پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، جلد 12(مهر مهدوي 2)

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : ترنم مهر/ جمعي از پژوهشگران؛ زير نظر محمدعلي رضايي اصفهاني.

مشخصات نشر : قم: انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 1384.

مشخصات ظاهري : 194 ص.

فروست : پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه ي جوانان ج12

شابك : ريال

يادداشت : پشت جلد به انگليسي:

يادداشت : كتابنامه: ص. [192] - 194؛ همچنين به صورت زيرنويس.

موضوع : مهر مهدوي(2)

موضوع : پرسش هاي مذهبي-- اسلام

شناسه افزوده : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

رده بندي كنگره : BP65/2 /ش8 1384 رده بندي ديويي 297/176

شماره كتابشناسي ملي : 1078329

درآمد

قرآن كريم نوري همواره تابان است كه بر انديشه ي بشر تابيد و راه انسان ها را روشن ساخت، اين كتاب منبع عظيم معرفتي و سفره اي الهي است «1» كه مي تواند نسل هاي بشر را از زلال معرفت خويش سيراب سازد؛ و مقام دانش و دانشمندان را ارج مي نهد و عالمان و جاهلان را مساوي نمي داند، «2» بلكه با اشارات متعدد به مباحث علوم تربيتي، كيهان شناسي، زيست شناسي، رويان شناسي و روح و روان انسان بلكه با اشاره به مسائل فرا روانشناسي، حسّ كنجكاوي و پرسشگري انسان را تحريك مي كند و زمينه رشد علوم را فراهم مي سازد. «3»

پرسش كليد دانش است. «4» و ذهن پرسشگر ارجمند است، و وظيفه ي دانشمندان، دريافت پاسخ از منابعِ قرآن، حديث، عقل و علوم تجربي و ارائه ي آن به تشنگان حقيقت است.

از اين رو جمعي از پژوهشگران حوزه و دانشگاه گردهم آمده و با تأسيس «واحد پاسخ به پرسش هاي تخصصي قرآن و علم»، و ارسال

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 12

پرسشنامه به دانشگاه هاي مختلف، به گردآوري پرسش ها و ارائه ي پاسخ پرداخته اند، كه حاصل تلاش اين عزيزان

در اين مجموعه گردآوري شده است.

بنده كه از آغاز با اين عزيزان همراهي داشته ام، شاهد تلاش علميِ همراه با تعهد آنها بوده ام، كه در حد توان كوشيده اند پاسخ هاي مناسب و متين ارائه نمايند. البته برخي پرسش ها نيز از طريق شنوندگان محترم راديو قرآن دريافت شده و در برنامه ي پرسش و پاسخ قرآني آنجا پاسخ داده ايم كه به اين مجموعه اضافه شده است.

اميدوارم خداي متعال اين خدمت علمي و قرآني را از همه ي ما بپذيرد و اين اثر مورد عنايت خاص حجه بن الحسن العسگري (ع) قرار گيرد.

در ضمن از خوانندگان محترم درخواست داريم كه ما را از راهنمايي و پيشنهادات و انتقادات خويش محروم نفرمايند و از جوانان عزيز مي خواهيم كه اگر پرسش هايي در زمينه ي «قرآن و علم» دارند، به نشاني ما ارسال فرمايند. «1»

با سپاس

دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني

قم- 19/ 3/ 1387

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 13

فصل اول: مهدويت در قرآن

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 15

آيات مربوط به ظهور و انتظار كدامند؟

پرسش:

آيات مربوط به ظهور و انتظار كدامند؟ پاسخ:

مقدمه:

يكي از ويژگي هاي قرآن كريم ابدي بودن اين كتاب است. يعني چون قرآن كتابي است كه در آخرين دين نازل شده است لازم است با زباني سخن گويد كه در همه ي مكان ها و زمان ها قابل استفاده و عرضه باشد، در غير اين صورت به مرور زمان آن تازگي و صلابت خود را از دست خواهد داد. حال با توجه به اين ويژگي (يعني ابدي بودن آيات آن) اكثر آيات به صورت كلي و «قضيه حقيقيه» نه «شخصيه خارجيه» بيان شده است و در هر زمان مصاديق اين قضيه حقيقيه- كه به صورت عام و كلي بيان شده- استخراج مي شود.

از اين رو در تفاسير با روايات تفسيري وقتي براي آيه اي مصداق

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 16

معرفي مي كنند مفسرين مي فرمايند: «اين يكي از مصاديق اين آيه است نه اينكه اين آيه فقط همين معنا و مصداق را داشته

باشد.» «1»

به عنوان نمونه در سوره ي حمد ذيل آيه ي «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» شيخ صدوق از امام صادق (ع) حكايت مي كند: «الصراط المستقيم اميرالمومنين (ع)» و علامه در شرح آن مي نويسد: اين روايات از قبيل تطبيق و بيان مصداق بارز براي آيه مي باشد. «2»

با توجه به آنچه بيان شد: در مورد ظهور و انتظار فرج حضرت مهدي (عج) بلكه ديگر جنبه هاي شخصيتي ايشان آيه ي صريحي وارد نشده ولي با در نظر گرفتن منطق فهم قرآن و تأويل و تفسير و با توجه به روايات آيات متعددي را مي توان بر شمرد كه يكي از مهمترين مصاديق آيه حضرت ولي الله الاعظم حجه بن الحسن العسكري (عج) مي باشند كه مجموعه ي اين آيات در كتب متعددي جمع آوري شده كه برخي از آن ها عبارتند از:

1. معجم احاديث الامام المهدي زير نظر علي كوراني، ج 5 كه در اين كتاب در مورد حضرت تا 260 آيه ذكر شده است.

2. سيماي امام زمان (عج) در آيينه قرآن، علي اكبر مهدي پور، 140 آيه را ذكر كرده اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 17

3. سيماي مهدويت در قرآن، محمدجواد مولوي نيا، 74 آيه را توضيح داده اند.

4. مهدي در قرآن، محمد عابدين زاده، 40 آيه را توضيح داده اند.

در خصوص مسئله ي انتظار و ظهور حضرت مهدي (عج) كه يكي از جلوه هاي بحث پيرامون حضرت است- نيز آياتي وجود دارد كه به عنوان نمونه دو مورد آن را معرفي مي كنيم:

1. قرآن كريم در سوره ي انعام آيه ي 158 مي فرمايد:

«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَهُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ

كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ»

آيا انتظاري غير از اين دارند كه فرشتگان به سويشان آيند، يا پروردگارت بيايد، يا برخي از نشانه هاي پروردگارت بيايد؟! (امّا) روزي كه برخي از نشانه هاي پروردگارت (پديد) آيد، شخصي كه قبلًا ايمان نياورده، يا در ايمانش نيكي كسب نكرده است، ايمان آوردنش سودي نخواهد داشت. بگو: «منتظر باشيد! كه ما (هم) منتظريم.»

در ذيل اين آيه ابي بصير از امام صادق (ع) حكايت مي كند:

منظور از آن روز، روز خروج حضرت قائم (ع) است، آن روز انتظار كشيده شده، از ما است؛ بعد حضرت فرمودند: اي ابابصير! خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبت او منتظر ظهورش باشند و در زمان

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 18

ظهورش از او اطاعت نمايند كه اينان اولياي خدايند كه هيچ ترس

برايشان نيست و حزن و اندوهي نخواهند داشت. «1»

2. قرآن كريم در سوره ي يونس آيه ي 20 مي فرمايد:

«وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَهٌ مِن رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ»

و مي گويند: «چرا نشانه (معجزه واري) از پروردگارش بر او فرو فرستاده نمي شود؟!» پس بگو: « (آنچه از حسّ) پوشيده، تنها براي خداست؛ پس منتظر باشيد، [چرا] كه من (هم) با شما از منتظرانم.»

يحيي بن قاسم مي گويد: از امام صادق سوال كردم درباره ي آيات اول سوره ي بقره كه مي فرمايد: «الم اين كتاب هيچ ترديدي در آن نيست و مايه هدايت متقين است، كساني كه به غيب ايمان مي آورند.» امام فرمودند: «متقين در اين آيه شيعيان علي هستند و غيبت همان حجت قائم غائب مي باشد و شاهد بر اين مدعي «آيه ي 20 سوره ي يونس» است

كه مي فرمايد:

«و كافران گويند: چرا آيت و نشانه اي از پروردگارش بر او نازل نمي شود. پس بگو همانا غيب مخصوص خداوند است پس منتظر باشيد كه من نيز از منتظران هستم ...» «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 19

ظهور، آمدن حق و رفتن باطل است

پرسش:

ارتباط آيه 81/ اسراء با امام زمان چيست؟

پاسخ:

قرآن مجيد تنها كتابي است كه جامع مطالب و معارفي است كه انسان در هدايت و سعادت به آن نياز دارد و در بدست آوردن همه ي معارف الهي بايد به آن تمسك نمود. يكي از مباحث مهم كه مي توان از قرآن بدست آورد مباحث مربوط به مهدويت مي باشد. كه مفسرين گرانقدر در حدود 249 آيه از قرآن را در مورد حضرت مهدي و مباحث مربوط به آن حضرت تفسير يا تأويل نموده اند.

از جمله آيه ي 81 سوره ي اسراء مي باشد كه مي فرمايد:

«وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً؛ «1»

و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ [چرا] كه باطل نابود شدني است.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 20

شأن نزول آيه

جابر بن عبدالله مي گويد: بعد از فتح مكه با رسول خدا (ص) وارد مكه شديم و به مسجد الحرام آمدي در حالتي كه 360 بت در آنجا بود و پيامبر (ص) دستور دادند: «همه ي بت ها را از خانه ي خدا بيرون بياورند و بشكنند.» يك بت بزرگ به نام هبل بود كه پيامبر اكرم (ص) به حضرت علي (ع) فرمودند: بر روي شانه ي من سوار شو و اين بت بزرگ را بشكن! حضرت علي (ع) به پيامبر اكرم (ص) عرضه داشتند كه شما پاي خود را بر پشت من بگذاريد و آن

بت بزرگ را بشكنيد، اما وقتي پيامبر (ص) پاي مبارك خود را بر پشت حضرت علي (ع) نهادند حضرت علي (ع) مي فرمايند: من تحمل سنگيني نبوت و رسالت پيامبر (ص) را نداشتم! و به پيامبر (ص) گفتم: اجازه دهيد من بر شانه شما قرار بگيرم و بت را بشكنم. وقتي روي شانه پيامبر (ص) قرار گرفتم و در حال شكستن بت بزرگ هبل بودم خداوند آيه ي «جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً» «1»

را نازل فرمود.

پيامبر (ص) بعد از آن هر چه بت ها را مي شكستند اين آيه را تكرار مي نمودند.

در تفسير اين آيه مي خوانيم: مطلب اين آيه يك قانون كلي است چرا كه به هر امر ثابت و باقي «حق» مي گويند، و «باطل» بر خلاف حق

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 21

است؛ يعني چيزي كه ذاتاً دوام و بقاء و ثبات ندارد، و «باطل» اگر چه، چند روزي هم جولاني دارد اما از بين خواهد رفت ولي «حق» اگر چه چند صباحي هم كم رنگ شود اما بالاخره ثبات و قوام خود را پيدا مي كند و باقي خواهد ماند. دين مبين اسلام- قرآن مجيد- رسالت پيامبر اكرم (ص)- ولايت ائمه هدي (ع)- احكام شريعت اسلام و اموري از اين قبيل همه «حق» و ثابت و پايدار هستند. و در مقابل، اديان باطل- شرك- كفر- اخلاق فاسد و حكومت ظالمين و قوانين بشري و بدعت گونه و اموري از اين قبيل همه باطل و نابودشدني هستند. «1»

يكي ديگر از نمونه ها و مصاديق آمدن «حق» و نابود شدن «باطل»، برپا شدن دولت حضرت مهدي (عج) مي باشد چنانچه از امام باقر (ع) در

تفسير اين آيه حكايت شده: وقتي قائم قيام كند دولت بايد از بين مي رود. «2»

و در روايتي ديگر حكايت شده: وقتي حضرت مهدي (عج) متولد شدند بر بازوي مبارك ايشان نوشته شده بود: «جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً.» «3» يادآوري:

البته مفهوم اين احاديث معناي وسيع آيه را به اين مصداق منحصر نمي كند بلكه قيام حضرت مهدي (عج) از بارزترين و روشن ترين

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 22

مصداق هاي اين آيه مي باشد چرا كه نتيجه اش پيروزي «حق» بر «باطل» در سراسر جهان مي باشد.

آري اين قانون تخلف ناپذير الهي، در هر عصر و زماني مصداقي دارد و قيام پيامبر (ص) و پيروزي ايشان بر شرك و بت پرستي و همچنين قيام حضرت مهدي (عج) بر ستمگران و جباران جهان از چهره هاي روشن و تابناك اين قانون كلي دراين آيه است و همين قانون الهي است كه رهروان راه حق را در برابر مشكلات اميدوار و نيرومند ساخته و بر استقامت ايشان افزوده است. «1»

به اميد آنكه شاهد اين پيروزي و آمدن حق و غلبه ي آن بر باطل باشيم و در راه اين هدف عالي انجام وظيفه كنيم. ان شاء الله!

معرفي كتاب:

براي مطالعه ي بيشتر رجوع شود به:

1. تفسير نمونه، ج 12، آيت الله مكارم شيرازي.

2. تفسير الميزان، ج 13، آيت الله علامه طباطبائي.

3. تفسير نورالثقلين، عبد علي بن الجمعه العروسي الحويزي.

4. سيماي امام زمان در آئينه قرآن، علي اكبر مهدي پور.

5. سيماي مهدويت در قرآن، محمدجواد مولوي نيا.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 23

آيات قرآن و نشانه هاي ظهور

پرسش:

آيا در قرآن نشانه هاي آخر الزمان آمده است؟ چند آيه بيان كنيد.

پاسخ:

در قرآن حدود 250 آيه بر مطالب

و مباحث پيرامون حضرت مهدي تفسير و تاويل شده است كه بعضي از اين آيات اشاره به حوادث و وقايع قبل از ظهور دارد. البته لازم به ذكر است اين اشارات قرآني و مقاصد رباني به صورت صريح در آيات نسبت به علائم ظهور نيست بلكه از تفسير يا تأويل يا بطن آيات و يا تطبيق آيات بدست مي آيد كه مقتضاي زبان قرآن چنين است يعني قرآن داراي ادبيات بياني خاص به خود مي باشد كه فهم مقاصد آن از طريق تفسير و تطبيق و تأويل و غيره بدست مي آيد، كه در مباحث زبان شناسي قرآن كاملًا بحث شده است و در اين مجال اشاره به بعضي از آيات قرآن كه بر علائم ظهور حضرت مهدي دلالت دارد مي پردازيم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 24

در آيات قرآن مطالب بسياري هست كه به لفظ عام بيان شده اند و در هر زمان بر عده اي مصداق مي يابد و گاهي هم، لفظ آيه خاص ولي معناي آن عام است و شامل كسان ديگري كه مشابه آن عمل از آنان صدور يافته نيز مي شود. هر يك از اين موارد از تفسير و تأويل و بطن و تطبيق موارد بي شماري از آيات قرآني را شامل مي شود. من جمله آياتي كه تفسير و تأويل و تطبيق بر مباحث مهدويت و علائم آخرالزمان شده است كه مواردي از آن را بيان مي كنيم بعضي از آياتي كه اشاره به اين علائم دارد عبارتند از:

1. بقره/ 148. «... فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللّهَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ»

2. بقره/ 155. «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ

وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»

3. انعام/ 65. «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَي أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ ...»

4. مريم/ 37. «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ»

5. شعراء/ 4. «إِن نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِنَ السَّماءِ آيَهً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ»

6. سباء/ 52. «وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّي لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 25

7. فصلت/ 53. «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ...»

1. آيه 148 سوره بقره: «... پس در نيكي ها [بر يكديگر] پيشي گيريد. هر كجا كه باشيد، خدا همه شما را خواهد آورد، ...»

امام باقر (ع) ضمن حديثي طولاني فرمودند: خداي تعالي در آن حال سيصدوسيزده نفر كه اصحاب آن حضرتند به سر او جمع مي كند و ايشان را در غير موسم حج مانند ابرهاي وقت پائيز جمع مي كند يا جابر آيه اي كه خداوند تعالي در كتاب خود ذكر كرده مضمون آن همين است «اينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً» يعني هر كجا باشيد خداي تعالي همه شماها را به يك جا مي آورد ... و بعد از آن امام باقر (ع) فرمودند: آن سيصد و سيزده مرد كه (قرآن به آنها اشاره دارد) در بين ركن و مقام با او بيعت مي كنند. «1»

روايات متعدد ديگري هم كه در مضمون با اين حديث مطابقت دارد در منابع روائي به چشم مي خورد «2» پس از اين روايات متعدد كه يكي از آنها را نقل كرديم معلوم مي شود آيه 148 سوره بقره اشاره به يكي از علائم ظهور كه جمع شدن 313 نفر از ياران

حضرت مهدي باشد در مكه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 26

دلالت دارد كه تفسير آن از روايات معلوم مي شود.

2. آيه 155 سوره بقره: «و قطعاً [همه شما را به چيزي از ترس و

گرسنگي و كاهشي در ثروت ها و جان ها و محصولات، آزمايش مي كنيم؛ و به شكيبايان مژده ده.»

در روايات تفسيري ذيل آيه از معصوم (ع) حكايت شده كه فرمود آن است فرموده خداي عزوجل «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَ ...»

كه [شما را مي آزمائيم يعني شما مومنين را و [خوف يعني ترس از پادشاهان فلان خاندان در اواخر سلطنتشان و [گرسنگي به گراني نرخ هايشان است و [كمبودي اموال به فساد و تباهي تجارتها و كمي سود آنهاست و [جانها] مرگ زودرس است و [ثمرات كمي رشد گياهان و كم شدن بركت ميوه ها است و اينكه فرموده [بشارت بده به صبرپيشگان يعني در آن هنگام به خروج قائم (ع) سپس فرمود: اي محمد بن مسلم اين است تأويل آن آيه كه خدا مي فرمايد «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ... «1»

»

در ذيل اين آيه روايات ديگري نيز وجود دارد كه دلالت دارد بر

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 27

اينكه تاويل اين آيه بر علائم ظهور حضرت مهدي (عج) است. «1»

3. آيه 65 سوره انعام: بگو او تواناست كه بر شما عذاب و بلائي از آسمان يا زمين فرستد يا شما را به اختلاف كلمه و پراكندگي و مخالفت با هم درافكند.

يعني بعضي از شما بعض ديگر را بكشد. «2»

4. آيه 37 سوره مريم: طوايف مردم از پيش خود اختلاف كردند واي بر اين مردم كافر هنگام

حضور آن روز بزرگ. از امام باقر (ع) روايت شده است كه حضرت فرمودند همين آيه را از حضرت اميرالمومنين پرسيدند آن حضرت فرموده اند به مشاهده سه چيز منتظر باشيد در آن حال عرض كردم يا اميرالمومنين آنها چيستند؟ فرمود: اختلافي است كه در ميان اهل شام واقع شود (مربوط به خروج سفياني است) و بيرقهاي سياهند كه از خراسان مي آيند (مربوط به خروج سيد خراساني است) و اضطرابي است كه در ماه رمضان واقع مي شود (كه مربوط است به صيحه آسماني كه از علائم حتميه آخرالزمان است) بعد حضرت پيرامون علامت سوم (صيحه آسماني) آيه 4 سوره شعراء را فرمودند كه مگر نشنيده ايد كه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 28

خداوند مي فرمايد اگر مي خواستيم از آسمان براي ايشان نشانه اي نازل مي كرديم كه همه گردن زير بار ايمان بياورند و آن نشانه و آيت صدائي است كه از آسمان (توسط جبرئيل) مي رسد آن چنان صدائي كه از شدت مهابتش دختر با عفّت را از پس پرده بيرون كشيده و خوابيده را بيدار و بيدار را مضطرب مي سازد. «1»

5. آيه 53 سوره فصلت: ما آيات قدرت و حكمت خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان كاملًا هويدا و روشن مي گردانيم تا ظاهر و آشكار شود كه او بر حق است و ...

در ذيل اين آيه روايت شده است از امام كاظم (ع) كه در اطراف زمين فتنه واقع مي شود و در دشمنان حق مسخ. و علامه مجلسي (ره) در ذيل اين روايت مي فرمايد يعني آيت هاي الهي در اطراف عَلَم فتنه هايند كه واقع مي شود و آيتهايي كه در نفس ايشان است عبارت است

از مسخ شدن ايشان. «2»

نتيجه:

اگر به تفسير و يا تأويل و يا تطبيق آيات مراجعه كنيم خواهيم ديد كه بسياري از آيات دلالت بر علائم ظهور حضرت مهدي (عج) دارد كه به بعضي از آنها در اين مختصر اشاره شد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 29

فصل دوم: تفسير آيات مهدويت

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 31

پرسش:

بعضي از آيات مربوط به مهدويت را برايم تفسير كنيد؟

پاسخ: «1» براساس احاديث در قرآن حدود 250 آيه در رابطه با مهدويت وجود دارد كه به مهمترين آنها اشاره مي كنيم.

رفع فتنه ها از جهان با قيام مهدوي

قرآن كريم در آيه سي و نهم سوره انفال، به مسلمانان دستور مي دهد كه تا رفع فتنه از جهان به جنگ ادامه دهند، و مي فرمايد:

وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّي لَاتَكُونَ فِتْنَهٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 32

و با آن (كافر) ان پيكار كنيد، تا آشوبگري باقي نماند، و دين يكسره از آنِ خدا باشد. و اگر آنان (به كفر) پايان دادند، پس در واقع خدا به آنچه انجام مي دهند، بيناست.

نكات و اشارات:

1. واژه «فِتْنَه» در قرآن كريم گاهي به

معناي آزمايش، بلا و فشار مي آيد. و در آيه فوق مي تواند به معناي شرك و بت پرستي باشد كه انواع محدوديت ها و فشارها را براي جامعه در بردارد. و نيز شامل انواع فشارهاي دشمنان در برابر اسلام و آزادي مسلمانان شود. «1»

2. آيه فوق به دو هدف عمده جهاد اسلامي اشاره كرده است:

نخست بر چيدن بساط بت پرستي و شرك كه در حقيقت نوعي خرافه و انحراف است.

و دوم بدست آوردن امنيت از فتنه ها تا زمينه اي براي آزادي بيان براي تبليغ و نشر اسلام شود.

3. در حديثي از امام صادق «ع» حكايت شده كه: «تأويل و تفسير نهائي اين آيه هنوز فرا نرسيده است، و هنگامي كه قائم ما قيام كند، كساني كه زمان او را درك كنند، تأويل اين آيه را خواهند ديد، به خدا سوگند در آن زمان دين محمد «ص» به تمام نقاطي كه شب آن را فرا مي گيرد، خواهد رسيد و در روي زمين مشركي باقي نخواهند ماند.» «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 33

4. با فتنه هاي دروني و بيروني مبارزه كنيد:

امام عارفان، در تفسيري ديگر از آيه فوق مي نويسد: «فرزندم! از خود بيني و خودخواهي درآي، كه اين ارث شيطان است، ... و بدان كه تمام گرفتاري هاي بني آدم از اين ارث شيطاني است كه اصل اصول فتنه است، و شايد آيه شريفه «و قاتلوهم حتي لاتكون فتنه و يكون الدين للَّه» «1» در بعضي مراحل آن، اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشه فتنه، كه شيطان بزرگ و جنود آن كه در تمام اعماق قلوب انسان ها شاخه و ريشه دارد، باشد. و هر كس براي رفع فتنه از

درون و برون بايد مجاهده نمايد و اين جهاد است كه اگر به پيروزي رسيد، همه چيز و همه كس اصلاح مي شود.» «2»

البته حديث فوق از باب تطبيق بر كامل ترين مصداق آيه است. كه در آن زمان همه فتنه ها از زمين رخت بر مي بندد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام آيه فوق اين است كه: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالَم.

2. آموزه آيه آن است كه تا زماني كه كافران به مسلمانان فشار مي آورند با آنان بجنگيد، اما هرگاه دست بر داشتند با آنان رفتار مناسب كنيد.

3. آموزه ديگر آيه آن است كه دين (اسلام) را بر جهان حاكم كنيد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 34

جهاني سازي مطلوب ( مهدوي)

قرآن كريم در آيه سي و سوم سوره توبه به پيروزي جهاني اسلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

او كسي است كه فرستاده اش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه دين [ها] پيروز گرداند؛ و گر چه مشركان ناخشنود باشند.

نكات و اشارات:

1. مقصود از هدايت، همان دلايل روشني است كه در آيين اسلام وجود دارد و مقصود از دين حق اسلام است كه اصول و فروعش حق و تاريخ و مدارك آن نيز حق و روشن است.

2. اشاره آيه فوق به همراهي پيامبر اسلام با هدايت و دين حق، گويا اشاره به دليل پيروزي اسلام بر اديان ديگر است، زيرا هنگامي كه محتواي دعوت پيامبر «ص» هدايت باشد و عقل بشر بر آن گواهي دهد و اصول و فروعش موافق حق و طرفدار آن باشد، چنين آييني طبعاً بر همه اديان

جهان پيروز مي گردد.

3. هر چند كه دانش بشر پيشرفت كند و ارتباطات آسان تر شود، واقعيت ها چهره خود را از پشت تبليغات مسموم نشان مي دهد، و موانع مخالفان حق برطرف مي شود و حق همه جا را فرا مي گيرد و پيروز مي شود، هر چند كه دشمنان مايل نباشند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 35

آري حركت دشمنان حق بر خلاف مسير تاريخ و سنت هاي آفرينش بوده و در نهايت محكوم به شكست است.

4. برخي مفسران بر آنند كه مقصود از پيروزي اسلام در آيه فوق پيروزي منطقي و استدلالي است كه اكنون در جهان هويدا شده است.

و برخي ديگر از مفسران با استفاده از موارد استعمال ماده «اظهار» در قرآن، برآنند كه مقصود پيروزي عملي و عيني و ظاهري است.

اما بنظر مي رسد كه آيه فوق شامل پيروزي همه جانبه اسلام بر اديان ديگر مي شود. كه در تمام جهان تحقق خواهد يافت. و اين واقعيتي است كه با پيشرفت اسلام در جهان بتدريج در حال تحقق است.

5. در احاديث متعددي حكايت شده كه وقتي محتواي آيه فوق تحقق مي يابد كه امام عصر و مهدي آل محمد «ص» ظهور كند.

در حديثي از امام صادق «ع» حكايت شده كه: «به خدا سوگند هنوز تأويل محتواي اين آيه تحقق نيافته است و تنها زماني تحقق مي پذيرد كه قائم خروج كند، و هنگامي كه او قيام كند، كسي كافر و منكر خدا در جهان باقي نخواهد ماند.» «1»- «2».

البته روشن است كه پيروزي منطقي و عملي اسلام از صدر اسلام آغاز شده و بتدريج در حال پيشرفت و تحقق است. اما مقصود اين

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان،

ج 12، ص: 36

احاديث آن است كه تحقق كامل آيه فوق و پيروزي نهايي اسلام در زمان امام مهدي «ع» خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام آيه آن است كه دين حق و راه پيامبر اسلام «ص» در نهايت پيروز مي شود و بر همه اديان جهان غلبه مي كند.

2. آموزه آيه آن است كه در پي پيروزي نهايي دين حق باشيد كه فرجام تاريخ روشن است.

