پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، جلد 5 (دانش مهر)

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور:دانش مهر(قرآن وعلم - پزشكي- بهداشت)/ محمدعلي رضايي اصفهاني.

مشخصات نشر :قم: پژوهشهاي تفسير وعلوم قرآن 1385.

مشخصات ظاهري 221 ص. : جدول.

فروست : پرسش هاي قرآني جوانان 5.

شابك 12000 ريال

وضعيت فهرست نويسي :برون سپاري.

يادداشت: كتابنامه.

موضوع :قرآن-- پرسش ها و پاسخ ها.

موضوع :پرسش هاي مذهبي -- اسلام

شناسه افزوده :رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

شناسه افزوده :پرسش هاي قرآني جوانان 5.

رده بندي كنگره BP65/2 /پ4 5.ج 1385

رده بندي ديويي 297/1076

شماره كتابشناسي ملي :1156642

درآمد

قرآن كريم نوري همواره تابان است كه بر انديشه ي بشر تابيد و راه انسان ها را روشن ساخت، اين كتاب منبع عظيم معرفتي و سفره اي الهي است «1» كه مي تواند نسل هاي بشر را از زلال معرفت خويش سيراب سازد؛ و مقام دانش و دانشمندان را ارج مي نهد و عالمان و جاهلان را مساوي نمي داند، «2» بلكه با اشارات متعدد به مباحث كيهان شناسي، زيست شناسي، رويان شناسي و روح و روان انسان بلكه با اشاره به مسائل فرا روانشناسي، حسّ كنجكاوي و پرسشگري انسان را تحريك مي كند و زمينه رشد علوم را فراهم مي سازد. «3»

پرسش كليد دانش است. «4» و ذهن پرسشگر ارجمند است، و وظيفه دانشمندان دريافت پاسخ از منابعِ قرآن، حديث، عقل و علوم تجربي و ارائه آن به تشنگان حقيقت است.

از اين رو جمعي از پژوهشگران حوزه و دانشگاه گردهم آمده و با تأسيس «واحد پاسخ به پرسش هاي تخصصي قرآن و علم»، و ارسال پرسش نامه به دانشگاه هاي مختلف، به گردآوري پرسش ها و ارائه پاسخ پرداخته اند و حاصل تلاش اين عزيزان در اين مجموعه گردآوري شده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 10

بنده كه از آغاز با اين عزيزان همراهي داشته ام، شاهد تلاش علميِ همراه با

تعهد آنها بوده ام، كه در حد توان كوشيده اند پاسخ هاي مناسب و متين ارائه نمايند. البته برخي پرسش ها نيز از طريق شنوندگان محترم راديو قرآن دريافت شده و در برنامه پرسش و پاسخ قرآني آنجا پاسخ داده ايم كه به اين مجموعه اضافه شده است.

اميدوارم خداي متعال اين خدمت علمي و قرآني را از همه ي ما بپذيرد و در پرتو قرآن و اهل بيت (ع) پاداش نيك عطا فرمايد!

از آنجا كه واحد تخصصي پاسخ به پرسش هاي قرآن و علم، مشمول حمايت ويژه «ستاد پاسخگويي به مسائل مستحدثه ديني دفتر تبليغات» بوده، بر خود لازم مي دانيم از مسئولين محترم ستاد تشكر كنيم.

در ضمن از خوانندگان محترم درخواست داريم كه ما را از راهنمايي و پيشنهادات و انتقادات خويش محروم نفرمايند و از جوانان عزيز مي خواهيم كه اگر پرسش هايي در زمينه قرآن و علم دارند، به آدرس ما ارسال فرمايند. «1»

با سپاس

محمدعلي رضائي اصفهاني

قم- 1/ 3/ 85

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 11

فصل اول: كليات قرآن و علم

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 13

مقصود از علم در قرآن چيست و به كدام علوم بيشتر توجه شده است؟

پرسش:

مقصود از علم در قرآن چيست و به كدام علوم بيشتر توجه شده است؟ پاسخ:

مفهوم شناسي علم:

واژه «علم» در لغت به معناي «دانش» و «دانستن» است و در اصطلاح معاني متعدّد دارد. «1» و در اينجا مقصود علوم تجربي است. يعني «مجموعه قضاياي حقيقي كه از راه تجربه حسي قابل اثبات است.»

در مورد تقسيم بندي علوم نيز طرح هاي متعدّدي ارايه شده «2» كه ما به تقسيم بندي علوم بر اساس روش ها، بسنده مي كنيم:

تقسيم بندي علوم براساس روش:

علوم را مي توان به چهار گروه تقسيم كرد:

الف: علوم تجربي «3»: كه شامل دو قسم مي شود:

اوّل: علوم طبيعي «4» مانند: فيزيك، شيمي، زيست شناسي و ...

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 14

دوم: علوم انساني «1» مانند: جامعه شناسي، اقتصاد و ...

روش كسب اين علوم، براساس مشاهده و تجربه حسي است.

ب: علوم عقلي: كه آن نيز به دو دسته تقسيم مي شود:

اول: علوم منطق و رياضيات كه تا قبل از برتراند راسل، گمان مي شد رياضيات اصل منطق است ولي او اثبات كرد كه منطق، اصل رياضيات است.

دوم: علم راجع به واقع، يعني فلسفه كه شامل فلسفه هاي مضاف (مانند فلسفه ي اخلاق، فلسفه ي تاريخ و ...) و فلسفه هاي غيرمضاف (مانند متافيزيك يا امور عامه) مي شود.

ج: علوم نقلي: مانند علم تاريخ، لغت و ...

كه در آن ها از نقل استفاده مي گردد (البته منظور در اينجا علوم تعبدي شرعي نيست)

د: علوم شهودي: كه با علم حضوري، به دست مي آيد مانند: علوم پيامبران (ع) و عرفا و شايد اين طبقه بندي، تاكنون كاملترين تقسيم بندي علوم باشد.

منابع و روش هاي علمي قرآن:

قرآن كريم به روش هاي علمي (يعني چهار قسم علوم فوق) و منابع مختلف علم اشاره كرده است؛ يعني: گاهي به شيوه عقلي توجّه دارد و انسان ها را به خردورزي و تفكّر فرامي خواند و تشويق مي كند. «2»

و گاهي توجه انسان را به طبيعت جلب و به كيهان شناسي و طبيعت شناسي و انسان شناسي و ... تشويق مي كند. «3» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 15

و گاهي انسان را به عمق تاريخ مي برد و داستان هاي عبرت آموز پيامبران و ملت هاي پيشين و يا وقايع تاريخي صدر اسلام (همچون جنگ ها و ...) را گزارش و بيان مي كند. «1»

و گاهي از وحي و الهامات الهي به انسان ها سخن مي گويد؛ «2» علم الهي را كه از نزد خدا به برخي انسان ها مي رسد (: علم لدني) گوشزد مي كند. «3»

هر چند هدف قرآن بيان جزئيات تمام علوم بشري نيست «4» امّا مي توان در قرآن اشاراتي به علوم مختلف يافت. به عبارت ديگر قرآن به روش تعقلي، تجربي، نقلي و شهودي توجه كرده و نمونه هايي از آن ها را در قرآن يادآوري نموده و همين توجّه قرآن به روش ها و منابع علوم، به معناي لزوم به كارگيري اين منابع است.

كاربردهاي علم در قرآن:

واژه «علم» در قرآن كريم به چند معنا به كار رفته است:

الف: علم به معناي خاص يعني «الهيات»:

قرآن كريم هدف آفرينش جهان را آگاهي انسان از «علم و قدرت الهي» معرفي

مي كند. «5» يعني آگاهي از صفات خدا را به عنوان علم اعلي و هدف خلقت برشمرده است.

و نيز در برخي آيات، از علم «لدني» يعني دانشي كه خدا به انسان آموزش مي دهد سخن گفته شده است. «6» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 16

البته اين معناي از علم، از مصاديق مهم دانش، بلكه با فضيلت ترين علم است، چرا كه ارزش هر علم به معلوماتي است كه انسان مي آموزد، «1» و هنگامي كه معلومات يك علم، آگاهي از صفات خداي متعال باشد، آن علم ارزش بيشتري دارد، چرا كه بهترين و با ارزش ترين معلومات جهان را مي آموزد.

ب: علم به معناي عام:

قرآن كريم مي فرمايد: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ؛ «2»

آيا كساني كه مي دانند و كساني كه نمي دانند برابرند.»

به نظر مي رسد مقصود از «علم» در اين آيه مطلق علم و دانش است كه همه ي اقسام علم مفيد را شامل مي شود.» و در آيه ي ديگر مي فرمايد: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ؛ «4»

خدا كساني از شما را كه ايمان آورده اند و كساني را كه به آنان دانش داده شده، به رتبه هايي بالا مي برد.»

در اين آيه نيز «ايمان و علم» به عنوان دو معيار جداگانه براي برتري افراد شمرده شده است. از اين جداسازي روشن مي شود كه خود «علم» موجب فضيلت

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 17

افراد است، و اين علم مقيّد به الهيّات نشده و مقصود مطلق علم است و شامل همه ي دانشمندان مي شود. «1»

و در آيه ديگر مي فرمايد: «إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ «2»

از ميان بندگان خدا، فقط دانشوران از او هراس دارند.»

در

اين آيه نيز از دانشوراني ياد شده كه نشانه هاي خدا را مي شناسند و عظمت و مقام او را در مي يابند از اين رو از نافرماني او بيمناكند، «3» امّا جالب اين است كه بخش قبلي آيه فوق و آيه ي پيشين سخن از نشانه هاي خدا در صحنه طبيعت همچون نزول باران، رويش ميوه هاي رنگارنگ، جاده هاي رنگارنگ كوهستاني و انسان ها و جنبندگان و دام ها با رنگ هاي مختلف است، سپس از دانشمندان فوق الذكر ياد مي شود. اين مطلب نشان مي دهد كه مقصود از علم، دانشوران در اين آيه، علوم طبيعي نيز هست، يعني دانشمنداني كه از طبيعت شناسي به خداشناسي مي رسند. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 18

كاربردهاي علم در احاديث:

واژه «علم» در احاديث نيز به معناي اخص و اعم به كار رفته است، براي مثال:

1. از امام صادق (ع) حكايت شده: «علم به كثرت آموختن نيست بلكه علم نوري است كه خدا در دل هر كس كه بخواهد او را هدايت كند قرار مي دهد.» «1»

2. از امام باقر (ع) حكايت شده: «هر كس بدانچه مي داند عمل كند، خدا دانش آنچه را نمي داند به او ارزاني مي دارد.» «2»

اينگونه احاديث به علوم الهي اشاره مي كند، يعني علم را به معناي احص به كار برده است.

3. از امام علي (ع) حكايت شده كه: «علوم چهار قسم است: علم فقه براي اديان و علم پزشكي براي بدن ها، و علم نحو (دستور زبان) براي زبان، و علم كيهان شناسي براي زمان شناسي» «3»

مشابه اين روايت با مضمون ها و تقسيم بندي هاي مختلف حكايت شده است كه اشاره به علوم تجربي و ديني دارد. يعني علم را به معناي اعم به كار برده است.

جمع بندي و

نتيجه گيري:

از اين مباحث روشن مي شود كه اگر در قرآن و احاديث، علم را معيار برتري معرفي مي كند و دانشمندان را تشويق مي كند، مقصود همه ي اقسام علوم مفيد و دانشمندان همه رشته هاي علمي مفيد است.

البته ارزش هر علم به معلومات و دانسته هايي است كه افراد مي آموزند، اگر دانش الهي باشد، آن علم ارزش بيشتري دارد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 19

لازم به يادآوري است كه دانش الهي نيز مراتب دارد، يعني علوم تجربي كه داراي جهت گيري الهي باشد و انسان را از راه طبيعت شناسي، كيهان شناسي، جنين شناسي و ... به خداشناسي بيشتر رهنمون شود، به نوعي از علوم الهي به شمار مي آيد.

علامه طباطبايي (ره) پس از اشاره به آياتي كه از علم تجليل مي كند، در مورد دعوت قرآن به علوم مختلف مي نويسند:

«قرآن مجيد در آيات بسياري (كه به سبب حجم گسترده آنها به نقل آن ها نپرداختيم) به تفكّر در آيات آسمان و ستارگان و اختلافات عجيبي كه در اوضاع آنها پديد مي آيد و نظام متقني كه بر آن ها حكومت مي كند دعوت مي كند.

و به تفكّر در آفرينش زمين و درياها و كوه ها و ...

به تفكّر در آفرينش شگفت آور نبات [: گياهان و نظامي كه در زندگي آنان جريان دارد ... به تفكر در خلقت خود انسان و اسرار و رموزي كه در ساختمان وجودش نهفته و ... و بدين ترتيب به تعلّم علوم طبيعي و رياضي و فلسفي و فنون ادبي و بالاخره همه علومي كه در دسترس فكر انساني است و تعلم آنها به نفع جهان بشري و سعادت بخش جامعه انساني مي باشد دعوت مي كند.

آري قرآن مجيد به اين علوم دعوت مي كند به

اين شرط كه به حق و حقيقت رهنما قرار گيرند و جهان بيني حقيقي را كه سرلوحه آن خداشناسي مي باشد در برداشته باشند. وگرنه علمي كه انسان را سرگرم خود ساخته از شناختن حق و حقيقت باز دارد در قاموس قرآن مجيد با جهل مرادف است.» «1»

قرآن زمينه ساز پيدايش و رشد علوم:

همانطور كه بيان شد تشويق دانش و دانشمندان، توسط قرآن، سرچشمه ي پيدايش و رشد بسياري از علوم در جهان اسلام شد، بطوري كه پس از دو

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 20

قرن تمدني پويا و شكوفا بوجود آمد، اينك نگاهي گذرا به فهرست اين علوم مي اندازيم:

الف: علومي كه قرآن به صورت مستقيم باعث پيدايش آن ها شده است:

در ميان مسلمانان برخي علوم وجود دارد كه موضوع آنها خود قرآن كريم است. يعني بعد از نزول قرآن و در رابطه مستقيم با آن بوجود آمده و كم كم رشد و توسعه يافته و بصورت دانش مستقل درآمده است، كه برخي از اين علوم به الفاظ قرآن و برخي به معاني و معارف قرآن مي پردازد، و در طول تاريخ در مورد هر كدام از آن ها كتاب هاي متعدّد نوشته شده است، از جمله:

1. علم تجويد قرآن: كه به كيفيت تلفظ حروف و حالات آن ها مي پردازد و مباني و فنون اين امر را بررسي و بيان مي كند.

2. علم قرائات: كه به ضبط قرائت هاي هفتگانه (يادهگانه يا چهارده گانه) قرآن مي پردازد و تاريخ و دلايل و قاريان آن ها را بيان مي كند.

3. دانش رسم الخط قرآن: كه به قواعد نگارش خط عربي بطور عام و خط قرآن بصورت خاص مي پردازد و اقسام خط (نسخ، كوفي و ...) و ويژگي هاي آن ها را

بيان مي كند.

4. علوم قرآن: كه در مورد اطلاعات مربوط به قرآن در حوزه ي محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، تاويل، باطن و ... مي پردازد.

5. فقه القرآن: دانشي كه به مباحث آيات الاحكام و ديدگاه ها و دلايل آن ها مي پردازد.

6. علم تفسير: دانشي كه به بيان معاني و مقاصد آيات قرآن مي پردازد و به دو صورت تفسير ترتيبي و موضوعي انجام مي گيرد و در طول تاريخ اسلام هزاران كتاب در مورد آن نگارش شده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 21

7. علم حديث: قرآن كريم، پيامبر اكرم (ص) را بيان كننده و مفسر قرآن معرفي مي كند، «1» از اين رو سنّت ايشان نقش تفسير قرآن را بعهده گرفت و احاديث تفسيري شكل گرفت و بعدها ده ها كتاب تفسير روائي در اين زمينه نگارش يافت و روايات پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) در زمينه ي قرآن جمع آوري شد. «2»

ب: علومي كه قرآن به صورت غيرمستقيم باعث پيدايش آنها شده است:

در ميان مسلمانان علومي در پي تشويق قرآن به علم و يا براي فراگيري و خدمت رساني به علوم دسته اول (مثل تفسير) بوجود آمد و به مرور زمان رشد و توسعه يافت و بصورت دانش هاي مستقل پديدار گشت؛ كه در طول تاريخ اسلام كتاب هاي متعدّدي در اين مورد به نگارش درآمد از جمله:

1. علم درايه: براي بيان اصطلاحات مربوط به حديث و تحولات آنها شكل گرفت.

2. علم رجال: براي بيان حالات راويان و سند روايات شكل گرفت. «3»

3. علم كلام: دانشي كه مباحث اعتقادي را بيان و از آن ها دفاع مي كند، علم كلام اسلامي كه ريشه در آيات اعتقادي و احاديث اسلامي دارد، و كم كم

بصورت يك علم منسجم درآمد.

4. علم فقه: كه به استنباط قوانين شرعي از آيات الاحكام و احاديث فقهي مي پردازد و كم كم بصورت علم مستقل و گسترده اي در جهان اسلام درآمد.

5. علم اصول الفقه: كه قوانين مربوط به استنباط از قرآن و حديث را بيان مي كند و در حقيقت منطق فهم آنهاست كه بصورت مقدمه علم فقه نمودار شد

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 22

اما در حقيقت مقدمه ي علم تفسير و حديث و فقه و ... است. اين دانش در طول اعصار به يكي از پيشرفته ترين علوم مسلمانان تبديل شد.

6. علوم ادبي عرب: كه شامل علم نحو، صرف، اشتقاق، معاني، لغت و وجوه و نظائر مي شود. اين علوم براي فهم بهتر و منضبط آيات قرآن و نيز براي تلفّظ صحيح آيات بنيان گذاري شد، «1» ولي از آنجا كه براي تمام علوم مفيد بود و مقدمه فهم تلفظ و نوع متني به شمار مي آمد، به مرور بصورت علوم مستقل درآمد و ميراث گرانبهايي براي ملّت عرب گرديد، و دانشمندان و متخصّصان فارسي و تركي و ... نيز از آن بهره مند گرديدند، و حتي بر ادبيات فارسي و تركي و ... نيز تاثيرات مثبت گذاشت. «2»

7. علم تاريخ: اين علم در اسلام از «قصص قرآن» و پيامبران و سيره پيامبر (ص) و احاديث شروع شد و سپس بصورت تاريخ قبل و بعد از اسلام و تاريخ جهان پديدار شد و مورخان بزرگ و كتاب هاي تاريخ را بوجود آورد. «3»

ج: علومي كه قرآن باعث رشد آنها شده است.

برخي علوم در فرهنگ و تمدن ملت هاي مختلف وجود داشته و گاهي از يك ملّت به ملّت ديگر

منتقل مي شود و رشد و توسعه مي يابد و گاهي اين جريان بر عكس است.

جامعه ي مسلمانان نيز از اين قاعده مستثني نبوده است؛ آنان برخي علوم را از يونانيان، ايرانيان و هند ترجمه كردند و بر عمق و وسعت آن ها افزودند، كه مي توان به موارد زير اشاره نمود:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 23

1. فلسفه: در آغاز از يونان وارد كشورهاي اسلامي شد و كم كم تحت تاثير تفكر اسلامي قرار گرفت و تغييراتي يافت، بطوري كه همه ي مسائل متن و براهين و ادله آنها را مي توان در قرآن و حديث پيدا كرد. «1»

2. منطق: هر چند كه اصل اين علم نيز از يونان به حوزه ي علوم مسلمانان راه يافت اما از آنجا كه قرآن به برهان و استدلال و جدال نيكو «2» و ... توجه خاص داشت، مسلمانان نيز به علم منطق توجه كردند و اين علم در جامعه ي مسلمين پيشرفت زيادي كرد تا آنجا كه كتاب هاي متعدّدي در اين زمينه نگارش يافت.

3. رياضيات: اين علم نيز با توجه به تشويق قرآن به علم در بين مسلمانان پيشرفت فراواني كرد.

4. علوم پزشكي: توجه قرآن به امور بهداشتي «3» و نيز توجه احاديث به نظافت و پاكي و طهارت نقش بسزايي در توسعه و پيشرفت اين علم داشت تا آنجا كه بسياري از مجهولات علم پزشكي توسط دانشمندان مسلمان كشف و تبيين گرديد.

5. كيهان شناسي (نجوم): قرآن كريم به ماه و خورشيد و ستارگان و حركت آن ها اشاره ي صريح دارد «4» و از آنجا كه مسلمانان براي جهت يابي قبله و نيز تشخيص طول ماه براي انجام فرايض ديني خود به اين علم نياز داشتند،

كيهان شناسي در بين مسلمانان رشد زيادي يافت بطوري كه رصدخانه هاي متعدّد بنا شد.

علامه طباطبايي (ره) در اين زمينه مي نويسند: «به جرئت مي توان گفت: كه عامل اصلي اشتغال مسلمانان به علوم عقلي از طبيعيات و رياضيات و غير آن ها پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 24

بصورت نقل و ترجمه در آغاز كار و به نحو استقلال و ابتكار در سرانجام همان انگيزه فرهنگي بود كه قرآن مجيد در نفوس مسلمانان فراهم كرده بود.» «1»

يادآوري 1: البته در اين مورد علوم و فنون ديگري نيز تحت تاثير قرآن به وجود آمد و رشد و توسعه يافت كه ذكر همه آن ها از حوصله ي اين نوشتار خارج است.

يادآوري 2: جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه به كتاب هاي ذيل مراجعه فرماييد:

1. پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، علي اكبر ولايتي، وزارت امور خارجه.

2. علوم اسلامي و نقش آن در تحول علمي جهان، آلدو ميه لي، ترجمه محمدرضا شجاع رضوي و دكتر اسداللَّه علوي، بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي.

3. تاريخ التمدن اسلامي، جرجي زيدان.

4. شيعه پايه گذار علوم اسلامي، سيد حسن صدر، ترجمه محمد مختاري.

5. كارنامه اسلام، دكتر عبدالحسين زرين كوب.

6. علل پيشرفت و انحطاط مسلمين، زين العابدين قرباني.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 25

آيا قرآن كتاب علمي است و آيا همه ي علوم بشري در قرآن وجود دارد؟

پرسش:

آيا قرآن كتاب علمي است و آيا همه ي علوم بشري در قرآن وجود دارد؟ پاسخ:

در اين مورد سه ديدگاه عمده وجود دارد كه بصورت مختصر بدانها اشاره مي كنيم و دلايل آنها را مورد بررسي قرار مي دهيم:

ديدگاه اول: همه علوم بشري در قرآن وجود دارد:

اين انديشه براي اولين بار در كتاب «احياء العلوم» و «جواهر القرآن» ابو حامد غزالي (م 505 ق)

مطرح شده است. او سعي كرد نشان دهد همه ي علوم را مي توان از قرآن استخراج كرد. او مي نويسد:

«پس علوم، همه آنها در افعال و صفات خدا داخل است و خداوند در قرآن، افعال ذات و صفات خود را توضيح مي دهد و اين علوم بي نهايت است و در قرآن به اصول و كليات (مجامع) آنها اشاره شده است.» «1»

سپس ابو الفضل المرسي (655- 570 ق) صاحب كتاب «التفسير» اين ديدگاه را بصورت افراطي مي پذيرد و مي گويد: «همه ي علوم اولين و آخرين در قرآن وجود دارد.» «2»

آنگاه بدر الدين زركشي (م 764 ق) در «البرهان» اين نظريه را مي پذيرد. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 26

و پس از او جلال الدين سيوطي (م 911 ق) در كتاب «الاتقان في علوم القرآن» و «الاكليل في استنباط التنزيل» با پذيرفتن ديدگاه هاي غزالي و المرسي آن را تقويت مي كند. «1»

و مرحوم فيض كاشاني (م 1091 ق) هم در مقدمه ي تفسير «صافي» اين ديدگاه را به صورت خاصي در قسمتي از علوم مي پذيرد. «2»

اين ديدگاه در عصر جديد هم با پيشرفت علوم تقويت شد و كساني مثل طنطاوي جوهري (متولد 1862 م) در تفسير مشهور «الجواهر في تفسير القرآن» سعي كرد تا بسياري از علوم جديد را به قرآن نسبت دهد.

و جديدترين تمايل نسبت به اين نظريه از طرف شخصي بنام رضا نيازمند در سال گذشته (1375 ش) اظهار شد كه در مقاله اي نوشت:

«كسي كه قرآن را قبول داشته باشد، بايد قبول كند كه مطالب آن شامل كليه علوم هم هست و در آن هر چيز بر اساس دانش تفصيل داده شده است.» «3»

دلايل ديدگاه اول:

1.

ظاهر برخي آيات قرآن دلالت بر اين دارد كه همه چيز در قرآن وجود دارد. مثل: «نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شي ء»؛ «4»

«و كتاب را بر تو نازل كرديم در حالي كه بيان كننده هر چيز است.»

2. آياتي كه اشاره به علوم مختلف مي كند.

براي مثال: آيه اي كه از حساب سخن مي گويد اشاره به علوم رياضي دارد. «و كفي بنا حاسبين» «5» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 27

و از آيه «رفيع درجات» «1» با حساب ابجد 360 درجه بودن درجات دايره در هندسه استخراج مي شود.

و علم پزشكي از آيه «و اذا مرضت فهو يشفين» «2» بدست مي آيد.

3. رواياتي كه دلالت مي كند همه علوم در قرآن كريم وجود دارد.

براي مثال: از امام باقر (ع) روايت شده كه فرمودند: «ان اللّه تبارك و تعالي لم يدع شيئاً تحتاج اليه الامه الا نزله في كتابه و بيّنه لرسوله» «3»

«خداوند تبارك و تعالي هيچ چيزي را كه مردم به آن محتاج باشند، فرو گذار نكرده است مگر آنكه آنها را در قرآن، نازل فرمود و براي پيامبر (ص) بيان كرده است».

4. دليل ديگر بر وجود همه ي علوم در قرآن، مسأله بطون آن است كه در روايات متعددي وارد شده كه قرآن داراي بطون مختلف است. «4»

غزالي در «احياء العلوم» به همين مطلب استشهاد كرده و تعداد علوم قرآن را تا هفتاد و هفت هزار و دويست علم ذكر كرده است. و بعد مي گويد: اين عدد چهار برابر مي شود، چون هر كلمه ظاهر و باطن دارد و حد و مطلع دارد. «5»

تذكر: دلايل اين ديدگاه را در هنگام ذكر دلايل ديدگاه دوم و سوم مورد بررسي

و نقد قرار مي دهيم.

ديدگاه دوم: قرآن فقط كتاب هدايت و دين است و براي بيان مسائل علوم تجربي نيامده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 28

اين ديدگاه را مي توان از سخنان برخي از صاحب نظران و مفسران استفاده كرد.

براي مثال ابو اسحاق شاطبي (م 790 ق) كه اولين مخالف با نظريه غزالي و المرسي بود مي گويد:

«قرآن براي بيان احكام آخرت و مسائل جنبي آن آمده است.» «1»

نويسندگان تفسيرهاي «مجمع البيان» و «كشاف» نيز مي نويسند:

«منظور از بيان همه چيز در قرآن، مسائل مربوط به هدايت و دين است.» «2»

تذكر 1: دلايل اين ديدگاه همراه با ديدگاه سوم بيان مي شود.

تذكر 2: سخنان اين بزرگان قابل توجيه و تأويل است و نمي توان گفت كه آنان متمايل به ديدگاه سوم نبوده اند. و گر نه ظاهر سخن آنان با ظواهر آيات قرآن ناسازگار است؛ چرا كه در قرآن احكام و حدود و حتي قوانين ارث و دستورات جنگ و حكومت و اقتصاد و ... بيان شده است كه مربوط به دنياي مردم است. «3»

ديدگاه سوم: ديدگاه تفصيل؛ يعني از طرفي همه علوم بشري در ظواهر قرآن وجود ندارد و هدف اصلي قرآن نيز هدايت گري بشر به سوي خداست. و از طرفي ديگر قرآن كريم دعوت به تفكر و علم مي كند و برخي از مثال ها و مطالب علمي صحيح و حق را بيان مي كند كه بيانگر اعجاز علمي قرآن است.

دلايل و شواهد: در اينجا دلايل اين ديدگاه را همراه با ردّ دلايل ديدگاه اول بيان مي كنيم:

1. قرآن كتاب هدايت، اخلاق، تربيت و دين است و انسان ها را به سوي فضيلت ها و خداشناسي هدايت مي كند. بنابر

اين ضرورتي ندارد كه قرآن، همه ي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 29

مسائل علوم تجربي، عقلي و نقلي را با تفصيلات و فرمول هاي آنها، بيان كند. هر چند اين موارد گاهي اشارات حق و صادقي دارد.

اين مطلب مورد تأكيد مفسّران قديمي «1» و صاحبنظران معاصر «2» است.

2. ظهور آياتي كه مي فرمايد: «همه چيز در قرآن است» قابل اخذ نيست چرا كه:

اوّلًا: اين ظهور بر خلاف بداهت است و بسياري از فرمول هاي شيمي و فيزيك در قرآن كريم نيست.

ثانياً: ظهور اين آيات مورد انكار صريح برخي از مفسّران قرار گرفته است و گفته اند كه منظور وجود چيزهايي است كه در هدايت انسان لازم است و اينها در قرآن وجود دارد. «3» (كل شي ء: امور ديني)

ثالثاً: لفظ «كتاب» در آيات مورد بحث «نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شي ء» «4» ممكن است به چند معنا باشد: «قرآن كريم، لوح محفوظ، اجل، علم خدا، امام مبين» «5» پس نمي توان گفت: كه حتماً مراد قرآن است و همه چيز در آن است.

و همين اشكال در مورد رواياتي كه مورد استناد واقع شده بود نيز وارد است.

رابعاً: اين آيات با دليل عقل (قرينه لبّي) تخصيص مي خورد و محدود مي شود. چون عقل انسان حكم مي كند كه قرآن در مورد هدف خود (هدايت معنوي انسان) بيان همه چيز باشد نه در اموري كه خارج از حوزه ي هدف اوست. پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 30

3. آياتي از قرآن كه اشاراتي به علوم طبيعي دارد هدف آنها كشف فرمولهاي هندسه و شيمي و ... نيست؛ بلكه اين اشارات بطور استطرادي و حاشيه اي اين مباحث را مطرح كرده است. يعني

صرفاً ذكر مثال (البته حق و واقعي) است و هدف آن، آموزش علوم نيست.

علاوه بر آنكه برخي از آياتي كه مورد استشهاد طرفداران ديدگاه اوّل قرار گرفت از لحاظ موازين تفسيري قابل نقد است برا ي مثال: آيه «رفيع الدرجات» ربطي به درجات دايره ندارد. و حمل آيات بدون قرينه عقلي يا نقلي معتبر بر يك مطلب، موجب تفسير به رأي مي شود.

4. مسأله بطون قرآن و علم أئمه (ع) از مورد بحث ما خارج است. چون موضوع بحث اين است كه آيا همه ي علوم بشري را مي توان از ظواهر قرآن استخراج كرد يا نه؟

جمع بندي و نتيجه گيري:

بنا بر آنچه بيان كرديم به اين نتيجه مي رسيم كه ظاهر آيات قرآن، بر تمام علوم بشري (با تمام فرمول ها و جزئيات آن) دلالت ندارد.

بلي در قرآن، اشاراتي به بعضي از علوم و مطالب علمي شده است كه استطرادي و عرضي است ولي همه ي علوم بالفعل در قرآن مذكور نيست و آياتي كه در اين زمينه است (مثل آيه 89 سوره نحل و 38 و 59 سوره انعام) دلالت بر اين دارد كه تمام احتياجات ديني و هدايتي مردم، در قرآن به طور تفصيل يا مجمل ذكر شده است. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 31

بهترين راه براي جمع بين علم و ايمان چيست؟

پرسش:

بهترين راه براي جمع بين علم و ايمان چيست؟ بطوري كه نه از ساحت علم كم شود و نه از ساحت معرفت (ديني و معنويت)، چه پيشنهادي مي كنيد؟

پاسخ:

قرآن كريم همانطور كه به معنويت و تعالي اعتقادي، روحي و اخلاقي انسان توجّه دارد، به دانش افزايي بشر نيز توجّه كرده است.

در قرآن كريم بيش از هفتصد بار ماده علم

به كار رفته و بيش از هزار آيه به مباحث كيهان شناسي، پزشكي، زيست شناسي و ... اشاره دارد. كه گاهي در حد اعجاز علمي مطرح شده است. «1»

قرآن كريم علم آموزي را هدف آفرينش انسان معرفي مي كند «2» و دانشمندان و مومنان را برتر از ديگران مي داند. «3»

بنابراين قرآن كريم انسان را به جمع بين علم و ايمان، دانش و معنويت فرا مي خواند و بين اين دو مقوله تعارض و تضادي نمي بيند.

اما گاهي افراد، قلمرو دين و علم را به خوبي نمي شناسند يا رعايت نمي كنند، از اين رو جمع بين آنها مشكل مي نمايد يا به توهم تعارض منتهي مي شود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 32

راهكارها:

جداسازي قلمرو علم و دين «1» بهترين راهكار براي جلوگيري از چالش هاست. يعني بدانيم كه:

الف: پژوهش در حوزه طبيعت، مخصوص علم است و همگان بايد به نتايج پژوهش هاي تجربي (كه به حد قطعيات مي رسد) احترام بگذارند.

ب: حوزه ي ماوراء طبيعت مثل خدا و فرشتگان و ... مخصوص حوزه ي دين است و حواس طبيعي بشر بصورت عادي راهي به سوي آنها ندارند، بنابراين اطلاعات بشر در اين زمينه از راه علوم نقلي (مثل وحي قرآني و احاديث) بدست مي آيد.

ج: حوزه ي انسان از جهتي موضوع پژوهش هاي تجربي و از جهتي موضوع احكام ديني است (البته در برخي موارد طبيعت نيز اينگونه است)

براي مثال: جسم انسان موضوع تحقيقات پزشكي است ولي احكام و مقررات عبادي براي تعالي روحي بشر موضوعي ديني است. در اين موارد نيز لازم است جهت گيري دين و علم كاملًا مشخص و متمايز و روشن شود تا از تداخل و تعارض جلوگيري گردد.

به عبارت ديگر دين در برخي موارد كلي

قوانيني دارد كه از طرف خالق بشر مقرّر شده پذيرش و احترام رعايت اين قوانين موجب سعادت بشر است.

ولي راهكارهاي اجرايي آنها توسط كارشناسان و متخصصان علوم مختلف تعيين مي گردد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 33

براي مثال: حفظ جان انسان از نظر ديني واجب است. اما راهكار علمي آن توسط پزشكان و متخصصان زيست محيطي و ... بيان مي شود و نيز در امور سياسي و تربيتي و اجتماعي و اقتصادي نيز دين اسلام خطوط كلي را مطرح كرده است كه رعايت آنها سعادت انسان را تضمين مي سازد مثل حرمت ربا در اقتصاد، حقوق والدين و فرزندان و زن و شوهر، حقوق شهروندان نسبت به همديگر و ممنوعيت ظلم. لزوم نصب رهبران جامعه از طريق الهي و ...

