پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، جلد 9 (پيامبر مهر 1)

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور:پيامبر مهر/جمعي از پژوهشگران؛ زير نظر محمد علي رضايي اصفهاني ؛ تنظيم محسن ملا كاظمي.

مشخصات نشر :قم: انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن، 13 .

مشخصات ظاهري: 268ص ج1.

فروست : پرسش هاي قرآني جوانان؛ [ج.] 10.

شابك : 268ص ج1.

دوره 964-2534-07-x ؛ 964-2534-02-9

يادداشت : فهرستنويسي براساس جلد دوم، 1385.

يادداشت :كتابنامه.

مندرجات:ج. 1. پيامبر اعظم (ص)و قرآن .

موضوع :قرآن -- پرسشها و پاسخها.

شناسه افزوده:رضايي اصفهاني، محمدعلي، 1340 -

شناسه افزوده :ملا كاظمي، محسن

شناسه افزوده :پرسش هاي قرآني جوانان؛[ج]. 10.

رده بندي كنگره BP65/2پ4 10.ج 1300ي

رده بندي ديويي 297/1076

شماره كتابشناسي ملي:1225247

درآمد

قرآن كريم نوري همواره تابان است كه بر انديشه ي بشر تابيد و راه انسان ها را روشن ساخت، اين كتاب منبع عظيم معرفتي و سفره اي الهي است «1» كه مي تواند نسل هاي بشر را از زلال معرفت خويش سيراب سازد؛ و مقام دانش و دانشمندان را ارج مي نهد و عالمان و جاهلان را مساوي نمي داند، «2» بلكه با اشارات متعدد به مباحث علوم تربيتي، كيهان شناسي، زيست شناسي، رويان شناسي و روح و روان انسان بلكه با اشاره به مسائل فرا روانشناسي، حسّ كنجكاوي و پرسشگري انسان را تحريك مي كند و زمينه رشد علوم را فراهم مي سازد.» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 14

پرسش كليد دانش است. «1» و ذهن پرسشگر ارجمند است، و وظيفه ي دانشمندان، دريافت پاسخ از منابعِ قرآن، حديث، عقل و علوم تجربي و ارائه ي آن به تشنگان حقيقت است.

از اين رو جمعي از پژوهشگران حوزه و دانشگاه گردهم آمده و با تأسيس «واحد پاسخ به پرسش هاي تخصصي قرآن و علم»، و ارسال پرسشنامه به دانشگاه هاي مختلف، به گردآوري پرسش ها و ارائه ي پاسخ پرداخته اند، كه حاصل تلاش اين

عزيزان در اين مجموعه گردآوري شده است.

بنده كه از آغاز با اين عزيزان همراهي داشته ام، شاهد تلاش علميِ همراه با تعهد آنها بوده ام، كه در حد توان كوشيده اند پاسخ هاي مناسب و متين ارائه نمايند. البته برخي پرسش ها نيز از طريق شنوندگان محترم راديو قرآن دريافت شده و در برنامه ي پرسش و پاسخ قرآني آنجا پاسخ داده ايم كه به اين مجموعه اضافه شده است.

اميدوارم خداي متعال اين خدمت علمي و قرآني را از همه ي ما بپذيرد و در پرتو قرآن و اهل بيت (ع) پاداش نيك عطا فرمايد!

از آنجا كه واحد تخصصي پاسخ به پرسش هاي قرآن و علم، مشمول حمايت ويژه «ستاد پاسخگويي به مسائل مستحدثه ديني دفتر تبليغات» بوده، بر خود لازم مي دانيم از مسئولين محترم ستاد تشكر كنيم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 15

در ضمن از خوانندگان محترم درخواست داريم كه ما را از راهنمايي و پيشنهادات و انتقادات خويش محروم نفرمايند و از جوانان عزيز مي خواهيم كه اگر پرسش هايي در زمينه ي «قرآن و علم» دارند، به نشاني ما ارسال فرمايند. «1»

با سپاس

دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني

قم- 7/ 6/ 85

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 17

اشاره:

سال 1385 ش به نام «پيامبر اعظم (ص)» نامگذاري شده است، از آنجا كه مهمترين دستاورد پيامبر (ص) قرآن كريم است، و پيامبر (ص) در مورد قرآن مطالب زيبا، ژرف و آگاهي بخش دارد؛ و نيز در تعداد زيادي از آيات قرآن از نام ها، صفات و رفتار و گفتار پيامبر (ص) ياد شده است، لازم است كه در رابطه ي «پيامبر و قرآن» مطالب آيات و روايات نبوي كاويده شود.

اين نوشتار بر آن است

كه اين مطالب را در پنج محور زير بررسي كند:

الف: قرآن از ديدگاه پيامبر (ص)

ب: روش شناسي تفسير پيامبر (ص)

ج: شمارگان روايات تفسيري پيامبر (ص)

د: سيماي پيامبر (ص) در قرآن

ه-: تفسير برخي از مهمترين آيات مربوط به پيامبر (ص)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 19

فصل اول: پيامبر اعظم (ص) و قرآن

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 21

الف. قرآن از ديدگاه پيامبر (ص)

پيامبر اكرم (ص) در احاديث متعددي به قرآن و مطالب مربوط به آن پرداخته اند، اين احاديث در كتاب هاي حديثي شيعه و اهل سنت از ايشان حكايت شده است.

احاديث مذكور فراوان است و ذكر همه ي آنها در يك مقاله نمي گنجد، ولي مي توان آنها را گلچين كرد و در موارد زير دسته بندي نمود:

ي ك: اهميت و صفات قرآن

1. فضيلت قرآن: فضيلت قرآن نسبت به ساير سخنان، همچون فضيلت خدا نسبت به ساير مردم است. «1»

2. شفاعتگري قرآن: قرآن شفاعت كننده اي است كه شفاعت آن پذيرفته مي شود. «2»

3. قرآن، راهنماي به بهترين راه است. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 22

4. دانشمندان از قرآن سير نمي شوند. «1»

5. قرآن دارو (ي شفابخش) است. «2»

دوم: راهكارهاي بهره وري از قرآن

1. هر كس قرآن را پيش رو (و راهنماي)

خود قرار دهد به سوي بهشت سوق داده مي شود، و هر كس آن را پشت سرنهد به سوي دوزخ رهسپار مي شود. «3»

2. هنگامي كه بلاها و فتنه ها همچون شب تاريك به شما روي آورد، به سوي قرآن برويد (تا نجات يابيد). «4»

3. قرآن سفره ي الهي است هر چه مي توانيد از اين سفره (بهره ببريد و) آموزش ببينيد. «5»

4. وقتي شما قرآن قرائت مي كنيد، كه شما را (از گناهان) منع كند، و هنگامي كه منع نكند (در حقيقت) قرائت نكرده ايد. «6»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 23

سوم: آموزش قرآن

1. بهترين شما كسي است كه قرآن را فراگيرد و (به ديگران) بياموزد. «1»

2. (در رستاخيز) هنگامي كه انيس و مصاحب قرآن وارد بهشت مي شود، به او گفته مي شود: بخوان و بالا برو، و او مي خواند و بالا مي رود، به هر آيه اي، درجه اي بالا مي رود تا اينكه آخرين چيزي كه از قرآن مي داند مي خواند. «2»

3. هر كس براي دنيا و زيور آن، قرآن بياموزد، خدا بهشت را بر او حرام مي كند. «3»

4. هر كس به فردي قرآن بياموزد مولاي او مي گردد. «4»

چهارم: قرائت قرآن

1. هنگامي كه يكي از شما دوست دارد با خدا سخن گويد، قرآن قرائت كند. «5»

2. قرائت قرآن، تاوان گناهان و سپر آتش و مانع عذاب است. «6»

3. صداي نيكو زينت قرآن است. «7»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 24

4. حكايت شده كه پيامبر (ص) افرادي را به سوي يمن فرستاد و يكي از آنها را كه كوچك تر بود امير قرار داد، از پيامبر (ص) پرسيدند: علت اين كار چيست؟! حضرت از قرائت قرآن او ياد كردند!

«1»

پنجم: حفظ قرآن:

1. خداي متعال، دلي را كه ظرف قرآن است عذاب نمي كند. «2»

2. حاملان قرآن عرفاي اهل بهشت هستند. «3»

3. حكايت شده كه بعد از جنگ احد، هنگام دفن شهدا، پيامبر (ص) فرمودند: افرادي از شهدا كه قرآن بيشتري حفظ هستند آنها را مقدم بر ديگران دفن كنند. «4»

ششم: شنيدن قرآن

1. هر كس مشتاق خداست، به كلام الهي گوش فرادهد. «5»

2. هر كس به آيه اي از قرآن گوش فرا دهد، از كوه طلا برايش بهتر است. «6»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 25

3. كسي ك-- ه به ق--- رآن گ--- وش ف-- را دهد، بلاي آخ- رت از او دفع مي شود. «1»

4. كسي كه به آيه اي از قرآن گوش فرا دهد، نيكي (حسنه اي) چند برابر برايش ثبت مي شود. «2»

هفتم: ساحت هاي قرآن (بطون)

- هيچ آيه اي (از قرآن) نيست، مگر آنكه ظاهر و باطن دارد. «3»

تذكر: معناي بطن و شيوه ي تفسير باطني، در بخش روش شناسي تفسير پيامبر (ص) بيان مي شود. «4»

هشتم: تفسير به رأي ممنوع

1. در حديث صحيح امام رضا (ع) از پدرانش از پيامبر (ص) و او از خداي متعال نقل مي كنند كه فرمود: «هر كس قرآن را به رأي خود تفسير كند ايمان به من ندارد.»» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 26

2. هر كس در مورد قرآن بدون علم سخن گويد پس بايد جايگاهي از آتش برايش فراهم شود. «1»

تذكر: توضيح بيشتر در اين باره در بخش روش شناسي تفسير پيامبر (ص) بيان مي شود.

نهم: اقسام آيات قرآن

1. قرآن بر پنج صورت است: حلال، حرام، محكم و متشابه و مثل ها.

به حلال ها عمل كنيد، حرام ها را رها كنيد،

به محكمات قرآن عمل كنيد، متشابهات را رها سازيد (تا معناي آن روشن شود) و از مثل هاي قرآن عبرت بگيريد. «2»

2. با عظمت ترين آيه ي قرآن، آيت الكرسي است.

عدالت آميز ترين آيه ي قرآن «ان الله يامر بالعدل و الاحسان ...» «3»

است.

هراس انگيزترين آيه ي قرآن «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَيْراً يَرَهُ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرّاً يَرَهُ» «4»

است. پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 27

اميد انگيزترين آيه ي قرآن «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُ-- وا م-- ن رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّ-- هُ هُ-- وَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» «1»

است. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 29

ب. روش شناسي تفسير پيامبر اعظم (ص)

اشاره

درآمد

پيامبر اكرم (ص) شخصيتي چند بعدي بود، عارف، متخلّق، سياستمدار و رئيس حكومت، قانونگذار، حكيم و ... از اين رو در مورد قرآن به همه ي ابعاد آن توجه مي كرد و همه ي بيانات ايشان در مورد قرآن (براساس آيه ي 44 سوره ي نحل) حجّت است و تفسير صحيح و معتبر قرآن به شمار مي آيد.

مي توان گفت كه پيامبر اسلام (ص) تقريباً به همه ي روش ها و گرايش هاي تفسيري اشاره كرده و از اكثر روش هاي صحيح استفاده كرده است ولي «تفسير به رأي» را ممنوع دانسته و از آن پرهيز كرده است.

واژگان

واژه هاي اساسي در باب «روش هاي تفسير قرآن» عبارتند از:

الف) روش: مقصود از «روش»، استفاده از ابزار يا منبع خاص در تفسير قرآن است كه معاني و مقصود آيه را روشن ساخته و نتايج مشخّصي را به دست مي دهد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 30

به عبارت ديگر: چگونگي كشف و استخراج معاني و مقاصد آيات قرآن را، روش

تفسير قرآن گويند.

ب) تفسير: كشف و پرده برداري از ابهامات كلمات و جمله هاي قرآن و توضيح مقاصد و اهداف آنهاست.

و به عبارت ديگر: مقصود از تفسير، تبيين مراد استعمالي آيات قرآن و آشكار كردن مراد جدّي آن براساس قواعد ادبيات عرب و اصول عقلايي محاوره است. «1»

تاريخچه روش شناسي تفسير

الف) پيدايش و رشد

دانش تفسير، از صدر اسلام شروع شد و خاستگاه آن وحي الهي بود كه پيامبر (ص) را مفسّر قرآن معرّفي كرد. «2»

پيامبر (ص) در تفسير قرآن گاهي از خود قرآن كمك مي گرفت و از اينجا روش «تفسير قرآن به قرآن»، به وجود آمد. «3» سپس اهل بيت (ع) و صحابه به

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 31

تفسير قرآن پرداختند، آنان علاوه بر استفاده از روش «تفسير قرآن به قرآن»، از روش «تفسير روايي» نيز استفاده مي كردند؛ يعني گاهي با استناد به روايات پيامبر (ص) به تفسير آيات قرآن مي پرداختند.

در اين ميان گروهي نيز براساس خواسته هاي شخصي يا گروهي، و بدون ضوابط و قراين به تفسير و تأويل قرآن پرداختند و «روش تفسير به رأي» پديد آمد؛ كه در احاديث پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) به شدّت با اين روش برخورد شد و آن را ممنوع اعلام كردند. «1»

كم كم از قرن دوم به بعد با ترجمه ي آثار و نفوذ افكار و علوم يونانيان و ايرانيان در بين مسلمانان، روش ها و گرايش هاي ديگري نيز پديد آمد.

از اينجا بود كه مبحث هاي كلامي و فلسفي

پيدا شد و كم كم گرايش هاي تفسيري كلامي شكل گرفت «2» و هر كدام از فرقه هاي اسلامي مانند اشاعره و معتزله و ... آيات قرآن را براساس ديدگاه ها و عقايد خود تفسير مي كردند.

در همين راستا اختلافات مذهبي كه از قرن اوّل شروع شده بود، با اختلافات مذاهب فقهي همراه شد و در تفسير آيات فقهي قرآن تأثير گذاشت.

سپس عرفا و متصوّفه نيز گرايش هاي خاصّ تفسيري پيدا كردند و روش تفسير اشاري از قرن سوم به بعد رشد كرد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 32

محدّثان شيعه و اهل سنت كه به نقل احاديث اكتفا مي كردند، «روش و گرايش تفسير روايي» را شكل دادند كه در مرحله ي اوّل در قرن هاي سوم و چهارم، تفاسيري همچون: عيّاشي، قمي و طبرسي شكل گرفت، و در مرحله ي دوم در قرن دهم تا يازدهم، تفاسيري همچون درّالمنثور سيوطي، البرهان و نورالثقلين ظهور كرد.

در اين ميان بعد از مرحله ي اوّل، تفسيرهاي روايي، تفاسير فقهي شروع شد كه نوعي تفسير موضوعي قرآن با گرايش آيات الاحكام بود. و پس از شكل گيري تفاسيري همچون: احكام القرآن حصّاص حنفي (...- 370 ق) و احكام القرآن منسوب به شافعي (...- 204 ق) تفسير نويسي فقهي در قرن هاي بعدي ادامه يافت كه احكام القرآن راوندي (...- 573 ق) از آن نمونه است. در قرن پنجم و ششم تفاسير جامع و اجتهادي همچون: تبيان و مجمع البيان شكل گرفت كه با استفاده از اجتهاد و عقل و توجّه به همه ي جوانب تفسير، شيوه ي جديدي در

تفسير بنيان نهاده شد كه هنوز هم اين شيوه متداول است.

پس از اين مرحله، برخي از فلاسفه نيز اقدام به نگارش تفسير كردند و در يك قرن اخير نيز روش ها و گرايش هاي ديگري همچون روش تفسير علمي و گرايش اجتماعي، به وجود آمد و رشد كرد. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 33

ب) نگارش در زمينه ي روش هاي تفسيري

از قديمي ترين كتاب ها در اين زمينه كتاب «طبقات المفسّرين» جلال الدّين سيوطي (889- 911 ق) است كه شرح حال مفسّران و آثار آنان است. و هر چند كه مستقيم به بحث روش ها و گرايش هاي تفسيري نپرداخته است ولي براي اين بحث مفيد و قديمي ترين منبع آن به شمار مي آيد.

سپس كتاب «مذاهب التفسير الاسلامي» از مستشرق مشهور، «گلدزيهر» به رشته ي تحرير در آمده، توسط دكتر «عبدالحليم النجار» به عربي ترجمه شده است. پس از آن، كتاب «التفسير و المفسّرون» دكتر ذهبي از مهم ترين منابع اين بحث به شمار مي رود، گرچه بيشتر به گرايش هاي تفسيري پرداخته است.

ديگر آثار مدوّن در زمينه ي روش ها و گرايش هاي تفسيري، كتاب ارزشمند: «التفسير و المفسّرون في ثوبه القشيب» از آيت اللَّه معرفت است، كه روش هاي تفسير مأثور (قرآن به قرآن، روائي) و عقلي و اجتهادي را بررسي كرده و نيز تحت عنوان «الوان تفسيري»، مطالب متنوعي در زمينه ي گرايش ادبي، اجتماعي، علمي و ... آورده اند.

و بالاخره كتاب «مباني و روش هاي تفسير قرآن» از استاد عميد زنجاني، حاوي مطالبي در موضوع روش هاي تفسيري است ولي به بحث گرايش ها توجّه چنداني نشده

است.

البته برخي كتاب ها هم از زاويه ي خاص به بحث روش ها يا گرايش ها پرداخته اند:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 34

همچون: «اتجاهات التفسير في مصر الحديث، دكتر عفت محمد شرقاوي مصري؛ كتاب «طبرسي و مجمع البيان» از دكتر حسين كريميان؛ كتاب «روش تفسيري علّامه طباطبايي (ره) در الميزان» از علي آلوسي؛ كتاب «التفسير العلمي للقرآن في الميزان» از دكتر احمد عمر ابو حجر؛ كتاب «در آمدي بر تفسير علمي قرآن» از نگارنده، كه در مورد روش تفسير علمي و معيارهاي آن مطالبي بيان شده است و نيز كتاب هاي ديگري در مورد روش تفسيري شيخ محمد عبده، رشيد رضا، فخر رازي و زمخشري نوشته شده است.

تقسيمات روش هاي تفسير قرآن

صاحب نظران در مورد روش ها و گرايش هاي تفسيري، تقسيمات متعددي ارائه كرده اند، از جمله «گلدزيهر» مستشرق مجارستاني (1850- 1921 م) در كتاب «مذاهب التفسير الاسلامي»، و دكتر ذهبي در كتاب «التفسير و المفسرون» و آيت الله معرفت در كتاب «التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب» و نيز استاد عميد زنجاني در كتاب «مباني و روش هاي تفسير قرآن» و خالد عثمان السبت در كتاب «قواعد التفسير» و محمد حسين علي الصغير در كتاب «دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم»، و خالد عبدالرحمن العك در كتاب «اصول التفسير و قواعده». «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 35

اما در اينجا ما روش هاي تفسيري را براساس منابع مورد استفاده در تفسير به شش روش تقسيم مي كنيم تا جايگاه روش هاي تفسيري پيامبر (ص) به خوبي روشن شود.

روش هاي تفسيري

1. روش تفسير قرآن به قرآن.

2. روش تفسير روايي.

3. روش تفسير علمي.

4. روش تفسير اشاري (باطني و عرفاني ...)

5. روش تفسير عقلي.

6. روش تفسير به رأي (باطل و غيرصحيح)

7. روش تفسير جامع اجتهادي (كه شامل همه ي روش هاي تفسيري غير از «تفسير به رأي» است)

پيامبر اكرم (ص) از ميان روش هاي تفسيري، به روش تفسير قرآن به قرآن، اشاري (باطني و عرفاني) توجه ويژه اي داشته است البته ايشان به برخي روش هاي ديگر تفسيري از جمله به روش تفسير روائي، علمي، عقلي توجه كرده، و «تفسير به رأي» را ردّ كرده است. (نمونه هاي آنها ذكر خواهد شد.)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 36

1. روش تفسير قرآن به قرآن

روش «تفسير قرآن به قرآن» عبارت است از «تبيين معاني آيات قرآن و مشخص ساختن مقصود و مراد جدي از آنها به وسيله

و كمك آيات ديگر» به عبارت ديگر «قرآن را منبعي براي تفسير آيات قرآن قرار دادن.»

«تفسير قرآن به قرآن» يكي از كهن ترين روش هاي تفسير قرآن است و سابقه ي آن به صدر اسلام و زمان حيات پيامبر (ص) باز مي گردد. سپس اين روش توسط اهل بيت (ع) ادامه يافت و برخي از صحابه و تابعين نيز از اين روش استفاده كرده اند.

مثال ها

از پيامبر اكرم (ص) در مورد مقصود از «ظلم» در آيه ي «لَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ» «1»

پرسش شد، و حضرت با استناد به آيه ي «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» «2»

پاسخ دادند كه مقصود از ظلم، در آيه ي اول، همان شرك است كه در آيه ي دوم بيان شده است. «3»

فقالوا: أيّنا لم يظلم نفسه، ففسّره النّبي- (ص)- بالشرك و استدلّ بقوله تعالي «ان الشرك لظلم عظيم».

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 37

اين حديث و احاديث مشابه نشان مي دهد كه پيامبر (ص) از روش «تفسير قرآن به قرآن» استفاده مي كرده و عملًا آن را به پيروان خود مي آموخته اند.

سپس امام علي (ع) به پيروي از شيوه پيامبر (ص) با استناد به آيه ي «وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ» «1»

و آيه ي «وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْراً» «2»

نتيجه گرفتند كه كوتاه ترين مدت بارداري زنان شش ماه است. «3» يعني اگر شير خواري كودك دوسال است (يعني 24 ماه) و مدت حمل و شير خواري با همديگر سي ماه است. و اين دو آيه را كنار همديگر بگذاريم، روشن مي شود كه كوتاه ترين مدت بارداري شش ماه است. و اين، نوعي تفسير قرآن به قرآن است.

دكتر ذهبي با بيان مثالي از ابن عباس بيان مي كند كه صحابه ي پيامبر نيز از روش

«تفسير قرآن به قرآن» استفاده مي كردند. «4»

4. مرحوم طبرسي نيز در مجمع البيان مطالبي از تفسير قرآن به قرآن تابعين را آورده است. «5»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 38

در دوره هاي بعدي با پيدايش تفاسيري همچون تبيان و مجمع البيان، مفسّران از اين روش استفاده كردند، و در ميان اهل سنت نيز مفسّران متعددي به سوي اين روش رفتند، به طوري كه برخي از آنان نوشتند: «اگر كسي بپرسد كه بهترين روش تفسير چيست؟ جواب آن است كه صحيح ترين روش «تفسير قرآن به قرآن» است. پس آنچه كه در جايي مجمل آمده در جاي ديگر تفسير شده است و آنچه در موضعي مختصر آمده است در موضع ديگر توسعه داده شده است.» «1»

برخي محدثّان بزرگ شيعه، همچون علّامه مجلسي (ره) در بحارالانوار با آوردن آيات قرآن كه در ابتداي هر فصل، متناسب با موضوع آن، دسته بندي شده، در حقيقت از روش موضوعي تفسير قرآن به قرآن استفاده نموده است. سپس در ميان مفسّران قرن اخير، اين روش جايگاه ويژه اي پيدا كرد به طوري كه برخي تفسيرها همچون الميزان (علّامه طباطبايي) و تفسير الفرقان (دكتر محمد صادقي تهراني) و تفسير القرآني للقرآن (عبدالكريم خطيب) و آلاء الرحمن (بلاغي) اين روش را روش اصلي خود قرار دادند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 39

علّامه طباطبايي معتقد است كه قرآن بيان همه چيز است پس نمي تواند بيان خودش نباشد. پس در تفسير آيات بايد به سراغ خود آيات قرآن برويم و در آنها تدّبر كنيم و مصاديق آنها را مشخص سازيم و تفسير قرآن به قرآن كنيم.

و نيز ايشان بر آن است

كه «تفسير قرآن به قرآن» همان روشي است كه پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) در تفسير پيموده اند و تعليم داده اند و در رواياتشان به ما رسيده است. «1»

در كتاب هايي كه در مورد شيوه ي تفسير، نگارش يافته، به روش تفسير قرآن به قرآن پرداخته و آن را تبيين كرده و نسبت به آن سفارش كرده اند.

از جمله ي اين افراد آيه الله معرفت، استاد عميد زنجاني و عبدالرحمن العك را مي توان نام برد. «2»

امام خميني (قدس سره) نيز در موارد متعددي از شيوه تفسير قرآن به قرآن استفاده كرده اند. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 40

2. روش تفسير روائي

مقصود از روش تفسير روائي آن است كه مفسر قرآن از سنت پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) (كه شامل قول، فعل و تقرير آنها مي شود) براي روشن كردن مفاد آيات و مقاصد آنها استفاده كند. «1»

سير تاريخي تفسير روايي را مي توان به چند دوره تقسيم كرد:

الف) دوران پيامبر (ص)

تفسير روايي قرآن، همزاد وحي است. چراكه اولين مفسّر قرآن پيامبر (ص) است كه خداي متعال به او دستور بيان و تفسير قرآن داد و فرمود:

«وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛ «2»

و اين ذكر (: قرآن) را به سوي تو فرستاديم تا براي مردم آنچه را كه به سوي آنان فرو فرستاده شده است، روشن بيان كني.»

البته سنّت پيامبر (ص) و بيان او نيز ريشه در وحي داشت، چنان كه از آن حضرت حكايت شده كه فرموند: «آگاه باشيد كه به من، قرآن داده شده و نيز مثل آن همراه آن» (به من داده شده است). «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9،

ص: 41

در سنت پيامبر (ص) تعداد زيادي از روايات «1» مربوط به تفسير قرآن است كه به صورت كلي مي توان آنها را به دو دسته تقسيم كرد:

اول. تفسير نظري قرآن در احاديث روائي پيامبر (ص)

كه صحابه با رجوع به ايشان تفسير قرآن را مي آموختند. گاهي گوش جان به سخنان او ميدادند و معاني و تفسير قرآن را فرا مي گرفتند.

از ابن مسعود حكايت شده: «هميشه هر فرد از ما هنگامي كه ده آيه ي قرآن را مي آموخت، از آنها عبور نمي كرد تا اين كه معاني و (روش) عمل بدانها را بياموزد». «2»

گاهي اصحاب پيامبر (ص) از ايشان مطالب را مي پرسيدند و حتي دوست داشتند كه عرب هاي بياباني بيايند و پرسشي بكنند و آنان گوش دهند. «3»

پيامبر (ص) گاهي مصاديق آيات را نيز مشخص مي كردند و بدينوسيله آنها را توضيح داده و تفسير مي كردند. براي مثال در مورد معناي آيه ي هفتم سوره ي حمد «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّآ لِّينَ» از پيامبر (ص) حكايت شده كه فرمودند: «انّ مغضوب عليهم هم اليهود و انّ الظالين النصاري» «4» يعني

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 42

مقصود از كساني كه مورد خشم الهي واقع شدند يهوديان و منظوراز گمراهان مسيحيان هستند. البته اينگونه احاديث مصاديق كامل آيات را بيان مي كند.

و نيز ايشان مصاديق آيه ي تطهير «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» «1»

را بيان كردند كه مقصود از پاكاني كه پليدي از آنها دفع شده است علي (ع)، فاطمه (س)، حسن و حسين (ع) هستند. «2» كه در اين مورد شأن نزول آيه و مصاديق آن بيان شده است.

دوم: تفسير عملي قرآن در

سنت پيامبر (ص)

گاهي نيز عمل پيامبر (ص) مفسّر آيات قرآن قرار ميگرفت، همان طور كه از ايشان حكايت شده كه در مورد نماز فرمودند: «نماز بگزاريد همان طور كه مي بينيد من نماز مي گزارم». «3»

يا در مورد حج حكايت شده كه فرمود: «مناسك و اعمال خود را از من بگيريد.» «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 43

كه در اين صورت افعال پيامبر (ص) در نماز و حج تفسير جزييات آيات صلوه و حج بود.

از امام صادق (ع) حكايت شده:

«إنّ اللَّه انزل علي رسوله الصلوه و لم يسمّ لهم: ثلاثاً و لا أربعاً، حتّي كان رسول اللَّه (ص) هوالذي فسّر ذلك لهم؛ خدا (دستور) نماز را بر رسولش نازل كرد ولي براي مردم مشخص نكرد كه سه يا چهار ركعت است؛ تا اين كه پيامبر (ص) اين مطلب را براي مردم تفسير كرد.» «1»

آري پيامبر (ص)، مطالب كلي قرآن (همچون نماز، روزه، حج و ...) را وضيح مي دادند. و نيز موارد تخصيص عمومات و تقييد مطلقات آيات را بيين، و اصطلاحات جديد، لغات قرآن، و ناسخ و منسوخ آيات را توضيح مي دادند. و همه ي اينها تفسير قرآن بود، كه در روايات و سنّت پيامبر (ص) براي ما حكايت شده است و به عنوان منابع تفسير روايي باقي مانده است. «2»

ب) دوران اهل بيت (ع)

اهل بيت (ع) به پيروي از پيامبر (ص) به شيوه ي تفسير روائي توجه كردند و آن را استمرار بخشيدند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 44

امام علي (ع) كه شاگرد ارشد پيامبر (ص) در تفسير بود، «1» سخنان و توضيحات آن حضرت را شنيده بود و حكايت مي كرد.

همان طور كه

امامان اهل بيت (ع) نيز همين روش را دنبال كرده و احاديث تفسيري پيامبر (ص) و امام علي (ع) را براي مردم حكايت نموده، و بدان ها استدلال مي كردند. تعداد اين احاديث كه با واسطه ي اهل بيت (ع) حكايت شده، به هزاران روايت مي رسد. «2»

البته اهل بيت (ع) از آنجا كه آگاه به علوم الهي بودند خود نيز به تفسير قرآن اقدام مي كردند و سخنان و سنّت آنان نيز منبعي براي تفسير است. و اين احاديث جزيي از تفسير روايي به شمار مي آيد.

شخصي در مكه، خدمت امام رضا (ع) رسيد و گفت: شما از كتاب خدا چيزي تفسير مي كني، كه تاكنون شنيده نشده باشد؟ امام فرمود: «قرآن قبل از اين كه بر مردم نازل شود بر ما نازل شده و قبل از اين كه براي مردم تفسير شود، براي ما تفسير شده است؛ حلال و حرام و ناسخ و منسوخ قران را ما مي شناسيم و ...» «3» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 45

و درحديث ديگري فرمود: «بر مردم است كه قرآن را همان طور كه نازل شده بخوانند و هنگامي كه نياز به تفسير قرآن پيدا كردند، هدايت به وسيله ي ما و به سوي ماست.» «1»

بنابر اين اهل بيت (ع) نيز در زمينه ي مطالب كلي قرآن و آيات الاحكام، مخصّص ها، مقيّدها، لغات، ناسخ و منسوخ، اصطلاحات جديد قرآن و نيز در مورد بطن و تأويل و مصاديق آيات، مطالب متنوّعي را بيان كرده اند كه به عنوان سنّت آنان بر جاي مانده است.

ج) دوران صحابه و تابعان

روايات تفسيري پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) مورد توجّه صحابه ي پيامبر و تابعان آنان قرار گرفت و

حتي صحابه ي بزرگ پيامبر (ص) همچون ابن عباس و ابن مسعود، خود را از تفسير قرآن امام علي (ع) بي نياز نمي دانستند و از آن استفاده مي كردند. و بسياري از احاديث تفسيري ابن عباس از علي (ع) است. «2»

البته صحابه و تابعان، خود نيز قرآن را تفسير مي كردند و روايات تفسيري زيادي از ابن عباس و ديگران باقي مانده است. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 46

در اين دوره، كم كم روايات تفسيري در مجموعه هايي گرد آوري شد كه به نام كتاب هاي تفسير روايي مشهور است.

ح) دوران جمع آوري و تأليف روايات تفسيري

اوّلين رساله از اين مجموعه ها در شيعه، كتاب تفسير منسوب به امام علي (ع) است كه طي يك روايت مفصّل در آغاز تفسير نعماني آمده است. «1»

و نيز يكي ديگر از آنها، «مصحف عليّ بن أبي طالب» است كه علاوه بر آيات قرآن، تأويل و تفسير و اسباب نزول را بيان كرده است. هر چند كه اين كتاب اكنون در دسترس ما نيست. «2»

و همچنين تفسير منسوب به امام باقر (ع) (57- 114 ق) كه ابوالجارود آن را حكايت كرده است. «3»

و نيز تفسير منسوب به امام صادق (ع) (83- 148 ق) كه به طور پراكنده در كتاب حقايق التفسير القرآني آمده است. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 47

سپس از تفسير علي بن ابراهيم قمي (307 ق) و فرات كوفي (زنده در سال 307 ق) و تفسير عيّاشي (م بعد از 320 ق) و تفسير نعماني (م بعد از 324 ق) و تفسير منسوب به امام حسن عسكري (م 254) مي توان نام برد.

البته روايات فقهي پيامبر (ص)

و اهل بيت (ع) نيز كه نوعي تفسير براي آيات الاحكام قرآن است در مجموعه هايي همچون كافي، من لايحضره الفقيه و تهذيب و استبصار گردآوري شد.

در همين دوران، تفسير جامع البيان في تفسير القرآن، ابن جرير طبري (م 310) را داريم. همان طور كه مجموعه هاي حديثي صحاح سته ي اهل سنّت در اين دوره تدوين شد. سپس تفسير روايي از قرن پنجم تا نهم با ركود نسبي مواجه شد و تفاسير، عقلي و اجتهادي شد. اما در قرن دهم تا دوازدهم با رشد اخباري گري در شيعه تفاسير روايي ديگري همچون: تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيدهاشم حسيني بحراني (م 1107 ق) و تفسير نورالثقلين، الحويزي (م 1112 ق) نوشته شد.

همان طور كه مجموعه هاي حديثي بزرگ همچون وسايل الشيعه، وافي و بحارالانوار نوشته شد كه بسياري از روايات آنها تفسير قرآن به شمار مي آيد.

در اهل سنّت نيز در اين دوران تفسير الدّرالمنثور، جلال الدين سيوطي (م 9111 ق) گردآوري شد. كه حاوي روايات تفسيري پيامبر (ص) و صحابه و تابعان است و نيز سيوطي در كتاب الاتقان في علوم القرآن، روايات تفسيري پيامبر (ص) را جمع آوري كرد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 48

اكنون نيز در تفاسير جديد به روايات تفسيري پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) توجّه مي شود و معمولًا در لابه لاي تفسير يا در بخش جداگانه اي، اين روايات آورده مي شود و مورد نقد و بررسي قرار مي گيرد؛ همانند علّامه طباطبايي در الميزان كه در ذيل هر دسته از آيات «بحث روايي» مي آورد.

امام خميني (قدس سره) نيز در موارد متعددي از روش تفسير روايي استفاده كرده اند و براي توضيح آيات به احاديث پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) استناد

كرده اند. «1»

براي مثال: در مورد تسبيح موجودات كه در قرآن آمده است دو نظر وجود دارد: تسبيح تكويني، تسبيح قولي، امام خميني (ره) براي اثبات ديدگاه دوم به روايت پيامبر (ص) استشهاد مي كند.

«اين موجودات مادي را كه ما خيال مي كنيم قدرت، علم و هيچ يك از كمالات را ندارند، اين طور نيست. ما در حجاب هستيم كه نمي توانيم ادراك كنيم. همين موجودات پايين هم كه از انسان پايين ترند، و از حيوان پايين ترند و موجودات ناقص هستند، در آنها هم همه آن كمالات منعكس است، منتها به اندازه وجودي خودشان. حتي ادراك هم دارند؛ همان ادراكي كه در انسان هست در آنها هم هست: «إِن مِن شَيْ ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 49

بِحَمْدِهِ وَلكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» «1»

بعضي از باب اين كه نمي دانستند، مي شود يك موجود ناقص هم ادراك داشته باشد، آن را حمل كرده بودند به اين كه اين تسبيح تكويني است؛ «2» و حال آن كه آيه غير از اين را مي گويد. تسبيح تكويني را ما مي دانيم كه يعني اينها موجوداتي هستند و علتي هم دارند. خير مسئله اين نيست، تسبيح مي كنند.

در روايات تسبيح بعضي از موجودات را هم ذكر كرده اند كه چيست. «3» در قضيه تسبيح آن سنگريزه اي كه در دست رسول الله (ص) بوده. «4» [آنها] شنيدند كه چه مي گويد. تسبيحي است كه گوش من و شما اجنبي از اوست. نطق است؛ حرف است؛ لغت است، اما نه به لغت ما، نه نطقش نطق ما است. اما ادراك است، منتها ادراك به اندازه سعه وجودي خودش.» «5»

ايشان به حديثي طولاني اشاره مي كنند كه از

امام علي (ع) نقل شده: «6» محمد (ص) سبحت في يده تسع حصيات، تسمع نغماتها في جمودها و لا روح

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 50

فيها، لتمام حجه نبوته. «حضرت رسول (ص) براي اينكه برهان نبوتش كامل گردد نه ريگ و سنگريزه در دست او تسبيح بگونه اي كه آواز آنها با اين كه جماد و بي روح بودند شنيده شد.»

3. روش تفسير عقلي

«عقل» در لغت به معناي امساك، نگهداري و منع چيزي است.

عقل در دو مورد كاربرد دارد:

نخست به قوّه اي كه آماده ي قبول دانش است. اين، همان چيزي است كه اگر در انسان نباشد تكليف از او برداشته مي شود، و در احاديث از اين «عقل»، تمجيد شده است.

دوم به علمي كه انسان به وسيله ي اين قوّه كسب مي كند، «عقل» گويند.