3. پيام ديگر آيه آن است كه ناخشنودي مشركان مانع تحقق اراده الهي و پيروزي نهايي اسلام نيست.

مهدي (ع) ذخيره الهي

قرآن كريم در آيه هشتاد و ششم سوره هود ادامه سخنان شعيب را در مورد اصلاحات اقتصادي مردم مدين بيان مي كند و مي فرمايد:

بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ

ذخيره الهي براي شما بهتر است؛ اگر مؤمن باشيد. و من بر شما نگهبان نيستم.»

نكات و اشارات:

1. تعبير «بَقيهُ اللَّه» به معناي «ذخيره الهي» است و اين تعبير يا اشاره به سود حلال و اندك است كه بفرمان خدا باقي مي ماند. و يا اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 37

به آن است كه بدست آوردن مال حلال سبب دوام و بقاي نعمت است. و يا اشاره به ثواب هاي معنوي است كه هميشه باقي مي ماند. «1»

2. جمله «اگر شما مؤمن باشيد» اشاره به آن است كه اين حقايق را تنها كساني درك مي كنند كه به خدا و حكمت دستوراتش ايمان داشته باشند.

3. در حديثي از امام باقر «ع» حكايت شده كه فرمود: نخستين سخني كه مهدي «ع» پس از قيام خود مي گويد: همين آيه (بَقيهُ اللَّهِ خيرٌ لكم ان كنتُم مُؤمنين) است.

سپس مي فرمايد: من ذخيره الهي و حجّت او

و جانشين او براي شما هستم.

و هيچ كس بر مهدي «ع» سلام نمي كند مگر اينكه مي گويد: «السلام عليك يا بقيهُ اللّهِ في أرضه». «2»

اين گونه احاديث در حقيقت بيان بطن آيه است، يعني هر چند كه اين آيه در مورد قوم شعيب است و ذخيره الهي به معناي سرمايه اقتصادي آنان است. اما مفهوم «ذخيره الهي» جامع و وسيع است كه در عصرهاي بعد مصداق هاي ديگري را شامل مي شود. و از جمله هر موجود مفيدي را كه از طرف خدا براي بشر ذخيره شده، در بر مي گيرد. و از اين رو تمام پيامبران و امامان و رهبران راستين و حتي سربازاني كه پس از پيروزي در جهاد براي ملت باقي مي مانند، بَقيهُ اللّهِ و ذخيره الهي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 38

هستند. «1»

و روشن ترين و كامل ترين مصداق ذخيره الهي، امام مهدي «ع» است كه براي پيروزي نهائي حق بر باطل باقي مانده است. و از اين رو «بَقيهُ اللّه» لقب شايسته اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه آيه آن است كه سرمايه اندك و حلال و پاداش هاي معنوي بهتر از در آمدهاي بسياري است كه حرام باشد.

2. پيام ديگر آيه آن است كه پيامبران نگهبان مردم نيستند و چيزي را بر آنان تحميل نمي كنند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 39

مهلت به ابليس تا قيام مهدي (ع)

قرآن كريم در آيات سي و چهارم تا سي و هشتم سوره حجر به طرد ابليس و مهلت خواهي او اشاره كرده و مي فرمايد:

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ* وَإِنَّ عَلَيْكَ الَّلعْنَهَ إِلَي يَوْمِ الدِّينِ* قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ* قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ* إِلَي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ

(خدا

به ابليس) فرمود: «بنابراين از آن [مقام فرشتگان بيرون شو، چرا كه تو رانده شده اي؛* و در واقع تا روز جزا بر تو لعنت است!»* (ابليس) گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته خواهند شد، مهلت ده.»* (خدا) فرمود: «پس در واقع تو از مهلت داده شدگاني،* تا روز زمان معلوم.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 40

نكات و اشارات:

1. در مورد اينكه شيطان از كجا اخراج شد، مفسران چند مطلب گفته اند، برخي برآنند كه از صفوف فرشتگاني كه در آنجا قرار داشت اخراج شد، يا از بهشت و يا از آسمان معنويت اخراج گشت.

اما با توجه به مطلق بودن آيه، كه محل اخراج را مشخص نكرده مي توان گفت: ابليس از مقامي كه داشت اخراج شد، كه بقيه موارد ممكن است مصداق هاي آن باشد.

2. واژه «لعنت» به معناي دوري از رحمت خداست، و از اين آيه استفاده مي شود كه تكبر، نژادپرستي و نافرماني خدا سبب تحقير، طرد و دوري از رحمت خدا تا قيامت مي شود.

3. از اين آيات استفاده مي شود كه ابليس پس از طرد از درگاه الهي پشيمان نشد و توبه نكرد بلكه بر لجاجت و نافرماني خود افزود، و كينه نسل بشر را به دل گرفت، و تصميم گرفت با منحرف كردن انسان ها انتقام بكشد، و از اين رو از خدا تا روز رستاخيز مهلت خواست كه زنده بماند و به سركشي و فريبكاري بپردازد.

4. خدا به شيطان مهلت داد، يعني تا وقت مشخصي كه خدا مي داند به او مهلت داد. البته در برخي احاديث اين وقت معلوم را پايان جهان معرفي كرده اند. «1» و برخي مفسران نيز آن

را روز رستاخيز معرفي

كرده اند. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 41

طبق برخي از روايات نيز تا ظهور حضرت مهدي (عج) مي باشد وهب بن جميع مي گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم اينكه خداوند به شيطان فرمود: به تو مهلت داده شده تا وقت معلوم اين چه زماني است؟ حضرت فرمودند: آيا پنداشته اي كه اين روز، روز قيامت است؟ خداوند تا روز قيام قائم ما به شيطان مهلت داده است. وقتي خداوند قائم را مبعوث مي كند و اجازه قيام به او مي دهد حضرت به مسجد كوفه مي رود. در آن هنگام شيطان در حالي كه با زانوان خود راه مي رود به آن جا مي آيد و مي گويد: اي واي بر من از امروز. حضرت مهدي پيشاني او را مي گيرد و گردنش را مي زند و آن هنگام روز وقت معلوم است كه مهلت شيطان به پايان مي رسد. «1» از امام رضا (ع) نيز فرمودند: وقت معلوم روز قيام قائم ما است. «2»

5. خدا به شيطان مهلت داد، چرا كه:

اولًا: سنت خدا فرصت دادن به گناهكاران است تا حجّت بر آنان تمام شود و شايد توبه كنند و باز گردند. و گرنه گرفتار عذاب شوند.

و ثانياً: ابليس وسيله آزمايش انسانهاست. و امتحان يكي از سنّت هاي الهي است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 42

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام هشدارآميز آيات آن است كه خدا به گناهكاران مهلت

مي دهد. (تا آزمايشي براي ديگران و خودشان باشد.)

2. آموزه آيات آن است كه نافرمانان متكبر و نژاد پرست را طرد و لعنت كنيد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 43

ياران مهدي ياري مي شوند

قرآن كريم در آيه پنجم

و ششم سوره اسراء به سركشي و فسادگري اول بني اسرائيل در تاريخ اشاره كرده و مي فرمايد:

فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ أُولَيهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنَآ أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْداً مَفْعُولًا* ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّهَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَكُم بِأَمْوَلٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً

و هنگامي كه نخستين وعده (از آن) دو فرا رسد، (گروهي از) بندگان سخت نيرومند (و جنگ آور) مان را بر شما بشورانيم، و ميان خانه ها (يتان براي سركوبي شما) به جستجو در آيند؛ و [اين وعده اي واقع شده است.* سپس دوباره، (پيروزيِ) بر آنان را به شما باز گردانيم، و شما را بوسيله اموال و پسران امداد رسانيم، و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار دهيم.

نكات و اشارات:

1. مقصود از فسادگري و سركشي اول بني اسرائيل همان است كه در تاريخ آمده است كه بيت المقدس توسط داود و سليمان پيامبر «ع»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 44

ساخته شد. و بُخت النصر پادشاه بابل در حدود 587 قبل از ميلاد بر آن هجوم آورد و آن را ويران كرد. و اين شهر حدود پنجاه سال به همان حال باقي ماند تا زمان كورش پادشاه هخامنشي ايران كه يهوديان را از اسارت نجات داد و فلسطين از نو آباد شد. «1»

2. از واژه «عباداً لنا» استفاده مي شود مردم (بابل) كه به يهوديان حمله كردند مردمي باايمان بودند. كه خدا بوسيله آنها از فسادگري يهوديان انتقام گرفت.

3. از اين آيات استفاده مي شود كه خدا پس

از شكست سخت بني اسرائيل در سركشي اول، باز به آنان لطف كرد و به آنان قدرت و شوكت و نيروهاي كارآمد عنايت فرمود. و آنها را بر دشمنان پيروز ساخت و در اين رابطه به آنان اموال داد تا اقتصاد آنان قوي شود و نيز به آنان پسراني عنايت كرد تا نيروي جنگي كارآمد داشته باشند.

4. در برخي احاديث آيه اول بر قتل امام علي «ع» و آيه دوم بر ياران امام مهدي (عج) و يا رجعت و يا كساني كه قبل از قيام آن حضرت قيام مي كنند، تطبيق شده است. چنانچه امام صادق (ع) در تأويل آيه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 45

مي فرمايند: «و فساد قتل اميرالمومنين و زخمي شدن حسن بن علي (ع) است و منظور از هر آينه طغياني بزرگ مرتكب خواهيد شد قتل امام حسين (ع) است، «پس هنگاميكه وعده اول آنها برسد» يعني هنگاميكه زمان پيروزي حسين (ع) شود بر مي انگيزيم بر سرتان بندگانمان را كه پر توان گوشه و كنار هر دياري را پي جوئي كنند كه آنها گروهي هستند كه خداوند قبل از قيام قائم (ع) بر مي انگيزاند كه هيچ امر رها شده اي از آل محمد را نمي گذارند مگر آنكه آنرا در خواهند يافت و اين وعده محقق الهي است. «1»

اگر دوباره ستم، اهل حق زبون سازد

وگر

زخون، همه جا جمله لاله گون سازد

نموده وعده خدا آورد عبادي را

كه تخت و تاج ستم را زسرنگون سازد البته روشن است كه اينگونه احاديث بطن آيه را بيان مي كند يعني مفهوم آيه در مورد وعده سركشي قوم يهود را گسترش داده و شامل ملت اسلام نيز كرده است. و مصاديق جديد آيه را بيان نموده است. كه همان قتل امام علي «ع» است. و در قيام ياران مهدي «ع» به نوعي جبران مي شود. و مؤمنان واقعي پيروز مي شوند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 46

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام آيه اول آن است كه وعده خدا در مورد سركشي و سركوبي قوم يهود، يك بار در تاريخ واقع شده است. (پس منتظر تحقق وعده هاي ديگر خدا باشيد.)

2. پيام ديگر آيه آن است كه وعده هاي الهي حتمي است.

3. پيام آيه دوم آن است كه گاهي امداد الهي، در سرمايه و نفرات تجلّي مي يابد.

4. آموزه آيه براي يهوديان آن است كه به تاريخ پيشين خود توجه كنيد و درس عبرت بگيريد. (و سركشي نكنيد)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 47

ياران مهدي، وارثان صالح زمين

قرآن كريم در آيات صد و پنجم

و صد و ششم سوره انبياء به قانون فرمانرواي شايستگان بر زمين اشاره مي كند و مي فرمايد:

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّلِحُونَ* إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَغاً لِّقَوْمٍ عَبِدِينَ

و بيقين در «زَبُور» بعد از آگاه كننده [: تورات نوشتيم كه: «بندگان شايسته ام، آن زمين را به ارث خواهند برد.»* قطعاً در اين (مطلب)، پيامي براي گروه پرستش كنندگان است.

نكات و اشارات:

1. واژه «ارض» به مجموع كره زمين گفته مي شود و سراسر جهان را شامل مي شود. «1» يعني مؤمنان سرانجام بر سراسر زمين حاكم مي شوند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 48

2. واژه «ارث» به معناي چيزي است كه بدون معامله به كسي منتقل مي شود، و در قرآن گاهي به معناي پيروزي بر گروهي و در اختيار گرفتن امكانات آنها به كار رفته است. «1» يعني مؤمنان شايسته در نهايت بر مشركان، كافران و افراد ناشايست پيروز مي شوند و تمام امكانات زمين را بدست مي آورند.

3. واژه «زَبُور» در اصل به معناي هر گونه كتاب و نوشته است، و در قرآن كريم معمولًا به معناي زبور داود «ع» بكار رفته است. اين كتاب در عهد قديم كتاب مقدّس، تحت عنوان «مَزامير داود» آمده است كه مجموعه اي از مناجات ها و اندرزهاي داود پيامبر است. «2»

4. همانطور كه قرآن فرموده است در موارد متعددي از «مزامير داود» بيان شده كه شايستگان بر زمين پيروز خواهند شد، از جمله مي گويد: «زيرا كه شريران منقطع مي شوند، اما متوكّلان به خداوند،

وارث زمين خواهند شد.» و در جاي ديگر آمده است كه: «زيرا متبركان خداوند وارث زمين خواهند شد.» و در جاي ديگر متواضعان را وارث زمين معرفي مي كند. «3»

5. واژه «ذِكْر» در اصل به معناي يادآوري يا چيزي كه مايه تذكّر

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 49

است. ولي اين واژه در قرآن گاهي در معناي قرآن «1» و گاهي در معناي تورات «2» به كار رفته است. و در اينجا نيز ممكن است به معناي هر يك از اين دو كتاب الهي باشد. و برخي مفسران ترجيح داده اند كه به معناي تورات باشد. «3»

6. در اين آيه يك قانون كلي و سنت الهي بيان شده كه بندگان شايسته و صالح خدا بر زمين حاكم خواهند شد، اين بندگان صالح كساني هستند كه از نظر عمل، علم، قدرت، تدبير و درك اجتماعي شايسته باشند. و كساني كه اين شايستگي ها را در خود ايجاد كنند، خدا نيز به آنان كمك مي كند كه بر مستكبران پيروز شوند و وراث زمين گردند.

7. در احاديث متعددي از اهل بيت «ع» اين آيه به ياران امام مهدي «ع» تفسير و تطبيق شده است.

از جمله از امام باقر «ع» حكايت شده كه فرمودند: « (بندگان شايسته اي كه در اين آيه به عنوان وارث زمين از آنها ياد شد،) همان ياران مهدي- عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف- در آخر الزمان هستند.» «4»

البته اينگونه احاديث مصداق هاي بارز اين آيه را بر مي شمارد و به معناي انحصار آيه در اين

افراد نيست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 50

يعني در هر زمان و مكان كه بندگان شايسته خدا قيام كنند، موفق و پيروز مي گردند و وارث حكومت آن سرزمين مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام اين آيات براي ما آن است كه پيروزي نهائي از آن شايستگان زمين است. و اين يك قانون الهي است.

2. پيام ديگر آيات براي ما آن است كه قانون پيروزي نهائي صالحان (و ظهور مهدي «عج») نور اميد دل عابدان است.

3. پيام ديگر اين آيات آن است كه برخي قوانين و سنّت هاي ثابت الهي در كتاب هاي آسماني تكرار شده است. تا همگان بدانند.

4. آموزه آيات آن است كه اگر مي خواهيد وارث زمين شويد شايسته كردار گرديد.

مهدي (عج) اجازه جنگ دارد

قرآن كريم در آيه سي و نهم سوره حج با اشاره به فلسفه جهاد، به مظلومان اجازه جهاد مي دهد و مي فرمايد:

أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَي نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ

به كساني كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت (جهاد) داده شد، بخاطر اينكه آنان مورد ستم واقع شده اند؛ و قطعاً خدا بر ياري آنان تواناست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 51

نكات و اشارات:

1. هنگامي كه مسلمانان در مكه بودند مشركان آنان را آزار مي رساندند، و آنان به پيامبر «ص» شكايت مي كردند و اجازه جهاد مي خواستند، اما پيامبر «ص» مي فرمود: شكيبا باشيد هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. اين جريان ادامه داشت تا اينكه مسلمانان به مدينه هجرت كردند، و خدا با نزول آيه فوق به آنان

رخصت جهاد داد. «1»

2. برخي مفسران برآنند كه اين آيه نخستين آيه اي است كه در مورد جهاد فرود آمده است. و لحن آيه و تعبير اذن نيز با اين مطلب سازگار است. «2»

3. در اين آيه اشاره شده كه خدا به مؤمنان مظلوم اجازه جهاد داد تا آنان توان خويش را بكار گيرند و با دشمن مبارزه كنند، و در اين صورت است كه از طرف خدا ياري مي شوند چراكه خدا براي ياري آنان تواناست.

4. شأن نزول آيه در مورد اجازه جهاد به اصحاب پيامبر (ص) است اما اين آيه اختصاص به مورد شأن نزول ندارد بلكه يكي از مصاديق آيه اجازه ظهور و قيام و خون خواهي حضرت مهدي براي امام حسين (ع) است چنانچه از امام صادق روايت است كه فرمودند اين آيه درباره حضرت قائم و اصحاب او است. همچنين از امام صادق (ع) در تفسير همين آيه حكايت شده كه مي فرمايند، اهل سنت مي گويند اين آيه درباره رسول خدا نازل

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 52

شده هنگاميكه كفار قريش آن حضرت را از مكه بيرون كردند و حال آنكه درباره حضرت قائم است كه چون خروج كند براي حسين خونخواهي نمايد و اين است فرمايش او «نحن اولياءُكُم في الدم و طلب الديه» ما اولياي خون و طالبان ديه هستيم. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام اين آيه براي ما آن است كه يكي از فلسفه هاي جهاد، دفع ظلم است.

2. آموزه آيه براي ما آن است كه اگر دشمنان جنگ را بر شما تحميل كردند، شما نيز با آنان بجنگيد.

مهدي (ع) هدايت نور الهي

قرآن كريم در آيه سي و پنجم سوره نور،

با مثالي زيبا، نور خدا را توضيح مي دهد و مي فرمايد:

اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشكَوهٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصبَاحُ فِي زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شجَرَهٍ مُّبَرَكَهٍ زَيْتُونَهٍ لَا شَرْقِيَّهٍ وَلَا غَرْبِيَّهٍ يَكادُ زَيْتُهَا يُضِي ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَي نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَيَضرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ

خدا نورِ آسمان ها و زمين است؛ مثال نور او همانند چراغداني است كه در آن چراغي باشد، كه [آن چراغ در بلوري است- [آن بلور چنانكه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 53

گويي سياره اي درخشان است- (و اين چراغ با روغني) از درخت خجسته زيتوني كه نه شرقي و نه غربي است، افروخته مي شود؛ نزديك است روغنش روشني بخشد، و گر چه هيچ آتشي بدان نرسيده باشد. (اين) نوري است بر فراز نور، خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) به نور خود راهنمايي مي كند؛ و خدا براي مردم مَثل ها مي زند و خدا به هر چيزي داناست.

نكات و اشارات:

1. نور پديده اي است كه آن را اينگونه تعريف كرده اند: «چيزي كه در ذات خود آشكار است و ظاهر كننده ديگر چيزهاست.»

2. نور داراي ويژگي خاصي است كه به برخي آنها اشاره مي كنيم:

نور زيبا و سرچشمه زيبائي هاست. بالاترين سرعت حركت از آن نور است. «1» نور وسيله مشاهده موجودات است. نور پرورش دهنده گياهان و گلهاست. پيدايش رنگ نتيجه تابش نور است. انرژهاي موجود در محيط زمين غالباً از نور سرچشمه مي گيرد. نور نابود كننده ميكرب هاست. نور هدايتگر مسافران و گمشدگان است. و ...

3. در قرآن كريم به چند چيز نور گفته شده است كه عبارتند

از:

الف: خدا نور است همانطور كه در آيه فوق آمده بود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 54

ب: ايمان به خدا نور است. «1»

ج: خود قرآن نوري از جانب خدا است. «2»

د: هدايت الهي نور است. «3»

ه-: آيين اسلام نور است. «4»

و: شخص پيامبر «ص» چراغي نور بخش است. «5»

از احاديث نيز استفاده مي شود كه امامان معصوم «ع» و علم نور هستند. «6»

4. مقصود از اينكه خدا نور است، هدايتگري يا روشنگري يا زينت بخشي خدا به جهان است. يعني خدا نور است و هر موجودي به هر اندازه كه با او ارتباط دارد از نوارنيّت برخوردار مي شود. و از اين روست كه ايمان، قرآن، اسلام، پيامبر، امامان و علم نور هستند، چون همه در ارتباط با او و سبب آشنائي مردم با نور خدا مي شوند.

آري اين ويژگي نور است كه به همه چيز جان تازه و حركت مي دهد و آنها را پرورش داده و به سر منزل مقصود هدايت مي كند. و موانع را از سرراهشان بر مي دارد.

5. در برخي احاديث از اهل بيت «ع» حكايت شده است كه:

مقصود از نور بودن خدا، هدايتگري او براي اهل آسمانها و اهل زمين است. «7»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 55

البته هدايتگري يكي از خواص نور الهي است اما منحصر در آن نيست. و هر كدام از تفسيرهاي نور خدا، به يكي از ابعاد اين نور اشاره دارد.

6. واژه «مِشكاه» به معناي محفظه اي براي چراغ است كه آن را در برابر باد و طوفان حفظ مي كند و غالباً در ديوار ايجاد مي شده تا نور چراغ را متمركز ساخته و منعكس نمايد.

و واژه

«زُجاجَه» در اصل به معناي سنگ شفاف است و از آنجا كه شيشه از سنگ ساخته مي شود و شفاف است به آن نيز گفته مي شود. و در اينجا مقصود حبابي است كه بر روي چراغ مي گذارند تا شعله را محافظت كند و گردش هوا را تنظيم نمايد. و بر نور چراغ بيفزايد. و «مصباح» به معناي خود چراغ است.

7. درخت زيتون درختي پربركت است. كه روغن آن يكي از بهترين روغن ها براي اشتعال است. بويژه كه اگر درخت وسط باغ باشد و در طرف شرق و غرب باغ و كنار ديوارها نباشد. كه نور آفتاب به همه جاي درخت بتابد و برخي قسمت هاي آن نارس نگردد. و روغنش ناصاف نشود.

8. نور خدا كه به صورت شعله هاي ايمان در مصباح قلب مؤمن آشكار مي شود و حباب قلب او ايمان را در درون خود تنظيم مي كند و مشكوه سينه او كه همان مجموعه شخصيت مؤمن است ايمانش را از گزند حوادث حفظ مي كند. و درخت مبارك وحي الهي كه عصاره آن قرآن است، ايمان مؤمنان را شعله ور و پر بار مي سازد. و وجود مؤمنان را روشن مي نمايد. و هنگامي كه با دلايل عقلي همراه مي شود نور علي نور

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 56

مي شود. «1»

البته وقتي اين نور الهي در قلب روشن مي شود كه قلب انسان با

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 57

خودسازي و اخلاق آماده شود. و نور وحي از آلودگي گرايش هاي انحرافي شرقي و غربي بر كنار بماند.

9. در احاديث اهل بيت «ع» مشكوه را به نور علم پيامبر «ص» و زُجاجه را به سينه علي و نور

علي نور را به امام معصوم كه با نور علم تأييد مي شود. و درخت مبارك را به ابراهيم خليل كه ريشه است و لا شرقيه ولا غربيه را به نفي گرايشهاي يهود و مسيحيت تفسير كرده اند.

در روايتي ديگر از جابر بن عبدالله انصاري نقل شده كه مي گويد: در مسجد كوفه داخل شدم در حالي كه اميرالمومنين با انگشتان مبارك خود مي نوشت و تبسم فرمود، گفتم يا اميرالمومنين چه چيز شما را به خنده آورد؟ فرمود عجب دارم از آن كه اين آيه را مي خواند ولي به حق به آن معرفت ندارد، گفتم كدام آيه؟ فرمود: اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ ... مثل نوره كمشكوه مشكوه محمد (ص) است فيها مصباح منم مصباح زجاجه الزجاجه حسن و حسين (ع) هستند كأنّها كوكب دُرّي علي بن الحسين (ع) است يوقد من شجره مباركه محمد بن علي (ع) است زيتونه جعفر بن محمد (ع) است لاشرقيه موسي بن جعفر (ع) است لاغربيه علي بن موسي الرضا (ع) است يكاد زيتها يُضي محمد بن علي (ع) است ولو لم تمسه نارٌ علي بن محمد (ع) است نور علي نور حسن بن علي (ع) است و يهدي الله

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 58

لنوره من يشاء قائم مهدي (ع) است. «1»

در اين احاديث مصداق هاي كامل اين آيه بيان شده است. اما اين

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 59

بدان معنا نيست كه آيه منحصر به اين موارد است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام اين آيه براي ما آن است كه جهان از خدا روشن است.

2. پيام ديگر آيه براي ما آن است كه نور

الهي چند لايه است.

3. آموزه آيه آن است كه بدنبال نور الهي باشيد كه هدايت به سوي نور الهي، بدست خداست.

خلافت زمين بدست مهدي (ع)

قرآن كريم در آيه پنجاه و پنجم سوره نور به مؤمنان نويد حكومت جهاني، پيروزي اسلام، آرامش و توحيد مي دهد و مي فرمايد:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيَستَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَسِقُونَ

خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند، وعده داده است كه قطعاً آنان را در زمين جانشين خواهد كرد،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 60

همان گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند، جانشين كرد؛ و مسلماً دينشان را كه براي آنان پسنديده است، به نفعشان مستقر خواهد كرد، و البته بعد از ترسشان (وضعيت) آنان را به آرامش مبدّل مي كند، در حالي كه مرا مي پرستند [و] هيچ چيز را شريك من نخواهند ساخت. و كساني كه بعد از آن كفر ورزند، پس فقط آنان نافرمانبردارند.

شأن نزول:

داستان نزول آيه فوق اينگونه حكايت شده كه مسلمانان هنگامي كه به مدينه مهاجرت كردند، قبايل جزيره العرب و مكه بر ضد آنان شوريدند، و با مخالفت ها و تهديدهاي فراواني رو برو شدند، و زندگي ناامني داشتند بطوري كه دائماً در حالت آماده باش نظامي بودند و بايد شب و روز اسلحه

را از خود دور نمي كردند، اين حالت بر مسلمانان سخت آمده و برخي گفتند: تا كي اين حالت ادامه دارد آيا زماني فرا مي رسد كه ما با آرامش زندگي كنيم.

آيه فوق بدين مناسبت فرود آمد و به آنان مژده داد كه زمان پيروزي و آرامش فرا خواهد رسيد. «1»

نكات و اشارات:

1. خدا در اين آيه به مؤمنان شايسته كردار، چهار وعده داده است:

نخست آنكه آنان صاحب حكومت جهاني مي شوند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 61

دوم آنكه دين حق در همه جا امكانات نشر مي يابد.

سوم آنكه نگراني هاي آنان به آرامش و امنيت تبديل مي شود.

و چهارم آنكه در نهايت توحيد خالص و خدا پرستي تحقق مي يابد.

2. در اين آيه بيان شده كه گروهي از مردم قبل از مسلمانان بر زمين حكومت و خلافت كردند. «1» مقصود از اين گروه، يا افرادي همچون آدم، داود و سليمان و بني اسرائيل هستند كه قرآن به خلافت و حكومت آنان اشاره كرده است. و يا مقصود گروهي از اقوام مؤمن و صالح است كه بر زمين يا بخشي از آن حكومت كردند. «2»

البته مانعي ندارد كه حكومت همه اين افراد و گروهها مقصود آيه باشد.

