پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، جلد 6(علوم مهر)

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور:علوم مهر/ جمعي از پژوهشگران قرآني؛ زيرنظر محمدعلي رضايي اصفهاني.

مشخصات نشر :قم: پژوهش هاي تفسير وعلوم قرآن 1386.

مشخصات ظاهري 230ص. : جدول.

فروست : پرسش هاي قرآني جوانان [ج.]6.

شابك 18000 ريال

وضعيت فهرست نويسي:برون سپاري.

يادداشت:چاپ دوم.

يادداشت:كتابنامه.

موضوع :قرآن-- پرسش ها و پاسخ ها.

موضوع :اسلام -- پرسش ها و پاسخ ها

شناسه افزوده:رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

رده بندي كنگره BP65/2 /پ4 6.ج 1386

رده بندي ديويي 297/1076

شماره كتابشناسي ملي:1156672

درآمد

قرآن كريم نوري همواره تابان است كه بر انديشه ي بشر تابيد و راه انسان ها را روشن ساخت. اين كتاب، منبع عظيم معرفتي و سفره اي الهي است «1» كه مي تواند نسل هاي بشر را از زلال معرفت خويش سيراب سازد و به مقام دانش و دانشمندان ارج مي نهد و عالمان و جاهلان را مساوي نمي داند «2» و با اشارات متعدد به مباحث كيهان شناسي، زيست شناسي، رويان شناسي، فراروانشناسي، روح و روان انسان و ... حسّ كنجكاوي و پرسشگري انسان را تحريك مي كند و زمينه رشد علوم را فراهم مي سازد. «3»

پرسش كليد دانش است «4» و ذهن پرسشگر ارجمند است و وظيفه دانشمندان دريافت پاسخ از منابعِ قرآن، حديث، عقل و علوم تجربي و ارائه آن به تشنگان حقيقت است.

از اين رو جمعي از پژوهشگران حوزه و دانشگاه گردهم آمده و با تأسيس «واحد پاسخ به پرسش هاي تخصصي قرآن و علم»، و ارسال پرسش نامه به

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 10

دانشگاه هاي مختلف، به گردآوري پرسش ها و ارائه پاسخ پرداخته اند و اينك بخشي از اين پرسش و پاسخ ها را در اين مجموعه گردآوري و ارائه مي كنند.

بنده كه از آغاز با اين عزيزان همراهي داشته ام، شاهد تلاش علميِ همراه با تعهد آنها بوده ام،

كه در حد توان كوشيده اند پاسخ هاي مناسب و متين ارائه كنند. البته برخي پرسش ها نيز از طريق شنوندگان محترم راديو معارف دريافت شده و در برنامه پرسش و پاسخ قرآني پاسخ داده ايم كه به اين مجموعه افزوده شد. اميدوارم خداي متعال اين خدمت علمي و قرآني را از همه ي ما بپذيرد و در پرتو قرآن و اهل بيت (ع) پاداش نيك عطا فرمايد!

از آنجا كه واحد تخصصي پاسخ به پرسش هاي قرآن و علم مشمول حمايت ويژه «ستاد پاسخگوئي به مسائل مستحدثه ديني دفتر تبليغات» بوده، بر خود لازم مي دانيم از مسئولين محترم آن ستاد تشكر كنيم.

در ضمن از خوانندگان محترم درخواست داريم كه ما را از راهنمايي و نقد منصفانه خويش محروم نفرمايند و از جوانان عزيز مي خواهيم كه اگر پرسش هايي در زمينه قرآن و علم دارند، به آدرس ما ارسال فرمايند. «1»

با سپاس

محمدعلي رضائي اصفهاني

قم- 1/ 3/ 85

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 11

فصل اول: قرآن و روان شناسي

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 13

آيات روان شناسي در قرآن و منابع مطالعاتي آن

پرسش:

آيات روان شناسي در قرآن و منابع مطالعاتي آن: 1. چند آيه در مورد موضوعات روان شناسي در قرآن وجود دارد؟

2. منابعي براي روان شناسي در قرآن معرفي كنيد؟

پاسخ:

قرآن كريم كتابي است كه براي هدايت انسان از جانب خداوند متعال نازل شده است.

اين مجموعه ي انسان ساز حاوي بياناتي با موضوع «انسان و تربيت» است كه مي توان آن آيات را در بردارنده ي موضوعي از موضوعات روان شناسي دانست.

در مورد آيات روان شناسي بايد گفت: به علت گستردگي موضوع روان شناسي، شمارش آيات در اين مورد سخت و دشوار است. ولي برخي با طرح موضوعات مختلف روان شناسي، تعداد آيات مربوط به آن را حدود هفتصد آيه «1» بر شمرده اند. البته اين رقم و موضوعات ذيل آيات آن، جاي تأمَل دارد براي آشنايي با آيات روان شناسي در قرآن لازم است به تعدادي از مهمترين آيات با ذكر موضوع اشاره نمائيم:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 14

1. ارزيابي شخصيت براساس روان شناسي:

در داستان حضرت سليمان (ع) مي خوانيم:

«وَإِنِّي مُرْسِلَهٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّهٍ فَنَاظِرَهٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَاني اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ» «1» «و در واقع من هديه اي به سوي آنان مي فرستم، پس بنگرم كه فرستادگان با چه چيزي باز مي گردند. و هنگامي كه (فرستاده

ملكه) نزد سليمان آمد، (سليمان) گفت: آيا [مرا] با مال امداد مي رسانيد؟! پس آنچه خدا [به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلكه شما فقط به هديه خود شادمان مي شويد.»

2. شخصيت:

در سوره ي اسراء آيه ي 84 مي فرمايد:

«قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَي شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَي سَبِيلًا»

بگو: «همه بر طبق (روش و خُلق و خوي) خويش عمل مي كنند؛ و پروردگارتان داناتر است، به كسي كه او ره يافته تر است.»

توضيح: «شاكله» از ماده «شكل» به معناي «مهار كردن حيوان» است. «2» به خود مهار «شكال» گفته مي شود و از آنجا كه روحيات و سجايا و عادت هاي هر انساني او را به رويه اي خاص مقيد مي كند به آن «شاكله» گويند. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 15

3. واكنش هاي رواني، افشاگر راز درون:

خداوند متعال در اين باره مي فرمايد:

«وَإِذا مَا أُنزِلَتْ سُورَهٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَي بَعْضٍ هَلْ يَرَاكُم مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انصَرَفُوا صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَايَفْقَهُونَ» «1» «و هنگامي كه سوره اي فرو فرستاده شود، برخي آن (منافق) ان به برخي (ديگر) نگاه مي كنند (در حالي كه مي گويند:) آيا هيچ كس شما را مي بيند؟ سپس منصرف مي شوند (و بيرون مي روند)؛ خدا دل هايشان را (از رحمت) منصرف ساخته؛ بخاطر آنكه آنان گروهي هستند كه فهم عميق نمي كنند.»

آيه بيانگر آن است كه عكس العمل منافقان به هنگام نزول قرآن، حاكي از احساس خطر آن ها بوده است. به عبارت ديگر با نزول قرآن، واكنش هاي غيرارادي همراه با ترس كه از نفاق آن ها نشأت گرفته بود از آنها بروز كرد. اين واكنش ها بيانگر درون ملتهب و نگران منافقان بود. «2»

4. تقسيم شخصيت براساس عقيده:

از جمله مباحث

روان شناسي، روان شناسي شخصيت است كه مي توان آن را براساس معيارها با موضوعات مختلف تقسيم كرد.

در قرآن كريم با توجه به اهميت موضوع شخصيت؛ آن را به سه دسته «مؤمن»، «كافر» و «منافق» تقسيم و در موقعيت هاي گوناگون، ويژگي هاي هر

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 16

كدام را به خوبي بيان كرده است. اين تقسيم در اول سوره ي بقره آيات اول تا بيستم آمده است.

5. روان شناسي رنگ ها:

از جمله مباحث روان شناسي كه در سال هاي اخير به آن توجه بيشتري شده، روان شناسي رنگ ها است. اين موضوع در آياتي از قرآن مطرح شده، مانند آيه ي:

«قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ» «1» گفتند: «براي ما از پروردگارت بخواه تا براي ما روشن بيان كند كه رنگ آن (گاو) چگونه است؟» (موسي) گفت كه او مي گويد: «در حقيقت آن گاوي زرد است كه رنگش يكدست است، كه بينندگان را شاد سازد.»

در اين آيه سخن از گاو زرد رنگي است كه هر بيننده اي، با ديدن آن شادي دروني پيدا مي كند.

كلمه «تسرّ» به معناي خوشحالي حقيقي و دروني مي باشد. «2» چرا كه از ماده «سرّ» به معناي «پنهان» گرفته شده است. اين شادي ممكن است آشكار نشود. از اين رو از ماده «فرح» استفاده نكرده است. ذكر اين نكته لازم است كه نقيض «سر»، «حزن» است و نقيض «فرح»، «غم» و اندوه است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 17

از طرفي با بررسي هاي انجام گرفته «رنگ زرد» باعث آرامش و سرور باطني انسان مي شود و در خوابگاه هاي روان درماني، از رنگ زرد براي لباس هاي بيماران استفاده

مي شود. «1»

6. روان شناسي رشد:

1- 6. مراحل رشد كودك: «2»

«وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» «3» «خداوند شما را از رحم مادرانتان بيرون آورد در حالي كه هيچ نمي دانستيد، و به شما گوش و چشم ها و قلب عطا فرمود تا اينكه شكر به جا آوريد.»

2- 6. رشد زبان:

«خلق الانسان علّمه البيان» «4» «انسان را خلق كرد، به او گفتار را تعليم داد.»

مرحوم علامه طباطبايي (ره) در اين مورد مي نويسند:

«زبان [تنها]، ايجاد آوا توسط سيستم آوايي بدن، و يا چند گونگي صوت در انسان نيست بلكه با الهامي كه از سوي خداي بزرگ به انسان شده توانايي يافته

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 18

است كه با كاربرد حروف و تركيب آنها واژه اي بسازد كه رساننده معنايي خاص باشد و بدان وسيله آن چه را حس و ادراك مخاطب به آن نمي رسد مجسم سازد ...» «1»

3- 6. عوامل موثر در رشد زبان:

در رشد زبان يك سلسله عوامل مادي كه قابل اثبات در آزمايشگاه ها مي باشد دخالت دارد. كه برخي از اين عوامل عبارتند از: تلويزيون، رشد بدني، سلامت بدن، هوش، محيط خانواده و ... «2»

ولي قرآن علاوه بر علت مادي، علَت «غيرمادي» را نيز براي رشد زبان برخي افراد داراي تأثير مي داند و مي فرمايد:

«وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ» «3»

و در گهواره و ميان سالي با مردم سخن خواهد گفت.» و «كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيّاً» «4»

«چگونه با كودكي كه در گهواره است سخن گوييم ...»

اين «علت غيرمادي»، «اراده ي خداوند» است كه به صورت اعجاز در حضرت

عيسي (ع) تجلي كرده است.

4- 6. خانواده:

يكي از عوامل مؤثر در رشد انسان خانواده است. قرآن كريم با تأكيد بر ايجاد خانواده ي سالم و آرام، مي فرمايد: «5»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 19

«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» «1» «و از نشانه هاي او اين است كه همسراني از (جنس) خودتان براي شما آفريد، تا بدان ها آرامش يابيد، و در بين شما دوستي و رحمت قرارداد؛ قطعاً در آن [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه تفكّر مي كنند.»

5- 6. رشد شخصيت:

قرآن بر اين نكته كه محروميت جنسي لزوماً موجب آسيب نيست؛ تاكيد دارد. و اين نظريه بر خلاف نظريه ي «فرويد» است ولي با نظر «مزلو» قابل تفسير است. «2»

«وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّي يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ...» «3» «و كساني كه (وسايل) ازدواج نمي يابند، بايد خويشتنداري كنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد. و از ميان آنچه (از بردگان) مالك شده ايد، كساني كه خواستار (قرارداد آزادي:) مُكاتبه هستند، پس با آنان (قرارداد) مُكاتبه ببنديد، اگر در (آزادي) ايشان نيكي مي دانيد؛ و از مال خدا كه به شما داده، به آنان بدهيد. و كنيزان جوانسال خود را اگر پاكدامني را مي خواهند، بر تجاوزكاري (: زنا) به اكراه وامَداريد، تا (كالاي) ناپايدار زندگي پست (دنيا) را بجوييد؛ و هر كس آنان را (بر اين كار) به اكراه وادار كند (و پشيمان شود،) پس بعد از اكراه آنان خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 20

لازم به ذكر است

كه اسلام در مورد ازدواج و تنظيم مسايل جنسي در جامعه، اهميت زيادي مي دهد «1» ولي همان طور كه گفته شد لزوماً محروميت جنسي را موجب آسيب نمي داند.

6- 6. كفايت اجتماعي:

كفايت اجتماعي عبارت است از: «قابليتي كه كودك مي تواند به وسيله ي آن از منابع محيطي بهره جويد و نتيجه ي رشدي خوبي به دست آورد.» «2»

از قرآن كريم مي توان استنباط كرد كه انسان ها داراي ويژگي تلاش و نياز به پيشرفت هستند:

«يَاأَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلَاقِيهِ» «3» «اي انسان! در حقيقت تو به سوي پروردگارت كاملًا تلاش مي كني (و رنج مي كشي) و او را ملاقات مي كني.»

جمع بندي:

حاصل سخن اينكه، قرآن كتابي است كه براي تربيت انسان نازل شد و در مواقع ضرورت پرده از اسرار علمي موجود در طبيعت برداشته است. مانند: روان شناسي، اعم از: ارزيابي شخصيت، واكنش هاي رواني، شخصيت براساس عقيده، روان شناسي رنگ ها، روان شناسي رشد، كودك و ... هر چند از نظر موضوع و از لحاظ آيات منحصر به موارد مذكور نيست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 21

معرفي كتاب:

منابع براي مطالعه و تحقيق در مورد موضوع روان شناسي و قرآن عبارتند از:

1. قرآن و روان شناسي، محمد عثمان نجاتي، ترجمه عباس عرب، بنياد پژوهش هاي اسلامي، 1369.

2. روان شناسي اسلامي، علامه محمدتقي جعفري، انتشارات پيام آزادي، 1378.

3. رؤيا از نظر دين و روان شناسي، محمدرضا رضوان طلب، انتشارات شفق، 1379.

4. روان شناسي در قرآن كريم، امان الله خلجي موحد، مركز نشر علوم و معارف قرآن كريم، 1383.

5. روان شناسي رشد، جمعي از نويسندگان (حوزه و دانشگاه)، نشر حوزه و دانشگاه، 1375.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 23

قرآن در مورد افسردگي و مبتلا نشدن به آن چه راهكارهايي دارد؟

پرسش:

قرآن در مورد افسردگي و مبتلا

نشدن به آن چه راهكارهايي دارد؟ پاسخ:

افسردگي از جمله بيماري هاي رواني است كه در جوامع مختلف شيوع دارد. اين اختلال رواني در قرن اخير يكي از مشكلات مهم و نگران كننده ي جوامع و از جمله، عوامل تهديد كننده ي وضعيت اقتصادي كشورها به شمار مي رود و از اين رو مورد توجه بسياري از صاحب نظران و سياستگزاران امور بهداشتي كشورها و سازمان جهاني بهداشت قرار گرفته است. «1»

قبل از پاسخ لازم است به بررسي علت هاي بروز اين حالت رواني بپردازيم: «2»

1. عوامل زيست شناختي: شامل آمادگي هاي ژنتيكي، پيام رساني هاي عصبي، نور و آندوكرين و ... البته اين عوامل ارتباطي با اعتقادات مذهبي ندارد و يا ارتباط آن ضعيف است.

2. عوامل روان شناختي: شامل ديدگاه هاي روان پويايي، شناختي، رفتاري و ... كه در سبب شناسي افسردگي نقش زيادي دارند. توضيح اين كه:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 24

1- 2. ديدگاه هاي روان پويايي: از نظردانشمندان روان شناسي، از دست دادن فرد مورد علاقه و يا هر شي دوست داشتني، باعث ايجاد اضطراب و تنش هاي دروني مي گردد، كه در صورت درون فكني آن، باعث بروز افسردگي مي شود.

2- 2. ديدگاه هاي شناختي: آقاي keeB مثلث شناختي منفي را در سبب شناسي افسردگي به صورت ذيل مطرح مي نمايد:

* نگرش منفي نسبت به خويشتن اين نوع نگرش باعث «بروز احساس حقارت» در انسان مي شود.

* نگرش منفي نسبت به تجربيات گذشته اين نوع نگرش موجب بروز «احساس بدبيني» در انسان مي گردد.

* نگرش منفي نسبت به حوادث آينده كه باعث «احساس نااميدي» در انسان مي شود.

بروز اين گونه احساسات باعث ايجاد افسردگي در فرد مي شود.

3- 2. ديدگاه هاي رفتاري (يادگيري): رفتارگرايان معتقدند كه تجربه ي مستمر ناراحتي، ناكامي و درماندگي را

به دنبال دارد كه خود باعث ايجاد افسردگي مي گردد.

3. عوامل جامعه شناختي: جامعه شناسان عوامل زير را موجب بروز افسردگي مي دانند:

1- 3. حوادث تنش زاي زندگي.

2- 3. تجرد و خانواده ي از هم گسسته: براساس بررسي هاي ميداني، افسردگي در افراد مجرد و به ويژه در افرادي كه با طلاق از هم جدا شده اند و خانواده هاي گسسته، شيوع بيشتري دارد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 25

3- 3. احساس تنهايي و انزوا از عوامل افسردگي به شمار مي رود.

4- 3. فقر اجتماعي.

آنچه گفته شد عواملي بود كه صاحب نظران براي بروز افسردگي برشمرده اند، گرچه موارد ديگري نيز در بروز اين بيماري وجود دارد كه بيان تمامي موارد آن از حوصله اين مقاله خارج است.

راه درمان:

قرآن كريم به عنوان تنها منبع وحياني مورد اعتماد؛ با نگاهي جامع به انسان، و نيازهاي او و ظرفيت وجوديش، دستورالعمل هايي را براي سالم ماندن از حمله هاي عصبي، افسردگي و هر بيماري ديگر بيان كرده است.

قرآن كريم مي فرمايد:

«مومنان كساني هستند كه هر گاه مصيبتي به آنان برسد متوجه خداوند شده و مي گويند: انا لله و انا اليه راجعون. «1» در حقيقت ما از خداييم و به سوي او باز مي گرديم.»

قرآن كريم با بيان اين دستورالعمل، انسان مصيبت زده را از افتادن به ورطه ي اضطراب و افسردگي نجات مي دهد و در صورت بروز اضطراب با بيان «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «2»، او را به آرامش و دور شدن از اضطراب دعوت مي كند. شخصي كه معتقد به نيرويي فراتر از ماده باشد هيچ گاه از دست دادن چيزي از امور دنيوي او را افسرده و غمگين نمي كند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه

جوانان، ج 6، ص: 26

همان طور كه گذشت، طبق بيان ديدگاه هاي شناختي نيز، سه نگرش منفي وجود دارد كه باعث بروز افسردگي در انسان مي گردد. ولي خداوند در مقابله با اين عوامل مي فرمايد:

«وَلِلَّهِ الْعِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» «1»

از اين رو شخصي كه خود را عزيز بداند و به اين نسخه ي شفا بخش توجه كند دچار احساس حقارت نمي گردد.

خداوند در جاي ديگر از احساس بدبيني نهي و آن را گناهي بزرگ شمرده و مي فرمايد:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» «2»

«اي مردم! در واقع ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را نژادها و قبيله هايي قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد.»

آري كسي كه به آيات الهي مومن است تلاش مي كند نسبت به ديگران بدگماني نداشته باشد يا بد گماني خود را كنترل كند؛ در آن حال از افسردگي و افسرده شدن نجات يافته است.

قرآن كريم در رابطه با عامل ديگر ايجاد افسردگي يعني احساس نوميدي، مي فرمايد:

«وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» «3»

«و از [گشايش و] رحمت خدا نااميد نشويد؛ [چرا] كه جز گروه كافران، (كسي) از رحمت خدا نااميد نمي شود.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 27

و در جاي ديگر مي فرمايد:

«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» «1»

«بگو: «اي بندگان من كه در مورد خودتان زياده روي كرده ايد، از رحمت خدا نااميد نشويد، [چرا] كه خدا تمام آثار (گناهان) را مي آمرزد؛ كه تنها او بسيار آمرزنده [و]

مهرورز است.»

از جمله عوامل ديگر افسردگي، تجربه ي مستمر ناراحتي بود، قرآن كريم راه نفوذ برخي ناراحتي ها را كه ممكن است عواملي مانند: نوع نگاه شخص به وقايع اطراف باشد را مسدود كرده است و مي فرمايد:

«عَسَي أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَي أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» «2»

«و چه بسا از چيزي ناخشنوديد، و آن براي شما خوب است؛ و چه بسا چيزي را دوست مي داريد و آن براي شما بد است. و خدا مي داند، و شما نمي دانيد.»

در زندگي روزمره، حوادثي اتفاق مي افتد كه ممكن است باعث ناراحتي انسان شود. خداوند مي فرمايد: در رابطه با اين امور، ناراحتي به خود راه ندهيد. چه بسا همين امر كه به ظاهر موجب ناراحتي شما شده است، مصلحت شما در آن باشد. از آن جا كه اين بيان عام مي باشد، فرد مومن بايد نسبت به هر امر به ظاهر ناراحت كننده با ديده ي مثبت نگريسته و از گرفتار شدن در كمند غمگيني شديد رهايي مي يابد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 28

عوامل جامعه شناختي مطرح شده نيز، از نگاه قرآن مخفي نمانده و با بياناتي شيوا، انسان را از وارد شدن به آن محدوده باز داشته است و مي فرمايد:

«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» «1»

«و قطعاً [همه شما را به چيزي از ترس و گرسنگي و كاهشي در ثروت ها و جان ها و محصولات، آزمايش مي كنيم؛ و به شكيبايان مژده ده.»

خداوند در اين آيه عوامل امتحان بشر را باز مي شمارد. عواملي كه در صورت عدم ايمان شخص، باعث تنش در زندگي

او مي شود و فرد را به كام افسردگي فرو مي برد، اما خداوند با تذكر به اين نكته كه اين موارد براي امتحان و آشكار شدن افراد صابر است و جامعه ي اسلامي را از ورود به اضطراب و افسردگي نجات مي دهد.

از عوامل ديگر جامعه شناختي در بروز افسردگي، تجرد و خانواده هاي از هم گسسته است. در اسلام به موضوع ازدواج و تشويق به تشكيل خانواده اهتمام زيادي شده است و آن را عامل ثبات رواني و دور شدن از اضطراب مي داند و مي فرمايد:

«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» «2» «و از نشانه هاي او اين است كه همسراني از (جنس) خودتان براي شما آفريد، تا بدان ها آرامش يابيد، و در بين شما دوستي و رحمت قرارداد؛ قطعاً در آن [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه تفكّر مي كنند.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 29

در آيه ي شريفه، آفرينش موجودي از جنس بشر كه به عنوان همسر معرفي شده را مايه ي سكون و آرامش دانسته و با اين فرايند، جامعه ي اسلامي را از ورود به وادي اضطراب و تشنج رواني دور نگه مي دارد.

اسلام رهبانيت و انزواطلبي و فرار از ازدواج را نهي، و در مقابل، ازدواج را دريچه اي براي ورود به وادي آرامش و سلامت رواني معرفي كرده است. و از طرفي، طلاق تا زماني كه چاره اي جز آن نباشد- امري ناپسند معرفي شده است. گرچه آموزه هاي قرآني، طلاق را در صورت ضرورت، وسيله اي براي رهايي و فرار از فشارهاي رواني ناشي از اختلافات خانواده مي داند. ولي براي آن شرايطي را قرارداده است

كه در آن صورت فشار رواني حاصل از اين جدايي را به حداقل مي رساند:

«وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ» «1»

«و هنگامي كه زنان را طلاق داديد، و به (روزهاي پاياني) سرآمدِ (عدّه) شان رسيدند، پس بطور پسنديده نگاهشان داريد، يا بطور پسنديده آزادشان سازيد؛ و بخاطر زيان رساندن نگاهشان نداريد.»

موضوع اين آيه، طلاق و جدايي همسران است. ولي با ظرافتي كه مخصوص قرآن است مي فرمايد: در اين هنگام كه عده ي زن در حال تمام شدن است، يا به بهترين وجه رجوع كرده، و زندگي را ادامه دهيد، و يا با بهترين وجه كه هيچ گونه آشفتگي روحي را به همراه نياورد جدا شويد. پيشنهاد رجوع مجدد به زوج از طرف خداوند، نشان از اهميت پيوند و استمرار زندگي در اجتماع دارد و تاكيد به جدايي همراه با زيبايي و خوبي كه هم شرع و هم عرف و عقل آن را تاييد

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 30

كند «1» نشان از احتمال بروز حمله هاي رواني در اين حالت دارد، كه با اين گونه برخورد زوج، اين حمله ها به حداقل مي رسد.

در آيه ي بعد، توصيه دارد كه از ازدواج مجدد همسر جلوگيري نشود- در گذشته مرسوم بود- و ازدواج همراه با نيكي را مورد تاكيد قرار مي دهد؛ كه خود دليل ديگري بر اهميت دادن قرآن به ازدواج و اكراه از تجرد است.

به طور خلاصه، نظر قرآن در اين باره چنين است:

1. سفارش به ازدواج.

2. نكوهش طلاق، هر چند آنرا دريچه ي خروج از بن بست هاي تفاهم مي داند.

3. توصيه به تحكيم روابط عاطفي خانوادگي از ديگر آموزه هاي قرآن است.

چنانچه گذشت، اسلام

نه تنها از رهبانيت و انزواطلبي نهي كرده بلكه رجوع به جمع و همكاري جمعي را سفارش مي كند و مي فرمايد:

«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلَا تَفَرَّقُوا» «2»

«و همگي به ريسمان خدا، تمسّك جوييد، و پراكنده نشويد.»

و در آيه ي ديگر مي فرمايد:

«تَعَاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَالتَّقْوَي» «3»

«و بر (اي) نيكوكاري و (خود نگهداري و) پارسايي با يكديگر همكاري كنيد.»

با اين راهكار قرآني و استفاده صحيح از آن ها، افسردگي در جامعه ي اسلامي به حداقل مي رسد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 31

افسردگي در آيينه ي روايات:

عواملي كه در پيدايش و يا تشديد افسردگي نقش دارند فراوانند. در احاديث اهل بيت (ع)- كه خود مفسر واقعي قرآنند- عوامل شناختي، عاطفي و رفتاري متعددي براي اين موضوع بيان شده كه به بخشي از اين روايات اشاره مي شود:

الف. وابستگي:

وابستگي از جمله عواملي است كه در روايات متعدد از آن به عنوان عامل افسردگي نام برده شده است. از آن جا كه انسان نمي تواند در زندگي به تمام تمايلات و خواست هاي خود برسد اين ناكامي باعث غمگيني شديد و افسردگي فرد مي شود. از رسول اكرم (ص) حكايت شده است:

«انا رعيم بثلاث لمن اكب علي الدنيا بفقر لاغناء له و بشغل لافراغ له و بهمّ حزنٍ لا انقطاع له»؛ «1» «كسي كه علاقه و وابستگي زياد به دنيا داشته باشد به طور قطع سه چيز را در پي دارد: نيازمندي، كه هيچ گاه به بي نيازي نمي انجامد؛ گرفتاري، كه هرگز از آن خلاصي نيست؛ و افسردگي و غمگيني، كه جزء وجودش مي شود و از او جدا نمي گردد.»

ب. دوري از معنويت:

از جمله عوامل افسردگي كه در روايات اسلامي به آن اشاره

شده، عامل دوري از معنويت و پيروي از هواهاي نفساني، خشم و شهوت راني و اموري از اين قبيل مي باشد. براي مثال از حضرت علي (ع) نقل شده كه مي فرمايند:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 32

«من غضب علي من لايقدر ان يضره طال حزنه و عذب نفسه»؛ «1» «هر كه به ناحق بر كسي خشم گيرد كه توان آسيب رساندن به وي را ندارد، اندوهش دراز گردد و خود را عذاب دهد.»

ج. منفي نگري:

در روايات اسلامي موضوع منفي نگري در محورهايي مانند: ترديد نسبت به الطاف خداوند، نارضايتي از خداوند و ناخشنودي از زندگي، نپذيرفتن واقعيت و خيال پردازي، برآورده نشدن انتظارات و نگرش منفي نسبت به اطرافيان و اموري اين چنين تجلي پيدا كرده، و عاملي براي پيدايش افسردگي معرفي شده است. امام صادق (ع) در اين زمينه مي فرمايد:

«ان الله- بعدله و حكمته و علمه- جعل الرَوح و الفرح في اليقين و الرضا عن الله و جهل الهمّ والحزن في الشك والسخط»؛ «2» «خداوند براساس عدالت و حكمت و علم خود، آرامش و شادابي را در معرفت يقيني و رضايت (از آنچه به او و به ديگر بندگان عطا كرده) قرارداده است و اندوهگيني و افسردگي را در شك و ترديد و عدم رضايت قرار داده است.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 33

د. ضعف انگيزه و اراده:

در روايات اسلامي، ضعف انگيزه و اراده در موضوعاتي مانند: كوتاهي در انجام فعاليت و عدم دستيابي به موفقيت ها تجلي كرده و به عنوان عاملي براي افسردگي معرفي شده است.

از اين روي از حضرت علي (ع) روايت شده كه مي فرمايد:

«من

قصر في العمل ابتلي بالهمّ»؛ «1»

«هر كس در انجام تكاليف و فعاليت هاي خود كوتاهي كند به غم و اندوه و افسردگي مبتلا مي شود.»

ه-. آرزوهاي دور و دراز (طول امل):

در منابع اسلامي داشتن آرزوهاي طولاني و در قبال آن ها خيال پردازي را مايه ي افسردگي مي داند و از اميرالمومنين (ع) نقل شده است: «اياك و الاغترار بالامل ... فعظم الحزن و زاد الشغل و اشتدت التعب ... و زدتَ به في الهم و الحزن»؛ «2» «از اينكه آرزوهاي دور و دراز داشته باشي و فريب آن ها را بخوري برحذر باش! كه تو را ناراحت و اندوهناك مي سازد و به تدريج اندوهت بزرگ مي شود و فكر تو را مشغول مي سازد و ناراحتي ات را افزايش مي دهد.»

بررسي هاي تجربي در «رابطه ي بين اعتقادات مذهبي و افسردگي»:

طبق آمار ميان ميزان افسردگي و عقايد مذهبي همبستگي منفي وجود دارد. «3» نتايج يك مطالعه با نمونه برداري تصادفي در گروه هاي مشابه نشان داد كه همبستگي مثبتي بين خواندن نماز و بهبود افسردگي و اضطراب و افزايش اعتماد به نفس وجود دارد. در اين زمينه «ازالي»، «هاسانچ»، «آمينا» و «سابرامانيام» در مطالعه ي ميان 130 بيمار مبتلا به اضطراب، و 100 بيمار مبتلا به افسردگي، در دو گروه متمايز با شرايط فرهنگي مذهبي قوي و ضعيف به اين نتيجه رسيدند

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 34

كه: «گروه داراي اعتقادات مذهبي، بعد از شش ماه روان درماني، بهبود بيشتري يافتند.» «1»

تحقيق ميداني در مورد اين «ارتباط» به صورت مكرر صورت گرفته كه بخشي از آن ها در كتاب «اسلام و بهداشت روان» آمده است.

نتيجه گيري:

قرآن كريم نسبت به انسان و حالات روحي او آگاهي كامل داشته

و زمينه هاي منجر به افسردگي را بيان و راه درمان آن را تجويز كرده است. در اين نوشتار، اول به بررسي علل مطرح شده در مكاتب مختلف روان شناسي در مورد افسردگي پرداخته شد و در مرحله ي بعد پاسخ هاي قرآني آن داده شد؛ همچنين موضوع را در آيينه ي روايات بررسي كرديم و در نهايت نمونه اي از بررسي هاي صورت گرفته در مورد «ارتباط دين و افسردگي» ارايه گرديد.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. مجله معرفت، ش 84، ص 48، مقاله افسردگي، دكتر علي نقي فقيهي و جمشيد مطهري.

2. اسلام و بهداشت روان (1)، مجموعه مقالات.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 35

آيا توكل مستلزم تنبلي و سستي نيست؟

پرسش:

آيا توكل مستلزم تنبلي و سستي نيست؟ پاسخ:

براي پاسخ لازم است در ابتداء و به بيان معناي لغوي و اصطلاحي توكل بپردازيم:

«توكل» در لغت به معناي واگذار كردن كار خويش به ديگري است. اين كلمه مصدر از باب تفعل و از ماده ي «وكل» مي باشد. كه به دو معناي ولايت پذيري «توكلت لفلان» به معناي «توليتُ» و اعتماد كردن به ديگري «توكلت عليه» يعني «اعتمدتُه» به كار رفته است. «1»

صاحب نظران در معناي اصطلاحي آن مي گويند: توكل به خداوند يعني: واگذاري امور به حق و نيز وكيل، به معناي حفيظ و نگه دارنده و سرپرستي مي باشد. «2»

اين مفهوم در منطق قرآن به معناي اعتماد كردن بر خدا و او را ولي و وكيل خود قرار دادن است و بر اثر آن، از حجم مشكلات و انبوه موانع نهراسيدن، كه اين يكي از نشانه هاي ايمان است و از عوامل پيروزي و موفقيت در مبارزه ها به شمار مي آيد. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص:

36

به عبارت ديگر، مفهوم «توكل» در آموزه هاي قرآن اين نيست كه انسان دست از تلاش و كوشش بردارد و به گوشه ي انزوا بخزد و بگويد: تكيه گاه من فقط خداست، بلكه مفهوم «توكل» اين است كه هر گاه انسان نهايت تلاش و كوشش خود را به كار بست و نتوانست مشكل را حل كند و موانع را از سر راه خود كنار بزند؛ وحشتي به خود راه ندهد و با اتكاء به لطف پروردگار و استمداد از ذات پاك و قدرت بي پايان او ايستادگي به خرج دهد و به جهاد و كوشش پيگير خود ادامه دهد؛ حتي در جايي هم كه توانايي دارد، خود را بي نياز از لطف خدا نداند چرا كه تمام قدرت ها از جانب اوست. «1»

علاوه بر آن، «توكل» نوعي تقويت اراده و نيرو بخشي است. دين مقدس با پيش بيني آن، انسان را از نااميدي و انزوا و كناره گيري از فعاليت، نجات داده و توكل را وسيله اي براي تقويت انگيزه و روشن شدن اميد در درون انسان قرار داده است.