به عبارت ديگر انسان داراي دو بعد جسمي و روحي است كه براي هر يك هدف و سعادت و سير تكاملي وجود دارد كه قوانين و مقررات و لوازم خاص خويش را مي طلبد.

علوم بشري مي تواند سعادت بعد جسماني بشر را تا حدودي تامين سازد و دين، سعادت بعد روحي و معنوي بشر را تامين مي كند و اين دو با همديگر تعارض ندارند.

البته گاهي اتّفاق مي افتد برخي انسان ها از قدرت خود و طبيعت و علم بر ضد سعادت كل بشريت استفاده مي كنند و دين در اين موارد قوانين بازدارنده اي را تنظيم كرده است تا از تباهي و هلاكت بشريت جلوگيري كند.

براي مثال: نيروي هسته اي يكي از نعمت هاي الهي است كه مي توان از آن در خدمت بشريت براي توليد نيروي برق يا پزشكي هسته اي استفاده كرد. امّا برخي انسان هاي قدرت طلب از آن براي توليد سلاح هسته اي و

كشتار انسان ها استفاده مي كنند؛ دين با اين پديده ي شوم مخالف است چون بشريت را به سوي هلاكت مي كشاند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 34

البته عدم رعايت قلمرو علم و دين در طول تاريخ، ضربه ها و زيان هاي زيادي براي بشريت بوجود آورده است كه نمونه ي آن را در قرون وسطي در اروپا مي بينيم. «1»

البته در تاريخ اسلام معمولًا علم و دين سازگاري دارند و همين مطلب عامل پيشرفت سريع مسلمانان در چند قرن اوليّه ظهور اسلام شد. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 35

آيا در قرآن پيشگويي هايي وجود دارد كه تحقق نيافته باشد؟

پرسش:

آيا در قرآن پيشگويي هايي وجود دارد كه تحقق نيافته باشد؟ پاسخ:

قرآن كريم كتاب هدايت بشر به سوي خداست و كتاب پيشگويي نيست. امّا در راستاي هدايت قرآني، برخي از آيات قرآن به وقايع آينده بشريت اشاره دارد. كه اين آيات گاهي در حد رازگويي و نوعي اعجاز بشمار مي آيند. اين آيات به دو دسته تقسيم مي شود:

الف: پيشگويي ها و رازگويي هايي كه در قرآن آمده و بعداً تحقّق يافته است.

براي مثال: وقتي در زمان پيامبر (ص) خبر پيروزي ايرانيان بر روميان آمد، آيات آغازين سوره ي روم نازل شد و از شكست ايرانيان در آينده ي نزديك خبر داد و اين جريان پس از چند سال اتّفاق افتاد و اين رازگويي اعجازآميز قرآن ثابت شد. «1»

«غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَي الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»

« (سپاه) روم در نزديك ترين سرزمين شكست خورد؛ و [لي آنان بعد از شكستشان در [ظرف چند سال بزودي پيروز خواهند شد. كار [ها] قبل از

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه

جوانان، ج 5، ص: 36

(آن شكست)، و بعد از (اين پيروزي)، فقط از آن خداست؛ و در آن روز مومنان از ياري الهي (و پيروزي ديگري) شاد مي شوند.»

مثال ديگر: پيامبر پيروزي مسلمانان را بر مشركان مكه در خواب ديد و به مردم خبر داد سپس آيه اي در مورد آن نازل شد و اين مطلب واقع شد و مسلمانان وارد مسجد الحرام شدند. «1»

اين مطلب در آيه 7- 2 سوره ي فتح آمده و پيشگويي كرد كه خواب پيامبر تحقّق خواهد يافت، و اين رازگويي اعجاز آميز نيز محقّق شد.

«لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً» «2» «بيقين خدا به فرستاده اش درخواب بحق راست گفت كه اگر خدا بخواهد قطعاً با امنيت وارد مسجدالحرام مي شويد درحالي كه سرهايتان را تراشيده و (يا) كوتاه كرده ايد (و از كسي) نمي ترسيد؛ و (خدا) مي دانست آنچه كه نمي دانستيد؛ و جز اين، پيروزي نزديكي (براي شما) قرارداده است.»

ب. پيشگويي هاي قرآن كه هنوز واقع نشده است.

در اين مورد چند مثال بيان مي كنيم:

مثال اول: پيش گويي پيروزي نهايي دين اسلام بر همه ي اديان:

«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» «3» «او كسي است كه فرستاده اش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه دين [ها] پيروز گرداند؛ و گر چه مشركان ناخشنود باشند.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 37

مشابه اين آيه در سوره فتح/ 28 و صف/ 9 آمده است.

ولي اين پيشگويي قرآن هنوز واقع نشده است و

در احاديث حكايت شده كه اين پيروزي نهايي اسلام در زمان امام مهدي (عج) تحقّق خواهد يافت. «1»

مثال دوم: پيش گويي دو سركشي بزرگ يهود در طول تاريخ:

در آيات قرآن در مورد يهوديان (بني اسرائيل) اينگونه آمده است:

«وَقَضَيْنَا إِلَي بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً. فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْداً مَّفْعُولًا. ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّهَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً» «2» «و در كتاب (تورات) به بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) اعلام كرديم كه: قطعاً دو بار در [روي زمين فساد خواهيد كرد، و حتماً با سركشيِ بزرگي برتري خواهيد نمود.

و هنگامي كه نخستين وعده (از آن) دو فرا رسد، (گروهي از) بندگان سخت نيرومند (و جنگ آور) مان را بر شما بشورانيم، و ميان خانه ها (يتان براي سركوبي شما) به جستجو در آيند؛ و [اين و عده اي واقع شده است.

سپس دوباره، (پيروزيِ) بر آنان را به شما باز گردانيم، و شما را بوسيله اموال و پسران امداد رسانيم، و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار دهيم.»

در اين آيات به دو سركشي عظيم يهود در طول تاريخ اشاره شده است كه برخي موارد سركوب شد و سركشي دوم را برخي مفسّران همين تسلط مجدد يهود بر بيت المقدس مي دانند كه بوسيله ي مسلمانان سركوب خواهد شد. ولي هنوز واقع نشده است. «3» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 38

مثال ديگر: نظريه پردازي هاي قرآن در مورد گسترش جهان در سوره ي ذاريات/ 47 و مانند آن است، كه هنوز دانشمندان به اين مطالب علمي قرآن بطور كامل دست نيافته اند.

مثال

ديگر: مساله ي رجعت است كه از برخي آيات (مثل آل عمران/ 81 و 82 و نساء/ 159 و ... و انعام/ 158 و اعراف/ 128 و ...) و روايات استفاده مي شود «1» كه در آن زمان مومنان خالص دوباره زنده مي شوند «2» ولي هنوز تحقّق نيافته است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 39

در تعارض قرآن و علم چه كنيم؟

پرسش:

در تعارض قرآن و علم چه كنيم؟ پاسخ:

يكي از دغدغه هاي انديشمندان سازگاري يا ناسازگاري بين منابع متعدّد معرفتي است كه از آن جمله، ناسازگاري يا سازگاري بين «علم و دين» است.

به نظر مي رسد حل مسئله ي تعارض «علم و دين»، پاسخي به راه حل تعارض «قرآن و علم» هم خواهد بود، ولي به جهت رعايت اختصار و تمركز بر اين پرسش، به طور مستقيم به راه كارهاي تعارض زدايي قرآن و علم مي پردازيم.

ابتدا لازم است نكاتي را مورد توجه قرار دهيم تا زودتر به پاسخ برسيم:

نكات:

اوّل: با توجّه به آنكه قرآن، كلام خداوندي و آفريننده ي جهان است، ميان قرآن و علم تعارض واقعي رخ نمي دهد. زيرا خداي جهان به آنچه آفريده است آگاهي دارد و براي اطلاع رساني از حقايق هستي، شناخت كافي دارد و قرآن كه كلام الهي است براي هدايت و آگاه نمودن انسان به حقايق هستي مي باشد.

در نتيجه آنچه در قرآن آمده از اتقان و واقعيت برخوردار است و با واقعيات جهان ناسازگاري ندارد. به عبارت ديگر «كتاب تشريع» و «كتاب تكوين» (جهان) هر دو از يك آفريننده است و بر يكديگر مطابقت دارد.

چنانكه گاليله نيز به همين نكته اشاره كرده و گفته است: هم آيات كتاب مقدس و هم آيات طبيعت، هر دو كلمه الله اند، و

ايان باربور در ادامه ي سخن

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 40

گاليله مي نويسد: گاليله طبيعت و متن مقدس را، دو راه همطراز و رهنمون به خدا مي دانست. «1»

دوم: قرآن كه نازل شده از علم نامتناهي خداست- علمي كه هيچ خطا و تغييري در آن راه ندارد- بدون هيچ تحريفي به دست انسان ها رسيده است. بنابراين همانگونه كه علم خالق هستي با واقعيات مطابق و هماهنگ است، قرآن نيز با واقعيات ناسازگار نخواهد بود. البته مسئله ي تحريف ناپذيري قرآن كه از مسلمات اسلام است در جاي خود مورد تحليل قرار گرفته است. «2»

سوم: علم، كاربردهاي متعددي دارد يكي از معاني «علم» عبارت است از: دانش هاي مطابق با واقع كه از هر گونه خطا دورند.

اگر مراد از «علم» در «تعارض قرآن با علم» اين معنا باشد با توجه به آنچه در دو نكته ي پيشين گذشت، هيچ گاه ميان قرآن و علم صحيح، تعارض رخ نمي دهد.

از آنجا كه قرآن داراي مصونيت از تحريف است و نازل از علم الهي و مصون از خطاست، با علم صحيح هماهنگ و سازگار خواهد بود.

البته يكي ازمعاني «علم»، عبارت است از دانش هاي تجربي بشر است كه در اين صورت امكان تعارض ميان قرآن و علم وجود دارد.

علم به معناي «دانش تجربي بشر» از آن رو كه برخاسته از حواس و فعاليت ساير ابزارهاي معرفتي آدمي است گاهي دچار خطا مي شود كه تحولات دانش بشري و بطلان پاره اي از نظريه ها يا مدل هاي علمي، شاهد خوبي بر اين ضعف است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 41

نتيجه آنكه تعارض ميان قرآن با دانش تجربي بشر، تعارضي ظاهري و

زدودني است و مي توان به امكان رفع تمامي تعارضات علمي با قرآن قائل بود. البته رفع اين تعارضات و حل آنها راه كارهايي دارد و نمي توان بدون ضابطه به اين كار اقدام كرد. كه راهكارهاي چگونگي رفع تعارض قرآن با علم را خواهيم گفت.

چهارم: هر چند قرآن نازل از علم الهي و مصون از تحريف است اما در اينجا با فهم قرآن و تفسير قرآن روبرو هستيم.

مفسران و مخاطبان قرآن، در فهم محكمات قرآني و نصوص قرآني همداستان هستند و در اين موارد خطا رخ نمي دهد و مسلمات قرآني كه بسيارند كاملا قابل اطمينان خواهند بود اما در كنار آيات محكم و نصوص قرآني، متشابهات و ظواهر قرآني نيز وجود دارد، كه گاه به دليل خطا در فهم آنها، ممكن است به تفسيري نادرست يا دركي اشتباه مبتلا شويم.

البته براي اينكه به اين مشكل و اشتباه دچار نشويم، راه كارهايي وجود دارد كه كتاب و سنت به آن پرداخته اند و ما نيز بدان اشاره قرار خواهيم كرد.

با توجه به اين نكته ي سوم ممكن است ناسازگاري «قرآن و علم» تصوّر شود و بايد توجّه داشت كه در واقع اين ناسازگاري ناشي از فهم قرآني ما و علم بشري است.

در اين گونه موارد بايد ميان فهم قطعي ما از نصوص قرآني و فهم ظني ما كه از ظواهر آيات پيدا شده، فرق نهاد و با هر يك به گونه اي ديگر برخورد كرد.

چگونگي برخورد با اين موارد را متذكر خواهيم شد.

از اين سه نكته مي توان نتيجه گرفت كه ميان علم واقعي و قرآن هيچ گاه تعارضي ندارد بلكه گاه تعارض ميان علم تجربي بشر و برداشت ما از

معارف قرآني رخ مي دهد و از اين رو تعارض ظاهري، زدودني است كه براي رفع اين تعارضات مي توان به شرح ذيل عمل نمود:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 42

راه هاي رفع تعارض قرآن و علم:

براي رفع تعارض بايد بين مسلّمات علمي و فرضيات و نظريات علمي فرق نهاد. اگر معرفت قرآني ما با مسلمات علمي قرآني ناسازگار باشد؛ مي توان در ظاهر آيات بازانديشي كرد، چون علم قطعي قرينه ي فهم آيات است و علم قطعي، بر ظن مقدم است بنابراين مي توان متناسب با مورد تعارض، يكي از دو راه زير را برگزيد:

1. تصرف لفظي در آيات:

مفسر گرانسنگ علامه طباطبايي (ره) در مواردي كه ميان ظاهر برخي آيات و يافته هاي علمي ناسازگاري رخ داده است از اين روش استفاده كرده اند؛ براي نمونه مي توان به تفسير ايشان در ذيل آيه ي 19 سوره ي نوح اشاره كرد: «وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ بِسَاطاً»

در گذشته اخترشناسان به مسطح بودن زمين معتقد بودند و كروي بودن آن را باور نداشتند.

به پيروي از آنها مفسران قرآن نيز جهت نشان دادن سازگاري قرآن با اين ديدگاه به اين آيه ي شريفه استدلال مي كردند و حتي برخي مانند فخررازي از براهين عقلي جهت اثبات كروي نبودن زمين در تفسير آيه شريفه استفاده مي كردند ولي پس از چند قرن كه كروي بودن زمين اثبات گرديد و نادرستي ديدگاه مسطح بودن زمين آشكار گرديد، برخي آيه ي شريفه را ناسازگار با علم جديد خواندند.

نخستين راه حل علامه براي رفع اين ناسازگاري، تصرف در ظاهر آيه ي مذكور است، در آيه «يك «كاف تشبيه» در تقدير مي گيرد و مي نويسد:

«مراد از بساط، كالبساط مي باشد. خداوند مي خواهد بفرمايد: زمين را مثل

فرش براي شما گسترانديم تا بتوانيد به آساني در آن گردش كنيد و از ناحيه اي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 43

به ناحيه ي ديگر منتقل شويد. نه اينكه مراد اين باشد كه «زمين را مسطح آفريديم.» تا با ديدگاه كروي بودن زمين ناسازگار باشد. «1»

2. تصرف معنوي:

يكي ديگر از راه كارهاي رفع تعارض، بازنگري در معناي آيه مي باشد. كه با مسلّمات علمي در تعارض قرار گرفته است.

علامه طباطبايي (ره) گاه از اين روش نيز استفاده كرده است چنانكه در تفسير آيات 15 و 16 سوره ي نوح مي فرمايد: «أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ طِبَاقاً وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً» ديدگاه زمين مركزي، از يافته هاي اخترشناسي كهن به شمار مي رود. براساس اين ديدگاه، بسياري گمان مي كردند كره ي ماه، همه ي آسمان را نور مي دهد و اين آيات شريفه را شاهد آن ذكر مي كردند ولي پس از آن كه ديدگاه زمين مركزي باطل گرديد و خورشيد مركزي جايگزين آن گرديد و كهكشان هاي دور دست، يكي پس از ديگري شناسايي شدند و معلوم شد كه كره ي ماه نمي تواند تمام آسمان ها را نور بدهد، آيه ي مذكور با دستاوردهاي جديد ناسازگار تلقّي شد و از همين رو علامه براي رفع اين ناسازگاري در معناي آيه تصرّف مي نمايد و مي نويسد:

«منظور آيه ي شريفه اين است كه: ماه در ناحيه ي آسمان ها قرار دارد، نه اين كه همه آسمان ها را نور مي دهد؛ مثل اين كه ما مي گوييم: در اين خانه ها يك چاه آب هست، با اين كه چاه در يكي از آنهاست ولي مي گوييم:

«در اين خانه ها»؛ زيرا وقتي در يكي از آنها باشد مانند اين است كه

در همه باشد.

مثال ديگر: مانند اين كه مي گوييم من به ميان بني تميم رفتم، با اينكه به خانه بعضي از آنها رفته ام.» «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 44

يادآوري:

1. البته بايد توجّه داشت كه اوّلًا از آنجا كه علم ظني است و گاه ممكن است حتّي آنچه در علم مسلّم شمرده شده است؛ خطا بودنش آشكار شود. از اين رو نبايد اين تفسير را براي ظاهر قرآن تفسيري قطعي برشمرد چنانكه نبايد مرعوب علم گشت و مسلمات علمي را قطعي پنداشت.

2. و از طرفي تصرف در ظاهر آيات الهي بايد با ضابطه و روشمند باشد و بي ضابطه نمي توان در معاني آيات قرآن تصرّف كرد.

3. علم ظني و ظواهر قرآن:

اين دو گونه تصرف در صورتي بود كه ما با مسلمات علمي كه اطمينان آوراست مواجه باشيم، ولي اگر قرآن با فرضيه ها يا نظريات نامسلّم علمي ناسازگاري نمود در اين صورت نبايد در ظاهر آيات تصرّفي كرد، بلكه اين فرضيات و نظريات، به خاطر عدم اعتبار علمي و ظني بودنشان، نمي توانند مخالف جدي آيات به شمار آيند.

براي مثال در قرآن سخن از هفت آسمان آمده است. (بقره/ 29 و ...)

ولي علوم كيهان شناسي يك آسمان را شناسائي كرده اند.

آيا مي توان گفت كه نظريه يك آسمان نفي آيات هفت آسمان است؟ خير، زيرا نظريه ي يك آسمان، تئوري ظني است كه قطعي نشده و وجود آسمان هاي ديگر را نفي نمي كند. پس نمي توان از ظاهر آيات دست برداشت.

بنابراين تحوّل پذيري علم، و ظني بودن آن، موجب مي شود كه ما نتوانيم به علم اطمينان كامل كنيم. بنابراين بايد جنبه ي احتياط را از دست ندهيم و ظواهر قرآني را به آساني

با تحوّلات علمي متغيّر نسازيم، و در مواردي هم كه به تصرّف در ظاهر آيات قرآني اقدام مي كنيم احتمال خطا بودن اين اقدام را از ياد نبريم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 45

نتيجه گيري:

تعارض علم و دين به دو معنا مي آيد: 1. تعارض واقعي قرآن و علم. 2. تعارض ظاهري قرآن و علم.

تعارض واقعي قرآن و علم به معناي ناسازگاري قرآن با علم، محال است يعني محال است دو گزاره ي علمي و ديني هر دو قعطي و ناسازگار با هم باشند. ولي تعارض ظاهري «علم و دين» يا «قرآن و علم» رخدادني است ولي قابل رفع و زدودني مي باشد. «1»

معرفي كتاب:

جهت مطالعه ي بيشتر مراجعه فرماييد به:

1. كتاب درآمدي بر تفسير علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات اسوه.

2. علم و دين، همان، پژوهشكده فرهنگ و انديشه.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 47

لطفاً در مورد نظريه پردازي هاي علمي قرآن توضيح داده و تفاوت آن با چالش هاي علمي و ادله آن را بيان كنيد؟

پرسش:

لطفاً در مورد نظريه پردازي هاي علمي قرآن توضيح داده و تفاوت آن با چالش هاي علمي و ادله آن را بيان كنيد؟ پاسخ:

در قرآن كريم حدود 1322 آيه وجود دارد كه به مطالب علمي اشاره دارد كه گاهي در حد اعجاز علمي و گاهي در حد شگفتي هاي علمي و گاهي در حد اشارات انديشه آور علمي است در اين مورد دو مبحث عمده ديگر وجود دارد، يعني نظريه پردازي علمي قرآن و چالش قرآن و علم، كه با توضيح، تفاوت آنها نيز روشن مي شود.

الف: نظريه پردازي هاي علمي قرآني:

برخي از آيات علمي قرآن مطالبي را بيان مي كند كه علم هنوز بدانها دسترسي پيدا نكرده و هر چند از نظر علوم تجربي به اثبات نرسيده است اما دليلي نيز براي نفي آن مطلب

قرآني نداريم و از آنجا كه وحي نوعي دانش قطعي و از سرچشمه ي الهي است در صحيح بودن آن شكي نيست هر چند براي اثبات آنها فعلًا شواهد تجربي در دست نداريم و ممكن است مثل برخي موارد ديگر از پيشگويي هاي علمي قرآن (مثل نيروي جاذبه طبق آيه 2/ رعد و 10/ لقمان و ...) در آينده اثبات شود. اين موارد را مي توان بعنوان نظريه هاي علمي قرآني مطرح نمود، و همچون ديگر تئوري هاي علمي بدنبال شواهد تجربي آنها بود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 48

مثال ها:

1. نظريه وجود موجودات زنده در آسمان ها: اين نظريه از برخي آيات قرآن همچون آيه 29/ شوري قابل استفاده است كه مي فرمايد:

«وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّهٍ»

«و از نشانه هاي اوست، آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر ساخته است.»

هر چند برخي نشانه هاي كيهان شناختي براي وجود موجودات زنده و با شعور در كرات دور دست ادعا شده است اما دانشمندان كيهان شناخت هنوز نظريه ي قطعي در اين زمينه ابراز نكرده اند و چيزي ثابت نشده است؛ ولي اين مطلب را مي توان بعنوان يكي از نظريه هاي علمي قرآني، مبناي تحقيقات تجربي كيهان شناختي وسيع قرار داد. «1»

2. نظريه ي گسترش آسمان ها: اين ديدگاه از برخي آيات قرآن همچون آيه 47/ ذاريات قابل استفاده است، كه مي فرمايد:

«وَالسَّماءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ»

«و ما آسمان را با دست (قدرت) بنا كرديم و همواره آن را گسترش مي دهيم.»

در مباحث علمي فيزيك كيهاني دو ديدگاه در مورد آسمان ها وجود دارد: يكي ديدگاه انبساط جهان و ديگري ديدگاه انقباض جهان. «2» و براي هر كدام شواهدي مطرح گرديده

ولي اثبات نشده است. از آيه ي فوق ديدگاه انبساط جهان قابل برداشت است. «3» و مي تواند بعنوان يك نظريه علمي قرآني مبناي تحقيقات كيهان شناسي قرار گيرد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 49

3. نظريه ي هفت آسمان: در قرآن كريم بارها از «هفت آسمان» ياد شده است، از جمله در سوره بقره/ 29، اسراء/ 44، مومنون/ 17 و 86، فصلت/ 12، طلاق/ 12، نوح/ 15، نبأ/ 12.

در حالي كه علوم كيهان شناسي از يك آسمان با هزاران كهكشان و ستاره و سياره سخن مي گويند و در مورد آسمان هاي ديگر سكوت مي كنند. چون وسايل ستاره شناسي فعلي بشر و سفرهاي فضايي توانايي كشف بيش از اين را ندارد؛

قرآن كريم مساله هفت آسمان را به صورت قاطع مطرح كرده است و اين مساله نيز مي تواند به عنوان يك نظريه علمي قرآني مبناي مطالعات كيهان شناختي وسيعي قرار گيرد. البته در مورد هفت آسمان معاني و ديدگاههاي مختلفي وجود دارد كه در تفسير آيات فوق بايد به آنها توجّه كرد، و مطلب فوق براساس آن بود كه عدد هفت واقعي و مقصود از آسمان ها، محل كرات باشد. «1»

4. نظريه ي آفرينش مستقيم انسان از خاك: مساله ي آفرينش نخستين آدم از خاك در كتاب هاي آسماني به ويژه قرآن كريم مطرح شده است و برخي آيات قرآن بر آفرينش انسان از خاك و گل دلالت دارد. مثل: انعام/ 98، آل عمران/ 59، الرحمن/ 14، (هر چند برخي آيات دلالت هاي ديگري نيز دارد) و سال هاست كه نظريه تكامل توسط لامارك و داروين ابراز شده كه قائل به بوجود آمدن انسان از نسل حيوانات قبلي است.

معمولًا دانشمندان و مفسران خود را بين اين دو ديدگاه

محصور مي ديدند. و يكي را انتخاب و ديگري را نفي مي كنند و در اين مورد كتاب هاي متعددي نيز نوشته شده است. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 50

ولي مي توان نظريه سومي را كه شايد وجه جمع دو ديدگاه باشد مطرح كرد و آن اينكه تكامل زيستي در موجودات (اگر با شواهد قطعي اثبات شود) پذيرفتني است و حتي ممكن است انسان هايي از نسل ميمون بوجود آمده ولي بعداً منقرض شده باشند ولي حضرت آدم به عنوان پدر بشر فعلي به صورت استثنايي از خاك بطور مستقيم (ولو در زمان طولاني) آفريده شده است.

البته اينكه بسياري از ويژگي هاي انسان فعلي در ميمون ها موجود نيست بلكه در نظريه تكامل حلقه ي مفقوده اي بين ميمون و انسان وجود دارد؛ مي تواند شاهدي براي اين ديدگاه باشد.

اين نظريه مي تواند به عنوان يك نظريه علمي قرآني در آفرينش انسان مبناي پژوهش هاي زيست شناسي باشد و در كنار نظريه تكامل و فيكسيم مطرح گردد و بدنبال شواهد تجربي آن از باستان شناسي و زيست شناسي باشيم. البته قرآن كريم در مورد نظريه تكامل مباحث مفصلي وجود دارد و آيات موافق و مخالف نظريه تكامل و ديدگاه مفسران نيازمند بحث گسترده است كه در برخي كتاب ها آمده است. «1»

5. نظريه پردازي هاي قرآن در زمينه علوم انساني، مثل مباني مديريت در قرآن، مباني و اصول اقتصاد در قرآن، مباني سياست در قرآن و مباني اصول علوم تربيتي در قرآن، كه اگر اينگونه موارد به خوبي مورد توجه و كاوش قرار گيرد، مي تواند انقلابي در جهان علوم انساني پديد آورد، و چهره جهاني را در قرن بيست و يكم تغيير دهد، و به سلطه فرهنگي غرب بر

شرق پايان بخشد. پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 51

ب: چالش هاي قرآن و علم:

گاهي ظاهر برخي آيات قرآن با نظريه هاي علمي ناسازگار به نظر مي رسد، كه اين را چالش قرآن و علم يا تعارض ظاهري قرآن و علم مي نامند.

اما از آنجا كه نصوص قرآني و مطالب قطعي علمي هر دو بيان واقعيت و حقيقت است و هر دو وسيله ي معرفت و شناخت حقيقت است و حقيقت يكي بيش نيست بنابراين تعارض واقعي قرآن و علم محال است. زيرا به تناقض (وجود و عدم حقيقت واحد) منتهي مي شود.

تعارض ظاهري آيات و مطالب علمي نيز با تأمّل در آنها قابل رفع و اصلاح است زيرا ممكن است خطاي مفسّر در فهم ظاهر آيه و يا خطاي دانشمند علوم تجربي در مقدمات نظريه ي خويش باعث اين تعارض شده باشد كه با دقّت در آنها و فهم صحيح از قرآن و طبيعت، مشكل حل مي شود.

براي مثال در مورد هفت آسمان قرآن و يك آسمان علم و يا در مورد نظريه تكامل و آيات آفرينش انسان، توهم تعارض مي شد كه با دقت در مساله بر طرف گرديد. چون علم يك آسمان را ثابت مي كند ولي هفت آسمان را نفي نمي كند، همانطور كه نظريه تكامل داروين بصورت قطعي اثبات نشده است تا بتواند با ظاهر آيات آفرينش آدم تعارض جدي و واقعي داشته باشد. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 53

چگونه مي توان اعجازهاي علمي و اشارات علمي قرآن را تشخيص داد؟

پرسش:

چگونه مي توان اعجازهاي علمي و اشارات علمي قرآن را تشخيص داد؟ پاسخ:

اشارات علمي قرآن:

قرآن كريم در بيش از هزار آيه به مباحث علوم مختلف اشاره كرده است. «1»

اين آيات به سه بخش تقسيم مي گردد.

الف:

اشارات علمي اعجازآميز قرآن:

معناي اعجاز علمي قرآن:

مقصود از اعجاز علمي قرآن آن است كه آياتي در قرآن وجود دارد كه در آن نوعي رازگويي علمي وجود دارد. يعني مطلبي علمي را كه كسي قبل از نزول آيه از آن اطلاع نداشته، بيان مي كند، و مدّت ها بعد از نزول آيه آن مطلب علمي توسط دانشمندان علوم تجربي كشف مي شود، و اين مطلب علمي بطوري است كه با وسايل عادي كه در اختيار بشر عصر نزول بوده، قابل اكتساب نباشد.

پس اگر قرآن مطلبي علمي را بيان كند كه در كتاب هاي آسماني گذشته بدان اشاره شده و يا در مراكز علمي يونان، ايران و ... در لابلاي كتاب هاي علمي و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 54

آراي دانشمندان آمده است و احتمال مي رود كه از راهي به محيط حجاز عصر نزول راه يافته و يا مطلبي بوده كه بطور طبيعي با وسايل آن زمان و يا بصورت غريزي قابل فهم بوده است، اين امور معجزه ي علمي بشمار نمي آيد. «1»

تاريخچه:

هر چند تفسير علمي قرآن عمري دراز دارد و از قرن سوم و چهارم هجري قمري در آثار مكتوب بوعلي سينا (370- 438 ق) ديده مي شود. «2» و با فراز و نشيب هايي تا قرن حاضر ادامه يافته است اما مبحث اعجاز علمي قرآن كه از دل تفسير علمي متولّد شد، عمري كوتاه دارد، يعني در قرن اخير (قرن بيستم ميلادي، چهاردهم و پانزدهم هجري قمري) مورد توجّه مسلمانان و غيرمسلمانان قرار گرفته است و بسياري از دانشمندان مسلمان در اين مورد كتاب ها نوشته و ادعاي اعجاز علمي كرده اند. «3»

در ميان خاورشناسان، «دكتر موريس بوكاي» از كساني است كه

در كتاب «مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم» رويكردي مثبت به اشارات علمي قرآن دارد و در برخي موارد به صراحت اذعان مي كند: قرآن مطالبي علمي را كه تا قرن ها بعد، براي انسان ناشناخته بوده بيان كرده است. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 55

مواردي كه ادعاي اعجاز علمي شده عبارتند از:

1. نيروي جاذبه:

«اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» (رعد/ 2)

«او خدايي است كه آسمان ها را بدون ستون ديدني آفريد.»

اين نكته در دو آيه قرآن (رعد/ 2 و لقمان/ 10) بيان شده كه خدا آسمان ها را بدون ستون ديدني برافراشته و آفريده است. «1»

برخي دانشمندان و مفسران آيات فوق را اشاره به نيروي جاذبه و اعجاز علمي قرآن دانسته اند، «2» چرا كه نيروي جاذبه توسط ابوريحان بيروني (440 ق) «3» و طبق مشهور توسط نيوتن (1643- 727 م) در قرن هفدهم ميلادي كشف شد «4» پس اشاره ي قرآن به ستون هاي نامريي بين كرات آسماني نوعي رازگويي علمي قرآن است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 56

و برخي دانشمندان نيز آيات ديگر قرآن (مرسلات/ 25 و فاطر/ 41) را اشاره اي به نيروي جاذبه دانسته اند. «1»

با توجه به اينكه واژه ي «عمد» جمع و به معناي «ستون ها» است ممكن است نيروي جاذبه يكي از مصاديق آيه باشد. يعني نيروها (: ستون ها) ي متعدّد ديگري بين كرات آسماني وجود داشته باشد كه هنوز كشف نشده است.

البته پذيرش دلالت آيات (رعد/ 2 و لقمان/ 10) بر نيروي جاذبه متوقف بر آن است كه واژه ي «سماوات» به معناي كرات آسماني باشد. چون اين واژه در قرآن داراي معاني متعدد (مانند: جهت بالا،

جوّ زمين، كرات آسماني، آسمان معنوي و ...) «2» است، در اينجا مي توان كرات آسماني را از مصاديق آيات فوق دانست.

بنابراين مي توان گفت: آيات (رعد/ 2 و لقمان/ 10) به نيروي جاذبه اشاره دارد و با توجه به عدم آگاهي مردم و دانشمندان عصر نزول قرآن، از نيروي جاذبه، عظمت بيانات قرآن و رازگويي و اعجاز علمي آن روشن مي شود. «3»

2. حركت هاي خورشيد:

«وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ» (يس/ 38)

«و خورشيد تا قرار گاهش روان است؛ اين اندازه گيري (خداي) شكست ناپذير داناست.»

قرآن در آيات متعددي (يس/ 38 و انبياء/ 33 و رعد/ 2 و فاطر/ 13 و زمر/ 5 و لقمان/ 29 و ابراهيم/ 33) به حركت هاي خورشيد اشاره دارد و برخي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 57

صاحبنظران اين آيات را اعجاز علمي قرآن دانسته اند زيرا به حركت هاي مختلف خورشيد اشاره دارد كه بر خلاف تصورات رايج در محافل علمي عصر نزول بوده است. آنان آيات فوق را اشاره به حركت هاي زير مي دانند:

الف: حركت انتقالي مستقيم خورشيد درون كهكشان راه شيري، يعني حركت طولي خورشيد به سمت معين يا ستاره اي دور دست. «1» البته در اين تفسير الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا، (يس/ 38) «لام» به معناي «الي» (: به سوي) و «مستقر» اسم مكان مي باشد. «2»

مفسران و صاحبنظران متعددي اين حركت انتقالي خورشيد را از قرآن برداشت كرده اند «3» و برخي ديگر آن را اعجاز علمي قرآن دانسته اند؛ زيرا اخترشناسان جديد همچون كوپر نيك (1544 م) و كپلر (1650 م) و گاليله به ثابت بودن خورشيد معتقد بودند «4» و حتي در ادعا نامه اي كه عليه گاليله

در دادگاه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 58

قرائت شد او را متهم به اعتقاد به سكون خورشيد كردند. (كه بر خلاف گفته كتاب مقدس بود كه مي گفت: (خورشيد) مثل پهلوان از دويدن در ميدان، شادي مي كند.) «1» و گاليله حاضر نشد حركت خورشيد را بپذيرد. «2»

ولي سالهاي بعد حركت هاي واقعي متعدد (حركت انتقالي- وضعي- دروني) خورشيد به اثبات رسيد.

و «فلك» به معناي مجراي كرات آسماني «3» يا مسير دوراني آنها اطلاق مي شود، «4» يعني كرات آسماني در مسيري دوراني شناورند. «5»

البته اين مطلب قرآن (حركت خورشيد بر مدار) بر خلاف ديدگاه هيئت بطلميوسي «6» است كه در عصر نزول در محافل علمي رايج بوده و تا هفده قرن بر فكر بشر سايه افكنده بود. بر اساس هيئت قديم افلاك حركت مي كنند و ستارگان در فلك ثابت هستند ولي از آيه استفاده مي شود كه خورشيد حركت دوراني دارد و مداري شناور است.