3. مقصود از «ارض» در اين آيه يا كل جهان و حكومت جهاني است و يا بخشي از زمين است. البته با توجه به اينكه حكومت هاي پيشينيان كه در اين آيه به آنها اشاره شده شامل بخشي از زمين مي شد، مانعي ندارد كه مقصود از «ارض» بخشي از زمين باشد.

4.

وعده الهي در مورد حكومت و خلافت كه در اين آيه وعده داده شد، مخصوص چه كساني است؟ برخي از مفسران آن را مخصوص صحابه پيامبر «ص» مي دانند كه در عصر رسول خدا به حكومت بخشي از زمين دست يافتند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 62

و برخي آن را اشاره به همه مسلماناني مي دانند كه مؤمن و شايسته كردارند و به حكومت الهي دست مي يابند.

و برخي ديگر از مفسران اين آيه را اشاره به حكومت جهاني امام

مهدي «ع» مي دانند. «1»

البته مانعي ندارد كه اين آيه اشاره به همه اين موارد باشد. و هر كدام مصداقي از آيه باشند. و مصداق كامل آن در زمان حضرت مهدي (عج) تحقق يابد كه جهاني سازي مثبت انجام مي گيرد.

5. در احاديث اسلامي حكايت شده كه اين آيه اشاره به مهدي آل محمد «ص» است. و در حديثي از امام سجاد «ع» حكايت شده كه فرمودند: «بخدا سوگند مقصود از اين افراد شيعيان ما هستند، خدا اين كار را بدست مردي از ما انجام مي دهد كه او مهدي اين امت است. و زمين را پر از عدل و داد مي كند همانگونه كه پر از ظلم و جور شده باشد. و اوست كه پيامبر «ص» در مورد او فرمود: «اگر از عمر دنيا، جز يك روز باقي نمانده باشد، خدا آن روز را آنقدر طولاني مي كند تا مردي از دودمان من كه نامش نام من است، زمين را پر از عدل و داد كند. همانگونه

كه پر از ظلم و جور شده است.» «2»

6. در اين آيه اشاره شده كه هدف نهايي توحيد، نفي شرك و عبادت خالص خداست. يعني حكومت جهاني، آرامش و استقرار آيين حق، همه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 63

مقدمه آن است كه توحيد در جامعه پياده شود. و مردم به پرستش خدا روي آورند كه مايه تكامل و رشد آنهاست.

7. در اين آيه اشاره شده كه اگر حكومت جهاني الهي نيز تشكيل شود، بازهم برخي افراد نافرمانبردار و فاسق هستند كه به كژ راهه

مي روند و راه كفر مي پيمايند.

آري تا انسان داراي آزادي و اختيار است، در هر جامعه اي افراد مؤمن و منحرف پيدا خواهند شد. و اين لازمه حركت تكاملي و آزادانه انسان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه آيه براي ما آن است كه به آينده اميدوار باشيد كه آينده بشريت روشن و نويد بخش است.

2. پيام اين آيه براي ما آن است كه سرانجام خلافت و حكومت از آن مؤمنان شايسته كردار است.

3. پيام ديگر آيه آن است كه در نهايت دين اسلام بر جهان حاكم مي شود و جهاني سازي مثبت تحقق مي يابد.

4. پيام ديگر آيه آن است كه در آينده، آرامش و امنيت در انتظار مؤمنان است.

5. پيام ديگر آيه آن است كه نتيجه حكومت مؤمنان صالح، پياده شدن توحيد در جامعه است.

6. پيام ديگر آيه آن است كه حتي در حكومت عدل الهي، افراد منحرفي پيدا مي شوند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 64

مهدي (عج) مضّطر حقيقي

قرآن كريم در آيه شصت و دوم سوره نمل به نشانه هاي ديگر خدا در رفع مشكلات اشاره مي كند و مي فرمايد:

أمَّنْ يُجِيبُ المُضطَرَّ إذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الأرْضِ أإلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ

بلكه آيا (معبودان شما بهترند يا) كسي كه درمانده را، به هنگامي كه او را مي خواند، اجابت مي كند، و (گرفتاري) بد را برطرف مي سازد، و شما را جانشينان (خود يا گذشتگان در) زمين قرار مي دهد؛ آيا معبودي با خداست؟! چه اندك متذكّر مي شويد.

نكات و اشارات:

1. در اين آيه اشاره شده كه هرگاه تمام درها و اسباب جهان به روي انسان بسته شود و از هر نظر درمانده گردد، تنها كسي كه مي تواند مشكلات را برطرف سازد، و نور اميد دردل ها بتاباند و دعاي انسان هاي گرفتار را مستجاب كند، ذات پاك خداست.

رحم آر بر دلِ من كز مهر روي خوبت

شد شخص ناتوانم باريك چون هلالي (حافظ)

2. مقصود از «جانشينان زمين» يا همان ساكنان زمين هستند كه خدا آنان را حكمران و صاحب اختيار نعمت هاي زمين قرارداده است و وسايل رفاه و آرامش آنان را فراهم كرده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 65

و يا منظور جانشين شدن اقوام به جاي همديگر در زمين است. «1»

و يا مقصود جانشين شدن نوع انسان بجاي خدا در زمين است كه در آيات ديگر قرآن بدان اشاره شده است. «2»

البتّه معناي اول و سوم قابل جمع است و ممكن است مقصود آيه هرسه معنا باشد.

3. در

برخي احاديث از امام باقر و امام صادق «ع» حكايت شده كه: «مقصود از مُضطرّ در اين آيه قائم آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم است. كه خدا دعاي اورا مستجاب مي سازد و مشكلات او را. برطرف مي سازد و اورا خليفه زمين مي گرداند.» «3»

البتّه اينگونه احاديث مصداق روشن مضطرّ را بيان مي كند و گرنه مفهوم آيه شامل هرفرد مُضطرّ كه دعاكند، مي شود. «4»

4. سالك اضطرار خود را در نظر بگيريد:

امام عارفان در اين مورد مي نويسند: «پس بهتر است كه سالك الي اللَّه پاي سلوك خود را بشكند و از اعتماد به خود و ارتياض (: رياضت كشيدن) و عمل خود يكسره برائت جويد و از خود و قدرت و قوت خود فاني شود، و فنا و اضطرار خود را هميشه در نظر گيريد تا مورد عنايت شود و راه صد ساله را با جذبه ربوبيّت يك شبه طي نمايد و لسان باطن و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 66

حالش در محضر قدس ربوبيّت با عجز و نياز عرض كند: «امن يحبيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء.» «1» آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه آيه براي ما آن است كه هنگام بر آورده شدن دعاها و رفع مشكلات، نشانه هاي خدا را ببينيد.

2. پيام ديگر آيه آن است كه يكي از سرچشمه هاي شرك غفلت و پند ناآموزي است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 67

حكومت مهدوي حكومت مستضعفان

قرآن كريم درآيات پنجم و ششم سوره قصص به قانون پيروزي مستضعفان در زمين و سركوبي مستكبران اشاره مي كند و مي فرمايد:

وَنُرِيدُ أنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الوَارِثِينَ* وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي

الأرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ

و مي خواهيم كه بركساني كه در زمين مستضعف شده بودند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان (زمين) گردانيم وآنان را وارثان (آن) قرار دهيم.* و در زمين به آنان امكانات دهيم، و به فرعون وهامان و لشكريانشان، آنچه را همواره از آن (بني اسرائيلي) ان بيم داشتند بنمايانيم.

نكات و اشارات:

1. هرچند كه اين آيات درمورد پيروزي موسي و بني اسرائيل و نابودي فرعونيان فرود آمده است، اما يك قانوني كلي و اميد بخش را

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 68

درمورد همه مستضعفان و مستكبران جهان بيان ميكند؛ «1» كه موسي و فرعون يكي از مصاديق آن و پيروزي پيامبر اسلام «ص» مصداق ديگر و حكومت جهاني امام مهدي «ع» مصداق كامل آن است.

2. دربرخي از احاديث از امام علي «ع» حكايت شده كه: «آيه فوق در مورد آل محمد «ص» است كه خدا مهدي آنان را بعد از زحمات و فشارهايي كه برآنان وارد مي شود، بر مي انگيزد و آنان را عزّت مي دهد و دشمنانشان را ذليل مي سازد.» «2»

البتّه روشن است كه حكومت جهاني امام مهدي (عج) مصداق كامل آيه است ولي موجب انحصار معناي آيه نمي شود چون آيه فوق يك قانون كلي را بيان مي كند. كه در هر زمان مصداقي دارد.

3. واژه «منّت» به معناي بخشيدن نعمت بزرگ و سنگين است. و اگر درمورد مردم استعمال شود به معناي بازگوكردن نعمت است كه كار ناپسندي است اما درمورد خدا به

معناي بخشيدن نعمت است. «3»

4. واژه «مُستَضعف» به معناي فرد ضعيف و ناتوان نيست بلكه به معناي كسي است كه به ناتواني كشيده شده وضعيف گرديده است.

يعني فرد نيرومندي كه از طرف ستمكاران تحت فشار قرارگرفته است و نمي تواند استعدادها و نيروهاي خود را آشكارسازد. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 69

5. مستضعفان گاهي از ناحيه فكري، فرهنگي، اقتصادي، اخلاقي يا سياسي ضعيف نگاه داشته شده اند. اما چيزي كه قرآن بر آن تاكيد بيشتري دارد استضعاف سياسي و اخلاقي است. «1» آري استعمارگران و استثمارگران، نخست مردم راگرفتار استضعاف فرهنگي و سياسي مي كنند، سپس منابع اقتصادي آنان را غارت مي كنند و به استضعاف اقتصادي مي كشانند. و قدرت قيام را از آنان مي گيرند.

6. مستكبران براي نابودي مستضعفان برنامه هايي طراحي مي كنند كه در آيات قبل اشاره شد، از راه تفرقه افكني، نابودي نسل جوان و فساد وارد مي شوند، همانطور كه در جهان كنوني آثار آن را در توسعه فحشاء، شراب، مواد مخدّر وبي بند و باري فرهنگي و سرگرمي هاي ناسالم مي بينيم. اما پيامبران الهي و بويژه قرآن كريم در همه جا به حمايت از مستضعفان برخاسته اند و خطرات مستكبران فسادگر و برتري طلب را به آنان گوشزد نموده اند.

7. قرآن كريم در آيات فوق پنج مرحله قانون پيروزي مستضعفان را اينگونه بيان كرده است: نخست خدا به آنان نعمت بزرگ (همچون دين و رهبري الهي) مي دهد.

در مرحله دوّم مستضعفان را پيشوايان اهل زمين مي گرداند.

در مرحله سوم مستضعفان را وارث اموال و زمين هاي دشمنان مي گرداند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 70

در مرحله چهارم مستضعفان را به حكومت جهاني زمين مي رساند.

و در مرحله پنجم مستكبران را مجازات مي كند و به سزاي اعمالشان مي رساند.

تحمل كن اي ناتوان از قوي

كه روزي تواناتر از وي شوي

لب خشك مظلوم را گو بخند

كه دندان ظالم بخواهند كند (سعدي)

8. «هامان» وزير معروف فرعون بود كه در دستگاه او نفوذ زيادي داشت، بطوري كه قرآن لشكريان مصر را به او و فرعون نسبت مي دهد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام اين آيات براي ما آن است كه جهان فرجام اميد بخشي دارد و پيروزي نهايي از آن مستضعفان است.

2. آموزه آيات آن است كه مستضعفان بدنبال پيشوايي، حكومت جهاني و وراثت زمين باشند.

3. پيام ديگر آيه ششم آن است كه مستكبران از آنچه مي ترسند به سرشان مي آيد.

نوراني شدن زمين با نور مهدوي

قرآن كريم در آيات شصت و نهم و هفتادم سوره زمر به شش و يژگي رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 71

وَأشْرَقَتِ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الكِتَابُ وَجِي ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالحَقِّ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ* وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ

و (در رستاخيز) زمين به نور

پروردگارش روشن مي شود، و نامه (اعمال) نهاده مي شود، و پيامبران و گواهان آورده مي شوند، و بينشان به حق داوري مي شود درحالي كه آنان مورد ستم واقع نمي شوند.* و به هر شخص آنچه انجام داده است بطور كامل داده شود؛ و او نسبت به آنچه انجام دهند داناتر است.

نكات و اشارات:

1. مقصود از روشن شدن زمين با نور پروردگار چيست؟

مفسران قرآن در اين مورد چند احتمال داده اند:

اول آنكه منظور از نور پروردگار، همان حق و عدالت است كه در رستاخيز همه جا را پرمي كند.

دوم آنكه نوري غير از نور خورشيد است كه خدا در رستاخيز مي آفريند.

و سوم آنكه مقصود كنار رفتن حجاب ها و ظاهرشدن حقايق امور است.

البته اين تفسيرها با هم منافاتي ندارد و ممكن است همه آنها مقصود آيه باشد.

2. هرچند كه نور الهي همه جهان را فرا مي گيرد ولي در اين آيه به زمين اشاره شده، چراكه هدف اصلي بيان حال مردم روي زمين است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 72

3. در برخي احاديث اين آيه را به قيام امام عصر (عج) تفسير كرده اند «1» كه نوعي تطبيق و تشبيه است، چراكه قيام امام مهدي «ع» نمونه اي از صحنه رستاخيز است كه عدالت درهمه جاگسترده مي شود. و نور الهي امامت همه جا را روشن مي كند.

4. برخي مفسران برآنند كه مقصود ازگواهان رستاخيز نيكان، پاكان عادل همه امت ها و شهيدان و امامان معصوم و فرشتگان و اعضاي بدن و حتي مكان و زمان هستند، كه شاهد اعمال انسان ها بوده و در محضر خدا گواهي مي دهند. «2»

5. هرچند كه خدا از همه اعمال بندگان آگاه است اما با اين حال

گواهاني را در رستاخيز مي آورد تا تاكيدي به عدالت او باشد و اين نوعي لطف و اتمام حجّت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام اين آيات براي ما آن است كه رستاخيز روز نوراني شدن جهان است.

2. پيام ديگر آيه آن است كه در دادگاه رستاخيز، پرونده اعمال و گواهان و قاضي عادل و حق طلب، آماده (رسيدگي به اعمال شما) است.

3. پيام ديگر آيات آن است كه در رستاخيز هركس نتيجه اعمال خود را (بصورت پاداش يا كيفر) دريافت مي كند.

4. آموزه آيات آن است كه رستاخيز داوري عادل و آگاه دارد (پس مراقب اعمال خود باشيد.)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 73

قيام مهدي (عج) تاويل حروف مقطعه

قرآن كريم در آيات اول تا چهارم سوره شوري به حروف مقطعه و مسأله وحي و صفات خداي متعال اشاره مي كند و مي فرمايد:

حم* عسق* كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ* لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ

حا، ميم.* عين، سين، قاف.* اين چنين خداي شكست ناپذير فرزانه به سوي تو و به سوي كساني كه پيش از تو بودند وحي مي كند.* آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است فقط از آن اوست؛ و او بلند مرتبه [و] بزرگ است.

نكات و اشارات:

1. حروف مقطعه، عبارت است از رموزي بين خدا و پيامبر «ص» كه تفسيرهاي متعددي براي آنها شده است. اين حروف مي تواند اشاره به آن

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 74

باشد كه اين قرآن معجزه آسا از همين حروف معمولي ساخته شده است اگر مي توانيد مثل آن را بياوريد. «1»

2. برخي مفسران برآنند كه سوره هايي كه با حروف

مقطعه مشابه همديگر شروع مي شوند محتواي آنها شبيه همديگر است يعني ارتباطي بين حروف مقطعه و محتواي سوره وجود دارد. بطوري كه محتواي سوره هايي كه «الم» دارد مشابه است و محتواي سوره اي كه «المص» دارد جامع ميان محتواي سوره هاي «الم» و سوره «ص» است. «2»

3. حروف «حم» در هفت سوره قرآن آمده است، يعني سوره هاي: مؤمن، فصلت، شوري، زخرف، دخان، جاثيه، احقاف.

در برخي احاديث حكايت شده كه: حاء اشاره به رحمان و ميم اشاره به مجيد و عين اشاره به عليم و سين اشاره به قدوس و قاف اشاره به قاهر از صفات و نام هاي خداست. «3»

4. يكي ديگراز تفاسير حروف مقطعه در ابتداي اين سوره مربوط به امام مهدي (ع) مي باشد. چنانچه از امام باقر (ع) روايت شده كه فرمودند حم به معناي حتمي بودن است و عين عذابست و بين قحطي است از قبيل قحطي زمان حضرت يوسف (ع) و قاف عبارت است از قذف و مسخ و خسف كه در آخرالزمان واقع مي شود بسبب سفياني و اصحاب او و جمع كثيري از كلب كه عدد آنها سي هزار نفر است و با سفياني خارج

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 75

مي شوند و اين قضيه در زمان قائم (عج) ما اهل بيت در مكه واقع مي گردد و او مهدي اين امت است. «1»

5. خدا قرآن و همه كتاب هاي آسماني را از سرچشمه قدرت و حكمت خويش نازل كرد همان خدايي كه مالكيت و حاكميت مطلق آسمان ها و زمين را دارد و بر اساس همين مالكيت سرنوشت موجودات را مشخص مي سازد با حكمت خويش از طريق وحي به آنها برنامه مي دهد،

آري او بلند مرتبه و بزرگ است.

6. در اين آيات به پنج صفت خدا اشاره شده است كه عبارتند از:

عزيز، حكيم، مالك هستي، بلند مرتبه، عظيم.

كه همه اين صفات با نزول وحي و قرآن در ارتباط است.

7. واژه «كذلك» به معناي «اينچنين» است و اين اشاره به حروف مقطعه است كه قرآن و كتاب هاي آسماي ديگر با همين حروف معمولي نازل شده است يا اينكه اشاره به محتواي سوره و مطالب بلند آن است كه همه جا سرچشمه وحي خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام اين آيات اين است كه قرآن از همين حروف معمولي ساخته شده است (اگر مي توانيد مثل آن را بياوريد.)

2. پيام ديگر آيات آن است كه وحي جلوه اي از عزّت، حكمت، مالكيت، بلند مرتبه گي و بزرگي خداست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 76

3. پيام ديگر آيات آن است كه وحي به پيامبر اسلام و پيامبران قبلي همگون بوده است.

4. آموزه آيات آن است كه وحي و صفات الهي را بشناسيد (و حركت خود را در آن راستا قرار دهيد.)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 77

جهاني سازي مهدوي

قرآن كريم در آيه بيست و هشتم سوره فتح به پيروزي نهايي اسلام بر همه اديان و جهاني سازي اسلامي اشاره مي كند و مي فرمايد:

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً

او كسي است كه فرستاده اش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه دين [ها] پيروز گرداند؛ و گواهي خدا كافي است.

نكات و اشارات:

1. در اين آيه وعده پيروزي دراز مدت اسلام برجهان را مي دهد، پيروزي هايي كه بدنبال صلح حديبيه يكي

پس از ديگري تحقق مي يابد و روشن مي سازد كه اين صلح فتح المبين اسلام بود.

2. در اينجا پرسشي مطرح است كه پيروزي اسلام چگونه خواهد بود و چه زماني تحقق مي يابد؟!

مفسران در اين مورد دوگونه پاسخ داده اند:

اول آنكه مقصود پيروزي منطقي و استدلالي اسلام براديان ديگر است كه هم اكنون تحقق يافت است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 78

دوم آنكه پيروزي نظامي وظاهري براديان ديگر است كه تاكنون مناطق وسيعي از جهان و بيش از يك ميليارد نفر تحت پرچم اسلام قرارگرفته اند و در آينده تمام جهان وجهانيان زير پرچم اسلام مي آيند همانطور كه درآيات قرآن مكرر براين مطلب تاكيد شده است. «1» اين كار در زمان امام مهدي (عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) تكميل خواهد شد و نوعي جهاني سازي اسلامي تحقق مي يابد كه براي بشريت نتايج مثبتي به بار مي آورد.

3. درحديثي از پيامبر اسلام «ص» حكايت شده كه: «درروي زمين خانه اي و خيمه اي باقي نمي ماند مگر آنكه خدا اسلام را در آن وارد مي كند.» «2»

4. آيه فوق نوعي پيشگوئي پيروزي نهايي اسلام است و هر پيشگوئي نياز به گواه وشاهد صدق دارد، ودر اينجا خداي متعال خود شاهد و گواه است. و نياز به شاهد ديگري ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام اين آيه آن است كه پيروزي نهايي از آنِ اسلام است.

2. آموزه آيه براي مسلمانان آن است كه به آينده پيروزمند خويش اميداوار باشيد.

3. پيام ديگر آيه آن است كه در عصر كنوني پيامبر اسلام صاحب هدايت و دين حق است.

4. پيام ديگر آيه آن است كه گواه پيروزي اسلام، خداست.

5. آموزه ديگر آيه آن است كه بدنبال جهاني سازي اسلامي باشيد.

پرسش و

پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 79

نداي آسماني در هنگام قيام مهدي (عج)

قرآن كريم در آيات چهل و يكم تا چهل و چهارم سوره ق به بانگ بيدار باش رستاخيز و حالات مردم در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَكَانٍ قَرِيبٍ* يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَهَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ* إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ* يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ

و گوش فرا ده روزي كه دعوت گر از مكاني نزديك ندا مي دهد،* (همان) روزي كه بانگ (بزرگ ستاخيز) را به حق مي شنوند؛ آن روز خروج (از قبرها) است.* در حقيقت فقط ما زنده مي كنيم و مي ميرانيم، و فرجام (همه) تنها به سوي ماست.* روزي كه زمين برآنان بشكافد، بسرعت (از آن بيرون مي آيند)؛ اين گرد آوري است كه براي ما آسان است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 80

نكات و اشارات:

1. در اين آيات خطاب به پيامبر اسلام «ص» است كه گوش به منادي رستاخيز دهد، ويا انتظار آن روز را بكشد «1» ولي در حقيقت مقصود آيات همه انسان ها هستند، كه منتظر حادثه وحشتناك رستاخيز باشند و دائماً گوش دهند تا صداي بانگ آسماني رستاخيز را بشنوند.

2. منادي روز رستاخيز يا خداي متعال است و يا اسرافيل آن فرشته بزرگ الهي است كه در شيپور بيدار باش رستاخيز مي دمد و بانگ آسماني او در فضا مي پيچد و از نزديك به گوش همگان مي رسد.

3. مقصود از مكان نزديكي كه منادي رستاخيز از آن ندا مي دهد، آن است كه صداي او (همچون امواج راديويي) چنان نزديك است كه گوئي در گوش انسان سخن مي گويد. «2»

4. مقصود از بانگ آسماني در اين

آيات همان بانگ دوم است كه براي زنده شدن مردگان وخروج آنها از زمين به سوي صحنه رستاخيز است، آري در آن روز همه انسان ها به سوي خدا بازمي گردند.

5. يكي از مصاديق اين ندا قيام و خروج حضرت مهدي است چنانچه علي بن ابراهيم در تفسير منسوب به امام صادق (ع) مي گويد: امام فرمودند: «منادي صيحه حضرت قائم و نام پدرش را ندا مي كند و اينكه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 81

خداوند فرموده: «يوم يسمعون الصيحه بالحق ذلك يَوم الخروج» منظور صيحه از سوي آسمان بنام قائم است و آن روز خروج و ظهور است. «1»

6. واژه «حَشْر» به معناي گردآوري از هرسو است كه دراينجا مقصود جمع كردن مردم در رستاخيز است و اين كار براي خدا آسان است چون علم و قدرت بي نهايت دارد و جاي همه را مي داند و مي تواند همگان را جمع كند.

7. در احاديث حكايت شده كه اولين كسي كه زنده مي شود و از قبر خارج گشته و وارد صحنه رستاخيز مي شود، پيامبر اسلام «ص» است و امام علي «ع» همراه اوست. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه آيه چهل و يكم براي ما آن است كه منتظر و گوش به بانگ رستاخيز باشيد.

2. پيام آيه آن است كه نداي رستاخيز را از نزديك خواهيد شنيد.

3. پيام آيه چهل و دوم آن است كه بانگ رستاخيز حق است.

4. پيام ديگر آيه آن است كه مردم با بانگ رستاخيز زنده و از زمين خارج مي شوند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 82

5. پيام آيه چهل و سوم آن است كه زندگي، مرگ و بازگشت شما

به سوي خداست.

6. پيام آيه چهل و چهارم آن است كه رستاخيز روز شكافته شدن زمين و شتاب مردم و جمع آوري آنان است.

7. پيام ديگر آيه آن است كه رستاخيز شما، بر خدا سخت نيست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 83

مهدي (ع) تكميل كننده نور الهي

قرآن كريم درآيه هشتم و نهم سوره صف به تلاش بيهوده كافران براي خاموش ساختن نور خدا و پيروزي نهايي دين حق اشاره مي كند و مي فرمايد:

يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ* هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

[كافران مي خواهند تا نور خدا را بادهان هايشان خاموش سازند؛ درحالي كه خدا كامل كننده نور خويش است، و گرچه كافران ناخشنود باشند.* او كسي است كه فرستاده اش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه دين [ها] پيروز گرداند، و گرچه مشركان ناخشنود باشند.

نكات و اشارات:

1. مضمون آيه هشتم سوره صف، در سوره توبه آيه 32 و مضمون آيه نهم سوره صف در سوره توبه آيه 33 و سوره فتح آيه 28 تكرار شده است، هرچند كه برخي نكات ريز اين آيات با هم تفاوت دارد ولي پيام اصلي آيات همگون است و اين مطلب نشان دهنده اهميت اين پيام است

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 84

كه پيروزي نهايي اسلام برجهان و شكست نهايي كافران و مشركان است.

آري همه توطئه هاي كافران همچون تهمت هاي آنان بر پيامبر، محاصره اقتصادي، تحميل جنگ ها، نفاق، ايجاد اختلاف بين مسلمانان و تقسيم كشور اسلام به بيش از پنجاه كشور، نقشه هاي ايجاد انحراف در جوانان، تهاجم فرهنگي

و تبليغاتي، استعمار سياسي و نظامي و استثمار و تحميل استبداد برمسلمانان با شكست رو بروخواهد شد و سرانجام دين حق اسلام بر جهان سايه مي افكند.

2. تعبير «دين حق» براي اسلام و تذكر اينكه سرانجام اين دين برهمه اديان پيروز مي شود اشاره به آن است كه دين حق يكي است و پس از ظهور اسلام اديان ديگر باطل است و پيروان آنها سرانجام شكست خواهند خورد، بنابراين يك راه مستقيم بيشتر وجود ندارد و همه اديان در يك زمان حق نيستند. «1»

البته اديان الهي هركدام در مقطع زماني خاص خود حق و قابل پيروي هستند اما هنگامي كه پيامبر بعدي با دين كامل تر مي آيد، دين قبلي نسخ مي شود و پيروي از دين جديد موجب نجات خواهد بود تا اينكه كامل ترين دين يعني اسلام ظاهر شد. كه دين حق نهايي است و برهمه اديان پيروز خواهد شد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 85

3. در آيه فوق راه خدا و آيين اسلام و قرآن كريم به نور و روشنائي تشبيه شده كه منشأ حيات زيبائي و رشد و حركت و آباداني در زمين

است.

آري اسلام آييني حركت آفرين است كه جامعه انساني را در مسير تكاملي به پيش مي برد وسرچشمه هر خير و بركت است.

4. در آيه فوق تلاش دشمنان اسلام به «فوت كردن بادهان» تشبيه شده است. يعني آنان مي خواهند نور آفتاب را با دهان خود خاموش كنند. و اين نهايت حقارت تلاش يك مخلوق ناتوان را در برابر اراده و قدرت بي پايان الهي نشان مي دهد.

