پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، جلد 3 (باران مهر)

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : باران مهر/جمعي از پژوهشگران ؛ زير نظر محمد علي رضايي اصفهاني.

مشخصات نشر : قم: انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 1385.‮

مشخصات ظاهري 173 ص.

فروست : پرسش هاي قرآني جوانان؛ 3

شابك : 15000 ريال 964-96337-0-7‮

يادداشت : پشت جلد به انگليسي: The Quranic questions of youth

يادداشت چاپ قبلي: انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن، 1384 ( بدون فروست).‮

يادداشت :چاپ سوم

يادداشت :كتابنامه: ص. [169] - 173؛ همچنين به صورت زير نويس.

موضوع:قرآن-- پرسشها و پاسخها

شناسه افزوده:رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

رده بندي كنگره ‮ BP65/2 /ب14 1385

رده بندي ديويي 297/1076‮

شماره كتابشناسي ملي:1154996

درآمد

قرآن كريم نوري است كه بر انديشه ي بشر تابيد و راه انسان ها را روشن ساخت، اين كتاب منبع عظيم معرفتي و سفره اي الهي است «1» كه مي تواند نسل هاي بشر را از زلال معرفت خويش سيراب سازد.

اين كتاب به مقام دانش و دانشمندان ارج مي نهد و عالمان و جاهلان را مساوي نمي داند، «2» بلكه با اشارات متعدد به مباحث كيهان شناسي، زيست شناسي، رويان شناسي و روح و روان انسان بلكه با اشاره به مسائل فرا روانشناسي، حسّ كنجكاوي و پرسشگري انسان را تحريك مي كند و زمينه رشد علوم را فراهم مي سازد.» پرسش كليد دانش است، «4» و ذهن پرسشگر ارجمند است، و وظيفه دانشمندان استخراج پاسخ از منابعِ قرآن، حديث، عقل و علوم تجربي و ارائه آن به تشنگان حقيقت است.

از اين رو چندين سال است كه جمعي از پژوهشگران حوزه و دانشگاه گردهم آمده و با تأسيس «واحد پاسخ به پرسش هاي نور»، و ارسال پرسش نامه به مناطق

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان،

ج 3، ص: 10

مختلف، به گردآوري پرسش ها و ارائه پاسخ پرداخته اند و اينك بخشي از اين پرسش و پاسخ ها را در اين مجموعه گردآوري و ارائه مي كنند.

بنده كه چند سال با اين عزيزان همراهي داشته ام، شاهد تلاش علميِ همراه با تعهد آنها بوده ام، كه در حد توان كوشيده اند پاسخ هاي مناسب و متين ارائه كنند و به طور نسبي موفق بوده اند.

اميدوارم خداي متعال اين خدمت علمي و قرآني را از همه ي ما بپذيرد و در پرتو قرآن و اهل بيت عليهم السلام پاداش نيك عطا فرمايد!

در ضمن از خوانندگان محترم درخواست داريم كه ما را از راهنمايي خويش محروم نفرمايند و از جوانان عزيز مي خواهيم كه اگر پرسش هايي دارند، به آدرس ما ارسال فرمايند.

والحمد للَّه رب العالمين

محمدعلي رضائي اصفهاني

قم- 2/ 11/ 1383

-

آدرس: قم، خيابان معلم، معلم 9، جنب هتل يثرب، كوچه شهيد محمدحسن احمدي، كوي نور، پلاك 91

تلفن، پيام گير، نمابر: 7739002- 0251 ص. پ: 416- 37185- قم

..:..

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 11

فصل اول: مبدأشناسي

اشاره

1. شك در مورد خدا نقطه ي آغاز يا توقف؟

2. آيا خداوند بزرگ روح است يا جسم او را چگونه پيش خودمان مجسم كنيم؟

3. از منظر قرآن و حديث چگونه مؤمنين در ايمانشان با هم تفاوت دارند؟

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 13

1. شك در مورد خدا نقطه ي آغاز يا توقف؟

1. پرسش:

1. شك در مورد خدا نقطه ي آغاز يا توقف؟

آيا اگر انسان در مورد خدا شك كرد و فكر كرد، مرتكب گناه مي شود يا خير؟

لطفاً كمي در مورد اين تفكر و شك توضيح دهيد؟

پاسخ:

مقدمه

انسان براي جستجوي حقيقت داراي حالتي به نام «حس كنجكاوي» مي باشد. اين حس يك «محرك دروني» است كه با هر چيزي تماس پيدا كند نظرش جلب مي شود و مي خواهد آن را بفهمد و درك كند. همين جاست كه مسئله ي «شك» مطرح مي شود يعني در برابر انسان يك سلسله مجهولات قرار مي گيرد كه نمي تواند به آنها علم پيدا كند اين را شك مي گويند.

منشأ شك:

ما دو نوع نياز داريم:

1. نياز عقلي: كه به خاطر قرار گرفتن عقل در برابر مجهولات است و حس حقيقت جويي، او را به دنبال حل مجهولات مي كشاند و شك عقلي نمايانگر اين نياز است.

2. نياز قلبي: بشر در برخي موارد با وجود دليل هاي فراوان عقلي، قلباً مطلب

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 14

را نمي پذيرد و گاهي ترديد مي كند.

احساس نياز قلبي انسان در برخي پديده ها با ويژگي هاي خاص نمايانگر مي شود.

مانند اين كه با صدها دليل ثابت شده است كه شخص مرده، قدرت هيچ كاري را ندارد و نبايد از او ترسيد، ولي هنوز در انسان ترس وجود دارد و باور عقلي به قلب او راه نيافته است؛ در حقيقت «عقل» او مطمئن است ولي «قلب» او هنوز مطمئن نشده است.

در رابطه با قسم اول يعني نياز عقلي، كه شايد منظور شما از سوال فوق اين قسم باشد؛ عرض مي كنيم كه «شك»، هم خوب است و هم خوب نيست.

- شك، خوب است چون انسان وقتي متولد مي شود با يقين و ايمان متولد نمي شود زماني كه بالغ مي شود با يقين و علم بالغ نمي شود. يقين چيزي است كه بايد براي انسان پيدا شود اما تا انسان شك نكند به سوي يقين رانده نمي شود.

شك براي بشر خوب است اما نه اينكه هدف خوب و منزل خوبي باشد. بلكه دالان و محل عبور خوبي براي رسيدن به علم و يقين است تا انسان از اين دالان عبور نكند به آن سرمنزل بسيار عالي، كه يقين نام دارد نمي رسد.

مثال: ممكن است به ظاهر، درد دندان بد باشد اما در عين حال خوب است؛ زيرا وقتي دندان درد گرفت، انسان به دندان پزشك متخصص رجوع مي كند و به علت وجود درد پي مي برد و از فساد آن دندان و دندان هاي مجاور نيز جلوگيري مي كند. حالا اگر درد نبود ما از فساد و خرابي پنهاني دندان بي خبر مي مانديم، و بقيه دندان ها هم خراب مي شدند. شك نيز چنين موقعيتي در مورد باورهاي انسان دارد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3،

ص: 15

قرآن كريم وقتي دعوت مي كند به اينكه، رشته ي تقليد از گذشتگان را از گردن باز كنيد؛ يعني در آنچه كه از پدران و مادران و محيط خودتان فراگرفته ايد و به آن باور داريد ترديد كنيد. قرآن كه مي گويد: در اين باورها ترديد كنيد منظورش اين نيست كه ترديد خوب است. بلكه ترديد كنيد تا بتوانيد تحقيق كنيد و به يقين برسيد. زيرا انسان تا زماني كه در دانسته هاي خود شك نكند از راهي كه مي رود بر نمي گردد، و به دانسته هاي خود «دلخوش» مي باشد همانطور كه اگر درد دندان نباشد انسان به دندان فاسد خود دلخوش مي باشد.

و از اين رو قرآن از زبان مردم مي گويد: ما گذشتگان و اسلاف خودمان را بر يك طريقه اي يافته ايم و دنبال همان عقايد و باورهاي پدران خودمان مي رويم.

(زخرف/ 23)

و در جاي ديگر مي فرمايد: ممكن است پدران اينها اهل تعقل و هدايت نبوده باشند [باز هم بايد از پدرانشان پيروي كنند]. (بقره/ 170)

- اما شك بد است چون علامت نبودن علم و آگاهي است، و نشان مي دهد كه انسان به هدف اصلي كه يقين است نرسيده است و در راه سرگردان مانده است. با اين حال بايد تلاش كند و خود را به يقين و سرمنزل مقصود برساند.

در رابطه با قسم دوم يعني «نياز قلبي» بايد گفت: بعضي از انسان ها در مورد وجود خدا و وحدانيت باري تعالي و اعتقاد به عالم غيب سوالاتي دارند كه موجب شك آنها شده، كه هر چه زودتر بايد به افراد آگاه و متخصص در اين باره رجوع كنند وخود را از درد اين «شك ابتدايي» نجات دهند و از فاسد شدن بقيه ي

باورها و عقايد جلوگيري كنند؛ و عقل خود را از دلايل عقلي سيراب كنند، و بعد

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 16

نوبت به «عمل» مي رسد كه اگر انسان اعمال و رفتار خود را مطابق عقايد و باورهاي خود مديريت كند و به دانسته هاي خود عمل كند، نور تقوا همه ي وجود او را فرا مي گيرد و اگر شكي هم وجود داشته باشد در پرتو تقوا بر طرف مي شود.

چنانكه قرآن كريم مي فرمايد: «تقوا پيشه كنيد تا خداوند به شما علم عطا كند.» «1»

و اگر تقوا نباشد و نافرماني شود كار آنها به شك در مورد خداوند و شرك و كفر مي انجامد.

چنانكه قرآن مي فرمايد: «سپس عاقبت كساني كه كارهاي زشت انجام دادند، تكذيب آيات الهي شد.» «2»

خلاصه آنكه بايد ببينيم كه شخص در قبال شك بوجود آمده چه مي كند؟ اگر شك را چراغ قرمز قرار دهد براي توقف و درجا زدن، اين شك تخريب كننده عقائد و بد است، و اگر شك را چراغ سبزي قرار دهد براي عبور و بالا بردن سطح آگاهي، نه تنها گناه نيست، بلكه سبب كمال انسان نيز مي باشد.

در پايان راهكارهايي را در اين باره پيشنهاد مي كنيم:

1. اگر شك پيدا شد سعي كنيم در اسرع وقت با سوال كردن از متخصصين فن، آن را رفع كنيم. زيرا باقي ماندن شك در ذهنِ انسان، موجب نابودي ايمان، و بوجود آمدن شك هاي ديگر است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 17

2. با تفكر در خلقت آسمان و زمين و نظم آنها و تفكر در مورد انسان، سعي كنيم اعتقادات خود را در مورد خداوند استحكام بخشيم و با تذكر و

يادآوري نتائج تفكرات؛ خود را به درجه ي يقين، روز به روز نزديك كنيم. در روايات اهلبيت و بويژه در قرآن كريم، به طور متعدد، به تفكر در آمد و رفتِ شب و روز و دقائق و لطائفي كه در شب و روز است توصيه شده است. «1»

3. انجام عبادت همراه با دقت و با خلوص نيت، موجب مي شود باورهاي ما تقويت شود و به درجه ي يقين برسيم. قرآن كريم مي فرمايد: «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّي يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» «2» 4. و در پايان بايد عرض كنيم همانطور كه وسوسه هاي شيطاني و نافرماني خدا و تعلقات مادي و بي تقوايي و ... باعث ايجاد زنگار بر قلب و قساوت قلب مي شود؛

رعايت تقوا

ذكر خدا

و قرائت و تدبر در قرآن

و شركت در مجالس اهلبيت عليهم السلام

و مجالست با علما

و همنشيني با دوستان عاقل و با تقوا و ...

باعث جلاي قلب و در نتيجه بر طرف شدن شك و رسيدن به يقين مي شود. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 18

معرفي كتاب:

1. چهل حديث حضرت امام خميني رحمه الله

2. ده گفتار شهيد مطهري رحمه الله

3. مجموعه مقالات شهيد مطهري رحمه الله

4. اخلاق در قرآن آيت اللَّه مصباح يزدي

علاوه بر كتاب هاي فوق براي جستار بيشتر مراجعه فرماييد به:

1. قلب سليم شهيد دستغيب رحمه الله

2. مباني شناخت استاد محمدي ري شهري

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 19

2. آيا خداوند بزرگ روح است يا جسم، او را چگونه پيش خودمان مجسم كنيم؟

2. پرسش:

2. آيا خداوند بزرگ روح است يا جسم، او را چگونه پيش خودمان مجسم كنيم؟

پاسخ:

اين پرسش به دو بخش تقسيم مي شود:

1. خداوند جسم است يا روح؟

2. چگونه خداوند را تصور كنيم؟

در پرسش اول: بحث ما در

مورد موجودي است كه خالق هستي مي باشد و بدون هر گونه عيب و نقص است، و به طور كلي هيچ يك از نشانه هاي مخلوقات را ندارد و از طرفي تمام كمالات و ارزش هاي والا را دارا مي باشد.

نشانه هاي مخلوق بودن عبارتند از:

1. وابستگي به شرائط:

يكي از نشانه هاي مخلوق اين است كه در بوجود آمدن و همچنين در ادامه ي حياتش، نيازمند شرائط و ويژگي هاي خاصي است. با دقت در تك تك پديده هاي عالم ماده، اين نكته ي مهم قابل مشاهده است. يك گل را در نظر بگيريم كه براي بوجود آمدن، نيازمند شرائط خاص خود (كاشتن دانه يا قلمه زدن) مي باشد، همچنانكه در ادامه ي زندگي نيز نيازهاي جديد دارد. شبيه همين مطلب را در انسان ها و حيوانات نيز مي بينيم. اما خالق و پروردگار عالَم، خالق و بوجود آورنده ي شرائط است وخود هيچ قيد وشرطي ندارد چون غني وبي نياز محض است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 20

2. تغيير و دگرگوني:

بي شك موجودي كه در شرائط مختلف، تغيير و دگرگوني مي يابد و حالات و كيفيات جديدي را كسب مي نمايد، در بدست آوردن و تحصيل اين حالات گوناگون و جديد، احتياج به علتي غير از خود دارد، چرا كه خود بخود اين تغيير و دگرگوني هرگز در او حاصل نمي شود.

3. محدوديت:

موجودي كه از نظر زماني، مكاني يا غير آن محدود باشد بدين معنا كه در تمام حالات از حدود و مرزبندي هاي خاص تبعيت مي كند، مثلًا اگر موجودي مادي است از حدود زمان و مكان برخوردار مي باشد پس در مكاني هست و در مكان ديگر نيست و در يك زمان هست و در زمان ديگر نيست؛ و اگر موجودي مجرد (مثل روح)

باشد همچنان از حيث وجودي محدود مي باشد به اين معنا كه وجودش در پرتو وجود علت موجود است و به اصطلاح، وجودش «عين ربط و تعلق» است.

با يك مثال مطلب روشن مي شود: لامپي كه در اختيار ماست و روشن است تا زماني نور مي دهد كه از طرف منبع، به آن برق داده شود، اما به محض اين كه برق قطع شود، نور هم از بين مي رود پس اين نور يك «وابستگي وجودي» به برق دارد كه «محدوديت» آن محسوب مي شود.

حال موجوديت همه ي موجودات جهان اين چنين است و در سوره ي فاطر در اين مورد مي خوانيم: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» «1»

با اين حساب خداي جهان نه «جسم» است و نه «روح» چون دانستيم

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 21

كه اگر جسم يا روح باشد (به معنايي كه ما درك مي كنيم) ديگر مقام خالقيت را ندارد و مخلوقي از مخلوقات است. پس خدا موجودي از موجودات است كه هيچ قيد، شرط و نقصي ندارد و محدود به آنها نيست و تمام كمالات را در سطح بالا دارا مي باشد.

اما در جواب اينكه: چگونه خدا را تصور كنيم؟

بايد عرض كنيم كه علم ما بر دو قسم مي باشد:

1. گاهي انسان به موجودي علم پيدا مي كند كه داراي حدود و قيود مي باشد، كه در اين صورت بوسيله ي حواس خود، تصويري از آن مي گيرد و در ذهن خود مجسم مي كند. مثل تصويري كه از يك انسان مي گيريم. اگر دقت كنيم مي يابيم كه داشتن تصوير ذهني از يك شي ء، زماني ممكن است كه آن شي داراي «حدود و قيودي» باشد تا

بتوان از آن تصويري در ذهن بياوريم.

2. گاهي انسان مي خواهد به موجودي علم پيدا كند كه از همه جهت مطلق است و هيچ حد و مرزي در وجود و كمالات ندارد، همچنانكه قابل درك حواس نيست تا بتوان آن را به صورتي در ذهن حاضر نمود و لذا هر چه در ذهن بياوريم ساختگي است و حكايت از واقعيت ندارد. و قرآن كريم مي فرمايد: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»؛ «1» «هيچ چيز همانند او نيست و او شنوا و بيناست!» و در آيه ديگر مي فرمايد: «لَاتُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»؛ «2» «چشم ها او را نمي بينند؛ ولي او چشم ها را مي بيند و او بخشنده (انواع نعمت ها، و با خبر از دقائق موجودات) و آگاه (از همه چيز) است.»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 22

در اين آيه ي كريمه عدم امكان مشاهده ي خداوند با چشم ظاهر مورد توجه قرار داده شده است و حتي در برخي از احاديث كه ذيل اين آيه ي كريمه است مي فرمايند: «شما شهرهايي را كه داخل نشده اي و نديده اي را بوسيله قوه ي واهمه مي تواني تصور كني در حالي كه با چشم نديده اي اما خداوند متعال را با خطورات قلبي و قوه ي واهمه نمي توان درك كرد و تصور نمود.» «1»

و بالاتر اين كه در حديثي آمده است: «حقيقت شناخت خداوند و توحيد اين است كه هيچ تصوري از او در قوه ي واهمه نداشته باشي.» «2»

در حديث ديگري حكايت شده: «هر چه را شما در دقيق ترين توهمات خود آنرا مشخص كنيد كه او خداست، او خدا نيست، او مخلوق و ساخته و پرداخته ي ذهن شما است. شايد مورچه هاي

ريز تصورشان اين باشد كه خداوند مانند خود آنها دو شاخك (ولي بزرگ تر) دارد.» «3»

از امام علي عليه السلام در مورد خداوند متعال نقل شده: «الذي لايدركه بُعدُ الهمم و لايناله غوصُ الفطن» «4»

«همت ها هر اندازه دورپروازي كنند او را نمي يابند، و زيركي ها هر اندازه در ژرفاي درياي انديشه فرو روند به او نائل نمي گردند.»

نكته ي قابل توجه اين كه: اين گونه نيست كه انسان نتواند هيچگونه معرفتي به خداوند داشته باشد زيرا انسان با تركيب يك سلسله از مفاهيم كلي و انتزاعي مي تواند شناختي را در مورد او پيدا كند چنانكه شخصي كه هرگز شهر بزرگي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 23

مثل نيويورك را نديده و مي خواهيم آن شهر را براي او توصيف كنيم مي گوييم نيويورك آبادي است لكن نه از اين آبادي ها، كوچه دارد نه از اين كوچه ها، خانه دارد نه از اين خانه ها.

در مورد خداوند مي گوييم: خداوند موجود است، علم دارد، قدرت دارد، حيات دارد ولي نه از اين علم ها و نه مثل اين قدرت ها و نه مانند اين حيات ها و زندگاني ها.

نتيجه: تصور خداوند به معناي اينكه آن ذات متعالي را بتوانيم در ذهن خود به تصوير بكشيم يا با قوه ي واهمه آنرا تصور كنيم اشتباه است اما معرفت پيدا كردن به خدا از راه شناخت اجمالي صفات او ممكن است از اين رو در قرآن كريم و روايات و ادعيه اي «1» كه از اهلبيت روايت شده خداوند را با صفاتش به ما معرفي كرده اند تا نسبت به او از طريق شناخت صفاتش معرفت پيدا كنيم.

معرفي كتاب

1. اصول فلسفه و روش رئاليسم علامه طباطبائي

2. اصول اعتقادات

استاد محسن قرائتي

3. مباني خداشناسي استاد محمدي ري شهري

4. التوحيد شيخ صدوق

5. الالهيات في مدرسة اهل البيت عليهم السلام استاد علي رباني گلپايگاني

6. توحيد (سلسله جهانبيني) استاد مطهري

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 24

3. از منظر قرآن و حديث چگونه مؤمنين در ايمانشان با هم تفاوت دارند؟

3. پرسش:

3. از منظر قرآن و حديث چگونه مؤمنين در ايمانشان با هم تفاوت دارند؟

در حقيقت اين پرسش دو بخش دارد كه هر بخش را به طور جداگانه پاسخ مي دهيم:

بخش اول: درجات ايمان از منظر آيات قرآن چيست؟

پاسخ:

طبق آيات قرآن كريم ايمان افراد داراي درجات مختلفي مي باشد و داراي شدت و ضعف است كه در آيه ي 63 سوره ي مباركه ي آل عمران بطور واضح به اين مطلب اشاره شده است.

درجات ايمان بر طبق آيات قرآن عبارتند از:

1. اولين مرتبه ي ايمان همان «ايمان ضعيف» است چنانكه در آيه ي 106 سوره ي يوسف بدان اشاره شده است. از اين آيه نتيجه مي گيريم كه: «ايمان تنها اين نيست كه انسان اعتقاد به وجود خدا داشته باشد بلكه يك موحد خالص كسي است كه غير از خدا معبودي به هيچ صورت در دل و جان او نباشد و فقط بنده ي خدا باشد. «1» پس اولين درجه ي ايمان، «ايمان مخلوط به شرك» است. «2» كه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 25

از آن مرتبه ايمان با عنوان «اسلام» نيز تعبير مي شود «1» يعني همين كه انسان تنها شهادتين را بر زبان جاري كند.

2. اما دومين مرتبه ي ايمان كه اواسط درجه ي ايمان است باورهاي بدور از ترديد و دودلي است همانطور كه خداوند در آيه ي 15 سوره ي حجرات به آن اشاره فرموده است و نشانه هايي را هم براي اين مؤمنين ذكر مي كند

«آري نخستين نشانه ي ايمان عدم ترديد و دودلي در مسير اسلام است، نشانه ي دوم جهاد با اموال و بخشش است و نشانه ي سوم جهاد با انفس يعني جان نثاري است.»

بدين ترتيب اسلام به سراغ روشن ترين نشانه هاي ايمان رفته است: ايستادگي و ثبات قدم، و عدم شك و ترديد از يك سو و ايثار مال و جان از سوي ديگر؛ زيرا چگونه ممكن است ايمان در قلب راسخ نباشد در حالي كه انسان از دادن مال و جان در راه محبوب مضايقه نكند. «2» پس جمله «إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» مؤمن بودن را منحصر در كساني مي داند كه به خدا و رسول او ايمان دارند سپس مي فرمايد: «ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا» يعني پس از اينكه ايمان به خدا و رسولش آوردند ديگر در حقانيت آن چه ايمان آورده اند شك و ترديد نكنند و در آخر مي فرمايد: «وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ» مؤمنين واقعي كوشش مي كنند تا تكاليف مالي و بدني اسلامي خود را انجام دهند. «3»

3. آخرين درجه ي ايمان باورهاي بدون ترديد و شك است كه به همراه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 26

كشف و شهود (يعني ديدن بوسيله ي چشم دل) و محبت كامل به حضرت آفريدگار مي باشد و شاهد اين مطلب آيه ي 54 سوره ي مائده مي باشد كه صفات اين افراد را چنين شرح مي دهد: «اول اينكه آنها به خدا عشق مي ورزند و جز به خشنودي او نمي انديشند هم خدا آنها را دوست دارد، هم آنها خدا را دوست دارند و در برابر مؤمنان خاضع و مهربان، و در برابر دشمنان و ستمكاران سرسخت و با قدرتند. و چهارم اينكه جهاد در راه خدا

بطور مستمر از برنامه هاي آنهاست و آخر اينكه در راه فرمان خدا و دفاع از حق از ملامت و سرزنش هيچ ملامت كننده اي نمي هراسند.» «1» از اين مرتبه ي ايمان به درجه ي يقين نيز تعبير مي شود. «2»

بخش دوم پرسش: درجات ايمان با توجه به روايات اهلبيت عليهم السلام

در روايتي از امام رضا عليه السلام نقل شده است: «الايمان فوق الاسلام بدرجة و التقوي فوق الايمان بدرجة و اليقين فوق التقوي بدرجة و ما قُسِّم في الناس شئيٌ اقل من اليقين.» «3» ترجمه: ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان است، و يقين يك درجه بالاتر از ايمان است و چيزي كمتر از يقين بين مردم تقسيم نشده است.

براي اين كه معناي اين روايت به خوبي معلوم شود روايات ديگر كه اسلام و ايمان را معنا كرده اند را در اينجا مي آوريم:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 27

اسلام: ازپيامبر صلي الله عليه و آله نقل شده: «الايمان اقرارٌ وعملٌ والاسلام اقرار بلاعمل.» «1» يعني ايمان بيان شهادتين و عمل در راستاي آن است ولي اسلام بيان شهادتين ولي بدون عمل مي باشد.

در حقيقت اسلام يك امر ظاهري و حد و مرز قانوني يك مسلمان را بيان مي كند. [كه جان و مال و ... محفوظ باشد ...] ولي ايمان مساله اي مهم تر و مربوطِ به باور قلبي مي باشد.

ايمان: و در روايتي ديگر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مورد ايمان توضيح بيشتر مي دهند:

الايمان معرفة بالقلب و قول باللسان و عمل بالأركان. «2» يعني: ايمان باور و معرفت قلبي مي باشد و همين باور را بايد بر زبان جاري كند، و

با اعضا و جوارح خود در راستاي ايمان و اعتقادات خود عمل كند.

در حقيقت آياتي كه در قسمت اول سوال مطرح شد مواردي را كه انسان با ايمان بايد به آن ايمان داشته باشد (خدا و رسول و ...) و مواردي كه بايد به آن عمل كند (جهاد با مال و جان) را بيان كرده بود. «3»

تقوي: هر چه انسان بيشتر بر انجام تكاليف خود (انجام واجبات و انجام ندادن حرام ها) دقت كند و به هنگام گناه خود نگهداري كند ايمان او افزايش مي يابد و به مقام تقوا مي رسد.