ب: حركت وضعي خورشيد، يعني خورشيد به دور خود مي چرخد و در قرارگاه خود جريان دارد. الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا، (يس/ 38) البته اين معنا

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 59

بنابراين است كه «لام» به معناي «في» (: در) باشد و «مستقر» به معناي اسم مكان باشد.

برخي صاحبنظران همين معنا را از آيات برداشت كرده «1» و برخي ديگر «2» اين مطلب را اعجاز علمي قرآن شمرده اند. زيرا حركت وضعي خورشيد از مطالبي است كه در عصر نزول قرآن كشف نشده بود.

ج: ادامه ي حيات خورشيد تا زمان معين، يعني عمر خورشيد بر اثر انفجارات هسته اي و سوخت مواد دروني آن تا چند ميليارد سال ديگر به پايان مي رسد.

«3»

از اين رو برخي مفسّران كُلٌّ يَجْرِي لِاجَلٍ مُسَمّي، (رعد/ 2) را اشاره به همين مطلب علمي دانسته اند. «4»

د: حركات دروني خورشيد، يعني در خورشيد دائماً انفجارات هسته اي صورت مي گيرد تا انرژي نور و گرما توليد كند، و همين انفجارات باعث زير و رو شدن مواد مذاب داخل خورشيد و گاهي تا كيلومترها پرتاب مي شود. «5» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 60

برخي محققان از تعبير «تجري» به معناي جريان داشتن و تفاوت آن با «تحرك» از آيه 38/ يس استفاده كرده اند كه خورشيد نه تنها حركت مي كند جريان هم دارد. يعني همچون آب در حال حركت، زير و رو مي شود و اين نكته ي علمي لطيفي است كه قرآن بدان اشاره دارد و در عصر جديد كشف شده است و مي تواند اعجاز علمي قرآن باشد. البته اگر «تجري» را كنايه از شناور بودن در فضا بدانيم. «1»

برخي محققان با نقد موارد فوق به اين نتيجه رسيده اند كه اشارات قرآن به حركت هاي خورشيد نوعي رازگويي علمي است، اما در بخشي كه قبلًا توسط كتاب مقدس گزارش شده بود يعني حركت انتقالي دوراني خورشيد، اعجاز علمي نيست. اما در بخش هايي كه بر خلاف هيئت بطلميوسي رايج در زمان نزول بيان داشته است (مثل حركت انتقالي مستقيم، حركت وضعي و حركت تا زمان معين و حركت دروني خورشيد) اگر به قطعيت برسد، اعجاز علمي قرآن به شمار مي آيد. «2»

3. زوجيّت:

«وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ» (رعد/ 3)

«و از تمام ميوه ها يك جفت آفريد»

در آيات متعددي به زوجيت ميوه ها و گياهان و انسان ها اشاره شده است (رعد/ 2 و شعراء/ 7 و يس/ 36

و همين مضمون در حج/ 5 و لقمان/ 10 و ق/ 7 و طه/ 53 و اعراف/ 189) و در برخي آيات به زوجيت چيزهايي اشاره مي كند كه انسان اطلاعي ندارد (يس/ 36) و در برخي آيات سخن از زوجيّت همه موجودات است:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 61

«وَمِن كُلِّ شَيْ ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكمْ تَذَكَّرُونَ» (ذاريات/ 49).

«و از هر چيز، جفت آفريديم باشد كه متذكّر شويد.»

واژه ي زوج در عالم حيوانات به نر و ماده گفته مي شود و در غير حيوانات هر دو چيزي كه قرينه يكديگرند را زوج مي نامند و به چيزهاي مقارن مشابه و متضاد نيز زوج اطلاق مي شود. «1» از اين رو برخي واژه ي زوج را در مورد ذرات درون اتم (الكترون و پروتون) و نيروهاي مثبت و منفي به كار برده اند. «2»

بسياري از مفسّران و صاحبنظران با شگفتي، آيات فوق را از اشارات علمي قرآن به مسأله ي زوجيت گياهان و زوجيّت عام موجودات دانسته اند «3» و برخي ديگر اين مطلب را اعجاز علمي قرآن دانسته اند «4» چرا كه انسان ها از قديم از زوجيّت برخي گياهان مثل «نخل» با خبر بوده اند و مسأله زوجيّت گياهان توسط كارل لينه (1707- 1787 م) گياه شناس معروف سوئدي در سال 1731 م) ابراز شد.

بنابراين مردم عصر نزول قرآن از زوجيّت همه گياهان اطلاع نداشتند.

ولي قرآن نه تنها به اين مطلب اشاره كرده. (رعد/ 3، شعراء/ 7 و ...) بلكه به

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 62

زوجيّت همه موجودات نيز اشاره دارد (ذاريات/ 49) كه تا قرن اخير كسي از آن اطلاع نداشت. «1»

در نتيجه، اشاره ي علمي قرآن به

زوجيت گياهان و زوجيت عام موجودات نوعي رازگويي قرآن است كه حكايت از اعجاز علمي اين كتاب مقدس دارد.

البته برخي محققان برآنند كه هر چند اين اشارات علمي قرآن مي تواند اعجاز علمي بشمار آيد اما تطبيق آيه (ذاريات/ 49) با مواردي همچون الكترون ها، پروتون ها و كوارك ها قطعي نيست و حداكثر اين موارد ممكن است از مصاديق آيه مذكور بشمار آيد. «2»

4. لقاح (بارور كردن گياهان و ابرها توسط بادها):

«وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً» (حجر/ 22)

«و بادها را بارور كننده (ابرها و گياهان) فرستاديم، و از آسمان آبي فرو فرستاديم.»

مفسّران و صاحبنظران آيه ي فوق را به دو صورت تفسير كرده اند:

الف: اين آيه به لقاح گياهان اشاره دارد يعني ابرها فرستاده مي شوند تا گرده هاي گياهان نر را به گياهان ماده برسانند و آنان را بارور كنند، «3» و برخي صاحب نظران اين مطلب را اعجاز قرآن دانسته اند زيرا بشريت در اواخر قرن

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 63

هيجدهم يا اوايل قرن نوزدهم به مسأله ي تلقيح پي برد، درحالي كه قرآن قرن ها قبل بدان اشاره داشته است. «1»

ب: برخي صاحبنظران و مفسّران ديگر آيه ي فوق را اشاره به لقاح ابرها و بارور شدن آنها دانسته اند «2» چرا كه در ادامه آيه مسأله نزول باران را مطرح مي كند كه نتيجه لقاح ابرهاست و «احمد امين» اين آيه را يك معجزه ي جاوداني مي داند كه حدود هزار و سيصد و نود سال پيش موضوعي را بيان كرده كه عصاره و نتيجه تحقيقات جديد است و منظور آيه همان تأثيري است كه باد در اتحاد الكتريسته مثبت و الكتريسته منفي در دو قطعه ابر و

آميزش و لقاح آنها دارد. «3»

البته مي توان آيه فوق را اشاره به لقاح ابرها و گياهان مرده نيز دانست «4» زيرا بخش اوّل آيه يك مطلب كلي را (بارورسازي بادها) كه اعم از لقاح ابرها و گياهان است مطرح مي كند ولي در ادامه ي آيه يكي از نتايج اين لقاح را تذكّر مي دهد كه همان نزول باران از ابر است. همانطور كه لقاح گياهان نيز يكي از مصاديق آنها است. «5»

اشاره ي علمي قرآن به لقاح ابرها، اعجاز علمي قرآن به شمار مي آيد زيرا اين مطلب تا سالهاي اخير براي بشر كشف نشده بود. امّا اشاره ي قرآن به لقاح گياهان هر چند شگفت انگيز است؛ اما اعجاز علمي قرآن بشمار نمي آيد زيرا انسان هاي صدر اسلام بطور اجمالي از تأثير گرده افشاني برخي گياهان (همچون خرما) اطلاع داشته اند. «6»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 64

5. چينش مراحل آفرينش انسان:

«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلَالَهٍ مِن طِينٍ* ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» (مومنون/ 12- 14)

«و بيقين انسان را از چكيده اي از گِل آفريديم؛* سپس او را آب اندك سيّالي در جايگاه استوار [: رحم قرار داديم؛* سپس آب اندك سيّال را بصورت [خون بسته آويزان آفريديم، و [خون بسته آويزان را بصورت (چيزي شبيه) گوشت جويده شده آفريديم، و گوشت جويده شده را بصورت استخوان هايي آفريديم؛ و بر استخوان ها گوشتي پوشانديم؛ سپس آن را بصورت آفرينش ديگري پديد آورديم؛ و خجسته باد خدا، كه بهترين آفرينندگان است!»

قرآن كريم در آيات متعددي از آفرينش انسان و

مراحل آن ياد كرده است (مؤمنون/ 12- 14 و حج/ 5 و غافر/ 67 و قيامت/ 37- 39 و علق/ 2 و طارق/ 6 و دهر/ 2 و سجده/ 6- 9 و ...) از اين آيات مي توان استفاده كرد كه مراحل زندگي انسان پانزده مرحله است كه عبارتند از:

1. مرحله ي خاك (يعني تراب وطين، حج/ 5 و مؤمنون/ 12 و غافر/ 67)؛ «1»

2. مرحله ي آب (يعني ماء، ماء دافق، ماه مهين، طارق/ 6، سجده/ 6- 9)؛ «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 65

3. مرحله ي مني (نطفه من مني، قيامت/ 37- 39)؛

4. مرحله ي نطفه مخلوط (نطفه امشاج، دهر/ 2)؛

5. مرحله ي علقه (مؤمنون/ 12- 14، حج/ 5، غافر/ 67)؛

6. مرحله ي مضغه (مؤمنون/ 12- 14 و حج/ 5)؛

7. مرحله ي تنظيم و تصوير و شكل گيري (سجده/ 6- 9)؛

8. مرحله ي شكل گيري استخوان ها (مؤمنون 12- 14)؛

9. مرحله ي پوشاندن گوشت بر استخوان ها (همان)؛

10. مرحله ي آفرينش جنس جنين (قيامت/ 37- 39)؛

11. مرحله ي آفرينش روح يا دميدن جان در انسان و پيدايش گوش و چشم (سجده/ 6- 9 و مؤمنون/ 14)؛

12. مرحله ي تولد طفل (غافر/ 67)؛

13. مرحله ي بلوغ (مؤمنون/ 12- 14، حج/ 5 و غافر/ 67)؛

14. مرحله ي كهنسالي (حج/ 5 و غافر/ 67)؛

15. مرحله ي مرگ (همان ها)؛ «1»

البته هر كدام از اين مراحل بر اساس آيات قرآن و علوم پزشكي نياز به شرح و توضيح دارد. اين آيات اشارات علمي ارزنده اي را در بردارد كه برخي پزشكان را به حيرت آورده است و آنها را دليل اعجاز علمي قرآن بلكه اعجاز بلاغي قرآن دانسته اند. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 66

برخي صاحبنظران غربي همچون دكتر موريس بوكاي معتقدند:

«بايد

همه بيانات قرآني را با معلومات اثبات شده ي عصر جديد مقايسه كرد، موافق بودنشان با اينها واضح است ليكن همچنين بي نهايت مهم است كه آنها را با عقايد عمومي كه در اين خصوص در جريان دوره وحي قرآني شايع بود مواجهه داد تا معلوم گردد انسان هاي آن زمان تا چه اندازه از نظراتي شبيه آنچه در قرآن درباره اين مسائل عرضه شده دور بوده اند.

در واقع اين فقط در جريان قرن نوزدهم است كه ديد تقريباً روشني از اين مسائل پيدا مي كنيم. در تمام دوران قرون وسطي، اساطير و نظرات صوري بي پايه، منشأ متنوع ترين آراء شد كه تا چندين قرن پس از آن ساري و جاري بود.

آيا مي دانيد كه مرحله اي اساسي در تاريخ جنين شناسي تصديق «هاروي» «1» در سال 1651 م بود مشعر به اينكه «هر چيزي كه مي زايد در آغاز از تخمي مي آيد.» و جنين بتدريج بخشي پس از بخشي درست مي شود؟ [...] اين بيش از هزاره اي پيش از آن عصر است، كه در آن عقايدي تخيلي شايع بود و انسان ها قرآن را مي شناختند. بيانات قرآن در باب توليد مثل انسان، حقايق اساسي را كه انسان ها قروني چند براي كشف آن گذراندند، با اصطلاحات ساده اشعار داشته است.» «2»

برخي محققان نيز برآنند كه هر چند بيان هر يك از اين مراحل آفرينش انسان به تنهايي نمي تواند دليل مستقلي بر اعجاز علمي قرآن باشد ولي با توجه به گواهي دانشمندان بر عدم آگاهي مردم عصر نزول قرآن، از اين مطلب، نظم و چينش مراحل آفرينش انسان نوعي رازگويي علمي است كه مي تواند اعجاز علمي قرآن بشمار آيد. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص:

67

ب: اشارات علمي شگفت آور قرآن:

برخي آيات قرآن به مطالب علمي جهان و قوانين آنها اشاره مي كند كه، شگفتي هر خواننده اي را بر مي انگيزد. زيرا نوعي مخالفت با ديدگاهها و نظريه هاي مشهور در علوم آن عصر بشمار مي آيد كه شگفت آور است و دلالت بر عظمت علمي قرآن دارد. «1»

آري عرب صدر اسلام از مراكز علم و تمدن آن عصر (جندي شاپور ايران و يونان) دور بودند و اطلاعات علمي قابل توجهي نداشتند بلكه در عصر جاهليت به سر مي بردند.

اما قرآن كريم در همان محيط به مباحث كيهان شناسي، زمين شناسي، علوم پزشكي و ... اشاره كرده است، كه برخي مطالب علمي آن تا صدها سال بعد مورد پذيرش عموم مراكز علمي جهان نبود. براي مثال به موارد زير توجه كنيد:

1. آغاز جهان و چگونگي پيدايش آن جهان از توده اي به هم پيوسته و گازي شكل:

«ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ» (فصلت/ 11)

«سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالي كه بصورت دود بود.»

بسياري از دانشمندان مطالب قرآن در مورد آغاز جهان را از اخبار غيبي و مطالب شگفت انگيز علمي قرآن مي دانند، «2» زيرا با نظريه ي انفجار بزرگ (مهبانگ) «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 68

و جدا شدن جهان آسمان و زمين از همديگر و توده گازي شكل بودن (دخان) هماهنگ است.

ظاهر آيات قرآن با نظريه مشهور مهبانگ بطور شگفت انگيزي همخوان است و برخي مفسران بدان اذعان دارند. «1» امّا برخي محققان اعجاز علمي قرآن را در اين مورد نمي پذيرند زيرا نظريه ي مهبانگ قطعي نيست و نظريه هاي رقيب (همچون نظريه مهبانگ و جهان پلاسما و حالت پايدار) در اين مورد وجود دارد. «2» و در

مورد آيات فوق تفسيرها و روايات ديگري نيز وجود دارد. «3»

2. حركت زمين:

«وَتَرَي الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَهً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ» (نمل/ 89)

«و كوه ها را مي بيني و آنها را ساكن و جامد مي پنداري.»

برخي مفسران از اين آيه حركت زمين را برداشت كرده و آن را از آيات علمي و اعجازآميز قرآن دانسته اند. «4»

و برخي و صاحبنظران از آيات ديگر قرآن (زخرف/ 10، طه/ 53، نبأ/ 6) حركت زمين. «5» و برخي ديگر از سوره ي شمس/ 4 و نازعات/ 30 حركت هاي وضعي و انتقالي زمين را برداشت كرده اند. «6» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 69

صرف نظر از اشكالاتي كه به برداشت هاي فوق از آيات گرفته شده، «1» قرآن بر خلاف نظريه حاكم و مشهور عصر نزول، از حركت زمين خبر داده است زيرا نظريه ي بطلميوس مبني بر سكون و مركزيت زمين در محافل علمي عصر نزول مشهور «2» و حاكم بود «3» و اين بيانگر عظمت قرآن است.

3. پيدايش حيات از آب:

«وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ» (انبياء/ 30)

«و هر چيز زنده اي را از آب قرار داديم.»

برخي صاحبنظران با استناد به سوره نور/ 45 كه منشأ پيدايش موجودات را آب معرفي مي كند، آن را مطلب شگفت انگيز بلكه اعجازآميز علمي قرآن مي دانند. «4» و گروهي ديگر از مفسّران و دانشوران نيز به انطباق يافته هاي علوم تجربي با اين آيات اعتراف كرده اند. «5» البته مفسران در مورد اين آيات معاني متعددي بيان كرده و گفته اند ممكن است مقصود از «آب» در اين اينجا مني و نطفه يا ماده اصلي بدن موجودات زنده، يا مايع آب گونه اي كه خلقت جهان از آن پديد آمده

يا منشأ پيدايش نخستين موجود از آب باشد. «6»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 70

البته قبل از اسلام برخي فلاسفه ي يونان (مثل تالس) «1» يادآور شده بودند كه اصل هستي از آب است. پس مطالب آيات فوق شگفت انگيز بوده و عظمت قرآن را مي رساند ولي اعجاز علمي آن را اثبات نمي كند. «2»

4. ممنوعيت شرابخواري و اعلام زيان ها:

«يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهَما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَفْعِهِمَا» (بقره/ 219)

«درباره شراب و قمار از تو سوال مي كنند، بگو در آنها گناه (و زيان) بزرگي است، و منافعي براي مردم در بردارد. [ولي گناه آن ها از نفعشان بيشتر است.»

در برخي آيات قرآن ممنوعيت نوشيدن شراب به صراحت اعلام شده. (مائده/ 91- 90) و در برخي به ضررهاي آن اشاره شده (بقره/ 219) و در برخي به اشاره از آن نهي شده است. (نحل/ 67 و نساء/ 43)

بسياري از پزشكان، صاحبنظران و مفسّران در مورد زيان هاي شراب و شرابخواري مطالب فراواني نوشته و با شگفتي از اين مطلب قرآن ياد كرده اند «3» زيرا قبل از اسلام شرابخواري يك عادت بشري بوده همانطور كه در عصر حاضر در بسياري از كشورهاي غير مسلمان اينگونه است و حتي تورات و انجيل كنوني نيز به نوعي شرابخواري را تشويق كرده است. «4» ولي اسلام با اين پديده زيان آور برخورد كرد و اين يكي از خدمات اعجازآميز قرآن به بشريت بود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 71 5. ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه:

«وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ المَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذي فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّي يَطْهُرْنَ فَإِذَا

تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» (بقره/ 222)

قرآن كريم در آيه ي فوق به مردان دستور مي دهد در حالت عادت ماهيانه از نزديكي با زنان دوري كنيد و آن را زيانبار معرفي مي كند.

برخي از پزشكان، صاحبنظران و مفسران نيز زيان هاي اين كار را برشمرده و با ديده ي اعجاب به قرآن نگريسته اند. «1»

6. برخي موارد ديگر از آيات قرآن نيز اشاره علمي شگفت آميزي در بردارد؛ از جمله: در مورد واژه ي «صمد» (توحيد/ 2) و ارتباط آن با فضاي خالي داخل اتم ها، «2» و نيز نكته ي شگفت آميز علمي قرآن در مورد صفت «لطيف» و خلق موجودات ريز كه با چشم درك نمي شوند، «3» نكته ي اعجازآميز علمي قرآن در مورد آتش درون شاخه هاي سبز درختان (يس/ 80) «4» و نكته علمي قرآن در مورد اينكه آسمان دنيا محل كرات آسماني است كه بر خلاف ديدگاه هيئت بطلميوسي بوده است «5» و در مورد تشبيه شرح صدر به صعود در آسمان و تنگي نفس در اثر كمبود هوا (انعام/ 125)، «6» در مورد اينكه كوهها همچون ميخ و زره محكم زمين را از لرزش حفظ مي كنند؛ «7» (نحل/ 15) اشاره نمود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 72

يادآوري: موارد فوق مطالب و اشارات علمي شگفت آميزي است كه در محيط عرب جاهلي صدر اسلام و توسط يك پيامبر درس ناخوانده بيان شده است، از اين رو تعجب هر خواننده اي را بر مي انگيزد و او را به تحسين قرآن وامي دارد.

ج: اشارات علمي انديشه ساز قرآن:

آياتي كه اشاره به آسمان، زمين، انسان، حيوانات و طبيعت مي كند و انسان را به تفكر در آنها دعوت مي كند و

گاهي آنها را نشانه ي خدا و معاد مي شمرد. ولي مطلب شگفت آميز يا اعجازآميزي از ظاهر آيات قابل استفاده نيست، اينگونه آيات توجه انسان را به نمودهاي آفرينش زيباي الهي جلب مي كند و زمينه را براي رشد علمي بشر، بويژه در علوم تجربي، فراهم مي سازد.

مثال: «أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَي الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ» «1»

«و آيا به شتر نظر نمي كنند كه چگونه آفريده شده است؟!»

و نيز در آيات 5- 6- 7- 10- 11- 13- 14/ سوره ي نحل به منافع حيوانات، نزول باران، رويش گياهان رنگارنگ، درياها و كشتي راني در آنها و فوايد غذايي و زيور آلاتي كه از آنها بدست مي آيد، به عنوان نشانه هايي براي انديشمندان اشاره مي كند تا به آفرينشگر جهان پي ببرند و سپاسگزاري كنند. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 73

آيا معجزه يك قانون علمي است؟

پرسش:

آيا معجزه يك قانون علمي است؟ پاسخ:

براي پاسخ به اين پرسش به دو بُعد رابطه معجزه با قانون مي پردازيم.

الف. معجزه و قانون علمي:

صرف نظر از اينكه در فلسفه ي علم در جهان امروز قانون علمي داريم يا نه، قانون علمي دو ويژگي اساسي دارد:

اول آنكه «woL» قانون قاعده اي قابل تكرار است. دوم آنكه برگرفته از تجربه است از اين رو علم تجربي به شمار مي آيد.

معجزه قانونمند است اما قانون علمي (به معناي علم تجربي) نيست. يعني تنها وجه مشترك معجزه با قوانين علوم تجربي قانونمندي است اما چند تفاوت اساسي با آنها دارد:

1. معجزه توسط انسان هاي ديگر قابل تكرار نيست و اصلًا معجزه بودن معجزه به آن است كه ديگران از آوردن مثل آن عاجز باشند، اما قانون علمي تجربه اي قابل تكرار است.

2. منشأ معجزه اراده ي الهي است در حالي كه

قانون علمي از تجربه ي انساني به دست مي آيد.

3. معجزه كاري بر خلاف قانون طبيعي عادي است هر چند كه خود تابع قانون عليت است و نفي علت نمي كند. (همانطور كه در ادامه مي آيد) اما قانون علمي بر طبق روند عادي طبيعت است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 74

ب. معجزه و قانون عليت:

براي تبيين اين مطلب بايد نخست معجزه را مفهوم شناسي كنيم تا عناصر اصلي آن و رابطه ي آن با مقولات ديگر مثل عليت، كرامت و سحر روشن شود.

ماهيت معجزه و تفاوت آن با امور خارق العاده ديگر:

مقدمه: (تاريخچه)

در طول تاريخ هميشه بشر با اعمال خارق العاده ي برخي انسانها روبرو مي شده است. اين اعمال خارق العاده همواره براي انسان اعجاب و تحسين برانگيز بوده و گاه موجب ايمان او به كسي يا چيزي و يا بي ايماني او شده است.

پيامبران الهي از اين اعمال خارق العاده به عنوان آيه و معجزه ياد مي كردند و ديگران را به مبارزه براي آوردن مثل آن (تحدّي) دعوت مي كردند و آن را شاهد صدق نبوت خويش مي شمردند. امّا در مقابل اين مردان حق طلب، كساني بودند كه اعمال خارق العاده اي انجام مي دادند كه سحر ناميده مي شد. و گاهي امر بر مردم مشتبه مي گشت كه كداميك حق است. از اين رو مخالفان اديان الهي به پيامبران تهمت سحر مي زدند.

تاريخ دقيقي از اولين معجزه در دست نيست امّا مي دانيم كه پيامبران الهي معمولًا معجزه داشته اند به طوري كه مردم از هر پيامبر جديدي معجزه مي طلبيدند.

امّا براستي ماهيت معجزه چيست؟ و چه تفاوتي با كرامت و سحر دارد؟ پاسخ به اين پرسشها موضوع اين نوشتار است.

معجزه و واژه هاي قرآني آن:

قرآن

كريم واژه ي «آيه» و «بيّنه» و «برهان» و «سلطان» را در مورد امور خارق عادت و معجزات پيامبران بكار برده و از واژه ي «معجزه» در اين موارد استفاده نكرده امّا اصطلاح رايج و مشهور در اين مورد واژه ي «معجزه» است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 75

ما در اين بخش ابتدا معاني لغوي و اصطلاحي اين واژه ها را مورد بررسي قرار مي دهيم:

اول: معناي لغوي واژه ها:

الف: «آيه»:

واژه ي «آيه» در لغت به معناي «علامت و نشانه» است و آن چيز ظاهري و ملازم با چيز غير ظاهري است. «1»

و برخي لغت شناسان گفته اند: آيه چيزي است كه مورد توجّه و قصد به سوي مقصود واقع شود. و وسيله اي براي رسيدن به مقصود است. «2»

قرآن كريم واژه «آيه» را در مورد معجزات انبياء به كار برده است. مثال:

«بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَهٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ» «3» «بلكه گفتند خوابهاي شوريده است، [نه بلكه آن را بر بافته، بلكه او شاعري است. پس همان گونه كه براي پيشينيان هم عرضه شد، بايد براي ما نشانه اي [معجزه اي بياورد.»

«وَرَسُولًا إِلَي بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَهٍ مِن رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَهِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللّهِ ...» «4» «و [او را به عنوان پيامبري به سوي بني اسرائيل [مي فرستد، كه او به آنان مي گويد:] در حقيقت من از جانب پروردگارتان برايتان نشانه [معجزه آورده ام. من از گِل براي شما [چيزي به شكل پرنده مي سازم آنگاه در آن مي دمم، پس به اذن خدا پرنده اي مي شود.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 76

ب: «بيّنه»:

واژه «بيّنه» در لغت

به معناي «دليل واضح» آمده است چه عقلي يا محسوس باشد. «1»

برخي لغويين گفته اند: كه (از ريشه بَيّن) معني حقيقي آن انكشاف و وضوح بوسيله جداكردن و تفريق است و «آيه» و «بيّنه» بمعني امري است كه كشف شده و از بين امور عادي جدا شده است. «2»

قرآن كريم در مواردي از معجزات انبياء تعبير به «بيّنه» كرده است، مانند:

«وَإِلَي ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَا لَكُمْ مِن إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَهٌ مِنْ رَبَّكُمْ هذِهِ نَاقَهُ اللّهِ لَكُمْ آيَهً» «3» «و به سوي [قوم ثمود، صالح، برادرشان را [فرستاديم گفت: اي قوم من، خدا را بپرستيد، براي شما معبودي جز او نيست، در حقيقت براي شما از جانب پروردگارتان دليلي آشكار آمده است. اين ماده شتر خدا براي شماست كه پديده اي شگرف است.»

«أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ» «4» «آيا خبر كساني كه پيش از شما بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و آنانكه بعد از ايشان بودند [و] كسي جز خدا از آنان آگاهي ندارد، به شما نرسيده است. فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند.»

ج: «برهان»:

واژه «برهان» در لغت به معناي بيان، حجت و وضوح آن مي آيد. «5»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 77

و برخي لغت شناسان بر آنند كه اصل كلمه «برهان» از مصدر بَرَه به معني «ابيض» است. و به هر كلام روشني كه ابهام ندارد و امر واضحي كه خفاء ندارد، گويند. برهانان (قصص/ 32) به معني دو امر روشن و دو آيه واضح (دو معجزه) براي اثبات دعوت

حضرت موسي (ع) است. «1»

واژه ي «برهان» به معناي «دليل» هم مي آيد كه يك اصطلاح منطقي است «2» و خارج از معناي لغوي است.

قرآن كريم در برخي موارد واژه ي «برهان» را در مورد معجزات انبياء به كار برده است.

براي مثال در سوره ي قصص پس از آنكه عصاي موسي (ع) و يد بيضاء را مطرح مي كند مي فرمايد:

«فَذَانِكَ بُرْهَانَان مِن رَّبِّكَ إِلَي فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ» «3» «اين دو [نشانه دو برهان از جانب پررورگار تو است [كه بايد] به سوي فرعون و سران [كشور] او [ببري »

و در سوره نساء مي فرمايد:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِن رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً» «4» «اي مردم در حقيقت براي شما از جانب پروردگارتان برهاني آمده است و ما به سوي شما نوري تابناك فرو فرستاده ايم.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 78

مفسّران در اين آيه دو احتمال را در مورد كلمه «برهان» مطرح كرده اند، يكي قرآن و ديگري پيامبر (ص). «1» و اين در حالي است كه قرآن معجزه پيامبر اسلام (ص) است.

د: «سلطان»:

سلطان از نظر لغوي به معناي تسلّط قهري است و به دليل و حجت نيز سلطان گويند؛ چون بر قلوب افراد مسلّط مي شود. «2» قرآن كريم در برخي آيات تعبير «سلطان» را در مورد معجزه به كار برده است، مانند:

«قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَي مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ...» «3» «پيامبرانشان به آنها گفتند درست است كه ما بشري همانند شما هستيم ولي خداوند بر هر كس از بندگانش بخواهد (و شايسته ببيند) نعمت مي بخشد (و

مقام رسالت عطا مي كند) و ما هرگز نمي توانيم معجزه اي جز به فرمان خدا بياوريم.» «4»

ه-: «معجزه»:

اين واژه از ريشه ي «عجز» است. و لغت شناسان معاني و استعمالات متعددي براي آن شمرده اند:

1. برخي ريشه ي اين لغت را به معناي «تأخّر از چيزي» مي دانند و از اين رو در مورد آخر و پشت هر چيزي به كار مي رود. «5»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 79

2. گروهي ديگر اصل اين لغت را به معناي «ضعف» مي دانند. «1» لغت «عاجز» از همين معناست و به زنان كهن سال نيز «عجوزه» گويند.

3. برخي آن را به معناي فوت (از دست رفتن) چيزي مي دانند. «2»

4. برخي لغت شناسان آن را به معناي «يافتن ضعف در ديگري» دانسته اند. «3»

5. برخي ديگر آن را به معناي «ايجاد ضعف در ديگري» دانسته اند. «4»

نتيجه: به نظر مي رسد ريشه ي اصلي لغت «عجز» همان «ضعف» در مقابل قدرت است. و اين ضعف داراي مراتبي است. و به همين لحاظ زنان كهن سال را عجوزه گويند چون ضعيف شده و طراوت و تحرك و زايش خود را از دست داده اند؛ به مؤخّر و پشت انسان نيز «عَجُز» گويند چون كه پست و ضعيف است و اعجاز ايجاد عجز يا يافتن عجز در ديگران است.

در قرآن كريم لغت «معجزه» به معناي اصطلاحي (عمل خارق العاده كه گواه نبوت باشد) يافت نمي شود امّا در موارد متعددي اين لغت به شكل هاي گوناگون به كار رفته است.

مثال: «عجوز» (هود/ 72 و صافات/ 135) كه مقصود همان ضعف و عجز در توليد فرزند است.

«أعجزت» (مائده/ 31) كه مقصود همان ضعف و نفي اقتدار است.

«معاجزين» (سبأ/ 38) كه استمرار حالت عجز

است.

«معجزي اللّه» (توبه/ 2) كه مقصود آن است كه خدا ضعيف نمي شود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 80

«معجزين» (انعام/ 134- فصلت/ 31- نور/ 57- عنكبوت/ 22)

«ليعجزه» (فاطر/ 44) كه مقصود ايجاد عجز است.

«اعجاز» (قمر/ 20- حاقه/ 7) كه مقصود ريشه هاي درخت خرماست كه بعد از كنده شدن از زمين حالت محروميت از مواد غذايي پيدا مي كند.

نكته ي اوّل: «اعجاز» به هر صورت كه باشد ملازم با تأثير و تسلّط و تفوق و حكومت است. «1»

نكته ي دوم: جالب اينكه لغت «معجزه» در روايات اهل بيت (ع) به معناي اصطلاحي به كار رفته است و معلوم مي شود كه اين لغت از زمان ائمه (ع) كاربرد داشته و به جاي «آيه» به كار مي رفته است.

براي مثال به اين روايت توجّه كنيد:

عن الصادق (ع): «المعجزه علامه للّه لا يعطيها الّا انبياءه و رسله و حججه ليعرف به صدق الصادق من كذب الكاذب» «2»

«معجزه علامتي الهي است كه آن را به غير از انبياء و رسولان و حجت هاي خويش عطا نمي كند تا بوسيله آن راستگويي راستگويان از دروغگويي دروغگويان باز شناخته شود.»

دوم: معناي اصطلاحي معجزه:

بحث معجزه حداقل در چهار علم؛ تفسير، علوم قرآن، اصول و كلام مطرح شده است.

گويند برخي از قدماء آن را جزئي از علم اصول مي دانسته اند. (مثل شيخ طوسي و طبرسي) «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 81

و برخي ديگر (مانند خواجه طوسي و علامه حلي در تجريد الاعتقاد، صاحب نثر طوبي و ملا فتح اللّه كاشاني) «1» آن را در علم كلام (عقايد) مطرح كرده اند.

و بعضي مفسران (مثل علامه طباطبائي در الميزان و آيه الله طيب

در اطيب البيان و ...) «2» آن را در لابلاي تفسير قرآن و به مناسبت معجزات انبياء مطرح كرده اند.

امّا گروهي نيز (مثل سيوطي در الاتقان و آيت اللّه معرفت در التمهيد) «3» آن را در علوم قرآن مطرح كرده اند.

ما در اين نوشتار قصد بيان جايگاه حقيقي اين بحث را نداريم امّا شايد طرح مبحث اعجاز در علوم مختلف از ابعاد گوناگون اين بحث ناشي شده باشد. كه هر گروهي از زاويه اي خاص بدان نظر كرده اند.

و از اين رو، تعريفهاي متفاوتي نيز از آن ارائه شده است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1. خواجه طوسي (ره) معجزه را اينگونه تعريف كرده است:

«راه شناخت راستگويي پيامبر اين است كه توسط او معجزه اي ظاهر شود و آن عبارت است از ثبوت چيزي كه معتاد نباشد و يا نفي چيزي كه معتاد باشد در صورتي كه خرق عادت بوده و مطابق ادعا واقع شود.» «4»

و سپس علامه حلي در شرح اين كلام چندين شرط را مقرر مي كند:

الف: امّتِ شخصِ معجزه گر از آوردن مثل آن عاجز باشند.