چراغي را كه ايزد برفروزد

هر آنكس پُف كند ريشش بسوزد 5. تعبير «يُطفِئُوا» در آيه فوق

در آيه 32/ توبه هم آمده است اما در سوره صف همراه با «لام» آمده است. برخي لغويين بر آنند كه اين تعبير در اينجا اشاره به خاموش كردن بدون مقدمه است و در آيه هشتم سوره صف اشاره به خاموش كردن همراه با مقدمات و اسباب است. «1» كه در هر دو صورت اين تلاش دشمنان اسلام با شكست روبروخواهد شد.

6. از اينكه تعبير «يُريدُون» در آيه فوق بصورت مضارع آمده است، نشان مي دهد كه خواست و توطئه هاي دشمنان بر ضد اسلام

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 86

ادامه خواهد داشت. «1»

7. مقصود از هدايت، همان دلايل روشني است كه در آيين اسلام وجود دارد و مقصود از دين حق اسلام است كه اصول و فروعش حق و

تاريخ و مدارك آن نيز حق و روشن است.

8. اشاره آيه فوق به همراهي پيامبر اسلام با هدايت و دين حق، گويا اشاره به دليل پيروزي اسلام بر اديان ديگر است، زيرا هنگامي كه محتواي دعوت پيامبر «ص» هدايت باشد و عقل بشر بر آن گواهي دهد و اصول و فروعش موافق حق و طرفدار آن باشد، چنين آييني طبعاً بر همه اديان جهان پيروز مي گردد.

9. هر چند كه دانش بشر پيشرفت كند و ارتباطات آسان تر شود، واقعيت ها چهره خود را از پشت تبليغات مسموم نشان مي دهد، و موانع مخالفان حق برطرف مي شود و حق همه جا را فرا مي گيرد و پيروز مي شود، هر چند كه دشمنان مايل نباشند.

آري حركت دشمنان حق بر خلاف مسير تاريخ و سنت هاي آفرينش بوده و در نهايت محكوم به شكست است.

10. برخي مفسران بر آنند كه مقصود از پيروزي اسلام

در آيه فوق پيروزي منطقي و استدلالي است كه اكنون در جهان هويدا شده است.

و برخي ديگر از مفسران با استفاده از موارد استعمال ماده «اظهار» در قرآن، برآنند كه مقصود پيروزي عملي و عيني و ظاهري است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 87

اما بنظر مي رسد كه آيه فوق شامل پيروزي همه جانبه اسلام بر اديان ديگر مي شود. كه درتمام جهان تحقق خواهد يافت. و اين واقعيتي است كه با پيشرفت اسلام در جهان بتدريج در حال تحقق است.

11. در احاديث متعددي حكايت شده: وقتي محتواي آيه فوق تحقق مي يابد كه امام عصر و مهدي آل محمد «ص» ظهور كند.

در حديثي از امام صادق «ع» حكايت شده كه: «به خدا سوگند هنوز تأويل محتواي اين آيه تحقق نيافته است و تنها زماني تحقق مي پذيرد كه قائم خروج كند، و هنگامي كه او قيام كند، كسي كافر و منكر خدا در جهان باقي نخواهد ماند.» «1»- «2».

البته روشن است كه پيروزي منطقي و عملي اسلام از صدر اسلام آغاز شده و بتدريج در حال پيشرفت و تحقق است. اما مقصود اين احاديث آن است كه تحقق كامل آيه فوق و پيروزي نهايي اسلام در زمان امام مهدي «ع» خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام آيه هشتم آن است كه تلاش هاي دشمنان اسلام نافرجام است.

2. پيام ديگر آيه آن است كه فروغ اسلام هر روز پرنورتر مي شود.

3. پيام ديگر آيه آن است كه مسير تاريخ بشريت به نفع اسلام و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 88

برخلاف اراده كافران در حركت است.

4. پيام آيه نهم آن است كه دين حق يكي است و

هر ديني غير از اسلام باطل است.

5. پيام ديگر آيه آن است كه پيروزي نهائي و غلبه برجهان در انتظار مسلمانان است.

6. آموزه اين آيات آن است كه كفر و شرك مورزيد كه نهايت آنها

شكست است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 89

امام مهدي آب حيات ملت ها

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم تا سي ام سوره مُلك به بي پناهي، گمراهي و ناتواني كافران، و عدم تاثير فوت پيامبر در سرنوشت آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَن مَعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ* قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ* قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَعِينٍ

بگو: «آيا به نظر شما اگر خدا من و كساني را كه با من هستند هلاك كند، يا بر ما رحم كند، پس چه كسي كافران را از عذاب دردناك پناه مي دهد؟!».* بگو: «او (خداي) گسترده مهر است، به او ايمان آورديم و فقط بر او توكّل كرديم؛ پس بزودي خواهيد شناخت كسي را كه او در گمراهي آشكار است!».* بگو: «آيا به نظر شما اگر آب (سرزمين) شما [در زمين فرو رود، پس چه كسي آب رواني براي شما مي آورد؟!»

نكات و اشارات:

1. در برخي روايات تاريخي حكايت شده كه كافران مكه به پيامبر اسلام «ص» و مسلمانان نفرين مي كردند و تقاضاي مرگ او را داشتند،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 90

چون مي پنداشتند كه اگر آن حضرت از دنيا رود بساط اسلام بر چيده مي شود.

اما آيه فوق به اينگونه پندارها قاطعانه پاسخ داد كه مرگ و زندگي پيامبر در فرجام عذاب آلود كافران

تاثيري نخواهد داشت. «1» و سرانجام اسلام بر همه جهان پيروز مي شود. آري: «گر بميرد مصطفي هرگز نميرد نام حق».

2. در اين آيات اشاره شده كه تنها پناهگاه جهانيان خداست كه بايد به او ايمان آوريم و بر او تكيه و توكّل نماييم، چرا كه او رحمان است و رحمتش بر تمام موجودات سايه افكنده است و همه از فيض وجودش و نعمت هايش استفاده مي كنند.

3. اين آيات از طرفي نوعي دلداري به پيامبر «ص» و مسلمانان است كه بدانند در مبارزه حق و باطل تنها نيستند و خدا با آنهاست. و در نهايت پيروز مي شوند. و از طرف ديگر هشداري به كافران است كه منتظر مرگ پيامبر يا مسلمانان نباشند چون اين مطلب تاثيري در فرجام عذاب آلود آنان ندارد.

4. در اين آيات از طرفي كافران را افرادي ناتوان معرفي مي كند كه اگر اراده خدا مانع آبرساني به آنها شود حتي نمي توانند آب آشاميدني خود را تأمين سازند، و از طرف ديگر آنان را افرادي گمراه معرفي مي كند

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 91

كه عذاب دردناكي در انتظار آنهاست.

5. پوسته زمين داراي دو قشر نفوذپذير و نفوذناپذير است كه آب هاي سطحي و باران ها از قشر نفوذپذير عبور مي كند و در سفره هاي آب زير زميني مي ماند سپس انسان ها بوسيله حفر چاه آنها را استخراج كرده و مورد استفاده قرار مي دهند.

اما اگر اراده الهي چنين نبود و قشر نفوذ ناپذيري در زمين بوجود نمي آمد همه آبها به عمق زمين مي رفت و قابل دسترسي نبود و هيچ آبي در سطح زمين جاري نمي شد و حيات انسان و موجودات زنده به خطر مي افتاد. آري دسترسي به آب

يكي از نعمت هاي الهي و از مظاهر رحمت اوست.

6. در برخي احاديث از امام باقر «ع» حكايت شده كه: «مقصود از آيه (آخر سوره ملك)، امام عصر (عج) است كه مي گويد: اگر آن امام از شما پنهان شود، نمي دانيد كجاست؟ پس چه كسي براي شما امامي مي فرستد كه اخبار جهان و حلال و حرام الهي را براي شما بيان كند. ولي به خدا سوگند تأويل اين آيه هنوز نيامده است و سرانجام خواهد آمد». «1» البته در برخي ديگر از احاديث نيز آب جاري در آيه به معناي علم امام «ع» تأويل شده است.

البته اينگونه احاديث تأويل و باطن آيه را بيان مي كند، يعني معناي آب را به مادي و معنوي گسترش مي دهد و اشاره مي كند كه همانطور كه آب مادي مايه حيات موجودات است آب معنوي نيز مايه حيات علمي و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 92

معنوي انسان هاست.

از اين رو وجود امام و علم او آب معنوي بشر است.

البته بيان تأويل و باطن آيه در روايات به معناي نفي معناي ظاهري آيه نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه آيه بيست و هشتم براي مخالفان اسلام آن است كه منتظر مرگ رهبر اسلام نباشيد كه در سرنوشت عذاب آلود شما تاثيري ندارد.

2. پيام آيه بيست و نهم آن است كه ايمان به خداي رحمان و تكيه بر او انسان را از گمراهي آشكار نجات مي دهد.

3. پيام ديگر آيه آن است كه آينده روشنگر حقايق است و گمراهي كافران را آشكار مي سازد.

4. پيام آيه سي ام آن است كه انسان در برابر خدا ناتوان است بطوري كه اگر خدا اراده كند نمي تواند آب آشاميدني خود را تامين

كند.

5. پيام ديگر آيات آن است كه كافران افرادي گمراهند كه در برابر خدا ناتوان و بي پناه هستند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 93

روز قيام مهدي، روز موعود

قرآن كريم در آيات چهلم تا چهل و چهارم سوره معارج با سوگند و تاكيد به كافران در مورد تغيير اقوام در دنيا و روز هولناك رستاخيز هشدار مي دهد و مي فرمايد:

فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ* عَلَي أَن نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ* فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّي يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ* يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعاً كَأَنَّهُمْ إِلَي نُصُبٍ يُوفِضُونَ* خَاشِعَهً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ

و سوگند ياد مي كنم به پروردگار خاوران و باختران كه قطعاً ما تواناييم،* بر اينكه بهتر از آنان را جايگزين كنيم؛ و ما پيشي گرفته شده (و مغلوب) نيستيم.* پس آنان را رهاكن تا (در باطل) فرو روند و بازي كنند تا اينكه روز (رستاخيز) شان را كه وعده داده مي شوند، ملاقات كنند.* (همان) روزي كه از قبرها بسرعت خارج مي شوند چنانكه گويي آنان به سوي بت هاي سنگي روانه مي شوند؛* در حالي كه چشم هايشان (از

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 94

وحشت) فروتن است، [و] خواري آنان را فرا گرفته است! اين روزي است كه همواره وعده داده مي شوند.

نكات و اشارات:

1. اين آيات نوعي هشدار به كافران است از اين رو قدرت خدا را به رخ آنان مي كشد كه ما مي توانيم شما را از بين ببريم و گروه بهتري را

بجاي شما قرار دهيم ولي نمي خواهيم بلكه خدا مي خواهد شما را رها سازد تا به گناه و سركشي ادامه دهيد تا رستاخيز فرا رسد و گرفتار عذاب خوار كننده شويد.

2. طبق بعضي از روايات يكي از مصاديق روز موعود كه چشمهاي آنها از شدت وحشت به زير افتاده مي شود و خاضعانه نگاه مي كنند و پرده اي از ذلّت بر وجود آنها احاطه پيدا مي كند روز ظهور و خروج حضرت مهدي (عج) مي باشد. چنانچه از امام باقر (ع) حكايت شده كه مي فرمايند: «منظور از يوم وعده داده شده در آيه روز خروج و ظهور حضرت قائم است.» «1»

3. سوگند خدا به مشرق ها و مغرب ها، براي تاكيد بر مطلب است همانطور كه نشان دهنده اهميت مشرق ها و مغرب هاي متعدد است و به نوعي توجه انسان را به وجود مشرق ها و مغرب هاي متفاوت جلب مي كند

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 95

تا در مورد آنها مطالعه كند و نشانه هاي خدا را دريابد.

4. مشرق به مكان طلوع خورشيد و مغرب به مكان غروب آن گفته مي شود كه براساس حركت زمين به دور خود بوجود مي آيد كه هر بار يك نيمكره زمين در برابر نور خورشيد قرار مي گيرد از اين رو با توجه به حركت مداوم زمين، مغرب ها و مشرق هاي زيادي داريم كه در هر سرزمين متفاوت است و نيز در طول سال تغيير مي كند.

اما دو مشرق و مغرب ممتاز وجود دارد كه يكي در آغاز تابستان يعني حد اكثر اوج خورشيد در مدار شمالي

و يكي در آغاز زمستان در حد اقل پايين آمدن خورشيد در مدار جنوبي است. از اين رو گاهي قرآن به مشرق و مغرب اشاره مي كند «1» و گاهي به مشرق ها و مغرب ها، كه هر دو اشاره اي علمي در بردارد.

5. از اين آيات استفاده مي شود كه اگر گروهي از انسان ها اهل منطق و استدلال نباشند و بر كفر و شرك لجاجت ورزند، خدا آنان را رها مي كند تا در غفلت و باطل گرائي فرو روند و به بازي دنيا مشغول شوند تا رستاخيز فرا رسد و گرفتار گردند.

آري اين يكي از انواع عذاب هاي الهي است كه به نام سنت و روش مهلت دادن (: امهال يا استدراج) ناميده مي شود.

6. در اين آيات بيان شده كه هنگام بيرون آمدن كافران از قبرها،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 96

چند اتفاق جالب مي افتد: اول آنكه آنان با سرعت مي دوند، چنانكه گويي به سوي بت ها يا پرچم هايشان روان هستند. «1»

دوم آنكه چشم هايشان (از وحشت) فروتن شده است.

سوم آنكه ذلت و خواري آنان را فرا گرفته است.

آري كساني كه در دنيا متكبر بودند و ديگران را خوار مي كردند و در راه خدمت به بت ها تلاش مي كردند در آخرت نيز همان راه را ادامه مي دهند.

آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه آيه چهلم آن است كه وجود مشرق ها و مغرب هاي متعدد با اهميت (و قابل مطالعه) است.

2. پيام هشدارآميز آيه چهلم و چهل و يكم آن است كه در برابر خدا سركشي نكنيد كه او مي تواند بهتر از

شما را جايگزينتان كند.

3. پيام آيه چهل و دوم آن است كه يكي از عذاب هاي الهي رها كردن افراد به حال خوداست.

4. آموزه آيه آن است كه مراقب باشيد در باطل فرونرويد و مشغول بازي دنيا نشويد كه گرفتار عذاب رستاخيز مي شويد.

5. پيام آيه چهل و سوم و چهارم آن است كه رستاخيز روز شتابزدگي و خواري كافران و معاد ناباوران است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 97

فصل سوم: روش شناسي روايات تفسيري آيات مهدويت

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 99

پرسش:

در روايات تفسيري آيات مهدويت از چه روشهايي استفاده شده است؟

پاسخ: «1» مقدمه:

آيات مهدويت را تا حدود 250 آيه شمرده اند، كه رواياتي از شيعه و اهل سنت در مورد آنها حكايت شده است، اين روايات از سه جنبه قابل بررسي است:

اول: از ديدگاه روش هاي تفسيري.

دوم: از ديدگاه گرايش هاي تفسيري.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 100

سوم: از ديدگاه قواعد تفسيري.

اين نوشتار بر آن است كه روايات تفسيري آيات مهدويت را از ديدگاه اول مورد بررسي قرار دهد.

واژگان:

واژه هاي اساسي در باب «روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن» عبارتند از:

الف) روش: مقصود از «روش» استفاده از ابزار يا منبع خاص در تفسير قرآن است كه معاني و

مقصود آيه را روشن ساخته و نتايج مشخّصي را به دست مي دهد.

به عبارت ديگر: چگونگي كشف و استخراج معاني و مقاصد آيات قرآن را، روش تفسير قرآن گويند.

ب) تفسير: كشف و پرده برداري از ابهامات كلمات و جمله هاي قرآن و توضيح مقاصد و اهداف آنهاست.

و به عبارت ديگر: مقصود از تفسير، تبيين مراد استعمالي آيات قرآن و آشكار كردن مراد جدّي آن براساس قواعد ادبيات عرب و اصول عقلايي محاوره است. «1»

ج) گرايش: در اينجا مقصود از «گرايش»، تأثير باورهاي مذهبي،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 101

كلامي، جهت گيري هاي عصري و سبك هاي پردازش و در تفسير قرآن

است كه براساس عقايد، نيازها و ذوق و سليقه و تخصّص علمي مفسّر شكل مي گيرد.

اساسي ترين تفاوت هاي گرايش ها و روش هاي تفسيري چنين است:

1. مبحث روش ها براساس چگونگي روش كشف معنا و مقصود آيه استوار است.

2. مبحث روش ها براساس منبع و ابزار تفسيري (همچون كاربرد عقل و روايات) شكل مي گيرد.

3. در مبحث «گرايش» ها بيشتر شخص مفسّر مطرح است؛ يعني باورها و سليقه ها و جهت گيري هاي شخص مفسّر است كه به تفسير جهت مي دهد و متني متناسب با آنها پديد مي آيد.

4. در مبحث «گرايش»، متن تفسير مطرح است كه با چه اسلوبي نگارش يافته و بيشتر چه مطالب كلامي، ادبي يا ... در آن راه يافته است.

تاريخچه روش شناسي تفسير:

الف) پيدايش و رشد:

دانش تفسير از صدر اسلام شروع شد و خاستگاه آن وحي الهي بود كه پيامبر (ص) را مفسّر قرآن معرّفي كرد. «1»

پيامبر (ص) در تفسير

قرآن گاهي از خود قرآن كمك مي گرفت و از

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 102

اينجا روش تفسير قرآن به قرآن به وجود آمد. «1» سپس اهل بيت (ع) و

صحابه به تفسير قرآن پرداختند، آنان علاوه بر استفاده از روش تفسير قرآن به قرآن، از روش تفسير روايي نيز استفاده مي كردند؛ يعني گاهي با استناد به روايات پيامبر (ص) به تفسير آيات قرآن مي پرداختند. «2»

در اين ميان گروهي نيز براساس خواسته هاي شخصي يا گروهي و بدون ضوابط و قراين به تفسير و تأويل قرآن پرداختند و روش تفسير به رأي پديد آمد كه در احاديث پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) به شدّت با اين روش برخورد شد و آن را ممنوع اعلام كردند. «3»

كم كم از قرن دوم به بعد با ترجمه ي آثار و نفوذ افكار و علوم يونانيان و ايرانيان در بين مسلمانان، روش ها و گرايش هاي ديگري نيز پديد آمد.

از اينجا بود كه مبحث هاي كلامي و فلسفي پيدا شد و كم كم گرايش هاي تفسيري كلامي شكل گرفت «4» و هر كدام از فرقه هاي اسلامي مانند اشاعره و معتزله و ... آيات قرآن را براساس ديدگاه ها و عقايد خود تفسير مي كردند.

در همين راستا اختلافات مذهبي كه از قرن اوّل شروع شده بود با اختلافات مذاهب فقهي همراه شد و در تفسير آيات فقهي قرآن تأثير گذاشت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 103

سپس عرفا و متصوّفه نيز گرايش هاي خاصّ تفسيري پيدا كردند و روش تفسير اشاري از قرن سوم به بعد رشد كرد.

محدّثان شيعه و اهل سنت كه به نقل احاديث اكتفا مي كردند روش و گرايش تفسير روايي را شكل دادند كه در مرحله ي اوّل در قرن هاي سوم و چهارم، تفاسيري همچون: عيّاشي، قمي و طبرسي شكل گرفت و در مرحله ي دوم در قرن دهم تا يازدهم، تفاسيري همچون درّالمنثور سيوطي، البرهان و نورالثقلين ظهور كرد.

در اين ميان بعد از مرحله ي اوّل تفسيرهاي روايي، تفاسير فقهي شروع شد كه نوعي تفسير موضوعي قرآن با گرايش آيات الاحكام بود. و پس از شكل گيري تفاسيري همچون: احكام القرآن حصّاص حنفي (...- 370 ق) و احكام القرآن منسوب به شافعي (...- 204 ق) تفسير نويسي فقهي در قرن هاي بعدي ادامه يافت كه احكام القرآن راوندي (...- 573 ق) از آن نمونه است. در قرن پنجم و ششم تفاسير جامع و اجتهادي همچون: تبيان و مجمع البيان شكل گرفت كه با استفاده از اجتهاد و عقل و توجّه به همه ي جوانب تفسير، شيوه ي جديدي در تفسير بنيان نهاده شد كه هنوز هم اين شيوه متداول است.

پس از اين مرحله، برخي از فلاسفه نيز اقدام به نگارش تفسير كردند و در يك قرن اخير نيز روش ها و گرايش هاي ديگري همچون روش تفسير علمي و گرايش اجتماعي، به وجود آمد و رشد كرد. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 104

ب) نگارش

در زمينه ي روش ها و گرايش ها:

از قديمي ترين كتاب ها در اين زمينه كتاب «طبقات المفسّرين»

جلال الدّين سيوطي (889- 911 ق) است كه شرح حال مفسّران و آثار آنان است و هر چند كه مستقيم به بحث روش ها و گرايش هاي تفسيري نپرداخته است ولي براي اين بحث مفيد و قديمي ترين منبع آن به شمار مي آيد.

سپس كتاب «مذاهب التفسير الاسلامي» از مستشرق مشهور، «گلدزيهر» به رشته ي تحرير در آمده، توسط دكتر «عبدالحليم النجار» به عربي ترجمه شده است. پس از آن، كتاب «التفسير و المفسّرون» دكتر ذهبي از مهم ترين منابع اين بحث به شمار مي رود، گرچه بيشتر به گرايش هاي تفسيري پرداخته است.

ديگر آثار مدوّن در زمينه ي روش ها و گرايش هاي تفسيري، كتاب ارزشمند: «التفسير و المفسّرون في ثوبه القشيب» از آيت اللَّه معرفت است، كه تحت عنوان «الوان» تفسيري مطالب متنوعي در زمينه ي گرايش ادبي، اجتماعي، علمي و ... آورده اند.

و بالاخره كتاب «مباني و روش هاي تفسير قرآن» از استاد عميد زنجاني، حاوي مطالبي در موضوع روش هاي تفسيري است ولي به بحث گرايش ها توجّه چنداني نشده است و نيز كتاب منطق تفسير قرآن (روشها و گرايشهاي تفسير قرآن) از نگارنده و كتاب روشها و گرايشهاي تفسيري از حسين علوي مهر و كتاب روشهاي تفسيري دكتر مودب قابل ذكر است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 105

البته برخي كتاب ها هم از زاويه ي خاص به بحث روش ها يا گرايش ها پرداخته اند:

همچون: «اتجاهات التفسير في مصر الحديث، دكتر عفت محمد

شرقاوي مصري؛ كتاب «طبرسي و مجمع البيان» از دكتر حسين كريميان؛ كتاب «روش تفسيري علّامه

طباطبايي (ره) در الميزان» از علي آلوسي؛ كتاب «التفسير العلمي للقرآن في الميزان» از دكتر احمد عمر ابو حجر؛ كتاب «در آمدي بر تفسير علمي قرآن» از نگارنده كه در مورد روش تفسير علمي و معيارهاي آن مطالبي بيان شده است و نيز كتاب هاي ديگري در مورد روش تفسيري شيخ محمد عبده، رشيد رضا، فخر رازي و زمخشري نوشته شده است.

تقسيمات روش هاي تفسير قرآن:

صاحب نظران در مورد روش ها، تقسيمات متعددي ارائه كرده اند، از جمله گلدزيهر مستشرق مجارستاني (1850- 1921 م) در كتاب مذاهب التفسير الاسلامي، و دكتر ذهبي در كتاب التفسير و المفسرون و آيت الله معرفت در كتاب التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب و نيز استاد عميد زنجاني در كتاب مباني و روش هاي تفسير قرآن و خالد عثمان السبت در كتاب قواعد التفسير و محمد حسين علي الصغير در كتاب دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، و خالد عبدالرحمن العك در

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 106

كتاب اصول التفسير و قواعده. «1»

اما در اينجا ما روش هاي تفسيري را براساس منابع مورد استفاده در تفسير به شش روش تقسيم مي كنيم تا جايگاه روش و گرايش در روايات تفسيري مهدويت بخوبي روشن شود.

اول: روش هاي تفسيري:

1. روش تفسير قرآن به قرآن.

2. روش تفسير روايي.

3. روش تفسير علمي.

4. روش تفسير اشاري (باطني و عرفاني ...)

5. روش تفسير عقلي.

6. روش تفسير به رأي (باطل و غيرصحيح)

7. روش تفسير جامع اجتهادي (كه شامل همه روش هاي تفسيري غير از تفسير به رأي است)

روايات تفسيري مهدويت

از ميان روش هاي تفسيري به روش تفسير اشاري (باطني و عرفاني) توجه ويژه اي داشته است كه اين جهت گيري در روايات بخوبي نمايان است البته در اين روايات از روش هاي ديگر تفسيري نيز استفاده شده است. (نمونه هاي آنها بزودي ذكر مي شود)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 107

پيشينه روايات تفسيري مهدويت

اشاره

در مورد احاديث مربوط به آيات مهدويت، كتاب هاي زيادي نگارش يافته كه گاهي يك سوره (مثل والعصر) و گاهي تا 260 آيه را در مورد امام عصر

(عج) دانسته اند و روايات مربوط به آنها را جمع آوري كرده اند. (مثل معجم الاحاديث الامام المهدي، شيخ علي كوراني)

از قديمي ترين كتاب ها در اين زمينه المحجه في ما نزل في القائم

الحجه، سيد هاشم بحراني (م 1107 ق) و جلد 13 بحارالانوار علامه مجلسي (م 1111 ق) است.

اينك تعدادي از اين كتاب ها را معرفي مي كنيم:

1. المحجه فيما نزل في القائم الحجه، سيد هاشم بحراني (1107 ق)، ترجمه/ سيماي حضرت مهدي (عج) در قرآن، مهدي حائري قزويني، تهران، 1374، آفاق.

*** 120 آيه را به ترتيب نزول جمع كرده و روايات آنها***

2. امام مهدي از ديدگاه قرآن و عترت و علائم بعد از ظهور، محمدباقر مجلسي (1037)، قم، قلم، ترجمه علي دواني.

*** گزيده كتاب مهدي موعود (جلد 13 بحار) است***

3. ملاحم القرآن، ابراهيم انصاري زنجاني، 1400 ق، عربي، چاپ مولف.

*** پيش گويي هاي قرآن در مورد نشانه هاي ظهور و روايات ...***

4. طريق الي المهدي (عج) المنتظر، سعيد ايوب، بيروت/ الغدير، 1998 م، عربي.

*** آينده و ظهور مهدي و اخبار غيبي قرآن در اين مورد***

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 108

5. المهدي في القرآن (موعود قرآن)، سيد صادق حسيني شيرازي، موسسه امام مهدي (عج)، تهران، 1360 ه-. فارسي و عربي.

*** 190 آيه در مورد امام عصر (عج) از منابع اهل سنت***

6. سوره و العصر، حضر امام زمان (عج) است، عباس راسخي نجفي، قيام قم/ 1372 فارسي.

7. المهدي الموعود في القرآن الكريم، محمدحسين رضوي،

دارالهادي، 2001 عربي.

8. حكومت جهاني حضرت مهدي (عج) از ديدگاه قرآن و عترت، محمود شريعت زاده خراساني، 1379، فارسي، دارالصادقين.

