييده قد بذل جهده و استفرغ وسعه و احسن فى ما جمع و اصاب فيما وضع و رفع فشكر الله مساعيه و زاد معارفه و معاليه و رفقه لاتمامه فانه اذاتم يكون من جلائل المولفات النافعه والله ينفعه و ينفع به صدر من كربلاء المشرفه 16 شعبان 1369 قمرى

و مرحوم آيت الله الحاج السيد يونس اردبيلى رحمه الله درباره كتاب ارزنده وى گويد بعد البسمله هذا هو الكلام الفحل و القول الجزل وفقه الله راقمه الاحقر يونس الموسوى الاردبيلى كتبه فى جمادى الاولى 1374 قال الشاعر:

هذا كتاب نافع للبشر

سطوره منظومه كالدرر

مبرهن احوال ما قد غبر

جاء اسمه مقتبس للاثر

اكثر اعلام عصر تقاريظى بر اين اثر ارزنده و نفيس نوشته اند كه در جلد اول و دوم و سوم آن مندرج مى باشد فرزندان فاضل و عالمى به نام شيخ محمدحسن و شيخ محمدحسين و شيخ محمدمحسن دارد كه در سلك روحانيت به خدمات دينى اشتغال دارند داماد معظم ايشان خطيب توانا آقا سيد حسين شهرستانى است ادام الله توفيقاتهم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

افندي اصفهاني، عبدالله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1130 -1066 ق)، عالم امامى و رجال شناس. در اصفهان

به دنيا آمد. نياى او محمدصالح بيك از مقربان درگاه شاه عباس اول و پدر از فضلا و علماى عهد خود بود. در كودكى بعد از فوت مادر و پدرش تحت تعليم برادرش آقاميرزا محمدجعفر قرار گرفت. علوم دينى را در محضر استادانى چون محقق شيرازى، ميرزا محمد شيروانى، آقا حسين خوانسارى و علامه ى مجلسى فراگرفت. به گفته ى خود نيمى از زندگيش را در سفر بوده است. به خراسان و فارس و حجاز و عراق سفر كرد و از كتابخانه مجلسى در اصفهان و كتابخانه هاى شهرهاى گوناگون از جمله كتابخانه هاى مختلف عثمانى راه جست و آن چنان تقرب يافت كه در مجلس او كرسيى خاص خود داشت و لقب افندى را كسب نمود. سپس او ساكن شهر تبريز شد و ساليانى در آن جا زيست و همان جا ازدواج كرد و سرانجام در تبريز درگذشت. آثار بسيارى از وى به جا مانده از جمله: «رياض العلماء و حياض الفضلاء»، به عربى كه شرح حال علماى اسلام از زمان غيبت تا سال 1119 ق است، در 10 مجلد كه نيمى از آن به علماى شيعه و نيم ديگر به علماى اهل سنت اختصاص يافته؛ «روضه الشهداء» به سه زبان فارسى، تركى و عربى؛ «ثمار المجالس و نثار العرايس»، به تقليد از كشكول شيخ بهايى؛ حاشيه بر «وافى» ملامحسن كاشانى؛ «صحيفه ثالثه سجاديه» يا «الدرر المنظومه الماثوره»، در دعاهاى امام زين العابدين (ع) كه در صحيفه كامله اولى و در صحيفه ثانيه شيخ حر عاملى موجود نيست؛ كتاب «الخطب» يا «بساتين الخطباء» يا «رياحين القدس» يا «رياض الازهار» يا «عونه الخطيب» در سه مجلد؛ «وثيقه النجاه من ورطه

الهلكات»؛ ترجمه «جاماسب نامه»، از پهلوى به فارسى؛ شرح فارسى بر «شافيه ى» ابن حاجب؛ «تفسير سوره ى واقعه»، به فارسى؛ «لسان الواعظين و جنان المتعظين»، در چند جلد؛ «الامان من النيران»، در تفسير قرآن؛ «رساله فى وجوب صلاه الجمعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (251/4)، اعيان الشيعه (65 -64 /8)، الذريعه (27/25 ،312/18 ،138/8 ،268/7 ،49/6 ،22/5 ،93/4 ،343/2)، روضات الجنات (249 -247 /4)، رياض العلماء (234 -230 /3)، ريحانه (163 -161 /1)، فوائد الرضويه (255 -253)، لغت نامه (ذيل/ عبدالله)، الكنى والالقاب (50 -48 /2)، معجم المولفين (99/6).

اميري اراكي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1359.

از آثار اوست: با دانشمندان شيعه و مكتب آنها آشنا شويم (تأليف، قم، سه جلد).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

امين احمد رازي، محمد مؤمن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1002 ق)، تذكره نويس و اديب. در رى متولد شد، پدرش از جانب شاه طهماسب صفوى به كلانترى رى مأمور بود، امين احمد نيز از اعيان دربار صفوى بود و به روزگار شاه عباس كبير به هندوستان رفت و به دربار جهانگير شاه راه يافت و طى مدت شش سال تذكره نفيس خود، «هفت اقليم» را به رشته ى تحرير درآورد. امين احمد در هندوستان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (288)، تاريخ ادبيات در ايران (1691 -1688 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (414 -410 /2)، تاريخ نظم و نثر (382)، الذريعه (230 -229 /25 ،52/4)، طرائق الحقائق (159/3)، كاروان هند (116 -115 /1)، كشف الظنون (2044).

اوحدي بلياني، تقي الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1030 -973 ق)، تذكره نويس و شاعر، متخلص به اوحدى. از خاندان مشايخ معروف بليانى كازورن بود. نسب او با هفت واسطه به يكى از مشايخ اين طايفه يعنى اوحدالدين عبداللَّه بن ضياءالدين مسعود مى كشد و نسب ضياءِالدين مسعود بليانى با پنج واسطه به ابوعلى نيشابورى معروف به دقّاق، از عارفان بزرگ سده ى چهارم و آغاز سده ى پنجم قمرى، مى رسد. پدرش پيش از ولادت او به هندوستان رفت و در همان جا درگذشت. تقى الدين تا دوازده سالگى كه مادرش درگذشت در اصفهان ماند و مقدمات ادب و بعضى از معارف را فراگرفت. پس از فوت مادرش به شيراز رفت و نزد ملامير قارى گيلانى رياضيات و علوم غريبه را آموخت و داماد او شد. در دكان ميرمحمود طرحى شيرازى كه مجمع شاعران بود با چند تن از آنان كه سرشناس تر از همه عرفى شيرازى بود آشنا شد. از مختصان و تربيت شدگان شاه طهماسب اول بود و

در دربار شاه اسماعيل دوم و محمد خدابنده و سپس شاه عباس اول مقام داشت و ملازم ركاب شاه عباس بود. در شهرهايى مانند قزوين و قم و كاشان و اصفهان و يزد و شيراز به سر برد و بين سالهاى 1009 -1005 ق به زيارت عتبات رفت. در اواخر عمر در 1015 ق در عهد جهانگير شاه به هندوستان رفت. پس از يك سال و نيم همراه اردوى جهانگير متوجه ى آگره شد و پس از مدتى كمتر از يك سال به گجرات رفت و سه سال آنجا اقامت نمود.در سال 1020 ق قصد حجاز كرد كه ممكن نشد. به آگره بازگشت و در آنجا به تأليف «عرفات» پرداخت. وى در هندوستان درگذشت. از آثار وى: «سرمه ى سليمانى» در بيان واژه هاى دشوار فارسى و برخى از نامهاى تاريخى و جغرافيايى و داروها و پاره اى اصطلاحات و كنايه ها؛ «تذكره ى عرفات العاشقين و عرصات العارفين» كه تذكره ى عمومى است و شامل سرگذشت و منتخب اشعار بيش از سه هزار و سيصد شاعر متقدم و متأخر تا زمان مؤلف و به ترتيب الفبايى است؛ اوحدى در سال 1022 ق تأليف آن را آغاز كرد و در سال 1024 ق به پايان رسانيد؛ «مفتاح مفاتيح»؛ «كافية القافيه»؛ «جفر اوحد»؛ «عينيه»؛ «ديوان وحشى» را هم او گرد آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1732 -1730 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (23 -21 /2)، تاريخ نظم و نثر (380 -379)، تذكره ى نصرآبادى (304 -303)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (371 -370 /1)، الذريعه (173/9 ،173 ،104 /12)، ريحانه (201/1)، صبح گلشن (89 -88)، فارسنامه ى ناصرى (1445/2)، فرهنگ سخنوران

(109)، لغت نامه (ذيل/ اوحدى)، مرآت الفصاحه (74 -73).

آخوندزاده ي هروي، محمد صديق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ق)، قاضى، شاعر و تذكره نويس. قاضى ملامحمد صديق بيشتر عمر خود را در كابل گذراند. سپس به زادگاه خويش هرات بازگشت و به امور قضايى پرداخت. وى همچنين رياست انجمن ادبى هرات را بر عهده داشت. از او به عنوان قاضى صاحب نيز ياد شده است، چه، علاوه بر رياست انجمن ادبى، قضاوت شرعيه ى هرات نيز بر عهده ى وى بود. آخوندزاده ى هروى در گفتن ماده تاريخ نيز مهارت داشت. اثر وى «تذكره النساء»، تأليف 1327 ق، كه در شرح حال 140 نفر از زنان شاعره مسلمان عرب و عجم است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (395 -394 /1).

آل بحرالعلوم، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1377 -1281 ق)، فقيه، اصولى، رجالى و محدث. در نجف به دنيا آمد. در كودكى پدر را از دست داد و تحت سرپرستى جدش، سيد على، قرار گرفت. پس از فراگيرى مقدمات علوم سطوح عالى فقه و اصول را نزد سيد محمدكاظم يزدى و سيد محمد بحرالعلوم و آخوند خراسانى خواند و به دريافت اجازه نايل شد. او در تاريخ و رجال و درايه چيره دست بود. از آثار وى: «تقريرات يزدى و خراسانى»، در مباحث فقهى و اصولى؛ «تحفة العالم فى شرح خطبة المعالم»، در دو مجلد، جلد اول در شرح خود خطبه كه تواريخ معصومين عليهم السلام و مشاهد آنان است و جلد دوم در شرح سى و نه حديث كه در صدر كتاب معالم بعد از خطبه در فضل علم و علما نگاشته شده؛ «تحفة الطالب»؛ «اسرار العارفين»، در شرح دعاى كميل؛ «بغيه الطالب»؛ «حدائق العارفين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (451 ،448 /3 ،51 /2)، علماء

معاصرين (276 -271)، مؤلفين كتب چاپى (299 -298 /2)، معجم المؤلفين (145 /3).

آل بحرالعلوم، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1253 -1189 ق)، فقيه، اصولى، محدث و رجالى. در نجف به دنيا آمد. مقدمات علوم و ادبيات را نزد پدر خواند. فقه و اصول ر نزد عالمانى چون شيخ جعفر كاشف الغطاء و شيخ محمد سعيد دينورى و شيخ محمدتقى ملاكتاب تكميل كرد و از ايشان به دريافت اجازه نايل شد. او پس از پدر عهده دار سرپرستى حوزه ى نجف و مرجعيت دينى شد. از آثارش: «اصول الفقه»؛ «شرح الشرايع»؛ «شرح اللمعه»؛ «كشف القناع فى اصحاب الاجماع»؛ «الفقه الاستدلالى»؛ «الفوائد الرجالية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 /9 ،19 /7)، الذريعه (338 ،286 /16 ،205 -204 ،120 /2)، شهيدان راه فضيلت (496 -495)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 573 -571 /13)، فوائد الرضويه (182)، مكارم الآثار (1446 -1445 /4).

بافقي يزدي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1244 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث و رجالى. از شاگردان علامه وحيد بهبهانى و سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، است. بافقى در جنگ روس و ايران شركت داشت. از آثارش: «الوجيزة فى الدراية»، مرتب بر مقدمه و شش فصل است كه به گفته ى شيخ آقا بزرگ تهرانى از اين كتاب مهارت علمى مؤلف در حديث و رجال و ديگر علوم آشكار مى شود. وى از تأليف اين كتاب در 1237 ق فراغت يافته است. در نسخه اى از اين كتاب كه در 1244 ق كتابت شد به وفات مؤلف قبل از 1244 ق تصريح شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (48/25)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 34/13).

بحراني، هاشم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1109 /1107 ق)، فقيه، مفسر، محدث و رجالى امامى. معروف به علامة البحرين. در كتكان از توابع بحرين به دنيا آمد. نسب او را به سيد مرتضى علم الهدى و از او به امام موسى كاظم (ع) مى رسانند. او محدثى متتبع بود و در كثرت تتبع او را ثانى مجلسى مى دانند. دامنه مرجعيت او از بحرين فراتر رفت و در بيشتر شهرهاى شيعه نشين از وى تقليد مى كردند. صاحب «جواهر» او و مقدس اردبيلى را، به عنوان نمونه ياد مى كند و واجد ملكه عدالت مى داند. سيد هاشم بحرانى از كسانى چون شيخ فخرالدين طريحى نجفى و سيد عبدالعظيم استرآبادى نقل روايت كرده و علمايى همچون شيخ حر عاملى از وى روايت كرده اند. او داراى بيش از هفتاد و پنج تأليف بزرگ و كوچك دارد كه صاحب «رياض العلماء» اكثر اين كتابها را در نزد فرزندش، سيد محسن ديده است. از جمله آثار وى: «اثبات الوصية»؛

«ارشاد المسترشدين»؛ «البرهان فى تفسير القرآن»، در شش مجلد، گردآورى خبرهايى در زمينه تفسير از كتابهاى ناشناخته كهن؛ «معالم الزلفى فى معارف النشأة الاولى و الاخرى»؛ «مدينة المعجزات» يا «مدينة المعاجز»؛ ترتيب كتاب «تهذيب» شيخ طوسى؛ «البهجة المرضية فى اثبات الخلافة و الوصية»؛ «نزهة الابرار و منار الافكار فى الجنة و النار»؛ «روضة العارفين»؛ «غاية المرام و حجة الخصام فى تعيين الامام من طريق الخاص و العام»؛ «الدر النضيد فى فضائل الحسين الشهيد»؛ «تنبيه الاريب»، در رجال «تهذيب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (48/9)، اعيان الشيعه (250 -249 /10)، ايضاح المكنون (716 ،689 ،634 ،505 ،456 ،442 ،141 ،125 /2 ،595 ،453 ،421 ،419 ،323 ،279 ،203 ،179 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (249/5)، الذريعه (48/7 ،93/3 ،398/2)، روضات الجنات (169 -166 /8)، رياض العلماء (304 -298 /5)، ريحانه (233/1)، فوائد الرضويه (706 -705)، الكنى و الالقاب (108 -107 /3)، معجم المؤلفين (132/13).

براتي، عبدالعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعلي براتي

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم در سال 1360 وارده حوزه شدم حدود 12 سال در دروس خارج حوزه شركت نمودم. نزديك به 15 سال در مراكز و مؤسسات پژوهشي و فرهنگي به فعاليتهاي پژوهشي مشغول بوده ام از جمله آنها پژوهشكده باقرالعلوم(ع) . تاكنون حدود سي مقاله تاليف كرده ام و بيش از يكصد كتاب، مقاله و پايان نامه را نقد، بررسي و ارزيابي كرده ام. در حوزه اطلاع رساني به ويژه كتابشناسي سالها تجربه علمي و عملي دارم كه محصول آن در توليد نرم افزار كتابشناسي هادي با كمك ديگر دوستان و همكاران

فني امروز در دسترس بسياري از مراكز پژوهش و پژوهشگران و حوزه و دانشگاه است. اين نرم افزار انديشه اي جديد در حوزه فهرست نويسي و مأخذ شناسي در حوزه علوم اسلامي و علوم انساني را عرضه مي كند.

مشاوره و راهنمايي غير رسمي به طلب، داشنجويان و محققان و نويسندگان در تدوين به ويژه رساله و مقاله از فعاليتهاي مهم اينجانب بوده است و هم اكنون بسياري از پايان نامه ها حوزه هاي علميه خواهران توسط اينجانب مأخذ شناسي مي شود.بارها شيوه كتابداري و كتابشناسي مرسوم را به نقد كشيده ام و آن را بويژه در حوزه علوم اسلامي ناكافي مي دانم.در مباحث علوم اسلامي و سياسي به تدريس در آموزش و پرورش (معلمين)، دبيرستنها و دانشگاه نيز چندين سال هست مشغول بوده ام.

برقعي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اكبر بن السيد الجليل السيد رضى برقعى از علماء فضلاء و نويسندگان ادباء معاصر تهران است. وى در شب يازدهم ماه مبارك رمضان سال يكهزار و سيصد و هفده قمرى ه در شهرستان دينى و دارالعلم والايمان قم ديده بجهان گشوده و در مكتب قديم الفباء را آموخته سپس به تركيب كلمات فارسى كه تركيبى از زبان فارسى و عربى بود چنانكه هم هست پرداخته و از آن پس به فراگرفتن علوم ادبيه و فقه و اصول و منطق و كلام و فلسفه و هيئت همت گماشته و از علوم جديد كه در ايران تازه پا مى نهاد طرفى بسته است.

اساتيد معظم له در رشته هاى مختلف غير از اساتيد علوم ادبى بدين نامها مى باشند.

1- عالم جليل و فقيه نبيه آيت اللَّه حاج ميرزا محمد معروف به ارباب كه علاوه بر

معلومات عقلى و نقلى محضرى دوست داشتنى و بيانى دلنشين داشت.

2- عالم اصولى خبير آقاى شيخ ابوالقاسم معروف بصغير

3- عالم بسيار مدقق و متفكر آقاى آقا شيخ ابوالقاسم كبير

4- فاضل فكور كه هم اديب بود و هم فقيه آقاى شيخ حسن فاضل

5- فقيه متبحر و اصولى محقق آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى (موسس حوزه علميه قم) كه 15 سال در حلقات درس ايشان شركت نموده و استفاده كرده است.

6- آيةاللَّه حاج ميرزا حسين نائينى كه حقيقتا احاطه عجيبى به چندين علم داشت.

7- آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (البته از اين دو بزرگوار فقط در موقع توقفشان در قم كه بعنوان تبعيد بسر مى بردند استفاده نموده است)

8- در منطق و فلسفه و هيئت استاد يگانه و حكيم فرزانه آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى.

مشايخ اجازات ايشان چهار نفرند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب كه در سال 1337 قمرى مرقوم داشته اند.

2- مرحوم ثقةالاسلام محدث جليل حاج شيخ عباس قمى در سال 1342 قمرى نوشته اند.

3- مرحوم آيةاللَّه آقا ميرزا محمد تهرانى سامرائى در سال 1352 قمرى نوشته اند.

4- مرحوم علامه تهرانى آقا شيخ محسن معروف به آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه كه در تاريخ مزبور مرقوم داشته اند.

آثار و تأليفات ارزنده ى ايشان كه بطبع رسيده است باين شرح است:

1- راهنماى دانشوران در ضبط و تقييد نامها و نسبتها در سه مجلد.

2- كاخ دلاويز در تاريخ شريف رضى.

3- كانون احساسات در رستاخيز شگفت انگيز امام حسين عليه السلام.

4- مهر تابان در سيرت مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السلام

5- جلوه حق

6- تذكره مبتكران در بنيان گذاران علوم و فنون.

7- بامداد روشن در اسرار صلح امام حسن.

8- راهنماى دينداران پيرامون چندين بحث جالب دينى.

9-

درج گهر در متن سخنان كوتاه پيغمبر و ترجمه فارسى آن.

10- راهنماى قم در تاريخ قم و تاريخ اماكن مقدسه.

11- چرا از مرگ بترسم، پيرامون واقعيت مرگ و اثبات روح

12- ترجمه كتاب الشيعه و فنون الاسلام تأليف علامه سيد حسن صدر. بنام شيعه يا بنيان گذاران فنون و علوم اسلام.

13- مقالات بسيار در موضوع هاى مختلف.

و اما آنچه را كه تاكنون بطبع نرسيده است بسيار و از آنها كتب زير است:

1- هدايا العقول فى الحكم المأثوره عن العتره و الرسول. اين كتاب را بفارسى ترجمه نموده بنام گنجينه ى حكمت.

2- كتاب الروض المنى در دو مجلد فى الحكمه و الادب.

3- كتاب السراج الوهاج فى اسرار المعراج بعربى.

4- رساله الناهيه عن الفحشاء در اسرار نماز بعربى

5- رهبر دانشوران در شناخته شدگان بكنيه و لقب و ترجمه خطبه حضرت فاطمه عليهاالسلام و شرح آن و نام اين كتاب جزو تاليفاتشان در پشت جلد كتاب كاخ دلاويز مذكور است.

(1366 -1278 ش)، فقيه، نويسنده و شاعر، متخلص به كاشف. در شهر قم متولد شد. وى نسبتش به موسى مبرقع، فرزند امام محمد تقى (ع)، مى رسد. آموزش مقدماتى را در مكتب فراگرفت و از آن پس به تحصيل علوم عربى، دينى و ادبى پرداخت. از بزرگترين استادان وى در رشته هاى مختلف، مى توان از حاج ميرزا حسين نايينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى نام برد. برقعى نزد آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى منطق، فلسفه و هيئت را فراگرفت. آيت الله ارباب و محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى از مشايخ اجازه ى وى بودند. برقعى مشاور آيت الله حايرى در برخى از مسائل حوزه ى علميه ى قم بود.

او در سال 1313 ش يك دبستان و در سال 1315 ش يك دبيرستان در قم بنا كرد. وى به منظور شركت در كنگره ى جهانى صلح به پاريس و وين دعوت شد و در آنجا سخنرانى كرد كه پس از بازگشت به ايران، به شيراز و بعد به يزد تبعيد شد. از اشعار وى تنها دو هزار بيت باقى مانده است. از آثار او مى توان از «راهنماى دانشوران» در سه مجلد؛ «جلوه ى حق» و «مهر تابان»، در سيرت اميرالمؤمنين (ع)؛ «كاخ دلاويز»، در تاريخ شريف رضى؛ «تذكره ى مبتكران»؛ «درج گهر»، در سخنان سيد بشر؛ «كانون احساسات»، پيرامون جنبش امام حسين (ع)؛ «بامداد روشن»، در اسرار صلح امام حسن (ع)؛ «چرا از مرگ بترسم»، پيرامون واقعيت مرگ؛ «هدايا العقول»؛ «تبصره ى معلمان»، در نحو؛ «السراج الوهاج»؛ «روض المنى فى المختار من قصار الكلمات اميرالمؤمنين (ع)»؛ «سياست نامه حضرت على (ع)»؛ «راهنماى قم»؛ «ديوان» شعر نام برد.[1]

فقيه، محقق، شاعر.

تولد: 1278(1317 ق.)، قم.

وفات: 13 مرداد 1366.

آيت الله سيد على اكبر برقعى قمى متخلص به «كاشف»، فرزند سيد رضى، پس از تحصيلات علوم عقلى و نقلى نزد استادان، شروع به تدريس نمود. حوزه ى درسى به وجود آورد و به دانش پژوهى و دانش پرورى پرداخت.

در بيست سالگى از مراجع زمان اجازه اجتهاد كسب كرد. اساتيد او در ادب شيخ جعفر غفرانى و شيخ ابوالقاسم نحوى و در منقول آقايان محمد ارباب و حسن فاضل و شيخ ابوالقاسم ملا محمد كريم و در خارج از سطح آيات عظام حائرى يزدى و حسن نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و در مقدمات معقول محمد ارباب و در تحصيلات عاليه معقول شيخ على اكبر حكمى يزدى بودند.

در سال 1313 يك

دبستان و سال 1315 يك دبيرستان تأسيس كرد و هر دو را به نام سنايى موسوم ساخت. پس از ورود آيت الله العظمى حائرى يزدى به قم و تأسيس حوزه ى علميه ى، آيت الله برقعى يكى از مشاروان او بود و درباره مشكلات روحانيت و وضع تحصيلى طلاب با او تبادل نظر مى كرد. آيت الله برقعى در زمان جنگ جهانى دوم ياور مردم بود و به تشكيل انجمن خيريه همت گماشت و از متمكنين تهران و قم كمك گرفت و در منطقه اى كه سكونت داشت نانوايى ايجاد كرد. بدين طريق به بينوايان كمك و مساعدت مى نمود.

در سال 1329 كه در ايران جمعيت هواداران صلح به رياست ملك الشعراى بهار تشكيل شد، از آيت الله برقعى خواستند كه به جمعيت صلح در ايران كمك كند و او نيز اولين سخنرانى خود را در مسجد امام خمينى (ره) (شاه سابق) تهران تحت عنون «صلح و نيروى نگهبان آن» ايراد كرد. شعار «به عدل سوگند، صلح پيروز است» به واسطه ايشان رايج شد. به همين منظور به كنگره ى جهانى صلح دعوت شد كه يك بار در پاريس و بار ديگر در وين تشكيل شد و به عنوان يك پيشواى روحانى مسلمان سخنرانى كرد. پس از مراجعت از سفر اروپا از قم به شيراز و بعد به يزد تبيد شد و اين تبعيد مدت چهارده سال به طول كشيد.

آيت الله برقعى به شعر و شاعرى علاقمند بود و شعر هم مى گفت. قسمتى از اشعار وى از بين رفته است و فقط حدود دو هزار بيت آن گردآورى شده است.

فهرست آثار ايشان به شرح زير است: راهنماى دانشوران (سه جلد؛ 1329 -1328)؛ راهنماى قم (در تاريخ قم

و آثار تاريخى آن؛ با مقدمه رسيد ياسمى، 1317)؛ راهنماى دينداران (1324)؛ كانون احساسات (در واقعه كربلا)؛ كاخ دلاويز (يا تاريخ شريف رضى؛ 138)؛ مهر تابان (در سيرت على (ع)؛ 1317)؛ جلوه حق (در سيرت على بن ابى طالب؛ 1319)؛ بامداد روشن (در اسرار واگذارى خلافت حضرت امام حسن (ع) به معاويه؛ 1320)؛ ترجمه شيعه يا پديدآورندگان فنون اسلام (اثر سيد حسن صدر؛ 1319)؛ تذكره مبتكران، درج گهر (در سخنان حضرت سيد البشر؛ 1366 ق.)؛ چرا از مرگ بترسم (اثر ابن مسكويه، ترجمه لماذا اخاف الموت، قم، چاپ دوم، 1327)، راه نو در جهان شناسى؛ دررالكلم در كلمات قصار على (ع)؛ سياست نامه حضرت على (ع).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (2931 -2924/ 5)، فرهنگ سخنوران (755)، الذريعه (229/ 17 ،64/ 10 ،899/ 9). گنجينه ى دانشمندان (393 -389/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (493 -491/ 4).

بروجني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1257 ق)، عالم رجالى. از بزرگان و دانشمندان رجالى سده سيزدهم هجرى است كه در بروجن متولد شد و بعد از تحصيل دانش به نگارش كتابى در احوال رجال حديث پرداخت. اين كتاب تعليقه اى است بر « مشيخه من لا يحضره الفقيه» كه در سال 1257 ق از تأليف آن فراغت يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 296/13)، معجم المؤلفين (209/3).

بوستان، مجدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1317 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در خراسان متولد شد و در مشهد نزد آخوند ملا احمد كدكنى و اديب نيشابورى درس خواند و فرانسه را نزد ميرزا حسين تهرانى حبيب فراگرفت. در تهران نيز از محضر آقاميرزا مهدى آشتيانى و ضياءالدين درّى اصفهانى استفاده كرد. سپس به خدمات دولتى روى آورد و مدتى نيز تدريس كرد خدمات ادبى و اجتماعى وى با نگارش مقالات در روزنامه ها و مجلات مهم مانند «مهر»، «منير»، «سعادت بشر»، «بهار»، «چمن»، «فكر آزاد» و «خورشيد» در خراسان شروع شد، كه به انتشار روزنامه «بوستان» در خراسان و عضويت در انجمن فرهنگستان ايران در تهران و همكارى در نشر مجله ى «ارمغان» انجاميد. برخى از تأليفات وى عبارت اند از: «طريقه ى ترجمه»؛ «رساله ى خرافات»؛ «پندنامه منظوم»؛ «تذكره ى منتهيان».[1]

محقق، روزنامه نگار.

تولد: 17 ذيقعده 1317 ق.

درگذشت: 2 اسفند 1364.

مجدالعلى بوستان، فرزند شيخ حسن، فارسى و مقدمات عربى را نزد آخوند ملا احمد كدكنى فراگرفت. در سال 1333 ق. (مطابق با 1293 و 1294) در مشهد نزد ميرزا حسين تهران طبيب (ساكن سر قبر مير در محله نوغان) به آموختن زبان فرانسوى پرداخت. از سال 1303 كه به تهران آمد از درس آقا ميرزا مهدى آشتيانى و

شيخ ضياءالدين درى اصفهانى استفاده نمود.

بوستان به كار معلمى در مدارس جديد خراسان اشتغال داشت. از سال 1306 در تشكيلات جديد عدليه مشغول به كار شد و سرانجام در شهريور 1347 از كار بازنشسته شد. ابتدا مدعى العموم شهرستان ملاير بود و در پايان مستشار ديوان عالى كشور.

وى مقاله هايى را در موضوعات مختلف اجتماعى و ادبى براى روزنامه هاى «مهر منير»، «سعادت بشر»، «بهار»، «چمن»، «فكر آزاد» و «خورشيد» كه در خراسان منتشر مى شد مى نوشت. وى سپس به انتشار روزنامه ى «بوستان» در خراسان اقدام كرد. از سال 1307 به بعد در انجمن ادبى ايران و انجمن فرهنگستان ايران و انجمن ادبى حكيم نظامى حضور مى يافت. وى همچنين در تصحيح ديوان بابا طاهر عريان با اتفاق محمد حسين وحيد دستگردى و عبرت مصاحبى نايينى و محمود عرفان همكارى داشت. تأليفات وى عبارت است از: رساله خرافات، دستور شرق (كتاب دستور فارسى كه براى مدارس ابتدايى خراسان نوشته شد و چندين بار به چاپ رسيد)، پندنامه منظوم (نصحيت مادر به دختر، چاپ سنگى در تهران 1306)، تذكره ى منتهيان (جلد دوم طريقه ترجمه). آثارى نيز از وى به چاپ نرسيد: اوهام خواس «غلطهاى مشهور»؛ ترجمه احوال بزرگان؛ شرح حال شيخ علاءالدوله سمنانى؛ سيد حسن مشكانى طبسى (شرح حال)؛ يادداشت هاى قضايى و مقالات ادبى.

بوستان از زمانى كه به تهران آمد با وحيد دستگردى مدير مجله «ارمغان» آشنا شد. اين آشنايى منتهى به همكارى بوستان در نشر مجله ى «ارمغان» شد. وى گاه نوشته هاى خود را با امضاهاى «پونه»، «بيابانى»، «عميدجلال»، «بنده خدا» و «عبد خدا» منتشر مى ساخت.

مجدالعلى بوستان به هنگام اقامت در خراسان از هواداران كلنل محمدتقى خان پسيان بود. وقتى كه براى

مدت سه سال رييس دادگسترى سمنان بود به سبب تماس با تبعيد شدگان زمان رضاشاه، تحت تعقيب قرار گرفت و براى مدتى به حالت بازداشت تحت نظر بود. در زمان نخست وزيرى دكتر مصدق به سبب وضع خاص و حساس شهر محلات به هنگام انتخابات، از سوى ايشان مأمور نظارت در انتخابات محلات شد كه چون طرفداران شهاب خسروانى وجود او را مخل دخالت هاى خود در صندوق ها تشخيص دادند، به دادگسترى كه محل اقامت او نيز بود، حمله بردند و قصد جان او را كردند. ناچار بنا به توصيه فرمانده ژاندارمرى و شهربانى ضمن مراقبت ويژه او را از محلات بيرون آورده و راهى تهران كردند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (26 -24 /2)، الذريعه (170/15)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (85 -84 /2)، مؤلفين كتب چاپى (188 -187 /5).

بهاري همداني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1277 ق)، عارف، فقيه، عالم، محدث و رجالى. در بهار از توابع همدان متولد شد و همان جا نزد پدر خود درس خواند. پس از آن به همدان و بروجرد رفت و به ترتيب نزد محمد اسماعيل همدانى و ميرزا محمود طباطبايى بروجردى تلمذ كرد پس از پايان سطوح و قرائت درس خارج به نجف رهسپار شد، و نزد ملا حسينقلى همدانى تحصيلات خود را ادامه داد و از خواص اصحاب او شد. پس از مرگ استادش، ملا حسينقلى همدانى، و بعد از مدت بيست سال توقف در نجف به همدان بازگشت و تا پايان عمر در آنجا زيست و در همان شهر دفن شد. در «اعيان الشيعه» چهل و چهار تأليف او نام برده شده است. از آثار وى: «ابهى الدرر فى

تكملة عقد الدرر»؛ «البيان فى حقيقه الايمان»؛ «السلاح الحازم لدفع الظالم»، رد ابن حجر در منع ذم معاويه»؛ «نثار اللباب»؛ «الدرة الغروية والتحفة الحسينيه»؛ «تسديد المكارم و تفضيح المظالم»؛ «الطلع النضيد فى ابطال المنع عن لعن يزيد»؛ «رسالة فى احوال أخطب خوارزم»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول»؛ «ايضاح الخطاء»، در نكوهش استبداد؛ رساله اى در «عدالت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (538 -537 /3)، الذريعه (51/24 ،179 -178 /15 ،208/12 ،104/8 ،175 -174 /6 ،173/3 ،494/2 ،79/1)، فوائد الرضويه (418)، مؤلفين كتب چاپى (46 -45 /2)، معجم المؤلفين (37 -36 /3).

بهبهاني، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1216 -1144 ق)، فقيه، متكلم و رجال شناس امامى. در كربلا رفت و چندين سال در آنجا با پدر خود به تدريس اشتغال داشت. بعد از ورود به عراق به علت شيوع طاعون و به جهت اصرار اهالى كرمانشاه به ايران آمد و بقيه ايام عمر را در آن ولايت به سر برد، چندان كه به آقا محمدعلى كرمانشاهى معروف شد و اعقابش نيز به آن منسوب شدند. بهبهانى از سرآمدان علماى معقول و منقول و محققى بى نظير در متون فروع و اصول و معارف و ادبيات عرب بود تا آنجا كه پدرش او را بهاءالدين روزگار خود مى دانست. آقا محمدعلى، پس از پدر، از مراجع بزرگ ايران بود و تا زنده بود فقيهى به شهرت و بزرگوارى وى در ايران وجود نداشت. او در اجراى حدود و احكام، شخصاً اقدام مى كرد. آقا محمدعلى با صوفيه سخت مخالف بود و در رد آنها «رساله ى خيراتيه» را نوشت. در سال 1192 ق به رشت رفت و با هدايت اللَّه خان رشتى مصاحب شد و كتاب «مقامع» را به نام

او تأليف كرد. آقا محمدعلى در كرمانشاه درگذشت، مقبره ى وى به نام سر قبر آقا معروف است. از آثار وى: «مقامع الفضل»، شامل هزار و دويست مسأله و حاوى مطالب مشكله بسيارى از فقه و تاريخ كه حاكى از جامعيت و آگاهى بهبهانى در اكثر علوم و فنون متداول مى باشد و هر يك از مطالب طرح شده در خور آن است كه كتابى مستقل شود؛ «انتخاب الزاد»؛ «تاريخ الحرمين»؛ «سنة الهداية لهداية السنة»؛ «سهوالاقلام»؛ «الفائدة فى مصرف رد المظالم»؛ «الفذالك فى شرح المدارك»؛ «رسالة فى الفيض الالهى»؛ «قطع القال والقيل فى انفعال القليل»؛ «قطع المقال فى رد اهل الضلال»، در رد صوفيه؛ «مساحة البلاد»؛ «مشكاةالعارفين»؛ «مظهر المختار»؛ «معترك الاقوال»؛ «معرفةالائمة»؛ «مفتاح/فتاح المجامع بمفاتيح الشرايع»؛ «خوان الاخوان».[1]

دوانى در زندگانى وحيد ص 362 گويد: آقا محمدعلى آئينه تمام نماى پدر عاليقدرش وحيد بهبهانى و نابغه عظيم الشأنى است كه تاريخ رجال اسلام مانند او را كمتر بياد دارد

كليه تراجم نويسان و تاريخ نگاران قرن 13 و 14 وى را به عظمت و جلالت و نبوغ علمى و فكرى ستوده و ياد نموده اند.

او اول فرديست كه از فرزندان وحيد از كربلاء به كرمانشاه روى فرمان والد ماجدش مهاجرت و عزيمت نمود و بيت آل آقا از او شروع گرديد

معظم له در كرمانشاه خدمات بسيارى نموده از جمله مبارزه با فرقه صوفيه و دراويش (نعمت اللهى) و كشتن معصوم عليشاه قطب آن فرقه و غير از آن كه شرحش موكول بكتاب مبسوطى خواهد بود طالبين را ارجاع به كتاب وحيد بهبهانى دوانى و مرآت الاحوال آقا احمد و غيره مى نمايم

خلاصه آن بزرگوار با يك جهان عظمت و رياست و مرجعيت و آقائى بتمام معنى در

آخر عمر مبتلا به كسالت (اسهال) شده و در روز جمعه كه مصادف با مبعث نبى اكرم صلى اللَّه عليه و آله سال 1216 قمرى بود در اثناى نماز ظهرين برحمت ايزدى پيوست

تأليفات و آثار علمى آن رادمرد از اينقرار است

1- منع المنع در حليت جمع بين دوزن فاطمى رد بر شيخ يوسف بحرانى كه قائل به حرمت بوده است (نگارنده گويد و حق با شيخ يوسف است زيرا قطعاً و قهراً هر دو و يا يكى از آنها ناراضى و ناراحت خواهد شد و از ناراحتى آنها مادرشان حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها اذيت خواهند شد و ايذاء آن مكرمه هم حرام خواهد بود) 2- پنج رساله به فارسى در مناسك حج 3- مظهر المختار فى حكم النكاح مع الاعسار 4- مقامع الفضل 5- فتاح المجامع شرح مفاتيح الشرايع 6- رساله در امامت 7- فذالك حاشيه بر مدارك و مسالك 8- (خوان الاخوان اخوا لكشكول والمخلات و رياض الجنان) 4 مجلد 9- قطع المقال 10- ملتقط الدر فى تحقيق الكر 11- معترك المقال فى علم الرجال 12- رساله عليه علويه در پاسخ مسائل جبليه 13- الرغايب در فوائد غريبه 14- رساله تفضيليه 15- رساله خياريه 16- رساله خيراتية در رد صوفيه 17- تاريخ حرمين شريفين مكه و مدينه در دو جلد بنام ام القرى 18- الفوائد در اصول عقايد 19- شرح تجريد و ده ها رساله ديگر

فرزندان آقا محمدعلى

آن مرحوم داراى 9 فرزند چهار دختر و پنج پسر به اسامى 1- آقا محمدجعفر 2- آقا احمد 3- آقا اسماعيل 4- آقا محمود 5- آقا محمد بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (26 -25 /10)، ايضاح المكنون (507/2).

تاريخ بروجرد (151 -145 /1)، الذريعه (177/25 ،14/22 ،348 ،347 ،246 ،209 ،170 -169 ،59 /21 ،375/20 ،158/17 ،405 ،130 ،101 ،89 /16 ،266 ،234 /12 ،95/6 ،249/3 ،359/2)، روضات الجنات (145 -142 /7)، ريحانه (399 -198 /3)، شرح حال رجال (423/3)، طرائق الحقائق (185 -184 /1)، فوائد الرضويه (576 -574)، الكنى والالقاب (110 -109 /2)، گنجينه ى دانشمندان (356 -355 /6)، مرآت الاحوال (مقدمه)، معجم المؤلفين (44 -43 /11)، مكارم الآثار (567 -561 /2)، هديةالاحباب (183 -182)، هديةالعارفين (368/2).

تجليل، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا ابوطالب فرزند مرحوم حاج ميرزا على اكبر تجليل (كه از عباد و صلحاء زمان خود و به قوت ايمان و كمالات نفسانيه ممتاز و در شعبان 1391 ق به رحمت ايزدى پيوسته است) از افاضل دانشمندان و مبرزين تلامذه آيت الله العظمى نجفى مرعشى است كه پس از فوت مرحوم آيت الله بروجردى جز معظم له به درس ديگرى حاضر نشده مى باشد داراى مقام علم و تقوا و متانت و فضائل نفسانى است.

در سال 1345 ق در تبريز متولد شده و با تشويق والد بزرگوارش در سلك روحانيت وارد و پس از خواندن مقدمات ادبيه و منطق و كلام و مقدارى از سطوح در تبريز در سال 1364 ق به قم مهاجرت نموده و پس از فراغت از سطوح نهائى در سال 1365 ق به درس علامه بزرگوار آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى حجت تا زمان فوتشان حاضر گرديده و نيز در فلسفه از مرحوم آيت الله آقا سيد حسن الهى و ميرزا مهدى آشتيانى و زعيم مجاهد آيت الله العظمى امام خمينى و علامه و فيلسوف بزرگوار طباطبائى استفاده نموده است.

آقاى تجليل در خلال تحصيل نيز به تدريس مكاسب و كفايه از

سال 1366 تا سال 1390 مشغول و از سال 1391 به تدريس خارج عروه و كفايه اشتغال دارد.

از موفقيت آن جناب شركت (در لجنه ضبط مدارك شيعه) است كه حضرت علامه ذوفنون مرجع عاليقدر آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله براى معاونت ايشان در جمع فضائل اميرالمومنين و ائمه طاهرين عليهم السلام و سائر مدارك شيعه از كتب عامه تشكيل داده و با اطلاع وسيعى كه مخصوص معظم له است انجام مى گيرد و انصافا اين اقدام ايشان مايه فخر قرن حاضر و آن مقدار مداركى كه تاكنون جمع و مجلدات آن به طور فشرده و اسقاط مكررات اسانيد و متون به عنوان ملحقات احقاق الحق منتشر مى شود بى نظير است.

اما آثار آقاى تجليل از مطبوع و مخطوط به قرار زير است:

1- كتاب البيع مشتمل بر دو قسمت (1) تقريرات مرحوم آيت الله الكبرى حجت ره 2- و نظريات خودشان كه به طبع رسيده است.

2- رساله حجيه الشهره (مطبوع) كه در آن حجيه شهره قدما را در فقه با شرايط خاصى اثبات شده و 18 حجت فقهى در آن مورد بحث قرار گرفته است.

3- معجم الثقات و ترتيب الطبقات (مطبوع) كه در آن 1588 نفر موثق بالخصوص و 1009 موثق بالعموم از اسانيد استخراج و 1008 ممدوح از كتب شيعه جمع آورى شده است.

4- مدارك الحج (مخلوط) مشتمل بر احاديث هر يك از احكام حج و تقسيم آن بر حسب دلالت كه با مرحوم آيت الله بروجردى تاليف شده است.

5- صلوه المسافر (مخطوط) تقريرات مرحوم آيت الله حجت كه آن مرحوم بر آن تفريظ نوشته اند كه طبع شود.

6- تقريرات مرحوم آيت الله بروجردى در صلوه 7- تقريرات آن مرحوم در وصيت 8- دراسات الاصول تقريرات مرحوم

آيت الله بروجردى مخطوط 9- تحريرالاصول تقريرات مرحوم آيت الله حجت مخطوط.

10- رساله فى الاستصحاب (مخطوط) 11- فوائد نفيسه فى الاصول (مخطوط) 12- آنچه حجاج بايد بدانند (مطبوع) 13- حواشى على مختصر المحقق (مخطوط) 14- حواشى على العروه (مخطوط) 15- رساله فى الاجتهاد و التقليد 16- حواشى على كتب الرجال 17- رساله فى ميزان الاستدلال على الاعتبارات 18- فلسفه حقوق اسلامى و تطبيق آن با حقوق ملل ديگر كه بسيار مبسوط است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تويسركاني، عبدالغفار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالغفار حسيني تويسركاني فرزند محمد حسين عالم و محقق جليل، فقيه و مجتهد عالي مقام. كه از محضر بزرگاني همچون آقا سيد محمد شهشهاني وملا حسينعلي تويسركاني و....كسب علم نمود.

وي مدتي در شهر همدان به تزكيه وكسب معارف پرداخت وآنگاه در سال 1266 ق براي تحصيل مدارج عاليه به اصفهان هجرت نمود وتا آخر عمر در در اين شهر زيست .

اين عالم بزرگوار در فقه واصول از شاگردان عالم برجسته مدّرس مطلق ( مير سيد حسن) ودر معقول از محضر درس حكيم آقا محمد رضا قمشه اي كسب علم نمود. وي در مراتب علم چنان بود كه خواص وعوام به او ارادت مي ورزيدند. و به نماز ايشان در مسجد حاج محمد جعفر آباده اي حاضر مي شدند.

همچنين وي يكي از مشوّقين صاحب روضات در تأليف كتاب ارزشمند خويش«روضات الجنات» بوده وخود نيز صاحب آثار ارزشمند همچون:

1- حواشي بر اسفار

2- حاشيه بر شرح اشارات

3- حاشيه بر شرايع و... مي باشد.

فرزندان اين عالم بزرگوار نيز مانند پدر اهل علم وفضل بودند. از جمله فرزندش حاج ميرزا محمد باقر تويسركاني از فقهاء وعلماي پرهيزگار زمان خود كه

صاحب آثار ارزشمند بوده و فرزند ديگرش حاج ميرزا ابوالحسن تويسركاني عالم فاضل جليل را مي توان نام برد ( هر دوي آنان كنار پدر بزرگوارشان مدفون مي باشند.)

سرانجام اين عالم بزرگوار در سال 1319 ق وفات يافت ودر تخت فولاداصفهان در تكيه اي كه هم اكنون به نام او مشهور است مدفون گرديد . ماده تاريخ فوت وي چنين است.

كه مداح شوشتر زغفّار ذنب مرا سال تاريخ شد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى القبور (415 -414)، الذريعه (94/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1148 -1147 /13).

تهراني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1376 قمرى بود كه مرحوم مبرور شيخ العلماء والمحدثين العلامة المتتبع الحاج الشيخ محمدحسن الرازى مشهور به حاج شيخ آقا بزرگ التهرانى صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه و نقباء البشر و طبقات اعلام الشيعه و غيرها وارد به قم و مورد تجليل و تكريم آيت اللَّه العظمى بروجردى و قاطبه علماء قرار گرفت. اين بزرگوار كه استاد اجازه و شيخ و جازه متاخرين و معاصرين بوده است، از علماء ابراريست كه در حدود هشتاد سال از عمر شريف خود را مصروف تأليف و تصنيف نموده و ساعتى فارغ نبوده است حق عظيمى بر اسلام و مسلمين خاصه بر شيعيان و بالاخص بر روحانيون جهان دارد در يازدهم ربيع الاول 1293 متولد و در 1389 قمرى بدرود حيات گفته است.

تولدش در تهران واقع و پس از رشد و طى مقدمات در سال 1313 ق از ايران به عراق مسافرت نموده و از محضر محقق خراسانى كفائى و شريعت اصفهانى و آيت اللَّه يزدى اخذ علوم نموده و تقريرات فقه و اصول آنان را به رشته تحرير آورده و در سامرا

از محضر آيت اللَّه مجاهد ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده نموده و بعد به تأليف و تصنيف كتب پرداخته و الحق تأليفات مفيده و ارزنده اى از خود به يادگار گذاشت و خدمت شايسته اى به مسلمين نمود. نسبت به اين نگارنده محبت و توجهى مخصوص داشت و اجازه جامعى برايم به طرق عديده اش مرقوم فرمود در سال 1378 كه مشرف به زيارت روضه مرتضويه شدم به زيارتش رفتم وقتى وارد به كتابخانه اش شدم ديدم مشغول مطالعه و نوشتن است تا مرا ديد و شناخت از جا برخاست و مرا در آغوش گرفت و معانقه گرمى نمود و فرمود كتابخانه مرا مى بينى كه همه گونه كتاب دارد ولى انيس من كتاب آثار الحجه تو مى باشد كه از آن بسيار استفاده كرده و مى كنم.

معظم له دو سفر به ايران آمد براى زيارت مشهد مقدس و در هر سفر چند ماه در قم و تهران و مشهد توقف نموده و از كتابخانه هاى عمومى آستان قدس رضوى و كتابخانه ملك تهران و غيره و كتابخانه خصوصى آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مدظله استفاده نموده و مواد كتاب ارزنده الذريعه الى تصانيف الشيعه خود را تحصيل آنگاه مراجعت به نجف نمودند. بسيار بى آلايش و ساده و باصفا و زودباور بود و از اين سادگى وى برخى از مغرضين و منحرفين از ولايت سوء استفاده كرده و در بعضى از تأليفات او دست برده و تحريف كرده و نسبت به بعضى از اعاظم روى اغراض نفسانى اسائه ادب نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

جزايري شوشتري، محمدشفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1274 -1211 ق)، عالم دينى، فقيه و رجال شناس امامى. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد

و پس از نشو و نما به اصفهان رفت و در محضر استادانى چون محمدابراهيم كلباسى به تكميل تحصيلات خود پرداخت و سرانجام از وى اجازه اجتهاد گرفت. سيد محمدشفيع گذشته از فقه در علم رجال نيز مهارت داشت. پيكر وى در تخت پولاد اصفهان مدفون است. از آثارش: «كشف الرياض» كه حاشيه اى است بر «رياض المسائل» سيد على طباطبائى؛ حاشيه ى «نقد الرجال» ميرمصطفى تفرشى؛ «رساله اى در منجزات مريض»؛ تحقيقات متفرقه در نحو و فقه و رجال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (371 -370)، الذريعه (36/18)، معجم المؤلفين (392/13 ،70/10)، مكارم الآثار (2062/6 ،411 -408 /2).

جزايري شوشتري، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1384/1283 -1321 ق)، فقيه و نسّابه. معروف به امام زاده. وى در دو سالگى با پدرش به شوشتر كوچ كردند. درين شهرنشو و نما كرد و مقدمات علوم را نزد كسانى چون پدر و پسر عمويش، سيد محمدعلى، فرزند سيد بزرگ و ديگران فراگرفت. در سال 1344 ق به نجف رفت و به مجلس درس شيخ نعمت اللَّه دامغانى و ديگر عالمان پيوست. پس از چندى به شوشتر بازگشت و به انجام خدمات دينى مشغول شد. چندى به كشورهاى افريقايى سفر كرد. پس از بازگشت، چون پدرش به اهواز رفته بود، به آنجا مهاجرت كرد. اندكى پس از درگذشت پدر، به نجف رفت و از مجلس درس آقا ضياءالدين عراقى و حاج سيد ابوالقاسم خويى بهره ها برد و چندى نيز از محضر درس آق سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كرد. سپس براى بار دوم و اين بار به نمايندگى از طرف آيت اللَّه بروجردى براى تبليغ اسلام راهى آفريقا شد. پس از چندى به نجف بازگشت و در اين شهر

درگذشت. از جمله آثار وى: «بوستان پيغمبر» يا «خاندان سادات جزايرى»، كه زندگينامه ى سادات جزايرى است؛ «گلستان پيغمبر» كه زندگينامه ى سادات مرعشى شوشتر است؛ «تفسير آيات بينات النازلة»، در فضايل اهل بيت سيد كاينات؛ «تقريرات» برخى از دروس خودش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (220/18 ،236/4).

چهارسوقي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي اصفهاني مشهور به « صاحب روضات » عالم فاضل مجتهد، اديب و محقق رجالي برجسته از علماي بزرگ شيعه در قرن سيزدهم فرزند عالم برجسته حاج ميرزا زين العابدين موسوي خوانساري ( مدفون در تكيه شيخ محمد تقي رازي ) مي¬باشد.

اين عالم بزرگوار در خوانسار متولد شد و تحصيلات خود را در اصفهان نزد علماي بزرگي چون سيد محمد شهشهاني، سيد صدرالدين عاملي ، شيخ محمد تقي رازي ( صاحب حاشيه)، سيد محمد باقر حجت الاسلام، حاج محمد ابراهيم كلباسي و ... انجام داد. در نجف اشرف از بزرگاني چون سيد ابراهيم قزويني كسب علم نمود و از بزرگاني چون شيخ محمد كاشف الغطاء و ... اجازه دريافت نمود. پس از بازگشت به اصفهان به تدريس ، تحقيق ، تأليف و عبادت روزگار سپري نمود.

در عهد خود مرجعيت قضا و فتوي را داشت و در مسجدي كه در محله چهارسوق به نام وي نام گذاري شد امام جماعت بود. در تقوي و ديانت مورد تأييد تمامي علما و مردم زمانش بود. در مقامات عرفاني او آورده اند ظل السلطان مي خواست مالي را به آقا ميرزا محمد باقر واگذار كند، صاحب روضات گفته بود قريه توكل آباد من براي كفاف مخارج خود و خاندانم كافي است. ظل السلطان ابتدا تصور مي¬كرد كه

واقعا توكل آباد يكي از روستاهاي آباد اصفهان است وقتي پرس و جو كرد فهميد كه مقصود او توكل به خداوند است.

ايشان در شب دوشنبه 9 جمادي الاول 1313 ه_ . ق در گذشت و بنا بر وصيتش در تخت فولاد در جوار قبر ميرزا حسين خان كشيكچي به خاك سپرده شد.

به جهت احترام و تجليل از مقام برجسته وي به همت ميرزا سليمان خان ركن الملك و فرزندان اين عالم بزرگوار بعقه اي بر سر قبرش بنا گرديد.

تأليفات ايشان عبارتند از: احسن العطيه يا شرح برالفيه ، تسليه الاخوان، حاشيه بر شرح لعمه، حاشيه بر قوانين، رساله در ضروريات دين، رساله در شرح حديث حي ، رساله در امر به معروف و نهي از منكر، رساله عمليه، قصايد عربي و فارسي در مدح و فضيلت اهلبيت پيغمبر، مجالسي در مصائب حضرت سيد الشهداء و كتابهاي ارزشمند بسيار ديگر.

او تاليفات چندى در فقه، اصول و كلام دارد. از جمله: «روضات الجنات»، در احوال علما و سادات؛ «احسن العطيه» در شرح «الالفيه» شهيد اول؛ «تسليه الاحزان» فارسى، در مصيبت؛ حاشيه بر «شرح لمعه »؛ «ارجوزه»، در اصول فقه؛ «اقسام اسباب البلايا النازله فى هذه الدنيا على الشقى و السعيد»؛ «تفصيل ضروريات الدين و المذهب»؛ «حاشيه ى قوانين الاصول»؛ «قرةالعين و سرور النشاتين»؛ «رساله عمليه»؛ «رساله فى الامر بالمعروف و نهى عن المنكر».