توكَل در آيينه ي آيات قرآن:

در آيات متعددي، از «توكل» سخن به ميان آمده است كه با بررسي برخي از آن موارد، نكات تازه اي به دست مي آيد.

الف. خداوند متعال در سوره ي آل عمران آيه ي 159 مي فرمايد:

«... فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»؛ «و هنگامي كه تصميم گرفتي، پس بر خدا توكّل كن؛ چرا كه خدا توكّل كنندگان را دوست مي دارد.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 37

نكته ها:

1. همان طور كه آيه تصريح دارد خداوند، پيامبر را بعد از مشورت با اصحاب و مصمم شدن بر انجام آن، مأمور

به توكل بر خود مي كند. به عبارت ديگر در انجام هر كار مخصوصاً كارهاي مهم بعد از انجام مقدمات، مانند مشورت كردن و مصمم شدن بر رأي خاص و ... براي پيشبرد كار لازم است بر خداوند توكل شود، تا در بين راه سستي و بي ميلي دامن گير انسان نشود؛ يعني خداوند با تشريع توكل خواسته است در امور مهم راه ورود دو دلي و احتمال عدم موفقيت را كه خود وسيله اي براي سستي در انجام عمل است ببندد، نه آنكه اصل فعاليت را از انسان بگيرد.

2. نكته ي ديگري، خداوند با اين بيان مي خواهد روح توحيد در افعال را نيز در مخاطب زنده كند. و به او بفهماند كه هر چند مشورت كرده و تصميم قاطع نيز گرفته، هيچ گاه خداوند را در انجام عمل فراموش نكند.

3. از اين آيه استفاده مي شود، از جمله اموري كه باعث جلب محبت خداوند مي شود، توكل است. (ان الله يحب المتوكلين)

ب. در سوره ي نمل آيه ي 79 آمده است:

«فَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ إِنَّكَ عَلَي الْحَقِّ الْمُبِينِ»

«پس برخدا توكلّ كن؛ [چرا] كه تو برحق آشكاري هستي.»

اين آيه و آيات قبل در بيان مسئله ي حق ستيزي كافران، و عدم توجه به بيانات پيامبر اكرم (ص) مي باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 38

خداوند، پيامبر (ص) را از اين كه به خاطر دشمني كفار سست شود، باز مي دارد و مي فرمايد: از آن جا كه تو بر حق هستي و فعاليت تو حق است نبايد از دشمني كفار سستي به خود راه دهي، بلكه در همين مسير تلاش كن و پيشرفت كارها را به خدا واگذار!

نكته ها:

1. توكل بر خداوند تنها در مسير

حق، داراي معنا و ثمر بخش است. اين معنا از تعليل «انك علي الحق» استنباط مي شود.

2. توكل بر خداوند، رها كننده ي انسان از تنگناي توطئه هاي دشمنان است. «1»

اين برداشت با توجه به سياق آيات، بيان كننده ي ارتباط اين آيه و آيات قبل به ويژه آيه ي «و لاتكن في ضيق مما يمكرون ... فتوكل علي الله ...» مي باشد.

3. اين آيه بيانگر آن است كه تمام انسان ها حتي پيامبر (ص) در ايفاي وظايف خود، مامور به توكل بر خداوند هستند.

در مورد توكل آيات ديگري نيز وجود دارد كه براي آگاهي بيشتر مي توانيد به آنها مراجعه كنيد. «2»

تحقيقات علمي در رابطه با توكل:

در مورد «رابطه ي ميان توكل و اميدواري» تحقيقاتي انجام داده اند كه در اينجا به بعضي از آن ها اشاره مي كنيم: پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 39

آقاي بوالهري و همكاران او (1379) با به كارگيري آزمون خود ساخته توكل، 408 نفر (234 نفر مرد و 174 زن) از دانشجويان رشته پزشكي دانشگاه هاي علوم پزشكي تهران را كه در مقاطع مختلف تحصيلي مشغول به تحصيل بودند به صورت تصادفي انتخاب كردند و با استفاده از پرسشنامه نشانگان استرس- كه در سه بُعد «نشانگان جسماني»، «نشانگان رواني» و «نشانگان شناختي» ساخته شده بود- مورد بررسي قرار دادند. پژوهشگران دريافتند كه بين نشانگان رواني (001/ 0> P و 21/ 0: (r و شناخت استرس (001/ 0> P و 22/ 0: (r در بين افراد همبستگي منفي و معناداري وجود دارد و ميزان همبستگي نشانگان جسماني اس-- ترس (11/ 0-: (r و ت- وكل به خ-- دا پايين و غير معنادار مي باشد. «1»

در تحقيقات ديگر نيز نشان داده شده

است كه ميان «اقدام متوكلانه»، با «صبر و تحمل» همبستگي خاص وجود دارد كه اين معنا در آيه ي زير به تصوير كشيده شده است:

«وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَي مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ» «2» «حتما صبر خواهيم كرد بر آن چه ما را آزار داديد، و توكل كنندگان بايد بر خدا توكل كنند.» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 40

جمع بندي:

از آنچه گذشت به دست مي آيد كه «توكل» بر خدا، موجب سستي در كار نمي شود، بلكه تنها پيامد آن استواري در حركت و به دست آوردن نيروي مضاعف در مسير حركت است.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. توكل، روحاني نژاد.

2. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، نشر معارف.

3. تفسير نمونه، حضرت آيه الله مكارم شيرازي، ذيل آيات مربوطه.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 41

فصل دوم: قرآن و فرا روان شناسي

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 43

مقصود از فرا روان شناسي در قرآن چيست؟

پرسش:

مقصود از فرا روان شناسي در قرآن چيست؟ پاسخ:

براي روشن شدن مطلب لازم است به پرسش هاي زير پاسخ دهيم:

1. منظور از فرا روان شناسي چيست؟

2. آيا در قرآن به تمامي علوم اشاره شده است؟!

3. قرآن به چه شكلي به مسئله ي فرا روان شناسي پرداخته است؟

پاسخ سوال اول:

دانش «فرا روان شناسي» عبارت است از: كسب اطلاع (و بدست آوردن معرفت و آگاهي) از چيز يا رويدادي بدون دخالت حواس عادي بشر. «1»

مثل: سحر، چشم زخم، تله پاتي و هيپنوتيزم و ...

پاسخ سوال دوم:

برخي بر اين باورند كه چون قرآن كتاب الهي و معجزه ي جاويد پيامبر (ص) است بايد به تمام موارد- علوم- اشاره نمايد و حال آنكه چنين نيست. به عبارتي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 44

قرآن كتاب هدايت انسان است و ضرورتي ندارد تمام مسائل علوم تجربي را با طول و تفصيل بيان كرده باشد. «1» ولي در بيش از هزار آيه به مسائل علمي در راستاي هدايت، اشاره كرده است.

پاسخ سوال سوم:

با توجه به تعريف فرا روان شناسي در آيات فراواني- براساس برخي تفاسير- بدان اشاره شده كه فهرست برخي از آنها عبارتند از:

1. سحر و جادو بقره/ 102.

2. چشم زخم يوسف/ 67.

3. روح اسراء/ 85.

4. خواب صافات/ 102- 107 و يوسف/ 12.

5. اخبار غيبي آل

عمران/ 5 و بقره/ 255.

6. امدادهاي غيبي آل عمران/ 123.

7. معجزات الهي مريم/ 29 و 30.

جمع بندي و نتيجه:

دانش فرا روان شناسي از جمله دانش هايي است كه بشر به صرف داشتن دانش تجربي، نمي تواند به ابعاد مختلف آن پي ببرد. از اين رو لازم است با توجه به اشارات قرآن به علم فرا روان شناسي و تجربه علمي و عملي دانشمندان، اين علم را توسعه داد و قرآن كريم را يكي از منابع تحقيق براي اين علم دانست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 45

آيا چشم زخم از نظر قرآن واقعيت دارد يا خرافه است؟

پرسش:

آيا چشم زخم از نظر قرآن واقعيت دارد يا خرافه است؟ پاسخ:

مقدمه:

تاثير چشم و نيروهاي مرموز آن از دير زمان مورد توجه بشر بوده است. شايد نتوان تاريخ دقيقي براي شروع اين عقائد يافت اما آنچه مسلَم است انسان ها در اثر تجربيات روزمرّه و برخي نقل هاي تاريخي و ديني به آن اعتقاد پيدا كرده بودند، هر چند كه در اين بين خرافاتي نيز راه يافته است كه نيازمند اصلاح و پالايش است.

تعريف چشم زخم:

چشم زخم، نيروي مرموزي است كه در چشم برخي افراد وجود دارد كه ممكن است با يك نگاه مخصوص، طرف مقابل را بيمار يا هلاك كند. «1»

چشم زخم از منظر قرآن كريم:

به نظر مي رسد در قرآن، آيه اي كه به صراحت از «چشم زخم» سخن گفته باشد وجود ندارد اما آياتي وجود دارد كه در مورد «چشم زخم» به آن استناد شده است، از جمله:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 46

1. قرآن كريم در سوره ي قلم آيه ي 51 مي فرمايد:

«وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»؛ «و مسلماً نزديك بود

كساني كه كفر ورزيدند هنگامي كه آگاه كننده (: قرآن) را شنيدند با چشمانشان تو را بلغزانند و مي گويند: «قطعاً او ديوانه است.»

شأن نزول:

مفسران براي آيه ي فوق دو شأن نزول ذكر كرده اند:

الف. برخي مفسران در شان نزول اين آيه نقل كرده اند كه در مورد گفتار برخي مخالفان ولايت علي (ع) در روز غدير خُم بوده است كه به پيامبر (ص)- در هنگامي كه دست علي (ع) را براي امامت بالا برد- نگاه كردند و گفتند: به چشمان او نگاه كنيد مثل چشم ديوانگان مي چرخد. در آن هنگام جبرئيل آيه ي فوق را نازل كرد.

ب. بعضي مفسران نقل كرده اند كه در قبيله ي بني اسد افرادي بودند كه قدرت چشم زخم داشتند و برخي از آنها مي خواستند پيامبر (ص) را چشم زخم بزنند كه آيه ي فوق به اين مناسبت نازل شد. «1»

بررسي:

با توجه به سياق و لحن آيه كه مي فرمايد: «نزديك است كه كافران با چشم، تو را بلغزانند» مي توان از ميان اقوال، اين قول را پذيرفت كه: «اين آيه كنايه از نگاه هاي بسيار غضب آلود است مثل اينكه مي گوييم فلان كس آنچنان بد به من نگاه كرد كه گويي مي خواست مرا با نگاهش بخورد يا بكشد» «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 47

و آيه در مقام بيان نوعي نگاه خشم آلود، و چشم غرّه رفتن است به طوري كه طرف مقابل را بترساند و از جاي خود بلغزاند و از ميدان بِدَر كند.

2. در سوره يوسف آيه ي 67 آمده است:

«وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَهٍ ...» «1» در آيه شريفه آمده كه حضرت يعقوب (ع) از فرزندش

مي خواهد كه از يك در وارد نشوند، بلكه از چند در وارد شوند، علت اين امر چيست؟

گروهي از مفسّران گفته اند: علت اين بوده كه برادران يوسف از جمال كافي بهره مند بودند (اگر چه يوسف نبودند ولي برادران او بودند) و هم قامت هاي رشيد داشتند، و پدر نگران بود كه جمعيت يازده نفري كه قيافه هاي آنان نشان مي داد از يك كشور به مصر آمده اند، توجه مردم را به خود جلب كنند، او نمي خواست از اين راه چشم زخمي به آنها برسد.

بخشي از اين چشم زخم، حق است و از نظر علمي نيز بوسيله سياله مغناطيسي مخصوصي كه از چشم بيرون مي پرد، قابل توجيه مي باشد، هر چند عوام الناس آنرا با مقدار زيادي از خرافات آميخته اند. «2»

چشم زخم از منظر عقل و علم:

اثر عميق چشم در ديگران كه موجب هلاكت يا بيماري شود از نظر عقلي محال نيست. چه اينكه بسياري از دانشمندان معتقدند در بعضي از چشم ها،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 48

نيروي مغناطيسي خاصي نهفته شده كه كارايي زيادي دارد حتي با تمرين و ممارست، مي توان آن را پرورش داد. خواب مغناطيسي از طريق همين نيروي مغناطيسي چشم هاست.

در دنيايي كه «اشعه ي ليزر» كه با شعاعي نامرئي، مي تواند كاري كند كه از برخي سلاح هاي مخرب ساخته نيست؛ پذيرش وجود نيرويي در بعضي از چشم ها، كه از طريق امواج مخصوص در طرفِ مقابل اثر بگذارد چيز عجيبي نخواهد بود.

و بسياري نقل كرده اند كه افرادي داراي اين نيروي مرموز چشم بوده اند «1» بنابراين، چشم زخم از نظر عقل و علم ممكن است.

چشم زخم از ديدگاه روايات:

در نهج البلاغه مي خوانيم: «العين حق و الرقي حق» «2»

«چشم زخم حق است و توسل به دعا براي دفع آن نيز حق است»

در برخي روايات از امام صادق (ع) نقل شده كه براي جلوگيري از چشم زخم (توسط خود انسان) يا چشم خوردن سه مرتبه بگويند: «ما شاء الله لاقوه الا بالله العلي العظيم». «3» و در برخي روايات ديگر نقل شده كه ذكر خدا را بگويد كافي است. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 49

جمع بندي و نتيجه گيري:

در قرآن كريم به صراحت از «چشم زخم» سخني به ميان نيامده است، ولي در روايات اشاراتي به اين نيروي مرموز چشم شده است، و از نظر عقل و علم نيز مانعي جهت پذيرش «چشم زخم» نداريم اما بايد توجه داشت كه اين مطالب به معناي پذيرفتن همه ي خرافاتي كه در اين زمينه رايج است، نمي باشد.

به عبارتي انسان نمي تواند كسي را متهم به داشتن «چشم زخم» (چشم شوري) كند؛ و از طرف ديگر براي نجات از «چشم زخم» نمي توان هر راه حل خرافي را پذيرفت و دنبال كرد.

معرفي منابع جهت مطالعه در زمينه ي فرا روان شناسي:

1. تناقض نما يا غيب نمون، محمدامين احمدي، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، چاپ اول، 1378.

2. عجايب حس ششم، غلامرضا اربابي، گروه فرهنگي اربابي، چاپ صنوبر تهران.

3. روح و دانش جديد، آيزنك: براود، واتسن، مترجم محمدرضا غفاري، چاپ دفتر نشر و فرهنگ اسلامي.

4. شگفتي هاي هيپنوتيزم، ب. جيبسون والتر، ترجمه رضا رحمانيان، چاپ صنوبر.

5. تفسير موضوعي قرآن كريم، جلد اول، جوادي آملي، مركز نشر اسراء.

6. جهان غيب و غيب جهان، بهاء الدين خرمشاهي، انتشارات كيهان.

7. عوامل معنوي و فرهنگي دفاع مقدس (باورهاي ديني و امدادهاي غيبي)، علي تقي زاده اكبري،

مركز تحقيقات اسلامي.

8. دريافت هاي حس ششم در فوق طبيعت، چلبي شاكر و بشار البيطار محمد، مترجمان، احمد بانپور و م. حيدريان.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 50

9. اصالت روح از نظر قرآن، آيت الله جعفر سبحاني، چاپخانه علميه قم.

10. پژوهشي در سحر و جادوگري از نظر اسلام، محمد سالاري، موسسه انتشارات مشهور.

11. هيپنوتيزم علمي نوين، شروت ريچارد، ترجمه رضا جماليان، موسسه اطلاعات.

12. اعجاز (معجزه) از نظر عقل و قرآن، آيت الله سيد محمدحسين طباطبايي، نشر فاخته.

13. معجزه در قلمرو عقل و دين، محمدحسن قدردان قراملكي، بوستان كتاب قم.

14. علوم غيبي و اسرار، موريس مترلينگ، ترجمه ذبيح الله منصوري، انتشارات صفار تهران.

15. فوق طبيعت، ليال واتسن، ترجمه ي شهريار بحراني و احمد ارژمند، چاپخانه سپهر تهران.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 51

آيا سحر از نظر قرآن واقعيت دارد يا خرافه است؟

پرسش:

آيا سحر از نظر قرآن واقعيت دارد يا خرافه است؟ پاسخ:

لازم است نخست مفهوم سحر و آيات آن را بررسي كنيم:

الف. سحر در لغت:

1. خدعه و نيرنگ مانند: شعبده بازي.

2. هر چه كه عوامل نامرئي و مرموز دارد.

3. جلب شيطان ها از راه هاي خاص و كمك گرفتن از آنها.

4. تغيير ماهيت اشياء و شكل اشخاص به صورت خيالي.

تذكر: از نظر لغوي سحر شامل شعبده و تردستي نيز مي شود. «1»

ب. سحر در اصطلاح:

1. نوعي اعمال خارق العاده كه آثاري از خود در وجود انسان ها به جاي مي گذارد و گاهي يك نوع چشم بندي و تردستي است و گاه تنها جنبه ي رواني و خيالي دارد. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 52

2. سحر بر حسب متعارف، امر خارق العاده اي را گويند كه از راه تصرف در مشاعر ادراكي انسان،

تحقق پيدا مي كند؛ بنابراين با قطع نظر از ادراكات انساني، تحقق نفسي و واقعي نخواهد داشت. مانند: انواع چشم بندي و تسخير اشخاص، ايجاد حبّ و بغض و جدايي انداختن ميان زن و شوهر و عقد الرجال كه عموماً به تصرف در ادراك مربوط مي باشند. «1»

ج. اقسام سحر:

1. علامه طباطبايي امور خارق العاده را چنين تقسيم بندي مي كند:

الف. بسياري از اين امور، طبيعي و بوسيله ي تمرين حاصل مي شود. مانند: خوردن سمّ، بلند كردن اشياء سنگين و ... و گاهي اين امور طبيعي، مخفي است. مانند: كساني كه بدن خود را به مايعي آغشته مي كنند و داخل آتش مي شوند و نمي سوزند.

ب. برخي از اين امور خارق العاده، مستند به امور طبيعي نبوده بلكه به خاطر قوت اراده ي صاحب آنها حاصل مي شود. اراده تابع علم است و هنگامي كه علم جازم و ايمان به تاثير داشته باشد اثر آن ظاهر مي شود. مانند: كساني كه احضار ارواح مي كنند در واقع آنها روح را در مشاعر شخص حاضر مي كنند؛ يعني در خيال و حواس آنها حاضر مي شود نه در خارج، و گرنه همه آن را مي ديدند.

ج. كار صاحبان اراده ي قوي و افرادي كه رياضت مي كشند بنابراين اگر از جن و روح خبر گيرند و كمك جويند؛ «كهانت» ناميده مي شود. و اگر بوسيله ي ورد، نوشتجات و ... باشد؛ «سحر» ناميده مي شود. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 53

2. تقسيم سحر در روايت:

در روايات اسلامي نيز سحر را به چند گونه تقسيم كرده اند:

حكايت شده كه شخصي از امام صادق (ع) در مورد سحر پرسش كرد حضرت در پاسخ فرمودند:

«سحر اقسامي دارد برخي اقسام آن به منزله ي طبّ است.

همانگونه كه پزشكان براي هر دردي دوايي دارند، ساحران نيز براي هر سلامتي، ناراحتي، و براي هر معنايي، حيله اي دارند؛ و نوع ديگر سحر چيزي است كه در ارتباط با اولياي شيطان است پس نزديك ترين نوع سحر به صواب (واقع) آن است كه به منزله ي طب است كه ساحر مردي را مبتلا مي كند به اينكه از زنان دوري كند و پزشكي آن مرد را معالجه مي كند و دفع سحر مي كند.» «1»

3. تفسير نمونه اقسام سحر را چنين بر مي شمارد:

الف. گاهي صرفاً جنبه ي نيرنگ، خدعه، چشم بندي و تردستي دارد؛

ب. گاهي از عوامل تلقيني در آن استفاده مي شود؛

ج. گاهي در آن از خواص ناشناخته ي فيزيكي و شيمايي بعض اجسام و مواد استفاده مي شود؛

د. گاهي از طريق كمك گرفتن از شياطين است. «2»

حقيقت سحر:

سحر آثار رواني مثل ايجاد محبت يا دشمني، ناراحتي يا خوشحالي دارد؛ اما آثار واقعي خارجي ندارد. مثل: زنده كردن مردگان يا تغيير ماهيت و حقيقت چيزي. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 54

سحر از ديدگاه علوم جديد:

در گذشته ساحران با استفاده از برخي علوم برنامه هاي خود را عملي مي ساختند كه امروزه علم از آن پرده برداشته است.

اول: استفاده از خواص ناشناخته ي فيزيكي و شيميايي اجسام كه در داستان ساحران زمان موسي (ع) آمده كه آنها با استفاده از خواص فيزيكي و شيميايي مانند جيوه و تركيبات آن توانستند چيزهايي به شكل مار بسازند و به حركت درآورند. «1»

دوم: استفاده از خواب مغناطيسي، هيپنوتيزم و مانيه تيزم و تله پاتي و ... لازم به ذكر است اين علوم در شمار علومي است كه مي تواند در بسياري از شئون زندگي مورد بهره برداري صحيح

قرار گيرد، ولي ساحران از آن سوء استفاده مي كردند و براي اغفال و فريب مردم، آنها را به كار مي گرفتند. «2»

سحر از منظر قرآن كريم:

قرآن كريم حدود 60 بار واژه ي «سحر» و مشتقات آن را به كار برده است كه مي توان اين آيات را به سه دسته تقسيم نمود:

1. آياتي كه مي فرمايد: مخالفان به انبياي الهي تهمت مي زدند و آنان را ساحر مي خواندند، مانند: يونس/ 76، هود/ 7، طه/ 71، شعراء/ 49.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 55

2. آياتي كه در مورد مقابله ي حضرت موسي (ع) با ساحران زمان خويش است كه قرآن اين داستان را به طور مفصل بيان كرده است. اعراف/ 108 تا 123، طه/ 57 تا 73، شعراء/ 36 تا 46، يونس/ 75 به بعد، قصص/ 36 به بعد.

3. آياتي كه در مورد سحر هاروت و ماروت در شهر بابل سخن مي گويد. «1»

تحليل اجمالي چند آيه در مورد سحر

سوره طه/ 66: «قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعَي» «2» سوره اعراف/ 116: «قَالَ أَلْقُوا فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِيمٍ» «3» بسياري از مفسران نوشته اند: ساحران زمان موسي (ع) موادي همچون جيوه درون طناب ها و عصاها قرار داده بودند كه با تابش آفتاب و گرم شدن اين ماده ي فوق العاده فرّار، حركات مختلف و سريعي به آنها دست مي داد.» اين مارنماها مسلماً جان نداشتند ولي با تلقين هايي كه ساحران به مردم كرده بودند و صحنه ي خاصي كه در آنجا بوجود آمده بود، اين چنين در چشم مردم مجسم مي شد كه اين موجودات جان گرفته اند و مشغول حركتند. بنابراين تعبير

پرسش و

پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 56

«سحروا اعين الناس» يعني «چشم مردم را سحر كردند» نيز اشاره به همين معنا است و همچنين تعبير «يخيل اليه» يعني «در نظر موسي چنين منعكس شد» نيز ممكن است اشاره به همين معنا باشد. «1»

آيت الله معرفت مي نويسند:

در فرازي از آيات آمده، «يخيّل اليه- سحروا عين الناس» كه دلالت دارد كه سحر داراي هيچ حقيقت و واقعيتي نمي باشد چرا كه اين ريسمان ها چنانچه به واسطه ي سحر به مار حقيقي تبديل مي شدند، خداي متعال در آيه ي شريفه نمي فرمود: «سحروا اعين الناس» بلكه مي فرمود: «فلمّا القوا صارت حيّات» «2»

از تحليل اين دو آيه ي شريفه چنين به دست مي آيد كه «سحر»، به خودي خود، داراي هيچ واقعيتي نبوده فقط در ناحيه ي خيال انسان مي تواند تاثيراتي بگذارد.

نتيجه گيري:

با توجه به معناي لغوي و اصطلاحي سحر و نيز اقسام آن مي توان چنين نتيجه گرفت: سحر در برخي اقسام آن فقط خيالي است كه اعجاب بيننده را بر مي انگيزد مانند: شعبده بازي؛ و در برخي اقسام ديگر، اثرات رواني دارد مانند: ايجاد محبّت و دشمني به وسيله امور مخفي از قبيل سخن چيني و وسوسه و ... اما اينكه سحر داراي اثرات خارجي و واقعي همچون تغيير ماهيت و حقيقت مانند تبديل انسان به ميمون يا سوسك باشد، ناممكن مي باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 57

منابع:

1. تفسير نمونه، ج 1، ص 377 به بعد- و ج 13، ص 240.

2. الميزان، ج 1، ص 72 به بعد و ص 242.

3. السحر و الحسد، محمد متولي الشغراوي، موسسه اخبار اليوم، بي تا، بي جا.

4. السحر في القرآن الكريم، عبدالمنعم الهاشمي، دار ابن حزم، بيروت، 1411

ق.

5. احكام السحر و السحره في القرآن و السنّه، امام فخررازي، شرح فريال علوان، دارالفكر لبناني.

6. السحر و السحره في ضوء الحديث النبوي، دكتر سعد المرصفي، منشورات فرات السلاسل، كويت 1409 ق.

7. اعجاز القرآن في علاج السحر و الحسد رسّ الشيطان، محمد محمود عبدالله، مكتبه زهران، بي تا، بي جا.

8. العلاج الرباني.

9. شبهات و ردود، آيت الله معرفت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 59

فصل سوم: قرآن و زيست شناسي

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 61

قرآن و نظريه تكامل (داروينيسم)

پرسش:

قرآن و نظريه تكامل (داروينيسم)؛ قرآن در مورد تئوري تكامل- داروينيسم- چه نظري دارد؟ آيا آنرا نفي مي كند يا اثبات؟

پاسخ:

قبل از پاسخ به عنوان مقدمه به معرفي «تكامل انواع» و نظر مقابل آن مي پردازيم تا زمينه براي پاسخ آماده شود.

تعريف ها:

الف. تكامل انواع (ترانسفورميسم): انواع موجودات زنده در ابتدا به شكل كنوني نبوده اند، بلكه پس از آنكه نخستين سلول هاي موجود زنده پيدا شد، به تدريج تكامل يافتند و از نوعي به نوع ديگر تغيير شكل دادند و انواع موجودات را بوجود آوردند كه كامل ترين حلقه ي آن انسان است.

ب. ثبات انواع (فيكسيسم): انواع جانداران هر كدام جداگانه از آغاز به همين شكل كنوني ظاهر گشتند و هيچ نوع، به نوع ديگر تبديل نشده است و طبعاً انسان هم داراي خلقت مستقلي بوده است. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 62

تاريخچه:

اولين كسي كه اين نظريه را با روش علمي تشريح كرد، دانشمند معروف فرانسه، «لامارك» «1» بود. ولي جهان علم در آن زمان نتوانست آنرا هضم كند اما هنگامي كه پس از او «چارلز داروين» «2» دانشمند انگليسي آنرا مطرح كرد به خاطر تغيير شرايط پذيرفته شد و به همين خاطر وي به عنوان پايه گذار «تحول انواع» معرفي گرديد. «3»

اصول چهارگانه ي دارونيسم:

1. تنازع بقا: هر موجودي با صدها عامل نابود كننده روبروست، ولي مي خواهد عوامل باقي ماندن خود را تحصيل كند از اين رو

همواره ميان موجودات عالم، كشمكش است.

2. انتخاب اصلح: در ميدان مبارزه، پيروزي با كسي است كه قوي تر و مجهزتر است.

3. قانون وراثت: هر اختلافي در پدر و مادر رخ دهد به عينه به فرزندان انتقال مي يابد و در طول زمان به صورت يك تغيير كلي و نوعي درمي آيد.

4. سازش با محيط: در صورتي كه محيط تغيير كند جانور متناسب با آن تغيير كرده، و به مرور زمان اعضايي كه نياز دارد به وجود مي آورد و اعضايي را كه نياز ندارد از دست مي دهد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 63

* او شجره ي انسان را به ميمون رسانده و آن هم به «سمور» مي رسد كه قدر مشترك (واسطه) ميان آن دو نيز، همان «پريمات ها» هستند. «1»

دارونيسم در عصر حاضر يا فرضيه ي موتاسيون:

فرضيه ي «تكامل انواع» همراه با انواع موافقت ها و مخالفت ها، گذشته ي پر فراز و نشيبي دارد.

«تحول انواع» هنوز در زيست شناسي مطرح است و دانشمندان مي كوشند از راه «جهش» يا «موتاسيون» آنرا اثبات كنند.

البته بر خلاف نظر داروين موتاسيون تدريجي نيست، بلكه دفعي و ناگهاني است و چون در ژن ها رخ مي دهد قابل انتقال به نسل ديگر است؛ «2»

قرآن كريم و نظريه ي تكامل:

قرآن كريم به عنوان يگانه كتاب آسماني موجود- كه به اعتقاد همه ي دانشمندان اسلامي از هر گونه تحريف مصون مانده است- در آيات متعددي، از خلقت انسان سخن به ميان آورده و از همين رو پژوهش هايي كه پيرامون نظريه ي تكامل صورت گرفته بيشتر به بررسي مساله خلقت انسان از ديدگاه قرآن معطوف گرديده است. «3»

ما در ابتدا ديدگاه هاي مختلف را در اين باره بيان كرده و سپس به سراغ آياتي مي رويم كه بر

اثبات يا نفي نظريه تكامل به آنها استناد جسته اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 64

ديدگاه دانشمندان:

1. رد نظريه ي تكامل و تمسك به ظاهر برخي از آيات خلقت: «1»

ظاهر برخي آيات، دلالت بر خلقت مستقيم انسان از خاك دارد «2» كه با تئوري تكامل در تعارض است. البته اين قبيل دانشمندان تعارض را وقتي مسلم مي دانند كه اين نظريه از تئوري بودن خارج و به قانون تبديل شود، و براي آن موقع نيز راه را باز گذاشته اند. آنها مي گويند: ظواهر به گونه اي نيست كه قابل تاويل نباشد «3» [و آنها آيات را به وسيله آيات ديگر، كه تا حدي تكامل انواع را مي رسانند تفسير مي كنند]. اين نظريه پر طرفدارترين نظريه در بين دانشمندان اسلامي مي باشد.

حتي برخي گفته اند: آيات در اين زمينه صراحت دارند و اگر هم اين نظريه اثبات شود آفرينش انسان- به خاطر وحي- از اين قاعده مستثني خواهد بود. «4»

2. پذيرش نظريه ي تكامل و تطبيق آن بر برخي از آيات:

برخي افراد «5» نظريه ي تكامل را پذيرفته و آن را موافق قرآن دانسته اند، و آيات مخالف را تاويل كرده اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 65

نظريه تكامل در آيينه آيات:

آيات قرآن را در رابطه با ردّ يا اثبات اين نظريه به سه دسته مي توان تقسيم كرد:

الف: آياتي كه در اثبات نظريه تكامل مورد استناد واقع شده اند:

1. آياتي كه خلقت همه چيز را از آب مي داند. «1»

2. آياتي كه خلقت را به سه مرحله تقسيم مي كند: «2»

2- 1. بعد از خلقت و قبل از شكل گيري انسان؛

2- 2. بعد از شكل گيري انسان و قبل از انتخاب آدم؛

2- 3. انتخاب آدم از بين

انسان ها و بعد، امر كردن فرشتگان به سجده ي بر آدم. «3»

3. آياتي كه به مرحله ي اول آفرينش انسان اشاره مي كند:

3- 1. آفرينش انسان از خاك؛ «4»

3- 2. آفرينش انسان از آب؛ «5»

3- 3. آفرينش انسان از نطفه. «6»

4. آياتي كه به مرحله ي دوم آفرينش انسان اشاره دارد (بعد از شكل گيري و قبل از انتخاب آدم.) «7»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 66

5. آياتي كه به مرحله ي سوم آفرينش انسان اشاره دارد. (انتخاب آدم از بين انسان ها.) «1»

ب: آياتي كه در رابطه با اثبات نظريه «ثبات انواع» مورد استناد واقع شده است:

1. آنها كه خلقت همه ي انسان ها را از نفس واحد مي دانند؛ «2»

2. آنها كه خلقت آدم (ع) را از خاك مي دانند. «3»

ج: آياتي كه قابل انطباق با هر دو نظريه «تكامل انواع» و «ثبات انواع» است: «4»

جمع بندي و بررسي نظريه تكامل و قرآن:

آيات نامبرده در راستاي استدلال بر نظريه هاي ياد شده، مورد رد و اثبات شديد صاحب نظران قرار گرفته است كه مجال ذكر آنها نيست. در اين باره لازم است به چند نكته توجه داشت:

1. اين نظريه هر چند هنوز اثبات نشده است ولي مورد قبول اكثر جوامع علمي (علوم تجربي) قرار گرفته و نظريه ي «ثبات انواع» تنها به صورت يك احتمال در كنار آن مطرح است و از طرف ديگر آيات قرآن هم قابل انطباق بر هر دو نظريه است، و هم به گونه اي است كه طرفدار يك تئوري مي تواند با آوردن احتمالات متعدد آيات، استدلال ديگري را ابطال كند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 67

2. به صورت قطعي نمي توان گفت كه قرآن در اين زمينه چه نظري دارد،

بله براي هر كدام مي توان شواهدي اقامه نمود، و محققين مختلف هم ممكن است در روند تحقيقات خود به يك سمت متمايل شوند ولي بهتر آن است كه تا اثبات يا رد قطعي اين نظريه، برداشت از آيات به صورت احتمالي بيان شود.