ب: معجزه از طرف خدا يا با امر او باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 82

ج: معجزه در زمان تكليف باشد.

د: معجزه بعد از ادعاي نبوت ظاهر شود و در زمان معجزه گر، مدعي نبوت ديگري نباشد. «1»

و: آن عمل خارق عادت باشد.

2. سيوطي در الاتقان معجزه را اينگونه تعريف كرده است: «امر خارق عادتي كه همراه با تحّدي و سالم از معارضه باشد.» «2»

3. آيت اللّه خويي (ره) در تعريف معجزه مي نويسد:

«معجزه چيزي است كه مدعي منصب الهي مي آورد به طوري كه خرق عادت (خرق نواميس طبيعت) باشد و

ديگران از آوردن مثل آن عاجز بوده تا شاهد صدق ادعاي آن منصب الهي باشد.»

و سپس ايشان چند شرط را براي صدق ادعا مشخص مي سازد:

الف: امكان صادق بودن ادعا باشد (محال عقلي نباشد، مثلا ادعاي خدايي نكند).

ب: آنچه مي گويد بر طبق آن انجام دهد.

ج: عمل او از مقوله ي سحر و علوم دقيقه (غريبه) نباشد.

د: تحّدي (مبارزه طلبي) كند.» 4. علامه طباطبايي (ره) در تعريف معجزه مي فرمايد:

«معجزه عبارت است از امري خارج عادت كه دلالت كند ما وراء طبيعت در طبيعت و امور مادي تصرّف كرده است. و اين به آن معنا نيست كه معجزه مبطل امر عقلي و ضروري است.» «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 83

ايشان در جاي ديگر مي نويسد:

«معجزه» يا آيه معجزه (بر حسب اصل تسميه) چنانكه از لفظش پيداست امر خارق العاده اي است كه براي اثبات حق و مقارن با تحّدي (دعوت به مقابله) تحقّق پيدا مي كند ... معجزه هر چه بوده باشد و به هر شكل و صورتي اتفاق بيفتد بالاخره امري است خارق العاده، و بيرون از نظام علل و معلولات و اسباب و مسبباتي كه عادتاً ما با آنها انس گرفته ايم و آنها را مي شناسيم.» «1»

5. ايجي كه از متكلمان اهل سنت است در تعريف معجزه مي نويسد:

«معجزه بر حسب اصطلاح در نزد ما عبارت است از آنچه بوسيله آن قصد شود كه راستگويي مدعي نبوت را ظاهر كند.»

و سپس هفت شرط براي معجزه بيان مي كند: كار خداباشد- خارق عادت باشد- كسي نتواند با آن معارضه كند- توسط مدعي نبوّت انجام شود- موافق ادعاي او باشد- معجزه او را تكذيب نكند (بر خلاف ادعاي او

سخن نراند)- معجزه قبل از ادعاي نبوت نباشد. «2»

6. استاد مصباح يزدي مي نويسد:

«معجزه عبارت است از، امِر خارق العاده اي كه با اراده خداي متعال از شخص مدعي نبوت ظاهر شود و نشانه صدق ادعاي وي باشد. «3»

7. برخي از نويسندگان در مورد معجزه نوشته اند:

«دليلي كه براي صدق پيامبر در ادعايش آورده مي شود، معجزه نام دارد و آن عبارت است از تغيير در وجود- كوچك يا بزرگ- كه قوانين طبيعي را كه از طريق حس و تجربه بدست مي آيد به مبارزه مي طلبد. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 84

نقد و بررسي:

بررسي و نقد همه ي تعاريف از حوصله ي اين نوشتار خارج است امّا مي توان گفت برخي تعاريف ناقص و برخي ديگر قابل نقض است. (جامع و مانع نيست) در اينجا به پاره اي از اشكالات آنها اشاره مي كنيم:

1. يكي از شرايطي كه علامه حلّي در كشف المراد بيان كرده اين بود كه:

مدعي نبوت ديگري در زمان او نباشد. تا معلوم شود معجزه از او صادر شده است. در حالي كه برخي پيامبران همزمان بوده اند مثل حضرت ابراهيم و لوط، و ممكن است هر دو معجزاتي داشته اند.

2. در تعريف هاي علامه طباطبايي (ره) از معجزه قيدهاي ديگري هم لازم بود مثل اينكه «معجزه مغلوب واقع نمي شود- ديگران از آوردن مثل آن عاجز باشند و ...»

3. در تعريف ايجي آمده بود كه «معجزه كار خدا باشد.»

در حالي كه اين عين ادعايي است كه معجزه مي خواهد آن را اثبات كند كه لازمه آن صدق نبوت است. پس نمي تواند خود اين مطلب شرط معجزه باشد.

و از طرف ديگر گفته بود كه معجزه راستگويي (صدق) نبوت را ظاهر مي كند

در حالي كه معجزه منحصر به اثبات ادعاي نبوت نيست بلكه هر منصب الهي (مثل امامت) را نيز اثبات مي كند.

جمع بندي و نتيجه گيري:

معجزه (آيه، بيّنه، برهان) عبارت از چيزي (كار- سخن- شي ء) است كه اين ويژگي ها و عناصر را داشته باشد:

الف: خارق عادت باشد. يعني قوانين عادي طبيعت را نقض كند.

البته معجزه به معني انجام محال عقلي نيست بلكه ارتكاب محال عادي است و نيز معجزه به معني شكستن قانون عليت نيست چرا كه تحت قانون عليت عام است و فقط علت آن امري غير مادي و غير عادي است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 85

ب: از مدعي منصب الهي و پس از ادعاي آن واقع شود.

پس اگر چيز خارق عادت قبل از ادعاي نبوت واقع شده باشد نمي تواند دليل ادعاي نبوت باشد. و نيز اگر كار خارق عادت بدون ادعاي منصبي از مناصب الهي واقع شود كرامت خوانده مي شود و معجزه ي اصطلاحي نيست.

پ: همراه با تحّدي و مبارزه طلبي باشد؛ يعني ديگران را دعوت كند كه مثل آن را بياورند.

ت: مغلوب واقع نشود و ديگران نيز از آوردن مثل آن عاجز باشند.

يعني مثل سحر و اعمال مرتاضان و ... نباشد كه تحت تأثير اراده قوي تر نقض شود و يا از بين رود.

ث: براي اثبات اموري باشد كه غير ممكن نباشد.

پس معجزه نمي تواند براي اثبات محال عقلي (مثل ادعاي خدايي) يا محال نقلي (مثل ادعاي نبوت بعد پيامبر اسلام (ص)) باشد.

ج: از امور شر نباشد كه موجب ضرر به ديگران شود چون با هدف معجزه (هدايت) سازگار نيست.

چ: معجزه گواه صدق مدعي باشد.

يعني آنچه كه ادعا شده همان واقع شود. براي مثال

اگر ادعا كرده، كور را شفا مي دهد به جاي آن كر شفا پيدا نكند و نيز آن معجزه، آورنده خود را تكذيب نكند. مثلا به سخن آيد و بگويد اين مدعي دروغگو است.

به عبارت ديگر در معجزه سه حيثيت و جهت وجود دارد:

اول: جهت معجزه گر است (كه بايد مدعي منصب الهي و تحدّي كننده و ... باشد و هدف او هم اثبات امر محالي نباشد.)

دوم: جهت خود معجزه است. (كه بايد خارق عادت بوده و گواه صدق ادعا باشد و از امور شرّ هم نباشد.)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 86

سوم: جهت مردمي كه براي آنها معجزه صورت مي گيرد (كه بايد از آوردن مثل آن معجزه ناتوان باشند.)

تفاوت هاي معجزه با خوارق عادات ديگر:

معجزه يك عمل خارق عادت است و مثل بقيه اعمال خارق عادت علّتي برتر از علل طبيعي دارد. كه علامه طباطبايي از آن تعبير به «اراده» مي كرد. حال بر ماست كه تفاوت معجزه را با خوارق عادات ديگر مثل سحر، كرامت و ... بيان كنيم:

الف: تفاوت معجزه با سحر و اعمال مرتاضان:

قرآن كريم (بقره/ 102 و طه/ 66) به سحر و جادو اشاره كرده است. و اين عمل خارق العاده در شريعت اسلام حرام شمرده شده است «1» و در قوانين اسلامي، ساحر محكوم به اعدام مي شود. تفاوت هاي اساسي سحر با معجزه عبارتند از:

1. معجزه قابل تعليم و تعلّم نيست بلكه عنايتي الهي و باذن خداست. امّا سحر قابل تعليم و تعلّم است. يعني انسان مي تواند نزد استاد فرا گيرد و به ديگران بياموزد. در قرآن كريم نيز اشاره اي به قابل تعليم بودن سحر شده است «يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ». «2»

2. معجزه سببي غير مغلوب دارد چون متّكي به قدرت نامحدود خداست يعني امري نامحدود و حق است كه كسي بر آن مسلّط نمي شود و باطل نمي گردد.

امّا سحر و ساحر مراتبي دارند و هر جادويي با جادوي برتر مغلوب و باطل مي گردد. يعني امري محدود و باطل است. چون متّكي بر قدرت محدود انسان است. علامه طباطبايي (ره) تفاوت اصلي سحر و معجزه را همين مطلب مي داند. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 87

3. معجزه همراه با تحّدي (مبارزه طلبي) است يعني معجزه گر ديگران را دعوت مي كند كه مثل آن معجزه را بياورند. و همينكه نتوانند مثل آن معجزه را بياورند و عاجز شوند حقانيت آن معجزه و معجزه گر به اثبات مي رسد.

قرآن كريم نيز به عنوان يك معجزه اين مبارزه طلبي را در موارد متعدّدي اعلام مي كند. «1»

4. معجزه مي تواند ماهيت چيزي را عوض كند امّا سحر ماهيت چيزي را عوض نمي كند (قلب ماهيّت نمي كند) يعني جادوگر، شعبده باز و ... با مهارت در قوه بينايي يا خيال افراد تصرّف مي كنند و چيزي را بر خلاف واقعيت آن نمايش مي دهند. براي مثال كاغذي را تبديل به اسكناس درشت مي كنند. و پس از ساعاتي همان كاغذ اصلي در دست شماست. قرآن كريم نيز به خيالي بودن سحر اشاره كرده است. «2» امّا در معجزه اينگونه نيست مثلًا اگر انساني مسخ شد واقعاً تغيير ماهيت مي دهد و كاذب نيست.

5. سحر ممكن است به ديگران ضرر بزند و اختلاف بين زن و شوهر بيندازد همانطور كه قرآن كريم نيز به اين مطلب اشاره اي دارد. «3» و از اين رو علامه طباطبايي (ره) در مورد سحر و كهانت

و ... تعبير «شرور» را بكار مي برد. «4» امّا معجزه خير و براي هدايت بشر است و اگر براي ديگران ضرر داشته باشد، نقض غرض مي شود و خلاف حكمت الهي است و بنابراين معجزه موجب ضرر به ديگران نيست. پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 88

6. معجزه قابل تكرار نيست چون اختيار آوردن آن بدست انسان نيست بلكه باذن خدا است. امّا سحر قابل تكرار است چون اين ساحر است كه تصميم مي گيرد آن عمل انجام شود يا نشود.

7. تفاوت در هدف: معجزه هدفي عالي و تربيتي دارد يعني هدف آن اصلاح جامعه و عقايد مردم است.

امّا سحر و ساحران معمولًا اهداف بي ارزش و دنيايي دارند. و گاهي بي هدف هستند. «1»

8. تفاوت در پديده آورنده: حالات و صفات پديد آورندگان معجزه و سحر متفاوت است.

معجزه گران انبياء الهي هستند كه داراي صفات عالي انساني مثل پاكدامني، حق طلبي و پارسايي مي باشند و براي پول و ثروت و مقام و منافع شخصي كار نمي كنند. بلكه هدف آنها هدايت مردم و اصلاح جامعه است.

امّا ساحران افرادي منحرف و اغفال گر و سودجو هستند. كه هرگز روي رستگاري نمي بينند (وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ). «2»- «3» تذكر: همين تفاوت ها غالباً در مورد تفاوت معجزه با اعمال مرتاضان نيز صادق است.

مرتاضان با نوعي ورزش جسمي- روحي توانايي انجام كارهاي خارق عادت را پيدا مي كنند كه در آن موارد نيز اراده شخص مرتاض همراه با اسباب غير عادي در كار است. «4»

ب: تفاوت معجزه و كرامت:

معجزه و كرامت هر دو عمل خارق العاده است كه متكي بر نيروي ماوراء طبيعي است. امّا چند تفاوت دارند:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه

جوانان، ج 5، ص: 89

1. معجزه همراه با تحدّي (مبارزه طلبي) است امّا كرامت اينگونه نيست. از اين رو كراماتي كه از اولياء الهي صادر مي شود. مثل شفا دادن بيماران توسط امام رضا (ع) همراه با تحدّي نيست.

2. معجزه همراه با ادعاي نبوت يا منصبي الهي است امّا كرامات اينگونه نيست و صاحب كرامت ممكن است هيچ گونه ادعايي نداشته باشد.

3. كرامات از اولياء الهي صادر مي شود چه پيامبر يا امام باشند يا نباشند. امّا معجزه از كسي صادر مي شود كه منصبي الهي (نبوت يا امامت) داشته باشد.

تذكر: البته معجزه و كرامت هر دو از امور خارق العاده الهي شمرده مي شود كه قابل تعليم و تعلّم نيست و تحت تأثير نيروي قوي تري واقع نمي شود و مخصوص بندگان خاص خداست. «1» پس انسان هايي كه پيامبر يا امام نيستند هم مي توانند اعمال خارق عادت داشته باشند كه به آنها كرامت مي گوييم.

قرآن كريم به دو نمونه از اين كرامات اشاره كرده كه مورد استدلال متكلمان و مفسران نيز واقع شده است. يكي كرامات حضرت مريم (س) (مريم/ 16 به بعد) و دوم داستان آصف و آوردن تخت بلقيس براي سليمان (نمل/ 38- 40). «2»

تناسب معجزه با زمان:

پيامبران الهي هنگام مبعوث شدن مطابق شرايط زماني و مكاني و سطح علمي مردم مطالبي در خور فهم آنان مي آوردند و بيان مي كردند. حتي معجزات انبياء متناسب با علوم پيشرفته زمان خودشان بود. تا مردم فرزانه زودتر و بهتر معجزات آنان را درك كنند و ايمان آورند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 90

يعني هر پيامبري با خارق عادتي، از نوع پيشرفته ترين علوم زمان خويش مجهّز بوده است تا ارتباط او

با عالم ماوراء طبيعت روشن تر گردد. و دانشمندان عصر در برابر آن خضوع و به حقانيت آن اعتراف كنند.

در حديثي آمده كه از امام رضا (ع) پرسيدند: كه چرا هر پيامبري نوعي از معجزات داشته است. حضرت فرمودند:

«در عصر موسي سحر غالب بود و موسي (ع) عملي انجام داد كه همه ي ساحران در برابر آن عاجز ماندند در زمان مسيح و محيط دعوت او پزشكان مهارت فوق العاده اي در معالجه بيماران داشتند، عيسي با درمان بيماران غير قابل علاج، بدون استفاده از وسايل مادي، حقانيت خود را به ثبوت رساند.

و در عصر پيامبر اسلام (ص) غالب بر اهل زمان ادبيات (خطبه ها، كلام و شعر) بود. و پيامبر (ص) از طرف خدا مواعظ و حكمت هايي آورد كه سخنان آنان را باطل كرد و حجّت بر آنها تمام شد.» «1»

البته معناي اين حديث اين نيست كه قرآن كريم فقط از جهت فصاحت و بلاغت معجزه است بلكه از آنجا كه معجزه اي جاويدان و براي همه زمان و مكان ها و مردم تا قيامت است. ابعاد اعجاز قرآن متنوع است و براي هر مردمي جنبه اي از اعجاز آن تبلور مي يابد و درخشش دارد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 91

منابعي در زمينه قرآن و علم و سير مطالعاتي آن معرفي كنيد.

پرسش:

منابعي در زمينه قرآن و علم و سير مطالعاتي آن معرفي كنيد. پاسخ:

سير مطالعاتي در زمينه قرآن و علم

مرحله اول: آشنايي با مطالب قرآن و علم: 1. رابطه علم و دين، عباسعلي سرفرازي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

2. پيش گوئي هاي علمي قرآن، مصطفي زماني، انتشارات پيام اسلام.

3. مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دكتر موريس بوكاي، ترجمه مهندس ذبيح الله دبير، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

4.

آشنايي با تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضايي و ناصر رفيعي، مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه ي علميه.

5. شگفتي هائي از اعجاز در قرآن كريم، محمد جمال الدين الفندي، ترجمه حسين ميردامادي، بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي.

6. استعانت از قرآن كريم در شفاي جسماني- عليرضا نيكبخت نصرآبادي، نشر قبله.

7. قرآن و علم امروز، عبدالغني خطيب، ترجمه دكتر اسدالله مبشري، موسسه مطبوعاتي عطايي.

8. آموزه هاي تندرستي در قرآن، حسن رضا رضايي، انتشارات مشهور.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 92

مرحله دوم: شناخت اعجاز علمي قرآن و نقد و بررسي موارد و مباني آن:

1. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن (دو جلد)، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مبين.

2. اشارات علمي اعجازآميز قرآن، همان، نشر معارف.

3. اعجاز قرآن، سيد محمدحسين طباطبايي، بنياد فكري علامه طباطبايي.

مرحله سوم: شناخت تاريخچه تفسير علمي و رابطه علم و دين و حوزه ها و قلمرو و تعارضات ادعايي و راهكارهاي آنها:

1. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات اسوه.

2. تفسير علمي قرآن، دكتر ناصر رفيعي محمدي.

3. رابطه علم و دين، محمدعلي رضائي اصفهاني، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.

4. التفسير العلمي للقرآن في الميزان، دكتر عمر ابو حجر، دارقتيبه، بيروت.

5. قرآن و علوم طبيعت، دكتر مهدي گلشني، اميركبير.

مرحله چهارم: شناخت عميق رابطه قرآن و يكي از علوم انساني يا طبيعي:

1. طب در قرآن، دكتر دياب و دكتر قرقوز، ترجمه علي چراغي، انتشارات صحفي.

2. دارونيسم يا تكامل انواع، جعفر سبحاني، انتشارات توحيد.

3. تكامل در قرآن، علي مشكيني، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

4. دانش عصر فضا، حسين نوري، نشر مرتضي.

5. قرآن و روان شناسي، محمد عثمان نجاتي، ترجمه عباس عرب، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي.

6. الالوان في القرآن الكريم،

عبدالمنعم الهاشمي، ابن حزم.

7. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، چاپ اسلاميه.

8. فلسفه احكام، احمد اهتمام، چاپخانه اسلام، اصفهان.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 93

9. اعجاز قرآن، تحليل آماري حروف مقطعه، رشاد خليفه، سازمان چاپ دانشگاه شيراز.

10. اسلام و طب جديد يا معجزات علمي قرآن، عبدالعزيز اسماعيل پاشا، سيد غلامرضا سعيدي، انتشارات برهان.

11. نگاهي قرآني به فشار رواني، اسحاق حسيني كوهساري، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 95

لطفاً نشاني پايگاههاي شبكه جهاني (اينترنت) و نرم افزارهاي قرآني را معرفي كنيد.

پرسش:

لطفاً نشاني پايگاههاي شبكه جهاني (اينترنت) و نرم افزارهاي قرآني را معرفي كنيد. پاسخ:

برخي از پايگاه هاي قرآني با رويكرد تفسيري و پژوهشي در موضوعات قرآني:

1. دايره المعارف قرآن در پايگاه حوزه:

نشاني:

ten .hezwah .WWW

قرآن و ترجمه، علوم قرآني، تفسير موضوعي و ترتيبي، دايره المعارف قرآن و اهل بيت و ... زبان: فارسي

2. پايگاه مركز جهاني آل البيت (ع):

نشاني:

moc .aihs .la -naruq .WWW

جستجو در قرآن، ارائه متن تفاسير، طرح مباحث مختلف پيرامون قرآن و ... زبان: فارسي (و 23 زبان ديگر)

3. قرآن در پايگاه غدير:

نشاني:

gro .reedahq .WWW

متن كامل ترجمه تفسير الميزان، تفسير نمونه، آثار تفسيري شهيد مطهري و ... زبان: فارسي

4. مركز فعاليت ها و پژوهش هاي قرآن و عترت:

نشاني:

ten .tenminsat .WWW

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 96

معرفي هزار پايان نامه دكترا و ارشد با موضوع قرآن

زبان: فارسي، عربي و انگليسي

5. قرآن در جست و جو گر پايگاه هاي شيعي

نشاني:

moc .hcraesaihs .WWW

در بخش قرآن كريم معرفي 134 پايگاه اسلامي و قرآني اينترنت به صورت كاملًا تفصيلي و با فهرست جزئيات هر پايگاه. زبان: فارسي، عربي، انگليسي، اردو.

6. پايگاه قرآن كريم:

نشاني:

ten .naruqyloh

.WWW

تفسير قرآن، مقالاتي در زمينه قرآن و ... زبان: عربي

7. كتابخانه ي قرآني:

نشاني:

mth .botok /ruq /raf /lmth /moc .aihs -la .WWW

ارائه تعداد زيادي از كتاب هاي تفسيري و علوم قرآني زبان: فارسي

8. قرآن براي نوجوانان:

نشاني:

mth .edni /naruq /gro .nraeldnayalp .WWW

شامل كتاب هاي كوچك و جذاب قرآني براي كودكان و نوجوانان زبان: انگليسي

9. پايگاه قرآن و علم: (مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي)

نشاني:

moc .csnaruq .WWW

ofni :liamE

moc .csnaruq

naruq

moc .csnaruq

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 97

معرفي چند نرم افزار قرآني:

1. جامع التفاسير

لوح فشرده اختصاصي در موضوع تفسير و علوم قرآني، در بردارنده 60 دوره منبع تفسيري، همراه امكانات جانبي صوت، نمايش قرآن و ...

2. صراط

داراي موضوع نگاري 20 دوره تفسير، گزارش موضوعات تفاسير به روش الفبايي- موضوعي، شناخت تفاسير، سبك تفسيري و ...

3. نورالانوار (2)

داراي 9 تفسير فارسي و عربي، با قابليت جست و جوي واژه ها در متن تفاسير.

منبع جهت مطالعه:

فصلنامه پژوهش و حوزه شمارگان 19 و 20، سال پنجم، شماره ي سوم و چهارم، دو مقاله ي پژوهش گاه هاي قرآني در اينترنت و نگاهي به نرم افزارهاي پژوهشي قرآني، اثر محمد خامه گر.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 99

فهرستي از موضوعات تحقيقي در مورد قرآن و علم همراه با منابع ارائه فرماييد؟

پرسش:

فهرستي از موضوعات تحقيقي در مورد قرآن و علم همراه با منابع ارائه فرماييد؟ پاسخ:

اول: كليات

1. قرآن و علم (رابطه، قلمرو، توهم تعارض و راهكارها)

2. شمارگان آيات علمي قرآن و تقسيم بندي هاي دلالت آنها

3. اعجاز علمي قرآن (تعريف و موارد آن)

4. مباني تفسير علمي قرآن

5. نظريه پردازي هاي علمي قرآن (وجود موجودات در آسمان ها- گسترش جهان و ...)

6. سير تاريخي تفسير علمي و اعجاز علمي قرآن

7. بررسي ادعاهاي جديد در مورد اعجاز علمي قرآن

8. كتاب شناسي

توصيفي تفسير علمي

9. اعجازهاي علمي قرآن در تفسير نمونه

10. تفسير آيات علمي قرآن در تفسير نمونه

11. تفسير علمي در احاديث تفسيري فريقين

12. آسيب شناسي تفسير علمي قرآن در تفاسير قرن سيزدهم- قرن چهاردهم

13. نقد و بررسي برخي كتاب هاي تفسير علمي و اعجاز علمي

14. نقد و بررسي تفسير الجواهر طنطاوي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 100

15. نقد و بررسي تفسير القرآن هوالهدي و الفرقان (سر سيد احمد خان هندي)

16. روش شناسي تفسير علمي قرآن

17. بررسي تاثيرات تفسير علمي و اعجاز علمي قرآن در هدايت افراد

18. ترجمه و بررسي مقاله قرآن و علم در دائره المعارف قرآن ليدن

19. ترجمه و نقد دو مقاله تفسير در عهد باستان و تفسير در عهد جديد دائره المعارف قرآن ليدن

20. تفسير علمي قرآن از منظر خاورشناسان.

21. سرچشمه هاي تفسير علمي دراحاديث اهل بيت (ع)

دوم: علوم طبيعي

1. قرآن و كيهان شناسي

الف. بررسي آيات و احاديث كيهان شناسي

ب. بررسي هفت آسمان در قرآن و حديث

2. قرآن و زمين شناسي

3. قرآن و زيست شناسي

4. قرآن و گياه شناسي

5. قرآن و علوم پزشكي

الف. بررسي احاديث طبي

ب. مراحل آفرينش انسان

ج. اسرار علمي غذاهاي حرام در قرآن

د. اسرار علمي غذاهاي حلال (طيّب) در قرآن

ه-. تغذيه از منظر قرآن

و. شراب از منظر قرآن، حديث و علم

6. قرآن و محيط زيست

7. قرآن و فيزيك (موضوع نيروي جاذبه و رنگ و نور در قرآن)

8. قرآن و علوم فرا روان شناسي (هپنيوتيزم، تله پاتي، سحر، چشم زخم و ...)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 101

9. بررسي اعجاز رياضي قرآن

10. قرآن و نظريه تكامل

11. آفرينش جهان از منظر قرآن و علم

12. پايان جهان از منظر قرآن و علم

13. بهداشت جسمي در قرآن

الف. بررسي بهداشت جسماني در قرآن و حديث

14. شفا بودن عسل

سوم: علوم انساني

1. قرآن و مديريت

2. قرآن و اقتصاد

3. قرآن و جامعه شناسي

4. ربا از منظر قرآن، حديث و علم

5. قرآن و تاريخ

الف. اخبار غيبي اعجازآميز قرآن

ب. روش قصه گويي قرآن

6. قرآن و جامعه شناسي

7. سنت هاي الهي در قرآن و رابطه آن با جامعه شناسي

8. قرآن و روانشناسي

الف. عوامل آرامش رواني از منظر قرآن

ب. عوامل فشار رواني از منظر قرآن

9. روانشناسي رنگ ها در قرآن

10. قرآن و علوم تربيتي

11. قرآن و اخلاق و فرا اخلاق

12. قرآن و تربيت كودك

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 102

13. قرآن و حقوق كودك

14. قرآن و مباني حقوق

15. قرآن و اعلاميه حقوق بشر

16. اعجاز تشريعي قرآن

17. قرآن و بهداشت روان

18. بررسي موضوعات خاص بهداشت روان:

الف. توكل و بهداشت روان

ب. ذكر و بهداشت روان

ج. حجاب و بهداشت روان

د. قرائت قرآن و بهداشت روان

ه-. تأييد محتواي قرآن بر بهداشت رواني

19. شفا بودن قرآن (شفاي دردهاي جسمي و روحي)

20. قرآن و فرهنگ و تمدن (فرهنگ آفريني قرآن)

21. قرآن و هنر

22. قرآن و معماري

23. قرآن و صنعت

24. قرآن و آموزه هاي نظامي

25. قرآن و سياست

الف. مباني سياست در قرآن

ب. نظام سياسي از منظر قرآن

ج. آيات سياسي قرآن

26. قرآن و انقلاب (انقلاب موسي و ...)

27. قرآن و معرفت شناسي

28. قرآن و علم كلام

29. قرآن و فلسفه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 103

كتاب شناسي قرآن و علم

جهت مطالعه علاقه مندان به مباحث قرآن و علوم تجربي

رديف

نام كتاب نويسنده انتشارات موضوعات مهم 1 پژوهشي در اعجاز علمي قرآن دكتر محمد علي رضايي اصفهاني انتشارات مبين 2245575- 0131

0911361325

كيهان شناسي، پزشكي، رياضيات، زيست شناسي و ... 2 فلسفه احكاماحمد اهتمامچاپخانه اسلام اصفهانفلسفه مطهرات و نجاسات 3 مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علمدكتر موريس بوكاي ترجمه دبيردفتر نشر فرهنگ اسلامي- تهرانمباحث كيهان شناسي و پزشكي بصورت تطبيقي 4 اشارات علمي اعجازآميز قرآندكتر محمدعلي رضايي اصفهانينشر معارف 021647544

7744616- 0251

كيهان شناسي، پزشكي، زيست شناسي 5 گذشته و آينده جهاندكتر عبدالكريم بي آزار شيرازيانتشارات طباطبائي قمكيهان شناسي 6 طب در قرآندكتر دياب و دكتر قرقوز ترجمه علي چراغيانتشارات صحفي تهرانعلوم پزشكي 7 درآمدي بر تفسير علمي قرآن دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني انتشارات اسوهمباحث نظري قرآن و علم (رابطه، قلمرو و تعارض و تاريخچه) 8 تفسير علمي قرآندكتر علي رفيعي محمديسير تطور تفسير علمي 9 زنده و جاويد و اعجاز جاويدانمهندس محمدعلي ساداتانتشارات فلق تبريزهواشناسي و ...

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 104

10

نگاهي قرآني به فشار روانياسحاق حسيني كوهساريپژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلاميبهداشت رواني 11 قرآن و علوم طبيعتدكتر مهدي گلشنينشر مطهر- تهرانمباحث نظري رابطه قرآن و علم 12 دانش عصر فضاآيت الله حسين نوري همدانينشر مرتضي- قمكيهان شناسي 13 قرآن و روانشناسيدكتر محمدعثمان نجاتي ترجمه عباس عرببنياد پژوهش هاي اسلامي 5- 8421033- 0511

روانشناسي 14 اسلام و بهداشت روانينويسندگان متعدددفتر نشر معارف 6497544- 021

02517744616

مجموعه مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان 15 استعانت از قرآن كريم در شفاي جسمانيعليرضا نيكبخت نصرآباديموسسه فرهنگي نشر

قبله 6498856 تاثير آواي قرآن بر بيماران 16 چكيده مقالات نخستين همايش گفتگوي علم و ديننويسندگان متعددمركز ملي تحقيقات علوم پزشكي كشور 6- 0218501403

بهداشت روان- علم و دين- مفهوم حيات و مباحث كاربردي 17 كهكشان ها در قرآنلطفي سليميانتشارات انصاري 7731137- 0251

كيهان شناسي 18 قرآن و علم روزعبدالغني الخطيب ترجمه دكتر اسدالله مبشريموسسه مطبوعاتي عطائي 021312424

كيهان شناسي 19 آموزه هاي تندرستي در قرآنحسن رضا رضائيانتشارات مشهورپزشكي 20 موسوعه اهل البيت الكونيه فاضل الصفارسحر للطباعه و النشر بيروتعلوم مختلف 21 نگاهي به دنياي حيوانات در قرآن كريمجليل ابو الحبّ، ترجمه تقي متقيدفتر تبليغات اسلامي قمزيست شناسي 22 گياهان در قرآندكتر محمد اقتدار حسين فارقي، ترجمه احمد نماييبنياد پژوهش هاي آستان قدس رضويزيست شناسي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 105

23

قرآن و مديريت و علوم سياسيمهندس عباس زاده و همكارانبنياد پژوهش هاي قرآني حوزه و دانشگاه 7644610- 0511

علم مديريت، علوم سياسي 24 الاسلام والطب الحديث اسلام (طب جديد يا معجزات علمي قرآن) عبدالعزيز اسماعيل پاشا ترجمه سيد غلامرضا سعيديانتشارات برهانپزشكي 25 موسيقي در تاريخ و قرآنعلي اسماعيل پورناسهنر 26 قرآن كريم از نظر موازين بهداشتي جديدسيد اسماعيل اعرابي واعظتابانبهداشت (پزشكي) 27 الكون و الارض و الانسان في القرآن العظيمعبدالحميد اعرابيدارالخير- دمشقزمين شناسي و انسان شناسي 28 قرآن و گياهخواريجمشيد ايماني رادسعيد نوزيست شناسي و تغذيه 29 قرآن و علوم روز سيد جواد افتخاريان مطبوعاتي افتخاريان علوم مختلف 30 التفسير العلمي للايات الكونيه في القرآناحمد حنفيدارالمعارف مصرعلوم مختلف 31 اعجاز عددي قرآن كريم و ردّ شبهاتمحمود احمديانتشارات مسعود احمدي رياضيات 32 اعجاز الرقم في القرآن الكريم بسّام نهاد جرّار الموسسه الاسلاميه رياضيات 33 اعجاز قرآن، تحليل آماري حروف مقطع هر شاد خليفه ترجمه آيه اللهي سازمان چاپ

دانشگاه شيرازرياضيات 34 الرياضيات في القرآن الكريمخليفه عبدالسميع خليفهمكتبه النهضه المصريهرياضيات 35 كشف الاسرار النورانيه فيم- ا يتعلق بالاج-- رام السماويه محمد بن محمد الاسكندراني----- كيهان شناسي 36 باد و باران در قرآنمهدي بازرگانشركت سهامي انتشارهواشناسي 37 مطهرات در اسلاممهدي بازرگانشركت سهامي انتشاربهداشت

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 106

38

هفت آسمان محمدباقر بهبود يكتابخانه مسجد جعفري قيطريه كيهان شناسي 39 آسمان هاي هفت گانهسيد عبدالله بلاديموسسه مطبوعاتي بلاديكيهان شناسي 40 قرآن و طبيعت (6 جلد) دكتر عبدالكريم بي آزار شيرازي انتشارات بعثت علوم مختلف 41 خدا و اختراعات از ديدگاه علم و قرآن دكتر عبدالكريم بي آزار شيرازي دفتر نشر فرهنگ اسلامي علوم مختلف 42 مديريت از منظر كتاب و سنت سيد صمصام قوامي دبيرخانه مجلس خبرگان مديريت 43 اصول مديريت اسلامي و الگوهاي آندكتر ولي الله نقي پور مركز انتشارات مديريت دولتي مديريت 44 مديريت و فرماندهي در اسلامناصر مكارم شيرازي هدف مديريت 45 مديريت در اسلام محققان زير نظر دكتر مهدي الوانيپژوهشكده حوزه و دانشگاهمديريت 46 عقايد داروين و دانش ژنتيكنصر الله باب الحوائجي---- زيست شناسي 47 دارونيسم يا تكامل انواعجعفر سبحانيانتشارات توحيدزيست شناسي 48 قرآن و تكامليد الله سحابيانتشارات راه امامزيست شناسي 49 تكامل در قرآنعلي مشكينيترجمه حسيني نژاد

دفتر نشر فرهنگ اسلاميزيست شناسي 50 النظريه القرآنيه حول خلق العالمسليم الجابيمطبعه نصر دمشقكيهان شناسي 51 الاشارات العلميه في القرآن الكريممدحت حافظ ابراهيممكتبه غريب- قاهرهعلوم مختلف 52 الكون و القرآن يبحث عن علم الفلكمحمدعلي حسن الحلبيمطبعه الجامعه بغدادكيهان شناسي 53 القرآن و العلومسعيد ناصر الدهانموسسه الاعلمي للمطبوعاتعلوم مختلف

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 107

54

پيشگوئي هاي علمي قرآنمصطفي زمانيانتشارات پيام اسلامعلوم مختلف 55 رابطه علم و دينعباسعلي سرفرازيدفتر نشر و فرهنگ

اسلاميعلوم مختلف 56 التمهيد في علوم القرآن (جلد ششم) محمدهادي معرفتانتشارات جامعه مدرسينعلوم مختلف 57 الاعجاز الكوني في القرآنالسيد الجميليدار زاهد القدسيكيهان شناسي و ... 58 الاعجاز الطبي في القرآنالسيد الجميليدار و مكتبه الهلالپزشكي 59 الاعجاز العلمي في القرآن الكريم محمد ارناووط مكتبه مدبولي علوم مختلف 60 الجواهر في تفسير القرآن طنطاوي جوهري دارالفكر علوم مختلف 61 زمين و آسمان و ستارگان از نظر قرآن محمد صادقي كتابفروشي مصطفوي كيهان شناسي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 109

فصل دوم: قرآن و علوم پزشكي

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 111

چند آيه در قرآن كريم، اختصاص به مسائل پزشكي دارد؟ و كداميك از آنها داراي اعجاز علمي هستند؟

پرسش:

چند آيه در قرآن كريم، اختصاص به مسائل پزشكي دارد؟ و كداميك از آنها داراي اعجاز علمي هستند؟ لطفاً منابعي براي مطالعه معرفي نماييد. پاسخ:

آياتي را كه درباره ي پزشكي وارد شده، مي توان به سه دسته تقسيم كرد:

1. آياتي كه به اعجاز علمي قرآن اشاره مي كند.