يقين: بعد از تقوا نوبت به يقين مي رسد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 28

و در روايتي از حضرت علي عليه السلام مي خوانيم: «1» يقين بر چهار ركن پا برجاست:

1. توكل (اعتماد بر خدا)؛ 2. تفويض (واگذاري امور به خدا)؛ 3. تسليم فرمان هاي الهي شدن؛ 4. رضا (بعد از صبر بر مشكلات، خشنودي نسبت به قضا و قدر الهي)

نتيجه: مقام اول انسان در دين از «اسلام» شروع مي شود و بعد به ايمان مي رسد و بعد به تقوا و بعد به يقين مي رسد و در هر مرحله انسان وظايف و تكليف هايي دارد. هر چه انسان به وظايفش [كه در آيات و روايات آمده بود] بيشتر و بهتر عمل كند از درجات بيشتري از ايمان برخوردار مي شود و اين شدت و ضعف و كم و زياد بودن ايمان در اصحاب پيامبر هم وجود داشته است از اين رو در روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل شده: «سلمان» در درجه ي «دهم» ايمان «ابوذر» در درجه ي «نهم» ايمان و «مقداد» در درجه ي «هشتم» ايمان بود. «2»

منابع

جهت مطالعه بيشتر:

1. تفسير نمونه؛ ذيل آيات فوق.

2. تفسير الميزان؛ ذيل آيات فوق.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 29

فصل دوم: جهان شناسي

اشاره

1. آفرينش جهان و زمين چگونه بوده است؟

2. غير از دنيا چه جهان هاي ديگري وجود دارد؟

3. مقصود از عالم ذر چيست؟

4. با توجه به عالم ذر، آيا انجام تكاليف و بندگي ما لازم است؟

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 31

1. آفرينش جهان و زمين چگونه بوده است؟

1. پرسش:

1. آفرينش جهان و زمين چگونه بوده است؟

پاسخ:

چگونگي پيدايش جهان از انديشه هايي بوده كه هميشه فكر بشر را به خود مشغول كرده است.

قرآن كريم در آيات متعددي به تفكر در خلقت آسمان و زمين دعوت مي كند و گاه در مورد پيدايش آسمان و زمين اشاراتي دارد.

دانشمندان كيهان شناس نيز در اين مورد نظرياتي ابراز كرده اند و بعضي صاحب نظران خواسته اند با انطباق آيات قرآن با برخي از اين نظريات علمي، «اعجاز علمي قرآن» را اثبات كنند كه اين مطالب قابل نقد و بررسي مي باشد.

مفسران و صاحب نظران در اين مورد به اين آيات توجه كرده اند:

1. «... سپس به آفرينش آسمان پرداخت در حالي كه بصورت دود بود؛ به آن و به زمين دستور داد: «به وجود آييد (و شكل گيريد): ... آنها گفتند ما از روي طاعت مي آييم (و شكل مي گيريم).» «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 32

2. «آيا كافران نديدند كه آسمان ها و زمين به هم پيوسته بودند و ما آنها را از يكديگر باز كرديم و هر

چيز زنده اي را از آب قرار داديم؟ آيا ايمان نمي آورند؟» «1»

در مورد پيدايش جهان چند نظريه در بين كيهان شناسان جديد وجود دارد كه يكي از اين ديدگاه ها كه از سوي اكثر اخترشناسان به عنوان بهترين نظريه موجود تلقي مي شود نظريه «مهبانگ» (انفجار بزرگ) است كه به دانشمند روسي «ژرژگاموف» نسبت داده شده است. خلاصه اين ديدگاه آن است كه حدود 20 بيليون سال پيش تمام ماده و انرژي موجود در جهان در نقطه اي بسيار كوچك و فشرده متمركز بوده است. اين نقطه كوچك و بي نهايت چگال و مركب از ماده- انرژي منفجر شد و به فاصله چند ثانيه پس از انفجار اين آتشگوي، ماده- انرژي با سرعتي نزديك به سرعت نور در همه سو منتشر شد، پس از مدت كمي (احتمالًا چند ثانيه تا چند سال)، ماده و انرژي از هم تفكيك شدند و تمام اجزاء گوناگون جهان امروز، از دل اين انفجار نخستين بيرون ريخته اند. «2»

در تفسير نمونه ذيل آيه اول، (فصلت/ 11) اينطور آمده است:

جمله «هي دخان»: «آسمان ها در آغاز به صورت دود بود.» نشان مي دهد كه آغاز آفرينش آسمان ها از توده گازهاي گسترده و عظيمي بوده است و اين با آخرين تحقيقات علمي در مورد آغاز آفرينش كاملًا هماهنگ است. هم اكنون نيز بسياري از ستارگان آسمان به صورت توده فشرده اي از گازها و دخان هستند.

همچنين تفسير نمونه در ذيل آيه دوم (انبياء/ 30) سه تفسير در مورد «رتق»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 33

و «فتق» (پيوستگي و جدائي) آورده است كه ما يكي از آنها را نقل مي كنيم:

به هم پيوستگي آسمان و زمين اشاره به آغاز خلقت است،

كه طبق نظرات دانشمندان، مجموعه اين جهان به صورت توده واحد عظيمي از بخار سوزان بود كه بر اثر انفجارات دروني و حركت، تدريجاً تجزيه شد و كواكب و ستاره ها از جمله منظومه شمسي و كره زمين بوجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است. «1»

3. «او كسي است كه آسمان ها و زمين را در شش روز (شش دوران) آفريد و عرش (قدرت) او بر آب قرار داشت.»» كلمه «ماء» معناي معمولي آن «آب» است اما گاهي به هر شي ء مايع «ماء» گفته مي شود، مانند فلزات مذاب و امثال آن.

از آنچه در تفسير كلمه «ماء» آمد چنين استفاده مي شود كه در آغاز آفرينش جهان هستي به صورت مواد مذابي بود (يا گازهاي فوق العاده فشرده كه شكل مواد مذاب و مايع را داشت) سپس در اين توده ي آبگونه حركات شديد و انفجارات عظيمي رخ داد و قسمت هايي از سطح آن پي در پي به خارج پرتاب شد. اين اتصال و به هم پيوستگي به جدائي گرائيد و كواكب و سيارات و منظومه ها يكي بعد از ديگري تشكيل يافتند. «3»

4. «وَالأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحَاهَا» «4»

زمين را بعد از آن گسترش داد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 34

«دحا» از ماده ي دَحو (بر وزن محو) به معناي گستردن است. بعضي نيز آن را به معناي تكان دادن چيزي از محل اصليش تفسير كرده اند و چون اين دو معنا لازم و ملزوم يكديگرند به يك ريشه باز مي گردد.

به هر حال منظور از «دحو الارض» اين است كه در آغاز، تمام سطح زمين را آب هاي حاصل از باران هاي سيلابي نخستين فراگرفته بود اين آب ها

به تدريج در گودال هاي زمين جاي گرفتند و خشكي ها از زير آب سربرآوردند و روز به روز گسترده تر شدند تا به وضع فعلي درآمد (و اين مسأله بعد از آفرينش زمين و آسمان روي داد). «1»

5. «وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ» «2»

او كسي است كه زمين را گسترش داد.

و در ذيل اين آيه آمده است: شايد «مد الارض» اشاره به همان مطلبي باشد كه دانشمندان زمين شناسي مي گويند كه تمام زمين در آغاز زير آب پوشيده بود سپس آب ها در گودال ها قرار گرفت و خشكي ها به تدريج از آب سر برآوردند و روز به روز گسترده شدند تا به صورت كنوني درآمدند.

6. «وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا» «3»

و زمين را گسترانديم.

«مدد» در اصل به معناي گسترده ساختن و بسط دادن است و به احتمال قوي در اينجا اشاره به سربرآوردن خشكي هاي زمين از زير آب است. زيرا مي دانيم در آغاز سطح كره ي زمين بر اثر باران هاي سيلابي زير آب پنهان بود و ساليان درازي بر اين منوال گذشت، باران هاي سيلابي فرو نشستند، آب ها در گودال هاي زمين

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 35

جاي گرفتند و خشكي ها به مرور زمان از زير آب نمايان گشتند اين همان چيزي است كه در روايات اسلامي به عنوان «دحو الارض» معروف شده است. «1»

بررسي و نتيجه گيري:

معلوم است كه هر كدام از اين آيات ممكن است به مرحله اي از تحولات و شكل گيري آغاز خلقت جهان اشاره داشته باشد. ظاهر آيات قرآن در مورد آغاز خلقت كه از «دخان» شروع شده است، با نظريه مشهور خلقت جهان يعني نظريه مهبانگ تا حدود زيادي همخواني دارد و در نقاطي با هم

مشترك است. يعني از ظاهر قرآن و علم بر مي آيد كه جهان در ابتدا از گازهاي داغ تشكيل شده است. اما آيات قرآن در مورد عناصر ديگر نظريه مهبانگ (مثل انفجار اوليه) مطلب صريحي ندارد. با توجه به «تعدد نظريه ها در مورد آغاز خلقت» و «عدم اثبات قطعي آنها» در حال حاضر نمي توان هيچكدام را به صورت قطعي به قرآن نسبت داد بلي اگر بگوئيم احتمال دارد كه مقصود از دخان همان مراحل گاز بودن جهان باشد و ... اشكالي ندارد.

اگر روزي نظريه مهبانگ به صورت قطعي اثبات شود اين مطلب «اعجاز علمي قرآن» را اثبات مي كند چرا كه نوعي رازگوئي علمي قرآن كريم است. اما اين مطلب به صورت كنوني آن، بيش از يك هماهنگي شگفت انگيز ظاهر قرآن و علم نيست. «2»

اما در مورد آيات ديگر (آيات دوم تا ششم) قرآن صريحاً به پوشيده بودن

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 36

سطح زمين از آب اشاره نكرده است و همانطور كه گذشت مفسران با كلمه ي احتمال نظرات دانشمندان را با آيات قرآن تطبيق داده اند نه به صورت قطعي و حتمي.

معرفي كتاب:

1. تفسير نمونه ذيل آيات ذكر شده و همچنين ذيل آيات 9 الي 12 سوره ي فصلت و ذيل آيه ي 54 سوره ي اعراف.

2. كتاب پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضائي اصفهاني، ج 1.

3. كتاب قرآن و طبيعت، گذشته و آينده جهان، دكتر عبدالكريم بي آزار شيرازي.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 37

2. غير از دنيا چه جهان هاي ديگري وجود دارد؟

2. پرسش:

2. غير از دنيا چه جهان هاي ديگري وجود دارد؟

پاسخ:

از زاويه هاي مختلف جهان هاي متفاوتي تصور مي شود «1» و ما با توجه به آيات قرآن كريم و روايات

اهلبيت عليهم السلام سه تقسيم بندي ارائه مي كنيم كه قلمرو هر كدام از همديگر جداست:

اول: عالم ذر- عالم دنيا- عالم برزخ- عالم آخرت:

1. عالم ذر:

جهاني كه پيش از دنيا بوده و خدا از بندگان خود بر توحيد اعتراف گرفت كه در پاسخ پرسش بعدي مطالب بيشتري در اين مورد بيان مي شود.

2. عالم دنيا:

عالمي است كه بعد از عالم ذر قرار دارد و محلي براي آزمايش انسان است؛ به طوري كه موفقيت در اين آزمايش ها توشه اي براي آخرت او به حساب مي آيد. به عبارت ديگر «دنيا مزرعه ي آخرت است» و محلي براي كاشتن و مراقبت كردن است تا در آخرت محصول آن برداشت شود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 38

3. عالم قيامت:

قيامت- يوم الحسرت- يوم الدين- يوم الحساب و ساعة و ... اسامي «1» متعددي هستند كه خداوند در قرآن از آن نام برده و منظور همه ي اين اسامي، همان عالم قيامت مي باشد.

در قرآن آمده در آستانه ي آن روز خورشيد تاريك مي شود، ستارگان رو به خاموشي مي روند كوه ها همچون پنبه زده مي شوند «2» و ... سپس در صور اسرافيل دميده مي شود و همگي مي ميرند و با دميدن دوباره ي حضرت اسرافيل، همگي زنده مي شوند و در صحنه قيامت حاضر مي شوند. آري در اين روز است كه هر كس مي داند چه چيزي براي خود آماده كرده است. «3» و در اين روز است كه انسان تك تك اعمال خود را مشاهده مي كند و مي بيند كه هيچ عمل كوچك و بزرگي از قلم نيفتاده و همگي در پرونده ي اعمال او ثبت شده است. «4»

4. عالم برزخ:

توضيح: واژه برزخ به معناي چيزي است كه ما بين دو

چيز ديگر واقع مي شود. (حائل بين دو شئ)

از اين رو به عالمي كه بين عالم دنيا و قيامت واقع شده است عالم برزخ مي گويند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 39

عالم برزخ از ديدگاه قرآن

برخي از آياتي كه به وجود عالم برزخ اشاره دارند عبارتند از:

1. «و به كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، مردگان نگوييد؛ بلكه [آنان زندگانند، وليكن (شما با درك حسي) متوّجه نمي شويد.» «1»

2. « (اي پيامبر) هرگز مپندار كساني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند، بلكه [آنان زنده اند، [و] در پيشگاه پروردگارشان روزي داده مي شوند!» «2»

3. «باشد كه من در آنچه ترك كرده ام، [كار] شايسته اي انجام دهم.» (در پاسخ او گفته مي شود:) هرگز چنين نيست! اين سخني است كه او (فقط) گوينده آن است؛ و فرا روي آنان برزخي است تا روزي كه برانگيخته مي شوند.» «3»

4. «عذاب آنها (: آل فرعون) آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مي شوند: و روزي كه قيامت بر پا شود (مي فرمايند) «آل فرعون را در سخت ترين عذاب ها وارد كنيد.» «4»

عالم برزخ از ديدگاه روايات

از نظر روايات در كتب معروف شيعه و اهل تسنن روايات فراواني است كه با تعبيرات مختلف از جهان برزخ و خلاصه جهاني كه ميان اين عالم و عالم آخرت قرار دارد سخن مي گويد:

1. در حديث معروفي مي خوانيم كه علي عليه السلام هنگام مراجعت از جنگ صفين

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 40

وقتي كه نزديك كوفه كنار قبرستاني كه بيرون از دروازه قرار داشت رسيد، رو به سوي قبرها كرد و فرمود: «1»

«اي ساكنان خانه هاي وحشتناك و مكان هاي

خالي و قبرهاي تاريك! اي خاك نشينان! اي غريبان! اي تنهايان! اي وحشت زدگان! شما در اين راه بر ما پيشي گرفتيد و ما نيز به شما ملحق خواهيم شد، اگر از اخبار دنيا بپرسيد به شما مي گويم خانه هايتان را ديگران ساكن شدند. همسرانتان به نكاح ديگران درآمدند، و اموالتان تقسيم شد. اينها خبرهايي است كه نزد ما است نزد شما چه خبر؟!

سپس رو به يارانش كرد و فرمود: «اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود حتماً به شما خبر مي دهند كه بهترين زاد و توشه براي اين سفر پرهيزگاري است.»

دوم: عالم انسان ها- عالم جن ها- عالم فرشتگان:

1. عالم انسان ها:

وجود انسان «2» مجموعه اي است از «روح» و «جسم» و داراي دو بعد: «مادي و معنوي» مي باشد كه اگر اين انسان تحت تربيت رهبران الهي قرار گيرد در

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 41

سير صعودي از فرشتگان برتر مي گردد. و از ملك پران شود و آنچه در وهم نايد آن شود.

و اگر شاگردي رهبران الهي را نپذيرد و چون گياهي خود رو رشد كند و شهوات خود را آزاد بگذارد و در ميان هوس ها غوطه ور شود، در سير نزولي از حيوانات هم پست تر مي شود.

و با اختيار و اراده ي خود يكي از اين دو راه را انتخاب مي كند. «1»

به هر حال جهان انسان ها با وجود زندگي فردي و اجتماعي و خانوادگي يكي از جهان هاي پيچيده هستي است.

2. عالم جن ها:

«جن» به معناي موجودي است كه از حس انسان پوشيده است. بعضي از دانشمندان از آن ها تعبير به نوعي از «ارواح عاقله» مي كنند كه مجرد از ماده مي باشد (البته تجرد كامل ندارد زيرا چيزي كه

از ماده آفريده شده، مادي است ولي نيمه تجردي دارد چرا كه با حواس ما درك نمي شود، و به تعبير ديگر يك نوع جسم لطيف است.) «2»

براي جن ويژگي هايي در قرآن كريم «3» ذكر شده كه برخي از آن ها را مي آوريم:

1. موجودي است كه از شعله آتش آفريده شده است. (الرحمن/ 15)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 42

2. داراي علم و ادراك و تشخيص حق از باطل مي باشد. (آيات مختلف سوره ي جن)

3. داراي تكليف و مسئوليت است. (آيات سوره ي جن و الرحمن)

4. گروهي از آن ها مومن و صالح و گروهي سركش و كافرند. (جن/ 11)

5. داراي حشر و نشر و معادند. (جن/ 15)

6. برخي از آن ها داراي قدرت زيادي هستند. (نمل/ 39)

7. آنها قدرت انجام برخي كارهاي مورد نياز انسان ها را دارند. (سباء/ 12- 13)

8. خلقت آن ها روي زمين قبل از خلقت انسان ها بوده است. (حجر/ 27)

يادآوري: از آيات قرآن بدست مي آيد بر خلاف آنچه بين مردم مشهور است كه جنيان را «از ما بهتران» مي نامند، انسان نوعي است بهتر از جن، به دليل اينكه تمام پيامبران الهي از انسان ها برگزيده شدند و آن ها به پيامبر اسلام كه از نوع بشر بود ايمان آوردند؛ و از طرفي سجده ي شيطان «1» بر آدم واجب شد، در حالي كه شيطان از جن بود و اين دليل فضيلت نوع انسان بر جن مي باشد. «2»

3. عالم فرشتگان:

آيات فراواني از قرآن كريم درباره ي صفات، ويژگي ها، وظايف و مأموريت هاي ملائكه سخن مي گويد و حتي قرآن، ايمان به ملائكه را در رديف ايمان به خدا و انبياء و كتب آسماني قرار داده است. (بقره/ 285) و اين دليل بر

اهميت اين موضوع است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 43

اينك برخي از ويژگي هاي ملائكه كه در قرآن آمده را بر مي شماريم: «1»

1. فرشتگان موجودات عاقل و باشعورند و بندگان گرامي خدا هستند. (انبياء/ 26)

2. آنها سر بر فرمان خدا دارند و معصيت نمي كنند. (انبياء/ 27)

3. آنها وظايف مهم و متنوعي از سوي خدا بر عهده دارند از جمله:

گروهي حاملان عرشند. (حاقه/ 17)

برخي مدبرات امرند. (نازعات/ 5)

گروهي فرشتگان قبض ارواحند. (اعراف/ 37)

بعضي مراقبان اعمال بشرند. (انفطار/ 10- 13)

عده اي حافظان انسان از خطرات و حوادث مي باشند. (انعام/ 61)

گروهي مأمور عذاب و مجازات اقوام سركشند. (هود/ 77)

گروهي امدادگران الهي نسبت به مؤمنان مي باشند. (احزاب/ 9)

و بالاخره گروهي مبلغان وحي و آورندگان كتب آسماني براي انبياء مي باشند. (نحل/ 2)

4. آنها داراي مقامات مختلف و مراتب متفاوت و هميشه در حال تسبيح و تقديس خداوند هستند. (صافات/ 164- 166 و شوري/ 5)

5. با اين حال انسان براساس استعداد تكاملي كه دارد از آن ها برتر است تا آنجا كه همه ي فرشتگان به خاطر آفرينش آدم به سجده افتادند و آدم معلم آنها گشت. (بقره/ 30- 34)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 44

پرسش: با اين ويژگي هايي كه براي فرشتگان ذكر شد آنها موجوداتي مجرد يا مادي اند؟

با اين اوصاف، نمي توانند از اين ماده ي كثيف عنصري باشند ولي مانعي ندارد كه از اجسام لطيفي آفريده شده باشند، اجسامي مافوق اين ماده معمولي كه ما با آنها آشنا هستيم.

اثبات «تجرد مطلق» براي فرشتگان حتي از زمان و مكان و اجزاء، كار آساني نيست، و تحقيق در اين موضوع نيز فايده ي زيادي در بر ندارد. مهم آن است كه

ما فرشتگان را به اوصافي كه قرآن و روايات مسلم اسلامي توصيف كرده بشناسيم و آنها را صنف عظيمي از موجودات والا و برجسته ي خداوند بدانيم بي آنكه مقامي جز مقام بندگي و عبوديت براي آنها قائل باشيم. آنها را شريك خداوند در خلقت يا عبادت بدانيم كه اين شرك و كفر محض است. «1»

سوم: عالم امر- عالم خلق:

برخي نيز با توجه به آيات قرآن از يك زاويه، عوالم را به بخش «عالم خلق» و «عالم امر» تقسيم مي كنند: «2» كه با تعبيرات عالم ماده و عالم ماوراء ماده يا با تعبير عالم مُلك و ملكوت از آن ياد مي كنند.

در برخي آيات به عالم ملكوت اشاره شده «3» و آمده كه ملكوت به حضرت ابراهيم عليه السلام نشان داده شد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 45

البته ي ملكوت معمولًا به معناي حكومت و مالكيت الهي و جهان فرمانروايي است. در مقابل عالم مُلك، كه عالَم ماديات و فرمانبران است عالمي كه از عالم ملكوت بر آنها فرمان صادر مي شود. «1»

خلاصه:

دانشمندان علوم مختلف از ديدگاه خاص خود عوالمي را تصور مي كنند: و ما با توجه به آيات قرآن كريم و روايات اهلبيت در اين باره سه تقسيم بندي انجام داديم:

اول: عالم ذر، عالم دنيا، عالم برزخ، عالم آخرت.

دوم: عالم انسان ها، عالم جن ها، عالم فرشتگان.

سوم: عالم امر، عالم خلق.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. تفسير نمونه ذيل آيات فوق.

2. تفسير الميزان ذيل آيات فوق.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 46

3. مقصود از عالم ذر چيست؟

3. پرسش

3. مقصود از عالم ذر چيست؟

پاسخ:

آياتي از قرآن كريم به پيماني كه خداوند از انسان ها گرفته، اشاره كرده است، اما مهم ترين اين آيات كه

مفسران نيز به تبيين و توضيح اين پيمان پرداخته اند آيات 172- 174 سوره ي اعراف مي باشد.

مهم ترين پرسش كه در اينجا مطرح است اين است كه اين «ظهور» و «بروز» كي واقع شده؟ وبه چه صورت انجام گرفته است؟ وخلاصه منظور از «عالم ذر» چيست؟

در پاسخ به اين سؤال و شرح عالم ذر و تفسير آيه فوق حداقل شش قول وجود دارد كه هر كدام را جمعي يا بعضي از دانشمندان اسلامي پذيرفته اند:

1. نظر محدثين و اهل ظاهر، كه گفته اند: همانگونه كه در بعضي از احاديث آمده فرزندان آدم تا پايان دنيا، به صورت ذرات كوچكي از پشت آدم خارج شدند، و فضا را پر كردند- در حالي كه داراي عقل و شعور و قادر بر تكلم و سخن گفتن بودند- خداوند آنها را مخاطب قرار داد، و از آنها سؤال كرد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ (الَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟) و همگي در پاسخ گفتند: آري (بَلي ) و به اين ترتيب پيمان نخستين بر توحيد گرفته شد، و خود انسان ها شاهد خويشتن بودند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 47

2. منظور از عالم ذر، و تفسير آيه فوق اين است كه ذرات نخستين وجود انسان، يعني نطفه، از پشت پدران به رحم مادران انتقال يافت، و به تدريج در عالم جنين به صورت انسان كاملي درآمد، و در همان حال خداوند قوا و استعدادهائي به او داد كه بتواند حقيقت توحيد و آئين حق را درك كند، و اين فطرت توحيدي را در وجود او عجين ساخت.

اين تفسير را گروهي از مفسران مانند صاحب «المنار» و «في ظلال القرآن» انتخاب كرده اند و از بسياري از مفسران

ديگر نقل كرده اند.

3. منظور از «عالم ذر» همان «عالم ارواح» است، يعني در آغاز، خداوند ارواح انسان ها را قبل از اجسادشان آفريد و مخاطب ساخت و از آنها بر توحيد خويش اقرار گرفت.

اين تفسير را از بعضي از روايات استفاده كرده اند.

4. اين پرسش و پاسخ در ميان گروهي از انسان ها و خداوند به وسيله پيامبران، به زبان قال واقع شده؛ زيرا گروهي از انسان ها بعد از تولد و كمال عقل، دلايل توحيد و يكتاپرستي را به وسيله انبيا شنيدند، و به آن پاسخ مثبت دادند و «بَلي گفتند.

اين تفسير را مرحوم «سيد مرتضي» به عنوان احتمال ديگري در توضيح آيه فوق ذكر كرده است، «ابوالفتوح رازي» نيز اين تفسير را به عنوان يك احتمال در تفسير خود آورده است.

5. اين سؤال و جواب، با همه ي انسان ها، با زبان حال، صورت گرفته، آن هم بعد از بلوغ و كمال عقل؛ زيرا هر انساني بعد از رسيدن به كمال عقل و ملاحظه ي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 48

آيات صنع پروردگار در آفاق و انفس، به يكتائي او با زبان حال اعتراف مي كند.

گوئي خداوند با ارائه اين آيات، از آنها سؤال مي كند: «الَسْتُ بِرَبِّكُمْ»؟ (آيا من پروردگار شما نيستم؟) و آنها با زبان حال مي گويند: «بَلي و گفتگو با زبان قال، شواهد و نظائر فراوان دارد.

اين تفسير را مرحوم «شيخ طوسي» در «تبيان» از «بلخي و رُقاني» نقل مي كند.

6. مرحوم علامه طباطبائي قدس سره در «الميزان» مي فرمايد: آنچه از آيات مختلف قرآن استفاده مي شود اين است كه وجود اشياء اين عالم، داراي دو جنبه يا دو صورت است: صورتي به سوي دنيا دارد و

حكمش اين است كه تدريجاً از «قوّه» به «فعل» و از «عدم» به سوي «وجود» مي آيد، در آغاز ناقص است سپس كامل مي شود، و سرانجام فاني شده، به سوي پروردگار باز مي گردد؛

و صورتي به سوي خدا دارد و اشياء جهان از نظر اين بعد الهي، اموري هستند غير تدريجي، و فعليت محض، بي آنكه داراي قوه يا نقصي باشند و منتظر فعليت.