3. در صورت اثبات اين نظريه، آيات به گونه اي نيست كه با آن تضاد داشته باشند. «1»

يادآوري:

از آنجا كه مادي گراها خواسته اند از اين نظريه به نفع خود سوءاستفاده كنند و آنرا دليلي بر عدم نياز طبيعت به خدا قلمداد كنند، يادآور مي شويم: نه «تحول انواع» مخالفتي با اصول خداشناسي دارد و نه «ثبات انواع» از دلايل خداشناسي است بلكه هر دو طرف نسبت به اثبات خدا يكسان است. زيرا آنچه اثبات خدا بر آن تكيه دارد برهان نظم است خواه اين نظم به صورت «ثبات انواع» باشد يا «تكامل انواع». «2»

براي مطالعه بيشتر به كتاب هاي زير مراجعه فرماييد:

1. تكامل زيستي و آيات آفرينش، ابراهيم كلانتري، ناشر موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1382.

2. تكامل در قرآن، علي مشكيني اردبيلي، ترجمه: ق. حسين نژاد، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 68

3. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مسيح مهاجر، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1363، دارونيسم يا تكامل انواع، جعفر سبحاني، انتشارات توحيد.

4. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، د. محمدعلي رضايي اصفهاني، ج 2، انتشارات كتاب مبين، چاپ چهارم، 1383.

5. خلقت انسان در قرآن، استاد محمدتقي مصباح يزدي.

6. آفرينش و انسان، محمدتقي جعفري.

7. خلقت انسان، يدالله سحابي.

8. قرآن، طبيعت و تكامل، مهدي بازرگان.

9. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، ج 11، ذيل آيات مذكور.

پرسش و پاسخ هاي قرآني

ويژه جوانان، ج 6، ص: 69

آخرين نظرات دانشمندان در مورد نظريه تكامل چيست؟

پرسش:

آخرين نظرات دانشمندان در مورد نظريه تكامل چيست؟ پاسخ:

در اين مورد ترجمه خلاصه بيانيه پانصد نفر از دانشمندان علوم تجربي تقديم مي شود:

بالغ بر 500 انديشمند داراي مدرك دكترا، بيانيه اي را امضاء كردند كه بيانگر ترديدشان نسبت به فرضيه تكامل داروين مي باشد.

در اين بيانه آمده است: «ما در لحاظ كردن پيچيدگي حيات موجودات زنده، ادعاي قابليت جهش اتفاقي و انتخاب طبيعي را، فاقد قطعيت مي دانيم. بررسي دقيق مدارك و اسناد در رابطه با فرضيه داروين بايست مد نظر قرار گيرد.»

فهرست 514 امضاء كننده، مشتمل بر دانشمندان ايالات متحده و آكادمي ملي علوم روسيه مي باشد. عمده امضاء كنندگان عبارتند از: 154 زيست شناس، 76 شيمي دان و 63 فيزيكدان.

امضاء كنندگان بيانيه مذكور، رساله دكتراي خود را در علوم زيست شناسي، فيزيك، شيمي، رياضي، طب، كامپيوتر و رشته هاي وابسته ارايه كرده اند. اكثر آنها اساتيد يا پژوهشگراني در دانشگاههاي معتبر مي باشند از قبيل: TIM،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 70

دانشگاه كمبريج، ALCU، nainoshtimS، ylekrebcU، پرفيتون، دانشگاه پنسيلوانيا، دانشگاه ايالت اوهايو، دانشگاه جورجيا و دانشگاه واشنگتن.

مؤسسه ديسكاوري ( (etutitsnI yrevocsiD اولين بار فهرست اختلاف عقيده با دارونيسم را در سال 2001 چاپ كرد. در آن زمان ادعا شده بود كه «در حقيقت هر دانشمندي در جهان عقيده بر صحت فرضيه داروين دارد.»

طرفداران فرضيه داروين (دارونيست ها) همچنان ادعا مي كنند كه هيچ دانشمند مطرحي در فرضيه داروين شك ندارد و در اينجا فهرستي وجود دارد كه 500 دانشمند مايلند كه ترديد خود را در رابطه با فرضيه داروين، به صورت متفق القول اعلام نمايند تلاش دارونيست ها براي سركوب مخالفت و مباحثه با استفاده از مراجع قضايي،

رسانه ها و انجمن هاي آكادميك، در حقيقت باعث برانگيختن مخالفت بيشتر و تشويق دانشمندان بيشتري مي شود كه درخواست افزوده شدن به فهرست مخالفين را داشته باشند.

در واقع اين فهرست رو به رشد دانشمندان مخالف بود كه مؤسسه ما را تشويق كرد كه وب سايتي را با آدرس gro. niwrad morftn essid. www ارايه كند كه پاسخي براي افراد جوياي سوال باشد و نيز محلي براي دسترسي به فهرست، چه توسط عامه مردم و چه توسط دانشمنداني كه تقاضاي افزوده شدن نامشان به فهرست را دارند. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 71

آفرينش حوا چگونه بوده است؟

پرسش:

آفرينش حوا چگونه بوده است؟ پاسخ:

از جمله مسايلي كه آيات زيادي از قرآن كريم را به خود اختصاص داده موضوع خلقت است. قرآن كريم با صراحت در آيات متعددي»

مي فرمايد: «زنان را از همان جنس مردان و از سرشت مردان آفريديم.»

آيت الله مكارم شيرازي در تفسير نمونه «2» ذيل آيه ي «خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَهٍ ثم جعل مِنْهَا زَوْجَهَا» «3»

مي نويسد: آفرينش همه ي انسان ها از نفس واحد اشاره به مساله ي آفرينش آدم (ع) جدّ نخستين ما است كه اين همه افراد بشر با تنوع خلقت، خلق و خوي متفاوت و استعدادها و ذوق هاي مختلف، همه به يك ريشه باز مي گردد كه آن آدم (ع) است. تعبير به- ثم جعل مِنْهَا زَوْجَهَا- در واقع اشاره به اين است كه خدا آدم را آفريد سپس همسرش را از گل [و حقيقت او خلق كرد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 72

لازم به يادآوري است كه در برخي احاديث آمده «1» است كه آفرينش همسر آدم، از باقيمانده ي گل او صورت گرفته

است. اما روايتي كه مي گويد: حوا از آخرين دنده ي چپ آدم (ع) آفريده شده، سخني بي اساس است كه از بعضي روايات اسرائيلي (تحريف شده) گرفته شده و هماهنگ با مطلبي است كه در فصل دوم سفر تكوين «2» تورات تحريف يافته ي كنوني آمده است. و از اين گذشته بر خلاف مشاهده و حس مي باشد. زيرا طبق اين روايت، يك دنده ي آدم برداشته و از آن حوا را آفريده اند، و از اين رو مردان يك دنده در طرف چپ كمتر دارند. در حالي كه ما مي دانيم هيچ تفاوتي ميان تعداد دنده هاي مردان و زنان وجود ندارد و اين تفاوت افسانه اي بيش نيست. «3»

شخصي از امام باقر (ع) پرسيد: خداوند حوّا را چگونه آفريد؟ امام در پاسخ فرمودند: مردم در اين مورد چه مي گويند: گفتم: مي گويند خداوند حوّا را از يكي از دنده هاي آدم آفريد. (امام) فرمودند: آنها دروغ مي گويند، آيا خداوند ناتوان است كه حوا را از غير دنده ي آدم (ع) بيافريند. گفتم فدايت گردم اي پسر رسول خدا پس خداوند حوا را از چه آفريد: «امام فرمودند: پدرم از پدرانش نقل كرد كه رسول خدا (ص) فرمود: خداوند متعال مقداري گل را گرفت و آن را با دست قدرتش درهم آميخت و از آن گِل، آدم (ع) را آفريد، سپس از آن گِل مقداري اضافه آمد، خداوند از آن گل اضافي حوّا را آفريد. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 73

شايد تعبير گل آدم كنايي باشد و مقصود حقيقت آدم و وجود او باشد كه حواء از آن آفريده شده است.

بعضي ها از آيه ي «خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» «1» استفاده

كرده اند كه مقصود از (خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) خلقت حوّا از جنس آدم (جنس بشر) است؛ يعني حوّا انساني بود مثل خود آدم و اين معنا با توجه به آيات ديگر قابل اثبات است كه مي فرمايد:

«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا»؛ «2»

«و از نشانه هاي او اين است كه همسراني از (جنس) خودتان براي شما آفريد، تا بدان ها آرامش يابيد.»

«وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً»؛ «3»

«و خدا براي شما از (جنس) خودتان همسراني قرار داد.»

نتيجه:

حوا از گل آدم آفريده شده است. ولي شايد مقصود از «گل»، حقيقت وجود آدم باشد كه يعني مي توان گفت: جنس آدم و حوا يكي است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 75

آيا اشاره به «آميزش و لقاح» ابرها و گياهان، اعجاز علمي قرآن است؟

پرسش:

آيا اشاره به «آميزش و لقاح» ابرها و گياهان، اعجاز علمي قرآن است؟ پاسخ:

تاريخچه:

هر چند بشر از ديرباز مي دانسته كه در برخي گياهان- مانند: خرما.- اگر گرده هاي نر را به گياه ماده برسانند؛ محصول بدست مي آيد؛ ولي اين اطلاعات محدود به چند گياه خاص بود، تا اينكه لينه «1» (1778- 1707 م) طبيعي دان سوئدي، قانون «زوجيت عمومي در گياهان» را كشف كرد.

در مورد باران نيز بايد گفت: بشر اطلاعاتي از كيفيت نزول آن نداشت تا اينكه در سال هاي اخير با پيشرفت در رشته هايي چون هواشناسي، به مسئله ي تلقيح ابرها پي بردند. و حتي فعلًا بحث از باران مصنوعي است. در اينجا بود كه دانشمندان متوجه نقش عجيب بادها در زايا شدن ابرها شدند. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 76

بررسي آيات:

آيه ي 22 سوره ي حجر، در اين موضوع، نقش محوري دارد، كه خداوند مي فرمايد:

«وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ

لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً ...»

«و بادها را باردار كننده فرستاديم و از آسمان آبي نازل كرديم.»

در مورد اين آيه سه نظر وجود دارد:

الف: منظور، لقاح گياهان است:

برخي نويسندگان «1» ضمن تقسيم عوامل لقاح در گياهان به رئيسي (مثل حشرات) و غير رئيسي (مثل آب، انسان و ...) نقش بادها را در اين زمينه مهم ارزيابي كرده و مي گويند: «علم كشف كرده كه مهمترين گياهان خشكي و آبي، بوسيله ي باد تلقيح مي شوند، از اين رو قرآن از ميان عوامل لقاح، باد را ذكر كرده است.»

ب: منظور، لقاح ابرهاست: «2»

برخي دانشمندان بر اين باورند كه حتي وجود بخار آب در هوا و اشباع هوا و يا حتي تقطير آن در سطوح بالايي جوّ، براي ريزش باران كافي نيست؛ زيرا ممكن است با وجود اشباع، تقطير نشود و يا اينكه قطرات آنقدر ريز باشند كه معلق بمانند و نبارند؛ بلكه شرط سومي نيز ضرورت دارد كه آن، «بارورشدن» يا «عمل لقاح» است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 77

به اين ترتيب باد، ذرات نامرئي نمك را از دريا با خود مي آورد تا به همراه قطرات ريز آب، نطفه هاي جذب كننده و آماس كننده را تشكيل دهد و سرانجام با تلاطم و تصادم بادها به هم بپيوندند، رفته رفته درشت شده و سقوط كنند.

همچنين توده هاي ابر، در اثر اصطكاك با عوارض زمين و اجسام معلق در باد، داراي بارهاي الكتريكي مخالف مي شوند كه تخليه ي آن- رعد و برق- باعث يونيزه شدن هوا و تشكيل ازن مي گردد كه به پيوستن و درست شدن باران كمك فراوان مي نمايد. «1»

ج: منظور، لقاح ابرها و گياهان است:

برخي ديگر از

دانشمندان و صاحب نظران انحصار آيه در يكي از دو معناي فوق را رد مي كنند. و مي گويند: اگر چه قسمت دوم آيه بوسيله «فاء» كه يكي از موارد كاربردش نتيجه گيري است به قسمت اول ربط داده شده است- بادها را زايا كننده فرستاديم، «پس» نازل كرديم ...- ولي منظور آن فقط لقاح ابرها نيست بلكه قسمت اول آيه، يك فرمول كلي را ارائه مي دهد چه در گياهان و چه در ابرها؛ و قسمت دوم (از آسمان آبي نازل كرديم) يكي از موارد و نمونه هاي آن است. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 78

نتيجه گيري:

1. قسمت اول آيه قاعده ي كلي و قسمت دوم يك نمونه و مصداق از آن است. پس آيه مي تواند هم لقاح در گياهان و هم ابرها را شامل شود.

2. آيه ي فوق مي تواند چيزي فراتر از ابر و گياه را شامل شود. كه ممكن است در آينده، علم از آن پرده برداري كند.

3. اشاره ي علمي قرآن به پديده ي «لقاح در ابرها»، مي تواند «اعجاز علمي» به شمار آيد، چرا كه اين مسئله تا سال هاي اخير براي بشر مشخص نشده بود.

ولي در مورد گياهان، از آنجا كه بشر از گرده افشاني گياهان- هر چند محدود- اطلاع داشته است با يك درجه تنزّل جزء «شگفتي هاي علمي قرآن» به حساب مي آيد نه «اعجاز علمي».

معرفي كتاب:

براي مطالعه بيشتر به منابع ذكر شده در پاورقي و همچنين منابع زير مراجعه فرماييد:

1. تفسير نمونه، ج 11، ص 61.

2. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج 2، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات كتاب مبين.

3. قرآن و پديده هاي طبيعت از ديد دانش امروز، د. يحيي نظيري، ناشر سحاب كتاب، چاپ اول،

1358.

4. قرآن و اسرار آفرينش، استاد جعفر سبحاني، انتشارات توحيد، 1362.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 79

آيا از نظر قرآن در آسمان ها موجود زنده وجود دارد؟

پرسش:

آيا از نظر قرآن در آسمان ها موجود زنده وجود دارد؟ پاسخ:

اگر چه علوم روز هنور به طور قطعي در مورد وجود موجودات زنده در آسمان، خبر نداده است ولي قرآن در اين باره با نوعي رازگويي در 15 قرن پيش، پنجره ي جديدي را به روي دانشمندان گشوده است.

با بررسي در آيات به نظر مي رسد قرآن كريم بر بودن موجودات زنده در آسمان اشاراتي دارد كه به برخي از آن ها اشاره مي كنيم:

1. خداوند در آيه ي 29 سوره ي شوري مي فرمايد:

«وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّهٍ وَهُوَ عَلَي جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ»

«و از آيات اوست آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر نموده؛ و او هر گاه بخواهد بر جمع آنها تواناست.»

برخي صاحب نظران مي نويسند: «دابه» از نظر لغوي، مشتق از «دب» و به معناي راه رفتن و حركت كردن است و آن شامل حشرات و پرندگان و انسان ها مي شود. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 80

علامه طباطبايي (ره) در مورد دلالت آيه مي فرمايد: ظاهر آيه اين است كه در آسمان موجوداتي از جنبندگان (دواب) مثل روي زمين وجود دارد، و اگر كسي بگويد: منظور از جنبندگان آسمان ملائكه هستند مردود است؛ زيرا «دواب» بر ملائكه اطلاق نمي شود. «1»

هر چند طبق آيه ي 30 سوره ي انبياء، هر موجود زنده اي از آب آفريده شده است «2» ولي همانگونه كه در روي زمين شرايط حيات موجودات زنده متفاوت است و گروهي آبزي، گروهي خاك زي و جمعي نيز

هوازي هستند با مقياس وسيع تري شرايط حيات در كرات ديگر براساس ساختمان مختلف جانداران متفاوت است و نبايد انتظار داشت، موجودات ديگر همان سازمان وجودي ما را داشته باشند. «3»

از حضرت علي (ع) در اين زمينه نقل شده است، كه مي فرمايند:

«اين ستارگاني كه در آسمان است، شهرهايي همچون شهرهاي زمين هستند كه هر شهري با شهر ديگر با ستوني از نور مرتبط است.» «4»

از اين روايت مي توان چنين برداشت كرد كه: همانگونه كه در شهرهاي زمين انسان ها زندگي مي كنند، در آسمان ها نيز موجودات هوشمندي شبيه انسان زندگي مي كنند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 81

در ادامه ي، آيه مي فرمايد: «او بر جمع كردن آنها هنگامي كه بخواهد قادر است.» برخي صاحب نظران بر اين باورند كه: احتمال دارد منظور از جمع «جمع در آخرت» باشد و ممكن است «جمع در دنيا» باشد ولي احتمال دوم قوي تر است. چرا كه اگر منظور آخرت بود تناسب داشت آنرا با تاكيد بيان كند نه اينكه با مشيت- اذا يشاء- همراهش نمايد.

بنابراين مي فرمايد: هنگامي كه خداوند بخواهد ساكنين زمين و آسمان با همديگر ملاقات مي كنند. «1»

2. آيه ي ديگري كه به اين مطلب دلالت دارد آيه ي 15 سوره ي رعد است؛ كه مي فرمايد:

«وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَظِلَالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»؛ «تمام كساني كه در آسمان ها و زمين هستند- از روي اطاعت يا اكراه- و همچنين سايه هايشان، هر صبح و عصر براي خدا سجده مي كنند.»

واژه ي «مَن» در عربي براي صاحبان عقل به كار مي رود، پس مقصود موجودات داراي شعور مثل انسان و فرشتگان هستند كه در آسمان ها و زمين براي خدا سجده مي كنند و از آنجايي

كه ملائكه و جن، سايه ندارند پس مقصود از «كساني كه در آسمان ها و زمين هستند» بشر و مخلوقاتي شبيه بشر هستند كه سجده از روي اطاعت، مربوط به مومنين، و سجده از روي اكراه، مربوط به كافرين است (البته سجده در اينجا به معناي خضوع است.) «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 82

آنچه تاكنون گفتيم در جهت اثبات وجود موجودات زنده در كرات ديگر بود كه امروزه اصطلاحاً «تئوري پردازي از ديدگاه قرآن» ناميده مي شود و در صورتي كه علوم تجربي نيز به همين نتيجه برسند اعجاز علمي آن اثبات مي شود.

اما از آنجا كه در تفسير آيات و احاديث بايد جنبه هاي مختلف را در نظر گرفت و با ديد وسيع تري به آيات نگاه كرد تا به واقع نزديك تر شويم؛ در پايان احتمال ديگري را در مورد آيه ي اول- 29/ شوري- مطرح مي كنيم كه با معناي ذكر شده متفاوت است.

بررسي:

«واژه سماء و سموات در قرآن، به چند معنا به كار رفته است؛ از قبيل جهت بالا، كرات آسماني، جو زمين ...

تفسير آيه فوق به وجود موجود زنده در كرات ديگر، وقتي صحيح است كه ثابت شود واژه ي «سموات» در اين آيه، به معناي كرات آسماني است؛ در حالي كه ممكن است منظور «جو اطراف زمين» باشد.

و منظور از «دابّه» موجودات ذره بيني مثل باكتري ها و يا موجودات درشت مثل پرندگان باشد.

حال اگر معناي دوم- جو زمين- را بپذيريم آيه در قسمت موجودات درشت، يك واقعيت خارجي را بيان مي كند، كه يكي از نشانه هاي الهي است؛ و در قسمت موجودات ريز، نوعي رازگويي علمي است كه علوم جديد بدان دست يافته است. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 83

بنابراين به طور قطع نمي توان نظريه ي «وجود موجودات زنده در كرات ديگر» را به قرآن نسبت داد هر چند طبق تفسير اوّل احتمال آن وجود دارد.

معرفي كتاب براي مطالعه بيشتر:

1. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، ج 1، انتشارات كتاب مبين، (چاپ دوم/ 1381)، ص 195- 206.

2. قطراتي از درياي قرآن، بهمن نيك بين، نشر نيريز، چاپ اول، 1376.

3. اثبات آسماني بودن قرآن مجيد، شهاب فهيم، ناشر موحدين، 1380.

4. قرآن و علوم روز، عبدالغني الخطيب، ترجمه: دكتر اسد الله مبشري، (چاپ اول، 1362)، موسسه مطبوعاتي عطايي.

5. الاعجاز القرآن و التقدم العلمي، محمد عللوه، ناشر، دار الاشراق، 1997 م.

6. من دلائل الاعجاز العلمي، في القرآن الكريم و السنه النبويه، دكتر موسي الخطيب، مؤسسه الخليج [المجعول

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 85

در قرآن به چند حيوان اشاره شده است؟

پرسش:

در قرآن به چند حيوان اشاره شده است؟ پاسخ:

خداوند متعال نعمت هاي فراواني به انسان عرضه داشته است، از جمله، حيوانات را مسخّر بشر نمود تا از گوشت و پوست و محصولات آن استفاده كنند و نيازهاي خويش را برآورده نمايند. و از طرفي در آفرينش موجودات زنده نشانه هاي بي شماري از قدرت و عظمت و حكمت پروردگار نهفته است از اين رو مي فرمايد:

«أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَي الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ» «1»

«و آيا به شتر نظر نمي كنند كه چگونه آفريده شده؟!»

خداوند موجودات مختلف اعم از حيوان و گياه و ... را در اختيار انسان قرارداد تا از وجود آنها پي به وجود قدرت خدا ببرد و بعد از استفاده ي او را شكرگزاري كند.

قرآن كريم از 39 نوع حيوان و حشره با تعابير

متعدّد (حدود 63 تعبير) به صورت اسم صريح يا كنايه نام مي برد كه عبارتند از «2» چهارپايان، شتر، پشه، قاطر،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 86

گاو، اژدها، اسب، ملخ، جانوران شكاري، الاغ، گورخر، ماهي، مار، خوك، جنبندگان (زمين)، موريانه، مگس، حيوانات رام، حيوانات سم دار، حيوانات درنده، سلوي «1»، گوسفند، قورباغه، پرنده، گوساله، عنكبوت، كلاغ، پروانه، فيل بوزينه، شير، سگ، شپش، بز، ميش، زنبور عسل، مورچه، هدهد.

اينك نظر شما را به فهرست مفصلي كه در اين راستا ارايه مي شود، جلب مي كنيم: «2»

نام قرآني

نام فارسي نام سوره و آيه متن آيه الا بل شتر انعام/ 144، ذاريات/ 2، غاشيه/ 17 وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِا لانعام چهارپا يانانعام/ 136 و 138 و 139 و 142، حج/ 30 و 34، زمر/ 6، شوري/ 11، عبس/ 32، غافر/ 79، فاطر/ 28، فرقان/ 44 و 49، مومنون/ 21، محمد/ 12، نازعات/ 33، نحل/ 5 و 66 و 80، نساء/ 119، يونس/ 24، آل عمران/ 14، سجده/ 27، شعراء/ 133، طه/ 54، يس/ 71 ... الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيباًالبُدنجمع بُدنه، شتر و گاو قرباني «3» حج/ 36 وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُم

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 87

البعوضه

پشهبقره/ 26 مَا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَابعيرشتر»

يوسف/ 65 و 72 وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ البغال قاطرها نحل/ 8 وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ ... البقرگاوانعام/ 144 و 146 وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِالبقره يك گاو [ماده بقره/ 67 و 68 و 69 و 70 و 71 إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْ بَحُوا بَقَرَهً بقرات گاوها يوسف/ 43 و 46 إِنِّي أَرَي سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمانٍثُعبانمار بزرگ- اژدهااعراف/ 107، شعراء/ 32 فَأَلْقَي

عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌالجاريات [اسبان رونده به نرمي آبذاريات/ 3 فَالْجَارِيَاتِ يُسْراً «2» الجرادملخاعراف/ 133، قمر/ 7 ... فأرسلنا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ ... جانمارقصص/ 31 تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّالجملشتر «3» اعراف/ 40 حَتَّي يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 88

الجوارح

جانوران شكاري «1» مائده/ 4 وَ مَا عَلَّمْتُم مِنَ الْجَوَارِ حِالجياد «2» اسبان چابك تندروص/ 31 بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ جِمال شتران (ترجمه آيت الله مكارم)، جمع ابلمرسلات/ 33 كَأَنَّهُ جِمَالَهٌ صُفْرٌالحاملات و قراً [شتر] حمل كننده ي بار سنگينذاريات/ 2 فَالْحامِلَاتِ وِقْراً «3» الحمارالاغ- خربقره/ 259، جمعه/ 5 وَانْظُرْ إِلَي حِمَارِكَ الحُمُر گور خران «4» مدثر/ 50 كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنفِرَهٌ الحميرالاغ ها- خرهالقمان/ 19، نحل/ 8 أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِالحوتماهي بزرگصافات/ 142، قلم/ 48، اعراف/ 163 فَالْتَقَمَهَ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌحوت (السمك) ماهيكهف/ 61 و 64 بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا حيه مارطه/ 20 فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّهٌ تَسْعَ يالخناز يرخوك ها مائده/ 60 مِنْهُمُ الْقِرَدَهَ وَالْخَنَازِيرَ

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 89

الخنزير

خوكمائده/ 3، نحل/ 115 وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ ... وَالْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّيَهُ ... الخيلگروه اسباناسراء/ 64، آل عمران/ 14، انفال/ 60، ذاريات/ 3، عاديات/ 1 و 2 و 3 و 4 و 5، نحل/ 8، حشر/ 6 وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَا لدابّه جنبنده «1» بقره/ 164، جاثيه/ 4، شوري/ 29، فاطر/ 45، لقمان/ 10، نحل/ 49 و 61، نور/ 45، هود/ 6، انعام/ 38 وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّهٍ الدوّ ابّجمع دابّهانفال/ 22 و 55، حج/ 18، فاطر/ 28 إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِدابّه الارضكنايه از موريانهسبأ/ 14 ... مَا دَلَّهُمْ عَلَي مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّهُ الْأَرْضِا لذئب

گرگيوسف/ 13 و 14 و 17 وَأَخَافُ أَن يَأْكُلَهُ الذِّئْبُال ذبحكنايه از قوچ [يا گوسفند] صافات/ 107 وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ذُبابمگسحج/ 73 ... يَسْلُبْهُمْ الذُّبَابُ شَيْئاً ... الذّل و لحيوان رام و فرمانبردارملك/ 15 جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًادُي طُفرحيوان سم دارانعام/ 146 حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ ...

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 90

السلوي

ورتيج «1» اعراف/ 160، طه/ 80 وَأَنْزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَي ... (السمك) لحم طريّ «2» ماهينحل/ 14 لَحْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجوا مِنْهُ حِلْيَهً ... السَبُعجانور درندهمائده/ 3 ... وَمَا أَكَلَ السَّبْعُ ... الصافن اتاسبان رهواري كه بر سه پاي خود مي ايستند «3» ص/ 31 ... بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ الضأن گوسفند انعام/ 143 ... الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ ... ضفادع قورباغه ها اعراف/ 133 ... وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ ... ضامرحيوان سوراي لاغر و باريك اندامحج/ 27 ... وَعَلَي كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَالطيرپرنده- پرندگانآل عمران/ 14، انبياء/ 79، بقره/ 260، حج/ 31، سبأ/ 10، ص/ 19، مائده/ 110، ملك/ 19، نحل/ 79، نمل/ 17 و 20، نور/ 41، يوسف/ 36 و 41 الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالْأَنْعَامِ ... طائرپرندهاعراف/ 131، انعام/ 38 ... وَلَا طَائِرٌ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 91

طير

فيل/ 3، نمل/ 16 وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ العاديات [اسبان تازندهعاديات/ 1 وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحاً عجل گوسالهاعراف/ 148 و 152، بقره/ 51 و 72 و 93، ذاريات/ 26، طه/ 88، هود/ 69 فَرَاغَ إِلَي أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍال عنكبوت عنكبوت عنكبوت/ 41 ... كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ ... العيرآنچه بر آن طعام حمل مي شود اعم از قافله هاي شتر و الاغ و قاطر «1» يوسف/ 82 وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَاغَنم گوسفند

انبياء/ 78، انعام/ 146 إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِالعشارشتري كه از آبستن آن ده ماهه گذشته استتكوير/ 4 وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْال غُراب كلاغ مائده/ 31 فَبَعَثَ اللّهُ غُرَاباً يَبْحَثُ ... المغيرات [اسبان هجوم برندهعاديات/ 3 فَالْ مغِيرَاتِ صُبْحاً الفراش پروانه ها «2» قارعه/ 4 يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ ... الفيل فيل فيل/ 1 ... رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ القرده بوزينه ها «3» بقره/ 65، مائده/ 60، اعراف/ 166 ... كُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِينَ

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 92

قسوره

شير «1» مدثر/ 51 فَرَّتْ مِن قَسْوَرَهٍ القمل «2» شپش، كنهاعراف/ 133 ... الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ ... الكلبسگاعراف/ 176، كهف/ 18 و 22 فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ ... المترديّه حيواني كه با پرت شدن از بلندي بميرد. مائده/ 3 وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ ... وَالْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّيَهُ ... المعزبزانعام/ 143 ... مِن الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ ... المنخنقه حيواني كه خفه شود. مائده/ 3 وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ ... وَالْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّيَهُ ... الموريات [اسبان شعله برانگيزنده با كوبش سمعاديات/ 2 فَالْمُورِيَاتِ قَدْحاً الموقوذه حيواني كه با زدن بميرد. مائده/ 3 وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ ... وَالْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّيَهُ ... الناقه ماده شتراسراء/ 59، اعراف/ 77، قمر/ 27، هود/ 64، شعراء/ 155، شمس/ 13 وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَهَ مُبْصِرَهً نعجه ميشص/ 23 و 24 ... نَعْجَهً وَلِيَ نَعْجَهٌ وَاحِدَهٌ النحلزنبور عسلنحل/ 68 وَأَوْحَي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ ...

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 93

النطيحه

حيواني كه با شاخ زدن حيوان ديگري بميرد. مائده/ 3 وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ .... وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّيَهُ وَالنَّطِيحَهُ النَعَم چهارپا مائده/ 95 فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِمن يمشي علي بطنهحيواناتي كه بر شكم راه مي روندنور/ 45 مَن يَمْشِي عَلَي بَطْنِهِمن يمشي علي رجلينحيواناتي

كه بر دوپا راه مي روندنور/ 45 مَن يَمْشِي عَلَي رِجْلَيْنِمن يمشي علي اربع حيواناتي كه بر چهار پا راه مي روند نور/ 45 مَن يَمْشِي عَلَي أَرْبَعٍ النمل مورچه نمل/ 18 حَتَّي إِذَا أَتَوْا عَلَي وَادِ الَّنمْلِ ... النون [ماهي بزرگ انبياء/ 87 وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً الوحوش جانوران وحشي تكوير/ 5 وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْهدهدشانه به سرنمل/ 20 فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَي الْهُدْهُدَ ... هَديحيواني كه براي قرباني به مكه مي برندبقره/ 196، مائده/ 2- 95- 97، فتح/ 25 فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي توضيحاتي پيرامون اسامي حيوانات در قرآن: الف. از حيواناتي مانند «ماهي ها»، «پرندگان»، «پستانداران» و «حشرات» در چند جاي قرآن به چهار صورت ياد شده است:

1. اسم صريح: مثل بقره (گاو ماده).

2. بصورت وصفي مانند: دابه الارض كه منظور «موريانه» است و يا «بُدْن» كه منظور شتر و گاو قرباني است.

3. نام حيوان به همراه فرآورده اش مثل نحل (زنبور عسل) و عسل.

4. به ذكر نام فرآورده اكتفاء شده است مثل لؤلؤ و مرجان.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 94 ب: در يك تقسيم بندي ديگر مي توان حيواناتي را كه در قرآن آمده است به گروه هاي زير تقسيم كرد:

1. حيوانات اهلي و كشاورزي مثل: بقره (گاو ماده)، غنم (گوسفند).

2. حيوانات وحشي مثل: ذئب (گرگ).

3. حشرات: مثل نمل (مورچه).

4. پرندگان: مثل هدهد.

5. حيوانات آبزي: مثل: حوت (ماهي).

از اين حيوانات در 52 سوره و بالغ بر 154 آيه ياد شده، چنانكه برخي سوره ها نيز به نام آنها نام گذاري شده كه در اين ميان، سوره ي بقره بزرگ ترين و سوره ي فيل كوچك ترين سوره اي است كه به نام حيوانات مي باشد.

ج: در يك تقسيم بندي كلي ديگر، قرآن

كريم، حيوانات را به اقسام زير تقسيم كرده است. «1»

1. من يمشي علي بطنه؛ حيواناتي كه بر شكم راه مي روند.

2. من يمشي علي رجلين؛ حيواناتي كه بر دو پا راه مي روند.

3. من يمشي علي اربع؛ حيواناتي كه بر چهار پا راه مي روند.

[البته به نظر مي رسد اين تقسيم بندي حداقل شامل حيوانات هوازي نمي شود]

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 95

د: در قرآن از ناس- بشر- بني آدم و ... نيز نام برده شده كه همگي بر انسان دلالت مي كند كه اگر با عينك علم زيست شناسي بنگريم آن ها نيز از جمله ي حيوانات مي باشد.

يادآوري: نام بردن حيوانات در قرآن به تنهايي دلالت بر اعجاز علمي ندارد ولي مي تواند شگفتي علمي يا اشاره علمي باشد.

منابع «قرآن و زيست شناسي» جهت مطالعه بيشتر:

الف. فارسي

1. قرآن و پديده هاي طبيعت از ديد دانش امروز، د. يحيي نظيري، ناشر سحاب كتاب، چاپ اول، تير 1358.

2. قرآن و طبيعت، د. عبدالكريم بي آزار شيرازي، انتشارات زكات علم، چاپ اول، زمستان 1376.

3. اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، يدالله نيازمند، كانون انتشارات محمدي، چاپ ششم، شهريور 1358.

4. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، د. محمدعلي رضايي اصفهاني، ج 2، انتشارات كتاب مبين، چاپ اول، 1380.

5. قرآن و علوم روز، سيد جواد افتخاريان، انتشارات افتخاريان، چاپ بيستم، 62.

6. نگرشي به علوم طبيعي در قرآن، لطيف راشدي، ناشر سبحان، چاپ اول، بهار 77.

7. قرآن و اسرار آفرينش، جعفر سبحاني، انتشارات توحيد، 1362.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 96

ب. عربي

1. رحيق العلم و الايمان، الدكتور احمد فؤاد باشا، ناشر دارالفكر العربي، الطبعه الاولي، 1422 ه- و 2002 م.