*** مجموعه آيات قرآن درباره مهدي (عج) با روايات آمده است***

9. مصلح مقتدر الهي كيست؟، سيد علي اكبر

شعفي، 1342، اصفهان.

10. پور پنهان در افق قرآن حضرت مهدي (عج)، جعفر شيخ الاسلامي، تهران، يكان، 1378 ش.

11. غريب غيبت در قرآن، محمدحسين صفاخواه، تهران، آمه.

12. اثبات مهدويت از ديدگاه قرآن، علي صفئي كاشاني، 1376، تهران، مفيد.

13. قاطع البيان في الايات المووله بصاحب الزمان (عج)، فضل الله عابدي خراساني، دارالمرتضي، 1404 ق.

*** 202 آيه را تاويل و تطبيق كرده است***

14. القرآن يتحدث عن الامام المهدي (عج)، مهدي حسن علاء الدين، دارالاسلاميه، بيروت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 109

15. ثوره المواطيئن للمهدي (عج)، مهدي حمد فتلاوي، 1993 م، دارالبلاغه، بيروت.

*** بشارت هاي قرآني و نبوي در مورد انقلاب مهدي (عج)***

16. مهدي (عج) در قرآن، رضا فيروز، 1378، تهران، رايحه.

17. مهدويت از نظرقرآن و عترت، خيرالله مرداني، تهران، آيين جعفري، 1401.

18. چهل حديث در پرتو چهل آيه در فضايل حضرت ولي عصر (عج)،

مسجد جمكران، تهران، وزارت ارشاد، 1378.

*** چهل آيه و روايات مربوطه***

19. سيماي مهدويت در قرآن، محمدجواد مولوي نيا، قم، امام عصر (عج)، 1381.

20. الآيات الباهره في بقيه العتره الطاهره او تفسير آيات القرآن في المهدي صاحب الزمان (عج)، تهران، بعثت، 1402 ق، سيد داود ميرصابري.

21. سيماي امام زمان (عج) در آيينه قرآن، علي اكبر مهدي پور.

*** 140 آيه را جمع كرده است***

22. موسوعه المصطفي و العتره (16) المهدي المنتظر، حسين شاكري، نشر الهادي، 1420.

*** 144 آيه را با روايات آورده است***

23. الامام المهدي في القرآن و السنه، سعيد ابومعاشر، 1422 ق، آستان قدس.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 110

*** كل آيات طبق سوره ها تا آخر قرآن مع روايات***

24. معجم احاديث الامام المهدي (عج)، موسسه المعارف الاسلاميه، الجزء الخامس، الآيات المفسر.

***

تحت اشراف شيخ علي الكوراني، 1411 ق، 260 آيه را جمع كرده است***

25. مهدي در قرآن، محمد عابدين زاده، بنياد تهران.

*** 40 آيه***

26. سيماي نوراني امام زمان (عج) در قرآن و نهج البلاغه، عباس كمساري.

27. سيماي حضرت مهدي (عج) در قرآن، سيد جواد رضوي، چاپ موعود.

28. جلد سيزدهم بحارالانوار، علامه مجلسي، (م 1111 ق) كه به فارسي نيز ترجمه شده و بسياري از آيات و روايات مهدويت را جمع آوري كرده است.

1.روش تفسير قرآن به قرآن

روش تفسير قرآن به قرآن عبارت است از «تبيين معاني آيات قرآن و مشخص ساختن مقصود و مراد جدي از آنها به وسيله و كمك آيات ديگر» به عبارت ديگر «قرآن را منبعي براي تفسير آيات قرآن قرار دادن.»

تفسير قرآن به قرآن يكي از كهن ترين روش هاي تفسير قرآن است و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 111

سابقه ي آن به صدر اسلام و زمان حيات پيامبر (ص) باز مي گردد. سپس اين روش توسط اهل بيت (ع) ادامه يافت و برخي از صحابه و تابعين نيز از اين روش استفاده كرده اند. اينك به مثال هاي زير توجّه كنيد:

1. از پيامبر اسلام (ص) در مورد مقصود از «ظلم» در آيه «لَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ» «1»

پرسش شد، و حضرت با استناد به آيه «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» «2»

پاسخ دادند كه مقصود از ظلم در آيه اول همان شرك است كه در آيه دوم بيان شده است. «3»

اين حديث و احاديث مشابه نشان مي دهد كه پيامبر (ص) از روش تفسير قرآن به قرآن استفاده مي كرده و عملًا آن را به پيروان خود مي آموخته اند.

2. امام علي (ع) با استناد به آيه «وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ» «4»

و آيه

«وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْراً» «5»

نتيجه گرفتند كه كوتاه ترين مدت بارداري زنان شش ماه است. «6» يعني اگر شير خواري كودك دوسال است (يعني 24 ماه) و مدت حمل و شير خواري با همديگر سي ماه است. و اين دو آيه را

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 112

كنار همديگر بگذاريم، روشن مي شود كه كوتاه ترين مدت بارداري شش ماه است. و اين نوعي تفسير قرآن به قرآن است.

3. دكتر ذهبي با بيان مثالي از ابن عباس بيان مي كند كه صحابه پيامبر از روش تفسير قرآن به قرآن استفاده مي كردند. «1»

4. مرحوم طبرسي در مجمع البيان مطالبي از تفسير قرآن به قرآن

تابعين را آورده است. «2»

در دوره هاي بعدي با پيدايش تفاسيري همچون تبيان و مجمع البيان، مفسّران از اين روش استفاده كردند، و در ميان اهل سنت نيز مفسّران متعددي به سوي اين روش رفتند بطوري كه برخي از آنان نوشتند: «اگر كسي بپرسد كه بهترين روش تفسير چيست؟ جواب آن است كه صحيح ترين روش تفسير قرآن به قرآن است. پس آنچه كه در جايي مجمل آمده در جاي ديگر تفسير شده است و آنچه در موضعي مختصر آمده است در موضع ديگر توسعه داده شده است.» «3»

برخي محدثّان بزرگ شيعه همچون علّامه مجلسي (ره) در بحارالانوار با آوردن آيات قرآن كه در ابتداي هر فصل، متناسب با موضوع آن، دسته بندي شده، در حقيقت از روش موضوعي تفسير قرآن به قرآن استفاده نموده است. سپس در ميان مفسّران قرن اخير، اين روش جايگاه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 113

ويژه اي پيدا كرد به طوري كه برخي تفسيرها همچون الميزان (علّامه

طباطبايي) و تفسير الفرقان (دكتر محمد صادقي تهراني) و تفسير القرآني للقرآن (عبدالكريم خطيب) و آلاء الرحمن (بلاغي) اين روش را روش اصلي خود قرار دادند.

علّامه طباطبايي معتقد است كه قرآن بيان همه چيز است پس نمي تواند بيان خودش نباشد. پس در تفسير آيات بايد به سراغ خود آيات

قرآن برويم و در آنها تدّبر كنيم و مصاديق آنها را مشخص سازيم و تفسير قرآن به قرآن كنيم.

و نيز ايشان بر آن است كه تفسير قرآن به قرآن همان روشي است كه پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) در تفسير پيموده اند و تعليم داده اند و در رواياتشان به ما رسيده است. «1»

در كتاب هايي كه در مورد شيوه ي تفسير نگارش يافته، به روش تفسير قرآن به قرآن پرداخته و آن را تبيين كرده و نسبت به آن سفارش كرده اند.

از جمله اين افراد آيه الله معرفت، استاد عميد زنجاني و عبدالرحمن العك را مي توان نام برد. «2»

در احاديث تفسيري مهدويت نيز در موارد متعددي از شيوه تفسير قرآن به قرآن استفاده شده است از جمله:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 114

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا* وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا* وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا* وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا* وَالسَّماءِ وَمَا بَنَاهَا* وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا* وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا* قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا* وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا* كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا* إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا* فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَهَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا* فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا* وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا؛ «1»

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز، سوگند

به خورشيد و (تابش) نيمروزش! سوگند به ماه هنگامي كه در پي آن در آيد! سوگند به روز هنگامي كه

آن را آشكار سازد! سوگند به شب هنگامي كه آن را فراگيرد! سوگند به آسمان و آنكه آن را بنا كرد! سوگند به زمين و آنكه آن را گستراند! سوگند به نفس و آنكه آن را مرتب ساخت! و بد كاريش و پارسايي اش را به او الهام كرد، كه بيقين كسي كه آن را [پاك كرد و] رشد داد رستگار (و پيروز) شد. و بيقين كسي كه آن (نفس را با گناه آلوده كرد و) پوشاند، نوميد شد! (قوم) «ثمود» بخاطر طغيانش (پيامبرش را) تكذيب كردند، آنگاه كه بدبخت ترين شان برانگيخته شد؛ و فرستاده خدا به آنان گفت: «ماده شتر (معجزه آساي) خدا و آبشخور آن را (واگذاريد.)» و او را تكذيب كردند و آن را پي كردند؛ پس پروردگارشان به سبب پيامد [گناه شان آنان را هلاك ساخت و آنها را (با خاك) يكسان كرد! در حالي كه از فرجام آنها نمي ترسد.»

الامام الصادق (ع): «والشمس وضحيها: الشمس، أمير المؤمنين (ع)، و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 115

ضحيها: قيام القائم (ع)، لأن الله سبحانه قال: و أن يحشر الناس ضحي.

والقمر اذا تليها: الحسن والحسين (ع).

والنهار اذا جليها: هو قيام القائم (ع).

والليل اذا يغشيها: حبتر (و دولته قد غشي) عليه الحق.

و أما قوله: والسماء و ما بنيها، قال: هو محمد عليه و آله السلام، هو السماء الذي يسموا اليه الخلف في العلم.

و قوله: كذبت ثمود بطغويها، قال: ثمود رهط من الشيعه، فان الله سبحانه يقول: و أما ثمود فهديناهم فاستحبوا العمي علي الهدي فأخذتهم صاعقه العذاب الهون، و هو السيف اذا قام القائم (ع).

و قوله تعالي: فقال لهم رسول الله، هو النبي (ص).

ناقه الله

و سقياها: قال الناقه الامام الذي (فهم عن الله و فهم عن رسوله) و سقياها: أي عنده مستقي العلم.

فكذبوه فعقروها فدمدم عليهم ربهم بذنبهم فسويها: قال: في الرجعه. و لا يخاف عقبيها: قال: لايخاف من مثلها اذا رجع.» «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 116

تذكر: اين روايت در باب تفسير قرآن به قرآن بسيار جالب است و به چند شيوه فرعي تفسير قرآن به قرآن كه در عصر ما مفسران از آنها استفاده مي كنند اشاره كرده است، از جمله:

1. استفاده از شيوه عام تفسير قرآن به قرآن براي تفسير آيه «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا» (شمس/ 1) كه با استناد به آيه «أَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحيً» (طه/ 59) تفسير شده است. يعني براي آنكه ثابت كند مقصود از نور خورشيد در اين آيه نور قيام امام عصر (عج) است كه پرتوي از نور

خورشيد ولايت امام علي (ع) است، به آيه «59/ طه» استناد كرده است كه مردم در روزي گرد مي آيند كه نوراني است.

هر چند ممكن است اين آيه اشاره به باطن آيه باشد ولي براي بيان آن از روش تفسير قرآن به قرآن استفاده شده است.

2. استفاده از شيوه تطبيق بر مصاديق جديد:

در اين روايت مكرر ظواهر آيه بر مصاديق جديد استفاده شده است يعني با استفاده از قاعده «جري و تطبيق» «1» «قوم ثمود» را بر گروهي از شيعه تطبيق كرده و «رسول الله» را كه در ظاهر آيه مقصود حضرت صالح (ع) است بر پيامبر اسلام (ص) تطبيق كرده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 117

3. در اين روايت آسمان پيامبر اسلام (ص) و شمس را به حضرت علي

(ع) و قمر را به امام حسن و امام حسين (ع) معرفي كرده است كه نوعي بيان بطن آيه است كه در بخش تفسير اشاري (: باطني) توضيح خواهيم داد. كه، براساس برخي معاني بطن قرآن، نوعي اخذ قاعده كلي و بيان مصاديق جديد آن است.

البته نكات اين سوره و اين بسيار است كه به همين اندازه اكتفا مي كنيم.

«اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاهٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُبَارَكَهٍ زَيْتُونَهٍ لَّا شَرْقِيِّهٍ وَلَا غَرْبِيَّهٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِي ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَي نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ؛ «1»

خدا نورِ آسمان ها و زمين است؛ مثال نور او همانند چراغداني است كه در آن چراغي باشد، كه [آن چراغ در بلوري است- [آن بلور چنانكه گويي سياره اي درخشان است- (و اين چراغ با روغني) از درخت خجسته زيتوني كه نه شرقي و نه غربي است، افروخته مي شود؛ نزديك است روغنش روشني بخشد، و گر چه هيچ آتشي بدان نرسيده باشد. (اين) نوري است بر فراز نور، خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) به نور خود راهنمايي مي كند؛ و خدا براي مردم مَثل ها مي زند و خدا به هر چيزي داناست.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 118

أمير المؤمنين: «النور: القرآن، والنور اسم من أسماء الله تعالي، و النور النوريه، و النور ضوء القمر، والنور ضوء المؤمن و هو الموالات التي يلبس لها نورا يوم القيامه و النور في مواضع من التواره و الإنجيل و القرآن حجه الله علي عباده، و هو المعصوم ...

فقال تعالي «وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» فالنور في هذا الموضع هو القرآن، و مثله في سوره التغابن قوله تعالي: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا» يعني سبحانه القرآن و جميع الأوصياء المعصومين، من حمله كتاب الله تعالي، و خزانه، و تراجمته، الذين نعتهم الله في كتابه فقال: «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنَا» فهم المنعوتون الذين أنار الله بهم البلاد، و هدي بهم العباد، قال الله تعالي في سوره النور «اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاهٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ ...» إلي آخر الآيه، فالمشكاه رسول الله (ص) و المصباح الوصي، و الأوصياء (ع) و الزجاجه فاطمه، و الشجره المباركه رسول الله (ص) و الكوكب الدري القائم المنتظر (ع) الذي يملأ الأرض عدلا» «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 119

بررسي: در اين روايت «نور» را به خدا تفسير كرده كه ظاهر آيه است سپس با كمك آيات ديگر آن را به «قرآن» و «معصومين» تفسير كرده است يعني از نوعي تفسير قرآن به قرآن براي روشن كردن معناي آيه استفاده شده است.

البته نور داراي مراتبي است كه بالاترين مرتبه آن نور الهي، سپس نور قرآن و اهل بيت (ع) هستند كه پرتوي از نور الهي و مايه روشني راه و هدايت مردم هستند.

البته اينگونه احاديث براي جلوگيري از تجسيم نياز به تفسير عقلي و اجتهادي و حتي علمي نيز دارد كه در مباحث بعدي روشن مي شود.

تذكر: البته اينگونه احاديث تفسير قرآن به قرآن در روايات مهدويت متعدد است از جمله ذيل آيه نازعات/

6 و 7 «1» و ...

2.روش تفسير روائي

مقصود از روش تفسير روائي آن است كه مفسر قرآن از سنت پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) (كه شامل قول، فعل و تقرير آنها مي شود) براي روشن كردن مفاد آيات و مقاصد آنها استفاده كند. «2»

سير تاريخي تفسير روايي را مي توان به چند دوره تقسيم كرد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 120 الف) دوران پيامبر (ص):

تفسير روايي قرآن، همزاد وحي است. چرا كه اولين مفسّر قرآن پيامبر (ص) است كه خداي متعال به او دستور بيان و تفسير قرآن داد و فرمود: «وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» «1» «و اين ذكر (: قرآن) را به سوي تو فرستاديم تا براي مردم آنچه را كه به سوي آنان فرو فرستاده شده است، روشن بيان كني.»

البته سنّت پيامبر (ص) و بيان او نيز ريشه در وحي داشت، چنان كه از آن حضرت حكايت شده كه فرموند: «آگاه باشيد كه به من قرآن داده شده و نيز مثل آن همراه آن» (به من داده شده است). «2»

و صحابيان با رجوع به ايشان تفسير قرآن را مي آموختند. گاهي پاي سخنان او مي نشستند و معاني و تفسير قرآن را فرا مي گرفتند.

از ابن مسعود حكايت شده كه: «هميشه هر فرد از ما هنگامي كه ده

آيه قرآن را مي آموخت، از آنها عبور نمي كرد تا اين كه معاني و (روش) عمل بدانها را آموخت». «3»

گاهي اصحاب پيامبر (ص) از ايشان مطالب

را مي پرسيدند و حتي دوست داشتند كه عرب هاي بياباني بيايند و پرسشي بكنند و آنان گوش دهند.» گاهي هم عمل پيامبر (ص) را مفسّر آيات قرآن قرار مي دادند، همان

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 121

طور كه خود ايشان حكايت شده كه در مورد نماز فرمودند: «نماز بگذاريد همان طور كه مي بينيد من نماز مي گزارم». «1»

يا در مورد حج حكايت شده كه فرمود: «مناسك و اعمال خود را از من بگيريد.» «2»

كه در اين صورت افعال پيامبر (ص) در نماز و حج تفسير جزييات آيات صلوه و حج بود.

از امام صادق (ع) حكايت شد كه فرمود: «إنّ اللَّه انزل علي رسوله الصلوه و لم يسمّ لهم: ثلاثاً و لا أربعاً، حتّي كان رسول اللَّه (ص) هوالذي فسّر ذلك لهم».

«خدا (دستور) نماز را بر رسولش نازل كرد ولي براي مردم مشخص نكرد كه سه يا چهار ركعت است تا اين كه پيامبر (ص) اين مطلب را براي مردم تفسير كرد.» «3»

آري پيامبر (ص) مطالب كلي قرآن (همچون نماز، روزه، حج و ...) را

توضيح مي دادند. و نيز موارد تخصيص عمومات و تقييد مطلقات آيات را تبيين، و اصطلاحات جديد، لغات قرآن، و ناسخ و منسوخ آيات را توضيح مي دادند. و همه ي اينها تفسير قرآن بود كه در روايات و سنّت پيامبر (ص) براي ما حكايت شده است و به عنوان منابع تفسير روايي باقي مانده است. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 122

ب) دوران اهل بيت (ع):

شيوه ي تفسير روايي در عصر امامان (ع) نيز ادامه داشت.

امام علي (ع) كه شاگرد ارشد پيامبر (ص) در تفسير بود، «1» سخنان و توضيحات آن حضرت را شنيده بود و حكايت مي كرد.

همان طور كه امامان اهل بيت (ع) نيز همين روش را دنبال كرده، احاديث تفسيري پيامبر (ص) و امام علي (ع) را براي مردم حكايت نموده، و بدان ها استدلال مي كردند. تعداد اين احاديث كه با واسطه اهل بيت (ع) حكايت شده، به هزاران روايت مي رسد. «2»

البته اهل بيت (ع) از آنجا كه آگاه به علوم الهي بودند خود نيز اقدام به تفسير قرآن مي كردند و سخنان و سنّت آنان نيز منبعي براي تفسير است. و اين احاديث جزيي از تفسير روايي به شمار مي آيد.

شخصي در مكه، خدمت امام رضا (ع) رسيد و گفت: شما از كتاب خدا چيزي تفسير مي كني، كه تاكنون شنيده نشده باشد؛

امام فرمود: قرآن قبل از اين كه بر مردم نازل شود بر ما نازل شده و قبل از اين كه براي مردم تفسير شود، براي ما تفسير شده است؛ حلال و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 123

حرام و ناسخ و منسوخ قران را ما مي شناسيم و ...» «1»

و درحديث ديگري فرمود: «بر مردم است كه قرآن را همان طور كه نازل شده بخوانند و هنگامي كه نياز به تفسير قرآن پيدا كردند، هدايت به

وسيله ي ما و به سوي ماست.» «2»

بنابر اين اهل بيت (ع) نيز در زمينه ي مطالب كلي قرآن و آيات الاحكام، مخصّص ها، مقيّدها، لغات، ناسخ و منسوخ، اصطلاحات جديد قرآن و نيز در مورد بطن و تأويل و مصاديق آيات، مطالب متنوّعي را بيان كرده اند كه به عنوان سنّت آنان بر جاي مانده است.

ج) دوران صحابه و تابعان:

روايات تفسيري پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) مورد توجّه صحابيان پيامبر و تابعان آنان قرار گرفت و حتي صحابه ي بزرگ پيامبر (ص) همچون ابن عباس و ابن مسعود خود را از تفسير قرآن امام علي (ع) بي نياز نمي دانستند و از آن استفاده مي كردند. و بسياري از احاديث

تفسيري ابن عباس از علي (ع) است. «3»

البته صحابيان و تابعان خود نيز قرآن را تفسير مي كردند و روايات پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 124

تفسيري زيادي از ابن عباس و ديگران باقي مانده است. «1»

در اين دوره، كم كم روايات تفسيري در مجموعه هايي گرد آوري شد كه به نام كتاب هاي تفسير روايي مشهور است.

ح) دوران جمع آوري و تأليف روايات تفسيري:

اوّلين رساله از اين مجموعه ها در شيعه، كتاب تفسير منسوب به امام علي (ع) است كه طي يك روايت مفصّل در آغاز تفسير نعماني آمده است. «2»

و نيز يكي ديگر از آنها، «مصحف عليّ بن أبي طالب» است كه علاوه بر آيات قرآن، تأويل و تفسير و اسباب نزول را بيان كرده است. هر چند كه اين كتاب اكنون در دسترس ما نيست. «3»

و نيز تفسير

منسوب به امام باقر (ع) (57- 114 ق) كه ابوالجارود آن را حكايت كرده است. «4» و نيز تفسير منسوب به امام صادق (ع) (83- 148 ق) كه به طور پراكنده در كتاب حقايق التفسير القرآني آمده است. «5»

سپس از تفسير علي بن ابراهيم قمي (307 ق) و فرات كوفي (زنده در سال 307 ق) و تفسير عيّاشي (م بعد از 320 ق) و تفسير نعماني

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 125

(م بعد از 324 ق) و تفسير منسوب به امام حسن عسكري (م 254) مي توان نام برد.

البته روايات فقهي پيامبر و اهل بيت (ع) نيز كه نوعي تفسير براي آيات الاحكام قرآن است در مجموعه هايي همچون كافي، من لايحضره الفقيه و تهذيب و استبصار گردآوري شد.

در همين دوران، تفسير جامع البيان في تفسير القرآن، ابن جرير طبري (م 310) را داريم. همان طور كه مجموعه هاي حديثي صحاح سته ي اهل سنّت در اين دوره تدوين شد. سپس تفسير روايي از قرن پنجم تا نهم با ركود نسبي مواجه شد و تفاسير عقلي و اجتهادي شد. اما در قرن دهم تا دوازدهم با رشد اخباري گري در شيعه تفاسير روايي ديگري همچون: تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيدهاشم حسيني بحراني (م 1107 ق) و تفسير نورالثقلين، الحويزي (م 1112 ق) نوشته شد.

همان طور كه مجموعه هاي حديثي بزرگ همچون وسايل الشيعه، وافي و بحارالانوار نوشته شد كه بسياري از روايات آنها تفسير قرآن به شمار مي آيد.

در اهل سنّت نيز در اين دوران تفسير درّالمنثور،

جلال الدين سيوطي

(م 9111 ق) گردآوري شد.

اكنون نيز در تفاسير جديد به روايات تفسيري پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) توجّه مي شود و معمولًا در لابه لاي تفسير يا در بخش جداگانه اي اين روايات آورده مي شود و مورد نقد و بررسي قرار مي گيرد؛

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 126

همانند علّامه طباطبايي در الميزان كه در ذيل هر دسته از آيات «بحث روايي» مي آورد.

در احاديث تفسيري آيات مهدويت نيز در موارد متعددي از روش تفسير روائي استفاده شده است و براي توضيح آيات مهدويت به احاديث پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) استناد كرده اند از جمله:

«يَاحَسْرَهً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ؛ «1» اي افسوس بر بندگان كه هيچ فرستاده اي به سراغ آنان نيامد، مگر اينكه همواره او را ريشخند مي كردند!»

الإمام الصادق (ع): «خبر تدريه خير من عشر ترويه. إن لكل حق حقيقه، و لكل صواب نورا، ثم قال: إنا والله لا نعد الرجل من شيعتنا فقيها حتي يلحن له فيعرف اللحن، إن أمير المؤمنين (ع) قال: علي منبر الكوفه: إن من ورائكم فتنا مظلمه عمياء منكسفه لا ينجو منها إلا النومه، قيل يا أمير المؤمنين و ما النومه؟ قال: الذي يعرف الناس و لا يعرفونه.

واعلموا أن الأرض لا تخلو من حجه الله عزوجل و لكن الله سيعمي خلقه عنها بظلمهم و جورهم و إسرافهم علي أنفسهم، ولو خلت الأرض

ساعه واحده من حجه الله لساخت بأهلها، ولكن الحجه يعرف الناس و لا يعرفونه، كما كان

يوسف يعرف الناس و هم له منكرون، ثم تلا: يا حسره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 127

علي العباد ما يأتيهم من رسول إلا كانوا به يستهزؤن» «1»

بررسي: در روايات تفسيري مهدويت گاهي اهل بيت (ع) از روايات امام علي (ع) براي توضيح آيات استفاده كرده اند از جمله در روايت فوق امام صادق (ع) از سخنان امام علي (ع) براي توضيح پيرامون امام مهدي (ع) و نقش ايشان در جهان هستي ياري جسته است سپس به آيه 30/ يس استشهاد كرده اند و آنها را نقل كرده است و اين گونه اي از تفسير روائي آيات قرآن است.

و نيز در ذيل آيه 11/ غافر در روايتي كه از امام صادق (ع) حكايت شده است به حديث سخنان پيامبر (ص) در مورد مسخ و رجعت دشمنان اهل بيت (ع) استناد شده است. «2»

3. روش تفسير عقلي

عقل در لغت به معناي امساك، نگهداري و منع چيزي است.

عقل در دو مورد كاربرد دارد:

نخست به قوّه اي كه آماده ي قبول دانش است. اين، همان چيزي است پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 128

كه اگر در انسان نباشد تكليف از او برداشته مي شود، و در احاديث از اين عقل تمجيد شده است.

دوم به علمي كه انسان به وسيله ي اين قوّه كسب مي كند، عقل گويند.

اين همان چيزي است كه قرآن

كافران را بخاطر تعقّل نكردن مذمّت كرده است». «1»

در اين مورد به احاديث پيامبر (ص) «2» و اشعار امام علي (ع) استناد كرده است. «3»

روش تفسير عقلي قرآن، پيشينه اي كهن دارد وبرخي معتقدند كه پيامبر (ص) به اصحاب خويش كيفيّت اجتهاد عقلي در فهم نصوص شرعي (از قرآن يا سنّت) را تعليم داده است. «4» ولي ريشه ها و نمونه هاي تفسير عقلي را مي توان در احاديث تفسيري و اهل بيت (ع) يافت.

مثال: عن عبدالله بن قيس عن أبي الحسن الرضا (ع) قال: سمعته يقول:

«بل يداه مبسوطتان» «5»

فقلت: له يدان هكذا- و اشرت بيدي الي يديه-؟

فقال: لا، لو كان هكذا كان مخلوقاً. «6»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 129

در اين حديث، حضرت با استفاده از نيروي عقل آيه ي قرآن را تفسير كرده اند و دست مادّي داشتن خدا را نفي كرده اند؛ چرا كه دست داشتن خدا، مستلزم جسم بودن و مخلوق بودن اوست و ساحت الهي از اين صفات منزّه است. (پس مقصود از دستان خدا همان قدرت اوست).