مشهورترين كتاب ايشان « روضات الجنات في احوال العلماء و السادات » به عربي است كه بيش از ده سال از عمر خويش را مشغول تحقيق و تأليف اين كتاب ارزشمند نموده است. اين كتاب از كتاب هاي رجال شناسي بسيار محققانه و عميق بوده

و مورد استفاده بسياري از محققين و رجال شناسان قرار گرفته و بسياري ازبزرگان حواشي و فهرست ها بر اين كتاب نموده اند. شهرت اين كتاب به حدي بود كه پس از درگذشت اين عالم بزرگوار به مرور زمان اين خاندان به « صاحب روضات » و فرزندان بزرگوارش به « سادات روضاتي» معروف گشتند.

حزين لاهيجي، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1181 -1103 ق)، اديب، عارف و شاعر، متخلص به حزين و معروف به شيخ على حزين. وى در اصفهان متولد شد. بعد از هجوم افاغنه در سال 1135 ق به اصفهان، از آن شهر فرارى شد و سرگردان، تا اينكه در سال 1146 ق از ترس نادرشاه به هند رفت و تا آخر عمر حدود سى و پنج سال در هندوستان زندگى كرد و در سال 1181 ق در حدود هفتاد و هشت سالگى در بنارس درگذشت و در همان شهر دفن شد. او از احفاد شيخ زاهد گيلانى، عارف معروف، بوده است و خطوط را بسيار نيكو مى نوشت و صاحب كمالات صورى و معنوى بود. او سرگذشت خود و حوادث و وقايع عصر خويش را با احوال و اوضاع سياسى به قلم شيوايى نوشته است. حزين با اكثر علوم و فنون آشنايى كامل داشت. تاليفات متعددى در نظم و نثر به عربى و فارسى داشته كه مهمترين آنها عبارت اند از: «تذكره ى شعرا»؛ «تاريخ حزين»؛ «ديوان» اشعار؛ «كليات» شامل قصايد، قطعات و مثنويهاى «صفير دل»؛ «چمن و انجمن»؛ «مطمح الانظار»؛ «فرهنگنامه»؛ و «تذكارات العاشقين»، در برابر «ليلى و مجنون».[1]

(ع. بخش 1) (شيخ) محمدعلى بن ابوطالب لاهيجى اصفهانى (و. اصفهان 1103 ه.ق./ 1691 م.- ف. بنارس (هند) 1181 ه.ق./ 1767

م.). وى از اعقاب شيخ زاهد گيلانى است. اجدادش در لاهيجان سكونت داشتند و پدرش از آنجا به اصفهان رفت و محمدعلى در آن شهر تولد يافت، و در حمله افغانان از اصفهان بيرون شد، و پس از سفر در بلاد ايران و عراق و حجاز و يمن به هند شتافت و تا پايان عمر در آن ناحيه بود. حزين كتابى در احوال شاعران به نام «تذكره حزين» و سرگذشتى به نام «تاريخ حزين» دارد كه هر دو حاوى اطلاعات سودمندست. حزين ديوان اشعار خود را در چهار قسمت مدون كرده، و آن مشتمل بر انواع مختلف شعر است سخن او متوسط و مقرون به سادگى و روانى و حد فاصلى است ميان سبك شاعران قديم و سبك هندى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (189/7)، اعيان الشيعه (6/10)، تاريخ ادبيات ايران، براون (185 -182 ،94 -93 /4)، تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (381 -379 /2)، تاريخ تذكره هاى فارسى (359 -355 /1)، تذكره المعاصرين (82 -42)، لغت نامه (ذيل/ حزين لاهيجى)، دايرةالمعارف فارسى (843/1)، الذريعه (1001- 190 /21 ،235/9 ،356/3)، رياض العارفين (68)، ريحانه (42 -41 /2)، سبك شناسى (306 -305 /3)، سرآمدان فرهنگ (301/1)، سفينه المحمود (625 -624 /2)، سيرى در شعر فارسى (150 -148)، شاعرى در هجوم منتقدان در شرح احوال و آثار حزين، شام غريبان (87 -86)، شخصيتهاى نامى (160 -159)، شرح حال رجال (229/3)، طرائق الحقائق (520/3)، فرهنگ ادبيات فارسى (181 -180)، فرهنگ سخنوران (252)، گنج سخن (137 -134 /3)، مولفين كتب چاپى (104 -102 /4)، مخزن الغرائب (805 -801 /1)، معجم المولفين (19/11)، نامها و نامدارهاى گيلان (397

-396).

حسني داوودي، جمال الدين، ابوالعباس احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(828 -748 ق)، نسب شناس امامى معروف به ابن عنبسه يا ابن عقبه يا ابن عنبه يا ابن عتبه. نسبش با هيجده واسطه به امام حسن مجتبى (ع) مى رسد. وى به عنوان بزرگترين نسابه ى طالبى از شهرت و اعتبار ويژه اى برخوردار بود. از شاگردان احمد بن محمد عبيدى نسب شناس بود و از همه مهمتر پدرزنش، ابن معيه، تاج الدين ابوعبداللَّه محمد بن قاسم، شيخ شهيد اول، بود كه مدت دوازده سال در فقه، حديث، علم انساب و رياضى و شعر سمت استادى وى را داشت و جمال الدين به واسطه او از علامه حلى روايت كرده است. از آثار وى: عمده الطالب الكبرى فى انساب آل ابيطالب»؛ «عمده الطالب الصغرى فى انساب آل ابيطالب»؛ «بحر الانساب فى نسب بنى هاشم»؛ «التحفه الجماليه»؛ «تحفه الطالب»؛ «النسب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران اسلام (743 -742 /5)، الذريعه (448 ،425 -424 /3 ،376 -375 /2)، ريحانه (127/8)، فوائد الرضويه (21)، كشف الظنون (1168 -1167)، الكنى و الالقاب (367/1)، هديه الاحباب (74)، هديه العارفين (124 -123 /1).

حسيني اشكوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شب 13 ربيع الاول سال 1350 ق در نجف اشرف متولد شده.

مرحوم پدرش حاج سيد على اشكورى از شاگردان آيت الله شيخ ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ شعبان گيلانى بود و مقدارى از تقريرات اصولى و فقهى آقا ضياء را نوشته است.

جدش سيد حسن بن سيدعلى بن سيد معصوم حسينى اشكورى از يكى از محال گيلان به نحف اشرف هجرت نموده و از شاگردان آيت الله آخوند خراسانى بود و حدود سال 1367 در نجف بدرود حيات گفت.

نزد اساتيد برجسته ى نجف تحصيلات مقدمات و سطوح را به پايان رساند و در خصوص علوم ادبى عرب تخصص پيدا

نموده و كوشش زيادى كرده است.

در سن هيجده سالگى ترك تحصيل نموده از نجف به بغداد رفتند و چهارسال به كسب اشتغال داشته و وضع مادى و كسبشان بسيار خوب بود، اما چون در خود قدرت انجام كارهاى علمى مى ديدند خود لازم دانستند كه در اين راه بذل مساعى كنند لذا به نجف بازگشته و به ادامه ى تحصيل پرداختند.

در نجف اشرف از سال 1378 ق به كار نويسندگى و تحقيق و تصحيح كتابهاى علمى عربى پرداخته و در راه احياء و زنده نمودن كتب قدما تا توانستند جديت كرده و در ظرف چند سال پاره اى از كتابهاى مهم را تحقيق و چاپ نمودند.

در اثر پيش آمدهائى ناگزير به سال 1391 ه به قم هجرت نموده و مشغول به تاليف و تحقيق شده اند.

بيشتر اوقاتشان صرف مى شود در تاليف كتاب «مولفات الاماميه العربيه» كه بيش از صد جلد مى باشد، و كتاب «الاسماء و مصادر» كه بيش از پنجاه جلد مى باشد و «فهرست كتابخانه ى آيت الله مرعشى» كه حدود بيست جلد مى باشد.

سيد احمد حسينى اشكورى فرزند عالم ربانى و زاهد سبحانى حاج سيد على فرزند سيد حسن اشكورى در شب سيزدهم ربيع الاول 1350 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در آنجا نشو و نما يافته و علوم اوليه و اوليات علوم دينيه را نزد افاضل علماء و مدرسين نجف خوانده و دروس عاليه را نيز به سبك سنتى معموله در نجف اشرف در خدمت جماعتى از برزگان آن سامان به اتمام رسانده.

و اكثر از درسهاى خصوصى استفاده كرده و پس از فراغت از آن در سال 1380 ق به تأليف و به تحقيق پرداخته و شوق مفرطى به

مطالعه و تحقيق آثار بزرگان داشته و موفق به مطالعه و بررسى صدها كتاب نويسندگان و مولفين شده و مسافرتها به داخل و خارج كشور براى مطالعه و ديدن كتب مطبوعه و غيره نموده است.

در اواخر 1391 قمرى منتقل به ايران و در قم رحل اقامت افكنده و به تأليف و تحقيق و مباحثات پرداخته و از بسيارى از شهرها و استانها ديدن نموده و درباره كتب مخطوطه كاوش و تفحص به عمل آورده و از كتابخانه هاى عمومى و خصوصى ديدن كرده و بر بسيارى از مصادر صالحه و كتب مخطوطه قديمه كه از مواريث اسلامى بوده راه يافته و استفاده نموده و ده ها كتاب كه از دانشمندان قديم بوده به تحقيق ايشان به عراق و ايران و بيروت به طبع رسيده است.

و از كارها و تاسيسات ايشانست (مجمع الذخائر الاسلاميه) در قم و از تأليفات به چاپ رسسيده معظم له كتب زير است:

1- الامام الحكيم در سال 1385 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

2- الامام الثائر در سال 1386 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

3- الامام الشاهرودى در سال 1386 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

4- فهرست مخطوطات رشتى كه به كتابخانه آيت اللَّه الحكيم اهداء شده.

5- فهرست مخطوطات خزينه اميرالمؤمنين عليه السلام كه در سال 1391 ق به طبع رسيده.

6- زندگانى شريف مرتضى در سال 1385 ق به طبع رسيده.

7- دليل المخطوطات كه جزء اول آن در سال 1397 در قم به طبع رسيده.

8- التعريف بالتراث مقالاتى كه در مجله هادى چاپ شده.

9- فهرست مخطوطات كتابخانه آيت اللَّه گلپايگانى كه جزء اول آن در سال 1357 به طبع رسيده است.

10- فهرست مخطوطات كتابخانه

آيت اللَّه مرعشى (ره) كه تاكنون بيست جلد آن به طبع رسيده است.

11- تراجم الرجال در قم چاپ شده.

12- اجازات الحديث علامه مجلسى در سال 1410 ق در قم چاپ شده.

13- تلامذه شاگردان مجلسى در قم چاپ شده.

از كتابهائى كه به عربى ترجمه نموده اند

1- القرآن فى الاسلام در سال 1393 ق در بيروت چاپ شده.

2- رابطه العالم الاسلامى.

و از تأليفات چاپ نشده ايشان كتب زير است:

1- مهذب الذريعه الى تصانيف الشيعه.

2- المفصل فى تراجم الاعلام.

3- حديث جوله.

4- نهج البلاغه فى الشعر العربى.

5- معجم الاعلام الاماميه.

6- مولفات الزيديه.

7- قضيه حياتى.

8- من كل لون (از هر رنگى).

9- فهرست مخطوطات كتابخانه حكيم در نجف.

10- التراث العربى در كتابخانه آيت اللَّه مرعشى.

11- اجازات الحديث.

12- معجم المولفات القرانيه.

13- احسن المواثر فى اعلام القرن الخامس العشر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خاتون آبادي، عبدالكاظم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير محمّد صادق بن مير عبدالحسين عالم فاضل نسّابه، در سال 1095 متولّد، و در 21 شعبان سال 1151 وفات يافته، در صحن نجف اشرف مدفون گرديده.

وى مؤلّف شجره نامه اى است كه در آن سادات خاتون آبادى را تا سال 1139 نام برده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خزائلي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي خزائلي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

حاج شيخ محمد علي خزائلي فرزند عبد الله در 26 دي ماه 1334 هجري شمسي در خانواده اي زحمتكش و كشاورز و مذهبي وابسته به روحانيت در شهرستان شهيد پرور و مهد علم و ايثار ، نجف آباد چشم به جهان گشود و در دامن مادري پاكدامن و علاقمند به روحانيت و عاشق و دلباخته اهل بيت (ع) بنام حاجيه معصومه مصطفايي ، تربيت و پروش يافت و ازآغاز نوجواني علاقه وافري به روحانيت اصيل و متعهد و مراكز دين و مساجد و حوزه هاي علميه داشت و در ضمن فراگيري علوم جديد ، در كار كشاورزي همراه با پدر بزرگوارش شركت داشت. پس از اتمام دوره راهنمايي (سال 1349) در سن شانزده سالگي ، تشنگي و شوق زايد الوصف به معارف ديني و نامساعد بودن اوضاع اجتماعي آن زمان و كافي نبودن محيط مدارس دولتي براي تامين خواسته هاي معنوي و روحاني، ايشان را به حوزه مقدسه علميه كشاند و با شوق و اشتياق شروع به تحصيل علوم دين كرد و دروس اخلاق ، عقايد ، صرف ، نحو ، ادبيات ، منطق ، معالم الاصول و معاني و بيان را در محضر

اساتيد بزرگواري نظير : مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي (پدر خانم خود) امام جمعه فقيد نجف آباد اصفهان ، حاج دايي خود حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ ابوطالب مصطفايي ، مرحوم سيد محمد باقر حسني ، حاج سيد حسين اسماعيليان و حاج شيخ محمود واحد فرا گرفت ، و براي ادامه تحصيلات ديني و بهره گيري از اساتيد بلند مرتبه در علوم بلند پايه در سال 1355 راهي حوزه علميه قم شد و دوره سطح را خدمت اساتيد گرانقدر ، آيات : فاضل هرندي ، ستوده ، سيد علي محقق داماد و سيد حسن طاهري خرم آبادي فرا گرفت و همراه دروس حوزوي تحصيلات متوسطه را به انجام رسانيد و موفق به اخذ ديپلم گرديد . پس از گذراندن سطح عالي علوم حوزوي شروع به فراگيري خارج فقه و اصول نمود و فلسفه ، اخلاق ، عرفان (كتاب هاي منظومه ، منطق و حكمت ، اسفار ، فصوص الحكم و مصباح الانس ، علم هيئت) را از محضر حضرات آيات : مرحوم ايزدي ، انصاري شيرازي ، گرامي ، جوادي آملي ، محمدي گيلاني و حسن زاده آملي به طور كامل در ساليان متمادي فرا گرفت و علم رجال و درايه را خدمت اساتيد بزرگوار ، آيات : آقا موسي شبيري زنجاني ، جعفر سبحاني، و تجليل تبريزي كسب فيض نمود و تفسيرقرآن كريم را خوشه چين خرمن پرفيض مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي ، و حضرات آيات : خزعلي ، مشكيني و جوادي آملي بود .

خارج فقه و اصول را مدت قريب 25 سال خدمت حضرات آيات عظام :

گلپايگاني ، حاج شيخ جواد تبريزي ، حاج شيخ حسينعلي منتظري ، حاج شيخ محمد فاضل لنكراني ، وحيد خراساني و مكارم شيرازي بود و سرانجام به ياري خداوند منان و عنايات خاصه امام زمان (عج) با تلاش و كوشش پيگير و جديت تمام به درجه اجتهاد نايل آمد . مبارزات و فعاليت هاي سياسي : ايشان در دوران جواني علاقمند به مسايل سياسي و اجتماعي و مبارزاتي بود . در مسايل ديني و سياسي از حضرت امام خميني (ره) تقليد مي كرد و با هدايت و ارشاد و الگوگيري از علماي بزرگ و مبارز در دوران رژيم ستم شاهي از مبارزان و مخالفان سرسخت نظام شاهنشاهي بود و در اين رابطه با يورش ماموران ساواك به حوزه ها چندين بار تحت تعقيب و به زندان افتاد و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با الهام گيري از علماي بزرگ و مبارز كه در داخل و خارج از كشور فعاليت داشتند و در زندان و تبعيد به سر مي بردند به نشر و تكثير رساله هاي عمليه حضرت امام خميني (ره) و اعلاميه هاي افشاگرانه و روشني بخش مي پرداخت . هم زمان با تحصيل در حوزه علميه قم ، شب و روز در فرصت هاي مناسب سعي مي كرد با هدايت حجه الاسلام حاج شيخ محمود واحد اعلاميه هاي حضرت امام را كه از نجف اشرف صادر و به ايران مي رسيد به درب منازل علما و مدرسان قم برساند و مخفيانه داخل خانه ها آنها بياندازد .

در شهرستان هاي مختلف كشور به خصوص مناطق محروم به تشكيل كلاس هاي روشنگرانه و آگاهي بخش

براي نوجوانان و جوانان عزيز ميپرداخت و با عشق و علاقه و ايماني كه به تبليغ و ارشاد داشت در مناطق دزفول و شهر كرد و اصفهان به تبليغ و ارشاد جوانان مي پرداخت . طلاب زيادي با راهنمايي ايشان از شهرستان دزفول و شهركهاي اطراف به حوزه علميه قم آمدند و بعدا تعدادي از آنها به شهادت رسيدند و تعدادي هم اكنون بحمد الله از فضلاي آن محل شده اند و در حوزه علميه قم به تدريس و تحقيق مشغولند .

نامبرده با عشق و ايماني كه به تبليغ و ارشاد داشت جوانان زيادي را با مباني و احكام اسلامي و قرآن و مقدمات انقلاب و افكار عالي علماي بزرگ و راستين آشنا نمود . بارها از طرف ماموران ساواك و چماقداران رژيم ستم شاهي در هجوم به مساجد شهرستان هاي محروم مثل شهرستان بن شهر كرد ، به علت جلوگيري از سخنراني هاي آتشين و افشاگرانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و شبانه از آن محل در شب تاسوعا با لباس مبدل فراري داده شد . اما استاد در اين راستا به خاطر اعتقاد و ايماني كه به برپايي نظام عادلانه الهي و استقرار آزادي قلم و بيان و انديشه در چارچوب حكومت اسلامي داشت از هيچ تلاش و كوششي فروگذار نكرد ، و با استقلال و اراده قوي شب و روز در كنار تحصيل و تدريس در حوزه و دانشگاه ، مراكز علمي ، محافل و مساجد و مراكز تبليغي به مبارزه خود عليه رژيم طاغوت ادامه داد تا بحمد الله انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد . با شروع جنگ تحميلي در

جبهه هاي مختلف غرب و جنوب چند نوبت به ياري رزمندگان عزيز- كه بسياري از آنان هم اكنون متنعم به نعم الهي در بهشت برين اند شتافت و انجام وظيفه نمود . بعد از پيروزي انقلاب نيز در سنگر قضاوت و تدريس و تحقيقات و ارشاد و تبليغ قرار گرفت .

تدريس : سابقه تدريس و شاگرد پروي استاد از اوايل دوران طلبگي شروع شد و هر چه ر ا فرا گرفت تدريس نمود و زماني كه رژيم پهلوي درب حوزه علميه نجف آباد را بست در مساجد اطراف شهر به تحصيل و تدريس مشغول بود و شاگردان زيادي را در دوره ادبيات ، فلسفه ، اخلاق و تفسير تا سطح عالي فقه و اصول تربيت نمود و نزديك به 30 سال است در حوزه علميه قم و بعضي حوزه هاي شهرستان ها و مراكز علمي و دانشگاهي اشتغال به تدريس در علوم مختلف داشته و دارند . ايشان چندين مرتبه رسائل و مكاسب و فلسفه و كفايه را تدريس نموده است و الان 9 سال است مشغول تدريس خارج اصول و مكاسب مرحوم شيخ و فلسفه هستند . همچنين نزديك 16 سال است در مركز امتحانات شفاهي از اعضاء هيئت ممتحنه مي باشند .

خوانساري، ابوتراب عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346 -1271 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و رجالى. وى عالم در علوم عقلى و نقلى بود. در خوانسار متولد شد و در اصفهان تحصيل كرد. در علوم شرعيه و حساب و جغرافيا و رياضيات و هندسه به مقام بلندى رسيد. او از شاگردان سيد حسين كوه كمرى بود كه بعد از وفات او مشغول به تدريس شد و در

احكام و فتاوى مرجع خاص و عام گرديد. محمدمهدى اصفهانى درباره ى وى رساله اى به نام «مواهب البارى فى ترجمه العلامه الخوانسارى» نگاشته است. پيكر وى را پس از مرگ در وادى السلام نجف دفن كردند. از آثار وى: «الاحكام الوضيعه»؛ «اصاله العدم»؛ «اصول الفقه»؛ «البيان»، در تفسير قرآن؛ «الصراح فى الاحاديث الحسان و الصحاح»؛ «سبيل الرشاد فى شرح نجاه العباد»، در ده مجلد؛ «النجوم الزاهرات»، در اثبات امامت ائمه (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (156/4)، الذريعه (238/23 ،172/3 ،117/2 ،303/1)، ريحانه (189 -187 /2)، علماء معاصرين (143 -139)، معجم المولفين (90/3).

خوئي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولدش در نيمه ماه رجب سنه هزار و سيصد و هفده در شهر خوى واقع شده و والد ماجدش مرحوم حجه الاسلام حاج سيد على اكبر موسوى خوئى در سال 1364 قمرى در مشهد مقدس براى نگارنده گفت قبل از ولادتش يكى از فضلاء خوى از شاگردان من كه طلبه باتقوا و متدينى بود نزد من آمد و گفت حضرت اميرالمومنين عليه السلام را در خواب ديدم و چند پيام براى شما داده و گفت فرمودند به سيد على اكبر بگو نماز و روزه استيجارى را بده و آن خانه را هم مال ايتام نيست مال مدعى است به صاحبش بگذار و حملى كه همسرت دارد پسر است نامش را ابوالقاسم بگذار.

آن بزرگوار پس از تولد و نشو و نما در خاندان علم و دانش در سال 1330 با مرحوم والدش به نجف مشرف شده و به ادامه تحصيل پرداخته تا در مدت كوتاهى حاضر درس مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله عراقى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى گرديده و گوى سبقت از همگنان ربوده

و تقريرات استادش مرحوم نائينى را به نام (اجود التقريرات) به رشته تحرير و طبع آورده و شهرت علميش مخصوص در علم اصول زبانزد همه گرديده و حوزه درس مستقلى تشكيل و فضلاء بلاد از همه جا به درسش حاضر و كسب افتخار مى نمودند.

از مزاياى درس معظم له عربى تدريس كردن بود زيرا با اينكه ايرانى و آذربايجانى بود درس فقه و اصول خود را در مسجد الخضراء عربى سليس و كتابى و فصيح بدون هيچ وقفه و لكنتى بيان مى كرد كه عرب و عجم از او استفاده و كامياب مى شدند.

مرحوم والدش حجه الاسلام حاج سيد على اكبر موسوى خوئى كه از علماء مشهد و ائمه جماعت مسجد جامع گوهرشاد بودند سيدى بسيار جليل و بزرگوار و به خود مى باليد و افتخار مى كرد با داشتن چنين فرزند برومندى كه از مبرزين علماء و مراجع و مجتهدين شيعه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دارابي شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1257 ق)، عالم و كاتب. مشهور به شيرازى. وى در نجف ساكن بود. از آثار وى كتابت «تذكره تستر» سيد عبداللَّه تسترى در سال 1275 ق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 78/13).

دارابي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، تذكره نويس، نويسنده و شاعر. وى گاهى عارف و گاهى شاه تخلص مى كرد. وى از نويسندگان و شاعرانى بوده كه تا اوايل سده ى دوازدهم هجرى مى زيسته است. تحصيلات خود را در ايران انجام داد و مدتى در خدمت شيخ بهاءالدين عاملى شاگردى كرد و بعد از آن سفرهايى به مكه و عتبات و هندوستان نمود و در بازگشت از هند مدتى نزد سيد نورالدين مرعشى به مقابله كتابهاى حديث پرداخت. مدتى نيز در اصفهان زيست. از آثار او: تذكره ى «لطايف الخيال»؛ «لطيفه ى غيبيه»؛ «معراج الكمال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1793 -1791 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (99 -87 /2)، تذكره ى نصرآبادى (186)، رياض العلماء (275 -274 /5)، صبح گلشن (220)، فرهنگ سخنوران (491)، كاروان هند (854 -850 /2).

داور شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1251 ق)، فقيه، عارف، حكيم، تذكره نويس، شاعر، متخلص به داور. در شيراز متولد شد. در زادگاهش علوم ادبى و عربى، فقه و اصول و رياضيات را فراگرفت و در عين حال مشغول رياضت نيز بود. به كرمان رفت و در آنجا هم چله نشينى كرد و هم رياضيات را تكميل كرد و در شيراز مدتى به تدريس فقه و اصول و تفسسير كلام پرداخت. داور مدتى امام جماعت شاهچراغ بود و در شاعرى استاد فرصت شيرازى و قدسى مشهدى. از آثار وى: «اصلاح الفاظ»؛ «حاشيه ى تفسير صافى»؛ شرح «زيارت عاشورا»؛ «ضياء القلوب»؛ «نور اليقين فى شرح الاربعين»؛ «ديوان» اشعار؛ «مرآت الفصاحه»؛ «اساس الكمال»؛ «گنج گوهر»؛ «العشره الكامله»؛ «الاربعين»، در شرح چهل حديث.[1]

(شيخ) محمد مفيد بن محمد نبى بن محمد كاظم بن عبدالنبى شيرازى، امام جماعت شاه چراغ در شيراز و

مردى فاضل (و. 1251- ف. شيراز 1325 ه.ق.). وى استاد فرصت بود افادات او در باب اشعار حافظ در حواشى ديوان حافظ چاپ قدسى مندرج است. قبرش در قبرستان «درسلم» در جنوب شيراز است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار العجم (33 -26)، ايضاح المكنون (688 ،461 ،265 ،101 /2 ،90 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (263 -247 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (517 -493/ 2)، الذريعه (268 -267 ،127/ 15 ،1088 -1087 ،319 /9)، ريحانه (360 -359 /5)، مرآت الفصاحه (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (271 -270 /6)، هديه العارفين (469/2).

دربندي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1286/1285 ق)، فقيه اصولى و رجالى امامى. مشهور به فاضل دربندى. متولد و بزرگ شده ى دربند ايران. مدتى در كربلا زيست. دربندى از شاگردان شريف العلماى مازندرانى بود و از معاصران شيخ مرتضى انصارى. در بلاغت و فصاحت عرب و عجم و علوم عربى و رجالى و كلام و حكمت بى نظير بود. ميرزا محمد تنكابنى، صاحب «قصص العلماء»، و ميرزا سيد محمدرضا موسوى هندى، ملقب به ميرزا على جاه بهادرخان، از شاگردان وى بودند. در تهران درگذشت و در كربلا به خاك سپرده شد. از آثار وى: «اسرار الشهاده» يا «اكسير العبادات فى اسرار الشهادات»، و ترجمه قسمتى از آن به نام «سعادات ناصرى»؛ «جواهر الايقان»؛ «الجوهره» يا «جوهر الصناعه»، در اسطرلاب؛ «خزائن الاحكام»؛ «خزائن الاصول»؛ «قواميس القواعد»، در رجال؛ «قواميس الصناعه فى فنون الاخبار»، در اخبار و تراجم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (18 -17 /1)، اعيان الشيعه (88 -87 /2)، الذريعه (153 ،152 /7 ،291 ،289 /5 ،279 ،46 /2)، ريحانه (216/2)، شرح حال رجال (138 -137 /4)،

قصص العلماء (113 -107)، الكنى و الالقاب (229 -228 /2)، لغت نامه (ذيل/ فاضل)، المآثر و الآثار (139)، معجم المؤلفين (309 ،304 /2)، هديه الاحباب (135 -134).

دري شوشتري

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، تذكره نويس. تذكره اى به نام «چمن سرور» در لطايف شعرى و نثرى و حكايتها براى اميرزاده اسماعيل مرعشى تاليف كرده است؛ «اقبالنامه»؛ تنظيم فهرست و نگارش ديباچه و ملحقات به «سفينه ى خوشگو» به دستور محمدعلى ميرزاى دولت شاه و پس از وى فرزندش حشمت الدوله، كه حدود دوازده سال تنظيم و جمع آورى اين نسخه ى مشوش، به طول انجاميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (716 -713 /1)، فهرستواره كتابهاى فارسى (310/1).

دواني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده ارجمند و خطيب دانشمند حجه الاسلام آقاى حاج شيخ على دوانى از مشاهير گويندگان و معاريف نويسندگان و اساتيد اهل منبر و وعظ و خطابه و عالمى كامل و فاضلى عامل و اديبى اديب و شاعرى حسيب و محققى فرزانه است.

وى در سال 1308 شمسى در «دوان» نزديك كازرون كه تا شيراز بيست فرسنگ فاصله دارد و زادگاه فيلسوف نامى جلال الدين دوانى مى باشد به دنيا آمده و در سن 8 سالگى از موطن خود به آبادان نزد ارحامش كه در آنجا ساكن بودند رفته و 7 سالى در آنجا اقامت و دروس مقدماتى را در اين شهر آموخته و سپس مهاجرت به نجف نموده و در تحت رعايت و توجهات مخصوص مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى حدود 4 سال و نيم در نجف اشرف اقامت و به فرا گرفتن علوم دينى از ادبيات و سطوح وسطى در خدمت مدرسين بزرگوارى چون آقا شيخ كاظم تبريزى و آقا شيخ على كاشانى و حاج شيخ على آقا فلسفى و آيت الله حاج شيخ محمدرضا طبسى و غيرهم پرداخت و ضمنا خود به تدريس دروس خوانده اشتغال داشته تا در سال 1327 شمسى به واسطه كسالت

عارضه عازم ايران و پس از زيارت حضرت رضا عليه السلام در محرم آن سال در شهر (نهاوند) براى نخستين بار سرگرم وعظ و تبليغ گرديده و در همان شهر با صبيه مرحوم آيت الله آقا احمد آل آقا نهاوندى از احفاد مرحوم استاد كل آقا محمدباقر وحيد بهبهانى ازدواج و ناگزير رحل اقامت در قم افكنده و بقيه سطوح را از دانشمندان حوزه چون آيت الله صدوقى يزدى و آيت الله لاكانى و آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى به پايان رسانيده و دروس معقولى شرح منظومه را هم خدمت آيت الله فكورى يزدى و آيت الله آقا رضاى صدر و قسمتى از اسفار و تفسير قرآن را از محضر علامه بزرگوار آقاى طباطبائى فراگرفته و پس از دادن امتحان در دروس خارج آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله خمينى حاضر و بهره مند گرديده است.

در سال 1337 شمسى با همكارى جمعى از افاضل حوزه ى علميه قم مجله درس هائى از مكتب اسلام را تاسيس و خود يكى از اعضاء موسس و هيئت مديره و تحريريه اصلى آن مجله بوده و پس از تاسيس دارالتبليغ اسلامى قم به عنوان استاد تراجم علماء شيعه مدت 6 سال اشتغال به تدريس داشته است.

جناب آقاى دوانى در مدت 22 سالى كه در قم اقامت داشت در محرم و صفر و ماه مبارك رمضان مانند اكثر فضلاء سخنگوى حوزه علميه در اغلب شهرهاى ايران و بعضى جزاير مانند (خارك) و كويت 7 سال متوالى مسافرت كرده و در همه جا مواجهه به استقبال گرم مردم شده و خدمات ارزنده و آثار خالده اى چون تاسيس مساجد و مدارس و نشر معارف اسلامى شيعه نموده و سفرى

هم به كشورهاى عربى كرده كه مشاهدات و مطالعات خود را طى كتابى به نام سفرى به ممالك عربى خاورميانه نوشته كه هنور به طبع نرسيده است.

آقاى دوانى از نويسندگان مشهور امروز به شمار مى رود و تاكنون 24 كتاب پر ارزش تاليف و تصنيف و ترجمه و منتشر نموده كه مى نگاريم:

1- شرح زندگانى جلال الدين دوانى.

2- شرح زندگانى استاد كل وحيد بهبهانى.

3- مقدمه و اصلاح كتاب شاه راه هدايت.

4- فروغ هدايت ترجمه كتاب مصباح الهدايه آيت الله حاج سيد على بهبهانى

5- ترجمه سيزدهم بحارالانوار به نام:(مهدى موعود)

6- مقدمه و اصلاح و اضافات تاريخ قم مرحوم ناصرالشريعه.

7- شرح زندگانى آيت الله بروجردى.

8- داستانهاى اسلامى جلد اول.

9- داستانهاى اسلامى جلد دوم.

10- نهضت روحانيون ايران.

11- اجتهاد در مقابل نص ترجمه النص و الاجتهاد مرحوم شرف الدين عاملى.

12- صحنه هاى تكان دهنده در تاريخ اسلام ترجمه مواقف صانحه فى تاريخ الاسلام.

13- داستانهاى ما جلد سوم داستان هاى اسلامى.

14- هزاره شيخ طوسى 2 جلد.

15- شعاع وحى بر فراز كوه حرا.

16- سيماى جوانان.

17- على عليه السلام چهره درخشان اسلام.

18- تاريخ فتوحات اسلامى در اروپا- فرانسه- سويس- ايتاليا- جزاير درياى مديترانه.

19- سيرى در زندگانى شيخ طوسى.

20- شيعه در اندونزى.

21- در پيرامون همسران پيامبر.

22- موعودى كه جهان در انتظار اوست.

23- جهانگردى و جهان گردان نامى.

24- آثار تمدن اسلام در اسپانيا و پرتقال.

مضافا بر آثار مطبوعه مذكوره ايشان مدت بيست سال است كه سرگرم نگارش تراجم علماء شيعه و بيوگرافى دانشمندان اسلام بوده اند و از سال اول انتشار مجله مكتب اسلام تا سال پنجم را از كلينى تا شهيد ثانى نوشتند و اكنون پس از مطالعات عميق و جمع آورى منابع و مدارك سنى و شيعى وزيدى و اسماعيلى و داخلى و خارجى

در بيش از ده جلد به عنوان (مفاخر اسلام) آماده چاپ دارند و كتاب (شرح زندگانى وحيد بهبهانى) ايشان مورد توجه خاص آيت الله العظمى بروجردى واقع شد و از طرف آن مرحوم به دريافت بهترين جايزه و عاليترين تشويق و تقدير قرار گرفتند.

و تا سال 1390 ق در قم اقامت داشتند ولى مدت 3 سال است كه در تهران مقيم هستند و به كار تاليف و تصنيف و تبليغ مبانى اسلام اشتغال دارند و ايشان گذشته از ذوق و شوق نويسندگى داراى طبع روان مى باشند و اشعار بسيارى در مدايح و مرائى اهل بيت عصمت عليهم السلام و فقدان مراجع بزرگ و قصايد ديگر سروده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ديوان بيگي شيرازي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1241- وف بعد از 1313 ق)، تذكره نويس، مورخ. از اهالى محله ى ميدان شاه شيراز بود و معاصر ناصرالدين شاه و داراى منصب ايشك آقاسى باشى بود. وى سفرهاى مختلف به اقطار ايران داشت و در طى همين مسافرتها با بسيارى از شاعران ديدار كرد و شرح حال آنها را فراهم نمود و در نگارش تذكره بزرگ و نسبتا جامع خود «حديقه الشعراء» بهره جست. در اين تذكره بيش از 1500 تن از شاعران ايران در فاصله ى سالهاى 1200 ق تا 1310 ق معرفى شده اند. آثا ديگر وى: «تاريخ يزد» يا «اخبار اليزد»؛ «كتابى در مصائب اهل بيت نبوت (ع)» و ذيلى بر كتاب «رياض الجنه». وى در شيراز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (74 -73 /2)، تاريخ تذكره هاى فارسى (457 -439 /1)، حديقه الشعراء (مقدمه كتاب)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (213 -212 /1)، الذريعه (385/6)، شرح حال رجال (28 -27

/6)، مكارم الاثار (1140 -1139 /4).

ذكري كاشاني، تقي الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1024/1022 -946 ق)، تذكره نويس و شاعر، متخلص به ذكرى و معروف به مير تذكره. در كاشان متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. وى پيش محتشم كاشانى شاگردى كرد و به تتبع ديوانها و جمع آورى شرح حال شاعران پيش از خود و معاصر خويش پرداخت و مشروح ترين تذكره ى شاعران فارسى، «خلاصه الاشعار و زبده الافكار» را فراهم آورد. از ديگر آثار وى: «مجمع القصايد»، مشتمل بر قصيده هايى كه مولف از متقدمان براى تذكره ى خود برگزيده در پنج مجلد؛ تدوين «ديوان» محتشم؛ «ماثر الخضريه»، در شرح حال و آثار خضراى نهاوندى، حاكم كاشان و روزگار شاعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران (1715 -1713 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (563 -524 /1)، تاريخ نظم و نثر (379)، دايره المعارف فارسى (907/1)، الذريعه (339 ،174 /9 ،212/7 ،31 ،30 /4)، فرهنگ سخنوران (190)، مكتب وقوع (518 -494).

رازي، ابوحاتم محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(277 -195 ق)، حافظ، محدث، مفسر و رجال شناس اهل سنت. معروف به حافظ شرق. چون ساكن محله ى درب حنظله ى رى بود، او را حنظلى نيز گفته اند. از چهارده سالگى به استماع و كتابت حديث پرداخت و در كسب علم سرگشته ى شهرها شد. به عراق و شامات و مصر و حجاز سفر كرد و از علمايى چون عبيداللَّه بن موسى و ابونعيم، در كوفه و محمد بن عبداللَّه انصارى و اصمعى، در بصره و هوذه بن خليفه در بغداد، و ابومسهر در دمشق و ابويمان در حمص، و سعيد بن ابى مريم در مصر و بسيارى ديگر حديثها شنيد و در طلب آن بيش از هزار فرسنگ راه با قدم پيمود. او از كارشناسان بزرگ متن و

اسناد حديث و جرح و تعديل راويان حديث بود، لذا به او شيخ المحدثين نيز گفته اند. وى از اقران بخارى، مسلم، ابوزرعه رازى و ابوزرعه دمشقى بود و اين دو از راويان ابوحاتم هستند. ابوداوود و نسائى، صاحبان «سنن»، به نقل حديث از او پرداخته اند و نسائى از وى تعبير به «ثقه» كرده است. از شاگردان بنام او فرزندش، عبدالرحمان بن ابى حاتم است. ابن ابى حاتم در مقدمه ى كتاب «الجرح و التعديل» شرح حال زيباى براى پدر نگاشته و به نكاتى كه حاكى از عظمت قدر و وسعت حفظش مى باشد، اشاره كرده است. عبداللَّه بن جعفر حميرى شيعى و سعد بن عبداللَّه اشعرى قمى نيز از راويان او هستند. او در هشتاد و دو سالگى در رى درگذشت. از آثر وى: «تفسير القرآن»؛ «الجامع فى الفقه»؛ «الزينه»، در حدود چهارصد برگ؛ «طبقات التابعين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (250/6)، تاريخ بغداد (77 -73 /2)، تهذيب التهذيب (29 -27 /9)، الجرح و التعديل (مقدمه/ 368 -349، ق 2 ج 204/3)، دايرةالمعارف فارسى (29/1)، رجال ابن داود (قسم 498/2)، رجال الطوسى (512)، رجال النجاشى (401/1)، رى باستان (349 -348 /2)، ريحانه (286/2)، سير النبلاء (263 -247 /13)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (354)، الفهرست الطوسى (276)، الكنى و الالقاب (44/1)، لغت نامه (ذيل/ رازى، ابوحاتم رازى)، معجم المؤلفين (35/9)، الوافى بالوفيات (183/2)، هديه العارفين (19/2).

راهب هروي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، شاعر و تذكره نويس. اصل وى از هرات بود. كتابى موسوم به «دير راهب» به نظم درآورد و «تذكره اى» به نام عليرضا پاشا، والى بغداد، تنظيم كرد كه ناتمام ماند. از اوست:

آنان كه شب و روز مرا مونس و يارند

يكروزه چو گل، يك

شبه چون شمع مزارند

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تايخ تذكره هاى فارسى (240 -239 /1)، فرهنگ سخنوران (367)، مصطبه ى خراب (70 -69).

رحمان ستايش، محمدكاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظم رحمان ستايش

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1360 شروع به تحصيل دروس حوزوي نمودم. در شيراز از درس حضرت آيت الله سيد علي اصغر دستغيب و استاد شيخ علي موحد تا اتمام لمعتين و اصول فقه استفاده كردم. در سال تحصلي 63 تا 64 به قم مهاجرت كردم و يك سال در مدرسه امام مهدي (عج) زير نظر آيت الله العظمي گلپايگاني تحصيل كردم. دروس سطح عالي را نزد اساتيد برجسته حوزه آقايان شيخ علي پناه اشتهاردى، وجداني فخر، اعتمادى، پايانى، ستوده، روشنى، تا سال 1366 گذراندم. فلسفه را از دروس آقايان روشنى، انصاري شيرازى، حسن زاده آملي استفاده كردم. از سال 1366 در درس اساتيد خارج فقه و اصول شركت كردم كه شرح آن چنين است :2 سال كتاب القصاص آيت الله مشكينى، 5 سال ولايت فقيه و كتاب الزكات آيت الله منتظرى، 7 سال كتاب الطهارةو صلاة و حدود آيت الله تبريزى، 4 سال خارج اصول آيت الله تبريزى، 2 سال خارج اصول آيت الله فاضل لنكرانى، 3 سال خارج بيع آيت الله وحيد خراسانى،15 سال خارج اصول آيت الله وحيد خراسانى، 2 سال خارج اجاره آيت الله شبيري زنجانى،3 سال خارج خلل صلاة و كتاب الحج آيت الله سيد محمد روحانى،3 سال تعظيلات درس رجال استاد سيد محمد جواد شبيرى، 5 سال تفسير آيت الله جوادي آملى، تقرير همه دروس و اكثرا به عربي تدوين شده است.

در سال 1371 فعاليت پژوهشي رسمي را با همكاري با معاونت انديشه اسلامي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري (درآن زمان) آغاز كردم.

درسال 1374 در راه اندازي پژوهشكده فقه و حقوق دفتر تبليغات مشاركت داشته و تا سال 1380 به صورت مستمر با اين پژوهشكده همكاري داشته ام. مديريت گروه پژوهشى، تاسيس و مديريت كتابخانه تخصصي فقه وحقوق را نيز بر عهده داشته ام. از سال 1377 به مركز تحقيقات دار الحديث دعوت شدم و به عنوان مدير گروه رجال فعاليت نمودم از سال 1378 معاونت پژوهشي و آموزشي اين مركز را نيز پذيرفتم و تا كنون در اين سمت بوده ام. در طول سال هاي 1381 و 1382 با موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني همكاري داشته ام و ضمن فعاليت پژوهشى، مديريت و راه اندازي واحد پژوهش هاي گفتاري را بر عهده داشته ام. در تمام اين مدت در ضمن مسئوليت و مديريت پژوهشى، فعاليت پژوهشي مستمر و تدريس هم داشته ام. برخي از آثار پژوهشي هم به عنوان آثار برگزيده يا تشويقي معرفي شده اند. گذشته از اين آثار، محصولات مختلفي نيز با نظارت يا راهنمايي يا مشاوره اينجانب تدوين شده است كه شرح آن به قرار زير است. 1. راهنمايي يا مشاوره حدود 20 پايان نامه كارشناسي ارشد در مراكز مختلف آموزشي2. اشراف/ معجم مصطلحات الرجال و الدراية / دار الحديث 3. نظارت/ دانش رجال از ديدگاه اهل سنت/ دار الحديث 4. نظارت/ مأخذ شناسي رجال شيعه/ دار الحديث 5. جهود الشيخ المفيد و مصادره الفقهيه/ بازنويسي دو فصل آن/ دفتر تبليغات 6. گفتگوهاي فلسفه فقه/ شركت در گفتگوها/ دفتر تبليغات

.

روبدشتي اصفهاني، حميده

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

1087 ق، از زنان عالم، فاضل، عارف و رجالى. وى دختر مولانا محمد رويدشتى اصفهانى، از شاگردان شيخ بهايى، بود. به نوشته صاحب رياض. اين بانو نزد پدرش درس خوانده بود. پدرش او را مى ستود و با ظرافت مى گفت: «حميده ربطى به رجال دارد! يعنى توجه به علم رجال دارد.» و با مزاح او را «علامته» (با دو تاء) مى خواند و مى گفت: يكى از اين دو تاء براى تانيث و ديگرى علامت مبالغه است!» وى مى نويسد: «اين بانو... استاد بانوان عصر خود بود و در علم رجال اطلاع كافى داشت و هم داراى نوشته هاى پاكيزه بود. او بازمانده فضلاى سرشناس و زنى پرهيزگار بود. حواشى و دقت نظرهايى بر كتب حديث مانند استبصار شيخ طوسى و غيره دارد كه دلالت بر نهايت فهم و دقت نظر و اطلاع وى مى كند؛ به خصوص در آنچه مربوط به تحقيق در علم رجال است. من نسخه اى از استبصار را ديده ام كه تا آخر كتاب را حاشيه زده بود و گمان مى كنم به خط خود او (حميده) بود.» و مى افزايد: «پدرم (قدس سره) بارها حواشى او را در حاشيه هاى كتب حديث نقل مى كرد و مى گفت كه نيكو نوشته آن را تحسين مى كرد. نسخه اى از كتاب استبصار در نزد ماست كه حواشى حميده به خط پدرم تا آخر كتاب صلوة بر آن است و داراى فوايد نيكويى است. از اتفاقات شگفت آور اين است كه اين دختر به خواهش مادرش با مردى نادان از بستگان خود در آن قريه ازدواج كرد.»

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: تذكرةالقبور، 30؛ الذريعه، 103 / 7 18 /

6؛ رياض العلماء، 405 -404/ 5 طبقات اعلام الشيعه، 192 -191 / 5؛ فهرست كتابخانه عمومى معارف (كتب خطى)، 56 / 1؛ مفاخر اسلام، 121 -120 / 8؛ النساءالمؤمنات، 311 -310.

روضاتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج مير سيد احمد روضاتى اصفهانى بن مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد محمد باقر بن مرحوم علامه فقيه آيت اللَّه آقا ميرزا جلال الدين روضاتى ابن مرحوم علامه كبير شهير آيت اللَّه اقا سيد محمد مسيح بن مرحوم علامه مشهور در آفاق آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد باقر خونسارى صاحب كتاب معروف (روضات الجنات) از علماء معاصر تهران است. وى در هفتم ماه رجب سال 1347 ق در اصفهان بدنيا آمده و پس از تحصيلات علوم جديد بتحصيل علوم دينى پرداخته و مقدمات و سطوح عالى را در اصفهان خوانده آنگاه به قم آمده و كفايه را از محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى فراگرفته و بدرس خارج مرحومين آيتين خونسارى و حجت شركت نموده و در خلال آن شرح تجريد و شرح شوارق لاهيجى را از حضرت آيت اللَّه العظمى حاج احمد خونسارى مد ظله استفاده نموده و از محضر و درس فقه و مقدارى اصول آيت اللَّه العظمى بروجردى اعلى اللَّه مقامه بهره مند گرديده و تقريرات دروس ايشان را برشته تحرير درآورده خصوصا مسئله لباس مشكوك را بصورت رساله جداگانهاى بنام (السبيل المسلوك فى اللباس المشكوك) نوشته و پس از ده سال اقامت در قم باصفهان مراجعت و بتدريس معالم و شرح لمعه در مدرسه صدر و اقامه جماعت در مساجد اجداد خود مانند (مسجد البادران هنگام ظهر و مسجد خيابان هنگام شب و مسجد شيخ بهائى هنگام صبح) و بيان درس

تفسير قرآن كريم براى مؤمنين اشتغال داشته سپس بر حسب تصادف به تهران آمده و جمعى از مومنين و نماز گزاران (مسجد الرحمن) واقع در شمال تهران از معظم له براى اقامه جماعت در آن مسجد تقاضا نموده و ايشان هم اجابت و تا اين تاريخ بانجام وظيفه اشتغال دارد.

نگارنده گويد: علامه روضاتى معاصر را از اولى كه در حوزه علميه قم ديده و آشنا شده اهل مطالعه و تأليف و تصنيف يافتم همواره موفق بوده و ميباشد و از تاليفاتى كه از آن جناب بطبع رسيده كتب زير مى باشد:

1- كتاب (المستدركات على روضات الجنات) كه مدت 12 سال در تأليف آن رنج برده و هر چه از قلم جدش در اصل كتاب ساقط شده از تراجم دانشمندان شيعه و سنى همه را با مدارك متقن تا عصر حاضر استدراك نموده كه با اصل روضات طبع ميشود.

2- كتاب (مناهج المعارف يا فرهنگ عقايد شيعه) كه اصل كتاب از تأليفات جد اعلاى وى مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا ابوالقاسم خونسارى معروف به مير كبير است كه از شاگردان علامه مجلسى صاحب بحارالانوار بوده و يكدوره اصول دين را بفارسى در كمال تحقيق تأليف فرموده و اين كتاب در (300 صفحه) بطبع رسيده و نصف از كتاب پاورقى هاى مبوسط ايشانست و مقدمه مبسوطى مشتمل بر شرح حال مؤلف و خاندان و فرزندان او نوشته است و كتاب بسيار نفيسى ميباشد.

3- (سلسله المخطوطات) و آن عبارت از چاپ كتابهاى دانشمندان قديم است كه چاپ نشده بضميمه مقدمه و پاورقيها كه دو نمونه آن بطبع رسيده است:

1- كتاب (النهريه) كه چهار رساله فقهى است با مقدمه و پاورقى ايشان

كه در سال 1377 ق بطبع رسيده.

2- كتاب (زواهر الجواهر) كه با مقدمه و تذييل ايشان در سال 1379 چاپ شده است.

3- كتاب (گفتگوى شيعه و سنى) كه تاكنون دو مرتبه چاپ شده است.

4- كتاب (فلسفه روزه) كه نيز دو مرتبه بطبع رسيده است.

5- كتاب (ميزان الانساب) كه اصلش از تأليفات جد وى مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمد هاشمى چهار سوقى صاحب (كتاب مبانى الاصول) با مقدمه و تذييل زيادى از ايشان در سال 1373 ق چاپ شده است.

6- كتاب (فوائد منطقى) با شرح كبراى منطق كه اصل آن تأليف اسفرائينى با مقدمه و پاورقى در سال 1385 در اصفهان چاپ شده است.

7- مقدمه مبسوطى بر كتاب سفينه البحار مرحوم محدث قمى.

8- مقدمه بر كتاب رسائل شيخ انصارى.

9- مقدمه بر كتاب حاشيه جواد بر قوانين كه بطبع رسيده است.

10- نداى شيعه از انتشارات (مسجد الرحمن) كه تاكنون چندين شماره آن بنامهاى زير چاپ شده: 1- چرا امام حسين عليه السلام قيام فرمود. 2- چرا ما بايد فقط مسلمان باشيم 3- بررسى كوتاهى از شخصيت حضرت زهراء عليهاسلام. 4- چرا ما بايد فقط شيعه باشيم.

11- كتاب (شيعه و ترقيات شگفت آور آنان) كه در طى 12 شماره از روزنامه چهل ستون از شماره 142 تا (155) سال هزار و سيصد و هفتاد و چهار قمرى در اصفهان چاپ شده است.

اما تأليفات چاپ نشده آن جناب از اين قرار است:

1- السبيل المسلوك در لباس المشكوك.

2- (مغانم الفصول فى شرح معالم الاصول) كه شرح مزجى بر كتاب معالم الاصول است و مرحوم علامه رازى در (جلد 14 كتاب الذريعه ص 70) و در حرف ميم هم در جلد 21 ص 293

آن را ذكر كرده است.

3- رساله در عدالت.

4- سير علم الاصول فى مختلف العصور كه تاريخچه اى است از علم اصول.

5- موقظ الاعلام فى تراجم الاسره و الاقوام در سه مجلد تأليف نموده و شرح حال و تراجم سه خاندان بزرگ در آن ذكر شده و مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى هم در كتاب (مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال در صفحه ى 64 آنرا معرفى كرده است).

6- كتاب (المشايخ و الاساتذه) كه شرح حال اساتيد و مشايخ اوست و مرحوم صاحب الذريعه در جلد 21 ص 39 آن را ياد كرده است.

7- كتاب محاسن الاجازات فى سلسله الروايات كه نيز آن مرحوم در جلد 20 ص 133 آنرا تعريف نموده.

8- كتاب (سيره صاحب الروضات و حياته العلمى)

9- كتاب (علماء الاسره) كه شرح حال علماء خاندان خود را نوشته است.

10- كتاب مناظرات مذهبى در 3 مجلد كه جلد اول آن بنام (گفتگوى شيعه و سنى) چاپ شده است.

11- صوفى بازى در 2 جلد رد بر صوفيه.

12- پاسخ پرسشها در سه مجلد كه جلد اول آن (فلسفه روزه) بچاپ رسيده.

13- فرهنگ منظوم يا شرح نصاب.

14- فلسفه نماز.

15- در پيرامون كتاب فلسفه روزه.

16- كتاب ماحراى (ريش و سبيل) در اثبات حرمت ريش تراشى نوشته است.

17- گمراهان باب و بهاء.

18- كتاب (الفوائد النمينه) در دو مجلد كه صاحب الذريعه در جلد 16 صفحه ى 329 ياد كرده است.

19- قلائد العقيان ترجمه سوره حمد از تفسير تبيان شيخ طوسى.

20- ترجمه مسكن الفوائد شهيد ثانى.

21- كتاب (الوجوه الكشره فى ترجمه ابن العشه كه شرح حال عجيب و غريب ابن العشره است و مختصر آنرا در مقدمه (زواهر الجواهر) بطبع رسيده است.

22- حواشى بر

كتب درسى.

23- حواشى بر كتب رجالى.

علامه روضاتى معاصر داراى بيست و سه اجازه روايتى جامع و غيره از آيات عظام و مشايخ كرام اجازه گذشته و معاصرين ميباشد كه براى رعايت اختصار از ذكر آنان خوددارى نمودم و شرح حال و مآثر و آثار آن جناب را اكثر نويسندگان رجالى حاضر در كتب خود ذكر كرده اند و ترجمه و شرح احوال خاندان و اسلاف جليل ايشان زينت بخش كتب رجالى ميباشد و ما بعضى از آنها را در باب اصفهان نگاشتيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

روضاتي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله آقا ميرزا جلال الدين روضاتى بن آيه الله العظمى آقا ميرزا مسيح روضاتى در 21 ماه صفر 1283 در اصفهان متولد شده و در فقه و اصول بدرجه عاليه اجتهاد رسيده و از مشايخ خود اجازه اجتهاد داشت و تمام عمر خود را بمطالعه و تأليف و اقامه جماعت و نشر احكام صرف كرد و كتابخانه بسيار نفيسى داشت كه هميشه در گوشه آن مشغول تأليف بود و در خدمت مرحوم حاج ميرزا بديع و جد خود صاحب روضات و عموى خود صاحب مبانى الاصول تلمذ نموده و از جدش صاحب روضات و عمو و پدرش خود اجازه داشت و در مدت حياتش در مسجد خيابان اقامه جماعت نموده و نشر احكام ميفرمود. از آثار و تأليفات ايشانست كتاب بزرگ (مكائد الشيطان) و نيز شش جلد بزرگ كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است در جنگ متفرقات.