2. المعجم الطبيعي للقرآن الكريم، عزيز العلي العزي،

انتشارات دارالتقريب بين المذهب الاسلاميه، الطبعه الاولي، 2001 م.

3. وجوه الاعجاز في آيات التحل لغوياً- علمياً- طبياً، د. رضا فضيل بَكر، ناشر دارالاعتصام.

4. الاعجاز العلمي في الاسلام و القرآن الكريم، محمد كامل عبدالصمد، ناشر الدار المصريه البنانيه، الطبعه الرابعه، 1416 ه- 1996 م.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 98

چرا در قرآن از ميوه و گياه ياد شده است؟

پرسش:

چرا در قرآن از ميوه و گياه ياد شده است؟ پاسخ:

با مراجعه به آياتي كه در آنان از ميوه ها و گياهان ياد شده است مي توان به حكمت آن پي برد و به عبارت ديگر خداوند در ادامه ي اكثر آيه، علت آنرا بيان مي فرمايد.

بطور كلي مواردي چون، يادآوري نعمت هاي الهي، برانگيختن حس شكرگزاري، دعوت به تفكر و تدبر در نشانه ها و قدرت خداوند و مواردي از اين قبيل را مي توان از علل ذكر ميوه ها و گياهان در قرآن بر شمرد؛ كه در اينجا به برخي از آن ها اشاره مي كنيم: «1»

1. يادآوري نعمت ها: خداوند در آيات متعددي از قرآن در مقام تذكر و يادآوري نعمت ها- كه بر بني اسرائيل ارزاني داشته بود- از «منّ» و «سلوي» «2» ياد

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 99

مي كند. من و سلوي دو غذاي ويژه ي گياهي و حيواني است كه در دوران چهل سال سرگرداني بني اسرائيل در بيابان، فرو فرستاده شد و از ارزش غذايي بالايي برخوردار است. و در آيه ي 61 بقره، برتري آن نسبت به غذاهايي چون سبزيجات، خيار، عدس و ... تاكيد مي كند. «1»

2. دعوت به تعقل و تفكر: در آيه ي 99 سوره ي انعام، پس از ذكر ميوه هايي چون انگور، زيتون و انار مي فرمايد:

«به ميوه ها و طرز رسيدنش بنگريد كه در آن نشانه هايي

(از عظمت خدا) براي افراد با ايمان است.»

و يا در سوره ي رعد آيه ي چهارم، ضمن يادآوري تنوع گياهان، در حالي كه از يك آب سيراب مي شوند و همچنين يادآوري ارزش غذايي مختلف آنان، آنرا داراي نشانه هايي مي داند كه براي كساني كه تعقل مي كنند.

3. يادآوري قيامت: رويش گياهان نمونه اي بسيار روشن از چگونگي برانگيخته شدن انسان ها در روز قيامت است. اين مطلب را در آيه ي 11 سوره ي ق تذكر مي دهد و پس از بيان رويش گياهان و باغ ها مي فرمايد:

«كَذلِكَ الْخُرُوجُ»؛ «زنده شدن مردگان نيز همين گونه است.»

4. يادآوري ارزش غذايي برخي ميوه ها: خداوند در قرآن با بيان اسامي برخي ميوه ها به ارزش غذايي آن ها كه در علم غذاشناسي نيز اثبات شده، توجه مي دهد. مانند خرما، انگور، و حتّي در برخي موارد به آنها سوگند ياد شده است. مثل انجير و زيتون. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 100

نام چه ميوه و گياهاني در قرآن آمده است؟

پرسش:

نام چه ميوه و گياهاني در قرآن آمده است؟ پاسخ:

نام قرآني

نام فارسي نام علمي اشارات قرآني 1. منّترن جبين- گزان گبين تيره پروانه آسايان:

LeguminosaeA lhagi maurorum medic تيره گزخوانسار:tamaricaceae Tamarix mannifera

بقره/ 57: «وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوي» اعراف/ 160؛ طه/ 80.

2. نخل- نخيلنخل- خرماتيره نخلها:

Arecaceae Phoenix dactylifera linn بقره/ 266: «جَنَّهٌ مِن نَخِيلٍ» انعام/ 99 و 141؛ رعد/ 4؛ نحل/ 11 و 67؛ اسراء/ 91؛ كهف/ 32؛ مريم/ 23 و 25؛ طه/ 71؛ مومنون/ 19؛ شعراء/ 148؛ يس/ 34؛ ق/ 10؛ قمر/ 20؛ رحمن/ 11 و 68؛ حاقه/ 7؛ عبس/ 3. 29. زيتوناز تيره oleaceae زيتونيان.

olea europaea linn انعام/ 99 و 141؛ «وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَانَ» نحل/ 11؛ مومنون/ 20؛ نور/ 35؛ عبس/ 29؛ تين/

1.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 101

4. عنب (مفرد)

اعناب (جمع)

انگوراز تيره eaecativ رَزها

Vitis vinifera linn بقره/ 266؛ «مِن نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ» انعام/ 99؛ رعد/ 4؛ نحل/ 11 و 67؛ اسراء/ 91؛ كهف/ 32؛ مومنون/ 19؛ يس/ 34؛ نبأ/ 32؛ عبس/ 28.

5. رمّاناناراز تيره punicacaceae انارها

Punica granatumlinn انعام/ 99 و 141؛ «وَالرُّمَانَ مُشْتَبِهاً وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ» رحمن/ 68؛

6. تينانجيراز تيره: Moraceae گزنه

Ficus carica linn . تين/ 1؛ «وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ» 7. سدره- سدرسدر: (مترجم) سروآزاد: (مولف)

از تيره Pinaceae مخروطيان

Cedrus libani loud سبأ/ 16؛ «وَشَيْ ءٍ مِن سِدْرٍ قَلِيلٍ» نجم/ 14؛ واقعه/ 28.

8. أثلگزاز تيره گزها- Tamariscaceae

Tamarisk aphylla سبأ/ 16؛ «ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْ ءٍ مِن سِدْرٍ قَلِيلٍ» 9. خَمطدرخت مسواك- درخت اراكاز تيره اراكيهاSalvadoraceae

Salvadora persica linn سبأ/ 16؛ «ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ» 10. كافورحنا «1» از تيره حناLythraceae

Lawsonia

Inermis

Linn انسان/ 5؛ «كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً»

11. زنجبيلزنجبيلاز تيره Zingiberceae زنجبيل ها

Zingiber officinale Rose انسان/ 7؛ «كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا»

12. عدس عدساز تيره Leguminosae پروانه آسايان

L .esculenta Moench :Lens culinaris medic . بقره/ 61؛ «وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 102

13. بصل

پيازاز تيره Liliaceae سوسني ها

Allium cepa linn . بقره/ 61؛ «وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا» 14. فومسير، بلبوس (مترجم: بلبوس: موسير) از تيره Liliaceae سوسني ها

Allium sativum linn بقره/ 61؛ «وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا»

15. قثّاخيار. Fuller Duthie sumissilitu. ravolem Cucumis

C .utilissimus .Roxb . از تيره Cucurbitaceae از كدوئيانبقره/ 61؛

«وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا»

16. طلحاقاقيا يا موز «1» از تيره Leguminosae پروانه آسايان

Acacia species واقعه/ 29؛ «وَطَلْحٍ مَنضُودٍ»

17. يقطينكدواز تيره Cucurbitacaeae كدوئيان eldnats airarecis يا egnires siraglav. L

صافات/ 146؛ «وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَهً مِن يَقْطِينٍ» 18. خردلاسپندان- خردلاز تيره Brassicaceae

خردل

Brassica nigra koch انبياء/ 47؛ «مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ»

19. ريحانشاه اسپرغم- نازبويهاز تيره eaecaimaL نعناعيان

Ocimum basilicum linn رحمن/ 12؛ «وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ» واقعه/ 89؛

20. زقوّمزقوّماز تيره فرفيونها aibrohpue

Euphorbia resinifera berg . دخان/ 43؛ «إِنَّ شَجَرَهَ الزَّقُّومِ» صافات/ 62؛ اسراء/ 60؛ واقعه/ 52.

21. ضريع «2» خارغاشيه/ 6؛ «لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 103

22. طوبي «1»

نام متداول: درخت مباركرعد/ 29؛ «الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَي لَهُمْ» 23. شجرهدرخت- شجرانگليسي eert بقره/ 35؛ «وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ» اعراف/ 19 و 20 و 22؛ ابراهيم/ 24 و 26؛ نحل/ 10 و 68؛ اسراء/ 60؛ طه/ 120؛ حج/ 18؛ مومنون/ 20؛ نور/ 35؛ نمل/ 60؛ قصص/ 30؛ لقمان/ 27؛ يس/ 80؛ صافات/ 62 و 64 و 146؛ دخان/ 43؛ فتح/ 18؛ رحمن/ 6؛ واقعه/ 72.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 104

24. فاكهه- ثمر

ميوه، ثمرانگليسي Fruit بقره/ 22؛ «فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ» و 25 و 126 و 155 و 266؛ انعام/ 99 و 141؛ اعراف/ 57 و 130؛ رعد/ 3؛ ابراهيم/ 32 و 37؛ نحل/ 11 و 67 و 69؛ كهف/ 34 و 42؛ مومنون/ 19؛ «لَّكُمْ فِيهَا فَوَاكِهُ كَثِيرَهٌ» فاطر/ 27؛ يس/ 35 و 57؛ صافات/ 42؛ ص/ 51؛ فصلت/ 47؛ زخرف/ 73؛ دخان/ 55؛ محمد (ص)/ 15؛ طور/ 22؛ رحمن/ 11 و 52 و 68؛ واقعه/ 20 و 32؛ مرسلات/ 42؛ عبس/ 25. 31. ورقبرگانگليسي leaf انعام/ 59؛ «وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَهٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا» اعراف/ 22؛ طه/ 121

26. حببذر- غلهانگليسي grain بقره/ 261؛ «كَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ» انعام/ 59 و 95 و 99؛ انبياء/ 47؛

لقمان/ 16؛ يس/ 33؛ ق/ 9؛ رحمن/ 12؛ نبأ/ 15؛ عبس/ 27.

27. زرعزراعتانگليسي Agriculture Crop انعام/ 141؛ «وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ»

نحل/ 11؛ كهف/ 32؛ شعراء/ 148؛ سجده/ 27؛ زمر/ 21؛ دخان/ 26؛ فتح/ 29.

28. ابّگياهانگليسي Fodder عبس/ 31؛ «وَفَاكِهَهً وَأَبّاً» 29. قضب- بقلسبزي- رستني Vegetables بقره/ 61؛ «مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا» عبس/ 28؛ «وَعِنَباً وَقَضْباً»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 105

30. نبات

نباتانگليسي Vegetation- Planet بقره/ 61؛ «مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ» آل عمران/ 37؛ انعام/ 99؛ اعراف/ 58؛ يونس/ 24؛ حجر/ 19؛ نحل/ 11؛ كهف/ 45؛ طه/ 53؛ حج/ 5؛ مومنون/ 20؛ نمل/ 60؛ لقمان/ 10؛ يس/ 36؛ صافات/ 146؛ ق/ 7 و 9؛ حديد/ 20؛ نوح/ 17؛ نبأ/ 5 1؛ عبس/ 27.

يادآوري: در كتاب مذكور مواردي از آيات نام برده شده بود كه نام ميوه يا گياهي در آن نيافتيم. بنابراين از ذكر آن خودداري كرديم. و در برخي موارد هم عين لفظ ميوه يا گياه در آيه نبود، بلكه از محتواي كلام و تفسير آيه، گياه يا ميوه بدست مي آمد. (مانند: نحل/ 65) به همين خاطر اين موارد را نيز در فهرست نياورديم. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 106

فصل چهارم: قرآن و فيزيك

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 108

مقصوداز «سجيل» درسوره ي فيل چيست وآيا باانرژي هسته اي ارتباطي دارد؟

پرسش:

مقصوداز «سجيل» درسوره ي فيل چيست وآيا باانرژي هسته اي ارتباطي دارد؟ آيا مي توان ادعا كرد كه «سجيل در آيه؛ همان اورانيوم يا انرژي هسته اي بوده كه منجر به هلاكت اصحاب فيل شد!؟»

پاسخ:

سوره ي فيل به داستان تاريخي اصحاب فيل در سال ميلاد پيامبر اكرم (ص) اشاره دارد. درآن سال خداوند، كعبه را از شرّ لشكر عظيم ابرهه نجات داد.

خلاصه اي از داستان اصحاب فيل:

ابرهه، پادشاه يمن، كليساي زيبا و بزرگي براي عبادت ساخته بود و اعلام كرد كه مردم جزيره العرب به جاي عبادت در كعبه، به عبادت در كليساي يمن بپردازند. اما اعراب به خاطردلبستگي به كعبه، به درخواست ابرهه پاسخ منفي دادند. و در همان زمان كليساي ابرهه به آتش كشيده شد «1» و ابرهه تصميم گرفت كه خانه ي كعبه را ويران كند، و به دنبال آن لشگر عظيمي كه بعضي از سوارانش داراي فيل بودند؛ عازم مكه نمود. آنها در نزديكي مكه شتران مردم را به غارت بردند. از جمله، 200 شتر از عبدالمطلب نيز دزديدند. ابرهه، فردي را به داخل شهر مكه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 109

فرستاد و بزرگ آنها را احضار كرد. عبدالمطلب بر او وارد شد و ابرهه به او گفت: اگر شما با ما نجنگيد ما

با شما نمي جنگيم، من فقط براي تخريب كعبه آمده ام.

عبدالمطلب فرمود: ما توانايي جنگ با شما را نداريم، من صاحب شترانم هستم و خانه ي كعبه نيز براي خود صاحبي دارد و محافظ آن است.

مردم شهر مكه، به اطراف شهر و بالاي كوه ها پناهنده شدند و شاهد حمله ي لشكريان ابرهه به مكه بودند. ديدند كه ابري سياه از طرف درياي احمر (سرخ) به طرف مكه در حركت است، آنها پرندگاني [: پرستو] بودند كه سه سنگ به اندازه ي نخود (2 تا در چنگال و يكي در منقار) به همراه داشتند و آن سنگ ها را بر سر لشگريان ابرهه انداختند و همه ي آنها را متلاشي كردند و آن سال در ميان اعراب به «عام الفيل» معروف شد. «1»

سوره ي فيل و ترجمه ي آن:

سوره ي فيل در مكه نازل شده است و داراي 5 آيه است. در اين سوره خداوند خطاب به پيامبر (ص) فرمودند:

«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ* أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ* وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ* تَرْمِيهِم بِحِجَارَهٍ مِن سِجِّيلٍ* فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ.»

«آيا نظر نكرده اي كه پروردگارت با همراهان فيل چه كرد؟! آيا نيرنگ آنان را گم گشته قرار نداد؟! و پرندگاني دسته دسته بر آنان فرستاد، كه سنگ [هايي از جنس گِل بر آنان افكندند؛ و (سرانجام) آنان را همچون برگ خورده شده قرار داد.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 110

واژه شناسي:

واژه ي «سجيل» يك كلمه ي فارسي و معرّب است و به معناي «سنگ گل» آمده است. «1» كه نه همانند سنگ سفت و نه مانند گل سست است. «2»

«ابابيل» به معناي «جماعت متفرقه» است و در آيه ي فوق، به عنوان وصف

آمده است. يعني: پرندگان، گروه گروه به سوي لشگر حركت كردند. «3»

«عصف» به معناي برگ هايي است كه بر ساقه ي زراعت است و سپس خشكيده و كوبيده شده است «4» و به تعبيرديگر به معناي «كاه» است.

و تعبير «ماكول» اشاره به آن است كه اين كاه در زير دندان هاي حيوان بار ديگر كوبيده شده و كاملًا از هم متلاشي شده است.

تاثير سنگريزه ها از طرق طبيعي يا قدرت الهي

با نگاهي گذرا به سوره ي فيل و داستان تاريخي آن در مي يابيم كه هلاكت اصحاب فيل از طرق عادي و طبيعي نبوده بلكه قدرت مافوق قدرت طبيعت در آن دخالت داشته است چرا كه:

الف. برخاستن و پرواز پرندگان كوچك و همراه آوردن سنگريزه ها و هدف قراردادن افرادي خاص و متلاشي كردن لشكر عظيم و ... نشان از آن دارد كه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 111

كسي آن ها را هدايت كرده است و خود به تنهايي و از طرق عادي و طبيعي قادر به چنين كاري نبودند.

ب. اين ماجرا نشان مي دهد كه معجزات و خوارق عادات، لزومي ندارد كه به دست پيامبر و امام ظاهر شود؛ بلكه در هر شرايطي كه خدا بخواهد و لازم بداند، انجام مي گيرد. «1»

ج. نقل داستان اصحاب فيل از طريق وحي الهي و بيان اين نكته كه هلاكت اصحاب فيل معجزه بوده، دليل ديگري بر مدعاي ماست.

د. بعد از آنكه سوره ي فيل نازل شد؛ به علت مشهور بودن و مشهود بودن معجزه ي الهي در هلاكت آن ها، قريش هيچ گونه اعتراضي در مورد نزول اين سوره نكرده اند.

اما اينكه آيا سنگريزه ها مي تواند غير از سنگ هاي معمولي و داراي مواد هسته اي باشد،

بايد گفت:

اولًا: فقط خداوند داراي قدرت بي منتهاست و قادر است از يك سنگريزه يا گل معمولي، شخصي يا گروهي را به هلاكت برساند. «و كان الله علي كل شي قدير.» «2»

ثانياً: همچنين، خداوند قادر است پرندگان را به مكاني بفرستد تا سنگريزه هايي بردارند كه قدرت اتمي داشته باشد، كه اگر آزاد شود انفجارعظميي توليد كند. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 112

ولي اينها در حد يك احتمال است و هلاكت اصحاب فيل نشان از معجزه الهي دارد.

براي مطالعه بيشتر به كتاب هاي زير مراجعه شود:

1. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ج 27، سوره فيل.

2. تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 20، سوره فيل.

3. تفسير مجمع البيان، طبرسي، ج 10، سوره فيل.

4. تفسير جزء عم، شيخ محمد عبده، ص 160- 162.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 114

رستاخيز انرژي ها در قرآن مطرح شده است؟ رابطه ايجاد آتش از درخت سبز با بحث معاد چگونه است؟

پرسش:

رستاخيز انرژي ها در قرآن مطرح شده است؟ رابطه ايجاد آتش از درخت سبز با بحث معاد چگونه است؟ پاسخ:

اشاره شگفت انگيز خداوند به رستاخيز انرژيها:

خداوند در آيه ي 80 سوره ي يس مي فرمايد:

«الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِنْهُ تُوقِدُونَ» «1» « (همان) كسي كه براي شما از درخت سبز، آتشي قرار داد، و شما در هنگام (نياز) از آن (آتش) مي افروزيد.»

در اين آيه و آيات قبل و بعد از آن، بحث امكان معاد مطرح است، در شأن نزول آيه آمده است كه روزي يكي از منكران معاد استخواني پوسيده را خدمت پيامبر آورد، و به پيامبر گفت: آيا تو خيال مي كني خداوند اين را زنده مي كند؟ «2» در پاسخ او آياتي نازل شد كه يكي از آنها آيه ي مورد بحث

ماست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 115

مفسران از آيه ي فوق، تفاسير گوناگوني ارائه داده اند. از جمله:

1. اكثر مفسران، به قدرت خداوند اشاره كرده اند: كه خداوندي كه در درخت سبز آتش قرار داده است، قدرت زنده كردن مرده ها را نيز دارد. «1»

2. اين آيه نوعي تشبيه و تمثيل است. يعني، معقولات را به محسوسات تشبيه مي نمايند و خداوند در اين آيه، زنده كردن مرده ها را به ايجاد آتش از درخت سبز تشبيه كرده است زيرا ايجاد آتش از درخت سبز در بين اعراب صدر اسلام امري رايج بوده است. اعراب در زمانهاي گذشته براي درست كردن آتش از دو درخت «مرخ» و «عفار» استفاده مي كردند. «2»

3. آيه نوعي رفع استبعاد است، چون ممكن است كسي بگويد: چگونه چيزي كه مرده است زنده شود با اينكه مرگ و زندگي با هم تنافي دارند؟ و آيه در پاسخ مي فرمايد: هيچ استبعادي در كار نيست براي اينكه آب وآتش با هم تنافي دارند ولي خداوند از درخت سبز، آتش براي شما قرار داده است. «3»

4. رستاخيز انرژيها: بعضي از مفسران با توجه به علوم روز تفسير ديگري ذيل اين آيه آورده و از آن به رستاخيز انرژيها تعبير كرده اند و با اين تفسير آن را يكي از اعجازهاي علمي قرآن كريم ناميده اند. پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 116

يكي از كارهاي مهم گياهان مساله كربن گيري از هوا، و ساختن سلولز نباتي است (سلولز همان جرم درختان است كه اجزاي عمده ي آن كربن و اكسيژن و ئيدروژن است.

سلولز نباتي، چگونه ساخته مي شود؟ ياخته هاي درختان و گياهان گاز كربن را

از هوا گرفته و آن را تجزيه مي كنند، اكسيژن آن را آزاد ساخته، و كربن را در وجود خود نگه مي دارد، و آن را با آب تركيب كرده و چوب درختان را از آن مي سازد.

ولي مساله ي مهم اين است كه هر تركيب شيميايي كه انجام مي يابد؛ يا بايد توأم با جذب انرژي خاصي باشد و يا توام با آزاد كردن آن؛ بنا بر اين هنگامي كه درختان به عمل كربن گيري مشغولند، احتياج به وجود يك انرژي دارند، و در اين حال از گرما و نور آفتاب به عنوان يك انرژي فعال استفاده مي كنند. به اين ترتيب هنگام تشكيل چوبهاي درختان، مقداري از انرژي آفتاب نيز در دل آنها ذخيره مي شود و هنگامي كه چوبها را مي سوزانيم همان انرژي ذخيره شده ي آفتاب، آزاد مي گردد، زيرا بار ديگر كربن با اكسيژن هوا تركيب مي شود و گاز كربن را تشكيل مي دهد، و اكسيژن و ئيدروژن (مقداري آب) آزاد مي گردد.

بدين ترتيب كه به رستاخيز انرژيها مي رسيم، و مي بينيم نور و حرارتي كه در اين فضا پراكنده مي شود و برگ درختان و چوبهاي آنها را نوازش و پرورش مي دهد هرگز نابود نشده، بلكه تغيير چهره داده، و دور از چشم ما در درون ذرّات چوب و شاخه و برگ درختان پنهان شده است، و هنگامي كه شعله ي آتش به چوب خشكيده مي رسد، رستاخيز آنها شروع مي شود، و تمام آنچه از انرژي آفتاب در درخت پنهان بود در آن لحظه حشر و نشورش ظاهر مي گردد،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 117

بي آنكه حتي به اندازه ي روشنايي يك شمع در يك زمان كوتاه از آن كم شده باشد، آري خدايي

كه مي تواند انرژي درخت ها را دوباره بر انگيزد و رستاخيز آنها را بر پا سازد مي تواند براي انسان هاي مرده نيز رستاخيز بر پا كند.

پرسش:

چرا قرآن در اينجا تعبير به «شجر اخضر» (درخت سبز) كرده است؟ در حالي كه آتش افروختن با چوب تر مشكل است، بهتر بود به جاي آن «شجر اليابس» (چوب خشك) مي فرمود، تا با آتش سازگار باشد!

در پاسخ مي توان گفت: تنها درختان سبزند كه مي توانند عمل كربن- گيري و ذخيره نور آفتاب را انجام دهند، درختان خشك اگر صدها سال در معرض تابش آفتاب قرار گيرند؛ ذره اي به ذخيره انرژي حرارتي آنها افزوده نمي شود، تنها زماني قادر بر اين كار مهم هستند كه سبز و زنده باشند. و در اين صورت رستاخيز انرژيها بهتر روشن مي شود. «1»

اما شايد تعبير به «شجر اخضر» از جهت بعيد بودن ايجاد آتش از درخت سبز نيز باشد چرا كه انسان آتش افروختن با درخت سبز را بعيد مي داند و خداوند مي خواهد بفرمايد كه آنچه را كه به نظر شما بعيد است او انجام مي دهد و در درخت سبز آتش قرار داده است پس او مي تواند مرده ها را زنده كند و به آنها دوباره حيات بدهد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 118

اين تفسير يكي از شگفتيهاي علمي قرآن است كه بدون شك در زمان نزول آيه اين معني براي مردم روشن نبوده است. آري آيات قرآن داراي معاني عميقي است، كه در سطوح مختلف و براي استعدادهاي متفاوت بيان شده است. آنها از اين آيه چيزي مي فهميدند، و امروزه چيز بيشتري فهميده مي شود، و شايد

آيندگان از اينهم فراتر روند و بيشتر كشف كنند و در عين حال جمع بين اين معاني مانعي ندارد و مي تواند همه ي موارد صحيح باشد.

معرفي منابع براي مطالعه بيشتر:

1. تفسير نمونه؛ ج 18؛ ص 461- 465 ذيل آيه ي 80، سوره ي يس.

2. تفسير من هدي القرآن، سيد محمد تقي مدرسي، ج 11، ص 177، ذيل آيه 80، سوره يس.

3. ترجمه ي تفسير الميزان، ج 17 ص 116، ذيل آيه 80، سوره ي يس.

4. ترجمه ي تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 95، ذيل آيه 80، سوره ي يس.

5. تفسير طنطاوي (الجواهر)، ذيل آيه 80، سوره ي يس (در اين تفسير از نظر علمي بحث مفصّل كرده است)

6. الكاشف، محمد جواد مغنيه، ج 6 ص 326، ذيل آيه 80، سوزه يس

7. براي مبحث معاد رجوع شود به تفاسير موضوعي، مانند: تفسير موضوعي آيت الله جوادي آملي (مدّ ظلّه)؛ منشور جاويد آيت الله سبحاني (مدّ ظلّه)؛ كتاب معاد شهيد مطهري (ره).

8. در مورد مطالب علمي به كتابهاي زيست شناسي مبحث (عمل فتوسنتز گياهان) مراجعه نماييد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 120

فصل پنجم: قرآن و كيهان شناسي

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 122

نظر قرآن در مورد فرضيه مهبانگ Big- Bang چيست؟

پرسش:

نظر قرآن در مورد فرضيه مهبانگ Big- Bang چيست؟ پاسخ:

انديشه ي چگونگي پيدايش جهان هميشه فكر بشر را به خود مشغول كرده است. قرآن كريم در آيات متعددي به اين مسأله اشاراتي دارد. و دانشمندان كيهان شناس نيز در اين مورد نظرياتي ابراز كرده اند و حتي بعضي صاحبنظران خواسته اند با انطباق آيات قرآن با برخي از اين نظريات علمي، اعجاز علمي قرآن را اثبات كنند كه اين مطالب قابل نقد و بررسي است.

مفسران و صاحبنظران در اين مورد به اين آيات توجّه كرده اند:

1. «ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ» «1» «سپس آهنگ [آفرينش آسمان كرد، و آن دودي بود.»

2. «أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ» «2» «آيا كساني كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم، و هر چيز زنده اي را از آب پديد آورديم؟ آيا [باز هم ايمان نمي آورند؟»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 123

واژه شناسي:

1. «دخان» در لغت به معني چيزي است كه به دنبال شعله و لهيب آتش بر مي خيزد. «1»

2. «سماء» در لغت به معني طرف بالا است و در قرآن در معاني و مصاديق متعددي به كار رفته است از جمله: جهت بالا (ابراهيم/ 24)- جوّ زمين (ق/ 9)- محل كرات بالا (فصلت/

12)، آسمان معنوي (سجده/ 5) و ... «2»

3. «رتق» چيز بهم پيوسته را گويند و «فتق» جدا كردن دو چيز به هم متصل را گويند. «3»

نظريه هاي علمي درباره پيدايش جهان:

در مورد پيدايش جهان چند ديدگاه عمده، در بين كيهانشناسان جديد وجود دارد كه عبارتند از:

الف: نظريه مهبانگ (انفجار بزرگ):

اين نظريه از سال 1900 م، پيشنهاد شد و هم اكنون از سوي اكثر اخترشناسان به عنوان بهترين نظريه موجود تلقي مي شود. خلاصه ي اين نظريه آن است كه حدود 20 بيليون سال پيش تمام ماده و انرژي موجود در جهان، در نقطه اي بسيار كوچك و فشرده متمركز بوده است. اين نقطه كوچك و بي نهايت

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 124

چگال و مركب از ماده- انرژي منفجر شد و به فاصله چند ثانيه پس از انفجار اين آتشگوي، ماده- انرژي با سرعتي نزديك به سرعت نور در همه سو منتشر شد. پس از مدت كمي، احتمالًا چند ثانيه تا چند سال، ماده و انرژي از هم تفكيك شدند. و تمام اجزاء گوناگون جهان امروز از دل اين انفجار نخستين بيرون ريخته اند.

هواداران اين نظريه ادعا مي كنند تمامي كهكشان ها، ستارگان و سيارات هنوز تحت تأثير شتاب ناشي از انفجار، با سرعت زيادي از همديگر دور مي شوند و اين مطلب بوسيله مشاهدات «ادوين هابل» (1919 م) تأييد شد.

«استفن ويليام هاولينگ» كيهان شناس معروف معاصر پس از تشريح انفجار اوّليه و مراحل اوليه ي آن تا تشكيل گازهاي داغ و سوزان، اين نظريه را به دانشمند روسي «ژرژگاموف» نسبت مي دهد.

«با گذشت زمان، گازهاي ئيدروژن و هليوم موجود در كهكشان به پاره هاي ابر مانند تقسيم مي شدند كه

تحت أثر گرانش خود در هم فرو مي نشستند ... سپس در اثر درجه حرارت بالا، واكنش هاي هسته اي شروع شد. و ستارگاني مانند خورشيد ما تشكيل شدند.

خورشيد ستاره ي نسل دوم يا سومي است كه حدود پنج هزار ميليون سال قبل از ابر متشكله از گاز چرخاني كه محتوي سوپر نوواهاي پيشين بوده، بوجود آمده است ...» «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 125

دكتر «اريك اوبلا» مراحل پيدايش جهان را به هشت مرحله تقسيم مي كند و مي نويسد:

در مرحله ي اوّل (صفر تا 43- 10 ثانيه) چيزي منفجر و تبديل به گلوله ي آتشين شد.

در مرحله ي دوم (43- 10 ثانيه تا 32- 10 ثانيه) اولين سنگ بناهاي ماده مثلا كوارك ها و الكترون ها از برخورد پرتوها با يكديگر به وجود آمد.

در مرحله ي سوم (از 32- 10 ثانيه تا 6- 10 ثانيه) كيهان از مخلوط كوارك ها، لپتونها فوتونها و ساير ذرات ديگر تشكيل شد و خيلي سريع در حال از دست دادن حرارت بودند.

در مرحله ي چهارم (از 10- 6 ثانيه تا 10- 3 ثانيه) تقريباً تمام كوارك ها و ضد كواركها به صورت پرتو ذرّها به انرژي تبديل مي شوند.

در مرحله ي پنجم (از 10- 3 ثانيه تا 100 ثانيه) الكترونها و ضد الكترونها (پوزيترونها) در برخورد با يكديگر به أشعه تبديل مي شوند.

در مرحله ي ششم (از 100 ثانيه تا 30 دقيقه) در درجه حرارت بسيار بالا، اوّلين هسته هاي اتمهاي سبك و پايدار مثل، هيدروژن و هليوم ساخته مي شوند.

در مرحله ي هفتم (از 30 دقيقه تا يك ميليون سال) گوي آتشين حرارت خود را از دست مي دهد (به حدود 3000 درجه مي رسد) و هسته اتم ها و الكترونها پيوند مي خورد و آن مخلوط ذره اي قابل

ديدن مي شود.

در مرحله ي هشتم (از يك ميليون سال پس از خلقت تا امروز) از ابرهاي هيدروژني دستگاه هاي راه شيري، ستارگان و سيارات به وجود مي آيند اين سير تحّول را در ايجاد ستارگان امروزه هم مي توان هنوز مشاهده كرد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 126

ابرهاي گازي كه قرار است از آنها ستاره بوجود آيد به سوي همديگر كشيده شده متراكم مي شوند سپس به شكل گلوله در مي آيند و اگر واكنشهاي هسته اي پديد آيد يك خورشيد جديد متولّد مي شود. «1»

ب: نظريه حالت پايدار:

در سال 1940 اين نظريه توسط (فردهويل)، اخترفيزيك دان انگليسي پيشنهاد شد.

خلاصه اين نظريه اين است كه جهان نه تنها از نظر فضايي يكنواخت است (اصل كيهان شناختي) بلكه در طول زمان تغيير ناپذير نيز هست.

اين نظريه به حادثه خاصي نظير انفجار بزرگ وابسته نيست. در نظريه حالت پايدار ستارگان و كهكشانها ممكن است تغيير كنند اما در هر زمان تصوير كلي جهان با تصوير امروزين آن، تفاوتي ندارد.

بر طبق اين نظريه حالت انبساط جهان پذيرفته مي شود امّا معتقدند كه به تدريج ماده ي جديدي در بين كهكشان هاي دور شونده، ظاهر مي شود اين ماده ي جديد به تدريج اتم هاي هيدروژن را مي سازد و آنها به نوبه ي خود ستارگان جديدي را شكل مي دهد.

تذّكر: خلق پيوسته ماده از فضاي خالي اشكالاتي را براي اين نظريه پديد آورده است. و اين نظريه بعد از كشف تفاوت سن ستارگان، رد شد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 127

ج. جهان پلاسما:

تعداد كمي از اخترشناسان خلقت جهان را با مدل «هانس آلفون» دانشمند سوئدي مي بينند.

خلاصه ي اين نظريه آن است كه 99% جهان قابل مشاهده (عمدتاً ستارگان) از پلاسما ساخته

شده است.

پلاسما گاز يونيده اي است كه بارهاي الكتريكي آن از هم جدا شده اند. پلاسما، گاهي حالت چهارم ماده خوانده مي شود. صاحبان اين نظريه معتقد هستند كه انفجار بزرگ هيچگاه رخ نداده و جهان آكنده از جريانهاي الكتريكي غول آسا و ميدانهاي عظيم مغناطيسي است. از اين ديدگاه جهان ازلي است و به وسيله نيروي برقاطيس اداره مي شود. بنابر اين جهان آغازي معين و انجامي قابل پيش بيني ندارد. و كهكشانها حدود 100 بيليون سال پيش شكل گرفته اند.