2. آياتي كه از شگفتي هاي علمي قرآن به شمار مي آيد.

3. آياتي كه از اشارات علمي قرآن به مسايل پزشكي محسوب مي شود.

1. آيات اعجاز علمي قرآن:

الف: چينش مراحل خلقت انسان:

عنوان

سورهآيهمتن آيهنكته 1. خاكحج 5 خَلَقْنَاكُم مِن تُرَابٍمنشاء انسان از خاك است. 2. آبانبياء 30 مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّمنشاء انسان از آب است. 3. خاكسجده 9- 7 خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍمنشاء انسان از خاك است. 4. خاكفاطر 11 خَلَقَكُم مِن تُرَابٍمنشاء انسان از خاك است. 1/ 4. خاكانعام 2 خَلَقَكُم مِن طِينٍانسان از خاك خلق شده است. 2/ 4. خاكحج 5 خَلَقَنكُم مِن ترابانسان از خاك خلق شده است. 5. نطفهغافر 67 ثُمَّ مِن نُطْفَهٍ منشاء انسان و طريقه ي رشد جنين.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 112

6. نطفه

نجم 46- 45 مِن نُطْفَهٍ إِذَا تُمْنَيمنشاء انسان و طريقه ي رشد جنين. 1/ 6. منيطارق 6- 5 الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِمنشاء مني از پشت و از ميان دوران است. 7.

نطفه در رحممومنون 14- 12 نُطْفَهً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍجايگاه نطفه و مراحل رشد آن. 8. نطفه مخلوطانسان 2 مِن نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍانسان از مخلوط شده ي دو نطفه ي زن و مرد به وجود مي آيد. 9. نطفهعبس 19 مِن نُطْفَهٍ خَلَقَهُنطفه و تعيين مقدارش. 1/ 9. نطفهيس 77 خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَهٍ انسان از نطفه خلق شده است. 2/ 9. نطفه در رحممرسلات 22- 20 فِي قَرَارٍ مَكِينٍجايگاه نطفه و مراحل رشد آن. 10. علقعلق 2 خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍمرحله ي اوليه ي جنين (آويزك در رحم). 11. صورتگريآل عمران 6 يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِنظم در اعضاي بدن. 1/ 11. صورتگرياعراف 11 ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْنظم اعضا در رحم. 12. گوش و چشم در رحمنمل 78 السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَدر شكم مادر اوّل گوش دوم چشم درست مي شود. 1/ 12. استخوانمؤمنون 14 فكسونا العظامشكل گيري استخوان و مراحل پوشاندن گوشت 13. نظم اعضاءانفطار 8- 7 فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَنظم و اعتدال در اعضاي بدن 1/ 13. نظم اعضاءفرقان 2 فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراًنظم و اعتدال در اعضاي بدن. 2/ 13. نظم اعضاءاعلي 3- 2 خَلَقَ فَسَوَّينظم و اعتدال در اعضاي بدن. 14. آفرينش روحسجده 9 نَفَخَ فِيهِ مِن رُوحِهِزمان دميدن جان در جنين. 15. تولد طفلغافر 67 يُخْرِجُكُمْ طِفْلًامراحل تولد نوزاد. 1/ 15. تولد طفلحج 5 نُخْرِجُكُمْ طِفْلًامراحل تولد نوزاد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 113

16. بلوغ

غافر 67 لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْبلوغ، انقلاب جسمي و روحي. 1/ 16. بلوغحج 5 لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْبلوغ، انقلاب جسمي و روحي 17. پيريروم 54 مِن بَعْدِ قُوَّهٍ ضَعْفاًمراحل نهايي انسان، كهن سالي است. 1/ 17. پيريروم 54 مِن بَعْدِ قُوَّهٍ ضَعْفاًمراحل نهايي انسان، كهن سالي است. 2/ 17. پيريغافر 67 لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْمراحل نهايي انسان، كهن سالي

است. 3/ 17. پيرييس 68 مَن نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُمراحل نهايي انسان، كهن سالي است. 4/ 17. پيريمزمل 17 يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيباًمراحل نهايي انسان، كهن سالي است. 18. مرگغافر 67 يُتَوَفَّي مِن قَبْلُهر كسي مرگ را مي چشد. 1/ 18. مرگحج 5 مَّن يُتَوَفَّيهر كسي مرگ را مي چشد. 2/ 18. مرگآل عمران 185 ذَائِقَهُ الْمَوْتِهر كسي مرگ را مي چشد. 3/ 18. مرگنساء 78 يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُهر كسي مرگ را مي چشد. 4/ 18. مرگمنافقون 11 إِذَا جَاءَ أَجَلُهَازمان مرگ تاخير نمي افتد. 2. شگفتي هاي علمي قرآن در زمينه ي پزشكي: عنوان

سورهآيهمتن آيهنكته 1. مدت حاملگياحقاف 15 ثَلَاثُونَ شَهْراًزمان بارداري. 2. شيرخوارگيلقمان 14 وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِزمان شيردهي. 3. شيرخوارگيبقره 233 حولين كامليندو سال كامل شير دهند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 114

4. عسل درماني

نحل 69 فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِشفا بخش بودن عسل. 3. اشارات علمي قرآن در زمينه ي پزشكي: عنوان

سورهآيهمتن آيهنكته 1. جنس جنينرعد 8 اللَّهُ يَعْلَمُپسر يا دختر شدن جنين. 2. گوش و چشماسراء 36 إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَابزار ادراك. 3. زبانالرحمن 4- 3 عَلَّمَهُ الْبَيَانَحرف زدن و تكلم و فوايد زبان. 4. گوشكهف 11 عَلَي آذَانِهِمْشنيدن گوش در حالت خواب. 5. گوش، چشم و قلبمومنون 78 أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَمراحل آفرينش گوش و چشم و قلب. 6. گوش و چشم و قلبملك 23 وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَمراحل آفرينش گوش و چشم و قلب. 7. قدرت چشمحاقه 38 بِمَا تُبْصِرُونَچشم بعضي اشياء را نمي بيند. 8. زبان و لببلد 9- 8 عَيْنَيْنِ وَلِسَاناًفوايد زبان و لب. 9. مضرات چشمبقره 20 يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْرعد و برق و اثرات منفي آن. 10. قدرت چشماعراف 179 أَعْيُنٌ لَايُبْصِرُونَقدرت بينايي چشم. 11. قدرت گوشاعراف 179

لَايَسْمَعُونَقدرت شنوايي گوش. 12. گوش و چشماعراف 195 يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَقدرت گوش و چشم. 13. مضرات چشميوسف 84 عَينَاهُ مِنَ الْحُزْنِاثر منفي ناراحتي و غم در چشم. 14. ناراحتي چشماحزاب 10 إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُوحشت و اثر آن بر چشم. 15. ناراحتي چشماحزاب 19 تَدُورُ أَعْيُنُهُمْوحشت و اثر آن بر چشم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 115

16. ناراحتي چشم

ملك 4 ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَخستگي با ديدن زياد. 17. حنجرهلقمان 19 وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَداد زدن و اثر آن به حنجره. 18. جنسيت جنينشوري 49 لِمَن يَشَاءُ إِنَاثاًپسر يا دختر شدن. 19. جنسيت جنينليل 3 وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَپسر يا دختر شدن. 20. جنسيت جنينرعد 8 اللَّهُ يَعْلَمُپسر يا دختر شدن. 21. ژنتيكيمريم 28 يَاأُخْتَ هَارُونَتاثير اخلاق پدر و مادر در فرزند. 22. ژنتيكينساء 1 خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَازن از جنس مرد. 23. حاملگياعراف 189 حَمْلًا خَفِيفاًحاملگي. 24. ژنتيكنحل 72 مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَنسل. 25. ژنتيكشوري 5 أَوْ يُزَوِّجُهُمْپسر يا دختر يا عقيم. 26. ژنتيكحجرات 13 وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباًنژاد و تيره خاص. 27. شيرنحل 66 مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍشير از خون به وجود مي آيد. 28. زوجيتنبأ 8 وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجاًدو جنس مخالف براي بقاي نسل. معرفي منابع براي مطالعه ي بيشتر: 1. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، ج 2، انتشارات مبين.

2. اشارات علمي اعجازآميز قرآن، همان، دفتر نشر معارف.

3. اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، نيازمند شيرازي، چاپ ميهن.

4. طب در قرآن، عبدالحميد دياب، احمد قرقوز، مؤسسه ي علوم قرآن.

5. اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر، دكتر پاك نژاد، ج 4 و 5 و 6، كتابفروشي اسلامي.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 116

6. آموزه هاي

تندرستي در قرآن، حسن رضا رضايي، انتشارات عطرآگين.

7. اسلام پزشك بي دارو، احمد امين شيرازي، انتشارات اسلامي.

8. التمهيد، محمدهادي معرفت، ج 6، نشر اسلامي.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 118

آيا طب اسلامي و قرآني از طب جالينوس و بقراط متأثر شده است؟

پرسش:

آيا طب اسلامي و قرآني از طب جالينوس و بقراط متأثر شده است؟ پاسخ:

قبل از پاسخ توجه به چند نكته ضروري است:

اوّل: هدف نزول قرآن، تربيت معنوي و هدايت انسان ها به سوي سعادت و كمال است، و در اين راه نيازي به بيان همه ي معارف تجربي و غيرتجربي براي بشر نيست؛ چون انسان داراي عقل و احساس است و خود مي تواند مسائل تجربي و علوم را به دست آورد. بنابراين منظور از «تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ ء؛ «1» قرآن بيان كننده ي همه چيز است» مقصود همه ي آن چيزهايي است كه در راستاي هدايت معنوي بشر باشد، نه علوم تجربي و پزشكي. «2»

ذكر بعضي از مسائل علمي و پزشكي در قرآن به صورت اشاره و فرعي است و موضوعيت ندارد و هدف قرآن از بيان مسائل علمي و پزشكي اين است كه:

راه خداشناسي را هموار كند؛

و كنجكاوي بشر در معارف قرآن را تحريك نمايد؛

و همچنين مسلمانان را، به علم و مطالب علمي تشويق نمايد. «3»

دوم: قرآن كريم با علوم و فرهنگ عصر خويش برخورد سه گانه اي داشته است:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 119

1. برخورد انكاري؛ 2. برخورد اثباتي؛ 3. برخورد اصلاحي.

قرآن وحي الهي و معجزه ي جاويدان پيامبر اسلام (ص) است و ممكن نيست علوم بي پايه و خرافي را در خود جاي دهد، «لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ؛ «1» كه هيچ گونه باطلي، نه از پيش رو و

نه از پشت سر، به سراغ آن نمي آيد.»

بنابراين قرآن و روايت صحيح، مطالب علمي و پزشكي بي پايه و نادرست را در خود جاي نداده اند. «2» علاوه بر آن، ترجمه ي متون طب جالينوس و بقراط، تا زمان پيامبر اسلام (ص) در جزيره العرب مرسوم نبوده تا قرآن از آن متأثر شده باشد.

سوم: قرآن كتاب پزشكي و بهداشتي نيست تا از آن انتظار علم پزشكي داشته باشيم. اما براي تفكّر در آيات الهي و ... بعضي از مسائل مانند: جنين شناسي، انگشت نگاري، شفاگري عسل و بهداشت جسمي و رواني و تغذيه و ... را مطرح كرده امّا نه به صورت دائره المعارف پزشكي، بلكه به صورت كنايه و اشاره اي و در بعضي موارد نيز به صورت مبهم گذشته است.

مطالب مطرح شده در قرآن با علم قطعي روز مطابقت دارد و هيچ گونه تعارضي ندارد و بعضي از مسائل پزشكي قرآن در زمان طب جالينوس موضوعيت نداشت؛ ولي امروزه با آزمايش هاي پيشرفته موضوعيت پيدا كرده است.

چهارم: جابجايي علم بين تمدّن ها و مناطق زمين از جمله بين شرق و غرب سابقه اي طولاني دارد (كه در ادامه اشاره مي كنيم) و اين يك امر طبيعي است كه ملت ها علوم را به همديگر وام مي دهند.

با اين مقدمه، به معرفي طب جالينوس و برخورد مسلمانان با آن مي پردازيم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 120

طب جالينوس و بقراط و تاثير آن بر طب اسلامي:

«بُقراط» يا «ابقراط»، طبيب بزرگ يوناني (2500 (ellrcoppiH سال قبل مي زيست. هر چند نوشته هاي بقراطي به طور گسترده مورد استفاده ي برخي پزشكان مسلمان قرار گرفت؛ امّا به طور كل تأثير تعيين كننده و مستقيم نوشته هاي جالينوس را نداشت.

از اين رو در اين مقاله به تأثير طب جالينوس بر طب اسلامي مي پردازيم:

«جالينوس» (131- 201 م) در زمان «مارك اورل»، امپراطور روم مي زيست. ايشان در ابتدا به سوي فلسفه رفت و بعد به طب روي آورد و شروع به آموختن آن كرد و براي تكميل داروشناسي به جزيره ي «قبرس» و سپس به «فلسطين» رفت.

قريب به 100 جلد (بعضي تا 400 جلد نيز گفته اند) كتاب و رساله دارد و مهمترين آنها سته عشر (شانزده كتاب) جالينوس است. «1»

از سال 457 م دولت روم، نسطوره ها «2» را از قلمرو خود راند و در سال 481 ميلادي رسماً مركز علمي اين فرقه را بست و سپس رؤساي روحاني نسطوري آن مركز را در نصيبين قرار دادند. پس از آن نسطوريان به سوي مشرق و به ويژه قلمرو ايران انتقال يافتند. مركز روحاني نسطوريان بعدها در 498 م به پايتخت ايران، يعني سلوكيه و تيسفون منتقل شد. آنها مركز علم خود را در جندي شاپور برقرار نمودند و در آنجا يك مدرسه ي طبي داير شد كه در آن علم طب يوناني- كه حامل آن نسطوريان روم بودند- و طب هندي- كه از سواحل سند به آنجا راه يافت- آميخته شد. جندي شاپور يك بيمارستان و يك دانشكده ي پزشكي مهم داشت. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 121

در واقع علم طب به معناي معروف آن در دوره ي اسلامي، با ترجمه ي كتاب هاي يوناني و هندي آغاز شده است. همچنين مركزي به نام «بيت الحكمه» براي ترجمه ي متون خارجي در بغداد تأسيس شد.

براي مثال: حنين بن اسحاق عبادي از مسيحيان نسطوره اي، از اهل حيره در جنوب عراق

بود و ده سال قبل از مرگ خود نوشت: از آثار جالينوس 95 اثر را به سرياني و 34 اثر را به عربي برگردانده است، ايشان نقش بسزايي در تكوين واژگان علمي و پزشكي كلاسيك اسلامي ايفا كرد. «1»

در دوران خلفاي عباسي، كار ترجمه در مقياس بزرگي رونق گرفت. نظريه ها و اعمال پزشكي يونان و روم شرقي كاملًا پذيرفته شد، و در روش پزشكي افراد جاي گرفت. اين روش تا پايان سده ي سوم ادامه داشت.

در سده ي سوم هجري نوع تازه اي از نوشته هاي پزشكي پديد آمد، كه «الطب النبوي» ناميده مي شد.

و هدف از تدوين آن، ارائه ي راه ديگري در برابر نظام هاي پزشكي موجود بود كه منحصراً بر پايه ي پزشكي يونان قرار داشت.

مؤلفان اين نوشته ها، بيشتر عالمان ديني بودند تا پزشك، و روش هاي پزشكي زمان پيامبر (ص) و قرآن و حديث را از طب يوناني برتر مي دانستند. و گاهي آنها دو رويكرد را در هم مي آميختند. «2» مانند: «رساله ي مختصر في طب» از ابن حبيب اندلسي (174 ه-)، «طب الرضا» و «الطب النبوي» از ابي عاصم (287 ق) «3».

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 122

برخورد پزشكان مسلمان با طب جالينوس:

علم طب اسلامي در جوي از ستايش و تحسين براي بقراط و با الهام مستقيم از تعاليم جالينوس پيشرفت كرده است. «1» مقام جالينوس در ميان پزشكان مسلمان آنقدر با اهميت بود كه تمام آثار وي را به زبان عربي ترجمه كردند و نظرات او با اهميت تلقّي مي شد، و پزشكان مسلمان خود را شاگرد جالينوس مي دانسته اند.

مهم ترين كاري كه پزشكان مسلمان براي پيشرفت طب جالينوس انجام دادند به شرح ذيل است.

1. طب پراكنده و مشوش

يوناني را مرتب نمودند.

2. طب را از صورت نظري بيرون آورده و طب عملي و تجربي را ايجاد كردند.

3. علم امراض را توسعه داده و بسياري از بيماري ها را كه تا آن زمان از آنها اطلاعاتي در دست نبود در علم طب وارد كردند.

4. اثر داروها را در طب براساس «وظايف الاعضاء» بررسي كردند و به نتايج قابل توجهي دست يافتند. «2»

هر چند طب جالينوس و بقراط در ميان مسلمانان حاكم بود اما بسياري از مسايل پزشكان مسلمان كه در مواجهه با بيماران خود با آن روبرو بودند؛ اختصاص به سرزمين اسلامي و شرايط خاص آن داشت، و در نوشته هاي يوناني از آن ذكري به ميان نيامده بود.

درباره ي گياهان دارويي نيز در كتاب «حشائش» ديوسكور يدس، 500 گياه بررسي شده، امّا در كتاب «الحاوي» زكريا، 700 گياه و در كتاب «الجامع لمفردات الادويه و الاغذيه» 1400 گياه بررسي شده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 123 كتاب «قانون» ابن سينا پس از ترجمه به زبان لاتين، مورد توجه دانشمندان و پزشكان غرب قرار گرفت. اهميت «قانون» در اين است كه پيش از آن كه در پزشكي تابع آراي جالينوس باشد؛ با آراي جالينوس و ارسطو در تقابل است. «1»

جناب محمد بن زكرياي رازي (251- 313 ق) كتابي در رد نظريه هاي جالينوس به نام «الشكوك علي الجالينوس» «2» به نگارش درآورد كه در مقدمه ي آن مي گويد: «مقام جالينوس بر هيچكس پوشيده نيست ممكن است بعضي از كوته نظران مرا مذمّت كنند ولي فيلسوف و حكيم بر من خرده نخواهد گرفت، به دليل آنكه در حكمت و فلسفه جايز نيست و مي بايست از روي

دليل و برهان گفتگو به عمل آيد و اگر شخص جالينوس زنده بود مرا به خاطر اين تأليفات، ستايش مي كرد.» «3»

همچنين ايشان آراي جالينوس را درباره ي ديدن، شنيدن، رسيدن شعاعات نوري از جسم به چشم، نقد كرده است.

و ابونصر فارابي نيز در كتاب «الرد علي الجالينوس فيما نقض علي ارسطاطايس لاعضاء الانسان» نظرات جالينوس را به نقد كشيد. «4»

همچنين ابن نفيس دمشقي (قرن ششم) نظرات جالينوس را در مورد گردش خون مورد نقد قرار داده است.

نتيجه گيري:

1. قرآن وحي الهي است و هيچ تفكر بشري حتي پيامبر (ص) در محتوا و نقل آن دخالتي ندارد و از هيچ علم و فرهنگي متأثر نشده است؛ چون خود ريشه و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 124

مبدا افاضه ي علوم است. و همچنين روايات صحيح معصومين (ع) كه منشأ آن قرآن است؛ از زبان معصومي كه حامل علم لدني است صادر شده است.

2. قرآن كتاب پزشكي نيست؛ ولي بعضي از مسائل پزشكي را به صورت كنايه و اشاره اي بيان كرده است و با جديدترين نظريات پزشكي، مطابقت دارد.

3. جابجايي علمي از منطقه اي از جهان به منطقه ي ديگر، امري طبيعي است و بارها علم پزشكي بين شرق و غرب تبادل شده است.

4. طب جالينوس تأثير بسزايي بر پزشكان مسلمان گذاشت نه بر قرآن و احاديث صحيح؛ تا جايي كه پزشكان مسلمان پيشرفت خود را مديون متون ترجمه شده ي «جالينوس و بقراط» مي دانند. اما از قرن سوم به بعد، مسلمانان با الهام از وحي الهي و احاديث و تجربه هاي فراوان در زمينه ي پزشكي با توجه به شرايط جغرافيايي و انساني، به پيشرفت هاي قابل ملاحظه اي دست يافتند، كه به «عصر

طلايي» معروف شد. و نظرات جالينوس را به نقد كشيده اند و ديدگاه هاي ابتدايي او را «تقويت»، «رد» و يا «اصلاح» نمودند.

معرفي كتاب:

1. پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، علي اكبر ولايتي، ج 1.

2. تاريخ طب در ايران پس از اسلام، نجم آبادي.

3. طب اسلامي، ادوارد براون، ترجمه از رجب نيا.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 126

تاريخچه طب اسلامي را بيان كنيد؟

پرسش:

تاريخچه طب اسلامي را بيان كنيد؟ پاسخ:

آغاز پزشكي، داراي تاريخ معين نمي باشد و نظرات مختلفي درباره آن ارائه شده است. عده اي «هرمس لول» (ارس يا همان ادريس پيامبر) را به عنوان بنيانگذار پزشكي و طب معرفي نموده اند و برخي ديگر به تمدن هاي بابل، يمن، مصر، فارس، هند، يونان و ... نسبت داده اند و بعضي مي گويند: پزشكي به صورت يك هنر آغاز شد و در طي قرن ها به شكل يك علم درآمد.

ولي معلوم است كه تاريخ پزشكي با تاريخ آفرينش انسان گره خورده زيرا درد و بيماري از انسان جدا شدني نبوده است. اما به صورت مدوّن و كلاسيك در زمان جالينوس (201 ميلادي) و بقراط و افلاطون نظمي به خود بخشيده «1» و با ظهور اسلام در شبه جزيره ي عربستان رشته ي پزشكي شكوفايي فزاينده اي به خود گرفته است.

قرآن و روايات معصومين:

علاوه بر تشويق به كليات علم، به فراگيري يك علم خاص نيز توصيه مي كردند. براي مثال از آنها حكايت شده كه علم پزشكي را هم رديف علم دين

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 127

قرار داده اند: «العلم علمان، علم الاديان و علم الابدان» «1» و در اين باره توصيه هاي مؤكّد بهداشتي و درماني معصومين (ع) به صورت مجموعه هاي پزشكي و بهداشتي

مدون شده كه از جمله: «طب النبي»، «طب الصادق» و «طلب الرضا» مشهور است و دانشمندان مسلمان اعم از؛ سني و شيعه كتاب هاي فراواني در مورد احاديث طبي به نگارش در آوردند كه خود زمينه ي رشد و شكوفايي پزشكي در بين مسلمانان شده است. «2»

مراحل رشد پزشكي در اسلام

با نگاهي گذرا مي توان دوران ظهور اسلام در عرصه ي پزشكي را به چهار مرحله تقسيم نمود:

مرحله ي اول:

ابتداي ظهور دين اسلام تا سال 133 هجري قمري (750 ميلادي) كه شامل پزشكي در دوران نبوت، خلفا و عصر اموي بوده است.

در اين دوره به علّت نو پا بودن حكومت اسلامي و گسترش ممالك اسلامي به علم پزشكي توجه چنداني نشد و در نتيجه نام پزشك مسلمان برجسته اي گزارش نشده است.

در دوران حيات رسول اكرم (ص) افراد زير به عنوان پزشك مطرح بودند:

الف. شمردل بن قباب كعبي نجراني: وي نبوت پيامبر اسلام (ص) را پذيرفت و مسلمان شد.

ب. ضماد بن ثعلبه ازدي: ايشان نيز در زمان پيامبر مسلمان شد.

د. ابن ابي رمثه تميمي: ايشان در جراحي مهارت داشت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 128

دوران اموي:

الف. تياذوق: وي يكي از پزشكان مسيحي دراواخر قرن اول هجري بوده است. وي طبيب مخصوص حجاج بن يوسف ثقفي بود و در سال 90 ه-. ق، در شهر واسط درگذشت. كتاب «ابدال الادويه و كناش» از تاليف هاي اوست.

ب. ابن آثال: طبيب مخصوص معاويه بود، و رياست پزشكان شام را به عهده داشته، و در علم خواص ادويه و تركيب سموم كشنده، بسيار ماهر بوده است. معاويه از سموم ساخته شده اين طبيب براي شهادت امام حسن مجتبي (ع)، مالك اشتر نخعي،

عبدالرحمن بن خالد بن وليد بهره برد.

مرحله ي دوم:

اين مرحله همزمان با دوران عباسي است كه از سال 133 هجري قمري (750 ميلادي) تا سال 287 ه-. ق (900 م) را فرا مي گيرد و به دو بخش تقسيم مي گردد.

الف. عصر ترجمه: تاسيس بيت الحكمه، در زمان هارون، كه افراد فراواني به ترجمه ي آثار تمدن يوناني، رومي و هندي روي آوردند و سرآمد آنان ابوزيد حنين بن اسحاق عبادي «1» و فرزندش اسحاق بن حنين بوده است.

ب. عصر تاليف: پس از ترجمه ي آثار پزشكي، افرادي به صورت پراكنده به تاليف كتاب هاي پزشكي پرداختند. آغاز عصر تاليف با نام «ابوالحسن علي بن

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 129

سهل بن طبري» «1» گره خورده است. كتاب «فردوس الحكمه ي» او، شروع حركت نوين، در پزشكي تمدّن اسلامي مي باشد. «2»

مرحله ي سوم:

اين دوران، عصر طلايي پزشكان مسلمان است كه از سال 287 تا 700 هجري قمري (900- 1300 م) را در بر مي گيرد. بيشترين پزشكان و نوآوري ها و بالاترين رشد را در اين دوره داشتند و تمام دانشمندان غرب، اين دوره را «عصر طلايي» رشد مسلمانان ناميده اند؛ تا جايي كه دكتر «جي اي پارك» مي گويد:

«در حالي كه اروپائيان در دوران سياه به سر مي بردند، مسلمانان در بقيه ي نقاط متمدن جهان به پيش مي رفتند، آنان در بغداد، دمشق، قاهره و ديگر شهرها مدارس پزشكي و بيمارستان بر پا مي كردند. آنها مشعل فروزاني از دانش پزشكي بر افروختند.

بيش از 60 بيمارستان در بغداد و 33 بيمارستان در قاهره ساخته شد. در حالي كه در اروپا اولين بيمارستان در سال 1793 م در شهر يورك انگلستان بناشد. «3»»

لازم به ذكر

است پزشكان مشهور مانند ابن سينا، رازي، اهوازي، جرجاني و ... در اين دوره بودند.

مرحله ي چهارم:

اين مرحله دوران افول دانش پزشكي مسلمانان است كه علل و عوامل زيادي مانند: جنگ ها، اختلافات مذهبي، فرار دانشمندان به نقاط ديگر، آتش زدن

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 130

كتابخانه ها و ... سبب سستي و شروع انحطاط مسلمانان شده است. و از قرن شانزدهم ميلادي طلوع علوم پزشكي در غرب آغاز شد، و نهضت احياي علم پزشكي راه اندازي گرديد. «1»

نتيجه:

حاصل سخن اينكه، طب اسلامي از ترجمه ي متون آثار يوناني و هندي شروع شده، امّا با توجه به وجود قرآن در بين مسلمانان و توصيه به فراگيري علم و بيان برخي مطالب پزشكي مانند: مراحل خلقت انسان و ... موجب تحريك و كنجكاوي بشر درباره ي مسائل پزشكي شد، و همچنين مي توان گفت: مطرح نمودن بحث شفاء مانند: قرآن و عسل و وجود احاديث طبي و ... عامل رشد پزشكي در تمدن اسلامي بوده و «عصر طلائي پزشكي» را از سال 287 تا 700 ه- به وجود آورده است.

براي مطالعه بيشتر به منابع زير مراجعه فرماييد:

1. ادوارد براون، طب اسلامي، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات بنگاه و نشر كتاب.

2. تاريخ پزشكي ايران، الگود سيريل، ترجمه باهر فرقاني، اميركبير.

3. تاريخ علوم در اسلام، سيد حسن تقي زاده، فردوس.

4. تاريخ طب در ايران پس از اسلام، محمود نجم آبادي، دانشگاه تهران.

5. پويايي فرهنگ و تمدن اسلامي در ايران، علي اكبر ولايتي، ج 1.

6. مجله پژوهش حوزه، شماره 18- 17، سال پنجم، غلامرضا نورمحمدي، مقاله اي با نام نگرشي به مفهوم طب اسلامي.

7. پژوهشي در تاريخ پزشكي و درمان جهان از آغاز تا عصر

حاضر، محمدتقي سرمدي، تهران، انتشارات سرمدي، اسفند 1379.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 132

مهمترين پزشكان مسلمان و نوشته هايشان را بنويسيد؟

پرسش:

مهمترين پزشكان مسلمان و نوشته هايشان را بنويسيد؟ پاسخ:

نام مهمترين پزشكان مسلمان همراه با آثارشان به شرح ذيل است:

1. تياذق، طبيب حجاج بن يوسف ثقفي (م 90 ق):

درباره ي بيوگرافي او اطلاعات جزيي در دست است. برخي قصيده ي عربي درباره «حفظ الصحه» را به او نسبت داده اند و ترجمه ي منظوم فارسي آن را به ابن سينا نسبت داده اند. اين قطعه عربي ظاهراً مشتمل بر هشتاد بيت بوده است. «1»

ابن ابي اصيبعه، يك كناش بزرگ و دو كتاب كبير در تهيه ادويه و تفسير اسامي ادويه را به او نسبت مي دهد. «2»

2. حنين بن اسحاق عبادي، (قرن دوم):

ايشان از مسيحيان نسطوره اي اهل حيره در جنوب عراق بود و متون پزشكي را به عربي و سرياني ترجمه مي كرد و از آثار جالينوس 95 اثر را به سرياني و 34 اثر را به عربي ترجمه كرد و رساله اي درباره ي چشم پزشكي دارد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 133

تاليفات او: المسائل في الطب المتعلمين، عشر مقالات في العين، رساله ي چشم پزشكي. «1»

3. ابوالحسن علي بن سهل رَبَّن طبري (240 ق):

ايشان روش هاي پزشكي يوناني و رومي را كتاب فردوس الحكمه در خلاصه كرد، و فصل جداگانه اي نيز به پزشكي هندي اختصاص داد، نظريات او در آسيب شناسي، طب باليني، داروشناسي، اهميّت فراوان دارد و اين كتاب را در سال 237 ق به متوكل خليفه ي وقت اهدا كرد. «2»

4. علي بن عيسي، (سده سوم)

«تذكره الكحالين» را نوشت كه حاوي 130 بيماري چشم است.

5. عمار موصلي (سده سوم)،

در «رساله اي در بيماري چشم»، 48

بيماري را بحث كرد. او به شيوه ي در آوردن آب مرواريد (كاتاراكت) از راه سوزن توخالي همراه با مكش اشاره دارد.

6. ابوبكر محمد بن زكرياي رازي (م 311 ق)،

كتاب هاي او عبارتند از: المنصور في الطب و كتاب الحاوي و ...

رازي هم در طب و هم در كيميا تبحّر داشت و در بغداد بيمارستاني تأسيس كرد. كتاب «الحاوي» او بزرگ ترين و جامع ترين كتاب طبي عصر خويش است. وي رساله اي براي تشخيص «آبله» و «سرخك» دارند كه پيش از آن هيچ طبيب يوناني يا اسلامي درباره ي آن چيزي ننوشته اند و 700 داروي گياهي را شناسايي كرد. ايشان به نقد نظريات طب جالينوس پرداخت و مهم ترين آن ها درباره ي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 134

ديدن، شنيدن، رسيدن شعاعات نوري از جسم به چشم و ... مي باشد. «1» و كتاب نقد آن به زبان لاتين از سال 1498 تا 1866 چهل بار تجديد چاپ شده است؛ و آقاي «نويبورگ» اين كتاب را زينتي براي طب اسلامي مي داند. «2»

7. اخويني بخاري (373 ه-. ق)

صاحب «هدايه المتعلمين في الطب» مي باشد [اولين پزشكي نامه

8. علي ابن عباس اهوازي: (م 384 ه-. ق)

وي داراي كتاب «كامل الصناعه» است و اين كتاب كه طب ملكي نيز خوانده مي شود؛ به نام ملك ديلمي عضد الدوله مي باشد و در پنج قرن، مرجع طب در مدارس اروپاييان بود. ايشان اهميت زيادي به «سيستم عروق شعريه» مي دادند و مطالب زيادي به رشته ي تحرير در آوردند.

9. ابن سينا (427 ه-. ق):

وي داراي كتاب «القانون في الطب» (دانشنامه پزشكي) است. كتاب قانون، مشتمل بر 5 كتاب است؛ اصول عمومي پزشكي- مفردات پزشكي- بيماري هاي مخصوص بخش هايي از بدن-

علايم امراض مانند: تب، داروهاي مركب.