اين همان چيزي است كه قرآن كافران را به خاطر تعقّل نكردن مذمّت كرده است». «1»

در اين مورد به احاديث پيامبر (ص) و اشعار امام علي (ع) استناد شده است. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 51

از پيامبر (ص) حكايت شده كه فرمودند: «ما كسب احد شيئاً افضل من عقل يهديه الي هدي او يردّه عن ردي»

برخي آيات قرآن خود در بردارنده ي برهان هاي عقلي است مثل آيه ي: «لوكان فيهما آلهه الّا اللَّه لفسدتا» «1» و همچنين خودِ قرآن نيز انسان ها را به تفكّر و تعقّل و تدبّر در آيات فرا مي خواند. «2»

روش تفسير عقلي قرآن، پيشينه اي كهن دارد وبرخي معتقدند كه پيامبر (ص) به اصحاب خويش كيفيّت اجتهاد عقلي در فهم نصوص شرعي (از قرآن يا سنّت) را تعليم داده است. «3» آري ريشه ها و نمونه هاي تفسير عقلي

را مي توان در احاديث تفسيري پيامبر (ص) يافت. مانند:

از پيامبر (ص) در مورد آيه ي «يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ» «4»

حكايت شده كه فرمودند: «عن نور عظيم يخرّون له سجداً» يعني مقصود از «ساق» در آيه، پاي جسماني نيست (چون براساس دليل عقلي خدا جسم نيست) بلكه منظور نور عظيمي است كه آشكار مي شود. پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 52

و نيز اهل بيت (ع) به پيروي از پيامبر (ص) به شيوه تفسير عقلي توجه كرده اند، براي مثال: عن عبدالله بن قيس عن أبي الحسن الرضا (ع) قال: سمعته يقول:

«بل يداه مبسوطتان» «1» فقلت: له يدان هكذا- و اشرت بيدي الي يديه-؟

فقال: لا، لو كان هكذا كان مخلوقاً. «2»

در اين حديث، حضرت با استفاده از نيروي عقل، آيه ي قرآن را تفسير كرده اند و دست مادّي داشتن خدا را نفي كرده اند؛ چرا كه دست داشتن خدا، مستلزم جسم بودن و مخلوق بودن اوست، و ساحت الهي از اين صفات منزّه است. (پس مقصود از دستان خدا همان قدرت اوست).

در احاديث ديگري نيز در مورد شي ء بودن خدا و عرش و كرسي و مكان داشتن خدا و ... تفاسيري عقلي از اهل بيت (ع) به ما رسيده است. «3»

و امام علي (ع) نيز در برخي خطبه هاي نهج البلاغه از مقدمات عقلي براي تفسير آيات بهره برده است. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 53

مفسّ-- ران ق--- رآن نيز ب-- ه پيروي از پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) لازم ديده اند كه از نيروي فكر و استدلال ها و قراين عقلي در تفسير آيات قرآن استفاده كنند.

از اينجا بود كه روش اجتهادي (: عقلي) در

تفسير قرآن از دوره ي تابعان شروع شد. «1» و در قرون بعدي به ويژه به وسيله ي معتزله اوج گرفت و در شيعه تفاسيري همچون تفسير تبيان شيخ طوسي (385- 460 ق)، مجمع البيان شيخ طبرسي (م 548 ق) به وجود آمد. در اهل سنّت تفسير كبير فخررازي حاصل توجّه به اين روش بود.

سپس اين شيوه در دو قرن اخير رشد بيشتري كرد و در شيعه «تفسير الميزان»، علّامه طباطبايي و ... به وجود آمد. و در اهل سنّت نيز «تفسير روح المعاني» از آلوسي (م 1270) و «المنار» از رشيد رضا (1865- 1935 م) و ... حاصل آن بود.

و در اين رابطه از تفسير «القرآن و العقل» نورالدين اراكي و «تفسير قرآن كريم» ملاصدرا و تفاسير عقلي امام خميني (ره) «2» نيز مي توان ياد كرد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 54

شيوه هاي فرعي تفسير عقلي

الف) استفاده ي ابزاري از برهان و قراين عقلي در تفسير، براي روشن كردن مفاهيم و مقاصد آيات قرآن. كه در اين صورت عقل منبع و ابزار تفسير قرآن شده و احكام و برهان هاي عقلي قرايني براي تفسير آيات قرار مي گيرد.

از اين عقل با عنوان عقل اكتسابي و احكام عقلي قطعي يا عقل برهاني ياد مي شد.

ب) استفاده از نيروي فكر در جمع بندي آيات (همراه با توجّه به روايات، لغت و ...) و استنباط از آنها براي روشن ساختن مفاهيم و مقاصد آيات. حاصل اين مطلب همان تفسير اجتهادي قرآن است.

و در اين صورت عقل مصباح و كاشف است و از اين عقل با عنوان عقل فطري يا نيروي فكر و قوّه ي ادراك ياد مي شد.

البته بنابر ديدگاه مشهور هر دو

قسم فوق، جزئي از روش تفسير عقلي قرآن است. امّا با دقّت در مطالب روشن شد كه قسم دوم (ب) به طور تسامحي به نام تفسير عقلي خوانده مي شود. و در حقيقت تفسير عقلي همان قسم اول (الف) است. «1» اما همانطور كه اشاره شد مفسران قرآن از هر دو شيوه فرعي تفسير عقلي در تفاسير قرآن استفاده كرده اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 55

4. روش تفسير علمي

مقصود از علم در اينجا «علوم تجربي» اعم از علوم طبيعي و انساني است، و از آنجا كه بيش از هزارآيه در قرآن به مطالب علوم تجربي اشاره كرده است، ناچاريم براي فهم برخي آيات يا رفع تعارض ها، به يافته هاي علوم تجربي مراجعه كنيم.

سرچشمه هاي تفسير علمي يا به تعبير دقيق تر، بيان نكات علمي آيات را مي توانيم در احاديث تفسيري پيامبر (ص) بيابيم، براي مثال در مورد آيه ي «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ» «1»

از پيامبر (ص) حكايت شده كه فرمودند: «كل شئي خلق من الماء» «2» ي عني هر چيزي از آب آفريده شده است و اين نظريه علمي، در عصر ما طرفداران زيادي در بين زيست شناسان دارد كه آفرينش موجودات زنده را نخستين بار در آب هاي دريا مي دانند كه با پيدايش تك سلولي هاي ايجاد شده در آب ادامه يافت.

البته در مورد اين آيه نكات و ديدگاه هاي تفسيري متعدد وجود دارد كه پرداختن به آنها از حوصله ي اين نوشتار خارج است. «3»

اهل بيت (ع) نيز به پيروي از پيامبر (ص)، به بيان نكات علمي آيات پرداخته اند، از جمله از امام رضا (ع) حكايت شده:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 56

در

مورد آيه ي «رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» «1»

فرمودند: «ثم عمدٍ و لكن لاترونها» «2»

در آسمان ها ستون هايي است ولي شما آنها را نمي بينيد.

كه اين مطلب اشاره ي روشني به نيروي جاذبه است كه ده قرن بعد از نزول قرآن براساس نقل مشهور توسط نيوتن كشف شد «3» و يكي از اعجازهاي علمي قرآن بشمار مي رود.

آري تفسير علمي برخي آيات قرآن را مي توانيم در احاديث زير جستجو كنيم:

الف. احاديث طبي حكايت شده از پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) كه تحت عنوان «طب النبي»، «طب الصادق» و مانند آن موجود است.

ب. احاديث كيهان شناسي نقل شده از ايشان كه علامه مجلسي آنها را در كتاب «السماء و العالم»، بحارالانوار گردآوري كرده است.

ج. احاديث علل و فلسفه احكام كه در كتاب «علل الشرايع» و مانند آن جمع آوري شده است.

د. احاديث تربيتي كه اشارات روشني به علوم تربيتي و نكات تربيتي آيات قرآن دارد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 57

بعد از پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) اين شيوه ي تفسيري به طور عمده سه دوره داشته است:

دوره ي نخست از حدود قرن دوم هجري تا حدود قرن پنجم بود، كه با ترجمه ي آثار يوناني به عربي، آغاز شد و بعضي مسلمانان، سعي كردند آيات قرآن را، با هيئت بطلميوسي تطبيق دهند (مانند بوعلي سينا). «1»

دوره ي دوم از حدود قرن ششم، شروع شد؛ هنگامي كه بعضي دانشمندان به اين نظريه متمايل شدند كه همه ي علوم در قرآن وجود دارد و مي توان علوم مختلف را، از قرآن كريم استخراج كرد (در اين مورد غزالي سرآمد بود). «2» اين دو نوع از تفسير علمي (تطبيق قرآن با علوم و

استخراج علوم از قرآن) قرن ها، ادامه داشت و هر زمان دانشمندان مسلمان، به موافقت يا مخالفت با آن مي پرداختند.

دوره ي سوم از تفسير علمي كه موجب اوج گيري و رشد فوق العاده آن گرديد، از زماني شروع شد كه در قرن 18 ميلادي به بعد، علوم تجربي در پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 58

مغرب زمين رشد كرد، و كتاب هاي مختلف در زمينه ي علوم فيزيك، شيمي، پزشكي و كيهان شناسي به عربي ترجمه گرديد؛ اين دوره ي جديد، به ويژه در يك قرن اخير، كه در جهان اسلام، اثرات خود را در مصر و هندوستان بر جاي گذاشت، و موجب شد تا دانشمندان مسلمان، در صدد انطباق قرآن با علوم تجربي برآيند.

اين مسئله آن موقع أهميّت بيشتري يافت كه تعارض علم و دين در اروپا، اوج گرفت و كتاب مقدّس، به خاطر تعارضات آن با علوم جديد هر روز عقب نشيني تازه اي مي كرد و ميدان براي پيدايش افكار الحادي و ضد ديني باز مي شد، هجوم اين افكار به كشورهاي اسلامي و تفوّق صنعتي غرب، موجب جذب جوانان مسلمان به فرهنگ غربي مي گشت.

در اين ميان عدّه اي از دانشمندان مسلمان، همچون طنطاوي جوهري، در تفسير «الجواهر» از روي درد و براي دفاع از قرآن، و با توجّه به «سازگاري علم و دين» در نظر اسلام، به ميدان آمدند تا نشان دهند كه آيات قرآن، نه تنها با علوم جديد، در تعارض نيست بلكه بر عكس، يافته هاي علمي، اعجاز علمي قرآن را اثبات مي كند؛ از اين رو، به «استخدام علوم در فهم قرآن» اقدام كردند و تفسيرهاي علمي نوشته شد؛ هر چند در اين ميان بعضي افراط كرده يا

يكسره جذب فرهنگ غربي شدند و به تأويل و تفسير به رأي در آيات قرآن دست زدند- و از آنجا كه مباني تفسيري اين روش، بررسي كامل نشده بوده- دچار انحراف شدند؛ يا عدّه اي از مغرضان آنها، براي اثبات افكار انحرافي خود، دست به تفسير علمي و تأويلات نابجا زدند؛ و همين مطلب موجب شد

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 59

تا احساسات بعضي مسلمانان، برافروخته شود و در مقابل تفسير علمي موضع گيري كنند و آن رايك سره به باد حمله بگيرند و آن را نوعي «تفسير به رأي» يا «تأويل غلط آيات قرآن» بدانند؛ در اين ميان بسياري از عالمان، و دانشمندان و مفسّران، در ايران و مصر راه انصاف پيمودند و بين انواع تفسير علمي و اهداف گويندگان آن، فرق گذاشتند و به اصطلاح قائل به تفصيل شدند.

البته در اين ميان، دانشمندان و مفسران متعددي به اظهار نظر در مورد تفسير علمي پرداخته و با آن موافقت يا مخالفت كرده اند «1» و يا «اعجاز علمي قرآن» را از آن اثبات كرده اند. «2» كه ذكر آنها از حوصله ي اين نوشتار خارج است.

اقسام تفسير علمي از جهت شكل و شيوه ي تفسير

تفسير علمي، نوعي از روش تفسيري است كه خود داراي روش هاي فرعي متفاوتي است كه بعضي سر از «تفسير به رأي» و شماري منجر به «تفسير معتبر و صحيح» مي شود. و همين مطلب موجب شده تا برخي تفسير علمي را رد كنند و آن را نوعي تفسير به رأي يا تأويل بنامند، و گروهي آن را قبول نمايند و بگويند: تفسير علمي، يكي از راه هاي اثبات حقّانيت قرآن است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 60

ما در اينجا

شيوه هاي فرعي تفسير علمي را مطرح مي كنيم، تا هر كدام جداگانه به معرض قضاوت، گ-- ذارده ش- ود و از خلط مباحث جلوگيري گردد:

الف) استخراج همه ي علوم از قرآن كريم

طرفداران قديمي تفسير علمي؛ مانند: ابن أبي الفضل المرسي، غزالي و ... كوشيده اند تا همه ي علوم را از قرآن استخراج كنند؛ زيرا عقيده داشتند: همه چيز در قرآن وجود دارد و در اين راستا، آياتي را كه ظاهر آنها با يك قانون علمي سازگار بود، بيان مي كردند. و هرگاه ظواهر قرآن كفايت نمي كرد، دست به تأويل، مي زدند و ظواهر آيات را به نظريات و علومي كه در نظر داشتند، بر مي گرداندند؛ و از اينجا بود كه علم هندسه، حساب، پزشكي، هيئت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج مي نمودند.

براي مثال، از آيه ي شريفه ي «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ» «1» كه حضرت ابراهيم (ع) نقل مي كند: «وقتي من بيمار شدم، اوست كه شفامي دهد!» علم پزشكي را استخراج كردند. «2» و علم جبر را از حروف مقطعه ي اوايل سوره ها

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 61

استفاده كردند «1» و از آيه ي شريفه ي «إِذَا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزَالَهَا» زمين لرزه ي سال 702 هجري قمري را پيش بيني كردند. «2»

روشن است كه اين نوع تفسير علمي، منجر به تأويلات زياد در آيات قرآن، بدون رعايت قواعد ادبي، ظواهر و معاني لغوي آن ها مي شود.

از همين رو است كه بسياري از مخالفان، تفسير علمي را نوعي تأويل و مجازگويي دانسته اند «3» كه البته در اين قسم از تفسير علمي، حق با آنان است و ما، اين مسئله (وجود همه ي علوم در ظواهر قرآن) را بررسي كرديم و به اين نتيجه

رسيديم كه اين كلام، مباني صحيحي ندارد. «4»

ب) تطبيق و تحميل نظريات علمي بر قرآن كريم

اين شيوه از تفسير علمي، در يك قرن اخير رواج يافته و بسياري از افراد با مسلّم پنداشتن قوانين و نظريات علوم تجربي، سعي كردند تا آياتي موافق آنها در قرآن بيابند و هر گاه آيه اي موافق با آن نمي يافتند، دست به تأويل يا تفسير به رأي زده و آيات را بر خلاف معاني ظاهري، حمل مي كردند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 62

براي مثال، در آيه ي شريفه ي «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا؛ «1»

اوست خدايي كه همه ي شما را از يك تن آفريد و او نيز جفتش را مقرر داشت.» كلمه ي «نفس» را، به معناي پروتون و «زوج» را الكترون معنا كردند و گفتند: منظور قرآن، اين است كه همه ي شما را از پروتون و الكترون كه اجزاي مثبت و منفي اتم است، آفريديم. در اين تقسير، حتّي رعايت معناي لغوي و اصطلاحي نفس را نكردند. «2»

اين گونه تفسير علمي، در يك قرن اخير، در مصر و ايران رايج شد و موجب بدبيني برخي دانشمندان مسلمان نسبت به مطلق تفسير علمي گرديد، و يك سره تفسير علمي را، به عنوان تفسير به رأي و تحميل نظريات و عقايد برقرآن طرد كردند، چنان كه علّامه طباطبايي، تفسير علمي را نوعي تطبيق اعلام كرد. «3»

البتّه در مورد اين نوع تفسير علمي، حق با مخالفان آن است؛ چرا كه مفسّر در هنگام تفسير بايد از هرگونه پيش داوري به دور باشد، تا بتواند تفسير صحيح انجام دهد؛ و اگر با انتخاب يك نظريه ي علمي،

آن را بر قرآن تحميل كند، پا در طريق تفسير به رأي، گذاشته، كه در روايات وعده ي عذاب به آن داده شده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 63

ج) استخدام علوم براي فهم و تبيين بهتر قرآن

در اين شيوه از تفسير علمي، مفسّر با دارا بودن شرايط لازم و با رعايت ضوابط تفسير معتبر، به تفسير علمي قرآن اقدام مي كند.

او سعي دارد با استفاده از مطالب قطعي علوم- كه از طريق دليل عقلي پشتيباني مي شود- و با ظاهر آيات قرآن- طبق معناي لغوي و اصطلاحي- موافق است، به تفسير علمي بپردازد و معاني مجهول قرآن را كشف و در اختيار انسان هاي تشنه ي حقيقت قرار دهد. اين شيوه ي تفسير علمي، بهترين نوع و بلكه تنها نوع صحيح از تفسير علمي است.

ما در جاي خود، معيار اين گونه تفسير را، به طور كامل بيان كرده ايم، «1» اما در اينجا تأكيد مي كنيم كه در اين شيوه ي تفسيري، بايد از هرگونه تأويل و تفسير به رأي، پرهيز كرد و تنها به طور احتمالي از مقصود قرآن سخن گفت؛ زيرا علوم تجربي به خاطر استقراي ناقص، و مبناي ابطال پذيري كه اساس آنهاست، نمي توانند نظريات قطعي بدهند.

براي مثال، آيه ي شريفه ي «الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا؛ «2»

خورشيد در جريان است تا در محل خود استقرار يابد.» در زمان صدر اسلام كه نازل شد، مردم همين حركت حسّي و روزمرّه ي خورشيد را مي دانستند؛ به اين ترتيب از اين

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 64

آيه، همين حركت را مي فهميدند، در حالي كه حركت خورشيد، از مشرق به مغرب كاذب است؛ زيرا خطاي ديد ماست و

در حقيقت، زمين در حركت است. از اين رو ما خورشيد را متحرك مي بينيم، همان طور كه شخص سوار بر قطار، خانه هاي كنار جاده را در حركت مي بيند. و با پيشرفت علوم بشري و كشف حركت زمين و خورشيد، روشن شد كه خورشيد نيز، خود داراي حركت انتقالي است (نه حركت كاذب، بلكه واقعي) و خورشيد، بلكه تمام منظومه ي شمسي و حتّي كهكشان راه شيري در حركت است «1» پس مي گوييم: اگر به طور قطعي اثبات شد كه خورشيد در حركت است و ظاهر آيه ي قرآن هم مي گويد كه خورشيد در جريان است، پس منظور قرآن حركت واقعي (حركت انتقالي و ...) خورشيد است. علاوه بر آن، قرآن از «جريان» خورشيد سخن مي گويد نه حركت آن، و در علوم جديد كيهان شناسي بيان شده كه خورشيد حالت گازي شكل دارد كه در اثر انفجارات هسته اي، مرتب زير و زبر مي شود «2» و در فضا جريان دارد و همچون گلوله اي جامد نيست كه فقط ركت كند، بلكه مثل آب در جريان است.

در ضمن از اين نوع تفسير علمي، «اعجاز علمي قرآن» نيز اثبات مي شود؛ «3» براي مثال، قانون زوجيت تمام گياهان در قرن هفدهم ميلادي كشف شد، اما

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 65

قرآن حدود ده قرن قبل از آن، از زوج بودن تمام گياهان، بلكه همه ي موجودات سخن گفته است. «1»

5. روش تفسير اشاري (عرفاني- باطني)

مفهوم شناسي

«اشاره»، در لغت به معناي علامت و نشانه دادن به عنوان انتخاب چيزي (از قول، عمل يا نظر) است. «2»

واژه ي «اشارت» در قرآن نيز به كار رفته است كه مريم (ع) به سوي عيسي (ع)

در گاهواره اشاره كرد تا مردم از او پرسش كنند. «فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ» «3» يعني چيزي را در پاسخ مردم انتخاب كرد و به آن ارجاع داد.

«اشاره» در اصطلاح، به معناي چيزي است كه از كلام استفاده مي شود، بدون اين كه كلام براي آن وضع شده باشد.

اشاره گاهي حسّي است، همان طور كه در الفاظ اشاره، مثل هذا، مي آيد؛ و گاهي اشاره ي ذهني است مثل اشارات كلام به معناي زياد، كه اگر گوينده مي خواست به آنها تصريح كند بايد سخنان زيادي مي گفت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 66

البته اشاره گاهي ظاهر و گاهي خفي است. «1»

مقصود از تفسير اشاري چيست؟

«تفسير اشاري به اشارات مخفي گفته مي شود كه در آيات قرآن كريم موجود است، و بر اساس عبور از ظواهر قرآن و اخذ به باطن استوار است. يعني از طريق دلالت اشاره، و با توجه به باطن قرآن، مطلبي از آيه برداشت و نكته اي روشن مي شود، كه در ظاهر الفاظ آيه بدان تصريح نشده است. به عبارت ديگر، اشارات آيه، لوازم كلام هستند كه از نوع دلالت التزامي به شمار مي آيند».

البتّه از آنجا كه تفسير اشاري، داراي گونه هاي مختلف همچون تفسير رمزي، عرفاني، صوفي، باطني و شهودي است، تعريف هاي متعدّدي از آن ارائه شده است. «2»

تاريخچه

سابقه ي برخي از اقسام تفسير اشاري، همچون تفسير باطني را مي توان در صدر اسلام پيدا كرد. يعني ريشه هاي اين تفسير در احاديث متعددي است كه از پيامبر (ص) حكايت شده كه فرموده اند: «قرآن ظاهر و باطني دارد» «3» و در برخي احاديث به باطن آيات اشاره كرده اند. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص:

67

امام علي (ع) نيز به پيروي از پيامبر (ص) به ظاهر و باطن قرآن اشاره كرده اند. «1»

و در برخي احاديث از امام علي بن الحسين (ع) و امام صادق (ع) حكايت شده كه: «كتاب اللَّه عزّوجلّ علي أربعه أشياء علي العباره و الإشاره واللطايف والحقايق، فالعباره للعوام والاشاره للخواص واللطايف للأولياء والحقايق للأنبياء». «2» «كتاب خداي عزوجلّ برچهار چيز استوار است: بر عبارت و اشارت و لطايف و حقايق.

پس عبارت هاي قرآن براي عموم مردم است و اشارات آن براي افراد خاص است و لطايف قرآن براي دوستان و اولياست و حقايق قرآن براي پيامبران است».

از آنجا كه همه ي مسلمانان پذيرفته بودند كه قرآن داراي باطني عميق و معاني دقيق و كنايات و اشارات است، راه براي اين گونه تفسيرها باز شد تا آنجا كه ابن عربي نوشت: «همان طور كه تنزيل اصل قرآن بر پيامبر (ص) از پيش خدا بوده، تنزيل فهم آن نيز بر قلوب مؤمنان، از ناحيه ي حضرت حق صورت مي گيرد». «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 68

از اين رو در اعصار بعدي، برخي عرفا و صوفيه به گونه هايي از تفسير اشاري همچون تفسير رمزي و شهودي و صوفي و عرفاني توجّه كردند. و كتاب هاي تفسيري متعدّدي در اين زمينه به نگارش در آمد.

از جمله تفسير تُستري از ابن محمد بن سهل بن عبدالله التستري (200- 283) و كشف الأسرار و عدّه الابرار، ميبدي (زنده در سال 520 ه-) و تفسير ابن عربي (560- 638 ه-) را مي توان نام برد.

علامه طباطبايي و آيت اللَّه معرفت، تاريخچه ي اين روش تفسيري را از قرن دوّم و سوّم هجري مي دانند، يعني پس از آن كه

فلسفه ي يوناني به عربي ترجمه شد. «1»

اين روش تفسيري در طول تاريخ، فراز و نشيب هاي گوناگون داشته است و مفسّران مذاهب مختلف اسلامي و نيز صوفيه و عرفا هر كدام به گونه اي به اين تفسير توجّه كرده اند، كه نمي توان همه را يكسان انگاشت و داوري واحدي در مورد همه روا داشت؛ چراكه برخي در اين راه افراط كرده به راه تفسير به رأي و تأويل هاي بي دليل افتاده اند ولي برخي از باطن قرآن بر اساس ضوابط صحيح استفاده كرده اند.

آري درباره ي روش تفسير اشاري ديدگاه ها، تعريف ها و تقسيم بندي هاي متفاوتي وجود دارد. و هر مفسّر يا صاحب نظري كه در اين مورد قلم زده به

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 69

يك يا چند گونه از تفسير اشاري توجّه كرده و با آن موافقت يا مخالفت نموده است يا يك گونه ي ديگري را ردّ كرده است. «1» كه بررسي همه آنها از حوصله ي اين نوشتار خارج است و در اينجا فقط به كلام جالب امام خميني (ره) در مورد برداشت هاي عرفاني از قرآن اشاره مي كنيم كه مي نويسند:

«يكي ديگر از حُجب كه مانع از استفاده از اين صحيفه نورانيه است اعتقاد به آن است كه جز آن كه مفسّران نوشته يا فهميده اند كسي را حق استفاده از قرآن شريف نيست، و تفكّر و تدبّر در آيات شريفه را با تفسير به رأي كه ممنوع است اشتباه نموده اند و به واسطه ي اين رأي فاسد و عقيده ي باطله، قرآن شريف را از جميع فنون استفاده عاري نموده و آن را به كلي مهجور نموده اند، در صورتي كه استفادات اخلاقي و ايماني و عرفاني به هيچ وجه،

مربوط به تفسير نيست تا تفسير به رأي باشد ...».

سپس با مثالي در مورد آيات پيروي موسي از خضر، و استفاده ي توحيد افعالي از آيه ي «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» مي نويسند: «الي غير ذلك» از اموري كه از لوازم كلام استفاده مي شود كه مربوط به تفسير به هيچ وجه نيست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 70

علاوه بر آن كه تفسير به رأي نيز كلامي است كه شايد آن غير مربوط به آيات معارف و علوم عقليه كه موافق موازين برهانيه است و آيات اخلاقيه كه عقل را در آن مدخليت است، باشد. زيرا كه اين تفاسير مطابق با برهان متين عقلي يا اعتبارات واضحه عقليه است كه اگر ظاهري بر خلاف آن ها باشد لازم است آن ها را از ظاهر مصروف نمود.

... پس محتمل است بلكه مظنون است كه تفسير به رأي راجع به آيات احكام باشد كه دست آرا و عقول از آن كوتاه است. و به صرف تعبّد و انقياد از خازنان وحي و مهابط ملايكه الله بايد اخذ كرد». «1»

آري به نظر مي رسد كه ايشان برداشت هاي عرفاني از آيات را از مقوله ي تفسير نمي داند بلكه از باب لوازم كلام (كه شايد مقصود ايشان بطون باشد) مي داند.

بنابر اين ايشان به تفسير عرفاني باطني ضابطه مند اشاره دارد كه متكي بر عقل است و به «تفسير به رأي» منتهي نمي شود.

و همين مطلب را به نوع ديگري آيت الله معرفت بيان كرده و تفاسير عرفاني را از باب تداعي معاني معرفي مي كند. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 71

6. روش تفسير به رأي

تفسير به رأي يكي از شيوه هاي تفسير قرآن است كه

توسط پيامبر (ص) مورد انكار و سرزنش قرار گرفته است.

مفهوم شناسي

«رأي»: اصل اين واژه به معناي نظر كردن به هر وسيله اي است، اعم از نظر كردن با چشم يا قلب يا به وسيله ي شهود روحاني يا به وسيله ي قوه ي خيال. «1»

و واژه ي «رأي» به معناي عقيده اي است كه از غلبه ي گمان پيدا مي شود. «2»

و برخي مفسّران برآنند كه واژه ي «رأي» در كتاب و سنّت به معناي درك عقلاني به كار نرفته است. «3»

پس مي توان گفت: واژه ي «رأي» به معناي عقيده، ديدگاه و سليقه ي شخصي است كه براساس گمان شكل گرفته است.

باء: واژه ي «باء» در «تفسير به رأي» ممكن است به يكي از اين سه معنا باشد:

الف) باء سببيّت، يعني: هركس قرآن را به وسيله و به سبب رأي خود تفسيركند، جايگاهي از آتش دارد (يعني ممكن است انگيزه و سبب اصلي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 72

تفسير آيه، همان رأي و نظر شخصي او باشد، در برابر كسي كه سبب و انگيزه ي اصلي او از تفسير، رأي او نيست بلكه او به دنبال حقايق قرآن است، و اگر رأي شخصي او مطابق يا مخالف تفسير باشد برايش فرقي نمي كند).

ب) باء استعانت، يعني: هركس قرآن را با كمك راي خود تفسير كند جايگاهي از آتش دارد. (در برابر كساني كه قرآن را با كمك قراين عقلي و نقلي تفسير مي كنند.)

ج: باء زايده، يعني: هركس به جاي تفسير قرآن رأي خود را بگويد. و رأي شخصي او مصداق تفسير شود. (دربرابر كسي كه تفسير حقيقي قرآن را مي گويد نه رأي خود را به جاي تفسير)

البتّه معناي اوّل و دوم با روايات تفسير

به رأي، سازگار است و معناي دوّم (استعانت) اظهر است. «1»

در مباحث آينده در تحليل روايات تفسير به رأي، اين معاني با توجّه به روايات بررسي خواهد شد.

پيشينه ي تفسير به رأي

زمان دقيق پيدايش روش تفسير به راي روشن نيست، اما برخي از روايات در مورد مذمّت تفسير به رأي از پيامبر (ص) حكايت شده است، «2» از ظاهر اين

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 73

گونه احاديث مي توان استفاده كرد كه روش تفسير به رأي از زمان پيامبر (ص) شروع شده بود و به همين خاطر ايشان از اين روش ياد كرده و انجام دهندگان آن را سرزنش نموده است، و لحن روايات آن نيست كه در آينده چنين چيزي اتفاق خواهد افتاد و الآن پيامبر (ص) پيش گويي مي كند.

بعد از پيامبر (ص) در زمان ائمه (ع) نيز، اين مسأله مطرح بوده است، از اين رو تعدادي از روايات در مورد مذمّت تفسير به رأي از آنان صادر شده است. «1» و حتّي حكايت شده كه امام علي (ع) برخي افراد را مخاطب قرار داده و از تفسير به رأي نهي كرده است. «2»

البتّه برخي از اين احاديث ناظر به افرادي است كه مكتبي دربرابر اهل بيت (ع) در تفسير قرآن گشوده بوده اند. «3»

در عصرهاي بعدي نيز تفسير به رأي در برخي از كتاب هاي تفسير راه يافت و گاهي فرقه ها و مفسّران همديگر را به تفسير به رأي متّهم مي كردند. براي مثال برخي نويسندگان، فخر رازي صاحب «تفسير كبير» و اخوان الصفا و برخي صوفيه و نيز گاهي اشاعره و معتزله را متهم به تفسير به رأي كرده اند چرا كه آيات

قرآن را مطابق با عقايد خويش تأويل و تفسير كرده اند. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 74

و در عصر حاضر اين روش تفسيري اوج گرفت، و برخي افراد منافق صفت نيز با ظهور مكاتب الحادي، تلاش كردند كه با استفاده از آيات قرآن و تفسير به رأي، جوانان مسلمان را جذب خويش سازند و مقاصد الحادي خود را بپوشانند. «1» كه شهيد مطهري اين روش را ماترياليسم اغفال شده يا ماترياليسم منافق مي خواند.» روايات ممنوعيت تفسير به رأي

در اين مورد روايات متعددي در منابع حديثي شيعه و سنّي از پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) حكايت شده است كه مي توان آنها را به چند دسته تقسيم كرد:

الف) رواياتي كه فقط تفسير به رأي را محكوم و مذمّت مي كند و مجازات هاي آن را بر مي شمارد:

1. عن النبي (ص): «من فسّر القرآن برأيه فليتبوّأ مقعده من النار». «3» «هر كس قرآن را به رأي خويش تفسير كند، جايگاهي از آتش براي خود فراهم خواهد كرد».

2. عن النبي (ص): «من قال في القرآن برأيه فليتبوء مقعده من النار». «4» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 75

«هركس به رأي خود درقرآن سخن گويد، جايگاهي از آتش براي خود فراهم خواهدكرد».

تذكر: دراين روايت مطلق «قول» و سخن به رأي درباره ي قرآن، سرزنش شده است.

3. عن الصادق (ع): «من فسّر برأيه آيه من كتاب اللَّه فقد كفر». «1» «هركس آيه اي از كتاب خدا (قرآن) را تفسير به رأي كند به يقين كافر ده است».

4. في عيون اخبار الرضا (ع) للصدوق عن ابن المتوكّل (محمد بن موسي بن المتوكل) عن علي بن ابراهيم، عن أبيه،

عن الريان بن الصلت عن علي بن موسي الرضا (ع) عن أبيه عن آبائه عن امير المومنين (ع) قال: «قال رسول اللَّه (ص) قال اللَّه جلّ جلاله ما آمن بي من فسّر برأيه كلامي.» «2»

«پيامبر (ص) از خداي متعال حكايت مي كند كه: هركس كلام مرا تفسير به رأي كند، به من ايمان ندارد».

تذكر: اين روايت سند آن صحيح و معتبر است. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 76

ب) رواياتي كه تفسير به رأي را نوعي سخن نا آگاهانه ودروغ به شمار مي آورد:

1. عن النبي (ص): «من فسّر القرآن برأيه فقد افتري علي اللَّه الكذب». «1» «هركس قرآن را تفسير به رأي كند به يقين برخدا دروغ بسته است.»

2. عن النبي (ص): «من قال في القرآن بغير علم فليتبوء مقعده من النار». «2»

«هر كس در مورد قرآن چيزي بدون آگاهي بگويد، جايگاهي از آتش براي خود فراهم خواهد كرد».

تذكر: مقصود اين گونه احاديث آن است كه تفسير به رأي بدان معناست كه چيزي بدون علم در تفسير قرآن گفته شود. و نسبت دادن سخني بدون آگاهي به خدا دروغ بستن و تهمت زدن براوست.

3. عن امير المومنين (ع): «قال لمدّعي التناقض في القرآن): «ايّاك أن تفسّر القرآن برأيك حتّي تفقهه عن العلما، فانّه ربّ تنزيل يشبه بكلام البشر وهو كلام اللَّه وتأويله لا يشبه كلام البشر». «3» «مراقب باش كه قرآن را با رأي خودت تفسير نكني (و صبركن) تا اين كه آن را از دانشمندان بگيري، چراكه چه بسيار (آيات) نازل شده اي كه مشابه سخنان انسان هاست ولي آن كلام خداست و تاويل آن مشابه سخنان بشر نيست».

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه

جوانان، ج 9، ص: 77

ج) رواياتي كه تفسير به رأي را از جهت گمراهي محكوم مي سازد:

عن الباقر (ع): «وَيْحَكْ يا قتاده ان كنت انّما فسّرت القرآن من تلقاء نفسك فقد هلكت واهلكت». «1»

«امام باقر (ع) به قتاده كه مفسّر بصره بود) فرمود: واي بر تو اي قتاده، اگر قرآن را از پيش خود تفسير كني، به يقين هلاك مي شوي و ديگران را نيز به هلاكت خواهي كشاند».

تذكر: هلاكت در اين احاديث به معناي گرفتاري در آتش آخرت نيست، بلكه به معناي هلاكت دنيوي يعني گمراهي نيز هست، چرا كه شنونده ي تفسير را نيز اهل هلاكت معرفي مي كند.

پس اين گونه احاديث، تفسير به رأي را كه بدون استفاده از قرائن نقلي (احاديث معصومين (ع)) انجام گرفته است، موجب گمراهي خود مفسّر و ديگران، و به هلاكت افتادن هر دو معرّفي مي كند و از اين رو آن را محكوم مي كند.

د) احاديثي كه تفسير به رأي را هر چند كه نتيجه ي آن صحيح باشد، محكوم مي كند.

1. عن النبي (ص): «من قال في القرآن برأيه فاصاب فقد اخطأ». «2» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 78

«هر كس در مورد قرآن، به رأي خود سخن گويد و (به واقع) برسد، يقيناً خطا كرده است».

2. عن الصادق (ع): «من فسّر القرآن برأيه، ان اصاب لم يُوجَر و ان اخطأ فهو أبعد من السماء». «1»

«كسي كه قرآن را تفسير به رأي كند، اگر (به واقع) برسد، پاداشي داده نمي شود، و اگر به خطا رود، پس او (از مرز حق) بيش از فاصله آسمان (از همديگر) دورشده است».

بررسي احاديث

احاديث مذمّت تفسير به رأي از دو جهت قابل بررسي است:

اوّل: از

جهت سند

بسياري از اين احاديث ضعيف، يا مرسل هستند و در ميان احاديث شيعه حديث 4/ الف صحيح السند بود و در احاديث اهل سنّت حديث 2/ الف را حسن دانسته اند.

ولي از آنجا كه اين روايات در منابع حديثي شيعه و سنّي فراوان هستند، برخي از بزرگان «2» و صاحب نظران «3» در مورد آنها ادعاي تواتر كرده اند، كه ظاهراً مقصود تواتر معنوي است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 79

اما به هر حال با توجّه به كثرت روايات و وجود روايات معتبر در بين آن ها از بحث سندي بي نياز هستيم.

دوم: از جهت متن

از مجموع احاديث نكات زير به دست مي آيد:

1. تفسير به رأي، گناه كبيره است چرا كه وعده ي آتش بر آن داده شده است. از اين رو خطر بزرگي به شمار مي آيد.

2. تفسير به رأي يك «روش خطا» در تفسيراست و محكوميت آن از آن جهت نيست كه نتيجه ي آن غلط است، چرا كه گاهي ممكن است نتيجه ي تفسير به رأي صحيح باشد اما باز هم در احاديث (رديف د) مذموم و خطا شمرده شده است.

به عبارت ديگر: خود روش تفسير موضوعيت دارد. و اگر روشي غلط باشد (هرچند كه گاهي به نتيجه درست برسد بازهم) محكوم است. «1»

چون كه در صورت صحيح بودن نتايج هم، مفسّر مطلبي را به خدا نسبت داده كه هيچ گونه حجّتي براي آن نداشته است و از اين رو باز هم خطا كرده است. (مفاد احاديث رديف ب و د).

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 80

البتّه اين يك مطلب عقلايي است، براي مثال: اگر كسي به دروغ ادّعاي پزشك بودن كند، سپس

به مداواي مردم اقدام نمايد و اتفاقاً كسي را از مرگ نجات دهد، باز هم عقلا او را سرزنش مي كنند و برطبق قوانين عقلايي بشري كه در دنيا رايج است، پاداش به او داده نمي شود بلكه به جريمه يا زندان محكوم مي شود، چرا كه روش او غلط است و معمولًا به خطا مي رود (هر چند كه اتفاقاً يك مورد صحيح باشد و به واقع برسد).

تذكر: جالب آن است كه اگر كسي روش صحيح علمي (در پزشكي) داشت، و در عمل جرّاحي خطا كرد، به نوعي خطاي او بخشوده و جبران مي شود و به وسيله ي ديگران سرزنش نمي شود چون روش صحيح بوده اما خطاي انساني كرده است.