در 16 ماه رمضان 1360 قمرى وفات نموده و در مقبره جدش مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

روضاتي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بيت روضاتى اصفهان از بيوتات اصيل و ريشه دار علمى استان اصفهانست.

سر سلسله اين بيت مرحوم مبرور سيدالفقهاء والمجتهدين آيه الله حاج سيد محمد باقر موسوى خونسارى صاحب كتاب مستطاب (روضات الجنات) ميباشد.

اين بيت بيش از يكقرن است كه در اصفهان و غيره خدمتگزار دين بوده و هستند.

از اين بيت رجال علم و دانشمندان بزرگ برخاسته اند و اكنون مردان با فضيلتى از اين بيت در اصفهان مانند حضرت حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد محمود روضاتى بخدمات دينى اشتغال دارند.

از معاريف معاصر اين بيت جناب حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد روضاتى مقيم تهرانست.

والد آنجناب مرحوم حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد محمد باقر روضاتى

فرزند فقيه مجتهد آيه الله آقا ميرزا جلال الدين روضاتى در 12 ربيع المولود 1316 قمرى در اصفهان متولد شده و تحصيلات خود را نزد علماء اصفهان مانند مرحوم آقاى حاج شيخ على يزدى و آقا ميرزا احمد مدرس اصفهانى و حاج ميرزا محمد رضا خونسارى و آقا شيخ محمد خراسانى و آقا سيد مهدى درچه اى و آقاى حاج ميرزا محمد صادق مدرس در فقه و اصول تلمذ نموده و از مرحوم آيه الله آقا شيخ محمد حسين فشاركى و آيه الله العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله صدر و آيه الله حاج سيد محمد تقى خونسارى اعلى الله مقامهم اجازه روايتى داشته و تا آخر عمر در مسجد خيابان و مسجد شيخ بهائى اقامه جماعت و ترويج دين و بيان احكام نموده تا در روز 29 ماه رجب 1383 قمرى در اصفهان وفات نموده و با تشييع كم نظيرى در تكيه (مقبره) جد خود صاحب روضات مدفون و جمعى از ادباء و شعراء اصفهان در رثاء ايشان قصائدى گفته اند از جمله آقاى برنا گويد:

باقر عالم فاضل ز جهان كرد عبور

شد پناهنده بدرگاه خداوند غفور

زد رقم از پى تاريخ وفاتش (برنا)

باقر عالم و زاهد بجنان شد مسرور

1383 قمرى

از آثار اوست كتاب كوچكى در نحو فارسى كه ظاهرا شرح و ترجمه (عوامل ملا محسن) است.

2- كتابى در شرح لغات تاريخ معجم 3- جنگى در متفرقات شبيه كشكول.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

رونق سنندجي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1280 ق)، تذكره نويس و شاعر، متخلص به رونق. اصلش از همدان بود. جدش به سنندج آمد و متوقف شد. وى نيز در آنجا متولد گرديد. در خدمت واليان سندج منشى بود. وى تذكره اى

در احوال و اشعار شعراى كردستان نگاشت و به نام امان اللهى والى، آن مجموعه را «حديقه امان اللهى» نام گذاشت، كه در تذكره ها به نام «تذكره ى صغير» نيز معروف است. ظاهرا تذكره ى ديگرى هم به نام «تذكره ى كبير» داشته است. رونق اندكى از اشعار خود نيز را در خاتمه ى آن نقل نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (438 -436 /1)، حديقه امان اللهى (مقدمه)، حديقه الشعراء (698 -697 /1)، فرهنگ سخنوران (405)، مجمع الفصحا (339 -338 /4).

ريحان يزدي، عليرضا حسيني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1290 ش)، فقيه، مفسر، مورخ، رجالى، نويسنده و شاعر. در يزد متولد شد. پس از تصحيل مقدمات در بيست و يك سالگى براى تكميل تحصيلات خود به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى و استادان ديگر استفاده برد. سپس به تهران آمد و به انجام وظائف مذهبى و ترويج دين مشغول شد. گاه گاهى شعر مى سرود. و غزلياتى دارد. از آثارش: «آينه ى دانشوران»، دائرةالمعارف گونه اى حاوى بيوگرافى علماى يزد و معاصران نويسنده در قم و تاريخ تاسيس حوزه؛ «درس انشاء يا علم بيان»؛ «تفسير ريحان»؛ ترجمه ى فارسى سره «بلوهر»؛ «كتابهايى كه خوانده ام».[1]

سيد على رضا (ريحان) يزدى كه سالهاست در تهران اقامت دارند و در آنجا در مسجد سجاد يزديها در خيابان ميرفندرسكى اقامه جماعت مى نمايند و هم چند ماهى به هند مسافرت و در حيدرآباد و بمبئى تبليغ دين و ضمنا تتبع در كتابخانه هاى آن سامان مى نمايند.

آقاى ريحان محرم 1330 قمرى در يزد به دنيا آمده و در حال حاضر شصت و پنجسال از عمرش مى گذرد.

وى ترجمه خود را در كتاب دانشمندان گمنام يا آئينه دانشوران خود به طور مفصل نوشته است طالبين

به آنجا مراجعه نمايند.

آثار قلمى ريحان از اين قرار است: 1- آئينه دانشوران 2- درس انشاء يا علم بيان 3- بازرگانى محمد (ص) 4- تفسير ريحان 5- بلوهر ترجمه فارسى سره از عربى 6- كتابهائى كه خوانده ام مشتمل بر دوازده جلد 7- داماد كربلا.

آقاى ريحان سفرهاى عديده به كشور پهناور هندوستان نموده و از بسيارى از شهرهاى مهم آن ديدن و كتابخانه هاى عمومى و خصوصى آنجا را ديده و از هر باغ گلى چيده و از هر خرمن خوشه اى برداشته و به نام (آنچه من ديده و خوانده ام) تدوين نموده است.

نگارنده در دو سفرى كه در سال 1389 و سال 1390 قمرى به هندوستان رفتم دو ماهى در مدينه هتل حيدرآباددكن با معظم له مصاحب و مجاور و ناظر سعى و كوشش ايشان بودم ادام اللَّه توفيقه.

وى داراى ذوق سرشار و طبع روان و موزونى مى باشد و اشعار بسيارى سروده كه شايسته است جمع گردد به صورت ديوان ريحان درآيد.

شاعر، عالم دينى.

تولد: 1330، ق.، يزد.

درگذشت: 1367.

سيد عليرضا مدرس متخلص به «ريحان يزدى». فرزند سيد محمد مدرس، از تربيت شدگان حوزه ى درس عبدالكريم مهرجردى يزدى و يكى از روحانيون يزد بوده است. وى صاحب تأليفاتى چون بازرگانى محمد (ص) و درس انشاء و آينه ى دانشوران است. وى شعر نيز سروده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (263 -262 /2)، آيينه ى دانشوران (مقدمه)، تاريخ تذكره هاى فارسى (822/2)، تذكره سخنوران يزد (545 -541)، الذريعه (19/26)، گنجينه ى دانشمندان (457 ،451 /7)، مؤلفين كتب چاپى (566 -565 /4).

زروندني رحماني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد زروندي رحماني

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

سال 1336

در روستاي زروند از بخش طاغون كوه نيشابور در خانواده اي مذهبي متولد شدم . در طول سه سال تحصيلي موفق شدم تا كلاس پنجم ابتدائي را با نمره هاي خوب به پايان برسانم . سال 1349 به مدرسه علميه گلشن در نيشابور رفته ، امثله و شرح آنرا ظرف مدت هفت- هشت روز تمام كردم . بعد از نه ماه وارد حوزه علميه مشهد شدم و در مدرسه اي بنام مدرسه آقاي موسوي نژاد كه از بهترين مدارس داراي برنامه مشهد بود ، پذيرفته شدم . اولين استاد بنده در همان روستاي خودمان جناب آقاي شيخ قاسم شور گشتي بود .

دروس مقدماتي و بخشي از دروس سطح را در مشهد خواندم از جمله بخش اول رسائل را خدمت استاد عزيز مرحوم شهيد هاشمي نژاد تلمذ نمودم و مكاسب محرمه را خدمت مقام معظم رهبري خواندم .

سال 1354 به حوزه علميه قم آمدم . سال 56-55 بود كه در مدرسه خان مستقر شدم و از اساتيد متعددي استفاده كردم ؛ بخشي از مكاسب را نزد آيت الله صانعي خواندم و بخش باقيمانده رسائل را خدمت آقاي اعتمادي گذراندم . كفايه را نيز نزد حضرات آيات فاضل ، سلطاني ، سبحاني و مظاهري تلمذ نمودم . در تفسير، درس آيت الله خزعلي و آيت الله مشكيني شركت كردم .اما اساتيدي كه درس خارج را خدمتشان تلمذ كردم عبارتند از : آيات عظام وحيد خراساني ( حدود بيست و دو- سه سال خارج فقه و اصول ) ، شيخ جواد تبريزي ( هفت- هشت سال خارج فقه ) ، ميرزا هاشم لاريجاني ( مدت كوتاهي

خارج اصول ) و آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي .دروس فلسفه ( منظومه ، نهايه الحكمه ، اسفار ، فصوص الحكم و اشارات ) را نزد حضرات آيات محمدي گيلاني ، حاج شيخ يحيي انصاري دارابي ، مصباح يزدي ، جوادي آملي و حسن زاده آملي خواندم .

از الطاف الهي اين بوده كه اين توفيق را داشته ام و از همان سالهاي اولي كه وارد حوزه علميه مشهد شدم ، تدريس را شروع كردم و تا كنون علاوه بر دروس مقدمات ، دروس سطح از جمله رسائل ، مكاسب ، كفايه ، بدايه و نهايه را سالهاي سال تدريس كرده ام . در حال حاضر علاوه بر چندين جلد كتاب ( كه در دست چاپ مي باشد ) ، افزون بر نود و پنج مقاله در مجله تخصصي فقه و مجلات ديگر از بنده چاپ شده است .

زنجاني، عزيزالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1255 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، رجالى، اديب و شاعر. در زنجان به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در زادگاهش به قزوين رفت و در آنجا به تحصيل ادامه داد. در 1278 ق به عراق رتف و در نجف اشرف نزد شيخ انصارى و علامه سيد حسين ترك كوه كمرى و ميرزاى شيرازى تحصيلات خود را تكميل كرد. در 1288 ق به زنجان بازگشت و پس از وفات پدرش مرجع رياست شرعى شد و منصب قضا و افتاء بدو رسيد. وى داراى تصانيف بسيارى است كه از جمله آثارش: «لطائف الكلام فى الاوانى الذهب و الفضه من الاحكام»؛ «مفتاح الظفر»، در نماز سفر؛ «التحيه المباركه»، در احكام سلام؛ شرح «دعاء كميل»؛ «جواب السوال

عن آيات بدء الخلق و آيه رد الشمس لسليمان»؛ «الصبح الصادق»، به فارسى، در مسائل اجتماعى و وظائف سلطان؛ «معارج الرضوان فى مصائب الامام العطشان»؛ تعليقات بر «الرسائل»؛ حواشى بر «الرياض»؛ «رساله فى حرمه الخمر»؛ وى قصايدى به عربى و فارسى نيز داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (63/9)، الذريعه (321/18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81 -80 /14)، علماء معاصرين (340 -339)، المآثر و الآثار (149)، مكارم الآثار (1503 -1502 /5).

ساوجي، نظام الدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1038 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، رجالى و رياضيدان. اهل ساوه و از شاگردان شيخ بهائى بود، پس از مرگ پدرش تحت نظر شيخ بهائى تربيت يافت. پس از درگذشت استادش، در دربار صفويه زندگى كرد. در 1033 ق سفرى به عتبات عاليات نمود. ساوجى به امر شاه عباس صفوى كتاب «جامع عباسى» استادش شيخ بهائى را، كه تا باب حج تأليف شده بود، تكميل كرد و «تحفه ى عباسى»، در فضائل و مناقب را در تتميم «جامع عباسى» نگاشت. او پس از عزل ملا خليل قزوينى، از مدرسى حضرت عبدالعظيم (ع)، عهده دار تدريس در بقعه ى عبدالعظيم حسنى شد و اندكى پس از درگذشت شاه عباس (1038 ق)، در شهر رى درگذشت. از ديگر آثارش: «زينةالمجالس»، به شيوه ى «كشكول» استادش شيخ بهائى، «نظام الاقوال»، در شناخت رجال، «الصحيح العباسى»؛ رساله اى در «وجوب نماز جمعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (253 -252/ 9)، الذريعه (191/ 24 ،15/ 15 ،95/ 12 ،452 ،340/ 3)، رياض العلماء (243 -242/ 5)، ريحانه (204 -203/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 618/ 11)، الكنى والالقاب (257/ 3)، لغت نامه (ذيل/ نظام الدين ساوجى)، معجم المؤلفين (250/ 9)، هديةالاحباب (257).

ساوئي، ابوالفضل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل ساوئى از علماء و ادباء و اطباء زمان خود و يكى از مؤلفين كتاب (نامه دانشوران) به امر ناصرالدين شاه قاجار بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبحاني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ جعفر بن العلامه الزاهد حاج شيخ محمدحسين سبحانى تبريزى از اساتيد بنام و فضلاء بلا كلام و مدرسين والامقام حوزه علميه قم است كه در فروردين ماه 1308 شمسى در تبريز متولد شده و در مهد علم و فضيلت تربيت يافته و مقدمات و سطوح را در مدت 5 سال در تبريز خوانده و در سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده و در مدت دو سال بقيه سطوح را خوانده و به درس و بحث آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و دراسات و تقريرات آن دو بزرگوار را به رشته تحرير آورده و در خلال آن از آيات عظام ديگر حوزه استفاده نموده و فلسفه و معقول را از علامه طباطبائى فراگرفته و جلد اول اصول فلسفه را به امر استادش علامه به عربى ترجمه و منتشر نموده است.

استاد سبحانى حوزه درس بخصوصى دارند و در تربيت و پرورش طلاب و فضلاء روش مخصوصى دارند و از روز تاسيس دارالتبليغ اسلامى قم در رشته هاى تفسير و عقايد و رجال در آن مهد بزرگ اسلامى به تدريس پرداخته اند و نيز از روز نخستين مجله وزين و ارزنده (درسهائى از مكتب اسلام) از مؤسسين آن و جزو هيئت تحريريه آن بوده و در هر شماره از اين مجله علمى و دينى (كه ارگان رسمى حوزه علميه قم) است علاوه بر مقاله مخصوصى كه به نام وى چاپ مى شود و

مقاله ديگر يكى پيرامون تفسير قرآن و ديگرى پاسخ به سوالات علمى خوانندگان مى نويسد گذشته از مقالات مذكوره آثار علمى ديگرى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

1- اصول فلسفه كه در نجف اشرف طبع شده.

2- تهذيب الاصول در سه مجلد تقريرات يكى از اساتيد عالى مقام خود كه در قم به طبع رسيده.

3- مفاهيم القرآن كه در دست انتشار است.

4- فروغ ابديت در دو جلد در زندگى پيامبر عاليقدر اسلام كه از مدارك صحيح اسلامى با تجزيه و تحليل كامل نوشته شده است.

5- رسالت جهانى پيامبران در نبوت عامه.

6- قرآن و معارف عقلى تفسير سوره حديد.

7- مرزهاى اعجاز، ترجمه بخش اعجاز قرآن تفسير (البيان).

8- تفسير صحيح آيات مشكله قرآن.

9- سيستم اخلاقى اسلام تفسير سوره حجرات.

10- رمز پيروزى به عنوان اخلاق براى جوانان نوشته و مكرر به طبع رسيده است.

11- سرچشمه هستى در توحيد.

12- داروينسم شرح نظريه تكامل انواع (ترانسفورميسم) مكرر چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سپهرم، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، تذكره نويس. در تهران متولد شد. تحصيلات خود را در مدارس سيروس، امير معزى و ثروت به پايان رسانيد. مدت ده سال علوم قديمى مانند صرف و نحو و ادبيات عرب و علوم معقول و منقول را نزد استادان فن فراگرفت. از آثار وى: «اشعار جاويدان پارسى»، شرح زندگانى عده اى از مشاهير؛ «تاريخ برگزيدگان و عده اى از مشاهير ايران و عرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (177 -176 /6).

سرخسي، شرف الدين يوسف

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(721 -639 ق)، نساخ و محدث. در سرخس برآمد و ساكن دمشق شد. او از علماى حديث بود. برزالى و ذهبى و ابن رافع از شاگردان وى مى باشند. سرخسى در دمشق ديوانهاى شعرى لطيف همچون شعر ابن المشد و الشواء را نسخه نويسى مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (331/9).

سردار كابلي كرمانشاهي، حيدرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1293 ق)، عالم دينى، فيلسوف، فقيه اصولى، محدث، متكلم، رجالى، مورخ و رياضيدان. از علماى بزرگ شيعه در قرن چهاردهم قمرى بود. اصلش از ايران و از قزلباشان است. پدرش ساكن افغانستان بود و سردار در كابل به دنيا آمد. در هشت سالگى به خواندن و نوشتن پرداخت. چون داراى استعداد فوق العاده اى بود به زودى رياضيات و زبان انگليسى را فراگرفت. در 1304 ق پدرش خانواده خود را به عراق برد و در كاظمين ساكن كرد. معلم وى در رياضيات و انگليسى نيز به همراه آنان مهاجرت كرد و شش سال نيز در عراق به وى آموزش داد و او در حساب و هندسه و هيئت و جغرافى و علوم غريبه صاحب نظر شد. وى همچنين در لغات و ادبيات عربى و فارسى و سانسكريت و هندى و عربى و لاتين دستى توانا داشت. سردار كابلى در اين مدت علاوه بر آموزش علوم جديده به تصحيل علوم قديمه نيز پرداخت و سپس به نجف رفت و فقه و اصول را در محضر علامه ميرزا محمدعلى رشتى چهاردهى و شيخ على اصغر تبريزى و ديگران فراگرفت و فلسفه را نزد استادان بزرگ آن آموخت. در 1310 ق در خدمت پدر عازم ايران شد و در كرمانشاه با شيخ عبدالرحمان شافعى مكى ملاقات كرد و مجذوب كمالات

وى گشت و در همان جا ماندگار شد. او از شيخ خود، چهاردهى، و سيد حسن صدر و سيد عباس لارى و محدث قمى و سيد آقا يحى تهرانى و سيد محسين امين و شيخ آقا بزرگ تهرانى داراى اجازه بود. شيخ مرتضى گيلانى نجفى از شاگردان وى مى باشد. سردار كابلى استاد رياضى و هندسه آيت اللَّه حجت بود. پدرش قبل از مرگ سرپرستى خانواده ى خود را به وى سپرد و او را ملقب به سردار كرد. سردار كابلى در كرمانشاه به نشر احكام و تاليف و تصنيف مشغول شد. او به شهرهاى بسيارى سفر كرد و با علماى هر شهر مصاحبت نمود. سرانجام در كرمانشاه درگذشت و جنازه اش به نجف انتقال يافت و در كنار پدرش در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «الاربعون حديثا»، در فضايل اميرالمومنين (ع) از طرق اهل سنت؛ «تبصره الحر فى تحقيق الكر»، در بيان انطباق تحقيقى بين وزن و مساحت و حجم؛ «تحفه الاحباب»، در بيان آيات قرآن؛ «تحفه الاجله»، در شناخت قبله، كه براى فهم كتاب به دانش جبر و مثلثات و هيئت و جغرافى نياز است؛ «العلم الشاخص فى اسرار ظل الشاخص»، در اعمال فلكى؛ كتابى در «المساحه»، ترجمه از انگليسى؛ ترجمه «انجيل برنابا»، از انگليسى به فارسى؛ «غايه التعديل فى معرفه حقيقه الاوزان و المكاييل»؛ «كشف القناع فى تحقيق الميل و الذراع»؛ «مناهج الوفاق»، در اعداد؛ شرح حديث اميرالمومنين (ع) در بيان قطر و محيط خورشيد و ماه و اختلاف افق خورشيد؛ «ديوان ابوطالب (ع)» و شرح «لاميه ى» آن؛ شرح «تهذيب المنطق»؛ شرح «خطبه ى حضرت زينب (ع)»؛ «مصباح القواعد»، در قواعد علوم رياضى؛ «مثنوى» در نظم

«الباب الحادى عشر»؛ «الدرر النثيره»، شبيه به «كشكول»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (340/2 ،200 -197 /1)، اعيان الشيعه (274 -273 /6)، الذريعه (283/22 ،116/21 ،46 ،17 ،11/16 ،139 ،80 -79 /8 ،410 ،317 /3 ،366/2 ،493 ،415 /1)، ريحانه (7 -5 /5 ،15 -13 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 699 -693 /14)، علماء معاصرين (296 -292)، گنجينه ى دانشمندان (227 -225 /6).

سلطان المتكلمين، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1353 ق)، عالم دينى، رجالى و واعظ. مدتها در تهران و مشهد به وعظ و خطابه مى پرداخت. از وعاظ مشروطه طلب بود، و همه ى طبقات از منبرش سود مى جستند. وى داراى تاليفات چندى است. از جمله آثارش: «زبده المآثر»، در شرح حال برادرش حاج ملا باقر واعظ تهرانى و ذكر تاليفات او؛ منظومه ى «تريخ ام المصائب سيدتنا زينب بنت اميرالمومنين (ع)»، به فارسى، در حدود پنجاه هزار بيت؛ «اساس السياسه فى تاسيس الرياسه»، در ابتدا عهدنامه ى اميرالمومنين (ع) به مالك اشتر شرح داده شده و سپس ساير اخلاق و آداب رياست بيان شده؛ «بشارات الامه»، در مواليد ائمه (ع)، كه در ابتداى آن اصول عقايد مفصلا بيان شده؛ «ترجمه موسى المبرقع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (32/12 ،166/4 ،263 ،112 /3 ،7/2)، شرح حال رجال (198/5)، ريحانه (62 -61 /3)، علماء معاصرين (368 -367)، معجم المؤلفين (58/9).

سمعاني مروزي، قوام الدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(562 -506 ق)، مورخ، حافظ، محدث، فقيه، نسابه و مفسر شافعى. در مرو متولد شد. در چهار سالگى پدرش او را در محضر عبدالغفار شيرويى و عبيد قشيرى و سهل سبعى حاضر كرد. او به اشاره ى پدرش از ابومنصور محمد كراعى و محمد دقاق حديث شنيد. هنوز كودك بود كه پدر را از دست داد و عمو و ديگر خويشان كفالت او را بر عهده گرفتند و او را از همان نوجوانى علاقه مند به علم و دانش نمودند. در 530 ق به نيشابور سفر كرد و براى طلب علم و استماع حديث به شرق و غرب و شمال و جنوب عالم سفر كرد و با علما و محدثين بسيارى ملاقات نمود. شمار مشايخ او را

بالغ بر چهار هزار تن دانسته اند كه در «سير النبلاء» و ديگر كتب رجال نام شهرهايى كه وى بدان سفر كرده و مشايخ معروفى كه ملاقات كرده، آمده است. از وى تصانيف نيكوى بسيارى بجاى ماند كه از آن جمله اند: «تذييل تاريخ بغداد»، در پانزده مجلد؛ «تاريخ مرو» يا «تاريخ المراوزه»، متجاوز از بيست مجلد؛ «الانساب» حدود هشت مجلد؛ «طراز الذهب فى ادب الطلب»؛ «معجم البلدان»؛ «الاسفار عن الاسفار»؛ «الاملاء و الاستملاء»؛ «التذكره و التبصره»؛ «الدعوات»؛ «سلوه الاحباب و رحمه الاصحاب»؛ «التحبير فى المعجم الكبير»؛ «الامالى»؛ «وفيات المتاخرين» يا «تاريخ الوفاه، للمتاخرين من الرواه»؛ «الادب و استعمال الحسب»؛ «المناسك»؛ «فضل يس»؛ «الرسائل و الوسائل»؛ «تبين معادن المعانى»، در لطائف قرآن كريم.[1]

(ع. منسوب به سمعان، بطنى از تميم) ابوسعيد عبدالكريم بن محمد بن منصور تميمى مروزى شافعى فقيه و مورخ و حافظ حديث (و. 562 ه.ق./ 1113 م.- ف. 562 ه.ق./ 1167 م.). وى به شهرهاى دور سفر و با علما و محدثان ملاقات كرد و از آنان علم آموخت و گروهى نيز از او كسب علم كردند. از اوست: كتاب الانساب، كتاب تذييل تاريخ بغداد، تاريخ مرو، فضائل الصحابة معجم المشايخ، تاريخ الاوفاة للمتأخرين من الرواة الامالى، التحبير فى المعجم الكبير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (179/4)، ايضاح المكنون (30/2)، ذيل تاريخ بغداد (16/ مقدمه)، روضات الجنات (96 -95 /5)، ريحانه (7/3)، سير النبلاء (465 -456 /20)، كشف الظنون (1737 ،1735 ،1123 ،1108 ،999 ،998 ،902 ،756 ،729 ،374 ،370 ،303 ،288 ،179 ،169 ،162 ،161 ،131 ،86 ،49 ،35)، الكنى و الالقاب (322/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوسعد)، المستفاد من ذيل تاريخ

بغداد (173 -172 /19)، معجم المؤلفين (5 -4 /6)، وفيات الاعيان (379 -378 /1)، هديه العارفين (609 -608 /1).

سيفي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر سيفي

محل تولد : بابلسر

شهرت : سيفي مازندراني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 براي شروع تحصيل به حوزه خاتم الانبياء بابل رفته و پس از يك سال به حوزه علميه قم مشرف شدند. ايشان با پشتكار و جديت فراوان دروس مقدماتي و سطح را در طول سه سال به پايان رسانده و با اينكه درگير مسائل سياسي كشور بودند هيچگاه از تعليم و تعلم علوم حوزوي غفلت نورزيده و با جديت و پشتكار بسيار زياد دروس خارج حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملي را به نوشته عربي تقرير فرموده و به نظر معظم له مي رساندند و ايشان نيز پس از ملاحظه تقريرات، تشويق و ترغيب فراواني مي نمودند. از سال 1355 تا پيروزي انقلاب اسلامي بيشتر راهپيمايي هايي كه عليه رژيم پهلوى،در برخي از شهرهاي استان مازنداران برگزار مي شد به رهبري و يا پشتيباني ايشان بود تا جائيكه، نام ايشان در ليست ساواك و اداره امنيت ملي استان بعنوان اخلالگر و مخرب، ثبت شده و هميشه تحت پيگرد بودند و حتي چندين مرتبه هم مورد حمله مسلحانه نيروهاي ساواك قرار گرفتند. پس از پيروزي انقلاب اسلامى، مانند قبل با جديت فراوان، دروس آيت الله گلپايگاني را به عربي تقرير و هر از چند گاهي جزوات و تقريرات خود را به معظم له ارائه و مورد تشويق و ترغيب ايشان، قرار مي گرفتند. در همان زمان توفيق تدريس لمعه، مكاسب و رسائل و فلسفه را

نيز داشتند.

پس از آغاز جنگ تحميلى، حضوري فعال در جبهه هاي حق عليه باطل داشتند و موفق به تدريس يك دوره كلام و معارف اسلامي در جبهه شدند كه مورد استقبال سرداران و فرماندهان سپاه قرار گرفت.ايشان با توجه به اينكه مسئوول تبليغات لشكر 25 كربلاي مازنداران بودند ولي همواره، در طول جنگ نيز، دروس فقه و اصول را رها ننموده و جزء اصلي كارهاي خود را اختصاص به پرداختن عميق به اين علوم مي دادند. در سال 1360 افتخار جانبازي از ناحيه چشم را داشته و هم اكنون يك چشم ايشان، بيناست. پس از چنگ تحميلي نيز، در دروس خارج آيت الله اراكي و پس از آن در جلسات خصوصي فقه آيت الله تبريزي و سيد محمود شاهرودي حاضر شده و خود نيز به تدريس خارج كفايه به زبان عربي مشغول بودند. از سال 1372 در مدرسه فيضيه و گلپايگاني تدريس خارج فقه و اصول را آغاز كرده و تاليفات خود را كه از مجموعه دروس و تحقيقاتشان بود، به مرحله چاپ رسانيدند كه انتشارات جامعه مدرسين و موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) به چاپ آنها اقدام نموده و مي نمايند. هم اكنون، ايشان يكي از مدرسين دورس عالي حوزه علميه قم بوده و شاگردانشان نيز اغلب از محققان و مدرسان دروس سطح مي باشند.

شبيري، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى شبيرى زنجانى فرزند مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد احمد زنجانى مدفون در صحن مطهر حضرت معصومه (س) از افاضل مدرسين و متتبعين و محققين حوزه علميه قم مى باشند كه در تاريخ هشتم ماه مبارك رمضان 1326 قمرى در قم چندماه بعد از

مهاجرت مرحوم آيت اللَّه والدشان در اين شهر مقدس متولد شده.

اين بيت را والدشان براى تعيين تاريخ ولادت حقير سروده اند:

سال تاريخ ولادت عجب الهامم شد

از مبارك رمضان هشت كم هنگام سحور

مبارك رمضان كه با 1354 مطابق است بعد از كم كردن هشت با 1346 قمرى كه سال تاريخ ولادت است موافق خواهد شد ضمنا در اين بيت به ماه و روز و ساعتند نيز اشاره شده است مانند «هنگام زوال رابع شهر صفر» كه براى تاريخ ولادت خودشان سروده اند.

بارى ايشان بعد از گذراندن دروس ابتدائى در مدارس جديده در سال 1359 قمرى به مقدمات علومى دينى اشتغال پيدا كردم و چون دروس مقدماتى چندان جاذبيت نداشت و از طرفى در آن زمان رغبت عمومى به ورود در مدارس دينى نبود و هم بحثى نداشتم حدود يكسال به طور غير جدى به درسها اشتغال داشتم بعد از يكسال در اثر يافتن بعضى از هم بحثى ها كه از مستعدين درجه اول بودند و جاذبيت دروس غير ابتدائى با جديت تمام در مدت نسبتا كوتاهى دروس مقدماتى و سطوح را به پايان برده و در سال 1363 قمرى در درس خارج اصول مرحوم آيت اللَّه صدر حاضر شده و مقدارى از بحث خبر واحد را نوشته سپس بعد از ورود مرحوم آيت اللَّه بروجردى به قم در محرم 1364 در درس خارج فقه و اصول ايشان شركت كرده و همچنين مدتى در درس خارج اصول مرحوم آيت اللَّه حجت و مختصرى در بحث خارج فقه ايشان حاضر گرديدم و مقدارى از تقريرات اصول از اوائل درس را نوشته استاد عمده ايشان مرحوم آيت اللَّه داماد بوده كه حدود بيست سال از بحث فقه

و قريب يكدوره از درس اصول آن مرحوم بهره مند گرديده و كتاب طهارت و خمس و زكاه و صوم و حج را به استثناء مقدارى از بحث طهارت كه به مناسبت سفر عراق تعطيل شده از محضرشان استفاده كرده و مقدار بسيار كمى نيز از بحث دوره اول كتاب صلاه را مستفيض شده است.

در سال 1374 قمرى به عتبات عاليات مشرف شده و در درس فقه آيت اللَّه حاج سيد عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حكيم قدس سرهما و درس اصول آيت اللَّه خوئى مدظله شركت كرده بعد از حدود هفتاد روز به ايران مراجعت كرده و در سال 1375 بار ديگر به عتبات مشرف شده حدود 6 ماه در دروس آيات مزبور حاضر گشته و در رمضان آن سال مقدارى از مبحث رضاع را از بحث تعطيلى آيت اللَّه خوئى استفاده كرده ضمنا مختصرى در قم از منظومه سبزوارى را پيش مرحوم علامه طباطبائى خوانده و كمى هم مباحثه كرده ولى چون به اين علم مانوس نبوده درس و بحث در مدت كوتاهى تعطيل شده همچنين مقدارى جبر و هندسه را با يكى از اعاظم دوستان خود بحث كرده است.

اما اساتيد ايشان قبل از ورود به درس خارج زيادند براى نمونه نام مبارك چند تن از آنان را متذكر مى شويم.

1- مرحوم آيت اللَّه والدشان كه اولين استاد و آخرين اساتيد سطوح عاليه ايشان بودند قسمتى از مقدمات و كمى از كفايه را پيش ايشان خوانده.

2- محقق بزرگوار آقاى سيد مرتضى علوى اصفهانى داماد آيت اللَّه گلپايگانى مدظله كه استاد مطول ايشان بودند و از نظر تعمق و حسن تقرير نظير ايشان را در موضوع مزبور نديده اند.

3- رهبر فقيد انقلاب مرحوم

آيت اللَّه خمينى كه قسمت عمده مبحث برائت شيخ انصارى را نزد ايشان خوانده و گاهى به بحثهاى خارج از كتاب نيز مى پرداختند.

4- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حائرى كه قسمتى از بيع مكاسب شيخ و مقدار كمى از بحث ظن و استصحاب فرائد و مختصرى از كفايه را پيش ايشان خوانده درس اگرچه اسماً درس سطح حساب مى شد ولى واقعا درس خارج بوده است.

تأليفات معظم له

ايشان با اينكه صفحات زيادى را در فقه و اصول و حديث و تراجم و رجال و انساب و غيره نوشته است و تقريرات درس عده اى از اساتيد را نگاشته ولى در اثر كثرت تشكيك و تجديدنظر كه آفت بزرگى است براى حفظ مواريث علمى اين آثار مدون نشده فقط مقدار كمى به عنوان مقاله چاپ شده و متاسفانه قسمت زيادى در اثر عدم اهتمام مفقود گرديده و مقدار موجود هم اغلب مسوده است. از خداوند متعال توفيق تبييض و تكميل آنها را مسئلت مى نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

شرابياني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1322 -1254 ق)، فقيه اصولى و رجالى امامى. معروف به فاضل شرابيانى. در شرابيان به دنيا آمد. و در تبريز برآمد. در حدود 1272 ق به نجف مهاجرت كرد و در محضر شيخ انصارى و آيت اللَّه كوه كمرى و استادان ديگر تلمذ كرد. او از برجسته ترين شاگرد شيخ انصارى به شمار مى آمد. در عهد ميرزاى شيرازى به تدريس اشتغال داشت و مرجع تقليد جمعى بود و بعد از وفات ميرزاى شيرازى مرجعيت عام يافت و تمامى مردم آذربايجان و قفقاز از وى تقليد مى كردند. سيد محسن امين از شاگردان اوست. وى در نجف اشرف از دنيا رفت. از آثارش: حاشيه

«رسائل» و «مكاسب» شيخ انصارى؛ «المتاجر»؛ «تقريرات» دروس فقه و اصول استادش سيد حسين كوه كمرى، در نه مجلد؛ كتابى در «صلاه»؛ كتابى در «اصول فقه» بزرگتر از «قوانين»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223/7)، اعيان الشيعه (36/10)، الذريعه (385/4)، ريحانه (184/3)، شرح حال رجال (200/5)، علماء معاصرين (80 -76)، الكنى و الالقاب (354/2)، مؤلفين كتب چاپى (665 -664 /5)، معجم المؤلفين (129/11)، مكارم الآثار (1258 -1256 /4).

شريعتمدار استرآبادي تهراني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1249 ق)، عالم، فقيه اصولى، رجالى و اديب. وى در كربلا متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. به همراه پدر به سفر در شهرهايى همچون كرمانشاه، تهران، استراباد، مشهد رضوى و سرانجام تهران پرداخت. در خلال سفر از پدر علوم عربى و سطوح فقه و اصول را فراگرفت. پس از درگذشت پدر و رسيدن به سن بلوغ به نجف رفت و در محضر درس و بحث شيخ مرتضى انصارى و شيخ مشكور حولاوى و شيخ محسن خنفر و شيخ راضى شركت كرد و فقه و اصول را در نزد ايشان تكميل نمود و در بيست و سه سالگى به دريافت درجه ى اجتهاد نائل شد. وى از شيخ راضى و شيخ مشكور و علامه انصارى داراى اجازه بود. پس از آن به تهران آمد و به مرجعيت عام و خاص رسيد. در عين حال به تدريس و تصنيف نيز پرداخت. از آثار وى: «مظاهر الآثار و حقايق الاسرار»، در پنج مجلد بزرگ؛ «ينابيع العقول»، در علم اصول، در سه مجلد؛ «اساس الاحكام»، در شرح «شرايع الاسلام»، در چهار مجلد؛ «نصره المستبصرين»، در شرح «التبصره»؛ «معراج المومنين»، در شرح «الالفيه» شهيد؛

«النفليه»، در نماز؛ «ادعيه الوباء و الطاعون و جمله من الامراض و بعض العوذات و الاحراز»؛ «تحفه الممالك فى تركيب الفيه ابن مالك»؛ «اثبات الفرقه الناجيه»؛ «رساله فى سند دعاء الخضر»؛ «مجمع الاراء و الادله»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، الذريعه (289/25 ،177/24 ،234 ،162 -161 /21 ،15 -14 /20 ،235/12 ،47/11 ،472/3 ،4/2 ،98/1)، ريحانه (211 -210 /3)، شرح حال رجال (224/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 392 -391 /14)، لغت نامه (ذيل/ شريعتمدار)، معجم المؤلفين (213/9)، مكارم الآثار (1350 -1349 /4).

شمس العلماء، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شيخ) محمد مهدى بن (ملا) غلامعلى مشهور به حاجى آقا خوند بن حسن بن رضا بن خدابنده بن رضا بنده (ف. 1331 ه.ق./ 1913 م.). پدر وى در عبدالرب آباد (ه.م.) ساكن بود و در آن حدود مشهور و صاحب رياست دينى بود. محمد مهدى مقدمات علوم را از صرف و نحو و معانى و بيان و فقه و اصول در قزوين نزد علماى مشهور آن شهر فراگرفت. سپس به تهران آمد و سالى چند در مدرسه دوست على خان معيرالممالك به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در حدود سال 1249 ه ق. بر حسب انتخاب اعتضادالسلطنه وزير علوم دانشوران (ه.م.) در اداره دارالتأليف پذيرفته شد. مؤلفان كتاب مزبور تا آخر عمر اعتضادالسلطنه (1298 ه.ق.) تحت نظر وى براى جلد اول كار كردند و پس از وفات آن شاهزاده آن اداره و همه متعلقات آن به حكم ناصرالدين شاه به اعتمادالسلطنه (ه.م.) منتقل گرديد وى فضلاى عضو اداره دارالتأليف يا دارالترجمه را واميد داشت كتابهايى كه خود او موضوع آنها را اقتراح مى كرد تأليف كنند و سپس خود وى

آنها را به اسم خويش منتشر مى كرد. مثلا كتاب المآثر و الآثار به قلم شمس العلماء صاحب ترجمه است، و ديگر جزو اعظم سه جلد مطلع الشمس نيز عينا به انشاء اوست (مگر شرح احوال شعراى فارسى). وى از دوستان و همكاران صميمى عبدالوهاب قزوينى (ه.م.) بود و در سنى قريب 70 سالگى درگذشت (قزوينى. يادگار 3 :5 ص 57 به بعد).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

شوشتري، شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد بن عبدالكريم بن جواد بن عبدالله بن نورالدين علي بن سيد نعمه الله موسوي جزايري.

عالم فاضل، از علماي ازكيا بوده، و در جمله علوم بالاخص فقه و رجال مهارت داشته، و در اصفهان در محله دردشت ساكن، و به درس و مباحثه و اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال داشته.

در 1211 متولد، و در 21 ذي الجحه الحرام سال 1274 وفات يافته، در صحن تكيه آقا حسين خوانساري در تخت فولاد مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- حواشي بر شرح كبير، معروف به «كشف الرياض» 2- فوائد متفرقه اي در رجال، كه اغلب آن را در حواشي كتب رجالي به خط زيباي خوش مرقوم داشته است كه اگر جمع آوري شود كتاب بزرگي خواهد شد. 3- حواشي بر نقد الرجال.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شهرستاني، هبةالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1386 -1301 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، هيوى، مجتهد، مفسر و رجالى. ملقب به هبةالدين و معروف به شهرستانى. نسبش با سى واسطه به زيد بن على بن حسين (ع) مى رسد. او از سادات شهرستانى اصفهان است. در سامرا به دنيا آمد. مقدمات را در محضر پدرش آموخت. وى علاوه بر فراگيرى صرف و نحو، منطق، عروض، بديع، معانى و بيان از تاريخ و حديث و رياضيات نيز بهره مند گشت. در 1319 ق به نجف رفت و در حوزه درس آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى شركت نمود و به درجه ى اجتهاد نايل آمد و خود مستقلا به تدريس پرداخت. شيخ جعفر نقدى و شيخ محمدرضا شبيبى و سيد سعيد كمال الدين از شاگردان او بودند. وى از شيخ

محمدباقر اصطهباناتى شيرازى و سيد عبدالصمد موسوى شوشترى و امير سيد محمد آل امير سيد على كبير و سيد حسن بن هادى شرف الدين كاظمى و سيد صدرالدين عاملى اصفهانى و آخوند خراسانى اجازه ى روايت و از سيد مصطفى حجت كاشانى و سيد محمد مجتهد كاشانى و سيد مولوى هندى و سيد محمد مهدى حكيمى و سيد محمد حجت فيروزآبادى اجازه ى اجتهاد داشت. او در 1328 ق مجله ى «العلم» را منتشر نمود كه نخسين مجله عربى در نجف است و براى پشتيبانى آن كتابخانه اى تأسيس كرد تا علما و ادبا و به ويژه جوانان بتوانند از آن استفاده كامل برند. وى همچنين با مجله «المرشد البغدادية» همكارى داشت، و براى نشر معارف دينى به سوريه، لبنان، مصر، حجاز، يمن، ايران و هند مسافرت نمود. در دوره ى ملك فيصل، پادشاه عراق، عهده دار منصب وزارت معارف گرديد. در 1340 ق از مقام خود استعفا نمود و به امر تأليف پرداخت. در 1342 ق مجدداً به امر حكومت عراق به رياست ديوان عالى تميز (مجلس تميز جعفرى) منصوب گشت. همچنين در 1352 ق از طرف مردم بغداد به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و پس از انحلال مجلس در همان سال، تمامى اوقات خود را صرف تأليف نمود. در اواخر عمر در كاظمين كتابخانه اى به نام مكتبةالجوادين تأسيس نمود و كتابخانه شخصى خود را به آنجا منتقل كرد. او در كاظمين درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آثار علمى اش: «الامامة والامة»؛ «الجامعة الاسلامية و العقائد القرآنية»؛ «الجان والجن»؛ «حكمة الاحكام»؛ «الشريعة والطبيعة»؛ «فغان اسلام» يا «دعوةنامه»؛ «ماهو نهج البلاغة»؛ «المعارف العالية للمدارس الراقية»؛ «ثقاة الرواة»؛ «مواقع

النجوم فى تحقيق سماء الدنيا والرجوم»؛ «نقض الفرض فى اثبات حركة الارض»؛ «نهضة الحسين (ع)»؛ «الهية والاسلام»؛ تفسير سوره ى «الواقعة»؛ «توحيد اهل التوحيد»؛ «المرجانية»، در تلخيص «دلائل الخيرات»؛ «تنزيه التنزيل»، در اثبات صيانت مصحف از نسخ و نقص و تحريف؛ «التنبه فى تحريم التشبه بين الرجال والنساء» يا «التنبه فى حرمة التشبه بين النساء والرجال»؛ «المعجزة الخالدة»، در اعجاز قران؛ «رواشح الفيوض فى علم العروض»؛ «اشاعة النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (261/ 10)، الذريعه (260 -259/ 25 ،430 ،290/ 24 ،243 ،230/ 23 ،302/ 20 ،32/ 19 ،278 ،277 ،106 -105 ،3/ 16 ،183/ 14 ،101 ،38 -37/ 12 ،257 ،139/ 11 ،189 ،44/ 10 ،87/ 8 ،378/ 6 ،77 ،76 ،8/ 5 ،484 ،229/ 4 ،487 -486 ،130 ،63/ 3 ،481 ،214 ،99/ 2)، ريحانه (352 -350/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1418 -1413/ 14)، علماء معاصرين (211 -201)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (762 -761/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (285 -282/ 4).

شيخ الاسلام زنجاني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1303 ق)، فقيه، متكلم، رجالى و حكيم. در زنجان به دنيا آمد. مقدمات و متون را نزد استادان زنجانى فراگرفت و فلسفه را از علامه ميرزا عبدالمجيد آموخت و به درس خارج علامه ميرزا عبداللَّه زنجانى حضور يافت. در 1331 ق به همراه برادرش به نجف مهاجرت كرد و در آنجا نزد آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى و ديگر مدرسان به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در 1339 ق به زنجان بازگشت و به وظائف امور علمى و شرعى مشغول گرديد. او از آيت اللَّه سيد حسن صدر عاملى كاظمى و علامه سيد محمد فيروزآبادى

و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى و علامه سيد محمود شكرى علوى آلوسى داراى اجازه بود. از آثارش: حاشيه بر «منطق» شرح «منظومه» سبزوارى؛ رساله اى در رد نظريه ى «واحد بسيط...»؛ «تاريخ علم كلام در اسلام»؛ حاشيه بر «اوائل الشوارق» ملا عبدالرزاق لاهيجى؛ نقد «رساله ى حدوث» ملا صدرا شيرازى؛ «تشيع در تاريخ اعتقادى و سياسى و ادبى شيعه» يا «تاريخ مذهب شيعه»؛ تعليقاتى بر كتاب «اوائل المقالات» شيخ مفيد؛ شرح و حاشيه اى بر «منهج المقال» استرآبادى؛ «شرح حال رجال زنجان و راويان آن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (390 -389)، علماء معاصرين (228 -224)، مؤلفين كتب چاپى (871 -870 /4).

صارمي، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده، مترجم و مدرس. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در اراك و تهران به پايان رساند. از اوان كودكى به فراگيرى زبان فرانسه و انگليسى پرداخت و پس از چندى بر اين دو زبان مسلط شد. در 1314 ش به درجه ى افسرى نايل گرديد. وى مشاغل مختلفى را عهده دار بود. از جمله: مترجم دانشگاه جنگ، خدمت در اصل چهار و سازمان همكارى بهداشت در بابلسر و تدريس زبان انگليسى در دانشكده افسرى و دانشكده تكميلى دانشگاه جنگ، از آثار وى: «آمريكا»، ترجمه؛ «احتراع تلفن»، ترجمه، «اختلافات زبان انگليسى»؛ «ايده آليست» يا «يار غائب»؛ «برده ى آزادى بخش»، ترجمه؛ «چنگيزخان»، ترجمه؛ «راهنماى ترجمه»؛ «روح انسان»، ترجمه؛ «فلسفه علمى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2460 ،1765 ،1641 / 2 ،1120 ،410 ،130 ،129 ،65 -55 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (182 -181 / 1).

صدر عاملي كاظمي، ابومحمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1272 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، محدث، رجالى و مورخ. در كاظمين، در خانواده اى كه اصلش از جبل عامل و سكونتش در اصفهان و مهاجرتش به عراق بود، به دنيا آمد. وى برادرزاده ى آيت الله سيد صدرالدين عاملى كاظمى بود. در چهارده سالگى صرف و نحو معانى و بيان و بديع و منطق را فرا گرفت و تحصيل فقه را آغاز كرد در هيجده سالگى به نجف رفت و كلام و حكمت را از محمد تقى گلپايگانى آموخت، فقه خارج استدلالى را از شاگردان صاحب «جواهر» و اصول استدلالى را از شاگردان شيخ انصارى و علم حديث و رجال و رياضيات را از بزرگان وقت فراگرفت و قسمتى از علوم غريبه را نزد شيخ عبدالحسين هندى خواند.در 1297

ق از نجف به سامراء رفت و در حوزه ى درس ميرزاى شرازى به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در پايان 1314 ق به كاظمين بازگشت و به تأليف و تدريس پرداخت. سيد صدر از مشايخ اجازه در زمان خود بود و جمع كثيرى از بزرگان همچون علامه سيد محمد مرتضى جنفورى هندى و شيخ مهدى بن شيخ محمد على ثقه الاسلام اصفهانى و آيت الله سيد صدرالدين صدر و آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى و محدث قمى از وى داراى اجازه بودند. كتابخانه شخصى او يكى از ارزشمندترين كتابخانه هاى عراق بود. سيد حسن صدر بيش از صد اثر از خود به جاى گذاشت و كتاب «تأسيس الشيعه» خويش را مبتكرانه نگاشت و در اين كتاب بر اساس تواريخ و سير مورد اعتماد، ثابت و روشن نمود كه علماى شيعه در تأسيس و تأليف نحو و صرف و عروض و لغت و علوم بلاغت و كلام و فقه و اصول و تفسير و اخلاق پيشگام بوده و پيش از ديگران به تأليف و تصنيف پرداخته اند. مختصر اين كتاب «الشيعه و فنون الاسلام» است. از ديگر آثار وى: «نهايه الدرايه»، شرح و «جيزه ى» شيخ بهائى، در درايه الحديث؛ «ذكرى المحسنين»؛ «نزهه اهل الحرمين»؛ «وفيات الاعلام من الشيعه الكرام»؛ رساله اى در «رد وهابيت»؛ «سبيل الرشاد»، در شرح «نجاه العباد»، در سلوك و بيان طريق عبوديت؛ «سبيل النجاه»، در فقه معاملات؛«تكمله امل الآمل»؛ «جامع اخبار الغيبه»؛ «تبيين الاباحه للمصلين»؛ «تحصيل الفروع الدينيه فى فقه الاماميه»؛ «حدائق الوصول الى علم الاصول»؛ «مجالس المومنين»، در وفيات ائمه معصومين (ع)؛ «مختلف الرجال»؛ «مناقب آل الرسول من طريق الجمهور»؛ «خلاصه النحو»؛ «آداب الحج واسراره»؛ «انتخاب القريب

من التقريب»، گردآورى نام محدثانى كه ابن حجر آنان را شيعه ذكر كرده است؛ «الدرر الموسويه فى شرح العقائد الجعفريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (209 / 1)، الاعلام (240 -239 / 2)، اعيان الشيعه (330 -325 / 5)، تأسيس الشيعه (مقدمه 35 -1)، الذريعه (114 / 24 ،320 / 22 ،137 / 3 ،359 / 2 ،16 / 1)، ريحانه (425 -424 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 449 -445 / 14)، علماء معاصرين (175 -170)، لغت نامه (ذيل/ صدر)، معجم المؤلفين (300 -299 / 3)، مكارم الآثار (2019 -2015 / 6).

صديق، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1297.

درگذشت: زمستان 1363، اراك.

حاصل كوشش هاى حسن صديق يك رشته مقالات درباره ى كرج و اراك و كتاب مفصلى است كه خود آن را «هزار چهره ى نامى اراك» مى ناميد و متأسفانه مرگ فرصت نداد تا هيچ يك از كارهاى خود را به طبع برساند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طاهري يزدي، عبدالغفور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 -1272 ق)، تذكره نويس و شاعر، متخلص به طاهرى. از شاعران و دانشمندان سرشناس يزد در دوره ى اخير است كه صاحب آثار منظورم و منثور متعددى است. از آثار وى: «مصابيح الانوار»، در تفسسير؛ «لؤلؤ منثور»، در حكمت؛ «تذكره الواعظين»، براى اهل وعظ و خطابه؛ «تذكره السلاطين»، تاريخ عمومى از آفرينش تا رويدادهاى 1314 ق با مقدمه اى در جغرافياى جهان و خاتمه اى در سرگذشت پيامبر (ص) و امامان (ع)؛ تذكره ى «جلالى»، كه به نام جلال الدوله سلطان حسين ميرزا، پسر ظل السلطان، فرمانرواى يزد، در وصف شهرها و شاهان ايران نگاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (201 -200)، الذريعه (386 / 18 ،،52 ،34 / 4)، فهرست واره ى كتابهاى فارسى (596 ،183 / 1).

طباطبايي بروجردي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در روزهاي پاياني صفر 1292 ق . خانه حجة الاسلام حاج سيد علي بن سيد احمد طباطبايي با تولد نوزادي كه ((حسين )) نام گرفت. غرق درذكر و سپاس پروردگار شد.

سيد حسين اندك اندك باليد، جامع المقدمات ، سيوطي ، منطق و گلستان سعدي را در مكتب آموخت و سپس در مدرسه نوربخش به تكميل اندوخته ها و تهذيب نفس پرداخت . نحو، صرف ، بديع ، عروض ، منطق ، فقه و اصول بخشي از دستاورد سالهاي مدرسه نور بخش شمرده مي شد. سالهايي كه سيد حسين سخت كوشيد و در پناه عنايتهاي ويژه الهي به پيشرفتي چشمگير دست يافت .

آنگاه عزم اصفهان سپاهان كرد و پس از جلب رضايت پدر سمت آن سرزمين دانش خيز به راه افتاد. آقا نوح الدين ، پسر عمو سيد حسين ، در مدرسه صدر روزگار مي گذراند؛ دانشجوي سخت كوش بروجرد يكسره

نزد پسر عمويش شتافت و در حجره او اقامت گزيد. رابطه پسر عموهاي بروجردي بسيار نيك بود. آقا نوح الدين در روزهاي آغازين به سيد حسين گفت : اگر مي خواهي در دانش اندوزي و تدريس كامروا شوي بايد در محافل علمي سخن بگويي و در درس اشكال كني و گرنه تا پايان عمر چون من گمنام مي ماني .

زير باران

سيد حسين نخست در درس استاد گرانقدر آقا سيد محمد باقر درچه اي شركت جست .

دانشور درچه اي ، كه نورالهي در ديدگان داشت ، بزودي گوهر يگانه بروجرد را باز شناخت ، او را به خود نزديك كرد و از عنايات ويژه خويش برخوردار ساخت . حضرت آية الله ملا محمد كاشي ، مجتهد وارسته ميزار ابوالمعاني كلباسي ، دانشور گرانمايه سيد محمد تقي مدرس و حكيم برجسته ميرزا جهانگير قشقايي از ديگر استادان ستاره تابناك بروجرد شمرده مي شدند.

استادان گرانپايه اي كه هر يك به گونه اي سيد حسين را از عنايت خويش بهره مند ساختند و در شكل گيري شخصيت گوهر گرانبهاي خاندان طباطبائي دخالت داشتند. سيد دانش پژوهان بروجردي در بامداد يكي از روزهاي ربيع الاول 1314 سرمست از باده دانش و حكمتي كه استادان نامور حوزه سپاهان در كام روانش مي ريختند، در برابر حجره اش نشسته بود كه پيكي نامه پدر را به وي سپرد.