و به تعبير ديگر: موجودات، داراي دو نوع وجودند، يك وجود جمعي در نزد خدا كه در قرآن به عنوان ملكوت از آن ياد شده، و ديگر موجودات پراكنده كه با گذشت زمان تدريجاً ظاهر مي شوند.

به اين ترتيب عالم انسانيت دنيوي مسبوق به عالم انسانيت ديگري است كه در آنجا هيچ موجودي محجوب از پروردگار نيست، و با شهود باطني او را مشاهده كرده و به وحدانيت او اعتراف مي كند.

اين بود مجموعه نظرهايي كه ذيل آيه مورد بحث مطرح است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 49

كه البته برخي از آنها با هم منافاتي ندارد و قابل جمع هستند و ممكن است به برخي از آنها نيز اشكالاتي وارد باشد.

ولي اعتقاد بيشتر محققان از جمله آيةاللَّه مكارم شيرازي بر اين است كه اين سوال و جواب به زبان حال بوده، نه به زبان قال. از اين رو تفسير پنجم نسبت به بقيه قوت بيشتري دارد. «1»

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. تفسير موضوعي پيام قرآن، جلد سوم.

2. تفاسير نمونه، الميزان و ... ذيل آيات 172- 174/ اعراف.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 50

4. با توجه به عالم ذر، آيا انجام تكليف و بندگي ما لازم است؟

4. پرسش:

4. با توجه به عالم ذر، آيا انجام تكليف و بندگي ما لازم است؟ آيا اين تفكر صحيح

است كه بگوييم چون در عالم ذر خداوند در مورد انسان ها به نتيجه رسيده و دنيا را فقط به اين دليل آفريده كه ما بفهميم، (مانند معلم و دانش آموز و امتحانات آخرترم) پس آيا اين درست است كه بگوييم ما اينها را قبول داريم پس ديگر نيازي به اين بندگي ها در دنيا نيست؟

پاسخ:

براي پاسخ به اين پرسش، اول بايد ديد «هدف خلقت انسان» چه بوده و اين كه اصلًا چرا خدا انسان ها را خلق كرد؟

و بعد با توجه به «هدف خلقت»، ببينيم آيا اعتقاد به عالم ذر كافي است يا خير؟

نگاهي گذرا به هدف خلقت در قرآن

برخي آيات، هدف آفرينش را «آزمايش و امتحان» «1» انسان ها معرفي كرده اند.

بعضي آيات، هدف آفرينش را پيدا كردن «علم و آگاهي» «2» از قدرت خدا مي دانند.

و آياتي نيز هدف آفرينش را «عبوديت و بندگي» «3» معرفي كرده اند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 51

برخي آيات، هدف آفرينش را رسيدن به «رحمت الهي» «1» عنوان كرده اند.

با دقت در هدف هايي كه قرآن و روايات براي آفرينش بيان كرده اند درمي يابيم كه شايد به ظاهر، اين هدف ها با هم مختلف باشند ولي در واقع هر كدام مقدمه اي براي ديگري است، يعني «علم و دانش» و «امتحان و آزمايش» هدف هايي هستند كه در مسير «عبوديت» قرار مي گيرند و «رحمت واسعه» خداوند نتيجه ي اين عبوديت است كه به «قرب الهي» منتهي مي شود.

حال با توجه به اين مقدمه، به پاسخ مي پردازيم:

پيمان ما با خداوند در عالم ذر

طبق آيه 172 سوره ي اعراف به اين صورت است كه ما در عالم ذر به پرسش خداوند كه فرمود: «الَسْتُ بِرَبُكُمْ» (آيا من پروردگار شما نيستم) پاسخ

داديم «بَلي . يعني قبول داريم كه تو پروردگار و آفريننده ي ما هستي (سرچشمه ي هستي تويي).

اما سخن در اينجاست كه فقط «گفتن» و جواب مثبت دادن، «ملاك» نيست، بلكه خداوند به انسان فرصتي داده و او را در ميدان انواع آزمايشات و امتحانات قرار داده تا معلوم شود كه او در پايبندي به توحيد چقدر استقامت دارد.

و جوابي كه در عالم ذر به خداوند داده است اين «معلوم شدن»، براي ما انسان هاست و اما براي خدا به اين معنا نيست كه خداوند نمي داند، بلكه خداوند در مورد انسان ها و همه موجودات همه چيز را مي داند و اين موضوع به بحث علم در مرحله ذات و يا همان علم ذاتي خداوند مربوط مي شود و چون خداوند

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 52

عالم به كل مخلوقات و احوال مخلوقات از ازل تا ابد است مي توان پذيرفت كه خداوند مي داند چه تعداد از انسان ها بهشتي، و چه تعداد جهنمي هستند.

بعلاوه و مهم تر از همه اين كه، اگر خداوند براساس علم خودش، بهشتيان را به بهشت و جهنميان را به جهنم ببرد و اصلًا در اين دنيا نياورد و فرصت انجام عمل خوب و يا بد را به آنها ندهد، خلاف حكمت خود و هدف خلقت انسان عمل كرده است و ممكن است جهنميان به خداوند شكوه كنند كه: «چرا به ما فرصت انجام عمل ندادي؟ چه بسا عمل خوب انجام مي داديم و بهشتي مي شديم» كه اين شكوه و خواسته آنان هم حق است.

اما بعد از مقدمات فوق جواب اصلي پرسش را اين طور بيان مي كنيم كه درست است كه در نزد علم ذاتي پروردگار مقصد

انسان ها و بلكه تمام موجودات مشخص شده است اما اين يك بُعد قضيه است و بُعد ديگر آن اعمال و رفتار ما انسان هاست كه مي تواند بهشت و يا دوزخ را براي ما رقم بزند، اين دو بُعد، در به مقصد رسيدن انسان، همراه هم هستند.

و همان طور كه از آيه استفاده مي شود اين دنيا همان جايي است كه خداوند به ما فرصت عمل و بندگي داده تا انسان ها به پرسش خداوند در عالم ذر البته در «غالب عمل» كه بسيار مهم تر و فراتر از «گفتن» و اعتقاد پيدا كردن است جواب مثبت دهيم. و لباس «عمل» به قامت «قول» خود بپوشانيم.

به عبارت ديگر اين «عمل و بندگي» در كنار «اعتقاد صحيح» است كه انسان را بهشتي و يا جهنمي مي كند، و اين دنيا محل عمل است تا اين كه هر انساني با عمل خود به سرمنزل مقصود برسد و نهايتاً به كمال قُرب الهي رهنمون گردد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 53

اگر فقط صرفِ اعتقاد پيدا كردن و آن هم در عالم ذر باشد كه انسان در آنجا هيچ راه كمال نپيموده و تلاشي براي رسيدن به خدا نكرده است و انتظار اين كه به بهشت برود، خيالي بيش نيست. چنين شخصي به مانند كسي است كه به واجب بودن نماز اعتقاد دارد و مي داند كه در سايه نماز بقيه ي اعمال و واجبات هم مقبول درگاه خداوند واقع مي شود، اما اين شخص نماز نمي خواند و از به جا آوردن آن روي گردان است چنين شخصي هيچ گاه نبايد آرزوي بهشت را بكند.

چرا كه بهشت را به «بهاء» دهند نه به «بهانه»! و بهاء

همان عمل صالح و نيكوست.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

همان منابع ذيل پرسش قبل.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 55

فصل سوم: انسان شناسي

اشاره

1. آفرينش آدم و حوا چگونه و از چه چيزي بوده است؟

2. هدف آفرينش انسان چيست؟

3. اختلاف طبقاتي انسان ها چرا؟

4. تفاوت بين بندگان چرا؟

5. بلاها، لطف يا كيفر الهي؟

6. آيا اعمال پدر و مادر در نسل هاي بعد اثر دارد و اين تاثير با عدالت سازگار است؟

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 57

1. آفرينش آدم و حوا چگونه و از چه چيزي بوده است؟

1. پرسش:

1. آفرينش آدم و حوا چگونه و از چه چيزي بوده است؟

پاسخ:

بر اساس آيات متعدد قرآن كريم، آدم و حوا، كه والدين ما محسوب مي شوند از خاك و آب و يا، به عبارت بهتر از گِل، خلق شدند.

در برخي آيات مي خوانيم: «فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن تُرَابٍ» «1» در برخي ديگر آمده: «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً» «2» و در برخي ديگر «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِن طِينٍ» «3» آفرينش حضرت آدم و حوا از آب و خاك و يا همان گل صورت گرفته و اگر مي بينيم كه در قرآن، اين معنا در مورد همه ي انسان ها بكار رفته، ممكن است به خاطر موارد زير باشد:

الف: ممكن است منظور از آب چنين باشد:

1. نطفه كه به صورت مايع موجود است؛

2. همان آبي كه با خاك مخلوط مي شود؛

3. يا به خاطر اينكه بيشتر حجم بدن ما از آب تشكيل مي شود. گفته اند كه از آب خلق شده ايم. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني

ويژه جوانان، ج 3، ص: 58

در ذيل آيه ي 45 از سوره ي نور آمده است اولين موجودي كه خلق شد، آب بود و ساير موجودات از آب آفريده شدند. «1»

ب: ممكن است منظور از خاك چنين باشد:

1. در آيات، به منشأ دور آفرينش اشاره شده نه منشأ نزديك آن، يعني مبدأ تمام غذاهايي كه مي خوريم از زمين است و زمين نيز خاك است. آنچه مي خوريم تبديل به نطفه مي شود و در خلقت بكار مي رود.

2. يا اينكه آدم عليه السلام از خاك آفريده شد و ما فرزندان اوئيم پس منشأ ما نيز خاك است. «2»

و جالب اين است كه صاحبنظران گفته اند: تمام عناصر موجود در بدن انسان (آهن، كلسيم و ...) در خاك نيز موجود است.

معرفي كتاب:

براي مطالعه كتب زير معرفي مي شود:

1. جلد اول معارف قرآن آيت اللَّه مصباح يزدي، فصل انسان شناسي؛

2. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن دكتر محمدعلي رضائي اصفهاني؛

3. تفاسير قرآن مانند تفسير نمونه: ذيل آيات اشاره شده به خلقت آدم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 59

2. هدف آفرينش انسان چيست؟

2. پرسش:

2. هدف آفرينش انسان چيست؟

پاسخ:

پاسخ اين پرسش از سه ديدگاه «آيات»، «روايات» و «عقل» قابل بررسي است:

الف: آيات: قرآن با تعابير گوناگون «هدف از خلقت» را چنين بيان مي كند:

1. بعضي از آيات، هدف آفرينش جهان هستي را «آزمايش و امتحان» انسان ها معرفي مي كند «1» مانند:

«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» «2» «آن كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مي كنيد.»

2. برخي آيات هدف آفرينش جهان هستي را پيدا كردن «علم و آگاهي» از قدرت خدا مي داند (و به عبارت ديگر، «معرفت و شناخت» به

اينكه خداوند بر هر چيزي تواناست و علم و آگاهي او به همه چيز احاطه دارد.) مانند:

«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الأَمْرُ

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 60

بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَي ءٍ عِلْمَاً» «1» «خداوند همان كسي است كه هفت آسمان را آفريد، و از زمين نيز همانند آنها را؛ فرمان او در ميان آنها پيوسته فرود مي آيد تا بدانيد كه خداوند بر هر چيز تواناست و اينكه علم او به همه چيز احاطه دارد.»

3. بعضي ديگر از آيات، «رحمت الهي» را هدف آفرينش معرفي مي كند، مانند:

«وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَن رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذلِكَ خَلَقَهُمْ» «2» «و اگر پروردگارت مي خواست، همه ي مردم را يك امّت (بدون هيچ گونه اختلاف) قرار مي داد؛ ولي آنها همواره مختلفند؛ مگر كسي را كه پروردگارت رحم كند؛ و براي همين (پذيرش رحمت)، آنها را آفريد.»

4. برخي آيات هدف آفرينشِ جن و انسان را «عبادت» معرفي مي كند مانند:

«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» «3» «من جن و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند)»

ب: احاديث: در حديثي از امام صادق عليه السلام مي خوانيم كه امام حسين عليه السلام در

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 61

برابر اصحابش چنين فرمود: خداوند بزرگ بندگان را نيافريده مگر به خاطر اينكه او را بشناسند، هنگامي كه او را بشناسند [بندگي او و] عبادتش كنند و هنگامي كه [عبادت و] بندگي او كردند از بندگي

غير او بي نياز مي شوند.

روايات ديگري نيز از ائمه معصومين عليهم السلام نقل شده كه در آنها هدف خلقت را بيان مي كنند. «1»

خلاصه و نتيجه گيري:

با توجه و دقت در هدف هايي كه قرآن و روايات براي آفرينش بيان نموده اند، در مي يابيم كه شايد به ظاهر، اين هدف ها با هم مختلف هستند ولي در واقع، هر كدام مقدمه اي براي ديگري است. هدف همان عبوديت و بندگي است و «علم ودانش» و «امتحان و آزمايش» هدف هايي هستند كه در مسير «عبوديت» قرار مي گيرند و «رحمت واسعه خدا» نتيجه اين عبوديت است. بنابراين «عبوديت» اوج تكامل يك انسان و «قرب» او به خداست يعني هدف خلقت تكامل انسان و نزديك شدن به خداست.

ج: هدف آفرينش از ديدگاه عقل:

بدون شك هر فرد عاقل و حكيمي كه كاري انجام مي دهد هدفي براي آن در نظر دارد، و از آنجا كه خداوند از همه، عالم تر و حكيم تر است پس بايد هدفي از خلقت جهان و انسان داشته باشد، و از طرف ديگر، هنگامي كه انسان به جزء جزء اعضاء خود مي نگرد براي هر يك هدف و فلسفه اي مي يابد، نه تنها براي اعضائي همچون قلب، مغز، عروق و اعصاب، بلكه اعضائي همانند ناخن ها،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 62

مژه ها، خطوط سرانگشتان، گودي كف دست ها و پاها هر كدام حكمتي دارد كه امروز همگي شناخته شده است.

چقدر ساده انديشي است كه ما براي آفرينش هر كدام از اين اعضاء هدف قائل باشيم، ولي آفرينش مجموع آن يعني وجود انسان را بي هدف بدانيم.

كه چنين حقايقي به يك انسان خداپرست و مؤمن اطمينان مي دهد كه آفرينش او، هدفي بس عظيم داشته كه بايد بكوشد

و با نيروي عقل و علم آنرا بيابد.

به هر حال ايمان به حكمت خداوند از يكسو، و توجه به فلسفه هاي اجزاي وجود انسان از سوي ديگر، ما را مطمئن مي سازد كه در آفرينش انسان هدفي بزرگ وجود دارد. حال اين هدف بزرگ چيست؟

با چند مقدمه اين هدف مشخص مي شود:

1. ما هميشه در كارهاي خود هدفي داريم كه اين هدف معمولًا دفع كمبودها و نيازهاي ما است حتي اگر به ديگري خدمت مي كنيم يا دست گرفتاري را مي گيريم، ... آنها نيز نوعي كمبود معنوي ما را بر طرف مي سازد و نيازهاي مقدسي از ما را برآورده مي كند. و چون در مورد صفات و افعال خدا، غالباً گرفتار مقايسه با خويش مي شويم، گاه ممكن است اين تصور به وجود آيد كه خداوند چه كمبودي داشت كه با خلقت ما بر طرف مي شد؛ و اگر در آيات قرآن مي خوانيم هدف آفرينش انسان عبادت است، مي گوئيم: «او چه نيازي به عبادت ما دارد؟» ما چون محدود هستيم و نيازمند، همه ي افعال و رفتار و گفتارمان براي كمبود نيازهاي خودمان مي باشد، ولي خداوند نامحدود و غنّي و بي نياز است،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 63

پس هدف افعال او در غير وجود او بايد باشد. او چشمه اي فيّاض و مبدئي نعمت آفرين است، كه موجودات را در زير چتر حمايت خود مي گيرد و آنها را پرورش داده، از نقص به كمال مي برد، و اين است هدف واقعي عبوديت و بندگي ما؛ و اين است فلسفه ي عبادات و نيايش هاي ما كه همگي كلاس هاي تربيت براي تكامل ماست.

من نكردم خلق تا سودي كنم بلكه تا بربندگان جودي كنم به

اين ترتيب نتيجه مي گيريم كه هدف آفرينش ما «پيشرفت و تكامل هستيِ» ما مي باشد. اساساً اصل آفرينش يك گام تكاملي عظيم است، يعني چيزي را از عدم، به وجود آوردن و از نيست، هست كردن و از صفر به مرحله عدد رساندن است.

2. اگر هدف خلقت، تكامل انسان هاست چرا خداوند از آغاز، بندگان را كامل و تكامل يافته نيافريد تا همگي در قرب او جاي گيرند؟

در جواب بايد گفت: تكامل انساني چيزي نيست كه به اجبار آفريده شود، بلكه راه، طولاني و پر پيچ و خم است كه انسان ها بايد با پاي خود آنرا طي كنند و با اراده و تصميم و افعال اختياري خويش طرح آن را بريزند.

اگر دست او را بگيرند و به اجبار ببرند، نه افتخار است و نه تكامل؛ (و اگر خدا اين كار را مي كرد با مختار آفريدن انسان منافات داشت.)

مثلًا اگر از كسي به اجبار و با زور سرنيزه، مبلغ زيادي براي ساختن يك مسجد بگيرند اين عمل، هيچ اثر اخلاقي و تكامل روحي براي او ندارد.

با همه ي اين توضيحات پاسخ اين پرسش هم داده مي شود كه اگر خداوند

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 64

بندگان را براي عبوديت آفريده است، پس چرا گروهي، راه كفر را پيش مي گيرند، بعضي گناهكار و بعضي مؤمن مي شوند؟

پاسخ: كساني كه اين سؤال را مي كنند در حقيقت اراده ي «تكويني» و «تشريعي» خداوند را با هم اشتباه كرده اند، زيرا هدف، عبادت اجباري نبوده بلكه عبادت و بندگي توأم با اراده و اختيار است.

خداوند اراده كرده است كه انسان را «براي عبادت» خلق كند. (اراده تكويني)

ولي از طرفي او را با اختيار آفريده

است و قرآن و انبياء را فرستاده تا او را راهنمائي كنند. (اراده تشريعي)

و اين خود انسان است كه با اختيار راه خوب را انتخاب مي كند يا راه بد را.

به اين ترتيب خداوند اين انسان را براي اطاعت و بندگي آماده ساخته و هر گونه وسيله را اعم از عقل، و عواطف و قواي مختلف را از درون، و پيامبران و كتب آسماني و برنامه هاي تشريعي را از برون، براي او فراهم نموده است. و اين امكانات براي مؤمن و كافر يكسان است ولي مؤمن از امكانات خود بهره برداري نموده و كافر ننموده است.

مثال: هنگامي كه گفته مي شود: «من اين مسجد را براي نماز خواندن مردم درست كرده ام.» مفهومش اين است كه آن را آماده براي اين كار ساخته ام، نه اينكه مردم را به اجبار به نماز وادارم!

اما پاسخ اينكه خداوند ما را براي عبادت آفريد، منظور از اين عبادت چيست؟

منظور از اين عبادت و عبوديت خدا، نماز و روزه و ركوع و سجودِ تنها نيست، بلكه عبوديت اظهار آخرين درجه خضوع در برابر معبود است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 65

عبوديت نهايت تسليم در برابر ذات پاك اوست،

عبوديت اطاعت بي قيد و شرط و فرمانبرداري در تمام زمينه هاست.

و بالاخره عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعي يعني كمال مطلق نينديشد، و جز در راه او گام برندارد و هر چه غير اوست، فراموش كند حتي خويشتن را. و خواسته هاي او را برخواسته هاي خويش مقدم سازد.

و اين است هدف نهائي آفرينش بشر، كه خدا براي رسيدن به آن ميدان «آزمايشي» فراهم ساخته و «علم و آگاهي» به انسان داده و

نتيجه نهائيش نيز غرق شدن در اقيانوس «رحمت» اوست.

پس خداوند احتياج به عبادت ما ندارد بلكه انسان ها به عبادت او نياز دارند تا به ساحل تكامل و به دامن رحمت الهي برسند.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. تفسير نمونه ذيل آيات فوق

2. هدف زندگي شهيد مطهري

3. انسان كامل شهيد مطهري

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 66

3. اختلاف طبقاتي انسان ها چرا؟

3. پرسش:

3. اختلاف طبقاتي انسان ها چرا؟

چرا بعضي از مردم محروم ونيازمندند؟ و به عبارت ديگر چرا خداوند انسان ها را آفريده كه بعضي فقير زندگي كنند؟

پاسخ:

براي پاسخ نظر شما را به آيات شريفه ي زير جلب مي كنم:

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» «1» «و قطعاً همه شما را با چيزي از ترس، گرسنگي و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها، آزمايش مي كنيم؛ و بشارت ده به استقامت كنندگان.»

و در جاي ديگر قرآن آمده است: «إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً» «2»

«بيقين پروردگارت «روزي» را براي هر كس بخواهد گشاده يا تنگ مي دارد او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست.»

و در سوره ي نحل مي فرمايد: «وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَي بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ «3» ...» «خداوند بعضي از شما را بر بعضي ديگر از نظر روزي برتري داد (چرا كه استعدادها و تلاش هايتان متفاوت است).»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 67

از اين آيات كريمه به دست مي آيد كه:

1. رزق و روزي انسان ها به اراده خداست و به هر كه بخواهد و شايسته بداند مي دهد.

2. فقر و فقير بودن يا ثروتمند بودن يكي از وسايل آزمايش و امتحان خداوند

مي باشد.

كه بندگانش را بوسيله آن آزمايش مي كند به اين ترتيب كه شخص فقير را با فقرش آزمايش مي كند كه آيا شكرگزار هست يا خير؟ و آيا براي بر طرف كردن فقرش از راه صحيح و شرعي تلاش مي كند يا از راه هاي حرام و غيرشرعي براي رفع فقرش تلاش مي كند؟ و ديگر انسان ها را هم، در ارتباط با فقير [كه چه نوع رفتاري با او دارند] امتحان مي كند.

3. نكته ي ديگر اينكه بدون شك اختلافي كه در ميان انسان ها از نظر بهره هاي مادي و درآمدها وجود دارد بخش مهمش مربوط به تفاوت استعدادهاي آنهاست، اين تفاوت استعدادهاي جسماني و روحاني كه سرچشمه ي تفاوت در كميت و كيفيت فعاليت هاي اقتصادي مي شود بهره ي بعضي را بيشتر و درآمد بعضي را كمتر مي كند.

4. همانطور كه يك درخت اجزائش از نظر استحكام و سستي با هم فرق دارند، كارآمدي اعضاي يك جامعه هم بايد فرق داشته باشد، اگر همه ي انسان هاي جامعه هم شكل و هم ذوق و هم فكر و همسان از هر نظر باشند، آن نظام حفظ نمي شود بنابراين وجود تفاوت در استعدادها و آنچه لازمه ي اين تفاوت است، براي حفظ نظام جامعه و حتي براي پرورش استعدادهاي مختلف، لازم و ضروري مي باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 68

5. وسعت و تنگي رزق در افراد انسان (بجز موارد استثنائي يعني از كار افتادگان و معلولين) بستگي به ميزان تلاش و كوشش آنها دارد و اينكه مي فرمايد: «خدا روزي را براي هر كس بخواهد تنگ و يا وسيع مي دارد»، اين «خواستنِ» خداوند، هماهنگ با حكمت اوست، و حكمتش ايجاب مي كند كه هر كس تلاشش بيشتر باشد سهمش فزون تر

و هر كس تلاشش كم تر باشد محروم تر گردد. به همين دليل قرآن، بهره ي انسان را متناسب با سعي او مي شمرد و صريحاً مي گويد: «وَأَن لَّيْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَي «1»

«و اينكه براي انسان بهره اي جز سعي و كوشش او نيست.»

از اين رو خداوند مي فرمايد: «روزي» را به هر كس كه بخواهد و شايسته بداند مي دهد، لذا خود انسان بايد تلاش كند تا در حلقه ي شايستگان قرار گيرد كه در برخي آيات، بعد از سعي و تلاش بعضي، از راهكارهاي شايسته شدن براي كسب رزق وسيع و علت گرفتاري را چنين معرفي مي كند، به عنوان مثال:

نقش ايمان و تقوا: «و اگر اهل آبادي ها، «ايمان» مي آوردند و «تقوا» پيشه مي كردند بركات آسمان و زمين را بر آنها مي گشوديم؛ ولي (آنها حق را) تكذيب كردند؛ ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم ...» «2»

نقش تقوا: «... و هر كس تقواي الهي پيشه كند، خداوند راه نجاتي براي او فراهم مي كند؛ و او را از راهي كه گمان ندارد «روزي» مي دهد و هر كس بر خدا توكل كند، كفايت امرش را مي كند ...» «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 69

نقش انفاق: «اگر به خدا قرض الحسنه دهيد [يعني انفاق كنيد،] آن را براي شما مضاعف (دو يا چند برابر) مي سازد. و شما را مي بخشد ...» «1»

6. البته بايد توجه داشته باشيم كه اسلام، خواهان اختلاف طبقاتي نيست.

اختلاف طبقاتي يعني طبقه ي استثمار كننده و طبقه ي استثمار شونده، كه اين خود يكي از عوامل فقير شدن گروهي و ثروتمند شدن گروه ديگر مي شود و آنچه موافق و هماهنگ نظام آفرينش است تفاوت استعدادها و تلاش ها

و كوشش ها است نه اختلاف طبقاتي.

معرفي كتاب:

1. تفسير الميزان، تفسير آياتي كه در پاسخ آمد.

2. تفسير نمونه، تفسير آياتي كه در پاسخ آمد.

3. كتاب عدل الهي، از شهيد مطهري، بخش مربوط به تبعيض ها و تفاوت ها و شرور.