به خلاف آن مواردي كه روش او غلط باشد، يا تخصص كافي نداشته باشد. در احاديث تفسير به رأي (رديف د) به نوعي به اين مطلب اشاره شده بود.

جمع بندي و نتيجه گيري

پيامبر اكرم (ص) از روش تفسير اجتهادي جامع در تفسير قرآن استفاده كرده است. يعني از روش هاي صحيح قرآن به قرآن- قرآن به روايت- اشاري (بطني و عرفاني)- عقلي و علمي استفاده كرده و از روش تفسير به رأي پرهيز كرده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 81

يادآوري: البته پيامبر اكرم (ص) در روايات تفسيري خود گرايش ها (سبك ها، الوان، اتجاهات) خاصي نيز داشته براي مثال ايشان به سبك اخلاقي، فقهي، اجتماعي، سياسي و جهادي در تفسير قرآن توجه ويژه داشته است كه بررسي اين موارد نياز به مقاله ي مستقل دارد. چرا كه مبحث روش هاي تفسيري و گرايش هاي تفسيري دو حوزه ي جداگانه است. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 83

ج: شمارگان روايات تفسيري پيامبر (ص) (قلمرو احاديث تفسيري)

در مورد تعداد آياتي كه پيامبر تفسير كرده و روايات تفسيري ايشان سه ديدگاه وجود دارد:

ديدگاه اول:- احمد ابن تيميه (م 728 ق)- بر آن است كه پيامبر (ص) تمام آيات قرآن را تفسير كرده است، چرا كه از طرفي خداوند ايشان را بعنوان مبين و مفسّر قرآن معرفي كرده است «1» و تبيين شامل بيان معاني و الفاظ مي شود «2» و از طرف ديگر از ابن مسعود حكايت شده: «وقتي پيامبر (ص) ده آيه ي قرآن به فردي از آنان مي آموخت، از آنها نمي گذشت تا اينكه معاني و عمل بدانها را مي آموخت» «3» و از طرف ديگر هر گاه كتابي براي گروهي تدوين شود بطور معمول محتواي كتاب را به آنان مي آموزند، و قرآن كريم نيز كتاب قانون مسلمانان است، آيا ممكن است محتواي اين كتاب به مردم تفهميم

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 84

نشده باشد

در حالي كه وظيفه ي پيامبر بوده كه آنچه را مربوط به مردم است براي آنها بيان كند. «1»

از طرفداران ديگر اين ديدگاه آيه اللَّه محمدهادي معرفت است كه مي نويسند:

«پيامبر براي امت، بويژه براي صحابيان جميع معاني قرآن را بيان كرده و شرح داده است يا بوسيله نص يا بوسيله بيان تفاصيل اصول شريعت و فروع آنها، مخصوصاً هنگامي كه ما روايات ائمه عليه السلام را در بيان تفاصيل شريعت و معاني قرآن به آنها اضافه كنيم.» «2»

ديدگاه دوم:- كه سيوطي (م 911 ق) و الخُوَّيي (م 637 ق) از طرفداران آن هستند «3»- بر آن است كه پيامبر (ص) جز اندكي از قرآن را تفسير نكرده است چرا كه از طرفي از عايشه حكايت شده كه گفت: پيامبر تنها چند آيه از قرآن را تفسير كرد كه جبرئيل به او آموخته بود. «4»

و از طرف ديگر خدا مردم را به تفكر و تدبّر در آيات قرآن فراخواند تا مردم به فهم آيات دست يابند و تفسير برخي آيات را به عهده ي مردم گذارده است و اگر پيامبر همه ي آيات را تفسير مي كرد، با دعوت قرآن به تدبر منافات داشت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 85

و از طرف ديگر پيامبر (ص) در مورد برخي صحابه از جمله ابن عباس، براي فراگيري علم تفسير دعا نمود كه «خدايا او را در دين فقيه كن عالم به تأويل (: تفسير) بنماي!» «1» پس در واقع تفسير بخشي از آيات را بر عهده ي ديگران گذاشته است، بنابراين نيازي نبوده است كه پيامبر تمام قرآن را تفسير كند.

طرفداران ديدگاه دوم به ردّ دلايل ديدگاه اول چنين پرداخته اند: اولًا

نص صريحي در دست نيست كه تفسير تمام آيات قرآن وظيفه ي پيامبر (ص) باشد. «2»

بلكه وظيفه ايشان تبيين آياتي بوده كه نياز به تفسير، تبيين، تخصيص، تقييد و مانند آن داشته است.

ثانياً: تنها 250 روايت تفسيري از پيامبر (ص) به دست ما رسيده است «3» كه همه ي آيات را پوشش نمي دهد.

ثالثاً: دليلي در دست نيست كه پيامبر (ص) تمام آيات را براي صحابه تفسير كرده باشد و اصولًا با توجه به جنگ ها و عمر كوتاه ايشان، فرصت چنين كاري وجود نداشت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 86

رابعاً: مقصود از روايت عايشه (بنابر فرض صحت سند) «1» آن است كه هر بار كه جبرئيل آياتي مي آورد، پيامبر آن را به مردم تعليم مي داد و چون نزول قرآن تدريجي بوده، كم كم براي مردم تفسير مي كرد. «2»

ديدگاه سوم:- كه دكتر ذهبي «3» و برخي معاصرين «4» آن را تقويت مي كنند- بر آن است كه پيامبر (ص) بسياري از آيات قرآن را تفسير كرده است، چرا كه از طرفي همه ي آيات قرآن نيازمند تفسير نيست، چون قرآن عربي واضح است و با مراجعه به منابع تفسير (غير از سنت) قابل فهم است.

و از طرف ديگر احاديث پيامبر (ص) به 250 روايت موجود منحصر نمي شود، چون سنت پيامبر (ص) حتي سيره ي عملي ايشان به نوعي تفسير و توضيح آيات قرآن است. و بسياري از احاديث ايشان توسط اهل بيت (ع) حكايت شده است و آنان فرمودند: «هر چه ما مي گوييم كلام پيامبر (ص) است.» «5»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 87

بنابراين روايات تفسيري پيامبر (ص) كه مستقيم و غيرمستقيم از ايشان حكايت شده تعداد

زيادي خواهد شد كه برخي تا چهارهزار حديث نوشته اند. «1»

بررسي: ديدگاه سوم با توجه به دلايلي كه آورده شد و اشكالاتي كه به ديدگاه اول و دوم وارد شد با عنايت به حجم روايات تفسيري شيعه، كه 16000 حديث آن در تفسير «البرهان» گردآوري شده است بعيد نيست.

در ضمن با توجه به مطالبي كه در تعريف تفسير روايي گذشت، تفسير روايي شامل احاديث پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) مي شود بنابراين شمارگان احاديث تفسيري به حدود 16000 مي رسد البته روشن است كه همه ي اين احاديث از ارزش و اعتبار يكسان برخوردار نيستند و همه ي جزئيات آيات قرآن را نيز پوشش نمي دهد.

اما ديدگاه آيه اللَّه معرفت را اگر نتوانيم به ديدگاه سوم برگردانيم، بايد بگوييم كه آن ديدگاه چهارمي در اين مبحث به شمار مي رود كه قائل به تفصيل هستند چرا كه ايشان قبول مي كنند كه تعداد روايات تفسيري پيامبر (ص) در اصل زياد بوده است اما در نقل و حكايت كم است. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 88

به عبارت ديگر ايشان بين بيان معاني آيات توسط پيامبر (ص) (كه شامل همه آيات مي شود) و آنچه به صورت نص از ايشان حكايت شده (كه قليل است) تفاوت مي گذارند و برآنند كه طرفداران ديدگاه دوم مقصودشان قليل بودن منقولات منصوص از پيامبر (ص) است. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 89

فصل دوم: قرآن و پيامبر اعظم (ص)

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 91

الف. سيماي پيامبر (ص) در قرآن

تعداد فراواني از آيات قرآن، مستقيم يا غيرمستقيم در مورد پيامبر اعظم (ص) است كه بخش عظيمي از قرآن را شامل مي شود، و نقل همه ي آنها از حوصله ي اين نوشتار خارج است، ولي اين آيات را مي توان به چند دسته تقسيم كرد:

اول: آياتي كه نام ها و صفات پيامبر (ص) را بر مي شمارد، در اين رابطه ما حدود سي مورد از نام ها و صفات ايشان را در قرآن يافتيم كه در اين نوشتار آنها را بر مي شماريم، سپس در بخش بعدي به توضيح و تفسير مهمترين آنها مي پردازيم.

1. رسول الله: حضرت محمد (ص) فرستاده خداست. (فتح/ 29- احزاب/ 40- اعراف/ 158)

2. پيامبر: حضرت محمد (ص) پيام آور برجسته ي وحي الهي است. (احزاب/ 45)

3. شاهد: حضرت محمد (ص) گواه بر امت است. (احزاب/ 45)

4. مبشر: حضرت محمد (ص) بشارتگر و مژده رسان الهي است. (احزاب/ 45)

5. هشدارگر: حضرت محمد (ص) هشدارگري الهي (: نذير) براي مردم است. (احزاب/ 45)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 92

6. دعوت گر الهي: حضرت محمد (ص) دعوت گر به سوي خدا (نه به سوي خود) است كه با رخصت الهي مردم را به سوي حق فرا مي خواند. ( «دَاعِياً إِلَي اللَّهِ

بِإِذْنِهِ»- احزاب/ 46)

7. چراغ: پيامبر اكرم (ص) چراغ و منبع نور (: سراج) امت است. (احزاب/ 46)

8. نوربخش: پيامبر گرامي (ص) منبع نورافشان (: منير) است كه با نور خود راه انسان ها را روشن مي كند. (احزاب/ 46)

9. غمخوار امت: حضرت محمد (ص) دلسوز و غمخوار امت است از اين رو مشكلات مردم بر او سخت است. ( «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَاعَنِتُّمْ»- توبه/ 128)

10. حريص بر خدمت رساني: حضرت محمد (ص) شوق خدمت به مردم دارد و بر خدمت رساني حريص است. ( «حَرِيصٌ عَلَيْكُم»- توبه/ 128)

11. دلسوز و مهربان مومنان: حضرت محمد (ص) نسبت به مردم مومن بسيار دلسوز و مهربان است. ( «بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ»- توبه/ 128)

12. مهرورز مومنان: حضرت محمد (ص) نسبت به مردم مومن همواره مهرمي ورزد و رحمت او شامل مومنان مي شود او جلوه ي رحيميت الهي است. ( «بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ»- توبه/ 128)

13. مردمي: حضرت محمد (ص) از ميان خود شماست، بنابراين مشكلات و دردها و نيازهاي شما را درك مي كند. ( «مِنْ أَنْفُسِكُمْ»- توبه/ 128)

14. بشر: پيامبر اسلام (ص) بشري همانند شماست، و فردي ماوراء انسان نيست تا مشكلات شما را درك نكند. ( «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»- كهف/ 110)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 93

15. دريافت كننده وحي: حضرت محمد (ص) به خداي متعال و فرشته ي وحي متصل است و وحي را از ماوراي طبيعت دريافت مي كند كه به صورت قرآن مي خواند. ( «يُوحي إِلَيّ»- كهف/ 110)

16. پايان بخش نبوت: حضرت محمد (ص) آخرين پيام آور وحي الهي است. ( «خَاتَمَ النَّبِيِّينَ»- احزاب/ 40)

17. فرزند پسر ندارد: حضرت محمد (ص) هنگام وفات فقط يك فرزند دختر از خود بر جاي گذاشت

يعني فاطمه (س)، و هيچ فرزند پسري نداشت تا نبوت سلطنت نشود. ( «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِجَالِكُمْ»- احزاب/ 40)

18. محمد نام اوست: پيامبر اسلام (ص) نام «ستوده» (: محمد) داشت. (احزاب/ 40)

19. احمد نام ديگر اوست: «1» نام پيامبر اسلام (ص) در زبان پيامبران قبلي «احمد» بوده است. ( «مُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ»- صف/ 6)

20. درس ناخوانده بود: پيامبر اكرم (ص) سواد خواندن (و نوشتن) نداشت و معلم و استاد نديده بود تا نگويند مطالب قرآن را از انسان هاي ديگر ياد گرفته است. ( «الْأُمِّيَّ»- اعراف/ 157؛ عنكبوت/ 48؛ شوري/ 51)

21. نامش در تورات و انجيل آمده است: «2» نام پيامبر اسلام (ص) در تورات و انجيل واقعي و تحريف ناشده آمده بود، تا امت هاي پيشين به آمدنش

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 94

اميدوار و با او آشنا شوند. ( «الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاهِ وَالْإِنْجِيلِ»- اعراف/ 157)

22. رسالت هدايتگر: پيامبر اكرم (ص) آمده تا مردم را هدايت كند. ( «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي»- فتح/ 28)

23. داراي دين ح-- ق: پيامبر گ--- رامي (ص) مردم را به سوي دين حق راهنمايي مي كند. ( «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ» فتح/ 28)

24. رسالت جهاني: پيامبر اكرم (ص) براي همه ي مردم جهان برانگيخته شده است. ( «مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّهً لِّلنَّاسِ»- سبأ/ 28)

25. رحمت الهي براي جهانيان: پيامبر اكرم (ص) تجلي مهر و رحمت الهي بر همه ي مردم جهان است. ( «مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِينَ»- انبياء/ 107)

26. جهاني سازي مطلوب: «1» پيامبر گرامي (ص) آمده است تا دين حق اسلام را، بر همه ي

اديان پيروز گرداند و جهاني سازي صحيح و مطلوب داشته باشد، كه اين كار توسط فرزندش مهدي موعود (ع) به سرانجام مي رسد. ( «لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ»- فتح/ 28)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 95

27. داراي مقام شفاعت: خداي متعال در قيامت مقام شفاعت به پيامبر (ص) عطا مي كند و آنقدر به او مي بخشد تا راضي شود. «1» ( «لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَي»- الضحي/ 5)

28. يتيم: پيامبر اكرم (ص) در كودكي يتيم شد و رنج بي پدري را چشيد. از اين رو پدري مهربان براي يتيمان امت بود. (الضحي/ 6)

29. در پناه حق: پيامبر (ص) كه يتيم شد در پناه حق قرار گرفت و تربيت شد. ( «أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَي»- الضحي/ 6)

30. فقير: پيامبر گرامي (ص) فردي ثروت اندوز نبود بلكه فقير بود و با فقيران مي نشست و نيازمند به خدا بود. ( «وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَي»- الضحي/ 8)

31. غني: رسول اكرم (ص) اگر چه فقير بود اما با اتصال به خداي متعال به ثروتي نامحدود دسترسي داشت از اين رو بي نياز و غني بود. (الضحي/ 8)

32. نرم خو بود و سخت دل نبود: پيامبر (ص) براساس رحمت الهي، با مردم به نرمي سخن مي گفت و رفتار مي كرد و سخت دل نبود. ( «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»- آل عمران/ 159)

33. صاحب اخلاقي بزرگ و بزرگوارانه: پيامبر اكرم (ص) داراي اخلاقي نيكو و بزرگوارانه بود، به طوري كه خداي بزرگ، اخلاق او را عظيم معرفي مي كند. ( «إِنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٍ»- قلم/ 4)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 96

34. الگوي نيكو:

پيامبر (ص) در گفتار و كردار و عقايدش الگوي مردم است. ( «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»- احزاب/ 21)

35. مأمور اجراي عدالت: پيامبر (ص) از طرف خدا مأمور اجراي عدالت در بين مردم بود. ( «وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ»- شوري/ 15)

36. آمرزشخواه مردم: پيامبر (ص) براي مردم، از خدا استغفار و طلب آمرزش مي كرد. ( «وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ»- آل عمران/ 159)

37. عفو كننده مردم: حضرت محمد (ص) از لغزش هاي مردم در مي گذشت و سخت گير نبود. ( «فَاعْفُ عَنْهُمْ»- آل عمران/ 159)

38. مشورت كننده با مردم: پيامبر (ص) از مشورت مردم بهره مي برد ولي در نهايت تصميم گيري با رهبر اسلام بود. ( «وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ ...»- آل عمران/ 159)

39. تلاش زحمت آميز براي مردم: پيامبر اكرم (ص) براي هدايت مردم و ترويج قرآن، تلاش زيادي مي كرد به طوري كه خود را به زحمت مي انداخت و اين نشانه ي دلسوزي و مسئوليت شناسي ايشان بود. ( «طه مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَي»- طه/ 1- 2)

40. مهربان با دوستان و سخت گير بر دشمنان: پيامبر اعظم (ص) نسبت به مؤمنان مهربان، و نسبت به كافران سخت گير بود. ( «أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»- فتح/ 29)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 97

دوم: آياتي كه در برابر مخالفان از پيامبر (ص) دفاع مي كند، به عبارت ديگر، صفات سلبي پيامبر (ص) را بر مي شمارد و تهمت ها و اشكالات مخالفان را از ايشان دفع مي كند.

1. پيامبر (ص) آموزش ديده نيست: (دخان/ 14) يعني مطالب قرآن را از اساتيد و معلمان آموزش نديده است بلكه از طريق وحي دريافت مي كند.

2. پيامبر (ص) مجنون يعني جن زده و ديوانه نيست: (دخان/

14) بلكه از سلامت كامل عقلي برخوردار است.

«ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ؛ سپس از او روي برتافتند، و گفتند: «دانش آموخته اي ديوانه است.»

3. پيامبر (ص) كاهن نيست: (طور/ 29) يعني او از طريق كهانت با ماوراء غيب در ارتباط نيست بلكه بر او وحي مي شود.

4. پيامبر (ص) شاعر نيست: (طور/ 30) يعني مطالب قرآن كه بر زبان او جاري مي شود، مطالب خيالي يك شاعر نيست. بلكه حقايقي است كه بر او وحي مي شود هر چند كه داراي آهنگ خاص است.

«فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ؛ پس تذكر ده، كه تو به نعمت (و لطف) پروردگارت، پيشگو و ديوانه نيستي، بلكه مي گويند: «شاعري است كه (حادثه) مرگ مشكوكي را براي او انتظار مي كشيم!»

5. پيامبر (ص) ساحر و جادوگر نيست. (ذاريات/ 52)

«كَذلِكَ مَا أَتَي الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِن رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ؛ همچنين هيچ فرستاده اي (به سراغ) كساني كه قبل از آن (مشرك) ان بودند نيامد مگر اينكه گفتند: « (او) ساحر يا ديوانه است!»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 98

ي ادآوري مهم:

همه ي موارد فوق از طريق مطالعه ي سيره و زندگاني پيامبر (ص) قابل فهم و استنباط است. يعني تاريخ زندگي پيامبر (ص) يكي از مهمترين گواهان بر سلامت عقل، ديوانه نبودن، آموزش نديدن ايشان، كاهن، شاعر و جادوگر نبودن ايشان است و مهمتر از آن، معجزه ي جاويدان او يعني قرآن كريم است كه مهمترين شاهد صدق، عقل و نبوت ايشان است. در طي 14 قرن، دعوت به مبارزه و تحدي كرده كه مثل آن را بياورند. (بقره/ 24-

23) ولي هنوز كسي مانند آن را نياورده است.

سوم: آياتي كه حقانيّت پيامبر (ص) و رسالت و كتاب وحياني او را تاييد مي كند و گواهان حقانيّت را بر مي شمارد، از جمله:

1. گواهي خداي متعال بر حقانيّت پيامبر (ص). (رعد/ 43، نساء/ 166)

«لكِنِ اللّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَهُ يَشْهَدُونَ وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً»

ليكن خدا به آنچه بر تو فرو فرستاد گواهي مي دهد، كه آن را از روي علمش فرو فرستاده است؛ و فرشتگان (نيز) گواهي مي دهند، و (هر چند كه) گواهيِ خدا كافي است.

2. گواهي فرشتگان بر حقانيّت پيامبر (ص). (رعد/ 43)

3. گواهي كسي كه دانش كتاب نزد اوست. (رعد/ 43)

«وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 99

و كساني كه كفر ورزيدند مي گويند: « (تو) فرستاده شده نيستي.» (اي پيامبر) بگو: «گواهي خدا، و كسي كه علمِ كتاب (قرآن) نزد اوست، بين من و بين شما كافي است.»

4. گواهي دانشمندان بر حقانيّت پيامبر (ص). (سبأ/ 6)

«وَيَرَي الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَي صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»

و كساني كه به آنان دانش داده شده، مي دانند آنچه از پروردگارت به سوي تو فروفرستاده شده، فقط حق است؛ و به سوي راه (خداي) شكست ناپذير ستوده رهنمون مي شود.

تذكر: مهمترين گواه خداي متعال است كه ناظر بر حالات همگان و حاضر در همه جاست سپس فرشتگان كه همه چيز را ثبت مي كنند و كسي كه از ابتداي رسالت تا هنگام وفات پيامبر (ص) در كنار ايشان و ياور او بود يعني امام علي (ع)

كه به دانش كتاب آگاه است.

در تفسير آيه ي 43 سوره ي رعد بيان مي شود كه مصداق كامل از كسي كه دانش كتاب نزد اوست امام علي (ع) است. «1»

البته در اين ميان دانشمندان نيز با مشاهده ي دلايل صدق و معجزه ي جاويدان پيامبر (ص) يعني قرآن، به حقانيّت او گواهي مي دهند. پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 100

چهارم: آياتي كه مربوط به زندگي خصوصي پيامبر (ص): از جمله مسائل همسران، پسرخوانده ايشان (زيد) و ... را بيان مي كند. «1» (مثل: احزاب/ 37، تحريم/ 1- 4)

پنجم: آياتي كه مبارزات سياسي و اجتماعي پيامبر (ص) را بيان مي كند. از جمله: آيات مربوط به جنگ ها (مثل انفال، فتح، توبه و ...)

ششم: آياتي كه به اعتبار و حجيّت گفتار و كردار پيامبر (ص) و لزوم اطاعت از ايشان اشاره مي كند. از جمله:

«وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَي رسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» (تغابن/ 12)

و خدا را اطاعت كنيد و فرستاده [خدا] را اطاعت كنيد؛ و اگر روي برتابيد پس بر عهده فرستاده ما فقط رساندن [پيام روشنگر و] آشكار است.

«لَا يَكُونَ دُولَهً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» (حشر/ 7)

تا (ثروت ها) در ميان توانگران شما [دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده [خدا] براي شما آورده پس آن را بگيريد (و اجرا كنيد)، و آنچه شما را از آن منع كرد پس خودداري كنيد؛ و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد كه خدا سخت كيفر است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 101

«بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ

إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (نحل/ 44)

(پيامبران را) با دليل هاي روشن (معجزه آسا) و نوشته هاي متين (فرستاديم.) و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را كه به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

هفتم: آياتي كه گفتار و شكوه هاي پيامبر (ص) و نيز به شفاعت ايشان در رستاخيز اشاره مي كند، از جمله:

«وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَي» (الضحي/ 5)

و حتماً در آينده پروردگارت به تو عطا مي كند و خشنود مي شوي.

«وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/ 30)

و فرستاده (خدا) گفت: «اي پروردگار [من ! در حقيقت قوم من از اين قرآن دوري گزيده اند!»

تذكر: البته آيات ديگري نيز در مورد پيامبر (ص) وجود دارد كه به همين مقدار اكتفا مي كنيم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 103

ب. تفسير مهمترين آيات در مورد پيامبر (ص)

يكم: صفات پيامبر (ص)

1. شش صفت نوراني پيامبر (ص) و اهداف رسالت او

قرآن كريم در آيات 45 و 46 سوره ي احزاب به شش صفت نوراني پيامبر (ص) و اهداف رسالت او اشاره مي كند و مي فرمايد:

يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً* وَدَاعِياً إِلَي اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِيراً؛ اي پيامبر! در حقيقت ما تو را گواه و مژده آور و هشدارگر فرستاديم؛* و (تو را) فراخوان به سوي خدا، با رخصت او، و چراغي روشني بخش (فرستاديم).

نكات و اشارات

1. بر طبق آيات قرآن پيامبر اكرم (ص) شاهد اعمال امت خويش، و گواه اعمال پيامبران پيشين است. «1» يعني اعمال مسلمانان بر پيامبر (ص) (و امامان (ع)) عرضه مي شود. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 104

و از طرف ديگر پيامبر اكرم (ص) با اوصاف و برنامه هايش گواه حقانيّت مكتب اسلام است.

2. پيامبر

(ص) هم بشارتگر و هم هشدارگر است، چرا كه در برنامه هاي تربيتي لازم است با بيان نعمت ها و مژده رساني، افراد را به سوي آنها تشويق كنيم و نيز با بيان عذاب الهي بدكاران را بترسانيم تا دست از خلافكاري بردارند.

آري بشارت و هشدار بايد همراه هم باشد، چرا كه نيمي از وجود انسان طالب منفعت و نيم ديگر دفع كننده ضرر است.

3. پيامبر (ص) دعوت كننده به سوي خداست و اين مرحله اي بعد از هشدار و بشارت است، چرا كه اينها وسايلي براي آماده كردن افراد براي پذيرش حق است و هنگامي كه فرد آماده شد، دعوت به سوي حق مي شود. «1»

4. در اين آيه بر رخصت و فرمان الهي تاكيد شده است، يعني دعوت پيامبران به فرمان خداست و آنها چيزي از خود ندارند و بدون رخصت الهي گامي بر نمي دارند.

5. «سراج» به معناي چراغ، و «مُنير» به معناي نور افشان است، اين تعبير شايد اشاره به معجزات و دلايل حقانيّت پيامبران باشد. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 105

6. رسول اكرم (ص) چراغ روشني بخش است كه دل ها را به سوي خود جذب مي كند و تاريكي هاي شرك و كفر را از آسمان روح انسان مي زدايد و شب پرستان را دور مي سازد.

اي ماه كه در گردش، هرگز نشوي لاغر

انوار جلال تو بدريده ضلالت را (كليات شمس)

7. نور مايه ي رشد گل ها، و عامل جمع شدن افراد در گرد آن، و مايه ي آرامش افراد درستكار و فرار افراد خلافكار است.

آري پيامبر اكرم (ص) عامل رشد و حركت مردم و محور وحدت و مايه ي آرامش مومنان است. و نور

وجود او دزدان ايمان و دين را فراري مي دهد.

آموزه ها و پيام ها

1. آموزه اين آيات براي ما آن است كه صفات برجسته و نوراني پيامبر (ص) را بشناسيد. (تا از وجود ايشان بيشتر بهرمند شويد).

2. پيام آيه ي 45 آن است كه در برنامه ي تربيتي اسلام هشدار و بشارت باهم است.

3. آموزه ي آيه براي رهبران الهي آن است كه رهبر گواه (و الگوي) مردم باشد.

4. پيام آيه ي 46 آن است كه رهبران الهي ستاره هاي نورافشان آسمان هدايت هستند.

5. آموزه ي آيه آن است كه دعوت به خدا هم، با اجازه ي خدا باشد.

6. پيام ديگر آيه آن است كه مردان الهي (مردم را) به سوي خدا خوانند (نه به سوي خود).

***

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 106

2. دلسوزي و رنج هاي پيامبر اسلام (ص) براي مردم

قرآن كريم در آيه ي 128 سوره ي توبه به دلسوزي و رنج هاي پيامبر اسلام (ص) براي مردم اشاره كرده و مي فرمايد:

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ؛ بيقين، فرستاده اي از خودتان به سوي شما آمد كه رنج هاي شما بر او سخت است؛ (و) بر (هدايت) شما حريص است؛ (و نسبت) به مؤمنان، مهرباني مهرورز است.

نكات و اشارات

1. برخي مفسران بر آنند كه دو آيه ي آخر سوره ي توبه، آخرين آياتي است كه بر پيامبر (ص) فرود آمد. «1» كه در واقع اشاره اي به تمام مسائلي است كه در اين سوره آمده است.

2. در آيه ي فوق نفرمود: «پيامبر از شماست» بلكه فرمود: «پيامبر از خودتان است.» گويي پيامبر پاره اي از جان مردم و روح جامعه است كه در شكل فرستاده ي خدا ظاهر شده است. و از اين رو با دردها و مشكلات آنان آشناست و

شريك غم هاي آنان است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 107

3. واژه ي «حَرِيص» در اصل به معناي شدت علاقه به چيزي است. و در آيه ي فوق فرمود: «پيامبر حريص بر شماست» يعني به هرگونه خير و سعادت و پيشرفت شما عشق مي ورزد. «1»

4. آيه ي فوق اشاره دارد كه اگر پيامبر (ص) دستورهاي مشكل و فرمان جهاد با امپراطوري روم مي دهد و با كفر و نفاق به شدّت برخورد مي كند، در حقيقت يك نوع محبت و لطف اوست و او به آزادي، شرف، عزت و هدايت و پاكسازي جامعه ي شما عشق مي ورزد.

5. واژه ي «رَئُوف» اشاره به محبت و لطف مخصوص در مورد فرمانبرداران است و واژه ي «رحيم» اشاره به رحمت در برابر گناهكاران است.

ولي اين دو واژه، هنگامي كه جداگانه استعمال شود ممكن است به يك معنا باشد.

آموزه ها و پيام ها

1. پيام آيه آن است كه پيامبر اكرم (ص) در هدايت مردم سر از پا نمي شناخت و غمخوار و دوستدار مؤمنان بود. (شما نيز اينگونه باشيد.)

2. آموزه ي آيه آن است كه رهبر اسلامي، از مردم، غمخوار مردم، علاقمند به مردم و دلسوز مؤمنان مي باشد.

***

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 108

3. عظمت قلم و نوشتار و اخلاق برجسته ي پيامبر (ص)

قرآن كريم در آيات اول تا هفتم سوره ي قلم به عظمت قلم و نوشتار و اخلاق برجسته ي پيامبر (ص) اشاره مي كند و با هشدار به مخالفان او مي فرمايد:

نوَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ* مَا أَنتَ بِنِعْمَهِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ* وَإِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ* وَإِنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٍ* فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ* بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ* إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛ نون، سوگند به قلم و آنچه مي نويسند!* كه تو نسبت به نعمت پروردگارت

ديوانه نيستي،* و قطعاً براي تو پاداشي بي پايان است.* و مسلماً تو بر شيوه (اخلاقي) بزرگوارانه اي هستي.* پس بزودي مي بيني و مي بينند،* كه كدام يك از شما (ديوانه) فريب خورده ايد!* براستي كه پروردگارت خود، به كسي كه از راهش گمراه گشته داناتر است؛ و (همچنين) او به (حال) ره يافتگان داناتر است.

نكات و اشارات

1. پيامبر اكرم (ص) خود چيزي نمي نوشت تا مبادا شبهه اي در مورد اعجاز قرآن پيش آيد، و در محيط جزيره العرب زندگي مي كرد كه تعداد افراد با سواد آن به بيست نفر نمي رسيد، اما قرآني را براي بشريت به ارمغان آورد كه با واژه ي «بخوان» شروع شد؛ «1» و به قلم و نوشتار سوگند ياد مي كرد؛ از اين رو مبدأ پيدايش تمدني عظيم در جهان شد!

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 109

2. مخالفان اسلام به پيامبر اكرم (ص) تهمت جنون مي زدند، در حالي كه خدا به ايشان نعمت هاي فراوان همچون نعمت عقل، درايت، امانت، راستي، علم، نبوت و عصمت و اخلاق برجسته عطا كرده بود، ولي مخالفان اسلام اين حقايق را نمي ديدند، از اين رو به آنان هشدار مي دهد كه بزودي خواهيد ديد چه كسي فتنه زده و جن زده و ديوانه است.

آري آيندگان تعاليم عالي پيامبر اسلام (ص) و عقايد خرافي و شرك آلود مشركان را مي بينند و در مورد آنها داوري مي كنند، كه عاقل و ديوانه ي واقعي كيست.

پيدا شود كه مرد كدام است و زن كدام

در تنگناي حلقه مردان به روز جنگ (سعدي)

3. در برخي احاديث حكايت شده: هنگامي كه قريش ديدند پيامبر (ص) علي (ع) را بر ديگران مقدم شمرد، به سرزنش علي

(ع) پرداختند و گفتند: محمد فتنه زده و ديوانه ي او شده است، از اين رو آيات فوق فرود آمد و تهمت جنون را از پيامبر (ص) دفع كرد. «1»

البته روشن است كه شأن نزول آيه، موجب انحصار معنا در يك مورد نمي شود، بلكه مشركان بارها تهمت جنون به پيامبر (ص) زدند و قرآن به همه ي آنها پاسخ مي دهد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 110

4. واژه ي «خُلق» از «خلقت»، و به معناي صفاتي است كه از انسان جدا نمي شود و همچون آفرينش انسان در درون او آفريده شده است.

آري اگر انسان با برخي حالات و صفات همراه شود و تمرين كند كم كم درون جانش جاي مي گيرد و خُلق او مي شود و روح و باطن او را شكل مي دهد.

5. در اين آيات به اخلاق برجسته پيامبر (ص) اشاره شده است همان اخلاقي كه برخي آن را معجزه ي اخلاقي پيامبر (ص) ناميده اند؛ همان اخلاقي كه در برخوردهاي فردي و اجتماعي پيامبر (ص) ظاهر گشت، همچون عفو عمومي مكيان پس از فتح مكه و بعد از آن همه آزار نسبت به پيامبر و مسلمانان.

6. در حديثي از امام علي (ع) حكايت شده كه ويژگي هاي اخلاقي پيامبر (ص) چنين بود: هميشه خوش رو و ملايم بود، هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان، عيب جو و مديحه گر نبود. هيچ كس از او مأيوس نمي شد و هر كس به در خانه ي او مي آمد مأيوس باز نمي گشت، سه چيز را از خود رها كرده بود: مجادله در سخن، پرگوئي و دخالت در كاري كه به او مربوط نبود. و سه چيز را در مورد مردم رها كرده بود: كسي را

سرزنش نمي كرد، از لغزش ها و عيوب پنهاني مردم جستجو نمي كرد ... هرگاه فرد ناآشنا و نا آگاه با او تندي مي كرد و درخواستي مي نمود تحمل مي كرد و ... و هرگز سخن كسي را قطع نمي كرد تا سخنش پايان گيرد. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 111

7. در حديثي از پيامبر (ص) حكايت شده: «من براي تكميل كردن فضائل و كرامت هاي اخلاق برانگيخته شدم». «1»

و در حديث ديگري از آن حضرت حكايت شده: «هيچ چيز در ميزان عمل سنگين تر از حُسن خُلق نيست» «2» و اينكه: «محبوب ترين شما نزد خدا كسي است كه اخلاقش از همه بهتر است، كساني كه فروتن هستند و با ديگران انس مي گيرند ديگران نيز با آنان انس مي گيرند.»

ضمن نديدم در جهان جستجو

هيچ اهليّت به از خلق نكو (مولوي)

آموزه ها و پيام ها

1. پيام آيات آن است كه رهبر اسلام در معرض تهمت مخالفان است. (از او دفاع كنيد!)

2. پيام ديگر آيات آن است كه خدا از رهبر اسلام دفاع مي كند و به او پاداش مي دهد.

3. پيام ديگر آيات آن است كه حقايق بزودي روشن مي شود و مخالفان اسلام نيز آن را مي بينند. (و نمي توانند انكار كنند).

4. آموزه ي آيات آن است كه پيامبر اكرم (ص) اخلاق برجسته اي دارد (پس اخلاق او را بياموزيد و سرمشق خود قرار دهيد).

***

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 112

4. سوگند و تاكيد بر گذشته ي پيامبر اسلام و الطاف الهي نسبت به او

قرآن كريم در آيات اول تا هشتم سوره ي ضُحي با سوگند و تاكيد، به گذشته ي پيامبر اسلام و الطاف الهي نسبت به او و نعمت هايي كه در آخرت به وي عطا مي كند اشاره كرده و مي فرمايد:

«وَالضُّحَي* وَالَّيْلِ إِذَا سَجَي* مَا

وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَي* وَلَلاخِرَهُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الأُولَي* وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَي* أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَي* وَوَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدَي* وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَي؛ سوگند به نيمروز!* سوگند به شب هنگامي كه آرام گيرد!* كه پروردگارت تو را رها نكرده و (با تو) به سختي دشمني نورزيده است.* و مسلماً (سراي) آخرت براي تو از (سراي) نخستين بهتر است.* و حتماً در آينده پروردگارت به تو عطا مي كند و خشنود مي شوي.* آيا تو را يتيم نيافت و پناه داد؟!* و تو را گم گشته يافت و راهنمايي كرد،* و تو را فقير يافت و توانگر ساخت،»

شأن نزول

داستان نزول اين سوره را اينگونه حكايت كرده اند كه مدتي (بين سه تا پانزده روز) وحي بر پيامبر (ص) فرود نيامد، مشركان بر پيامبر ايراد گرفتند كه پروردگارش او را رها كرد، و دشمن داشته است و اگر او راست مي گويد پس چرا وحي مرتب بر او نازل نشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 113

در اينجا بود كه سوره فوق فرود آمد (و به سخنان آنان پاسخ داد). «1»

نكات و اشارات

1. در اين آيات به نيمروز و شب، سوگند ياد شده است، تا اهميت مطلب بعد را مورد تأكيد قرار دهد و توجه انسان ها را به روز و شب جلب كند تا در مورد اين دو پديده، مطالعه و دقت بيشتري نمايند.

نيمروز هنگامي كه آفتاب برآيد و نور و گرما همه جا را فرا گيرد، به جهانيان جان تازه اي مي بخشد؛ و شب، هنگامي كه تاريك و آرام شود زمينه ي استراحت و آرامش همه ي موجودات را فراهم مي سازد.

2. همان طور كه در نظام هستي شب و روز

وجود دارد در نظام نزول وحي نيز گاهي همچون روز است و نور وحي بر قلب پيامبر مي تابد؛ و گاهي همچون شب است و براي مدتي نور وحي قطع مي شود. آري گاهي وحي الهي قطع مي شد تا روشن شود كه پيامبر اسلام از خود اختياري ندارد و همه چيز به دست خداست.

3. در اين آيات به سرگذشت پيامبر اكرم (ص) و دوران كودكي او اشاره شده است، پيامبر در دوران كودكي مشكلات فراواني را پشت سرگذاشت، هنگامي كه در شكم مادر بود، پدرش عبداللَّه از دنيا رفت و در آغوش جدش

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 114

عبدالمطلب پرورش يافت، شش ساله بود كه مادرش از دنيا رفت، و هشت ساله بود كه جدش عبدالمطلب نيز از دنيا رفت، و اين يتيم مكه تنها ماند؛ ولي خدا محبت او را به قلب عمويش ابوطالب انداخت و مورد حمايت او قرار گرفت و تا آخر عمرش از پيامبر و دين اسلام حمايت كرد.