هر چند نامه پدر سيد حسين را در شادي فرو برد ولي اين سرور ديري نپاييد زيرا پدر او را به وطن فرا خوانده بود. ستاره بروجرد با اين انديشه كه شايد پدر مي خواهد او را به نجف گسيل دارد رنج سفر و

بريدن از درس را به جان خريد و به زادگاهش برگشت ولي پدر انديشه اي ديگر در سر داشت . او با پاي فشاري بر خواسته خويش مقدمات ازدواج فرزند را فراهم آرد. بدين ترتيب دانشجوي جوان بروجردي در 22 سالگي ازدواج كرد. دو يا سه ماه در زادگاهش ماند و سپس با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.

نامه سرنوشت

1319 ق . براي گوهر يگانه بروجرد سال تحول بود. نامه پدر به دستش رسيد و او را آماده سفر ساخت . پدر چنان نوشته بود كه مي خواهد وي را به نجف گسيل دارد. بنابراين پس از نه سال زندگي سراسر تلاش و پژوهش در اصفهان به زادگاهش بازگشت . اندكي در آن سامان توقف كرد و سپس همراه برادر كوچكش ، سيد اسماعيل ، رهسپار نجف شد.

برادران بروجردي در 1320 به حريم پاك امير مومنان عليه السلام گام نهادند. سيد حسين ، كه 28 سال داشت و مجتهدي جوان شمرده مي شد، به درس حضرت آية الله العظمي محمد كاظم خراساني شتافت و خود را در برابر تابش مستقيم آفتاب دانش آن مرجع وارسته جاي داد. بزودي نظرهاي بجا و قابل تاءمل دانشو تازه وارد توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب كرد و ميان آنها پيوندي ناگسستني پديد آورد. به گونه اي كه اگر پس از درس آخوند خراساني ، سخني بر زبان نمي آورد، استاد وي را مخاطب قرار مي داد و مي فرمود: آقا نظري نداريد؟

اندك اندك ارج سيد حسين بر شاگردان محفل آخوند نيز آشكار شد. آنها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل ، درس

وي را با شرح و توضيح فزونتر بازگو كند. بدين ترتيب يكي از برنامه هاي مجتهد بروجردي تقرير درس استاد شد.

آن بزرگمرد هشت سال در حريم حضرت علي عليه السلام اقامت گزيد. علاوه بر آخوند خراساني از بزرگاني چون حضرات آيات شيخ الشريعه اصفهاني و سيد محمد كاظم يزدي بهره كافي برد، گروهي از دانشجويان را از درس فصول (در علم اصول ) خويش كامروا ساخت ، سر انجام در اواخر 1328 به اصرار پدر راه بروجرد پيش گرفت و در 1329 با استقبال پرشور مردم به زادگاهش گام نهاد.

او بر آن بود كه پس از اقامتي كوتاه در وطن ديگر بار سمت نجف بال گشايد و به آستان مقدس علوي پناهنده شود. ولي بيماري و مرگ پدر سفرش را به تاءخير انداخت . در اين سوگ نامه صاحب كفاية الاصول سبب تسلاي خاطرش شد. آخوند خراساني ضمن تسليت وفات حاج سيد علي از اشتياق وافر خويش براي ديدار مجتهد بروجرد پرده برداشته بود.

اين نامه مهرآميز سيد دانشوران بروجرد را بر آن داشت كه امور خانواده را سامان دهد و به نجف شتابد. چند ماه بعد همه چيز براي سفر آماده بود كه خبر رحلت استاد گرانقدرش وي را در اندوه فرو برد. آن بزرگمرد پيوسته مي گفت : مرگ دو پدر در مدت كوتاه كمتر از 6 ماه بسيار بر من سنگين و ناگوار بود.

خبر مرگ استاد اشتياق سفر را در وجودش ميراند. زندگي در نجف بي حضور استاد خراساني برايش دشوار بود. پس انديشه هجرت از سر بردن كرد و در بروجرد بساط تدريس و ارشاد مردم گسترد. اندك اندك مؤ منان شهر

ارج ستاره خاندان طباطبايي دانستند و زمام امور معنوي خود را به وي سپردند. ارادت حضرت آية الله حاج محمد رضا دزفولي به سيد مجتهدان بروجرد بر شهرت و اعتبارش افزود. پس از رحلت فقيه دزفولي انبوه مقلدانش به آن مجتهد وارسته رجوع كردند و مرجعيت آن بزرگمرد در منطقه گسترش يافت .

در برابر شب

در اين سالها تبليغ بهايي گري از سوي برخي از مسؤ ولان شهر و اهانت آشكار آنها مقدمات ديني مردم سرور مجتهدان بروجرد را در نگراني فرو برد. او با تهران تماس گرفت ، وضعيت نامطلوب برخي از ادارات را با پايتخت نشينان در ميان نهاده ، خواستار بركناري مسؤ ولان دين ستيز شد و چون بي اعتنايي سران دولت را مشاهده كرد معترضانه شهر را ترك گفت .

پيروان پاكدل آن مرجع روشن بين در مسجاها گرد آمدند، سخنرانان بر منبرها جاي گرفتند و همه يكصدا به حمايت از مرجع دلاور بروجرد پرداختند. مسؤ ولان شهر كه توان رويارويي با مردم را در خويش نمي ديدند خواسته فقيه طباطبايي را اجابت كردند و آن راهبر توانا در ميان ابراز احساسات پرشور مؤ منان به شهر بازگشت .

سفر سبز

از رخدادهاي مهم ديگر اين سالها وفات دخت گرانقدر مرجع پارساي بروجرد بود. استاد پس از اين حادثه ناگوار راه خراسان پيش گرفت تا در پناه آفتاب توس دمي از رنج هستي بياسايد.

چون توقف آن فقيه فرزانه در مشهد به درازا كشيد نمايندگان مردم بروجرد نزدش شتافتند و او را بدان ديار خواندند. دانشمند فروتن طباطبايي خواسته آنها را اجابت كرد، پس از سيزده ماه رهسپار زادگاهش شد و پس از توقفي كوتاه در

قم و تهران در ميان استقبال پر شور مؤ منان به بروجرد گام نهاد.

او سپس راه عراق پيش گرفت ، مدتي در نجف ماند و با بزرگاني كه به استقبالش شتافته بودند، ديدار كرد. آنگاه رهسپار حجاز شد، پس از به جاي آوردن مراسم حج به عراق بازگشت ، چندي در حريم اميرمؤ منان توقف كرد و سپس روانه ايران شد.

در بند دژخيم

همزمان با اوج گيري اعتراضهاي مؤ منان عليه رضا خان و هجرت اعتراض آميز روحانيان كشور به قم ، سرور فقيهان بروجرد به مرز ايران گام نهاد. مزدوران دربار، كه از پيوستن او به مهاجران و رساندن پيام مراجع نجف به معترضان مي هراسيدند در مرز قصر شيرين وي را دستگير كردند و به پايتخت بردند.

در تهران رضاخان به ديدارش شتافت . او كه در پي يافتن فردي براي رويارويي با شيخ عبدالكريم حائري بود با سيد مهرباني كرده ، گفت : چيزي از من بخواه .

فقيه بروجردي اظهار بي نيازي كرد ولي در برابر پافشاري شاه ناگريز لب گشاده ، فرمود: وقتي در اركان حرب بودم مقدار جيره غذايي سربازان را ناكافي ديدم ، اگر مي خواهيد كاري كنيد فرمان دهيد جيره آنها فزوني يابد.

آنگاه در پاسخ رضا خان ، كه مساءله ناديده گرفتن جايگاه آية الله العظمي حائري و پيروي دولتيان از مجتهد بروجردي را مطرح كرد، فرمود: خير، شما با ايشان تماس بگيريد، من هم اگر كاري داشتم از طريق آن جناب با شما در ميان مي نهم .

آنگاه وي را به همراهي با روحانيت و عمل به دستورات الهي فرا خوانده ، چون مي دانست اجازه سفر به قم

و بروجرد به او نمي دهند، فرمود برآنم به مشهد سفر كنم .

اندكي پس از خروج رضا خان تيمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقيه بروجردي از پذيرش هديه درباره خودداري كرد و بامداد روز بعد راه خراسان پيش گرفت .

ديدار بزرگان

مدتي پس از بازگشت سيد به زادگاهش ، ورود حاج آقا حسين قمي به تهران و پيشنهادهاي وي به دولت بار ديگر آن رادمرد را به عرصه تلاشهاي سياسي آشكار كشاند. او كه چون آية الله العظمي قمي به لزوم پيروي از دستورات الهي مي انديشيد بر آن شد سمت تهران رهسپار شود ولي بستگان ، وي را از اين كار باز داشتند. فقيه روشن بين از رؤ ساي عشاير خواست با تهران تماس گرفته ، حمايت عشاير از پيشنهادهاي حاج آقا حسين قمي را به پايتخت گزارش دهند. البته آن بزرگوار خود نيز به تهران تلگراف زد كه ، اگر دولت سخن آية الله قمي را نپذيرد به پايتخت خواهد رفت و مسؤ وليت فرجام چنين اقدامي تنها به عهده دولت است .

در سايه تلاشهاي آن راهبر سخت كوش سرانجام دربار خواستهاي حاج آقا حسين را پذيرفت و آن بزرگوار سمت عراق رهسپار شد. فقيه بروجردي در ملاير به ديدار آن دانشور برجسته شتافت و يك ساعت با وي گفتگو كرد.

هجرت

بيماري استاد فقيهان بروجرد را بايد در شمار ديگر رخدادهاي مهم سالهاي زندگي آن مرجع وارسته در زادگاهش به شمار آورد. بيماري دشواري كه سرانجام با عمل جراحي و استراحت هفتاد روزه در بيمارستان فيروزآبادي تهران مهار شد.

چون او از بند بيماري رهايي يافت ، با دو پيشنهاد روبرو شد:

از يك سو نمايندگان بروجرديان براي بازگرداندنش پياپي به تهران مي شتافتند و از سوي ديگر دانشوران ساكن قم او را به زندگي در حريم حضرت معصومه عليه السلام فرا مي خواندند. استاد براي اقامت در قم با قرآن به رايزني پرداخت . آية سوره مؤ منون چراغ سبز الهي به اين نيت پاك بود. پس همراه دانشمندان قم راه آن ديار پيش گرفت و در ميان استقبال مردم و بزرگان حوزه بدان سرزمين آسماني گام نهاد.

بدين ترتيب آفتاب رخشان فقاهت در چهاردهم محرم 1364 ق .از افق قم بر آمد و جهان را از نور دانش گرماي معنويت خود سرشار ساخت .

در تابش آفتاب توس

مدتي پس از اقامت در قم ستاره تابناك مرجعيت رهسپار توس شد تا در پناه خورشيد ولايت جام وجودش را از امدادهاي سبز پيشواي هشتم شيعه آكنده سازد. در اين سفر دانشور وارسته حضرت آية الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي جايگاه نماز خويش در مسجد گوهرشاد را به وي سپرد و از آن بزرگمرد خواست ، ماه مبارك رمضان در آن مكان نوراني اقامه جماعت كند.

استاد بزرگ حوزه پس از ماه مبارك رمضان به قم شتافت و ديگر بار به وظايف سنگين خويش روي آورد.

مرجع مويد

با رحلت مرجع بزرگوار حضرت آية الله العظمي سيد الوالحسن اصفهاني مرجعيت گوهر يگانه بروجرد فراگير شد و مؤ منان از هر سو به آن فقيه وارسته مراجعه كردند.

ناگفته پيداست كه عنايات و تاءييدات الهي در رويكرد عمومي به آن فقيه وارسته نقشي سبز داشت . خاطره ها و سخنان بر جاي مانده از دانشوران آن روزگار نشان مي دهد كه آفتاب رخشان سلسله

طباطبايي زير باران پيوسته امدادها و عنايتهاي فرامادي قرار داشت . براي مثال حضرت آية الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي ، كه خود از بزرگان روحانيت شيعه بشمار مي آمد، پس از وا نهادن مجراب خويش به مرجع بروجردي به نجف شتافت .

مرجع شيعيان جهان ، حضرت آية الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني ، كه از بيماري رنج مي برد، جناب نهاوندي را ماءمور اقامه جماعت كرد. شيخ نهاوندي دنباله اين ماجرا را چنين بيان كرده است :

شب اولي كه به جاي ايشان براي خواندن نماز جماعت رفتم ، وقتي بر سجاده قرار گرفتم ، آوايي شنيدم كه گفت ((عظمت ولدي عظمتك )) - فرزندم را بزرگ داشتي من نيز تو را بزرگ داشتم - برگشتم ، به همه سو نگاه كردم ، مردم در صفهاي جماعت نشسته بودند، كسي جز من پيام غيبي را در نيافته بود.

علاوه بر گفتار دانشمند گرانمايه حضرت شيخ علي اكبر نهاوندي كردار آن مرجع وارسته بويژه در سالهاي زندگي قم دليل روشني بر معنويت و همراهي پيوسته تاييد الهي با فقيه فروتن بروجردي است . كرداري كه شاگردانش از آن پرده برداشتند و براي هميشه در سينه تاريخ به يادگار نهادند:

1- همسر يكي از دانشجويان باردار بود. هنگام زايمان او را نزد پزشكي به نام اسماعيل موسوي برد. پس از زايمان ، پزشك به پدر نوزاد گفت : اين پسرت را من نجات دادم ، اگر من نبودم مي مرد، دوست دارم نامش را اسماعيل بگذاري .

دانشجوي جوان نيز نام كودك را اسماعيل نهاد ولي دريغ كه نوزاد از نخستين روز تولد در بيماري و درد فرو رفت

. تلاشهاي شبانه روزي پدر و مادر و مراجعه به پزشكان گوناگون سودمند واقع نشد و كودك ميان دنيا و برزخ سرگردان ماند. دانشجو، كه دستش از همه جا كوتاه مي نمود، نزد استاد وارسته حوزه حضرت آية الله العظمي بروجردي سفره دل گشاد و گفت : آقا، خداوند نوزادي به من داده كه از نخستين روز تولد تا كنون پيوسته بيمار است ، نمي دانم چه كنم :

استاد مهربان فرمود: نامش را عوش كنيد خوب مي شود.

دانشجو، كه هرگز داستان سفارش پزشك و نامگذاري نوزاد را براي استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت ، نام كودك را ((امير)) نهاد و او را براي هميشه از بيماري و رنج رهايي بخشيد.

2- دانشجويي ديگر داستان دلدادگي اش به استاد را چنين باز گفته است :

وقتي تازه به قم آمده بودم ، آقا برايم شهريه فرستاد. من نپذيرفتم و گفتم : زميني در شمال دارم كه در آمدش مراكافي است .

پس از چندي خشك سالي شمال را در بر گرفت . من براي گذران زندگي به قرص روي آوردم . چون ميزان بدهي ها زياد شد، ناگزير فرشهاي خانه را جمع كردم و يكي از بازاريان را به خانه بردم تا آن را بخرد. مرد بازار بهايي اندك براي فرش بر زبان آورده ، بهايي كه براي پرداخت بدهي هايم كافي نبود. بازاري ديگري را به خانه بردم ، اما او بهايي كمتر از اولي پيشنهاد كرد.

من سرگردان و مردد بودم كه ناگهان صداي در مرا به خود آورد، شتابان سمت در دويدم ؛ حاج احمد، خادم استاد، پشت در بود. او پاكتي به من

سپرد و گفت : اين را آقا براي شما فرستاده .

به پاكت نگريستم ، اثري از پول در آن نبود. چون گشودم چكي در آن يافتم . چكي كه مبلغ آن درست به اندازه بدهي ام بود. شگفتي وجودام را فراگرفت زيرا جز من و خداوند هيچ كس از ميزان كامل بدهي ام خبر نداشت .

سالهاي درخشان

حضور فقيهي با چنين معنويت و تاءييد الهي حوزه مقدس قم را كه ، زير ضربات پيوسته عوامل رضاخان ناتوان شده بود، جاني تازه بخشيد. اينك همه چيز براي گسترش حوزه و مستحكم ساختن بنيادهاي علمي و اقتصادي آن آماده بود. پيروان مؤ من فقيه بروجردي انبوه وجوه شرعي و هداياي خويش را نزد مرجع وارسته شان گسيل مي كردند و دانشجويان از گوشه و كنار كشور براي بهره گيري از درياي دانش آن بزرگمرد به قم مي شتافتند.

مرجع پاكدلان با روشن بيني خاص خويش آستين همت بالا زد و در كنار تدريس روزانه به اصلاحات اساسي دست يازيد.

سامان دادن به وضعيت درسي حوزه .

رسيدگي به مسايل مالي دانش پژوهان ، بر قرار ساختن ارتباط با دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه و محافل رسمي برادران اهل سنت براي ايجاد وحدت ميان گروههاي مسلمان ،گسيل كردن نمايندگاني به اروپا و امريكابراي شناساندن اسلام واقعي به مردم آن مناطق بخشي از اقدامات آن آفتاب فروزان به شمار مي رود.

ناگفته پيداست كه فقيه فرزانه اي چون وي هرگز نمي توانست در برابر رويدادهاي داخلي بي تفاوت باشد. او چنان مي انديشيد كه ((اگر مردم عالم شوند و دين هم بطور صحيح و معقول به آنها تعليم گردد، هم دانا خواهند شد و هم

متدين )) پس در كنار رسيدگي به وضع دانشجويان علوم ديني و حوزه ها دبستانها و دبيرستانهاي دولتي را نيز از كمكهاي نقدي خويش بهره مند ساخت و در رونق آنها كوشيد.

او پيوسته مراقب بود تا بيگناهي به زندان اتهام نيفتد و مؤ مني ناخواسته در دام اهريمنان جاي نگيرد. بنابراين چون از مساءله متهم شدن يك مسلمان بي گناه به قتل فردي بهايي آگاه شد در نگراني فرو رفت .

چند بهايي يكي از همكيشان خود را كشته ، با نيرنگ جوانان مؤ من را به قانون سپردند. يكي از اين جوانان به اعدام محكوم شد و حكم بايد درروز نيمه شعبان به اجرا در مي آمد. اين خبر مرجع پارساي قم را در نگراني فرو برد. بي درنگ نامه هايي خطاب به شاه ، نخست وزير و آية الله بهبهاني نوشته ، به تهران گسيل داشت ، سپس به هر كه سودمند مي دانست تلفن زده ، قضيه را دنبال كرد تا سرانجام نيمه شب خبر لغو حكم اعدام را به وي رساندند. با شنيدن اين خبر اشك از ديدگانش روان شد و پروردگار را بسيار سپاس گفت : در اين لحظه يكي از نزديكان به اتاقش آمد و پرسيد: شما هنوز بيداريد؟

مرجع بزرگ شيعه پاسخ داد: خيلي مهم بود ولي به خير گذشت . هر وقت فكر مي كردم خون مسلمان بي گناهي ريخته مي شود، همه بدنم مي لرزيد و متحير مي ماندم كه فرداي قيامت جواب خداوند عالم را چه بگويم .

آنچه گذشت در كنار خدمات رفاهي فقيه بروجردي به مسلمانان سراسر جهان ، كه تاءسيس بيش از هزار مسجد، مدرسه

، بيمارستان ، كتابخانه ، گرمابه و دبستان در ايران ، عراق ، لبنان ، آفريقا و اروپا، نمونه كوچكي از آن شمرده مي شود، مرجع شيعيان را از محدوده مرزهاي كشور فراتر برد و به شخصيتي جهاني تبديل كرد. شخصيتي كه شاعران و نويسندگان اهل سنت در شعرها و مقاله هاي خويش وي را مي ستودند. شاهان شيعه و سني برايش هديه فرستادند. براي مثال زماني ملك سعود، پادشاه حجاز، يك چمدان بزرگ حاوي پانزده نسخه قرآن كريم ، قطعاتي از پرده خانه خدا و چيزهاي گرانبهاي ديگر نزد آن دانشمند وارسته گسيل داشت .

سرور فقيهان شيعه تنها قرآنها و پرده كعبه را پذيرفت و باقي را همراه نامه اي به ملك سعود بازگرداند و گفت چون هديه نمي پذيرم . اين را نيز نمي توانم قبول كنم ولي ناگزير قرآن و پرده كعبه را مي پذيرم و باقي را به رسم هديه به شما باز مي گردانم تا هنگام دعا به يادم باشيد.

دانشور جامع

يكي از نكات مهم و قابل توجه در شخصيت آية الله العظمي بروجردي جامعيت علمي آن بزرگوار بود. استاد فقيهان شيعه را نمي توان تنها يك فقيه به شمار آورد. او از علوم ديگر روزگار به اندازه اي آگاهي داشت كه موجب شگفتي صاحبنظران مي شد. دو خاطره اي كه تاريخ در اين باره ثبت كرده است مي تواند دليل روشني بر درستي اين سخن باشد:

1. وزير فرهنگ وقت همراه مسعودي ، رئيس روزنامه اطلاعات ، نزد ايشان شتافت . كسي كه آنها را خدمت آقا برده بود دست مباركش را بوسيد، در پي او وزير فرهنگ نيز چنين كرد

ولي مسعودي از اين كار سرباز زد. پس از معرفي ، آقا درباره تاريخچه روزنامه ، نگاري ، اهداف آن ، اولين روزنامه نگار و... سخن گفت .

آنگاه پرسشي جغرافيايي مطرح كرد و چون وزير فرهنگ از پاسخ باز ماند خود به تبيين پاسخ و توضيح آن پرداخت .

هنگام خداحافظي مسعودي پيش از همه دست آقا را بوسيد و پس از بيرون آمدن گفت : آقا چنان پيرامون روزنامه نگاري صحبت كرد كه گويا يك روزنامه نگار است .

2. روزي ديگر سرتيپ رزم آرا خدمت گوهر يگانه درياي فقاهت شتافت تا قبله نماي اختراعي خويش را به وي بنماياند. آقا درباره نجوم و رياضي مطالبي بيان كرد. سرتيپ پس از خروج گفت : من خيال مي كردم آقا تنها در فقه و اصول مجتهد است ولي معلوم مي شود در هر فني تخصص دارد چون مطالبي كه امروز اظهار داشت از مسايل دقيقي است كه حتي بسياري از استادان از آن آگاهي ندارند.

ميراث ماندگار

مرجع روشن بين شعيه در كنار تدريس و كارهاي روزانه به تحقيق نيز مي پرداخت و نتايج پژوهشهاي خويش را ثبت مي كرد. آن بزرگوار در پاسخ علاقه منداني كه در پي بهره گيري از نگاشته هايش بودند فرمود: زياد چيز نوشته ام ... بعضي از آنها بر اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است .

ذكر نام بخشي از آثار علمي آن دانشور وارسته مي تواند نشانه تلاش فراوان وي در اين راه باشد:

1. تجريد اسانيد الكافي

2. تجريد اسانيد التهذيب

3. اسانيد كتاب من لايحضره الفقيه

4. اسانيد رجال كشي

5. اسانيد استبصار

6. اسانيد كتاب خصال شيخ صدوق

7. اسانيد كتاب امالي

8.

اسانيد كتاب علل الشرايع شيخ صدوق

9. تجريد فهرست شيخ طوسي

10. تجريد رجال نجاشي

11. حاشيه بر كفايه الاصول

12. حاشيه بر نهايه شيخ طوسي

13. حاشيه بر عروة الوثقي

14. حواشي و مستدركات فهرست شيخ منتجب الدين رازي

15. حواشي كتاب مبسوط

16. رساله اي درباره سند صحيفه سجاديه

17. اصلاح و مستدرك رجال طوسي

18. بيوت الشيعه

19. جامع احاديث الشيعه

آن بزرگوار از سالهاي زندگي در بروجرد همواره در انديشه نگارش مجموعه اي بود كه فقيهان را در استنباط احكام ياري دهد و آنها را از مراجعه به كتابهاي روايي متعدد بي نياز سازد. چون به قم گام نهاد. و شاگرداني خبره تربيت كرد اين انديشه را با آنها در ميان گذاشت و به ياري گروهي از آنان در مدت هشت سال اثر بيست جلدي ((جامع احاديث الشيعه )) را آماده چاپ ساخت .

فقيه يگانه جهان اسلام در كنار تلاشهاي علمي و اجتماعي فراوان به پاسداري از ميراث دانشوران پيشين نيز ارج مي نهاد در فرصتهاي گوناگون آثار علمي مخطوط و كمياب را به چاپ مي رساند. كتابخانه هاي كوچك و بزرگ بنياد مي نهاد و آثار دانشمندان را از اين راه در اختيار جويندگان دانش مي گذاشت . كتابخانه بزرگ آن فقيه نستوه در كنار مسجد اعظم قم نشانه توجه مرجع شيعه به اين امر خداپسندانه است . دربار و مرجعيت

دربار از مشكلات پيوسته فقيه پاكراءي بروجرد به شمار مي آمد. تبليغات پر حجم وزنامه ها و مجلات وابسته در راه دين زدايي و دور ساختن مردم از فرهنگ اصيل اسلامي مرجع بيدار شيعه را رنج مي داد. بنابراين گاه بر مي آشفت و خشمگينانه به شاه هشدار مي داد.

روزي به اقبال ، نخست وزير وقت ، گفت : پدرش (رضا خان ) بي سواد بود ولي يك مقدار شعور داشت . اما اين شعور هم ندارد و چيزي ملتفت نمي شود.

گاهي از پذيرش او خودداري مي كرد و مي فرمود: حتما مي خواهد همانطور كه چند تا عكس با زنش در اين مسافرت گرفته است بيايد با من هم عكس بگيرد.

و زماني به شديدترين وجه ممكن در برابر نقشه هاي او مي ايستاد. براي مثال وقتي شاه مساءله تغيير خط ايران از فارسي به لاتين را مطرح كرد. در اين راه تبليغات فراوان انجام داد، مرجع دلاور شيعه چون سدي آهنين در برابر دربار ايستاد و گفت :... من تا زنده ام اجازه نمي دهم اين كار را عملي كنند به هر جا كه مي خواهد منتهي شود.

منابع موجود نشان مي دهد كه آن پيرفرزانه در كنار كمك به انقلابيون مؤ من سياسي بسيار دقيق داشت . او چنان مي انديشيد كه مردم براي تحمل دشواريها آمادگي ندارند و اگر با فشار نيروهاي دولتي روبرو شوند مرجعيت را تنها مي نهند. بنابراين زمان را براي رويارويي مستقيم با دربار مناسب نمي ديد. از سوي ديگر رها كردن شاه و راندن كامل وي را موجب فرو غلتيدن فزونتر او در دامان بيگانگان مي دانست پس گاه با وي مدارا مي كرد تا آن جوان مغرور جاي پاي خود را سست نبيند و براي حفظ خويش به بيگانگان پناه نبرد.

فصل سوگ

اندك اندك شوال 1380 ق . فراسيد و بيماري بر پيكر مرجع نود و سه ساله جهان اسلام پنجه افكند. بيماري دشواري كه با

ديگر رنجوريهاي استاد فقيهان تفاوت داشت . در چنين روزهايي گروهي از ارادتمندان به عيادتش شتافتند.استاد، كه بسيار اندوهگين مي نمود، سربلند كرد و گفت : خلاصه عمر ما گذشت ما رفتيم و نتوانستيم چيزي براي خود از پيش بفرستيم و عمل با ارزشي انجام دهيم . يكي از حاضران گفت : آقا، شما ديگر چرا؟ بحمدالله اين همه آثار نيك از خود بر جاي نهاده ايد شاگردان پرهيزگار تربيت كرده ايد، كتابهاي پرارزش به رشته نگارش كشيده ايد. مسجدها و كتابخانه ها ساخته ايد. ما بايد چنين سخني بر زبان رانيم .

فقيه پارساي شيعه فرمود: خلص العمل فان الناقد بصير بصير. (بايد كردارت را خالصانه براي خدا انجام دهي زيرا او به همه چيز بيناست و از انگيزه هاي بشر آگاه است .)

اين سخن حاضران را بسيار تحت تاءثير قرار داد.

چند روز پس از اين گفتگو پيكر استاد رنجورتر شد و سرانجام در سيزدهم شوال 1380 ه ق برابر با دهم فروردين 1340 ه ش ، براي هميشه چشم از جهان فروبست و در مسجد اعظم قم ، كه خود بنياد نهاده بود، به خاك سپرده شد.

طباطبائي، عبدالعزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالعزيز فرزند مرحوم عالم جليل حاج سيد جواد طباطبائى يزدى (حفيد و نوه آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى صاحب كتاب عروه الوثقى و حاشيه مكاسب و غيره) كه در تاريخ بيست و يكم جمادى الثانى 1348 برابر با چهارم آبانماه 1318 شمسى در نجف اشرف متولد شده و پس از طى مراحل مقدمات علوم اوليه ادبى را نزد حاج سيد هاشم حسينى تهرانى و حاج سيد جليل طباطبائى يزدى و شرح منظومه را خدمت

آيت اللَّه حاج سيد عبداالاعلى سبزوارى و اسفار را خدمت آيت اللَّه حاج شيخ صدراء بادكوبه اى خوانده و سطوح فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ ذبيح اللَّه قوچانى و حاج ميرزا حسين نبوى كاشمرى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على علامه فانى اصفهانى و حاج شيخ على سرابى و حاج شيخ عبدالحسين دشتى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى فراگرفته و خارج علم تفسير و فقه و اصول را از محضر استاذ الاساتيد آيت اللَّه العظمى خوئى دام ظله العالى آموخته و همين طور چند سالى در دروس خارج آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى حاضر شده و استفاده نموده و در اين اثناء مدت بيست و پنج (25) سال از محضر پر فيض دو استاد بزرگ مرحوم علامه مجاهد امينى صاحب الغدير و علامه رازى حاج شيخ آقا بزرگ صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه بهره مند گرديده و از تربيت يافتگان مكتب اين دو بزرگوار بشمار آمده است.

پس به كمك مرحوم علامه امينى در پيشبرد كتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام در نجف اشرف فعاليتهاى موثر و چشمگيرى داشته و نوشتن فهرست نسخه هاى خطى آن كتابخانه نيز به عهده ايشان بوده است.

در اسفند ماه 1349 شمسى و ذى حجه 1389 قمرى براى شركت در كنگره هزاره شيخ طوسى از طرف دانشكده مشهد مقدس دعوت شده و از نجف به ايران آمده و در كنگره شركت كرده و بنابر درخواست كتابخانه آستانه قدس حدود يكسال در مشهد مانده و نسخه هاى خطى فقه و اصول و حديث آنجا را نوشته و باز به نجف بازگشته و تا سال 1356 برابر 1396 قمرى در نجف به فعاليتهاى علمى و

مذهبى خود ادامه داده تا در تاريخ ياد شده به ايران آمده و در قم اقامت نموده و همچنان به فعاليتهاى مذهبى و علمى خود ادامه داده است.

و اكنون در حوزه علميه قم وجود مغتنم و مفيديست و در مسائل كتابشناسى و نسخه شناسى و حديث و رجال و غيره نويسندگان و مولفان كتب و محققان متون و موسسات علمى و بنيادهاى فرهنگى به ايشان مراجعه و از وجودشان استفاده مى برند و نسبت به همه با گشاده روئى و ملاطفت جواب و پاسخ مثبت داده و راهنمائى و كمك مى نمايند و بالاخص موسسه آل البيت قم كه يك موسسه تحقيقاتى معروف است روابط بيشترى با ايشان دارند و آن جناب هم به اين موسسه كمكهاى زيادى مى نمايند.

مسافرتهاى ايشان

مترجم محترم ما به منظور بازديد كتابخانه و استفاده از نسخه هاى خطى و احياء عكسبردارى از بعضى از آنها علاوه از كتابخانه هاى عمومى و شخصى ايران به كشورهاى حجاز و اردن و سوريه و تركيه و لبنان و انگلستان نيز مكرر سفر كرده و از كتابخانه هاى كشورهاى مزبور استفاده هاى شايانى نموده است و در هر يك از مسافرتها خاطراتى را مرقوم داشته اند.

تأليفات ايشان

1- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه اميرالمؤمنين در نجف اشرف.

2- فهرست قسمتى از نسخه هاى خطى كتابخانه آستان قدس رضوى.

3- معجم اعلام الشيعه

4- على ضفاف الغدير

5- تعليقات بر طبقات اعلام الشيعه

6- مستدرك الذريعه

7- تعليقات بر الذريعه

8- تهذيب الذريعه

9- مكتبه العلامه الحلى فهرست تأليفات علامه حلى و نسخه هاى خطى آن.

10- المهدى عليه السلام فى السيره النبويه

11- اهل البيت فى المكتبه العربيه

12- الحسين والسنه

13- نتايج الاسفار

14- قيد الاوايد

تصحيح متون

1- فهرست شيخ منتجب الدين ابن بابويه قمى

2- فهرست شيخ طوسى

3- مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام احمد بن حنبل

4- الاربعون

المنتقى فى فضائل على المرتضى تأليف ابوالخير قزوينى مطبوع در سال 92.

5- ترجمه الحسن و الحسين عليهماالسلام از طبقات ابن سعد

6- مقتل اميرالمؤمنين عليه السلام تأليف ابن ابى الدنيا مطبوع در سال 86.

7- رساله ذهبى در حديث الغدير

شركت در كنگره هاى علمى

1- هزاره شيخ طوسى در مشهد

2- هزاره نهج البلاغه شريف رضى در تهران

3- كنگره جهانى امام رضا عليه السلام در مشهد

4- كنگره حسين (ع) در لندن

5- كنگره و هزاره حادثه غدير خم در لندن

اجازات ايشان

معظم له از مرحوم علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله اجازات روايتى و غيره دارند و خود نيز به چندين نفر اجازه روايتى داده اند.

فقيه.

تولد: 1308(23 جمادى الآخر 1348 ق.)، نجف.

درگذشت: 8 بهمن 1374(7 رمضان 1416 ق.)، قم.

آيت الله عبدالعزيز طباطبايى يزدى، فرزند آيت الله آقا سيد جواد طباطبايى، در اوان جوانى پدر خود را از دست داد اما به طلب علم روى آورد و نزد اساتيد نجف به تحصيل دانش پرداخت. ادبيات را نزد سيد هاشم حسينى تهرانى، منطق را نزد سيد جليل بن سيد عبدالحى طباطبايى يزدى، شرح منظومه را نزد آيت الله سيد عبدالعى سبزوارى و اسفار ملاصدرا را نزد شيخ صدرا بادكوبى مدرس فسلفه در نجف فراگرفت. شرح لمعه را از ميرزا حسن نبوى خراسانى كاشمرى و آقاى حاج شيخ ذبيح الله قوچانى، قوانين را از آيت الله سيد على فانى اصفهانى، سطوح عالى را در محضر آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى و شيخ مجتبى لنكرانى و دروس عالى خارج فقه و اصول را از محضر مدرسان نجف فراگرفت. در فقه نيز از آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى استفاده نمود. در فقه و اصول و تفسير قرآن از محضر آيت الله العظمى

ابوالقاسم خويى سال ها بهره گرفت و در علوم متداول حوزه هاى علميه استاد شد. وى در اين فاصله و پس از آن با دو تن از محققان شيعه يعنى آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه و علامه عبدالحسين امينى صاحب الغدير آشنا و از محضر هر دو استاد بهره برد. وى در تأليف و تدوين موسوعه ى بزرگ شيعى يعنى الذريعه با شيخ آقا بزرگ تهرانى همكارى مستمر داشت. همچنين در كتابخانه ى اميرالمومنين نجف كه توسط علامه ى امينى تأسيس شده بود همكارى داشت و فهرست كتابخانه ى آنجا را تهيه نمود. آيت الله طباطبايى يزدى در تدوين موسوعه ى رجالى شيعه يعنى معجم رجال الحديث آيت الله خويى با وى همكارى داشت. در نجف پس از آيت الله سيد باقر طباطبايى يزدى متصدى مدرسه ى سيد در نجف گرديد و سال ها در آنجا خدمت كرد. استاد علامه در 1396 ق. نجف را به قصد ايران ترك كرد و در قم سكنى گزيد و در قم به تأليف و تحقيق ادامه داد و پس از سوى مدتى مرجع اهل تحقيق شد. مدتى نيز از سوى كتابخانه ى آستان قدس رضوى به همكارى دعوت شد و در آنجا به تأليف فهرستى براى كتب حديثى و فقهى آن كتابخانه پرداخت. در قم همچنين به يارى مؤسسه ى آل البيت (ع) شتافت و به كمك شهرستانى و دوستان ديگرش به تأسيس مجله «تراثنا» اقدام نمود.

مشايخ اجازه ى ايشان عبارت بودند از شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى و حضرت آيت الله العظمى خويى.

كتاب هاى ايشان از اين قرار است: اساتيد و مشايخ شيخ طوسى؛ اضواء على الذريعة؛ الشيخ المفيد و عطاؤه الفكرى الخالد؛ الشيعه و هجمات الخصوم؛

الغدير فى الثراث الاسلمى (كتابنامه غدير هم، بيروت، 1314 ق.)؛ الفهرس الوصفى للمنتخب من المخطوطات العربة فى مكتبات تركيا؛ المهدى (ع) فى السنة النبوية، انباء السماء برزية كربلا؛ اهل البيت عليهم السلام فى المكتبة العربية (معرفى و توصيف كتاب هاى عربى اهل سنت در فضايل اهل بيت، دو جلد)؛ تعليقات على طبقات اعلام الشيعة (اولين نوشتار استاد در 1377 ق.)؛ حياة الشيخ يوسف البحرانى، على ضفاف الغدير(چاپ نشده)؛ فهرس المختارات من مخطوطات تركيا، فهرس المخطوطات العربية فى مكتبة اميرالمؤمنين (ع) العامة فى النجف الاشرف؛ فهرس المخطوطاعت تبريز؛ فهرس المنتخب من مخطوطات لندن؛ فهرس المنتقى من مخطوطات الحجاز؛ فهرس كتب الحديث فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرس كتب الفقهيه فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرست كتابخانه علامه طباطبايى دانشگاه شيراز؛ فى رحاب نهج البلاغة (كتابنامه نهج البلاغه)؛ قيد الاوابد و جمع الشوارد؛ ما ينبغى نشره من الثرات (معرفى كتاب هاى ارزنده مخطوط)؛ مخطوطات اللغة العربية؛ مستدرك الذريعة، معجم اعلام الشيعة؛ مكتبة العلامة الحلى (كه خلاصه آن در مقدمه ارشاد الذهان به چاپ رسيده است)؛ نتائج الاسفار (چاپ نشده). كتاب هايى كه به قلم ايشان تصحيح شد؛ از اين قرار است: فهرست منتخب الدين رازى؛ الاربعون المنتقى من مناقب المرتضى؛ ترجمة الحسن و الحسين (ع) من كتاب الطبقات لابن سعد؛ مقتل اميرالمؤمنين (ع)؛ الحسين (ع) والسنة (مجموعه سه بخش از آثار اسلامى پيرامون امام حسين (ع)، ترجمة اميرالمؤمنين من تاريخ ابن عساكر، طريق حديث من كنت مولاه فعلى مولاه (حافظ ذهبى)؛ عقدالدرر فى اخبار المهدى المنتظر (سلمى شافعى دمشقى)؛ فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين (حموى جوينى)؛ فهرست تصانيف كراجكى (آماده چاپ)؛ فهرست شيخ طوسى، فهرست شيخ منتخب الدين

الاربعون المنتهى من مناقب المرتضى (ابوالخير طالقانى قزوينى)؛ مطالب السئول (زير چاپ)؛ مناقب امير المؤمنين (ع) (احمد بن حنبل).

آيت الله طباطبايى يزدى در شب هفتم ماه رمضان 1374 به سبب مشكل قلبى و ريوى دار فانى را وداع گفت. پيكر ايشان در صحن حرم حضرت معصومه (س) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طبرسي، امين الدين، امين الاسلام، ابوعلي فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه، محدث، مفسر، محقق و لغوى امامى. معروف به شيخ طبرسى و صاحب «مجمع البيان». او از برجسته ترين پيشوايان مذهب شيعه در قرن ششم هجرى است. خودش و پسرش، حسن بن فضل، صاحب «مكارم الاخلاق»، و نوه اش، على بن حسن، صاحب «مشكاه الانوار» و ديگر نزديكان او همگى از بزرگان علما مى باشند. وى از شيخ ابوعلى، فرزند شيخ طوسى، و شيخ عبدالجبار قارى رازى، فقيه بزرگ شيعه در رى، روايت كرده و «صحيفه الرضا (ع)» از جمله مرويات اوست. طبرسى از مشايخ روايت پسرش، رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، و ابن شهر آشوب مازندرانى و شيخ منتجب الدين و قطب راوندى و شاذان بن جبرييل قمى و شيخ عبدالله دوريستى و برخى ديگر از بزرگان علماى شيعه است. در 523 ق از مشهد رضوى به سبزوار رفت و تا پايان عمر در سبزوار ماند. صاحبان «رياض العلماء» و «روضات الجنات» و نيز محدث نورى در «مستدرك» گفته اند كه وى شهيد گشته است. جنازه اش را به مشهد انتقال دادند و در محل غسل امام رضا (ع)، مشهور به قتلگاه، دفن كردند. از آثارش: «اعلام الورى باعلام الهدى»، در فضايل ائمه (ع)؛ «الوسيط»، در تفسير؛ «الوجيز» يا «الكافى الشافى» يا «الكاف الشاف من كتاب الكشاف»، ملخص «كشاف» زمخشرى درتفسير؛ «الوافى»، در تفسير؛ «تاج المواليد»؛

«الآداب الدينيه»؛ «مجمع البيان لعلوم القرآن»، كه شيخ شهيد (ره) درباره اش گفته كه اين تفسيرى است كه مثلش نوشته نشده؛ «جوامع الجامع»، در تفسير، كه آن را بعد از «مجمع البيان» تأليف كرده و در آن لطايف «كشاف» و فوايد «مجمع» را جمع نموده است، دكتر گرجى نسخه ى آن را تصحيح و بر آن تعليقاتى نگاشته است؛ «معارج السؤل»؛ «نثر اللئالى»، به سبك «غرر و درر» آمدى؛ «غنيه العابد و منيه الزاهد»؛ «عده السفر و عمده الحضر»؛ «العمده»، در اصول دين و فرائض و نوافل؛ «النور المبين»؛ «الجواهر»، در نحو.[1]

(ع. معر. تفرشى) 1- ابوعلى فضل ابن حسن طبرسى ملقب به امين الدين و امين الاسلام، مفسر و دانشمند معروف شيعه (و. بين 480 -468 ه.ق.- ف. 548 ه. ق.). شهرتش به تصريح على بن زيد بيهقى دانشمند معاصر و هموطن وى در تاريخ بيهق «طبرسى» (به فتح اول و سكون ثانى و كسر ثالث) منسوب به طبرس معرب تفرش است، بنا به نقل افندى شاگرد مجلسى در رياض العلماء علامه مجلسى و نيز عده اى ديگر از علماى همزمان وى طبرسى را به احتمال قوى اهل تفرش ميدانستند. منسوب دانستن وى به طبرستان نه سند قديمى دارد و نه با قانون مى سازد. بارى طبرسى تا سال 523 ه.ق. در مشهد مقدس اقامت داشت و در اين سال به سبزوار رفت و تا پايان عمر آنجا متوطن بود. مدفنش در مشهد مقدس است. وى از فقه و تفسير و نحو و لغت و شعر و حساب و جبر و مقابله مشاراليه بود. در فقه فتاواى مخصوص دارد. مشاره تأليفاتش بر بيست بالغ مى شود. از آن جمله است: مجمع البيان (ه. م.)

در تفسير، جوامع الجامع (ه.م.) در تفسير، الآداب الدينية للخزانة المعينية در حكمت عملى، اعلام الورى به اعلام الهدى در تاريخ ائمه، تاج المواليد در تاريخ و انساب، العمدة در اصول دين و فرائض و نوافل، نثر اللآلى در كلمات قصار على 4 و غيره. 2- رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، فرزند ابوعلى فضل از علماى بزرگ قر. 6 ه. در فضايل و كمالات مرتبه اى بلند داشت و نزد پدرش تلمذ كرد، اوراست: جامع الاخبار (كه بعضى آن را منسوب به محمد بن محمد شعيرى و دسته اى منسوب به جعفر بن محمد دوريستى و عده اى از تأليفات ابوالحسن على حناط دانسته اند)، مكار الاخلاق كه در مصر و ايران به طبع رسيده. اسرارالامامة (درباره مؤلف اين كتاب هم قول بسيار است. سال فوتش به دست نيامده) (دكتر حسين كريمان).

الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسى ره كه دشمنان و دوستان وى اعتراف به فضل او دارند.

اوست مفسر جليل و عالم كامل نبيل و ثقه بزرگوار و فقيه عظيم الشأن صاحب تأليفات كثيره و تصنيفات عديده مانند 1- مجمع البيان در تفسير قرآن 2- الوسيط (تفسير متوسط) 3- الوجيز (تفسير مختصر) 4- جوامع الجامع 5- الاداب الدينيه للخزانة المعنيه 6- غنية العابد 7- منية الزاهد 8- تاج المواليد 9- كنوز النجاح 10- عدة السفر 11- عمدة الحضر 12- النور المبين 13- الفائق 14- اعلام الورى باعلام الهدى و كتب ديگرى كه در روضات نسبت به او داده است.

بالجمله اين بزرگوار پدر ابونصر حسن بن فضل صاحب مكارم الاخلاق و جد ابوالفضل على بن حسن صاحب مشكوةالانوار در ادعيه است.

بيت او از علماء بزرگ بوده اند در سال 523 قمرى از مشهد رضوى

به سبزوار منتقل شد و در سال 548 قمرى از دنيا رفت.

جنازه او را به مشهد مقدس حمل كردند و در قبرستان معروف به قتلگاه كه اكنون در خيابان طبرسى كه بنام او شهرت گرفته مدفون نمودند.

و آنجا را از اين رو قتلگاه گفته اند كه در اواخر دولت صفويه در آنجا به دستور عبداللَّه خان ازبك افغانى قتل عام كردند

صاحب روضات گويد از صاحب رياض العلماء منقولست كه ميان همه طبقات معروف شده كه شيخ طبرسى سكته كرد مردم به گمان اينكه او رحلت نموده او را دفن كردند و چون در قبر بهوش آمد راه بيرون شدن را بر خود مسدود ديد در آن حال نذر كرد كه اگر حق تعالى او را خلاص بفرمايد از آن بليه كتابى در تفسير قرآن تاليف نمايد پس اتفاق افتاد كه يكى از گوركنان بقصد دزديدن كفن شيخ قبر او را نبش كرد و چون خواست كفن از تنش بيرون كند كه ناگاه شيخ دست او را گرفت.

نباش را ترس شديدى عارض شد شيخ شروع كرد با او تكلم كردن وحشت او زيادتر شد شيخ گفت مترس من زنده ام و سكته كرده بودم الحال بهوش آمدم و چون از كثرت ضعف نيروى راه رفتن ندارم مرا بدوش بگير به خانه ببر.

پس نباش او را به خانه برد شيخ او را خلعت پوشانيد و مال فراوانى داد و نباش توبه كرد بدست شيخ طبرسى و آن كار زشت را ترك نمود به بركت شيخ عليه الرحمه

پس آنجناب شروع كرد به تأليف مجمع البيان بجهت وفاء به نذر خويش و خداوند او را توفيق اتمام داد

فوائد الرضويه ص 352

برگرفته از كتاب :گنجينه

دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (353 -352 / 5)، ايضاح المكنون (433 / 2)، اعيان الشيعه (401 -398 / 8)، تأسيس الشيعه (340)، تاريخ ادبيات در ايران (259 / 2)، الذريعه (24 / 20 ،249 -248 / 5 ،242 ،240/ 2 ،18 / 1)، روضات الجنات (349 -342 / 5)، ريحانه (36 / 4)، شهيدان راه فضيلت (91 -89)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 -216 / 6)، فوائد الرضويه (352 -350)، كشف الظنون (1602 ،126)، الكنى و الالقاب (444 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طبرسى)، معجم المؤلفين (67 -66 / 8)، هديه الاحباب (194-193)، هديه العارفين (820 / 1)، يادداشتهاى قزوينى (280 -277 / 5).

طبرسي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حسن بن العالم العلام والحجةالاسلام حاج ميرزا محمدتقى مازندرانى قدس اللَّه سره.

فاضل مراغه اى در (المآثر والاثار) ص 155 گويد: حاج ميرزا حسين طبرسى از عظماء علماء مى باشد به جلالت قدر و علو شأن از اقران ممتاز است.

ترويج اصول مذهب جعفرى و تشييد بنيان طريقه اثنى عشرى و نشر اخبار و آثار اهل بيت عصمت عليهم السلام را از معاصرين كمتر بقدر او موفق شده اند.

در علم حديث و تفسير و معرفت احوال رواة و طبقات رجال اسناد و تراجم علماء اسلام همانا امروز نخستين داناى ايرانيان است.

پدر جليل الشأنش ميرزا محمدتقى مازندرانى از فحول مجتهدين و مشاهير رؤساء عهد خاقان مبرور فتحعليشاه رحمه اللّه بود تعرفه نام و اظهار مقام او تحصيل حاصل است مقام تقوى و ورع و عبادت و تقدس اين فرزند هنرمندش مسلم مسلمين مى باشد.

و هم از تبحر نام و تتبع علم در مصنفات علماء اسلام با على مقام رسيده وصيت فضل و وثاقت و درجه استعداد و لياقتش براى هرگونه

تعظيم و اكرام و توقير و احترام تا همه جا كشيده است.

تصنيفات سودمند دارد.

منها 1- نفس الرحمن فى ترجمه سلمان 2- دارالسلام فيما يتعلق بالمنام 3- النجم الثاقب فى احوال الامام الغالب 4- الكلمة الطيبه 5- رساله ميزان السماء 6- الصحيفة الرابعه 7- جنةالمأوى 8- مستدرك الوسائل در سه مجلد تا آنجا كه گويد اين عالم عامل و فقيه فاضل و محدث كامل در حضرت حجةالاسلام ثقة الانام مجدد الاحكام نائب الامام (ع) حاج ميرزا محمدحسن بسيار موثق و معتمد و مؤتمن است.

نگارنده گويد: مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه كه از شاگردان آن مرحوم بوده در قسم دوم از جزء اول طبقات از ص 543 تا ص 555 حدود 12 صفحه ترجمه آن بزرگوار نوشته و وفات او را در شب چهارشنبه 28 جمادى الثانيه 1320 ق ذكر نموده است.

(حاج) ميرزا حسين بن محمد تقى نورى از ثقات علماى شيعه در اوايل قر. 14 ه. (ف. 1320 ه.ق.). وى را ثالث مجلسين دانسته اند، و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج ملا على كنى و حاج ميرزا محمد حسن شيرازى است. تأليفاتش بسيار است، از آن جمله: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل در احاديث و اخبار، فصل الخطاب فى تحريف كتاب رب الارباب، حاشيه منتهى المقال ابوعلى در علم رجال، النجم الثاقب و غيره (دكتر حسين كريمان).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1345 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، متكلم و رجالى. پدرش از بزرگان و علماى قزوين بود. خود صاحب عنوان از شاگردان علامه ملا محمدتقى هروى اصفهانى بود. وى در بارفروش مرجع امور شرعى مردم بود و تا لحظه ى

وفات مرجعيت داشت. در مقبره بارفروش دفن است. او داراى تاليفات و تصنيفات سودمند بسيارى است. از آثارش: «نتيجه المقال»، در علم رجال، كه تلخيص شده ى كتاب «رجال» استادش شيخ محمدتقى هروى است؛ «حديقه الشيعه»، در اخلاق و مواعظ؛ «حديقه العارفين»؛ «سراج الامه»، در شرح «شرح اللمعه»، در چند مجلد؛ شرح التصريف» ملا سعدالدين تفتازانى؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى، در دو مجلد؛ رساله ى عمليه ى «صراط النجاه». حدث قمى در «فوائد الرضويه» او را به عنوان شاگرد صاحب «جواهر» آورده و نظم «تتميم الدره فى صلاه الجمعه» را به وى نسبت داده است.[1]

شيخ محمد حسن بن صفر على بارفروشى مازندرانى معروف به شيخ كبير از اكابر علماء اماميه عصر گذشته ماكه عالم عامل فاضل كامل متبحر محقق مدقق جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول بوده و در فقه و اصول و رجال و كلام و اخلاق و غير آنها تأليفات نافعه بسيارى دارد كه محل استفاده افاضل ميباشد.

1- حاشيه رسائل شيخ مرتضى انصارى كه در ميان ديگر حواشى آن كتاب ممتاز است 2- حاشيه شرح تصريف ملاسعد تفتازانى 3- حديقه الشيعه در اخلاق و مواعظ فارسى 4- حديقه العارفين در مناقب و مصائب 5- سراج الامه فى شرح اللمعه 6- شرح تصريف ملاسعد 7- نتيجه المقال فى علم الرجال و اكثر آنها در تهران بطبع رسيده غير از دومى و ششمى. در ماه شوال 1345 قمرى وفات نموده و در مقبره خود كه معروف است در وسط شهر بابل مدفون گرديد و در جنب قبر او مقامى بنام حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه ميباشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان

الشيعه (159/9)، الذريعه (50/24 ،149/13 ،156/12 ،387 ،156/6)، ريحانه (331/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 404/14)، فوائد الرضويه (452)، المآثر و الآثار (177)، مؤلفين كتب چاپى (583 -582 /2)، معجم المؤلفين (195/9).

عالم خراساني، بي بي

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1335 -1274 ق، از زنان دانشمند و پارسا. وى دختر حاج ميرزا طاهر خراسانى و از اهالى خراسان بود. مقدمات علوم اسلامى و فنون ادب را نزد پدرش، متولى مسجد گوهرشاد، و ديگران فراگرفت. سپس با شاعر معروف، سيد ميرزا حبيب اللَّه شهيدى خراسانى (1327 ق) ازدواج كرد. فقه و اصول و حديث و عرفان را از محضر همسرش بهره مند شد. و به مطالعه و تحقيق در سيره انبياء، تاريخ و قصص عرب، اشعار جاهليت، ادبيات و احوال اولياء و عرفا پرداخت. تبحر و تخصص ويژه اى در شرح حال اوليا و عرفا و تاريخ انبياء و دوران قبل از اسلام داشت. همسرش در مقدمه ديوان شعر خود او را چنين وصف كرده است: «بى بى عالم مقدمات تحصيلى را على الرسم در خانواده آموخته بود و بعداً در همسرى و معاشرت آقا به مطالعه تواريخ انبياء و رسل و حكايت احوال اوليا و عرفا پرداخت. تهجد و نوافل و تعقيبات نمازها و تلاوت قرآن روزانه را ترك نمى كرد و بر سجاده نماز، هر روزه دو صفحه اى از مثنوى مولوى با آهنگ ملكوتى تلاوت مى كرد و خلاصه از نادرات عارفان زمان خود به شمار مى رفت».