4. درس هايي از اصول عقائد اسلامي، ج 1، شناخت خدا، از محمدي ري شهري، بخش تأثير عبادات و بلا در رشد و تكامل انسان.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 70

4. تفاوت بين بندگان خدا، چرا؟

4. پرسش:

4. تفاوت بين بندگان خدا، چرا؟

چرا خداوند متعال بين بندگان خود تفاوت قائل شده است به اين صورت كه چرا بعضي انسان ها در خانواده هايي كه از نظر اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي در سطح بالا هستند متولد مي شوند و بعضي بالعكس در خانواده هايي كه از نظر اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در سطح پايين هستند متولد مي شوند؟

پاسخ:

با توجه به اين كه پاسخ اين پرسش داراي ابعاد متعدد است و از زاويه هاي مختلف قابل بررسي مي باشد، از اين رو لازم است به نكات زير توجه كنيم:

1. آيات نوراني قرآن از سنت هايي خبرمي دهد كه بر نظام خلقت به اذن خداوند، حاكم هستند و آن سنّت ها تغييرپذير نيستند كه در سوره فاطر مي خوانيم: «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا؛ «1»

يعني هرگز در سنت خدا تبديلي نمي يابي و هرگز در سنت خدا تغييري نمي يابي.»

يكي از سنت هاي الهي، قانون و نظام «علت و معلول» است كه طبق اين نظام هر موجودي براساس علل خود در زمان و مكان مناسب بوجود مي آيد و موقعيّت ويژه ي خود را دارد؛ مثل اين كه آتش، گرما و سوزندگي دارد و هيچ گاه نبايد از آتش، انتظار سردي داشته باشيم و همچنين

بقيه ي موجودات جهان بر

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 71

چنين اساسي بنيان نهاده شده است و تغيير نمي پذيرد؛ پس اگر فرزندي از نظر اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در سطح پايين قرار داشت بخاطر اسباب و عللي بوده كه اين معلول را در پي داشته است كه بايد آن علت ها را جستجو كرد و شناخت؛ و اينچنين نيست كه مستقيماً خداوند انساني را بدون علت و سبب، فقير بيافريند.

از امام صادق عليه السلام حكايت شده: «ابي اللَّه ان يجري الامور إلا باسبابها فجعل لكل شي ء سبباً»؛ «1» «خداوند جاري نمي كند امور را مگر به واسطه اسباب و علل آن، پس براي هر چيزي سبب و علتي قرار داد.»

2. آنچه در آفرينش وجود دارد «تفاوت» است نه «تبعيض». تبعيض آن است كه در شرائط «مساوي» و استحقاق هاي همسان، بين چيزها فرق گذاشته شود ولي «تفاوت» آن است كه در شرايط «مساوي» فرق گذاشته شود.

به عنوان مثال اگر دو ظرف را كه هر كدام ظرفيت ده ليتر آب دارند: در يكي ده ليتر آب و در ديگري 5 ليتر آب بريزيم، در اينجا «تبعيض» صورت گرفته است، و از ناحيه كسي است كه آب مي دهد؛ اما اگر دو ظرف داشته باشيم كه يكي به ظرفيت 10 ليتر و ديگري به ظرفيت 5 ليتر و هر دو را پر از آب كنيم باز هم اختلاف است، اما منشأ اختلاف تفاوتي است كه خود آن دو ظرف از نظر گنجايش و استعداد دارند نه از ناحيه ي دهنده، به همين ترتيب انسان ها نيز طبق نظام جهان و نظام علت و معلول استعدادهايي مختلف دارند كه بر طبق آن

با آنها رفتار مي شود.

3. تفاوت هايي كه در عالم است بر خلاف عدالت خداوند متعال نيست

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 72

چون عدالت به معناي پايمال نكردن حق افراد است، و ظلم، پايمال كردن حقوق آنهاست. پس «عدل و ظلم» در جايي مطرح است كه «حقي» در كار باشد حالا بايد ببينيم آيا كسي قبل از خلقتش از خدا طلبي داشته و آيا افراد از قبل حقي داشته اند تا پايمال شود و ظلمي صورت گرفته باشد؟ مگر ما از قبل چيزي داشته ايم تا گرفته يا پايمال شده باشد؟!

4. بحث مهم ديگر اين است كه تكاليف الهي و ثواب و عقاب براساس شرائطي است كه انسان ها دارند به عنوان مثال: تكليفي كه فرد ثروتمند دارد انسان فقير ندارد و مسئوليتي كه يك انسان فرهنگي دارد شخص عامي و بي سواد ندارد.

همچنين است بقيه تفاوت هايي كه بين مردم مشاهده مي شود.

خداوند متعال مي فرمايد: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا؛ «1»

تكليف نمي كند خدا مگر باندازه طاقت.»

در آيه ديگر مي فرمايد: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا مَا آتَاهَا؛ «2»

تكليف نمي كند خدا مگر باندازه آنچه عطا فرموده است.»

پس چنين نيست كه شرايط افراد، متفاوت باشد ولي تكليف و ثواب و عقاب آنها يكسان باشد كه به عدالت خدا اشكال وارد شود.

5. نكته قابل توجه ديگر اين است كه مثلث شخصيت انسان از سه ضلع «محيط»، «وراثت» و «اراده» تشكيل مي شود و نقش اراده در شكل گيري شخصيت انسان به مراتب از وراثت و محيط بيشتر است يعني شخص با اراده خود مي تواند

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 73

وراثت و محيط را به نفع خود و در

راستاي وضع بهتر تغيير دهد. و اگر اين كار زحمت و تلاش فراواني را مي طلبد اجر آن قطعاً نزد پروردگار محفوظ مي باشد.

6. ناگواري ها و مشكلات انسان و تفاوت ها، حكمت هايي را در پي دارد كه ما در اينجا به سه حكمت از آنها اشاره مي كنيم:

الف: آزمايش و معلوم شدن انسان هاي خوب از بد: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» «1»

حتماً شما را با اندكي از ترس، گرسنگي و آفت در مال ها و جان ها و ميوه ها مي آزمائيم، و افراد پايدار و با استقامت را مژده بده.

ب: ناگواري ها و مشكلات باعث رشد و شكوفايي استعدادهاي دروني و موجب تكامل جسم و جان مي شود، افرادي كه كوچك ترين سختي در زندگي تحمل نكرده اند از نظر جسمي و روحي نسبت به ديگران ضعيف هستند، و كساني كه در شرايط دشوار، زندگي ساده و پر مشقتي دارند، معمولًا نيرومند هستند. اين قانون نه تنها براي انسان ها و حيوانات جاري است بلكه در مورد گياهان نيز چنين است.

امام علي عليه السلام در پاسخ كساني كه خيال مي كنند در شرايط سخت زندگي كردن، و تغذيه ي ساده موجب ضعف و ناتواني مي گردد مي فرمايد: «توجه داشته باشيد كه درخت صحرايي چوبش محكم تر و بادوام تر است و گياهاني كه در زمين هاي نمناك مي رويند نازك پوست، و كم دوام ترند؛ و گياهاني كه در دامنه كوه رشد مي كنند و تنها از آب باران تغذيه مي شوند آتش آنها سوزان تر است و ديرتر خاموش مي شوند.» «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 74

از امام حسن عسكري عليه السلام حكايت شده: «هيچ بلايي نيست مگر اين كه خداوند در آن خيري نهاده كه

آنرا فرا مي گيرد.» «1»

پس با اين نگاه جديد پاره اي از مشكلات نه تنها «نقمت» نيستند بلكه «نعمت» مي باشند.

ج: نظام عالم، نظام احسن است و لازمه ي نظام احسن وجود استعدادها و علاقه هاي گوناگون و توانايي هاي متفاوت با كاربري هاي مختلف مي باشد [به عنوان مثال در نظام احسن نمي شود همه پزشك يا همه مهندس يا همه صنعت گر يا كارگر باشند، بلكه بايد از همه ي اين طبقات موجود باشند.]

يادآوري: نكات فوق هر كدام پنجره اي براي نظاره به اين پرسش و پرسش هاي مانند آن مي باشد.

معرفي كتاب:

براي جستار بيشتر رجوع فرماييد به:

1. عدل الهي استاد شهيد مرتضي مطهري

2. اصول عقايد استاد محسن قرائتي

3. عدل در جهان بيني توحيدي استاد محمدي ري شهري

4. آموزش عقائد آيت اللَّه مصباح يزدي

5. توحيد استاد شهيد مرتضي مطهري

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 75

5.بلاها، لطف يا كيفر الهي؟

5. پرسش:

بلاها، لطف يا كيفر الهي؟

هميشه شنيده ايم كه خداوند متعال به كساني كه دوستشان دارد بلا مي دهد تا او را بيشتر صدا كنند. اما از طرف ديگر مي گويند: خداوند سزاي اعمال بد انسانها را در همين دنيا به آنها مي دهد، حالا ما از كجا بفهميم كه اين بلاها لطف خدا است يا اينكه سزاي اعمال ماست؟

پاسخ:

همانطور كه از پرسش معلوم است ما در اين زمينه با چند دسته از آيات و روايات روبرو هستيم از اين رو بعد از مروري مختصر بر بخشي از اين آيات و روايات به پاسخ مي پردازيم:

دسته ي اول:

آيات و رواياتي است كه بلا و گرفتاري هاي انسان ها را نتيجه اعمال بد آن ها نمي شمارد بلكه:

- گاهي بلا و گرفتاري به خاطر امتحان و آزمايش بندگان است.

چنانچه قرآن كريم مي فرمايد: «و قطعاً همه

شما را با چيزي از ترس، گرسنگي، و كاهش در اموال و جانها و ميوه ها، آزمايش مي كنيم؛ و بشارت ده به استقامت كنندگان!» «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 76

- و گاهي بلا و گرفتاري و مستجاب نشدن دعا به خاطر بيشتر شدن ارتباط و مناجات با خداست كه اين لطف خدا بشمار مي آيد.

به عنوان مثال از امام صادق عليه السلام حكايت شده: «گاهي بنده اي كه دوست خدا باشد، براي مشكل خود دعا مي كند، آنگاه به مَلَك مخصوص آن امر مي شود حاجت بنده ي مرا بر آورده كن ولي عجله نكن، چرا كه من دوست دارم صداي بنده ي خود را بشنوم؛ و گاهي هم بنده اي دعا مي كند و به ملك مخصوص گفته مي شود حاجت او را برآورده كن و عجله هم بكن، چرا كه من دوست ندارم صداي او را بشنوم!

آنگاه حضرت فرمودند: در حالي كه مردم مي گويند: به اين شخص به خاطر ارزشي كه داشت عطا شد و به آن ديگري به خاطر بي ارزشي او عطا نشد!» «1» [يعني حكمت آنرا نمي دانند و قضاوت مي كنند]

دسته ي دوم:

آيات و رواياتي كه گرفتاري ها و مشكلات انسان را به خاطر اعمال خود آنها بر مي شمارد. مانند:

1. «و هر كس از ياد من رويگردان شود، زندگي (سخت) و تنگي خواهد داشت و روز قيامت، او را نابينا محشور مي كنيم.» «2»

2. «فساد در خشكي و دريا به خاطر كارهايي كه مردم انجام داده اند آشكار شده است؛ خدا مي خواهد نتيجه بر بعضي از اعمالشان را به آنان بچشاند شايد (بسوي حق) باز گردند.» «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 77

3. در روايتي از امام صادق عليه

السلام حكايت شده:

«گاهي فردي گناهي انجام مي دهد و روزي و نعمتي از او دفع و دور مي شود و در اين هنگام امام عليه السلام اين آيات را «1» تلاوت كردند: «هنگامي كه سوگند ياد كردند كه ميوه هاي باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچينند و هيچ از آن استثنا نكنند اما (شب هنگام) عذابي فراگير به باغ آنها فرود آمد در حالي كه همه در خواب بودند، و آن باغ سرسبز همچون شب سياه و ظلماني شد.» «2»

دسته ي سوم:

بعد از مرور اين دو دسته از آيات و روايات شايد انسان با عقل و وجدان خود بيابد كه علت گرفتاري و بلاي او چيست؟!

ولي با اين حال اگر حيران ماند و نتوانست تشخيص دهد كه علت اين گرفتاري ها و يا نعمت ها چيست دستور داريم كه در حالت «خوف» و «رجا» باشيم تا مسير كمال را بهتر طي كنيم.

از طرفي «ترس» از ناپسند بودن عمل (و يا در مورد افرادي در حد كمال نبودن عمل.) و اينكه بلاها نتيجه گناهان ما باشد پس لازم است كه توبه كنيم.

و از طرفي اميد و رجاء به لطف و رحمت خداوند رحمن و رحيم، كه شايد اين بلاها براي امتحان و ترفيع درجه ما باشد.

چنانچه قرآن كريم مي فرمايد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 78 «پروردگار خود را (آشكارا) از روي تضرع، در پنهاني، بخوانيد؛ (و از تجاوز دست برداريد كه) او متجاوزان را دوست ندارد. و در زمين بعد از اصلاح آن فساد نكنيد و او را با بيم و اميد بخوانيد (بيم از مسئوليت ها و اميد به رحمتش. و نيكي كنيد زيرا) رحمت خدا

به نيكوكاران نزديك است.» «1»

و در ويژگي هاي شب زنده داران كه از بندگان خاص محسوب مي شوند مي فرمايد: «آنها كساني هستند كه پروردگار خود را با بيم و اميد مي خوانند!» «2»

و امام صادق عليه السلام «بيم» و «اميد» را به منزله دو بال براي حركت بنده به سوي رضوان خداوند مي داند و مي فرمايد:

«خوف و ترس به هيجان آورنده ي قلب، و اميد و رجاء يار و ياور نفس و روح است؛ و كسي كه خدا را بشناسد از [عقاب او مي ترسد، و به سوي [فضل و لطف و رحمت او اميدوار خواهد بود، و اين دو [بيم و اميد] دو بال ايمان هستند كه بنده با آنها پرواز مي كند تا برسد به درجه رضوان خداوند متعال. و [خوف و رجاء] دو چشم بيناي عقل بنده هستند كه توسط آن از وعده و وعيدهاي خداي متعال با خبر مي شود ... و اگر فردي با «خوف» و «رجاء» [همراه هم خدا را عبادت كند نه تنها گمراه نمي شود بلكه به آرزوهاي [مادي و معنوي خود نيز مي رسد.» «3»

و در روايتي از امام علي عليه السلام نقل شده كه به امام حسن عليه السلام مي فرمايد:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 79

«اي فرزند دلبندم از خدا بترس چنان ترسي كه [گويا] مي بيني به اندازه ي تمام اهل زمين اعمال شايسته انجام داده اي ولي خداوند از تو نپذيرفته است؛ و از طرفي به [لطف خدا اميدوار باش چنان اميدي كه اگر [به اندازه ي تمام اهل زمين اعمال ناخوشايند كرده باشي او تو را خواهد بخشيد.» «1»

در پايان اين بحث بايد عرض كنيم: «اميد و رجاء» عامل بازدارنده از

تبديل شدن «خوف» به «يأس و نااميدي» از رحمت خداست [كه خود از گناهان كبيره است و «خوف» عامل بازدارنده از تبديل شدن «اميد» به «بي تفاوتي» و فرار از خواسته هاي الهي مي باشد. و در برخي افراد نيز خوف مانع از «غرور» آنها نسبت به اعمالشان مي شود.

لذا با اين نگرش، جنبه هاي تربيتي «خوف و رجاء» بيشتر خود نمايي مي كند.

كه انسان اميدوار از رحمت خدا مأيوس نمي شود.

چرا كه انسان با حالت خوف با «استغفار» و انجام «اعمال صالح» و «جبران كاستي ها» به رحمت خداوند متعال اميدوار مي شود.

يادآوري:

1. بسياري از پديده ها را كه ما فكر مي كنيم بلا و شر و نقمت هست در منابع ديني آمده كه آنها نه تنها «شر و نقمت» نيست بلكه «خير و نعمت» مي باشد.

چنانچه قرآن كريم مي فرمايد: «... چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 80

حال آنكه خير شما در آن است. و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است، و خدا مي داند، و شما نمي دانيد!» «1»

2. بسياري از گرفتاري ها و ناكامي ها به خاطر سستي و تنبلي و بي احتياطي و ... خود افراد است و مشمول قوانين فوق نمي شود. (كه در متن پرسش نيز آمده بود)

3. در آيات و روايات براي بلاها وگرفتاري هاي انسان علت ها و حكمت هاي فراواني ذكر شده است كه براي اطلاعات بيشتر به منابع آن رجوع فرماييد. «2»

معرفي كتاب جهت مطالعه بيشتر:

تفسيرهاي قرآن مثل نمونه و الميزان، تفسير آيات مربوط به بحث

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 81

6. آيا اعمال پدر و مادر در نسل هاي بعد اثر دارد و اين تأثير با عدالت سازگار است؟

6. پرسش:

6. آيا اعمال پدر و مادر در نسل هاي بعد اثر دارد و اين

تأثير با عدالت سازگار است؟

چرا اگر گذشتگان ما، كار خوب يا بد انجام داده باشند نتايج آن كارها در اين دنيا به ذريه ي او مي رسد؟ آيا اين مطلب با عدالت خداوند در تناقض نيست؟

در صورت عمل بد آنها وظيفه ي ذريه ي آنها چيست تا در امان باشند؟

پاسخ:

الف: تأثير اعمال پدر و مادر در نسل آينده:

در پاسخ، نظر شما را به نكات زير جلب مي كنيم:

1. اصل اثرگذاري اعمال پدران بر فرزندان در دو بخش «جسمي» و «روحي» از جمله خبرهايي است كه قرآن و روايات ما را به آن رهنمون فرموده اند؛ «1» دانشمندان علوم تجربي نيز در برخي جهات به همين نتيجه رسيده اند.

2. لازم است بدانيم كه «آثار اخروي» اعمال انسان ها به هيچ وجه به شخص ديگر نمي رسد اما آثار دنيوي اعمال در صورت مشيت الهي و خواست خداوند با عنوان «نعمت بخشي» و يا «عذاب» و يا «امتحان» به شخص ديگر مي رسد

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 82

همانگونه كه علامه ي طباطبايي در ذيل آيه ي 9 از سوره ي نساء فرموده اند. «1»

3. دقت در اين مطلب لازم مي نمايد كه تأثيرگذاري، ريشه در اختيار انسان ها دارد و لذا انسان هاي خوب و پرهيزكار آثار خوبي را در فرزندان و ذريه ي خود بر جاي مي گذارند و انسان هاي بدكردار و بي مبالات بر اثر سوء اختيار تأثيرات ناگواري را در نسل خود بر جاي مي گذارند، با اين حال ما با دو دسته از تأثيرات روبه رو خواهيم بود. 1. تأثيرات خوب 2. تأثيرات بد.

يعني همانطور كه به افراد «تاثيرات بد» منتقل شده، «تاثيرات خوب» را نيز به ارث برده اند، و سرّ اين نقل و انتقال ها نيز در نظام «عِلّي و معلولي»

هست كه حاكم بر پديده هاي اين جهان است. «2»

4. ولي آنچه مهم است اين است كه اين تأثيرات منفي و بد، جزئي و سطحي مي باشد و آنقدر بزرگ نيست كه غيرقابل تغيير باشند.

به عبارت ديگر مثلث شخصيت انسان از سه ضلع «اراده»، «محيط» و «وراثت» تشكيل شده است.

كه «اراده» نقش مهم و اصلي را بازي مي كند و مي تواند آثار محيط و وراثت را از بين ببرد و وضعيت را به نفع انسان رقم بزند. چنانچه همسر فرعون با اراده قوي توانست در محيط فاسد بر مشكلات فائق آيد و رستگار شود.

از اين رو با توجه به مطالب فوق مي بينيم: اثراتي كه از گذشتگان به ما رسيده «تنها» سبب، براي «شقاوت» و «سعادت» انسان نمي باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 83

بلكه اين آثار در وجود انسان فقط «زمينه اي» است براي شقاوت و سعادت كه تغيير و درمان آن ممكن مي باشد.

و زحمت هايي كه براي تغيير يا درمان اين آثار منفيِ موروثي متوجه انسان مي شود، خداوند بدون مزد و پاداش نمي گذارد.

لذا انساني كه از گذشتگانش صفت بُخل به او رسيده، وقتي با خود مبارزه مي كند و انفاق مي كند اجر و منزلت و پاداش او نزد خدا، از ديگران بيشتر است.

و همين طور در مورد آثار ديگر.

و به همين ترتيب انساني كه از پدر و مادر فاسد و گناهكار به دنيا آمده و در محيط فاسد زندگي كرده و مرتكب گناه شده، روز قيامت عذاب او كمتر است از شخصي كه از پدر و مادر صالح و در محيط سالم بدنيا آمده ولي مرتكب گناه شده است.

ولي به هر حال عذاب دارد، چون خداوند به او

اراده داده بود و مي توانست بر آثار «وراثت» و «محيط فاسد» خود غلبه كند.

از آنچه گذشت معلوم شد: شخصي كه در خانواده ي فاسد به دنيا آمده با شخصي كه در خانواده ي صالح به دنيا آمده هر دو در پيشگاه خدا مسئولند و مؤاخذه مي شوند ولي اين مؤاخذه به طور يكسان نمي باشد تا عدالت خدا زير سوال برود.

بلكه هر كدام نسبت به امكانات و موهبت هايي كه خدا به آنها داده (مثل پدر و مادر صالح و ...) مسئول مي باشند و بايد پاسخگو باشند و اين است «عدل الهي».

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 84

ب: چگونه مي توان از اين آثار در امان ماند؟

اول: مرحله ي شناسايي آثار:

انسان بايد طي يك خودشناسي دقيق به اين آثار، معرفت، پيدا كند.

دوم: مرحله ي واكنش و جلوگيري:

بعد از شناخت اين آثار شخص در دو موقعيت قرار مي گيرد.

الف: اگر در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته و آن آثار به او منتقل شده است، مي تواند آثار خوب (مثل محبت به اهلبيت عليهم السلام) را در خود تقويت كند و آثار بد را به مرور زمان كمرنگ كند و درصدد از بين بردن آن برآيد.

كه در اين راه شايسته است ضمن توسل به ائمه اطهار و درخواست كمك از آن بزرگواران، از نظرات اولياء خدا و اساتيد اخلاق نيز استفاده كند.

ب: اگر اثري هنوز به شخص نرسيده ولي با توجه به شناخت از گذشتگان و معرفت به خود احتمال وقوع آن آثار مي رود مي توان براي جلوگيري يا رفع آن از صدقه و دعا و توسل به اهلبيت و ... بهره جست.

كه در اين مورد مي توان به كتب معتبر ادعيه مراجعه نمود.

معرفي كتاب:

براي

مطالعه ي بيشتر در اين موضوع مراجعه فرماييد به:

1. عدل الهي استاد شهيد مطهري

2. عدل در جهان بيني توحيدي استاد محمدي ري شهري

3. اصول عقائد استاد محسن قرائتي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 85

فصل چهارم: راهنما و راهبردشناسي

1. پيامبران الهي چه تعدادي بودند؟

1. پيامبران الهي چه تعدادي بودند؟ و نام چند نفر آنها در قرآن آمده است؟

2. اهداف و ويژگي هاي داستان هاي قرآن چيست؟

و چرا خداوند سرگذشت همه ي پيامبران را در قرآن بيان نكرده است؟

چرا بيشتر سرگذشت پيامبران خاورميانه در قرآن آمده است؟

3. چرا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آخرين پيامبر شد؟

4. معناي حروف مقطعه قرآن بويژه كهيعص چيست؟

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 87

1. پرسش:

پيامبران الهي چه تعدادي بودند؟

نام چند نفر آنها در قرآن آمده است؟

پاسخ:

بسياري از مفسران به تناسب آيات 164 سوره ي نساء و 78 سوره ي غافر درباره ي تعداد پيامبران بحثي را مطرح كرده اند و روايات مختلفي در اين مورد نقل شده است.

روايت مشهور در اين زمينه تعداد پيامبران را 124 معرفي مي كند. «1»

و در روايت ديگري تعداد پيامبران را 124 هزار معرفي مي كند و در ادامه رسولان آنها را 313 نفر نام مي برد. «2» و در حديث ديگري بعد از اينكه آنها را 124 هزار نفر مي شمارد 5 نفر آنها را اولوالعزم معرفي مي كند. «3»

صاحب تفسير نمونه مي نويسند: از مطالب فوق بر مي آيد كه اين روايت خبر واحد نيست- چنانكه تفسير «روح البيان» نقل كرده است- بلكه اخبار متعدد و مستفيض اين مطلب را تأييد مي كند كه پيامبران الهي 124 هزار نفر بودند. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 88

عدد پيامبران در قرآن:

پيامبراني كه نام آنها به طور صريح در

قرآن آمده 26 نفر است كه عبارتند از:

آدم، نوح، ادريس، صالح، هود، ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يوسف، لوط، يعقوب، موسي، هارون، شعيب، زكريا، يحيي، عيسي، داود، سليمان، الياس، اليسع، ذوالكفل، ايوب، يونس، عزير و محمد عليهم السلام.

ولي پيامبران ديگري نيز هستند كه در قرآن اشاراتي به آنها شده ولي نام آنها به طور صريح نيامده، مانند: «اشموئيل» كه در آيه ي 248 سوره ي بقره با تعبير «وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ» به او اشاره شده است.

و «يوشع» كه در آيه ي 60 سوره ي كهف با تعبير «وَإِذْ قَالَ مُوسَي لِفَتَاهُ» به او اشاره شده است. (بنابر آنكه يوشع پيامبر باشد)

و «ارميا» كه در بقره/ 259 با تعبير «أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَي قَرْيَةٍ»

و «خضر» كه در كهف/ 65 با تعبير «فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا»

و همچنين «اسباط بني اسرائيل» كه بزرگان قبائل بودند و در نساء/ 163 تصريح شده كه بر آنها وحي الهي نازل مي شده است و اگر در ميان برادران يوسف نيز پيامبراني وجود داشته در سوره يوسف به آنها اشاره شده است. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 89

2. اهداف و ويژگي هاي داستان قرآن

اشاره

2. پرسش:

2. اهداف و ويژگي هاي داستان قرآن:

اهداف و ويژگي هاي داستان هاي قرآن چيست و چرا خداوند سرگذشت همه ي پيامبران را در قرآن بيان نكرده است؟

پاسخ:

برخي از اهداف داستان پيامبران عبارتند از:

1. پند و اندرز و عبرت گيري.