كتاب قانون بعد از ترجمه ي لاتين، مورد توجه دانشمندان و پزشكان غرب قرار گرفت و كتاب پايه ي درسي دانشگاه شد. و از سال 1473 تا 1505 م، 15 مرتبه تجديد چاپ شده «3» و در قرن 16 م، 20 چاپ آن موجود است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 135

ايشان رساله اي نيز درباره ي قولنج، الادويه القلبيه، ارجوزه في الطب (منظومه ي آموزشي پزشكي) نگاشته اند.

10. اسحاق بن سليمان اسرائيلي (سده چهارم)،

رساله اي درباره ي تب دارد.

11. سعيد بن هبه الله (495 ق)،

صاحب «المغني في تدبير الامراض» و رساله طبي- فلسفي «في خلق الانسان» است.

12. ابوالقاسم زهراوي (سده چهارم):

ايشان داراي كتاب «التصريف لمن عجز عن التاليف»، (دانشنامه ي 30 جلدي) مي باشد. وي به مسائل جراحي پرداخته و در مورد خردكردن سنگ مثانه مهارت داشته است.

13. سيد اسماعيل جرجاني (531 ق):

«ذخيره ي پزشكي» از آثار اوست وي به قلم فارسي نگارش مي نمود و آثار عربي و يوناني را به فارسي ترجمه مي كرد. مانند خوارزمشاهي، شامل: بيمارشناسي، علاج بيماري ها، داروشناسي، گياه شناسي و ...

كتاب «ذخيره ي پزشكي» او تنها كتاب پزشكي است كه به زبان عبري ترجمه و تا كنون چهار بار در ايران به چاپ رسيده است. «1»

14. محمد بن قسّوم بن اسلم غافقي، (سده ششم و هفتم)

«المرشد في طب العين» را نگاشت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 136

15. مهذب الدين عبدالرحيم بن علي، مشهور به دخوار (م 628 ق):

ايشان شاگردان زيادي در پزشكي پرورش داد و مدرسه اي در دمشق ساخت.

16. ابن ابي اصيبعه:

وي در قرن هفتم مي زيست و شاگرد «دخوار» و چشم پزشك بود و نام كتاب او «عيون الانباء في طبقات

الاطباء» مي باشد.

17. ابن نفيس (دمشق/ م 687 ق):

داراي كتاب «الشامل في الصناعه الطيبه». (80 مجلد) است. ايشان در مصر تدريس مي كرد. و شرحي بر كتاب «حنين» بنام «المسائل في الطب» (چشم پزشكي) نوشته اند. پر خ- واننده ترين تلخيص قانون، كتاب الموجز ابن نفيس بود.

ايشان گردش ريوي خون را، حدود سه قرن پيش از آن كه اين جريان را اروپايي ها كشف كنند؛ در كتاب خود توصيف كرد و نظريه جالينوسي را رد كرد.

18. ابو روح محمد بن منصور، مشهور به زرين دست (قرن هفتم):

وي كتاب «نور العيون» را به زبان فارسي نوشت.

اين چشم پزشك و جراح، در عهد ملكشاه سلجوقي مي زيست. مردي كه يك چشم داشت، ايشان با اطمينان كامل چشم ديگرش را جراحي كرد. «1»

19. فتح الدين قيسي (م 657 ق):

در كتاب «نتيجه الفكر في علاج امراض البصر»، 124 ناراحتي چشم را بر مي شمارد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 137

20. ابن خطيب اندلسي (م 776) مشهور به لسان الدين:

ايشان رساله اي به نام «طاعون» دارد. طاعون كه در آن زمان در اروپا شايع بود، ايشان براي درمان آن همت گماشت و بر اين باور بود كه اين بيماري واگيردار است و از طريق لباس، ظرف، گوشواره، و ... منتقل مي شود. «1»

براي آگاهي بيشتر به كتاب هاي زير مراجعه شود:

1. پويايي فرهنگ و تمدن اسلامي در ايران، علي اكبر ولايتي، ج 1، ص 215.

2. كارنامه اسلام، دكتر عبدالحسين زرين كوب، اميركبير، تهران، 1380، ص 53 به بعد.

3. علوم اسلام و نقش آن در تحولات علمي جهان، آلدوميدي، انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد، 1371 ترجمه از محمدرضا شجاعي رضوي و علوي، ص 79 به بعد.

4. تاريخ علوم

در اسلام، سيد حسن تقي زاده، تهران، فردوسي، 1379، ص 214.

5. ر. ك: تاريخ طب در ايران پس از اسلام، دكتر محمود نجم آبادي، دانشگاه تهران، چ 2، 1366.

6. تاريخ پزشكي ايران، الگود سيريل، ترجمه باهر فرقاني، اميركبير، تهران، چ 1.

7. ادوارد براون، طب اسلامي، ترجمه مسعود رجب نيا، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، چ 1، 1337.

8. مجله ي حوزه و پژوهش، ش 17 و 18.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 138

مقصود از «علق» در قرآن و علم پزشكي چيست؟

پرسش:

مقصود از «علق» در قرآن و علم پزشكي چيست؟ آيا درست است كه واژه ي «علق» در قرآن به معناي «خون بسته» است؟ آيا علم پزشكي جديد تأييد مي كند؟

پاسخ:

قرآن كريم در آيات مختلف، به مراحل خلقت انسان اشاره دارد؛ يكي از اين مراحل «علق» است.

واژه ي «علق» شش بار «1» و در پنج آيه به صورت هاي مختلف به كار رفته است و همچنين سوره اي از قرآن با نام «علق» نازل شده است. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ؛ بخوان به نام پروردگارت كه آفريد، انسان را از علق آفريد.»

اكثر مفسران «2» اتفاق نظر دارند كه 5 آيه ي اول سوره ي علق، نخستين آيات نازل شده بر پيامبر اكرم (ص) است.

علق در لغت:

واژه ي «علق» جمع «عَلَقَه» در اصل به معناي «چيزي كه به چيز بالاتر آويزان شود» آمده است و موارد استعمال آن در خون بسته، زالو، خون منعقد كه در اثر رطوبت به هر چيز مي چسبد، كرم سياه كه به عضو آدمي مي چسبد و خون

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 139

را مي مكد و ... مي باشد. «1» پس مي توان گفت: در مواردي كه علق استعمال شده: يكي چسبندگي

و ديگري آويزان بودن، لحاظ شده است مانند: زالو، خون بسته و كرم كه به عضو بدن مي چسبد و آويزان مي شود.

علق از نگاه علم:

«علق»، همان خون بسته اي است كه از تركيب اسپرم مرد با اوول زن حاصل و پس از ورود به رحم زن بدان آويزان مي شود. پس از پيوستن نطفه ي مرد به تخمك زن، تكثير سلولي آغاز مي شود و به صورت يك توده ي سلوي در مي آيد كه به شكل توت است (به آن مارولا aluraM گويند) و در رحم لايه گزيني مي كند يعني، سلول هاي تغذيه كننده به درون لايه ي مخاطي رحم نفوذ مي كند و به آن (رحم) معلق (آويزان نه كاملًا چسبيده) مي شوند. قرآن اين مطلب را با تعبير زيباي «علق» بيان كرده است. «2»

اگر واژه ي «علق» را به معناي خون بسته بپذيريم، مي توانيم تناسب آن را با موارد استعمال اينگونه بيان كنيم:

1. چسبنده بودن آن. «3» (خون بسته اي كه براي مكيدن خون به بدن مي چسبد)

2. آويزان شدن آن به جداره ي رحم.

3. مشابه زالو است: زالو هر بار مي تواند به اندازه يك فنجان قهوه، خون انسان يا حيواني را بمكد. نطفه در رحم، زالو وار به رحم مي چسبد و از خون تغذيه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 140

مي كند. «1» همچنين در وجه تشبيه به زالو گفته شده است كه در مرحله ي ايجاد جنين، از هر دو ماده اي به نام «هپارين» ترشح مي شود تا اينكه خون در موضع منعقد نشود و قابل تغذيه باشد. «2» شكل علقه مانند زالو است اين حالت در چهار هفته اول ادامه دارد. «3»

4. تغذيه از خون است. «4»

در نتيجه مي توان گفت: «5» با توجّه به

ديدگاه دانشمندان و مفسّران و اهل لغت، «علق» به معناي «خون بسته» آويزان به رحم است. به ويژه آنكه اين مرحله از خلقت انسان در علم جنين شناسي جديد، به عنوان واسطه اي بين نطفه و مضغه (گوشت شدن) محسوب مي شود.

يعني حدود 24 ساعت اين خون بسته به جدار رحم آويزان است و از خون آن تغذيه مي كند.

خداوند مي توانست با بيان «الدم المنقبضه؛ خون بسته» مطلب را ذكر نمايد اما با آوردن واژه ي «علق» هم معناي خون بسته و هم معناي آويزان بودن را رسانده است كه با نظريات جديد پزشكي همخواني دارد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 141

با توجه به عدم پيشرفت علم پزشكي در 14 قرن قبل، مي توان مسئله ي «علق» را يكي از شگفتي هاي علمي قرآن ناميد؛ كه بعد از 14 قرن كشف شده است. «1»

براي مطالعه ي بيشتر به كتاب هاي ذيل مراجعه شود:

1. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر رضايي اصفهاني، ج 2، ص 487- 481.

2. طب در قرآن، دكتر دياب و قرقوز، ترجمه از چراغي، ص 86.

3. اولين پيامبر آخرين دانشگاه، دكتر پاك نژاد، ج 11، ص 110.

4. مطالب شگفت انگيز قرآن، گودرز نجفي، ص 99.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 142

منظور از «صلب و ترائب» در قرآن و علوم پزشكي چيست؟

پرسش:

منظور از «صلب و ترائب» در قرآن و علوم پزشكي چيست؟ آيا آيه ي 5 سوره ي طارق با يافته هاي علوم پزشكي مطابقت دارد؟

پاسخ:

براي اينكه با نكات علمي آيه آشنا شويم، لازم است معناي برخي واژه هاي آيه بررسي شود:

«فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ* خُلِقَ مِن مَاءٍ دَافِقٍ* يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ» «1» «انسان بايد بنگرد كه از چه چيز آفريده شده است؟! از يك آب جهنده آفريده

شده است، آبي كه از ميان پشت و دو استخوان جلوي بدن مرد (آلت تناسلي) خارج مي شود.»

واژه شناسي:

واژه ي «دافق» از «دفق» به معناي «صبُ الماء» (ريختن آب) آمده است و «ماء دافق»، همان مني مرد است كه به صورت جهنده از او خارج مي شود. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 143

«صُلب» به معناي استخوان هاي تيره پشت از پس گردن تا آخر ران ها، كمر، و به معناي چيز شديد و سخت و ... آمده است. «1»

«ترائب» از ريشه ي «تراب» به معناي دو چيز مساوي در بدن است. لذا صاحب نظران مصاديق زيادي براي آن ذكر كرده اند، مانند: بين دو سينه ي زن، بين دو كتف و سر، استخوان سينه و گلو، «2» عصاره ي قلب، «3» سرتا سر بدن، (چشم، دست، پا،) «4» بين نخاع و سينه ي هر شخص، «5» و بين پشت و دو استخوان پا (محل آلت تناسلي). «6»

نگاه تفسيري:

آيه ي فوق اشاره به منشاء و ريشه ي مني دارد به اين معنا كه مني از صلب و ترائب سرچشمه مي گيرد. «7»

با توجه به مصاديق و احتمالات در مورد واژه ي «صلب و ترائب» مفسران «8» نيز احتمالات مختلفي بيان كرده اند: آن چه مشهور و موافق علم و لغت است پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 144

عبارت است از اينكه: آب مني از بين ستون فقرات پشت و دو استخوان ران پا (محل آلت تناسلي) خارج مي شود. «1»

قرآن براي حفظ عفت كلام، بعضي از مسائل جنسي را به صورت كنايه يا تشبيه، يا تمثيل بيان مي كند و از مطرح كردن مستقيم آن خودداري مي كند. از اين رو براي پرهيز كردن از استفاده از نام

آلت تناسلي به صورت كنايه، واژه ي «ترائب» يعني دو استخوان جلوي بدن مرد را به كار برده است.

منشاء مني در نگاه علم:

مني در لغت به معناي «تقدير و اندازه گيري» آمده و به آب مرد اطلاق شده است و در مورد زن به كار نرفته است. «2»

مني، حاوي 200 تا 300 ميليون اسپرماتوزئيد است. برخي تعداد آن را 2 تا 500 ميليون عدد متغيّر مي دانند. «3» نطفه ي مرد را كرمك مي گويند و طول آن 10- 100 مو (هر مو يك ميليونيم متر است) و داراي سر و گردن و يك دم بسيار متحرك مي باشد و در هر ثانيه 14- 23 ميكرون حركت مي كند. اسپرم ها داخل مهبل ريخته مي شود. از 300 تا 500 عدد آن فقط يكي از آن ها مورد نياز است و ما بقي وارد زهدان مي گردد. «4»

صاحب نظران درباره ي منشاء مني مي گويند: وقتي به كتب لغت مراجعه مي كنيم، محل مني را صُلب و ترائب مي دانند كه مربوط به قسمت پشتي و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 145 قدامي ستون فقرات يعني جاي اوليه اي كه بيضه و رحم قرار مي گيرند. (قبل از شش ماهگي جنين، تخم و تخمدان هر دو در پشت قرار دارند و پس از شش ماهگي در جنس نر هر دو به پايين كشيده شده و در پوسته ي بيضه قرار مي گيرند و به وضع عادي در مي آيند و در جنس ماده نيز مختصر جابجا شده و در دو طرف پهلو محاذي لوله هاي رحم جايگزين مي شوند.) «1»

نظريه ي علمي ديگري درباره ي منشاء مني وجود دارد كه مطابق با لغت و قول مشهور است و آن اين است كه: مني مرد كه از

ميان صُلب و ترائب (استخوان پاها) او خارج مي شود، در تمام نقاط و مجاري عبور مني- از نظر كالبد شكافي- در محدوده صُلب و ترائب (استخوان پاها) قرار دارند. غدد كيسه اي پشت پروستات (كه ترشحات آنها قسمتي از مني را تشكيل مي دهد) نيز در اين محدوده قرار دارند. پس مي توان گفت: مني از ميان صلب مرد به عنوان يك مركز عصبي- تناسل امر كننده- و ترائب او به عنوان رشته هاي عصبي مأمور به اجرا، خارج مي شوند. «2»

نتيجه گيري:

با توجه به كتب لغت و نظرات مفسرين و ديدگاه هاي دانشمندان مي توان گفت: «صلب» به معناي پشت مرد، به عنوان يك مركز عصبي، و «ترائب» به معناي ما بين دو استخوان ران است، كه كنايه از دستگاه تناسلي مرد دارد. پس آيه ي «صُلب و ترائب» با نظرات دانشمندان جنين شناسي همخواني دارد.

اما آيا مي توان آن را «اعجاز علمي» دانست؟ در پاسخ بايد گفت: مسئله ي خروج مني از بدن انسان، و دستگاه تناسلي كه بين پشت و دو استخوان جلوي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 146

بدن است في الجمله (تا حدودي) براي بشر قابل حس بوده است و لذا آيه ي فوق را نمي توان در رديف اعجاز علمي قرآن دانست؛ بلكه مي توان يكي از «اشارات علمي قرآن» قلمداد كرد. «1»

براي مطالعه ي بيشتر به كتاب هاي زير مراجعه فرمائيد:

1. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضائي اصفهاني، انتشارات مبين، ج 2، ص 457- 445.

2. التمهيد، محمدهادي معرفت، انتشارات نشر اسلامي، ج 6، ص 64.

3. طب در قرآن، دكتر عبدالحميد دياب و قرقوز، انتشارات حفظي، ترجمه علي چراغي، ص 32.

4. رويان شناسي لانگمن، پروفسور توماس، وي، ترجمه بهادري، انتشارات سهامي

چهر.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 148

بارداري حضرت مريم (س) از طريق بكرزايي بوده يا منشاء اعجاز الهي داشته است؟

پرسش:

بارداري حضرت مريم (س) از طريق بكرزايي بوده يا منشاء اعجاز الهي داشته است؟ پاسخ:

بكرزايي در آئينه ي علم

تصوّر ولادت فرزند بدون دخالت پدر، اگر در گذشته باور كردني نبوده اما امروزه از نظر علوم زيستي ممكن است.

امروزه با پيشرفت علم، بحثي مطرح شده، به نام «توليد مثل هاي غيرمزدوج». يعني، توليدي كه در آن فرد ماده، ظاهراً بدون تماس با فرد نر، بارور مي شود. و شواهدي از اين قبيل باروري ها را ذكر مي نمايند. و نيز از نظر علمي نشان مي دهند كه در نوع انسان هم بعضي از زن ها ذوجنبتين (داراي دو جنبه) مي باشند. يعني، ساختمان دروني خاصي دارند كه خود به تنهايي قادر به توليد فرد جديد مي باشند، اين ويژگي را در اصطلاح «نرمادگي» و چنين زايشي را «بكرزايي» مي گويند، كه بيشتر، در زن ها بروز مي كند. چنين زن هايي ممكن است علاوه بر داشتن غده هاي تناسلي مختلط، بعضي از صفات ظاهري مردها مانند موي صورت را نيز داشته باشند. «1»

همچنين افرادي ديده شده اند كه در آن ها لزوماً «اسپرماتوژنزيس» همراه با «اوول اسيون» و قاعدگي وجود داشته است. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 149

بكرزايي در نوعي از حشرات، مانند: شته، و بعضي از جانداران، مانند: ستاره ي دريايي و كرم ابريشم وجود دارد؛ كه بدون عمل لقاح رشد و نمو خود را شروع مي كنند. و جانداران ذره بيني، مانند: باكتري ها و ويروس ها، توليد مثل بدون لقاح دارند. حتي «فيلدوكسرا و استاتريكس» مي تواند تا 10 نسل بدون دخالت نر توليد مثل كند. «1» قورباغه ها نيز مي توانند، بكرزايي داشته باشند. «2»

حتي برخي نويسندگان نام افرادي را

ذكر كرده اند كه بدون تماس با مرد، باردار شده اند. براي مثال: خانم «امي ماري جونز» فرزند بدون پدر به دنيا آورد. پزشكان بعد از آزمايشات به اين نتيجه رسيداند كه در خون دختر او (مونيكا) كوچك ترين علامت يا اثر مرد خارجي وجود ندارد. «3»

با توجه به اينكه بكرزايي در ميان حشرات و باكتري ها اثبات شده است و اگر در مورد انسان نيز اثبات شود. «4»

صاحب نظران مي گويند: وجود شخص دو جنسي حقيقي، كه داراي بافت هاي بيضه و تخمدان باشد مي تواند بدون تماس، توليد مثل نمايد، در حالي كه در تاريخ بشر چنين افرادي به ندرت ديده مي شوند و حالت عادي و طبيعي ندارد؛ بلكه استثناء است.

زايمان حضرت مريم (س) بكرزايي يا معجزه:

موضوع باروري و بارداري حضرت مريم (س) از مسائل پر سر و صدا و پر گفتگوي تاريخ بشر است. نه تنها قرآن به مسئله ي باردار شدن حضرت مريم (س)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 150

بدون تماس با مردي اشاره كرده، كتاب انجيل نيز به اين مسئله پرداخته و آن را معجزه ي الهي مي داند. «1» قرآن كريم در سوره ي مريم، به بيان داستان تولد حضرت عيسي (ع) پرداخته و مي فرمايد:

«ما روح خود (جبرئيل) را به سوي او فرستاديم تا به شكل بشري خوش اندام بر او نمايان شد. مريم گفت: اگر پرهيزگاري، من از تو به خداي رحمان پناه مي برم. گفت: من فقط فرستاده ي پروردگار توام، براي اينكه به تو پسري پاكيزه ببخشم. گفت: چگونه مرا پسري باشد با آنكه دست بشري به من نرسيده و بدكار نبودم؟ گفت: فرمان چنين است. پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است،

تا او را نشانه اي براي مردم و رحمتي از جانب خويش قرار دهيم. پس حضرت مريم (س) حضرت عيسي (ع) را آبستن شد.» «2»

آيه بيان گر آن است كه حضرت عيسي (ع) از طريق معجزه ي الهي و قدرت ماوراء طبيعت به دنيا آمد و طبيعت و امور عادي يا بكرزايي، در تولّد آن حضرت نقشي نداشته است.

تعبير «كَانَ أَمْراً مقْضِيّاً» «3»

اشاره به اراده ي خداوند، و قضا و قدر او دارد كه حضرت عيسي (ع) متولد شوند و تعبير «وَلِنَجْعَلَهُ آيَهً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَهً مِّنَّا؛ «4»

تا او را نشانه اي براي مردم و رحمتي از جانب خويش قرار دهيم.»؛ نشانگر خارق العاده بودن تولد و معجزه بودن آن است. «5»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 151

البته اين مطلب بدان معنا نيست كه عيسي بدون علّت بوجود آمده است، بلكه علّت وجودي او، مريم و روح الهي بود كه در وي دميده شد. هر چند برخي تلاش دارند تولّد حضرت عيسي (ع) را «بكرزايي» بنامند؛ «1» اما با ظاهر آيه سازگار نيست.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 152

فصل سوم: قرآن و بهداشت

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 154

راهكارهاي مقابله با چشم چراني و خود ارضايي را بيان كنيد؟

پرسش:

راهكارهاي مقابله با چشم چراني و خود ارضايي را بيان كنيد؟ پاسخ:

چشم چراني و نگاه آلوده، آغاز انحرافات جنسي از جمله، خودارضايي است. «1» بنابراين در مرحله ي اوّل لازم است ديده ها را پاك كرد تا بتوان دل را كنترل كرد.

ز دست ديده و دل هر دو فرياد كه هر چه ديده بيند دل كند ياد

قرآن كريم پيش از دعوت به عفت جنسي، به عفت چشم دعوت مي كند و مي فرمايد:

«به مردان با ايمان بگو: عفت چشم و عفت جنسي را رعايت كنند «2» ... به زنان با ايمان بگو: عفت چشم و عفت جنسي را رعايت كنند «3»»

از پيامبر اسلام (ص) حكايت شده: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس؛ نگاه (به نامحرم) تير زهرآگيني از تيرهاي شيطان است.» «4»

شيطان با نگاه آلوده، جوانان را به دام عشق ناپاك و انحرافات جنسي مي كشاند، از حضرت علي (ع) نقل شده: «چه بسا عشقي كه با يك نگاه، بذر افشاني مي شود.» «5»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 155

چشم چراني از محروميت هاي جنسي، محيط نامساعد و ضعف اراده و ... به وجود مي آيد. و عصب «لي بيدو» كه در اعصاب چشم متمركز است با اعصاب جنسي متصل است و شخص با چشم چراني لذت مي برد و به طور مستمر تبديل به يك عادت مي شود.

براي مقابله با چشم چراني و استمناء لازم است از ضررهاي آن دو آگاهي پيدا كنيم:

ضررهاي چشم چراني:

1. غالباً چشم چراني در مردها زياد ديده مي شود و بيماري «ساديسم» را به وجود مي آورد و در زن ها، غالباً خودنمايي است و بيماري «مازوشيسم» را به وجود مي آورد. «1»

2. چشم چراني، سبب درشتي

چشم، ضعف اعصاب و روان، بي خوابي، كم خوابي، بي اشتهايي، خيال پردازي واهي، تشويش ذهن و ... مي شود. «2»

خودارضايي:

خود ارضايي يكي از گناهان كبيره است و براساس برخي آيات قرآن كريم، كساني كه خودارضايي مي كنند، تجاوز كار معرفي شده است:

«فَمَنِ ابْتَغَي وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ؛ و كساني كه فراتر از اين جُويند، پس تنها آنان تجاوزگرند.»

حكايت شده: شخصي از امام صادق (ع) در مورد خودارضايي سوال كرد. امام در پاسخ فرمودند: خودارضايي گناه بزرگي است. كسي كه مرتكب اين كار زشت شود، همانند: كسي است كه با خود ازدواج كند و اگر من بدانم كسي با خود اين

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 156

عمل را انجام مي دهد با او غذا نخواهم خورد. و حضرت براي اثبات دليل خود به آيه ي فوق استدلال كرده است. «1»

پيامبر گرامي اسلام (ص) حكايت شده كه فرمودند: «ناكح الكف ملعون؛ كسي كه خود ارضايي كند ملعون [: از رحمت خدا دور] است.» «2»

همچنين امام صادق (ع) حكايت شده كه فرمودند: «براي كسي كه خودارضايي كند در قيامت عذاب دردناكي در نظر گرفته شده است.» «3»

ضررهاي جسماني و رواني خود ارضايي:

1. ضعف و تحليل قواي جسماني: خود ارضايي باعث كاهش انرژي بدن، خستگي، و پيري زودرس مي شود.

2. ضعف بينايي: خود ارضايي به تدريج در نور چشم و قدرت بينايي اثر مي گذارد و آن را كاهش مي دهد.

3. آسيب به دستگاه تناسلي و ناتواني هاي جنسي.

4. ضعف حافظه، هواس پرتي، ناتواني در تمركز فكري.

5. اضطراب و افسردگي.

6. پرخاشگري و بداخلاقي.

7. احساس گناه، عذاب وجدان.

8. بي عاطفه، كم رويي و خجالت.

9. آفت تحصيلي، مشكلات ازدواج.

10. بي ميلي به همسر و ناسازگاري

خانوادگي. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 157

كيفيت درمان چشم چراني و خود ارضايي:

ايستادگي در برابر شهوت و كشش هاي انحرافي دروني، تنها با تكيه به ايمان و قدرت اراده، امكان پذير است هر چه ايمان و اراده قوي تر باشد، مقاومت او در برابر جاذبه هاي جنسي بيشتر و عفت او افزوده مي گردد.

برخي از عواملي كه سبب دوري از چشم چراني و خود ارضايي مي گردد؛ به شرح زير است:

1. عفت چشم: از پيامبر اسلام (ص) حكايت شده است: «هر مسلماني بي اختيار چشمش به زيبايي هاي زني بيفتد و چشم فرو نهد، خداوند به او توفيق عبادتي مي دهد كه شيريني آن را احساس مي كند.» «1»

2. حياء: حضرت علي (ع) مي فرمايند: حيا سبب عفت و عفت ثمره ي حياست. «2» شرم مانع كار زشت است. «3»

3. روزه: از پيامبر اسلام (ص) حكايت شده است كه فرمودند: «جوان ها، ازدواج كنيد، اگر نمي توانيد، حتماً روزه بگيريد كه روزه غريزه ي جنسي را كنترل مي كند.» «4» و همچنين فرمودند: «راه كنترل غريزه ي جنسي، روزه است.» «5»

4. توجّه به زيان هاي چشم چراني و خود ارضايي كه در صدر بحث بيان شد.

5. ازدواج: در اوّلين فرصت ازدواج كنيد.

6. سعي كنيد در مكان هاي خلوت و تنها نمانيد، چون تنهايي، خود عامل مهمي براي تحريك خودارضايي و زمينه ساز ارتكاب اين عمل است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 158

7. تلاش براي تقويت اراده از گام هاي مهم در امر بهبود است، نگوييم اراده از ما سلب شده است، زيرا ممكن است اراده ي انسان ضعيف شود، ولي هيچ گاه از بين نمي رود، براي تقويت اراده راه هاي زيادي پيشنهاد شده است كه به برخي از آنها

اشاره مي كنيم:

الف. تلقين به خود: همواره به خود بگوييم من مي توانم اين عمل را ترك كنم.

ب. به پايان رساندن كارهاي نيمه تمام نيز در تقويت اراده موثر است. سعي كنيد هيچ كار نيمه تمامي را از خود به جاي نگذاريد.

ج. تمركز بخشيدن به فعاليت هاي گوناگون و پراكنده: تلاش شود از كارهاي متعدد و متنوع پرهيز شود، چون موجب پراكندگي و به هم ريختگي انسجام فكر مي شوند.

د. نماز، سحر خيزي، كم خوري، دوري از گناه، از عوامل مهم تقويت اراده است.

8. افكار جنسي را كه به ذهن خطور مي كند بلافاصله با ذكر خدا و ياد آسيب هاي معنوي، جسمي، رواني، و اجتماعي اين عمل زشت، از خود دور نماييد.

9. تنبيه: راه ديگر مقابله با اين تحريكات تنبيه خود است، مثلًا با خود شرط كنيم اگر يك بار چنين گناهي را مرتكب شوم مثلًا يك يا چند روز، روزه مي گيرم يا مبلغي را صدقه مي دهم.

10. اوقات فراغت خود را با مطالعه، ورزش، زيارت و دعا پر كنيد.

11. راه ديگر خنثي نمودن تحريكات، گرفتن دوش آب سرد، البته اگر از سلامت جسمي برخورداريد، يا شستن اعضا با آب سرد است و هيچ گاه در حمام كاملا عريان نشويد و به اندام جنسي خود نگاه نكنيد.

12. از نگاه كردن به مواضع جنسي و برجستگي هاي بدن ديگران (حتي از روي لباس) پرهيز شود.

13. به هنگام خواب سعي شود شكم بيش از معمول پر نباشد، و هرگز به رو نخوابيد.

14. ايمان مذهبي خود را روز به روز تقويت كنيم و توسل به ائمه (ع) را فراموش نكنيم و اميدوار به رحمت الهي باشيم و هيچ گاه مأيوس نشويم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني

ويژه جوانان، ج 5، ص: 159

15. از پوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان اجتناب شود.

16. از نگاه كردن به تصاوير و فيلم هاي تحريك كننده و لباس جنس مخالف، جداً پرهيز شود.

17. از فكر كردن و تصور و تخيل در مورد جنس مخالف و مسائل جنسي خودداري شود.

18. از معاشرت و سخن گفتن و نگاه به جنس مخالف- حتي كودكان جذاب و خوش سيما- خودداري ورزيم و از دوستي با آنان اجتناب كنيم.

19. به بدي گناه و عواقب آن توجه كنيم.

20. از مشاهده ي اعمال، رفتار و گفتار زوج هاي جوان جداً خودداري كنيد.

نتيجه:

حاصل سخن اينكه چشم چراني پايه و اساس انحرافات جنسي است. لازم است با تقويت اراده و ايمان و عفت و حيا و شرم، چشم ها را از نامحرم بپوشانيم و خودارضايي كه خود يك عمل زنا با خود است؛ علاوه بر مضرات جسمي و روحي و رواني كه بر فرد مي گذارد اثرات نامطلوب اجتماعي و خانوادگي نيز دارد كه بايد با تقويت اراده و توكّل به خدا از كمند اين عمل زشت رهايي يابيم.

براي مطالعه بيشتر به كتاب هاي زير مراجعه شود:

1. گناهان كبيره، آيت الله دستغيب، ج 2، كانون انديشه هاي اسلامي، 1361.

2. فتنه نفس، نوروز، صوري، سبط النبي، 1382، قم.

3. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، ج 2، انتشارات مبين، ص 391.

4. آموزه هاي تندرستي در قرآن، حسن رضا رضايي، عطرآگين، ص 82.

5. جشن تكليف، ري شهري، دارالحديث، 1378.

6. دنياي نوجوان، محمدرضا شرفي، انتشارات تربيت، 1370.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 160

چرا قرآن بعضي غذاها را حرام و برخي را حلال كرده است؟ آيا اسرار و فوايد پزشكي داشته است؟

پرسش:

چرا قرآن بعضي غذاها را حرام و برخي را حلال كرده است؟ آيا اسرار و فوايد پزشكي داشته است؟

پاسخ:

خداوند متعال به عنوان خالق بشر و كل كائنات و عالم به مسائل مختلف حيات و جهان در قرآن كريم نيك و بدها، پاك و ناپاك ها و مطلوب و نامطلوب هايي را كه تأمين كننده يا تهديد كننده ي سلامت جسم و جان انسان است با رهنمودهايي مشخص نموده است.

با بيان مفاهيمي مثل حلال و حرام و طيّب و خبيث برخورداري انسان را از غذاهاي معين مجاز و آزاد گذاشته و از مصرف مواد غذايي مشخص ديگر نهي كرده است.

چيزهاي پاكيزه اي كه طبع انسان سالم آنها را بپذيرد و بلع و هضم و جذب و دفعش مناسب، و در جهت سلامت انسان باشد را تجويز و چيزهايي كه طبع سالم انسان از آن متنفر و استفاده اش مضر يا مشمئز كننده باشد را منع كرده است.

با گذشت 14 قرن از اين مرزبندي قرآن، اگر انديشمندانه و با انصاف حكمت هاي اين حلال و حرام هاي الهي را بررسي كنيم، مي بينيم كه تمام اين دستورات توجيه علمي داشته كه مي توان در بررسي علمي به برخي از آن حكمت ها دست يافت.

قرآن در مورد تغذيه، از جهتي انسان را به خوردن غذاهاي پاكيزه [: طيب توصيه مي كند و به كيفيت استفاده از آن هم عنايت دارد و از طرفي از خوردن

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 161

غذاهاي غيربهداشتي [: خبيث منع مي كند؛ اين دستورات را مي توان به سه تقسيم كرد:

1. دستور به اعتدال در خوردن غذا.

2. ممنوعيت چيزهاي ناپسند (تحريم خبائث).

3. سفارش در مورد چيزهاي پاك و پاكيزه (توصيه به طيّبات).

اول: قاعده اعتدال در خوردن غذا:

قرآن يك قاعده و چهارچوب كلي و اساسي براي تغذيه ارائه مي دهد و مي فرمايد:

«كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَايُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ؛ «1»

وبخوريد و بياشاميد، [ولي زياده روي نكنيد؛ كه او اسرافكاران را دوست نمي دارد.»

«اسراف» كلمه ي جامعي است كه هر گونه زياده روي در كميّت و كيفيت و بيهوده گرايي و اتلاف و مانند آن را شامل مي شود. اسراف مصاديق گوناگوني دارد مانند: زياد خوردن و آشاميدن، فرو دادن سريع غذا بدون جويدن كامل، زياده روي در خوردن يك نوع غذا، و تجاوز از خوردن خوراكي هاي حلال و روي آوردن به حرام و ... «2»

پيامدهاي اسراف در غذا:

صاحب نظران براي اسراف در تغذيه ضررهايي را بر شمرده اند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1. سوء هاضمه و فراخ شدن معده و بزرگي شكم؛

2. پيچ خوردن معده؛

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 162

3. حمله حُنّاق سينه يا سوزش قلب؛

4. دچار شدن به وبا و تيفوئيد و ...؛

5. چاقي كه خود يك بيماري خطرناك است؛

6. پوسيدگي دندان؛

7. بالا رفتن غلظت خون (تصلب شرائين)؛

8. بيماري هاي مفصلي و سنگ كليه (اسراف در خوردن يك نوع غذا)؛

9. آثار رواني، مثل كودني و تنبلي و افزايش شهوت جنسي.