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: دايرةالمعارف تشيع، 549 / 3.

عاملي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. منسوب به جبل عاملى) ابوجعفر محمد بن جبل عاملى مشهور به شيخ حر عاملى و معروف به صاحب رسائل، فقيه و محدث مشهور شيعى (و. مشعر) از قراى جبل عامل (1033- ف./ مشهد 1114 ه.ق.). وى نزد عم خود شيخ محمد حر و جد مادرش شيخ عبدالسلام و نيز نزد شيخ زين الدين نوازه شهيد ثانى و گروهى ديگر

تحصيل كرد و پس از 40 سالگى به مشهد رفت و مجاور گرديد و چند بار نيز به زيارت كعبه شتافت. مدفن وى در مشهد در صحن عتيق قرب مدرسه ميرزا جعفر است. اوراست: رسائل (كه در آن اخبار كتب اربعه شيعه را گردآورده)، اثبات الهداية، هداية الامة، جواهر السنية (احاديث شيعه)، نزهة السماع (در حكم اجماع)، بداية الهداية، فصول المهمة، (در اصول ائمه)، رساله (رد بر صوفيه)، رساله (در تواتر قرآن)، رساله (در رجال)، رساله (در احوال صحابه)، الآمل (ترجمه احوال علماى جبل عامل). ديوان شعر.

محمد ابن على بن حسن بن على بن حسن مشغرى (و. مشغر جبل عامل 1033 ه.ق.- ف. مشهد 1104 ه.ق.). وى تا سن چهل سالگى در سوريه و جبل عامل نزد استادان شيعى تعليم يافت و دو بار به حج رفت و سپس به عراق و خراسان رهسپار گرديد و به منصب شيخ الاسلامى و قاضى القضاتى مشهد منصوب شد و دوبار نيز از آنجا به حج رفت. آثار او عبارتند از: اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، الاثنا عشرية فى رد الصوفيه، الاجازات، احوال الصحابة، اربعين حديث، ارجوزة در زكات، ارجوزة در هندسه. پس از وفات او را در صحن آستانه قدس نزديك در مدرسه ميرزا جعفر دفن كردند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عذري بيگدلي، اسحاق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1185 ق)، تذكره نويس و شاعر، متخلص به عذرى. وى برادر آذر بيگدلى و از تذكره نويسان و شاعران غزل سراى ايران است كه در جوانى درگذشت. عذرى تدكره اى به نام تذكره ى «اسحاق» در چهار قمست قصايد، مقطعات، غزليات و رباعيات تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (183 -182 / 1)، دويست سخنور

(238 -237)، الذريعه (709 / 9)، ريحانه (117 / 4)، سفينه المحمود (411 -409 / 2)، فرهنگ سخنوران (627 -626)، نگارستان دارا (237 / 1).

عسكري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى و نويسنده. مشهور به علامه ى عسكرى. در سامراء نشوونما يافت و ازين جهت به عسكرى مشهور شد. از مضحر بزرگان سامراء و نجف كسب فيض كرد. سالها به امر آيت الله حكيم در بغداد اقامت و وكالت مطلقه از وى داشت و به انور دينى، اقامه جمعت و تأليف مشغول بود. چندين بار مورد حمله و اعتراض دولت بعثى عراق واقع شد، تا در 1391 ق اجبار به ايران مهاجرت كرد و در تهران سكونت گزيد و به تصنيف و تأليف و همچنين نقد و انتقاد كتب عامه اشتغال ورزيد. از آثارش: «عبدالله بن سبا»، دو جلد؛ «احاديث عايشه» به عربى؛ «خمسون و مائه صحابى مختلق» يا «150 صحابى ساختگى»، دو مجلد.[1]

سيد مرتضى عسكرى بن آيت اللَّه حاج سيد محمد شيخ الاسلام ساوجى از علماء مبرز و نويسندگان متبحر و ممتاز معاصر شميران است.

وى در سامرا نشو و نما يافته و از اين جهت به عسكرى شهرت يافته و از محضر آيات عظام سامرا و نجف اشرف استفاده نموده و سالها بامر آيت اللَّه العظمى حكيم در بغداد اقامت و وكالت مطلقه از معظم له داشته و بخدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تأليف كتب مفيده و ارشاد مردم شيعى بغداد نموده و كرارا مورد حمله و اعتراض دولت شوم بعثى عراق واقع شده تا سال 1391 ق كه مجبورا به ايران مهاجرت و در شمال تهران (نزديك تجريش) سكونت و بتأليف و نقد و انتقاد كتب

عامه اشتغال دارند.

از آثار ارزنده آن جناب كه بطبع رسيده كتب زير است:

1- عبداللَّه بن سبا ج 1- اين كتاب در نجف و قاهره و بيروت و تهران و هند و پاكستان طبع شده.

2- عبداللَّه بن سبا ج 2- اين كتاب به (عربى) در تهران چاپ گرديده است.

3- احاديث عايشه ج 1- اين كتاب بعربى در تهران و به (اردو) در پاكستان چاپ شده.

ترجمه فارسى كتاب مزبور، بقلم محمد صادق نجمى و هاشم هريسى در قم و تهران چاپ شده.

4- خمسون و مائه صحابى مختلق ج 1- اين كتاب به (عربى) در بيروت و بغداد چاپ شده.

5- خمسون و مائه صحابى مختلق ج 2- آماده براى طبع ميباشد.

نگارنده گويد: علامه شهير آقاى حاج سيد مرتضى عسكرى شهرت خدمات و آثارش در عراق و ايران باندازه ايست كه دوست و دشمن را بتقدير و تحسين واداشته و شروع خدمات ايشان بيك كتاب يا رساله مستقلى نيازمند است.

نوشته ها و تأليفات معظم له مورد توجه دانشمندان بزرگ مصرى و غيره ميباشد از جمله علامه بزرگ مصرى استاد محقق شيخ محمود ابوريه تقريظ مبسوطى بكتاب احاديث عايشه ايشان نوشته كه شايان اهميت است و ترجمه آن در مقدمه كتاب عايشه در دوران (على عليه السلام) بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (660 -659 / 4).

عطار اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 466 ق)، حافظ، محدث و رجالى. وى نويسنده ى ابونعيم حافظ بود. در طلب حديث سفرها نمود و از ابوعمر هاشمى و على بن قاسم نجاد در بصره، و از ابوالقاسم حرفى و ابوعلى بن شاذان در بغداد، و از ابوبكر بن مردويه و ابوسعيد محمد بن على

بن عمرو نقاش و همطبقه آنها در اصفهان حيدث شنيد. سعيد بن ابى رجاء و حسين خلال و فاطمه بنت محمد بن بغدادى و اسماعيل بن على حمامى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. سمعانى گويد كه او حافظ حديث و در نزد اهل شهرش عظيم الشأن بود و مجالس املاى حديث چندى برقرار كرد. دقاق گويد: «او از حفاظى بود كه از حفظ املا مى كرد.»

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (417 / 1)، سير النبلاء (339 -338 / 18)، شذرات الذهب (325 / 3)، العبر (320 / 2)، النجوم الزاهره (98 / 5)، الوافى بالوفيات (355 / 1).

عوفي، نورالدين، سديدالدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 630 ق)، شاعر و تذكره نويس. از اعقاب عبدالرحمان بن عوف از صحابه ى رسول بود. ولادتش در بخارا بود و تحصيلات وى در همان شهر صورت گرفت و آن گاه به سفر پرداخت و بسيارى از بلاد ماوراءالنهر و خراسان و سيستان را ديد. در بخارا خدمت امام برهان الاسلام تاج الدين عمر بن مسعود از ائمه آل برهان و امام ركن الدين مسعود بن محمد امام زاده تحصيل كرد. وى مدتى در قندهار در دربار قلج طمغاج خان ابراهيم راه داشت و به خدمت پسرش قلج ارسلان خاقان نصره الدين عثمان بن ابراهيم بود و مدتى سمت صاحب ديوانى و انشاء آن شاهزاده را داشت. تا اواخر قدرت سلطان محمد خوارزمشاه وى در خراسان و ماوراءالنهر بسر مى برد و به جمع آورى اطلاعات ذى قيمت خود كه در كتابهاى خويش ثبت كرده است، مشغول بود و در اوان حمله ى مغول به بلاد سند رفت و خدمت ناصرالدين قباجه از مماليك غوريه را اختيار كرد. بعد از شكست ناصرالدين قباجه به خدمت شمس الدين التتمش

درآمد و به هندوستان رفت و بعد از اين تاريخ از زندگانى وى اطلاعى در دست نيست. از آثار مشهور او: «لباب الالباب»، قديم ترين كتاب در احوال و اشعار شعراى ايرانى؛ «جوامع الحكايات و لوامع الروايات»، شامل مطالب تاريخى مهم، كه در 630 ق به پايان رسيده است.[1]

(منسوب به عوف) سديدالدين محمد بن محمد بخارى، نويسنده و دانشمند معروف ايرانى در اواخر قر. 6 و اوايل قر. 7 (بين 572 ه.ق./ 1176 م.- 635 ه.ق/ 3 -1232 م.). وى از اعقاب عبدالرحمن بن عوص صحابى معروف است. جد عوفى امام ابوطاهر يحيى بن طاهر ابن عثمان از علماى حديث و معرف انساب عرب بود و خال او شرف الزمان مجدالدين محمد بن ضياءالدين عدنان سرخكتى دانشمند و مؤلف تاريخ ملوك تركستان (خاقانيان) است. عوفى در نيمه دوم قر. 6 در بخارا به دنيا آمد و تحصيلات خويش را در همان شهر به انجام رسانيد. پس از آن مدتها در بلاد ماوراءالنهر و سيستان و خراسان به سير و سياحت و ديدار فضلا پرداخت و تا سقوط خوارزمشاهيان در خراسان به سر مى برد و گاه به وعظ و تذكير اشتغال مى ورزيد. مدتى هم صاحب ديوان قلج ارسلان خاقان نصرةالدين عثمان بن ابراهيم بود. مقارن حمله مغول عوفى به سند گريخت و به خدمت ملك ناصرالدين قباجه از مماليك غورى درآمد، و كتاب لباب الالباب (ه.م.) را به نام عين الملك وزير اين پادشاه تأليف كرد و سپس تأليف جوامع الحكايات (ه.م.) را به نام ناصرالدين قباجه آغاز نمود. ناصرالدين در سال 625 ه.ق. از شمس الدين التتمش شكست خورد و خود را به رود سند انداخت و غرق شد. جميع خدم

و حشم وى به التتمش پيوستند، از آن جمله عوفى بود كه به خدمت وزير التتمش ابوسعد جنيدى مخصوص گرديد و جوامع الحكايات را كه نخست مى خوست به نام ناصرالدين قباجه تأليف كند- به نام اين وزير به رشته تحرير درآورد. عوفى «فرج بعد از شدت» (ه.م.) تأليف تنوخى را هم از عربى به فارسى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1030 -1026 / 2)، تاريخ تذكره هاى فارسى (80 -77 / 2)،تاريخ نظم و نثر (98 -97)، دايره المعارف فارسى (1785 / 2)، الذريعه (1001 ،775 / 9 ،50 / 5 ،45 / 4)، ريحانه (219 / 4)، سبك شناسى (38 -36 / 3)، فرهنگ سخنوران (660)، لباب الالباب (ترجمه مصنف/ يب- كه)، لغت نامه (ذيل/ عوفى)، مجله ى دانشكده ى مشهد (س 3، ص 93 -89)، مجمع الفصحا (1168 / 3)، مؤلفين كتب چاپى (777 -776 / 5).

غندجاني شيرازي، ابومحمد حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 428 ق)، اديب، لغوى و نسب شناس. معروف به اسود غندجانى. به آورده ى حموى در «معجم البلدان» نسبت وى به غندجان فارس است. او در شناخت روزگاران عرب و اشعار آنها تبحر داشت. هم او گويد كه يكى از تصانيف غندجانى را ديده كه در آن نوشته بوده: در 412 ق تصنيف و در 428 ق بر او خوانده شده است. از آثارش: «فرحه الاديب»، در رد يوسف بن ابى سعيد سيرافى، در شرح «ابيات سيبويه»؛ «اضاله الاديب»، در رد ابن اعرابى، در «نوادر»ى كه ثعلب روايت كرده است؛ «نزهه الاديب»، رد بر ابوعلى؛ «قيد الاوابد»، در رد ابن سيرافى، در شرح «ابيات اصلاح المنطق»؛ كتاب «الخليل» يا «الخليل»، به ترتيب حروف معجم؛ «السل

و السرقه»؛ كتابى در «اسماء الاماكن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (194 / 2)، ايضاح المكنون (186 / 2)، كشف الظنون (1939 ،87)، لسان الميزان (367 -366 / 2)، معجم الادباء (265 -261 / 7)، معجم البلدان (244 / 4)،معجم المؤلفين (197 / 3)، هديه العارفين (275 / 1).

فقيه محمدي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي فقيه محمدي جلالي

محل تولد : آستانه اشرفيه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

نگارنده در هشتم ارديبهشت 1351 ه . ش در خانواده اي مذهبي كه بالغ بر سه قرن روحاني و از سرشناسان شهرستان آستانه اشرفيه بوده اند بدنيا آمدم در سال 1368 رسما وارد حوزه عليمه جعفريه آستانه اشرفيه شده و توانستم از محضر اساتيدي همچون شيخ موسي كهنسال و استاد حجة الاسلام المسلمين حاج سيد جواد مير حسيني خراسان اديب استفاده نمايم. پس از اتمام مقدمات جهت استفاده بيشتر به حوزه علميه جامع رشت هجرت نموده و اصول فقه مظفر را نزد آية الله استاد حاج سيد مجتبي رودباري حفظه الله گذرانده و سپس با موفقيت كامل در امتحانات ورودي حوزه علميه خراسان مجاورت مشهد رضوي را برگزيد و از اساتيدي همچون آيت الله سيد جواد سبزواري و استاد حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد جواد مير حسيني خراساني اديب كسب فيض نمودم. در مشهد رضوي در كنار دروس حوزه به مكالمه عربي و اردو همت گماشته و در كمتر از 8 ماه توانست به خوبي مكالمه عربي را فرا گرفته و به زبان اردو آشنا شوم. همچنين در تابستان سال 1373 رسما قلم به دست گرفته و تحقيقات خود را در

زمينه بقاع متبركه آغاز نمودم به گونه اي كه شرح حال تمامي امام زادگان خراسان، نيشابور، سبزوار، كاشمر، مشهد را مفصلا همراه شجره نامه آنان بررسي كردم. طبق دعوت نامه اي كه اوقاف استان قم بعمل آورد جهت بررسي بقاع متبركه استان مذكور و جهت استفاده بيشتر از اساتيد بزرگ حوزه علميه قم و استجابت دعوت اداره كل اوقاف قم در سال 1374 به آنجا هجرت نموده و در كمتر از يك سال كتاب تاريخ قم و زندگاني امامزادگان داخل شهر را تحقيق و تاليف نمودم كه از سوي مسجد مقدس جمكران به چاپ رسيد و مورد استقبال علماء، فقهاء و محققين قرار گرفت. نگارنده شش ماه پس از تاليف كتاب مذكور موفق به ديدار ولي امر مسلمين حضرت آية الله العظمي سيد علي خامنه اي دامت بركاته شد و مورد عنايت معظم له قرار گرفتم و در همان ديدار پس از مباحثه 20 دقيقه اي با معظم له از سوي ايشان لقب محقق گرفته و همين امر باعث شد كه در ميان طلاب گيلاني به محقق گيلاني شهرت يابم هنوز چند ماهي از ديدار مذكور نگذشته بود كه از سوي دفتر مقام معظم رهبري جهت تحقيق در مورد بقعه اي در شهر آمل مامور شده و پس از يك ماه بررسي حول زندگاني حسن بن علي الاطروش مجددا به ملاقات خصوصي آن رهبر فرزانه نايل و مراحل تحقيق را شخصا تقديم نموده و باز هم مورد عنايت معظم له قرار گرفتم. نگارنده در قم به درس خارج اصول حضرت استاد آية الله جعفر سبحاني و درس فقه آية الله العظمي سيد محمد صادق روحاني

و حضرت آية الله سيد محمد علي ميلاني شركت و از محضر شان استفاده مي نمايد. طبق دعوتي كه آستانه مقدس علي بن موسي الرضاء از ايشان نمود در سال 1380 به مشهد رضوي مهاجرت كرد و در بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي طبق قرار دادي به فعاليت پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي طبق قرار دادي به فعاليت پژوهشي به كار مشغول شدم. نگارنده در كنار تعلم به تحقيق و تاليف اشتغال دارد و تخصص در علم رجال و انساب و تاريخ امام زادگان و شرح حال آنان مي باشد. از جمله جوانترين محققان كشور است.

فلكي همداني، ابوالفضل علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 427 / 407 ق)، حافظ، محدث، صوفى، رجالى، مصنف و فقيه شافعى. جدش در علم نجوم و حساب سرآمد بود، بدين جهت به فلكى مشهور شد و ابوالفضل على را گاه ابن فلكى نيز گفته اند. وى براى جمع آورى حديث سفرها كرد و از ابن رزقويه و ابولحسين بن بشران و قاضى ابوبكر حيرى و به قول شيرويه از تمام مشايخ همدان و عراق و خراسان حديث شنيد. خواجه عبدالله انصارى گويد كه بشرى را پرحافظه تر از فلكى نديدم. حسنى و ميدانى از وى حديث روايت كرده اند. او در نيشابور درگذشت. فلكى كتابهايى تصنيف كرد كه از آن جمله طبقاتى است به نام «المنتهفى فى الكمال فى معرفه الرجال» يا «منتهى الكمال فى معرفه الرجال»، در هزار جزء از ديگر آثارش: كتاب «الالقاب» يا «معرفه القاب المحدثين» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (504 -502 / 17)، شذرات الذهب (231 ،185 / 3)، طبقات الحفاظ (431-430)، كشف الظنون (1858 ،1739 ،1397)، معجم المؤلفين (72 -71 /

7)، الوافى بالوفيات (34 -33 / 21)، هديه العارفين (687 / 1).

قايني خراساني، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1230- شهادت ح 1293 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، رجالى، متكلم و مصنف. در قائن به دنيا آمد. مقدمات و علوم اوليه را همراه ملا محمد حسن قاينى نزد علماى قاين فراگرفت. آن گاه به مشهد رفت و از محضر استادانى چون آيت الله سيد محمد رضوى، معروف به قصير خراسانى، و آيت الله شيخ محمد رحيم بروجردى استفاده برد و به اخذ اجازه ى اجتهاد و افتاء از سوى آنان نائل آمد. سپس به حوزه ى علميه ى اصفهان رفت، و با ملا حمزه قاينى در بحث حجه الاسلام حاج محمد حسن كرباسى شركت كرد. پس از چندى از فرزندش، آيت الله شيخ ابراهيم كرباسى كاخكى، اجازه ى اجتهاد و لقب مصباح الشريعه گرفت. آن گاه به نجف رفت و از محضر فقيه مشهور شيخ محسن خنفر بهره برد و تقريرات درس او را نوشت و مدتها در ملازمت آن استاد بود و از وى نيز اجازه ى اجتهاد گرفت. پس از آن به قائن بازگشت و مرجع خاص و عام گرديد و در ضمن انجام امور شرعى مردم و تدريس در حوزه ى علميه ى قائن، به تصنيف كتب باارزشى همت گماشت. آيت الله شيخ محمد باقر گازارى (قاينى) بيرجندى و ملا محمد بن ملا عبدالحسين قاينى و نجف بن على اكبر بيرجند و محمد حسين قاينى كاخكى از شاگردان او بودند. وى هنگامى كه به حج مشرف شد در كراچى پاكستان توسط افراد امير علم خان، حاكم قاين، به شهادت رسيد و همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «الدره الباهره»، در توحيد؛ «الدره»، در معارف خسمه؛ «ينابيع الولايه»، رساله اى در احكام ولايت قانونى و

اقسام آن؛ «الكواكب السبعه» يا «سبه ى سياره»، در هفت مساله اصولى؛ «فوائد الغرويه»، در درايه و رجال؛ «ماحى الضلاله و الغوايه»، در رد كتاب «شمس الهدايه و قالع الضلاله» خان ملاخان، معروف به ملا شمس مفتى هرات؛ «الدروس»، تقريرات درس استادش شيخ خنفر؛ «المكاسب»؛ «مناسك الحج»؛ «رساله فى صلاه المسافر»؛ «السؤال و الجواب»، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (364 / 2)، بزرگان قائن (91 -73)، بهارستان آيتى (282 -281)، الذريعه (291 -290 / 25 ،254 -253 ،150 / 22 ،288 / 20 ،18 -17 / 19 ،83 / 15 ،242 / 12 ،144 ،90 ،88/ 8)، ريحانه (428 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 42-40 / 13)، فوائد الرضويه (418)، گنجينه ى دانشمندان (133 -132 / 6)، معجم المؤلفين (29 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (183 -182 / 1).

قزويني حلي نجفي، معزالدين محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1300 -1222 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مفسر، رجالى و شاعر. اصلش از قزوين بود. نسب اين خاندان به محمد بن زيد شهيد فرزند امام زين العابدين (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد و در حله ساكن شد. او را قزوينى كبير نيز ناميده اند، تا در مقابل يكى از فرزندزادگانش به نام مهدى بن هادى بن ميرزا صالح بن محمد مهدى، قزوينى صغير صاحب «ديوان»، مشخص باشد. سيد مهدى در نجف از محضر شيح موسى و شيخ على و شيخ حسن، فرزندان شيخ جعفر صاحب «كاشف الغطاء»، و سيد باقر قزوينى و سيد على قزوينى و سيد محمد تقى قزوينى استفاده كرد و از آنها اجازه ى روايت گرفت. او نزد شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى تلمذ كرد و

در بيست سالگى به درجه ى اجتهاد رسيد. وى از مشايخ اجازه ى علامه نورى صاحب «مستدرك الوسائل» بود. او علاوه بر تبحرى كه در فقه و اصول و كلام و حكمت و توحيد و امامت و تفسير و حديث داشت در كمالات نفسانى نيز كم نظير بود. در بازگشت از حج درگذشت و در نجف، در مقبره ى آل قزوين دفن شد. از وى متجاوز از سى اثر باقى مانده است. از آن جمله: «اسماء قبائل العرب» يا «اسماء القبائل والعشائر»؛ «البحر الزاخر فى اصول الاوائل و الاواخر»؛ «تفسير سوره الاخلاص، الفاتحه و القدر»؛ «فلك النجاه فى احكام الهداه»؛ «التقيه»؛ «آيات الوصول الى علم الاصول»، در مباحث الفاظ از مسائل اصول فقه، به عربى؛ «فرائد الاصول» يا «الفرائد »، در اصول؛ «بصائر المجتهدين»، در شرح «تبصره المتعلمين» علامه حلى؛ «الاقفال»، در نحو و شرح آن به نام «المفاتيح» يا «مفاتيح الاقفال»؛ «مواهب الافهام»، در شرح «شرايع الاسلام»؛ «الصوارم الماضيه لرد الفرقه الهاويه و تحقيق الفرقه الناجيه»، در امامت؛ «آيات المتوسمين»، در حكمت الهى؛ «منظومه تامه» در اصول؛ منظومه در تمام عبادات، متجاوز از پانزده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (335 / 7)، اعيان الشيعه (146 -145 / 10)، خاتمه مستدرك الوسائل (136 -127 / 2)، الذريعه (62 / 25 ،239 / 24 ،292 ،238 ،122 / 23 ،299 ،134 -133 ،33 / 21 ،161 / 17 ،314 -313 ،133 -132 / 16 ،317 ،93 / 15 ،329 / 13 ،83 / 7 ،210 / 6 ،405 ،342 ،341 ،336 / 4 ،125 ،40 / 3 ،389 ،274 ،68 ،34 ،6 / 2 ،485 ،462

،449 ،49 ،48 / 1)، ريحانه (457 -456 / 4)، علماء معاصرين (11 -6)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (56 / 12)، مينو در (974 ،963 ،951 ،950 ،921 -920 ،918 ،860 -859 ،851،847 ،840 ،821 ،804 ،776 ،311 -310 ،292 ،239 ،232 ،231 ،135 ،114 -113 ،94 ،84 ،81 ،68 ،63 ،10 -8 / 2).

قزويني يزدي، عبدالنبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1125- ز 1197 ق)، فقيه، حكيم، فيلسوف، متكلم، رجالى و عالم امامى. اصل وى از قزوين و ساكن يزد بود. او عالم و حكيم بزرگ امامى و معاصر علامه بحرالعلوم (م 1212 ق) است. در سفر حج در 1175 ق با آقا محمد باقر بهبهانى ملاقات كرد. وى از سيد بحرالعلوم روايت مى كند و آن جناب نيز از وى روايت كرده است، بدين گونه كه هر يك از ايشان با اجازه از ديگرى روايت مى نمايد. بر اين اساس است كه در بعضى از كتب حديث و رجال به وى عنوان شيخ سيد بحرالعلوم داده اند. از آثارش كتاب «تتميم امل الآمل» است كه آن را به امر سيد بحرالعلوم در 1191 ق تأليف نمود، و سيد از اين كتاب مدح بليغى كرده است.قزوينى تقريظى بر «مشكاه الهدايه» سيد مهدى بحرالعلوم دارد كه آن را در 1197 ق نگاشته و در آن تقريظ مشايخ خود چون مير محمد صالح حسينى قزوينى و مير محمد ابراهيم قزوينى و ملا على اصغر مشهدى رضوى را نامبرده و گفته كه ايشان از علامه مجلسى و محقق خوانسارى و محقق سبزوارى روايت كرده اند. قزونيى تعليقاتى بر رساله ى «مطالب النفس و مسائلها» حكيم حمزه گيلانى دارد. او همچنين تقريظى بر «مرآت الازمان» محمد بن محمد

زمان كاشانى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاتمه مستدركات (106 -105 / 2)، الذريعه (64 / 21 ،263 -262 / 20 ،89 / 6 ،339 -337 / 3 ،207 / 1)، ريحانه (453 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 479 -476 / 12)، فوائد الرضويه (259)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (200 / 6)، هديه الاحباب (171).

قمي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در مآثر و آثار مى گويد: حاج سيد جواد قمى مجتهدى مسلم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه از هيچ نكته فرونمى گذاشت مكرر به تهران آمد و صحبت شريفش ادراك شد. در فقه و اصول و رجال تصنيفات دارد در ماه رمضان سال 1303 قمرى هجرى به شهر قم رحلت يافت رفع اللَّه درجته.

فرزند ارجمندش مرحوم عالم جليل و فاضل كامل نبيل مرحوم حاج ميرزا زين العابدين كه از اجلاء علماء و از طراز اول تلامذه مرحوم آخوند ملا محمدكاظم خراسانى قدس سره بود در حاشيه رجال ابوعلى به خط خود حالات ايشان را از اين قرار نگاشته:

الحاج سيد جواد قمى اعلى اللَّه مقامه ملقب به جواد نام شريفش سيد محمدتقى است تلمذ نمود در عنفوان شباب بر جماعتى از اعلام و كوچ كرد از قم به اصفهان به جهت تلمذ برسيد جليل و عالم نبيل سيد محمدباقر اصفهانى و تلمذ نمود در آن شهر نيز بر جماعتى از اعلام پس كوچ كرد به مشهد مقدس غرى و تلمذ نمود مدت كمى نزد شيخ اجل مرتضى انصارى و رجوع نمود به قم و تصنيف كرد در قم كتاب «مقاليد الاحكام» را در

شش جلد و آن كتاب بزرگ پرفائده و پر فرعى است و كتاب «الدرة الباهره فى احكام العترة الطاهره» و آن در دو مجلد است و كتاب «ينابيع» در توحيد و ثبوت و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت و از براى اوست قريب بيست رساله با اينكه مشغول بود به ترويج دين و قمع ظالمين و او را رحمةاللَّه عليه محاسباتى بود با نفس خود در ايام حياتش و مردى ورع و زاهد و كثيرالتهجد والبكاء بود بسيارى از اوقات مناجات ابى حمزه ثمالى را در قنوت نماز وترش قرائت مى نمود و او را كرامات باهراتى است در موقع وفات شصت و سه سال داشت در روز شنبه سوم شهر صفر سنه 1303 رحلت و در دارالايمان قم در بقعه زكريا بن آدم نزد قبر پدر و جدش مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قوچاني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عباس قوچانى از افاضل دانشمندان خراسان و قوچان است در نجف اشرف وى در قوچان متولد شده و مقدمات و سطوح وسطى را در آنجا و مشهد مقدس خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام و بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى و در اخلاق و عرفان از محضر جمال السالكين عالم ربانى و آيت سبحانى حاج ميرزا على آقاى قاضى استفاده نموده تا به مدارج علم و اخلاق رسيده است.

و گذشته از معظم له آقايان آقا شيخ عبداللَّه بلقانى و آقا شيخ عبداللَّه ابراهيمى و آقا شيخ براتعلى حسين زاده و آقا شيخ ذبيح اللَّه سلامى و آقاى صاحب الزمانى از مدرسين مدرسه عوضيه

قوچان و ائمه جماعت مساجد اين شهرستان مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قهپايي، زكي الدين، عنايت الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، عالم امامى، رجالى، محدث، محقق و مورخ. معروف به زكى نجفى. اصل او از قهپايه اصفهان بود. در نجف به تحصيل پرداخت و همان جا ساكن شد. وى شاگرد محقق اردبيلى و شيخ بهايى و ملا عبدالله تسترى و معاصر با سيد امير مصطفى تفرشى بود. در تمامى علوم دينى متداول بويژه رجال و درايه توانا بود. از آثار وى: «مجمع الرجال»، كه در 1016 ق آن را تأليف نموده بود. از آثار وى: «مجمع الرجال»، كه در 1016 ق آن را تأليف نموده و جزوه بهترين كتب رجاليه است؛ «ترتيب اختيار كتاب رجال الكشى»؛ «ترتيب رجال النجاشى»، و حواشى بر آن؛ «ترتيب رجال شيخ الطائفه»؛ «ترتيب فهرست شيخ الطائفه»؛ حاشيه بر «نقد الرجال» مير مصطفى تفريشى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381 / 8)، الذريعه (29 / 20 ،228 ،226 / 6 ،71 -70 ،66 ،65 / 4)، روضات الجنات (394 -393 / 4)، ريحانه (498 -497 / 4)، الفوائد الرضويه (342)، الكنى و الالقاب (97 -96 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قهپايى)، معجم المؤلفين (14 / 8).

كازروني ابوالعباس، احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالعباس احمد بن منصور بن احمد بن عبداللَّه شافعى كازرونى از دانشمندان قرن ششم هجرى است در 516 تولد يافته و در 578 وفات نموده از آثار او كتاب (معجم الشيوخ) در هفت جلد مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ملا) حبيب اللَّه بن على مدد بن رمضان، از علماى اماميه ى قرن 14 ه. (و. 1340 ه.ق). وى عابد و زاهد و متقى و عرفان مسلك و داراى اخلاق نيكو بود و علاوه بر علوم دينى متداول از بعض علوم غريبه آگاه و داراى قريحه ى شعر بود. او در 14 سالگى از نحو و صرف عربى و مقدمات متداول فارغ شد و نزد حاج سيد حسين و بعض ديگر به تحصيل فقه پرداخت و مقدارى از فصول را نزد شيخ محمد اصفهانى خواهرزاده ى خود صاحب فصول و قسمت عمده از رسائل شيخ مرتضى انصارى را نزد حاج ميرزا ابوالقاسم كلانترى تهرانى خواند و مقدارى از حكمت را نزد شاگردان ملا هادى سبزوارى آموخت و در 16 سالگى به تحصيل اجازه ى روايت و در 18 سالگى به اجازه ى اجتهاد از طرف استاد خود حاج سيد حسين مذكور نايل آمد و همه ى عمر را به انزوا گذرانيد و عزت را در عزلت ديد و اوقات خود را به تأليف و تدريس مصروف داشت. او راست: اسرارالعارفين فى الاخلاق والمعارف، اصطلاحات الصوفية، اصطلاح علم الجفر، الانوار السانحة فى تفسير الفاتحة، ايضاح الرياض (حاشيه بر رياض المسائل)، تذكرةالشهداء، تفسير بعض سور و غيره (ريحانةالادب، لغ.)

حبيب اللَّه الشريف بن ملا على مدد بن رمضان ساوجى كاشانى عالمى فقيه و رئيسى جليل و مؤلفى مروج و مكثر در تأليف بوده است. وى در حدود

1262 متولد شده و در سال 1340 ق وفات نموده است. مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه يكى از مفاخر دانشمندان كاشان و صاحب تأليفات عديده مانند (لباب الالقاب) و (توضيح البيان) و (منتقدالمنافع) در شرح مختصر النافع در 12 جلد و (رياض الحكايات) و (عقايد الايمان) و (گلزار) و (شكايت نامه) و (منيةالاصول) و (درةالجمان) و تذكرةالشهداء و ده ها كتاب ديگر كه جمعاً بيش از يكصد و بيست كتاب و رساله مى شود. بوده است.

آن مرحوم داراى چندين فرزند عالم و فاضل بوده اند. 1- مرحوم حجةالاسلام آقا حسين شريف 2- ثقةالاسلام آقا احمد شريف 3- ثقةالاسلام آقا محمدشريف كه در قيد حيات و از محترمين كاشان مى باشند.

دامادهاى ارجمندى داشته اند كه از علماء بزرگ كاشانند 1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد فخرالدين امامت 2- مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا عبدالرسول مدنى والد آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى معاصر كه مذكور خواهد شد.

و مخفى نباشد كه مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه چون در سنين كودكى والدش را از دست داد در تحت تربيت و پرورش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين حسينى كاشانى (جد مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى معاصر) قرار گرفت و در كاشان از وى و در تهران از شيخ محمد اندرمانى و شيخ محمد (خواهرزاده صاحب فصول) و ميرزا ابوالقاسم كلانتر صاحب (تقريرات شيخ انصارى) و شيخ هادى مدرس تهرانى و در كربلا از فاضل اردكانى استفاده نموده و از غالب آنان اجازه داشته است.

در كاشان رياست علمى و دينى و در عين حال صاحب كرامت و مقامات معنوى بوده است.

(ح 1340 -1262 ق)، عالم دينى، عابد، عارف و شاعر، متخلص به سالك. اصل وى از ساوه است و پدرش از علماى

آنجا بود كه مدتى در قزوين سكنى گزيد و سپس به كاشان منتقل گرديد. ملا حبيب در كاشان به دنيا آمد. در دوران كودكى تحت تربيت و پرورش آيت اللَّه آقا سيد حسين حسينى كاشانى قرار گرفت و صرف

و نحو و مقدمات را از ايشان آموخت. در شانزده سالگى به دريافت اجازه ى روايتى و در حدود نوزده سالگى به دريافت اجازه اجتهاد از استادش سيد حسين كاشانى نايل شد. سپس به تهران آمد و قسمتى از «فصول» را نزد شيخ محمد اصفهانى، خواهرزاده صاحب «فصول»، خواند و از محضر شيخ محمد اندرمانى استفاده نمود. او آن گاه قسمت عمده ى «رسائل» شيخ انصارى را نزد ميرزا ابوالقاسم كلانتر، صاحب «تقريرات»، شيخ مرتضى انصارى و حكمت را نزد شيخ هادى مدرس تهرانى، از شاگردان برجسته ى حاج ملا هادى سبزوارى، فراگرفت. سپس به عراق رفت و در كربلا از محضر فاضل اردكانى استفاده نمود. او از اغلب اساتيد خويش صاحب اجازه بود. سپس به كاشان بازگشت و رياست علمى و دينى آنجا را عهده دار شد. وى صاحب كرامات و مقامات معنوى بود. از آثارش: «ايضاح الرياض»، حواشى «رياض المسائل»؛ «منتقد المنافع»، در شرح «المختصر النافع»؛ «الانوار السانحة فى تفسير الفاتحة»؛ تفسير هر يك از سوره هاى: «جمعه»، «دهر»، «فتح» و «ملك»؛ «توضيح السبل»، در بيان اديان؛ «اسرار العارفين»، در اخلاق و معارف؛ شرح هر يك از دعاهاى: «كميل»، «جوشن»، «سحر»، «صباح»، «عديله» و «زيارت عاشورا»؛ «لباب الالباب فى القاب الاطياب»؛ «نخبة التبيان»، در معانى و بيان؛ «توضيح البيان»، در تسهيل اوزان؛ «رياض الحكايات»، در قصص و امثال. كاشانى منظومه هاى بسيارى در فقه، اصول، عقايد، بيان، بدايع و درايه، به عربى و

فارسى، دارد كه «منية الاصول»، در درايه از منظومه هاى عربى و «نصيحت نامه» و «شكايت نامه» و «گلزار اسرار» از منظومه هاى فارسى اوست.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (559/ 4)، الذريعه (4/ 23 ،277 ،215/ 18 ،282/ 15 ،214/ 14 ،324 -323 ،67/ 11 ،231/ 9 ،98/ 8 ،271/ 7 ،492 -491 ،182/ 4)، ريحانه (20 -18/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 361 -360/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (252 -250/ 6)، لغت نامه (ذيل/ حبيب اللَّه)، معجم المؤلفين (187/ 3).

كرباسي، ابوالمعالي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1247 ق)، فقيه اصولى، رجالى، محقق و مجتهد. در اصفهان به دنيا آمد. از محضر سيد محمد بن عبدالصمد شهشهانى و سيد حسن مدرس اصفهانى استفاده نمود. كرباسى عالمى متبحر و داراى تتبع بسيار بود. او استاد آيت اللَّه بروجردى بود. در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الاستخارات»؛ «البشارات»، در اصول فقه؛ «الجبر و التفويض»؛ «الاسرافية»؛ «الاستيجارية»؛ «الاستشفاء بالتربة الحسينية»؛ «شرح زيارة عاشوراء»؛ شرح «الكفاية» سبزوارى، در فقه؛ «حجية المظنة»؛ «تعارض الاستصحاب و اصالة الصحة»؛ «تعارض الاستصحابين». از ديگر آثار وى نگارش كتب مستقلى در شرح حال محدثين بزرگى چون: ابن الغضائرى، ابوبكر حضرمى، آقا حسين خوانسارى، حفص بن غياث، حماد بن عثمان، سليمان بن داوود، شيخ بهائى، على بن سندى، قاسم بن محمد، محمد بن سنان، محمد بن فضل، محمد بن قيس، نجاشى و جمعى ديگر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (475)، تذكرة القبور (106 -105)، الذريعه (36/ 14 ،308/ 13 ،276/ 6 ،83/ 5 ،110/ 3 ،57 ،35 ،23 ،19 -18/ 2)، ريحانه (270 -269/ 7)، طبقات اعلام

الشيعه (قرن 80 -79/ 14)، الكنى و الالقاب (159/ 1)، گنجينه ى دانشمندان (243/ 2).

كرباسي، كمال الدين ابوالهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1356 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، رجالى و زاهد. در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات خود را در محضر پدرش و عده اى ديگر از علما گذراند، سپس براى تكميل تحصيلات در حدود 1320 ق به نجف مهاجرت كرد و در اصول و فقه از محضر آخوند ملا كاظم خراسانى و آقا سيد محمد كاظم يزدى استفاده نمود. پس از رسيدن به مقامات عالى اجتهاد به اصفهان بازگشت و به درس و بحث و تدريس پرداخت و حوزه ى درس فقه و اصول و رجال تشكيل داد. وى از علماى روزگارش به دريافت اجازه نايل آمده بود و از سيد حسن صدر و ميرزا محمد هاشم خوانسارى چهار سوقى و حاج ملا على محمد نجف آبادى اجازه ى روايت داشت. وى خود نيز از مشايخ اجازه ى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى و سيد حسن خراسانى و شيخ عبدالحسين گروسى بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى خانوادگى در كنار پدرش در تخت فولاد دفن شد. از آثار وى: «البدر التمام و البحر الطمطام»، در شرح حال پدر و جدش؛ «التحفة الى سلالة النبوة»، اجازه ى مبسوطى است براى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ «الدر الثمين فى جملة من المصنفات و المصنفين»؛ «درة البيضاء»، در اجازه ى روايت؛ «زلات الاقدام»، در اشتباهات رجالى؛ «سماء المقال فى تحقيق علم الرجال»؛ «الصراط المستقيم فى التمييز بين الصحيح و السقيم»؛ «القواعد الرجالية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (453/ 2)، تذكرة القبور (107 -106)، الذريعه (337/ 16 ،34/ 15 ،229/ 12 ،64 -63/

8 ،403 ،67/ 3)، ريحانه (300 -298/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (244/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1068 -1067/ 3)، معجم المؤلفين (146/ 13)، مكارم الآثار (1304/ 4) ، مؤلفين كتب چاپى (308 -307/ 1).

كشي، ابوعمرو محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 340 ق)، فقيه و رجالى بزرگ امامى. نسبتش به كش از شهرهاى ماوراء النهر مى رسد. كشى معاصر عياشى سمرقندى و از شاگردان او بود و از او بهره ها برد و در منزل وى در سمرقند حديث شنيد و بر وى قرائت كرد و در جرح و تعديل بر وى اعتماد نمود. هارون بن موسى تلعكبرى از او روايت مى كند. كشى استاد ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه است. او همطبقه ثقة الاسلام كلينى است. ابوعمرو كشى به كتاب رجالش معروف است. به آورده ى «معالم العلماء» نام كتاب «معرفة الناقلين عن الأئمة الصادقين» است كه شيخ طوسى آن را در 456 ق ملخص و تصحيح كرد و «اختيار معرفة الرجال»، معروف به «رجال كشى»، ناميد و از عصر علامه تا زمان ما آنچه در دست است همان «اختيار الرجال» طوسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفة الرجال (مقدمه)، الاعلام (201/ 7)، الذريعه (141/ 10)، روضات الجنات (206/ 6)، سفينة البحار (481/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 296 -295/ 4)، فرقه هاى اسلامى (138)، فوائد الرضويه (587 -585)، الكنى و الالقاب (116 -115/ 3)، لسان الميزان (101/ 8)، معجم رجال الحديث (64 -63/ 17)، معجم المؤلفين (85/ 11)، هدية الاحباب (226)، هدية العارفين (22/ 2).

كمره اي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1405 -1317 ق)، فقيه، اصولى و استاد. در كمره، از توابع خمين، به دنيا آمد. پس از كسب علوم مقدماتى در جاپلق، به خوانسار رفت و در محضر آخوند ملا محمد بيدهندى و سيد على اكبر بيد هندى و آقا سيد احمد جاده اى تلمذ كرد. در 1337 ق به سلطان آباد (اراك) رفت و از شاگردان نخست آيت اللَّه

حايرى گشت و علم فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ عبدالغنى و حاج شيخ عباس ادريس آبادى آموخت، و نزد ساير اساتيد علوم عقلى و رياضى و اخلاق را فراگرفت. در 1340 ق ساكن قم شد. و به افاده و استفاده مشغول گشت، و از درس ميرزا على اكبر حكمى يزدى بهره گرفت و «اسفار» را نزد آيت اللَّه رفيعى قزوينى و حديث را از محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه شيخ محمد رضا مسجد شاهى اصفهانى و آيت اللَّه سيد محسن جبل عاملى و اخلاق و عرفان را نزد آيت اللَّه حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى تكميل كرد و اجازه ى اجتهاد و نقل حديث از استادان خود گرفت. از اين زمان به حاج ميرزا خليل مجتهد معرف شد و خود به تدريس «كفايه» و «مكاسب» و اصول فقه و معقول و هيئت و هندسه پرداخت. او از مدرسين معقول و منقول حوزه و دانشگاه بود و مدت ها به تدريس «تفسير» ى كه بر قرآن نوشته بود اشتغال داشت. دكتر خزائلى، آيت اللَّه طالقانى، آيت اللَّه كاظم گلپايگانى، حجةالاسلام انصارى قمى و حجه الاسلام تربتى از شاگردان وى بودند. در 1354 ق در رابطه با مسأله كشف حجاب دستگير و زندانى و پس از يك ماه آزاد شد. آيت اللَّه كمره اى در 1371 ق، به همراه آيت اللَّه سيد محمود طالقانى و آيت اللَّه سيد رضا زنجانى و سيد صدرالدين بلاغى به پاكستان دعوت و در كراچى، به رياست مؤتمر عالم اسلامى انتخاب شد. در 1379 ق با همين سمت به بيت المقدس رفت و به دستور آيت اللَّه بروجردى با شيخ محمد شلتوت، رئيس دانشگاه الازهر، درباره ى اتحاد اسلامى ديدار

و گفتگو كرد. در 1395 ق، پاپ پل ششم، پيشواى كاتوليكهاى جهان، توسط سفارت واتيكان در تهران، دوازده مشكل كلامى را از وى استعلام نمود و پاسخ ايشان به فرانسه ترجمه و ارسال شد. از آيت اللَّه كمره اى در حدود هفتاد اثر به جاى مانده است از جمله: شرح «نهج البلاغه»، در بيست و سه جلد؛ «عنصر شجاعت»، در هفت مجلد؛ «افق وحى»؛ «افق اعلى»؛ «ملكه اسلام»؛ «على و الزهراء»؛ «قبله اسلام»؛ تفسير «سوره ى نور»؛ «آثار مقدس، احاديث و اخبار اسلام»؛ «علم الحديث و طبقة الكبرى»؛ «اسرار حج»؛ «بيت المقدس و تحول قبله»؛ «مادر، وظائف زن در اسلام».[1]

حاج ميرزا خليل كمره اى دامت بركاته از علماء و حكماء و دانشمندان و نويسندگان طراز اول تهرانست كه در خيابان زرين نعل ساكن و در مسجد معروف فخرالدوله واقع در دروازه شميران اقامه جماعت و ترويج دين و تفسير قرآن مبين نموده و تنوير افكار و قلوب ارادتمندان و دانش جويان و حقيقت طلبان را مى نمايند.

در سال 1317 قمرى برابر 1276 شمسى در جنوب جلگه كمره كه بسيار حاصلخيز و پر بركت و از قديم مسكن شيعيان خالص بوده در بلد كوهستانى و سرچشمه رودخانه ها چشم بجهان باز كرده و پس از پرورش در آن هواى آزاد و تحصيل علوم ابتدائى و مقدماتى براى كسب علوم عاليتر مجبور به هجرت از وطن شده و براى ادامه تحصيلات خونسار را كه يكى از زيباترين مناطق كوهسارى بشمار مى رود انتخاب نموده و در آنجا از محضر يكى از اوتاد زمان بنام آخوند ملا محمد بيد هندى علاوه بر تحصيل مقدمات و فنون علم و قرائت قرآن از پارسائى و وارستگى محضر آن مرد

روحانى بيش از پيش استفاده نموده و در سال 1337 قمرى با فوت مرحوم آخوند بيد هندى براى ادامه تحصيلات نزد مجتهد بزرگوار حاج سيد على اكبر بيدهندى و آسيد احمد جاده اى رهسپار شده و از محضر آن دو عالم ربانى استفاده شايان نموده و در نوروز همان سال بكمره برگشته و در سن بيست سالگى تأهل اختيار كرده و براى تحصيلات بيشترى به شهرستان اراك كه مركز علم و دانش بوده آمده و مشغول ادامه تحصيل شده و سه سال تمام در اراك علوم فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ عبدالغنى و حاج شيخ عباس ادريس آبادى و مقدارى حكمت و فلسفه را نزد آقاى سيد محمد بروجردى و هم چنين درس خارج را در سال 1340 قمرى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم يزدى تلمذ نموده و در نوروز آنسال كه آن مرحوم به قم مهاجرت و تشكيل حوزه دادند بنا بر دعوت آن مرحوم با قافله اى از طلاب كاروانى تشكيل و با وسائل آن روز به قم رهسپار شده و اقامت نمودند.

در آن موقع استاد فسلفه و حكمت قم مرحوم حاج ميرزا على اكبر يزدى مدرس و همدرس مرحوم فيلسوف شهير ميرزا جهانگير خان قشقائى كه در عصر خود بى نظير بوده، دوره فلسفه و حكمت حاجى سبزوارى و فلسفه عالى صدر المتألهين و دوره رياضيات را نزد حكيم مزبور فراگرفته و نيز دو دوره درس اصول و يكدوره درس خارج فقه را در حوزه مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى تلمذ نموده و اين دروس بالغ بر چهارده سال كه در قم اقامت داشتند ادامه داشت و طرز اصول اصحاب

سامرا را بوسيله آيت اللَّه حايرى و اصول اصحاب نجف را بوسيله ديگران مانند آيت اللَّه ميرزا سيد على يثربى كاشانى فراگرفته و از مقايسه بين دو طرز اصول و تكميل فلسفه و معقول و غور در مباحث عقلى كه پيش آمده بود لذت وافرى مى بردند.

متعاقب آن بتدريس كفايه و مكاسب و اصول فقه و معقول و همچنين بتدريس هيئت و هندسه مشغول بودند.

در سال 1354 ق كه غائله تغيير لباس پيش آمد ايشان تبعيد به تهران شده و حدود يك ماه زندانى شده آنگاه بقيد توقف در تهران آزاد گرديده و تاكنون چهل سال است كه در عاصمه تشيع بخدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

در سال 1367 ق بمكه معظمه مشرف شده و در سال 1371 ق بدعوت شعوب المسلمين پاكستان بكراچى رفته و در آن حفله و كنفرانس بزرگ اسلامى بياناتى ايراد نموده كه موجب اعجاب همگى گرديده و نيز سفرى به بيت المقدس نموده و در مؤتمره اسلامى آنجا شركت كرده و هم در كنگره اسلامى حجاز و مكه معظه دعوت شده در تمام اين مراحل نداء شيعه را كه مغز و لب و حقيقت اسلام است ظاهر نموده و اثرات عميقى در روح دانشمندان مسلمين گذارده است.

نگارنده گويد: علامه كمره اى از دانشمندان بزرگواريست كه بسهم خود خدمات بسيار ارزنده از راه بيان و قلم بعالم اسلام نموده است. تأليفات و تصنيفات آموزنده اى شاهد اين گفتار و گواه اين مدعا است و فهرست آن در رساله ى جداگانه اى بطبع رسيده با شرحى از كتب مفيده آنجناب كه اسامى آنها را مى نگارم:

1- كتاب افق وحى 2- كتاب افق اعلى نگاهى بچهره محمد و على عليهماالسلام 3-

على و الزهراء- سرچمشه آب حيات 4- ملكه اسلام فاطمه زهراء عليهاسلام 5- ترجمه قصيده النبى محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم 6- نهج البلاغه السماء و العالم آسمان و جهان 7- نهج البلاغه و جنگ 8- پيام ميلاد اميرالمومنين عليه السلام بسلاطين اهل قبله 9- كتابى بقلم اميرالمؤمنين عليه السلام 10- نامه كودك در مسجد 11- محنت اسلام 12- عنصر شجاعت يا هفتاد و دو تن و يك تن جلد اول 13- جلد دوم عنصر شجاعت 14- جلد سوم عنصر شجاعت 15- جلد چهارم عنصر شجاعت (مسلم بن عقيل) 16- چند مرحله از زندگانى امام حسين 17- تاج مأمون الرشيد 18- مجلس مباحثه امام رضا عليه السلام با عمران صابى 19- فلسفه غيبت امام زمان عجل اللَّه فرجه 20- امامزاده عبداللَّه عليه السلام در رى 21- شرح حال محمد بن ابى بكر 22- پيام ايران بنجد و حجاز و مصر 23- امناء الهى در كتاب سلمان فارسى و ابوذر غفارى 24- خواب ديدن ائمه اطهار عليهم السلام 25- قبله اسلام كعبه يا مسجدالحرام 26 - بيت المقدس و تحول قبله 27- آفاق كعبه 28- پنج رساله در حج و قبله 29- نهيب پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله بملوك و امراء و فقهاء علماء از خيف منى 30- كليد امن جهان 31- كليد امن دنيا 32- رساله مناسك و مسائل حج و عمره 33- ندائى از سرزمين بيت المقدس 34- اجتماع پيرامون خانه تقديس 35- اسرار حج 36- تفسير سوره نور 37- نداى اذان و ثواب آن بفارسى 38- دروس متون احاديث 39- الحديث عند الشيعه تا تاريخ تدوين حديث 40- تصحيح تفسير دانشگاه (بفارسى) 41- غروب آفتاب در اندلس 42-

كتاب مادر 43- مقدمه مواقع النجوم 44- تحشيه رساله لقاء اللَّه 45- تصحيح و تحشيه مراقبات السنه 46- من روح الفرج بعد الشده (بعربى) 47- مقاله در سالنامه نور دانش سال 1326 تحت عنوان اسرار موت و حيات 48- آثار مقدس احاديث و اخبار اسلام 49- على عليه السلام و آل محمد صلى اللَّه عليه و آله 50- آل رسول اللَّه 51- رابطه عالم اسلامى بزبان فارسى در جواب علماء كردستان 52- رابطه عالم اسلامى قبس من ولاء على عليه السلام بزبان عربى 53- آراء ائمه الشعيه الاماميه فى الغلاه.

آثارى كه آماده طبع است

1- جلد پنجم عنصر شجاعت 2- جلد دوم قبله اسلام 3- جلد دوم افق اعلى 4- تفسير تعدادى از سور قرآن 5- جلد دوم سرچشمه آب حيات 6- جلد دوم افق وحى 7- جلد دوم دروس متون احاديث 8- پيام بلال حبشى مولاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم از با كعبه بسياهان جهان 9- ترجمه كتاب الاسلام على مفترق الطرق.

معظم له داراى فرزندان برومندى مى باشند كه در ميان آنان دانشمند معظم و فاضل برومند جناب آقاى حاج ميرزا محمدحسن ناصر آقاى كمره اى بفضل و تقوا و اطلاعات عميقى موصوف و بيشتر امور والد ماجدش بدست با كفايت و نظر صائب او انجام مى گيرد.

علم ربانى.

تولد: 1317(1276 ق.)، كمره از توابع اراك.

درگذشت: 19 مهر 1363، تهران.

آيت الله خليل كمره اى بعد از تحصيل علوم ابتدايى و مقدماتى براى كسب علوم عالى تر به خوانسار رفت و نزد آخوند ملا محمد بيدهندى مقدمات و متون علم قرائت قرآن را فراگرفت. با فوت ملا محمد بيدهندى به نزد سيد على اكبر بيدهندى و سيد احمد جاده اى رفت و به

تحصيل علوم پرداخت شد.

در سال 1337 ق. به حوزه ى علميه ى اراك (مدرسه ى سپهدار) كه توسط آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى تأسيس گرديده بود ملحق شد و جزو اولين شاگردان حوزه ى علميه ى وى بود. سه سال تمام فقه و اصول را نزد شيخ عبدالغنى و شيخ عباس ادريس آبادى و مقدارى حكمت و فلسفه را نزد سيد محمد بروجردى و درس خارج را در سال 1340 ق. نزد آيت الله حائرى يزدى تلمذ نمود.