«در بازگويي زندگي اقوام گذشته، مايه هاي عبرت براي خردمندان است.» (يوسف/ 111)

2. تفكر و درس آموزي.

«سرگذشت ها را بازگو كن تا آنان تفكر (و درس آموزي كنند.)» (اعراف/ 176)

3. تقويت اراده و تقويت قلب پيامبر صلي الله عليه و آله.

«ما سرگذشت پيامبران را براي تقويت قلب و روح تو بازگو مي كنيم.» (هود/

120)

4. اميد دادن به مؤمنين براي مبارزه با مستكبران.

«ما تلاوت مي كنيم بر تو بعضي از خبرهاي حقيقي موسي و فرعون را، براي مردمي كه ايمان آورده اند (تا به آينده اميدوار شوند.)» (قصص/ 3)

5. اصلاح كردن تحريف ها در داستان انبياء. (مائده/ 45)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 90

ويژگي هاي داستان هاي انبياء:

1. واقعي بودن داستان ها. (آل عمران/ 62) إِنَّ هذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ.

2. گزيده گويي در داستان ها. (قصص/ 3)

چرا سرگذشت همه ي انبياء در قرآن نيامده است؟

با توجه به اهداف و ويژگي هاي فوق:

1. قرآن كتاب تاريخي يا كتاب نقل داستان پيامبران نيست كه انتظار برود سرگذشت همه ي پيامبران در آن بيايد.

2. اگر خداوند متعال مي خواست داستان همه ي پيامبران را بياورد حجم آن قرآن بسيار زياد (چندين جلد) مي شد.

3. كار خداوند سبحان داستان سرايي و قصه گويي نيست بلكه اين مقدار هم كه نقل شده براي اهداف تربيتي مشخص نقل شده است.

4. و چون هدف پيامبران يكسان بوده لذا بيان همين مقدار از سرگذشت پيامبران براي تربيت و هدايت انسان ها كافي است.

چرا بيشتر سرگذشت پيامبران خاورميانه در قرآن آمده است؟

علاوه بر مطالبي كه در پاسخ چند پرسش قبل گذشت اضافه مي كنيم كه در اين مورد چند نكته وجود دارد:

1. رعايت مخاطب اوليه:

وقتي شخصي مي خواهد مردم را هدايت و تربيت كند بديهي است كه تا آنجايي كه ممكن است بايد مطالبي را بيان كند كه مردم تا حدودي آشنايي قبلي نسبت به آن مطالب داشته باشند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 91

به عنوان مثال: اگر معلمي بخواهد به قصد هدايت و تربيت افراد، داستان هايي را از كشورها يا قاره هاي دور مانند يونان بيان كند، براي اينكه به نتيجه تربيتي و هدايتي خود برسد لازم است اول يونان و مردم آن و قهرمان هاي داستان را معرفي كند سپس به بيان داستان بپردازد آنگاه منتظر نتيجه مطلوب باشد. كه در اين صورت، دسترسي به نتيجه ي تربيتي طولاني مي شود و خيلي از هدف دور مي شويم.

اين مثال را اگر بر آيات قرآن تطبيق كنيم، مي بينيم خداوند متعال داستان هاي اقوامي مانند عاد، ثمود و يا پيامبراني مثل موسي و عيسي و ابراهيم و دشمنان آنها مانند فرعون و نمرود را بيان مي كند كه

اينها در جزيرة العرب و اطرافش مي زيسته اند و مردم با اين اقوام و شخصيت ها تا حدودي آشنايي داشتند. از اين رو مي بينيم قرآن كريم مخاطب اوليه خود را در نظر داشته و مخاطبين هم سريع با اين داستان ها ارتباط بر قرار كرده و طي مدت زمان كوتاهي از عرب جاهلي، «تمدن عظيم اسلامي» مي سازد. كه البته نقش داستان و روش داستان سرايي قرآن در ايجاد اين تمدن عظيم قابل چشم پوشي نيست.

2. قابليت دسترسي:

قرآن كريم اولويت نخستش، ايمان مخاطبان اوليه بود تا پايه هاي دين را تحكيم بخشد و سپس به ساير نقاط جهان ابلاغ شود، به همين خاطر لازم بود نكاتي را رعايت كند تا مورد انكار مردم واقع نشود.

يكي از نكاتي كه رعايت كرده، همين نوع گزينش در بيان داستان پيامبران بوده است:

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 92

به اين ترتيب كه قرآن كريم از اقوام و سرزمين هايي سخن گفته كه قابل دسترسي مردم باشد و علاوه بر آنكه داستان هاي آنها را تا حدودي شنيده بودند مي توانستند براي اطمينان بيشتر به اين سرزمين ها سفر كنند و آن مناطق را از نزديك ببينند [با توجه به اين كه سفرهاي تجارتي هم در جزيرة العرب فراوان بود].

حال كه امكان دسترسي به اين مكان ها وجود داشت و با چنين شخصيت هايي هم كم و بيش آشنا بودند، مشركين چنين انكار مي كردند و چنان تهمت هايي به پيامبر مي زدند!

اما اگر از انبيايي كه از قاره هاي ديگر «1» بودند داستان هايي نقل مي شد، كه نه اسم آنها را شنيده بودند و نه امكان سفر و دسترسي به آنها بود انكار آنها بيشتر مي شد و آيا در جوسازي ها موفق نمي شدند؟ و

سير رشد تمدن ساز اسلام را كُند نمي كردند؟!

لذا قرآن كريم در اين راستا مي فرمايد:

«ما پيش از تو رسولاني فرستاديم، سرگذشت گروهي از آنان را در قرآن براي تو بازگو كرده ايم، هر چند سرگذشت گروهي ديگر را براي تو بيان ننموديم.» «2»

و از اميرالمومنين علي عليه السلام حكايت شده:

«خداوند پيامبري سياه پوست مبعوث كرد، هر چند سرگذشت او را در قرآن بيان نكرده است.» «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 93

معرفي كتاب جهت مطالعه بيشتر:

1. تفسيرهاي موضوعي مثل «پيام قرآن» از آيت اللَّه مكارم شيرازي و منشور جاويد از آيت اللَّه سبحاني.

2. كتاب «القصص القرآني» از سيد محمدباقر حكيم.

3. كتاب «علوم القرآن» از سيد محمدباقر حكيم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 94

3. چرا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آخرين پيامبر شد؟

3. پرسش:

3. چرا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آخرين پيامبر شد؟

ما به اين مطلب عقيده داريم كه خداوند آگاه به همه ي امور است از ابتدا تا انتهاي تولد، اما سوال اين است كه چرا خداوند متعال بعد از 124000 پيامبر حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله را خاتم پيامبران فرستاد. قرآن را اولين و آخرين برنامه زندگي انسانها قرار داده است. مگر خداوند همان اول نمي توانست حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله را بيافريند و قرآن را نيز كتاب آسماني او بفرستد؟

پاسخ:

براي پاسخ توجه به دو مطلب لازم است:

مطلب اول اينكه آيا انسان ها از روز اول خلقت تا امروز از نظر قواي عقلي، فكري و علمي در يك حد و اندازه بوده اند يا اينكه با هم فرق داشته اند؟

در جواب بايد گفت: انسان ها هر چند تقريباً استعداد عقلي و فطري يكساني دارند ولي از نظر

استعداد به فعليت رسيده و شكوفا شده يك اندازه نبوده اند؛ چنانكه تاريخ انسان هاي اوليه تاكنون، به اين مطلب شهادت مي دهد. انسان هاي اوليه نيازهاي محدود و افق هاي فكري محدود داشته اند و به مرور زمان به عقل و فكر و علم آنها و نيازهاي آنها اضافه شده است دقيقاً مَثَل انسان ها در ادوار مختلف زمان مثل افراد در حال تحصيل مي باشند كه برخي در كلاس اول دبستان

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 95

و برخي در كلاس هاي دوم يا سوم دبستان و برخي نيز در دبيرستان و بالاتر در حال تحصيل هستند.

مطلب دوم اينكه رابطه اديان مختلف با دين قبل از خود چگونه بوده است؟

آيا همه ي معارف آن تكرار مطالب قبل بوده يا ديني كاملًا جديد و متفاوت با دين قبل بود يا اين كه مسئله چيز ديگري است؟

آنچه از آيات قرآن و مقايسه اسلام با اديان قبل به دست مي آيد اين است كه همه اديان در اصولي مثل توحيد و نبوت و معاد و برخي كليات احكام با هم مشتركند چنانچه قرآن دين اسلام را تأييد و تصديق كننده اديان قبل مي داند نه امري متفاوت با آن (مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ) اما اديان الهي هر چه جديد شده از دين قبل كامل تر شده و به بعد معرفتي انسان ها عمق بيشتر داده، و به عبارت ديگر متناسب با زمان خود بوده است. تا آنجا كه دين مقدس اسلام ظهور كرد و احكام ناب و معارفي عميق در بالاترين حد ممكن به انسان ها عرضه نمود.

حتي در خود دين اسلام نيز اين تفاوت مراتب معارف ديده مي شود و براساس احاديث برخي مطالب عرضه شده براي افراد

فكور و ژرف انديش آخرالزمان آورده شده است مثل سوره توحيد (قُلْ هُوَ اللَّهُ احد) و آيات اول سوره ي حديد. «1»

با توجه به دو مقدمه ي قبل، پاسخ روشن مي شود كه اگر خداوند دين اسلام را در همان اول خلقت، دين همگان قرار مي داد مثل اين بود كه معارف و مطالب دانشگاهي را، براي افراد ابتدايي و راهنمايي قرار داده بود كه اين بر خلاف

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 96

مصلحت و حكمت الهي مي باشد. بلكه بايد به مرور زمان هر چه انسان استعدادهايش به فعليت مي رسيد و عاقل تر و عميق تر مي شد دين آن زمان هم كامل تر و عميق تر مي شد و از جهتي هم نيازهاي جديد آن عصر را پاسخ گوي باشد.

تا اينكه دين مقدس اسلام در بعد معرفتي عميق ترين معارف را عرضه داشت و چنان ظرفيت وسيعي دارد كه متناسب با مقتضيات زمان پويا مي باشد و اصول و قواعدي را ارائه كرد كه با پيشرفت زمان و علم و نيازهاي جديد قابل انطباق مي باشد و مشكلات آن زمان را حل مي كند مثل اصل اجتهاد و ولايت و امامت و ...

معرفي كتاب:

براي جستار بيشتر در اين زمينه مراجعه فرماييد به:

1. كتاب خاتميت شهيد مطهري

2. وحي و نبوت شهيد مطهري

3. اسلام و مقتضيات زمان شهيد مطهري

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 97

4. معناي حروف مقطعه قرآن بويژه كهيعص چيست؟

4. پرسش:

4. معناي حروف مقطعه قرآن بويژه كهيعص چيست؟

در قرآن سوره ي مريم «كهيعص» را اينگونه معنا كرده است (اين حروف اسراري است ميان خدا و پيامبرش صلي الله عليه و آله) بعد من متوجه شدم كه هر كدام از حرفهاي اين كلمه يك معناي خاصي را مي دهند:

ك: كربلا؛ ه: هلاكت؛ ي: يزيد؛ ع: عاشورا و ص: صبر زينب عليهما السلام و در مورد زكريا هم مطالبي را ذكر كرده بود آيا اين موضوع داراي سند است، اصلًا چه كسي راز تك تك اين حروف را پيدا كرده، چون در ترجمه قرآن نوشته بود سرّي است ميان خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آله.

پاسخ:

اين پرسش را در دو محور مورد بررسي قرار مي دهيم:

الف. حروف مقطعه در قرآن:

حروف مقطعه قرآن جزء كلمات اسرارآميز، قرآن مي باشد و مفسران براي آن تفسيرهاي متعددي ذكر كرده اند، كه جمعاً 13 قول مي شود كه در اينجا مي آوريم:

1. اين كتاب آسماني با اين همه عظمت كه جهان عرب و غيرعرب را متحير كرده و همه از آوردن مثل آن عاجز مي باشند، از همين حروف الفبا و كلمات معمولي تركيب يافته است كه در دسترس همگان مي باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 98

2. نسبتِ دقيقِ رياضي، بين حروف مقطعه هر سوره، با حروف همان سوره برقرار است. «1»

3. ممكن است اهداف حروف مقطعه براي جلب توجه شنوندگان، و دعوت آنها به سكوت و استماع بوده باشد، زيرا اين حروف حس كنجكاوي را تحريك كرده و به دنبال آن توجه شنونده جلب مي گردد.

4. در 24 مورد از آغاز سوره هائي كه با اين حروف شروع شده، بلافاصله سخن از قرآن و عظمت آن به ميان آمده است، پس ارتباطي ميان حروف مقطعه و عظمت قرآن موجود است.

5. اين حروف علائم اختصاري و اشاراتي است به نام هاي خداوند تبارك و تعالي مثل الف اشاره به اللَّه، لام اشاره به لطيف، ميم اشاره به مجيد (نمونه، ج 6، ص

78)

6. اين حروف نام هايي است براي سوره هائي كه اين حروف در ابتداي آنها آمده است.

7. اين حروف نوعي سوگند و قسم هاي الهي مي باشد بر اينكه قرآن كلام خداست. (بحار، ج 88، ص 7)

8. اين حروف از اسرار بين خداوند و پيامبر صلي الله عليه و آله مي باشد و مطابق بعضي روايات رموزي است كه كسي جز خداوند نمي داند. (بحار، ج 89، ص 384)

9. اين حروف از متشابهات قرآن است كه فقط خداوند تأويل آن را مي داند.

(الميزان، ج 1، ص 6)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 99

10. اين حروف نام هاي قران هستند يعني مجموعاً اسماء قرآن مي باشند.

11. نام هاي خداوند است كه به صورت مقطعه آمده كه اگر تأليف آن را مي دانستند پي به اسم اعظم مي بردند. (همان)

12. اين اسماء اشاره به نعمت ها و بلاهاي پروردگار است، و اشاره اي است به مدت عمر اقوام. (همان)

13. اين اسماء اشاره اي است به بقاء اين امت و تعيين مدت آن براساس حروف أبجد و اعداد و ارقام. (همان)

تذكر: البته برخي از اين اقوال در همديگر قابل ادغام هستند.

ب: حروف مقطعه ابتداي سوره مريم

در تفسير نمونه درباره ي حروف مقطعه (كهيعص) اينگونه بحث شده است:

در مورد حروف مقطعه اين سوره دو دسته از روايات در منابع اسلامي ديده مي شود:

الف. رواياتي كه هر كدام از اين حروف را اشاره به يكي از اسماء خداوند مي داند (كافي، هادي، ولي، عالم، صادق الوعد) و در دعائي از حضرت علي عليه السلام وارد شده: «يا كهيعص»

ب. رواياتي كه اين حروف مقطعه را به داستان قيام امام حسين عليه السلام در كربلا تفسير كرده است كه در سوال اشاره شده، مي توانيد

اصل قضيه را به طور مفصّل در تفسير برهان و بحارالانوار، دنبال نمائيد. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 101

فصل پنجم: قانون شناسي

اشاره

1. مقصود از فلسفه و اسرار احكام و عبادات چيست و آيا ما مي توانيم از همه ي آن ها آگاه شويم؟

2. تساوي و تفاوت زن و مرد در چيست؟

3. چرا ديه ي زن نصف ديه ي مرد است؟

4. چرا گواهي دو زن برابر گواهي يك مرد است؟

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 103

1. اسرار و حكمت احكام و عبادات چيست؟

1. پرسش:

1. اسرار و حكمت احكام و عبادات چيست؟

مقصود از فلسفه و اسرار احكام و عبادات چيست و آيا ما مي توانيم از همه آن ها آگاه شويم؟

پاسخ:

در مورد پرسش هايي كه از فلسفه و علت برخي احكام مانند (حرمت غذاهاي حرام، وضو، غسل، نماز و تعداد ركعت هاي آن و ...) مي شود خوب است ابتدا با انواع فلسفه احكام آشنا شويم بعد به جواب مورد نظر برسيم.

فلسفه و حكمت احكام الهي چند حالت دارد:

1. احكام و مسائلي كه عقل، فلسفه و حكمت آنها را درك مي كند كه خود دو نوع است:

الف. احكامي كه علت و فلسفه ي آنها آنقدر واضح است كه هر انساني با كمي دقت آن را مي فهمد مثل بدي ظلم و ستم، دزدي و دروغ گفتن، و خوب بودن راستي و عدالت.

ب. احكامي كه برخي از حكمت ها و فلسفه ي آنها با پيشرفت علم بشر مشخص شده، يا در آينده مشخص مي شود، و در زمان پيامبر مردم نمي توانستند حكمت آن احكام را بفهمند؛ مثل حرام

بودن خوردن گوشت خوك يا مردار.

توضيح اينكه در گوشت خوك دو نوع انگل خطرناك بنام «كرم ترشين»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 104

و «كرم كدو» وجود دارد كه با پيشرفت علم، بشر امروز به اين مطلب پي برده است. «1»

2. فلسفه ي بعضي از احكام توسط عقل و دانش بشري فهميده نمي شود كه خود دو گونه است:

الف: حكمت بعضي از احكام در كتاب هاي ديني ما وجود دارد البته نه به صورت كامل بلكه به اندازه ي فهم ما انسان ها، كه با عنوان «اسرار عبادات» يا «فلسفه احكام» مواردي را ذكر نموده اند. البته پشت پرده اين الفاظ و اعمال و حركات عبادي، حقايقي است كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده است كه ما انبياء موظفيم با مردم، به اندازه ي عقلشان سخن بگوييم. «2»

اگر بخواهيم از اسرار عبادات با خبر شويم دو راه دارد: يكي از راه درس و بحث و تحصيل و در خدمت استاد بودن، و راه ديگر تهذيب نفس است كه تطهير درون و مبارزه با نفس مي باشد. البته هر دو راه هم مي توان پيمود. در اين صورت است كه لطف الهي مثل نسيم مي وزد و پرده كنارمي رود و انسان پشت پرده ي عالم طبيعت را مي بيند و از اسرار عبادات با خبر مي شود و آرام مي گيرد. «3»

ب: بعضي از اسرار و فلسفه ي احكام با دانش و عقل بشري فهميده نمي شود و در كتاب هاي ديني نيز حكمت و فلسفه ي آن احكام ذكر نشده است و مؤمنين از روي تعبد و ايماني كه به خداوند متعال و ائمه ي اطهار عليه السلام دارند به آن احكام

پرسش و پاسخ هاي قرآني

ويژه جوانان، ج 3، ص: 105

عمل مي كنند چون مي دانند رشد و كمال انسان در گرو اطاعت و عمل به دستورات خداوند است و چون او را حكيم مي دانند يقين دارند كه حكيم فقط از روي حكمت و مصلحت عمل مي كند پس تمام دستورات او هم حكيمانه است ولو علت آنها را هم ندانند. و هر چه فرموده «حرام» يا «مكروه» است، مي دانيم يك ضرري (مفسده) براي ما داشته، و هر چه «واجب» يا «مستحب» است يك نفع و مصلحتي داشته است.

مثال: كسي كه مريض شده است و به پزشك مراجعه مي كند پزشك بعد از معاينه و تشخيص بيماري، نسخه اي براي او تجويز مي كند و به او تأكيد مي كند اين داروها را هر 6 ساعت يا 8 ساعت يكبار مصرف كند و از خوردن برخي غذاها نيز پرهيز كند. شخص مريض چون به آن پزشك اعتماد دارد و او را متخصص و صاحب علم و دانش مي داند، براي سلامت و تندرستي خود تمام دستورات او را اطاعت مي كند، خواه علت دستورات و خاصيت داروها را بداند يا نداند!

احكام و دستورات ديني نيز نسخه هايي هستند كه پيامبر اكرم و پيشوايان ديني از طرف خداوند براي بشر آورده اند تا «سعادت و خوشبختي» انسان را در «دنيا و آخرت» تأمين كنند و اگر عقل از فهم و درك علت يك حكم عاجز بود، چون انسان مؤمن مي داند احكام الهي «بر اساس مصلحتِ» او از طرف «خداوند حكيم» صادر شده بي چون و چرا آن را مي پذيرد و عمل مي كند.

البته اين نوع عبادات كه از روي «تعبد» و با ندانستن حكمت و فلسفه ي عبادات انجام مي شود، نوعي امتحان و آزمايش براي شناخت

مؤمنين «واقعي»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 106

از «غيرواقعي» مي باشد، چون مقدار اعتماد و باور انسان به خداوند را نشان مي دهد.

معرفي كتاب:

براي اطلاعات بيشتر در مورد فلسفه ي احكام مي توانيد كتاب هاي زير را مطالعه فرماييد:

1. مقدمه آموزش احكام، حجت الاسلام فلاح زاده؛

2. اسرار عبادات، آيت اللَّه جوادي آملي؛

3. فلسفه احكام، آيت اللَّه احمد اهتمام؛

4. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، دكتر پاك نژاد؛

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 107

2. تساوي و تفاوت زن و مرد در چيست؟

2. پرسش:

2. تساوي و تفاوت زن و مرد در چيست؟

پاسخ:

تفاوت بين زن و مرد دو گونه است:

الف: تفاوت در ارزش، مقام و منزلت معنوي زن و مرد:

همان طور كه از آيات قرآن به دست مي آيد نه تنها دين اسلام در اين زمينه بين زنان و مردان تفاوتي قائل نيست، بلكه زن و مرد را در ارزش ها، و مقام و منزلت معنوي و انساني، مساوي مي داند. كه نمونه هايي از آن آيات را ذكر مي كنيم:

1. تساوي ارزش و مقام زن و مرد، از لحاظ خلقت:

قرآن كريم در آيات متعدد زن و مرد را از يك طينت دانسته و اعلام مي دارد كه زن و مرد از «نفس واحدة» خلق شده اند. از جمله:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيراً وَنِسَاءً» «1» اي مردم از مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد همان كسي كه همه شما را از يك انسان آفريد و همسر او را (نيز) از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراواني (در روي زمين) منتشر ساخت.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 108

2. تساوي ارزش و مقام زن و مرد در داشتن صفات برجسته

و ارزش هاي والاي انساني و مقام معنوي:

در سوره احزاب آيه 35 مي خوانيم:

«بيقين مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ايمان و زنان با ايمان، و مردانِ مطيع فرمان خدا و زنان مطيعِ فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مرداني كه بسيار به ياد خدا هستند و زناني كه بسيار ياد خدا مي كنند، خداوند براي همه آنها مغفرت و پاداش عظيمي فراهم ساخته است.» «1»

در تفسير آيه چنين آمده است: «گاه بعضي چنين تصور مي كنند كه اسلام كفه ي سنگين شخصيت را براي مردان قرار داده و زنان در برنامه اسلام چندان جايي ندارند، شايد منشأ اشتباه آنها پاره اي از «تفاوت هاي حقوقي» است كه هر كدام دليل و فلسفه ي خاصي دارد. ولي بدون شك با قطع نظر از اين گونه تفاوت ها كه با موقعيت اجتماعي و شرائط طبيعي آنها ارتباط دارد، هيچگونه فرقي از جنبه هاي انساني و مقامات معنوي ميان زن و مرد در برنامه هاي اسلام

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 109

وجود ندارد. آيه ي فوق دليل روشني بر اين واقعيت است، زيرا به هنگام بيان ويژگي هاي مؤمنان و اساسي ترين مسائل اعتقادي و اخلاقي و عملي، زن و مرد را در كنار يكديگر همچون دو كفه ي يك ترازو قرار مي دهد و براي هر دو ارزشي يكسان بدون كمترين تفاوت قائل مي شود ...» «1»

3. تساوي زن و مرد از لحاظ ثواب و عقاب اعمال:

قرآن در احكام و كيفرها

و ثواب اعمال، زن و مرد را يكسان مورد خطاب قرار مي دهد؛ و قبح گناه و اعمال حرام و ممنوع، و كيفر آن، و همچنين ثواب اعمال، در مورد زن و مرد مساوي است؛ از جمله:

«و دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر عملي كه انجام داده اند، بعنوان يك مجازات الهي قطع كنيد و خداوند توانا و حكيم است.» «2»

«خداوند به مردان و زنان منافق و كفار، وعده آتش دوزخ را داده، جاودانه در آن خواهند ماند، همان براي آنها كافي است و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب هميشگي براي آنهاست.» «3»

«و كسي كه چيزي از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالي كه ايمان داشته باشد چنان كساني داخل بهشت مي شوند و كمترين ستمي به آنها نخواهد شد.» «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 110

«هر كس كار شايسته اي انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالي كه مؤمن است او را به حياتي پاك زنده مي داريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالي كه انجام مي دادند خواهيم داد.» «1»

«هر كس كار شايسته اي انجام دهد- خواه مرد يا زن- در حالي كه مؤمن باشد آنها وارد بهشت مي شوند و در آن روزيِ بي حسابي به آنها داده خواهد شد.» «2»

4. تساوي زن و مرد در تحمل تكليف و مسئوليت:

قرآن كريم با مطرح كردن زندگي آدم و حوا و رانده شدن آنها از بهشت هيچ كدام را مسئول اصلي معرفي نمي كند و در بيشتر مواقع هر دو را مسئول مي داند و حتي گاهي به صراحت مي گويد:

شيطان آدم را وسوسه كرد و قرآن با اين بيان بر روي اعتقاداتي همچون اينكه «زن را عنصر گناه و شيطان كوچك مطرح مي كند» خط بطلان مي كشد.

«فَقُلْنَا يَاآدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَي «3» «پس گفتيم: اي آدم! اين (ابليس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به رنج و زحمت خواهي افتاد!»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 111

«فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ... به اين ترتيب آنها را با فريب از مقامشان فرود آورد.» «1»

«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ ... پس شيطان آن دو را وسوسه كرد.» «2»

5. تساوي زن و مرد از لحاظ تعليم و تعلّم:

از آيات قرآن كريم به دست مي آيد كه همه ي مسلمانان اعم از زن و مرد بايد در كسب علم و دانش اهتمام ورزند براي نمونه به طور مكرر قرآن متذكر مي شود كه قرآن را بخوانيد، تلاوت كنيد و پيرامون آيات آن بينديشيد. تفكر و تدبر در آيات خداوند و در طبيعت، و عبرت از آن نيز بارها در قرآن توصيه شده است. و قرآن در اين زمينه ميان زن و مرد تفاوتي قائل نيست و هرگز كسب علم و دانش را به يك جنس خاص محدود نمي كند.