در احاديث ديگري نيز در مورد شي ء بودن خدا و عرش و كرسي و مكان داشتن خدا و ... تفاسيري عقلي از اهل بيت (ع) به ما رسيده است. «1»

و امام علي (ع) نيز در برخي خطبه هاي نهج البلاغه از مقدمات عقلي براي تفسير آيات بهره برده است. «2»

البته برخي آيات قرآن خود در بردارنده ي برهان هاي عقلي است مثل آيه ي: «لوكان فيهما آلهه الّا اللَّه لفسدتا» «3» خودِ قرآن نيز انسان ها را به تفكّر و

تعقّل و تدبّر در آيات فرا مي خواند. «4»

از اين رو، مفسّران قرآن لازم ديده اند كه از نيروي فكر و استدلال ها و قراين عقلي در تفسير آيات قرآن استفاده كنند.

از اينجا بود كه روش اجتهادي (: عقلي) در تفسير قرآن از دوره ي تابعان شروع شد. «5» و در قرون بعدي به ويژه به وسيله ي معتزله اوج گرفت پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 130

و در شيعه تفاسيري همچون تفسير تبيان شيخ طوسي (385- 460 ق)، مجمع البيان شيخ طبرسي (م 548 ق) به وجود آمد. در اهل سنّت تفسير كبير فخررازي حاصل توجّه به اين روش بود.

سپس اين شيوه در دو قرن اخير رشد بيشتري كرد و در شيعه تفسير الميزان، علّامه طباطبايي و ... به وجود آمد. و در اهل سنّت نيز تفسير روح المعاني از آلوسي (م 1270) و المنار از رشيد رضا (1865- 1935 م) و ... حاصل آن بود.

و در اين رابطه از تفسير «القرآن و العقل» نورالدين اراكي و «تفسير قرآن كريم» ملاصدرا نيز مي توان ياد كرد.

روش تفسير عقلي قرآن عبارت است از:

الف) استفاده ي ابزاري از برهان و قراين عقلي در تفسير براي روشن كردن مفاهيم و مقاصد آيات قرآن. كه در اين صورت عقل منبع و ابزار تفسير قرآن شده و احكام و برهان هاي عقلي قرايني براي تفسير آيات قرار مي گيرد.

از اين عقل با عنوان عقل اكتسابي و احكام عقلي قطعي يا عقل برهاني ياد مي شد.

ب) استفاده از نيروي فكر در جمع بندي آيات (همراه

با توجّه به روايات، لغت و ...) و استنباط از آنها براي روشن ساختن مفاهيم و مقاصد

آيات. حاصل اين مطلب همان تفسير اجتهادي قرآن است.

و در اين صورت عقل مصباح و كاشف است.

از اين عقل با عنوان عقل فطري يا نيروي فكر و قوّه ي ادراك ياد مي شد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 131

البته بنابر ديدگاه مشهور هر دو قسم فوق جزيي از روش تفسير عقلي قرآن است. امّا با دقّت در مطالب روشن شد كه قسم دوم (ب) به طور تسامحي به نام تفسير عقلي خوانده مي شود و در حقيقت تفسير عقلي همان قسم اول (الف) است. «1»

«وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ؛ «2» و هنگامي كه گفتار (: فرمان عذاب) برآنان واقع شود، (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند)، جنبنده اي را از زمين براي آنان بيرون مي آوريم كه با آنان سخن مي گويد، (در مورد اين) كه مردم همواره به نشانه هاي ما يقين نداشتند.»

الإمام أميرالمومنين (ع) «و أي آيه هي؟، قال: قول الله: و إذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابه من الارض. الآيه، فأي دابه هي؟، قال عمار: والله ما أجلس و لا آكل و لا أشرب حتي أريكها، فجاء عمار مع الرجل إلي أميرالمؤمنين (ع) و هو يأكل تمراً وزبدا، فقال له: يا أبا اليقظان هلم، فجلس عمار و أقبل يأكل معه، فتعجب الرجل منه، فلما قام عمار قال له الرجل: سبحان الله يا أبا اليقظان،

حلفت أنك لا تأكل و لا تشرب و لا تجلس حتي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 132

ترينيها؟!، قال عمار: قد أريتكها إن كنت تعقل.» «1»

«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ «2»

بدانيد كه خدا زمين را بعد از مردنش زنده مي كند؛ بيقين نشانه هاي (خود) را براي شما بيان كرديم، باشد كه شما خردورزي كنيد.»

ابن عباس: «إعلموا أن الله يحيي الأرض بعد موتها: يعني يصلح الأرض بقائم آل محمد من بعد موتها، يعني من بعد جور أهل مملكتها.

قد بينا لكم الآيات: بقائم آل محمد، لعلكم تعقلون» «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 133

«وَلَنُذِيقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَي دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ «1»

و قطعاً غير از عذاب بزرگ تر (اخروي)، از عذاب نزديك تر (دنيوي) به آنان مي چشانيم، باشد كه آنان بازگردند.»

الامامان الباقر و الصادق (ع): «إن العذاب الأدني الدابه والدجال» «2» بررسي: در اين احاديث چند نكته قابل توجه وجود دارد:

1. در حديث تفسيري يكي از آيات فوق «دابّه» به امام علي (ع) تفسير شده است و در حديث تفسيري دوم «دابّه» به عذاب تفسير شده است. كه جمع اينها نياز به فقه الحديث و تفكر و تعقّل دارد يعني بايد از روش تفسير عقلي براي فهم اين احاديث استفاده كرد.

و شايد بتوان گفت

كه امام علي (ع) مايه عذاب كافران است پس

مصداق دابّه مي تواند امام علي (ع) و عذاب براي مخالفان باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 134

2. در پايان روايت نخست و دوم به صورت صريح از لزوم تعقّل در اينگونه احاديث سخن گفته شده است.

تذكر: برخي ديگر از احاديث تفسيري نيز، نيازمند تفسير عقلي و اجتهادي است از جمله:

آيه 35/ نور كه خدا و قرآن و معصومين (ع) را نور معرفي كرده است كه براي جلوگيري از تشبيه و تجسيم نور الهي (كه نور وجود و معنوي است) به نور جسماني، لازم است تفسير عقلي و اجتهادي شود.

تذكر:

برخي ديگر از مواردي كه نياز به تفسير عقلي و اجتهادي دارد عبارتند از:

مبحث نور پروردگار كه در آيه 69/ زمر مطرح شده و در احاديث به نور امام عصر (ع) تفسير شده است. «1» (در مبحث تفسير علمي مطالبي در اين مورد خواهد آمد) و مشابه آن ذيل آيه 35/ نور آمده است كه امام را به «نور و كوكب» تشبيه كرده است. «2»

4. روش تفسير علمي

مقصود از علم در اينجا «علوم تجربي» اعم از علوم طبيعي و انساني است، و از آنجا كه بيش از هزارآيه در قرآن به مطالب علوم تجربي اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 135

كرده است، ناچاريم براي فهم

برخي آيات يا رفع تعارض ها به يافته هاي علوم تجربي مراجعه كنيم.

اين شيوه ي تفسير به طور عمده سه دوره داشته است:

دوره ي نخست از حدود قرن دوم هجري تا حدود قرن پنجم بود كه با ترجمه ي آثار يوناني به عربي آغاز شد و بعضي مسلمانان، سعي كردند آيات قرآن را، با هيئت بطلميوسي تطبيق كنند (مانند بوعلي سينا). «1»

دوره ي دوم از حدود قرن ششم، شروع شد؛ هنگامي كه بعضي دانشمندان به اين نظريه متمايل شدند كه همه ي علوم در قرآن وجود دارد و مي توان علوم مختلف را، از قرآن كريم استخراج كرد (در اين مورد غزالي سر آمد بود). اين دو نوع از تفسير علمي (تطبيق قرآن با علوم و استخراج علوم از قرآن) قرن ها، ادامه داشت و هر زمان دانشمندان مسلمان، به موافقت يا مخالفت با آن مي پرداختند.

دوره ي سوم از تفسير علمي كه موجب اوج گيري و رشد فوق العاده آن گرديد، از زماني شروع شد كه در قرن 18 ميلادي به بعد علوم تجربي در مغرب زمين رشد كرد، و كتاب هاي مختلف در زمينه ي علوم فيزيك، شيمي، پزشكي و كيهان شناسي به عربي ترجمه گرديد؛ اين دوره ي پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 136

جديد، به ويژه در يك قرن اخير، كه در جهان اسلام، اثرات خود را در مصر و هندوستان بر جاي گذاشت، موجب شد تا دانشمندان مسلمان، در صدد انطباق قرآن با علوم تجربي برآيند. اين مسأله آن موقع أهميّت بيشتري يافت كه تعارض علم و دين

در اروپا، اوج گرفت و كتاب مقدّس، به خاطر تعارضات آن با علوم جديد هر روز عقب نشيني تازه اي مي كرد و ميدان براي پيدايش افكار الحادي و ضد ديني باز مي شد هجوم اين افكار به كشورهاي اسلامي و تفوّق صنعتي غرب، موجب جذب جوانان مسلمان به فرهنگ غربي مي گشت.

در اين ميان عدّه اي از دانشمندان مسلمان، از سر درد و براي دفاع از قرآن و با توجّه به سازگاري علم و دين در نظر اسلام، به ميدان آمدند تا نشان دهند كه آيات قرآن، نه تنها با علوم جديد، در تعارض نيست بلكه بر عكس، يافته هاي علمي، اعجاز علمي قرآن را اثبات مي كند؛ از اين رو، به استخدام علوم در فهم قرآن اقدام كردند و تفسيرهاي علمي نوشته شد؛ هر چند در اين ميان بعضي افراط كرده يا يكسره جذب فرهنگ غربي شدند و به تأويل و تفسير به رأي در آيات قرآن دست زدند- و از آنجا كه مباني تفسيري اين روش بررسي كامل نشده بوده- دچار انحراف شدند يا عدّه اي از مغرضان آن ها، براي اثبات افكار انحرافي خود دست به تفسير علمي و تأويلات نابه جا زدند و همين مطلب موجب شد تا احساسات بعضي مسلمانان، برافروخته شود و در مقابل تفسير علمي موضع گيري كنند و آن رايك سره به باد حمله بگيرند و آن را نوعي تفسير به رأي يا تأويل غلط آيات قرآن بدانند؛ در اين ميان بسياري از عالمان، و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 137

دانشمندان

و مفسّران، در ايران و مصر راه انصاف پيمودند و بين انواع تفسير علمي و اهداف گويندگان آن، فرق گذاشتند و به اصطلاح قايل به تفصيل شدند.

البته در اين ميان دانشمندان و مفسران متعددي به اظهار نظر در مورد تفسير علمي پرداخته و با آن موافقت يا مخالفت كرده اند «1» و يا اعجاز علمي قرآن را از آن اثبات كرده اند «2» كه ذكر آنها از حوصله اين نوشتار خارج است.

اقسام تفسير علمي از جهت شكل و شيوه ي تفسير:

تفسير علمي، نوعي از روش تفسيري است كه خود داراي روش هاي فرعي متفاوتي است كه بعضي سر از تفسير به رأي و شماري منجر به تفسير معتبر و صحيح مي شود و همين مطلب موجب شده تا برخي تفسير علمي را رد كنند و آن را نوعي تفسير به رأي يا تأويل بنامند، و گروهي آن را قبول نمايند و بگويند: تفسير علمي، يكي از راه هاي اثبات حقّانيت قرآن است.

ما در اينجا شيوه هاي فرعي تفسير علمي را مطرح مي كنيم، تا هر كدام جداگانه به معرض قضاوت، گذارده شود و از خلط مباحث جلوگيري گردد:

الف) استخراج همه ي علوم از قرآن كريم

طرفداران قديمي تفسير علمي؛ مانند: ابن أبي الفضل المرسي، غزالي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 138

و ... كوشيده اند تا همه ي علوم را از قرآن استخراج كنند؛ زيرا عقيده داشتند كه همه چيز در قرآن وجود دارد و در اين راستا، آياتي را كه ظاهر آن ها با يك قانون علمي سازگار بود، بيان مي

كردند و هر گاه ظواهر قرآن كفايت نمي كرد، دست به تأويل، مي زدند و ظواهر آيات را به نظريات و علومي كه در نظر داشتند، بر مي گرداندند و از اين جا بود كه علم هندسه، حساب، پزشكي، هيأت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج مي نمودند.

براي مثال، از آيه ي شريفه ي «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ» «1»

ابراهيم (ع) نقل مي كند كه: وقتي من بيمار شدم، اوست كه شفامي دهد، علم پزشكي را استخراج كردند «2» و علم جبر را از حروف مقطعه ي اوايل سوره ها استفاده كردند «3» و از آيه ي شريفه ي «إِذَا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزَالَهَا» زمين لرزه ي سال 702 هجري قمري را پيش بيني كردند. «4»

روشن است كه اين نوع تفسير علمي، منجر به تأويلات زياد در آيات قرآن، بدون رعايت قواعد ادبي، ظواهر و معاني لغوي آن ها مي شود.

از همين رو است كه بسياري از مخالفان، تفسير علمي را نوعي تأويل و مجازگويي دانسته اند «5» كه البته در اين قسم از تفسير علمي، حق با آنان است و ما قبلًا، اين مسأله (وجود همه ي علوم در ظواهر قرآن) را بررسي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 139

كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه اين كلام، مباني صحيحي ندارد.

ب) تطبيق و تحميل نظريات علمي بر قرآن كريم

اين شيوه از تفسير علمي، در يك قرن اخير رواج يافته و بسياري از افراد با مسلّم پنداشتن قوانين و نظريات علوم تجربي سعي كردند تا آياتي موافق آنها در قرآن بيابند و هر

گاه آيه اي موافق با آن نمي يافتند، دست به تأويل يا تفسير به رأي زده و آيات را بر خلاف معاني ظاهري، حمل مي كردند.

براي مثال، در آيه ي شريفه ي «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا»؛ «1»

«اوست خدايي كه همه ي شما را از يك تن آفريد و او نيز جفتش را مقرر داشت.» كلمه ي «نفس» را، به معناي پروتون و «زوج» را الكترون معنا كردند و گفتند: منظور قرآن، اين است كه همه ي شما را از پروتون و الكترون كه اجزاي مثبت و منفي اتم است، آفريديم. در اين تقسير، حتّي معناي لغوي و اصطلاحي نفس را نكردند. «2»

اين گونه تفسير علمي، در يك قرن اخير، در مصر و ايران رايج شد و موجب بدبيني برخي دانشمندان مسلمان نسبت به مطلق تفسير علمي گرديد و يك سره تفسير علمي را به عنوان تفسير به رأي و تحميل نظريات و عقايد برقرآن طرد كردند، چنان كه علّامه طباطبايي، تفسير علمي را نوعي تطبيق اعلام كرد. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 140

البتّه در مورد اين نوع تفسير علمي، حق با مخالفان آن است؛ چرا كه مفسّر در هنگام تفسير بايد از هرگونه پيش داوري خالي باشد، تا بتواند تفسير صحيح انجام دهد و اگر با انتخاب يك نظريه ي علمي، آن را بر قرآن تحميل كند، پا در طريق تفسير به رأي، گذاشته كه در روايات وعده ي عذاب به آن داده شده است.

ج) استخدام علوم براي فهم و تبيين بهتر

قرآن

در اين شيوه از تفسير علمي، مفسّر با دارا بودن شرايط لازم و با رعايت ضوابط تفسير معتبر، اقدام به تفسير علمي قرآن مي كند.

او سعي دارد با استفاده از مطالب قطعي علوم- كه از طريق دليل عقلي پشتيباني مي شود- و با ظاهر آيات قرآن- طبق معناي لغوي و اصطلاحي- موافق است، به تفسير علمي بپردازد و معاني مجهول قرآن را كشف و در اختيار انسان هاي تشنه ي حقيقت قرار دهد. اين شيوه ي تفسير علمي، بهترين نوع و بلكه تنها نوع صحيح از تفسير علمي است.

ما در مبحث آينده، معيار اين گونه تفسير را، به طور كامل بيان خواهيم كرد، اما در اين جا تأكيد مي كنيم كه در اين شيوه ي تفسيري، بايد از هرگونه تأويل و تفسير به رأي، پرهيز كرد و تنها به طور احتمالي از مقصود قرآن سخن گفت؛ زيرا علوم تجربي به خاطر استقراي ناقص، و مبناي ابطال پذيري كه اساس آن هاست، نمي توانند نظريات قطعي بدهند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 141

براي مثال، آيه ي شريفه ي «الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا»؛ «1»

«خورشيد در جريان است تا در محل خود استقرار يابد.» در زمان صدر اسلام كه نازل شد، مردم همين حركت حسّي و روزمرّه ي خورشيد را مي دانستند؛ به اين ترتيب از اين آيه، همين حركت را مي فهميدند، در حالي كه حركت خورشيد، از مشرق به مغرب كاذب است؛ زيرا خطاي حس باصره ي ماست و در حقيقت، زمين در حركت است. از اين رو ما خورشيد را متحرك مي بينيم،

همان طور كه شخص سوار بر قطار، خانه هاي كنار جاده را در حركت مي بيند و با پيشرفت علوم بشري و كشف حركت زمين و خورشيد، روشن شد كه خورشيد هم، خود داراي حركت انتقالي است (نه حركت كاذب، بلكه واقعي) و خورشيد، بلكه تمام منظومه ي شمسي و حتّي كهكشان راه شيري در حركت است. «2» پس مي گوييم اگر به طور قطعي اثبات شد كه خورشيد در حركت است و ظاهر آيه ي قرآن هم مي گويد كه خورشيد در جريان است، پس منظور قرآن حركت واقعي (حركت انتقالي و ...) خورشيد است. علاوه بر آن، قرآن از «جريان» خورشيد سخن مي گويد نه حركت آن، و در علوم جديد كيهان شناسي بيان شده كه خورشيد حالت گازي شكل دارد كه در اثر انفجارات هسته مرتب زير و زبر مي شود «3» و در فضا جريان دارد و همچون گلوله اي جامد نيست كه فقط حركت كند، بلكه مثل آب در جريان است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 142

در ضمن از اين نوع تفسير علمي، اعجاز علمي قرآن نيز اثبات مي شود؛ براي مثال، قانون زوجيت تمام گياهان در قرن هفدهم ميلادي

كشف شد، اما قرآن حدود ده قرن قبل از آن، از زوج بودن تمام گياهان، بلكه همه ي موجودات سخن گفته است. «1»

«وَلَوْ تَرَي إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَكَانٍ قَرِيبٍ؛ «2»

و اگر (برفرض) ببيني هنگامي را كه (كافران) وحشت زده اند، چراكه هيچ (راه) گريزي نيست، و از مكاني نزديك (به عذاب)

گرفتار شده اند. (تعجب خواهي كرد!)»

الإمام الباقر (ع): «من الصوت، و ذلك الصوت من السماء و أخذوا من مكان قريب قال: من تحت أقدامهم خسف بهم» «3»

ابن عباس: «هو جيش السفياني، قال: من أين أخذ؟ قال: من تحت أرجلهم» «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 143

«قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ* قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ* إِلَي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ «1»

(ابليس) گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته خواهند شد مهلت ده.» (خدا) فرمود: «پس در واقع تو از مهلت داده شدگاني، تا روز زمان معلوم.»

الإمام الرضا (ع) «لا دين لمن لا ورع له، ولا إيمان لمن لا تقيه له إن أكرمكم عند الله أعملكم بالتقيه، فقيل له: يا ابن رسول الله إلي متي؟ قال: إلي يوم الوقت المعلوم، و هو يوم خروج قائمنا أهل البيت فمن ترك التقيه قبل خروج قائمنا فليس منا.

فقيل له: يا ابن رسول الله و من القائم منكم أهل البيت؟ قال الرابع من ولدي، ابن سيده الإماء، يطهر الله به الأرض من كل جور، و يقدسها من كل ظلم.

(وهو) الذي يشك الناس في ولادته، و هو صاحب الغيبه قبل خروجه، فإذا خرج أشرقت الأرض بنوره، و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم أحد أحداً.

وهو الذي تطوي له الأرض، و لا يكون له ظل.

وهو الذي ينادي مناد من السماء يسمعه جميع أهل الأرض بالدعاء إليه يقول: ألا إن حجه الله قد ظهر عند بيت الله فاتبعوه، فإن الحق معه و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 144

فيه، و هو قول الله عزوجل: «إِن نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِنَ السَّماءِ آيَهً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ» «1»

بررسي:

احاديث متعددي در مورد امام مهدي و آيات مهدويت حكايت شده كه نياز به تفسير علمي دارد. از جمله احاديث فوق در مورد خروج سفياني و صيحه آسماني كه در احاديث شيعه و اهل سنت آمده است.

در مورد اينگونه احاديث دو گونه مي توان برخورد كرد:

اول آنكه آنها را تعبداً بپذيريم و بگوييم اعجاز است.

دوم آنكه با توجه به اكتشافات جديد علمي اين احاديث را تحليل علمي كنيم. به عبارت ديگر در عصري كه اين احاديث صادر شده بود هنوز راديو و تلويزيون و ماهواره و ... كشف و ساخته نشده بود تا مردم بخوبي معناي صداي آسماني (صيحه) را درك كنند و اهل البيت (ع) به اندازه عقول و علوم مردم سخن گفته اند و حتي ممكن بود اين سخنان براي برخي مردم آن عصر قابل هضم نباشد.

اما در عصر ما كه اكتشافات جديد شده است به راحتي مي توانيم اين احاديث را تحليل كنيم يا حداقل احتمال دهيم كه صداي آسماني (صيحه) چيزي شبيه امواج راديويي و تلويزيوني يا شكستن ديوار صوتي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 145

است كه از يك نقطه جهان صادر مي شود و همه مردم مي شنوند و حجت

بر آنان تمام مي شود و اين همان چيزي كه در تفسير عصر حاضر از آن با عنوان تفسير علمي ياد مي شود يعني توضيح آيات و روايات بوسيله استخدام علوم در فهم قرآن و احاديث.

«وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِي ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛ «1»

و (در رستاخيز) زمين به نور پروردگارش روشن مي شود، و نامه (اعمال) نهاده مي شود، و پيامبران و گواهان آورده مي شوند، و بينشان به حق داوري مي شود درحالي كه آنان مورد ستم واقع نمي شوند.»

الامام الصادق (ع): «إن قائمنا إذا قام أشرقت الأرض بنور ربها، و استغني العباد عن ضوء الشمس، و صار الليل و النهار واحداً، و ذهبت الظلمه، و عاش الرجل في زمانه ألف سنه، يولد في كل سنه غلام لا يولد له جاريه، يكسوه الثوب فيطول عليه كلما طال، و يتلون عليه أي لون شاء» «2» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 147

بررسي:

مقصود از نور امام عصر (ع) در اين روايت چيست كه با وجود آن مردم نيازي به نور خورشيد ندارند؟

مسلماً مراد آن نيست كه امام عصر (عج) مثل يك راكتور هسته اي عمل مي كند و نوري قوي تر از خورشيد ارائه مي كند.

پس لازم است تحليل علمي و عقلي از آيه و روايت ارائه شود. يعني گفته شود نور امام عصر (ع) نور معنوي است كه راه مردم را روشن مي كند

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 148

كه بهتر از نور خورشيد است. يعني تعبير روايت كنايي است و يا علوم بشري در زمان امام عصر (ع) به بركت وجود ايشان آنقدر پيشرفت مي كند و روشنايي هسته اي و غير آن آنقدر زياد مي شود كه مردم نيازي به نور خورشيد نخواهند داشت.

به هر حال اين آيه و روايت ذيل آن نياز به تفسير علمي يا عقلي و اجتهادي دارد.

تذكر: از همين نمونه است:

1. روايات مسخ «1» ذيل آيه غافر/ 11 كه نيازمند توضيح علمي و عقلي براي نسل جوان است.

2. روايات رجعت «2» ذيل آيه غافر/ 51 كه نيازمند توضيح علمي و عقلي براي نسل جوان است.

3. روايات انشقاق قمر «3» ذيل آيه قمر/ 1 كه نيازمند توضيح علمي و عقلي براي نسل جوان است.

4. روايات خروج آتش از مغرب «4» ذيل آيه معارج/ 1 كه نيازمند توضيح علمي و عقلي براي نسل جوان است.

يادآوري: تذكر اين مطالب بدان معنا نيست كه ما همه معجزات اهل بيت (ع) را توجيهات علمي افراطي (آن هم به صورت تحميل نظريه هاي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 149

علمي يا استخراج علوم و ...) بكنيم بلكه منظور آن است كه تا حدي كه ممكن است علوم تجربي را براي توضيح روايات تفسيري مهدويت به كار ببنديم البته با رعايت قواعد صحيح تفسير.

5. روش تفسير اشاري (عرفاني- باطني)

مفهوم شناسي: «اشاره» در لغت به معناي علامت و نشانه دادن به

عنوان انتخاب چيزي (از قول، عمل يا نظر) است. «1»

واژه ي «اشارت» در قرآن نيز به كار رفته است كه مريم (ع) به سوي عيسي (ع) در گاهواره اشاره كرد تا مردم از او پرسش كنند. «فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ» «2» يعني چيزي را در پاسخ مردم انتخاب كرد و به آن ارجاع داد.

اشاره در اصطلاح، به معناي چيزي است كه از كلام استفاده مي شود بدون اين كه كلام براي آن وضع شده باشد.

اشاره گاهي حسّي است، همان طور كه در الفاظ اشاره، مثل هذا، مي آيد و گاهي اشاره ي ذهني است مثل اشارات كلام به معناي زياد، كه اگر گوينده مي خواست به آن ها تصريح كند بايد سخنان زيادي مي گفت.

البته اشاره گاهي ظاهر و گاهي خفي است. «3»

مقصود از تفسير اشاري چيست؟

«تفسير اشاري به اشارات مخفي گفته مي شود كه در آيات قرآن كريم

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 150

موجود است، و بر اساس عبور از ظواهر قرآن و اخذ به باطن استوار است. يعني از طريق دلالت اشاره و با توجه به باطن قرآن مطلبي از آيه برداشت و نكته اي روشن شود، كه در ظاهر الفاظ آيه بدان تصريح نشده است. به عبارت ديگر، اشارات آيه لوازم كلام هستند كه از نوع دلالت التزامي به شمار مي آيند».

البتّه از آنجا كه تفسير اشاري داراي گونه هاي مختلف همچون تفسير رمزي، عرفاني، صوفي، باطني و شهودي است، تعريف هاي متعدّدي از آن ارايه شده است كه در مبحث ديدگاه ها و دلايل، نقل و نقد و

بررسي خواهد شد.

تاريخچه:

تاريخچه ي برخي از اقسام تفسير اشاري همچون تفسير باطني را مي توان در صدر اسلام پيدا كرد. يعني ريشه هاي اين تفسير در سخنان پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) است كه فرموده اند: قرآن ظاهر و باطني دارد «1» و در برخي احاديث به باطن آيات اشاره كرده اند. «2»

و در برخي احاديث از امام علي بن الحسين (ع) و امام صادق (ع) حكايت شده كه: «كتاب اللَّه عزّوجلّ علي أربعه أشياء علي العباره و الإشاره و اللطايف و الحقايق، فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطايف

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 151

للأولياء و الحقايق للأنبياء». «1» «كتاب خداي عزوجلّ برچهار چيز استوار است: بر عبارت و اشارت و لطايف و حقايق.

پس عبارت هاي قرآن براي عموم مردم است و اشارات آن براي افراد خاص است و لطايف قرآن براي دوستان و اولياست و حقايق قرآن براي

پيامبران است».