در سال 1339 ق. از حوزه ى علميه ى اراك به همراه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى مؤسس حوزه ى علميه ى قم، به قم منتقل شد و در آنجا ساكن شد و به تحصيل سطوح و فقه و اصول پرداخت در درس خارج آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى نيز حاضر مى شد و معقول را نيز نزد آقا ميرزا على اكبر يزدى معروف به «حكيم» تلمذ مى نمود پس از وفات آقا ميرزا على اكبر حكيم الهيات به معنى اخص اسفار را با حضرت امام خمينى (ره) مذاكره ى بينابين داشتند و همچنين مقدارى خارج فقه جواهر را با حضرت امام (ره) و آيت الله ميرزا عبدالله تبريزى مذاكره مى نمود.

اساتيد ديگر وى عبارتند از: آيت الله ملكى تبريزى و آيت الله اصفهانى و آيت الله محدث قمى و علامه عاملى. آيت الله كمره اى سپس در قم به تدريس سطوح و تفسير و فسلفه پرداخت.

آيت الله كمره اى در سال 1341 ق.، به سبب مخالفت با كشف حجاب، به دستور رضاشاه دستگير و زندانى شد و سپس در تهران نفى بلد گرديد. در سال 1371 ق. در كراچى به رياست مؤتمر اسلامى انتخاب گرديد و بار ديگر در سال 1379 ق. در مؤتمر اسلامى اردن شركت كرد. در پايان مؤتمر به اشاره ى

آيت الله سيد حسين بروجردى همراه آيت الله مرتضى طالقانى براى تشكر از شيخ محمود شلتوت، مفتى اهل سنت و رييس جامع الازهر، درباره ى فتواى ايشان در به رسميت شناختن مذهب تششيع، به قاهره رفت و با شيخ شلتوت ديدار و گفتگو كرد. در سال 1385 ق. در مكه در مؤتمر عالم اسلامى شركت كرد و به رياست مؤتمر برگزيده شد.

آيت الله كمره اى در سال 1349 در هزاره ى شيخ طوسى درباره مقام علمى شيخ طوسى ايراد كرد.

آيت الله كمره اى در شروع انقلاب اسلامى همگام با مردم حركت نمود و در راهمپيمايى تاسوعاى 1375 به اتفاق آيت الله طالقانى شركت جست. پس از حمله عراق به ايران با نوشتن مقاله «عرب اين ننگ را به كجا مى برى؟»، در روزنامه ى، «اطلاعات» به حمايت از موضع به حق ايران برخاست.

آيت الله كمره اى در دوره ى دكتراى دانشكده الهيات دانشگاه تهران تدريس مى نمود.

از آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: تفسير سوره ى نور (در دو مجلد)؛ عنصر شجاعت يا هفتاد و دو تن و يك تن (در تراجم شهداى كربلا، چهار جلد)؛ شرح نهج البلاغه؛ نهج البلاغه السماء و العالم آسمان و جهان؛ نهج البلاغه و جنگ؛ ملكه اسلام فاطمه زهرا؛ نويد اسلام؛ نداى اذان و احاديث استحباب آن؛ مادر و وظيفه زن در اسلام؛ فتح مكه غروب آفتاب در اندلس؛ اسرار حج؛ قبله اسلام كعبه يا مسجدالحرام؛ يك دوره كامل تفسير قرآن؛ افق وحى؛ افق اعلى؛ نگاهى به چهره محمد (ص) و على (ع)؛ على و الزهزاء سرچشمه ى آب حيات؛ ترجمه قصيدةالنبى (ص) پيام اميرالمؤمنين به سلطان اهل قبله؛ كتابى به قلم اميرالمومنين (ع) نامه ى كودك در مسجد، محنت اسلام؛ چند مرحله اسلام؛ چند مرحله از

زندگانى امام حسين (ع)؛ تاج مأمون الرشيد؛ مجلس مباحثه ى امام رضا (ع) با عمران صايى؛ فلسفه غيبت امام زمان (ع) (عج) امامزاده عبدالله (ع) در رى؛ شرح حال محمد بن بكر؛ پيام ايران به نجد و حجاز و مصر؛ امناءالهى در كتاب سلمان فارسى و ابوذر غفارى؛ خواب ديدن ائمه اطهار (ع)؛ بيت المقدس و تحول قبله؛ پنج رساله در حج و قبله؛ كليد امن جهان؛ كليد امن دنيا؛ رساله مناسك و مسائل و حج و عمره؛ ندايى از سرزمين بيت المقدس؛ اجتماع پيرامون خانه مقدس دروس متون احاديث؛ الحديث؛ تصحيح تفسير دانشگاه (به فارسى)؛ كتاب مادر؛ مقدمه مواقع النجوم؛ تحشيه رساله لقاءالله؛ تصحيح و تحشيه مراقبات السنه، من روح الفرج بعد الشدة (به عربى)؛ آثار مقدس احاديث و اخبار اسلام؛ على (ع) و آل محمد؛ آل محمد رسول الله؛ رابطه اسلامى (به زبان فارسى)؛ در جواب علماى كردستان؛ رابطه ى عالم اسلامى قبس من ولاء على (ع) به زبان عربى؛ آراء ائمه الشيعه فى الغلاة نهيب پيغمبر (ص) به ملوك و امراء و فقهاء از خيف منى. آثارى كه آماده طبع است: جلد پنجم عنصر شجاع؛ جلد دوم قبله اسلام؛ جلد دوم افق اعلى؛ تفسير تعدادى از سوره هاى قرآن؛ جلد دوم سرچشمه آب حيات؛ جلد دوم افق وحى جلد دوم دروس متون احاديث؛ پيام بلال حبشى مولاى رسول خدا (ص) از بام كعبه به سياهان جهان؛ ترجمه كتاب على مفترق الطرق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه دانشوران (493 -491 ،188 -187)، الذريعه (219/ 22 ،44/ 17 ،352/ 15 ،126 -125/ 14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 705 -704/ 13)، عنصر تلاش و كوشش، گلزار معانى (582 -566)، گنجينه ى

دانشمندان (43/ 5 ،540 -535/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (35 -32/ 3).

كوه كمري، محمد حجت

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1310 ق)، فقيه، اصولى، محدث، رجالى، مجتهد و مرجع تقليد. پدرش آقا سيد على كوه كمرى از علماى بزرگ تبريز و از شاگردان حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى و فاضل شرابيانى بود. اصل وى از كوه كمر تبريز بود. نسبش به سيد محمد مصرى ملقب به حجازى از اولاد على اصغر بن امام سجاد (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى ادبيات و مقدمات، از درس فقه و اصول و رياضيات و معقول و طب قديم و جديد و فيزيك و شيمى از اساتيد وقت استفاده نمود. او قسمت عمده ى تحصيلات فقهى و اصولى خود را در خدمت پدرش فراگرفت. سپس در 1330 ق به نجف مهاجرت نمود و فقه را در محضر آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و رجال و حديث را در محضر آقا سيد ابوتراب خوانسارى فراگرفت . وى همچنين از محضر آيت اللَّه شريعت اصفهانى و حاج شيخ على قوچانى و حاج شيخ على گنابادى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و ديگر بزرگان استفاده نمود. تا آنكه در نجف مريض شد و به خواست پدرش به تبريز بازگشت و پس از درگذشت آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى به نجف مراجعت كرد و سالها از محضر اساتيد آنجا استفاده نمود تا آنكه خود به تدريس در مسجد شيخ مرتضى انصارى و مقبره ى ميرزاى شيرازى و تصنيف مشغول شد. در 1349 ق به ايران آمد و در قم سكنى گزيد و به

تدريس خارج فقه و اصول استدلالى پرداخت و پس از درگذشت شيخ عبدالكريم حايرى، بر حسب سفارش ايشان به انجام امور مذهبى و اقامه حوزه ى علميه مشغول گرديد. آقا شيخ عبداللَّه مامقانى، شريعت اصفهانى، سيد حسن صدر كاظمى، سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ محمد باقر بيرجندى و پدرش، سيد على كوه كمرى، از مشايخ روايت وى و حاج ميرزا حسين نايينى، سيد محمد فيروزآبادى، آقا ضياءالدين عراقى، حاج شيخ عبدالكريم حايرى و شريعت اصفهانى از مشايخ اجتهاد و روايت او بودند. در قم درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آثار وى بناى مسجد و مدرسه ى حجتيه است و از آثار علمى وى: «الاستصحاب»؛ «كتاب البيع»؛ «تنقيح المطالب المبهمة فى حكم عمل الصور المجسمة»؛ «جامع الاحاديث و الاصول»؛ حاشيه بر «الكفاية»؛ «الصلوة»؛ «الوقف»؛ «لوامع الانوار الغروية فى مرسلات الآثار النبوية»؛ «مستدرك المستدرك فى استدراك مافات عن صاحب المستدرك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (465/ 4 ،193/ 3 ،25/ 2)، ريحانه (25 -23/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (82 -81/ 3)، علماء معاصرين (216 -214 ،187)، گنجينه ى دانشمندان (320 -309 ،306 -305/ 1)، لغت نامه (ذيل/ حجت كوه كمرى)، معجم المؤلفين (177/ 9).

كياني، مسيب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسيب كياني

محل تولد : نهاوند- گيان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/30

زندگينامه علمي

اينجانب اواخر سال 1363 وارد حوزه علميه نهاوند گرديدم و بعد از حدود هشت ماه به قم منتقل و در مدرسه علميه مهدي موعود (عج الله) زير نظر حضرت آيت الله العظمي نوري همداني مشغول به تحصيل شدم و دروس مقدماتي را در آن مدرسه و سطح را در مدارس حوزه علميه قم به

اتمام رساندم.

در سال 1375 در درس خارج فقه و اصول شركت نمودم. در سال 1374 وارد پژوهشكده باقرالعلوم (ع) وابسته به سازمان تبليغات اسلامي شده و به پژوهش و تحقيق در اين موسسه مشغول و به فعاليت در زمينه علوم اسلامي و كار نمايه سازي و اطلاع رساني در اين مجموعه مشغول بودم.

در سال 1377 وارد دانشگاه مفيد در قم گرديدم. در سال 1380 فارغ التحصيل رشته «علوم سياسي» در مقطع كارشناسي شدم. در طول حضور در پژوهشكده در برنامه (نمايه سازي، كتاب شناسي، كتابخانه و همچنين اطلاع رساني) جهت تدوين پايان نامه ها، رساله، مقالات و راهنمائي «افراد، محققين، طلاب و دانشجويان» مشغول بوده ام.

گلچين معاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1379 -1295 ش)، استاد دانشگاه، تذكره نويس، مورخ، مصحح، فهرست نويس و شاعر، متخلص به گلچين. در تهران و در خانواده اى مذهبى به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات، در 1313 ش، به استخدام وزارت دادگسترى درآمد و تا 1338 ش در آنجا مشغول خدمت بود. او از 1330 ش در كتابخانه ملى نيز خدمت مى كرد و بعد از 1338 ش به طور تمام وقت در كتابخانه ى مجلس مشغول شد. در 1342 ش به دعوت نايب التوليه آستان قدس رضوى، براى تنظيم فهرست كتب خطى آنجا، به مشهد مهاجرت كرد. وى در حين خدمت دولت به تحصيل ادامه داد و از محضر اساتيد مختلف بهره برد. در 1356 ش براى تدريس در دوره ى فوق لسانس و دكتراى زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه مشهد دعوت شد. گلچين از سيزده سالگى شروع به سرودن شعر كرد و در پانزده سالگى رسما قدم در وادى شعر نهاد و آثارش

در روزنامه هاى «نسيم شمال» و «توفيق» انتشار يافت. او با اميرى فيروزكوهى و رهى معيرى معاشرت و مصاحبت داشت. وى در 1314 ش به انجمن ادبى حكيم نظامى پيوست و با وحيد دستگردى همكارى نمود. در آن انجمن، علاوه بر شعرخوانى، «خمسه» نظامى مقابله و تصحيح مى شد و گلچين از محضر استادان ادب فنون و رموز شعر آموخت. وى پس از درگذشت استاد وحيد براى تأسيس انجمن ادبى ايران در منزل محمد على ناصح زحمات زيادى كشيد. گلچين معانى مقالات ادبى، تاريخى و كتابشناسى زيادى در مجلات مختلف از جمله: «ارمغان»، «مهر»، «دانش»، «يغما»، «سپاهان»، «راهنماى كتاب» و غيره نوشته است. از آثار وى: «گلزار معانى»؛ «شهر آشوب در شعر فارسى»؛ «تاريخ تذكره هاى فارسى»، در دو مجلد؛ تذكره ى «پيمانه»، ذيلى بر تذكره ى «ميخانه»؛ «كاروان هند»؛ رساله در احول «آل بنجير»؛ «مكتب وقوع در شعر فارسى»؛ تصحيح و تكميل تذكره ى «ميخانه» عبدالنبى فخرالزمانى قزوينى؛ تصحيح «لطايف الطوايف»؛ «راهنماى گنجينه ى قرآن»؛ «فرهنگ اشعار صائب»؛ «ديوان» شعر. اهتمام در انتشار كتابهاى: «تاريخ ملا زاده» احمد بن محمود بخارى، در ذكر مزارات بخارا؛ «كنوز الاسرار و رموز الاسرار»، شرح منظوم «السوانج فى العشق» احمد غزالى؛ فهرست مجموعه هاى خطى كتابخانه ى مجلس؛ فهرست قسمتى از كتب خطى كتابخانه ى عبدالحسين بيات.[1]

احمد گلچين معانى، از شاعران و محققان نامدار است كه به سال 1295 خورشيدى در تهران متولد گرديد و يكى از محققانى است كه كتاب هاى وى مأخذى براى همه شيفتگان اهل هنر و تحقيق مى باشد. وى در سال 1313 در ادار كل ثبت مشغول خدمات دولتى گرديد.

«اشك و آه»

بى تو سوزى بدل انگيخته دارم چون شمع

اشك و آهم بهم آميخته دارم چون شمع

چه

كشى دامنم از دست، كه سيلى ز سرشك

تا بدامن ز غمت ريخته دارم چون شمع

همه شب بهر نثارت رهت از مخزن چشم

رشته هاى گهر آويخته دارم چون شمع

اشك من تيره از آنست، كه خاكستر غم

بسر از آتش دل بيخته دارم چون شمع

چون گهر روشن از آنم كه بجز رشته اشك

رشته ها از همه بگسيخته دارم چون شمع

نيست تا در برم آن آتش سوزان، گلچين

شورى از سوز دل انگيخته دارم چون شمع

«ماه»

ديدى اى ماه كه شمع شب تارم نشدى

تا نكشتى ز غمم، شمع مزارم نشدى

بى خبر از بر من رفتى و اين دردم كشت

كه خبردار ز دشوارى كارم نشدى

روى برتافتى و پشت و پناه دل من

نشدى كز همه جا رو بتو آرم، نشدى

زاريم ديدى و آنقدر تغافل كردى

كه خبردار ز حال دل زارم نشدى

غافل از ياد تو بودم كه نگشتى يارم؟

يا بديدى كه غم روى تو دارم، نشدى؟

ياد آن عهد، كه از يكدلى و يك جهتى

لحظه ى دور، ز آغوش و كنارم نشدى

گفتى آرام ندارد دل گلچين بى من

چكنم مايه آرام و قرارم نشدى

باز هم مهر تو مى پرورم اندر دل تنگ

گرچه عمرى بتو دل بستم و يارم نشدى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از بهار تا شهريار (508 -496/ 2)، چشمه ى روشن (706 -702)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (809)، الذريعه (218/ 18 ،931/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3059 -3053/ 5)، صدف (567 -553)، فرهنگ سخنوران (779)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2808/ 2 ،837 ،755/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (307)، كيهان فرهنگى (س 8، ش 8، ص 9 -3)، گلزار معانى (610 -585).

گلستانه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(گلستان) ابن شاه ابوتراب محمدعلى حسينى يا حسنى معروف به گلستانه و ملقب به علاءالدين،

از سادات گلستانه ساكن اصفهان (ف. 1110 ه.ق؟) وى دانشمندى است عابد و محقق. از آثار او است: 1- بهجةالحدائق. 2- ترتيب مشيخيه ى من لا يحضر الفقيه. 3- حدائق الحقائق فى شرح كلمات كلام اللَّه الناطق. 4- روضةالشهداء و شرح الاسماءالحسنى. 5- منهج اليقين.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مامقاني، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1290 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، رجالى، محدث و اديب. معروف به علامه مامقانى و فاضل مامقانى. از بزرگان علماى اماميه و حاوى فروع و اصول بود. اصلش از مامقان آذربايجان است. در نجف به دنيا آمد. در پنج سالگى شروع به فراگيرى قرآن كرد. صرف و نحو و مقدمات و سطوح فقه و اصول را در محضر پدرش و شيخ هاشم ارونقى ملكى و شيخ غلامحسين دربندى و شيخ حسن ميرزا (م 1313 ق) فراگرفت تا در فقه و اصول سرآمد شد. در 1308 ق به حوزه ى درس اصول استدلالى و در 1309 ق به حوزه ى درس فقه استدلالى پدر بزرگوارش راه يافت و «تقريرات» هر دو درس خارج را نگاشت. قوه ى استنباط و اجتهاد وى بارها از طرف پدرش تأييد شد و او را به دريافت اجازه مفتخر كرد. آن گاه وى خود به تدريس و تحقيق و تأليف پرداخت و شاگردان بسيارى بر گردش جمع شدند. او از پدرش روايت كرده و شيخ محمد حرز نيز از وى روايت كرده است. او مرجع تقليد بسيارى از مردم آذربايجان بود. در نجف درگذشت و در كنار پدرش، در مقبره ى خانوادگى در منزلشان، دفن گرديد. از آثارش: «اجابة السئوال»؛ «ارشاد المستبصرين»؛ «ازاحة الوسوسة»؛ «تحفة الصفوة»؛ «تحفة الخيرة»؛ «تنقيح المقال فى علم الرجال»، در

سه مجلد بزرگ، كه مشهورترين و مهم ترين تأليف اوست؛ جوابات «المسائل البصرية»؛ جوابات «المسائل البغدادية»؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ «الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود»؛ «مرآة الكمال فى الآداب و السنن» و ترجمه ى فارسى آن؛ «سراج الشيعة فى آداب الشريعة»؛ «الفوائد الطبية»؛ «كشف الاستار فى تكليف الكفار بالفروغ»؛ «هداية الانام فى حكم مال الامام»؛ «مجمع الدرر» معروف به «اثنى عشريه»؛ «مناهج اليقين»؛ «منتهى مقاصد الانام فى نكت شرايع الاسلام»؛ «مقباس الهداية فى علم الدراية»؛ «مطارح الافهام فى مبانى الاحكام».[1]

عبداللَّه بن العلامة الكبرى حاج شيخ محمدحسن از اكابر و فحول علماء اماميه و عالمى عامل و فقيهى كامل محدثى رجالى و اديبى اريب حاوى فروع و اصول و داراى كمالات نفسانيه و اخلاق فاضله و مرجع تقليد جمعى وافر از شيعه بوده و گوى سبقت از افاضل وقت ربوده و در بعضى از علوم غريبه نيز حظى داشته است.

آن جناب در ربيع الاول 1290 قمرى در نجف متولد و در 16 شوال 1351 قمرى در جوار على (ع) به رحمت حق پيوسته در مقبره والدش كه داراى گنبد و قبه عالى است مدفون گرديده است.

تاليفات و آثار علمى معظم له از اينقرار است.

1- ارشاد المستبصرين 2- تحفة الخيره 3- تحفة الصفوة فى الحيوة 4- تنقيح المقال فى احوال الرجال 5- الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود 6- سراج الشيعه 7- السيف البتار 8- مرآت الرشاد 9- مرآت الكمال 10- مطارح الافهام 11- مقباس الهدايه 12- مناهج المتقين 13- منتهى مقاصد الانام 14- نتايج التنقيح 15- نهاية المقال و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (173/ 25 ،159/ 23 ،349 ،18/ 22 ،339 ،338

،336 ،284 -283 ،272 ،230 ،229 ،27/ 20 ،36 ،12 -11 / 18 ،161/ 17 ،346 ،22 ،13/ 16 ،286 ،157/ 12 ،137 ،78 -77/ 8 ،149/ 6 ،216 ،215/ 5 ،467 -466/ 4 ،447 ،432/ 3 ،528 ،520 ،120 ،118/ 1)، ريحانه (159 -157/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1199 -1196/ 14)، علماء معاصرين (159 -158)، الكنى و الالقاب (134/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1146 -1145/ 3)، معجم المؤلفين (116/ 6).

مبشري، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1289، تهران.

درگذشت: 21 مهر 1369، تهران.

دكتر اسدالله مبشرى، فرزند ابوالقاسم، تحصيلات حقوقى خود را در دانشگاه تهران و سپس فرانسه به پايان رسانيد. سال ها در وزارت دادگسترى مقام هاى قضايى را تصدى مى كرد. در دولت مهندس مهدى بازرگان وزير دادگسترى بود. وى غزل نيكو مى سراييد و طبعى روان داشت.

از آثار اوست: اسلام و موسيقى (1323)؛ پرتگاه مبشرى (مجموعه شعر، تهران 1310، تبريز، 1312)؛ روش نويسندگى (تهران، 1333)؛ عبقريه محمد (عباس محمود عقاد، ترجمه، جلد اول 1327، جلد دوم، 1332)؛ منظومه شب ى (مجموعه شعر، زنجان، 1316).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مجلسي، محمدتقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1070 -1004/ 1003 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، رجالى، عابد و زاهد. نسبش به حافظ ابونعيم اصفهانى، صاحب «حلية الاولياء» مى رسد. اصلش به آورده ى «روضة الصفا» از دارالمرز رشت، و به گفته ى معلم حبيب آبادى در «مكارم الآثار» از قريه مجلس از روستاهاى جبل عامل است و از آنجا كه تخلص شعرى پدرش، مقصود على، مجلسى بوده اين سلسله به مجلسى معروف گشته اند. ملا محمدتقى در اصفهان به دنيا آمد. مادرش دختر درويش محمد نطنزى اصفهانى مى باشد. وى در فقه و تفسير و حديث و رجال متبحر و در عبادات و عرفان پيرو استاد خود ملا عبداللَّه شوشترى بود. او نخستين كسى است كه بعد از ظهور دولت صفويه به نشر احاديث شيعه پرداخت. در محضر شيخ بهائى و ملا عبداللَّه شوشترى و پسرش ملا حسنعلى شوشترى و مير شرف الدين على شولستانى نجفى تلمذ نمود و به دريافت اجازه نايل شد. ملا محمدتقى از محقق كركى، مشهور به محقق ثانى، و ملا عبداللَّه شوشترى و شيخ بهائى روايت كرده است. مير فندرسكى و قاضى معزالدين محمد اصفهانى

و شيخ يونس جزايرى و قاضى ابوالشرف و شيخ عبداللَّه بن شيخ ابوالبركات و ملا محمدقاسم، دايى اش، به آورده ى «تذكرة القبور»، از ديگر مشايخ وى مى باشند. فرزندش، ملا محمدباقر مجلسى، و آقا حسين محقق خوانسارى و مير عبدالحسين خاتون آبادى اصفهانى از شاگردان وى بودند. شيخ عبداللَّه بن جابر عاملى از او روايت مى كند. در اصفهان درگذشت و در جنب جامع عتيق دفن شد. مقبره ى وى به سر قبر آخوند معروف است. از آثار وى: «روضة المتقين»، در شرح «من لا يحضره الفقيه»، كه آن را به امر شاه عباس به فارسى شرح كرد و «اللوامع القدسية» يا «لوامع صاحبقرانى» ناميد؛ «حديقة المتقين فى معرفة احكام الدين لارتقاء معارج اليقين»؛ «احياء الاحاديث فى شرح تهذيب الحديث»، كه همان شرح «تهذيب» شيخ طوسى است؛ «تفسير» فارسى؛ «مناسك الحج»؛ «الاربعون حديثا»، كه در آن به ذكر مشايخ خود پرداخته است؛ شرح بر «صحيفه ى سجاديه»، به عربى و فارسى؛ حاشيه بر «نقد الرجال»؛ «طبقات الرواة»؛ شرح «خطبه همام»؛ حاشيه بر «اصول كافى».[1]

ملا محمدتقى، فرزند مقصود على اصفهانى (ف. 1070 ه.ق) از متبحران علماى شيعه ى اثنى عشرى است كه احاديث و اخبار شيعه ى اماميه را جمع آورى كرده است. وى از شاگردان شيخ بهائى (ه.م) است. و در جامع عتيق اصفهان مدفون است. ملا محمدتقى در زمان شاه عباس كبير مى زيسته و پدر ملا محمدباقر مجلسى (ه.م) مى باشد. تعداد تأليفاتش متجاوز از 10 مجلد، مجلسى اول، مجلسى پدر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (193 -192/ 9)، تذكرة العلماء (167 -164)، تذكرة القبور (221 -219)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (217 -212/ 2)، الذريعه (258/ 22 ،370 -369 ،368/ 18 ،149

-148/ 15 ،67 -66/ 14 ،348 ،305 ،226/ 13 ،303 -302 ،190/ 11 ،227 ،145/ 6 ،389 ،413 ،307/ 1)، روضات الجنات (119 -114/ 2)، روضة الصفا (585/ 8)، رياض العلماء (47/ 5)، ريحانه (201 -198/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 102 -101/ 11)، فوائد الرضويه (446 -439)، قصص العلماء (228 -214)، الكنى و الالقاب (152 -150/ 3)، مفاخر اسلام (44 -28/ 8)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1153 -1152/ 3)، معجم المؤلفين (137/ 9)، هدية الاحباب (233 -232).

محبوبي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد محبوبي

محل تولد : ملكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

مجيد محبوبي در دوازدهمين روز اسفند سال 1352 در روستاي قره گل شهرستان ملكان به دنيا آمد. دوران كودكي و نوجواني اش را در روستا گذراند. بعد از اتمام دوره راهنمايي و تحصيل يك ساله در دبيرستان بوعلي سينا شهرستان مياندوآب، سال 1369 وارد حوزه علميه وليعصر(عج) تبريز شد. در تبريز به كلاسهاي قصه خواني استاد عبدالمجيد نجفي راه يافت و به آموزش اصول قصه نويسي پرداخت. آشنايي با شعراي موفق و مطرحي چون آقايان جلال محمدي، سيد قاسم ناظمي، محمدرضا لوايي، اسحاق راهب و همچنين نويسنده ادبيات مقاومت جناب داوود اميريان، اشتياق او به نويسندگي را مضاعف كرد. محبوبي در كنار تحصيلات حوزوي، به طور چشمگيري به مطالعه آثار بزرگان داستان نويسي همت گمارد كه در اين ميان انس و الفت او با كتابهاي مرحوم جلال آل احمد بيشتر بود. آشنايي محبوبي با مجله «سوره نوجوانان»، علاقه او به ادبيات بزرگسال را كاهش داد. او در اين مقطع همه هم و غمش را به اين مجله معطوف كرد و اگرچه نوشته هاي او در

آن زمان مناسب چاپ در آن مجله تشخيص داده نشد؛ ولي چندي بعد با چاپ اولين قصه اش در مجله «سلام بچه ها»، كه تشويقهاي مداوم استاد مظفر سالاري را به همراه داشت، وارد وادي ادبيات كودك و نوجوان شد. محبوبي در مجلاتي مانند«سروش نوجوان»، «سلام بچه ها»، «پوپك»، «انتظار نوجوان»،«مليكا»، «ياران امين» و «قاصدك» براي كودكان و نوجوانان و در مجلاتي چون «كتاب ماه كودك و نوجوان»، «كوثر«، «مبلغان»، «پگاه»، «پيشگامان»، «شميم ياس» و «خشت اول» براي بزرگسالان قلم زده است. از اين نويسنده تاكنون اين كتابها منتشر شده است:1. آن روز، آن مهماني، 2. يك روز بهاري 3. كبوتر سفيد، 4. هديه، 5. تربت و دريا، 6. اولين برفي كه زمين نشست، 7. آفتاب حكمت، 8. آينه اخلاص، 9. روح اخلاص، 10. گزيده اي از حكايات شيخ عباس قمي، 11.ستارگان حرم (گروهي) 12. گلشن ابرار(گروهي)، 13. مهربانترين، 14. فرزند كعبه، 15. خانه در آتش، 16. ملاقات در شب مهتابي.

همچنين كتابهاي 1. ديدار در خانه دوست، 2. خورشيد در نخلستان، 3. دعاي باران، 4. فرشته اي در كوير، 5. باراني از مهر، 6. زيباترين شب، 7. همسفر با فرشته، 8 . رؤياي شيرين، 9. فرشته اي در قصر، 10.آن شب، آن شعر، 11.نوشتهٔ نامرئي، را در زير چاپ دارد.

«نامزد دريافت جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي» در سال 1386 و «مؤلف برتر اولين جشنواره مرزباني وحي و خرد» در سال 1387، تنها عناويني است كه تا به حال محبوبي در عرصه رقابتهاي فرهنگي ادبي به دست آورده است.

محرابي كرماني، سعيد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، تذكره نويس و شاعر. خاندان او در كرمان معروف و داراى علم و زهد بوده اند. معروفترين مرد

خاندان وى شيخ سيف الدين ابوالمعالى باخرزى ملقب به شيخ عالم بوده است. محرابى صوفى مشرب بوده و با ادبيات فارسى و عربى آشنايى داشته است. از آثارش: «مزارات كرمان» يا «تذكرة الاولياء» محرابى كرمانى، كه سيد محمد هاشمى كرمانى در اسفند ماه 1330 ش به اهتمام و سرمايه ى حسين كوهى كرمانى آن را چاپ نمود. «تاريخ نظم و نثر» سال تأليف كتاب را 939 ق ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (257)، تذكره ى شاعران كرمان (447 -444)، الذريعه (326/ 20)، ستارگان كرمان (341 -338)، عرفاى كرمان (105 -104)، مزارات كرمان (مقدمه/ بيست و دو- بيست و هشت).

محقق خوانساري، حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1099/ 1098 -1016 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، رجالى، محدث، متكلم، مدرس، محقق و شاعر. وى جامع معقول و منقول بود و به جهت تدريس در هر يك از اين علوم به استاد الكل فى الكل معروف شد. چون پدر و پسرش هر دو جمال الدين نام داشتند ملقب به ذوالجمالين شد. اصلش از خوانسار است. در نوجوانى براى كسب علوم به اصفهان رفت و در مدرسه ى خواجه ملك نزديك مدرسه ى شيخ لطف اللَّه مشغول تحصيل شد. او علوم معقول و منقول را از ميرفندرسكى و ملا محمدتقى مجلسى و خليفةالسلطان و محقق سبزوارى و ديگر علما فراگرفت و به مقام علمى بالايى رسيد. او به تيزهوشى و سرعت انتقال معروف بود و مشكلات علمى را با اندك تأملى حل مى نمود. فرزندانش، آقا جمال خوانسارى و آقا رضى خوانسارى، و سيد نعمت اللَّه جزايرى و شيخ جعفر قاضى و ملا ميرزا شيروانى و ملا محمد سراب تنكابنى و عده اى ديگر از شاگردان او بودند.

رياست علمى و مذهبى زمانش بدو منتهى مى شد و وى پناه گاه فقرا و مساكين بود. در شعر طبعى روان داشت و شعر و نثرش به عربى و فارسى مشهور است. در اصفهان درگذشت و در قبرستان تخت فولاد نزديك مقبره ى بابا ركن الدين دفن شد. شاه سليمان صفوى مقبره اى برايش بنا كرد كه پس از دفن شدن فرزندانش در كنارش، به تكيه ى خوانساريها معروف گرديد. از آثارش: ترجمه ى قرآن؛ فسير «سورة الفاتحة»؛ ترجمه ى «صحيفة السجادية»؛ «مشارق الشموس»، در شرح «الدروس» شهيد اول؛ «تواريخ وفيات العلماء»؛ «الجبر و الاختيار»؛ حاشيه بر «شرح جديد التجريد» قوشچى؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه نصير طوسى؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «محاكمات» قطب الدين رازى؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ شرح «كافيه» ابن حاجب؛ شرح «هيئت» قوشچى؛ رساله در «مقدمة الواجب»؛ رساله هايى در شبهات متفرقه، از جمله: «شبهة الايمان و الكفر»، «شبهة الطفرة» و «شبهة الاستلزام»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (150 -148/ 6)، ايضاح المكنون (485/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (316 -314/ 5)، تذكره ى شعراى خوانسار (26 -23)، تذكرة القبور (298 -297)، تذكره ى نصرآبادى (153 -152)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (173 ،51/ 2)، الذريعه (106/ 22 ،36/ 21 ،133 -132/ 20 ،244 ،91 ،25/ 13 ،247/ 9 ،19/ 7 ،206 ،192 ،111 ،68/ 6 ،81/ 5 ،339 ،126 ،112/ 4)، روضات الجنات (347 -339/ 2)، رياض العارفين (187)، رياض العلماء (60 -57/ 2)، ريحانه (242 -239/ 5)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (408 -407)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 167 -166/ 11)، فقهاى نامدار شيعه (238 -234)، فوائد الرضويه (155 -153)، الكنى و الالقاب (159 -158/

3)، لغت نامه (ذيل/ حسين خوانسارى)، معجم المؤلفين (48/ 4)، مواد التواريخ (174 -173)، هدية الاحباب (235 -234)، هدية العارفين (324/ 1).

محلاتي، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1310 ق)، عالم دينى، متكلم، خطيب و محقق. در محلات به دنيا آمد. پس از نشو و نما و تحصيل مقدمات در زادگاهش، نزد شيخ عبدالحسين كبير، به همراه مادر براى تكميل علوم به نجف رفت. او در محضر علامه نايينى و آيت اللَّه ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر و آيت اللَّه جواد بلاغى تلمذ كرد و همچنين از اساتيدى چون آيت اللَّه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه ميرزا آقا اصطهباناتى و آيت اللَّه شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران بهره برد تا به مراتب علمى نايل شد و از اساتيد بزرگ نجف اجازه اجتهاد و روايت گرفت. سپس در سامراء ساكن گرديد و به بحث و تأليف مشغول شد و در ضمن آن از بحثهاى رجال و حديث و درايه آيت اللَّه ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شد. در 1376 ق به ايران بازگشت و در تهران ساكن گرديد و به تأليف و امامت جماعت پرداخت. از آثارش: «رياحين الشريعة»، شرح حال زنان دانشمند شيعه، در شش مجلد؛ «اختران تابناك»؛ «مأثر الكبراء فى تاريخ سامراء»، به عربى؛ «الحق المبين»، در قضاوتهاى اميرالمؤمنين (ع)؛ «شمس الضحى»؛ «قرةالعين»، در حقوق والدين؛ «كشف العثار»، در مفاسد خمر و قمار؛ «كشف الغرور»، در مفاسد بى حجابى؛ «كشف البنيان عن جنايات عثمان»؛ «كشف حقيقت»؛ «كشف الغاشية»؛ «كشف الهاوية»، در جنايات معاويه؛ «لطائف الحكايات»؛ «كشف المغيبات»؛ «فرسان الهيجاء»؛ «وقايع الايام»، در هشت مجلد كه سه مجلد آن «مجالس الواعظين» نام دارد؛ «الكلمة التامة»، در احوال اكابر عامه.[1]

حاج شيخ

ذبيح الله محلاتى عسكرى تهرانى از علماء اعلام و محدثين گرام و وعاظ والامقام و نويسندگان بنام معاصرند در تهران تولدش در محلات واقع شده و مهاجرت به عراق و نجف اشرف نموده و سطوح را از مدرسين عالى نجف فراگرفته و به درس خارج آيات عظامى چون مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله حاج شيخ جواد بلاغى و ديگران حاضر شده و در كاظمين از مرحوم آيت الله حاج سيد حسن صدر هم استفاده نموده و در سامره از رجال و حديث و درايه آيت الله ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شده و به افتخار مصاهرت آن مرحوم نائل گرديده آنگاه مهاجرت به تهران نموده و به ترويچ دين و تبليغ و نشر آثار و اخبار اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله

پرداخته و در مسجد مشيرالدوله واقع در خيابان اهل على خيابان مسكرآباد تهران نيز به اقامه جماعت اشتغال دارند.

تاليفات مفيده و ارزنده بسيارى دارد كه اغلب آنها به طبع رسيده است و در حال حاضر در كثرت تاليف كم نظير مى باشند و آنها از اين قرار است:

1- رياحين الشريعه در احوال بانوان شيعه در 5 جلد مكرر به طبع رسيده است.

2- تاريخ سامره در سه مجلد كه دو مرتبه چاپ شده است.

3- كشف الاشتباه در كجرويهاى اصحاب خانقاه به طبع رسيده است.

4- كشف الهاويه در احوال و مطاعن معاويه به طبع رسيده است.

5- الحق المبين در قضاوتهاى اميرالمومنين عليه السلام كه تاكنون شش مرتبه به طبع رسيده است.

6- لطايف الحكايات به طبع رسيده است.

7- اختران تابناك به طبع رسيده است.

8- فرسان الهيجاه در دو مجلد مكرر به طبع رسيده است.

9- كشف

حقيقت مشتمل بر فتاواى اهل سنت و قدح آنها به طبع رسيده است.

10- كشف الغرور در مفاسد بى حجابى و زيان آن. به طبع رسيده است.

11- كشف المغيبات مشتمل بر اخبار غيبيه. به طبع رسيده است.

12- كشف الغاشيه در زندگانى عايشه. به طبع رسيده است.

13- كشف البنيان در جنايات عثمان. به طبع رسيده است.

14- نارالله الموقده على الكافرين متضمن حمله هاى حضرت على عليه السلام.

15- قره العين- فى حقوق الوالدين.

16- كشف العمار يا كانون فساد الى ساحل نجات.

17- مطلوب الراغب در احكام ريش و شارب.

18- كشف التهمه.

19- السيوف البارقه.

20- وقايع الايام- يا مجالس الواعظين دو جلد.

21- شرافة الاسخياء و رذالة البخلاء.

و حدود 34 جلد كتاب ديگر در فنون مختلفه كه مخطوط و آماده طبع است.

فقيه، محقق.

تولد: 1271(1310 ق.)، محلات.

درگذشت: اسفند 1364.

علامه حاج شيخ ذبيح الله محلاتى مقدمات تحصيل را نزد شيخ عبدالحسين كبير در محلات به پايان رسانيد. سپس همراه با مادرش عازم نجف اشرف شد و در آنجا از محضر رجال علم و حديث و درايه سود برد و در درس خارج اساتيدى چون شيخ مرتضى طالقانى، عبدالرحمان قزوينى، آيت الله عبدالحسين رشتى، آيت الله اصطهباناتى، حجت الاسلام سيد محمد فيروز آبادى، آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ محمد جواد بلاغى، فاضل نيشابورى، شيخ صادق بروجردى، آيت الله نايينى، آيت الله سيد ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد حسن صدر شركت كرد. وى با اتمام تحصيلات، پس از يازده سال اقامت در نجف اشرف به سامرا رفت. در آنجا نزد آيت الله ميرزا محمد تهرانى و آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى باقى ماند و به تدريس در حوزه ى سامرا و مدرسه ى ميرزاى شيرازى پرداخت. در همين شهر است كه به فعاليت تحقيقاتى نيز پرداخت كه حاصل آن دو اثر است

به نام هاى مآثر الكبراء فى تاريخ سامراء در دوازده جلد به زبان عربى (سه جلد آن در تهران به چاپ رسيده است) و الكلمة التامه فى تراجم اكابر العامه به فارسى در پنج جلد. دوره ى اقامت وى در شهر سامرا نزديك به بيست و پنج سال به طول انجاميد. وى در سال 1327 به تهران بازگشت.

از جمله آثار قلمى ايشان است: دايرة المعارف شش جلدى رياحين الشريعه (به فارسى و حاوى شرح حال بانوان دانشمند شيعه در زمينه علم و ادب و مذهب در تاريخ اسلام)؛ الحق المبين (در قضاوت هاى اميرالمؤمنين؛ اين كتاب به كرات به چاپ رسيده است)؛ اختران تابناك (در دو جلد)؛ فرسان الهيجاء (در ترجمه سيدالشهداء به ترتيب حروف در دو جلد)؛ قرة العين فى حقوق الوالدين؛ وقايع الايام (دو جلد)؛ لطايف الحكايات يا داستان هاى آموزنده (مشتمل بر 303 حكايت در 576 صفحه در دو جلد)؛ كشف الاشتباه (در كجروى هاى اصحاب خانقاه)؛ كشف الهاويه (در احوال و مظالم معاويه)؛ كشف حقيقت (مشتمل بر فتاواى اهل سنت و در شرح حال بزرگان اهل سنت ابوحنيفه و مالك و شافعى و حنبلى)؛ كشف الغرور (در مفاسد بى حجابى و زيان آن)؛ كشف المغيبات (مشتمل بر اخبار غيبيه اميرالمؤمنين)؛ كشف الغاشيه (در زندگانى و هويت عايشه)؛ كشف البنيان (در ترجمه عثان بن عفان)؛ كشف العثار (در مفاسد شراب و قمار)؛ كشف الاكاذيب (در عجز خليفه ى دوم از پاسخ به مسائل)، كشف الخفاء (در خصوص تذكرة الاولياء)، كشف المنافع (در منافع و خواص حيوانات، نباتات و جمادات)؛ كشف زردشتى از طريقه (زردشتى) كشف التهمه؛ مطلوب الراغب (در احكام ريش و شارب)؛ السيوف البارقه (در رد صوفيه)؛ نارالله

الموقده على الكافرين (يا جنگ هاى اميرالمؤمنين)؛ قلائد النحور (در حوادث ايام و شهور مشتمل بر وقايع دوازده ماه در هشت جلد)، مجالس الواعظين (در چهار جلد)، شمس الضحى (در نقل و تحويل سر مبارك سيد الشهداء) شرافة السخياء و رذالة البخلاء، ضرب شمشير بر منكر خطبه غدير؛ طعن سنان (در مناقشات احكام القرآن سيد ابوالفضل برقعى)، المعالى (در احياء العلوم غزالى)؛ امثال القرآن؛ بياض (در اشعار متفرقه)؛ خير الكلام (دو جلد در خصوص سيد احمد كسروى)؛ صندوق النفايس؛ كشكول؛ مجموعه كبيرى (عربى و فارسى)؛ نعم النصير (ترجمه ى بعضى از قسمت هاى كتاب الغدير).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (128 -127/ 25 ،6/ 19 ،122 ،44 ،42/ 18 ،165 ،152 -151 ،72/ 17 ،168/ 16 ،293 ،99/ 12 ،314 -313/ 11 ،285 ،38/ 7 ،255/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 716 -715/ 14)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 12، ص 39)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1162/ 3).

مدرس خياباني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن محمدطاهر بن نادر بن محمدطاهر تبريزى خيابانى معروف به مدرس خيابانى (و. 1296 ف. 1373 ه.ق) مؤلف ريحانةالادب در تراجم و شرح حال اطبا و علما و عرفا و حكما و ادبا و فضلا با ذكر كنيه و لقب آنها. مدرس خيابانى غير از ريحانةالادب تأليفات ديگرى نيز دارد كه برخى از آنها عبارتند از: «حياض الزلائل فى رياض المسائل» در شرح كتاب طهارت از رياض كه معروف به شرح كبير است، ديگر «فرهنگ بهارستان» در مرادفات فارسى. ديگر «فرنگ نگارستان» در لغت فارسى. ديگر «فرهنگ نوبهار» در لغت فارسى، ديگر كتاب «غايةالمنى فى تحقيق الكنى» در بيان كنيه هاى حيوانات در زبان

عرب.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مدرس رضوي خراساني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1274 ش)، محقق، دانشمند، مصحح و استاد دانشگاه. پدرش، ميرزا محمدباقر، از علماى بزرگ خراسان و مدرس اول آستان قدس رضوى بود. در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مدارس جديد زادگاهش فراگرفت. سپس به آموختن علوم قديمه نزد اساتيد آن زمان پرداخت. وى كتابهاى «مغنى» و «مطول» تفتازانى و قسمتى از شرح «منظومه» حاج ملا هادى سبزوارى را نزد ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى آموخت. «تحرير اقليدس» و «مجسطى» و كتب رياضى قديم و «شرح لمعه»، در فقه و «قوانين»، در اصول را نزد پدر خواند. سپس از محضر آقا بزرگ حكيم استفاده نمود و «شرح هداية» و «شرح اشارات» را نزد او خواند. آنگاه مدتى از درس خارج فقه و اصول آيت اللَّه قمى و آيت اللَّه آقا ميرزا محمد آقازاده استفاده كرد. در 1298 ش به تهران آمد و از محضر آقا سيد محمد تنكابنى و آقا ميرزا محمدطاهر تنكابنى بهره برد و به تكميل تحصيلات قديم و جديد خود در مدارس سپهسالار و آليانس پرداخت. او از 1310 ش به معلمى و ناظمى مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) و تدريس در مدارس دارالفنون، علميه، معرفت و شرافت پرداخت و بعد از 1317 ش به معلمى و بعدها به سمت استادى دانشكده ى علوم معقول و منقول منسوب گرديد. وى نزديك دو سال همكار علامه ى دهخدا در تكميل «لغت نامه» بود. از آثار وى: «احوال و آثار خواجه نصيرالدين طوسى»؛ «تاريخ رجال خراسان»؛ «تاريخ مشهد رضوى»؛ رساله اى در «علم عروض»؛ تعليقات «حديقة الحقيقة» سنايى؛ تصيحح «المعجم فى معايير اشعار العجم»؛ تصحيح و اهتمام «اساس الاقتباس»

خواجه نصيرالدين طوسى؛ تصحيح «تاريخ بخارا»؛ تصحيح «ديوان» سيد حسن غزنوى؛ مقدمه و تعليقات «ترجمه ى ميزان الحكمة» خازنى؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «شجره الحكمة» خازنى؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «شجره ى طيبه»، در انساب سلسله ى سادات علويه رضويه، «ديوان» انورى و «ديوان» سنايى غزنوى.[1]

پژوهشگر.

تولد: 1274(1313 ق.)؛ مشهد.

درگذشت: 28 تير 1365.

سيد محمدتقى مدرس رضوى خراسانى تحصيلات ابتدايى را در مدارس جديد مشهد فراگرفت و سپس به آموختن علوم قديمه نزد اساتيد آن زمان پرداخت. در سال 1338 ق. به تهران آمد به تكميل تحصيلات قديم و جديد در مدرسه عالى سپهسالار و مدرسه آليانس پرداخت. وى پس از مدتى از فوت پدرش كه مدرس آستان قدس رضوى بود، به مدرسى نايل آمد و بعدها به عضويت معارف درآمده و در مدارس مشهد و از سال 1310 در مدارس تهران به تدريس اشتغال يافت. پس از تأسيس دانشگاه به استادى در دانشكده ى معقول و منقول و دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى انتخاب گرديد.

از آثار اوست: تصحيح آثار علوى يا كائنات جو (ابوحاتم مظفر اسفزارى، 1319)؛ احوال و آثار خواجه نصيرالدين طوسى (1334)؛ احوال و آثار ملك الشعراى بهار (به اهتمام عبدالحميد عرفانى)؛ اساس الاقتباس (خواجه نصير طوسى، 1326)؛ بيست باب در معرفت اسطرلاب (به اهتمام، 1335)؛ تاريخ بخارا (به اهتمام، 1317)؛ تعليقات حديقة الحقيقة (1344)؛ تنسوخ نامه ى ايلخانى (از خواجه نصير طوسى، 1348)؛ حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة (حكيم سنايى، به اهتمام، دو جلد 1330)، تصحيح ديوان حكيم سنائى (1320)؛ تصحيح ديوان سيد حسن غزنوى (1328)؛ تصحيح ديوان انورى ابيوردى (دو جلد، 1340 -1336)؛ شجره ى طيبه (تأليف محمدباقر رضوى، تكمله و تصحيح و تهيه ى مشجرات، 1348)؛ شرح مشكلات ديوان انورى

(از ابوالحسن حسينى فراهانى، 1340)؛ مثنوى هاى حكيم سنايى (1348)؛ مجمل التواريخ (درباره ى تاريخ زنديه، از ابوالحسن گلستانه، 1319)؛ تصحيح مجموعه رسائل خواجه نصير طوسى (شش رساله، 1335)؛ تصحيح المعجم فى معايير اشعار العجم (اثر نظامى عروضى، از روى نسخه تصحيح محمد قزوينى، 1336)؛ ترجمه ى ميزان الحكمه (اثر عبدالرحمن خازنى، متن قديمى، 1346)؛ يادبود هفتصدمين سال خواجه نصير طوسى (1335، با مقدمه ى موسى عميد). تاريخ شهر مشهد نام كتاب ديگرى است كه در سال 1313 به مناسبت ساختمان آرامگاه فردوسى تأليف شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 247/ 14)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3435 ،3047/ 2 ،913 ،177 ،125/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 8، ص 14 -3، س 3، ش 8، ص 40)، مؤلفين كتب چاپى (255 -254/ 2).

مدرس رضوي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1239 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مجتهد، رجالى، محدث، مدرس و عارف. در مشهد به دنيا آمد و مقدمات را در آنجا فراگرفت. در 1263 ق به نجف رفت و در مدت بيست سال در محضر شيخ مرتضى انصارى و شيخ مشكور حولاوى نجفى و شيخ راضى نجفى و ديگران تلمذ نمود و ملازم بحثهاى آنان بود تا به درجه ى علمى بالايى رسيد. او به افتخار دريافت اجازه از شيخ انصارى نايل شد. سپس به ايران بازگشت و در شهر خود به تدريس و تأليف پرداخت. در مشهد درگذشت و در حرم رضوى، در دارالضيافة، دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «القوانين»؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ «رسالة فى الدراية و الرجال»؛ «رسالة فى الهيئة»؛ شرح «الشرايع»؛ «نتايج الافكار»، تقريراتى در اصول فقه؛ «تقريرات الفقه»؛ رساله در «مقدمة الواجب»؛

رساله در «اقسام الولايات»؛ «احكام الغصب»؛ «منجزات المريض»؛ «اساس الفقه»؛ «مطالب الحكمة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (16/ 10)، الذريعه (255/ 25 ،44/ 24 ،326/ 13 ،177 ،95/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1454 -1453/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (604 -603/ 2)، معجم المؤلفين (17/ 11)، مكارم الآثار (1079 -1078/ 4).

مدير شانه چي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: استاد، رشته: فقه و مبانى اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

گذراندن تحصيلات حوزوى نزد اساتيد عظام مشهد حاج شيخ هاشم مدرس قزوينى، حاج ميرزا احمد خراسانى، حاج سيد محمدهادى ميلانى و اخذ درجه اجتهاد در سال 1336.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1337 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعات و پژوهشهاى فقهى و مذهبى، تأليف كتاب >مسندالنبى< شامل هزاران حديث نبويه فقهى در پاسخ به اهل سنت كه احاديث اماميه را فتاواى شخصى ائمه تلقى مى كنند. تأليف كتاب تاريخ فقه شيعه و فقهاى بزرگ آن مذهب، عضويت در مجمع تقريب بين المذاهب و بنياد نهج البلاغه، سفرهاى تحقيقاتى به كشورهاى اسلامى، حضور در بيش از 20 سمينار و كنگره داخلى و خارجى و ارائه مقالات در زمينه علوم اسلامى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 34 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 25

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

علم الحديث، فقه و مبانى اسلامى، كتابشناسى، تاريخ اسلام.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 42، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

تاريخ مشاهير اسلام، كتابخانه هاى اسلامى، كلام و اعتقادات، مزارات خراسان، مبانى حقوق اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و

دانشياران كشور (جلد سوم)

مراغه اي اعتمادالسلطنه، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم محمدحسن خان مراغه اى ملقب به اعتمادالسلطنه و صنيع الدوله بن ميرزا على خان مراغه اى صاحب كتاب (المآثر و الاثار) اديبى اريب و مورخى بزرگ و نويسنده اى سترك و وزير ناصرالدين شاه قاجار بوده است.

از آثار و تاليفات او كتب ارزنده زير است 1- مرآت البلدان در چند جلد بزرگ به طبع رسيده 2- المنتظم الناصرى 3- مطلع الشمس 4- المآثر و الاثار 5- خيرات حسان در سه مجلد 6- حجه السعاده فى حجه الشهاده 7- تاريخ ايران 8- تاريخ فرانسه 9- مأثر السلطان وى در 18 شوال 1313 قمرى سال فوت ناصرالدين شاه وفات نموده و در ماه تاريخ وفاتش گفته اند

به هر تاريخ وفات مى داد

آن وزير فاضل باطنطنه

از رحمت سروش غيب گفت

در جنان شد اعتمادالسلطنه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرعشي نجفي، شهاب الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1411 -1318/ 1315 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، محدث، نسابه، رجالى، مدرس، مورخ و رياضيدان. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و علوم ادبى را از پدرش و شيخ مرتضى طالقانى و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى و علم انساب آل رسول را از پدرش و سيد محمدرضا صائغ بحرانى و علم تفسير را از پدرش و شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و ميرزا محمدعلى چهاردهى رشتى و فقه و اصول استدلالى را از آقا ضياءالدين عراقى و شيخ مهدى مازندرانى و سيد حسن صدر و شيخ مهدى خالص و علم كلام را از شيخ محمدجواد بلاغى و شيخ محمداسماعيل محلاتى و رياضيات را از شيخ ياسين عليشاه هندى و ميرزا محمود اهرى فراگرفت. در 1342 ق

به تهران آمد و در عرفان و علوم عقلى از محضر ميرزا مهدى آشتيانى و ميرزا طاهر تنكابنى و در رياضيات از محضر ميرزا حيدرعلى نايينى استفاده نمود. سپس به قم رفت و در محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى تلمذ نمود و از او و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى اجازه ى اجتهاد داشت. او از علماى عامه و علماى زيديه و علماى اسماعيليه و بسيارى از علماى اماميه اجازه روايت داشت. پس از درگذشت آيت اللَّه حايرى وى عهده دار اداره حوزه ى علميه، تدريس، مرجعيت و امامت جماعت و ايجاد بناهاى خيريه و انتشار كتب گرديد. در قم درگذشت و در كتابخانه ى خود دفن شد. از آثارش: بناى مدارس: علميه، مهديه و مؤمنيه در قم؛ تأسيس حسينيه ى مركز تبليغى قم؛ كوى آيت اللَّه مرعشى نجفى، بالغ بر يكصد و چهل خانه، براى سكونت طلاب و فضلاء؛ كتابخانه ى آيت اللَّه مرعشى نجفى در قم، كه بيش از سى و پنج هزار كتاب آن از كتب شخصى ايشان و بقيه اهدايى مردم است و متجاوز از پانزده هزار كتاب خطى نفيس دارد و از اين رو از كتابخانه هاى كم نظير ايران به حساب مى آيد. از آثار علمى وى: «اجوبة المسائل»؛ «اعيان المرعشيين»، در شرح احوال خاندان مرعشى؛ «انس الوحيد»؛ «التجويد»؛ «روض الرياحين»؛ «طبقات النسابين»، از صدر اسلام تا عصر حاضر؛ «الفروق»؛ «القبلة»، مشتمل بر مباحث هيئت؛ «المسلسلات الى مشايخ الاجازات»؛ «مشجرات آل الرسول (ص)»، در انساب آل محمد (ص)؛ «مصباح الهداية فى شوارع الكفاية»، كه حاشيه مختصر بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى است؛ «المعول فى امر المطول»؛ «مقدمة التفسير»؛ «مناسك الحج»؛ «الهداية»، در شرح «الكفاية»؛ «مسارح الافكار فى

حل مطارح الانظار»؛ «مزارات علويين» در ايران و غيره؛ «الصناعات الفقهية»، در شرح الفاظ مصطلح فقهاء؛ «جذب القلوب الى ديار المحبوب»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «معالم»؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «الرد على مدعى التحريف».[1]

يكى از مفاخر امروز عالم تشيع است كه حق عظيمى بر حوزه علميه قم و اسلام و مسلمين دارد و يكى از افتخارات بزرگ شيعه است و در ميان عموم مسلمين شهرت بسزائى دارد و بسيار مورد تجليل و تكريم علماء اهل سنت مصر و سوريا و يمن و حجاز و پاكستان و هندوستان و افغانستان و جاوه و سودان و اندونزى و غيره است و از وى به امام اعظم و علامه اكبر و نسابه بحاثه و مجاهد بزرگ تعبير مى كنند.