آري خدا در دوران كودكي و يتيمي كه پيامبر نيازمند بود به او لطف كرد. و او را تنها رها نكرد و به او خشم ننمود.

4. پيامبر اسلام (ص) فقير بود، ولي خدا همسري همچون خديجه را بر سر راه او قرار داد تا ثروت سرشار خود را در راه محمد (ص) و دين او مصرف كند و بعد از پيروزي اسلام نيز غنايم زيادي نصيب مسلمانان و پيامبر (ص) شد كه براي ادامه ي راه پيشرفت اسلام مورد استفاده قرار گرفت.

5. در برخي احاديث از امام رضا (ع) حكايت شده است كه در مورد آيات فوق فرمودند: «آيا تو را يتيم

يعني فردي بي نظير در ميان مخلوقات نيافت، «1» سپس مردم را در پناه تو قرار داد؟ و تو را گمشده و ناشناخته در ميان مردم كرد، و تو را فردي عيالوار يافت كه سرپرست اقوامي در علم و دانش هستي و آنها را بوسيله ي تو بي نياز ساخت». «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 115

البته اينگونه احاديث به برخي از بطون آيه اشاره دارد، يعني مفهوم يتيمي و گمگشتگي و عيالمندي را توسعه داده است به طوري كه شامل موارد فوق بشود.

6. واژه ي «ضال» گاهي به معناي گمراه است، يعني كسي كه از ايمان به دوراست كه مسلماً اين معنا در اينجا مقصود نيست؛ و گاهي به معناي ناآگاه است، «1» يعني كسي كه از نبوّت آگاه نبود و خدا او را آگاه ساخت و گاهي به معناي گمگشته است، يعني پيامبر در كودكي چند بار گم شد در دره هاي مكه، در راه مكه و نيز در مسير شام، راه خود را گم كرد ولي خدا او را راهنمايي كرد و به محل خود بازگرداند.

و گاهي واژه ي «ضال» به معناي پنهان مي آيد، «2» يعني پيامبر در ميان مردم پنهان و بي نام و نشان بود و خدا او را به همه ي مردم معرفي كرد و مردم را به سوي او راهنمايي نمود (همان طور كه در حديث امام رضا (ع) بدان اشاره شده بود).

البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق به سه معناي اخير اشاره داشته باشد، هر چند كه معناي گمگشته با سياق آيات سازگارتر است.

7. در اين آيات بيان شده كه آخرت براي پيامبر (ص) از دنيا بهتر است، يعني پيامبر در دنيا مورد

الطاف الهي است اما در آخرت اين لطف بيشتر پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 116

مي شود. و به تعبير ديگر هر چه زمان بيشتر مي گذرد لطف الهي نسبت به پيامبر (ص) بيشتر مي شود و در اواخر عمر پيامبر بهتر مي شود و اسلام گسترش مي يابد و نهال توحيد بارورتر مي گردد.

8. در اين آيات يكي از الطاف اخروي خدا نسبت به پيامبر (ص) بيان شده است، خدا در آخرت آنقدر به پيامبر لطف مي كند و به او مي بخشد تا راضي شود. البته خشنودي پيامبر در گرو سود شخصي تنها نيست، بلكه وي هنگامي راضي مي شود كه امتش مورد شفاعت قرار گيرند. از اين رو از اهل بيت (ع) حكايت شده كه اين آيه اميدبخش ترين آيه ي قران است. «1»

9. مقام شفاعت پيامبر (ص) به خاطر مقامات الهي و زحمات ايشان براي مردم است، بنابر اين مقام شفاعت مخصوص ايشان نيست بلكه هر كس صفات رهبر الهي همچون پيامبر (ص) را دارد مي تواند نسبت به مردم شفاعت كند؛ يعني هر كس در دنيا براي خشنودي خدا تلاش كرد در آخرت به وسيله عطاياي الهي (از جمله شفاعت) خشنود مي شود.

10. در حديثي از امام علي (ع) حكايت شده كه پيامبر (ص) فرمود: «روز رستاخيز من در ايستگاه شفاعت مي ايستم، و آنقدر گناهكاران را شفاعت مي كنم كه خدا مي گويد: آيا راضي شدي يا محمد؟! و من مي گويم: راضي شدم راضي شدم!» «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 117

آموزه ها و پيام ها

1. پيام آيه ي سوم آن است كه خدا رهبران الهي را تنها نمي گذارد، و مورد خشم قرار نمي دهد. (پس دشمنان دين دست از ايرادگيري بردارند.)

2. پيام آيه ي

چهارم و پنجم آن است كه فرجام كار رهبران الهي بهتر از حال آنان است.

3. پيام ديگر آي-- ات آن اس-- ت ك-- ه ره-- بران الهي در رستاخيز مقام شفاعت دارند.

4. پيام ديگر آيات آن است كه هركس در دنيا براي خشنودي خداگام برداشت خدا در آخرت او را خشنود مي سازد.

5. پيام آيات ششم تا هشتم آن است كه خدا پيامبر را از كودكي تحت لطف و حمايت خويش قرارداده است. (تا رهبري لايق براي اسلام تربيت شود و به حمايت يتيميان و فقرا برخيزد.)

6. آموزه ي آيات آن است كه درهنگام يتيمي، گمگشتگي، و فقر به كمك ديگران بشتابيد.

7. آموزه ي ديگر آيات آن است كه خدا پناهگاه، هدايتگر و بي نياز كننده شماست. (پس به او تكيه كنيد و از او استمداد بطلبيد.)

***

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 118

5. پيامبر طه

خداي متعال اولين آيه ي سوره ي طه را با حروف مقطعه «طه» آغاز مي كند و مي فرمايد:

«طه؛ طا، ها.»

نكات و اشارات

1. حروف مقطعه قرآن يا رمزي بين خدا و پيامبر (ص) است و يا اشاره به آن است كه قرآن از همين حروف معمولي ساخته شده است. و در همان حال معجزه اي است كه كسي نمي تواند مثل آن را بياورد.

2. برخي مفسران برآنند كه واژه ي «طه» در ادبيات عرب به معناي «اي مرد» بوده است. كه در اينجا خطاب به پيامبر اكرم (ص) است. «1»

3. در برخي احاديث از امام صادق (ع) حكايت شده: «طه» از نام هاي پيامبر اكرم (ص) است كه معناي آن اين است: «اي طالب حق و هدايت كننده به سوي آن» «2»

و شايد از همين روست كه واژه ي

«طه» به صورت اسم خاص پيامبر (ص) در آمده است، تا آنجا كه خاندان پيامبر را «آل طه» مي نامند. و از حضرت مهدي «عج» با عنوان «اي پسر طه» ياد مي شود. «3»

***

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 119

6. اشاره به هدف نزول قرآن، بر پيامبر (ص) و زحمات زياد ايشان

خداي متعال در آيات دوم و سوم سوره ي طه با اشاره به هدف نزول قرآن، به پيامبر (ص) سفارش مي كند كه خود را به زحمت نيفكند و مي فرمايد:

«مَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَي* إِلَّا تَذْكِرَهً لِّمَن يَخْشَي؛ قرآن را بر تو فرو نفرستاديم تا به زحمت افتي.* جز بخاطر اينكه براي كسي كه (از مجازات) مي هراسد، ياد آوري باشد.»

شأن نزول

داستان نزول اين آيات را اينگونه حكايت كرده اند كه پيامبر اكرم (ص) بعد از نزول قرآن بر ايشان، بسيار عبادت مي كرد، به طوري كه پاهاي او از ايستادن متورم مي گرديد، اين آيات فرود آمد و به ايشان سفارش كرد كه خود را زياد به رنج و زحمت نيندازد. «1»

نكات و اشارات

1. در اين آيات به پيامبر اكرم (ص) سفارش مي كند كه خود را به زحمت نيفكند، چرا كه نيايش با پروردگار نيكوست، اما لازم نيست انسان خود را به زحمت و رنج اندازد تا آنجا كه پاهايش متورم گردد، و نيرويي براي كارهاي ديگر و تبليغ باقي نماند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 120

2. هر چند كه شأن نزول اين آيات در مورد به زحمت افتادن پيامبر (ص) در هنگام عبادت است، ولي مانعي ندارد كه مطلب آيه شامل موارد ديگر هم بشود. يعني ما قرآن را نفرستاديم تا تو در زندگي اجتماعي و تبليغ مردم خودت را به زحمت

اندازي، بلكه وظيفه ي تو يادآوري مطالب و رساندن آيات به گوش مردم است. و اگر لجاجت كردند خودت را به زحمت نينداز.

3. از اين آيات استفاده مي شود كه قرآن براي يادآوري به مردم است، يعني مايه ي اصلي تعليمات الهي در درون جان وفطرت انسان وجود دارد، و فقط ياد آوري لازم دارد.

4. از اين آيات استفاده مي شود كه اگر كسي احساس مسئوليت نكند و از مقام و عذاب الهي نترسد، حقايق و آيات الهي را نمي پذيرد، يعني قابليت قابل براي بارور شدن هر بذري شرط است. «1»

***

دوم: رسالت پيامبر (ص)

1. رحمت جهاني پيامبر اكرم (ص) و رسالت توحيدي او

قرآن كريم در آيات 107 و 108 سوره ي انبياء به رحمت جهاني پيامبر اكرم (ص) و رسالت توحيدي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

«وَمَآ أَرْسَلْنَكَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَلَمِينَ* قُلْ إِنَّمَا يُوحَي إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ؛ و تو را جز رحمتي براي جهانيان

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 121

نفرستاديم.* بگو: «فقط به سوي من وحي مي شود كه معبود شما معبودي يگانه است؛ پس آيا شما تسليم مي شويد؟!»

نكات و اشارات

1. در اين آيه به يكي از بزرگترين صفات پيامبر (ص) اشاره مي كند و او را رحمت فراگير الهي مي نامد، رحمتي كه سراسر جهان را فراگرفته و همه ي انسان ها مي توانند از آن استفاده كنند.

پيامبر مهر (ص) همچون پزشك متخصص و بزرگواري است كه دانش خود را در اختيار همه ي انسان هاي جهان قرار داده است؛ ولي برخي از آن استفاده مي كنند و به سلامت و سعادت نائل مي شوند، و برخي ديگر لجوجانه از او روي بر مي تابند و راه بيماري هاي كفر، شرك و آلودگي هاي اخلاقي را ادامه مي دهند. «1»

2. واژه ي «عالمين» به

معناي فراگير بودن رحمت الهي براي جهانيان است و اين تعبير به خاتميت پيامبر اكرم نيز اشاره دارد، چراكه وجودش تا پايان جهان، براي همه ي مكان ها و زمان ها و افراد بشر، رحمت است.

3. در اين آيات به اصل اساسي رحمت پيامبر (ص) اشاره شده است كه همان توحيد است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 122

توحيد در اعتقاد، توحيد در عمل، توحيد در اجتماع، توحيد در قانون و توحيد در عبادت.

اصل توحيد همچون روحي در كالبد همه ي اجزاي دين، دميده شده است. و رشته ي محكم پيوند آنها است. تمام اصول، فروع و معارف دين از توحيد سرچشمه مي گيرد و به آن باز مي گردد. «1»

4. در اين آيه واژه ي حصر «انّما» به كار رفته است، يعني مي فرمايد: تنها چيزي كه به من وحي مي شود توحيد است. در حالي كه مي دانيم مطالب زيادي به پيامبر (ص) وحي مي شده است. اين مطلب يا بخاطر آن است كه حصر اضافي است، يعني فقط معبود بودن خداي يكتا به من وحي مي شود نه معبودان ديگر.

و يا مقصود آن است كه توحيد سرچشمه و در بردارنده ي همه معارف دين است.

آموزه ها و پيام ها

1. پيام آيه ي اول براي ما آن است كه پيام پيامبر اكرم (ص) براي جهانيان، رحمت است و او پيامبر مهر است.

2. پيام آيه ي دوم براي ما آن است كه محور رسالت پيامبر اسلام، توحيد و تسليم در برابر آن است.

3. آموزه ي آيه براي رهبران الهي و مبلغان ديني آن است كه همچون پيامبر، براي مردم مايه ي رحمت باشيد.

***

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 123

2. الگو بودن پيامبر (ص)

قرآن كريم در آيه ي 21 سوره ي احزاب به الگو بودن

پيامبر (ص) اشاره مي كند و مي فرمايد:

«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً؛ بيقين براي شما در (روش) فرستاده خدا، (الگويي براي) پيروي نيكوست! براي كساني كه اميد به خدا و روز بازپسين دارند و خدا را بسيار ياد مي كنند.»

نكات و اشارات

1. در جنگ احزاب گروه ها و افراد مختلفي شركت كردند، همچون پيامبر (ص)، مومنان، مشركان، منافقان، يهوديان و افراد سست ايمان؛ كه هر كدام برنامه و واكنش خاصي داشتند، و در اين ميان رفتار پيامبر (ص) كاملًا ممتاز بود، به طوري كه حتي الگويي براي همه ي مسلمانان در طول تاريخ شد.

2. واژه ي «اسوه» به معناي آن حالتي است كه انسان در هنگام پيروي از ديگري به خود مي گيرد. «1» يعني همان حالت پيروي كردن و اقتدا نمودن (به يك الگو و سرمشق) است. «2» كه در اينجا پيروي كردن از پيامبر (ص) مقصود است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 124

3. پيامبر اكرم (ص) در همه ي زندگي و همه ي زمينه ها الگوي خوبي بود.

او در برابر مشكلات شكيبا و پر استقامت بود.

او فردي هوشيار و با اخلاص بود.

او رهبري بود كه در برابر سختي ها زانو نمي زد و ناخدايي بود كه كشتي جامعه را هدايت مي كرد.

او رهبري بود كه همچون مردم عادي كلنگ به دست مي گرفت و خندق حفر مي كرد و در جنگ شركت مي نمود.

او رهبري بود كه مردم را به ياد خدا مي انداخت و با تشويق و مژده ها، ديگران را شاد و دلگرم مي ساخت.

او سرمشق عملي مسلمانان و پناه آنان در جنگ ها بود؛ از امام علي (ع) حكايت شده كه هرگاه آتش

جنگ سخت شعله ور مي شد ما به رسول خدا پناه مي برديم كه هيچ يك از ما از او به دشمن نزديك تر نبود. «1»

4. در اين آيه پيروي و الگوبودن پيامبر (ص) بطور مطلق آمده است كه همه ي زمينه ها، جنگي و غير آن را شامل مي شود.

از اين رو عبادات و نظم و نظافت و تقوا و توكّل و اخلاص و شجاعت او براي ما الگوست. و پيروي از او سازنده و سعادت آفرين است و مي تواند زندگي ما را متحوّل سازد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 125

آينه جان نيست الّا روي يار

روي آن ياري كه باشد ز آن ديار (مولوي)

5. رفتارها و گفتارهاي پيامبر (ص) چند گونه بوده است:

الف: سخنان و اعمال ديني پيامبر (ص) كه به عنوان قرآن و سنّت از آنها ياد مي شود، و پيروي از آنها واجب يا مستحب است.

ب: سخنان و اعمال زندگي عادي و روزمره ي پيامبر (ص) به عنوان يك انسان در آن عصر، همچون سوار شتر شدن و غذاهاي مرسوم را طبخ كردن و خوردن.

اينگونه رفتارها تابع شرايط زمان و مكان است، و در اين موارد بايد روح اين امور را بگيريم و براساس شرايط زمان و مكان عمل كنيم.

براي مثال ايشان غذاي ساده و نيكو مي خورد و در سفر از مركب استفاده مي كرد، ما نيز چنين مي كنيم؛ ولي اين بدان معنانيست كه ماهم سوارشتر شويم و يا غذاي مرسوم عرب آن زمان را بخوريم.

6. در اين آيه بيان شده الگوبودن پيامبر (ص) براي كساني است كه سه شرط را دارا باشند و اين زمينه ها را در خود آماده سازند:

اول آنكه اميد به خدا و

رحمت او داشته باشند.

دوم آنكه اميد به رستاخيز داشته باشند.

سوم آنكه بسيار به ياد خدا باشند.

آري اميد به خدا و معاد عوامل انگيزه ساز و حركت آفرين هستند؛ و ياد خدا به اين حركت تداوم مي بخشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 126

كسي كه به خدا و رستاخيز ايمان نداشته باشد يا آنقدر آلوده باشد كه از رحمت خدا و نعمت هاي رستاخيز مأيوس باشد، نمي تواند در مسير پيامبر (ص) حركت كند. وكسي كه به ياد خدا نباشد، شياطين رهزن، او را منحرف مي كنند و از ادامه ي مسير باز مي دارند.

7. در احاديث از امام صادق (ع) حكايت شده: هر بنده اي در روز، پروردگارش را صد بار ياد كند، اين مصداق ياد فراوان است (كه در اين آيه به آن اشاره شده است.) «1»

8. مقصود از ياد خدا، فقط گفتن الفاظ نيست بلكه ياد قلبي و عملي را هم شامل مي شود. يعني هنگام كه انسان در برابر كار حرامي قرار مي گيرد به ياد خدا بيفتد و آن را ترك كند.

به تعبير ديگر خدا در همه ي زندگي انسان حضور داشته باشد.

آموزه ها و پيام ها

1. پيام آيه آن است كه شما در زندگي نيازمند الگو هستيد.

2. آموزه ي اين آيه براي ما آن است كه رهبر اسلام را الگوي زندگي خود قرار دهيد.

3. پيام آيه آن است كه اميد به خدا، رستاخيز و فراوان به ياد خدا بودن، شرايط الگوپذيري از پيامبر (ص) است.

***

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 127

3. قلمرو جهاني رسالت پيامبر اسلام (ص) و اهداف او

قرآن كريم در آيه ي 28 سوره ي سبأ به قلمرو جهاني رسالت پيامبر اسلام (ص) و اهداف او اشاره مي كند و مي فرمايد:

«وَمَا أرْسَلْنَاكَ

إلَّا كَافَّهً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلَكِنَّ أكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ و تورا جز براي همه مردم نفرستاديم درحالي كه بشارتگر و هشدارگري؛ و ليكن بيشتر مردم نمي دانند.»

نكات و اشارات

1. واژه «كافه»، در اصل به معناي كف دست است و از آنجا كه انسان وسايل را با دست خود جمع مي كند يا از خود دور مي كند، اين واژه به معناي «جمع كردن» يا «منع كردن» آمده است. و هر دو معنا در آيه ي فوق به اين ترتيب تصور مي شود:

الف: بنابر معناي جمع كردن، آيه ي فوق به جهاني بودن رسالت پيامبر اشاره كرده و مي فرمايد: «ماتورا جز براي مجموع مردم جهان نفرستاديم.» «1»

ب: بنابر معناي منع كردن، معناي آيه فوق اينگونه مي شود: «ما تورا فقط بعنوان پيامبري بازدارنده براي مردم فرستاديم.» «2»

البتّه معنا و تفسير اول با ظاهر آيه «3» و احاديث سازگارتر است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 128

2. از اهل بيت (ع) حكايت شده كه با استشهاد به آيه ي فوق فرمودند:

پيامبر (ص) براي اهل شرق و غرب و اهل آسمان و زمين و جنيان و انسان ها و سفيد و سياه فرستاده شده است. «1»

3. در اين آيه آمده: هدف رسالت پيامبر (ص) هشدارگري و مژده رساني است چرا كه انسان داراي دو غريزه ي «جلب منفعت» و «دفع زيان» است، از اين رو با «مژده» به بهشت و نعمت هاي الهي و «هشدار» نسبت به دوزخ و عذاب هاي آن، هر دو غريزه ي انسان را تحريك مي كند؛ و او را

متعادل مي سازد.

4. جهاني بودن رسالت پيامبر اكرم (ص)، با كامل بودن دين اسلام و خاتميت پيامبر (ص) در ارتباط است. يعني دين اسلام با هر شرايط زماني و مكاني و با اقتضائات همه ي افراد بشر منطبق مي شود. و سعادت دنيوي و اخروي آنان را تأمين مي كند.

آموزه ها و پيام ها

1. پيام آيه آن است كه رسالت پيامبر اكرم مرزهاي جغرافيايي و زماني ندارد بلكه جهاني است.

2. آموزه ي آيه آن است كه در تبليغات ديني مژده رساني و هشداردهي، هر دو لازم است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 129

3. پيام ديگر آيه آن است كه بيشتر مردم، نسبت به حقيقت رسالت جهاني اسلام، آگاهي ندارند.

***

4. پيروزي نهايي پيامبر اسلام (ص) بر همه ي اديان و جهاني سازي اسلامي

قرآن كريم در آيه ي 28 سوره ي فتح به پيروزي نهايي اسلام بر همه ي اديان و جهاني سازي اسلامي اشاره مي كند و مي فرمايد:

«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً؛ او كسي است كه فرستاده اش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه دين [ها] پيروز گرداند؛ و گواهي خدا كافي است.»

نكات و اشارات

1. در آيه ي قبل اين سوره، وعده ي پيروزي كوتاه مدت مسلمانان درمورد فتح خيبر بيان شده، در اين آيه پيروزي دراز مدت اسلام برجهان را وعده مي دهد؛ پيروزي هايي كه بدنبال صلح حديبيه يكي پس از ديگري تحقق مي يابد و روشن مي سازد كه اين صلح فتح المبين اسلام بود.

2. در اينجا اين پرسش مطرح است كه پيروزي اسلام چگونه خواهد بود و چه زماني

تحقق مي يابد؟!

مفسران در اين مورد دوگونه پاسخ داده اند:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 130

اول آنكه مقصود پيروزي منطقي و استدلالي اسلام براديان ديگر است كه هم اكنون تحقق يافته است.

دوم آنكه پيروزي نظامي وظاهري براديان ديگر است كه تاكنون مناطق وسيعي از جهان و بيش از يك ميليارد نفر تحت پرچم اسلام قرارگرفته اند، و در آينده تمام جهان وجهانيان زير پرچم اسلام مي آيند همانطور كه درآيات قرآن مكرر براين مطلب تأكيد شده است. «1» اين كار در زمان امام مهدي (عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) تكميل خواهد شد و نوعي جهاني سازي اسلامي تحقق مي يابد كه براي بشريت نتايج مثبتي به بار مي آورد.

3. درحديثي از پيامبر اكرم (ص) حكايت شده: «در روي زمين خانه اي و خيمه اي باقي نمي ماند مگر آنكه خدا اسلام را در آن وارد مي كند.» «2»

4. آيه ي فوق نوعي پيشگويي پيروزي نهايي اسلام است، و هر پيشگويي نياز به گواه وشاهد صدق دارد، كه در اينجا خداي متعال خود شاهد و گواه است. و نياز به شاهد ديگري ندارد.

آموزه ها و پيام ها

1. پيام اين آيه آن است كه پيروزي نهايي از آنِ اسلام است.

2. آموزه ي آيه براي مسلمانان آن است كه به آينده ي پيروزمند خويش اميداوار باشيد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 131

3. پيام ديگر آيه آن است كه در عصر كنوني پيامبر اكرم

(ص)، صاحب هدايت و دين حق است.

4. پيام ديگر آيه آن است كه گواه پيروزي اسلام، خداست.

5. آموزه ديگر آيه آن است كه بدنبال جهاني سازي اسلامي باشيد.

***

5. رسالت پيامبر اسلام (ص)

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي فتح به رسالت پيامبر اكرم و صفات مسلمانان در تورات و انجيل اشاره مي كند و مي فرمايد:

«مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيَماهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَي عَلَي سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَغْفِرَهً وَأَجْراً عَظِيماً؛ محمد (ص) فرستاده خداست؛ وكساني كه با او هستند بر كافران سخت گير (و) در ميان خود مهرورزند؛ آنان را ركوع كنان [و] سجده كنان مي بيني، درحالي كه بخشش و خشنودي اي از خدا مي جويند؛ نشانه آنان در چهره هايشان از اثر سجده [نمايان است؛ اين مثال آنان در تورات است و مثال آنان در انجيل است، همانند زراعتي كه جوانه اش را بيرون آورده، پس آن را تقويت كرده و محكم

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 132

گرداند، پس بر ساقه هاي خود راست قرارگيرد، در حالي كه كشاورزان را شگفت زده كند؛ تا كافران را بخاطر آنان به خشم آورد! خدا به كساني از آنان كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگي را وعده داده است.»

نكات و اشارات

1. در اين آيه نام پيامبر اكرم (ص) صريحاً برده شده و او را به عنوان رسول خدا معرفي كرده است، آري او رسول خداست و خدا به اين

امر گواهي مي دهد چه مشركان و مخالفان اسلام بپسندند يا نپسندند.

2. در اين آيه بيان شده كه همراهان و پيروان پيامبر (ص) يعني مسلمانان، در برابر دشمنان اسلام همچون سدّي فولادين ايستاده اند، اما در ميان خودشان به مهر رفتار مي كنند و با برادران مسلمان خود مهربان هستند و سخت گيري نمي كنند.

بر سر اغيار چون شمشير باش

هين! مكن روباه بازي، شير باش

آتش اندر زن به گرگان چوسپند

ز آن كه آن گرگان عدّو يوسف اند (مولوي)

3. يكي از ويژگي هاي مسلمانان عبادت آنها است كه دوركن اصلي آن ركوع وسجود است كه اين دو رمز تسليم در برابر خدا و نفي كننده ي غرور و خود خواهي است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 133

آري مسلمان در برابر خدا كرنش و سجده مي كند تا در برابر غير او كرنش نكند.

4. يكي ديگر از صفات مسلمانان آن است كه به دنبال خشنودي خدا هستند و پاداش و رزق خود را از او مي خواهند، نه براي رياكاري قدم بر مي دارند و نه انتظار پاداش از مردم دارند، بلكه چشمشان به سوي خدا است.

5. در اين آيه يكي از نشانه هاي پيروان پيامبر (ص) را چهره ي عبادي آنها معرفي مي كند، كه اثر سجده در آن است؛ مقصود از اثر سجده يا همان اثر ظاهري سجده درپيشاني است و يا مفهوم گسترده تري دارد، يعني آنان چهره اي الهي دارند كه بخوبي نشان مي دهد در برابر خدا، حق، قانون و عدالت تسليم هستند و اين علامت در تمام وجود و زندگي آنان منعكس است. «1»

و در حديثي از امام صادق (ع) حكايت شده كه مقصود آيه، بيداري شب براي

نماز است (كه نورانيت آن در روز در چهره نمايان مي شود.)

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 134

7. در اين آيه بيان شده كه مثال و وصف پيروان پيامبر اسلام (ص) در تورات و انجيل آمده است و همين اوصافي كه در اين آيه بيان شده، قبلًا به موسي و عيسي گفته شده است.

البته ممكن است اين اوصاف در تورات و انجيل كنوني يافت نشود، چراكه اين دوكتاب دستخوش تغيير و تحريف شده است.

8. در مثال انجيل پنج وصف براي مسلمانان بيان شده است:

اول آنكه آنان جوانه مي زنند و رشد مي كنند و زياد مي شوند.

دوم آنكه مسلمانان تقويت مي شوند و به رشد آنان كمك مي شود.

سوم آنكه مسلمانان محكم مي شوند و از حالت ضعف خارج مي شوند.

چهارم آنكه آنان برپاي خود مي ايستدند و بر ديگران تكيه نمي كنند و استقلال خود را حفظ مي كنند.

پنجم آنكه مسلمانان به طور چشمگير و تعجب آور رشد خواهند كرد كه دوستان را به شگفت وامي دارند و دشمنان را به خشم مي آورند.

9. در اين آيه اشاره شد كه ياران پيامبر (ص) و مسلمانان به دوگروه مومنان شايسته كردار و غير آنها تقسيم مي شوند، «1» يعني برخي مسلمانان بر ايمان و عمل صالح پا برجا نمي مانند اما گروهي از آنان پابرجا مي مانند كه در اين صورت آمرزش و پاداش بزرگي درانتظار آنان است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 135

11. تعبير «كساني كه با پيامبر اسلام (ص) هستند» اشاره به كساني دارد كه در فكر، اخلاق و عمل همراه با پيامبر بودند، كه اين مطلب شامل اصحاب هم عصر پيامبر و مسلمانان

بعد از او مي شود كه خط فكري و عملي و اخلاقي او را ادامه مي دهند. ولي شامل افراد منافق صفت نمي شود كه همزمان و همراه ظاهري پيامبر بودند ولي خط فكري و عملي آنها با پيامبر متفاوت بود.

آري قرآن بارها اشاره كرده كه گروهي از اصحاب پيامبر منافق بودند «1» و تاريخ بعد از پيامبر هم نشان مي دهد كه همه ي اصحاب يكسان و در يك راه نبودند و حتي برخي در جنگ جمل و صفين و نهروان با صحابه ي بزرگ پيامبر يعني علي (ع) جنگيدند، پس نمي توان همه ي اصحاب پيامبر را عادل و معصوم دانست.

آموزه ها و پيام ها

1. آموزه ي آيه ي فوق براي ما آن است كه با كافران سخت گير و با مسلمانان مهربان باشيد.

2. آموزه ي ديگر آيه آن است كه عبادت، خدا خواهي، سيماي صالحان داشتن ورشد زياد از نشانه هاي مسلمانان است.

3. پيام آيه آن است كه مسلمان، بايد تقويت شود تا مستقل گردد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 136

4. آموزه ي ديگر آيه آن است كه رشدي اعجاب آور داشته باشيد تا دوستان را شاد و دشمنان را خشمگين سازيد.

5. پيام ديگر آيه آن است كه مؤمنان شايسته كردار، در انتظار آمرزش و پاداش بزرگ الهي باشند.

6. پيام ديگر آيه آن است كه همراهي با رسول خدا، مهر و قهر مي طلبد.

***

6. يادآوري اخلاق نيكوي پيامبر (ص)، فرمان عفو عمومي، مشورت و توكل

قرآن كريم در آيه ي 159 سوره ي آل عمران، با يادآوري اخلاق نيكوي پيامبر (ص)، فرمان عفو عمومي، مشورت و توكل را صادر مي كند و مي فرمايد:

«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي

اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛ و به سبب رحمتي از جانب خدا با آنان نرم خو شدي؛ و اگر (بر فرض) تندخويي سخت دل بودي، حتماً از پيرامونت پراكنده مي شدند. پس، از آنان درگذر، و براي شان آمرزش بخواه؛ و در كار [ها] با آنان مشورت كن؛ و هنگامي كه تصميم گرفتي، پس بر خدا توكّل كن؛ چرا كه خدا توكّل كنندگان را دوست مي دارد.»

شأن نزول

داستان نزول آيه ي فوق اينگونه حكايت شده كه پس از آنكه مسلمانان از جنگ احد به مدينه بازگشتند، برخي از كساني كه از صحنه ي جنگ گريخته

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 137

بودند، گرد پيامبر اسلام (ص) حلقه زدند و ضمن اظهار ندامت، تقاضاي بخشش داشتند. در اين هنگام آيه ي فوق فرو فرستاده شد و دستور عفو عمومي را صادر كرد، و پيامبر با آغوش باز، خطاكاران را پذيرفت. «1»

نكات و اشارات

1. آيه ي فوق گر چه به مناسبت جنگ احد فرو فرستاده شده است اما شامل يك سلسله دستورات كلي به پيامبر (ص) است كه از نظر محتوا شامل برنامه هاي كلي و اصولي است و منحصر به يك واقعه ي خاص نمي شود.

2. در اين آيه به دو نوع خشونت اشاره شده است يكي خشونت در سخن و ديگري خشونت در عمل؛ «2» كه هيچكدام از آنها در رفتار پيامبر (ص) نبود و در برابر افراد جاهل و خطاكار نرمش كامل از خود نشان مي داد. «3»

3. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه نرمش يك هديه الهي است. و كساني كه نرمش ندارند، از اين رحمت الهي محرومند. «4»

4. تعبير «آنها را عفو كن و براي آنان طلب آمرزش نما»

كه در آيه ي فوق آمده است اشاره مي كند كه نسبت به بي وفايي هاي ياران و مصيبت هايي كه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 138

براي تو فراهم كردند از حق خود بگذر، يعني در اين مورد من از آنان نزد تو شفاعت مي كنم، و در مورد نافرماني هايي كه نسبت به من كردند، تو نزد من شفيع آنان باش، و آمرزش آنها را از من طلب كن!

اين تعبير اوج محبت خدا را نسبت به بندگان گناهكار نشان مي دهد.

5. آيه ي فوق به يكي از صفات مهم رهبري اشاره مي كند كه مسئله «گذشت، نرمش و انعطاف» در برابر متخلفاني است كه از عملكرد خود پشيمان شده اند و از علي (ع) حكايت شده: وسيله ي رهبري گشادگي سينه (يعني صبر و تحمّل) است. «1»

6. پيامبر (ص) قبل از جنگ احد با مردم مشورت كرد و نظر اكثريت را پذيرفت و براي جنگ به بيرون شهر رفتند، پس از شكست احد، بسياري فكر مي كردند كه پيامبر ديگر نبايد با كسي مشورت كند، ولي آيه ي فوق به اين طرز تفكر پاسخ داد و باز هم به پيامبر (ص) دستور داد كه با مردم مشورت كن اگر چه در برخي موارد نتايج آن مطلوب نباشد چرا كه نتايج سودمند مشورت بيشتر از ضرر آن است.

7. مشورت و مشاوره در اسلام آنقدر با اهميت است. كه حتي به پيامبر اسلام كه عقلي نيرومند داشت و به وحي متصل بود، دستور مي دهد مشورت كند، مشورت داراي فوايد زيادي است كه به برخي آنها اشاره مي كنيم:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 139

الف: نيروي تفكر افراد را در پرورش مي دهد.

ب: افرادي كه مشورت

مي كنند كمتر گرفتار لغزش مي شوند.

ج: كساني كه در كارها مشورت مي كنند پس از پيروزي كمتر مورد حسد واقع مي گردند.

د: كساني كه در كارها مشورت مي كنند اگر شكست بخورند، زبان اعتراض و ملامت ديگران بر آنان بسته مي شود. و در عوض ديگران براي او دلسوزي و با او همراهي مي كنند.

ه-: انسان از راه مشورت مي تواند ارزش شخصيت افراد و ميزان دوستي و دشمني آنها را درك كند.

و: عدم مشورت و استبداد رأي، شخصيت توده ي مردم را از بين مي برد و استعدادهاي آماده را نابود مي كند.

در حديثي از امام علي (ع) حكايت شده: «هر كس استبداد به رأي داشته باشد، هلاك مي شود و كسي كه با افراد بزرگ مشورت كند در عقل آنان شريك شده است.» «1»

اين خردها چون مصابيح انور است

بيست مصباح از يكي روشنتر است (مولوي)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 140

8. واژه ي «الامر» مفهوم وسيعي دارد و شامل همه كارها مي شود. پيامبر اكرم (ص) در مورد احكام و قوانين الهي با مردم مشورت نمي كرد، بلكه در مورد شيوه هاي اجرائي قوانين و مسائل مربوط به دفاع و جنگ و مانند آن مشورت مي كرد. و حتي مسلمانان در مقابل پيشنهادات پيامبر، ابتدا سؤال مي كردند كه آيا اين يك حكم الهي و قانون است يا نظر شخصي شماست. كه در صورت اول جاي اظهار نظر نيست. «1»

پس نتيجه مي گيريم كه اموري مانند عقايد ثابت ديني، احكام شريعت و نصب امام معصوم كه از طريق قرآن و دستورات الهي پيامبر به ما رسيده است قابل مشورت و رأي گيري نيست. و گر نه اصل تشريع و قانون گذاري از طرف خدا لغو و

بيهوده خواهد بود. «2»

9. نكته ي جالب آيه آن است كه مشاوره به صورت جمع آمده اما تصميم نهايي به صورت مفرد آمده و به عهده ي رهبر اسلام گذاشته شده است.

10. آيه ي فوق اشاره مي كند كه در كنار مشورت (و تفكر)، توكل بر خدا فراموش نشود كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد. مقصود از توكل اين نيست كه انسان وسائل و اسباب عادي را فراموش كند بلكه منظور آن است كه انسان خود را در جهانِ محدودِ مادي، محصور نكند، بعد از اقدامات عادي و فراهم كردن وسايل، چشم به لطف و حمايت پروردگار بدوزد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 141

آري توكل نوعي آرامش و نيروي روحي و معنوي به انسان مي بخشد كه بهتر مي تواند با مشكلات روبرو شود.

و حتي از پيامبر اكرم (ص) حكايت شده كه به يك نفر فرمود: «اول پاي شتر را ببندد سپس توكل كن.» «1»

گفت پيغمبر به آواز بلند

با توكل زانوي اشتر ببند (مولوي)

11. از اين آيه استفاده مي شود كه نظام اجتماعي اسلام بر سه محور: خدا- مردم- رهبري، پايه گذاري شده است. يعني مشورت مردم و اراده ي مديريت جامعه در تصميم سازي ها نقش اساسي دارند ولي براي اجراي تصميمات نبايد خدا را فراموش كرد و فقط بر امور مادي تكيه نمود.

آموزه ها و پيام ها

1. آموزه ي روانشناختي و جامعه شناختي براي رهبران الهي و مبلغان ديني آن است كه با اخلاق نيكو و عطوفت، مردم را جذب كنيد.

2. پيام اين آيه آن است كه مهرباني، بخشش، آمرزش خواهي و مشورت، لازمه ي رهبري جامعه است.

3. پيام ديگر آيه آن است كه اول مشورت كنيد سپس تصميم بگيريد.

پرسش

و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 142

4. آموزه ي ديگر آيه آن است كه تصميم نهايي در امور اجتماعي با رهبر و مدير است.

5. آموزه ي ديگر آيه آن است كه در امور اجتماعي با توجه به سه محور، «مردم»، «اراده ي رهبري» و «توكل بر خدا» تصميم سازي كنيد.