از آنجا كه همه ي مسلمانان پذيرفته بودند كه قرآن داراي باطني عميق و معاني دقيق و كنآيات و اشارات است، راه براي اين گونه تفسيرها باز شد تا آنجا كه ابن عربي نوشت: «همان طور كه تنزيل اصل قرآن بر پيامبر (ص) از پيش خدا بوده، تنزيل فهم آن نيز بر قلوب مؤمنان از ناحيه ي حضرت حق صورت مي گيرد». «2»

از اين رو در اعصار بعدي، برخي عرفا و صوفيه به گونه هايي از تفسير اشاري همچون تفسير رمزي و شهودي و صوفي و عرفاني توجّه كردند. و كتاب هاي تفسيري متعدّدي در اين

زمينه به نگارش در آمد.

از جمله تفسير تُستري از ابن محمد بن سهل بن عبدالله التستري (200- 283) و كشف الأسرار و عدّه الابرار، ميبدي (زنده در سال 520 ه-) و تفسير ابن عربي (560- 638 ه-) را مي توان نام برد.

علامه طباطبايي و آيت اللَّه معرفت تاريخچه ي اين روش تفسيري را

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 152

از قرن دوّم و سوّم هجري مي دانند، يعني پس از آن كه فلسفه ي يوناني به عربي ترجمه شد. «1»

اين روش تفسيري در طول تاريخ، فراز و نشيب هاي گوناگون داشته است و مفسّران مذاهب مختلف اسلامي و نيز صوفيه و عرفا هر كدام به گونه اي به اين تفسير توجّه كرده اند، كه نمي توان همه را يكسان انگاشت و داوري واحدي در مورد همه روا داشت؛ چراكه برخي در اين راه افراط كرده به راه تفسير به رأي و تأويل هاي بي دليل افتاده اند ولي برخي از باطن قرآن بر اساس ضوابط صحيح استفاده كرده اند.

ديدگاه ها:

درباره ي روش تفسير اشاري ديدگاه ها، تعريف ها و تقسيم بندي هاي متفاوتي وجود دارد. و هر مفسّر يا صاحب نظري كه در اين مورد قلم زده به يك يا چند گونه از تفسير اشاري توجّه كرده و با آن موافقت يا مخالفت نموده است يا يك گونه ي ديگري را ردّ كرده است. اينك براي آشنايي با ديدگاه ها برخي آنان را ذكر مي كنيم.

اول: ديدگاه موافقان تفسير اشاري:

الف: ديدگاه امام خميني (ره)

ايشان در مورد برداشت هاي عرفاني از قرآن مي نويسد:

«يكي ديگر از حُجب كه مانع از استفاده از اين

صحيفه نورانيه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 153

است اعتقاد به آن است كه جز آن كه مفسّران نوشته يا فهميده اند كسي را حق استفاده از قرآن شريف نيست، و تفكّر و تدبّر در آيات شريفه را با تفسير به رأي كه ممنوع است اشتباه نموده اند و به واسطه ي اين رأي فاسد و عقيده ي باطله، قرآن شريف را از جميع فنون استفاده عاري نموده و آن را به كلي مهجور نموده اند، در صورتي كه استفادات اخلاقي و ايماني و عرفاني به هيچ وجه، مربوط به تفسير نيست تا تفسير به رأي باشد ...».

سپس با مثالي در مورد آيات پيروي موسي از خضر و استفاده ي

توحيد افعالي از آيه «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» مي نويسد: «الي غير ذلك» از اموري كه از لوازم كلام استفاده مي شود كه مربوط به تفسير به هيچ وجه نيست.

علاوه بر آن كه تفسير به رأي نيز كلامي است كه شايد آن غير مربوط به آيات معارف و علوم عقليه كه موافق موازين برهانيه است و آيات اخلاقيه كه عقل را در آن مدخليت است، باشد. زيرا كه اين تفاسير مطابق با برهان متين عقلي يا اعتبارات واضحه عقليه است كه اگر ظاهري بر خلاف آن ها باشد لازم است آن ها را از ظاهر مصروف نمود.

... پس محتمل است بلكه مظنون است كه تفسير به رأي راجع به آيات احكام باشد كه دست آرا و عقول از آن كوتاه است. و به صرف تعبّد

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 154

و انقياد از خازنان وحي و مهابط ملايكه الله بايد اخذ كرد». «1»

بررسي: ايشان برداشت هاي عرفاني از آيات را از مقوله ي تفسير نمي داند بلكه از باب لوازم كلام (كه شايد مقصود ايشان بطون باشد) مي داند.

بنابر اين ايشان به تفسير عرفاني باطني ضابطه مند اشاره دارد كه متكي بر عقل است و منتهي به تفسير به رأي نمي شود.

همانطور كه اشاره شد امام خميني (قدس سره) از طرفداران روش تفسير اشاري صحيح است و در موارد متعددي از تفاسير خود از مطالب باطني و عرفاني استفاده كرده است. ولي يادآوري كرده كه لازم است تفسير عرفاني به تفسير به رأي منتهي نشود، از اين رو نبايد مفاد آيات و روايات منحصر در معناي عرفاني آن شود. ايشان در همين مورد

مي نويسند:

«گمان نشود كه مقصود ما از اين بيانات از حديث شريف به طريق مسلك اهل عرفان، قصر كردن مفاد حديث است به آن، تا از قبيل رجم به غيب و تفسير به رأي باشد. بلكه دفع توهم قصر معاني احاديث وارده در باب معارف است به معاني مبذوله عرفيه. و عارف به اسلوب كلمات ائمه (ع) مي داند كه اخبار در باب معارف و عقايد با فهم عرفي عاميانه درست نيايد بلكه ادق معاني فلسفيه و غايت معارف اهل معرفت را در آنها گنجانيده اند، و اگر كسي رجوع كند به اصول كافي و توحيد شيخ صدوق (ره) تصديق مي كند اين مطلب را.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 155

و منافات ندارد اين معني با آنكه آن ائمه اهل معرفت و علماء بالله كلام شريف خود را طوري جامع ادا كنند كه هر طايفه اي به حسب ملك خود خوشه اي از آن خرمن بچيند، و هيچ يك از آنها حق ندارند منحصر كنند معني آن را به آنچه فهميدند. مثلًا از اين حديث شريف مي توان يك معني عرفي عاميانه كرد كه موافق با ظهور لفظ و استظهار عرف است، مثل آنكه معني اعرفوالله بالله آنست كه خداوند را به آثار صنع و اتقان آن كه آثار الوهيت است بشناسيد، چنانچه پيغمبر را به رسالت او و آثار متقنه دعوت او، و اولوالامر را به كيفيت اعمال او از قبيل امر به معروف و عدالت بايد شناخت، پس از آثار هر يك پي بايد برد به خود آنها. و اين منافات ندارد با آنكه معني لطيف تري داشته باشد كه آن به منزله بطن آن باشد، و از آن نيز معني لطيف تري باشد كه بطن آن باشد.» «1»

ولي از طرف ديگر امام خميني (قدس سره) يادآور مي شوند كه نبايد سخنان پيامبران و ائمه (ع) را منحصر در معاني عرفي و ظاهري دانست و خود را از معارف عرفاني آن محروم سازيم:

«و از غرائب امور آن است كه بعضي در مقام طعن و اشكال گويند كه: ائمه هدي (ع) فرمايشاتي را كه مي فرمايند براي ارشاد مردم، بايد مطابق با فهم عرفي باشد و غير از آن از معاني دقيقه فلسفيه يا عرفانيه از آنها صادر نبايد شود.

و اين افترايي است بس فجيع و تهمتي است بسيار

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 156

فظيع كه از قلت تدبر در اخبار اهل بيت (ع) و عدم فحص در آن با ضميمه بعض امور ديگر ناشي شده است. فواعجبا! اگر دقايق توحيد و معارف را انبياء و اولياء (ع) تعليم مردم نكنند پس كي تعليم آنها كند؟ آيا توحيد و ديگر معارف، دقايقي ندارد و همه مردم در معارف يكسان هستند؟ معارف جناب اميرالمومنين (ع) با ما يكسان است؟ و همين معاني عاميانه است، يا آنكه فرق دارد؟ و تعليم آن لازم نيست، سهل است حتي رجحان هم ندارد؟ يا هيچيك نيست و ائمه (ع) اهميت به آن ندادند؟ كساني كه آداب مستحبه خواب و خوراك و بيت التخليه را فروگذار ننمودند از معارف الهيه كه غايت آمال اولياء است غفلت كردند؟ عجب تر آنكه بعضي از همين اشخاصي كه منكران معاني هستند، در اخباري كه راجع به فقه است و مسلم است كه فهم آن موكول به عرف است يك مباحثه دقيقه اي تشكيل مي دهند كه عقل از فهم آن عاجز است فضلًا از عرف، و آن را به ارتكاز عرف نسبت دهند! هر كس منكر است به مباحثي كه در باب «علي اليد» و امثال آن از قواعد كليه خصوصاً در باب معاملات است رجوع كند.»» بنابراين ايشان به تفسير عرفاني باطني ضابطه مند اشاره دارد كه متكي بر عقل است و منتهي به تفسير به رأي نمي شود.

البته در مورد

اين كه تفسير اشاري باطني به نوعي داخل در تفسير نيز هست در پايان مبحث دلايل مخالفان و موافقان تفسير اشاري، مطالبي بيان خواهيم كرد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 157

ب) ديدگاه استاد حسن عبّاس زكيّ:

ايشان به دفاع از صوفيه برخاسته و تفسير اشاري آنان را توجيه كرده و آن را از تفسير باطنيه كه ظاهر قرآن را كنار مي گذارند، جدا مي داند و مي نويسد:

«مفسّران كه از علماي شريعت هستند بر ظاهر الفاظ قرآن توقّف مي كنند. ولي اهل تحقيق يا صوفيه اين تفسير ظاهري را قبول مي كنند و آن را اصل مي دانند، ولي نمي گويند تفسير ظاهري تنها مراد است. چون اين موجب محدويت كلام خدا مي شود كه نامحدود است.

بلكه مافوق ادراك عقلي چيزي به نام قلب است كه ذوق خاص دارد كه مثل كسي است كه ميوه اي مي خورد ولي نمي تواند مزه ي آن را براي ديگري بگويد. از اين رو سخن قلب در قالب الفاظ در نمي آيد و از آن به «اشاره» تعبير مي شود. پس اشارات، ترجمان تجليّات و مشاهدات قلبي است، يعني اسرار كلام خدا و پيامبر كه خدا بر برگزيدگان و دوستان خود افاضه مي كند و اين، همان باطن قرآن است.

ولي اين اشارات قلبي و تفسير صوفيه نيز تنها مراد آيات قرآن نيست آن گونه كه باطنيه مي گويند و شريعت را باطل مي دانند. و در برابر نصوص قرآن خاضع نمي شوند. «1»

بررسي: سخن ايشان در باره ي جمع بين ظاهر و باطن قرآن نيكوست اما ايشان توضيح نداده كه چگونه

شهودهاي قلبي را به عنوان باطن قرآن بپذيريم، و معيار و ضابطه آن چيست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 158

به نظر مي رسد كه مشكل اصلي تفسير عرفاني، صوفي، اشاري، رمزي و باطني در همين جاست. كه در مباحث بعدي بدان مي پردازيم.

ج) از ديگر طرفداران تفسير اشاري (از نوعي صوفي) مي توان از تفتازاني نام برد كه مي نويسد:

«اما آنچه كه برخي محققان گفته اند كه نصوص قرآن ظواهر آن باقي است اما در آن اشارات مخفي به امور دقيق است كه برأي اهل سلوك كشف مي شود، كه ممكن است اين اشارات را با ظاهر آيات كه مقصود است جمع كرد، اين مطلب از كمال ايمان و عرفان خالص است». «1»

دوّم: ديدگاه مخالفان تفسير اشاري:

ديدگاه استاد عميد زنجاني:

ايشان در كتاب مباني و روش هاي تفسيري فصل هشتم را به اين روش تفسيري اختصاص داده و آن را به سه گونه ي فرعي تقسيم كرد، و اين گونه توضيح داده است:

الف) تفسير رمزي:

صوفيه و باطنيه، كه دين را از قيد و بند ظواهر شرع و جهات خشك و تقيّدات مذهبي آزاد مي دانستند، جهت استحكام تشكيلات مذهبي خود به دو مسأله ي باطن داشتن قرآن، و امثال و كنايات و اشارات موجود در آيات توجّه كردند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 159

آنان از اين دو مسأله به منظور تأمين مقاصد مذهبي

خود استفاده كردند و تعليمات عرفاني و ذوقي و اسرار و مباني مذهبي خويش را به عنوان تفسير بطني قرآن بيان كردند.

سپس ايشان اين روش را تفسير به رأي مي خواند و مثال هايي از تفسير قرآن ابن عربي مي آورد. «1»

سپس گروه «باطنيه» را معرّفي مي كند و مي نويسد:

«باطنيه، طايفه اي از شيعيان بودند كه منكر ظواهر شرع و قرآن بودند و مقصود حقيقي قرآن را باطن آن مي دانند. و هر كس به ظاهر قرآن تمسّك جويد گمراه است. آنان ظواهر عبادات و بهشت و جهنّم و ... را رموز و اشاراتي حاكي از اسرار مذهب مي دانند. حتي مفضّل يكي از ياران امام صادق عليه السلام در نامه اي به حضرت در مورد گروه باطنيّه كسب نظر مي كند كه حضرت در پاسخ مي نويسد: «در باره ي طايفه اي سخن گفته بودي كه من آنان را مي شناسم ... به تو گفته اند كه آنان گمان مي كنند شناخت دين همان شناخت اشخاصي چند (همچون امامان باطنيّه) است، نوشته بودي كه آنان مي پندارند مقصود از نماز، زكات، روزه، حج، عمره، مسجدالحرام و مشعرالحرام يك شخص معين است ....

آگاه باش كه هر كس چنين عقيده اي داشته باشد در نظر من مشرك است .... اين گونه افراد، سخناني شنيده اند ولي نتوانسته اند آن

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 160

را درك كنند». «1»

و در پايان اين شيوه را خارج از حدود دلالت لفظي دانسته، آن را تفسير به شمار نمي آورد. «2»

ب) تفسير اشاري:

برخي به شيوه ي تفسيري صوفيه، تفسير اشاري اطلاق كرده اند، از اين

رو كه ظواهر آيات به معاني مورد نظر آنان اشاره دارد. اين اصطلاح از روايت معروف كه يكي از وجوه قرآن را اشاره، است اتخاذ گرديده است. «3»

سپس شرايط تفسير اشاري را مي آورد و با بيان مثالي در دلالت

تفسير اشاري (با فرض وجود شرايط) تشكيك مي كند. «4»

ج) تفسير شهودي:

تفسير شهودي يا تفسير اشراقي بر اساس مكتب اشراق و شهود، در برخي از تفاسير ديده مي شود.

شهود حالتي روحي و احساسي دروني و شخصي است كه با اذكار يا افعال يا تفكر در امر خاصي در انسان به وجود مي آيد، و در مصاديق صحيح آن واقعيت هايي بر انسان مكشوف مي شود.

سپس ياد آور مي شود: راه مكاشفه يك منطق و طريقه ي احساس شخصي است و قابل انتقال به ديگري نيست و بر ديگران نمي تواند حجّت

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 161

باشد. و در پايان چنين آورده است: راه درك حقايق، يعني مكاشفه و شهود، حتّي اگر حق و قابل قبول هم باشد، رسيدن به معاني و مقاصد آيات قرآن از طريق مكاشفه و شهود نمي تواند مصداقي براي تفسير باشد؛ زيرا در صدق تفسير، استناد به دلالت لفظي شرط اساسي است در حالي كه در مكاشفه و شهود استناد به امر ديگري است. «1»

بررسي:

به نظر مي رسد كه جدا سازي تفسير اشاري در بخش شهودي و رمزي مفيد است. با توضيح اين كه مقصود از تفسير رمزي همان تفسير صوفي نظري و منظور از تفسير شهودي همان تفسير صوفي عملي يا

فيضي باشد. اما

جدا سازي تفسير اشاري از رمزي با توضيحاتي كه نويسنده ي محترم آورده است روش مند مستدل نگرديده و در حقيقت دو نام برأي يك شيوه ي تفسيري است.

به هر حال ايشان روش تفسير اشاري، شهودي و رمزي يعني تمام اقسام تفسير عرفاني و صوفي را نمي پذيرد.

سوم: ديدگاه قايلان به تفصيل در تفسير اشاري:

الف) ديدگاه علّامه طباطبايي:

ايشان در مقدّمه ي تفسير الميزان با اشاره به روش تفسير صوفي مي نويسد: «اما اهل تصوّف به خاطر مشغول بودن به سير باطني در خلقت،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 162

و توجّه به آنان به آيات انفسي و توجّه كمتر به عالم ظاهر و آيات آفاقي، فقط به تأويل قرآن پرداختند و تنزيل (و ظاهر قرآن) را كنارگذاشتند.

و اين مطالب موجب جرأت مردم بر تأويل قرآن و تأليف سخنان شعري و استدلال از هر چيزي برأي هر چيز شد.

تا آن كه در نهايت كار به تفسير آيات بر اساس حساب جُمل و برگشت دادن كلمات به زُبر و بيّنات و حروف نوراني و ظلماني و غير آن شد». «1»

سپس در انتقاد از اين روش مي نويسد: «واضح است كه قرآن تنها براي اهل تصوّف نازل نشده است و مخاطب آن اهل علم اعداد و آفاق و حروف نيستند و معارف قرآن براساس حساب جُمل كه اهل نجوم يوناني آن را قرار داده اند نيست».

در ادامه به روش تفسير باطني اشاره مي كند و مي نويسد: «بلي در احاديث از پيامبرصلي الله عليه وآله و ائمه عليه السلام وارد شده كه

قرآن ظاهر و باطني دارد و باطن آن باطن دارد تا هفت يا هفتاد بطن دارد.

ولي اهل بيت عليه السلام با توجّه به ظاهر، به باطن نيز توجّه مي كردند و به تأويل و تنزيل- هر دو- توجّه داشتند.» «2»

بررسي: ايشان چند گونه از تفسير اشاري را نام برده اند:

اول تفسير صوفي كه بر اساس تأويل هاي بدون دليل پايه گذاري شده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 163

دوّم تفسير باطني صحيح كه بر اساس توجّه به ظاهر و باطن قرآن استوار است.

ب) ديدگاه آيت اللَّه معرفت:

ايشان در مورد تفسير عرفاني (رمزي و اشاري) مي نويسد: «در اينجا براي اهل عرفان باطني تفاسيري هست كه بر اساس تأويل ظواهر (آيات) و اخذ به باطن تعابير (قرآن) بدون توجّه به دلالت هاي ظاهري آن ها، پايه گذاري شده است. و بر دلالت رمز و اشاره بر اساس اصطلاح خودشان، پايه گذاري شده است.

و از اطراف و جوانب كلام استفاده مي كنند نه از صريح الفاظ و دلالت كلام.

آنان برأي ظواهر تعابير باطن هايي را فرض كرده اند و آن ها را بر قرآن كريم حمل (تحميل) مي كنند و در اين راه به ذوق عرفاني ويژه اي استناد

مي كنند كه ما وراي فهم معمولي مردم است). «1»

سپس ايشان با بيان تاريخچه تفسير عرفاني آن را تفسير صوفيه مي خواند و به مسأله ي تفسير باطني اشاره مي كند و مي فرمايد: «هر چند كه ما تأويلات غير مستند اين افراد را منكر هستيم، اما قبول داريم كه قرآن ظاهر و باطن دارد، همان طور كه از پيامبرصلي الله عليه

وآله حكايت شده است.

ظاهر قرآن عبارت است از معنايي كه از تنزيل (آنچه نازل شده است) استفاده مي شود. و بر استفاده از ظاهر تعبيرات (آيات) بر اساس

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 164

اصول مقرّر در باب تفهيم و تفهّم استوار است.

اما باطن عبارت است از مفهوم عام شامل، كه از فحواي آيه استنباط مي شود. يعني آيه به طوري تأويل مي شود و به جايي باز مي گردد كه بر موارد مشابه در طول زمان منطبق شود.

البته تأويل (و به دست آوردن بطن) شرايطي دارد كه بر اساس ذوق هاي مختلف و سليقه ها نيست.» «1»

سپس ايشان به تفسير شهودي اشاره مي كند و مي نويسد: تفسير صوفي بر مقدّمات علمي و برهآن هاي منطقي و سبب معقول تكيه نمي كند، بلكه تفسير آنان چيزي است كه به سبب اشراقات نوري كه از محل بالاتر افاضه مي شود. يعني صوفي عارف به درجه ي كشف و شهود مي رسد و معنا براي او كشف مي شود. و به او اشارات قدسيّه مي شود و به قلب او از غيب معارف الهي مي رسد. «2»

و در ادامه ايشان در مورد انواع تفسير باطني مي نويسد: «تفسير صوفي را به دو نوع تقسيم كرده اند: نظري و فيضي.

اين تقسيم بر اساس تقسيم تصوّف به نظري و عملي است كه تصوّف نظري بر اساس بحث و درس است اما تصوّف عملي بر اساس زهد و گذراندن مراحل سير و سلوك عملي و اذكار و اوراد است». «3» و در ادامه، ريشه ي تصوّف نظري را به يونانيان بر

مي گرداند و تعاليم آن ها را از روح

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 165

قرآن دور مي داند كه آنان تلاش مي كنند نظريات عملي خود را بر قرآن تحميل كنند.

اما تصوّف فيضي آن است كه قرآن را بر خلاف ظاهر آن براساس اشارات رمزي تفسير مي كند كه برأي صاحبان سلوك و رياضت ظاهر مي شود ولي دليل و برهان ندارد. «1»

بررسي:

ايشان نيز چند قسم از تفسير اشاري را بيان كرده اند:

اول تفسير صوفي كه براساس تأويل و باطن قرآن و تصوّف نظري قرآن استوار است، اما تأويلات آن ها دليل ندارد.

دوّم تفسير صوفي كه براساس كشف و شهود و تصوّف عملي است.

سوّم تفسير باطني صحيح كه براساس ضوابط صحيح تأويل و

بطن يابي استوار است.

مراحل به دست آوردن بطن و تأويل آيات:

مراحل صحيح پي بردن به بُطون (پيام هاي نهفته) قرآن عبارت است از:

1- جويا شدن هدف آيه.

2- سنجيدن آن هدف با خصوصيات ذكر شده در متن آيه.

3- آنچه در تحقّق يافتن هدف دخالت دارد باقي گذارده شود و آنچه دخالت ندارد ناديده گرفته شود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 166

4- مفهومي عام از متن آيه برداشت شود كه مستقيما در راستاي هدف آيه قرار داشته باشد و از خصوصيات ذكر شده پيرامون آيه فراتر بوده و بر موارد مشابه مورد نزول آيه در هر زمان و هر مكان قابل

تطبيق باشد.

5- معيار صحّت اين برداشت در آن است كه: مفهوم عام مُستَخرَج از بطن آيه به گونه اي باشد كه مورد نزول آيه يكي از مصاديق شاخص آن مفهوم عام گردد. و اگر چنين نشد و با ظاهر تنزيل تناسب قريب نداشت، چنين استخراجي نادرست و از قبيل تأويل باطل و تفسير به رأي خواهد بود. «1»

در اين مورد به مثال هاي سه گانه گذشته توجّه كنيد تا مطلب روشن شود.

2- معيارهاي تفسير اشاري صحيح:

از سخنان كساني كه تفسير اشاري باطني صحيح را پذيرفته اند استفاده مي شود، كه رعايت ضوابط و شرايط زير در اين تفسير لازم است:

الف) توجّه به ظاهر و باطن قرآن هر دو؛ يعني توجّه به بطن و اشارات قرآن، مفسّر را از توجّه به ظاهر آيات و تفسير ظاهري آن غافل نكند و نگويد كه قرآن غير از تفسير اشاري باطني تفسير ديگري ندارد. اين ضابطه از كلام علّامه ي طباطبايي و آيت اللّه معرفت و استاد حسن عباس زكي استفاده مي شد. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 167

ب) رعايت مناسبت نزديك بين ظاهر كلام و باطن آن، يعني بين دلالت ظاهري و دلالت باطني كلام، به طوري كه بيگانه نسبت به همديگر نباشد؛ يعني مناسبت لفظي يا معنوي باشد به گونه اي كه بتوان بطن را از ظاهر كلام انتزاع كرد. «1»

همانطور كه در مثال قتل و حيات ديديم كه حيات جسم و حيات معنوي و روحي (يعني هدايت) مناسبت دارد.

ج) مراعات نظم و دقت در الغاي خصوصياتي كه

در كلام هست. تا بتوان اصل و مغز كلام را به صورت مفهوم عامي به دست آوريم.

همان طور كه در قانون «سبر و تقسيم» در منطق گفته شده و در علم اصول از آن با عنوان «تنقيح مناط» ياد مي شود كه فقها براي به دست آوردن ملاك قطعي حكم شرعي از آن استفاده مي كنند و حكم نفيا و اثباتا داير مدار آن است و ملاك همان عموم فحواي كلام است نه خصوص عنوان وارد شده در زبان دليل.

اين دوشرط و ضابطه را آيت الله معرفت براي تأويل و بطن صحيح آورده اند. «2»

د) تفسير اشاري باطني با آيات محكم قرآن و دلايل قطعي عقل منافات نداشته باشد.

ه-) تفسير اشاري باطني قرينه ي معتبر داشته باشد كه اين قرينه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 168

گاهي عقلي و گاهي نقلي همچون آيات و روآيات است. يعني گاهي از روش تفسير عقلي و اجتهادي و گاهي از روش تفسير روايي براي به دست آوردن از بطن و پيام آيه استفاده مي شود.

و) مفهوم عام و قاعده ي كلي كه از آيه استخراج مي شود طوري باشد كه مورد آيه يكي از مصاديق آن باشد.

بنابراين اگر شرايط عام تفسير رعايت شود، تفسير اشاري باطني ضابطه مند و معتبر خواهد بود.

ج) ديدگاه دكتر ذهبي:

ايشان تفسير اشاري را به دو قسم تقسيم مي كند:

اوّل: تفسير صوفي نظري كه بر مقدمات علمي استوار است كه در ذهن صوفي مشخّص شده است.

در اين شيوه، مفسّر گمان مي كند كه تمام مقصود آيه را درك

كرده و چيزي غير از اين تفسير اشاري صوفي نظري نيست كه آيه را بر آن حمل كنند.

سپس ايشان محي الدين ابن عربي را از بزرگان اين شيوه مي نامد.

دوّم: تفسير صوفي فيضي، كه بر اساس رياضت هاي روحي صوفي استوار است تا اين كه او به درجه ي كشف مي رسد و اشارات قدسي را دريافت مي كند.