د: جهان انفجارهاي كوچك (كهبانگ):

گروهي ديگر از اخترشناسان، نظريه ي حالت پايدار ديگري را كه با رصدهاي اخترشناسي انطباق خوبي دارد؛ پيشنهاد مي كنند. بر طبق اين نظريه جهان بدون آغاز و انجام است. ماده بطور پيوسته در خلال انفجارهاي كوچك (كهبانگ ها) و احتمالًا با همكاري اختروشهاي اسرار آميز خلق مي شود در اين نظريه جديد جهان بتدريج انبساط مي يابد و كهكشانها شكل مي گيرند. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 128

نكات تفسيري و اسرار علمي آيات:

1. در مورد آيه ي اوّل (فصلت/ 11) برخي از مفسران مي نويسند:

«جمله (هي دخان- آسمانها در آغاز به صورت دود بود.) نشان مي دهد كه آغاز آفرينش آسمانها از توده گازهاي گسترده و عظيمي بوده و اين با آخرين تحقيقات علمي در مورد آغاز آفرينش كاملًا هماهنگ است. هم اكنون نيز بسياري از ستارگان آسمان به صورت توده فشرده اي از گازها و دخان هستند.» «1»

2. در مورد معناي «رتق» و «فتق» (پيوستگي و جدايي) آسمانها و زمين كه در آيه دوم (انبياء/ 30) آمده، مفسّران سه احتمال را مطرح كرده اند:

الف: به هم پيوستگي آسمان و زمين، اشاره به آغاز خلقت است كه طبق نظرات دانشمندان، مجموعه

اين جهان به صورت توده واحد عظيمي از بخار سوزان بود كه بر اثر انفجارات دروني و حركت، تدريجاً تجزيه شد و كواكب و ستاره ها از جمله منظومه ي شمسي و كره ي زمين بوجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است.

برخي روايات اهل بيت (ع) اشاره به همين تفسير دارد. «2»

ب: منظور از پيوستگي، يكنواخت بودن مواد جهان است به طوري كه همه در هم فرو رفته بود و به صورت ماده واحدي خودنمايي مي كرد. امّا با گذشت زمان،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 129

مواد از هم جدا شدند و تركيبات جديد پيدا كردند و انواع مختلف گياهان و حيوانات و موجودات ديگر در آسمان و زمين ظاهر شدند. «1»

ج: منظور از به هم پيوستگي آسمان اين است كه در آغاز باراني نمي باريد و مقصود از به هم پيوستگي زمين آن است كه در آن زمان گياهي نمي روييد امّا خدا اين هر دو را گشود از آسمان باران نازل كرد و از زمين انواع گياهان را روياند.

روايات متعددي از اهل بيت (ع) اشاره به معناي اخير نيز دارد. «2»

تفسير سوم (ج) با چشم قابل رؤيت است و با جمله «او لم يرَ الذين كفروا ...»؛ «آيا كساني كه كافر شدند نديدند ...» سازگار است و با جمله ذيل آيه «و جعلنا من الماء كل شي ء حي» نيز هماهنگي دارد.

ولي تفسير اوّل و دوم (الف، ب) نيز با معناي وسيع اين جمله ها مخالف نيست زيرا گاهي رؤيت به معني «علم» مي آيد. و از اينجاست كه برخي مفسران معتقدند مانعي ندارد آيه فوق داراي هر سه تفسير باشد. «3»

3. استاد آيت اللّه معرفت

بحث مفصلي در مورد آيه ي 30 سوره ي أنبياء دارند. و معناي سوم (عدم بارش باران) را مخالف تعبير آيه و تحقيق مي دانند و رواياتي «4» در اين زمينه حكايت شده ضعيف دانسته اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 130

و امّا معناي دوم (پيدايش انواع و اقسام موجودات از يك چيز بهم چسبيده) را از قتاده، سعيد بن جبير، عكرمه از ابن عباس، فخر رازي «1» نقل مي كند و آن را نظري معروف در عصر قديم و جديد مي داند.

آنگاه معناي ديگري را از ابو مسلم اصفهاني نقل مي كند كه «فتق» به معناي ايجاد و اظهار است. و اين معنا را موافق كلام علي (ع) در نهج البلاغه (فتق الاجواء ... ثم فتق بين السموات العُلي) «2» مي دانند.

و همچنين اين معنا را موافق آيات 11- 12 سوره فصلت «ثم استوي الي السماء و هي دخان» معرفي مي كنند. كه دخان همان ماده ي اوّليه خلقت آسمانها و زمين است و از آن، آسمان بوجود آمد. و واژه «ائتيا» در آيات سوره ي فصلّت را به معناي امر تكويني و ايجادي مي دانند و از آيه استفاده مي كنند كه ماده ي آسمانها قبل از وجودشان موجود بوده است و خدا صورت هاي آنها را ايجاد كرد.

آنگاه متذكّر مي شود كه در تورات پيدايش موجودات از يك اصل واحد، اشاره شده است. كه خدا جوهري را خلق كرد سپس با نظر هيبت به آن نگاه كرد به صورت آب در آمد و سپس آسمانها و زمين را از آنها خلق كرد و آنها را از همديگر جدا ساخت. «3» و آنگاه از طنطاوي نقل مي كند كه مضمون اين آيات معجزه علمي است. «4»

پرسش

و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 131

سپس ايشان مطالبي علمي در مورد پيدايش جهان، از «لاپلاس» و ديگران نقل مي كند و نتيجه مي گيرد كه هدف قرآن، بيان مطالب علمي نبوده اشاراتي به فتق آسمانها داشته است ولي حقيقت آن براي ما روشن نيست هر چند كه نظريه هاي علمي هم با آن موافق است. امّا ما به تطبيق اين نظريات با قرآن نمي پردازيم. «1»

4. برخي صاحبنظران تحت عنوان پيدايش نخستين جهان با مطرح كردن آيه ي 11 سوره فصّلت، مطالبي را از دانشمندان مختلف در مورد انفجار اوّليه نقل مي كنند و سپس از قول «ادوارد لوتركپل» مي نويسند:

«علم نه تنها حدوث عالم را ثابت مي كند بلكه روشن مي سازد كه دنيا از حالت گازي در يك (لحظه ي معيّني) در نتيجه ي يك انفجار بزرگ بوجود آمده است و اين لحظه تقريباً پنج بيليون سال پيش بوده و هنوز هم در حال توسعه است.» «2»

5. برخي از نويسندگان معاصر نيز آيات (سوره ي فصّلت/ 11 و انبياء/ 30) را مطرح مي كنند و با توجه به هماهنگي اين آيات با اكتشافات دانشمندان آنرا دليل معجزه بودن قرآن مي دانند و مي گويند:

«علم هيئت ثابت كرده است كه در ابتداي خلقت، كرات آسماني به صورت گاز به هم چسبيده و متصل بودند و بعدها به مرور زمان بر اثر فشردگي و تراكم

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 132

شديد گازها تبديل به جسم شدند. اين واقعيت علمي اوّلين بار توسط «لاپلاس» رياضي دان و منجّم مشهور فرانسوي، در حدود دو قرن پيش اظهار گرديد و امروز نجوم جديد با دستاوردهاي جديد خود صحت فرضيه علمي لاپلاس را ثابت كرده است.»

«1»

سپس از ژرژگاموف نقل مي كند كه: «زمين و خورشيد از گازهاي بسيار سوزاني كه در چندين ميليارد سال پيش بوده به وجود آمده اند.» «2»

6. دكتر «موريس بوكاي» با طرح آيات (سوره ي فصّلت/ 11 و انبياء/ 30) بحث «روش اساسي ايجاد جهان در نظر قرآن» را مطرح مي كند و مي گويد قرآن وجود توده اي گازي با بخشچه هاي ريز را تأييد مي كند و يك روند جدايي (فتق) ماده اي ابتدايي يگانه اي كه عناصر آن نخست به هم ملصق (رتق) بودند را تذكّر مي دهد.

سپس به نظريه ي تكوين عالم در دانش نو مي پردازد كه: «جهان از جرم گازي با دوران كند تشكيل شد» و سپس چگونگي تشكيل ستارگان و زمين را توضيح مي دهد. و قدمت كهكشانها را ده ميليارد سال و قدمت زمين و خورشيد را 5/ 4 ميليارد سال تخمين مي زند. سپس مي نويسد:

«دانش به ما مي آموزد چنانچه به عنوان مثال (و تنها مثال) تكوين خورشيد و محصول فرعي آن يعني زمين را در نظر گيريم، جريان امر توسط تراكم سحابي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 133

نخستين و تفكيك آن رخ داده است. اين دقيقاً همان است كه قرآن به طريق كاملًا صريح با ذكر ماجراهايي كه «دود» آسماني ابتدا يك نوع الصاق، سپس يك نوع انفكاك را بوجود آورده بيان نموده است.» «1»

7. يك پرسش و پاسخ علمي:

پرسش: در سوره فصلت آيات 9- 11 خلقت زمين را در دو دوره (يوم) مطرح مي كند «قل ائنّكم لتكفرون بالذي خلق الارض في يومين و تجعلون له انداداً ذلك رب العالمين* و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها في اربعه أيام سواء

للسائلين ثم استوي الي السماء و هي دخان ....»

«بگو: آيااين شماييد كه واقعاً به آن كسي كه زمين را در دو هنگام آفريد، كفر مي ورزيد و براي او همتاياني قرارمي دهيد؟ اين است پروردگار جهانيان. و در زمين از فراز آن [لنگرآسا] كوه ها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد. و مواد خوراكي آن را در چهار روز اندازه گيري كرد [كه براي خواهندگان، درست و متناسب با نيازهايشان است. سپس آهنگ [آفرينش آسمان كرد و آن دودي بود.»

و در آيه 11 (مورد بحث ما) آسمانها و مسأله دود را مطرح مي سازد. اگر مقصود قرآن آن است كه تمام جهان از گاز خلق شده چرا خلقت زمين را قبل از آسمانها مطرح كرده است؟ و حتي با «ثم» (فصلت/ 11) عطف كرده كه ترتيب را

مي رساند، در حالي كه زمين جزئي از آسمان ها و بصورت طبيعي بايد پس از خلقت آسمانها، و در عرض آنها خلق شود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 134

پاسخ: «دكترموريس بوكاي» با توجّه به اين پرسش نكته اي علمي را مطرح كرده كه در قرآن كريم، در سوره نازعات 27- 31 مسأله ي خلقت آسمانها و زمين به صورتي ديگر مطرح شده است.

«ءَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَنَاهَا رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحَاهَا أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا»

«آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسماني كه [او] آن را بر پا كرده است؟ سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين درست كرد و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد و پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد، آبش و چراگاهش

را از آن بيرون آورد.»

در اين آيات آفرينش آسمانها قبل از زمين ذكر شده و با كلمه «بعدذلك» آمده است. ايشان مي نويسد: «دانش، تداخل دو رويداد تكوين يك ستاره (مانند خورشيد) و سياره اش يا يكي از سياراتش (مانند زمين) را مبرهن مي سازد. آيا همين اختلاط در نص قرآن (همانطور كه ديده شد) ذكر نشده است؟» «1»

8. عبد الرزاق نوفل نيز با طرح دو آيه 30 سوره انبياء و 11 سوره ي فصلت مسأله ي ابتداي خلقت را مطرح مي كند، كه آسمانها و زمين ابتدا يك قطعه ي واحد بود و سپس جدا شد.

و سپس نظريه هاي علمي را مطرح مي كند كه مي گويند: جهان در ابتدا از ماده اي داغ و سخت تشكيل شده بود. كه مناسب ترين لغت براي آن همان

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 135

كلمه ي «دخان» است. كه در قرآن به كار رفته است. «1» و اين مطلب را از اخبار علمي قرآن مي داند كه قرن ها بعد علوم جديد به آن پي بردند.

9. احمد محمد سليمان نيز با طرح آيه ي 30 سوره ي انبياء مي نويسد:

«اينكه قرآن مي فرمايد آسمان و زمين قطعه ي واحدي بود و سپس از هم جدا شد همان نظريه علمي جديد در مورد منظومه ي شمسي است كه مي گويد. جهان يك قطعه اي آتشين رها شده در فضابود و سپس تحت تأثير جاذبه شي ء عظيم از اجرام سماوي ديگر قرار گرفت و تكّه تكّه شد و به صورت حلزوني در آمد. و سپس اين اجزاي كوچك به تدريج سيّارات را به وجود آورد.»

سپس اين آيات را نشانه ي علم غيب پيامبر اكرم (ص) مي داند و از آنها به عنوان اسرار علمي قرآن ياد مي كند. «2»

10. سيد

هبه الدين شهرستاني معتقد است كه مقصود از كلمه سماء و دخان در آيه «ثم استوي الي السماء و هي دخان». «3» همان جوّ زمين (اتمسفر) است كه آن را با نام «كره بخار» اطراف زمين مي خواند.

ايشان در ابتدا معاني كلمه «سماء» را بر مي شمارد. و آن را در عرف و لغت به معناي (شي ء علوي) «هر چه بالاي زمين» است مي داند. كه شارع نيز در

استعمال الفاظ و اسامي تابع عرف بوده است و سپس مي گويد در مقالات ديني لفظ سماء به يكي از سه معنا مي آيد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 136

اول: عين هواي عالي و فضاي خالي.

دوم: جسم عظيم كروي محيط بر زمين ما (كه اكثر موارد استعمال در شرع ناظر به اين معناست).

سوم: عين كرات علوي و اراضي سياره.

آنگاه مي گويد: «وقتي كه اطلاق لفظ «سماء» بر هر موجود علوي جايز و شايع شد چرا جايز نباشد كه آسمان زمين ما عبارت باشد از كره بخاري كه محيط بر هواي زمين ما است.»

سپس ايشان ده دسته دليل شرعي (آيات و روايات) مي آورد تا ثابت كند كه مقصود از آسمان همين كره ي بخار است. دسته دوم از دلايل ايشان همين آيه 11 سوره فصلت و رواياتي است كه مي فرمايد آسمانها از دود آفريده شده است. و دود (دخان) را در آيه «ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ» «1»

به معناي همان بخار مصطلح مي داند و در پايان نتيجه مي گيرد كه:

«آنچه از مجموع اخبار مسطوره استفاده مي كنيم مقصود از دود همان بخار است منتها چون بخار و دود هر دو از يك منشاء هستند و از آنجا كه در عرف و

در ابتداي نظر شبيه همند اسم دخان بر بخار اطلاق شده است.

[پس نتيجه همانا كليه اخبار مزبوره ناطق است بر اينكه تمامي آسمانهاي هفتگانه كه محيط بر زمين هاي هفت گانه است از بخار آفريده شده است.» «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 137

11. برخي صاحبنظران معاصر نيز با طرح آيه 30 سوره ي انبياء مي نويسند اين آيه خبر مي دهد كه آسمانها چيز واحدي بود و سپس جدا شد و اين يكي از معجزات قرآن است كه علم جديد آن را تأييد مي كند. «1»

و نيز با طرح آيات 9- 11 سوره فصلت آن را دليل بر پيدايش خلق از «دخان» مي داند. «2»

12. محمد كامل عبد الصمد نيز آيات 11- 12 سوره فصلت را دليل اعجاز علمي قرآن مي داند. زيرا خبر از دخان بودن آسمانها در ابتدا داده است. «3»

13. سليم الجابي نيز با طرح نظريه انفجار بزرگ، پس از بررسي لغوي و تفسيري آيه 30 سوره انبياء به اين نتيجه مي رسد كه آيه ي فوق و نظريه انفجار بزرگ با هم منطبق هستند و حتي خطاب آيه «أو لم يرَ الذين كفروا ...» به كفار بصورت عام و اروپائيان بصورت خاص است كه وحي الهي 14 قرن قبل يك نظريه جديد آنها را بيان كرده است. «4»

بررسي:

در اينجا تذكر چند نكته لازم است:

1. سخنان مرحوم سيد هبه الدين شهرستاني از چند جهت قابل نقد است:

اوّل: ايشان كلمه ي «سماء» را به سه معناآورده است در حالي كه اشاره كرديم كه اين لغت در موارد و مصاديق بيشتري در قرآن استعمال شده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 138

دوم: ايشان كلمه ي «سماء» در آيه ي

فصلت/ 11 را به معناي جوّ زمين معنا كرده اند در حالي كه از سياق آيات 9- 12 سوره فصلت بر مي آيد كه مقصود از «سماء» آسمانها و كرات غير زمين است چرا كه در ابتداي خلقت زمين را مطرح مي كند. «خلق الارض في يومين» «1» و سپس خلقت آسمان را در حالي كه دود است مطرح مي كند «ثم استوي الي السماء و هي دخان» «2» و آنگاه در آيه ي بعد توضيح مي دهد كه هفت آسمان خلق گشت «3» كه يكي از آنها آسمان دنيا بود كه ستارگان را در آن قرار داد. «فقضهنَّ سبع سموات في يومين و اوحي في كل سماء امرها و زينا السماء الدنيا بمصابيح و حفظاً». پس مقصود از سماء (بر طبق ظاهر آيات) جوّ زمين نيست.

سوم: ايشان كلمه ي «دخان» را كه به معناي «دود» است به معناي «كره بخار اطراف زمين» معنا مي كند كه در آيه ي (فصلت/ 11) هيچ قرينه اي نداريم

تا از معناي لغوي (آنچه به دنبال شعله آتش بر مي خيزد) «4» دست برداريم. و يك معناي مجازي (بخار) را بر آيه تحميل كنيم و صرف شباهت عرفي كفايت نمي كند.

البته ممكن است در روايات كلمه ي دخان بر بخار اطلاق شده باشد (همانگونه كه ايشان روايات متعددي آورده اند) ولي اوّلًا اين روايات از لحاظ سندي جاي بحث دارد چرا كه از تفاسيري همچون «تفسير قمي» نقل شده است. و ثانياً

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 139

ممكن است مراد از بخار آب و دود در اين موارد همان ذرّات بنيادين تشكيل دهنده ي اشياء (مثل هيدروژن- اكسيژن و ...) باشد. كه براي تقريب به ذهن با تعابيري همچون بخار

آب آورده شده است.

2. ظاهر آيات قرآن در مورد آغاز خلقت كه از «دخان» شروع شده است. با نظريه مشهور خلقت جهان يعني نظريه مهبانگ تا حدود زيادي همخواني دارد و در نقاطي با هم مشترك است.

يعني از ظاهر قرآن و علم بر مي آيد كه جهان در ابتدا از گازهاي داغ تشكيل شده است امّا آيات قرآن در مورد عناصر ديگر نظريه مهبانگ (مثل انفجار اوليّه) مطلب صريحي ندارد.

3. با توجه به تعدّد نظريه ها در مورد آغاز خلقت و عدم اثبات قطعي آنها، در حال حاضر نمي توان هيچكدام را به صورت قطعي به قرآن نسبت داد.

4. اگر روزي نظريه ي مهبانگ به صورت قطعي اثبات شود اين مطلب اعجاز علمي قرآن را اثبات مي كند. چرا كه نوعي رازگويي علمي قرآن كريم است.

امّا اين مطلب به صورت كنوني آن، بيش از يك هماهنگي شگفت انگيز ظاهر قرآن و علم نيست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 140

حركت هاي خورشيد از منظر قرآن و هيئت بطلميوسي و كپرنيكي

پرسش:

حركت هاي خورشيد از منظر قرآن و هيئت بطلميوسي و كپرنيكي. آيه ي مباركه «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا» نمايانگر حركت انتقالي خورشيد است، زيرا ماده جري و جريان، بسادگي قابل انطباق با حركت وصفي و دَوَراني نيست، و اين در حالي است كه براي خورشيد جز حركت وضعي به اثبات نرسيده است.

نيز، ظاهر اين آيه ي كريمه با كيهان شناسي بطليموسي مطابقت دارد كه معتقد است خورشيد در حال حركت است و زمين مركز منظومه شمسي بوده و ثابت مانده است.

لطفاً پاسخ خودرا مستدل ومطابق با كشفيات نوين كيهان شناسي ارائه فرماييد.

پاسخ:

خورشيد و حركات آن:

خورشيد يكي از نشانه هاي الهي است كه خداوند در قرآن به آن قسم ياد كرده است. «1» و در

آيات متعدّدي از خورشيد و حركت هاي آن ياد كرده است آياتي كه در اين مورد به آنها استناد شده عبارتند از: پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 141

1. «وَآيَهٌ لَّهُمُ الَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ» «1» «و نشانه اي [ديگر] براي آنها شب است كه روز را [مانند پوست از آن بر مي كنيم و بناگاه آنان در تاريكي فرو مي روند و خورشيد به [سوي قرارگاه ويژه خود روان است. تقدير آن عزيز دانا اين است.»

2. «لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِوَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» «2» «نه خورشيد را سزد كه به ما رسد، و نه شب به روز پيشي جويد و هر كدام در سپهري شناورند.»

3. «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» «3» «و اوست آن كسي كه شب و روز و خورشيد و ماه را پديد آورده است. هر كدام از اين دو در مداري [معين شناورند.»

4. «وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِاجَلٍ مُسَمّيً» «4» «و خورشيد و ماه را رام گردانيد؛ هر كدام براي مدّتي معيّن به سير خود ادامه مي دهند.»

5. «وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ» «5» «و خداوند خورشيد و ماه را در حالي كه هر دو در حال حركت هستند به نفع شما مقهور و مسخّر گردانيد.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 142

نكات تفسيري

1. آيات فوق براي معرفي نشانه هاي حق و يادآوري به مردم است تا ايمان آورند و يا ايمان آنان تقويت گردد. و بنابراين آيات سوره ي يس با كلمه «و آيه لهم ...» شروع

مي شود و آيه 2 سوره رعد با جمله «لَعَلَّكُم بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ» «اميد كه شما به لقاي پروردگارتان يقين حاصل كنيد» پايان مي يابد.

2. «لام» در كلمه «لمستقر» ممكن است به چند معنا باشد:

الف: لام به معناي «الي» (خورشيد به سوي قرارگاه خود روان است) «1»

ب: لام به معناي «في» (خورشيد در قرارگاه خود روان است) «2»

ج: لام براي غايت «تا» باشد (خورشيد تا قرارگاه خود روان است) «3»

د: لام به معناي تأكيد باشد (خورشيد روان است مر قرارگاه خود را)

3. آيه ي فوق به نحو ديگري نيز قرائت شده است: «و الشمس تجري لا مستقر لها» يعني روان است و قرارگاه ندارد.» «4»

4. كلمه مستقر در «لمستقر» ممكن است مصدر ميمي، يا اسم زمان و يا اسم مكان باشد. پس معنا آن است كه «خورشيد به طرف قرار گرفتن خود حركت

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 143

مي كند و يا تا آنجا كه قرار گيرد حركت مي كند يعني تا سر آمدن اجل آن و يا زمان استقرار و يا محل استقرارش حركت مي كند.» «1»

با اين احتمال (سر آمدن اجل يا زمان استقرار) بوسيله آيه «كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمّيً» «2» تأييد مي شود. زيرا «لاجل مسمي» به جاي «لمستقرٍ لها» به كار رفته است.

مگر آنكه ادعا شود كه آيه ي «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا» «3»

مي خواهد در مورد خورشيد به مطلب تازه اي اشاره كند كه در آيات ديگر (فاطر/ 13- رعد/ 2- زمر/ 5) اشاره نشده بود. يعني خورشيد و ماه هر دو زمان استقرار و پايان زماني حركت دارند و علاوه بر آن خورشيد پايان مكاني نيز دارد.

5. ابن كثير نيز در تفسير خود در

مورد «لمستقر لها» دو احتمال را مطرح مي كند:

اوّل اينكه مقصود مستقر مكاني باشد. يعني تحت عرش الهي كه نزديك زمين است.

دوم آنكه مقصود انتهاي سير خورشيد در قيامت است. «4»

6. فُلك در لغت به معناي كشتي و فَلك به معناي مجراي كواكب است كه به خاطر شباهت آن با كشتي (در شناور بودن) فلك ناميده شده است. «5»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 144

برخي مفسران مي نويسند:

«كلمه فلك در لغت به معني بر آمدن پستان دختران و شكل دوراني به خود گرفتن است سپس به قطعات مدوّر زمين و يا اشياء مدور ديگر نيز اطلاق شده و از همين رو به مسير دوراني كواكب نيز اطلاق مي شود.» «1»

سيد هبه الدين شهرستاني با ذكر 14 دليل اثبات مي كند كه كلمه «فلك» در اسلام به معناي مدار نجوم و مجراي كواكب است. «2»

7. يسبحون از ماده «سباحت» در اصل به معناي حركت سريع در آب و هوا است. «3»

8. دائبين از ريشه «دأب» به معني «ادامه دادن به سير» است. و بمعني عادت مستمره هم مي آيد. «4»

البته صاحب تفسير نمونه مي گويد: دائب از ريشه دئوب به معني استمرار چيزي در انجام يك برنامه به صورت يك حالت و سنت است ... ولي در معني دائب حركت در مكان نيفتاده است. بنابراين نورافشاني و أثر تربيتي، خورشيد را مدلول دائب مي كند. «5»

امّا به نظر مي رسد با توجّه به سخن راغب اصفهاني ايشان به يكي از معاني دائب (ادامه دادن به سير) توجه نكرده است هر چند كه تفسير نمونه هيچ منبع لغوي را نيز در اين مورد معرفي نكرده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني

ويژه جوانان، ج 6، ص: 145

تاريخچه:

خورشيد ستاره اي است كه هر انساني مي تواند هر روز آن را ببيند و حركت كاذب روزانه آن (از طرف مشرق به مغرب) «1» هميشه توجّه انسان را به خود جلب كرده است.

انسان ها تا قرن ها تصوّر مي كردند خورشيد به دور زمين مي چرخد و هيئت پيچيده بطلميوسي نيز بر همين اساس پايه گذاري شده بود. كه زمين مركز جهان است. «2» حكيم مزبور كره زمين را ساكن و مركز كليه كرات پنداشته بود او مي گفت:

«سه چهارم از سطح زمين را آب فرا گرفته و كره ي هوا به مجموع خاك و آب احاطه كرده و كره ي هوا را كره ي آتش در ميان گرفته است و آتش را كره ي قمر در آغوش دارد. (فلك قمر را جز خود ماه ستاره اي نيست) و پس از فلك قمر افلاك عطارد و زهره و شمس و مريخ و مشتري و زحل به ترتيب هر فلك بعدي محيط بر فلك قبلي است و هر يك را فقط يك ستاره است كه هم بنام آن ناميده مي شود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 146

و پس از فلك زحل كره ي هشتم يا فلك ثوابت است كه جميع كواكب ثابته مانند ميخ بر پيكر آن كوبيده است. و پس از فلك هشتم كره ي نهم يا فلك اطلس است كه تمام افلاك هشتگانه به ترتيبي كه ذكر شد. در شكم آن جا دارد. (مثل پيازي كه لايه لايه بر همديگر هستند) فلك مزبور خالي از ستاره و داراي قطر نامحدود است ... و در يك شبانه روز با كليه ي افلاكي كه در جوف آن است به گرد زمين مي چرخد.» «1»

هيئت بطلميوسي هفده

قرن بر فكر بشر حكومت كرد و پس از آن كوپرنيك (1544 م) هيئت جديد (هيئت كوپرنيكي) را ارائه داد كه بر اساس آن زمين به دور خورشيد مي چرخيد. ولي شكل چرخش را دايره اي مي دانست كه پس از او كپلر (1650 م) شكل بيضوي گردش زمين بدور خورشيد را كشف كرد. و سپس عقيده اين دو نفر توسط گاليله ايتاليايي مستقر و مدلّل گرديد «2» و از آن پس نظام منظومه ي شمسي به صورت نوين پايه گذاري شد كه سيارات به دور خورشيد مي چرخد (عطارد- زهره- زمين- مريخ- مشتري- زحل- اورانوس- نپتون- پلوتون).

ولي هنوز عقيده اخترشناسان (حتّي كوپرنيك، كپلر و گاليله) بر آن بود كه خورشيد ثابت ايستاده است. «3» و حتّي در ادعانامه اي كه عليه گاليله در دادگاه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 147

قرائت شد او را متهم به اعتقاد به سكون خورشيد (خلاف گفته كتاب مقدّس كه خورشيد را متحرّك مي دانست) «1» كردند و او حاضر نشد حركت خورشيد را بپذيرد. «2»

امّا در اعصار جديد روشن شد كه خورشيد داراي چند حركت است:

اوّل حركت وضعي كه هر 5/ 25 روز يك بار به دور خود مي چرخد.

دوم حركت انتقالي از جنوب آسمان به سوي شمال آن كه هر ثانيه 5/ 19 كيلومتر همراه با منظومه شمسي حركت مي كند.

و سوم حركتي انتقالي كه با سرعت 225 كيلومتر در ثانيه به دور مركز كهكشان مي گردد. كه در اين حركت نيز منظومه شمسي را بهمراه خود مي برد. «3»

البته براي خورشيد حركت هاي ديگري نيز گفته شده كه در نكات علمي اشاره مي كنيم.

اسرار علمي:

در مورد آيات مربوط به حركت خورشيد مفسران قرآن دو گروه شده اند:

اوّل: مفسران

قديمي: مفسران قرآن كريم از دير زمان در پي فهم آيات مربوط به حركت خورشيد بودند ولي از طرفي نظريه هيئت بطلميوسي بر جهانيان سايه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 148

افكنده بود و از طرف ديگر ظاهر آيات قرآن (در مورد حركت خورشيد و زمين در مدار خاص خودشان) هيئت بطلميوسي را بر نمي تافت و از اين رو برخي مفسران در پي آن شدند تا با توجيه خلاف ظاهري آيات قرآن را با هيئت بطلميوسي و حركت كاذب روزانه خورشيد سازگار كنند.

طبري (310 ق) در تفسيرش حركت خورشيد را همان حركت روزانه و محل استقرار خورشيد را دورترين منازل، در غروب مي داند. «1»

طبرسي مفسّر گرانقدر شيعه (م 548 ق) مي گويد: «در مورد استقرار خورشيد سه قول است:

اوّل: اينكه خورشيد جريان مي يابد تا دنيا به پايان برسد. بنابراين ديدگاه، خورشيد محل استقرار ندارد.

دوم: اينكه خورشيد براي زمان معيني جريان دارد و از آنجا تجاوز نمي كند.

سوم: اينكه خورشيد در منازل خود در زمستان و تابستان حركت مي كند و از آنها تجاوز نمي نمايد.

پس همان ارتفاع و هبوط خورشيد محل استقرار اوست.» «2»

شهرستاني در مورد آيه: «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» «3»

مي نويسد:

«هر يك در فلكي شنا مي كنند» و مكرر گفتيم كه ظاهر اين آيه با هيئت قديم راست نمي آمد زيرا بنابر آن هيئت حركت كوكب در جسم فلك ممتنع

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 149

است و از اين جهت قدما ظاهر آيه را حمل بر مجاز كرده سباحت را هم به معني مطلق حركت گرفته و گفته اند مقصود اين است كه: هر ستاره اي با فلك خود بالتبع حركت مي كند.»

اين در

حالي است كه در آيه واژه ي «في» (در) مي باشد يعني خورشيد در فلك و مدار شناور است.

و نيز در مورد آيه ي «وَالشَّمْسُ تَجْرِي» «1»

مي نويسد: «متقدمين بدين آيه احتجاج كرده حركتي را كه از طلوع و غروب آفتاب مشاهده مي شود متعلق به جرم خورشيد دانسته اند. ولي در معناي كلمه «مستقر» دچار اضطراب و اختلاف عقيده شده اند.»

... برخي گفته اند آفتاب سير مي كند تا به مستقر خود كه برج حمل است برسد. (كه لازمه ي آن سكون خورشيد در برج حمل است و اين معنا باطل است.)

... و برخي گفته اند شمس حركت مي كند در فلك خود. (كه از نظر هيئت قديم باطل است) «2»

عجيب اين است كه صاحب تفسير نمونه نيز در تفسيرآيه «وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» «3» احتمال مي دهد كه مقصود همين حركت خورشيد بر حسب حسّ ما يا حركت ظاهري [كاذب و خطاي ديد] باشد و آن احتمال را در كنار احتمالات

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 150

ديگر مي آورد و ردّ نمي كند «1» در حالي كه اين آيات در مقام شمارش آيات خداست و حركت كاذب نمي تواند آيه و نشانه ي الهي باشد. «2»

دوم: مفسران و صاحبنظران جديد:

پس از آنكه در هيئت جديد، حركت زمين به دور خورشيد و سپس حركت هاي چندگانه ي خورشيد به اثبات رسيد آيات مربوط به حركت خورشيد معناي جديدي پيدا كرد و متخصّصان، صاحبنظران و مفسّران قرآن در اين مورد اظهار نظرهاي متفاوتي كردند و برداشتهاي زيبايي از آيات فوق بعمل آوردند، كه بدان ها اشاره مي كنيم:

الف: حركت انتقالي خورشيد در درون كهكشان راه شيري (حركت طولي)

مفسّر معاصر آيه اللّه مكارم شيرازي پس از اشاره به تفسيرهاي «تجري، يس/ 38»

مي نويسد:

«آخرين و جديدترين تفسير براي آيه فوق همان است كه اخيراً دانشمندان كشف كرده اند و آن حركت خورشيد با مجموعه منظومه شمسي در وسط كهكشان ما به سوي يك سمت معيّن و ستاره دور دستي كه آن را ستاره پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 151

«وِگا» ناميده اند، مي باشد.» «1» و در جاي ديگر «جريان» را اشاره به حركت طولي مي داند. «2»

تذّكر: در اين معنا بايد «لام» در «لمستقر لها» را به معناي «الي» بدانيم يعني: «خورشيد به سوي قرارگاه خود جريان دارد.» همانگونه كه برخي از نويسندگان عرب بدان تصريح كرده اند.» يكي از صاحبنظران پس از اينكه حركت خورشيد از جنوب به سوي شمال آسمان را 5/ 19 كيلومتر در ثانيه مي داند در ادامه به آيه ي 2 سوره ي رعد و 33 سوره ي ابراهيم در مورد حركت خورشيد استناد مي جويد. «4»

يكي ديگ- ر از نويسندگ- ان معاص- ر در م- ورد كلمه «مستقر» در آيه «تجري لمستقر لها» مي نويسد:

«اين حركت به سوي قرارگاه شايد همان حركت خورشيد به سوي ستاره وِگا باشد كه علم نجوم امروز بدان پي برده است» و سپس آن را معجزه ي علمي قرآن مي داند. «5»

علامه طباطبايي (ره) پس از آنكه جريان شمس را همان حركت خورشيد مي داند، مي فرمايد:

«امّا از نظر علمي تا آنجا كه ابحاث علمي حكم مي كند قضيه درست بر عكس (حس) است يعني خورشيد دور زمين نمي گردد بلكه زمين بدور خورشيد

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 152

مي گردد و نيز اثبات مي كند كه خورشيد يا سياراتي كه پيرامون آن هستند به سوي ستاره (نسر ثابت) حركت انتقالي دارند ...» «1»

سيد هبه الدين

شهرستاني حركت خورشيد را به طرف ستاره اي بر ران راست «جايي» معرفي مي كند و در جاي ديگر آن را به طرف مجموعه نجوم (هركيل) مي داند. «2» و كلمه ي «تجري» را اشاره به حركت انتقالي خورشيد مي داند. «3»

طنطاوي در تفسير الجواهر نيز پس از ذكر مقدمه اي در انواع حركات آيه ي فوق را بر حركت خورشيد و مجموعه ي همراه او به دور يك ستاره (كوكب) حمل مي كند و سپس مطالبي طولاني در مورد حركت هواپيماها، اتومبيل ها و ... مي دهد كه ربطي به تفسير آيه ندارد. «4»

و در همين مورد كتاب «زنده جاويد و اعجاز قرآن» نوشته ي مهندس محمد علي سادات، «5» و نيز قرآن و آخرين پديده هاي علمي، مهندس جعفر رضايي فِر، «6» و نيز «القرآن الكريم و العلم الحديث»، دكتر منصور محمد حسب النبي، «7» مطالب مشابهي دارند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 153

ب: حركت انتقالي خورشيد همراه با كهكشان: (حركت دوراني).