اسم شريفش سيد شهاب الدين و كنيه اش ابوالمعالى و شهرتش مرعشى نجفى است.

در صبح روز پنجشنبه بيستم ماه صفر 1318 قمرى در نجف اشرف متولد و جامع شرافت حسب و فضيلت نسب مى باشد زيرا از طرف پدر به سيد فقيه نبيه عارف عابد زاهد محدث علامه سيد قوام الدين مرعشى مشهور به ميربزرگ موصول مى باشد كه از بزرگترين خانواده هاى علويين و اشرف و اجمل و انبل ايشان بوده و در هر طبقه متحلى بحليه مزاياى دينى و دنيوى و نوعا عالم ربانى و يا متمكن به اريكه جهانبانى و يا طبيب حاذق و يا نقيب بصير و يا وزير روشن ضمير و مانند اينها بوده اند و جده پدرى ايشان شريفه طباطبائيه و جده مادرى ششمى وى كه مدفون در رواق مطهر حضرت رضا عليه السلام است دختر شاه عباس صفوى مى باشد.

شرف تتابع كابر عن كابر

كالرمح انبوب على انبوب

نسب شريفش چنانچه مشروحا ذكر

شد بسى وسه واسطه به امام چهارم حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهماالسلام منتهى مى شود و والده ماجده ايشان علويه صالحه فاضله بنت مرحوم آيت الله آقاسيد ابوالقاسم خوئى فرزند مرحوم آقا سيد مهدى خوئى است كه از بنى اعمام مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيدحسين كوه كمرى عم بزرگوار مرحوم آيت الله آقاى سيدمحمد حجت مى باشد.

ترجمه اين بزرگوار زينت كتب رجالى مانند اعيان الشيعه و ريحانه الادب جلد چهارم صفحه 11 و علماء معاصرين صفحه 217 و آثارالحجه جلد 2 صفحه 46 و معارف الرجال جلد دوم صفحه 268 و مشاهير دانشمندان اسلام جلد چهارم صفحه 108 طبقات الشيعه جزء دوم از قسم اول صفحه 847 و ده ها كتاب ديگر مانند زندگانى پيشواى اسلام عمادزاده اصفهانى و مقامات معنوى آقاى معلم و غيره مى باشد.

علماء معاصرين گويد: صاحب ترجمه از اكابر و اجلاء عصر حاضر ما كه علامه فهامه نسابه فقيه اصولى محدث رجالى اديب اريب فاضل كامل مورخ رياضى حاوى الفروع و الاصول جامع المعقول و المنقول و بكثرت مشايخ نسبت به اهل عصر خود ممتاز و در اخلاق فاضله داراى امتياز و مرجع سوالات متنوعه بسيارى از ديگر فرق مسلمين بلكه از علماء نصارى مى باشد كه پرسشهاى گوناگون از بلاد دور و دراز به حضرتش فرستاده و به پاسخ متين و متقن نائل مى گردند. كه از آنهاست سوالات شيخ عبدالسلام كردى شافعى و سوالات فاضل متبحر عيسى اسكندر معروف لبنانى است كه در عصر ما از مشاهير نويسندگان علماء نصارى است و صاحب ترجمه علاوه بر مراتب علمى مساعى جميله عملى در ترويج دين مقدس اسلامى و اعلاء كلمه حق به كار برده جمعى از

يهود و نصارى در اثر تبليغات حقايق سمات وى مشرف به اسلام شدند و نيز گروهى از باييه و صوفيه و ديگر منحرفين از اسلام و ايمان باذعان عقايد حقه جعفريه مستبصر گرديده اند و در ادوار زندگانى خود با فحول رجال و متخصصين هر فنى ملاقات و از هر باغى گلى چيده و از هر بلبلى نوائى شنيده و مرجع افاده و استفاده افاضل وقت خود بوده و مى باشند.

و از كثرت زهد و ورع پيرامون زخارف دنيويه نگرديده و علاقه قلبى را بالمره از آنها قطع و فقط به جمع كتب متنوعه علميه كه آن هم محض آخرت و آخرت محض است و ربطى به زخارف دنيويه ندارد ميل مفرطى داشته و دارند و كتابخانه ايشان مانند نگارخانه ارتنك حاوى گلهاى رنگارنگ مى باشد كه هر يك از فقيه و اصولى و حكيم و متكلم و منطقى و رجالى و رياضى و اديب و طبيب و متخصصين علوم غريبه و صنايع عجيبه مى توانند از آن گلزار محمدى و بوستان علوى موافق دلخواه خود گلى چيده و يا عطرى مناسب مشام خود استشمام نمايد.

در سخاوت و بذل و كرم و سعه صدر نادره زمان و وحيد دورانست. مراجع و زعماء مبسوط اليد بسيارى ديده ام ولى به اين صفات و خصايص كمتر يافته ام.

انصاف مى دهم كه دليران و دلبران

بسيار ديده ام ولى نه به اين حسن دلبرى

بالاخص در اعطاء كتب و انفاق انگشتر كه اقتداء به جد كرام خود اميرالمومنين عليه السلام نموده و هزاران نفر از دانشمندان و علماء اعلام و خطباء عظام و اصناف ديگر انام را به بذل انگشتر عقيق و فيروزه و غيره مسرور و مفتخر نموده

است.

اساتيد و مشايخ اجازه معظم له

آن جناب مقدمات را از مرحوم شيخ زاهد عابد شيخ مرتضى طالقانى و والد معظم خود و ديگر مشايخ وقت اخذ نموده و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى كه در تلاوت قرآن عاصم زمان خود بوده اخذ و علم انساب آل رسول صلى الله عليه و آله را از والد معظم خود و از استاد عماد سيد محمدرضا صائغ بحرانى و ديگر اساتيد فن تلمذ نموده و علم تفسير را از والد مكرم و عالم زاهد صاحب كرامات شيخ محمدحسين بن محمدخليل شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين مذكور و هم ميرزا محمدعلى رشتى صاحب كتاب شرح القبله و آقا ميرزا محمود شيرازى و آقا شيخ محمدحسين قاجارى تهرانى نجفى و ديگر اجلاء وقت تلمذ نموده و در فقه و اصول استدلالى حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ مهدى نوائى مازندرانى و ديگر اجلاء و سه سال در سامره و كاظمين در فقه و حديث و رجال و دراية حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا سيد حسن صدر و در اصول از بحث مرحوم آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ محمدجواد بلاغى و آيت الله شيخ محمداسمعيل محلاتى فراگرفته و در سال 1342 ق به تهران وارد و در آنجا حدود يكسال توقف

نموده و عرفان و علوم عقليه و رياضيات و بعض فنون ديگر را از افاضل تهران مانند آيت الله آقا حسين نجم آبادى و آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نورى و ديگران استفاده كرده تا آنكه حاوى مراتب علميه و عمليه عقليه و نقليه گرديده و در سال 1343 قمرى مهاجرت به قم نموده و تا اين تاريخ كه سال 1393 هجريست پنجاه سال در اين بلده طيبه مشغول به تدريس و تاليف كتب متنوعه و اقامه جماعت و مرجعيت و سرپرستى حوزه مقدسه علميه قم مى باشند و با اين همه مشاغل و گرفتاريهائى كه شب و روز وى را مستغرق نموده است كمتر مستحب و نافله است كه از وى فوت شود.

مشايخ اجازه آن جناب كه تمامى از مراجع تقليد و علماء اعلام و فقهاء عظام فريقين اماميه و عامه و زيديه و اسماعيليه اند از دويست نفر متجاوز است كه براى تبرك چند نفر آنان را ذكر مى نمايم.

1- السيد حسن صدر كاظمين 2- السيد نجم الحسن الهتدى موسس مدرسه الواعظين در لكنهو هندوستان 3- السيد ناصر حسين ابن آيت الله السيد حامد حسين صاحب عبقات الانوار 4- السيد محسن الامين الشامى 5- السيد ابوالقاسم الدهكردى 6- السيد عبدالحسين بروجردى آل كمونه 8- الشيخ على بن محمد الرضا آل كاشف الغطاء 8- الشيخ هادى آل كاشف الغطاء 9- الشيخ مرتضى آل كاشف الغطاء 10- الشيخ محمدجواد البلاغى 11- الشيخ محمداسماعيل محلاتى 12- السيد جعفر آل بحرالعلوم 13- الشيخ فتح الله شريعت اصفهانى 14- الميرزا محمد العسكرى التهرانى 15- آيت الله السيد ابوالحسن اصفهانى 16- آيت الله السيد محمد فيروزآبادى 17- آيت الله الميرزا حسين نائينى 18- آيت الله الحاج الشيخ عبدالكريم الحايرى 19- آيت الله الحاج

آقاحسين قمى 20- آيت الله حاج آقاحسين بروجردى و آيت الله آخوند ملامحمدحسين فشاركى و آيت الله آقاسيد محمد نجف آبادى و آيت الله آقاسيد على نجف آبادى و آيت الله آقا شيخ عبدالنبى نورى و آقاى امام جمعه خوئى و آقاى شيخ مهدى حكمى قمى و آقاى شيخ محمدعلى آيت الله شاه آبادى و آقا ميرزا ابوالهدى كرباسى و آقاى حاج شيخ على اكبر نهاوندى مشهدى و آقا سيد محسن اراكى و آقاى حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و آقاى حاج شيخ عباس محدث قمى و آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى كمپانى و آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه كفايه و آقا شيخ عبدالحسين رشتى صاحب حاشيه كفايه و آقاسيد مهدى بحرانى نسابه نجفى و آقاميرزا محمدعلى اردوبادى و آقا سيدمحمدباقر كشميرى و آقاسيد راحت حسين رضوى كوپال پورى و آقا سيد عبدالباقى شيرازى ملاباشى و صدها نفر ديگر و اجازات اجتهاد ايشان از آقا ضياءالدين عراقى و آقاى فشاركى و آقاى يثربى كاشانى و آقا شيخ محمدحسن اصفهانى و آقا شيخ عبدالكريم يزدى.

آثار علمى و قمى معظم له كه به طبع رسيده و يا مخلوط مانده است بسيار است از آن جمله:

1- تعليقات بر احقاق الحق قاضى نورالله شهيد در بيست و شش مجلد كه يازده مجلد آن به طبع رسيده و باقى آماده براى طبع مى باشد و اين تعليقات خود شرح مبسوط و كتاب مستقلى در ولايت اميرالمومنين على عليه السلام و خاندان عصمت و طهارت و امامت ائمه معصومين عليهم السلام و فضائل آن خاندان است از هزاران كتب اهل سنت انتخاب شده بنحو استدلال با رعايت اختصار.

2- غايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى حواشى بر عروه الوثقى علامه يزدى در دو مجلد بزرگ.

3-

توضيح المسائل كه بكرات به طبع رسيده 4- حاشيه بر فصول المهمه شيخ حر عاملى 5- كتاب الهدايه حاشيه بر كفايه.

6- دفع الغاشيه عن وجه الحاشيه (حاشيه بر حاشيه ملاعبدالله يزدى در منطق) 7- المعول فى امر المطول.

8- جذب القلوب الى ديار المحبوب در سوانح و وقايع ايام عمر 9- مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار حاشيه بر تقريرات اصول شيخنا الانصارى.

10- مشجرات آل الرسول كه از بزرگترين تصنيفات شيعه و گرانبهاترين كتب در انساب است در چند مجلد.

11- الرساله الافطسيه در نسب گروهى از سادات طفرود كه در تهران چاپ شده.

12- الرحله الشيرازيه كه در مسافرت به شيراز نوشته اند 13- الرحله الاصفهانيه در مسافرت به اصفهان تاليف نموده اند.

14- مزارات علويين در ايران و خارج ايران.

15- كتاب المسلسلات فى مشايخ الاجازات در سه مجلد به شرح زير 1- در اجازات علماء اماميه از اثناعشريه كه به معظم له داده اند 2- اجازاتى كه علماء عامه از حنفى ها و مالكيها و شافعيها و حنبليها و زيديه و غير آنان كه براى آن جناب نوشته اند 3- اجازاتيكه ايشان به ديگران داده اند.

مرجع تقليد، محقق، عالم دينى.

تولد: 1276(20 صفر 1315 ق.)، نجف اشرف.

درگذشت: 7 شهريور 1369(7 صفر 1412 ق.) قم.

آيت الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى، فرزند سيد شمس الدين، آموزش هاى اوليه خود را نزد پدر و جده اش آغار كرد. پس از اين در حوزه هاى درس اساتيد شركت كرد. در وس مقدماتى را نزد پدر، شيخ مرتضى طالقانى، شيخ محمدحسن سدهى اصفهانى نجفى، شيخ شمس الدين شكوئى قفقازى، سيد محمدكاظم خرم آبادى نجفى، ميرزا محمود معلم و نيز جده خود بى بى شمس شرف بيگم طباطبايى فراگرفت. وى تجويد و قرائت قرآن را از ميرزا ابوالحسن مشكينى

نجفى، پدرش سيد شمس الدين مرعشى نجفى، سيد آقا شوشترى، شيخ عبدالسلام كردستانى شافعى و شيخ نورالدين بكتاشى شافعى آموخت. علم انساب را از پدر خود از سيد محمدرضا موسوى بحرانى و سيد محمد مهدى غريقى صائغ و تفسير قرآن را از پدر و از شيخ محمد حسين شيرازى، سيد هبةالدين شهرستانى و سيد ابراهيم رفاعى شافعى بغدادى و فقه و اصول را از پدر خود و از شيخ مرتضى طالقانى، سيد محمدرضا مرعشى نجفى رفسنجانى شيخ غلامعلى قمى، ابوالحسن مشكينى نجفى، سيد آقا شوشترى، ميرزا حبيب الله اشتهاردى، ميرزا محمد تهرانى، ميرزا محمدعلى كاظمينى، شيخ عبدالحسين رشتى، ميرزا آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، شيخ موسى كرمانشاهى، شيخ نمعت الله لاريجانى، سيد على طباطبائى يزدى، شيخ محمدحسين شيرازى، ميرزا محمود شيرازى، سيد جعفر بحرالعلوم، سيد محمدكاظم خرم آبادى و عباس خليلى و علوم رياضى و هيئت را از شيخ عبدالكريم بوشهرى، سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى، دكتر عندليب زاده، ميرزا محمود اهرى، محمد محلاتى، شيخ عبدالحميد رشتى، احمد منجم، سيد محمدكاظم عصار، جمال الدين كرباسى و علم طب را از پدر و از محمدعلى خان مؤيد الطباء و علم رجال و درايه و حديث را از پدر و از سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ عبدالله مامقانى، شيخ محمد حرزالدين نجفى، ميرزا على حسينى مرعشى شهرستانى و ميرزا ابوالهدى كرباسى، فقه و اصول استدلالى را از آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد احمد بهبهانى، شيخ احمد كاشف الغطاء، شيخ على اصغر ختيايى تبريزى، شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، شيخ على بن باقر نجفى، شيخ محمداسماعيل محلاتى، شيخ عبدالنبى نورى، سيد ابراهيم اصطهباناتى، حسين نجم آبادى، آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، سيد على يثربى كاشانى و محمدرضا مسجدشاهى فراگرفت. آنگاه در

شهرهاى سامرا و كاظمين مدت سه سال فقه و حديث و رجال را از آيت الله سيد حسن صدر و اصول را نزد آيت الله شيخ مهدى خالصى آموخت و بعد از مراجعت به نجف اشرف علم كلام را نزد آيت الله شيخ محمد جواد بلاغى، شيخ محمد اسماعيل محلاتى، سيد هبةالدين شهرستانى، على اكبر يزدى، پدر خود و ديگران آموخت.

آيت الله مرعشى موفق به دريافت بيش از چهارصد اجازه ى روايتى و تعدادى اجازات اجتهاد و اجازات نفسى از مشايخ ديگر گرديد كه اجازات كتبى وى در كتاب المسلسلات فى الاجازات آمده است.

آيت الله مرعشى نجفى در بيست و يكم محرم 1342 از نجف به ايران آمد و پس از سفرى به مشهد و تهران و شهر رى، به قم سفر كرد و به سبب درخواست آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى در قم ساكن شد و مدتى هم در جلسات درس ايشان و حوزه هاى دررس آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى قمى، آيت الله سيد على يثربى كاشانى و على اكبر مدرس يزدى، معروف به حكيم الهى و ديگر علما شركت كرد.

آيت الله مرعشى نجفى از زمان ورود به قم، در كنار آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به تحكيم پايه هاى حوزه ى نوپاى قم پرداخت. ورود وى به ايران و قم مصادف بود با آغاز زمامدارى رضاشاه بود كه با مظاهر اسلام و تشيع به مبارزه برخاسته بود. او در مقابل فشارها و ضربات رضاشاه عليه حوزه و روحانيت مردانه ايستاد و جلسات درس او منظم بين شش تا هفت جلسه درس در مدرسه فيضيه، صحن و حرم حضرت معصومه (س) برقرار مى شد. به اين ترتيب وى را مى توان يكى از مؤسسان حوزه ى علميه ى قم به شمار آورد

كه تا هنگام رحلت آيت الله حائرى يزدى، همگام با ايشان فعاليت كرد. پس از رحلت آيت الله حائرى يزدى نيز در جهت حفظ و بقاى حوزه كوشش كرد. در آن زمان حلقه هاى دروس خارج فقه و اصول خود را تشكيل داد.

آيت الله مرعشى پس از رحلت آيت الله بروجردى در 1380 ق. جزو معدود مجتهدانى بود كه به عنوان مرجعيت شيعه انتخاب گرديد و از آن پس به عنوان يكى از اركان اصلى حوزه و جهان تشيع درآمد و به سهم خويش در اداره ى حوزه ى علميه ى قم شركت نمود. وى بيشتر از هفتاد سال به تدريس در حوزه ى علميه ى قم مشغول بود.

آثار و تأليفات وى به اين شرح است: تعليقات احقاق الحق قاضى نورالله مرعشى شوشترى شهيد كه بيست و هفت جلد آن منتشر شده و تا پنجاه جلد مى رسد، مشجرات آل رسول الله الاكرام (ص)، شرح و حاشيه بر عمدة المطالب (در چند مجلد)، طبقات النسابين، الهداية فى معاضل الكفاية، حواشى رسائل شيخ مرتضى انصارى، المسلسلات فى الاجازات، مسارح الافكار فى مطارح الانظار (حاشيه بر تقريرات شيخ انصارى)، المعول فى امر المطول، الوقت و القبلة الرد على مدعى التحريف، مصطلحات فقهيه، الغاية القوى، سلوة الحزين و مونس الكئيب، المشاهد و المزارات، القصاص على صوء القرآن و سنته (به قلم عادل علوى، 1374).

از خدمات فرهنگى آيت الله مرعشى نجفى مى توان به اين موارد اشاره كرد: ساختن مدارس علوم دينى و تعمير آنها در قم مدارس مهديه در خيابان باجك، مؤمنيه در خيابان چهارمردان، شهابيه در خيابان امام خمينى، مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق قم)، ساخت و تعمير و بازسازى مساجد در ايران و جهان، ساخت و تعمير بيمارستان ها

از جمله بيمارستان كامكار در قم، درمانگاهى در بيمارستان نكويى قم، آسايشگاه معلولين در قم، ساختمان بخش قلب بيمارستان نكويى، مركز توانبخشى بهزيستى واقع در ميدان امام خمينى قم كه دارالشفاى آل محمد (ص) نيز ناميده مى شود، تأسيس كتابخانه با خريد قطعه زمين به مساحت 1500 متر مربع مقابل مدرسه مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق) كتابخانه اى با زيربناى 3500 متر در پنج طبقه ساخته شد كه در نيمه ى شعبان 1349 با حدود 16000 جلد كتاب چاپى و خطى افتتاح گرديد. بعدها طبق حكم حضرت امام (ره) دولت قطعه زمينى در كنار كتابخانه با مساحت 2400 متر مربع فراهم و در اختيار توليت كتابخانه قرار داد. در توسعه ى جديد 16000 متر مربع زيربنا در هفت طبقه با ظرفيت سه ميليون جلد كتاب چاپى و بيش از 120000 جلد كتاب خطى ملحوظ شده است.

اين كتابخانه (تا سال 1374) نزديك به 500000 جلد كتاب چاپى، 35000 مجلد با 50000 عنوان نسخه خطى، بيش از 20000 جلد كتاب چاپى به زبان هاى لاتين، نزديك به 5000 جلد نسخه عكسى، حدود 8000 ميكروفيلم و بيش از هزار عنوان روزنامه و نشريه دارد. همچنين مجهز به دستگاه هاى مدرن آتش نشانى، مبارزه با آفات طبيعى، دستگاه هاى قرنطينه و آفت زدايى است.

آيت الله مرعشى نجفى پيش از فوت چند بار در بيمارستان هاى قم و تهران بسترى شد و دوبار هم براى درمان به خارج از كشور يعنى اسپانيا و انگلستان مسافرت نمود. اما سرانجام در شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1412 برابر با هفتم شهريور ماه 1369 در سن نود و شش سالگى، پس از اقامه ى آخرين نماز جماعت در صحن حضرت فاطمه معصومه

(س) و بازگشت به منزل گرفتار حمله و سكته قلبى شد و درگذشت. پيكر وى در كتابخانه عمومى خود ايشان دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (181 -177)، الذريعه (204/ 23 ،276/ 21 ،376/ 20 ،355 ،264/ 18 ،186/ 16 ،88/ 15 ،215 ،140/ 12 ،378/ 6 ،260/ 2)، ريحانه (134 -129/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 848 -847/ 14)، علماء معاصرين (219 -217)، گلزار معانى (702 -695)، گنجينه ى دانشمندان (52 -37/ 2 ،215 -211 ،56 -51/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1190 -1189/ 3).

مروجي طبسي، محمدمحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محسن مروجي طبسي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/1/1

زندگينامه علمي

پدر اينجانب علاوه بر پدر بودن استاد اصلي من در پيشرفت هاي علمي اين حقير بوده است و نقش بسزايي در تربيت علمي من روا داشته اند و در دامان ايشان پرورش يافتم .

مدرسه علميّه شهيدين و مديريت محترم اين مدرسه كه زمينه رشد علمي طلاب را در اين مدرسه شريف فراهم ساخته اند ، كه در قالب واحد تحقيقات مدرسه و اساتيد مبرز آن و كتابخانه غني و متين، اين زمينه فراهم شد .

قبل از ورود به حوزه در ايام ماه مبارك رمضان در محله ، مكاني به نام مدرسه قرآن و عترت وجود داشت كه در ليالي ماه مبارك رمضان به آنجا رفته و دروس معارف و تفسير را فرا مي گرفتم و از آنجا نوشتن و تحقيق شروع شد كه اولين كار خلاصه تفسير سوره مدثر بر اساس تفسير نمونه بود .

در سال 1376 اوائل دوران طلبگي با گروهي از دوستان

طلبه قرار خلاصه برداري و مباحثه كتب شهيد مطهري را شروع كرديم كه در ادامه اين مباحثات تبديل به بررسي زندگي اهل بيت شد ولي به اين صورت كه ايام شهادت و ولادت اهل بيت (ع) را تحقيق مي كرديم و به نوبت در ايام شهادت و ولادت هر معصوم بر اساس منتهي الآمال براي جمع كنفرانس مي داديم كه محصول اين جلسات نخستين مقاله اين حقير به نام "خديجه مادر امت" شد كه در مجله كوثر به چاپ رسيد و كم كم به صورت فردي در مورد شخصيت هاي تاريخي قرآني شروع به نگارش و قلم زدن كردم مانند "پيامبران ناشناخته" كه در قرآن اسامي آنها آمده ولي اطلاعات دقيقي درباره آنان وجود ندارد ( مانند حضرت ادريس ، الياس ، اليسع و ذوالكفل عليهم السلام ) كه تمامي آنها در مجلات كوثر، سروش وحي و مبلغان و گلستان قرآن به چاپ رسيده است .

درسال 1381 ، مدرسه شهيدين به مناسبت سال امام علي عليه السلام همايشي تحت عنوان "علي امام قرنها" برگزار نمود كه در آنجا مقاله اي به نام "علي نخستين مسلمان" ارائه شد و حائز رتبه ممتاز و اول شد .

در سال 1382 و 1383 نيز به مناسبت سال امام علي و امام حسين همايش هايي تحت عنوان "نهج البلاغه آشناي غريب" و "خورشيد نيزه ها" برگزار شد كه در آن مقاله اي به نام بازخواني يك ريزش (سعد بن ابي وقاص) و عبدالله بن عباس و قيام حسيني ارائه شد كه حائز رتبه ممتاز و اول شد كه در مجله كوثر و تاريخ در آيينه پژوهش به چاپ رسيد .

در

حال حاضر نيز مشغول نگارش امامان شيعه از ديدگاه اهل سنت هستم كه چهار امام آن نوشته شده و در مجله كوثر به چاپ رسيده است و اميدوارم خداوند متعال و اهل بيت عصمت بويژه امام زمان (عج) توفيقاتشان را بر ما بيفزايند و زير سايه توجهات آنان قلم فرسايي كنيم و اهل عمل به اين علوم باشيم .

مروزي، ابوطالب عزيزالدين اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(572- وف بعد از 614 ق)، محدث، فقيه، اصولى، نحوى، لغوى، شاعر، منجم و نسب شناس. نسب او به محمد ديباج، فرزند امام صادق (ع)، مى رسد. جد سوم وى از قم به مرو سفر كرد و در آنجا سكنى گزيد. در مرو متولد شد و تحصيلات خود را در زادگاه خود مرو آغاز كرد و نزد كسانى چون قاضى محمد بن سليمان فقيهى دانش آموخت. در جوانى به قصد زيارت خانه خدا از مرو خارج شد. در 592 ق به بغداد كه رسيد از ادامه سفر منصرف شد و مدتى همان جا ماند. ابوطالب از شهرهاى خوارزم، هرات، نيشابور، گرگان، رى، يزد، شيراز، رامهرمز و همدان نيز ديدن كرد و از مشايخ و دانشمندان اين شهرها بهره جست. در ميان مشايخ او بايد از فخر رازى، عبدالسيد خوارزمى، بلغارى، محمد ديباجى، محمد ماهروى، اسماعيل كاشانى و ابن سمعانى نام برد. تاريخ بازگشت وى به مرو روشن نيست. زمانى كه در مرو بود با فخر رازى ديدار كرد و در همان زمان بود كه كتاب «الفخرى» را براى وى تأليف كرد. در مرو در منزل خود مجالس درس برگزار مى كرد و در آن طالبان علوم حضور مى يافتند. ياقوت حموى كه از شاگردان وى مى باشد پس از

توصير صفات زيباى استادش در «معجم الادباء» چند بيت از اشعار او را آورده است. تنها اثر بازمانده از وى «الفخرى فى انساب الطالبين» است كه در قم به چاپ رسيده؛ اثر ديگر وى «حظيرة القدس»، در حدود 60 مجلد، در خصوص انساب طالبيان بود و تلخيص آن «بستان الشرف» در حدود 20 مجلد؛ و كتابى نيز درباره ى نسب شافعى تأليف كرد.از آثار ديگر او: «زبدة الطالبيه»؛ «غنية الطالب فى نسب آل ابى طالب»؛ «المثلث» و «الموجز» در نسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (308 /1)، اعيان الشيعه (320 -319 /3)، الذريعه (252 /23 ،79 /19 ،67 /16 ،29 /12 ،26/7 ،107 -106 /3)، ريحانه (112 /3)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم الادباء (150 -142 /6)، معجم المؤلفين (266 /2)، هدية العارفين (211 /1).

مسكين اصفهاني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1303 ق)، تذكره نويس و شاعر، متخلص به مسكين. وى معاصر ديوان بيگى، صاحب «حديقة الشعراء» بود و در اصفهان با هم مصاحبت داشتند. او در سرودن انواع شعر دست داشت. از آثارش: «تذكره ى مسكين»، تذكره گونه اى شامل مقدارى از اشعار بيست و پنج تن از شعراى غزلسراى اصفهان، كه با قطره ى سامانى آغاز مى شود و به ميرزا عبداللَّه سرگشته پايان مى يابد؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (347 -343/ 1)، حديقة العشراء (1635 -1633/ 3)، الذريعه (1038/ 9)، فرهنگ سخنوران (841).

معلم حبيب آبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدعلى معلم فرزند مرحوم زين العابدين بن حسين بن على اكبر بن محمد بن حسين حبيب آبادى متولد 1308 و متوفى 1396 قمرى يكى از دانشمندان و نويسندگان گمنام و ادباء عظام استان اصفهانند.

ترجمه و آثار ارزنده آن مرحوم چنانچه در رساله يادنامه چهلمين روز درگذشت آن فقيد سعيد است به طور خلاصه از قلم آن مرحوم از اين قرار است وى در محرم سال 1308 قمرى در حبيب آباد كه در سه فرسخى اصفهان قرار دارد در خانواده كشاورزى به دنيا آمده و از سن هفت سالگى در مكتب شروع به درس كرده و تا سال 1322 قمرى برخى از علوم را آموخته و مدتى ترك تحصيل نموده و مجدداً در سال 1328 ق باز به تحصيل پرداخته و بيشتر علوم را از اشخاص متفرقه فراگرفته و اكثر كتب را به مطالعه اتقان نموده و مشكلات آن را از اهل آن پرسيده و رفع مشكل و اشكال خود نموده است.

مرحوم معلم كه قبلاً به مستعصم و آذر تخلص مى نموده يكى از چهره هاى دانش و ادب و تاريخ اصفهان است و

اين نويسنده گرچه توفيق درك محضرشان را ننموده اما آنطور كه از بعضى از بزرگان شنيده ام يكى از دانشمندان اديب و ادباء حسيب اصفهان و از مفاخر حبيب آباد و بلكه اصفهان بوده و داراى آثار گرانقدرى است كه خود آنها معرف آن فقيد سعيد است كه فهرست آن را كه خود آن مرحوم براى بعضى از تذكره نويسان تهران مرقوم داشته اند از نظر اهل ادب مى گذرانم.

تأليفات علامه متتبع معلم حبيب آبادى.

1- اجزائى در احاديث و مطالب متفرقه.

2- احوال چهار نفر از علماء مسجد شاهى اصفهان.

3- احوال سيد محمدحسن موسوى اصفهانى.

4- احوال شيخ محمدرضا نجفى اصفهانى.

5- احوال شيخ الاسلام هاى اصفهان.

6- اربعين در ذكر چهل حديث.

7- اشعار متفرقه از شعراء عديده در مجموعه.

8- كتاب امالى در مطالب رجالى در احوال بعضى از علماء متفرقه و مطالب ديگر مربوط بدانها.

9- كتاب جعبه در مطالب متفرقه كه به طور معروف و معمولى كشكول مى باشد.

10- جمع عدد گندمهاى شطرنج.

11- حواشى بر بسيارى از كتب كه عمده و اغلب آنها كتب احوال علماء و بزرگان مى باشد (كه اسامى آنها در يادنامه ذكر شده است.

12- رساله اى در احوال اولاد حاج سيد محمدباقر حجةالاسلام بيدآبادى اعلى اللَّه مقامه.

13- كتاب «رشحات سمائى» در احوال شيخ بهائى.

14- كتاب عراضةالاخوان در سفرنامه خراسان.

15- فهرست اسماء رواه اشعريين قم در صده سيم و چهارم.

16- فهرست باب دهم المآثر والآثار.

17- فهرست كتب مؤلفه خود آن مرحوم با اساتيد و مشايخ اجازه.

18- فهرست كتب ملكى آن مرحوم و اجمالى از احوال مؤلفين آنها.

19- فهرست كتاب مجالس المؤمنين.

20- كتاب قبور عتبات عاليات و قبور واقعه در بين راه آن از اصفهان به طريق نطنز و كاشان و قم و كرمانشاه تا كاظمين و

سامره و كربلاء معلى و نجف اشرف. 21- كتاب كشف الخبيه از مقبره زينبيه).

22- كتاب الكلمات الطيبات در فهرست (روضات الجنات).

23- الكلمات العاليه در حاشيه بر روضات الجنات.

24- كتاب لآلى البحور در توقيعات ايام شهور.

25- ديوان اشعار در سه مجموعه سه جلد از اشعار عربى و فارسى آن مرحوم.

26- كتاب الطعام المرى در تطبيق تاريخ شمسى و قمرى از هجرت تا 1400 سال قمرى.

27- مختصرالتواريخ.

28- كتاب مختصرالمكارم.

29- كتاب مقالات مبسوط.

30- مرسله هاى علمى و جوابهاى آن با چندين نفر از علماء و فضلاء و غيره.

31- مقالات متفرقه در احوال علماء و غيره.

32- مقالات معنوى.

33- مكارم الآثار در اعيان علمى دوره قاجار.

34- كتاب مكمل الافهام در ذكر فضلاء اعلام.

35- نمونه مختصر المكارم... نويسنده گويد حقير هيچ كدام از تأليفات آن مرحوم را زيارت نكرده ولى از توضيح خود آن مرحوم چنين معلوم مى شود كه بيشتر آن مكررات باشد با نامهاى مختلف و غالب آنها درباره رجال و دانشمندان است تأليفات متنوع آن كمتر است.

(1396 -1308 ق)، رجالى، معلم، محقق و شاعر، متخلص به معلم. در روستاى حبيب آباد برخوار اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات خود را در حبيب آباد و اصفهان به اتمام رسانيد. او مدتى در روستاى خود ساكن بود. در 1358 ق به اصفهان رفت و در قرائت خانه ى شهردارى و مدرسه ى كاسه گران به تدريس پرداخت. بيشتر اوقات وى در لغت، ادبيات، تاريخ، هيئت، رياضيات و شعر صرف شد. او از آخوند ملا محمدحسين مجتهد فشاركى اصفهانى و حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى و حاج ميرزا محمدرضا كرباسى و حاج سيد محمدتقى يزدآبادى اصفهانى اجازه ى روايت داشت. او در علم رجال و شرح حال بزرگان، محقق و متتبعى كم نظير بود

و كتب زيادى در اين موضوع نگاشت. به عربى و فارسى شعر مى گفت و در اوايل مستعصم، سپس آذر و بعدها معلم تخلص مى كرد. كتب و رسايل تأليفى معلم حبيب آبادى متجاوز از يكصد مجلد مى باشد. از آثارش: «مكارم الآثار»، در احوال رجال دوره ى قاجار؛ «اربعين»؛ «امالى»، در متفرقات رجالى؛ «رشحات سمائى»، در شرح حال شيخ بهائى؛ «كشف الخيبه عن مقبرة الزينبيه»؛ «مختصر التواريخ»؛ «لئالى البحور»، در توقيعات ايام و شهور؛ «عراضه ى اخوان»، در سفرنامه ى خراسان؛ «مختصر المكارم»، فهرست كامل اعلام «روضات الجنات»؛ «الكلمات العاليات»، حاشيه بر «روضات الجنات»؛ حاشيه بر «قصص العلماء»؛ حاشيه بر «طريق البكاء»؛ حاشيه بر «تذكرة القبور» ملا عبدالكريم گزى؛ حواشى غير مدون بر بسيارى از كتب رجالى؛ «ديوان» شعر.[1]

فرزند سيد زين العابدين در 1308 ه.ق در دهكده ى حبيب آباد از دهستان «برخوار» اصفهان متولد شد. از سن هفت سالگى تحصيلات خود را در مكتب خانه آغاز نمود. مقدمات فارسى و عربى را به انضمام مقدماتى از صرف و نحو فرا گرفت، سپس وارد اصفهان شد و در مدرسه ى كاسه گران اصفهان حجره اى گرفته تحصيلات خود را ادامه داد و دوره سطح را بطور كامل فرا گرفت و در دروس خارج عده اى از علماء اصفهان را زيارت كرد. سيد محمد على روضاتى در مقدمه ى جلد سوم مكارم الآثار درباره ى حبيب آبادى مى نويسد: «علاو بر ملاقات جمعى از علماى اعلام و فضلا و دانشمندان اصفهان و جاهاى ديگر و استفاده از آثار و مآثر آنان حضورا و يا به مكاتبه، از پنج نفر از علماء بزرگوار اجازه روايت دارد.»

علمائى كه به وى اجازه روايت داده اند عبارتند از: مرحوم آخوند ملامحمد حسين مجتهد فشاركى اصفهانى، مرحوم حاج شيخ محمدباقر بيرجندى،

مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى نجفى، مرحوم حاج ميرزا محمد كلباسى اصفهانى و مرحوم حاج سيد محمد تقى يزدآبادى اصفهانى.

مرحوم معلم حبيب آبادى به چند تن از شاگردان خود اجازه ى روايت داده اند.

مرحوم حبيب آبادى از جوانى كار خود را براساس تحقيق و تأليف قرار داد و تحقيقا در طول عمر پربركت خود بالغ بر سى مجلد كتاب نوشت كه از مهمترين تأليفات وى كتابى است در ده جلد تحت عنوان مكارم الآثار در احوال رجال دو قرن 13 و 14 كه تاكنون هفت مجلد آن به همت آقاى محمد على روضاتى چاپ شده و در دسترس دانش پژوهان قرار گرفته است. مبناى تأليف اين كتاب بر احوال رجال علمى و گاهى بندرت مشاهير ديگر از ابتداى دوره ى قاجاره تا عصر حاضر است.

مرحوم جلال الدين همائى در مجله راهنماى كتاب سال بيستم از شماره 8 تا 10 مقاله مفصلى نگاشته اند و تصوير زيبائى از نويسنده ى مكارم الآثار نشان مى دهد، از جمله مى نويسد: در فن اختصاصى منحصر بفرد كه قسم تراجم احوال از اقسام فنون ادبى است بى حد شيفتگى و دل باختگى داشت. وقتى كه از نام و نسب و تاريخ ولادت و وفات يكى از بزرگان دين و دنيا باشند متقن معتبر اطلاع حاصل مى كرد او را چندان شعف و وجد و حال دست مى داد كه وصف كردنى نيست. در آن روزگار كه اوائل آشنائى و معاشرت ما بود هنوز به تأليف كتاب عظيم مكارم آثار دست نزده و اصلا به اين فكر نيفتاده بود. بعدها كم كم به اين كار افتاد و حوالى پنجاه سال متوالى بدون فترت و انقطاع زيت عمر سوخت و رنج تتبع و تحقيق و زحمت خواندن و

نوشتن كشيد تا كتابى چنين مهم و ارزشمند كه براى تاريخ رجال قرن 13 و 14 است آماده گرديد.

مرحوم معلم حبيب آبادى در 13 رجب 1396 ه.ق درگذشت. بقرار اطلاع آقاى حاج سيد محمد على روضاتى كه مردى فاضل و دانشمند است تقبل نموده اند تمام مجلدات مكارم الاثار را بچاپ برسانند و تاكنون در اثر همت والاى ايشان 7 جلد چاپ شده است و گويا در اين ايام در اثر كهولت نمى توانند اين مهم را انجام دهند. خوشبختانه فرزندان برومند ايشان عمل خير پدر بزرگوار خود را ادامه خواهند داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (460 -458)، الذريعه (146 -145/ 22 ،192/ 20 ،258 ،33/ 18 ،241/ 15)، مكارم الآثار (ج 1/ مقدمه، 3 ،12 -9/ مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (182 -181/ 4).

مفيد، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبداللَّه محمد بن محمد بن نعمان عكبرى بغدادى معروف به شيخ مفيد است در جلالت و كرامتش كافى است توقيع شريف از ناحيه مقدسه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف براى او ورثائى كه در مرگش فرمودند.

لاصوت الناعى لفقدك انه

يوم على آل الرسول عظيم

ولادتش در سال 336 قمرى و وفاتش در ماه رمضان سال 413 در سن 76 سالگى در بغداد واقع شد و هشتاد نفر از شيعيان در تشييع او شركت نموده و او را در كاظمين در پائين پاى قبر حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام دفن نمودند و بيش از دويست تصنيف و تأليف براى او نوشته اند كه از آنهاست ارشاد و اختصاص والمقنعه در فقه و مسار الشيعه والمجالس والعيون والمحاسن و...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

موسوي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شهيد سيد محمد تقي موسوي اصفهاني

مرحوم آيت الله سيد محمد تقي موسوي اصفهاني معروف به «فقيه احمدآبادي» در سال 1301 ق.) در اصفهان در خانواده اي اهل علم و فضيلت كه نسل اندرنسل از عالمان دين بودند به دنيا آمد و در سال 1348 ق. در سن 47 سالگي به توطئة يكي از سران فرقة ضالة بهاييت با خوراندن زهر كين به شهادت رسيد.

در دوران عمر كوتاه اما پربركتش حدود هفده جلد كتاب و رساله نگاشت كه از ميان آنها چهار جلد پيرامون حضرت مهدي(ع) و غيبت و انتظار و وظايف منتظران مي باشد.

فقيه احمدآبادي در ده سالگي بر نصاب الصبيان شرح نوشت و در پانزده سالگي كتاب ايضاح الشبهات را نگاشت و در بيست و پنج سالگي كتاب ابواب الجنات في آداب الجمعات را تأليف كرد و سرانجام در سن سي سالگي

به فرمان امام عصر(ع) اثر ارزشمند خود را درباره آن حضرت(ع) و وظايف منتظران و دعا براي آن وجود شريف آغاز كرد و تا پايان عمر به تحقيق و تأليف و تكميل آن اهتمام و اشتغال داشت.

آثار ارزندة اودر حدّ كمال و پختگي و ژرف نگري وريشه دار است، و اين به خاطر خلوص نيت و پاكي قصد ونظر در تحصيل علم و پيمودن مراحل تعليم مي باشد كه در عمل، تلاش خالصانه اش در توجه به سوي الله بوده، از غير بريده بود.

اضافه برآن ارادت شديدي نسبت به خاندان رسالت و ائمه هدي عليه السلام داشت، و در تمام احوال به آنها توسل مي جست ودر همة افعال و اقوالش به آنها اقتدا مي كرد واز آنها پيروي مي نمود، وازتعاليم مقدسه آنها بهره مي گرفت.

به خصوص به امام منتظر حجت بن الحسن عجل الله فرجه الشريف توجّه ويژه اي داشت، در معرفت آن حضرت و انجام وظايفي كه لازم است اهل ايمان در زمان غيبت انجام دهند به مراحل و منازل والا وشامخي نايل آمده بود، به طوري كه چند كتاب و رسالة مهم و سودمند در اين باره تأليف كرده كه مهمترين آنها كتاب مكيال المكارم است.

در زندگي اين سيد بزرگوار خصوصيات قابل تقديري وجود دارد كه لازم است به آن توجه شود وآن عبارت است از اينكه: او به شئون و زرق وبرق دنيا توجه اي نداشت، و به اندكي از امور معيشت وكمي ماديت قناعت كرده بود.

در امور مادي جامةقناعت پوشيده ، از خلق اعراض نموده و به طلب علم وكمال پرداخته بود. نه در پي جاه

و جلال مي رفت و نه در جمع و مال ومنال مي كوشيد؛ دنيا وآخرت خويش را با ولاي خاندان رسول الله آباد ساخته بود.

از جمله ديگر فعاليت هاي مؤلف كه در كنار كارهاي ارزندة علمي خود انجام داده، نسخه برداشتن از روي كتابهاي گرانبها كه به مطالعه ودرس آنها نياز داشته است.

سيد بزرگوار در ساعتهاي فراغت قصايد و ابياتي مي سروده و اشعار خود را به خاندان عصمت بويژه امام مهدي (عجل الله فرجه) اختصاص دارد .

اشعار او در لابلاي تأليفات و نوشته هايش پراكنده مي باشد، و تخلص او (تقي) و احياناً شرعي زاده بوده است.

وي در مسجد مرقد مطهر سيد اسماعيل نوادة امام زين العابدين (ع) در جاي پدرش اقامة جماعت مي كرد، ودر جمع كردن اخبار وآثار وارده دربارة حضرت مهدي (ع) بسيار اهتمام داشت.

البته بايد گفت از خط خوبي نيز برخوردار بوده است.

دربارة كيفيت شهادت آن سيد بزرگوار در كتاب نگاهي به زندگاني جهانگيرخان قشقايي به نقل از شهداي روحانيت در يكصد سال اخير چنين آورده شده است:

سيد شهيد در ماه رمضان المبارك 1348 ق. به علت كسالت، در بيمارستان انگليسي ها بستري شدند و در آن جا تحت عمل جراحي قرار گرفتند شب 25 ماه مبارك، متصدي بيمارستان كه از سران فرقة ضالة بهاييت بود و «سر الله خان» نام داشت، همة بستگان و اطرافيان آن مرحوم را از اتاق بيرون كرده و سمي را كه در استكان داشته به ايشان مي خوراند، اطرافيان و دامادهايشان در آن لحظة آخر از [پشت در اتاق] مي شنوند كه آن سيد بزرگوار پيوسته صدا مي زده: حبيبي يا حسين! از

داماد ايشان «مرحوم حضرت آيت الله سيد مرتضي موحد ابطحي» منقول است كه «سيد شهيد در حالي كه در بيمارستان بستري بودند، مي فرمودند: «بناست حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) تشريف بياورند.»4

همچنين فرزند ايشان سيد محمد موسوي اصفهاني _ در مقدمة كتاب نور الأبصار در اين باره آورده اند:

او ستاره اي درخشنده بود كه با طلوع خود دل ها را مجذوب خويش نمود، ولي افسوس كه زود غروب نمود و سرانجام با توطئة دشمنان دين و نوشيدن زهر كين به وسيلة يكي از اعضاي فرقة ضالة [بهاييت] به شهادت رسيد و در ماه مهماني پروردگار به ضيافت الهي نائل گشت.5

نگاهي كوتاه و گذرا بر زندگاني اين دلباخته و شيفتة حضرت بقيةالله و قضاياي تشرفات ايشان آدمي را به خوبي به اين نكته واقف مي سازد كه آن سيد شهيد و علامة فقيد مورد عنايت و كرامت حضرات معصومين(ع) به ويژه حضرت مهدي(ع) بوده و آن بزرگوار توجهي مخصوص به آن مرحوم داشته و وي نيز ارتباطي وثيق و اتصالي عميق با ساحت مقدس مهدوي(ع) داشته است. مكيال المكارم

مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم(ع) بنا بر آنچه كه سيد محمدعلي روضاتي در مقدمة كتاب درباره آن نگاشته اند: «كتابي است ارزنده، ابتكاري و مهم. مؤلف بسياري از مطالب مربوط به عقيدة مهدويت و موضوع حضرت حجت(ع) را تحت عنوان «دعا براي آن حضرت و تضرع به درگاه الهي براي حفظ وجود شريف امام عصر(ع) از ناملايمات و آفات» مورد بررسي قرار داده است».

اين كتاب مشتمل بر بحث هاي مختلف و بسيار با اهميت در زمينه هاي فقه، حديث، كلام، رجال، تفسير و حتي فلسفه و ادبيات است كه با اسلوبي بديع و سبكي جالب و نتيجه گيري هايي

درست همراه مي باشد.

در اين كتاب با دلايل عقلي و نقلي ثابت شده كه دعا براي امام عصر(ع) از مهم ترين وسائل براي رسيدن به مراحل عالي كمال و نيل به درجات برجستة معنوي است و آثار دنيوي بسياري را نيز در پي دارد.

اين اثر به شهادت صاحب نظران، از نظر جامعيت و ژرف انديشي و بهره گيري از علوم عقلي و نقلي و استنباطات دقيق و اجتهادات عميق از آيات و روايات بي نظير بوده و به خوبي مي توان دست عنايت مولا كه مؤلف را هدايت و دلالت مي كند، ديد.

آيت الله صافي گلپايگاني (ازمراجع عظام تقليد) دربارة اين كتاب مي نويسد:

اين كتاب گوياي حوصلة فراوان مؤلف و گستردگي تحقيق و تفكر و تلاش اوست و در موضوع خود بي نظير است و جز اين كتاب، در موضوع مهدويت و آداب دعاي بر حضرت مهدي(ع) و فوايد آن، كتابي سراغ ندارم.6

داستان تأليف كتاب

مؤلف بنا به آنچه كه در مقدمة كتاب آورده، انگيزه تأليف كتاب را چنين مي نويسد:

ما نمي توانيم حقوق آن حضرت را ادا نماييم و شكر وجود و فيوضاتش را آن طور كه شايسته است به جاي آوريم. [پس] بر ما واجب است آن تعداد از اداي حقوق آن حضرت را كه از دستمان ساخته است انجام دهيم، و بهترين امور در زمان غيبت، انتظار فرج آن بزرگوار و دعا كردن براي تعجيل فرج او، و اهتمام به آنچه ماية خشنودي آن جناب و مقرب شدن در آستان او است. و من در باب هشتم كتاب ابواب الجنّات في آداب الجمعات هشتاد و چند فايده، از فوائد دنيوي و اخروي دعا كردن براي فرج آن حضرت(ع) را ذكر

كرده بودم اما بعد به فكر افتادم كه كتاب جداگانه اي در اين باره بنگارم كه آن فوايد را در برگيرد، و به سبك جالبي آن را به رشتة تحرير درآوردم. اما حوادث زمان و رويدادهاي دوران و ناراحتي هاي بي امان، مانع از انجام اينكار مي شد، تا اين كه كسي را در خواب ديدم كه با قلم و سخن نتوان او را توصيف نمود؛ يعني مولا و حبيب دل شكسته ام و امامي كه در انتظارش هستيم او را به خواب ديدم كه با بياني روح انگيز چنين فرمود: «اين كتاب را بنويس و عربي هم بنويس و نام او را مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم(ع) بگذار!»

همچون تشنه اي از خواب بيدار، و در پي اطاعت فرمانش شدم ولي توفيق ياريم نكرد، تا اين كه در سال گذشته 1330 ق. به مكة معظمه سفر كردم و چون در آن جا بيماري وبا شيوع يافت، با خداوند عزّوجلّ عهد بستم كه هر گاه مرا از گرفتاري ها نجات دهد و بازگشتم را به وطن آسان گرداند تأليف كتاب را شروع نمايم. پس خداوند بر من منت نهاد و مرا به سلامت به وطن بازگرداند، پس به تأليف كتاب اقدام نمودم تا به عهدي كه با خداوند بسته بودم، عمل كرده باشم...7

پي نوشت ها:

1. شوشتري، قاضي نورالله، مجالس المومنين، ج1، ص453.

2. موسوي اصفهاني، سيد محمدتقي، كمال الدين و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، نشر دارالحديث، ج2، باب 45 ص270.

3. موسوي اصفهاني، همان، ج1، ص7-4.

4. زندگاني جهانگيرخان قشقايي، ص183-181، به نقل از: شهداي روحانيت در يكصد سال اخير، ج2، ص64-57.

5. نورالابصار، ص12-10.

6. به نقل: از زندگاني جهانگيرخان قشقايي، ص180.

7. موسوي اصفهاني، همان،

ج1، ص50-48، ترجمه حائري قزويني چاپ نگين.

8. موسوي اصفهاني، همان، ج2، ص387، همچنين ج1، ص225.

9. موسوي اصفهاني، همان، ج1،ص494-493.

10. موسوي اصفهاني، همان، ج2، ص322.

موسوي، ميرمحمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير محمود موسوي

محل تولد : زاويه سفلى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مير محمود موسوي فرزند مير علي اكبر به سال 1344 شمسي در روستاي «زاويه سفلي» از توابع شهرستان «چالدارن آذربايجان غربي» به دنيا آمدم. تحصيلات دوره ابتدائي را در همان محل به پايان بردم. دوره راهنمائي را در شهرستان خوي و دبيرستان را در تهران به پايان رساندم. به سال 1361 در مدرسه «طالبيه تبريز» مشغول دروس حوزوي شدم و از سال 1362 تا 1365 در مدرسه «شيخ عبدالحسين» تهران مقدمات و بخشي از سطح يك حوزه را فرا گرفتم و از سال 1365 تا 1370 در مدرسه «مروي تهران» سطح دو را به پايان رساندم.

سال 1370 شمسي وارد حوزه علمّيه قم شدم و از محضر اساتيد محترم: «مصطفي اعتمادى» و «محسن دوزدوزاني» رسائل، مكاسب و كفاية الاصول را استفاده كردم. سپس از دروس خارج فقه و اصول و تفسير آيات عظام: «جعفر سبحانى»، «مرحوم ميرزا جواد تبريزى»، «جوادي آملى»، «فاضل لنكرانى»، «مكارم شيرازي» و «محمّد مؤمن» بهره بردم. در همين سالها از سال 1372 وارد كار پژوهشي شدم و از راهنمائي هاي آقاي «علي رفيعي علامرودشتي» سود بردم و مشغول تهيّه مقالاتي در خصوص معرفي كتابخانه هاي بزرگ جهان شدم، حاصل آن مقالات گوناگوني است كه در فصلنامه كتابخانه حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره) به چاپ رسيده است.

سپس از محضر حجة الاسلام آقاي دكتر سيّد محمود

مرعشي و آقاي سيد محمد اصفيائي در زمينه نسخه پژوهي و فهرست نگاري استفاده برده و مشغول فهرست نگاري نسخه هاي خطي شدم، حاصل آن تاكنون چندين جلد فهرست است كه پنج جلد آن به صورت گروهي (28 - 32) و دو جلد آن (33 - 37) با همكاري حجة الاسلام آقاي دكتر سيّد محمود مرعشي تدوين شده است. در كنار فهرست نگاري به تصحيح برخي رساله هاي خطي پرداخته و مقالاتي چند را نيز تاليف نموده ام كه در منشورات كتابخانه بزرگ حضرت آيت الله مرعشي نجفي (ره) به چاپ رسيده اند.