در اين شيوه، مفسّر گمان نمي كند كه تفسير صوفي فيضي تمام

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 169

معناي آيه باشد بلكه احتمال مي دهد كه معناي ديگري نيز باشد كه همان معناي ظاهري است كه قبل از هر چيز به ذهن مي رسد. «1»

د) ديدگاه شيخ خالد عبدالرحمن العك:

ايشان تفسير اشاري را اين گونه تعريف مي كند: «آن تأويل آيات قرآن كريم بر اساس چيزي غير از ظاهر آيات و به مقتضاي اشارات خفي است كه برأي اهل علم و سلوك ظاهر مي شود، كه براساس تطابق بين آن اشارات و بين ظواهر مقصود از آيات قرآن به وجهي شرعي، بنا گذاشته مي شود». «2»

سپس ايشان با توضيح معناي اشاره و تقسيم آن به اشاره ي حسّي و ذهني، تفسير اشاري ذهني را به دو قسم مخفي و آشكار تقسيم مي كند و مي نويسد:

اوّل: اشارات خفي كه اهل تقوي و صلاح و علم هنگام تلاوت قرآن آن ها را درك مي كنند. و اينها معاني اسرار قرآني است كه به قلب مؤمن

متقي و صالح عالم القاء مي شود، كه يا بين خود و خدايش مي ماند يا اين كه آن را برأي ديگران مي گويد، بدون آن كه

كسي ملزم به پذيرش آن ها باشد.

دوّم: اشارات آشكار كه آيات طبيعت در قرآن آن ها را در بر دارد. يعني آياتي كه اشارات واضح به علوم جديد و اكتشافات دارد كه اين

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 170

همان اعجاز علمي قرآن در عصر ما- يعني عصر علم- است». «1»

سپس شروط تفسير اشاري را بيان كرده، «2» يادآور مي شود كه تفسير اشاري در حوزه ي اخلاق و كمال نفس و تقويت ايمان و يقين كاربرد دارد اما احكام شرعي از تفسير اشاري گرفته نمي شود.

و در پايان مرز تفسير اشاري را با تفسير صوفي مشخص ساخته و مي نويسد:

«تفسير اشاري كه با شروط مذكور بيان شد غير از تفسير به روش فلسفي نظري صوفي درباره ي تفسيرهاي اشاري است كه از دايره ي تفسير مشروع خارج مي شود».

سپس تفسير صوفي را اينگونه توضيح مي دهد: «صوفيه به علم «اشاره» قايل هستند و آن علمي به اسرار قرآن كريم است از طريق عمل به آن، صوفيه مي گويند كه تحت هر حرف از حروف قرآن، نكات قابل فهم زيادي است كه برأي هر كس بهره اي از آن هست».

سپس براي اين روش تفسيري مثال هايي آورده است.

بررسي:

ايشان سه قسم از تفسير اشاري را بيان كرد:

اوّل: تفسير اشاري مخفي به معناي اسرار قرآني كه به قلب عالمان اهل تقوي القا مي شود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12،

ص: 171

دوّم: تفسير اشاري آشكار به معناي اشارات علمي قرآن به علوم جديد.

سوّم: تفسير اشاري به معناي تفسير فلسفي صوفي كه براساس علم اشاره و اسرار حروف استوار است.

البته به نظر مي رسد كه قسم دوّم از تفاسير اشاري به شمار نمي آيد بلكه روش مستقلّي در تفسير قرآن است كه ما تحت عنوان روش تفسير علمي قرآن بيان كرديم.

مثال هاي روايات تفسيري مهدويت در روش تفسير اشاري:

«وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ؛ «1»

و مي خواهيم كه بركساني كه در زمين مستضعف شده بودند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان (زمين) گردانيم وآنان را وارثان (آن) قرار دهيم.»

النبي (ص): «إن الله تعالي لم يبعث نبياً و لا رسولًا إلا جعل له اثني عشر نقيباً ... ثم ابنه محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله ثم قال يا سلمان ... و ذلك تأويل هذه الآيه «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ» قال فقمت من بين يديه و ما أبالي لقيت الموت أو لقيني» «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 172

بررسي:

ظاهر آيه فوق در مورد بني اسرائيل است كه مستضعفان آن قوم با اراده الهي بر فرعونيان پيروز مي شوند و جانشين آنها مي گردند. «1»

ولي تأويل و باطن آيه در مورد امام مهدي (ع) و پيروزي نهايي اوست همانطور كه در روايت فوق تصريح شده بود.

البته اين با يكي از

معاني بطن و تاويل سازگار است كه همان الغاء خصوصيت از آيه و اخذ قاعده كلي و تعيين مصاديق جديد در هر عصر و تعيين مصداق كامل آن در عصر امام عصر (ع) است.

«حم* عسق؛ «2» حا، ميم. عين، سين، قاف.»

الإمام الباقر (ع): «حم»: حتم، و «عين»: عذاب، و «سين» سنون كسني يوسف، و قاف»: قذف و خسف و مسخ يكون في آخر الزمان بالسفياني و أصحابه، و ناس من كلب ثلاثون ألف ألف يخرجون معه. و ذلك حين يخرج القائم (ع) بمكه، و هو مهدي هذه الأمه» «3» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 173

بررسي:

يكي از اقسام تفسير اشاري، تفسير رمزي است كه حروف مقطعه قرآن در بسياري از روايات تفسيري توضيح داده شده است. در روايت فوق نيز به برخي رموز «حم، عسق» اشاره شده است. صرف نظر از سند اين احاديث و اقوال مختلفي كه در مورد حروف مقطعه قرآن وجود دارد، «1» اين مطلب حائز اهميت است كه در روايات تفسيري مهدويت به تفسير اشاري رمزي در مورد حروف مقطعه توجه شده كه لازم است در چهارچوب تفسير اشاري رمزي بدانها پرداخته و مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد ولي بايد بدانيم كه معناي حروف مقطعه منحصر به اين احتمالات نيست.

مثال ديگر: «وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ؛ «2»

و بيقين هفت (آيه از سوره حمد با نزول) دوباره، و قرآن بزرگ را به تو داديم.»

الإمام الصادق (ع): «إن ظاهرها الحمد، و باطنها

ولد الولد، و السابع

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 174

منها القائم (ع)». «1» تذكر: در روايت فوق ظاهر آيه «سبعاً» به معناي هفت عدد است كه «سبعاً من المثاني» يكي از نام هاي سوره حمد است كه هفت آيه دارد همانطور كه در روايت اشاره شده است. اما باطن آيه هفتمين امام از نسل امام صادق (ع) است (حضرات صادق- كاظم- رضا- جواد- هادي- حسن عسگري- مهدي (عليهم السلام))

البته ارتباط ظاهر و باطن آيه فوق براي ما كاملًا روشن نيست ولي شايد اشاره به آن باشد كه سوره حمد هفت آيه اي دو بار نازل شد، معصومان در اسلام نيز به دو دسته هفت تايي تقسيم مي شوند كه از پيامبر (ص) تا امام باقر (ع) گروه اول بودند و از امام صادق (ع) تا امام عصر (ع) گروه دوم بودند كه اين مطلب با نوعي الغاء خصوصيت و اخذ قاعده كلي و تطبيق بر مصاديق جديد مي تواند سازگار باشد.

مثال ديگر: «إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 175

خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّهً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّهً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ؛ «1» در حقيقت، تعداد ماه ها نزد خدا [از] روزي كه آسمان ها و

زمين را آفريده، در كتاب الهي، دوازده ماه است؛ كه از آنها چهار [ماه حرام است. اين، دين استوار است؛ پس در اين [ماه ها به خودتان ستم نكنيد؛ و همگي با مشركان پيكار كنيد، همان گونه كه [آنان همگي با شما مي جنگند؛ و بدانيد كه خدا با پارسايان (خود نگهدار) است.»

الإمام الباقر (ع): «يا جابر أما السنه فهي جدي رسول الله (ص). و شهورها اثنا عشر شهرا. فهو أميرالمومنين وإلي، و إلي ابني جعفر و ابنه موسي، و ابنه علي، و ابنه محمد، و ابنه علي، و إلي ابنه الحسن، و إلي ابنه محمد الهادي المهدي، إثنا عشر إماما حجج الله في خلقه، و أمناؤه علي وحيه و علمه.

و الأربعه الحرم الذين هم الدين القيم، أربعه منهم يخرجون باسم واحد: علي أميرالمومنين و أبي علي بن الحسين و علي بن موسي و علي بن محمد. فالإقرار بهؤلاء هو الدين القيم. و لا تظلموا فيهن أنفسكم: أي قولوا بهم جميعاً تهتدوا» «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 176

تذكر: در اين روايت «ماه» (: شهر) هاي دوازده گانه ظاهر آن همان ماههاي سال است اما باطن آن دوازده امام (ع) هستند.

اين مطلب مي تواند با نوعي الغاء خصوصيت و اخذ قاعده كليد و تطبيق بر مصاديق جديد (بطن به معناي خاص) سازگار آيد.

6. روش تفسير به رأي

مفهوم شناسي:

رأي: اصل اين واژه به معناي نظر كردن به هر وسيله اي است، اعم از نظر كردن با چشم يا قلب يا به وسيله ي شهود

روحاني يا به وسيله ي قوه ي خيال. «1»

و واژه ي «رأي» به معناي عقيده اي است كه از غلبه ي گمان پيدا مي شود. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 177

و برخي مفسّران برآنند كه واژه ي «رأي» در كتاب و سنّت به معناي

درك عقلاني به كار نرفته است. «1»

پس مي توان گفت كه واژه ي «رأي» به معناي عقيده، ديدگاه و سليقه ي شخصي است كه براساس گمان شكل گرفته است.

باء:

واژه ي «باء» در «تفسير به رأي» ممكن است به يكي از سه معنا باشد:

الف) باء سببيّت، يعني: هركس قرآن را به وسيله و به سبب رأي خود تفسيركند، جايگاهي از آتش دارد (يعني ممكن است انگيزه و سبب اصلي تفسير آيه، همان رأي و نظر شخصي او باشد، در برابر كسي كه سبب و انگيزه ي اصلي او از تفسير، رأي او نيست بلكه او به دنبال حقايق قرآن است و اگر رأي شخصي او مطابق يا مخالف تفسير باشد برايش فرقي نمي كند).

ب) باء استعانت، يعني: هركس قرآن را با كمك راي خود تفسير كند جايگاهي از آتش دارد. (در برابر كساني كه قرآن را با كمك قراين عقلي و نقلي تفسير مي كنند.)

ج: باء زايده، يعني: هركس به جاي تفسير قرآن رأي خود را بگويد. و رأي شخصي او مصداق تفسير شود. (دربرابر كسي كه تفسير حقيقي قرآن را مي گويد نه رأي خود را به جاي تفسير)

البتّه معناي اوّل و دوم با روآيات تفسير به رأي سازگار است و معناي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 178

دوّم (استعانت) اظهر است. «1»

در مباحث آينده در تحليل روايات تفسير به رأي، اين معاني با توجّه به روايات بررسي خواهد شد.

پيشينه ي تاريخي تفسير به رأي

زمان دقيق پيدايش روش تفسير به راي روشن نيست، اما برخي از روايات در مورد مذمّت تفسير به راي از پيامبر (ص) حكايت شده است، «2» از ظاهر اين گونه احاديث مي توان استفاده كرد كه روش تفسير به رأي از زمان پيامبر (ص) شروع شده بود و از اين رو ايشان از اين روش ياد كرده و انجام دهندگان آن را سرزنش نموده است، و لحن روايات آن نيست كه در آينده چنين چيزي اتفاق خواهد افتاد و الآن پيامبر (ص) پيش گويي مي كند.

بعد از پيامبر (ص) در زمان ائمه (ع) نيز، اين مسأله مطرح بوده است، از اين رو تعدادي از روايات در مورد مذمّت تفسير به رأي از آنان صادر شده است. «3» و حتّي حكايت شده كه امام علي (ع) برخي افراد را مخاطب قرار داده و از تفسير به رأي نهي كرده است. «4»

البتّه برخي از اين احاديث ناظر به افرادي است كه مكتبي دربرابر اهل

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 179

بيت (ع) در تفسير قرآن گشوده بوده اند. «1»

در عصرهاي بعدي نيز تفسير به رأي در برخي از كتاب هاي تفسير راه يافت و گاهي فرقه ها

و مفسّران همديگر را متّهم به تفسير به رأي مي كردند. براي مثال برخي نويسندگان فخر رازي صاحب تفسير كبير و اخوان الصفا و برخي صوفيه و نيز گاهي اشاعره و معتزله را متهم به تفسير به رأي كرده اند چرا كه آيات قرآن را مطابق با عقايد خويش تأويل و تفسير كرده اند. «2»

و در عصر حاضر اين روش تفسيري اوج گرفت، و برخي افراد منافق صفت نيز با ظهور مكاتب الحادي تلاش كردند كه با استفاده از آيات قرآن و تفسير به رأي آن ها جوانان مسلمان را جذب خويش سازند و مقاصد الحادي خود را بپوشانند. «3» كه شهيد مطهري اين روش را ماترياليسم اغفال شده يا ماترياليسم منافق مي خواند. «4»

دلايل ممنوعيت تفسير به رأي:

مهم ترين دلايل مخالفت با تفسير به رأي عبارتند از:

يك: آيات قرآن

در اين مورد به آيات متعددي استدلال شده است كه مهم ترين آنها

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 180

عبارتند از. «1»

قال اللَّه تعالي: «قُلْ إنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإثْمَ وَالبَغْيَ بِغَيْرِ الحَقِّ وَأنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَأنْ تَقُولُوا عَلَي اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ» «2» «بگو: پروردگارم، تنها اعمال زشت را، چه آشكار باشد چه پنهان، حرام كرده است، و گناه و ستم به ناحق را؛ و اين كه چيزي را كه خدا دليلي براي آن فرو نفرستاده، شريك او قرار دهيد، و به خدا مطلبي نسبت دهيد كه نمي دانيد».

ونيز مي فرمايد: «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ».

«3»

«و از آنچه بدان آگاهي نداري، پيروي مكن».

توضيح: كساني كه به اين آيات استدلال كرده اند مي گويند:

أولًا تفسير به رأي سخني غير علمي است كه به خدا نسبت داده مي شود. چون كسي كه تفسير به رأي مي كند يقين ندارد كه به واقع مي رسد، و حدّاكثر آن است كه گمان مي كند.

ثانياً نسبت دادن سخن غير علمي به خدا حرام است، چراكه در آيات قرآن از آن نهي شده است. همان طور كه در دو آيه ي مذكور هم آمده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 181

پس تفسير به رأي حرام است. «1»- «2»

دو: روايات ممنوعيت تفسير به رأي:

در اين مورد روايات متعددي در منابع حديثي شيعه و سنّي آمده است كه مي توان آن ها را به چند دسته تقسيم كرد:

الف) رواياتي كه فقط تفسير به رأي را محكوم و مذمّت مي كند و مجازات هاي آن را بر مي شمارد:

1. عن النبي (ص): «من فسّر القرآن برأيه فليتبوّأ مقعده من النار». «3»

«هر كس قرآن را به رأي خويش تفسير كند، جايگاهي از آتش براي خود فراهم خواهد كرد».

2. عن النبي (ص): «من قال في القرآن برأيه فليتبوء مقعده من النار». «4»

«هركس به رأي خود درقرآن سخن گويد، جايگاهي از آتش براي خود فراهم خواهدكرد».

تذكر: دراين روايت مطلق «قول» و سخن به رأي درباره ي قرآن، سرزنش شده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني

ويژه جوانان، ج 12، ص: 182

3. عن الصادق (ع): «من فسّر برأيه آيه من كتاب اللَّه فقد كفر». «1» «هركس آيه اي از كتاب خدا (قرآن) را تفسير به رأي كند به يقين كافر شده است».

4. في عيون اخبار الرضا (ع) للصدوق عن ابن المتوكّل (محمد بن موسي بن المتوكل) عن علي بن ابراهيم، عن أبيه، عن الريان بن الصلت عن علي بن موسي الرضا (ع) عن أبيه عن آبائه عن امير المومنين (ع) قال: «قال رسول اللَّه (ص) قال اللَّه جلّ جلاله ما آمن بي من فسّر برأيه كلامي.»» «پيامبر (ص) از خداي متعال حكايت مي كند كه: هركس كلام مرا تفسير به رأي كند، به من ايمان ندارد».

تذكر: اين روايت سند آن صحيح و معتبر است. «3»

ب) رواياتي كه تفسير به رأي را نوعي سخن نا آگاهانه ودروغ به شمار مي آورد:

1. عن النبي (ص): «من فسّر القرآن برأيه فقد افتري علي اللَّه الكذب». «4»

«هركس قرآن را تفسير به رأي كند به يقين برخدا دروغ بسته است.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 183

2. عن النبي (ص): «من قال في القرآن بغير علم فليتبوء مقعده من

النار». «1» «هر كس در مورد قرآن چيزي بدون آگاهي بگويد، جايگاهي از آتش براي خود فراهم خواهد كرد».

تذكر: مقصود اين گونه احاديث آن است كه تفسير به رأي بدان معناست كه چيزي بدون علم در تفسير قرآن گفته شود. و نسبت دادن سخني بدون آگاهي به خدا دروغ بستن و تهمت زدن براوست.

3. عن

امير المومنين (ع): «قال لمدّعي التناقض في القرآن): «ايّاك أن تفسّر القرآن برأيك حتّي تفقهه عن العلما، فانّه ربّ تنزيل يشبه بكلام البشر وهو كلام اللَّه وتأويله لا يشبه كلام البشر». «2» «مراقب باش كه قرآن را با رأي خودت تفسير نكني (و صبركن) تا اين كه آن را از دانشمندان بگيري، چراكه چه بسيار (آيات) نازل شده اي كه مشابه سخنان انسآن هاست ولي آن كلام خداست و تاويل آن مشابه سخنان بشر نيست».

ج) رواياتي كه تفسير به رأي را از جهت گمراهي محكوم مي سازد:

عن الباقر (ع): «وَيْحَكْ يا قتاده ان كنت انّما فسّرت القرآن من تلقاء نفسك فقد هلكت واهلكت». «3» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 184

« (امام باقر (ع) به قتاده كه مفسّر بصره بود) فرمود: واي بر تو اي قتاده، اگر قرآن را از پيش خود تفسير كني، به يقين هلاك مي شوي و

ديگران را نيز به هلاكت خواهي كشاند».

تذكر: هلاكت در اين احاديث به معناي گرفتاري در آتش آخرت نيست بلكه به معناي هلاكت دنيوي يعني گمراهي نيز هست، چرا كه شنونده ي تفسير را نيز اهل هلاكت معرفي مي كند.

پس اين گونه احاديث، تفسير به رأي را كه بدون استفاده از قراين نقلي (احاديث معصومين (ع)) انجام گرفته است، موجب گمراهي خود مفسّر و ديگران و به هلاكت افتادن هر دو معرّفي مي كند و از اين رو آن را محكوم مي كند.

د) احاديثي كه تفسير به رأي را هر چند كه نتيجه ي آن صحيح باشد، محكوم مي كند.

1.

عن الصادق (ع): «من فسّر القرآن برأيه، ان اصاب لم يُوجَر و ان اخطأ فهو أبعد من السماء». «1» «كسي كه قرآن را تفسير به رأي كند، اگر (به واقع) برسد، پاداشي داده نمي شود، و اگر به خطا رود، پس او (از مرز حق) بيش از فاصله آسمان (از همديگر) دورشده است».

2. عن النبي (ص): «من قال في القرآن برأيه فاصاب فقد اخطأ». «2» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 185

«هر كس در مورد قرآن به رأي خود سخن گويد و (به واقع) برسد، يقيناً خطا كرده است».

بررسي احاديث

احاديث مذمّت تفسير به رأي از دو جهت قابل بررسي است:

اوّل: از جهت سند

بسياري از اين احاديث ضعيف، يا مرسل هستند و در ميان احاديث شيعه حديث 4/ الف صحيح السند بود و در احاديث اهل سنّت حديث 2/ الف را حسن دانسته اند.

ولي از آن جا كه اين روايات در منابع حديثي شيعه و سنّي زياد هستند، برخي از بزرگان «1» و صاحب نظران «2» درمورد آن ها ادعاي تواتر كرده اند، كه ظاهراً مقصود تواتر معنوي است.

اما به هر حال با توجّه به كثرت روايات و وجود روايات معتبر در بين آن ها از بحث سندي بي نياز هستيم.

دوم: از جهت متن

از مجموع احاديث نكات زير به دست مي آيد:

1. تفسير به رأي، گناه كبيره است چرا كه وعده ي آتش بر آن داده شده است. از اين رو خطر بزرگي به شمار مي آيد.

2. تفسير به رأي يك «روش خطا» در تفسيراست و محكوميت آن

از

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 186

آن جهت نيست كه نتيجه ي آن غلط است، چرا كه گاهي ممكن است نتيجه ي تفسير به رأي صحيح باشد اما باز هم در احاديث (رديف د) مذموم و خطا شمرده شده است.

به عبارت ديگر: خود روش تفسير موضوعيت دارد. و اگر روشي غلط باشد (هرچند كه گاهي به نتيجه درست برسد بازهم) محكوم است. «1»

چون كه در صورت صحيح بودن نتايج هم، مفسّر مطلبي را به خدا نسبت داده كه هيچ گونه حجّتي براي آن نداشته است و از اين رو باز هم خطا كرده است. (مفاد احاديث رديف ب و د).

البتّه اين يك مطلب عقلايي است، براي مثال: اگر كسي به دروغ ادّعاي پزشك بودن كند، سپس اقدام به مداواي مردم نمايد و اتفاقاً كسي را از مرگ نجات دهد، باز هم عقلا او را سرزنش مي كنند و برطبق قوانين عقلايي بشري كه در دنيا رايج است پاداش به اوداده نمي شود بلكه به جريمه يا زندان محكوم مي شود، چرا كه روش او غلط است و معمولًا به خطا مي رود (هر چند كه اتفاقاً يك مورد صحيح باشد و به واقع برسد).

تذكر: از آنجا كه احاديث تفسيري مهدويت از اهل بيت پيامبر (ص) صادر شده است و پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) در روايات متعدد روش تفسير به رأي را ممنوع اعلام كرده اند. بنابراين در روايات تفسيري مهدويت از روش تفسير به رأي استفاده نشده است و در نتيجه استفاده از اين

روش در احاديث تفسيري مهدويت براي مفسران و محدثان ممنوع است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 187

جمع بندي و نتيجه گيري:

بنابر آنچه بيان شد در احاديث تفسيري مهدويت از روش هاي

تفسيري قرآن به قرآن- روائي، علمي، اشاري، عقلي و اجتهادي استفاده شده و از روش تفسير به رأي استفاده نشده است. البته نمونه هاي اينگونه روايات زياد بود كه ما به ذكر نمونه ها اكتفا كرديم و در مقالات بعدي ابعاد ديگر آنها را بررسي مي كنيم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 189

فهرست منابع (دوجلد 11و12)

1. معارف مهدوي، گردآوري: مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم، ناشر: دبيرخانه دائمي اجلاس حضرت مهدي (ع)، قم، چاپ اول، بهار، 1385.

2. اديان و مهدويت، محمد بهشتي، انتشارات امير، تهران 1344 ه-. ش (چاپ دوم).

3. خورشيد مغرب، محمدرضا حكيمي، نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1360 ه-. ش.

4. آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت)، تهران، 139.

5. مهدي تجسم اميد و نجات، عزيزالله حيدري، انتشارات مسجد مقدس جمكران، قم، 1380.

6. خدمات متقابل اسلامي و ايران، داوود الهامي، مكتب الاسلام، بي جا، 1373.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 190

7. گات ها، ابراهيم پورداود، انجمن زرتشتيان ايران، بمبئي، 1938.

8. مجله موعود، ش 17، مقاله هزاره گرايي در مسيحيت، حسين توفيقي، مؤسسه فرهنگي موعود.

9. نرم افزار رايحه

عشق، بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج) فارس، بخش مقالات، مقاله اتفاق مذاهب در موضوع موعود.

10. مجله هفت آسمان، ش 12 و 13 مقاله گونه شناسي موعود در اديان مختلف.

11. آرشيو دفتر تبليغات حوزه علميه قم، بخش بانك اطلاعات.

12. كتابنامه حضرت مهدي (ع)، علي اكبر مهدي پور، ناشر: مؤلف، قم، 1375.

13. مرجع مهدويت، بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج)، مؤلف، تهران، 1382.

14. مهدويت از ديدگاه دين پژوهان غربي، سيد رضي موسوي گيلاني، بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج)، قم، 1385، چاپ اول.

15. مؤسسه فرهنگي انتظار نور moC. eejnoM

16. تفسير قرآن مهر (سوره توبه)، محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران قرآني، انتشارات پژوهشهاي تفسير و علوم قرآن، 1385 ش، قم.

17. بحارالانوار الجامعه لدرراخبار الائمه الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسه الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 191

18. بحارالانوار الجامعه لدرراخبار الائمه الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي،

(مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسه الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

19. كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلاميه قم، دوم، 1395 قمري.

20. مستطرفات السرائر، ابن ادريس حلي، ابوعبدالله محمد بن احمد بن ادريس عجلي حلي، موسسه انتظارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، دوم، 1411 قمري.

21. دستغيب، شهيد عبد الحسين، 1361 ش، گناهان كبيره، كانون ابلاغ انديشه هاي اسلامي، بي جا، دو جلدي.

22. دلائل الامامه، ابن جرير طبري آملي مازندراني، ابوجعفر محمد بن جرير، دارالذخائر للمطبوعات، قم، كتاب حاضر از نسخه نشر حيدريه نجف به سال 1383 قمري است.

23. الارشاد في معرفه حجج الله

علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، دوم، 1413 ه. ق.

24. عيون اخبار الرضا، صدوق (محمد بن علي ابن بابويه)، قم، مشهدي، 1363 ش.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 192

25. الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبائي، تهران،

دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، چاپ سوم.

26. معجم رجال الحديث، سيد ابوالقاسم خوئي.

27. الصوارم المهرقه في نقد الصواعق المحرقه، شوشتري، قاضي نور الله، انتشارت چاپخانه نهضت، تهران، بي نو، 1376 قمري.

28. البيان في تفسير القرآن، خوئي، آيه الله سيد ابو القاسم، المطبعه العلميه، قم، 1394 ق.

29. الاحتجاج، طبرسي، احمد بن علي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

30. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد (ص)، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آيه الله مرعشي نجفي، دوم، 1404 قمري.

31. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبدالله، دارالكتب الاسلاميه، دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

32. طوسي، خواجه نصير الدين و علامه حلّي، 1407 ق، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، قم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 193

33. المفردات في غريب القرآن، الراغب الاصفهاني، تهران، المكتبه المرتضويه، 1332 ش، 554 ص.

34. مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبه الاسلاميه، چاپ پنجم، 1395 ق، ده جلدي.

35. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

36. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، آيه الله ناصر، دار الكتب الاسلاميه، تهران چاپ بيست و ششم (27 ج)، 1373 ش.

37. نورالثقلين، عبدعلي بن جمعه حويزي

عروسي، قم، المطبعه العلميه، الطبعه الثانيه، 1383 ق، پنج جلدي.

39. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت داراحياء الثراث العربي، الطبعه الخامسه، 1386 ق

40. انجمن كتاب مقدس ايران، 1932 م، كتاب مقدس، تهران، (شامل، تورات، انجيل و ملحقات آنها).

41. ري شهري، محمد محمدي، 1367، ميزان الحكمه، دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، ده جلد.

42. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبه العصريه، بيروت، 1425 ق

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 12، ص: 194

43. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، رازي، فخرالدين، 1411 ق، دار الكتب العلميه، بيروت، 32 جلد.

44. الدرّ المنثور في تفسير الماتور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

45. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبه اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

46. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي (صاحب مجمع البيان)، ابوعلي فضل بن حسن انتشارات دارلكتب الاسلاميه، قم، سوم، بي تا.

47. انجمن كتاب مقدس ايران، 1932 م، كتاب مقدس، تهران، (شامل، تورات، انجيل و ملحقات آنها).

48. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبه النينوي الحديثه، تهران، بي نو، بي تا.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109