آيت اللّه مكارم شيرازي: در مورد آيه «وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» «1» «و هر كدام از آنها در مسير خود شناورند.» دو احتمال مي دهند:

يكي حركت خورشيد به حسب حس ما يا حركت ظاهري [حركت كاذب روزانه خورشيد كه در اثر حركت زمين به خطا ديده مي شود و عرف مردم اين حركت را به خورشيد نسبت مي دهند.] «2»

دوم: منظور از شناور بودن خورشيد در فلك خود حركت آن همراه با منظومه ي شمسي و همراه با كهكشان كه ما در آن قرار داريم مي باشد چه اينكه امروزه ثابت شده است كه منظومه شمسي ما جزيي از كهكشان عظيمي است كه به دور خود در حال گردش است.

و در پايان اين آيه «فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» را

اشاره به حركت دوراني خورشيد مي داند كه بر خلاف هيئت بطلميوسي حاكم در زمان نزول قرآن سخن گفته و بدين ترتيب معجزه علمي ديگري از قرآن به ثبوت رسانيده است. «3»

يكي از صاحبنظران نيز پس از آنكه حركت دوراني خورشيد را هر 200 ميليون سال يك بار با سرعت 225 كيلومتر در ثانيه به دور مركز كهكشان

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 154

مي داند به آيه ي 2 سوره ي رعد و 33 سوره ابراهيم براي اثبات حركت خورشيد استناد مي جويد. «1»

دكتر موريس بوكاي با استناد به آيه 33 سوره ي انبياء و 40 سوره ي يس «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» نتيجه مي گيرد كه قرآن تصريح كرده كه خورشيد روي مداري حركت مي كند. در حالي كه اين مطلب بر خلاف هيئت بطلميوسي رايج در عصر پيامبر (ص) بود.

او مي گويد «با اينكه نظر بطلميوس در زمان پيامبر اسلام (ص) هم مورد گرايش بود اين نظريه در هيچ جاي قرآن به چشم نمي خورد.»

و سپس با اشاره به ترجمه هاي غلط قرآن به زبان فرانسه كه فلك را به معناي مغشوش (كره آسماني- ميله آهني) آورده اند (چون نمي توانستند حركت دوراني خورشيد را تصور كنند) مي گويد اوّلين ترجمه قرآن كه به زبان فرانسوي كلمه «فلك» را «مدار» ترجمه كرد ترجمه «حميد الله» دانشمند پاكستاني بود. «2»

سيد هبه الدين شهرستاني در مورد حركت خورشيد و منظومه ي شمسي (از قول برخي) نقل مي كند كه:

خورشيد با همه ي اتباع خود به دور روشن ترين ستاره اي كه در ثريا است مي چرخد و نام آن ستاره بزبان فرنگي «الكبوتي» و بزبان عربي «عقد الثريا» است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 155

برخي ديگر از نويسندگان «1»

همين حركت دوراني را به آيات قرآن (يس/ 40) نسبت داده اند:

استاد مصباح يزدي نيز با طرح آيه فوق (يس/ 40) مي نويسند:

«قرآن، فلك را چون دريايي مي داند كه اجرام در آن حركت دارند و شناورند، پيداست كه منظور فضايي است كه اين اجرام در آن حركت مي كنند و مدار حركتشان را در آن فضا، تعيين مي كنند. نه آنچنان كه قدماء مي گفتند: فلك حركت مي كند و آنها در فلك ثابتند.

قرآن از ابتدا «فرضيه ي فلكيات» قديم را مردود مي دانسته است ... پس از اين آيه مي توان نتيجه گرفت كه اجرام علوي، همه در حركتند و اين مطلبي است كه علم نجوم جديد اثبات مي كند.» «2»

تذّكر: به نظر مي رسد ظاهر آيه همين معناي دوم (حركت خورشيد در يك مدار است) كه با توجه به جمله «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» تأييد مي كند.

ج: حركت وضعي خورشيد به دور خود:

در تفسير نمونه آمده است: «بعضي ديگر آن (تجري- يس/ 38) را اشاره به حركت وضعي كره آفتاب دانسته اند زيرا مطالعات دانشمندان به طور قطع ثابت كرده كه خورشيد به دور خود گردش مي كند» «3»

و سپس در پاورقي توضيح مي دهند كه بر طبق تفسير «لام» در «لمستقرٍ لها» به معناي «في» (در) است. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 156

تذكر: در اين صورت معنا اينگونه مي شود: «خورشيد در قرارگاه خود جريان دارد.» [و به دور خود مي چرخد].

احمد محمد سليمان نيز در كتاب القرآن و العلم مي گويد كلمه ي لام در عربي 13 معني دارد و سپس توضيح مي دهد كه اگر لام به معناي «في» باشد حركت وضعي خورشيد را مي رساند و اگر به معناي «الي» باشد حركت انتقالي خورشيد را

مي رساند و سپس مي گويد اين معجزه ي بلاغي قرآن است كه يك كلمه «لمستقر لها» دو معجزه علمي را با هم مي رساند. «1»

سيد هبه الدين شهرستاني نيز از علامه مرعشي شهرستاني (سيد محمد حسين) و غير او نقل مي كند كه احتمال داده اند. كلمه ي «مستقر» بمعني محل استقرار و حرف لام به معني «في» و مقصود حركت وضعي آفتاب باشد. «2»

يكي از صاحبنظران نيز پس از آنكه حركت وضعي خورشيد را 5/ 25 روز يك مرتبه به دور خود معرفي مي كند به آيه ي 2 سوره رعد و 33 سوره ابراهيم در مورد اثبات حركت خورشيد استناد مي جويد. «3»

و برخي ديگر از نويسندگان مثل؛ محمد علي سادات، آيه ي 38 و 40 سوره ي يس را دليل حركت وضعي خورشيد گرفته اند. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 157

يكي ديگر از صاحبنظران نيز با ذكر اينكه ممكن است لام در كلمه «لمستقر» به معناي «في» يا «تأكيد» باشد آن را اشاره به حركت وضعي خورشيد مي داند. «1»

د: ادامه ي حيات خورشيد تا زمان معيّن:

يكي از صاحبنظران در مورد آيه ي «كُلٌّ يَجْرِي لِاجَلٍ مُسَمّيً» «2» «هر يك از خورشيد و ماه تا زمان معيني به گردش خود ادامه مي دهند» مي نويسند:

«ظاهر مقصود از اينكه خورشيد و ماه تا زماني معيّني به گردش خود ادامه مي دهند اين است كه زماني فراخواهد رسيد كه اين چراغ هاي آسماني خاموش گردد و آن روز قيامت است.» «3»

همين معنا را سيد هبه الدين شهرستاني در مورد آيه ي «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا» «4»

مي پذيرد و مي گويد: مقصود از جريان حركت انتقالي آفتاب است در اعماق فضا و مراد از «مستقر» زمان استقرار است نه مكان استقرار

و معنا چنين مي شود: آفتاب حركت مي كند تا هنگامي كه بايد قرار گيرد. يعني روز قيامت.

تذكر: در اين صورت «مستقر» را در آيه اسم زمان معنا كرده اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 158

فيزيكدانان جديد مي نويسند: «خورشيد مي تواند تا 10 ميليارد سال بدرخشد و از اين عمر طولاني پنج ميليارد سال آن گذشته است. بنابراين اكنون خورشيد در نيمه راه زندگي خود قرار دارد.» «1»

ه-: حركات دروني خورشيد:

به نظر مي رسد كلمه ي «تجري» در آيه ي «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا» «2»

معناي ديگري را نيز داشته باشد يعني بين كلمه «تحرك» و «تجري» تفاوتي هست و آن اينكه كلمه «تحرك» فقط حركت را مي رساند مثل حركت اتومبيلي كه به جلو يا عقب مي رود. ولي زير و رو نمي شود. امّا كلمه ي «تجري» در مورد مايعات مثل آب به كار مي رود كه در هنگام حركت علاوه بر جلو رفتن، زير و رو هم مي شود و بر سر هم مي خورد.

امروزه دانشمندان كشف كرده اند كه خورشيد علاوه بر حركت وضعي، انتقالي طولي، انتقالي دوراني داراي حركتي ديگر هم هست زيرا درون خورشيد دائماً انفجارات هسته اي صورت مي گيرد تا انرژي نوراني و گرما توليد كند و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 159

روشني بخش ما باشد «1» و همين انفجارات باعث زير و رو شدن مواد مذاب داخل خورشيد شده و گاه تا كيلومترها به بيرون پرتاب مي شود.» به عبارت ديگر خورشيد علاوه بر حركت، مثل آب جريان دارد و دائماً زير و رو مي شود. و اين لطافت تعبير قرآني غير از طريق وحي نمي تواند صادر شده باشد و از اين رو ممكن است اعجاز علمي قرآن را

برساند.

تذكّر: ممكن است گفته شود با توجّه به كاربرد واژه ي «تجري» در قرآن كه در مورد حركت ماه و خورشيد هر دو به كار رفته است (فاطر/ 13- زمر/ 5- لقمان/ 29) «وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمّيً» در حالي كه ماه از مواد مذاب تشكيل نشده است پس هميشه واژه ي تجري به معناي مذاب بودن متعلّق جريان (مثل آب و خورشيد) نيست. بلكه اين تعبير كنايه است كه در اين موارد فضا را مثل يك اقيانوسي در نظر گرفته است كه ماه و خورشيد مثل يك كشتي در آن شناور هستند. پس اين واژه دلالت قطعي بر يك معنا پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 160

(شناور بودن يا مذاب بودن) در مورد خورشيد ندارد از اين رو نمي توان گفت كه اعجاز علمي قرآن را ثابت مي كند.

تذكر ديگر: برخي از صاحبنظران (دكتر السيد الجميلي) نيز با طرح آيه 36 سوره يس حركت خورشيد و منظومه ي شمسي را 700 كيلومتر در ثانيه دانسته اند. ولي نوع حركت را مشخص نكرده اند. كه دوراني به دور مركز كهكشان يا مستقيم است. «1»

بررسي:

در مورد انطباق حركت هاي خورشيد با آيات مورد بحث تذكر چند نكته لازم است:

1. بيان كرديم كه سه احتمال در كلمه ي «مستقر» (يس/ 38) وجود دارد (مصدر ميمي- اسم مكان- اسم زمان) و نيز بيان شد كه چند احتمال در معناي لام «لمستقر» وجود دارد (بمعني الي- في- غايه) و نيز بيان كرديم، در مورد كلمه ي «جريان» چهار احتمال وجود دارد (حركت انتقالي طولي- حركت وضعي- ادامه حيات زماني- حركت دروني خورشيد).

در اثر ضرب اين احتمالات در يك ديگر عدد 36 حاصل مي شود «2»

يعني 36 احتمال در معناي آيه متصوّر است و ممكن است در واقع همه ي اين احتمالات مراد آيه باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 161 پس اين احتمال هم وجود دارد كه جريان (حركت) ديگري هم براي خورشيد وجود داشته باشد كه كشف نشده و آن هم مراد باشد. از اين رو نمي توان به طور قطعي گفت كه مقصود آيه يكي از اين احتمالات است و احتمالات (شناخته شده يا كشف نشده) ديگر را نفي كرد.

البته همانطور كه بيان كرديم ظاهر آيه (يس/ 37- 40) همان معناي دوم (حركت دوراني خورشيد در يك مدار ثابت) است. كه با واژه (يسبحون) در ذيل آيه تأييد مي شود.

2. حركت انتقالي خورشيد به طرف يك مكان نامعلوم را مي توان از كلمه «لمستقر» استفاده كرد. امّا تعيين اين مكان (ستاره وگا- جايي يا هركيل يا ...) و يا تحميل آن بر آيه ي قرآن صحيح بنظر نمي رسد زيرا اين مكان به طور قطعي مشخص نيست. و بنابراين نمي توان مكان هاي حدسي را به قرآن نسبت داد.

3. اشارات صريح قرآن به حركت خورشيد (هر كدام از معاني حركت و جريان را كه در نظر بگيريم) از مطالب علمي قرآن و نوعي رازگويي است. زيرا قرآن كريم در زماني سخن از مدار (فلك) خورشيد و جريان و حركت واقعي آن گفت كه هيئت بطلميوسي فقط همين حركت كاذب را به رسميت مي شناخت و اين مطلب عظمت علمي قرآن و آورنده آن (پيامبر اسلام (ص)) را نشان مي دهد.

4. آيا اين اشارات علمي قرآن اعجاز علمي آن را اثبات مي كند؟

در اين مورد مي توان تفصيل قائل شد؛ يعني بگوييم بخشي از اين حركت ها قبلًا

توسط كتاب مقدس گزارش شده بود «1» و از اين رو اخبار قرآن در اين مورد

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 162

اعجاز علمي نيست. امّا آن بخشي كه توسط كتاب مقدس گزارش نشده بود و توسط قرآن بر خلاف هيئت بطلميوسي بيان شد اعجاز علمي قرآن است.

قسم اوّل يعني بخشي كه كتاب مقدس خبر داد، همان جمله اي است كه «مي گويد: و [خورشيد] مثل پهلوان از دويدن در ميدان شادي مي كند.» «1»

از اين جمله فقط حركت انتقالي دوراني خورشيد استفاده مي شود چون پهلوانان در ميادين بطرف جلو و بصورت دوراني مي دوند. «2»

امّا حركت هاي ديگر مثل حركت انتقالي طولي و حركت وضعي و حركت زماني و حركت دروني خورشيد از ابتكارات قرآن است. و اعجاز علمي آن را ثابت مي كند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 163

فصل ششم: قرآن و زمين شناسي

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 165

مقصود از اينكه كوه ها همچون ميخ هستند، چيست؟

پرسش:

مقصود از اينكه كوه ها همچون ميخ هستند، چيست؟ پاسخ:

قرآن مجيد در سوره هاي متعددي درباره ي آفرينش كوه ها سخن گفته و راز خلقت و اسرار وجود آن ها را با تعبيرات گوناگوني بيان كرده است. از بين رازها و حكمت هاي آفرينش كوه ها بيشتر روي استقرار و آرامشي كه در پرتو كوه ها نصيب ساكنان زمين شده است تكيه كرده و وجود آنها را مانع از پديد آمدن حركات ناموزن و اضطراب و نوسان معرفي مي نمايد و در سوره هاي گوناگون با عبارات متعدّد «1» مي فرمايد:

«وَأَلْقي فِي الأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ»؛

«و در زمين كوه هاي استواري افكند، [مبادا] كه شما را بلرزاند.»

و گاهي اين حقيقت را به عبارت ديگر بيان مي كند و مي فرمايد:

«وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً»؛ «2» «كوه ها را ميخ هاي زمين آفريديم.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 166

بررسي واژه هاي آيات:

واژه ي «جبال»، جمع «جبل» به معناي كوه است. «1»- «2»

واژه ي «اوتاد»: جمع «وَتَدْ» به معناي ميخ است.

واژه ي «رواسي»، جمع «راسيه» به معناي ثابت و محكم است. «3» تاكيد بر كلمه ي «رواسي» به معناي ثابت و پابرجا، اشاره ي لطيفي است كه كوه ها هم خودشان ثابتند و هم مايه ي ثبات پوسته ي زمين و زندگي انسان ها مي باشند. «4» واژه ي «تميد» از «ميد»، به معناي ميل و اضطراب است. يعني، در زمين كوه هاي

ثابت و محكم افكند تا شما را ميل ندهد و اين سو و آن سو نيندازد و مضطرب نكند. «5»

عوامل لرزش و اضطراب زمين:

حال اين سوال مطرح مي شود كه منشاء اين اضطراب و نوسان و لرزش چيست؟ كه وجود كوه ها از بروز آن جلوگيري مي نمايد:

1. كره ي زمين داراي 14 تا 16 حركت مختلف است «6» كه بعضي مربوط به داخل كره ي زمين و اكثراً نسبت به كرات ديگر انجام مي شود. در اينجا به ذكر حركات عمده ي آن مي پردازيم:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 167

الف. حركت وضعي (دوراني):

زمين در هر 24 ساعت يكبار از مغرب به مشرق دور محور خود مي چرخد و شب و روز بوجود مي آيد، سرعت اين حركت دوراني در مدار استوا، در هر ساعت 1666 كيلومتر و در هر ثانيه 461 متر است كه هر چه به قطبين نزديك شويم از مقدار آن كاسته مي شود. «1»

ب. حركت انتقالي:

زمين با حركت انتقالي سريع خود، كه سرعت آن 170000 كيلومتر در ساعت است به دور خورشيد مي چرخد. «2»

ج. حركت هليسي:

چون منظومه ي شمسي در هر ثانيه 20 كيلومتر در فضا، و به مقصد نامعلومي به دنباله ي ستاره ي «وگا ageW» حركت مي كند، كره ي زمين مجبوراست سرعت حركات وضعي و انتقالي خود را چنان ترتيب دهد تا از كاروان نامبرده عقب نماند و پيشروي نيز ننمايد.

سرعت اين حركت در روز اوّل تير ماه، ثانيه اي 28900 كيلومتر، و در اوّل دي ماه 30000 كيلومتر است. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 168

به طور مسلّم اين نوع حركت سريع زمين و بالاخص حركت وضعي آن، در تماس با هواي مجاور آن و در برخورد

ملكول هاي هوا با سطح كره، آنچنان حرارتي توليد مي كند كه براي مشكل ساختن حيات بر روي زمين كافي است، اين مشكل در صورتي پيش مي آيد كه هواي مجاور زمين همراه خود زمين حركت نكند و بر اثر برخورد زمين با ملكول هاي هواي ساكن، كه همه ي جوانب آن را مانند پوسته ي پياز فرا گرفته است حرارت شديدي توليد شود. ولي اگر هواي مجاور زمين پا به پاي خود زمين حركت نمايد و هر دو دست به دست هم و به يك سمت در حال حركت باشند. قطعاً چنين خطري پديد نخواهد آمد. «1»

از اين رو وجود كوه ها و پستي و بلندي هاي زمين، در حركت «هواي مجاور» همراه زمين، نقش موثري دارند؛ زيرا در پرتو فواصل رشته هاي كوه ها و پستي و بلندي هاي آن كه قشر جامد زمين را به صورت سرزمين شخم زده در آورده است و هواي مجاوري كه با زمين تماس دارد در ميان كوه ها حبس مي شود و پستي و بلندي هاي مختلف زمين كه حتّي در برخي از نقاط به 8 كيلومتر مي رسد هواي چسبيده به زمين را درخود نگاه داشته است و هنگام حركت زمين هواي داخل فرورفتگي ها و چسبيده به آن، با آن حركت مي كند و هر دو در مسير واحدي پا به پاي يكديگر به گردش خود ادامه مي دهند. و شايد آيه ي:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 169

«وَأَلْقي فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ»؛ «1»

«و در زمين كوه هاي استواري افكند تا شما را از حركات ناموزون آن حفظ كند.»

اشاره به اين راز بزرگ باشد كه در سايه ي كوه ها به وجود مي آيد. «2»

2. ممكن است اين حركات ناموزون

كه كوه ها مانع از بروز آن است به خاطر جاذبه ي نيرومند ماه باشد كه مي تواند در پوسته ي زمين جزر و مدي مانند جزر و مد دريا بوجود آورد و همواره در حركت و اضطراب باشد. ولي كوه ها مانع بروز اين نوع حركات ناموزون، است. زيرا كوه ها در حقيقت در حكم يك زره ي محكم فولادين را دارند كه دور تا دور زمين را احاطه كرده و با توجه به ارتباط و پيوندي كه از زير به هم دارند يك شبكه ي نيرومند سرتاسري را تشكيل مي دهند. اگر اين زره محكم و اين شبكه ي نيرومند، كره زمين را نمي پوشاند و پوسته ي روي زمين از يك قشر نرم و لطيفي مانند خاك و شن تشكيل مي يافت به آساني تحت تاثير جاذبه ي نيرومند ماه واقع مي شد و حركات ناموزوني مانند جزر و مد درياها در آن بوجود مي آورد با اين كه قشر محكمي پوسته ي زمين را پوشانيده، باز حركات خفيف جزر و مد در آن پيدا مي شود و هر بار حدود 30 سانتي متر پوسته ي زمين به تدريج بالا و پايين مي رود. «3»

3. عامل سوم اين لرزش ها، مواد مذابي است كه هسته ي مركزي زمين را تشكيل مي دهد و در دل زمين مملو از گازهاي متراكمي است كه با شدّت هر چه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 170

تمام تر بر آن فشار مي آورد. و موجب زلزله هاي خطرناك يا ضررهاي جبران ناپذير مي شود. به عقيده ي گروهي از دانشمندان زلزله نتيجه ي حرارت مواد مذاب و گازهاي دروني زمين است كه با شدّت خارج مي شوند.

در اين صحنه ي متلاطم، يگانه عاملي كه مانع متلاشي شدن قطعات زمين مي گردد، همان كوه هاست. ريشه هاي كوه هاي سنگين

كه در اعماق زمين فرو رفته و قطعات زمين را در بر گرفته اند، آن ها را به هم اتّصال مي دهد و بسان ميخ ها كه قطعات تخته را به هم متّصل مي سازند و از انفكاك و جدايي آن جلوگيري مي كنند قطعات زمين را از تفرّق و پاشيدگي باز مي دارند.

شايد آيه ي «وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً» «1»

؛ «كوه ها را ميخ هاي زمين قرار داديم»

اشاره به همين حقيقت باشد كه بيان گرديد. «2»

اميرمومنان در ستايش و بيان عظمت كاخ آفرينش چنين مي فرمايد:

«و وتد بالصخور ميدان أرضه» «3»؛ «و به وسيله ي كوه ها، اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل كرد.»

و در جاي ديگر مي فرمايد:

«و عدل حركاتها بالرّاسيات من جلاميدها»؛ «4» «و حركات زمين را با صخره هاي عظيم و قله ي كوه هاي بلند نظم داد.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 171

علامه طباطبايي (ره) مي نويسد: اينكه كوه ها را ميخ خوانده، شايد از اين جهت بوده كه پيدايش عمده ي كوه هاي روي زمين از عمل آتشفشان هاي تحت الارض است كه يك نقطه از زمين را مي شكافد و مواد مذاب زميني از آن فوران مي كند و به اطراف آن نقطه مي ريزد و به تدريج اطراف آن نقطه بالا مي آيد تا به صورت ميخي كه روي زمين كوبيده باشند در آيد. و باعث سكون و آرامش فوران آتشفشان زير زمين گردد و اضطراب و نوسان زمين از بين برود. «1»

در مجمع البيان آمده است كه خداوند متعال مي توانست با چيزي غير از كوه ها زمين را در مقابل زلزله حفظ كند، ولي كوه ها براي درك مردم مناسب ترند و توجّه و دقّت آنان را بهتر به خود جلب مي كند. «2»

در آيه ي «أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَاداً»؛ «3»

«آيا

زمين را بستر قرار نداديم؟ قرآن زمين را به گهواره اي تشبيه نموده كه قطعات آن بوسيله ي كوه ها- كه بسان ميخ اند- به هم پيوسته اند و سنگيني آنها باعث اعتدال حركات آن گرديده است به طوري كه در عين حركت، آرام است؛ و در آيه ي بعدش [وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً «4»] ضمن تشبيه كوه ها به ميخ، به ريشه هاي آنها اشاره مي نمايد و اين نيز يكي از معجزه علمي قرآن است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 172

زيرا تا يك قرن پيش دانشمندان كوه ها را توده هاي سنگ عظميي مي پنداشتند كه مانند تپه هاي مصنوعي روي زمين ريخته شده اند و اخيراً پي برده اند كه قسمت عمده ي هركوهي، زير سطح زمين قرار دارد «1» چنانكه «ژرژگاموف» استاد دانشگاه واشنگتن مي نويسد:

«نظريه ي سطحي بودن كوه ها در زمين شناسي، يك قرن پيش از نظريه هاي عمومي بوده و اخيراً به اين موضوع پي برده اند كه بخشي از هر كوه زير سطح زمين قرار داد.» «2»

در حالي كه قرآن چهارده قرن پيش، پرده از اين راز بزرگ برداشته و كوه ها را ميخ هاي زمين معرفي كرده است تا اجزائش در حال حركت از هم متلاشي نشوند. «3»

اما دليل ديگر براي اينكه «كوه ها ميخ هاي زمين اند» اين است كه آن را به صورت مهد (پرورشگاه) كامل درآورده اند فعل «جَعَل» (قراردادن) در آيه اشعار بر اين دارد كه زمين با ميخكوب شدن به وسيله ي تكوين مستمر كوه ها، از اضطراب و زلزله ها و انفجارها به سكون و آرامش درآمده و قسمت هاي دروني (مواد مذاب) و قشرهاي بيروني و آب و هوا كه پيوسته در هم مي آميخت و تغيير مكان مي داد به همديگر نزديك و متصل شدند، و با فشرده شدن مواد

رسوبي كه پايه ي نخستين كوه ها مي باشند هر قسمت و قطعه اي از طبقات آن، در جاي خود قرار گرفت، و سطح زمين را از فشار انفجارهاي دروني و زلزله هاي هميشگي بازداشتند و اگر

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 173

فشار و به هم پيوستگي كوه ها نبود؛ كه مانند ته ميخ ها در درون زمين پرچ شده و از بعضي قسمت هاي زمين سر برآورده، زمين به صورت مهد آسايش و پرورش كنوني در نمي آمد. «1»

بعضي ديگر از فوائد كوه ها عبارتند از:

1. سرچشمه ي نهرها:

قرآن مجيد در برخي از آيات هنگام يادآوري آفرينش كوه ها، از وجود نهرها و چشمه هاي بزرگ كه يكي از مظاهر بزرگ خلقت و نشانه ي وجود تدبير در عالم آفرينش است، سخن مي گويد. اما چرا قرآن اين دو (كوه ها و نهرها) را در كنار هم ذكر مي كند؟ «2» در پاسخ مي توان گفت: ريشه ي اين نهرهاي عظيم، به علت وجود كوه ها است؛ زيرا هوا در ارتفاعات بسيار سرد و برف و باران بسان يخچال هاي طبيعي در آنجا ذخيره مي گردد و در بسياري از فصول سال بر اثر كاهش حرارت، از برف و يخ پوشيده است، و در فصل گرما، برف و يخ ها به تدريج آب مي شوند و به صورت چشمه سارها جاري مي گردند و قسمت اعظم اين مايه ي زندگي در سايه ي كوه ها تامين مي گردد. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 174

2. تصفيه ي آب:

كوه ها در تصفيه ي آب ها نقش بسزاي دارند، يكي از آن ها را مي توان «تصفيه ي شني» ناميد. «تصفيه ي شني» عبارت است از، عبور آب از لايه هاي شني، زيرا لايه هاي شني در قسمت پايين، از قلوه سنگ و در قسمت بالا از ماسه هاي نرم

تشكيل مي گردد. عبور آب از طبقات مختلف كوه ها سبب مي شود كه باكتري هاي آب گرفته شود و آب از مواد خارجي تصفيه گردد.

قرآن مجيد به اين دو راز بزرگ در ضمن آيه ي كوتاهي اشاره نموده و مي فرمايد: «و در آن [كوه هاي استوار [و] بلندي قرار داديم، و آبي گوارا به شما نوشانديم.» «1» جمله ي «رَواسي شامختٍ» (كوه هاي بلند) ناظر به راز اول است كه كوه ها بر اثر سردي منطقه از جهت ارتفاع، حكم مخزن آب را دارند و جمله ي «واسقينكُم مآءً فُراتاً»؛ «براي شما آب گوارا فراهم نموديم» از آنجا كه پس از بيان آفرينش كوه ها آمده است، مي رساند كه كوه ها در گوارا ساختن آب ها كه همان تصفيه ي آن از مواد خارجي و باكتري ها، نقش موثري دارند. «2»

3. پناهگاه بودن كوه ها:

قرآن كريم مي فرمايد: «و از كوه ها براي شما پناهگاه هايي مقرر كرد.» «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 175

جمع بندي:

با جمع بندي مطالب ذكر شده، مي توان فوايد و اسرار وجود كوه ها را به شرح زير برشمرد:

1. كوه ها باعث حفظ كره ي زمين و جلوگيري از پراكندگي آن و موجب آرامش زمين مي گردد.

2. كوه ها عامل اصلي جلوگيري از سيل و طوفان است، و در برابر بادهاي طوفان زا مقاومت شديد دارد و عامل جلوگيري از كويرها و بيابان هاي خشك و سوزان است.

3. كوه ها از حركات ويران كننده و لغزش زمين جلوگيري مي كنند و سپر زمين در برابر حركات سرسام آور مي شود كه همچون زرهي زمين را در بر گرفته اند و اين سبب مي شود كه از لرزش هاي شديد زمين كه بر اثر گازهاي دروني اتفاق مي افتد تا حد زيادي جلوگيري كنند.

4. كوه ها حركات پوسته ي زمين را در مقابل جزر و مد

ناشي از ماه به حداقل مي رسانند.

5. كوه ها عامل اصلي ذخيره ي آبند كه با ايجاد درّه به حكم قانون جاذبه، آب را در سراشيبي قرار مي دهند و باعث مي شوند كه درختان و مزارع از آن سيراب شوند و رشد و نمو نمايند.

6. پستي و بلندي با وجود كوه ها، عامل زندگي انسان و حيوان است.

7. كوه ها عامل ايجاد نهرها و نهرها عامل پيدايش طبيعت سرسبز و ميوه هاي رنگارنگ است و همه ي اين ها تدبيري است متّصل و متّحد كه از وجود مدبّري حكيم حكايت مي كند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 176

8. اگر فشار و به هم پيوستگي كوه ها نبود، زمين به صورت فعلي در نمي آمد و در نتيجه از وجود كوه ها بود كه تمدّن ها گسترش يافت.

9. كوه ها فشار هوا و وزش بادها را به صورت ملايم در بر دارد. «1»

10. اگر كوه ها نبود در اثر حركت هاي انتقالي و وضعي زمين بين هواي «ثابت» سطح زمين و زمين «متحرك» اصطكاك شديدي پديد مي آمد كه حيات ناممكن مي شد از اين رو وجود كوه ها باعث شده است تا هواي ثابت سطح زمين پا به پاي زمين حركت كند و مانع اصطكاك شود.

نكته:

در قرآن، كوه ها به ميخ تشبيه شده است و مي دانيم كه وقتي ميخي را به جايي مي كوبند قسمت عمده ي آن به داخل فرو مي رود و قسمتي از آن بيرون مي ماند پس مي توان گفت: تمام فوائد و اسراري را كه براي كوه ها بيان شد با اين تشبيه چنين قابل توجيه است كه قسمت بيروني كوه ها، فوايد بيروني و قسمت دروني كوه ها، فوايد دروني را در خود دارند.

نتيجه گيري:

از آنچه گذشت مي توان نتيجه گرفت: آيه ي «والجبال اوتادا» «2» يكي از

آيات علمي قرآن و نوعي «اعجاز علمي قرآن» است. با اين بيان كه قبلًا دانشمندان به اين نظريه قائل بودند كه كوه ها سطحي هستند، ولي الان به اين نتيجه رسيده اند

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 177

كه قسمت عمده ي كوه ها زير سطح زمين قرار دارد و قرآن با يك تشبيه زيبا اين مطلب را چهارده قرن پيش بيان نموده است. «1»

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. الميزان في تفسير القرآن، علامه سيد محمدحسين طباطبايي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1397 ق، 20 جلد.

2. تفسير نمونه، استاد ناصر مكارم شيرازي و همكاران، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سي و دوم، 1374 ه-. ش.

3. قرآن و اسرار آفرينش، جعفر سبحاني، قم، چاپ مهر، چاپ دوم، 1354.

4. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ هفتم، 1375 ه-. ش.

5. دائره الفرائد در فرهنگ قرآن، دكتر محمدباقر محقق، تهران، انتشارات بعثت، چاپ اول، پائيز 1364.

6. مجله ي مكتب اسلام، شماره 8، سال 13، شماره مسلسل 152، شهريور ماه 1351.

7. قرآن و طبيعت (راز كوه ها)، بي آزار شيرازي، موسسه انتشارات بعثت، چاپ سوم، 1350.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 178

8. اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، يدالله نيازمند، تهران، كانون انتشارات محمدي، چاپ ششم، 1358.

9. نهج البلاغه، ترجمه ي محمد دشتي، موسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمومنين، قم، انتشارات سبز، چاپ اول، 1380.

10. زمين و آسمان در قرآن و نهج البلاغه، سيد علي اشرف حسني، تهران، انتشارات اميري، چاپ اول، زمستان 1380.