و از حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است: «طلب العلم فريضة علي كل مسلم و مسلمة.» «3» فراگيري دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.

6. مساوات زن و مرد در پيشگاه خدا:

خداوند در قرآن مي فرمايد:

«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ.» «4» ملاك برتري نزد خداوند تقوا مي باشد (چه زن چه مرد).

پرسش

و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 112

اينها نمونه هايي از تساوي ارزشي و مقام و منزلت معنوي زن و مرد بود كه در اينجا به همين مقدار بسنده مي كنيم.

ب: تفاوت هاي طبيعي بين زن و مرد:

با وجود مطالبي كه در مورد تساوي زن و مرد گذشت، نمي توان تفاوت هاي موجود ميان زن و مرد را منكر شد، تفاوت هايي كه زن و مرد را از يكديگر متمايز مي سازد و همين تفاوت هاست كه باعث تفاوت در حقوق و وظايف زن و مرد مي شود.

در اينجا برخي از تفاوت هاي طبيعي زن و مرد را بر مي شماريم:

1. تفاوت هاي زيستي (جسمي)

الف. تفاوت هاي اساسي تعيين جنسيت

ب. تفاوت هاي ثانوي در اندام

تفاوت هاي جسمي: براي مثال بطور متوسط مردان درشت اندام تر، بلند قدتر، خشن تر و داراي صداي متفاوت با زنان مي باشند. رشد عضلاني مرد و نيروي بدني او از زن بيشتر است. مقاومت زن در مقابل بسياري از بيماري ها از مقاومت مرد بيشتر است و ... «1» از آنجايي كه بين نقش [: روح و روان و بدن تناسب و ارتباط متقابل برقرار است. تفاوت جسماني بدون تفاوت رواني [و روحي ممكن نيست، و اين براي بقاء و كمال جامعه و نسل بشري ضروري است.

2. تفاوت هاي رواني:

احساسات [و عواطف زن، از مرد جوشان تر است. زن از مرد زودتر به

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 113

هيجان مي آيد. و سريع تر تحت تأثير احساسات و عواطف خويش قرار مي گيرد.

زن طبعاً به زينت و زيور و جمال و آرايش علاقه دارد. احساسات زن بي ثبات تر از مرد است. زن از مرد محتاطتر و مذهبي تر است [و مردها معمولًا جسورتر و شجاع تر مي باشند]. احساسات زن مادرانه است

و علاقه ي زن به خانواده بيشتر است و ... «1»

3. تفاوتهاي اجتماعي كه محصول جامعه انساني و رفتارها و مناسبات ميان آدميان است:

با توجه به تفاوت هايي كه در توانايي ها و نقش اجتماعي زن و مرد وجود دارد عقل سليم اقتضاء مي كند كه براي انجام نقش ها بين زن و مرد تفاوت قائل شويم به اين ترتيب كه:

نقش ها و كارهايي كه زن و مرد هر دو امكان اجرا دارند؛

نقش هايي كه با ساختار جسمي و روحي زن متناسب است؛

نقش هايي كه با ساختار روحي و جسمي مرد متناسب است.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. نظام حقوق زن شهيد مطهري.

2. زن در آينه جلال و جمال آيت اللَّه جوادي آملي.

3. تفسير نمونه ذيل آيات مربوط.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 114

3. چرا ديه ي زن نصف ديه ي مرد است؟

3. پرسش:

3. چرا ديه ي زن نصف ديه ي مرد است؟

پاسخ:

«همانطور كه در پاسخ قبلي بيان شد، تفاوت هاي طبيعي و فطري (جسمي و روحي)، وظائف و تكاليف خاصي را بر عهده ي انسان ها (زن و مرد) مي گذارد و به علت همين تفاوت ها است كه براي زنان و مردان احكام و تكاليف ديني خاصي معين شده است: از جمله اين احكام خاص، حكم ديه مي باشد:

ديه، در اسلام بر معيار ارزش معنوي انسان مقتول نيست .... چنانكه تفاوت ديه ي زن و مرد، نه بر منزلت مرد مي افزايد و نه ازمقام زن مي كاهد، همانطور كه تساوي ديه ي عالم و جاهل نه از ارج و منزلت عالِم مي كاهد و نه بر مقام جاهل مي افزايد. زيرا برخي از تفاوت هاي مادي و مالي هيچگونه ارتباطي به مقام هاي معنوي ندارد و هيچ تلازم عقلي و نقلي بين ديه و كمال معنوي (و علمي) وجود ندارد. تا هر

اندازه ديه بيشتر شود قداست روح مقتول و تقرب وي نزد خدا افزون تر باشد. «1»

در آيه ي 178 سوره ي بقره چنين آمده است:

«اي افرادي كه ايمان آورده ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان بر شما

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 115

نوشته شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن ...» «1»

در اين آيات چنين آمده كه نبايد «مرد» به خاطر قتل «زن»، مورد قصاص قرار گيرد. ممكن است بعضي ايراد بگيرند مگر خون مرد رنگين تر از خون زن است.

چرا مرد جنايتكار بخاطر كشتن زن و ريختن خون او قصاص نشود؟!

در پاسخ بايد گفت: مفهوم آيه اين نيست كه مرد نبايد در برابر زن قصاص شود، بلكه همان طور كه در فقه اسلام به طور مشروح بيان شده، اولياي زن مقتول مي توانند با پرداخت نصف مبلغ ديه مرد قاتل را قصاص كنند.

لازم به توضيح است كه پرداخت مبلغ مزبور براي اجراي قصاص، نه به خاطر اين است كه زن ارزش كم تر دارد و يا خون او كمرنگ تر است بلكه پرداخت نصف ديه تنها به خاطر جبران خسارتي است كه از قصاص كردن مرد، متوجه خانواده ي او مي شود. (دقت كنيد)

تذكر مهم: احكام اسلامي به صورت اجزاي يك سيستم و شبكه، به همديگر مرتبط هستند و گاهي با توجه به همديگر حكم جديد وضع مي شود، لذا در موقع قضاوت و داوري و اشكال گرفتن به يك حكم بايد به احكام ديگر هم بي توجه نبود.

به عنوان مثال: يكي از احكام و تكاليفي كه به عهده ي مرد مي باشد اين است كه نفقه (: مخارج زن و فرزندان) براي مرد واجب

است، يعني از اين حكم معلوم مي شود كه در اسلام مرد ركن اقتصادي خانواده است. لذا اگر گفته مي شود كه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 116

ديه ي مرد دو برابر ديه ي زن است يكي از حكمت هايش اين است كه بخشي ازخسارت اقتصادي كه به خانواده وارد شده را جبران كند و به نحوي بار غم عاطفي و اقتصادي كه بر فرزندان و زن مقتول وارد شده، اين بار غم كاهش پيدا كند و باعث بهبود و بهداشت رواني خانواده شود، و هنگامي كه نبودن اين حكم را در نظر بگيريم مي بينيم باعث ايجاد فقر اقتصادي و فرهنگي و عاطفي در خانواده و اجتماع مي شود و بار مشكلات بر دوش مادر خانواده سنگيني كرده و مشكلات جديد به بار مي آورد.

اگر كسي اشكال بگيرد كه در برخي خانواده ها، زن نان آور خانواده است! در پاسخ مي گوييم: اولًا در مورد وضع احكام و قوانين، قانون به صورت كلي وضع مي شود و ناظر به موارد جزئي و استثنائي نيست، و بر محور افراد دور نمي زند.

ثانياً: همان طور كه گفتيم اسلام مسئوليت اقتصادي خانواده را به مرد داده و بار اين مشكل را به عهده ي مرد نهاده و بر او واجب كرده، لذا در قوانين اسلام مرد را به عنوان ركن اقتصادي و نان آور مي شناسد نه زن را.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. زن در آيينه جلال و جمال، آيةاللَّه جوادي آملي.

2. تفسير نمونه، ذيل آيات مربوطه.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 117

4. چرا گواهي دو زن برابر گواهي يك مرد است؟

4. پرسش:

4. چرا گواهي دو زن برابر گواهي يك مرد است؟

پاسخ:

قرآن به طور صريح و آشكار دليل و فلسفه ي دو شاهد زن را در

آيه ي 282 بقره بيان مي كند و مي فرمايد:

«... وَاسْتَشْهِدُوا شَاهِدَيْنِ مِن رِجَالِكُمْ فَإِن لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَي ...»

«و دو نفر از مردان (عادل) خود را بر اين حق، شاهد بگيريد، و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن، از كساني كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد. دو زن، بايد با هم شاهد قرار گيرند، تا اگر يكي انحرافي يافت ديگري به او يادآوري كند ...»

در برخي تفاسير در جواب- اينكه چرا شهادت دو زن معادل يك مرد شمرده شده است؟- آمده: اين بدان علت است كه زن موجودي است عاطفي و احياناً ممكن است تحت تأثير قرار گيرد، لذا يك نفر ديگر به او ضميمه شده تا از تحت تأثير قرار گرفتن او جلوگيري كند. (ان تَضل احداهما فتذكّرَ احداهما الأُخري «1» پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 118

در تفسير نور نيز چنين آمده: «دو زن به جاي يك مرد، يا به خاطر روحيه ي ظريف و عاطفي آنهاست و يا به خاطر آن است كه معمولًا زنان در مسائل مالي و اقتصادي حضور فعالي ندارند، لذا به علت ارتباط كم، اطمينان كمتر [و احتمال خطا هم بيشتر] است.» «1»

از كلام مفسران بدست مي آيد كه:

با توجه به ساختار وجودي زنان كه داراي عاطفه و احساسات لطيف، و مهربانيِ خاص مي باشند. [كه اين ويژگي ها لازمه ي يك مربي نمونه و مدير داخلي خانواده مي باشد] و از طرفي چون كمتر از مردان در اجتماع وتنگناهاي جامعه حضور دارند از اين رو زمينه اينكه تحت تأثير عواطف و احساسات قرار گيرند

در وجود آنها بيشتر است به همين خاطر اگر شاهدان زن دو نفر باشند لغزش آنها نيز كمتر مي شود.

يادآوري: اين حكم فقهي نه تنها عيبي بر زنان به شمار نمي آيد بلكه به نظر مي رسد كه خداوند متعال با توجه به موقعيت و روحيات حساس زنان اين حكم را وضع كرده تا بار مشكلات لغزش در شهادت را از دوش او بردارد تا بهداشت رواني و امنيت خاطر او در خانواده و جامعه بيشتر تأمين شود. چرا كه بار سنگين لغزش و پشيماني بعد از شهادت غيرواقعي از دوش او برداشته مي شود و بديهي است كه زنان هر چه كمتر در، چنين صحنه هايي [: درگيري ها و مشاجرات و ...] مداخله، و حضور پيدا كنند از تعادل رواني بيشتري برخوردارند.

و در سايه تعادل رواني و آرامش خاطر است كه يك زن مي تواند به مديريت

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 119

خانواده به ويژه تربيت فرزندان برتر [: مسئوليت بسيار مهم واصلي بپردازد.

تذكر: «اسلام» يك «دين كامل» و جهاني است و بايد از همه ي جوانب به آن نگاه كرد و نظر داد، نه فقط يك مورد و از يك زاويه، مثلًا همين شهادت كه در كتاب ها از جنبه هاي مختلف بررسي شده كه يكي از آنها از جنبه ي فقهي مي باشد؛ در كتاب هاي فقهي آمده كه حقوق بر دو قسم است: «حقوق الهي» و «حقوق افراد» و با تقسيماتي كه اين حقوق دارند براي اثبات بعضي از آنها فقط بايد شاهدان مرد باشند؛ و بعضي از آنها شاهد «مرد و زن» با هم لازم است ضميمه شوند؛ و بعضي از آنها شهادت و شاهد بودن زن فقط

پذيرفته است مثل ولادت و ... «1» پس ما بايد در احكام و قوانين ديني «مجموع» را در نظر بگيريم.

و معلوم است كه در موارد مذكور شهادت زن يا مرد، دليل بر برتري هيچ كدام نيست.

جهت مطالعه بيشتر:

تفسير نمونه ذيل آيه مطرح شده.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 121

فصل ششم: عشق و رشديابي

اشاره

1. براي كنترل شهوت و زياد كردن تقوي چه راه كارهايي در قرآن و احاديث وجود دارد؟

2. چه كنيم تا به گناه آلوده نشويم؟

3. چه كنيم تا دعايمان مستجاب شود؟

4. چه كنيم تا نمازمان را سبك نشماريم و بنده ي خداوند بشويم؟

5. عشق چيست و راهكار آن كدام است؟

6. ويژگي هاي همسر خوب چيست؟

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 123

1. براي كنترل شهوت و زياد كردن تقوي چه راهكارهايي در قرآن و احاديث وجود دارد؟

1. پرسش:

1. براي كنترل شهوت و زياد كردن تقوي چه راهكارهايي در قرآن و احاديث وجود دارد؟

پاسخ:

پاسخ اين پرسش را در دو بخش «شهوت» و «تقوا» ارائه مي كنيم:

اول: واژه ي «شهوت» در موارد مختلفي مانند: شهوت مال، شهوت پست و مقام، شهوت كار و شهوت جنسي ... كاربرد دارد.

ولي به نظر مي رسد اين پرسش در مورد «غريزه ي جنسي» مي باشد از اين رو در پاسخ بايد گفت: تمايل و غريزه ي جنسي رامانند غرايز و تمايلات ديگر، خداوند در وجود انسان به امانت گذاشته و ما در قبال آن سه راه داريم:

1. سركوب كردن يا از بين بردن غريزه ي جنسي.

2. رها كردن افسار شهوت و غريزه ي جنسي.

3. آن را تحت برنامه ي دين درآوريم.

راه اول: يعني راه سركوب كه باعث نقص جسماني مي شود؛ و به دنبال آن بسياري از استعدادهاي دروني انسان را نابود مي كند و اجازه ي شكوفايي و رشد نمي دهد و دين اسلام با اين راه

مخالف است.

راه دوم: رها كردن افسار شهوت، كه اين هم موجب هلاكت انسان، و بروز

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 124

بيماري هاي روحي و جسمي مي شود كه امروزه در بسياري از كشورهاي غربي شاهد آن مي باشيم. و اسلام با اين راه هم مخالف است.

راه سوم: اين كه نه اين غريزه و نعمت الهي را سركوب كنيم و نه اينكه آن را يله و رها كنيم، بلكه طبق دستورات شرع شهوت خود را مديريت كنيم.

اينك برخي از اين دستورات را بر مي شماريم:

1. ازدواج

يكي از بهترين راهكارهايي كه در قرآن و روايات، بدان سفارش شده «ازدواج» مي باشد و حتي در قرآن دستور بسيج همگاني، براي فراهم كردن اسباب ازدواج جوانان آمده است. در سوره نور آيه ي 32 به مؤمنان دستور مي دهد: «وَأَنكِحُوا الأَيَامَي مِنكُمْ» مردان و زنان بي همسر خود را همسر دهيد.

و در آيه ي بعدي مي فرمايد: «آنهايي كه توانايي مالي ندارند پاكدامني پيشه كنند تا خداوند از فضل و كرم خود آنها را بي نياز كند.»

2. كنترل چشم

پرهيز از چشم چراني و حاضر نشدن در مجالس و محل هايي كه نامحرمان حضور بيشتري دارند، و تماشا نكردن فيلم ها و عكس هاي مبتذل.

از اين رو در آيه ي 30 و 31 سوره ي نور مي فرمايد: «به مردان با ايمان بگو چشم هاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و عفاف خود را حفظ كنند؛ اين براي آنان پاكيزه تر است؛ خداوند از آنچه انجام مي دهيد آگاه است!»

«و به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند ...»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 125

3.

دوري از ناپاكان

برخي از افراد نا اهل و منحرف در لباس دوست ظاهر مي شوند و انسان را از مسير صحيح خارج مي كنند از اين رو قرآن خطر همنشيني با اين افراد را چنين گوشزد مي كند:

«خدا مي خواهد شما را ببخشد (و از آلودگي پاك كند)، اما آنها كه پيرو شهواتند مي خواهند شما بكلي منحرف شويد.» «1»

4. روزه

گرفتن روزه در افزايش تقوا و فرو نشاندن آتش شهوت بسيار مؤثر است و اصولًا قرآن، هدف روزه گرفتن را تقوا معرفي مي كند. «2»

5. دوري از تخيلات شيطاني

آري تخيلات شيطاني همچون «طوفاني» بر «تلاطم امواج شهوت» مي افزايد لذا توصيه مي شود:

الف: لحظات قبل از خواب، با قرائت قرآن يا دعا يا مطالعه كتاب سودمندي در بستر سپري شود.

ب: تا خسته نشده ايم به رختخواب نرويم. [قبل از خواب يا با كار يا ورزش يا مطالعه و .... خود را آماده ي خواب كنيم.]

ج: نماندن در محلي كه تنها هستيم و كسي حضور ندارد.

و هر مورد ديگري را كه باعث حركت «پرنده ي خيال» ما مي شود بايد مواظب باشيم.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 126

از اين رو قرآن در مورد دوري از خيالات شيطاني مي فرمايد:

«اي كساني كه ايمان آورده ايد! از گامهاي شيطان پيروي نكنيد! هر كس پيرو شيطان شود (گمراهش مي سازد، زيرا) او به فحشا و منكر فرمان مي دهد!» «1»

برخي صاحب نظران نيز براي كنترل شهوات موارد ذيل را توصيه مي كنند: «2»

الف: ورزش و عضويت در تيم هاي ورزشي

ب: مطالعه ي كتب مفيد (به ويژه زندگي علما و اولياي خدا)

ج: پرهيز از غذاهاي محرّك.

د: نپوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان.

در كنترل شهوت مؤثر مي باشد.

دوم: راهكارهاي افزايش تقوا:

«تقوا» يعني خود

نگهداري و خويشتن داري «3» و در قرآن كريم آمده است:

«گرامي ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست»؛ «4» «و زاد و توشه تهيه كنيد، كه بهترين زاد و توشه، پرهيزگاري است ...» «5»

بله در اهميت تقوا همين آيات كافي است كه خدا مي فرمايد گرامي ترين و بزرگوارترين بنده نزد من آن بنده اي است كه وقتي در موقعيت گناه و ... قرار مي گيرد خود نگهدراي كند و مرتكب گناه نشود.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 127

حال براي دستيابي به راهكارهاي افزايش تقوا باز به سراغ اين سفره ي الهي مي رويم و از غذاهاي معنوي آن نوش جان مي كنيم:

1. عبادت

قرآن مي فرمايد: «اي مردم پروردگار خود را پرستش [و عبادت كنيد ... تا پرهيزگار شويد.» «1»

از اين آيه فهميده مي شود كه عباداتي مانند روزه، نماز، تلاوت قرآن و ...

عباداتي مانند كمك به بينوايان، يتيم نوازي و خدمت به خلق و ... همه اينها به افزايش تقوا كمك مي كند.

2. مطالعه احوال اقوام گذشته و عبرت گرفتن از آنها

«ما به آنها [كه روز شنبه نافرماني و گناه كردند] گفتيم: «به صورت بوزينه هايي طرد شده در آييد» ما اين كيفر را درس عبرتي براي مردم آن زمان و نسل هاي بعد از آنان، و پند و اندرزي براي پرهيزكاران قرار داديم.» «2»

3. روزه

«اي افرادي كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته [و واجب شده همان گونه كه بر كساني كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزگار شويد.» «3»

در آيه 21 بقره عبادت را براي افزايش تقوا معرفي كرد، و در اين آيه به طور خاص «روزه» را معرفي مي كند با اين كه روزه يكي

از عبادات است معلوم مي شود كه نقش روزه در افزايش تقوا بسيار مهم است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 128

4. پرهيز از راه هاي انحرافي

5. سير در مسير الهي

«اين راه مستقيم من است از آن پيروي كنيد! و از راههاي پراكنده (و انحرافي) پيروي نكنيد، كه شما را از طريق حق، دور مي سازد! اين چيزي است كه خداوند شما را به آن سفارش مي كند، تا پرهيزگار شويد.» «1»

6. يادآوري نعمت هاي الهي و انجام وظايف. «2» 7. توجه و تفكر در آيات معاد، و آگاهي به عالم برزخ و قيامت و چگونگي حسابرسي انسان ها

آياتي مانند: «واز آن روز بترسيد كه كسي مجازات، ديگري را نمي پذيرد و نه از او شفاعت پذيرفته مي شود؛ ونه غرامت از او قبول خواهدشد؛ ونه ياري مي شوند.» «3»

8. باور و يقين قلبي به موارد زير نيز باعث ايجاد انگيزه در رعايت تقوا مي شود:

اينكه انسان بداند:

الف: خدا با پرهيزكاران است. بقره/ 194

ب: خدا پرهيزكاران را دوست دارد. آل عمران/ 76

ج: پرهيزكاران از نعمت هاي الهي بهشتي برخوردارند. حجر/ 45

د: تقوا عامل فلاح و رستگاري و سعادت است. بقره/ 189

ه: تقوا عامل وسعت و زياد شدن رزق مي باشد.

«و اگر اهل شهرها و آبادي ها، «ايمان» مي آوردند و «تقوا» پيشه مي كردند،

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 129

بركات آسمان و زمين را بر آنها مي گشوديم؛ ولي (آنها حق را) تكذيب كردند، ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.» «1»

«و هر كس تقواي الهي پيشه كند، خداوند راه نجاتي براي او فراهم مي كند، و او را از جايي كه گمان ندارد روزي مي دهد ...» «2» «... و

هر كس تقواي الهي پيشه كند خداوند كار را بر او آسان مي سازد.» «3»

در پايان توصيه مي شود ملاقات و ديدار علماي رباني و اولياي خدا و مطالعه احوالات و زندگي نامه ي بزرگان بسيار مؤثر و راهگشا مي باشد.

معرفي كتاب:

براي مطالعه ي بيشتر در اين باره به كتاب هاي زير رجوع فرماييد:

1. تفسير نمونه مباحث مربوط به آيات فوق

2. گناهان كبيره آيةاللَّه شهيد دستغيب قدس سره

3. كنترل غرايز جنسي آيت اللَّه مكارم شيرازي

4. جوانان در طوفان غرايز همت سهراب پور

5. آنچه يك جوان بايد بداند [ويژه پسران رضا فرهاديان

6. چشم چراني به قلم دوشيزگان

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 130

2. چه كنيم تا به گناه آلوده نشويم؟

2. پرسش:

2. چه كنيم تا به گناه آلوده نشويم؟

پاسخ:

مقدمه

اينكه انسان در صدد تهذيب نفس و كسب كمالات انساني باشد و براي موفقيت در اين راه درخواست كمك كند جاي تبريك دارد! چرا كه در اصطلاح اين مرحله را مرحله ي طلب مي نامند و تا اين «خواست» و «طلب» وجود نداشته باشد در كسب فضائل انساني توفيقي حاصل نمي شود.

اينك پاسخ:

آنچه از آيات و روايات «1» بر مي آيد اين است كه سر منشأ گناهان «غفلت» مي باشد.

از اين رو برخي بزرگان «2» اولين منزل و اولين گام در تهذيب نفس را «يقظه» يعني بيداري از خواب غفلت مي دانند.

دومين گام و منزل، تفكر مي باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 131

آري بعد از بيداري نوبت به تفكر مي رسد نياز است بوسيله تفكر زنگار غفلت را از آيينه دل زدود تا حقايق در آن تجلي كند.

هشدارهاي قرآن با عبارت هاي «افلا تعقلون» «1» آيا انديشه نمي كنيد و «افلا تذكرون» «2» آيا متذكر نمي شويد و «افلا تتفكرون»

آيا تفكر نمي كنيد و مانند آن؛ فريادهايي است كه قرآن مي زند تا از خواب سنگين غفلت بيدار شويم و آماده ي حركت به سوي مقصد شويم.

ممكن است سوال شود تفكر در مورد چي؟!

تفكر در مورد اين كه چي بنا بود بشويم و چي شديم.

مگر نه اين كه انسان خليفة اللَّه است و استعدادهاي زيادي دارد كه بايد به شكوفايي برساند و انسان اشرف مخلوقات است «أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا» «3»

آيا به همين لذت زودگذر دنيا راضي شديد؟!

تفكر در مورد اين كه خداوند شاهد اعمال و رفتار ماست.

مگر نه اينكه اگر بچه ي كوچكي در اطاق باشد، «دست از پا خطا نمي كنيم» چطور از بچه حيا مي كنيم ولي از خدا خير!

تفكر در مورد اين كه گناه با جسم و روح ما چه مي كند!

تفكر در مورد اين كه گناه با دنيا و آخرت ما چه مي كند!

مگر خداوند نفرمود كه عاقبت گناهكاران جهنم و عذاب آلود است! «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 132

و هر كه گناه بكند در اين دنيا زندگي او سخت مي شود! «1»

مگر اهلبيت به ما گوشزد نكردند كه:

گناه رزق و روزي را دفع مي كند. «2»

گناه بلا را نازل مي كند. «3»

گناه نعمت ها را تغيير مي دهد و مي گيرد. «4»

گناه مانع استجابت دعا مي شود. «5»

و بالاخره اين كه استمرار گناه باعث تكذيب خداوند مي شود. «6»

و از طرفي

تفكر در عظمت خداوند!

تفكر در نعمت هايي كه خداوند به ما داده!

تفكر در اعمال و رفتار ما در قبال آن همه لطف خدا!

و ...

به نظر مي رسد تفكر در اين امور انسان را از خواب غفلت بيدار مي كند، تا نوبت گام بعدي شود.

منزل سوم: منزل اراده و عزم راسخ

است.

آري بعد از بيداريِ جديدِ حاصل از تفكر، انسان از گذشته ي خود پشيمان مي شود و رو به توبه و انابه مي آورد اينجاست كه به اراده ي محكم، بر ترك گناه و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 133

جبران گذشته نياز دارد.

كه به طور طبيعي اين انقلاب دروني و اراده محكم، نياز به محرك دارد.

كه محرك دروني تفكر بود و محرك بيروني نيز مي تواند آيات قرآن و روايات اهل بيت باشد.

چرا كه از آيات قرآن بر مي آيد كه: تدبر در قرآن قفل دل را باز مي كند «1» و روايات اهلبيت هم باعث حيات دل مي شوند. «2»

و شركت در مجالس اهلبيت و شنيدن موعظه محرك خوبي براي ادامه راه مي باشد.