مهدوي هرستاني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى مهدوى هرستانى فرزند مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد مهدى معروف به بحرالعطاء فرزند مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد محمد موسوى هرستانى از آيات عظام و علماء بنام و دانشمندان كرام معاصر اصفهان بوده كه در سال 1329 قمرى در يك خانواده اصيل و روحانى در قريه هرستان ماربين اصفهان به دنيا آمده است.

والد آن مرحوم آقا سيد مهدى ملقب به بحرالعطاء از اعاظم علماى آن منطقه بوده كه با سى و سه واسطه به حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام مى رسد. مرحوم حاج آقا مصطفى مهدوى تحصيلات مقدماتى و سطوح خود را در اصفهان در مدرسه جده بزرگ اصفهان نزد اساتيد بزرگ نظير مرحوم آقا شيخ محمدعلى دزفولى و مرحوم آقا شيخ محمدحسن نجف آبادى و مرحوم آقا سيد مهدى درچه اى و حاج آقا رحيم ارباب و آقا سيد محمد نجف آبادى فراگرفته است.

يك دوره فقه و اصول و فلسفه را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على نجف آبادى و مرحوم حاج شيخ محمدرضا ابوالمجد (مسجد شاهى) فراگرفته سپس عزيمت به قم نموده و مدتى در

درس حضرات آيات عظام حايرى يزدى (مؤسس حوزه علميه قم) و مرحوم آيت اللَّه صدر و حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه حجت قدس اللَّه اسرارهم شركت نموده و در سال 1362 قمرى هجرى عزيمت به حج نموده و در مراجعت از حج به اعتاب عاليات مدت هشت سال در نجف اشرف اقامت نموده و مدت سه سال از محضر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى استفاده و در جلسات استفتاآت آن مرحوم شركت داشته و به مسائل مورد سئوال جواب مى دادند و همينطور از محضر آيات عظام ديگر آنجا چون مرحوم حاج شيخ موسى خوانسارى و مرحوم حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و حاج سيد جمال گلپايگانى و حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه اصطهباناتى كسب فيض و علم نموده و به علت مبتلا شدن به كسالت شديد «آسم» به امر آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى در سال 1370 قمرى به اصفهان مراجعت و مدت چهل سال در مدرسه جده بزرگ اصفهان و مدرسه ملا عبداللَّه به تدريس اشتغال داشتند و عده زيادى از فضلاء و طلاب حوزه علميه اصفهان از محضر ايشان استفاده علمى مى نمودند.

آن مرحوم مورد توجه و عنايت خاص حضرات آيات عظام و مراجع معاصر خود و حاضر حوزه نجف و قم چون مرحوم آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شيرازى و رهبر كبير انقلاب آيت اللَّه خمينى و گلپايگانى و مرعشى نجفى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد خوانسارى و آيت اللَّه العظمى خوئى بودند.

مزاياى اخلاقى آن مرحوم

آن مرحوم نسبت به علماء بزرگ گذشته و حاضر بسيار تجليل و تكريم نموده و آنان را به خوبى

و عظمت ياد كرده و در حفظ آثار آنان كوشا بوده و نسبت به آنها تواضع مى كردند و همواره به طلاب و محصلين ابراز علاقه كرده و آنها را تشويق به تحصيل مى فرمودند.

بسيار كريم و بخشنده و سخاوتمند بودند و به فقراء و مستمندان و خانواده هاى بى سرپرست كمكهاى فراوانى كرده و به موسسات خيريه خدمات و مساعدتهاى بسيارى انجام داده مانند موسسه مهديه و موسسه عسكريه و بيمارستان معلولين صادقيه و موسسه نابينايان و انجمن مددكارى امام زمان ارواحنا فداه و ايتام و كمك به ساختن مدارس قديم و جديد هو تعمير و تكميل آنها را مخفيانه و دور از تظاهر و سر و صدا انجام مى دادند.

مزاياى علمى آن مرحوم

آن بزرگوار تبحر و تسلط و مهارت عجيبى در مسائل و مباحث فقهى داشتند و بسيار حاضر الذهن و حاضر جواب بودند. و تمام فتاواى مراجع گذشته و فعلى در نزدشان حاضر و نه تنها عوام از محضرشان استفاده مى كردند بلكه علماء و دانشمندان بزرگ هم براى حل مشكل مردم را به ايشان رجوع مى دادند و تسلط ايشان نه تنها در فقه و اصول بوده بلكه در فلسفه و عرفان و علم رجال نيز صاحب نظر بودند بخصوص در اطلاع به احوالات علماء كم نظير بودند به طورى كه بعضى از بزرگان و علماء از ايشان مصرانه خواسته بودند كه كتابى در احوالات علماء و دانشمندان تأليف نمايند.

و همانگونه كه متذكر شدم نسبت به تحصيل طلاب تشويق بسيار نموده و از خريد كتب درسى و اهداء به آنها و بذل و بخشش به آنان دريغ نمى كردند و قسمت عمده اى از شهريه طلاب اصفهان را به عهده داشتند.

اجازات

آن مرحوم

مرحوم آيت اللَّه مهدوى از بسيارى از آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد على بهبهانى اجازه اجتهاد داشتند. و از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ آقا بزرگ طهرانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا ابوالمجد مسجد شاهى اجازه روايتى داشتند.

رحلت آن مرحوم

آن بزرگوار به دنبال يك بيمارى طولانى صبح روز يكشنبه بيست و سوم ماه شوال 1409 هجرى قمرى رحلت نموده و بازار اصفهان و حوزه علميه تعطيل و جنازه ايشان در روز دوشنبه با حضور كليه طبقات و علماء و فضلاء و طلاب و بازاريان و ساير اقشار مردم اصفهان و خمينى شهر و هرستان و ديگر نقاط به طرز باشكوهى تشييع شده سپس بنا بر وصيتش حمل به قم شده و با تشييع بزرگى از طرف حوزه علميه قم و طبقات ديگر در مقبره (36) صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام مدفون گرديد.

آن مرحوم داراى فرزندان برومندى هستند كه دو نفر آنها از فضلاء حوزه علميه قم مى باشند.

1- آقا سيد محسن مهدوى

2- آقا سيد محمدعلى مهدوى از افاضل محصلين اصفهانى حوزه علميه قم مى باشند كه به زيور علم و عمل آراسته هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مهدوي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مؤلف.

تولد: 1294(15 محرم 1334 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 4 تير 1374.

سيد محمدحسين مهدوى، ملقب به سيد مصلح الدين مهدوى فرزند سيد شهاب الدى نحوى (محمدتقى) از علماى روزگار، كمتر از شش سال داشت كه پدرش وفات يافت. پس از مرگ پدر، مادرش سرپرستى مصلح الدين و برادرانش را عهده دار شد. زمانى كه مدارس جديد در اصفهان تازه بنيان يافته بود، او را به مدرسه ى اقدسيه- كه زير نظر آقا

محمدحسين مشكوة زفره اى اداره مى شد، فرستادند و يك سال بعد نيز به مدرسه ى «گلبهار»، منتقل گرديد. سپس براى تحصيل علوم اسلامى و مسايل فقهى به حوزه هاى علميه شتافت. سپس عازم تهران شد و در آنجا نيز در دانشسراى عالى چند سال كسب علم پرداخت. از ديگر اساتيد او مى توان از افراد زير ياد كرد: محمدعلى معلم حبيب آبادى (صاحب مكارم الآثار)، محمد همامى، محمدباقر امامى، حسن قاضى عسكر داورپناه، محمدحسين فاضل تونى، سيد محمدكاظم عصار و نيز سيد حسن مدرس هاشمى (ميرمحمد صادقى). وى همچنين از آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى، آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى، آيت الله محمدباقر كمره اى، آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد على فانى، آيت الله محمدعلى عراقى، آيت الله سيد مصطفى صفايى خوانسارى، آيت الله سيد محمد شيرازى و حجت الاسلام سيد محمدعلى روضاتى اجازه ى روايت احاديث اهل بيت را اخذ نمود. تأليفات وى بالغ بر هشتاد عنوان است كه برخى از آنها طبع گرديده است. بسيارى از آنها نيز چاپ نشده است. غالب اين آثار در بيان احوال و تأثيرات شخصيت هاى علمى و فرهنگى دنياى اسلام خاصه تشيع است كه بيشتر آنان در اصفهان رشد و نمو داشته و يا آثارى در اين شهر به جاى گذاشته اند. ضمن اينكه وى تحقيقاتى در باب زندگانى برخى ائمه معصومين (ع) دارد. برخى از آثار وى عبارتند از: دانشمندان و بزرگان اصفهان، زندگينامه ى علامه محمدباقر مجلسى (دو جلد)؛ بيان المفاخر (در باب احوال سيد حجت الاسلام شفتى در دو جلد)، شعراى معاصر اصفهان (1334)؛ اوضاع علمى؛ فرهنگى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير (سه جلد)، تاريخچه ى شهر سامراء زندگينامه ى حضرتين عسكريين عليهماالسلام؛ عطيةالجواد در زندگانى و كلمات قصار امام

نهم (ع)؛ يك دوره ى پنج جلدى تعليمات دينى (جهت دبيرستان ها با مشاركت عده اى از فرهنگيان)؛ ارمغان اصفهان؛ تاريخچه ى محله ى خواجو؛ تاريخچه ى مدارس دينى اصفهان؛ سيرى در تاريخ تخت فولاد اصفهان؛ شرح حال آقا شيخ محمدرضا نجفى؛ شرح حال نه تن از خاندان حاجى كلباسى؛ شرح حال حجت الاسلام شفتى- ضميمه ى روزنامه؛ شرح حال حاج شيخ مرتضى مظاهرى- ضميمه ى روزنامه؛ عطيةالجواد (ع)؛ غايةالآمال و الامانى شرح حال علامه بحرانى؛ مزارات اصفهان؛ يادنامه ى سيد بحرالعلوم مير دامادى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ميرعبداللهي شمس، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين مير عبداللهي شمس

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد حسين ميرعبداللهي در سال 1346 شمسي در يزد متولد شدم و پس از گذراندن دوره متوسطه در آن شهر وارد حوزه علميه قم شده، ادبيات عرب را از اساتيدي چون: «مرحوم مدرس افغاني» و «آقاي طالقاني» و سطح را از اساتيدي چون: «مرحوم وجداني فخر» و «آيت الله دوزدوزاني» و بيش از 12 سال نيز از درس هاي خارج اصول و فقه «آيت الله سبحاني» و «مكارم شيرازي» استفاده كردم.

تحصيلات كلاسيك را نيز در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) ادامه داده تا اينكه در فروردين ماه 1385 با دفاع از پايان نامه خود با موضوع: «تراجم و رجال در فرهنگ شيعه از قرن پنجم تا پايان قرن نهم هجري» و كسب نمره 18 و امتياز عالي با داوري دكتر محمد رضا جبارى، فارغ التحصيل شدم. در اين بين با پژوهشكده تاريخ و سيره دفتر تبليغات و موسسه شيعه شناسي نيز همكاري داشته و دارم.

اكنون نيز در موضوع مولفان اسلامي با پژوهشكده تاريخ و سيره همكاري

دارم و بيش از 200 مقاله كوتاه و بلند در اين موضوع مربوط به قرن هاي سوم و پنجم هجري از اينجانب نوشته شده كه از مهم ترين و مفصل ترين اين مقالات، مقاله: «ابوالمجد سنائى، عبدالجليل قزوينى، صاحب النقض و ابن رشد اُندلسي فيلسوف شهير» و مقاله «ابن شهر آشوب» است.

ناصر حسين، حامد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1284 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، رجالى و شاعر. ملقب به شمس العلماء. تحصيلات خود را در نجف گذراند و از محضر پدرش و مفتى سيد محمد عباس استفاده نمود. او از سيد محمد عباس روايت كرده و جماعتى از وى روايت كرده اند. آنگاه به لكنهو هند رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى از علماى امامى بزرگ هندوستان و مفتى و مرجع تقليد مردم آنجا بود. زعيم بزرگ هند، ابوالكلام آزاد، از شاگردان او بود و دو سال «نهج البلاغه» را نزد وى قرائت كرد و از اينجا بود كه آزاد با روح اصول تشيع آشنا گشت. در لكنهو درگذشت. از آثارش: «اثبات رد الشمس لاميرالمؤمنين (ع) و دفع ما اورد عليه من الشبهات»؛ تتميم «عبقات الانوار» پدرش؛ «المواعظ»؛ «نفحات الازهار»، در فضايل ائمه اطهار (ع)؛ «نفحات الانس فى وجوب السورة»؛ «مسند فاطمة بنت الحسين (ع)»؛ «اسباغ النائل بتحقيق المسائل»، در نه مجلد؛ «كتاب الانشاء»؛ «ديوان الخطب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (201 -200/ 10)، الذريعه (246/ 24 ،1154/ 9)، ريحانه (98 -97/ 6)، فوائدالرضويه (92)، هديةالاحباب (177).

نايفي، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل نايفي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب خليل نايفي فرزند مهدي شماره شناسنامه 1536 صادره از آبادان در سال 1333 در آبادان متولد شدم. دوره ابتدائي را در مدرسه مهرگان و ديپلم را در دبيرستان رازي اخذ نمودم و راهي سربازي شدم. بعد از اتمام خدمت مقدس سربازي به علت علاقه وافر به تحصيل علوم الهي قصد عزيمت به دانشگاه «الازهر مصر» را داشتم كه به علت ندادن رواديد و سخت گيري،

تحصيل در آن دانشگاه ميسر نشد. در سال 56 به علت ارتباط با دوستي كه از طلاب حوزه علميه قم بودند؛ تشويق به تحصيل در اين مكان مقدس كه مورد استقبال اينجانب نيز قرار گرفت.

در بدو ورود، ادبيات را نزد مرحوم مدرس افغاني و سيد مهدي رجائي خواندم و بعد از اتمام ادبيات، لمعه و اصول را نزد اساتيد صاحب فضل چون: «آيةالله شيخ پناه» و «آيةالله وجداني»، رسائل و مكاسب را از محضر «آيةالله ستوده» و «آيةالله پاياني» بهره بردم. با اتمام كفايه در نزد «آيةالله فاضل لنكراني» و اتمام دوره سطح، درس خارج فقه را همزمان با دوره تخصصي فلسفه و كلام زير نظر شوراي مديريت را نيز شروع نمودم كه اين دوره چهار ساله كه دكتراي تخصصي محسوب مي شد؛ «آيةالله سبحاني»، «آيةالله گرامي»، «دكتر بهشتي» و اساتيدي مبرز در كلام جديد، اساتيد اين دوره بودند كه از آنها بهره و فراوان بردم. در سال 70 اين دوره نيز به پايان رسيد. در همين دوران از درس فقه «آيةالله صافي گلپايگاني»، «مكارم شيرازي» و «فاضل لنكراني» نيز استفاده نمودم كه تاكنون نيز ادامه دارد.

بعد از پايان دوره تخصصي كلام و فلسفه به مدت 16 سال در موسسه تحقيقاتي امام صادق (عليه السلام) مشغول به كار بودم كه ثمره اين 16 سال كار تحقيقي، همكاري در تحقيق نهاية المرام (علامه حلي) در فلسفه و كلام 3جلد، تاليف معجم الكلامي 5 جلد (كتابشناسي)، معجم المتكلمين 5 جلد (رجال متكلمين شيعه) و همچنين تحقيق الكرام در رجال (آقا بزرگ تهراني) در 1 جلد مي باشد. هم اكنون كار تحقيق كتب فقه آية الله صافي

و فقه مقارن با همكاري مركز تقريب مذاهب مشغول مي باشم.

نثاري بخارايي، بهاءالدين حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 974 ق)، تذكره نويس و شاعر، متخلص به نثارى. ملقب به نقيب الاشراف. وى از شاعران ماوراءالنهر بود. از آثارش تذكره ى «مذكرالاحباب»، در مورد شاعران ماوراءالنهر است كه آن را در 974 ق به نام اسكندر خان شيبانى (991 -968 ق) تأليف كرد. را 983 ق دانسته و در ادامه گفته كه محمد بديع بن محمد شريف سمرقندى متخلص به مليح، در 1093 ق ذيلى بر آن، به نام «مذكرالاصحاب»، نوشته است و همچنين «الذريعه» نام كتاب نثارى را «مذكرالاصحاب» ذكر كرده است. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (235 -219/ 2)، تاريخ نظم و نثر (403)، الذريعه (256 -255/ 20 ،1170/ 9)، فرهنگ سخنوران (920).

نجفي، محمد طه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1241 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رجالى، مجتهد، مدرس، زاهد، عابد و شاعر. نياى بزرگش حاج نجف از تبريز به نجف مهاجرت كرد. محمد طه در نجف به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. مقدمات را از شيخ عبدالرضا طفيلى و دايى اش، شيخ جواد، فراگرفت. وى در محضر علامه شيخ محسن خنفر و شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى و سيد حسين بحرالعلوم تلمذ نمود و از شيخ ابوالحسن على بن خليل رازى اجازه ى روايت گرفت. سيد محمد سعيد حبوبى و علامه سيد محسن امين و شيخ على جواهرى و شيخ حسن، فرزند شيخ محمد حسن صاحب «جواهر» و سيد مهدى حكيم و سيد محمد كاشى حايرى و سيد عدنان بحرانى از شاگردان وى هستند. او پس از درگذشت ميرزاى بزرگ شيرازى عهده دار مرجعيت گرديد. او به خوبى شعر مى سرود و قصايدى از وى در

مدح پيامبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) باقى است. در اواخر عمر بينايى اش را از دست داد. در نجف درگذشت و در حجره اى در نزديكى صحن مطهر به خاك سپرده شد. از آثارش: «الانصاف فى تحقيق مسائل الخلاف»، حاشيه بر «الجواهر»، در فقه؛ «اتقان المقال فى احوال الرجال»، در شرح حال رجال حديث كه در ابتدا نام آن «احياء الموات فى اسماء الروات» بود؛ «الفوائد السنية» يا «القواعد النجفية» كه حاشيه بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى است؛ «غناء المخلصين» حاشيه بر «المعالم»؛ شرح «منظومه» بحرالعلوم؛ «كشف الحجاب فى استصحاب الكر و مطلق الاستصحاب»؛ «كشف الاستار عن حكم الخارج عن دار الاقامة فى الاسفار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (46/ 7)، اعيان الشيعه (375/ 9)، دانشمندان آذربايجان (245)، الذريعه (26 -25/ 18 ،343/ 16 ،216/ 11 ،207/ 6 ،397/ 2 ،83/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 967 -961/ 14)، علماء معاصرين (84 -83)، فوائدالرضويه (547)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1270 -1269/ 3)، معجم المؤلفين (107/ 10)، مكارم الآثار (1155 -1149/ 4).

نسائي، ابوعبدالرحمان احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(303 -215/ 214 ق)، رجالى، حافظ، محدث، فقيه و قاضى. ملقب به شيخ الاسلام و معروف به حافظ نسائى. در نساى خراسان به دنيا آمد. در «وفيات الاعيان» نام پدر وى على و نام جدش شعيب ذكر شده است. در طلب علم به خراسان، حجاز، عراق، جزيره، شام و مصر سفر كرد و سرانجام در مصر ساكن گرديد. وى نزد يونس بن عبدالاعلى، دوست و مصاحب شافعى، تلمذ نمود. او قرائت را از احمد بن نصر نيشابورى مقرى و ابوشعيب صالح بن زياد سوسى فراگرفت. از قتيبة بن سعيد و اسحاق بن راهويه و هشام

بن عمار و سويد بن نصر و احمد بن منيع و بشر بن معاذ عقدى و حسين بن منصور سلمى نيشابورى و بشر صواف و زياد بن ايوب و سوار بن عبداللَّه عنبرى و عباس بن عبدالعظيم عنبرى و عبدالجبار عطار و عتبه مروزى و عمران بن موسى قزاز و عمرو بن زراره كلابى و عيسى بن محمد رملى و محمد بن ابان بلخى و محمد بن بشار و محمد بن نصر مروزى و محمد مخرمى و محمد بن عبيد محارمى و محمد بن هاشم بعلبكى و محمود بن غيلان و هيثم بن ايوب طالقانى و يوسف بن عيسى زهرى و يوسف بن واضح مودّب و جماعتى ديگر حديث شنيد. فرزندش، عبدالكريم نسائى، و حسن بن رشيق عسكرى و ابوبشر دولابى و ابوجعفر طحاوى و ابوعلى نيشابورى و حمزه ى كنانى و ابوجعفر احمد نحوى و ابوبكر شافعى و محمد بن قاسم اندلسى و ابوالقاسم طبرانى و محمد بن عبداللَّه نيشابورى و محمد بن موسى مأمونى و ابن السنى و ابيض بن محمد بن ابيض و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. در رمله ى فلسطين درگذشت و پيكرش به مكه منتقل و ما بين صفا و مروه به خاك سپرده شد و به روايتى در مكه درگذشت. از آثارش: «السنن الكبير»، در حديث، «المجتبى» يا «السنن الصغير»؛ «الضعفاء والمتروكين»، در رجال حديث؛ «الخصائص» يا «خصائص اميرالمؤمنين (ع)»، در فضيلت حضرت على (ع)؛ «مسند على (ع)»؛ «مسند مالك»؛ «اغراب شعبة على سفيان و سفيان على شعبة»؛ «مناسك النسائى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (164/ 1)، اعيان الشيعه (603 -601/ 2)، انساب سمعانى (484/ 5)، تاريخ نيشابور

(110)، تذكرة الحفاظ (701 -698/ 2)، تهذيب التهذيب (170 ،163/ 1) روضات الجنات (220 -219/ 1)، ريحانه (168 -167/ 6)، سيرالنبلاء (135 -125/ 14)، شذرات الذهب (241 -239/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 35 -34/ 4)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (88/ 1)، طبقات الشافعيه اسنوى (269 -268/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (16 -14/ 3)، العبر (444/ 1)، الكامل (152/ 6)، كشف الظنون (1833 ،1685 ،1684 ،1087 ،1006 ،706 ،130)، الكنى والالقاب (249 -247/ 3)، معجم المؤلفين (245 -244/ 1)، المنتظم (450/ 7)، النجوم الزاهرة (210 -209/ 3)، الوافى بالوفيات (417 -416/ 6)، وفيات الاعيان (78 -77/ 1)، هديةالعارفين (56/ 1).

نصرآبادي، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1027- ز 1083 ق)، تذكره نويس، اديب و شاعر. وى در نصرآباد كه دهى است از دهستان ماربين، واقع در نيم فرسنگى اصفهان، به دنيا آمد. نسب او از طرف پدر به ميرزا صالح اصفهانى مى رسد. در هفده سالگى پدر خود را از دست داد و ديگر نتوانست به تحصيل ادامه دهد. بيشتر اوقات خود را در اصفهان در قهوه خانه اى كه مجمع شعرا و ادبا بود، مى گذراند و در پرتو معاشرت با آنان با فنون نظم و نثر آشنايى پيدا كرد. وى از محضر آقا حسين خوانسارى (م 1099/ 1098 ق) بهره مند شد. شهرت نصرآبادى به دليل مهارت در ساختن ماده تاريخ است. تاريخ ساختن عمارت هشت بهشت و تاريخ فوت كاشفاى شاعر از ماده تاريخ هايى است كه او سروده است. وى داراى ذوق سرشار و طبع روانى بود و به سبك عصر صفوى و پيروى از بزرگانى همچون صائب تبريزى و كليم كاشانى شعر مى سرود. گويند وى در پى منصب و مقام نبود و از راه كشاورزى امرار معاش مى كرد

و به همين سبب مورد احترام صاحبان مقام و منصب و بخصوص شاه سليمان صفوى (1105 -1077 ق) بود. وى به مشهد و عتبات عاليات مسافرت كرد و پس از بازگشت به اصفهان، سالها محل تجمع او و دوستانش قهوه خانه و سپس مسجد لنبان بود. او در اصفهان درگذشت و قبرش در مقبره ميرزاها مى باشد. مهم ترين اثر وى «تذكره ى نصرآبادى»، در احوال شعراى عهد صفوى است كه به نام شاه سليمان صفوى نوشته شده و در 1083 ق تأليف آن آغاز گرديده و به آورده ى تذكره ها در 1090 يا 1091 يا 1115 به پايان رسيده است. از ديگر آثارش: «گلشن خيالات»؛ مكتوبى كه نصرآبادى به ميرزا قاسم خلوت نشين، از رجال متعين عهد شاه سليمان، نوشته است. گفته مى شود «ديوان» شعرى نيز داشته، ولى در حال حاضر تنها از اشعار او آنچه در تذكره اش نوشته است، در دسترس مى باشد.[1]

محمدطاهر (و. 1027 ه.ق) از ادبا و شاعران قرن يازدهم هجرى است و در زمان شاه سليمان صفوى مى زيسته و پيرو سبك صائب تبريزى بود. از آثار منظوم او قطعه شعرى است كه به مناسبت ساختن توپ در سال 1082 هجرى سروده و تمام مصرعهاى آن به حروف ابجد با عدد 1082 تطبيق مى كند. سال وفاتش درست معلوم نيست و محتمل است كه اوايل قرن دوازدهم هجرى را نيز ديده است. قبر او در نصرآباد در مقبره ى كوچكى كه مقبره ى ميرزاهاست قرار دارد. وى صاحب تذكره اى است از شاعران كه به تذكره ى نصرآبادى مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1787 -1784/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (406 -397/ 1)، تذكره ى نصرآبادى (مقدمه،

491 -487 ،468 -457)، الذريعه (226/ 18 ،1191 ،643/ 9 ،37 -36/ 4)، ريحانه (183 -176/ 6)، فرهنگ ادبيات فارسى (506)، لغت نامه (ذيل/ نصرآبادى)، معجم المؤلفين (102/ 10)، يادگار (س 2 ش 4، ص 50 -47).

نظام الدوله، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1222 در ايران متولّد، و در اصفهان و طهران تحصيل علوم نموده، در سال 1247 به اتفّاق پدر به نجف اشرف مهاجرت نموده، و به تكميل علوم و تهذيب نفس و تأليف و تصنيف پرداخته، در فقه و اصول و حديث و رجال و علوم ادبى و رياضيّات مهارت داشته، قريب 18 مجلّد كتاب تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- البرهان 2- تقريرات 3- ديوان شعر، به عربى و فارسى 4- رسال در اصول فقه 5- رسال در شبهه محصوره و آب مضاف، به طبع رسيده 6- رساله در امامت 7- سلافة الوزراء، در معنى ولايت به طريق اهل تصوّف و عرفان، به نظم و نثر، مطبوع ضمن فوائد البهائيّة 8- شهاب الثاقب، در ردّ صواعق ابن حجر 9- كشف الابهام، در فقه. 10 و 11 - دو كتاب در رجال 12- كتابى در نحو و صرف 13- كتابى در ترجمه 19 نفر از بزرگان اهل سنّت، و ردّ بر آنها از كتب اهل سنّت 14- معارج القدس، در حكمت و كلام و توحيد و عدل 15- نور الابصار؛ و غيره.

مشاراليه نزد صاحب جواهر، و ملاّ مقصود على غروى، و ميرزا حسن بن ملاّعلى نورى و جمعى ديگر از بزرگان تحصيل علوم و دانش نموده، و از حاج ملاّ احمد نراقى اجازه روايت و اجتهاد داشته است

(تاريخ اجازه مربوط به زمانى است كه حاكم كاشان بوده است)

سرانجام

در 8 ذى حجّه سال 1276 در نجف وفات يافته، در مدرسه صدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نوا، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1253 ق)، تذكره نويس و شاعر. وى مدتها با لباس درويشى مسافرت كرد و سرانجام در تبريز سكنى گزيد و در حوالى شاه حمزه تكيه اى ساخت كه محل تفرج اعيان و بزرگان شد. او همچنين تذكره اى دارد كه شرح حال كوتاهى است از شعراى قديم و جديد با منتخباتى از آثارشان و از نظر طبقه بندى مانند «تذكره ى دولتشاه» مى باشد. او اين تذكره را در 1253 ق تأليف كرد. لازم به ذكر است تذكره هاى «حديقةالشعراء» و «مجمع الفصحا» و ديگر تذكره ها او را تحت نام نواى كاشانى آورده اند و «تاريخ تذكره هاى فارسى»، او را نواى همدانى خوانده است. از آثار وى: «تذكره ى نوا»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (407 -406/ 1)، حديقةالشعراء (1920/ 3)، الذريعه (1226/ 9)، فرهنگ سخنوران (952)، مجمع الفصحا (1089/ 6)، نگارستان دارا (271 -270).

نهاوندي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رجالى، مدرس، اديب، نحوى و لغوى. پس از فراگرفتن مقدمات، جهت تكميل آموخته هاى خويش رهسپار نجف گشت و در درس شيخ مرتضى انصارى شركت نمود و از خواص شاگردان شيخ گرديد. او همچنين از محضر ميرزا ابوالقاسم كلانترى نيز استفاده نمود. وى پس از درگذشت شيخ انصارى عهده دار تدريس و بحث و تأليف شد. نهاوندى از علماى بزرگ اماميه در اوايل قرن چهاردهم قمرى است. او را به كثرت دانش دينى و فقهى ستوده اند و در اصول وى را مؤسس و در پاره اى از مواضع و مباحث اين فن يگانه دانسته اند. وى در نجف در اثر بيمارى وبا درگذشت و در وادى السلام دفن گرديد. از آثار او: «تشريح الاصول الصغير»؛ «تشريح الاصول الكبير»؛ «مقدمة الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛

«الدماء الثلاثة»؛ «مشارق الاصول».[1]

على بن ملا فتح اللَّه نهاوندى نجفى عالمى بزرگ و محققى جليل از شاگردان علامه شيخ مرتضى انصارى و اعلام مدرسين نجف و مجتهدين مسلم و اساتيد بزرگ آن سامان بوده و با اين كمالات معنوى حظى از اين دنياى دنى نداشته و در نهايت فقر و عسرت و در اواخر عمر مبتلا به كسالتهاى گوناگون شده تا در اول ماه ربيع الثانى 1322 در سن هشتادسالگى وفات نمود و در وادى السلام در مقبره مخصوص مدفون گرديد از آثار اوست (تشريح اصول الصغير) و (تشريح اصول الكبير) و نيز كتابى (در طهارت) و كتابى در (دماء الثلاثه).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (301/ 8)، الذريعه (186/ 15 ،185/ 4)، ريحانه (269 -268/ 6)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1313 -1312/ 3)، معجم المؤلفين (165/ 7).

نيكونژاد، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1289.

درگذشت: 1371.

از آثار اوست: چهره افروختگان خطه زنده رود: يادى از فرهيختگان موسيقى اصفهان (اصفهان، 1371)؛ فيلمنامه بيداد (اصفهان، 1372).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

واله داغستاني، عليقلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1170 -1124 ق)، تذكره نويس و شاعر، متخلص به واله. معروف به شش انگشتى. در اصفهان به دنيا آمد. از طايفه ى لزگى و داغستانى الاصل بود. گويند نسبش به عباس بن عبدالمطلب، عموى پيامبر اكرم (ص) مى رسد. جد اعلاى او در فتنه ى چنگيز به داغستان رفت. واله مدتى در خدمت سلطان صفوى بود و بعد از فتنه ى افاغنه در جوانى به هندوستان مسافرت كرد و به عهد محمد شاه (1161 -1131 ق) و احمدشاه (1167 -1161 ق) و عالمگير شاه (1173 -1167 ق)، سلاطين هند، به منصب و لقب خان زمان بهادر ظفر جنگ رسيد. وى به دو زبان تركى و فارسى شعر مى گفت و با امير غلامعلى آزاد بلگرامى مصاحب و معاشر بود. او در دهلى يا شاه جهان آباد درگذشت. سال درگذشت وى را 1165 ،1161 و 1169 ق نيز ذكر كرده اند. از آثار وى: «رياض الشعراء»، در 1161 ق؛ «ديوان» شعر، مشتمل بر چهار هزار بيت.[1]

واله ى داغستانى عليقلى خان پسر محمدعلى خان شاعر و تذكره نويس معروف (و. اصفهان 1124 ه.ق ف. شاه جهان هند 1170 ه.ق) جد اعلاى او در داغستان مقيم شد و خانواده ى وى در آن ناحيه صاحب قدرت و نفوذ گشتند. واله در سال 1126 ه.ق كه پدرش بيگلربيگى ايروان شد با او بدان صوب رفت و پس از مرگ پدر با خانواده به اصفهان بازگشت و در آنجا به تحصيل مشغول شد. پس از هجوم افغانان به ايران و تصرف اصفهان (1135 ه.ق) زندگى واله و خانواده اش پريشان شد و

در زمان نادر و كريم خان هم دچار سوانح گوناگون گرديد و در عشق هم شكست خورد و ترك يار و ديار گفت و از راه خليج فارس با كشتى به هند رفت و در آنجا ترقى كرد. محمدشاه و احمدشاه هندى به او منصب چهارهزارى و هفت هزارى و القاب دادند. مهمترين اثر او رياض الشعرا مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1802 -1797/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (666 -650/ 1)، حديقةالشعراء (1970 -1967/ 3)، الذريعه (328 -327/ 11 ،1255/ 9 ،34 -33/ 4)، رياض العارفين (157)، ريحانه (301 -298/ 6)، سفينةالمحمود (663/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (248)، فرهنگ سخنوران (973 -972)، فهرست نسخه هاى خطى فارسى (2595/ 3)، كاروان هند (140 -139/ 1)، لغت نامه (ذيل/ واله داغستانى)، مجمع الفصحا (1154 -1153/ 6)، نتايج الافكار (756 -750).

وامق يزدي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1262 ق)، تذكره نويس و شاعر، متخلص به وامق. از سادات حسينى حسنى يزد و دودمان ميرزا سعيد يزدى است كه در كرمان به دنيا آمد. در كودكى به يزد رفت و در مدرسه ى مصلى به تحصيل پرداخت. وى در حدود سى يا چهل سالگى به عراق عرب و عجم و خراسان و آذربايجان رفت و از علماى آن سامان استفاضه نمود. او در حكومت حاجى محمد ولى ميرزا و پيشكارى عبدالرضا خان بافقى، تذكره اى تحت عنوان «تذكره ى ميكده» يا «آشيانه ى ميكده»، در ذكر شعراى يزد، تأليف كرد و بعدها به الزام عبدالرضا خان بافقى، تخلص خود را ساقى برگزيد، ولى نهايتا دوباره تخلصش را به وامق تغيير داد. وى به بيمارى و با درگذشت. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (567

،543 -542 ،134 -132)، تاريخ تذكره هاى فارسى (339 -326/ 2)، تذكره ى سخنوران يزد (331 -327)، حديقةالشعراء (1979 -1975/ 3)، الذريعه (1258/ 9 ،50/ 4)، ريحانه (305 -303/ 6)، سفينةالمحمود (224 -223/ 1)، گلزار جاويدان (1691/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (462/ 7)، مجمع الفصحا (1154/ 6)، مصطبه ى خراب (212)، نگارستان دارا (272).

هدايت طبرستاني، رضاقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1288 -1215 ق)، نويسنده و شاعر، متخلص به هدايت. معروف به لَلِه باشى و مشهور به شيرازى. ملقب به خانى و اميرالشعراء. نسبش به شيخ كمال خجندى مى رسد. در تهران به دنيا آمد. پدرش از اعيان قريه چارده، از توابع دامغان بود و در زمان فتحعلى شاه قاجار به خدمت حسينعلى ميرزا، فرمانفرماى فارس رسيد و همان جا درگذشت. پس از فوت پدر، هدايت همراه مادر و بستگانش به تهران آمد و سپس به مازندران رفت. بعد از چند سال همراه مادرش كه قصد زيارت مكه داشت، به فارس رفت و در خدمت محمد مهدى خان، متخلص به شحنه، مشغول تحصيل شد. هدايت از آغاز جوانى به سرودن شعر پرداخت و ابتدا چاكر تخلص مى كرد. وى خدمات ادارى خود را از دستگاه حسينعلى ميرزا آغاز كرد. در اين دوره بود كه فتحعلى شاه به شيراز رفت و به سبب شايستگى رضاقلى، عنوان خان و لقب اميرالشعراء به وى داد. پس از مرگ فتحعلى شاه مدتى در خدمت واليان فارس، از جمله فيروز ميرزا و فريدون ميرزا بود تا اينكه عازم تهران شد و به خدمت ميرزا آقاسى صدر اعظم رسيد. محمد شاه قاجار تعليم و تربيت فرزند خود، عباس ميرزاى نايب السلطنه (دوم) را به وى واگذار كرد و به همين جهت به لَلِه باشى معروف شد. پس از

مرگ محمد شاه گوشه نشينى اختيار كرد، ولى پس از مدتى به پيشنهاد اميركبير و دستور ناصرالدين شاه به سفارت خوارزم مأمور گرديد و به امر امير رضاقلى خان در اين سفر به تأليف كتابى در شرح راه و اسامى بلاد و اسامى سركردگان و ريش سفيدان و حوادث اين سفر به نام «سفارت نامه ى خوارزم» پرداخت. پس از بازگشت به تهران با كمك عليقلى ميرزا اعتضادالسلطنه به رياست و ناظميت دارالفنون انتخاب گرديد. رضاقلى خان در 1279 ق به للگى وليعهد مظفرالدين ميرزا انتخاب و همراه او به آذربايجان رفت و پس از بازگشت به تهران انزوا گزيد. وى در مسجد هدايت تهران به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش: تذكره ى «رياض العارفين»، مبنى بر شرح حالات عرفا، فضلا، حكما، ادبا و شعرا از متقدمين و متأخرين و معاصرين؛ تذكره ى «مجمع الفصحا»، در شش مجلد؛ ملحقات «تاريخ روضة الصفاى ناصرى»، در سه مجلد، كه الحاقى است بر «تاريخ روضة الصفا» تأليف مير محمد بن برهان الدين خاوند شاه؛ «مظاهر الانوار»؛ «لطايف المعارف»؛ «فهرست التواريخ»؛ «فرهنگ انجمن آراى ناصرى»، در لغت فارسى؛ مثنويات سته ى ضروريه شامل: «انوار الولايه» در معجزات ائمه (ع) بر وزن «مخزن الاسرار» نظامى گنجوى، «گلستان ارم» مشهور به «بكتاش نامه» بر وزن «خسرو و شيرين» نظامى گنجوى، «بحرالحقايق» بر وزن «حديقه» سنايى، «انيس العاشقين» بر وزن «ليلى و مجنون» نظامى گنجوى، «خرم بهشت»، «هدايت نامه»؛ «ديوان» شعر.[1]

رضاقلى خان طبرستانى فرزند محمدهادى (و. محرم 1215- ف. 1288 ه.ق) ملقب به لله باشى. در تهران متولد شد و در شيراز به تحصيل پرداخت. سپس به دربار محمدشاه و ناصرالدين شاه راه يافت و از طرف ناصرالدين شاه به رياست مدرسه ى دارالفنون منصوب شد. وى

تأليفات و آثار زيادى بجا گذاشت كه از آن جمله است: 1- مثنوى هدايت نامه در بحر رمل. 2- مثنوى گلستان ارم و چندين مثنوى ديگر. 3- فهرست التواريخ 4- منهج الهدايه 5- تذكره ى رياض العارفين. 6- مجمع الفصحا در تذكره ى شعرا در دو جلد بزرگ. 7- سه جلد در تكميل روضةالصفاى مير خواند. 8- ديوان غزليات بيش از 8 هزار بيت. 9- ديوان قصايد شامل بيش از 10 هزار بيت. از تأليفات ديگر او فرهنگ معروف «انجمن آراى ناصرى» و كتابى به نام نژادنامه است. خدمت ديگر او به فرهنگ، تأسيس چاپخانه اى است كه بسيارى از كتب ادبى در عصر قاجاريه در آن چاپخانه طبع شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (15/ 7)، تاريخ برگزيدگان (319 -318)، تاريخ قومس (403 -402)، حديقةالشعراء (2072 -2060/ 3)، دايرةالمعارف فارسى (3255/ 2)، الذريعه (125/ 19 ،297/ 11 ،1293 -1292/ 9 ،150/ 7 ،(47/ 4)، رياض العارفين (365 -352)، ريحانه (356 -354/ 6)، سبك شناسى (369 -367/ 3)، شرح حال رجال (42 -39/ 2)، طرائق الحقائق (299 -296/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (786 ،712/ 1)، فرهنگ سخنوران (999)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3295 ،3144 ،3038 ،2966 ،2901 ،2875 ،2745 ،2507 ،2480 ،2418 ،2164 ،1994 ،1989 ،1810 ،1809 ،1791/ 2 ،1587 ،1566 ،709 ،350 ،114/ 1)، گلزار جاويدان (1741 -1732/ 3)، المآثر والآثار (190 -189)، مجمع الفصحا (1413 -1209/ 6)، مصطبه ى خراب (215 -214)، معجم المؤلفين (163/ 4)، مكارم الآثار (545 -540/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (216 -213/ 3)، يادگار (س 4، ش 4، ص 14 -9).

همايي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، شاعر.

تولد: 13 دى 1278(1 رمضان 1317 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 28 تير 1359، تهران.

جلال الدين همايى متخلص به «سنا» و

«هما» فرزند ابوالقاسم محمدنصير متخلص به «طرب» فرزند هماى شيرازى اصفهانى (از دانشمندان و سخنوران و سخن شناسان و استادان معاصر)؛ تحصيلات را ابتدا نزد پدر و سپس ابوالقاسم عراقى آغاز كرد و به فراگيرى علوم ابتدايى و مقدمات صرف و نحو عربى و منطق و معانى بيان پرداخت. سپس در مدرسه ى حقايق و سپس در مدرسه ى قدسيه و مدت بيست سال در مدرسه ى نيماورد اصفهان حجره نشينى نمود.

سيوطى و مغنى و الفيه و شرح لمعه و مطول را نزد استادانى چون آقا سيد محمدباقر درچه اى، آيت الله شيخ على يزدى، آقا شيخ محمد كاشانى و ادبيات عرب را نزد سيد محمدكاظم كروندى و اساتيدى ديگرى چون عبدالكريم گزى و فقه و اصول را نزد سيد محمدصادق خاتون آبادى و آقا سيد مهدى درچه اى آموخت، وى سرانجام اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. در علوم عقلى، استاد وى محمد خراسانى معروف به حكيم بود كه شرح شمسيه و اسفار ملا صدراى شيرازى و شفاى ابن سينا و دو دوره فلسفه و اشراق را نزد وى و اسدالله حكيم خواند. استادان ديگر او در معقول و نجوم و هيئت و رياضى جديد و اسطرلاب و استخراج تقويم سيد على جناب و در طب محمد حكيم و ميرزا على آقا و ابوالقاسم ناصر و حكمت احمدآبادى بودند. هيئت مسطحه استدلالى و نجوم را نزد آيت الله رحيم ارباب تلمذ نمود.

وى سپس به تدريس در مدارس اصفهان مشغول شد. از سال 1302 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. چندى در دبيرستان هاى تبريز به تدريس اشتغال داشت، آنگاه به تهران آمد. ابتدا در دبيرستان دارالفنون به تدريس مشغول شد، هفته اى چند ساعت هم در دبيرستان

شرف تدريس مى كرد و همچنين در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى نيز تدريس داشت. سپس در دانشگاه ادبيات و دانشكده ى حقوق تهران به عنوان استاد در دوره ى فوق ليسانس و دكترى به تدريس پرداخت. تا سال 1345 بنا به درخواست خود بازنشسته شد و تا آخر عمر در تهران زيست و با وجود بيمارى همواره به كار مطالعه و تحقيق و تأليف مشغول بود.

استاد همايى عضو فرهنگستان ايران و نيز انجمن تحقيق در ادبيات و زبان هاى خارجى بود و با مؤسسه لغت نامه دهخدا همكارى داشت. از جمله همايش ها و مراسم هايى كه استاد در آنها شركت نموده، مى توان به اين موارد اشاره نمود: شركت در انجمن هاى ادبى؛ شركت در كنگره ى فردوسى (1313)؛ شركت در نخستين كنگره ى نويسندگان (تير 1325)؛ شركت در كنگره ى ابن سينا (ارديبهشت 1333)؛ سفر به بيروت (1334)؛ جهت افتتاح كرسى زبان فارسى در دانشگاه بيروت؛ شركت در مجلس يادبود احمد بهمنيار (12 آبان 1334)؛ شركت در كنگره ى هفتصدمين سال درگذشت مولوى (آبان 1336)؛ سخنرانى در برنامه ى مرزهاى ارتش در راديو ايران؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد ابوالحسن فروغى (بهمن 1338)؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد بديع الزمان فروزانفر (29 ارديبهشت 1349)؛ شركت در مجلس بزرگداشت دكتر محمد معين (13 تير 1350)؛ شركت در كنگره ى ابوريحان بيرونى (1352).

استاد همايى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى گفت. قصايد عربى او در برخى از مجلات و جرايد ادبى ديده شده است. وى شعر فارسى را به سبك قديم مى سرود و در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت.

علاوه بر مقاله هاى وى در مجلات و رونامه هاى «ارمغان»، «اطلاعات»، «ايران شناسى»، «تعليم و تربيت»، «تماشا»، «جاويدان خرد»، «جوانان رستاخيز»، «راديو ايران»،

«سالنامه ى آريان»، «سالنامه ى شرق»، «سخن»، «مرزهاى دانش»، «معارف اسلامى»، «مهر»، «وحيد» و «يغما»، از آثار تأليف وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: خيامى نامه (در تجزيه و تحليل آثار علمى و ادبى حكيم عمر خيام، جلد اول، 1346)؛ تاريخ ادبيات ايران (تبريز، 1309 -1308، در سال 1308، براى تأليف اين كتاب جلال الدين همايى به نشان علمى درجه ى دوم نايل آمد)؛ غزالى نامه (شرح حال و آثار و عقايد و افكار ادبى و مذهبى و فلسفى و عرفانى امام ابوحامد غزالى، 1317)؛ اسرار و آثار واقعه كربلا (چاپ دوم، 1357)؛ فنون بلاغت و صناعات ادبى (1354)؛ رساله درباره ى شرح احوال شعراى اصفهان قرن سيزده و چهارده و پانزده، صناعات ادبى (يك كتاب براى سطح دانشگاه ها و يك كتاب براى سطح دبيرستان ها)، تاريخ اصفهان تحقيق در احوال آخوند مير مؤلف حبيب السير و ميرخواند صاحب روضة الصفا، مولانا چه مى گويد (دو جلد، جلد اول 1354، جلد دوم 1355)؛ طلبه ى عطار و نسيم گلستان؛ سير مثنوى مولوى (داستان قلعه ى ذات الصور)؛ مقام حافظ؛ طب خانه (1342)؛ شرح حال احوال سروش اصفهانى (اين رساله در مقدمه ى ديوان شاعر كه به وسيله محمدجعفر محجوب تصحيح شده، منتشر كرده است، از صفحه 1 الى صفحه 90)؛ صرف و نحو و قرائت عربى (سه جلد)؛ رساله ى تحقيقى در احوالات مولانا، منتخب اشعار؛ دوره ى كتاب درسى فارسى- دستور و تاريخ ادبيات؛ دستور كلاس هاى پنجم و ششم ابتدايى؛ دستور زبان (با مشاركت چهار استاد ديگر، دو جزء، 1329 -1328)؛ رساله ى تحقيقى درباره ى دستور زبان فارسى؛ سه جلد كتاب فارسى دبيرستانى؛ دستور زبان فارسى دوره ى ابتدايى؛ تاريخ علوم اسلامى (تقريرات همايى در دوره ى دكتراى ادبيات فارسى دانشگاه

تهران، 1348)؛ تصوف در اسلام (نگاهى به عرفان شيخ ابوسعيد ابوالخير، 1362)؛ ديوان سنا (ديوان اشعار همايى به اهتمام دكتر ماهدخت بانو همايى، جلد اول، خرداد 1364). از جمله آثارى كه به تصحيح و تحشيه ى آنها اقدام نمود مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: دانشنامه (1. ديوان غبار. 2. غزليات سنا، 3. ديوان زرگر اصفهانى، 4. غزليات ديوانه ى قمثه، 5. ديوان نياز جوشقانى، اصفهان، 1342، به اهتمام همايى)؛ نصيحة الملوك (امام محمد غزالى، 1316)؛ التفهيم لاوائل صناعة التنجيم (ابوريحان بيرونى، 1316)؛ مصباح الهداية و مفتاح الكفاية (عزيزالدين محمود كاشانى، 1325)؛ ديوان طرب (1342)؛ مختارى نامه (عثمان مختارى، 1361)؛ ديوان حكيم مختارى غزنوى؛ مثنوى ولدنامه (بهاءالدين ولد، 1316)؛ منتخب اخلاق ناصرى (تأليف خواجه نصير طوسى، 1320)؛ مقدمه ى اخلاق ناصرى (1335)؛ نصيحةالملوك (امام محمد غرالى)؛ كنوز المغربين در علوم غريبه (منسوب به حكيم ابوعلى سينا)؛ معيارالعقول (1331)؛ رساله شعوبيه؛ برگزيده ديوان سه شاعر اصفهانى (طرب، سها، عنقا) (1343)؛ رساله اصفهانى پاسدار؛ مجموعه شعر سرود عشق (1373).

استاد همايى در پايان شب ششم ماه رمضان 1400، ق. مطابق با بيست و هشتم تير 1359 درگذشت و در تكيه لسان الارض در اصفهان به خاك سپرده شد.

(ح 1358 -1278 ش)، عالم، اديب، استاد دانشگاه، مورخ، مصحح، مترجم و شاعر، متخلص به سنا. پدرش، ابوالقاسم متخلص به طرب، از ادبا و شعرا و خوشنويسان بود. وى در كوى پاقلعه اصفهان به دنيا آمد. ابتدا نزد والدين خود و سپس در مدرسه ى حقايق و مدرسه ى قدسيه به فراگيرى مقدمات پرداخت. وى همچنين خط نسخ و ثلث را نزد پدر و ميرزا حسن قدسى و ملا محمدتقى كاتب فراگرفت. او ادبيات عرب، سطوح فقه و

كلام و رجال را نزد شيخ على يزدى و سيد محمدكاظم كروندى اصفهانى و ملا عبدالكريم گزى و ميرزا احمد اصفهانى و ميرزا محمدصادق خاتون آبادى فراگرفت. او مدت هجده سال از محضر شيخ محمد خراسانى بهره برد و از «شرح شمسيه» تا «شرح هدايه» ملا صدرا و «شرح منظومه» و «اشارات» را نزد وى خواند. همايى قسمتى از فنون هيئت و رياضى جديد و فن اسطرلاب و فن استخراج تقويم را از زيجهاى قديم، خدمت ميرزا سيد على جناب گذراند. از ديگر استادان جلال الدين همايى: در فلسفه شيخ اسداللَّه حكيم قمشه اى متخلص به ديوانه، در معقول و رياضيات ملا عبدالجواد آدينه اى، در طب شيخ محمد حكيم و ميرزا ابوالقاسم ناصر حكمت احمدآبادى و در حكمت و نجوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى را مى توان نام برد. وى از آيت اللَّه شيخ مرتضى آشتيانى اجازه ى روايت و از شيخ محمدحسين فشاركى اجازه ى اجتهاد و روايت و از سيد محمد نجف آبادى مدرس و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالحسن سيد العراقين خاتون آبادى پاقلعه اى اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. او در مدارس قديم تدريس مى كرد و از حدود 1300 ش براى تدريس به مدرسه ى صارميه اصفهان رفت. شيخ عباس اديب حبيب آبادى و سيد حسن مدرس بيدآبادى و شيخ محمود شريعت ريزى از شاگردانش بودند. همايى در حدود 1307 ش وارد خدمت معارف شد و در مدارس متوسطه ى تبريز، دارالفنون، شرف مظفرى، دبيرستان نظام، دانشكده ى حقوق و دانشكده ى ادبيات به تدريس پرداخت. از آثار وى: «تاريخ ادبيات ايران» از قديمى ترين عصر تاريخى تا عصر حاضر؛ «غزالى نامه»؛ شرح حال امام محمد غزالى؛ «اسرار و آثار واقعه ى كربلا»؛ «تاريخ علوم اسلامى»؛ «خيامى نامه»؛ «فنون بلاغت و

صناعات ادبى»؛ «مولوى نامه»؛ «تصوف در اسلام»؛ «شعوبيه»؛ «تاريخ اصفهان»؛ شرح «مثنوى معنوى» مولوى؛ «ديوان» شعر كه با نام «ديوان سنا» به چاپ رسيده است؛ تصحيح كتابهاى «التفهيم لأوائل صناعة التنجيم» ابوريحان بيرونى، «مصباح الهدايه و مفتاح الكفاية» عزالدين محمود كاشانى، «منتخب اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى؛ مقدمه ى كتابهاى مثنوى «ولدنامه»، «تاريخ حبيب السير فى اخبار افراد بشر»، خواند مير، «ديوان» شكيب اصفهانى؛ اهتمام در انتشار «ديوان» عثمان مختارى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 7 و 8، ص 624 -616)، از نيما تا روزگار ما (166 -160)، تاريخ اصفهان (سيزده- چهل و سه)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (250 -247)، چهره هاى آشنا (667 -665)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (208 -195/ 3)، الذريعه (51/ 16 ،472/ 9 ،230/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم جلال الدين همايى، سخنوران نامى معاصر (1812 -1807/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3280 ،3250 ،3139 ،3093 ،3084 ،3059 ،3027 ،2691 ،2385 -2384 ،2369 ،2368 ،2367 ،2366 ،2256/ 2 ،1593 ،1555 ،1553 ،1549 ،1496 ،1423 ،1422 ،1350 ،936 ،662 ،489 ،240 ،140/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 4، ص 39 -38)، مؤلفين كتب چاپى (372 -370/ 2)، همايى نامه.

يوسفي، سجاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سجاد يوسفي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

در سال 1376 وارد حوزه علميه شدم. در سال 1381 سطح را تمام كردم و حدود چهار سال است كه از دروس آيت الله «جوادي آملى»، «تبريزى»، «خراسانى»، «مكارم»، «شبيري» و «سبحاني» استفاده نموده ام. مدتي در حوزه تبريز و مقداري در قم مشغول تدريس (اصول فقه) و (فلسفه) بودم و كتابهاي جواهر

النضيد، كشف المراد، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، معالم الاصول و اصول فقه را تدريس نموده ام. در ضمن در موارد مختلف به حول خدا توانسته ام قلم فرسايي كنم و در سنگر هاي مختلف شركت كنم و در رشته «فلسفه» كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم و مشغول تدوين پايان نامه سطح 3 حوزه مي باشم.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109