***

7. وظيفه ي پيامبر (ص) در برابر مخالفان

قرآن كريم در آيه ي 15 سوره ي شوري با بيان چند برنامه ي سازنده، وظيفه ي پيامبر (ص) را در برابر مخالفان روشن مي سازد و مي فرمايد:

«فَلِذلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّهَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ؛ و به همين خاطر، پس تو (مردم را به سوي دين) فراخوان، و همان گونه كه فرمان داده شدي پايداري كن، و از هوس هايشان پيروي مكن، و بگو: «به كتابي كه خدا فرو فرستاده ايمان آوردم و فرمان داده شدم تا در ميان شما عدالت (پيشه) كنم؛ خدا پروردگار ما و پروردگار شماست؛ كردارهاي ما تنها براي ماست و كردارهاي شما تنها براي شماست. هيچ حجّت (و بحثي) بين ما و بين شما نيست؛ خدا بين ما و شما جمع مي كند و فرجام (همه شما) فقط به سوي اوست.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 143

نكات و اشارات

1. در اين آيه اشاره شده كه به خاطر اينكه اصول اديان الهي واحد است، يا بخاطر مخالفت هاي مشركان با دين و وحدت، مردم را به سوي آيين الهي فراخوان و از تفرقه نجات ده. «1» و اين وظيفه ي هر رهبر الهي و مبلغ ديني است.

2. از اين آيه استفاده مي شود كه

به پيامبر (ص) دستور استقامت داده شده است، و اين يا اشاره به مرحله ي عالي استقامت است و يا اشاره به اينكه استقامت بايد منطبق با برنامه هاي الهي باشد.

3. يكي از برنامه هاي رهبران الهي آن است كه به تمايلات و منافع شخصي مشركان توجه نكنند و پيرو آنها نشوند.

4. در اين آيه، به برنامه ي سازنده پيامبر (ص) اشاره شده است كه:

اول: دعوت مردم به راه خدا.

دوم: استقامت در اين راه.

سوم: رفع موانع و عدم پيروي از هواي نفس ديگران.

چهارم: شروع از خود است كه بگو من به كتاب هاي آسماني ايمان آورده ام؛ و اديان الهي ديگر را نفي نمي كنم چرا كه اصول همه ي آنها يكسان است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 144

پنجم: اصل عدالت اجتماعي را رعايت مي كنم، عدالت در داوري، عدالت اقتصادي و عدالت در حكومت و مانند آن.

آموزه ها و پيام ها

1. پيام اين آيه آن است كه هر چه مخالفان دين و وحدت، تلاش مي كنند؛ شما مردم را به سوي خدا دعوت كنيد و شكيبا باشيد.

2. آموزه ي اين آيه براي رهبران الهي و مبلغان ديني آن است كه در راه دين استقامت ورزيد و به دنبال هواي نفس مخالفان نرويد.

3. پيام ديگر آيه آن است كه ايمان، عدالت و رستاخيز را به ياد داشته باشيد.

4. آموزه ي ديگر آيه آن است كه با مخالفان دين اتمام حجّت كنيد و كار را به قيامت وا گذاريد.

سوم: نام هاي پيامبر (ص)

1. صفات هفتگانه پيامبر اكرم (ص) و آزادي و رستگاري پيروان او

قرآن كريم در آيه ي 157 سوره ي اعراف، به صفات هفتگانه پيامبر اكرم (ص) و آزادي و رستگاري پيروان او اشاره مي كند و مي فرمايد:

«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاهِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ

عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ (همان) كساني كه از فرستاده (خدا)،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 145

پيامبر درس نخوانده پيروي مي كنند؛ آن (پيامبري) كه (صفات) او را در تورات و انجيل نزدشان، نوشته مي يابند؛ در حالي كه آنان را به [كار] پسنديده فرمان مي دهد، و آنان را از [كار] ناپسند منع مي كند، و برايشان [خواركي هاي پاكيزه را حلال مي شمرد، و پليدي ها را بر آنان حرام مي كند؛ و تكليف سنگينشان، و غل هايي را كه بر آنان بوده، از (دوش) آنها بر مي دارد؛ و كساني كه به او ايمان آوردند و گرامي اش داشتند (و دشمنانش را از او باز داشتند) و ياري اش كردند، و از نوري كه با او فرود آمده پيروي نمودند، تنها آنان رستگارانند.»

نكات و اشارات

1. «نَبي» به كسي گفته مي شود كه بر او وحي نازل مي شود و پيام خدا را بيان مي كند، هر چند كه مأمور به تبليغ نباشد، اما واژه ي «رسول» به كسي گفته مي شود كه علاوه بر مقام نبوت، مأمور به تبليغ آيين الهي، و ايستادگي در اين مسير باشد. پس رسالت مقامي بالاتر از نبوت است. و در آيه ي فوق «نبي» به عنوان توضيح «رسول» آورده شد. «1»

2. در مورد واژه ي «امّي» سه احتمال وجود دارد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 146

نخست آنكه از ماده ي «ام» به معناي مادر باشد، يعني كسي كه به همان حالتي باقي است كه از مادر متولد شده است و مكتب و استاد نديده و درس

نخوانده است. دوم آنكه از ماده ي «امّت» باشد، يعني كسي كه از ميان توده ي مردم برخاسته است و از ميان اشراف و ستمگران نيست. و سوم آنكه «امّي» به كسي مي گويند كه منسوب به «امّ القُري» مكه است، يعني كسي كه اهل مكه است.

در احاديث اسلامي نيز واژه ي امّي به درس نخوانده و مكّي معنا شده است. «1» و مانعي ندارد كه يك لفظ به چند معنا آمده باشد.

3. قرآن كريم در موارد متعددي تصريح كرده است كه پيامبر اكرم (ص) خط ننوشت و درس خوانده نبود، «2» و اين كه در محيط حجاز تعداد افراد باسواد كم بود، به طوري كه در شهر مكه مردان و زنان با سواد را 18 نفر شمرده اند. «3» و اگر پيامبر (ص) نيز به مكتب رفته و باسواد بود، همگان مي دانستند. اما هنگامي كه چنين فرد درس نخوانده و استاد نديده اي بتواند كتابي به عظمت قرآن بياورد، ترديدي باقي نمي ماند، كه اين مطلب از طريق عادي ممكن نيست، بلكه از طريق وحي و ارتباط با غيب بوده است. آري: پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 147

نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد (حافظ)

4. پيامبر اكرم (ص) «درس نخوانده» بود، اما اين بدان معنا نيست كه «بي سواد» بود. واژه ي «بي سواد» علاوه بر آن كه در زبان فارسي بار منفي و ضدارزشي دارد، و لايق مقام پيامبر (ص) نيست، بااحاديث اسلامي هم سازگار نيست، چون بر طبق احاديث اهل بيت (ع) پيامبر مي توانست بخواند و يا توانائي خواندن و نوشتن داشت، «1» اما از اين قدرت استفاده

نمي كرد. پس معناي امّي بي سواد نيست بلكه معناي آن «مكتب نديده و درس نخوانده» است. «2»

5. در تورات و انجيل بشارت هايي در مورد پيامبر اسلام (ص) و صفات او وجود دارد، و حتي برخي از اين بشارت ها در تورات و انجيل تحريف شده ي كنوني نيز موجود است. همان طور كه در سفر پيدايش تورات، آمده است: «و ابراهيم به خدا گفت كه اي كاش اسماعيل در حضور تو زندگي نمايد ... و در حق اسماعيل (دعاي) ترا شنيدم، اينك به او بركت دادم و او را بارور

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 148

گردانيده به غايت زياد خواهم نمود، و دوازده سرور توليد خواهد نمود و او را امت عظيمي خواهم نمود.» «1»

6. مقصود از «معروف و منكر» در آيه ي فوق كه در مكه نازل شده است، چيزهايي است كه نزد خرد انسان شناخته شده و معروف، و يا نزد عقل زشت و ناشناخته است. و اين تعبيرات مي تواند اشاره به آن باشد كه محتواي دعوت پيامبر اكرم (ص) با عقل كاملًا سازگار است. «2»

7. در آيه ي فوق مي فرمايد: «چيزهاي پاكيزه را حلال و چيزهاي تنفرآميز را حرام مي سازد.» از اين جمله استفاده مي شود كه محتواي دعوت پيامبر اسلام، با فطرت سليم انسان هماهنگ است. و چيزهاي ناسالم و تنفرآميز و مضرّ را ممنوع مي كند. و چيزهاي نيكو را حلال مي شمرد.

8. واژه ي «اصْر» در اصل به معناي نگهداري و حبس كردن است. و به هر چيز سنگيني كه انسان را از فعاليت باز مي دارد گفته مي شود. يعني پيامبر اكرم غُل و زنجيرهاي مردم را مي شكند.

آري پيامبر اسلام: زنجير جهل و ناداني را بوسيله ي دعوت

به علم و دانش شكست؛ زنجير بت پرستي و خرافات را با فراخوان به توحيد شكست. زنجير

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 149

تبعيض ها و زندگاني طبقاتي را از طريق دعوت به برادري اسلامي و مساوات در برابر قانون، شكست. «1»

9. در اين آيه چهار شرط براي سعادت و كامراني و رستگاري افراد مشخص شده است. اول ايمان به پيامبر اكرم (ص) و دوم گرامي داشتن او و دفع دشمنانش «2» و سوم حمايت و ياري ايشان و چهارم پيروي از نور او.

10. در مورد نوري كه با پيامبر (ص) فرود آمده است، دو احتمال وجود دارد:

- ممكن است مقصود قرآن كريم باشد. كه همراه نبوت پيامبر بر شخص رسول اللَّه (ص) نازل گشت.

- و يا مقصود امام علي (ع) باشد كه همراه پيامبر (ص) براي هدايت انسان ها فرستاده شدند.

همانگونه كه در برخي احاديث از امام باقر و امام صادق (ع) آمده است كه مقصود از نور، امام علي (ع) و ائمه (ع) هستند. «3» البته در اينگونه موارد مي توان گفت نور معنوي يك مفهوم وسيع دارد كه قرآن و علي (ع) و ائمه (ع) از مصاديق آن هستند. پس آيه مي تواند شامل همه ي اين موارد باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 150

11. در آيه ي فوق به پنج گواه براي نبوت پيامبر اكرم (ص) اشاره شده است:

نخست آنكه درس ناخوانده بود؛ (و با اين حال اين قرآن و تعليمات عظيم را براي بشر به ارمغان آورد).

دوم آنكه دلايل نبوت او در كتاب هاي تورات و انجيل آمده است.

سوم آنكه محتواي دعوت او با عقل سازگار است.

چهارم آنكه محتواي دعوت او با طبع سليم

و فطرت انسان سازگار است.

پنجم آنكه نه تنها زنجيرهاي تازه اي به دست و پاي بشر نبست، بلكه زنجيرهاي بشريت را شكست و او را آزاد كرد. چرا كه دعوت به سوي خدا مي كرد نه دعوت به خود.

12. بزرگداشت پيامبر (ص) و ياري او جايگاه ويژه اي در رستگاري انسان دارد. و اين بزرگداشت و ياري، مخصوص زمان حيات پيامبر (ص) نيست؛ بلكه هم اكنون نيز با بزرگداشت نام و راه و آثار پيامبر (ص) و ياري دين او، ممكن است.

آموزه ها و پيام ها

1. پيام آيه آن است كه پيامبر اسلام براي آزادي انسان ها از اسارت ها آمده است.

2. پيام ديگر آيه آن است كه امر به معروف و نهي از منكر، از برنامه هاي اساسي پيامبر اكرم است. كه با خرد انسان همخواني دارد.

3. پيام ديگر آيه آن است كه رستگاري مردم، در گرو ايمان، بزرگداشت و ياري پيامبر و پيروي از ولايت و قرآن است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 151

4. پيام ديگر آيه آن است كه غذاهاي حلال و حرام در اسلام، فلسفه و حكمت دارد، و در راستاي فطرت و طبع سليم آدمي است.

5. پيام ديگر آيه آن است كه نبوت پيامبر اسلام، سند مكتوب و جهاني دارد و قبلًا در تورات و انجيل، ثبت گشته و مژده داده شده است.

6. آموزه ي آيه آن است كه پيرو پيامبر اكرم (ص) باشيد تا مشمول رحمت الهي گرديد.

7. آموزه ي آيه براي رهبران الهي و مبلغان ديني آن است كه زنجيرهاي (جهل و خرافات) را از دست و پاي مردم باز كنيد و در راه آزادي آنها بكوشيد.

8. آموزه ي ديگر اينكه رهبران الهي را بزرگ بداريد

و ياري كنيد، تا رستگار شويد.

***

2. سرگذشت عيسي (ع)، و مژده ي آمدن پيامبر اسلام (ص) و برخورد بني اسرائيل با او

قرآن كريم در آيه ي 6 سوره ي صف به سرگذشت عيسي (ع)، و مژده ي آمدن پيامبر اسلام (ص) و برخورد بني اسرائيل با او اشاره مي كند و مي فرمايد:

«وَإِذْ قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ يَابَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاهِ وَمُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هذَا سِحْرٌ مُبِينٌ؛ و (يادكن) هنگامي را كه عيسي پسر مريم گفت: «اي بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب)! در

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 152

واقع من فرستاده خدا به سوي شمايم، در حالي كه مؤيد آنچه از تورات كه پيش از من بوده، و مژده آور فرستاده اي هستم كه بعد از من مي آيد [و] نام او احمد است.» و [لي هنگامي كه با دليل هاي روشن (معجزه آسا) به سراغشان آمد، گفتند: «اين سحري آشكار است.»

نكات و اشارات

1. قرآن كريم معمولًا عيسي (ع) را به نام مادرش يعني «عيسي بن مريم» مي خواند تا روشن شود كه او انساني متولد شده از يك زن است و هرگونه شبهه اي در مورد خدا بودن او از بين برود.

2. در اين آيه به پيامبر بودن عيسي (ع) اشاره شده و او را ادامه دهنده ي خط رسالت موسي (ع) و تأييد كننده ي تورات معرفي مي كند. همانطور كه بشارتگر پيامبر بعدي معرفي مي كند.

اين مطالب روشن مي سازد كه عيسي (ع) حلقه ي واسطه بين سلسله ي پيامبران است؛ كه پيامبران قبل و بعد خودرا معرفي و تأييد كرده است.

بنابراين كساني كه اورا خدا يا پسر خدا مي دانند به او تهمت زده اند.

3. حضرت عيسي (ع) آمدن پيامبر اسلام (ص) و حتي

نام او را براي بني اسرائيل بشارت داده بود، از اين رو گروهي از مسيحيان و يهوديان قبل از اسلام به سرزمين مدينه آمدند و منتظر ظهور پيامبر اسلام (ص) شدند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 153

اما پس از آنكه پيامبر اسلام باهمان نام و نشانه ها و معجزات، ظهور كرد گروهي از آنان به خاطر تعصّب و به خطر افتادن منافع شخصي در برابر او ايستادند و وي را ساحر خواندند. «1»

4. پيامبر اكرم از كودكي دو نام «محمد و احمد» داشت، يعني جدّش عبدالمطلب او را محمد خواند و مادرش آمنه او را احمد ناميد. و به هر دو نام مشهور بود و خوانده مي شد، و حتي در اشعار ابوطالب و حسّان بن ثابت نام احمد آمده است. «2»

و هنگامي كه نام احمد در آيه ي فوق اعلام شد، اهل كتاب مدينه آن را انكار نكردند.

5. در انجيل يوحنّا در سه مورد بر كلمه ي «نارقِليط» تكيه شده است «3» كه در متن يوناني «پيركلتوس» و در متن سرياني «پارقليطا» آمده است؛ كه به معناي شخص مورد ستايش (معادل احمد) است. ولي در ترجمه هاي جديد به نام تسلّي دهنده ترجمه شده است. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 154

يكي از اين بشارت ها اين است: «من از پدر خواهم خواست و او «تسلّي دهنده» ديگر به شما خواهد داد كه تا ابد با شما خواهد ماند.» «1» آموزه ها و پيام ها

1. پيام آيه آن است كه پيامبر اسلام (ص) موعود عيسي (ع) است كه او را با نام و نشان معرفي كرده بود.

2. پيام ديگر آيه آن است كه بني اسرائيل آگاهانه

پيامبر اسلام، را انكار كردند (پس اميدي به آنان نيست.)

3. آموزه ي آيه آن است كه همچون بني اسرائيل، آگاهانه حق را انكار نكنيد.

***

3. دعوت كننده به سوي اسلام

قرآن كريم در آيه ي 7 سوره ي صف به ستمكاران دروغ پرداز، و ناسپاسي آنان در برابر نعمت اسلام و فرجام آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَي عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَي إِلَي الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛ و چه كسي ستمكارتر است از كسي كه برخدا دروغ بسته در حالي كه او به سوي اسلام فراخوانده مي شود؟! و خدا گروه ستمكار را راهنمايي نمي كند.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 155

نكات و اشارات

1. بني اسرائيل با اينكه بشارت آمدن پيامبر اسلام به آنان رسيده بود، و حتي نام او را مي دانستند؛ و پيامبر اسلام (ص) با معجزات و دلايل به سراغ آنان آمد و آنها را به اسلام دعوت كرد، ولي اورا انكار كردند و لجاجت نمودند، و با اين كار به خود و ديگران ستم كردند.

2. بني اسرائيل به دروغ برخدا تهمت بستند، چراكه مي دانستند پيامبر اسلام (ص) از طرف خداست و آنچه مي گويد وحي است و معجزات او واقعي است؛ ولي آنها را سحر خواندند؛ اين تهمت نه تنها به پيامبر اسلام بود بلكه تكذيب مصدر وحي و معجزات نيز بود؛ از اين رو قرآن كريم آن را دروغ بستن و تهمت به خدا خواند.

3. ستم بني اسرائيل به خودشان آن بود كه از رشد وكمال و سعادت و هدايت بازماندند؛ و ستم آنان به جامعه آن بود كه با تهمت زدن و انكار نبوّت پيامبر اسلام، برخي از مردم را به ترديد انداختند

و از نور هدايت محروم كردند.

از اين رو اين بني اسرائيل ستمكارترين مردم شدند.

4. از اين آيه استفاده مي شود كه هدايت به دست خداست اما اگر كسي ستمكاري كند زمينه ي استفاده از نور هدايت الهي را از بين مي برد و هدايت نمي شود و درگمراهي باقي مي ماند.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه استفاده نكردن از نعمت اسلام و تهمت زدن به خدا و پيامبر، بزرگترين ستم است كه موجب محروميت انسان از نور هدايت مي شود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 156

6. در قرآن كريم پانزده بار تعبير «ستمكارترين» به كار رفته است، كه شايد محور جامع همه ي آنها، تكذيب آيات الهي و مانع شدن مردم از راه حق باشد كه ستمي بالاتر از اينها نيست. «1» ***

4. خاتميت پيامبر اسلام (ص) و بي پسر بودن او

قرآن كريم در آيه ي 40 سوره ي احزاب به خاتميت پيامبر اسلام (ص) و بي پسر بودن او اشاره مي كند و مي فرمايد:

«مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيماً؛ محمد پدرِ هيچ يك از مردان شما نيست؛ و ليكن فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است؛ و خدا به هر چيزي داناست.»

نكات و اشارات

1. پيامبر اكرم (ص) چهار پسر به نام هاي «قاسم، طيب، طاهر و ابراهيم» داشت كه همگي قبل از بلوغ و در زمان حيات پيامبر از دنيا رفتند. «2»

از اين رو نام «رجال» (: مردان) بر آنان صادق نبود. و نيز پيامبر (ص) پسرخوانده اي به نام «زيد» داشت كه فرزند حقيقي حضرت نبود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 157

2. رسول اكرم (ص) فرزند پسري نداشت تا جانشين ايشان شود و نبوّت را به ارث برد و نبوت سلطنتي گردد. و فقط فرستاده ي خدا و پايانگر نبوّت بود. و شايد اشاره به علم بي كران الهي در پايان آيه براي همين است كه خدا مصالح بشر را مي دانست. از اين رو به پيامبر اسلام فرزند پسري نداد تا شبهه اي در مورد خاتميت او پيدا نشود.

3. در اين آيه رابطه ي نسبي پيامبر اسلام (ص) با مردم قطع شده است، ولي رابطه ي معنوي و روحاني ايشان از طريق رسالت وصل شده است. يعني پيامبر اكرم پدر جسماني مردم نبود، اما پدر روحاني آنان بود. از اين رو در حديثي حكايت شده كه فرمودند: «من و علي پدران اين امت هستيم». «1» 4. واژه ي «خاتم» به معناي چيزي است كه به وسيله ي آن پايان داده مي شود. از اين رو به انگشتري يا مهري كه در پايان نامه ها يا روي قفل ها و مانند آن مي زنند تا كسي آن را باز نكند، خاتم گفته مي شود. «2»

پيامبر اسلام پايانگر پيامبران و رسولان الهي بود و مهر پاياني به خط نبوت زد.

5. از آيه ي فوق و برخي آيات ديگر قرآن استفاده مي شود «3»

كه پيامبر اسلام (ص) براي همه ي مردم جهان آمده است و بعد از او پيامبري نيست چرا

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 158

كه كلاس هاي تربيتي و ديني

بشر در طول تاريخ به وسيله ي پيامبران كامل شده است. و آخرين كلاس، توسط پيامبر اسلام برگزار شد.

6. در احاديث اسلامي نيز مسئله ي خاتميت پيامبر اسلام بيان شده، و روشن گشته كه احكام ثابت دين اسلام تا روز رستاخيز پابرجاست. «1» 7. خاتميت پيامبر (ص) به خاطر كامل شدن دين توسط ايشان، و بلوغ فكري بشر است. يعني اسلام برنامه اي جامع است كه مي تواند سعادت بشر را در دنيا و آخرت، تا ابد تأمين كند، و مردم نيز به آن حد از بلوغ فكري و فرهنگي رسيده اند كه دين اسلام و قرآن را حفظ كنند و به اصول و برنامه هاي آن عمل كنند. و مسير تكاملي خويش را بدون نياز به وحي جديد و شريعت تازه ادامه دهند.

به عبارت ديگر پيامبران پيشين هر كدام قسمتي از نقشه ي سعادت بشر را به اندازه ي ظرفيت فكري مردم عصر خويش، آوردند ولي پيامبر اسلام نقشه ي كامل سعادت بشر را آورد.

8. در اينجا پرسشي مطرح مي شود كه نقش امامت و رهبري ديني بعد از پايان يافتن نبوّت، چيست؟

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 159

پاسخ آن است كه نياز به امام در چند مورد است:

اول: نظارت بر اجراي دين.

دوم: بيان جزئيات دين

و سوم: راهنمايي مردم و دستگيري در راه ماندگان.

بنابر اين نياز به امامت ضروري است و ادامه مي يابد. «1» 9. در اينجا پرسش ديگري مطرح مي شود كه چگونه دين ثابت اسلام با نيازهاي متغيّر بشر تا رستاخيز سازگار مي شود؟

پاسخ:

اولًا: اسلام يك سلسله

اصول كلي بيان كرده كه مي تواند بر نيازهاي متغيّر بشر منطبق شود و پاسخگوي آنها باشد. براي مثال اصل «وفاي به عقد و پيمان»، شامل معاملات قديمي و نيز مسائلي همچون بيمه و مصاديق جديد ديگر مي شود.

ثانياً: اختيارات حكومت اسلامي از طريق اصل مترقي ولايت فقيه، بسياري از مشكلات جامعه را در چهار چوب كلي اسلام، حل مي كند.

ثالثاً: باز بودن راه اجتهاد و استنباط احكام از منابع اسلامي، مي تواند پاسخگوي پرسش هاي جديد بشر باشد. «2» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 160

رابعاً: آيات قرآن كريم داراي بطن ها و لايه ها و مصاديق مختلف است كه در هر زمان مطالب جديد از آن كشف مي شود و بر رخدادهاي آن عصر تطبيق مي گردد و پاسخگوي نيازهاي زمان است و بديهي است كه اين كشف روشمند مي باشد و بايد به دست متخصصان آن صورت گيرد. «1» 10. هر چند نبوّت در عصر ما خاتمه يافته است و فرشته ي وحي بر كسي نازل نمي شود تا وحي تشريعي و شريعت تازه بياورد، ولي ارتباط انسان ها با عالم غيب قطع نشده است و گاهي سروش الهامات و اشراقات الهي بر قلب هاي مستعد فرود مي آيد. و ارتباط معنوي بشر را با ماوراء الطبيعه برقرار مي سازد.

آموزه ها و پيام ها

1. پيام آيه ي فوق براي ما آن است كه پيامبر اسلام فرزند پسري نداشت (تا نبوّت سلطنتي گردد).

2. آموزه ي آيه آن است كه پيامبر اسلام را، پايانگر نبوّت بدانيد، (ولي اسلام را متوقف و جامد ندانيد)

***

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 161

چهارم: حقانيت پيامبر (ص)

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي رعد، به تهمت مشركان پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

«وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَبِ؛ و كساني كه كفر ورزيدند مي گويند: « (تو) فرستاده شده نيستي.» (اي پيامبر) بگو: «گواهي خدا، و كسي كه علمِ كتاب (قرآن) نزد اوست، بين من و بين شما كافي است.»

نكات و اشارات

1. اين آيه پاسخي قاطع به افراد لجوجي مي دهد كه علي رغم معجزات، پيامبر اكرم (ص) را فرستاده ي خدا نمي دانند. از اين رو به آنان مي گويد: گواهي خدا و كساني كه دانش قرآني دارند كافي است.

2. در اينجا اشاره شده كه هر كس به قرآن آگاهي كافي دارد، اعجاز آن را درك مي كند و مي داند كه اين ساخته و پرداخته ي مغز بشر نيست و حتماً از سوي خدا فرود آمده است. پس به حقانيّت پيامبر (ص) پي مي برد.

3. در برخي احاديث حكايت شده: مقصود از كساني كه به قرآن آگاهي دارند، امام علي (ع) و امامان اهل بيت (ع) هستند. «1» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 162

روشن است كه اينگونه احاديث مصداق هاي كامل اين آيه را بيان مي كند، و گرنه مفهوم آيه وسيع است.

آموزه ها و پيام ها

1. آموزه ي آيه آن است كه رهبران الهي در برابر لجاجت مخالفان، به گواهي خدا و دانشمندان قرآني دلخوش دارند.

2. پيام آيه آن است كه مقام دانشمندان قرآني بسي بلند است. و گواهي آنان در رديف گواهي خدا

مطرح است.

3. پيام ديگر آيه آن است كه قرآن شاهد صدق رسالت پيامبر (ص) است و در اين مورد شهادت متخصصان قرآني كافي است. «1» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 163

قرآن كريم از رسول اكرم (ص) با چه «نام ها و صفاتي» ياد كرده است؟

اشاره

پرسش:

قرآن كريم از رسول اكرم (ص) با چه «نام ها و صفاتي» ياد كرده است؟

پاسخ:

مقدمه

از زماني كه خورشيد درخشان اسلام در سرزمين حجاز سر برآورد و تاريكي هاي جهل و گمراهي را در پرتو درخشش خود زدود و جهان را به نور وحي و معارف عالي اعتقادي، اخلاقي و اجتماعي و ... روشن نمود، و بشر آن روز با مشاهده، و انسان امروز با مطالعه، نظاره گر تأثير شگفت انگيز اين ارمغان الهي گرديد، دوست و دشمن، به تحسين اين عصاره ي عالم هستي زبان گشود، و با قلم به ترسيم سيماي آخرين سفير الهي پرداخت و هرچه در توان داشتند درباره ي او گفتند و نوشتند كه هركدام در جاي خود بسي ارزشمند است؛ اما اين گفتارها و نوشتارها نمي تواند آئينه ي تمام نماي چهره ي پرفروغ نبوي باشد، از اين رو سزاوار است به خدمت قرآن برويم و با سيري در آيات آن در معرفي اين فرودگاه آيات الهي از كلام وحي كمك بگيريم چرا كه تنها فرستنده است كه از تمام احوال فرستاده ي خود آگاه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 164

است و در آيات قرآن به معرفي پيامبرش پرداخته و حقيقت محمديه را بر همگان آشكار كرده است.

ي ادآوري

1. اهل ادب در مورد فرق بين اسم و صفت گفته اند: «اسم» آن است كه ذات شيئي را معرفي مي كند و اين بدان جهت است كه هر اسمي در آغاز

موجب رفعت و بلندي نام و ياد مسمي مي شود، و در نهايت وسيله اي براي معرفي و شناخت آن مي باشد اما «وصف» به بيان زيبائي ها، نشانه ها، و چگونگي هاي آن ذات مي پردازد.

2. در كنار اسم و صفت، «نعت» نيز جلب توجه مي كند. كه هماره گوياي حالت وهيئت پايدار در صورت و سيرت است، و تنها اوصاف نيك را بيان مي كند. از اين رو بهتر است همه ي صفات پيامبر (ص) را «نعت» بخوانيم چرا كه اوصاف آن حضرت همگي زيبا و نيكو هستند.

3. در به كار بردن اسم، رعايت معناي آن لزومي ندارد و چه بسا ممكن هم نباشد؛ اما اين قاعده درباره ي اسامي خداوند، پيامبر و ائمه استثناء شده است. بدين معنا كه در اين اسامي، همانند صفات رعايت معنا شده است اگرچه به صورت علم درآمده باشد.

4. نام ها و صفات پيامبر (ص) كه در قرآن بيان شده همگي يكسان نيستند، برخي به صراحت اعلام شده و برخي ديگر به وسيله ي وارثان علوم قرآن به وجود آن حضرت تفسير و يا تاويل شده است، از سوي ديگر برخي از

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 165

اوصاف در ارتباط با رسالت و نبوت وي مي باشد و دسته اي از صفات، اگرچه بدان تصريح نشده و نيازمند تفسير و تاويل نيز مي باشد، اما از نوع فعاليت و مأموريت ايشان گرفته مي شود.

اكنون برخي از اين نام ها و صفات را بر مي شماريم:

الف. نام هاي خاص و عَلَم

1. محمد (ص)

اين واژه به معناي صاحب خصلت هاي حميده و نيكو مي باشد «1»

و در قرآن چهار بار تكرار شده است:

در سوره ي آل عمران مي فرمايد: «وَمَا مُحمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ

الرُّسُلُ» «2» در سوره ي احزاب مي فرمايد: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ؛ «3»

محمد پدرِ هيچ يك از مردان شما نيست»

در سوره ي محمد مي فرمايد: «وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ؛ «4»

و به آنچه بر محمدصلي الله عليه وآله فرو فرستاده شده ايمان آوردند، در حالي كه آن حقّي از جانب پروردگارشان بود»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 166

در سوره ي فتح مي فرمايد: «مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ؛ «1»

محمدصلي الله عليه وآله فرستاده خداست؛ وكساني كه با او هستند بر كافران سخت گير (و) در ميان خود مهرورزند»

واژه ي «محمد»، اگرچه مشتق از «حمد» است اما به اقتضاي تحميد (باب تفعيل و مبالغه ي آن) از حمد، برتر است و به معناي غوطه ور در محامد و نيكويي ها مي باشد.

2. احمد

اين واژه به معناي پسنديده در اخلاق و حالات است، تنها يك بار در قرآن آمده است. آنجا كه خداوند از زبان حضرت عيسي (ع) مي فرمايد: «مُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ.» «2» «احمد» صفت برتر است بدين معنا كه موصوفي در صفتي مشترك، با موصوف ديگر سنجيده شود يكي را بر ديگري برتري دهيم، از اين رو «احمد» بودن پيامبر به اين معناست كه آن حضرت از ديگر انبياء در نيكويي ها برتر است؛ و اگر «احمد» را به معناي اسم فاعل بدانيم يعني «محمد» حامدتر از ديگر انبياء است و اگر به معناي اسم مفعول بدانيم يعني وي از ساير پيامبران محمودتر است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 167

در روايتي مي خوانيم: كه عده اي از يهود از رسول خدا (ص) پرسيدند: چرا به «احمد» و «محمد» ناميده شدي؟ حضرت فرمود: «اما محمدفاني في الارض محمود و اما احمد فاني في السماء احمد مني في الارض» «1» بنابر آيه، پيامبر اسلام از ديگر انبياء برتر است؛ و بنابر روايت، وجود آن حضرت نزد ساكنان آسمان احمد است تا نزد ساكنان زمين.

ابوطالب عموي آن حضرت در شعر خود به هر دو نام پيامبر اشاره كرده و مي گويد:

لقد اكرم الله النبي محمدا

فاكرم خلق اليه في الناس احمد «2» يعني خداوند پيامبر خود محمد را گرامي داشت و لذا گرامي ترين خلق خدا در ميان مردم احمد است.

نكته

خداوند متعال نام «احمد و محمد» را از صفات خود گرفت و بر پيامبرش نهاد، چرا كه خداوند هم «حميد» است كه مي فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» «3»

و «تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» «4»

و هم «حامد» و «محمود» مي باشد چرا

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 168

كه خود مي فرمايد: الْحَمْدُ لِلّهِ ... «1» ي عني خدا ذات خود را ستايش مي كند پس هم حامد است و هم محمود. چنان كه در دعاي جوشن كبير مي خوانيم: «يا خير حامد و محمود» «2»

3. عبدالله

يكي از عالي ترين اوصافي كه خداوند سبحان در معرفي پيامبرش

به كار برده است واژه ي «عبد» است، عبادت و عبوديت به معناي تذلل، خضوع و فروتني، انقياد و فرمانبري در برابر حضرت حق (جل و علا) مي باشد. «3» اين وصف حدود ده مرتبه درباره ي پيامبر اكرم به كار رفته است.

«عبدالله» يك بار كه مي فرمايد: «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ؛ «4»

و اينكه هنگامي كه بنده خدا (: محمد (ص)) برخاست در حالي كه او را مي خواند» «عبدنا» دو بار كه فرمود: «وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا؛ «5»

و اگر از آنچه كه بر بنده خود (: پيامبر) فرو فرستاديم در ترديد هستيد» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 169

عبده شش بار كه از جمله فرمود: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَي بِعَبْدِهِ لَيْلًا ...؛ «1»

منزه است آن (خدايي) كه بنده اش را شبانگاهي ....»

در اين كاربردها، واژه ي «عبدالله» در ارتباط با عبادت خداوند آمده؛ و واژه ي «عبد» درارتباط با نزول قرآن، فرقان، وحي، آيات بينات و اسراء به كار رفته است و در يك مورد اعلان حمايت بي دريغ خدا از بنده اش مي باشد.

معلوم مي شود اين همه مقام، گزينش و حمايت، به خاطر ويژگي عبوديت وي است.

دو نكته

1. واژه ي عبد اگر چه اسم جامد است، اما به معناي اسم مشتق و معناي وصفي آن يعني (عابد) است؛ و اگر به صورت مصدر به كار رفته براي مبالغه مي باشد.

2. عبد بودن پيامبر آن چنان از اهميت برخوردار است كه در تشهد نماز قرين رسالت شده و نمازگزار مي بايست قبل

از شهادت بر رسالت پيامبر به عبوديت وي نيز گواهي دهد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 170

ب. اسامي تفسيري و تأويلي آن حضرت

اشاره

در قرآن كريم واژه هايي وجود دارد كه اگر چه به حسب ظاهر مبهم و مجمل است اما به بيان وارثان علوم قرآن به وجود پيامبر (ص) و يا تأويل شده است.

1. طه

«طه* مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَي؛ «1»

طا، ها. قرآن را بر تو فرو نفرستاديم تا به زحمت افتي.»

در روايتي از امام صادق (ع) حكايت شده: اما طه فاسم من اسماء النبي (ص) و معناه يا طالب الحق الهادي اليه. «2»

ضمير و فعل (عليك و تشقي) كه خطاب به پيامبر است تأييدي بر اين معنا مي باشد.

نكته: اين كه در دعاي شريف ندبه درباره ي حضرت مهدي (عج) مي خوانيم: «يابن طه و المحكمات» شايد اشاره به اين مطلب باشد.

2. يس

«يس* وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ* إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ؛ «3»

يا، سين. سوگند به قرآن حكمت آميز»

در روايتي از امام صادق (ع) مي خوانيم: «اما يس فاسم من اسماء النبي (ص) و معناه يا ايها السامع الوحي؛ «4» ياسين نامي از نام هاي پيامبر (ص)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 171

است به معناي: «اي شنونده ي وحي.» و در روايت ديگري نقل شده: يس اسم رسول الله (ص) والدليل علي ذلك قوله: انك لمن المرسلين؛ «1» ياسين اسم رسول خدا است و دليل آن هم تعبير «انك لمن المرسلين است» كه خطاب به رسول اكرم است.

3. نون

«ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ* مَا أَنتَ بِنِعْمَهِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ» «2» در حديثي از امام كاظم (ع) حكايت شده: فالنون اسم الرسول الله «3» و در روايتي ديگري از امام باقر (ع) مي خوانيم: ان لرسول الله عشره اسماء خمسه في القرآن ... فمحمد، و احمد و عبدالله و يس و نون؛ «4» به درستي كه رسول خدا ده نام دارد كه پنچ نام آن در قرآن است ... محمد و احمد و عبدالله و ياسين و نون.»

نكته

در معناي حروف مقطعه نظرها و تفسيرهاي مختلفي وجود دارد كه مجال بحث از آن نيست و آنچه بيان شد يكي از مصاديق تأويلي آنهاست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 172

ج. صفاتي كه در رابطه با نبوت به كار رفته

1. نبي

«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ ...؛ «1»

در حقيقت خدا و فرشتگانش بر پيامبر دعا (: صلوات) مي فرستند ....»

واژه ي «نبي» بر وزن «نبيل» از ريشه ي نبأ به معناي خبر دادن است، از اين رو نبي كسي است كه از سوي خداوند متعال خبر مي آورد. اين احتمال نيز وجود دارد كه «نبي» از ريشه ي نبوت به معناي رفعت باشد، پس به اين جهت به پيامبر نبي گفته مي شود كه منزلتش از ديگران برتراست. «2» به هر صورت نبي در اصطلاح قرآن و حديث كسي است كه از سوي خداوند وحي دريافت مي كند، و اين واژه در قرآن كريم 34 بار درباره يپيامبر اكرم به كار رفته است، كه 13 بار آن به صورت خطاب «يا ايها النبي ...» مي باشد.

2. خاتم النبيين

«مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ ... «3»؛ محمد پدرِ هيچ يك از مردان شما نيست؛ و ليكن فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 173

«خاتم» بر وزن «حاتم» به معناي وسيله ي پايان دادن است؛ و اگر به انگشتر نيز خاتم مي گويند به اين خاطر است كه در گذشته نامه ها را با آن مهر كرده و بدين وسيله پايان نامه را اعلام مي كردند.

صفت خاتميت از صفات منحصر به فرد پيامبر (ص) است و اختلاف پيروان اديان بر سر همين مسئله است، يهودي ها ادعا دارند موسي (ع) خاتم الانبياء است، و مسيحيان معتقدند

كه عيسي (ع) خاتم الانبياء است و مسلمانان اعتقاد دارند حضرت محمد (ص) پيامبر خاتم است.