چرا كه گفته شده در اين راه براي دل هاي آماده موعظه، معجزه مي كند.

تذكرات:

اينك نظر شما را به نكات ديگري در اين باره به اختصار جلب مي كنيم:

1. بديهي است كه به موازات مراحل قبلي، مواظبت بر انجام واجبات بويژه نمازهاي واجب ضروري مي باشد.

چرا كه «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ» «3» 2. درخواست از خدا و اميد به رحمت خداوند چرا كه يأس از رحمت او، خود از گناهان كبيره مي باشد.

3. توسل به اهلبيت و درخواست كمك و ياري از آن بزرگواران براي موفقيت در اين راه. (چرا كه آنها واسطه ي فيض و رحمت الهي بر بندگان هستند.)

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 134

4. ارتباط با علما و شركت در مجالس آنها.

5. مطالعه زندگي نامه علما و اولياي خدا.

6. پرهيز از پرخوري و پرخوابي.

7. لحظات خلوت خود را با مطالعه ي كتاب و كار و فعاليت ورزشي غني سازي كنيم.

معرفي كتاب:

براي مطالعه ي بيشتر در اين زمينه

رجوع فرماييد به:

1. اخلاق در قرآن آيت اللَّه مكارم شيرازي

2. قلب سليم شهيد دستغيب

3. تهذيب نفس آيت اللَّه اميني

4. گناهان كبيره شهيد دستغيب

5. گناه شناسي محمد محمدي اشتهاردي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 135

3. چه كنيم تا دعايمان مستجاب شود؟

3. پرسش:

3. چه كنيم تا دعايمان مستجاب شود؟

پاسخ:

در اهميت پرسش فوق همين كافي است كه خداوند در قرآن به پيامبر مي فرمايد: «بگو: پروردگارم، براي شما ارجي قائل نيست اگر دعاي شما نباشد ...» «1»

آري؛ محبوب ترين اعمال نزد خدا دعا كردن است «2» خداوندي كه ابراهيم، خليل خود را از آن جهت به خوبي ياد مي كند، و مي ستايد كه «بسيار دعا كننده» بود «3»، و او دعا را شفاي هر دردي قرار داد، و در پرتو دعا بلاهاي زيادي را از ما دور مي كند. «4»

با توجه به آيات قرآن و روايات اهل بيت براي استجابت دعا مي طلبد كه: دو نوع فعاليت داشته باشيم:

اول اينكه كوشش كنيم تا دعاي ما به اجابت نزديك شود. [يعني ببينيم چه چيزهايي زمينه استجابت دعا را فراهم مي كند.]

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 136

دوم اينكه از اعمالي كه مانع استجابت دعا مي شود پرهيز كنيم.

باتوجه به محدوديت مجال؛ برخي از اين راهكارها را ذكر مي كنيم:

الف: اما آنچه ما را به استجابت نزديك مي كند:

1. ايمان به خدا و اين كه باور داشته باشيم كه همه امور به دست اوست و تا او نخواهد هيچ خير و شري از ما دور يا به ما نمي رسد؛ از اين روي خداوند مي فرمايد: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»؛ «1» مفسرين مي گويند از آيه استفاده مي شود كه خداوند مي فرمايد: «مرا» بخوانيد [و اميد به ديگران نداشته

باشيد] تا دعايتان مستجاب شود.

و در روايت آمده: كه هر گاه يكي از شما اراده كرد كه از خداوند چيزي بخواهد و خواست تا دعايش مستجاب شود، بايد از همه ي مردم «نااميد» شود و فقط به او «اميدوار» باشد پس هر گاه اين حالت را خداوند در قلب او ديد هر چه او بخواهد خداوند به او عطا مي كند. «2»

پس چنين نباشد كه ما خداوند را بخوانيم در حالي كه چشم به دست ديگران بدوزيم و به غير او اميدوار باشيم.

2. حُسن ظن و اعتماد به خداوند

در همين رابطه از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل شده:

باب دعا به روي هيچ كس باز نمي شود مگر اينكه خداوند باب استجابت را هم باز خواهد كرد، پس هر گاه توفيق دعا پيدا كرديد كوشش كنيد و خسته

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 137

نشويد چرا كه تا زماني كه شما از دعا كردن خسته نشويد خداوند از عطا كردن خسته نمي شود. «1»

پس هر گاه دعا كرديم «حسن ظن و اعتماد» داشته باشيم كه خداوند مستجاب مي كند و اميدوارانه دعا كنيم.

3. حضور قلب

موقع دعا حضور قلب داشته باشيم و با تمام وجود از او درخواست كنيم چرا كه حكايت شده: دعايي كه با بي توجهي و بدون حضور قلب باشد خداوند مستجاب نمي كند. «2»

4. توسل به اهل بيت عليهم السلام

راهي كه همه اولياء خدا و خوبان عالم از آن استفاده مي كنند و حتي اهل بيت هم مثل امام صادق عليه السلام بهترين چيزي كه در دعا بر آن اصرار داشتند، درخواست از خدا به حق «خمسه ي طيبه» بوده است. «3»

به ويژه توسل

به امام زمان عليه السلام بسيار مهم است چرا كه در دعاي ندبه مي خوانيم: «أين باب اللَّه الذي منه يؤْتي أين وجه اللَّه الذي اليه يتوجه الاولياء»؛ «كجاست آن درگاه خدايي كه از آنجا به سوي خدا روند؟ كجاست آن آئينه خدايي كه به سويش توجه كنند اولياء؟

5. تكرار و پافشاري در دعا

از امام باقر عليه السلام نقل شده: هيچ بنده اي در حاجت خود اسرار و پافشاري نمي كند مگر اينكه خداوند دعاي او را مستجاب مي كند. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 138

6. صلوات

يكي ديگر از امور مؤثر صلوات بر پيامبر و اهلبيت او، قبل، وسط، و بعد از دعاهاست چرا كه فرمودند: خداوند كريم تر است از آن كه قبل و بعد دعا را مستجاب كند ولي خود آن را مستجاب نكند. «1»

7. دل شكستگي و منقلب شدن و گريه در موقع دعا

از امام صادق عليه السلام حكايت شده: هر گاه، اشك چشمت جاري شد و بدنت لرزيد پس آگاه باش كه در آن موقع حاجتت برآورده شده است. «2»

8. توجه به زمان استجابت دعا

دعا در زمان هايي كه وعده داده شده به اجابت نزديك تر است مانند:

الف. موقع اذان ظهر ب. بعد از هر نماز

ج. قبل از غروب د. سحرگاه

ه. شب جمعه و. موقع نزول باران

ز. در نماز وتر (نافله شب) ح. به هنگام قرائت قرآن

ت. وقت اذان ي. موقع ريخته شدن خون شهيد

- شب قدر و شب هاي مانند آن مثل شب عيد فطر و قربان و روز عرفه

9. توجه به مكان هاي استجابت دعا

دعا كردن در مكان هاي شريف به اجابت نزديك تر است مثل دعا در مسجد يا حرم هاي

اهل بيت مخصوصاً زير بقعه ي سيد الشهداء عليه السلام.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 139

10. صدقه

صدقه دادن قبل از دعا نيز در فراهم شدن مقدماتِ استجابت مؤثر است؛ چنانچه از امام صادق عليه السلام حكايت شده: پدرم هر گاه حاجتي داشت موقع زوال خورشيد (ظهر)، اول صدقه مي داد، بعد عطر استعمال مي كرد وبه مسجد مي رفت و حاجت خود را طلب مي كرد.

11. بلند كردن دست ها به هنگام دعا

چنانچه سنت رسول خدا صلي الله عليه و آله هم بوده است و حكايت شده خداوند متعال به حضرت موسي چنين سفارش مي كند: اي موسي ذليلانه دست هايت را به سوي من بلند كن همان طور كه بنده ها در برابر مولاي خود انجام مي دهند كه هر كس چنين كرد حتماً مورد رحم من قرار مي گيرد. «1»

12. حضور در جمع مؤمنين و دعا كردن

از امام صادق عليه السلام نقل شده: هيچ جماعت چهل نفري نيستند كه دعا كنند مگر اينكه خداوند دعايشان را مستجاب مي كند و ... «2» و خود ايشان هم به هنگام مشكلات زن و فرزندان را جمع مي كرد و دعا مي كرد و آنها آمين مي گفتند. «3»

13. به صورت جمع دعا كردن و نه فقط براي خود دعا كردن [بلكه به فكر ديگران هم باشيم.]

و از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده: «اذا دَعَا أَحَدَكم فَليُعمّ فإِنّه أوجب

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 140

للدعاء.» «1»

هر گاه شخصي از شما دعا كرد پس به صورت جمع دعا كند، چرا كه براي همه خواستن دعا را به استجابت نزديك تر مي كند.

14. دعاي به ديگران

در اين زمينه روايات و

تأكيدات فراواني رسيده است چنانچه حضرت زهرا عليها السلام نيز شب تا به صبح را به عبادت و در حال دعاي به ديگران مي گذراند و مي فرمود: «الجار ثم الدار» «2»

«اول همسايه بعد خودمان.» و در روايات فراواني نقل شده كه دعاي به ديگران از جمله دعاهايي است كه خداوند وعده استجابت آن را داده «3» و چندين برابر آن دعا را در حق خود دعا كننده مستجاب مي كند. «4»

15. دعاي پدر و مادر

يكي از دعاهايي كه به استجابت نزديك است دعاي والدين به فرزندان مي باشد. «5» ان شاء اللَّه با نيكي به پدر و مادر و درخواست خاضعانه از آنها خود را از دعاي آنها بهره مند كنيم.

16. استغفار و اقرار به گناه

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 141

يكي از مسائلي كه در استجابت دعا مؤثر است طلب بخشش از خداوند و اقرار به گناهان مي باشد. «1»

17. ستايش خداوند

در روايات و دعاهايي «2» كه از اهلبيت عليهم السلام رسيده اين مطلب را به طور عملي به ما آموزش مي دهند كه قبل از دعا و طلب حاجت، شكر نعمت هاي الهي را به جا آوريم و به خاطر نعمت هايي كه خداوند به ما داده از او تشكر كنيم و خداوند را با اسماء و صفاتش ستايش كنيم و بعد طلب حاجت كنيم.

و در روايتي از امام صادق عليه السلام به اين ترتيب سفارش شده است:

«اول مدح خداوند متعال، سپس اقرار به گناهان [و طلب بخشش ، و آنگاه خواستن حاجت.» «3»

18. خواندن اسماء خداوند با آن معاني بلند و دلنشين قبل از دعا

چنانچه از امام صادق عليه السلام حكايت شده: هر كس

ده مرتبه «يا اللَّه» و «يا رب» بگويد به او لبيك گفته مي شود و از حاجت او مي پرسند. «4»- «5»

و همچنين: هر كس هفت مرتبه بگويد: «يا ارحم الراحمين» خداوند به او مي گويد: آري من «ارحم الراحمين» هستم حاجت خود را درخواست كن. «6»

19. بندگي و اطاعت خدا

هر چه خدا را بيشتر بندگي كنيم، خدا هم بيشتر به ما لطف مي كند. «من كان للَّهِ كان اللَّه له»؛ «هر كه براي خدا بود خدا هم براي اوست.» لذا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بيان شيرين و پر معنايي در همين رابطه به ابوذر دارند: ابوذر! وقتي انسان مطيع و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 142

بنده باشد، به اندازه نمكي كه به غذا مي زنند، دعا كافي است تا به مرادت برسي. «1»

و همچنين از امام صادق عليه السلام حكايت شده: «هر كس مستجاب شدن دعايش خوشحالش مي كند پس كسب و كارش را حلال كند.» «2»

ب: موانع استجاب دعا:

1. گناه مهم ترين مانع استجابت دعا

چنانچه از امام باقر عليه السلام روايت شده: «گاهي بنده اي به درجه اي مي رسد كه بناست دعايش به زودي يا آينده ي نزديك مستجاب شود ولي گناهي از او سر مي زند، آنگاه خداوند به ملائكه خطاب مي كند: حاجت او را برآورده نكنيد چرا كه او متعرض سخط من شد و مستحق محروميت. «3»

و امام سجاد عليه السلام برخي گناهاني كه مانع استجابت دعاست را چنين بر مي شمارند: «4»

1. نيت بد داشتن 2. بد طينتي

3. نفاق 4. عقب انداختن نمازهاي واجب تا بعد از وقت

2. شك داشتن به ولايت اهل بيت، مانع ديگر استجابت دعا: «5»

3. ظلمِ به ديگران:

حكايت شده: خداوند

به حضرت عيسي فرمود: به مردم بگو دعاي كسي كه به ديگران ظلم كرده را مستجاب نخواهم كرد. «6»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 143

يادآوري ها:

در پايان براي تكميل بحث توجه به چند نكته لازم است:

1. دعايي كه با حكمت خدا يا مصلحت ما منافات دارد مستجاب نمي شود:

از خداوند حكيم در حديث زيباي قدسي حكايت شده: اي بندگان من در آنچه به شما امر كرده ام عبادت و بندگي مرا انجام دهيد و مصالح خود را به من ياد ندهيد، چرا كه من عالم ترين به مصالح شما هستم و نسبت به مصالح شما بخل نمي ورزم. «1»

2. آنچه از روايات به دست مي آيد اين است كه ممكن است دعا كننده به همان حاجت مورد نظر خود نرسد ولي به هر حال دعاي او اثرات ديگري خواهد داشت.

از اين رو از رسول خدا صلي الله عليه و آله حكايت شده: هيچ دعايي نمي شود (در صورتي كه گناه و قطع رحم درخواست نكند) مگر اينكه خدا يا همان درخواست را در دنيا به او مي دهد يا در آخرت براي او مستجاب مي كند يا گناهان او را به اندازه ي همان دعا مي آمرزد. «2»

و از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام روايت شده: چه بسا چيزي را از خدا درخواست مي كني ولي همان را به تو نمي دهد بلكه بهتر از آن را به تو مي دهد. «3»

يا در حديثي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي خوانيم: وقتي شما دعا مي كنيد يا همان

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 144

زمان به شما مي دهند يا موكول به آينده مي كنند و يا به ازاي دعايتان بلا و مشكلي را

از شما دور مي كنند. «1»

3. از امام صادق عليه السلام حكايت شده: «گاهي بنده اي كه دوست خدا باشد براي مشكل خود دعا مي كند پس به مَلَك مخصوص آن امر ميشود حاجت بنده ي من را برآورده كن ولي عجله نكن چرا كه من دوست دارم صدا و صوت بنده ي خود را بشنوم؛ و گاهي هم بنده اي كه دشمن خداست دعا مي كند و به ملك مخصوص گفته مي شود حاجت او را برآورده كن و عجله هم بكن چرا كه من كراهت دارم صداي او را بشنوم.

آنگاه حضرت فرمودند: در حالي كه مردم مي گويند: به اين دشمن خدا به خاطر ارزشي كه داشت عطا شد و به آن ديگري به خاطر بي ارزشي او عطا نشد.» «2» [يعني حكمت آنرا نمي دانند و قضاوت بيجا مي كنند.]

4. انسان بايد در راستاي همان دعايي كه كرده تلاش و كوشش كند وگرنه دعاي اومستجاب نخواهد شد.

چنانچه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام حكايت شده:

«الداعي بلا عمل كالقوس بلاوتر»؛ «3» «دعا كننده اي كه بدون عمل است مثل كمان بدون چلّه [: زه مي باشد.

و همچنين در روايات آمده: شخصي كه در خانه نشسته و از خدا درخواست رزق مي كند خدا دعاي او را مستجاب نمي كند. «4»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 145

5. انسان سعي كند چه در موقعي كه مشكل و ناراحتي دارد و چه موقعي كه مشكل ندارد، هميشه در درگاه خدا نداي نياز سر دهد و دعا كند، تا دعايش در موقع گرفتاري زودتر مستجاب شود.

از امام صادق عليه السلام حكايت شده: ان الدعاء في الرخاء يستخرج الحوائج في البلاء. «1» دعا كردن در موقع راحتي و خوشي باعث مي شود

در موقع گرفتاري حاجت ها زودتر برآورده شود.

معرفي كتاب:

براي آگاهي بيشتر رجوع فرماييد به:

1. كتاب ميزان الحكمة- از آيةاللَّه ري شهري- بحث دعا

2. كتاب «دعا»- از شهيد دستغيب رحمهم الله

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 146

4. چه كنيم تا نمازمان را سبك نشماريم و بنده ي خداوند بشويم؟

4. پرسش:

4. چه كنيم تا نمازمان را سبك نشماريم و بنده ي خداوند بشويم؟

پاسخ:

هر شخص عملي را كه مي خواهد انجام دهد، اگر نسبت به آن عمل معرفت و شناخت كافي داشته باشد سعي مي كند تا جائي كه ممكن است و توان دارد، آن عمل را خوب و به نحو احسن انجام دهد.

از اين رو اگر بخواهيم نمازمان را سبك نشماريم بايد معرفت و شناخت كامل به مسائل زير پيدا كنيم:

1. حكمت و فلسفه ي نماز (چرا بايد نماز بخوانيم؟)

2. در نماز مقابل چه كسي مي ايستيم؟

3. اهميت و ويژگي هاي نماز

4. آثار نماز

5. آثار سبك شمردن نماز

6. برخورد ائمه عليهم السلام با «نماز» و «اوقات نماز»، چون آنها الگوي ما هستند.

اينك به توضيح مختصري درباره ي هريك از موارد بالا مي پردازيم كه در آيات و روايات آمده است.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 147

الف) حكمت و فلسفه ي نماز:

در مورد عبادات كه نماز هم يكي از آنها مي باشد اگر حكمت و فلسفه اي هم براي آنها ذكر نشده باشد، چون خدا دستور به انجام آن داده انجام مي دهيم چرا كه «تسليم» امر خداوند بزرگ ترين فلسفه است.

اما در مورد نماز در بعضي از آيات و روايات به فلسفه ي آن اشاره شده است از جمله:

«أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» «1»

نماز را براي ياد من به پا دار.

و در حديثي از حضرت فاطمه زهرا عليهما السلام نقل شده است كه خداوند نماز را

به منظور دور كردن ا ز «كبر» و اجب نمود. «2»

ب) اهميت و ويژگي هاي نماز:

در ميان همه ي عبادات، نماز از اهميت و ويژگي خاصي برخوردار است كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:

1. نخستين واجب الهي:

از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده: نخستين چيز از دين، كه خدا بر مردم واجب كرد و آخرين چيزي كه باقي مي ماند «نماز» است. «3»

2. نخستين مورد بازخواست در قيامت:

پيامبر صلي الله عليه و آله: نخستين عمل انسان كه در روز قيامت محاسبه مي شود نماز

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 148

است، پس اگر نيكو بود رستگار و كامياب مي گردد، و اگر باطل بود محروم و زيانكار مي شود. «1»

3. بهترين سفارش و دستور دين:

امام صادق عليه السلام: محبوب ترين كارها نزد خدا نماز است و آن آخرين سفارش همه ي پيامبران است. «2»

4. ستون دين و قوام اسلام:

حضرت علي عليه السلام: سفارش مي كنم شمارا به نماز كه ستون دين و قوام اسلام است پس از نماز غافل نشويد. «3»

5. نگهبان الهي:

امام صادق عليه السلام: همانا نماز نگهبان الهي در زمين است. «4»

ج) آثار نماز:

1. نماز بازدارنده از كار زشت و ناپسند:

«وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ» «5»

نماز را به پادار، زيرا نماز انسان را از كارهاي زشت و ناپسند باز مي دارد.

2. ياد و ذكر خدا مايه ي آرامش دل ها:

نماز ياد خدا است «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»

و با ياد خدا دل ها آرامش پيدا مي كند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 149

«أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1» 3. كمك گرفتن از نماز (در مشكلات و غم ها):

از امام صادق عليه السلام حكايت شده:

چه چيز مانع مي شود هرگاه بريكي از شما اندوهي از اندوه هاي دنيا رسيد، وضو بگيرد سپس به مسجد رود و دو ركعت نماز بخواند و خدا را در آن بخواند؟ آيا نشنيده اي كه خداوند مي گويد: «و از شكيبايي و نماز ياري جوييد؟» «و اسْتَعِينُوا بِالصَبْرِ وَالصَّلَاةِ» «2» 4. نماز وسيله ي راندن شيطان:

از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده: نماز چهره ي شيطان را سياه مي كند. «3»

از حضرت علي عليه السلام حكايت شده: نماز پناهگاه رحمان و وسيله ي راندن شيطان است. «4»

5. فرود آمدن رحمت:

«از امام علي عليه السلام حكايت شده: نماز رحمت را فرود مي آورد. «5»

6. پاكي جان و زدودن گناه:

از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده: همانا مسلمانان هنگامي كه وضو مي گيرند و نماز پنجگانه را مي خوانند گناهشان مي ريزد مثل اينكه برگ از شاخه ي درخت مي ريزد. «6»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 150

7. نماز وسيله ي نزديك شدن به خدا:

پيامبر صلي الله عليه و آله: همانا نماز وسيله ي نزديك شدن شخص با ايمان (به خدا) مي باشد. «1»

8. ورود به بهشت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل شده: كليد بهشت نماز است. «2»

د) آثار كوچك شمردن نماز:

1. شفاعت پيامبر و ائمه به او نخواهد رسيد.

2. در حديثي كه از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل شده آمده است كه به حضرت فاطمه عليها السلام فرمودند: «هر كس از مردان و زنان نمازش را سبك بشمارد خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مي سازد شش مورد در دنيا، سه مورد در وقت مرگ، و سه مورد آنها در قبر و سه مورد در قيامت زماني كه از قبر خارج

شود.» (ما به ذكر شش مورد اول اكتفا مي كنيم)

امّا آن شش بلايي كه در دنيا دامنگيرش مي شود:

1. خداوند بركت را از عمرش مي برد.

2. خداوند بركت را از رزقش مي برد.

3. دعايش به آسمان نمي رود (مستجاب نمي شود).

4. هر عملي كه انجام مي دهد پاداش داده نمي شود.

5. خداوند متعال سيماي صالحين را از چهره اش محو مي كند.

6. بهره اي از صالحين براي او نيست. «3»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 151

ه) الگو گرفتن از ائمه عليهم السلام:

برخورد ائمه عليهم السلام با نماز و اوقات نماز به عنوان الگو و اسوه، براي پيروان آن معصومين آموزنده و الهام بخش است كه به نمونه هائي از آن اشاره مي كنيم:

1. صداي اذان براي رسول خدا چنان جاذبه داشت ونشاط مي آورد كه هنگام اذان به بلال مي فرمود:

«ارحنا يا بلال» اي بلال مارا از غم و اندوه و تلخي رهايي بخش. آن حضرت مي فرمود: كسي كه صداي اذان را بشنود و بي تفاوت بماند جفا كرده است.

2. هنگام نماز رنگ چهره ي حضرت علي عليه السلام تغيير مي كرد و مي لرزيد و مي فرمود: وقت نماز رسيده، وقت امانتي كه خدا بر آسمانها و زمين و كوه ها عرضه كرد اما آنها از قبول آن دوري كرده و ترسيدند.

3. هر گاه وقت نماز فرا مي رسيد، گويا رسول خدا صلي الله عليه و آله كسي را نمي شناخت و حال معنوي خاصي پيدا مي كرد و مي فرمود: گرسنه از غذا سير، و تشنه از آب سيراب مي شود، ولي من از نماز سير نمي شوم. «1»

4. از امام صادق عليه السلام نقل شده: پيروان ما را در وقت هاي نماز بيازمائيد كه مواظبت بر نماز شان چگونه است. «2»

اگر كسي معرفت و شناخت

كامل بوسيله اين موارد نسبت به نماز پيدا كرد، ديگر نماز را سبك نمي شمارد و حتي آداب ظاهري نماز (مثل مسواك زدن، استفاده از بوي خوش، رعايت اول وقت، آرامش تن و ...) و آداب باطني نماز (حضور قلب، خشوع و خضوع و ...) را رعايت مي كند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 152

و آن وقت اين نماز سازنده ي او مي شود و او را به كمال مي رساند انشااللَّه!

حال اگر اين سؤال در ذهن شخصي بيايد كه اگر بعد از معرفت و شناخت اين موارد، باز نماز را سبك شمرديم دليل چيست؟

پاسخ اين است كه بايد سراغ موانع ديگر برود (مثل اينكه معرفت او كامل نيست يا اينكه در هنگام مواجه شدن با كار حرام و گناه چگونه برخورد مي كند و ...)

خداوندا! ما را از نمازگزاران واقعي قرار ده!

معرفي كتاب:

براي مطالعه بيشتر در اين موضوع مراجعه فرماييد به:

1. سيماي نماز در قرآن و حديث محمد محمدي ري شهري، ترجمه و تلخيص عبدالهادي مسعودي

2. تفسير نماز از ديدگاه معصومين م محمدي

3. نماز ازديدگاه قرآن و عترت محمد محمدي اشتهاردي

4. پرتوي از اسرار نماز محسن قرائتي

5. جامع آيات و احاديث موضوعي نماز ج 1 عباس عزيزي

6. ميزان الحكمة محمد محمدي ري شهري

7. تفسير نمونه (ذيل آيات نماز) آية اللَّه مكارم شيرازي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 153

5. عشق چيست و راهكار آن كدام است؟

5. پرسش:

5. عشق چيست و راهكار آن كدام است؟

پاسخ:

معناي عشق:

در لغت، «عشق» را محبت شديد و علاقه ي افراطي و دل بستگي زياد نسبت به يك شئ و يا يك شخص معرفي كرده اند.

محقق بزرگ طوسي در شرح اشارات بوعلي مي نويسد:

والحب اذا افرط

سمي عشقاً (محبتي كه از اندازه زيادتر شود و از حد خود بگذرد عشق مي نامند).

آيةاللَّه جوادي آملي نيز در كتاب حماسه و عرفان به همين معنا اشاره دارند.