11. مطالب شگفت انگيز قرآن، گودرز نجفي، تهران، نشر سبحان، چاپ دوم، پاييز 78.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 180

حركت زمين از منظر قرآن و علم

پرسش:

حركت زمين از منظر قرآن و علم. چگونگي

اعجاز علمي «حركت زمين» را با توجه به آيه ي 88 سوره ي نمل توضيح دهيد؟

پاسخ:

در مورد حركت زمين به آيات متعدّدي استناد شده است كه يكي از آن آيه ي 88 سوره ي نمل مي باشد. خداوند در اين آيه مي فرمايد:

«وَتَرَي الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَهً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي اتْقَنَ كُلَّ شَيْ ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ»؛ «و كوه ها را مي بيني، درحالي كه آنها را ثابت مي پنداري، و حال آنكه آنها همچون حركت ابرها درگذرند؛ [اين ساخته خدايي است كه هر چيزي را محكم ساخت؛ در حقيقت او به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.»

در مورد آيه ي فوق چند ديدگاه وجود دارد:

ديدگاه اول: بسياري از مفسران «1» معتقدند: آيه ي فوق اشاره به حوادث آستانه ي رستاخيز دارد؛ زيرا در پايان اين جهان و آغاز جهان ديگر زلزله ها و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 181

انفجارها و دگرگوني هاي عظيم واقع مي شود و كوه ها از هم متلاشي مي گردند، اين مطلب در برخي از سوره هاي آخر قرآن به طور صريح آمده است.

دليل صاحبان اين ديدگاه آن است كه اين آيه در ميان آيات رستاخيز قرار گرفته است و از سياق آيات پي مي بريم كه اين آيه در مورد رستاخيز است. «1»

ديدگاه دوم: بعضي از فلاسفه ي اسلامي آيه را ناظر به «حركت جوهري» اشياء دانسته اند و آن را هماهنگ و مؤيد نظريه ي معروف «حركت جوهري» مي دانند. «2»

علامه طباطبائي مي نويسد: تمامي موجودات با جوهره ي ذاتشان به سوي غايت وجود خود در حركتند و اين همان معناي حشر و رجوع به سوي خداي سبحان است. و اين معنا به خاطر اشاره اي كه در جمله ي «تحسبها جامده؛ تو آنها را جامد مي پنداري» وجود دارد

مناسب ترين معناست. «3»

و نيز در تفسير «احسن الحديث» آمده است ممكن است منظور آيه حركت جوهري باشد چنانكه صدر المتالهين شيرازي گفته است. «4»

ديدگاه سوم: بعضي از مفسرين و دانشمندان اين آيه را در مورد حركت زمين مي دانند؛ و برخي از آنها اين آيه را از جمله ي «معجزات علمي «5» قرآن» مي شمارند كه به نقل كلام آنها مي پردازيم:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 182

1. تفسير مخزن العرفان: صاحب تفسير مذكور مي نويسد: بنابر دستاوردهاي علمي جديد كه، زمين دائم به دور خورشيد مي چرخد؛ معناي آيه خوب واضح مي گردد زيرا آيه مقيّد به قيامت نشده است و به حركت زمين اشاره دارد؛ زيرا چون كوه ها از اجزاي زمين هستند و با زمين حركت مي كنند و چون زمين جسم سنگيني است و به يك سمت حركت مي كند حركت آن نامحسوس است. در ادامه، اين آيه را يكي از معجزات قرآن بر مي شمارد و دليل خود را اين چنين بيان مي كند: دروقت نزول قرآن اهل هيئت، اتّفاق نظرداشتند كه خورشيد هر شبانه روز يك بار دور زمين مي چرخد. و اين آيه خبر مي دهد كه كوه ها كه از اجزاي زمينند، حركت مي كنند. «1»

سپس دو جواب از ديدگاه اوّل مي دهد:

الف. در قيامت ديگر كوهي باقي نمانده است. كه به صور (: شيپور) اسرافيل قبل از قيام ساعت، موقعي كه زمين به حركت در مي آيد آن كوه ها حركت كند چنانكه خداوند در سوره ي واقعه مي فرمايد: «إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّاً وَبُسَّتِ الجِبَالُ بَسّاً» «در آن وقت كوه ها پراكنده گرديده اند و اثري از آن ها باقي نمانده است.» «2»

ب. ادامه ي آيه «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي اتْقَنَ كُلَّ شَيْ ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ»؛ حركت

زمين را تاييد مي كند. زيرا «اتقان» به معناي استحكام و محكم كاري است نه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 183

تخريب و اعدام، و بنابر اينكه آيه در مورد قيامت باشد، با اتقان و محكم كاري سازگار نيست زيرا بنابر توجيه مفسّرين در قيامت كوه ها پراكنده و خراب مي شوند تا اينكه با زمين يكي گردند و صحنه ي محشر صاف گردد. «1»

2. تفسير الميزان: علامه طباطبايي (ره) در تفسير الميزان ديدگاه اوّل را بيان مي كند و سپس در ادامه مي نگارد: دو قول ديگر هم در آيه وجود دارد يكي اينكه آيه را بر حركت جوهري حمل كرده اند (كه در ديدگاه دوم مطرح شد) و ديگر اينكه آيه را بر حركت انتقالي زمين حمل كرده اند و اين معنا از نظر آيه- في نفسها- معناي خوبي است ولي دو اشكال متوجّه آن است:

الف. بنابراين معنا، آيه ي شريفه از ما قبل و ما بعدش، كه مربوط به قيامت است، بريده و بي ارتباط مي شود.

ب. با اين بريدگي ارتباط جمله «انّه خبيرُ بما تفعلون» به ما قبلش نيز به هم مي خورد. «2» ولي با اين حال علامه طباطبايي در مقدمه ي كتاب اعجاز قرآن، از آيه ي 88 سوره ي نمل حركت انتقالي زمين را استفاده مي كنند. «3»

3. تفسير نمونه: صاحب تفسير نمونه مي نويسند: قرائن فراواني در آيه وجود دارد كه تفسير ديگري را تاييد مي كند و آن اينكه آيه از قبيل آيات توحيد و نشانه هاي عظمت خداوند در همين دنياست و به حركت زمين كه براي ما محسوس نيست، اشاره مي كند. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 184

مسلّماً حركت كوه ها بدون حركت زمين كه به آن ها متّصل

است معنا ندارد. و بدين ترتيب معناي آيه چنين مي شود: «زمين با سرعت حركت مي كند همچون حركت ابرها» طبق محاسبات دانشمندان امروز، سرعت سير حركت زمين به دور خود، نزديك به 30 كيلومتر در هر دقيقه است، و سير آن در حركت انتقالي به دور خورشيد، از اين هم بيشتر است.

از اين رو آيه ي فوق از «معجزات علمي قرآن» است زيرا حركت زمين توسط «گاليله» ايتاليايي و «كپرنيك» لهستاني در اواخر قرن 16 و اوايل قرن 17 ميلادي كشف شد در حالي كه قرآن بيش از هزار سال قبل از آن سخن گفته است. «1»

ايشان در ردّ ديدگاه اوّل مي نويسند: تشبيه به ابر و حركت آرام كه در ادامه ي آيه هست، متناسب با برقراري نظم جهان و آرامش فعلي آن است و نه حوادث قيامت؛ و از طرفي تعبير «گمان مي كني كوه ها جامدند» با حوادث قيامت كه آشكار است، ناسازگار است. «2»

ايشان در ردّ ديدگاه دوم (حركت جوهري) مي نويسند: تعبيرات آيه با آن سازگار نيست، زيرا تشبيه به حركت ابرها تناسب با حركت در مكان (حركت در ايْن) دارد نه حركت در جوهر، بنابراين ظاهر آيه فقط يك تفسير را مي پذيرد و آن هم حركت ميكانيكي زمين (به دور خود يا به دور خورشيد) است. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 185

4. تفسير اطيب البيان: اين آيه ي شريفه يكي از معجزات قرآن است كه دليل بر حركت كره ي زمين است كه در عصر نزول قرآن كسي به حركت زمين قائل نبود. «1»

5. تفسير احسن الحديث: تعبير «تحسبها جامده» حاكي از آن است كه كوه ها فعلًا نيز بي حركت نيستند، ما آن ها را

بي حركت مي بينيم. ايشان سه احتمال ديگر را نيز مطرح كردند، مانند:

الف. منظور از آن ممكن است حركت جوهري باشد چنانكه صدرالمتألهين شيرازي گفته است.

ب. شايد حركت وضعي، زمين باشد كه كوه ها نيز با آن حركت مي كنند.

ج. احتمال ديگر آن است كه پوسته ي زمين بر روي هسته ي مركزي آن حركت مي كند، چنانكه برخي دانشمندان گفته اند. «2»

6. قاموس قرآن: ممكن است مراد از آيه، حركت وضعي و انتقالي زمين باشد كه در هر دو حركت كوه ها نيز بالتبع روانند و اگر اشكال شود كه كوه ها با حركت زمين، بسيار سريع حركت مي كنند- در حركت انتقالي سرعت آن بيش از 29 كيلومتر در ثانيه است- در اين صورت چطور به حركت ابرها تشبيه شده كه حركت ابرها نسبت به آن كند است؟! در پاسخ مي گوييم: شايد (وجه شبه) تشبيه در نامحسوس بودن حركت است نه در سرعت آن؛ زيرا حركت ابرها اغلب نامحسوس است، ولي مي دانيم كه حركت مي كنند. در همين كتاب (قاموس قرآن) از چند جهت به ديدگاه اوّل خدشه وارد كرده است. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 186

7. سيد هبه الدين شهرستاني: ايشان حركت زمين را از آيه استفاده مي كند و تذّكر مي دهد كه: مرحوم «علي قلي اعتضاد السلطنه» پسر «فتحعلي شاه» از اين آيه، حركت زمين را استنباط نموده و كسي در اين استخراج، بر او پيشي نگرفته است.

ايشان در مورد تشبيه حركت زمين به ابر، چند نكته را بر مي شمارد:

الف. نرمي و همواري در عين سرعت.

ب. اختلاف حركت ابرها كه گاهي به طرف شرق و غرب و ... مثل زمين كه حركت هاي مختلف دارد.

ج. بدون لرزش بودن هر دو حركت.

«1»- «2»

بررسي:

ديدگاه اوّل براساس تفسير ترتيبي است كه در تفسير ترتيبي با توجه به حفظ جايگاه آيه و همچنين با استفاده از سياق آيه، مفسر به تفسير آيه مي پردازد و نظر نهايي را بيان مي دارد هر چند مطالبي در ردّ اين ديدگاه آمد.

ديدگاه دوم يك ديدگاه فلسفي است و استاد مكارم شيرازي نيز آن را ردّ نمودند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 187

در ديدگاه سوم همه به حركت زمين قائل بودند؛ بعضي حركت انتقالي و بعضي حركت وضعي و برخي ديگر به حركت پوسته ي زمين و برخي هم به حركت كلي زمين.

به نظر مي رسد استفاده ي حركت انتقالي زمين از آيه ي مورد بحث، مناسبت دارد، زيرا كوه ها را به ابر تشبيه كرده است، و ابر حركت انتقالي به دور زمين دارد ولي حركت دوراني (وضعي) به دور خود ندارد؛ پس از اين تشبيه قرآني حركت وضعي زمين استفاده نمي شود. «1»

نتيجه گيري:

1. با توجه به مطالب گذشته مي توان نتيجه گرفت كه اجمالًا حركت زمين مورد پذيرش قرآن مي باشد. «2»

2. تعبيرات قرآن و اشارات علمي آن به حركت زمين، بر خلاف نظر هيئت بطليموسي مي باشد كه حاكم بر فضاي علمي زمان نزول قرآن بوده است؛ زيرا در هيئت بطليموسي، زمين را ساكن و مركز جهان مي دانستند؛ اما قرآن از حركت آن سخن گفته است؛ و اين يكي از مطالب علمي حق و صادق قرآن بود كه حدود 9 قرن بعد از نزول آنها توسط امثال «كپرنيك» به اثبات رسيد. «3»

3. خبر دادن قرآن از حركت زمين علاوه بر عظمت قرآن يكي از «شگفتي هاي علمي قرآن» محسوب مي شود ولي اعجاز علمي قرآن نيست؛

پرسش و پاسخ هاي قرآني

ويژه جوانان، ج 6، ص: 188

زيرا افرادي مثل فيثاغوريس، فلوته خوس، ارشميدس، استرخوس، ساموسي، كليانتوس و آسوسي قبل از بطليموس به حركت زمين قائل بودند. پس قبل از ظهور اسلام دو ديدگاه در محافل علمي جهان در مورد حركت و سكون زمين بوده است كه ديدگاه حاكم و مشهور، همان سكون زمين يعني نظريه بطليموس بود، و ديدگاه مغلوب، همان حركت زمين بود. «1»

اعجاز علمي وقتي صادق است كه قرآن نظريه اي را ابراز كند و كسي نتواند مثل و مانند آن را به صورت عادي بياورد. در حالي كه نظريه ي حركت زمين قبل از قرآن آورده شده بود، ولي مشهور نبود، هر چند كه اين مطلب، ضرري به عظمت قرآن نمي زند زيرا قرآن در عصري كه دانشمندان، مقهور نظريه ي سكون زمين بطليموس بودند شجاعانه و با صراحت، بر خلاف آن، سخن گفت و مطالب علمي حق و صادقي را به جهان عرضه كرد كه قرن ها بعد به صورت قطعي به اثبات رسيد. «2»

براي مطالعه بيشتر مي توانيد به كتاب هاي زير مراجعه كنيد:

1. الميزان في تفسير القرآن، علامه سيد محمدحسين طباطبايي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1397 ق.

2. اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب، تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 1366 ش.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 189

3. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي، بنياد بعثت، چاپ اول، 1366 ش.

4. مخزن العرفان درعلوم قرآن (مخزن العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني) تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361.

5. مجمع البيان في تفسير القرآن، امين الدين ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي الطوسي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1379 ق.

6. جلاء الاذهان و جلاء الاحزان

(تفسير گازر)، ابو المحاسن الحسين بن الحسن الجرجاني، تهران چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 1337 ش.

7. منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح الله كاشاني، تهران، كتابفروشي اسلامي، چاپ دوم، 1344.

8. كشف الحقايق عن نكات الايات و الدقائق (كشف الحقايق)، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد صادق نوبري، چاپ سوم، 1396 ق.

9. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و همكاران، ناشر دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوازدهم، 1374 ش.

10. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات كتاب مبين، چاپ چهارم، 1384.

11. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1377.

12. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، تهران، دارالكتب اسلاميه، چاپ هفتم، 1375 ه-. ش.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 190

فصل هفتم: قرآن و رياضيات

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 192

اعجاز عددي قرآن چيست؟

پرسش:

اعجاز عددي قرآن چيست؟ تاريخچه و منابع آن را بيان كنيد. پاسخ:

تاريخچه:

برخي از صاحب نظران در چند دهه ي اخير بعد ديگري براي اعجاز قرآن بيان كرده اند كه همان اعجاز عددي قرآن است و بر اين باورند كه يك نظام رياضي خاصي بر قرآن حاكم است. هر چند در كتاب «الاتقان في علوم القرآن»، رد پاي اين فكر ديده مي شود. «1»

اولين بار شخصي كه به طور صريح اين ادعا را مطرح كرد، دانشمندي به نام «دكتر رشاد خليفه» بود. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 193

در اينجا به طور «اجمال» و «تفصيل» به سير تاريخي اعجاز عددي قرآن مي پردازيم:

الف. سير اجمالي نگارش ها در زمينه ي اعجاز عددي:

1. اعجاز حروف مقطعه و طرح بحث اعجاز عدد 19

دكتر رشاد خليفه 1351- 19622. تكميل بحث اعجاز عدد 19 و طرح بحث اعجاز تناسب عددي تكرار واژه هاعبدالرزاق نوفل 1364- 19753. اعجاز عدد زوج و فردكورش جم نشان 13754. اعجاز عدد هفتعبدالدائم الكحيل 1381- 2002 ب. تفصيل سير تاريخي اعجاز عددي قرآن: 1. اعجاز حروف مقطعه قرآن:

چندي قبل مجله ي معروف مصري «1» به نام (آخر الساعه) گزارشي درباره ي تحقيقات دانشمندي مصري در مورد تفسير پاره اي از آيات قرآن مجيد به كمك كامپيوتر منتشر ساخت كه اعجاب همگان را در نقاط

مختلف جهان برانگيخت. اين تحقيقات محصول سه سال كوشش پيگير و كار مداوم دكتر رشاد خليفه (1962 م) شيميدان مصري بود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 194

2. اعجاز عددي 19:

عبدالرزاق نوفل (1975 م) تحقيقات دكتر رشاد خليفه را ادامه داد، ايشان به نتيجه ي جالب ديگري رسيد- با عنوان اعجاز عدد 19- ايشان مي گويد: چون (بسم الله الرحمن الرحيم) داراي 19 حرف است پس نظام رياضي خاصي براساس عدد 19 بر قرآن حاكم است.

براي مثال چند نمونه ذكر مي كنيم:

الف. تعداد (ق) هايي كه در سوره ي (ق) وجود دارد؛ 57 مورد است كه يكي از مضرب هاي عدد 19 مي باشد. (3: 57* 19)

ب. عدد كلمات اوّلين آياتي كه بر پيامبر نازل شده، 19 كلمه است. «1»

3. تناسب تكرار واژه ها در قرآن:

عبدالرزاق نوفل بعداً تناسب عددي تكرار واژه ها را در قرآن مطرح نمود ايشان معتقد است كه كلماتي كه مترادف يا متضاد هستند به تعداد مساوي در قرآن تكرار شده است. مانند:

كلمه ي «دنيا» و «آخرت» هر كدام 115 بار.

واژه ي يوم 365 بار.

كلمه شيطان و ملائكه هر كدام 68 بار.

جهنم 77 و جنات با مشتقات 77 بار.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 195

4. اعجاز زوج و فرد:

اعجاز زوج و فرد در قرآن كريم توسط «كورش جم نشان» (1375 ه-) مطرح شده است. ايشان با توجه به آيه ي سوم سوره ي فجر «1» كه خداوند متعال به زوج و فرد سوگند ياد كرده مي گويد: شايد يك نظام عددي برمبناي زوج و فرد در قرآن كريم وجود داشته باشد.

در نهايت ايشان به اين نتيجه رسيده است كه جمع اعداد زوج، مساوي با جمع تعداد آيات قرآن، يعني

6236 مي باشد و جمع اعداد فرد، مساوي 6555 است كه حاصل جمع شماره ي سوره ها مي باشد. بدين ترتيب نمونه ديگري از اعجاز عددي قرآن را ثابت مي كند. «2»

5. اعجاز عدد هفت:

اعجاز «عدد هفت» توسط مهندس عبدالدائم الكحيل (2002 م) مطرح شده است. ايشان با استفاده از آيه ي 12 سوره ي طلاق كه خداوند مي فرمايد: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ»؛ نتيجه مي گيرد كه بايد بين عدد هفت و تعاليم قرآن ارتباطي باشد، براي مثال مي گويد:

نص قرآن

بسم الله الرحمن الرحيم عدد حروف هر كلمه 7: 3466946 6643 قرآن

تنزيلا لعزيز الرحيم عدد حروف هر كلمه 7: 56695 665

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 196

ايشان معتقد است كه اگر تعداد حروف كلمات هر آيه را كنار هم بگذاريم، يكي از مضرب هاي عدد هفت مي باشد.

يادآوري:

برخي از مطالب اعجاز عددي صحيح و قابل قبول است امّا برخي ديگر سليقه اي و مطابق با واقع نيست. به عنوان نمونه:

الف. در مورد حروف مقطعه ي (ن) دراول سوره ي (ن و القلم) گفته شده است كه تعداد تكرار آن 133 مرتبه است. كه براساس اين شمارش يكي از مضرب هاي عدد 19 مي باشد (7: 133* 19) در حالي كه در شمارش دقيق به اين نتيجه مي رسيم كه حرف «ن» در اين سوره 131 مرتبه است.

ب. در مورد تناسب تعداد تكرار كلمات قرآن، معيار دقيقي وجود ندارد چون بعضي كلمات با مشتقات آن حساب شده و بعضي بدون مشتقات، مانند: جهنّم و جنّات.

ج. در مورد اعجاز عدد هفت در شمارش حروف كلمات مخصوصاً شمارش حرف همزه اشكالاتي وجود دارد؛ چون در بعضي موارد همزه به حساب آمده و در بعضي موارد حساب

نشده است. اين اختلاف ها به خاطر اين است كه معيار و قانوني براي شمارش وجود ندارد.

نتيجه: با توجّه به آنچه بيان شد اعجاز عددي قرآن در موارد ادعا شده نياز به بررسي بيشتر دارد؛ از اين رو بايد گفت: اعجاز عددي قرآن اجمالًا و در برخي از موارد ادعا شده پذيرفته شده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 197

معرفي منابع:

1. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، ج 2، آيه ي اوّل سوره ي آل عمران.

2. قرآن و اسرار آفرينش، (تفسير سوره ي رعد) استاد جعفر سبحاني، 1362، چاپ اميرالمومنين، انتشارات توحيد، قم، ص 15- 46.

3. تناسب آيات، آيت الله محمدهادي معرفت، ترجمه شيخ عزت الله مولايي نيا همداني، 1373، چاپ دانش، ناشر بنياد معارف اسلامي، ص 151- 162.

4. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، جلد اول، چاپ اوّل، 1380، ناشر كتاب مبين، ص 219- 232.

5. سلسله الاعجاز الرقمي، معجزه القرآن في عصر المعلوماتيه، مهندس عبدالدائم الكحيل، چاپ اول، 2002 م، انتشارات علميه، دمشق.

6. اعجاز عددي قرآن كريم و ردّ شبهات، محمود احمدي، 1371 چاپ اول، انتشارات مسعود احمدي.

7. اعجاز الرقم 19 في القرآن الكريم، بسّام نهاد جرّار، چاپ دوم، 1414 ه- 1994، ناشردارالنفائس.

8. عجائب العدد و المعدود في القرآن الكريم، جميل ديباچه، چاپ اول 1419 ه- 1999 م، ناشر مجه البيضاء، بيروت.

9. من الاعجاز البلاغي و العددي للقرآن الكريم، دكتر ابوزهراء النجدي، تاريخ 1410 ه-، 1990 م.

10. المنظومات العدديه في القرآن العظيم، مهندس مصطفي ابوسيف، مهندس احمد عبدالوهاب، 1418 ه-، 1998 م، ناشر مكتبه وهبه.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 198

رابطه حروف مقطعه قرآن با رياضيات چيست؟

پرسش:

رابطه حروف مقطعه قرآن با رياضيات چيست؟ پاسخ:

برخي از

صاحب نظران در چند دهه ي اخير، ادعا كردند كه يك نظام رياضي خاصي بر قرآن حاكم است. يكي از آن ها «دكتر رشاد خليفه» شيميدان مصري بود. او براي تحقيقات خود مدّت ها از رايانه استفاده نمود.

تمام كوشش استاد مزبور براي كشف معاني حروف مقطعه قرآن، مانند (الم- يس- ق و ...) صورت گرفته است او با كمك محاسبات پيچيده اي ثابت كرد كه رابطه ي نزديكي ميان حروف مزبور با حروف سوره اي كه در آغاز آن قرار گرفته است، وجود دارد.

دكتر رشاد خليفه مي نويسد: مي دانيم قرآن مجيد 114 سوره دارد، كه از ميان مجموع اين سوره ها، 29 سوره در آغاز آنها حروف مقطعه قرار دارد. جالب اينجا است كه اگر مكررات آن را حذف كنيم درست نصف حروف 28 گانه الفباي عربي را تشكيل مي دهد. (يعني أ- ح- ر- س- ص- ط- ع- ق- ك- ل- م- ن- ه-- ي) كه گاهي آن را حروف نوراني مي نامند.

اينك توجه شما را به نتايج جالبي كه دكتر رشاد خليفه رسيده است جلب مي كنيم:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 199

1. حروف مقطعه يك حرفي: نسبت حرف (ق) در سوره ي (ق) از تمامي سوره هاي قرآن بدون استثناء بيشتر است و نيز محاسبات نشان داد كه حرف (ص) در سوره ي (ص) چنين است، يعني مقدار آن به تناسب مجموع حروف از هر سوره ي ديگر بيشتر است و نيز حرف (ن) در سوره ي (ن و القلم). «1»

2. حروف مقطعه چند حرفي: اگر چهار حرف (المص) را در آغاز سوره ي اعراف در نظر بگيريم، اگر الف ها و لام ها و ميم ها و صادهايي كه در اين سوره وجود دارد را با هم جمع كنيم

و نسبت آن را با حروف اين سوره بسنجيم خواهيم ديد كه از تعداد مجموع آن در هر سوره ي ديگر بيشتر است.

همچنين (المر) در آغاز سوره ي رعد و (كهيعص) در آغاز سوره ي مريم.

3. تاكنون بحث درباره ي حروفي بود كه تنها در آغاز يك سوره ي قرآن قرار داشت. اما حروفي كه در آغاز چند سوره قرار دارد، مانند: (الر- الم)، شكل ديگري دارد و آن اينكه بر طبق محاسبات كامپيوتر مجموع اين سه حرف مثلًا (الف- لام- ميم) اگر در مجموع سوره هايي كه با الم آغاز شده است حساب شود و نسبت آن با مجموع حروف اين سوره ها به دست آيد، از ميزان هر يك از سوره هاي ديگر قرآن بيشتر است. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 200

4. محاسبات كامپيوتري نشان داد كه حاصل جمع حروف مقطعه در هر سوره، يكي از مضرب هاي عدد 19 مي باشد براي روشن شدن مطلب به جدول زير توجه فرماييد. «1»

اين جدول تمام حروف مقطعه اوائل سوره هاي قرآن را نشان مي دهد.

حروف

شماره حروف در سوره هاي آنآخر تقسيمشان بر 19 ا 1749917499 921: 19 ل 1178011780 620: 19 م 86838683 457: 19 ر 12351235 65: 19 ص 152152 8: 19 ح 304304 16: 19 ق 114114 6: 19 ن 133133 7: 19 ط س 494494 26: 19 ط ه- 589589 31: 19 ي س 969969 51: 19 ع س ق 722722 38: 19

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 201

ح م

89878987 473: 19 ا ل م 3796237962 1998: 19 ا ل ر 3051430514 1606: 19 ط س م 91779177 483: 19 ا ل م ر 3919739197

2063: 19 ا ل م ص 3811438114 2006: 19 جمعاً 206625206625 10875: 19

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 202

رديف

سوره هاشماره ي سوره هاآيه هايي حروف مقطع ها ل مرصحط سه- يعقنك جمع حروف در سوره ها 1 البقره 2 أ ل م 99912 042195 459232 آل عمران 3 أ ل م 5157143 88512 25781 الاعراف 7 أ ل م ص 52584 116098 31523 257 يونس 10 أ ل ر 225 725 1225 13539 هود 11 أ ل ر 5146 3242 2788 140 يوسف 12 أ ل ر 824057 81225 1335 الرعد 13 أ ل م ر 715018 926013 12547 ابراهيم 14 أ ل ر 012069 45216 394 الحجر 15 أ ل ر 25 999 503323

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 203

10

مريم 19 ك ه- ي ع س 79811 2137 4512 261683 طه 20 ط ه- 24212 28314 الشعراء 26 ط س م 361513 489339 النمل 27 ط س 279212014 القصص 28 ط س م 4611910058015 العنكبوت 29 أ ل م 784554347168516 الروم 30 أ ل م 545396318125917 لقمان 31 أ ل م 34829817782218 السجده 32 أ ل م 26815415858019 يس 36 ي س 4823728520 ص 38 ص 2828

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 204

21

غافر 40 ح م 3896445322 فصلت 41 ح م 2765833423 الشوري 42 ح م ع س ق 3085352995757024 الزخرف 43 ح م 26225 31745 الدخان 44 ح م 16126 14516 الجاثيه 45 ح م 23127 20031 الاحقاف 41 ح م 26428 22737 ق 50 ق 575729 القلم 68 ن 123123 جمعاً 741816 111412313 8258222 1073874 152304 31215 780868 1749911

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 205

نتيجه گيري:

تعداد زيادي از دانشمندان مسلمان نظم رياضي قرآن را دنبال كرده و به نتايج قابل توجهي رسيده اند، هر چند برخي محاسبات آنها خطا بوده و يا با اعمال سليقه و ذوق شخصي همراه بوده است.

در مقابل، گروه ديگري از نويسندگان و صاحب نظران قرآني، اين مطالب را نمي پذيرند و برخي محاسبات آنان را خطا مي دانند.

از سخنان هر دو طرف استفاده مي شود كه نظم رياضي قرآن، به صورت موجبه جزئيه (يعني در برخي از موارد ادعا شده) مورد پذيرش موافقان و مخالفان اعجاز عددي واقع شده است و اين مطلب از شگفتي هاي علمي قرآن به شمار مي آيد. اما به صورت موجبه كليّه (يعني در همه ي موارد ادعا شده) مورد قبول نيست. «1»

اعجاز عددي و اشكالات آن:

كساني كه اعجاز عددي را قبول ندارند، به مطالب زير استناد كرده اند:

1. قرآن از طريق قرآن شناخته مي شود و در اين طريق سخني از اعجاز عددي نيست.

قسمتي از آيات قرآن كه ماهيت قرآن را معرفي مي كند عبارتند از:

«ذلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُديً لِلْمُتَّقِينَ» «2» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 206

آن كتاب [با عظمت هيچ ترديدي در آن نيست. [و] راهنماي پارسايان (خود نگهدار) است.

«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدي وَالْفُرْقَانِ» «1» ماهِ رمضان (ماهي است) كه قرآن در آن فرو فرستاده شد، در حالي كه [آن قرآن راهنماي مردم و نشانه هايي از هدايت و جدا كننده [حق از باطل است.

«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ» «2» در حقيقت اين قرآن، بدان (شيوه اي) كه آن پايدارتر است، راهنمايي مي كند؛

چنانكه ملاحظه مي كنيد قرآن

خود را نور، حكمت، علم، ذكر، هدايت و موعظه ... معرفي مي كند و همه ي اين عناوين در پرتو توجّه به محتواي قرآن و پيروي از رهنمودهاي آن ميسر مي شود نه از طريق دقّت در ساختار لفظي و كشف تناسب و توازن حروف و كلمات اين كتاب آسماني. بنابراين در هيچ جاي قرآن حتّي به طور تلويحي نيز به اينگونه كاوش ها دعوت نشده ايم.

يكي از داستان هاي عبرت انگيز قرآن داستان «اصحاب كهف» است. قرآن بعد از ذكر داستان آنها، اظهار تاسف مي كند كه چرا مردم به جاي اينكه به پيام اين قصه توجّه كنند و راه اصحاب كهف را بپيمايند خود را مشغول مطالب حاشيه اي و فرعي قصه نموده اند و بر سر تعداد اصحاب كهف با هم جدال مي كنند. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 207

2. آيا حديثي از معصومين (ع) به ما رسيده است كه قرآن را كتابي اسرارآميز، معماگونه و حاوي فرمول هاي رياضي و از مقوله ي رمل و جفر معرفي كرده باشد. پاسخ منفي است. هرگز در بيانات امامان معصوم و سيره ي عملي آنها مشاهده نشده است كه قرآن را از اين منظر بنگرند، و مطالبي هر چند تلويحي در مورد تعداد حروف و كلمات قرآن و روابط رياضي بين آنها، بيان نموده باشند.

در احاديث نيز قرآن را علم، حكمت و نور خوانده شده است.

3. «رشاد خليفه» در مورد حروف مقطعه به اين نتيجه مي رسد كه همواره معدل تكرار حروف مقطعه در سوره اي خاص، از معدل تكرار حروف ديگر بيشتر است. چنانكه در سوره ي (ق) حرف (ق) معدلي بالاتر از ساير حروف در اين سوره، و ساير سوره هاي ديگر قرآن دارد؛ و يا

حرف (ن) در سوره ي (ن و القلم) بزرگ ترين رقم نسبي را دارد.

اگر آمارها با موارد نقض روبرو نمي شد ما هم با ايشان و ساير پيروان «تئوري نظم رياضي قرآن» هم عقيده مي شديم اما در اينجا با استثناهاي فراواني روبرو مي شويم. براي مثال:

1. تعداد تكرار حروف (ق) در سوره هاي «الشمس» و «القيامه» و «الفلق»، در حدّي است كه معدل تكرار آن از معدل تكرار (ق) (در سوره ي «ق») بيشتر مي باشد.

2. در سوره ي «طه» كه دو حرف (ط+- ه) وجود دارد با پنج استثناء روبرو مي شويم: 1. حج 2. نور 3. فتح 4. مجادله 5. توبه

3. در مورد سوره ي «يس»، نتيجه برعكس است. يعني ياء و سين كمترين تكرار را به خود اختصاص داده اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 208

4. در مورد حرف (ن) در سوره ي (ن و القلم) مي بينيم تكرار آن در سوره ي «حجر» بيشتر از تكرار آن در سوره ي (ن و القلم) است. «1»

در مورد مضرب هاي عدد 19 اشكالات فراواني وجود داردكه ما به چند مورد اشاره مي كنيم:

5. حرف مقطعه ي (ن) در اول سوره ي (ن و القلم) 131 مورد است، كه در اين صورت از مضرب هاي عدد 19 نمي باشد. در حالي كه قائلين به اعجاز عدد 19 مي گويند: 133 مورد است. (19: 133* 7)

6. در سوره ي طه مجموع ط+- ه 239 مورد است، نه 342 و 239، يكي از مضرب هاي عدد 19 نمي باشد.

7. در شمارش حرف (ل) در چهار مورد اشتباه صورت گرفته است:

الف: آيه 21 سوره ي «روم» كه در اين آيه 7 مورد لام شمارش شده در حالي كه 8 مورد مي باشد.

ب: آيه ي 58 سوره ي «يونس» كه در اين آيه

5 مورد لام شمارش شده در حالي كه 6 مورد است.

ج: آيه ي 70 سوره ي «هود» كه در اين آيه 8 مورد لام شمارش شده در حالي كه 9 مورد است.

د: آيه ي 41 سوره ي «ابراهيم» كه در اين آيه 5 مورد لام شمارش شده در حالي كه 6 مورد است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 209

بنابراين مجموع (ا+ ل+ م) در سوره ي روم يكي از مضرب هاي عدد 19 نمي باشد و همچنين مجموع (ا+ ل+ ر) در سوره هاي هود، يونس و ابراهيم. «1»

منابع براي مطالعه بيشتر:

1. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، دارالكتب الاسلاميه، ج 2، ص 413- 416.

2. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، جلد اول، چاپ اول، 1380، ناشر كتاب مبين.

3. اعجاز عددي قرآن كريم و ردّ شبهات، محمود احمدي، چاپ اول، 1371، انتشارات مسعود احمدي.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 210

چرا در قرآن كريم زن ومرد هر كدام 24 بار آمده است؟ دليل علمي يا معنوي دارد؟ توضيح دهيد؟

پرسش:

چرا در قرآن كريم زن ومرد هر كدام 24 بار آمده است؟ دليل علمي يا معنوي دارد؟ توضيح دهيد؟ پاسخ:

اين پرسش در مورد اعجاز تناسب عددي تكرار واژه ها است كه اولين بار توسط شخصي به نام «عبدالرزاق نوفل» مطرح شد، و بعدها توسط دانشمندان مسلمان ديگر دنبال شد و به نتايج قابل توجه اي رسيدند.

قائلين به «اعجاز تناسب عددي واژه ها» مي گويند:

تناسب و تساوي و هماهنگي در اعداد و ارقام كلمات و موضوعات شبيه و مغاير با هم، در قرآن امري بسيار شگفت انگيز است. هيچ بشري برآوردن كتابي كه از نظر «معنا و محتوا»، آن قدر متعالي باشد و در «كلمات و الفاظ» آن نيز رعايت تناسب شده باشد، قادر نيست.

اين تناسب شگفت انگيز در شرايطي فراهم شده

كه قرآن در طول 23 سال در شرايط گوناگون نازل شده و هر بخشي از كلمات آن در حادثه ي خاصي بوده است. و بعد از نزول نيز، از اصلاح و تنظيم بعدي برخوردار نبوده است.

اين تساوي و توازن عددي، بدين صورت به وجود نيامده باشد كه اين كلمات متقابل، در همه جاي قرآن در كنار هم ذكر شده و در نتيجه چنين تقابلي حاصل شده باشد. زيرا چنين تقابل و توازني يك توازن خود به خودي (و فاقد ارزش قابل ذكر) خواهد بود. به عنوان مثال: كلمه «حيّا» مقابل «ميتاً» است، در هيچ آيه اي از آيات قرآن به همراه آن ذكر نشده و بلكه در هيچ سوره اي نيز، اين دو كلمه با هم

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 211

جمع نشده اند. با اين حال توازن عددي ميان دفعات تكرار كلمه در سرتاسر قرآن برقرار است.

براي مثال به نمونه هايي اشاره مي كنيم: «1»

1. لفظ «دنيا» و مشتقاتش برابر است با لفظ «آخرت» و مشتقاتش كه هر كدام 115 بار تكرار شده است. «2»

2. لفظ «حيات» و مشتقاتش برابر است با لفظ «موت» و مشتقاتش كه هر كدام 145 بار تكرار شده است. «3»

3. لفظ «صالحات» و مشتقاتش برابر است با لفظ «سيئات» و مشتقاتش كه هر كدام 167 بار تكرار شده است. «4»

4. لفظ «ملائكه» و مشتقاتش برابر است با لفظ «شياطين» و مشتقاتش كه هر كدام 88 بار تكرار شده است. «5»

5. لفظ «هدي» و مشتقاتش برابر است با لفظ «رحمه» و مشتقاتش كه هر كدام 79 بار تكرار شده است.

، پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 212

6. لفظ «عقل»

و مشتقاتش برابر است با لفظ «نور» و مشتقاتش كه هر كدام 49 بار تكرار شده است. «1»

7. لفظ «مصيبه» و مشتقاتش برابر است با لفظ «شكر» و مشتقاتش كه هر كدام 75 بار تكرار شده است.

8. لفظ «ابليس» و مشتقاتش برابر است با لفظ «استعاذه» و مشتقاتش كه هر كدام 11 بار تكرار شده است.

9. لفظ «برّ» و مشتقاتش برابر است با لفظ «ثواب» و مشتقاتش كه هر كدام 20 بار تكرار شده است.

10. لفظ «جهنم» و مشتقاتش برابر است با لفظ «جنات» و مشتقاتش كه هر كدام 77 بار تكرار شده است. «2»

11. لفظ «شيخ» و مشتقاتش برابر است با لفظ «طفل» و مشتقاتش كه هر كدام 4 بار تكرار شده است.

12. لفظ «نسل» و مشتقاتش برابر است با لفظ «عقيم» و مشتقاتش كه هر كدام 4 بار تكرار شده است.

13. لفظ «يفسد» و مشتقاتش برابر است با لفظ «ينفع» و مشتقاتش كه هر كدام 50 بار تكرار شده است. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 213

14. لفظ «برهان» و مشتقاتش برابر است با لفظ «بهتان» و مشتقاتش كه هر كدام 8 بار تكرار شده است.

15. لفظ «ثياب» و مشتقاتش برابر است با لفظ «حجاب» و مشتقاتش كه هر كدام 8 بار تكرار شده است.

16. لفظ «وهن» و مشتقاتش برابر است با لفظ «عزم» و مشتقاتش كه هر كدام 9 بار تكرار شده است.

17. لفظ «مجنون» و مشتقاتش برابر است با لفظ «سفيه» و مشتقاتش كه هر كدام 11 بار تكرار شده است.

18. لفظ «نشر» و مشتقاتش برابر است با لفظ «كتم» و مشتقاتش كه هر كدام 21 بار

تكرار شده است.

19. لفظ «رذيله» و مشتقاتش برابر است با لفظ «عفه» و مشتقاتش كه هر كدام 4 بار تكرار شده است.

20. لفظ «عوره» و مشتقاتش برابر است با لفظ «اغضض» و مشتقاتش كه هر كدام 4 بار تكرار شده است.

21. لفظ «وسطاً» و مشتقاتش برابر است با لفظ «طرفاً» و مشتقاتش كه هر كدام 5 بار تكرار شده است.

22. لفظ «سعيد» و مشتقاتش برابر است با لفظ «نحس» و مشتقاتش كه هر كدام 2 بار تكرار شده است. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 214

23. لفظ «فرقان» و مشتقاتش برابر است با لفظ «بني آدم» و مشتقاتش كه هر كدام 7 بار تكرار شده است. «1»

24. لفظ «جحيم» و مشتقاتش برابر است با لفظ «عقاب» و مشتقاتش كه هر كدام 26 بار تكرار شده است.

25. لفظ «حساب» و مشتقاتش برابر است با لفظ «عدل و قسط» و مشتقاتش كه هر كدام 29 بار تكرار شده است.

26. لفظ «يوم» به معناي روز با تمام مشتقاتش، 365 مرتبه در قرآن به كار رفته كه برابر با تعداد روزهاي سال مي باشد. «2»

بررسي:

بسياري از اين آمار و ارقام كه در تناسب واژگان قرآن از نويسندگان مختلف نقل شده است در مقام محاسبه، درست نيست. و نيازمند نگاه خوشبينانه است. و بر فرض صحت، نيازمند توجيهات و تكلفات فراواني است كه عملًا اين تناسب ها را از اعجاز بودن دور مي كند. براي مثال:

1. در شمارش كلمه ي «يوم» براي اينكه به عدد 365 برسند (عدد روزهاي سال) گفته اند: بايد «يوم» را به صورت مفرد در نظر بگيريم. زيرا اگر ايام و يومين را به حساب آوريم، به عدد

مطلوب نمي رسيم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 215

اما باز هم منظور آنها تأمين نمي شود زيرا يومئذٍ و يومكم و يومهم نيز بايد از فهرست خارج شود در حالي كه اينها هم مفرد هستند. اگر منظور ايشان از مفرد اين است كه به «يوم» هيچ حرفي متصل نباشد، در اين صورت بايد «باليوم» و «اليوم» و «فاليوم» را نيز از فهرست خارج كرد و در اين صورت آمار ما از 365 بسيار كمتر مي شود. خلاصه اين افراد براي رسيدن به عدد 365 از هيچ اسلوب منقطي پيروي نكرده اند.

2. در مواردي كه آمارشان به حد نصاب نمي رسد، به دنبال مشتقات آن واژه ي خاص رفته و مي كوشند با اضافه كردن مشتقات نصاب لازم را تهيه كنند. و اين سؤال بي جواب مي ماند كه چرا در بعضي موارد بايد مشتقات را به حساب آوريم و در بعضي موارد فقط به آمار مفرد آن واژه بسنده كنيم. و عجيب تر اينكه مي گويند: در بعضي واژه ها مثل: جهنم و جنات، در يكي به صورت مفرد و در ديگري به ضم مشتقات بايد به مطلوب نايل شد.

3. در مواردي نيز دو واژه اي در مقابل هم قرار مي گيرند كه اصلًا ربطي به هم ندارند. مثلًا واژه ي «يفسد» و مشتقات را شمارش مي كنند و چون با تعداد واژه ي «يُصلح» برابر نيست، سراغ واژه ي «ينفع» مي روند. در حالي كه براي آشنايان به زبان عربي واضح است كه «يفسد» در مقابل «يصلح» مي باشد نه «ينفع». يا به جاي اينكه «قلتم» را با «قلنا» بسنجند با «اقوال» مقايسه كرده اند: بين «مصيبت» و «شكر» چه ارتباطي هست؟ آيا در برابر مصيبت بايد «صبر» نمود و يا «شكر»

كرد؟ مگر قرآن نمي فرمايد: «وَاصْبِرْ عَلَي مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ» به احتمال قوي، آقايان وقتي ديده اند واژه ي «صبر» و مشتقات آن (103) با تعداد واژه ي مصيبت مساوي نيست، سراغ واژه ي «شكر» رفته اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 216

مورد پرسش:

در مورد تكرار لفظ زن و مرد در قرآن در برخي منابع آمده است لفظ «رجل» به صورت مفرد، برابر است با لفظ «امراه» با مشتقاتش كه هر كدام 24 بار تكرار شده است. «1» در اينجا مي بينيم لفظ «رجل» را به صورت مفرد در مقابل لفظ «امراه» با مشتقاتش قرار داده اند تا نصاب لازم كامل گردد.

در حالي كه با مراجعه به «معجم المفهرس» و شمارش كامپيوتري كلمات قرآن مي بينيم كه ريشه ي «ر ج ل» 73 مرتبه و ريشه ي «مرء» 37 مرتبه تكرار شده است. كه در اين دفعات لفظ «رجل» به صورت مفرد 16 بار و لفظ «امراء» با تمام مشتقاتش 28 بار تكرار شده است.

و بر فرض كه تعداد تكرار لفظ «رجل» به صورت مفرد با تعداد تكرار لفظ «امراه» با تمام مشتقاتش يكي باشد، چه دليلي وجود دارد كه يكي را به صورت مفرد حساب كنيم و ديگري را با تمام مشتقاتش؟

بنابراين به نظر مي رسد اين ادعا در مورد برابري لفظ زن و مرد در قرآن صحيح نيست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 218

موافقان و مخالفان اعجاز عددي چه استدلالي دارند؟

پرسش:

موافقان و مخالفان اعجاز عددي چه استدلالي دارند؟ پاسخ:

اعجاز قرآن ابعاد گوناگوني دارد، كه يكي از اين ابعاد، اعجاز عددي قرآن كريم است. تا چند سال اخير اين راز علمي پنهان مانده بود و با ظهور رايانه هايي كه دقت بالايي

دارند، پرده از «نظم رياضي قرآن» برداشته شد. در رأس اين گروه افرادي همچون رشاد خليفه و عبدالرزاق نوفل و ... هستند.

در مقابل آنان گروه ديگري از نويسندگان وصاحب نظران قرآني، قرار دارند كه اين مطالب را نمي پذيرند و برخي محاسبات آنان را خطا آلود مي دانند. حتي برخي نويسندگان با شدت هر چه بيشتر قسمتي از اين مطالب را توطئه ي بهائيت معرفي مي كنند و آن را يك جرياني انحرافي مي دانند و در اين مورد به ادعاي نبوت رشاد خليفه و كشته شدن او استشهاد مي كنند. «1»

در اينجا گزارشي از كتاب ها و نويسندگان دو گروه بيان مي كنيم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 219

الف: موافقان اعجاز عددي قرآن:

در اين مورد افراد زيادي كتاب نوشته اند كه به مهمترين آنها اشاره مي كنيم:

1. معجزه القرآن الكريم، دكتر رشاد خليفه:

دكتر رشاد خليفه در خانواده اي از صوفيان مصر در شهر «طنطه» متولد شد و درسال 1971 م درشهر مكه به جرگه ي نائبان مكتب تصوف در آمد. او تحصيلات جديد خود را تا كارشناسي در دانشكده كشاوزي «عين الشمش» قاهره گذراند، و سپس كارشناسي ارشد خود را در دانشگاه آريزونا (1959- 1961 م) آمريكا گذراند و دكتراي خود را در دانشگاه كاليفرنيا (1962- 1964 م) در رشته بيوشيمي گياهي دريافت كرد. «1»

او به مدت سه سال در مورد قرآن با استفاده از رايانه تحقيق كرد و نتيجه ي اين تحقيقات را در سال 1351 ش به روزنامه هاي دنيا داد. «2»

2. الاعجاز العددي للقرآن الكريم، عبدالرزاق نوفل:

اين كتاب در سه جزء جداگانه چاپ شده است. و تحت عنوان «اعجاز عددي در قرآن كريم» توسط مصطفي حسيني ترجمه شده است. «3»

ايشان تلاش كرده تا نظام

رياضي تكرار واژه ها را در قرآن نشان دهد. براي مثال:

، پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 220

واژه ي دنيا 115 بار و واژه ي آخرت نيز 115 بار آمده است.

واژه ي شيطان و ملائكه هر كدام 68 بار در قرآن آمده است. «1»

3. تفسير نمونه، آيه الله مكارم شيرازي:

ايشان در جلد دوم تفسير نمونه ذيل آيه ي اول سوره ي آل عمران بحثي را از دكتر رشاد خليفه به صورت مبسوط گزارش مي كنند. ولي قضاوت در مورد صحت و سقم آن را نيازمند بررسي فراوان مي دانند و در پايان قضاوتي نمي كنند.

ايشان پس از ذكر مطالب دكتر رشادخليفه اين نتايج را مي گيرند:

الف: رسم الخط اصلي قرآن را حفظ كنيد.

ب: اين مطالب دليل ديگري بر عدم تحريف قرآن است.

ج: اشارات پر معنا: در بسياري از سوره هايي كه با حروف مقطعه آغاز مي شود، پس از ذكر اين حروف اشاره به حقانيت و عظمت قرآن شده است مانند:

«الم. ذلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُديً لِلْمُتَّقِينَ» «2» و «3»

4. اعجاز عددي قرآن كريم و رد شبهات، محمود احمدي.

،،،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 221

ايشان كوشش نموده است تا اشكالاتي را كه بر اعجاز عددي و محاسبات رشادخليفه نموده اند جواب دهد.

5. اعجاز رياضي زوج و فرد در قرآن كريم، كورش جم نشان:

ايشان با توجه به آيه ي سوم سوره ي فجر، كه خداوند متعال به زوج و فرد سوگند ياد كرده است به فكر افتاده است كه شايد يك نظام عددي بر مبناي زوج و فرد در قرآن باشد.

6. معجزه القرآن في عصر المعلوماتيه، المهندس عبدالدائم الكحيل:

ايشان با استفاده از آيه ي 12 سوره ي طلاق كه خداوند مي فرمايد: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ

الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» نتيجه مي گيرد كه بايد بين عدد هفت وتعاليم قرآن ارتباطي باشد.

ب: مخالفان اعجاز قرآن عددي قرآن كريم:

در اين مورد به چند كتاب ومقاله برخورد كرديم كه به آنها اشاره مي كنيم:

1. تسعه عشر ملكاً، بيان ان فريقه الاعجاز العددي للقرآن خدعه، حسين ناجي محمد محي الدين:

ايشان به كساني كه عدد 19 را يكي از اسرار قرآن مي دانند به شدت حمله مي كند و آن را نوعي دروغ بستن به خدا دانسته است. سپس متذكر مي شود كه عدد 19 از شعارهاي بهائيان است كه در نظر مسلمانان مرتد و كافر هستند.

2. اعجاز عددي و نظم رياضي قرآن، عباس يزداني:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 222

ايشان در مقاله اي مفصل در مجله ي كيهان انديشه اشكالات متعددي نسبت به برخي از كتاب ها و مقالاتي كه اعجاز عددي را پذيرفته اند، مطرح مي كند و اين جريان را انحرافي دانسته كه موجب سرگرداني افراد مي شود.

3. پژوهش در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني:

ايشان مي نويسند:

نظم رياضي قرآن يك مطلب شگفت انگيز است. چرا كه يك فرد امي و درس ناخوانده در طي 23 سال، كتابي با نظم خاص رياضي آورده است. اما آيا مي توان ادعا كرد كه اين نظم رياضي اعجاز قرآن را نيز ثابت كند؟

در اينجا دو اشكال عمده وجود دارد: نخست آنكه، اين مطلب از لحاظ صغري قابل خدشه است چرا كه نظم رياضي به صورت موجبه ي كليه اثبات نشده، و كثرت مطالب اثبات شده طوري نيست كه اعجاز را ثابت كند.

و دوم آنكه، از لحاظ كبري قابل خدشه است چرا كه قرآن كريم كه تحدي و مبارزه طلبي كرده است (كه اگر مي توانيد مثل قرآن را بياوريد) تحدي

آن عام نيست وشامل همه ي جنبه هاي اعجاز قرآن نمي شود و در قرآن نيز اشاره اي به اعجاز عددي آن نشده است.

ايشان اضافه مي كند: هر چند كه ما در فصل اول كتاب به اشكال دوم پاسخ داديم و بيان كرديم كه ممكن است تحدي قرآن عام باشد اما اشكال اول هنوز سر جاي خود باقي است، پس اعجاز علمي قرآن از طريق اعجاز عددي آن فعلًا قابل اثبات نيست. «1»

،،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 224

منابع

1. بحارالانوار، مجلسي، محمدتقي، المكتبه الاسلاميه، تهران، 110 جلد، 1385 ش.

2. ميزان الحكمه، ري شهري، محمد محمدي، دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، ده جلد، 1367.

3. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات كتاب مبين، 1380 ش.

4. الميزان في تفسير القرآن، طباطبايي، محمدحسين، 1393 ق، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، الطبعه الثالثه، 20 جلدي.

5. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1376 ش.

6. تفسير صافي، كاشاني، محمد محسن فيض، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، الطبعه الثانيه، 5 جلدي، 1402 ق.

7. اعجاز قرآن، سيد محمدحسين طباطبايي، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، قم، 1362 ش.

8. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

9.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 225

10. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

11. القرآن و الطب، سليمان، احمد محمد، دار العوده، بيروت، الطبعه الخامسه، 1981 م.

12. طبرسي، ابي علي الفضل بن الحسن (امين الاسلام)، المكتبه الاسلاميه، تهران، ده جلد در پنج مجلد، چاپ پنجم، 1395 ق.

13. باد و باران در قرآن، بازرگان، مهدي، به اهتمام

سيد محمد مهدي جعفري، 1353 ش.

14. زنده جاويد و اعجاز جاويدان، سادات، محمد علي، انتشارات فلق تبريز، 1357.

15. دانش عصر فضا، نوري، آيه اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

16. گياهان در قرآن، حسين فاروقي، محمد اقتدار، ترجمه ي احمد نمايي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1374 ش.

17. قاموس قرآن، قريشي، سيد علي اكبر، دار الكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، هفت جلد در سه مجلد، 1361 ش.

18. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، مصطفوي، حسن، وزارت ارشاد جمهوري اسلامي ايران، الطبعه الاولي، 1371 ش.

19. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، رازي، فخرالدين، دار الكتب العلميه، بيروت، 32 جلد، 1411 ق.

20. قرآن و آخرين پديده هاي علمي، رضايي فر، جعفر، انتشارات فوژان، 1375 ش.

21. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

22.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 226

23. قرآن و علوم روز، افتخاريان، سيد جواد، انتشارات افتخاريان، تهران، 1362 ش.

24. مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح الله دبير، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

25. همان، تحت عنوان «عهدين، قرآن و علم» توسط حسن حبيبي ترجمه شده است انتشارات سلمان، 1375 ش، تهران.

26. همان، ترجمه عربي تحت عنوان «التوراه والانجيل والقرآن والعلم الحديث» توسط انتشارات دار الكندي، بيروت، 1398 ق.

27. همان، ترجمه عربي تحت عنوان «دراسه الكتب المقدسه في ضوء المعارف الحديثه» توسط دارالمعارف، قاهره، 1978 م.

28. اسلام و هيئت، شهرستاني، سيد هبه الدين، مطبعه الغري في النجف، 1356 ش.

29. الاعجاز العلمي في القرآن الكريم، سامي محمد علي، دارالمحبه، بيروت و همان 1416 ق، دار النور، دمشق، بي تا.

30. الاعجاز العلمي في الاسلام (القرآن الكريم)، عبد الصمد،

محمد كامل، دارالمصريه اللبنانيه، قاهره، 1410 ق.

31. النظريه القرآنيه الكونيه حول خلق العالم، الجايي، سليم، مطبعه نضر، دمشق، بي تا.

32. فرهنگ دانستنيها، نژد، محمد، جهان دانش، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

33. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

34.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 227

35. راه تكامل، امين، احمد، ترجمه ي بهشتي، لاري و امامي، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، هفت جلدي، بي تا.

36. كتاب مقدس، انجمن كتاب مقدس ايران، 1932 م، تهران، (شامل، تورات، انجيل و ملحقات آنها).

37. خوابگردها، كوستلر، آرتور، ترجمه منوچهر روحاني.

38. تاريخ علوم، پي ير، روسو، مؤسسه ي انتشارات امير كبير، تهران چاپ چهارم، ترجمه چاپ چهل و دوم كتاب، 1344 ش.

39. قرآن و آخرين پديده هاي علمي، رضائي فر، جعفر، انتشارات فوژان، 1375 ش.

40. معارف قرآن، مصباح يزدي، محمد تقي، انتشارات در راه حق، قم، 1367 ش.

41. پيشگوئيهاي علمي قرآن، زماني، مصطفي، انتشارات پيام اسلام، قم، 1350 ش.

42. اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، نيازمند شيرازي، يد اللّه، شركت چاپ ميهن، چاپ چهارم، 1335 ش.

43. تفسير منهج الصادقين، كاشاني، ملافتح الله، كتابفروشي اسلاميه، تهران، 1346 ش.

44. اطيب البيان، طيب، سيد عبد الحسين، في تفسير القرآن، انتشارات اسلام، 69 ش، چاپ دوم.

45. رابطه علم و دين، سر فرازي، عباسعلي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1364 ش.

46.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 228

47. الاتقان في علوم القرآن، سيوطي، جلال الدين عبدالرحمن ابي بكر، دارالكتب العلميه، بيروت، دو جلد، 1407 ق.

48. اعجاز عددي قرآن كريم و ردّ شبهات، احمدي، محمود، انتشارات مسعود احمدي، بي جا، 1371 ش.

49. نهج البلاغه (سخنان امام علي (ع)، سيد رضي، ترجمه ي ناصر مكار شيرازي

و همكاران، قم، انتشارات هدف، بي تا، سه جلدي.

50. نورالثقلين، عبدعلي بن جمعه جويزي عروسي، قم، المطبعه العلميه، الطبعه الثانيه، 1383 ق، پنج جلدي.

51. فيزيك نوين، اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضايي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

52. القرآن و العلم الحديث، عبدالرزاق نوفل، بيروت دارالكتاب العربي، 1973 م.

53. بينات، فصلنامه ي قرآني، شماره ي 23- 227 قم.

54. قرآن و روانشناسي، محمدعثمان نجاتي، ترجمه عباس عرب، چاپ پنجم، 1381 ش، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد.

55. مصباح المنير، فيومي، دارالهجره، 1405 ق.

56. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي با همكاري جمعي از نويسندگان، دارالكتب الاسلاميه، چاپ 14، سال 1376 ش.

57. معجم الفروق اللغويه، ابوهلال عسكري و سيد نورالدين جزايري، موسسه نشر اسلامي، 1412 ق.

58. روان شناسي رنگها، ماكس لوشر، نشر حسام.

59.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 229

60. روان شناسي رشد (2) با نگرش به منابع اسلامي، جمعي از نويسندگان، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

61. اسلام و بهداشت روان (1)، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي ايران، چاپ اول، تابستان 1382، دفتر نشر معارف.

62. شواهد پژوهشي در رابطه بين وابستگي مذهبي و افسردگي، احمد علي نوربالا.

63. زبده البيان في براهين القرآن، محقق اردبيلي ملا احمد، انتشارات مومنين،

64. نهج البلاغه (سخنان امام علي (ع)، سيد رضي، ترجمه ي ناصر مكار شيرازي و همكاران، قم، انتشارات هدف، بي تا، سه جلدي.

65. نهج البلاغه، امام علي (ع)، ترجمه ي محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

66. التبيان في التفسير القرآن، الطوسي، ابي جعفر محمد بن الحسن (385- 460 ق)، النجف، المطبعه العلميه، 1376 ق- 1957 م، ده جلد.

67. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن،

مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1379 ش، چاپ سوم.

68. شبهات وردود، محمد هادي معرفت، منشورات ذوي القربي، قم، 1423 ق،

69. دارونيسم يا تكامل انواع، جعفر سبحاني، انتشارات توحيد.

70. تكامل زيستي و آيات آفرينش، ابراهيم كلانتري، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1382.

71. انجمن كتاب مقدس ايران، 1932 م، كتاب مقدس، تهران، (شامل، تورات، انجيل و ملحقات آنها).

72. كهكشان در قرآن، لطفعلي سميعي، انتشارات انصاري، 1381.

73.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 230

74. الاعجاز العلمي في القرآن، لبيب بيضون، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، چاپ اول، 1424 ه/ 2003 م.

75. نگاهي به دنياي حيوانات در قرآن، جليل ابوالحب، ترجمه ي تقي متقي، انتشارات تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1380.

76. معجم الوسيط، ابراهيم مصطفي، احمد حسن الزيات، حامد عبدالقادر، محمدعلي النجار.

77. الرائد، حيران مسعود، ترجمه ي انزابي نژاد، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1380.

78. تفسير جزء عم، شيخ محمد عبده، دارو مكتبه الهلال، بيروت، چاپ اول، 1985 م.

79. پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي با همكاري جمعي از نويسندگان، انتشارات نسل جوان، قم، 1373 ش.

80. مخزن العرفان، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني)، نشر نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361 ش.

81. انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمدحسين همداني، كتابفروشي لطفي، تهران، 1380 ق.

82. تاريخچه زمان، استفن ويليام هاوكينگ، ترجمه ي دادفر، سازمان انتشارات كيهان، 1372 ش.

83. كيهان و راه كهكشان، ري ويلار و ديگران، ترجمه ي سيد محمد امين محمدي.

84. تفسير كبير (مفاتيح الغيب) فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411 ق، 32 جلدي.

85.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 231

86. الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

87. التمهيد في علوم القرآن، معرفت،

محمد هادي، مؤسسه النشر الاسلامي، قم، ج 6، 1417 ق.

88. القرآن و العلم، احمد محمد سليمان، دارالعوده، بيروت، الطبعه الخامسه، 1981 م.

89. الاعجاز العلمي في القرآن الكريم، ارناووط، محمد السيد، مكتبه مدبولي، قاهره، بي تا.

90. تفسير طبري (جامع البيان في تفسير القرآن)، طبري، دارالمعرفه، بيروت.

91. مجله اطلاعات علمي، ش 193، مهر 1374 ش.

92. مجله مكتب اسلام، شماره 8، سال 13، شماره مسلسل 152، شهريور ماه 1351 ش، (مقاله چرخ لنگر در قرآن)

93. قرآن و طبيعت (راز كوه ها، عبدالكريم بي آزار شيرازي)

94. زمين و آسمان در قرآن و نهج البلاغه، سيد علي اشرف حسني،

95. مجله كيهان انديشه، ش 67.

96. اعجاز رقم 19، بسام نماد جرّار.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 232

مطالب مربوط به پرسش «آخرين نظرات دانشمندان در مورد نظريه تكامل»

Discovery Institute News

Over 005 Scientists Proclaim Their Doubts About Darwins Theory

The Scientific Dissent From Darwinism list is now located at a new webpage, http:// www. dissen tfromdarwin. org/.

SEATTLE Over 005 doctoral scientists have now signed a statement publicly expressing their skepticism about the contemporary theory of Darwinian evolution.

The statement reads:

"

We are skeptical of claims for the ability of random mutation and natural selection to account for the complexity of life. Careful examination of the evidence for Darwinian theory should be encouraged.

"

The list of 415 signatories includes member scientists from the prestigious US and Russian National Academy of Sciences. Signers include 451 biologists, the largest single scientific discipline represented on the list, as well as 67 chemists and 36 physicists. Signers hold doctorates in biological sciences, physics, chemistry, mathematics, medicine, computer science, and related disciplines. Many

are professors or researchers at major universities and research institutions such as MIT, The Smithsonian, Cambridge University, UCLA, UC Berkeley, Princeton, the University of Pennsylvania, the Ohio State University, the University of Georgia, and the University of Washington.

Discovery Institute first published its Scientific Dissent From Darwinism list in 1002 to challenge false statements about Darwinian evolution made

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 233

" taht demialc saw ti emit eht tA. seires" noitulovE"sSBP gnitomorp ni

virtually every scientist in the world believes the theory to be true.

""

Darwinists continue to claim that no serious scientists doubt the theory and yet here are 005 scientists who are willing to make public their skepticism about the theory,

"

said Dr. John G. West, associate director of Discovery Institutes Center for Science Culture.

"

Darwinist efforts to use the courts, the media and academic tenure committees to suppress dissent and stifle discussion are in fact fueling even more dissent and inspiring more scientists to ask to be added to the list.

"

According to West, it was the fast growing number of scientific dissenters which encouraged the Institute to launch a website-- www. disse ntfromd arwin. org-- to give the list a permanent home. The website is the Institutes response to the demand for information and access to the list both by the public, and by scientists who want to add their name to list.

"

Darwins theory of evolution is the great white elephant of contemporary thought,

"

said Dr. David Berlinski, one of the original signers, a mathematician and philosopher of science with Discovery Institutes Center

for Science and Culture) CSC (.

"

It is large, almost completely useless, and the object of superstitious awe.

"

Other prominent signatories include U. S. National Academy of Sciences member Philip Skell; American Association for the Advancement of Science Fellow Lyle Jensen; evolutionary biologist and textbook author Stanley Salthe; Smithsonian Institution evolutionary biologist and a researcher at the National Institutes of Healths National Center for Biotechnology Information Richard von Sternberg; Editor of Rivista di Biologia/ Biology Forum-- the oldest still published biology journal in the world-- Giuseppe Sermonti; and Russian Academy of Natural Sciences embryologist Lev Beloussov. انتشارات تفسير و علوم قرآن

الف. كتاب هاي منتشر شده: 1. پرسش هاي قرآني جوانان (1) ترنم مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

2. پرسش هاي قرآني جوانان (2) شميم مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

3. پرسش هاي قرآني جوانان (3) باران مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

4. پرسش هاي قرآني جوانان (5) دانش مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

5. پرسش هاي قرآني جوانان (6) علوم مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

6. فلسفه احكام (2) حكمت ها و اسرار نماز- احمد اهتمام

7. آموزه هاي عاشورا- محمدعلي رضايي اصفهاني

8. تفسير قرآن مهر، سوره يوسف (ع)- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

9. تفسير قرآن مهر، سوره توبه- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

10. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن (ج 1 و 2)، محمدعلي رضايي اصفهاني.

ب: كتاب هاي در دست انتشار:

1. پرسش هاي قرآني جوانان (4) شبنم مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

2. فلسفه احكام (3) خداشناسي از راه كيهان شناسي- احمد اهتمام

3. ترجمه آموزشي قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از اساتيد حوزه

و دانشگاه

4. ترجمه تفسيري قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از اساتيد حوزه و دانشگاه

5. اعجاز و شگفتي هاي علمي قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني و محسن ملاكاظمي

6. قرآن و علوم پزشكي- حسن رضا رضايي

7. قرآن و مديريت- محسن ملاكاظمي

8. سيماي سوره هاي قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني

9. انس با قرآن، دكتر محمد فاكر ميبدي

10. تاريخ گذاري قرآن از نظر مستشرقين، دكتر محمدجواد اسكندرلو

11. هنر و زيباشناسي از ديدگاه قرآن، دكتر علي نصيري

12. پرسش هاي قرآني جوانان (7) روابط دختر و پسر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

13. پرسش هاي قرآني جوانان (8) پيامبر مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 6، ص: 234

شيوه هاي خريد كتاب هاي انتشارات

الف. خريد حضوري: به مراكز پخش كه در شناسنامه كتاب موجود است مراجعه فرماييد.

ب. خريد غيرحضوري:

1. از طريق فاكس: 7739002- 0251

2. خريد اينترنتي: moc. csnaruq. WWW

3. بوسيله نامه با آدرس: قم، خيابان معلم، معلم 9، جنب هتل يثرب، كوچه شهيد محمدحسن احمدي، كوي نور، پلاك 91؛ مكاتبه فرماييد.

تذكرات:

1. كتاب هاي فوق جهت ترويج فرهنگ قرآني و ديني آماده سازي شده است، از اين رو با حداقل قيمت در اختيار قرآن دوستان قرار مي گيرد.

2. براي هر يك از اين كتاب ها مسابقه علمي طراحي شده كه در جلسات، مدارس و ... قابل اجراست.

3. در صورتي كه مايل به خريد كتاب هاي فوق هستيد مبلغ آن را به شماره حساب جاري 1531101053 بانك تجارت شعبه صفائيه قم به نام آقاي نصرالله سليماني واريز و فيش آن را براي ما ارسال كنيد تا كتاب ها به آدرس شما پست شود. (هزينه پست به عهده مركز است)

4. براي خريد

كمتر از 10 جلد 20% تخفيف و براي خريد 10 تا 50 جلد 30% تخفيف و براي خريد 50 جلد به بالا 40% تخفيف در نظر گرفته شده است كه مي توانيد پس از كسر مبلغ تخفيف مابقي را به حساب فوق واريز فرماييد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109