دوم: ممنوع كردن چيزهاي ناپسند (خبائث):

پس از بررسي آياتي كه غذاهاي مضر را «خبائث» ناميده است در مي يابيم خداوند هر چه را تحريم فرموده براساس حكمت و براي پيشگيري از زيان هاي مترتب بر آن بوده است و نيز روشن مي گردد به رغم تمام پيشرفت هاي علمي، باز انسان نيازمند هدايت از جانب كسي است كه علم او مافوق تمام دستآوردهاي بشري باشد.

قرآن كريم در برخي آيات به صورت كلّي مي فرمايد:

«وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ؛ «1»

و برايشان [خواركي هاي پاكيزه را حلال مي شمرد، و پليدي ها را بر آنان

حرام مي كند.»

خبائث به چيزهايي گفته مي شود كه پليد است، يعني امور پست و فاسد و متعفن، به طوري كه طبع انسان آنها را نمي پسندد. «2»

و قرآن كريم در برخي آيات به طور مشخص از خوردن برخي غذاها منع مي كند و مي فرمايد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 163

«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَهُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَهُ؛ «1»

گوشت مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتي كه به غيرنام خدا ذبح شوند و حيوانات خفه شده ... بر شما حرام شده است.»

صاحب نظران در بررسي حكمت اينگونه غذاها به نتايجي رسيده اند كه برخي از آنها را يادآور مي شويم:

1. مردار: در اصطلاح فقهي مردار به جانوري اطلاق مي شود كه از طريق ذبح شرعي، جان نداده باشد.

براي ذبح شرعي نيز حكمت هايي بيان شده كه خود نيز داراي تاثيراتي بهداشتي است از جمله اينكه چون خون پس از مرگ جانور به محل مناسبي براي رشد ميكروب ها تبديل خواهد شد، ذبح شرعي با بريده شدن رگ ها و شريان هاي بزرگ گردن، باعث خروج تمام خون بدن حيوان خواهد شد و دست و پا زدن حيوان ذبح شده نيز به اين امر كمك خواهد كرد. «2»

ممنوعيت خوردن گوشت مردار در سوره هاي انعام، نحل، بقره و مائده (با الفاظ مختلف تكرار شده) بيانگر خطرات جسمي و روحي استفاده از آن و آلودگي مردم آن روزگار به اين مسئله است.» استفاده از گوشت مردار از نگاه روايات:

در روايات نيز به برخي از مضرات استفاده از گوشت مردار اشاره شده است به عنوان مثال از امام صادق (ع) حكايت شده:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 164

«هيچ كس مردار نمي خورد مگر اينكه بدنش ضعيف و رنجور مي شود. نيروي او را مي كاهد و نسل او را قطع مي كند و آن كس كه به اين كار ادامه دهد با مرگ ناگهاني (مثل سكته) از دنيا مي رود.» «1»

ضررهاي ديگري براي خوردن گوشت مردار در روايات برشمرده اند كه عبارتند از: بدبويي بدن، ايجاد صفراء، بد اخلاقي، عصبانيت، قساوت قلب و از بين رفتن مهر و عطوفت، منجمد شدن خون و غيره. «2»

يادآوري: از اين روايات روشن مي گردد استفاده از مردار علاوه بر ضررهاي جسمي، داراي ضررهاي رواني و اخلاقي هم مي باشد. و در روايت آمده است به قدري گوشت مردار مهر و محبت را مي برد كه شخص حتي از كشتن فرزند و پدر خويش ايمني نخواهد داشت.» «3»

دستگاه گوارش نمي تواند از مردار، خون سالم و زنده بسازد و به علاوه مردار كانوني از انواع ميكروب ها است. «4» صاحب نظران و پزشكان به ضررهاي ديگر خوردن مردار در كتب خويش اشاره كرده اند. «5»

2. خون: حرمت خوردن خون در چهار سوره ي قرآن كريم با الفاظ مختلف تكرار شده است. «6»

موضوع خوردن خون در ميان اقوام و ملل جهان سابقه اي طولاني داشته است و در دوران جاهليت نيز از آن استفاده مي كردند. متخصصان علوم پزشكي و پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 165

غذايي اسرار علمي و فلسفه هاي مختلفي در مورد حرام بودن خوردن خون برشمرده و گفته اند: خون محيط مناسبي براي رشد انواع ميكروب ها مي باشد و در آزمايشگاه هاي طبي از خون براي كشت انواع باكتري ها به منظور مطالعه ي آنها استفاده مي كنند و خون در معده بسيار سخت هضم مي گردد. «1»

در روايات نيز به برخي از ضررهاي

آن اشاراتي شده است از جمله:

امام صادق (ع) مي فرمايند: خوردن خون باعث قساوت قلب و رفتن مهر و عاطفه و موجب تعفن بدن و تغيير رنگ چهره مي شود. «2»

اديان الهي خوردن خون را از ليست غذاهاي بشري حذف كرده اند، كه نشان مي دهد كه تمدّن فعلي بشر تا چه حد مرهون زحمات انبيا است.

3. گوشت خوك: خوردن گوشت اين حيوان از نظر اسلام در ليست غذاهاي ممنوع قرار گرفته است. «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَهَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ ...» (بقره/ 173، مائده/ 3، انعام/ 145، نحل/ 115)

مصرف گوشت خوك هم ضررهاي جسمي دارد و هم ضررهاي معنوي و اخلاقي، مانند:

خوك غيرت ناموسي ندارد و جفت خود را در معرض استفاده ي خوك هاي نر ديگر قرار مي دهد و لذت مي برد و اين خوي بي غيرتي در گوشتش تاثيراتي دارد. پس تغذيه از اين گوشت باعث انتقال اين صفت رذيله به انسان مي گردد. «3»

بيماري هايي كه توسط مصرف گوشت خوك به انسان منتقل مي گردد به طور خلاصه عبارتند از:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 166

الف. كرم كدوي خوك كه موجب نارسايي هايي در دستگاه گوارش مي گردد.

ب. مرض لادردي كه در مناطق مسيحي نشين زياد يافت مي گردد اما در ميان مسلمانان يافت نمي شود.

ج. تري شينوز كه اثرش التهاب جداره امعا: پيدايش جوش ها و دمل هاي پراكنده در تمام بدن و ...

د. بيماري «بوتوليسم» كه بر اثر ثقيل الهضم بودن گوشت خوك ايجاد مي گردد.

گوشت خوك در بيماري هايي مثل: اسهال خوني، يرقان عفوني، اسهال آسيبي، بيماري شبه باد سرخ و تصلب شرائين و دردهاي مفصلي و مسموميت ها موثر است. خوك از خوردن چيزهاي پليد و كثافت حتي مدفوع خود باك ندارد و از اين

رو معده اش لانه ي انواع ميكروب ها و امراض است. «1»

4. ممنوعيّت نوشيدن شراب (خمر):

خداي متعال در قرآن كريم در چهار مرحله با مسئله ي شراب برخورد مي كند در ابتدا مسلمانان را براي پذيرش اين حكم آماده مي كند و به تدريج اجتماع مسلمانان آن روز را از اين خوي پليد پاك مي كند.

قبل از ظهور اسلام، شراب خواري در بين بسياري از ملت ها يك عادت و رسمي بود كه اين عادت هنوز هم در بسياري از كشورهاي غيرمسلمان رواج دارد.

حرمت و نجاست شراب و مسكرات از چند جهت قابل بررسي است و در روايات اهل بيت (ع) و سخنان متخصصان علوم پزشكي مطالب مختلفي در مورد ضررهاي معنوي، اجتماعي و بهداشتي شراب آمده است كه به اختصار بدانها اشاره مي كنيم: «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 167 الف. شراب عقل را زايل و انسان را از حوزه ي انسانيت خارج و تبديل به يك حيوان مي كند تا آنجا كه حتّي كشتن خانواده و فرزندان برايش عادي جلوه مي نمايند.

ب. ابتلا به زخم معده ي حاد كه ممكن است به مرگ منجر شود.

ج. اعتياد مزمن به الكل به دستگاه عصبي آسيب وارد مي كند و منجر به بيماري هاي عصبي در زمينه هاي مختلف مي شود.

د. استفاده ي الكل به دستگاه گوارش صدمه وارد كرده و باعث بيماري هاي گوارشي مثل سرطان مري، التهاب حاد معده و ... مي گردد.

م. نوشيدن الكل رابطه ي نزديكي با بسياري از بيماري هاي قلبي از جمله: ضعف ماهيچه هاي قلب و ... دارد.

ه-. نوشيدن شراب باعث نارسايي هاي خوني مثل كاهش آهن خون و كاهش اسيد كوليك در خون و ... مي شود.

و. مصرف الكل تاثير زيادي روي فعاليت هاي جنسي دارد، از جمله ميل جنسي

را افزايش مي دهد ولي توان انجام فعاليت هاي جنسي را كم مي كند و ...

ز. الكل يكي از علل پنجگانه ي اصلي ابتلا به سرطان مغز است.

همچنين استفاده از شراب و مشروبات الكلي عوارض روحي و ذهني بسياري دارد كه صاحب نظران و پزشكان در مورد ضررهاي آن به طور مفصّل در كتاب هاي مختلف به آن پرداخته اند.

سوم: توصيه به غذاهاي حلال و پاك (طيّب):

قرآن كريم توجّه خود را فقط معطوف به تحريم خبائث ننموده بلكه مردم را به غذاهايي مفيد و مؤثر در سلامتي، راهنمايي كرده است و در اين راستا مي فرمايد:

«يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ؛ از تو مي پرسند: چه چيزهايي براي شان حلال شده است؟ بگو: [همه ي پاكيزه ها براي شما حلال گرديده.» (مائده/ 4، اعراف/ 33، مائده/ 87 و 88، نحل/ 5)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 168

البته معناي كلمه ي «طيّب» در منفعت و ارزش غذايي محدود نمي گردد بلكه فوايد رواني غذا را نيز در بر مي گيرد و غذايي طيب بايد حلال هم باشد:

«وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلَالًا طَيِّباً» «1»

زيرا هنگامي كه شخص از دسترنج خود غذا مي خورد ضمن دستيابي به يك لذّت و نشئه خاص، احساس سعادت و بزرگي نيز به وي دست مي دهد. «2»

انواع طيبات از ديدگاه قرآن:

1. گوشت چهارپايان: (نحل/ 5) شكي نيست كه اگر گوشت را از رژيم غذايي انسان حذف كنيم، قادر به ادامه يك زندگي بهداشتي و طبيعي نخواهد بود؛ زيرا گوشت از هر غذاي ديگري بيشتر پروتئين دارد.

كمبود پروتئين بدن در دراز مدت باعث اختلال در رشد طبيعي بدن، ضعف عضلات، كم خوني، كودني و كم عقلي ... مي گردد.

2. صيد دريا: قرآن

كريم مي فرمايد:

«وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيّاً؛ «3»

و او كسي است كه دريا را رام ساخت تا از آن، گوشت تازه بخوريد.»

نعمت هاي دريا شگفت انگيز و بيشمارند كه از جمله ي آن، ماهي را مي توان نام برد. گوشت ماهي داراي پروتئين زيادي با كيفيت خوب است و مقدار زيادي ويتامين از جمله ويتامين A و ويتامين D دارد كه ويتامين A ضد شب كوري و براي رشد بافت هاي پوست ضروري است و ويتامين D براي رشد و نمو استخوان بسيار مفيد است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 169

ماهي حاوي كلسيم است و ديگر امتياز ماهي و محصولات غذايي دريايي غني بودن آنها از نظر يُد است كه عنصري ضروري و مورد نياز براي غده تيروئيد است. «1»

3. شير چهارپايان: (نحل/ 66) شير به تنهايي غذايي خالص، خوش طعم و كامل كه خداوند به انسان ها ارزاني داشته است. شير مملو از كلسيم است، كلسيم نمك مخصوصي براي استحكام استخوان هاي بدن، ناخن ها و موها است بدون كلسيم استخوان ها سست مي شوند. دندان ها مي پوسند، ناخن ها مي شكنند و موها مي ريزند.

4. زيتون: (انعام/ 99 و مومنون/ 20) زيتون يك ماده ي غذايي بسيار ارزشمند است كه مقدار زيادي چربي، پروتئين، كلسيم آهن و فسفات را در خود دارد و از نظر ويتامين هاي A و D و B كمپلكس بسيار غني است قرآن با قسم خوردن به اين ميوه (والتين و الزيتون) توجه و حس كنجاوي بشر را به اين ميوه جلب كرده است و صاحب نظران فوائد بسيار فراواني را براي اين ميوه برشمرده اند. «2»

5. خرما (نحل/ 11 و عبس/ 29): درصد بسياري از تركيبات خرما را

مواد قندي تشكيل مي دهند و از اين نظر غني تر از ساير ميوه هاست. همچنين خرما بر هضم غذا موثر است و خاصيت ضد گرسنگي دارد و مناطقي كه از خرما بيشتر مصرف مي كنند كمتر مبتلا به سرطان مي شوند خرما براي جوش و غرور جواني مفيد است، بيماران ديابتي به جاي قند مي توانند از خرما استفاده كنند. متخصصين فوايد بسياري براي خرما برشمرده اند كه به ذكر همين مقدار اكتفا مي كنيم. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 170

در روايات نيز اشاراتي به خواص پر اهميت خرما شده است. «1»

6. انجير (تين 1- 4): خداوند از يك طرف به انجير قسم ياد مي كند و از طرف ديگر بحث قوام انسان را مطرح مي كند پس بين انجير و قوام انسان ارتباط وجود دارد (والتين ... لقد خلقنا لانسان في احسن تقويم) دانشمندان بعد از تحقيقات در انجير، به اين نتيجه رسيده اند كه انجير تاثير مستقيم در قوام و قدرت انسان و سلامتي بدن دارد و فوائد ديگري نيز براي انجير برشمرده اند. «2»

و در روايات اهل بيت نيز فوائد فراواني براي انجير حكايت شده است.

7. عسل: قرآن عسل را مايه ي شفا معرفي مي كند و مي فرمايد:

«يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ؛ «3»

از شكم هايشان نوشيدني (: عسل) بيرون مي آيد كه رنگ هايش متفاوت [و] در آن براي مردم درماني است.»

بسياري از صاحب نظران، مفسّران و پزشكان در مورد اهميت غذايي و دارويي (شفا بخش) عسل سخن گفته و به قرآن آفرين گفته اند كه آن را «شفا» خوانده است.

اينك به طور خلاصه اشاراتي به آنها مي كنيم:

الف. عسل داراي بيش از 70 ماده ي مختلف است كه براي بدن بسيار مفيد

است.

ب. عسل خاصيت ضد ميكروبي و ضد عفوني دارد و ميكروب ها قادر به حيات در عسل نيستند.

ج. عسل براي كودكان، هم يك ماده ي غذايي، و هم يك داروي ارزشمند است.

د. عسل در پيشگيري از عوارض تابش انواع اشعه و سرطان نقش بسزايي دارد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 171

كاربرد درماني عسل:

1. عسل در درمان بيماري هاي پوستي بويژه جوش هاي چركي و زخم هاي كهنه و عفوني موثر است.

2. عسل تاثيرات نيكويي بر بيماري هاي گوارشي دارد.

3. عسل در درمان بيماري هاي تنفسي مثل بيماري سل، سياه سرفه و التهاب ريه نقش موثر دارد.

4. عسل از قديم الايام در درمان بيماري هاي چشم به كار برده مي شد.

همچنين عسل در بيماري هاي زنان و زايمان و بيماري هاي گوش، حلق و بيني و بيماري هاي قلبي و كليه و دستگاه عصبي موثر است كه صاحب نظران به طور مفصل به تشريح آنها پرداخته اند. «1»

بنابراين:

1. قرآن چيزهاي را كه طبع سالم انسان از آن متنفر و استفاده از آن براي او ناراحتي و بيماري هاي جسمي و روحي ايجاد مي نمايد حرام كرده است.

2. علت و فلسفه ي حرمت برخي از امور، براي بشر با توجه به پيشرفت علم، روشن شده و ممكن است علت حرمت اينگونه غذاها منحصر به اين امور نباشد و علت هاي ديگري هم در حرمت اين غذا دخيل باشد كه هنوز بشر پي به آن نبرده است. «2»

3. ممكن است در آينده حكم و اسرار و علل بهتري از آنچه تا حال كشف شده براي بشر آشكار گردد زيرا علم بشر خيلي محدود و به تصديق دانشمندان

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 172

اين عصر نسبت معلومات بشر به مجهولات

او اندك است، و هر چه معلومات تازه براي بشر پيدا مي شود مجهولات او زيادتر مي گردد. «1»

4. فلسفه و علت برخي از احكام و قوانين اسلام هنوز روشن نشده است كه به اين موارد احكام تعبّدي مي گويند و بايد هر مسلمان بدانها عمل كند. و مسلّماً عقل و علم آنها را مي پذيرد و ممكن است در آينده حكمت هاي آنها براي ما روشن شود چرا كه اين قوانين از طرف خداي حكيم وضع شده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني.

2. تغذيه در قرآن، دكتر محمدرضا نوري.

3. فلسفه احكام، آيت الله احمد اهتمام.

4. اسلام وبهداشت روان، مجموعه مقالات، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي ايران.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 174

رابطه ي وضو و غسل با بهداشت جسماني چيست؟

پرسش:

رابطه ي وضو و غسل با بهداشت جسماني چيست؟ پاسخ:

در اسلام عباداتي وجود دارد كه داراي دو جنبه است: يكي بُعد عبادي، كه موجب تقرب انسان به خدا و كمال معنوي او مي شود و دوم بُعد بهداشتي و درماني، كه براي محيط اجتماعي يا شخصي انسان آثار مفيدي دارد و سلامت انسان را تأمين مي كند. مانند: نماز، وضو، غسل و روزه از اين قبيل عبادات هستند. «1»

وضو:

در قرآن مجيد علت و فلسفه ي برخي احكام را، نظافت و پاكيزگي نشان مي دهد براي مثال: در آيه ي وضو و تيمم مي فرمايد:

«مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِنْ حَرَجٍ وَلكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ «2»

يعني خدا نمي خواهد، تا بر شما هيچ تنگ بگيرد، و ليكن مي خواهد، تا شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد؛ تا شايد شما سپاسگزاري كنيد.»

البته

ناگفته نماند كه وضو و غسل نيز مثل ساير عبادات فلسفه ي آن بالاتر از فوائد مادي و نتايج جسماني است؛ بلكه حكمت آن معنوي و روحاني و وصول به

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 175

مقام قرب به مبدأ است و اشاره به همين معنا است حديث «الوضوء نور و الوضوء علي الوضو نورُ علي نور» كه سر او از نور در فائده ي وضوء، صفا و قلب و حصول قرب مي باشد و چراغي است كه مؤمن را از ظلمات و ماديات نجات مي دهد و به معنويات و ورود به ساحت قدس خداوند متعال رهبري مي نمايد. «1»

اما اگر بخواهيم از دريچه ي بهداشت به مقوله ي وضو و غسل نگاه كنيم، جنبه هاي زيادي در اين زمينه نمايان خواهد شد كه انديشمندان و پزشكان به آن اشاره كرده اند و در اين زمينه كتاب هايي نيز نوشته اند و در روايات هم به جنبه ي بهداشتي آن اشاراتي شده است از جمله از امام رضا (ع) حكايت شده كه در مورد حكمت وضو مي فرمايند:

«و [وضو] براي اين است كه بنده در مقابل پروردگار خود پاكيزه باشد و قابل مذاكره و مكالمه گردد و اطاعت امر مولي نموده، از كثافات و نجاسات پاك گردد- و كسالت تن او بر طرف شود- و خواب از چشم او بيرون رود. تا اين معارف به پاكي قلب او در مقابل عظمت خالق منتهي شود- و سبب وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها، آن است كه اين اعضا در نماز بيشتر به كار مي آيد زيرا نمازگزار با صورت سجده و خضوع مي كند. و با دست خود حاجات خويش را عرضه

مي دارد و با سر خويش جهت قبله را حفظ مي نمايد و با پاهايش قيام و قعود نماز را انجام مي دهد.» «2»

برخي از صاحب نظران در مورد وضو حكمت هايي بيان كرده اند كه به برخي از آن ها اشاره مي كنيم:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 176

1. دست و صورت كه غالباً در معرض ميكروب هاي مختلفند بايد هر روز چند مرتبه با عنوان وضو شسته شود به طوري كه آب به پوست برسد و چربي و كثيفي ها را رفع نمايد.

زيرا غير از اعضاي وضو (كه زير لباس است) كمتر آلوده به ميكروب و كثافات محيط مي شود. «1»

2. پيش از اين گمان مي كردند ورود ميكروب به داخل بدن منحصر به سوراخ هاي بدن (مثل دهان) است؛ ولي اخيراً ثابت شده است كه ممكن است ميكروب از سطح پوست نيز وارد بدن شود و چون دست و صورت بيشتر در معرض آلودگي ها واقع مي شود دستور به شستن داده شد و در پا و سر به مسح اكتفاء شده تا موجب سختي نشود. «2»

3. در مسح سر و پا اگر مانعي باشد لازم است براي صحت وضوء، آن موانع را برطرف نماييم در نتيجه نظافت محل سر و پا هم تحقق مي يابد و اين خود يك نكته ي بهداشتي است، «3» و يا حداقل احتمال آن را دارد.

4. ماساژ دادن به روش هاي مختلف خاصيت و فوائد فراواني براي بدن دارد كه وضو نيز همان خاصيت ماساژ را دارا مي باشد، زيرا وقتي سطح اعضاي وضو، آب سرد رسيد و محل آن سرد شد براي حفظ درجه حرارت طبيعي بدن و جبران حرارت از دست رفته ي اعضاي وضو، دستگاه گردش خون به فعاليت

سريع مشغول مي شود تا درجه حرارت بدن متعادل شود. و در نتيجه نشاط و سلامتي و تعديل در دستگاه گردش خون كه مهم ترين عنصر بدن است بوجود آيد و بهداشت بدن را تأمين مي نمايد. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 177

5. در مورد نوع آب وضو (سرد بودن و پاك و مطلق بودن) و استنشاق (آب در بيني كردن) و مضمضمه (آب در دهان كردن) و مسواك قبل از وضو، مطالب بهداشتي جالبي است كه در روايات و سخنان صاحب نظران و پزشكان بدان اشاره شده است. «1»

غسل:

غسل، همانند وضو داراي دو بعد عبادي و بهداشتي مي باشد. ما در اسلام غسل هاي متعددي داريم كه برخي از آنها مستحب و برخي واجب است: مثل غسل جنابت- حيض- نفاس- استحاضه- مس ميت- ميت و ...

غسل علاوه بر اينكه باعث نورانيت باطني انسان مي شود و حالت معنوي در انسان ايجاد مي كند و روح را طهارت و نشاط مي بخشد؛ فوايد بهداشتي و جسماني نيز براي بدن دارد. كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

هر كدام از غسل ها فلسفه و علت خاصي دارد، مثلًا: در مورد غسل جمعه و غسل عيدهاي مختلف، يكي از علت ها اين است كه چون در روزهاي جمعه و أعياد اسلامي برخي اجتماعات برپا مي شود؛ مثل نماز جمعه و نماز عيد و ... و مردم از جاهاي دور و نزديك در يك جا دورهم جمع مي شوند؛ بنابراين غسل موجب پاكيزگي مي شود و بهداشت جسم و محيط را تأمين مي كند و از طرفي بوي عرق و ... را از بين مي برد و انس بين افراد بيشتر مي گردد. «2» برخي از پزشكان و صاحب نظران در

مورد غسل جنابت فوايدي ذكر كرده اند، از جمله:

1. غسل باعث نشاط بخشيدن به بدن و ورزيده شدن آن از طريق تحريك پايانه هاي عصبي موجود در پوست مي گردد.

2. غسل موجب احتقان خون در پوست و دستگاه تناسلي و دفع خون هاي جمع شده در اين قسمت ها به ساير قسمت هاي بدن به ويژه قلب و مغز مي شود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 178

3. عمل غسل يك فعاليت عضلاني است كه موجب نشاط قلب و حس جريان خون در بدن، و ورزش عضلات ارادي بدن است.

4. غسل، سلامتي پوست را تأمين مي كند تا بهتر به وظايف متعدد خود عمل نمايد كه از مهم ترين آنها انتقال احساسات و تنظيم دماي بدن و حفظ سلامتي است.

5. زدودن سلول هاي مرده، مواد چربي زائد و گرد و غبار و ساير آلودگي ها از پوست از ديگر فوائد غسل مي باشد. «1»

6. در روايت آمده كه در زمان جنابت، مني از تمام بدن بيرون مي آيد و از اين رو لازم است، تمام بدن شسته شود. «2»

دانشمندان امروز به اين نتيجه رسيده اند كه خارج شدن مني از انسان، يك عمل موضعي نيست (مانند بول و ساير زوايد)؛ بدليل اينكه اثر آن در تمام بدن آشكار مي گردد و تمام سلول هاي تن به دنبال خروج آن در يك حالت سستي مخصوص فرو مي روند. «3»

7. برخي در مورد ترتيب غسل (سر و گردن، سمت راست و سمت چپ) نيز نكات بهداشتي و جسماني ذكر كرده اند، از جمله:

وقتي انسان با آب سرد مشغول به شستن يك عضو شد درجه حرارت در اعضاي بدن مختلف مي گردد؛ در نتيجه گردش خون به آن سمت شديد مي شود و به دنبال آن

عمل حياتي دوران خون شدت پيدا مي كند. همانطور كه در وضو صورت مي گيرد حتي اگر با آب گرم هم انجام شود باز اين فرايند جريان پيدا مي كند. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 179

8. پوست انسان هم داراي تنفس است و قريب 2 ميليون منافذ جلدي روي پوست وجود دارد كه در اثر برخي رسوب ها اين منفذها مسدود مي گردد؛ و تنفس پوست كه از لوازم سلامتي و حيات است قطع و يا كم مي شود؛ و در اثر غسل اين روزنه ها باز و حيات و نشاط به آن بر مي گردد، و فايده هاي بهداشتي ديگر كه در كتب مربوطه به آن اشاره كرده اند.

يادآوري:

در پايان چند نكته لازم به ذكر است كه:

وضو و غسل يك عبادت است كه مقدمه ي نماز قرار مي گيرد و پايين آوردن آن در حد يك عمل بهداشتي صحيح به نظر نمي رسد، هر چند كه آثار بهداشتي اين دستور الهي بر كسي پوشيده نيست.

آثار و فوايدي كه براي وضو و غسل شمرده شد علت منحصر و تامه براي وضو و غسل نيست. بلكه ممكن است مصالح و مفاسد ديگري مثل مسائل معنوي و اجتماعي هم مورد نظر شارع بوده است. و آيندگان نكات علمي و دقيق تري از اين عمل عبادي كشف كنند.

برخي از اين آثار بهداشتي كه از شستشوي بدن حاصل مي شود، با شستشوي ساده بدن (بدون نيت و شرايط غسل) نيز حاصل مي شود، پس معلوم مي شود كه اين آثار، هدف اصلي شارع مقدس اسلام نبوده است، بلكه حداكثر مي توان گفت: در دستور غسل و وضو برخي از اين آثار نيز لحاظ شده است. «1»

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. پژوهشي در اعجاز

علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات كتاب مبين.

2. فلسفه احكام، احمد اهتمام.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 180

دستورات بهداشتي قرآن چيست؟

پرسش:

دستورات بهداشتي قرآن چيست؟ پاسخ:

دستورات بهداشتي قرآن را مي توان در چهار محور خلاصه كرد:

1. بهداشت تغذيه؛

2. بهداشت جسم؛

3. بهداشت مسائل جنسي؛

4. بهداشت روح و روان.

در اينجا لازم است هر كدام از اين موارد به صورت جداگانه پرداخته شود:

1. بهداشت تغذيه:

توضيح آن در پاسخ پرسش هاي قبلي گذشت.

2. بهداشت جسم:

در برخي از آيات قرآن اشارتي به بهداشت جسم شده است كه علاوه بر جنبه ي تقرّب و پاكي و لطافت روح، حاوي نكات بهداشتي فراواني نيز مي باشد. اشارات بهداشتي قرآن عبارتند از: وضو، غسل، طهارت لباس و پاكيزگي محيط زيست و ...

وضو: «1» (مائده/ 6) نماز در اسلام جايگاه ويژه اي دارد كه مقدمات آن از جمله، وضو گرفتن يا غسل كردن (مثل: غسل جنابت) و پاك كردن بدن و لباس از نجاسات و همچنين پاكي مكان نمازگزار و ... موجب رعايت بهداشت شخصي مي شود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 181

وضو از نظر بهداشتي و شستن صورت و دست ها در وضوء، پنج بار و يا حداقل سه بار در شبانه روز اثر قابل ملاحظه اي در نظافت بدن دارد. «1» كه البته صاحب نظران فوايد بهداشتي ديگري نيز براي آن برشمرده اند. «2»

غسل: «3» (مائده/ 6) غسل همانند وضو، داراي دو جنبه ي (بهداشتي و عبادي) است. در مورد غسل جنابت روايتي از امام رضا (ع) وارد شده است كه حضرت فرمودند:

«علّت غسل جنابت نظافت است و آدمي خود را از كثافات كه به او رسيده پاكيزه كند و ساير بدن را پاك گرداند؛ زيرا مني از

تمام بدن بيرون مي آيد از اين رو لازم است تمام بدن را پاكيزه كند.» «4»

متخصصان علوم پزشكي هم به اين نتيجه رسيده اند كه خارج شدن مني، يك عمل موضعي نيست (مانند بول و ساير زوايد كه لازم باشد فقط همان موضع شستشو شود)

به دليل اينكه اثر آن در تمام بدن آشكار مي گردد و تمام سلول هاي بدن به دنبال خروج آن، در يك حالت سستي مخصوص فرو مي روند. «5» البته غسل حاوي برخي مطالب بهداشتي ديگر نيز هست كه صاحب نظران به آن اشاره كرده اند. «6»

3. طهارت لباس: قرآن مي فرمايد: «وثيابك فطهر» «7» پاكيزگي لباس يكي از خواسته هاي طبيعي انسان است كه اسلام نيز بر آن تاكيد كرده است. البته در

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 182

مورد اينكه مقصود از آيه ي فوق (طهارت لباس) چيست؟ نظريه هاي مختلفي مطرح است كه پرداختن به آن ها ما را از بحث خارج مي كند.

4. پاكيزگي و بهداشت محيط زيست: قرآن درباره بهداشت محيط زيست مي فرمايد:

«وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ؛ و خانه مرا براي طواف كنندگان و (به نماز) ايستادگان و ركوع كنندگان سجده گر پاك و پاكيزه كن.»

اين آيه بر لزوم پاكيزگي محيط زيست به ويژه مساجد اشاره و تأكيد دارد و يكي از شروط صحت نماز، اقامه ي آن در محلي پاكيزه و دور از نجاسات است. «1»

3. بهداشت مسايل جنسي:

يكي ديگر از دستورات بهداشتي قرآن، بهداشت مسايل جنسي است.

قرآن در زمينه ي بهداشت مسايل جنسي، موضوعات علمي را مطرح مي نمايد، از جمله:

1. ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه؛

2. ممنوعيت زنا؛

3. ممنوعيت هم جنس بازي (لواط)؛

4. ممنوعيت خودارضايي (استمناء)؛

در اينجا به اشاراتي در مورد اين مسائل

اكتفا و بحث هاي مفصل تر را به مطالعه ي منابع پيشنهادي واگذار مي كنيم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 183

1. ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه:

قرآن كريم مي فرمايد:

«يَسْأَلُونَكَ عَنِ المَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذيً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّي يَطْهُرْنَ»؛ «1» «و از تو، در باره ي عادت ماهانه [زنان مي پرسند، بگو: آن رنجي است؛ از اين رو در عادت ماهانه، از زنان كناره گيري كنيد، و با آنان نزديكي ننماييد، تا پاك شوند.»

يكي از حكمت هاي اين دستور الهي، مصون ماندن از بيماري هاست كه پزشكان مطالب زيادي در اين زمينه نوشته اند. «2»

2. ممنوعيت زنا:

قرآن كريم از آن به عنوان «فاحشه» عمل زشت ياد مي كند و براي پيشگيري از اين عمل دستور به ازدواج مي دهد و همچنين زنان را به رعايت حجاب و مردان را به كوتاه كردن نگاه فرامي خواند. قرآن مي فرمايد:

«وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَي إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَهً وَسَاءَ سَبِيلًا»؛ «3» «و نزديك زنا نشويد؛ [چرا] كه آن، زشتكاري است، و بد راهي است.»

كه در مورد بيماري هاي مختلف آميزش، صاحب نظران به طور مفصل بحث كرده اند. «4» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 184

3. ممنوعيت هم جنس بازي (لواط):

قرآن دراين مورد در آيات 165 و 166 سوره ي شعراء و 81 سوره ي اعراف و 29 سوره ي عنكبوت مطالبي را در قالب، داستان قوم لوط بيان كرده و در ضمن آن اين عمل را سرزنش و ممنوع و حرام كرده است.

اين عمل عوارض و ضررهاي بهداشتي متعددي (از جمله: سيفليس، سوزاك، آتشك، گرانولوم آميزشي و سست شدن عضلات مقعد و ...) دارد. «1»

4. ممنوعيت استمناء:

استمناء، يعني اينكه كسي كاري كند كه از خودش مني

بيرون آيد اين عمل در اسلام ممنوع و حرام شمرده شده و قرآن در سوره هاي (مومنون/ 5- 7 و مُعارج/ 29- 31) به آن پرداخته است.

متخصصان علوم پزشكي و صاحب نظران در مورد آثار زيانبار فراوان اين عمل زشت سخن گفته و اثرات سوء آن را در حوزه هاي مختلف رواني و اخلاقي- اجتماعي- جسمي و ... بررسي كرده اند. «2»

4. بهداشت روح و روان:

محور ديگري كه قرآن كريم در مورد آن داراي دستورات بهداشتي ارزشمندي است؛ محور بهداشت روان مي باشد:

در اين زمينه نيز صاحب نظران و انديشمندان علوم قرآني قلم فرسايي نموده و از ديد قرآن و تاثير شفابخشي آن سخن رانده اند كه براي طولاني نشدن مطلب اشاراتي در اين زمينه مي نماييم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 185

اضطراب و دلهره و دلواپسي و احساس ناتواني و بي كفايتي فرد براي تعبير و تفسير حوادث موضوع نگران كننده و مهمي است كه براساس تحقيقات جديد اختلالات اضطرابي از شايع ترين اختلالات روانپزشكي است. «1»

در اينجا به ذكر برخي از راهكارهاي قرآن در به وجود آمدن آرامش دروني و باز دارنده ي اختلالات خفيف رواني مي پردازيم:

1. توكل: توكل عبارت است از اعتماد به خدا در انجام كار و واگذاري امور به او؛ به طوري كه فعاليت شخصي و تعادل رواني را افزايش مي دهد و از اضطراب نرسيدن به هدف باز مي دارد. اين اعتقاد حالتي را در شخص به وجود مي آورد كه موجب مي شود فرد در تمام حالات و رفتار خويش حضور پروردگار را در نظر بگيرد و در اين حضور احساس قدرت و توانمندي كند «2» كه قرآن هم بر اين مسئله در آيات مختلف تاكيد مي كند. «3» از جمله:

«فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛ پس بر خدا توكّل كن؛ چرا كه خدا توكّل كنندگان را دوست مي دارد.»