لقب خاتم الانبياء داراي دو پيام است يكي نسبت به انبياء گذشته يعني آنها خاتم نبوده اند و ديگري نسبت به آينده كه پيامبري نخواهد آمد.

علي (ع) مي فرمايد: «فَقَفَّي» به السل و ختم به الوحي «1» خداوند او را بعد از همه انبياء آورد و وحي را به آن حضرت ختم نمود.

نكته: خاتم النبيين بودن «محمد» (ص) به معناي خاتم المرسلين بودن نيز هست، زيرا مرحله ي رسالت مرحله اي فراتر از مرحله ي نبوت است، وقتي نبوت اعلام شد، به طريق اوليه رسالت نيز ختم شده است، و وقتي وحي دريافت نشد رسالت نيز معنا نخواهد داشت.

3. نبي امّي

«فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ ...؛ «2»

پس ايمان آوريد به خدا و فرستاده اش، پيامبر درس نخوانده اي كه به خدا و كلماتش ايمان دارد ...».

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 174

«امي»، يكي از صفاتي است كه خداوند درباره ي پيامبر خود به كار برده و دو مرتبه در قرآن تكرار شده است. «امي» منسوب به «ام»، و در لغت يعني درس ناخوانده. گويا فرد بي سواد بر همان حالتي كه از مادر متولد شده و هيچ قدرت خواندن و نوشتن نداشته، باقي مانده است.

در اين كه مقصود از امي بودن پيامبر چيست نظرات گوناگوني ارائه شده است.

1. يعني منسوب به جمعيت امي، زيرا قوم پيامبر، مردمي امي و بي سواد بودند، قرآن مي فرمايد:

«هُوَ الَّذِي

بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ؛ «1»

او كسي است كه در ميان درس ناخواندگان فرستاده اي از خودشان برانگيخت.»

2. منسوب به «ام» به معناي قصد، يعني پيامبري كه مقصود و مورد توجه همگان است، «2» كلمه ي ام در نسبت، به ام تغيير حركت داده است.

3. منسوب به ام القري، يعني مكه؛ «وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَي ...» «3»

در اين صورت امي مترادف با «مكي» است.

4. به معناي لغوي آن يعني درس ناخوانده، قرآن كريم به اين حقيقت اشاره كرده و مي فرمايد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 175

«وَمَاكُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطَّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ» «1» در روايات نيز اين معنا حكايت شده است، در روايتي از امام ششم مي خوانيم: كان مما من الله عزوجل به علي نبيه انه كان امياً لايكتب و يقرء الكتاب «2»

اگرچه ممكن است همه ي اين معاني را به نحوي با هم سازش داد و گفت پيامبر هم منسوب به امت عرب بود، و هم مكي است و هم مقصود و مورد توجه همه، و هم درس ناخوانده اما معناي اخير از همه مناسب تر است و آيات قرآن و روايات و تاريخ مؤيد آن است.

ي ادآوري

ننوشتن و نخواندن پيامبر خواه نمي خواست و يا نمي توانست، نقص و عيبي براي آن حضرت به حساب نمي آيد چرا كه فرق است بين علم، و سواد، آنچه مذموم است جهل است نه عدم قدرت بر خواندن و نوشتن، و آنچه ممدوح است علم است نه صرف خواندن

و نوشتن؛ زيرا خواندن، نوشتن و دانستن زبان هاي بيگانه ابزاري است براي كسب علم و معرفت. حال اگر كسي بتواند بدون استفاده از ابزار عادي و با كمك نيروي فوق العاده ي وحي از علم بهره مند شود خود بالاترين فضيلت است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 176

د. رسالت و اوصاف رسالي پيامبر

1. رسول الله

«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ؛ «1»

بيقين براي شما در (روش) فرستاده خدا، (الگويي براي) پيروي نيكوست.»

«رسول» صيغه ي مبالغه يا صفت مشبهه، به معناي اسم مفعول يعني فرستاده شده است. و در اصطلاح قرآن و حديث به كسي گفته مي شود كه فرشته بر او فرود آمد و با وي سخن بگويد. «2»

واژه ي رسول درقرآن بيش از يك صد و پنجاه مرتبه، درباره ي پيامبر به صورت هاي مختلف الرسول، رسولًا، رسوله، رسولنا، ورسولكم، به كار رفته است.

فرق رسول يا نبي

از قرآن كريم چنين استفاده مي شود كه «رسول» و «نبي» با هم تفاوت دارند چرا كه مي فرمايد: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ ...؛ «3» و پيش از تو هيچ فرستاده و پيامبري نفرستاديم، ...» اگرچه در اين آيه، رسول و نبي، فرستاده ي خدا معرفي شده است، اما با توجه به عطف نبي بر رسول به خوبي روشن مي شود كه نبي غير از رسول است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 177

در فرق بين «رسول» و «نبي» گفته اند:

1. رسول، ماموريت و رسالتي بر عهده ي او گذارده شده تا ابلاغ كند و نبي كسي است كه وحي

دريافت مي كند و اگر مردم بخواهند در اختيار آنها مي گذارد. «1»

2. رسول صاحب شريعت مستقل مي باشد، و نبي مبلغ و پيرو شريعت ديگري است. «2»

3. رسول كسي است كه وحي الهي را دريافت مي كند و به مردم نيز ابلاغ مي كند و نبي كسي است كه وحي را دريافت مي كند ولي مامور به تبليغ نيست، رسول مانند طبيب سيار است، و نبي همانند طبيبي داراي مطلب مي باشد. «3»

4. رسول علاوه بر دريافت وحي، فرشته ي وحي را نيز مي بيند و با وي سخن مي گويد، اما نبي كسي است كه حقايق وحي را تنها در حال خواب مي بيند. «4»

روايات رسيده در اين زمينه مؤيد نظر اخير است. «5» با تدبر در كاربرد واژه هاي رسول و نبي در قرآن به دست مي آيد: كه رسول در رابطه با

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 178

مسئوليت هايي چون تشريع دين، تصديق اديان پيشين، تنزيل كتاب، تبليغ اوامر الهي، ايمان و اطاعت، به كار رفته است. «1»

در حالي كه واژه ي نبي، در رابطه با مسائل خانوادگي، اخلاقي و مسايل داخلي مسلمانان و امور شخصي پيامبر و ... به كار رفته است. «2»

نكته: اگر مي فرمايد: «رسولنا» يا «رسوله»، باعتبار مرسَل (فرستاننده) است، واگر مي فرمايد: «رسولكم» به اعتبار مرسل اليهم (كساني كه به سويشان فرستاده شده) است.

2. رسول كريم

«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ؛ «3»

كه قطعاً آن (قرآن) گفتار فرستاده ارجمندي است»

كريم صفت مشبهه از ريشه ي (كرم) است، اين واژه، اگر صفت وجه و صورت قرار گيرد و به معناي زيبا و بها است، و اگر صفت قول واقع شود به معناي خوب و ارزشمند است، و اگر وصف انسان قرار گيرد به معناي

بزرگوار خواهد بود، كه در آيه به اين معنا است.

اين صفت، تنها يك بار درباره ي پيامبر به كار رفته است، و با همين تعبير درباره ي جبرئيل نيز به كار رفته است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 179

نكته: از آنجا كه قرآن خود كريم است و از رب كريم، به وسيله ي پيكي كريم و در زماني كريم نازل شده لازم است دريافت كننده نيز كريم باشد تا انسان (لقد كرمنا) را به پاداش اجر كريم رساند. «1»

3. حق

«وَشَهَدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ؛ «2»

گواهي مي دادند كه فرستاده [خدا] حقّ است.»

حق در اصل به «مطابق با واقع» است كه گاه وصف سخن به كار مي رود، و گاه وصف اعتقاد و يا عمل قرار مي گيرد و در مقابل معناي آن باطل است.

در اين آيه خداوند سبحان رسولش را به «حق» توصيف مي كند، به اين معنا كه اهل كتاب با نشانه هايي كه در دست داشتند و در كتاب هاي خود مشاهده كرده بودند مي دانستند كه حضرت محمد (ص) همان پيامبر موعود و برحق است چرا كه قرآن مي فرمايد: «يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ؛ «3»

همان گونه كه پسران خود را مي شناسند، او [: محمّد] را مي شناسند.»

4. مصدِّق

«جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ ...؛ «4»

و آنگاه كه فرستاده اي از جانب خدا به سراغشان آمد، كه مؤيّد آن چيزي [از نشانه ها] بود كه نزد آنان بود.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 180

«مصدق» به معناي گواهي دهنده است، و از آنجا كه قرآن كريم و پيامبر به حقانيت انبياء گذشته و كتبشان گواهي دادند مصدق ناميده شده اند.

اين وصف اگرچه درباره ي قرآن مكرر به كار رفته است، اما در مورد پيامبر، تنها سه بار آمده است «1»

5. رسول مبين

«قَ--- دْ جَ--- اءَهُمْ رَسُ-- ولٌ مُبِينٌ؛ «2»

در حالي كه فرستاده اي روشنگر به سراغ آنان آمد.»

«مبين» يكي از اوصاف تبعي مي باشد كه براي پيامبر بيان شده است؛ مبين اگرچه اسم فاعل و از باب افعال است و بنابر قاعده بايد به معناي بيان كننده و آشكار كننده باشد، اما درباره ي پيامبر و قرآن بيشتر به معناي لازم به كار رفته است؛ از اين رو «مبين» به معناي روشن و آشكار است. يعني پيامبري آن حضرت كاملًا آشكار است و جاي هيچ شك و شبهه نيست چنان كه در جاي ديگر، اين واژه، وصف تبعي «نذير» واقع شده است «وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌّ مُبِينٌ؛ «3» من جز هشدارگري روشنگر نيستم.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 181

ه. اوصافي كه گوياي نوع مأموريت آن حضرت است.

اشاره

«يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً وَدَاعِياً إِلَي اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِيراً؛ «1»

اي پيامبر! در حقيقت ما تو را گواه و مژده آور و هشدارگر فرستاديم؛ و (تو را) فراخوان به سوي خدا، با رخصت او، و چراغي روشني بخش (فرستاديم).»

1. شاهد

«شاهد» يعني گواه، از آنجا كه پيامبر در اين دنيا شاهد بر اعمال امت است و در آخرت، گواهي دهنده است شاهد مي باشد.

2. مبشر

«مبشر» يعني بشارت دهنده، اين واژه اگرچه هم درباره خبر خوش به كار مي رود و هم در مورد خبر ناخوش. اما در اينجا به قرينه ي وجود نذير، به معناي بشارت دهنده به بهشت و نعمت هاي آن مي باشد.

اين واژه، چهار بار درباره ي پيامبر به كار رفته است. «2»

3. نذير

«نذير» به معناي ترساندن و برحذر داشتن است و چون پيامبر مردم را از جهنم و عذاب آن بيم مي دهد نذير مي باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 182

اين وصف علاوه بر آنكه از (تنذر) و امثال آن نيز گرفته مي شود، بيش از 20 بار درباره ي پيامبر به كار رفته است. «1»

4. داعي

«داعي» يعني دعوت كننده و فراخوان، از آنجا كه پيامبر مردم را به سوي خدا فرا مي خواند داعي الي الله مي باشد كه فرمود:

«ادْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ؛ «2»

با حكمت و پندِ نيكو، به راه پروردگارت فرا خوان.»

چنان كه در جاي ديگر مي فرمايد: «أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ ...؛ «3» اي قوم ما! فرا خواننده خدا را پاسخ دهيد ...»

5. سراج منير

«سراج منير» يعني چراغ فروزان، خداوند وجود پيامبر (ص) را به چراغ نور افشان تشبيه كرده است، يعني همان گونه كه، انسان به وسيله ي چراغ، راه را از چاه تشخيص مي دهد، به وسيله ي چراغ نبوت نيز هدايت را از ضلالت باز مي شناسد و نيز همان طور كه چراغ، به بصر نور مي دهد، نبوت و رسالت نيز به بصيرت نور مي دهد. پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 183

اين اوصاف پنجگانه به صورت حال و براي بيان هيئت و چگونگي مفعول (كاف خطاب) كه همان نبي رسول است آورده شده، و نزديك به 10 بار در قرآن تكرار شده است. «1»

6. شهيد

«وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً؛ «2»

و فرستاده [خدا] بر شما گواه باشد.»

«شهيد» نيز به معناي گواه بر اعمال در اين جهان و اداي شهادت در عالم ديگر است. درباره ي گواهي بر اعمال مي فرمايد:

«وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً؛ و فرستاده [خدا] بر شما گواه باشد.»

و درباره اداي شهادت مي فرمايد: «وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَي هؤُلَاءِ؛ «3»

و تو را (نيز) بر آنان شاهد آورديم».

شهيد و شاهد اگر چه مترادفند اما اندك تفاوتي بين آنها وجود دارد زيرا شاهد در جايي به كار رفته كه تحمل شهادت است و شهيد در مواردي به كار رفته كه اداء شهادت مي باشد.

7. بشير

«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّهً لِّلنَّاسِ بَشِيراً؛ «4»

و تورا جز براي همه مردم نفرستاديم درحالي كه بشارتگر و هشدارگري.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 184

«بشير» نيز مانند «مبشر» به معناي بشارت دهنده به بهشت و نعمت هاي آن مي باشد و چهار بار در قرآن تكرار شده است. «1»

8. منذر

«قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ؛ «2»

بگو: من فقط هشدار دهنده ام.»

«منذر» نيز همانند نذير به معناي ترساننده از عذاب جهنم است و 7 بار درباره ي پيامبر اكرم (ص) به كار رفته است. «3»

در فرق بين «نذير» و «منذر» بايد گفت: چون منذر اسم فاعل (از باب افعال) و نذير صيغه ي مبالغه از همين باب است از اين رو در منذر، «استمرار» و در نذير «كثرت» نهفته است.

9. مذكِّر

«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ؛ «4»

پس يادآوري كن كه تو فقط يادآوري كننده اي.»

«مذكر» اسم فاعل از باب تفعيل به معناي يادآوري كننده است و تنها يك بار در قرآن آمده است اگرچه از آيه: «فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ» «5»

و آيه: «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَي تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» «6»

نيز مي توان وصف مذكر را گرفت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 185

و. صفات اخلاقي پيامبر (ص)

اشاره

اگرچه سراسر زندگي وجود پيامبر پر است از فضائل اخلاقي، چرا كه يكي از اهداف اين بعثت اتمام مكارم اخلاقي است «1» كه قرآن به برخي از اين اوصاف ويژه اشاره شده است.

1. صاحب خلق عظيم

منظور از خلق عظيم همان ادب الهي پيامبر است كه حكايت شده: ان الله ادب نبيه فاحسن ادبه فلما اكمل له الادب قال: وَإِنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٍ «2» بنابراين جامع ترين توصيفي كه قرآن از پيامبر ارائه مي دهد معرفي آن حضرت به عنوان صاحب خلق عظيم است كه فرمود: «وَإِنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٍ؛ «3» و مسلماً تو بر شيوه (اخلاقي) بزرگوارانه اي هستي.» و در پرتو همين خلق عظيم است كه پيامبر با خفض جناح، صفح جميل، هجر جميل، صبر جميل، عفو، اغماص و ... با مردم برخورد مي كند. «4»

نكته: تعبير (علي خلق عظيم) اشاره به اين است كه پيامبر به نوعي بر اخلاق حميده نيكو استعلاء دارد و بر اين صفات نيكو هم چون مركبي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 186

راهوار تسلط دارد. و در حقيقت اين فضايل اخلاقي است كه بايد بر خود ببالد كه در وجود مقدس نبوي است نه اين كه پيامبر افتخار اين اتصاف را داشته باشد.

2. شرح صدر

منظور از شرح صدر پيامبر، همان بسط و فراخ روحي، فكري، علمي و عرفاني است كه به وسيله ي آن مي توان وحي را دريافت كرد و آن را تبليغ نمود و آمادگي دارد تا ناملايمات و ناگواريها را تحمل كند كه در اين باره قرآن مي فرمايد: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ؛ «1»

آيا سينه تو را برايت گشاده نساختيم»

نكته: پروردگار متعال هم به حضرت موسي شرح صدر عطاء كرد و هم به پيامبر اكرم (ص) اما به موسي بعد از تقاضا كه گفت «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي، «2»

اما به محمد (ص) قبل از درخواست عنايت كرد و فرمود: «أَلَمْ نَشْرَحْ

لَكَ صَدْرَكَ» و اين امتياز حبيب است بر كليم.

ي ادآوري

همه ي صفات اخلاقي پيامبر زير مجموعه ي خلق عظيم است و خلق عظيم خود بخشي از شرح صدر پيامبر است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 187

3. نرمخويي و مهرباني

«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛ «1»

و به سبب رحمتي از جانب خدا با آنان نرم خو شدي؛ و اگر (بر فرض) تندخويي سخت دل بودي، حتماً از پيرامونت پراكنده مي شدند.»

«لينت» به معناي نرمخويي در مقابل خشونت و تندخويي است. اين ويژگي بنا به نص قرآن رمز موفقيت پيامبر اسلام (ص) است زيرا اضافه مي كند: اگر تند خو و سنگدل بودي مردم از اطراف تو پراكنده مي شدند.

4. ناراحت و نگران براي امت

«لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ؛ «2»

بيقين، فرستاده اي از خودتان به سوي شما آمد كه رنج هاي شما بر او سخت است؛ (و) بر (هدايت) شما حريص است؛ (و نسبت) به مؤمنان، مهرباني مهرورز است.»

از ويژگي هاي پيامبر اسلام اين است كه آن حضرت از ناراحتي مردم و زيان و ضرري كه به آنها برسد به شدت ناراحت و نگران است عزيز عليه ما عنتم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 188

5. علاقه مند به مردم

پيامبر اعظم (ص) آن چنان به هدايت مردم علاقه داشت كه بدان عشق مي ورزيد. قرآن مي فرمايد: «حَرِيصٌ عَلَيْكُم» تا جايي كه خدوند از روي مهرباني به پيامبر مي فرمايد: «مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَي؛ «1» قرآن را بر تو فرو نفرستاديم تا به زحمت افتي.»

6. دلسوز و مهربان

از ويژگي هاي ديگر پيامبر اين است كه آن حضرت نسبت به مؤمنين به طور شديد دلسوز و مهربان است كه مي فرمايد: «بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ؛ «2» (و نسبت) به مؤمنان، مهرباني مهرورز است.»

7. روحيه گذشت

در اين آيه از ميان صفات خداوند، دو صفت را براي پيامبر اكرم (ص) نام مي برد يكي «رؤف» و ديگري «رحيم».

پيامبر هم «رؤف» است نسبت به مطيعان و فرمانبرداران و هم رحيم است نسبت به كساني كه هر چند ايمان دارند اما ممكن است خطايي از آنها سر بزند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 189

نكته: در مورد فرق بين رؤف و رحيم گفته اند: اگرچه هر دو به يك معناست، اما رحمت از فراواني و كثرت برخوردار است و رأفت از شدت و قوت، زيرا مهرباني و محبت در رأفت هماره بدون رنج است، ولي مهرباني و محبت در رحمت ممكن است با رنج و درد باشد مانند قطع عضو فاسد كه رحمت است اما رأفت نيست.

ز. خطاب هاي قرآني در مورد پيامبر (ص)

اشاره

خداوند سبحان پيامبر اكرم (ص) را علاوه بر خطاب «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ» «1»

و «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ» «2»

با لقاب ديگري نيز مورد خطاب قرار داده است مانند:

1. مزمل

«يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا؛ «3»

اي جامه [به خود] پيچيده! شب را، جزاندكي به پاخيز.»

«مزمل» به معناي پيچيده در جامه؛ اما منظوراز جامه چيست؟

برخي گفته اند: منظور لباس و جامه ي ظاهري است كه آن حضرت خود را در آن پيچيده بوده، و در آن هنگام مورد خطاب قرار گرفت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 190

بعضي مي گويند: مراد جامه و عباي نبوت است؛ چرا كه آن حضرت با مبعوث شدن به عباي نبوت ملبس شد و بار سنگين رسالت را بر دوش گرفت اين نظر با اصل معناي زمل (تحمل) سازگاري بيشتري دارد.

2. مدثر

«يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ؛ «1»

اي جامه خواب به خود پيچيده! برخيز و هشدار ده،»

«مدثر» به معناي پيچيده دررختخواب است. هنگامي كه پيامبر در بستر خواب آرميده و جامه ي خواب بر سر كشيده بود مورد اين خطاب قرار گرفت.

برخي اين احتمال را داده اند كه مدثر نيز همانند مزمل، به معناي ملبس به لباس نبوت است و يا منظور كسي است كه گوشه گيري و عزلت را انتخاب كرده است.

به هر صورت، عد از اين دو خطاب، مأموريتي بس سنگين متوجه آن حضرت مي شود و آن اقدام به قيام است- قم الليل، قم فانذر- در مزمل قيام براي شب زنده داري، تلاوت قرآن، و آمادگي براي تحمل قول سنگين و ثقيل- إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا؛ «2»

و قيام در مدثر براي انذار مردم و بزرگ شمردن خداوند (در

اعتقاد عمل و سخن).

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 191

ح. صفات انتزاعي (برگرفته شده)

افزون بر نام ها، صفات و خطاب هاي گفته شده، دسته ي ديگري از اوصاف وجود دارد كه از عبادت، ماموريت و فعاليت هاي آن حضرت گرفته مي شود.

1. مطَهَّر (پاكساز) از: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ؛ «1»

از اموال آنان بخشش خالصانه (و ماليات زكات) را بگير.»

2. مُطَهَّر (پاكيزه) از: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؛ «2»

خدا فقط مي خواهد پليدي را از شما خاندان (پيامبر) ببرد و كاملًا شما را پاك سازد.»

3. مبلِّغ (تبليغ كننده) از: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ؛ «3»

اي فرستاده [خدا]! آنچه را از طرف پروردگارت به سوي تو فرود آمده، برسان؛»

4. مرسَل (فرستاده) از: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ؛ «4»

او كسي است كه فرستاده اش را با هدايت و دين حق فرستاد.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 192

5. مبعوث (برانگيخته) از: «وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمَهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ؛ «1»

بيقين، خدا بر مؤمنان منّت نهاد [: و نعمت بزرگي بخشيد] هنگامي كه در ميان آنان، فرستاده اي از خودشان بر انگيخت؛»

6. معلم و مربي (آموزش و پرورش دهنده) از: «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ وَيُزَكِّيهِمْ؛ «2»

تا آيات تو را بر آنان بخواند [و خود پيروي كند]، و كتاب و فرزانگي به آنان بياموزد، و آنها را رشد دهد [و پاك كند]؛»

7. مُبَيِّن (بيان كننده) از: «قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ؛ «3»

اي اهل

كتاب! بيقين فرستاده ما، پس از فاصله اي ميان فرستادگان، به سوي شما آمد؛ در حالي كه (حقايق را) براي شما روشن بيان مي كند؛»

8. هادي (رهبر و هدايت كننده) از: «إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ «4»

و قطعاً تو به سوي راه راست راهنمايي مي كني.»

9. حاكم (حكم كننده) از: «لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ؛ «5»

تا با آنچه خدا به تو نمايانده (و آموخته)، در ميان مردم داوري كني.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 193

10. قاضي (قضاوت كننده) از: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً؛ «1»

و هيچ (حقّي) براي مرد با ايمان و زن با ايمان نيست، كه هنگامي كه خدا و فرستاده اش (حكم) چيزي را تمام كنند.»

ي ادآوري

تهجد و رسيدن به مقام محمود

قرآن كريم افزون بر آنچه گذشت ويژگي ديگري براي پيامبر بيان مي كند كه آن حضرت را در اين جهان و عالم ديگر ممتاز مي كند. اين ويژگي، تهجد در دنيا و مقام محمود در آخرت است كه فرمود:

«وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَّكَ عَسَي أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحمُوداً؛ «2»

و پاره اي از شب را به آن (خواندن قرآن و نماز) بيدار باش؛ در حالي كه (عبادتي) افزون براي توست؛ باشد كه پروردگارت تو را به مقامي پسنديده برانگيزد.»

«هجود» و وزن «هجوم» به معناي خواب در شب است، ولي هنگامي كه به باب تفعيل و تفعّل برود معناي بيداري در شب يا شب زنده داري به خود مي گيرد.

از اين آيه

معلوم مي شود كه علاوه بر نمازهاي روزانه كه بر همگان واجب است برنامه ي اضافي ديگري بر پيامبر واجب است. كه عبارتند از: تلاوت قرآن

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 194

(وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا) «1»

و نماز شب (فتهجد به) ضمير در «به» به قرآن بر مي گردد يعني صلّ بالقرآن.

اما «مقام محمود» خواه مقام به معناي بعث باشد و يا بعث به معناي اقامت، به اين معناست كه خداوند مقامي به پيامبرش مي دهد كه خود را به محمود توصيف مي كند، و چون خالي از هر قيد اضافي است به خوبي روشن مي شود كه اين مقامي است كه همگان آن را مي ستايند.

اين مقام در روايات شيعه و سني به شفاعت كبري تفسير شده است. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 195

اهميت و فضيلت صلوات بر پيامبر اسلام (ص) را بيان كنيد.

پرسش:

اهميت و فضيلت صلوات بر پيامبر اسلام (ص) را بيان كنيد. پاسخ:

مقدمه

امروزه حاكمان هر كشوري براي احياي شعائر و پاسداشت بزرگان خود، به مجسمه ها و تنديس يادبودها و برگزاري جشن ها متوسل مي شوند؛ تا اين كه خاطره ي آن ها را در ذهن ها زنده نگهدارند.

شايد با قاطعيت بتوان گفت: بيشتر آنها در گوشه اي از تاريخ بايگاني شده است. اما در دين اسلام كه مشعل داران و مجريان آن، پيامبر (ص) و اهلبيت (ع) او هستند؛ شيوه اي براي زنده نگه داشتن نام پيامبر و اهل

بيت او، تعيين شده كه همان ذكر صلوات است.

ذكر صلوات، نه فقط براي زنده نگه داشتن نام پيامبر و آل اوست؛ بلكه براي احياي اسلام و معارف قرآني است.

صلوات، شعار واحد همه ي مسلمان در سراسر جهان است.

صلوات، معيار شناخت مسلمان از غيرمسلمان است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 196

صلوات، ذكر قلبي و زباني است. به عبارت ديگر، صلوات صدقه ي زبان است.

ذكر صلوات در هر مجلسي و محفلي، تبليغ عملي اسلام است.

صلوات، عامل رشد روح و تعالي انسان است.

شايد تصور شود كه ذكر صلوات از زمان پيامبر اكرم (ص) به بعد مطرح شده؛ در حالي كه از حضرت آدم تا حضرت خاتم، نام محمد و آل محمد (ع) ورد زبان آنها بوده است و در سختي ها و مشكلات، خداوند رابه عظمت محمد و آل محمد قسم مي دادند؛ تا اين كه از سختي ها رهايي يابند.

در عظمت پيامبر و آل او همين بس كه اولًا: خداوند و ملائكه براي آنها درود و صلوات مي فرستند. و ثانياً: خداوند ذكر صلوات را در تشهد نماز واجب نموده يعني نماز بي صلوات، نماز نيست.

واژه شناسي

قبل ازآن كه به مقوله ي فضيلت صلوات و انواع آن پرداخته شود؛ لازم است واژه ي صلوات را در لغت و اصطلاح بررسي نمائيم:

«صلوات» جمع «صلوه»، و در اصل به معناي دعا، تبريك و تمجيد است. «1»

و برخي آن را «توجه و انعطاف» معنا كرده اند. «2» و بعضي آن را به معناي «تعظيم» گرفته اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 197

نماز را «صلوه» مي گويند؛ به خاطر اين كه مشتمل بر تعظيم پروردگار است. اما در عرف شرعي اگر «صلوات» به خدا

نسبت داده شود؛ به معناي رحمت و تزكيه و ثناء است. و اگر به غير خدا نسبت داده شود؛ به معناي دعا، تصديق و اقرار به فضيلت كسي است. «1»

شخصي از امام كاظم (ع) سوال كرد: معناي صلوات خدا و صلوات ملائكه و صلوات مؤمنين چيست؟ امام در پاسخ فرمودند: صلوات خدا رحمتي است از طرف او؛ صلوات ملائكه، يعني تزكيه و استغفار ملائكه براي كسي؛ و صلوات مومنين، يعني دعاي آنها در حق كسي. «2»

در ابتدا، كلمه ي «صلوه» به معناي دعا بوده ولي بعد از پيامبر اكرم (ص) به سبب استعمال زياد، در عبادت مخصوص، يعني نماز، اصطلاح شده است.

صلوات در قرآن

واژه ي «صلوه» و «صلوات» 90 بار در قرآن آمده؛ و لفظ «صلوات» بدون الف و لام «3» بار و با الف و لام يك بار آمده است، و در بيشتر موارد، منظور، عبادت مخصوص، يعني نماز است اما در برخي آيات به صلوات اصطلاحي نيز اشاره شده است: مانند:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 198

«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً؛ «1»

در حقيقت خدا و فرشتگانش بر پيامبر دعا (: صلوات) مي فرستند؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، بر او دعا (: صلوات) بفرستيد، و بطور كامل سلام كنيد (و كاملًا تسليم او باشيد).»

مقام پيامبر (ص) آن قدر والا است كه آفريدگار عالم هستي و تمام فرشتگاني كه تدبير اين جهان به عهده ي آن ها گذارده شده؛ بر او درود مي فرستند، در ادامه به مؤمنين نيز دستور مي دهد كه بر پيامبر اكرم (ص) صلوات و درود بفرستند.

نكات آيه

1. واژه ي «يصلون» به

صورت فعل مضارع بيان شده كه دليل بر استمرار دارد. يعني پيوسته و هميشه خداوند و فرشتگان بر پيامبر اسلام (ص) رحمت و درود مي فرستند.

2. خداوند در مرحله ي اول، مومنين را براي فرستادن صلوات امر نكرده، بلكه با اشاره به اين كه خداوندي كه تمام هستي در قبضه ي قدرت اوست، و همه ي فرشتگان كه در شبانه روز تسبيح خداوند مي كنند؛ بر پيامبر صلوات مي فرستند پس شما نيز صلوات بفرستيد. كه با اين بيان، هم مقام و عظمت پيامبر را معرفي كرده، و هم اذيت به پيامبر اسلام را نهي نموده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 199

(كه آيه ي بعدي به آن اشاره دارد) و نيز مردم را به تبعيت از خدا در صلوات فرستادن، دعوت مي كند. «1»

روش گفتن صلوات

شيوه ي فرستادن صلوات، در احاديث بي شماري مطرح شده و در اينجا به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1. «ابوحمزه ثمالي» از يكي از ياران پيامبر (ص) به نام «كعب» چنين نقل مي كند: «هنگامي كه آيه ي 56 سوره ي احزاب نازل شد؛ خدمت رسول الله رسيديم و گفتيم: سلام به شما را مي دانيم! ولي صلوات بر شما چگونه است؟ پيامبر اكرم (ص) در پاسخ فرمودند: (هر وقت نام من را شنيديد) بگوئيد: «اللهم صل علي محمد و ال محمد كما صليت علي ابراهيم انك حميد مجيد ...» «2»

2. پيامبر اعظم (ص) درباره ي صلوات كامل فرمودند: «هرگز براي من صلوات ناقص نفرستيد! اصحاب گفتند: صلوات ناقص چگونه است؟ در پاسخ فرمودند: اينكه فقط بگوئيد: «اللهم صل علي محمد» بلكه صلوات كامل آن است كه بگوئيد: «اللهم صل علي محمد و آل محمد» «3» پرسش و پاسخ هاي

قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 200

علماي شيعه و جمعي از فقهاي بزرگ اهل سنت فتوا داده اند كه در تشهد نماز، واجب است «آل محمد» را بر صلوات اضافه نمايند. «1»

همه ي فقهاي شيعه صلوات بر «محمد و آل محمد» را در تشهد اول و دوم نماز واجب مي دانند و در غير نماز مستحب مي شمارند.

و از فقهاي اهل سنت مانند: شافعي، احمد حنبل و گروه ديگري، آن را در تشهد دوم واجب مي دانند؛ ولي بعضي ديگر، مانند: ابو حنيفه، آن را واجب نشمرده اند. «2»

زراره از امام صادق (ع) روايت نموده: روزه با پرداخت زكات فطره تمام مي شود، همان طور كه نماز با صلوات بر محمد و خاندانش تمام مي شود؛ و كسي كه روزه بگيرد و عمداً زكات فطره ندهد؛ روزه اش روزه نيست. همان طور كه كسي نماز بخواند و عمداً صلوات بر محمد و خاندانش را ترك كند، نمازش نماز نيست. «3»

اهل بيت (ع) براساس آيات قرآن و حديث متواتر ثقلين، همتاي قرآن بوده، تمسّك به يكي ازآن دو، بدون ديگري، مساوي با ترك هر دو است؛ و دستيابي به دين كامل، در پرتو تمسك به آيات و روايات امكان پذير است. در حقيقت،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 201

قرآن و عترت، عصاره ي نبوت و تداوم بخش رسالت هستند و هدايت بشر را تا روز قيامت تضمين مي كنند. «1»

آيات فراواني در شأن و منزلت اهل بيت نازل شده است تا جايي كه ابن عباس مي گويد: درباره ي علي (ع) به تنهايي، سيصد آيه نازل شده است. «2» و برخي ديگر گفته اند: ربع آيات قرآن در مورد اهل بيت (ع) مي باشد. «3»

بررسي اين آيات در اين

مجال نمي گنجد، در اينجا فقط برخي از اين آيات را برمي شماريم: «4»

آيه ي تطهير (احزاب/ 33)، آيه ي برائت (توبه/ 1)، آيه ي سقايه الحاج (توبه/ 19)، آيه ي صالح المومنين (تحريم/ 4)، آيه ي حكمت (بقره/ 269)، آيه ي بينه (هود/ 17)، آيه ي نور (حديد/ 28)، آيه ي انذار (شعراء/ 214)، آيه ي مرج البحرين (الرحمن/ 19 و 22)، آيه ي نجوي (مجادله/ 12)، آيه ي سابقون (واقعه/ 10 و 11)، آيه ي محبت (مريم/ 96؛ مائده/ 54)، آيه ي انفاق (بقره/ 274)، آيه ي حبل الله (آل عمران/ 103)، آيه ي راسخون در علم (آل عمران/ 7) آيه ي ولايت (مائده/ 55)، آيه ي علم الكتاب (رعد/ 13)، آيه ي اهل الذكر (نحل/ 43) و ...

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 202

آن چه ذكر شد، گوشه هايي از شأن و منزلت اهل بيت در قرآن است كه هيچ كس قادر به انكار اين آيات نيست. و علاوه بر حضرت علي و فاطمه و حسن و حسين (ع)، فرزندان آنها نيز تا امام دوازدهم قائم آل محمد، آل محمد مي باشند.

موارد فرستادن صلوات

آنچه از احاديث استفاده مي شود، ذكر صلوات در همه ي زمان ها و مكان ها توصيه شده و مهمترين آنها عبارتند از:

1. هر موقعي كه نام مبارك پيامبر (ص) برده شود خواه خودش به زبان جاري كند و يا از ديگري بشنود، در چنين مواردي فرستادن صلوات لازم است.

2. هر كلامي كه داراي رتبه و مقامي باشد همانند خطبه ها كه مشتمل بر حمد و ثناي الهي مي باشد و اگر در آن صلوات بر رسول خدا (ص) نباشد، ابتر مي شود و از خير و بركت بي بهره خواهد بود.

3. در ابتداي وضو ذكر صلوات بسيار نيكو مي باشد.

4. اهل سنت از پيامبر خدا

(ص) روايت كرده اند كه پس از فارغ شدن از وضو بگوييد: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشريك له و اشهد ام محمد عبده و رسوله» و بعد از آن صلوات بفرستيد! كه با اين ذكر درهاي رحمت الهي گشوده خواهد شد.

5. هنگام ورود و حضور در مسجد، ذكر صلوات بسيار توصيه شده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 203

6. در تعقيب همه ي نمازها عموماً، و در تعقيب نماز مغرب و صبح خصوصاً، ذكر صلوات تأكيد شده است.

7. قبل از شروع دعا و نيايش.

8. بعد از دعا و نيايش.

9. در خطبه ي نماز، جمعه، در عيدها و نماز طلب باران.

10. در هر روز از روزهاي سال ذكر صلوات مفيد خواهد بود.

11. هر شب، فرستادن صلوات نيكو است.

12. عصر روز پنج شنبه.

13. شب جمعه.

14. روز جمعه.

15. ماه مبارك رجب و در روز مبعث حضرت رسول اكرم (ص).

16. ماه مبارك شعبان.

17. ماه مبارك رمضان.

18. در وقت بوييدن گل ها و ريحانه ها.

19. بعد از عطسه زدن خود يا ديگري.

20. در موقع ذكر پروردگار عالم، صلوات فرستاده شود. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 204

اهميت و فضيلت صلوت در روايات

احادي درباره ي اهميت و فضيلت صلوات حكايت شده است، پرداختن به همه ي آن ها از حوصله ي اين نوشتار خارج است ازاين رو به مهمترين آنها اشاره مي كنيم:

1. صلوات، بهترين دعا: يكي از اصحاب مي گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: من داخل كعبه شدم و دعايي به خاطرم نيامد جز صلوات بر محمد (ص) حضرت فرمود: «آگاه باش! مانند تو در فضيلت و ثواب، كسي از خانه خدا بيرون نيامده است.» «1»

2. صلوات زمينه ساز استجابت

دعا: از امام صادق (ع) حكايت شده «بر هر يك از شما لازم است كه هنگام درخواست حاجت از خداوند بزرگ، با ستايش الهي آغاز كند و به تمجيد محمد و آل او بپردازد و سپس به تقصيرها و گناهان خود اعتراف كند و پس از آن حاجت خود را مطرح نمايد.»