ريشه ي اين واژه از «عشقه» گرفته شده است، و آن نام گياهي است كه بر تنه ي درخت مي پيچد، آب آن را مي خورد رنگ آن را زرد مي كند و بالاخره آن را خشك مي كند و خود با طراوات مي ماند. «1»

اما در اصطلاح: عشق را از كيفيات نفساني قلمداد مي كنند كه به سبب سيطره ي شديد تفكر در زيبايي و نيكويي محبوب و كثرت مشاهده ي شئون اطوار و آثار حسن معشوق در نفس و جان آدمي تحقق مي يابد. «2»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 154

از نظر بوعلي عشق حقيقي در تمام موجودات ساري و جاري است عشق حقيقي همان ابتهاج، سرور، نشاط ناشي از تصور ذات معشوق مي باشد. «1»

عشق در قرآن و روايات:

واژه عشق در قرآن نيامده اما مفهوم آن كه محبت شديد و دل باختن به محبوب مي باشد وجود دارد در سوره ي بقره آيه ي 165 آمده است: «الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ» (آنها كه ايمان دارند عشقشان به خدا از مشركان نسبت به معبودهايشان) شديدتر است.

عده اي از مترجمان و مفسران «أَشَدُّ حُبَّاً» را به عشق ترجمه كرده اند.

در سوره ي يوسف نيز آمده:

(وقتي جريان محبت و علاقه ي شديد زليخا به يوسف در شهر منعكس شد) گروهي از زنان شهر گفتند: همسر عزيز، جوانش (غلامش) را به سوي خود دعوت مي كند عشق اين جوان در اعماق قلبش نفوذ كرده است.

در روايات واژه ي عشق و مفهوم آن مستقيماً به كار رفته است به عنوان نمونه از پيامبر اكرم صلي الله

عليه و آله حكايت شده:

«افضل الناس من عشق العبادة فعانقها واحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها» «2» بهترين مردم كسي است كه به عبادت عشق بورزد و با عبادت هم آغوش گردد و از قلب، دوستش بدارد و آن را با بدن انجام دهد و خود را در اختيار آن بگذارد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 155

سخن ديگر از امير بيان و مولاي متقيان در خطبه 108 نهج البلاغه مي فرمايد:

«من عشق شيئاً غشي بصره و أمرض قلبه و ...»

هر كه عاشق چيزي شود چشمش را كور ساخته و دلش را بيمار گرداند (به طوري كه عيب آن را ننگريسته، زشتي اش را نيكوبيند).

اين محبت شديد در ادعيه و مناجات اهل بيت نيز بكار رفته است. «1»

عشق در كلام بزرگان:

يكي از موهبت هاي بزرگ و ارزشمند الهي به انسان خاكي، كيمياي ناشناخته ي عشق مي باشد؛ حالتي كه منشأ تمام كمالات والاي نفساني و يكي از مهم ترين عوامل حركت، آگاهي و رشد در انسان مي باشد و جايگاه بالاي قلب، مكان و ظرف آن مي باشد.

حريم عشق را در گه بسي بالاتر از عقل است

كسي اين آستان بوسد كه سر در آستين دارد «2» بعضي فرموده اند: عشق ستاره اي برافروخته از تجلي حسن معشوق ازلي است كه آدمي و پري، طنين هستي اويند و آنقدر اين عشق مقدس است كه دست فرشته به آن نرسد.

عشق معجوني است كه همه ي جهان زنده به اوست و جنبش افلاك به بركت اوست.

مولانا عشق را وصف ايزد و از اوصاف خداوند بي نياز مي داند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 156

عشق از اوصاف خداي بي نياز

عاشقي بر غير او باشد مجاز «1» عشق رها شدن از پليدي ها و عيب هاست، و سوختن در برق عشق نوازشگر دل و روح آدمي است.

هر كه را جامه زعشقي چاك شد

او ز حرص و جمله عيبي پاك شد «2» نكته ي پاياني مقدمه اينكه جناب عارف حكيم صدرالمتألهين مي گويد:

«عشق» عين «وجود» است و وجود عين عشق است، هر دو عين حسن و جمال است و مراتب و درجات عشق به اندازه ي مراتب وجود است و اين دو با هم ملازم هستند، و بين تمام موجودات عالم جريان دارد. «3»

انواع عشق:

براي عشق تقسيم بندي هاي متعددي نقل شده اما معروف ترين آنها اين گونه است:

1. عشق حقيقي: كه همان محبت الهي، عشق به لقاء محبوب حقيقي، كه ذات احديت مي باشد.

2. عشق مجازي: عشق هاي غيرحقيقي و زودگذر و ظاهري كه بين موجودات است كه منحصر به انسان هم نيست بلكه ممكن است يك طرف انسان و طرف ديگر موجودات ديگر باشد.

عشق هاي وهمي و خيالي در محدوده ي عشق هاي مجازي مي باشد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 157

راه حل ها:

با اين مقدماتي كه بيان شد و تقسيماتي كه درباره ي عشق مطرح گرديد حال ببينيم اگر جواني به دلايلي دچار عشق هاي مجازي شد و در وجود خود احساس گناه كرد براي معتدل كردن اين عشق چه بايد بكند.

آنچه مهم است كنترل عقلايي و ديني اين احساسات مي باشد تا فرد دچار گرفتاري ها و دردهاي جسمي و روحي نگردد و اين علاقه و دوست داشتن در مسير معين به اندازه ي مشخص جهت دهي شود. وگرنه موجب بر هم خوردن برنامه ي سعادت او مي گردد.

آري؛ حكما گفته اند: «شدت و ضعف محبت»

متناسب است با «ميزان درك كمال محبوب»

توضيح مطلب: هر چه «معرفت و آگاهي» انسان نسبت به خوبي ها و كمالات محبوب بيشتر شود «محبت» به او نيز بيشتر مي شود.

مثال: شما شخصي را به عنوان دوست انتخاب مي كنيد در هر ملاقات و ارتباط جديد هر چه از خوبي هاي او با خبر مي شويد محبت شما به او بيشتر مي شود. مثلًا در ملاقات اولي به خاطر ورزشكار بودن به او علاقه مند شديد ولي بعد متوجه مي شويد دانش آموز موفقي هم هست و در كنار درس و موفقيت در ورزش، حافظ قرآن نيز هست هر چه از كمالات و خوبي هاي او بيشتر آگاه مي شويد علاقه ي شما به او بيشتر مي شود. «1»

با توجه به مطالبي كه گذشت ما مي بينيم گاهي برخي افراد به همديگر

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 158

علاقه مند مي شوند در حالي كه هيچ شناختي نسبت به هم ندارند و بعد هم كه ملاقات ها بيشتر مي شود كمال و خوبي خاصي در محبوب خود نمي بيند ولي علاقه ي او بيشتر مي شود و اين محبت آنقدر شديد مي شود كه گاهي به مرحله عشق مي رسد.

اين واقعيت چطور با آن قاعده ي بالا سازگار است؟!

قاعده ي بالا مي گويد: «هر چه كمالات بيشتر باشد علاقه بيشتر مي شود.» ولي اينجا مي بينيم كمالي وجود ندارد ولي علاقه و عشق آمده. به نظر مي رسد پاسخ اين باشد كه برخي افراد بويژه بعضي جوانان بعد از ملاقات اولي و علاقه ي ابتدايي كه به محبوب خود پيدا مي كند از محبوب خود يك شخصيت ايده آل و با كمالي، در ذهن خود مي سازد و به آن شخصيت كه در ذهن و خيال خود دارد علاقه مند مي شود و هر روز كمالاتي را براي

او فرض مي كند و خوبي ها و حسن هايي را براي او توهم مي كند، و براساس آن شخصيت و محبوب خيالي و مفروض كه براي خود ساخته، محبت او بيشتر مي شود و عشق و علاقه و دفاع از او نيز لحظه به لحظه افزايش مي يابد.

در حالي كه خود او مي داند و همه اطرافيان هم مي دانند كه: آن محبوب اين كمالات را كه ندارد هيچ، ارزش اين همه دفاع و وقت صرف او كردن را هم ندارد.

ولي او كمالات و ارزش هايي را براي او تصور كرده و دارد با آن عشق بازي مي كند تا حدي كه معايب او اصلًا ديده نمي شود و گاهي «معايب» را نيز «محاسن» مي شمارد. «1»

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 159

راه حل اول:

براي خروج از اين بن بست و رهايي از بند عشق هاي مجازي اين چنيني، انسان بايد قدري «تفكر» كند و شخصيت محبوب خود را از زير ذره بين «عقل» بگذراند و ببيند آيا واقعاً او، اين همه كمال را دارد و اصلًا عيبي ندارد كه من اين مقدار براي او ارزش قائل شده ام؟!

به عبارت ديگر چنين افرادي اگر به «واقعيت گرايي» نزديك شوند و از «خيال بافي و توهم» فاصله بگيرند بخش عمده اي از مشكلشان حل مي شود. و محبت آنها به افراد، اعتدال پيدا مي كند و بسياري از مشكلات كه بر سر عشق مجازي هست. براي او حل مي شود.

راه حل دوم:

نيازهاي «عاطفي» و «جنسي» دو عاملي هستند كه انسان را به سوي دوست داشتن و عشق ورزيدن به ديگران سوق مي دهد و اين يك امر طبيعي است.

با توجه به اين مقدمه بايد ببينيم:

اين عشقي كه ايجاد شده آيا ريشه ي عاطفي دارد

يا ريشه ي جنسي، اگر علاقه ي جنسي است آيا معشوق از جنس مخالف است يا همجنس. كه هر كدام از اين موارد پاسخ خاص خود را مي طلبد. «1» كه به طور اجمال اشاره مي كنيم.

- اگر ريشه ي اين عشق و علاقه- كه انسان را دچار اين مشكل كرده- مسائل «عاطفي» است شخص بايد اين خلأ را از درون خانواده پر كند. با علاقه به پدر و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 160

مادر و برادر و خواهر اين خلأ عاطفي را از بين ببرد تا نياز به جايگزيني افراد ديگر نباشد تا انساني در دام عشق هاي مهلك مجازي بيفتد. «1»

- اگر اين علاقه «جنسي» است و معشوق هم از جنس موافق است انسان بايد در مورد عاقبت اخروي و دنيوي اين نوع عشق و علاقه خوب فكر و مطالعه كند.

چنانچه حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «هر وقت خواستيد كاري انجام دهيد، اول در مورد عاقبت آن كار، تفكر عميق بكنيد.» «2»

از اين رو عاقبت اخروي اين كار، كه عاقبتي عذاب آلود است و عاقبت دنيوي آن هم كه جداي از آبروريزي و لگدمال شدن شخصيت انسان، فرد را دچار بيماري هاي جسمي و روحي خطرناك مي كند و استعدادهاي انسان را ضايع مي كند و از شكوفا شدن آن جلوگيري مي كند.

و اگر اين علاقه ي عاطفي يا جنسي، به جنس مخالف است كه راه حل هاي خود را مي طلبد از جمله:

1. انسان مساله را با خانواده خود در ميان گذارد و رسماً از معشوق خود براي ازدواج خواستگاري نمايد و از اين كار هراسي در دل نداشته باشد. البته بايد با توكل بر خدا و همراه با شناخت و مشورت

با ديگران و بدون عجله و با انجام تحقيقات كامل اين امر صورت گيرد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 161

اما اگر جواب آنها منفي بود يا شرايط ازدواج وجود نداشت چه بايد كرد؟

2. بعد از صبر و بردباري، تصميم بگيرد به طور قاطعانه و با اراده ي محكم و توكل بر خدا او را به فراموشي بسپارد، مهم ترين عامل در اين مرحله اينست كه مطمئن باشد در آينده ي نزديك او را فراموش خواهد كرد و انشاء اللَّه مورد بهتري براي او پيدا خواهد شد.

3. ايجاد پيوند و رابطه ي قلبي عميق با خالق زيبائي ها و كمالات يعني خداوند متعال، با اين عقيده، كه هر چه زيبايي و كمال در عالم هست از اوست. «1» و عشق به او، پايدار است و بقيه ي عشق ها فاني و زودگذر است.

4. با برنامه ريزي دقيق و منظم، وقت خود را با مطالعه، ورزش، كار و تلاش اقتصادي و رفاقت و مجالست با دوستان مذهبي و با شركت در مجالس اهلبيت، اوقات خود را به نحو احسن غني سازي كند، و سعي شود از بيكاري و پرداختن به امور بيهوده و خلوت گزيني و گوشه گيري پرهيز شود. تا خود به خود ذهن انسان از اين محبت ها خالي گردد.

5. دوران جواني پر از شور و هيجان و احساس است اين نوع مسايل طبيعي است و با اندك بهانه اي بوجود مي آيد و با اندك بهانه و تلاشي فراموش مي شود.

به عنوان مثال: همين قدر كه انسان متوجه شود محبوب او با شخص ديگري ارتباط دارد، از او دلگير مي شود و كم كم به قطع رابطه مي انجامد.

6. در نظر خود بين دو عشق مجازي و

حقيقي كه مربوط به خدا و اولياء

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 162

خداست مقايسه اي بنمايد به اينكه عاشقان حقيقي در وجود خود عزت نفس- حقير شدن مشكلات- تأثير نداشتن تعريف و مدح ديگران- احساس امنيت و آرامش و ثبات قدم داشتن- و محبوب شدن پيش ديگران را دارند.

به خلاف عشق هاي غيرحقيقي كه خفت و خواري و حقير شدن را به دنبال دارد.

يادآوري: لازم به ذكر است كه جوانان در اين مرحله احتياج به مشاوره ي حضوري با متخصصان اين امر را دارند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 163

6. ويژگي هاي همسر خوب چيست؟

6. پرسش:

6. ويژگي هاي همسر خوب چيست؟

پاسخ:

ازدواج بنيانگذار كانون پر مهر خانواده است و آنقدر مهم و با ارزش است كه حتي در جوامع غيراسلامي و غيرديني هم اهتمام ويژه اي نسبت به آن دارند.

در قرآن كريم از آن به عنوان آيه و نشانه ي خدا- كه باعث آرامش و سكونت انسان مي گردد «1»- ياد شده است و اين نياز طبيعي همه ي انسان ها مي باشد.

ازدواج يك امر فطري، خدادادي و طبيعي است كه سلامت «جسم و روح» انسان را تأمين مي كند و نقش فراواني در پرورش استعدادهاي روحي و فكري و جسمي انسان برعهده دارد و باعث تكامل انسان مي گردد.

شهيد مطهري در اين راستا مي گويد: انسان بدون ازدواج به مرحله تكامل نمي رسد اگر چه مراحل علمي و معنوي بالايي را گذرانده باشد. «2»

هر شخصي كه بخواهد ازدواج موفقي داشته باشد بايد ويژگي هاي همسر مناسب را بداند و طبق آن «ويژگي ها» همسر خود را «انتخاب» كند.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 164

ويژگي هاي همسر مناسب

با توجه به روايات و سخن بزرگان ويژگي هاي مختلفي براي

همسر شايسته بيان شده كه براي رعايت اختصار برخي از آنها را بر مي شماريم:

براي انتخاب همسر شايسته «چهار ويژگي اساسي» و «چهار شرط كمال» است.

الف: ويژگي هاي اساسي همسر

اول: دين داري و تعهد:

در روايت مي خوانيم: «عليك بذوات الدين» «1» با انسان متدين ازدواج كنيد اعتقاد به خدا و دين باوري نگاه انسان را به هستي و خوشبختي تغيير مي دهد.

ارزش هاي واقعي را مي فهماند. در «فراواني نعمت» روحيه ي «شكر و انفاق» به ديگران، در «سختي و مشكلات» زندگي، به جاي كج خُلقي و بدبيني، «اميد و تلاش» را سرلوحه زندگي قرار مي دهد.

«دين»، انسان را مسئوليت پذير مي كند، و استقلال شخصيت و روي پاي خود ايستادن را به انسان هديه مي دهد، همان چيزي كه افراد از همسرشان انتظار دارند و رهايي از تنبلي، و انجام ندادن كارهاي لغو، و دوري از گناه كه بنيان خانواده را سست مي كند از ديگر نتايج ايمان مي باشد. خلاصه در «سايه ي دين» است كه انسان «طعم خوشبختي» را مي چشد.

دوم: اخلاق نيك:

از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه مي فرمايد: «اذ جاءكم من ترضون خُلقه و

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 165

دينه فزوجوها» «1» اگر كسي كه براي خواستگاري شما آمد از اخلاق و دين داري او راضي هستيد، پس با او ازدواج كنيد.

سوم: شرافت خانوادگي و اصالت داشتن:

نه به اين معنا كه شهرت، ثروت يا موقعيت اجتماعي بالا داشته باشند، بلكه با نجابت و بزرگوار باشند و به كارهاي باطل و حرام شهرت نداشته باشند.

چهارم: عاقل باشد و احمق و نادان نباشد:

البته فرق است بين «عاقل» و «عالم و با سواد»، زيرا چه بسيار افرادي كه سواد بالائي ندارند اما تدبير و

عقل معاش و عقل معاد خوبي دارند.

ب: شرائط كمال همسر:

اول: سلامت جسمي و روحي:

اگر هم بيماري خاصي وجود داشت از كم و كيف و چگونگي آن قبل از عقد با خبر شود و با اطلاع كافي ازدواج كند. «2»

دوم: زيبايي:

از نظر ظاهري يك حداقل زيبايي را داشته باشد. البته كمال زيبايي يك «امتياز» است و «شرطي» كه مانع ازدواج باشد نيست. برخي افراد به هنگام انتخاب همسر فقط «زيبايي هاي معنوي» همسر خود را مد نظر دارند و نسبت به «زيبايي هاي ظاهري» بي توجهي مي كنند و مهم نمي دانند.

و از طرفي برخي افراد نيز به خاطر انتخاب «همسر زيبا» بقيه ي ويژگي هاي

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 166

همسر مناسب را «فداي زيبايي ظاهري» مي كنند و به صِرفِ داشتن زيبايي ظاهر كفايت مي كنند.

اين دو گروه «افراط» و «تفريط» مي كنند، و بديهي است كه در طول زندگي به مشكل بر مي خورند از اين رو پيشنهاد مي شود در اين زمينه «اعتدال و ميانه روي» رعايت شود.

سوم: علم:

«آگاهي»، درك انسان را نسبت به زندگي بالا مي برد البته در حد معمول، و اصرار بر مدارج بالا براي تشكيل زندگي نياز نيست.

چهارم: هم شأني:

هم كُف بودن و هم ساني در مسائل مختلف مثل ايمان، توانائي هاي فكري و فرهنگي، در مسائل جسمي و جنسي در زيبايي در امور مالي و اقتصادي و سياسي و ... تناسب داشته باشند.

يادآوري:

درباره ي مسئله ي مهم ازدواج، انسان احتياج دارد به مطالعه كتبي كه در اين زمينه وجود دارد و بعد مشاوره حضوري يا غيرحضوري با كارشناسان و روانشناسان متخصص و متعهد در اين موضوع.

اگر اين پاسخ كلي بود، يا سوالات جديدي براي شما بوجود آمد، با مطرح كردن پرسش هاي

خود به صورت «جزئي تر و دقيق تر» ما را در پاسخ دهي بهتر ياري فرماييد.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 167

معرفي چند كتاب پيرامون ازدواج در اسلام:

1. جوانان و انتخاب همسر آيت اللَّه حسين مظاهري

2. ازدواج مكتب انسان سازي شهيد دكتر پاك نژاد

3. انتخاب همسر آيت اللَّه ابراهيم اميني

4. اسلام و ازدواج آيت اللَّه مشكيني

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 169

فهرست منابع

1. آمدي، عبدالواحد؛ غررالحكم و دررالكلم، نگارش محمد علي انصاري، تهران، بي نا، چاپ چهارم، بي تا.

2. ابن فهد حلي؛ عدة الداعي، بي جا، دار الكتاب الإسلامي، سال 1407 ه. ق.

3. احمدبن محمدبن خالد برقي؛ محاسن، قم، دار الكتب الإسلاميه، 1371 ش.

4. العروسي الحويزي، عبد علي بن جمعه؛ نورالثقلين، مطبعة العلميه، چاپ دوم، قم، بي تا.

5. المصطفوي، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي، چاپ اول، سال 1416 ه. ق.

6. امام صادق عليه السلام، جعفر بن محمد عليه السلام؛ مصباح الشريعة، موسسة الاعلمي للمطبوعات، بي جا، سال 1400 ه. ق.

7. اهتمام، احمد؛ فلسفه احكام، اصفهان، انتشارات فلاحت ايران، چاپ دوم، سال 77.

8. پاك نژاد، سيد رضا؛ اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، تهران، انتشارات بنياد فرهنگي شهيد پاك نژاد يزد، چاپ دوم، سال 1365.

9. جوادي آملي، عبداللَّه؛ اسرار عبادات، تهران، انتشارات الزهرا، چاپ چهارم، سال 1372.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 170

10. همان؛ زن در آيينه جلال و جمال، قم، ناشر دار الهدي، چاپ ششم، تابستان 80.

11. خليلي، محمدحسين؛ مباني فلسفي عشق از منظر ابن سينا و ملاصدرا، موسسه بوستان كتاب، انتشارات دفتر تبليغات حوزه ي علميه قم، قم، چاپ اول، 1382.

12. خميني، روح اللَّه؛ اربعين حديث، تهران، موسسه

تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ دوم، زمستان 1371.

13. همان؛ تحريرالوسيله، قم، موسسه النشر الاسلامي (التابع)، بي تا.

14. دستغيب، سيد عبدالحسين؛ گناهان كبيره، بي جا، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هفتم، زمستان 72.

15. همان، قلب سليم، قم، دارالكتاب، چاپ سوم، تابستان 75.

16. دشتي، محمد؛ نهج البلاغة، قم، انتشارات مشهور، چاپ اول، سال 80،

17. راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن، دارالقلم دمشق و الدار الشاميه بيروت، طبع اول، سال 1416 ه.

18. رضايي اصفهاني، محمدعلي؛ پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج 2، رشت، انتشارات كتاب مبين، چاپ اول، سال 80.

19. سبحاني، جعفر؛ منشور جاويد، اصفهان، مكتبة الامام اميرالمؤمنين علي عليه السلام، سال 1401 ه. ق.

20. حرعاملي، محمد بن الحسن؛ وسايل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، قم، موسسه آل البيت عليهم السلام، 1409 ه. ق.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 171

21. صدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن موسي بن بابويه؛ توحيد، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1398 ه. ق.

22. طوسي، ابو جعفر محمد بن الحسن؛ الأمالي للطوسي، قم، انتشارات دارالثقافة، سال 1414 ه. ق.

23. طباطبايي، محمدحسين؛ الميزان في تفسير القرآن، قم، موسسة النشر الاسلامي، سال 1423 ه. ق.

24. عزيزي، عباس؛ جامع آيات و احاديث موضوعي نماز، قم، انتشارات نبوغ، چاپ پنجم، سال 79.

25. فرهاديان، رضا؛ آنچه يك جوان بايد بداند، قم، انتشارات رئوف، چاپ چهارم، اسفند 70.

26. فلاح زاده، محمد حسين؛ آموزش احكام، قم، دفتر نشر الهادي، چاپ سوم، سال 73.

27. فيض كاشاني، محسن؛ محجة البيضاء في احياء الإحياء، تهران، المكتبة الاسلامية، بي تا.

28. قرائتي، محسن؛ پرتويي از اسرار نماز، تدوين جواد محدثي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، بي جا، چاپ اول، سال 69.

29. همان؛ تفسير نور، تهران،

مركز فرهنگ درس هايي از قرآن، چاپ اول، بهار 80.

30. كليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق؛ كافي، تهران، دارالكتب الاسلامية، طبع چهارم، سال 75.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 172

31. مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ه. ق.

32. محمدي ري شهري، محمد؛ الصلوة في الكتاب والسنة، مترجم عبدالهادي مسعودي، قم، دارالحديث، سال 77.

33. همان، محمد؛ درس هايي از اصول عقايد، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1370.

34. همان، محمد؛ سيماي نماز در قرآن و حديث، ترجمه و تلخيص عبدالهادي مسعودي، قم، دارالحديث، چاپ اول، سال 77.

35. همان، محمد؛ ميزان الحكمة، ج 2، مكتب الاعلام الاسلامي، بي جا، چاپ چهارم، سال 72.

36. مصباح يزدي، محمدتقي؛ معارف قرآن، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ سوم، زمستان 1380.

37. مطهري، مرتضي؛ اسلام و مقتضيات زمان، تهران، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، سال 72.

38. همان؛ انسان كامل، تهران، انتشارات صدرا، چاپ ششم، سال 71.

39. همان؛ عدل الهي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ ششم، سال 71.

40. همان؛ نظام حقوق زن، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سيزدهم، سال 68.

41. همان؛ وحي ونبوت، تهران، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، سال 71.

42. همان؛ تعليم و تربيت در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، چاپ بيست و دوم، سال 72.

43. همان؛ مساله شناخت، تهران، انتشارات صدرا، چاپ ششم، سال 71.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 173

44. مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ دهم، سال 72.

45. همان؛ پيام قرآن، قم، انتشارات مدرسة الامام علي بن ابي طالب، چاپ پنجم، سال 1374.

46. همان؛ قم، مدرسة امام علي بن ابي طالب، چاپ اول، سال 78.

47. ورام بن ابي فراس؛ مجموعه ورام، قم، انتشارات مكتبة الفقيه،

بي تا.

48. همايي، غلامعلي، واژه شناسي قرآن، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، سال 83.

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 174

صفحه سفيد

پرسش و پاسخ هاي قرآني ويژه جوانان، ج 3، ص: 175

انتشارات تفسير و علوم قرآن تقديم مي كند:

الف: كتاب هاي منتشر شده:

1. پرسش هاي قرآني جوانان (1) ترنم مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

2. پرسش هاي قرآني جوانان (2) شميم مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

3. پرسش هاي قرآني جوانان (3) باران مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

4. فلسفه احكام (2) حكمت ها و اسرار نماز- احمد اهتمام

ب: كتاب هاي در دست انتشار:

1. پرسش هاي قرآني جوانان (4)- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

2. فلسفه احكام (3) خداشناسي از راه كيهان شناسي- احمد اهتمام

3. ترجمه آموزشي قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از اساتيد حوزه و دانشگاه

4. ترجمه تفسيري قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از اساتيد حوزه و دانشگاه

5. اعجاز و شگفتي هاي علمي قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني و محسن ملاكاظمي

6. قرآن و علوم پزشكي- حسن رضا رضايي

7. قرآن و مديريت- محسن ملاكاظمي

8. سيماي سوره هاي قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني

يادآوري: مراكز پخش كتاب هاي فوق در صفحه شناسنامه همين كتاب آمده است.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109