2. ايمان: از آثار مطلوب ايمان به خدا، آرامش است؛ آرامشي كه موجب سكون نفس، ثبات قلب و ثبات عزم و اراده شده و مانع راهيابي هرگونه اضطراب در انسان مي شود. «4»

قرآن كريم مي فرمايد:

«هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَهَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ «5» او كسي است كه آرامش را در دل هاي مؤمنان فرو فرستاد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 186

3. ذكر و ياد خدا: قرآن كريم مي فرمايد:

«أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ «1» آگاه باشيد، كه تنها با ياد خدا دل ها آرامش مي يابد!

كه البته منظور از ذكر خدا ذكر زباني و فكر و قلبي و ترك گناه و ... مي باشد كه ياد خداوند در آرامش و بهداشت روان بسيار موثر است.

4. صبر: يكي از اساسي ترين روش هاي مقابله با استرس و عوارض ناشي از آن، صبر است. قرآن كريم مي فرمايد:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَبْرِ وَالصَّلَاهِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»؛ «2» اي كساني كه ايمان آورده ايد! بوسيله شكيبايي و نماز، ياري جوييد؛ [چرا] كه خدا با شكيبايان است.

5. توبه و استغفار: يكي از عوامل اضطراب زا احساس گناه است كه تا حد زيادي تعادل روان انسان را به هم مي زند. قرآن در برخورد با اين مسئله توبه و توجه به رحمت وسيع پروردگار را توصيه مي كند.

قرآن كريم مي فرمايد:

«إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئاً»؛ «3» مگر كساني كه توبه كنند، و ايمان آورند، و [كار] شايسته انجام دهند؛ پس اينان داخل بهشت مي شوند، و هيچ ستمي بر

آنان نخواهد شد.

راهكارهايي كه قرآن درباره بهدشت روان فرا سوي بشر قرار مي دهد؛ بسيار زياد است كه ذكر همه ي آنها در اين مجال نمي گنجد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 187

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، ج 2، انتشارات مبين، رشت.

2. تغذيه در قرآن، دكتر محمدرضا نوري.

3. فلسفه احكام، آيت الله احمد اهتمام.

4. اسلام وبهداشت روان، مجموعه مقالات، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي ايران، نشر معارف.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 188

فصل چهارم: قرآن و غذاشناسي

اشاره

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 190

چرا قرآن به زيتون و انجير قسم ياد كرده است؟

پرسش:

چرا قرآن به زيتون و انجير قسم ياد كرده است؟ آيا به خاطر فوايد غذايي آنهاست؟

پاسخ:

پرسش را در دو بخش بررسي مي كنيم:

اول: حكمت و فلسفه ي سوگند در قرآن؛

دوم: سوگند قرآن به انجير و زيتون و حكمت آن.

اول: چرا خداوند سوگند ياد كرده است؟

مفسّران و صاحب نظران علوم قرآني دلايل متعددي را براي قسم هاي قرآن بر شمرده اند كه با بررسي آنها مطلب روشن مي گردد:

1. برخي قائلند سوگندهاي قرآن به خاطر نشان دادن عظمت و تأكيد بر مطلبي است كه بعد از قسم مي آيد. يعني اين مطلبي كه دنباله ي آيات معمولًا بيان مي كند؛ مطلب مهمي است. «1»

2. حكمت دوم قسم هاي قرآن اين است كه گاهي خداوند مي خواهد عظمت آن مطلبي را كه به آن سوگند ياد كرده، نشان دهد. «2»

همچنين سوگندهاي قرآن فكر و عقل انسان را توسعه مي دهد؛ در واقع تمام هستي را جولانگاه فكر بشر قرار مي دهد و وي را در عالم محسوسات و مادي و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 191

عالم غيب به پرواز در مي آورد زمين و خورشيد و ستارگان و كهكشان ها و حتي انجير و زيتون را در برابر فكر او عرضه مي كند تا همه و همه را مورد مطالعه قرار دهد و با تحقيق و دقّت آنها را بررسي كند. «1»

3. احتمال دارد كه در سوگندهاي قرآن «رَب» در تقدير است، يعني «والفجر» در اصل «رب الفجر» بوده، يعني سوگند به پروردگار سپيده دم و اصولًا هر جا خداوند به امور مادي قسم مي خورد يك «رب» در تقدير است. مثلًا سوگند به پروردگار خورشيد، سوگند به پروردگار

ماه و ...

در نتيجه مي توان اين سه احتمال را با هم جمع كرد، زيرا با هم منافاتي ندارند، به هر حال سوگندهاي قرآن هم اشاره به عظمت مطلبي كه به آن قسم ياد شده و هم عظمت مطلبي كه برايش قسم خورده دارد و هم بر عظمت خالق آنها ناظر است. بنابراين قسم ها و سوگندهاي قرآن براي اثبات راستگويي خداوند تبارك و تعالي نيست؛ بلكه براي نشان دادن عظمت اينگونه مطالب و اهميت آنهاست.

دوم: چرا خداوند به انجير و زيتون قسم خورده است؟

يكي از قسم هاي قرآن، قسم به انجير و زيتون است كه مفسرين احتمالاتي در مورد اين دو قسم ذكر كرده اند، مانند:

الف. مراد از «تين»، كوهستاني است كه «دمشق» بر بلندي آن واقع شده؛ و منظور از «زيتون» كوهستاني است كه «بيت المقدس» بر بالاي يكي از كوه هايش بنا شده است. و اطلاق نام دو ميوه ي «انجير» و «زيتون» بر اين دو كوه، شايد براي اين بوده كه اين دو ميوه در اين دو منطقه مي رويد و سوگند خوردن به اين دو منطقه هم شايد به خاطر اين بوده كه عده ي بسياري از انبيا در اين دو منطقه مبعوث شده اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 192

ب: برخي «تين» و «زيتون» را اشاره به دو دوران حضرت آدم و حضرت نوح (ع) مي دانند؛ چرا كه لباسي كه آدم و حوا در بهشت پوشيدند از برگ درختان انجير بود و در پايان طوفان نوح، شاخه ي زيتوني از آب بيرون آمد كه نوح فهميد طوفان پايان يافته است.

ج. در روايتي وارد شده كه «تين» مدينه و «زيتون» بيت المقدس است. «1» البته احتمالات ديگري

در اين باره ذكر شده است. «2»

د: مقصود دو ميوه ي معروف مي باشد. اگر اين دو قسم را بر معناي ابتدايي آنها حمل كنيم يعني «انجير» و «زيتون» دو ميوه ي معروف؛ باز سوگند با معنايي است. زيرا انجير و زيتون داراي ارزش غذايي فراواني است كه غذاشناسان و پزشكان فوائد بسياري را براي آنها بر شمرده اند كه برخي از آنها را در اينجا مطرح مي كنيم:

زيتون:

بي شك تمامي ميوه هايي كه خداوند منان آفريده، ارزشمند است، ولي نبايد ترديد كرد كه برخي از آنها از لحاظ ارزش و خاصيت غذايي، به نوعي بر ديگري برتري دارند؛ در اين ميان «زيتون» از جمله ميوه هايي است كه هم داراي خاصيت غذايي، و هم ارزش دارويي و هم منبعي براي سوخت و ايجاد روشنايي است، از برگ و هسته ي آن نيز استفاده مي شود. «3»

به گفته ي برخي متخصصين زيتون معجزه گراست و براي درمان بسياري از بيماري ها از جمله درمان نقرس، تصلب شرائيين، فشار خون و دردهاي عصبي موثر است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 193

نكته ي قابل توجه اينكه در ميان مواد غذايي چه نباتي و چه حيواني، هيچ ماده ي غذايي به اندازه ي زيتون داراي «پتاسيم» نيست، و اگر بدانيم «پتاسيم» چيست؟ و چه نقشي در حفظ حيات ما دارد؟! خواهيم فهميد چرا بايد زيتون را مورد توجّه قرار داد.

به طور خلاصه، «پتاسيم» در سازندگي عضلات بدن و انرژي بدن موثر است و در ساختمان ترشحات غدد داخلي بدن به كار رفته است كه در حفظ نيروي فعال و نشاط زندگي لازم است.

و از طرفي كمبود «پتاسيم» در بدن، رشد را متوقف مي سازد پلكها متورم مي شود و دستگاه تنفس دچار

اختلال مي شود.

«پتاسيم» در فعاليت و قدرت تصفيه و شستشوي سلول هاي كبدي، مؤثر است، و موجب مي گردد كبد مواد سمي و اوره و اسيداوريك را بهتر و بيشتر از خون گرفته خارج نمايد.

«پتاسيم» در قدرت دفعي كليه ها نقش اساسي دارد و موجب فعاليت بيشتر كليه ها و دفع مواد سمي از خون مي گردد و بدين لحاظ «پتاسيم» را، از داروها و درمان كننده ي بيماري هاي كليه مي دانند.

«پتاسيم» حتي در ساختمان گلبول هاي قرمز خون وجود دارد و در فعاليت و سازندگي و حفظ آن اثر دارد.

غير از پتاسيم- كه وجودش براي ادامه ي حيات و حفظ تندرستي ما ضروري است- مواد معدني ديگري چون فسفر، كلسيم، منيزيم، آهن در زيتون وجود دارد كه هر كدام نقش شگرف و سازنده اي در زندگي ما دارند. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 194

انجير:

«انجير» نيز ميوه اي است كه جنبه ي دارويي فراواني دارد و چيز زائدي ندارد و تمامش خورده مي شود غذاي لطيف و سريع الهضم است و لينت طبع مي آورد، بلغم را تحليل مي دهد و كليه ها را پاك و سنگ مثانه را از بين مي برد و راه كبد و سپرز را باز مي كند و بدن را فربه مي سازد. «1»

«انجير» داراي مواد و تركيبات غذايي و دارويي سبك و خوشخوراك است كه تازه و خشك آن، گوشت و هسته و پوستش براي همه و هر سني قابل استفاده و گواراست. «2»

و در روايتي از امام رضا (ع) آمده است: «انجير بوي دهان را مي برد، لثه ها و استخوان ها را محكم مي كند، مو را مي روياند، درد را بر طرف مي سازد، و با وجود آن نياز به دارو نيست، و

همچنين مي فرمايد: انجير شبيه ترين ميوه به ميوه ي بهشتي است.» «3»

انجير حاوي مقدار زيادي «فسفر» مي باشد كه در تقويت هوش و حافظه بسيار موثر است نيز سرشار از «پتاسيم» كه براي سلامتي كودكان ضعيف و كم خون و بي اشتها مفيد مي باشد، مقدار قابل توجهي، كلسيم دارد، كه هم سازنده ي خون و استخوان و هم در ايجاد عضلات بدن و نيروي اعصاب و افزايش قدرت جسماني مؤثر است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 195

امروزه كارخانجات بزرگ داروسازي، از مواد موجود در انجير و خواص حياتي آن براي ساخت داروهاي لازم جهت درمان و دفع سموم بدن استفاده مي كنند. «1»

بنابراين:

با در نظر گرفتن كلام مفسرين و صاحب نظران و توجه به فوائد غذايي سرشار «زيتون» و «انجير» مي توان گفت: قرآن با سوگند به اين دو ميوه توجه و حس كنجكاوي انسان را نسبت به اين دو غذا جلب كرده است و شايد يكي از حكمت هاي مهم سوگند قرآن به اين دو ميوه به اهميت و ارزش غذايي آن باشد.

منابع جهت مطالعه:

1. قسم هاي قرآن، آيت الله مكارم شيرازي.

2. سوگندهاي قرآن، ابوالقاسم رزاقي.

3. تحليلي بر سوگندهاي قرآن، محمد فاكر ميبدي.

4. گياهان در قرآن، دكتر محمد اقتدار حسين فاروتي.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 196

چرا هنگام غذا خوردن توصيه شده كه نمك بخوريد؟

پرسش:

چرا هنگام غذا خوردن توصيه شده كه نمك بخوريد؟ پاسخ:

پاسخ را در دو بخش ارائه مي دهم:

بخش اول: «نمك» در آيينه ي روايات.

بخش دوم: «نمك» از دريچه علم.

اما بخش اول: با بررسي رواياتي كه در مورد نمك آمده، مي توان آن ها را به دو دسته تقسيم كرد:

1. دسته اي از روايات فقط فوايد عام خوردن نمك را بيان مي كنند.

از حضرت علي (ع) در اين

مورد حكايت شده كه مي فرمايد:

«ابدوا بالملح في اوّل طعامكم فلو يعلم الناس ما في الملح لاختاروه علي الترياق المجرب؛ «1» با نمك خوردن در اول غذا، غذا خوردن را شروع كنيد، كه اگر مردم بدانند چه خاصيتي در نمك است، هر آيينه بر ترياق [بهترين دواي موثر] تجربه شده آن را بر مي گزيدند.»

2. دسته اي ديگر علاوه بر بيان فوايد عام نمك، فوايد خاص استعمال نمك را نيز بيان مي كنند كه نمونه هاي آن به شرح زير است. پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 197

1. عن الصادق (ع): قال رسول الله (ص) لعلي (ع): «يا علي افتتح بالملح و اختم به فانه من افتتح بالملح و ختم به عوفي من اثنين و سبعون نوعاً من انواع البلاء منها الجنون و الجُذام و البرص؛ از امام صادق (ع) نقل شده كه رسول خدا (ص) به حضرت علي (ع) فرمود: اي علي! غذا را با نمك آغاز و با آن پايان ده؛ كه هر كس چنين كند از 72 نوع از انواع بلا، در امان است، كه از آن جمله جُنون و جذام و پيسي مي باشد.»

و در ادامه ي روايتي ديگر، مشابه همين روايت از پيامبر (ص) نقل شده است: «1»

«از آن جمله پيسي و دردهاي گلو و دندان ها و دردهاي شكم مي باشد.» «2»

و نيز از امام صادق (ع) نقل شده است:

«هر كس اوّل و آخر غذا نمك بخورد، لكه هاي سياه و سفيد صورتش برطرف خواهد شد.» «3»

بخش دوم: «نمك» از دريچه ي علم.

همانطوركه مي دانيد نمك به خاطر داشتن «اسيد»، بهترين داروي ضد عفوني كننده است، چرا كه هيچ نوع ميكروبي نمي تواند درنمك رشد و نمو

يا زندگي كند.

دانشمند محترم دكتر تومانيانس در كتاب خود به نام «malsI ni relur cineigyH» فوائد استعمال نمك پيش از غذا را، چنين مي نگارد:

1. براساس علوم پزشكي، دهان محل جمع شدن انواع و اقسام ميكروب ها مي باشد، كه در اثر استعمال نمك پيش از غذا آنها بر طرف مي شوند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 198

2. آب دهان (بزاق) از چشمه هايي به نام غُدد بزاقي ناشي و جاري مي باشند، كه هر چه زيادتر با غذا مخلوط شوند غذا زودتر از گلو پايين مي رود و زودتر هضم مي شود.

با وارد شدن نمك در دهان، غدد اطراف دهان تحريك مي شود و ترشح آنها زودتر مي گردد، و از اين رو غذا را زودتر هضم و حل مي سازد، و براي بلع و هضم حاضر مي نمايد.

3. نمك وقتي وارد معده ي خالي از غذا مي گردد، غدد معده را هم تحريك مي كند و ترشحات زيادتري بوجود مي آورد. پس «اسفيورت» نمك سبب زود بلعيدن و زود هضم شدن غذا مي شود.

4. از آنجا كه نمك پيش از غذا تحريك كننده ي غدد هاضمه است. در اثر تحريك غدد هاضمه، انسان به غذا خوردن ميل پيدا مي كند، و سبب زياد شدن اشتهاء مي گردد.

5. چنانچه مواد شيميايي بيش از مقدار معمول در معده ترشح شود موجب سوء هاضمه مي گردد و نمك پيش از طعام به خاطر اثر اسيدي كه دارد آن را خنثي و بي اثر مي كند و سوء هاضمه را بر طرف مي نمايد.

6. در بدن و خون و ساختمان جسم مقدار معيني نمك وجود دارد كه اگر از آن كم شود موجب امراض مختلفي در اعضاء بدن مي گردد، در اين صورت وقتي نمك پيش از طعام وارد

معده شد مقدار مورد نياز را براي كمبود در خود نگه مي دارد و در حقيقت مقدار از دست رفته را جبران مي كند.

7. بدن انسان براي برطرف كردن نمك، احتياج به آب دارد و استعمال نمك پيش از خوراك، انسان را به نوشيدن آب مجبور مي نمايد و اين خود سبب ازدياد «ادرار» و شستشوي كليه و مثانه مي شود.

8. نمك، زياد كننده ي ترشحات غدد امعاء مخصوصاً در قسمت هضم و جذب مي باشد از اين رو استعمال آن پيش از صرف طعام بهترين وسيله براي زود هضم شدن و هضم گرديدن مواد غذايي است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 199

9. در اثر نمك خوردن، مقداري از آب ها از روزنه هاي پوست بدن بيرون مي آيد، در نتيجه سوراخ هاي تنفسي پوستي، پاك و پاكيزه مي شوند.

10. استعمال نمك بعد از صرف غذا، غدد بزاقي را تحريك مي كند و باعث زياد شدن، آب دهان مي گردد و انسان ناگزير به فرو بردن و يا بيرون كردن آن از دهان مي شود كه در هر دو صورت چربي يا غذاي باقي مانده در دهان و بين دندان ها، به همراه آب دهان برطرف مي شود.

11. اگر انسان طعامي را بخورد و نمك آن كم باشد، و يا در معده ترشحات مواد نمكي نباشد، باعث دير هضم شدن يعني سوء هاضمه مي گردد، پس در اين صورت اگر پيش از غذا نمك خورده شود اين دو ضرر را جبران مي نمايد.

يادآوري:

بديهي است كه اين فوائد، براي استعمال مقدار مناسب نمك مي باشد، و اگر در مصرف نمك افراط و تفريط شود باعث تحريك قلب و امراض گوناگون نيز خواهد گرديد.

در ضمن فوايد نمك براي انسان هاي سالم و متعادل و

به صورت غالبي است، ولي براي افراد بيمار، يا گاهي براي افرادي خاص، ممكن است برخي داروها نيز ضرر داشته باشد كه بايد مصرف آن را پزشكان تجويز كنند.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. قرآن و علوم روز، سيد جواد افتخاريان.

2. اصول كافي، كليني، ج 6، ص 325 به بعد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 200

مقصود از شفا بودن عسل چيست؟

پرسش:

مقصود از شفا بودن عسل چيست؟ قرآن خوردن عسل را شفا مي داند، لطفاً فوايد علمي و پزشكي آن را بيان كنيد؟

پاسخ:

عسل غذاي لذيذي است كه زنبور عسل آن را توليد مي كند و قرآن نيز بدان توصيه كرده است:

«فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ؛ «1» خوردن عسل براي مردم شفاء است»

پيامبر اسلام (ص) فرمودند: «لم يستشف المريض بمثل شربه العسل؛ «2» هيچ مريضي، به مانند نوشيدن عسل شفاء پيدا نمي كند.»

واژه ي «شفاء» در قرآن، درباره ي خوردني ها به كار نرفته و فقط عسل را شفا دانسته است. و نام يك سوره از قرآن، به نحل (: زنبور عسل) اختصاص داده شده است و قرآن درباره ي وحي به زنبور عسل مي فرمايد:

«پروردگار تو به زنبور عسل وحي (و الهام غريزي) نمود كه از كوه ها و درختان و داربست هايي كه (مردم) مي سازند، خانه هايي برگزين و تمام ثمرات (و شيره ي گلها) بخور (خوردن در اينجا مجاز است منظور نوشيدن خاص است) و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 201

راه هايي را كه پروردگارت براي تو تعيين كرده است براحتي بپيما ... و از شكم هايشان شرابي با رنگ هاي مختلف خارج مي شود كه در آن براي مردم شفا است بيقين در اين امر نشانه ي روشني است براي جمعيّتي كه مي انديشيدند.» «1»

فوايد عسل:

دانشمندان با تحقيقات خود، فوايد

زيادي براي عسل ارائه داده اند. ما در اينجا به طور خلاصه به آن ها اشاره مي كنيم:

مواد معدني: پتاسيم، آهن، فسفر، يد، منيزيم، سرب، منگنز، آلومينيوم، مس، سولفور، كروميوم، ليتيوم، نيكل، روي، اسميوم، تينانيم، سديم، و مواد آلي، مانيت ها، ضمغ، پولن، اسيد لاكتيك، اسيد فرميك (كه تركيب عسل با آن از فساد عسل جلوگيري مي كند و ضد رماتيسم است)، اسيد ماليك، اسيد تارتاريم، اسيد اگزاليك، اسيد سيتريك، رنگ ها، روغن هاي معطر، ازته و از مواد معدني عسل به شمار مي آيند.

مواد تخميري: انورتاز، آميلاز، كاتالاز كه در هضم غذا مفيد است.

عناصر ديگر عسل: گلوكز، لولز، ساكارز، دكسترين، مواد البرمينوئيد، سولفات ها، انورتين، آب ...

عسل داراي ويتامين هاي شش گانه ي ( (E, K, D, C, B, A و برخي هم گفته اند كه ويتامين «PP» دارد. «2»

* حدود 70 مواد معدني «3» تخميري و ويتامين ها در عسل وجود دارد، و براي درمان يا تقويت يا پيشگيري امراض پوستي، (دمل ها، جوش ها ترميم

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 202

ضايعات بافت ها و ...) گوارشي، قلب و دندان، تقويت رشد طفل، سرطان، تنفس، كبد، صفرا، چشم و گوش، بيني، مرض زنان و براي تقويت نسل و بچه و ... مؤثر است. «1»

* عسل از مهم ترين مواد قندي طبيعي است و تاكنون 15 نوع قند در آن كشف شده است. مانند: فركتوز 40%، گلوكز 30%، نيشكر 40%.

* يك كيلوگرم عسل، حاوي 3250 كالري حرارت است.

* عسل، پادزهر افيون خوردگي و نيش حشرات است.

* عسل آب پز، براي ريزش بول تأثير بسزائي دارد.» «2»

* عسل از جمله بيماري هاي: اعصاب، بي خوابي، درد پهلو، سياتيك، ديفتري، مرض كم خوني، امراض كبد، بيماري هاي استخوان، ريه، ايجاد رشد و نيرو،

كمي و زيادي فشار خون را علاج مي كند، و همچنين فوائد زيادي براي درمان «يرقان» دارد.

* خوردن عسل، در حال ناشتا، براي زخم معده و اثني عشر و كاهش ترش كردن معده مفيد است. براي تنظيم قند خون موثر است. ضدعفوني كننده مجاري ادرار و هم چنين در پيشگيري از زكام مفيد است. «3»

* نوشته اند كه در مصر، عسلي چندين هزار ساله پيدا شد كه فاسد نشده است، «4» چون داراي اسيد فرميك است و عسل را فاسد نمي كند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 203

* عسل داراي عوامل قوي ضد ميكروب است. و ميكروب هايي كه عامل بيماري انسان ها هستند قادر به ادامه حيات در عسل نيستند، از جمله وجود آب اكسيژنه در عسل، موجب از بين رفتن ميكروب است و هيچ گونه قارچي در آن رشد نمي كند.

* براي رشد كودكان و نيز براي درآمدن دندان، جلوگيري از اسهال و سوء تغذيه و ... مفيد است.

* تحقيقات نشان داده است كه زنبور داران كمتر به سرطان مبتلا مي شوند.

* عسل براي زخم معده و التهاب معده مفيد است، و نقش موثري در تنظيم اسيدهاي معده دارد.

* عسل براي بيماري هاي چشم مانند: التهاب پلك ها، التهابات قرنيه (سل چشم، سيفليس، تراخم) زخم قرنيه، سوزش چشم، موثر است.

نكته:

با توجه به موارد فوق، عسل غذايي است كه مردمان قبل از اسلام و اديان گذشته بر آن تأكيد داشته اند و بيان قرآن به مسئله شفا بودن عسل، يك شگفتي علمي است نه اعجاز علمي، به سبب اينكه قبل از اسلام اهميّت و فوايد آن را يافته بودند و در طب جالينوسي و بقراطي يوناني فوايد آن آمده است.

يادآوري:

لازم به ذكر

است كه عسل زمينه ساز آثار فوق است نه علت تامه. يعني ممكن است به خاطر وجود موانعي، اثر نكند، يا براي بيماري خاصي اثر منفي داشته باشد. در نتيجه شفا بخشي عسل غالبي است نه در همه ي موارد.

براي مطالعه بيشتر به كتاب هاي زير مراجعه فرماييد:

1. اسلام پزشك بي دارو، احمد امين شيرازي، انتشارات اسلامي، ص 117.

2. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مبين، ص 406- 417.

3. دكتر عبدالحميد دياب و قرقوز، طب در قرآن، ترجمه چراغي، انتشارات حفظي، ص 25.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 204

منظور از شفاء بودن قرآن چيست؟

پرسش:

منظور از شفاء بودن قرآن چيست؟ پاسخ:

شفا بودن قرآن در آيات متعددي مطرح شده از جمله در سوره ي اسراء مي فرمايد:

«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَاراً؛ «1» و از قرآن آنچه شفا و رحمت است براي مؤمنان، نازل مي كنيم؛ و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمي افزايد.»

و در سوره ي يونس مي فرمايد:

«يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَهٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُديً وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِينَ؛ «2» اي مردم! اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است؛ و درماني براي آنچه در سينه هاست؛ (درماني براي دل هاي شما؛) و هدايت و رحمتي است براي مؤمنان.»

در اينجا لازم است به چند مطلب اشاره شود:

الف: مفهوم شناسي:

واژه ي «شفاء» به معناي صحت و سلامت است «3» و در مقابل بيماري، عيب و نقص مي آيد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 205

ب: بيماري هاي انسان:

با بررسي ابعاد مختلف انسان در مي يابيم نمي توان براي انسان فقط بيماري جسم را در نظر گرفت و در بهبودي آن تلاش كرد بلكه انسان داراي

دو بعد جسمي و روحي مي باشد كه ممكن است هر كدام در معرض بيماري قرار گيرند و بيماري هر كدام موجب اختلال در كارايي ابعاد ديگر انسان شود. از اين رو مي توان بيماري هاي انسان را به سه نوع تقسيم كرد:

1. اعتقادي؛ 2. روحي- رواني؛ 3. جسمي.

براي توضيح بيشتر، ضرورت دارد به هر كدام از آنها به صورت جداگانه پرداخته شود.

1. قرآن و درمان بيماري هاي اعتقادي:

نزول قرآن در مرحله ي اول براي درمان بيماري هاي اعتقادي مردم بوده است تا آنها را از شرك و كفر و تاريكي ها به توحيد و اسلام و روشنايي رهنمون سازد؛ در آيات متعددي به اين مسئله پرداخته شده كه هدف قرآن اين است كه شما را از ظلمت جهل به نور دانش، از كفر به نور ايمان، از ظلمات ستمگري به نور عدالت، از فساد به صلاح، از گناه به نور تقوي رهبري كند. «1»

امراض اعتقادي و قلبي از امراض جسم شديدتر است. از اين رو قرآن شفاء و رحمت است؛ يعني درمان براي امراض اعتقادي مانند كفر، نفاق، شرك، و در نفوذ معرفت و شناخت، توحيد و ... در قلب رحمت است.

2. قرآن و درمان بيماري هاي روحي:

براي رعايت اختصار به دو بخش از اين بيماري ها مي پردازيم:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 206

بدون شك بيماري هاي روحي و اخلاقي انسان، شباهت زيادي با بيماري هاي جسمي او دارد. هر دو كشنده است. هر دو نياز به طبيب و درمان و پرهيز دارد. قرآن نسخه اي حيات بخش براي كساني است كه مي خواهند با كبر، غرور، حسد و نفاق به مبارزه برخيزند. و همچنين براي برطرف كردن ضعف ها و ترس ها، اختلاف ها و پراكندگي ها

و براي كساني كه عشق به دنيا و وابستگي به ماديات و تسليم بي قيد و شرط در برابر شهوت ها مي باشند؛ شفا بخش است. «1»

حضرت علي (ع) درباره ي شفا بخش بودن قرآن مي فرمايد:

«از اين كتاب بزرگ آسماني براي بيماري هاي خود شفا بخواهيد و براي حل مشكلاتتان از آن ياري بجوييد، زيرا درمان بزرگترين دردها در اين كتاب است؛» «2»

بهترين دليل براي اثبات اين كلام مقايسه وضع عرب جاهلي با تربيت شدگان مكتب پيامبر (ص) در آغاز اسلام است. آن قوم جاهل و نادان كه انواع بيماري هاي اجتماعي و اخلاقي سر تا پاي وجودشان را فرا گرفته بود. با استفاده از اين نسخه شفا بخش نه تنها درمان يافتند، بلكه آنچنان نيرومند و قوي شدند كه هيچ نيرويي نمي توانست در مقابلشان ايستادگي كند. «3»

ب. بيماري هاي رواني:

برخي از روانشناسان با تحقيق در آيات قرآن دريافته اند كه قرآن تاثيرزيادي بر روان انسان مي گذارد و شفابخشي قرآن را با علوم تجربي مقايسه نموده اند. و نتايج حاصل از آن تحت عنوان تاثير قرائت قرآن بر بهداشت رواني انسان منتشر شده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 207

دستورات و توصيه هاي قرآن، تاثير بسزايي در بهداشت رواني فردي و اجتماعي انسان دارد. تا جايي كه مي توان گفت: عمل به توصيه هاي قرآن، بالاترين و بهترين نسخه ي بهداشت رواني است. براي نمونه به برخي از آيات و تاثيرات آن ها اشاره مي كنيم:

1. مداومت بر قرائت قرآن كريم، نقش موثري در مقابله با استرس دارد. همچنين فهم قرآن نيز در مقابله با استرس مؤثر است. «1»

2. نتيجه ي تحقيقي كه از 60 دختر به دست آمده اين است كه گروهي كه حداقل 6 ماه

روزانه نيم ساعت به قرائت قرآن مي پرداختند، ميزان اضطراب و افسردگي آنان به طور چشمگيري كمتر از ديگران بوده است. «2»

3. دميدن روح اميد، و دوري از يأس و تاثير آن در كاهش افسردگي. «3»

4. دعوت قرآن به صبر و تاثير آن در كاهش فشارهاي رواني. «4»

5. دعوت قرآن به توكل به خدا «5» و نقش آن در آرامش انسان.

6. ياد خدا و آرامش دل. «6»

7. ممنوعيت خودكشي در دين «7» و پايين آمدن آمار خودكشي در مجامع اسلامي.

8. احترام و محبت به پدر و مادر «8» و تاثير آن در سلامت خانواده.

9. حجاب براي زنان و سلامتي رواني. «9»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 208

10. نماز و آرامش رواني. «1»

11. ازدواج و تشكيل خانواده و تأمين آرامش فردي و سلامت محيط اجتماع. «2»

12. ممنوعيت سوء ظن، تجسس و غيبت، و اثرات آن بر سلامتي جامعه و شخصيت افراد. «3»

به عبارت ديگر مي توان گفت: همه ي دستورات الهي به نوعي براي آرامش فردي و اجتماعي و رشد و بالندگي فرد و جامعه آمده است. «4»

3. قرآن و درمان بيماري ها جسمي:

قبل از هر چيز، لازم است گفته شود؛ قرآن كتاب بهداشت و درمان و پزشكي نيست؛ بلكه كتاب هدايت و تربيت معنوي افراد و جامعه است. و اگر به مطالب پزشكي و بهداشتي و علمي اشاره اي كرده است به خاطر اين است كه:

1. راه خداشناسي را هموار كند.

2. حس كنجكاوي بشر را تحريك نمايد تا در زمينه ي علوم تجربي رشد نمايند و در پي كشف آن برآيند.

3. اعجاز علمي قرآن را به اثبات برساند.

4. علت مهم تر اين كه به خاطر پيوستگي نيازهاي جسمي و

روحي با همديگر و تاثير آنها بر همديگر قرآن برخود لازم مي داند كه به بهداشت جسمي انسان نيز

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 209

توجه ويژه كند زيرا در كمال روحي او تاثير دارد بنابراين قرآن براي تامين سلامتي و بهداشت جسم مطالبي بيان فرموده كه اگر در حد اعجاز علمي نباشد قطعاً برخي آنها جزء شگفتي هاي علمي است. براي مثال:

الف: بهداشت غذايي: مانند: خوردن غذاهاي پاك «1»- ممنوعيت غذاهاي غيربهداشتي «2»- عدم اسراف در غذا «3»- دوري از گوشت مردار «4»- دوري از گوشت خوك و خوردن خون «5»- دوري از شراب. «6»

ب: بهداشت شخصي (جسمي): مانند: وضو، «7» غسل، «8» طهارت لباس، «9» پاكيزگي محيط زيست «10» و ...

ج: بهداشت مسائل جنسي: مانند: ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه «11»- دوري از زنا «12»- دوري از لواط «13»- دوري از استمناء. «14»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 210

د. عسل و درمان بيماري هاي جسمي. «1»

ه-. روزه و درمان بيماري هاي جسمي. «2»

و. تاثير آواي قرآن بر كاهش دردهاي جسمي بعد از عمل جراحي. «3»

حاصل سخن اينكه، قرآن براي بيماري هاي اعتقادي، روحي، رواني، اخلاقي و اجتماعي به صورت مستقيم دستور دارد حتي هدف از نزول خود را نجات انسان ها از بيماري اعتقادي و روحي و اخلاقي مي داند.

اما براي بيماري هاي جسمي و بهداشت فردي و اجتماعي و درماني آن به صورت كنايه اي و در پرتو دستورات و در قالب بايد و نبايد (حرام و حلال) و هست و نيست (ارشادي) بيان كرده است.

معرفي كتاب جهت مطالعه بيشتر:

1. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، نشر

معارف.

2. استعانت از قرآن كريم، عليرضا نيك بخت، نشر قبله، تهران.

3. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، ج 2، انتشارات مبين.

4. آموزه هاي تندرستي در قرآن، حسن رضا رضايي، انتشارات عطر آگين.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 5، ص: 211

5. طب در قرآن، دكتر عبدالحميد دياب، دكتر قرقوز، ترجمه چراغي، انتشارات حفظي.

6. اولين پيامبر آخرين دانشگاه، دكتر پاك نژاد، ج 4 و 5 و 6، كتابفروشي اسلامي.

7. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، دارالكتب اسلاميه، تهران، ج 12، ص 239. ذيل آيات مورد بحث و بررسي.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109