3. رفع نفاق: از رسول خدا (ص) حكايت شده: «الصلاه عليَّ وعلي اهل بيتي تذهب بالنفاق؛ صلوات و درود بر من و خاندان من نفاق را از بين مي برد.» «2»

امام جعفرصادق (ع) از رسول اكرم (ص) نقل مي كند: «ارفعوا اصواتكم بالصلاه عليَّ فانها تذهب بالنفاق؛ صلوات بر من را با صداي بلند اداء نماييد، زيرا موجب از بين رفتن نفاق مي گردد. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 205

4. باعث خلاصي از دشواري ها: در ذيل تفسير آيه «وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ» «1» آمده است:

«بني اسرائيل با ذكر صلوات بر محمد و آل او، از مشكلات و دشواري ها و بيگاري هايي كه از سوب عمال فرعون بر آنها تحميل شده بود نجات يافتند، زيرا بني اسرائيل بر اثر كار اجباري فرعون، از پاي در مي آمدند، تا آن كه از سوب خدا، به موسي وحي شد كه به آنان (بني اسرائيل) صلوات بر محمد و آل محمد را تعليم دهد تا موجب كاهش سختي هاي آنان شود». «2»

5. موجب از بين رفتن گناهان: از امام رضا (ع) نقل شده: «هركس نتواند كفاره ي گناهانش را بپردازد، بايد بر محمد و آلش درود فراوان بفرستند زيرا صلوات گناهان را از بين مي برد. «3»

6. نوشتن صلوات: از پيامبر خدا (ص) حكايت شده: «من صلي علي في كتاب لم تزل

الملائكه تستغفر له مادام اسمي في ذلك الكتاب؛ هركس در نوشته اي بر من درود فرستد، تا زماني كه نام من در آن نوشته موجود باشد، فرشتگان پيوسته براي او آمرزش طلبند.» «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 206

7. بهترين عمل در روز جمعه: از امام صادق (ع) روايت شده: «ما من عمل افضل يوم الجمعه من الصلاه علي محمد و آله؛ هيچ عملي در روز جمعه از صلوات بر محمد و آل محمد (ص) برتر نيست» «1»

8. نگاه به نامحرم و ذكر صلوات: از اميرالمومنين علي (ع) حكايت شده: «هنگامي كه زني نظر شما را جلب كرد بايد به همسر خود روي آورد و بداند كه زنان همه از يك مقوله اند.

او نبايد شيطان را بر دل خود مسلط سازد و اگر همسر ندارد، دو ركعت نماز بخواند و سپس به حمد الهي و صلوات بر محمد و آل او بپردازد، و از خدا بخواهد تا با رحمت و فضل خود، وي را استغنا و بي نيازي باطني ببخشد و گره از كارش باز كند». «2»

9. سنگين ترين عمل در قيامت: از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) روايت شده كه فرمودند: «اثقل ما يوضع في الميزان يوم القيامه الصلاه علي محمد و علي اهل بيته؛ سنگين ترين علمي كه روز قيامت در ترازو (ي اعمال) گذاشته مي شود، درود بر محمد و اهل بيت اوست». «3»

10. سنگيني خوبي ها در نامه ي اعمال: رسول خدا (ص) فرمودند: «انا عند الميزان يوم القيامه، فمن ثقلت سيئاته علي حسناته جئت بالصلاه علي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 207

حتي اثقل بها حسناته؛ من در قيامت نزد

ميزان اعمال مي باشم، هركس كفه ي گناهانش افزون تر از حسناتش شود، آن صلوات هايي را كه بر من فرستاده بياورم و بر حسناتش بيفزايم تا بر گناهانش فزون آيد». «1»

11. روشنايي قبر و قيامت: از پيغمبر گرامي (ص) روايت شده:

«اكثروا الصلوه علي فان الصلوه علي نور في القبر و نور علي الصراط نور في الجنه؛ بر من بسيار درود بفرستيد زيرا براي درود فرستنده نوري است در قبر، نوري است بر صراط، و نوري است در بهشت.» «2»

12. صلوات، وسيله ي قرب به خدا: خداوند متعال به موسي وحي نمود: اي موسي! آيا مي خواهي كه من؛ از كلامت نسبت به تو، و از گناهت به چشم تو، و از روحت به بدن تو و از انديشه ات به دل تو نزديك تر باش- م؟

حضرت موسي (ع) عرض كرد: آري، مشتاق چنين قربي هستم. خطاب رسيد: اكنون كه جوياي اين سعادت هستي، بر حبيب من محمد مصطفي صلوات بفرست، زيرا كه صلوات بر او رحمت و نور است. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 208

13. صلوات، اداي حقوق نماز: از امام حسن عسگري (ع) حكايت شده:

منظور از قول خداوند كه فرمود: «اقيموا الصلوه؛ «1» نماز را به پا داريد» اين است كه نماز را با ركوع و سجود، كامل، و اداي حقوق انجام بدهيد. كه اگر اداي حقوق نشود، خداوند قبول نمي كند، بعد حضرت فرمود: آيا مي دانيد حقوق نماز چيست؟ حقوق نماز اين است كه بعد از نماز با اعتقاد به اين كه پيامبر و آلش بهترين انتخاب شدگان هستند، بر آنها صلوات بفرستي. «2»

شافعي يكي از چهار پيشواي بزرگ اهل سنت در شعري مي گويد:

يا اهل

بيت رسول حبكم

فرض من الله في القرآن انزله

كفاكم من عظيم القدر انكم

من لم يصل عليكم لاصلوه له يعني: اي اهل بيت رسول! خداوند در قرآنش محبت شما را واجب نموده است و در عظمت شما همين بس كه اگر كسي نماز بخواند و بر شما صلوات نفرستد، نمازش نماز نيست. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 209

سفارش عارف و اصل حضرت آيه الله بهاءالديني (ره) در مورد صلوات:

معمولًا خانواده ها و مراجعين زيادي از راه هاي دور و نزديك به ايشان مراجعه مي كردند؛ و گرفتاري ها و مشكلات زيادي را نزد ايشان مطرح مي نمودند.

حضرت آيه الله بهاءالديني به اكثر آنان سفارش مي فرمود: در مواقعي كه اتفاقات ناگوار و غير مترقبه اي براي شما رخ مي دهد گوسفندي را قرباني كنيد و چهارده هزار صلوات به ياد چهارده معصوم بفرستيد، و حديث كساء را قرائت كنيد.

و باز از ايشان نقل شده كه در صورت وقوع مشكلي كه فكر نمي كرديد در زندگي شما آن واقعه رخ دهد بدانيد كه از طرف ديگران مورد حسادت قرار گرفته ايد چشم زخم خورده ايد؛ لذا با ذبح يك گوسفند و ذكر چهارده هزار صلوات بلاياي وارده را از خود و خانواده ي خويش دور سازيد. «1»

نتيجه

صلوات بر پيامبر و آل او (ع) داراي اهميت و فضيلت بي شماري است، تا جايي كه خداوند و تمامي فرشتگان بر او صلوات و درود مي فرستند. و در اهميت صلوات همين بس كه خداوند ذكر آن را در تشهد نماز واجب كرده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 210

صلوات را مي توان عنايت و تفضلي از طرف خداوند براي بشر دانست؛

زيرا ذكر صلوات كه نوعي صدقه ي زبان است، سبب بخشش گناهان و نزديكي به خداوند و برآورده شدن حاجت و ... مي باشد.

معرفي كتاب

جهت مطالعه بيشتر رجوع شود به:

1. كتاب «وسيله الخادم الي المخدوم» در شرح صلوات چهارده معصوم، از فضل الله بن روزبهان خنجي اصفهاني (م 927)، توسط استاد رسول جعفريان (انتشارات انصاريان، قم، 1375) تنظيم و به چاپ رسيده است. نويسنده ي اين كتاب از علماي اهل تسنن مي باشد و به امامت قلبي امامان دوازده گانه اعتقاد دارد نه حكومت ظاهري آنها.

2. آثار و بركات صلوات: عباس عزيزي، انتشارات صلاه، قم، چاپ هفتم، 1384.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 211

وظايف مردم نسبت به پيامبر از نگاه آيات قرآن چيست؟

پرسش:

وظايف مردم نسبت به پيامبر از نگاه آيات قرآن چيست؟ پاسخ:

مقدمه:

پيامبر اكرم (ص) حدود چهارده قرن قبل مي زيسته و آيات نيز آن زمان نازل شده است كه با «الغاي خصوصيت از مخاطبان و اتفاقات و شأن نزول ها» «1» قواعد كلّي به دست مي آيد كه شامل همه ي افراد در همه ي زمان ها مي شود.

اينك نگاهي كوتاه مي افكنيم به وظايف مؤمنين نسبت به پيامبر اعظم (ص) از ديدگاه قرآن؛ ابتدا به بيان وظيفه ي همه ي انسان ها نسبت به

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 212

ايشان كه «ايمان» به و «اطاعت» از اوست به صورت جداگانه مي پردازيم و پس از ورود به جرگه ي ايمان، وظيفه ي افراد را در موارد زير مطرح مي كنيم:

الف: قضاوت و داوري

ب: حكومتي

ج: اقتصادي

د: اجتماعي

ه-: شخصي و خانوادگي

و: ديني

ز: الگوپذيري

البته لازم به ذكر است در اين تقسيم تسامح وجود دارد يعني ممكن است برخي مطالب تحت عناوين متعددي گنجانده شوند و منحصر به

جاي ذكر شده نيستند؛ اما نظم بيشتر و يا توجه به برخي شأن نزول ها و همچنين در برخي موارد رنگ غالبي كه يك مطلب داشت، باعث شد اين مقاله را با اين تقسيم بندي ارائه دهيم:

وظيفه ي همه انسان ها: ايمان، و اطاعت از پيامبر (ص)

قرآن كريم در آيات متعددي «ايمان به رسول اكرم» را در كنار «ايمان به خدا» ذكر كرده و اطاعت از او را همان اطاعت از خدا مي داند و براي آن آثاري را بر مي شمرد، از جمله:

الف: پيروي از پيامبر (ص) نشانه ي صداقت در دوست داشتن خدا

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 213

«قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي؛ «1» بگو: «اگر همواره خدا را دوست مي داريد، پس از من پيروي كنيد»

ب: اطاعت از پيامبر جلب كننده ي محبت و مغفرت الهي

«... فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ...؛ پس از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد؛ و پيامد (گناهان) شما را برايتان بيامرزد.» «2»

ج: پيروي از او مايه ي رحمت خداوند

«وَأَطِيعُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ «3»

و خدا و فرستاده [اش را اطاعت كنيد، باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد.»

د: اطاعت از او موجب همنشين شدن با پيامبران (ص)، صديقين، شهداء و صالحين

«وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً؛ «4»

و كساني كه خدا و فرستاده [اش را اطاعت كنند، پس ايشان با كساني، كه خدا به آنان نعمت داده، از پيامبران و راستگويان و شهيدان و شايستگان (همنشين) خواهند بود؛ و آنان چه نيكو رفيقاني هستند.»

ه-: باعث هدايت

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه

جوانان، ج 9، ص: 214

«فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ؛ «1»

پس ايمان آوريد به خدا و فرستاده اش، پيامبر درس نخوانده اي كه به خدا و كلماتش ايمان دارد؛ و از او پيروي كنيد تا شايد شما راهنمايي شويد.»

و: زنده شدن به حياتي برتر

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ؛ «2»

اي كساني كه ايمان آورده ايد! [دعوت خدا و فرستاده اش را بپذيريد، هنگامي كه شما را به سوي چيزي فرا مي خواند، كه شما را حيات مي بخشد»

ز: رستگاري و سعادتمندي

«وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ «3»

و هر كس خدا و فرستاده اش را اطاعت كند، و از (نافرماني) خدا بهراسد و خودش را از (عذاب) او حفظ كند، پس تنها آنان كاميابند.»

ط: زمينه ساز پاداش بزرگ خداوند

«... فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ؛ «4» پس كساني كه از شما ايمان آورند و (در راه خدا) مصرف كنند، برايشان پاداش بزرگي است.»

ي: نجات از عذابي دردناك

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 215

«... هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَي تِجَارَهٍ تُنجِيكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ....؛ «1»

اي كساني كه ايمان آورده ايد! آيا شما را به دادوستدي راهنمايي كنم كه شما را از عذاب دردناك نجات دهد؟!»

ح: اطاعت نكردن از خدا و پيامبر (ص) موجب باطل شدن عمل

«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَي لَن يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَسَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ؛ «2»

در حقيقت كساني كه كفر ورزيدند و (مردم را)

از راه خدا بازداشتند و بعد از روشن شدن هدايت براي آنان با فرستاده (خدا) مخالفت ورزيدند، به خدا هيچ چيزي زيان نمي رسانند؛ و بزودي اعمالشان را تباه مي كند.»

الف- قضاوت و داوري

1. معيار قرار دادن خدا و رسول براي حل اختلاف

قرآن كريم در آيه ي 79 سوره ي نساء مي فرمايد:

«مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَهٍ فَمِن نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً؛ «3»

هر چه از خوبي به تو

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 216

مي رسد، پس از خداست؛ و هر چه از بدي به تو مي رسد، پس از خود توست. و تو را به رسالت براي مردم فرستاديم؛ و گواهي خدا (در اين باره) كافي است.»

در اين آيه ضمن سفارش به اطاعت از خدا و پيامبر (ص) مي فرمايد:

هرگاه در چيزي اختلاف كرديد آنرا به خدا و پيامبرش (ص) ارجاع دهيد. از آنجا كه در اين قسمت عموم حاكمان ديني يعني «اولي الامر» را محل مراجعه براي اختلاف نمي داند مشخص مي شود منظور از «شي ء» در آيه ي شريفه احكام ديني است كه احدي حق ندارد در آنها به طور مستقل به نظر خود عمل كند. «1» همچنين مشخص مي شود خود «ولايت» و تعيين اولي الامر يعني حاكم ديني مي تواند از مهم ترين موارد اختلاف باشد كه براي تعيين آن بايد به خدا و پيامبرش (ص) مراجعه شود. «2»

2. خشنودي و رضايت از داوري پيامبر در همه حال

قرآن كريم در آيه 65 سوره ي نساء مي فرمايد:

«فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيَما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً؛ و [لي چنين نيست،

به پروردگارت سوگند! كه آنها ايمان (حقيقي) نخواهند آورد، تا اينكه در مورد آنچه در

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 217

ميانشان اختلاف كردند، تو را داور گردانند؛ سپس از داوري تو در جانشان هيچ (دل) تنگي نيابند، و كاملًا تسليم شوند.

در شأن نزول اين آيه گفته اند: زبير كه از مهاجران بود با يكي از انصار بر سر آبياري نخلستان هاي خود اختلاف پيدا كردند، نزد پيامبر (ص) آمدند و آن حضرت فرمودند: اول زبير باغ هايش را آبياري كند و بعد مسلمان انصاري. مرد انصاري ناراحت شد و گفت: آيا اين قضاوت به خاطر آن بود كه زبير عمه زاده توست پيامبر (ص) به حدي ناراحت شد كه رخسار او دگرگون گرديد. «1»

گر چه ناراحتي دروني از قضاوت هايي كه احياناً به زيان انسان است غالباً اختياري نيست ولي با تربيت هاي اخلاقي و پرورش روح تسليم در برابر حق و عدالت، حالتي در انسان پديد مي آيد كه از داوري پيامبر (ص) و جانشينان او هرگز ناراحت نخواهد شد. «2» چرا كه خدا به رسولش مي فرمايد: «در واقع ما اين كتاب را بحق به سوي تو فرو فرستاديم؛ تا با آنچه خدا به تو نمايانده (و آموخته)، در ميان مردم داوري كني.» «3»

از اين رو اگر كسي از حكم آن حضرت ناراحت شود در واقع از حكم خداوند ناراحت شده است. البته مي توان معناي آيه را فراتر از قضاوت گرفت و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 218

گفت شامل تمام روش هايي كه آن حضرت در زندگي خود برگزيده است نيز مي شود و مؤمن حقيقي نمي تواند آن را ردّ نمايد و يا به گونه اي از

آن ابراز ناراحتي كند.» در حديثي آمده است اگر جمعيتي خدا را بپرستند، نماز را به پا دارند، زكات را بپردازند، روزه ي ماه رمضان و حج را به جا بياورند اما نسبت به كارهايي كه پيامبر (ص) انجام داده با سوء نيت بنگرند و يا بگويند اگر او فلان كار را انجام نداده بود بهتر بود آنها مؤمنان واقعي نيستند. سپس آيه ي فوق را تلاوت كرده و فرمودند: بر شما باد كه هميشه در مقابل خدا و حق تسليم باشيد. «2»

و از طرف ديگر آيه ي 50 سوره ي نور عكس العمل منافقان تاريك دل را در برابر داوري خدا و پيامبر (ص) بيان مي كند كه آنان از داوري عدل آن حضرت سرباز مي زدند گويا مي ترسيدند خدا و پيامبر (ص) حق آنان را پايمال كنند.

و در مورد واكنش مومنين مي فرمايد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 219

«سخن مؤمنان، هنگامي كه به سوي خدا و فرستاده اش فرا خوانده مي شوند، تا در ميان آنان داوري كند، فقط اين است كه مي گويند: «شنيديم و اطاعت كرديم.» «1»

نه تنها در قضاوت اينگونه اند كه در همه ي ابعاد زندگي تسليم خدا و پيامبرند چه اينكه در آيه ي 36 سوره ي احزاب مي فرمايد:

«و هيچ (حقّي) براي مرد با ايمان و زن با ايمان نيست، كه هنگامي كه خدا و فرستاده اش (حكم) چيزي را تمام كنند، در كارشان اختياري داشته باشند».

آنها بايد اراده ي خود را پيرو اراده ي حق كنند. اگر چه استقلال فكري و روحي انسان اجازه نمي دهد بي قيد و شرط تسليم كسي شود اما هنگامي كه حكمي را خداوند حكيم و پيامبر معصوم بيان كرده تسليم نبودن دليل برگمراهي است زيرا

او كم ترين اشتباهي ندارد و وقتي دستوري درست بود عمل نكردن به آن اشتباه است به همين دليل در ادامه ي آيه مي فرمايد: «كساني كه معصيت خدا و پيامبرش كنند دچار گمراهي آشكاري شده اند.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 220

در اين راستا گروهي از مردم فقط زماني تسليم حق هستند كه منافعشان تأمين شود. اينان در حقيقت مشركاني بيش نيستند. گروهي ديگر اراده شان تحت الشعاع اراده ي خداست و وقتي با منافعشان تضاد پيدا مي كند از آن چشم مي پوشند ايشان مؤمنين راسيتن هستند. گروه سوم از آن هم بالاترند و جز آنچه خدا مي خواهد خواسته اي ندارند (تا در مواقعي با آن تضاد پيدا كند و از آن چشم بپوشند). «1»

ب: حكومتي

1. محترم شمردن حاكميت پيامبر (ص)

قرآن كريم در سوره ي نساء آيه ي 64 مي فرمايد:

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِيماً؛ و ما هيچ فرستاده اي را نفرستاديم، مگر براي اينكه به رخصت خدا، اطاعت شود. و اگر (بر فرض) آن (منافق) ان هنگامي كه به خودشان ستم كردند، نزد تو مي آمدند، و از خدا آمرزش مي خواستند، و فرستاده [ما نيز] براي آنان طلب آمرزش مي كرد، حتماً خدا را بسيار توبه پذير [و] مهرورز مي يافتند.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 221

نبايد كسي خيال كند مهم اين است كه خدا عبادت شود و پيامبر (ص) وسيله اي است براي رسيدن به كار درست: بنابراين اگر آن كار بدون اطاعت و مراجعه به پيامبر (ص) از طريق ديگري به دست آمد اشكالي ندارد.

زيرا در اين آيه فلسفه ي فرستادن پيامبران را

به صورت مطلق اطاعت از آنها- به اذن خدا- مي داند چه در مواردي كه به سود ما باشد يا به زيان ما «1» و اين در حالي است كه قبل از آن «2» افرادي را به خاطر مراجعه به طاغوت و قاضي قرار دادن آن، مورد مذمت قرار مي دهد و در ايمان آنان ترديد مي كند بدون در نظر گرفتن اينكه آيا رجوع آنان به طاغوت براي بدست آوردن حق بوده است يا باطل.

از ادامه ي آيه استفاده مي شود: گذشت از گناه نقض حاكميت پيامبر در گرو پذيرفتن حاكميت كامل آن حضرت است و حتي پذيرفته شدن توبه آنان مشروط است به قبول آن از طرف پيامبر و استغفار آن حضرت براي آنان (به آيه دقت فرماييد) «3»

2. لزوم ارائه ي اخبار امنيتي به پيامبر (ص) (و رهبران جامعه) «4»

قرآن كريم در آيه ي 83 سوره ي نساء مي فرمايد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 222

«وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَي الرَّسُولِ وَإِلَي أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا؛ و هنگامي كه خبري (حاكي) از ايمني يا ترس به آن [منافق ان برسد، منتشرش سازند، و [لي اگر (بر فرض) آن را به فرستاده [خدا] و به اولياي امر از بينشان، ارجاع دهند، از ميان آنان كساني كه آن را استنباط مي كنند، حتماً به (درستي و نادرستي) آن آگاهي دارند. و اگر بخشش خدا و رحمتش بر شما نبود، مسلماً جز اندكي (از شما، همگي) از شيطان پيروي مي كرديد.»

گاهي اخبار بي اساس از طرف دشمنان به منظورهاي خاصي طراحي مي شود و اشاعه ي

آن به زيان مسلمانان تمام مي شود در حالي كه وظيفه دارند اينگونه اخبار را قبل از هر كسي با رهبران جامعه در ميان بگذارند و بي جهت ديگران را دچار غرور بي جا يا تضعيف روحيه نكنند.

«سيتنبطونه» از ماده «نبط» به معناي نخستين آبي است كه از چاه مي كشند و از ريشه هاي زمين استخراج مي شود به همين دليل استخراج حقايق از دلايل و شواهد مختلف را «استنباط» گويند. «1»

در اين آيه برخلاف آيه ي 59 همين سوره «ردّ الي الله» يعني ارجاع دادن مطلب به خدا ذكر نشده و در عوض آن «اولي الامر» آمده است. همانگونه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 223

كه اشاره شد منظور از «شي ء» در آنجا «حكم شرعي» است كه احدي غير از خدا و پيامبرش حق اظهار نظر ندارند، ولي در اينجا منظور اخبار سياسي- امنيتي است كه بايد به حاكمان دين كه در رأس آن پيامبر (ص) و جانشينان راستين او قرار دارند ارجاع شود تا درست و اشتباه مشخص گردد. «1»

3. خيانت نكردن به خدا و پيامبرش (ص)

خداي متعال در سوره ي انفال آيه ي 27 مي فرمايد:

«يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَخُونُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! به خدا و فرستاده [او] خيانت نكنيد؛ و (نيز) در امانت هايتان خيانت نورزيد، در حالي كه شما مي دانيد.»

در شأن نزول اين آيه از امام باقر و امام صادق (ع) نقل شده كه پيامبر (ص) دستور دادند يهود بني قريظه را محاصره كنند اين محاصره 21 شب ادامه يافت آنها مجبور شدند پيشنهاد صلحي همانند طايفه بني نضير آماده كنند مبني بر كوچ كردن از سرزمين مدينه.

پيامبر نپذيرفتند و فرمودند: تنها بايد حكميت سعد بن معاذ را قبول كنند. آنان تقاضا كردند پيامبر (ص) يكي از ياران خود را به نام «ابولبابه» به نزد آنان بفرستد، ابولبابه با آنان سابقه ي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 224

دوستي داشت و خانواده و فرزندان و اموالش نزد آنها بود آن حضرت قبول فرمودند.

آنان با ابولبابه مشورت كردند آيا صلاح است حكميت سعد را بپذيرند؟ ابولبابه به گلوي خود اشاره كرد! يعني اگر قبول كنند كشته خواهند شد. پيك وحي نازل شد و به پيامبر (ص) خبر داد.

آن شخص مي گويد هنوز گام برنداشته بودم كه متوجه شدم به خدا و پيامبر (ص) خيانت كردم. «1» آري در اختيار دشمن قراردادن اسرار نظامي، و يا تقويت آنان در مبارزه عليه اسلام، و يا به طور كلي پشت سرانداختن واجبات و محرمات و برنامه هاي الهي، خيانت به حساب مي آيد به همين دليل ابن عباس مي گويد: هر كس چيزي از برنامه هاي اسلامي را ترك كند مرتكب يك نوع خيانت نسبت به خدا و پيامبر شده است. در آيه بعد نيز به مسلمانان هشدار مي دهد، مبادا محبت به امور مادّي باعث خيانت به خدا و پيامبرش (ص) شود و مي فرمايد: «بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش و امتحان شما هستند.» «2»

4. در سخنان خصوصي (در گوشي) مواظب باشيد مرتكب معصيت پيامبر (ص) نشويد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 225

قرآن كريم در سوره ي مجادله آيه ي 8 و 9 مي فرمايد:

«أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَي ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَهِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ

بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَهِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَي وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيهِ تُحْشَرُونَ؛ آيا نظر نكرده اي به كساني كه از رازگويي منع شده بودند، سپس به آنچه كه از آن منع شده بودند باز مي گردند، و براي گناه و تعدّي و نافرمانيِ فرستاده (خدا) بايكديگر رازگويي مي كنند، و هنگامي كه نزد تو مي آيند به چيزي كه خدا بدان تو را زنده بادنگفته است به تو «زنده باد» مي گويند؛ و در (دل هاي) خودشان مي گويند: «چرا خدا ما را بخاطر آنچه مي گوييم عذاب نمي كند؟!» جهنّم براي آنان كافي است، درحالي كه وارد آن مي شوند (و مي سوزند) و چه بد فرجامي است! اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه رازگويي مي كنيد، پس براي گناه و تعدّي و نافرماني فرستاده (خدا) با يكديگر رازگويي نكنيد، و براي نيكي و پارسايي (و خود نگهداري) رازگويي كنيد؛ و [خودتان را] از [عذاب خدايي حفظ كنيد كه فقط به سوي او گردآوري مي شويد.»

درباره ي شأن نزول اين آيات گفته اند: جمعي از يهود و نصاري در مقابل مؤمنان با هم در گوشي صحبت مي كردند و با چشم و ابرو به آنها اشاره مي كردند كه اين باعث آزار و اذيت مسلمانان مي شد، آنها نزد رسول خدا شكايت كردند و آن حضرت آنان را از اين كار نهي نمود ولي آن عده گوش

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 226

ندادند كه اين آيات نازل شد؛ «1» و سه گناه را در اين نجواها به آنان نسبت مي دهد:

1. اثم: گناهي كه جنبه ي

فردي دارد مثل شرب خمر؛

2. عدوان: گناهي كه تجاوز به حقوق ديگران است؛

3. معصيت الرسول: كه مربوط است به فرمان هايي كه شخص رسول الله (ص) به عنوان رئيس حكومت اسلامي، در جامعه مسلمين صادر مي كند. در آيه ي بعد ضمن جايز شمردن اصل نجوا براي مسمانان، به آنها هشدار مي دهد كه مبادا مرتكب اين گناهان شوند بلكه در مورد كارهاي نيك و تقوا با هم نجوا كنند. «2»

5. پرداخت صدقه قبل از ملاقات خصوصي با پيامبر (ص)

در آيه ي 12 همين سوره مرحله ي ديگري از اين نجوا را بيان مي فرمايد:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَهً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه با فرستاده (خدا) رازگويي مي كنيد پس پيش (از آن) بخشش صادقانه اي تقديم داريد؛ اين براي شما بهتر و پاك كننده تر است؛ و اگر نيافتيد پس مسلماً خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 227

شايد يكي از علل اين حكم اين بود كه گروهي از مردم خصوصاً ثروتمندان مكرر مزاحم پيامبر مي شدند و با او به نجوا مي پرداختند كه مفاسدي را به همراه داشت از جمله تضييع وقت آن حضرت، كسب امتياز بي دليل براي آن افراد [مثلًا نشان دهند با آن حضرت رابطه ي ويژه اي دارند] و .... اين حكم نازل گرديد تا آزموني شود براي آنان، و كمكي براي نيازمندان؛ و وسيله ي مؤثري براي كم شدن مزاحمت ها. (البته فقرا را از اين حكم استثناء مي كند).

اين آزمون نتيجه ي جالبي در پي داشت چون همگي به جز يك نفر از دادن صدقه و

نجوا خودداري كردند و معلوم شد اين اظهار علاقه ها در صورتي بوده كه مجاني باشد و آن مطالب هم چيز مهمي نبوده كه از آن چشم پوشي كردند.

آن يك نفر هم كسي جز حضرت علي (ع) نبود كه اولين و آخرين فرد عمل كننده به اين آيه بود زيرا اين حكم ديري نپاييد كه توسط آيه ي بعد نسخ شد البته حضرت علي (ع) ثروتمند نبود ولي به خاطر احترام و عمل به اين آيه ي شريفه ديناري داشت كه به ده درهم تبديل كرد و قبل از هر نجوا درهمي را صدقه مي داد. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 228

6. تحميل نكردن نظر خود بر پيامبر اكرم (ص)

قرآن كريم در سوره ي حجرات آيه ي 7 مي فرمايد:

«وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛ و بدانيد كه فرستاده خدا در ميان شماست؛ اگر (بر فرض) در بسياري از كارها از شما اطاعت كند، حتماً به زحمت مي افتيد؛ و ليكن خدا ايمان را براي شما دوست داشتني گردانيد، و آن را در دل هايتان بياراست، و كفر و نافرماني و گناه را براي شما ناخوشايند ساخت؛ تنها آنان (كه اينگونه اند) هدايت يافتگانند.»

خداوند نعمت وجود پيامبر اعظم (ص) را متذكر مي شود و فلسفه ي فرستادن ايشان را تبعيت مردم از او (ص) مي داند نه پيروي او از مردم؛ زيرا برنامه هاي پيامبر (ص) براساس واقعيات و مصالح واقعي تنظيم شده است نه تمايلات و هوس هاي افراد، كه اگر چنين شود خود آنان به زحمت خواهند افتاد. «1» در آن

زمان عده اي انتظار بيجا داشتند كه ايشان در بسياري از اتفاق ها به حرف آنها گوش دهد. در اين زمان نيز عده اي مي خواهند يادگار آن حضرت كه اسلام است برطبق دل آنان سخن بگويد، هر چه آنها مي پسندند حكم كند و اگر غير از اين باشد آشفته مي شوند؛ براين اساس با نظريه هاي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 229

گوناگون مانند قرائت هاي چند گانه و ... را پايه گذاري مي كنند تا هرگونه دوست داشتند اسلام را تفسير كنند.

ج: اقتصادي

پرداخت حقوق مالي خدا و رسول (ص)

«غنيمت» هرگونه فايده بردن است از جهت تجارت يا عملي ديگر مانند جنگ.

قرآن كريم در آيه ي 41 سوره ي انفال مي فرمايد:

«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَي عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ؛ و بدانيد كه هر چيزي از غنيمت به دست آوريد، پس يك پنجم آن فقط براي خدا، و براي فرستاده [اش ، و براي نزديكان [او] و يتيمان و بينوايان و در راه مانده (از آنها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده مان، در روز جدايي [حق از باطل ، روزي كه دو گروه (مؤمنان و كافران در نبرد بدر با هم) روبرو شدند، فرود آورديم، ايمان آورده ايد؛ و خدا بر هر چيزي تواناست.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 230

البته شأن نزول آيه نيز در جنگ است «1» و با توجه به اين كه در جنگ، مؤمنين شركت مي كنند باز مي فرمايد: خُمس اين غنائم از آنِ خدا و رسول و ... است

اگر به خدا و آنچه بر بنده ي خود نازل كرد ايمان داريد؛ اشاره به اينكه نه تنها ادعاي ايمان كافي نيست بلكه شركت در جهاد هم ممكن است دليل بر ايمان كامل نباشد بلكه مؤمن واقعي كسي است كه در برابر همه ي دستورات از جمله دستورات مالي تسليم باشد. «2»

*** د. اجتماعي

1. ياري آن حضرت و بزرگ شمردن او

خداي متعال در آيه ي 8 و 9 سوره ي فتح مي فرمايد:

«إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً؛ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَهً وَأَصِيلًا؛ در حقيقت ما تو را گواه و مژده آور و هشدار گر فرستاديم، تا به خدا و فرستاده اش ايمان آوريد، و اورا گرامي داريد (و دشمنانش را از او باز داريد)، و بزرگش شماريد، و صبحگاهان و عصرگاهان (و شب هنگام) او را تسبيح گوييد.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 231

پس از صلح حديبيه رسول اكرم (ص) از سوي برخي مورد انتقاد قرار گرفت و حتي تعبيراتي گفته شد كه خالي از بي حرمتي نبود اين حوادث باعث شد كه خداوند عظمت و موقعيت او را مجدداً مورد تأكيد قرار دهد به همين خاطر ابتدا سه صفت را براي او ذكر كرده و در آيه ي بعد اضافه مي كند: هدف اين است كه: 1. ايمان به خدا و رسولش بياوريد؛ 2. از پيامبر در برابر دشمن دفاع كنيد؛ 3. پيامبر را بزرگ داريد؛ 4. و خدا را صبح و شام تسبيح و تقديس كنيد. «1»

*** «لَيْسَ عَلَي الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَي الْمَرْضَي وَلَا عَلَي الَّذِينَ لَايَجِدُونَ مَايُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَي الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ «2»

بر كم توانان

و بر بيماران، و بر كساني كه نمي يابند چيزي را كه (در راه جهاد) مصرف كنند، هيچ تنگي (و تكليفي) نيست، هنگامي كه براي خدا و فرستاده اش خيرخواهي كنند؛ بر نيكوكاران هيچ راه (مؤاخذه اي) نيست؛ و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.»

2. كوتاهي نكردن از هرگونه خيرخواهي براي خدا و پيامبر (ص)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 232

در اين آيه ضمن معاف شمردن سه گروه- مانند مريض و ... از جهاد كه به خاطر عذر نمي توانستند شركت كنند مي فرمايد بدين شرط كه «اذا نصحوالله و رسوله» «در صورتي كه براي خدا و پيامبرش خيرخواهي كنند» يعني اگر چه توان جنگ ندارند ولي مي توانند با سخن و رفتار خود مجاهدان را تشويق كنند و آنان را دلگرم سازند و يا روحيه دشمن را ضعيف كنند. «1» و خلاصه از هرگونه خير خواهي كوتاهي نورزند و اين تكليفي است همگاني و ساقط نشدني كه البته عمل كنندگان به آن را در رديف محسنين قرار مي دهد. «2»

***

«إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَي أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا حَتَّي يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛ «3»

مؤمنان تنها كساني هستند كه به خدا و فرستاده اش ايمان آورده اند، و هنگامي كه در كار اجتماعي همراه او باشند، تا از او

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9،

ص: 233

رخصت نگيرند (از نزدش) نمي روند. در واقع كساني كه از تو رخصت مي گيرند، آنان كساني هستند كه به خدا و فرستاده اش ايمان مي آورند. پس هر گاه براي بعضي كار (هاي مهم زندگي) خود از تو رخصت مي طلبند، پس به هر كس از آنان كه (صلاح مي داني و) مي خواهي رخصت ده، و براي آنان از خدا آمرزش بخواه كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است. فراخوان فرستاده (خدا) را در ميان خودتان همانند فراخوان برخي شما برخي [ديگر] را قرار ندهيد؛ كه يقيناً خدا مي داند كساني را كه از ميان شما مخفيانه بيرون مي روند. پس كساني كه از فرمان او سرپيچي مي كنند، بايد بر حذر باشند كه (بلا و) فتنه اي به آنان در رسد، يا عذاب دردناكي به آنان برسد!»

3. اجازه گرفتن از پيامبر اكرم (ص) در امور «1»

در مورد اين آيه شأن نزول هاي گوناگوني حكايت شده از جمله: «يكي از اصحاب پيامبر به نام حنظله» شب جنگ احد عروسي داشت، از پيامبر (ص) اجازه مي گيرد كه آن شب را نزد همسرش بماند آيه نازل مي شود: «فَأْذَن لِمَن شِئْتَ مِنْهُمْ؛ پس به هر كس از آنان كه (صلاح مي داني و) مي خواهي رخصت ده»، پيامبر (ص) به او اجازه مي دهند فرداي آن روز به قدري براي پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 234

جهاد عجله داشت كه موفق به غسل نشد، به جنگ رفت و سرانجام شربت شهادت نوشيد پيامبر (ص) در مورد او فرمود: فرشتگان را ديدم كه او را ميان زمين و آسمان غسل مي دهند. بعد از آن «حنظل» به «غسيل الملائكه» معروف شد. «1»

روايات تاريخي ديگر شأن نزول آيه را چنين حكايت

مي كنند: برخي منافقين در جنگ خندق يا موارد ديگر وقتي چشم آن حضرت و مسلمانان را دور مي ديدند كندن خندق را رها مي كردند و به دنبال كار خود مي رفتند. «2»

به هر حال آيه كسي را مؤمن مي داند كه هنگام ياري پيامبر (ص) اگر كار شخصي پيش آمد تنها در صورت اجازه صحنه را ترك كند (و البته نه هر كار ريز و درشتي بلكه امور مهم، زيرا مي فرمايد: «لبعض شأنهم؛ «برخي كارهايشان» «3» و مشخص است اجازه خواستن بدين معناست كه اگر پيامبر (ص) صلاح نديدند كار شخصي خود را فداي هدف مهمتر نمايد.

در اينجا اين سؤال مطرح مي شود كه چرا مي فرمايد: براي آنان استغفار كن؟ دو پاسخ مي تواند داشته باشد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 235

1. اگر چه آنان اجازه گرفتند ولي با ترجيج دادن كار خود بركار مهمتر، مرتكب نوعي ترك اولي شده اند كه نياز به استغفار دارد.

2. به خاطر ادبي كه نسبت به پيامبر داشتند در خور لطف الهي گرديده اند و پيامبر (ص) به عنوان تشكر از آنان برايشان استغفار مي كنند.

در آيه ي بعد دستور ديگري در ارتباط با فرمان هاي پيامبر بيان كرده مي فرمايد: «دعوت پيامبر (ص) را در ميان خود همانند دعوت ديگران تلقّي نكنيد» او هنگامي كه شما را فرا مي خواند مطمئن باشيد يك موضوع مهم ديني در ميان است. سپس ادامه مي دهد: «خداوند به كساني كه براي جدا شدن از برنامه هاي پيامبر (ص) پشت سر ديگران پنهان مي شوند، آگاهي دارد»

*** 4. بيزاري از دشمنان خدا و پيامبر (ص)

قرآن كريم در سوره ي مجادله آيه ي 22 مي فرمايد:

«لَا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ

وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ هيچ قومي را كه ايمان به خدا و روز بازپسين بياورند، نمي يابي كه با كساني كه با خدا و فرستاده اش به شدت مخالفت ورزند، دوستي كنند، و گرچه پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا خاندانشان باشند، اينانند كه خدا ايمان را در دل هايشان نوشته و با روحي از (جانب خود) ش تاييد كرده، و آنان را در

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 236

بوستان هاي (بهشتي) وارد مي كند كه نهرها از زير [درختان ش روان است، درحالي كه در آنجا ماندگارند. خدا ازآنان خشنود است، و آنان (نيز) از او خشنودند؛ آنان حزب خدا هستند، آگاه باشيد در واقع فقط حزب خدا رستگارند!»

آخرين آيه ي سوره مجادله از آيات كوبنده اي است كه به مؤمنان هشدار مي دهد جمع ميان «محبت خدا و پيامبر» با «محبت دشمنان ايشان» در يك دل ممكن نيست و بايد از ميان اين دو يكي را انتخاب كرد. آنان كه دم از هر دو مي زنند يا ايمانشان ضعيف است يا منافقند. محبت پدران و خويشان بسيار خوب است و نشانه ي زنده بودن عواطف انساني است اما هنگامي كه اين محبت در مقابل خدا قرار گيرد ارزش خود را از دست مي دهد.

از اين رو مي ببينم در جنگ هاي صدر اسلام مسلمانان با پدران و برادران مشركشان پيكار مي كردند چون خطشان از خط خدا جدا بود.

از امام باقر (ع) حكايت شده كه مي فرمايد: اگر مي خواهي

بداني آدم خوبي هستي، نگاهي به قلبت كن اگر اهل خدا را دوست داري و از اهل معصيتش بيزاري و آن را دشمن مي داني، بدان آدم خوبي هستي و خدا تو را دوست دارد؛ و اگر از اهل طاعتش بيزاري و اهل معصيتش را دوست داري، بدان

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 237

خيري در تو نيست و خدا دشمن توست و انسان هميشه با كسي است كه او را دوست دارد. «1»

از ادامه ي آيه مي توان فهميد بيزاري انسان از دشمنان خدا نشانه ي مورد تاييد بودن او، به «روحي» از جانب خداوند است؛ چرا كه مي فرمايد: «أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ؛ اينانند كه خدا ايمان را در دل هايشان نوشته و با روحي از (جانب خود) ش تاييد كرده.» «2»

ه-. شخصي، خانوادگي

1. صلوات بر پيامبر و آلش

خداي متعال در سوره ي احزاب آيه ي 56 مي فرمايد:

«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً؛ در حقيقت خدا و فرشتگانش بر پيامبر دعا (: صلوات) مي فرستند؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، بر او دعا (: صلوات) بفرستيد، و بطور كامل سلام كنيد (و كاملًا تسليم او باشيد).»

اين آيه از علاقه ي خاص خدا و فرشتگانش نسبت به پيامبر اعظم (ص) خبر مي دهد و به مؤمنان نيز دستور مي دهد شما نيز با اين پيام جهان هستي هماهنگ شويد و بر او درود بفرستيد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 238

تعبير «يصلّون» كه به شكل فعل مضارع به كار رفته دليل بر استمرار است يعني پيوسته خدا و فرشتگانش بر او درود و رحمت مي فرستند، رحمت

و درودي جاودانه. و بر مؤمنين نيز واجب است حداقل روزي چند مرتبه- در تشهد نماز- بر آن حضرت و آل او صلوات بفرستند.

از آن حضرت نقل شده است كه بگوييد: «اللهم صل علي محمد و آل محمد كما صليت علي ابراهيم انك حميد مجيد و بارك علي محمد و آل محمد كما باركت علي ابراهيم و آل ابراهيم» «1»

در روايات زيادي از شيعه و سني به طور صريح آمده است كه «آل محمد» را به هنگام صلوات بر «محمد» بيفزاييد و صلوات ناقص نفرستيد.

«سيوطي» از علماي اهل سنت در تفسير «در المنثور» 19 حديث بدين مضمون مي آورد؛ «صحيح مسلم» نيز دو حديث نقل مي كند اما عجيب اينكه عنواني كه براي اين باب انتخاب مي كند اينگونه است: «باب الصلو علي النبي صلي الله عليه و سلم» (بدون ذكر «آل») «2»

2. مقدم نشدن بر پيامبر (ص)

قرآن كريم در سوره ي حجرات آيه ي اول مي فرمايد: پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 239

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! فرا پيش خدا و فرستاده اش (چيزي را) مقدم نداريد، (و بر آنان پيشي مگيريد.) و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد؛ كه خدا شنواي داناست.»

دو مورد از شأن نزول هايي كه براي اين آيه گفته اند حكايت مي كنيم:

عبدالله بن زبير گويد جماعتي از بني تميم خدمت پيامبر (ص) آمدند ابوبكر گفت: قعقاع بن معبد را امير اينان كن و عمر گفت. اقرع بن حابس را اميرشان قرار ده، ابوبكر گفت: تو فقط مي خواستي با من مخالفت كني! عمر هم چيزي گفت و به

مشاجره پرداختند و صداي آنها بلند شد، خداوند اين آيه را فرستاد. «1»

همچنين گفته اند وقتي پيامبر (ص) براي فتح مكّه خارج مي شدند در منزلگاه «كراع الغميم» ظرف آبي طلب كرده و روزه ي خود را افطار كردند اما عده اي بر روزه ي خود باقي ماندند، پيامبر (ص) آنها را جمعيت «عصا» يعني «گنه كار» ناميد. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 240

به هر حال آيه هرگونه تقدّم، پيشي گرفتن و خارج شدن از مداري كه پيامبر (ص) حركت مي كنند را نهي مي كند در راه رفتن ظاهري باشد يا طيّ مسير زندگي. «1»

3. حفظ احترام پيامبر

خداي متعال در آيات بعدي همان سوره مي فرمايد:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! صداهايتان را فراتر از صداي پيامبر بلند مَكنيد، و در سخن گفتن بر او بانگ نزنيد، همچون بانگ زدن برخي از شما بر برخي [ديگر]؛ مبادا اعمال شما تباه شود در حالي كه شما (با درك حسّي) متوجه نمي شويد.»

در آيه ي قبل مطلبي را فرمودند كه يكي از ابعاد آن حفظ احترام پيامبر (ص) بود در ادامه نيز تا آيه ي 5 نكات مهمي يادآور مي شوند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 241

شأن نزول

آيه در مورد گروهي از بني تميم نازل شده كه بر در حجره ي حضرت ايستادند و فرياد زدند «يا محمد أخرج الينا؛ اي محمد به سوي ما بيا» و هنگامي كه ايشان آمدند در جلوي او راه مي رفتند و وقتي حرف مي زدند صداي خود را بالاتر از صداي او مي بردند

و مي گفتند: اي محمد در مورد فلان چيز و فلان چيز چه مي گويي؟ «1»

نكات آيه:

1. صداي خود را بالاتر از صداي ايشان نبريد؛

2. ادب و احترام را رعايت كنيد؛

3. درشت و بي پروا سخن مگوييد آنگونه كه با يكديگر حرف مي زنيد؛

4. رعايت نكردن حرمت پيامبر (ص) احتمال حبط «2» عمل را به دنبال دارد؛

5. بي احترامي به پيامبر و رهبري الهي آثار ويرانگري دارد كه فراتر از درك و تحليل خود انسان است. «3»

در آيه ي سوم مؤمناني را كه حرمت پيامبر (ص) را حفظ مي كنند، تشويق كرده و آنرا نشانه ي موفق شدن در آزمون تقوا مي داند و مغفرت و پاداشي بزرگ را در انتظار آنها مي داند. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 242

اين آيات در اين زمان نيز تبلور دارد آيه ي شريفه مردم را نهي مي كند از اينكه بر رسول اكرم مقدم شوند و صداي خود را بالاتر از صداي رسول الله (ص) قرار دهند اما در نظام طاغوت پهلوي شاه- لعنه الله عليه- با تغيير تاريخ هجري به شاهنشاهي، نام كورش را بر نام پيامبر (ص) مقدم كرد و برتري داد. «1»

قرآن كريم مي فرمايد:

«النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ؛ «2»

پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.»

اين اولويت بدون قيد و شرط بيان شده است كه معنايش اين است: در همه ي اختياراتي كه انسان نسبت به خويش دارد آن حضرت از خود او نيز سزاوارتر است «البته اين مقام نبوت است كه براي او چنين حقي را ايجاد كرده است» «3»

در حديثي مي خوانيم: «قسم به آن كسي كه جانم در دست اوست هيچ يك از شما به حقيقت ايمان نمي رسد مگر زماني

كه من نزد او محبوبتر از خودش و مالش و فرزندش و تمام مردم باشم.» «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 243

4. همسران پيامبر، مادران مؤمنين هستند

خداي متعال در سوره ي احزاب آيه ي 6 مي فرمايد:

«النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَي أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفاً كَانَ ذلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُوراً؛ پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ وهمسرانش مادران ايشانند؛ و خويشاوندان در كتاب خدا، برخي آنان نسبت به برخي (ديگر) از مومنان و مهاجران (در مورد ارث) سزاوارترند، مگر آنكه (بخواهيد) نسبت به دوستانتان [كار] پسنديده اي انجام دهيد؛ اين (حكم) در كتاب (خدا) نوشته شده است.»

منظور از مادر، مادر معنوي است و اين ارتباط و پيوند تأثيرش «حفظ احترام» و «حرمت ازدواج» با زنان آن حضرت بود كه در آيات ديگر همين سوره «1» به طور صريح به تحريم ازدواج با آنان پس از پيامبر (ص) اشاره شده است و از نظر ارث و ساير محرميت هاي سببي و نسبي اثري ندارد به همين خاطر عايشه به زني كه او را مادر خطاب كرده بود مي گويد: «من مادر تو نيستم بلكه مادر مردهاي شما هستم»، كنايه از تحريم ازدواج. البته در مورد احترام، شامل مرد و زن مي شود، چه اينكه لفظ «مؤمنين» آن را مي رساند و هم همسر ديگر پيامبر (ص) بدان تصريح مي كند. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 244

5. آداب وارد شدن به خانه ي پيامبر (ص)

قرآن كريم در آيه ي 53 سوره ي احزاب مي فرمايد:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن

يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَي طَعَامٍ غَيْرَنَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِ مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِ مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذلِكُمْ أَطْهَر لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيماً؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! به خانه هاي پيامبر داخل نشويد مگر اينكه به شما براي [صرف غذا رخصت داده شود، در حالي كه منتظر رسيدن آن (غذا) نيستيد؛ و ليكن هنگامي كه فراخوانده شديد، پس داخل شويد و هنگامي كه غذا خورديد پس پراكنده شويد؛ و با سخن گفتن مأنوس نشويد [چرا] كه اين (كار)، پيامبر را مي آزارد؛ و از شما شرم مي كند و [لي خدا از (بيان) حق شرم نمي كند. و هنگامي كه وسيله اي از آنان (: همسران پيامبر) خواستيد، از پشت مانعي بخواهيد؛ اين (كار) براي دل هاي شما و دل هاي آنان پاك تر است. و براي شما (جايز) نيست كه فرستاده خدا را آزار دهيد و نه هرگز همسرانش را بعد از او به همسري (خود) درآوريد كه اين (كار) نزد خدا بزرگ است!»

نكات آيه

الف) بدون اجازه وارد خانه نشوند؛

ب) در صورت ورود نبايد منتظر صرف غذا بشوند

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 245

ج) وارد شدن بدون اجازه و به انتظار غذا نشستن بدون دعوت قبلي، پيامبر (ص) را اذيت مي كند؛

د) در صورتي كه پيامبر (ص) آنان را دعوت كرد اجابت كنند؛

ه-) پس از خوردن غذا پراكنده شوند، و با گفتگو و صحبت كردن ميهماني را طولاني نكنند چرا كه اين

كار موجب آزار و اذيت پيامبر (ص) مي شود؛

و) اين دستور (خارج شدن پس از صرف غذا) دستور حقي است «و الله لايستحيي من الحق»؛

ز) مومنان موظفند هنگامي كه چيزي از همسران پيامبر خواستند از پشت پرده مطالبه كنند (تفسير ديگر: سؤالي از آنان داشتند از پشت پرده بپرسند)

ح) در اين آيه به حرمت ازدواج با همسران پيامبر پس از او، تصريح مي كند و آن را امري بس ناگوار در پيشگاه خدا مي داند. «1»

اكنون نيز حرم آن بزرگوار و ائمه (ع) خانه هاي آن حضرت به حساب مي آيند كه نبايد بدون اجازه وارد شد به همين دليل اذن دخول مي خوانيم همانگونه كه اين مطلب در اذن دخول مشاهد شريفه، از جمله حرم امام رضا (ع) آمده است: «اللهم انّي وقف علي باب من ابواب بيوت نبيك صلواتك عليه و آله و قدمنعت الناس أن يدخلوا الّا بإذنه ...؛ پروردگارا من بر درگاه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 246

محترمي ايستاده ام از درهاي سراي پيغمبر تو كه درود تو بر او و آل اطهارش باد و تو خلق را از ورود در آن سراي بدون اذن منع كردي» «1»

*** و: وظايف نسبت به دين پيامبر (ص)

خداي متعال در سوره ي حجرات آيه ي 17 مي فرمايد:

«يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ بر تو منّت مي نهند كه اسلام آورده اند؛ (اي پيامبر) بگو: «اسلام آوردنتان را بر من منّت منهيد، بلكه خدا بر شما منّت مي نهد كه شما را به ايمان رهنمون شد، اگر (در ايمان خود) راستگو هستيد»

1. با پذيرفتن اسلام منّتي بر پيامبر (ص)

نگذاريد.

آيه ي شريفه به گفتگوي اعراب باديه نشين با پيامبر (ص) اشاره دارد كه به خاطر اسلامشان بر پيامبر منّت گذاشتند و گفتند: ما با تو از در تسليم درآمديم در حالي كه بسياري از قبايل عرب با تو جنگيدند.

«خدا پيامبر را مأمور مي كند كه منّت آنان را نپذيرد و بگويد: بلكه اين خدا بود كه بر شما منّت نهاد و شما را هدايت كرد.» «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 247

بله افراد كوته فكر گاهي تصورشان اين است كه با قبول ايمان و انجام عبادات خدمتي به ساحت الهي كرده اند در حالي كه اگر نور ايمان در قلبش بتابد و توفيق عبادت نصيبش شود بزرگترين لطف شامل حال او شده است و اگر بينش ما چنين باشد نه تنها طلبكار نيستم بلكه همواره خود را مديون خدا و پيامبرش (ص) احساس مي كنيم. «1»

2. توجه به شكايت پيامبر مبني بر مهجور ماندن قرآن و تلاش براي مهجوريت زدايي

قرآن كريم در آيه ي 30 سوره ي فرقان شكايت پيامبر (ص) را چنين حكايت مي كند:

«وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ و فرستاده (خدا) گفت: «اي پروردگار [من ! در حقيقت قوم من از اين قرآن دوري گزيده اند!»

آري آن حضرت به پيشگاه الهي شكايت مي كند كه قوم من قرآن را رها كردند. اگر به وضع بسياري از كشورهاي اسلامي مخصوصاً آنان كه زير سلطه فرهنگي شرق و غرب قرار دارند نگاه كنيم مي بينيم قرآن به صورت كتابي تشريفاتي درآمده، با صداي خوش تلاوت مي شود در كاشيكاري هاي مساجد بر هنر معماري مي افزايد «2» اما از صحنه ي زندگي و عمل خارج شده است.

پرسش

و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 248

مسلمانان وظيفه دارند قرآن را به متن زندگي آورند و در فهم صحيح و عمل به تعاليم آن بكوشند. «1»

ز: الگوپذيري از پيامبر (ص):

خداي متعال در اين باره مي فرمايد:

«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً؛ «2»

بيقين براي شما در (روش) فرستاده خدا، (الگويي براي) پيروي نيكوست! براي كساني كه اميد به خدا و روز بازپسين دارند و خدا را بسيار ياد مي كنند.»

قرآن بدون استثنا ايشان را الگويي كامل در همه ي زمينه ها معرفي مي كند. روحيات عالي او استقامت و شكيبايي، هوشياري و درايت، اخلاص و توجه به خدا، تسلط بر حوادث و زانو نزدن در برابر سختي ها هر كدام مي تواند الگو و سرمشقي براي همه ي مسلمين باشد. اين ناخداي بزرگ به هنگامي كه كشتي اش گرفتار سخت ترين توفان ها مي شود كمترين سستي به خود راه نمي دهد او چراغ هدايت است و مايه ي آرامش و راحت جان. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 250

فهرست منابع دو جلد

1. الاثار الباقيه، ابو ريحان بيروني، انتشارات آستان قدس، چاپ اول، 1422 ه- ق

2. آثار الحرب في الفقه الاسلامي، دكتر وهبه الزحيلي، دارالفكر، دمشق.

3. الاحتجاج، احمد طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 ق.

4. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، ابوجعفر محمد بن الحسن شيخ طوسي، التحقيق: سيد حسن الخرسان، التصحيح، محمد الآخوندي، دارالكتب الاسلاميه، الرابعه 1363 ش.

5. اسلام از ديدگاه دانشمندان غرب، پروفسور نصراللَّه نيك بين، انتشارات دفتر مذهبي سيمان فارسين، كابل، چاپ اول، بي تا.

6. اسلام از نظر ولتر، ولتر، ترجمه جواد جديدي، انتشارات طوس، تهران، چاپ سوم، 1355 ش.

7.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه

جوانان، ج 9، ص: 251

8. اسلام و آيين نبرد، احمد حسينيا، موسسه فرهنگي نشر امين، تهران، 288 ص، 1378 ش.

9. اسلام و غرب، پرفسور دكتر خورشيد احمد، ترجمه سيد غلامرضا سعيدي

10. اسلام وهيأت، سيد هبه الله شهرستاني، انتشارات دار العلم، چاپ سوم، 89 ق

11. اسلام شناسي غرب، سيد كاظم مدرسي

12. اصول مديريت اسلامي و الگوهاي آن، ولي الله نقي پورفر، مؤسسه عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامه ريزي تهران، 1382، چاپ هيجدهم.

13. اصول مديريت، علي رضائيان، سمت تهران، سال 65.

14. اعلام الوري، امين الاسلام طبرسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، بي تا.

15. الامالي، شيخ طوسي، دارالثقافه النشر، قم، 1414 ق.

16. امامت و رهبري، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، تهران، چ چهاردهم، 1372.

17. آموزش كلام اسلامي، خداشناسي، محمد سعيدي مهر، چ 1،

18. انساب الاشراف، احمد بن يحيي بن جابر البلاذري، التحقيق: محمدباقر المحمودي، موسسه الاعلمي، بيروت، الاولي، 1394 ق.

19.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 252

20. باب حادي العشر، علامه حلي، ترجمه شهرستاني، دفتر نشر معارف اسلامي، چ 3، تهران، 1376 ش.

21. بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، موسسه الوفاء، بيروت، 1404 ق.

22. البدايه و النهايه، ابوالفداء اسماعيل بن كثير الدمشقي، التحقيق: علي شيري، دارالتراث العربي، بيروت، الاولي، 1408 ق.

23. البرهان في تفسير القرآن، البحراني، سيد هاشم بحراني حسيني، 1334 ش، دار الكتب العلميه، قم، پنج جلدي.

24. بنيان مرصوص، جوادي آملي

25. پرورش روح، عباس عزيزي، انتشارات نبوغ، قم، چاپ اول، 1379.

26. پيامبر اسلام (ص)، از نظر دانشمندان شرق و غرب، علي دواني، انتشارات پيام اسلام، قم، بي تا.

27. تاريخ الامم و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، التحقيق: نخبه من الماء الاجلاء، موسسه الاعلمي، بيروت، بي تا.

28. تاريخ بغداد او

مدينه السلام، ابوبكر احمد بن علي الخطيب البغدادي، التحقيق: مصطفي عبدالقادر عطا، دارالكتب العلميه، بيروت، الاولي، 1417 ق.

29. تاريخ تمدن، ويل دورانت، ترجمه گروهي از نويسندگان، انتشارات انقلاب اسلامي، تهران، چاپ اول، 1367 ش.

30.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 253

31. تاريخ دامپزشكي و پزشكي ايران، دكتر حسن تاج بخش، انتشارات دانشگاه تهران، 1375 ش.

32. تاريخ سياسي اسلام، رسول جعفريان، انتشارات دليل، قم، چ 1،

33. التبيان في تفسير القرآن، محمد بن حسن طوسي، التحقيق: احمد حبيب قيصر العاملي، مكتبه الاعلام الاسلامي، الاولي، 1409 ق.

34. تجربه ديني و مكاشفه عرفاني، محمدتقي فعالي، ص 339.

35. تجربه ديني، كيث يندل، ترجمه ماشاء اللَّه رحماني، نقد و نظر، ش 22- 24، ص 247، انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم.

36. تحف العقول، الحسن بن شعبه الحراني، موسسه النشر الاسلامي، قم، 1404 ق.

37. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، مصطفوي سيد حسن، موسسه الطلباء و النشر وزراء الثقافه و الارشاد اسلامي، تهران، چاپ اول، 1374.

38. تذكره الخواص، سبط ابن جوزي، بيروت، موسسه اهل البيت، 1981 م.

39. تذكره الفقهاء، علامه حلي، التحقيق والنشر: موسسه آل البيت (ع)، لاحياء التراث، قم، الاولي، 1414 ق.

40. تسنيم، عبدالله جوادي آملي، انتشارات اسراء، قم، چ 1، 1379 ش.

41.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 254

42. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، انتشارات ميقات، تهران، 1363 ش.

43. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، تهران، 1366 ش.

44. تفسير القرآن العظيم، ابن كثير الدمشقي، مطبعه الاستقامه، مصر.

45. تفسير القرآن الكريم الشهير بتفسير المنار، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفه الطبعه الثالثه، بي تا، 12 جلدي.

46. تفسير المنسوب الي الامام محمد

الحسن بن علي العسكري (ع)، موسسه الامام المهدي (ع)، قم، 1409 ه-.

47. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، رازي، فخرالدين، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1420 ق.

48. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ناصر، دار الكتب الاسلاميه، تهران چاپ بيست و ششم (27 ج)، 1373 ش.

49. تفسير نور الثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي الحويزي، 1383 ق، موسسه اسماعيليان، قم، 1415 ق.

50. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش.

51. تفسير القمي، علي بن ابراهيم قمي، دارالكتاب، قم، 1404 ق.

52.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 255

53. تقويم وتقويم نگاري در تاريخ، دكتر ابوالفضل نبئي، انتشارات آستان قدس، چاپ دوم، 1366 ش.

54. تمدن اسلام و عرب، گوستاولبون

55. التمهيد في علوم القرآن، محمد هادي معرفت، مؤسسه النشر الاسلامي، قم، 1417 ق.

56. ثعلبي (الكشف و البيان عن تفسير القرآن)، احمد بن ابراهيم ابواسحاق ثعلبي نيشابوري، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1422 ق.

57. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، الشيخ الصدوق، دارالرضي للنشر، قم، 1406 ق.

58. جامع البيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن جرير، طبري، دار المعرفه، بيروت، 1412 ق.

59. جامع الصغير، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، دارالفكر، بيروت، الاولي، 1401 ق.

60. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

61. جواهر الكلام، محمدحسن النجفي، التحقيق: عباس قوچاني، دارالكتب الاسلاميه، آخوندي، الثالثه، 1367 ش.

62. حكمت الهي عام و خاص، مهدي الهي قمشه اي، چ 3.

63.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 256

64. حليه المتقين، علامه مجلسي، انتشارات دانشور، بي جا، بي تا.

65. حواريات فقيه، السيد محمد سعيد الحكيم، الناشر، المولف، الاولي، 1416 ق.

66. حياه الامام الرضا

(ع)، الشيخ باقر شريف القرشي، منشورات سعيد بن جبير، بي جا، بي تا.

67. خبرگذاري فارس و مهر

68. خرمشاهي، بهاءالدين، قرآن پژوهي، مركز، نشر فرهنگي مشرق، تهران، 1372 ش.

69. خصال، شيخ الصدوق، موسسه النشر الاسلامي، قم، 1403 ق.

70. خطابه ها و سخنان مختصري از محمد پيغمبر اسلام (ص)، استانلي لين پول.

71. داستان هايي از زندگي پيغمبر ما، ممتاز احمد پاكستاني، ترجمه سيد غلامرضا سعيدي، مجله مكتب اسلام، ارديبهشت 52.

72. الدر المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، مكتبه آيه الله المرعشي، قم، 1404 ق.

73. درسهايي از اخلاق مديريت، قاسم واثقي، سازمان تبليغات اسلامي، بي جا، 1370 ش.

74. دروس معرفه الوقت والقبله، حسن حسن زاده آملي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1383 ش.

75.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 257

76. دروس هيئت وديگر رشته هاي رياضي، حسن حسن زاده ي آملي، انتشارات دفتر تبليغات، چاپ اول، 1371 ش.

77. دسيسه آيات شيطاني، ستاد منطقه 2 سازمان تبليغات اسلامي، واحد مطالعات و تحقيقات

78. دلايل صدق، محمدحسن مظفر، ترجمه ي محمد سپهري، انتشارات اميركبير، چ 1، 1374 ش.

79. راز آسمانها وزمين، ثريا شاه ويسي، ناشر مولف، چاپ اول، 78

80. راه خداشناسي و شناخت صفات او، جعفر سبحاني، چ اول، زمستان 75.

81. راه روشن، فيض كاشاني، مشهد، آستان قدس رضوي

82. راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

83. روح المعاني، في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، ابوالفضل شهاب الدين محمود الالوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

84. روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، 1374

ش.

85.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 258

86. زاد المسير في علم التفسير، ابوالفرج جمال الدين عبدالرحمن الجوزي القرشي، تحقيق: محمد بن عبدالرحمن، دارالفكر، بيروت، الاولي، 1407 ق.

87. زمين وآسمان در قرآن، سيد علي اشرف حسني، انتشارات اميري، چاپ اول، 80

88. زندگاني محمد (ص)، بولن ويلي يه،

89. زوائد ابي ماجه علي الكتب الخمسه، احمد كتاني،

90. سبل الهدي و الرشاد في سيره خير العباد، محمد بن يوسف الصالحي الشامي، التحقيق: عادل احمد عبدالموجود، دارالكتب العلميه، بيروت، الاولي، 1414 ق.

91. ستاره شناسي زمانهاي اسلامي، تقي عدالتي، انتشارات آستان قدس، چاپ اول، 77

92. سفينه البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوه للطباعه و النشر، طهران، 1416 ق.

93. سنن الدار قطني، علي بن عمر الدار القطني، التحقيق: مجدي بن منصور بن سيد الشوري، دارالكتب العلميه، بيروت، الاولي، 1407 ق.

94. السنن الكبري، احمد بن الحسن البيهقي، دارالفكر، بيروت، بي تا.

95.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 259

96. سيره ابن هشام (السيره النبويه)، محمد بن اسحاق بن سار المطلبي، مكتبه محمدعلي صبيح و اولاده، التحقيق: محمد محي الدين عبدالمجيد، بي جا، 1383 ق.

97. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، انتشارات توحيد، قم، چ 13، 1381 ش.

98. سيره رسول خدا (ص)، رسول جعفريان، انتشارات دليل، قم، چ 1، بي تا.

99. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبه اللَّه، ابن ابي الحديد، مكتبه آيه الله المرعشي، قم، 1404 ق.

100. الشفاء، ابن سينا، مرعشي نجفي، قم، 1404.

101. شواهد التنزيل، الحاكم الحسكاني، موسسه الطبع و النشر، بي جا، 1411 ق.

102. الصافي في تفسير القرآن، فيض كاشاني، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

103. الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه، اسماعيل جوهري، دارالعلم للملايين، بيروت، چ 3، 1404 ق.

104. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه

محمدبن اسماعيل البخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، 1400 ق.

105.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 260

106. صحيح شرح العقيده الطحاويه، حسن سقاف، دارالامام النووي، اردن، 1416 ق.

107. صحيح مسلم، مسلم بن الحجاج النيسابوري، دارالفكر، بيروت، بي تا.

108. صحيفه نور، امام خميني (ره)، وزارت ارشاد اسلامي، تهران.

109. صواعق المحرقه، ابن شبر هيثمي، فصل 3، باب 9، مكتبه القاهره، مصر، 1312 ق.

110. طبقات الكبري، ابن سعد، دارصادر، بيروت، بي تا.

111. عبدالحسين الاميني في الكتاب والسنه و الارب، دارالكتاب العربي، بيروت، 1379 ق.

112. عذر تقصير به پيشگاه محمد (ص) و قرآن، جان ديون پورت، ترجمه سيد غلامرضا سعيدي، انتشارات تهران، 1338 ش.

113. علوم قرآني، محمدهادي معرفت، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد، چاپ اول، بهار 78.

114. العمده، ابن البطريق الاسدي الحلي، تحقيق جامعه المدرسين قم، موسسه النشر الاسلامي التابعه لجماعه المدرسين، قم، الاولي، 1407 ق.

115. العين، الخليل بن احمد الفراهيدي، تحقيق: مهدي المخزومي، ابراهيم السامرائي، الطبعه الثانيه، 1409 ق.

116.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 261

117. عيون الاثر، ابن سيد الناس، موسسه عزالدين، بي جا، 1406 ق.

118. الغيبه، محمد بن ابراهيم النعماني، تحقيق: علي اكبر غفاري، مكتبه الصدوق، تهران، بي تا.

119. الفارابي مقاله في معني العقل، مجموعه رساله فارابي، مطبعه السعاده، مصر، 1327.

120. فتوح البلدان، احمد بن يحيي بن جابر المعروف بالبلاذري، مكتبه النهضه المصريه، القاهره، 1379 ق.

121. فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم، علي بن موسي بن طاووس الحلي الحسيني، دارالذخائر للمطبوعات، بي جا، الاولي، بي تا.

122. فرهنگ الفبايي مهدويت، موعودنامه، مجتبي تونه اي، انتشارات مشهور، چ اول، 1384.

123. فروغ ابديت، جعفر سبحاني، انتشارات امام صادق، چاپ سوم، 68

124. فصلنامه مصباح، ش 20، ص 169

125. فقه السنه، سيد سابق، دارالكتاب العربي، بيروت،

بي تا.

126. فلسفه و كلام اسلامي، محمدرضا مظفر، ترجمه ي محمد محمدرضايي، ابوالفضل محمودي، چ اول.

127. في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعه الخامسه.

128.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 262

129. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرسي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1361 ش.

130. قرآن در قرآن (تفسير موضوعي)، عبدالله جوادي آملي، قم، اسراء، چ 1، 1378.

131. قرآن شناسي، محمدتقي مصباح يزدي، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چ 1، 1376.

132. كافي، محمد بن يعقوب كليني، التحقيق: علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلاميه آخوندي، الثالثه، 1388 ق.

133. الكامل في التاريخ، ابن اثير

134. كتاب الولايه، ابوالعباس ابن عقده

135. كشف الخفاء و نريل الالباس، اسماعيل عجلوئي الجراحي، دارالكتب العلميه، بي جا، الطبعه الثانيه، 1408 ق.

136. كمال الدين و تمام النعمه، الشيخ الصدوق، صحنه و علق عليه علي اكبر غفاري، موسسه النشر الاسلامي التابعه لجماعه المدرسين قم، 1405 ق.

137. كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1366 ش، 14 جلدي.

138.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 263

139. كنزالعمال، المتقي هندي، التحقيق: الشيخ بكري حياني، الشيخ الصفو السقا، موسسه الرساله، بيروت، بي تا.

140. كيمياي سبز، احمدي، انتشارات نبوغ، قم، چاپ پنجم، 1382 ش.

141. الگوهاي رفتاري حضرت فاطمه زهرا (س)، ح صفري، قم، موسسه انتشارات مشهور، 1382.

142. الگوهاي رفتاري حضرت زهرا (س)، خ صفري، موسسه انتشاراتي مشهور، 1382 ش.

143. لسان العرب، ابن منظور، نشر ادب الحوزه، قم، الطبعه الاولي، 1405 ق.

144. مباني و اصول مديريت اسلامي، حسين و عليرضا علي احمدي، توليد دانش، تهران، چاپ اول، 1383.

145. مجله العرفان

146. مجله معرفت، ش 60.

147. مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، دارالمعرفه، بيروت، 1406 ق.

148. مجمع الزوايد و منبع الفوائد، نورالدين الهيثمي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1408 ق.

149.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 264

150. المجموع في شرح المهذب، محي الدين بن النووي، دارالفكر، بي جا، بي تا.

151. مجموعه مباحثي از مديريت در اسلام، ولي الله نقي پورفر، مركز مطالعات و تحقيقات مديريت اسلامي تهران، چاپ اول، سال 1382.

152. محمد (ص) عند علماء الغرب،

153. مختصر تاريخ عرب، سيد اميرعلي هندي

154. مديريت از منظر كتاب و سنت، سيد صمصام الدين قوامي، دبيرخانه مجلس خبرگان قم، چ اول، سال 83.

155. المراجعات، سيد عبدالحسين شرف الدين، التحقيق: حسين الراضي، جميعه الاسلاميه، بي جا، الطبعه الثانيه، 1402 ق.

156. مستدرك الوسايل و مستنبط المسائل، المحدث النوري الطبرسي، التحقيق والنشر موسسه آل البيت (ع) لاحياء التراث، قم، الاولي، 1408 ق.

157. مستدرك سفينه البحار، الشيخ علي النمازي الشاهرودي، تحقيق: حسن بن علي النمازي، موسسه النشر الاسلامي لجماعه المدرسين، قم، 1409 ق.

158. مصباح المنير، فيومي، دارالهجره قم، 1405 ق.

159.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 265

160. المصنف، ابن ابي شيبه الكوفي، التحقيق: سعيد محمد اللحام، دارالفكر، بي جا، الاولي، 1409 ق.

161. معارف قرآن در الميزان، ج 3، سيد مهدي امين، چ 1.

162. المعتبر في شرح المختصر المنافع، المحقق الحلي، التحقيق، لجنه التحقيق باشراف ناصر مكارم شيرايز، موسسه سيد الشهداء، بي جا، 1364 ش.

163. معترك اقران في اعجاز القرآن، جلال الدين سيوطي، بيروت، دارالكتب المكتبيه،

164. المعجم الاوسط، سليمان بن احمد بن ايوب اللخمي الطبراني، التحقيق: ابراهيم الحسيني، دارالحرمين، بي جا، بي تا.

165. معجم مقاييس اللغه

166. معرفت وحياني، حبيب اللَّه پيمان،

نشريه آفتاب، شماره 20.

167. المغازي،

168. المغني، عبدالله بن قدامه، التحقيق: جماعه من العلماء، دارالكتب العربي، بيروت، بي تا.

169. مفاتيح الجنان، محدث قمي (شيخ عباس قمي)، مصحح، حسين استاد ولي، مترجم: موسوي دامغاني، انتشارات قرباني، تهران، اول، 1377 ش.

170.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 266

171. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهاني، دارالقلم دمشق و دارالثاميه بيروت، چ اول، 1416 ه-. ق.

172. المقنعه، شيخ المفيد، التحقيق: جامعه المدرسين، قم، 1410 ق.

173. مكارم الاخلاق، الطبرسي، منشورات الشريف الرضي، بي جا، الطبعه السادسه، 1392 ق.

174. ملاحم الملاحم والفتن، سيد بن طاووس

175. من هدي الحديث النبوي نظم المتناثر من الحديث المتواتر، محمد بن جعفر الكتاني، تحقيق: شرف حجازي، دارالكتب السلفيه، مصر، الثانيه، بي تا.

176. المناقب، آل ابي طالب (ع)، محمد بن شهر آشوب المازندراني، موسسه العلامه للنشر، قم، 1379 ق.

177. منتخب الاثر، لطف اللَّه صافي گلپايگاني، موسسه سيده المعصومه، چاپ دوم، 1421.

178. منشور جاويد، جعفر سبحاني، موسسه امام صادق، قم، چاپ اول، بي تا.

179. المهذب البارع، ابن فهد الحلي، التحقيق: الشيخ مجتبي العراقي، جامعه المدرسين، قم، 1407 ق.

180.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 267

181. موعودشناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، مسجد مقدس جمكران، چ اول، 1384.

182. ميراث اسلام، پرفسور ديويد دوسانتيلا، ترجمه مصطفي علم تحت عنوان «قانون و اجتماع».

183. الميزان في تفسير القرآن، محمدحسين طباطبائي، موسسه النشر الاسلامي، قم، 1417 ق.

184. المكاسب، شيخ اعظم انصاري، انتشارات دار الحكمه، چاپ اول، 1416 ه- ق

185. نقد و نظر، ش 22- 24، انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم.

186. النكت و العيون، علي ماوردي

187. نهايه الاحكام النهايه في المجرد الفقه و الفتاوي، الشيخ الطوسي، دارالاندلس بيروت، افست منشورات قدس

قم، بي تا.

188. نهج البلاغه (سخنان امام علي (ع)، سيد رضي، ترجمه ناصر مكار شيرازي و همكاران، قم، انتشارات هدف، بي تا، سه جلدي.

189. نهج الفصاحه، مترجم و گردآورنده، ابوالقاسم پاينده، سازمان انتشارات جاويدان، چاپ 17،

190. نوائب الدهور في علائم الظهور، ميرجهاني، كتابخانه صدر، چاپ دوم، 1369.

191.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 9، ص: 268

192. الهدايه، للشيخ الصدوق، تحقيق والنشر: موسسه الامام الهادي (ع)، قم، الاولي، 1418 ق.

193. هيئت ونجوم اسلامي، علي زماني قمشه اي، انتشارات مؤسسه ي امام صادق (ع) چاپ اول، 84

194. الوحي المحمدي، سيد رشيد رضا، چاپ سوم

195. وحي و افعال گفتاري، عليرضا قائمي نيا، انجمن معارف اسلامي، قم، چ 1، 1381، ص 49- 47.

196. وسايل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، الحر عاملي، محمد بن الحسن، التحقيق والنشر: موسسه آل البيت (ع) لاحياء التراث، قم، الثانيه، 1414 ق.

197. ويژگي هاي مديريت اسلامي، ب حسيني بوشهري، انتشارات انصاريان، قم، چاپ اول- 1379.

198. ينابيع الموده لذوي القربي، سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي، التحقيق: سيد علي جمال اشرف الحسيني، دارالاسوه، بي جا، الاولي، 1416 ق.

199. الكشاف عن حقايق التنزيل، محمود بن عمر زمخشري، دار الكتاب العربي، بيروت، 1407 ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109